تفسير قرآن مهر جلد يازدهم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : 42000 ريال (ج.11)

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.11. سوره هاي ابراهيم، حجر و نحل.

عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده

است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 18

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 19

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و

آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 20

انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «1»

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «2» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «3» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 21

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به

صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 22

استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز

تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي، جواد و اكبر رحمتي، محمد رضايي، اكبر جعفري و يداللَّه رضانژاد سپاس گزاريم. خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 29/ 1/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 23

بخش اول: سوره ي ابراهيم عليه السلام

اشاره

توحيد و رسالت پيامبران

معاد، حساب رسي و كيفر اعمال در قيامت

هدف نزول قرآن

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 25

اول:سيماي سوره ابراهيم

اشاره

سيماي سوره ابراهيم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان:

سوره ي مبارك ابراهيم، داراي 52 آيه، 831 كلمه و 3434 حرف است.

نزول:

اين سوره كه در مكه نازل شده «1»، هفتاد و يكمين سوره اي است كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده (بعد از سوره ي نوح و قبل از سوره ي انبياء) و چهاردهمين سوره در ترتيب كنوني قرآن كريم است.

نام:

اين سوره به نام بت شكن بزرگ تاريخ، يعني حضرت ابراهيم عليه السلام نام گذاري شده است؛ چرا كه در آيات 35 تا 41 اين سوره از ابراهيم عليه السلام و دعوت و دعاهاي او ياد شده است.

فضايل

از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

هر كس سوره ي حجر و ابراهيم را در دو ركعت نماز جمعه مرتب

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 26

بخواند، گرفتار فقر و جنون و بلوي نمي شود. «1»

تذكر: البته اين آثار براي كساني است كه اين سوره ها را بخوانند و به محتواي آنها عمل كنند.

اهداف

اهداف اساسي سوره ي ابراهيم طرح و بيان مسائلي است درباره ي:

1. توحيد؛

2. رسالت؛

3. معاد و حساب رسي و كيفر اعمال در قيامت.

تذكر: سوره هاي مكي عمدتاً به اصول عقايد و مباني اساسي دين مي پردازند.

مطالب

مطالب و محورهاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

الف) مسائل عقيدتي:

1. مبدأ (در آيه ي 10)؛

2. معاد كه روح و جان را نور و روشنايي مي بخشد و در مسير حق قرار مي دهد (در آيات 23- 29 و 48- 51)؛

3. رسالت پيامبران و اين كه آنان با زبان مردم سخن مي گويند (در آيه ي 4 و ...)؛

4. كتاب هاي الهي و هدف نزول قرآن (در آيه ي 1).

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 27

ب) مسائل اخلاقي:

1. حكايت برخي از دعاهاي آموزنده و معنوي ابراهيم عليه السلام (در آيه ي 37)؛

2. موعظه و اندرز (در آيه ي 52)؛

ج) احكام:

1. دستور به نماز (در آيه ي 31)؛

2. دستور به انفاق در پنهان و آشكار (در آيه ي 31).

د) داستان ها:

1. داستان زندگي قهرمان توحيد، ابراهيم بت شكن (در آيات 35- 41)؛

2. اشاره اي به داستان نوح (در آيه ي 9)؛

3. اشاره اي به داستان موسي (در آيات 5- 6)؛

4. اشاره اي به داستان قوم عاد و ثمود (در آيه ي 9).

ه) مطالب فرعي:

1. حكايت برخي سخنان شيطان (در آيه ي 22)؛

2. سخن از شجره ي طيبه و خبيثه (در آيات 24- 26)؛

3. اين كه در روز قيامت زمين به غير زمين تبديل مي شود (در آيه ي 48).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 29

دوم:محتواي سوره ي ابراهيم عليه السلام

هدف نزول قرآن: نجات مردم از تاريكي ها به سوي نور

آيه ي اول سوره ي ابراهيم، با حروف مقطعه آغاز شده و در اين آيه هدف نزول قرآن بيان شده است:

1. الر كِتبٌ أَنزَلْنهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَي صِرطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ

الف، لام، راء، [اين كتابي است كه آن را به سوي تو فرو فرستاديم، تا مردم را به رخصت پروردگارشان، از تاريكي ها به سوي نور بيرون آوري، به سوي راهِ (خداي) شكست ناپذير [و] ستوده.

نكته ها و اشاره ها:

1.

در مورد حروف مقطعه ي قرآن، ذيل آيه ي نخست سوره ي بقره سخن گفتيم. 29 سوره از سوره هاي قرآن با حروف مقطعه آغاز شده كه در 24 مورد آنها بلا فاصله سخن از قرآن به ميان آمده است. شايد منظور آن است كه اين قرآن با عظمت و معجزه ي جاويدان الهي از همين حروف الفباي معمولي ساخته شده است، اما كسي نمي تواند مثل آن را بياورد.

2. واژه ي «ظُلُمات» جمع «ظلمت» و به معناي «تاريكي ها» ست. ظلمت، همان نبودن نور است؛ يعني چيزهايي كه انسان را از نور دور مي كند، ظلمت آفرين است؛ مانند جهل، كفر، شرك، ستم، تفرقه، گناه و ....

3. نور چيزي است كه در ذات خود روشن است و به غير خود روشني مي بخشد. واژه ي «نور» در قرآن كريم جايگاه ويژه اي دارد. خدا نور است و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 30

عمل صالح و قرآن و دين الهي به نور تشبيه شده اند. «1»

4. در اين آيه، نور به صورت مفرد و ظلمات به صورت جمع آمده است، تا نشان دهد كه همه ي پاكي ها و نيكي ها، ايمان، عمل صالح، قرآن و دين كه نورند، وحدت دارند و در اصل، پرتوي از نور توحيد هستند و نور به راه راست هدايت مي كند كه يكي بيش تر نيست.

اما ظلمت هاي گناه، ستم، شرك و جهل، با ايجاد انحراف در بشريت، او را به سوي پراكندگي و بيراهه هاي متنوع كه به گمراهي و تاريكي منتهي مي شود، سوق مي دهند.

5. در اين آيه هدف نزول قرآن اين گونه بيان شده است كه اين كتاب الهي فرود آمده تا تمام هدف هاي تربيتي و انساني و معنوي و مادي بشر را تحقق بخشد و انسان ها

را از جهل، شرك، ظلم و بي عدالتي نجات دهد و به سوي نور علم، عدالت و ايمان هدايت نمايد.

6. «نور»، «2» همان راه خداست، خدايي كه قدرتي شكست ناپذير دارد و به خاطر نعمت ها و مواهب و زيبايي هايش ستوده مي شود.

7. وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله «خارج كردن مردم» از ظلمت ها به سوي نور، به وسيله ي قرآن، است.

8. تعابير اين آيه نشان مي دهد كه اوّلًا، قرآن كتاب هدايت و برنامه ي زندگي بشر است، اما نياز به مجري و رهبري هم چون پيامبر صلي الله عليه و آله دارد؛

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 31

و ثانياً، مردم در محيط تاريك و محدودي به سر مي برند و پيامبر صلي الله عليه و آله بر اساس برنامه ي قرآني، آنان را از اين محيط خارج و به سوي محيط وسيع تر و نوراني هدايت مي نمايد.

9. هدف قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله نجات بشريت (ناس) است، نه فقط مؤمنان و پارسايان و مانند آنها.

10. واژه ي «ربّ» در اين آيه نشان مي دهد كه نجات مردم از ظلمت ها و هدايت آنها به سوي نور، مقتضاي ربوبيّت و پرورش دهندگي خداست كه حتماً با عنايت او خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله نجات بشريت از تاريكي هاست.

2. برنامه ي قرآن مايه ي نوراني شدن زندگي بشر است.

3. قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله مايه ي هدايت اند، اما اصل هدايت به فرمان خداست.

4. هدف رهبران اسلامي نجات بشريت، و برنامه و دستور آنها قرآن است.

***

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي ابراهيم با معرفي خدا و هشدار دادن به كافران مي فرمايد:

2. اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي

السَّموتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَوَيْلٌ لِّلْكفِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ

(همان) خدايي كه آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط از آنِ اوست؛ و واي بر كافران از عذابي شديد!

نكته ها و اشاره ها:

1. هر آن چه در عوالم بالا و پايين و آسمان ها و زمين است به دست خداست؛ چرا كه او آفريننده ي آنهاست. او قدرتمندي شكست ناپذير است و از آن جا كه همه ي نعمت ها را او مي آفريند و عطا مي كند، سزاوار ستايش است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 32

2. خدا مالك جهان هستي و پرورش دهنده ي آن است و اوست كه هدف نيكويي هم چون نور براي مردم مشخص كرده است؛ پس اگر كسي نافرماني او را كند و سپاس گزار نعمت هدايتش نباشد، سزاوار عذابي شديد است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا صاحب اختيار هستي است و كفر ورزيدن به چنين خدايي شايسته نيست.

2. به مالك هستي كفر نورزيد كه عاقبتي عذاب آلود دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي ابراهيم ويژگي هاي كافران گمراه را بيان كرده، فرموده است:

3. الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا عَلَي الْآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجاً أُوَلئِكَ فِي ضَللٍ بَعِيدٍ

(همان) كساني كه زندگي پست (دنيا) را بر آخرت ترجيح مي دهند؛ و (مردم را) از راه خدا باز مي دارند؛ و مي خواهند آن (راه) را منحرف سازند؛ آنان در گمراهي بس دوري هستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه، چهار ويژگي براي كافران بيان شده كه عبارت اند از:

مقدم داشتن دنيا بر آخرت، ايجاد مانع در راه خدا، كج نشان دادن راه خدا و گمراهي زياد.

2. مقصود از سرزنش دنياگرايي در اين آيه، استفاده نكردن مردم از مواهب و نعمت هاي دنيا نيست؛ چرا كه آيات قرآن، به

استفاده از نعمت هاي پاكيزه سفارش كرده و پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام نيز اين گونه بودند.

3. مقصود از اين كه كافران دنيا را بر آخرت مقدم مي دارند آن است كه

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 33

دنيا را بيش تر دوست دارند و منافع درازمدت آخرت را فداي منافع زودگذر دنيا مي كنند و در هنگام تعارض ارزش هاي اخروي (هم چون: عدالت، شرف، آزادگي و ايمان) با ارزش هاي دنيوي (هم چون: شهوات و هوس ها)، دنيا را برمي گزينند.

4. ظلمت گرايانِ كفرپيشه، نه تنها خود گمراه اند، بلكه در راه خدا هم مانع ايجاد مي كنند و مردم را از درستي و پاكي و هدايت بازمي دارند و آنان را به گناه و كفر تشويق مي كنند.

5. اين آيه اشاره ي لطيفي به تبليغات سوء نظام كفر جهاني دارد، كه با تبليغات رنگارنگ خود و با ايجاد بدعت ها و ترويج خرافات، راه مستقيم الهي را كژراهه جلوه مي دهند، تا مردم را از پيمودن راه خدا باز دارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. دنيا را بر آخرت ترجيح ندهيد.

2. كافران مي خواهند مانع پيمودن راه خدا شوند و آن را منحرف سازند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي ابراهيم به زبان پيامبران و مسئله ي هدايت و گمراهي اشاره كرده، مي فرمايد:

4. وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِي مَن يَشَآءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

و هيچ فرستاده اي را، جز به زبان قومش نفرستاديم؛ به جهت اين كه (بتواند حقايق را) براي آنان بروشني بيان كند. و خدا هر كس را (به جهت اعمالش سزاوار بداند و) بخواهد در گمراهي وانهد، و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) راهنمايي

كند؛ و او شكست ناپذير [و] فرزانه است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 34

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «لسان قوم» همان زبان قوم است؛ يعني زباني كه ملت وي با آن سخن مي گويند. اين تعبير اشاره دارد كه هر پيامبري، در درجه ي اول، با همان ملتي كه به سوي آنها فرستاده شده است، سخن مي گويد؛ و اگر زبان آنها را نداند و محتاج مترجم باشد، تأثير و نفوذ سخن او و پذيرش مردم كم تر مي شود؛ پس لازم است كه هر پيامبر به لغت و زبان ملت خويش سخن بگويد. «1»

2. با زبان قرآن آشنا شويم:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايند:

من اميدوارم كه ما اين حجاب جحود (: انكار) را از قلب هايمان برداريم و از خداي تبارك و تعالي بخواهيم كه ما را آشنا كند به لسان (: زبان) قرآن؛ زبان قرآن يك زبان خاصي است؛ ما آشنا بشويم به آن زباني كه با آن زبان قرآن وارد شده است. «2»

3. تعبير «لِيُبيّنَ» اشاره دارد كه پيامبران با بيان واضح و روشن مردم را دعوت مي كنند؛ پس تعليم و تربيت آنان با همان زبان معمولي و رايج ملتشان و به روشني صورت مي گيرد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 35

4. بيان مطالب ديني و ابلاغ آنها كار پيامبران است، اما هدايت و گمراهي، در نهايت، كار خداست، البته نه به معناي جبر و سلب آزادي بشر، بلكه همان طور كه در آيه اشاره شده، بر اساس حكمت الهي است؛ يعني هر كس زمينه ي هدايت را در خود فراهم كند، خدا نور هدايت را بر قلب او مي تاباند، اما فاسق و نافرمان و ستمگر را

بر اساس خواست خود او گمراه مي سازد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي به زبان مردم و به روشني با آنان سخن بگويند.

2. هدايت و گمراهي به دست خداست، و بر اساس حكمت او انجام مي گيرد.

سرگذشت موسي (ع)

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي ابراهيم به رسالت موسي عليه السلام و اهداف و وظايف او اشاره كرده، مي فرمايد:

5. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِئَايتِنَآ أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمتِ إِلَي النُّورِ وَذَكِّرْهُم بِأَيمِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

و بيقين موسي را با نشانه هاي (معجزه آساي) مان فرستاديم؛ كه قومت را از تاريكي ها به سوي نور بيرون آور؛ و روزهاي خدا را به آنان يادآوري نما؛ [چرا] كه حتماً در آن (يادآوري ها) براي هر بسيار شكيباي بسيار سپاس گزار، نشانه هاي (عبرت آموزي) است.

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 36

1. «آيات» به معناي نشانه هاست و در اين جا مقصود معجزاتي است كه خدا براي اتمام حجت و هدايت مردم به دست موسي عليه السلام جاري كرد؛ مثل عصاي موسي و يد بَيضاء و ....

2. در آيه ي اول سوره ي ابراهيم هدف و برنامه ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله خارج كردن مردم از تاريكي هاي جهل و شرك و ستم، به سوي نور ايمان و دين مشخص شده است.

و طبق اين آيه، هدف رسالت موسي عليه السلام نيز همين بود كه در قوم بني اسرائيل پي گيري شد.

3. تعبير «ايّامُ اللَّه» (روزهاي خدا) به خاطر امتياز و درخشش خاصي است كه اين روزها در تاريخ بشريت داشته اند؛ مثل روزهاي پيروزي پيامبران الهي بر دشمنان و روزهاي شكست طاغوت ها و سركشان و روزهايي كه خدا نعمت هاي خاص به بندگان

داده است. «1»

4. «ايّام اللَّه» به معناي يك روز از صبح تا غروب نيست، بلكه گاهي مقصود يك دوره ي خاص است و به طور كلي هر روز با عظمتي كه فصل تازه اي در تاريخ بشريت بگشايد و درس عبرتي به آنان بدهد ايام اللَّه است.

5. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام بيان شده است كه مقصود از «ايام اللَّه»، روز قيام مهدي عليه السلام و روز رجعت و قيامت است و در احاديثي ديگر روز مرگ و روزهاي امتحانات الهي ايام اللَّه شمرده اند. «2»

البته اين گونه احاديث بطن آيه و مصداق هاي جديد آن را بيان مي كنند.

6. يادآوري خاطرات روزهاي سرنوشت ساز و ياري خدا در آن روزها، تأثيراتي رواني دارد و ملت ها و به ويژه جوانان را با گذشته ي پرافتخارشان آشنا مي سازد و به آنان شخصيت و عزّت مي دهد و به آينده و ياري خدا اميدوار مي سازد.

از اين روست كه ما روزهاي بزرگ تاريخ اسلام را گرامي مي داريم، (از

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 37

جمله روزهاي مبارزات مجاهدان بزرگي هم چون امام حسين عليه السلام و شهادت آن حضرت و يارانش) و هر سال مراسمي در آن روزها برگزار مي كنيم؛ و در عصر خود ديديم كه ياد اين ايام اللَّه چگونه در پيروزي حق طلبان انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني قدس سره و پيروزي رزمندگان اسلام نقش آفرين بود.

7. هرگونه مراسم (جشن و سوگواري) كه انسان را به ياد روزهاي بزرگ خدايي اندازد، جايز است.

8. واژه ي «صبّار» و «شكُور» هر دو صيغه ي مبالغه و به معناي استقامت زياد و سپاس گزاري فراوان اند؛ يعني مؤمنان پراستقامت و سپاس گزار، در روزهاي الهي، نشانه هاي خدا و پيروزي نهايي را

مي بينند (و بر شكر و پاي مردي آنان افزوده مي شود).

آموزه ها و پيام ها:

1. روزهاي سرنوشت ساز و باعظمت تاريخ را به ياد ملت بياوريد تا نشانه هاي خدا را در آن بينند.

2. هدف موسي نيز هم چون پيامبران ديگر، خارج كردن مردم از تاريكي ها به سوي نور بود.

3. صبر و سپاس فراوان، زمينه ساز درك حقايق الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي ابراهيم به آزمايش بني اسرائيل و نجات آنان از فرعونيان اشاره كرده، مي فرمايد:

6. وَإِذْ قَالَ مُوسَي لِقَوْمِهِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنجكُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَآءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَآءَكُمْ وَفِي ذلِكُم بَلَآءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 38

و (ياد كن) هنگامي را كه موسي به قومش گفت: «نعمت خدا را بر خودتان به ياد آريد، آنگاه كه شما را از (چنگ) فرعونيان نجات بخشيد؛ در حالي كه شما را (با شكنجه و) عذاب بدي آزردند، و پسران شما را سر مي بريدند، و زنانتان را زنده نگه مي داشتند؛ و در آن [ها] آزمايش بزرگي از [جانب پروردگارتان بود.»

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «يَسُومُونَكم» در اصل به معناي جست و جو كردن از چيزي است و به معناي تحميل كار بر ديگران نيز مي آيد. «1» اين تعبير اشاره دارد كه فرعونيان بدترين شكنجه ها و عذاب ها را بر بني اسرائيل تحميل و آنها را خوار مي كردند.

2. در اين آيه روز نجات و آزادي بني اسرائيل را به آنان يادآور مي شود كه يكي از روزهاي الهي و ايّام اللَّه بود. آري؛ بزرگ داشت روز آزادي از ظلم براي هر ملتي آثار روان شناختي مهمي به دنبال دارد، يعني سبب مي شود كه شكر آن را به

جا آورند و قدر آزادي خود را بدانند و به وضع سابق بازنگردند.

3. آيه ي 49 سوره ي بقره نيز شبيه همين آيه است «2» و تكرار آن در قرآن نشان دهنده ي اهميت مطلب است؛ چراكه نعمت نجات و آزادي ملت ها برترين نعمت هاست و هيچ ملتي بدون استقلال و آزادي از چنگ طاغوت ها

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 39

و مستكبران نمي تواند پيش رفت كند. ملتي كه از نظر اقتصادي، سياسي، فرهنگي و فكري اسير ديگران باشد، نيروها و ذخايرش به غارت مي رود و فرصت رشد و پيشرفت پيدا نمي كند.

4. فرعونيان نيروهاي فعال جامعه را نابود مي كردند، و اين روش استعمارگران و مستكبران در طول تاريخ است كه با طرح نقشه هاي ماهرانه، مي كوشند جوانان ملت ها را به فساد و تباهي بكشند، تا زمينه ي تضعيف و اسارت آنان فراهم شود و از اين روست كه انواع اعتياد، فحشا و فساد را در جهان سوم ترويج مي كنند.

5. برخي مشكلات و گرفتاري هاي بشر براي امتحان اوست. اين از شئون ربوبيّت و پرورش دهندگي خداست كه با اين امتحانات انسان ها را مي آزمايد تا رشد و تربيت و تكامل پيدا كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. روز نجات و آزادي ملت را به عنوان يكي از «ايامُ اللَّه» در خاطره ي مردم حفظ كنيد.

2. آزادي و استقلال هر ملت از مهم ترين نعمت هاست.

3. (گاهي) گرفتاري ها و مشكلات، براي امتحان انسان است.

***

قانون الهي

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي ابراهيم با اشاره به قانون سپاس گزاري و ناسپاسي و ثمرات آنها مي فرمايد:

7. وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ

و (ياد كن) هنگامي را كه پروردگارتان اعلام كرد: «اگر سپاس گزاري كنيد، حتماً شما را (نعمتي) مي افزايم؛ و اگر ناسپاسي

كنيد، قطعاً عذاب من شديد است!»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 40

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه ممكن است ادامه ي سخنان موسي عليه السلام خطاب به بني اسرائيل، و يا جمله اي مستقل خطاب به مسلمانان باشد. «1» سياق آيه با احتمال اول سازگارتر است، اما نتيجه اش تفاوت چنداني ندارد؛ چراكه در هر صورت آموزه اي سازنده براي مسلمانان است.

2. اين آيه كه قانون سپاس گزاري را بيان مي كند، به افراد سپاس گزار با صراحت وعده فزوني نعمت مي دهد، اما به افراد ناسپاس، صريحاً وعده ي عذاب نمي دهد، بلكه مي فرمايد: «اگر ناسپاسي كنيد، عذاب من شديد است.» و اين نشان دهنده ي نهايت لطف پروردگار است.

3. شكر سه مرحله دارد:

الف) تفكر و توجه به بخشنده ي نعمت و شناخت او؛

ب) شكر زباني، يعني به جا آوردن سپاس و حمد براي بخشنده ي نعمت؛

ج) شكر عملي، يعني هر نعمتي را در راستاي هدف آن مصرف كردن.

4. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

كم ترين شكر آن است كه نعمت را از خدا بداني، بدون آن كه قلب تو به غير خدا مشغول شود و (نيز شكر نعمت آن است) كه به نعمت او راضي باشي و به وسيله نعمت هاي خدا نافرماني او را نكني. «2»

اگر فضل خدا بر خود بداني

بماند بر تو نعمت جاوداني (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 41

5. البته بايد توجه كرد كه شكر خدا وقتي كامل مي شود كه از مردم نيز سپاس گزاري كنيم كه در حديثي از امام سجاد عليه السلام روايت شده كه

شكرگزارترين شما براي خدا كساني هستند كه بيش تر از مردم سپاس گزاري كنند. «1»

آري احياي روح سپاس گزاري در افراد جامعه

و ارج نهادن و تقدير از زحمات شهيدان، مجاهدان، دانشمندان و خدمت گزاران جامعه و خانواده هاي آنان، سبب رشد اين فضايل در بين مردم مي شود و جامعه را به سوي رشد و شكوفايي و پويايي سوق مي دهد.

از اين روست كه مراسم بزرگداشت افراد و سالگردها، هزاره ها، همايش ها و اعطاي جوايز، پاداش ها و نشان ها معنا پيدا مي كند و ضرورت مي يابد.

اما در جامعه اي كه روح تقدير و سپاس مرده است، افراد علاقه مند به كارِ بيش تر نمي شوند.

دوام دولت اندر حق شناسي است

زوال نعمت اندر ناسپاسي است (سعدي)

6. در اين آيه به مردم وعده داده شده كه اگر شكر نعمت را به جا آوريد، نعمتتان افزون مي شود. اين افزايش نعمت ممكن است مادي، يا معنوي باشد.

يعني خود شكرگزاري همراه با توجه به خدا، عشق تازه اي نسبت به معبود در دل انسان پديد مي آورد و او را به خدا نزديك تر مي كند. اين خود نعمت و پاداشي بزرگ است كه به سپاس گزاران داده مي شود.

و شايد ازاين روست كه در آيه نفرمود: «نعمت شما را افزون مي كنم.»، بلكه فرمود: «شما را افزون مي كنم.»؛ يعني در جان شما رشد و كمال و افزايشي حاصل مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 42

7. ناسپاسي، گاهي در برابر نعمت هاي كوچك و مردم است كه سبب ركود و يا از دست دادن نعمت ها مي شود و گاهي در برابر نعمت هاي بزرگ خدا، هم چون هدايت و اسلام است. كسي كه شكر نعمت دين و هدايت را به جا نياورد و ناسپاسي كند، از خدا و دين جدا مي شود و در نهايت گرفتار عذاب شديد الهي مي گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از سنت ها و قوانين الهي آن است كه

سپاس گزاري وسيله ي افزوني نعمت هاست.

2. ناسپاسي، ممكن است انسان را گرفتار عذاب شديد الهي كند.

3. اگر مي خواهيد لطف و كرم الهي بيش تر شامل حال شما باشد، سپاس گزار او باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي ابراهيم به بي نيازي خدا از ايمان و سپاس گزاري مردم اشاره كرده، مي فرمايد:

8. وَقَالَ مُوسَي إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ

و موسي گفت: «اگر شما و كساني كه در زمين هستند همگي كفر ورزيد، پس (زياني به خدا نمي رسانيد؛ چرا) كه حتماً خدا توانگري ستوده است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا بسيار بزرگ و بي نياز است و نياز به تشكر و سپاس مردم ندارد؛ او غني است و همه ي كمالات را دارد و از اين رو ستوده است و نيازي به ستايش غير ندارد.

گر جمله ي كاينات كافر گردند

بر دامن كبرياش ننشيند گرد تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 43

2. سپاس گزاري مردم نسبت به خدا و ايمان آوردن آنها، در حقيقت به سود خود آنهاست چراكه سبب رشد و كمال و افزوني نعمت خودشان مي شود و اين ها سود و زياني براي خدا ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از سپاس و ايمان شما بي نياز است، پس با كفر شما زياني به خدا نمي رسد.

2. كفرورزي و ناسپاسي نكنيد (كه به خودتان زيان مي رسانيد).

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي ابراهيم به سرنوشت اقوام پيشين و كفر و ناسپاسي آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

9. أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُاْ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَآ إِلَيْهِ

مُرِيبٍ

آيا خبر بزرگ كساني كه پيش از شما بودند: «قوم نوح» و «عاد» و «ثَمود» و كساني كه بعد از آنان بودند، به شما نرسيده است؟ در حالي كه جز خدا (كسي) از آنان آگاهي (كامل) ندارد؛ فرستادگانشان دليل هاي روشن (معجزه آسا) براي آنان آوردند، و [لي دست هايشان را به دهان هايشان بازگرداندند، و گفتند: «در واقع ما به آنچه شما بدان فرستاده شده ايد، كفر ورزيديم؛ و قطعاً ما در مورد آنچه ما را به سوي آن فرا مي خوانيد، در شك ترديدآميزي هستيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه ممكن است ادامه ي سخن موسي عليه السلام و يا جمله ي مستقلي خطاب به مسلمانان باشد. سياق آيه با احتمال اول سازگارتر است، ولي در

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 44

نتيجه تفاوتي ندارد و در هر صورت اين آيه، براي مخالفان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله عبرت آموز است.

2. در آيات ديگر قرآن سرنوشت عذاب آلود قوم نوح، عاد و ثمود بيان گرديد. آنان به پيامبران الهي (نوح، هود و صالح) كفر ورزيدند و سخنان آنان را انكار كردند و گرفتار عذاب الهي شدند و اين براي بني اسرائيل و مشركان مخالف پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله عبرت آموز بود.

3. سرگذشت برخي از اقوام سركش در طول تاريخ به فراموشي سپرده شده است و جز خدا كسي از حالات و سرنوشت نهايي آنان آگاه نيست. هر سال كشفيات باستان شناسان زيادتر مي شود، اما هنوز هم مناطق و اقوام ناشناخته ي جهان بسيارند.

4. در اين آيه به توهم و ترديد مخالفان رسولان الهي كه سبب انكار و كفر آنان بود اشاره شده است؛ يعني آنان دليل قاطعي براي نفي سخنان

فرستادگان الهي نداشتند، بلكه به خاطر توهم و ترديد كفر مي ورزيدند؛ و اين، ضعف منطق آنان را نشان مي دهد.

5. شك، همان ترديد طبيعي است، اما «رَيْب» توهم «1» و ترديد است. در اين آيه از ترديد مخالفان با عنوان «مُريب» ياد شده است؛ يعني شك آنان منطقي و سازنده و حركت آفرين و جست و جوگرانه نبود، بلكه برخاسته از توهمات آنان بود.

6. ممكن است مقصود از اين جمله كه «دست ها را در دهانشان مي گذاشتند.» چند چيز باشد:

الف) مخالفان پيامبران از سر تعجب، انكار و ريشخند، دست در دهان مي گذاشتند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 45

ب) مخالفان از شدت خشم انگشتان خود را در دهان مي گذاشتند (و گاز مي گرفتند). «1»

اما به نظر مي رسد كه معناي اول با ظاهر آيه سازگارتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت اقوام سركش تاريخ درس عبرت بگيريد.

2. مخالفان پيامبران، با مكتب آنان مخالف بودند، نه با شخص آنها.

3. انكار و كفر مخالفان پيامبران، ناشي از پندارها و توهمات ترديدآميز آنهاست.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي ابراهيم به گفتمان فرستادگان الهي با مخالفان آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

10. قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّموتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَي أَجَلٍ مُّسَمّيً قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطنٍ مُّبِينٍ

فرستادگانشان گفتند: «آيا در باره خدايي كه شكافنده [و آفريننده آسمان ها و زمين است، شكي است؟! (او) شما را فرا مي خواند تا بخشي از پيامدهاي (گناهان) تان را براي شما بيامرزد؛ و (مرگ) شما را تا

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 46

سرآمد معيني به تأخير اندازد.» (كافران)

گفتند: «شما جز بشري همانند ما نيستيد، مي خواهيد كه ما را از آنچه پدرانمان همواره مي پرستيدند باز داريد؛ پس دليل آشكار (و معجزه ا) ي براي ما بياوريد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «فاطِر» در اصل به معناي «شكافنده» و در اين جا كنايه از آفريننده ي هستي است كه گويي دل ظلمت كده ي عدم را شكافته و جهان را به وجود آورده است.

اين احتمال نيز وجود دارد كه «فاطر» اشاره به شكافتن توده ي ابتدايي ماده ي جهان و انفجار بزرگ اوليه در هستي باشد، كه از شكافته شدن آن، كهكشان ها و ستارگان و سيارات به وجود آمدند. «1»

2. اگر به عظمت و اسرار جهان توجه كنيد، به روشني آن را نيازمند به شكافنده و آفريننده مي يابيد، كه همان خداست؛ پس چگونه در وجود و صفات او شك مي كنيد؟

3. در اين آيه برنامه و اهداف فراخوانِ الهي را دو چيز بيان كرده است:

الف) پاك كردن انسان ها از آلودگي گناهان و بخشش آنها؛ يعني پاك سازيِ روح و جسم و محيط زندگي بشر؛

ب) ادامه ي حيات بشر تا زمان مقّرر.

در واقع اين دو هدف و برنامه سبب و مسبب هستند؛ يعني پاكي انسان و جامعه از گناه و ستم، سبب ادامه ي حيات آن است؛ همان طور كه آلودگي به گناه و ستم، سبب نابودي و مرگ افراد و جامعه مي شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 47

4. انسان داراي دو مرگ و اجل است: يكي اجل حتمي كه در مورد همه ي انسان ها صادق است و هر كس روزي خواهد مرد؛ زيرا توانايي بشر براي ادامه ي زندگي محدود است و روزي عمرش به پايان مي رسد.

و دوم اجل معلّق؛ يعني مرگ برخي افراد بر اثر

عوامل و موانعي در نيمه ي راه فرا مي رسد؛ مثلًا برخي آلودگي ها و گناهان و ستم ها سبب مرگ او مي شوند.» 5. ايمان به فرستادگان الهي و عمل به برنامه هاي آنان جلوي مرگ غيرحتمي را مي گيرد و آن را به تأخير مي اندازد.

براي مثال، صله ي رحم و صدقه دادن و توبه و برخي دستورات بهداشتي، مثل پرهيز از خون خواري، شراب خواري و مردارخواري، سبب طولاني شدن عمر انسان مي شود.

6. در اين آيه به دو ايراد مخالفان در مورد بشر بودن پيامبران و دليل خواستن از آنها اشاره شده است و در آيه ي بعد پاسخ مي دهد كه بشر بودن مانع پيامبري نيست و معمولًا فرستادگان الهي دلايل محكم و معجزات روشن داشته اند؛ پس اين سخنان بهانه اي بيش نيست.

7. در اين آيه به پيروي كوركورانه ي مخالفان پيامبران از نياكانشان اشاره شده است، در حالي كه اين يك تعصب كور و تقليد جاهلانه است.

يعني انسان بايد در مورد اصول دين بينديشد و راه خود را بشناسد و انتخاب كند؛ و نمي تواند پيروي از فرهنگ خرافي نياكان را بهانه قرار دهد و كژ راهه را انتخاب كند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 48

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در آفرينش آسمان ها و زمين، خداشناس شويد تا دريابيد كه در وجود او هيچ شكي نيست.

2. به سوي خدا برويد كه خواستار پاكي بشريت و طولاني شدن عمر آنهاست.

3. مخالفان دين، افرادي بهانه جو و كهنه پرست هستند، كه مي خواهند از نياكانشان تقليد كنند.

***

معناي توكل چيست؟

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي ابراهيم پاسخ رسولان الهي به بهانه جويي هاي مخالفان را بيان مي كند و مي فرمايد:

11. قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَّحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَي مَن يَشَآءُ

مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَآ أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطنٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

فرستادگانشان به آنان گفتند: «ما جز بشري همانند شما نيستيم و ليكن خدا بر هر كس از بندگانش كه بخواهد (و شايسته بداند)، منّت مي گذارد (و نعمت نبوّت عطا مي كند)؛ و براي ما شايسته نيست كه جز به رخصت خدا، براي شما دليل (و معجزه ا) ي آوريم؛ و مؤمنان پس بايد تنها بر خدا توكّل كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه پاسخ پيامبران به چند ايراد و بهانه ي مشركان و مخالفان لجوج بيان شده است:

الف) مخالفان مي گفتند: شما پيامبران، بشري هم چون ما هستيد.

و پيامبران پاسخ دادند، بلي ما هم بشر هستيم و اين مانعِ نبوّت و رسالت ما نيست و خدا به افراد شايسته مقام رسالت مي بخشد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 49

ب) مخالفان گفتند: دليل روشن (معجزه) بياوريد.

و پيامبران پاسخ دادند: ما معجزه گر نيستيم و اگر معجزه اي براي اتمام حجّت و هدايت آورده مي شود، به فرمان خداست.

ج) مخالفان گفتند: شما نمي گذاريد ما بر همان بت پرستي پدرانمان باقي باشيم.

و پيامبران به اين ايراد آنان پاسخ ندادند؛ اين اشكال آن قدر سست بود كه هر انسان عاقلي با اندك تأمّلي پاسخ آن را درمي يافت.

2. خدا به هر كس مي خواهد، منت مي گذارد و موهبت رسالت را مي بخشد. البته روشن است كه خواست و اراده ي خدا بر اساس حكمت اوست؛ يعني خدا هر كس را شايسته بداند و آمادگي هاي لازم را در او ببيند، مقام رسالت را به او مي بخشد. «1»

3. رسولان الهي پاسخ منفي به درخواست معجزه خواهان ندادند، بلكه آن را مشروط به رخصت خدا كردند.

چراكه، از طرفي پيامبران معجزات متعددي

براي مردم مي آوردند كه براي اثبات حقانيّت آنان كافي بود و غالب اين درخواست ها بهانه جويي بود.

و از طرف ديگر، پيامبران معجزه گر نبودند كه در گوشه اي بنشينند و هر روز به ميل مردم معجزه بياورند، بلكه وظيفه ي اصلي آنها هدايت بشر بود كه گاهي براي اتمام حجّت و در راستاي هدايت مردم معجزه اي مي آوردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رسالت موهبتي الهي است كه در اختيار خداست.

2. معجزه به امر خداست، نه به فرمان مردم. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 50

3. تكيه گاهي غير از خدا براي مؤمنان نيست.

4. اگر مؤمن هستيد، فقط بر خدا توكل و تكيه كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي ابراهيم به توكّل و مقاومت فرستادگان الهي اشاره كرده، مي فرمايد:

12. وَما لَنَآ أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَي اللَّهِ وَقَدْ هَدَينَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَي مَآ ءَاذَيْتُمُونَا وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ

و چرا ما بر خدا توكّل نكنيم، در حالي كه ما را به راه هايمان رهبري كرده است؟! و قطعاً بر آزارهايتان بر ما، شكيبايي خواهيم كرد؛ و توكّل كنندگان، پس بايد تنها بر خدا توكّل كنند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «توكّل» در اصل از ماده ي «وكالت»، به معناي انتخاب وكيل و تكيه بر غير است. انسان وقتي شخصاً قادر به دفاع نباشد، ديگري را وكيل خود قرار مي دهد و با استفاده از نيروي او مشكل خويش را حل مي كند. «1»

تكيه بر تقوا و دانش در طريقت كافري است

راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش (حافظ)

2. توكّل ثمره ي توحيد افعالي است؛ يعني انسان خود در برابر مشكلات تلاش بنمايد، ولي كسي غير از خدا را مؤثر نداند و در بن بست ها او را وكيل خود سازد.

«2»

3. وكيل خوب كسي است كه چهار صفت داشته باشد:

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 51

آگاهي كافي، دلسوزي، امانت داري و قدرت.

روشن است كه اين صفات به عالي ترين صورت در خداي متعال موجود است، پس هر كس كه به دنبال وكيل كارآمد مي گردد، بايد بر خدا توكّل كند.

4. در آيه ي قبل بيان شد كه «مؤمنان بايد بر خدا توكّل كنند.» و در اين آيه بيان شد كه «همه ي توكّل كنندكان بايد بر خدا توكّل كنند.»

يعني در اين آيه مرحله اي فراتر بيان شده است؛ چرا كه مؤمن به خاطر ايمان به خدا حتماً بر او توكل مي كند، بلكه غير مؤمنان نيز اگر تكيه گاه مطمئني مي طلبند بايد تنها بر خدا توكّل كنند، نه بر مخلوقات ضعيف و ناتوان كه از خود چيزي ندارند.

5. فلسفه و حكمت توكّل در چند چيز نهفته است:

الف) توكّل بر خدا سبب افزايش نيروي روحي و رواني انسان مي شود و او را در برابر مشكلات سخت مقاوم مي سازد.

ب) توكّل بر خدا انسان را از وابستگي به ديگران كه سرچشمه ي ذلّت و بردگي است نجات مي دهد و به او آزادگي و اعتماد به نفس مي بخشد. «1»

ج) توكّل بر خدا سبب مي شود كه انسان از غير او نهراسد.

در حديثي از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه از ايشان پرسيدند: حدّ توكّل چيست؟

حضرت فرمود: «اين كه با اتكاي بر خدا از هيچ كس نترسي.» «2»

6. آگاهي بر هدايت الهي، با توكّل بر او ارتباط دارد؛ يعني اگر خدا برترين نعمت را به انسان داد و او را به راه سعادت رهنمون شد، مسلماً در برابر مشكلات او را راه نمايي و حمايت مي كند؛ پس بايد بر او

توكّل كرد.

و اگر خدا به راه هاي سعادت آگاه است، مي تواند با علم خود، ما را در تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 52

مقابل دشمنان راه نمايي كند و از گرفتاري ها نجات بخشد؛ از اين رو در برابر آزارها و مشكلات شكيبا هستيم.

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فكر معقول بفرما گل بي خار كجاست (حافظ)

آموزه ها و پيام ها:

1. خدايي كه ما را هدايت كرد، تكيه گاه ماست.

2. مبلّغان الهي بايد در برابر آزارهاي مخالفان شكيبا باشند.

3. هر كس تكيه گاه (مطمئني) مي خواهد بايد بر خدا توكّل كند.

***

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي ابراهيم به پاسخ خشونت آميز و استبدادگرانه ي كافران به فرستادگان الهي و نيز به قانون نابودي ستمگران اشاره كرده، مي فرمايد:

13. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَي إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظلِمِينَ

و كساني كه كفر ورزيدند به فرستادگانشان گفتند: «بيقين شما را از سرزمين مان بيرون خواهيم كرد، يا حتماً به آيين ما باز گرديد.» و پروردگارشان به سوي آنان وحي فرستاد كه: «قطعاً ستمكاران را هلاك مي كنيم؛

نكته ها و اشاره ها:

1. هنگامي كه ضعف استدلال كافران روشن مي شد، به تهديد و خشونت متوسل مي شدند.

2. مستكبران كافركيش، زمين را از آن خود مي دانستند و براي پيامبران الهي به اندازه ي يك شهروند عادي نيز حق قايل نبودند، در حالي كه خدا

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 53

زمين و مواهب آن را براي مؤمنان شايسته آفريده است.

3. مقصود كافران، از «ملت» همان آيين بت پرستي و شرك بود و پيامبران الهي و پيروان آنها را نيز به آن فرا مي خواندند.

4. شايد از آن جا كه پيامبران الهي قبل از رسالت و نبوّت خويش،

اقدامي عليه بت پرستي نمي كردند، كافران مي پنداشتند كه پيامبران نيز با آنان هستند، در حالي كه پيامبران معصوم بودند و هيچ گاه كار نابخردانه اي هم چون سجده بر بتان نمي كردند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان رهبران الهي، خشونت طلب و استبدادگر بودند.

2. روش مخالفان پيامبران آن بود كه با تهديد به تبعيد، عقايد خود را بر مؤمنان تحميل مي كردند (شما اين گونه نباشيد).

3. اراده و قانون الهي، نابودي ستمگران است.

4. ستمگر نباشيد كه نابود خواهيد شد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي ابراهيم به قانون پيروزي رسولان الهي و شرايط آن اشاره كرده، مي فرمايد:

14. وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ

و حتماً شما را بعد از آنان در زمين سكونت خواهيم داد؛ اين براي كسي است كه از جايگاه (داوري) من ترس داشته باشد و از تهديد [من بترسد!»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 54

نكته ها و اشاره ها:

1. مخالفان كافركيش پيامبران آنان را تهديد به تبعيد مي كردند. خدا از آنان دفاع مي كند و وعده مي دهد كه نخست ستمكاران را نابود و آن گاه رسولان خويش را در زمين ساكن خواهد كرد.

2. در اين آيه اين قانون و سنّت الهي بيان شده كه اراده ي خدا بر آن است كه در طول تاريخِ مبارزات پيامبران با كافران، پيروزي از آنِ پيامبران باشد و كافران ستمكار نابود شوند.

3. مفسران قرآن در مورد «مقام خدا» چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) موقعيتِ حساب رسي و داوريِ خدا در هنگام محاسبه ي اعمال انسان ها؛

ب) قيام خدا براي نظارت و مراقبت شديد بر اعمال انسان ها كه سبب ترس و احساس مسئوليت مي شود؛

ج) قيام خدا براي اجراي عدالت و احقاق حق.

البته مانعي ندارد كه هر سه

تفسير مورد نظر باشد؛ يعني خدا ناظر و حساب رس و مجري عدالت است و از اين رو سزاوار است كه انسان ها از مقام او بهراسند و دست از ستمكاري و گناه بردارند. «1»

4. از اين آيه و آيات مشابه «2» استفاده مي شود كه اگر ترس در مورد خدا مطرح مي شود، ترس از مقام اوست كه در حقيقت ترس از اعمال خود ماست، و گرنه خود خدا موجودي دوست داشتني و محبوب مؤمنان است. «3»

5. در اين آيه دو شرط روان شناختي براي پيروزي بر ستمكاران بيان شده است: يكي ترس از مقام خدا و يكي ترس از تهديدهاي او.

اين ترس بسيار سازنده است و از گناه و ستم باز مي دارد؛ چون اگر اين دو

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 55

شرط تحقق نيابد، ممكن است انسان خود در صف ستمكاران داخل شود و مستحق نابودي گردد.

اما اگر اين دو شرط تحقق يابد، انسان مراقب اعمال خويش بوده، به وظايف ديني خود عمل مي كند و مؤمن و دادگر مي شود و از غير از خدا نمي ترسد و بدين ترتيب زمينه ي پيروزي خود را در اجتماع فراهم مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروزي نهايي از آن اولياي خداست.

2. اگر مي خواهيد بر كافران ستمگر پيروز شويد، از مقام خدا و تهديدهاي الهي بهراسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي ابراهيم به درخواست پيامبران و فرجام گردن كشانِ منحرف در دنيا اشاره كرده، مي فرمايد:

15. وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ

و (فرستادگان خدا) پيروزي خواستند، و (سرانجام) هر زورگويِ ستيزه گري نوميد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «جبّار» در مورد خدا به معناي «اصلاح كننده» يا «مسلّط»، اما در مورد انسان ها به معناي متكبر و گردن كش مي آيد. «1»

2. «عَنيد»

به معناي سمت و ناحيه، و در اين جا به معناي انحراف و گرايش به غير حق است و در احاديث نيز به اين معنا اشاره شده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 56

3. «جبّار» به صفت نفساني يعني روح سركشي اشاره دارد و «عنيد» به اثر آن صفت در افعال انسان كه او را از حق منحرف مي سازد.

4. تعبير «استَفتَحُوا» يا به معناي طلب فتح و پيروزي است و يا به معناي تقاضاي داوري است، كه هر دو معنا در قرآن نظير دارد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. وعده ي پيروزي با درخواست فرستادگان الهي تحقق مي يابد.

2. گردن كشان ستيزه گر بدانند كه اسلاف آنان در تاريخ نااميد و نابود شدند.

3. زورگويي و ستيزه گري نكنيد كه نااميد و نابود مي شويد.

***

قرآن كريم در آيات شانزدهم و هفدهم سوره ي ابراهيم به فرجام عذاب آلود كافران ستمكار در آخرت و انواع مجازات هاي آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

16 و 17. مِن وَرَآئِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَي مِن مَّآءٍ صَدِيدٍ* يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِن وَرَآئِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ

بدنبال آن (زورگو) جهنّم خواهد بود، و از خونابه اي چركين سيراب مي شود.* آن را جرعه جرعه مي نوشد؛ و نزديك است كه آن را به آساني فرو نبرد؛ و (عوامل) مرگ از هر جا به سراغ او مي آيد، در حالي كه او نمي ميرد (تا راحت شود)؛ و بدنبال او عذابي سخت است!

نكته ها و اشاره ها:

1. «وراء» به معناي پشت سر است، اما در اين جا مقصود نتيجه و عاقبت كار است؛ يعني نهايت كار آنان جهنّم است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 57

2. «صَديد» به معناي چركي است كه

ميان پوست و گوشت جمع مي شود.

اين تعبير اشاره به آن است كه كافران ستمكار از آب بدبوي متعفني، مانند چرك و خون، مي نوشند. «1»

3. تعبيرات اين آيه با فعل مضارع آمده است تا نشان دهد كه عذاب هاي دوزخيان تدريجي و مستمر است.

4. هر مجازات بدي كه تصور مي كنيد، در انتظار كافران ستمكار است و هرگز نمي ميرند و از اين عذاب ها راحت نمي شوند. اين بدان سبب است كه آنان در دنيا به خود و مردم و پيامبران ستم مي كردند؛ و برخي از ستم ها چنان بزرگ است كه لازم است ستمكار در برابر آن هزاران سال مجازات شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. عذاب هاي طاقت فرسا و متنوعي براي ستمكاران گردن كش كفرپيشه فراهم شده است.

2. زورگويي و ستيزه گري نكنيد كه فرجامي سخت و عذاب آلود دارد. «3»

***

قرآن كريم در آيه ي هجدهم سوره ي ابراهيم با مثالي جالب، پوچي اعمال كافران را روشن مي سازد و مي فرمايد:

18. مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْملُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَي شَيْ ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّللُ الْبَعِيدُ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 58

مثال كساني كه به پروردگارشان كفر ورزيدند، (آن است كه:) كردارهايشان هم چون خاكستري است كه بادي تند در روزي طوفاني بدان بوزد؛ [آنان قادر بر هيچ چيزي از آنچه به دست آورده اند نيستند (و بهره اي نمي برند)؛ اين تنها گمراهي دور است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اعمال كافران به خاكستري بر سينه ي تندباد تشبيه شده است. اين تشبيه از چند جهت قابل توجه و جالب است:

الف) خاكستر محتوا ندارد و گياه و گلي در آن نمي رويد؛ اعمال كافران نيز پوچ و بي محتواست.

ب) خاكستر از ذرات پراكنده اي تشكيل

شده كه روح وحدت ندارد؛ و اعمال كافران نيز خالي از روح وحدت و توحيد است.

ج) خاكستري كه در برابر تندباد قرار گيرد، هر ذره اش به نقطه ي دوردستي مي رود و قابل جمع كردن نيست؛ اعمال كافران نيز كارهاي پراكنده اي است كه به كار نمي آيد و گويي محو مي شود. «1»

اما اعمال مؤمنان، پرمحتوا و داراي روح يگانگي و توحيد است كه با هم ديگر جمع مي شوند و ثمرات ماندگاري از آنها به جاي مي ماند.

2. ارزش هر كاري به سه چيز بستگي دارد: «انگيزه، برنامه و هدف».

اعمال مؤمنان با انگيزه اي مقدس و طبق برنامه اي صحيح، كه از طرف پيامبران ارائه شده، و داراي هدفي انساني، الهي و باارزش است.

اما اعمال كافران با انگيزه هاي پست مادي و برنامه هاي نادرست و هدفي بي ارزش انجام مي شود؛ از اين رو كارهايشان بي محتوا، بي ارزش و ناپايدار است و هم چون خاكستري است بر سينه ي تندباد.

3. اعمال كافران «حبْط» و نابود مي شود؛ يعني برخي گناهان هم چون

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 59

كفر، غيبت و قتل، عامل نابودي اعمال نيك انسان مي شود. «1»

4. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا اعمال كافراني كه كارهاي نيك و پرثمري براي بشر كرده اند؛ مانند مخترعان و مكتشفان، نيز نابود مي شود و از طرف خدا پاداشي به آنان تعلق نمي گيرد؟

پاسخ اين پرسش آن است كه كافران مخترع چند گروه اند:

الف) گروهي كه هدفشان از اختراع، تخريب است، هر چند اين عمل بعدها براي بشريت مفيد واقع شود.

اين گروه به خاطر انگيزه ي غير الهي و غير انساني شان، پاداشي ندارند.

ب) گروهي نيز، بهره هاي مادي يا شهرت طلبي در نظرشان است.

اين گروه نيز هم چون بازرگاناني هستند كه در بازار بشريت كالاي

خود را مي فروشند و پاداش خود را مي گيرند و منتظر پاداش الهي نيستند.

ج) گروهي ديگر مخترعان بي ايماني هستند كه انگيزه هاي انساني دارند و با هدف خدمت به بشريت و نجات جان انسان ها اقدام به پژوهش و اكتشاف مي كنند.

اين گروه، بر اساس حكم عقل و اشارات روايات «2» و آيات «3» پاداشي نزد خدا دارند. چون نيكوكار هستند و خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمي كند. اما مسلّم نيست كه پاداش آنان بهشت باشد، بلكه ممكن است نوعي تخفيف در مجازات باشد. «4»

د) گروهي ديگر مخترعاني خدمت گزار بشريت هستند كه با ايمان اند، اما مسلمان نيستند و پس از ظهور اسلام زندگي مي كرده اند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 60

پاداش اينان نيز هم چون گروه قبل داده خواهد شد؛ «1» البته پاداش دادن به آنان با قبول شدن اعمال آنان و داخل شدن در بهشت ملازم نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. كفر نورزيد كه اعمال انسان را برباد مي دهد.

2. اعمال كافران به حالشان سودي ندارد.

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم و بيستم سوره ي ابراهيم به آفرينش جهان بر اساس حق و به قدرت بي انتهاي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

19 و 20. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّموتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ* وَمَا ذلِكَ عَلَي اللَّهِ بِعَزِيزٍ

آيا اطلاع نيافتي كه خدا، آسمان ها و زمين را به حق آفريده است؟! اگر بخواهد، شما را (از ميان) مي برد و آفرينش جديدي مي آورد؛* و اين (كار) بر خدا سخت نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «حق» در اصل به معناي «مطابقت و هماهنگي» است. در اين جا مقصود آن است كه آفرينش آسمان ها و زمين بر اساس حكمت و نظم و حساب و

هدف معيني است.

البته «حق» در قرآن گاهي به معناي اعتقاد مطابق واقع «2» يا گفتار و عملي كه به اندازه ي لازم انجام شده «3» يا كسي كه حق را انجام داده «4» مي آيد، كه در

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 61

همه ي موارد معناي مطابقت و هماهنگي با واقعيت لحاظ شده است؛ و نقطه ي مقابل آن «باطل»، «گمراهي» و «بيهودگي و بازيچه بودن» است.

2. اين آيه با توجه به آيه ي قبل اشاره دارد كه نظام آفرينش بر اساس حق استوار است، اما اعمال كافران باطل و پوچ است و از همين روست كه برباد مي رود و نابود مي شود. اگر همه ي مردم باطل گرا شوند، مي توانيم همه ي انسان ها را از بين ببريم، اما از آن جا كه نظام جهان حق است و حقانيت آن به وجود انسان عاقل و حق گراست، باز هم انسان هاي ديگري مي آوريم تا جهان بيهوده نباشد.

3. مقصود از «خَلْق جَديد»، يا آن است كه خدا اگر بخواهد شما را مي برد و مردمان ديگري در همين دنيا جاي گزين شما مي سازد.

و يا آن است كه اگر خدا بخواهد، شما را مي ميراند و در جهان ديگر آفرينش جديدي مي دهد و شما را زنده مي سازد. «1» به هر حال، اين تعبير كنايه از قدرت بي نهايت خداست.

4. از بين بردن انسان ها و آفرينش جديد براي خدا مشكل نيست. زيرا او يك بار جهان را آفريده است و انجام يك كار در مرتبه ي دوم آسان تر از مرتبه ي اول است.

آموزه ها و پيام ها:

1. هستي شما و دوام آن، به اراده ي خدا بستگي دارد.

2. آفرينش آسمان ها و زمين بر اساس حق، حساب، حكمت و نظم است.

3. با مطالعات كيهان شناختي، خداشناس شويد.

***

تفسير

قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 62

گفتوگوها در رستاخيز

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي ابراهيم به گفتمان مستكبران و پيروان آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

21. وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعاً فَقَالَ الضُّعَفؤُاْ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَيْ ءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَينَا اللَّهُ لَهَدَيْنكُمْ سَوَآءٌ عَلَيْنَآ أَجَزِعْنَآ أَمْ صَبَرْنَا ما لَنَا مِن مَّحِيصٍ

و (در رستاخيز) همگي در برابر خدا ظاهر شوند؛ و كم توانان به كساني كه تكبّر ورزيدند گويند: «در واقع ما پيروان شما بوديم؛ پس آيا شما چيزي از عذاب خدا را از ما دفع مي كنيد؟» (مستكبران) مي گويند: «اگر (بر فرض) خدا ما را راهنمايي كرده بود، حتماً شما را راهنمايي مي كرديم؛ چه بيتابي كنيم يا شكيبايي نماييم، بر ما يكسان است، هيچ راه فراري براي ما نيست!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «بروز و ظاهر شدن همگان در برابر خدا» يا آن است كه كساني كه در اين جهان حضور خدا را احساس نمي كنند، در رستاخيز، اين حضور و ظهور را احساس مي كنند.

و يا اين كه مردمان در رستاخيز، در برابر دادگاه عدل الهي حاضر و ظاهر مي شوند.

البته ممكن است هر دو تفسير مورد نظر باشد.

2. مقصود مستكبران از هدايت الهي، آن است كه اگر خدا راه نجات از عذاب را در قيامت به آنان نشان مي داد، آنان نيز به پيروان خود نشان مي دادند.

برخي مفسران احتمال داده اند كه مستكبران تقصير گمراهي خود را به عهده ي خدا مي گذارند و نوعي جبرگرايي را بهانه مي كنند؛ كه اگر خدا ما را در دنيا هدايت كرده بود، ما نيز شما را هدايت مي كرديم؛ يعني ما مجبور به گمراهي بوديم.

تفسير قرآن مهر

جلد يازدهم، ص: 63

اما تفسير اول با سياق آيه سازگاتر است.

3. اين آيه سرزنش و هشدار به افراد ضعيف و بي شخصيتي است كه بدون فكر و تأمّل و به صورت كوركورانه از مستكبران پيروي مي كنند؛ يعني آنان بدانند كه در رستاخيز سرنوشت هر دو گروه آتش است و اين رهبران مستكبر نمي توانند به آنان كمك كنند.

4. اين آيه يكي از عذاب هاي روحي و رواني مستكبران و پيروان ضعيف آنان را بيان مي كند؛ مستكبران در برابر پيروان خود اظهار ناتواني مي كنند و پيروان، مي بينند كه رهبرانشان نمي توانند هيچ كمكي به آنها بكنند و كدام عذاب رواني براي مستكبران و پيروانشان بدتر از اين است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در قيامت ناتواني مستكبران و پيروان آنها آشكار مي شود.

2. در روز رستاخيز، هيچ راه فراري از عذاب نيست.

3. مستضعفان از مستكبران پيروي نكنند كه در رستاخيز سودي به حالشان ندارند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي ابراهيم به سخنان شيطان با پيروانش اشاره كرده، مي فرمايد:

22. وَقَالَ الشَّيْطنُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطنٍ إِلَّآ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّآ أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَآ أَنتُم بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظلِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و شيطان، هنگامي كه كار پايان يافت مي گويد: «در حقيقت، خدا وعده حق به شما وعده داد؛ و [من به شما وعده (باطل) دادم، و [لي با شما تخلّف كردم؛ و براي من هيچ تسلّطي بر شما نبود، جز اين كه شما را فرا

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 64

خواندم، و [درخواست مرا پذيرفتيد، پس مرا سرزنش

مَكنيد، و خودتان را سرزنش كنيد؛ من فريادرسِ شما نيستم، و شما فريادرس من نيستيد.

براستي كه شما، پيش از اين (مرا براي خدا) شريك قرار داديد و من (آن را) انكار مي كنم.» در واقع ستمكاران برايشان عذاب دردناكي است!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در حقيقت صحنه اي از مجازات هاي رواني رستاخيز را به تصوير كشيده است. در اين صحنه شيطان كه نتيجه ي اعمال خود و ديگران را ديده، پيروانش را سرزنش مي كند و تقصير كارهاي آنان را به عهده نمي گيرد و اين نوعي فشار رواني بر پيروانش ايجاد مي كند.

2. همان طور كه قبلًا بيان كرديم، «شيطان» به هر موجود شروري گفته مي شود و مفهوم وسيع آن شامل ابليس، طاغوت ها، وسوسه گران از انسان و جن مي شود.

اما برخي مفسران برآن اند كه در اين جا مقصود شخص ابليس است كه سركرده ي شياطين به شمار مي آيد، «1» ولي از برخي احاديث استفاده مي شود كه شيطان در اين جا شامل رهبران منحرف نيز مي شود. «2»

3. شيطان وسوسه كننده اي بيش نيست، او فقط دعوت به سوي كارهاي زشت مي كند و اين انسان ها هستند كه با اراده و آزادي راه او را انتخاب مي كنند.

چو نيك درنگري آن كه مي كند فرياد

ز دستِ خويِ خويشتن به فرياد است (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 65

4. براساس اين آيه، شيطان پاسخ دندان شكني به كساني مي دهد كه گناهان خود را به گردن شيطان مي اندازند و در حقيقت به آنان مي گويد:

«خودت كردي كه لعنت بر خودت باد».

تو نفس خويش را لعنت كن اي دوست

كه دشمن تر كَسَت از دشمنان اوست 5. مقصود از شرك در اين آيه، يا شرك در اطاعت است،

يعني پيروان شيطان، به جاي خدا از شيطان پيروي مي كردند و همين شرك در اطاعت بود كه آنان را به انحراف و بدبختي كشانيد؛ و در رستاخيز شيطان اين رابطه را انكار مي كند و از آنان بيزاري مي جويد. «1»

و يا مقصود هر گونه شريك قرار دادن براي خداست، كه شيطان از اين كار پيروان خويش بيزاري مي جويد.

6. جمله ي آخر اين آيه كه به ستمكاران وعده ي عذاب دردناك مي دهد، ممكن است ادامه ي سخنان شيطان، يا جمله ي مستقلي از ناحيه ي پروردگار باشد، كه آموزه اي براي همگان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. وعده هاي الهي، حق و وعده هاي شيطاني پوچ و فريب است.

2. رهبران شيطان صفت خويش را بشناسيد و فريب وعده هاي آنان را نخوريد.

3. پيروان شيطان، كسي جز خود را ملامت نكنند.

4. در قيامت فريادرسي نيست.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 66

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي ابراهيم به فرجام مؤمنان شايسته كردار و سخن بهشتيِ سلام اشاره كرده، مي فرمايد:

23. وَأُدْخِلَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصلِحتِ جَنتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ خلِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلمٌ

و كساني را كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، به بوستان هاي [بهشت در آورند، كه نهرها از زير [درختان] ش روان است؛ در حالي كه در آن جا به رخصت پروردگارشان ماندگارند؛ [و] زنده بادِ آنان در آن جا، «سلام» است.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن براي بيان مطالب و روشن كردن راه هدايت از گمراهي، از روش مقايسه و مقابله استفاده مي كند. در آيات قبل حالات رهبران ستمگر و مستكبران و پيروان آنان و سخنانشان در قيامت بيان شد، و اينك در اين آيه حالات گروه مقابل، يعني

رهبران الهي و مؤمنان بيان مي شود، تا مردم با مقايسه ي آنان راه صحيح را برگزينند.

2. «تَحيّت» در اصل به معناي «حيات و زندگي» است. اين واژه به عنوان دعا براي سلامتي و زندگي افراد استعمال مي شود و به هر نوع خوش آمد گويي، سلام، دعا و زنده بادِ آغاز ملاقات گفته مي شود. «1»

3. «سلام» مفهوم وسيعي دارد كه شامل هر گونه سلامتي روحي و جسمي مي شود. در اين جا يا مقصود سلامي است كه خدا براي مؤمنان بهشتي هديه مي فرستد و آنان را با سلامت قرين مي سازد، يا سلام مؤمنان به يك ديگر و يا سلام فرشتگان به مؤمنان است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 67

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر طالب بهشت هستيد مؤمن شايسته كردار شويد.

2. بهشتيان اهل سلام و سلامتي هستند.

***

درخت پاك و درخت ناپاك

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي ابراهيم با مثالي آگاهي بخش، سخنان (و عقايد و افراد) پاك را به درخت پاكيزه ي پرثمر تشبيه كرده، مي فرمايد:

24 و 25. أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَآءِ* تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

آيا اطلاع نيافتي چگونه خدا مَثَل زده؟! سخني پاكيزه را كه هم چون درخت پاكيزه اي است كه ريشه اش استوار، و شاخه اش در آسمان (بالا كشيده شده) است؛* هر زمان ميوه هايش را به رخصت پروردگارش مي دهد. و خدا براي مردم مَثَل ها مي زند، تا شايد آنان متذكّر شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد «كَلمه ي طَيّبة» چند ديدگاه دارند:

الف) كلمه ي توحيد و جمله ي «لا اله الّا اللَّه»؛

ب) دستورات الهي، و برنامه هاي سازنده؛

ج) ايمان يا شخص مؤمن.

اما «كلمه» معناي

وسيعي دارد كه شامل همه ي موجودات مي شود؛»

پس مي توان گفت كه «كلمه ي طيبه» شامل همه ي اين معاني مي شود؛ يعني هر گونه دستور و برنامه و روش و عمل پاكيزه ي هر انسان پاك و هر موجود

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 68

پربركتي «كلمه ي طيّبة» است.

2. «كلمه ي طيّبة» يا موجود بابركت و پاك، هم چون درختي پاكيزه است؛ و درخت پاكيزه چند ويژگي اساسي دارد:

- پويا و رشد يابنده است، نه جامد و بي حركت؛

- ميوه، شكوفه، گل، سايه و منظره اش پاك و نيكوست؛

- داراي نظام حساب شده و اصل و فرع آن مشخص است؛

- اصل و ريشه اش ثابت و مستحكم است و تندبادها به آن آسيبي نمي رساند؛

- شاخه هاي آن سر بر آسمان كشيده و به طرف درجات بالا مي رود و از هوا و نور كافي استفاده مي كند و از آلودگي به دور است؛

- درختي پربار است؛

- در هر زمان ثمر مي دهد و دست به سوي هر شاخه اش دراز كني محروم برنمي گردي؛

- ميوه دادنش بر اساس قوانين آفرينش و رخصت الهي است. «1»

اين ويژگي هاي درخت پاكيزه است كه در كلمه ي توحيد و انسان موحّد و برنامه هاي سازنده ي آنها نيز وجود دارد. آري؛ رادمردان بزرگ و با ايمان حياتشان مايه ي بركت و مرگشان موجب حركت است و آثار و شاگردانشان سازنده اند.

3. در احاديث اسلامي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه در تفسير اين آيه فرمودند: پيامبر ريشه ي اين درخت است و علي عليه السلام شاخه ي آن و امامان كه از نسل آنها هستند، شاخه هاي كوچك ترند و دانش امامان ميوه ي اين درخت است و پيروان با

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 69

ايمان برگ هاي آن هستند. «1»

و در

برخي ديگر از احاديث فرمودند:

درخت پاكيزه، پيامبر، علي، فاطمه و فرزندان آنها هستند و درخت ناپاك، بني اميه هستند. «2»

البته اين گونه احاديث منافاتي با عموميت معناي آيه ندارد و مصداق هاي كامل آيه را بيان مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به مثال هاي قرآن نظر كنيد (و در آنها بينديشيد) تا متذكّر شويد (و حق و باطل را بشناسيد).

2. انسان هاي پاك، گفتار پاك، عقيده ي پاك و رهبران پاك، پايه هايي محكم و شاخه هاي پربار دارند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي ابراهيم با مثالي جالب، سخنان (و عقايد و افراد) پليد را به درختي بي ثبات تشبيه كرده، مي فرمايد:

26. وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ

و مثال سخني پليد هم چون درخت پليدي است، كه از روي زمين كنده شده، در حالي كه برايش هيچ ثباتي نيست.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 70

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «كَلمه ي خَبيثة» به معناي گفتار پليد است، اما در اين جا شامل كفر، شرك، گفتار زشت، برنامه هاي گمراه كننده و غلط و انسان هاي ناپاك مي شود.

2. در اين آيه گفتار، عقايد و انسان هاي پليد به درختي بي ريشه تشبيه شده اند كه رشد و ترقي و تكامل ندارد، گل و ميوه و سايه ندارد و بي ثبات است و هم چون قطعه ي چوبي است كه باد آن را به هر طرف مي برد.

3. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از «كلمه ي خبيثه» بني اميه هستند، «1» اما اين گونه احاديث برخي از مصداق هاي آيه را بيان مي كنند و مفهوم آيه معناي وسيعي دارد.

4. اين آيه ي قرآن با استفاده از روش مقايسه و مقابله ي «كلمه ي طيبه» و «كلمه ي خبيثه» و حالات

و مثال هاي آنها، انسان ها را بر سر دو راهي انتخاب قرار مي دهد.

5. در آيات قبل هنگامي كه سخن از گفتار پاك و درخت پاكيزه بود، قرآن آن را شرح داد، اما در اين جا كه سخن از پليدي هاست آن را با عبارتي كوتاه بيان كرد؛ چرا كه گوينده در مورد «محبوب» خود، به تفصيل، اما در مورد چيزي كه دوست ندارد، كوبنده و گذرا سخن مي گويد.

6. برخي مفسران درخت پاك و درخت پليد را درخت «نَخل» و «حَنظَل» «2» دانسته اند، «3» اما به نظر مي رسد كه عنوان «شجره» شامل هر نوع درخت خوب و بد مي شود؛ و اين گونه مطالب تعيين مصاديق آن است كه گاهي هم صحيح

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 71

به نظر نمي رسد «1» و اصولًا اين ها مثال و تشبيه است و لازم نيست كه حتماً در خارج وجود داشته باشد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. گفتار پليد، عقيده ي انحرافي و رهبران ناپاك، بي ثبات هستند و پايه ي محكمي ندارند.

2. به دنبال چيزهاي ناپاك نرويد كه بي ثبات هستند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي ابراهيم به رفتار متفاوت خدا با مؤمنان و ستمكاران اشاره كرده، مي فرمايد:

27. يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظلِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَآءُ

خدا كساني را كه ايمان آوردند، بوسيله گفتار (و دلايل و عقايد) استوار، در زندگي پست (دنيا) و در آخرت، پايدار مي دارد؛ و خدا ستمكاران را در گمراهي وا مي نهد؛ و خدا آنچه را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل بيان شد كه ناپاكان هم چون درختي هستند كه ثبات

تفسير

قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 72

ندارد و در اين آيه بيان شده كه مؤمنان پاك نهاد، ثبات قدم دارند؛ يعني شخصيّت آنان متزلزل و بي قرار نيست و هر روز به رنگي در نمي آيند.

2. انسان در زندگي همواره در معرض لغزش ها قرار دارد؛ لغزش هايي كه بر اثر هواي نفس يا وسوسه هاي شيطاني پديد مي آيند و يا قدرت هاي ستمگر بر او تحميل مي كنند.

اما خدا مؤمنان را در كوران اين حوادث ثابت قدم مي دارد و به وسيله ي دليل و برهان و عقايد صحيح، در دنيا و آخرت از لغزش هاي آنان جلوگيري مي كند.

3. مقصود از «آخرت» در اين آيه، يا هنگام مرگ است كه شيطان مي خواهد انسان را گمراه سازد ولي خدا جلوگيري مي كند؛ يا هنگام پرسش هاي فرشتگان بعد از مرگ است كه خدا انسان را بر خط ايمان ثابت قدم مي دارد؛ «1»- همان طور كه در برخي احاديث اسلامي اشاره شده است «2»- و يا رستاخيز و هنگام حساب رسي و عبور از صراط جهنّم است كه خدا انسان را از لغزش و فرو افتادن به درون دوزخ نگه مي دارد.

البته آخرت تجسّم اعمال ما در دنياست، پس اين لغزش هاي دنيايي انسان است كه در آخرت نمود مي يابد.

4. در اين آيه بيان شده كه خدا ستمكاران را گمراه مي سازد. نسبت دادن هدايت و گمراهي به خدا، به معناي جبرگرايي نيست. كار خدا همان تأثيري است كه در هر عمل آفريده است و نيز نعمت ها يا سلب نعمت هايي است كه طبق شايستگي يا عدم شايستگي براي افراد مقرر مي كند؛ پس ستمگران بر اثر ظلمي كه مي نمايند، از نعمت هدايت محروم مي شوند، هر چند آزادند كه مسير خود را تغيير دهند. «3»

5. در اين آيه

و آيات قبل بر نقش «ثبات و عدم ثبات» تأكيد شده است كه يكي از عوامل پيروزي مردان بزرگ است و اصولًا مؤمنان راستين را از ثبات و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 73

استقامتشان در برابر حوادث سخت مي شناسند.

آري؛ پيشرفت هر برنامه ي فردي يا اجتماعي، در سايه ي ثبات و استمرار و استقامت ممكن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. سرنوشت انسان و امدادهاي الهي بستگي به راهي دارد كه او انتخاب مي كند.

2. در زندگي، ايمان را برگزينيد، تا خدا شما را ثابت قدم بدارد.

3. چنانچه در زندگي ستم پيشه باشيد، گمراه مي شويد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم و بيست و نهم سوره ي ابراهيم به فرجام عذاب آلود ناسپاسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

28 و 29. أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ* جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ

آيا نظر نكرده اي به كساني كه (شكر) نعمت خدا را به كفر [ان تبديل كردند، و قومشان را به سراي هلاكت در آوردند؟* (همان) جهنّم كه در آن وارد مي شوند (و مي سوزند)؛ و چه بد قرارگاهي است!

نكته ها و اشاره ها:

1. در برخي از احاديث و سخنان مفسران آمده است كه مقصود از نعمت در اين آيه نعمت وجود پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام است، كه مردم آنان را رها كردند و به سراغ ديگران رفتند و منظور از ناسپاسان، بني اميه و بني مُغيرة و يا كفّار عصر پيامبر صلي الله عليه و آله هستند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 74

ولي اين گونه احاديث مصاديق آيه را برمي شمارند و مفهوم آيه وسيع است و شامل همه ي نعمت ها و كفران آنها مي شود.

2.

مقصود از «تبديل نعمت به كفران»، يا آن است كه به جاي سپاس در برابر نعمت هاي الهي ناسپاسي و كفران كردند و يا آن است كه از نعمت هاي الهي در راه كفر استفاده كردند.

3. كفران و ناسپاسي نعمت ها دو گونه است:

الف) ناسپاسي زباني، يعني به جاي شكر نعمت خدا با ناشكري و ناسپاسي در برابر خدا سخن بگويد.

ب) ناسپاسي عملي، يعني بهره گيري انحرافي و سوء استفاده از نعمت و به كار بردن آن در راه هدفي كه براي آن آفريده نشده است.

براي مثال، خدا انواع انرژي ها را در اختيار بشر گذاشته تا در راه رفاه و سعادت خود مصرف كند، ولي در عصر ما نسبت به اين نعمت ناسپاسي مي شود و آن را در راه ساختن جنگ افزارهاي مخرّب و نابودي بشريت به كار مي برند و كره ي زمين را به سرزمين هلاكت و جهنّمي سوزان تبديل مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ناسپاسي نعمت هاي الهي، فرجامي آتشين دارد.

2. سپاس گزار نعمت هاي الهي باشيد تا گرفتار عذاب نشويد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي ابراهيم با هشدار به ناسپاسان شرك گستر، مي فرمايد:

30. وَجَعَلُواْ لِلَّهِ أَندَاداً لِيُضِلُّواً عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَي النَّارِ

و براي خدا همانندهايي (معبودگونه) قرار دادند، تا (مردم را) از راه او گمراه سازند؛ بگو: «بهره مند گرديد (ولي فايده اي ندارد)؛ چرا كه فرجام شما به سوي آتش است!»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 75

نكته ها و اشاره ها:

1. «انداد» جمع «نِدّ» و در اصل به معناي «مِثل» است، با اين تفاوت كه مِثل به هر گونه شباهت دو چيز گفته مي شود و «انداد» به شباهت عميق و جوهري دو چيز. «1»

از اين تعبير روشن مي شود كه كافران

ناسپاس، شبيه هايي براي خدا قرار مي دادند و تلاش مي كردند آنان را در جوهر ذات شبيه خدا معرفي كنند تا مردم را بيش تر به گمراهي و بت پرستي بكشانند.

2. اين آيه در حقيقت يكي از اقسام كفران و ناسپاسي نعمت ها را بيان مي كند، كه برخي افراد به جاي اين كه مردم را به توحيد فرا خوانند، شبيه سازي و شرك آوري مي كردند.

3. رهبران ناسپاس كافركيش، ممكن است با گمراه ساختن مردم، بتوانند چند صباحي به رياست و حكومت برسند، اما اين بهره اي ناچيز از زندگي اين دنياست و در مقابل، آتش ابدي را براي خود فراهم كرده اند.

4. گاهي خدا به افراد مشرك و ناسپاس مهلت مي دهد تا در دنيا كام ياب شوند و بر گناه و شرك خود بيفزايند و مستحق آتش دوزخ گردند؛ پس هر رفاهي در دنيا نشانه ي مهر خدا نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك نورزيد كه نوعي ناسپاسي به درگاه خداست.

2. رهبران ناسپاس، با آگاهي، براي شرك و گمراهي مردم زمينه سازي مي كنند (پس، از آنان پيروي نكنيد).

3. خدا ناسپاسان شرك پيشه را در دنيا به حال خود رها مي كند، تا راهي دوزخ شوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 76

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي ابراهيم به بندگان مؤمنش در مورد نماز و انفاق سفارش مي كند و مي فرمايد:

31. قُلْ لِعِبَادِيَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقِيمُوا الصَّلَوةَ وَيُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنهُمْ سِرّاً وَعَلَانِيَةً مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَابَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِللٌ

(اي پيامبر) به بندگان من كه ايمان آورده اند بگو: نماز را بر پا دارند؛ و از آنچه به آنان «روزي» داده ايم، پنهاني و آشكارا، (در راه خدا) مصرف كنند؛ پيش از آن كه روزي فرا رسد،

كه در آن هيچ معامله اي و هيچ دوستي نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان در زندگي خويش با چهار نقطه ي اساسي رابطه دارد كه مورد توجه اسلام و قرآن قرار گرفته است، اين چهار مورد عبارت اند از:

الف) رابطه با خدا كه در نماز و دعا تبلور مي يابد.

ب) رابطه با مردم كه در مسائل اخلاقي، اجتماعي و اقتصادي، مثل انفاق تبلور مي يابد.

ج) رابطه با خويشتن كه در تزكيه و پاك نمودن نفس و معرفت آن تبلور مي يابد.

د) رابطه با طبيعت كه در استفاده ي صحيح از آن و تفكّر در مورد آن تبلور مي يابد.

در اين آيه به دو قسم از اين پيوندها و ارتباطها، يعني رابطه ي انسان با خدا و با مردم اشاره شده است.

2. نماز مظهر ارتباط با خدا، و نماد سپاس گزاري در برابر اوست؛ و از اين رو در آيات ديگر فرموده است: نماز را براي سپاس گزاري من به جا آوريد. «1»

3. در اين آيه به انفاق از آنچه خدا روزي داده اشاره شده كه نماد پيوند

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 77

انسان با خلق است و مفهوم وسيعي دارد و بخشش از هر گونه نعمت مادي و معنوي و علمي را شامل مي شود.

نداشت چشم بصيرت كه گرد كرد و نخورد

ببرد گوي سعادت كه صرف كرد و بداد (سعدي)

4. تعبير «از آنچه خدا روزي داده» اشاره دارد كه انفاق بايد از مال هاي حلالي باشد كه خدا در اختيار بشر گذاشته است.

5. بخشش مي تواند پنهان يا آشكار باشد؛ زيرا گاهي بخشش پنهاني بهتر است و باعث حفظ آبروي افراد مي گردد و گاهي بخشش آشكار بهتر است و باعث تشويق ديگران و ارائه ي الگو به

جامعه مي شود. «1»

6. فرصت دنيا اندك و زودگذر است، پس لازم است به بهترين صورت از اين فرصت ها براي رسيدن به رستگاري استفاده كنيم و به عبادت و بخشش بپردازيم كه به زودي حسرت اين فرصت هاي از دست رفته را مي خوريم.

بسي به ديده ي حسرت ز پس نگاه كند

كسي كه برگ قيامت ز پيش نفرستاد (سعدي)

7. در دنيا، مردم براي فرار از مجازات كردار خويش، گاهي از طريق معامله و گاهي از طريق دوستي وارد مي شوند؛ يعني از پول و روابط براي گريز از چنگ قانون استفاده مي كنند.

اما در اين آيه اشاره شده كه در رستاخيز، معامله و دوستي باقي نمي ماند تا مجرمان با سوء استفاده از آن بتوانند از مجازات بگريزند؛ كيفرهاي رستاخيز در حقيقت بازتاب اعمال خود انسان است و كسي نمي تواند از آثار اعمال خود فرار كند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 78

8. مقصود از نفي دوستي در رستاخيز، همان دوستي هاي نادرست براي سوء استفاده از آن در هنگام حساب رسي است، و گرنه دوستي مؤمنان با يك ديگر در بهشت برقرار است؛ چراكه دوستي معنوي و در سايه ي ايمان، پايدار مي ماند.

هم چنان كه شفاعت كه نوعي پيوند معنوي است و در سايه ي شايستگي هاي افراد و به خاطر اعمال نيك آنان حاصل مي شود، در قيامت وجود دارد. «1»

9. اين آيه با تعبير محبت آميز «به بندگانم بگو»، به ايمان مردم اشاره كرده تا نشان دهد كه مقتضاي بنده ي خدا بودن و ايمان داشتن، انجام دادن عمل صالح و نماز و بخشش است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيوند خود را با خدا و خلق از طريق نماز و بخشش محكم كنيد.

2. از فرصت هاي دنيا استفاده كنيد

و نيكوكاري نماييد.

3. در رستاخيز از معامله گري و پارتي بازي خبري نيست.

***

دعاهاي ابراهيم(ع) در امنيت مكه

قرآن كريم در آيات سي و دوم و سي و سوم سوره ي ابراهيم به نشانه هاي خدا در گستره ي هستي اشاره كرده، مي فرمايد:

32 و 33. اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّموتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرتِ رِزْقاً لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهرَ* وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَآئِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ

خدا كسي است كه آسمان ها و زمين را آفريد؛ و از آسمان، آبي فرو فرستاد و بوسيله آن، از محصولات براي شما «روزي» بيرون آورد؛ و كشتي ها را براي شما رام گردانيد، تا در دريا به فرمان او روان شوند؛ و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 79

نهرها را (نيز) براي شما رام نمود؛* و (منافع) خورشيد و ماه را، كه پيوسته روانند، براي شما مسخّر گردانيد؛ و شب و روز را (نيز) مُسخّرِ شما ساخت؛

نكته ها و اشاره ها:

1. يادآوري نشانه هاي خدا در پهنه ي هستي، همراه با بيان نعمت هاي او، عشق به خدا را در دل ها زنده مي كند و انسان را به تعظيم در برابر عظمت و لطف پروردگار وا مي دارد؛ زيرا انسان فطرتاً نسبت به كسي كه به او كمك و لطف كند عشق و علاقه پيدا مي كند.

2. «دائبين» در اصل به معناي ادامه ي كار طبق عادت و سنت ثابت است.

اين تعبير اشاره دارد كه خورشيد و ماه، ميليون ها سال است كه با روش ثابت و برنامه ي معيني، نور افشاني مي كنند و موجب جزر و مد مي شوند و به خدمات ديگر ادامه مي دهند. «1»

3. «سخَّر» در قرآن به دو معنا آمده است: يكي به معناي در

خدمت منافع و مصالح بشر بودن، همان گونه كه مي گويد: خورشيد و ماه مسخّر انسان هاست؛ يعني خدمات و منافع آنها در خدمت بشر است.

و ديگري به اين معنا كه زمام اختيار چيزي در دست بشر باشد؛ همان طور كه در مورد تسخير كشتي ها و نهرها اشاره شده است. «2»

4. در اين آيات به جايگاه عظيم انسان اشاره شده است؛ يعني نشان مي دهد كه انسان آن قدر بزرگ و باكرامت است كه خورشيد، ماه، دريا، نهر، كشتي و حتي شب و روز مسخّر اويند.

5. در اين آيه، با بيان سه نوع آب، به چرخه ي گردش آب در طبيعت اشاره شده است:

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 80

اول، آبي كه به وسيله ي باران از آسمان به زمين مي آيد و مايه ي آبياري و حيات گياهان و سالم سازي محيط مي شود.

دوم، آب دريا كه تأمين كننده ي زندگي حيوانات دريايي و مسير عبور كشتي هاست.

و سوم، آب نهرها كه وسيله ي آب رساني و كامل كننده ي چرخه ي گردش آب است.

آموزه ها و پيام ها:

1. موجودات در خدمت شما هستند و مي توانيد بر طبيعت حاكم شويد.

2. با مطالعات كيهان شناختي و طبيعت شناختي، خداشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي ابراهيم به نعمت هاي بي شمار الهي و ناسپاسي و ستمگري انسان اشاره كرده، مي فرمايد:

34. وَءَاتَيكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لَاتُحْصُوهَآ إِنَّ الْإِنسنَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ

و از هر آنچه كه از او خواستيد، به شما داد؛ و اگر نعمت هاي خدا را بشماريد، نمي توانيد آن [ها] را شمارش كنيد؛ قطعاً انسان بسي ستمگر و بسيار ناسپاس است!

نكته ها و اشاره ها:

1. نعمت هاي مادي و معنوي خدا، سراپاي انسان و محيط او را فرا گرفته است. در بدن

انسان ميلياردها سلول وجود دارد كه هر كدام يك واحد فعّال بدن هستند و هزاران نوع گياه و حيوان و عناصر طبيعت در اختيار بشر هستند، كه نمي توانيم همه ي آنها را دقيقاً شناسايي و شماره گذاري كنيم «1» و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 81

حتي از برخي از آنها آگاهي نداريم و از اين روست كه در اين آيه مي فرمايد:

نعمت هاي الهي به شماره در نمي آيند.

نعمتت بار خدايا ز عدد بيرون است

شكر انعام تو هرگز نكند شكرگزار (سعدي)

2. خدا موجودات را مسخّر انسان كرده و نعمت هاي بي شمار به او داده است، پس لازم است انسان سپاس نعمت هاي الهي را به جا آورد و از آنها به درستي استفاده كند و سراسر دنيا را گلستان نمايد. ناسپاسي و سوء استفاده از نعمت ها و ستم به يك ديگر، افق زندگي را تاريك نموده، انبوهي از مشكلات و رنج ها را براي انسان به ارمغان مي آورد. و شهد حيات را در كامش تلخ مي كند.

3. غالب انسان ها ستمكارند، گاهي با انجام گناهان، به خود و گاهي با تجاوز، استعمار و انحصارطلبي، به ديگران ستم مي كنند، و آتش فتنه و جنگ را بر پا مي سازند. اين ناكامي ها و بدبختي ها به خاطر دور ماندن از نور ايمان و تربيت الهي است.

4. در اين آيه اشاره شده كه خدا بخشي از آنچه را كه مي خواهيد در اختيار شما نهاده است «1» نه همه چيز را. گاهي انسان چيزي را مي خواهد كه به زيان اوست، ولي خود نمي داند و خداي حكيم و دانا، دعاي او را مستجاب نمي كند.

البته همين بخش از نعمت ها كه در اختيار بشر قرار دارد، بي شمار است و انسان توانايي

شمارش آنها را ندارد، چه رسد كه بخواهد شكر آنها را به جا آورد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 82

5. خدمت به خلق جانشين شكر نعمت هاي او:

امام عارفان، خميني رحمه الله، در اين مورد مي نويسند:

پسرم!

ما كه عاجز از شكر او و نعمت هاي بي منتهاي اوييم، پس چه بهتر كه از خدمت به بندگان او غفلت نكنيم كه خدمت به آنان، خدمت به حق است، چه كه همه از اويند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. نعمت هاي بي شمار الهي در خدمت سعادت شماست، به شرط آن كه ستمكار و ناسپاس نباشيد.

2. خدا نيازها و خواسته هاي بشر را برآورده مي كند، پس اگر اشكالي هست در ظلم و ناسپاسي انسان است.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي ابراهيم به دعاهاي سازنده ي ابراهيم عليه السلام در مورد امنيت خواهي و دوري از بت پرستي اشاره مي كند و مي فرمايد:

35. وَإِذْ قَالَ إِبْرهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذَا الْبَلَدَ ءَامِناً وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ

و (ياد كن) هنگامي را كه ابراهيم گفت: «پروردگارا اين سرزمين (مكه) را امن قرار ده؛ و من و پسرانم را از پرستش بت ها دور دار!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه و آيات بعد، به هفت دعاي سازنده ي ابراهيم عليه السلام در مورد

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 83

خود و فرزندانش اشاره شده است؛ و شايد از همين روست كه اين سوره را ابراهيم عليه السلام ناميده اند.

2. نخستين دعاي ابراهيم عليه السلام «امنيت» بود. «1» اين نشان مي دهد كه نعمت امنيت شرط اول زندگي، سكونت و پيشرفت در يك منطقه است و اصولًا اگر در محلي امنيت نباشد همه ي نعمت ها، سرمايه ها و مغزهاي متفكر از بين مي روند.

3. مقصود از

امنيت در اين جا، امنيت تشريعي و قانوني است؛ يعني خدا مقرر كرده كه همه ي انسان ها و حتي حيوانات در اين سرزمين در امان باشند؛ به طوري كه صيد كردن حيوانات و تعقيب مجرمان ممنوع است و تنها مي توان براي اجراي عدالت، آذوقه ي مجرمان پناهنده را بر آنان بست تا از آن بيرون آيند. «2»

4. هر چند ابراهيم عليه السلام و فرزندان او (اسماعيل و اسحاق عليهما السلام)، پيامبر و معصوم بودند، اما باز هم از خدا مي خواهد كه آنان را از پرستش بت ها دور نگه دارد. اين به خاطر تأكيد بر مسئله ي مبارزه با بت پرستي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران به فكر امنيت شهر و جامعه باشند.

2. امنيت اجتماعي و عقيدتي هر دو لازم است.

7. در دعاها فرزندان خود را نيز ياد كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 84

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي ابراهيم به خطر بت ها و معيار اساسي پيوند با پيامبران اشاره كرده، مي فرمايد:

36. رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

پروردگارا، به درستي كه آن [بت] ان بسياري از مردم را گمراه ساختند؛ و هر كس از من پيروي كند پس در واقع او از من است؛ و هر كس مرا نافرماني كند، پس براستي كه تو بسيار آمرزنده مهرورزي.

نكته ها و اشاره ها:

1. بت ها بسياري از مردم را گمراه مي سازند؛ زيرا از طرفي برخي معبودان دروغين، هم چون فرعون و نمرود بودند كه مردم را گمراه مي ساختند و از طرف ديگر خادمان بت ها نيز با زينت كردن آنها و تشريفات خاص، مردم ساده لوح را مي فريفتند و به بت پرستي مي كشاندند.

«1»

2. خطر بزرگ بت پرستي و شرك، پشت پا زدن بر خرد انسان است؛ چرا كه انسان خردمند به دنبال بت هاي بي اثر نمي رود و همين عقل زدايي است كه بت پرستان را از ايمان و ارزش هاي عالي دور مي سازد.

3. معيار اساسي پيوند با پيامبران الهي پيروي از آنان است؛ يعني اگر كسي از مكتب پيامبري پيروي كند هم چون فرزندان اوست هر چند بيگانه باشد و اگر كسي از مكتب و دستورات پيامبر پيروي نكند و هم چون فرزند نوح شود، از خاندان او به شمار نمي آيد.

4. در حديثي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

ما از خاندان ابراهيم هستيم. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 85

و در حديث ديگري از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه

هر كس ما را دوست دارد، از ما اهل بيت است.

(سپس حضرت به آيه ي فوق استدلال كردند.) «1»

از برخي آيات «2» و اين گونه احاديث استفاده مي شود كه پيروان ابراهيم عليه السلام تنها مردمي نبودند كه در عصر او زندگي مي كردند، بلكه همه ي پيروان مكتب ابراهيم عليه السلام از خاندان معنوي او به شمار مي آيند و از آن جا كه مسلمانان نيز پيرو مكتب بت شكن اسلام هستند، پيروان او و از خاندان معنوي او به شمار مي آيند.

5. در اين آيه ابراهيم عليه السلام معيار دين داري را پيروي و مخالفت با خودش بيان مي كند؛ چرا كه او پيامبري معصوم است و دستوراتش، فرمان هاي الهي است و از اين رو مخالفت با او مخالفت با خداست.

6. ابراهيم عليه السلام در اين آيه با تعبيري مؤدبانه و محبت آميز با مخالفان خود برخورد مي كند و نمي گويد: هر كس نافرماني من كند از

من نيست و بايد عذاب بشود؛ بلكه مي گويد: هر كس نافرماني من كند، خدا آمرزنده و مهربان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروان پيامبران، در حقيقت از خاندان معنوي آنان به شمار مي آيند.

2. معيار دينداري و پيوند با پيامبران، پيروي از دستورات آنهاست.

3. نافرمانان نيز به مهر و بخشش الهي اميدوار باشند.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 86

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي ابراهيم به مناجات ها و درخواست هاي ابراهيم عليه السلام اشاره كرده، مي فرمايد:

37. رَبَّنَآ إِنِّي أَسْكَنْتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلَوةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ

[اي پروردگار ما! در واقع من برخي از فرزندانم را در درّه اي (و سرزميني) بدون زراعت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم. [اي پروردگار ما! (آنان را سكونت دادم) تا نماز را برپا دارند؛ پس دل هاي گروهي از مردم را به سوي آنان گرايش ده؛ و آنان را از محصولات روزي ده، تا شايد آنان سپاس گزاري كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به هنگامي اشاره مي كند كه ابراهيم عليه السلام با هاجر ازدواج كرد و داراي فرزندي به نام اسماعيل شد و به فرمان خدا، هاجر و فرزند كوچكش را به سرزمين مكه آورد و در كنار كعبه گذاشت. «1»

سرزمين مكه در آن هنگام خشك و بي آب و علف بود و آفتاب گرم آن مادر و كودك را ناراحت مي ساخت. هاجر در پي آب روان شد و كودكش پاي بر زمين ساييد در اين هنگام چشمه ي زمزم پديدار شد كه قرن هاست آب از آن مي جوشد.

البته چيزي نگذشت كه قبيله ي بيابانگرد «جرهم» كه

از نزديكي آن محل عبور مي كردند، از ماجرا آگاه شدند و در آن سرزمين اقامت نمودند و كم كم

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 87

شهر مكه شكل گرفت و دعاهاي ابراهيم عليه السلام تحقق يافت.

2. در آيه ي 35 همين سوره، ابراهيم عليه السلام از مكه با عنوان «بَلَد» (شهر) ياد مي كند اما در اين آيه از آن با عنوان «سرزمين فاقد آب و گياه» ياد مي كند؛ زيرا در آغاز ورود ابراهيم عليه السلام به مكه، آن جا سرزميني خشك و سنگلاخي بود، اما در سفرهاي بعدي آن حضرت به مكه، با پيدايش چشمه ي زمزم و اقامت قبايل اطراف، آن جا تدريجاً به شهري تبديل شده بود؛ «1» و شايد هم اين تعبير به خاطر آن است كه «بلد» در قرآن گاهي به معناي سرزمين مي آيد. «2»

3. محور سكونت خانواده ي ابراهيم عليه السلام در مكه، برپايي نماز بود؛ زيرا كعبه، قبله ي عبادت بندگان صالح خدا در اين سرزمين بود.

4. نماز در اديان پيشين نيز بوده، هر چند شايد مقدار و كيفيت آن با نماز مسلمانان تفاوت داشته است.

5. محبوبيت و گرايش دل ها به دست خداست و اين مسئله با فداكاري در راه خدا و برپايي نماز ارتباط دارد.

6. سرزمين مكه در زمان ابراهيم عليه السلام نيز محترم بود و محدوديت و ممنوعيت داشت، يعني حَرَم بود.

7. ابراهيم عليه السلام در اين آيه دو دعا در مورد فرزندانش مي كند؛ يكي در مورد تأمين نيازهاي اقتصادي آنان و ديگري در مورد مسائل معنوي آنان كه خدا آنان را محبوب مردم قرار دهد.

8. در حديثي از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

ما اهل بيت رسول اللَّه

صلي الله عليه و آله باقيمانده ي نسل ابراهيم عليه السلام هستيم كه دل هاي مردم به سوي ما گرايش دارد (سپس آيه ي فوق را تلاوت كردند). «3»

در مهاجرت و سكونت، نمازمحور باشيد.

2. تأمين نيازهاي اقتصادي، زمينه ساز شكر خداست.

3. به فرزندان خويش دعا كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي ابراهيم از زبان ابراهيم عليه السلام به علم بي پايان الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

38. رَبَّنَآ إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَي عَلَي اللَّهِ مِن شَيْ ءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَآءِ

[اي پروردگار ما! در حقيقت تو آنچه را پنهان مي كنيم و آنچه را آشكار مي نماييم، مي داني؛ و هيچ چيزي در زمين و در آسمان بر خدا مخفي نمي ماند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام در آيه ي قبل بيان كرد كه به فرمان خدا، خانواده اش را در سرزمين خشك و سوزان مكه گذاشته است و اينك در اين آيه به آگاهي خدا از همه چيز اشاره مي كند؛ يعني من همه ي مصلحت ها و اسرار اين كار را نمي دانم، ولي آگاهي تو كافي است كه من با اطمينان به دستورات تو عمل نمايم و همسر و فرزندم را در اين جا رها سازم. علم تو به نگراني من و تنهايي و نيازهاي اين مادر و فرزند كافي است كه مرا آرام سازد.

2. همه ي جهان محضر خداست؛ چرا كه او در همه جا حاضر و ناظر است و پنهان و آشكار برايش يكسان است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 89

آموزه ها و پيام ها:

1. نهان و آشكار، آسمان و زمين، همه در محضر علم خداست.

2. به ياد علم بي كران الهي باشيد و خود را تحت نظر او بدانيد

(و ادب حضورش را رعايت كنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي ابراهيم به سپاس گزاري ابراهيم عليه السلام اشاره كرده، مي فرمايد:

39. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَي الْكِبَرِ إِسْمعِيلَ وَإِسْحقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَآءِ

ستايش مخصوص خدايي است كه در پيري، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد؛ قطعاً پروردگار من، شنونده دعاست.

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام تا كهن سالي فرزندي نداشت»

، ولي در هنگامي كه- طبق عادت- نمي توانست صاحب فرزند شود، دعايش مستجاب و داراي دو فرزند شد؛ همسرش هاجر، اسماعيل را و همسر ديگرش ساره، اسحاق را به دنيا آورد.

2. فرزند هديه اي الهي است، ولي اين كه انسان در كهن سالي داراي فرزند نيكو و صالح شود، نعمتي ديگر است.

3. در هنگام سپاس گزاري، نعمت ها را جداگانه برشماريد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 90

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام استجابت دعا، سپاس گزار خدا باشيد.

2. خدا شنونده و مستجاب كننده ي دعاست.

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم اين سوره به دعاي ديگر ابراهيم عليه السلام در مورد نماز اشاره كرده كه مي فرمايد:

40. رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَوةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَآءِ

پروردگارا، من و برخي از فرزندانم را برپا كننده نماز قرار ده، و [اي پروردگار ما! دعاي (من) را بپذير.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه ابراهيم عليه السلام از خدا مي خواهد كه بر پا دارنده ي نماز باشد؛ يعني هم نماز را به جا آورد و هم در راه برپايي نماز تلاش كند.

2. ابراهيم عليه السلام براي فرزندانش نيز دعا مي كند و بار ديگر به ما مي آموزد كه نسل آينده را فراموش نكنيم و به آنان دعا كنيم.

3. يكي از دعاهاي ابراهيم عليه السلام آن

است كه خدا دعاهاي او را مستجاب فرمايد. مي دانيم كه خدا دعايي را مي پذيرد كه از قلبي پاك برخيزد، پس مفهوم اين تقاضا به طور ضمني آن است كه خدايا توفيق بده تا قلب و روح خود را پاك دارم تا دعايم مورد پذيرش تو قرار گيرد. «1»

4. در دعاهاي ابراهيم عليه السلام بارها از واژه ي «ربّ» استفاده شده است. اين نشان دهنده ي تأثير اين واژه در استجابت دعا و يا يكي از آداب دعاست. «2»

5. در دعاي ابراهيم عليه السلام آمده است كه برخي از فرزندانم را برپا كننده ي نماز قرار ده و اين نكته اشاره دارد كه ممكن است برخي از فرزندان ابراهيم

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 91

نمازگزار نشوند بلكه كافر شوند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. براي اقامه ي نماز خود و فرزندانتان از خدا امداد بجوييد.

2. در هنگام دعا به خود و نسل آينده توجه كنيد و دعا نماييد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي ابراهيم آخرين دعاي ابراهيم عليه السلام را كه طلب آمرزش جامع است بيان مي كند و مي فرمايد:

41. رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِولِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ

اي پروردگار ما، در روزي كه حساب برپا مي شود، من و پدر و مادرم و مؤمنان را بيامرز!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه ابراهيم عليه السلام براي پدر خويش طلب آمرزش مي كند و با توجه به اين كه قرآن كريم مؤمنان را از استغفار براي مشركان بازمي دارد، «2» روشن مي شود كه پدر ابراهيم عليه السلام مشرك نبود و «آزر» بت پرست عموي او بود. «3»

2. آيات 35 تا 41 اين سوره به هفت دعا و درخواست ابراهيم عليه السلام از

خدا اشاره دارد كه عبارت اند از: امنيّت، دوري از بت پرستي براي خود و فرزندانش، توجه و تمايل مؤمنان نسبت به فرزندان او، بهره مندي نسل او از ثمرات، توفيق برپايي نماز براي خود و فرزندانش، قبول شدن دعاها، طلب آمرزش براي خود و پدر و مادرش و همه ي مؤمنان.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 92

حكايت اين دعاها در قرآن به ما مي آموزد كه براي خود و ديگران دعا كنيم و اين كه چه بخواهيم و چگونه بخواهيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. در دعاها به فكر رستاخيز باشيد و طلب آمرزش كنيد.

2. در دعا جامع نگر و به فكر خود، گذشتگان، نسل آينده و مؤمنان ديگر باشيد.

***

ويژگي هاي رستاخيز

قرآن كريم در آيات چهل و دوم و چهل و سوم سوره ي ابراهيم با يادآوري شدّت عذاب رستاخيز و مهلت دادن آگاهانه به ستمكاران هشدار مي دهد و مي فرمايد:

42 و 43. وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غفِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظلِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصرُ* مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لَايَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَآءٌ

و هرگز مپندار كه خدا از آنچه ستمكاران انجام مي دهند، غافل است؛ (كيفر) آنان را تنها براي روزي تأخير مي اندازد كه چشم ها در آن خيره مي شود؛* در حالي كه شتابان، سرهايشان را بلند كرده، [و] چشمانشان بر هم نمي خورد؛ و (از وحشت) دل هايشان تهي است!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه پاسخي است به كساني كه مي گويند: اگر خدا عادل است پس چرا ستمكاران را مجازات نمي كند و مي پندارند كه آنان را به حال خود واگذاشته و از آنان غافل شده است؟

قرآن به آنان پاسخ مي دهد كه: خدا هرگز غافل نيست و اگر فوراً آنان را مجازات نمي كند، به خاطر آن است كه

اين جهان محل آزمايش و پرورش

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 93

انسان هاست و اين هدف با مهلت دادن و آزادي اراده تحقق مي يابد، ولي در نهايت روزي به حساب ستمكاران رسيدگي خواهد شد.

2. در اين دو آيه پنج صفت براي ستمكاران در رستاخيز بيان شده است كه عبارت اند از: خيره شدن چشم ها، شتابان بودن «1»، بلند كردن سرها، از حركت افتادن پلك چشم ها و فرو ريختن قلب ها (و فراموش كردن همه ي فكرها).

اين ويژگي ها تصويري بسيار گويا از صحنه ي وحشتناك رستاخيز ارائه مي كند؛ ستمگران متكبر كه هميشه نگاه هاي مغرورانه داشتند، آن روز چنان بيچاره و وحشت زده مي شوند كه حتي قدرت بستن چشم ها را ندارند.

3. اين آيه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله را مخاطب ساخته، مي فرمايد: گمان نكني كه خدا از كار ستمكاران غافل است. در حالي كه پيامبر صلي الله عليه و آله هرگز چنين تصوري نمي كند. اين از قبيل رساندن پيام به طور غير مستقيم به ديگران است؛ يعني شخصي را مخاطب مي سازند، در حالي كه ديگران مقصود هستند.

4. يكي از سنت هاي الهي مهلت دادن كافي به ستمكاران است؛ تا در ميدان آزمايش درآيند و تمام توان خود را به كار برند و با آزادي اراده عمل نمايند و حجت بر همگان تمام شده، بهانه اي براي كسي نماند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون خدا، مهلت دادن به ستمكاران است، تا گرفتار عذابي سخت شوند.

2. زود قضاوت نكنيد و خدا را غافل مپنداريد.

3. روز قيامت براي ستمكاران بسيار وحشتناك است.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 94

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي ابراهيم با تصوير حالات ستمكاران در رستاخيز و

سرزنش آنان، به همه ي مردم هشدار مي دهد و مي فرمايد:

44. وَأَنذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُواْ رَبَّنَآ أَخِّرْنَآ إِلَي أَجَلٍ قَرِيبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَ لَمْ تَكُونُواْ أَقْسَمْتُم مِّن قَبْلُ مَا لَكُم مِّن زَوَالٍ

و مردم را هشدار ده، به روزي كه عذاب به سراغشان مي آيد، و كساني كه ستم كردند مي گويند: « [اي پروردگار ما! تا سرآمد نزديك (عذاب) ما را به تأخير انداز، تا دعوت تو را بپذيريم و از فرستادگان پيروي كنيم.» و (لي پاسخ مي شنوند كه:) آيا پيش از [اين سوگند ياد نكرده بوديد كه هيچ فنايي براي شما نيست؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از «روزي كه عذاب به سراغ مردم مي آيد» سخن گفته شده است. در مورد اين روز مفسران قرآن سه ديدگاه دارند:

الف) برخي آن را روز رستاخيز مي دانند.

ب) برخي ديگر آن را روز فرارسيدن مرگ مي دانند كه مقدمه ي مجازات هاي ستمكاران است.

ج) برخي مفسران نيز آن را روز فرود آمدن پاره اي از بلاها و مجازات هاي دنيوي مي دانند؛ همانند روز عذاب قوم لوط، عاد، ثمود و نوح كه با عذاب هاي الهي نابود شدند.

البته سياق آيه و مطالب بعدي آن به ويژه درخواست تأخير ستمگران، تفسير سوم را تقويت مي كند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 95

2. در آن هنگام كه مجازات هاي دردناك دنيوي شروع شد، درهاي توبه به كلي بسته مي شود و راه بازگشتي وجود ندارد. غالب گناهكاران در هنگام مشاهده ي اين بلاها اظهار پشيماني مي كنند، ولي اين يك حالت ندامت اضطراري است كه ارزشي ندارد و آنان بايد قبل از شروع عذاب توبه كنند.

3. در آيات مختلف قرآن آمده است كه تقاضاي مهلت و بازگشت

گناهكاران در هنگام مرگ «1» و پس از نزول بلاها و نيز در رستاخيز «2» پذيرفته نمي شود؛ زيرا اين تقاضاها واقعي و جدّي و بر اساس دگرگوني دروني و تصميم بر تغيير مسير زندگي نيست و تنها از روي ناچاري است، و حتي در برخي آيات قرآن اشاره شده كه اگر بار ديگر به آنان مهلت داده شود، باز هم همان برنامه هاي قبلي را ادامه مي دهند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرا رسيدن روز عذاب الهي بهراسيد.

2. ستمكاران، روزي پشيمان مي شوند، اما فرصت هاي از دست رفته بازنمي گردد.

3. ستمگراني كه خود را جاويدان معرفي مي كردند، فنا شدند.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 96

قرآن كريم در آيه ي چهل و پنجم سوره ي ابراهيم بار ديگر ستمكاران را سرزنش مي كند و مي فرمايد:

45. وَسَكَنتُمْ فِي مَسكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ

و در خانه هاي كساني كه به خودشان ستم كردند، سكونت كرديد، و براي شما روشن گرديد كه با آنان چه كرديم؟ و براي شما مَثَل ها زديم.

نكته ها و اشاره ها:

حالات پادشاهان و ستمگران قرن بيستم نيز همانند گذشتگان است و گويا قرآن درباره ي همين ها سخن مي گويد.

برخي حاكمان ظلم و جور در عصر ما در كاخ هاي پادشاهان قبلي زندگي مي كنند و از سرنوشت شوم آنان نيز باخبرند، ولي بازهم خود را جاويدان مي خوانند «1» و از آنچه بر سر گذشتگان آمده درس عبرت نمي گيرند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مثال هاي قرآن براي عبرت آموزي است (پس پند بگيريد و ستم نكنيد).

2. از سرنوشت پيشينيان خود درس عبرت بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي ابراهيم به نيرنگ هاي ستمكاران اشاره كرده، مي فرمايد:

46. وَقَدْ مَكَرُواْ مَكْرَهُمْ وَعِندَ

اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 97

و بيقين [با] فريبكاريشان فريب كاري كردند؛ و فريبكاريشان نزد خدا (آشكار) است؛ و اگر چه فريب شان (چنان باشد كه) از آن كوه ها از جا كنده شود!

نكته ها و اشاره ها:

1. «مَكر» به معناي هر گونه نقشه و چاره انديشي است كه گاهي همراه با فساد است؛ از اين رو به نقشه هاي شيطاني افراد نيز مكر گفته مي شود.

گاهي به نقشه و چاره انديشي بدون فساد نيز «مكر» گفته مي شود و از اين روست كه واژه ي مكر در مورد خدا هم به كار مي رود. «1»

اصل هر مكري و حيله پيش ماست

هر چه برخاك است اصلش بر سماست (مولوي)

2. مفسران قرآن جمله ي «مكر ستمكاران نزد خداست.» را دو گونه تفسير نموده اند:

الف) خدا به همه ي نقشه هاي ستمكاران احاطه ي كامل دارد. «2»

ب) كيفر مكر آنان نزد خدا ثابت است. «3»

تفسير اول با ظاهر آيه تناسب بيش تري دارد و نياز به تقدير واژه ي «كيفر» ندارد.

3. ستمگران مخالف اسلام از هر گونه توطئه و نيرنگي در برابر آن كوتاهي نكردند: تهديد، اذيّت، توطئه ي قتل پيامبر صلي الله عليه و آله، پخش شايعات، تهمت زدن و ...، ولي خدا همه ي نقشه هاي آنان را خنثي يا كم اثر ساخت.

4. اين آيه به نوعي به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري و تسلّي خاطر مي دهد كه از نيرنگ ستمكاران نهراسد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 98

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا نيرنگ هاي ستمكاران را خنثي مي سازد، هر چند مكر آنان كوه را از جا بركند.

2. با خدا نيرنگ بازي نكنيد كه ثمري ندارد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم

سوره ي ابراهيم به تخلف ناپذير بودن وعده ي الهي و قدرت او اشاره كرده، مي فرمايد:

47. فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ

پس هرگز مپندار كه خدا از وعده اش با فرستادگانش، تخلّف مي كند؛ چراكه خدا شكست ناپذيري صاحب انتقام است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله و موجب تسلّي خاطر اوست، اما نوعي هشدار و تهديد به ستمگران مخالف پيامبر صلي الله عليه و آله نيز هست.

2. كسي تخلّف وعده مي كند و ستمكاران را به حال خود رها مي سازد كه توانا نباشد و يا نخواهد آنان را كيفر دهد، در حالي كه خدا هم شكست ناپذير است و هم مي خواهد ستمكاران را كيفر دهد، پس وعده ي خدا تخلّف ناپذير است؛ و اگر به ستمگران مهلت مي دهد، براي آن است كه آنها را بيازمايد تا حجّت بر آنان تمام شود و گرفتار آتش شوند.

3. «انتقام» در اصل به معناي كيفر دادن است و كيفر خدا همراه با استحقاق و عدالت و نتيجه ي اعمال خود انسان است.

معناي فارسي انتقام (تلافي كردن همراه با كينه جويي و عدم گذشت) در اين آيه مورد نظر نيست. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 99

آموزه ها و پيام ها:

1. وعده هاي الهي به فرستادگانش حتماً محقق مي شود.

2. در مورد خدا قضاوت هاي نابه جا نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هشتم سوره ي ابراهيم به تغييرات اساسي زمين و آسمان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

48. يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّموتُ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ الْوحِدِ الْقَهَّارِ

در روزي كه زمين به غير اين زمين، و آسمان ها (به آسمان هاي ديگري) تبديل مي شوند، و (مردم) در برابر خداي يگانه چيره، ظاهر شوند.

نكته ها

و اشاره ها:

1. در مورد «تبديل زمين و آسمان به زمين و آسمان ديگر»، كه در اين آيه به آن اشاره شده است، مفسران قرآن چند ديدگاه دارند:

برخي برآن اند كه منظور تبديل ذات است؛ يعني به كلي اين زمين نابود و زمين ديگري آفريده مي شود و قيامت برپا مي گردد.

برخي برآن اند كه مقصود تبدّل صفات زمين و آسمان است؛ يعني پس از ويراني اين زمين و آسمان در آستانه ي قيامت، زمين و آسماني نو و تكامل يافته تر برپا مي شوند.

اما از ظاهر برخي ديگر از آيات قرآن استفاده مي شود كه خورشيد، خاموش و آسمان ها شكافته و زلزله هاي سخت هويدا مي شود و نظام كنوني جهان درهم مي ريزد، اما جهان به كلي نابود نمي شود «1» بلكه مردم به زميني تازه و عالي تر گام مي نهند.

البته درك كامل آن جهانِ تازه براي ما مشكل است؛ هم چون كودكي كه

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 100

بخواهد از درون شكم مادر همه چيز جهان بيرون را درك كند. «1»

2. مفسران، «بُروز» انسان ها در برابر خدا در رستاخيز را چند گونه تفسير نموده اند:

الف) بيرون آمدن انسان ها از قبرها در قيامت.

ب) ظهور تمام وجود انسان با تمام محتواي دروني و بيروني اش در صحنه ي رستاخيز؛ يعني در آن جا انسان ظاهر و باطن ندارد و همه چيز انسان (حتي در ديد علم محدود او) آشكار مي شود. «2»

3. «قهّار» بودن خدا، به معناي تسلّط و سيطره ي او بر همه چيز است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در رستاخيز نظام نوين جهاني برقرار مي شود.

2. در رستاخيز، همگان، با تمام وجود، در پيشگاه الهي ظاهر مي شويد (براي آن روز آماده شويد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و نهم و پنجاهم سوره ي

ابراهيم حالات و عذاب هاي خلافكاران را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

49 و 50. وَ تَرَي الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُّقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ* سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٍ وَتَغْشَي وُجُوهَهُمُ النَّارُ

و در آن روز، خلافكاران را مي بيني در حالي كه نزديك به همديگر در زنجيرها (بسته شده) اند؛* پيراهن هايشان از مِس گداخته است؛ و صورت هايشان را آتش مي پوشاند!

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 101

نكته ها و اشاره ها:

1. «اصفاد» در اصل به معناي غُل و زنجير است و برخي گفته اند، در خصوص آن غل و زنجيري به كار مي رود كه دست و گردن را به هم مي بندد. «1»

و برخي آن را «كُنده» (چوب بزرگ) معنا كرده اند كه به پاي زندانيان مي بستند «2» تا آنان را شكنجه و از فرارشان جلوگيري كنند.

2. «مَقَرّنين» در اصل به معناي «نزديك شدن» است، ولي در اين آيه، يا مقصود آن است كه مجرمان را در قيامت با غل و زنجيري طولاني به هم مي بندند، كه اين تجسّمي از پيوند نزديك عملي و فكري گناهكاران در دنياست.

و يا منظور آن است كه مجرمان را به وسيله ي زنجيرها به شياطين نزديك مي كنند و پيوند باطني آنها در دنيا، به صورت هم زنجير شدن آنان آشكار مي شود.

و يا نزديك شدن دست و گردن آنها به وسيله ي زنجيرها مورد نظر است.

البته مانعي ندارد كه هر سه تفسير در مورد اين آيه درست باشد، اما ظهور آيه در همان معناي اول است. «3»

3. «قَطْران» به معناي ماده اي سياه رنگ و بدبو و قابل اشتعال است «4» و مقصود آن است كه لباس دوزخيان، زشت، بدبو و قابل سوختن است و اين بدترين لباس هاست.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 102

در حقيقت، اين

لباس، تجسّم لباس گناه است كه دوزخيان در اين جهان بر خود مي پوشند و با بوي تعفن گناه جامعه را آلوده مي كنند و به آتش مي كشند و خودشان را روسياه مي سازند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مجرمان را در رستاخيز در منظر ديگران مجازات مي كنند. «1»

2. بدترين عذاب هايي كه تصور مي كنيد، در انتظار مجرمان است.

3. خلافكاري نكنيد كه فرجامي سخت و عذاب آلود دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي ابراهيم به عموميت قانون جزاي الهي و تجسّم اعمال اشاره مي كند و مي فرمايد:

51. لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

تا خدا به هر كس آنچه را كسب كرده جزا دهد، كه خدا حسابرسي سريع است.

نكته ها و اشاره ها:

1. جالب آن است كه در اين آيه نمي فرمايد: «خدا پاداش اعمال هر كس را به او مي دهد.» بلكه مي فرمايد: «آنچه را انجام داده اند به عنوان پاداش به آنها خواهد داد.»؛ يعني جزاي آنها، اعمال مجسّم شده ي خودشان است.

2. از آن جا كه اعمال انسان با تغيير چهره به سراغ او مي آيند، در واقع، حسابش همراه خودش است و حساب رسي از اين سريع تر نخواهد بود و اصولًا خدا براي حساب رسي نياز به زمان ندارد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 103

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا سريعاً به هر كس جزاي خودش را مي دهد.

2. پاداش و كيفر الهي، در حقيقت، تجسّم عمل خود انسان هاست.

3. به دست آوردِ خودتان توجه كنيد، كه براساس آن جزا داده مي شويد.

***

خداي متعال در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي ابراهيم با اشاره به نقش هاي متنوع قرآن، مي فرمايد:

52. هذَا بَلغٌ لِلنَّاسِ وَلِيُنذَرُواْ بِهِ وَلِيَعْلَمُواْ أَنَّمَا هُوَ إِلهٌ وحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُولُواْ الْأَلْبَابِ

اين (قرآن)،

رساندن (پيام) براي مردم است (تا نصيحت شوند)؛ و تا بوسيله آن هشدار داده شوند، و تا بدانند كه او معبود يگانه است؛ و تا خردمندان يادآور شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي ابراهيم با بيان هدف نزول قرآن آغاز شد و با تكميل همين مطلب پايان يافت.

در آغاز، هدف نزول قرآن را خارج ساختن مردم از تاريكي هاي جهل و شرك به سوي نور علم و توحيد بيان كرد؛ و اينك، در پايان اين سوره نقش قرآن را در زمينه ي هشدار به مردم و دعوت به توحيد و بيدارگري خردمندان بيان كرده است.

2. اين آيه بر اهميت نقش قرآن تأكيد كرده است، همان طور كه در احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز حكايت شده كه قرآن بهار دل ها و معدن علوم است و بايد در آن درمان همه ي بيماري هاي فكري، اخلاقي، اجتماعي و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 104

سياسي مسلمانان را جست و جو كرد. «1»

آري؛ قرآن قانون اساسي مشترك همه ي مسلمانان است و بايد هميشه موضوع مطالعه، تبليغ و عمل آنان باشد.

3. در اين آيه بار ديگر بر مسئله ي توحيد تأكيد شده است كه اصلي ترين و ريشه دارترين اصل اسلام است و همه ي تعليمات اسلامي به آن منتهي مي شود. توحيد نقطه ي آغاز همه ي برنامه ها و نقطه ي پايان آنهاست.

4. در اين آيه اشاره شده كه بين قرآن و خردورزي رابطه اي تنگاتنگ وجود دارد؛ يعني خردمندان به وسيله ي قرآن متذكر و بيدار مي شوند، اما اگر كسي اهل خرد نباشد و عقل خود را به كار نيندازد، نمي تواند از نور قرآن استفاده كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتاب تبليغ، كتاب توحيد، كتاب هشدار و بيدارگر خردمندان است.

2. خردورزي كنيد تا از

تذكرات قرآن بهتر بهره ببريد. «2»

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 105

بخش دوم: سوره ي حجر

اشاره

ايمان به خدا از طريق مطالعه در اسرار آفرينش

معاد و فرجام عذاب آلود كافران

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 107

اول:سيماي سوره ي حجر

اشاره

سيماي سوره ي حجر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان:

سوره ي مبارك حجر داراي 99 آيه و 654 كلمه و 2760 حرف است.

نزول:

اين سوره كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديد، پنجاه و سومين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي يوسف و قبل از سوره ي انعام) است و در چينش كنوني قرآن، پانزدهمين سوره به شمار مي آيد.

نام:

تنها نام اين سوره «حِجْر» است و از نام سرزمين قوم ثمود گرفته شده كه منطقه اي بين مدينه و شام بوده است و در آيات 80 تا 84 اين سوره مطالبي درباره ي اصحاب حجر (قوم صالح: ثمود) بيان شده است.

فضايل

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده:

هر كس سوره ي حجر را تلاوت كند، به تعداد هر مهاجر و انصار، حَسَنه به او عطا خواهد شد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 108

تذكر: البته اين گونه ثواب ها براي كساني است كه اين سوره ها را تلاوت و به مضمون آن عمل كنند؛ يعني شرايط لازم را براي اين ثواب ها به دست آورند.

ويژگي:

طولاني ترين كلمه ي قرآن، يعني واژه ي «فأَسْقَيْناكُموه» در اين سوره است.

اهداف

اهداف كلي سوره ي حجر را مي توان اين گونه بر شمرد:

1. توجه به مبدأ آفرينش و ايمان به خدا از طريق مطالعه در اسرار آفرينش؛

2. مسئله ي معاد و فرجام هولناكي كه در انتظار كافران است.

مطالب

مطالب مهمي كه در اين سوره به چشم مي خورند عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. عرضه ي بخشي از آيات و نشانه هاي خدا در عالم هستي؛

2. هشدار در مورد قيامت و كيفر بدكاران؛

3. بيان اهميت و عظمت قرآن كريم و محافظت الهي آن از تحريف (در آيات 1، 9 و 87).

ب) مطالب اخلاقي:

1. انذار و بشارت و اندرزهاي مؤثر و تشويق هاي جالب؛

2. دعوت به صبر و مقاومت.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 109

ج) داستان ها:

1. داستان ابراهيم (در آيات 51- 57)؛

2. داستان قوم لوط و سركشي و عذاب آنها (در آيات 57- 79)؛

3. داستان اصحاب ايكه (در آيه 78)؛

4. داستان اصحاب حجر يا قوم ثمود كه همان قوم صالح پيامبر خدايند (در آيات 84- 80)؛

5. داستان آفرينش آدم و سركشي ابليس (در آيات 26- 42).

د: مطالب فرعي:

1. بيان تهمت هايي كه به پيامبران الهي مي زدند (در آيات 11- 6)؛

2. اشاره اي علمي به لقاح ابرها و گياهان توسط باد (در آيه ي 22).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 111

دوم:محتواي سوره ي حجر

قرآن روشنگر

خداي متعال در آيه ي اول سوره ي حِجر با اشاره به عظمت قرآن و صفات آن مي فرمايد:

1. الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ

الف، لام، را، آن آيات كتاب [الهي ، و قرآني روشنگر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد حروف مقطعه ذيل آيه ي اول سوره ي بقره سخن گفتيم؛ يكي از احتمالات در مورد اين حروف آن است كه قرآن از حروف ساده ي الفبا تشكيل شده است، پس اگر مي توانيد مثل آن را بياوريد.

آري؛ اين نشانه ي اعجاز قرآن است كه با اين مصالح معمولي الفباي عربي، چنين محصول بي نظيري پديد آمده است.

2. در اين جا براي اشاره به قرآن به جاي «هذه» كه

اشاره به نزديك است از واژه ي «تلك» به معناي «آن» استفاده شده است و اين واژه براي بيان عظمت آيات قرآن است؛ همان طور كه در حضور شخص بزرگ مي گوييم: «اگر آن مقام اجازه دهند.» «1»

3. «قرآن» به معناي «خواندني» و يا به معناي «جمع شده» است و نيز ممكن است به معناي «پيوسته» يا «قراين مؤيد يك ديگر» باشد. «2» بيان اين

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 112

واژه پس از كتاب، براي تأكيد است «1» كه البته عظمت را نيز مي رساند. «2»

4. واژه ي «مُبين» به دو معناي «آشكار و روشنگر» آمده است؛ يعني آيات قرآن واضح و روشن و روشنگر حق از باطل است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن معجزه ي باعظمتي است كه هم نوشته شده و هم خواندني است.

2. از نوشته ها، روشنگري ها و خواندن قرآن بهره بجوييد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي حجر به آرزوي دست نايافتني كافران اشاره كرده، مي فرمايد:

2. رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ

چه بسا، كساني كه كفر ورزيدند، مسلمان بودنشان را آرزومندند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد اين آيه مفسران قرآن دو تفسير ارائه كرده اند:

الف) آيه مربوط به روز رستاخيز است كه كافران آثار شوم كارهاي خويش و بهشتي شدن مسلمانان را مي بينند، آرزو مي كنند، كه اي كاش مسلمان بودند.» ب) هم اكنون در دنيا برخي كافران به حقانيّت اسلام پي برده اند و در دل آرزو مي كنند كه اي كاش مسلمان بودند، ولي به خاطر شرايط اجتماعي يا

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 113

منافع مادي رسماً مسلمان نمي شوند.

البته منافاتي ندارد كه آيه به هر دو معنا اشاره داشته باشد؛ يعني گروهي از كافران در دنيا و

آخرت آرزوي اسلام مي كنند، ولي در هر صورت نمي توانند مسلمان شوند «1».

2. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

در روز رستاخيز كسي صدا مي زند و همه ي مردم مي شنوند كه «جز مسلمانان داخل بهشت نمي شوند.» در اين هنگام است كه ساير مردم آرزو مي كنند كه اي كاش مسلمان بودند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران روزي بيدار مي شوند و آرزوي بازگشت مي كنند كه دير است.

2. آموزه ي آيه براي كافران آن است كه تا دير نشده مسلمان شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي حجر با اعلام رها كردن كافران در خوردن و آرزو كردن، به آنان هشدار داده، مي فرمايد:

3. ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

رهايشان ساز تا بخورند، و بهره گيرند، و آرزو [ها] سرگرمشان سازد، پس بزودي خواهند دانست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه كافران را به حيواناتي تشبيه كرده كه جز خوردن و لذّت بردن هدفي ندارند و در آرزوهاي بلند و خيالات خود غوطه ورند. خدا نيز

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 114

آنان را به حال خود رها مي سازد، تا به راه خود ادامه دهند.

2. خداوند همه ي انسان ها را به وسيله ي فرستادن پيامبران و كتاب هاي آسماني راه نمايي مي كند، اما چنانچه گروهي سركشي كنند و راه كفر و گناه و لجاجت را در پيش گيرند، آنان را رها مي سازد؛ همانند پزشكي كه از بهبودي بيمار خود نااميد مي شود و او را رها مي سازد.

3. آرزو و اميد يكي از عوامل حركت آفرين در زندگي بشر است و اگر يك روز مردم آرزو و اميد نداشته باشند، دل ها مي ميرد و شعله ي فعاليت و تلاش خاموش مي شود.

در حديثي از پيامبر صلي الله عليه

و آله حكايت شده كه فرمودند:

اميد مايه ي رحمتِ امت من است. اگر آرزوها نبود، هيچ مادري فرزند خود را شير نمي داد و هيچ باغباني نهالي نمي كاشت. «1»

4. در اسلام برخي آرزوها مورد نكوهش قرار گرفته است؛ هم چون آرزوهاي دور و دراز، آرزوي بيش از عمل يا بدون عمل و آرزوي سرگرم كننده و يا آرزومندي نسبت به افراد بد و كارهاي بد.

آري همان طور كه آرزوي معقول اميدآفرين است، آرزوهاي طولاني و خيال بافانه عامل غفلت از حق و سرگرمي انسان مي شود و او را از زندگي و هدف نهايي به كلي بيگانه مي سازد؛ هم چون باران رحمت كه اگر از حد بگذرد، مايه ي سيل و نابودي بشر مي شود.

5. در حديثي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

اي مردم! بيش ترين چيزي كه از آن بر شما مي ترسم دو چيز است: پيروي از هواي نفس و آرزوهاي دراز؛ چرا كه پيروي از

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 115

هوس ها شما را از حق بازمي دارد، و آرزوي دراز آخرت را از يادها مي برد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. گاهي خدا افراد را رها مي سازد تا با اعمال ناپسند خويش گرفتار عذاب الهي شوند.

2. انسان هاي حيوان صفت بي ارزش هستند، آن ها را رها كنيد تا به خوراك و لذت طلبي خود مشغول شوند.

***

قرآن كريم در آيات چهارم و پنجم سوره ي حجر به تاريخ معيّن هلاكت ملت ها اشاره كرده، مي فرمايد:

4 و 5. وَمَآ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا وَلَهَا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ* مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ

و (اهل) هيچ آبادي را هلاك نكرديم مگر در حالي كه براي آن، (مدّتِ) نوشته شده معيني بود.* هيچ ملتي از سرآمد (عُمر) ش

پيشي نمي گيرند؛ و تأخير نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات با توجه به آيه ي قبل به اين سنت و قانون الهي اشاره شده است كه خدا به ملت هاي سركش به قدر كافي مهلت مي دهد و حجت را تمام مي كند؛ سپس در زمان مشخصي حوادث دردناك و بلاها را پي در پي بر آنان فرود مي آورد.

2. «اجل» يعني پايان مدت عمر انسان ها و ملت ها، كه دو گونه است: گاهي غير حتمي است كه به وسيله ي دعا و صدقه و كارهاي خير تغيير مي كند و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 116

گاهي سرنوشت حتمي است كه تغييرناپذير است. «1»

در اين آيه به اجل حتمي و زمان قطعي نابودي ملت ها اشاره شده است.

3. همان طور كه افراد داراي اجل هستند، شهرها و ملت ها نيز اجل معيني دارند؛ يعني زمان مرگ اجتماعي ملت ها و مردم شهرها و آبادي ها نيز مشخص شده است.

البته اين به معناي جبر تاريخي نيست، بلكه بدان معناست كه زندگي جمعي بشر تابع قوانين و سنت هاي الهي است، كه از اراده ي جمعي انسان ها سرچشمه مي گيرد.

براي مثال، اگر جامعه اي به طرف دانش، ايمان، وحدت و توحيد گام نهد، به سعادت مي رسد و چنانچه به طرف فساد، فحشا، اختلاف، جهل و شرك پيش رود، به هلاكت مي افتد؛ پس طبق اين قانون، زمان مرگ ملت ها را مي توان پيش بيني كرد.

4. اين گونه آيات به فلسفه ي بيان تاريخ پيشنيان در قرآن اشاره دارد؛ يعني به سرنوشت هلاكت بار ملت هاي گذشته نظر كنيد و از آن عبرت بياموزيد و تا مهلت اصلاح و بازگشت باقي است، از فرصت استفاده كنيد و راه توبه و بازگشت را در پيش بگيريد.

آموزه ها و پيام ها:

1. شهرها و ملت ها

داراي مرگ و حيات اجتماعي هستند.

2. جامعه و تاريخ قانون و زمان بندي دارند (آنها را كشف كنيد و بدانها توجه نماييد).

3. اگر مرگ حتمي ملتي فرا برسد تغيير نمي كند (پس قبل از آن به فكر اصلاح و توبه باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 117

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي حجر به نسبت دادن تهمت جنون به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

6. وَقَالُواْ يأَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ

و (كافران) گفتند: «اي كسي كه آگاه كننده [: قرآن بر او فرود آمده، قطعاً تو ديوانه اي!

نكته ها و اشاره ها:

1. تهمت زدن كافران به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله كاملًا گستاخانه بوده؛ زيرا از طرفي با خطاب «اي كسي كه» شروع كردند و نام آن حضرت را نبردند كه نوعي بي ادبي به ساحت پيامبر صلي الله عليه و آله بود و با لحني ريشخندآميز مي گفتند:

«ذكر بر او نازل شده» و نيز با دو تأكيد (انْ و لام) به صورت قطعي به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت جنون مي دادند. همه ي اين ها حكايت از جسارت و گستاخي كافران داشت. «1»

2. «مجنون» در اصل به معناي جن زده است و تهمت «جنون» يكي از سلاح هاي قديمي مخالفان پيامبران بود.

از طرفي آنان هنگامي كه در برابر خردمندي فرزانه و متصل با وحي، حضرت محمد صلي الله عليه و آله قرار مي گرفتند و افكار و كردار ايشان را با عقل كوچك و ناتوان خود مي سنجيدند، به اين نتيجه مي رسيدند كه آن حضرت مجنون است.

آنان مي ديدند كه پيامبران از همه ي دنيا و منافع و حتي جان خويش در برابر

هدف معنوي خود مي گذرند، و اين ايثار و جان نثاري در نظر كافران چيزي جز ديوانگي نبود.

آنان نوآوري هاي پيامبران و مبارزه ي آنها با سنت هاي غلط نياكانشان را برنمي تافتند و آن را نوعي جنون مي پنداشتند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 118

و گاهي نيز سردم داران كفر براي جلوگيري از گرايش مردم به سوي پيامبران به آنها تهمت جنون مي زدند تا كسي به سخنان حقّ آنها گوش نسپارد.

3. كافران سرچشمه ي سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله را وحي الهي نمي دانستند؛ و از اين رو از تعبير «بر او نازل شده» استفاده مي كردند، نه از تعبير «خدا بر او نازل كرده است.» «1»

و از تعبير مجنون استفاده مي شود كه آنان سرچشمه ي وحي بر پيامبر صلي الله عليه و آله را «جن ها» مي دانستند؛ «2» همان طور كه عرب هاي جاهليت مي گفتند: شاعران تحت تأثير جن ها شعر مي گويند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان و رهبران الهي آماده باشند كه آماج تهمت هاي گستاخانه ي مخالفان قرار مي گيرند.

2. رساندن وحي الهي در نظر كافران جنون به شمار مي آيد.

***

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي حجر به بهانه جويي كافران در مورد آوردن فرشتگان و پاسخ الهي به آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

7 و 8. لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلئِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصدِقِينَ* مَا نُنَزِّلُ الْمَلئِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذاً مُّنظَرِينَ

اگر از راستگوياني، چرا فرشتگان را نزد ما نمي آوري؟!»* [ما]

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 119

فرشتگان را، جز به حق فرو نمي فرستيم، و در آن هنگام (كه فرود آيند) ديگر مهلت داده نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مخالفان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله معجزات متعددي را مشاهده كرده بودند و بزرگ ترين معجزه،

يعني قرآن، در مقابل آنان بود كه آنها را به مبارزه براي آوردن مِثل آن فرا مي خواند.

از اين جا روشن مي شود كه درخواست فرود آمدن فرشتگان بهانه اي بيش نبود و اگر معجزات ديگري نيز براي آنان آورده مي شد، باز هم ايمان نمي آوردند.

2. در ذيل آيه ي دوم بيان شده كه اگر فرشتگان فرود مي آمدند، ديگر به كافران مهلت داده نمي شد؛ زيرا اگر آنان فرشتگان را به صورت حسّي مشاهده مي كردند، حجت تمام و همه ي بهانه ها قطع مي شد و در آن صورت ديگر مهلت دادن معنا نداشت و اگر كافران ايمان نمي آوردند، با عذاب الهي مجازات مي شدند.

3. مفسران قرآن در مورد «نزول فرشتگان به حق» كه در اين آيه به آن اشاره شده، چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) ما فرشتگان را تنها براي آشكار شدن و اثبات حق فرو مي فرستيم، نه براي بهانه جويي هاي كافران. «1»

ب) منظور از حق، همان مجازات دنيوي است؛ يعني ما فرشتگان را تنها براي نابودي و عذاب كافران مي فرستيم؛ «2» زيرا كافران پس از نزول فرشتگان لجاجت مي كنند و در نتيجه نابود مي شوند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 120

البته ممكن است اين آيه به هر دو تفسير اشاره داشته باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي و مبلغان ديني منتظر بهانه جويي مخالفان باشند.

2. فرشتگان بر اساس حق فرود مي آيند، نه بر اساس هوس افراد.

3. اگر حجت تمام شود، به كافران مهلت داده نمي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي حجر به تحريف ناپذيري قرآن اشاره كرده، مي فرمايد:

9. إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحفِظُونَ

در حقيقت ما خود، آگاه كننده (: قرآن) را فرو فرستاديم، و قطعاً ما پاسداران آن هستيم.

نكته ها و اشاره ها:

1.

«ذِكر» به معناي «يادآوري» و در اين جا به معناي قرآن است؛ چون قرآن حقايق هستي را به ياد انسان مي آورد و به او تذكر مي دهد كه به ياد نعمت هاي خدا، قيامت و تاريخ و فطرت خود باشد. اين واژه در آيه ي ششم همين سوره نيز به معناي قرآن آمده بود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 121

2. در اين آيه با چند واژه ي تأكيد، بر محافظت قرآن تأكيد شده است «1» تا روشن سازد كه اراده ي حتمي خدا بر آن است كه قرآن را پاس داري نمايد.

3. مقصود از حفظ قرآن، پاس داري از آن در برابر تغيير، تحريف، زياده و نقصان آيات آن، يا محافظت در برابر نابودي تا پايان جهان و يا حفظ آن در برابر منطق هاي گمراه كننده ي ضد قرآن است.

البته ممكن است همه ي اين معاني مقصود آيه باشد و خدا قرآن را از هر نظر پاس داري كند. «2»

4. مسئله ي تحريف ناپذيري قرآن مورد اتفاق علماي شيعه و اهل سنت است «3» و بزرگان شيعه، هم چون شيخ طوسي، شيخ مفيد، سيد مرتضي، شيخ صدوق، طبرسي، كاشف الغطاء و بسياري از محققان معاصر شيعه اين مطلب را تصريح كرده اند. «4»

5. قرآني كه فعلًا در دست رس مسلمانان است، نه چيزي از آن كم شده و نه آيه اي بدان اضافه شده است. مهم ترين دلايل اين مطلب عبارت اند از:

الف) تواتر قرآن؛ يعني در طول قرن ها و عصرها، هميشه عده ي زيادي از مسلمانان قرآن را حفظ و بازخواني كرده و به همين صورت فعلي، از پيامبر صلي الله عليه و آله، از راه هاي مختلف حكايت كرده اند.

ب) آيات قرآن، هم چون آيه ي نهم سوره ي حجر، كه بر حفظ قرآن تأكيد

تفسير

قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 122

مي كند. اين يكي از پيش گويي هاي قرآن است كه تحقق يافته است.

ج) نوشته شدن قرآن توسط حدود چهل نفر از نويسندگان وحي در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله. «1»

د) دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام و پيشوايان به همين قرآن موجود كه در احاديث متعددي وارد شده است، «2» به طوري كه آن را ثقل اكبر معرفي كرده اند كه معيار سنجش احاديث درست از نادرست نيز هست. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن براي هميشه محفوظ است و خدا ضامن سلامت آن است.

2. نگران قرآن نباشيد كه خداحافظ آن است (و تحريف نخواهد شد).

***

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي حجر به فرستادگان الهي و واكنش ريشخندآميز مخالفان در برابر آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

10 و 11. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ* وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ

و بيقين پيش از تو (نيز پيامبراني) در ميان گروه هاي نخستين فرستاديم؛* و هيچ فرستاده اي به سراغ آنان نمي آمد مگر اين كه همواره او را ريشخند مي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «شِيَع» كه هم خانواده ي «شيعه» است، در اصل، به معناي «انتشار و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 123

تقويت» است و يا «متابعت و پيروي» است.

پس شيعه به كساني گفته مي شود كه رهبر به وسيله ي آنها تقويت مي شود، يا كساني كه پيرو رهبري (امام علي عليه السلام) هستند «1» و در هر صورت اين واژه دلالت بر نوعي هم بستگي فكري و مكتبي دارد.

2. مسخره كردن پيامبران الهي انگيزه هاي گوناگوني داشته است؛ گاهي براي شكستن شخصيت پيامبران و متفرق كردن مردم حق جو و گاهي

به خاطر زندگي ساده و فقيرانه ي غالب پيامبران بوده است و برخي از مخالفان كه در برابر منطق نيرومند و سنت شكني هاي پيامبران دليلي نداشتند، به استهزا پناه مي بردند.

3. اين آيه نوعي تسلّي و دل داري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه در برابر ريشخندهاي مخالفان قرار گرفته بود و اشاره مي كند كه تنها پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مورد استهزاي مخالفان قرار نگرفت، بلكه همه ي رسولان الهي مورد ريشخند بوده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ريشخند كردن رهبران ديني، روش مستمر مخالفان دين بوده است.

2. رهبران و مبلغان ديني خود را براي واكنش هاي مسخره آميز مخالفان آماده كنند و دل سرد نشوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 124

قرآن كريم در آيات دوازدهم و سيزدهم سوره ي حجر به تصرف الهي در قلب ها و روش تاريخي مخالفان در بي ايماني اشاره كرده، مي فرمايد:

12 و 13. كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ* لَايُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ

اينگونه اين (قرآن) را در دل هاي خلافكاران راه مي دهيم،* در حالي كه به آن ايمان نمي آورند؛ و روش پيشينيان (نيز چنين) گذشت.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات اشاره شده كه خدا از راه هاي مختلف، آيات قرآن را به مجرمان و مخالفان دين اسلام تفهيم مي كند «1» و در دل هاي آنها وارد مي نمايد، اما به خاطر عدم آمادگي آنها، مطالب قرآن جذب جان هايشان نمي شود؛ هم چون غذاي نيكويي كه معده ي ناسالم آن را جذب نمي كند.

2. وظيفه ي مبلغان ديني، تنها رساندن مطالب به گوش مردم نيست، بلكه بايد از همه ي وسايل سمعي، بصري، قصه گويي، شعر، هنر و ادبيات استفاده كنند تا مطالب حق را دل نشين كنند و در دل ها نفوذ دهند.

3.

موضع گيري باطل گرايان در برابر پيامبران و كفرورزي آنها چيز تازه اي نيست؛ و اين مطلب سابقه اي طولاني در تاريخ بشر دارد، پس نبايد از عكس العمل منفي مخالفان هراس به دل راه دهيم و يا نااميد شويم.

آموزه ها و پيام ها:

1. خلافكاري و گناه نكنيد كه شما را از حق باوري و ايمان دور مي سازد.

2. خدا پيام حق را به عمق جان خلافكاران هم مي رساند (تا حجّت بر آنان تمام شود.)

3. حق ناباوري يك روش تاريخي مخالفان است.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 125

قرآن كريم در آيات چهاردهم و پانزدهم سوره ي حجر با اشاره به انكار محسوسات توسط كافران و لجاجت آنان مي فرمايد:

14 و 15. وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَاباً مِّنَ السَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِيهِ يَعْرُجُونَ* لَقَالُواْ إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصرُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ

و اگر (بر فرض) دري از آسمان بر آنان مي گشوديم و پيوسته از آن بالا مي رفتند،* حتماً مي گفتند: «ما فقط چشم بندي شده ايم؛ بلكه ما گروهي جادو زده ايم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «آسمان» در اين آيه همان جوّ اطراف زمين است كه خارج شدن از آن، به خاطر نيروي جاذبه ي زمين، به سادگي ممكن نيست و اگر برفرض خدا راهي براي خروج از جوّ زمين براي كافران بگشايد، كه در روز از آن عبور كنند «1» و با چشم خود آن را مشاهده كنند، باز هم آن را انكار مي كنند و ايمان نمي آورند و اين كمال لجاجت آنها را نشان مي دهد.

2. مخالفان پيامبران آن قدر لجوج هستند كه حتي معجزات محسوس را انكار مي كنند و آن را نوعي تردستي مي دانند، بلكه از چشم بندي هم فراتر رفته و آن را نوعي سحر مي دانند كه بر

اثر آن حواسّ انسان چيزهايي را بر خلاف واقعيت توهم مي كند.

3. انسان هنگامي كه در جهل، باطل و شهوات غوطه ور شد و به مرحله ي لجاجت رسيد، ديگر قادر به درك صحيح حقايق نيست، به طوري كه محكم ترين دلايل عقلي و حسّي را انكار مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 126

آموزه ها و پيام ها:

1. از مخالفان اسلام توقع چنداني نداشته باشيد؛ زيرا آنان آن قدر لجوج هستند كه محسوسات را نيز انكار مي كنند.

2. مخالفان اسلام به دنبال معجزه و درك حقيقت نيستند و دليل آوردن براي آنان بي فايده است (پس از مخالفت و بهانه جويي آنان دل سرد نشويد).

***

نشانه هاي خدا

قرآن كريم در آيات شانزدهم تا هجدهم سوره ي حجر به نعمت هاي الهي در پهنه ي آسمان، مثل حفظ كردن آن از جاسوسان اشاره كرده، مي فرمايد:

16- 18. وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَآءِ بُرُوجاً وَزَيَّنهَا لِلنظِرِينَ* وَحَفِظْنهَا مِن كُلِّ شَيْطنٍ رَّجِيمٍ* إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ

و بيقين در آسمان برج هايي قرار داديم، و آن را براي بينندگان آراستيم؛* و آن را از هر شيطان رانده شده اي حفظ كرديم؛* مگر آن كس كه دزدانه گوش فرا دهد و شهابي روشن او را دنبال كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «بُرُوج» در اصل به معناي ظهور است و از اين روست كه به ساختمان هاي بلند كه بروز خاصي دارد، برج گفته مي شود. ستاره شناسان نيز به منزلگاه هاي خورشيد و ماه بُرج مي گويند، كه همان محل عبور خورشيد و ماه از مقابل صورت هاي فلكي يا مجموعه هاي ستارگان است. «1»

برخي مفسران نيز گفته اند كه «بُروج» به معناي قصرهاي عالي است و به

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 127

ستارگان نيز برج مي گويند؛ چراكه ستارگان براي سيارات

مثل منزل هايي براي ساكنان هستند.

البته ممكن است در اين جا «بُروج» كنايه از وجود رهبران الهي و دانشمندان متعهد نيز باشد.

2. آسمان را براي بينندگان زينت داده و آراسته است، آري؛ منظره ي شاعرانه ي آسمان در شب، هر بيننده اي را به خود جذب مي كند، ستارگاني كه چشمك مي زنند و برخي خيره خيره به ما نگاه مي كنند، و مجموعه هايي كه گويي با هم انجمني ساخته اند و گاهي اشكال اعجاب آميزي به خود مي گيرند.

و از همه مهم تر زيبايي هاي علمي آسمان و اسرار فراوان آن است كه هزاران سال است كيهان شناسان را به خود مشغول كرده است.

راستي كه «چرخ با اين اختران، نغز و خوش و زيباستي»!

3. واژه ي «سَماء» به معناي آسمان است كه در بسياري از آيات قرآن به معناي همين آسمان حسّي و مادي (جوّ زمين يا فضاي محل ستارگان، سيارات، منظومه ي شمسي و كهكشان ها) است، ولي گاهي در قرآن به معناي آسمان معنوي است كه همان مقام قدس و عالم وجود برتر است «1» كه در اين جا ممكن است اين معنا نيز مقصود باشد.

4. «شِهاب» به شعله ي خارج شده از آتش و نيز به سنگ هايي گفته مي شود كه در آسمان سرگردان اند و گاهي تحت تأثير نيروي جاذبه ي زمين قرار مي گيرند و به سوي آن كشيده و بر اثر سرعت برخورد با امواج هوا، سوزان و شعله ور مي شوند؛ گاهي خاكستر مي شوند و به زمين نمي رسند و گاهي قطعه هايي از اين سنگ ها به زمين مي رسد.

البته در اين آيه ممكن است شهاب كنايه از امواج نيرومند علم و تقواي دانشمندان متعهد باشد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 128

5. «شيطان» در اصل به معناي هر موجود شرور و وسوسه گر

و متمرّد است، اما گاهي به معناي همان ابليس مي آيد؛ يعني موجود خبيثي كه باعث لغزش حضرت آدم عليه السلام شد.

و در اين جا ممكن است هر دو معنا مقصود باشد.

6. مضمون اين سه آيه در سوره ي صافات آيات 6- 10 تكرار شده است «1» و مفسران قرآن در مورد اين آيات چند تفسير ارائه كرده اند. «2»

الف) برخي مفسران همان معناي ظاهري آيه را پذيرفته اند، كه مقصود همين آسمان حسّي و همين شهاب سنگ هاي آسماني است كه در شب مي بينيم و شياطين همان موجودات خبيثي هستند كه مي خواهند به آسمان ها بروند و از اخبار ماوراي زمين مطلع شوند و براي دوستان زميني خود جاسوسي كنند، اما شهاب سنگ ها هم چون تيري به سوي آنها پرتاب مي شوند و آنها را از رسيدن به هدف بازمي دارند.

ولي برخي از مفسران اين ديدگاه را ردّ مي كنند؛ زيرا بر اساس نظريات فلكي قديم است، «3» و اين در حالي است كه انسان از جوّ زمين عبور كرده و به كره ي ماه نيز رفته است و شهاب مخصوص جوّ زمين است.

ب) برخي مفسران اين تعبيرات را كنايه و تشبيه و مثال براي روشن شدن حقايق غير حسّي دانسته اند.

و مقصود از آسمان جايگاه فرشتگان و عالم ملكوت و ماوراي طبيعت

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 129

است كه شيطان ها مي خواهند به اين آسمان برتر نزديك شوند، تا از اسرار خلقت و حوادث آينده اطلاع يابند، ولي با انوار ملكوتي رانده مي شوند. «1»

ج) برخي مفسران آيات فوق را كنايه از انسان هايي دانسته اند كه در زندگي مادي زميني زنداني شده اند و چشم خود را به جهان برتر نمي اندازند و به آواي آن گوش فرا نمي دهند و

شهاب هاي خودخواهي و شهوت و طمع و جنگ هاي خانمان سوز آنها را از درك معاني والا محروم مي سازد. «2»

د) برخي مفسران برآن اند كه مقصود از آسمان در اين جا آسمان حق، ايمان و معنويت است كه همواره شيطان ها و وسوسه گران مي خواهند در اين محدوده راه يابند و از طريق وسوسه ها به دل هاي مؤمنان راستين و حاميان حق نفوذ كنند، اما ستارگان آسمان حقيقت، يعني رهبران الهي، هم چون پيامبران و امامان و دانشمندان متعهد، با امواج نيرومند علم و تقوا و قلم و زبان، بر آنان هجوم مي برند و آنها را از نزديك شدن به آسمان معنويت بازمي دارند «3».

البته ممكن است آيه داراي بطن و معاني مختلفي باشد و برخي به صورت كنايه و مثال باشند؛ پس مانعي ندارد كه مقصود آيه چند تفسير اخير باشد، هر چند تفسير دوم و چهارم مناسب تر به نظر مي رسد.

7. از برخي احاديث استفاده مي شود كه ممنوع شدن شياطين از صعود

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 130

به آسمان ها و رانده شدن آنها به وسيله ي شهاب ها، از هنگام تولد عيسي عليه السلام آغاز شد و در هنگام تولد پيامبر صلي الله عليه و آله كاملًا ممنوع شد. «1»

از اين گونه احاديث استفاده مي شود كه رابطه اي بين تولد مسيح عليه السلام و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با طرد شياطين از آسمان وجود دارد؛ يعني پس از ظهور دين مسيح و اسلام، و جهان گير شدن آنها، بسياري از توطئه هاي شيطاني خنثي شد و بساط بت پرستي و پيروي از شيطان در بسياري از نقاط جهان برچيده شد و بشريت گام هاي بلندي به طرف معنويت و حقيقت برداشت.

8. در قرآن كريم براي

ستارگان آسمان چند تعبير به كار رفته است؛ گاهي از آنها با عنوان بُروج و گاهي با عنوان نجوم و كواكب ياد شده است. «2»

ولي ستاره يك مفهوم مادي و حسّي دارد، به معناي همين ستارگاني كه شب هنگام در آسمان ظاهر مي شوند و وسيله ي راه يابي كشتي ها و مسافران بيابان هستند.

اما يك مفهوم معنوي نيز دارد. به اين معنا رهبران الهي و دانشمندان ستارگاني هستند كه در جوامع بشري نقش ايفا مي كنند و مردم را از تاريكي هاي جهل و خرافات با نور خويش به سوي سعادت هدايت مي كنند.

در احاديث متعددي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه فرمودند:

آل محمد همان ستارگان هستند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 131

آموزه ها و پيام ها:

1. آسمان زيبا را خدا آفريد تا به آن بنگريد (و آسمان آفرين را بشناسيد).

2. شيطان صفتان را از حريم زيباي الهي بيرون مي رانند (شما نيز چنين كنيد).

3. نظام آفرينش با جاسوسان و خبرگيران بيگانه برخورد مي كند (شما نيز اين گونه باشيد).

4. ستارگان هدايت، پاس داران حريم آسمان معنويت اند و شيطان صفتان وسوسه گر را با شهاب (علم و تقوا) مي رانند (شما نيز چنين باشيد).

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم و بيستم سوره ي حجر نعمت هاي الهي در زمين و فوايد آن براي انسان را برمي شمارد و مي فرمايد:

19 و 20. وَالْأَرْضَ مَدَدْنهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْ ءٍ مَّوْزُونٍ* وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعيِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرزِقِينَ

و زمين را گسترانديم؛ و در آن [كوه هاي استواري افكنديم؛ و از هر چيز متناسبي در آن رويانديم؛* و در آن (زمين) براي شما و كساني كه (شما) روزي دهنده آن [ها]

نيستيد، وسايل زندگي قرار داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. «مَد» در اصل به معناي گسترش دادن است و شايد در اين جا به سر برآوردن خشكي هاي زمين از زير آب اشاره داشته باشد؛ يعني پس از دوره ي باران هاي سيلابي كه سطح كره ي زمين را آب پوشانده بود، كم كم بلندي هاي زمين سر از آب برآوردند و اين همان چيزي است كه در احاديث

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 132

اسلامي به «دَحو الارض» مشهور است. «1»

2. در اين آيه از كوه ها با عنوان «رَواسي» ياد شده است كه در اصل به معناي ثابت و پابرجاست. اين اشاره ي لطيفي است به اين كه كوه ها هم چون زره محكمي پوسته ي زمين را در برابر فشارهاي دروني و طوفان هاي بيروني نگاه مي دارند و مايه ي ثبات پوسته ي زمين و آرامش زندگي انسان ها هستند. «2»

3. مقصود از «هر چيز موزون در زمين»، يا همان روياندن هزاران نوع گياه است كه اندازه ي هر كدام، متناسب و دقيق و منظم است؛ يا رويش معادن فلزات و جواهرات مختلف در كوه هاست، كه در برخي احاديث نيز بدان اشاره شده است. «3»

و يا مقصود ايجاد همه ي مخلوقات (گياهان، انسان ها و معادن) در زمين است كه هر كدام به اندازه و موزون اند. «4»

به نظر مي رسد كه اين تفسير سوم با ظاهر آيه تناسب بيش تري دارد و دو تفسير اول از مصاديق و موارد آن است.

4. مقصود از «مَعايش» وسايل و نيازمندي هاي زندگي انسان است كه شامل خوردني ها، نوشيدني ها و تمام وسايل حيات مي شود كه خدا براي انسان ها در زمين قرار داده است.

5. در مورد تفسير جمله ي «كساني كه شما روزي آنان را نمي دهيد.» مفسران دو ديدگاه دارند:

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 133

الف) خدا موجودات زنده ي ديگري (هم چون حيوانات) در زمين خلق كرده و در اختيار بشر گذارده است، كه انسان توانايي روزي دادن به آنها را ندارد.

ب) خدا وسايل زندگي انسان ها و موجودات زنده ي ديگر را فراهم ساخته است، موجوداتي كه انسان نمي تواند روزي آنها را بدهد. «1»

البته جمع بين اين دو تفسير مانعي ندارد و ممكن است مقصود آيه هر دو معنا باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. گستردگي زمين، كوه هاي ثابت و موزون بودن موجودات زميني و وسايل زندگي كه در آن فراهم شده، همه از نعمت هاي خداست.

2. هر كدام از نعمت هاي الهي در زمين اندازه، ميزان و قانون خاصي دارد.

3. وسايل زندگي كه در زمين فراهم شده، براي انسان است.

4. به زمين و نعمت هاي آن بنگريد و خداشناس (و سپاس گزار) شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

21. وَ إِن مِّن شَيْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ

و هيچ چيزي نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لي جز به اندازه معيّن آن را فرو نمي فرستيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در حقيقت به اين پرسش پاسخ مي دهد كه اگر نعمت ها و ارزاق به دست خداست، پس چرا به مقدار زيادي به انسان ها نمي دهد تا از هر گونه تلاش بي نياز شوند؟

و چنين پاسخ مي دهد كه منبع و سرچشمه ي همه چيز در نزد ماست و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 134

ما توانايي دادن رزق زياد را داريم، ولي همه چيز در اين جهان حساب دارد و بر اساس حكمت و اندازه ي معين

قرار داده شده است.

و از اين روست كه در آيات ديگري از قرآن اشاره شده كه اگر خدا روزي بي حساب به بندگانش مي داد، طغيان مي كردند و از راه حق منحرف مي شدند. «1»

و علاوه بر آن اگر روزي زياد به مردم داده مي شد، سست مي شدند و از حركت و نشاط فكري و جسمي بازمي ماندند و به تن پروري، غرور، خودخواهي و شهوت پرستي روي مي آوردند.

2. «خزائن» در اصل به معناي حفظ و نگه داري چيزي است و در اصطلاح به معناي محلي است كه افراد، اموالشان را در آن گردآوري و حفظ مي كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمي توانند در هر عصري همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمي شود.

پس خزاين الهي، يا به معناي «مقدورات الهي» است؛ يعني همه چيز در منبع قدرت الهي جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مي كند «2» و يا به معناي مجموعه ي اموري است كه در عالم هستي و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مي شود. «3»

البته هر دو تفسير در مورد آيه قابل قبول است.

3. واژه «نُنَزّله» در اين جا به معناي نزول مكاني از بالا به پايين نيست، بلكه مقصود، يا نزول مقامي است كه از نزد شخص نعمت دهنده به بندگانش مي رسد و يا نزول وجودي، يعني از مراتب عالي وجود به مراتب پايين تر تنزل مي يابد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 135

پس نزول منابع الهي به معناي ايجاد و خلقت آنهاست.

4. منابع الهي متعدد است

و نزول رحمت الهي از آنها به صورت تدريجي صورت مي گيرد. «1»

5. در كار خدا حكمت و حساب و اندازه وجود دارد و اين آموزه اي است براي ما كه در مديريت منابع مالي و انساني اين گونه عمل كنيم. و بر اساس حكمت، ظرفيت و مصلحت آنها را دقيقاً تقسيم كنيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. موجودات، سرچشمه ها و منابعي دارند، كه تنها بخشي از آنها در اختيار ما قرار مي گيرد.

2. انتظار نداشته باشيد خدا همه چيز را يك جا در اختيار شما قرار دهد.

3. هر چيزي در جهان بر اساس حساب و اندازه ي معين آفريده شده است.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي حجر به نقشِ باد در باروري گياهان و ابرها اشاره كرده، مي فرمايد:

22. وَأَرْسَلْنَا الرِّيحَ لَوقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَسْقَيْنكُمُوهُ وَمَآ أَنتُمْ لَهُ بِخزِنِينَ

و باد [ها] را بارور كننده (ابرها و گياهان) فرستاديم؛ و از آسمان آبي فرو فرستاديم، و شما را با آن سيراب ساختيم؛ در حالي كه شما ذخيره ساز آن نيستيد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 136

نكته ها و اشاره ها:

1. «لِقاح» به معناي لازم و متعدي به كار مي رود و در اصل به معناي نتيجه دادن، زايابودن يا زايا كردن است. «1»

2. صاحب نظران در مورد اين آيه دو ديدگاه دارند:

الف) برخي معتقدند كه اين آيه به حركت دادن گرده هاي گياهان و گل ها به وسيله ي باد و بارور كردن آنها اشاره دارد. «2»

ب) برخي ديگر از صاحب نظران برآن اند كه آيه به حركت دادن ابرهاي مثبت و منفي توسط باد و زايا كردن آنها و نزول باران اشاره دارد.

و از آن جا كه اين مطلب تا سال هاي اخير براي بشر

كشف نشده بود، اين آيه به نوعي بر «اعجاز علمي» قرآن دلالت دارد «3» و شاهد اين تفسير، آن است كه بلافاصله پس از اشاره به «لقاح» به نزول باران اشاره شده است. «4»

اما با توجه به مطلق بودن بخش اول آيه، كه يك مطلب كلي را بيان مي كند، ممكن است اين آيه اشاره به لقاح و زايايي ابرها و گياهان باشد، هر چند معناي دوم ظاهرتر است. «5»

3. اين جمله كه در آيه فرمود: «شما توانايي ذخيره سازي آب باران را نداريد.»، ممكن است اشاره به ذخيره ي بخار آب در ابرها، قبل از نزول باران و يا اشاره به ناتواني بشر در ذخيره سازي كامل آب باران بعد از نزول آن باشد كه

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 137

در اعماق زمين و يا به صورت يخ در كوه ها باقي مي ماند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به چرخه ي گردش آب در طبيعت نظر كنيد و خدا را بهتر بشناسيد.

2. لقاح ابرها و گياهان و چرخه ي آب در طبيعت، در حقيقت به دست خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي، بيست و سوم سوره ي حجر به نشانه هاي خدا در مرگ و حيات موجودات اشاره كرده، مي فرمايد:

23. وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِ وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْورِثُونَ

و قطعاً ما خود، زنده مي كنيم و مي ميرانيم؛ و ما وارث (همه جهان) هستيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مرگ و حيات، مهم ترين و قطعي ترين مسئله ي بشر است.

پديده ي حيات شگرف ترين پديده ي جهان هستي است كه بررسي آن مي تواند انسان را با حيات آفرين آشنا كند.

2. مرگ و زندگي موجودات جهان دليل بر آن است كه آنها چيزي از خود ندارند و سرانجام، وارث همه ي آنها خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در مورد

مرگ و حيات، خداشناس شويد.

2. وارث نهاييِ جهان خداست (پس ببينيد كه چه اعمال نيك و بدي براي او باقي مي گذاريد).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 138

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي حجر به فراگير بودن علم خدا اشاره كرده، مي فرمايد:

24. وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ

و بيقين پيشگامان شما را شناختيم؛ و يقيناً متأخران را (هم) شناختيم.

شأن نزول:

حكايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد شركت در صف اول نماز جماعت فرمود: «خدا و فرشتگان بر پيش گامان در اين صف درود مي فرستند.» و به دنبال اين تأكيد، برخي گروه ها تصميم گرفتند خانه هاي خود را بفروشند و نزديك مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله خانه تهيه كنند، تا به صف اول جماعت برسند.

و اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و اعلام كرد كه خدا از حالات همه ي شما آگاه است. «1»

نكته ها و اشاره ها:

شأن نزول اين آيه در مورد شركت كنندگان در صف اول نماز جماعت است، اما مطلب آيه محدود به اين مورد نيست و شامل پيشگامان در اعمال نيك، پيش روان به سوي جبهه و جهاد و همه ي گذشتگان و آيندگان مي شود كه خدا از همه ي آنها آگاه است و اعمالشان را زير نظر دارد.

آموزه ها و پيام ها:

پيام اين آيه آن است كه خدا حالات همه ي شما را زير نظر دارد (پس مراقب كردار خود باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 139

ماجراي انسان، شيطان و فرشتگان

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي حجر با اشاره به دليل رستاخيز و گردآوري انسان ها مي فرمايد:

25. وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

و در حقيقت پروردگار تو خود،

آن (مردم) ان را گردآوري مي كند؛ [چرا] كه او فرزانه داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به ربوبيّت، حكمت و علم خدا، به عنوان دلايل رستاخيز اشاره شده است؛ مقتضاي ربوبيّت و حكمت الهي آن است كه جهان بيهوده و بي نتيجه نباشد، پس مرگ پايان همه چيز نخواهد بود و همه ي جهان مقدمه اي براي زندگي ابدي است و علم الهي باعث مي شود كه در مسئله ي گردآوري انسان ها در رستاخيز مشكلي پيدا نشود؛ زيرا همه چيز جهان را مي داند و از ذرات آنها و اعمال انسان ها آگاه است.

2. در رستاخيز همه ي مردم (پيشگامان و متأخران) يك جا گردآوري مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مقتضاي علم و حكمت و ربوبيت خدا، برپايي رستاخيز است.

2. شما در محضر خدا گرد مي آييد (پس براي آن هنگام آماده باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي حجر به مبدء آفرينش انسان اشاره كرده، مي فرمايد:

26. وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسنَ مِن صَلْصلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ

و بيقين انسان را از گِل خشكيده اي كه از گِل سياه (بدبوي مانده) شكل يافته، گرفته شده بود، آفريديم.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 140

نكته ها و اشاره ها:

1. «صَلصال» به گِل خشكيده و نپخته اي گفته مي شود كه هر گاه در آن دميده شود، صداي صوت از آن برمي خيزد و «حَمَأ» به معناي گِل تيره رنگ و «مَسنُون» به معناي متغيّر است و برخي آن را به معناي مانده و سال خورده، يا ريخته شده دانسته اند. «1»

2. در اين آيه تصريح شده كه انسان از خاك آفريده شده است، و برخي صاحب نظران و مفسران از اين گونه آيات استفاده كرده اند كه قرآن نظريه ي ثبات انواع «2» را مي پذيرد. «3»

اما در

برابر آنها، برخي صاحب نظران، با استدلال به آياتي، معتقدند كه قرآن نظريه ي تكامل داروين «4» را مي پذيرد. «5»

اما به نظر مي رسد كه قرآن كتاب انسان سازي و هدايت بشر است و اگر اشاراتي علمي به آفرينش انسان و حيوانات كرده است، در راستاي همان هدف هدايتي اش بوده و صريحاً نظريه اي را اثبات و يا رد نمي كند و در مقام بيان تمام جزئيات علوم و نظريات علمي نبوده است. «6»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 141

3. اين آيه به بُعد خاكي انسان اشاره دارد و در آيات بعدي به بُعد روحاني و الهي انسان اشاره خواهد كرد و از مجموع اين آيات استفاده مي شود كه انسان داراي دو جنبه ي خاكي پست و روحاني برتر است كه مي تواند به طرف هر كدام گام بردارد و آن را تقويت كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان از خاك پستي آفريده شده است (پس اين همه غرور و تكبر چرا؟).

2. با مطالعه در آفرينش انسان، خداشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي حجر به مبدء آفرينش جن ها اشاره كرده، مي فرمايد:

27. وَالْجَآنَّ خَلَقْنهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ

و پيش از آن جن را از آتش باد سوزان آفريديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. «جن» و «جان «1»» به يك معناست و در اصل به معناي چيزي است كه از حس پوشيده باشد و از آيات قرآن استفاده مي شود كه جن نوعي موجود عاقل است كه از آتش يا شعله هاي آن آفريده شده و از حسّ انسان پوشيده شده و برخي كافر و برخي مؤمن اند و شيطان معروف، ابليس نيز از همين

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 142

گروه است. «1»

2. آفرينش

جن ها قبل از انسان بوده است و خداي متعال آنها را از شعله هاي آتش آفريده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا موجوداتي را از آتش آفريده است (كه ما آنها را نمي بينيم).

2. مي توان از آتش موجوداتي ايجاد كرد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم تا سي ام سوره ي حجر به بُعد روحاني انسان و كرنش فرشتگان اشاره كرده، مي فرمايد:

28- 30. وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلئِكَةِ إِنِّي خلِقٌ بَشَراً مِن صَلْصلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ* فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سجِدِينَ* فَسَجَدَ الْمَلئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ

و (ياد كن) هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «در واقع من آفريننده بشري هستم كه از گِل خشكيده اي كه از گِل سياهِ (بدبوي مانده) شكل يافته، گرفته شده است؛* و هنگامي كه او را مرتب نمودم، و از روح خود در او دميدم، پس براي او سجده كنان در افتيد.»* و فرشتگان همه آنها، دسته جمعي سجده كردند؛

نكته ها و اشاره ها:

1. «بشر» به معناي انسان است، اما از آن جهت اين نام را بر او نهاده اند كه بر خلاف بسياري از حيوانات، بشره و پوست او ظاهر است و با مو و كرك كاملًا

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 143

پوشيده نشده است. «1»

2. در اين آيات به آفرينش بُعد مادي انسان از خاك و آفرينش بُعد الهي و روحاني انسان اشاره شده و از بُعد دوم او با تعبير «دميدن روح خدا در كالبد انسان» ياد شده است و اگر هر كدام از اين دو بُعد را تقويت كند، در همان جهت رشد مي يابد و موجودي پست و خاكي، يا موجودي كمال يافته و الهي مي شود.

3. مقصود از تعبير

«روحي»، نوعي اضافه ي تشريفي است؛ يعني خدا روح و جسم ندارد كه بگويد «روح من»، پس اين تعبير، مثل «بيت اللَّه» (خانه ي خدا) است كه دليل بر عظمت كعبه است و اين جا نيز دليل بر عظمت روحي است كه در كالبد انسان دميده شده است؛ روحي كه استعدادهاي فوق العاده دارد و مي تواند تجليگاهِ انوار الهي باشد.

4. سجده ي فرشتگان بر آدم، يك سجده ي تشريفاتي نبود، بلكه به معناي خضوع آنان در برابر آدم و نسل او بود؛ يعني فرشتگان نيز در خدمت بشر هستند. «2»

5. در مورد آفرينش انسان و سجده ي فرشتگان و نكات آن، در سوره ي بقره و اعراف مطالبي بيان داشتيم. «3»

6. آفرينش فرشتگان قبل از انسان بوده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان به خاطر روحي كه در او دميده شده، چنان باعظمت است كه فرشتگان در برابر او كرنش كردند.

2. انسان داراي دو بُعد مادي و روحاني است و آفرينشي كامل و متعادل دارد.

3. شما ارزش و جايگاه انساني خود را دريابيد و قدر آن را بدانيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 144

قرآن كريم در آيات سي و يكم تا سي و سوم سوره ي حجر به نافرماني ابليس و عامل آن اشاره كرده، مي فرمايد:

31- 33. إِلَّآ إِبْلِيسَ أَبَي أَن يَكُونَ مَعَ السجِدِينَ* قَالَ يإِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السجِدِينَ* قَالَ لَمْ أَكُن لّاَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ

جز ابليس، كه سر باز زد از اين كه با سجده كنندگان باشد.* (خدا) فرمود:

«اي ابليس؛ تو را چه شده كه با سجده كنندگان نيستي؟!»* گفت: « [من هرگز سجده نخواهم كرد براي بشري كه او را

از گِل خشكيده اي كه از گِل سياهِ (بدبوي مانده) گرفته شده، آفريده اي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. شيطان نام عام هر موجود شروري از جنس انسان يا جن است، اما «ابليس» به يكي از اين شيطان هاي جنّي گفته مي شود. ابليس از فرشتگان نبود، «1» بلكه در پرتو اطاعت و عبادت خود، مقامي پيدا كرده بود كه در صف فرشتگان قرار گرفته بود، «2» ولي هنگامي كه به فرشتگان دستور داده شد براي آدم كرنش كنند، او با غرور و تكبر از اين فرمان روي برتافت و از صف فرشتگان و درگاه الهي راند.

2. ابليس گرفتار نژادپرستي شد و خاك را با آتش مقايسه كرد و پنداشت كه اولًا، آتش از خاك برتر است و ثانياً، هر كس از آتش آفريده شده از كسي كه از خاك آفريده شده برتر است؛ در حالي كه خاك منبع بركات و عناصري است كه انواع گياهان و حيوانات از آن پديد مي آيند، و از اين جهت از آتش مفيدتر است؛ و بر فرض آن كه آتش برتر باشد، روشن نيست كه هر چه از آتش پديد مي آيد از انسان خاكي برتر باشد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 145

3. ابليس گرفتار تكبر و غرور شد «1» و همين كار او را از مقامش ساقط كرد و از درگاه الهي راند.

آري؛ گاهي ساعتي تعصب، غرور و تكبّر زحمات و عبادت هاي ساليان دراز انسان را نابود مي سازد، همان طور كه آتشي مي تواند خانه و سرمايه ي يك عمر انسان را نابود سازد.

او چنان سقوط كرد كه تا قيامت، منحرف و وسوسه گر انسان ها شد و در رستاخيز نيز آتش ابدي را براي خود مهيّا ساخت.

4. ابليس نه

تنها نافرماني كرد، بلكه تظاهر به نافرماني هم كرد؛ يعني نه سجده كرد و نه با سجده كنندگان بود. خدا هم او را به همين خاطر، يعني عدم همراهي با سجده كنندگان سرزنش كرد.

5. با آن كه خدا دليل سجده نكردن ابليس را مي دانست باز هم از او پرسش كرد، تا خود به گناه خويش اعتراف كند و منشأ جرم و روحيات او روشن شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت ابليس عبرت بياموزيد، و نافرماني نكنيد.

2. نژادپرستي (و تكبّر) انسان را به نافرماني خدا مي كشاند.

3. نژادپرستي، تفكري ابليسي است.

***

قرآن كريم در آيات سي و چهارم تا سي و هشتم سوره ي حجر به طرد ابليس و مهلت خواهي او اشاره كرده، مي فرمايد:

34- 38. قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ* وَإِنَّ عَلَيْكَ الَّلعْنَةَ إِلَي يَوْمِ الدِّينِ* قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ* قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ* إِلَي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 146

(خدا به ابليس) فرمود: «بنابراين از آن [مقام فرشتگان بيرون شو، چرا كه تو رانده شده اي؛* و در واقع تا روز جزا بر تو لعنت است!»* (ابليس) گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته خواهند شد، مهلت ده.»* (خدا) فرمود: «پس در واقع تو از مهلت داده شدگاني،* تا روز زمان معلوم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد اين كه شيطان از كجا اخراج شد، مفسران چند احتمال داده اند: از صفوف فرشتگاني كه در بين آنها بود، يا از بهشت و يا از آسمان معنويت.

اما با توجه به مطلق بودن آيه، كه محل اخراج را مشخص نكرده، مي توان گفت: ابليس از مقامي كه داشت اخراج شد، كه بقيه ي موارد ممكن

است مصداق هاي آن باشند.

2. «لعنت» به معناي دوري از رحمت خداست و از اين آيه استفاده مي شود كه تكبر، نژادپرستي و نافرماني خدا سبب تحقير، طرد و دوري از رحمت خدا تا قيامت مي شود.

3. ابليس پس از طرد از درگاه الهي، پشيمان نشد و توبه نكرد، بلكه بر لجاجت و نافرماني خود افزود و كينه ي نسل بشر را به دل سپرد و تصميم گرفت با منحرف كردن انسان ها انتقام بگيرد؛ از اين رو از خدا مهلت خواست كه تا روز رستاخيز زنده بماند و به سركشي و فريبكاري بپردازد.

4. خدا به شيطان تا وقت مشخصي كه خود مي داند، مهلت داد؛ البته در برخي احاديث، اين وقت معلوم را پايان جهان «1» و برخي مفسران نيز آن را روز رستاخيز معرفي كرده اند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 147

5. خدا به شيطان مهلت داد؛ زيرا:

اولًا، سنت خدا فرصت دادن به گناهكاران است تا حجّت بر آنان تمام شود و شايد توبه كنند و بازگردند، و گرنه گرفتار عذاب شوند.

و ثانياً، ابليس وسيله ي آزمايش انسان هاست و امتحان يكي از سنّت هاي الهي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به گناهكاران مهلت مي دهد (تا آزمايشي براي ديگران و خودشان باشند).

2. نافرمانان متكبر و نژادپرست را طرد و لعنت كنيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و نهم و چهلم سوره ي حجر به گفتار جبرآميز شيطان و دام گستردن او در برابر انسان ها و نجات افراد خالص شده اشاره كرده، مي فرمايد:

39 و 40. قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ* إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ

(ابليس) گفت: «پروردگارا، به سبب آن كه مرا فريفتي، قطعاً (ابليس) گفت: «پروردگارا، به

سبب آن كه مرا فريفتي، قطعاً (بدي ها را) در زمين براي آنان مي آرايم؛ و حتماً همه آنان را مي فريبم،* مگر بندگان خالص شده تو از ميان آنان.»

نكته ها و اشاره ها:

1. شيطان در اثر غرور و تكبر و نژادپرستي خود را به پرتگاه سقوط كشانيد و با اختيار خود از سجده ي بر آدم امتناع كرد، اما در اين گفتارش،

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 148

گناه را به گردن ديگران مي اندازد و با گستاخي تمام خدا را متهم مي سازد كه تو مرا گمراه ساختي. آري؛ جبرگرايي و فرافكني يكي از روش هاي خطاكاران براي توجيه گناه است.

آنان به جاي آن كه با تحليل گذشته ي خود، عوامل انحراف و سقوط را بررسي و ريشه يابي كنند و آن را درمان سازند، همه چيز را به خدا نسبت مي دهند و به دامن جبر پناه مي برند.

2. «مُخلَصين» كساني هستند كه خود را خالص ساخته و به مرحله ي عالي ايمان و عمل و تزكيه ي نفس رسيده اند، به طوري كه در برابر وسوسه هاي شيطاني نفوذناپذير شده اند و حتي شيطان از آنان قطع اميد كرده است.

آري؛ اين گونه افراد، هم چون پيامبران، امامان و اولياي الهي، از دست رس شيطان به دور هستند.

3. مهم ترين ابزار ابليس براي منحرف كردن انسان ها، همان آراستن چيزهاست؛ يعني شياطين، زشتي ها را زيبا جلوه مي دهند تا مردم به دنبال آنها بروند و گمراه شوند.

4. مراقبت، راهكار مبارزه با شيطان:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايند:

شيطان از انسان دست بردار نيست، قسم خورده است براي خدا، ... كه نمي گذارم اين ها چيزي بشوند «الّا عبادك منهم المخلصين» [مگر بندگان خالص شده ي تو از ميان مردم شما با يك هم چو دشمن قسم خورده اي مواجه

هستيد. به جنگ او برويد. «1» آقايان بايد مراقبه كنند. بايد مراقبت كنند خودشان را.

از صبح تا عصر بايد مراقب خودشان باشند. اگر غافل بشود

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 149

انسان، شيطان راضي نيست به فكر ما، او كفر ما را مي خواهد، منتها از معاصي كوچك مي گيرد و كم كم وارد مي كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. شيطان در همه جاي زمين دام گسترده تا گمراهتان سازد (پس اي انسان ها مواظب باشيد).

2. ابليس صفتان پس از انجام گناه، به فرافكني و جبرگرايي روي مي آورند (پس مراقب باشيد).

3. خالص شويد تا از دام شيطان ايمن گرديد.

***

دوزخ

قرآن كريم در آيات چهل و يكم و چهل و دوم سوره ي حجر به پاسخ خدا به شيطان و نجات بندگان واقعي خدا از دست شيطان و عامل گمراهي افراد اشاره كرده، مي فرمايد:

41 و 42. قَالَ هذَا صِرطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ* إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطنٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ

(خدا) فرمود: «اين راه راستي است كه بر عهده من است.* در حقيقت بندگانم (را) براي تو هيچ تسلّطي بر آنان نيست، مگر كساني از گمراهان كه تو را پيروي مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل شيطان گفت كه من همه را گمراه مي كنم، مگر بندگان خالص شده ي خدا را و در اين آيه اشاره شده كه شيطان بر بندگان خدا تسلّط ندارد؛ يعني قلمرو استثنا را و از بندگان خالص شده به همه ي بندگان خدا (اعم از مخلِص و مخلَص) توسعه داده است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 150

2. در آيه ي قبل شيطان گفت: من بندگان خالص شده ي تو را گمراه نمي كنم، و در اين آيه به

او پاسخ داده شد كه سنّت و قانون من آن است كه تو بر بندگانم مسلّط نشوي و من ضامن حفظ آنان هستم، نه اين كه كار به دست تو باشد و به آنان كاري نداشته باشي.

3. انسان ها آزادند و حتي وسوسه هاي شيطاني انسان را مجبور نمي سازد، بلكه اين خود انسان هاي منحرف هستند كه با ميل و اراده از شيطان پيروي مي كنند؛ پس تصميم نهايي با خود انسان است.

4. هر كس تسليم خدا گردد و با عبادت و تقوا در مدار بندگان خدا در آيد، بيمه مي شود و شيطان نمي تواند با دليل بر منطق آنان حاكم شود، همان طور كه سلطه و حكومتي بر آنان ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بنده ي خدا شويد تا از بندگي شيطان رهايي يابيد، كه طبق سنت الهي، بندگان خدا بيمه هستند.

2. انسان با اختيار خود، پيرو شيطان مي شود و او را بر خود مسلّط مي سازد.

3. رابطه ي انسان با شيطان، رابطه ي پيشوا و پيرو است، نه رابطه ي اجبار كننده و اجبار شونده (پس شيطان را بر خودتان مسلط نسازيد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و سوم و چهل و چهارم سوره ي حجر به مجازات پيروان شيطان و درهاي هفتگانه ي جهنّم اشاره كرده، مي فرمايد:

43 و 44. وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ* لَهَا سَبْعَةُ أَبْوبٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ

و قطعاً جهنّم وعده گاه همه آنهاست!* براي آن (جهنّم) هفت در است كه براي هر دري، بخشي جداگانه از آن (گمراه) ان است.»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 151

نكته ها و اشاره ها:

1. شيطان و پيروان او نمي توانند از عذاب الهي فرار كنند و يك جا به حساب آنان رسيدگي مي شود و همگي به دوزخ

فرستاده مي شوند.

2. برخي از مفسران احتمال داده اند كه عدد «هفت» در اين آيه براي بيان كثرت درهاي دوزخ باشد «1» نه براي تعيين عدد خاص؛ يعني دوزخ درهاي بسيار دارد. «2»

البته اين درها جنبه ي تشريفاتي ندارد و براي كمبود جاي ورود به جهنّم نيست، بلكه اشاره به عوامل و گناهاني است كه افراد از آن راه ها دوزخي مي شوند.

همان طور كه بهشت هشت در دارد و هر كدام مخصوص گروهي خاص، هم چون مجاهدان است. «3»

البته زيادتر بودن درهاي بهشت نشانه ي لطف خداست كه راه هاي سعادت و بهشتي شدن را بيش تر از راه هاي دوزخ قرار داده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيرو شيطان نشويد كه فرجام ابليس و پيروانش دوزخ است.

2. پيام آيه آن است كه دوزخ داراي ورودي هاي متفاوتي است كه براساس گناهكاران تقسيم بندي شده است (آن ها را بشناسيد و از آن ها دوري گزينيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 152

دوزخ در قرآن

الف) نام ها و صفات و طبقات دوزخ

1. جهنم (حجر، 4، 43- 44)؛

2. لَظيِ: آتش سوزان (معارج، 15- 17)؛

3. حُطَمه: درهم شكننده (همزه، 4- 7)؛

4. هاويه: محل سقوط (قارعه، 8- 11)؛

5. نارٌحامية: آتش گرم و سوزنده (غاشيه، 4 و قارعه، 11)؛

6. نار ذات لَهَب: آتش داراي شعله ي برافروخته (مسد، 3)؛

7. درك الاسفل: طبقه ي پايين دوزخ كه مخصوص منافقان است؛

8. بئس المصير: فرجام بد (بقره، 126)؛

9. بئس الورد المورود: ورودگاه بد (هود، 98)؛

10. دار البوار: سراي هلاكت (ابراهيم، 28)؛

11. سَقَر: دوزخ آزاردهنده (مدثر، 26- 27)؛

12. جحيم: دوزخ (نازعات، 39 و تكاثر، 6)؛

13. سعير: شعله ي فروزان (شوري، 7)؛

14. نار: آتش (بقره، 24)؛

15. عذاب الحريق: آتش سوزاننده (بروج، 10)؛

16. نار اللَّه الموقده: آتش برافروخته ي الهي

(همزه، 6)؛

17. بئس القرار: بد جايگاه استقرار (ابراهيم، 29)؛

18. بئس المعاد: بستري بد (بقره، 206 و ...)؛

19. سوء الدار: سراي بد (رعد، 25 و غافر، 52)؛

20. دار الفاسقين: سراي نافرمانان (اعراف، 145)؛

21. دارالخُلد: سراي ماندگار (فصّلت، 28).

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 153

ب) درهاي دوزخ

دوزخ هفت در دارد (حجر، 43- 44).

ج) راه ها و عوامل ورود به دوزخ

1. كفر (توبه، 49 و ...)؛

2. نفاق (نساء، 145 و ...)؛

3. نافرماني و تجاوزگري (نساء، 14 و ...)؛

4. ممانعت از راه خدا (نساء، 55)؛

5. ريشخند كردن آيات الهي (كهف، 106)؛

6. پيروي از شيطان (اعراف، 18)؛

7. سركشي و استكبار (زمر، 60 و اعراف، 36)؛

8. ظلم و بيدادگري (كهف، 29، جن، 15)؛

9. تكيه كردن بر ظالمان (هود، 113)؛

10. فراموش كردن آخرت (جاثيه، 34)؛

11. دنياپرستي و زراندوزي (اسراء، 18 و توبه، 34- 35)؛

12. فرار از جهاد (انفال، 15- 16)؛

13. قتل بي گناهان (مائده، 32 و نساء، 93)؛

14. ترك نماز (مدّثر، 39- 46)؛

15. جلوگيري از زكات (فصلت، 7 و توبه، 35)؛

16. خوردن مال يتيمان (نساء، 1)؛

17. رباخواري (بقره، 275 و آل عمران، 130- 131)؛

18. ناسپاسي در برابر نعمت هاي الهي (ابراهيم، 28- 29)؛

19. كم فروشي (مطفّفين، 1، 4، 5 و 7)؛

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 154

20. عيب جويي و غيبت (همزه، 1- 4)؛

21. اسراف و تبذير (مؤمن، 43 و اسراء، 27)؛

22. جرم و گناه (مريم، 86 و زخرف، 74).

د) عذاب هاي دوزخ

اول: نوشيدني ها:

1. زقّوم: درختي نفرت انگيز (دخان، 43 و صافات، 62- 66)؛

2. حميم: آب سوزان (دخان، 46 و حاقه، 35)؛

3. غِسلين: خونابه هاي بدن دوزخيان (حاقّه، 36)؛

4. ضَريع: گياه و خار بسيار تلخ و بدبو (غاشيه، 4- 7)؛

5. مُهل: نوشابه ي ناگوار اهل دوزخ

يا فلز ذوب شده و سمّي (كهف، 29)؛

6. غسّاق: خونابه (نبأ، 21- 25)؛

7. صَديد: چرك و خونابه (ابراهيم، 15- 17).

دوم: لباس دوزخيان

1. ثياب من نار: لباس هايي از آتش (حجر، 19)؛

2. سرابيلهم من قطران: لباسي از ماده ي سياه رنگ قابل اشتعال و بدبو (ابراهيم، 50).

سوم: مجازات هاي جسماني دوزخيان

1. آتش بزرگ (اعلي، 11- 13)؛

2. ريختن مايع سوزان بر سر دوزخيان (حج، 20)؛

3. تازيانه و گرزهاي آتشين (حج، 21)؛

4. غل و زنجير و زندان (ابراهيم، 49 و فرقان، 13- 14)؛

5. بادهاي كشنده و آب سوزان (واقعه، 41- 44)؛

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 155

6. سايه سه شاخه از دودهاي خفقان آور آتش دوزخ (مرسلات، 30- 33)؛

7. آب جوشان (مؤمن، 72)؛

چهارم: مجازات هاي روحي دوزخيان

1. اندوه جانكاه و حسرت (حج، 22 و 57)؛

2. رسوايي (آل عمران، 192)؛

3. تحقير و سرزنش (مؤمنون، 107- 108؛ مؤمن، 49- 50 و اعراف، 44)؛

4. صداي وحشت آور دوزخ (فرقان، 12)؛

5. مأموران خشن و سخت گير (تحريم، 6).

يادآوري: عذاب هاي دوزخ ويژگي هايي دارد كه از مجازات هاي دنيوي بدتر است، بلكه قابل مقايسه با آنها نيست؛ بنابراين برخي تعبيرات براي نشان دادن عظمت آن عذاب ها و تقريب به ذهن است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 156

بهشت

قرآن كريم در آيات چهل و پنجم تا چهل و هشتم سوره ي حجر به نعمت هاي نه گانه ي پارسايان در بهشت اشاره كرده، مي فرمايد:

45- 48. إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنتٍ وَعُيُونٍ* ادْخُلُوهَا بِسَلمٍ ءَامِنِينَ* وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوناً عَلَي سُرُرٍ مُتَقبِلِينَ* لَايَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ

در حقيقت پارسايان (خود نگهدار) در بوستان ها [ي بهشتي و چشمه سارانند.* (به آنان گفته مي شود:) در حال سلامت [و] امنيت وارد آن جا

شويد؛* و آنچه در دل هايشان از كينه دارند، بَر مي كَنيم، برادرانه بر تخت هايي روياروي هم اند؛* هيچ رنجي در آن جا به آنان نمي رسد، و آنان از آن جا بيرون رانده نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم از روش مقايسه و مقابله براي تربيت استفاده مي كند؛ يعني در آيات پيشين مجازات شيطان و پيروانش را بيان كرد و در اين آيات پاداش هاي پارسايان بهشتي را مطرح مي كند، تا هر كس قرآن را مطالعه كرد و يا به آيات آن گوش سپرد، با مقايسه ي سرنوشت اين دو گروه، راه صحيح را انتخاب كند.

2. در اين آيات به صفت تقوا و پارسايي بهشتيان اشاره شده است. تقوا همان حفظ خود از زيان جسمي و روحي است كه تعهّدآور و جامع تمام صفات انساني است.

3. در اين آيات «بوستان ها و چشمه ها» به صورت جمع آمده است تا نشان دهد در بهشت باغ هاي متنوع و چشمه هاي فراوان وجود دارد كه هر كدام لذت تازه اي مي آفريند كه شايد تجسّمي از انواع كارهاي نيك و اعمال

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 157

شايسته ي پارسايان در اين جهان است. «1»

4. در اين آيات به دو نعمت «سلامت و امنيت» اشاره شده است؛ سلامت از هر گونه رنج و ناراحتي و امنيت از هر گونه خطر. اين دو نعمت سرآغاز همه ي نعمت ها هستند و بدون آنها هيچ نعمتي قابل استفاده نيست و اين مژده اي براي بهشتيان در هنگام ورود است.

5. واژه ي «غِلّ» در اصل به معناي نفوذ مخفيانه ي چيزي است و از اين رو به حسد، كينه و دشمني كه به صورت مرموز در جان انسان نفوذ مي كند غل گفته مي شود. در اين جا اشاره

به صفات زشت اخلاقي است كه در بهشت، جان انسان ها از آن تطهير مي شود «2» و ريشه ي جنگ و كشمكش كنده مي شود و زمينه ي برادري فراهم مي گردد.

6. ممكن است برخي افراد پارسا و باتقوا تا هنگام ورود به بهشت كاملًا خالص نشده باشند كه با كمك الهي صفات ناپسند باطني آنان پاك مي شود و با صفا در بهشت مي مانند.

7. در اين آيه به نعمت برادري بهشتيان و روبه روي هم نشستن آنها اشاره شده است؛ يعني مجلس بهشتيان، طبقاتي و رنج آور نيست؛ هر چند از نظر معنوي درجات متفاوتي دارند، ولي همه ي آنها در يك صف روبه روي هم مي نشينند.

8. كسب آسايش در دنيا با خستگي و زحمت همراه است، ولي در بهشت خستگي و رنج وجود ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 158

از طرف ديگر، آسايش و نعمت هاي دنيوي پايان پذير و ناپايدار است، اما نعمت هاي بهشتي هميشگي است و هيچ گاه انسان را از بهشت اخراج نمي كنند.

9. در اين آيات به انواع نعمت ها اشاره شده است: نعمت هاي مادي (بوستان ها، چشمه ها) و نعمت هاي اجتماعي (برادري و روبه روي هم بر تخت نشستن) و نعمت هاي معنوي (سلامت روحي، امنيت، جاودانگي و دوري از صفات زشت اخلاقي و رنج ها) كه همگي در بهشت براي انسان مهيّا شده است، ولي حقايق اين نعمت ها برتر از درك محدود ماست.

10. برخي از نعمت هاي نه گانه اي كه در اين آيات گفته شد، در دنيا هم وجود دارند، اما با هم ديگر و يك جا و يك زمان نيستند؛ يعني گاهي امنيت هست سلامت نيست، گاهي هر دو هستند، اما بوستان و چشمه نيست و گاهي صفات زشت اخلاقي مانع است. «1»

11. برخي مفسران گفته اند

كه پاداش وقتي كامل است كه چهار شرط داشته باشد:

الف) منفعت قابل ملاحظه اي باشد؛

ب) همراه با احترام باشد؛

ج) از هر گونه ناراحتي به دور باشد؛

د) جاودانه باشد.

در آيات فوق به هر چهار مورد اشاره شده است؛ يعني پاداش پارسايان بهشتي، گران سنگ، همراه با خوش آمدگويي فرشتگان و به دور از رنج و جاودانه است. «2»

12. نعمت هاي نه گانه اي كه در اين آيات براي زندگي بهشتي گفته شد، اصول نعمت هاي زندگي دنيوي نيز هست و گويا اين نكته را به ما تفهيم مي كند كه شما نيز مي توانيد با فراهم ساختن اين نعمت ها در زندگي دنيوي بهشت كوچكي براي خود بسازيد؛ يعني جامعه اي پر از صلح و صفا، برادري،

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 159

با سلامت و امنيت و بدون مزاحمت براي خود و ديگران فراهم سازيد و جلوه اي از بهشت را ببينيد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر بهشت مي طلبيد، پارسا شويد كه پاداش هاي گوناگوني براي پارسايان در بهشت فراهم شده است.

2. سلامت، امنيت، صفا، زندگي برادرانه، بي رنجي، جاودانگي در بوستان ها و چشمه ها، همه از ويژگي هاي بهشتيان پارساست.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و نهم سوره ي حجر پيامي اميدبخش به بندگانش مي دهد و مي فرمايد:

49. نَبِّي ءْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

(اي پيامبر) بندگانم را آگاه كن كه تنها من بسيار آمرزنده مهرورزم؛

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين كه پاداش هاي نه گانه ي بهشتيان را برشمرد، طمع را در دل بندگانش برانگيخت و اينك در اين آيه، همگان را اميدوار ساخته و وعده ي آمرزش و محبت مي دهد، تا بندگان خطاكار و گناهكار نااميد نشوند و به درگاه پروردگارشان توبه كنند.

2. تعبيرات اين آيه سراسر لطافت، محبت و نوازش بندگان است.

تعبير «عبادي» (بندگان من) بسيار محبت آميز است.

توصيف خدا به مهرباني، نشانه ي مهرورزي او نسبت به بندگان است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 160

آموزه ها و پيام ها:

1. خداوند نسبت به بندگان (گناهكار) آمرزنده و مهرورز است.

2. رهبران الهي و مبلغان ديني مردم را به لطف الهي اميدوار سازند.

***

ماجراي مهمان هاي ابراهيم(ع)

قرآن كريم در آيه ي پنجاهم سوره ي حجر به كيفر گناهكاران اشاره كرده، مي فرمايد:

50. وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ

و اين كه عذاب من تنها عذاب دردناك است!

نكته ها و اشاره ها:

روش تربيتي قرآن آن است كه از دو مقوله ي بشارت و هشدار، با هم استفاده مي كند؛ يعني گاهي با يادآوري بخشش و رحمت الهي مردم را اميدوار مي سازد و گاهي با يادآوري كيفرهاي الهي، به خلافكاران هشدار مي دهد تا مردم را بين بيم و اميد (خوف و رجا) نگه دارد تا نه كسي از درگاهش نااميد شود و نه كسي با تكيه بر آمرزش و محبت خدا، سركشي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از عذاب الهي غافل نشويد.

2. (همان طور كه لطف الهي را به ياد مردم مي آوريد،) عذاب او را نيز يادآور شويد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و يكم و پنجاه و دوم سوره ي حجر به سرگذشت مهمانان ابراهيم عليه السلام و بيم او از آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

51 و 52. وَ نَبِّئْهُمْ عَن ضَيْفِ إِبْرهِيمَ* إِذْ دَخَلُواْ عَلَيْهِ فَقَالُواْ سَلماً قَالَ إِنَّا مِنكُمْ وَجِلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 161

و از ميهمان هاي ابراهيم به آنان خبر ده؛* هنگامي كه بر او وارد شدند و گفتند: «سلام»؛ (ابراهيم) گفت: «در واقع ما از شما هراسانيم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل، از رحمت و مهر الهي خبر

داده شد و اينك در اين آيه نمونه اي از رحمت الهي بر ابراهيم عليه السلام را بيان مي كند، كه فرشتگان نزد او آمدند و مهمان او شدند؛ و در آيات بعد مي خوانيم كه مژده ي فرزندي را به او دادند.

2. واژه ي «ضَيْف» به معناي مهمان و مهمان ها مي آيد و در اين جا مقصود فرشتگاني هستند كه به صورت انسان هايي ناشناس مهمان ابراهيم عليه السلام شده بودند «1» كه در آيات 69- 76 سوره ي هود سرگذشت آنان بيان گرديد و به خاطر اهميت مطلب و آموزنده بودن آن، در اين جا به گوشه اي از آن اشاره مي شود.

3. حضرت ابراهيم عليه السلام پيامبري مهمان نواز بود و از اين رو فوراً گوساله اي بريان شده براي مهمانان خود فراهم آورد، ولي آنان دست به غذا نبردند و اين نشانه ي خشم و دشمني تلقي مي شد؛ زيرا اگر مهمان از غذاي صاحبخانه بخورد، به او گزندي نمي رساند و چنانچه از غذاي او نخورد، معلوم مي شود كه قصد بدي دارد.

از اين رو ابراهيم عليه السلام از مهمانان ناخوانده وحشت كرد و حتي به آنان گفت كه ما از شما هراس داريم.

آموزه ها و پيام ها:

1. داستان هاي آموزنده ي تاريخ را بارها براي مردم بگوييد تا عبرت بياموزند.

2. ادب مهمان آن است كه بر صاحب خانه سلام كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 162

قرآن كريم در آيات پنجاه و سوم تا پنجاه و ششم سوره ي حجر به گفتمان ابراهيم عليه السلام با فرشتگان در مورد مژده ي تولد اسحاق و نااميد نشدن از رحمت الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

53- 56. قَالُواْ لَاتَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلمٍ عَلِيمٍ* قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَي أَن مَّسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ* قَالُواْ بَشَّرْنكَ

بِالْحَقِّ فَلَا تَكُن مِّنَ الْقنِطِينَ* قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّآلُّونَ

(فرشتگان) گفتند: «نهراس! كه ما تو را به پسري دانا مژده مي دهيم.»* گفت: «آيا مرا مژده مي دهيد با اين كه پيري به من رسيده است؟! پس به چه چيز مژده مي دهيد؟!»* گفتند: «تو را به حق مژده داديم؛ پس از نااميدان مباش.»* (ابراهيم) گفت: «و جز گمراهان، چه كسي از رحمت پروردگارش نااميد مي شود؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام نخست از هاجر داراي فرزندي به نام اسماعيل شد و پس از گذشت سال ها، اكنون كه به سن پيري رسيده بود، فرشتگان الهي به او مژده ي پسر ديگري به نام اسحاق دادند كه از ساره متولد مي شود. «1»

2. تعجب ابراهيم از مژده ي فرزنددار شدنش، براي آن بود كه او كهن سال شده و آثار پيري در موها و صورتش نمايان شده بود و بر اساس موازين طبيعي، تولد فرزند از او بسيار بعيد بود. «2»

3. فرشتگان در برابر تعجب ابراهيم، با قاطعيت سخن گفتند و به او اشاره

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 163

كردند كه اولًا، بشارت ما از طرف خداست، پس حق و حقيقت است و ثانياً، اين اظهار تعجب تو بوي نااميدي مي دهد و سزاوار نيست كه تو از رحمت خدا نااميد باشي.

4. ابراهيم عليه السلام با بيان يك قانون كلي گفت: «تنها گمراهان از رحمت خدا نااميد مي شوند.»؛ يعني او از خود دفاع كرد و اشاره نمود كه تعجب من از فرزنددار شدن بر اساس موازين طبيعي بود و گرنه من گمراه نيستم و به قدرت بي نهايت الهي ايمان دارم و مي دانم كه او مي تواند هر كار مهمي

را انجام دهد.

5. تعجب از كارهاي خارق عادت خدا، با ايمان داشتن و اميد داشتن به قدرت خدا منافاتي ندارد؛ چرا كه تعجب يك امر طبيعي و گاهي غيراختياري است. «1»

6. مقتضاي مقام ربُوبيّت و پرورش دهندگي خدا، همان رحمت اوست و كسي كه خدا را با صفت رحمت و ربوبيّت بشناسد، از او نااميد نمي شود، اما كسي كه گمراه شود و خدا و صفاتش را به خوبي نشناسد، از قدرت بي نهايت او غافل و از رحمت پروردگار مأيوس مي شود.

7. طبق تحقيقات دانشمندان، درصد افسردگي و خودكشي در افراد مذهبي از افراد غير مذهبي كم تر است؛ چرا كه انسان هاي مؤمن رحمت خدا را شناخته اند و به او ايمان و اميد دارند، اما گمراهان و بي دينان كه به رحمت الهي اميد ندارند، بيش تر گرفتار افسردگي و در نهايت خودكشي مي شوند.

اين يكي از آثار ايمان در زندگي بشر است.

8. پيامبران تحت تربيت الهي هستند و فرشتگان در موارد لزوم به آنان هشدار مي دهند و اين منافاتي با عصمت آنان ندارد؛ زيرا هشدار در مورد نااميد نشدن از رحمت الهي، به معناي تحقق اين امر نيست.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 164

آموزه ها و پيام ها:

1. مهمان با سخنان اميدبخش، ترس صاحب خانه را برطرف كند.

2. از رحمت الهي نااميد نشويد، كه تنها گمراهان از رحمت الهي مأيوس مي شوند.

***

ماجراي قوم لوط

قرآن كريم در آيات پنجاه و هفتم تا شصتم سوره ي حجر به گفت و گوي ابراهيم با فرشتگان در مورد هلاكت قوم لوط و نجات خانواده ي او اشاره كرده، مي فرمايد:

57- 60. قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ* قَالُواْ إِنَّآ أُرْسِلْنَآ إِلَي قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ* إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ* إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَآ

إِنَّهَا لَمِنَ الْغبِرِينَ

(و در ادامه) گفت: «پس اي فرستادگان [خدا، جريانِ كار شما چيست؟»* (فرشتگان) گفتند: «در حقيقت ما به سوي گروهي خلافكار فرستاده شده ايم؛* مگر خاندان لوط، [چرا] كه ما قطعاً نجات دهنده همه آنانيم،* جز زنش، كه مقدّر كرده ايم حتماً او از بازماندگان (در شهر) باشد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. حضرت ابراهيم عليه السلام پس از دريافت مژده ي تولد اسحاق، متوجه شد كه فرشتگان الهي تنها براي اين كار نيامده اند «1» بلكه مأموريت بزرگ تري دارند؛ از اين رو از مأموريت آنان پرسيد.

2. از آن جا كه ابراهيم عليه السلام پيامبر اولو العزم بود و به خاطر مأموريت جهاني و مقام ويژه اي كه داشت، در جريان كارهاي پيامبران معاصرش هم چون لوط قرار مي گرفت؛ يعني فرشتگان سلسله مراتب نبوّت را رعايت مي كردند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 165

به عبارت ديگر، ابراهيم عليه السلام هم پيامبر و هم امام بود، ولي لوط عليه السلام فقط پيامبر بود؛ از اين رو ابراهيم عليه السلام بر او ولايت داشت. «1»

3. مقصود از «قوم خلافكار» در اين آيات همان قوم لوط است كه به گناه و بيماري هم جنس بازي مبتلا شده بودند و مقرر شده بود كه عذاب الهي بر آنان فرود آيد. «2»

4. زن حضرت لوط عليه السلام كه بي ايمان بود و با مخالفان لوط پيامبر همكاري مي كرد، در شهر باقي گذاشته شد و همراه خلافكاران گرفتار عذاب الهي شد، تا درس عبرتي براي خيانتكاران در طول تاريخ باشد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. فرشتگان خبرهاي غيبي را در اختيار پيامبران مي گذاشتند.

2. فرشتگان در ابلاغ پيام الهي، سلسله مراتب نبوّت را رعايت مي كردند و اين آموزه اي در راستاي مديريت

اسلامي است.

3. خدا همان گونه كه خلافكاران را مجازات مي كند، مؤمنان را نجات مي بخشد.

4. در نزد خدا همسران مجرم پيامبران با بقيه ي خلافكاران يكسان اند؛ يعني اصل ضابطه است نه رابطه.

5. از سرنوشت هم جنس گرايان قوم لوط و همسرش عبرت بگيريد.

6. حساب مردان خدا را از بستگانشان جدا كنيد.

7. گاهي ازدواج پيامبران هم، موفقيت آميز نبوده است (پس انتظار موفقيت صد درصد در همه ي ازدواج ها نداشته باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 166

قرآن كريم در آيات شصت و يكم تا شصت و چهارم سوره ي حجر به گفتمان لوط پيامبر با فرشتگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

61- 64. فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ* قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ* قَالُواْ بَلْ جِئْنكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمْتَرُونَ* وَأَتَيْنكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّا لَصدِقُونَ

و هنگامي كه فرستادگان [خدا] به سراغ خاندان لوط آمدند،* (لوط) گفت: «در واقع شما گروهي ناشناخته هستيد!»* (فرشتگان) گفتند:

«بلكه چيزي را براي تو آورديم كه (كافران) همواره در آن ترديد مي كردند؛* و حق را براي تو آورده ايم؛ و قطعاً ما راستگوييم؛

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل به ملاقات فرشتگان انسان نما با ابراهيم عليه السلام اشاره شد و اينك در اين آيات ملاقات و گفتمان آنان با لوط پيامبر عليه السلام بيان شده است.

2. ماجراي اين ملاقات به صورت كامل تري در آيات 69- 76 سوره ي هود بيان شد. لوط پيامبر از آمدن فرشتگان ناراحت شد؛ چون از طرفي آنان به صورت جواناني خوش صورت به شهر قوم لوط آمدند و آن شهر محيطي فاسد داشت و هم جنس بازان در آن جا حاكم بودند و از طرف ديگر، لوط پيامبر عليه السلام مهمان نواز بود و حاضر نبود كه گزندي به مهمانانش

برسد.

3. فرشتگان به لوط پيامبر عليه السلام گفتند كه براي مجازات قوم هم جنس باز او آمده اند، تا عذابي را به آنان بچشانند كه لوط به آنان گوشزد كرده بود، ولي جدّي نگرفته بودند.

4. فرشتگان بر حتمي و حقيقي بودن عذاب قوم لوط تأكيد كردند؛ زيرا حجّت بر آنان تمام، و مجازات قطعي شده و راه شفاعت و توبه بسته شده بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. هشدارها و تهديدهاي الهي حق است پس در آن ترديد روا مداريد.

2. پيام آوران الهي راست گو و منادي حق هستند.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 167

قرآن كريم در آيات شصت و پنجم و شصت و ششم سوره ي حجر به فرمان خروج خاندان لوط و عذاب قوم او و نابودي هم جنس گرايان اشاره كرده، مي فرمايد:

65 و 66. فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ الَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبرَهُمْ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ وَامْضُواْ حَيْثُ تُؤْمَرُونَ* وَقَضَيْنَآ إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هؤُلَآءِ مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِينَ

پس در پاره اي از شب خانواده ات را حركت ده، و از پي آنان برو، و هيچ يك از شما روي برنگرداند، و از هر جا كه دستور داده مي شويد، بگذريد.»* و به سوي او (: لوط) آن كار را وحي كرديم كه صبحگاهان دنباله (نسل) آن (خلاف كار) ان قطع خواهد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. هنگامي كه مقرر شد عذاب الهي بر قوم لوط فرود آيد، طبق وعده ي الهي بايد خانواده ي لوط كه مؤمن بودند نجات مي يافتند؛ و از اين رو به لوط فرمان داده شد كه شب هنگام كه هم جنس گرايان در خواب هستند، همگي از شهر خارج شويد.

2. عذاب قوم لوط در اواخر شب يا هنگام سحر بود و اين همان زماني است

كه خاندان لوط نجات يافتند؛ «1» يعني زماني كه شهوت پرستان در خواب غفلت و مستي فرو رفته بودند.

3. انتخاب هنگام طلوع آفتاب براي مجازات قوم لوط، شايد بدان جهت بود كه افرادي كه به خانه ي لوط پيامبر عليه السلام هجوم بردند، نابينا شدند «2» و به

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 168

خانه ها باز گشتند و يك شب به آنان مهلت داده شد تا شايد توبه كنند و بازگردند. «1»

و يا براي آن بود كه برخي از مهاجمان سوگند ياد كرده بودند كه صبحگاهان حتي يك نفر از خانواده ي لوط را زنده نگذارند، اما پيش از اقدام مجازات شدند كه در برخي احاديث به اين مطلب اشاره شده است. «2»

4. قرآن مقصد خاندان لوط را به صورت مجمل بيان كرده است؛ يعني «به آنان گفته شد به همان نقطه اي كه فرمان داده شد، برويد.»

برخي مفسران آن نقطه را سرزمين شام دانسته اند كه محيط نسبتاً پاكي بود و يا شهر يا روستاي خاصي توسط فرشتگان مشخص شده بود و يا نوعي راه نمايي الهي با خود داشتند كه در مسير از آن بهره مي بردند. «3»

5. عذاب قوم لوط حتمي شده بود و قابل برگشت و تجديد نظر نبود.

6. برخي اخبار غيبي قبل از وقوع آن، به پيامبران اطلاع داده مي شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به وعده ي خود عمل مي كند و مؤمنان را از عذاب نجات مي دهد.

2. رهبر پا به پاي مردم ضعيف حركت كند تا كسي بر جاي نماند.

3. رهبران الهي مقصد و راه خود را با راه نمايي خدا مي پيمايند.

4. خدا نسل خلافكاران هم جنس گرا را نابود مي سازد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 169

قرآن كريم

در آيات شصت و هفتم تا هفتاد و يكم سوره ي حجر به واكنش شرم آور قوم لوط و گفت و گوي آنان با لوط پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره كرده، مي فرمايد:

67- 71. وَجَآءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ* قَالَ إِنَّ هؤُلَآءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ* وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ* قَالُواْ أَوَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعلَمِينَ* قَالَ هؤُلَآءِ بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فعِلِينَ

و مردم شهر در حالي كه شادي مي كردند (به سوي خانه لوط) آمدند.* (لوط) گفت: «در حقيقت اينان ميهمانان من اند، پس [مرا] رسوا مكنيد؛* و خودتان را از (عذاب) خدا حفظ كنيد، و [مرا] خوار مسازيد.»* (قوم لوط) گفتند: «و آيا تو را از (ميهمان پذيري) جهانيان منع نكرديم؟!»* (لوط) گفت: «اگر مي خواهيد كار (صحيحي) انجام دهيد اين (زن) ان دختران من اند، (با آنها ازدواج كنيد.)»

نكته ها و اشاره ها:

1. قوم لوط بسيار بي شرم بودند، به طوري كه پس از ديدن فرشتگان، كه گمان مي كردند جوانان زيبايي هستند، گروه زيادي به طرف خانه ي لوط عليه السلام آمدند و حتي به يك ديگر مژده مي دادند كه طعمه ي لذيذي به چنگ آورده اند. اين جريان نشان دهنده ي عمق آلودگي و بي شرمي آنان در زمينه ي هم جنس گرايي است، چيزي كه حتي در ميان چهارپايان نيز نظير آن كم تر ديده مي شود.

2. در اين آيات اشاره شده كه لوط پيامبر از هجوم مردم آگاه شد و در صدد دفع حمله ي آنان به ميهمانان خود برآمد و با آرامش و خواهش از آنها خواست كه با اين كارها او را در برابر ميهمانان رسوا و شرمنده نسازند و آبروي او را نريزند؛ يعني كاري نكنند كه مردم بفهمند اهل شهر لوط تا چه اندازه آلوده به هم جنس

بازي شده اند.

3. برخي مفسران نوشته اند كه لوط پيامبر براي نجات افراد غريب و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 170

مسافر از چنگال هم جنس گرايان، آنها را به خانه ي خود دعوت مي كرد. «1» اين آيات اشاره دارند كه قوم بي شرم لوط قبلًا به پيامبرشان هشدار داده بودند كه ميهمان به خانه ي خود راه ندهد تا آنان بتوانند افراد مسافر و غريب را به چنگ آورند و طعمه ي هوس بازي خود نمايند. «2»

4. حضرت لوط پيامبر عليه السلام به قوم خويش پيشنهاد كرد كه با دختران ازدواج كنند.

البته منظور لوط پيامبر آن بود كه اگر شما ايمان آوريد، مي توانيد هر كدام با يك دختر ازدواج كنيد «3» و اين نوعي اتمام حجّت بر آنان بود كه اگر مقصودشان اشباع غريزه ي جنسي است، راه صحيح و قانوني وجود دارد؛ پس به انحراف و هم جنس گرايي روي نياورند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر گناهكاري در جامعه شايع شود، شرم و حياي مردم از بين مي رود.

2. تا آن جا كه مي توانيد، از ميهمانان خود دفاع كنيد.

3. اهانت به ميهمان، اهانت به ميزبان است.

4. اگر جامعه آلوده شود، خلافكاران، قانون منع نيكوكاري وضع مي كنند و بي شرمانه و طلبكارانه آن را اجرا مي كنند.

5. براي جلوگيري از گناه، راه هاي قانوني و صحيح پيشنهاد كنيد.

6. هدف پيامبران، سركوبي غرايز و ممنوع ساختن لذت ها نيست، بلكه هدايت و كنترل آنهاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 171

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دوم سوره ي حجر به سرمستي قوم لوط اشاره كرده، مي فرمايد:

72. لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ

به جان تو سوگند، قطعاً آنان در مستي خود سرگردانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. هم جنس گرايان قوم لوط گرفتار مستي شهوت، غرور و لجاجت

شده و كاملًا از اخلاق انساني و عواطف بشري دور گشته بودند و از اين رو هيچ حيايي نداشتند و حتي به خانه ي ديگري هجوم مي بردند تا به ميهمانان او تعرّض كنند.

2. مستي و خُماري انواع مختلفي دارد؛ گاهي از شراب و گاهي از مقام و شهوت است. هم جنس بازان قوم لوط گرفتار مستي شهوت شده بودند و در اين انحراف سرگردان بودند، به طوري كه راه نجات خود را گم كرده بودند و نمي ديدند و حتي هنگامي كه لوط پيشنهاد ازدواج با دختران را مي دهد، حاضر نيستند راه حلال را براي اشباع غريزه ي جنسي بپذيرند و از گناه و ننگ رهايي يابند و سرمستانه باز هم به دنبال انحراف جنسي خود هستند.

3. اسلام راه ارضاي غريزه ي جنسي را براي بشر باز كرده، ولي آن را كنترل و هدايت نموده است؛ يعني ازدواج مرد با زن را حلال كرده، اما هم جنس بازي و لواط را حرام شمرده و مجازات شديد مرگ را براي آن قرار داده است «1» تا اين بلا جامعه ي انساني را به انحراف نكشاند و نسل بشر به نابودي كشيده نشود و بيماري هاي آميزشي دامان انسان ها را نگيرد. «2»

4. در برخي احاديث مي خوانيم كه لوط پيامبر عليه السلام حدود سي سال در

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 172

ميان اين گروه شهوت پرست فرومايه به تبليغ دين الهي مشغول بود، «1» اما هيچ كس، جز خانواده اش، به او ايمان نياوردند و حتي همسر او هم در رديف كافران قرار گرفت. «2»

و همين كفر، انحراف و مستي شهوت قوم لوط را گرفتار عذاب الهي كرد، ولي خانواده ي او نجات يافتند.

5. سوگند در اين آيه به جان

و عُمر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است «3» و برخي مفسران آن را سوگند فرشتگان به جان لوط پيامبر دانسته اند. «4»

و از اين آيه استفاده كرده اند كه سوگند به غير خدا براي تأكيد كارها جايز است، هر چند آثار قسم بر آن مترتب نيست. سوگند شرعي وقتي منعقد مي شود كه با نام خدا همراه باشد. «5»

آموزه ها و پيام ها:

1. هم جنس بازي نوعي مستي است (مراقب باشيد كه به آن آلوده نشويد).

2. سرمست گناه نشويد (كه فرجامي عذاب آلود دارد).

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و سوم و هفتاد و چهارم سوره ي حجر به عذاب هاي قوم لوط اشاره كرده، مي فرمايد:

73 و 74. فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ* فَجَعَلْنَا علِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 173

و در حال طلوع خورشيد بانگ (مرگبار) آنان را فرو گرفت؛* و آن (شهر) را زير و رو گردانديم، و سنگ [هايي از جنس گِل بر آنان بارانديم!

نكته ها و اشاره ها:

1. صَيْحه يا فريادي كه قوم لوط با آنان نابود شدند، ممكن است صداي يك صاعقه ي عظيم يا زلزله ي وحشتناك بوده باشد كه همه ي مردم از وحشت آن بي هوش يا بي جان شدند. «1»

2. در عصر ما روشن شده كه امواج صوتي شديد، آزار دهنده و وحشت انگيزند كه گاهي با عنوان شكستن ديوار صوتي از آن ياد مي شود. اگر اين امواج از حد فراتر روند، ارگان هاي حياتي بدن را به كلي از كار مي اندازند و يا حتي ساختماني را ويران مي سازند.

3. در اين دو آيه به سه عذاب قوم لوط اشاره شده است:

فريادي وحشتناك كه آنان را فراگرفت، شهرشان زير و رو شد و باراني از سنگ

بر آنان باريد.

4. بارش سنگ ها شايد براي هدف گيري كساني بود كه با صداي وحشتناك نابود نشده و يا زير آوار نرفته بودند و نيز ممكن است اين بارش سنگ ها براي محو كردن اجساد پليد اين قوم بوده است.

5. احتمالًا تعدد عذاب قوم لوط به خاطر شدّت گناه و جسارت و بي شرم بودن آنان و براي عبرت ديگران بوده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 174

آموزه ها و پيام ها:

1. با هم جنس بازان بي شرم به شدت برخورد كنيد.

2. هم جنس بازي فرجامي سخت و عذاب آلود دارد.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و پنجم تا هفتاد و هفتم سوره ي حجر به نشانه هاي عبرت آموز سرگذشت قوم لوط اشاره كرده، مي فرمايد:

75- 77. إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ* وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقِيمٍ* إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ

قطعاً در اين (سرگذشت)، نشانه هايي (عبرت آموز) براي هوشياران است.

* و قطعاً آن (شهر ويران)، بر سر راه پايدار (مسافران) است.* قطعاً در اين (ماجرا)، نشانه اي (اميد بخش) براي مؤمنان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. افراد بافراست و باهوش «1» با بينش مخصوص خود، در ماجراي قوم لوط نشانه هايي آموزنده و عبرت آموز مي بينند.

آن كس است اهل بشارت كه اشارت داند

نكته ها هست بسي محرم اسرار كجاست (حافظ)

2. آثار شهر قوم لوط، در راه شام از سوي مسير مدينه قرار دارد كه نگاه به آن ويرانه ها و تفكر در آنها براي هر بيننده اي عبرت آموز است و هر هوشياري را به توبه و تطهير دل و جان از آلودگي ها فرا مي خواند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 175

3. در ماجراي قوم لوط براي هوشياران نشانه هاي عبرت آموزي است و براي مؤمنان نشانه هاي اميد آفرين؛ زيرا افراد باايمان از عذاب قوم

لوط و نجات خاندان او اميدوار مي شوند كه خدا حامي مؤمنان و خواركننده ي كافران است.

4. مفسران از جمله ي «در ماجراي قوم لوط نشانه هايي براي افراد باهوش و مؤمنان است.» استفاده كرده اند كه مؤمنان راستين همان هوشياراني هستند كه با ديده ي عبرت به تاريخ مي نگرند. «1»

آشنايان، ره بدين معنا برند

در سراي خاص بار عام نيست (سعدي)

5. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

مقصود از افراد هوشيار در اين آيه امامان عليهم السلام هستند. «2»

و در حديث ديگري از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

مقصود از هوشياران در اين آيه پيامبر بود و بعد از او من و امامانِ از نسل من هستند. «3»

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصداق هاي كامل آيه را بيان مي كند، و گرنه تعبيرات آيه شامل همه ي هوشياران مي شود، همان طور كه در حديثي از امام باقر عليه السلام آمده است كه

مقصود از افراد هوشيار در اين آيه، همان امت اسلام هستند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 176

و سپس اضافه كردند كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:

از هوشياري مؤمن برحذر باشيد، كه او با نور خداي متعال مي بيند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. حوادث تاريخي براي هوشياران نشانه هاي عبرت آموزي در بر دارند.

2. حفظ و ديدار شهرهاي ويران شده كنار جاده ها مايه ي عبرت ديگران است.

3. مؤمنان از مطالعه ي تاريخ نشانه (ي اميدآفرين پيروزي حق را) مي بينند.

***

ماجراي قوم شعيب(اصحاب آيكه)

قرآن كريم در آيات هفتاد و هشتم و هفتاد و نهم سوره ي حجر به سرزمين هاي پردرخت قوم شُعَيب و ستمكاري و مجازات عبرت آموز آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

78 و 79. وَإِن كَانَ أَصْحبُ الْأَيْكَةِ لَظلِمِينَ*

فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ

و مسلماً اهل ايْكَه (: سرزمين پر درخت قوم شعيب) ستمكار بودند.* و از آنان انتقام گرفتيم؛ و قطعاً دو (شهر ويران شده قوم لوط و شعيب) بر سر راهي آشكار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «ايْكَه» به معناي درختان درهم پيچيده است و در اين جا اشاره به قوم شعيب پيامبر عليه السلام است «2» كه در سرزميني پرآب و درخت در بين عربستان و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 177

سوريه ي فعلي زندگي مي كردند. «1»

2. قوم شعيب كه ثروت زيادي داشتند، گرفتار غرور و غفلت شدند و به كم فروشي و فساد در زمين پرداختند و شعيب پيامبر عليه السلام آنان را از اين كار منع كرد و به توحيد و راه حق فراخواند، اما آنان لجاجت كردند و سرانجام با مجازات دردناكي به هلاكت رسيدند؛ صاعقه اي بر آنان فرود آمد و آن ستمكاران و سرزمين پردرخت آنها را نابود كرد. «2»

3. تأكيد بر سرزمين پردرخت قوم شعيب، شايد براي يادآوري اين مطلب است كه با اين همه نعمتي كه به آنان بخشيديم، به جاي سپاس، ستمكاري و ناسپاسي كردند و گرفتار عذاب الهي شدند.

4. «امام» در اصل از ماده ي «ام» به معناي قصد كردن است و از آن جا كه انسان براي رسيدن به مقصد، از راه ها عبور مي كند، واژه ي امام به معناي راه هم آمده است. «3» در اين آيه اشاره به آن است كه شهرهاي ويران شده ي قوم لوط و قوم شعيب در كنار جاده و بر سر راه كاروان ها و مسافران است كه مايه ي عبرت آنهاست.

5. حفظ آثار تاريخي مفيد است و سبب عبرت آموزي مسافران و

ره گذران و بينندگان مي شود، و همين، فلسفه ي حفظ آثار تاريخي در كنار خيابان ها و موزه هاست.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 178

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت ستمكاران تاريخ عبرت بگيريد.

2. به آثار تاريخي كنار جاده ها و شهرها و ملت هاي مجازات شده توجه كنيد و عبرت بگيريد.

3. ستمكاري عامل عذاب و هلاكت ملت هاست.

***

ماجراي قوم لوط(اصحاب حجر)

قرآن كريم در آيات هشتادم تا هشتاد و چهارم سوره ي حجر به سرگذشت قوم ثَمُود (يعني اصحاب الحِجْر) و خانه هاي سنگي و عذاب آنان اشاره كرده و مي فرمايد:

80- 84. وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحبُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ* وَءَاتَيْنهُمْ ءَايتِنَا فَكَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ* وَكَانُواْ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً ءَامِنِينَ* فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ* فَمَآ أَغْنَي عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ

و بيقين اهل حِجْر (: قوم ثمود) فرستادگان [خدا] را تكذيب كردند؛* و نشانه هاي خود را به آنان داديم، و [لي از آنها روي گردان بودند.* و در حال امنيت، همواره از كوه ها خانه هايي مي تراشيدند.* و صبحگاهان بانگ (مرگبار) آنان را فرو گرفت!* و آنچه همواره كسب مي كردند، (عذاب الهي را) از آنان دفع نكرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «حِجْر» در اصل به معناي «دامن مادر» است و اين واژه نام شهري است كه قوم ثَمُود در آن سكونت داشتند «1» و شايد از آن جهت كه اين شهر در دامنه ي كوه ساخته شده بود «حِجْر» ناميده شده.

مكان اين شهر را در مسير مدينه به سوريه و در جنوب «تيمه» دانسته اند

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 179

كه يكي از شهرهاي تجارتي عربستان بود و امروزه تقريباً اثري از آن نيست. «1»

2. در حكايات تاريخي آمده است پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در سال نهم هجري براي جنگ

تبوك لشگركشي مي كردند و سربازان اسلام خواستند در محلي توقف كنند، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله مانع شدند و فرمودند: «اين جا همان منطقه ي قوم ثمود است كه عذاب الهي بر آنان فرود آمد.» «2»

3. قوم ثمود پيامبري به نام صالح عليه السلام داشتند، ولي در اين آيه اشاره شده كه آنان «فرستادگان» خدا را انكار كردند؛ شايد بدين خاطر كه اين قوم پيامبران ديگري نيز داشتند و يا اين كه برنامه و هدف همه ي پيامبران يكي است و تكذيب يكي از آنان به منزله ي تكذيب همه ي آنهاست. «3»

4. مردم شهر «حِجْر» در كار شهرسازي پيش رفته و كوشا بودند و خانه هاي محكم و امني مي ساختند؛ يعني يا در دل كوه ها تونل مي زدند و خانه مي ساختند و يا خانه هاي خود را از سنگ مي ساختند، تا در برابر طوفان و سيل مقاوم باشد. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. به خانه هاي سنگي و محكم مغرور نشويد كه نمي تواند شما را در برابر عذاب الهي حفظ كند.

2. روي برتافتن از رهبران الهي، زمينه ساز عذاب الهي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 180

قرآن كريم در آيات هشتاد و پنجم و هشتاد و ششم سوره ي حجر به حقانيّت آفرينش جهان و حتمي بودن رستاخيز و دستور عفو مخالفان و دليل آن اشاره كرده، مي فرمايد:

85 و 86. وَمَا خَلَقْنَا السَّموتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ* إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلقُ الْعَلِيمُ

و آسمان ها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، جز به حق نيافريديم؛ و ساعت (قيامت) قطعاً آمدني است؛ پس با گذشتي زيبا، (از مخالفان) درگذر.* براستي كه تنها پروردگار تو،

فراوان آفرين داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از حق بودن آفرينش جهان آن است كه نظام حاكم بر آن حساب شده و داراي هدف است و اين نظام شگرف و دقيق دليل روشني بر آفريدگار دانا و تواناست.

2. شايد حق بودن جهان دليلي بر معاد باشد؛ زيرا جهاني كه به حق آفريده شده، داراي هدفي برتر است كه همان رستاخيز است، و گرنه آفرينش بيهوده خواهد شد.

3. «صَفْح» به معناي روي هر چيزي است، مثل صفحه ي صورت؛ و مقصود از آن در اين آيه آن است كه از مخالفان روي برتاب و صرف نظر كن.

البته روي گرداني از هر چيز، ممكن است به خاطر قهر و بي اعتنايي باشد و يا به خاطر عفو و گذشت بزرگوارانه. در اين آيه با واژه ي «جميل» روي گرداني را توصيف كرده، يعني روي گرداني تو از مخالفان همراه با بزرگواري باشد؛ بخششي زيبا و بدون ملامت.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 181

4. در حديثي از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه

مقصود از اين آيه، عفو كردني است كه بدون سرزنش باشد. «1»

5. برخي مفسران برآن اند كه آيه ي دوم كه اشاره به آفرينندگي و آگاهي خدا مي كند، دليلي بر بخشش و روي گرداني پيامبر صلي الله عليه و آله از مخالفان است؛ زيرا خدا به همه ي اسرار انسان ها آگاه است و هموست كه انسان ها را متفاوت آفريده است، پس نبايد انتظار يكسان بودن همه ي مردم را داشته باشي، بلكه با عفو با آنان برخورد كن تا به تدريج تربيت شوند. «2»

6. اين سوره در مكه نازل شده است، ولي دستور عفو و گذشت در سوره هاي مدني نيز آمده است. پس

عفو يك دستور عمومي در اسلام است كه منافاتي با فرمان جهاد با دشمنان ندارد؛ چراكه هر كدام در زمان و مكان خاصي اجرا مي شود؛ يعني هنگامي كه عفو سبب جرئت و جسارت مخالفان مي شود، چاره اي جز شدّت عمل و جهاد نيست. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. آفرينش جهان بر اساس حق و هدفمند است.

2. به صورت نيكويي از مخالفان درگذر.

***

خداي متعال در آيه ي هشتاد و هفتم سوره ي حجر با اشاره به نعمت بزرگ قرآن و به ويژه سوره ي حمد مي فرمايد:

87. وَلَقَدْ ءَاتَيْنكَ سَبْعاً مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 182

و بيقين هفت (آيه از سوره حمد با نزول) دوباره، و قرآن بزرگ را به تو داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد تعبير «سَبْعاً من المَثاني» (هفت از دو تاها) كه در اين آيه آمده است چند احتمال داده اند:

الف) مقصود از «هفت» سوره ي حمد است كه هفت آيه دارد و منظور از «دو» تكرارهاست. «1»

ب) مقصود سوره ي حمد است كه هفت آيه دارد و منظور از «مَثاني» آن است كه حمد دو بار بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده و يا از دو بخش عمده «ثنا» و «درخواست» تشكيل شده و يا در هر نماز دوبار خوانده مي شود. «2»

ج) منظور از «هفت» هفت سوره ي بزرگ ابتداي قرآن است و مقصود از «مَثاني» خود قرآن است «3» كه دو بار (به صورت يك جا و تدريجي) بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده و يا اين كه آيات آن مكرر خوانده مي شود. «4»

د) در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه مقصود از

«مَثاني» ما هستيم كه پيامبر صلي الله عليه و آله ما را با قرآن قرين قرار داده و دستور تمسّك به ما را داده است. «5»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 183

البته ممكن است كه مقصود آيه ي همه ي اين معاني باشد «1» كه در اين صورت هر كدام مصداقي از آن را بيان مي كنند هر چند احتمال اول و دوم با ظاهر آيه سازگارتر است.

2. خدا در اين آيه براي پيامبرش اين واقعيت را بازگو مي كند كه تو داراي سرمايه ي عظيمي هم چون قرآن و سوره ي حمد هستي؛ و تعبيرات اين آيه نشان دهنده ي عظمت جايگاه سوره ي حمد است كه روح انسان را به خدا پيوند مي دهد.

3. در اين آيه به عظمت و بزرگي قرآن اشاره شده است؛ برنامه اي كه تمامش نور، بركت، هدايت و معنويت است.

آري؛ اگر قرآن كاملًا در زندگي مسلمانان پياده شود، دنيا و آخرت آنان را امن، آباد، آزاد و با معنويت خواهد ساخت.

4. اين آيه خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است، ولي در حقيقت به مسلمانان گوشزد مي كند كه متوجه سرمايه هاي بزرگ خود باشند.

5. قرآن بزرگ ترين رحمت الهي:

امام عارفان در اين مورد مي نويسند:

بزرگ تر رحمت هاي الهي قرآن است. تو اگر به رحمت ارحم الراحمين طمع داري و آرزوي رحمت واسعه داري، از اين رحمت واسعه استفاده كن؛ طريق وصول به سعادت را باز نموده و چاه را از راه روشن فرموده، تو خود به پاي خود در چاه مي افتي. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 184

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي بزرگ و سرمايه اي گران بهاست (پس قدر آن را بدانيد).

2. در ميان سوره هاي قرآن، به سوره ي حمد توجه

ويژه كنيد.

***

آداب رهبري

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هشتم سوره ي حجر به پيامبر صلي الله عليه و آله، دستور مي دهد كه به نعمت هاي مادي كفار چشم ندوزند و براي آنان غم نخورد و نسبت به مؤمنان فروتن باشد:

88. لَاتَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَي مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوجاً مِّنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ

هرگز چشمانت را خيره مكن، به آنچه كه گروه هايي از آن (كافر) ان را بدان بهره مند كرديم، و بر (بي ايماني و ثروت اندوزي) آنان غم مخور، و بال (عطوفت و فروتني) خود را براي مؤمنان فرو آر؛

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا ممكن است بهره هاي مادي دنيا را در اختيار گروه هايي از كافران بگذارد، اما اين كالاها ناپايدار و پردردسر و در برابر نعمت هاي معنوي و سرمايه هايي هم چون قرآن، بسيار كوچك هستند و ارزش آن را ندارند كه تو به آنها چشم بدوزي و ناراحت شوي. «1»

2. مقصود اين آيه آن نيست كه به مواهب و نعمت هاي دنيايي توجه نداشته باشيم و از آن استفاده نكنيم، بلكه آن است كه به امكانات كفار خيره نشويد، تا اسير و دل باخته ي آنان نگرديد.

مرو به خانه ي ارباب بي مروت دهر

كه گنج عافيت در سراي خويشتن است (حافظ)

3. در احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه فرمودند:

هر كس چشم به آنچه در دست ديگران است، بدوزد، هميشه اندوهگين خواهد بود و هرگز آتش خشم در دل او فرو نمي نشيند. «1»

آري؛ تنگ نظراني كه مرتب به وضع مادي ديگران مي نگرند و آنها را با خود مقايسه مي كنند، هميشه از كمبودهاي مادي رنج مي برند و گرفتار احساس حقارت دروني و كمبود شخصيت مي شوند، در حالي

كه انسان سالم و با شخصيت بايد فكر خود را در جهت رشد به كار ببرد و با همت عالي و حفظ استقلال و آزادگي و با تلاش به پيشرفت و تكامل از ديگران جلوتر برود و منافع مادي را در خدمت معنويت و كمال درآورد.

4. در اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده شده كه بر حال كافران غم نخور؛ يعني به خاطر بي ايماني آنها و يا ثروت هايي كه در دست آنهاست، تأسف نخور و ناراحت مباش؛ چون آنان لياقت و ارزش آن را ندارند كه برايشان غصه بخوري.

5. اين آيه محبت و فروتني را به گستردن بال پرندگان تشبيه كرده است كه براي اظهار محبت به جوجه هاي خود، بال خود را مي گسترانند و آنها را زير پر خود مي گيرند و صحنه اي عاطفي به وجود مي آورند.

يعني پيامبر صلي الله عليه و آله نيز با مؤمنان فروتني كند و آنان را زير بال خود، از خطر حوادث، تفرقه ها و دشمنان حفظ كند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 186

6. فروتني وظيفه ي رهبر مسلمانان و يكي از اصول مديريت اسلامي است.

آري؛ سرمايه ي بزرگ هر رهبر الهي، همان محبت، فروتني و پيوند معنوي با پيروان خويش است.

همان طور كه خشونت و تكبّر عامل پراكندگي و تنفر مردم از رهبري مي شود.

7. امام علي عليه السلام در نامه اي به نماينده ي خود، يعني محمد بن ابي بكر مي نويسند:

بال هاي خود را براي مردم فرود آور و در برابر آنان نرمش كن و چهره ي خود را گشاده دار و ميان آنان حتي در نيم نگاه و خيره شدن، مساوات كن. «1»

8. خطاب اين آيه به پيامبر صلي الله عليه

و آله است، امّا در حقيقت وظيفه ي همه ي رهبران الهيِ جوامع بشري را مشخص ساخته است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي چشم به امكانات كافران ندوزند و بر سرنوشت آنان غصه نخورند.

2. در برابر مؤمنان فروتن و مهربان باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 187

مديريت و قرآن

الف) شرايط و لوازم مديريت:

1. دانش (و تخصص) (بقره، 247 و يوسف، 55)؛

2. آمادگي جسمي و رشد لازم (بقره، 247 و نساء، 6)؛

3. عادل بودن و ظالم نبودن (بقره، 124)؛

4. بصيرت (يوسف، 108)؛

5. گذشت و تغافل (توبه، 61 و فرقان، 63 و آل عمران، 159)؛

6. با نرمي سخن گفتن (طه، 44)؛

7. شرح صدر (طه، 25)؛

8. واضح سخن گفتن (طه، 27)؛

9. نفوذ كلام داشتن (طه، 28)؛

10. مشورت با همكاران و ياران (آل عمران، 159)؛

11. لزوم انتخاب همكار (معاون و وزير) (طه، 29)؛

12. تواضع در برابر پيروان و زيردستان (حجر، 88)؛

13. چشم به اموال ديگران ندوختن (حجر، 88)؛

14. امانت داري (يوسف، 55)؛

15. سبك سر نبودن (نساء، 5)؛

ب) ضوابط انتخاب همكاران و معاونان مدير:

1. انتخاب همكاران نزديك و مورد اطمينان كه پشتيبان مدير باشند (طه، 29- 31)؛

2. لزوم شركت دادن همكاران در كارها (طه، 32)؛

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 188

3. آزمايش افراد قبل از واگذاري مسئوليت به آنان (بقره، 124 و نساء، 6)؛

ج) وظايف مدير:

1. هشدار دادن در مورد خطرها (حجر، 89 و ...)؛

2. روشنگري و هدايت (حجر، 89 و ...)؛

3. هنر گوش دادن و تحمل ديگران (توبه، 61)؛

4. اجراي عدالت و قسط (حديد، 25)؛

5. برنامه داشتن (حديد، 25)؛

6. اصلاح طلبي در حد توان (هود، 88)؛

7. حركت در راستاي توحيد (نحل، 36 و ...)؛

8. آموزش دادن و جهل زدايي (جمعه، 2)؛

9. تربيت و

رشد دادن و پاك كردن افراد (جمعه، 2)؛

10. اعلام توانايي ها و تخصص ها به مراجع مربوطه (يوسف، 55)؛

11. مديريت زمان و هر كاري را در زمان خاص انجام دادن (مزمّل، 3- 4).

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 189

قرآن را تجزيه نكنيدچ

قرآن كريم در آيات هشتاد و نهم تا نود و سوم سوره ي حجر به مخالفان و تجزيه گران قرآن هشدار مي دهد و مي فرمايد:

89- 93. وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ* كَمَآ أَنزَلْنَا عَلَي الْمُقْتَسِمِينَ* الَّذِينَ جَعَلُواْ الْقُرْءَانَ عِضِينَ* فَوَرَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ* عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

و بگو: «در واقع من تنها هشدار دهنده روشنگرم!»* (ما بر كافران عذابي مي فرستيم) همانگونه كه بر تبعيض گران (آيات الهي) فرو فرستاديم؛* (همان) كساني كه قرآن را پاره پاره كردند.* و به پروردگارت سوگند، كه حتماً از همه آنان پرسش خواهيم كرد؛* از آنچه همواره انجام مي دادند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «عِضين» در اصل به معناي متفرق ساختن است و به بخش ها و قسمت هاي هر چيزي نيز گفته مي شود. در اين جا منظور كساني هستند كه قرآن را به بخش هاي مختلف پاره پاره مي كنند و هر چه به سود آنان است مي گيرند به آن عمل مي كنند و هر چه به زيان آنهاست كنار مي گذارند؛ يعني به جاي آن كه قرآن رهبر و راه نماي آنان باشد، وسيله اي براي رسيدن به مقصدشان است.

2. برنامه ها و دستورات و آيات الهي، معمولًا برخي موافق ميل ماست و برخي ابتداءً مطابق ميل نيست؛ مؤمنان واقعي به همه ي اين آيات ايمان مي آورند و به آنها عمل مي كنند.

اما مدعيان دروغين قرآن را تجزيه مي كنند به بخشي ايمان مي آورند و بخشي را كه مخالف هوس ها و منافع آنهاست انكار مي كنند يا بدان عمل نمي كنند و

اين ها همان تقسيم گران هستند كه گرفتار عذاب الهي مي شوند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 190

3. گاهي هدف از «پرسيدن»، كشف مطالب پنهان و آگاهي از اسرار افراد است. اين معني در مورد پرسش خدا از مردم صادق نيست؛ چرا كه خدا از همه ي اسرار و اعمال مردم آگاه است.

و گاهي مقصود از پرسش، تفهيم مطلب به خود فرد است، كه نوعي مجازات رواني خلافكاران است؛ پرسش خدا از كافران از اين نوع است.

4. در اين آيه بيان شده كه از همه ي اعمال مردم پرسش مي شود و در برخي آيات ديگر آمده است كه در آن روز از گناه مردم پرسش نمي شود. «1»

به خاطر آن كه قيامت داراي مراحلي است كه در برخي از اين مراحل و ايستگاه ها از همه ي مردم سؤال مي شود و در برخي مراحل پرسش وجود ندارد و دهان ها بسته مي شود و خود اعضاي انسان شهادت مي دهند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي صريحاً هشدارها و روشنگري هاي خود را بيان كنند.

2. سنّت خدا بر مجازاتِ تجزيه گرانِ آيات الهي است.

3. پروردگار از همه ي كارهاي خلافكاران بازجويي خواهد كرد.

***

قرآن كريم در آيات نود و چهارم تا نود و ششم سوره ي حجر دستور آشكار ساختن مأموريت را مي دهد و با تهديد ريشخند كنندگان مي فرمايد:

94- 96. فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ* إِنَّا كَفَيْنكَ الْمُسْتَهْزِءِينَ* الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً ءَاخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 191

و آنچه را كه (بدان) فرمان داده شده اي آشكار كن؛ و از مشركان روي برتاب؛* [چرا] كه ما تو را (از شرّ) مسخره كنندگان، كفايت مي كنيم.* (همان) كساني كه معبود ديگري با خدا قرار

مي دهند. و [لي بزودي خواهند دانست!

نكته ها و اشاره ها:

1. در برخي احاديث روايت شده كه آيه ي نود و چهارم سوره ي حجر در مكه و پس از سه سال دعوت مخفيانه، بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده است، در حالي كه تعداد اندكي هم چون علي عليه السلام و خديجه به او ايمان آورده بودند، اما به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده شد كه دعوت مخفي خود را علني سازد «1» و در برابر نظام شرك آلود مكيان موضع گيري كند. «2»

2. مقصود از روي برتافتن از مشركان كه در اين آيه بدان اشاره شده، همان بي اعتنايي به آنان و ترك مبارزه ي با آنهاست؛ زيرا اسلام و مسلمانان در آن زمان قدرت چنداني نداشتند تا بتوانند با مشركان مكه مبارزه كنند.

3. مشركان كه در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله منطقي نداشتند، به ريشخند كردن او مي پرداختند، ولي خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري مي داد كه از آنان نهراسد كه خدا شرّ آنان را دفع خواهد كرد. «3»

4. در اين آيه بيان شده كه «مسخره كنندگان پيامبر صلي الله عليه و آله كساني هستند كه خود غير خدا را مي پرستند.» شايد اين جمله اشاره به آن باشد كه مشركان با پرستش بت هاي خرمايي، چوبي و سنگي، كار مسخره اي مي كنند، ولي با

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 192

اين حال، پيروان توحيد را ريشخند مي كنند. «1»

و يا اين جمله براي دل داري پيامبر صلي الله عليه و آله است كه اگر آنان تو را ريشخند كردند، ناراحت مباش، آنان حرمت خدا را هم نگه نداشتند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مراحل دعوت را رعايت كنيد

و هرگاه زمان و مكان مناسب فرا رسيد دعوت الهي را آشكار كنيد.

2. مبلّغان توحيد به هياهوي مشركان توجه نكنند.

3. خدا از مبلّغان دين خود حمايت مي كند.

4. خدا ريشخند كردن نسبت به هبران ديني را بي پاسخ نخواهد گذاشت.

***

قرآن كريم در آيه ي آخر سوره ي حجر با اشاره به سخنان مخالفان، راه تقويت روحيه را سجده و عبادت معرفي مي كند و مي فرمايد:

97- 99. وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ* فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السجِدِينَ* وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّي يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ

و بيقين مي دانيم كه تو به خاطر آنچه مي گويند سينه ات تنگ مي شود؛* پس با ستايش پروردگارت تسبيح (او) گوي؛ و از سجده كنندگان باش!* و پروردگارت را پرستش كن، تا تو را يقين (مرگ) فرا رسد.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله روحي لطيف و قلبي حساس داشت و به طور طبيعي از سخنان ريشخندآميز، كفرآميز و بدگويي هاي مخالفان ناراحت مي شد، ولي خداي متعال در اين آيات ايشان را دل داري مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 193

2. در اين آيات راه زدودن آثار روحيِ سخنان مخالفان و راه تقويت روحي را به پيامبر صلي الله عليه و آله نشان داده است كه همان تسبيح، سجده و عبادت پروردگار است؛ اين امور، دل را نوراني و با صفا مي كند و به آن نيرو مي بخشد و پيوند انسان را با خدا محكم مي سازد و قدرت تحمّل را مي افزايد.

3. در روايات آمده است كه وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله غمگين مي شد، به نماز برمي خاست و آثار اندوه را در نماز از دل مي شست. «1»

4. مقصود از واژه ي «يقين» مرتبه ي عالي علم

و اطمينان است و بين مفسران مشهور است كه اين واژه در اين جا به معناي «مرگ» است؛ چرا كه مرگ امري مسلّم است كه شكي در آن نيست و يا اين كه هنگام مرگ پرده ها كنار مي رود و حقايق در برابر چشم انسان آشكار مي شود و يقين حاصل مي شود. «2»

البته اين احتمال نيز هست كه مقصود از يقين همان مرتبه ي عالي علم باشد كه مرگ يكي از مُتعلَقات اين علم است.

5. انسان داراي استعداد تكامل است. از طرفي، عبادت مكتب عالي تربيتي است كه انسان را به سوي كمال مي برد و بخشي از تكامل فردي و اجتماعي انسان را تشكيل مي دهد و از سويي ديگر هميشه جامعه ي بشري نيازمند قوانين و احكام الهي براي رشد و حفظ حدود مسئوليت ها و جلوگيري از تصادم ها و فسادهاست و افزون بر اين، اعمال نيك انسان سرچشمه ي ملكات فاضله ي نفس است و هنگامي كه اين ملكات قوت يافت، خود سرچشمه ي اعمال نيك بيش تر مي شود.

از اين مقدمات روشن مي شود كه انسان حتي بعد از رسيدن به مرحله ي تكامل و يقين، باز هم نيازمند عبادت و تكليف است و اگر انسان دست از

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 194

انجام تكليف بردارد، فوراً جامعه به طرف سقوط و فساد مي رود و انسان از ملكات فاضله و كمال دور مي گردد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. تسبيح، سجده و عبادت پروردگار از عوامل شرح صدر و داروي فشارهاي رواني مخالفان است.

2. بر پرستش و بندگي خدا مداومت كنيد كه انسان را به مرحله ي يقين مي رساند. «2»

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 195

بخش سوم: سوره ي نحل

اشاره

بيان اعتقاد به الوهيت و توحيد

توجه به معاد و برانگيخته

شدن در رستاخيز

تبيين وحي قرآن به بيان الهي

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 197

اول:سيماي سوره ي نحل

اشاره

سيماي سوره نحل

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان:

سوره ي مبارك نحل داراي 128 آيه و 840 كلمه و 7707 حرف است.

نزول:

اين سوره، شصت و نهمين سوره اي است كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده است؛ يعني بعد از سوره ي كهف و قبل از سوره ي نوح فرود آمده است. البته برخي آيات آن (مثل آيه ي 126) ممكن است در مدينه نازل شده و سپس به اين سوره ملحق گشته باشند، اما در چينش كنوني قرآن، شانزدهمين سوره به شمار مي آيد.

نام ها:

نام هاي اين سوره «نحل» و «نِعَم» (نعمت ها) است.

نام نَحل (زنبور عسل)، از آيات 68 و 69 اين سوره گرفته شده كه درباره ي زنبور عسل و خانه سازي و تهيه ي عسل مطالبي بيان كرده است.

فضايل

در مورد فضيلت قرائت اين سوره، از پيامبر اسلام حكايت شده:

هر كس اين سوره را بخواند، خدا او را در برابر نعمت هايي كه در

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 198

اين جهان به او بخشيده، محاسبه نخواهد كرد. «1»

تذكر: از آن جا كه در اين سوره از اقسام و انواع نعمت هاي الهي ياد شده است، چنان چه انسان آن را بخواند و در آن دقت و تفكر نمايد شكرگزار مي شود كه در اين صورت نعمت ها بر او محاسبه نمي شود.

ويژگي ها:

در سوره هاي مكي معمولًا سخن از اصول عقايد است، اما در اين سوره با آن كه مكي است، برخي احكام و قوانين كلي اسلام بيان شده است.

در آيه ي 48 اين سوره نيز يك سجده ي مستحب دارد.

اهداف

اهداف اساسي سوره ي نحل عبارت اند از:

1. بيان اعتقاد به الوهيت و توحيد؛

2. توجه به معاد و برانگيخته شدن در رستاخيز؛

3. تبيين اين كه وحي قرآن بيان الهي است؛

مطالب

مطالب اساسي و محورهاي سوره ي نحل عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. يادآوري دلايل توحيد و عظمت خلقت خدا؛

2. اشاره اي به وحي و بعثت؛

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 199

3. اشاراتي به معاد؛

4. يادآوري خضوع و سجده ي ملائكه و هر آنچه در آسمان ها و زمين است (در آيه ي 49)؛

5. نزول قرآن توسط روح القدس و دفاع از الهي بودن آن (در آيات 102- 103).

ب) اخلاق:

1. دعوت به شكرگزاري از نعمت ها. (در آيه ي 114)؛

2. يادآوري نعمت هاي زميني و آسماني و دريايي خدا براي بيدار كردن حسّ شكرگزاري انسان و نزديك ساختن او به خدا (در آيات 4- 18)؛

3. دعوت به راه خدا به وسيله ي حكمت و موعظه و جدال احسن (در آيه ي 125).

ج) احكام:

1. دستور به عدل و احسان (در آيه ي 90)؛

2. توصيه و تشويق هجرت و جهاد (در آيات 41 و 110)؛

3. منع فحشا و منكر و ستم (در آيه ي 90)؛

4. ممنوعيت پيمان شكني (در آيه ي 91)؛

5. حرمت شراب، گوشت مردار، خوك، خون و حيواني كه به صورت شرعي كشته نشده است (در آيه ي 115)؛

6. اجازه ي مقابله به مثل (در آيه ي 126).

د) داستان:

داستان حضرت ابراهيم عليه السلام به عنوان بنده اي شكرگزار و دعوت به تبعيت از او به عنوان الگوي حق گرايي (در آيات 120- 123).

ه) مطالب فرعي:

1. اشاره اي به خلقت انسان ها از نطفه (در آيه ي 4)؛

2. مباحثي درباره ي مرگ و سختي و راحتي آن (در آيات 28- 32)؛

3. دعوت به مسافرت در زمين و عبرت آموزي از سرنوشت گذشتگان (در

آيه ي 36)؛

4. وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله تفسير و بيان قرآن (در آيه ي 44)؛

5. تفكر كردن مردم، يكي از اهداف نزول قرآن است (در آيه ي 44)؛

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 200

6. يادآوري واكنش اعراب جاهلي و ناراحتي آنان در مورد دختردار شدن (در آيه ي 58)؛

7. مطالبي درباره ي زنبور عسل (در آيات 68- 69)؛

8. شاهد بودن پيامبر صلي الله عليه و آله بر امت در قيامت (در آيه ي 89)؛

9. بحث حيات طيب (در آيه ي 97)؛

10. لزوم پناه بردن به خدا در هنگام قرائت قرآن (در آيه ي 98).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 201

دوم:محتواي سوره ي نحل

اشاره

قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي نَحْل به مشركان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

1. أَتَي أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحنَهُ وَتَعلَي عَمَّا يُشْرِكُونَ

فرمان خدا (براي مجازات مشركان) فرا رسيد، پس بدان شتاب مورزيد؛ او منزّه و برتر است از آنچه شريك (او) قرار مي دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان بت پرست بودند، و در مكه با پيامبر صلي الله عليه و آله درگير مي شدند و هرگاه پيامبر آنان را به عذاب الهي تهديد مي كرد، مي گفتند: اگر راست مي گويي چرا اين عذاب نازل نمي شود؟

اين آيه به اين سخنان پاسخ داده است كه عجله نكنيد فرمان عذاب صادر شده و به زودي خواهد آمد. «1»

2. مفسران در مورد تعبير «امرُ اللَّه» سه احتمال داده اند: روز قيامت، عذاب و يا صدور فرمان عذاب.

البته تفسير سوم با ظاهر آيه تناسب بيش تري دارد.

3. در اين آيه آمدن عذاب الهي با فعل ماضي بيان شده است، در حالي كه فرود عذاب مربوط به آينده است؛ تا نشان دهد كه اين امري حتمي و ترديدناپذير است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 202

4. برخي از مفسران گفته اند كه احتمالًا مشركان در برابر وعده هاي عذاب الهي مي گفتند: بت ها در پيشگاه خدا شفاعت مي كنند و عذاب از ما برداشته مي شود.

و اين آيه در پاسخ آنان، خدا را از شريك منزّه داشت. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان بدانند كه عذاب الهي حتمي و در راه است.

2. خدا را بي شريك، بي همتا و پاك بشماريد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي نحل به نظام پيام رساني به پيامبران و هدف توحيدي آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

2. يُنَزِّلُ الْمَلئِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَي مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنذِرُواْ أَنَّهُ لَآإِلهَ إِلَّآ أَنَاْ فَاتَّقُونِ

فرشتگان را با «روح» به فرمانش، بر هر كس از بندگانش بخواهد فرو مي فرستد، كه (به مردم) هشدار دهيد كه يقيناً هيچ معبودي جز من نيست؛ پس خودتان را (از عذاب من) حفظ كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «رُوح» در اصل به معناي حيات معنوي است و در قرآن گاهي به معناي يكي از فرشتگان مقرّب الهي، «2» و گاهي به معناي وحي، قرآن و فرمان نبوت به كار مي رود.

شايد در اين جا معناي وحي و قرآن مقصود باشد؛ زيرا روح مايه ي حيات معنوي دل ها و تربيت نفس و هدايت عقل است و وحي و قرآن و فرمان نبوّت نيز همين نقش را دارد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 203

2. خدا بر اساس حكمت خود به هر كس از بندگانش كه بخواهد، موهبت وحي و نبوت را مي دهد؛ يعني هر كس كه شايسته باشد مورد عنايت خدا قرار مي گيرد.

3. اولين فرمان الهي به پيامبران، هشدار و بيم دادن است؛ زيرا براي بيدار كردن مردم گمراه

و آلوده به شرك و فساد، چيزي مؤثرتر از هشدار نيست.

يعني همان طور كه بشارت و تشويق در افرادِ آماده تأثير بيش تري دارد، هشدار دادن و تهديد، در افراد آلوده مؤثرتر است.

4. در اين آيه، از ميان همه ي صفات پيامبران، بر بندگي آنان تأكيد شده است؛ يعني روح عبوديت و بندگي اولين شرط دريافت وحي است. «1»

5. اين آيه هدف نبوت و وحي را بيان توحيد معرفي كرده است. آري؛ توحيد محور دعوت همه ي پيامبران و اساسي ترين اصل اديان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نزول فرشتگان و وحي و دريافت كننده ي آن، همه در مدار اراده ي الهي است.

2. رسالت امري انتصابي است، نه اكتسابي.

3. توحيد، تقوا و هشدار، در رأس برنامه هاي رهبران الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي نحل با بيان نشانه هاي توحيد در صحنه ي آفرينش جهان به نفي شرك مي پردازد و مي فرمايد:

3. خَلَقَ السَّموتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعلَي عَمَّا يُشْرِكُونَ

آسمان ها و زمين را به حق آفريد؛ [خدا] برتر است از آنچه شريك (او) قرار مي دهند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 204

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «حقانيّت» آفرينش آسمان و زمين، همان نظم حساب شده و هدفمنديِ آن است. «1»

2. نظام شگرف آفرينش آسمان ها و زمين و هدفمندي آن دليل بر آن است كه خدايي توانا و دانا آن را آفريده است و بت هايي كه شريك خدا قرار مي دهند هرگز نمي توانند چنين آفرينشي داشته باشند و اين دليل عقلي و نشانه ي توحيد است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نظام آفرينش جهان، گواه توحيد است.

2. آفرينش جهان هدفمند و حق مدار است (شما هم در زندگي اين گونه باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي نحل به نشانه هاي

خدا در آفرينش انسان اشاره كرده، مي فرمايد:

4. خَلَقَ الْإِنسنَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ

انسان را از آب اندكِ سيّال آفريد؛ وآنگاه او دشمني آشكار (و مدافعي روشنگر) شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «نُطفه» در اصل به معناي آب اندك يا صاف يا سيّال است «2» و سپس به قطراتي كه سرچشمه ي پيدايش انسان مي شود گفته شده است. اين تعبير عظمت قدرت خدا را نشان مي دهد كه چگونه از آبي اندك انساني باارزش و عجيب مي آفريند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 205

2. «خَصيم» به معناي مدافع «1» و يا ناسپاس، مجادله گر و ستيزه جوست. «2»

ممكن است كه مقصود آيه هر دو معنا باشد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در آفرينش انسان نشانه هاي توحيد را ببينيد.

2. انسان موجودي مدافع، روشنگر و ستيزه جو است.

***

قرآن كريم در آيات پنجم تا هفتم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در آفرينش چهارپايان و فوايد آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

5- 7. وَالْأَنْعمَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْ ءٌ وَمَنفِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ* وَلَكُمْ فِيهَا جَمالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ* وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَي بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُواْ بلِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ

و دام ها را براي شما آفريدشان، در حالي كه در آنها، (وسيله) پوششي و سودهاي (ديگر) است؛ و از (گوشت) آنها مي خوريد.* و در آنها براي شما زيبايي است، آنگاه كه [آنها را] از چراگاه بر مي گردانيد و هنگامي كه (صبحگاهان) به چراگاه مي فرستيد.* و بارهاي سنگين شما را به سرزميني حمل مي كنند كه جز با مشقّت جان ها بدان نمي رسيديد؛ [چرا] كه پروردگارتان حتماً مهرباني مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آفرينش چهارپايان با منافع زياد، از طرفي دليلي بر علم و قدرت

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 206

خداست و بيان اين مسئله در قرآن نشان دهنده ي اهميتي است كه قرآن به مسئله دام داري مي دهد و با لحن تشويق آميزي از دام ها و چهارپايان سخن مي گويد و منافع و فوايد مختلف آن را برمي شمارد تا ملت هاي مسلمان به دام داري روي آورند و به مرز خودكفايي و استقلال برسند.

2. در احاديث اسلامي نيز از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه مسلمانان را به دام داري تشويق مي كردند و مي فرمودند:

بر شما لازم است كه به تربيت گوسفند و كشاورزي بپردازيد كه رفت و آمد هر دو خير و بركت است. «1»

3. در اين آيات به برخي از فوايد چهارپايان اشاره شده كه عبارت اند از:

الف) از پوست، پشم و موي حيوانات براي تهيه ي لباس، كفش، فرش، خيمه و پارچه هاي مختلف استفاده مي شود.

ب) شير، كره و ماست و ديگر فرآورده هاي لبني.

ج) گوشت حيوانات حلال گوشت.

د) حمل و نقل بارها كه براي انسان مشقت بار و سخت است، «2» اما حيواناتي چون اسب و شتر به راحتي بارها را از شهري به شهري حمل مي كنند.

ه) ديدن حيوانات در صبحگاهان و شامگاهان كه نوعي فايده ي رواني دارد؛ يعني منظره ي جالب حركت دسته جمعي گله هاي گوسفند، گاو و چهارپايان ديگر، نشان دهنده ي خودكفايي و موجب آرامش خيال، احساس زيباي بي نيازي، استقلال اقتصادي و عدم وابستگي است.

4. در اين آيات نخست به بازگشت حيوانات از صحرا اشاره شده و بعداً

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 207

رفتن آنها به صحرا بيان شده است؛ چون حيوانات در هنگام بازگشت، پستان هايشان پرشير و شكمشان سير است و با آرامش به استراحتگاه مي آيند

و هر كس از مشاهده ي اين منظره احساس لذت و بي نيازي مي كند، اما در صبحگاه گرسنه و با عجله مي روند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در آفرينش چهارپايان و منافع آنها، خداشناسي خود را تقويت كنيد.

2. خدمات چهارپايان به رفاه انسان، از جلوه هاي رحمت و لطف پروردگار است.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در آفرينش حيوانات سواري اشاره كرده و در مورد خلقت وسايلي در آينده نويد مي دهد و مي فرمايد:

8. وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَاتَعْلَمُونَ

و اسب ها و استرها و الاغ ها را [نيز آفريد،] تا بر آنها سوار شويد و زيور (شما) باشد؛ و آنچه را كه نمي دانيد مي آفريند.

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند در آيات پيشين به چهارپايان و فايده ي باركشي آنها اشاره شد، اما به خاطر اهميت اين سه حيوان در سواري دادن و حمل و نقل انسان، آنها را به صورت جداگانه ذكر كرد.

2. مقصود از «زينت بودنِ» حيوانات سواري، تشريفاتي بودن آنها نيست، بلكه اين حيوانات عملًا در زندگي اجتماعي تأثير دارند و سبب آراستگي مسافران و جلوگيري از خستگي مفرط آنها مي شوند.

3. برخي مفسران جمله ي آخر اين آيه را اشاره به حيواناتي دانسته اند كه در آينده آفريده مي شوند و برخي ديگر اشاره به وسايل نقليه اي هم چون

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 208

اتومبيل، قطار و هواپيما مي دانند كه در اين عصر در اختيار بشر قرار گرفته است، كه مواد اصلي آن و ذهن خلاق انسان را خدا آفريده كه او توانسته است آنها را اختراع كند «1».

البته ممكن است اين آيه اشاره به هر دو تفسير و نيز به وسايلي باشد كه

هنوز اختراع نشده اند و در آينده شاهد آنها خواهيم بود.

4. قرآن كريم با بيانات و اشارات خود، فكر بشر را به موضوعاتي خاص حساس مي كند و او را به پژوهش، كشف و اختراع در آن زمينه ها سوق مي دهد.

اين آيه با اشاره به استر كه حاصل آميزش نژاد الاغ با اسب است و با اشاره به مركب هاي ديگري كه در آينده پديد مي آيند، فكر بشر را به طرف ابتكارات نوين در زمينه ي نسل جديد حيوانات و وسايل نقليه ي پيشرفته مي برد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مركب در درجه ي اول براي سواري و در درجه ي بعد، نوعي زينت است.

2. زيباسازي وسايل سواري خود توجه كنيد.

3. به دنبال وسايل نقليه ي جديد برويد كه خدا نويد داده آنها را براي شما مي آفريند.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي نحل با اشاره به نعمت معنوي راه راست و اختيار انسان مي فرمايد:

9. وَعَلَي اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَآئِرٌ وَلَوْ شَآءَ لَهَدَيكُمْ أَجْمَعِينَ

و (بيان) راه معتدل و راست بر عهده خداست، و برخي از آن (راه ها) كژ است؛ و اگر (بر فرض خدا) مي خواست حتماً همه شما را (به اجبار) راهنمايي مي كرد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 209

نكته ها و اشاره ها:

1. «قصد» به معناي صاف بودن يا ميانه روي است «1» و در اين جا اشاره به راه راست و معتدل است كه هيچ انحراف و كژي و گمراهي در آن وجود ندارد. «2»

2. خدا راه راست را به صورت تكويني و تشريعي به انسان مي نماياند؛ يعني از طرفي به انسان استعداد، عقل و فطرت حق جو مي دهد، تا در مسير تكاملي خود پيش رود و از طرف ديگر پيامبران را با وحي و قوانين

مورد نياز انسان مي فرستد، تا او را به سوي راه راست هدايت كنند.

3. اين آيه اشاره مي كند كه نعمت معنوي هدايت به سوي راه راست، بر عهده ي خداست اما در مورد نعمت هاي مادي چنين چيزي گفته نشده است و اين خود نشان دهنده ي عظمت نعمت بزرگ هدايت به راه راست است.

4. اگر خدا مي خواست همه را به اجبار هدايت مي كرد، اما هدايت اجباري نه افتخار است و نه تكاملي را به دنبال دارد؛ او به مقتضاي حكمت خويش به انسان آزادي داد تا راه را با پاي خود بپيمايد و به كمال برسد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا هدايت بشر را به عهده گرفته است (پس به راه او برويد تا هدايت شويد).

2. راه خدا، راست و معتدل است (پس اين راه را بپيماييد).

3. شما آزاد هستيد و راه راست و كژراهه فرا روي شماست (تا كدامين راه را انتخاب كنيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 210

نشانه هاي خدا

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در نزول باران و فوايد آن در صحنه ي كشاورزي اشاره مي كند و مي فرمايد:

10 و 11. هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً لَّكُم مِّنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ* يُنبِتُ لَكُم بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنبَ وَمِن كُلِّ الثَّمَرتِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

او كسي است كه از آسمان، آبي فرو فرستاد، كه براي شما از آن آشاميدني است؛ و از آن روييدني هاي ساقه داري است كه [حيوانات را] در آن مي چرانيد.* با آن (آب) براي شما زراعت و زيتون و درختان خرما و انگورها، و از همه محصولات مي روياند؛ قطعاً در آن [ها] نشانه اي

است براي گروهي كه تفكّر مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات با اشاره به آب باران و برشمردن فوايد مادي آن، عشق به خدا را در دل انسان شعله ور مي سازد و حسّ سپاس گزاري را در او برمي انگيزد.

2. «شَجر» در لغت عرب به معناي درخت و گياه مي آيد. در اين آيه اشاره شده كه شما حيوانات را در درختان و گياهان به چرا مي بريد و از برگ آنها استفاده مي كنند.

3. قرآن كريم در اين آيه به فوايد مهم باران (رفع تشنگي و روياندن گياهان و درختان) اشاره كرده و اين به معناي منحصر دانستن فوايد باران در اين موارد نيست.

4. قرآن كريم در ميان همه ي ميوه هاي زمين به سه ميوه ي زيتون، خرما و انگور اشاره كرده است. در احاديث نيز بر فوايد و آثار اين ميوه ها تأكيد «1» و در

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 211

دانش غذاشناسي نيز اهميت و خواص ويژه ي اين سه ميوه تأييد شده است «1» و بيان كرده اند كه اين ميوه ها داراي ويتامين ها و مواد غذايي پرارزشي هستند؛ تركيبات انگور شبيه شير مادر است كه سبب توانايي انسان و دفع برخي بيماري ها مي شود. روغن زيتون ارزش فراواني براي توليد سوخت بدن دارد و خرما در رشد بدن بسيار مؤثر است. «2»

5. انسان هدف آفرينش است و نزول باران و رويش گياهان همه براي اين گل سرسبد خلقت است.

6. افراد متفكر با نظر كردن به ميوه ها و فوايد باران نشانه هاي خدا را در آنها مي بينند اما اگر كسي اهل خردورزي نباشد بهره اي از اين نظر نمي برد.

7. نزول باران و رويش گياهان و درختان امري طبيعي است و گاهي تلاش انسان مقدمه ساز آن

است اما علت اصلي اين امور خداست؛ خدا خالق همه ي اين عناصر و حتي انسان است و اگر كاري در جهان صورت مي گيرد، با قدرت و كمك خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. در نزول باران و فوايد آن تفكر كنيد و خدا را بشناسيد.

2. چرخش آب در طبيعت و رويش گياهان و پرورش ميوه ها، همه براي خدمت به انسان است.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در صحنه ي ستارگان و زمان بندي شبانه روز اشاره كرده، مي فرمايد:

12. وَسَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 212

و (منافع) شب و روز و خورشيد و ماه را مسخّر شما كرد؛ و (نيز منافع) ستارگان به فرمان (و تدبير) او مسخّر (شما) هستند؛ قطعاً در آن [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه خردورزي مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. منظور از تسخير شب و روز و ماه و خورشيد و ستارگان، آن است كه منافع اين ها در اختيار بشر گذاشته شده است و انسان مي تواند از آنها بهره ببرد.

2. مسخّر بودن ستارگان با عظمت براي انسان، نشان دهنده ي شخصيت، عظمت و جايگاه رفيع انسان از ديدگاه قرآن است.

قرآن انسان را جانشين خدا در زمين مي داند كه همه چيز براي خدمت به او آفريده شده است. انسان با يادآوري اين نعمت ها خداشناس و سپاس گزار او مي شود.

3. تعقّل مرتبه اي بالاتر و عميق تر از تفكر است. تفاوت تعبير «تفكر» و «تعقّل» در اين دو آيه به خاطر آن است كه در مورد زراعت و ميوه ها، اندكي انديشه كردن كافي است تا انسان را با خواص ميوه ها آشنا كند

و به پديد آورنده ي دانا و توانا رهنمون شود.

اما در مورد ستارگان و خورشيد و ماه و اسرار شب و روز، انديشه ي بيش تري لازم است و بايد انسان تعقّل كند تا به نظام شگرف آنها پي ببرد و نشانه هاي خدا را در صحنه ي آسمان و زمان درك كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان در خدمت بشر و براي اوست.

2. صحنه ي آسمان و زمان بندي شبانه روز، براي خردورزان، كلاس خداشناسي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 213

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در صحنه هاي رنگارنگ زمين اشاره مي كند و مي فرمايد:

13. وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْونُهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ

و آنچه را در زمين براي شما با رنگ هاي متفاوتش آفريد و منتشر كرد، (مسخّر شما ساخت)؛ قطعاً در آن [ها] نشانه اي است براي گروهي كه متذكّر مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به نعمت ها و مخلوقات زميني، هم چون غذا، پوشاك، همسران پاك، وسايل زندگي، معادن و منابع اشاره شده است كه انسان را به ياد آفريننده ي حكيم، دانا و قدرتمند مي اندازد.

2. خدا در آفرينش موجودات زمين به رنگ هاي آنان عنايت داشته و آنها را براي انسان رنگارنگ آفريده است. اين تنوّع رنگ ها نشانه ي ديگري از قدرت و دانش اوست.

3. در اين آيه و آيات قبل اشاره شده كه اگر كسي اهل فكر، تعقّل و تذكّر و پندآموزي باشد، از پديده هاي جهان در صحنه ي آسمان و زمين درس مي آموزد و نشانه هاي خدا را در آنها مي بيند، اما اگر كسي غافل باشد و دقت و تفكر نكند، هم چون انساني است كه هر روز از كتابخانه ها عبور مي كند ولي هيچ

گاه مطالعه نمي كند و سودي نمي برد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از آفريده هاي خدا در زمين و تنوّع رنگ هاي آنها درس خداشناسي بگيريد.

2. اگر اهل تذكر و يادآوري باشيد، در صحنه ي طبيعتِ رنگارنگ نشانه هاي خدا را مي بينيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 214

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در پهنه ي درياها و فوايد آن و لزوم سپاس گزاري اشاره كرده، مي فرمايد:

14. وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَي الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و او كسي است كه دريا را رام ساخت تا از آن، گوشت تازه بخوريد؛ و از آن زيوري كه آن را مي پوشيد بيرون آوريد؛ و كشتي ها را در آن (آب) شكافنده مي بيني، و (دريا را رام شما ساخت) تا از بخشش او (بهره) جوييد؛ و تا شايد شما سپاس گزاري كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. حدود دو سوم كره ي زمين را آب پوشانده است و درياها منبع مهم غذايي بشرند؛ انواع ماهي ها و گوشت هاي لذيذ بدون زحمت در درياها پرورش مي يابند و ما آنها را صيد و مصرف مي كنيم.

اكنون كه جمعيت كره ي زمين زياد شده منبع غذايي دريا بيش تر مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است؛ از اين رو مقرراتي براي صيد و جلوگيري از آلودگي آب دريا وضع مي شود.

آري؛ دريا يكي از نعمت ها و نشانه هاي خداست كه يادآوري آن روح سپاس گزاري را در بشر زنده مي كند.

2. در اين آيه بر تازه بودن گوشت ماهي ها تأكيد شده است. اين نشان دهنده ي اهميت تغذيه از گوشت تازه است كه در عصر ما مورد توجه غذاشناسان و متخصصان تغذيه قرار گرفته است.

3. در اين آيه

به حلال بودن گوشت هاي دريايي و جواز خوردن آنها اشاره شده است؛ يعني قرآن راه استفاده از منبع غذايي دريا را باز و توجه انسان را بدان جلب كرده است. البته برخي گوشت هاي دريايي در اسلام حرام شده است كه دلايل خاصي دارد و در رساله هاي عمليه ي مراجع تقليد به آنها اشاره شده است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 215

4. در اين آيه به وسايل زينتي كه از دريا استخراج مي شود، اشاره شده است. انواع صدف ها، مرجان ها و سنگ هاي قيمتي كه از درياها استخراج مي شود، مي تواند به صورت طبيعي زينت بخش زندگي انسان باشد.

5. يكي از ابعاد روحي انسان، حسّ زيبادوستي اوست كه سرچشمه ي پيدايش شعر و هنر در زندگي انسان مي شود. اسلام به اين حسّ اصيل بشري بدون افراط و تفريط توجه كرده است؛ يعني نه اين حس را سركوب كرده و با زينت مخالفت نموده و نه به صورت افراطي آن را ترويج مي كند تا مايه ي فخرفروشي، گسترش فاصله ي طبقاتي و دوري از معنويات شود.

اسلام توصيه مي كند كه انسان ها از لباس هاي خوب، انواع عطر و برخي سنگ هاي قيمتي براي زينت زندگي و به ويژه در مورد زنان، استفاده كنند.

6. در اين آيه به حركت باشكوه كشتي ها در آب و شكافتن سينه ي امواج اشاره شده است. اين نعمت راه استفاده از دريا را هموار كرده است تا انسان بتواند از كشتي هاي غول پيكر براي حمل و نقل بارهاي عظيم و مسافران زياد استفاده كند.

آري؛ خداست كه خواص عناصر آب و كشتي و اختلاف وزن حجمي آنها را طوري قرار داده كه انسان بتواند از سطح اقيانوس ها به عنوان جاده استفاده كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه ي

درياها خدا را بهتر بشناسيد.

2. دريا گوشت، وسايل زينتي و حركت كشتي ها را تأمين مي كند، پس سپاس گزار اين نعمت الهي باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 216

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در سطح زمين و فوايد كوه ها اشاره كرده، مي فرمايد:

15. وَأَلْقَي فِي الْأَرْضِ رَوسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهراً وَسُبُلًا لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

و در زمين، [كوه هاي استواري افكند [مبادا] كه شما را بلرزاند؛ و نهرها و راه هايي [قرار داد،] تا شايد شما راهنمايي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از كوه هاي استوار ياد شده كه هم چون زره محكمي پوسته ي زمين را در بر گرفته اند و مانع لرزش هاي شديد آن كه بر اثر مواد مذاب و فشار گازهاي دروني به وجود مي آيد، مي شوند و نيز پوسته ي زمين را در برابر جزر و مد حاصل از نيروي جاذبه ي ماه و خورشيد حفظ و از طوفان هاي شديد سطح زمين جلوگيري مي كنند. «1»

2. در اين آيه به نهرهايي اشاره شده كه از مخازن دروني زمين و برف هاي قله هاي كوه ها سرازير مي شود و گياهان، حيوانات و انسان ها را سيراب مي سازد.

3. در اين آيه به بريدگي هاي بين كوه ها و راه هايي كه در دل كوه ها به وجود مي آيد اشاره شده كه انسان مي تواند راه خود را از ميان آنها پيدا كند؛ يعني كوه ها با آن همه عظمت، راه رفت و آمد بشر را مسدود نكرده اند.

4. نهرها، رودخانه ها و راه هاي طبيعي، راه نماي انسان در مسافرت هستند و راه هاي مصنوعي و جديد هم به نوعي الگو گرفته از مسير رودخانه ها و راههاي طبيعي است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 217

5. در برخي احاديث از امام صادق

عليه السلام حكايت شده كه

خدا امامان را اركان زمين قرار داد تا مردم زمين آرامش يابند. «1»

اين گونه احاديث در حقيقت باطن آيه را بيان مي كنند؛ يعني مفهوم كوه ها را كه ركن ثبات زمين هستند گسترش مي دهند تا شامل اركان معنوي و علمي جامعه، يعني رهبران الهي شود؛ امام مايه ي ثبات جامعه و مانع درگيري ها و انحرافات عقيدتي و اجتماعي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در مورد كوه ها، رودخانه ها و راه ها، خدا را بهتر بشناسيد.

2. ايجاد كوه ها هدف دار بوده، و خدا آنها را براي آرامش بشر آفريده است.

***

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي نحل به هدايتگري خدا به وسيله ي نشانه ها و ستارگان اشاره كرده، مي فرمايد:

16. وَعَلمتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ

و نشانه هايي (نيز قرار داد) و آن (مردم) ان به وسيله ستاره [ها] رهنمون مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي قبل به راه هاي هدايت و اين آيه به نشانه هاي هدايت اشاره مي كند؛ چرا كه انسان در راه، بدون نشانه به مقصد نمي رسد.

2. مقصود از نشانه هاي راه ها، همان رنگ خاك و شكل كوه ها، دره ها و فراز و نشيب هاي مختلف سطح زمين است كه هر يك علامتي براي پيدا كردن راه هاست.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 218

3. ستارگان شب هنگام در دل صحراها مسافران را به مقصد رهنمون مي شوند و در اقيانوس ها مسير كشتي ها را تعيين مي كنند.

يعني ما شب ها مي توانيم با در نظر گرفتن ستاره هاي ثابت (هم چون ستاره ي قطبي و صورت هاي فلكي) جهت هاي شمال، جنوب، غرب و شرق و حتي جهت قبله را تعيين كنيم.

4. قرآن كريم در اين آيه و آيات مشابه توجه انسان را به آسمان بالاي سرش جلب و او را به ستاره شناسي

تحريك مي كند. همين تشويق قرآني و نياز مسلمانان براي شناخت قبله سبب شد كه علم نجوم و ستاره شناسي در بين مسلمانان بسيار رشد كند و قرن ها پرچم كيهان شناسي به دست مسلمانان باشد.

5. در احاديث متعددي از اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه مقصود از نجم در اين آيه پيامبر صلي الله عليه و آله و منظور از علامت ها، همان امامان هستند. و در برخي ديگر از احاديث نجم و علامات هر دو به امامان و رهبران حق تفسير شده اند. «1» در حديث ديگري آمده كه علي عليه السلام ستاره ي بني هاشم و يكي از علامت هاست. «2»

اين گونه احاديث در حقيقت باطن آيه را بيان مي كنند؛ يعني همان طور كه ستارگان و علامت هاي معمولي راه نماي مسافران و كشتي ها هستند، رهبران الهي و امامان نيز راه نماي مردم در تاريكي هاي جهل و خرافات اند و مردم مي توانند با استفاده از اين علامت ها به سعادت و كمال رهنمون شوند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 219

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا براي شما علامت ها و ستارگان هدايت قرار داده، تا راه را بشناسيد.

2. با مطالعات ستاره شناسي، ستاره آفرين را بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي نحل با طرح پرسشي در مورد آفرينش خدا، وجدان انسان ها را به داوري مي طلبد و مي فرمايد:

17. أَفَمَن يَخْلُقُ كَمَن لَّايَخْلُقُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

و آيا كسي كه مي آفريند، هم چون كسي است كه نمي آفريند؟! آيا (غافليد) و متذكّر نمي شويد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. از ابتداي سوره ي نحل تاكنون، حدود 15 آيه، نعمت هاي الهي و آفرينش او را بيان كرد، سپس در اين آيه يك نتيجه ي كلي مي گيرد و مي پرسد: آيا كسي كه اين جهان و نعمت ها را آفريد، هم چون كسي

است كه آفرينشي ندارد؟!

2. از آن جا كه مشركان بت ها را خالق نمي دانستند، بلكه آفرينش را مخصوص خدا مي دانستند، قرآن به نوعي به آنان يادآور مي شود كه خداي آفريننده ي جهان با بت هاي بي ارزش و بي خاصيت برابر نيست.

3. يكي از روش هاي تربيتي آن است كه مطلبي به صورت پرسش مطرح شود و پاسخ آن به عهده ي وجدان شنونده واگذار شود، تا پاسخ از درون جانش بجوشد و آن را بپذيرد و او را بيدار كند. قرآن كريم در موارد متعددي، از جمله در اين آيه از اين روش استفاده كرده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 220

آموزه ها و پيام ها:

1. براي تربيت افراد، وجدانشان را به داوري بگيريد و بيدارشان كنيد.

2. اگر انسان آفرينش خدا را با ديگران مقايسه كند، عقل و فطرت خفته اش بيدار و به خداشناسي رهنمون مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي هجدهم سوره ي نحل به بي شماري نعمت هاي الهي اشاره كرده، مي فرمايد:

18. وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللَّهِ لَاتُحْصُوهَآ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ

و اگر نعمت [هاي خدا را بشماريد، نمي توانيد آنها را شمارش كنيد؛ قطعاً خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل برخي از نعمت هاي خدا در پهنه ي آسمان ها و درياها و طبيعت بيان شد ولي اگر انسان به وجود خويش و اطرافش نظر كند، درمي يابد كه ميليون ها سلول در بدن او و ميلياردها ذره و اتم در اطراف او در كوشش هستند تا او زنده بماند و ناني به كف آرد و به غفلت نخورد.

2. ما برخي از نعمت هاي خدا را مي شناسيم، و روز به روز با نعمت هاي بيش تري آشنا مي شويم ولي هيچ گاه نمي توانيم تمام نعمت هاي خدا

را بشماريم و از آنها آگاه شويم. «1» آري:

از دست و زبان كه برآيد

كز عهده ي شكرش به در آيد آموزه ها و پيام ها:

1. نعمت هاي الهي قابل شمارش (و سپاس) نيست.

2. اگر در مورد سپاس خدا كوتاهي كرده ايد، نااميد نشويد كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 221

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي نحل به آگاهي همه جانبه ي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

19. وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ

و خدا آنچه را پنهان مي داريد و آنچه را آشكار مي سازيد، مي داند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات پيشين به آفرينش گري و نعمت بخشي خدا اشاره كرده و اينك اين آيه به علم بي كران او اشاره مي كند كه هيچ يك از اين صفات در معبودان غير خدا وجود ندارد؛ پس فقط خداست كه سزاوار پرستش است.

2. خدا با حواس ظاهري به جهان نظر نمي كند تا ماديات مانع ديدن يا شنيدن و آگاهي او شوند. «1» علم خدا حضوري است؛ يعني همه ي موجودات جهان در محضر او حاضرند، پس درون و برون افراد براي او يكسان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از همه چيز و همه جا آگاه است.

2. با وجود خداي دانا و آگاه به همه چيز، پس چرا به دنبال معبودهاي بي شعور مي رويد.

***

قرآن كريم در آيات بيستم و بيست و يكم سوره ي نحل به ناتواني و عدم آگاهي معبودان مشركان اشاره كرده، مي فرمايد:

20 و 21. وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَايَخْلُقُونَ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ* أَمْوتٌ غَيْرُ أَحْيَآءٍ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ

و كساني كه (مشركان آنان را) غير از خدا مي خوانند، هيچ چيزي را نمي آفرينند؛ در حالي كه آنان آفريده

شده اند.* (بتان) مردگاني غير

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 222

زنده اند، و (با درك حسّي) متوجه نمي شوند كه چه زماني برانگيخته خواهند شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين به آفرينشگري، نعمت بخشي و علم بي كران الهي اشاره شده واينك اين آيات به نقطه ي مقابل آنها يعني مخلوق بودن و عدم آگاهي معبودان و بت ها اشاره مي كند.

2. هر كس مخلوق و نيازمند باشد، نمي تواند تكيه گاه انسان شود و كار مهمي براي او انجام دهد؛ پس معبودان دروغين و بت ها شايسته ي پرستش نيستند.

3. بت ها موجودات مرده اي هستند كه بويي از حيات نبرده اند؛ چگونه ممكن است موجود غير زنده كه نمي تواند عبادت بندگانش را درك كند، شايسته ي پرستش باشد.

4. معبودان و بت ها از رستاخيز خود يا پرستندگانشان آگاهي ندارند «1»؛ كسي كه از قيامت آگاهي ندارد، چگونه مي تواند انسان را از صحنه هاي هولناك آن نجات دهد؟!

5. مراد از بت يا معبودان دروغين در قرآن، هر گونه بتِ سنگي و چوبي و يا هر موجود غير خداست كه تكيه گاه انسان قرار گيرد. «2»

آري؛ كساني كه هواي نفس مي پرستند يا استقلال خود را از دست مي دهند و به غير خدا و مستكبران جهان وابسته مي شوند، از خدا بيگانه و گرفتار نوعي بت پرستي و شرك خفي شده اند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 223

آموزه ها و پيام ها:

1. معبودان غير خدا، شايستگي پرستش را ندارند.

2. كسي را بپرستيد كه آگاه، زنده و قدرتمند باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي نحل به تكبّرورزي منكران رستاخيز اشاره كرده، مي فرمايد:

22. إِلهُكُمْ إِلهٌ وحِدٌ فَالَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ

معبود شما معبودي يگانه است؛ و [لي كساني كه به آخرت ايمان نمي آورند،

دل هايشان انكار كننده (حق) است، و آنان مستكبرند.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه ايمان به مبدأ و معاد ملازم يك ديگرند و در حقيقت، مبدأ هستي همان منتهاي آن است و دلايل توحيد نيز در آيات قبل بيان شد، در اين آيه اشاره كرده كه منكران معاد دليلي ندارند و فقط به خاطر تكبّر و لجاجت در برابر حق، آن را انكار مي كنند.

2. واژه ي «كِبْر» يعني خود را بزرگ دانستن و «استكبار» يعني كسي كه بزرگي ندارد، مي خواهد با وسايلي بزرگي خود را اثبات كند. «1»

3. در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه

مقصود از «آخرت» در اين آيه همان زمان رجعت است و مقصود از مستكبران همان كساني هستند كه در برابر ولايت امام علي عليه السلام تكبّر ورزيدند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 224

البته اين گونه احاديث مصداق هايي از آيه را بيان مي كنند وگرنه مفهوم آيه منحصر در اين مطالب نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. ريشه ي انكار رستاخيز، تكبّر و انكار حقيقت است.

2. تكبر نورزيد و به توحيد و معاد ايمان آوريد.

***

مستكبران چه كساني هستند؟

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي نحل به علم بي كران خدا و دوري مستكبران از محبت الهي اشاره كرده، مي فرمايد:

23. لَاجَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لَايُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ

قطعاً خدا آنچه را پنهان مي كنند و آنچه را آشكار مي سازند مي داند؛ در حقيقت او مستكبران را دوست نمي دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. تكبّر صفتي دروني است كه گاهي در اعمال ظاهري هويدا مي شود؛ «1» پس ممكن است كه برخي اعمال انسان ها به نظر ما تكبّرآميز بيايد ولي اين گونه نباشد، و يا نيّت كسي

تكبّرورزي باشد و كسي نداند؛ از اين رو اين آيه به آگاهي خدا از درون و برون انسان ها اشاره كرده تا متكبران بدانند كه خدا از نيت آنان آگاه است.

2. دوست داشتن و خشم خدا، هم چون دوستي و خشم انسان ها تغييرپذير نيست چون تغييرات عاطفي در خدا وجود ندارد؛ پس دوست

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 225

داشتن خدا به معناي دادن نعمت و نزديكي افراد به خداست و خشم او به معناي عذاب و دوري آنان از خدا و رحمت اوست؛ پس مستكبران كه خدا آنان را دوست ندارد، از خدا و رحمت ها و نعمت هايش او دور مي شوند.

3. آيات متعددي از قرآن، مستكبران را افرادي معرفي كرده كه به آيات الهي و سخنان پيامبران گوش فرا نمي دهند «1» و در احاديث نيز شيطان را نخستين مستكبر معرفي كرده است. «2»

4. در حديثي حكايت شده كه امام حسين عليه السلام از راهي عبور مي كرد و گروهي ايشان را به غذا دعوت كردند، حضرت كنار سفره ي آنان نشست و با آنها غذا خورد و اين آيه را تلاوت فرمود كه خدا مستكبران را دوست ندارد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. علم الهي بي كران است و شما نمي توانيد چيزي را از او مخفي سازيد.

2. اگر مي خواهيد محبوب خدا باشيد تكبّر نورزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي نحل به سخنان تهمت آميز مستكبران بي ايمان در مورد اسطوره بودن قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

24. وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ أَسطِيرُ الْأَوَّلِينَ

و هنگامي كه به آن (مستكبر) ان گفته شود: «پروردگار شما چه فرو فرستاده است؟!» مي گويند: «افسانه هاي پيشينيان.»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص:

226

شأن نزول:

حكايت شده كه شانزده نفر از كافران مستكبر به چهار دسته تقسيم شده بودند و هر گروه بر سر راه كساني كه به مكه وارد مي شدند مي ايستادند تا ذهن آنان را نسبت به اسلام و قرآن بدبين كنند. آنان مي گفتند: محمد دين تازه اي نياورده است بلكه همان افسانه هاي پيشينيان را تكرار مي كند. «1»

اين آيه نقشه ي آنان را افشا كرد و به آنان هشدار داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «اساطير» جمع «اسطوره» «2» به معناي افسانه هاي خرافي و داستان هاي دروغين است. اين واژه نه بار در قرآن از زبان كافران حكايت شده كه براي توجيه مخالفت خود با پيامبران به اين بهانه متوسّل مي شدند و مي گفتند: سخنان اين ها تازگي ندارد و همان افسانه هاي پيشينيان است. «3»

2. مستكبران بي ايمان با اين سخنان خود، به دو مطلب اشاره كردند:

الف) سطح فكر ما از مطالب قرآن بالاتر است.

ب) اين ها همان افسانه هاي پيشينيان است و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله چيزي ابتكاري نياورده است.

3. در عصر كنوني نيز كه اديان راستين با تبعيض، بي عدالتي، ستم، فساد و شهوت پرستان و مستكبران مخالفت مي كنند، برخي افراد براي توجيه مخالفت خود با دين به همان ابزار كهنه توسّل مي جويند و مطالب ديني را داستان هاي ساختگي جامعه يا اسطوره مي نامند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 227

4. قرآن كريم داستان هايي از پيامبران پيشين حكايت مي كند.

داستان هاي قرآن واقعي است و براي عبرت آموزي و هدايت بيان مي شود، ولي مخالفان با ناديده گرفتن اين حقايق، همه ي قرآن را اسطوره مي نامند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مستكبران حتي در برابر وحي تكبّر مي ورزند و آن را افسانه مي خوانند.

2. وحي الهي را افسانه نخوانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي

بيست و پنجم سوره ي نحل به مجازات دوجانبه ي مستكبران بي ايمان اشاره كرده، مي فرمايد:

25. لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيمَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلَا سَآءَ مَا يَزِرُونَ

تا روز رستاخيز، بارهاي سنگين (گناهان) شان را كاملًا و برخي بارهاي سنگين (گناهان) كساني را كه بدون هيچ دانشي گمراهشان مي كنند، بر دوش كشند؛ آگاه باشيد، چه بد است آنچه را كه بر دوش مي كشند!

نكته ها و اشاره ها:

1. «اوزار» جمع «وِزْر» به معناي بار سنگين است. واژه ي «وزير» نيز از همين ريشه است؛ يعني كسي كه مسئوليت سنگيني را بر دوش مي كشد. به گناه نيز «وِزْر» گفته مي شود؛ چون مانند بار سنگيني بر دوش گناهكار سنگيني مي كند.

2. سخنان تهمت آميز و فريبنده ي مستكبران در باره ي اسطوره بودن قرآن، سبب مي شود كه برخي از مردم فريب بخورند و گمراه شوند؛ از اين رو

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 228

سرانجام در رستاخيز، مستكبران بايد هم بار گناه خود «1» و هم بخشي از بار گناهان پيروان گمراه خود را حمل كنند و از دو طرف گرفتار مجازات مي شوند.

3. مستكبران بي ايمان بخشي از گناهان پيروان خود را بر دوش مي كشند؛ چراكه پيروان آنها دو گونه گناه دارند، برخي به خاطر پيروي مستكبران است و برخي گناهان مستقل خود آنهاست. بخش اول به عهده ي مستكبران است و يا اين كه هر شخصي كه از مستكبري پيروي مي كند و به گناه مي افتد، در حقيقت خودش كوتاهي كرده كه تحقيق ننموده و گمراه شده و با فطرت و عقل خويش مخالفت كرده و گناه نموده است؛ پس، از جهتي خودش مقصر است و بخشي از بار گناه را به دوش مي كشد و از

جهت ديگر مستكبران گناهكارند كه او را به انحراف و گناه كشاندند؛ پس رهبران كفر به اندازه اي كه در گناه ديگران نقش دارند كيفر مي بينند. «2»

4. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هر كس به سوي هدايت فرا خواند و كساني او را پيروي كنند، پاداشي هم چون پاداش پيروانش خواهد داشت، بدون آن كه از پاداش آنان كاسته شود؛ و هر كس به سوي گمراهي فرا خواند و كساني از او پيروي كنند، همانند كيفر پيروانش خواهد داشت،

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 229

بدون آن كه از كيفر آنان كاسته شود. «1»

5. در برخي آيات قرآن تصريح شده كه كسي بار گناه ديگران را به دوش نمي كشد، «2» اما در اين آيه بيان شده كه مستكبران بي ايمان بخشي از بار گناه پيروانشان را به دوش مي كشند. از آن جا كه رهبران مستكبر در تحقق گناه ديگران نقش دارند، پس در حقيقت بار گناه خود را به دوش مي كشند؛ يعني گناهان پيروان از جهتي اعمال خودشان و از جهتي نتيجه ي اعمال مستكبران است.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس ديگران را گمراه سازد، شريك جرم آنهاست.

2. جهل زمينه ساز گمراهي انسان است و مستكبران از همين راه وارد مي شوند و افراد را به خدمت مي گيرند (پس مراقب باشيد).

3. مستكبران كفرپيشه، كيفر خود را كامل دريافت مي كنند.

4. با گمراه ساختن ديگران بار گناه آنان را به دوش نگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي نحل به ريشه كن شدن عبرت انگيز توطئه گران اشاره مي كند و مي فرمايد:

26. قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَي اللَّهُ بُنْينَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن

فَوْقِهِمْ وَأَتَيهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَايَشْعُرُونَ

بيقين كساني كه پيش از آنان بودند (نيز) فريبكاري كردند؛ و [لي خدا از (ناحيه) پايه ها به سراغ (ويراني) ساختمانشان رفت، و سقف از بالاي [سر] شان بر آنان فرو افتاد؛ و عذاب (الهي) از جايي كه (با درك حسّي) متوجه نمي شدند به سراغشان آمد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 230

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مفسران اين آيه را اشاره به سرگذشت «نَمرُود» و ساختمان بلند او مي دانند كه آن را براي رفتن به آسمان و مبارزه با خدا ساخته بود.

برخي ديگر از مفسران اين آيه را اشاره به جريان «بُختُ النَصر» دانسته اند.

ولي مطلب آيه شامل همه ي توطئه هاي مستكبران مي شود. «1»

2. خدا براي بر هم زدن توطئه هاي مستكبران، اقدامات روبنايي نمي كند، بلكه ريشه و زيربناي تشكيلات آنان را درهم مي ريزد. همان طور كه عذاب و زلزله و صاعقه مي فرستد و ساختمان هاي ظاهري آنها را درهم مي كوبد. «2»

3. با اين كه هميشه سقف ساختمان ها در بالاست، ولي در اين آيه فرمود:

«سقف را از بالا بر سرشان فرود مي آورد.»، شايد اين براي تأكيد و يا اشاره به آن باشد كه در هنگام فرود آمدن سقف، مستكبران داخل خانه بودند و زير آن نابود شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت عذاب آلود مستكبران قبلي عبرت بگيريد.

2. با دشمنان به صورت اساسي و زيربنايي برخورد كنيد.

3. خدا خود، با نيرنگ بازان برخورد مي كند (پس مراقب باشيد).

4. توطئه گران در برابر دين خدا، از جايي كه متوجه نمي شوند، ضربه مي خورند.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 231

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي نحل به عذاب هاي رواني توطئه گران در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

27.

ثُمَّ يَوْمَ الْقِيمَةِ يُخْزِيهِمْ وَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَآءِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تُشقُّونَ فِيهِمْ قَالَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَالسُّوءَ عَلَي الْكفِرينَ

سپس در روز رستاخيز آنان را خوار مي سازد؛ و مي گويد: «كجايند شريكان من، (همان) كساني كه در باره آنان (با پيامبران و مؤمنان) مخالفت مي كرديد؟!» كساني كه به آنان علم داده شده، مي گويند: «در واقع امروز، رسوايي و بد [بختي بر كافران است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. سخن گويان صحنه ي رستاخيز، دانشمندان هستند؛ آنان هستند كه مي توانند صحيح و عالمانه سخن بگويند كه مناسب محضر خدا باشد.

2. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است كه مقصود از دانشمندان در اين آيه، همان امامان معصوم عليهم السلام هستند. «1»

البته مفهوم آيه عام است و اين گونه احاديث مصداق كامل دانشمندان باايمان را بيان مي كنند.

3. از اين گونه آيات استفاده مي شود كه كافران نيرنگ باز و مشركان توطئه گر در رستاخيز علاوه بر عذاب دوزخ، گرفتار مجازات رواني نيز مي شوند؛ يعني اين پرسش و پاسخ ها و ملامت ها، براي بيان مطالبِ پنهاني نيست، بلكه نوعي مجازات رواني براي مستكبران كافركيش مغرور است.

4. كيفر خلافكاران در قيامت با نوع گناه آنان تناسب دارد؛ يعني كافراني كه در دنيا تكبّر و مكر مي ورزيدند در رستاخيز خوار و رسوا مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 232

آموزه ها و پيام ها:

1. مستكبران توطئه گر در رستاخيز گرفتار عذاب رواني خواهند شد.

2. براي پاسخگويي در مورد عقايد شرك آميز خود در رستاخيز، آماده شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي نحل حالت كافران را در هنگام مرگ به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

28. الَّذِينَ تَتَوَفَّيهُمُ الْمَلئِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَي

إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

(همان) كساني كه فرشتگان (جان هاي) آنان را به طور كامل مي گيرند در حالي كه به خويشتن ستمكار بودند؛ پس [سر] تسليم فرو افكنند (و گويند:) ما هيچ [كار] بدي انجام نمي داديم! آري، در واقع خدا به آنچه همواره انجام مي داديد داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران مستكبر به خود ستم مي كردند؛ چراكه اولًا آنان مشرك بودند، و شرك ظلم به خويشتن است.

و ثانياً، هرگاه انسان به ديگران ستم كند، در درجه ي اول به خود ستم كرده كه صفات برجسته ي دروني خود را ويران ساخته است.

و ثالثاً، هر ظلمي كه انسان به افراد اجتماع بنمايد، به سبب پيوندهاي اجتماعي، اين ستم در جامعه رواج مي يابد و سرانجام به خانه ي ظالم بازمي گردد.

2. مستكبران كافركيش، در آستانه ي مرگ، كه پرده هاي غفلت كنار مي رود و حقايق را به صورت شهودي مي بينند، تسليم مي شوند، ولي اين پشيماني و تسليم و ايمان آوردن در هنگام مرگ سودي ندارد؛ زيرا ايماني اضطراري است كه ارزش ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 233

3. كافران مستكبر در هنگام مرگ مي گويند: «ما كار بدي انجام نداديم.»

اين سخن مستكبران، يا به خاطر دروغ گويي آنان است كه عادتشان شده است و يا مي خواهند بگويند كه ما اشتباه كرديم ولي سوء نيت نداشته ايم. «1»

البته تفسير اول با ظاهر آيه سازگارتر است.

4. «تَوّفي به معناي گرفتن چيزي به صورت كامل است؛ يعني فرشتگان مرگ، جان، روح و شخصيت حقيقي انسان را به صورت كامل مي گيرند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ستمكاران به فكر لحظه ي سخت مرگ باشند.

2. شرك، كفر و تكبّر ظلم به خويشتن است.

3. خدا از كردار انسان ها آگاه است (پس مراقب باشيد).

***

قرآن

كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي نحل به عذاب جاودان كافران مستكبر اشاره كرده، مي فرمايد:

29. فَادْخُلُواْ أَبْوبَ جَهَنَّمَ خلِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِينَ

(به كافران گفته مي شود:) پس از درهاي جَهنّم وارد شويد در حالي كه در آن جا ماندگاريد؛ و واقعاً جايگاه متكبّران چه بد است!

نكته ها و اشاره ها:

1. جهنّم داراي درهاي متعددي است. در برخي آيات تصريح شده كه جهنّم هفت در دارد «2» كه براي خلافكاران قرار داده شده است؛ يعني هر دسته از گناهكاران از دري وارد جهنّم مي شوند.

به عبارت ديگر، هر گناهي كه انسان در دنيا انجام مي دهد، دري به سوي دوزخ مي گشايد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 234

آموزه ها و پيام ها:

1. جايگاه متكبّران در دوزخ است.

2. ظلم و تكبر نكنيد كه فرجامي عذاب آلود دارد.

***

پارسايان و فرجام نيك آنان

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي نحل به سخنان پارسايان در مورد قرآن و سرنوشت نيك آنان در دنيا و آخرت اشاره كرده، مي فرمايد:

30. وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْراً لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِي هذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ

و به كساني كه (خود نگهداري و) پارسايي كرده اند، گفته شود:

«پروردگار شما چه چيزي فرو فرستاده است؟» گويند: «نيكي.» براي كساني كه در اين دنيا نيكي كردند، نيكي است؛ و حتماً سراي آخرت بهتر است؛ و واقعاً سراي پارسايان (خود نگهدار) چه خوب است!

نكته ها و اشاره ها:

1. همان طور كه ذيل آيه ي بيست و چهارم اين سوره بيان شد، هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه بود، مردم براي مراسم حج به آن شهر مي آمدند و از پيامبر جديد و مطالب قرآن مي پرسيدند و گروه هايي از مشركان

پاسخ مي دادند كه اين ها افسانه هاي پيشينيان است، ولي مؤمنان پاسخ مي دادند كه پروردگار ما جز خير و نيكي فرو نفرستاده است. «1»

آيه ي بيست و چهارم سوره ي نحل اشاره به گفتار مشركان مكه و اين آيه اشاره به گفتار مؤمنان در باره ي قرآن دارد.

2. «خَير» در اين آيه به «قرآن» گفته شده و در اين جا هم به صورت مطلق و بدون قيد به كار رفته است تا همه ي نيكي ها، سعادت ها، پيروزي هاي مادي

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 235

و معنوي، خير در زمينه ي تعليم و تربيت، سياست، اقتصاد، امنيت و آزادي را در برگيرد. «1»

و روشن است كه هر كس قرآن را نيكِ مطلق بداند و از آن پيروي كند، نيكوكار مي شود و در دنيا و آخرت به نيكي دست مي يابد.

3. در مورد پاداش مؤمنان نيكوكار هم واژه ي «حَسَنة» و «خَيْر» به صورت مطلق به كار رفته است و مفهوم گسترده اي دارد و شامل انواع پاداش ها مي شود كه خدا به نيكوكاران پارسا وعده داده است. «2»

4. در آيه ي 24 تا 29 همين سوره بيان شد كه مشركان قرآن را افسانه خواندند و گرفتار انواع عذاب ها شدند و اينك در اين آيه بيان شده كه مؤمنان پارسا قرآن را خير مي دانند و پاداش هاي دنيوي و اخروي دريافت مي كنند.

اين روش تربيتي قرآن است كه به مقابله و مقايسه ي دو گروه و سخنان و فرجام آنها مي پردازد، تا مردم بتوانند آگاهانه راه خود را انتخاب كنند.

5. پاداش هاي اخروي متناسب با كارهاي دنيايي افراد است؛ يعني هر كس در اين دنيا نيكوكاري كند در دنيا و آخرت به نيكي پاداش داده مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن سراسر نيكي است.

2.

پارسا باشيد كه پارسايان نيكوكار در هر دو جهان به نيكي دست مي يابند.

3. قضاوت افراد در مورد قرآن در سرنوشت آنها در دنيا و آخرت تأثير دارد.

*** تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 236

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي نحل نعمت هاي بهشت جاويدان را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

31. جَنتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ

(همان) بوستان هاي (ويژه) ماندگاري كه وارد آن مي شوند؛ در حالي كه نهرها از زير [درختان] ش روان است؛ [و] تنها براي آنان، آنچه را كه بخواهند در آن جا هست؛ اينگونه خدا پارسايان (خود نگهدار) را پاداش مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. عبارت: «هر چه بخواهند در بهشت براي آنان فراهم است.» تعبيري وسيع و مفهومي جامع در باره ي نعمت هاي بهشتي است كه شامل همه ي نعمت هايِ قابل تصور مي شود.

2. برخي مفسران برآن اند كه مقدم شدن جمله ي «لَهُم فيها» در اين آيه نشانه ي انحصار است؛ يعني تنها در بهشت است كه انسان هر چه بخواهد مي يابد و در دنيا اين كار غير ممكن است، «1» چون دنيا مادي و محدود است.

3. باغ هاي بهشتي ماندگار و سر سبز است، بر خلاف باغ هاي دنيوي كه پس از مدتي پژمرده و خشك مي شوند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. پارسا باشيد كه پاداش پارسايان، بوستان هاي ماندگار بهشتي است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 237

2. در بهشت محدوديتي براي برآورده كردن خواسته هاي پارسايان نيست (پس پارسا باشيد تا از اين نعمت ها بهره مند شويد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي نحل به كيفيت مرگ پارسايان و برخورد نيكوي فرشتگان با آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

32.

الَّذِينَ تَتَوَفَّيهُمُ الْمَلئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلمٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

(همان) كساني كه فرشتگان (جان هاي) آنان را به طور كامل مي گيرند، در حالي كه پاكيزه اند؛ (و به آنان) مي گويند: «سلام بر شما! به خاطر اعمالي كه همواره انجام مي داديد، وارد بهشت شويد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي 28 سوره ي نحل چگونگي مرگ مستكبران ستمگر، و اينك در اين آيه، چگونگي مرگ پارسايان بيان شده است. اين روش (مقابله و مقايسه) يكي از روش هاي تربيتي قرآن است كه تأثيرات فراواني بر خواننده و شنونده دارد.

2. مقصود از مرگِ پاكيزه آن است كه پارسايان از هر گونه آلودگي به شرك، ظلم، استكبار و گناه پاك هستند.

3. مقصود از سلام فرشتگان، سلامي است كه نشانه ي امنيت، سلامت و آرامش كامل است.

4. «تَوفّي كه به معناي دريافت كامل چيزي است، اشاره به آن است كه مرگ به معناي فنا و نيستي و پايان همه چيز نيست، بلكه در ديدگاه قرآن، انتقال از يك مرحله به مرحله ي ديگر است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 238

5. از اين گونه آيات استفاده مي شود كه خدا براي گرفتن جان انسان ها مأموراني دارد؛ يعني فرشتگان مرگ مأمور قبض روح انسان ها مي شوند و خدا اين كار را با واسطه ي آنان انجام مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پارسا شويد كه مرگ پارسايان همراه با پاكيزگي، امنيت و راه نمايي به سوي بهشت است.

2. بهشت را به بهاي اعمال انسان مي دهند (نه به بهانه).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي نحل به انتظارات مشركان و ستمكاري پيشينيان آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

33. هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذلِكَ فَعَلَ

الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

آيا انتظاري غير از اين دارند كه فرشتگانِ (مرگ) به سراغشان آيند، يا فرمان پروردگارت (براي عذاب) فرا رسد؟ اينگونه انجام دادند كساني كه پيش از آنان بودند. خدا به آنان ستم نكرده و ليكن همواره بر خودشان ستم مي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از «فرشتگان» به صورت مطلق ياد شده است، اما با توجه به آيات گذشته كه سخن از فرشتگان مأمور مرگ بود، روشن مي شود كه در اين جا نيز اشاره به فرشتگان مرگ است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 239

2. مقصود از «آمدن فرمان پروردگار»، با توجه به كاربرد اين تعبير در قرآن، همان نزول عذاب الهي است. «1»

3. اين آيه تهديدي براي مشركان مستكبر است كه اگر اندرزهاي خدا و پيامبران شما را بيدار نكند، تازيانه هاي مرگ و عذاب شما را بيدار خواهد كرد و در آن زمان بيداري سودي ندارد؛ چراكه راه توبه و بازگشت بسته شده است.

4. همان گونه كه ذيل آيه ي 28 همين سوره گفته شد، مشركان مستكبر به خودشان ستم مي كنند.

5. در اين آيه اشاره شده كه در طول تاريخ واكنش هاي مشركان مستكبر در برابر پيامبران يكسان بود و همواره لجاجت مي كردند تا عذاب و مرگ آنان را نابود سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان مستكبر منتظر تازيانه ي مرگ و عذاب الهي باشند.

2. شرك و استكبار، ظلم به خويشتن است.

3. مشركان و مستكبران در طول تاريخ روش واحدي داشته اند.

4. پيامدهاي منفي اعمال ظالمانه ي خودتان را، به خدا نسبت ندهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي نحل به اعمال ريشخندآميز مشركان و نتيجه ي عذاب

آلود آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

34. فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ

و بدي هاي اعمالشان به آنان در رسيد؛ و آنچه كه همواره آن را ريشخند مي كردند، آنان را فرو گيرد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 240

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه بر اين واقعيت تأكيد دارد، كه اعمال انسان، او را در اين جهان و در سراي ديگر گرفتار مي سازد و اين اعمال اوست كه به صورت هاي مختلف تجسّم مي يابد و او را مُعذَّب مي سازد.

2. «سَيئه» به معناي كار بد و گناهان كوچك است؛ «1» بنابراين، گناهان كوچك انسان نيز منعكس مي شود و دامان او را مي گيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. عذاب هاي الهي نتيجه ي اعمال خود انسان هاست.

2. آيات الهي را ريشخند نكنيد كه پاسخ ريشخند آن داده خواهد شد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي نحل به سخنان جبرگرايانه ي مشركان و پاسخ آنها و وظيفه ي تبليغي پيامبران اشاره كرده، مي فرمايد:

35. وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْ ءٍ نَّحْنُ وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْ ءٍ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَي الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلغُ الْمُبِينُ

و كساني كه شرك ورزيدند، گفتند: «اگر (بر فرض) خدا مي خواست، ما و پدرانمان هيچ چيزي جز او را پرستش نمي كرديم؛ و هيچ چيزي را بدون (اجازه) او ممنوع نمي كرديم.» اينگونه انجام دادند كساني كه پيش از آنان بودند. و [لي آيا بر فرستادگان (خدا، وظيفه اي) جز رساندن [پيام روشنگر و] آشكار است؟!

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 241

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه ممكن است به عقايد جبرگرايانه ي مشركان اشاره داشته باشد، كه همه چيز را وابسته

به سرنوشت مي دانستند و مي گفتند: اگر خدا مي خواست ما مشرك نمي شديم.

نيز ممكن است اشاره به انكار پيامبران پيشين باشد؛ يعني مشركان مي گفتند: اگر اعمال و عقايد شرك آميز ما مورد رضايت خدا نيست، پس چرا از همان اول به نياكان ما نگفت كه راضي نيستم و پيامبراني در اين مورد نفرستاد؟ پس سكوت خدا دليل بر رضايت اوست. «1»

سياق آياتِ بعد با تفسير دوم سازگارتر است «2» ولي ممكن است آيه اشاره به هر دو تفسير باشد. «3»

2. در عصر جاهليت، مشركان گوشت برخي از حيوانات را حرام اعلام مي كردند. اين كار مورد انتقاد قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله قرار گرفت «4» و در اين آيه نيز به اصل اين تحريم ها اشاره شده است.

3. عبارت «پيشينيان مشركان نيز همين گونه عمل كردند.»، نوعي دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله است كه استقامت كن و ناراحت مباش كه مشركان در برابر پيامبران پيشين نيز اين گونه عمل مي كردند.

4. وظيفه ي پيامبران، روشنگري و رساندن پيام است. اين پاسخي است به سخنان جبرگرايانه و انكارآميز مشركان. خدا پيامبراني را فرستاده و اسباب هدايت بشر را فراهم كرده است؛ پس او گمراهي مردم را نمي خواهد، ولي سنت الهي و وظيفه ي پيامبران اجبار كردن مردم نبوده است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 242

5. در اين آيه بيان شده كه وظيفه ي پيامبران پيام رساني است؛ آن هم پيامي آشكار و روشنگر.

يعني ممكن است پيامبران به خاطر شرايط اجتماعي تا مدتي مخفيانه مطالب دين خود را بيان كنند، اما وظيفه ي اصلي آنان آشكار كردن دعوت و روشنگري در سطح جامعه است و از اين روست كه بسياري از

پيامبران به تنهايي و با بياني صريح دعوت خود را آشكار و تمام مشكلات آن را تحمّل مي كردند.

6. اين كه در اين آيه تنها وظيفه ي پيامبران را پيام رساني بيان كرده است حصر اضافي و نسبي است؛ يعني وظيفه ي آنان مجبور كردن مردم نيست. و در برابر وظيفه ي آنها تبليغ روشن است اما اين بدان معنا نيست كه آنها وظيفه ديگري ندارند؛ چراكه مسلماً آنان وظايف شخصي، اجتماعي و سياسي نيز به عهده داشته اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. توجيه كردن كارهاي خلاف و جبرگرايي روش مستمر مشركان است (شما اين گونه نباشيد).

2. وظيفه ي مبلغان الهي، تبليغ آشكار و روشنگري است.

***

اهداف رسالت پيامبران

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي نحل به فرستادن پيامبران براي همه ي امت ها و هدف توحيدي آنان و دعوت به جهان گردي اشاره كرده، مي فرمايد:

36. وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَي اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّللَةُ فَسِيرُواْ فِي الْأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

و بيقين در هر امتي فرستاده اي برانگيختيم (تا بگويد) كه: خدا را بپرستيد؛ و از طغيان گر (ان و بت ها) دوري كنيد. پس، برخي از آنان كساني هستند

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 243

كه خدا (آنها را) راهنمايي كرده؛ و برخي از آنان كساني هستند كه گمراهي بر آن (ان) ثابت گرديده است. پس در زمين گردش كنيد و بنگريد، كه فرجام تكذيب كنندگان چگونه بوده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «امّت» در اصل به معناي مادر و محل رجوع يا هر چيزي كه چيز ديگري را به خود ضميمه مي كند، آمده است؛ از اين رو به هر گروهي كه در ميان آنان يك نوع

وحدت زماني يا مكاني يا فكري و يا وحدت در هدف باشد، امت گويند.

2. خدا براي هر ملت و امتي رسولي فرستاده است؛ يعني در تمام مناطق جهان پيامبراني مبعوث شده اند، اگر چه خبر آنها به گوش ما نرسيده باشد.

ممكن است منظور آيه آن باشد كه پيامبران در برخي نقاط جهان مبعوث شده اند و نمايندگان و فرستادگان آنها در همان عصر و يا اعصار بعدي به مناطق مختلف جهان رفته و پيام الهي را به گوش مردم رسانده اند؛ همان طور كه پيامبر اسلام كساني را با نامه به ايران، روم و مصر فرستادند و اكنون نيز ما پيام ايشان را از وراي اعصار از زبان عالمان دين مي شنويم. «1»

3. اين آيه هدف پيامبران را «توحيد» و «مبارزه با طاغوت» بيان كرده است. اين دو اصل زيربناي دعوت پيامبران است؛ چرا كه تا پايه هاي توحيد در جامعه محكم نشود و طاغوت ها طرد نگردند، زمينه ي برنامه هاي اصلاحي در جامعه فراهم نمي گردد.

4. «طاغوت» صيغه ي مبالغه از ماده ي طغيان و به معناي متجاوز از حد و مرز است؛ از اين رو به شيطان ها، بت ها، حاكمان ستمگر و مستكبران، و حتي به مسيري كه به غير حق منتهي مي شود طاغوت گويند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 244

5. هدايت افراد به دست خداست؛ چرا كه اصل وجود و تأثيرات اعمال ها به دست خداست، پس نتايج آنها را مي توان به خدا نسبت داد و اين به معناي جبرگرايي نيست؛ انسان اختيار دارد كه راه گمراهي يا هدايت را انتخاب كند، ولي در هر صورت مقدمات اين ها از خداست؛ يعني او پيامبران را مي فرستد و عقل و فطرت توحيدي درون انسان

قرار مي دهد و هر كس شايستگي داشته باشد مشمول لطف و هدايت او مي شود و هر كس به ستمكاري و گناه و سركشي روي آورد در گمراهي رها مي شود.

6. در اين آيه بيان شده كه هدايت از خداست، اما در مورد گمراهان فرمود: گمراهي بر آنان ثابت شده است؛ شايد بدين خاطر كه در مسئله ي هدايت، بيش ترين سهم از خداست كه عقل و فطرت توحيدي داده و مقدمات را با فرستادن پيامبران فراهم كرده است و تنها تصميم گيري از انسان است.

اما در گمراهي، انسان بيش ترين سهم را دارد؛ زيرا او بر خلاف فطرت و عقل خود حركت مي كند و به دعوت پيامبران توجه نمي كند و تصميم مي گيرد كه در وادي گمراهي گام نهد.

7. در اين آيه از انسان ها دعوت شده كه به جهان گردي و مطالعه ي آثار گذشتگان، طاغوت ها و منكران حق بپردازند، تا ببينند كه پيامبران الهي كجا فرستاده شدند و چه گفتند و مخالفان چگونه تكذيب شان كردند و به چه سرنوشتي گرفتار شدند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 245

1. پيامبران خدا، پيام الهي را به همه ي ملت ها و نژادها رسانده اند.

2. هدف مشترك پيامبران فراخواندن به توحيد و مبارزه با طاغوت ها بوده است.

3. طاغوت ستيزي با توحيدگرايي ملازم يك ديگرند.

4. به جهان گردي هدف دار بپردازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي نحل با بيان اشتياق پيامبر صلي الله عليه و آله براي هدايت گمراهان، به ايشان دل داري مي دهد و مي فرمايد:

37. إِن تَحْرِصْ عَلَي هُدَيهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَايَهْدِي مَن يُضِلُّ وَمَا لَهُم مِّن نصِرِينَ

اگر بر راهنمايي آن (گمراه) ان حريص باشي (سودي ندارد)؛ چرا كه خدا كسي را كه در

گمراهي وا نهاده، راهنمايي نمي كند؛ و هيچ ياوري برايشان نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. گمراهان و منحرفان دو گروه هستند: گروهي از آنان گمراهان عادي هستند كه تبليغ و هدايت در آنان اثر مي كند و گاه چنان متحول مي شوند كه عاشقانه به سوي حق مي شتابند.

گروه دوم، گمراهان لجوج هستند كه در اثر ستمكاري، استكبار، غرور و غفلت، درهاي هدايت را به روي خود مي بندند و حتي تلاش پيامبر هم براي هدايت آنها سودي ندارد و خدا آنان را در گمراهي وا مي نهد. اين آيه به گروه دوم اشاره دارد.

2. «ناصرين» به معناي «ياوران» است و جمع بودن اين واژه اشاره به آن است كه انسان مي تواند ياران متعددي هم چون خدا، پيامبران، مؤمنان و فرشتگان داشته باشد كه در اثر گمراهي آنها را از دست مي دهد؛ چراكه انسان گمراه زمينه ي مناسب امداد را در خود از بين برده است و از اين رو كسي ياري اش نمي كند «1».

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 246

3. اين آيه نوعي دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله و همه ي رهبران دل سوز و مبلغان الهي است كه بدانند هميشه گروهي از مردم قابل هدايت نيستند و هيچ منطقي را نمي پذيرند؛ پس نبايد انتظار داشته باشيم كه همه ي مردم مؤمن شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با وجود رهبران هدايتگر و دل سوز، برخي افراد قابليت هدايت را از دست داده اند.

2. رهبران الهي بيش از حد دل سوزي نكنند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي نحل به منكران معاد و حقانيت وعده ي الهي در مورد آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

38. وَأَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمنِهِمْ لَايَبْعَثُ اللَّهُ مَن يَمُوتُ بَلَي وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ

لَايَعْلَمُونَ

و با شديدترين سوگندهايشان به خدا قسم خوردند كه: «خدا كسي را كه مي ميرد، بر نمي انگيزد!» آري (اين رستاخيز) وعده حقي بر عهده اوست؛ و ليكن بيشتر مردم نمي دانند.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه مرد مسلماني از مشركي طلب داشت و با او مجادله مي كرد و در ضمن سخنانش به معاد سوگند ياد كرد، ولي مرد مشرك به انكار معاد پرداخت و سوگند ياد كرد كه خدا هيچ مرده اي را زنده نخواهد كرد اين آيه و آيات بعد بدين مناسبت فرود آمد و به اثبات معاد پرداخت. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 247

نكته ها و اشاره ها:

1. مسئله ي معاد يك اصل اساسي عقيدتي است كه با دليل ثابت مي شود و سوگند در اثبات و نفي آن تأثيري ندارد. سوگند ياد كردن مشركان براي نفي معاد نشانه ي ناداني آنهاست و از اين رو قرآن با قاطعيت با آنها برخورد مي كند.

2. اين آيه به يكي از دلايل معاد اشاره كرده است كه همان وعده ي حق الهي است. خداي توانا و عادل وعده داده كه روزي ستمكاران و گناهكاران را مجازات مي كند و پاداش نيكوكاران مؤمن را مي دهد. اين وعده بر عهده ي خداست و او توانايي انجام وعده را هم دارد، پس معاد حتماً تحقق خواهد يافت.

3. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه اين آيه به مسئله ي رجعت و زنده شدن مردگان در آخرالزمان اشاره دارد. «1»

البته اين گونه احاديث يكي از مصاديق آيه را بيان مي كنند و مانعي ندارد كه آيه شامل رجعت و معاد هر دو باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ريشه ي انكار معاد جهل است (پس آگاهي مردم را بيفزاييد تا معادباورتر شوند).

2.

معاد وعده ي حقّ خداست كه تحقق خواهد يافت.

3. فريب سوگندهاي مخالفان معاد را نخوريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 248

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي نحل به دو هدف معاد اشاره كرده، مي فرمايد:

39. لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كذِبِينَ

(مردگان را بر مي انگيزد) تا آنچه را كه در آن اختلاف مي كردند، براي آنان روشن بيان كند؛ و تا كساني كه كفر ورزيدند، بدانند كه (خود) آنان دروغگو بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. روز رستاخيز پرده ها كنار مي رود و حقايق و تمام اسرار پنهاني آشكار مي شود. «1» در چنين محيطي اختلافات واضح و بي معنا مي گردد؛ چون تمام عقايد، اعمال و گفتارهاي انسان ها با اسناد و مدارك كافي در دادگاه الهي ارائه مي شود و كسي نمي تواند آنها را انكار كند و تمام دروغگويي ها بر ملا مي شود.

2. معاد و حيات پس از مرگ اهداف متعددي دارد؛ هم چون: تكامل انسان، اجراي عدالت، هدف دار كردن زندگي اين جهان و ادامه ي فيض الهي.

اما اين آيه هدف معاد را بر طرف كردن اختلافات و بازگشت به توحيد دانسته است. اصلي كه هم در مورد ذات و صفات و افعال خدا صادق است و هم بر مجموعه ي عالم هستي و قوانين؛ و همه چيز به اصل توحيد بازمي گردد.

البته توحيد حقيقي و از بين رفتن نهايي اختلافات عقيدتي فقط در رستاخيز ممكن است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 249

آموزه ها و پيام ها:

1. كفر نورزيد كه در رستاخيز دروغ گويان كفرپيشه رسوا مي شوند.

2. يكي از اهداف برپايي رستاخيز روشن كردن حقايق و بر طرف كردن اختلافات است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي نحل به

قدرت و اراده ي خدا اشاره كرده، مي فرمايد:

40. إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْ ءٍ إِذَآ أَرَدْنهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ

هنگامي كه چيزي را مي خواهيم، سخن ما به آن، فقط [اين است كه بدان مي گوييم: «باش!» پس [فوراً موجود] مي شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. منكران معاد سوگند ياد مي كردند كه خدا مردگان را زنده نمي سازد و خدا فرمود كه اين وعده ي حقّ الهي است؛ و اينك اين آيه به اراده ي مطلق و قدرت بي انتهاي الهي اشاره مي كند؛ يعني اگر تصور مي كنيد كه خدا نمي تواند معاد را برپا سازد، بدانيد كه اشتباه مي كنيد؛ خدا هر چه را بخواهد فوراً ايجاد مي كند.

2. در اين آيه آمده است كه خدا هر چه را بخواهد فرمان مي دهد كه «باش» اما در حقيقت اين لفظ بيانگر يك حقيقت است؛ يعني خدا براي ايجاد چيزها، احتياج به انديشيدن و تصميم گرفتن و گفتن ندارد و اين ها از صفات مخلوقات است. اراده ي خدا براي به وجود آمدن اشيا كافي است؛ همان طور كه ما براي ايجاد تصورات ذهني نياز به گفتن نداريم و اراده ي ما براي ايجاد آنها كافي است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 250

آموزه ها و پيام ها:

1. اراده و قدرت خدا مطلق است و هر چه را بخواهد فوري ايجاد مي شود.

2. در مورد رستاخيز ترديد نكنيد كه براي خداي توانا، برپايي رستاخيز كاري ساده است. «1»

***

قرآن كريم در آيات چهل و يكم و چهل و دوم سوره ي نحل به پاداش ها و صفات مهاجران اشاره كرده، مي فرمايد:

41 و 42. وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ* الَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَلَي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

و كساني كه

پس از ستمديدگي، در (راه) خدا هجرت كردند، حتماً در اين دنيا جايگاه نيكويي به آنان مي دهيم؛ و البته پاداش آخرت، بزرگ تر است اگر (بر فرض) مي دانستند.* (مهاجران) كساني هستند كه شكيبايي كردند، و تنها بر پروردگارشان توكّل مي كنند.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از مسلمانان، همانند بلال، عمار و صهيب كه در مكه تحت فشار مشركان بودند، خواستند به مدينه مهاجرت كنند. صهيب كه مرد كهن سالي بود، به مشركان پيشنهاد كرد كه اموال مرا بگيريد و بگذاريد به مدينه بروم.

مشركان موافقت كردند و تمام اموال او را گرفتند و راه مدينه را براي او گشودند و برخي به صهيب گفتند: چه معامله ي پرسودي كردي!

آيات فوق بدين مناسبت فرود آمد و پيروزي او و پاداش آنها را در دنيا و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 251

آخرت نويد داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات نيز قرآن از روش تربيتي مقايسه و مقابله استفاده كرده است؛ يعني در آيات پيشين مطالبي در مورد مشركان لجوج بيان داشت و اينك در اين آيات به سرنوشت مؤمنان مهاجر اشاره كرده تا مردم بتوانند با مقايسه و مقابله ي آن دو گروه، راه صحيح را انتخاب كنند.

2. مسلمانان در زندگي پر ماجراي مكه، دو هجرت داشتند: يكي هجرت جعفر بن ابي طالب و گروهي از مسلمانان به حبشه و دوم هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله و بسياري از مسلمانان به مدينه.

اين آيه به هجرت دوم اشاره كرده و شأن نزول هم آن را تأييد مي كند، «2» هر چند مطلب آيه عام است و پاداش هاي وعده داده شده شامل همه ي مهاجران صدر اسلام و طول تاريخ مي شود.

3. هجرت، نقش مهمي

در سرنوشت مسلمانان صدر اسلام داشت و آنان را از تحت تسلّط كافران خارج ساخت و در نهايت با پيروزي به مكه باز گرداند.

آري؛ مقام مهاجران در اسلام بسيار ارجمند است؛ آنان فداكارانه تمام زندگي خويش را به خطر انداختند و رنج سفر و از دست دادن اموال و دوري از خانواده را تحمّل كردند، تا اسلام گسترش يافت و ثمرات شيرين آن به نسل ها و مناطق ديگر رسيد.

قدر مردم سفر پديد آرد

خانه ي خويش مرد را بند است

چون به سنگ اندرون بود گوهر

كس نداند كه قيمتش چند است (سنائي)

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 252

4. در اين آيه نفرمود كه مهاجران در «راه» خدا هجرت كردند، بلكه فرمود:

براي خدا هجرت كردند. اين نهايت اخلاص مهاجران را نشان مي دهد كه تنها براي خدا و براي جلب رضايت او و دفاع از آيينش هجرت كردند.

5. هرگاه دشمن به مسلمانان ستم كند، تا آن جا كه ممكن است ايستادگي و تحمّل مي كنند، ولي وقتي تحمّل آزار دشمن سودي ندارد و موجب تضعيف مسلمانان و جسارت دشمن مي شود، هجرت مي كنند و به مناطقي مي روند كه بتوانند آزادانه زندگي كنند و زمينه ي پيروزي خود را فراهم سازند.

6. گرچه مؤمنان در هنگام مهاجرت امكانات مادي خود را از دست مي دهند، اما سرانجام خدا زمينه ها را آماده مي كند و در دنيا پيروز مي شوند و در آخرت نيز پاداش بزرگ تري دريافت مي كنند.

7. در اين آيه به دو صفت «صبر» و «توكّل» مهاجران اشاره شده است؛ در حوادث سخت و رنج سفر، شكيبايي و استقامت و تكيه گاهي محكم و معنوي لازم است تا مؤمنان را ثابت

قدم كند.

آري؛ مؤمنان مهاجر با صبر و استقامت شروع مي كنند و در نهايت، از همگان جدا مي شوند و به خدا مي پيوندند و تنها بر او توكّل مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مهاجرت خالصانه، پاداشي بزرگ در دنيا و آخرت دارد.

2. هر كس مورد ستم واقع شد، مهاجرت كند كه خدا جايگاه نيكويي در دنيا برايش فراهم مي سازد.

3. با شكيبايي و تكيه بر خدا، مهاجرت كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 253

اگر نميدانيد از آگاهان بپرسيد

قرآن كريم در آيه ي چهل و سوم سوره ي نحل به قانون پرسش از متخصصان اشاره مي كند و مي فرمايد:

43. وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

و پيش از تو، جز مرداني كه به سوي آنان وحي مي كرديم، نفرستاديم؛ پس اگر نمي دانيد، از آگاهان بپرسيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان مي گفتند: چرا خدا فرشته اي به عنوان پيامبر نفرستاده است؟ اين آيه به اين اشكال آنها پاسخ مي دهد كه فرستادگان قبلي نيز افرادي از جنس بشر بودند كه فقط به آنان وحي مي شد.

2. پيامبران الهي از جنس بشر بودند تا عواطف و غرايز انساني داشته باشند و نيازهاي بشر را به خوبي درك كنند و به عنوان الگو قابل پيروي باشند.

3. «ذِكْر» در اصل به معناي حفظ كردن يا يادآوري است. اين يادآوري گاهي به وسيله ي دل و باطن و گاهي به وسيله ي زبان و لفظ است؛ از اين رو قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز از مصاديق ذكر هستند؛ چون حقايق را بازگو كرده، مايه ي ذكر و توجه انسان و دوري او از غفلت ها هستند.

4. بسياري از مفسران قرآن برآن اند كه مقصود از «اهل ذِكر» در

اين آيه، دانشمندان يهود و مسيحيت هستند؛ چراكه آيه از مشركان مي خواهد كه اگر در مورد بشر بودن پيامبران قبلي ترديد داريد، به دانشمندان اهل كتاب مراجعه كنيد. آنان منبع خوبي براي مشركان به شمار مي آمدند؛ چون هم در مخالفت با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با مشركان هم عقيده بودند و هم افراد مطلعي بودند.

البته اين تفسير نوعي بيان مصداق آيه در زمان نزول آن است، و گرنه مفهوم آيه عام است و شامل همه ي متخصصان و آگاهان در هر عصر مي شود.

5. برخي مفسران برآن اند كه مقصود اين آيه مراجعه و پرسش از اهل

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 254

اطلاع و متخصصان هر رشته است و به اين آيه در مورد تقليد جاهل از عالم و پيروي مردم از مراجع تقليد و لزوم مراجعه به مجتهدان، كارشناسان و متخصصان استناد شده است. «1»

هم سؤال از علم خيزد هم جواب

هم چنان كه خار و گل از خاك و آب (مولوي)

6. مراجعه ي افراد غيرمتخصص به متخصصان و صاحب نظران، يك امر عقلايي است كه مورد اشاره و تأكيد قرآن قرار گرفته است، ولي بايد توجه داشت كه لازم است انسان به متخصصان درستكار و صادق مراجعه كند و به همين دليل عدالت و تقوا در مورد مراجع تقليد شرط شده است.

7. در برخي از احاديث شيعه و اهل سنت حكايت شده كه مقصود از ذكر، قرآن يا شخص پيامبر صلي الله عليه و آله است و منظور از اهل ذكر، همان امامان و اهل بيت عليهم السلام هستند كه مي توانيم از آنان پرسش كنيم و آگاه شويم. «2» البته امامان عليهم السلام از

مصاديق كامل آيه هستند ولي معناي آيه در آنها منحصر نمي شود.

8. در اين آيه اشاره شده كه هر جا نمي دانيد، پرسش كنيد. اين يكي از آداب پرسشگري است كه انسان در جايي كه مي داند براي خودنمايي يا زير سؤال بردن ديگران پرسش نكند و هر جا هم كه نمي داند، سكوت نكند و خجالت نكشد و بپرسد.

خود نمي داني و از خلق نمي پرسي

فارغ از مشكل و بيگانه ز آساني (پروين)

9. پيامبران فقط از ميان مردان برگزيده مي شدند و وحي به زناني هم چون مريم، وحي تشريعي و نبوّتي نبود بلكه خبرها يا بيان وظايف

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 255

شخصي بود كه در مورد پيامبران و غير پيامبران از مردان و زنان الهي وجود داشت. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبران الهي جز بشر نبوده اند، پس بهانه جويي نكنيد.

2. در مورد هر مسئله اي به كارشناس و متخصص آن مراجعه كنيد.

3. اگر مسئله اي را نمي دانيد (خجالت نكشيد و) بپرسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي نحل به تفسير پيامبر صلي الله عليه و آله بر قرآن و تفكّر در آن اشاره كرده، مي فرمايد:

44. بِالْبَيِّنتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

(پيامبران را) با دليل هاي روشن (معجزه آسا) و نوشته هاي متين (فرستاديم.) و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را كه به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «بَيّنات» به معناي «دلايل روشن» است. ممكن است در اين جا اشاره به معجزات و ساير دليل هاي پيامبران باشد كه حقانيت آنان را اثبات مي كند.

2.

«زَبُور» به معناي «كتاب ها» است و مقصود كتاب هاي آسماني پيامبران است «2».

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 256

3. پيامبران هم معجزه و دليل عقلي داشتند و هم دليل هاي نقلي و كتاب آسماني، تا مردم تفكر كنند و در تشخيص حق و باطل گرفتار اشتباه نشوند.

4. قرآن براي همه ي مردم و مخاطب آن همگان هستند، اما بر شخص پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده و او مفسّر قرآن است؛ يعني بيان پيامبر در كنار وحي الهي قرار دارد و مشكلات قرآن را بايد از او پرسيد؛ او به دقايق وحي آگاه تر است و از طريق خدا راه نمايي مي شود و در بيان خود معصوم است. «1»

5. اولين مفسّر قرآن پيامبر صلي الله عليه و آله است. ايشان هر آيه اي از قرآن را كه براي مردم مبهم يا مجمل بود، تبيين مي كردند، متشابهات و ناسخ و منسوخ و مطالب مشكل آن را واضح مي نمودند و وظايف كلي هم چون نماز و حج را تشريح مي كردند.

6. برخي مفسران از اين آيه استفاده كرده اند كه خبر واحد غيرقطعي در تفسير قرآن حجّت نيست؛ چراكه يقين آور و بيان قطعي قرآن نيست.

احاديثي مي توانند قرآن را تفسير كنند كه هم چون روايات متواتر و قرينه دار، قطعي باشند «2» و احاديث ديگر به عنوان شاهد و مؤيد به كار مي روند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن مايه ي تذكّر، يادآوري و غفلت زدايي است. «3»

2. وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله بيان و تفسير قرآن است.

3. نزول قرآن زمينه ساز تفكّر انسان هاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 257

قرآن كريم در آيات چهل و پنجم تا چهل و هفتم سوره ي نحل با بيان چهار

نوع عذاب الهي، به توطئه گران گناهكار هشدار مي دهد و مي فرمايد:

45- 47. أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُواْ السَّيِّئَاتِ أَن يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَايَشْعُرُونَ* أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُم بِمُعْجِزِينَ* أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَي تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ

پس آيا كساني كه فريبكاري بد مي كنند، ايمن شده اند از اين كه خدا آنان را در زمين فرو برد يا از جايي كه (با درك حسّي) متوجه نمي شوند، عذاب به سراغشان آيد؟!* و يا در حال رفت و آمدشان، (عذاب) آنان را بگيرد، و آنان عاجز كننده (خدا) نيستند؟!* يا با كاستن تدريجي و هراس انگيز آنان را گرفتار سازد؟! چراكه پروردگار شما، حتماً مهربان [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به افرادي كه نقشه هاي بد مي كشند «1» و توطئه مي چينند تا به هدف هاي شوم خود برسند و نور قرآن و اسلام را خاموش سازند و مؤمنان را آزار دهند، هشدار داده شده است.

2. در اين آيات به چهار نوع عذاب الهي كه در انتظار توطئه گران است اشاره شده كه عبارت اند از:

الف) اين كه پوسته ي زمين در اثر زلزله اي شكافته شود و همه ي توطئه گران را در كام خود فروبرد.

البته اين نوع از عذاب متناسب با توطئه گراني هم چون قارون هاست كه در صف مستكبران خطرناك هستند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 258

ب) اين كه عذاب الهي در حال غفلت آنان را فرو گيرد، كه اين نوع عذاب متناسب با توطئه گراني است كه در هوا و هوس خود غرق هستند و ناگهان عذاب دامنشان را مي گيرد.

ج) اين كه عذاب در حال رفت و آمد به سراغشان بيايد، كه اين نوع عذاب متناسب دنياپرستان زراندوز است

كه شب و روز در حال تلاش براي جمع ثروت بيش تر هستند كه در همان حال گرفتار عذاب الهي مي شوند و نمي توانند مانع عذاب شوند و از چنگال آن فرار كنند. «1»

د) اين كه عذاب به صورت تدريجي و در ضمن هشدارهاي پي درپي به سراغ توطئه گران مي آيد؛ يعني هر روز با حوادث دردناكي كه اطراف آنها به وقوع مي پيوندد برخي نزديكان توطئه گران گرفتار عذاب هاي متنوع مي شوند تا شايد بيدار شوند.

البته اين گونه عذاب ها براي كساني است كه هنوز احتمال بازگشت و هدايت آنان وجود دارد. «2»

3. در پايان اين آيات اشاره شده كه اگر عذاب هاي الهي به ناگهان فرو نمي آيند و پس از هشدارهاي تدريجي واقع مي شوند به خاطر آن است كه پروردگار شما بسيار مهربان است و رحمت و حكمت او اجازه نمي دهد كه سريعاً همه را مجازات كند.

4. توطئه گران از عذاب هاي الهي در امان نيستند و همين احتمال مجازات كافي است كه دست از توطئه بردارند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 259

آموزه ها و پيام ها:

1. توطئه گران ايمن نباشند كه ممكن است خدا آنان را با انواع مجازات ها كيفر دهد.

2. هيچ كس نمي تواند مانع عذاب الهي شود.

3. هشدارها و مجازات هاي تدريجي خدا به خاطر مهرباني او به شماست كه مي خواهد شما را تربيت كند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هشتم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در صحنه ي آفرينش و سايه هاي مخلوقات و كرنش آنها در برابر او اشاره كرده، مي فرمايد:

48. أَوَ لَمْ يَرَوْاْ إِلَي مَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيْ ءٍ يَتَفَيَّؤُاْ ظِللُهُ عَنِ الْيَمينِ وَالشَّمَآئِلِ سُجَّداً لِّلَّهِ وَهُمْ دخِرُونَ

و آيا به چيز [هاي] ي كه خدا آفريده است، نظر نكرده اند، كه سايه هايش

از [جانب هاي راست و چپ در حركتند، در حالي كه آنان براي خدا سجده كنان فروتنند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. تابش نور خورشيد بر چيزها موجب مي شود كه يك طرف آنها به خوبي ديده شوند و در طرف ديگرشان سايه ايجاد مي شود و اين سايه ها و روشن ها در طول روز از جهتي به جهت ديگر منتقل مي شوند.

سايه ها كه نبودن يا كمبود نور در فضا هستند، يكي از نشانه هاي عظمت خدا و داراي فوايد زيادي هستند كه برخي از آنها عبارت اند از:

الف) نوازش متناوب سايه ها بر گياهان، مانع تابش مداوم آفتاب و سوختن آنها مي شود.

ب) سايه ها در بيابان هاي خشك عامل نجات بخش انسان ها و حيوانات از گرماي سوزان هستند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 260

ج) نيم سايه ها و سايه روشن ها عامل مؤثري در ديدن چيزهاي اطراف ما هستند. «1»

د) سايه ي كره ي زمين سبب پيدايش شب مي شود كه زمينه ساز استراحت و تجديد قواي انسان و طبيعت است. «2»

2. «سجده» در اصل به معناي نهايت فروتني و پرستش است كه يكي از مصاديق آن سجده ي انسانهاست، ولي منحصر به اين مورد نيست و در سراسر جهان هستي، همه ي موجودات تكويناً تسليم قوانين خدا هستند و از اين مسير رو برنمي تابند و اين نوعي كرنش، فروتني و سجده در پيشگاه خدا و نشان دهنده ي عظمت، قدرت و علم اوست و سجده ي سايه ها و آيه بودن آنها نيز در همين رابطه معنا مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد انعكاس نور و سايه ها مطالعه كنيد كه يكي از منابع خداشناسي است.

2. همه ي هستي، حتي سايه هاي آنها، در برابر خدا كرنش و فروتني دارند.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 261

قرآن كريم در آيات چهل و

نهم و پنجاهم سوره ي نحل به كرنش همه ي موجودات و ويژگي هاي فرشتگان اشاره كرده، مي فرمايد:

49 و 50. وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّموتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ دَآبَّةٍ وَالْمَلئِكَةُ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ* يَخَافُونَ رَبَّهُم مِن فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ

آنچه از جنبندگان در آسمان ها و آنچه در زمينند و فرشتگان، تنها براي خدا سجده مي كنند؛ در حالي كه آن (فرشتگ) ان تكبّر نمي ورزند.* (و) از (مخالفت) پروردگارشان، كه بر فراز آنها (حاكم) است، ترسانند؛ و آنچه را فرمان داده شده اند انجام مي دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ذيل آيه ي قبل بيان شد كه مقصود از سجده در اين جا، كرنش و فروتني و پرستش خداست؛ يعني همه ي موجوداتي كه در آسمان ها و زمين هستند، تسليم خدا و قوانين اويند و از اين مسير منحرف نمي شوند؛ پس در حقيقت همه ي مخلوقات به صورت تكويني براي خدا كرنش و سجده مي كنند. «1»

همه از بهر خدا سرگشته و فرمانبردار

شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري 2. در اين آيه و برخي آيات ديگر «2» قرآن اشاره شده كه جنبندگاني در آسمان ها و زمين هستند؛ پس وجود موجودات زنده مخصوص سطح كره ي

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 262

زمين نيست، بلكه در جوّ اطراف زمين نيز موجودات زنده اي وجود دارند و نيز ممكن است در كرات ديگر نيز موجودات زنده اي باشند. «1»

3. در اين آيات سه ويژگي براي فرشتگان «2» بيان شد:

الف) كم ترين استكباري در برابر خدا ندارند و كاملًا تسليم اويند.

ب) احساس مسئوليت مي كنند و از مخالفت پروردگارشان مي هراسند.

ج) مأموريت هاي خود را به خوبي انجام مي دهند، كه اين ويژگي، انعكاس عملي آن دو ويژگي رواني آنهاست.

4. از اين

آيه به انضمام آيات ديگر قرآن «3» استفاده مي شود كه فرشتگان تكاليفي دارند، اما معصوم هستند و از فرمان خدا سرپيچي نمي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. تمام هستي تنها در برابر خدا تسليم و فروتن هستند.

2. همه ي موجودات فرمان بردار خداوند هستند (پس شرط انصاف نيست كه تو اطاعت نكني).

3. فرشتگان فروتن، خداترس و معصوم هستند.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 263

قرآن كريم در آيات پنجاه و يكم و پنجاه و دوم سوره ي نحل به توحيد و دلايل آن و لزوم حفظ خود اشاره كرده، مي فرمايد:

51 و 52. وَقالَ اللَّهُ لَاتَتَّخِذُواْ إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ* وَلَهُ مَا فِي السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِباً أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ

و خدا فرمود: «دو معبود (براي خود) مگيريد، چراكه او تنها معبود يگانه است؛ پس فقط از (مخالفت) من بهراسيد!»* و آنچه در آسمان ها و زمين است، فقط از آنِ اوست؛ و دين پايدار (خالص) تنها از آنِ اوست؛ پس آيا از (عذاب) غير خدا، خودنگهداري مي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه وجود دو معبود نفي شده است، در حالي كه مشركان عرب معبودها و بت هاي بسياري داشتند. اين تعبير، يا اشاره به نفي دوگانه پرستي زرتشتيان است، يا اين كه همه ي معبودها را در عنوان «باطل» يا «غير خدا» و «بت نفس» جمع كرده و به صورت واحدي به آنها اشاره كرده است و يا اين كه مقصود آيه آن است كه پرستش دو معبود غلط است، چه رسد به پرستش معبودهاي متعدد. «1»

2. در اين آيه اشاره شده كه فقط از خدا هراس داشته باشيد؛ يعني اگر معبودي جز خدا نيست، پس قانون گذار و

مجازات كننده ي متخلفان نيز يكي است، پس فقط از مخالفت با او و عذاب او بهراسيد و از مخلوقات ضعيف ترسي به خود راه ندهيد.

3. خدا موجودي محبوب و دوست داشتني است؛ «2» چرا كه كمال و خير محض است، پس ترس از ذات او معنا ندارد و اگر كسي مي هراسد، از مقام عدالت و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 264

كيفر مخالفت با اوست؛ همان طور كه در برخي آيات اشاره شده است. «1»

4. در آيه ي اول، نخست به نفي شرك پرداخت و سپس توحيد را بيان كرد؛ يعني اول بايد دل را از افكار انحرافي پاك ساخت تا جاي سخن حق باز شود و توحيد در آن جاي گزين گردد.

5. در اين آيات به دو دليل توحيد اشاره شده است:

الف) خدا مالك تمام هستي است؛ پس تنها او سزاوار پرستش است، نه بت هايي كه مالك هيچ چيز نيستند.

ب) همواره دين خالص از ناحيه ي خداست و اوست كه قوانين را مشخص مي سازد، پس بايد تنها از او اطاعت كنيم.

6. «واصِب» در اصل به معناي «دوام» است و برخي آن را «خالص» و در برخي احاديث «اطاعت» معنا كرده اند. «2»

ممكن است كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد؛ چون اين معاني لازم و ملزوم يك ديگرند؛ «3» يعني تا چيزي خالص نباشد، دوام نمي يابد و اگر دين خالص باشد اطاعت آن واجب است، چون قانون الهي است.

7. مقصود از «دين» در اين آيه يا پرستش و اطاعت خداست و يا مجموعه ي قوانين الهي؛ «4» البته اين دو معنا ملازم يك ديگرند و مانعي ندارد كه هر دو مقصود آيه باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك نورزيد و به توحيد روي آوريد.

2.

مالكيت و قانون گذاري جهان از آن خداست، پس تنها او سزاوار پرستش است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 265

3. فقط از مخالفت خدا بترسيد و خودتان را از عذاب او حفظ كنيد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و سوم تا پنجاه و پنجم سوره ي نحل به واكنش هاي انسان در برابر ناراحتي ها و فطرت توحيدي و ناسپاسي عملي او اشاره كرده، مي فرمايد:

53- 55. وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ* ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنكُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ* لِيَكْفُرُواْ بِمَآ ءَاتَيْنهُمْ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

و آنچه شما از نعمت داريد، از خداست؛ سپس هنگامي كه زيان به شما رسد، پس تنها به سوي او ناله و زاري مي كنيد.* سپس هنگامي كه زيان را از شما برطرف كند، بناگاه دسته اي از شما به پروردگارشان شرك مي ورزند!* تا آنچه را به آنان داده ايم، ناسپاسي كنند! پس (چند روزي از دنيا) بهره گيريد، و [لي در آينده خواهيد دانست!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دليل سوم توحيد و لزوم پرستش خداي واحد اشاره شده است؛ يعني اگر مقصود از پرستش، سپاس نعمت هاست، بدانيد كه همه ي نعمت ها از سوي خداست و بت ها به شما نعمتي نداده اند كه سپاس گزاري آنها لازم باشد.

2. در اين آيات به دليل چهارم توحيد نيز اشاره شده كه همان فطرت توحيدگراي انسان است. منظور آن است كه اگر مقصود از پرستش دفع ناراحتي ها و مشكلات است، آن هم از ناحيه ي خداست و از اين روست كه در هنگام ناراحتي هاي سخت ناخودآگاه به سوي خدا مي رويد و ناله مي كنيد «1» و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص:

266

از بت ها در اين موارد كاري ساخته نيست.

3. فطرت توحيدگرا در همه ي انسان ها وجود دارد؛ در حالت عادي، پرده هاي غفلت، غرور، تعصب، جهل و خرافات آن را مي پوشاند، اما به هنگامي كه تندباد مشكلات مي وزد، پرده ها كنار مي رود و نور فطرت آشكار مي شود و انسان خالصانه خدا را مي خواند و همين كه خدا مشكلات را برطرف مي سازد، باز پرده هاي غفلت مي آيد و انسان هاي ناسپاس مشرك مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر خدا نعمت دهنده و پناهگاه شماست، پس تنها او سزاوار پرستش است.

2. ريشه ي همه نعمت ها خداست (پس آن ها را تصادفي و شانسي نپنداريد).

3. مشكلات زندگي، فطرت توحيدي انسان را هويدا مي سازد.

4. همان گونه كه در مشكلات به ياد خدا هستيد، در هنگام راحتي هم به ياد او باشيد و ناسپاسي نكنيد.

5. رفاه زدگي زمينه ساز غفلت و شرك است.

6. ناسپاسي و كام يابي هاي كفرآلود، زمينه ساز قهر الهي است.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و ششم و پنجاه و هفتم سوره ي نحل به بدعت ها و عادت هاي زشت مشركان در مورد خدا اشاره كرده و با هشدار به آنها مي فرمايد:

56 و 57. وَيَجْعَلُونَ لِمَا لَايَعْلَمُونَ نَصِيباً مِّمَّا رَزَقْنهُمْ تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ* وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنتِ سُبْحنَهُ وَلَهُم مَّا يَشْتَهُونَ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 267

و از آنچه به آن (مشرك) ان روزي داده ايم، سهمي براي آنچه (از بت ها كه سود و زيانشان را) نمي دانند قرار مي دهند؛ به خدا سوگند، (در رستاخيز،) از آنچه همواره [دروغ مي بنديد، قطعاً بازپرسي خواهيد شد!* و (مشركان) دختران را براي خدا قرار مي دهند؛ در حالي كه تنها براي [خود] شان، آنچه را ميل دارند (قرار مي دهند)؛ او منزه است (از اين كه

فرزندي داشته باشد)

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات در حقيقت مشركان را محكوم مي سازند؛ يعني در آيات پيشين دلايلي براي توحيد بيان شد و اينك در اين آيات، عقايد خرافي و بدعت هاي مشركان بيان مي شود تا دليل ديگري براي محكوميت آنان باشد.

2. قرآن كريم در برخي آيات اشاره كرده «1» كه مشركان بخشي از چهارپايان و زراعت خود را براي بت ها قرار مي دادند و در راه آنها هزينه مي كردند.

در اين آيه اين عمل را محكوم ساخته است؛ چراكه بت ها سود و زياني ندارند تا سرمايه اي براي آنها هزينه شود.

3. مشركان در مورد اعمال خرافي شان در قيامت بازپرسي مي شوند و روشن است كه بازپرسي قيامت مقدمه ي عذاب آنهاست.

4. در آيات متعدد قرآن «2» اشاره شده كه مشركان عرب فرشتگان را دختران خدا مي پنداشتند. اين پندار ممكن است از بقاياي عقايد خرافي اقوام گذشته بوده باشد كه به خاطر پوشيده بودن فرشتگان (هم چون زنان) و يا به خاطر لطافت وجودي آنان، مي پنداشتند كه فرشتگان نيز زن هستند، در حالي كه زن و مرد بودن از عوارض جسم مادي است و فرشتگان اصولًا

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 268

مادي نيستند تا مرد يا زن باشند. «1»

5. مشركان دختران را براي خدا قرار مي دادند، در حالي كه براي خودشان پسراني قرار مي دادند و از جنس دختر ناخشنود بودند و آن را مايه ي ننگ مي دانستند و حتي آنها را زنده به گور مي كردند.

البته اين مطلب از عقايد خرافي مشركان است و بدين معنا نيست كه قرآن عقايد آنها را پذيرفته باشد.

6. در اين آيه بيان شده كه خدا پاك و منزه است از اين كه دختر داشته باشد؛ چون اصولًا

فرزند داشتن به سبب نياز است و خدا نيازي ندارد تا فرزندي اختيار كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا اعمال خرافي را برنمي تابد و از مشركان بازپرسي مي كند.

2. رزق مشركان را خدا مي دهد، پس حق ندارند به هر گونه كه مي خواهند آن را مصرف كنند.

3. خدا عقايد خرافي را برنمي تابد.

4. كژانديشان بر اساس ميل خود، عقايدي را انتخاب مي كنند (و تابع دليل و منطق نيستند).

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و هشتم و پنجاه و نهم سوره ي نحل به واكنش زشت مشركان در مورد دختران و زنده به گور كردن آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

58 و 59. وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَي ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ كَظِيمٌ* يَتَورَي مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَي هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَآءَ مَا يَحْكُمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 269

و هر گاه به يكي از آن (مشرك) ان مژده (تولد) دختر داده شود، چهره اش سياه مي گردد؛ در حالي كه او خشم شديد (خود) را فرو برد.* از بدي آنچه به او مژده داده شده، از قوم [خود] پنهان مي شود؛ (و فكر مي كند كه) آيا او را با خواري نگه دارد، يا در خاك پنهانش كند؟! آگاه باشيد كه چه بد داوري مي كنند!

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد تاريخچه ي زنده به گور كردن دختران، اين گونه حكايت كرده اند كه ميان دو قبيله در زمان جاهليت جنگي رخ داد و گروه پيروزمند، دختران و زنان قبيله ي شكست خورده را به اسارت بردند؛ و پس از مدتي كه صلح برقرار شد و اسيران به قبيله ي خود بازگشتند، برخي از دختران اسير كه با مردان فاتح ازدواج كرده بودند،

ترجيح دادند كه در ميان دشمنان بمانند و به زندگي خود ادامه دهند، اين كار بر پدران دختران سخت گران آمد و مايه ي سرزنش آنها گرديد؛ و از اين رو برخي سوگند ياد كردند كه هرگاه در آينده دختري پيدا كردند، با دست خود نابودش كنند كه به دست دشمن نيفتد. «1»

2. زنده به گور كردن دختران كه در ميان برخي از مردم جاهليت رواج يافته بود، در اسلام به شدت محكوم شد و قرآن كريم در چند آيه اين عمل غير انساني و وحشت آور را سرزنش كرد «2» و با اين آدم كشي به مبارزه برخاست و از حقوق زنان دفاع كرد.

3. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به زنان احترام مي گذاشت و دخترش، فاطمه عليها السلام را بسيار دوست داشت و ادامه ي نسل ايشان از فاطمه عليها السلام بود. او دختران را

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 270

گل هاي خوش بوي زندگي معرفي مي كرد. «1»

از ايشان حكايت شده كه فرمودند:

دختران چه فرزندان خوبي هستند! هم پرمحبت و هم كمك كننده و هم مونس و هم پاك و پاك كننده اند. «2»

و توصيه مي كرد كه در هنگام هديه و تحفه دادن، اول به دختران بدهيد و آنان را شاد كنيد؛ كه هر كس دخترش را شاد كند، چنان است كه گويي يكي از فرزندان اسماعيل عليه السلام را آزاد كرده باشد. «3»

4. انسان، در اثر عقايد خرافي، ممكن است به جايي برسد كه انسانيت و عواطف خود را زير پا بگذارد و عزيزترين افراد خود را قرباني خرافات كند و يا عمري را با ناراحتي رواني واحساس ذلّت به سر برد.

5. در عصر ما نيز برخي

از مستكبران، زنان را به نابودي و خواري مي كشانند و از آنان استفاده هاي ابزاري مي كنند. اينان نيز به صورتي جديد شخصيت زنان را زنده به گور مي كنند و به نوعي ديگر در حق زنان جنايت مي كنند. آري؛ جاهليت قرن بيستم و جاهليت عرب، هر دو حقوق زنان را پاي مال مي كنند، فقط روش هاي آنان متفاوت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. تحقير زنان و ناراحتي از وجود دختران، پندار غلط جاهلي است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 271

2. عقايد خرافي و اعمال غير انساني در مورد زنان را رها كنيد كه بدكاري است.

3. عقايد خرافي و باطل، عامل ناراحتي هاي روحي براي صاحبان آنهاست.

***

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي نحل به صفات عالي خدا و صفات بد كافران اشاره كرده، مي فرمايد:

60. لِلَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَي وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

مثال بد، براي كساني است كه به آخرت ايمان نمي آورند، و مثال والاتر فقط از آنِ خداست؛ و او شكست ناپذيرِ فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «مَثَل» در اين آيه، همان صفات و ويژگي هاست؛ صفات خوب هم در خدا وجود دارد و هم در انسان ها، ولي صفات بد فقط در انسان ها وجود دارد.

2. در اين آيه به ريشه ي انحرافات، عقايد خرافي و اعمال ناپسند اشاره كرده و منظور آن است كه اگر مشركان عقايد خرافي دارند و با زنان بد رفتاري مي كنند، به خاطر آن است كه به آخرت ايمان ندارند و منتظر برپايي دادگاه الهي و كيفر و پاداش آن نيستند، در نتيجه، دست به هر عملي مي زنند و گرفتار هر صفت ناپسندي مي شوند.

3. صفات عالي تنها از آنِ خداست. انسان ها هر اندازه كه

به خدا نزديك شوند، از علم، قدرت و حكمت او بهره مند مي شوند و از خرافات و اعمال ناپسند فاصله مي گيرند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. معادباور شويد كه منشأ صفات زشت، ايمان نداشتن به آخرت است.

2. برترين كمالات و صفات فقط از آن خداست (پس اگر شما هم صفات نيكو مي طلبيد به سوي خدا بياييد).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 272

قرآن كريم در آيه ي شصت و يكم سوره ي نحل به مهلت دادن خدا به ستمكاران و اجل حتمي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

61. وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَي أَجَلٍ مُّسَمّيً فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لَايَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ

و اگر (بر فرض) خدا مردم را به خاطر ستمكاريشان مؤاخذه مي كرد، هيچ جنبنده اي بر آن [زمين باقي نمي گذارد! و ليكن آنان را تا سرآمد معين (مرگِ حتمي) به تأخير مي اندازد؛ و هنگامي كه (پايان) سرآمد آنان فرا رسد، هيچ ساعتي تأخير نمي كنند، و پيشي نمي گيرند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در حقيقت پاسخ پرسشي است كه از آيات پيشين به وجود مي آيد و آن اين كه، چرا خدا مشركان ستمكار را كه دست به اعمال غير انساني (هم چون زنده به گور كردن دختران) مي زنند، نابود نمي كند.

در اين آيه پاسخ مي دهد كه اگر خدا بخواهد ستمكاران را نابود كند، كسي باقي نمي ماند؛ چون معمولًا انسان ها خطاها و گناهان و ستم هايي بر خود يا ديگران روا مي دارند كه مستحق مجازات مي گردند؛ پس سنت و روش خدا آن است كه براي حفظ نسل بشر، تا مدت معيني، به ستمكاران مهلت مي دهد.

2. «دابّه» به معناي هر موجود جنبنده است و در اين جا،

يا مقصود انسان ها هستند «1» و يا همه ي موجودات زنده؛ زيرا جنبندگان زمين نيز براي انسان آفريده شده اند و اگر انسان ها از بين بروند، فلسفه ي وجودي آنان نيز از بين مي رود و همه نابود مي شوند.

3. در بين مردم پيامبران و اولياي پاك الهي هستند كه معصوم و از ستمكاري به دورند؛ پس مقصود از نابودي مردم روي زمين، همان نوع

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 273

انسان هاست، نه تك تك افراد آنها؛ «1» يعني اگر بنا شود افراد به خاطر ستمكاري نابود شوند، اكثر انسان ها نابود مي شوند.

4. مقصود از «اجل مُسمّي يا مدت معين، همان زمان مرگ است؛ يعني خدا به مردم تا پايان مدت عمر و زمان فرا رسيدن مرگ حتمي شان مهلت مي دهد، تا شايد ستمكاران توبه نمايند يا حجت بر آنان تمام شود؛ و وقتي مهلت پايان يافت و مرگشان فرا رسيد، از همان لحظه مجازات ها شروع مي شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. ظلم نكنيد كه كيفرهاي الهي به خاطر ستمكاري خودتان است.

2. سنت خدا آن است كه نسل بشر را حفظ كند و به ستمكاران مهلت دهد.

3. مهلت هاي خدا نيز سرآمدي دارد كه تغييرناپذير است.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و دوم سوره ي نحل به دروغ پردازي مشركان و سرنوشت عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

62. وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَي لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ

و (كافران) آنچه را كه ناخوش دارند، براي خدا قرار مي دهند؛ و زبان هايشان دروغ پردازي مي كند كه نيكي، تنها براي آنان است؛ قطعاً آتش فقط براي آنان است؛ و آنان پيشگامان (دوزخ) اند.

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص:

274

1. در آيه ي 56 همين سوره بيان شد كه مشركان دختران را دوست ندارند و آنها را براي خدا قرار مي دهند، اما پسران را كه دوست دارند براي خود قرار مي دهند.

در اين آيه نيز به همان مطلب اشاره شده است، ولي تعبيرات در اين آيه مفهومي گسترده تر دارد و شامل هر چيزي مي شود كه آنان دوست ندارند. همان طور كه در جامعه مي بينيم، پيدايش فرزندان بيمار و ناقص را خواست خدا مي دانند، اما وجود فرزندان سالم و نيكو را حاصل تلاش خود مي پندارند.

2. مقصود از «حُسني در اين آيه، يا عاقبت و فرجام نيكوست، يعني مشركاني كه معتقد به معاد بودند بيان مي كردند يا به صورت گزاره ي شرطي مي گفتند كه در رستاخيز پاداش هاي نيكو در انتظار ماست؛ و يا مقصود همان نعمت پسران است كه آن را نيكو مي دانستند. «1» سياق آيه با تفسير اول سازگارتر است.

3. مشركان مدعي نيك فرجامي خود هستند «2» ولي دروغ مي گويند؛ زيرا اعمال زشت آنان (هم چون زنده به گور كردن دختران و تهمت زدن بر خدا)، چنين پاداشي را به دنبال ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. آنچه را دوست نداريد به خدا نسبت ندهيد.

2. فرجام مشركان دروغ پرداز، آتش است.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و سوم سوره ي نحل به ولايت شيطان بر برخي ملت هاي پيشين و فرجام كار آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

63. تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَآ إِلَي أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطنُ أَعْملَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 275

به خدا سوگند، يقيناً به سوي امت هايي كه پيش از تو بودند (پيامبراني) فرستاديم؛ و [لي شيطان كارهاي آنان را در نظرشان آراست؛ و

امروز او سرپرست آنان است؛ و عذاب دردناكي براي آنهاست!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد كه فقط مشركان عرب نيستند كه با تو ستيز و لجاجت مي كنند، ملت هاي پيشين نيز با پيامبرانشان چنين مي كردند.

2. اين آيه ريشه ي مخالفت افراد با پيامبران الهي را همان وسوسه هاي شيطان مي داند. شيطان گاهي زشت ترين كارها را در نظر انسان آراسته و نيكو جلوه مي دهد؛ مثلًا زنده به گور كردن دختران را حمايت از ناموس و حفظ آبروي قبيله و نوعي افتخار معرفي مي كند.

همان طور كه در جهان ما بدترين جنايت ها و غارتگري ها در قالب ها و تعبيرات زيباي «كمك به صلح» و «حقوق بشر» انجام مي گيرد.

3. مقصود از «اليَوم» يا عصر پيامبر صلي الله عليه و آله است كه مشركان هم چون ملت هاي فريب خورده ي قبلي، پيرو شيطان شدند، به طوري كه شيطان سرپرست آنها گرديد و بر آنان ولايت يافت.

و يا آن است كه هنوز بازماندگان امت هاي منحرف پيشين وجود دارند و شيطان بر آنها مسلط است.

4. از اين آيه و آيات ديگر قرآن استفاده مي شود كه انسان هم مي تواند تحت ولايت و سرپرستي خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله قرار گيرد و هم مي تواند شيطان را سرپرست خود سازد كه هر كدام آثار خاص خود را دارد و انتخاب به عهده ي خود اوست، كه آيا ولايت خدا را بپذيرد، يا ولايت شيطان و شيطان صفتان را.

5. در اين آيه خدا به نام مقدس «اللَّه» قسم ياد كرده است. اين سوگند اهميت مطلب را روشن مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 276

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفت با رهبران الهي در طول

تاريخ بشر وجود داشته (و چيز تازه اي نيست).

2. شيطان از راه زيبا جلوه دادن اعمال، انسان ها را منحرف مي سازد.

3. وسوسه هاي شيطاني مقدمه ي ولايت و سلطه ي اوست.

4. فريب شيطان را نخوريد كه فرجام رهروان او، عذابي دردناك است.

5. توجه داشته باشيد كه چه كسي را سرپرست خود مي سازيد.

***

خداي متعال در آيه ي شصت و چهارم سوره ي نحل به هدف نزول قرآن و هدايتگري و رحمتگري آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

64. وَمَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتبَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَهُديً وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و كتابِ (قرآن) را بر تو فرو نفرستاديم مگر براي اين كه آنچه را در آن اختلاف كردند، براي آنان روشن كني؛ و رهنمود و رحمتي باشد براي گروهي كه ايمان مي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن به اختلافات بشر خاتمه مي دهد؛ وسوسه هاي شيطان و پرده هاي نفس فريبنده را از چهره ي حقايق كنار مي زند و اختلافاتي را كه در سايه ي هوس ها پديد آمده برمي چيند و نور هدايت و رحمت آن همه جا را روشن مي سازد.

2. در اين آيه اشاره شده كه هدايت و رحمت قرآن براي مؤمنان است، اما در برخي آيات ديگر آمده است كه هدايت قرآن براي همه ي مردم است. «1» اين اختلاف تعبير به خاطر آن است كه هدايت قرآني مراتبي دارد؛ برخي

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 277

مراتب آن براي عموم مردم است اما درك مراتب عالي هدايت و رحمت قرآن نياز به زمينه سازي دروني و ايمان دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از اهداف نزول قرآن، پايان دادن به اختلافات است.

2. هدايتگري و رحمتگري از اهداف قرآن است.

3. شرط دريافت برخي مراتب هدايت و رحمت قرآن، ايمان به

خداست.

***

نشانه هاي خدا

قرآن كريم در آيه ي شصت و پنجم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در نزول باران و حيات مجدد زمين اشاره مي كند و مي فرمايد:

65. وَاللَّهُ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَآ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ

و خدا از آسمان، آبي فرو فرستاد؛ و با آن زمين را، پس از مردنش زنده نمود؛ قطعاً در آن [ها] نشانه اي است براي گروهي كه گوش شنوا دارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «آسمان» در اصل به معناي جهت بالاست و در اين جا نيز به معناي بالا يا جوّ اطراف زمين است.

2. قرآن كريم در آيات متعددي به چرخه ي آب در طبيعت و فرآيندهاي آن اشاره كرده است، تا از طريق طبيعت شناسي انسان را به خداشناسي برساند و حسّ سپاس گزاري در برابر نعمت ها را در انسان ها زنده كند.

3. قرآن كريم در آيات متعددي به مسئله ي حيات زمين اشاره كرده است تا انسان بنگرد كه چگونه زمين هاي خشك و مرده، با بارش باران، دوباره زنده مي شوند و گياهان را پرورش مي دهند و اين يكي از شاهكارهاي آفرينش الهي است كه هم نشانه ي قدرت، علم و عظمت خداست و هم

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 278

نشانه اي براي امكان معاد است.

4. در اين آيه بارش باران به خدا نسبت داده شده است؛ با اين كه اين يك امر طبيعي است كه در چرخه ي گردش آب در طبيعت صورت مي گيرد، اما از آن جا كه وجود همه ي عوامل و اسباب آن را خدا ايجاد كرده و در اختيار خداست، نتايج آنها نيز به او نسبت داده مي شود، يعني اراده ي الهي از طريق اسباب عادي تحقق مي يابد.

5.

هر كس گوش شنوا داشته باشد، از آيات الهي پند مي گيرد و نواي الهي را در بارش باران مي شنود.

آموزه ها و پيام ها:

1. با طبيعت شناسي به خداشناسي برسيد.

2. گوش شنوا داشته باشيد تا نشانه هاي خدا را درك كنيد.

3. آب مايه ي حيات زمين است (پس قدر آن را بدانيم).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و ششم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در نظام شيرآوري حيوانات اشاره مي كند و مي فرمايد:

66. وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَناً خَالِصاً سَآئِغاً لِّلشرِبِينَ

و قطعاً در (وجود) دام ها، براي شما عبرتي است: از آنچه در شكم آنهاست، از ميان غذاهاي هضم شده و خون، شيري خالص به شما مي نوشانيم كه براي نوشندگان گواراست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «فَرْث» به معناي غذاي هضم شده ي درون معده است كه مواد حياتي آن جذب بدن و تفاله هاي آن دفع مي گردد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 279

2. شير از غده هاي مخصوصي كه درون پستان ها قرار دارد تراوش مي شود و مواد اصلي خود را از خون مي گيرد.

يعني اين ماده ي سفيد رنگ تميز و خالص، كه يك غذاي كامل به شمار مي آيد، از ميان غذاهاي هضم شده و از لابلاي خون به دست مي آيد، ولي رنگ و بوي هيچ كدام از اين مواد را ندارد، بلكه محصولي خالص، زيبا و گوارا براي نوشندگان است.

3. شير، حد وسط خون و غذاي هضم شده است؛ يعني نه خون خالص است و نه غذاي هضم شده ي خالص، بلكه برخي از مواد اين دو را دارد و در پستان تغييراتي در برخي مواد آن به وجود آمده و رنگ آن تغيير يافته است و حاوي

انواع ويتامين ها، مواد معدني و مواد غذايي مفيد ديگر است، كه يك غذاي كامل به شمار مي آيد.

4. در اين آيه بيان شده كه شير خالص است؛ يعني مواد آن جذب بدن مي شود و مانند غذاهاي معمولي نيست كه زايدات داشته باشد.

البته برخي مفسرين احتمال داده اند كه مقصود از واژه ي «خالص» در اين جا يكي از معاني لغوي آن، يعني «پيوند» باشد. و اين واژه اشاره به تأثيرات مفيد شير در استخوان بندي و پيوند استخواني انسان هاست. «1»

5. در احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

تنها چيزي كه مي تواند جاي آب و غذا را بگيرد، شير است. «2»

و نيز در احاديث آمده كه شير عقل انسان را زياد مي كند و ذهن را صفا مي بخشد و چشم را روشن تر، فراموشي را بر طرف، قلب را تقويت و پشت انسان را محكم مي سازد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 280

6. در اين آيه اشاره شده كه فرآيند شيرسازي و نظام دقيق آن نشانه اي از قدرت، علم و عظمت خداست كه براي انسان ها آموزنده و عبرت انگيز است.

آموزه ها و پيام ها:

1. به چهارپايان نظر كنيد و عبرت بگيريد.

2. از نظام شيرآوري حيوانات، درس خداشناسي بياموزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هفتم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در محصولات متفاوت انگور و خرما اشاره كرده، مي فرمايد:

67. وَمِن ثَمَرتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنبِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَرِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

و از محصولات درختان خرما و انگورها، [شراب مستي بخش و روزي نيكو از آن [ها] مي گيريد؛ قطعاً در آن [ها]، نشانه اي است براي گروهي كه خردورزي مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «سَكَر» در اين آيه

به معناي مُسكرات و مشروبات الكلي است كه از انگور يا خرما به دست مي آيد و نوشيدن آن عقل انسان را موقتاً زايل مي سازد؛ يعني باعث سُكر و مستي مي شود. «1»

2. در اين آيه به غذاي نيكويي اشاره شده كه از خرما و انگور به دست مي آيد؛ يعني انسان مي تواند با استفاده از انگور، آب ميوه و شيره غذاهاي نيرو بخش تهيه كند؛ همان طور كه از خرما، شيره ي مقوّي تهيه مي شود.

3. خرما و انگور مي توانند محصولات متفاوتي در اختيار بشر قرار دهند؛ يعني انسان هم مي تواند از آنها غذاهاي نيكو تهيه كند و هم مي تواند از آنها

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 281

سوء استفاده كند و غذاهاي زيان بخش و مست كننده تهيه نمايد.

اين تعبيرات آيه از اولين اخطارهاي قرآن در مورد محكوميت و ممنوعيت شراب است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. چيزهاي مست كننده، غذاي نيكويي نيست.

2. مسئول سوء استفاده از خرما و انگور خود انسان ها هستند.

3. خردورزان در محصولات متفاوت درختان، نشانه هاي خدا را مي بينند.

4. از گياه شناسي به خداشناسي برسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هشتم سوره ي نحل به الهام خدا به زنبور عسل و شگفتي هاي خانه سازي آن اشاره كرده، مي فرمايد:

68. وَأَوْحَي رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ

و پروردگارت به زنبور عسل وحي (: الهام غريزي) نمود كه: «از بخشي از كوه ها و از درختان و از آنچه داربست مي كنند، خانه هايي برگزين؛

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي نحل به مناسبت همين آيه، «نحل» (زنبور عسل) ناميده شده است.

2. «وحي» در اصل به معناي اشاره ي سريع و مخفيانه ي سخن است و در قرآن كريم در معاني مختلفي به كار

رفته است كه برخي از آنها عبارت اند از:

الف) «وحي تشريعي» كه به سوي پيامبران فرستاده مي شد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 282

ب) «اشاره» كه در داستان زكريا آمده است. «1»

ج) «الهام آگاهانه» كه به سوي اولياي الهي، هم چون مريم و مادر موسي فرستاده شد. «2»

د) «الهام غريزي ناخود آگاه»، همان طور كه در اين آيه در مورد زنبور عسل آمده است. «3»

3. هر چند وحي به صورت الهام غريزي، مخصوص زنبور عسل نيست و در تمام حيوانات وجود دارد، اما در قرآن به اين مطلب به صورت ويژه اشاره شده است تا توجه انسان را به زندگي عجيب و نظم فوق العاده و غريزي اين حيوان جلب كند.

4. در اين آيه قبل از هر چيز به خانه سازي زنبور عسل اشاره شده است.

مسكن مناسب از اساسي ترين نيازهاي زندگي است. ساختمان هاي شش ضلعي و منظم كندوهاي زنبور عسل، از عجيب ترين برنامه هاي مهندسي اين حيوان است، كه ميليون ها سال است به همين شكل ساخته مي شود.

5. خانه ي زنبور عسل بهتر است در مكان بلندي هم چون كوه يا درخت يا داربست باشد، تا به خوبي بتواند از آن استفاده كند؛ و شايد از مقدم شدن كوه ها، بتوان استفاده كرد كه بهترين عسل ها، عسل كوهستان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اعمال حيوانات بر اساس الهام و غريزه اي است كه خدا در نهاد آنها قرار داده است.

2. از حشره شناسي به خداشناسي برسيد.

3. در خانه سازي زنبور عسل تفكر كنيد و نشانه هاي خدا را در آن بيابيد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 283

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و نهم سوره ي نحل باز هم به نشانه هاي خدا در زندگي زنبور عسل و شفا بخشي

عسل اشاره كرده، مي فرمايد:

69. ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْونُهُ فِيهِ شِفَآءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

سپس از همه محصولات بخور و راه هاي پروردگارت را فروتنانه بپيماي.» از شكم هايشان نوشيدني (: عسل) بيرون مي آيد كه رنگ هايش متفاوت [و] در آن براي مردم درماني است؛ قطعاً در آن [ها] نشانه اي است براي گروهي كه تفكّر مي كنند!

نكته ها و اشاره ها:

1. «ذُلَل» در اصل به معناي رام و تسليم است؛ يعني زنبوران عسل رام و فروتنانه به راه خود مي روند و يا اين كه راهي رام و هموار را مي پيمايند. «1» پژوهش هاي حشره شناسان نشان داده كه صبحگاهان گروهي از زنبوران عسل، گل ها و مناطق آنها را شناسايي مي كنند و به كندو بازمي گردند و به اطلاع ديگران مي رسانند و جهت اين راه ها را به شيوه هايي هم چون پراكندن بوي مخصوص، نشانه گذاري مي كنند تا به راحتي زنبوران ديگر بروند و از گل ها استفاده كنند. «2»

2. در اين آيه اشاره شده كه زنبوران عسل از همه ي محصولات، يعني مواد قندي بُن گل ها و نيز از تخمدان گل ها و دم برگ ها و ميوه ها استفاده مي كنند تا عسل بسازند. «3»

3. عسل از درون شكم زنبوران عسل بيرون مي آيد. حشره شناسان برآن اند كه زنبوران عسل، شيره هاي گل ها را به برخي از حفره هاي درون بدن

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 284

خود مي فرستند و مانند يك كارخانه ي شيميايي كوچك، تحوّلاتي در آنها ايجاد مي كنند و عسل مي سازند.

4. عسل ها داراي رنگ هاي متفاوتي هستند (قهوه اي، نقره اي، زرد، شفاف، تيره و ...) كه اين تفاوت رنگ ها به خاطر تنوّع موادي است كه از آنها استفاده مي كنند و مناسب

ذوق هاي مختلف انسان ها نيز هست و در تحريك اشتها مؤثر است.

5. عسل شفابخش است. اين مطلبي است كه دانشمندان و متخصصان تغذيه بر آن پافشاري دارند و تصريح مي كنند كه از طرفي عسل، غذايي نيروبخش و زودجذب است كه عامل رفع خستگي و داراي مواد غذايي، ويتامين ها و مواد معدني بسيار مفيد است.

و از طرف ديگر، خواص درماني زيادي دارد و در بهبود بسياري از بيماري ها مؤثر است؛ از جمله در مورد برخي بيماري هاي معده، روده، برخي ناراحتي هاي عصبي و حتي در مورد برخي بيماري هاي پوستي و لطافت آن مؤثر است. «1»

البته بايد توجه كنيم كه شفابخش بودن عسل به صورت نوعي است؛ يعني نوع عسل ها براي نوع انسان ها فوايد شفابخشي دارند، اما ممكن است در موارد استثنايي به خاطر شرايطي خاص، يا در زماني و يا براي فردي خاص عوارض جانبي داشته باشد كه تشخيص اين امور با پزشكان است؛ همان طور كه برخي داروها در برخي شرايط مضرّ است.

6. آيه ي شصت و پنجم اين سوره نزول باران را نشانه ي خدا معرفي كرد، براي گروهي كه گوش شنوا دارند؛ يعني صداي ريزش باران هم كافي است كه انسان را بيدار كند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 285

و آيه ي شصت و هفتم تفاوت محصولات خرما و انگور را نشانه ي خدا معرفي كرد براي گروهي كه تعقّل مي كنند؛ يعني درك اين مطلب نياز به خردورزي دارد.

و آيه ي شصت و نه مطالعه در حالات زنبور عسل را نشانه ي خدا معرفي كرد براي كساني كه تفكر مي كنند؛ يعني درك عظمت آفرينش در نظام عجيب زندگي زنبور عسل و شفابخشي شهد آن، نياز به خردورزي عميق ندارد بلكه تفكري

در مورد آن كافي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در رفتار زنبور عسل و شهد عسل آن تفكر كنيد تا نشانه هاي خدا را ببينيد.

2. عسل براي انسان ها خواص درماني دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتادم سوره ي نحل به نشانه هاي علم و قدرت خدا در آفرينش، مرگ و پيري اشاره كرده، مي فرمايد:

70. وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّيكُمْ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَي أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَايَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ

و خدا شما را آفريد، سپس (جان) شما را به صورت كامل مي گيرد؛ و از شما كسي است كه به خوارترين (دوران) عمر برگردانده مي شود، تا بعد از آگاهي هيچ چيزي نداند؛ براستي كه خدا دانايِ تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «ارذَل العُمر» همان بخشي از عمر انسان است كه پست و نامطلوب است؛ يعني دوران كهولت انسان كه ناتواني و فراموشي وجود او را فرا مي گيرد و به حالات دوران طفوليت بازمي گردد و نمي تواند نيازهاي شخصي اش را برآورد. برخي مفسران آن را سن 75، 90 و يا 95 سالگي دانسته اند، ولي سن كهولت در افراد

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 286

مختلف، متفاوت است و اندازه ي خاصي ندارد. «1»

2. نشانه هاي خدا را در نعمت ها و دگرگوني هاي آنها جست و جو كنيد كه نعمت حيات و عمر را مي دهد و به هر كس هر اندازه بخواهد مي دهد و هرگاه صلاح بداند باز پس مي گيرد؛ چراكه او دانا و تواناست.

3. عمر مفيد انسان دوران آگاهي است كه معمولًا در جواني و ميان سالي است، اما دوران كهن سالي بعضي افراد، همراه با فراموشي، و كم فايده ترين دوره ي عمرشان است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مرگ و حيات به دست خداست.

2. به نشانه هاي

قدرت و علم خدا در دگرگوني هاي عمر خود توجه كنيد.

3. عمر طولاني برخي مشكلات را نيز به دنبال دارد (و براي همه مطلوب و مفيد نيست).

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و يكم سوره ي نحل به نعمت رزق هاي متفاوت و بخل و ناسپاسي برخي انسان ها اشاره كرده، مي فرمايد:

71. وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَي بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُواْ بِرَآدّي رِزْقِهِمْ عَلَي مَا مَلَكَتْ أَيْمنُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَآءٌ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ

و خدا برخي از شما را در «روزي»، بر برخي [ديگر] برتري داد؛ و [لي كساني كه برتري داده شده اند، رزقشان را به آنچه (از بردگان) كه آنان مالكند، نمي دهند، پس آنان در آن يكسان شوند؛ و آيا نعمت خدا را انكار مي كنند؟!

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 287

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران احتمال داده اند كه اين آيه اشاره به برخي اعمال مشركان باشد كه سهمي از اموال خود را براي بت هاي سنگي و چوبي قرار مي دادند اما حاضر نبودند چيزي در اختيار بردگان خويش قرار دهند. «1»

2. در اين آيه به تفاوت انسان ها در رزق اشاره شده است. اين تفاوت ها به معناي تبعيض ناروا و غيرعادلانه نيست و اين مطلب با توجه به دو نكته روشن مي شود:

الف) تفاوت هاي انسان ها گاهي در اثر ستمكاري و استثمار گروهي در جامعه است- كه از نظر اسلام محكوم است- و گاهي در اثر تفاوت استعدادهاست. «2»

كه اين آيه به همين بخش دوم تفاوت ها اشاره مي كند، و اين تفاوت استعداد انسان ها گاهي اكتسابي است و گاهي هم از مواهب الهي است.

ب) جامعه ي انساني هم چون اندام يك انسان يا بوته است كه هم ديگر را تكميل مي كنند و قسمت هاي

مختلف آن يك ديگر را ياري مي رسانند؛ به طوري كه اگر همه ي اين اعضا و قسمت ها يكسان بود، كاركرد آن مشكل يا متوقف مي شد؛ پس تفاوت هاي ميان انسان ها و استعدادهاي آنان لازمه ي به وجود آمدن جامعه اي كامل و كارآمد و به مقتضاي حكمت الهي است.

3. اسلام بر آن است كه از افراط و تفريطهاي انسان ها جلوگيري كند؛ از اين روست كه مي بينيم گاهي براي پايان دادن به حرص و دنياپرستي برخي انسان ها مي فرمايد: روزي به دست خداست و سهم هر كس را تعيين كرده اند.

و گاهي براي تشويق انسان به تلاش و جلوگيري از تنبلي مي فرمايد: هر كس براي روزي خانواده اش تلاش كند، همانند مجاهدان در راه خداست. «3»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 288

4. در اين آيه با نكوهش تنگ نظري و بخل، انسان ها را به مساوات و مواسات سفارش مي كند؛ يعني انسان مسلمان به عنوان يك برنامه ي اسلامي، بايد تلاش كند تا ميان خود و زيردستانش تا حد امكان مساوات را رعايت كند. «1»

5. در احاديث روايت شده كه ابوذر گفت از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيدم كه فرمود:

زيردستان شما برادران شما هستند؛ از آنچه مي پوشيد به آنان بپوشانيد و از آنچه مي خوريد به آنان بخورانيد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. تفاوت بين رزق انسان ها، از برنامه هاي حكيمانه ي الهي است.

2. امداد رساني و رعايت مساوات با زيردستان يك برنامه ي قرآني است.

3. امدادرساني كنيد كه كمك نكردن به ديگران، كفران نعمت الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دوم سوره ي نحل به نعمت همسران و فرزندان و ناسپاسي برخي انسان ها اشاره كرده، مي فرمايد:

72. وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوجاً وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوجِكُم

بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبتِ أَفَبِالْبطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ

و خدا براي شما از (جنس) خودتان همسراني قرار داد؛ و از همسرانتان براي شما پسران و نوادگاني مقرر كرد؛ و از پاكيزه ها به شما روزي داد؛ پس آيا به باطل ايمان مي آورند، و آنان نعمت خدا را انكار مي كنند؟!

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 289

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه يكي از نعمت هاي الهي همسراني هستند كه از جنس خود انسان و مايه ي آرامش روح و جسم و عامل بقاي نسل بشرند.

2. «حَفَدةً» در اصل به معناي كسي است كه بدون انتظار و با سرعت همكاري مي كند. در اين آيه مقصود داماد، نوه ها يا نوه ي دختري يا فرزندان بزرگ و يا هرگونه ياور است، هر چند اكثر مفسران به معناي نوه گرفته اند «1» كه نعمت بزرگي از نظر معنوي و مادي است.

3. مقصود از روزي هاي پاك و پاكيزه، هر گونه روزي پاكيزه ي مادي يا معنوي، فردي يا اجتماعي است كه همه، نعمت هاي الهي است و سرچشمه ي همه ي آنها خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به نيازهاي رواني و جسماني شما توجه دارد و همسران هم سنخ و روزي هاي پاكيزه به شما مي دهد.

2. همسر، فرزند و غذاي نيكو از نعمت هاي الهي است.

3. نسبت به نعمت هاي الهي ناسپاسي نكنيد و باطل گرا نشويد.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و سوم و هفتاد و چهارم سوره ي نحل با اشاره در مورد پرستش معبودانِ ناتوان و ناآگاهي افراد در مورد شبيه قرار دادن براي خدا هشدار مي دهد و مي فرمايد:

73 و 74. وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَايَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِّنَ السَّموتِ وَالْأَرْضِ شَيْئاً وَلَا يَسْتَطِيعُونَ* فَلَا

تَضْرِبُواْ لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 290

و غير از خدا، چيزي را مي پرستند كه هيچ رزقي را از آسمان ها و زمين براي آنان مالك نيستند؛ و توان (اين كار را نيز) ندارند.* پس براي خدا مثل ها (ي ناروا) نزنيد! [چرا] كه خدا مي داند، و شما نمي دانيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان با اين پندار به دنبال پرستش بت ها مي رفتند كه آنها را در سرنوشت و سود و زيان خود مؤثر مي دانستند. در اين آيه بيان شده كه بت ها و معبودان دروغين، هيچ گونه تأثيري در سرنوشت انسان و روزي آسماني و زميني او ندارند و حتي توانايي دخالت در اين امور را ندارند، پس آنها شايسته ي پرستش نيستند.

2. در اين آيه به روزي هاي آسماني هم چون باران، نور آفتاب و نيز روزي هاي زميني هم چون انواع ميوه ها و ماهي ها اشاره شده كه وجود همه ي آنها به دست خداست و معبودهاي ناتوان نقشي در ايجاد و پرورش آنها ندارند.

3. در اين آيه آمده كه «براي خدا مَثَل نزنيد.» مفسران در مورد مقصود اين جمله چند احتمال داده اند:

الف) اين جمله اشاره به مَثَل هاي غير صحيح مشركان دارد؛ براي مثال مي گفتند: ما شايسته ي پرستش خدا نيستيم، پس به سراغ بت ها مي رويم؛ مانند كسي كه به سلطان دست رسي ندارد و به سراغ وزراي او مي رود. اين در حالي است كه خدا در همه جا حضور دارد و در همه جا مي توان با او مناجات كرد، پس هم چون سلاطين دور از دست رس نيست.

ب) اين جمله اشاره به تشبيه هايي است كه در مورد صفات خدا مي شود؛ يعني صفات نامحدود او را با صفات محدود بندگان

مقايسه كردن و شبيه دانستن، كه عامل دوري از شناخت او مي شود؛ «1» چرا كه حتي تشبيه به نور و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 291

امثال آن از جنبه اي مفيد است و از جهاتي ناقص و نارساست.

البته مانعي ندارد كه اين آيه اشاره به هر دو معنا باشد.

4. در اين آيه اشاره شده كه انسان آگاهي كامل به ذات و صفات خدا ندارد؛ از اين رو در تشبيهات خود، به تفاوت ها توجه نمي كند و ناآگاهانه چيزهايي را به خدا نسبت مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. معبود بايد رازق و توانا باشد.

2. خدا را به چيزهاي محدود تشبيه نكنيد.

3. سرچشمه ي تشبيه هاي ناروا در مورد خدا، جهل بشر است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و پنجم سوره ي نحل در مثالي جالب، افراد مؤمن و كافر را مقايسه مي كند و مي فرمايد:

75. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَّمْلُوكاً لَّايَقْدِرُ عَلَي شَيْ ءٍ وَمَن رَّزَقْنهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرّاً وَجَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

خدا مثلي زده: برده اي زر خريد، كه توانايي بر هيچ چيزي ندارد، و شخص (آزاده باايمان) ي را كه از جانب خود، روزيِ نيكو به او روزي كرده ايم، و او پنهاني و آشكارا، از آن (در راه خدا) مصرف مي كند، آيا (اين دو نفر) مساويند؟! ستايش مخصوصِ خداست؛ ولي بيشتر آنان نمي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان همانند برده ي مملوكي هستند كه توانايي هيچ كاري را

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 292

ندارد؛ بنده اي كه زير چنگال مولايش اسير است و محدوديت در قدرت و حركت دارد و حتي نمي تواند در اموال خود تصرف نمايد.

آري؛ مشركان كه بندگي خدا را نمي كنند، در عوض

بنده و اسير ديگران هستند.

2. اين آيه مؤمنان را به افراد ثروتمندي تشبيه كرده كه همگان از امكانات آنان بهره مند مي شوند. مؤمن انسان آزاده اي است كه فقط فرمان خدا را اطاعت مي كند و اسير بندگان نيست. «1»

3. در اين آيه اشاره شده كه سرچشمه ي شرك ناآگاهي است و گرنه مشركان متوجه مي شدند كه همه ي كمالات از خداست، پس ستايش مخصوص اوست و ديگران شايسته ي پرستش نيستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بندگي مردم با آزادگي در راه خدا يكسان نيست.

2. سرچشمه ي انحراف از مسير حق، جهل است.

3. برخي مطالب را با مثال و مقايسه به ديگران آموزش دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و ششم سوره ي نحل، با مثالي ديگر رفتارهاي مؤمنان و كافران را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

76. وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَآ أَبْكَمُ لَايَقْدِرُ عَلَي شَيْ ءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَي مَوْلَيهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَايَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَي صِرطٍ مُّسْتَقِيمٍ

و خدا مثل (ديگر) ي زده: دو مردي كه يكي از آن دو، گنگ مادرزادي است كه توانايي بر هيچ چيزي ندارد، و او سَر باري بر سرپرستش مي باشد، هر جا كه او را متوجه (كاري) مي كند، هيچ خيري (به همراه) نمي آورد، آيا او و كسي كه به عدالت فرمان مي دهد و خود بر راهي راست است، يكسانند؟!

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 293

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان و بت پرستان مانند افرادي هستند كه گُنگ مادرزاد، ناتوان و سربارِ سرپرست خويش اند و كساني كه هر گاه به دنبال كاري بروند، هيچ گام مثبتي بر نمي دارند.

2. مؤمنان هم چون انساني آزاده اند كه زباني گويا دارند و مردم را با شهامت به عدالت

فرا مي خوانند و برنامه ي صحيح دارند و راه مستقيم را مي پيمايند.

يعني او فردي ترسو و بي شخصيت و كر و لال نيست، همان طور كه كم خرد و ناتوان و بي تدبير نيست.

3. مقايسه ي مشركان ناتوان با مؤمنان عدالت گرا، فاصله ي زياد آنها و تفاوت دو برنامه ي توحيد و شرك را روشن مي كند. شرك ديد انسان را محدود و همت و توان او را كم مي كند تا آن جا كه هم چون گنگ مادرزاد مي شود؛ مشرك اسير موهومات و سربار جامعه است و در هر مسيري گام نهد ناكام مي شود.

اما مؤمنان افرادي آزاده اند كه طعم توحيد و استقلال را چشيده و اصول دادگري را به كار مي بندند و تفكري منطقي و هماهنگ با نظام توحيدي آفرينش دارند.

4. در اين آيه از ميان تمام برنامه هاي مؤمنان، بر عدالت گرايي و راه مستقيم آنها تأكيد شده است. اين نشان مي دهد كه ريشه ي سعادت انسان ها در اين دو مطلب است.

5. در احاديث اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه مقصود اين آيه از كسي كه به عدالت فرمان مي دهد، امام علي عليه السلام و امامان (از نسل او) هستند. «1» برخي از مفسران، عدالت گرايان را به حمزه يا عمّار و در مقابل افراد گنگ مادرزاد را به ابو جهل و امثال او تفسير كرده اند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 294

البته اين گونه احاديث و تفسيرها بيان مصداق هاي كامل يا مهم آيه است و دليل بر انحصار نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. (مشركان) ناتوان با مؤمنان عدالت گرا يكسان نيستند.

2. از شيوه ي مقايسه و مثال براي تربيت افراد استفاده كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هفتم سوره ي نحل به علم و قدرت بي كران الهي و

نزديكي قيامت اشاره مي كند و مي فرمايد:

77. وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَمَآ أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

و نهان آسمان ها و زمين، فقط از آنِ خداست؛ و كار ساعت (قيامت) جز همانند چشم بر هم زدن نيست، بلكه آن نزديك تر است؛ [چرا] كه خدا بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان در زمينه ي معاد جسماني دو اشكال اساسي داشتند. آنان مي گفتند: هنگامي كه ما از دنيا رفتيم و ذرات جسم ما پراكنده شد، چه كسي از اين ذرات آگاه است و مي تواند آنها را جمع آوري كند؟

اين آيه با اشاره به علم بي كران الهي و قدرت بي انتهاي او، به اين اشكالات پاسخ داده است. «1»

2. خدا پنهان آسمان ها و زمين را مي داند و همه جا و هميشه حاضر است؛ بنابراين همه چيز براي او شهود است و از ذرات وجود شما هم اطلاع دارد.

3. خدا بر هر چيزي تواناست پس كار قيامت براي او ساده است و در

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 295

فاصله ي يك چشم بر هم زدن يا نزديك تر از آن مي تواند معاد را برپا كند.

4. تعبير «يك چشم بر هم زدن» اشاره به كوتاه ترين زمان ممكن در نظر انسان هاست، وگرنه در مورد كارهاي خدا اصلًا زمان مطرح نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. برپايي رستاخيز براي خداي آگاه و توانا مشكل نيست.

2. انجام كارها براي خدا نياز به زمان ندارد.

3. به علم و قدرت بي كران الهي توجه كنيد (و اشكالات منكران معاد را پاسخ دهيد).

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هشتم سوره ي نحل به ابزارهاي شناخت و به نعمت آگاهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

78. وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم

مِّن بُطُونِ أُمَّهتِكُمْ لَاتَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصرَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و خدا شما را از شكم هاي مادرانتان بيرون آورد در حالي كه هيچ چيزي نمي دانستيد؛ و براي شما، گوش و چشم ها و دل ها [ي سوزان قرار داد، تا شايد شما سپاس گزاري كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان از محيط محدود و تاريك رحم مادر پا به محيط گسترده ي اين جهان گذاشت و هيچ چيز نمي دانست؛ يعني انسان برخي علوم فطري و حقايق را بالقوه در وجود خويش دارد، اما آگاهي بالفعل ندارد و كم كم از وجود خويش و اطراف آگاه مي شود.

2. در اين آيه به سه ابزار مهم شناخت اشاره شده است:

گوش كه به وسيله ي آن صداها را مي شنويم؛ چشم است كه ديدني ها و منظره ها

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 296

را با آن مي بينيم و دل (و عقل) كه مطالب خاص خود را درك مي كند.

3. در اين آيه گوش قبل از چشم ذكر شده است؛ شايد به خاطر آن كه گوش نوزادان زودتر فعاليت خود را آغاز مي كند.

4. مقصود از واژه ي «فُؤاد» همان قلب است كه حالت سوختگي و افروختگي دارد و به روح انسان از آن جهت فؤاد گويند كه تحت تأثير مسائل عاطفي، دل سوزي مي كند. «1»

البته برخي مفسران برآن اند كه از آن جهت به قلب انسان «فؤاد» مي گويند كه نوعي افروختگي و پختگي و تجزيه و تحليل و ابتكار در آن است و به همين دليل آن را به معناي عقل نزديك مي دانند. «2»

5. شكر ابزارهاي شناخت را به جا آوريد. شكر هر نعمتي در به كارگيري صحيح آن است؛ يعني شكر واقعي نعمت چشم و گوش آن است كه با آنها

گناه نكنيم و در راه نيك و تحصيل علم از آنها استفاده كنيم و شكر نعمت عقل و دل تفكّر و توجه به خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. ابزار شناخت، چشم و گوش و دل (و عقل) است.

2. ابزارهاي شناخت، نعمت هاي الهي است؛ پس سپاس آنها را لفظاً و عملًا به جا آوريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 297

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و نهم سوره ي نحل به نشانه هاي خدا در پرواز پرندگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

79. أَلَمْ يَرَوْاْ إِلَي الطَّيْرِ مُسَخَّرتٍ فِي جَوِّ السَّمَآءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

آيا به سوي پرندگان نظر نمي كنند؟ در حالي كه در هواي فراز آسمان رام شده [و] جز خدا آنها را نگاه نمي دارد؛ قطعاً در آن [ها] نشانه هايي است، براي گروهي كه ايمان مي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «جَوّ» در لغت به معناي «هوا» يا بخشي از هوايي است كه دور زمين را احاطه كرده است «1» و «سَماء» در اصل به معناي جهت بالا و در اين جا به معناي فراز زمين است كه محل پرواز پرندگان است.

2. پرندگان در جوّ زمين تسخير شده و رام هستند؛ خدا خاصيتي در هوا قرار داده و نيرويي به پرندگان داده كه بتوانند بر خلاف قانون جاذبه در هوا پرواز كنند، اما به هر كجا كه بروند در قبضه ي قدرت الهي و رام او هستند.

3. خداست كه پرندگان را در آسمان نگه مي دارد؛ اوست كه به پرندگان شكل مخصوص و نيروي پرواز داده است.

4. ساختمان دوكي شكل و هماهنگ بدن پرندگان كه مقاومت هوا را بر ايشان به حداقل مي رساند و پرهاي سبك و

تو خالي و سيستم منظم بال ها و ساختمان مخصوص دم و قدرت زياد ديد آنها و پرورش جنين در خارج از بدن، همگي زمينه ي پرواز پرندگان را فراهم ساخته و قدرت و علم آفريدگار را به نمايش گذاشته است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 298

5. در پرواز پرندگان نشانه هايي براي مؤمنان است؛ زيرا آنان به اين امور با دقت مي نگرند و به تجزيه و تحليل آنها مي پردازند و در نتيجه، ايمانشان قوي تر مي گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از پرنده شناسي به خداشناسي برسيد.

2. در نظام پرواز پرندگان مطالعه كنيد و نشانه هاي حق را ببينيد.

3. پرندگان و پروازشان در قبضه ي قدرت خدايند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتادم سوره ي نحل به نعمت الهي آرامش خانه ها و فوايد چهارپايان اشاره كرده، مي فرمايد:

80. وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكُمْ سَكَناً وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ الْأَنْعمِ بُيُوتاً تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَآ أَثثاً وَمَتعاً إِلَي حِينٍ

و خدا براي شما از خانه هايتان (مايه) آرامش قرار داد؛ و از پوست هاي دام ها خانه هايي را براي شما قرار داد كه آن [ها] را روز مسافرتتان و روز اقامتتان، سبك مي يابيد؛ و از پشم هاي آنها و كُرك هايشان و موهاي آنها، اثاث (منزل) و كالايي تا زماني [معيّن قرار داد].

نكته ها و اشاره ها:

1. در سوره ي نحل به حدود پنجاه نعمت مادي و معنوي الهي اشاره شده است؛ و از اين رو اين سوره را سوره ي «نعمت ها» نيز مي نامند. بيان اين نعمت ها براي آن است كه انسان خدا را بهتر بشناسد و سپاس او را به جا آورد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 299

2. «بُيُوت» جمع «بيت» به معناي اطاق يا خانه است

و از آن جهت كه انسان معمولًا براي آرامش شبانه از خانه و اطاق استفاده مي كند، به آن بِيْت گفته اند. «1»

3. نعمت مسكن، از مهم ترين نعمت هاي الهي است كه مايه ي آرامش انسان است و بدون آن نعمت هاي ديگر گوارا نخواهد بود.

4. جالب اين است كه در اين آيه اشاره شده كه بخشي از خانه ها را محل آرامش قرار داد؛ «2» يعني خانه بايد بخش هاي مختلف (هم چون اتاق خواب، آشپزخانه، انبار و ...) داشته باشد تا نيازمندي هاي مختلف انسان را تأمين كند.

5. بدن حيوانات داراي پوشش هاي مختلف است؛ موي برخي از آنها خشن و خشك است كه به آن «شَعْر» مي گويند، موي برخي نرم است كه به آن پشم يا صُوف گويند و برخي نرم تر و لطيف است كه به آن كُرك يا وَبَر مي گويند.

اين موها هر كدام براي مصرف خاصي است، يعني از آنها فرش، لباس و خيمه مي بافند.

6. «اثاث» در اصل به معناي كثرت و درهم پيچيدگي است و مقصود از آن در اين آيه، وسايل خانه است كه معمولًا زياد است.

7. «مَتاع» در اصل به معناي هر كالايي است كه انسان از آن بهره مي برد؛ البته برخي مفسران آن را اشاره به فرش يا سرمايه ي تجارت دانسته اند ولي به نظر مي رسد كه معناي آن مطلق است و اين ها از مصاديق معناي آن است.

8. وسايل زندگي و بهره هاي دنيايي فنا شدني است و تا پايان زندگي اين جهان مفيد است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 300

آموزه ها و پيام ها:

1. سپاس گزار نعمت مسكن و فراورده هاي چهارپايان باشيد.

2. خانه براي آرامش است (پس لازم است اتاق خوابي در آن در نظر بگيريد).

3. وسايل زندگي خود را

از مواد طبيعي، كه از حيوانات تهيه مي شود، انتخاب كنيد.

4. زمان استفاده از نعمت هاي الهي محدود است.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و يكم سوره ي نحل به نعمت پناه گاه هاي طبيعي و لباس هاي معمولي و حفاظتي اشاره مي كند و مي فرمايد:

81. وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِللًا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْجِبَالِ أَكْنناً وَجَعَلَ لَكُمْ سَربِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَسَربِيلَ تَقِيكُم بَأْسَكُمْ كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ

و خدا از آنچه آفريده است سايه هايي براي شما قرار داده؛ و از كوه ها براي شما پناهگاه هايي مقرر كرد؛ و براي شما پيراهن هايي قرار داده، كه شما را از گرما حفظ مي كند؛ و پيراهن هاي (زره پوش) كه شما را از سختي (جنگ هاي) تان محافظت مي كند؛ اينگونه نعمتش را بر شما تمام مي كند، تا شايد شما تسليم (فرمان او) شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه سايه ها را يكي از نعمت هاي الهي برمي شمارد زيرا مانع تابش مستقيم نور و اذيت انسان ها و حيوانات در زمين مي شوند. شب نيز از سايه ي زمين به وجود مي آيد كه مايه ي آرامش است.

2. در اين آيه پناهگاه هاي كوهستاني و غارها، يكي از نعمت هاي الهي شمرده شده اند. اهميت اين پناهگاه ها براي مسافران، صحرانشينان و كوه نوردان روشن مي گردد كه چگونه آنها را از سرما و گرماي شديد حفظ مي كند.

3. «سَرابيل» به معناي پيراهن يا هر گونه لباس است. اين آيه به برخي از فوايد لباس ها يعني حفظ انسان و جلوگيري از گرما زدگي و سوختگي اشاره كرده است. اين بيان نمونه اي است تا توجه انسان را به اين نعمت ها جلب

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 301

كند «1» و گرنه لباس مايه ي زينت و آراستگي و وسيله ي حفاظت

انسان از گرما و سرما و نيز گاهي وسيله ي دفاعي انسان است؛ مانند زره هاي قديمي و لباس هاي ضد گلوله ي امروزي.

4. در اين آيه اشاره شده كه «خدا نعمتش را بر انسان ها تمام مي كند.» برخي مفسران گفته اند كه مقصود از نعمت در اين آيه، نعمت آفرينش و تكامل عقل يا توحيد و يا نعمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است. «2»

البته روشن است كه اين گونه احاديث و تفسيرهاي مفسران، بيان مصداق هاي كامل يا روشن آيه است و مفهوم آيه منحصر به اين موارد نيست و هر گونه نعمتي را شامل مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. به نعمت هاي خدا توجه كنيد، تا روح تسليم در برابر حق در شما تقويت گردد (و سركشي نكنيد).

2. در مورد پديده ي سايه و پناهگاه هاي طبيعي و انواع لباس ها مطالعه كنيد و نعمت هاي خدا را بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و دوم و هشتاد و سوم سوره ي نحل با اشاره به واكنش منفي برخي مردم، وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله را پيام رساني معرفي مي كند و مي فرمايد:

82 و 83. فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلغُ الْمُبِينُ* يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكفِرُونَ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 302

و اگر روي بر تافتند، پس فقط رساندن [پيام روشنگر و] آشكار بر عهده توست.* نعمت خدا را مي شناسند، سپس آن را انكار مي كنند! در حالي كه بيشترشان كافرند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري و تسلّي خاطر مي دهند كه وظيفه ي تو تنها پيام رساني و روشنگري است؛ اگر زمينه ي مساعدي در كسي بود مي پذيرد و اگر آمادگي نداشت و لجوج و كوردل

بود تسليم حق نمي شود.

2. منكران نعمت هاي الهي افراد ناآگاه و جاهل نيستند، بلكه صفات زشت ديگر، هم چون لجاجت، تعصب و آلودگي به شهوات و ماديات، سبب انكار نعمت هاي خدا شده است.

3. «اكثر» منكرانِ نعمت هاي الهي، ناسپاس و كافرند. اين تعبير يا اشاره به آن است كه اكثر آنان كافران لجوج و متعصب هستند و كم تر كساني هستند كه به اشتباه افتاده باشند.

و يا اشاره به آن است كه با اكثريت آنان اتمام حجّت شده است و از اين رو انكار آنان مستلزم كفر است، ولي اقلّيتي وجود دارند كه هنوز اتمام حجت بر آنها نشده است.

4. در اين آيه بيان شده كه وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله منحصر به تبليغ و پيام رساني روشنگر است؛ البته از آن جا كه سوره ي نحل مكي است و اين سخنان در برابر مشركان گفته شده است، اين انحصار نسبي است، يعني تو نسبت به روي گرداني مشركان مكه وظيفه اي جز پيام رساني نداري و نبايد آنان را مجبور كني كه ايمان آورند، نه بدين معنا كه در محيطهاي ديگر و نسبت به افراد ديگر وظيفه ي امر به معروف و نهي از منكر و دفاع و جهاد نداري.

5. در اين آيه اشاره شده كه كافران نخست نعمت حق را مي شناسند و آن

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 303

گاه مدتي گرفتار كشمكش دروني مي شوند تا سرانجام آن را انكار مي كنند. «1»

6. «نِعمت اللَّه» كه در اين آيه آمده معناي گسترده اي دارد و شامل تمام نعمت هاي مادي و معنوي و از جمله وجود پيامبر صلي الله عليه و آله و هدايت هاي او مي شود.

7. در احاديث از اهل بيت عليهم السلام

حكايت شده كه مقصود از «نعمت» امامان عليهم السلام هستند كه مردم به وسيله ي آنها سعادتمند مي شوند «2» و نيز در حديث ديگري حكايت شده كه مقصود ولايت امام علي عليه السلام است كه برخي آن را شناختند و آگاهانه انكار كردند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله پيام رساني و روشنگري است.

2. پيام مبلغان ديني، روشنگر و آشكار باشد.

3. اكثريت منكران نعمت هاي الهي، گرفتار ناسپاسي و كفر مي شوند.

***

رستاخيز

قرآن كريم در آيات هشتاد و چهارم و هشتاد و پنجم سوره ي نحل به شاهدان قيامت و حالات كافران و ستمكاران در آن روز اشاره كرده، مي فرمايد:

84 و 85. وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً ثُمَّ لَايُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ* وَإِذَا رَءَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ الْعَذَابَ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 304

و (ياد كن) روزي را كه از هر امتي گواهي (بر آنان) بر مي انگيزيم؛ سپس به كساني كه كفر ورزيدند، رخصت (سخن گفتن) داده نمي شود؛ و از آنان تقاضاي عذرخواهي نمي شود، (تا مورد رضايت قرار گيرند).* و هنگامي كه كساني كه ستم كرده اند، عذاب را ببينند، پس از (عذاب) آنان كاسته نمي شود؛ و آنان مهلت داده نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا از همه ي حالات و كارها و افكار انسان آگاه است و نيازي به گواه آوردن در رستاخيز ندارد، اما گواه آوردن در رستاخيز جنبه ي رواني دارد و خود نوعي عذاب براي كافران است؛ چراكه شرمساري و رسوايي آنان را زيادتر مي كند.

2. در احاديث اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه براي هر امتي و زماني امامي است كه مردم با او

برانگيخته مي شوند «1» و در آيه ي هشتاد و نهم همين سوره تصريح شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله شاهد امت اسلام است.

3. در رستاخيز به كافران اجازه ي سخن گفتن داده نمي شود؛ چراكه در آن جا دست و پا و گوش و اعضاي ديگر بدن سخن مي گويند و گواهي مي دهند؛ بنابراين حقيقتي باقي نمي ماند تا كافران بازگو كنند.

4. رستاخيز، جاي اصلاح و پوزش خواهي از مظلومان و مؤمنان نيست، آن جا سراي بازتاب هاي اعمال انسان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در ميان هر ملتي گواهي از خودشان وجود دارد.

2. در رستاخيز، با وجود شاهدان، ديگر جاي عذرتراشي و رضايت طلبي كافران نيست.

3. اعمال شما تحت نظارت شاهدي از ميان شماست (پس مراقب كردار خود باشيد).

4. عامل عذاب رستاخيز، ستمكاري خود افراد است.

5. كيفر ستمكاران در رستاخيز، تخفيف و تأخير ندارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 305

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و ششم سوره ي نحل به حالات مشركان و معبودهاي دروغين در رستاخيز و گفت و گوي آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

86. وَإِذَا رَءَا الَّذِينَ أَشْرَكُواْ شُرَكَآءَهُمْ قَالُواْ رَبَّنَا هؤُلَآءِ شُرَكَآؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُواْ مِن دُونِكَ فَأَلْقَوْاْ إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكذِبُونَ

و هنگامي كه كساني كه شرك ورزيدند، شريك هاي (معبود) شان را ببينند، مي گويند: « [اي پروردگار ما! اينان شريكان ما هستند (همان) كساني كه (ما آنان را) غير از تو همواره مي خوانديم (و مي پرستيديم.)» و [لي شريكان به سوي آنان سخن پراكني مي كنند: «كه قطعاً شما دروغگوييد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از معبودها و بت ها با عنوان «شريكان مشركان» ياد شده نه «شريكان خدا»؛ زيرا از طرفي بت پرستان آنها را شريك خدا مي پنداشتند ولي

هرگز شريك خدا نبودند از اين رو به خود بت پرستان نسبت داده شدند؛ و از طرف ديگر، برخي بت پرستان، بخشي از اموال خود را به بت ها اختصاص مي دادند و آنها را شريكان خود مي دانستند.

2. معبودهاي دروغين و بت ها نيز در صحنه ي رستاخيز ظاهر مي شوند ولي از آن جا كه قدرت بر سخن گفتن ندارند، شايد خدا به آنان سخناني را القا مي كند و آنها همان مطالب را به مشركان القا مي كنند. «1»

3. مشركان در رستاخيز تلاش مي كنند كه با مطرح كردن معبودها و بت ها، گناه انحراف خود را به گردن وسوسه هاي آنها اندازند، ولي بت ها نمي پذيرند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 306

4. در اين آيه بيان شد كه معبودهاي دروغين، مشركان را تكذيب مي كنند؛ شايد اين تكذيب به خاطر آن است كه بت ها «شريك بودن» خود يا «لياقت خود را براي پرستش» تكذيب مي كنند و اشاره مي كنند كه شما در حقيقت خيالات خود را پرستش مي كرديد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در رستاخيز، معبودهاي دروغين سودي به حال كسي ندارند و حتي مشركان را تكذيب مي كنند.

2. قبل از آن كه رستاخيز فرا رسد و دير شود دست از شرك و بت پرستي برداريد (كه پشيمان مي شويد).

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هفتم سوره ي نحل به تسليم پذيري مشركان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

87. وَأَلْقَوْاْ إِلَي اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ

و در آن روز، در برابر خدا سر تسليم فرو افكنند، و آنچه را همواره (بر خدا شريك) مي بستند از (نظر) ايشان گم شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد اين آيه دو ديدگاه بين مفسران وجود دارد؛ برخي معتقدند كه اظهار تسليم

در قيامت مخصوص مشركان است، «1» ولي برخي ديگر آن را اعم از مشركان و بت ها دانسته اند. «2»

2. در رستاخيز همه ي پرده ها كنار مي روند و حقايق روشن مي شوند و همه تسليم حق مي گردند. در آن روز تمام شريك ها و معبودهاي دروغين و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 307

پنداري باطل مي شوند و اميد شفاعت بت ها و ياري آنها بي رنگ مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان در رستاخيز نااميد و تسليم مي شوند (ولي سودي ندارد).

2. غيرخدا را معبودان قرار ندهيد كه سودي در رستاخيز ندارند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هشتم سوره ي نحل به فرجام عذاب آلود كافران فسادگر اشاره كرده، مي فرمايد:

88. الَّذِينَ كَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ زِدْنهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يُفْسِدُونَ

كساني كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، به خاطر فسادي كه همواره مي كردند، عذابي بر عذاب آنان مي افزاييم!

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران فسادگر كه مانع راه خدا مي شدند، عذاب دو چندان دارند؛ زيرا آنان هم خود گمراه بودند و هم عامل گمراهي ديگران مي شدند، از اين رو شريك جرم آنان هستند.

2. اين آيه مسئوليت رهبران را در برابر خدا و خلق آشكار، و منطق اسلام را بيان مي كند كه هر كس سنت نيك يا بدي را پايه گذاري كند و مردم را به راهي رهنمون شود، در تمام پاداش ها و كيفرهاي آنان شريك است.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر گونه ممانعت از راه خدا (به وسيله ي ثروت، بيان، تبليغات و اجبار) فسادگري است، كه عذابي دو چندان دارد.

2. فسادگري نكنيد كه مجازات شديد كافران به خاطر اعمال گمراه كننده و فسادگرانه ي آنهاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 308

خداي

متعال در آيه ي هشتاد و نهم سوره ي نحل به گواهان رستاخيز و ويژگي هاي قرآن اشاره كرده، مي فرمايد:

89. وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَي هؤُلَآءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتبَ تِبْيناً لِّكُلِّ شَيْ ءٍ وَهُديً وَرَحْمَةً وَبُشْرَي لِلْمُسْلِمِينَ

و (ياد كن) روزي را كه از هر امّتي، گواهي از خودشان بر آنان بر مي انگيزيم؛ و تو را (نيز) بر آنان شاهد آورديم. و كتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاديم كه بيانگر هر چيز (از كليات دين) و رهنمود و رحمت و مژده اي براي مسلمانان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي هشتاد و چهارم سوره ي نحل اشاره اي اجمالي به گواهان رستاخيز شد و اينك در اين آيه همان مطلب را تأكيد و تكميل مي كند و مي فرمايد كه اين گواهان از خود مردم هستند.

2. خدا به همه چيز آگاهي دارد و نياز به گواه ندارد، اما وجود اين گواهان براي تأكيد بيش تر بر نظارت دايمي بر اعمال انسان هاست و هشداري است به مردم كه مراقب اعمال خود باشند.

3. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز از گواهان هستند، اما اين آيه ايشان را، براي تأكيد بيش تر، جداگانه ذكر كرد تا نشان دهد كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گواه اعمال مسلمانان صدر اسلام است و يا اين كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شاهد بر گواهان امت ها و مسلمانان است. «1»

4. هر امتي شاهد و گواه دارد، و بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله نيز بايد در بين مسلمانان گواهي باشد. اين شاهد بايد معصوم و عاري از خطا و گناه باشد تا

تفسير قرآن مهر جلد

يازدهم، ص: 309

حق شهادت را به خوبي ادا كند؛ از اين رو مفسران شيعه برآن اند كه شاهدان و گواهان بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله، امامان عليهم السلام هستند. «1»

5. يكي از معاني گواه بودن پيامبران و امامان آن است كه آنان شاهد عملي هستند؛ يعني وجودشان، الگو و معيار سنجش حق و باطل و كردار انسان هاي ديگر است. «2»

6. قرآن بيان كننده ي همه چيز است و همين مطلب مورد تأكيد احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز قرار گرفته است. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

خدا در قرآن هر چيزي را بيان كرده است. به خدا سوگند چيزي كه مورد نياز مردم بوده است كم نگذارده، تا كسي نگويد: «اگر فلان مطلب درست بود در قرآن فرود مي آمد.» آگاه باشيد كه همه ي نيازمندي هاي بشر را خدا در آن فرو فرستاده است. «3»

7. وجود همه چيز در قرآن بدان معنا نيست كه قرآن دايرة المعارف علوم و فنون است، بلكه مقصود آن است كه كليات مطالب مربوط به هدايت بشر در قرآن آمده است؛ چراكه قرآن كتاب هدايت و تربيت است، پس اولًا، بديهي است كه همه ي جزئيات علوم و فرمول هاي شيمي و فيزيك و مانند آن در ظواهر آيات قرآن وجود ندارد.

و ثانياً، در مورد عقايد و احكام ديني نيز كليات مطالب در قرآن آمده است؛ مثلًا تعداد ركعات نماز در ظواهر آيات نيامده؛ ولي اصول اساسي كه مورد نياز بشر در امور ديني و تربيتي است در قرآن آمده است «4».

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 310

8. در اين آيه به چهار مرحله ي راه نمايي بشر و

چهار ويژگي قرآن اشاره شده است:

الف) بيانگر بودن قرآن، كه سبب آگاهي مردم مي شود.

ب) هدايتگري قرآن، سبب راه يابي مردم مي شود.

ج) رحمتگري قرآن، كه براي پيروان عملي قرآن است.

د) بشارتگري قرآن، كه به مؤمنان شايسته كردار مژده ي پاداش و بهشت مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر اسلام و برگزيدگان امت ها، گواه اعمال هر ملت هستند.

2. پيامبر اسلام خود الگو و شاهد و كتابش جامع و كامل است.

3. قرآن بيانگر كليات و نيازهاي هدايتي بشر است.

4. قرآن بيانگر، هدايتگر، رحمتگر و بشارتگر مسلمانان است.

5. برنامه هاي (كلي زندگي) خويش را از قرآن بگيريد.

6. اگر مي خواهيد از هدايتگري و رحمتگري و بشارتگري قرآن استفاده كنيد، مسلمان شويد.

***

دستورهاي سازنده

قرآن كريم در آيه ي نودم سوره ي نحل جامع ترين برنامه ي اجتماعي اسلامي را در قالب سه اصل مثبت و سه اصل منفي بيان مي كند و مي فرمايد:

90. إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسنِ وَإيتَآءِي ذِي الْقُرْبَي وَيَنْهَي عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

در واقع خدا، به عدالت و نيكي و اداي (حق) نزديكان فرمان مي دهد؛ و از [كار] زشت و ناپسند و ستم منع مي كند؛ (خدا) شما را پند مي دهد، تا شايد شما متذكّر شويد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 311

نكته ها و اشاره ها:

1. «عَدْل» در واقع به معناي قرار دادن هر چيزي در جاي خود است؛ از اين رو عدل قانوني است كه كلّ نظام هستي بر محور آن مي گردد؛ بنابراين هر گونه انحراف، افراط، تفريط، تجاوز از حد و اذيت ديگران، بر خلاف اصل عدل است. «1»

2. «احسان» به معناي نيكوكاري و گذشت است كه شامل هر گونه كمك مالي، فكري، فرهنگي و عاطفي مي شود؛ يعني در جايي كه عدالت به تنهايي

كافي نيست و نياز به فداكاري و گذشت است، اصل احسان جاري مي شود و افراد بشر هم چون اعضاي بدن به ياري يك ديگر مي شتابند.

3. در احاديث اسلامي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

عدل آن است كه حق مردم را به آنان برساني و احسان آن است كه زيادتر به آنها بدهي. «2»

و يا حكايت شده كه عدل همان توحيد و نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله است و احسان، امام علي عليه السلام است كه هر كس او را دوست داشته باشد نيكوكار است. «3»

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصاديق كامل آيه را برمي شمارد.

4. نگاه همه جانبه به عدالت:

امام عارفان در اين مورد مي فرمايند:

انسان اگر هر انحرافي پيدا كند، انحراف عملي، انحراف روحي، انحراف عقلي، برگرداندن اين انحرافات را به معناي خودش، اين ايجاد عدالت است در انسان.

اگر اخلاقش اخلاق منحرفي باشد، از اين انحراف وقتي به

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 312

اعتدال برگردد، اين عدالت در امر تحقق پيدا كرده است. اگر در عقايد يك انحرافاتي و كجي هايي باشد، برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده ي صحيح و صراط مستقيم، اين ايجاد عدالت است، در عقل انسان. «1»

5. «ذِي القُربي به معناي خويشاوندان نزديك يا مطلق نزديكان است كه شامل همسايگان و دوستان نيز مي شود. «2»

6. بخشش به نزديكان، بخشي از احسان است كه در جامعه ي كوچك خانواده صورت مي گيرد؛ يعني اسلام جامعه ي بشري را به واحدهاي كوچك تر تقسيم مي كند و دردهاي آنان را معالجه مي نمايد.

7. در احاديث اسلامي حكايت شده كه مقصود از «نزديكان» در اين آيه همان نزديكان پيامبر صلي الله عليه و آله يعني

امامان عليهم السلام هستند و مقصود آيه، پرداخت خمس به آنان است. «3»

روشن است كه اين گونه احاديث يكي از مصاديق روشن آيه را بيان مي كند، و گرنه مفهوم آيه گسترده است و همه ي نزديكان مردم را شامل مي شود.

8. برخي مفسران برآن اند كه در اين آيه «فَحشا» اشاره به گناهان پنهاني و «مُنكَر» اشاره به گناهان آشكار، و «بَغي» اشاره به هر گونه تجاوز از حق خويش و ستمكاري و خودبرتر بيني است. «4»

9. در اين آيه به سه اصل مثبت عدل، نيكي و كمك به نزديكان و سه اصل منفي كارهاي زشت، ناپسند و طغيانگري اشاره شده است. اين ها از اصول قانون اساسي اسلام و منشور جهاني آن است كه آرزوي هر انسان سالم و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 313

باانصافي است و شايد از اين روست كه آيه به موعظه و يادآوري اشاره مي كند؛ يعني اين امور بر اساس فطرت مطلوب انسان است و فقط تذكّر لازم دارد.

10. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه مجموعه ي تقوا در اين آيه است. «1» و در حديثي از ابن مسعود، صحابي بزرگوار پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه «اين آيه جامع ترين آيات خير و شرّ در قرآن است.» «2»

و حكايت شده كه هرگاه امام باقر عليه السلام نماز جمعه مي خواند، آخرين سخنش همين آيه بود. «3»

11. دادگري و برخي مراتب نيكوكاري و صله ي رحم واجب است، همان طور كه كارهاي زشت، ناپسند و ستمگري حرام است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام جامعه اي بر اساس دادگري و نيكوكاري و به دور از زشتكاري و ستمگري مي خواهد.

2. عدل و نيكي در

كنار هم نيكوست (و گرنه اجراي مقررات خشك هم مشكلات را حل نمي كند). «4»

3. از پندهاي الهي متذكر و بيدار شويد.

4. دادگر و نيكوكار باشيد و خود را آلوده نسازيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 314

قرآن كريم در آيه ي نود و يكم سوره ي نحل با اشاره به دو برنامه ي اجتماعي اسلام، در مورد رعايت پيمان ها و سوگندها سفارش مي كند و مي فرمايد:

91. وَأَوْفُواْ بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عهَدْتُمْ وَلَا تَنقُضُواْ الْأَيْمنَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ

و به عهد خدا چون پيمان بستيد، وفا كنيد؛ و سوگندها را بعد از استوار كردن آنها مَشكنيد، در حالي كه خدا را ضامن بر (سوگندهاي) تان قرار داده ايد؛ [چرا] كه خدا از آنچه انجام مي دهيد، آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران حكايت كرده اند در آن هنگام كه جمعيت مسلمانان اندك، و دشمنان فراوان بودند، امكان داشت كه برخي مؤمنان احساس تنهايي كنند و بيعت خود را با پيامبر صلي الله عليه و آله بشكنند و از حمايت او دست بردارند؛ از اين رو آيه ي فوق فرود آمد و به مردم در اين زمينه هشدار داد. «1»

2. مقصود از «پيمان الهي» در اين آيه، پيمان هايي است كه مردم با خدا مي بندند و اين شامل هر گونه عهد و بيعت با خدا در راه ايمان و جهاد مي شود و حتي پيمان هاي مردم با پيامبر صلي الله عليه و آله نيز در حقيقت پيمان با خداست، بلكه حتي دستورات شرعي هم با نوعي عهد الهي ضمني همراه است و نيز تكاليف عقلي، به خاطر اعطاي عقل و استعداد به انسان، با چنين معاهده ي

ضمني توأم است و همگي داخل در مفهوم وسيع عهد الهي است.

3. مقصود از «سوگند» در اين آيه، تعهداتي است كه انسان به وسيله ي سوگندي، در برابر خدا، و يا در برابر مردم دارد.

4. رعايت پيمان ها و سوگندها سبب مي شود كه اعتماد عمومي بيش تر

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 315

شود و زمينه ي همكاري و هم بستگي و فعاليت هاي اجتماعي فراهم گردد.

اسلام به اين مطلب اهميت داده و در آيات قرآن و احاديث بر آن پافشاري كرده است؛ حتي در دستورات اسلامي آمده است كه اگر سربازي از مسلمانان به فرد يا افرادي از لشكر دشمن امان داد، رعايت آن پيمان براي همه لازم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. وفاداري به پيمان الهي و سوگند، لازم است.

2. نقض پيمان و قسم را خدا مي داند (پس از آگاهي و كيفر او بهراسيد).

***

قرآن كريم در آيه ي نود و دوم سوره ي نحل با مثالي جالب به عوامل سوگند شكني و آزمايش انسان ها به وسيله ي آن اشاره كرده، مي فرمايد:

92. وَلَا تَكُونُواْ كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمنَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَي مِنْ أُمَّةٍ إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ

و همانند آن [زني كه رشته خود را پس از محكم (بافتن) وا تابيده از هم مي گسست، مباشيد؛ در حالي كه سوگندهايتان را دستاويز (فساد) بين خودتان بر مي گيريد، به خاطر اين كه گروهي، از گروه [ديگر] افزون ترند؛ خدا شما را فقط بدان آزمايش مي كند؛ و روز رستاخيز آنچه را كه همواره در آن اختلاف داشتيد، قطعاً براي شما روشن مي سازد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران حكايت كرده اند كه اين آيه

اشاره به داستانِ زني از قريش است كه از صبح تا نيم روز، پشم ها و موها را مي تابيد و پس از آن همه را وا مي تابيد و رشته رشته مي كرد و از اين جهت به نام «زن احمق» در عرب

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 316

مشهور شده بود. «1»

2. پيمان شكني و سوگندشكني نوعي عمل بيهوده و ارتجاعي و دليل انحطاط و سقوط شخصيت انسان است؛ يعني پشم بر اثر تابيدن استحكام و تكامل مي يابد و با گشودن آن يك حركت ارتجاعي انجام مي شود كه بي حاصل و زيان آور است.

3. در اين آيه به عامل مهم عهدشكني و سوگندشكني اشاره شده است، كه برخي افراد بر اثر مشاهده ي كثرت افراد مخالف، دست از پيمان و آيين خود برمي دارند و به اكثريت مي پيوندند. اين نشانه ي ضعف شخصيت و ناتواني روحي و يا خيانت و تقلّب و نفاق است «2».

4. مردم به وسيله ي انبوهي دشمن و كمي دوستان آزمايش مي شوند، تا روشن شود كه چه كساني بر پيمان و قسم خود استوار مي مانند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با پيمان شكني و سوگندشكني، زحمات گذشته ي خود را از بين نبريد.

2. فسادگري، خيانت و كثرت مخالفان از عوامل سوگندشكني است.

3. يكي از ابزارهاي آزمايش انسان ها، سوگندهاست.

4. با بهانه تراشي، سوگندشكني نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 317

قرآن كريم در آيه ي نود و سوم سوره ي نحل به نفي وحدت اجباري و مسئوليت انسان ها اشاره كرده، مي فرمايد:

93. وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وحِدَةً وَلكِن يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِي مَن يَشَآءُ وَلَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

و اگر (بر فرض) خدا مي خواست، حتماً شما را يك امّت قرار مي داد؛ و ليكن هر كس

را بخواهد (به خاطر اعمالش) در گمراهي وا مي نهد، و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) راهنمايي مي كند؛ و قطعاً از آنچه همواره انجام مي داديد، بازپرسي خواهيد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل، سخن از آزمايش و تأكيد بر رعايت سوگند و پيمان بود و اين پرسش را به ذهن نزديك مي ساخت كه مگر براي خدا مشكل است همه ي انسان ها را مجبور كند كه حق را قبول نمايند؟ و اينك در اين آيه پاسخ اين توهم را مي دهد كه خدا قدرت اين كار را دارد.

2. در اين آيه اشاره شده كه خدا نمي خواهد «1» همه ي مردم را اجباراً امت واحدي قرار دهد تا عقايد و كارهاي آنها اجباراً هماهنگ شود؛ چراكه اين سبب تكامل انسان و افتخار او نيست. خدا مي خواهد انسان ها به اختيار خويش هدايت و گمراهي را انتخاب كنند و مسئوليت اعمال خود را به عهده گيرند.

3. در اين آيه خدا هدايت و گمراهي را به خود نسبت مي دهد اما مسئوليت اعمال را به عهده ي بندگان مي گذارد، تا نشان دهد كه وجود و سرچشمه ي همه چيز خداست، ولي پذيرش هدايت و گمراهي و عمل طبق هر كدام، در اختيار انسان است، پس او مسئول كردار خويش است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 318

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا انسان ها را مجبور نكرده، از اين رو آنان در برابر كردار خويش مسئول اند.

2. براي بازپرسي رستاخيز آماده باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و چهارم سوره ي نحل به آثار زيانبار سوگندشكني اشاره كرده، مي فرمايد:

94. وَلَا تَتَّخِذُواْ أَيْمنَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُواْ السُّوءَ بِمَا صَدَدْتُمْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

و

سوگندهايتان را دستاويز (فساد) در بين خودتان بر نگيريد، تا گامي، بعد از استواريش بلغزد؛ و به خاطر آن كه (مردم را) از راه خدا باز داشتيد، (آثار) بد (آن) را بچشيد! و براي شما، عذاب بزرگي است!

نكته ها و اشاره ها:

1. رعايت سوگند و پيمان سبب جلب اعتماد متقابل افراد اجتماع به يك ديگر و هم بستگي و پيوند مردم و پشتوانه ي فعاليت هاي هماهنگ اجتماعي مي شود و آن قدر اهميت دارد كه در آيات متعددي از قرآن مورد تأكيد قرار گرفته است. «1»

2. سوگندشكني و عهدشكني سرمايه ي اعتماد عمومي مردم را از بين مي برد و سبب تنفر و بدبيني مردم به آيين حق مي شود و ديگر مردم به اسلام روي نمي آورند و تازه مسلمانان متزلزل مي شوند و بدين صورت از راه خدا جلوگيري مي شود.

3. در برخي احاديث حكايت شده كه اين آيه و آيات قبل كه در مورد منع

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 319

پيمان شكني و سوگندشكني بود، در مورد ولايت امام علي عليه السلام فرود آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله (در غدير خم) او را به اميريِ مؤمنان نصب كرد (و از مردم پيمان گرفت) ولي برخي پيمانشان را شكستند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. سوگندشكني چهار اثر زيانبار دارد: متزلزل شدن قدم ها، جلوگيري از راه خدا، آثار سوء (اجتماعي، سياسي و مذهبي) و عذاب بزرگ الهي.

2. سوگندشكني نكنيد كه گرفتار پيامدهاي منفي دنيوي و اخروي آن مي شويد.

***

قرآن كريم در آيات نود و پنجم و نود و ششم سوره ي نحل با تأكيد بر رعايت پيمان هاي الهي به فاني بودن چيزها در نزد انسان ها و باقي بودن آنها در نزد خدا اشاره

كرده، مي فرمايد:

95 و 96. وَلَا تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا إِنَّمَا عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ* مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

و پيمان الهي را با بهاي اندكي نفروشيد؛ در حقيقت آنچه نزد خداست، آن براي شما بهتر است اگر بدانيد.* آنچه نزد شماست پايان مي گيرد؛ و [لي آنچه نزد خداست باقي است؛ و قطعاً كساني كه شكيبايي كردند، مزدشان را بر طبق بهترين چيزي كه همواره انجام مي دادند، پاداش خواهيم داد.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه شخصي نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و از همسايه اش به خاطر غصب قسمتي از زمينش شكايت كرد. پيامبر صلي الله عليه و آله از متّهم پرسش كرد و او انكار نمود و حاضر شد كه سوگند ياد كند، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله به او مهلت داد تا

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 320

بيش تر تفكر كند.

سپس اين دو آيه فرود آمد و آن مرد را از عهدشكني (و سوگند دروغ) و عواقب آن برحذر داشت.

هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله اين آيات را خواند، شخص متّهم به غصب زمين اقرار كرد و حتي حاضر شد كه اجاره ي آن مدت را بپردازد. بدين مناسبت آيه ي سوم (يعني آيه ي نود و هفتم) فرود آمد و به مؤمنان شايسته كردار مژده ي زندگي پاكيزه داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. به هيچ قيمتي پيمان الهي را نشكنيد، كه ارزش ندارد؛ يعني اگر تمام دنيا را به شما بدهند ارزش يك لحظه وفاي به عهد الهي را ندارد.

2. در اين آيات اشاره شده كه منافع مادي شما،

هم چون حبابي بر سطح آب است كه پس از مدتي از بين مي رود، اما پاداش الهي هم چون ذات مقدسش جاويدان است و كارهاي نيك و سرمايه هاي وجودي كه در صندوق ذخيره ي الهي پس انداز شود، باقي مي ماند و رنگ جاودانگي به خود مي گيرد.

3. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده

هنگامي كه فرزند آدم از دنيا مي رود، اميد او از همه چيز قطع مي شود، مگر از سه چيز، آثار خيري كه به جريان انداخته است و دانشي كه مردم از آن فايده مي برند و فرزند شايسته اي كه براي او دعا مي كند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 321

4. در آيه ي دوم به نهايت بزرگواري خداي متعال اشاره شده است. هر چند مؤمنان شكيبا اعمال خوب و خوب تر دارند، اما خدا همه ي كردار آنان را بر اساس اعمال خوب تر محاسبه مي كند و پاداش مي دهد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از انگيزه هاي عهدشكني، رسيدن به بهاي دنيايي است.

2. بهاي فاني دنيايي در برابر آنچه نزد خدا باقي است بسيار اندك است.

3. خدا (بزرگوارترين مشتري است زيرا) همه ي اعمال شما را به بهاي بهترين كارها پاداش مي دهد.

4. به فكر حساب ذخيره ي خود در نزد خدا باشيد كه آن بهتر است.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و هفتم سوره ي نحل به شرط ايمان و كردار شايسته براي رسيدن به زندگي پاكيزه اشاره مي كند و مي فرمايد:

97. مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَي وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

هر كس از مرد يا زن، [كار] شايسته اي انجام دهد، در حالي كه او مؤمن است، پس قطعاً او را به زندگاني

پاكيزه اي زنده مي داريم؛ و حتماً مزدشان را بر طبق بهترين چيزي كه همواره انجام مي دادند، به آنان پاداش خواهيم داد.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 322

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد «حَيات طَيّبه» (زندگي پاكيزه) كه در اين آيه مطرح شده است ديدگاه هاي متفاوتي دارند؛ از جمله روزي حلال، عبادت همراه با روزي حلال يا توفيق بر اطاعت فرمان خدا. «1» در احاديث نيز حيات طيّبه را قناعت و رضايت به نصيب الهي معرفي كرده اند. «2»

اما به نظر مي رسد كه زندگي پاكيزه، مفهوم گسترده اي دارد كه همه ي اين موارد را شامل مي شود و آن زندگي اي است كه از هر گونه آلودگي، ظلم، خيانت، دشمني، رنج، اسارت، ذلّت و نگراني پاك است و در جامعه اي تحقق مي يابد كه همراه با آرامش، امنيت، رفاه، صلح، محبت، دوستي و همكاري باشد.

2. معيار سعادت و كمال، ايمان و عمل صالح است و هيچ قيد و شرط نژادي، جنسي، مقامي و سني ندارد.

3. در اين آيه بر مسئله ي مرد و زن و يكسان بودن آنها براي رسيدن به كمال تأكيد شده است.

زن و مرد هر چند تفاوت هاي جسمي و رواني دارند و در اجتماع از هر كدام كاري ساخته است، اما در مورد مسائل معنوي و كمال يابي تفاوتي با هم ندارند و تنها شرط هر دو ايمان و عمل صالح است و هر دو پاداش مساوي از خدا دريافت مي كنند.

4. ريشه هاي عمل صالح از ايمان سيراب مي شود، يعني اگر كسي مؤمن باشد و كردار شايسته انجام دهد، زندگي پاكيزه اي برپا مي كند و پاداش مي گيرد، اما اگر مؤمن نباشد، يا اعمال شايسته از او صادر نمي شود و يا اعمالش آلوده

به رياكاري، تقلّب، منت گذاري و خودبرتربيني مي شود و تأثيرات پرفايده و مستمر نخواهد داشت.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 323

مانند انسان مؤمن و انسان رياكار كه هر يك بيمارستاني مي سازند ولي هر كدام با هدف و انگيزه ي خاص خود، آن را در محلي و با كادر مخصوصي به رنگ خود درمي آورند و ثمرات متفاوتي مي گيرند.

5. شرط قبولي عمل صالح، ايمان است و اگر اين دو باهم باشند، به انسان حيات تازه اي مي بخشند؛ يعني حيات اجتماعي پاكيزه در گرو ايمان و عمل صالح است و بدون آن دو انسان ها در جامعه مردگاني متحرك هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. زن و مرد در كسب كمالات و پاداش هاي معنوي يكسان اند.

2. كار نيكو از انسان با ايمان، مطلوب خداست.

3. انسان با ايمان و عمل صالح زنده مي شود و حيات پاكيزه اي مي يابد.

4. اگر حيات پاك مي طلبيد مؤمناني شايسته كردار باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و هشتم سوره ي نحل به آداب قرائت قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

98. فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطنِ الرَّجِيمِ

و هنگامي كه قرآن را مي خواني، پس از (وسوسه هاي) شيطان رانده شده، به خدا پناه ببر!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «قرائت قرآن» خواندن و فهميدن آن است؛ زيرا عرب قرائت را در مورد خواندنِ بدون توجه به معنا به كار نمي برد.

2. تعبير «شيطان رانده شده» اشاره به تمرّد شيطان از فرمان خدا در مورد سجده بر آدم و بيرون شدن او از درگاه الهي است كه پس از آن گفت همه ي انسان ها را فريب خواهم داد.

3. در ميان صفات شيطان تنها به صفت «رانده شده» اشاره شد، تا نشان

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم،

ص: 324

دهد كه به هنگام تلاوت قرآن، استكبار و تعصب را از خود دور كنيد، تا سرنوشتي هم چون شيطان رانده شده پيدا نكنيد.

4. مقصود از اين كه مي فرمايد: «در هنگام قرائت قرآن به خدا پناه ببر»، تنها گفتن «اعوذ باللَّه مِن الشيطان الرجيم» نيست؛ اين جمله مقدمه ي تحقق حالتي در نفس انسان است كه به خدا توجه كند و از هوس ها، استكبار و خودمحوري دوري نمايد؛ اين ها مانع درك و شناخت صحيح انسان از قرآن مي شود و او را به «وادي تفسير به رأي» مي كشاند.

آري وسوسه هاي شيطاني حجاب ميان ما و كلام خدا مي شود.

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل

مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان (حافظ)

5. اين آيه خطاب به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است، اما در حقيقت وظيفه ي همه ي مسلمانان را در هنگام خواندن قرآن مشخص مي كند.

6. در قرآن كريم توصيه هايي در مورد آداب استفاده از قرآن شده است كه عبارت اند از:

الف) با حالت وضو و پاكي قرآن را لمس كنيم كه بدون پاكي از آلودگي هاي دل درك مفاهيم آن هم مشكل است. «1»

ب) در آغاز قرائت از شرّ شيطان به خدا پناه ببريم. «2»

ج) قرآن را به صورت ترتيل (يعني شمرده و همراه با تفكر) تلاوت كنيم. «3»

د) در قرآن تدبّر و تعقّل نماييم. «4»

ه) در هنگام قرائت قرآن ساكت باشيم و گوش فرا دهيم. «5»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 325

آموزه ها و پيام ها:

1. مراقب خطر نفوذ شيطان، حتي در حال قرائت قرآن باشيد.

2. در حال قرائت قرآن به خدا پناهنده شويد تا از خطر شيطان محفوظ بمانيد.

***

قرآن كريم در

آيات نود و نهم و صدم سوره ي نحل به عوامل تسلط شيطان و موانع آن اشاره كرده، مي فرمايد:

99 و 100. إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطنٌ عَلَي الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ* إِنَّمَا سُلْطنُهُ عَلَي الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ

[چرا] كه او، بر كساني كه ايمان آورده اند، و تنها بر پروردگارشان توكّل مي كنند، هيچ تسلّطي برايش نيست؛* تسلّط او تنها بر كساني است كه وي را به سرپرستي مي گيرند؛ و (بر) كساني كه آنان به او (: خدا) مشركند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين دو آيه در حقيقت دليل پناه بردن به خدا از شرّ شيطان در هنگام قرائت قرآن است، ولي در همان حال موانع و عوامل تسلّط شيطان را به صورت عام و كلي بيان كرده است.

2. اين آيات مردم را به دو گروه تقسيم كرده است:

الف) كساني كه مؤمن به خدايند و به او توكّل مي كنند و از تسلّط شيطان به دورند.

ب) مشركاني كه در عقيده و عمل تابع شيطان اند و اين انسان است كه مي تواند انتخاب كند كه آيا تحت لواي شيطان قرار گيرد يا زير پرچم خدا.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 326

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان و توكّل موانع تسلّط شيطان بر انسان است.

2. دوستي و اطاعت شيطان را بر نگزينيد كه موجب تسلط او بر شما مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و يكم سوره ي نحل به نسخ آيات قرآن و تهمت هاي مشركان به پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

101. وَإِذَا بَدَّلْنَآ ءَايَةً مَّكَانَ ءَايَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَآ أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَايَعْلَمُونَ

و هنگامي كه (حكمِ) آيه اي را به جاي

(حكم) آيه اي [ديگر] جايگزين كنيم- و خدا به آنچه فرو مي فرستد داناتر است- (مشركان) مي گويند:

«تو تنها دروغ پردازي.» (چنين نيست) بلكه بيشترشان نمي دانند.

شأن نزول:

حكايت شده كه گاهي آيه اي فرود مي آمد و دستور سختي در آن بود، اما پس از مدتي دستور آسان تري در آيه ي ديگر مي آمد و مشركان بهانه جو مي گفتند: محمد اصحاب خود را ريشخند مي كند و هر روز چيزي مي گويد، پس او از پيش خود مطالب را بيان مي كند. اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و به مشركان پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «تبديل» در لغت عرب به معناي هر گونه تغيير است، اعم از اين كه چيزي برداشته شود و چيز ديگري به جاي آن بيايد و يا اين كه چيز اول بماند و چيز ديگري بيايد كه تغييري در آن باشد. در اين آيه مقصود معناي اخير است؛ يعني آيه اي از قرآن كه حكمي در آن است بماند و آيه اي ديگر بيايد و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 327

حكم آيه ي اوّل را تغيير دهد «1».

2. در اين آيه به نسخ آيات قرآن اشاره شده است؛ يعني برخي احكام و دستورات الهي موقت و مخصوص دوره اي خاص است و پس از گذشت آن دوران، حكم ديگري به جاي آن مي آيد.

البته نسخ در احكام و آيات قرآن به اين معنا نيست كه آيه ي اول كه نسخ شده از قرآن برداشته شود، بلكه فقط حكم آن تغيير مي كند. اين تغيير، مثل تغييرات قوانين بشري، به خاطر جهل يا شك و پشيماني و رشد علمي قانون گذار نيست، بلكه به خاطر تربيت و اصلاح و تكامل جامعه است كه مرحله به مرحله صورت مي گيرد؛ هم چون پزشك

كه در هر مرحله نسخه اي براي بيمار خود ارائه مي كند كه از نسخه ي اول كامل تر است، يا مرحله ي بعدي معالجه را پي گيري مي كند.

3. از مثال هاي روشن نسخ، تغيير قبله ي مسلمانان از بيت المقدس به طرف مكه بود كه در آيه ي 144 بقره اشاره شد و نيز آيه ي نجوي كه در سوره ي مجادله (12 و 13) آمده است. «2»

4. در اين آيه اشاره شده كه مشركان هنگامي كه نسخ آيات قرآن را مشاهده مي كردند، به خاطر ناآگاهي از معناي نسخ و حكمت آن، به پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت مي زدند كه او تناقض گويي كرده و از پيش خود به خدا دروغ بسته است. در حالي كه آنان وظيفه ي قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله را نمي دانستند كه ساختن جامعه اي تكامل يافته است كه لازمه اش وضع قوانين موقت و دايم است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 328

آموزه ها و پيام ها:

1. در قرآن، احكام موقت و متغيّر وجود دارد.

2. نسخ و تغيير قوانين، بايد بر اساس دانش (و حكمت و تدبير) باشد.

3. ناآگاهان، حكمت نسخ و تغيير احكام را درك نمي كنند؛ از اين رو به رهبران الهي تهمت دروغ گويي مي زنند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دوم سوره ي نحل به فرشته ي وحي و اهداف نزول قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

102. قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ هُدَيً وَبُشْرَي لِلْمُسْلِمِينَ

(اي پيامبر) بگو: «روح پاك، آن (قرآن) را از طرف پروردگارت به حق فرو آورد، تا كساني را كه ايمان آورده اند، استوار گرداند؛ و رهنمود و مژده اي براي مسلمانان باشد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. فرشته ي وحي همان جبرئيل أمين يا

«روح مقدس» است كه به خاطر پاكي از خطا بدين نام ناميده شده است و به فرمان پروردگار، آيات حقّ قرآن را بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود مي آورد. «1»

2. آيات قرآن از طرف پروردگار مي آيد؛ يعني نزول وحي با تربيت انسان ها مرتبط است و اين آيات همه بر حق است و واقعيات و حقايق را بيان مي كند و هر قانون موقت يا دايم آن در شرايط خاص خود حق است.

3. قرآن براي دو گروه، دو هدف مختلف را دنبال مي كند:

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 329

الف) گروه مؤمنان را- كه قبلًا هدايت شده اند- در مسير خود ثابت قدم مي دارد و بر نيروي آنان مي افزايد.

ب) عموم مسلمانان را- كه در ظاهر مسلمان شده، ولي هنوز ايمان در قلب آنها نفوذ نكرده- بشارت مي دهند و به مراتب بالاتر هدايت مي رساند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. آورنده ي قرآن، روحي پاك است (كه دروغ گو و خطاكار نيست).

2. قرآن بشارتگر، هدايتگر و پايداركننده است.

3. اگر مي خواهيد از هدايت قرآن بهرمند شويد، ايمان بياوريد.

***

خداي متعال در آيه ي صد و سوم سوره ي نحل به تهمت هاي مشركان در مورد قرآن پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

103. وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ

و بيقين مي دانيم كه آنان مي گويند: « (اين قرآن را) تنها بشري به او مي آموزد.» در حالي كه زبان كسي كه به او نسبت مي دهند مبهم (و غير عربي) است؛ و اين (قرآن، به) زبان عربي روشن است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان مي گفتند: پيامبر صلي الله عليه و آله قرآن را از يك انسان آموزش مي بيند، به گفته ي مفسران فرد مورد

نظر مشركان يك غير عربِ مسيحيِ رومي بود كه مسلمان شد و در صف ياران پيامبر صلي الله عليه و آله قرار گرفت. «2»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 330

2. «اعجمي» در اصل به معناي ابهام است و «عجم» به غير عرب ها گفته مي شود كه سخنان آنان براي عرب ها مبهم و ناقص مي نمود. «1»

3. قرآن در اين آيه پاسخ دندان شكني به مشركان داد و پرده از توطئه ي آنان برداشت و مغالطه كاري آنان را روشن ساخت. آنان معلم پيامبر صلي الله عليه و آله را كسي مي دانستند كه اصلًا عربي نمي دانست و زبان او عجمي بود. چنين كسي نمي تواند اين گونه آيات فصيح عربي بياورد كه در الفاظ و محتوا معجزه باشد.

4. مخالفان قرآن، چون نمي توانستند با آن مقابله كنند و در ميان خود نيز كسي در حدّ معلّم قرآن نيافتند، تلاش كردند كه فردي غير عرب بيابند كه گذشته ي او براي مردم مبهم باشد و قرآن را به او نسبت دهند و ساده دلان را بفريبند.

امروز نيز برخي شرق شناسان راه همان مشركان عرب را مي روند و قرآن را به افرادي خارج از جزيرة العرب منسوب مي كنند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي فصيح و روشن است.

2. از قرآن دفاع كنيد و تهمت هاي غيرمنطقي مخالفان را پاسخ دهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 331

قرآن كريم در آيات صد و چهارم و صد و پنجم سوره ي نحل به دروغ گويي و فرجام عذاب آلود غيرمؤمنان اشاره كرده، مي فرمايد:

104 و 105. إِنَّ الَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ بِئَايتِ اللَّهِ لَايَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ* إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ بِئَايتِ اللَّهِ وَأُوْلئِكَ هُمُ الْكذِبُونَ

در واقع، كساني كه به

آيات خدا ايمان نمي آورند، خدا آنان را راهنمايي نمي كند؛ و براي آنان عذاب دردناكي است.* تنها كساني كه به آيات خدا ايمان نمي آورند، (به او) دروغ مي بندند؛ و آنان فقط دروغگويند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان، به خاطر تعصب و لجاجت به آيات قرآن ايمان نمي آورند و از آن رو شايستگي هدايت و راه نمايي خدا را از دست مي دهند و جز براي عذاب آمادگي ندارند.

2. مشركان بي ايمان، دروغ گوي واقعي هستند؛ چراكه آنان به مردان الهي تهمت مي زنند و با دروغ هاي خود مانع هدايت مردم مي شوند.

3. در اين دو آيه چهار ويژگي براي مشركان بي ايمان بيان شده است:

الف) دروغگو هستند؛

ب) تهمت مي زنند؛

ج) از راه نمايي الهي محروم اند؛

د) فرجامشان آتش دردناك است.

4. ريشه ي دروغ گويي و تهمت زدن در بي ايماني افراد است، و در برخي احاديث اسلامي نيز به اين مطلب اشاره شده است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 332

در حديثي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

بنده هيچ گاه طعم ايمان را نمي چشد، تا اين كه دروغ را، خواه شوخي يا جدّي، ترك كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. بي ايماني ريشه ي گمراهي، دروغ گويي و گرفتاري در عذاب است.

2. اگر مي خواهيد از هدايت الهي بهره ببريد و از عذاب نجات يابيد، ايمان آوريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و ششم سوره ي نحل به كفرگرايان مُرتد و فرجام عذاب آلود آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

106. مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إيمنِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمنِ وَلكِن مَن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

هر كس بعد از ايمان آوردنش، به خدا كفر ورزد (مجازات مي شود.)- مگر كسي كه اكراه شده، در حالي كه دلش به ايمان آرام

گرفته است- و ليكن، هر كس (درِ دل و) سينه به روي كفر گشايد، پس خشمي از طرف خدا بر آنان است، و برايشان عذابي بزرگ است!

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از مسلمانان هم چون عمار و پدرش ياسر و مادرش سُميّه و بلال از سوي مشركان تحت فشار قرار گرفتند كه دست از ايمان بردارند. ياسر و سُميّه مقاومت كردند تا شهيد شدند، ولي عمار كه جوان بود با اكراه مجبور شد كه نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله جسارت كند و بت ها را ستايش نمايد. مردم گفتند: «عمار كافر شده» و او گريه كنان خدمت

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 333

پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و حضرت با دست خود اشك او را پاك كرد و فرمود: هر بار تو را تحت فشار قرار دادند، آنچه را مي خواهند بگو.

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و احكام بازگشت كنندگان از اسلام را بيان كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به دو گروه از كساني كه بعد از ايمان آوردن اظهار كفر مي كنند، اشاره شده است:

نخست گروهي از مسلمانان كه به دست دشمن گرفتار مي شوند و تحت فشار و شكنجه و با اكراه سخناني عليه اسلام و به نفع كافران بگويند و در همان حال قلبشان مملو از ايمان است، كه البته اين گروه گناهي ندارند، چون با تقيه جان خود را حفظ كرده اند.

دوم گروه مرتدان كه واقعاً دريچه ي قلب خود را به روي كفر مي گشايند و مسير عقيدتي خويش را عوض مي كنند، كه اين گروه گرفتار خشم و عذاب الهي مي شوند.

2. در اين آيه به «تَقيّه» اشاره شده است

كه يكي از اصول مورد تأييد قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام است. تقيه يك روش عقلايي است و بدان معناست كه انسان در هنگام خطر كه با دشمن نيرومندي روبه روست، ايمان خود را مخفي سازد، تا نيروهاي خود و ديگران را بيهوده از دست ندهد و براي ادامه ي مبارزه ذخيره سازد؛ پس تقيه به معناي ضعف يا ترس از دشمن نيست، بلكه نوعي تاكتيك مبارزاتي است.

و از اين روست كه پيامبر صلي الله عليه و آله به «عمار» اجازه داد كه هرگاه دشمن به او فشار مي آورد، براي حفظ جانش، سخنان كفرآميز بگويد. در آيه ي فوق نيز اين گونه موارد استثنا شده است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 334

3. در احاديث اسلامي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

تقيه، سپر و وسيله ي حفظ مؤمن است. «1»

4. البته تقيه گاهي براي حفظ جان خويش يا مؤمنان، جايز يا واجب مي شود و گاهي هم حرام است؛ يعني در جايي كه تقيه سبب به خطر افتادن مكتب اسلام گردد، يا فساد عظيمي به بار آورد، لازم است كه مؤمنان آشكارا مبارزه كنند و هم چون امام حسين عليه السلام تا پاي جان بايستند.

5. «مُرتد» در فرهنگ اسلامي به كسي گفته مي شود كه مسلمان شده، سپس راه كفر را در پيش مي گيرد. اين افراد اگر از پدر و مادر مسلمان زاده شده باشند، مرتد فطري ناميده مي شوند و توبه شان در دادگاه پذيرفته نمي شود؛ و اگر شخص مرتد، مسلمان زاده نباشد، مرتد ملّي ناميده مي شود و توبه ي او در دادگاه قبول مي شود و مجازات او برداشته مي شود. «2»

6. اسلام به آزادي و عقيده ي انسان ها احترام مي گذارد

و در مورد كساني كه مسلمان نشده اند سخت گيري نمي كند، ولي وقتي كه كسي مسلمان شد، حق ندارد اسلام را ترك كند و اگر كافر شد و اظهار كرد، مرتد به شمار مي آيد.

اين سخت گيري به خاطر آن است كه ارتداد سبب تزلزل جامعه ي اسلامي، و اظهار مخالفت اين افراد با اسلام، نوعي قيام بر ضد حكومت اسلامي به شمار مي آيد كه غالباً با سوء نيت همراه بوده و ممكن است اسرار جامعه ي اسلامي را به دست دشمنان برساند «3».

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 335

آموزه ها و پيام ها:

1. كيفر مرتدّ، قهر الهي در دنيا و آخرت است.

2. سخنان كفرآميز انسان در حالت اكراه، كيفري به دنبال ندارد.

3. ايمان امري قلبي است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتم سوره ي نحل به عامل ارتداد و كفرگرايي اشاره كرده، مي فرمايد:

107. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا عَلَي الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الْكفِرِينَ

اين به خاطر آن است كه آنان زندگي پست (دنيا) را بر آخرت ترجيح دادند؛ و (به سبب) آن كه خدا گروه كافران را راهنمايي نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. گروهي از مشركان هنگامي كه مسلمان شدند و موقتاً پاره اي از منافع مادي آنان به خطر افتاد، از ايمان خود پشيمان شدند؛ چون به دنيا عشق مي ورزيدند و آن را بر آخرت ترجيح مي دادند.

2. هر كس يك بار هدايت شود و نعمت اسلام را ناسپاسي كند و با لجاجت به كفر گرايد، او خود را از هدايت الهي محروم ساخته است و خدا بار ديگر او را هدايت نخواهد كرد.

3. حُب نفس، ريشه ي محبت دنيا:

امام عارفان در اين مورد مي نويسند:

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 336

اين

كه در روايات ما هست كه «حب الدنيا رأس كل خطيئة» [دوستي دنيا سرچشمه ي همه ي لغزش هاست اين يك واقعيتي است و اساس حب دنيا هم، ريشه ي حب دنيا هم، حب نفس است كه آن هم حسب دنياست. تمام فسادهايي كه در بشريت پيدا شده از اولي كه بشر تحقق پيدا كرده است تا كنون و تا آخر، منشأش همين حب نفس است. از حب نفس است كه حب به جاه، حب به سلطنت، حب به مقام، حب به مال و حب به همه ي انگيزه هاي شهواني پيدا مي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. دنيا را بر آخرت ترجيح ندهيد كه زمينه ساز ارتداد و بازگشت از ايمان است.

2. دنياپرستي، عامل كفر، و كفر مانع هدايت است.

***

قرآن كريم در آيات صد و هشتم و صد و نهم سوره ي نحل به ويژگي هاي مرتدان كفرگرا، در دنيا و آخرت اشاره كرده، مي فرمايد:

108 و 109. أُوْلئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَي قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصرِهِمْ وَأُوْلئِكَ هُمُ الْغفِلُونَ* لَاجَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخسِرُونَ

آنان كساني هستند كه خدا بر دل هايشان و گوش آنان و چشمانشان مُهر نهاده؛ و آنان فقط غافلند.* قطعاً آنان در آخرت فقط زيانكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از مُهر نهادن بر قلب، گوش و چشم انسان آن است كه خلافكاري ها و گناهان انسان، حسّ تشخيص و درك حقيقت را از او مي گيرد

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 337

و پرده هاي غفلت بر ديده ي دل او مي افتد و قدرت تميز و تشخيص را از دست مي دهد. «1» پس مُهر نهادن كنايه از نفوذناپذيري است، كه مانع هدايت پذيري مرتدان مي شود. «2»

2. در اين آيه تأكيد شده كه مرتدان و بازگشت

كنندگان از اسلام، در آخرت زيانكارند؛ چراكه آنان همه ي امكانات لازم را براي هدايت و سعادت داشتند، ولي بر اثر دنياپرستي، همه ي سرمايه هاي خويش را از كف دادند؛ و در رستاخيز روشن مي شود كه چه سرمايه اي را از دست داده اند و چه خسارتي به آنان وارد شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. غفلت و عدم درك حقايق، عامل هدايت ناپذيري و باقي ماندن در كفر است.

2. زيانكاري مرتدان غافل، در آخرت آشكار مي شود.

3. غفلت نكنيد كه زيانكار (و كافر) مي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دهم سوره ي نحل به آمرزش فريب خوردگاني كه هجرت و جهاد كردند اشاره مي كند و مي فرمايد:

110. ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُواْ مِن بَعْدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جهَدُواْ وَصَبَرُواْ إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ

سپس در حقيقت پروردگارت براي كساني كه بعد از آزمايش شدنشان (و كفرگويي) هجرت نمودند، سپس جهاد كردند و شكيبايي نمودند (ياري گر است)؛ البته پروردگارت، بعد از اين (كارها،) بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 338

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد واژه ي «فُتِنُوا» دو تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود، فريب خوردن گروهي از مسلمانان و گرايش آنان به كفر است كه پس از آن توبه مي كنند و مورد آمرزش قرار مي گيرند. «1»

ب) منظور مسلماناني هم چون عمّار ياسر هستند كه توسط مشركان عذاب و شكنجه مي شوند و سخنان كفرآميز مي گويند، ولي بعداً مهاجرت و جهاد و صبر مي كنند و مورد آمرزش واقع مي شوند. «2»

البته تفسير اول براي آيه مناسب تر است؛ چراكه امثال عمار ياسر گناهي مرتكب نشده بودند تا توبه كنند و آمرزيده شوند.

2. اين آيه دليلي بر پذيرش توبه ي افراد مُرتد ملّي است؛

يعني كساني كه مشرك بودند سپس مسلمان شدند و بعداً فريب خورده و كافر گشتند، اگر توبه كنند، پذيرفته خواهد شد. «3»

3. هجرت همراه با جهاد و شكيبايي در آمرزش انسان و پذيرش توبه ي انسان مؤثر است.

4. در اين آيه و آيات قبل بيان شد كه سه گروه عليه اسلام سخن مي گويند:

الف) كساني كه كفرگرا هستند و مرتد مي شوند، كه مستحق عذاب الهي هستند.

ب) كساني كه با اكراه سخن مي گويند، ولي قلباً مؤمن هستند، كه گناهي بر آنان نيست.

ج) كساني كه فريب خورده اند و با هجرت و جهاد و صبر گذشته ي خود را جبران مي كنند، كه مستحقّ آمرزش و رحمت الهي هستند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 339

آموزه ها و پيام ها:

1. افراد فريب خورده، با هجرت، جهاد و صبر، گذشته ي خود را جبران كنند.

2. هجرت، جهاد و استقامت زمينه ساز آمرزش و رحمت الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و يازدهم سوره ي نحل به رستاخيز و تجسّم اعمال انسان اشاره كرده، مي فرمايد:

111. يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجدِلُ عَن نَفْسِهَا وَتُوَفَّي كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

(ياد كن) روزي را كه هر كس مي آيد، كه از خودش دفاع كند؛ و هر كس، آنچه را انجام داده، به طور كامل بازپس داده مي شود؛ در حالي كه آنان مورد ستم واقع نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در رستاخيز هر كس به فكر خويش است و براي نجات خود از عذاب به مجادله و دفاع برمي خيزد.

گناهكاران در رستاخيز گاهي به دروغ مي گويند: «ما مشرك نبوديم.» «1» و گاهي عذر مي آورند كه: «اين (رهبران) ما را گمراه كردند.» «2»

ولي اين عذرها و بهانه ها از كسي پذيرفته نمي شود و

هر كس نتيجه ي اعمال خويش را به صورت كامل دريافت مي كند.

2. در قيامت همه ي انسان ها حاضر مي شوند و نتيجه ي اعمال خود را مي بينند.

3. در رستاخيز هر كس به فكر خويش است؛ پس كسي به فرياد كسي نمي رسد و جز رحمت و ياري خدا فريادرسي نيست.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 340

4. عبارت « (در رستاخيز) هر كس آنچه را عمل كرده به طور كامل دريافت مي كند.»، اشاره به تجسم اعمال در قيامت دارد؛ يعني خود اعمال نيك و بد در آن جا تجسّم مي يابد و به صورت پاداش و كيفر به انسان داده مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. در رستاخيز هر كس به فكر خويش است (پس از هم اكنون به فكر باشيد).

2. كيفر و پاداش قيامت نتيجه ي اعمال خود انسان هاست (پس مراقب باشيد).

3. به فكر رستاخيز و دريافت عملكرد خويش باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دوازدهم سوره ي نحل با مثالي جالب، نتايج ناسپاسي انسان ها را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

112. وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ

خدا مَثَلي زده: آبادي كه أمن [و] آرام بود، [و] روزي اش از هر جا فراوان و گوارا، به (مردم) ش مي رسيد، و [لي نعمت هاي خدا را ناسپاسي كردند، پس خدا به خاطر آنچه همواره با زيركي انجام مي دادند، (طعم) پوشش گرسنگي و ترس را به آن (مردم) چشاند.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران قرآن برآن اند كه اين آيه مثلي براي هشدار به مردم است و هدفش بيان يك سرگذشت واقعي نيست، اما برخي مفسران قرآن برآن اند كه اين آيه

اشاره به سرگذشت شهر «مكه» «1» يا گروهي از «بني

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 341

اسرائيل»»

يا «قوم سَبأ» «2» دارد كه بر اثر كفران نعمت و سركشي، تمدنشان ويران شد.

البته مانعي ندارد كه معناي اين آيه شامل مصداق ها و موارد متعددي در گذشته و آينده شود كه گرفتار عواقب كفران نعمت شده يا مي شوند.

2. در اين آيه به سه نعمت امنيت، اطمينان و روزي زياد اشاره شده است كه به صورت حلقه هاي زنجيره ي علت و معلولي بر يك ديگر مؤثرند.

يعني هرگاه امنيت باشد افراد اطمينان مي يابند و با آرامش در جامعه زندگي مي كنند و چنانچه اطمينان باشد سرمايه گذاري مي كنند و وضع اقتصادي جامعه رونق مي گيرد و چرخ هاي اقتصادي به حركت در مي آيد.

3. در اين آيه با تعبيري كنايه آميز و لطيف به نتايج ناسپاسي اشاره كرده مي فرمايد: «خدا لباس گرسنگي و ترس را به ناسپاسان چشانيد.»؛ يعني از طرفي گرسنگي و ترس را به لباس تشبيه كرده كه همه جا همراه انسان مي آيد و او را احاطه مي كند و از طرف ديگر، به جاي تعبير پوشيدن لباس، تعبير كنايه آميز چشاندن لباس را به كار برده است؛ يعني گويي قحطي و ناامني آن چنان محسوس شده كه با زبان آن را مي چشند.

اين تعبيرها نشان دهنده ي نهايت فقر و ناامني در يك جامعه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. ملت هايي كه سپاس گزار نعمت ها نيستند، جريمه اي سنگين مي پردازند.

2. امنيت و اطمينان زمينه ساز رونق اقتصادي جامعه است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 342

3. ناسپاسي نعمت ها زمينه ساز عذاب رواني (: ترس) و عذاب جسمي (: گرسنگي) است.

4. ناامني و كمبودهاي اقتصادي در اثر اعمال خود انسان ها و ناسپاسي آنهاست.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سيزدهم سوره ي نحل به ناسپاسي در برابر نعمت معنوي پيامبران و نتيجه ي عذاب آلود آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

113. وَلَقَدْ جَآءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظلِمُونَ

و به يقين فرستاده اي از ميان آنان به سراغشان آمد، و او را تكذيب كردند؛ پس عذاب [الهي آنان را فرو گرفت در حالي كه آنان ستمكار بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل، خدا مثالي براي مردم بيان كرد كه شهري آباد و امن بود و مردم ناسپاسي نعمت نمودند و گرفتار عذاب دنيوي و ناامني شدند. در اين آيه اضافه مي كند كه مردم آن شهر نعمت هاي معنوي پيامبران را هم ناسپاسي كردند و از اين رو گرفتار عذاب الهي شدند.

2. عذاب الهي پس از آمدن پيامبران و اتمام حجت بر مردم و لجاجت و تكذيب آنان فرود آمد.

3. تكذيب كنندگان پيامبران با ايجاد مانع بر سر راه هدايت خود و ديگران هم به خود، هم به ديگران و هم به مكتب و رهبر الهي ستم كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر نعمت معنوي پيامبران، ناسپاسي نكنيد كه فرجامي عذاب آلود دارد.

2. ناسپاسي در برابر نعمت ها، ستمكاري است.

3. پيامبران از ميان مردم و از جنس بشر بودند (پس قدر آنها را بدانيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 343

غذا ها

قرآن كريم در آيه ي صد و چهاردهم سوره ي نحل با بيان شرايط حقوقي و بهداشتي غذا، انسان ها را به خوردن غذاهاي حلال و پاك و سپاس گزاري فرا مي خواند و مي فرمايد:

114. فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَللًا طَيِّباً وَاشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ

پس، از آنچه خدا روزي شما نموده، در حالي

كه حلال [و] پاكيزه است بخوريد؛ و نعمت خدا را سپاس گوييد، اگر شما تنها او را مي پرستيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه مي تواند نتيجه گيري كلي از دو آيه ي قبل باشد؛ يعني به مردم مسلمان خطاب مي كند كه شما از اين مثالي كه در مورد ناسپاسان و سرنوشت عذاب آلود آنان زديم، عبرت بياموزيد و هنگامي كه از نعمت هاي الهي استفاده مي كنيد، شكرگزاري كنيد.

2. اسلام براي غذا دو شرط اساسي قرار داده است:

الف) شرط حقوقي؛ يعني حلال باشد و از طريق صحيح به دست آمده باشد و غصبي (مال مردم) نباشد.

ب) شرط بهداشتي؛ يعني پاك و پاكيزه باشد تا موافق طبع انسان قرار گيرد و سبب بيماري جسمي و روحي او نگردد.

3. سپاس نعمت هاي خدا گاهي به زباني و با گفتن كلماتي هم چون «شُكراً للَّه» است و گاهي عملي است، يعني مصرف كردن نعمت ها در مورد مناسب و دوري از اسراف.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا مي خواهد هم خوب بخوريد و هم سپاس گزاري كنيد.

2. بندگي خدا جداي از شكر نعمت هاي او نيست.

3. خوردني هايي را مصرف كنيد كه حلال و پاكيزه باشد.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 344

قرآن كريم در آيه ي صد و پانزدهم سوره ي نحل به چهار غذاي ممنوع و مورد استثناي آن اشاره كرده، مي فرمايد:

115. إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

[خدا]، تنها (خوردن) مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [به هنگام سر بريدن نام غير خدا بر آن بانگ زده شده، بر شما حرام كرده است؛ و [لي كسي كه ناچار شود، در

صورتي كه ستمگر و متجاوز نباشد، پس (گناهي بر او نيست؛ چرا) كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اسلام به مسئله ي غذا توجه كامل داشته و بارها به غذاهاي پاك سفارش كرده و نسبت به غذاهاي فاسد و مضّر هشدار داده است. همين آيه با همين مضمون چهار بار در قرآن مورد تأكيد قرار گرفته است. «1»

2. حرمت اين امور داراي حكمت ها و اسرار بهداشتي است، از جمله اين كه:

- مردار معمولًا كانون انواع ميكرب هاست.

- خون خواري زيان هاي جسمي و آثار سوء اخلاقي دارد و جالب آن است كه در اسلام استفاده هاي صحيح از خون، مثل تزريق آن به بيماران ممنوع نيست، اما خوردن آن كه ضرر دارد حرام است.

- خوك نيز حيواني كثيف، و در امور جنسي سمبل بي غيرتي است و برخي ضررهاي بهداشتي نيز در مورد خوردن گوشت آن ذكر شده است.

3. حرمت چيزها در اسلام، بر اساس دلايل مختلفي است؛ گاهي به خاطر مسائل بهداشتي و حفظ جسم انسان، و گاهي براي پاك نگاه داشتن روح و

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 345

زماني به خاطر حفظ نظام اجتماع است.

تحريم گوشت هايي كه به نام بت ها سر بريده مي شوند در حقيقت جنبه ي معنوي، اخلاقي و تربيتي دارد؛ چرا كه تجديد كننده ي خاطره ي شرك و بت پرستي است.

آري؛ بردن نام خدا در سر بريدن حيوانات لازم است تا بدانيم كه هيچ كار ما نبايد خارج از مدار توحيد باشد. اين يكي از راه هاي تربيت توحيدي انسان است. «1»

4. مقصود از «انّما» در اين آيه، منظور حصر نسبي و اضافي است نه حصر حقيقي؛ يعني آيه نمي خواهد بگويد كه فقط اين چهار غذا

حرام است و غير آنها حرام نيست؛ چراكه برخي ماهي ها و حيوانات درنده هم طبق آيات و احاديث، حرام اند «2».

پس آيه يا در صدد نفي خرافات و بدعت هاي مشركان در مورد تحريم برخي غذاهاست؛ يعني مي گويد: «اين ها حرام اند نه آنچه شما مي گوييد.»

و يا در صدد بيان محرمات اصلي و بنيادي است. «3»

5. «باغ» به معناي «طلب» و «عاد» به معناي «تجاوز» است و در اين جا مقصود آن است كه اگر كسي در مسافرت يا قحطي و امثال آن گرفتار شد، مي تواند از غذاهاي حرام بخورد و گناهكار نيست، اما نبايد قصد او لذّت طلبي يا حلال شمردن حرام هاي الهي باشد و از حدّ تجاوز كند و بيش از مقدار ضرورت از غذاي حرام استفاده كند. «4»

6. در احاديث اهل بيت عليهم السلام «باغ» به معناي ستمگر يا قيام كننده بر ضد امام و «عاد» به معناي غاصب يا دزد آمده است. «5»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 346

اين گونه احاديث يا به مصاديق خاص آيه اشاره دارد و يا اشاره به آن است كه اگر كسي در راه ظلم، غصب، دزدي و قيام بر ضد امام به مسافرت پرداخت و گرفتار شرايط اضطراري شد، مي تواند براي حفظ جان خود از اين غذاهاي حرام بخورد، اما گناه او بخشيده نمي شود. «1»

7. واژه «اهِلَّ» در اصل به معناي بلند كردن صدا در هنگام ديدن ماه است، ولي چون مشركان در هنگام سر بريدن حيوانات نام بت ها را با صداي بلند مي برند، از اين تعبير استفاده شده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. حتي خوردن شما بر مدار توحيد و قانون الهي باشد.

2. در شرايط اضطراري، انسان مي تواند از

غذاهاي ممنوع شده استفاده كند.

***

قرآن كريم در آيات صد و شانزدهم و صد و هفدهم سوره ي نحل به حلال و حرام هاي ساختگي و فرجام اين كار اشاره مي كند و مي فرمايد:

116 و 117. وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذَا حَللٌ وَهذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ لَايُفْلِحُونَ* مَتعٌ قَلِيلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و براي آنچه زبان هاي شما دروغ پردازي مي كند، مَگوييد: «اين حلال است و اين حرام.» تا بر خدا دروغ بنديد، در حقيقت كساني كه بر خدا دروغ مي بندند، رستگار نمي شوند.* (بهره آنان از اين دنيا) كالاي اندكي است؛ و برايشان عذاب دردناكي است!

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 347

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در آيات 136 و 148 سوره ي انعام اشاره كرده كه مشركان بخشي از زراعت و چهارپايان را براي بت ها قرار مي دادند و يا چيزهايي را حرام مي كردند و اينك در اين آيه اين گونه قانون گذاري هاي بي دليل و حرام و حلال كردن هاي ساختگي و دورغين را محكوم مي سازد.

2. قانون گذاري و حرام و حلال كردن چيزها حق خداست و كسي غير از او حق ندارد از پيش خود قانوني وضع كند و چيزي را حلال يا حرام اعلام كند.

آري؛ اگر كسي مجتهد و متخصص در دين باشد، مي تواند احكام و قوانين الهي را از قرآن و سنت و منبع عقل برداشت و به مردم اعلام كند، ولي باز هم حق ندارد نظر شخصي خود را به جاي قانون حلال و حرام الهي اعلام كند.

3. دروغ گويي و تهمت زدن بر خدا، مايه ي بدبختي است و انسان را از رستگاري دور مي سازد.

4. مقصود از بهره ي اندك

دنيايي آن است كه بدعت گزاران و دروغ سازان، ممكن است با اين كارها حسّ خودخواهي خود را ارضا كنند يا مردم را گمراه كرده، مدتي بر آنان حكومت نمايند و منافع مادي ببرند، اما اين ها بهره ي اندكي است كه عذاب دردناكي را در پي دارد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون سازي و بدعت گذاري در دين نكنيد كه جايز نيست.

2. دروغ پردازان و تهمت بندان بر خدا، رستگاري خويش را با بهره ي اندكي مبادله مي كنند و گرفتار عذاب الهي مي شوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 348

قرآن كريم در آيه ي صد و هجدهم سوره ي نحل به غذاهايي كه بر يهوديان حرام شده اشاره مي كند و مي فرمايد:

118. وَعَلَي الَّذينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنهُمْ وَلكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

و آنچه را پيش از [اين بر تو حكايت كرديم، بر كساني كه يهودي شدند، حرام نموديم؛ و (ما) به آنان ستم نكرديم، و ليكن همواره بر خودشان ستم مي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه بعضي غذاها فقط بر قوم يهود حرام شد. اين مطلب در آيه ي 146 سوره ي انعام به صورت كامل توضيح داده شد كه مي فرمايد:

و بر كساني كه يهودي شدند، هر (حيوان) ناخن داري را ممنوع كرديم و از گاو و گوسفند، پيه آن دو را بر آنان ممنوع كرديم مگر آنچه بر پشت آن دو و يا بر روده هاست و يا آنچه با استخوان درآميخته است؛ اين را به سزاي ستم كردنشان به آنان كيفر داديم؛ و قطعاً ما راست گوييم.

و در آيه ي 160 و 161 سوره ي نساء نيز به اين مطلب اشاره شده كه

و به خاطر ظلم كساني كه يهودي

شدند و به سبب منع زيادشان از راه خدا (بخشي از خوراكي هاي) پاكيزه اي را كه براي آنان حلال شده بود، بر آنان حرام كرديم.

2. در آيات قبل غذاهاي حلال و حرام در اسلام بيان شده بود و در اين آيه غذاهاي حرامِ ويژه ي يهوديان بيان شده است تا روشن شود كه آنچه را مشركان حرام و حلال مي كردند، بدعت و خرافه بوده و در اسلام و آيين يهود

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 349

سابقه نداشته است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در مواقع لزوم، ستمكاران را محاصره ي اقتصادي كنيد و برخي غذاها را براي آنان ممنوع سازيد.

2. قوم يهود افرادي ستمكارند كه مورد مجازات اقتصادي خدا قرار گرفته اند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نوزدهم سوره ي نحل راه بازگشت را به سوي گناهكاران توبه كار و اصلاح گر مي گشايد و مي فرمايد:

119. ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُواْ السُّوءَ بِجَهلَةٍ ثُمَّ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذلِكَ وَأَصْلَحُواْ إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

سپس در واقع پروردگارت براي كساني كه از روي جهالت، [كار] بدي انجام داده اند، آنگاه بعد از آن توبه كرده و اصلاح نمودند (ياري گر است)؛ البته پروردگارت بعد از آن (كارها) بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «جهل» گاهي به معناي ندانستن و در برابر علم است و گاهي به معناي جهالت و كم خردي و غلبه ي هوا و هوس، كه در برابر عقل به كار مي رود.

در اين آيه جهل را عامل خلافكاري مي شمارد؛ زيرا بسياري از افراد تعصب، لجاجت و استكبار ندارند، بلكه كم خردي و غلبه ي هوا و هوس با ناداني عامل اصلي گناهان آنهاست و اگر اين افراد آگاه شوند و كمي بينديشند، به راه

حق و درست بازمي گردند.

2. اين آيه توبه را با اصلاح گري همراه ساخته است؛ يعني توبه، منحصر به پشيماني قلبي و گفتن لفظ «استغفِرُ اللَّه» نيست بلكه بايد در صحنه ي عمل

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 350

ظاهر شود و شخص توبه كار به جبران گذشته ي خود و اصلاح كارهاي بدي كه انجام داده بپردازد.

آري؛ در اين آيه با چند تعبير تأكيد شده كه پذيرش توبه و رحمت الهي پس از اصلاح و جبران است. «1»

4. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه پس از تعيين حدود و قوانين و هشدارهاي كوبنده، راه بازگشت و توبه را باز مي كند تا افراد نااميد نشوند و به دامان مهر الهي باز گردند. اين از شئون ربوبيت و پروردگاري خداست. همان طور كه در آيه اشاره شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. راه بازگشت و توبه به سوي خداي آمرزنده و مهربان باز است.

2. خدا توبه اي را مي پذيرد كه همراه با اصلاح و جبران كارهاي گذشته باشد.

3. سرچشمه ي بسياري از گناهان، ناداني و جهالت است.

***

قرآن كريم در آيات صد و بيستم تا صد و بيست و دوم سوره ي نحل به ويژگي هاي نُه گانه ي ابراهيم عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

120- 122. إِنَّ إِبْرهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتاً لِّلَّهِ حَنِيفاً وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ* شَاكِراً لّاَنْعُمِهِ اجْتَبهُ وَهَدَيهُ إِلَي صِرطٍ مُّسْتَقِيمٍ* وَءَاتَيْنهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصلِحِينَ

براستي كه ابراهيم (سرچشمه) امت، [و فروتن و] فرمانبردار خدا [و] حق گرا بود؛ و از مشركان نبود؛* [و] سپاس گزار نعمت هاي او بود؛ [خدا] او را برگزيد؛ و وي را به راهي راست رهنمايي كرد؛* و در دنيا به او نيكي داديم؛

و قطعاً او در آخرت از شايستگان است.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 351

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بيان شد كه «ابراهيم به تنهايي يك امت بود»؛ مفسران قرآن اين جمله را چند گونه تفسير نموده اند:

الف) ابراهيم چنان شخصيت بزرگي داشت كه معادل يك امت بزرگ بود و گويي همه ي صفات و كمالات يك امت را داشت.

ب) ابراهيم معلم بزرگ انسانيت، و رهبر و مقتداي مردم بود. «1»

ج) ابراهيم تنها خداپرست جامعه ي خويش بود و بر مكتبي بود كه احدي بر آن نبود، پس به تنهايي يك امت بود.

د) ابراهيم سرچشمه ي پيدايش يك امت بود و قِوام امت به او بود.

ه) ابراهيم حركت آفريد، قيام كرد و يك تنه كار يك امت را انجام داد.

البته مانعي ندارد كه واژه ي «امت» به همه ي اين معاني باشد؛ چرا كه ابراهيم شخصيتي عظيم و پيشواي بشريت و مردي امت ساز و يكتاپرست بود. «2»

2. «حَنيف» به معناي كسي است كه از كژي به راستي مي گرايد؛ يعني به آييني هماهنگ با فطرت روي مي آورد.

آري؛ ابراهيم حق گرا بود و همواره در خط مستقيم الهي گام بر مي داشت. «3»

3. در اين آيات بيان شده كه در دنيا به ابراهيم حَسَنه و نيكي داده شد.

اين نيكي به معناي وسيع آن، شامل هر گونه خيري هم چون مقام نبوت و نعمت هاي مادي و فرزندان شايسته مي شود.

4. عبارت «ابراهيم در آخرت از شايستگان است.»، نشانه ي عظمت مقام

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 352

صالحان و شايستگان است كه ابراهيم بت شكن با آن مقام عظيم در زمره ي آنان به شمار مي آيد.

5. در اين آيات به پنج صفت اساسي ابراهيم عليه السلام اشاره شده كه عبارت اند

از:

امت بودن، فرمان برداري، حق گرايي، مشرك نبودن و سپاس گزار بودن كه نتيجه ي اين صفات در دنيا و آخرت به ابراهيم داده شد. آن نتايج عبارت اند از:

نيكي در دنيا و هدايت به راه مستقيم و برگزيده شدن براي نبوت و قرار گرفتن در زُمره ي شايستگان در آخرت.

6. هدايت و برگزيدگي پيامبران الهي به خاطر شايستگي ها و صفات برجسته ي آنها بوده و بدون حساب چيزي به كسي نمي دهند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ابراهيم الگوي مردان الهي، حق گرا، مطيع و موحّد بود.

2. خدا پاداش ابراهيم را در دنيا و آخرت داد.

3. صفات برجسته ي ابراهيم را بشناسيد (و الگوي خود قرار دهيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و سوم سوره ي نحل دستور به پيروي از آيين ابراهيم عليه السلام مي دهد و مي فرمايد:

123. ثُمَّ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

سپس به سوي تو وحي كرديم كه از آيين ابراهيم پيروي كن، در حالي كه حق گراست و از مشركان نبود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه از آيين ابراهيم عليه السلام پيروي كن اما در حقيقت اين دستوري براي همه ي مسلمانان است و خاص

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 353

پيامبر صلي الله عليه و آله نيست.

2. يكي از روش هاي تربيتي قرآن كريم، معرفي الگوهاي عملي براي بشريت است. يكي از الگوهايي كه قرآن به مسلمانان، بلكه همه ي مردم معرفي مي كند و دستور پيروي از آيين او را مي دهد، ابراهيم عليه السلام است.

3. اصول اديان الهي هماهنگ است؛ يعني توحيد، نبوت و معاد كه اصول اساسي اسلام است، در حقيقت اصول اساسي دين

ابراهيم عليه السلام نيز بود و از اين روست كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله موظف به پيروي از آيين ابراهيم مي شود، هر چند قوانين جزئي و شريعت هر دين بر اساس شرايط زماني و مكاني متفاوت بوده و اديان الهي رو به تكامل رفته اند و اسلام كامل ترين دين است.

4. در برخي احاديث از امام سجاد عليه السلام حكايت شده كه

تنها ما و شيعيان ما پيروان ابراهيم هستيم. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اصول اساسي و گوهر اديان يكي است.

2. آيين توحيدي و حق گراي ابراهيم، سرمشق بشريّت است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و چهارم سوره ي نحل به تحريم هاي روز شنبه براي يهوديان و اختلافات آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

124. إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَي الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 354

(تحريم ها و تعطيلي روز) شنبه، تنها بر كساني مقرر گرديد كه درباره آن اختلاف كردند؛ و قطعاً پروردگارت روز رستاخيز، در باره آنچه همواره در آن اختلاف مي كردند، ميان آنان داوري مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «سَبْت» در اصل به معناي تعطيل كردن كار براي استراحت است و روز شنبه را «يوم السَبْت» مي نامند؛ چراكه يهوديان در اين روز كار معمولي خود را تعطيل مي كردند.

2. اين آيه ممكن است اشاره به آن باشد كه برخي چيزها، مثل صيد ماهي در روز شنبه، بر يهوديان حرام گرديد، كه جنبه ي مجازات داشت «1» و اين گونه امور در آيين ابراهيم و اسلام نيست.

و يا اين كه به تعطيلي روز شنبه در آيين يهود اشاره دارد كه در آيين ابراهيم و

اسلام، روز جمعه عيد محترم و تعطيل است. «2»

3. بر اساس برخي روايات، موسي عليه السلام از بني اسرائيل خواست كه به پيروي آيين ابراهيم، روز جمعه را احترام نمايند و تعطيل كنند، اما آنها با بهانه اي سرباز زدند و روز شنبه را ترجيح دادند، ولي در مورد آن هم اختلاف كردند و احترام آن را شكستند. «3»

البته پذيرش تعطيلي روز شنبه از طرف خدا، همراه با محدوديت ها و مجازات هايي براي يهوديان بود؛ از جمله آن كه در اين روز صيد ماهي بر آنان حرام شد، ولي گروهي مخالفت كردند و گرفتار عذاب شدند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 355

4. در رستاخيز حقايق آشكار مي گردد و اختلافات برچيده مي شود، و مردم به توحيد مطلق بازمي گردند.

البته اين گونه احاديث مصداق هاي روشن و كامل آيه را بيان مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. (تعطيلي و ممنوعيت هاي) روز شنبه مخصوص يهوديان است.

2. انتظار نداشته باشيد برخي اختلافات بشري به زودي حل شود؛ چرا كه روز پايان يافتن اختلافات، رستاخيز است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و پنجم سوره ي نحل به مواد علمي و اخلاقي آيين نامه ي گفتمان سازنده اشاره مي كند و مي فرمايد:

125. ادْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجدِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

با حكمت و پندِ نيكو، به راه پروردگارت فرا خوان، و با آنان به آن (شيوه اي) كه نيكوتر است، مناظره كن! در حقيقت پروردگارت خود، به كسي كه از راهش گمراه گشته، داناتر است و او به (حال) ره يافتگان (نيز) داناتر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در سوره ي نحل و بسياري از سوره هاي قرآن،

بحث هاي مختلفي با مشركان و مخالفان صورت گرفته، و اينك اين آيه آيين نامه ي گفتمان سازنده و منطقي را براي پيامبر صلي الله عليه و آله بيان مي كند تا او و همه ي مسلمانان روش صحيح گفت وگو با مخالفان را بدانند و بتوانند در فكر و قلب آنان تأثير بگذارند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 356

2. در اين آيه به سه مرحله ي گفتمان سازنده و منطقي اشاره شده است:

الف) استفاده از حكمت، استدلال هاي منطقي و بيدار ساختن فكر و عقل مردم.

ب) اندرزگويي و تحريك عواطف انسان ها در جهت توجه به حق.

ج) مناظره و بحث نيكو كه بر اساس حق گرايي، امانت داري و راست گويي استوار باشد.

به نظر مي رسد كه اين سه مرحله پله به پله عمل مي شود؛ يعني اگر دليل منطقي كافي نبود به سراغ اندرز نيكو مي روند، و اگر مخالفان هر دو را نپذيرفتند نوبت به مناظره و بحث نيكو مي رسد.

3. «حكمت» در اصل به معناي «منع» آمده است، و از آن جا كه دانش، منطق و استدلال مانع فساد و انحراف مي شود، به آنها حكمت گفته مي شود «1».

4. مقصود از «مَوعِظه ي حَسَنه» اندرزهاي نيكوست كه از هر گونه خشونت، برتري جويي، تحقير طرف مقابل و تحريك منفي به دور باشد؛ چراكه اگر اندرز با تحقير و در حضور ديگران و همراه با مسائل منفي ديگر باشد تأثير عكس دارد و بر لجاجت طرف مقابل مي افزايد.

5. مقصود از «مجادله ي نيكو» آن است كه مناظره و بحث بر اساس حق طلبي، امانت داري، راست گويي استوار باشد و به دور از هر گونه توهين، تحقير، خلاف گويي، مغالطه، تكبّر و بحث هاي بيهوده باشد.

6. در پايان آيه اشاره شده كه وظيفه ي شما

دعوت به سوي حق از راه هاي سه گانه ي حكمت، اندرز و مناظره است، اما تنها خدا مي داند كه سرانجام چه كساني هدايت يا گمراه مي شوند و نيز خدا مي داند كه هر يك از راه هاي سه گانه در چه كساني مؤثر خواهد شد «2».

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 357

7. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام حكايت شده است كه مقصود اين آيه آن است كه مردم را با قرآن (به راه خدا فراخوان) «1».

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصداق حكمت و موعظه را بيان مي كند و معناي آيه منحصر در آن نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. براي جذب مردم به راه خدا، از بعد عقلي، عاطفي و مناظره ي نيكو استفاده كنيد.

2. گفتمان صحيح و سازنده بر سه پايه ي استدلال منطقي، اندرز نيكو و روش بحث نيكوتر استوار است.

3. رهبران الهي در دعوت و گفت وگوي با مخالفان وظيفه ي خود را انجام مي دهند و ضامن نتيجه نيستند.

4. وظيفه ي رهبران الهي فراخواندن هدف دار و دعوت به سوي راه خداست.

***

قرآن كريم در آيات صد و بيست و ششم و صد و بيست و هفتم سوره ي نحل پنج دستور العمل اخلاقي آرام بخش براي برخورد با مخالفان را بيان مي كند و مي فرمايد:

126 و 127. وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصبِرِينَ* وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ

و اگر (خواستيد) كيفر كنيد، پس همانند چيزي كه بدان مجازات شُديد، كيفر دهيد؛ و اگر شكيبايي كنيد، البته آن براي شكيبايان بهتر است.* و شكيبايي كن، و شكيبايي تو جز به (توفيق) خدا نيست؛ و بر

(بي ايماني) آنان غم مخور؛ و از آنچه فريبكاري مي كنند (دل) تنگ مباش؛

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 358

شأن نزول:

در احاديث اسلامي حكايت شده كه اين آيه در مورد جنگ احد و شهادت دردناك حمزه است. وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله ديد عمويش را پس از كشتن قطعه قطعه كردند، بسيار ناراحت شد و گروهي از مسلمانان گفتند: اگر بر دشمن پيروز شويم، با هفتاد نفر آنان چنين مي كنيم. «1»

در اين هنگام اين آيه فرود آمد كه «دشمنان را طبق عمل آنها كيفر دهيد و اگر صبر كنيد بهتر است.» و حضرت فرمود: خدايا صبر مي كنم و از اين رو ايشان پس از فتح مكه دستور عفو عمومي صادر كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل به گفتمان با مخالفان و روش صحيح آن اشاره شد و اينك در اين آيه به مخالفاني اشاره مي كند كه دست به تعدّي و تجاوز مي زنند و لازم است با آنان برخورد شود، كه در اين صورت، توصيه ي اخلاقي قرآن است كه مثل عمل خودشان با آنان برخورد كنيد و در مجازات زياده روي ننماييد.

2. صبر تنها با كمك خدا و براي خدا امكان پذير است؛ چرا كه اگر در شكيبايي انگيزه اي معنوي و الهي نباشد، پايدار نخواهد بود.

3. اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد كه به خاطر بي ايماني و لجاجت مخالفان ناراحت و دل سرد نشو و از توطئه هاي آنها دل تنگ نباش كه به كمك خدا و با نيروي عقل و ايمان آنها را خنثي خواهي ساخت.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 359

آموزه ها و پيام ها:

1. مقابله به مثل، حقّ مسلّم مظلوم است.

2. صبر و

بخشش براي شما بهتر از انتقام است.

3. قانون اخلاقي جنگ را رعايت كنيد و مخالفان را بيش از آنچه انجام داده اند مجازات نكنيد.

4. شكيبايي شما جز با توفيق الهي نيست و جز براي خدا صبر نكنيد.

5. از توطئه ها و روي گرداني مخالفان ناراحت نباشيد (كه خدا با پارسايان نيكو كار است).

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي نحل به دو برنامه ي تقوا و نيكوكاري اشاره مي كند و مي فرمايد:

128. إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُونَ

[چرا] كه خدا، با كساني است كه خود نگهداري (و پارسايي) مي كنند، و كساني كه آنان نيكو كارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «تقوا» حفظ جسم و روح خود از ضرر است و در اين جا تقوا در مفهوم وسيع مورد نظر است كه شامل تقواي در جنگ و در برابر دشمن و رعايت اصول اخلاقي نيز مي شود.

2. اين آيه به «احسان» و نيكي در برابر دوست و دشمن اشاره كرده كه يكي از راه هاي مبارزه است و نيكي كردن در برابر بدي افراد، آنان را شرمسار مي سازد و گاهي بدترين دشمنان را به دوست تبديل مي كند.

3. مقصود از «همراه بودن خدا با تقواپيشه گان و نيكوكاران» آن است كه خدا ياور آنهاست و در مواقع لزوم آنان را هدايت و پشتيباني مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 360

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا حامي پارسايان و نيكوكاران است (پس غمگين نباشيد).

2. پارسا و نيكوكار باشيد، تا خدا با شما باشد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 361

*

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2.

آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 362

مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ

مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير و المفسّرون، دكترمحمدحسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 363

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي،

دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 364

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه،

1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 365

62.

تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412

ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 366

ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427

ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي،

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 367

1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي

خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 368

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة

الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 369

فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد

بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 370

القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي

تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق:

محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 371

خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و

درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد،

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 372

بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا،

1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت عليهم السلام، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد يازدهم، ص: 373

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن

(1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109