تفسير قرآن مهر جلد نهم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : 41000 ريال (ج.9)

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.9. سوره هاي يونس و هود.

رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه،

بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 16

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 17

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان

روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 18

انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «1»

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «2» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «3» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 19

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني

و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 20

استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي و جواد و اكبر رحمتي و محمد رضايي

و اكبر جعفري سپاس گزاريم.

خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 15/ 12/ 1386

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 21

بخش اول: سوره ي يونس

اشاره

خداشناسي از طريق هستي شناسي

معادشناسي و پيامبر شناسي

پند آموزي از تاريخ ملت ها

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 23

اول: سيماي سوره ي يونس

اشاره

سيماي سوره يونس

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان:

سوره ي يونس، داراي 109 آيه و 1832 كلمه و 7567 حرف است.

نزول:

اين سوره پنجاهمين سوره در ترتيب نزول است و در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده است و در ترتيب فعلي قرآن، دهمين سوره به شمار مي آيد.

سوره ي يونس بعد از سوره ي اسراء و قبل از سوره ي هود، يا سوره ي معارج «1» فرود آمده است؛ بنابراين سوره ي يونس حدود يك سال قبل از هجرت نازل شده است.

نام:

اين سوره فقط يك نام دارد و آن هم «يونس» است؛ سبب نام گذاري آن نيز داستان يونس پيامبر عليه السلام است كه در آيه ي 98 اين سوره آمده است.

فضايل

در مورد فضيلت قرائت اين سوره از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

هر كس سوره ي يونس را در هر دو يا سه ماه بخواند، بيم آن نمي رود كه از جاهلان و بي خبران باشد؛ و در روز رستاخيز از

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 24

مقرّبان خواهد بود. «1»

تذكر: اين تأثيرات شايد به خاطر آن باشد كه آيات هشدار دهنده و بيدار كننده در اين سوره زياد است و اگر با دقت و تأمل خوانده شود، جهل و ناداني را از صفحه ي روح انسان تا مدتي پاك مي كند.

ويژگي ها:

در ترتيب فعلي قرآن، سوره ي يونس اولين سوره اي است كه به نام يكي از پيامبران خدا نام گذاري شده و از سوره هايي است كه با حروف مقطعه شروع مي شود.

اهداف

بيان چند محور اساسي درباره ي مسائل عقيدتي:

1. توحيد و بيان شواهد وجود خدا و مظاهر قدرت او در هستي؛

2. معاد؛

3. نبوت؛

4. پندآموزي و عبرت گيري از تاريخ ملت ها و پيامبران گذشته.

مطالب

الف) عقايد:

1. نشانه هاي عظمت خدا در آفرينش جهان (در آيات 3 و 30)؛

2. مسئله ي وحي و مقام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيه ي 2)؛

3. توجه دادن مردم به معاد (در آيه ي 4).

ب) مطلب اخلاقي:

توجه دادن مردم به ناپايداري زندگي دنيا (در آيات 7 و 24).

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 25

ج) داستان ها:

1. داستان زندگي حضرت نوح عليه السلام (در آيات 70- 73)؛

2. داستان زندگي حضرت موسي عليه السلام (در آيات 74- 90)؛

3. داستان غرق شدن سپاه فرعون (در آيات 90- 92)؛

4. داستان زندگي حضرت يونس عليه السلام (در آيه ي 98).

د) مسائل فرعي:

1. اشاره اي به مسئله ي فطرت و ياد خدا در مشكلات (در آيات 12 و 22)؛

2. دعوت مردم به عمل صالح (در آيه ي 8)؛

3. بيان سرسختي و لجاجت بت پرستان مشرك (در آيه ي 18)؛

4. بشارت به نعمت هاي بي پايان الهي براي صالحان (در آيات 8- 9)؛

5. مبارزه طلبي و تحدّي قرآن در آوردن سوره اي مثل آن (در آيه ي 38)؛

6. بيان صفات قرآن، مثل موعظه، شفا، هدايت و رحمت (در آيه ي 57).

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 27

دوم: محتواي سوره ي يونس

اشاره

آيه ي اول سوره ي يونس با حروف مقطّعه آغاز مي شود و به آيات قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ

الف، لام، را، آن آياتِ كتابِ حكمت آميز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسّران قرآن تفسيرهاي مختلفي از آياتي كه به صورت حروف مقطّعه بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرو فرستاده شده اند، ارائه كرده اند، كه ذيل آيات آغاز سوره ي بقره و آل عمران در اين مورد توضيحاتي بيان كرديم.

2. تعبير «تِلك» براي اشاره به دور و به معناي «آنها» است. استفاده كردن از اشاره

به دور در اين جا براي نشان دادن عظمت مفاهيم آيات قرآن است. «1»

3. واژه ي «حكيم»، يا اشاره به استحكام و نظم و حساب آيات قرآن است و يا مطالب حكيمانه ي آن و يا مقصود مقام داوري و حَكَم بودن قرآن است.

آري؛ قرآن حكيم است و از هرگونه باطل و خرافه به دور است و تاريخ و دشمنان او نمي توانند خللي در آن وارد سازند.

4. واژه ي «آيات»، جمع آيه و به معناي نشانه است و در فرهنگ قرآن، گاهي به معناي معجزه هم به كار مي رود.

آيات، نشانه هاي خدا و معجزات اوست كه در قرآن تبلور يافته است.

5. حكايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله جايگاه آيه هاي قرآن را مشخص

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 28

مي كردند و اندازه ي آيات قرآن، از قرائت و سكوت پيامبر صلي الله عليه و آله در هنگام قرائت قرآن معلوم مي شد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. آيات قرآن والا و حكيمانه است.

2. از آيات والاي قرآن و حكمت هاي آن استفاده كنيد.

***

قرآن كتابي خكمت آميز

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي يونس به رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و تهمت مخالفان به او اشاره كرده، مي فرمايد:

2. أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَي رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ

آيا براي مردم شگفت آور است، كه به سوي مردي از آنان وحي نموديم كه: «مردم را هشدار ده، و به كساني كه ايمان آورده اند مژده ده: كه براي آنان گامي راستين (و پيشرو در شرافت) نزد پروردگارشان است»؟! كافران گفتند: «بي شك اين ساحري آشكار است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان

بارها اشكال مي كردند كه چرا وحي الهي بر انساني نازل شده و چرا فرشته اي به عنوان پيامبر نيامده است؟!

اين آيه با تعبير «مِنْهُم» پاسخي به اين اشكال داده است؛ يعني اگر رهبر و پيامبر از جنس خود شماست تا دردها و نيازهاي شما را بداند، تعجبي ندارد، اگر از غير جنس شما پيامبري فرستاده مي شد تعجب داشت.

2. در مورد تعبير «قَدَم صِدْق» سه تفسير شده است:

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 29

«سابقه ي فطري» انسان در ايمان؛ «1»

مقام و منزلت مؤمنان در پيشگاه خدا در آخرت؛ «2»

سوم: پيشوا و رهبر صادق براي مؤمنان. «3»

البته مانعي ندارد كه هر سه مورد مقصود آيه باشد.

3. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از «قَدَم صِدْق» شخص پيامبر صلي الله عليه و آله، يا ولايت امام علي عليه السلام است. «4»

البته اين گونه احاديث مصداق هاي كامل پيشواي صادق را بيان كرده اند.

4. كافران و مشركان با تأكيدهاي مكرر و تحقيرآميز پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را جادوگر مي خواندند. «5»

آنان چون در برابر سخنان اعجازآميز و قوانين درخشان و معجزات او پاسخ قانع كننده اي نداشتند، آنها را سحر مي ناميدند تا ساده لوحان را فريب دهند.

5. تأكيد مخالفان بر تهمت سحر و اشاره ي خدا به آن، نشان مي دهد كه پيامبر صلي الله عليه و آله كارهاي خارق العاده اي داشته و آيات قرآنش داراي جاذبه ي فوق العاده اي بوده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر صلي الله عليه و آله از ميان خود شماست (پس او الگو و دردآشناي شماست).

2. وظيفه ي رهبران الهي هشدار دادن (به كافران و گناهكاران) و مژده

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 30

دادن به مؤمنان است.

3. كافران اهل منطق

نيستند، بلكه در برابر رهبران الهي از شيوه ي انكار و تهمت استفاده مي كنند.

***

آفرينش

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي يونس به معرفي پروردگار و مراحل آفرينش آسمان ها و زمين اشاره كرده، مي فرمايد:

3. إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَي عَلَي الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلا تَذَكَّرُونَ

در واقع پروردگار شما، خدايي است كه آسمان ها و زمين را در شش روز [و دوره آفريد؛ سپس بر تخت (جهانداري) تسلّط يافت، [و] به تدبير كار [ها] پرداخت؛ هيچ شفاعتگري، جز پس از رخصت او، نيست؛ اين خدا پروردگار شماست، پس او را بپرستيد؛ آيا (غافليد) و متذكّر نمي شويد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «يوم»، در اصل، به معناي «روز» است، اما گاهي به معناي «دوران» نيز مي آيد؛ يعني به يك عصر و زمان طولاني، يك دوره يا روز گفته مي شود؛ پس مفهوم آيه اين است كه خدا آسمان ها و زمين را در شش دوره آفريد. «1»

2. واژه ي «عَرْش» به معناي «سَقف» يا چيزي است كه داراي سقف است و نيز به معناي تخت هاي پايه بلند نيز مي آيد؛ و از اين رو كنايه از قدرت است.

همان طور كه گفته مي شود: «فلاني بر تخت نشست ...» در حالي كه ممكن است اصلًا بر تخت واقعي ننشسته باشد. اين تعبير كنايه از تسلّط بر حكومت است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 31

اين واژه در مورد خدا نيز به معناي كنايي به كار مي رود؛ يعني: «خدا زمام امور جهان را به دست گرفت». «1»

3. آفرينش جهان براساس برنامه ريزي و مرحله بندي و تدبير «2» صورت پذيرفته است.

آموزه ها

و پيام ها:

1. پروردگارتان را بشناسيد كه همين شناخت زمينه ساز پرستش اوست.

2. در دستگاه خدا شفاعت هست، اما با رخصت اوست.

3. انسان (فطرتاً) مبدأ و پروردگارش را مي شناسد، اما نيازمند تذكر است.

***

رستاخيز و اهداف آن

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي يونس به معاد و دليل و هدف آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

4. إِلَيْهِ مَرْجِعِكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللّهِ حَقّاً إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ

بازگشت همه ي شما فقط به سوي اوست؛ [اين وعده حق خداست. او آفرينش را آغاز مي كند، سپس آن را تجديد مي كند، براي آن كه كساني را كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند، به دادگري پاداش دهد؛ و كساني كه كفر ورزيدند، نوشابه اي از آب سوزان و عذابي دردناك، براي آنان است، بدان سبب كه همواره كفر مي ورزيدند!

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 32

نكته ها و اشاره ها:

1. بيش ترين اشكال مشركان در مورد امكان معاد بود. آيه ي فوق با اشاره به يكي از استدلال هاي معاد مي فرمايد: هر كس در امكان معاد ترديد دارد، به آغاز خلقت بنگرد؛ كسي كه جهان را ايجاد كرد، توانايي رستاخيز مجدد آن را دارد. «1»

2. در مورد «رجوع انسان ها به سوي خدا» چند تفسير شده است:

برخي گفته اند منظور بازگشت انسان ها به سوي پاداش و جزاي خداست.

و برخي ديگر بر آن اند كه جهان هم چون كارواني است كه حركت خود را شروع كرده و به سوي بي نهايت، كه ذات پاك خداست، به پيش مي رود و اين سير تكاملي او هرگز متوقف نمي شود.

و از آن جا كه آغاز اين حركت از ناحيه ي خدا بوده

است، از حركت تكاملي انسان ها تعبير به بازگشت به سوي خدا مي شود.

3. هدف نهايي تكامل انسان و جهان، ذات پاك خداست. از مقدم شدن تعبير «اليه»، كه دليل بر انحصار است، استفاده مي شود كه هيچ وجودي جز ذات پاك خدا نمي تواند مقصد و هدف حركت تكاملي انسان باشد؛ چراكه همه محدودند و مسير انسان يك مسير نامحدود است.

هر نفس آواز عشق مي رسد از چپ و راست

ما به فلك مي رويم، عزم تماشا كه راست؟

ما به فلك بوده ايم، يار ملك بوده ايم

باز همان جا رويم، جمله كه آن شهر ماست

خود ز فلك برتريم، وز ملك افزون تريم

زين دو چرا نگذريم، منزل ما كبرياست (ديوان شمس)

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 33

4. «قِسْط» به معناي پرداختن سهم ديگري است و از اين رو مفهوم «دادگري» در آن نهفته است. اين واژه در آيه ي فوق تنها در مورد پاداش نيكوكاران آمده است؛ به خاطر آن كه مجازات و كيفر، سهميه و درآمد به شمار نمي آيد.

و يا به خاطر آن كه مؤمنان به جهت قسط و عدالتي كه دارند، پاداش مي بينند. «1»

5. از تعبير «يَبْدَؤُ» كه مضارع است استفاده مي شود كه آفرينش جهان مستمر و ادامه دار است.

6. هدف معاد، حساب رسي مردم و پاداش دادن به آنهاست؛ يعني از آن جا كه جهان مادي ظرفيت كافي براي پاداش هاي بي نهايت ندارد، پس براساس حكمت و عدالت الهي، لازم است كه جهاني ديگر باشد تا همگان به پاداش خود برسند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز حق است و همه به سوي خدا باز مي گردند (پس در آن ترديد نكنيد).

2. هدف از برپايي رستاخيز، پاداش دادن به

انسان هاست.

3. كفر نورزيد كه كفر زمينه ساز عذاب الهي است.

***

نشانه هاي خدا

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي يونس به برخي از نشانه هاي باعظمت خدا و گاه شمار طبيعي جهان اشاره كرده، مي فرمايد:

5. هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَالْقَمَرَ نُوراً وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 34

او كسي است كه خورشيد را روشنايي، و ماه را نور قرار داد؛ و براي آن منزلگاه هايي معيّن كرد، تا عدد سال ها و حساب را بدانيد؛ خدا اين [ها] را جز به حق نيافريد. [او] آيات (و نشانه هاي خود را) براي گروهي كه مي دانند، شرح مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. ممكن است واژه ي «ضياء» «1» و «نور» مترادف و هم معنا باشند؛ و يا اين كه «ضياء» به معناي نور قوي و «نور» به معناي نور ضعيف باشد. اما برخي از مفسران احتمال داده اند كه «ضياء» به معناي نور ذاتي است و «نور» مفهوم اعم دارد كه شامل نور ذاتي و عرضي مي شود؛ يعني در مورد خورشيد كه منبع نور آن از خودش است واژه ي «ضياء» به كار برده شده اما در مورد ماه كه نور آن با واسطه و اكتسابي است، واژه ي «نور» به كار برده شده است. «2»

2. در اين آيه، نور ماه و خورشيد نشانه هاي خدا شمرده شده اند. آري؛ نور ماه چراغ شب هاي تار انسان هاي صحراگرد و كشتي ها و مايه ي آرامش ساكنان زمين است و نور خورشيد جهان را روشن مي كند و گياهان و حيوانات را پرورش مي دهد.

و اساساً بدون نور در زمين جنبشي نخواهد بود و سكوت مرگ و سرما همه جا را فرا

خواهد گرفت.

3. ضمير «قَدَّرَهُ مَنازِل» به ماه برمي گردد و اين عبارت به حركت ماه به دور زمين و منزلگاه هاي سي گانه ي آن اشاره دارد كه هر شب به صورت كوچكي و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 35

بزرگي ماه به نمايش گذاشته مي شود. «1»

4. حركت ماه به دور زمين يك تقويم طبيعي است كه از يك بار گردش ماه به دور زمين، ماه قمري و با 12 بار گردش، سال قمري پديد مي آيد. اين گاه شمار براي انسان هاي صحرانشين و شهرنشين، و باسواد و بي سواد، قابل استفاده است و اسلام ماه و سال قمري را به رسميت شناخته است.

5. در اين آيه به مسئله ي عدد و حساب اشاره شده كه يكي از مهم ترين مسائل زندگي بشر است به طوري كه زندگي بدون عدد، حساب، روزها، ماه ها و سال ها بسيار مشكل است و همه چيز انسان را دچار هرج و مرج مي كند.

و از آن جا كه خدا انسان را براي يك زندگي سعادت بخش و منظم آفريده است، وسايل حساب و نظم را نيز در اختيار او گذارده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان براساس نظم و حق آفريده شده است.

2. در نور خورشيد و ماه و فوايد آنها نظر كنيد و خدا را بشناسيد.

3. در تقويم از گاه شمار طبيعي (حركت ماه) استفاده كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي يونس به نشانه هاي ديگر خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

6. إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 36

مسلّماً در، پي در پي آمدن شب و روز، و آنچه خدا در آسمان ها و زمين آفريده، آيات (و

نشانه هايي) است، براي گروهي كه خودنگهداري مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. نه تنها خود آسمان ها و زمين، بلكه موجودات و ذراتي كه در آنها وجود دارند، هر يك نشانه اي براي خدا هستند، ولي كساني آنها را درك مي كنند كه در پرتو خودنگه داري و تقوا و پرهيز از گناه، صفاي روح و ديد روشن يافته اند و مي توانند چهره ي حقيقت و جمال يار را ببينند.

2. در اين آيه، رفت و آمد شب و روز يكي از نشانه هاي خدا شمرده شده است. اين مطلب وقتي روشن مي شود كه بدانيم اگر هميشه روز بود، حرارت زمين به قدري بالا مي رفت كه قابل سكونت نبود و اگر هميشه شب بود، همه چيز از شدّت سرما خشك مي شد، ولي خدا اين دو را پشت سر هم قرار داد تا بستر زندگي را در كره ي زمين آماده سازد.

3. «اختلاف» گاهي به معناي رفت و آمد و گاهي به معناي تفاوت است؛ «1» پس احتمالًا در اين جا مقصود آن است كه تفاوت هاي شب و روز يكي از نشانه هاي خداست. برخي از اين تفاوت ها عبارت اند از:

الف) شب براي آرامش و روز براي تلاش است.

ب) شب تاريك و روز روشن است.

ج) ساعات شب و روز به عكس يك ديگر كم و زياد مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پديده ي شب و روز و آفرينش موجودات نشانه هاي خدا هستند.

2. شناخت نشانه هاي خدا در جهان، روحي پاك و باتقوا مي طلبد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 37

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي يونس به عوامل زمينه ساز دوزخ اشاره مي كند و مي فرمايد:

7 و 8. إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ*

أُولئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

در حقيقت كساني كه به ملاقات ما (و روز رستاخيز) اميد ندارند، و به زندگي پست (دنيا) خشنود شدند و بدان آرامش يافتند، و كساني كه آنان از آيات (و نشانه هاي) ما غافلند،* آنان به سبب آنچه همواره كسب مي كردند، مقصدشان آتش است!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از ملاقات پروردگار، ملاقات حسّي نيست؛ چون خدا جسم نيست. منظور، علاوه بر ملاقات پاداش و كيفرهاي پروردگار، نوعي شهود باطني است كه انسان در قيامت به ذات مقدس خدا پيدا مي كند؛ چراكه آيات و نشانه هاي او را همه جا آشكارتر مي بيند و درك تازه اي براي شناخت خدا مي يابد. «1»

2. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هر كس ديدار خدا را دوست بدارد، خدا نيز ملاقات با او را دوست دارد. «2»

3. در حقيقت، نتيجه ي ايمان نداشتن به معاد و اميد نداشتن به نعمت هاي اخروي، دلبستگي به اين دنياي محدود و مادي و اتكا به آن است، كه ثمره اش آلودگي عملي و سرانجامش آتش است.

4. غفلت از آيات و نشانه هاي الهي، سرچشمه ي بيگانگي از خداست كه

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 38

ثمره اش عدم احساس مسئوليت و آلودگي به ظلم و فساد و گناه است و سرانجام اين ها چيزي جز آتش نيست.

5. براي اصلاح جامعه و نجات از آتش، دو شرط اساسي وجود دارد:

تقويت پايه هاي ايمان به خدا و معاد؛ و بدون اين دو، احساس مسئوليت و ترس از مجازات از بين مي رود و اصلاحات اجتماعي غيرممكن مي شود.

6. دنيا و نعمت هاي آن براي انسان ها آفريده شده اند و قرآن استفاده ي صحيح از آنها را تأييد مي كند

اما آنچه در آيه ي فوق ناپسند شمرده شده، رضايت دادن به دنيا در برابر آخرت و تكيه بر ماديات ناپايدار دنيوي است.

7. اميد به آخرت كارساز است و نقش مفيدي در اصلاح فرد و جامعه دارد و اگر اين اميد به مرحله ي يقين و ايمان به معاد برسد، تمام زندگي و افكار انسان را دگرگون مي كند و جهت مي دهد.

8. عوامل دوزخي شدن عبارت اند از:

الف) انكار معاد و اميد نداشتن به پاداش هاي آن؛

ب) راضي شدن به زندگي زودگذر دنيا؛

ج) غفلت از آيات الهي؛

د) عمل كرد ناپسند انسان.

آموزه ها و پيام ها:

1. جهنّم، نتيجه ي كردار، موضع گيري شما نسبت به رستاخيز، دنياطلبي و غفلت شماست.

2. به آخرت و پاداش هاي آن اميدوار باشيد و به زندگي ناپايدار دنيا اطمينان نكنيد.

3. از نشانه ها و آيات الهي غافل نشويد كه فرجامي عذاب آلود دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 39

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي يونس به عوامل بهشتي شدن و ويژگي هاي بهشتيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

9. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُم بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ

براستي كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، پروردگارشان آنان را به وسيله ايمانشان راه نمايي مي كند؛ [و] در بوستان هاي پر نعمت (بهشت)، نهرها از زير (درختان) شان روان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «هدايت انسان در پرتو ايمان»، اين است كه در اين جهان انسان مؤمن در پرتو ايمانش از بسياري اشتباهات و فريبكاري ها كه زاييده ي طمع، خودخواهي و هوس هاست، نجات مي يابد و در پرتو ايمان راه خود را در جهان ديگر به سوي بهشت پيدا مي كند.

2. فعل «يَهْدِيهِم» در آيه به صورت مضارع آمده كه دلالت بر

استمرار دارد، يعني هدايت الهي براي مؤمنان يك جريان مداوم و ادامه دار است.

3. در آيات ديگر قرآن آمده است كه:

در روز (قيامت) مردان و زنان مؤمن را مي بيني كه شعاع نورشان، پيشاپيش آنان و در طرف راستشان حركت مي كند. «1»

و در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده:

هنگامي كه مؤمن از قبر خارج مي شود، اعمالش به صورت زيبايي نمايان مي گردد و با او سخن مي گويد كه من اعمال تو هستم و به صورت نوري درمي آيد كه او را به سوي بهشت هدايت مي كند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 40

4. در برخي آيات قرآن نيز آمده است كه «از زير درختان بهشت نهرها روان است.» و در آيه ي فوق مي خوانيم كه «از زير (پاي) بهشتيان نهرها روان است.» اين مطلب، يا اشاره به آن است كه قصرهاي بهشتيان بر روي نهرها ساخته شده است كه اين زيبايي خاصي به آنها مي بخشد و يا اشاره به آن است كه نهرهاي بهشتيان به فرمان آنها هستند و برخي گفته اند احتمالًا مقصود آن است كه نهرها در مقابل بهشتيان جريان دارند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان و عمل شايسته از عوامل بهشتي شدن انسان است.

2. در پرتو نور ايمان، به هدايت الهي دست يابيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي يونس به حالات مؤمنان در بهشت اشاره كرده، مي فرمايد:

10. دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

ندا (و نيايش) آنان در آن (بوستان ها، اين است كه:) «خدايا، منزّهي تو!» و زنده بادِ آنان در آن جا: «سلام» است؛ و پايان ندا (و نيايش) آنان (اين است) كه:

«ستايش، مخصوصِ خدايي است كه پروردگارِ جهانيان است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به سه حالت يا نعمت بهشتيان اشاره كرده است:

نخست آن كه جذبه ي توجه به ذات و صفات خدا وجودشان را روشن

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 41

مي كند و لذتي مي برند كه قابل مقايسه با هيچ لذتي نيست و از اين رو زبان به تسبيح حق مي گشايند.

دوم آن كه در اثر برخورد با مؤمنان و در آن محيط پر از صلح و تفاهم، لذتي مي برند كه بعد از توجه به خدا، از هر چيز برتر است.

سوم آن كه بر اثر استفاده از نعمت هاي بهشتي لذتي مي برند كه آنان را متوجه خدا مي سازد و سپاس او را مي گويند.

2. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه تسبيح، دعا (و وسيله ي صدا زدن) اهل بهشت است. «1»

3. «سلام» كلام بهشتيان است كه فضاي بهشت را فرامي گيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهشت نيز جاي تسبيح و سپاس حق است.

2. با تسبيح و حمد و سلام، فضايي بهشتي ايجاد كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي يونس به سبب تأخير مجازات بدكاران اشاره كرده، مي فرمايد:

11. وَلَوْ يُعَجِّلُ اللّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُم بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لَايَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ

اگر (بر فرض) خدا براي مردم (در پذيرش نفرين و مجازات) بدي [ها]، شتاب مي كرد هم چون شتاب جويي آنان در نيكي [ها]، حتماً براي آنان سرآمد (عمر) شان فرا مي رسيد؛ و [لي كساني را كه اميد به ملاقات ما ندارند، وا مي گذاريم در حالي كه در طغيانشان سرگردان مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد اين آيه سه تفسير شده كه همگي ممكن است:

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 42

نخست آن كه اگر مجازات بدكاران با سرعت انجام مي گرفت، حالت اختيار، كه پايه ي تكليف است، از ميان مي رفت و اطاعت آنان جنبه ي اضطراري پيدا مي كرد و ارزش نداشت.

و دوم آن كه ممكن است اين آيه پاسخ گروهي از كافران باشد كه به پيامبران مي گفتند اگر شما راست مي گوييد از خدا بخواهيد هر چه زودتر ما را مجازات يا نابود سازد. آيه پاسخ داد كه اگر خدا مي خواست اين تقاضا را بپذيرد، كسي باقي نمي ماند. «1»

و سوم آن كه اين آيه مي رساند كه خدا دعاها و نفرين هاي مردم را زود اجابت نمي كند، وگرنه در اثر نفرين هايشان به زودي نابود مي شدند.

2. در اين آيه به سنت استدراج اشاره شده است؛ يعني رها كردن و مهلت دادن به بدكاران، ستمكاران و كافران منكر معاد، نوعي عذاب آنهاست؛ چراكه آنان حق و باطل را نمي شناسند و بر طغيان و گناه خود مي افزايند تا سرانجام گرفتار آتش شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر خدا بدكاران را در دنيا فوراً كيفر مي داد، كسي باقي نمي ماند.

2. خدا به بدكاران و منكران مهلت مي دهد تا بر گناهان خود بيفزايند (و گرفتار آتش شوند).

3. در كيفر بدكاران عجله روا مداريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 43

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي يونس به ناسپاسي انسان و اسرافكاري او اشاره كرده، مي فرمايد:

12. وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَمْ يَدْعُنَا إِلَي ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و هنگامي كه به انسان زيان (و رنج) رسد، ما را، در حالي كه به پهلويش خوابيده، يا

نشسته، يا ايستاده، مي خواند؛ و هنگامي كه زيان (و رنج) او را از وي برطرف ساختيم، [چنان مي رود كه گويا ما را براي (دفع رنج و) زياني كه به او رسيده بود، نخوانده است! اين گونه براي اسرافكاران، آنچه را كه همواره انجام مي دادند، آراسته شده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اثر مشكلات، پرده ي حجاب از روي فطرت آدمي كنار مي رود و درخشش نور توحيد آشكار مي شود و از اين روست كه انسان هاي گرفتار، خدا را مي خوانند.

2. انسان در اثر مداومت بر اعمال زشت، بدان عادت مي كند و كم كم زشتي آن ها در نظرش از بين مي رود و به صورت عملي شايسته مجسّم مي شود.

3. اين آيه انسان هاي ناسپاس را اسرافكار معرفي مي كند؛ زيرا آنان مهم ترين سرمايه هاي خود، مثل عمر، سلامتي و جواني را در راه گناه و فساد و يا براي به دست آوردن كالاي ناپايدار دنيا به هدر مي دهند و حتي فرصت سپاس نعمت هاي خدا را از دست مي دهند.

4. در قرآن كريم دو دسته صفات براي انسان شمرده شده است:

در برخي آيات انسان هايي اين گونه معرفي شده اند: در بهترين ساختمان آفريده شده و خدا او را آموزش داده و بيان آموخته و او در مسير

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 44

پروردگارش تلاش مي كند. «1» اين مربوط به انسان هايي است كه تحت تربيت الهي و رهبران ديني قرار گرفته اند و با به كار انداختن فكر خود، در مسير حركت تكاملي، حق و عدالت گام مي نهند.

و در برخي ديگر از آيات، انسان ها اين گونه معرفي شده اند: فراموشكارِ عجول، ضعيف ستمگر، كفران كننده، بخيل، پرخاشگر، جَهُول پر جزع و كم ظرفيت، مغرور و سركش. «2»

اين مربوط به انسان هايي است

كه تحت تربيت رهبران الهي قرار نگرفته و به صورت گياهي خودرو پرورش يافته اند و پيرو هوس هاي خود هستند و سرمايه هاي وجودي خود را در مسير انحرافي به كار مي اندازند و موجودي خطرناك مي شوند.

5. دعا در هر حال (نشسته، ايستاده، يا خوابيده) جايز است.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان در برابر خدا ناسپاس است (شما اين گونه نباشيد).

2. اسرافكاري و خودفريبي، انسان را از ياد خدا و سپاس او غافل مي سازد.

3. پس از برآورده شدن حاجاتتان، خدا را فراموش نكنيد و ناسپاس نباشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي يونس به عوامل نابودي امت هاي پيشين اشاره كرده، مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 45

13. وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ

و بيقين گروه هاي پيش از شما را، هنگامي كه ستم كردند، هلاك نموديم؛ در حالي كه فرستادگانشان دليل هاي روشن (معجزه آسا) براي آنان آوردند، و [لي هرگز ايمان نمي آورند؛ اين گونه گروه خلافكاران را كيفر مي دهيم!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به اين سنت و قانون تاريخي الهي اشاره شده كه خدا برخي ملت هاي خلافكار را بر اثر ستمكاري هلاك و عذاب كرده است؛ البته اين نوع عذاب بعد از اتمام حجّت توسط پيامبران و ديدن دلايل روشن و معجزات بوده است. «1»

2. مقصود از «ستمكاري» در اين آيه معناي اعم آن است كه شامل ستم به خود و ديگران و هر گونه گناه و فسادي مي شود.

3. از جمله ي «چنان نبود كه ايمان بياورند» در آيه ي فوق استفاده مي شود كه خدا تنها آن گروهي را به هلاكت افكند كه اميدي به ايمان آوردن آنها

در آينده هم نبود.

آموزه ها و پيام ها:

1. ستم كاري زمينه ساز سقوط تمدن ها و نابودي ملت هاست (واين قانون الهي است).

2. خلافكاران را پس از اتمام حجّت مجازات كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 46

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي يونس به استمرار قانون آزمايش الهي در مورد ملت هاي جديد اشاره كرده، مي فرمايد:

14. ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ

سپس شما را پس از آنان، جانشيناني در زمين قرار داديم، تا ببينيم چگونه عمل مي كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. قانون آزمايش و مجازات براي همگان يكسان است و در مورد همه ي ملت هاي آينده نيز اجرا خواهد شد؛ يعني هر ملتي كه دست به ستمكاري و خلافكاري بزند وايمان نياورد؛ هلاك مي شود.

2. مقصود از «ديدن» در اين آيه حالتي شبيه انتظار است، نه نگاه با چشم و تفكر؛ چون خدا از اين اعمال پيراسته است.

1. اكنون نوبت شماست، خدا منتظر است كه چه خواهيد كرد.

2. راه ستمكاران خلافكار را نرويد، كه تحت نظر خدا هستيد.

***

آيا تعبير و تبديل قرآن ممكن است؟

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي يونس به بهانه جويي مشركان و تغييرناپذيري قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

15. وَإِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَايَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَي إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

و هنگامي كه آياتِ ما در حالي كه روشن است بر آنان تلاوت مي شود، كساني كه به ملاقات ما (و روز رستاخيز) اميد ندارند، مي گويند: «قرآني غير از اين بياور، يا آن را تغيير ده.» (اي پيامبر) بگو: «براي من (ممكن) نيست، كه از

پيش خودم آن را تغيير دهم، (زيرا) جز آنچه به سوي من وحي مي شود، پيروي نمي كنم؛ [چرا] كه اگر من پروردگارم را نافرماني كنم، از عذاب روز بزرگ (قيامت) مي ترسم!»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 47

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از بت پرستان به پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند كه آنچه در قرآن در مورد بت ها آمده براي ما قابل تحمّل نيست. اگر مي خواهي از تو پيروي كنيم، قرآن ديگري بياور يا مطالب اين قرآن را تغيير بده.

اين آيه در پاسخ آنان فرود آمد و تغييرناپذيري قرآن را اعلام كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. از سخنان مشركان بت پرست استفاده مي شود كه آنان پيامبر صلي الله عليه و آله را براي رهبري خود نمي خواستند، بلكه او را به پيروي از خرافات خويش فرا مي خواندند و از او قرآني مي خواستند كه تأييد كننده ي انحرافات آنان باشد.

2. مشركان از پيامبر مي خواستند كه يا اقدام به تعويض قرآن كند كه به كلي قرآن از صفحه ي روزگار محو شود و يا آن را تغيير دهد و آيات مخالف بت ها را از آن حذف كند.

3. پاسخ قرآن به مشركان با نوعي فصاحت در تعبير همراه است و در نهايت فشردگي همه ي مسائل را بازگو مي كند؛ از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «من نمي توانم از پيش خود آن را تغيير دهم.» و با اين جمله به هر دو درخواست مشركان جواب منفي مي دهد؛ چون اگر تغيير در قرآن در اختيار پيامبر صلي الله عليه و آله نباشد، حتماً تعويض كلّ قرآن در اختيار او نيست.

4. آيات و الفاظ و معاني قرآن، هيچ كدام ساخته ي پيامبر صلي الله عليه

و آله و در اختيار او نيست تا بتواند آنها را تغيير دهد و همه ي آنها بر اساس وحي الهي شكل گرفته است. اين به مصونيت وحي و معصوم بودن پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره دارد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 48

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن از تغيير و تعويض مصون است.

2. ترس از عذاب رستاخيز، عامل بازدارنده از گناه است.

3. جز از وحي پيروي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي يونس سوابق پيامبر صلي الله عليه و آله را دليل حقانيّت قرآن معرفي مي كند و مي فرمايد:

16. قُل لوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فُيكُمْ عُمُراً مِن قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

بگو: «اگر (بر فرض) خدا مي خواست، آن (آيات) را بر شما نمي خواندم (و پيروي نمي كردم)، و (خدا) شما را بدان آگاه نمي ساخت؛ چه اين كه پيش از اين، مدتي طولاني در ميان شما درنگ كرده ام و (هرگز آيه اي نياوردم)؛ آيا خردورزي نمي كنيد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. خطاب آيه به مشركاني است كه خواستار تغيير قرآن بودند و حقّانيّت آن را با استناد به سوابق پيامبر صلي الله عليه و آله اثبات مي كند. اين نوعي استفاده از قراين تاريخي براي اثبات حقانيت قرآن است.

2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله چهل سال سابقه ي پاكي و امانت دارد. او فردي عرب زبان و بدون سواد خواندن و نوشتن بود. پس اگر اين آيات قرآن از ناحيه ي خودش بود، مي بايست در اين چهل سال، بخشي از آنها بر زبانش جاري مي شد.

3. برخي دانشمندان معتقدند كه نبوغ فكري و اكتشافات بشري و ابتكارات انسان معمولًا از بيست تا چهل سالگي اتفاق مي افتد ولي

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تا چهل سالگي ابتكار آوردن سوره اي از قرآن را هم از خود نشان نداد؛ و عادتاً ممكن نيست كه انسان چهل سال در ميان ملتي زندگي كند ولي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 49

روش و مكتب و نبوغ خود را بروز ندهد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن محصول فكر بشري نيست.

2. (نه تنها نزول قرآن) بلكه خواندن و ابلاغ آن نيز به اراده ي خداست.

3. سوابق نيك افراد مي تواند دليل پذيرش و تصديق سخنان آنها باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي يونس با معرفي ستمكارترين افراد مي فرمايد:

17. فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَي عَلَي اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ

و چه كسي ستمكارتر است از كسي كه بر خدا دروغ بسته، يا آيات (و نشانه هاي) او را دروغ انگاشته است؟! براستي كه خلافكاران رستگار نخواهند شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه نيز پاسخ كساني است كه درخواست تغيير قرآن را داشتند. در اين آيه از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان پاسخ مي دهد كه هر كس تغييري از نزد خود در قرآن ايجاد كند، ستمكارترين افراد است.

2. واژه ي «أظلَمُ» (: ستمكارترين) در قرآن مكرر در مورد افراد مختلف آمده است كه همه ي موارد به شرك و كفر و عناد بازمي گردد. «2»

3. از ديدگاه قرآن، دروغ بندان بر خدا و تكذيب كنندگان آيات الهي، مجرم هستند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 50

آموزه ها و پيام ها:

1. ظلم فرهنگي و تغيير دادن قرآن از بزرگ ترين ظلم هاست.

2. (ستمكاري و خلافكاري نكنيد كه) خلافكاران پيروز و رستگار نمي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي هيجدهم سوره ي يونس به پرستش بي ثمر

بت ها و عقايد خرافي مشركان در مورد آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

18. وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّؤُنَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعلَمُ فِي السَّماوَاتِ وَلَا فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَي عَمَّا يُشْرِكُونَ

و (مشركان) غير از خدا، چيزهايي را مي پرستند كه به آنان زيان نمي رساند، و سودي به ايشان نمي بخشد؛ و مي گويند: «اين ها شفاعتگران، در پيشگاه خدا هستند.» بگو: «آيا خدا را به چيزي كه در آسمان ها و زمين نمي داند، خبر مي دهيد؟!» او منزه و برتر است از آنچه شريك [او] قرار مي دهند!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه بيان كرده كه بت ها سود و زياني ندارند كه به خاطر آنها عبادت شوند، حال آن كه اگر سود و زياني هم داشتند باز شايسته ي عبادت نبودند؛ پس آيه به اين نكته اشاره دارد كه بت پرستان كوچك ترين بهانه و دليلي براي بت پرستي خود ندارند. «1»

2. تعبير «خدا از شفاعتگري بت ها اطلاع ندارد.» كنايه از آن است كه هيچ چيزي از علم خدا خارج نيست و وجود نداشتن شفاعتگري بت ها در علم

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 51

الهي دليل بر عدم وجود چنين شفاعتگراني است.

3. اين آيه دليل نفي مطلق شفاعت نيست؛ زيرا اولًا، كساني كه معتقد به شفاعت هستند، شفاعت كنندگان را نمي پرستند، حال آن كه در آيه تصريح شده كه آنان بت ها را مي پرستند و شفيع خود قرار مي دهند.

ثانياً، آيه شفاعت بدون فرمان خدا را نفي مي كند ولي در آيات متعددي از قرآن شفاعت با اجازه ي خدا تأييد شده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. بت پرستي، كاري بي منطق و بدون دليل است.

2. كسي را بپرستيد كه سود و

زيان و شفاعت شما به دست اوست.

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي يونس به وحدت اوليه و پراكندگي ثانوي مردم اشاره كرده، مي فرمايد:

19. وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيَما فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

و مردم (در آغاز)، جز يك امّت نبودند، و اختلاف كردند؛ و اگر نبود سخن (سنت گونه ا) ي از طرف پروردگارت، (در مورد مجازات نكردن سريع گناهكاران) كه از پيش مقرر شده است، حتماً در ميان آنان در مورد آنچه در آن اختلاف كردند داوري شده بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. بشر بر اساس فطرتش توحيدگراست، اما برخي بر اثر گرايش هاي شيطاني دست خوش دگرگوني شده به شرك و بت پرستي كشيده مي شوند.

2. واژه ي «كلمه» در اين آيه اشاره به سنّت الهي در آفرينش دارد كه

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 52

براساس آزادي انسان نهاده شده است. آزادي بشر در مسير هدايت و گمراهي كه رمز تكامل و پيشرفت اوست.

3. اگر خدا زود در مورد اختلافات انسان ها داوري مي كرد و مشركان را مجازات مي كرد، ايمان مردم براساس ترس و اضطرار به وجود مي آمد و چنين ايماني نه مايه ي افتخار و نه دليل تكامل انسان بود؛ از اين رو داوري و مجازات را به رستاخيز واگذارده تا مردم در اين دنيا آزادانه راه خود را انتخاب كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اصل در انسانيّت، وحدت و توحيد فطري است (و شرك نوعي بدعت و انحراف از فطرت است، كه بعداً به وجود مي آيد).

2. به وحدت توحيدي و فطري خود توجه كنيد (وبازگرديد) كه بشر در آغاز يك امت واحد و هم فكر بوده است.

3. سنّت و روش

الهي، مهلت دادن به افراد براي آزادي انتخاب و عمل است.

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي يونس به بهانه جويي هاي مشركان در مورد معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره كرده، مي فرمايد:

20. وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ

و مي گويند: «چرا نشانه (معجزه واري) از پروردگارش بر او فرو فرستاده نمي شود؟!» پس بگو: « (آنچه از حسّ) پوشيده، تنها براي خداست؛ پس منتظر باشيد، [چرا] كه من (هم) با شما از منتظرانم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «آيه» در اصل به معناي نشانه و در اين جا به معناي معجزه ي اقتراحي است؛ يعني معجزه اي كه مشركان به ميل خود به پيامبر صلي الله عليه و آله

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 53

پيشنهاد مي كردند كه بياورد. «1» همان طور كه در آيات ديگر قرآن آمده است كه مشركان تقاضاي قصري از طلا و چشمه ي آب و پرواز به آسمان مي كردند. «2»

2. مشركان مي پنداشتند كه پيامبر صلي الله عليه و آله هر وقت اراده كند مي تواند معجزه بياورد. آيه ي فوق به اين پندار مشركان پاسخ داد و گفت كه معجزه به دست خداست.

3. معجزه يك عمل خارق العاده است كه تنها با فرمان و رخصت الهي و به دست پيامبر صلي الله عليه و آله و يا يكي از امامان انجام مي گيرد و هدف آن اثبات مقام نبوت يا امامت و هدايت مردم است.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله معجزه ي جاويدان قرآن و معجزات ديگري داشت كه هر كدام براي اثبات مقام نبوت كافي بود، ولي درخواست هوس آلود مشركان آوردن معجزات اقتراحي بود و هدف آنها

شناخت نبوت و پيروي از او نبود.

4. ممكن است مقصود از جمله ي «غيب تنها براي خداست.» آن باشد كه معجزه، امري مربوط به عالم غيب و مخصوص خداست و يا آن كه حكمت هاي زمان و مكان و نوع نزول معجزه، جزئي از اسرار غيب است كه مخصوص خداست.» ولي تفسير دوم تناسب بيش تري با آيه دارد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 54

آموزه ها و پيام ها:

1. (زمان و مكان و نوع) نزول معجزه به دست خداست، نه در اختيار پيامبر يا تمايلات مردم.

2. در برابر پيامبر بهانه جويي نكنيد و با وجود معجزه ي قرآن، باز معجزه نطلبيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي يونس به نيرنگ هاي مشركان و واكنش دستگاه الهي بدانها اشاره كرده، مي فرمايد:

21. وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْراً إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ

و هنگامي كه مردم را پس از زيان (و ناراحتي) كه به آنان رسيده، رحمتي بچشانيم، به ناگاه آنان در مورد آيات ما فريبي دارند؛ بگو: «ترفند خدا سريع تر است. [چرا] كه فرستادگانِ (از فرشتگان) ما، آنچه را فريبكاري مي كنيد مي نويسند.»

شأن نزول:

حكايت شده كه در مكه، بعد از هفت سال خشك سالي و قحطي، خدا باراني فرو فرستاد، ولي مشركان گفتند كه باران به خاطر بت ها بوده است و پيامبر صلي الله عليه و آله را اذيت كردند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «مَكْر» در اصل به معناي هرگونه چاره انديشي همراه با پنهان كاري است و با معناي فارسي آن كه «اعمال شيطنت آميز» است تفاوت دارد.

2. مكْر در مورد خدا به معناي چاره انديشي و طرح نقشه است كه در اين

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 55

جا مقصود همان مجازات هاي پروردگار است كه گاهي مخفيانه و با سرعت انجام مي گيرد.

3. مقصود از مكر مشركان، همان توجيهات ناروا و راه هاي فراري است كه مشركان در برابر آيات و نشانه ها و ظهور نعمت ها و بلاها مي انديشيدند و همه را معلول تصادفات و يا بت ها معرفي مي كردند. «1»

4. مشركان به جاي شكر نعمت هاي الهي، ناسپاسي و نيرنگ مي كنند.

5. فرشتگان الهي نقشه ها و طرح ها و تدابير انسان را نيز ثبت مي كنند.

6. در اين آيه واژه ي «ضَرّاء» كه به معناي «زيان و ناراحتي» است، در برابر واژه ي «رحمت» آمده است. «2» اين تعبير اشاره بدان دارد كه هرگونه خوشي و خوبي كه به انسان برسد از ناحيه ي رحمت الهي است، اما ناراحتي ها از تأثيرات اعمال خود انسان است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا پاسخ نيرنگ ناسپاسان را به سرعت مي دهد.

2. در برابر رحمت الهي ناسپاسي نكنيد كه اعمال شما ثبت مي شود.

***

نشانه هاي ديگر خدا

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي يونس با اشاره به بيدار شدن فطرت انسان در هنگام مشكلات مي فرمايد:

22. هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّي إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 56

او كسي است كه شما را در خشكي و دريا مي گرداند؛ تا هنگامي كه در كشتي ها قرار مي گيريد. و با بادي دلپسند (و ملايم) آنان را روان مي سازند و بدان شادمان شوند. [ناگهان باد شديدي مي وزد، و امواج از هر

جايي به سراغ آنان مي آيد، و يقين مي كنند كه آنان محاصره شده اند (و هلاك خواهند شد؛ در اين هنگام) خدا را، در حالي كه دين (خود) را براي او خالص گردانيده اند، مي خوانند كه: «اگر ما را از اين [گرفتاري نجات دهي، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم بود.»

نكته ها و اشاره ها:

1. جمله ي «احِيطَ بهم» يعني امواج بلا سرنشينان كشتي را از هر سو احاطه كرده است، ولي در اين آيه كنايه از هلاكت و نابودي است. «1»

2. اين آيه يك اصل كلي را درباره ي همه ي افراد آلوده و دنياپرست بيان مي كند و مخصوص مشركان نيست.

يعني هنگامي كه امواج بلا انسان هاي فراموشكار را احاطه مي كند آنان به درگاه الهي پناه مي برند و با او عهدها مي بندند كه اگر نجات يافتيم چه خواهيم كرد.

اين بيداري موقت انعكاسي از روح توحيد فطري انسان هاست كه در افرادي كه آلودگي مختصري دارند سبب بيداري بلندمدت و اصلاح آنان مي شود، اما در افرادي كه آلودگي زيادي دارند، اثري ندارد و فقط حجّت را بر آنان تمام مي كند.

3. در اين آيه سير انسان در خشكي و دريا به خدا نسبت داده شده تا نشان دهد كه قوانين حاكم بر جهان به دست خداست و همه چيز به او نسبت داده مي شود؛ چون اصل قدرت ها از اوست.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 57

آموزه ها و پيام ها:

1. فطرت انسان در هنگام خطر بيدار مي شود و او را به مبدأ نجات و خداي بزرگ متوجه مي سازد.

2. خدا را در هنگام خطر بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي يونس به ناسپاسي انسان ها و سركشي آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

23. فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ

بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَي أَنفُسِكُم مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُم تَعْمَلُونَ

و هنگامي كه [خدا] آنان را نجات بخشيد، ناگهان آنان به ناحق، در زمين ستم مي كنند! اي مردم! ستم شما، تنها به زيان خود شماست؛ بهره زندگي پست (دنيا را مي بريد)، سپس بازگشت شما فقط به سوي ماست؛ و شما را به آنچه همواره انجام مي داديد، خبر مي دهيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان پس از نجات از خطرها، پيمان خود را با خدا فراموش مي كنند و به ستمكاري مي پردازند و حقوق ديگران را پايمال مي كنند «1» تا از دنيا بهره ي بيش تري ببرند ولي در نهايت خودشان ضرر مي كنند؛ چون گرفتار عذاب الهي مي شوند، در حالي كه بهره ي آنان از دنيا تفاوتي نكرده است.

2. ناسپاسي و سركشي انسان با بهره مندي و دل بستگي او به دنيا رابطه دارد و غالباً دنياپرستي انسان هاست كه آنان را به انحراف، ناسپاسي و سركشي سوق مي دهد.

دشمن به دشمن آن نكند كه بي خرد

با نفس كند به مراد و هواي خويش (سعدي)

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه فرمودند: «سه چيز به صاحب خود بازمي گردد: پيمان شكني، ستمكاري و نقشه كشي.» سپس حضرت آيه ي فوق را تلاوت كردند. «1»

از دست ديگران چه شكايت كند كسي

سيلي به دست خويش زند بر قفاي خويش (سعدي)

4. در آيات پيشين ضميرها به صورت مخاطب اما در اين آيه به صورت غايب آمده است. مفسران قرآن در مورد اين تغيير لحن سه احتمال داده اند:

نخست آن كه حال مشركان گرفتار بلا را به عنوان درس عبرت، به صورت غايب آورده است.

دوم آن كه

براي تحقير مشركان آنان را غايب آورده است؛ گويي خدا نخست آنان را به حضور مي پذيرد و سپس طرد مي كند.

سوم آن كه به خاطر حالت طبيعي سرنشينان كشتي است كه در آغاز نزديك ساحل هستند و مي توان آنها را مخاطب ساخت اما وقتي دور شدند، مثل افراد غايب مي شوند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان (مشرك) ناسپاس و بي وفاست.

2. ظلم به ديگران، نوعي ستم به خويشتن است.

3. ناسپاس و ستمكار نباشيد كه به زيان خودتان تمام مي شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 59

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي يونس با مثالي جالب، دورنماي زندگي دنيا را به ما نشان مي دهد و مي فرمايد:

24. إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّي إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَاراً فَجَعَلْنَاهَا حَصِيداً كَأَن لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْأَيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

مثال زندگيِ پست (دنيا،) فقط همانند آبي است كه آن را از آسمان فرو فرستاديم، و به آن گياهان زمين- از آنچه مردم و دام ها مي خورند- آميخته شود، تا هنگامي كه زمين، زيبايي اش را برگرفت و آراسته شد، و اهلِ آن يقين مي كنند كه آنان بر آن توانايي دارند؛ (ناگهان) در شبي يا روزي، فرمان (نابودي) ما بدان در رسد، و آن را درو مي كنيم چنانكه گويا ديروز هرگز برپا نبوده است! اين گونه، آيات را براي گروهي كه تفكّر مي كنند، شرح مي دهيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه اشاره به اين حقيقت دارد كه خدا از آب باران كه يك چيز بيش تر نيست، انواع و اقسام گياهان را مي روياند

كه نيازمندي هاي انسان ها و حيوانات را تأمين مي كند. «1»

2. قرآن كريم كه كتاب تربيت انسان است، در بسياري از موارد، براي روشن كردن حقايق عقلي يا تاريخي، مثال مي آورد و موضوعات طولاني را در برابر چشم انسان مجسّم مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 60

در اين آيه، زندگي دنيايي يك نسل انسان را كه صد سال طول مي كشد، در عمر كوتاه يك گياه به تصوير مي كشد.

3. زندگي انسان هم چون باغ خرّمي است كه بر اثر باران بهاري سرسبز شده است، اما ناگهان بر اثر طوفان و تگرگ، در هم كوبيده مي شود. «1»

آري؛ شهرهاي آباد انسان ها گاهي با يك زلزله يا جنگ چند ساعته در هم كوبيده مي شود و جز ويرانه اي از آن باقي نمي ماند.

آموزه ها و پيام ها:

1. براي تربيت مردم از مثال هاي طبيعت استفاده كنيد.

2. زندگاني هم چون عمر سبزه ها و گل ها، كوتاه و زودگذر است.

3. مثال ها و آيات الهي براي اهل تفكر بيان شده است.

4. دنيا انسان را مي فريبد، به طوري كه گمان مي كند تواناست.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي يونس به دعوت خدا به سوي صلح و هدايت اشاره مي كند و مي فرمايد:

25. وَاللَّهُ يَدْعُوا إِلَي دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَي صِرَاطِ مُسْتَقِيمٍ

و خدا (شما را) به سراي سلامت فرا مي خواند؛ و هر كس را بخواهد (و شايسته ببيند)، به راهي راست راه نمايي مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «دارُ السَلام» به معناي خانه ي صلح و سلامت و امنيت است. «سَلام»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 61

يكي از نام هاي خداست و مقصود از خانه ي او بهشت است؛ «1» پس اين يكي از نام هاي بهشت است كه در آن جا

كينه اي در دل ها نيست و خبري از كشمكش هاي دنيايي، جنگ، استعمار، مزاحمت هاي ثروت اندوزان و مخاطرات ديگر نيست. آري؛ اگر زندگي اين دنيا نيز به رنگ توحيدي و رستاخيزي درآيد، آن هم دارالسلام ديگري مي شود.

2. خداي متعال آن قدر به بندگانش لطف دارد كه هم آنان را به سراي سلامت دعوت مي كند و هم راه مستقيم را به آنان نشان مي دهد؛ البته هر كس زمينه ها را خودش فراهم كند و سزاوار هدايت شود، خدا راه نمايي اش مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا همگان را به بهشت دعوت مي كند (پس اگر كسي به آن جا نرفت، خودش كوتاهي كرده است).

2. از راه مستقيم به سوي سراي سلامت برويد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي يونس به نيكوكاران روسفيد اشاره مي كند و مي فرمايد:

26. لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَي وَزِيَادَةٌ وَلَا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّةٌ أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيَها خَالِدُونَ

براي كساني كه نيكي كردند، [پاداش نيكو و زياده ايست؛ و هيچ سياهي و خواري، چهره هايشان را نمي پوشاند؛ اينان اهل بهشت اند، در حالي كه آنان در آن جا ماندگارند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 62

نكته ها و اشاره ها:

1. نيكوكاري چند پيامد براي نيكوكاران دارد:

اول آن كه عقيده ي نيك، گفتار نيك و كردار نيك خواهند داشت. «1»

دوم اين كه خواري وغبار غم بر چهره ي آنان نخواهد نشست و سيه روي نمي شوند. «2»

و سوم آن كه بهشت جاويدان براي آنان خواهد بود.

2. مقصود از «زياده» در آيه، يا پاداش هاي مضاعفي است كه از ده تا هفتصد برابر در قرآن به نيكوكاران وعده داده شده است «3»؛ يا توجه به جلوه ي ذات پاك پروردگار و رحمت او و استفاده از اين موهبت معنوي است؛

يا نعمت هاي دنيايي است كه علاوه بر پاداش هاي اخروي به نيكوكاران داده مي شود و يا پاداش هاي ويژه در بهشت است. در احاديث به سه مورد اخير اشاره شده است «4» و مانعي ندارد كه تمام اين موارد مقصود آيه باشد.

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

هر چيز اندازه اي دارد، جز اشك، كه قطره اي از آن، آتش ها را خاموش مي كند.

سپس فرمودند: كسي كه اشكي براي خدا بريزد، چهره اش تيرگي و خواري نخواهد ديد. «5»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 63

آموزه ها و پيام ها:

1. به نيكوكاران، هم پاداش نيكي را بدهيد و هم زيادتر (تا آنان تشويق شوند).

2. نيكوكاران روسفيدان رستاخيز و اهل بهشت اند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي يونس به گناهكاران روسياه اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. وَالَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئَاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةِ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُم مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مَظْلِماً أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

و كساني كه [كارهاي بد را كسب كردند، كيفر بدي همانند آن است؛ و خواري آنان را فرا مي گيرد؛ [و] هيچ نگهدارنده اي از جانب خدا، براي آنان نيست. گويي چهره هايشان با پاره هايي از شب تاريك، پوشيده شده! آنان اهل آتش اند، در حالي كه آنان در آن جا ماندگارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. گرد ذلّت و تاريكي كه بر چهره ي گناهكاران مي نشيند، در حقيقت، آثار وضعي اعمال آنهاست كه از درون جانشان به بيرون منعكس مي گردد.

2. در آيه ي قبل به نيكوكاران وعده ي پاداش اضافي داده شد كه از مرحمت و فضل الهي است، اما در اين آيه به بدكاران، وعده ي زياده در مجازات داده نشده است، چراكه

كيفر براساس عمل و مثل آن است و عدالت ايجاب مي كند كه زيادتر از عمل نباشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بدكاران، روسياهان رستاخيز و اهل آتش اند.

2. هيچ كس نمي تواند مانع مجازات گناهكاران شود و به ياري آنان بشتابد (پس تا ديرنشده انديشه كنيد).

3. با گناهكاران عادلانه رفتار كنيد و به اندازه ي گناهشان كيفرشان دهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 64

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي يونس به تبرّي و جدايي معبودهاي مشركان از آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

28. وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكَانَكُمْ أَنتُمْ وَشُرَكَاؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَقَالَ شُرَكَاؤُهُم مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ

و [ياد كن روزي را كه همه ي آنان را گردآوري مي كنيم، سپس به كساني كه شرك ورزيدند، مي گوييم: «شما و شريك هايتان (كه آنان را شريك خدا مي پنداشتيد) در جايتان باشيد.» و بين آنان جدايي مي افكنيم، و شريكانشان مي گويند: «شما (در واقع) هرگز ما را نمي پرستيديد!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از معبودها و بت ها با تعبير «شريكان شما» ياد شده است، در حالي كه مشركان بت ها را شريك خدا قرار مي دادند. اين تعبير اشاره ي لطيفي است به آن كه اين بت ها در حقيقت شريك خدا نيستند بلكه اينان معبودهاي خيالي اند كه توسط مشركان به عنوان شريك خدا انتخاب شده اند.

2. جدا كردن مشركان و معبودها براي آن است كه از هر كدام به صورت جداگانه بازپرسي مي شود.

3. معبودها و بت ها به مشركان مي گويند شما براساس فرمان و رضايت، ما را نمي پرستيديد بلكه در حقيقت خيالات و هوس هاي خود را مي پرستيديد؛ پس در واقع عبادت شما، عبادت نبوده است.

4. قيامت مخصوص انسان ها نيست بلكه معبودهاي ساختگي نيز حاضر مي شوند و

سخن مي گويند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 65

آموزه ها و پيام ها:

1. معبودهاي ساختگي در قيامت براي شما سودي ندارند (پس به آنها دل نبنديد).

2. به ياد رستاخيز و بي ياوري خود باشيد و شرك نورزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي يونس به سخنان معبودان و بت ها با مشركان اشاره كرده، مي فرمايد:

29. فَكَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ

و گواهي خدا بين ما و بين شما، كافي است كه قطعاً ما از پرستش شما غافل بوديم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد سخن گفتن معبودها با مشركان در صحنه ي قيامت، چند احتمال داده اند:

نخست آن كه اين معبودها از جنس انسان يا شيطان و يا فرشتگان بوده اند كه در غياب آنان و يا پس از مرگشان مورد پرستش قرار گرفته اند. «1»

دوم آن كه مقصود از معبودها همان بت ها هستند كه خدا به آنان قدرت سخن گفتن داده است تا حقايق را بازگو كنند.

سوم آن كه اين معبودها شامل معبودهاي باشعور مثل انسان و فرشته و معبودهاي بي شعور مثل بت هاي سنگي مي شود كه به زبان حال و از طريق منعكس ساختن آثار عمل سخن مي گويند؛ «2» همان طور كه نوار و ديسك رايانه سخن مي گويند.

2. از اين آيه استفاده مي شود كه معبودهاي دروغين مشركان، در قيامت

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 66

خدا را به داوري مي طلبند و از مشركان بي زاري مي جويند.

3. در آيه ي قبل معبودهاي مشركان مي گفتند «شما ما را عبادت نمي كنيد.» و در اين آيه مي گويند «ما از عبادت شما غافل بوديم.»؛ يعني شما در خيال خود بت ها را عبادت مي كرديد و در حقيقت، عبادت خيالي كه

معبود از آن اطلاع نداشته باشد، عبادت نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. غير خدا كسي را نپرستيد. آنان حتي متوجه عبادت شما نمي شوند (و پرستيدن آنان بي ارزش و بي ثمر است).

2. خدا شاهد مشركان و معبودان آنهاست (پس مراقب اعمال و عقايد خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي يونس به آثار رستاخيز اشاره كرده، مي فرمايد:

30. هُنَالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ وَرُدُّوا إِلَي اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُم مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

در آن جا، هر كس آنچه را از پيش فرستاده، مي آزمايد، و به سوي خدا كه مولاي بحق آنهاست، بازگردانده مي شوند؛ و آنچه را همواره (بر خدا شريك) مي بستند از ايشان گم شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. رستاخيز، عرصه ي ظهور و بروز تمام اسرار پنهان است و هيچ حقيقتي نمي ماند مگر آن كه آشكار مي شود؛ از اين رو در آن جا اعمال خود را مي بينيم و نفع و زيان آن را مي آزماييم و مشركان نابودي كارها و دروغ هاي خود را مشاهده مي كنند.

2. در رستاخيز كه پرده ها كنار مي رود، روشن مي شود كه تنها مولاي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 67

حقيقي، خداست و هر معبود غير او باطل مي گردد؛ چون حق و مطابق واقع و حقيقي نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. بازگشت همه به سوي مولاي حقيقي، يعني خداست.

2. شرك نورزيد، كه جلوه هاي دروغين معبودهاي دنيوي در آخرت نابود مي شود.

3. در رستاخيز اعمال شما مجسّم و قابل آزمايش مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي يونس به نشانه هاي پروردگار در جهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

31. قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن

يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ

بگو: «چه كسي شما را از آسمان و زمين روزي مي دهد؟ يا چه كسي صاحب اختيار گوش [ها] و چشم هاست؟ و چه كسي زنده را از مرده بيرون مي آورد، و مرده را از زنده بيرون مي سازد؟ و چه كسي كار [ها] را تدبير مي كند؟» پس بزودي (مشركان) مي گويند: «خدا (چنين مي كند.)» و بگو: «آيا (بر گمراهي اصرار مي ورزيد) و خودنگهداري (و پارسايي) نمي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. «رِزْق» به معناي «بخشش مستمر» است و از آن جا كه بخشنده ي حقيقيِ تمام نعمت ها خداست، رازق حقيقي، تنها اوست و به غير او مجازاً «روزي دهنده» گفته مي شود.

2. در اين آيه، نخست به رزق هاي آسماني و بعد به رزق هاي زميني اشاره

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 68

شده است؛ شايد بدان سبب كه بيش تر روزي هاي انسان از آسمان است؛ مثل باران، هوا، آفتاب و نور كه منشأ بسياري از نعمت هاي ديگر است.

3. در آيه به دو حسّ كليدي انسان، يعني ديدن و شنيدن اشاره شده است كه بدون آنها كسب علم و استفاده از نعمت هاي مادي بسيار مشكل است.

4. در آيه به پديده ي «مرگ و حيات» كه از عجيب ترين پديده هاي جهان آفرينش است اشاره شده است. موضوع پيدايش حيات، همان موضوعي است كه تاكنون فكر دانشمندان را به خود مشغول كرده است. آري؛ پديده پيچيده ي حيات، نيازمند علم و قدرت فوق العاده ي پديدآورنده ي آن است.

5. سنت خدا آن است كه حيات موجودات در دنيا جاوداني نباشد؛ از اين رو مرگ را در دل حيات آفريد، تا راه را براي دگرگوني و تكامل باز گذارد.

6. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از

آيه ي فوق، تولد انسان هاي باايمان از انسان هاي گمراه و بي ارزش است كه در حقيقت مردگاني در بين مردم هستند و گاهي عكس اين مطلب نيز اتفاق مي افتد. «1»

البته اين گونه احاديث به مرگ و حيات معنوي اشاره دارد و بيان بطن آيه است و مانعي ندارد كه آيه ي فوق مرگ و حيات طبيعي و معنوي هر دو را شامل شود؛ چون هر دو از عجايب آفرينش و نشانه هاي خداست.

7. مشركان عصر جاهليت «اللَّه» را قبول داشتند و او را خالق و رازق و مدبّر جهان هستي مي دانستند؛ يعني اين حقيقت را از طريق فطرت دريافته بودند، اما انحراف فكري پيدا كرده و بت پرست شده بودند.

در اندرون منِ خسته دل ندانم كيست

كه من خموشم و او در خروش و در غوغاست (حافظ)

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 69

8. قرآن كريم در آيه ي فوق از شيوه ي پرسش و رجوع به فطرت و وجدان، براي تربيت افراد استفاده كرده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. معبودي شايسته ي پرستش و پيروي است كه آفرينش، رزق و تدبير جهان به دست اوست.

2. رزق، شنيدن، ديدن، زندگي و مرگ شما به دست خداست.

3. اگر همه كاره ي هستي خداست؛ پس خودنگه داري كنيد (و به دنبال غير او نرويد).

4. وجود وصفات خدا آن قدر روشن است كه حتي مشركان بدان اعتراف دارند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي يونس به حقانيت پروردگار اشاره مي كند و مي فرمايد:

32. فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّي تُصْرَفُونَ

و اين خدا، پروردگارِ حقّ شماست، و بعد از حق، چه چيزي جز گمراهي وجود دارد؟! پس چگونه (از حق) روي گردانيده مي شويد؟!»

نكته ها

و اشاره ها:

1. اين آيه يك راه منطقي براي شناخت باطل پيشنهاد مي كند و آن اين كه نخست حق را بشناسيد، آن گاه هر چه غير آن و مخالف آن بود باطل است و بايد كنار گذاشته شود. «1»

خلوت دل نيست جاي صحبت اغيار

ديو چو بيرون رود فرشته درآيد (حافظ)

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 70

2. اين آيه با اشاره به مطالب آيه ي قبل اين گونه پيام مي دهد كه پروردگار حقيقي، خدايي است كه رازق، مالك و مدبّر جهان است و مرگ و زندگي به دست اوست؛ پس بت ها و معبودهاي دروغين پروردگار شما نيستند.

3. ميان حق و باطل، راه سومي وجود ندارد و هر چه حق نبود باطل است.

آموزه ها و پيام ها:

1. فقط ربوبيّت خدا حق است و هر چه غير آن است باطل و گمراهي است.

2. از حق روي نتابيد كه به هر چه غير آن رو كنيد باطل است.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي يونس به نافرمانان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

33. كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَي الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

اين گونه سخن پروردگارت بر كساني كه نافرماني كردند، به حقيقت پيوست، كه آنان ايمان نمي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه يك قانون و سنت الهي را بيان مي كند و از اين رو با واژه ي «حق و كلمه» آن را تأكيد كرده است.

2. نتيجه ي اعمال نادرست و مستمر فاسقان نافرمان آن است كه قلبشان تاريك و روحشان آلوده مي شود و حق روشن را نمي بينند و به بيراهه مي روند.

3. اين آيه دلالتي بر مسئله ي جبر ندارد؛ چراكه نتايج اعمال خود انسان ها را بيان مي كند. «1» هر چند

وجود اين اعمال و آثار آنها، در نهايت، از

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 71

خداست، اما اين انسان است كه تصميم مي گيرد و عمل مي كند و مسئول اعمال خويش است.

آموزه ها و پيام ها:

1. فسق و نافرماني زمينه ساز كفر است.

2. اگر مي خواهيد با ايمان شويد، از عصيانگري فاصله بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي يونس با اشاره به نشانه هاي خدا در آفرينش و بازآفريني جهان، بطلان شرك را يادآور مي شود و مي فرمايد:

34. قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَن يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّي تُؤْفَكُونَ

(اي پيامبر) بگو: «آيا از شريكان (معبود) شما، كسي هست كه آفرينش را آغاز كند، سپس آن را باز گرداند؟!» بگو: « (تنها) خدا آفرينش را آغاز كرد، سپس آن را باز مي گرداند؛ پس چگونه (از حق) بازگردانده مي شويد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه اعتقاد به مبدأ و معاد را با هم مطرح كرده است؛ زيرا هر كس آفرينش را آغاز كرد، قادر به اعاده ي آن نيز هست، يعني اين دو با هم ديگر ملازمه دارند.

2. در اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده شد كه به جاي مشركان، اعتراف كند كه خدا آغازگر آفرينش و معاد است؛ چراكه مشركان توجه به ملازمه ي مبدأ و معاد نداشتند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 72

آموزه ها و پيام ها:

1. آغازگر آفرينش و بازآفرين او يكي است.

2. با پرسش هاي مكرر، ناتواني بت ها و بطلان شرك را آشكار سازيد.

3. به دنبال معبودان ناتوان نرويد و شرك نورزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي يونس به نشانه ي خدا در هدايتگري و ناتواني معبودان

دروغين اشاره كرده، مي فرمايد:

35. قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَن يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمْ مَن لَا يَهِدِّي إِلَّا أَن يُهْدَي فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ

بگو: «آيا از شريكان (معبود) شما، كسي هست كه به سوي حق راه نمايي كند؟!» بگو: « (تنها) خدا به سوي حق راه نمايي مي كند؛ و آيا كسي كه به سوي حق راه نمايي مي كند شايسته تر است كه پيروي شود، يا كسي كه راه نمي يابد، مگر آن كه راه نمايي شود؟! پس شما را چه شده، چگونه داوري مي كنيد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. معبود بايد پيروان خود را به سوي حق، رهبري و راه نمايي كند و اين مطلب نياز به عصمت و حمايت الهي دارد، اما معبودهاي مشركان اين گونه نيستند.

2. «هدايت تنها به دست خداست.»؛ و پيامبران نيز تنها از طريق راه نمايي خدا، از راه هاي هدايت آگاه مي شوند. ممكن است اين انحصار هدايت در خدا بدان سبب باشد كه مقصود از «هدايت» در اين آيه تنها ارائه ي طريق نيست، بلكه «رساندن به مقصد» نيز مراد است، كه اين تنها به دست خداست.

3. يكي از برنامه هاي اصلي پروردگار براي بندگان، هدايت آنان به سوي حق است كه از چند طريق صورت مي گيرد:

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 73

الف) نهادن فطرت حق گرا در جان انسان؛

ب) بخشيدن عقل و خرد حق شناس به انسان؛

ج) قرار دادن آيات و نشانه هاي خدا در سراسر آفرينش؛

د) فرستادن پيامبران به سوي مردم و نصب امامان معصوم عليهم السلام؛

ه) فرو فرستادن كتاب هاي الهي براي هدايت مردم.

4. معبودهاي مشركان به دو قسم جان دار و بي جان تقسيم مي شدند.

معبودهاي جان دار و باشعور مثل فرشتگان بودند كه خود

نيازمند هدايت الهي اند.

اما معبودهاي بي جان، بر فرض آن كه عقل و شعور هم مي داشتند، باز بدون راه نمايي الهي ره به جايي نمي بردند.

5. «حق» در اصل به معناي «مطابقت و موافقت» است ولي در قرآن در چند معنا به كار رفته است:

الف) ايجاد كننده ي چيزي بر اساس حكمت؛ از اين رو به خدا حق مي گويند.

ب) چيزي كه بر اساس حكمت به وجود آمده است؛ از اين رو به مخلوقات الهي حق مي گويند.

ج) اعتقادات مطابق واقع.

د) به كار يا گفتاري كه به اندازه و در زمان خود و بر اساس برنامه انجام گرفته است حق مي گويند. «1»

«حق» در آيه ي فوق ممكن است به معناي اول يا سوم باشد.

6. از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه

مقصود از كساني كه به حق فرا مي خوانند محمّد صلي الله عليه و آله و آل محمّد عليهما السلام هستند و مقصود از كساني كه به حق دعوت نمي كنند، مخالفان آنها هستند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 74

البته اين گونه احاديث مصداق هاي كامل دعوت كنندگان به حق را بيان مي كند، مفهوم آيه منحصر در اين مورد نيست.

7. در برخي از احاديث شيعه و اهل سنت از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده كه «همواره، حق با علي و علي با حق است.» «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. تنها خدا انسان را به سوي حق راه نمايي مي كند.

2. كساني كه به حق راه نمايي نمي كنند سزاوار پيروي نيستند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي يونس به نارسا بودن گمان و پندار و پيروي مشركان از آن اشاره كرده، مي فرمايد:

36. وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنّاً إِنَّ الظَّنَّ لَا

يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ

و بيش تر آن (مشرك) ان جز از گمان پيروي نمي كنند؛ براستي كه گمان، چيزي را از حق بي نياز نمي سازد؛ در واقع خدا به آنچه انجام مي دهند، داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه «اكثر مشركان به دنبال پندار هستند.» و پندار را به تمام مشركان نسبت نداد؛ به خاطر آن كه بيش تر مشركان افرادي خرافاتي و نادان هستند، كه به دنبال پندارهاي غلط مي روند. اين گروه قابل

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 75

هدايت و مورد نظر قرآن هستند. اما گروه كوچكي از رهبران مشركان، باآگاهي و براي حفظ منافع خود به كج راهه مي روند، كه قابل هدايت نيستند؛ از اين رو قرآن از آنان صرف نظر كرده است. «1»

2. «ظن» در اصل به معناي «گماني است كه از نشانه ها به دست مي آيد.» و آن مرحله اي است كه انسان از توهم و شك بالاتر رفته، ولي به مرحله ي علم نرسيده است. اين واژه در قرآن كريم گاهي به معناي گمان ضعيف يا پندار و گاهي به معناي گمان قوي يا اطمينان و علم عرفي به كار رفته است. «2»

علم را دو پر گمان را يك پر است

ناقص آمد ظن، به پرواز ابتر است 3. برخي دانشمندان علم اصول بر آن اند كه از اين آيه استفاده مي شود كه ظن و گمان حجّت نيست و تنها دليل قطعي معتبر است.

و برخي ديگر بر آن اند كه با توجه به ظاهر آيه و سياق آن استفاده مي شود كه مقصود آيه، پندارها و گمان هاي بي اساس بت پرستان است و مربوط به گمان هاي قابل اعتماد عقلا، مثل خبر

واحد و يا گواهي افراد عادل نيست. «3»

در آيه ي فوق واژه ي ظن دو بار و در دو جمله به كار رفته است كه جمله ي دوم يك قاعده ي كلي را بيان مي كند؛ يعني هرگونه گماني انسان را از حق بي نياز نمي سازد. از اين جمله مي توان عدم حجيت مطلق ظن را استفاده كرد. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. گمان و پندار ارزش ذاتي ندارد (ارزش ذاتي از آنِ علم است).

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 76

2. در عقايد به دنبال علم باشيد و از گمانه زني بپرهيزيد.

3. گاهي بيش تر مردم به دنبال پندارها مي روند و به حق نمي رسند (از اين رو هميشه حق با اكثريت نيست).

***

عظمت قرآن و حقانيت آن

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي يونس به حقانيت قرآن و ارتباط آن با كتاب هاي آسماني ديگر اشاره كرده، مي فرمايد:

37. وَمَا كَانَ هذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَي مِن دُونِ اللَّهِ وَلكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَبِّ الْعَالَمِينَ

و سزاوار نيست كه اين قرآن، به دروغ، به غير خدا نسبت داده شود؛ و ليكن مؤيّد آنچه كه پيش از آن است، مي باشد؛ و شرح كتاب (هاي الهي) است؛ در حالي كه هيچ ترديدي در آن نيست، [و] از طرف پروردگار جهانيان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه پاسخي است به مشركان كه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تهمت مي زدند و قرآن را ساخته ي او معرفي مي كردند و خواستار تغيير آن بودند.

2. در اين آيه به جاي نفي ساده ي تهمت از قرآن، نفي شأنيّت شده است كه رساتر باشد؛ يعني به جاي آن كه بگويد: «قرآن دروغ نمي گويد»، گفته است: «در شأن قرآن نيست كه

دروغ بگويد.»

3. آيه براي اثبات حقانيت قرآن به كتاب هاي آسماني پيشين استدلال كرده است كه تمام بشارت ها و نشانه هايي كه در آنها آمده بود كاملًا بر قرآن منطبق است.

4. قرآن كريم تمام محتواي تورات و انجيل موجود در آن زمان را مورد تأييد قرار نمي دهد بلكه نشانه هاي پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن را كه در آنها وجود

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 77

داشته است تأييد مي كند. «1»

5. قرآن به نوعي شرح و تكامل برنامه هاي پيامبران پيشين و كتاب هاي آسماني آنهاست و از اين روست كه با تعاليم پيامبران قبلي تضادي ندارد.

به عبارت ديگر، تعليمات پيامبران مثل سطوح دبستان، دبيرستان و دانشگاه است كه در اصول اساسي با هم اختلاف ندارند بلكه مكمّل يك ديگرند، اما در جزئيات قوانين اجرايي متفاوت هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. محتواي قرآن دليل حقانيّت آن است؛ آفتاب آمد دليل آفتاب.

2. كتاب هاي آسماني مؤيّد و مكمّل يك ديگرند.

3. قرآن را از هر آنچه در شأن آن نيست (هم چون افترا و شك) مبرا بدانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي يونس با اعلام اعجاز قرآن، همگان را به مبارزه مي طلبد و مي فرمايد:

38. أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

آيا مي گويند: « (او) به دروغ آن (قرآن) را (به خدا) نسبت داده است؟!» بگو: «اگر راست گوييد پس سوره اي همانند آن بياوريد؛ و غير از خدا، هر كس را مي توانيد (به ياري) فرا خوانيد!»

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 78

1. اين آيه به اعجاز قرآن اشاره دارد و هر سوره از آن را معجزه مي داند و

اين در حالي است كه در برخي ديگر از آيات مبارزه جويي و اعجاز را نسبت به همه ي قرآن يا ده سوره از آن مطرح كرده بود. اين نشان مي دهد كه كلّ قرآن و تك تك سوره هاي آن معجزه اند. «1»

2. مبارزه جويي قرآن، «تَحَدّي» خوانده مي شود. قرآن در اين مبارزه طلبي، همه ي مخالفان، بلكه همه ي جهانيان را به مبارزه دعوت مي كند كه يك سوره مثل آن بياورند.

3. اعجاز قرآن مخصوص زمان و مكان و نسل خاصي نيست، بلكه مبارزه طلبي و اعجاز آن براي همه ي زمان ها و مكان ها و افراد تا قيامت است.

آري؛ اين است معجزه ي جاويدان اسلام.

4. قرآن كريم همه ي مردم، از طبقات تحصيل كرده، اديبان و مردم عادي را به مبارزه دعوت مي كند و حتي آنان را به مبارزه تحريك مي كند و به آنان تخفيف مي دهد كه مثل همه ي قرآن را نياوريد، مثل يك سوره كافي است.

5. مشركان عرب و كافران و مخالفان و دشمنان اسلام چهارده قرن با مسلمانان و اسلام مبارزات پرهزينه و جنگ ها كردند و تلفات زيادي دادند، ولي اقدام به آوردن يك سوره مثل سوره هاي قرآن نكردند، در حالي كه اين كار به ظاهر بي هزينه و آسان مي نمود.

يعني هر بار كه اقدام به آوردن مثل قرآن كردند، با شكست سخت و رسوايي ميدان را ترك كردند «2» و همين دليل اعجاز و برتري و حقانيت قرآن است.

6. اعجاز قرآن داراي ابعاد گوناگوني است كه مفسران قرآن به صورت مفصل آنها را ذكر كرده اند؛ از جمله: جنبه ي فصاحت و بلاغت و شيريني بيان و رسايي تعبيرات قرآن؛ بيان معارف ديني و علومي كه تا آن زمان شناخته شده نبود؛ بيان قوانين و احكام و

تاريخ هاي پيشينيان، به دور از خطا و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 79

خرافات؛ و نيز نبودن اختلاف و تناقض و تضاد در قرآن و اعجاز علمي و نظم و نظام شگفت آور آن، همگي از ابعاد اعجازآميز اين كتاب مقدّس است كه به دست انساني درس ناخوانده آورده شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن حق و معجزه است و دليل آن ناتواني مخالفان است.

2. مخالفانِ قرآن را به مبارزه ي علمي فراخوانيد تا ناتواني آنان و حقّانيّت قرآن ثابت شود.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي يونس به عامل اساسي مخالفت مشركان با قرآن، يعني جهل آنان، اشاره كرده، مي فرمايد:

39. بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ

بلكه چيزي را دروغ انگاشتند كه به علم آن احاطه نداشتند، و هنوز سرانجام (واقعيت) آن برايشان نيامده است. كساني (هم) كه پيش از آنان بودند، همين گونه (پيامبران را) تكذيب كردند؛ پس بنگر فرجام ستمكاران چگونه بوده است!

نكته ها و اشاره ها:

1. «تأويل» در اصل به معناي «بازگشتن يا برگشت دادن چيزي» است و در قرآن گاهي به معناي عاقبت و نهايت و توجيه آيات متشابه و دليل و فلسفه ي كارها مي آيد. «1»

برخي لغويين و مفسران بر آن اند كه هر كار يا سخني كه به هدف نهايي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 80

برسد، تأويل آن آمده است؛ از اين رو به بيان هدف اصلي يك كار يا تفسير واقعي سخن يا نتيجه و تفسير يك خواب يا تحقّق يافتن واقعيت يك مطلب، تأويل گفته مي شود. «1»

در آيه ي فوق، ممكن است تأويل به معناي واقعيت

آيات قرآن يا توجيه و تفسير آن باشد.

2. آيات قرآن علاوه بر ظاهر، تأويلي دارد كه بدون آگاهي از آن انسان احاطه ي علمي لازم را پيدا نمي كند و از اين روست كه مخالفان جاهلانه با قرآن برخورد مي كنند.

3. بخش مهمي از مخالفت ها و دشمني هاي با حق، از جهل و ناداني سرچشمه مي گيرد و عامل انكار آيات قرآن نيز، جهل و عدم آگاهي مشركان از حقايق قرآن بود.

4. مقصود از جهل مشركان كه در اين آيه بدان اشاره شده، همان جهل به معارف ديني، مثل مبدأ و معاد «2» و اسرار احكام و جهل نسبت به مفهوم آيات متشابه و حروف مقطعه ي قرآن و ناداني نسبت به سرنوشت عبرت انگيز پيشينيان است كه مجموع اين بي خبري ها آنان را به انكار و تكذيب حق مي كشاند.

5. از امام صادق عليه السلام حكايت شده است كه فرمود:

خدا با دو آيه ي قرآن، دو درس مهم به اين امت داده است:

نخست آن كه جز آنچه مي دانند نگويند و ديگر آن كه آنچه را نمي دانند انكار نكنند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 81

سپس حضرت آيه ي فوق و آيه ي 169 اعراف را تلاوت كردند. «1»

6. ممكن است مقصود از امت هاي پيشين كه قبل از مشركان مكه سخنان جاهلانه مي گفتند، يهوديان و مسيحيان باشند كه در قرآن كريم در آيه ي 113 و 118 سوره ي بقره به سخنان ناآگاهانه ي آنان اشاره شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفت بدون شناخت و احاطه ي علمي كاري جاهلانه و نوعي ستمكاري (به جامعه ي علمي) است.

2. بدون آگاهي چيزي را ردّ نكنيد كه بسياري از مخالفت ها با پيامبران، براساس جهل بوده است.

3. اگر كسي از محتواي قرآن و تاويل آن آگاه

شود، آن را تكذيب نمي كند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي يونس مشركان را به دو گروه تقسيم مي كند و مي فرمايد:

40. وَمِنْهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَمِنْهُم مَن لَا يُؤْمِنُ بِهِ وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ

و از آن (مشرك) ان كسي است كه به آن (قرآن) ايمان مي آورد؛ و از آنان كسي است كه بدان ايمان نمي آورد؛ و پروردگارت به (حال) فسادگران داناتر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مخالفاني كه حق را نمي پذيرند، افرادي فسادگر هستند كه نظام جامعه را از هم مي گسلند.

2. اين آيه به اختيار انسان در انتخاب راه ايمان و كفر اشاره كرده است. آري:

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 82

اين كه گويي اين كنم يا آن كنم

خود دليل اختيار است اي صنم! آموزه ها و پيام ها:

1. انتظار نداشته باشيد همه ي مخالفان اسلام ايمان آورند.

2. افراد بي ايمان، فسادگر هستند (پس مواظب آنها باشيد).

3. خدا حالات افراد را زير نظر دارد (پس فسادگران مراقب اعمال خود باشند).

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي يونس راه مبارزه ي منفي و زندگي مسالمت آميز با مشركان را بيان مي كند و مي فرمايد:

41. وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُم بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِي ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ

و اگر تو را تكذيب كردند، پس بگو: «كردار من فقط براي من، و كردار شما فقط براي شماست؛ شما نسبت به آنچه من انجام مي دهم، غير متعهديد، و من (نيز) نسبت به آنچه شما انجام مي دهيد غير متعهدم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اعلام بي اعتنايي و بيزاري نسبت به مشركان، با اعتقاد كامل به مكتب خويش همراه است. اين مبارزه ي منفي تأثير رواني خاصي در منكران لجوج دارد؛ چراكه به

آنان مي فهماند كه هيچ اصراري در پذيرش اسلام توسط آنان نيست، بلكه اسلام نياوردن آنان سبب محروميت و انزواي خودشان مي شود.

2. محتواي اين آيه منافاتي با دستور تبليغ اسلام و جهاد در برابر مشركان ندارد و اين آيات نسخ نشده اند. اين بي اعتنايي و بيزاري، مرحله اي از مبارزه، يعني مبارزه ي منفي با مخالفان مشرك است كه در شرايطي مانند مكه لازم است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 83

3. از اين آيه و آيات مشابه «1» در قرآن استفاده مي شود كه روش پيامبر صلي الله عليه و آله مجبور كردن مردم براي ايمان آوردن نبود، بلكه او مردم را ارشاد و هدايت مي كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. نسبت به مخالفان لجوج اعلام بي اعتنايي و بي تعهدي كنيد و مرز خود را با آنان جدا سازيد.

2. پيام اسلام زندگيِ مسالمت آميز با حفظ عقايد، در كنار مخالفان است.

***

قرآن كريم در آيات چهل و دوم و چهل و سوم سوره ي يونس به كور و كر بودن مشركان اشاره كرده، مي فرمايد:

42 و 43. وَمِنْهُم مَن يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ* وَمِنْهُم مَن يَنظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تَهْدِي الْعُميَ وَلَوْ كَانُوا لَا يُبصِرُونَ

و برخي از آن (مشرك) ان كساني هستند، كه به (ظاهر، به سخنان) تو گوش فرا مي دهند و آيا (تو مي تواني سخن خود را) به گوش ناشنوايان برساني، و گرچه هرگز خردورزي نكنند؟!* و از آن (مشرك) ان كسي است كه به (ظاهر به سوي) تو مي نگرد، و آيا تو (مي تواني) نابينايان را راه نمايي كني، و گرچه هرگز نبينند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات، دلايل انحراف و انكار مشركان و مخالفت آنان با قرآن را بيان

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 84

كرده است و اشاره دارد كه براي هدايت انسان تنها آيات اعجازآميز كافي نيست، بلكه آمادگي و گوشي شنوا و چشمي بينا و فكري روشن لازم است.

2. مشركان به سخنان پيامبر گوش مي دهند و معجزات او را مي بينند، كه همگي دليل حقانيت اوست، اما از اين ديدن و شنيدن بهره نمي برند؛ زيرا در آنها تفكر نمي كنند. آنان به قصد عيب جويي نگاه مي كنند و به قصد انكار مي شنوند.

3. ديدن و شنيدن آيات قرآن به تنهايي انسان را به حق رهنمون نمي كند، بلكه تفكّر در آنها و بصيرت يافتن لازم است تا انسان به عمق مفاهيم بلند آنها برسد و هدايت شود.

4. مقصود از ناشنوا و نابينا بودن مشركان در اين آيه، وجود مشكل ظاهري در گوش و چشم آنان نيست، زيرا مشركان نيز مانند ديگران چشم و گوش سالمي داشتند، بلكه مقصود ناشنوايي عقل و نابينايي دل است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان قرآن و اسلام اهل تفكر و عبرت آموزي نيستند، آنان بي خرداني كوردل هستند.

2. شنيدن و ديدن، به تنهايي براي هدايت كافي نيست، بلكه تعقّل و بصيرت هم لازم است.

3. اگر انسان آمادگي پذيرش حق را نداشته باشد، شنيدن سخن پيامبر صلي الله عليه و آله و ديدن او و وجود رهبر و برنامه ي قرآني نيز به حال او سودي ندارد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي يونس به ستمكاري مردم و ستم نكردن خدا اشاره كرده، مي فرمايد:

44. إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَلكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

براستي كه خدا هيچ گونه به مردم ستم نمي كند؛ وليكن مردم بر خودشان ستم مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. عامل نارسايي فكري

و بصيرت نداشتن و ناشنوايي مشركان در برابر حق، خود آنان هستند؛ و اين اعمال نادرست آنهاست كه دامن گيرشان شده

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 85

و چشم و گوش و فكر آنان را از كار انداخته است به طوري كه حقايق را نمي بينند و نمي شنوند.

2. اگر انسان از رهبر و برنامه ي قرآني و هدايت الهي استفاده نكند، به خود ستم كرده است؛ چون از سرمايه هاي خود استفاده نكرده و فرصت ها را از دست داده است.

چو نيك درنگري آن كه مي كند فرياد

ز دست خوي بد خويشتن به فرياد است (سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا ستمكار نيست (بلكه عادل است).

2. به خودتان ستم نكنيد تا گرفتار محروميت و مجازات نشويد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و پنجم سوره ي يونس به صحنه ي رستاخيز و حالات مشركان در آن جا اشاره كرده، مي فرمايد:

45. وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كأَن لَمْ يَلْبَثوا إِلَّا سَاعَةً مِنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ

و (ياد كن) روزي را كه (خدا) آنان را گرد مي آورد؛ گويا جز ساعتي از روز، (در دنيا) درنگ نكرده اند، (به اندازه اي كه) هم ديگر را مي شناسند؛ مسلماً كساني زيان كردند، كه ملاقات خدا (و روز رستاخيز) را دروغ انگاشتند؛ و ره يافته نبودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «كم جلوه كردن اقامت در دنيا»، «1» يا به خاطر عظمت رستاخيز است؛ به

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 86

خاطر آن كه دنيا با سرعت مي گذرد؛ و يا به خاطر عدم استفاده ي صحيح از عمر است؛ يعني دنيا براي آنان به اندازه ساعتي كاربرد و ارزش داشته است.

2. چون در برزخ حالتي شبيه خواب

به انسان ها دست مي دهد گمان مي كنند سال ها و قرن هاي دوره ي برزخ، بيش از ساعتي نبوده است. «1»

3. مقصود از جمله ي «يك ديگر را مي شناسند.»، شناخت آنان در دنياست؛ يعني مدت عمر را آن چنان كوتاه احساس مي كنند كه گويا تنها به اندازه اي بوده كه دو نفر يك ديگر را ببينند و بشناسند و از هم ديگر جدا شوند. «2»

4. مقصود از ملاقات پروردگار، ملاقات حسّي نيست؛ زيرا خدا جسم نيست، بلكه ملاقات شهودي و يا ملاقات ثواب و كيفر الهي در رستاخيز مراد است. «3»

5. مؤمنان هم از زندگي دنيا و هم از آخرت و هم از ملاقات پروردگار لذّت مي برند، اما كافران و منكرانِ ملاقات خدا و روز رستاخيز، تنها از زندگي مادي و كوتاه دنيا بهره مي برند و اين نشانه اي از زيان كاري آنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. زندگي قبل از قيامت نسبت به روز رستاخيز بسيار اندك است.

2. ملاقات خدا (در رستاخيز) را انكار نكنيد كه موجب زيان كاري است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 87

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي يونس كافران را تهديد مي كند و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را تسلّي خاطر مي دهد و مي فرمايد:

46. وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلَي مَا يَفْعَلُونَ

و اگر، پاره اي از آنچه (از مجازات ها) كه به آنان وعده مي دهيم، به تو بنمايانيم، يا (قبل از عذاب آنان، جان) تو را كامل بگيريم، پس بازگشتشان تنها به سوي ماست؛ سپس خدا بر آنچه انجام مي دهند گواه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. حيات و وفات پيامبر صلي الله عليه و آله در حكم خدا نسبت به كافران

تأثيري ندارد و به هر حال آنان مجازات خواهند شد.

2. اين آيه از طرفي كافران را تهديد مي كند كه در نهايت به سوي خدا بازمي گرديد و در مورد شما حكم مي كند و از طرفي ديگر به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد كه نگران نباش كه حساب كافران با ماست و ما آنها را تحت نظر داريم.

آموزه ها و پيام ها:

1. بازگشت كافران به سوي خداست (و از عدل خدا نمي توانند فرار كنند).

2. كارهاي كافران تحت نظر خداست (پس مراقب اعمال خود باشند).

3. نگران كافران نباشيد كه حساب آنان با خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي يونس به قانون كلي فرستادن رسول براي همه ي ملت ها اشاره كرده، مي فرمايد:

47. وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 88

و براي هر امّتي، فرستاده اي است؛ و هنگامي كه فرستاده آنان بيايد، بينشان به دادگري داوري مي شود؛ در حالي كه آنان مورد ستم واقع نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از داوري در اين آيه، يا داوري در قيامت است و يا داوري تكويني و اجرايي در دنيا؛ «1» يعني سرانجام گروه كافران از صحنه ي اجتماع طرد مي شوند و مؤمنان زمام امور را به دست مي گيرند و اين داوريِ عملي و عادلانه ي خداست.

2. در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه منظور از داوري در اين آيه آن است كه

فرستادگان الهي به عدالت بين مردم داوري مي كنند و ستم روا نمي دارند. «2»

3. در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام در مورد اين آيه حكايت شده كه

باطن آيه آن است كه

براي هر نسلي از مسلمانان فرستاده اي از آل محمد صلي الله عليه و آله وجود خواهد داشت. «3»

در اين حديث واژه ي «رسول» توسعه داده شده به طوري كه شامل فرستادگان مستقيم و غير مستقيم الهي بشود.

4. آيه ي فوق بيان كرده كه «براي هر ملتي و امتي رسولي از جانب خدا

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 89

قرار داده شده است». در حالي كه بعد از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي ملت ها رسولي نيامده است، پس مقصود آن است كه گاهي اين رسول مستقيم به سراغ مردم مي آيد و گاهي نماينده يا كتاب و يا پيامش را مي فرستد.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از سنّت هاي الهي آن است كه هيچ امّتي بدون رهبر الهي باقي نمي ماند.

2. تاريخ ملت ها با دين گره خورده است.

3. رهبران الهي بر اساس عدالت بين مردم داوري كنند.

***

قرآن كريم در آيات چهل و هشتم و چهل و نهم سوره ي يونس به بهانه جويي انكارآميز مشركان در مورد وعده ي عذاب و پاسخ پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان و مرگ ملت ها اشاره كرده، مي فرمايد:

48 و 49. وَيَقُولُونَ مَتَي هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ* قُل لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرّاً وَلَا نَفْعاً إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَستَقْدِمُونَ

و (مشركان) مي گويند: «اگر راست گوييد، اين وعده (عذاب الهي) چه وقت است؟»* بگو: «براي خودم هيچ زيان و سودي را مالك نيستم جز آنچه خدا بخواهد. براي هر امّتي سرآمد (عُمر معيّن) است؛ هنگامي كه سرآمد (عمر) آنان فرا رسد، پس ساعتي تأخير نمي كنند، و پيشي نمي گيرند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه بيان سخن

مشركان عصر پيامبر صلي الله عليه و آله است و از آن نوعي مسخره كردن و انكار فهميده مي شود. آنان با اين تعبير مي خواستند بي اعتنايي خود را نسبت به تهديدهاي پيامبر صلي الله عليه و آله نشان دهند و روحيه ي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 90

متزلزل دوستان خود را تقويت كنند.

2. آيه به بهانه جويي ها و شبهه پراكني هاي مشركان پاسخ داده كه هرگاه ملتي از مسير حق منحرف شود، از مجازات الهي مصون نيست و سرانجام سقوط مي كند و اين همان مرگ ملت ها و تمدن هاست كه در تاريخ بشر نمونه هاي فراواني دارد. پس وعده ي مجازات الهي بدون تأخير و تقديم خواهد آمد، ولي به اراده ي خداست، نه به دست پيامبر صلي الله عليه و آله.

3. اين كه فرمود پيامبر بدون اراده ي الهي و به طور استقلالي مالك چيزي نيست، در مورد همه ي انسان ها صادق است و مقتضاي توحيد افعالي همين است.

4. جمله ي «پيامبر مالك سود و زيان خود نيست و كارها به دست خداست.»، اشاره به توحيد افعالي است؛ يعني همه چيز در جهان از ناحيه ي خداست. اين به معني جبر نيست؛ زيرا مانعي ندارد كه خدا به ما نيروهايي داده باشد كه به وسيله ي آنها مالك قسمتي از سود و زيان خويش باشيم.

به تعبير ديگر، آيه ي فوق نفي مالكيت بالذات از پيامبر صلي الله عليه و آله مي كند، اما مالكيت بالغير را از او نفي نمي كند؛ چون اين با خواست خداست.

5. «ساعت» به معناي مقداري از زمان است كه گاهي به معناي لحظه هم مي آيد، هر چند امروزه به معناي 124 شبانه روز به كار مي رود.

6. واژه ي «امّت» به معناي «گروه و جماعت و ملت»

است و به معناي دين يا پيروان يك مذهب نمي آيد؛ پس آيه ي فوق بر مرگ و حيات ملت ها و تمدن ها اشاره دارد، نه مرگ و حيات اديان.

7. سرآمدن اجل امت، به معناي نابودي و عذاب و يا از بين رفتن شوكت و عزّت آنهاست.

8. هر جامعه اي ممكن است دچار عذاب و مجازات در اين جهان شود.

جامعه ي مسلمانان نيز از اين حكم مستثني نيست و تنها شرطي كه براي رفع مجازات آنان تعيين شده است، بودن پيامبر صلي الله عليه و آله در ميان امت يا

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 91

استغفار و توبه ي مردم است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان و مخالفان اسلام، منطق و دليل ندارند، بلكه بهانه جويي و شبهه پراكني مي كنند.

2. منكران و مشركان براي عذاب عجله نكنند، وقتي زمانش فرا برسد، لحظه اي جلو و عقب نمي افتد.

3. پيامبر به صورت استقلالي و بدون اراده ي الهي صاحب اختيار خود نيست (چه رسد به ديگران).

4. ملت ها و تمدن ها نيز، مثل افراد، داراي مرگ و حيات هستند.

5. سنت خدا آن است كه به ملت ها مهلت مي دهد، ولي قدرت ملت ها ابدي نيست.

***

قرآن كريم در آيات پنجاهم تا پنجاه و دوم سوره ي يونس به احتمال عذاب ناگهاني مجرمان و بي ثمر بودن ايمان در هنگام نزول عذاب و نقش عملكرد ستمكارانه در آمدن عذاب اشاره مي كند و مي فرمايد:

50- 52. قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُهُ بَيَاتاً أَوْ نَهَاراً مَاذَا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ* أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنتُم بِهِ أَلْآنَ وَقَدْ كُنتُم بِهِ تَستَعْجِلُونَ* ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ

بگو: «آيا به نظر شما اگر عذاب او، شبانگاه يا در روز به

سراغ شما آيد (، مي توانيد آن را دفع كنيد؟!)» (پس) چه چيزي را خلافكاران از (آمدن) آن به شتاب مي طلبند.* سپس، آيا آنگاه كه (عذاب) واقع شد، به آن ايمان مي آوريد؟! (به شما گفته مي شود:) حالا (ايمان مي آوريد؟) در

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 92

حالي كه به (آمدن) آن همواره شتاب مي كرديد!* سپس به كساني كه ستم كردند گفته مي شود: «عذاب ماندگار را بچشيد! آيا جز به (كيفر) آنچه همواره به دست مي آورديد، مجازات خواهيد شد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با مطرح كردن احتمال عذاب ناگهاني، به قاعده ي لزوم دفع ضرر محتَمل اشاره دارد؛ يعني هنگامي كه چنين احتمال پرضرري وجود دارد، عقل حكم مي كند كه انسان احتياط كند و لجاجت و گناه نكند.

2. احتمال عذاب ناگهاني خلافكاران چه در شب و چه روز وجود دارد و هيچ مانعي براي جلوگيري آن نيست؛ پس چرا مجرمان در مورد آن عجله مي كنند.

3. ايمان آوردن در هنگام نزول عذاب الهي فايده ندارد و (آن ايمان و توبه) پذيرفته نمي شود؛ چرا كه توبه در اين هنگام، اجباري و اضطراري و بي ارزش است.

4. مشركان «ستمگر» هستند؛ چرا كه شرك و انكار آيات الهي نوعي ستم به خويشتن است؛ همان طور كه در آيات ديگر قرآن به اين مطلب اشاره شده است. «1»

5. عذاب اخروي نتيجه ي اعمال خود انسان است كه دامان او را مي گيرد و در برابر او مجسّم مي شود و آزارش مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با وجود احتمال عذاب، عجله نكنيد (و احتياط نماييد.) كه در آن زمان ايمان از كسي پذيرفته نمي شود.

2. خلافكاران هر زمان در معرض خطر عذاب الهي هستند.

3. شرك نورزيد كه نوعي ستم و

موجب آتش است.

4. كيفر الهي طبق عمل انسان و عادلانه است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 93

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و سوم سوره ي يونس به حتمي بودن عذاب الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

53. وَيَسْتَنْبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ

از تو خبر مي گيرند: «آيا آن (وعده عذاب) حقّ است؟» بگو: «آري، به پروردگارم سوگند، كه آن حتماً حق است! و شما عاجز كننده (خدا) نيستيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «حق» گاهي در مقابل «باطل» است و گاهي معناي وسيعي دارد كه شامل هر واقعيت موجود مي گردد كه در اين صورت در برابر واژه ي معدوم است.

در اين آيه واژه ي «حق» به معناي واقعيت داشتن و تحقق يافتن وعده ي عذاب الهي است. «1»

2. پرسش مشركان در مورد تحقق وعده ي عذاب، ممكن است براي تمسخر و يا واقعاً سؤال حقيقي بوده باشد. در هر صورت، جواب مناسب لازم دارد و خدا دستور مي دهد پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان پاسخ دهد.

3. در مورد مشركان، هم مقتضي عذاب وجود دارد، چون وعده ي الهي حق است و هم مانعي بر سر راه آن نيست، چون كسي نمي تواند خدا را عاجز و ناتوان سازد.

4. در اين آيه چند تأكيد آورده شده است: اول سوگند، دوم واژه ي «إنَّ»، سوم لام تأكيد و چهارم جمله ي آخر آيه كه همگي بر حتمي بودن مجازات الهي براي خلافكاران دلالت دارند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 94

5. از اين كه خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه سوگند به پروردگار ياد كند، مي آموزيم كه سوگند به او در برخي موارد جايز و

لازم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبر، ابهامات و ترديدها را از مردم برطرف سازد و در اين موارد با قاطعيت سخن بگويد و حتي سوگند ياد كند.

2. قطعاً وعده هاي الهي تحقق مي يابد و هيچ قدرتي مانع او نيست.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و چهارم سوره ي يونس به عظمت عذاب الهي و دادگاه عادلانه ي رستاخيز اشاره كرده، مي فرمايد:

54. وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

و اگر (بر فرض) براي هر شخصي كه ستم كرده، آنچه در زمين است مي بود، حتماً آن را (براي نجات خويش) تاوان مي داد؛ و هنگامي كه عذاب را ببينند، پشيماني (خود) را رازداري مي كنند؛ و بينشان به دادگري داوري شود؛ و آنان مورد ستم واقع نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. عذاب الهي آن قدر عظيم است كه مشركان ثروتمند كه به خود ستم كرده اند، حاضرند كه بزرگ ترين رشوه ي جهان را براي رهايي از چنگال عذاب بدهند، اما كسي از آنان نمي پذيرد.

2. عذاب ستمكاران جنبه ي انتقام جويي و كينه ورزي ندارد، بلكه مجازات آنان بر اساس عدالت است و به آنها ستم نمي شود.

3. «ندامت» آن است كه انسان از انجام كاري كه آثار نامطلوب آن ظاهر شده پشيمان شود؛ خواه بتواند كاري براي جبران آن بكند و خواه نتواند و پشيماني قيامت از نوع دوم است. ستمكاران در رستاخيز پشيمان اند، ولي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 95

قادر به كاري نيستند، به طوري كه پشيماني خود را نيز پنهان مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در قيامت راه نجاتي از عذاب الهي براي ستمكاران نيست.

2. تاوان دادن در رستاخيز كارساز نيست.

3. دادگاه رستاخيز

عادلانه است و احتمال خطاي داور و ستم به افراد منتفي است.

4. به خويشتن ستم نكنيد تا گرفتار عذاب الهي و درمانده نشويد.

5. در بين مردم به عدالت داوري كنيد و به ستمكاران نيز ستم روا نداريد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و پنجم و پنجاه و ششم سوره ي يونس به قدرت بي پايان الهي و تحقق وعده الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

55 و 56. أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّماوَاتِ والْأَرْضِ أَلَا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ* هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

آگاه باشيد كه در حقيقت آنچه در آسمان ها و زمين است، فقط از آنِ خداست. آگاه باشيد كه در واقع وعده خدا حق است، و ليكن بيش تر آنان نمي دانند.* اوست كه زنده مي كند و مي ميراند، و تنها به سوي او بازگردانده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدايي كه مالك همه ي هستي است مي تواند وعده هاي خود را تحقق بخشد و كمبودي ندارد و مانعي نيز بر سر راه او نيست.

2. عبارت «اكثر مشركان و ستمكاران ناآگاه اند.» اشاره دارد كه برخي از مشركان و ستمكاران از روي علم و آگاهي و با توجه به قدرت الهي و حتمي بودن وعده ي عذاب او، باز هم به بيراهه مي روند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 96

آموزه ها و پيام ها:

1. وعده هاي الهي حتمي است و تحقق مي يابد.

2. اكثر ستمكاران و مخالفان بر اساس جهل حركت مي كنند.

3. حيات و مرگ و فرجام كارها، همه به دست خداست.

4. مبدأ قدرتمند هستي و فرجام آن را بشناسيد (و مخالفت و ستم نكنيد).

***

خداي متعال در آيه ي پنجاه و هفتم سوره ي يونس به چهار ويژگي مهم قرآن اشاره كرده، مي فرمايد:

57.

يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُديً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ

اي مردم! بيقين از طرف پروردگارتان براي شما، پندي و درماني براي آنچه در سينه هاست؛ و رهنمود و رحمتي براي مؤمنان، آمده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «موعِظَة» در اصل به معناي «يادآوري نيكي ها همراه با مهرباني» و يا «نهي همراه با تهديد است.» و در واقع، هر گونه اندرزي كه در مخاطب اثر كند و از بدي ها بترساند و قلب انسان را متوجه نيكي ها گرداند، موعظه ناميده مي شود. «1»

2. مقصود از «هدايت» قرآن همان راهبري به سوي مقصود، يعني پيشرفت و تكامل انسان در تمام جنبه هاي مثبت است.

3. مقصود از «رحمت قرآن براي مؤمنان» همان نعمت هاي مادي و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 97

معنوي است كه شامل حال انسان هاي شايسته مي شود. «1» البته هدايت و رحمت قرآن مراتبي دارد كه مرتبه ي عادي آن براي همه ي مردم، و مراتب عالي آن ويژه ي حق باوران مؤمن است.

4. «شِفاء» در اين آيه، به معناي معالجه ي بيماري ها و آلودگي هاي معنوي و روحي انسان، مثل بُخل، كينه، حسد، ترس، شرك و نفاق است. با خواندن و عمل به آيات شفابخش قرآن اين بيماري ها شفا مي يابد و روح انسان پاك مي شود.

5. اين آيه چهار مرحله از مراحل تربيت و تكامل انسان به وسيله ي قرآن را شرح مي دهد كه عبارت اند از:

الف) موعظه و اندرز؛ در اين مرحله قرآن به همه ي انسان ها نصيحت مي كند.

ب) پاك سازي روحي از آلودگي هاي اخلاقي؛ در اين مرحله قرآن آلودگي هاي روحي و صفات زشت را از قلب انسان مي شويد.

ج) هدايت و راه نمايي و راهبري؛ در اين مرحله قرآن نور هدايت را در دل انسان مي تاباند.

د)

سرازير كردن نعمت هاي الهي به سوي مؤمنان؛ در اين مرحله انسان شايستگي آن را يافته كه مشمول رحمت حق شود.

6. واژه ي «قلب» كه به معناي قلب صنوبري درون سينه است، گاهي به معناي «عقل و روح» آدمي و گاهي به معناي كانون روحي احساسات انسان به كار مي رود و همان طور كه موقع تفكر، روح انسان بر مغز او تأثير دارد، در هنگام احساسات عاطفي، ضربان قلب انسان واكنش نشان مي دهد. اين نكته رمز اين تعبير قرآني را نشان مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 98

7. از امام علي عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

از قرآن براي بيماري هاي خود شفا بطلبيد و از آن براي حلّ مشكلاتتان كمك جوييد؛ زيرا قرآن شفاي بزرگ ترين دردهاست كه درد كفر و نفاق است. «1»

8. قرآن كريم از چند جهت شفاي دردهاي مردم است:

اول، اجتماعي؛ كه سبب رفع فتنه، تفرقه و شرك مي شود و با بيان قوانين الهي، روابط اجتماعي مردم را سامان مي دهد و آنها را در برابر دشمنان بيمه مي كند و از فساد و آلودگي نجات مي دهد.

دوم، از جهت فردي؛ كه انس با قرآن، تلاوت آن و عمل به اين كتاب آسماني سبب مي شود كه

الف) آلودگي هاي اخلاقي انسان شسته و پاك شود؛

ب) بيماري هاي قلبي و روحي انسان، هم چون حسد، كينه و نفاق معالجه گردد؛

ج) آرامش روحي و رواني براي انسان به ارمغان آيد و بهداشت رواني او تأمين شود.

د) دردهاي جسمي انسان كاهش يابد؛ همان طور كه در تحقيقات اخير برخي پزشكان، تأثير آواي قرآن بر كاهش درد زايمان و دردهاي ديگر بيماران به اثبات رسيده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص:

99

9. حقيقت قرآن چيست؟

امام عارفان در اين مورد مي فرمايند:

قرآن همه چيز است ... قرآن الفاظ نيست، از مقوله ي چيزهاي سمعي و بصري نيست، از مقوله ي الفاظ نيست، از مقوله ي اعراض نيست، ليكن متنزّلش كرده اند براي ما كه كور و كر هستيم. ... «1»

به يك آدمي كه كور است شما چطور مي توانيد بفهمانيد كه نور چيست؟! با چه زباني؟ با چه حرفي؟ غير از آن كه [بگوييد] نور يك چيزي است كه [فضا را] روشن مي كند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن تأمين كننده ي بهداشت رواني شماست.

2. مراتب عالي هدايت و رحمت قرآن مخصوص حق باورانِ حق پذير است.

3. از قرآن، بهداشت رواني، اندرز، هدايت و رحمت بجوييد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 100

بهداشت رواني و قرآن

الف) عوامل فشار رواني (استرس ها):

1. بر هم خوردن تعادل حياتي بدن (دغدغه ي بيماري و ...)؛

2. نقش سازماني (دغدغه ي مقام)؛

3. بحران هاي خانوادگي (طلاق، سوگ نزديكان و ...)؛

4. محيط (آلودگي صوتي، هوا، مهاجرت و ...)؛

5. سياست (جنگ رواني و شايعه پراكني، رابطه ي سلطه گري و سلطه پذيري و ...)؛

6. شخصيت (بدبيني، وسواس، دودلي و ...)؛

7. احساس خلأ اخلاقي (احساس گناه، حسادت، تهمت و ...)؛

8. احساس خلأ معنوي (خلأ وجودي، احساس تنهايي، نداشتن تكيه گاه و پشتيبان، خرافات و ..)؛

9. باورهاي اعتقادي (فشار مسئوليت، ترس از مرگ و ...).

ب) قرآن شفا است:

1. قرآن را نازل مي كنيم كه شفا و رحمت براي مؤمنان است (اسراء، 82).

2. در حقيقت، از سوي پروردگارتان پند و شفادهنده ي دل ها به سوي شما آمد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 101

3. بگو آن (قرآن) مايه ي رهنمود و شفا براي مؤمنان است (فصّلت، 44).

از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

از

قرآن براي بيماري هاي خود شفا بخواهيد و براي حل مشكلاتتان از آن ياري بجوييد كه در اين كتاب درمان بزرگ ترين بيماري هاست و آن درد كفر و نفاق و گمراهي است. «1»

ج) جلوه هايي از تأثير آموزه هاي قرآن در بهداشت رواني انسان:

1. دعوت به فطرت، عامل آرامش رواني است (روم، 30)؛

2. ايمان موجب آرامش روحي است (انعام، 82)؛

3. توكّل و تكيه كردن بر خدا موجب آرامش رواني است (غافر، 44 و ...)؛

4. اصل قضا و قدر و تصادفي نبودن رويدادها (توبه، 52 و ...)؛

5. نگاه مثبت به مرگ و آن را پل بين دو جهان دانستن (فجر، 27 و ...)؛

6. مأمور بودن انسان به وظيفه، نه نتيجه (بقره، 233 و ...)؛

7. محبت نسبت به خويشاوندان و حمايت عاطفي و اجتماعي (اسراء، 34؛ بقره، 83 و ...)؛

8. دعوت به صبر در برابر مشكلات، مصائب و سوگ عزيزان (بقره، 155)؛

9. وحدت شخصيت انسان از راه عقيده به توحيد (سوره ي توحيد و ....)؛

10. كاهش افسردگي با تقويت روح اميد و دوري از يأس و نااميدي. (يوسف، 87)؛

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 102

11. ياد خدا موجب آرامش دل و رفع اضطراب و نگراني (رعد، 1)؛

12. ممنوعيت خودكشي در دين، عاملي موثر در پايين آمدن آمار خودكشي (نساء، 29)؛

13. حجاب، عامل موثر در سلامت روان بانوان (نور، 31 و احزاب، 83)؛

14. اعتقاد به معاد، عاملي در جهت تامين بهداشت رواني؛

15. نماز موجب آرامش رواني (طه، 14 و ...)؛

16. امر به معروف و نهي از منكر و تاثير آن بر جلوگيري از رشد عوامل آلوده كننده ي فضاي جامعه و تاثيرات اجتماعي ديگر آن (آل عمران، 104، 110 و 114؛ توبه، 71 و

112 و لقمان، 17)؛

17. ممنوعيت سوء ظن تجسّس، تهمت و غيبت و تأثير آنها در پاكي فضاي جامعه و امنيت اجتماعي و حفظ شخصيت افراد (حجرات، 11- 12)؛

18. ايجاد فضاي سالم جنسي در اجتماع از طريق الزام حجاب و ممنوعيت فحشاء (نور، 30- 31 و احزاب، 59)؛

19. توصيه به ازدواج و تشكيل خانواده و تاثير شگرف آن در آرامش فردي و سلامت محيط (روم، 21 و ...). «1»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 103

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هشتم سوره ي يونس به برتري رحمت و بخشش الهي اشاره، كرده، مي فرمايد:

58. قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ

بگو: «به بخشش خدا و به رحمت او (خوشحال شدن نيكوست؛) پس بايد (مؤمنان) بدان شادمان شوند، (چراكه) آن از هر آنچه گرد مي آورند، بهتر است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد مقصود آيه از «فَضْل» و «رَحْمت» الهي، چند ديدگاه دارند:

الف) فضل به نعمت هاي ظاهري و رحمت به نعمت هاي باطني اشاره دارد.

ب) فضل به آغاز نعمت و رحمت به استمرار آن اشاره دارد.

ج) فضل به نعمت هاي بهشتي و رحمت به آمرزش از گناه اشاره دارد.

د) فضل به نعمت عام پروردگار به دوست و دشمن و رحمت به رحمت ويژه ي الهي نسبت به مؤمنان اشاره دارد.

ه) فضل به ايمان و رحمت به قرآن اشاره دارد.

البته اين معاني غالباً با هم منافات ندارد و ممكن است مقصود آيه همه ي اين ها باشد.

اما با توجه به آيه ي قبل، بعيد نيست كه مقصود آيه همان تمسّك به قرآن باشد.

هزاران در از خلق به خود به بندي

گرت باز باشد در آسماني (سعدي)

2. در برخي احاديث

آمده است كه مقصود از فضل الهي، وجود پيامبر صلي الله عليه و آله و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 104

نبوت و منظور از نعمت الهي، وجود امام علي عليه السلام و نعمت ولايت است. «1»

شايد اين احاديث اشاره به آغاز نعمت الهي به وسيله ي نبوت و استمرار آن به وسيله ي امامت باشد. به هر صورت، اين احاديث مصداق كامل فضل و رحمت را بيان مي كنند و مفهوم آيه منحصر در اين مصاديق نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. به خاطر نعمت هاي معنوي شادي كنيد.

2. نعمت هاي معنوي از اندوخته هاي دنيايي بهتر است.

***

كدام قانون گذاري مخصوص خداست؟

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و نهم سوره ي يونس به قوانين ساختگي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

59. قُلْ أَرَأَيْتُم مَا أَنزَلَ اللَّهُ لَكُم مِن رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَاماً وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَي اللَّهِ تَفْتَرُونَ

بگو: «آيا نگريسته ايد، به آنچه از روزي [ها] كه خدا براي شما فرود آورده، و برخي از آن را حرام، و (برخي را) حلال نموده ايد؟!» بگو:

«آيا خدا به شما رخصت داده، يا بر خدا [دروغ مي بنديد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان برخي از چهارپايان و محصولات كشاورزي را حرام و ممنوع اعلام مي كردند؛ همان طور كه در آيه ي 103 مائده و 139 انعام بيان شد.

2. هر كس به خدا ايمان دارد و مي داند كه ارزاق از ناحيه ي خداست، بايد

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 105

اين حقيقت را بپذيرد كه بيان احكام و قوانين آن نيز به دست خداست؛ زيرا او مالك اصلي همه چيز است، پس او قانون گذار است.

3. وضع قانون يا بايد با اجازه ي خدا باشد و يا تهمت و دروغ بر خداست و راه

سومي ندارد. از آن جا كه قوانين ساخته ي مشركان از راه اول نبوده روشن مي شود كه دروغ و تهمت بر خداست.

4. در برخي از احاديث آمده است كه خدا اختيار قانون گذاري را در محدوده اي خاص در اختيار پيامبر صلي الله عليه و آله مي گذاشت كه با عنوان «فَرضْ النبي» يا «ولايت تشريعي» خوانده مي شود. «1»

5. در اين آيه آمده است كه «ارزاق» نازل مي شود، اين مطلب يا به خاطر آن است كه ريشه ي اصلي همه ي روزي ها باران است كه از آسمان فرود مي آيد و يا به معناي «نزول مقامي» است، يعني اين روزي ها از طرف مقام والاي الهي به ما رسيده است.

6. قوانيني كه بشر وضع مي كند دو گونه است:

اول، قوانيني كه در برابر قانون خداست؛ مثل قوانين مشركان و قوانين بسياري از كشورهاي جهان كه بر اساس خرافات يا خواسته هاي افراد وضع مي شود.

دوم، قوانيني كه در چهارچوب احكام الهي وضع مي شود و در راستاي اجراي آنهاست نه در برابر قوانين خدا؛ مثل آنچه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران وضع شده است.

آنچه در آيه ي فوق مورد سرزنش قرار گرفته و تهمت به خدا معرفي شده، قوانين نوع اول است.

7. برخي دانشمندان علم اصول فقه از اين آيه استفاده كرده اند كه حكم الهي را فقط در صورت قطع و يقين مي توان اثبات كرد و به خدا نسبت داد، نيز در تفسير قرآن فقط مطالب يقيني را مي توان به خدا نسبت داد و نسبت دادن احكام و مطالب ظنّي به خدا تهمت بر او و حرام است. اين اصل را «اصل عدم حجيّت ظن» مي خوانند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 106

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون گذاري

حقّ خداست و هر كس بدون رخصت او قانوني وضع كند، به خدا تهمت زده است.

2. بدون رخصت الهي چيزي را حرام اعلام نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي يونس به تهمت زنندگان بر خدا و به ناسپاسان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

60. وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ

و كساني كه بر خدا دروغ مي بندند، در (باره مجازاتِ) روز رستاخيز، چه گمان دارند؟ قطعاً خدا نسبت به مردم داراي بخشش است؛ و ليكن بيش تر آنان سپاسگزاري نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «فضل الهي» در اين آيه، يا مهلتي است كه خدا به تهمت زنندگان مي دهد و فوراً آنان را مجازات نمي كند و يا حلال بودن نعمت هاي الهي است كه خود نعمت بزرگي است، ولي مردم سپاس آن را به جاي نمي آورند.

2. تهمت زدن به خدا مجازات دارد و نبايد مهلت دادن خدا در دنيا، سبب غفلت انسان از دادگاه قيامت و ناسپاسي او به درگاه خدا شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. با وجود نعمت هاي الهي، باز هم اكثر مردم ناسپاس اند (شما اين گونه نباشيد).

2. تهمت زنندگان برخدا، بيش تر انديشه كنند و از فضل و مهلت الهي سوء استفاده ننمايند.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 107

قرآن كريم در آيه ي شصت و يكم سوره ي يونس به نظارت همه جانبه ي خدا بر پيامبر صلي الله عليه و آله و انسان ها اشاره كرده، مي فرمايد:

61. وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُوا مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شَهُوداً إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَن رَبِّكَ مِن مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا

فِي السَّماءِ وَلَا أَصْغَرَ مِن ذلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ

و در هيچ كاري (و حالي) نباشي، و از طرف آن [خدا] هيچ (آيه اي) از قرآن را تلاوت (و پيروي) نمي كني، و هيچ عملي را انجام نمي دهيد، مگر اين كه [ما] گواه بر شما هستيم در آن هنگام كه بدان مي پردازيد؛ و در زمين و در آسمان، از پروردگارت هيچ هم وزن ذرّه اي و نه كوچك تر و نه بزرگ تر از آن مخفي نمي ماند! مگر اين كه (همه آنها) در كتاب روشن گر (علم خدا ثبت شده) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا هم از نيّت ها و افكار انسان باخبر است، هم سخنان او را مي شنود و هم اعمال او را مي بيند. «1»

2. حالات روحي و نيّت انسان در مرحله ي نخست قرار دارد، پس از آن گفتار و سپس اعمال انسان براساس آنهاست. در اين آيه نيز همين ترتيب ذكر شده است.

3. «كتاب مُبين» به علم وسيع الهي اشاره دارد كه گاهي از آن با عنوان «لوح محفوظ» ياد مي شود و همه چيز در آن ثبت است و هيچ ذرّه اي «2» در

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 108

آسمان و زمين از آن مخفي نمي ماند. «1»

4. در اين آيه مسئله ي نيت و حالت و تلاوت قرآن به صورت مفرد و خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است، در حالي كه در مسئله ي اعمال، به صورت جمع به عموم مسلمانان خطاب شده است. اين مطلب شايد اشاره به آن است كه مراقبت از پيامبر صلي الله عليه و آله شديدتر از ساير مردم است، به طوري كه افكار و قرآن خواندن او هم تحت كنترل

و نظارت الهي است.

5. همه ي نگاه ها و انديشه ها و حركات انسان تحت نظر خداست و ثبت مي شود، همان طور كه تمام موجودات جهان تحت نظارت خدا هستند.

توجه به اين حقيقت انسان را از كج روي باز مي دارد و جامعه را پاك و سالم مي سازد.

6. از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

پيامبر صلي الله عليه و آله هرگاه اين آيه را تلاوت مي كرد، به شدت گريه مي نمود. «2»

پيامبر صلي الله عليه و آله با آن همه اخلاص و بندگي، گريه مي كرد، پس ديگران چه بايد بكنند!

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان محضر خداست و او شاهد شماست و حتي افكار و سخنان و اعمال پيامبر نيز تحت نظر اوست (پس مراقب باشيد).

2. همه چيز جهان ثبت مي شود (پس ببينيد از شما چه چيزي ثبت مي شود).

3. خود را رها ندانيد، بلكه تحت مراقبت شديد الهي به شمار آوريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 109

قرآن كريم در آيات شصت و دوم و شصت و سوم سوره ي يونس به آرامش دوستان خدا اشاره كرده و با معرفي آنان مي فرمايد:

62 و 63. أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ* الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ

آگاه باشيد! كه دوستان خدا، هيچ ترسي بر آنان نيست، و نه آنان اندوهگين مي شوند؛* (همان) كساني كه ايمان آوردند، و همواره خودنگهداري (و پارسايي) مي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «اولياء» در اصل به معناي دو چيزي است كه بينشان واسطه اي نيست و نزديك و در پي هم هستند؛ از اين رو به دوست، سرپرست و مانند آنها نيز «ولي» گفته مي شود و در اين جا مقصود دوستان خاص خداست.

2. اولياي خدا كساني هستند كه

بين آنان و خدا فاصله و حجابي نيست و در پرتو معرفت و عمل پاك، خدا را با چشم دل مي بينند و غير او در نظرشان كوچك، ناپايدار و كم ارزش است و از اين روست كه به خاطر از دست دادن نعمت هاي دنيوي ناراحت نمي شوند و از كسي غير از خدا نمي ترسند.

آري؛ آنان كه به اقيانوس متصل شده اند، قطره در نظرشان ارزشي ندارد؛ دوستان خدا، زاهدان شب و شيران روزند و غم گذشته و ترس از آينده كه ديگران را مضطرب مي كند، در وجود آنان راهي ندارد.

3. به بيان عرفان اسلامي، اولياي خدا آن چنان غرق صفات جمال و جلال او هستند كه غير خدا را به فراموشي مي سپارند. هنگامي كه غير خدا در دل آنان جاي نمي گيرد و به آن نمي انديشند؛ چگونه از آن بترسند و برايش ناراحت باشند.

4. مقصود از «غم و ترس» در اين آيه همان ناراحتي ها و ترس هاي مادي و دنيوي است، وگرنه دوستان خدا نسبت به امور برتر غمناك هستند. آنان به

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 110

خاطر از دست دادن توفيق هاي معنوي ناراحت اند و يا به خاطر عدم انجام وظايف الهي خود ترسان هستند. «1»

البته ترس و اندوه دنيوي مانع تكامل انسان و سبب انحطاط اوست، اما ترس و اندوه معنوي حركت آفرين و سبب رشد و تكامل است.

5. همان طور كه دوستان خدا نمي ترسند و غمي ندارند و بهداشت رواني آنان به وسيله ي ارتباط با خدا تامين شده است، افراد آلوده و ستمكاران و مشركان و دشمنان خدا، به خاطر اعمال زشت خود دائماً در هراس اند و حتي از سايه ي خود مي ترسند و آرامش و

راحتي و بهداشت رواني ندارند.

6. در اين آيه بيان شده كه اولياي الهي دو صفت دارند:

نخست آن كه ايمان آورده اند.

دوم اين كه تقوا پيشه و خود نگهدارند.

نكته ي جالب اين است كه ايمان به صورت فعل ماضي مطلق، اما تقوا و خودنگه داري به صورت فعل ماضي استمراري آمده است؛ يعني تقوا و خودنگه داري آنان برنامه اي روزمره و مستمر است.

7. در برخي احاديث از امام علي عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

مقصود از «اولياي خدا» در اين آيه، ما و پيروان ما هستيم. «2»

و در احاديث ديگري از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

منظور آيه پيروان امام عصر عليه السلام و منتظران ظهورش و فرمان برداران دوران ظهورش هستند، كه هيچ ترس و غمي ندارند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 111

البته اين گونه احاديث مصاديق بارز يا كامل اولياي الهي را بيان مي كند، ولي مفهوم آيه منحصر در اين موارد نيست بلكه همه ي مؤمنان باتقوا را شامل مي شود.

8. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام صادق و امام باقر عليهما السلام حكايت شده كه

اولياي خدا كساني هستند كه ديدن آنها انسان را به ياد خدا مي اندازد و سكوتشان ياد خداست و نگاهشان عبرت آميز و سخنانشان حكمت آميز و راه رفتن آنها بين مردم سبب بركت است و حقوق واجب الهي را مي پردازند و سنت هاي پيامبر را عمل مي كنند و از گناهان پرهيز مي كنند و نسبت به دنيا زاهدند و خواهان رزق پاك و پاكيزه اند و مايل به نعمت هاي الهي (اخروي) هستند و تفاخر نمي كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. دوستان خدا، آينده اي روشن و بدون بيم و اندوه دارند.

2. اگر مي خواهيد

بهداشت رواني شما تأمين شود، در زمره ي اولياي الهي درآييد.

3. اگر مي خواهيد از اولياي الهي شويد، مؤمناني تقواپيشه باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 112

قرآن كريم در آيه ي شصت و چهارم سوره ي يونس با اشاره به سنت تغييرناپذير الهي، به دوستان خدا مژده مي دهد و مي فرمايد:

64. لَهُمُ الْبُشْرَي فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

تنها براي آنان در زندگي پست (دنيا) و در آخرت، مژده است. هيچ تغييري براي سخنان (سنت گونه و وعده هاي) خدا نيست؛ تنها اين كاميابي بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «بُشري در اصل به معناي «ظاهر پوست بدن» است و چون در هنگام شنيدن مژده آثار آن در چهره ي انسان نمايان مي شود، به آن بشري گفته مي شود؛ «1» و مقصود از «بشارت» در اين آيه، يا همان بشارت فرشتگان به بهشت است كه در آستانه ي مرگ به مؤمنان داده مي شود «2»، يا وعده ي پيروزي بر دشمنان و حكومت شايستگان در زمين است و يا خواب هاي خوش و رؤياهاي نيكويي است كه مؤمنان در دنيا مي بينند يا براي آنان ديده مي شود كه در مورد هر كدام از اين احتمالات احاديثي حكايت شده است. «3»

تعبير «بُشري» داراي مفهوم وسيعي است و مي تواند همه ي اين معاني را شامل شود.

2. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از بشارت در آيه ي فوق آن است كه مؤمنان در هنگام مرگ پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام را مي بينند، كه به آنان بشارت مي دهند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 113

و اين قسمتي از بشارت هاي مطرح شده در آيه است.

البته مقصود از مشاهده

در اين جا، مشاهده ي برزخي است.

3. در آيه ي قبل اشاره شده كه دوستان خدا ترس و ناراحتي ندارند و در اين آيه آمده است كه آنان در دنيا و آخرت دل شادند. اين اثر طبيعي و تكويني ايمان و تقواست كه هر كس تكيه گاهي معنوي در درون داشته باشد و از روح و جسمي پاك برخوردار باشد، احساس آرامش مي كند و دل شاد مي گردد.

4. سنت هاي الهي، همان قوانين خداست كه بر طبيعت، انسان و تاريخ حاكم است و تغيير نمي كند؛ زيرا براساس نظام علت و معلولي، نظام تكوين و اراده ي حتمي الهي استوار است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. دوستان خدا در دنيا و آخرت مژده ها دريافت مي دارند و دل شادند (شما نيز بكوشيد از آنان باشيد).

2. وعده ها و سنت هاي الهي تخلّف ناپذير است.

3. دوستان مؤمن و تقواپيشه ي خدا شويد تا مژده هاي الهي را دريافت كنيد و به كام يابي بزرگ دست يابيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و پنجم سوره ي يونس با اشاره به عزّت خدا، به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد و مي فرمايد:

65. وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 114

سخن آن (مشرك) ان تو را اندوهگين نسازد! [چرا] كه عزّت همه از آنِ خداست؛ او شنوا [و] داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله (و در واقع به مؤمنان پيرو او) دل داري مي دهد كه تحت تأثير سخنان مسموم و تبليغات منفي كافران قرار نگيرند و اندوهگين نشوند؛ چراكه عزّت به دست خداست.

2. «عزّت» به معناي حالتي براي شخص است كه مانع غلبه ي ديگران بر او مي شود و «عزّت» خدا

به معناي پيروزمندي و شكست ناپذيري اوست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. عزّت به دست خداست و با سخنان نارواي مخالفان نمي شكند.

2. به تبليغات منفي مخالفان اسلام توجه نكنيد و خود را ناراحت نسازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و ششم سوره ي يونس به پندارگرايي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

66. أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَن فِي السَّماوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ شُرَكَاءَ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ

آگاه باش، در حقيقت، هر كه در آسمان ها و هر كه در زمين است، فقط از آنِ خداست. و كساني كه (معبوداني) غير از خدا را مي خوانند، شريك هاي (خيالي او را) پيروي نمي كنند (بلكه اينان) جز از گمان پيروي نمي نمايند؛ و جز اين نيست كه آنان حدس مي زنند (و دروغ مي بافند.)

نكته ها و اشاره ها:

1. به صورت طبيعي، هر كس از گمان هاي بي اساس و حدس ها «2» پيروي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 115

كند، سرانجام به دروغ گويي كشانده مي شود؛ زيرا راستي بر يقين استوار است و دروغ گويي بر پندار و حدس.

2. بت پرستي، نوعي پندارگرايي و تكيه بر اوهام است، به طوري كه انسان مجسمه اي بي روح مي سازد و سپس او را صاحب اختيار و معبود خويش مي انگارد.

3. مقصود از «گمان و ظن» كه در اين آيه محكوم شده است، همان پندارهاي خرافي و بي اساس مشركان است، نه گمان هاي حساب شده ي عقلايي، هم چون خبر واحد و شهادت شهود كه حجّت است؛ پس اين آيه دليلي بر عدم حجيّت ظن نيست.

4. اين آيه بيان كرده كه خدا مالك همه چيز است، پس آنچه شريك او قرار مي دهند، در رديف او نيست، بلكه مملوك اوست؛

بنابراين مشركان خيال مي كنند كه شريك خدا را مي پرستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك و بت پرستي نوعي پندارگرايي و دروغ بافي است.

2. از گمان ها و حدس هاي بي اساس پيروي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هفتم سوره ي يونس به نشانه هاي خدا در پهنه ي هستي اشاره كرده، مي فرمايد:

67. هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 116

او كسي است كه شب را براي شما (تاريك) قرار داد، تا در آن آرام گيريد؛ و روز را روشني بخش (قرار داد)؛ قطعاً در اين [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه گوش شنوا دارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به نظام شگفت آور نور و ظلمت در شبانه روز اشاره شده است كه نشانه اي از تدبير هدفمند و حكيمانه ي خداست.

2. «مُبصِراً» در اصل به معناي «بينا كننده» است؛ يعني خدا روز را بينا كننده قرار داد، در حالي كه روز بينا كننده نيست بلكه در روز بينا مي شويم و روشني بخش است. اين يك تشبيه و مجاز زيباست. «1»

3. در اين آيه به آرامش بخشي شب اشاره شده است. اين يك واقعيت علمي است كه پرده هاي تاريك شب علاوه بر آن كه وسيله اي اجباري براي تعطيل كارهاي روزانه است، تأثير مستقيمي بر اعصاب و عضلات آدمي دارد و آنها را به حالت سكون و خواب آرام بخشي فرو مي برد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. آرامش شب و روشني روز از نشانه هاي خداست.

2. گوشي شنوا داشته باشيد تا (حقايق و) نشانه هاي خدا را بشنويد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هشتم سوره ي يونس به تهمت فرزند داشتن خدا پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

68. قَالُوا اتَّخَذَ

اللَّهُ وَلَداً سُبْحَانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ إِنْ عَندَكُم مِن سُلْطَانٍ بِهذَا أَتَقُولُونَ عَلَي اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 117

(مشركان) گفتند: «خدا فرزندي گزيده است.» او منزّه است (چرا كه) تنها او توانگر است! [و] آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است فقط از آنِ اوست. نزد شما هيچ دليلي بر اين (ادعا) نيست؛ آيا چيزي را كه نمي دانيد، به خدا نسبت مي دهيد؟

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان بت پرست، فرشتگان را فرزندان خدا مي پنداشتند، همان طور كه يهوديانْ عُزَير و مسيحيانْ عيسي را فرزند او مي پنداشتند. «1»

2. مشركان نمي گفتند كه خدا فرزندي به دنيا آورده است، بلكه مي گفتند: خدا فرزندي انتخاب و اختيار كرده است؛ همانند كسي كه داراي فرزند نمي شود و برخي افراد را به فرزندخواندگي مي پذيرد؛ يعني خدا را به مخلوقات محدود و نيازمند تشبيه مي كردند.

3. قرآن كريم دو پاسخ به فرزند انگاري مشركان مي دهد:

نخست اين كه، نياز به فرزند به خاطر احتياج و نقص است، ولي خدا از هر نقصي پاك و بي نياز است و مالك همه ي هستي است، پس نيازي به فرزند ندارد.

دوم اين كه، هر سخني بايد دليل داشته باشد و شما دليلي نداريد؛ پس سخن شما يك تهمت است.

4. «سُلطان» به معناي دليلي است كه انسان را بر طرف مقابل مسلّط مي سازد و متناسب با مورد بحث و گفت وگو است و عقايد انسان نسبت به خدا، چنين دليلي مي طلبد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 118

آموزه ها و پيام ها:

1. عقايد خود را براساس دلايل قوي بنيان نهيد.

2. خدا نيازي به فرزند و فرزندخوانده ندارد (پس براي او فرزند قرار

ندهيد).

3. مشركان بي دليل و منطق سخن مي گويند (شما اين گونه نباشيد).

***

قرآن كريم در آيات شصت و نهم و هفتادم سوره ي يونس به بهره ي اندك تهمت زنندگان بر خدا و فرجام شوم آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

69 و 70. قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ* مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ

بگو: «در حقيقت كساني كه به خدا دروغ مي بندند، رستگار نمي شوند؛* (اين دروغ پردازي براي اندك) بهره اي در دنياست؛ سپس بازگشتشان تنها به سوي ماست؛ آنگاه بدان سبب كه همواره كفر مي ورزيدند، عذاب شديد را به آنان مي چشانيم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات فوق دو نوع عذاب را براي تهمت زنندگان به خدا، اعلام مي كند:

نخست آن كه، دروغ و تهمتشان مايه ي رستگاري آنان نيست و آنان را به هدفشان نمي رساند و شكست و بدبختي دامن گيرشان مي شود.

و دوم آن كه، در رستاخيز به عذاب شديدي گرفتار مي شوند.

2. «مَتاع» به معناي چيزي است كه انسان در موردي از آن بهره مي گيرد و شامل تمام وسايل زندگي مي شود. «1» برخي گفته اند: اين واژه به معناي بهره گيري كوتاه مدت است و از آن جا كه مدت بهره ي انسان از دنيا كوتاه است، تعبير متاع در مورد آن به كار رفته است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 119

3. ممكن است دروغ پردازان بتوانند با اغفال مردم و ترويج شرك، چند صباحي به ثروتي دست يابند، اما اين متاع زودگذر دنياست و بقايي ندارد.

4. جمله ي «عذاب شديد را به آنان مي چشانيم.» اشاره به آن است كه اين مجازات چنان به آنان مي رسد كه گويي با زبان و دهان خويش آن را

مي چشند. اين تعبير رساتر از تعبير مشاهده و لمس عذاب است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. تهمت زنندگان بر خدا، به رستگاري و پيروزي نمي رسند، بلكه با عذاب شديدي كيفر مي شوند.

2. براي دست يابي به بهره ي دنيوي، به خدا دروغ نبنديد كه فرجامي عذاب آلود دارد.

***

سرگذشت نوح(ع)

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و يكم سوره ي يونس به داستان نوح عليه السلام و مبارزات او اشاره مي كند و مي فرمايد:

71. وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَاقَومِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَي اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِ

خبر بزرگ نوح را بر آنان بخوان (و پيروي كن)، آنگاه كه به مردمش گفت: «اي قوم [من ! اگر جايگاه من و تذكّرات من نسبت به آيات خدا، بر شما گران است، پس (من) تنها بر خدا توكّل مي كنم. و كار (وفكر) تان و شريك هاي (معبود) تان را جمع كنيد؛ سپس كارتان بر شما هيچ پوشيده نماند، آنگاه به (حيات) من پايان دهيد، و [مرا] مهلت مدهيد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 120

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه نشان مي دهد كه نوح عليه السلام پيامبر بزرگ الهي، چگونه با ياران اندك خويش، در برابر دشمنان نيرومند، با شجاعت و شهامت مي ايستد و با بي اعتنايي به قدرت و بت هاي مشركان، ضربه اي رواني به آنان وارد مي سازد.

2. برخي از مفسران قرآن، تعبيرات نوح عليه السلام را نوعي اعجاز دانسته اند كه بدون هيچ گونه امكاناتي، دشمن را تهديد مي كند و پيروزي خود را نويد مي دهد. «1»

3. نكته ي جالب آن است كه با آن كه مخالفان نوح وجود او و آيات

الهي را تحمّل نمي كردند، ولي نوح با مهرباني و عاطفه و تعبير «اي قوم من» با آنان سخن مي گويد.

4. اين آيه در مكه فرود آمد و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در آن زمان در شرايطي مشابه شرايط حضرت نوح عليه السلام زندگي مي كرد؛ پس اين آيه مي خواهد به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بياموزد كه همراه جمع كم مؤمنان در برابر جمع كثير مشركان بايستد و بر خدا تكيه كند.

5. در روايات تاريخي حكايت شده كه امام حسين عليه السلام نيز در كربلا، قبل از ظهر عاشورا، اين آيه را براي سپاهيان كوفه تلاوت كردند. «2»

6. «غُمَّه» در اصل به معناي «پوشاندن چيزي» است و از آن جا كه «اندوه» قلب انسان را مي پوشاند، به آن «غم» گفته مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه ي نظامي آيه براي رهبران الهي آن است كه از انبوه دشمن و شهادت نهراسيد و با توكل به خدا آنان را به مبارزه بطلبيد.

2. رهبران الهي، تاريخ مقاومت گذشتگان را براي مردم يادآوري كنند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 121

3. پيامبران الهي به هدف خود ايمان داشتند و با تكيه بر خدا مخالفان نيرومند خود را به مبارزه مي طلبيدند و از شهادت نمي هراسيدند.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دوم سوره ي يونس به بي نيازي و مناعت طبع نوح عليه السلام اشاره كرده، مي فرمايد:

72. فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ

و اگر (از قبول دعوتم) روي برتابيد، پس (من) از شما هيچ پاداشي نمي طلبم پاداش من جز بر [عهده خدا نيست؛ و فرمان دارم كه از مسلمانان

باشم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه كه از زبان نوح عليه السلام بيان شده، به همه ي رهبران الهي و مبلغان ديني مي آموزد كه پاداش مادي و معنوي از مردم نخواهند تا مبادا وابسته به مردم شوند و نتوانند آزادانه و صريح به فعاليت بپردازند.

2. وابستگي مالي رهبران و مبلغان ديني به مردم، تبليغات ديني را كم اثر مي كند و مانعي براي فعاليت آزاد آنان مي شود؛ زيرا هميشه بايد رعايت حريم افراد را بنمايند و سخني خلاف سليقه و منافع آنان نگويند؛ از اين روست كه در اسلام (و به ويژه در شيعه) تأمين مالي رهبران و مبلغان ديني بر عهده ي بيت المال گذاشته شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي و مبلغان ديني چنان رفتار كنند كه سرپيچي مردم در سرنوشت هدايت و تبليغ آنان تأثيري نداشته باشد.

2. نوح پيامبر مسلمان بود (شما نيز اين گونه باشيد).

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 122

3. پاداش رهبران الهي و مبلغان ديني بر خداست، از مردم درخواست مالي نكنند.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و سوم سوره ي يونس به نجات عبرت آموز نوح و همراهانش و هلاكت مخالفان او اشاره كرده، مي فرمايد:

73. فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ

و او را تكذيب كردند؛ و (ما) وي و كساني را كه با او در كشتي بودند، نجات داديم؛ و آنان را جانشيناني (براي كافران) قرار داديم؛ و كساني را كه نشانه هاي ما را دروغ انگاشتند، غرق كرديم. پس بنگر فرجام هشدار داده شدگان، چگونه بود!

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران حكايت كرده اند كه ياران نوح حدود هشتاد نفر بودند كه

نجات يافتند «1» و وارثان زمين شدند، اما كافران كه بسيار بودند به وسيله ي سيلابي بزرگ نابود شدند. «2»

2. همراهي با پيامبر و رهبر الهي يكي از عوامل نجات انسان از عذاب الهي است (البته اگر از اين هم نشيني بهره ببرد).

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 123

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام مبارزات نوح و مؤمنان، نجات آنان و حكومت بر زمين بود (و همين سرنوشت پيروزمندانه در انتظار مؤمنان ديگر است).

2. در سرگذشت پيشينيان بنگريد و درس عبرت بگيريد.

3. همراه رهبران الهي باشيد تا نجات يابيد و آنان را تكذيب نكنيد كه هلاك مي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و چهارم سوره ي يونس به فرستادگان بعد از نوح و واكنش مردم در برابر آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

74. ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلًا إِلَي قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِن قَبلُ كَذلِكَ نَطْبَعُ عَلَي قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ

سپس بعد از او (: نوح)، فرستادگاني به سوي قومشان برانگيختيم؛ و دلايل روشن (معجزه آسا) براي شان آوردند؛ و (ايشان) هرگز به چيزي كه قبلًا آن را دروغ انگاشته بودند، ايمان نمي آورند؛ اين گونه بر دل هاي تجاوزكاران مهر مي نهيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه دو گونه تفسير شده است:

الف) گروهي در امت پيشين مخالف پيامبر بودند و بعداً نيز همان ها به راه خود ادامه دادند و در برابر دعوت پيامبران بعدي ايستادگي كردند. «1»

ب) آيه اشاره به دو گروه دارد، گروهي كه در برابر دعوت نوح ايستادند و او را تكذيب كردند و گروه ديگر كه بعد از نوح در برابر پيامبران جديد ايستادند و ايمان نياوردند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 124

با توجه

به اين كه ستمكاران قوم نوح دچار سيلاب شدند و به كلي از بين رفتند، احتمال دوم در تفسير آيه قوي تر است.

2. آيه اشاره دارد به اين كه تجاوزكاري افراد سبب مهر نهادن بر دل هاي آنان مي شود، البته اين به معناي جبرگرايي نيست بلكه تجاوز پي در پي از حق و حريم احكام الهي، تدريجاً بر دل هاي آنان اثر مي گذارد و قدرت تشخيص را از آنان مي گيرد و گناه و سركشي طبيعت آنان مي شود و هيچ حقي را درك نمي كنند و در برابر آن تسليم نمي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. تكذيب حق و تجاوزكاري زمينه سازِ مُهر نهادن بر دل ها و درك نكردن حقايق است.

2. مخالفت با رهبران الهي شيوه ي تاريخي مردم تجاوزگر بوده است (پس ناراحت نباشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و پنجم سوره ي يونس به رسالت موسي و هارون و واكنش فرعونيان اشاره كرده، مي فرمايد:

75. ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُوسَي وَهَارُونَ إِلَي فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ

سپس بعد از آن (پيامبر) ان موسي و هارون را با نشانه هاي (معجزه آساي) مان به سوي فرعون و اشراف او فرستاديم؛ و [لي تكبّر ورزيدند، و گروهي خلافكار شدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «مَلأ» به اشراف پر زَرق و برق گفته مي شود كه ظاهري چشم پركن دارند و در اين جا به معناي درباريان، اطرافيان و مشاوران فرعون است كه در برابر نهضت موسي صف كشيده بودند و مقاومت مي كردند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 125

2. موسي عليه السلام و هارون عليه السلام به سوي همه ي فرعونيان و بني اسرائيل فرستاده شده بودند، اما در اين آيه فقط سخن از هيئت حاكمه، يعني فرعون و

اشراف قوم اوست؛ چرا كه نبض جامعه به دست هيئت حاكمه است و هدف برنامه هاي اصلاحي و انقلابي نيز سران رژيم هستند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اولين هدف قيام رهبران الهي، طاغوتيان زمان و رهبران كفر هستند.

2. طاغوتيان و اشراف در برابر نهضت رهبران الهي متكبرانه مي ايستند (ولي نبايد از آنان هراسيد).

3. استكبار و خلافكاري زمينه ساز درگيري با رهبران الهي است.

***

سرگذشت موسي و هارون

قرآن كريم در آيات هفتاد و ششم و هفتاد و هفتم سوره ي يونس با اشاره به مرحله ي اول مبارزات فرعونيان با موسي و تهمت سحر و پاسخ آن مي فرمايد:

76 و 77. فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا إِنَّ هذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ* قَالَ مُوسَي أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ

و هنگامي كه حقّ از نزد ما به سوي آنان آمد، گفتند: «قطعاً اين، سحري آشكار است!»* موسي گفت: «آيا درباره حق، هنگامي كه به سوي شما آمد، (چنين) مي گوييد؟! آيا اين سحر است در حالي كه ساحران رستگار (و پيروز) نمي شوند؟!»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 126

نكته ها و اشاره ها:

1. نخستين مرحله ي مبارزات طاغوتيان با پيامبران، انكار و تكذيب و تهمت زدن بود. معمولًا مخالفان پيامبران به آنان تهمت سحر مي زدند، همان طور كه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز ساحر مي گفتند.

2. موسي عليه السلام، هم دعوتي باجاذبه و قوي داشت، هم معجزاتي چشم گير داشت و هم نفوذي روزافزون پيدا كرده بود و به خاطر همين شرايط فرعونيان به فكر چاره افتادند و به او تهمت سحر زدند تا جلوي پيشرفت معنوي او را بگيرند.

3. نكته ي جالب آن است كه مخالفان پيامبران با قاطعيت و تأكيدهاي متعدد بر

ساحر بودن پيامبران اصرار دارند. «1» آنان مي دانند كه دروغ مي گويند اما همين دروغ را محكم مي گويند تا مردم را بهتر بفريبند.

4. معجزه با سحر تفاوت دارد. تفاوت هاي عمده ي آنان عبارت انداز:

الف) معجزه، عملي است كه مغلوب واقع نمي شود و شكست نمي خورد، در حالي كه سحر با سحري قوي تر مغلوب مي شود.

ب) معجزه، هدف مقدس و روشن و تربيتي دارد، در حالي كه سحر براي اهداف مادي و پست و بي ارزش به كار مي رود.

ج) معجزه، همراه با تحدّي و مبارزه طلبي براي آوردن همانند آن است، اما سحر اين گونه نيست. «2»

5. جادوگران انسان هايي سودجو و منحرف و اغفالگر و فريب كار هستند و از اين رو هيچ گاه رستگار و پيروز نمي شوند؛ اما پيامبران معجزه گر، انسان هايي پاك، حق طلب و پارسا و به دنبال اصلاح جامعه ي انساني در ابعاد معنوي و مادي هستند و از اين رو به رستگاري و پيروزي مي رسند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 127

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از تهمت هاي رايج به پيامبران در طول تاريخ، جادوگري بوده است.

2. معجزه با جادوگري تفاوت هاي روشن دارد (آن ها را بشناسيد و مرزها را جدا سازيد).

3. فرجام، جادوگران، رستگاري و پيروزي نخواهد بود.

4. رهبران الهي و مبلغان ديني منتظر تهمت هاي مخالفان باشند و به آن ها پاسخ مناسب بدهند.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هشتم سوره ي يونس به تبليغات فرعونيان عليه موسي و هارون عليهما السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

78. قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آباءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ

(فرعونيان به موسي) گفتند: «آيا به سراغ ما آمده اي كه ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن يافته ايم، بازگرداني،

و بزرگي (و رياست) در زمين، از آنِ شما دو (نفر) باشد؟! و ما تصديق كننده شما دو (نفر) نيستيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مخالفان پيامبران، با تمسّك به سنت هاي نياكان، چنين وانمود مي كردند كه موسي و هارون مي خواهند با مقدّسات جامعه و كشور بازي كنند و بدين ترتيب مردم را نسبت به موسي و هارون بدبين مي كردند.

2. انسان نسبت به فرهنگ و سنت هاي گذشتگان سه گونه رفتار مي تواند داشته باشد:

الف) تمام آنها را بپذيرد و كوركورانه از نياكان خويش پيروي كند؛ اين كار منتهي به عقب افتادگي مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 128

ب) تمام فرهنگ و سنت هاي گذشتگان را رد كند؛ اين كار نيز صحيح نيست و انسان را بي هويّت مي سازد.

ج) عناصر مثبت فرهنگ نياكان را بپذيرد و عناصر منفي آن را طرد كند؛ يعني آن دسته از سنت هاي فرهنگي را كه با فطرت، عقل و دين سازگاري دارد بپذيرد و سنت هاي خرافي و ضد فطرت، عقل و دين را كه مانع پيشرفت است رد كند.

به نظر مي رسد كه اين روش سوم مورد قبول اسلام و قرآن است و از اين روست كه قرآن حجّ ابراهيمي را به عنوان يك سنّت صحيح مي پذيرد و احيا مي كند، اما عقايد نياكان عرب در مورد شرك و بت پرستي را رد مي كند.

3. اشراف و اطرافيان فرعون كه تمام سعيشان بر ادامه ي حكومت ستمگرانه بر مردم بود، مي پنداشتند كه موسي و هارون نيز اين گونه اند و از اين رو به آنان تهمت قدرت طلبي مي زدند.

و شايد هم مي دانستند كه چنين نيست اما اين گونه تبليغ مي كردند تا موسي و هارون را از چشم مردم بيندازند.

آموزه ها و پيام ها:

1. طاغوتيان به نام

حفظ ميراث فرهنگي نياكان و به خاطر تقليد كوركورانه از آنان، در برابر نهضت پيامبران مقاومت مي كنند.

2. دستگاه تبليغاتي مستكبران با تبليغات مسموم عليه رهبران الهي، آنان را متهم به رياست طلبي مي نمايند تا مردم را به دين و رهبري ديني بدبين كنند.

3. از نياكانتان تقليد كوركورانه نكنيد كه شما را به كفر مي كشاند.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 129

قرآن كريم در آيات هفتاد و نهم و هشتادم سوره ي يونس به مرحله ي دوم مبارزات فرعونيان و ساحران با موسي اشاره كرده، مي فرمايد:

79 و 80. وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ* فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَي أَلْقُوا مَا أَنتُم مُلْقُونَ

و فرعون گفت: «هر ساحر دانايي را نزد من آوريد.»* و هنگامي كه ساحران (به ميدان مبارزه) آمدند، موسي به آنان گفت: «آنچه را شما (از وسايل سحر مي توانيد) بيفكنيد، بيندازيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به مرحله ي دوم مبارزات فرعونيان با موسي عليه السلام اشاره مي كند. هنگامي كه فرعون برخي معجزات موسي را ديد متوجه شد كه ادعاي موسي بي دليل نيست و ممكن است اين معجزات بر مردم و اطرافيانش تأثير بگذارد؛ از اين رو تصميم گرفت كه با كمك ساحران به مقابله با موسي بشتابد.

2. شايد فرعون مي خواست موسي و معجزات او را بيازمايد و شايد هم شكّي در حقانيّت موسي نداشت، اما فكر مي كرد كه غوغاسالاري جادوگردان و مشابه سازي آنان مي تواند تأثير معجزات موسي را كم كند و از نفوذ او در افكار عمومي بكاهد.

3. اين آيه اشاره كرده كه جباران و فرعونيان، متخصّصان زمان خويش را در راه اهداف شوم خود به خدمت مي گرفتند.

4. بر اساس اين آيه موسي عليه

السلام به ساحران گفت: «آنچه مي توانيد بيفكنيد، بيفكنيد.»

منظور موسي عليه السلام طناب ها و عصاهاي مخصوصي بود كه جادوگران تهيه كرده بودند و مواد شيميايي مخصوصي در آنها ريخته بودند كه در اثر گرماي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 130

خورشيد و زمين حركت مي كردند؛ «1» همان طور كه در آيات سوره ي شعراء به اين مطلب اشاره شده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. طاغوت ها همه ي توان خود را براي مبارزه با رهبران الهي به كار مي گيرند.

2. از مبارزه با جادوگران ترسي نداشته باشيد و قاطعانه در برابر آنان بايستيد.

3. متخصصان مواظب باشند طاغوت ها آنان را در خدمت اهداف خود نگيرند.

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و يكم و هشتاد و دوم سوره ي يونس به مبارزات موسي با ساحران و بطلان سحر، و پيروزي حق اشاره كرده، مي فرمايد:

81 و 82. فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَي مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ* وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ

و هنگامي كه افكندند، موسي گفت: «آنچه (شما) آن را آورديد، سحر است؛ [چرا] كه خدا بزودي آن را باطل مي كند؛ [زيرا] كه خدا كار فسادگران را اصلاح نمي كند.* و خدا حق را با كلمات (و وعده هاي) ش تثبيت مي كند؛ و گرچه خلافكاران ناخشنود باشند.»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 131

نكته ها و اشاره ها:

1. موسي عليه السلام جادوگران را انسان هايي فسادگر مي خواند؛ چراكه آنان دانش خود را در خدمت حكومت ستمكار و فاسد در آورده بودند و خدمت به چنين حكومتي شريك شدن در ستم و فساد آنان بود.

2. سحر مي تواند در چشم مردم تأثير بگذارد و آنان را به وحشت افكند،

«1» اما حقيقت ندارد و در اصل امري باطل است. ساحران عصر فرعون نيز از خواص شيميايي و فيزيكي اجسام استفاده مي كردند و حركاتي در طناب ها و عصاها ايجاد مي كردند و يا با تردستي در چشم مردم تصرف مي كردند و اين ها را در چشم آنان زنده جلوه مي دادند، به طوري كه خيال مي كردند مارهايي در حركت هستند و وحشت مي كردند. «2»

3. مقصود از ابطال سحر توسط خدا، آن است كه خدا خيالي بودن و باطل بودن سحر را نمايان مي سازد.

4. جادوگري و سحر در اسلام حرام است و طبق احكام اسلامي، دادگاه هاي اسلامي مي توانند ساحران را به مرگ محكوم سازند. «3»

5. در قرآن كريم به قوانين و سنّت ها و وسايل تحقّق اراده ي الهي «كلمه» گفته مي شود و مقصود از «كلمات خدا» در آيه ي فوق، يا وعده ي خدا در زمينه ي پيروزي فرستادگان بر حق است و يا معجزات نيرومند او.

آموزه ها و پيام ها:

1. جادوگران فسادگر هستند و خدا كار فسادگران را اصلاح نمي كند.

2. با جادوگران مبارزه كنيد كه سحر و جادو باطل است و خدا بطلان آن را آشكار مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 132

3. پيروزي حق از وعده ها و سنّت هاي الهي است (پس اميدوار باشيد).

4. از ناراحتي خلافكاران نگران نباشيد كه نمي تواند مانع پيروزي حق شود.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و سوم سوره ي يونس با اشاره به مرحله ي سوم انقلاب موسي، يعني مرحله جذب نيروهاي جوان مي فرمايد:

83. فَمَا آمَنَ لِمُوسَي إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِن قَوْمِهِ عَلَي خَوْفٍ مِن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ

و موسي را تصديق نكردند، مگر نسلي از قوم او؛ در حال ترس از

فرعون و اشراف آنان، كه مبادا آنان را در بلا افكنند! و قطعاً فرعون در زمين (مصر)، برتري جويي كرد، و مسلماً او از اسرافكاران بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. جوانان «1» نخستين گروهي بودند كه به انقلاب و رهبر الهي ايمان آوردند و موسي عليه السلام را تصديق كردند؛ «2» چرا كه قلب و فكر جوانان پاك تر و دل بستگي هاي آنان كم تر است و جوشش انقلابي زيادتري دارند.

2. ضمير «ه» در «مِنْ قومِه» ممكن است به موسي يا فرعون بازگردد؛ يعني اين گروه اندك جوانان كه ايمان آورده بودند، يا از فرعونياني بودند كه مخفيانه به موسي ايمان آوردند (هم چون همسر فرعون و مؤمن آل فرعون) و يا اولين گروه، جوانان بني اسرائيل بودند كه به موسي ايمان آوردند و كم كم بقيه ي افراد بني اسرائيل نيز ايمان آوردند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 133

اين احتمال نيز هست كه مقصود آيه هر دو مورد باشد. «1»

3. «فِتْنه» در اصل به معناي تحت فشار قرار دادن چيزي براي جدا كردن مواد خالص از غير آن است و در اين جا، يا منظور منحرف ساختن مؤمنان از دين موسي با تهديد و شكنجه است و يا ايجاد هرگونه ناراحتي براي آنان.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرعون صفتان افرادي برتري جو هستند كه مرزها را رعايت نمي كنند (شما اين گونه نباشيد).

2. در نظام طاغوتي، ترس و فشار حاكم است، اما اين ها نمي تواند مانع گرايش به حق شود.

3. براي جذب و تربيت نيروهاي انقلابي، جوانان مناسب ترند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و چهارم سوره ي يونس با اشاره به كادر سازي و تربيت جوانان مؤمن توسط موسي عليه السلام مي فرمايد:

84. وَقَالَ مُوسَي يَاقَوْمِ إِن كُنتُمْ

آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِن كُنتُم مُسْلِمِينَ

و موسي گفت: «اي قوم [من ! اگر به خدا ايمان آورده ايد، [و] اگر مسلمانيد، پس فقط بر او توكّل كنيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه نيز به مرحله ي سوم انقلاب، يعني جذب نيروهاي جوان و كادرسازي براي انقلاب اشاره كرده است.

2. موسي عليه السلام در اين مرحله به پرورش و تقويت روحي مردم مي پردازد و اين مؤمنان جوان را با مفهوم «توكّل» آشنا مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 134

3. توكّل به معناي واگذاري كار به ديگري و انتخاب وكيل است، اما مفهوم توكّل آن نيست كه شخص متوكّل دست از تلاش بردارد، بلكه مقصود آن است كه نهايت كوشش خود را به كار بندد و در حال موفقيت و توانايي خود را بي نياز از لطف خدا نداند؛ زيرا همه ي نيروها از ناحيه ي خداست.

توكّل نوعي استمداد از قدرت بي پايان الهي و تكيه بر اوست كه مانع نااميدي انسان در مشكلات مي شود. در آيات قرآن آمده است كه هر كس بر خدا توكّل كند، خدا او را دوست مي دارد و او را تأمين و كفايت مي كند. «1»

4. لازمه ي ايمان داشتن و تسليم بودن در برابر خدا، توكل بر اوست؛ افراد باايمان و تسليم شدگان در برابر فرمان خدا، به قدرت و وعده هاي الهي اعتقاد دارند و بر او تكيه مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبر الهي لازم است كادرسازي كند و با تربيت نيروهاي انقلابي آنان را با مفاهيم ديني آشنا سازد.

2. توكّل به خدا، لازمه ي ايمان به خدا و تسليم شدن در برابر اوست.

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و پنجم و هشتاد و ششم سوره ي يونس به

تربيت پذيري جوانان و دعاهاي آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

85 و 86. فَقَالُوا عَلَي اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ* وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

و گفتند: «فقط بر خدا توكّل داريم؛ [اي پروردگار ما! ما را [وسيله آزمايشي براي گروه ستمكاران قرار مده؛* و ما را به رحمت خويش از (شرّ) گروه كافران نجات بخش.»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 135

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل، از فرعونيان با عنوان «اسرافكاران» ياد شد و در اين دو آيه با عنوان «ستمگران و كافران» از آنها ياد شده است، اين تفاوت تعبير شايد بدان سبب است كه انسان در مسير گناه نخست از اسراف و تجاوز از مرزها شروع مي كند و بعد بناي ستمكاري مي گذارد و سرانجام كارش به كفر و انكار منتهي مي شود.

2. در اين آيات، جوانان مؤمن، نخست براي حفظ هويت فرهنگي خويش از فتنه ها و سپس براي نجات خود دعا كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مسير مبارزه با طاغوت ها، تكيه بر خدا و دعا لازم است.

2. نجات در سايه ي رحمت الهي است، كه بايد از خدا درخواست كنيد.

3. به صورت دسته جمعي و براي جمع دعا كنيد.

4. به نداي رهبر الهي لبيك بگوييد و بر خدا تكيه كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هفتم سوره ي يونس به ادامه ي مرحله ي كادرسازي و آماده كردن مردم توسط موسي و هارون عليهما السلام اشاره كرده، مي فرمايد:

87. وَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتاً وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ

و به موسي و برادرش وحي كرديم كه: «براي قومتان در مصر خانه هايي آماده كنيد؛ و خانه هايتان را مقابل يك ديگر (و محل

عبادت) قرار دهيد؛ و نماز را به پا داريد؛ و مؤمنان را مژده ده.»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 136

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران از اين آيه استفاده كرده اند كه بني اسرائيل در عصر موسي عليه السلام گروهي پراكنده و وابسته بودند كه خانه هاي شخصي و تمركزي نداشتند؛ از اين رو موسي و هارون مأموريت يافتند كه اقدام به خانه سازي و ايجاد تمركز اجتماعي براي آنان كنند. «1»

2. «قِبله» در اصل به معناي «مقابل هم بودن»، و نيز به معناي جهت گيري به طرف كانون عبادت است، و مقصود از آن در اين آيه، يا رو به قبله ساختن خانه ها، يا رو به روي هم ديگر ساختن خانه ها و ايجاد تمركز محلّي براي بني اسرائيل و يا آن است كه وقتي فرعون از عبادت در مساجد منع كرد مراسم عبادي خود را در خانه هايشان برپا دارند تا خطر برطرف شود، «2» ولي به نظر مي رسد كه معناي دوم در اين جا مناسب تر است.

3. تمركز بني اسرائيل و اجتماع آنان در يك محلّه و رو به رو بودن خانه هاي آنها چند فايده ي مهم داشت:

الف) آنان را از وابستگي به فرعونيان نجات مي داد و شهركي مستقل پيدا مي كردند.

ب) آنان به خاطر مالك شدن، علاقه بيش تري به دفاع جمعي از خود پيدا مي كردند و پيوندهاي اجتماعي آنان تقويت مي شد.

ج) ايجاد شهرك مخصوص بني اسرائيل سبب مي شد كه اسرار و نقشه هاي آنان زود به دست دشمن نيفتد و بيگانگان به خوبي قابل شناسايي باشند.

د) بني اسرائيل مي توانستند از اين اجتماع براي انجام مراسم مذهبي به صورت دسته جمعي استفاده كنند و مشورت نمايند و نقشه هاي لازم را طرح كنند.

تفسير قرآن

مهر جلد نهم، ص: 137

4. در اين آيه به برپايي نماز سفارش شده است؛ چرا كه نماز انسان ها را به خدا پيوند مي دهد و روح را از آلودگي پاك مي سازد و روح تازه اي در كالبد انسان مي دمد.

5. نماز يكي از پر سابقه ترين عبادات بشري است كه در شريعت موسي وجود داشته است؛ هر چند ممكن است شكل و شرايط آن در اديان متفاوت باشد.

6. اين آيه به موسي عليه السلام دستور مي دهد كه روح اميد را در جامعه بدمد و به مردم مژده ي پيروزي، لطف و رحمت الهي را بدهد تا از وحشت آنان كاسته شود و قوي و با شهامت شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. معماري و شهرسازي متناسب با زمان، يكي از برنامه هاي مورد توجه وحي و يكي از وظايف رهبران الهي است.

2. جهت گيري هاي اصلي معماري و شهر سازي را دين تعيين مي كند و شهرسازي ها بايد در خدمت مكتب الهي باشد.

3. مؤمنان منطقه ي مسكوني جداگانه اي داشته باشند (تا زمينه ساز عزّت و قدرت و استقلال آنان از كفار شود).

4. با برپايي نماز، كادرسازي انقلابي كنيد.

5. با بشارت دادن، روح اميد را در كالبد جامعه بدميد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هشتم سوره ي يونس به نفرين هاي موسي عليه السلام در مورد فرعونيان اشاره كرده، مي فرمايد:

88. وَقَالَ مُوسَي رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأَهُ زِينَةً وَأَمْوَالًا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّوا عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَي أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّي يَرَوُا الْعَذَابَ الأَلِيمَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 138

و موسي گفت: « [اي پروردگار ما! براستي كه تو فرعون و اشراف او را زيور و اموالي در زندگي پست (دنيا) داده اي؛ اي

پروردگار ما! (آنان) در نهايت (مردم را) از راه تو گمراه مي سازند؛ [اي پروردگار ما! اموالشان را بي اثر (و بي ارزش) كن؛ و دل هايشان را (از درك حقايق) بر بند، كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اشراف ثروتمند، فرجام كارشان آن است كه مردم را گمراه مي سازند. «1» برنامه هاي الهي براي بيداري مردم و جلوگيري از چپاولگران ثروتمند آمده است؛ بنابراين اشراف مستكبر مردم را از دين منحرف مي كنند، تا بتوانند به غارتگري خود ادامه دهند. پس موسي عليه السلام نفرينشان مي كند و نابودي اقتصادي آنان را از خدا مي طلبد.

2. موسي عليه السلام در نفرين خود دو چيز از خدا مي خواهد:

اول، بي اثر شدن اموال فرعونيان؛

دوم، سخت دلي و از كار افتادن فكر آنان. «2»

آري؛ اين ها سرمايه هاي اصلي همه ي ملت هاست كه اگر از كار بيفتد راه نابودي و شكست آنان هموار مي شود.

3. موسي عليه السلام در مناجات خود نخست متذكر مي شود كه همه ي اموال از آنِ خداست و در حقيقت فرعونيان چيزي از خود ندارند و اين اموالي هم كه دارند، تنها در چند صباح دنيا در اختيار آنان است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 139

آموزه ها و پيام ها:

1. سرمايه ها هنگامي كه به دست افراد ناشايست بيفتد، در راه گمراهي و انحراف مردم مصرف مي شود.

2. در دعاهاي خود نفرين هاي سياسي را فراموش نكنيد و براي نابودي دشمنان راه خدا دعا كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و نهم سوره ي يونس به موسي و هارون بشارت مي دهد كه دعاي آنان مستجاب شده و مي فرمايد:

89. قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيَما وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ

(خدا) فرمود: «دعاي هر دوي شما پذيرفته

شد؛ پس پايداري كنيد؛ و راه كساني را كه نمي دانند، پيروي مَكنيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي پيشين درخواست و دعاي موسي عليه السلام در مورد نابودي فرعونيان بيان شد، اما در اين آيه از قبولي دعاي موسي و هارون هر دو ياد شده است.

شايد به خاطر آن كه درخواست موسي، در حقيقت تقاضاي قلبي هارون نيز بوده است و در هنگام دعاي موسي، هارون نيز آمين گفته است؛ همان گونه كه در برخي احاديث به اين مطلب اشاره شده است. «1»

2. در برخي احاديث آمده است كه فاصله ي بين دعاي موسي عليه السلام و اجابت آن و نابودي فرعونيان، چهل سال بوده است؛ «2» و شايد به همين سبب است كه در ادامه ي آيه، دستور استقامت مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 140

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا دعاي پيامبران الهي را مي پذيرد.

2. در كار دين و انقلاب شكيبا باشيد و با قاطعيت به راه خود ادامه دهيد.

3. از افراد نادان و ناآگاه پيروي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نودم سوره ي يونس به پيروزي بني اسرائيل و پشيماني و هلاكت فرعون اشاره كرده، مي فرمايد:

90. وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْياً وَعَدْواً حَتَّي إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ

و بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) را از دريا عبور داديم، و فرعون و لشكريانش از روي ستم و تجاوز، در پي آنان رفتند؛ تا هنگامي كه او در (شُرُف) غرق شدن قرار گرفت، گفت: «ايمان آوردم [به اين كه هيچ معبودي نيست، جز كسي كه بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) به او ايمان

آورده اند، و من از تسليم شدگان هستم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در مرحله ي چهارم انقلاب موسي عليه السلام، بني اسرائيل در هنگام عبور از مصر به طرف فلسطين، به صورت معجزه آسايي از دريا عبور كردند «1» و بر فرعون پيروز شدند.

2. فرعونيان به خاطر ستم و تجاوزكاري به تعقيب بني اسرائيل پرداختند «2» وگرنه بني اسرائيل افرادي مستضعف بودند و گناهي جز ايمان نداشتند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 141

3. ايمان فرعون در هنگام مرگ، يا از روي ترس بود و يا به خاطر آن كه در اين هنگام پرده هاي غرور و ناآگاهي از جلوي چشمان او كنار رفت و فطرت توحيدي او جلوه گر شد و به توحيد اقرار كرد.

4. پشيماني و اظهار ايمان آوردن فرعون با سه عبارت مختلف بود، تا شايد خدا بپذيرد، ولي از آن جا كه اين ايمان اضطراري و در هنگام ديدن عذاب و نزديك مرگ بود پذيرفته نشد. چنان چه او در حال اختيار ايمان مي آورد و يك مرتبه مي گفت كافي بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. با اراده ي خدا، بني اسرائيل مستضعف پيروز شدند و مستكبران نيرومند شكست خوردند (پس به لطف او اميدوار باشيد).

2. ستمكاران مستكبر قبل از آن كه شكست بخورند و به التماس بيفتند، بيدار شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و يكم سوره ي يونس با اشاره به فسادگري فرعون و ايمان بي ثمر او مي فرمايد:

91. آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ

(به فرعون گفته شد:) آيا اكنون (ايمان مي آوري)؟! در حالي كه پيش [از آن بيقين نافرماني مي كردي، و از فسادگران بودي!

نكته ها و اشاره ها:

1. ايمان فرعون در هنگام مرگ و ظاهر شدن نشانه هاي عذاب الهي صورت گرفت، پس

ايماني اضطراري و بي ارزش بود، نه ايماني اختياري و صادقانه و كمال آفرين. اين همان پشيماني و ايماني است كه هر انسان جاني و مجرمي در هنگام گرفتاري از آن دم مي زند.

2. در آيه ي 18 سوره ي نساء بيان شد كه توبه ي بدكاران به هنگام فرا

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 142

رسيدن مرگ پذيرفته نمي شود.

3. در انديشه ي روز حسرت و پشيماني باشيد:

امام عارفان در اين مورد مي نويسند:

اي انسان بيچاره!

چه حسرتي خواهي داشت آن روزي كه پرده ي طبيعت از چشم برداشته شود و معاينه كني كه آنچه در عالم قدم زدي و كوشش كردي در راه بيچارگي و شقاوت و بدبختي خودت بوده و راه چاره و طريق جبران نيز مسدود شده و دستت از همه جا كوتاه! نه راه فرار از سلطنت قاهره ي الهيّه و نه راه جبران نقايص گذشته و عذرخواهي از معاصي الهيّه (الآن و قد عصيت قبل). «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان آوردن در هنگام مرگ، سودي ندارد (پس در فرصت باقي مانده ايمان آوريد و توبه كنيد).

2. به عصيانگري و فسادگري نپردازيد كه مانع پذيرش توبه و ايمان شما مي گردد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و دوم سوره ي يونس به عبرت آموزي از سرگذشت فرعون اشاره كرده، مي فرمايد:

92. فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ

و [لي امروز تو را با زره ات نجات مي دهيم (و بدنت را بر بلندي مي نهيم)، تا براي كساني كه پس از تو هستند، نشانه ي (عبرت آموزي) باشي! و قطعاً بسياري از مردم، از نشانه هاي ما غافلند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 143

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «بَدَن» در لغت، يا به

معناي جَسَد عظيم است و يا به معناي «زره». بنابر معناي اول، مقصود آيه آن است كه آن بدن بزرگ و رفاه زده ي فرعون از آب بيرون انداخته شد، تا همگان باور كنند كه اين مدعي مقام پروردگاري مرده است.

و بنابر معناي دوم، اشاره به آن است كه فرعون با زره پوش سنگين خود، مي بايست به قعر دريا مي رفت، اما خدا او را از آب بيرون انداخت تا شناخته شود و ترديدي در مورد مرگ او باقي نماند و عبرت روزگار شود. همان گونه كه در برخي احاديث به اين مطلب اشاره شده است. «1»

2. برخي مفسران از اين آيه استفاده كرده اند كه بدن فرعون در مكان بلندي از آب بيرون آمد تا همگان ببينند و ترديدها در مورد مرگ او برطرف شود. «2»

3. هم اكنون در موزه هاي مصر و انگلستان بدن هايي موميايي شده از فراعنه ي مصر وجود دارد؛ و تعبير قرآن در مورد نشانه بودن و عبرت آموز بودن جسد فرعون براي آيندگان، اين احتمال را تقويت مي كند كه جسد فرعونِ زمان موسي در ميان اين جسدها باشد، اما هنوز دليل قاطعي براي اين مطلب در دست نيست. «3»

4. از اين آيه مي توان استفاده كرد كه حفظ آثار عبرت آموز گذشتگان و تشكيل موزه ها براي تماشاي آنها، مفيد است و قرآن از همگان انتظار دارد كه به آثار باستاني به عنوان نشانه هاي قهر و لطف الهي نگاه كنند.

به صحراي وجود اندر، بُوَد صد چشمه ي حيوان گناهِ كيست چون هرگز نمي نوشي و عطشاني تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 144

آموزه ها و پيام ها:

1. آثار ستمگران نشانه هاي خداست، با ديده ي عبرت به آنها نظر كنيد.

2. بسياري از مردم از نشانه هاي

خدا غافل اند (پس مواظب باشيد كه شما از آنان نباشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي نود و سوم سوره ي يونس به نجات بني اسرائيل و اختلافات دروني آن ها اشاره كرده، مي فرمايد:

93. وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّي جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيَما كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

و بيقين بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) را در جايگاه درستي مستقّر ساختيم؛ و آنان را از پاكيزه ها روزي داديم؛ و [لي اختلاف نكردند تا اين كه علم براي آنان [حاصل آمد؛ در حقيقت پروردگار تو روز رستاخيز، درباره آنچه همواره در آن اختلاف مي كردند، ميان آنان داوري مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «منزلگاه راستين» در اين آيه، يا صدق و راستي وعده ي الهي نسبت به استقرار بني اسرائيل در فلسطين، يا سرزمين پاك و نيك آن جاست كه منزلگاه پيامبران بوده و يا منزلگاه شايسته و خوب از نظر آب و هوا و نعمت هاست.

البته برخي مفسران نيز احتمال داده اند كه مقصود سرزمين مصر باشد كه بني اسرائيل پس از شكست فرعونيان آن را تصرف كردند. «1»

2. مقصود از «اختلافات» در اين آيه، يا اختلاف دروني بني اسرائيل است

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 145

كه از روي آگاهي و با مشاهده ي معجزات موسي عليه السلام باز هم با يك ديگر اختلاف مي كردند و يا اشاره به اختلافات يهوديان معاصر پيامبر صلي الله عليه و آله است كه با وجود نشانه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در كتاب هايشان، باز هم در مورد پذيرش دعوت او اختلاف كردند؛ ولي با توجه به مكي بودن سوره ي يونس احتمال اول قوي تر

است.

3. از اين آيه استفاد مي شود كه در انقلاب هاي الهي، علاوه بر معنويات، ابعاد مادي زندگي بشر، هم چون مسكن مناسب و غذاي نيكو مورد توجه بوده و براي مردم فراهم مي شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. بعد از آگاه شدن اختلاف نكنيد كه اختلاف هاي آگاهانه از نظر قرآن محكوم است.

2. خدا نعمت هاي خود را بر بني اسرائيل فرود آورد، اما آنان ناسپاسي كردند و به اختلافات پرداختند (پس مواظب باشيد كه شما مسلمانان اين گونه نباشيد).

***

خداي متعال در آيه ي نود و چهارم سوره ي يونس به گواهي اهل كتاب بر حقانيّت قرآن اشاره كرده و شك و ترديد را از مسلمانان دور مي سازد و مي فرمايد:

94. فَإِن كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِن رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ

و اگر در مورد آنچه به سوي تو فرو فرستاديم، در شك هستي، پس از كساني بپرس، كه پيش از تو كتاب [الهي را مي خواندند؛ بيقين حقّ از طرف پروردگارت به تو رسيده است، پس هرگز از ترديد كنندگان مباش.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 146

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از كفّار قريش مي گفتند: اين قرآن از طرف خدا فرود نيامده، بلكه شيطان بر محمّد صلي الله عليه و آله القا مي كند. اين آيه فرود آمد و به آنان پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر صلي الله عليه و آله وحي را از طريق شهودي دريافت مي كرد و در مسائل شهودي ترديد معنا ندارد؛ چراكه انسان خود واقعيت و حقيقت را مي يابد همان طور كه وجود داشتنِ خود را درك مي كند و مي يابد.

پس اگر چه خطاب آيات

فوق به پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما از آن جا كه پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد وحي ترديد ندارد، پس مخاطبان واقعي آيات، كافران و مشركان هستند كه در مورد حقانيّت پيامبر و قرآن ترديد دارند.

2. نكته ي جالب آن است كه اين آيه به صورت جمله ي شرطيه آمده است؛ يعني مي گويد: «اگر شك داري.» و جمله ي شرطيه دلالت بر تحقّق و وجود شرط ندارد، بلكه گاهي براي تأكيد بر مطلب يا بيان يك قانون كلي است. «2»

به عبارت ديگر، مخاطب آيه پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما مقصود كنايي آن ديگران هستند.

3. «مُمتَرين» در اصل به معناي تمرين در مورد چيزي براي به دست آوردن نفعي است، و اين أخص از شك است و برخي مشتقات آن به معناي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 147

ادامه ي بحث با طرف مقابل براي به دست آوردن چيزي به نفع خود است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام شك از دانشمندان بپرسيد.

2. با آمدن حق، ترديدها مي رود.

3. نشانه هاي حقانيّت قرآن و پيامبر را در كتاب هاي آسماني ديگر بيابيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و پنجم سوره ي يونس نتيجه ي تكذيب آيات الهي را زيان كاري معرفي مي كند و مي فرمايد:

95. وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ

و هرگز از كساني مباش كه آيات خدا را دروغ انگاشتند، كه از زيان كاران مي شوي.

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند خطاب اين آيه نيز به پيامبر صلي الله عليه و آله است اما از آن جا كه پيامبر هرگز آيات الهي را تكذيب نمي كرد، بلكه مدافع سرسخت قرآن و اسلام بود، روشن

مي شود كه منظور آيه مخالفان و كافران و مشركان هستند.

2. در آيه ي قبل فرمود: اگر ترديد داريد از دانشمندان بپرسيد. و در اين آيه مي فرمايد: هنگامي كه عوامل ترديد برطرف شد، تسليم حق شويد و آيات الهي را تكذيب نكنيد.

3. انكار و تكذيب آيات الهي انسان را از ايمان و رهبري محروم مي سازد و در نتيجه سرمايه هاي وجودي او هدر مي رود و اين زيان كاري روشني است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 148

آموزه ها و پيام ها:

1. نتيجه ي تكذيب آيات و نشانه هاي خدا، چيزي جز زيان كاري نيست.

2. موضع مثبتي نسبت به آيات و نشانه هاي الهي داشته باشيد.

***

قرآن كريم در آيات نود و ششم و نود و هفتم سوره ي يونس به گروهي اشاره مي كند كه اميدي به ايمان و نجات آنها وجود ندارد و مي فرمايد:

96 و 97. إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ* وَلَوْ جَاءَتْهُم كُلُّ آيَةٍ حَتَّي يَرَوُا الْعَذَابَ الأَلِيمَ

در واقع كساني كه سخن پروردگارت بر آنان به حقيقت پيوست ايمان نمي آورند؛* و گرچه هر نشانه (معجزه آسا) يي براي شان بيايد، (ايمان نمي آورند،) تا اين كه عذاب دردناك را ببينند!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اعلام مي كند كه در ميان مخالفان تو گروهي متعصّب و لجوج هستند كه انتظار ايمان آوردن از آنها بيهوده است.

آنان آن قدر در راه باطل گام برداشته اند كه به موجودي نفوذناپذير و اصلاح ناپذير تبديل شده اند؛ پس از بي ايمان آنها دل سرد نباش و نيروي هدايت خود را صرف آنان نكن و به سراغ كساني برو كه قابل هدايت هستند.

2. اين آيات دليلي بر جبرگرايي نيست بلكه بيان آثار

اعمال انسان هاست، ولي از آن جا كه همه چيز به فرمان خدا و به وسيله ي قدرت هايي است كه او داده است، ايمان آوردن يا نياوردن افراد نيز به خدا نسبت داده مي شود.

3. برخي كافران زمان پيامبر صلي الله عليه و آله هم چون فرعون هستند كه تا نشانه هاي عذاب را مشاهده نكنند ايمان نمي آورند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 149

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان لجوج سزاوار عذاب هستند.

2. انتظار نداشته باشيد همه ي افراد ايمان بياورند.

***

سرگذشت يونس

قرآن كريم در آيه ي نود و هشتم سوره ي يونس به سرگذشت قوم يونس و نجات استثنايي آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

98. فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَي حِينٍ

و چرا هيچ آبادي نبود كه (اهل آن) ايمان آورند و ايمانشان به آنان سود بخشد؟! مگر قوم يونس، هنگامي كه ايمان آوردند، عذاب رسوايي را در زندگي پست (دنيا) از آنان برطرف ساختيم؛ و تا زمان (مرگ) بهره مندشان ساختيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به يك قانون كلي در زندگي بشر اشاره دارد و آن اين كه هيچ قوم و ملّتي كه در شهرها و روستاها در گذشته زندگي داشتند، به صورتي ايمان نياوردند كه به حالشان سودمند باشد، «1» (يعني در هنگامي كه در آستانه ي مرگ و عذاب قرار مي گرفتند، ايمان مي آوردند كه براي آنان سودمند نبود)، مگر قوم يونس كه ايمان آوردند و عذاب از آنان برطرف شد.

2. حكايت شده كه يونس با قوم خود در سرزمين نينوا (در عراق) زندگي مي كردند و هنگامي كه يونس از ايمان آوردن آنان مأيوس شد، به آنان نفرين

كرد و از ميان آنان بيرون رفت و هنگامي كه نشانه هاي عذاب ظاهر شد، مردم

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 150

به نزد حكيم و دانشمند قوم خود رفتند و با راه نمايي او همگي از شهر بيرون رفتند و دست به دعا و توبه و تضرّع بلند كردند و حتي مادران را از فرزندان جدا كردند و به جست و جوي يونس نيز برآمدند ولي او را نيافتند.

اين جريان سبب شد كه عذاب از آنان برطرف شود و پس از مدتي يونس به ميان آنان بازگشت و مردم از او استقبال كردند. «1»

3. قوم يونس داراي چند ويژگي بودند كه سبب نجات آنان از عذاب شد:

الف) آنان همگي توبه كردند و ايمان آوردند، در حالي كه در اقوام ديگري كه گرفتار عذاب مي شدند هميشه گروهي سرسختانه به مخالفت مي پرداختند.

ب) نشانه هاي مجازات قوم يونس ظاهر شده بود، اما مجازات آنان قطعي نبود، وگرنه قابل برطرف شدن نمي بود و توبه ي آنان پذيرفته نمي شد.

ج) آنان در برابر هشدارهايي كه معمولًا قبل از مجازات نهايي مي آيد هوشيار بودند و زود بيدار شدند، در حالي كه مثلًا قوم فرعون اخطارهاي عذاب را جدّي نگرفتند.

د) قوم يونس رهبري دانشمند داشتند كه از او پيروي كردند و نجات يافتند.

ه) توبه و برگزاري دعاي دسته جمعي و به صورت ويژه توسط قوم يونس، بسيار مؤثر بود و درياي رحمت الهي را به خروش آورد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان و توبه در زمان مناسب سودمند است.

2. خدا نه تنها ايمان و توبه ي قوم يونس را پذيرفت، بلكه به آنان پاداش نيز عطا كرد.

3. ملت هايي كه گرفتار عذاب شدند، خودشان كوتاهي كردند و به موقع

ايمان نياوردند.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 151

قرآن كريم در آيه ي نود و نهم سوره ي يونس به مطلوب نبودن ايمان اجباري اشاره مي كند و مي فرمايد:

99. وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّي يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ

و اگر (بر فرض) پروردگارت مي خواست، حتماً تمام كساني كه در روي زمين هستند، همگي آنان، ايمان مي آوردند؛ و آيا تو مردم را وا مي داري تا اين كه مؤمن شوند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد كه از ايمان نياوردن گروهي از مردم دل گير مباش كه اين لازمه ي اصل آزادي اراده و اختيار مردم است.

2. اين آيه بار ديگر اشاره كرده كه خدا انسان ها را آزاد آفريده و نمي خواهد آنان را بر دين و ايمان مجبور سازد و حتي پيامبر صلي الله عليه و آله را از اكراه كردن مردم برحذر مي دارد.

3. «اكراه» بدان معناست كه انسان شرايطي را فراهم آورد كه شخص ديگري با اراده ي خود و بدون رضايت قلبي، دست به كاري بزند يا چيزي را بپذيرد. اگر ايمان آوردن افراد نيز اين گونه باشد ارزشي ندارد؛ چراكه براساس آزادي، اراده ي شخصي و رضايت قلبي نيست. آري؛ ايمان و دين چيزي است كه از درون جان برمي خيزد و نمي توان آن را با اسلحه بر مردم تحميل كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا نمي خواهد مردم را به ايمان مجبور سازد، وگرنه همه ي مردم مؤمن مي شدند.

2. مردم را با اكراه مؤمن نسازيد كه ايمان آوردن از روي اكراه و اجبار، مطلوب نيست (بلكه ايمان آگاهانه و آزادانه ارزشمند است).

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 152

قرآن كريم در آيه ي صدم سوره ي يونس انسان هاي بي خرد را سرزنش مي كند و مي فرمايد:

100. وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَي الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ

و براي هيچ كس (ممكن) نيست كه جز با رخصت خدا ايمان آورد. و [خدا] بر كساني كه خردورزي نمي كنند، پليدي قرار مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با توجه به آيه ي قبل اشاره دارد كه نه جبرگرايي صحيح است و نه تفويض تمام اختيار به بشر قابل قبول است، بلكه راهي ميان آن دو صحيح است؛ يعني انسان آزاد و مختار است، اما به خود واگذار نشده است و نيازمند امداد الهي است.

2. اگر لطف الهي و ياري و هدايت او از طريق عقل و پيامبران نباشد، انسان توفيق ايمان آوردن پيدا نمي كند؛ پس در عين آزادي انسان، سرچشمه ي موهبت ها از ناحيه ي خداست.

3. افرادي كه تفكر و تعقّل نمي كنند، سرانجام گرفتار پليدي شك و ترديد و بينش نادرست مي شوند و توفيق ايمان پيدا نمي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. سرچشمه ي همه ي توفيقات ايماني به دست خداست.

2. هر كس اهل خردورزي نباشد، مشمول لطف خدا نمي شود و گرفتار پليدي مي شود.

3. خردورزي كنيد كه زمينه سازِ ايمان است.

4. بي ايماني نوعي پليدي و نشانه ي بي خردي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 153

قرآن كريم در آيه ي صد و يكم سوره ي يونس مردم را به نگرش در نشانه هاي الهي فرامي خواند و مي فرمايد:

101. قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ

(اي پيامبر) بگو: «بنگريد در آسمان ها و زمين چه چيزي است؟» و [اين نشانه ها و هشدارها براي گروهي كه (به خاطر لجاجت) ايمان نمي آورند، (چيزي از عذاب

را) دفع نمي كند!

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم جهان هستي با ستارگان درخشان و منظومه ها و كهكشان ها و نظام دقيق آن را نشانه اي از خداي يكتا معرفي مي كند كه هر كس بيش تر در اين ها بنگرد و مطالعه كند، با مبدء هستي آشناتر مي شود.

اين ساده ترين و بهترين و عمومي ترين راه خداشناسي است.

2. اين همه نشانه ها و هشدارها، «1» تنها براي كساني مفيد است كه آمادگي پذيرش حق را دارند، اما كساني كه آمادگي ندارند و لجاجت مي ورزند، هيچ يك از اين آيات و اخطارها برايشان مؤثر و مفيد نخواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد جهان هستي ژرف نگر باشيد تا نشانه هاي خدا شما را به ايمان رهنمون سازد.

2. نشانه ها و هشدارهاي الهي براي همگان كارساز نيست.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 154

قرآن كريم در آيه ي صد و دوم سوره ي يونس با يادآوري سرگذشت پيشينان، به تهديد كافران مي پردازد و مي فرمايد:

102. فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِنَ الْمُنتَظِرِينَ

و آيا (مشركان) جز همانند روزگاران كساني كه پيش از آنان در گذشتند، انتظار مي كشند؟! بگو: «پس منتظر باشيد كه من (هم) با شما از منتظرانم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به صورت پرسشي (: استفهام انكاري) مطرح شده است، اما لحني تهديدآميز و هشداردهنده دارد و مشركان و كافران عصر پيامبر صلي الله عليه و آله را از سرنوشت عذاب آلود اقوام گذشته مي ترساند. «1»

2. مشركان در انتظار شكست رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بودند و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز منتظر فرجام عذاب آلودي هم چون سرنوشت مستكبران پيشين براي آنان بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. تاريخ و

سرنوشت گذشتگان براي آيندگان عبرت آموز است.

2. مشركان منتظر سرنوشتي عذاب آلود، هم چون مستكبران گذشته، باشند.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 155

قرآن كريم در آيه ي صد و سوم سوره ي يونس به سنت الهي در مورد نجات مؤمنان اشاره كرده، مي فرمايد:

103. ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ حَقّاً عَلَيْنَا نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ

سپس فرستادگانمان و كساني را كه ايمان آوردند، نجات مي دهيم؛ همچنين بر ما حقّ است كه مؤمنان را نجات دهيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق اين قانون و سنت الهي را بيان مي كند كه خدا بر خويش اين حق را لازم كرده كه: «مؤمنان را نجات بخشد.»

2. از آن جا كه خدا مالك و خالق همه چيز و همه كس است، كسي بر او حقّي ندارد، اما گاهي بر اساس لطف و حكمتش، حقّي براي ديگران تعيين مي كند و اين همان وعده ها و سنت هاي الهي است كه در مورد افراد جاري مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. آينده ي روشن و نجات نهايي از آنِ مؤمنان است و اين وعده ي حتمي الهي است.

2. ايمان آوريد تا نجات يابيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهارم سوره ي يونس به قاطعيت پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

104. قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِيني فَلَا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَلكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

بگو: «اي مردم! اگر از دين من در شك هستيد، پس كساني را كه غير از خدا مي پرستيد، نمي پرستم؛ و ليكن خدايي را پرستش مي كنم كه (جان) شما را به طور كامل مي گيرد؛ و فرمان داده شده ام كه

از مؤمنان باشم.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 156

نكته ها و اشاره ها:

1. لحن آيه نشان مي دهد كه مشركان گاهي توهم مي كردند كه ممكن است پيامبر صلي الله عليه و آله نرمشي در اعتقادات خود نشان دهد و روش تساهل و تسامح را در پيش گيرد و با عقايد مشركان كنار آيد، ولي قرآن با قاطعيت به اين توهم پاسخ مي دهد كه جز اللّه معبودي نيست و سازشي هم در كار نخواهد بود.

2. در اين آيه از ميان صفات خدا بر مسئله ي قبض روح و «ميراندن» تأكيد شده است. شايد بدان سبب كه مسئله ي مرگ قابل شك و ترديد نيست و يا براي توجه دادن مشركان به مرگ و عذاب هاي پس از آن است و نوعي تهديد آنهاست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هرگونه تساهل و تسامح با مشركان ممنوع است.

2. شك ديگران سبب ترديد شما نشود.

3. با قاطعيت مواضع توحيدي خود را بيان كنيد و جبهه ي كفر را از خودتان نااميد سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجم سوره ي يونس به فطري بودن دين اسلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

105. وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

و (به من فرمان داده شده:) كه رويِ (وجود) خود را به دين حق گرايانه، راست دار؛ و هرگز از مشركان مباش!

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 157

نكته ها و اشاره ها:

1. «حَنيف» به معناي كسي است كه از انحراف به راستي مي گرايد؛ يعني از آيين هاي منحرف چشم مي پوشد و متوجه آيين مستقيم الهي مي شود.

آييني كه موافق فطرت است و به همين جهت مستقيم است.

2. حنيف بودن و مستقيم بودن دين اسلام، اشاره اي به فطري بودن توحيد دارد؛

چراكه انحراف چيزي است كه بر خلاف فطرت باشد «1» و شرك يكي از انحرافات است.

تو را پاك آفريد ايزد، ز خود شرمت نمي آيد كه روزي پاك بودستي، كنون آلوده داماني 3. روي سخن آيه با پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما مخاطب حقيقي آيه همه ي مسلمانان هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. دين اسلام بدون انحراف و موافق فطرت است (پس به آن بگراييد).

2. خود را با شرك آلوده نسازيد، بلكه حق گرا و توحيدگرا باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و ششم سوره ي يونس پرستش غير خدا را ستمكاري معرفي مي كند و مي فرمايد:

106. وَلَا تَدْعُ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ

و غير از خدا، چيزي را كه سودي به تو نمي رساند و زياني به تو نمي رساند، مخوان (و پرستش مكن؛) و اگر (چنين) كني، پس آنگاه در واقع تو از ستمكاران خواهي بود.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 158

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به يك دليل عقلي بر توحيد اشاره دارد و آن اين كه انسان يا براي به دست آوردن سود و يا براي دفع ضرر و خطر كار مي كند و خرد انسان اجازه نمي دهد كه او چيزهايي را بپرستد «1» كه نه هيچ گونه سود و زياني دارند و نه در سرنوشت او مؤثرند.

2. شرك ستم به خويشتن است، چون مشرك سرمايه هاي خود را هدر مي دهد؛ و ستم به جامعه ي بشري است، چون نوعي ارتجاع و انحراف بشريت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك نوعي ستمكاري (به خود و جامعه) است.

2. غيرخدا را نپرستيد كه شرك است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد

و هفتم سوره ي يونس به قدرت مطلق و تأثير گذار خدا در سود و زيان انسان اشاره كرده، مي فرمايد:

107. وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

و اگر خدا، (براي امتحان يا مجازات،) زياني به تو رساند، پس جز او هيچ برطرف كننده اي براي آن، نيست؛ و اگر نيكي براي تو اراده كند، پس هيچ برگرداننده اي براي بخشش او نيست؛ آن را به هر كس از بندگانش بخواهد (و شايسته بداند) مي رساند؛ و او بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 159

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند ظاهراً روي سخن آيه با پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما در حقيقت يك قانون كلي را بيان مي كند كه شامل همه ي انسان ها مي شود.

2. در اين آيه در مورد ناراحتي و زيان تعبير «إلّا هو» آمده است، اما در مورد نيكي ها نيامده است؛ زيرا خدا ناراحتي هاي انسان را برطرف مي كند، اما نيكي هايي را كه به انسان مي رسد برطرف نمي سازد مگر آن كه اعمال ما آن را تغيير دهد.

3. در اين آيه در مورد نيكي كردن به انسان ها تعبير «اراده ي خدا» به كار رفته، اما در مورد زيان رساندن به انسان ها تعبير «يَمسَسْك» به كار رفته است كه به معناي لمس و رساندن است.

از تفاوت اين تعبيرها روشن مي شود كه اراده و خواست اصلي خدا نيكي كردن به انسان است. «1»

4. نيكي ها و ناراحتي ها و زيان ها از طرف خداست؛ يعني همه ي اسباب و عوامل در نهايت به خدا مي رسد، هر چند انسان با اراده ي خود از آنها

استفاده مي كند و آنها را به دست مي آورد.

5. اراده ي خدا براي نيكي و زيان انسان بي حساب نيست، بلكه بر اساس حكمت الهي و شايستگي هاي انسان هاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. اراده و قدرت خدا مطلق است و چيزي مانع او نيست.

2. اراده ي خدا همراه با مهر و آمرزش است.

3. بر طرف شدن مشكلات را از خدا بخواهيد كه غير از او برطرف كننده اي نيست.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 160

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتم سوره ي يونس به سود هدايت و زيان گمراهي و مسئوليت رهبري اشاره مي كند و مي فرمايد:

108. قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِن رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَي فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ

بگو: «اي مردم! بيقين، حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده؛ و هر كس (در پرتو آن) راه يابد، پس فقط به سود خودش راه يافته است. و هر كس گمراه شود، پس فقط به زيان خود گمراه مي شود؛ و من حمايتگر شما نيستم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با اشاره به مسئله ي اختيار و آزادي اراده ي انسان تأكيد مي كند كه انسان مجبور نيست و مي تواند راه هدايت يا گمراهي را برگزيند.

2. پذيرش حق و هدايت يافتن به سود خود انسان است، همان گونه كه گمراهي و مخالفت با حق به زيان خود اوست؛ يعني برنامه هاي رهبران الهي براي تربيت و تكامل خود انسان است.

3. پيامبر صلي الله عليه و آله وكيل مردم نيست؛ يعني نه كسي را در پذيرش حق مجبور مي سازد و نه كسي را از مجازات الهي، در صورت مخالفت با حق، حفظ مي كند، بلكه او راه نمايي مي كند

و مردم راه خود را انتخاب مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. سود و زيانِ هدايت و گمراهي، فقط به خود انسان مي رسد و خدا از اين ها بي نياز است.

2. وظيفه ي رهبر ديني، ارشاد و تبليغ است و او كسي را مجبور نمي سازد و نگهبان و وكيل كسي هم نيست.

3. قرآن و تعاليم پيامبر صلي الله عليه و آله حق است كه از طرف پروردگار (براي تربيت انسان) آمده است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 161

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي يونس وظايف پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را مشخص مي سازد و مي فرمايد:

109. وَاتَّبِعْ مَا يُوحَي إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّي يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ

و از آنچه به سوي تو وحي مي شود پيروي كن، و شكيبايي كن! تا (اين كه) خدا داوري كند، و او بهترين داوران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در حقيقت، پيروي از وحي، راه و برنامه را براي رهبر مشخص مي سازد و از انحرافات احتمالي جلوگيري مي كند و شكيبايي و صبر، تداوم راه را تضمين مي كند.

2. خدا بهترينِ حاكمان است، چون فرمان و حكم او طبق حق و عدالت است و وعده اش تخلّف نمي پذيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. وظايف رهبران الهي، پيروي از وحي و استقامت است.

2. برنامه ي الهي و استقامت و اميد به داوري خدا، لوازم رهبري جامعه است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 163

بخش دوم: سوره ي هود

اشاره

شناخت مباني دين

پيامبر شناسي

معاد شناسي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 165

اول: سيماي سوره ي هود

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان:

سوره ي مبارك هود، داراي 123 آيه، 1715 كلمه و 7513 حرف است.

نزول:

اين سوره پنجاه و يكمين سوره اي است كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده است (بعد از سوره ي يونس و قبل از سوره ي يوسف) و در ترتيب فعلي قرآن يازدهمين سوره به شمار مي آيد.

نام:

تنها نام اين سوره «هُود» است و به مناسبت داستان حضرت هود پيامبر عليه السلام كه در آيات 50 تا 60 اين سوره ذكر شده، بدين اسم ناميده شده است. نام هود در اين سوره پنج بار آمده است.

فضايل

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه هر كه اين سوره را بخواند، پاداشي به تعداد كساني كه به حضرت هود و ساير پيامبران ايمان آوردند و كساني كه آنان را انكار نمودند، خواهد داشت. «1»

تذكر اين نكته لازم است كه اين ثواب ها براي كساني است كه سوره ي هود را بخوانند و از دستورات آن پيروي كنند و آن را الگوي برنامه هاي زندگي خويش سازند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 166

ويژگي ها:

اين سوره به ترتيب نزول در قرآن جاي گرفته است؛ يعني اين سوره بعد از سوره ي يونس و قبل از سوره ي يوسف فرود آمده و در قرآن نيز همين گونه جاي گرفته است. از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه فرمود: سوره ي هود مرا پير كرد. «1» (اين سخن به خاطر آيه ي 112 آن گفته شده است).

اهداف

اهداف عمده ي اين سوره عبارت اند از:

الف) تبيين اصول و مباني دين؛

ب) بيان راستي و درستي دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله؛

ج) توجه به معاد و جهان پس از مرگ.

مطالب

در اين سوره مطالب زير به چشم مي خورد:

الف) عقايد:

1. استدلال كردن براي اصول و مباني دين؛

2. پاسخ به شبهاتي درباره ي دعوت اسلامي و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله؛

3. سخن از پاداش ها و كيفرهاي قيامت (در آيات 22- 23)؛

4. بحث اعجاز قرآن و دعوت به تحدّي و مبارزه طلبي با آوردن ده سوره مثل آن (در آيه ي 13).

ب) اخلاق:

1. دعوت به توبه (در آيه ي 3)؛

2. بيان ادب پيامبران الهي در گفتار كه الگويي براي همه ي بشريت است؛

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 167

3. ارتباط عقايد و اعمال انسان با يك ديگر و تأثير آن در سرنوشت انسان.

ج) احكام:

1. فرمان به نماز در صبح و شام (در آيه ي 114).

د) داستان ها:

1. داستان نوح عليه السلام و پيروزي او بر دشمنان (در آيات 25- 49)؛

2. سرگذشت هود عليه السلام و قوم او، يعني عاد (در آيات 50- 60)؛

3. داستان صالح عليه السلام (در آيات 60- 68)؛

4. داستان ابراهيم عليه السلام و فرشتگان (در آيات 69- 76)؛

5. داستان لوط عليه السلام (در آيات 77- 83)؛

6. داستان شعيب عليه السلام (در آيات 84- 94)؛

7. داستان موسي عليه السلام (در آيات 97- 109).

ه) مطالب فرعي:

1. بيان پيوستگي و هم بستگي آيات قرآن (در آيه ي 1)؛

2. بيان مطالبي درباره ي مبارزه با شرك، كفر و انحراف؛

3. تسلّي دادن به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در برابر مشكلات؛

4. دستور استقامت به پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان (در آيه ي 112)؛

5.

تهديدهاي شديد نسبت به دشمنان؛

6. بحث خلقت آسمان ها و زمين (در آيه ي 7)؛

7. بيان هدف خلقت، يعني رحمت الهي (در آيه ي 119).

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 169

دوم: محتواي سوره ي هود

كتابي استوار و هدفي توحيدي

خداي متعال در آيه ي اول سوره ي هود به بنيان استوار قرآن و وحدت توحيدي آن اشاره كرده، مي فرمايد:

1. الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ

الف، لام، را. (اين قرآن) كتابي است كه آياتش محكم شده است، سپس از نزد فرزانه اي آگاه تشريح شده است،

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران حروف مقطعه را رمزي بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله مي دانند، اما برخي ديگر معتقدند كه اين حروف اشاره به آن است كه قرآن از همين حروف معمولي تشكيل شده است. «1»

2. منظور از «احكام» در اين آيه ارتباط و پيوستگي اجزاي قرآن است، به طوري كه همگي به يك چيز واحد منتهي مي شوند.

و مقصود از «تفصيل»، جدا كردن اجزاي چيزي است كه به هم ديگر متصل است، كه در اين جا منظور آيات به ظاهر متفرق قرآن است. «2»

3. قرآن با وجود آيات و سوره هاي متعدد آن، هدفي واحد دارد كه همان توحيد است؛ يعني تمام معارف قرآن به توحيد بازمي گردد و اگر عقيده به توحيد را بشكافيم و تحليل كنيم، همين معارف، عقايد، اخلاقيات و اصول و فروع ديني از آن به دست مي آيد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 170

4. محكم و پيوسته بودن قرآن در اين امور تبلور يافته است:

الف) تناقض در آن نيست؛

ب) روح توحيد بر تمام مطالبش حاكم است؛

ج) تغيير و تحريف و ترديد در آن راه ندارد؛

د) كتابي علمي است و بر مبناي

حدس و فرض بنا نشده است؛ پس با پيشرفت علوم بشري، متزلزل نمي شود، بلكه اسرار آن بيش تر كشف مي شود. «1»

5. در پايان اين آيه دو صفت «حكيم» و «خَبير» بيان شده است و اين اشاره به آن است كه خدا حكيم و فرزانه است، پس قرآن او محكم و استوار است؛ و خدا خبير و داناست، پس نيازهاي بشر را مي داند و در قرآن تشريح كرده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن هم محكم و استوار است و هم روشن و واضح (از آن بهرمند شويد).

2. قرآن را يك واحد به هم پيوسته به شماريد (كه تنها هدف آن توحيد است و با توجه به اين وحدت، آيات آن را تفسير كنيد).

***

خداي متعال در آيه ي دوم سوره ي هود هدف قرآن و وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله را ترسيم مي كند و مي فرمايد:

2. أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُم مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ

كه: جز خدا را نپرستيد! درحقيقت من از سوي او براي شما هشدارگر و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 171

بشارتگرم؛

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در حقيقت تفسير آيه ي قبل است. در آيه قبل به پيوستگي و وحدت هدف قرآن اشاره شد و اين آيه توحيد را هدف واحد قرآن معرفي مي كند «1» كه هم چون روحي در تمام آيات قرآن جاري است.

2. توحيد و يكتاپرستي، كه هدف قرآن است، سر لوحه ي دعوت همه ي پيامبران نيز هست و از همين جاست كه همه ي كتاب هاي آسماني و پيامبران در جبهه اي واحد قرار مي گيرند و هم ديگر را تأييد مي كنند.

3. پيامبران در راستاي دعوت به توحيد دو وظيفه ي عمده دارند:

الف) هشدار دادن به مردم و بيدار ساختن

آنان از خواب غفلت و جلوگيري از سقوط آنان در جهنّم.

ب) مژده دادن مردم به خشنودي خدا و نعمت هاي بهشتي.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف قرآن، توحيد و دعوت به يكتاپرستي است.

2. وظيفه ي رهبران الهي و مبلغان ديني هشدارگري و مژده رساني در راستاي توحيد است.

***

خداي متعال در آيه ي سوم سوره ي هود به هدف ديگر قرآن اشاره كرده و با هشدار به مخالفان مي فرمايد:

3. وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَتاعاً حَسَناً إِلَي أَجَلٍ مُسَمّيً وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ

و اين كه: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ سپس به سوي او بازگرديد؛ تا شما را از بهره نيكويي تا سرآمد معيّني، برخوردار سازد؛ و به هر

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 172

صاحب فضيلتي، (به مقدار) فضيلتش بدهد. و اگر روي برتابيد، پس در حقيقت من از عذاب روزي بزرگ بر شما مي ترسم!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه نيز در حقيقت تفسيري براي آيه ي اول اين سوره است؛ يعني آيه ي اول به پيوستگي و وحدت هدف قرآن اشاره كرد؛ آيه ي دوم اين هدف را توحيد معرفي كرد، و اين آيه مردم را به بازگشت به مدار توحيد فرا خواند. «1»

2. مقصود از «بهره و كالاي نيكو» زندگي دل نشين و نيكوست. زندگي آن گاه نيكوست كه انسان را به سعادت ممكن، يعني نعمت و امنيت و رفاه و عزّت و شرافت برساند.

3. مقصود از دادن فضيلت هر كس به او، آن است كه هر انساني كه داراي صفات و اعمال نيك بيش تري است، در برابر آن پاداش زيادتري مي گيرد و حق او از بين نمي رود. «2»

4. در اين آيه استغفار

و توبه با هم آمده است و منظور از استغفار، ترك بت پرستي و طلب آمرزش است و منظور از توبه ايمان آوردن به خداست «3».

5. انسان نخست بايد طلب آمرزش كند و از گناهان پاك گردد، سپس آماده ي بازگشت و پرواز به سوي خدا شود.

6. استغفار و توبه عاملي براي بهره مند شدن انسان از نعمت هاي نيكوي دنيوي است.

7. توبه كردن از شرك، واجب است و ترك آن از گناهان كبيره است كه عذاب به دنبال دارد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 173

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از اهداف قرآن فراخواندن مردم به توبه و بازگشت به مدار توحيد است.

2. استغفار و توبه، زندگي نيكوي انسان را تا آخر عمر بيمه مي كند.

3. هر كس فضيلت بيش تري كسب كند، لطف و پاداش بيش تري دريافت خواهد كرد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي هود به معاد و قدرت الهي اشاره كرده، مي فرمايد:

4. إِلَي اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

بازگشت شما فقط به سوي خداست؛ و او بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به معاد و قدرت مطلق الهي اشاره كرده است؛ يعني اگر به قدرت الهي توجه كنيد، امكان معاد را متوجه مي شويد و آن را جدّي مي گيريد و انكار نمي كنيد.

2. اين آيه در حقيقت بيان مي كند كه چرا پيامبر صلي الله عليه و آله براي مخالفان در روز رستاخيز بيمناك است؛ يعني اشاره دارد كه همه ي شما به سوي خدا بازمي گرديد و به حساب كارهاي شما رسيدگي خواهد شد؛ پس، از مخالفت خدا بترسيد و توبه كنيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بازگشت شما تنها به سوي خداست (پس براي حضور در رستاخيز آماده شويد).

2. به

قدرت الهي توجه كنيد تا امكان معاد براي شما روشن شود (و آن را جدي بگيريد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 174

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي هود به روي گرداني و مخفي كاري مشركان و آگاهي همه جانبه ي الهي اشاره كرده، مي فرمايد:

5. أَلَا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخفُوا مِنْهُ أَلَّا حِينَ يَستَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

آگاه باشيد، كه آن (مشرك) ان سينه هايشان را نزديك هم قرار مي دهند، تا (رازشان را) از آن (پيامبر) پنهان دارند؛ آگاه باشيد، آنگاه كه لباس هايشان را بر سر مي كشند، (خدا) آنچه را پنهان مي كنند و آنچه را آشكار مي سازند، مي داند؛ [چرا] كه او، به (اسرار) درون سينه ها داناست.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از مشركان هنگامي كه از برابر پيامبر صلي الله عليه و آله مي گذشتند، سر خود را به زير افكنده و حتي آن را با لباس خويش مي پوشاندند تا پيامبر آنها را نبيند. آيه ي فوق فرود آمد و به آگاه بودن خدا از حال آنان اشاره كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه ممكن است اشاره به هرگونه مخفي كاري و روي گرداني ظاهري و باطني دشمنان پيامبر صلي الله عليه و آله باشد كه در هنگام گفت و گو يا حركت،

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 175

سر خود را به زير مي انداختند و به هم ديگر نزديك مي شدند «1» و حتي لباس ها را بر سر مي كشيدند تا خودشان و سخنانشان و كينه اي را كه در دل داشتند، مخفي كنند.

2. اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد كه نگران واكنش هاي منفي مخالفان نباشد كه همه زير نظر خدا هستند و به

مخالفان هشدار مي دهد كه مخفي كاري شان سودي ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان واكنش منفي نسبت به رهبران الهي نشان مي دهند و از دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله روي برمي تابند و مخفي كاري مي كنند.

2. مخالفان اسلام مخفي كاري نكنند كه خدا از همه ي چيزهاي مخفي و آشكار آگاه است.

***

رزق همگان بيمه شده

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي هود روزي همه ي جنبندگان زمين را بيمه مي كند و با اشاره به آگاهي خدا مي فرمايد:

6. وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَا عَلَي اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ

و هيچ جنبنده اي در زمين نيست، مگر [اين كه روزيش بر خداست؛ و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 176

قرارگاه ثابت او و ناپايدارش را مي داند؛ (زيرا) همه در كتاب روشن گر (علم خدا ثبت) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «رِزْق» به معناي بخشش مستمر است و به روزي جنبندگان «1» كه عطاي مستمر الهي است، رزق گفته مي شود.

البته رزق هم شامل بخشش هاي مادي مي شود و هم معنوي؛ يعني همان طور كه شامل غذا مي شود، شامل علم و معنويت و شهادت نيز مي شود.

2. «كتاب مُبين» به معناي نوشته ي روشن و روشن گر است. اين تعبير به علم وسيع الهي اشاره دارد؛ يعني نام و محل همه ي جنبندگان در علم الهي ثبت است و روزي كسي از قلم نمي افتد، پس كسي نبايد نگران باشد كه نامش از قلم بيفتد.

جمله را رزّاق روزي مي دهد

قسمت هر يك به پيشش مي نهد (مولوي)

3. خدا به همه چيز آگاه است و دليل اين مطلب آن است كه به همه ي موجودات زمين روزي مي دهد و محل استقرار و محل نقل و انتقال آنها را مي داند. «2» او

به همه ي جنبندگان از حيوانات قعر درياها تا موجودات ذره بيني و انسان ها و حيوانات خشكي و پرندگان روزي مي دهد و كسي را از قلم نمي اندازد.

4. مقصود از اين كه مي فرمايد: «روزي همه ي جنبندگان زمين بر خداست.»، آن نيست كه انسان ها براي تهيه ي معاش خود تلاش نكنند و به

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 177

سستي و تنبلي روي آورند و يا فرصتي به استثمارگران بدهند تا فقر مردم را توجيه كنند، بلكه منظور آيه آن است كه رزق مردم به دست خدا ولي مشروط به تلاش مردم است؛ و از اين روست كه مي بينيم پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام نيز كار مي كردند تا محتاج ديگران نباشند. «1»

5. اين آيه در حقيقت ترمزي بر دنياپرستي و حرص گروهي است كه براي به دست آوردن ثروت دست به هر ستم و گناهي مي آلايند، به گمان اين كه اگر چنين نكنند رزق آنها نمي رسد.

اين آيه و احاديث اسلامي به آنان هشدار مي دهد كه از طريق نامعقول و نامشروع و غير قانوني براي تأمين زندگي اقدام نكنند و مطمئن باشند كه خدا نيازمندي همگان را تأمين مي كند.

تشنه مي نالد كه: اي آب گوار

آب هم نالد كه كو آن آب خوار؟ (مولوي)

6. روايت شده كه امام علي عليه السلام در نامه اي خطاب بر فرزندش امام حسن عليه السلام مي فرمايد:

اي فرزندم! بدان كه روزي دو گونه است: يك نوع روزي اي كه تو بايد به جست و جوي آنها برخيزي و نوع دوم روزي اي كه در جست و جوي تو است. «2»

آن چنان كه عاشقي بر رزق زار

هست عاشق رزق هم بر رزق خوار (مولوي)

آري

برخي روزي ها مثل آفتاب، هوا، باران و هدايت هاي الهي و فطري، بدون كوشش به سراغ ما مي آيند كه اگر آنها را با تلاش خود حفظ نكنيم، از دست مي روند و يا بي اثر مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 178

آموزه ها و پيام ها:

1. رزق خود را به دست خدا بدانيد (و در برابر ديگران تن به ذلت ندهيد و نترسيد و حرص نورزيد).

2. همه چيز شما ثبت است و خدا بدانها آگاه است (پس نگران نباشيد و مراقب كردار خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي هود به هدف آفرينش جهان و بهانه جويي كافران در برابر معاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَي الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ

و او كسي است كه آسمان ها و زمين را در شش روز [و دوره آفريد؛ و تخت (جهانداري و تدبير هستي) او بر آب بود؛ تا شما را بيازمايد كه كدامين شما نيكوكارتر است. و اگر بگويي: «در حقيقت شما بعد از مرگ، برانگيخته مي شويد.» حتماً كساني كه كفر ورزيدند مي گويند: «اين، جز سحري آشكار نيست!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از آفرينش جهان در «شش روز»، همان شش دوره (طولاني يا كوتاه) است؛ چراكه هنگام آفرينش، روز معمولي بيست و چهار ساعتي وجود نداشت و خورشيد و زمين نبود. «1»

2. خدا با اين كه قادر بود، جهان را در يك لحظه بيافريند، آن را در شش دوره آفريد، تا هر زمان چهره ي تازه اي پيدا كند و قدرت و عظمت پروردگار را بنماياند.

تفسير

قرآن مهر جلد نهم، ص: 179

3. «عَرْش» در اصل به معناي سقف يا چيز سقف دار است و به تخت هاي بلند پادشاهان هم عرش گفته مي شود. اين واژه بعداً به معناي قدرت به كار رفت. «1»

گاهي هم به معناي مجموعه ي جهان هستي به كار مي رود كه قدرت خدا همه ي آن را فرا گرفته است.

4. «ماء» به معناي آب است اما به هر چيز مايع هم «ماء» گفته مي شود؛ مانند فلزات مايع و امثال آن.

در آغاز آفرينش، جهان به صورت مواد مذاب بود و جهان هستي و پايه ي تخت قدرت خدا بر ماده ي عظيم آب گونه اي قرار داشت.

سپس در مراحل بعدي، با حركات و انفجارات عظيم، سيارات و ستارگان شكل گرفت. «2»

5. اين آيه، هدف خلقت را آزمايش انسان ها معرفي كرده است. البته آزمايش الهي براي كشف حال و پي بردن به وضع دروني و فكري و علمي افراد نيست، بلكه به معناي پرورش و تربيت انسان هاست.

6. آيه ارزش هر انساني را به نيكو بودن عمل او مي داند؛ يعني به جاي تأكيد بر كثرت و كميّت، بر كيفيت عمل تأكيد دارد.

7. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

خدا كثرت عمل نمي خواهد بلكه درستي عمل شما را مي خواهد و درستي عمل به آن است كه با خشوع در برابر خدا و نيّت پاك توأم باشد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 180

8. در اين آيه، پس از بيان هدف آفرينش، به معاد اشاره شده است؛ چرا كه اين دو با هم پيوند دارند؛ يعني آفرينش جهان هدفش تكامل انسان هاست و تكامل انسان به خاطر آماده شدن براي جهان متكامل تر است؛ و به عبارت

ديگر، معاد، خود هدف آفرينش جهان است.

9. جمله ي آخر آيه، يا اشاره به سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله است، يعني كافران مي گويند: اين ادعاي تو در باره ي معاد، سحري آشكار (و سخني بي اساس) است. «1»

و يا اشاره به قرآن است، يعني كافران مي گويند: اين قرآن سحري آشكار است. «2»

اما احتمال اول با سياق آيه، كه سخن از معاد مي گويد، سازگارتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف آفرينش جهان، آزمايش انسان ها بوده است (پس بكوشيد در اين آزمايش موفق شويد).

2. كيفيت عمل مهم تر از كميّت آن است (پس به كيفيّت عمل بينديشيد).

3. منكران معاد دليلي نمي آورند، بلكه تهمت مي زنند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي هود به شوخي كردن كافران با حقايق و عذاب الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

8. وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَي أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 181

و اگر عذاب را تا مدّت معيّني از آنان به تأخير اندازيم، قطعاً مي گويند:

«چه چيزي آن را باز مي دارد؟!» آگاه باشيد! روزي كه (عذاب) به آنان برسد، از آنان باز گردانده نخواهد شد؛ و آنچه كه همواره آن را ريشخند مي كردند، آنان را فرو گيرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «امّت» در اصل به معناي منضم كردن چيزها به هم ديگر است و از اين رو به گروهي كه در زمان و مكان واحدي جمع مي شوند «امت» گفته مي شود.

اين واژه به معناي زمان نيز مي آيد كه در اين آيه به همين معناي وقت و زمان است. «1»

2. در احاديث متعددي حكايت شده كه مقصود از «امت مَعدُودة»، نفرات كم ياران

مهدي عليه السلام است؛ يعني عذاب بدكاران را به عهده ي ياران مهدي عليه السلام گذاشته ايم. «2»

البته اين روايات اشاره به باطن آيه است كه يك قانون كلي در مورد ستمكاران را بيان مي كند.

3. كافران حقايق هستي و عذاب الهي را مسخره مي كنند و تهديدهاي تكان دهنده ي مردان حق را به شوخي مي گيرند و با آتش بازي مي كنند.

4. عذاب هاي خدا زمان بندي دارد و تأخير آن، به معناي برداشته شدن عذاب و رها كردن ستمكاران كافركيش نيست، بلكه گاهي خدا (بر اساس مصلحت يا لطفي) عذاب افراد را به تأخير مي اندازد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 182

آموزه ها و پيام ها:

1. تأخير عذاب را به شوخي نگيريد كه مجازات الهي حتماً خواهد آمد.

2. خدا پاسخ كوبنده اي به مسخره كنندگان عذاب مي دهد.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي هود به انسان هاي كم ظرفيت و صفات آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

9. وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ

و اگر از جانب خويش، رحمتي به انسان بچشانيم، سپس آن را از او بر گيريم، قطعاً او بسيار نا اميد [و] ناسپاس خواهد شد!

نكته ها و اشاره ها:

1. «انسان» در اين آيه به معناي همه ي انسان ها نيست، بلكه به افراد تربيت نايافته و بي ارزش اشاره دارد «1» كه ظرفيت كافي براي تحمّل مشكلات و آزمايش هاي الهي را ندارند و زود نااميد مي شوند و ناسپاسي مي كنند.

2. انسان ها از آن جا كه حكمت الهي و مصالح خود را نمي دانند، زود قضاوت مي كنند و مأيوس مي شوند يا كفر مي ورزند، ولي اگر بدانند كه همه ي نعمت ها به دست خداست و دادن هر نعمتي نشانه ي لطف و گرفتن هر نعمتي نشانه ي خشم خدا نيست، به

فضل خدا اميدوار و نسبت به كم و زياد نعمتش سپاس گزار مي شوند.

3. در اين آيه از نعمت هاي الهي با واژه ي «رحمت» ياد شده است. اين اشاره به آن است كه نعمت هاي الهي نوعي تفضُّل و رحمت خداست و اگر بنا بود طبق استحقاق افراد به آنان چيزي دهند، نعمت كمي شامل آنان مي شد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 183

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي انسان ها كم ظرفيت و ناسپاس اند.

2. در اثر از دست دادن نعمت، ناسپاس و نااميد نشويد.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي هود بار ديگر به انسان هاي كم ظرفيت و صفات آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

10. وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ

و اگر بعد از زيان (و ناراحتي) كه به او رسيده، نعمت هايي به او بچشانيم، قطعاً مي گويد: «بدي ها از من (كنار) رفت!» در حالي كه او حتماً شادمان [و] فخر فروش است؛

نكته ها و اشاره ها:

1. ممكن است مقصود از «سَيئات» در اين آيه، همان ناراحتي ها و گرفتاري هاي دنيوي باشد كه برطرف شده است و يا گناهان باشد كه مشكلات و ناراحتي هاي انسان كفّاره ي آنها به شمار مي آيد. «1»

البته اين احتمال نيز هست كه مقصود رفع همه ي بدي هاي مادي و معنوي باشد.

2. در اين آيه و آيه ي قبل چهار صفت براي انسان هاي كم ظرفيت بيان شده كه معيار شناسايي اين افراد است:

الف) هنگام از دست دادن نعمت ها به شدت نااميد مي شوند.

ب) هنگام از دست دادن نعمت ها بسيار ناسپاس مي شوند.

ج) هنگام به دست آوردن نعمت ها بسيار خوشحال و ذوق زده مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 184

د) هنگام به دست آوردن نعمت ها بسيار فخرفروش و خودبرتربين مي شوند.

3. تعبير اين آيه

و آيه ي قبل «أذَقنا» است؛ يعني نعمت را به آنان «مي چشانيم». بدين معنا كه برخي آن قدر كم ظرفيت اند كه اگر مختصر نعمتي به آنان داده شود، خود را گم مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان هاي كم ظرفيت با چشيدن نعمتي به تحليل غلط مي افتند و همه ي بدي ها را تمام شده مي پندارند.

2. كم ظرفيت نباشيد و با چشيدن نعمتي، بسيار شادمان و فخر فروش نشويد.

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي هود به انسان هاي پرظرفيت و نيكوكار اشاره كرده، مي فرمايد:

11. إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِكَ لَهُم مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ

مگر كساني كه شكيبايي كردند و [كارهاي شايسته انجام دادند؛ آنان برايشان آمرزش و پاداشي بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل صفات انسان هاي كم ظرفيت بيان شد، ولي عنوان «انسان» به صورت كلي آمد و در اين آيه موارد استثناي آن بيان شده است.

انسان هاي شايسته كردار و شكيبا، پرظرفيت هستند و هنگام از دست دادن نعمت ها مأيوس و ناسپاس نمي شوند و وقتي از نعمتي برخوردار مي گردند مغرور نمي شوند.

2. اعمال نيك و صبر دو اثر دارد: يكي شست و شوي گناهان و ديگري پاداش بزرگ الهي كه نصيب انسان مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 185

آموزه ها و پيام ها:

1. شكيبايي و شايسته كرداري، انسان را پرظرفيت مي سازد.

2. اگر آمرزش و پاداش بزرگ الهي را مي طلبيد صبور و نيك كردار باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي هود به بهانه جويي هاي كافران و مشكلات پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

12. فَلَعَلَّكَ تَارِكُ بَعْضَ مَا يُوحَي إِلَيْكَ وَضَائِقُ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذيرٌ وَاللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ وَكِيلٌ

و شايد

تو، به خاطر اين كه (كافران) مي گويند: «چرا هيچ گنجي بر او فرود نيامده يا فرشته اي همراه او نيامده است؟!» برخي چيزهايي را كه به سوي تو وحي مي شود، ترك كني و سينه ات به خاطر آن تنگ شود! (نگران مباش و وحي را ابلاغ كن، چراكه) تو فقط هشدارگري؛ و خدا بر هر چيزي كارساز است.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از سران كافران مكه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و گفتند: اگر راست مي گويي كه پيامبر خدا هستي، كوه هاي مكه را براي ما طلا كن و يا فرشتگاني بياور كه نبوت تو را گواهي كنند. آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد.

برخي نيز حكايت كرده اند كه اين آيه به مناسبت دعاي پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد برادري و وصي شدن علي عليه السلام و استجابت آن فرود آمده كه مشركان بهانه جويي كردند كه چرا پيامبر نخواسته كه فرشته اي يا گنجي براي او بفرستد. «1»

البته بعيد نيست كه اين وقايع قسمت هايي از يك واقعه بوده باشد و يا

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 186

اين آيه به مناسبت هاي متعددي فرود آمده باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. درخواست هاي مشركان نوعي بهانه جويي و لجاجت بود نه درخواست واقعي معجزه براي پي بردن به حق. آنان اگر معجزه اي هم واقع مي شد تسليم نمي شدند. اين مطلب از آيات مشابه اين آيه نيز استفاده مي شود. «1»

2. واژه ي «لَعلَّ» معمولًا براي اظهار اميدواري براي انجام چيزي مي آيد، ولي معناي التزامي آن در اين جا «منع» از كاري است؛ يعني مي فرمايد: شايد تو برخي از وحي را ترك كني (ولي تو چنين كاري نمي كني و نبايد بكني).

3. پيامبر اسلام صلي

الله عليه و آله معصوم بود و از وحي پيروي مي كرد و همه ي آن را به مردم ابلاغ مي كرد، ولي گاهي زمان ابلاغ وحي وسيع بود و پيامبر صلي الله عليه و آله به خاطر ملاحظات عمومي، ابلاغ آن را به تأخير مي انداخت، همان طور كه در واقعه ي غدير اتفاق افتاد. «2»

آيه ي فوق پيامبر را از نظر رواني تقويت مي كند تا در برابر بهانه جويي مشركان وحشتي به خود راه ندهد و آيات وحي را سريعاً ابلاغ كند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي در ابلاغ پيام الهي قاطع باشند و ملاحظه ي بهانه جويان را نكنند.

2. كافران، با بهانه جويي، رهبران الهي را اذيت مي كنند (پس آماده باشيد).

3. رهبران الهي و مبلغان ديني وظيفه ي خود را انجام دهند، كه خدا خود كارساز است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 187

مبارزه طلبي و همانند خواهي دليل اعجاز آن

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي هود مخالفان را به آوردن سوري همانند قرآن فرامي خواند و مي فرمايد:

13. أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

آيا مي گويند: «به دروغ آن (قرآن را به خدا) نسبت داده است؟!» بگو:

«اگر راستگوييد، پس شما هم ده سوره ساختگي، همانند اين (قرآن) بياوريد؛ و جز خدا، هر كسي را مي توانيد فرا خوانيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم معجزه ي جاويدان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه از نظر فصاحت و بلاغت، يعني شيريني و جذابيّت عبارات و رسايي مفاهيم و از جهت محتواي عالي و قوانين و اشاره به علومي كه از دست رس بشر آن زمان بيرون بود و از جهت خالي بودن از تناقض و خرافات معجزه است. «1»

2.

چهارده قرن است كه قرآن جهانيان را به مبارزه مي طلبد كه ده سوره مانند آن بياورند، ولي دشمنان عاجز مانده اند. آنان حاضر شدند جنگ ها و خسارت هاي مالي را تحمّل كنند، اما اقدامي در راه مبارزه با قرآن نكنند و اگر هم اقدامي كردند با شكست و خواري و ريشخند جهانيان رو به رو شدند.

3. قرآن كريم گاهي مخالفان را به آوردن مثل قرآن «2» و گاهي به آوردن ده سوره «3» و گاهي به آوردن يك سوره «4» فرا مي خواند.

اين تفاوت در تعبير يا به خاطر پايين آمدن از مرحله ي بالا به پايين تر و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 188

نشان دادن ناتواني بيش تر مخالفان است «1» و يا به خاطر آن است كه واژه ي قرآن به «تمام» يا «بعض» قرآن گفته مي شود و واژه ي سوره نيز به مجموعه اي از آيات قرآن گفته مي شود، هر چند يك سوره ي كامل نباشد. «2»

4. كافران اهل منطق و دليل نبودند و به پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت مي زدند كه قرآن ساخته ي اوست، در حالي كه خودشان نمي توانستند ده سوره بسازند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن معجزه ي جاويدان پيامبر صلي الله عليه و آله است كه كسي نمي تواند همانند آن را بياورد.

2. دشمنان اسلام را به هماوردي با قرآن فرا خوانيد (تا ناتواني آنان و حقّانيت قرآن آشكار شود).

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 189

هماوردطلبي قرآن و اعجاز آن

الف) مراحل هماوردطلبي قرآن:

يكي از نشانه هاي اعجاز قرآن همين همانندخواهي و مبارزه طلبي آن است كه در طي چهارده قرن، از بين همه ي بشريت هماوردطلبي كرده است.

بسياري از مخالفان قرآن عرب هاي غيرمسلمان بودند ولي نتوانستند كلامي همانند قرآن

بياورند و هر بار كه تلاش كردند با شكست و خواري رو به رو شدند.

1. اگر راست مي گويند، سخني همانند آن بياورند (طور، 34 و اسراء، 88).

2. اگر راست مي گوييد، شما ده سوره همانند آن بياوريد (هود، 13).

3. اگر راست مي گوييد، شما يك سوره همانند آن بياوريد (يونس، 38 و بقره، 23).

يادآوري: جالب آن است كه هماوردطلبي قرآن نسبت به همه ي قرآن، ده سوره و يك سوره است كه اگر كسي نتوانست مثل همه ي قرآن را بياورد، حداقل ده يا يك سوره مانند آن بياورد!

ب) ابعاد اعجاز قرآن:

قرآن كريم از جهات مختلف براي افراد عادي و متخصصان علوم معجزه است؛ يعني هر كسي مي تواند از جهت علمي و تخصصي خود به اعجاز قرآن پي ببرد. اديبان از ادبيات قرآن، فقيهان و حقوق دانان از قوانين عالي و كيهان شناسان از آيات علمي كيهان شناسي قرآن و ... به اعجاز آن پي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 190

مي برند. «1»

1. فصاحت و بلاغت قرآن (روشن بودن آيات و رسا بودن بي نظير بيان قرآن)؛

2. قوانين عالي قرآن؛

3. اعجاز علمي قرآن (كه در يك بحث مستقل ذيل آيه ي 10 سوره ي لقمان مطرح شد)؛

4. آهنگ و موسيقي روحاني قرآن؛

5. سبك و نظم خاص قرآن؛

6. معارف عالي الهي قرآن از يك فردِ درس نخوانده؛

7. برهان هاي عالي قرآن؛

8. خبرهاي غيبي از گذشته و آينده؛

9. استقامت بيان (و عدم اختلاف در آن)؛

10. ايجاد انقلاب اجتماعي. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 191

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي هود به شكست مخالفان در برابر قرآن و اثبات حقانيّت آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

14. فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنزِلَ بِعِلمِ اللَّهِ وَأَن لَا إِلهَ

إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُسْلِمُونَ

و اگر (دعوت) شما را نپذيرفتند، پس بدانيد كه (قرآن) با علم الهي فرود آمده؛ و اين كه هيچ معبودي جز او نيست. پس آيا شما تسليم مي شويد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران، مخاطب اين آيه را مسلمانان يا مخالفان و كافران دانسته اند؛ يعني اگر مخالفان دعوت شما مسلمانان را پاسخ ندادند، دليل حقانيت قرآن است؛ و يا اين كه اگر كافران ديگر دعوت مخالفان قرآن را پاسخ ندادند، دليل حقانيّت قرآن است. «1»

2. معجزه بودن قرآن دو نتيجه ي عقيدتي دارد:

الف) اثبات حقانيّت و الهي بودن قرآن؛ چرا كه هيچ بشري نمي تواند مثل آن را بياورد.

ب) اثبات وحدانيّت خدا؛ چرا كه اگر معبود ديگري وجود مي داشت، حتماً به مخالفان اسلام كمك مي كرد تا كتابي همانند قرآن بياورند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ناتواني مخالفان در همانندآوري براي قرآن، دليل الهي بودن قرآن است.

2. سرچشمه ي قرآن، علم بي پايان الهي است.

3. از اعجاز قرآن به توحيد ره نمون شويد و تسليم خدا گرديد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 192

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي هود به ثمرات كارهاي دنياطلبان اشاره كرده، مي فرمايد:

15. مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ

كساني كه زندگي پست (دنيا) و زيور آن را بخواهند، (نتيجه ي) اعمالشان را در اين (دنيا) به طور كامل به آنان مي دهيم؛ و به آنان در اين (دنيا) كم داده نخواهد شد؛

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به اين سنت و قانون الهي اشاره مي كند كه نتايج اعمال مثبت انسان از ميان نمي رود؛ اگر هدف آن زندگي مادي باشد، ثمره اش فقط در اين جهان است، اما اگر هدف آن خدا

باشد، ثمرات آن در دنيا و آخرت به انسان مي رسد. «1»

2. تعبير «زينت» در اين آيه بدين مطلب اشاره دارد كه بهره گيري معتدل از دنيا اشكالي ندارد، اما به دنبال زرق و برق دنيا رفتن را سرزنش مي كند؛ «2» چون انسان را از آخرت بازمي دارد.

3. تعبير «اراده» در اين آيه اشاره به آن دارد كه اگر كسي دنيا را هدف و مقصود خود قرار دهد، از معنويات و آخرت بازمي ماند؛ البته استفاده ي صحيح و طبيعي از دنيا اشكالي ندارد، چون دنيا مقدمه ي آخرت است.

4. اگر افرادي در دنيا كارهاي نيكي انجام دهند (هم چون ساختن بيمارستان و مدرسه و يا خدمات علمي و فني به بشريت) و هدف آنها رضاي خدا نباشد، باز هم خدا آنها را از ثمرات كارشان بهره مند مي كند و در دنيا آثار مادي و مفيد كار خود را مي بينند؛ مثلًا مورد تشويق مردم قرار مي گيرند و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 193

مشهور مي شوند؛ اما اين كارها در آخرت براي آنها فايده اي ندارد.

5. در اين آيه تأكيد شده كه ثمرات و پاداش كار دنياطلبان به صورت كامل در دنيا داده خواهد شد. «1» اين اشاره دارد كه آنان در آخرت چيزي از خدا طلب نخواهند داشت.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا پاداش دنياطلبان را در اين دنيا به صورت كامل مي دهد (ولي آنان از پاداش اخروي محروم مي شوند).

2. هدف و انگيزه ي انسان در كارها مهم است و براساس آن پاداش مي گيرد.

3. پاداش افراد را به طور كامل بدهيد (اگر چه انگيزه ي الهي نداشته باشند).

***

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي هود به نابودي اعمال دنياطلبان اشاره كرده، مي فرمايد:

16. أُولئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ

فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

آنان، كساني هستند كه در آخرت، برايشان، جز آتش نيست! و آنچه را در اين (دنيا) با زيركي ساختند تباه شد؛ و آنچه را همواره انجام مي دادند، باطل است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «حَبْط» تعبير جالبي است براي اعمالي كه ظاهراً مفيد و انساني است،

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 194

اما در باطن با نيّتي ناپاك همراه است. «1»

2. دنياطلبان كه با اهداف غير الهي كار مي كنند، در دنيا پاداش خود را دريافت مي كنند، پس در آخرت بهره اي نخواهند داشت و اعمالشان نابود مي گردد.

3. دنياطلبان چون براي خدا كاري نكرده اند و وظايف خود را انجام نداده اند، گرفتار آتش مي شوند.

4. واژه ي «باطل» در اين آيه ممكن است اشاره به آن باشد كه اعمالشان از آغاز باطل و بي اثر بوده است؛ و اين در آخرت كشف مي شود.

5. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه در روز رستاخيز پيروان من سه گروه مي شوند: گروه بااخلاص و گروه رياكار و گروهي كه به خاطر دنياطلبي خدا را پرستش كردند.

و در آن حال خدا به گروه دنياطلب مي گويد: به عزت و جلالم سوگند! بگو هدف تو از پرستش من چه بود؟

او در پاسخ مي گويد: دنيا.

و خدا مي گويد: بنابراين، آنچه اندوختي به حال تو سودي نمي دهد و به آن بازنمي گردي، او را به سوي آتش ببريد.

سرنوشت رياكاران نيز دوزخ است، اما افراد بااخلاص كه به خاطر خدا عبادت و كار كرده اند نجات مي يابند و روانه ي بهشت مي شوند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. دنيا را هدف خود قرار ندهيد كه در آخرت بهره اي نخواهيد داشت و اعمالتان

باطل خواهد شد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 195

2. فرجام دنيامداران دوزخ است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي هود به دو گروه مسلمانان راستين و كافران متفرق، و بي ايماني اكثر مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

17. أَفَمَن كَانَ عَلَي بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَي إِمَاماً وَرَحْمَةً أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّكَ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ

و آيا كسي كه از طرف پروردگارش بر دليلي روشن مي باشد، و گواهي، از جانب آن (خدا) از او پيروي مي كند، و (نيز) پيش از آن، كتاب موسي در حالي كه پيشوا و رحمت بود (گواه بر آن بود، همانند كسي است كه اينچنين نباشد)؟! آنان (كه جوياي حقيقتند) به او ايمان مي آورند؛ و هر كس از حزب هاي (مختلف) به او كفر ورزد، پس آتش وعده گاه اوست! پس از آن در ترديد مباش، [چرا] كه آن حق است [و] از جانب پروردگار توست؛ و ليكن بيش تر مردم ايمان نمي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن اين آيه را حداقل دو گونه تفسير كرده اند:

نخست آن كه مقصود اصلي، بيان حال پيامبر صلي الله عليه و آله است و به حال مؤمنان راستين كه به او ايمان مي آورند نيز اشاره شده است.

دوم آن كه هدف اصلي، بيان حال مؤمنان راستين است كه با دلايل روشن و شواهدي كه بر دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله آمده ايمان مي آورند. «1»

به نظر مي رسد كه آيه مطلبي كلي مي گويد كه پيامبر صلي الله عليه و آله مصداق روشن آن است، اما تفسير اول با

ظاهر تعبيرات آيه و احاديث مربوط به آن سازگارتر است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 196

2. مقصود از «بيّنه» يا دليل روشن در اين آيه، قرآن كريم است.

3. منظور از شاهد و گواه در اين آيه، مؤمنان راستين، هم چون علي عليه السلام هستند؛ «1» زيرا يكي از نشانه هاي حقانيّت يك مكتب، افراد باايمان، بااخلاص، فداكار و بادرايتي هستند كه تربيت كرده است و از اين روست كه مي توان گفت: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دو معجزه داشت: قرآن كريم و علي عليه السلام.

4. در احاديث متعددي از شيعه و اهل سنت حكايت شده كه مقصود از «شاهد» در اين آيه امام علي عليه السلام است. «2»

و در حديث ديگري از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه منظور از شاهد، امير المؤمنين و جانشينان او يكي پس از ديگري هستند. «3»

البته اين گونه احاديث به معناي انحصار آيه نيست، بلكه مصاديق كامل آيه را بيان مي كند و مفهوم آيه شامل مؤمنان راستين، هم چون ابوذر و سلمان مي شود.

5. در اين آيه فقط به تورات اشاره شده است؛ شايد بدان سبب است كه در محيط جزيرة العرب در هنگام ظهور پيامبر صلي الله عليه و آله بيش تر افكار يهوديان منتشر شده بود و مسيحيان در محيط دورتري بودند و يا اين كه صفات پيامبر صلي الله عليه و آله در تورات به صورت جامع تري آمده بود.

6. در اين آيه از تورات با عنوان «امام» ياد شده است؛ شايد بدان سبب كه

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 197

احكام شريعت موسي عليه السلام به صورت كامل در تورات آمده است.

7. با آن

كه پيامبر صلي الله عليه و آله مطالب وحي را به صورت شهودي دريافت مي كرد و در آن شك نمي كرد، اما در اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله گفته شد كه «هرگز در آنچه بر تو فرود آمد ترديدي به دل راه مده.» و اين روش قرآن است كه گاهي به پيامبر صلي الله عليه و آله خطاب مي كند، اما مقصودش عموم مسلمانان هستند. «1»

8. حقانيّت دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله از سه طريق به اثبات مي رسد:

الف) قرآن كه دليل روشن است.

ب) كتاب هاي آسماني پيشين كه نشانه هاي پيامبر صلي الله عليه و آله در آنهاست و به همين دليل برخي اهل كتاب در انتظار آمدن پيامبر اسلام بودند.

ج) مطالعه در وضع پيروان و حاميان راستين اسلام هم چون علي عليه السلام و فرزندان معصوم او.

9. در اين آيه آمده است كه بيش تر مردم ايمان نخواهند آورد. اين مطلب بار ديگر نشان مي دهد كه قرآن معيار حقانيّت را اكثريت مردم نمي داند، بلكه معيار حق يا باطل بودن، عقايد و نظرها و اعمال افراد است.

آموزه ها و پيام ها:

1. كساني را كه دليل و شاهد دارند، با كساني كه دليل ندارند برابر ندانيد.

2. معيار حقانيّت، دليل و شاهد است، نه كثرت افراد.

***

قرآن كريم در آيه ي هيجدهم سوره ي هود ستمكارترين مردم را معرفي و آنان را نفرين مي كند و مي فرمايد:

18. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَي عَلَي اللَّهِ كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَي رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَؤُلَاءِ الَّذِين كَذَبُوا عَلَي رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الظَّالِمِينَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 198

و چه كسي ستمكارتر است از كسي كه بر خدا دروغ بندد؟! آنان

(در رستاخيز) بر پروردگارشان عرضه مي شوند، و گواهان خواهند گفت:

«اينان، كساني هستند كه به پروردگارشان دروغ بستند؛ هان، لعنت خدا بر ستمكاران باد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در موارد متعددي تعبير «اظلَم» يعني ستمكارترين را به كار برده و گروه هاي مختلفي را با اين عنوان خوانده است كه ريشه ي انحراف همه ي آنها به شرك و تكذيب آيات الهي بازمي گردد كه بالاترين تهمت هاست. «1»

2. در نظر قرآن، بالاترين ظلم ها، دروغ بستن بر خداست كه نفي دعوت پيامبران راستين و نسبت دروغ به آنان دادن نيز در حقيقت تكذيب خداست.

3. مقصود از شاهدان در اين آيه، پيامبران يا فرشتگان يا مأموران ثبت اعمال هستند و در اين جا ممكن است مفهوم وسيع آيه شامل همه ي آنها بشود.

اما در آيات ديگر قرآن، از خدا، پيامبران، فرشتگان و اعضاي بدن، به عنوان شاهدان قيامت ياد شده است. «2»

4. «لعنت» به معناي دوري از رحمت خداست و در اين آيه ستمكاران مورد لعنت قرار گرفته اند، كه ظاهراً گوينده و درخواست كننده ي لعنت، همان شاهدان هستند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 199

آموزه ها و پيام ها:

1. دروغ بستن بر خدا، نوعي ظلم فرهنگي است.

2. در قيامت گواهان زيادي عليه انسان شهادت مي دهند (پس مواظب كردار خود باشيد).

3. عليه ستمكاران دروغ پرداز شعار دهيد و به آنان لعنت بفرستيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي هود سه ويژگي ستمكاران را بيان مي كند و مي فرمايد:

19. الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجاً وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ

(همان) كساني كه (مردم را) از راه خدا باز مي دارند، و مي خواهند آن [راه را منحرف سازند؛ و آنان همان منكران آخرتند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ستمكاران

با انواع وسايل و از طريق القاي شبهات و تهديد و تطميع، مردم را از راه خدا بازمي دارند.

2. ستمكاران با استفاده از تحريف، تفسير به رأي و مخفي ساختن حقايق، راه خدا را كژراهه جلوه مي دهند تا حق طلبان راه اصلي را پيدا نكنند و نتوانند به راه مستقيم الهي بروند.

3. ستمكاران نسبت به رستاخيز كفر مي ورزند و آن را منكر مي شوند و در حقيقت همين مطلب منشأ انحرافات ديگر آنها مي شود.

4. واژه ي «ظلم» هرگونه انحراف و تغيير موضع واقعي اشيا، اعمال، صفات

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 200

و عقايد را شامل مي شود و از اين رو ويژگي هاي سه گانه ي فوق، همگي در مفهوم ظلم جمع مي شود «1» و به خاطر همين است كه ستمكاران با اين ويژگي ها توصيف مي شوند.

5. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از ستمكاران در اين آيه، دشمنان آل محمد صلي الله عليه و آله هستند و حتي نام برخي سران آنان برده شده است كه مانع راه الهي امامت شدند و آن را منحرف كردند. «2»

روشن است كه اين گونه روايات برخي مصاديق آيه را در بستر تاريخ بيان مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بستن راه خدا يا كج نشان دادن آن نوعي ظلم است.

2. با راه خدا مبارزه نكنيد كه فرجامي كفرآميز دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي هود به چند ويژگي ديگر ستمكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

20. أُولئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ

آنان در زمين عاجز كننده (خدا) نبوده اند، و غير از خدا برايشان هيچ سرپرستي نبود. عذاب

براي آنان دو [يا چند] برابر مي شود! (زيرا) هرگز توان شنيدن (سخن حق را) نداشتند؛ و هرگز (حقيقت را) نمي ديدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به «چند برابر شدن عذاب ستمكاران» اشاره شده است؛ شايد بدان سبب كه هم خودشان گمراه و گناهكار بودند و هم ديگران را به اين

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 201

راه ها مي كشاندند، و بار گناهان آنان را نيز بدوش مي كشند و به خاطر آن ها عذاب مي شوند. «1»

2. در اين آيه آمده است كه ستمكاران توانايي شنيدن (سخن حق) را ندارند؛ يعني سخن حق آن قدر سنگين است كه گويي اصلًا توانايي شنيدن آن را ندارند.

به عبارت ديگر، آنان عملًا چشم و گوش خود را با لجاجت و كينه ورزي، از كار انداخته اند و حقايق را درك نمي كنند؛ البته روشن است كه اين كار از آنان سلب مسئوليت نمي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ستمكاري نكنيد كه ستمكاران نه مي توانند از عذاب الهي بگريزند و نه ياوري خواهند يافت.

2. ستمكاران (كافركيش كه با دروغ بستن به خدا ديگران را منحرف مي كنند) منتظر عذابي دو چندان باشند.

3. سخن حق را بشنويد و حقايق را ببينيد (وگرنه همين سبب گمراهي و ستمكاري و عذاب شما مي شود).

***

قرآن كريم در آيات بيست و يكم و بيست و دوم سوره ي هود به زيان كاري ستمكاران اشاره كرده، مي فرمايد:

21 و 22. أُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ* لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ

آنان كساني هستند كه به خودشان زيان رسانده اند، و آنچه را همواره (از معبودها به دروغ) مي ساختند، از (نظر) شان گم شد.* ناگزير در آخرت،

تفسير قرآن مهر جلد نهم،

ص: 202

تنها آنان (از همه) زيان كارترند!

نكته ها و اشاره ها:

1. خسارت هايي كه به انسان مي رسد، گاهي مربوط به مال و گاهي مربوط به فرزندان و بستگان است، اما مهم ترين خسارت، همان زيان روحي است كه انسان سرمايه ي وجودي اش را از كف بدهد و ورشكست شود، اما مسئوليت هاي آن را به دوش بكشد و گرفتار عذاب الهي شود؛ از اين جهت است كه ستمكاران در دنيا ضرر كرده و در آخرت هم از زيان كارترين مردم هستند.

2. در فرهنگ قرآن، دنيا بازاري است كه مردم فروشنده ي آن، و جان و مال و عمل انسان ها كالاي اين بازار است و انسان مي تواند كالاي خود را به قيمت بهشت به خدا بفروشد و سود كند و يا با قيمت ارزاني به ديگران بفروشد و زيان كار شود.

3. زيان حقيقي و بالاترين ضرر، زيان كاري در عمر و جان انسان است كه جبران ناپذير است.

4. گفتارهاي ناروا و معبودهاي دروغين جلوه اي ظاهري دارند و از آن جا كه حقيقتي در بر ندارند، گم و تباه مي شوند.

5. در مجموع پنج آيه ي 18 تا 22 سوره ي هود، يازده صفت و ويژگي براي ستمكاران دروغ پرداز بيان شد كه عبارت اند از: لعنت خدا بر آنان است، راه خدا را مي بندند، آن را كژراهه جلوه مي دهند، منكر سراي ديگر هستند، نمي توانند از كيفر الهي فرار كنند، ياوري نمي يابند، نمي توانند سخن حق را بشنوند و حقايق را ببينند، به خودشان ضرر زده اند، هرچه را بافته بودند محو گرديد و در رستاخيز زيان كارترين مردم هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ستمكاري نكنيد كه خودتان زيان مي بينيد.

2. شدت زيان كاري ستمكاران در رستاخيز روشن مي شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم،

ص: 203

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي هود به ويژگي هاي مؤمنان و پاداش آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

23. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَي رَبِّهِمْ أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

در حقيقت كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند و (با فروتني) به سوي پروردگارشان آرام يافتند، آنان اهل بهشت اند؛ در حالي كه آنان در آن جا ماندگارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه سه ويژگي ايمان، عمل شايسته و فروتني را براي انسان هاي سعادتمند بيان كرده است كه در برابر گروه ستمكاران زيان كار قرار دارند.

2. ثمره ي ايمان، عمل شايسته است و فروتني و تسليم در برابر خدا و اطمينان به وعده هاي او «1» از آثار ايمان و عمل صالح است؛ چراكه اعتقاد صحيح و عمل پاك سرچشمه ي اين صفات عالي در درون جان انسان مي شود.

3. قرآن كريم از روش مقايسه ي گروه هاي متضاد براي تربيت انسان ها استفاده مي كند. در اين آيات، ستمكاران دروغ پرداز را در برابر مؤمنان راستين قرار داد و زيان كاري آنان و پاداش هاي اينان را بيان كرد تا ره نمودي براي هدايت انسان هاي ديگر باشد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 204

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان هاي مؤمن، شايسته كردار، تسليم و فروتن اهل بهشت اند.

2. مؤمنان نيكوكردار با فروتني به سوي پروردگارتان برويد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي هود مؤمنان راستين و ستمكاران دروغ پرداز را با مثالي مناسب مقايسه مي كند و مي فرمايد:

24. مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَي وَالْأَصَمِّ وَالْبَصيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

مثال اين دو گروه [مؤمنان و ستمكاران ، همانند نابينا و ناشنوا، و بينا و شنواست؛ آيا (اين دو،) در مثال مساويند؟!

آيا (غافليد) و متذكّر نمي شويد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. تشبيه معقولات به محسوسات يكي از روش هاي بيان مطالب و ساده كردن آنها براي عموم مردم است. قرآن با استفاده از اين روش حقايق مهم و حساس را به روشني بيان كرده و براي تربيت انسان ها از روش مقايسه و پرسش هم استفاده كرده است.

2. در آيه ي بيستم سوره ي هود بيان شده است كه «ستمكاران دروغ پرداز و كافركيش، نمي توانند (سخن حق) را بشنوند و (حقايق) را ببينند.» و در آيه ي فوق آنان را به انسان هاي نابينا و ناشنوا تشبيه كرده كه نمي توانند حقايق اطراف خود را به خوبي درك كنند.

آري؛ ستمكاران در اثر تعصب و خودپرستي، چشم و گوش حقيقت بين خود را از دست داده اند و نمي توانند حقايق مربوط به ماوراي طبيعت و ايمان را درك كنند.

3. در اين آيه مؤمنان راستين به انسان هاي بينا و شنوا تشبيه شده اند كه با چشم و گوش باز، هر حركتي را مي بينند و هر صدايي را مي شنوند و حقايق

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 205

را درك مي كنند و راهي به سوي سعادت و جهان غيب مي گشايند.

4. مثال زدن به نابينايان و ناشنوايان به معناي توهين به اين افراد روشن دل و نيكوسرشت نيست. اين يك مثال عرفي است و چه بسا انسان هاي نابينايي كه چشم عقل و دل آنها به نور ايمان بينا مي شود، در حالي كه انسان هاي به ظاهر بينا و شنوا، حقايق را نمي بينند و نمي شنوند.

پس معيار برتري انسان ها بر هم ديگر داشتن چشم و گوش ظاهري نيست، بلكه درك حقايق و معرفت و ايمان و كردار نيك است.

آموزه ها و پيام ها:

1. ستمكاران هم چون نابينايان و ناشنوايان هستند و

مؤمنان هم چون انسان هاي بينا و شنوا كه حقايق را درك كرده اند.

2. از مثال هاي قرآن پند بگيريد و بيدار شويد.

***

سرگذشت نوح(ع)

قرآن كريم در آيات بيست و پنجم و بيست و ششم سوره ي هود به رسالت و برنامه هاي نوح پيامبر عليه السلام اشاره كرده، مي فرمايد:

25 و 26. وَلَقَدْ أَرْسْلْنَا نُوحاً إِلَي قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ* أَن لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ

و بيقين نوح را به سوي قومش فرستاديم (گفت): «در حقيقت من براي شما هشدارگري روشن گرم.* كه جز خدا را نپرستيد؛ [چرا] كه من از عذاب روزي دردناك بر شما مي ترسم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. حضرت نوح عليه السلام از پيامبران بزرگ خداست كه تاريخ زندگاني و مبارزات او در راه توحيد، در سوره هاي مختلف قرآن بيان شده است. «1» قيام

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 206

نوح در برابر مستكبران عصر خويش و فرجام عذاب آلود آنان، آموزه اي براي همه ي انسان هاست.

2. پيامبران الهي هشدار دهنده و مژده دهنده اند، اما در اين آيه و برخي آيات ديگر «1» بر «هشدار دادن» آنان تأكيد شده است؛ چرا كه ضربه هاي بيدار كننده ي انقلاب را بايد با اعلام خطر و هشدار شروع كرد و اصولًا انسان تا احساس خطر نكند، حركت نخواهد كرد.

3. هشدار پيامبران در مورد انحرافات فكري، مثل شرك و انحرافات عملي و گناهان و آلودگي هاي خودِ انسان است و از اين روست كه مردم را با عذاب الهي بيم مي دهند.

4. «مُبين» به معناي روشن و روشن گر است و اين تعبير در آيه ي فوق مي رساند كه پيام نوح عليه السلام، واضح و روشن گر بوده است.

5. از برنامه هاي همه ي پيامبران الهي

اين است كه مردم را به توحيد فرا مي خوانند و از شرك بازمي دارند «2». اين اساس همه ي برنامه هاست. اگر مردم همه ي بت هاي دروني و بيروني، هوس ها، دنياپرستي ها و خودخواهي ها را كنار بگذارند و جز خدا را نپرستند، زندگي بشريت سامان مي يابد.

6. از تعبير نوح عليه السلام كه مي فرمود: «من از روز دردناكي بر شما بيمناكم.»، «3» متوجه مي شويم كه پيامبران دل سوز و خيرخواه بشريّت اند و هشدار دادنشان به مردم به خاطر نجات آنهاست.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 207

آموزه ها و پيام ها:

1. وظيفه ي رهبران الهي و مبلغان ديني هشدارگري و روشن گري است.

2. هدف اصلي پيامبران فراخواندن به توحيد است.

3. رهبران الهي دل سوز انسان و خواهان نجات بشريت هستند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي هود به واكنش سران قوم نوح عليه السلام و ايرادهاي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَي لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ

و اشرافِ قومش كه كفر ورزيدند، گفتند: «تو را جز بشري هم چون خودمان نمي بينيم؛ و (نيز) مشاهده نمي كنيم، كه از تو پيروي كنند، جز كساني كه، آنان در ابتداي نظر، فرومايگان ما هستند. و براي شما هيچ فضيلتي نسبت به خودمان نمي بينيم، بلكه گمان مي كنيم كه شما دروغگوييد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «مَلَأ» به معناي افراد چشم پركن، يعني صاحبان زر و زور، اشراف، سران و ثروتمندان است كه در هر جامعه اي سرچشمه ي اصلي فساد و تباهي هستند و پرچم مخالفت با پيامبران را به دوش مي كشند.

2. «اراذِل» به معناي موجودات پست و حقير است.

اشراف، اين كلمه را به مستضعفاني مي گفتند كه به نوح عليه السلام گرويده بودند. پيامبران الهي هميشه حامي محرومان، فقرا و مستضعفان بودند و از اين رو آنان زودتر ايمان مي آوردند و مستكبران كه معيار شخصيت را زر و زور مي انگاشتند،

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 208

محرومان را اراذل مي خواندند. «1»

3. «بادِي الرأي» به معناي افراد ظاهربين و بي مطالعه است كه با يك نظر عاشق چيزي مي شوند و در اينجا اين كلمه را اشراف به جوانان پيرو نوح عليه السلام مي گفتند؛ چراكه آن جوانان تعصب ناروا نداشتند و پاك دلاني بودند كه حقايق را زود درك مي كردند و به نوح عليه السلام ايمان مي آوردند. «2»

4. از اين آيه يك مطلب جامعه شناختي استفاده مي شود كه در جوامع انساني معمولًا سران و اشراف و ثروتمندان مخالف راه پيامبران بودند و مستضعفان و محرومان حامي راه خدا مي شدند.

5. از آيه اين مطلب روان شناختي نيز استفاده مي شود كه معيار شخصيت در نظر گروه ها متفاوت است؛ از نظر مستكبران و اشراف، معيار شخصيت زر و زور است و هر كه محروم است پست و حقير است، اما از نظر دين، معيارِ شخصيت ايمان، تقوا، علم و مجاهدت است.

6. اشراف و سران قوم نوح مي پنداشتند كه پيامبر بايد از جنس فرشتگان باشد و از اين رو ادعاي نبوّت نوح را دروغ گويي مي پنداشتند، در حالي كه انسان دردهاي آدمي را بهتر درك مي كند و يك انسان معصوم مي تواند الگوي ديگران باشد، اما فرشتگان چنين نيستند.

7. كافران قوم نوح يك ايراد از نوح و يك اشكال از پيروان او و ايرادي نيز از هر دو گرفتند كه عبارت اند از:

الف) نوح كه انسان است،

چرا ادعاي نبوت مي كند!

ب) پيروان نوح انسان هاي حقير و جوانان ناآگاه هستند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 209

ج) نوح و پيروانش بر ما برتري ندارند.

در آيات بعدي پاسخ نوح عليه السلام به اين اشكالات خواهد آمد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اشراف و ثروتمندان، معمولًا خار راه رهبران الهي هستند.

2. اشراف خود را برتر مي بينند و با ديده ي حقارت به مؤمنان مي نگرند و به جاي استدلال گمانه زني مي كنند.

3. شيوه ي مخالفان رهبران الهي را بشناسيد (و از آنان پيروي نكنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي هود به پاسخ جامع و منطقي نوح عليه السلام به مخالفانش اشاره مي كند و مي فرمايد:

28. قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّي وآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ

(نوح) گفت: «اي قوم [من ! آيا به نظر شما اگر من بر دليل روشني از پروردگارم باشم، و از نزدش رحمتي به من داده باشد، و بر شما مخفي مانده باشد، آيا شما را بدان الزام كنيم، در حالي كه شما نسبت به آن ناخشنوديد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. شايد اين آيه به هر سه ايراد مخالفان نوح عليه السلام كه در آيه ي قبل مطرح شد پاسخ مي دهد:

الف) مخالفان مي گفتند: نوح كه انسان است چرا ادعاي نبوت مي كند؟

او در پاسخ مي گويد: من انسان هستم اما براي اثبات ادعاي نبوت دلايل و معجزه آورده ام.

ب) مخالفان مي گفتند: پيروان شما انسان هاي حقير و ناآگاه هستند.

او مي گويد: دلايلي از طرف پروردگار آورده ام كه بر شما پوشيده ماند ولي آنان درك كردند و ايمان آوردند، پس شما ناآگاه هستيد نه آنان.

ج) مخالفان مي گفتند: شما بر ما برتري نداريد.

تفسير

قرآن مهر جلد نهم، ص: 210

او مي گويد: كدام برتري از اين بالاتر كه خدا مرا مشمول رحمت خود ساخته است!

2. پاسخ نوح عليه السلام بسيار نرم بيان شده است؛ از طرفي به مخالفان خطاب مهرآميز مي كند و مي گويد: «اي قوم من!»

و از طرف ديگر، نمي گويد شما دلايل مرا نفهميديد يا در برابر نبوّت من لجوج هستيد، بلكه مي گويد: «دلايل و رحمت الهي بر شما مخفي مانده است.»

آموزه ها و پيام ها:

1. مقام نبوّت، رحمتي الهي است.

2. دعوت رهبران الهي و مبلغان ديني بايد همراه با دليل روشن باشد.

3. فهم و پذيرش دلايل ديني تحميلي نيست.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي هود پاسخ هاي ديگر نوح عليه السلام به مخالفانش را حكايت مي كند و با اشاره به مناعت طبع رهبران الهي و ناداني مخالفان آن ها مي فرمايد:

29. وَيَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُم عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُم مُلَاقُوا رَبِّهِمْ وَلكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ

و اي قوم [من ! از شما هيچ مالي بر اين (رسالت) نمي طلبم، پاداش من جز بر [عهده خدا نيست. و من، كساني را كه ايمان آورده اند، طرد نمي كنم؛ [چرا] كه آنان پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد؛ و ليكن من شما را گروهي مي بينم كه ناداني مي كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه پاسخي به بهانه جويي ها و ايرادهاي قوم نوح است كه در آيه ي 27 همين سوره بدانها اشاره شد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 211

2. يكي از ايرادهاي مخالفان به پيروان نوح آن بود كه آنان افرادي حقير، جوان و فقير هستند. نوح عليه السلام به آنان پاسخ مي دهد:

اولًا، من از شما مال و ثروتي براي

خود يا آنان نخواستم.

ثانياً، من كساني را كه به ملاقات پروردگار مي رسند بر شما نادانان ترجيح مي دهم و آنان را طرد نمي كنم.

3. آيه به خوبي نشان مي دهد كه پيامبران الهي در فكر ثروت اندوزي نبودند. اين معيار شناخت مدعيان دروغين از رهبران راستين الهي است.

مدعيان دروغ گو، معمولًا به دنبال اهداف مادي و ثروت اندوزي هستند و نمي توانند اين همه سختي را بدون پاداش مادي به جان بخرند و همين دليل حقانيّت نوح عليه السلام بود.

4. «جَهْل» گاهي در برابر علم و گاهي در برابر عقل به كار مي رود و در اين جا به معناي دوم است؛ يعني مخالفان نوح افرادي نادان هستند كه معيار فضيلت را گم كرده اند و آن را در ثروت، مقام و سن افراد جست و جو مي كنند و دليل ديگر ناداني آنها اين است كه گمان مي كنند پيامبر بايد فرشته باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بي توجهي پيامبران به ثروت اندوزي، يكي از نشانه هاي حقّانيّت آنان است.

2. رهبران الهي نبايد به خاطر جلب رضايت طبقه ي مرفّه، طبقه ي محروم باايمان را از خود برانند.

3. مخالفت با رهبران الهي نشانه ي ناداني است.

***

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي هود بار ديگر به پيامد طرد مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

30. وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

و اي قوم [من ! اگر آن (مؤمن) ان را طرد كنم، چه كسي مرا در برابر (مجازات) خدا ياري مي دهد؟ آيا (غافليد) و متذكّر نمي شويد؟

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 212

نكته ها و اشاره ها:

1. طرد انسان هاي مؤمن كار ساده اي نيست؛ زيرا اين افراد در دادگاه عدل الهي حاضر مي شوند و در آن جا هيچ كس نمي تواند طردكننده را

ياري كند و علاوه بر آن، در اين جهان نيز همين مؤمنان محروم هستند كه دين خدا را ياري مي كنند.

2. واژه ي «تذكّر» در مواردي به كار مي رود كه قبلًا انسان از طريق فطرت يا آموزش، با موضوعي آشنا باشد، سپس آن موضوع را به ياد آورد. «1»

قوم نوح نيز، در حقيقت، به فطرت خويش پشت كرده و ياد خدا و قيامت را فراموش كرده بودند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از خواب غفلت بيدار شويد.

2. اگر مؤمنان مستضعف را برانيد، بي ياور و گرفتار قهر الهي مي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي هود بار ديگر دفاع نوح پيامبر از مؤمنان محروم را بيان مي كند و مي فرمايد:

31. وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ

و به شما نمي گويم كه منابع الهي نزد من است؛ و (نيز) از (آنچه از حسّ) پوشيده آگاه نيستم، و نمي گويم كه من فرشته ام؛ و به كساني كه در نظر شما خوار مي آيند نمي گويم: خدا هيچ خيري به آنان نخواهد داد؛ خدا به آنچه در جان هايشان است، آگاه تر است؛ [چرا] كه من در اين صورت

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 213

قطعاً از ستمكارانم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه پاسخ ديگري به ايرادهاي مخالفان نوح است كه در آيه ي 27 همين سوره بيان شد. مخالفان گفتند: شما بر ما برتري نداريد. نوح پاسخ مي دهد: (من نمي گويم كه گنجينه هاي علم خدا نزد من است و من از غيبت آگاهم. اگر انتظار داريد من گنجينه هاي خدا و علم غيب او

را در اختيار داشته باشم، انتظاري بيهوده است و من امتيازي جز از طريق وحي ندارم).

مخالفان مي گفتند: تو بشري مثل ما هستي (پس چرا ادعاي نبوت مي كني؟)!

نوح در پاسخ مي گويد: من نمي گويم كه فرشته ام (بلكه انساني هستم كه بر من وحي مي شود). «1»

2. آگاهي از علم غيب دو گونه است:

الف) آگاهي مطلق و بدون قيد و شرط، كه اين مخصوص خداست.

ب) آگاهي محدود، يعني به اندازه اي كه خدا مصلحت مي بيند و در اختيار پيامبران و اولياي خود قرار دهد.

در اين آيه، علم غيب مطلق از پيامبران نفي شده است، اما در برخي ديگر از آيات، علم غيب محدود براي رسولان اثبات شده است. «2»

پس علم غيب بالذات و مطلق مخصوص خداست و ديگران هر چه دارند بالعرض و محدود و از ناحيه ي خداست.

3. در اين آيه بار ديگر اشاره شده كه اشراف و سرمايه داران قوم نوح، با چشم حقارت به ياران نوح مي نگريستند؛ چراكه معيار برتري را ثروت، مقام و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 214

سن مي دانستند، در حالي كه پيروان نوح جواناني انقلابي و فقير بودند.

در عصر پيامبر اسلام و جهان كنوني نيز طرف داران رهبران الهي، معمولًا جوانان پاك باخته اند كه مورد تهمت و اهانت مستكبران قرار مي گيرند.

در اديان الهي معيار برتري انسان ها علم، ايمان، فداكاري و پارسايي است.

4. اين آيه نشان مي دهد كه پيامبران الهي در مقام غُلو و بزرگ نمايي خود نبودند بلكه واقعيات را همان گونه كه بود بيان مي كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. سخنان غلوآميز در مورد رهبران الهي روا نيست و خودشان هم چنين ادعاهايي ندارند.

2. طرد مؤمنان فقير (و جوانان انقلابي) نوعي ستمكاري است.

3. در مورد اين كه خدا در آينده

چگونه با افراد رفتار مي كند، پيش داوري نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي هود به پاسخ توهين آميز مردم به نوح عليه السلام و تهاجم تبليغاتي آنان و درخواست عذاب اشاره كرده، مي فرمايد:

32. قَالُوا يَانُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

گفتند: «اي نوح! واقعاً با ما مجادله كردي و بر مجادله با ما افزودي! پس اگر از راستگوياني، آنچه را (از عذاب) به ما وعده مي دهي براي ما بياور.»

نكته ها و اشاره ها:

1. سخنان مخالفان نوح اشاره به آن بود كه به دلايل تو وقعي نمي نهيم و از تهديدهاي تو نمي ترسيم و بيش از اين حاضر نيستيم سخنان تو را بشنويم. آري؛ آنان با اعلام كفايت مذاكرات، خواستار عذاب الهي شدند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 215

اين روش سخن گفتن در برابر نوح عليه السلام، نوعي بي ادبي و توهين همراه با لجاجت و تعصب است كه از ناداني سرچشمه مي گيرد.

2. از اين آيه و سخنان نوح عليه السلام در آيات ديگر قرآن «1» استفاده مي شود كه او مدتي طولاني براي هدايت مردم كوشيد و از هر فرصتي براي ارشاد آنان استفاده كرده به طوري كه مخالفان اظهار خستگي مي كردند.

3. اشراف و مخالفان نوح عليه السلام دست به تهاجم تبليغاتي عليه نوح زدند و سخنان منطقي و پندهاي او را «جدال» و ستيز ناميدند «2» و به صورت كنايه آميزي او را دروغ گو خواندند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبران الهي در دعوت خود پايدار و پي گير هستند.

2. رهبران الهي و مبلغان ديني آماده ي تهاجم تبليغاتي مخالفان باشند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي هود به وعده ي مشروط عذاب و

ناتواني مخالفان اشاره كرده، مي فرمايد:

33. قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللَّهُ إِن شَاءَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ

(نوح) گفت: «تنها خدا، اگر بخواهد آن (عذاب) را براي شما مي آورد؛ در حالي كه شما عاجز كننده (خدا) نيستيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «مُعجزين» از ماده ي «اعجاز» و به معناي ناتوان ساختن ديگري است.

اين واژه گاهي در مورد مانع كار ديگري شدن و گاهي در مورد فرار از چنگال

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 216

ديگري به كار مي رود كه هر دو به معناي ناتوان ساختن طرف مقابل است.

آيه ي فوق مي تواند به هر كدام از اين معاني باشد. «1»

2. نوح عليه السلام با تعبير «اگر خدا بخواهد»، اشاره كرد كه عذاب الهي در اختيار من نيست و من تنها فرستاده و پيام آور او هستم و وعده هاي او را بيان مي كنم.

آموزه ها و پيام ها:

1. مجازات گمراهان به دست خداست.

2. عذاب الهي را درخواست نكنيد كه اگر فرا برسد گريزناپذير است.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي هود بار ديگر تأكيد مي كند كه همه ي كارها به دست خدا و فرجام انسان به سوي اوست و مي فرمايد:

34. وَلَا يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

اگر من بخواهم كه شما را نصيحت كنم، در صورتي كه خدا بخواهد شما را (به خاطر گناهانتان) گمراه سازد؛ نصيحت من سودي براي شما نخواهد داشت، [زيرا] او پروردگار شماست؛ و فقط به سوي او بازگردانده مي شويد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. گاهي «خدا مي خواهد انسان گمراه شود»؛ يعني گاهي انسان اعمالي انجام مي دهد كه نتيجه ي آن انحراف و گمراهي است؛ مثل اصرار بر گناه و لجاجت

با حق، كه پرده اي بر فكر انسان مي افكند، به طوري كه ديگر حقايق را نمي بيند و گمراه مي شود. اين آثار را خدا در اين اعمال گذاشته است و از

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 217

اين روست كه گمراه كردن به خدا نسبت داده مي شود، وگرنه اين اعمال با اختيار از خود انسان سر مي زند و جبري نيست. «1»

2. تعبير «هو ربُّكم» بيان كننده ي اين حقيقت است كه خدا پرورش دهنده و تربيت كننده ي شماست و كار مربّي آن است كه هر كس را طبق خواست و در جهت استعداد، افكار و اعمالش پرورش مي دهد؛ پس او دوست شماست و دشمني با شما ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدايت و نصيحت پذيري انسان هم به دست خداست.

2. فرجام شما به سوي خداست (پس مراقب اعمال خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي هود با دفاع از وحي و اشاره به خلافكاري مخالفان مي فرمايد:

35. أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِي ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ

آيا (مشركان) مي گويند: « (او) به دروغ آن را (به خدا) نسبت داده است.»؟! بگو: «اگر من آن را به دروغ نسبت دهم، پس (سزاي) خلافكاري ام تنها بر عهده من است؛ و [لي من نسبت به آنچه شما خلاف مي كنيد غير متعهدم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد اين آيه دو احتمال داده اند:

نخست آن كه اين آيه درباره ي خود نوح عليه السلام و از زبان اوست؛ زيرا آيات قبل و بعد آن نيز سخنان نوح عليه السلام است.

دوم آن كه اين آيه يك جمله ي معترضه است؛ يعني مطلبي است كه در

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 218

مورد پيامبر

اسلام صلي الله عليه و آله و از زبان او حكايت شده و مربوط به آيات قبل و بعد نيست. «1» از قراين نيز همين استفاده مي شود.

2. واژه ي «اجرام» از ماده ي «جُرم» و در اصل به معناي چيدن ميوه ي نارس است، سپس به هر كار ناخوشايندي نيز گفته شده است. به گناه نيز جرم مي گويند؛ چون گناه انسان را از پيوند با خدا جدا مي سازد و هم چون ميوه ي نارسي است كه زيان دارد.

3. مقصود آيه آن نيست كه سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله يا نوح عليه السلام تهمت است، بلكه آن است كه اين سخنان مشتمل بر استدلال هاي متعدد است و اگر فرضاً از طرف خدا هم نباشد، گناهش بر گردن ماست، ولي استدلال هاي عقلي به جاي خود ثابت است و هر كس با آنها مخالفت كند، گرفتار خلافكاري و گناهي مستمر خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. به گوينده ي سخن كاري نداشته باشيد (به محتواي آن توجه كنيد، كه اگر عالي باشد، مخالفت با آن نوعي جرم و خلافكاري است).

2. رهبران الهي از خلافكاري هاي مردم بيزاري بجويند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي هود با اعلام نااميدي از نجات قوم نوح به او دل داري مي دهد و مي فرمايد:

36. وَأُوحِيَ إِلَي نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلَّا مَن قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 219

و به سوي نوح وحي شد كه حتماً: «جز كساني كه (تاكنون) ايمان آورده اند، (كس ديگري) از قوم تو ايمان نخواهد آورد؛ پس، از آنچه همواره انجام مي دهند، اندوهگين مباش!

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات پيشين به مرحله ي اول انقلاب نوح

عليه السلام اشاره داشت؛ يعني مرحله ي تبليغ و ارشاد و استدلال، كه بر ملت نوح مؤثر واقع نشد و در ساليان دراز تلاش نوح تعداد اندكي ايمان آوردند.

اما اين آيه و آيات بعدي اشاره به مرحله ي دوم انقلاب نوح دارد، كه مرحله ي پايان يافتن دوران تبليغ و آماده شدن براي تصفيه ي عمومي جامعه از كافران لجوج است، كافراني كه اميدي به هدايت آنان نيست.

2. اين آيه در حقيقت از اخبار غيبي است كه در اختيار نوح عليه السلام گذاشته شده است و به نوح خبر مي دهد كه در آينده هيچ كس از قوم تو ايمان نمي آورند. آري؛ پيامبران براساس وحي و دستورالعمل الهي حركت مي كردند و خدا از اين طريق برخي اخبار آينده را در اختيار آنان مي گذاشت.

3. از اين آيه به خوبي استفاده مي شود كه عذاب هاي الهي، از جمله طوفان نوح، جنبه ي انتقامي ندارد، بلكه به منظور تصفيه ي نوع بشر و باقي ماندن صالحان است؛ يعني مستكبران فسادگري كه اميدي به نجات و ايمان آنها نيست، از ميان مي روند و جاي خود را به انسان هاي بالنده و مؤمن مي دهند؛ چرا كه هر موجودي براي هدفي آفريده شده و چنان چه كاملًا از هدفش منحرف شود، دليلي براي بقا ندارد و نابود مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. تبليغ، دل سوزي و غم خواري براي كساني سزاوار و لازم است كه اميدي به ارشادشان باشد.

2. اگر خدا از ملتي نااميد شود، آنان را رها مي كند تا گرفتار عذاب شوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 220

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي هود با اعلام نابودي ستمكاران، فرمان ساخت كشتي به نوح مي دهد و مي فرمايد:

37. وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا

وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ

و زير نظر ما و (براساس) وحي ما، كشتي را بساز؛ و درباره كساني كه ستم كردند با من سخن مگوي، [چرا] كه آنان غرق شدني هستند!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از جمله ي «كشتي را در برابر ديدگان ما بساز.»، آن است كه تمام تلاش هاي تو در مورد ساختن كشتي در حضور ماست؛ پس با فكر راحت به كار ادامه بده. آري؛ پيامبر طبق برنامه ي وحي و تحت نظر الهي كار مي كند.

2. از واژه ي «وَحْينا» استفاده مي شود كه نوح برنامه ي كشتي سازي را از وحي و فرمان خدا مي آموخت و البته بايد چنين باشد؛ چون او نمي دانست كه عظمت سيلاب چه اندازه است تا كشتي مناسب آن را بسازد.

3. شفاعت پيامبران و تقاضاي عفو آنان براي مردم، در همه ي شرايط پذيرفته نمي شود و اگر گروهي ستمكار شرايط بخشش را نداشته باشند، و عذاب آنها حتمي شده باشد، شفاعت پيامبر هم در مورد آنان پذيرفته نمي شود.

4. در اين آيه، ابتدا سخن از ساختن كشتي و آماده سازي زمينه ي نجات نوح و ياران اوست و سپس از عذاب و غرق شدن مخالفان سخن گفته مي شود و اين نشانه ي آن است كه لطف خدا بر خشم او مقدم است.

5. كشتي سازي از صنايعي است كه با عنايت الهي و به دست نوح پيامبر پايه گذاري شد، يا رشد كرد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 221

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي كشتي نجات امت را فراهم مي سازند.

2. در مورد ستمكاران لجوج شفاعت و وساطت نكنيد (كه سودي ندارد).

***

قرآن كريم در آيات سي و هشتم و سي و نهم سوره ي هود به مسخره كردن اشراف،

حضرت نوح را به خاطر ساختن كشتي، و پاسخ هاي تهديدآميز نوح عليه السلام اشاره كرده، مي فرمايد:

38 و 39. وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُم كَمَا تَسْخَرُونَ* فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَاب ٌ مُقِيمٌ

و (نوح) كشتي را با زيركي مي ساخت، و هرگاه اشرافي از قومش بر او مي گذشتند، او را ريشخند مي كردند؛ (نوح) گفت: «اگر ما را ريشخند مي كنيد، پس در حقيقت ما (نيز) شما را همين گونه كه مسخره مي كنيد، ريشخند خواهيم كرد.* و در آينده خواهيد دانست چه كسي عذابي كه رسوايش سازد، او را در رسد؛ و عذابي پايدار بر او فرود آيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «مَلأ» به معناي اشراف و ثروتمندان مستكبري است كه نوح و ياران مستضعف او را تحقير و ريشخند مي كردند كه چرا بدون دريا كشتي مي سازند و نجّاري مي كنند، «1» اما نوح پيامبر از آنان به سختي دفاع مي كند و اشراف را تهديد مي نمايد.

2. اين آيه نشان مي دهد كه نوح عليه السلام در برابر مخالفان و ريشخند آنان استقامت مي ورزيد و با پشتكار كامل به ساختن كشتي ادامه مي داد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 222

3. به مخالفان نوح عليه السلام گوشزد شد كه به زودي سيلاب مي آيد و شما سراسيمه به هر سو مي دويد و در ميان امواج فرياد مي كشيد و التماس مي كنيد ولي آن روز مؤمنان غفلت و جهل شما را ريشخند مي كنند.

4. مشكلات مؤمنين زودگذر است، اما مجازات الهي كه دامن مشركان و كافران را مي گيرد، خواركننده و پايان ناپذير است و اين دو با هم قابل مقايسه نيستند.

5. كشتي سازي در زمان نوح پيشرفت نكرده بود

و قاعدتاً اين كشتي بسيار بزرگ بود و ساختن آن ساليان زيادي طول كشيد، تا بتواند مؤمنان و برخي حيوانات را در خود جاي دهد و در برابر امواج كوه پيكر مقاومت كند.

6. مقابله به مثل در ريشخند مانعي ندارد؛ چراكه جزاي بدي، مثل آن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. دشمنانِ پيامبران منطق نداشتند و از اين رو كارهاي آنان را مسخره مي كردند.

2. از حملات تبليغاتي دشمن نهراسيد و مقابله به مثل كنيد و آنان را از قيامت بترسانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي هود به نشانه هاي شروع عذاب قوم نوح و نجات مؤمنان و حفظ نسل حيوانات اشاره مي كند و مي فرمايد:

40. حَتَّي إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ

تا آنگاه كه فرمان (عذاب) ما فرا رسيد، و تنور فوران كرد! (به نوح) گفتيم: «از هر [حيواني، يك جفت دوتايي و خانواده ات و كساني را كه ايمان آورده اند، در آن (كشتي) حمل كن؛ مگر كسي كه قبلًا در باره او سخن رفته است.» و [لي جز اندكي با او ايمان نياوردند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 223

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «تَنُّور» همان تنور فارسي است؛ يعني محلي كه در آن آتش مي افروزند و نان مي پزند و مقصود از آن در اين آيه، يا آن است كه سطح آب زمين بالا آمد به طوري كه از درون تنورهاي مردم جوشيدن گرفت و اين يك نشانه ي عذاب بود تا نوح و يارانش آماده ي سوار شدن بر كشتي شوند؛ همان طور كه در برخي احاديث آمده است. «1»

و يا

اين كه مقصود يك معناي كنايي و مجازي است؛ يعني تنور خشم پروردگار فوران پيدا كرد و شعله ور شد. «2»

البته هر دو معنا در آيه قابل جمع است و ممكن است هر دو معنا مقصود باشد.

2. خاندان و مؤمنان نوح نجات يافتند، اما زن و فرزند او كه ايمان نياوردند، غرق شدند؛ چراكه شرط سوار شدن بر كشتي، ايمان بود. در مورد فرزند نوح در آيات بعدي مطالبي بيان خواهد شد.

3. در احاديث، محلّ زندگي نوح عليه السلام و قومش نزديك كوفه معرفي شده است. نوح در اين منطقه نهصد و پنجاه سال عمر كرد و مردم را به راه حق فرا خواند. «3»

4. در ساليان دراز تبليغ حضرت نوح، جز گروهي اندك، به او ايمان نياوردند كه طبق روايات تعداد آنها هشتاد نفر يا كم تر بود. «4» و اين نشان دهنده ي زحمات طاقت فرساي نوح و ناسپاسي قوم اوست.

5. به نوح دستور داده شد كه از هر جفت نر و ماده، بر كشتي سوار كند؛ و او

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 224

از حيوانات و درختان به صورت جفت به كشتي برد. «1»

هدف از اين كار، حفظ نسل حيوانات در زمين يا در آن منطقه ي بلا زده بود و شايد بتوان گفت اولين كسي كه اقدام به حفظ محيط زيست و نسل حيوانات كرد، نوح پيامبر عليه السلام بود.

6. طبق احاديث، كشتي نوح عليه السلام بسيار بزرگ بود و طول آن را 600 متر و عرض آن را 400 متر و ارتفاع آن را 40 متر حكايت كرده اند، «2» بنابراين، اين كشتي مي توانست افراد و حيوانات زيادي را در خود جاي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان،

عامل نجات از عذاب است.

2. به حفظ محيط زيست و نسل حيوانات توجه كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 225

حيوانات در قرآن

الف) نام هاي حيوانات در قرآن:

پرستو (فيل، 3)، شتر (انعام، 142- 145؛ حج، 37؛ واقعه، 55؛ تكوير، 4؛ مرسلات، 33؛ يوسف، 65؛ اعراف، 40 و 173 و مائده، 103)، پشه (بقره، 26)، استر (نحل، 8)، گاو (انعام، 144؛ بقره، 64 و 68 و يوسف، 43)، مار كوچك و بزرگ (: اژدها حجر، 27؛ طه، 20 و اعراف، 107)، ملخ (اعراف، 33)، الاغ (جمعه، 5؛ مدثر، 50 و نحل، 8)، ماهي (اعراف، 163 و كهف، 63)، خوك (مائده، 60 و بقره، 173)، اسب (آل عمران، 14؛ ص، 31 و عاديات، 1)، گرگ (يوسف، 13)، مگس (حج، 73)، گوسفند (انعام، 143؛ ص، 23 و 24 و انعام، 164)، گوساله (بقره، 51)، موش (سبأ، 16)، عنكبوت (عنكبوت، 41)، شير درنده (مدثر، 51)، شپش (اعراف، 133)، سگ (اعراف، 176)، بز (انعام، 143)، زنبور عسل (نحل، 68)، مورچه (نمل، 18) و هدهد (نمل، 20).

ب) نام برخي سوره هاي قرآن برگرفته از نام حيوانات:

بقره (گاو)، نحل (زنبور عسل)، نمل (مورچه)، عنكبوت، عاديات (اسب ها)، فيل و انعام (چهارپايان).

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 226

ج) فوايد حيوانات:

1. تغذيه از گوشت حيوانات (مائده، 1)؛

2. تغذيه از شير و ماست و ... (نحل، 16)؛

3. تغذيه از صيد دريا (نحل، 14 و مائده، 96)؛

4. ساخت پوشاك از پشم و موي پوست حيوانات (نحل، 5)؛

5. استفاده از حيوانات در ميدان نبرد (انفال، 60)؛

6. باربري و سواري بر حيوانات (نحل، 7- 8)؛

7. استفاده از عسل شفابخش (نحل، 9- 68)؛

8. حيوانات مايه ي عبرت و نشانه ي خدا

هستند (مؤمنون، 21 و نور، 45).

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 227

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي هود فرمان سوار شدن بر كشتي نوح و رمز حركت آن را بيان مي كند و مي فرمايد:

41. وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْريها وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ

و (نوح) گفت: «در آن (كشتي) سوار شويد، كه روان شدنش و ايستادنش به نام خداست؛ قطعاً پروردگارم بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. رمز حركت و توقف كشتي نوح، «بسم اللَّه» بوده است؛ يعني ياد خدا و استمداد از او را فراموش نكنيد.

2. در احاديث از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه «هر كار مهمي كه بدون نام خدا شروع شود، نافرجام است». «1»

آري؛ بردن نام خدا، تشريفات نيست، بلكه انگيزه و هدف است و به كار رنگ خدايي مي بخشد. هر كاري كه با انگيزه ي الهي نباشد و هدف آن مادي باشد، تمام شدني است، اما هدف هاي الهي، هم چون ذات پاك خدا، جاودان است.

3. شيعه و اهل سنت از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت كرده اند كه

اهل بيت من هم چون كشتي نوح هستند؛ هر كس بر آن سوار شود، نجات يابد و هر كس از آن تخلّف ورزد، هلاك شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 228

آري؛ همان طور كه نوح وسيله اي براي نجات مردم داشت، پيامبر اسلام نيز وسيله اي براي نجات مردم دارد كه آن اهل بيت عليهم السلام هستند. هر كس به هنگام طوفان هاي فكري، عقيدتي و اجتماعي به اهل بيت عليهم السلام پناه ببرد، به ساحل نجات مي رسد.

4. در اين آيه به رحمت و

آمرزش الهي اشاره شده است؛ يعني خدا، به مقتضاي رحمتش، كشتي نجات در اختيار شما گذاشت و به مقتضاي آمرزشش، از لغزش ها و گناهان شما مي گذرد.

5. از اين آيه و آيه ي قبل استفاده مي شود كه در برنامه هاي الهي، رعايت سلسله مراتب يك اصل است؛ يعني نخست خدا به نوح فرمان سوار شدن بر كشتي مي دهد و سپس او به مردم دستور مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. نام خدا، رمز حركت است (آن را فراموش نكنيد).

2. رهبران الهي و مبلغان ديني مردم را به كشتي نجات فراخوانند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و دوم سوره ي هود به حركت كشتي و سخنان نوح با فرزند ناخلف اشاره مي كند و مي فرمايد:

42. وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَي نوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تُكُن مَعَ الْكَافِرِينَ

و آن (كشتي)، آنان را در موجي هم چون كوه ها، روان ساخت. و نوح، فرزندش را در حالي كه در كناري بود، ندا داد: «اي پسركم! همراه ما سوار شو، و با كافران مباش!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در مورد سرگذشت سيلاب نوح است و به زماني اشاره دارد كه

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 229

آب از زمين جوشش كرد و بارش باران هاي شديد شروع شد «1» چنان كه گويي در دشت و كوه اقيانوسي به وجود آمد و بادهاي شديد موج هاي «2» كوه پيكري پديد مي آورد كه بر هم مي غلتيدند و به سينه ي كشتي نوح برخورد مي كردند اما كشتي هم چنان به پيش مي رفت.

2. نوح چهار فرزند به نام هاي سام، حام، يافث و كنعان داشت كه همگي جز كنعان ايمان آوردند و با پدر بر كشتي

نشستند.

البته طبق برخي احاديث، كنعان فرزند همسر نوح بود و فرزند واقعي او نبود. «3»

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد (سعدي)

3. كنعان فرزند نوح بود و اين وظيفه ي نوح را دو چندان مي كرد؛ از اين رو سعي كرد كه حتي در آخرين لحظات او را هدايت كند و وظيفه ي پدري و تربيت فرزند را به اتمام برساند.

البته برخي مفسران هم بر آن اند كه كنعان منافقانه خود را كنار كشيده، نه در صف مؤمنان بود و نه در صف كافران و همين سبب مي شد كه نوح گمان كند كه او پشيمان شده است. «4» يا اين كه احتمالًا سخنان نوح با فرزندش قبل

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 230

از حركت كشتي و ظاهر شدن امواج كوه پيكر بود، چون بعيد بود بعد از آن كسي نجات يابد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در برخورد با امواج پرتلاطم، همراه رهبران الهي باشيد تا نجات يابيد.

2. انسان نسبت به فرزندانش وظيفه ي سنگين تري دارد و بايد بيش تر از ديگران در هدايت آنان بكوشد.

3. رهبران الهي مراقب فرزندان خويش باشند كه منحرف نشوند.

4. هم نشيني با كافران خطرناك است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و سوم سوره ي هود بار ديگر به گفتمان نوح و فرزندش و حاكميت ضابطه بر رابطه اشاره كرده، مي فرمايد:

43. قَالَ سَآوِي إِلَي جَبَلٍ يَعْصِمُني مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ

(پسر نوح) گفت: «بزودي به سوي كوهي كه مرا از آب حفظ مي كند پناه مي برم!» (نوح) گفت: «امروز هيچ نگهدارنده اي در برابر فرمان خدا نيست؛ مگر كسي كه (خدا

بر او) رحم كند!» و موجي ميان آن دو حايل شد، و (پسر) از غرق شدگان گرديد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد طوفان نوح دو ديدگاه وجود دارد:

ديدگاه اول آن است كه سيلاب همه ي كره ي زمين را فرا گرفت. اين مطلب موافق ظاهر برخي آيات «2» و گزارش هاي تاريخي و زمين شناسي است كه از دوران باران هاي سيلابي ياد مي كنند، و برخي احاديث نيز مؤيد اين مطلب است.

ديدگاه دوم آن است كه سيلاب فقط منطقه ي خاورميانه را فراگرفت نه

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 231

همه ي زمين را؛ چراكه قوم نوح در منطقه ي كوفه ي عراق و اطراف آن زندگي مي كردند؛ و واژه ي «ارض» نيز در قرآن گاهي به معناي منطقه ي وسيع يا سرزمين خاص آمده است. «1»

و علاوه بر آن، طوفان نوح براي مجازات قوم سركش او بود و هيچ دليلي در دست نيست كه دعوت نوح به همه ي كره زمين رسيده باشد؛ پس دليلي براي مجازات بقيه ي مردم زمين وجود نداشته است.

البته هدف قرآن بيان سرگذشت عبرت آموز نوح عليه السلام و قوم اوست و جهاني يا منطقه اي بودن آن تأثيري در آموزه هاي تربيتي آن ندارد. «2»

2. فرزند نوح به كوه پناه برد تا از عذاب الهي بگريزد. او به اشتباه مي پنداشت كه كوه مي تواند مانع اراده ي الهي شود؛ مانند كساني كه مي پندارند ثروت، مقام و قدرت هاي جهاني و نيروي جسمي و فكري انسان مي تواند پناهگاه خوبي برايشان باشد، در حالي كه همه ي قدرت هاي مادي ناتوان و متزلزل هستند و بهترين پناهگاه، خودِ خداست كه هيچ گاه متزلزل و نابود نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. هيچ قدرتي نمي تواند مانع خواست خدا شود.

2. در برنامه هاي الهي، ضابطه و قانون حاكم

باشد، نه رابطه و خويشاوندي.

3. به جاي پناه بردن به قدرت هاي مادي به دامن رحمت الهي پناه ببريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 232

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي هود به پايان يافتن عذاب قوم نوح اشاره كرده، مي فرمايد:

44. وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَماءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِي الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلي الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

و گفته شد: «اي زمين، آبت را فرو بر! و اي آسمان، خودداري كن!» و آب فرو كاست، و كار پايان يافت، و (كشتي) بر (كوه) جُودي قرار گرفت؛ و گفته شد: «قوم ستمكار (از رحمت خدا) دور باد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه را فصيح ترين و بليغ ترين آيه ي قرآن گفته اند؛ چراكه عبارات آن كوتاه، زنده، رسا و دل نشين است؛ و حتي در تاريخ اسلام آمده است كه گروهي از كفّار قريش خواستند به مبارزه با قرآن برخيزند و آياتي مانند آن بياورند؛ آنها پس از آماده سازي مقدمات، هنگامي كه به اين آيه رسيدند، با تعجب به هم نگاه كردند و مأيوس و منصرف شدند. «1»

2. مدت سرگرداني كشتي نوح را از هفت روز تا شش ماه و زمان آن را از آغاز ماه رجب تا پايان ماه ذي الحجه، يا از دهم ماه رجب تا روز عاشورا گفته اند. «2»

3. طبق احاديث، كشتي نوح به نقاط مختلفي رفت و حتي سرزمين مكه و اطراف كعبه را سير كرد. «3»

4. «جُودي» نام محلي است كه كشتي نوح بر فراز آن پهلو گرفت و در مورد آن چند ديدگاه وجود دارد:

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 233

الف) برخي مفسران بر آن اند كه مقصود از

جُودي، هر كوه يا زمين محكم است.

ب) برخي ديگر بر آن اند كه جُودي نام كوهي است نزديك شهر مُوصل عراق، يا در حدود شام (سوريه ي فعلي) و يا نزديك «آمد» يا الجزيره «1» در شمال عراق؛ و حتي نام آن را «كاردين» يا «كاردو» در لهجه ي كردي و جوردي در زبان يوناني گفته اند.

و نيز حكايت شده كه تا زمان بني عباس، تخته پاره هاي كشتي نوح در قلّه ي اين كوه باقي بود و آنچه در احاديث اسلامي حكايت شده كه محل پهلو گرفتن كشتي نوح، موصل يا نزديك كوفه بوده موافق همين ديدگاه است. «2»

ج) برخي صاحب نظران نيز محل كوه جودي را عربستان و در قلمرو قبيله ي طيّ دانسته اند.

د) در قاموس كتاب مقدس (تورات و انجيل) نيز گفته اند كه محل به خاك نشستن كشتي نوح كوه هاي آرارات است؛ يعني كوه ماسيس كه بين رود ارس و درياي وان و اروميه، در ارمنستان واقع است. «3»

البته برخي صاحب نظران مي گويند اين مطلب از قرن پنجم پيدا شده و ناشي از خطاي در ترجمه ي تورات است «4» كه «اكراد» را «آرارات» ترجمه كرده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پايان يافتن عذاب به فرمان خداست (همان طور كه شروع آن به فرمان اوست).

2. ستمكاري نكنيد كه از رحمت الهي دور مي شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 234

قرآن كريم در آيه ي چهل و پنجم سوره ي هود به درخواست مؤدبانه ي نوح در مورد فرزندش اشاره كرده، مي فرمايد:

45. وَنَادَي نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ

و نوح پروردگارش را ندا در داد و گفت: «پروردگارا! براستي پسرم از خاندان من است؛ و حتماً وعده تو (در

مورد نجات خانواده ام) حقّ است؛ و تو داورترين داوراني!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از وعده ي الهي در اين آيه، همان چيزي است كه در آيه ي چهلم همين سوره آمده بود كه «ما به نوح فرمان داديم كه از هر نوعي از حيوانات، يك جفت بر كشتي سوار كن، و هم چنين خانواده ات را، جز آن كسي كه به فرمان خدا محكوم است.»

البته نوح فكر مي كرد كه همه ي خانواده، از جمله فرزندش كنعان، نجات مي يابند مگر همسر مشرك او كه غرق مي شود. «1»

2. فرزند نوح با حالت نفاق، وضعيت نامشخصي داشت و هنگامي كه در ميان امواج قرار گرفت، عاطفه ي پدري نوح را به جوش آورد و او را به ياد وعده ي الهي، در مورد نجات خانواده اش انداخت؛ از اين رو نوح به صورتي مؤدبانه از خدا درخواست نجات او را كرد.

3. نوح عليه السلام در هنگام غرق شدن فرزندش اعتراض نكرد و نگفت كه بايد او را نجات مي دادي چراكه وعده كرده بودي، بلكه با حالتي مؤدبانه، با يادآوري وعده ي الهي در مورد نجات خانواده اش، فرزندش را به عنوان مصداق مشخص كرد و سپس حكم نهايي را به خدا واگذار كرد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 235

آموزه ها و پيام ها:

1. هم چون پيامبران الهي در سخن گفتن با خدا و هنگام طرح درخواست ها مؤدب باشيد.

2. وعده هاي خدا حق است و تحقّق مي يابد.

3. حكم و داوري نهايي را به خدا واگذار كنيد كه خدا برترين داور است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي هود با هشدار به نوح عليه السلام، فرزندش را غيرشايسته مي خواند و مي فرمايد:

46. قَالَ يَانُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ

صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ

(خدا) فرمود: «اي نوح! در حقيقت او از خانواده تو نيست؛ [چرا] كه او (داراي) كرداري غير شايسته است! پس آنچه را هيچ علمي بدان نداري، [از من مخواه؛ در واقع من به تو پند مي دهم كه [مبادا] از نادانان باشي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه آمده است كه «فرزند نوح عمل ناشايست» است؛ يعني او آن قدر در انجام اعمال ناشايست به پيش رفت كه گويي عين آن عمل ناشايست شد؛ و اين نوعي مبالغه در گفتار است. «1»

پسر كو رها كرد رسم پدر

تو بيگانه خوان و مخوانش پسر (فردوسي)

2. تعبير اين آيه به (عمل ناشايست) فرزند نوح عليه السلام اشاره دارد كه سراپا غرق در فساد و تباهي بود، پس گناه او ساده و سطحي نبود و امكان شفاعت

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 236

در مورد او وجود نداشت.

3. برخي احتمال داده اند كه فرزند ناصالح نوح، فرزندي نامشروع بود.

اما در اين آيه رابطه ي فرزند بودن او نفي نشده است، بلكه فقط گفته شده كه كردار و عمل اين فرزند از تو فاصله گرفته است.

و در احاديث نيز از امام رضا عليه السلام حكايت شده است كه

او فرزند پدرش بود، اما هنگامي كه گناه كرد، خدا او را از پدرش نفي كرد.

سپس فرمودند:

همين گونه، كساني كه از ما باشند ولي اطاعت خدا را نكنند، از ما نيستند. «1»

4. در احاديث نيز، همانند اين آيه، پيوند مكتب و عقيده اصل، و پيوندهاي خويشاوندي فرع شمرده شده است؛ براي مثال، در مورد سلمان فارسي، كه

از نژاد عرب نبود، فرمودند: «او از ما اهل بيت است.»، ولي در مورد برخي ديگر افراد آمده است كه از ما نيستند و يا مسلمان نيستند، كه در اين جا به برخي احاديث اشاره مي كنيم:

الف) از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هر كس كه با برادر مسلمانش خيانت و تقلّب كند از ما نيست.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 237

ب) هم چنين از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

بدانيد كسي كه مردم او را به خاطر دوري از شر او گرامي مي دارند، از من نيست.

ج) از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

هر كس مال مؤمني را به گناه بخورد، دوست من نيست.

د) از امام كاظم عليه السلام حكايت شده كه

هر كس هر روز به حساب خويش نرسد، از ما نيست.

ه) از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هر كس صداي انساني را بشنود كه فرياد مي زند «اي مسلمانان كمكم كنيد.» و پاسخ نگويد، مسلمان نيست. «1»

5. اين آيه به نوح عليه السلام اندرز داده كه «از افراد نادان مباش.» اما در حقيقت اين نصيحت كه در قرآن نقل شده، براي همه ي انسان هاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيوند مكتبي مقدم بر پيوند خويشاوندي است.

2. در صف نادانان قرار نگيريد (و هم چون آنان سخن نگوييد).

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي هود به پاسخ عذرخواهانه ي نوح عليه السلام اشاره كرده، مي فرمايد:

47. قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْني أَكُن مِنَ الْخَاسِرِينَ

(نوح) گفت: «پروردگارا! براستي من به تو پناه مي برم

كه از تو چيزي را كه بدان هيچ علمي ندارم، بخواهم؛ واگر مرا نيامرزي، و بر من رحم نكني،

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 238

از زيان كاران خواهم بود.»

نكته ها و اشاره ها:

1. عوامل متعددي موجب شد كه نوح عليه السلام براي فرزندش طلب نجات نمايد: اولًا، فرزند ناخلف نوح، وضع مشخصي نداشت و منافقانه برخورد مي كرد؛ او گاهي با مؤمنان و گاهي با كافران بود؛ ثانياً، احساس مسئوليت شديد نوح در برابر فرزند و عاطفه ي پدري و علاقه ي طبيعي او سبب شد كه از خدا درخواست نجات او را بكند؛ «1»

و ثالثاً نوح فكر مي كرد كه منظور از وعده ي نجات خانواده اش (كه در آيه ي چهلم سوره ي هود ذكر شده است)، همه ي خانواده، جز همسر بي ايمان اوست؛ لذا در مورد فرزندش درخواست نجات داشت.

بنابراين، اگر نوح مي دانست كه فرزندش كافر شده و مشمول وعده ي نجات نيست، هرگز تقاضاي بخشش او را نمي كرد، همان طور كه در مورد همسرش درخواست نجات نكرد و در مورد كافران ديگر نفرين سختي كرد. «2»

2. درخواست نوح عليه السلام براي نجات فرزندش گناه نبود، اما موقعيت رسالت ايجاب مي كرد كه بيش از اين مراقب گفتار خود باشد. اين درخواست نوعي ترك اولي براي او بود و از اين رو از خدا تقاضاي بخشش كرد.

3. اين آيه ادب پيامبران را در برابر پروردگار به نمايش مي گذارد كه در برابر هشدار الهي، سراسيمه به او پناه برده، تقاضاي آمرزش و رحمت مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از خشم خدا به خود خدا پناه ببريد كه بيمه كننده ي انسان است.

2. بدون آمرزش و رحمت الهي، انسان زيان كار مي شود.

3. چيزي را كه به جوانب آن آگاهي

نداريد، از خدا نخواهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 239

قرآن كريم در آيه ي چهل و هشتم سوره ي هود به نوح مژده ي سلامتي و بركت مي دهد و مي فرمايد:

48. قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَي أُمَمٍ مِمَّن مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ

گفته شد: «اي نوح فرود آي، با سلامتي از طرف ما و بركاتي كه بر تو و بر گروه هايي است، كه با تواند. و امّت هايي (از نسل آنان هستند) كه بزودي برخوردارشان خواهيم ساخت، سپس عذاب دردناكي از سوي ما به آنان مي رسد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اثر سيلاب عظيم و عذاب الهي، سرزمين قوم نوح درهم كوبيده شد و طبعاً مراتع و باغ ها ويران شد و ممكن بود نوح و يارانش زندگي سختي در پيش داشته باشند، اما به آنها اميد داده شد كه درهاي بركات الهي به روي آنان گشوده خواهد شد.

2. پس از سيلاب، باتلاق ها و مرداب هايي پيدا مي شود كه سلامتي انسان را به خطر مي اندازد؛ از اين رو به قوم نوح اطمينان داده شد كه خطري شما را تهديد نمي كند و محيطي سالم خواهيد داشت.

3. «امَم» جمع امت است. اين تعبير يا اشاره به گروه هاي حيواناتي است كه در كشتي همراه نوح بودند و يا اشاره به انسان هاي همراه اوست كه هر كدام منشأ قبيله و امتي شدند.

4. بر اساس اين آيه، برنامه ي دادن نعمت به ملت ها و امتحان و مجازات سركشان هم چنان ادامه خواهد داشت. اين واقعيت هم اكنون نيز در ميان كشورهاي سرمايه داري غرب و مستكبران جهان به چشم مي خورد كه هر چه خدا نعمت به آنان مي دهد سپاس گزاري نمي كنند، بلكه

گرفتار غفلت و فساد و ستمكاري مي شوند؛ در نتيجه عذاب الهي در دنيا به صورت هاي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 240

مختلف هم چون جنگ هاي جهاني آنها را گرفتار كرد و در آخرت به وسيله ي آتش دوزخ، دامان آنان را خواهد گرفت.

آموزه ها و پيام ها:

1. سنّت و روش خدا بر دادن نعمت (و امتحان) و مجازات استوار است.

2. پالايش انسانيت و انتخاب اصلح نوع انساني «1» منحصر در قوم نوح نيست و در آينده نيز ادامه مي يابد.

3. با رهبران الهي باشيد تا سلامت و بركات الهي شامل حال شما شود.

***

سرگذشت هود(ع)

قرآن كريم در آيه ي چهل و نهم سوره ي هود اشاره اي كلي به سرگذشت نوح مي كند و با نتيجه گيري از آن مي فرمايد:

49. تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلَا قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ

اين [مطلب از خبرهاي بزرگ غيب است در حالي كه آن را به سوي تو وحي مي كنيم؛ (و) پيش از اين، هيچگاه تو و قومت، اين ها را نمي دانستيد. پس شكيبايي كن! [چرا] كه فرجام (نيك) براي پارسايان (خودنگهدار) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. بيان سرگذشت واقعي و بدون تحريف پيامبران، تنها از طريق وحي ممكن است، وگرنه تاريخ پيشينيان آن قدر با افسانه ها آميخته است كه شناخت حق از باطل در آن ممكن نيست.

2. پيامبران الهي از طريق وحي الهي از غيب آگاه مي شدند، ولي اندازه ي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 241

آن به خواست خدا بستگي داشت.

3. اين آيه با اشاره به سرگذشت نوح و مشكلات او، به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد و او را به شكيبايي دعوت مي كند؛

يعني بيان اين سرگذشت ها هم درس و آموزه اي براي مسلمانان و هم سبب تسلّي خاطر پيامبر صلي الله عليه و آله و آنان است تا در مبارزه با طاغوت ها آماده تر شوند و از مشكلات نهراسند و به پيروزي نهايي اميدوار باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بيان سرگذشت صحيح پيامبران پيشين، نشانه ي حقانيّت قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله است.

2. فرجام نيك و پيروزي نهايي از آنِ پارسايان خودنگه دار و شكيباست.

3. از سرگذشت حضرت نوح عبرت بگيريد و در راه حق شكيبا باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاهم سوره ي هود با اشاره به رسالت توحيدي حضرت هود عليه السلام براي قوم عاد مي فرمايد:

50. وَإِلَي عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ

و به سوي (قومِ) عاد، برادرشان «هود» را (فرستاديم)؛ گفت: «اي قوم [من ! خدا را پرستش كنيد، كه هيچ معبودي جز او براي شما نيست؛ شما جز دروغ پردازان نيستيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. هود پيامبري بود كه براي ارشاد قوم عاد فرستاده شد. سرگذشت اين پيامبر الهي در قرآن مكرر آمده است. بخشي از آن در آيات 65 تا 72 سوره ي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 242

اعراف بيان شده «1» و در اين سوره نيز مطالبي در مورد اين پيامبر مي خوانيم.

به مناسبت همين آيات است كه اين سوره را «هود» ناميده اند.

2. در اين آيه از هود پيامبر با عنوان «برادر قوم عاد» ياد شده است و اين تعبير در مورد صالح، شعيب، نوح و لوط پيامبر نيز به كار رفته است؛ «2» شايد بدين سبب كه هود از قوم عاد بود و عرب

همه ي افراد قبيله را برادر مي خواند و يا آن كه هود رفتاري برادرانه با قوم خود داشت.

3. پيام هود و رسالت او در «توحيد و نفي شرك» خلاصه مي شود و اين منطق و هدف همه ي پيامبران الهي «3» و ريشه ي همه ي اصلاحات است؛ چراكه توحيد منشأ وحدت جامعه و همكاري و ايثار؛ و شرك منشأ پراكندگي، تعارض، خودكامگي ها و انحرافات است.

4. پيامبران الهي به سوي توحيد معبود و توحيد كلمه و توحيد در عمل و توحيد جامعه فرا مي خواندند، تا انسان هاي موحد هم چون قطره اي در درياي جامعه حل شوند و جامعه اي انساني و واحد پديد آيد. «4»

5. بت پرستي، نوعي تهمت و دروغ بستن بر خداست؛ زيرا بت ها قدرتي ندارند و موجوداتي بي ارزش اند و چه تهمتي بالاتر از اين كه براي چنين موجوداتي اين همه مقام قايل شوند. اساساً بت پرستي نوعي خيال پرستي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 243

است؛ چراكه غير از خدا معبودي وجود ندارد تا پرستش شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. توحيد پيام اساسي پيامبران الهي است.

2. پرستش غير خدا، تهمتي بيش نيست.

3. رفتار رهبران الهي و مبلغان ديني با مردم، برادرانه باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي هود به بي نيازي هود پيامبر از مردم اشاره كرده و با دعوت مردم به خردورزي مي فرمايد:

51. يَاقَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي الَّذِي فَطَرَني أَفَلَا تَعْقِلُونَ

اي قوم [من ! از شما هيچ پاداشي بر اين (رسالت) نمي طلبم، پاداشِ من، جز بر [عهده كسي كه مرا آفريده، نيست؛ آيا (غافليد) و خردورزي نمي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. هود پيامبر عليه السلام به قوم خود اعلام كرد كه خروش او براي رسيدن

به مقام و ثروت نيست و اين يكي از نشانه هاي رهبران راستين الهي است كه از مردم بي نيازند و فقط از خدا پاداش مي طلبند.

2. رهبران بشريت، به ويژه رهبران مذهبي از مردم چيزي درخواست نكنند، وگرنه آزادي خود را از دست مي دهند و نيازها هم چون زنجيري آنان را تحت فشار قرار مي دهد و به كژراهه مي كشاند و يا در معرض تهمت قرار مي دهد.

از اين روست كه در اسلام صندوق بيت المال تشكيل شده تا رهبران ديني و مبلغان مذهبي از آن استفاده كنند و نيازمند مردم نباشند.

3. اين آيه مردم را تشويق مي كند كه در حالات هود بينديشند تا بفهمند كه اگر او پيامبر نبود، دعوت به خود مي كرد و به دنبال مقام و ثروت مي رفت و حال كه چنين نيست، پس فردي پاك باخته است كه براي اطاعت فرمان حق تلاش مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 244

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي، هدف مادي و سودجويانه ندارند.

2. با خردورزي به حقانيّت پيامبران پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي هود به رابطه ي امور معنوي با بركات مادي زندگي بشر اشاره كرده، مي فرمايد:

52. وَيَاقَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُم مِدْرَاراً وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَي قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ

و اي قوم [من ! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او باز گرديد، تا (بارانِ) آسمان را پي در پي بر شما فرو فرستد؛ و شما را نيرويي بر نيرويتان بيفزايد. و خلافكارانه روي بر نتابيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «مِدرار» در اصل به معناي ريزش شير از پستان است و به همين مناسبت به ريزش باران از آسمان نيز

مدرار گفته شده است.

جالب آن است كه در آيه نمي فرمايد: باران را از آسمان بر شما مي بارد، بلكه مي فرمايد: آسمان را پي در پي بر شما فرو مي ريزد؛ يعني آن قدر باران مي بارد كه گويي همه ي آسمان در حال ريزش است.

2. اين آيه به پيوند مسائل معنوي و مادي اشاره دارد و استغفار و توبه را مايه ي بارش باران و آباداني و افزايش نيروها معرفي مي كند.

البته اين رابطه كاملًا مجهول و ناشناخته نيست و با دقت در جامعه هاي بشري روشن مي شود كه هر گاه جامعه اي آلوده به گناه، هوس، خيانت، دزدي، جنگ و ستمكاري شود، آن جامعه رو به ويراني مي رود و جامعه اي كه با روح توحيدي و همكاري و انفاق شكل گيرد، رو به آبادي مي رود و پربركت مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 245

3. مقصود از اضافه شدن نيروها در اين آيه، يا فزوني نيروي انساني جامعه و يا فزوني نيروهاي مادي، علاوه بر نيروهاي معنوي است؛ البته تعبير آيه مطلق است و شامل هرگونه افزايش نيروي مادي و معنوي مي شود.

4. هود پيامبر عليه السلام مردم و قوم خود را به استغفار و توبه فرا مي خواند. اين مطلب اشاره دارد كه توبه ي همگاني مردم و تحوّل جامعه، زمينه ساز امداد الهي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مسائل معنوي و اخلاقي، تأثيرات سازنده اي در زندگي مادي و رشد اقتصادي بشر دارد.

2. استغفار نماييد و به خدا توجه كنيد كه سبب آبادي زندگي مادي شما مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و سوم سوره ي هود به بهانه جويي هاي قوم عاد اشاره كرده، مي فرمايد:

53. قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ

لَكَ بِمُؤْمِنِينَ

گفتند: «اي هود! هيچ دليل روشني براي ما نياورده اي، و ما به خاطر سخن تو، معبودان (و بت هاي) مان را ترك نمي كنيم؛ و ما تصديق كننده تو نيستيم!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين حقّ طبيعي هر ملّتي است كه از مدعي نبوّت، دليل و معجزه بخواهند تا اثبات شود كه او نبي واقعي است نه مدعي دروغين پيامبري.

از اين رو پيامبران الهي با دلايل روشن و معجزات به سوي مردم مي رفتند. هود نيز اين گونه بوده است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 246

اما قوم عاد مردمي لجوج و سركش بودند و از اين رو به دلايل هود توجه نمي كردند و يا معجزات او را سحر مي شمردند و او را متّهم به جنون مي كردند و با اين بهانه ها اصرار داشتند كه بر بت پرستي خود باقي بمانند.

2. مقصود قوم عاد از نفي «بَيّنه»، يا نفي دليل عقلي است (در صورتي كه هود پيامبر مردم را به طرف توحيد و نفي شرك فرا مي خواند، و اين مطلب دلايل عقلي داشت)؛

و يا نفي معجزه بود، كه بايد گفت اثبات توحيد و نفي شرك مطلبي منطقي و عقلي است و محتاج معجزه نبود «1» (هر چند حضرت هود معجزات هم داشته است.)

3. شرك و بت پرستي كه خلاف فطرت و عقل است نياز به دليل دارد؛ يعني اين مشركان قوم عاد بودند كه مي بايست براي اثبات حقانيت شريكان خدا دليل مي آوردند، ولي آنان بر عكس عمل مي كردند و از هود دليل مي خواستند.

4. اين آيه به خوبي نشان مي دهد كه قوم عاد مردمي لجوج و بهانه جو بودند كه به دنبال دليل و معجزه نبودند و از اين رو با اصرار مي گفتند:

ما براساس سخنان تو (هر چند منطقي باشد) دست از معبودها (و بت هايمان) برنمي داريم.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي بدانند كه مشركان در برابرشان سرسختانه موضع گيري و بهانه جويي مي كنند (پس آماده باشند).

2. از برخورد منفي قوم عاد با پيامبرشان درس عبرت بگيريد (و راه آنان را نپوييد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 247

قرآن كريم در آيات پنجاه و چهارم و پنجاه و پنجم سوره ي هود تهمت مشركان به هود پيامبر و پاسخ كوبنده ي او را بيان كرده، مي فرمايد:

54 و 55. إِن نَقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِي ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ* مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَميعاً ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ

(درباره تو چيزي) جز اين نمي گوييم كه: «بعضي معبودان ما، سوء قصدي به (عقل) تو كرده اند.» (هود) گفت: «در حقيقت من خدا را به گواهي مي گيرم، (شما نيز) گواه باشيد كه من نسبت به آنچه غير از او، شريك (خدا) قرار مي دهيد، بي تعهدم.* پس همگي براي من نقشه بكشيد؛ سپس [مرا] مهلت مدهيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. قوم عاد مي پنداشتند كه بت هاي سنگي و چوبي كه جان و شعور ندارند، مي توانند عقل كسي را بگيرند. آنان بدون هيچ دليلي به هود پيامبر تهمت جنون مي زدند.

2. همواره مخالفان در برابر دلايل و معجزات پيامبران الهي به آنان تهمت جنون مي زدند؛ زيرا آنان سنت شكن بودند و با خرافات مبارزه مي كردند. اين تهمتي است كه به همه ي مصلحان جهان و مردان نيك انديش و انقلابي مي زدند.

3. هود پيامبر عليه السلام پاسخي كوبنده و منطقي به مشركان داد؛ يعني صريحاً اعلام كرد كه من به جنگ بت ها برخاسته ام و از آنان بيزارم؛ پس اگر آنها قدرتي

دارند، همگي براي من نقشه بكشيد تا مرا نابود كنيد و مهلتم ندهيد «1» و همين مبارزه طلبي هود دليل حقانيّت او بود.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 248

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان (در طول تاريخ) به مردان الهي تهمت مي زدند، ولي رهبران الهي از آنان نمي هراسيدند.

2. رهبران الهي با استقامت و صراحت در برابر شرك و خرافات موضع گيري كنند و آنها را نفي نمايند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و ششم سوره ي هود با اشاره به قدرت بي پايان و عدالت خدا و توكّل هود بر او مي فرمايد:

56. إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَي اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذُ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

[چرا] كه من، بر خدا، پروردگار من و پروردگار شما، توكّل كرده ام؛ هيچ جنبنده اي نيست مگر اين كه او، زمامش را گرفته است. به درستي كه پروردگار من بر راه راست است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «ناصِيه» در اصل به معناي موي جلوي سر است، و «گرفتن موي پيش سر» كنايه از تسلّط بر چيزي است، چون در اين هنگام قدرت مقاومت از او سلب مي شود؛ يعني خدا بر همه ي جنبندگان مسلّط است و هيچ موجودي در برابر او تاب مقاومت ندارد. «1»

2. تعبير «پروردگار من بر راه مستقيم است.»، تعبير زيبايي در مورد قدرت آميخته با عدالت پروردگار است؛ چراكه قدرتمندان غالباً زورگو و ستمگرند و از جاده ي عدالت خارج مي شوند، اما خدا با همه ي قدرت بي پايانش، بر طريق عدالت، نظم و حساب است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 249

3. اين آيه در حقيقت هشداري به مشركان قوم عاد است. هود پيامبر اعلام مي كند من بر پروردگار جهانيان

كه همه ي قدرت ها به دست اوست، تكيه دارم، پس مواظب باشيد كه حمله به من، حمله به پروردگار جهانيان است.

4. نكته ي جالب اين است كه هود عليه السلام بر پروردگار بودن خدا براي خودش و مشركان تأكيد مي كند تا نشان دهد كه پروردگار آنها بت ها نيستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با توكل بر خدا مي توان در برابر همه ي مستكبران جهان ايستاد.

2. خدا بر همه چيز تسلّط دارد و قدرت او بر عدل استوار است.

3. هرگاه دشمنان از قهر سخن گفتند، شما هم از قدرت بي همتاي الهي سخن بگوييد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هفتم سوره ي هود اعلام مي كند كه هود مأمور به وظيفه است و با هشدار به مخالفان مي فرمايد:

57. فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْماً غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّونَهُ شَيْئاً إِنَّ رَبِّي عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ حَفِيظٌ

و اگر روي بر تابيد، پس يقيناً آنچه را بدان به سوي شما فرستاده شده بودم، به شما رساندم؛ و پروردگارم گروهي غير از شما را جانشين [شما] مي كند؛ و هيچ چيزي به او زيان نمي رسانيد؛ [چرا] كه پروردگارم بر هر چيزي نگهبان است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. هود پيامبر عليه السلام به قومش اشاره كرده كه من مأمور به وظيفه ام و پيام خود را به شما رساندم و همين انجام وظيفه پيروزي من است؛ پس اگر شما دعوت مرا نپذيريد، شكستي براي من به شمار نمي آيد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 250

2. در اين آيه به اين سنت و قانون آفرينش اشاره شده است كه هرگاه ملتي لياقت هدايت و نعمت هاي الهي را نداشته باشند، خدا آنها را از ميان برمي دارد و ملّتي لايق به

جاي آنان مي نشاند.

3. خدا «حفيظ»، يعني نگه دارنده ي همه چيز و همه ي حساب هاست، نه فرصت را از دست مي دهد و نه دوستان و موقعيت ها را فراموش مي كند؛ حساب چيزي از علم او بيرون نيست و او بر هر چيز مسلّط است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبران مأمور به وظيفه اند، نه مأمور به نتيجه.

2. رهبران الهي از روي گرداني مردم نهراسند، ولي به آنان اتمام حجّت كنند.

3. ملت هاي ناسپاس اگر قدر نعمت ها و رهبران الهي را ندانند، خدا ملتي ديگر جانشين آنان مي كند.

4. مخالفان نمي توانند به خدا زياني برسانند؛ چراكه خدا نگه دارنده ي حساب همه چيز است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هشتم سوره ي هود به عذاب قوم عاد و نجات هود پيامبر و مؤمنان اشاره كرده، مي فرمايد:

58. وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُوداً وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ

و هنگامي كه فرمان (عذاب) ما فرا رسيد، هود و كساني را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمتي از جانبمان نجات داديم؛ و آنان را از عذابي سخت، نجات بخشيديم.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 251

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران بر آن اند كه در تاريخ دو گروه با عنوان قوم عاد بوده اند:

نخست قبيله اي از انسان هاي ماقبل تاريخ كه در عربستان زندگي مي كردند، سپس خود و آثارشان از ميان رفتند و در قرآن از آنها با عنوان «عادٍ الاولي ياد مي شود. «1»

و دوم قوم عادي كه در حدود 700 سال قبل از ميلاد مسيح در سرزمين «احقاف» يا «يمن» زندگي مي كردند و انسان هايي بلندقامت و پرقدرت و جنگ آور بودند. آنان در سرزمين آباد و سرسبز و پيش رفته اي زندگي مي كردند.

اما هنگامي كه غرور و غفلت و شرك

دامان آنان را گرفت و با هود پيامبر درگير شدند و او را تكذيب كردند، گرفتار عذاب الهي شدند.

عذاب قوم عاد آن بود كه طوفان شديد و كوبنده اي به مدت هفت شب و شش روز بر آنان مسلّط شد «2» و قصرهايشان را درهم كوبيد و اجسادشان بر زمين افتاد؛ اما هود و مؤمنان كه حدود چهار هزار نفر بودند، نجات يافتند و اين درس عبرتي براي آيندگان شد.

2. تعبير «نَجّينا» (ما نجات داديم) دوبار در اين آيه تكرار شده است.

برخي مفسران قرآن بر آن اند كه اين تعبير در مرحله ي اول اشاره به نجات از مجازات دنيا و در مرحله ي دوم اشاره به رهايي از عذاب آخرت است.

شاهد اين تفسير آن است كه تعبير «عذاب غليظ» معمولًا در مورد عذاب آخرت به كار مي رود. «3»

3. نكته اي كه اين آيه بدان اشاره دارد اين است كه مؤمنان همراه پيامبر نجات يافتند؛ يعني آنان علاوه بر ايمان، همراه پيامبر و حامي و پيرو او بودند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 252

آموزه ها و پيام ها:

1. نزول عذاب و نجات از آن به دست خداست.

2. لطف خدا شامل حال پيامبرش و مؤمنان مي شود و از عذاب نجات مي يابند.

3. ايمان آوريد و همراه رهبران الهي باشيد، تا اهل نجات گرديد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و نهم سوره ي هود به گناهان قوم عاد اشاره كرده، مي فرمايد:

59. وَتِلْكَ عَادٌ حَجَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنيدٍ

و اين (قومِ) «عاد» بود كه نشانه هاي پروردگارشان را انكار كردند؛ و فرستادگانش را نافرماني نمودند، و از فرمانِ هر زورگوي ستيزه گر پيروي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «جبّار» در مورد سرزنش و ستايش

هر دو به كار مي رود «1» در اين آيه به معناي سرزنش به كار رفته است، يعني كسي كه پيرو فرمان عقل نيست و ديگران را به پيروي خود مجبور مي سازد و يا مي خواهد نقص هاي خود را با ادعاهاي تكبّرآميز جبران كند.

2. «عَنيد» به كسي گفته مي شود كه فوق العاده با حق مخالف است و اين صفت مستكبران و طاغوهاست.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 253

3. «رُسُل» به صورت جمع آمده است، با اين كه هود، پيامبر قوم عاد بود؛ اين بدان سبب است كه همه ي پيامبران به سوي يك واقعيت و هدف، يعني توحيد، دعوت مي كنند و انكار يك پيامبر در حكم انكار همه ي پيامبران است؛ و يا اين كه هود مردم را به ايمان به پيامبران پيشين نيز فرا مي خواند و آنان انكار مي كردند.

البته هر دو احتمال در تفسير آيه قابل جمع است.

4. قوم عاد به خاطر سه گناه گرفتار عذاب الهي شدند:

الف) انكار آيات و نشانه هاي پروردگار؛

ب) مخالفت با پيامبران؛

ج) پيروي از ستمگران و دشمنان حق.

البته اين سه گناه همراه هم است؛ يعني اگر كسي آيات الهي را پذيرفت، پيرو پيامبر صلي الله عليه و آله مي شود و با ستمگران مخالفت مي كند و اگر كسي منكر آيات الهي شد، از پيامبران پيروي نمي كند و دنباله رو ستمگران و طاغوت ها مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت قوم عاد عبرت بگيريد و راه آنان را نپوييد (كه فرجامي عذاب آلود دارد).

2. انكار آيات الهي و نافرماني در برابر رهبران الهي و پيروي از جبّاران، موجب سقوط و علت نزول عذاب الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي هود به قوم عاد لعنت مي فرستد و مي فرمايد:

60.

وَأُتْبِعُوا فِي هذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا إِنَّ عَاداً كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْداً لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 254

و در اين دنيا و روز رستاخيز، لعنتي در پي آنان روانه شده است. آگاه باشيد كه (قوم) عاد به پروردگارشان كفر ورزيدند. هان، عاد (يعني) قوم هود (از رحمت خدا) دور باد!

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «بُعداً» در مورد قوم عاد، ثمود، مَدْين، ستمگران و كافران آمده است «1» و نفرين شعارگونه اي است در مورد كساني كه گناه بزرگي مرتكب شده و بدين خاطر از رحمت خدا دور شده اند. اين تعبير شامل دوري از رحمت خدا، سعادت، و خير و بركت مي شود و در حقيقت بازتاب فكر و عمل آنهاست كه در درون از خدا و خلق دور شده اند.

2. در اين آيه، قوم عاد با دو عنوان «عاد» و «قوم هود» معرفي شده اند. اين علاوه بر تأكيد، اشاره به آن دارد كه آنان همان كساني هستند كه هود، پيامبر دل سوزشان را ناراحت كردند و بدين سبب از رحمت خدا دور شدند.

3. در آيه ي قبل آمده بود كه قوم عاد از فرمان هر ستمگر دشمنِ حق پيروي مي كردند و در اين آيه آمده است كه لعنت الهي به دنبال آنان خواهد آمد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروي از ستمگران حق ستيز، لعنت الهي را در دنيا و آخرت به دنبال دارد.

2. كفر نورزيد كه دوري از رحمت الهي را به دنبال دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 255

قرآن كريم در آيه ي شصت و يكم سوره ي هود سرگذشت صالح پيامبر عليه السلام را بيان مي كند كه به توحيد و توبه فرا مي خواند و مي فرمايد:

61.

وَإِلَي ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيَها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ

و به سوي (قومِ) «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستاديم)؛ گفت: «اي قوم [من ! خدا را پرستش كنيد، كه هيچ معبودي جز او براي شما نيست.

او شما را از زمين پديد آورد؛ و سازندگي آن را به شما وا گذاشت. پس از او آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او باز گرديد، [چرا] كه پروردگار من نزديك، [و] اجابت كننده (درخواست ها) است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. قوم «ثَمُود» در سرزمين «وادِي القُري ، بين مدينه و شام زندگي مي كردند و شغل آنان كشاورزي و باغ داري بود. حضرت صالح پيامبر براي هدايت اين قوم برانگيخته شد و براي آنان شتري به عنوان معجزه آورد، كه آن را كشتند «1» و به همين سبب در اثر عذاب صيحه ي آسماني از پاي درآمدند و صالح و مؤمنان قوم ثمود نجات يافتند. در آيات متعددي از قرآن به سرگذشت اين پيامبر الهي اشاره شده است. «2»

2. برنامه و هدف اساسي صالح، همان برنامه ي اصولي همه ي پيامبران، يعني فرا خواندن به توحيد و نفي شرك بود؛ چون ريشه ي تمام سعادت هاي بشر توحيد، و ريشه ي تمام رنج ها و انحرافات شرك است.

3. در اين آيه از «صالح» به عنوان برادر قوم ثمود ياد شده است؛ يا به خاطر

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 256

سرگذشت صالح(ع)

آن كه صالح از نژاد عرب و اهل قبيله ي ثمود بود و يا به خاطر آن كه رفتاري برادرانه با آنان داشت.

4. مقصود از پيدايش انسان ها از زمين، آن است كه آفرينش

غير مستقيم همه ي انسان ها از خاك است؛ يعني گياهان، گوشت حيوانات و پدر و مادر كه عوامل حيات انسان هستند، همه از عناصر خاك بر آمده اند؛ و يا مقصود آن است كه نسل همه ي انسان ها به آدم عليه السلام بازمي گردد، كه او از خاك آفريده شده است.

5. پيدايش وجود عالي انسان با اين خلقت بديع، از خاكِ بي مقدار و بي ارزش، خود از عجايب هستي و نشانه ي آفريننده اي داناست و از اين روست كه عقل اجازه نمي دهد انسان غير خدا را بپرستد.

6. تعبير «استَعْمَرَكُم» و استعمار، در اصل به معناي واگذاري آبادي و سازندگي زمين به ديگران است؛ يعني خدا وسايل سازندگي و آباداني زمين را در اختيار انسان گذارده است. «1»

7. «استعمار» از واژه هاي زيباي فرهنگ بشري است كه مفهوم آن تغيير يافته و تحريف شده است. در جهان كنوني، استعمار به معناي تسلّط قدرت هاي جهاني بر سياست، اقتصاد و دستگاه نظامي ملت هاي ضعيف است كه منتهي به غارت سرمايه هاي حياتي آن كشورها مي شود. پديده ي شوم استعمار در چند قرن اخير سرنوشت سياهي براي بسياري از ملت هاي جهان رقم زده است؛ «2» و در دهه هاي اخير چهره هاي جديد استعمار فرهنگي و تبليغاتي رخ نموده است و تهاجم فرهنگي عظيمي از طرف

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 257

مستكبران جهان خوار، عليه ملت هاي مظلوم جهان شروع شده است كه بيداري و هوشياري جوانان اين كشورها مي تواند اين توطئه ي جديد استعمارگران را خنثي سازد.

8. اين آيه نمي فرمايد كه خدا زمين را آباد كرد و در اختيار شما گذاشت، بلكه مي فرمايد: عمران و سازندگي زمين را به شما وا گذاشت.

و اين مطلب در مورد همه ي نسل هاي بشر صادق

است؛ خدا زمين مساعد و آب و نيرو و عمر طولاني در اختيار انسان گذاشته است تا به سازندگي زمين بپردازد.

9. براي سازندگي و عمران، بايد به ملت مجال داد و كارها و وسايل را در اختيار آنها گذاشت، تا خودشان اقدام به سازندگي كنند.

10. قوم ثمود زمين هاي آباد و باغ هاي پر نعمت داشتند و كشاورزي شان پيش رفت كرده بود و خدا به آنان عمرهاي طولاني و اندام هاي قوي داده بود، به طوري كه در دل كوه ها و از سنگ ها خانه هاي محكم مي ساختند.

11. خدا نزديك و پاسخ گوي بشر است؛ البته نزديكي خدا به معناي حضور او در همه جا و هميشه است؛ او جسم نيست و مكان ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلّغ دين از خود مردم (منطقه) باشد و رفتاري برادرانه با آنان داشته باشد.

2. فلسفه ي پرستش خدا، سپاس آفرينش و نعمت هاي اوست.

3. خدا مي خواهد شما زمين را آباد كنيد و به سازندگي آن بپردازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و دوم سوره ي هود به پاسخ شك آفرين قوم ثمود اشاره كرده، مي فرمايد:

62. قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوّاً قَبْلَ هذَا أَتَنْهَانَا أَن نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 258

گفتند: «اي صالح! براستي پيش از اين، در ميان ما، مايه ي اميد بودي؛ آيا ما را منع مي كني كه آنچه را پدرانمان مي پرستند، بپرستيم؟! در حالي كه ما قطعاً در مورد آنچه ما را به سوي آن فرا مي خواني، در شكي ترديدآميز هستيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان قوم ثمود كوشيدند تا از يك عامل روان شناختي براي تأثيرگذاري بر صالح پيامبر استفاده كنند. آنان مقام و موقعيت

گذشته ي صالح را به او يادآوري كردند كه مورد مشورت و خيرخواه و دل سوز و اميد آينده ي جامعه بود، ولي اينك با ادعاي نبوّت همه ي اين ها در معرض خطر قرار گرفته است. آنها مي خواستند بدين وسيله در صالح ترديد ايجاد كنند و او را به سوي خود منحرف سازند.

2. مشركان كارهاي نياكان خود را مقدّس و صحيح مي شمردند و حاضر نبودند از تقليد آنان دست بردارند و يا حتي در مورد آنها ترديد و فكر نمايند؛ و بدين وسيله شرك و خرافه پرستي را توجيه مي كردند.

3. شك و ترديد اگر مقدمه ي پژوهش و تحقيق در عقايد باشد، نيكو و كمال آفرين است، اما اگر سبب ركود و دودلي و توقف شود، مطلوب نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام آوران الهي و رهبران ديني از كساني باشند كه در ميان مردم، سابقه اي نيكو دارند.

2. مخالفان دين براي منحرف كردن رهبران الهي از عوامل روان شناختي كمك مي گيرند (پس مراقب باشيد).

3. مشركان، مقلّد كوركورانه ي عقايد خرافي نياكان خود هستند (و همين سبب انحراف آنان مي شود).

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 259

4. مخالفان دين، ترديدآفرين هستند (براي پاسخ گويي به تشكيك هاي آن ها آماده باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و سوم سوره ي هود به پاسخ منطقي صالح پيامبر عليه السلام اشاره كرده، مي فرمايد:

63. قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّي وَآتَاني مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ

(صالح) گفت: «اي قوم [من ! آيا به نظر شما اگر من بر دليل روشن (معجزه آسايي) از طرف پروردگارم باشم، و رحمتي از جانب خود به من داده باشد، اگر (باز هم) نافرماني او كنم، پس چه

كسي مرا در برابر (مجازات) خدا ياري مي كند؟! و (شما) جز زيان بر من نمي افزاييد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل ديديم كه مشركان در مورد دعوت صالح پيامبر ترديد مي كردند؛ در اين آيه به اين نكته اشاره شده است كه من با دليل روشن و معجزه به سراغ شما آمده ام، پس در كار من ترديد نكنيد.

2. پيروي كوركورانه از عقايد خرافي نياكان و مخالفت با پروردگار، سبب زيان كاري انسان مي شود و مجازات الهي را در پي دارد.

3. نبوّت يك رحمت ويژه ي الهي است كه به برخي بندگان عطا مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي دليل روشن بياورند و پيام آور رحمت باشند.

2. رضايت مخلوق را به قيمت خشم خدا نخواهيد، كه در آن صورت هيچ ياوري نخواهيد داشت و زيان خواهيد كرد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 260

قرآن كريم در آيه ي شصت و چهارم سوره ي هود با اشاره به معجزه ي صالح پيامبر و هشدار او مي فرمايد:

64. وَيَا قَوْمِ هذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ

و اي قوم [من ! اين ماده شتر خداست، در حالي كه براي شما نشانه اي است؛ پس رهايش كنيد در زمين خدا بخورد، و هيچ بدي به آن نرسانيد، كه عذابي زودهنگام شما را خواهد گرفت!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «ناقَه» در اصل به معناي شتر ماده است. در اين جا به شتر معجزه ي صالح پيامبر، «شتر الهي» گفته شده است تا نشان دهد كه اين شتر معمولي نيست و ويژگي هاي خاصي دارد و نشانه و معجزه است. «1»

در آيات ديگر قرآن آمده است كه آب آن منطقه را سهم بندي كردند

و يك روز سهم شتر و يك روز سهم مردم بود؛ «2» يعني يا اين شتر آب زيادي مي خورد و يا هنگامي كه وارد آبشخور مي شد حيوانات ديگر جرئت نمي كردند بدان محل نزديك شوند. در احاديث آمده است كه اين شتر به صورت معجزه آسايي پديد آمد و از عجايب آفرينش بود.

2. «آيه» به معناي نشانه است. اين واژه گاهي به آيات قرآن و گاهي به معجزات الهي گفته مي شود، چراكه همه ي آنها نشانه ي خداست؛ و در اين آيه در مورد معجزه به كار رفته است.

آموزه ها و پيام ها:

1. گاهي حيوانات معجزه و نشانه ي حقانيّت رهبران الهي مي گردند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 261

2. پس از آمدن معجزه و اتمام حجّت، برخلاف برنامه ي الهي عمل نكنيد كه به عذاب الهي گرفتار مي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و پنجم سوره ي هود به مخالفت مشركان با معجزه ي صالح و نزديك شدن عذاب اشاره مي كند و مي فرمايد:

65. فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ

و (لي قوم ثمود) آن [شتر] را از پاي در آوردند؛ و (صالح) گفت: «سه روز در خانه هايتان بهره مندگرديد؛ (كه بعد آن عذاب است.) اين وعده اي بي دروغ است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «عَقَرُوها» در اصل به معناي اساس و ريشه ي چيزي است و از آن جا كه در هنگام كشتن و نحر شتر، اصل وجودش برچيده مي شود، در اين جا به معناي از پاي در آوردن شتر به كار رفته است. البته گاهي به معناي پي كردن شتر يا قطع كردن دست و پاي آن مي آيد كه آنها نيز به همين معنا بازمي گردد.

2. شتري كه صالح پيامبر به صورت معجزه آورده بود،

باعث بيداري مردم و گرايش آنها به صالح مي شد؛ از اين رو گروهي از سركشان قوم ثمود توطئه كردند كه شتر را نابود كنند و سرانجام نيز يكي از آنان با ضربه اي آن را از پاي درآورد.

3. جالب آن است كه طبق احاديث، يك نفر شتر را از پاي در آورد، ولي در اين آيه اين كار به همه ي مخالفان نسبت داده شد؛ به خاطر آن كه اسلام رضايت باطني به هر كاري را به منزله ي شركت در آن كار مي داند؛ چون هر

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 262

كس اقدام به كاري مي كند به نيروي جمع دلگرم است. «1»

4. در حديثي از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه

هرگاه كسي در مشرق كشته شود و ديگري در مغرب بدان راضي باشد، او نيز در پيشگاه خدا، شريك قاتل به شمار مي آيد. «2»

5. در حديث ديگري مي خوانيم كه پس از پيروزي جنگ جمل، يكي از ياران امام علي عليه السلام گفت: «چقدر دوست داشتم كه برادرم در اين جا بود.» و حضرت فرمود: «آيا برادرت ميل به ما داشت؟» آن مرد گفت: «آري.»

حضرت فرمود: «او هم با ما در اين ميدان شاهد (و شريك) بوده است و حتي افرادي در لشكر ما شركت داشتند كه هنوز در پشت پدران و در رحم مادران هستند، اما به زودي گذشت زمان آنان را به دنيا مي فرستد و قدرت ايمان با نيروي آنان افزايش مي يابد.» «3»

6. اين كه به قوم ثمود سه روز مهلت داده شد، يا به خاطر آن بود كه بتوانند توبه كنند، يا اهرمي براي فشار روحي عذاب بر آنان بود و يا براي

اثبات حقانيّت صالح پيامبر بود كه از غيب خبر مي داد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفت با معجزات پيامبران، عذاب الهي را در پي دارد.

2. هشدارهاي الهي را دروغ نپنداريد.

3. هر كس به كار خلاف ديگران راضي شود، شريك آنان به شمار مي آيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 263

قرآن كريم در آيه ي شصت و ششم سوره ي هود به نجات صالح پيامبر و مؤمنان قومش از عذاب اشاره مي كند و مي فرمايد:

66. فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحاً وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيرُ

و هنگامي كه فرمان (عذاب) ما فرا رسيد، صالح و كساني را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمتي از جانبمان نجات داديم، و از رسوايي آن روز، (رهايي بخشيديم)؛ [چرا] كه تنها پروردگارت نيرومند [و] شكست ناپذير است.

نكته ها و اشاره ها:

1. رحمت الهي نسبت به مؤمنان زياد است، به طوري كه قبل از فرود آمدن عذاب، همه ي مؤمنان را به مكان امني منتقل مي كند و نجات مي دهد.

آري؛ اگر مؤمنان به وظايف خود عمل كنند، گرفتار عذاب نمي شوند. «1»

2. مجازات سركشان كافركيش تنها جنبه ي مادي ندارد، بلكه شامل جنبه ي معنوي نيز مي شود؛ يعني خواري و بدنامي آنان در تاريخ ثبت مي شود. «2»

3. در اين آيه به قدرت شكست ناپذير خدا اشاره شد، تا نشان دهد كه هيچ قدرتي توانايي مقابله بااراده ي حق را ندارد و نجات مؤمنان براي او آسان است.

4. اين آيه نوعي تسلّي خاطر به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است؛ چراكه فرمود:

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 264

«پروردگار تو قوي و شكست ناپذير است.» و اين اشاره به آن است كه او مي تواند با

مخالفان تو نيز اين گونه رفتار كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا پيامبران و مؤمنان را از عذاب نجات مي دهد.

2. ايمان آوريد و همراه رهبران الهي باشيد، تا اهل نجات شويد و خوار نگرديد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و هفتم و شصت و هشتم سوره ي هود به عذاب ستمكاران قوم ثمود و كفر آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

67 و 68. وَأَخَذَ الَّذيِنَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ* كَأَن لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْداً لِثَمُودَ

و كساني را كه ستم كرده بودند، آن بانگ (مرگبار) فرو گرفت؛ و در خانه هايشان از پاي درآمدند!* (آنچنان نابود شدند كه) گويا در آن (خانه ها) ساكن نبودند! آگاه باشيد كه (قوم) ثمود به پروردگارشان كفر ورزيدند، هان، (قوم) ثمود (از رحمت پروردگار) دور باد!

نكته ها و اشاره ها:

1. «صَيْحه» در اصل به معناي صداي عظيمي است كه معمولًا از دهان انسان يا حيوان بيرون مي آيد، ولي شامل هر صداي عظيمي مي شود.

2. در قرآن كريم آمده است كه قوم ثمود، قوم لوط «1» و قوم شعيب، «2» به وسيله ي صيحه ي آسماني مجازات شدند.

اين عذاب چيزي شبيه شكستن ديوار صوتي به وسيله ي هواپيماهاست

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 265

كه گاهي سبب بيهوشي انسان ها و شكسته شدن شيشه ها مي شود؛ البته اگر امواج صوتي شديدتر شود، مي تواند تأثيرات شديدتري بر اعصاب، مغز و قلب انسان بگذارد و سبب مرگ او شود.

3. در اين آيه آمده بود كه قوم ثمود به وسيله ي صيحه مجازات شدند، اما در برخي آيات ديگر اشاره شده كه اين قوم به وسيله ي صاعقه مجازات شدند؛ از اين جا روشن مي شود كه وسيله ي عذاب آنان، صاعقه اي همراه

با صداي عظيم (صيحه) بوده است.

4. «جاثِمين» در اصل به معناي نشستن بر زانو و نيز به معناي افتادن به رو آمده است. اين تعبير نشان مي دهد كه صيحه سبب مرگ آنان شده بود، اما اجساد بي جان آنها بر روي زمين افتاده بود. از برخي احاديث نيز استفاده مي شود كه آتش صاعقه آنان را سوزاند.

5. تعبير «يَغْنَوا» يا به معناي اقامت در يك مكان و يا به معناي بي نيازي است. «1»

اين تعبير درباره ي قوم ثمود به معناي آن است كه چنان طومار زندگي آنها درهم پيچيد كه گويا هرگز ساكنان آن سرزمين نبودند.

6. مقصود از ستمكاري قوم ثمود در اين جا، ستم به مردم يا ظلم به صالح پيامبر و يا ستم به خودشان است، چراكه شرك نوعي ستم به خويشتن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نتيجه ي ستمكاري، عذاب الهي است.

2. كفر نورزيد كه سبب دوري از رحمت خداست.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 266

ماجراي ابراهيم(ع) و فرشتگان

قرآن كريم در آيه ي شصت و نهم سوره ي هود به ملاقات (فرشتگان) فرستاده ي خدا با ابراهيم عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

69. وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيَم بِالْبُشْرَي قَالُوا سَلَاماً قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ

و بيقين فرستادگان ما براي ابراهيم مژده آوردند؛ گفتند: «سلام!» (او نيز) گفت: «سلام!» و بي درنگ گوساله اي بريان شده آورد.

نكته ها و اشاره ها:

1. سرگذشت ابراهيم عليه السلام در آيات متعددي از قرآن حكايت شده است. «1» در اين جا به ملاقات او با فرشتگاني اشاره شده كه براي دو كار مهم آمده بودند:

نخست، براي مژده رساني به ابراهيم عليه السلام كه داراي فرزندي خواهد شد؛

و دوم، براي عذاب قوم لوط.

2. در احاديث از امام صادق عليه

السلام حكايت شده كه آن فرشتگان چهار نفر بودند: جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل و كروبيل. «2»

3. در احاديث آمده است كه بشارتي كه در اين آيه به ابراهيم عليه السلام داده شد، در مورد تولد اسماعيل و اسحاق بود «3» و اين در حالي بود كه ابراهيم عليه السلام در كهن سالي بود و هنوز فرزندي نداشت.

4. در هنگام برخورد با ديگران، ادب گفتن سلام است و پاسخ آن بدون

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 267

فاصله لازم است، به طوري كه در اين آيه بين سلام و پاسخ آن حرف عطف نيز فاصله نشد.

5. يكي از آداب مهمان داري آن است كه غذا را هر چه زودتر براي مهمان آماده كنند؛ چراكه مهمان هنگامي كه از راه مي رسد گرسنه و خسته است.

6. از آداب مهمان داري آن است كه غذا را خود صاحب خانه براي مهمان ببرد، و غذاي نيكو و زياد براي مهمان فراهم سازد و مهمان را نزد غذا فرانخواند بلكه غذا را به حضور او ببرد.

7. بريان كردن يك گوساله براي مهمانان، «1» يا به خاطر مهمان نوازي ابراهيم عليه السلام بود و يا به خاطر آن كه تعداد مهمان ها و دوستان و خدمت گزاران خانه ي او زياد بود.

8. فرشتگان الهي ممكن است به صورت انسان درآيند، به طوري كه شناخت آنها و تميز آنان از انسان هاي معمولي مشكل باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ادب گفتار، سلام كردن است.

2. پذيرايي با غذاي خوب و مهمان نوازي از اخلاق پيامبران است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتادم سوره ي هود به هراس ابراهيم عليه السلام از رفتار غيرطبيعي فرشتگان و روشن شدن هدف آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

70. فَلَمَّا رَأي أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ

إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَي قَوْمِ لُوطٍ

و هنگامي كه ديد دست هايشان به سوي آن (غذا) دراز نمي شود، آنان را نشناخت (و بيگانه شمرد،) و از آنان (در دل) احساس ترس كرد!

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 268

(فرشتگان) گفتند: «نترس، [چرا] كه ما به سوي قوم لوط فرستاده شده ايم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از آداب و رسوم نيك گذشتگان اين بود كه اگر غذاي كسي را مي خوردند، حرمت نان و نمك او را نگه مي داشتند و اگر واقعاً قصد سوئي نسبت به ديگري داشتند، از غذاي او نمي خوردند؛ از اين رو، هنگامي كه فرشتگان از غذاي ابراهيم عليه السلام نخوردند، نسبت به آنان بدگمان شد.

2. برخي مفسران نوشته اند كه لوط عليه السلام هر چند پيامبر بود، اما تحت نظر ابراهيم عليه السلام بود؛ از اين رو فرشتگاني كه براي هلاكت قوم لوط مأمور شده بودند، نخست نزد ابراهيم عليه السلام آمدند و به او خبر دادند و اين نوعي رعايت سلسله مراتب است.

3. لازم است مهمان از غذاي صاحب خانه بخورد، وگرنه ممكن است سبب ناراحتي و بدگماني او شود و اگر هم به دليلي نخواست از غذاي او بخورد، دليل آن را بيان كند تا نگراني برطرف شود.

4. صاحب خانه هنگامي كه احساس ترس يا ناراحتي از مهمان كرد، آن را در دل پنهان كند (تا او متوجه و ناراحت نشود).

آموزه ها و پيام ها:

1. مهمانان اسباب نگراني صاحب خانه را فراهم نسازند.

2. رفتار و اهداف مهمان را زير نظر داشته باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و يكم سوره ي هود به مژده ي تولد اسحاق و يعقوب اشاره كرده، مي فرمايد:

71. وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ

فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 269

و زن او ايستاده بود، و خنديد (و عادت ماهيانه شد)؛ و وي را به اسحاق مژده داديم، و (نيز) بعد از اسحاق به يعقوب (مژده داديم.)

نكته ها و اشاره ها:

1. «ضَحِكَت» در اصل به معناي اثري است كه در هنگام انبساط شديد، در باطن هويدا مي شود كه گاهي به صورت خنده ظاهر مي شود. «1» در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است «2» و برخي لغويين نيز احتمال داده اند «3» كه اين واژه در اين جا به معناي عادت ماهيانه باشد. «4»

برخي ديگر گفته اند كه خنده و عادت ماهيانه هم زمان براي ساره اتفاق افتاد و اين نشانه اي براي حامله شدن اين زن كهن سال بود. «5»

2. اگر مقصود آيه خنده ي ساره همسر ابراهيم عليه السلام باشد، شايد اين خنده به خاطر وحشت يا تعجب از مجازات قوم لوط، يا رفتار مهمان ها در نخوردن غذا و رفع خطر از ابراهيم و يا به خاطر مژده ي فرزند بوده باشد.

3. گفته اند كه ساره براي عبادت يا خدمت به مهمانان و يا براي نظارت بر رفت و آمدها و گفت و گوها در آن مجلس ايستاده بود.

4. اين كه قرآن از ايستادن همسر ابراهيم ياد كرده است، شايد براي اشاره به آن باشد كه سزاوار نيست زن در كنار مردان بيگانه بنشيند و يا مقصود آن است كه همسر انسان در هنگام مهمان داري آماده به خدمت مي ايستد.

5. گاهي خدا اخبار غيبي را در اختيار پيامبرانش قرار مي دهد.

6. نام برخي پيامبران از پيش تعيين و خبر داده مي شد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 270

7. در اين

آيه دو مژده به ساره داده شد؛ يكي تولد اسحاق و ديگري تولد نوه اش يعقوب؛ يعني اين نعمت بر شما مستمر خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي فرشتگان الهي، مأموران مژده رسان هستند كه حتي با غير پيامبران سخن مي گويند.

2. تولد اسحاق و يعقوب با بشارت الهي همراه بود.

3. در هنگام مهمانداري، همسر آماده ي خدمت باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دوم سوره ي هود به تعجب ساره از مژده ي تولد فرزند اشاره مي كند و مي فرمايد:

72. قَالَتْ يَا وَيْلَتَي ءَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذَا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذَا لَشَي ءٌ عَجِيبٌ

(همسر ابراهيم) گفت: «اي واي بر من! آيا در حالي كه من پيرزنم، و اين شوهرم پيرمرد است مي زايم؟! قطعاً اين چيزي شگفت آور است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. ساره همسر ابراهيم از جواني عقيم بود «1» و طبق حكايات تاريخي، در هنگامي كه فرشتگان مژده ي فرزند به او دادند، نود سال يا بيش تر، و همسرش ابراهيم نيز حدود صد سال يا بيش تر داشت. «2» بنابراين، ساره حق داشت كه از مژده ي تولد فرزند تعجب كند.

2. «بَعْل» در اصل به كسي گفته مي شود كه بدون نياز به ديگران بتواند بر پاي خود بايستد و از آن جا كه شوهر مي تواند مخارج خود را به تنهايي تأمين

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 271

كند، به او بَعْل مي گويند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. كهن سالان از بچه دار شدن نااميد نباشند، كه لطف الهي عجيب است.

2. از كارهاي خدا تعجب نكنيد (كه بر هر كاري تواناست).

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و سوم سوره ي هود به هشدار فرشتگان در مورد تعجب ساره اشاره مي كند و مي فرمايد:

73. قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ

رَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ

(فرشتگان) گفتند: «آيا از كار خدا تعجب مي كني؟! رحمت خدا و بركاتش بر شما خاندان (رسالت) باد، [چرا] كه او ستوده [و] بزرگوارست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. رحمت و بركات الهي در خانواده و نسل ابراهيم عليه السلام جلوه گر شد و پيامبران بسياري از نسل اسحاق عليه السلام (مثل پيامبران بني اسرائيل) و پيامبري از نسل اسماعيل عليه السلام (پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله) پديد آمدند.

2. «حميد» به معناي كسي است كه كردارش پسنديده و ستوده است.

اين نام خدا اشاره به نعمت هاي فراوان خدا بر بندگان دارد كه در برابر آن، او را حمد و ستايش كنند.

3. «مجيد» به معناي بزرگواري است كه از فراواني خير و بخشش حاصل

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 272

مي شود و به كسي گفته مي شود كه حتي قبل از استحقاق، نعمت مي بخشد و از اين رو عجيب نبود كه به ابراهيم عليه السلام فرزندي ببخشد. «1»

4. زنان معمولي نيز مي توانند به مقامي برسند كه مخاطب فرشتگان قرار گيرند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از نعمت هاي الهي تعجب نكنيد كه خدا ستوده كردار و بزرگوار است.

2. اهل بيت رهبران الهي، مشمول رحمت و بركات الهي مي شوند.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و چهارم و هفتاد و پنجم سوره ي هود به گفت و گوي ابراهيم عليه السلام در مورد نجات قوم لوط و صفات او اشاره كرده، مي فرمايد:

74 و 75. فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَي يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ* إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ

و هنگامي كه ترس از ابراهيم برفت، و مژده (فرزند) به او رسيد، [درباره قوم لوط با

ما مجادله مي كرد؛* [چرا] كه مسلماً ابراهيم، بردبار، بسيار غمخوار [و] بازگشت كننده (به سوي خدا) بود!

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي اول به مجادله و گفت و گوي ابراهيم عليه السلام در مورد نجات قوم لوط، و آيه ي دوم به سبب اين گفت و گو اشاره كرده است.

يعني مجادله و گفت و گوي ابراهيم، مجادله ي نيكويي بود؛ چراكه او احتمال مي داد هنوز عذاب الهي قطعي نشده و احتمال شفاعت و نجات قوم لوط وجود دارد و به خاطر بردباري و دل سوزي اقدام به گفت و گو در اين مورد كرد.

2. ابراهيم عليه السلام بسيار به فكر مردم بود و سعي مي كرد با گفت و گو عذاب آنان را بردارد.

3. در اين آيه، مجادله و گفت و گوي ابراهيم عليه السلام با فرشتگان را مجادله با خدا معرفي كرده و فرموده است ابراهيم با ما مجادله كرد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 273

4. از تحليل آيات و احاديث «1» به دست مي آيد كه ابراهيم عليه السلام در دو بخش با فرشتگان گفت و گو كرد: بخش اول مربوط به مؤمنان قوم لوط بود كه وجود آنان را به فرشتگان يادآوري كرد و آنها گفتند كه لوط و خانوداه اش، جز همسرش، نجات مي يابند؛ «2» و بخش دوم گفت و گوي ابراهيم عليه السلام در مورد بقيه ي قوم لوط بود كه اين گفتمان ثمري نداشت؛ چراكه عذاب الهي حتمي شده بود. «3»

5. «حليم» در اصل به معناي بردباري در راه رسيدن به يك هدف مقدس است و «اوّاه» به معناي كسي است كه فراوان آه مي كشد؛ يا به خاطر ترس از مسئوليت هاي خود و يا به خاطر مشكلاتي

كه دامن مردم را گرفته است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي دل سوز و مدافع ملت هستند.

2. هرگاه به كسي انتقاد كرديد، صفات خوب او را هم يادآور شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و ششم سوره ي هود به حتمي بودن عذاب قوم لوط اشاره كرده، مي فرمايد:

76. يَاإِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيِهمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ

اي ابراهيم! از اين (گفت و گو) روي گردان، [چرا] كه بيقين فرمان (عذاب) پروردگارت فرا رسيده است، و در حقيقت عذابي غير قابل برگشت براي آنان خواهد آمد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 274

نكته ها و اشاره ها:

1. عذاب قوم لوط حتمي شده بود؛ چرا كه آنان افرادي هم جنس باز و لجوج بودند؛ و هنگامي كه عذاب الهي حتمي شد برگشت ناپذير است.

2. تعبير «ربّك» در اين آيه نشان مي دهد كه عذاب الهي جنبه ي انتقامي ندارد، بلكه از صفت رُبوبيّت پروردگار كه نشانه ي تربيت و پرورش بندگان است، سرچشمه گرفته است.

آموزه ها و پيام ها:

1. هرگاه عذاب حتمي شد، حتي شفاعت پيامبران، مانع اجراي آن نمي شود.

2. در مورد هم جنس بازان لجوج وساطت و شفاعت نكنيد كه عذاب آنان حتمي است.

***

سرگذشت لوط(ع)

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هفتم سوره ي هود به ملاقات فرشتگان با لوط پيامبر عليه السلام اشاره كرده، مي فرمايد:

77. وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِي ءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقَالَ هذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ

و هنگامي كه فرستادگان ما به سوي لوط آمدند، به خاطر (آمدن) آنان ناراحت شد؛ و به جهت آنان دست (قدرتش از حمايت كوتاه گشت و دل) تنگ شد؛ و گفت: «اين روز سختي است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در احاديث «1» حكايت شده كه لوط مشغول كار در

مزرعه ي خود بود كه

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 275

ناگهان فرشتگان الهي را به صورت جواناني زيبا ديد كه به سراغ او مي آيند و مايل اند مهمان او باشند. او كه مردي مهمان نواز بود، از حضور اين جوانان زيبا در شهري كه گرفتار انحراف جنسي بودند، ناراحت بود و مشكلات و آبروريزي را پيش بيني مي كرد.

2. «ذَرْع» به معناي قلب يا خُلق است؛ يعني از اين مهمان هاي ناخوانده دلش گرفت و ناراحت شد. «1» برخي مفسران اين واژه را به معناي «ناراحتي به خاطر سنگيني حادثه اي» دانسته اند كه تمام راه هاي چاره ي آن بسته شده باشد. آري؛ لوط به خاطر مهمانان دل تنگ و ناراحت شد و گفت اين روز سخت و پرحادثه اي است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر مهمانان خود احساس مسئوليت كنيد.

2. رهبران جامعه نگران افراد (غريب) شهر باشند.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هشتم سوره ي هود به هجوم هم جنس بازان قوم لوط به طرف فرشتگان جوان نما اشاره كرده، مي فرمايد:

78. وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قَالَ يَاقَوْمِ هَؤُلاءِ بَنَاتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ

و قوم او به سراغش آمدند، در حالي كه به سوي او شتاب مي كردند، و پيش از آن همواره [كارهاي بد انجام مي دادند؛ (لوط) گفت: «اي قوم

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 276

[من ! اينان دختران من اند، در حالي كه آنان براي شما پاكيزه ترند؛ پس [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد، و [مرا] در مورد ميهمانانم خوار مَسازيد؛ آيا در ميان شما مردي هدايتگر نيست؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. لوط پيامبر عليه السلام هنگامي كه با فرشتگان

جوان نما ملاقات كرد و آنان خواستند مهمان او شوند، مقداري آنان را معطل كرد كه شب فرا رسد تا دور از چشم هم جنس بازان آنها را به خانه آورد و حتي در راه به آنان گوشزد كرد كه مردم اين شهر منحرف هستند، تا مهمانان حساب كار خود را بكنند.

اما هنگامي كه به خانه آمدند، همسر لوط كه زن بي ايماني بود، پنهاني به هم جنس بازان خبر داد كه جواناني خوش رو مهمان لوط شده اند؛ و گروهي از هم جنس گرايان قوم لوط به طرف خانه ي لوط پيامبر هجوم آوردند.

2. مقصود لوط از «دختران» در اين آيه، يا دختران حقيقي خود او بودند، كه حاضر بود آنها را به عقد مردان در آورد تا از آبروي خود و مهمانان دفاع كند و يا دختران مردم بودند، كه دختران امت در حقيقت دختران پيامبر هستند. البته احتمال اول با ظاهر آيه سازگارتر است.

3. لوط به مردم كافر پيشنهاد كرد كه با دختران او ازدواج كنند؛ يا به خاطر اين كه در آيين او مانعي براي ازدواج زن مؤمن با مرد كافر نبود و يا اين كه منظور لوط ازدواج مشروط بود؛ يعني مردان كافر اگر مؤمن مي شدند مي توانستند با دختران او ازدواج كنند.

4. مقصود از اين كه گفت: «دختران من براي شما پاكيزه ترند»، آن نبود كه هم جنس بازي پاك است و اينان پاكيزه ترند، بلكه اين تعبيري است كه در عربي براي مقايسه ي دو كار خوب و بد به كار مي رود؛ همان طور كه در فارسي، مثلًا در مورد سرعت زياد مي گوييم: «دير رسيدن بهتر از هرگز نرسيدن است.» و اين بدان معنا نيست كه هرگز نرسيدن خوب است.

تفسير قرآن مهر جلد

نهم، ص: 277

5. اين كه لوط گفت: «آيا در ميان شما مردي رشيد نيست؟» اشاره به اين حقيقت است كه وجود يك مرد هدايت يافته در ميان يك ملت، براي جلوگيري از انحراف كارساز است؛ و اين نقش رهبران و رادمردان الهي را در جوامع بشري نشان مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. هم جنس گرايان بي حيا هستند و با شتاب به سوي گناه مي روند.

2. اگر خواستيد مردم را از گناه منع كنيد، نخست راه پاك و حلال را به آنها معرفي كنيد.

3. پيشنهاد ازدواج از طرف پدر دختر مانعي ندارد.

4. ازدواج با جنس مخالف، راه صحيح و پاك است، نه هم جنس گرايي.

5. مهمان نواز باشيد و از مهمانان دفاع كنيد.

6. هم جنس بازي با مردانگي و رشادت سازگار نيست.

7. هم جنس بازي در اديان گذشته نيز ممنوع و منفور بود.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و نهم سوره ي هود به سخنان بي شرمانه ي هم جنس بازان قوم لوط اشاره كرده، مي فرمايد:

79. قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ

(قوم لوط) گفتند: «بيقين مي داني هيچ حق (و تمايل) ي به دختران تو نداريم؛ و قطعاً تو خواسته ما را مي داني.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين كه هم جنس گرايان قوم لوط گفتند: «ما به دختران لوط حق نداريم.»، يا به خاطر آن بود كه انحراف آنان به حدّي رسيده بود كه حق را باطل و باطل را حق مي شمردند؛ يعني ازدواج با دختران پاك لوط را حق نمي دانستند اما هم جنس گرايي را حق مي پنداشتند و اين به سبب عادت

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 278

كردن آنها به گناه بود.

و يا به خاطر آن بود كه هم جنس گرايان مي دانستند كه كافران حقّ ازدواج با زنان مؤمن را

ندارند و از آن جا كه حاضر نبودند ايمان آورند اقرار مي كردند كه حقّي در مورد دختران لوط ندارند. البته آنان ميلي هم به اين ازدواج نداشتند؛ چون گرفتار انحراف هم جنس گرايي بودند.

2. اين آيه به يكي از اسرار ممنوعيت هم جنس بازي اشاره كرده و آن اين كه هم جنس گرايي مسير طبيعي غريزه ي جنسي انسان را از جنس مخالف به هم جنس خود تغيير مي دهد و اين سبب مي شود كه كم كم تمايل انسان به جنس مخالف از ميان برود يا ضعيف شود و پس از مدتي قادر به آميزش طبيعي نباشد كه اين انحراف، ادامه ي نسل بشريت را در خطر قرار مي دهد.

و از اين روست كه اسلام با پديده ي هم جنس بازي به شدت برخورد و آن را از گناهان كبيره معرفي كرده است كه مجازات آن در برخي شرايط اعدام است.

3. در حديثي حكايت شده كه از امام صادق عليه السلام پرسيدند: چرا خدا هم جنس بازي مردان را حرام كرد؟ فرمودند: اگر آميزش مردان با پسران حلال مي بود، مردان از زنان بي نياز مي شدند و اين باعث قطع نسل انسان و در نتيجه تعطيل شدن آميزش طبيعي مي شد و مفاسد زياد (اخلاقي و اجتماعي) به بار مي آورد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هم جنس گرايان بي شرم هستند و گاهي درخواست خود را علناً اعلام مي كنند.

2. هم جنس گرايي نكنيد كه شما را نسبت به راه طبيعي و صحيح ارضاي غريزه ي جنسي (يعني ازدواج با جنس مخالف) بي ميل مي كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 279

قرآن كريم در آيه ي هشتادم سوره ي هود به آرزوي دردمندانه ي لوط اشاره كرده، مي فرمايد:

80. قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَي رُكْنٍ شَدِيدٍ

(لوط) گفت: «اي كاش در برابر شما

نيرويي داشتم! يا به تكيه گاهي محكم پناه مي بردم، (تا با شما مقابله كنم.)»

نكته ها و اشاره ها:

1. لوط پيامبر عليه السلام آرزو مي كرد كه قدرت و امكاناتي داشت كه مي توانست امر به معروف و نهي از منكر كند و با هم جنس بازان مبارزه نمايد.

2. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه آيه اشاره به امام عصر «عج» و ياران اوست. «1»

البته اين گونه احاديث به نوعي مصداق آيه را مشخص مي سازد؛ يعني لوط آرزوي مرداني نيرومند و حكومتي پرقدرت همانند حكومت جهاني امام عصر عليه السلام را داشت كه با انحراف و هم جنس گرايي مبارزه كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. لوط پيامبر عليه السلام در ميان ملت خود غريب بود.

2. اگر نتوانستيد جلوي گناه را بگيريد، در انديشه ي نيرو و تكيه گاهي باشيد كه شما را به هدف برساند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و يكم سوره ي هود به نزديك شدن عذاب الهي براي قوم لوط و نجات خانواده اش اشاره كرده، مي فرمايد:

81. قَالُوا يَالُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 280

أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ

(فرشتگان) گفتند: «اي لوط! در واقع ما فرستادگان پروردگار توايم؛ (دست آنان) به تو نخواهد رسيد، پس در پاره اي از شب، خانواده ات را حركت ده، و هيچ يك از شما روي برنگرداند، مگر زن تو؛ [چرا] كه آنچه به آنان رسد، به او (نيز) خواهد رسيد؛ در واقع وعده گاه آنان صبح است، آيا صبح نزديك نيست؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. لوط پيامبر كه با فرشتگان جوان نما در خانه ي خود مورد

هجوم هم جنس بازان قرار گرفته بود، به شدّت ناراحت بود، ولي هنگامي كه فرشتگان خود را فرستادگان الهي معرفي كردند، قلب سوخته ي لوط تسكين يافت و متوجه شد كه لحظه ي نجات از چنگ ظالمان فرار رسيده است.

2. فرشتگان به لوط گفتند: «آنان به تو دست نمي يابند (و آسيبي به تو نمي رسانند.)» در حالي كه هدف هم جنس بازان، فرشتگان جوان نما بودند.

اين مطلب يا به خاطر آن است كه فرشتگان خود را از لوط جدا نمي دانستند و يا مي خواستند اشاره كنند كه ما فرشته هستيم و عدم دست رسي آنان به ما مسلم است و حتي آنان به تو هم آسيبي نمي رسانند.

3. در آيه ي 37 سوره ي قمر مي خوانيم كه هم جنس بازان قصد تجاوز به ميهمانان لوط را داشتند، اما چشم هاي آنان نابينا شد و قدرت حمله را از دست دادند؛ و در برخي احاديث حكايت شده كه يكي از فرشتگان مشتي خاك به صورت هم جنس گرايان پاشيد و آنان نابينا شدند. «1»

4. مفسران قرآن در مورد جمله ي «هيچ كس به پشت سر توجه نكند.» چند احتمال داده اند:

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 281

الف) هيچ كس به پشت سر نگاه نكند، كه مقدمات عذاب شروع خواهد شد.

ب) هيچ كس به فكر وسايل و اموال خود نباشد و تنها خود را از مهلكه نجات دهيد.

ج) هيچ يك از خانواده ي لوط از اين قافله عقب نماند.

البته ممكن است كه همه ي اين احتمالات مقصود آيه باشد و جمع آنها مانعي ندارد.

5. در مورد استثناي همسر لوط، دو احتمال وجود دارد:

نخست آن كه همه ي خاندان لوط به پشت سر نگاه نكردند، مگر همسر او كه از اين فرمان تخلّف كرد و گرفتار عذاب شد.

دوم آن كه

لوط مأمور شد همه ي خانواده اش را از شهر بيرون ببرد، مگر همسرش را، كه در شهر باقي ماند و گرفتار عذاب شد. «1»

6. به لوط دستور داده شد كه شبانه از شهر خارج شود «2» و عذاب تا صبح به تأخير افتاد. در مورد علت تأخير عذاب الهي تا صبح، چند احتمال وجود دارد:

الف) براي آن كه لوط و خانواده اش فرصت يابند تا از شهر بيرون بروند.

ب) براي آن كه شايد هم جنس گرايان كه كور شده بودند، اين مطلب را براي مردم حكايت كنند و آنان از خواب غفلت بيدار شوند و به سوي خدا باز گردند.

ج) براي آن كه خدا نمي خواست در دل شب به قوم لوط شبيخون بزند و آنان را عذاب كند.

باش تا صبح دولتت بدمد

كاين هنوز از نتايج سحر است تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 282

7. خويشاوندي با پيامبر، معيار نجات از عذاب نيست، بلكه معيار نجات، ايمان است و از آن جا كه همسر لوط، مؤمن نبود گرفتار عذاب شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا هم جنس گرايان هتّاك را تحمّل نمي كند و آنان را عذاب مي نمايد.

2. خدا از رهبران الهي دفاع مي كند و مؤمنان را از عذاب نجات مي دهد.

3. در نظام ارزشي اسلام، ضوابط بر روابط حاكم است.

4. پيوند خويشاوندي با رهبران الهي بدون پيوند مكتبي، موجب نجات نمي شود.

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و دوم و هشتاد و سوم سوره ي هود به كيفيت عذاب قوم لوط اشاره كرده، مي فرمايد:

82 و 83. فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ* مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ

و هنگامي كه فرمان (عذاب) ما فرا

رسيد، آن (شهر) را زير و زبر گردانيديم؛ و سنگ [هايي از جنس گِلِ لايه لايه، بر آنان بارانديم!* در حالي كه (سنگ ها) نزد پروردگارت نشاندار بودند؛ و آن، از ستمكاران دور نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. قوم لوط گرفتار انحراف جنسي بودند و همه چيز را دگرگون مي ساختند و از اين رو عذابي متناسب با گناه آنان فرود آمد و شهرهاي آنان را زير و رو كرد.

آنان باراني از سخنان ركيك بر سر مردم مي ريختند، و از اين رو باراني از

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 283

سنگ بر آنان فرو ريخت. «1»

2. باريدن سنگ هاي گِلي پس از زير و رو شدن شهر، يا به خاطر تشديد عذاب آنها بود، به طوري كه آثار آنها از زمين محو شود و يا به خاطر آن بود كه هر كس از عذاب اوليه نجات يافت، از ميان برود. «2»

3. نشان دار بودن سنگ ها، يا به خاطر آن بود كه روشن شود اين ها سنگ هاي معمولي نيست و از اين رو برخي گفته اند آنها شباهتي به سنگ هاي زميني نداشتند؛ و يا براي آن بود كه هر كدام از اين سنگ ها براي فردي معين و نقطه اي خاص نشانه گيري شده بود.

4. قوم لوط ستمكار بودند؛ زيرا آنان با هم جنس بازي، هم به خود ستم مي كردند و هم به ايمان و اخلاق انساني جامعه و هم به ميهمانان لوط پيامبر.

5. هر گروه هم جنس گرا و ملت ستم پيشه اي ممكن است سرنوشت قوم لوط را پيدا كند و زير باران سنگ ريزه ها يا باران بمب ها و فشارهاي اجتماعي از پاي در آيد.

6. در مورد اخلاق قوم لوط در تاريخ آمده است كه

در محافل آنان انواع منكرات و

اعمال زشت و فحش هاي ركيك و كف زني و قمار و بازي هاي بچه گانه وجود داشت و پرتاب سنگ به عابران و استفاده از انواع آلات موسيقي در ميان آنان مرسوم بود

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 284

و در جامعه، بدن خود را برهنه مي نمودند. «1»

آري؛ اكنون نيز در جهان غرب كشورهايي وجود دارند كه به راه قوم لوط گام مي نهند و حتي هم جنس بازي را قانوني اعلام مي كنند. «2»

اما طبق وعده ي الهي، ان شاء الله به زودي گرفتار انواع عذاب ها مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا هم جنس گرايان هتّاك را متناسب با گناهانشان عذاب مي كند.

2. انحراف جنسي (هم جنس بازي) نكنيد كه نوعي ظلم است.

3. ستمكاري (و هم جنس گرايي) موجب عذاب ملت ها مي شود.

***

سرگذشت شعيب(ع)

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و چهارم سوره ي هود به سرگذشت شُعيب پيامبر و هدف توحيدي و اندرزهاي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

84. وَإِلَي مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ

و به سوي (مردم) «مَدْيَن» برادرشان شعيب را (فرستاديم)؛ گفت: «اي قوم [من ! خدا را پرستش كنيد، كه هيچ معبودي جز او براي شما نيست.

پيمانه و ترازو را كم مگذاريد، [چرا] كه من شما را در نيكي (و ثروت فراوان) مي بينم؛ و در حقيقت من از عذابِ روزي فراگير، بر شما مي ترسم!

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 285

1. «مَدْيَن» نام شهر و قبيله ي شعيب پيامبر عليه السلام بود كه در مشرق خليج عقبه قرار داشت و مردم اين شهر، كه از فرزندان اسماعيل عليه السلام بودند، با لبنان، مصر و فلسطين تجارت داشتند. «1»

امروزه اين شهر را «مَعان» مي خوانند.

آنان راه توحيد را رها كردند و گرفتار شرك و بت پرستي شدند و براي رونق بازار خويش كم فروشي و تقلّب مي كردند و خدا شعيب پيامبر صلي الله عليه و آله را به سوي آنان فرستاد تا آنان را هدايت كند.

2. هدف و رسالت شعيب پيامبر عليه السلام، توحيد و نفي شرك بود همان هدفي كه همه ي پيامبران به دنبال آن بودند و زيربناي هرگونه اصلاح اجتماعي و اخلاقي جامعه ي انساني است.

3. «مِكيال» به معناي پيمانه و «ميزان» به معناي ترازو است و كم كردن آنها به معناي كم فروشي و تقلّب و نپرداختن حقوق مردم و نوعي استثمار و ظلم به آنان است.

4. پيامبران الهي در كنار امور اعتقادي و اخلاقي مردم، به امور اقتصادي آنان نيز توجه مي كردند و با فساد اقتصادي مبارزه، و وضع جامعه را اصلاح مي كردند.

5. مفسران در مورد منظور شعيب عليه السلام از جمله ي «انّي اريكم بِخيرٍ» دو احتمال داده اند:

نخست آن كه، «من خيرخواه شما هستم» و اندرزهاي من سبب خير و بركت در تجارت و كاهش قيمت ها مي شود.

دوم اين كه، «من شما را داراي نعمتي فراوان مي بينم.»؛ بنابراين دليلي ندارد كه كم فروشي كنيد.

6. «مُحيط» به معناي فراگير است؛ يعني روزي كه (عذاب آن) فراگير

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 286

است. اين مطلب مي تواند اشاره به عذاب آخرت يا مجازات هاي فراگير دنيا باشد.

7. تعبير «اخاهُم» در مورد شعيب، يا اشاره به آن است كه او از قبيله ي «مَدْيَن» بود و يا به آن كه او رفتاري برادرانه و خيرخواهانه با مردم داشت.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف شعيب (هم چون پيامبران ديگر) دعوت به توحيد و نفي

شرك بود.

2. رهبران الهي با فساد اقتصادي جامعه مبارزه كنند.

3. معاد عامل بازدارنده از گناه است.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و پنجم سوره ي هود به فساد اقتصادي مردم مدين و هشدار شعيب اشاره مي كند و مي فرمايد:

85. وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

و اي قوم [من ! پيمانه و ترازو را بر طبق دادگري، كاملًا ادا كنيد؛ و به مردم [از روي ستم چيزهايشان را كم مدهيد؛ و در زمين تبهكارانه فساد مكنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «بَخسْ» به معناي كم كردنِ ظالمانه است. البته كم كردن اموال افراد و ملت ها در هر عصري صورت هاي مختلفي دارد؛ مانند كم كردن از پيمانه و ترازو، وام دادن و ربا گرفتن و اقسام استثمار مردم، كه همه ي صورت هاي آن محكوم است.

2. فساد در جامعه شكل هاي گوناگون دارد؛ «1» گاهي به صورت كم فروشي

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 287

و گاهي تغيير ميزان ها و مقياس هاي اجتماعي، گاهي از طريق عيب گذاشتن بر اموال و اشخاص و يا تجاوز به آبرو، ناموس و جان مردم است.

3. بر قراري نظام اقتصادي عادلانه در اسلام از اهميت ويژه اي برخوردار است و انحرافات اقتصادي سرچشمه ي فساد در جامعه مي شود.

4. دستور عدالت اقتصادي، تنها شامل حال مؤمنان نيست بلكه شامل همه ي مردم مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از اهداف پيامبران، برقراري عدالت اقتصادي براي همه ي مردم است.

2. در تمام شئون اقتصادي و حقوق مردم چيزي از آنان كم نگذاريد.

3. رهبران الهي با فسادگري و انحرافات اقتصادي مبارزه كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و ششم سوره ي هود ادامه ي سخنان شعيب را

در مورد اصلاحات اقتصادي مردم مدين بيان مي كند و مي فرمايد:

86. بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ

ذخيره الهي براي شما بهتر است؛ اگر مؤمن باشيد. و من بر شما نگهبان نيستم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «بَقيةُ اللَّه» به معناي «ذخيره ي الهي» است. اين تعبير يا اشاره به سود حلال و اندك است كه به فرمان خدا باقي مي ماند، يا اشاره به آن است كه به دست آوردن مال حلال سبب دوام و بقاي نعمت است و يا اشاره به ثواب هاي معنوي است كه هميشه باقي مي ماند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 288

2. جمله ي «اگر شما مؤمن باشيد»، اشاره به آن است كه اين حقايق را تنها كساني درك مي كنند كه به خدا و حكمت دستوراتش ايمان داشته باشند.

3. در حديثي از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه فرمود: نخستين سخني كه مهدي عليه السلام پس از قيام خود مي گويد: همين آيه ي «بَقيةُ اللَّهِ خيرٌ لكم ان كنتُم مُؤمنين» است.

سپس مي فرمايد: من ذخيره ي الهي و حجّت او و جانشين او براي شما هستم.

و هيچ كس بر مهدي عليه السلام سلام نمي كند مگر اين كه مي گويد: «السلام عليك يا بقيةُ اللّهِ في أرضه». «1» اين گونه احاديث در حقيقت بيان بطن آيه است؛ يعني هر چند اين آيه در مورد قوم شعيب است و ذخيره ي الهي به معناي سرمايه ي اقتصادي آنان است، اما مفهوم «ذخيره ي الهي» جامع و وسيع است كه در عصرهاي بعد مصداق هاي ديگري مي يابد؛ از جمله هر موجود مفيدي كه از طرف خدا براي بشر ذخيره شده باشد؛ از اين رو تمام پيامبران و امامان و رهبران راستين

و حتي سربازاني كه پس از پيروزي در جهاد براي ملت باقي مي مانند، بَقيةُ اللّهِ و ذخيره ي الهي هستند. «2»

و روشن ترين و كامل ترين مصداق ذخيره ي الهي، امام مهدي عليه السلام هستند كه براي پيروزي نهايي حق بر باطل باقي مانده اند و از اين رو «بَقيةُ اللّه» لقب شايسته ي آن حضرت است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 289

آموزه ها و پيام ها:

1. سرمايه ي اندك و حلال و پاداش هاي معنوي، بهتر از درآمدهاي بسياري است كه حرام باشد.

2. پيامبران نگهبان مردم نيستند و چيزي را بر آنان تحميل نمي كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هفتم سوره ي هود پاسخ بي اساس و تمسخرآميز مردم مدين به شعيب را بيان مي كند و مي فرمايد:

87. قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَو أَن نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لأنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ

(مخالفان) گفتند: «اي شعيب! آيا نمازت به تو فرمان مي دهد كه (بگويي:) آنچه را پدرانمان مي پرستيدند، ترك كنيم؛ يا اين كه در اموالمان، آنچه را مي خواهيم انجام [ن] دهيم؛ براستي كه تو بردبار [و] هدايتگري!»

نكته ها و اشاره ها:

1. پاسخ مردم مدين به سخنان شعيب چند چيز بود:

الف) آنان در مورد دعوت به توحيد و نفي شرك گفتند: اين مخالفِ روش پدران ماست؛ و خواستند بر تقليد كوركورانه از پدرانشان باقي باشند.

ب) آنان در مورد اصلاحات اقتصادي و مبارزه با فساد و كم فروشي گفتند: اين مطلب مخالف اقتصاد آزاد و آزادي اقتصادي ماست.

2. مخالفان شعيب بر روي نماز او تأكيد كردند. اين مطلب يا بدان سبب است كه شعيب بسيار نماز مي خوانده و مخالفان رابطه ي نماز و نهي از منكر را درك نمي كردند؛ و يا اين

كه واژه ي نماز اشاره به مذهب شعيب بود؛ چرا كه نماز سمبل دين است.

3. نماز انسان را به ياد خدا و دادگاه عدل او مي اندازد و حسّ مسئوليت و تقوا و حق شناسي را در انسان زنده مي كند؛ نماز غبار خودپسندي و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 290

خودپرستي را از صفحه ي دل مي شويد و انسان را به عالم قدس و پاكي متوجه مي كند و از اين روست كه انسان را از شرك وبت پرستي و فساد اقتصادي و كم فروشي باز مي دارد و نيز برخي از احكام نماز هم چون غصبي نبودن لباس، مانع فساد اقتصادي و كم فروشي و تقلّب مي شود.

آري؛ نماز انسان را از كارهاي زشت و منكرات دور مي سازد. «1»

4. مخالفان شعيب احتمالًا جمله ي: «تو به راستي بردبار و رشيد هستي.» را براي تمسخر او گفتند و يا اين كه به راستي شعيب را اين گونه يافته بودند و فكر مي كردند مخالفت با خرافات و گناهان و عقايد گذشتگان با اين صفات شعيب ناسازگار است.

5. در اديان پيشين نيز نماز بوده است؛ البته احتمالًا شكل و كميت و كيفيت آن با نمازي كه در اسلام است متفاوت بوده است.

6. فسادگران اقتصادي، خواهان نظام اقتصادي كاملًا آزاد هستند تا هر گونه ستم و اجحافي كه در حق مردم بنمايند. آنان هر گونه قانون مداري و عدالت اقتصادي را مانع راه خود مي بينند، در حالي كه آزادي مطلق سرمايه داري سبب فساد و فقر مي شود و لازم است كه امور اقتصادي جامعه تحت ضوابط و قوانين حساب شده اي باشد.

7. ريشه ي انحراف اقتصادي آن است كه انسان نعمت هاي الهي را «مال خود» بداند و براي خود، آزادي مطلق براي تصرف

در آن قايل باشد، در حالي كه در منطق ديني، ثروت مشروع، ذخيره ي الهي و از آنِ خداست كه آن را به صورت امانت به بشر سپرده است. «2»

پس اين خداست كه حق دارد قوانين و شرايط تصرف در آن را مشخص كند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 291

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي در معرض ريشخند مخالفان هستند (ولي صبور باشند).

2. فسادگران اقتصادي، به دنبال آزادي بي قيد و شرط اقتصادي هستند (تا هرگونه فسادي انجام دهند).

3. رهبران الهي با تقليد كوركورانه ي مردم از نياكانشان مخالفت كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هشتم سوره ي هود به اصلاح طلبي شعيب و منطق قوي او اشاره كرده، مي فرمايد:

88. قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَي مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

(شعيب) گفت: «اي قوم [من ! آيا به نظر شما اگر من بر دليل روشني از پروردگارم باشم، و از طرفش روزيِ نيكويي به من روزي كرده باشد، (آيا باز هم دست از دعوت خود بردارم؟) و [من نمي خواهم، كه در مورد آنچه شما را از آن منع مي كنم، با شما مخالفت كنم (و آن را مرتكب شوم، زيرا) تا آن جا كه مي توانم، جز اصلاح نمي خواهم! و توفيق من، جز به (عنايت) خدا نيست؛ تنها بر او توكّل كردم؛ و تنها به سوي او باز مي گردم.

نكته ها و اشاره ها:

1. شعيب پيامبر عليه السلام در اين سخنان مي خواهد بيان كند كه انگيزه ي او معنوي، انساني، تربيتي و اصلاح طلبي است و خدا

براي او حقايقي را بيان كرده كه ديگران نمي دانند.

2. تعبير «يا قوم» در سخنان شعيب در اين آيه و آيات قبل، سه بار تكرار شد. اين تعبير براي انگيزش عواطف مردم در راه حق است؛ بدين معنا كه من از شما و شما از من هستيد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 292

3. قوم شعيب او را متهم مي كردند كه قصد سودجويي شخصي دارد، از اين رو شعيب اشاره كرده كه خود به آنچه مي گويد عمل مي كند و اگر مردم را از شرك و فساد اقتصادي و كم فروشي منع مي كند، خودش نيز اين كارها را انجام نمي دهد.

4. «اصلاح» در اصل به معناي «سلامت از فساد و تباهي» است. اين واژه شامل اصلاح در جسم، عقيده و عمل مي شود؛ «1» از اين رو مي توان گفت كه «اصلاح» در اين آيه شامل تمام اصلاحات سياسي، اقتصادي، نظامي، فكري، اخلاقي، فرهنگي و اعمال فردي مي شود.

5. يكي از اهداف پيامبران و رهبران ديني «اصلاح» است. اصلاح همه جانبه ي عقيده، اخلاق، كردار مردم و روابط اجتماعي، سياسي و اقتصادي آنان، همگي از اهداف رهبران ديني است.

6. اصلاح طلبي چند شرط دارد:

الف) رعايت توانايي اصلاح گر و قدرت تغيير شرايط؛

ب) توكّل بر خدا و درخواست توفيق از او؛

ج) عمل كردن اصلاح طلبان بر طبق اصلاحاتشان.

7. نبوّت بر اساس دليل روشن پايه گذاري شده است.

8. مقصود از «رزق نيكو» در آيه، يا روزي حلال و يا معرفت و يا نبوّت است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. اصلاح طلبان واقعي، پيامبران و رهبران الهي هستند.

2. روزي نيكوي انسان از طرف پروردگار تأمين مي شود.

3. پيامبران براي مسائل مالي شخصي قيام نمي كردند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 293

4. رهبر

قبل از ديگران اهل عمل باشد.

5. توكل و تلاش به همراه هم باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و نهم سوره ي هود به اندرزهاي هشدارآميز شعيب اشاره كرده، مي فرمايد:

89. وَيَا قَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنكُم بِبَعِيدٍ

و اي قوم [من ! مخالفت با من شما را وادار نكند، كه (عذابي) به شما برسد، همانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد؛ و قوم لوط از شما دور نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. شعيب پيامبر عليه السلام در اين آيه به اين نكته ي روان شناختي و جامعه شناختي اشاره مي كند، كه گاهي افراد يا گروه هايي در جامعه به خاطر كينه ورزي با ديگران و يا تعصب نسبت به چيزي، تمام مصالح خويش را ناديده مي گيرند و خود را گرفتار عذاب مي كنند، در حالي كه انسان عاقل و واقع بين كسي است كه حق را حتي از دشمن بشنود و بپذيرد.

2. درباره ي عبارت «قوم لوط از قوم شعيب دور نيستند»، چند احتمال وجود دارد:

الف) اشاره به آن باشد كه فاصله ي زماني دو قوم از يك ديگر زياد نبود.

ب) اشاره به آن باشد كه فاصله ي مكاني شهر «مَدين» كه محل زندگي قوم شعيب بود از سرزمين قوم لوط زياد نبود چرا كه هر دو در منطقه ي شامات (يعني حوالي فلسطين، لبنان و سوريه ي فعلي) زندگي مي كردند.

ج) اشاره به آن باشد كه قوم لوط و قوم شعيب هر دو فسادگر بوده اند؛ يكي انحراف جنسي داشت و يكي انحراف اقتصادي و هر دو نظام اجتماعي و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 294

فضايل اخلاقي جامعه را

تباه مي ساختند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفت با رهبران الهي فرجامي عذاب آلود دارد.

2. به خاطر مخالفت با يك فرد، سرنوشت خود و جامعه را به آتش نكشيد.

3. از سرنوشت عذاب آلود اقوام گذشته عبرت بگيريد.

4. رهبران الهي و مبلغان ديني با هشدار و بيان نمونه هاي محسوس، مردم را بيدار و هدايت كنند تا از عذاب الهي نجات يابند.

***

قرآن كريم در آيه ي نودم سوره ي هود به دو راهكار نجات قوم شعيب اشاره كرده، مي فرمايد:

90. وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ

و از پروردگارتان، آمرزش بخواهيد؛ سپس به سوي او باز گرديد؛ [چرا] كه پروردگارم مهرورز [و] دوستدار (بندگان) است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه مردم «مَدْين» گرفتار شرك و كم فروشي بودند، نخست شعيب عليه السلام از آنان خواست كه طلب آمرزش و استغفار كنند، تا از گناهان پاك شوند و آمادگي حضور در پيشگاه خدا را پيدا كنند و آن گاه به سوي او باز گردند.

2. «وَدُود» صيغه ي مبالغه است و اصل آن به معناي محبت و دوستي است كه داراي آثار مستمر باشد؛ بنابراين اين واژه به معناي آن است كه خدا «بسيار دوست دارِ بندگان» است و اين دوستي او پايدار و داراي آثار و بركات است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 295

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبر ديني در كنار بيان انحرافات و هشدارها، راه حل ها را نيز ارائه كند و راهكار اصلاح را به مردم نشان دهد.

2. به سوي خدا باز گرديد كه خدا مردم را بسيار دوست دارد (و از استغفار و توبه ي آنان استقبال مي كند).

***

قرآن كريم در آيه ي نود و يكم سوره ي هود به پاسخ هاي توهين آميز و

تهديدآميز قوم شعيب اشاره مي كند و مي فرمايد:

91. قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفاً وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ

گفتند: «اي شعيب! بسياري از آنچه را مي گويي، به طور عميق نمي فهميم، و قطعاً ما تو را در ميان خود كم توان مي بينيم؛ و اگر قبيله ي كوچكت نبود، حتماً سنگسارت مي كرديم! و تو براي ما (قدرت) شكست ناپذيري نيستي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. سخنان شعيب پيامبر عليه السلام در برابر مخالفان، منطقي و پندآموز بود اما پاسخ هاي مردم مَدْين حكايت از نوعي لجاجت، جهل و تهديد مي كرد.

2. آنان مي گفتند كه ما بسياري از سخنان تو را عميقاً درك نمي كنيم؛ يعني سخنان تو باارزش نيست كه ما بخواهيم در مورد آنها تفكّر كنيم و آنها را ملاك عمل قرار دهيم؛ پس خود را خسته نكن.

3. مخالفان، شعيب را فردي ضعيف مي شمردند و اين گونه به او توهين مي كردند و اشاره مي نمودند كه تو توانايي اجراي سخنان و هشدارهايت را

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 296

نداري.

4. «رَهْط» به گروه سه يا هفت يا ده و حد اكثر چهل نفري گفته مي شود.

اين تعبير مخالفان در مورد قبيله و خويشاوندان شعيب نيز نوعي تحقير او بود؛ يعني مي خواستند بگويند: فاميل تو نيز اندك اند و قدرتي ندارند؛ ولي ما به احترام آنان، تو را سنگ باران نمي كنيم.» 5. مخالفان شعيب گروهي خودبين و خودخواه بودند و ديگران را افرادي ضعيف و حقير مي پنداشتند و از همين رو در برابر پيامبرشان موضع گرفتند و سرانجامِ بدي پيدا كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان پيامبران منطق و دليل نداشتند و با توهين و تهديد با آنها برخورد مي كردند.

2. رهبران و مبلغان ديني آمادگي

شنيدن اهانت هاي مخالفان را داشته باشند (كه اين روش آنهاست).

***

قرآن كريم در آيه ي نود و دوم سوره ي هود به پاسخ منطقي و هشدار دهنده ي شعيب به مخالفان اشاره كرده، مي فرمايد:

92. قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيّاً إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ

(شعيب) گفت: «اي قوم [من ! آيا قبيله ي كوچك من، نزد شما عزيزتر از خدا است؟! در حالي كه (فرمان) او را [ترك كرده و] پشت سرتان انداخته ايد! در حقيقت پروردگارم به آنچه انجام مي دهيد، احاطه دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مخالفان شعيب در بخشي از سخنان تهديدآميز خود گفتند: «اگر قبيله ي كوچك تو نبود، حتماً تو را سنگسار مي كرديم.»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 297

و شعيب پاسخي منطقي به آنان داد و گفت: اگر شما رعايت قبيله ي كوچك مرا مي كنيد، چرا به خاطر خداي بزرگ سخنانم را نمي پذيريد؟ آيا قبيله ي كوچك من از خداي بزرگ در نظر شما عزيزترند؟

2. از آن جا كه مردم مَدْين شعيب را تهديد كردند، او نيز پاسخ تهديدآميزي به آنان داد و گفت: «پروردگار من به اعمال شما احاطه دارد.»، پس مراقب كارهاي خود باشيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. به سخنان خدا بي توجهي نكنيد.

2. بيش از آن كه رعايت اقوام، احزاب و گروه ها را بكنيد، خدا را عزيز بداريد و براي او حساب باز كنيد.

3. خدا به همه ي اعمال انسان ها احاطه دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و سوم سوره ي هود به استقامت شعيب و هشدار او به مخالفانش اشاره مي كند و مي فرمايد:

93. وَيَا قَوْمٍ اعْمَلُوا عَلَي مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ

و اي قوم [من ! هر چه مقدور شماست انجام دهيد، كه من (هم) انجام مي دهم. در آينده خواهيد دانست چه كسي عذابي كه رسوايش سازد، او را در رسد، و چه كسي است كه او دروغگوست! و نگهبان (منتظر) باشيد، كه من (هم) با شما نگهبان (ومنتظر) م!»

نكته ها و اشاره ها:

1. شعيب عليه السلام به مخالفان اشاره مي كند كه شما با قدرت و ثروت خود در انتظار پيروزي بر من باشيد و من نيز در انتظارم كه عذاب دردناك الهي به

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 298

زودي شما گمراهان را فراگيرد. «1»

2. در واقع شعيب به قوم خود گفت: من به وظيفه ي خود عمل مي كنم و در انتظار امداد الهي مي مانم و حتي اگر شما ايمان نياوريد باز هم استقامت مي كنم؛ پس هر كاري مي توانيد، انجام دهيد. «2»

البته اين سخنان شعيب نشانه ي اعتقاد راسخ او به راه خويش و شجاعت اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. تهديد مخالفان را با تهديد پاسخ دهيد. «3»

2. رهبران الهي پايدار و شجاع در ميدان عمل بمانند.

***

قرآن كريم در آيات نود و چهارم و نود و پنجم سوره ي هود به فرجام عذاب آلود ستمكاران مَدْين و نجات شعيب و مؤمنان اشاره كرده، مي فرمايد:

94 و 95. وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْباً وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ* كَأَن لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 299

بُعْداً لِمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ

و هنگامي كه فرمانِ (عذاب) ما فرا رسيد، شعيب و كساني را كه با او ايمان آورده بودند، با رحمتي از جانب مان نجات داديم؛ و كساني را كه ستم كردند، آن

بانگ (مرگبار) فرو گرفت؛ و در خانه هايشان از پا در آمدند!* (آنچنان نابود شدند كه) گويا در آن (خانه ها) ساكن نبودند! آگاه باشيد، (مردم) مَدْين (از رحمت خدا) دور باد، همان گونه كه (قوم) ثمود دور شدند!

نكته ها و اشاره ها:

1. «صَيْحه» به معناي هرگونه صداي عظيم است و اين صداي عظيم كه سبب نابودي مردم گناهكار مَدْين شد، احتمالًا به همراه صاعقه يا مانند آن بود و يا امواج صوتي عظيمي بود كه سبب مرگ آنان شد. «1»

2. از تحليل سرگذشت شعيب و پيامبران ديگري كه بيان شد، استفاده مي شود كه آنان در برنامه ي خود چند مرحله را مي گذراندند:

الف) نخست مردم را به سوي خدا فرا مي خواندند و از شرك و گناه منع مي كردند و در اين مرحله به آگاه ساختن جامعه و اندرز مي پرداختند.

ب) در مرحله ي دوم كه سرسختي مخالفان و بي اعتنايي آنان به اندرزها را مي ديدند، اتمام حجّت مي كردند و به آنان هشدار مي دادند كه عذاب الهي در راه است.

ج) در مرحله ي سوم عذاب الهي فرا مي رسيد و ستمكاران گمراه را نابود مي ساخت و مؤمنان راست كردار به راه كمال و سعادت مي رفتند.

3. در اين آيه آمده است كه مردم «مَدْين» ستمكار بودند. آنان با شرك ورزيدن، به خودشان ظلم مي كردند؛ با كم فروشي به ديگران ستم مي نمودند و نيز با لجاجت و توهين به حضرت شعيب ستم مي كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام ستمكاران عذاب آلود است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 300

2. عذاب الهي نابود كننده است.

3. ايمان آوريد و همراه رهبران الهي باشيد تا نجات يابيد.

***

سرگذشت موسي(ع)

قرآن كريم در آيات نود و ششم و نود و هفتم سوره ي هود به سرگذشت موسي و فرعون

اشاره كرده، مي فرمايد:

96 و 97. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ* إِلَي فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ

و يقيناً موسي را با نشانه هاي (معجزه آساي) مان و دليلي آشكار،* به سوي فرعون و اشراف او فرستاديم، و [لي اشراف از فرمان فرعون پيروي كردند؛ در حالي كه فرمان فرعون، هدايتگر نبود.

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي هود شامل سرگذشت تعداد زيادي از پيامبران الهي است. در اين سوره سرگذشت نوح، هود، صالح، لوط، ابراهيم و شعيب عليهم السلام را مرور كرديم و اينك، در هفتمين قسمت، سرگذشت موسي عليه السلام را مي خوانيم.

در قرآن مكرر (در بيش از سي سوره و بيش از صد بار) به سرگذشت موسي عليه السلام و بني اسرائيل و مبارزات آنها با فرعونيان اشاره شده است.

2. ويژگي مهم سرگذشت موسي عليه السلام مبارزات او با طاغوت زمان و حكومت جبّار فرعون است كه در اين آيه نيز به اين مطلب اشاره شده است.

3. واژه ي «آيات» به معناي «نشانه ها» ست و در اين جا مقصود معجزات روشن موسي (هم چون عصا) است.

4. «سُلطان» در اصل به معناي تسلّط است كه گاهي به معناي تسلّط ظاهري و گاهي به معناي تسلّط منطقي است. در اين جا نيز به همين معناي دوم است؛ يعني دلايلي روشن گر كه مخالفان را در بن بست قرار مي دهد و هيچ راهي براي فرار آنان باقي نمي گذارد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 301

5. مقصود از «مَلأ» شخصيت هاي چشم پركن هم چون اشراف و اطرافيان ستمكاران اند كه در واقع تو خالي اند.

6. «رَشيد» در اصل به معناي هدايت به سوي خير و صلاح است كه در برابر گمراهي قرار مي گيرد؛

و شامل هدايت در امور دنيوي و اخروي مي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رسولان الهي، داراي دلايل و نشانه هاي معجزه آسا بودند.

2. دلايل شما روشن و روشن گر باشد.

3. يكي از اهداف پيامبران، نجات مردم از دست طاغوت هاست.

4. طاغوت ها و رهبران باطل هدايتگر بشر نيستند.

***

قرآن كريم در آيات نود و هشتم و نود و نهم سوره ي هود به پيشوايي فرعون براي فرعونيان در روز رستاخيز و سرنوشت شوم آن ها در دنيا و آخرت اشاره كرده، مي فرمايد:

98 و 99. يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ* وَأُتْبِعُوا فِي هذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ

روز رستاخيز (فرعون) در پيشاپيش قومش خواهد رفت، و آنان را وارد آتش مي كند؛ و كساني كه وارد شده اند، چه بد ورودگاهي (براي آنان) است!* (فرعونيان) در اين [دنيا] و روز رستاخيز، لعنتي در پي آنان روانه شده است. و آنچه كه (به آنان) بخشيده شد، چه بد عطايي است!

نكته ها و اشاره ها:

1. رستاخيز، جهاني است كه كردار ما در آن جا مجسّم مي شود و خوش

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 302

بختي ها و بدبختي هاي ما در قيامت، پرتوي از كارهاي ما در دنياست.

از اين رو در آيه ي قبل آمده بود: فرعون در دنيا رهبر ستمكاران و گمراهان قوم خويش بود؛ و در اين آيه آمده است كه او در آخرت نيز پيشواي آنان است و آنها را به سوي آتش رهبري مي كند. «1»

2. رهبران باطل به جاي آن كه پيروان خود را به سوي چشمه ي گوارايي از آب زلال و باغ هاي بهشتي ره نمون شوند، آنها را به طرف آتش سوزان جهنم مي برند.

3. هر كس پيرو رهبري باشد، از او بهره اي

مي برد، و رهبري او برايش سودي دارد، اما پيروي از رهبران باطل و فرعون ها نتيجه و پاداش بدي به دنبال دارد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبر ستمكاران در آخرت نيز جلودار پيروان خود است و آنان را به سوي آتش هدايت مي كند.

2. پيرو طاغوت ها نباشيد كه فرجامي عذاب آلود و لعن آميز دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي صدم سوره ي هود در يك جمع بندي از سرگذشت هاي پيامبران مي فرمايد:

100. ذلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَي نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ

اين [مطالب از اخبار بزرگ آبادي هاست! آن را براي تو حكايت مي كنيم، كه برخي از آنها (هنوز) بر پاست و (برخي) دِرو شده اند، (و

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 303

آثارشان از ميان رفته است.)

نكته ها و اشاره ها:

1. «قائم» اشاره به شهرها و آبادي هايي است كه از اقوام پيشين به جا مانده است؛ مانند سرزمين مصر كه جايگاه فرعونيان بود، ولي هنوز اهرام خيره كننده اش باقي است.

2. «حَصيد» به معناي «درو شده» است و به سرزمين هايي اشاره دارد كه به كلي ويران گشته است؛ هم چون سرزمين قوم نوح كه زير آب رفت و سرزمين قوم لوط كه زير و زبر و سنگباران شد. «1»

3. در قرآن تمام اخبار و ريزه كاري هاي داستان مردمان و شهرهاي گذشتگان نيامده است، بلكه قسمتي از سرگذشت آنان كه مايه ي رشد و پندآموزي است، مورد توجه قرار گرفته است؛ از اين رو قصه هاي قرآن خسته كننده نيست.

4. خدا براي پيامبرانش سرگذشت و داستان هاي صادق گذشتگان را بيان مي كند؛ پس قصه گويي وگزارشگري يكي از روش هاي هدايت است.

5. قصه هاي قرآن چند ويژگي مهم دارد:

الف) دل نشين و جذّاب است.

ب) پندآموز و هشداردهنده است.

ج) بخش مهم مطالب و گزارش هاي تاريخي را

بيان مي كند، نه همه ي آنها را و از اين رو ملال آور نيست.

د) برخي قصه هاي قرآن اخبار غيبي است؛ از اين رو دليل حقانيّت پيامبر است.

ه) سنت ها و قوانين الهي را در بستر تاريخ به نمايش مي گذارد.

و) الگوسازي مي كند.

ز) صادق و واقعي است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 304

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا براي انسان اخبار واقعي را در قالب قصه بيان مي كند.

2. به سرگذشت اقوام هلاك شده و آثار آنان توجه كنيد (و عبرت بگيريد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و يكم سوره ي هود با اشاره به عوامل هلاكت اقوام پيشين مي فرمايد:

101. وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلكِن ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مِن شَيْ ءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ

و (ما) به آنان ستم نكرديم؛ و ليكن (آنان) بر خودشان ستم كردند؛ و هنگامي كه فرمان (عذاب) پروردگارت فرا رسيد، معبودانشان كه، غير از خدا مي خواندند، پس هيچ چيزي از (عذاب) را از آنان دفع نكردند؛ و جز زيان و هلاكت بر آنان نيفزودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. دو عامل نابودي ملت ها عبارت اند از:

الف) ظلم به خويشتن؛

ب) شرك و پناه بردن به غير خدا.

البته در حقيقت عامل دوم به عامل اول بازمي گردد؛ چون هرگونه شرك، ظلم به خويشتن است.

2. مقصود از «ظلم به خويشتن» آن است كه اقوام پيشين راه هدايت را رها كردند و به راه گمراهي و شرك رفتند و سرمايه هاي خود را هدر دادند و بدين ترتيب، به خود ستم نمودند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ستمكاري ننماييد كه اقوام پيشين در اثر ظلم به خويشتن نابود شدند.

2. خدا ستمگر نيست (پس عوامل ستمكاري و نابودي را در درون

خود

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 305

جست و جو كنيد).

3. شرك و بت پرستي از عوامل زيان كاري و هلاكت انسان است.

4. (غير خدا را نپرستيد كه) معبودان دروغين نمي توانند مانع عذاب الهي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دوم سوره ي هود به قانون الهي در مورد مجازات ستمكاران اشاره كرده، مي فرمايد:

102. وَكَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَي وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ

و اينچنين است (سخت) گيري پروردگار تو، هنگامي كه (بر مردم) آبادي ها، در حالي كه آنها ستمگرند، (سخت) گيري مي كند؛ براستي كه (سخت) گيري او دردناك [و] شديد است!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «ظلم»، معناي وسيع آن است كه شامل همه ي گناهان مي شود، كه مصداق بارز آن ظلم به خويشتن و شرك است.

2. ستمكاري شهر و آبادي به معناي ستمكاري اهل و مردم آن شهرهاست، ولي گويا آنان آن قدر در بيدادگري فرو رفته اند كه گويي شهر يك پارچه ستم شده است.

3. مؤاخذه و مجازات ستمكاران، يكي از شئون ربوبيّت خداست؛ يعني بدين وسيله مردم را تربيت مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر قوم و ملتي دست به ستمكاري بزند (و به راه نمايي پيامبران توجه نكند،) عذاب الهي آن را به سختي فرو مي گيرد.

2. قانون الهي مجازات ستمكاران عمومي است و همه ي ملت ها را شامل مي شود (و شما نيز از آن مستثنا نيستيد).

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 306

3. ستمكاري نكنيد تا از عذاب سخت الهي نجات يابيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سوم سوره ي هود به ويژگي هاي قيامت اشاره كرده، مي فرمايد:

103. إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ

قطعاً در

اين [سرگذشت ها] نشانه اي است براي كسي كه از عذاب آخرت بترسد! آن روزي است كه مردم براي آن گردآوري مي شوند، و آن روزي است كه مورد مشاهده (همگان) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. سراي آخرت و عذاب هايش با اين جهان و مجازات هايش قابل مقايسه نيست. آن سرا از هر نظر وسيع تر و عظيم تر است و از اين روست كه مؤمنان با ديدن عذاب هاي دنيوي تكان مي خورند و عبرت مي گيرند و راه خود را بازمي يابند.

2. همه ي مردم در دادگاه عمومي قيامت گرد مي آيند و آن را مشاهده مي كنند.

3. تعبير «لَهُ الناس» در اين آيه بدان معناست كه رستاخيز تنها ظرف اجتماع مردم نيست، بلكه هدف و مقصد سير تكاملي انسان هاست كه به سوي آن پيش مي روند. «1»

4. از تعبير «مجموع» در اين آيه مي توان استفاده كرد كه مردم اگر خودشان هم به طرف قيامت نيايند، آنها را گرد مي آورند؛ يعني امري دل خواه و اختياري نيست.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 307

آموزه ها و پيام ها:

1. سرگذشت هاي اقوام پيشين درس عبرتي است براي كساني كه از آخرت مي ترسند.

2. از عذاب رستاخيز هراسناك باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهارم سوره ي هود به محدوديت تأخير زمان قيامت اشاره مي كند و مي فرمايد:

104. وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِاجَلٍ مَعْدُودٍ

و (ما) آن (قيامت) را، جز تا سرآمد مشخص شده اي، به تأخير نمي اندازيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. تأخير محدود زمان رستاخيز براي آزمايش و پرورش انسان هاست تا برنامه هاي پيامبران اجرا شود و آخرين حلقه هاي تكامل جهان ظاهر گردد و سپس پايان آن اعلام شود.

2. تعبير «مَعدُود» به معناي محدود و شمرده شده است و به نزديك بودن رستاخيز اشاره دارد؛ زيرا هر چيزي كه قابل

شمارش باشد، محدود و نزديك است.

آموزه ها و پيام ها:

1. ديري نخواهد پاييد كه قيامت از راه مي رسد (پس براي آن روز آماده شويد).

2. زمان قيامت مشخص شده است (هرچند غير از خدا، كسي از آن اطلاعي نداشته باشد).

3. اگر كاري را به تأخير انداختيد، مدت و زمان آن را مشخص سازيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 308

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجم سوره ي هود مردم را به دو گروه سعادتمندان و شقاوتمندان تقسيم مي كند و مي فرمايد:

105. يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ

روز (رستاخيز) كه فرا رسد، هيچ كس جز با رخصت او سخن نمي گويد؛ پس برخي از آنان بدبخت و (برخي) نيك بختند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «سعيد» از ماده ي «سعادت» و به معناي فراهم بودن اسباب نعمت است و واژه ي «شقي» از ماده ي «شقاوت» و به معناي فراهم بودن اسباب گرفتاري و مجازات است.

2. دو گروه شدن انسان در رستاخيز ربطي به مسئله ي جبرگرايي ندارد، بلكه شقاوت و سعادت چيزي جز نتيجه ي كردار، گفتار و افكار انسان در دنيا نيست. اگر شقاوت و سعادت ذاتي باشد و جبرگرايي را بپذيريم، با آيات قرآن ناسازگار است و اصولًا تعليم و تربيت انسان و فرستادن پيامبران و كتاب هاي آسماني لغو و بيهوده مي شود و عذاب و ثواب نيز بي فايده و نوعي ظلم به شمار مي آيد.

پس اين آيه به طور كلي خبر مي دهد كه انسان ها چون اختيار دارند و برخي راه سعادت و برخي راه گمراهي را مي پيمايند، در نتيجه، در رستاخيز دو گروه سعادتمند و بدبخت خواهند بود.

3. برخي از آيات قرآن سخن گفتن انسان ها در رستاخيز را نفي مي كند «1»

اما از آيه ي فوق استفاده مي شود كه مردم در رستاخيز مي توانند با رخصت الهي سخن بگويند.

به خاطر آن كه مردم در رستاخيز مراحل و مواقف مختلفي را

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 309

مي پيمايند؛ در برخي مراحل هيچ پرسش و پاسخي انجام نمي شود و بر دهان انسان مهر مي نهند و اعضاي بدنش سخن مي گويند و در برخي مراحل با رخصت الهي سخن مي گويد و به گناهان خود اعتراف مي كند.

4. سخن گفتن انسان ها در رستاخيز ممكن است به همين صورت معمولي، يعني سخن گفتن با دهان «1» و يا به صورت كشف اسرار و بروز و ظهور مطالب باشد؛ يعني سخنان او همان بازتاب اعمال اوست كه ظاهر مي شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. سخن گفتن در رستاخيز بدون رخصت الهي ممكن نيست.

2. مردم در رستاخيز به دو گروه اساسي تقسيم مي شوند، سعادتمندان و شقاوتمندان (شما جزء كلامين گروه هستيد؟).

3. تا دير نشده در انديشه ي سعادت خود باشيد و گفتني ها را بگوييد.

***

رستاخيز

قرآن كريم در آيات صد و ششم و صد و هفتم سوره ي هود به سرنوشت عذاب آلود شقاوتمندان اشاره كرده، مي فرمايد:

106 و 107. فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ* خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ

و امّا كساني كه بدبخت شدند، پس در آتش اند؛ در حالي كه براي آنان در آن جا، فرياد و ناله اي است!* [و] در آن جا تا هنگامي كه آسمان ها و زمين برپاست ماندگارند، جز آنچه پروردگارت بخواهد؛ [چرا] كه پروردگارت آنچه را بخواهد انجام مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 310

نكته ها و اشاره ها:

1. «زَفير» در اصل به معناي بار

سنگين است كه بر دوش مي گيرند و سبب ناله مي شود و در اين جا به معناي فريادكشيدني است كه با بيرون دادن نَفَس همراه باشد؛ و «شَهيق» در اصل به معناي طولاني بودن است و در اين جا به معناي ناله ي همراه با فرو بردن نَفَس است و اين دو واژه نشان دهنده ي فرياد و ناله ي كساني است كه از شدت عذاب، ناراحتي همه ي وجود آنان را پر كرده است.

2. «خالدين» در اصل به معناي هر نوع بقاي طولاني است و در اين جا همراه با قيد «تا آسمان ها و زمين بر پاست» آمده است. برخي از مفسران بر آن اند كه اين تعبير در ادبيات عرب كنايه از ابديت و جاودانگي است. «1»

اما برخي ديگر برآن اند كه تعبير «خالدين» در آيه ي فوق به معناي جاودانگي نيست؛ چراكه آسمان ها و زمين ابدي نيستند و روزي انرژي خورشيد پايان مي يابد و زمين ويران مي گردد. «2»

3. مفسران قرآن در مورد جمله ي استثناي «مگر آنچه پروردگارت بخواهد.»، احتمالات متعددي داده اند، از جمله اين كه:

الف) اين جمله براي بيان قدرت خداست؛ يعني اين كه گفته شد مجازات شقاوتمندان در آتش، جاوداني است، به معناي جبر و محدود شدن قدرت پروردگار نيست، بلكه قدرت و اراده ي خدا بر همه چيز حاكم است.

ب) اين جمله مربوط به مؤمنان خطاكاري است كه در گروه شقاوتمندان جاي گرفته و وارد آتش مي شوند، ولي مستحق عذاب جاودانه نيستند و پس از مدتي با اراده ي الهي نجات مي يابند.

4. ممكن است اين پرسش مطرح شود كه مجازات ابدي با گناهان

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 311

محدود در عمر كوتاه انسان چه تناسبي دارد؟

در پاسخ مي توان

گفت: اولًا در رستاخيز تنها كساني به عذاب جاويدان گرفتار مي شوند كه گناه، فساد، كفر و شرك تمام وجود آنان را فرا گرفته باشد و راه هاي نجات را به روي خود بسته باشند و مجازات هاي رستاخيز نيز اثر طبيعي و نتيجه ي اعمال انسان هاست كه دامانشان را مي گيرد.

و ثانياً، رابطه ي بين گناه و كيفر، رابطه ي كيفي است نه رابطه ي كمّي و زماني؛ يعني مقدار زمان مجازات متناسب با كيفيت گناه است و از اين روست كه در قوانين دنيايي نيز، براي عمل قتل كه ممكن است در يك لحظه انجام شده باشد، زندان ابد در نظر گرفته مي شود.

5. تعبير «شَقَوا» فعلِ معلوم است؛ يعني انسان هاي شقاوتمند به دست خود بدبخت مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام شقاوتمندان ماندگاري در آتش است، مگر (در مورد خطاكاراني) كه خدا بخواهد آنان را نجات بخشد.

2. مراقب باشيد شقاوتمند نگرديد كه شقاوتمندان با ناله و فرياد در دوزخ قرار مي گيرند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتم سوره ي هود با اشاره به بهشتي بودن سعادتمندان مي فرمايد:

108. وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا ما شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ

و امّا كساني كه نيكبخت شدند، پس در بهشت اند، در حالي كه در آن جا تا هنگامي كه آسمان ها و زمين برپاست، ماندگارند، جز آنچه پروردگارت بخواهد. (اين) بخششي قطع ناشدني است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 312

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد جمله ي استثناي «مگر آنچه را پروردگارت بخواهد.» چند احتمال وجود دارد؛ از جمله اين كه:

الف) نشان دهنده ي قدرت نامحدود پروردگار باشد.

ب) در مورد مؤمنان خطاكاري باشد كه به صف سعادتمندان پيوسته اند، ولي بايد در آغاز

به دوزخ بروند و پاك شوند و سپس به صف بهشتيان بپيوندند.

2. تعبير «سُعِدوا» به صورت فعل مجهول آمده است؛ يعني «كساني كه سعادتمند شدند». اين تعبير شايد اشاره به آن باشد كه سعادتمندي بستگي به تلاش انسان و عوامل ديگري هم چون توفيق الهي دارد، هر چند زمينه هاي توفيق نيز به دست خود انسان فراهم مي شود.

3. در حديثي از امام باقر و امام صادق عليهما السلام حكايت شده كه

مقصود از بهشت و جهنم در اين آيه، ولايت آل محمد صلي الله عليه و آله و ولايت دشمنان آنهاست. «1»

البته روشن است كه اين گونه احاديث بيان بطن آيه است؛ يعني هر كس ولايت آل محمد را در دنيا داشته باشد، گويي در بهشت است؛ چون در قيامت بهشتي است.

4. در حديثي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

سعادتمند كسي است كه از سرنوشت ديگران پند بگيرد و شقاوتمند كسي است كه فريب هواي نفس و غرورش را بخورد. «2»

5. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

چهار چيز از اسباب سعادت و چهار چيز از اسباب شقاوت است:

اما چهار چيزي كه از اسباب سعادت است عبارت اند از: همسر

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 313

شايسته، منزل وسيع، همسايه ي شايسته و مركب خوب.

و چهار چيزي كه اسباب شقاوت است عبارت اند از: همسايه ي بد و همسر بد و خانه ي تنگ و مركب بد. «1»

آري اين عوامل و اسباب، در زندگي مادي و معنوي انسان نقش مؤثري دارند و مي توانند از عوامل پيروزي يا شكست باشند.

6. در حديث ديگري از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده

كه

از نشانه هاي شقاوت آن است كه قطره ي اشكي از چشم انسان نريزد و سنگ دل شود و حرص شديدي در تحصيل روزي و اصرار بر گناه داشته باشد. «2»

از مجموع اين احاديث استفاده مي شود كه سعادت و شقاوت انسان، اختياري است و بستگي به اعمال او دارد، نه به امور خرافي و شانس و جبر.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام سعادتمندان بهشت جاودان است.

2. تلاش كنيد از سعادتمندان باشيد كه سعادتمندان در بهشت ماندگارند و نعمت هاي آنان قطع نمي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نهم سوره ي هود به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تسلّي مي دهد و مي فرمايد:

109. فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هَؤُلَاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آباؤُهُم مِن قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 314

پس در مورد (باطل بودنِ) آنچه كه آنان مي پرستند، در ترديد مباش.

(آنان) پرستش نمي كنند، جز همان گونه كه پيش از [آن پدرانشان مي پرستيدند؛ و قطعاً ما نصيبشان را ناكاسته، به طور كامل به آنان خواهيم داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري و تسلّي خاطر مي بخشد كه از انبوه مشركان و بت پرستي آنان نهراسد و در شكست آنان ترديدي نداشته باشد و به امدادهاي الهي مطمئن باشد.

2. آيه اين واقعيت را مجسّم مي كند كه سرگذشت ها و مجازات هاي پيشينيان اسطوره نبود، بلكه سنتي ابدي است كه براي همه ي انسان ها اجرا مي شود، هرچند ممكن است مجازات مشركان يا نسل هاي ستمكار آيندگان به نوعي ديگر اجرا شود؛ همان طور كه خدا به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله چنان قدرتي عطا كرد كه

مشركان و ستمكاران را درهم شكست.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي از انحراف مردم، دچار تزلزل و ترديد نشوند.

2. ريشه هاي شرك را در تقليدهاي كوركورانه از نياكان جست و جو كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دهم سوره ي هود به برخورد مردم با تورات و مهلت دادن به آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

110. وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَرِيبٍ

و يقيناً به موسي كتاب (تورات) داديم؛ و در آن اختلاف شد؛ و اگر نبود، سخن (سنت گونه ا) ي كه از طرف پروردگارت (در مورد آزمايش و اتمام حجت بر آنان) از پيش مقرر شده بود، حتماً در ميان آنان داوري مي شد.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 315

و قطعاً آنان در مورد آن (كتاب) در شكي ترديدآميز هستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «مُريب» در اصل به شكي گفته مي شود كه بعداً پرده از روي آن كنار مي رود و به يقين تبديل مي شود؛ بنابراين، در اين آيه مقصود آن است كه به زودي پرده از روي حقانيّت دعوت تو و عذاب الهي برداشته مي شود و حقيقت امر بر آنان ظاهر مي گردد. «1»

2. اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله تسلّي خاطر مي دهد كه اگر مردم مكه در مورد قرآن به اختلاف و بهانه جويي پرداختند، ناراحت نباش؛ زيرا در مورد تورات نيز چنين كردند.

3. تأخير عذاب مخالفان پيامبر، به خاطر مصالحي از نظر تعليم و تربيت و هدايت بود. قانون و سنت الهي آن است كه تا مردم را آزمايش نكند و حجت را بر آنان تمام ننمايد، آنان را عذاب نمي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از اختلافات

مردم نگران نباش كه اين چيز تازه اي نيست و در تاريخ سابقه داشته است.

2. خدا براساس سنت هايش به مخالفان مهلت مي دهد.

3. قانون گذاران، قوانين خود را رعايت كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و يازدهم سوره ي هود با بيان يك قانون كلي در مورد جزاي اعمال، مي فرمايد:

111. وَإِنَّ كُلّاً لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 316

و قطعاً پروردگارت به هر كدام (نتيجه) اعمالشان را به طور كامل به آنان خواهد داد؛ [چرا] كه او به آنچه انجام مي دهند، آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه نگفته است: «پاداش اعمالشان را به آنان مي دهيم.»، بلكه فرمود: «اعمالشان را به آنان مي دهيم.» اين اشاره اي به تجسّم اعمال در قيامت است؛ يعني در حقيقت پاداش و كيفر قيامت، همان اعمال تغيير شكل داده ي انسان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نتيجه ي اعمال انسان ها به صورت كامل به آنان مي رسد.

2. خدا را ناظر بركردار خود بدانيد (و مراقب باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دوازدهم سوره ي هود چهار دستور مهم در مورد پايداري به پيامبر صلي الله عليه و آله مي دهد و مي فرمايد:

112. فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

پس همان گونه كه فرمان داده شدي پايداري كن! و كساني كه با تو (به سوي خدا) باز گشتند، (نيز پايداري كنند.) و طغيان مَكنيد، [چرا] كه او به آنچه انجام مي دهيد بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «فاستَقِم» از ماده ي «قيام» گرفته شده و به معناي طلب قيام است؛ يعني در خود آن چنان حالتي ايجاد كن كه سستي در تو راه نيابد.

بسيار صبر بايد، تا آن طبيب

دل را

در كوي دردمندان، روزي گذر بباشد (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 317

2. در اين آيه چهار دستور اساسي به پيامبر صلي الله عليه و آله داده شده است:

الف) در ميان جامعه ي عقب مانده و مشركان لجوج و دشمنان زياد استقامت كن، تا جامعه اي سالم و سربلند و با ايمان بسازي.

ب) استقامت تو با انگيزه ي الهي و براي اجراي فرمان او باشد، نه به خاطر قهرمان شدن يا كسب ثروت و مقام.

ج) همراهان خود را نيز به استقامت فرا خوان.

د) در پايداري خود، اعتدال را رعايت كن، تا گرفتار افراط و تفريط و طغيان نگردي و از حدود الهي تجاوز نكني.

3. از ابن عباس مفسر بزرگ قرآن و شاگرد امام علي عليه السلام حكايت شده كه

هيچ آيه اي شديدتر و مشكل تر از اين آيه بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود نيامد و هنگامي كه ياران از ايشان پرسيدند كه چرا موهاي شما سفيد و آثار پيري در شما نمايان شده است، گفت: سوره ي هود و واقعه مرا پير كرد. «1»

4. اين آيه فرماني براي پيامبر صلي الله عليه و آله و آموزه اي براي تمام رهبران الهي، بلكه همه ي مسلمانان ديروز و امروز و فرداست كه به اين چهار فرمان الهي عمل كنند تا بر دشمنان پيروز شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام اين آيه براي رهبران الهي، استقامت، اخلاص، رهبري مؤمنان و عدم سركشي است.

2. رهبر مسلمانان در پايداري پيش گام باشد.

3. خدا به كارهاي شما بيناست (پس مراقب كردار خود باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 318

قرآن كريم در آيه ي صد و سيزدهم سوره ي هود در مورد تكيه

بر ستمگران هشدار مي دهد و مي فرمايد:

113. وَلَا تَرْكَنُوا إِلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ

و به سوي كساني كه ستم كردند، متمايل نشويد، كه آتش [دوزخ به شما خواهد رسيد! در حالي كه جز خدا هيچ سرپرستي براي شما نيست؛ سپس ياري نخواهيد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «لا تَركَنُوا» از ماده ي «رُكن» به معناي ستون يا ديواره هايي است كه ساختمان را سر پا نگه مي دارد. اين واژه در اصل به معناي ميل به سوي چيزي، آرامش يافتن با آن است، سپس به معناي اعتماد و تكيه كردن بر چيزي به كار رفته است. «1»

2. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام آيه ي فوق به دوستي، نصيحت و اطاعت ستمگران معنا شده است. «2»

و در حديثي از امام صادق عليه السلام آمده است كه اين بدان معناست كه شخصي نزد سلطان (ستمگر) بيايد و دوست داشته باشد كه او زنده بماند تا دست داخل جيب خود كند و به او بخششي بنمايد.

روشن است كه اين گونه احاديث، موارد و مصاديق آيه را مشخص مي سازد.

3. مقصود از «ستمگران» در آيه ي فوق، تمام كساني هستند كه در جامعه دست به ظلم و فساد مي زنند و از مردم بهره كشي ظالمانه مي كنند، كه مشركان عصر پيامبر صلي الله عليه و آله يكي از مصاديق آنها بودند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 319

البته اين واژه شامل كساني كه گناه كوچك شخصي مرتكب شده اند نمي شود، مگر آن كه در مورد همان گناه و ظلم كوچكش بر او تكيه و اعتماد شود.

4. ميل و تكيه بر ستمگران نكردن، بدان معناست كه اولًا، در ستم هايش

شركت نكنيد؛ ثانياً، در مورد آنچه مايه ي ناتواني جامعه ي اسلامي و از دست دادن استقلال و خودكفايي است، بر آنان تكيه نكنيد و ثالثاً، نسبت با آنان دوستي و از آنان اطاعت نكنيد.

البته روابط تجاري يا علمي براساس حفظ منافع مسلمين و استقلال آنها اشكالي ندارد و به معناي تكيه بر آنان نيست و در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله نيز اين روابط وجود داشته است.

5. فلسفه و حكمت ممنوعيت تكيه و ميل به ستمگران آن است كه اين امر:

الف) سبب تقويت ستمگران و گسترش دامنه ي ظلم آنان مي شود.

ب) كم كم فرهنگ ستمكاري را در جامعه تشويق مي كند و زشتي گناه را مي زدايد.

ج) سبب وابستگي جامعه به ستمكاران مي شود و استقلال و آزادي جامعه را از بين مي برد.

د) سبب دوستي و همكاري با ستمگران مي شود و كم كم انسان در زمره ي آنان قرار دهد.

6. يكي از معيارهاي گناه كبيره آن است كه براي آن وعده ي آتش داده شده باشد؛ از اين جا روشن مي شود كه ميل به ستمكاران و همكاري و دوستي و تكيه بر آنان از گناهان كبيره است.

7. از طرفي، در قرآن كريم آمده است كه اطاعت از اولي الامر، يعني امام و رهبر مسلمانان، واجب است و از طرف ديگر اين آيه اشاره دارد كه ميل به ستمكاران و اطاعت از آنان حرام است؛ پس روشن مي شود كه امام و رهبر مسلمانان بايد عادل باشد، نه ستمگر.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 320

آموزه ها و پيام ها:

1. هرگونه دوستي و وابستگي و تكيه بر ستمگران داخلي و خارجي ممنوع است.

2. ميل و تكيه بر ستمگران نكنيد كه سبب بي ياور شدن انسان و گرفتاري

او در آتش مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهاردهم سوره ي هود به برخي نمازها و ويژگي گناه زدايي آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

114. وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرَي لِلذَّاكِرِينَ

در دو طرف روز، و اوايل شب، نماز را برپا دار؛ [چرا] كه نيكي ها، بدي ها را (از ميان) مي برند؛ اين يادآوري، براي يادآوران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «دو طرف روز» اشاره به نماز صبح و مغرب است كه در طرف اول و آخر روز قرار گرفته اند.

2. تعبير «زُلَفاً» به معناي نزديك است. اين تعبير در اين آيه به قسمت هاي آغاز شب اشاره مي كند كه نزديك به روز است؛ بنابراين بر نماز عشاء منطبق مي شود.

3. در احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز اشاره شده است كه آيه ي فوق نماز صبح، مغرب و عشا را بيان مي كند. «1»

4. اين آيه در ميان نمازهاي واجب پنج گانه فقط به سه نماز اشاره كرد.

لزومي ندارد در يك آيه ي قرآن همه ي نمازها يادآوري شود. در قرآن طبق

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 321

مناسبت، گاهي از نماز ظهر «1» و گاهي به همه ي نمازها «2» و گاهي به سه نماز اشاره شده است.

5. آيه ي فوق به يك قانون كلي در مورد تأثير اعمال نيك در از ميان رفتن آثار اعمال بد و گناهان بيان كرده است.

6. نماز يكي از مصداق هاي روشن اين آيه است كه سبب از بين رفتن گناهان مي شود.

در حديثي از سلمان فارسي حكايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله شاخه ي خشكي را تكان داد تا تمام برگ هايش ريخت، سپس فرمود:

هنگامي كه مسلمان وضو بگيرد و خوب وضو

بگيرد، سپس نمازهاي پنجگانه را به جا آورد، گناهان او فرو مي ريزد، همان گونه كه برگ هاي اين شاخه فرو ريخت.

و آن گاه آيه ي فوق را تلاوت كرد. «3»

و در حديث ديگري، امام علي عليه السلام از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت مي كند كه

نمازهاي پنج گانه براي امت من هم چون نهر آب جاري است كه بر در خانه ي يكي از شما باشد. آيا گمان مي كنيد، اگر كثافتي در تن كسي باشد، سپس پنج بار در روز در آن نهر غسل كند، چيزي از آن بر جسد او خواهد ماند؟ به خدا قسم! نمازهاي پنج گانه براي امت من چنين است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 322

7. هرگاه انسان كار زشت يا گناهي انجام دهد، نوعي تاريكي در روح و روان او ايجاد مي شود، و كار نيكي مثل نماز، روح انسان را لطيف مي كند و تيرگي هاي گناه را مي شويد.

8. در احاديثي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه از حبيب خود رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم: اين آيه اميدبخش ترين آيه ي قرآن است. «1»

البته در برخي احاديث، آيه ي 48 سوره ي نساء اميدبخش ترين آيه ي قرآن معرفي شده است. اين مطلب منافاتي با حديث بالا ندارد؛ زيرا هر كدام از اين آيات به زاويه اي نظر دارد و از همان جهت اميدبخش ترين آيه است.

يعني آيه ي 48 سوره ي نساء به اميد آمرزش به وسيله ي توبه، و اين آيه به اميد آمرزش به وسيله ي نماز اشاره دارد.

9. همه ي افراد از تذكرات الهي بهره مند نمي شوند، بلكه افرادي كه توجه مي كنند تأثير مي پذيرند.

10. اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله خطاب مي كند و به

او فرمان نماز مي دهد، اما در حقيقت، مقصود، پيامبر و تمام مسلمانان هستند؛ چراكه نمازهاي واجب مخصوص ايشان نيست.

11. سرّ تكرار نماز:

امام عارفان در اين مورد مي فرمايند:

يكي از چيزهايي كه براي ساختن انسان مفيد است تلقين است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود، بايد آن مسائلي كه مربوط به ساختن خودش است تلقين كند به خودش، تكرار كند. يك مطلبي كه تأثير در نفس انسان بياد بكند، با تلقينات و تكرارها بيش تر در نفس انسان نقش پيدا

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 323

مي كند. نكته ي تكرار ادعيه و تكرار نماز در هر روز چندين دفعه و هميشه، اين است كه انسان با گفتن و شنيدن، خود انسان قرائت مي كند و مي شود اين آياتي كه سازنده است، مثل سوره ي مباركه ي حمد كه يك درس سازنده است. انسان بايد اين ها را تكرار كند و تلقين كند و نفس را حاضر كند براي شنيدن. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. نماز صبح و مغرب و عشا واجب است.

2. با نيكي ها، بدي ها را از بين ببريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پانزدهم سوره ي هود بار ديگر دستور شكيبايي مي دهد و مي فرمايد:

115. وَاصْبِرْ فإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

و شكيبايي كن! [چرا] كه در حقيقت خدا پاداش نيكوكاران را تباه نخواهد كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «صبر» يك اصل كلي و اساسي اسلامي است و هيچ كار نيكي بدون شكيبايي ممكن نيست؛ از اين رو در پايان آيه به پاداش نيكوكاران اشاره مي كند و البته صبر، خود يكي از روش هاي نيكوست.

2. آيه ي فوق خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است و پس از دستور نماز آمده است، اما آيه

يك مفهوم كلي و جامع را بيان مي كند كه شامل صبر در برابر مشكلات، گناهان و شكيبايي در انجام عبادات مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 324

آموزه ها و پيام ها:

1. در كارها شكيبا باشيد كه روشي نيكو و پاداشمند است.

2. پاداش نيكوكاران را بپردازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شانزدهم سوره ي هود به عوامل تباهي جامعه ها اشاره كرده، مي فرمايد:

116. فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ

و چرا در گروه هاي پيش از شما، صاحبان ذخيره (خرد و فضيلت) نبودند، كه از فساد در زمين منع كنند؟! مگر اندكي از كساني كه نجاتشان داديم.

و كساني كه ستم كردند، به دنبال آنچه در آن كامراني يافتند، رفتند، و خلافكار بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. معمولًا عرب تعبير «صاحبان ذخيره» را براي صاحبان فضيلت و نيكان و پاكان به كار مي برد؛ چراكه اين انسان ها معمولًا چيزهاي نيكو را ذخيره مي كنند. اين افراد در جامعه مسئوليت بيش تري دارند و لازم است نهي از منكر كنند؛ چون منكرات و فساد و پيامدهاي منفي آنها را مي شناسند و توانايي مبارزه با آن ها را دارند.

2. پيروي از هوس، لذّت پرستي و عيش و نوش هاي بي قيد و شرط، سرچشمه ي انواع انحرافات در طبقات مرفه جامعه مي شود؛ چراكه پرداختن به اين امور انسان را از ارزش هاي اصيل انساني و درك واقعيت هاي اجتماعي بازمي دارد و غرق در گناه مي سازد.

3. در اين آيه به اين اصل اساسي جامعه شناختي اشاره شده كه هرگاه

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 325

گروهي انديشمند پاك نهاد و متعهد در جامعه حضور

داشته باشند و رهبري فكري و عملي مردم را در مبارزه با مفاسد به عهده بگيرند، آن جامعه به تباهي كشيده نمي شود، اما هرگاه بي تفاوتي و سكوت در برابر عوامل فساد حاكم شد، آن جامعه گرفتار بلا و تباهي مي شود؛ هم چون بدن انساني كه گلبول هاي سفيد خود را از دست بدهد و ميكرب ها بر آن تسلط يابند.

4. در اين آيه به افراد شايسته و صالح كمي كه در اقوام پيشين بودند اشاره شده است؛ افرادي هم چون خانواده ي نوح و لوط و مؤمناني كه از آنان پيروي كردند، اما به سبب تعداد بسيار اندكشان توفيق اصلاح كلي جامعه را نيافتند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رمز سقوط ملت ها، بي تفاوتي در نهي از منكر بود.

2. بيش ترين مسئوليت در جلوگيري از فساد، متوجه صاحبان علم و قدرت و فضيلت است.

3. جوامعي گرفتار عذاب شدند كه افراد مصلح آن در اقلّيت بودند.

4. خدا دل سوزان مصلح جامعه را در هنگام عذاب نجات مي دهد.

5. فساد، ستمكاري، لذّت پرستي و خلافكاري از عوامل تباهي جامعه است.

***

قانون الهي:شهرهايي كه اصلاح گر دارندهلاك نميشوند

قرآن كريم در آيه ي صد و هفدهم سوره ي هود به يك قانون كلي در مورد نجات ملت ها از نابودي اشاره مي كند و مي فرمايد:

117. وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَي بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ

و پروردگارت، هرگز آبادي ها را در حالي كه مردم آن جا اصلاح گرند، ستمگرانه هلاك نمي كند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 326

نكته ها و اشاره ها:

1. در هر جامعه اي معمولًا ظلم و فساد وجود دارد، اما مهم آن است كه عموم مردم اصلاح طلب باشند كه در اين صورت خدا به آنان مهلت مي دهد، ولي اگر جامعه اي گرفتار فساد شود و اهل آن مصلح نباشند، نابود خواهد شد.

2. با توجه

به تفاوت معناي مصلح و صالح، از اين آيه استفاده مي شود كه جامعه هاي انساني ممكن است به چند صورت باشند:

الف) جامعه ي گرفتار فساد كه افراد مصلح و صالح نداشته باشد؛ اين جامعه تباه خواهد شد.

ب) جامعه اي كه گرفتار فساد شود و افراد صالح و شايسته در آن باشند، اما مصلح و اصلاح گر نباشند؛ اين جامعه نيز رو به نابودي خواهد رفت.

ج) جامعه اي كه گرفتار فساد و ستم شود، ولي افرادي اصلاح طلب در آن باشند، كه در اين صورت آن جامعه در مسير اصلاح گام برمي دارد و به حيات خود ادامه مي دهد.

3. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه منظور از اصلاح در آيه ي فوق، انصاف مردم نسبت به يك ديگر است. «1»

روشن است كه اين گونه احاديث مصداق هاي آيه را بيان مي كنند و مفهوم اصلاح در اين آيه شامل همه ي اصلاحات سياسي، اقتصادي، نظامي، اخلاقي و فرهنگي مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. اصلاح گران، مايه ي نجات جامعه از نابودي هستند.

2. خدا جوامع بشري را كه اصلاح طلب نباشند نابود مي كند.

3. براي نجات جامعه، صالح بودن كافي نيست، مصلح بودن لازم است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 327

قرآن كريم در آيه ي صد و هيجدهم سوره ي هود به قانون الهي وجود تفاوت ها در ميان مردم اشاره كرده، مي فرمايد:

118. وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ

و اگر (بر فرض) پروردگارت مي خواست، حتماً [همه مردم را يك امّت قرار مي داد؛ و [لي پيوسته اختلاف كنندگانند؛

نكته ها و اشاره ها:

1. هيچ مانعي نداشت كه خدا اجباراً همه ي انسان ها را يك نواخت و مؤمن بيافريند، اما سنت آفرينش بر آن است كه انسان ها از نظر ساختمان

روحي، جسمي، فكري و سليقه ها مختلف آفريده شده اند و بر اساس آزادي اراده مي توانند راه هاي متفاوتي را انتخاب كنند.

2. اگر خدا همه ي انسان ها را يك نواخت مي آفريد و مجبور به ايمان مي كرد، اين ايمان و وحدت ارزش نداشت و دليل بر شخصيت افراد نبود و وسيله اي براي تكامل و استحقاق پاداش و ثواب نمي شد؛ چراكه بر اساس اختيار، انتخاب و اراده ي انسان ها نبود.

3. اختلافات انسان ها در زمينه ي جسمي، فكري، سليقه ها به همراه آزادي اراده، زمينه ساز رشد و تكامل انسان ها و در راستاي هدف خلقت انسان است و ارزش و امتيازات انسان نسبت به فرشتگان و حيوانات در همين موارد است. «1»

4. هنگامي كه تفاوت و آزادي اراده آمد، اختلافات طبيعي در بين بشر پيدا مي شود و اين سبب مي شود كه گروهي حق و گروهي باطل را بپذيرند و انسان هايي ارزشمندند كه در اين ميدان از رحمت الهي استفاده مي كنند و آزادانه كمال مي يابند.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 328

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون و سنت الهي براساس آزادي و تفاوت و اختلاف انسان ها بنا گرديده است.

2. انتظار نداشته باشيد (بدون لطف الهي) اختلافات طبيعي انسان ها تمام شود.

***

رحمت الهي هدف آفرينش

قرآن كريم در آيه ي صد و نوزدهم سوره ي هود به يكي از اهداف آفرينش انسان ها اشاره كرده و با هشدار به آنها مي فرمايد:

119. إِلَّا مَن رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ

مگر كسي كه پروردگارت (بر او) رحم كند؛ و براي همين آنان را آفريد. و سخن (سنت گونه) پروردگارت به اتمام رسيده، كه: قطعاً جهنّم را از (سركشان) جن و انسان ها همگي پُر خواهم كرد!

نكته ها و اشاره ها:

1. وسيله ي رفع اختلافات بين

مردم، رحمت پروردگار است؛ يعني كساني كه روابط اجتماعي خود را بر اساس رحمت و محبت بنيان مي گذارند و رو به سوي رحمت آفرين مي كنند و گوش به فرمان او مي سپارند، اختلافاتشان به دوستي و همكاري مبدّل مي شود.» 2. برخي مفسران از آيه استفاده كرده اند كه هدف خلقت انسان ها رحمت است و برخي ديگر استفاده كرده اند كه هدف آفرينش انسان ها وحدت

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 329

است. «1» البته اين دو تفسير با هم قابل جمع است، چون وحدت يكي از مصاديق رحمت الهي است.

3. در آيات قرآن كريم اهداف متعددي براي آفرينش انسان بيان شده است:

الف) پرستش: «من انسان ها و جنيان را نيافريدم، مگر براي اين كه پرستش كنند.» «2»

ب) رحمت الهي: مثل آيه ي فوق.

ج) آزمايش مردم: « (آن خدايي) كه مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك بهتر عمل مي كنيد.» «3»

د) ملاقات پروردگار: «اي انسان تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت مي روي و او را ملاقات مي كني.» «4»

ه) به سوي خدا رفتن: «ما از خداييم و به سوي او مي رويم.» «5»

هر كدام از اين آيات يكي از اهداف يا ابعاد هدف خلقت انسان را بيان مي كند و از مجموع اين آيات استفاده مي شود كه آفرينش انسان داراي اهداف متعددي است كه برخي مقدمه ي برخي ديگر است، ولي هدف نهايي همان رجوع به سوي خدا و ملاقات رحمت بي كران اوست.

4. البته هدف خلقت انسان در حقيقت به خود انسان باز مي گردد، نه به خدا؛ يعني هدف مخلوق است نه خالق؛ چراكه خدا موجودي بي نهايت و بي نياز است پس كمبود و هدفي در خارج از ذات خود

ندارد تا براي آن چيزي را بيافريند و اگر انسان را آفريده براي كمال و رشد خود انسان است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 330

5. در جمله ي آخر اين آيه به اين سنّت الهي اشاره شده كه خدا جهنّم را از انسان ها و جنيان سركش و خلافكار پر خواهد كرد. البته اين به معناي جبر نيست و كسي مجبور نيست كه به جهنّم برود، بلكه هر كس از دايره ي رحمت الهي خارج شد و به هدايت و راه نمايي پيامبران كفر ورزيد، به دست خود راهي جهنّم مي شود.

6. در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه مقصود از «كساني كه مورد رحمت قرار مي گيرند.»، در آيه ي فوق، آل محمد عليهم السلام و شيعيان آنها هستند. «1»

روشن است كه اين گونه احاديث در صدد تعيين مصداق هاي آيه است كه آل محمد عليهم السلام و شيعيان آنها رحمت پذير و حق پذيرند، اما مفهوم آيه محدود و محصور نيست.

7. جهنّم ظرفيت محدودي دارد كه ممكن است پر شود؛ البته ممكن است تعبير «پر شدن جهنّم» كنايه از فراواني انسان هاي دوزخي باشد.

8. جنّيان نيز مانند انسان ها تكليف و كيفر و پاداش دارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. فلسفه ي خلقت بشر، (پذيرش و دريافت) رحمت الهي است.

2. تنها راه برچيده شدن اختلافات و رسيدن به نقطه ي وحدت، لطف و رحمت پروردگار است.

3. يكي از سنت هاي الهي آن است كه جهنّم را از انسان ها و جنّيان خلافكار پر كند (پس مواظب رفتار خود باشيم).

***

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 331

اهداف آفرينش جهان و انسان

از منظر قرآن كريم، جهان براي خدمت به انسان آفريده شده است؛ پس هدف آفرينش

جهان، به كمال رسيدن انسان است و اهداف آفرينش انسان، همان اهداف آفرينش جهان به شمار مي آيد.

الف) اهداف آفرينش انسان در قرآن:

1. عبادت: (ذاريات، 56)؛

2. رحمت: (هود، 119)؛

3. علم: (طلاق، 12)؛

4. ملاقات پروردگار: (انشقاق، 6)؛

5. آزمايش: (ملك، 2).

در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه «خداي بزرگ بندگان را نيافريد جز آن كه او را بشناسند و هنگامي كه او را بشناسند عبادتش كنند و هنگامي كه بندگي او را كردند از بندگي غير او بي نياز شوند.» «1»

تذكر: استاد شهيد مطهري سفارش مي كند كه هدف خلقت را از اهداف پيامبران بشناسيم «2» (ما اهداف بعثت پيامبران را در جلد اول بيان كرديم)

ب) اهداف اصلي و فرعي:

مقصود از هدف خلقت در اين جا هدف خالق نيست، چون هدف داشتن او مستلزم نقص است، پس مقصود هدفِ فعل او، يعني غايت و اهداف انسان است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 332

هدف اصلي همان كمالِ نهايي انسان، يعني نزديكي به خدا و لقاء اللَّه است. اهداف فرعي و اصلي انسان را مي توان بدين صورت نشان داد:

علم و معرفت آزمايش عبادت

(نقطه ي شروع) (تكامل بخش) (بستر حركت)

نزول رحمت ملاقات الهي

(زمينه ساز) (هدف نهايي)

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 333

قرآن كريم در آيه ي صد و بيستم سوره ي هود به نتايج چهارگانه ي مطالعه ي سرگذشت پيشينيان اشاره كرده، مي فرمايد:

120. وَكُلّاً نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَي لِلْمُؤْمِنِينَ

و هر [يك از اخبار بزرگ فرستادگان (الهي) را براي تو حكايت مي كنيم، چيزي كه به وسيله آن دلت را استوار مي گردانيم؛ و در اين (اخبار) حق و پند و

يادآوري براي مؤمنان، به تو رسيده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه دشمنان اسلام سرسخت و بي رحم بودند، لازم بود كه قرآن با بيان سرگذشت هاي متنوع «1» اقوام سركش پيشين، به تثبيت قلب و تقويت روحيه ي پيامبر صلي الله عليه و آله بپردازد. اين يكي از روش هاي تربيتي قرآن براي آموزش و پرورش پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان است.

2. هدف قرآن از بيان سرگذشت اقوام و پيامبران گذشته، قصه گويي و سرگرمي نيست، بلكه داستان هايي هدف دار است كه مقصود آن بيان مجموعه اي از بهترين درس هاي زندگي براي انسان هاست.

3. اهداف قصه هاي قرآن عبارت اند از:

الف) يادآوري درس هاي تلخ و شيرين زندگي پيشينيان براي پند و اندرز دادن به مؤمنان؛

ب) بيان حقايق و واقعيت هاي تاريخي؛

ج) دل داري و تقويت روحيه ي پيامبر صلي الله عليه و آله (و مؤمنان).

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 334

آموزه ها و پيام ها:

1. قصه هاي قرآن هدف دار است.

2. قصه هاي قرآن حقيقي، آرامش بخش، پندآموز و يادآور است.

3. از شيوه ي قصه گويي هدف دار، براي تربيت افراد استفاده كنيد.

***

قرآن كريم در آيات صد و بيست و يكم و صد و بيست و دوم سوره ي هود دشمنان اسلام را به مبارزه مي طلبد و مي فرمايد:

121 و 122. وَقُل لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَي مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ* وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

و به كساني كه ايمان نمي آورند، بگو: «هر چه مقدور شماست، انجام دهيد؛ كه ما (هم) انجام مي دهيم!* و منتظر باشيد كه ما (هم) منتظريم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در سوره ي هود سرگذشت هفت تن از پيامبران پيشين و مبارزات آنها با مخالفانشان بيان شد. در برخي از اين قصه ها مي خوانديم كه پيامبران مخالفان توحيد را به مبارزه مي طلبيدند كه

هر كار مي توانند بكنند و در انتظار عذاب الهي باشند. «1»

در اين آيه نيز به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه هم چون پيامبران پيشين عمل كند.

2. در اين آيه اشاره شده كه شما مخالفان توحيد در انتظار خام پيروزي باشيد و ما نيز در انتظار عذاب الهي براي شما و شكست شما هستيم.

البته اين گونه سخنان كه به صورت امر آمده است، براي تهديد مخالفان است.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 335

3. تهديد يكي از روش هاي تربيتي است كه براي انسان هاي لجوج كه استدلال و پند و اندرز به حال آنان سودي ندارد به كار مي رود، تا شايد بيدار شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام هر چه مي توانند بكنند، (كه هيچ زيان عمده اي به اسلام و رهبري آن نمي توانند بزنند).

2. مخالفان اسلام منتظر عذاب الهي و شكست باشند.

3. از مخالفان اسلام هراس به دل راه ندهيد و عملًا با آنان مقابله كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و سوم سوره ي هود به سه قسم توحيد اشاره مي كند و مي فرمايد:

123. وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

و نهان آسمان ها و زمين، فقط از آنِ خداست؛ و همه ي كارها تنها به سوي او بازگردانده مي شود؛ پس او را پرستش كن؛ و بر او توكّل نماي؛ و پروردگارت از آنچه انجام مي دهيد، غافل نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن مسئله ي علم غيب را دو گونه بيان كرده است:

گاهي علم غيب را مخصوص خدا مي داند، همان طور كه در اين آيه آمده است؛ و گاهي بخشي از علم غيب را به پيامبران و حتي

غير پيامبران نسبت مي دهد؛ همان طور كه در مورد مادر موسي عليه السلام مي خوانيم كه به او وحي شد

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 336

و برخي اخبار غيبي در اختيار او گذاشته شد. «1»

البته قسم اول آياتِ مربوط به علم غيب ذاتي است كه مخصوص خداست، اما قسم دوم آياتِ مربوط به علمِ غيبِ عرضي است كه خدا به صورت محدود در اختيار برخي پيامبران و بندگان خاصش قرار مي دهد.

2. توحيد صفاتي سبب توحيد در عبادت است؛ يعني اگر پرستش به خاطر پناه بردن به معبود، در مورد حل مشكلات است، چنين كاري در مورد كسي شايسته است كه همه ي نيازهاي بشر را بداند و از اسرار غيب باخبر باشد و او تنها خداست، پس فقط او شايسته ي پرستش است.

3. اين آيه در دو جمله ي كوتاه به تمام سرّ عبوديت انسان به درگاه خدا اشاره كرده است. عبادت (اعم از عبادات معمولي يا تفكر) آغاز اين سير است؛ و توكّل، يعني واگذاري و سپردن همه چيز به دست خدا و تكيه بر او، كه نوعي فنا به شمار مي آيد، آخرين نقطه ي سير است.

4. اگر دستور خدا بر عبادت نبود:

امام عارفان در اين مورد مي فرمايند:

اگر نبود امر خداي تبارك و تعالي، نمي دانم كه چطور به خودمان جرأت مي داديم كه مدح كنيم خدا را، ستايش كنيم ...

غايت كمال انسان ها بر اين بوده است كه بفهمند عاجزند، ادراك كنند كه عاجزند كه عبادت خدا بكنند ... و اگر اجازه نبود كه انسان وارد بشود بر عبادات، همه ي عبادات، انسان خجالت

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 337

مي كشيد كه بايستد در مقابل خدا و بخواهد در مقابل

خدا او را تمجيد كند، انسان كوچك تر از اين است كه بايستد در مقابل خدا و خدا را تمحيد كند، تمجيد كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. عالم اسرار غيب جهان و مرجع همه ي كارها خداست.

2. خدا را بپرستيد و بر او توكّل كنيد كه او از كسي غافل نمي شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 339

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب

تفسير قرآن مهر جلد

نهم، ص: 340

مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير و المفسّرون، دكترمحمدحسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت،

مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 341

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام

كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 342

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه

نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 343

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم

بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 344

ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان

عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي،

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 345

1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م

552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 346

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه

انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 347

فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن

كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 348

القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير،

تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق:

محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 349

خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول،

1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد،

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 350

بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران،

چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت عليهم السلام، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361

قمري.

تفسير قرآن مهر جلد نهم، ص: 351

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391

ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109