تفسير قرآن مهر جلد هشتم

مشخصات کتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : 43000 ريال (ج.8)

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.8. سوره هاي انفال و توبه.

عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري ها

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر

آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 18

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 19

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛

و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 20

انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «1»

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «2» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «3» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 21

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و

به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 22

استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان

مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي و جواد و اكبر رحمتي و محمد رضايي و اكبر جعفري سپاس گزاريم.

خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 10/ 1/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 23

بخش اول: سوره ي انفال

اشاره

جنگ و اقتصاد

سامان دهي جامعه و بازسازي اخلاقي

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 25

اول: سيماي سوره ي انفال

اشاره

سيماي سوره انفال

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان:

سوره ي انفال در مدينه فرود آمده و داراي 75 آيه و 1095 كلمه و 5080 حرف است.

اين سوره هشتاد و هشتمين سوره اي است كه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده (بعد از سوره ي بقره و قبل از سوره ي آل عمران) و هشتمين سوره در ترتيب فعلي قرآن است.

نام ها:

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «انفال» و «بدر».

انفال به معناي ثروت ها و منابع عمومي طبيعت است و سبب نام گذاري اين سوره به انفال آن است كه اولين آيه ي اين سوره از غنايم و كيفيت توزيع آن سخن گفته و حكم ثروت هاي عمومي را در مورد مالكيت و راه مصرف آنها بيان كرده است.

فضايل

در مورد فضيلت اين سوره از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

هر كس سوره ي انفال و برائت را در هر ماه بخواند، هرگز روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پيروان حقيقي امام علي عليه السلام خواهد بود و در رستاخيز، از مائده هاي بهشتي همراه با آنان بهره

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 26

خواهد برد، تا مردم از حساب خويش فارغ شوند. «1»

تذكر: البته اين گونه تأثيرات و ثواب ها براي كساني است كه علاوه بر خواندن سوره، به مفاد آن عمل كنند و شرايط لازم ديگر را براي خود تحصيل نمايند؛ و ارتباط آن با امام علي عليه السلام در آن است كه در آيه ي سي ام اين سوره، به داستان «ليلة المبيت» و فداكاري علي عليه السلام اشاره شده است.

ويژگي ها:

در اين سوره از قوانين و احكام عملي اسلام بيش تر از عقايد و مباني

نظري اسلامي سخن به ميان آمده است.

اهداف

سوره ي انفال كه در مدينه و در زمان اولين جنگ مسلمانان، يعني بدر، نازل شده است، داراي چند هدف است:

1. بيان مسائل و قوانين مربوط به جنگ؛

2. بيان مسائل و قوانين اقتصادي اسلام در مورد اموال عمومي كه پشتوانه ي بيت المال به شمار مي آيد؛

3. بازسازي اخلاقي مسلمانان؛

4. سامان دادن و نظام بخشيدن به جامعه ي نوين مسلمانان در مدينه.

مطالب

الف) مطالب مهم اخلاقي:

1. صفات مؤمنان واقعي (در آيات 2- 4)؛

2. زياد به ياد خدا بودن (در آيه ي 45).

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 27

ب) داستان ها:

1. داستان جنگ بدر (در آيه ي 11 به بعد)؛

2. اشاره به داستان فرعونيان و ستمگران قبلي (در آيه ي 51- 54)؛

3. اشاره به آداب خرافي اعراب جاهلي نزد كعبه (در آيه ي 35)؛

4. اشاره به داستان «ليلة المَبيت» يعني شب هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله از مكه به مدينه كه علي عليه السلام با فداكاري به جاي ايشان خوابيد (در آيه ي 30).

ج) احكام و قوانين:

1. قوانين مربوط به ثروت هاي عمومي (در آيه ي 1)؛

2. مسائل مربوط به خمس و راه تقسيم و مصرف آن (در آيه ي 41)؛

3. لزوم آمادگي رزمي مسلمانان براي جنگ و جهاد (در آيه ي 60)؛

4. دستور به اطاعت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيه ي 20)؛

5. لزوم پايداري در جنگ به طوري كه هر مسلماني بتواند در مقابل دو نفر بايستد و پيروز شوند (در آيات 15، 16، 64 و 65)؛

6. دستور به جنگ تا رفع فتنه (در آيه ي 39)؛

7. احكام مربوط به اسيران جنگي (در آيات 67- 71).

د) مسائل فرعي:

1. در اين سوره، آثار تقوا، از جمله فرقان بيان شده است (در آيه ي 29)؛

2. تشويق مردم

به هجرت از مكه به مدينه و ياري پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيات 71- 75)؛

3. كمك فرشتگان به مسلمانان در جنگ بدر (در آيه ي 9)؛

4. بيان سنت الهي در مورد تغيير نعمت كساني كه خودشان را تغيير دهند (در آيه ي 53)؛

5. مطالبي درباره ي منافقان (در آيه ي 49).

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 29

دوم: محتواي سوره ي انفال

اشاره

قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي انفال، حكم غنايم جنگي را بيان كرده و با دعوت همگان به اصلاح و پيروي از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

1. يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ

(اي پيامبر) از تو درباره غنايم (جنگي و ثروت هاي بدون مالك مشخص) پرسش مي كنند؛ بگو: «غنايم (جنگي و ثروت هاي بدون مالك مشخص) مخصوص خدا و فرستاده [او] ست؛» پس، [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد؛ و (ارتباطات) بين خودتان را اصلاح كنيد؛ و از خدا و فرستاده اش اطاعت كنيد، اگر مؤمنيد.

شأن نزول:

حكايت شده كه در جنگ بدر، بر اثر تشويق ها و سازماندهي پيامبر صلي الله عليه و آله جوانان به خوبي جنگيدند و پيروزي هاي بيش تري به دست آوردند و در پايان جنگ بين جوانان و كهن سالان و قشرهاي ديگر در مورد تقسيم غنايم جنگي اختلاف و مشاجره پيش آمد. آيه ي فوق فرود آمد و غنايم را متعلق به پيامبر صلي الله عليه و آله دانست و اختيار آنها را به دست ايشان سپرد و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز آن غنايم را به طور مساوي ميان مجاهدان تقسيم كرد. «1»

تفسير قرآن مهر

جلد هشتم، ص: 30

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه هر چند در مورد غنايم جنگي فرود آمده است، «1» مفهوم كلي دارد و تمام اموال اضافي را كه مالك خصوصي ندارند شامل مي شود؛ مثل ثروت هايي كه از دشمن بدون جنگ به دست مي آيد و يا ميراث كسي كه وارث ندارد و بيشه زارها و جنگل ها و سرزمين هاي غيرآباد. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز به عموميت آيه اشاره شده است. «2»

2. تمام غنايم جنگي و اموالي كه مالك خصوصي ندارند، متعلق به خدا و پيامبر (يعني حكومت اسلامي) هستند و رهبر جامعه ي اسلامي آنها را در مسير منافع عموم مسلمانان مصرف مي كند؛ يعني سهم خدا نيز زير نظر پيامبر صلي الله عليه و آله يا امام و رهبر جامعه ي اسلامي مصرف مي شود. «3»

3. در آيه ي 41 سوره ي انفال خواهد آمد كه يك پنجم غنايم جنگي، كه خُمس ناميده مي شود، در اختيار پيامبر يا امام و رهبر جامعه ي اسلامي است و چهار پنجم آن بين رزمندگان اسلام تقسيم مي شود، تا گوشه اي از زحمات آنان جبران شود. ولي بايد توجه داشت كه اين چهار پنجم هم، در مِلك حكومت اسلامي است و بخشش آن به رزمندگان در حوزه ي اختيار امام و رهبر مسلمانان است؛ پس آيه ي خمس، آيه ي اول سوره ي انفال را نسخ نكرده و حكم هر دو آيه پابرجاست. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 31

4. «اصلاحِ ذاتُ البَين» «1» به معناي اصلاح اساس ارتباطات و تحكيم پيوندها و از بين بردن عوامل تفرقه و زدودن كدورت ها و دشمني ها و تبديل آنها به دوستي هاست.

چويار بر سر صلح است و عذر مي طلبد

توان گذشت ز

جور رقيب در همه حال (حافظ)

5. در احاديث اسلامي، اصلاح ميان مردم فوق العاده مهم شمرده شده و در حديثي از اميرالمؤمنين علي عليه السلام حكايت شده كه در بستر شهادت به فرزندانش فرمود:

من از جدّ شما پيامبر صلي الله عليه و آله شنيدم كه مي فرمود: «اصلاح ميان مردم، از يك سال (يا انواع) نماز و روزه (ي مستحب) هم برتر است. «2»

و حتي در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه به يكي از ياران خود فرمود:

هنگامي كه ميان دو نفر از پيروان ما مشاجره اي ببيني (كه مربوط به امور مالي است)، از مال من غرامت بپرداز (و آنان را با هم صلح بده). «3»

6. برخي از مراحل اصلاح ميان مردم واجب است و حتي استفاده از امكانات بيت المال براي تحقق بخشيدن به صلح مجاز است؛ زيرا گاهي اختلافات مسلمانان

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 32

سبب ضعف جامعه ي اسلامي و شكست در برابر دشمنان مي شود.

برخي از مراحل اصلاح بين مردم كه با سرنوشت كلّ جامعه ارتباط زيادي ندارد، مستحب است، اما بسيار بر آن تأكيد شده است. «1»

7. آيه ي فوق به سه ويژگي مؤمنان اشاره كرده كه عبارت اند از: تقوا، اصلاح بين مردم و پيروي از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان (تنها در قلب نيست) جلوه هاي خارجي هم چون پارسايي، اصلاح طلبي و پيروي از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله دارد.

2. اموال عمومي را در اختيار رهبران الهي قرار دهيد.

3. قوانين اقتصادي و جنگي را نيز از رهبران الهي بپرسيد تا پاسخ الهي را دريافت كنيد.

***

مومنان حقيقي چه كساني هستند؟

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي

انفال به سه ويژگي ديگر مؤمنان حقيقي و واكنش آنان در برابر ياد خدا و قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

2. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

مؤمنان، تنها كساني هستند كه هرگاه خدا ياد شود، دل هايشان (از عظمت خدا و كيفر او) بهراسد؛ و هنگامي كه آيات او بر آنان خوانده شود، ايمانشان افزون گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توكّل دارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مؤمنان راستين، ايماني زنده و پويا دارند و نهال ايمان را با آيات خدا آبياري مي كنند و مي پرورانند. آري؛ مؤمنان با شنيدن آيات الهي، بر ايمانشان افزوده مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 33

2. افق فكري مؤمنان حقيقي چنان بلند است كه از تكيه كردن بر مخلوقات ناتوان دوري مي كنند، هر چند در چشم ديگران به ظاهر عظمت داشته باشند؛ آنان از ذات پاك الهي كمك مي طلبند و تنها تكيه گاهشان خداست.

3. مفهوم توكّل آن نيست كه از وسايل و اسباب مادي چشم بپوشيم و گوشه نشيني نماييم، بلكه لازمه ي توكّل، خودسازي، بلندنظري و عدم وابستگي به موجودات ناتوان است؛ يعني استفاده از اسباب طبيعت و تكيه كردن بر صاحب اصلي اسباب كه همه ي تأثيرات از اوست.

4. مؤمنان حقيقي هم چون عاشقي هستند كه از قهر معشوق مي ترسند؛ ترسي مقدس كه از درك مسئوليت ها و لغزش ها، يا به خاطر درك عظمت پروردگار حاصل مي شود، «1» ولي در همان حال دل آنان با ياد او و نشانه هايش آرام مي گيرد.

5. ثمرات شيرين ذكر الهي و شرط آن:

امام عارفان در اين مورد مي نويسند:

اي عزيز!

قلب را به آداب عبوديّت مأنوس كن و به ذائقه ي روح، حلاوت ذكر

خدا را بچشان و اين لطيفه ي الهيّه در ابتداي امر به شدتِ تذكّر و انس با ذكر حق حاصل شود، ولي در ذكر، قلب مرده نباشد و غفلت بر آن مستولي نشود؛ و چون با تذكّر، قلب را مأنوس نمودي، كم كم عنايات ازليّه شامل حالت گردد و فتح ابواب ملكوت بر قلبت گردد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 34

آموزه ها و پيام ها:

1. سه ويژگي باطني و معنوي مؤمنان عبارت است از: احساس مسئوليت، تكامل ايمان و توكل.

2. با نور آيات الهي، ايمان خود را افزايش دهيد.

3. بين خوف و اميد، ترس مقدس و توكل زندگي كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي انفال به دو ويژگي ديگر مؤمنان، يعني ارتباط با خدا و خلق اشاره كرده، مي فرمايد:

3. الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

كساني كه نماز را به پا مي دارند؛ و از آنچه به آنان روزي داده ايم، (در راه خدا) مصرف مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «اقامه ي نماز» به جاي «خواندن نماز» آمده است. اين تعبير اشاره به آن است كه مؤمنان نه تنها خودشان نماز مي خوانند، بلكه كاري مي كنند كه اين رابطه ي محكم با پروردگار، همواره و در همه جا برپا باشد. «1»

2. جمله ي «از آنچه به آنان روزي داده ايم»، تعبير وسيعي است كه شامل تمام سرمايه هاي مادي و معنوي مي شود؛ يعني مؤمنان نه تنها با اموالشان، بلكه با دانش، هوش، فكر، موقعيت و تمام مواهبي كه در اختيار دارند، به بندگان خدا كمك مي كنند.

اين سخا شاخي است از سرو بهشت

واي او كز كف چنين شاخي بهشت (مولوي)

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 35

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد

از مؤمنان حقيقي باشيد، ارتباطي با خدا از طريق نماز و پيوندي با خلق خدا از طريق بخشش داشته باشيد.

2. در حقيقت سرمايه هاي انسان از آن خداست كه به انسان بخشيده است تا او به ديگران ببخشد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي انفال به پاداش هاي مؤمنان حقيقي اشاره كرده، مي فرمايد:

4. أُوْلئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ

تنها آنان حقيقتاً مؤمنند؛ براي آنان نزد پروردگارشان رتبه ها و آمرزش و روزيِ ارجمندي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آيه ي فوق، به انضمام آيات قبل، استفاده مي شود كه ايمان آن گاه حقيقي و كامل است كه همراه با احساس مسئوليت، تكامل، توكل، نماز و انفاق باشد.

2. در اين آيه سه پاداش براي مؤمنان حقيقي در نظر گرفته شده است:

الف) درجات بزرگي نزد خدا و در بهشت دارند. «1»

ب) گناهان و لغزش هاي آنان آمرزيده مي شود.

ج) روزي ارجمندي دارند كه دايمي، بي منت، وسيع و خالص است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 36

3. در برخي تفسيرها حكايت شده كه اين آيه در مورد امام علي عليه السلام و ابوذر و سلمان و مقداد فرود آمده است؛ «1» البته اين گونه احاديث مصاديق آيه را بيان مي كنند و مطلب آيه منحصر به آنان نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان حقيقي با شعار نيست، بلكه در عمل تحقّق مي يابد.

2. مؤمنان حقيقي، درجات و مقامات دارند و مورد لطف الهي قرار مي گيرند و با رزق كريم از آنان پذيرايي مي شود.

3. اگر درجات، آمرزش و رزق الهي مي طلبيد، مؤمن حقيقي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي انفال به نارضايتي برخي افراد از جنگ بدر اشاره مي كند و مي فرمايد:

5.

كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِن بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ

همان گونه كه پروردگارت تو را از خانه ات (به سوي ميدان بدر،) بحق بيرون فرستاد، و حال آن كه دسته اي از مؤمنان ناخشنود بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. فرمان خروج به طرف ميدان بدر، طبق وحي الهي و دستور آسماني صورت گرفت كه نتيجه اش وصول به حق براي جامعه ي اسلامي بود.

2. اصل جنگ بدر (به خاطر كمي نفرات و تجهيزات) براي برخي ناخوشايند بود، ولي نتايج درخشاني براي مسلمانان داشت؛ پس مسائل و احكام الهي را با ديد محدود ارزيابي نكنيم و در برابر دستورات الهي تسليم باشيم، تا از نتايج الهي آن بهره مند شويم.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 37

3. تنها گروه اندكي از مسلمانان از جنگ بدر ناخشنود بودند و با پيامبر صلي الله عليه و آله مجادله مي كردند، اما اكثريت آنان تسليم پيامبر صلي الله عليه و آله بودند؛ و در ضمن، اين ناراحتي ها به خاطر ضعف ايمان و فقدان بينش صحيح بود نه روحيه ي نفاق.

4. ضعف ايمان و نداشتن بنيش كافي و ناخشنودي از شروع يا پايان جنگ و تقسيم غنايم، افراد را از دايره ي ايمان خارج نمي سازد، البته در صورتي كه در عمل تخلّف صورت نگيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران جامعه ي اسلامي طبق دستورات الهي عمل كنند، هر چند برخي مؤمنان ناخشنود باشند.

2. معيار، فرمان حق است، چه خوشايند افراد باشد و چه ناخوشايند.

***

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي انفال به مجادله ي برخي افراد در مورد جنگ بدر و وحشت آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

6. يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَي الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرونَ

با تو

درباره حق، پس از آن كه روشن گرديد، (باز) جدال مي كنند. گويي به سوي مرگ رانده مي شوند، و آنان تماشا مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. گروهي از مسلمانان از جنگ بدر وحشت داشتند، اما حوادث بعد نشان داد كه آنها اشتباه مي كردند و اين كارزار براي مسلمانان پيروزي هاي درخشاني داشت. «1»

2. اكثريت مسلمانان تسليم فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله بودند و حتي برخي هم

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 38

چون مقداد گفتند: ما مثل ياران موسي عليه السلام نمي نشينيم و نمي گوييم كه شما برويد و بجنگيد، بلكه اهل جنگ هستيم و هر چه فرمان بدهي مي پذيريم. «1» ولي گروه اندكي از مسلمانان ناراحت بودند و با پيامبر صلي الله عليه و آله مجادله مي كردند.

3. برخي مفسران برآن اند كه جدال و بحث آن گروه اندك مسلمانان با پيامبر صلي الله عليه و آله، در مسير ميدان بدر، و در مورد نداشتن نفرات كافي و تجهيزات بود؛ چون كاروان مسلمانان در اصل براي درگيري با كاروان تجارتي قريش بيرون آمده بود، «2» ولي با لشكر مجهّز نظامي دشمن روبه رو شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي ياران پيامبر صلي الله عليه و آله در يك سطح نبودند؛ برخي از جنگ وحشت داشتند و با آن حضرت مجادله مي كردند.

2. هر گاه حق روشن شد با رهبران الهي مجادله نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي انفال به نتايج درخشان كارزار بدر و هدف اساسي جهاد اسلامي اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَي الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ

و (به ياد آوريد)

هنگامي كه خدا به شما، يكي از دو گروه [: كاروان تجاري قريش، يا لشكر آنان را وعده داد، كه آن براي شما باشد؛ و آرزو مي كرديد كه [گروه غيرمسلّح براي شما باشد؛ و [لي خدا مي خواهد حق را با كلمات (و وعده هاي) ش تثبيت كند، و دنباله كافران را قطع كند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 39

شأن نزول:

آيه ي فوق و چند آيه ي بعد در مورد جنگ بدر فرود آمده اند، كه ماجراي آن را اين گونه حكايت كرده اند: ابوسفيان در رأس يك كاروان تجاري، از شام به سوي مكه مي رفت و در مسير خود از كنار مدينه عبور مي كرد. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي جبران اموال مصادره شده ي مسلمانان در مكه و تضعيف قدرت مشركان، گروهي 313 نفره از مسلمانان را آماده ي حمله به كاروان تجاري كرد. ابوسفيان سريعاً به مشركان مكه خبر داد و لشگري هزار نفره به جنگ مسلمانان آمدند و ابوسفيان خود به همراه كاروان تجاري گريخت. خدا با امدادهاي غيبي خود، مسلمانان را بر مشركان پيروز ساخت و ابوجهل با هفتاد نفر از كفّار مكه كشته شدند و هفتاد نفر نيز اسير گشتند. در اين جنگ، حمزه عموي پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام در درگيري هاي تن به تن ضربه هاي شديدي بر پيكر كفار وارد كردند.

جنگ بدر در 17 رمضان سال دوم هجري اتفاق افتاد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مسلمانان مايل بودند كه با كاروان غيرمسلح روبه رو شوند «2» و اموال آن را صاحب شوند، در حالي كه پايان پيروزمند جنگ بدر نشان داد كه مصلحت مسلمانان در اين بود كه با سپاه

دشمن روبه رو شوند و آنان را در هم بكوبند،

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 40

تا راه براي پيروزي هاي آينده هموار شود.

2. اراده و سنت الهي آن است كه حق پا بر جا شود و ريشه ي كافران برافتد و هدف جهاد اسلامي نيز همين است؛ يعني ماجراي جنگ بدر درس عبرت آموزي براي مسلمانان بود كه به دنبال هدف هاي بلند باشند، نه پيروزي هاي كوتاه مدت و پرغنيمت.

آموزه ها و پيام ها:

1. بلندهمت و آينده نگر باشيد و فقط به پيروزي هاي سطحي نينديشيد.

2. وعده ي امدادهاي الهي را به ياد داشته باشيد و اميدوار باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي انفال اهداف جهاد اسلامي را به صورتي ديگر بيان كرده، مي فرمايد:

8. لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ

تا حق را تثبيت كند، و باطل را نابود گرداند، وگر چه خلافكاران ناخشنود باشند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه، يا تأكيد مطلبي است كه در پايان آيه ي پيش گفته شد و يا اشاره به نتيجه ي آن است؛ يعني واژه ي «حق» در آيه ي قبل اشاره به پيروزي مسلمانان در جنگ بدر بود، اما واژه ي «حق» در اين آيه، اشاره به پيروزي اسلام و قرآن است كه نتيجه ي پيروزي نظامي جنگ بدر است. «1»

2. اين آيه نوعي دل داري و بشارت براي مسلمانان بوده و هست، كه اراده ي الهي بر پيروزي اسلام و قرآن قرار گرفته و آينده ي مسلمانان روشن است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 41

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف جهاد اسلامي، تحقّق حق و انهدام باطل است.

2. اراده ي خدا و سنت هاي او تحقّق خواهد يافت، گر چه خلافكاران ناراحت شوند.

3. به دنبال پيروزي حق و نابودي باطل باشيد.

***

قرآن كريم

در آيه ي نهم سوره ي انفال به امدادهاي غيبي و ياري مسلمانان توسط فرشتگان در جنگ بدر اشاره مي كند و مي فرمايد:

9. إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ

(به خاطر آوريد كه در ميدان بدر) هنگامي را كه از پروردگارتان ياري مي خواستيد، پس [درخواست شما را پذيرفت (به) اين كه، من شما را با هزار (نفر) از فرشتگانِ پياپي، ياري مي كنم!

شأن نزول:

حكايت شده كه در جنگ بدر، تعداد مسلمانان يك سوم كافران بود و تجهيزات نظامي كافي نداشتند. پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان دست به دعا برداشتند و از او ياري طلبيدند و حتي پيامبر صلي الله عليه و آله دست خود را به سوي آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا! وعده اي را كه به من داده اي تحقق ببخش.

پروردگارا! اگر اين گروه مؤمنان نابود شوند، پرستش تو برچيده خواهد شد.»

و آن قدر پيامبر اسلام به اين دعا ادامه داد كه عبا از دوشش بر زمين افتاد و پاسخ آمد كه خدا تقاضاي شما را پذيرفت. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 42

نكته ها و اشاره ها:

1. داستان نزول فرشتگان و ياري آنها در جنگ بدر در آيات 123- 126 سوره ي آل عمران نيز آمده است و اين مطلب براي تقويت روح ايمان در مسلمانان است، همان طور كه در آيه ي بعد اشاره خواهد شد.

2. «مُردِفين» در اصل به معناي پشت سر هم قرار گرفتن است و در اين جا مقصود آن است كه فرشتگان براي ياري مسلمانان پشت سر هم فرود مي آمدند و يا اين كه اين گروه هزار نفري گروه هاي ديگري نيز به دنبال داشتند؛ «1» ولي ظاهر آيه

همان معناي اول است.

3. فرشتگان مي توانند در زندگي عادي انسان هم مؤثر باشند و اگر خدا بخواهد، به ياري انسان ها مي آيند و اين نوعي امداد غيبي الهي است كه شامل حال رهبران الهي و مؤمنان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. امدادهاي الهي را فراموش نكنيد (و با ياد آنها روحيه ي سپاس گزاري خود را تقويت نماييد).

2. در هنگام جنگ و مشكلات از خدا ياري بطلبيد تا با امدادهاي غيبي شما را ياري كند.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي انفال به فوايد امدادهاي غيبي و نزول فرشتگان در جنگ اشاره مي كند و مي فرمايد:

10. وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلَّا بُشْرَي وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 43

و خدا آن (وعده امداد غيبي) راجز مژده اي (براي شما) و براي آرامش قلب هاي شما بدان قرار نداده است؛ و پيروزي جز از نزد خدا نيست؛ [چرا] كه خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد نقش فرشتگان در جنگ بدر، دو ديدگاه در ميان مفسران قرآن وجود دارد: برخي از مفسران معتقدند كه فرشتگان رسماً وارد صحنه ي نبرد شدند و با سلاح هاي مخصوص خود به لشگر دشمن حمله كردند و تعدادي را بر خاك افكندند.

ولي برخي از مفسران برآن اند كه فرشتگان تنها براي دل گرمي و تقويت روحيه ي مؤمنان فرود آمدند و شاهد اين ديدگاه آن است كه كشته شدگان بدر 70 نفر بودند كه قاتلان آنها در تاريخ نام برده شده اند. «1» ظاهر آيه نيز با ديدگاه دوم سازگار است.

2. از آن جا كه خدا سرچشمه ي همه ي قدرت هاست، پيروزي تنها از ناحيه ي خداست و نفرات و تجهيزات و فرشتگان

همگي وسايل اين پيروزي هستند؛ البته اين بدان معنا نيست كه ما از وسايل و نيروهاي نظامي در جنگ غافل شويم.

آموزه ها و پيام ها:

1. امدادهاي الهي بر اساس قدرت و حكمت است.

2. پيروزي را فقط از ناحيه ي خود بدانيد، نه وسايل و نيروهاي نظامي.

3. امدادهاي غيبي جانشين تلاش شما نشود، بلكه مايه ي دل گرمي و اميد و تلاش بيش تر گردد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 44

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي انفال برخي ديگر از امدادهاي الهي در صحنه ي جنگ بدر و پيامدهاي مثبت آنها را يادآور مي شود و مي فرمايد:

11. إِذْ يُغْشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِنَ السَّماءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَي قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ

(به ياد آوريد) هنگامي را كه [خدا] خواب سبك آرام بخشي را كه از جانب او بود بر شما پوشانيد (و مسلط ساخت؛) و آبي را از آسمان برايتان فرو فرستاد تا شما را بدان پاك سازد؛ و (پليدي) اضطراب آور شيطان را از شما بزدايد؛ و تا دل هايتان را محكم سازد؛ و گام ها را با آن استوار دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در جنگ بدر، بر اثر خواب سبك و آرام بخش «1» و نزول باران، به مسلمانان خسته و مضطرب كمك فراواني شد. دشمن چاه هاي بدر را در اختيار داشت، اما مسلمانان توانستند از آب باران كه در گودال ها جمع شده بود، براي رفع عطش و شست وشوي خود استفاده كنند.

2. مقصود از «پليدي شيطان» در آيه ي فوق، ممكن است همان پليدي جسماني باشد كه بر اثر جنابت برخي افراد در آن شب به وجود آمد و به وسيله ي باران برطرف شد و يا منظور

وسوسه هاي شيطاني باشد؛ «2» البته ممكن است در اين جا هر دو معنا مراد باشند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 45

3. مقصود از «استوار كردن قدم هاي رزمندگان اسلام» آن است كه در پرتو اين نعمت هاي الهي، روحيه ي رزمندگان و پاي مردي آنان افزون شد؛ امدادهاي الهي موجب اطمينان خاطر و ثبات قدم رزمندگان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. حوادث جبهه هاي نبرد اتفاقي نيست و گاهي خدا به وسيله ي عوامل طبيعي، مثل خواب و باران به ياري مؤمنان مي آيد.

2. نعمت ها و امدادهاي الهي را به رزمندگان اسلام يادآوري كنيد تا دل هايشان محكم شود و روحيه ي استقامت آنان افزايش يابد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي انفال با يادآوري برخي نعمت هاي ديگر خدا در جنگ بدر، به آموزش نظامي رزمندگان اسلام مي پردازد و مي فرمايد:

12. إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَي الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ

(به يادآور) هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان وحي كرد: «كه من با شمايم؛ پس كساني را كه ايمان آورده اند، ثابت [قدم داريد. بزودي در دل هاي كساني كه كفر ورزيدند وحشت مي افكنم؛ و فراز گردن ها را بزنيد؛ و همه انگشتان (و دست و پاي) شان را قطع كنيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به يك واقعه ي عجيب در صحنه ي نبرد بدر اشاره مي كند؛ ارتش نيرومند قريش در برابر سپاه كوچك مسلمانان، روحيه ي خود را باختند و از درگيري با آنان وحشت داشتند و گاهي فكر مي كردند اينان افراد عادي نيستند؛ البته اين

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 46

رعب انگيزي در دل دشمنان، نوعي نصرت الهي بود.

2. پاي مردي مسلمانان در

جنگ بدر و نماز جماعت و شعارهاي گرم آنها و اظهار وفاداري مؤمنان راستين نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله، كه در تاريخ آمده است، همگي يادآور استوار كردن قلب ها توسط فرشتگان الهي است.

3. گاهي خدا كارها را از طريق فرشتگان انجام مي دهد، ولي آنان هم بدون همراهي و حمايت الهي قدرتي ندارند.

4. اين آيه خطاب به مسلمانان است و مقصود آن است كه در جنگ ضربه هاي كاري به سر و دست و پاي «1» دشمن وارد كنيد؛ و يا خطاب به فرشتگان است و مقصود آن است كه فرشتگان با ايجاد رعب در كافران، چنان كنند كه دست و پايشان بلرزد و هراسناك شوند و سر به زير آرند. «2» ولي ظاهر آيه همان معناي اول است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از توان رزمي خود بهترين استفاده را ببريد و ضربه هاي كاري به جاهاي حسّاس دشمن وارد آوريد.

2. خدا در جنگ ها، بر دوستان خود آرامش و پايداري و بر دشمنان خود دلهره و وحشت را مستولي مي سازد.

***

قرآن كريم در آيات سيزدهم و چهاردهم سوره ي انفال به دلايل سركوبي كافران و فرجام عذاب آلود آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

13 و 14. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِقِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ* ذلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَ النَّارِ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 47

اين (كيفرها) بدان سبب است كه آنان با خدا و فرستاده اش مخالفت ورزيدند؛ و هر كس با خدا و فرستاده اش مخالفت كند، پس حتماً خدا سخت كيفر است.* اين [مجازات دنياست،] پس آن را بچشيد! و در حقيقت براي كافران، عذاب آتش (نيز) هست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات

به قانون عمل و عكس العمل اشاره شده كه بر زندگي انسان حكم فرماست؛ يعني چنان چه كسي صف خود را از خدا و پيامبر جدا سازد و با آنان دشمني ورزد «1» نتيجه اش خشم و عذاب الهي است كه دامن گير او مي شود؛ پس او نتيجه ي اعمال خود را مي بيند.

2. دشمني با خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله، هر چند در دنياست، ولي نتيجه اش منحصر به كيفر دنيوي و شكست در جنگ نمي شود و عذاب اخروي نيز به دنبال دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس دشمن رسول خداست، در حقيقت، دشمن خداست.

2. با خدا و رسولش دشمني نورزيد كه گرفتار عذاب دردناكي خواهيد شد.

3. قهر و خشم الهي بر كافران بي دليل نيست، بلكه نتيجه ي دشمني (و گردن كشي) خود آنان است.

4. مخالفان اسلام، هم در دنيا گرفتار ذلّت و كيفر مي شوند و هم در آخرت عذاب الهي را مي چشند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 48

قرآن كريم در آيات پانزدهم و شانزدهم سوره ي انفال برخي از قوانين نظامي اسلام در مورد ممنوعيت فرار از ميدان جنگ و مجازات و موارد استثناي آن را بيان مي كند و مي فرمايد:

15 و 16. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ* وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلي فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه با حركت لشكر انبوه كساني كه كفر ورزيدند، رو به رو شديد، پس با عقبگرد از آنان روي برنتابيد.* و هر كس در آن روزِ (نبرد) با عقبگردش از آن (دشمن) ان روي برتابد- مگر آن

كه (هدفش) كناره گيري از ميدان براي نبرد (مجدد) و يا پيوستن به گروهي (ديگر) باشد- پس حتماً به خشمي از جانب خدا گرفتار خواهد شد؛ و مقصدش جهنم است، و چه بد فرجامي است!

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند دشمن زياد «1» و شما اندك باشيد، هنگام رويارويي با آنان، «2» نبايد از ميدان كارزار فرار كنيد؛ همان طور كه در ميدان بدر، دشمنان چندين برابر شما بودند و سرانجام با پايداري پيروز شديد.

2. اين آيه در ميان آيات مربوط به جنگ بدر آمده است، ولي اختصاص به آن ندارد و يك قانون كلي نظامي اسلام را بيان مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 49

3. در اسلام فرار از جنگ، از گناهان بزرگ به شمار مي آيد و در آيه ي بعد براي آن وعده ي عذاب داده شده است؛ و از برخي ديگر از آيات قرآن استفاده مي شود كه اين حكم مخصوص زماني است كه تعداد دشمن حداكثر دو برابر مسلمانان باشد. «1»

4. در حديثي از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه در مورد فلسفه ي ممنوعيت فرار از جنگ فرمودند:

(فرار از جنگ) موجب وَهن و سستي در دين و تحقير برنامه ي پيامبران و امامان و پيشوايان عادل مي گردد و نيز سبب مي شود كه آنان نتوانند بر دشمنان پيروز شوند ... افزون بر اين، سبب مي شود كه دشمنان در برابر مسلمانان جسارت پيدا كنند و حتي مسلمانان به دست آنها اسير و كشته شوند و سرانجام آيين الهي برچيده شود. «2»

5. در امتيازات امام علي عليه السلام نيز آمده است كه هيچ گاه از ميدان جنگ فرار نمي كرد؛ «3» او حيدر كرار بود و مؤمنان نيز

بايد اين گونه باشند.

6. در آيه ي اخير دو صورت، فرار از جنگ استثنا شده است كه عبارت اند از:

الف) اگر رزمندگان به عنوان يك تاكتيك جنگي از برابر دشمن بگريزند و به كناري بروند و دشمن را به دنبال خود بكشند و ناگهان ضربه اي بر پيكر او وارد سازند و يا به صورت جنگ و گريز دشمن را خسته كنند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 50

ب) اگر رزمنده اي خود را در ميدان تنها ببيند و براي پيوستن به يك گروه جنگي عقب نشيني كند و پس از پيوستن به آنها، حمله ي مجدد را آغاز نمايد. «1»

اين مورد در ظاهر فرار است، اما در واقع نوعي مبارزه و تغيير شيوه ي كارزار و تاكتيك جنگي و نوعي مانور نظامي است.

7. فراركنندگان از جنگ مي خواهند منزل «2» و پناهگاهي «3» براي خود انتخاب كنند، كه از هلاكت محفوظ بمانند، ولي به عكس، گرفتار خشم الهي مي شوند و در اين جهان طعم ذلّت و شكست و محروميت را خواهند چشيد و در جهان ديگر نيز به دوزخ خواهند رفت. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. تعداد زياد دشمنان، بهانه ي فرار از جبهه نشود كه فرار از جنگ حرام است.

2. فراريان از جنگ بدعاقبت هستند و گرفتار خشم الهي و دوزخ مي شوند.

3. از جنگ فرار نكنيد، كه خود را در دنيا و آخرت گرفتار خشم و عذاب الهي مي كنيد.

4. عقب نشيني تاكتيكي و مانورهاي جنگي در جهاد جايز است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 51

قرآن كريم در آيات هفدهم و هجدهم سوره ي انفال براي دفع غرور رزمندگان اسلام، به قدرت الهي و امتحان مؤمنان و خنثي سازي نقشه هاي كافران اشاره كرده، مي فرمايد:

17

و 18. فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللّهَ رَمَي وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ* ذلِكُمْ وَأَنَّ اللّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ

و [شما] آنان را نكشتيد، وليكن خدا آنان را كشت؛ و هنگامي كه (ريگ و خاك به سوي آنان) افكندي، [تو] نيفكندي، وليكن خدا افكند؛ و (خدا چنين كرد) تا بدين (وسيله) مؤمنان را با آزمايش نيكويي بيازمايد؛ براستي كه خدا شنواي داناست.* اين (سرنوشت مؤمنان و كافران بود.) و در حقيقت خدا سست كننده نيرنگ كافران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مورخان و مفسران حكايت كرده اند كه در روز بدر، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام گفت: مشتي خاك و سنگريزه به او بدهد و آنها را گرفت و به سوي مشركان پرتاب كرد و فرمود: «رويتان زشت و سياه باد.» «1»

2. با اين كه پيامبر اسلام سنگ ريزه به طرف دشمن پاشيد و رزمندگان اسلام كافران را به قتل رساندند، اما در آيه ي فوق اين امور به خدا نسبت داده شده است؛ چون اولًا، خدا سرچشمه ي همه ي نيروهاي جسماني و روحاني است، پس همه ي اين امور از اوست و ثانياً، در ميدان بدر حوادث معجزه آسايي صورت گرفت كه موجب شكست دشمن شد، پس پيروزي بدر در حقيقت با امداد الهي بوده است.

ما چو ناييم و نوا در ما ز توست

ما چو كوهيم و صدا در ما زتوست

تو ز قرآن بازخوان تفسير بيت

گفت ايزد «مارميت اذ رميت»

گر بپرّانيم تير، آن نه زماست

ما كمان و تيراندازش خداست (مولوي)

3. اين آيه از طرفي مي فرمايد پيامبر و

مردم عمليات ميدان بدر را انجام دادند و از طرف ديگر مي گويد آنها انجام ندادند بلكه خدا كرد. اين مطلب اشاره ي لطيفي است به قاعده ي «لا جَبر و لا تَفويض بل امرُ بين الامرَين»؛ يعني اين هم كار شما بود و هم كار خدا؛ از آن جا كه به اراده ي شما انجام گرفت، كار شما بود و چون نيرو و امداد الهي در كار بود، پس كار خدا بود؛ نه جبر و نه واگذاري كار به بشر، بلكه چيزي بين اين دو صحيح است. «1»

4. جنگ بدر آزمايش نيكويي بود «2» و مسلمانان در نخستين برخورد مسلّحانه با دشمنان، طعم پيروزي را چشيدند و نسبت به آينده اميدوار شدند. آري؛ خدا نقشه ي كافران را در مورد نابودي مسلمانان خنثي كرد و با امدادهاي الهي آنان را بر دشمن پيروز گردانيد.

ولي از آن جا كه اين پيروزي آزمايش الهي بود، مسلمانان مغرور نشوند و آمادگي خود را حفظ كنند و لطف خدا را فراموش نكنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. كوشش از انسان، و اثربخشي از خداست.

2. جنگ، يكي از آزمايش هاي الهي است.

3. خدا حامي مؤمنان است و نقشه هاي كافران را سست و خنثي مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 53

4. پيروزي ها را از خود ندانيد (و مغرور نشويد)، بلكه لطف و آزمايش الهي بدانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي انفال با اشاره به پيروزي مؤمنان و هشدار به آنان در مورد جدال و غرور مي فرمايد:

19. إِن تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِن تَعُودُوا نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئاً وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ

اگر پيروزي مي خواستيد، پس براستي پيروزي

به سراغ شما آمد؛ و اگر (از جدال) خودداري كنيد، پس آن براي شما بهتر است؛ و اگر باز گرديد [ما هم باز خواهيم گشت؛ و گروه شما هر چند زياد باشد، چيزي از شما دفع نخواهد كرد؛ و در حقيقت خدا با مؤمنان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران برآن اند كه روي سخن آيه با مشركان است؛ چرا كه آنان در كنار كعبه و قبل از جنگ بدر دعا كرده بودند كه خدايا هر آييني را كه نزد تو محبوب تر است پيروز گردان؛ «1» و آيه ي فوق اشاره كرد كه شما خواستار پيروزي حق هستيد و خدا آيين پيامبر صلي الله عليه و آله را پيروز كرد و حقانيت او آشكار شد، پس اگر به سوي جنگ با مسلمانان بازگرديد، ما هم بار ديگر بازمي گرديم و شكست مي خوريد، پس به فزوني جمعيت خود مغرور نشويد كه فايده اي ندارد و خدا با مؤمنان است.

اما گروهي از مفسران برآن اند كه روي سخن آيه ي فوق، همانند آيات قبل و بعد، با مؤمنان است؛ يعني پس از جنگ بدر، مسلمانان در مورد

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 54

غنيمت ها بحث و جدال داشتند و قرآن به آنان هشدار مي دهد كه بس كنند «1» و مغرور نشوند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قهر و لطف خدا، بستگي به عملكرد انسان ها دارد. «3»

2. اگر خدا با شما نباشد، جمعيت زياد فايده اي ندارد.

3. اگر مي خواهيد خدا با شما باشد، ايمان آوريد.

***

قرآن كريم در آيات بيستم و بيست و يكم سوره ي انفال مؤمنان را به فرمان برداري از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و داشتن گوش شنوا فرا مي خواند و مي فرمايد:

20

و 21. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ* وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَايَسْمَعُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! خدا و فرستاده اش را اطاعت كنيد؛ و از او روي برنتابيد، در حالي كه شما (سخنان او را) مي شنويد.* و همانند كساني نباشيد كه گفتند: «شنيديم.» و حال آن كه (در حقيقت) آنان نمي شنيدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. فرمان برداري از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله براي همه ي مردم، اعم از كافر و مؤمن، لازم است؛ زيرا خدا خالق و مالك همه ي مردم است و پيامبر نماينده ي اوست، اما در اين جا خطاب به مؤمنان مي كند كه شركت كنندگان

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 55

در برنامه هاي تربيتي اسلام بودند.

2. شنيدن دستورات الهي مسئوليت آور است و به دنبال آن لزوم اطاعت مي آيد؛ چرا كه هر كس دستورات الهي را نشنود و با خبر نشود، جاهل معذور (قاصر) است؛ البته اگر در شنيدن و اطلاع يابي كوتاهي كند جاهل مقصر است و معذور نخواهد بود.

3. قرآن كريم درباره ي كساني كه سخن حق را مي شنوند، ولي به آن عمل نمي كنند و ترتيب اثر نمي دهند، مي فرمايد: آنان گويي ناشنوا هستند و سخنان را نمي شنوند. شنيدن مقدمه ي عمل است و هنگامي كه عمل نباشد مقدمات بي فايده است.

4. در مورد مقصود از «كساني كه مي شنوند، ولي نمي شنوند» سه احتمال داده شده است: منافقان، يهوديان، مشركان عرب؛ البته ممكن است آيه همه ي گويندگان بدون عمل را شامل شود كه موارد فوق از مصاديق آن هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. لازمه ي ايمان، فرمان برداري از خدا و رسول است.

2. اگر از دستورات خدا و پيامبر اطلاع يافتيد سرپيچي نكنيد.

3.

همان طور كه تسليم خدا هستيد، فرمان بردار رسولش باشيد.

4. شنيدن، مقدمه ي عمل است؛ و كساني كه سخن را مي شنوند ولي ترتيب اثر نمي دهند، هم چون كساني هستند كه اصلًا نمي شنوند.

***

بد ترين جنبندگان چه كساني هستند

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي انفال افراد بي خرد را بدترين جنبندگان معرفي مي كند و مي فرمايد:

22. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَايَعْقِلُونَ

براستي كه بدترين جنبندگان نزد خدا، ناشنوايان [و] گنگ هايند كه خردورزي نمي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 56

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم هر موجود زنده ي بي اثري را مرده و هر عضوي را كه در مسير هدايت نباشد نابود مي شمارد؛ از اين رو در آيه ي فوق كساني را كه گوش سالم دارند ولي در مسير شنيدن آيات خدا و سخنان حق و برنامه هاي سعادت بخش از آن استفاده نمي كنند، ناشنوا و فاقد گوش معرفي مي كند؛ و كساني را كه زبان سالم دارند، اما مهر سكوت بر لب زده و از حق دفاع نمي كنند و با فساد و ظلم و جهل نمي جنگند و ديگران را به سوي حق فرا نمي خوانند، افرادي فاقد زبان و گنگ معرفي مي كند.

2. انسان داراي امكانات زيادي هم چون گوش و زبان و عقل است كه اگر از آنها استفاده ي نادرست بكند، مي تواند از حيوانات پست تر و درنده تر شود؛ از اين رو قرآن كريم فرمود اين گونه افراد بدترين جنبندگان هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بدترين موجودات كساني هستند كه از وسايل شناخت و اطلاع رساني خود استفاده نمي كنند.

2. ارزش نعمت هاي الهي در استفاده ي صحيح از آنهاست.

3. ارزش انسان به خردورزي اوست و اگر تعّقل نكند، از بدترين موجودات مي شود.

4. از عقل و گوش و زبان خود به طور

صحيح استفاده كنيد تا از مرحله ي حيوانيت به درآييد.

5. متفكر، شنونده و گوينده ي خوبي باشيد تا انسان به شمار آييد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 57

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي انفال به عدم آمادگي مشركان براي پذيرش حق و رفتار لجاجت آميز آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

23. وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فِيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ

و اگر (بر فرض) خدا خيري در آنان مي دانست، حتماً شنوايشان مي ساخت، و اگر (بر فرض) شنوايشان مي ساخت حتماً روي برمي تافتند، در حالي كه آنان روي گردانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در مورد كساني است كه بارها سخن حق را شنيده و محتواي عالي آن را فهميده اند ولي باز هم بر اثر تعصّب و لجاجت و بدون تفكّر، حق را انكار مي كنند؛ اين گونه افراد شايستگي هدايت را از دست داده اند و در كفر و شرك خود غوطه ورند.

2. مشركان بي عمل كه تفكر نمي كنند، زمينه ي شنيدن سخنان حق و كمال و سعادت و خير و نيكي را از دست داده اند و بهانه جويي مي كنند و دروغ مي گويند؛ يعني اگر خدا خواسته هاي آنان را در مورد زنده كردن نياكانشان نيز بپذيرد و آن مردگان، معجزه آسا زنده شوند و گواهي به راستي نبوّت دهند و سخنان آنان را بشنوند، باز هم ايمان نمي آورند و روي برمي تابند.

3. انسان در مورد هدايت و گمراهي مجبور نيست، بلكه سرچشمه ي سعادت و شقاوت از خود انسان شروع مي شود و خدا بر اساس شايستگي هايي كه مردم از خودشان نشان مي دهند، با آنان رفتار مي كند. «1»

4. گمراهان در برابر سخن حق چند گروه اند:

الف) كساني كه حاضر به شنيدن سخنان حق و آيات قرآن نيستند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 58

ب) كساني كه سخنان را مي شنوند، ولي تصميم ندارند به آنها عمل نمي كنند. «1»

ج) كساني كه به خاطر اعمالشان، قدرت تشخيص خود را از دست داده اند و سخنان حق را مي شنوند، ولي تفكر و درك مي كنند. «2»

د) كساني كه سخنان حق را مي شوند و درك مي كنند و از آن روي برمي تابند، كه آيه ي فوق به اين گروه اشاره دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از هدايت افراد مضايقه اي ندارد، اما لجوجان روي برمي تابند. «3»

2. زمينه هاي هدايت را در خود آماده كنيد تا هدايت الهي شامل حال شما شود.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي انفال حيات بخشي را هدف دعوت الهي معرفي مي كند و با اشاره به نزديكي خدا به انسان مي فرمايد:

24. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! [دعوت خدا و فرستاده اش را بپذيريد، هنگامي كه شما را به سوي چيزي فرا مي خواند، كه شما را حيات مي بخشد؛ و بدانيد كه خدا ميان مرد و دلش حايل مي شود؛ (خود را فراموش مي كند.) واين كه (در رستاخيز) فقط به سوي او گردآوري

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 59

خواهيد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم گاهي از حيات گياهي سخن گفته، «1» و گاهي به زندگي حيواني اشاره كرده، «2» زماني به حيات فكري و عقلاني پرداخته «3» و گاهي از حيات جاويدان آخرت ياد كرده است و گاهي از حيات خدا سخن گفته كه به معناي علم و توانايي «4» بي انتهاي او است.

2. در اين آيه با كوتاه ترين و

جامع ترين تعبير، هدف تعليمات اسلام بيان شده است كه رسيدن به حيات در تمام زمينه ها، اعم از حيات مادي، معنوي، فرهنگي، سياسي، اخلاقي، اجتماعي و علمي است. «5»

هر آن كه در اين حلقه نيست زنده به عشق

بر او نمرده به فتواي من نماز كنيد (حافظ)

3. برخي از انسان ها ممكن است به مرحله ي حيات گياهي و حيواني برسند، اما به حيات فكري و عقلاني انساني و حيات معنوي و ايماني و علمي نرسند و برخي ديگر ممكن است به حيات دنيوي برسند، اما از حيات اخروي غافل شوند؛ اما خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله، بشريت را به سوي عالي ترين مراحل حيات و زندگي فرا مي خواند.

زنده ي دل مرده نداني كه كيست؟

آن كه ندارد به خداي اشتغال (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 60

4. در برخي از احاديث از امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام حكايت شده كه آيه ي فوق در مورد ولايت علي عليه السلام فرود آمده است «1» و برخي ديگر از مفسران آن را بر بهشت، جهاد، ايمان و قرآن تطبيق كرده اند. «2» اما به نظر مي رسد كه مفهوم حيات در آيه ي فوق گسترده است و اين موارد از مصاديق آن است؛ چرا كه هر كس پيرو ولايت امام علي عليه السلام باشد و يا در راه جهاد و قرآن و ايمان بكوشد، به طرف بهشت رهسپار مي شود و حيات ابدي مي يابد. ولي مفهوم آيه منحصر به اين موارد نيست.

5. مقصود از واژه ي «قلب» در آيه ي فوق، همان «روح و عقل» است، اما در مورد اين كه چگونه «خدا بين انسان و

روح او قرار مي گيرد»، مفسران قرآن چند احتمال داده اند:

الف) به معناي شدت نزديكي خدا به بندگان است كه گويي در درون جان و ميان انسان و خودش قرار گرفته است.

ب) اشاره به آن دارد كه گردش دل ها و فكرها به دست خداست.

ج) يعني خدا ميان انسان و قلبش به وسيله ي مرگ فاصله مي اندازد.

د) يعني خدا بين «انسان» و «عقل و قلب» او قرار مي گيرد و اجازه نمي دهد كه باطل را حق بفهمد و حق را باطل بفهمد و بدان يقين كند. «3»

ه) اشاره به حضور و نظارت و احاطه ي علمي خدا بر همه ي موجودات دارد؛ يعني در عين حال كه خدا با موجودات جهان يكي نيست اما از آنها جدا هم نيست. «4»

و) كنايه از «مردن قلب» باشد: چرا كه اسلام به سوي حيات عالي و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 61

سعادتمند دعوت مي كند، و جواب منفي به اين دعوت، يعني ردّ حيات و مردن قلب انسان؛ يعني انسان زندگي فعال را از دست بدهد و هم چون جمادات شود. «1»

البته ممكن است آيه ي فوق به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد، ولي به هر حال به معناي جبر نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه هاي دين اسلام حيات بخش است.

2. خدا همه جا حتي در درون جان ما حضور آگاهانه دارد (پس مواظب اعمال و افكار خود باشيم).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي انفال در مورد فتنه ها و ستمكاري ها و پيامدهاي مصيبت بار فراگير هشدار مي دهد و مي فرمايد:

25. وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَاتُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ

و [خودتان را] از [بلا و] فتنه اي حفظ كنيد، كه تنها به كساني از

شما كه ستم كردند، نمي رسد (بلكه همه را فرا خواهد گرفت؛) و بدانيد كه خدا سخت كيفر است!

نكته ها و اشاره ها:

1. «فِتنه» در اصل به معناي داخل كردن طلا در كوره است، تا خوبي و بدي اش آشكار شود و در قرآن كريم گاهي به معناي آزمايش و گاهي به معناي مصيبت و عذاب است؛ زيرا اين امور نيز صفات باطني انسان را ظاهر

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 62

مي سازد و باعث تصفيه ي روحي او مي شود «1» و در آيه ي فوق نيز به معناي بلاها و مصيبت هاي اجتماعي است.

2. فتنه هم چون حوادث و بلاهاي اجتماعي، قانون شكني ها، هرج و مرج ها، ناامني ها و شيوع گناهان، هنگامي كه فراگير شود، نيكان و بدان را در آتش خود مي سوزاند؛ هم چون كشتي كه يكي از سرنشينان، آن را سوراخ كند و همه را غرق سازد.

3. اين آيه هشداري است به جوامع اسلامي كه مسلمانان نه تنها موظف به انجام تكاليف خود هستند، بلكه موظف اند ديگران را هم به وظايفشان رهنمون شوند و امر به معروف و نهي از منكر كنند، تا برنامه ي كل جامعه با شكست مواجه نشود و فتنه ي آن دامن همه را نگيرد؛ همان گونه كه در عصر ما در پديده ي استعمار، صهيونيسم و تهاجم فرهنگي و مفاسد اخلاقي و انحطاطها مي بينيم.

4. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

خداي عزوجّل هرگز عموم مردم را به خاطر عمل گروهي خاص مجازات نمي كند، مگر زماني كه منكرات در ميان آنان آشكار گردد و توانايي انكار آن را داشته باشند و در همان حال سكوت كنند كه در اين هنگام خدا آن گروه خاص

و همه ي مردم را مجازات خواهد كرد. «2»

چو از قومي يكي بي دانشي كرد

نه كِهْ را منزلت ماند و نه مه را (سعدي)

5. از امام علي عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 63

در فتنه ها هم چون بچه شتر باشيد كه نه از او بار مي كشند و نه شير مي دوشند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. آثار خلافكاري افراد جامعه، دامن گير ديگران نيز مي شود.

2. از فتنه ها بپرهيزيد و با خلافكاري ها مقابله كنيد وگرنه آتش آنها دامن شما را نيز مي گيرد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي انفال با يادآوري گذشته ي مسلمانان و نعمت هاي خدا بر آنها مي فرمايد:

26. وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و به ياد آوريد هنگامي را كه شما در روي زمين، اندك [و] مستضعف بوديد، مي ترسيديد كه مردم شما را بربايند؛ و [لي خدا] شما را پناه داد؛ و با ياريش تأييدتان كرد؛ و از پاكيزه ها روزيتان داد؛ تا شايد شما سپاس گزاري كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه، يا اشاره به وضع مسلمانان در مكه قبل از هجرت است كه مشركان نيرومند بودند؛ و يا اشاره به وضع مسلمانان در مدينه و در برابر قدرت هاي بزرگ ايران و روم؛ «2» ولي معناي اول مناسب تر است.

2. تعبير «مُستَضعفون» به معناي «افراد ضعيف نگاه داشته شده» و جمله ي «مي ترسيديد مخالفانْ شما را بربايند»، اشاره ي لطيفي به نهايت

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 64

ناتواني و كمي نفرات مسلمانان است، آن چنان كه گويي مسلمانان مثل جسم كوچكي در هوا معلَّق بودند و دشمن به

آساني مي توانست آنها را بربايد؛ ولي خدا به آنان پناه داد و مسلمانان را بر مشركان پيروز گردانيد و به قدرتي بزرگ در مدينه تبديل شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. يادآوري روزهاي ضعف و امدادهاي الهي زمينه ساز شكر خداست.

2. روزهاي ناتواني و ناامني را فراموش نكنيد و سپاس گزار پناه دهنده، ياري گر و روزي دهنده ي خود باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي انفال به لزوم امانت داري مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَخُونُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! به خدا و فرستاده [او] خيانت نكنيد؛ و (نيز) در امانت هايتان خيانت نورزيد، در حالي كه شما مي دانيد.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق دوگونه بيان شده است: نخست اين كه در جنگ بدر، يكي از مسلمانان نامه اي براي ابوسفيان نوشت و از نقشه ي مسلمانان براي حمله به كاروان قريش به او خبر داد. ابوسفيان هم از اهل مكه كمك خواست و سپاه هزار نفري مشركان براي جنگ بدر به راه افتادند. «1»

ديگر اين كه وقتي به فرمان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، يهوديان بني قُريَظِه محاصره شدند، آنان پيشنهاد صلح كردند و پيامبر نپذيرفت و سَعدبن مَعاذ را

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 65

به داوري برگزيد. يكي از مسلمانان، به نام «ابولُبابه»، كه سابقه ي دوستي با يهود داشت، در هنگام مشاوره با يهوديان، با اشاره به گلوي خود، به آنان فهماند كه در صورت پذيرش داوري سَعد، همگي كشته مي شويد. جبرئيل اين خبر را به پيامبر صلي الله عليه و آله رساند و آيه ي فوق درباره ي او نازل گشت.

ابولبابه، از اين خيانت شرمنده شد و خود را به ستون

مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله بست و هفت شبانه روز چيزي نخورد و سرانجام خدا توبه اش را پذيرفت «1» و ستوني كه ابولبابه خود را بدان بست، هم اكنون در مسجدالنبي مشهور به ستون توبه يا ستون ابولبابه است.

اما شأن نزول اول با سياق آيات قبل و بعد كه در مورد جنگ بدر است سازگارتر است و ممكن است جريان ابولبابه يكي از مصاديق آيه باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «خيانت»، ضد «امانت»، در اصل به معناي نقص و خودداري از پرداخت حقّي است كه انسان پرداخت آن را تعهد كرده است. «2»

2. امانت در منطق قرآن مفهوم وسيعي دارد و تمام شئون زندگي اجتماعي و سياسي و اخلاقي و اقتصادي را در برمي گيرد.

آب و خاك سرزمين اسلام و نيز فرزندان مسلمانان و بالاتر از همه، قرآن كريم و آموزه هايش امانت الهي در دست مسلمانان است.

آري امانت خدا آيين اوست و امانت پيامبر صلي الله عليه و آله سنت و اهل بيت «3» اوست و امانت مؤمنان اموال و اسرار آنهاست.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 66

در احاديث اسلامي آمده است:

گفت و گوهايي كه در جلسات خصوصي مي شود، امانت است. «1»

آيه ي فوق يك مفهوم عام است كه شامل همه ي اين امانت ها مي شود.

3. خيانت به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله آن است كه اسرار نظامي مسلمانان را در اختيار ديگران بگذارند و يا دشمنان اسلام را تقويت كنند و حتي ترك واجبات و انجام محرمات و پشت سر انداختن برنامه هاي اسلامي نوعي خيانت به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است. «2»

4. در حديث از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت

شده كه

يكي از نشانه هاي منافقان آن است كه هرگاه امانتي نزد آنان بگذاري، خيانت مي كنند. «3»

آري خيانت در امانت با ايمان اسلامي سازگاري ندارد.

5. حفظ امانت و ترك خيانت پيش از آن كه يك دستور اسلامي باشد، يك وظيفه و حق انساني است؛ از اين رو، اگر صاحب امانت مسلمان هم نباشد، نمي توان در امانت او خيانت كرد.

6. در پايان آيه ي فوق اشاره شده كه خيانت آگاهانه ممنوع است و اگر كسي از روي اشتباه و بي اطلاعي مرتكب شود، مشمول آيه ي فوق نيست.

***

ثروت و فرزند مايه ي امتحان بشر

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي انفال به آزمايش انسان به وسيله ي ثروت و فرزند اشاره مي كند و مي فرمايد:

28. وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 67

و بدانيد كه اموال شما و فرزندانتان [وسيله آزمايش است؛ و اين كه خدا نزدش پاداشي بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به ثروت ها و فرزندان انسان ها اشاره شده كه مهم ترين وسيله ي آزمودن «1» ايمان و كفر، شخصيّت و فقدان شخصيّت و ميزان ارزش هاي انساني اشخاص است. «2»

2. ثروت ها از نظر محل به دست آوردن و چگونگي مصرف و نوع نگه داري و ميزان دل بستگي و بخشش آنها، همگي ميدان آزمايش بشر است.

3. فرزندان از نظر تربيت، دل بستگي و عشق به آنها، وسيله ي امتحان الهي هستند؛ زيرا گاهي افرادي مثل ابراهيم عليه السلام فرزند خود را در راه خدا قرباني مي كنند و گاهي افرادي راه خدا را براي فرزندان قرباني مي كنند و به خاطر فرزندان، گرفتار لغزش ها، معاملات حرام، دروغ ها، كم فروشي ها، ندادن زكات و خمس و ماليات و حقوق مردم و گريز

از جنگ مي شوند.

4. به پاداش بزرگ الهي توجه كنيد تا بتوانيد از دنيا دل بكنيد و در امتحان الهي پيروز شويد.

آموزه ها و پيام ها:

1. علاقه ي افراطي به مال و فرزند، دو دام فريبنده بر سر راه كمال انسان هستند.

2. مواظب باشيد ثروت و فرزند شما را به فتنه نيندازد و در آزمايش الهي مردود نسازد.

3. پاداش بزرگ الهي را فداي دنيا نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 68

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي انفال به چهار اثر پرارزش تقوا و پارسايي اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَل لَكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر خودتان را از (مخالفت فرمان) خدا حفظ كنيد، براي شما جداكننده [حق از باطل قرار مي دهد و بدي هايتان را از شما مي زدايد؛ و شما را مي آمرزد؛ و خدا داراي بخشش بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مهم ترين مشكل انسان در مسير سعادت، بيراهه ها و پرتگاه هايي است كه اگر آنها را نشناسد به مقصد نمي رسد. شناخت حق و باطل، نيك و بد، دوست و دشمن و عوامل مفيد و زيان بخش بوسيله ي «فُرقان» «1» ممكن مي شود كه ثمره ي شيرين تقواست. فرقان اشاره به علم و بصيرت باطني است كه خدا به افراد پارسا عنايت مي كند، به طوري كه حق را مي شناسند و از باطل جدا مي سازند و با بينايي و بصيرت باطني برخي مطالب را تشخيص مي دهند.

2. تقوا پرده هاي حرص، طمع و شهوت و خودبيني و حسد و دل بستگي به دنيا را از مقابل ديده ي عقل انسان كنار مي زند تا بتواند چهره ي حق را ببيند.

تقوا

و خودنگه داري، ديد و درك نيرومند و نورانيّت و روشن بيني خاصي به انسان مي بخشد كه مي تواند به خوبي حق را از باطل تشخيص دهد و جدا سازد.

تقوا انسان را به كمال مطلق و خداي متعال نزديك تر مي كند و به اقيانوس بي كران هستي و دانش الهي پيوند مي دهد. با تقوا روشني خاصي بر

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 69

آيينه ي دل انسان پرتو مي افكند و او حق و باطل را بهتر مي شناسد.

اما بي تقوايي سبب مي شود كه تبليغات مسموم و فساد و انحرافات در جامعه رواج يابد. در چنين محيطي تشخيص حق از باطل مشكل مي گردد و تشخيص هاي نادرست زياد مي شود.

3. «تكفير» اشاره به پرده پوشي گناهان در دنيا و رفع آثار رواني و اجتماعي آن است كه در پرتو پارسايي از بين مي رود؛ و «غُفران» اشاره به عفو و بخشايش خدا و رهايي از مجازات گناهان در آخرت است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. ثمرات تقوا و پارسايي، چهار چيز است: شناخت صحيح، آبرو و حيثيت اجتماعي، آمرزش و فضل الهي.

2. پارسا و خودنگه دار باشيد تا بينش صحيح براي تشخيص حق و باطل پيدا كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي انفال به توطئه هاي دشمنان عليه پيامبر صلي الله عليه و آله و خنثي شدن آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

30. وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ

و (ياد كن) هنگامي را كه كساني كه كفر ورزيدند با تو فريبكاري كردند، تا تو را به زندان افكنند، يا تو را به قتل رسانند، يا تو را (از مكّه) بيرون كنند، و (نقشه مي كشند و) فريبكاري مي كنند؛ و خدا ترفند مي زند،

و خدا بهترين ترفند زنندگان است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 70

شأن نزول:

اين آيه به نقشه هاي مشركان مكه اشاره دارد كه در جلسه ي «دارُ النَدوه» سه طرح براي مقابله با پيامبر صلي الله عليه و آله مطرح كردند: زنداني كردن، تبعيد و كشتن ايشان. در آن جلسه طرح سوم تصويب شد و در يك شب كه به «لَيلةُ المَبيت» مشهور است، از هر قبيله يك نفر آماده شد تا به صورت دسته جمعي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را به قتل برسانند، تا بستگان آن حضرت نتوانند براي خون خواهي او با همه ي قبايل بجنگند.

اما در آن شب خدا پيامبرش را آگاه ساخت و علي عليه السلام به جاي ايشان خوابيدند و پيامبر صلي الله عليه و آله از مكه به طرف غار ثَور حركت كردند و از آن جا به مدينه رفتند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «مَكْر» در لغت عربي به معناي «نقشه كشيدن، تدبير و چاره انديشي» است، اما در لغت فارسي به معناي نقشه هاي مخفيانه و زيان بخش به كار مي رود؛ پس معناي قرآني با معناي فارسي آن متفاوت است و معنايش اين است كه خدا نقشه كشيد و توطئه ي دشمنان را چاره كرد و او بهترين نقشه كشندگان است.

2. در حادثه ي هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله، مشركان نقشه ي قتل او را كشيدند و پيامبر را تا غار «ثَور» تعقيب كردند، ولي خدا پيامبرش را با تارهاي عنكبوتي كه بر در غار بود نجات داد. اين هجرت سرآغاز نويني از تاريخ اسلام و بشريت را رقم زد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 71

آري؛ خدا بهترين تدبيركنندگان و چاره جويان است و گاهي

با چند تار سست عنكبوت مسير تاريخ بشريت را تغيير مي دهد تا نشان دهد كه چقدر قدرتمند است و بشر چقدر ناتوان است؛ تا انسان ها را از سركشي بازدارد.

3. ستمگران جهان هميشه از سه وسيله ي «تبعيد، زندان و قتل» براي سركوبي مبارزان راه حق و آزادي استفاده مي كنند. در عصر ما نيز استكبار جهاني و صهيونيسم در فلسطين و عراق و افغانستان با همين روش ها به مسلمانان حمله ور مي شوند، ولي هميشه اين اقدامات نتيجه ي معكوس دارد و پيروزي نهايي از آن اسلام است. «1»

خمير مايه ي دكان شيشه گر سنگ است

عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد آموزه ها و پيام ها:

1. دشمنان با حق طلبان حيله مي كنند و خدا در برابر آنان چاره جويي مي كند.

2. دشمنان اسلام از تبعيد، زندان و قتل عليه شما استفاده مي كنند (پس مراقب باشيد)، ولي بدانيد كه خدا حامي شماست.

3. خطرهايي را كه خدا از شما دفع كرده ياد كنيد (تا آرامش و قوّت بگيريد و سپاس گزاري كنيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 72

خداي متعال در آيه سي و يكم سوره ي انفال به ادعاهاي واهي مشركان عليه قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

31. وَإِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هذَاإِنْ هذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

و هنگامي كه آيات ما بر آنان خوانده مي شود، مي گويند: «بيقين شنيديم؛ اگر (بر فرض) مي خواستيم، حتماً مثل آن را مي گفتيم؛ اين [قرآن جز افسانه هاي پيشينيان نيست!»

نكته ها و اشاره ها:

1. بارها قرآن مشركان را دعوت به مبارزه كرد «1» و آنان به فكر مبارزه با قرآن افتادند و از آوردن مِثل آن عاجز گشتند، ولي باز هم ادعا مي كردند كه «اگر مي خواستيم،

مطالبي مثل قرآن مي گفتيم.» و آن را افسانه «2» مي شمردند. آري؛ اين سخنان آنها از روي تعصّب و كينه توزي و براي فريب مردم بود.

2. آيه ي قبل منطق عملي مشركان را نشان مي داد كه توطئه ي قتل پيامبر صلي الله عليه و آله بود و اين آيه منطق فكري آنها را منعكس مي كند تا روشن شود كه آنان نه درست كردار بودند و نه سلامت فكري داشتند، بلكه همه ي برنامه هاي آنان ابلهانه بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان در برابر قرآن منطقي نداشتند، بلكه تهمت مي زدند و ادعاي واهي مي كردند.

2. آماده ي شنيدن تهمت ها و سخنان نارواي مخالفان در مورد قرآن باشيد (و به آنان پاسخ مناسب بدهيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 73

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي انفال به سخنان عوام فريبانه ي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

32. وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِن كَانَ هذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

و (ياد كن) هنگامي را كه گفتند: «خدايا! اگر تنها اين (قرآن) حق از نزد توست، پس سنگ [هايي از آسمان بر ما بباران، يا عذاب دردناكي بر ما بياور!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد اين گفتار مشركان دو احتمال داده اند:

نخست آن كه، مشركان بر اثر شدت تعصّب و لجاجت، مي پنداشتند كه آيين اسلام بي اساس است؛ از اين رو تقاضاي عذاب مي كردند.

و احتمال دوم آن است كه سركردگان مشركان، براي فريب مردم، گاهي اين نفرين ها را مي كردند تا به افراد ساده لوح نشان دهند كه آيين اسلام باطل است، در حالي كه در دلشان چيز ديگري بود. «1»

2. با وجود معجزه ي قرآن، درخواست معجزه ي تازه لغو بود؛ و علاوه

بر آن، درخواست معجزه اي كه معجزه خواهان را نابود كند، درخواستي بي معنا و بي هدف است؛ چون معجزه براي اثبات حق و هدايت مردم است، نه براي نابودي مردم؛ و در آيه ي بعد نيز اشاره شده كه نزول عذاب الهي دو مانع داشت.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان قرآن، دست به نفرين و عوام فريبي مي زدند (پس مواظب باشيد كه فريب نخوريد).

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 74

2. آماده ي شنيدن سخنان عوام فريبانه ي مخالفان باشيد (و پاسخ مناسب به آنها بدهيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي انفال به دو مانع عذاب الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

33. وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ

و [لي در حالي كه تو در ميان آنان هستي، خدا هرگز آنان را عذاب نخواهد كرد؛ و (نيز) در حالي كه آنان طلب آمرزش مي كنند، خدا عذاب كننده ايشان نخواهد بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. وجود پربركت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله كه رحمت الهي است، مانع آن مي شود كه بر گناهكاران بلا نازل شود و نابود شوند.

2. مقصود از «استغفار» ي كه در آيه آمده، يا استغفار برخي از مشركان بود كه پشيمان شدند و گفتند: «غُفرانَك ربّنا؛ پروردگارا! ما را بر اين گفتار ببخش.» و همين سبب شد كه حتي بعد از خروج پيامبر صلي الله عليه و آله از مكه نيز گرفتار عذاب نشوند؛ يا مقصود استغفار مؤمناني بود كه بعد از هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه ماندند كه وجود آنان و استغفارشان مانع نزول عذاب بر اهل مكه شد؛ و يا جمله ي شرطيه است؛ يعني اگر آنان از

كردار خود پشيمان شوند و توبه كنند، مجازات الهي از آنان برداشته مي شود.

البته ممكن است آيه ي فوق اشاره به هر سه احتمال باشد. «1»

3. اين آيه ي فوق مخصوص عصر پيامبر صلي الله عليه و آله نيست و يك قانون كلي را براي همه ي مردم بيان مي كند؛ همان طور كه در حديثي از امام علي عليه السلام حكايت شده:

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 75

در روي زمين دو وسيله ي امنيت از عذاب الهي بود: يكي از آنها (پيامبر صلي الله عليه و آله) برداشته شد، هم اكنون به دومي (استغفار) تمسّك جوييد.

سپس حضرت آيه ي فوق را تلاوت كردند. «1»

4. مقصود از «استغفار» در آيه ي فوق، تنها تكرار الفاظ «خدايا مرا ببخش» نيست، بلكه روح استغفار مطلوب است كه همان حالت بازگشت به سوي حق و آمادگي براي جبران گذشته است.

آموزه ها و پيام ها:

1. وجود پيامبر صلي الله عليه و آله و استغفار دو مانع نزول بلاهاي عمومي است.

2. استغفار كنيد تا از عذاب الهي برهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي انفال به مجازات منع كنندگان مسجد الحرام و شرط سرپرستي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

34. وَمَا لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و چرا خدا آنان را عذابشان نكند، و حال آن كه آنان از (عبادت مردم در) مسجدالحرام جلوگيري مي كنند، و سرپرستان آن نبودند؟! جز پارسايانِ (خود نگهدار) سرپرستانش نيستند، و ليكن بيش ترشان نمي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه يا اشاره به زماني است كه مسلمانان در مكّه بودند و حق نداشتند در كنار كعبه نماز جماعت به

جا آورند و با انواع مزاحمت ها و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 76

شكنجه ها روبه رو مي شدند و يا اشاره به ممانعت هايي است كه بعد از انجام مراسم حج و عمره نسبت به مسلمانان اعمال مي شد، كه در هر دو صورت مشركان مانع عبادت مردم در مسجد الحرام بودند.

2. در آيه ي قبل گفته شد كه مشركان به خاطر حضور پيامبر صلي الله عليه و آله در ميان آنان، عذاب نمي شوند و اينك در اين آيه گفته شد كه آنان مستحق عذاب هستند.

شايد آيه ي اول اشاره به مجازات هاي دنيوي و آيه ي دوم اشاره به عذاب هاي اخروي است؛ و يا آيه ي دوم اشاره به آن است كه اين گروه مشركان زمينه و استحقاق عذاب را دارند و اگر توبه نكنند و پيامبر از ميانشان برود، مجازات خواهند شد. «1»

3. در اين آيه بيان شده كه «سرپرست مسجد الحرام فقط افراد باتقوا و پارسا باشند.»

اين حكم درباره ي مسجد الحرام گفته شده است، ولي در واقع شامل همه ي كانون هاي ديني و مساجد و مراكز مذهبي مي شود «2» و لازم است متصديان و سرپرستان آنها از پاك ترين و پارساترين مردم باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مسجد بايد تحت سرپرستي افراد پارسا باشد (تا كانون تقوا و شور مذهبي گردد).

2. هر كس مانع عبادت مردم در مسجد الحرام شود، مستحق عذاب الهي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 77

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي انفال به عبادات خرافي مشركان در نزد كعبه و عذاب آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

35. وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِندَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ

و نمازشان نزد خانه (خدا)، جز

سوت كشيدن و كف زدن نبود؛ پس به خاطر اين كه همواره كفر مي ورزيديد، عذاب را بچشيد!

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسّران قرآن و مورّخان عرب حكايت كرده اند كه گروهي از اعراب زمان جاهليت، به هنگام طواف كعبه، لخت مي شدند و سوت مي كشيدند و كف مي زدند «1» و نام اين كار را عبادت مي گذاشتند. «2» سوت كشيدن مشركان شايد براي اعلام حضور خودشان به بت هايي بوده كه در كعبه قرار داشتند، «3» اما قرآن كريم اين كارها را سرزنش كرد.

2. گاهي مراسم مذهبي، دست خوش تحريف مي شد؛ از جمله، شعارهاي مقدس و عباداتي هم چون دعا و نماز به مرور زمان تبديل به سوت و كف شد و زمينه ي عذاب تحريف گران را فراهم كرد.

3. مقصود از «عذاب» در آيه ي فوق معناي اعم است كه يكي از مصاديق آن، شكست مشركان در جنگ بدر است. «4»

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 78

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي انفال به بيهودگي مصرف اموال كافران و شكست و حسرت آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

36. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَن سَبِيلِ اللّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَي جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ

براستي كساني كه كفر ورزيدند، اموالشان را مصرف مي كنند، تا اين كه (مردم) را از راه خدا باز دارند؛ و بزودي آن [ها] را مصرف مي كنند، سپس حسرتي بر آنان خواهد شد، سپس شكست مي خورند؛ و كساني كه كفر ورزيدند، به سوي جهنّم گردآوري خواهند شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه يادآور كمك هاي مالي مشركان مكه به جنگ جويان بدر در مقابله با اسلام است كه سرانجام شكست خوردند و كشته شدند و به سوي

آتش رهسپار گشتند و آنچه در اين راه مصرف كردند مايه ي حسرت آنان گرديد. «1»

اي بسا امساك كز انفاق به

مال حق را جز به امر حق مده (مولوي)

2. آيه ي فوق اشاره به جنگ بدر است، اما مطلب آيه كلي است و شامل تمام كمك هاي مشركان در مبارزات ضد اسلامي مي شود.

3. در اين آيه سه مجازات براي كافران پيش بيني شده است: حسرت و پشيماني، شكست در جنگ و گرفتاري در آتش جهنّم.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 79

4. از آن جا كه مشركان و مزدوران جنگي آنها به كار خود ايمان ندارند و به خاطر پول و شهوت مي جنگند، به زودي از مؤمناني كه در راه اهداف مقدس مي جنگند، شكست مي خورند.

5. كافران سرمايه ي خود را از دست داده و شكست خورده و چيزي به دست نياورده اند و اين سبب حسرت و اندوه آنان است، در حالي كه اگر مؤمنان سرمايه اي را در راه خدا خرج كنند، حتي اگر در ظاهر شكست بخورند، باز هم حسرت و اندوه ندارند، چرا كه پاداش آنان نزد خدا محفوظ است.

6. دشمنان اسلام قبل از شكست خوردن نيز متوجه بيهودگي مبارزه ي خود با اسلام مي شوند، از اين رو اندوهگين اند. اين يكي از مجازات هاي آنها در اين دنياست.

7. برخي از مفسران نوشته اند كه آيه ي فوق يكي از اخبار غيبي قرآن است كه از حوادث آينده و شكست كفار خبر مي دهد و تحقّق اين آيه يكي از نشانه هاي راستي دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. ثروتي كه در راه باطل خرج شود، مايه ي حسرت خواهد شد.

2. فرجام كافران، شكست و عذاب است.

3. با

راه خدا مبارزه نكنيد كه اين كار محكوم به شكست است.

***

اهداف جهاد اسلامي چيست؟

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي انفال به جداسازي پاكان از ناپاكان در مبارزات و فرجام عذاب آلود افراد ناپاك اشاره كرده، مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 80

37. لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَي بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

(اين ها همه) به خاطر آن است كه خدا ناپاك را از پاك جدا سازد؛ و ناپاك [ان ، برخي آن [ان را بر برخي [ديگر] گذارد، و همگي آن [ان را متراكم سازد، و در جهنّم قرارش (ان) دهد؛ تنها آنان زيانكارانند!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به هدف درگيري هاي مردم طرف دار حق و باطل و تلاش هاي آنان اشاره كرده است، كه همان جداسازي مؤمنان پاك از كافران ناپاك است؛ يعني در اين كشمكش هاست كه افراد پاك و با ايمان و راست گو شناخته مي شوند.

اين صدف ها نيست در يك مرتبه

در يكي دُرّ است و در ديگر شبه (مولوي)

2. اين يك سنت و روش الهي است كه هميشه پاك از ناپاك، مخلص از رياكار و مجاهد راستين از دروغين و كارهاي الهي از كارهاي شيطاني و برنامه هاي انساني از كارهاي ضد انساني شناخته مي شوند و صف ها از يك ديگر جدا مي گردند.

3. افراد ناپاك حقوق و حريم ديگران را رعايت نمي كنند و هر گاه در يك جا جمع شوند هم ديگر را نيز تحت فشار قرار مي دهند و وسيله ي عذاب خود را فراهم مي سازند و چون سرمايه هاي وجودي خود را در راه كمال و سعادت مصرف نكرده اند، زيانكار مي شوند و سرانجام راهي دوزخ مي گردند.

آموزه ها و

پيام ها:

1. يكي از سنت هاي الهي، جداسازي پاكان از ناپاكان است.

2. فرجام افراد ناپاك، زيانكاري و عذاب است.

3. (مؤمنان راستين و) پاكان را در ميدان مبارزه بشناسيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 81

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي انفال با دادن وعده ي بخشش گذشته ها به كافران و با هشدار به افراد لجوج مي فرمايد:

38. قُل لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِن يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ

به كساني كه كفر ورزيدند، بگو: «اگر (مخالفت را) پايان دهند، آنچه حقيقتاً در گذشته انجام شده است، برايشان بخشيده خواهد شد؛ و اگر به (وضعيت سابق) بازگردند، پس بيقين سنت (و روش خدا كه در مورد) پيشينيان گذشت.» (در مورد آنان نيز اجرا مي شود.)

نكته ها و اشاره ها:

1. روش تربيتي قرآن آن است كه بشارت و هشدار را با هم توأم مي كند؛ يعني همان طور كه دشمنانِ حق را تهديد به مجازات مي كند، راه بازگشت را نيز به روي آنان مي گشايد و وعده ي بخشش مي دهد. اين شيوه در آيه ي فوق نيز اجرا شده است.

2. هر كس مسلمان شود، گذشته ي او بخشوده مي شود؛ براي مثال، اگر كسي مسلمان شود، لازم نيست نمازها و عبادات ديگر را قضا كند و اين همان قانون كلي است كه مي گويد: «اسلام ما قبل خود را مي پوشاند.» و در احاديث اسلامي نيز بدان اشاره شده است. «1»

3. مقصود از «سنّت و روش» همان نصرت الهي براي پيامبران و مؤمنان و سرنوشتي است كه دشمنان حق در برابر پيامبران گرفتار آن شدند و در برخي آيات قرآن بدان اشاره شده است؛ «2» همان طور كه مشركان مكه نيز در

تفسير قرآن

مهر جلد هشتم، ص: 82

جنگ ها سرانجام شكست خوردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مسلمان شدن، گناهان قبلي را محو مي كند.

2. سنت و روش الهي در برابر كافران، در طول تاريخ ادامه دارد.

3. كافران دست از مخالفت بردارند تا مورد عفو قرار گيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي انفال به مسلمانان دستور مي دهد كه تا رفع فتنه از جهان به جنگ ادامه دهند و مي فرمايد:

39. وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّي لَاتَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

و با آن (كافر) ان پيكار كنيد، تا آشوبگري باقي نماند، و دين يكسره از آنِ خدا باشد. و اگر آنان (به كفر) پايان دادند، پس در واقع خدا به آنچه انجام مي دهند، بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «فِتْنَه» در قرآن كريم گاهي به معناي آزمايش، بلا و فشار مي آيد و در آيه ي فوق مي تواند به معناي شرك و بت پرستي باشد كه انواع محدوديت ها و فشارها را براي جامعه در پي دارد و نيز شامل انواع فشارهاي دشمنان در برابر اسلام و آزادي مسلمانان مي شود. «1»

2. اين آيه به دو هدف عمده ي جهاد اسلامي اشاره كرده است:

نخست، بر چيدن بساط بت پرستي و شرك كه در حقيقت نوعي خرافه و انحراف است و دوم، به دست آوردن امنيت و از بين بردن فتنه ها تا زمينه اي براي آزادي بيان و تبليغ و نشر اسلام شود.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 83

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

تأويل و تفسير نهايي اين آيه هنوز فرا نرسيده است و هنگامي كه قائم ما قيام كند، كساني كه زمان او را درك كنند، تأويل اين آيه را

خواهند ديد. به خدا سوگند! در آن زمان دين محمد صلي الله عليه و آله به تمام نقاطي كه شب آن را فرا مي گيرد، خواهد رسيد و در روي زمين مشركي باقي نخواهد ماند. «1»

4. با فتنه هاي دروني و بيروني مبارزه كنيد:

امام عارفان، در تفسيري ديگر از آيه ي فوق مي نويسد:

فرزندم! از خودبيني و خودخواهي درآي، كه اين ارث شيطان است، ... و بدان كه تمام گرفتاري هاي بني آدم از اين ارث شيطاني است كه اصل اصول فتنه است؛ و شايد آيه ي شريفه ي «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّي لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ» «2»

در بعضي مراحل آن، اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشه ي فتنه- كه شيطان بزرگ و جنود آن [است كه در تمام اعماق قلوب انسان ها شاخه و ريشه دارد- باشد؛ و هر كس براي رفع فتنه از درون و برون بايد مجاهده نمايد و اين جهاد است كه اگر به پيروزي رسيد، همه چيز و همه كس اصلاح مي شود. «3»

البته حديث فوق از باب تطبيق بر كامل ترين مصداق آيه است كه در آن زمان همه ي فتنه ها از زمين رخت برمي بندد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 84

آموزه ها و پيام ها:

1. جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالَم.

2. تا زماني كه كافران به مسلمانان فشار مي آورند با آنان بجنگيد، اما هرگاه دست برداشتند با آنان رفتار مناسب داشته باشيد.

3. دين (اسلام) را بر جهان حاكم كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي انفال بار ديگر به مسلمانان تسلّي مي دهد و با وعده ي ياري خدا با آنان مي فرمايد:

40. وَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَي وَنِعْمَ النَّصِيرُ

و اگر (كافران) روي برتابند، پس بدانيد كه خدا

سرپرست شماست؛ چه نيكو سرپرست و چه نيكو ياوري!

نكته ها و اشاره ها:

آيه اشاره دارد كه مولاي شما خداست؛ بنابراين براي شما تفاوتي ندارد كه كافران روي خوش به شما نشان بدهند يا ندهند؛ چون آنان سرنوشت دنيا و آخرت شما را تعيين نمي كنند؛ البته شما در هدايت آنان بكوشيد و با خرافات و انحرافات آنان مبارزه كنيد، اما نگران نتيجه نباشيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر دشمن از فتنه گري و سرپيچي دست برنداشت، (شما بيم نداشته باشيد، كه خدا با شماست).

2. اگر مولاي نيكو و ياور خوب مي خواهيد خدا را سرپرست خود كنيد.

3. شما در برابر كافران به وظيفه ي خود عمل كنيد و نگران نتيجه نباشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 85

قانون الهي خمس و موارد مصرف آن

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي انفال به خمس و روش تقسيم آن اشاره كرده، مي فرمايد:

41. وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَي عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

و بدانيد كه هر چيزي از غنيمت به دست آوريد، پس يك پنجم آن فقط براي خدا، و براي فرستاده [اش ، و براي نزديكان [او] و يتيمان و بينوايان و در راه مانده (از آنها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده مان، در روز جدايي [حق از باطل ، روزي كه دو گروه (مؤمنان و كافران در نبرد بدر با هم) روبرو شدند، فرود آورديم، ايمان آورده ايد؛ و خدا بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در جنگ بدر هنگامي كه مسلمانان پيروز شدند و غنايمي به دست آوردند، گروهي بر سر تقسيم

غنايم به مشاجره پرداختند و طبق آيه ي اول سوره ي انفال، غنايم در اختيار پيامبر صلي الله عليه و آله گرفت، تا هر چه صلاح مي داند انجام دهد. اين آيه مشخص كرد كه پيامبر چهار پنجم غنايم را بين رزمندگان تقسيم كند و يك پنجم آن را براي مصارفي خاص نگاه دارد. «1»

2. واژه ي «غَنِمْتُم» كه از كلمه ي «غنيمت» است، در اصل به معناي دست رسي پيدا كردن به چيزي، بدون سختي است، سپس در مورد هر چيزي كه انسان از دشمن يا غير دشمن به دست مي آورد، به كار رفته است؛ «2» بنابراين واژه ي غنيمت شامل غنايم جنگي و هر گونه بهره اي مي شود كه

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 86

انسان در زندگي به دست مي آورد؛ «1» بنابراين خمس، يعني 20% ماليات، به غنايم جنگي و درآمد خالص اضافي افراد تعلق مي گيرد.

3. اين آيه در مورد جنگ بدر فرود آمده است، اما منحصر در آن نيست و يك قانون كلي را در مورد هر گونه بهره و فايده ي زندگي و غنيمت جنگي بيان مي كند. اين مطلب، هم از معناي لغويِ «غنيمت» به دست مي آيد كه معنايي عام دارد، و هم از احاديث اهل بيت عليهم السلام استفاده مي شود. «2»

4. خمس در بخش دوم، يعني در مورد درآمد خالص اضافي، به چيزهايي تعلق مي گيرد كه از مخارج ساليانه ي معمولي انسان اضافه بيايد؛ از اين رو اين بخش از خمس معمولًا به صورت ساليانه محاسبه مي شود، كه در آن صورت خمس را به پيامبر صلي الله عليه و آله يا امام عليه السلام و يا جانشين او يعني فقها و مراجع تقليد مي دهند تا در موارد آن

مصرف كنند.

5. در اين آيه موارد شش گانه ي مصرف خمس مشخص شده است: خدا، پيامبر، خويشاوندان پيامبر (: امامان)، يتيمان، بينوايان و در راه ماندگان.

6. مقصود از «ذِي القُربي در آيه ي فوق همه ي خويشاوندان پيامبر صلي الله عليه و آله نيست؛ زيرا اگر سهمي از خمس متعلق به خاندان پيامبر باشد، اين نوعي تبعيض است؛ پس مقصود از ذِي القُربي امامان از خاندان نبوت اند، كه رهبران حكومت اسلامي هستند؛ يعني در اين جا سهم خدا و پيامبر و ذي القربي در اختيار آنان قرار مي گيرد تا مخارج زندگي ساده ي خويش را از آن برگيرند و بقيه را در مخارج گوناگون رهبري امت و نيازهاي جامعه مصرف كنند. «3»

7. مقصود از يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان، بني هاشم و سادات

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 87

هستند؛ چرا كه در قانون اسلام، زكات براي يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان غير سادات است و خمس براي اين سه گروه از سادات است. اين مطلب در احاديث زيادي از اهل بيت عليهم السلام بيان شده است؛ «1»

از جمله در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

خدا هنگامي كه زكات را بر ما حرام كرد، خمس را براي ما قرار داد؛ بنابراين، زكات براي ما حرام و خمس براي ما حلال است. «2»

8. توجه به اين نكته لازم است كه اختصاص خمس به سادات تبعيض نيست؛ چرا كه اولًا، نيمي از خمس كه مخصوص سادات است، بايد به نيازمندان و يتيمان و در راه ماندگان آنها داده شود و بيش تر از احتياجات يك سال هم به آنان تعلق نمي گيرد.

و ثانياً، سادات حق

ندارند از زكات چيزي استفاده كنند و از خمس به جاي آن مصرف مي كنند و حتي اگر خمس از مصرف آنان زيادتر بود، به بيت المال بازمي گردد و در موارد ديگر مصرف مي شود.

و ثالثاً، اسلام خواسته است كه خويشاوندان پيامبر صلي الله عليه و آله از زكات، كه جزء اموال عمومي مسلمانان است، دور بمانند، تا بهانه اي به دست مخالفان اسلام نيفتد كه آنان را متهم سازند.

9. مقصود از «سهم خدا» تأكيد بر اهميت خمس و تثبيت ولايت و حكومت پيامبر و امام است، و گرنه خدا نيازي به اموال مردم ندارد.

10. خمس براي مقام پيامبر صلي الله عليه و آله، يعني رسالت اوست، نه شخص ايشان؛ و سهم خدا هم در اختيار رسول است و سهم رسول هم پس از ايشان در اختيار امام قرار مي گيرد و تصميم گيري در مورد سه سهم ياد شده، با امام

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 88

است «1» (همان طور كه در زمان غيبت با جانشينان ايشان است).

11. در آيه ي فوق روي سخن با مؤمنان نبرد بدر است، اما با اين حال مي گويد: «اگر ايمان به خدا و آيات او داريد.»؛ يعني اشاره مي كند كه ادعاي ايمان به تنهايي كافي نيست و شركت در جهاد نيز نشانه ي ايمان كامل نيست؛ مؤمن كامل كسي است كه در برابر همه ي دستورات اسلامي، از جمله قانون خُمس، تسليم باشد.

12. در آيه ي فوق، روز جنگ بدر، روز «فُرقان» ناميده شد، يعني روز جدايي حق از باطل؛ چون در آن روز سخت، مؤمنان راستين از مدعيان دروغين شناخته شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خُمس (غنايم جنگي و درآمدهاي خالص) مالياتي الهي است كه موارد

مصرف آن مشخص است.

2. محروميت زدايي يكي از برنامه هاي اسلام است.

3. روز جنگ، روز جدايي حق از باطل و راست گويان از دروغ گويان است.

4. نشانه ي ايمان كامل، تسليم در برابر همه ي قوانين خداست.

5. خُمس بدهيد تا هزينه ي سادات محروم و رهبران اسلامي تأمين شود.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و دوم سوره ي انفال به رويارويي نابرابر نبرد بدر و اهداف آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

42. إِذْ أَنْتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَي وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلكِن لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْرَاً كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 89

آن گاه كه شما در طرف پايين (و نزديك مدينه) بوديد، و آنان در طرف بالا (و دورتر از مدينه) بودند، و كاروان (تجاري قريش)، فروتر از شما بود، و اگر (بر فرض) با يكديگر قرار مي گذاشتيد، حتماً در وعده گاه اختلاف مي كرديد، و ليكن (همه اين ها) براي آن بود كه خدا، كاري را كه مي بايست انجام شود، تمام كند؛ تا هر كس كه هلاك (و گمراه) مي شود، با دليلي روشن هلاك شود؛ و هر كس كه زنده (و هدايت) مي شود با دليلي روشن زنده شود؛ و قطعاً خدا شنواي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه اشاره به موقعيت مسلمانان و مشركان قريش در جنگ بدر دارد؛ زيرا در ميدان بدر، مسلمانان در طرف شمالي قرار داشتند «1» كه به مدينه نزديك تر بود «2» و مشركان در سمت جنوب بودند كه دورتر بود؛ و يا اشاره بدان دارد كه احتمالًا محل استقرار مسلمانان پايين تر و محل دشمن مرتفع تر بود؛ كه اين

امتيازي براي دشمن بود.

2. كاروان تجاري قريش در نقطه ي پايين تري قرار داشت؛ زيرا ابو سفيان هنگامي كه از حركت سپاه اسلام باخبر شد، مسير كاروان تجاري خويش را تغيير داد و از بيراهه و از حاشيه ي درياي احمر با سرعت به طرف مكه رفت.

3. شرايط ابتدايي جنگ بدر بسيار مشكل بود به طوري كه دشمنان هم در بالا دست و هم در پايين دست مسلمانان بودند و آنان از نظر امكانات و موقعيت در سطح پايين تري قرار داشتند و اگر از قبل مي دانستند تن به

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 90

چنين جنگي نمي دادند و اصولًا با آن مخالفت مي كردند.

4. مقصود از «حيات و هلاكت» همان هدايت و گمراهي است؛ «1» يعني كسي كه دلايل آشكار و پيروزي معجزه آساي مسلمانان را در جنگ بدر ببيند و باز هم گمراه شود، خود را به هلاكت افكنده است و در نهايت به عذاب هلاك كننده اي گرفتار مي شود و كسي كه اين دلايل را بنگرد و به حقانيّت پيامبر و اسلام پي ببرد و هدايت شود، در حقيقت زندگي و حيات تازه اي يافته است و در نهايت به حيات جاويدان مي رسد؛ چرا كه حجّت بر هر دو گروه تمام شده است.

7. جريان نبرد بدر دو هدف داشت:

نخست آن كه، اراده ي الهي براي پيروزي حق تحقّق يابد و دوم آن كه، هدايت ها و گمراهي ها، هلاكت ها و زندگي ها با بينش صورت پذيرد و دلايل حق براي همه آشكار شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا مؤمنان ضعيف را بر مشركان قوي پيروز كرد تا حق براي همه آشكار شود.

2. يكي از اهداف جنگ ها روشن شدن دلايل حق و بينش يافتن مردم و

اتمام حجّت است.

3. از ماجراي جنگ بدر عبرت بگيريد و آگاهانه راه هدايت و حيات را انتخاب كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 91

قرآن كريم در آيه ي چهل و سوم سوره ي انفال به امدادهاي الهي در جنگ بدر از طريق رؤياي پيامبر اشاره كرده، مي فرمايد:

43. إِذْ يُرِيكَهُمُ اللّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيراً لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلكِنَّ اللّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

آن گاه كه خدا آن (مشرك) ان را در خوابت به تو، اندك نماياند؛ و اگر (بر فرض) آنان را به تو فراوان مي نماياند، حتماً ترسان و سست مي شديد! و در مورد كار (زار با آنان) اختلاف مي كرديد؛ و ليكن خدا (شما را) به سلامت داشت، [چرا] كه او به (اسرار) درون سينه ها، داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر صلي الله عليه و آله صحنه اي از نبرد بدر را در خواب ديد كه تعداد كمي از دشمنان در برابر مسلمانان حاضر شده بودند و اين مژده ي پيروزي بود.

پيامبر صلي الله عليه و آله اين خواب را براي مسلمانان حكايت كرد و سبب تقويت روحيه ي آنان و پيش رفتن به سوي ميدان نبرد شد.

2. خواب ها معمولًا جنبه ي اشاره و تعبير دارند؛ يعني چهره ي باطني مسئله در خواب خودنمايي مي كند؛ و از آن جا كه نفرات و تجهيزات مشركان به ظاهر زياد بود ولي در حقيقت ضعيف و ناتوان بودند، در خواب حقيقت امر به پيامبر صلي الله عليه و آله نشان داده شد. «1»

3. گروهي از مسلمانان، اگر از قدرت و سپاه دشمن در جنگ بدر باخبر مي شدند، سست مي شدند و به مجادله با ديگران مي پرداختند و در ميدان مبارزه حاضر

نمي شدند، ولي گروه ديگري از مؤمنان تسليم محض خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله بودند. آري؛ هميشه اين دو گروه در بين مسلمانان هستند و همه ي مؤمنان در يك سطح قرار ندارند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 92

آموزه ها و پيام ها:

1. خواب يكي از راه هاي امدادرساني الهي به مؤمنان است. «1»

2. اطلاعات و آمار نظامي را كه سبب تضعيف روحيه ي رزمندگان مي شود، در اختيار آنان قرار ندهيد (و اسرار نظامي را حفظ كنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي انفال به امدادهاي ديگر خدا در جنگ بدر از طريق كوچك نمايي اشاره كرده، مي فرمايد:

44. وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْراً كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَي اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

و آن گاه كه (در ميدان بدر) با هم رو به رو شديد، آن (مشرك) ان را در چشمانتان به شما اندك نماياند؛ و شما را (نيز) در چشمانشان اندك مي نمود؛ تا خدا، كاري را كه مي بايست انجام شود، تمام كند؛ و [همه كارها فقط به سوي خدا بازگردانده مي شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از امدادهاي الهي در جنگ بدر كوچك نمايي بود؛ يعني انبوه لشكر دشمنان در نظر مسلمان اندك جلوه مي كرد و دشمنان نيز مسلمانان را اندك مي ديدند.

2. اين كه مسلمانان انبوه لشكر دشمن را كوچك مي ديدند، به خاطر آن بود كه هراس به خود راه ندهند و شجاعانه بر دشمن بتازند.

اما اين كه دشمنان مسلمانان را اندك مي ديدند، به خاطر آن بود كه بر آمادگي خود نيفزايند و از اقدام به جنگي كه سرانجامش شكست آنان بود، منصرف نشوند. اين دو مسئله اثر عميقي در پيروزي مسلمانان

داشت.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 93

3. در آيه ي 13 سوره ي آل عمران آمده است كه كافران، مسلمانان را دو برابر مي ديدند و در آيه ي فوق آمده است كه كافران مؤمنان را اندك مي ديدند.

اين دو مطلب شايد اشاره به دو مرحله از جنگ بدر است كه مشركان در مرحله ي نخست جنگ، مؤمنان را اندك مي ديدند و از اين رو برنامه ريزي جدّي براي مبارزه نمي كردند و از قدرت مسلمانان غافل شدند، ولي پس از شروع جنگ كه ضربات كوبنده ي سپاه اسلام بر آنان وارد شد، تصور مي كردند كه مسلمانان دو برابر شده اند «1» و هر دو از امدادهاي الهي بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهره برداري از حواس ظاهري در كوچك نمايي، از وسايل پيروزي و امداد الهي در جنگ هاست. «2»

2. در هنگام نبرد همه ي نفرات و تجهيزات خود را براي دشمن آشكار نسازيد (تا غافل شود و بر آمادگي خود نيفزايد).

3. (نقاط ضعف دشمنان را آشكار كنيد و) آنان را در نظر رزمندگان اسلام اندك جلوه دهيد (تا دچار هراس نشوند).

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و پنجم سوره ي انفال مسلمانان را به پايداري در نبرد و ياد خدا فرا مي خواند و مي فرمايد:

45. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 94

اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه (در ميدان نبرد) با گروهي رو به رو مي شويد، پس ثابت قدم باشيد؛ و خدا را فراوان ياد كنيد؛ باشد كه شما رستگار (و پيروز) شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. ايمان، در پايداري رزمندگان در برابر دشمن تأثير دارد؛ بلكه يكي از نشانه هاي بارز ايمان ثبات قدم در همه ي

زمينه ها و به ويژه در پيكار با دشمنان حق است.

2. توجه به خدا روحيه ي رزمندگان اسلام را تقويت مي كند و آنان احساس تنهايي در ميدان نمي كنند و تكيه گاه نيرومندي را در كنار خود احساس مي كنند كه هيچ قدرتي در برابر آن مقاومت نمي كند؛ ياد خدا به مؤمنان، آرامش، قوت و قدرت و پاي مردي مي بخشد.

3. مقصود از ياد خدا، تنها ذكر لفظي نيست، بلكه خدا را در درون جان حاضر ديدن و به ياد علم و قدرت بي پايان و رحمت گسترده ي او بودن است. «1»

4. امام سجاد عليه السلام در دعاهاي صحيفه ي سجاديه به برخي ديگر از آثار ياد خدا بر رزمندگان اشاره كرده، مي فرمايد:

(پروردگارا! در پرتو ياد خويش) ياد دنياي فريبنده را از دل اين پاسداران مبارز بيرون كن و توجّه به زرق و برق اموال را از قلب آنها دور ساز و بهشت را در برابر چشمان (و فكر) آنها قرار ده. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 95

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان، مقاومت و ياد خدا در جبهه ها، رمز پيروزي و رستگاري رزمندگان است.

2. (در كنار توجه به تجهيزات نظامي) ابعاد معنوي رزمندگان را تقويت كنيد تا پيروز شويد.

***

عوامل سستي در جنگ (اختلاف و ...)

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي انفال به عوامل مؤثر در قوت و شوكت مسلمانان اشاره مي كند و با نفي كشمكش هاي اجتماعي مي فرمايد:

46. وَأَطِيعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلَاتَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ

و از خدا و فرستاده اش اطاعت كنيد؛ و با همديگر كشمكش مَكنيد كه سست مي شويد، و مهابت شما از بين مي رود! و شكيبايي كنيد [چرا] كه خدا با شكيبايان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اختلافات دروني مسلمانان

سبب سستي آنان در انجام كارهاي مهم و از بين رفتن عظمت و شوكت آنان مي شود «1» و اين امر، به ويژه در جنگ ها مؤثر است و سپاهيان را به شكست و هزيمت مي كشاند.

البته اختلاف نظر و سليقه ي افراد در امور اجتماعي و سياسي و مذهبي امري طبيعي است ولي چنان چه به صورت جناح بندي هاي حادّ اجتماعي و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 96

سياسي درآيد و همراه با تعصّب و لجاجت و رقابت منفي گردد، خطرناك مي شود.

2. در آيه ي قبل دعوت به ثبات قدم شد و اين آيه مسلمانان را به اطاعت از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و صبر فرا مي خواند. تفاوت ثبات قدم با صبر اين است كه ثبات قدم بيش تر جنبه ي جسماني و ظاهري دارد، اما صبر و استقامت بيش تر جنبه هاي رواني و دروني دارد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اختلافات و درگيري هاي دروني، از عملكرد شما مي كاهد و مهابت بيروني شما را از بين مي برد.

2. با اطاعت از برنامه ها و رهبران الهي و حفظ اتحاد، بر قوّت و شوكت خود بيفزاييد.

3. اگر مي خواهيد خدا همراه و ياور شما باشد، شكيبا باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي انفال مسلمانان را از مانع تراشي، رياكاري و سرمستي منع مي كند و مي فرمايد:

47. وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِم بَطَراً وَرِئَاءَ النَّاسِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَاللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ

و همانند كساني مباشيد كه از روي سرمستي و خودنمايي در برابر مردم، از سرزمين شان (به سوي ميدان بدر) بيرون آمدند، و (مردم را) از راه خدا باز مي دارند؛ و خدا به آنچه انجام مي دهند، احاطه دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران

حكايت كرده اند كه در هنگامه ي نبرد بدر، ابو سفيان با تردستي، كاروان تجارتي قريش را نجات داد و به ارتش مشركان مكه پيام داد

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 97

كه نيازي به پيكار شما نيست، ولي «ابوجهل» با غرور و تعصب سوگند ياد كرد كه ما به «بدر» مي رويم و سه روز در آن جا مي مانيم و مي خوريم و مي نوشيم و مي نوازيم، تا قدرت ما براي تمام عرب تثبيت شود، اما سرانجام شكست خوردند و جام مرگ نوشيدند و نوحه گران به عزايشان نشستند.

اين آيه به همين جريان اشاره مي كند و به مسلمانان هشدار مي دهد كه همانند آنان نباشيد. «1»

2. مشركان، هم هدفشان نامقدس بود و هم وسايلي كه در راه اين هدف به كار مي بردند. آنان هدفشان جلوگيري از راه خدا بود و با عيش و هواپرستي و رياكاري مي خواستند به اين هدف برسند كه در هر دو مورد شكست خوردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. غرور و رياكاري از آفات سپاه است.

2. سرمستي و رياكاري نكنيد كه اين امور از اخلاق مخالفان راه خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هشتم سوره ي انفال، با بيان وسوسه ها و حمايت هاي نافرجام شيطان نسبت به مشركان، مي فرمايد:

48. وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَاغَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَي عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِي ءٌ مِنكُمْ إِنِّي أَرَي مَالاتَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ

و (به ياد آوريد) هنگامي را كه شيطان، كارهاي آن (مشرك) ان را در نظرشان آراست، و گفت: «امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نمي گردد؛ و به راستي كه من، همسايه (و پناه) شما هستم.» و

هنگامي كه دو گروه (كافران، و مؤمنان) يكديگر را ديدند، (شيطان) به پشت (سر) ش

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 98

برگشت و گفت: «در حقيقت من نسبت به شما بي تعهدم؛ براستي من چيزي را مي بينم كه [شما] نمي بينيد؛ در واقع من از خدا مي ترسم، و خدا سخت كيفر است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. همان طور كه مردان حق در مسير خويش مورد تأييد پروردگار و فرشتگان او هستند، باطل گرايان نيز در زير چتر وسوسه هاي شيطان و فريبكاري شيطان صفتان هستند.

2. جلوه گري و زينت دادن شيطان از طريق تحريك هوس ها و صفات زشت انسان است كه چهره ي عمل را در نظرش زيبا جلوه مي دهد تا آن را نيكو بپندارد و مجذوب آن شود.

3. در مورد راه نفوذ شيطان در دل مشركان و گفت و گوي او با آنها، مفسران قرآن دو ديدگاه دارند:

برخي بر آن اند كه اين گفت و گوها از طريق وسوسه هاي باطني صورت گرفت، اما برخي ديگر بر آن اند كه شيطان به صورت انساني ظاهر شد و با مشركان سخن گفت و در هنگام شكست فرار كرد. «1»

4. واژه ي «جار» به معناي همسايه است؛ يعني شيطان مانند همسايه اي وفادار و دل سوز، از هيچ گونه حمايتي نسبت به مشركان دريغ نمي ورزد.

البته اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور ا ز «جار» در اين جا پناهگاه باشد؛ زيرا عرب هنگام خطر به دوستان خود پناه مي دادند و از آنان حمايت

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 99

مي كردند و شيطان نيز چنين مي كند. «1»

5. شيطان گفت: «من در حقيقت چيزهايي مي بينم كه شما نمي بينيد.» شايد مقصود او، آثار پيروزي مسلمانان و حمايت هاي الهي و ياري فرشتگان

بود كه شيطان آنها را درك مي كرد، اما مشركان نمي ديدند.

6. همان طور كه قبلًا بيان كرده ايم، واژه ي شيطان به معناي هر موجود شرور است و شامل انسان هاي شيطان صفت نيز مي شود و ابليس يكي از شياطين است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از راه هاي فريبكاري شيطان، زيبا جلوه دادن بدي هاست (پس مراقب باشيد).

2. شيطان و شيطان صفتان، افراد را براي فسادگري توجيه و تحريك مي كنند (پس مواظب باشيد).

3. به وعده هاي شيطان و شيطان صفتان اعتماد نكنيد كه بي وفا هستند و در هنگام نياز دوستانشان را تنها مي گذارند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و نهم سوره ي انفال به واكنش منفي منافقان در صحنه ي بدر و لزوم توكّل بر خدا اشاره كرده، مي فرمايد:

49. إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ غَرَّ هؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَن

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 100

يَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

آن گاه كه منافقان، و كساني كه در دل هايشان بيماري است، مي گفتند:

«اين (مسلمان) ان را، دينشان فريب داده است.» و هر كس بر خدا توكّل كند، پس (پيروز مي گردد؛ چرا) كه خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. منافقان و بيماردلان «1» در ظاهر با مسلمانان بودند، اما در باطن متمايل به كفر بودند و به همين دليل پيروزي مسلمانان در جنگ بدر را برنمي تافتند و عليه مسلمانانِ پيروز تبليغات مي كردند؛ و اين يكي از نشانه ها و راه هاي شناخت منافقان است.

2. مقصود از توكل بر خدا اين است كه انسان پس از بسيج همه ي نيروهايش خود را به خدا بسپارد و از او ياري بجويد، پس منظور از توكّل ترك تلاش نيست.

3. در اين آيه به دو صفت «عزيز» و «حكيم»

خدا اشاره شده است. صفت «عزيز» به قدرت شكست ناپذير خدا اشاره دارد كه هيچ كس نمي تواند در مقابل آن مقاومت كند و صفت «حكيم» به فرزانگي خدا اشاره دارد كه بر طبق حكمت، دوستان مُتوكّل خود را تنها نمي گذارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. افرادي كه روحيه ي ناسالم دارند، با منافقان هم صدا مي شوند و عليه پيروزي هاي مؤمنان تبليغات مي كنند.

2. بر قدرتي توكّل كنيد كه شكست ناپذير و حمايتش حكيمانه باشد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 101

3. منافقان و بيماردلان را از تبليغات ضد جهاد و ضد مؤمنان بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاهم و پنجاه و يكم سوره ي انفال با به تصوير كشيدن صحنه ي دردناك مرگ كافران و با اشاره به علت مجازات آنان مي فرمايد:

50 و 51. وَلَوْ تَرَي إِذْ يَتَوَفَّي الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ* ذلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

و اگر (بر فرض) مي ديدي هنگامي را كه فرشتگانِ (مرگ، جان) كساني را كه كفر ورزيدند، به طور كامل مي گرفتند، در حالي كه بر صورتشان و پشتشان مي زدند و (مي گفتند:) عذاب سوزان را بچشيد!* اين (عذاب) به خاطر دستاوردهاي پيشين شماست؛ و [به خاطر] اين كه خدا هرگز نسبت به بندگان بيدادگر نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه، يا اشاره به مرگ كافران در ميدان بدر است و يا اشاره به مرگ دردناك همه ي كافران است كه در لحظه ي مرگ، فرشتگان عذاب دردناكي بر آنان وارد مي سازند. «1»

تفسير اول با ظاهر آيه سازگارتر است و تفسير دوم نيز از آيه قابل استفاده است. «2»

2. مقصود از «چشيدن عذاب سوزان» در اين آيه، مجازات قيامت و يا برزخ است كه نتيجه ي

كردار كافران است؛ البته مانعي ندارد كه هر دو

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 102

مجازات مقصود باشد، ولي ظاهر آيه با مجازات برزخي سازگارتر است.

3. به كار بردن تعبير «دست هاي شما» در آيه ي فوق براي آن است كه انسان غالباً اعمال خويش را با دست انجام مي دهد، و گر نه اين آيه شامل همه ي اعمال بدني و روحي مي شود. «1» اعمال ظالمانه، كفرآميز، حسادت آميز و لجاجت آميز از عوامل عذاب است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قهر الهي نسبت به كافران، از لحظه ي جان دادن آغاز مي شود.

2. اگر مي خواهيد گرفتار عذاب سوزان الهي و مرگ دردناك نشويد، دست از كفر برداريد.

3. مجازات هاي الهي بر اساس عدالت و به خاطر اعمال انسان هاست. «2»

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي انفال به قانون و سنت ثابت الهي در مورد كافران گناهكار اشاره مي كند و مي فرمايد:

52. كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللّهِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ

(شيوه آنان) هم چون شيوه فرعونيان، و كساني است كه پيش از آنان بودند؛ به آيات خدا كفر ورزيدند (و نشانه هاي خدا را انكار كردند،) پس خدا به [سزاي پيامدهاي (گناهان) شان (گريبان) آنان را گرفت؛ [چرا] كه خدا نيرومندي سخت كيفر است!

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 103

نكته ها و اشاره ها:

1. سرنوشت و كيفر مشركان جنگ بدر، يك مورد استثنايي در تاريخ نبود. اين سنت، قانون و روش الهي در برخورد با اين گونه افراد در طول تاريخ است و اين كيفر قبلًا در مورد فرعونيان نيز اجرا شد.

2. در اين آيه به دو عامل انحراف و مجازات اقوام پيشين، يعني كفر و

انكار نشانه هاي خدا، و گناه و سركشي در برابر خدا، اشاره شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر ملتي كه راه انحراف و كفر در پيش گيرد، كيفر مي بيند.

2. گناه عامل گرفتاري و عذاب است.

3. از سرنوشت فرعونيان عبرت بگيريد و به راه كفر و گناه نرويد كه گرفتار مي شويد.

***

قانون: تاثير تغييرات دروني ملت ها در سرنوشت آنها

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و سوم سوره ي انفال به قانون ثابت الهي در مورد هم بستگي سرنوشت ملت ها با تغييرات دروني آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

53. ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَي قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَابِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

اين (كيفرها) بدان سبب است كه خدا، هيچ نعمتي را كه به گروهي داده، تغيير نمي دهد، تا اين كه آنچه را در خودشان است تغيير دهند؛ و اين كه خدا، شنواي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين يك قانون عمومي در سرنوشت ملت هاست كه «فيض الهي بيكران و همگاني است، ولي به تناسب شايستگي ها به مردم داده مي شود و بر اساس تغييرات دروني افراد از آنها گرفته مي شود».

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 104

2. در اين جا سه قانون الهي وجود دارد: اول آن كه خدا نعمت هاي مادي و معنوي خويش را به همه ي ملت ها مي دهد؛ زيرا رحمت او عام است و شامل همه ي افراد مي شود؛ و دوم آن كه، اگر ملتي از اين نعمت ها براي تكامل خويش استفاده كردند و سپاس گزار بودند، نعمتش را پايدار مي كند و افزون مي سازد؛ و سوم آن كه، اگر اين نعمت ها وسيله ي سركشي و ستمكاري مردم شد، آنها را باز پس مي گيرد و يا به بلا تبديل مي كند.

3. سرنوشت تاريخي انسان ها تابع «جبر تاريخ» و «جبر زمان

و محيط» نيست. عامل سازنده ي تاريخ همان دگرگوني هايي است كه در روش، اخلاق، فكر و روح انسان و با اراده ي خودش به وجود آمده است. آيه ي فوق برترين قانون حيات انسان ها را بيان مي كند و آن اين كه «گرداننده ي اصلي تاريخ خود انسان و حالات و صفات دروني اوست.»

4. اگر مسلمانان به سازندگي خويش بپردازند و با حفظ وحدت تلاش كنند هم چون چند قرن صدر اسلام به عزت و عظمت دست مي يابند و اگر سست و پراكنده شوند، دچار ضعف و ذلّت مي شوند.

5. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

خدا هيچ نعمتي را كه به بنده اي بخشيده از او نمي گيرد مگر اين كه گناهي كند كه به خاطر آن مستحقّ سلب آن نعمت شود. «1»

و در حديثي ديگري حكايت شده است:

هيچ چيز همانند ستم، نعمت هاي الهي را تغيير نمي دهد؛ چون خدا ناله ي مظلوم را مي شنود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 105

آموزه ها و پيام ها:

1. سبب دگرگوني و زوال نعمت ها از ناحيه ي شماست، و گر نه مواهب الهي زوال ناپذير است.

2. علل بدبختي ملت ها را در تغييرات منفي درون آنها جست وجو كنيد.

3. سرنوشت ملت ها به دست خود آنها، و سعادت و شقاوت آنها در گرو تحوّلات دروني آنهاست.

4. تحوّل دروني افراد، جامعه را از درون متحوّل مي سازد و اين تحوّل ها زمينه ساز انقلاب و تحوّل در نعمت هاست. «1»

5. خدا از اعمال و افكار شما آگاه است و اگر تغيير منفي ببيند، به تناسب، نعمت هايش را تغيير مي دهد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و چهارم سوره ي انفال بار ديگر با ياد آوري قانون ثابت الهي در مورد كافران گناهكار، مي فرمايد:

54. كَدَأْبِ

آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَكُلٌّ كَانُوا ظَالِمِينَ

(شيوه آنان) هم چون شيوه فرعونيان و كساني است كه پيش از آنان بودند؛ آيات پروردگارشان را دروغ انگاشتند؛ پس آنان را به خاطر پيامدهاي (گناهان) شان، هلاك كرديم؛ و فرعونيان را غرق نموديم؛ و همگي ستمكار بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مضمون آيه ي پنجاه و دوم همين سوره، با آيه ي فوق همگون بود. اين يكي از اصول بلاغت و يك شيوه ي مؤثر تربيتي است كه در مورد مسائل

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 106

حياتي و حساس، مطلب تكرار و تأكيد شود و قرآن كه كتاب هدايت و تربيت است از اين شيوه استفاده كرده است.

2. بين دو آيه ي فوق تفاوت وجود دارد؛ يعني آيه ي پنجاه و دوم به مجازات هاي الهي در برابر انكار آيات خدا و گناهان اشاره دارد و وضع مشركان عرب را در زمينه ي كفر و گناه به فرعونيان تشبيه مي كند، ولي اين آيه بعد از اشاره به تغيير نعمت هاي دنيا در اثر تحوّلات دروني انسان ها (در آيه ي قبل)، از غرق شدن فرعونيان و تأكيد بر ستمگري و تكذيب گري آنان سخن مي گويد و سپس حال مشركان عرب در اين موارد را به فرعونيان تشبيه مي كند.

3. مقصود از ستم در آيه ي فوق، ظلم به خويشتن و ديگران است؛ چون فرعونيان هم خود را از كمال محروم ساختند، هم به بني اسرائيل و پيامبران الهي ستم كردند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. تكذيب آيات الهي، ستمكاري و گناهكاري از عوامل هلاكت ملت هاست.

2. از سرنوشت ستمكاران تاريخ درس عبرت بگيريد (و راه آنان را ادامه ندهيد).

***

قرآن كريم در

آيات پنجاه و پنجم و پنجاه و ششم سوره ي انفال به بدترين مردمان، يعني كافران پيمان شكن اشاره مي كند و مي فرمايد:

55 و 56. إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَايُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَايَتَّقُونَ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 107

بيقين، بدترين جنبندگان نزد خدا، كساني هستند كه كفر ورزيدند و آنان ايمان نمي آورند.* (همان) كساني كه با آنان پيمان بستي، سپس در هر مرتبه پيمانشان را مي شكنند؛ و آنان خودنگهداري (و پارسايي) نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يهوديان مدينه، قبل از ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، طبق بشارت هايي كه به آنان رسيده بود، منتظر وي بودند و نسبت به او اظهار علاقه و ايمان مي كردند، ولي بعد از آمدن پيامبر صلي الله عليه و آله، هنگامي كه منافع مادي خود را در خطر ديدند، به كفر گراييدند و در بي ايماني خود سرسخت شدند و ضربات سختي از طريق پيمان شكني بر مسلمانان وارد كردند.

2. پيامبر صلي الله عليه و آله با يهوديان مدينه پيمان بسته بود كه به مشركان كمك نكنند و در صدد آزار مسلمانان برنيايند، ولي يهوديان مدينه و اطراف آن، بارها پيمان شكستند و به مشركان كمك كردند و آيه ي فوق به پيمان شكني هاي مكرر آنان اشاره مي كند.

3. آيه ي فوق كافران را بي ارزش ترين و بدترين موجودات زنده ي اين جهان معرفي مي كند؛ چرا كه از نعمت هاي الهي در كنار پيامبر خدا صلي الله عليه و آله استفاده مي كردند، ولي ناسپاس بودند و ايمان نمي آوردند و با پيمان شكني از پشت به مؤمنان ضربه مي زدند.

4. در آيه ي 22 همين سوره بيان شد كه بدترين جنبندگان كساني

هستند كه از ابزارهاي شناخت بهره نمي برند و خردورزي نمي كنند و اينك در اين آيه مي فرمايد: بدترين جنبندگان كساني هستند كه كفر مي ورزند. از اين دو آيه روشن مي شود كه اگر انسان از عقل خود استفاده كند، خداشناس مي شود و ايمان مي آورد؛ و مشكل اصلي كافران در همين مورد است.

5. هر چند يهوديان را مصداق آيه ي فوق معرفي كرده اند، اما آيه يك

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 108

مطلب كلي را بيان مي كند كه شامل همه ي كافران پيمان شكن مي شود.

6. مرحله اي از تقوا و خودنگه داري شامل همه ي انسان ها، اعم از مسلمان و كافر مي شود و آن مرحله ي جوانمردي و زير پا نگذاشتن اصول انساني، مثل عهد و پيمان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. بدترين موجودات كافران پيمان شكن هستند.

2. به پيمان خود وفادار باشيد و ايمان آوريد تا در زمره ي جنبندگان شرور در نياييد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هفتم سوره ي انفال خواستار شدت عمل در برابر پيمان شكنان شده، مي فرمايد:

57. فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ

و اگر در جنگ آنان را يافتي، پس (با حمله) به آنان، كساني را كه پشت سرشان هستند، تار و مار كن؛ باشد كه آنان متذكّر شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. دستور شدت عمل با پيمان شكنان براي آن بود كه دشمنان اسلام عبرت بگيرند و از پيمان شكني و جنگ با مسلمانان بپرهيزند.

2. در برابر كافران پيمان شكن هوشيار باشيد و از موضع گيري هاي آنان با سرعت و دقت آگاه شويد «1» و پيش از آن كه شما را غافل گير كنند، صاعقه وار بر آنان فرود آييد و آن چنان به آنان يورش ببريد كه گروه هاي ديگر از دشمنان و پيمان شكنان متفرّق

گردند «2» و فكر حمله را از سر بيرون كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 109

آموزه ها و پيام ها:

1. كيفر پيمان شكناني كه امنيت و ثبات جامعه را بر هم مي زنند، آن است كه وحشت زده و متفرق شوند.

2. پيمان شكنان را تحت نظر بگيريد و با آنان سخت برخورد كنيد، تا ديگران از سرنوشت آنان عبرت بگيرند.

3. آموزه ي نظامي آيه آن است كه در حمله به دشمن از اصول غافل گيري و تفرقه افكني و وحشت آفريني در ميان آنان استفاده كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هشتم سوره ي انفال دستور ديگري در مورد رفتار با پيمان شكنان مي دهد و مي فرمايد:

58. وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَي سَوَاءٍ إِنَّ اللّهَ لَايُحِبُّ الْخَائِنِينَ

و اگر از گروهي، ترس خيانت داري، پس (پيمانشان را) عادلانه به سويشان بينداز! [چرا] كه خدا خيانت كاران را دوست ندارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اجازه داده شد كه هنگام ترس از خيانت و پيمان شكني دشمن، پيمان آنان را عادلانه و علني «1» لغو و اعلام نمايد، «2» البته اين ترس پس از مشاهده ي ك نشانه هاي پيمان شكني و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 110

حمله ي غافل گيرانه ي دشمنان است.

2. روي سخن آيه با پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما مطلب آيه شامل همه ي مسلمانان و پيمان هاي آنها مي شود.

5. مسلمانان مواظب باشند مورد حمله ي غافلگيرانه ي پيمان شكنان قرار نگيرند، ولي در همان حال اصول انساني را در حفظ تعهدات رعايت بنمايند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پاي بندي به تعهدات براي مسلمانان تا وقتي لازم است كه بيم توطئه و خيانت نباشد.

2. خيانت نكنيد كه خدا خائنان را دوست ندارد.

3.

جنگ كردن قبل از اعلام آن، خيانت است. «1»

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و نهم سوره ي انفال به كافران پيمان شكن هشدار مي دهد و مي فرمايد:

59. وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لَايُعْجِزُونَ

و كساني كه كفر ورزيدند، نپندارند كه پيشي جسته اند؛ [چرا] كه آنان (خدا را) ناتوان نمي سازند.

نكته ها و اشاره ها:

كافران خيال مي كنند كه با اعمال خيانت آميز پيروز شده و پيش دستي كرده اند، در حالي كه در حقيقت اين گونه نيست. آنان مقدمات شكست خود را فراهم كرده اند؛ چون از اين به بعد در امان نخواهند بود.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 111

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران، پيمان شكني و خيانت نكنند كه به جايي نمي رسند.

2. خدا تواناست و كسي نمي تواند او را عاجز كند و بر او سبقت بگيرد و پيروز شود.

***

آمادگي نظامي بازدارنده در برابر دشمنان

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي انفال خواستار آمادگي نظامي همه جانبه ي مسلمانان در برابر دشمنان مي شود و مي فرمايد:

60. وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لَاتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِن شَيْ ءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَاتُظْلَمُونَ

و هر چه در توان داريد، از نيرو و از اسب هاي آماده براي (مقابله با) آن (دشمن) ان، آماده سازيد؛ در حالي كه بدان دشمن خدا و دشمنتان و (همچنين) گروه ديگري غير از اين ها را،- كه [شما] آنان را نمي شناسيد [و] خدا آنها را مي شناسد- بترسانيد. و هر چه در راه خدا مصرف مي كنيد، به طور كامل به شما بازگردانده مي شود، در حالي كه به شما ستم نخواهد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «قُوَّة» به معناي قدرت و نيروست، اما اين كلمه ي كوچك و پرمعنا

شامل انواع وسايل جنگي و سلاح هاي مدرن هر عصر و تمام نيروها و امكانات مادي و معنوي مي شود. جالب اين است كه اين واژه يك معناي سيال دارد كه در طي زمان كهنه نمي شود و در هر عصري مصاديق نو مي يابد و شامل سلاح هاي جديد مي شود و اين يكي از رمزهاي جاودانگي دفاع اسلامي است.

2. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از قُوّه، «تير يا شمشير و سپر و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 112

يا هرگونه اسلحه و نيز سياه كردن موهاي سفيد سربازان است «1» (تا سربازان را جوان تر نمايش دهد)».

البته اين احاديث مصداق ها و موارد قوت را بيان مي كنند، وگرنه مفهوم قوت شامل همه ي قدرت هاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي، تبليغاتي و نظامي مي شود كه مي تواند در برابر دشمن حالت بازدارنده داشته باشد.

3. حكايت شده كه در جنگ «حُنَين» به پيامبر صلي الله عليه و آله خبر دادند كه سلاح تازه و مؤثري در «يَمن» اختراع شده است. پيامبر صلي الله عليه و آله فوراً كساني را به آن جا فرستادند تا آن سلاح را براي ارتش اسلام تهيه كنند. «2»

4. اين كه در آيه ي فوق پس از بيان قوت، مسئله ي «اسب هاي ورزيده و آماده» را بيان كرد، از باب ذكر خاص پس از عام است؛ يعني يك دستور عام براي همه ي عصرها و سپس دستوري خاص براي آن عصر بيان نمود؛ چرا كه اسب در ميدان هاي نبرد آن روزگار نقش تانك و زره پوش امروز را داشت.

البته اين احتمال نيز هست كه مقصود از اين واژه محافظت مرزها باشد. «3»

داني كه چه گفت زال با رستم گُرد

دشمن نتوان حقير و

بيچاره شمرد (سعدي)

5. در اين آيه اهداف آمادگي نظامي و جهاد اسلامي را دو چيز بيان كرد:

الف) بازدارندگي و به هراس انداختن دشمنان خدا و مردم؛

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 113

ب) تلاش در راه خدا (و در مسير احياي حق و عدالت).

يعني آمادگي نظامي و جهاد اسلامي براي تصاحب اموال و سرزمين ديگران يا استعمار و استثمار آنان و با انگيزه هاي شخصي و غارتگري نيست.

6. دشمنان حق و عدالت و استقلال و آزادي ملت ها بر اساس منطق و اصول انساني عمل نمي كنند، بلكه در صورتي كه ملت هاي مسلمان ضعيف باشند، هرگونه بتوانند، نظرهاي خود را بر آنان تحميل مي كنند؛ از اين روست كه مسلمانان نياز به يك نيروي نظامي قوي و بازدارنده دارند كه دشمنان را به هراس اندازد. اگر مسلمانان به همين آيه ي قرآن عمل مي كردند، امروز كشورهاي اسلامي اين گونه مورد تهاجم استكبار جهاني قرار نمي گرفت. «1»

7. در اين آيه، واژه ي «دشمن خدا» با «دشمن مردم» همراه شده است تا نشان دهد كه دشمني كافران با مردم مسلمان در حقيقت همان دشمني با خداست و هدف جهاد، حفظ مردم و توحيد است.

8. در اين آيه به دشمنان ناشناخته اي اشاره شده است كه خدا از آنها خبر دارد ولي مردم خبر ندارند. مقصود از دشمنان ناشناخته در اين آيه، يا يهوديان مدينه و يا منافقان و يا دشمنان آينده ي اسلام، يعني ابرقدرت هاي روم و دربار ساسانيان هستند.

البته ممكن است آيه ي فوق شامل همه ي اين موارد و دشمنان ناشناخته ي مسلمانان در طول تاريخ بشود.

9. از واژه ي «شي ء» استفاده مي شود كه كمك به جبهه ها منحصر در كمك هاي مالي نيست، بلكه هر كس مي تواند از

راه مال، جان، فكر، قلم، زبان، آبرو و اطلاعات كمك كند. «2»

10. جمله ي «به شما ستم نمي شود.»، يا اشاره به آن است كه پاداش شما

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 114

را كامل، بلكه بيش تر مي دهند و يا اشاره به آن است كه اگر آمادگي نظامي داشته باشيد، دشمنان نمي توانند به شما ظلم كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در انتظار نمانيد تا دشمن به شما حمله كند و آن گاه آماده ي دفاع شويد، بلكه از پيش آمادگي نظامي در برابر هجوم هاي احتمالي را داشته باشيد.

2. اسلام نيروهاي نظامي بازدارنده مي خواهد؛ يعني قدرتي با شوكت كه بتواند دشمنان را به هراس اندازد و فكر حمله را از سر آنها بيرون كند.

3. فقط روي دشمنان شناخته شده حساب نكنيد، بلكه آمادگي خود را براي دشمنان احتمالي و بالقوه هم حفظ كنيد.

4. در جهاد اسلامي، دفاع از توحيد و مردم مطرح است، نه اغراض شخصي و استعماري.

5. براي آمادگي دفاعي، هم به نيرو و تجهيزات توجه كنيد و هم به پشتيباني هاي مالي.

6. كمك هاي مالي به جبهه ها، (سبب قدرت و امنيت مي شود و) نتيجه اش (از طريق عزّت و بهبود وضع اقتصادي) به خود كمك كنندگان بازمي گردد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و يكم سوره ي انفال دستور صلح طلبي مي دهد و مي فرمايد:

61. وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَي اللّهِ إِنَّهُ هُوَ الْسَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و اگر (دشمنان) به صلح متمايل شوند، پس (تو نيز) بدان گراي؛ و بر خدا توكّل كن! [چرا] كه در حقيقت تنها او شنوا [و] داناست.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 115

نكته ها و اشاره ها:

1. دستور صلح از اختيارات رهبري است؛ از اين رو آيه ي فوق به پيامبر

صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه اگر دشمنان متمايل به صلح شدند «1» (و اگر شرايط عاقلانه و عادلانه اي براي صلح بود)، آن را بپذيرد.

2. از آن جا كه در هنگام صلح افراد گرفتار ترديد مي شوند، با دستور به توكّل بر خدا، اين ترديدها را برطرف مي سازد؛ چون او تكيه گاه مؤمنان است و گفت و گوهاي آنان را مي شنود و از نيّات آنها باخبر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام صلح طلب است، نه جنگ طلب.

2. صلح با دشمنان را ترجيح دهيد و بر خدا تكيه كنيد كه شما را تحت نظر دارد (و حمايت مي كند).

***

نشانه هاي خدا

قرآن كريم در آيه ي شصت و دوم سوره ي انفال با هشدار در مورد حيله هاي دشمنان در مورد صلح، و يادآوري امدادهاي الهي مي فرمايد:

62. وَإِن يُرِيدُوا أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ

و اگر بخواهند به تو نيرنگ زنند، پس براستي خدا براي تو كافي است؛ او كسي است كه تو را، با ياري خود و با مؤمنان، تأييد كرد؛

نكته ها و اشاره ها:

1. اگر دشمنان در مورد پيشنهاد صلح حسن نيت دارند و نيرنگشان

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 116

يقيني نيست، مي توان با هوشياري و توكل آن را پذيرفت، ولي اگر رهبر مسلمانان يقين به نيرنگ دشمنان دارد، حساب ديگري دارد.

2. خدا بارها خطرهاي بزرگ و نقشه هاي دشمنان عليه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را خنثي كرد و او را در برابر همه ي اين مشكلات حفظ كرد؛ پس باز هم مي تواند حيله هاي آنان را خنثي سازد و به او ياري رساند.

3. در برخي از احاديث آمده است كه مقصود از «تأييد پيامبر صلي الله

عليه و آله به وسيله ي مؤمنان»، همان پشتيباني و تأييد ايشان توسط امام علي عليه السلام است. «1»

البته اين گونه احاديث مصداق كامل مؤمنان را بيان مي كند كه فداكاري ها و تلاش هاي امام علي عليه السلام است، ولي مطلب آيه منحصر در ايشان نيست و ياران ديگر پيامبر صلي الله عليه و آله، مثل حمزه نيز ايشان را ياري كردند. آري؛ يكي از نعمت ها و امدادهاي الهي براي رهبران الهي، دوستان و ياران مؤمن است كه گرد آنها جمع مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اي رهبران الهي! به وظيفه ي خود عمل كنيد و از فريب دشمن نهراسيد كه خدا و مؤمنان پشتيبان شما هستند.

2. امدادهاي الهي، در كنار حمايت هاي مردمي است (و مردم پشتيبان رهبر اسلام اند). «2»

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و سوم سوره ي انفال به هم دلي مسلمانان به عنوان يك هديه ي الهي اشاره كرده، مي فرمايد:

63. وَأَ لَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مَاأَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلكِنَّ اللّهَ أَ لَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 117

و ميان دل هاي آنان الفت برقرار كرد، اگر (بر فرض) همه آنچه را كه در زمين است مصرف مي كردي، ميان دل هايشان الفت برقرار نمي كردي؛ و ليكن خدا ميان آنان الفت ايجاد كرد؛ [چرا] كه او شكست ناپذيري فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در ميان مسلمانان صدر اسلام انواع اختلافات نژادي، قومي، قبيله اي، طبقاتي و مذهبي وجود داشت و سبب خون ريزي ها و كشمكش هاي فراوان مي شد كه نمونه ي آن را در درگيري و انتقام گيري هاي زنجيره وار دو قبيله ي اوس و خزرج مي بينيم. اين كينه ها آن چنان ريشه دار بود كه به صورت عادي ممكن نبود از بين برود، اما

در پرتو اسلام و نور قرآن، در شخصيت آنان انقلابي ايجاد شد و افكار و اخلاق و آرمان هايشان دگرگون شد و در بين آنان محبت ايجاد شد و همگي در يك صف در كنار پيامبر صلي الله عليه و آله قرار گرفتند و پيروز شدند.

اگر مسلمانان عصر ما نيز با يك ديگر هم دلي داشته باشند، مي توانند بر مشكلات پيروز شوند.

2. در آيه ي فوق به صفت «عزّت» و «حكمت» الهي اشاره شد كه با محتواي آيه تناسب دارد. عزّت او ايجاب مي كند كه شكست ناپذير باشد و بتواند دل هاي پركينه را به هم نزديك كند و حكمت او ايجاب مي كند كه كارهايش از روي حساب باشد و دل هاي پراكنده را متحد و متمايل به پيامبر سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. هم دلي و الفت دل به دست خداست و بدون خواست خدا مصرف ثروت ها در اين زمينه چندان كارساز نيست.

2. ارزش هم دلي و الفت مردم را بدانيد (و با تفرقه افكني اين نعمت را از دست ندهيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 118

قرآن كريم در آيه ي شصت و چهارم سوره ي انفال با اشاره به حمايتگران رهبران الهي مي فرمايد:

64. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

اي پيامبر! خدا، و كساني از مؤمنان كه از تو پيروي مي كنند، براي تو كافي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مفسران حكايت كرده اند كه طايفه اي از يهوديان «بَني قُريظه» و «بَني نَظير» به پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند: ما حاضريم تسليم تو شويم و از تو پيروي كنيم. آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و به پيامبر صلي الله عليه و آله هشدار داد كه به آنان اعتماد

و تكيه نكند و فقط خدا و مؤمنان را تكيه گاه خود قرار دهد. «1»

2. برخي از دانشمندان اهل سنت نيز حكايت كرده اند كه آيه ي فوق در مورد علي بن ابي طالب فرود آمده است؛ يعني مقصود «از مؤمنين» اوست. «2»

البته اين گونه شأن نزول ها و احاديث، معناي آيه را منحصر و محدود نمي كند، بلكه مقصود بيان مصاديق كامل آيه است؛ يعني امام علي عليه السلام نمونه ي كامل يك انسان مؤمن است كه حامي پيامبر صلي الله عليه و آله است، هر چند مؤمنان ديگر نيز مي توانند ياور پيامبر صلي الله عليه و آله باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا و مؤمنان حامي رهبران الهي هستند.

2. رهبران اسلام به حمايت غيرمؤمنان چشم دل ندوزند.

3. مؤمنان دست از پيروي و حمايت رهبر اسلام برندارند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 119

قرآن كريم در آيه ي شصت و پنجم سوره ي انفال به تشويق مؤمنان براي جهاد و به هم زدن توازن قوا در جنگ فرمان مي دهد و مي فرمايد:

65. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَي الْقِتَالِ إِن يَكُن مِنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِاْئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِنكُمْ مِاْئَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَايَفْقَهُونَ

اي پيامبر! مؤمنان را به جنگ (و جهاد) برانگيز. اگر از شما بيست [نفر] شكيبا باشند، بر دويست [نفر] پيروز مي شوند؛ و اگر صد [نفر] از شما باشند، بر هزار [نفر] از كساني كه كفر ورزيدند، پيروز مي گردند؛ به سبب اين كه، آنان گروهي هستند كه به طور عميق نمي فهمند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه يكي از دستورات نظامي اسلام را در مورد مقدمات رزم يادآوري كرده و آن اين كه لازم است قبل از

شروع جنگ رزمندگان را از نظر روحي تقويت و تشويق كرد.

2. تشويق مجاهدان در جبهه ها به وسيله ي آيات قرآن، وعده هاي الهي، تقويت روح ايمان، بيان مقامات شهداي راه حق و بيان آثار پيروزي بر دشمن و ياد خدا، از بهترين راه هاي تحريك روح سلحشوري و پاي مردي در سربازان است.

3. در آيه ي فوق اين قانون نظامي اسلام بيان شده كه مسلمانان منتظر توازن قوا نباشند، بلكه اگر تعداد رزمندگان اسلام يك دهم نيروهاي دشمن هم بود، باز وظيفه ي جهاد بر عهده ي آنهاست. «1» البته اين قانون در آيه ي بعد با شرايط خاصي به دو برابر تخفيف داده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 120

4. اين آيه عدم درك و آگاهي عميق كافران را سبب پيروزي تعداد اندك مسلمانان بر آنان بيان كرده است.

آري؛ مؤمنان راه و هدف خود و آثار مثبت آن را مي شناسند و حقيقت شهادت را سعادت مي دانند و به هدف مقدس خويش ايمان دارند، اين شناخت و ايمان به آنان صبر و پاي مردي مي بخشد.

اما كافران بت پرست، چون نمي دانند براي چه مي جنگند و سرانجام آنان مبهم است و تنها از روي عادت و تقليد يا تعصّب خشك به جنگ آمده اند، سست و ضعيف هستند و در نهايت شكست مي خورند.

5. بيان تعداد بيست و صد نفر، در آيه ي فوق از باب مثال است، وگرنه اصل همان كيفيت رزمندگان از نظر ايمان و پايداري است كه در آيه به آن اشاره شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از وظايف رهبر و فرمانده ي نظامي، تشويق مردم به جهاد است.

2. تبليغات مثبت در جنگ ها، يك ضرورت نظامي است.

3. عامل تعيين كننده ي پيروزي در جنگ، ايمان و استقامت

است، نه تعداد نفرات.

4. براي پيروزي سپاه، به تقويت روحي و علمي آنها بپردازيد.

5. سربازان اسلام، بر خلاف دشمنان، داراي سه ويژگي ايمان، صبر و آگاهي هستند.

6. عدم آگاهي سربازان، عامل شكست آنها در جنگ است (پس شناخت، عامل پيروزي آنان است).

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 121

قرآن كريم در آيه ي شصت و ششم سوره ي انفال در مورد وظايف نظامي، به مسلمانان تخفيف مي دهد و مي فرمايد:

66. الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً فَإِن يَكُن مِنكُم مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَينِ وَإِن يَكُن مِنكُمْ أَ لْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ

هم اكنون خدا به شما تخفيف داد، و معلوم داشت كه در شما ضعفي هست؛ پس اگر از شما صد [نفر] شكيبا باشند، بر دويست [نفر] پيروز مي شوند؛ و اگر از شما هزار [نفر شكيبا] باشند، با رخصت الهي، بر دو هزار [نفر] پيروز خواهند شد؛ و خدا با شكيبايان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي قبل وظيفه ي مسلمانان را معين كرد كه هر كس بايد در مقابل ده برابر از دشمنان مقاومت كند و در اين آيه وظيفه ي آنان را پايداري در مقابل دو برابر دشمن معين كرد.

آيه ي اول در مورد مسلماناني است كه افرادي ورزيده و با ايمان قوي هستند، كه هر يك لازم است در مقابل ده نفر بجنگد، اما آيه ي دوم اشاره به هنگامي دارد كه مسلمانان گرفتار سستي شده اند و افراد ناآزموده در ميان آنان وجود دارند، كه در اين جا لازم است هر يك از افراد سپاه اسلام در مقابل دو نفر مقاومت كند و صحنه را ترك نكند. «1»

2. اين آيه بار ديگر تأكيد

مي كند كه منتظر توازن قوا با دشمنان نباشيد و اگر عدّه ي آنان دو برابر شما هم بود، در برابرشان بجنگيد؛ چرا كه ايمان و صبر، تعادل قوا را به نفع مسلمانان به هم مي زند و امدادهاي الهي را به كمك

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 122

آنها مي فرستد.

3. در تاريخ اسلام غالباً تعادل قوا به نفع دشمن بود و سپاهيان اسلام با تعداد كم تري در برابر دشمن قرار مي گرفتند، همان طور كه در جنگ بدر با حدود سيصد نفر بر هزار نفر پيروز شدند. مسلمانان عصر ما نيز كه در برابر دشمنان كوچكي هم چون اسرائيل قرار گرفته اند، اگر خود را مجهّز به ايمان، استقامت و آگاهي كنند، امدادهاي الهي نيز به ياري آنان مي آيد و بر دشمنان پيروز مي گردند.

4. تعبير «بِاذنِ اللّه» (: با رخصت و اجازه ي قبلي خدا) اشاره دارد كه امدادهاي الهي و كمك هاي غيبي و معنوي و لطف و رحمت پروردگار شامل حال چنين مجاهدان با ايمان و پر استقامتي مي شود، ولي بايد مواظب باشند كه مغرور نشوند و بدانند كه هر چه هست از خداست.

5. از اين آيه مي توان معيار مقاومت و فرار در جنگ را به دست آورد؛ يعني اگر مسلماني در جنگ از برابر دو نفر بگريزد، از جنگ فرار كرده و مسئول است، اما اگر از برابر سه نفر يا بيش تر بگريزد، «فرار كننده» و خطاكار به شمار نمي آيد. همين مطلب در برخي احاديث از امام علي عليه السلام نيز حكايت شده است. «1»

6. خدا به گذشته و حال و آينده علم دارد، ولي آيه ي فوق مي فرمايد:

«خدا دانست كه در شما ضعف است.»؛ پس منظور

از علم در اين آيه «معلوم شدن مطلب و تحقق يافتن آن» است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در آيين نامه هاي نظامي، براي شرايط مختلف، وظايف متفاوتي در نظر بگيريد و به فكر شرايط ضعف نيز باشيد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 123

2. در برابر دشمنانِ دو برابر خودتان، استقامت كنيد كه پيروز مي شويد؛ چون «خدا با صابران است».

3. مسلمانان حق ندارند از برابر دشمنانِ دو برابر خود بگريزند.

4. عامل ضعف مسلمانان، در درون آنهاست. «1»

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هفتم سوره ي انفال دستوراتي درباره ي اسيران جنگي بيان مي كند و مي فرمايد:

67. مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَي حَتَّي يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

براي هيچ پيامبري سزاوار نيست كه براي او اسيراني باشد، تا اين كه در [سر] زمين (نبرد) كاملًا مسلّط شود. (شما كالاي زودياب و) ناپايدارِ دنيا را مي خواهيد؛ و [لي خدا (هدف نهايي و امور پايدار) آخرت را مي خواهد؛ و خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مسلمانان در جنگ بدر سعي داشتند كه تا ممكن است دشمنان را اسير كنند، تا در برابر آزادي آنان «فِديه» يا تاوان بگيرند كه مبلغ قابل توجهي مي شد. اين كار گاهي خوب بود، اما قبل از اطمينان كامل از شكست دشمن، كار خطرناكي بود؛ زيرا مشغول شدن به گرفتن اسير و بستن و انتقال او به پشت جبهه، رزمندگان را از هدف اصلي بازمي داشت و به دشمن فرصت حملات مجدد مي داد.

2. خطاب آيه به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است، اما در حقيقت تكليف همه ي مسلمانان را در جنگ ها روشن كرده، قوانين

نظامي را در مورد اسيران بيان

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 124

مي كند؛ يعني مسلمانان حق دارند پس از آن كه ضربه هاي كاري بر دشمن وارد كردند و از شكست دشمن اطمينان يافتند و بر منطقه ي نظامي سيطره پيدا كردند «1» دست از كشتن دشمن بردارند و آنان را اسير كنند و اين يك عمل انساني است كه قرآن آن را تأييد مي كند.

3. توجه رزمندگان به امور ناپايدار دنيوي، «2» آنها را از اهداف نهايي، يعني پيروزي بر دشمن و سعادت و پاداش اخروي، غافل مي سازد و به كار جنگ لطمه وارد مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به خاطر منافع زودگذر، منافع مستمر آينده را به خطر نيفكنيد.

2. متوجه خطر دنياگرايي رزمندگان در شرايط جنگي باشيد.

3. قرآن يك كتاب جامع نگر است كه حتي در مسائل نظامي به مسلمانان رهنمودهاي كلي ارائه مي كند.

4. آموزه ي نظامي آيه آن است كه گرفتن اسير پس از تثبيت موقعيت نظامي مانعي ندارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 125

قرآن كريم در آيه ي شصت و هشتم سوره ي انفال مسلمانان را در مورد اسيران جنگ بدر ملامت مي كند و به آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

68. لَوْلَا كِتَابٌ مِنَ اللّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيَما أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

اگر قبلًا از جانب خدا مقرر نشده بود، (كه بدون ابلاغ كيفر ندهد،) به خاطر آنچه (از اسيران) گرفتيد، حتماً عذاب بزرگي به شما مي رسيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد تفسير اين آيه مفسران قرآن احتمالات متعددي را مطرح كرده اند؛ برخي آن را مربوط به فِديه و تاوان گرفتن در برابر اسيران جنگي دانسته «1» و برخي مربوط به گرفتن اسير قبل از پيروزي مسلمانان در جنگ

بدر دانسته اند، كه هنوز حكم آن از طرف پيامبر صلي الله عليه و آله بيان نشده بود.

ظاهر اين آيه و سياق آن با تفسير دوم سازگارتر است.

2. سنت پروردگار آن است كه نخست قانون را بيان مي كند، سپس متخلفان را مجازات مي كند و اگر اين سنت نبود، خداوند در مورد گرفتن اسير و به خطر انداختن موقعيت سپاه اسلام كيفر بزرگي به مسلمانان مي داد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 126

آموزه ها و پيام ها:

1. اعمالتان گاهي شما را مستحق عذاب مي كند، اما خدا طبق سنت (و لطف) خويش از آنان درمي گذرد.

2. بدون اجازه و هماهنگي، در جنگ ها اسير نگيريد كه ممكن است پيامدهاي منفي داشته باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و نهم سوره ي انفال با اشاره به حلال بودن غنايم جنگي، مردم را به پارسايي فرا مي خواند و مي فرمايد:

69. فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلَالًا طَيِّباً وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و از آنچه به غنيمت گرفته ايد، در حالي كه حلال [و] پاكيزه است، بخوريد؛ و از [عذاب خدا [خودتان را] حفظ كنيد؛ [چرا] كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

شأن نزول:

حكايت شده كه بعد از پايان جنگ بدر و گرفتن اسيران جنگي، گروهي از مسلمانان به پيامبر صلي الله عليه و آله مراجعه كردند و گفتند اسيران را به ما ببخش تا در برابر آزادي آنها تاوان بگيريم (و پيامبر صلي الله عليه و آله منتظر بود تا اين كه) آيه ي فوق فرود آمد و اجازه ي گرفتن فديه و تاوان در برابر اسيران را داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در عصر ظهور اسلام، با اسيران جنگي به سه صورت عمل مي شد؛ يا آنان را

مي كشتند، يا به بردگي مي گرفتند و يا در مقابل فديه و تاوان آزادشان مي كردند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 127

اين آيه تاوان اسيران را حلال اعلام كرده است. «1»

2. در پايان جنگ بدر هفتاد نفر اسير شده بودند، كه براي آزادي آنان فديه يا تاوان مشخص شد؛ يعني خانواده هاي ثروتمند چهار هزار درهم و خانواده هاي كم ثروت يك هزار درهم بپردازند و اسير خود را آزاد كنند.

3. تاوان اسيران جنگي در حقيقت عوض خسارت هاي مالي و انساني سپاه اسلام بود و نيز مي توانست حقّ مسلمانان مهاجر در برابر اموالي باشد كه مشركان در مكه از آنان مصادره كرده بودند.

4. تاوان و فديه ي اسيران جنبه ي الزامي ندارد و حكومت اسلامي مي تواند در صورتي كه صلاح بداند، اسيران را مبادله يا آزاد سازد؛ همان طور كه در آيه ي چهارم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله نيز اشاره شده است.

5. سفارش به پارسايي و حفظ خود از مخالفت و عذاب الهي بدين معناست كه حلال بودن غنايم جنگي يا اسير گرفتن، نبايد هدف اصلي رزمندگان باشد و انگيزه ي الهي آنان را در جهاد تحت شعاع قرار دهد.

6. در تاريخ آمده است كه «ابوالعاص»، داماد پيامبر صلي الله عليه و آله، در ميان اسيران جنگي بود و همسرش زينب گردن بند خديجه را به عنوان تاوان نزد پيامبر صلي الله عليه و آله فرستاد و حضرت با ديدن آن به ياد فداكاري خديجه افتاد و اندوهگين شد و براي او طلب رحمت كرد؛ سپس از مسلمانان اجازه گرفت و آن گردن بند را نپذيرفت و ابوالعاص را به شرطي آزاد كرد كه دختر پيامبر صلي الله عليه و آله

را به مدينه بفرستد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 128

آموزه ها و پيام ها:

1. غنايم جنگي و تاوان اسيران (با شرايطي خاص) بر مسلمانان حلال است.

2. غذاي خود را از چيزهاي حلال و پاكيزه انتخاب كنيد و با رعايت تقوا مصرف كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتادم سوره ي انفال با دل داري دادن به اسيران جنگي و تشويق آنها به اصلاح خود مي فرمايد:

70. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِمَن فِي أَيْدِيكُم مِنَ الْأَسْرَي إِن يَعْلَمِ اللّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرَاً يُؤْتِكُمْ خَيْراً مِمَّا أُخِذَ مِنكُمْ وَيَغْفِر لَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

اي پيامبر! به كساني از اسيران كه در دستان شما هستند، بگو: «اگر خدا، خيري در دل هاي شما بداند، بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما مي دهد؛ و شما را مي آمرزد.» و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به روشني اسيران را به طرف اصلاح و ايمان دعوت و تشويق مي كند و به آنان وعده ي پاداش هاي مادي و معنوي مي دهد. «1» آري؛ اسلام براي اصلاح، تربيت و هدايت اسيران جنگي اهميت ويژه اي قايل شده است و جهاد اسلامي براي آزادي و اصلاح انسان ها و گسترش حق و عدالت صورت مي گيرد.

2. حكايت شده كه بعد از جنگ بدر گروهي از انصار خواستند عباس عموي پيامبر صلي الله عليه و آله را بدون فديه آزاد كنند، اما پيامبر صلي الله عليه و آله نپذيرفت و عباس گفت: اگر فديه دهم بي پول مي شوم؛ و حضرت فرمود: پولي نزد ام الفَضل

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 129

گذارده اي. از آن فديه بده. عباس از اين خبر غيبي تعجب كرد و مسلمان شد و همه ي

اسيران بدر به مكه بازگشتند، مگر عباس و عقيل و نوفل كه ايمان آوردند و در مدينه ماندند. بعد از مدتي اموالي به دست پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و ايشان مقداري از آن را به عباس دادند و سپس آيه ي فوق را تلاوت نمودند «1» و به اين مطلب اشاره كردند كه اين اموال جبران تاواني است كه در اسارت از شما گرفتيم.

از اين گونه احاديث استفاده مي شود كه پيامبر صلي الله عليه و آله در صدد بود كه بعد از مسلمان شدن اسيران، اموالي را كه اسيران به عنوان تاوان داده بودند به آنان بازگرداند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با اسيران جنگي چنان رفتار كنيد كه زمينه ساز هدايت و ارشاد آنان شود. «2»

2. قوانين نظامي (از جمله تاوان) را در مورد اسيران اجرا كنيد كه خدا زيان هاي مالي اسيران نيكوسيرت را جبران مي كند.

3. شما نيّت نيك (و ايمان) داشته باشيد تا خدا شما را بيامرزد و خسارات مالي شما را جبران نمايد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و يكم سوره ي انفال با هشدار به مسلمانان در مورد خيانت كاران، مي فرمايد:

71. وَإِن يُرِيدُوا خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُوا اللّهَ مِن قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 130

و [لي اگر بخواهند به تو خيانت كنند، پس پيش از (اين نيز) به خدا خيانت كردند؛ و (خدا شما را) بر آنان مسلّط كرد؛ و خدا داناي فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به مسلمانان هشدار مي دهد كه ممكن است برخي از اسيران از برنامه هاي انساني و برخورد نرم اسلامي با آنان سوء استفاده كنند و بخواهند در ظاهر مسلمان شوند و

در صدد خيانت و انتقام جويي برآيند، كه بايد مسلمانان هوشيار باشند و جلوي خيانت كاران را بگيرند.

2. مقصود از خيانت قبلي دشمنان به خدا آن است كه آنان نداي فطرت خويش و حكم عقل را پشت سر انداختند و براي خدا شريك قايل شدند و بر خلاف تعاليم قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله به بت پرستي روي آوردند. «1»

3. در اين آيه دو صفت «علم» و «حكمت الهي» آورده شده است؛ يعني خدا از نيّت ها و كارها آگاه است و دستورات او در مورد اسيران بر اساس حكمت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خيانت كاري دشمنان اسلام سابقه اي تاريخي دارد، ولي در نهايت پيروزي از آن مسلمانان است.

2. خيانت به رهبر اسلام از خيانت به خدا جدا نيست.

3. مخالفان اسلام خيانت نكنند كه ره به جايي نمي برند.

***

چهار گروه و قوانين آنها

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دوم سوره ي انفال با اشاره به سه گروه مهاجران، انصار و مؤمنان غيرمهاجر و لزوم امدادرساني به آنان مي فرمايد:

72. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 131

يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِن وَلَايَتِهِم مِن شَيْ ءٍ حَتَّي يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْر إِلَّا عَلَي قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِيثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

در حقيقت كساني كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموالشان و جان هايشان در راه خدا جهاد كردند، و كساني كه پناه دادند و ياري نمودند، آنان، برخي شان ياران برخي [ديگر] اند؛ و كساني كه ايمان آوردند و مهاجرت نكرده اند، هيچ گونه ولايت (و ياري) آنان بر عهده شما نيست؛ تا اين

كه هجرت كنند؛ و اگر در مورد دينِ (خود) از شما ياري طلبند، پس بر شما ياري (آنان واجب) است؛ مگر بر ضد گروهي كه ميان شما و ميان آنان، پيمان محكمي است؛ و خدا به آنچه انجام مي دهيد، بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه نوعي از پيوندهاي اجتماعي جامعه ي اسلامي را مشخص مي كند و روابط سه گروه از مسلمانان را بيان مي كند كه عبارت اند از:

مهاجران نخستين، انصار و مؤمناني كه هنوز مهاجرت نكرده اند.

2. براي گروه مهاجران چهار ويژگي «ايمان، هجرت، جهاد اقتصادي و جهاد جاني»، اما براي انصار دو ويژگي «پناه دادن به مؤمنان مهاجر و ياري گري» بر شمرده شده است.

3. مهاجران و انصار دو ركن اساسي جامعه ي اسلامي مدينه بودند، كه بر اساس آيه ي فوق در برابر يك ديگر متعهد و مسئول شناخته شدند. آنان به يك ديگر ياري مي رساندند و از هم ديگر بي نياز نبودند.

4. اگر كسي مسلمان شود و بدون عذر در سرزمين كفر بماند، مسلمانان نسبت به او مسئوليتي ندارند، ولي اگر دين او در خطر بيفتد و از مسلمانان ياري بطلبد، مسلمانان موظف اند كه به او كمك كنند. اين استثنا نشان

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 132

مي دهد كه اسلام براي حفظ دين و عقيده ي مردم بيش از هر چيز اهميت قايل است.

5. قرآن كريم در اين آيه موردي را كه مسلمانان با بيگانگان پيمان بسته اند استثنا مي كند و مي گويد: «در اين صورت مسلمانان حق حمايت از دين مسلمانان غيرمهاجر را هم ندارند». اين مطلب نشان مي دهد كه اسلام به عهد و پيمان بسيار اهميت مي دهد و عهدشكني را به شدت ردّ مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مهاجران و انصار حمايتگر و مدافع

يك ديگرند؛ چون پيوند نوين اجتماعي دارند.

2. احترام به پيمان هاي بين المللي اسلام با كفّار، مهم تر از حمايت از مسلمانان است.

3. مؤمناني كه در سرزمين كفر زندگي مي كنند به سوي جامعه ي اسلامي هجرت كنند تا از ولايت و حمايت آن برخوردار شوند.

4. از عقيده و دين مسلماناني كه در سرزمين كفار زندگي مي كنند حمايت كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و سوم سوره ي انفال با اشاره به هم بستگي كافران و هشدار در مورد پيامدهاي ترك دستورات الهي مي فرمايد:

73. وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ

و كساني كه كفر ورزيدند، برخي آنان ياوران برخي [ديگر] اند؛ اگر اين (دستورات) را انجام ندهيد، آشوبگري و تباهي بزرگي در زمين روي مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 133

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق اين هشدار را به مسلمانان مي دهد كه كافران حمايت گر يك ديگرند و اگر شما ولايت مؤمنان را رعايت نكنيد و از دستورات الهي پيروي نكنيد، كافران بر شما طمع مي كنند و گرفتار فتنه و تباهي مي شويد.

2. مقصود از «فتنه» در اين جا هر گونه اختلاف و پراكندگي و تزلزل در مباني عقيدتي مسلمانان بر اثر وسوسه هاي دشمنان است؛ و مقصود از «فساد»، هر گونه نابساماني و خرابي نظام هاي اجتماعي است كه سبب ريخته شدن خون بي گناهان و ناامني مي شود. «1»

3. هر گاه مسلمانان پيوندهاي اجتماعي خود را رعايت نكنند و به يك ديگر امداد نرسانند، گرفتار دسيسه هاي دشمن مي شوند و نقشه هاي آنان در برانداختن آيين حق و عدالت كارگر مي شود، كه اين بالاترين فتنه و فساد است.

4. برخي مفسران از اين آيه استفاده كرده اند كه اگر قراردادهاي بين المللي با كافران

را به خاطر حمايت از مسلمانان غيرمهاجر، رعايت نكنيد، همه ي كافران عليه شما بسيج خواهند شد و فتنه اي بزرگ پيش خواهد آمد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. رعايت نكردن دستورات الهي سبب فتنه و تباهي بزرگي مي شود.

2. كافران را مردمي پراكنده ندانيد، آنان هم بستگي دارند (و در مواقع لزوم عليه شما متحد مي شوند).

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 134

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و چهارم سوره ي انفال مؤمنان حقيقي و پاداش آنان را معرفي مي كند و مي فرمايد:

74. وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَنَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُم مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ

و كساني كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند، و كساني كه پناه دادند و ياري نمودند، تنها آنان مؤمنان حقيقي اند؛ براي آنان، آمرزش و روزيِ ارجمندي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بار ديگر به مهاجران و انصار و ويژگي هاي برجسته ي آنان و پاداش هاي ارزشمندشان اشاره شده است. اين مطلب ارزش اين افراد و صفات آنها را از نظر اسلام نشان مي دهد.

2. هجرت و جهاد دو عامل اصيل پيروزي اسلام بر كفر بود و اگر هجرت نبود، اسلام در محيط مكه محبوس مي شد. آري؛ هجرت اسلام را از شكل منطقه اي بيرون آورد و به صورت بين المللي درآورد و جهاد به مسلمانان رشد داد و به آنان آموخت كه در برابر دشمنانِ بي منطق بر قدرت حق تكيه كنند.

3. در اسلام چند هجرت واقع شده است:

اول، هجرت مسلمانان از مكه به حبشه كه بذر اسلام را در آفريقا پاشيد.

دوم، هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان از مكه به مدينه كه به آنان

«مهاجرين بدر» يا «المهاجرون الاولُون» گويند.

سوم، هجرت گروهي از مسلمانان پس از صلح حُديَبيه، از مكه به مدينه كه «هجرت ثانيه» خوانده مي شود. «1»

4. هجرت هنوز هم يك قانون زنده در اسلام است و هر گاه شرايط زندگي

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 135

مسلمانان، مانند مسلمانان صدر اسلام در مكه، سخت شود، قانون هجرت درباره ي آنها برقرار خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان حقيقي را از ايمان، هجرت، جهاد، پناه دادن و ياري كردن مهاجران بشناسيد.

2. در شرايط خاص به وظايف اسلامي خود درباره ي هجرت و جهاد و پناه دادن و ياري گري مهاجران عمل كنيد تا به آمرزش الهي و رزق شايسته برسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و پنجم سوره ي انفال با اشاره به مهاجرين جديد، به رده بندي خويشاوندان اشاره كرده، مي فرمايد:

75. وَالَّذِينَ آمَنُوا مِن بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنكُمْ وأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ

و كساني كه بعد از [آن ايمان آورده و هجرت كرده و همراه شما جهاد نموده اند، پس آنان از شما هستند؛ و خويشاوندان، برخي آنان، نسبت به برخي [ديگر] در كتاب خدا، سزاوارترند. براستي كه خدا به هر چيزي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. جامعه ي اسلامي، يك جامعه ي مداربسته و انحصاري نيست، بلكه درهاي آن به سوي همه ي مؤمنان و مهاجران و مجاهدان آينده نيز گشوده است و همگي جزء جامعه ي اسلامي به شمار مي آيند.

2. قانون ارث در زمان جاهليت عرب از سه راه «فرزند پسر بودن»، «پسرخواندگي» و «پيمان» بود.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 136

در آغاز اسلام نيز به همين روش عمل مي شد تا اين كه قانون

«برادري اسلامي» جاي آن را گرفت و تنها مهاجران و انصار، كه با يك ديگر پيمان برادري بسته بودند، از يك ديگر ارث مي بردند و بعد از مدتي ارث اسلامي به خويشاوندان نسبي و سببي تعميم يافت و قانون نهايي ارث فرود آمد. «1»

3. اين آيه به معنايي گسترده از ولايت و اولويت خويشاوندان نسبت به يك ديگر اشاره مي كند كه شامل مصاديقي هم چون ارث بردن خويشاوندان از هم، اولويت افراد در احكامي مثل غُسل دادن ميّت و حتي جانشيني امام علي عليه السلام به جاي پيامبر صلي الله عليه و آله مي شود؛ از اين رو در برخي احاديث در مورد امامت فرزندان امام حسين عليه السلام نيز به اين آيه استدلال شده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. آغوش جامعه ي اسلامي به روي مؤمنان و مجاهدان و مهاجران جديد باز است.

2. مهاجران و مجاهدان جديد را از خودتان بدانيد (و آنها را بپذيريد).

3. خويشاوندان حقوقي دارند (آنها را بشناسيد و حق آنها را ادا كنيد). «3»

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 137

بخش دوم: سوره ي توبه

اشاره

قوانين اساسي ارتباطات مسلمانان با مشركان افشاگري در مورد حالات رواني و دروني منافقان

اول: سيماي سوره ي توبه

اشاره

سيماي سوره توبه

شمارگان

سوره ي توبه در مدينه فرود آمد و داراي 129 آيه و 4098 كلمه و 10488 حرف است.

نزول

اين سوره صد و سيزدهمين سوره ي نازل شده بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است؛ يعني بعد از سوره ي مائده و در اواخر عمر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده و در ترتيب فعلي قرآن نهمين سوره به شمار رفته است.

مفسران آغاز نزول سوره ي توبه را در سال نهم هجري مي دانند، و مطالعه آيات آن نشان مي دهد كه قسمتي از آن پيش از جنگ تبوك و قسمتي پس از مراجعت از جنگ نازل شده است، و 28 آيه آغاز اين سوره به وسيله علي عليه السلام در مراسم حج به مردم ابلاغ شد. «1»

نام ها

نام هاي اين سوره عبارت اند از: توبه، برائت، فاضِحَه، خافِرَة، العذاب، سَيف، مُخْزِيه، مُنَكِلّة، المُنقرة و المُشَقْشَقَة.

واژه ي «توبه» به معناي «بازگشت» است و سبب نام گذاري اين سوره به اين نام، آيات 117 و 118 آن است كه جريان پذيرفته شدن توبه ياران پيامبر صلي الله عليه و آله و متخلفان از جنگ تبوك را بيان كرده است و به طور كلي، در اين سوره درباره ي توبه سخن فراواني رفته است. واژه ي «برائت» به معناي

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 140

«بي زاري جستن» است و به خشم خدا و پيامبرش نسبت به مشركان اشاره دارد كه در روز حج اكبر به همه مردم اعلان شد و در آيه ي يكم تا سوم اين سوره آمده است.

نام هاي ديگر اين سوره، اغلب بدين جهت است كه

اسرار منافقان در اين سوره افشا شده و رسوايي و ذلت آنان را به دنبال آورده است.

فضايل

درباره ي فضيلت خواندن اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده است:

هر كس سوره ي برائت و انفال را در هر ماه بخواند، روح نفاق در او داخل نمي شود و از پيروان راستين علي عليه السلام خواهد بود. «1»

تذكر: همان گونه كه پيش تر بيان شد، تأثيرها و ثواب هاي هر سوره، براي قرائت و عمل به مفاد آن است و رابطه ي اين سوره با امام علي عليه السلام در اين است كه 28 آيه ي اول اين سوره توسط آن حضرت در مراسم حج به مردم ابلاغ شد.

ويژگي ها

اين سوره تنها سوره قرآن كريم است كه با «بسم اللَّه الرحمن الرحيم»، آغاز نمي شود، و در اين سوره 16 آيه درباره ي توبه است.

اهداف

اهداف اساسي كه در سوره ي توبه پي گيري شده است عبارت اند از:

الف) بيان قوانين اساسي ارتباطات مسلمانان با مشركان كه شالوده ي حكومت اسلامي بر آن نهاده شده است.

ب) افشاگري در مورد حالات رواني و دروني منافقان و پيروان سست عنصري كه در لابه لاي صفوف مؤمنان رخنه كرده بودند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 141

مطالب

الف) عقايد

بيان انحراف اهل كتاب از حقيقت توحيد و فرزند قرار دادن براي خدا (آيات 30- 31).

ب) اخلاق

1. سرزنش افراد تنبل و سست عنصري كه با بهانه هاي مختلف به جهاد نمي روند؛

2. مدح و ستايش مؤمنان راستين و مهاجران نخستين (آيات 20 و 100).

ج) احكام و قوانين

1. بيان الغاي پيمان با مشركان و قطع رابطه با آنان و ممنوعيت حج انجام دادن مشركان (آيات 1- 27)؛

2. دستور به دادن زكات و پرهيز از تراكم ثروت (آيه 10)؛

3. بيان لزوم تحصيل علم (آيه 122)؛

4. بيان ممنوعيت جنگ در ماه هاي حرام (آيه 36)؛

5. بيان حكم گرفتن جزيه (ماليات) از اهل كتاب.

د) داستان ها

1. داستان جنگ تبوك و توبه متخلفان از جنگ (آيات 41 و 118)؛

2. اشاره اي به جنگ حُنين (آيه 25)؛

3. اشاره اي به قوم نوح، عاد، ثمود، ابراهيم، مدين و مؤتفكات (آيه 70).

ه) مسائل فرعي

1. بيان نشانه هاي منافقان و سرنوشت آنان (آيات 45 به بعد)؛

2. هشدار به مسلمانان در مورد توطئه دشمنان در مسجد ضرار (آيه 107)؛

3. دعوت مسلمانان به اتحاد؛

4. ترسيم خطمشي حكومت اسلامي با گروه ها و جناح هاي مخالف؛

5. بيان اهميت جهاد در راه خدا (آيه 41)؛

6. تشويق مردم براي تعمير مساجد (آيه 18).

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 142

دوم: محتواي سوره ي توبه

قرآن كريم در نخستين آيه ي اين سوره از مشركان اعلام بيزاري كرده و مي فرمايد:

1. بَرَاءَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ عَاهَدْتُم مِنَ الْمُشْرِكِينَ

(اين آيات، اعلام) عدم تعهّدي است، از طرف خدا و فرستاده اش نسبت به كساني از مشركان كه [با آنان پيمان بسته ايد!

نكته ها و اشاره ها:

1. بر طبق نقل بسياري از مفسران و محدثان و مورخان اسلام، هنگامي كه آيه ي فوق و

بيست و هفت آيه بعد از آن فرود آمد و پيمان هاي مشركان را لغو كرد، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اين فرمان را براي ابلاغ، به ابوبكر داد تا در مراسم حج بر مردم بخواند؛ سپس آن را به فرمان جبرئيل باز پس گرفت و ابلاغ آن را به علي عليه السلام واگذار كرد تا در روز حج اكبر براي مردم بخواند و فرمود:

ابلاغ اين سوره تنها بايد به واسطه ي كسي باشد كه او از من است و من از او هستم.

اين ماجرا به عنوان فضيلت بزرگي براي امام علي عليه السلام ثبت و در بسياري از كتاب هاي شيعه و اهل سنت از راه هاي مختلفي حكايت شده است. «1»

2. اين آيه به سال هشتم هجري مربوط است كه مكه فتح شده بود؛ اما

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 143

مشركان همچنان براي انجام مراسم عبادي خود كه آميخته با خرافات و انحرافات بود، به مكه مي آمدند و گاهي برهنه به طواف كعبه مي پرداختند.

اين وضع براي مسلمانان تحمّل ناپذير بود، آيه ي فوق و آيات بعد از آن فرود آمد و به اين وضع نامطلوب خاتمه داد.

3. در محيط دعوت اسلام، در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله گروه هاي مختلفي وجود داشتند كه برخي با مسلمانان پيماني نداشتند، و برخي ديگر پيمان موقت در مدت معيّني داشتند، و برخي نيز پيمان هاي دائمي داشتند، ولي درصدد پيمان شكني و يافتن فرصتي براي حمله به مسلمانان بودند. «1» اين آيه پيمان مسلمانان با گروه اخير را لغو و عدم تعهّد نسبت به آنان را اعلام كرد، «2» تا فرصت پيمان شكني، توطئه و شبيخون به مسلمانان را پيدا نكنند.

4.

با اين كه اسلام به وفاي عهد بسيار اهميت مي دهد، از اين آيه استفاده مي شود كه هرگاه نشانه هايي از توطئه و نقض پيمان مشاهده شد، مسلمانان حق دارند، پيمان را يك جانبه لغو كنند، ولي بايد جوانمردانه لغو پيمان را اعلام نمايند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا و رسول نسبت به مشركان (پيمان شكن) تعهّدي ندارند.

2. از مشركان بيزاري بجوييد و برائت خود را اعلام كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 144

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي توبه به مشركان چهار ماه براي تفكر و گردش فرصت داده و مي فرمايد:

2. فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ

پس چهار ماه (مهلت داريد كه آزادانه) در زمين گردش كنيد، و بدانيد كه شما عاجز كننده خدا نيستيد، و (بدانيد) كه خدا رسوا كننده ي كافران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به مشركان بت پرست چهار ماه مهلت داده شد، تا در زمين گردش «1» و سير و سياحت و تفكر كنند و تصميم بگيرند كه پس از انقضاي چهار ماه يا از آيين بت پرستي دست بردارند و يا براي پيكار آماده شوند.

از اين مطلب استفاده مي شود كه اسلام مي خواسته اصول انساني و تربيتي رعايت گردد و مسلمانان بدون مقدمه به دشمن حمله نكنند.

2. اسلام در برابر كافران دو گونه برخورد دارد: گروهي از كافرانِ اهل كتاب مانند يهوديان و مسيحيان را تحمّل مي كند و پيمان آنان را- در صورتي كه توطئه نكنند- محترم مي شمارد و آنان مي توانند در پناه حكومت اسلامي زندگي كنند.

اما با گروهي از كافران، مانند بت پرستان، به شدت برخورد مي كند و با لغو پيمان، به آنان اخطار مي نمايد

كه بين جنگ و تسليم يكي را انتخاب كنند؛ زيرا بت پرستي يك مذهب و دين نيست، بلكه يك روش خرافي و موهوم است كه با منطق و عقل سازگار نمي باشد؛ از اين رو، براي اسلام تحمّل ناپذير بوده و بساط آن را بر مي چيند.

3. اعلام برائت توسط امام علي عليه السلام در روز دهم ذي الحجه يعني عيد

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 145

قربان بود؛ بنابراين، پايان مهلت، روز دهم ماه ربيع الثاني سال بعد بوده «1» و در تفاسير آمده است كه بسياري از بت پرستان از اين مهلت چهار ماهه استفاده كردند و با مطالعه بيش تر در تعاليم اسلام، مسلمان شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به دشمنان اسلام فرصت تفكر وتصميم گيري دهيد (تا شايد هدايت شوند).

2. اسلام اجازه نمي دهد مسلمانان ناجوانمردانه و بدون اعلام قبلي به دشمن حمله كنند.

3. فرار از حكومت الهي و ناتوان كردن خدا ممكن نيست.

4. آيه به مشركان اعلام مي كند دست از كفر برداريد كه فرجام كافران، خواري و رسوايي است.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي توبه بار ديگر بر بيزاري از مشركان تأكيد كرده و مي فرمايد:

3. وَأَذَانٌ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَي النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِي ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

و (اين آيات،) اعلامي است از طرف خدا و فرستاده اش به مردم، در روزِ [: عيد قربان حج بزرگ [به اين كه: خدا و فرستاده اش نسبت به مشركان تعهّدي ندارند! و اگر توبه كنيد، پس آن براي شما بهتر است؛ و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 146

اگر روي برتابيد، پس

بدانيد كه شما عاجز كننده خدا نيستيد؛ و كساني را كه كفر ورزيدند، به عذابي دردناك مژده ده!

نكته ها و اشاره ها:

1. اعلام عمومي برائت و بيزاري از مشركان در ايام حج و در روز عيد قربان به واسطه ي امام علي عليه السلام صورت پذيرفت «1» تا همه مسلمانان و غيرمسلمانان از آن آگاهي يابند و راه بهانه جويان بسته شود و از اين رو است كه فرمود: به همه مردم اعلام مي شود و نفرمود: فقط به مشركان اعلام مي شود.

2. در اعلاميه عمومي كه به واسطه ي امام علي عليه السلام قرائت شد، مواد چهارگانه ذيل اعلام گرديد:

الف) الغاي پيمان مشركان؛

ب) ممنوعيت شركت مشركان در مراسم حج سال آينده؛

ج) ممنوعيت طواف افراد برهنه به دور كعبه؛

د) ممنوعيت ورود مشركان در خانه خدا «2».

3. مقصود از «الحج الاكبر» در اين آيه همان روز عيد قربان سال هشتم هجري است. در احاديث اسلامي آمده است كه در آن سال مسلمانان و مشركان در مراسم حج شركت كرده بودند؛ از اين رو، به آن حج بزرگ گفته شد، و يا به خاطر آن كه مراسم حج، بزرگ تر از مراسم عمره است، به آن «حج اكبر» گفته مي شود «3».

4. قبول آيين توحيد در دنيا و آخرت به سود مردم است، و تمام نابساماني ها در پرتو آن سامان مي يابد؛ يعني پذيرش اسلام براي خدا و پيامبر سودي ندارد، بلكه سود آن به خود افراد باز مي گردد.

5. قرآن كريم در آيه ي فوق از روش «تشويق و تهديد» استفاده كرده است تا مردم را هدايت كند و اين يكي از شيوه هاي تربيتي قرآن كريم است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 147

آموزه ها و پيام ها:

1. بهترين زمان

و مكان و حضور همگاني را براي اعلام عمومي انتخاب كنيد (تا تاثير بيش تري داشته باشد و زمينه ي بهانه جويي ها برداشته شود).

2. اين آيه به رهبران الهي و مبلغان ديني مي آموزد كه براي تربيت و هدايت مردم از شيوه هشدار و تشويق در كنار هم استفاده كنند.

3. خدا و رهبران الهي نسبت به مشركان پيمان شكن، تعهدي ندارند.

4. راه بازگشت و توبه به سوي مخالفان اسلام باز است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي توبه پيمان گروهي از مشركان را محترم شمرده و مي فرمايد:

4. إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئاً وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَي مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ

مگر كساني از مشركان كه [با آنان پيمان بستيد، سپس هيچ چيزي (از تعهدات خود را) نسبت به شما فروگذار نكرده اند، و هيچ كس را بر ضدّ شما پشتيباني ننموده اند؛ پس پيمان آنان را تا پايان مدّتشان، نسبت به آنان محترم شمريد؛ [چرا] كه خدا پارسايان (خود نگه دار) را دوست دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. الغاي يك جانبه ي پيمان هاي مشركان، مخصوص كساني بوده كه نشانه هايي از آمادگي آنان براي پيمان شكني ظاهر شده بود؛ اما كساني كه بر پيمان خود استوار بودند، پيمانشان محترم شمرده شد.

2. از گزارش هاي مورّخان و مفسران استفاده مي شود كه مقصود از كساني كه پيمان مدّت دار داشتند و بر مواد پيمان خود وفادار ماندند،

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 148

طايفه هاي «بَني كَنانه»، «بَني ضَمْرة» «1» و احتمالًا «بني خُزاعة» «2» بوده اند كه پيمان آتش بس با پيامبر داشتند و نُه ماه آن باقي مانده بود و پيامبر تا پايان مدت نسبت به پيمانشان وفادار ماند.

3. از اين

آيه استفاده مي شود كه وفاداري به پيمان با تقوا و پارسايي ارتباطي تنگاتنگ دارد و يكي از نشانه هاي تقواست.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس پيمانش را با شما رعايت كرد، پيمان او را محترم بشماريد.

2. وفاداري به پيمان لازم است، اگرچه طرف مقابل مشرك باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي توبه به لزوم برخورد شديد با مشركان و باز بودن راه توبه اشاره كرده و مي فرمايد:

5. فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الْصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و هنگامي كه ماه هاي حرام سپري شد، پس مشركان را هر كجا آنان را يافتيد به قتل رسانيد؛ و آنان را (به اسارت) بگيريد؛ و آنان را بازداشت كنيد؛ و در هر كمينگاه، بر [سر راه آنان بنشينيد. و اگر توبه كنند، و نماز را به پا دارند، و [مالياتِ زكات را بپردازند، پس رهايشان سازيد؛ [چرا] كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 149

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «ماه هاي حرام» در اين آيه همان چهار ماه مهلتي است كه در ابتداي سوره براي مشركان قرار داده شده بود كه از دهم ذي الحجه سال نهم هجري آغاز شد و دهم ربيع الثاني سال دهم هجري پايان يافت. به اين مطلب در احاديث متعددي نيز اشاره شده است «1».

2. در اين آيه چهار دستور شديد در مورد مشركان پيمان شكن صادر شده است كه عبارت اند از: «بستن راه ها بر آنان، محاصره كردن، «2» اسير ساختن و كشتن آن ها در هر مكان و زمان.» «3»

انتخاب يكي از اين

چهار دستور به صورت اختياري نيست، بلكه بر اساس شرايط زماني و مكاني و به تناسب اشخاص مورد نظر عمل مي شود تا مشركان به طور كامل در فشار قرار گيرند.

3. اسلام به آزادي مذهبي و ترك اجبار پيروان اديان اهميت مي دهد، ولي اين مطلب منحصر به پيروان اديان آسماني هم چون آيين هاي يهود و مسيحيت است؛ بنابراين، برخورد شديد اسلام با مشركان بدين جهت است كه بت پرستي و شرك، از نظر اسلام يك برنامه خرافي و نوعي بيماري بشريت است كه بايد ريشه كن شود.

4. اين آيه در همان حال كه با مشركان به شدت برخورد مي كند، راه بازگشت را مي گشايد و اشاره مي كند كه اگر مشركان توبه كردند و به وظايف

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 150

اسلامي خود عمل نمودند، در امنيت هستند و از نظر حقوق و احكام با ساير مسلمانان تفاوتي ندارند.

5. آيه ي فوق بر دو وظيفه بزرگ اسلامي يعني نماز و زكات تاكيد كرده است؛ زيرا اداي اين دو وظيفه ي بزرگ، نشانه اي از اسلام و توبه افراد مشكوك به شمار مي آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان را (پس از طيّ مراحل دعوت و استدلال و پيمان بستن، اگر باز توطئه كردند) به شدّت سركوب كنيد.

2. در پي دشمن برويد و راه ها را كنترل كنيد و در كمين توطئه گران پيمان شكن باشيد.

3. توبه مشركان پذيرفتني است، به شرط آن كه همراه با عمل باشد (نه فريب كارانه).

4. نماز و زكات نشانه ي توبه است و كسي كه به اين شعائر ديني مي پردازد، از تعرّض مسلمانان در امان است.

5. تنها راه برخورد با مشركان كشتن آن ها نيست، بلكه محاصره و اسارت نيز از راه هاي ديگر است.

***

قرآن

كريم در آيه ي ششم سوره ي توبه، به دشمنان اسلام نيز حق پناهندگي و فرصت شنيدن و تفكر و انتخاب آزادانه داده و مي فرمايد:

6. وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّي يَسْمَعَ كَلَامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَايَعْلَمُونَ

و اگر يكي از مشركان از تو پناهندگي خواست، پس به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود؛ سپس او را به محل امنش برسان؛ اين بدان سبب است كه آنان گروهي هستند كه نمي دانند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 151

نكته ها و اشاره ها:

1. حكايت شده كه پس از الغاي پيمان مشركان، يكي از بت پرستان از حضرت علي عليه السلام پرسيد: اگر كسي از ما بعد از گذشتن اين چهار ماه بخواهد پيامبر را ملاقات كند و مسائلي را با او در ميان گذارد و يا سخن خدا را بشنود، در امنيت خواهد بود؟

حضرت پاسخ داد: آري؛ سپس اين آيه را گواه آورد «1».

2. برخي مورّخان حكايت كرده اند كه پس از فتح مكه، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به مشركان جنايت كار نيز فرصت بازگشت به مكه و مطالعه داد، و به «عُمير بن وَهَب» كه از آن حضرت دو ماه فرصت مطالعه مي خواست، چهار ماه مهلت داد؛ البته معمولًا اين افراد پس از تفكر و آشنايي با تعاليم حيات بخش اسلام، مسلمان مي شدند «2».

3. در آيات پيشين دستور سخت گيري در مورد مشركان داده شد، ولي در اين آيه مطلب تعديل و به نرمي با مشركان برخورد شده است، و اين روشي تربيتي است كه شدّت عمل را با نرمش بياميزند تا نسخه اي شفابخش به دست آيد.

4. هدف اسلام از برخورد با مشركان

گسترش حق، عدالت و توحيد است؛ از اين رو، به مخالفان پناهندگي و فرصت مي دهد تا آزادانه در سرزمين اسلام رفت و آمد كنند و سخنان حق را بشنوند و به مطالعه و تفكر بپردازند، تا شايد هدايت شوند.

5. عامل مهم بي ايماني و شرك، ناآگاهي است؛ همان گونه كه سرچشمه اصلي ايمان، علم و آگاهي است؛ بنابراين، براي ارشاد مردم لازم است امكانات كافي براي مطالعه و انديشه فراهم شود، تا به راه حق رهنمون شوند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 152

آموزه ها و پيام ها:

1. افراد دشمن حق پناهندگي مطالعاتي دارند.

2. ريشه ي شرك، ناآگاهي است (پس سطح آگاهي افراد را بالا ببريد تا توحيدگرا شوند).

3. به دشمنان اسلام فرصت مطالعه، تفكر و انتخاب آزادانه بدهيد و در مدت مطالعه، سلامتي و امنيت آن ها را تضمين نماييد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي توبه، به دليل الغاي پيمان مشركان و موارد استثناي آن اشاره كرده و مي فرمايد:

7. كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ

چگونه براي مشركان پيماني نزد خدا و نزد فرستاده اش خواهد بود؟! مگر كساني كه كنار مسجد الحرام (با آنان) پيمان بسته ايد، و تا هنگامي كه با شما (بر عهد خود) پايدارند، پس (شما نيز بر عهد) آنان پايدار باشيد؛ [چرا] كه خدا پارسايان (خود نگه دار) را دوست دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه مشركان نبايد انتظار داشته باشند خدا و فرستاده اش پيمان آنان را لغو نكنند، در حالي كه آنان بارها در عمل نشان داده بودند كه هرگاه دستشان برسد، ضربه اي بر مسلمانان

وارد مي سازند.

2. مقصود از نزد مسجد الحرام، همان منطقه حرم يعني منطقه اي تا فاصله 48 مايلي اطراف مكه است «1» كه صلح حديبيه و پيمان هاي پيامبر صلي الله عليه و آله با قبايل عرب در اين منطقه بسته شد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 153

3. مقصود اين آيه از گروهي كه اطراف مسجد الحرام با پيامبر صلي الله عليه و آله پيمان بستند و بر پيمان خود وفادار ماندند، طوايفي مانند «بنو ضَمرة» بودند كه ذيل آيه ي چهارم درباره ي آن ها سخن گفته شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. وفاي به عهد با دشمنان اسلام نيز لازم است؛ البته تا هنگامي كه آنان به پيمان خود وفادارند.

2. خدا انسان هاي پارسا را دوست دارد.

3. خدا و فرستاده اش، پيمان مشركان عهدشكن را به رسميت نمي شناسند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي توبه به پيمان شكني و فريب كاري مشركان اشاره كرده و مي فرمايد:

8. كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَايَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلّاً وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَي قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ

چگونه (براي مشركان پيماني باشد) و حال آن كه اگر بر شما غالب شوند، درباره شما هيچ خويشاوندي و هيچ تعهّدي را رعايت نمي كنند؟! شما را با دهان (و سخنان) شان خشنود مي كنند، و حال آن كه دل هايشان امتناع مي ورزد؛ و اكثر آنان نافرمانبردارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان قريش اگرچه با پيامبر صلي الله عليه و آله و گروهي از مسلمانان خويشاوند

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 154

بودند «1»، به اين موضوع اعتنايي نمي كردند؛ همان گونه كه پيمان خود را با پيامبر در عمل رعايت نمي كردند. «2»

2. اين آيه اشاره دارد كه دل هاي مشركان با زبانشان همسان نيست؛ زيرا دل هاي آن ها پر از

كينه و انتقام جويي و سنگدلي و بي اعتنايي به پيمان و رابطه خويشاوندي است، هر چند با زبانشان اظهار دوستي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اكثريت مشركان انسان هايي فاسق، فرمان گريز و دو چهره هستند.

2. عمق كينه دشمن را در هنگام قدرتش بشناسيد، نه در هنگام ضعف.

3. فريب ظاهرسازي و تبليغات دشمن را نخوريد؛ آنان اگر بر شما تسلط يابند، اصول انساني را رعايت نمي كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي توبه، به مخالفت مشركان با راه خدا و بدكاري آنان اشاره كرده و مي فرمايد:

9. اشْتَرَوْا بِآيَاتِ اللّهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَصَدُّوا عَن سَبِيلِهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَاكَانُوا يَعْمَلُونَ

(مشركان) آيات خدا را به بهاي اندكي فروختند؛ و (مردم را) از راهش بازداشتند؛ براستي چه بد است، آنچه را آنان همواره انجام مي دادند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 155

نكته ها و اشاره ها:

1. حكايت شده كه «ابو سفيان» غذايي تهيه كرد و گروهي را به مهماني فراخواند، تا از اين طريق دشمني آنان را در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله بر انگيزد.

برخي مفسران اين آيه را اشاره به جريان ياد شده دانسته اند، ولي مفهوم آيه وسيع است و شامل موارد مشابه نيز مي شود كه افرادي براي حفظ منافع مادي خود از آيات الهي چشم پوشي كنند «1».

2. مشركان، آيات الهي را با بهاي ناچيز مادي معاوضه كردند و از آن جا كه آيات الهي ارزش زيادي دارد، متاع دنيوي در برابر آن بسيار ناچيز است؛ پس در هر صورت اين افراد زيان كار شده اند.

3. بدكرداري مشركان به اين جهت بود كه هم خود را از سعادت و هدايت الهي محروم ساختند و هم مانع سعادت ديگران شدند، و چه عملي

از اين بدتر است كه انسان بار گناه خود و ديگران را بدوش كشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر از دست دادن آيات الهي هر چه به دست آوريد، اندك است.

2. مشركان را از مخالفت آنان با راه خدا و بدكرداري و دين فروشي آن ها بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي توبه، با اشاره به تجاوزكاري و عهدشكني مشركان مي فرمايد:

10. لَايَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلّاً وَلَا ذِمَّةً وَأُولئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ

درباره ي هيچ مؤمني، هيچ خويشاوندي وتعهدي را رعايت نمي كنند؛ وتنها آنان تجاوزكارانند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 156

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در حقيقت تأكيد مطالب آيه ي هشتم همين سوره است، با اين تفاوت كه در آيه ي هشتم سخن از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله بود، ولي اين آيه از هر فرد با ايمان سخن مي گويد.

2. مشركان با همه ي افراد با ايمان دشمني دارند، و اين مطلب مربوط به مسلمانان نيست؛ بنابراين، اينان دشمنان حق، آيين توحيد و همه ي مؤمنان هستند «1».

آموزه ها و پيام ها:

1. پيمان شكني نوعي تجاوزگري است.

2. مشركان، حرمت و پيمان هيچ مومني را محترم نمي شمارند.

3. مشركان را از پيمان شكني و تجاوزگري آنان بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي يازده سوره ي توبه، بار ديگر راه بازگشت را براي مخالفان اسلام مي گشايد و مي فرمايد:

11. فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

و اگر توبه كنند، و نماز را به پا دارند، و [مالياتِ زكات را بپردازند، پس برادران ديني شما هستند؛ و آيات [خود] را براي گروهي كه مي دانند، تشريح مي كنيم.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 157

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي پنجم اين

سوره نيز مضمون آيه ي فوق آمده كه در اين جا مورد تأكيد قرار گرفته است، و اين خود از فنون فصاحت و بلاغت به شمار مي رود كه مطالب پر اهميت با تعبيرهاي گوناگون تكرار شود، و از آن جا كه مسئله بت پرستي و ضربه نهايي بر پيكر آن در محيط اسلام و برچيدن آخرين آثار آن از مسائل بسيار مهم مي باشد، قرآن اين مطلب را با عبارتي جديد و نكاتي تازه تكرار كرده است.

2. در آيه ي پنجم سوره ي توبه آمده بود: اگر مشركان توبه كردند و وظايف خود را انجام دادند، مزاحم آن ها نشويد، و راهشان را باز گذاريد؛ اما اين آيه مي فرمايد: اگر مشركان توبه كردند، برادر ديني شما هستند و اين لطف بالاتري نسبت به آنان است كه عواطف و فكر آنان را براي پذيرش اسلام آماده تر مي سازد.

3. تعبير «برادران ديني» كه در آيه ي فوق به آن اشاره شده، يكي از لطيف ترين تعبيرها در مورد پيوند عاطفي و مساوات افراد جامعه است؛ يعني همان گونه كه ميان برادران تفاوتي نيست و در حقوق با هم مساوي هستند و در مشكلات يار يك ديگر و به هم ديگر محبت مي كنند، مسلمانان نيز اين گونه اند.

4. در عصر حاضر، مسلمانان جهان نياز شديدي به رابطه عاطفي و مساوات ديني در قالب پيوند برادري ديني دارند، تا شكاف هاي قومي، نژادي و طبقاتي آنان را به برادري اسلامي تبديل كند؛ اما صد افسوس كه جامعه مسلمانان در عصر حاضر از اين پيوند به دور افتاده و برادران ديروز، بر اثر غفلت و دسيسه هاي استعمارگران، در برابر هم صف كشيده اند و اين يكي از اسرار عقب ماندگي مسلمانان است.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه

اساس روابط عاطفي در اسلام، مكتب است و برادري ديني در كنار برادري خوني مطرح مي باشد؛ يعني ممكن

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 158

است كسي برادر خوني ما نباشد، ولي برادر ديني ما باشد و نيز ممكن است كسي برادر پدري يا مادري ما باشد، ولي برادر ديني نباشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با توبه كنندگان برخوردي برادرانه داشته باشيد.

2. برادري حقيقي همان برادري عقيدتي و ديني است.

3. نماز خواندن و زكات دادن، از نشانه هاي توبه واقعي و برادري ديني است.

***

پيشوايان كفر را بكشيد

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي توبه، خواستار برخورد شديد با پيمان شكنان مي شود و مي فرمايد:

12. وَإِن نَكَثُوا أَيْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَاأَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ

و اگر سوگندهايشان را پس از پيمانشان شكستند، و در دين شما طعنه زدند، پس با پيشوايان كفر پيكار كنيد؛ [چرا] كه آنان هيچ سوگندي برايشان (معتبر) نيست، تا شايد آنان (به كار خود) پايان دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ظاهراً مقصود از «عهد» و «ايمان» در اين آيه همان پيمان آتش بس مشركان با مسلمانان است، و از آن جا كه مشركان در عمل اين پيمان را نقض كرده و آمادگي نقض كامل آن را در آينده داشتند؛ از اين رو، اين پيمان ديگر ارزشي نداشت.

2. به باور برخي مفسران، مقصود از اين آيه يهوديان يا اقوامي مانند روميان بودند كه در آينده با مسلمانان درگير مي شدند و يا منظور افراد مرتد و يا قريش بودند؛ اما همه اين احتمال ها مردود است؛ «1» زيرا مخاطبان آيات

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 159

فوق مشركان هستند و براساس سياق روشن مي شود كه مقصود

گروهي از بت پرستان اطراف مكه يا ساير نقاط حجاز بوده اند. كه در عمل پيمانشان را نقض كرده بودند، هر چند كه مفهوم آيه به يك گروه و يا يك عصر خاص منحصر نيست و آيه در حقيقت يك دستور العمل هميشگي براي مبارزه مسلمانان با سران كفر است.

3. در برخي احاديث، اين آيه بر آتش افروزان جنگ جمل، يعني ناكثين، تطبيق شده است. و اين گونه احاديث از باب تطبيق بر مصاديق جديد در زمان هاي بعد است كه وضعيتي مشابه مشركان پيمان شكن داشته اند «1».

4. در آيه بيان شده كه با سران كفر مبارزه كنيد و نمي گويد با كافران معمولي و توده ي مردم آن ها مبارزه كنيد؛ زيرا آنان از پيشوايان كفر و سرچشمه هاي فتنه و فساد پيروي مي كنند؛ بنابراين، ريشه را بسوزانيد و همت بلند داريد كه طرف اصلي شما سران كفر هستند.

5. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام نقل شده كه با اشاره به اين آيه فرمودند:

طعنه زنندگان به دين كافرند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. با پيمان شكنان و توهين كنندگان به دين، به شدّت برخورد كنيد.

2. در مبارزه، به سراغ سران دشمن و مراكز فرماندهي آنان برويد و آن ها

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 160

را از پاي در آوريد.

3. هدف جهاد اسلامي پايان دادن به توطئه و عهدشكني دشمنان اسلام است.

***

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي توبه، با اشاره به عوامل جنگ با مشركان، به مسلمانان هشدار مي دهد از پيكار با دشمن نهراسند، و مي فرمايد:

13. أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ

چرا با گروهي كه سوگندهايشان را شكستند، و

آهنگ اخراج فرستاده [خدا] كردند، پيكار نمي كنيد؟! و حال آن كه آنان نخستين بار (پيكار) با شما را آغاز كردند؛ آيا از آنان مي هراسيد؟! اگر مؤمنيد، پس خدا سزاوارتر است كه از (مخالفت) او بهراسيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبيرات اين آيه نشان مي دهد در ميان مسلمانان، گروهي وجود داشتند كه از جنگ با دشمن و قدرت آن ها مي ترسيدند كه قرآن به آن ها هشدار مي دهد.

2. شايد كه برخي مسلمانان مي پنداشتند لغو پيمان با مشركان صحيح نيست؛ از اين رو، به آنان پاسخ داده مي شود كه مشركان خود مقدمات پيمان شكني را فراهم كردند و در جنگ پيش قدم شدند.

3. ظاهراً مقصود از «بيرون كردن فرستاده خدا» اخراج پيامبر صلي الله عليه و آله از مكه در هنگام هجرت ايشان است؛ زيرا نخست قصد اخراج ايشان را داشتند؛ سپس نظرشان تغيير كرد و تصميم به قتل او گرفتند و اين موضوع بيان يك خاطره دردناك از جنايات بت پرستان است.

4. از اين آيه استفاده مي شود كه مشركان پيمان شكن مهاجم بودند و مسلمانان نبردي دفاعي داشتند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 161

آموزه ها و پيام ها:

1. اهداف جنگ و سوابق دشمن را براي رزمندگان بيان كنيد تا انگيزه بيش تري براي پيكار داشته باشند.

2. با پيمان شكناني كه به رهبر اسلام توهين كرده و آغازگر نبردند، پيكار كنيد.

3. مؤمن واقعي از (عذاب) خدا مي هراسد نه از مردم.

***

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي توبه، مسلمانان را به مبارزه با مشركان فرا خوانده، نتايج آن را بر مي شمرد و مي فرمايد:

14. قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ

با آن (مشرك) ان پيكار كنيد، تا خدا آنان را با دستان شما

مجازات كند؛ و رسوايشان سازد و شما را بر آنان ياري گرداند و سينه هاي گروه مؤمنان را شفا بخشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران بر اين باورند كه مقصود از «گروه مؤمنان» در اين آيه، طايفه «بني خُزاعه» مي باشد كه گروهي از بت پرستان ناجوان مردانه بر آنان حمله كردند و يا مقصود گروهي از مسلمانان يمن هستند كه وقتي به مكه آمدند، مورد آزار بت پرستان قرار گرفتند؛ اما بعيد نيست آيه شامل همه مؤمناني بشود كه به نوعي تحت فشار بت پرستان قرار گرفته بودند.

2. از اين آيه استفاده مي شود كه رزمندگان اسلام عوامل اجرايي الهي هستند كه خدا به دست آنان دشمنانش را عذاب مي كند.

3. اين كه در آيه مي فرمايد: «با مشركان بجنگيد، خدا آنان را به دست شما عذاب مي كند» بر جبر دلالت ندارد، بلكه منظور آن است كه خدا قدرتي در

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 162

اختيار رزمندگان اسلام گذاشته و نيّت پاكي به آنان داده كه مي توانند با آزادي اراده اين كار را انجام دهند؛ همان گونه كه به دوست خود مي گوييم:

اميدوارم خدا با دست تو اين كار را اصلاح كند.

4. سرنوشت مسلمانان در مسائل اجتماعي با هم پيوند دارد، و پيروزي گروهي، موجب شفا و آرامش دل ساير مؤمنان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از سنت هاي الهي آن است كه خدا كارهاي خود را از مسير طبيعي آن انجام مي دهد.

2. جنگ با دشمنان اسلام دست كم چهار نتيجه دارد: پيروزي، عذاب دشمنان، رسوايي آنان و شفاي دل مؤمنان.

3. با دشمنان اسلام پيكار كنيد تا نتايج شيرين آن را بچشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي توبه، به نتايج ديگر جهاد با دشمنان اسلام

و باز بودن راه توبه اشاره كرده و مي فرمايد:

15. وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَيَتُوبُ اللّهُ عَلَي مَن يَشَاءُ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و خشمِ شديدِ دل هاي آنان را [از ميان ببرد؛ و خدا توبه ي هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، مي پذيرد؛ و خدا داناي فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل يكي از نتايج مبارزه با دشمنان را «شفاي دل مؤمنان» معرفي كرد و اينك «فروكش كردند خشم دل مؤمنان» را يكي ديگر از آثار مبارزه معرفي مي كند.

ممكن است اين مطلب نوعي تأكيد باشد و يا جمله اول، به بهبودي ناراحتي ها و درد دل هاي مؤمنان اشاره كند و جمله دوم به آرامش دل آنان بر

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 163

اثر شكست دشمن اشاره داشته باشد. آري جهاد و پيروزي موجب آرامش روحي و رواني و رفع نگراني ها و تامين كننده بهداشت رواني جامعه است.

2. در اين آيه اشاره شده كه ممكن است برخي مشركان در آينده توبه كنند و خدا توبه ي آنان را بپذيرد، و اين نوعي بشارت به مسلمانان بود؛ از اين رو، برخي مفسران اين آيات را از اخبار غيبي قرآن دانسته اند؛ زيرا آنچه قرآن بيان كرد، به وقوع پيوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. جهاد كنيد تا بهداشت رواني مومنان تامين شود.

2. خدا راه توبه و بازگشت را به روي دشمنان اسلام نيز باز گذاشته است.

***

آزمايش الهي و اهداف آن

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي توبه، به آزمون انسان ها از طريق جهاد و حفظ اسرار اشاره كرده و مي فرمايد:

16. أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

آيا پنداشتيد كه

رها مي شويد، و حال آن كه خدا هنوز كساني از شما را كه جهاد كردند، و جز خدا و فرستاده اش و مؤمنان را، مَحرم اسرار نگرفته اند، (از ديگران) معلوم نداشته است؟! و خدا به آنچه انجام مي دهيد، آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه اشاره دارد كه تنها با ادعاي ايمان كارها سامان نمي يابد و شخصيت انسان روشن نمي شود مگر آن كه با دو چيز آزمايش شود:

نخست، مبارزه با دشمنان خارجي؛ يعني جهاد در راه خدا.

و دوم، مبارزه با دشمنان داخلي؛ يعني حفظ اسرار و ترك همكاري با

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 164

منافقان و دشمنان. «1»

2. مقصود از «دانستن خدا» در آيه ي فوق همان «تحقق خارجي مطلب» و نفي معلوم است؛ يعني خدا هنوز معلوم نداشته است، و گرنه بر طبق دلايل عقلي و آيات قرآن، خدا از همه چيز آگاه است.

3. مقصود خدا از آزمايش انسان ها كشف امور مجهول نيست، بلكه براي پرورش و شكوفا كردن استعدادها و آشكار كردن اسرار درون انسان هاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا با جهاد و حفظ اسرار، مسلمانان را آزمايش مي كند.

2. اسرار جامعه اسلامي را جز با خدا و رسول و مؤمنان در ميان نگذاريد.

3. ادعاي ايمان كافي نيست و در آزمايش هاست كه مؤمنان واقعي شناخته مي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي توبه، آباد كردن مساجد توسط مشركان را ممنوع اعلام مي كند و مي فرمايد:

17. مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللّهِ شَاهِدِينَ عَلَي أَنْفُسِهِم بِالْكُفْرِ أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ

براي مشركان سزاوار نيست (و حق ندارند) كه مساجد خدا را آباد كنند؛ در حالي كه بر ضد خودشان به كفر گواهي مي دهند! آنان اعمالشان تباه

شده است؛ و آنان در آتشِ (دوزخ)، ماندگارند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 165

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در باره ي مسجد الحرام است، ولي حكم آن به مسجد الحرام اختصاص ندارد و شامل همه مسجدها مي شود.

2. گواهي مشركان بر كفرشان، از سخنان، كردار، مراسم عبادي و حج آنان آشكار مي شد.

3. شايد پس از لغو پيمان با مشركان و فرمان مبارزه با آنان، يكي از موضوع هايي كه مطرح شد، آن بود كه حضور مشركان و كمك هاي مالي آنان سبب آبادي مسجد الحرام مي شود؛ پس چرا آن ها را برانيم.

اين آيه در پاسخ به اين پندار اعلام مي كند كه اعمال مشركان به خاطر كفرشان بي ارزش است، و از نيّت هاي ناپاك، عمل پاك و محصول مفيد خدا پسندانه به وجود نمي آيد.

4. عمران و آبادي مساجد شامل آبادي ساختمان و تأسيسات و نيز اجتماع و آبادي معنوي آن هاست.

5. از آيه استفاده مي شود كه مشركان نه حق شركت در مساجد را دارند و نه مي توانند در تعمير و بناي ساختمان مساجد كمك كنند و همه اين امور بايد به دست مسلمانان انجام گيرد.

6. از اين آيه و آيه بعد اين مطلب نيز استفاده مي شود كه مسلمانان حق ندارند هدايا و كمك هاي مشركان و كافران را براي ساختمان مساجد بپذيرند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هر شخصي و هر سرمايه اي شايستگي ندارد كه در راه آباداني مساجد به كار گرفته شود.

2. دست كفار را از مراكز مذهبي مسلمانان كوتاه كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 166

قرآن كريم در آيه ي هيجدهم سوره ي توبه، شرايط پنج گانه آباد كنندگان مساجد را بيان مي كند و مي فرمايد:

18. إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ

الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَي الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللّهَ فَعَسَي أُولئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ

تنها كسي مساجد خدا را آباد مي كند كه ايمان به خدا و روز بازپسين آورده، و نماز را به پا داشته، و [مالياتِ زكات را بپردازد، و جز از خدا نهراسيده است؛ و اميد است كه اينان از ره يافتگان باشند.

نكته ها و اشاره ها:

1. دو شرط اول آباد كننده ي مساجد، يعني ايمان به مبدأ و معاد، اعتقاد و زير بنايي است؛ و بدون آن ها هيچ عمل پاك، شايسته و خالصي از انسان سر نمي زند.

2. شرايط سوم و چهارم آباد كننده ي مساجد، يعني نماز خواندن و زكات دادن، از شرايط عملي است؛ يعني آباد كننده ي مسجد، هم بايد از راه نماز ارتباطي استوار با خدا برقرار كند و هم پيوندش با خلق خدا از راه پرداخت زكات برقرار باشد.

3. شرط پنجم آباد كننده ي مسجد آن است كه قلبش مملو از عشق به خدا باشد، و تنها در برابراو احساس مسئوليت كند و از بندگان خدا نهراسد.

4. همان گونه كه ذيل آيه ي قبل بيان شد، مقصود از آباد كردن مساجد، هم آبادي مادي و هم معنوي است، و اموري مانند تعمير، نظافت، فرش، روشنايي، تدريس، تبليغ و عمران معنوي را در برمي گيرد.

5. از آيه با توجه به انحصاري كه از واژه ي «انّما» به دست مي آيد، استفاده مي شود كه پاسداران و سرپرست هاي مساجد نيز بايد از ميان انسان هاي مؤمن، شايسته كردار و شجاع انتخاب شوند و دست هاي ناپاك و آلوده از مراكز عبادي و محل اجتماع مسلمانان كوتاه گردد.

بر در ميخانه رفتن كار يك رنگان بود

خود فروشان را به كوي مي فروشان راه نيست

(حافظ)

6. اين كه در باره ي آباد كننده ي مساجد فرمود: «جز از نافرماني خدا نهراسند» اشاره به آن است كه آبادي و نگه داري مادي و معنوي مساجد، جز در سايه شهامت و شجاعت ممكن نيست و اين گونه افراد هستند كه مي توانند مساجد را به كانون هاي انسان سازي و كلاس هاي عالي تربيتي و ضد ستم تبديل كنند و تحت تأثير هيچ قدرتي قرار نگيرند و جز برنامه هاي الهي در مسجد پياده نكنند.

7. در احاديث اسلامي بر اهميت بناي مساجد تأكيد شده است؛ همان گونه كه در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمده است:

هر كس مسجدي بنا كند، هر چند به اندازه لانه مرغي باشد، خدا خانه اي در بهشت براي او خواهد ساخت. «1»

و نيز در حديث ديگري از ايشان نقل شده است:

هر كس چراغي در مسجدي برافروزد، فرشتگان و حمل كنندگان عرش الهي، تا هنگامي كه نور آن چراغ در مسجد مي تابد، براي او آمرزش مي خواهند. «2»

8. در احاديث اسلامي براي كساني كه به مسجد رفت و آمد مي كنند، بهره هاي فراواني ذكر شده است؛ از جمله: پيدا كردن دوست و برادر ديني، آگاهي هاي مفيد و ارشاد شدن، دوري از گناه، برخورداري از نعمت و رحمت الهي. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 168

آموزه ها و پيام ها:

1. آبادي مادي و معنوي مساجد منحصراً در اختيار انسان هاي مؤمن، شايسته كردار و شجاع است.

2. آبادي مساجد زمينه ساز رسيدن به (مراتب عالي) هدايت است.

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي توبه، برتري مؤمنان مجاهد را بر خادمان مسجد الحرام يادآوري كرده و مي فرمايد:

19. أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ

لَايَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

آيا آب دادن به حاجيان، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانندِ (كار) كسي قرار داديد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده، و در راه خدا جهاد كرده است؟! (اين دو گروه) نزد خدا مساوي نيستند؛ و خدا گروه ستمكاران را راه نمايي نمي كند.

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه در كتاب هاي شيعه و اهل سنت اين گونه حكايت شده كه «عباس» عموي پيامبر صلي الله عليه و آله و «شَيْبَه» به يك ديگر افتخار مي كردند و عباس به آب رساني خود به حاجيان مي باليد و شيبه به كليدداري و تعمير مسجد الحرام افتخار مي كرد.

علي عليه السلام كه سخنان آنان را شنيد، فرمود: من با سنّ كم خود، به اين افتخار مي كنم كه شما با جهاد من ايمان آورديد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 169

عباس ناراحت شد و نزد پيامبر صلي الله عليه و آله از علي عليه السلام شكايت كرد و آيه ي فوق به اين مناسبت فرود آمد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه «سِقايَة» به معاني «آب دادن»، «وسيله آب دادن»، «پيمانه آب» و نيز «ظرف بزرگ آب» مثل حوض، آمده است. در مسجد الحرام، در ميان چشمه ي زمزم و خانه كعبه محلي وجود داشته كه به نام «سِقاية العباس» مشهور بوده است؛ گويا در آن جا ظرف بزرگي مي گذاشتند، تا حاجيان از آن آب بردارند.

2. منصب كليدداري و آباداني مسجد الحرام احترام فوق العاده داشت؛ زيرا كعبه مقدس ترين و بزرگ ترين كانون مذهبي حتي در زمان جاهليت به شمار مي آمد.

3. در سرزمين خشك حجاز غالب ايام سال هوا گرم است، و حاجيان نياز شديدي به آب دارند، و از اين رو، منصب

آب رساني و سقايت حاجيان مهم بوده است و اين مقام در رديف منصب كليدداري خانه كعبه به شمار مي آمده است.

4. از اين كه ايمان به خدا و قيامت در برابر آب رساني و آباداني مسجد الحرام قرار گرفته، استفاده مي شود كه آيه ي فوق بين حالت شرك و ايمان مقايسه مي كند، و شايد از اين روباشد كه در پايان آيه به هدايت نشدن ستمكاران اشاره شده است؛ زيرا اعمال نيك مشركان نيز با ظلم شرك همراه بوده است «2».

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 170

5. اين آيه در مورد امام علي عليه السلام فرود آمده است، ولي مطلب آيه منحصر به شأن نزول نيست و شامل برتري مجاهدان و مهاجران ديگر نيز مي شود، هر چند علي عليه السلام بالاترين مصداق آيه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رزمندگان با ايمان از خادمان مسجد الحرام برترند.

2. مؤمنان مجاهد را در ارزش هاي اجتماعي و ارائه خدمات با ديگران مساوي قرار ندهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي توبه، بار ديگر برتري مهاجران رزمنده و مؤمن را بيان كرده و مي فرمايد:

20. الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدَوا فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُولئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ

كساني كه ايمان آورده، وهجرت كرده، ودر راه خدا بااموالشان و جان هايشان جهاد نمودند، نزد خدا رتبه اي والاتر دارند؛ و تنها آنان كاميابند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه بيان كرده كه ملاك برتري نزد خدا، سه چيز است: ايمان، هجرت و جهاد با مال و جان «1».

مترس از جان فشاني گر طريق عشق مي پويي

چو اسماعيل بايد سرنهادن روز قرباني 2. در آيه اشاره شده كه جهاد و كوششي در نزد خدا فضيلت دارد

كه در راه خدا باشد؛ يعني با نيّت صحيح و در راستاي اهداف الهي صورت پذيرد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 171

آموزه ها و پيام ها:

1. رستگاري و سعادت تنها در سايه ايمان، هجرت و جهاد به دست مي آيد.

2. مؤمنان مهاجر و مجاهد را تكريم كنيد و آنان را (در امتيازها) بر ديگران برتري دهيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و يكم و بيست و دوم سوره ي توبه، به پاداش هاي رزمندگان مؤمن و مهاجر اشاره كرده و مي فرمايد:

21 و 22. يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ* خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً إِنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ

پروردگارشان آنان را مژده مي دهد به رحمتي از جانب خويش، و خشنودي و باغ هاي (بهشتي) كه در آن جا نعمت هاي پايداري براي آنان است؛* در حالي كه در آن جا جاودانه ماندگارند، براستي كه خدا، نزدش پاداشي بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين، سه ويژگي انسان هاي برتر يعني ايمان، هجرت و جهاد طرح گرديد و در اين آيات، سه موهبت و پاداش به آنان يعني رحمت، خشنودي الهي و بهشت طرح گرديده است.

2. در اين آيه پروردگار خود به رزمندگان بشارت مي دهد، و اين نشان دهنده ي عظمت و جايگاه رفيع آنان نزد پروردگار است.

حريم عشق را درگه بس بالاتر از عقل است

كسي آن آستان بوسد كه جان در آستين دارد

(حافظ)

3. از آيه استفاده مي شود كه نعمت هاي بهشتي بر خلاف كالاهاي دنيوي، پايدار و هميشگي است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 172

بزن شمشير و مُلك عشق بستان

كه ملك عشق، ملك پايدار است 4. مقام «رِضوان» يعني خشنودي خدا،

از بزرگ ترين مواهب و مقاماتي است كه خدا به مؤمنان مجاهد مي بخشد، و اين چيزي غير از بهشت و رحمت الهي است «1».

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام مؤمنان مهاجر و مجاهد، بهشت جاويدان، رضوان و رحمت الهي است.

2. براي رزمندگان مؤمن و مهاجر پاداش هاي بزرگي در نظر بگيرد.

***

تقديم پيوند مكتبي بر پيوند خويشاوندي

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي توبه، به مؤمنان در مورد همكاري با پدران و برادران كافرشان هشدار داده و مي فرمايد:

23. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَي الْإِيمَانِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِنكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر پدران شما و برادرانتان، كفر را بر ايمان ترجيح دهند، (آنان را) سرپرست و ياور مگيريد! و هر كس از شما كه آنان را ياور و سرپرست (خود) قرار دهد، پس تنها آنان ستمكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. هنگامي كه به مسلمانان دستور جهاد با كافران داده شد، برخي مي ديدند خويشاوندانشان در ميان مشركان بت پرست هستند، كه در صورت جنگ بايد از آنان چشم بپوشند. آيه ناظر به حال اين افراد بوده و با بيان قاطعي به آنان هشدار مي دهد.

2. در اين آيه اشاره شده كساني كه پدران و برادران كافر خود را به عنوان

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 173

ياور برگزينند، ستمكارند؛ زيرا اين افراد در اثر پيوند با بيگانگان و دشمنان خدا، هم به خويشتن، هم به جامعه و هم به فرستاده ي خدا ستم كرده اند.

دشمن اگر دوست شود چند بار

صاحب عقلش نشمارد به دوست (سعدي)

3. مقصود آيه بريدن پيوند دوستي و محبت با خويشاوندان و قطع رحم نيست، بلكه منظور آن است كه بر

سر دو راهي ها نبايد دوستي خويشاوندان مانع اجراي حكم خدا و جهاد در راه او گردد و انسان را از هدف مقدسش باز دارد و از اين رو است كه در آيه ي 15 سوره ي لقمان مي خوانيم: «اگر پدر و مادر تو اصرار دارند چيزي را كه شريك خدا نمي داني، براي او شريك قرار دهي، هرگز از آنان اطاعت مكن، ولي در زندگي دنيا با آنان به نيكي رفتار كن.»

4. از آيه استفاده مي شود كه پدران كافر بر فرزندان مسلمان ولايت ندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ضوابط مكتبي را بر روابط خانوادگي مقدم بداريد.

2. هر كس ولايت كافران را بپذيرد، از ستمكاران به شمار مي آيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي توبه، به مسلمانان هشدار مي دهد كه هدف را از همه چيز مهم تر بدانند و مي فرمايد:

24. قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّي يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

(اي پيامبر) بگو: «اگر پدران شما و فرزندانتان و برادران شما و همسرانتان و خاندان شما، و اموالي كه آنها را به دست آورده ايد، و داد و ستدي كه از كسادي آن هراسناكيد، و خانه هايي كه به آن خشنوديد، نزد

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 174

شما از خدا و فرستاده اش و جهاد در راه او محبوب تر است، پس در انتظار باشيد تا خدا فرمان (عذاب) ش را (به اجرا در) آورد! و خدا گروه نافرمانبردار را راه نمايي نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. هنگامي كه به مسلمانان دستور جهاد داده شد، برخي به فكر پدران، برادران و

فرزندان كافر خويش بودند كه مي بايست با آنان بجنگند، و برخي دل در گرو سرمايه ها و تجارت خويش داشتند كه تا حد زيادي در دست مشركان بود و با مسافرت هاي آنان به مكه رونق مي گرفت و گروهي نيز كه خانه هاي خوبي در مكه داشتند، از ويراني يا تعطيلي آن ها در جنگ هراس داشتند.

اين آيه ناظر به حال اين افراد بوده و به آنان سخت هشدار مي دهد.

2. در آيه به سرمايه هاي هشت گانه زندگي مادي بشر اشاره شده است كه چهار قسمت آن ها يعني پدران، فرزندان، برادران و همسران، به گروه خويشان نزديك مربوط است و قبيله نيز به گروه اجتماعي بشر مربوط مي باشد و دو قسمت نيز به سرمايه و كار انسان ها ارتباط دارند و سرانجام به مسكن و خانه هاي پر ارزش اشاره شده است.

3. مقصود آيه آن نيست كه انسان سرمايه هاي اقتصادي و عواطف انساني خود را ناديده بگيرد، بلكه منظور آن است كه معيار ايمان واقعي را بيان كند. مؤمن واقعي كسي است كه بر سر دو راهي حق و باطل، عشق به امور اقتصادي و زن و فرزند و خويشان، او را از خدا، پيامبر و جهاد باز نكند؛ مؤمن واقعي كسي است كه امور اقتصادي در نظرش از دين او مهم تر نباشد.

4. آيه شامل همه ي مسلمانان در همه ي عصرها مي شود؛ در جهان امروز نيز اگر مسلمانان براي جهاد آماده نباشند و منافع مادي خود را بر رضاي خدا و رسول ترجيح دهند، آينده آنان تاريك خواهد شد و به خطر خواهند افتاد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 175

5. ترجيح امور مادي بر خدا، پيامبر و جهاد، نوعي نافرمان برداري و فسق است،

و اين گونه دل باختگان زرق و برق زندگي مادي، شايستگي هدايت الهي را ندارند.

6. در آيه، با جمله اي مبهم و سربسته دل باختگان دنيا تهديد شده اند؛ يعني كساني كه منافع مادي خود را بر رضاي خدا مقدم مي دارند، صبر كنند تا كيفر الهي برسد، و يا اين كه خدا پيروزي پيامبرش را از راه ديگري و به واسطه ي افراد شايسته تري تحقق بخشد.

7. آيه نفرموده است كه خويشاوندان و سرمايه هاي مادي خود را دوست نداشته باشيد، بلكه فرموده است آن ها را بيش تر از خدا و پيامبرش و جهاد دوست نداشته باشيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مسلمانان آماده باشند، در راه اهداف عالي اسلامي از همه چيز و همه كس خود بگذرند.

2. ايمان واقعي افراد بر سر دو راهي ها آشكار و شناخته مي شود.

3. رفاه طلبانِ مسئوليت گريز، مشمول هدايت الهي نمي شوند.

4. دوستي خدا و رسول و جهاد نبايد از دوستي خويشان و سرمايه هايتان بيش تر باشد.

***

جريان جنگ سخت حنين

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي توبه، با اشاره به شكست مسلمانان در جنگ حُنَين با وجود جمعيت بسيار اشاره كرده و مي فرمايد:

25. لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍوَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَضَاقَتْ عَلَيْكُمْ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُدْبِرِينَ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 176

قطعاً خدا شما را در مكان هاي زيادي، و در روز حُنَيْن ياري كرد؛ آن هنگام كه تعداد زيادتان، شما را به شگفت آورد، و [لي هيچ چيزي (از خطر) را از شما دفع نكرد، و زمين با گستردگي اش بر شما تنگ شد؛ سپس در حالي كه پشت (به دشمن) كرده بوديد، روي برتافتيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «حُنَين» نام سرزميني در نزديكي شهر طائف است كه

در سال هشتم هجري پس از فتح مكه، جنگي بين مسلمانان و باقيمانده مشركان اطراف مكه در آن منطقه رخ داد. در اين جنگ سپاه اسلام به دوازده هزار نفر مي رسيد كه ده هزار نفر از مسلمانان شركت كننده در فتح مكه و دو هزار نفر از تازه مسلمانان بودند و سپاه دشمن از قبايل سرسختي هم چون «هَوازِن» به سرپرستي «مالك بن عَوف» تشكيل شده بود كه توطئه كردند تا به مسلمانان حمله كنند. خبر كه به پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد، دستور داد سپاه اسلام به طرف حُنين حركت كنند. سپاه بزرگ اسلام كه از كثرت جمعيت مغرور بودند، صبح گاهان حركت كردند كه با حمله ناگهاني دشمن غافلگير شدند و پيش قراولان سپاه فرار كردند و نظم لشكر در هم ريخت؛ اما گروهي هم چون علي عليه السلام مقاومت كردند و فراريان با فرياد عباس- عموي پيامبر- بازگشتند و سرانجام با ياري خدا سپاه دشمن شكست خورد و صد كشته، تعداد زيادي اسير و غنائم بسياري به جاي گذاشت، و پس از جنگ نمايندگان قبيله ي هوازن خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و مسلمان شدند. «1»

2. واژه ي «مَواطِن» جمع «مَوطِن» به معناي محلّي است كه انسان براي اقامت دائمي يا موقت خود انتخاب مي كند. و به ميدان نبرد نيز گفته

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 177

مي شود؛ زيرا رزمندگان براي مدتي در آن جا اقامت مي كنند.

3. مقصود از ميدان هاي بسيار، جنگ هايي است كه بين مسلمانان و دشمنان اسلام واقع شد. كه گاهي پيامبر صلي الله عليه و آله در آن ها حضور داشت و گاهي حضور نداشت كه مجموع اين جنگ ها (غزوه ها و سَرايا)

به هشتاد مورد مي رسد «1».

4. در جنگ حُنين، پس از شكست ابتدايي، گروهي هم چون علي عليه السلام و عباس و چند نفر ديگر كه تعدادشان را چهار يا نُه و يا صد نفر نوشته اند، در اطراف پيامبر صلي الله عليه و آله ماندند، و گروه زيادي از افراد تازه مسلمان يا افراد سست عنصر فرار كردند «2».

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر امداد الهي نباشد، از سپاهيان فراوان نيز كاري ساخته نيست.

2. مسلمانان از سرنوشت سپاه مغرور اسلام در جنگ حُنين درس عبرت بگيرند.

3. امدادهاي الهي در صحنه هاي نبرد را يادآوري كنيد (تا روحيه و ايمان رزمندگان تقويت شود).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي توبه، به پيروزي نهايي مسلمانان در جنگ حُنين پس از امدادهاي الهي اشاره كرده و مي فرمايد:

26. ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 178

سپس خدا آرامش خود را بر فرستاده اش و بر مؤمنان فرو فرستاد؛ و لشكرياني فرود آورد كه آنها را نمي ديديد؛ و كساني را كه كفر ورزيدند، عذاب كرد؛ و اين كيفر كافران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «سَكينه» در اصل از ماده «سكون» و به معناي يك نوع حالت آرامش واطمينان است، كه هرگونه شك، ترديد، ترس و وحشت را از انسان دور مي كند و او را در برابر حوادث سخت ثابت قدم مي گرداند.

در برخي احاديث، «سكينه» به «ايمان» يا «نسيم بهشتي» معنا شده كه با پيامبران الهي همراه بوده است «1».

اين تعبيرها بدين جهت است كه سكينه با ايمان رابطه دارد و مؤمنان هنگامي كه به ياد لطف

و مرحمت الهي مي افتند، بر ايمانشان افزوده «2» و موجي از اميد در دل هايشان پديدار مي شود.

2. مقصود از ارتش نامرئي خدا كه در اين آيه بدان اشاره شده، فرشتگان و نيروهاي غيبي الهي است كه براي تحكيم و تقويت روحيه مسلمانان وايجاد نيروي استقامت در جان و دل آنان فرود مي آمدند «3».

3. در آيه آمده است كه خدا سكينه و آرامش را «بر مؤمنان» فرود آورد و نفرمود «بر شما»؛ زيرا در ميان جنگجويان مسلمان برخي افراد منافق و دنياطلب بودند كه سهمي از اين آرامش نداشتند.

4. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از دشمن ترس نداشت، با اين حال، در آيه اشاره شده كه سكينه و آرامش هم بر پيامبر و هم بر مؤمنان فرود آمد؛ زيرا پيامبر و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 179

مؤمنان به طور طبيعي از فرار لشگر اسلام نگران و مضطرب بودند.

آموزه ها و پيام ها:

1. سزاي كفر كافران، عذاب الهي است.

2. امدادهاي الهي رمز پيروزي مسلمانان در جنگ حُنين بود.

3. براي پيروزي در جنگ، تقويت روحي و نيروي كمكي هر دو لازم است.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي توبه، راه بازگشت و توبه را مي گشايد و مي فرمايد:

27. ثُمَّ يَتُوبُ اللّهُ مِن بَعْدِ ذلِكَ عَلَي مَن يَشَاءُ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

سپس خدا- بعد از اين (جنگ حُنَين)- توبه ي هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) مي پذيرد؛ و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه فعل «يَتُوبُ» به صورت مضارع آمده است كه بر استمرار دلالت دارد؛ يعني درهاي توبه و بازگشت همواره بر اسيران و فراريان باز است و هر كس شايسته

باشد و به توبه واقعي توفيق يابد و به سوي خدا بازگردد، مشمول لطف الهي مي شود.

2. درباره ي اين كه مقصود از «توبه» در اين آيه چيست، سه احتمال از سوي مفسران مطرح شده است:

يكم- توبه ي مسلمانان فراري از جنگ؛

دوم- توبه از غرور نسبت به فزوني جمعيت؛

سوم- توبه ي مشركان اسير شده.

البته مفهوم آيه وسيع است و ممكن است همه ي اين موارد نيز مورد نظر آيه بوده باشد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 180

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا هميشه آماده پذيرش توبه كنندگان است.

2. توبه كنيد و به آمرزش و رحمت الهي اميدوار باشيد.

***

وظايف مسلمانان در برابر كافران

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي توبه، ورود مشركان به مسجد الحرام را ممنوع اعلام مي كند و مي فرمايد:

28. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! تنها مشركان پليدند؛ پس نبايد بعد از امسالشان، نزديك مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر مي ترسيد، پس در آينده اگر خدا بخواهد، شما را از بخشش اش بي نياز مي سازد؛ [چرا] كه خدا دانايي فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي توبه در سال نهم هجري و با اعلام برائت از مشركان توسط امام علي عليه السلام آغاز شد. در بند چهارمِ اعلاميه اي كه اميرالمؤمنين عليه السلام قرائت كرد، آمده كه مشركان حق ورود به مسجد الحرام و طواف كعبه را ندارند؛ اين آيه نيز همين مطلب را بيان مي كند.

2. واژه ي «نَجَس» به معناي هرگونه پليدي است كه گاهي به صورت حسّي و گاهي به صورت باطني مي باشد و اساساً به هر

چيزي كه طبع انسان از آن متنفر است، نَجَس گفته مي شود، از اين رو، اين واژه به دردهاي مزمن، اشخاص پست و شرور و فرسودگي نيز گفته مي شود، «1» و از آن جا كه واژه

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 181

«نَجَس» معاني و مصاديق مختلفي دارد، نمي توان گفت اين آيه بر نجاست و آلودگي ظاهري كافران مشرك دلالت دارد «1».

3. در اين آيه به كساني كه مي پنداشتند با نيامدن مشركان به مكه، تجارتشان از رونق مي افتد، پاسخ داده كه خدا آن را جبران مي كند؛ همان گونه كه با گذشت زمان مشاهده گرديد، با گسترش اسلام و روانه شدن سيل حاجيان به سوي مكه، اين كمبود جبران شد و شهر مكه با آن كه از نظر جغرافيايي در شرايط خشك و سنگلاخ قرار دارد، به صورت يك شهر آباد و يكي از كانون هاي تجارت در آمد.

4. از آن جا كه شرك يك خرافه تنفرآميز و پليد است، اسلام با آن به شدت برخورد مي كند و مشركان را پليد معرفي مي نمايد.

5. از دو صفت آخر آيه استفاده مي شود كه احكام و قوانين الهي بر اساس علم و حكمت الهي استوار است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اجازه ندهيد مشركان حتي به مسجد الحرام نزديك شوند.

2. روزي شما به دست كافران گردشگر نيست، بلكه به دست خداست.

3. اگر به خاطر دين و دستورهاي الهي با كفار قطع رابطه كرديد، از نظر مسائل اقتصادي نگران نباشيد كه خدا جبران مي كند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست نهم سوره ي توبه، وظيفه ي مسلمانان را در برابر اهل كتاب (هم چون يهوديان و مسيحيان) بيان كرده، مي فرمايد:

29. قَاتِلُوا الَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلَايُحَرِّمُونَ مَاحَرَّمَ اللّهُ

وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 182

با كساني پيكار كنيد كه از افرادي هستند، كه كتاب (الهي) به آنان داده شده، كه به خدا، و به روز بازپسين ايمان نمي آورند، و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام كرده، ممنوع نمي دارند، و به دين حق متديّن نمي شوند تا اين كه [مالياتِ جِزيه را به دست خود بپردازند، درحالي كه آنان كوچكند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اسلام با مشركان به عنوان «خرافه پرستان» به شدت برخورد مي كند و خواستار جنگ با آن ها و ريشه كن نمودن آن ها مي شود؛ اما در مورد اهل كتاب هم چون يهوديان و مسيحيان، يك درجه تخفيف داده، اجازه مي دهد در كنار مسلمانان زندگي كنند؛ البته در صورتي كه تسليم و حاضر شوند به عنوان يك اقليّت زندگي مسالمت آميزي با مسلمانان داشته باشند و اسلام را محترم بشمرند و به تحريكات و تبليغات مخالف اسلام دست نزنند و ماليات خاصي بنام «جِزيه» بپردازند؛ اما در صورتي كه اين شرايط را رعايت نكنند، اجازه پيكار با آنان را صادر مي كند.

2. واژه ي «جِزيه» در اصل از ماده «جَزا» گرفته شده و به معناي مالي است كه غير مسلمان در برابر حفظ مال و جانش به واسطه ي حكومت اسلامي، به مسلمانان مي پردازد و اين يك نوع ماليات سرانه اسلامي است كه افراد براي دفاع از موجوديّت و استقلال و امنيت كشور مي پردازند؛ البته از آن جا كه مسلمانان وظيفه جهاد را بر عهده دارند، اين ماليات بر عهده ي آنان گذاشته نشده، ولي بر عهده ي افرادي هم چون اهل كتاب كه تحت حمايت حكومت اسلامي زندگي مي كنند، گذاشته شده

است و از اين رو است كه كودكان، زنان، پيران و نابينايان اقليّت هاي مذهبي از پرداخت آن معاف مي باشند و چون اين ماليات در برابر تأمين امنيت كافران تحت حمايت حكومت اسلامي است، اندازه مشخصي ندارد و مقدار آن متناسب با توانايي مالي

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 183

ماليات دهندگان است.

3. در اين آيه اشاره شده كه «اهل كتاب»، هم چون يهوديان و مسيحيان، به خدا و قيامت ايمان ندارند؛ زيرا آنان به نوعي از شرك گرفتارند؛ همان گونه كه در آيات بعدي اشاره خواهد شد كه يهوديان «عُزَير» و مسيحيان «عيسي را پسر خدا مي دانستند و نيز در مورد قيامت عقايدي تحريف شده دارند «1».

4. در آيه به «رسول» و «دين» اشاره شده است؛ برخي مفسران احتمال داده اند كه مقصود از آن دو حضرت موسي و عيسي و دين حقيقي آن ها باشد؛ اما ظاهر آن است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و دين اسلام مراد است.

5. در آيه اشاره شده كه همه پيروان كتاب هاي آسماني پيشين، گرفتار انحراف هاي مذهبي و خرافات و آلودگي هاي حرام شده اند؛ «2» بنابراين، بايد فكر مذهبي خود را با اسلام نوسازي كنند.

6. واژه ي «صاغرُون» در اصل به معناي كساني است كه به كوچكي راضي شوند؛ يعني كافران بايد ماليات جزيه را به عنوان خضوع در برابر اسلام بپردازند كه نشانه اي از همزيستي مسالمت آميز و قبول موقعيت يك اقليت تحت حمايت و احترام به اكثريت است.

شايان توجه است كه اين تعبير توهين نيست، بلكه در حقيقت اشاره به شرايط تحت الحماية بودن (اهل ذِمّه بودن) آن ها اشاره دارد؛ يعني اقليت هاي مذهبي حق ندارند تبليغات ضد اسلامي داشته باشند،

يا با دشمنان همكاري كنند و يا در راه پيشرفت مسلمانان سدّي ايجاد نمايند كه با روح خضوع سازگاري ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 184

آموزه ها و پيام ها:

1. با كافران لجوج پيكار كنيد تا تسليم شوند.

2. از كافران اهل ذمّه، ماليات خاص (جزيه) بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي توبه، به انحراف هاي عقيدتي يهوديان و مسيحيان اشاره كرده و مي فرمايد:

30. وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَي الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّي يُؤْفَكُونَ

و يهوديان گفتند: «عُزَيْر پسر خداست.» و مسيحيان گفتند: «مسيح پسر خداست.» اين سخن آنان است در حالي كه با دهانشان [مي گويند]، كه به گفتار كساني كه قبلًا كفر ورزيدند شباهت دارد، خدا آنان را بكشد، چگونه (از حق) بازگردانده مي شوند!

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه «عُزَير» در اصل همان «عَزرا» مي باشد كه در تاريخ يهوديان مطرح شده است؛ به اين ترتيب كه پس از حمله «بُختُ النَصر»- پادشاه بابل- و ويراني شهرها و معبدهاي يهوديان و سوخته شدن تورات و كشتار، اسارت و انتقال آنان به بابل كه حدود يك قرن به طول انجاميد، و هنگامي كه «كورش»- پادشاه ايران- بر حكومت بابل پيروز شد، عَزرا كه يكي از بزرگان يهود بود، نزد كورش رفت و شفاعت كرد كه يهوديان به شهرهايشان بازگردند و تورات را بر اساس ذهنيات خود بازنويسي كرد.

يهوديان چون «عزرا» را نجات بخش آيين خويش مي دانند «1» و براي او احترام فوق العاده اي قائل اند، به او لقب «ابنُ اللّه» (: فرزند خدا) دادند. اين

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 185

لقب در اصل تشريفي بوده است

ولي رفته رفته برخي از مردم عوام پنداشتند كه به راستي عُزَير پسر خداست. اين تفكر در برخي از مردم زمان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز وجود داشت و از اين رو، در برابر آيات قرآن كه اين مطلب را بازگو كرد، اعتراض نكردند.

امروزه اين تفكر انحرافي رفته رفته از ميان يهوديان برچيده شده كه در حقيقت، حاصل تلاش قرآن كريم در مبارزه با شرك و انحرافات است.

2. در حديثي آمده است: پيامبر صلي الله عليه و آله از يهوديان پرسيد:

شما اگر عُزَير را به خاطر خدمات بزرگش احترام مي كنيد و او را با نام پسر خدا مي خوانيد، پس چرا اين نام را بر موسي كه از عزير بيش تر خدمت كرد، نمي گذاريد؟

يهوديان از پاسخ فرو ماندند «1».

3. درباره ي عقايد مسيحيان در مورد عيسي عليه السلام و پاسخ هاي قرآن كريم در اين باره، ذيل آيه ي 172 سوره ي نساء و آيات 17، 72 و 116 سوره ي مائده سخن گفتيم و بيان كرديم كه مسيح عليه السلام هرگز ادعاي خدايي يا پسر خدا بودن نداشت و تنها خود را بنده و پيامبر خدا معرفي مي كرد، و اصولًا معقول نيست كه خداي نامتناهي و غير مادي با يكي از مخلوقات مادي خود رابطه پدر و فرزندي داشته باشد.

4. در انجيل هاي مسيحيان پنج بار از «پسر خدا» ياد شده است «2» كه همگي در انجيل «مَرقُس» است؛ برخي موارد از قول ارواح پليد و يك نظامي رومي دشمن نقل شده وبرخي موارد آن نيز بانسخه هاي قديمي اختلاف

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 186

دارد «1» و محققّان بر آنند كه اين اصطلاح (پسر خدا) نيز در

اصل تشريفي و براي احترام بوده است ولي با گذشت زمان به معناي حقيقي آن متحوّل شده است «2».

5. در اين آيه به يك حقيقت جالب اشاره شده كه دانشمندان و محققان دين شناس پس از قرن ها از آن آگاه شدند، و آن مطلب اين است كه عقايد انحرافي اهل كتاب شبيه عقايد بت پرستان قديمي هم چون بودائيان و هندوان است و دانشمندان غرب به اين نتيجه رسيدند كه حتي عقيده «فرزند خدا» و تثليث در كتاب هاي هندويي و بودايي يافت مي شود «3».

6. تعبير «قاتَلَهُم اللّه» در اصل به معناي آن است كه «خدا با آنان مبارزه كند و يا آنان را بكشد.» اما برخي مفسران بر آنند كه اين تعبير كنايه از لعنت و دوري آنان از رحمت خداست «4».

7. از تعبير قرآن استفاده مي شود كه سخنان يهوديان و مسيحيان درباره ي پسر خدا بودن عُزَير و مسيح، نوعي زبان بازي است كه خود آنان نيز به آن عقيده ندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. عقايد يهوديان و مسيحيان در باره ي پيامبران، شرك آلود و انحرافي است.

2. عليه كژروان و حق گريزان شعار دهيد و نفرين كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 187

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي توبه، با اشاره به انحراف ها و شرك عملي يهوديان و مسيحيان مي فرمايد:

31. اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلهاً وَاحِداً لَاإِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ

(آنان) دانشمندانِ (نيكو اثرِ) خويش، و راهبانشان و مسيح پسر مريم را پروردگاراني غير از خدا قرار دادند؛ و حال آن كه به آنان فرمان داده نشده بود، مگر آن كه معبود يگانه را

بپرستند، كه هيچ معبودي جز او نيست؛ او منزه است از آنچه (با وي) شريك مي گردانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يهوديان و مسيحيان در برابر عالمان و راهبان «1» خود سجده و عبادت نمي كردند؛ اما از آن جا كه كوركورانه و بدون قيد و شرط از آنان اطاعت و پيروي مي كردند و حتي قوانيني كه بر خلاف حكم خدا وضع مي كردند، واجب مي شمردند، در حقيقت آنان را بدون توجه عبادت و اطاعت مي كردند، و از اين رو است كه به فرموده ي قرآن، آنان عالمان و راهبان را پروردگار خود قرار مي دادند و اين همان مطلبي است كه در برخي احاديث نيز بدان تصريح شده است «2».

2. قانون گذاري مخصوص خداست و هيچ كس حق ندارد چيزي را براي مردم حلال يا حرام كند و تنها كاري كه عالمان مي توانند انجام دهند، كشف قانون هاي پروردگار و تطبيق آن ها بر موارد مورد نياز است؛ بنابراين، اگر شخصي قوانيني ضد احكام الهي وضع كند و كسي آن ها را به رسميت بشناسد و بپذيرد و از آن ها پيروي كند، در حقيقت مقام خدايي براي

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 188

جهاني سازي مهدوي

قانون گذار بشري قائل شده است و اين نوعي شرك عملي يا پرستش غير خداست.

3. در اين آيه معبود دانستن مسيح در نظر مسيحيان جداگانه ذكر شده است؛ زيرا مسيحيان او را واقعاً خداي حقيقي مي دانند «1»، در حالي كه نسبت به دانشمندان و راهبان خود، فقط اطاعت بي قيد و شرط داشتند و از سوي ديگر، عقيده الوهيت در مورد مسيح مخصوص مسيحيان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اطاعت بي قيد و شرط از قانون گذاران بشري، نوعي عبادت غير خداست.

2. مواظب باشيم در مورد عالمان

دين و پيامبران دچار غُلو نشويم و آنان را در حد پروردگار بالا نبريم.

3. سخن مشترك همه اديان، توحيد و نفي شرك است.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي توبه تشبيه جالبي در مورد تلاش هاي بي نتيجه ي كافران عليه اسلام بيان كرده و مي فرمايد:

32. يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَي اللّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

[كافران مي خواهند كه نورِ خدا را با دهان هايشان خاموش كنند؛ و [لي خدا جز اين نمي خواهد كه نورش را كامل كند، و گر چه كافران ناخشنود باشند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 189

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي راه خدا و آيين اسلام و قرآن كريم به نور و روشنايي تشبيه شده كه منشأ حيات، زيبايي، رشد، حركت و آباداني در زمين است. آري، اسلام آييني حركت آفرين است كه جامعه انساني را در مسير تكاملي به پيش مي برد و سرچشمه هر خير و بركتي است.

2. در اين آيه تلاش دشمنان اسلام به «فُوت كردن با دهان» تشبيه شده است؛ يعني آنان مي خواهند نور آفتاب را با دهان خود خاموش كنند و اين نهايت حقارت تلاش يك مخلوق ناتوان را در برابر اراده و قدرت بي پايان الهي نشان مي دهد.

چراغي را كه ايزد برفروزد هر آنكس پف كند ريشش بسوزد (سنايي)

3. تعبير «يُطفِئُوا» در آيه ي هشتم سوره ي صف نيز آمده است، ولي در آن سوره با «لام» همراه است. برخي لغويين بر آنند كه اين تعبير در آيه ي فوق به خاموش كردن بدون مقدمه و در آيه ي هشتم سوره ي صف به خاموش كردن همراه با مقدمات و اسباب اشاره دارد. «1» كه در

هر دو صورت، اين تلاش دشمنان اسلام با شكست روبه رو است.

4. واژه ي «يَأبي به معناي امتناع شديد و جلوگيري كردن از چيزي است؛ يعني اراده حتمي پروردگار آن است كه اسلام پيشرفت كند و تكميل شود و اين مژده اي براي مسلمانان است.

5. از اين كه «يُريدُون» در اين آيه به صيغه ي مضارع آمده است، استفاده مي شود كه توطئه هاي دشمنان عليه اسلام همچنان ادامه خواهد داشت.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 190

آموزه ها و پيام ها:

1. آيه به كافران هشدار مي دهد كه عليه اسلام تلاش نكنيد كه نافرجام است.

2. فروغ الهيِ دين اسلام ادامه خواهد داشت، اگرچه كافران را ناخوش آيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي توبه، با اشاره به پيروزي جهاني اسلام و مي فرمايد:

33. هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

او كسي است كه فرستاده اش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه ي دين [ها] پيروز گرداند؛ و گر چه مشركان ناخشنود باشند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «هدايت»، دلايل روشني است كه در آيين اسلام وجود دارد و مقصود از «دين حق» اسلام است كه اصول و فروعش حق و تاريخ و مدارك آن نيز حق و روشن است.

2. همراهي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با هدايت و دين حق كه در اين آيه بيان شده، گويا به دليل پيروزي اسلام بر اديان ديگر اشاره دارد؛ زيرا وقتي محتواي دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله هدايت باشد و عقل بشر بر آن گواهي دهد و اصول و فروعش با حق موافق و طرفدار آن باشد، چنين آييني به طور

طبيعي بر همه ي اديان جهان پيروز مي گردد.

3. هر چه دانش بشر پيشرفت كند و ارتباطات آسان تر شود، واقعيت ها چهره ي خود را از پشت تبليغات مسموم بهتر نشان مي دهد و موانع برطرف مي شود و حق همه جا را فرا مي گيرد و پيروز مي شود، هر چند كه دشمنان مايل نباشند. آري، حركت دشمنان حق بر خلاف مسير تاريخ و سنت هاي آفرينش بوده و در نهايت، به شكست محكوم است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 191

4. برخي مفسران بر اين باورند كه مقصود از پيروزي اسلام در اين آيه، پيروزي منطقي و استدلالي است كه اكنون در جهان آشكار شده است.

برخي ديگر از مفسران با توجه به موارد استعمال ماده «اظهار» در قرآن، عقيده دارند كه مقصود، پيروزي عملي، عيني و ظاهري است.

اما به نظر مي رسد كه آيه شامل پيروزي همه جانبه اسلام بر اديان ديگر مي شود كه در تمام جهان تحقق خواهد يافت و اين، واقعيتي است كه با پيشرفت اسلام در جهان به تدريج در حال تحقق است.

5. در احاديث متعددي آمده است زماني محتواي آيه ي فوق تحقق مي يابد كه امام عصر- مهدي آل محمد عجل الله تعالي في فرجه- ظهور كند.

در حديثي از امام صادق عليه السلام آمده است: «به خدا سوگند! هنوز تأويل محتواي اين آيه تحقق نيافته است و تنها زماني تحقق مي پذيرد كه قائم خروج كند و هنگامي كه او قيام كند، كسي كافر و منكر خدا در جهان باقي نخواهد ماند.» «1»

البته روشن است كه پيروزي منطقي و عملي اسلام از صدر اسلام آغاز شده و به تدريج در حال پيشرفت و تحقق يافتن است، و مقصود اين احاديث آن

است كه تحقق كامل آيه و پيروزي نهايي اسلام در زمان حضرت مهدي عليه السلام خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. دين حق و راه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در نهايت پيروز مي شود و بر همه ي اديان جهان غلبه مي كند.

2. در پي پيروزي نهايي دين حق باشيد كه فرجام تاريخ روشن است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 192

3. ناخشنودي مشركان مانع تحقق اراده ي الهي و پيروزي نهايي اسلام نيست.

***

ممنوعيت گنج اندوزي

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي توبه به خلافكاري عالمان و راهبان يهود و مسيحيت اشاره كرده و با اعلام ممنوعيت زراندوزي، مي فرمايد:

34. يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! قطعاً بسياري از دانشمندان (اهل كتاب) و راهبان، اموال مردم را به ناروا مي خورند، و (مردم را) از راه خدا باز مي دارند. و كساني كه طلا و نقره را مي اندوزند، و آن را در راه خدا مصرف نمي كنند، پس آنان را به عذابي دردناك مژده ده!

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي دانشمندان و راهبان يهودي و مسيحي از چند راه اموال مردم را بدون مجوز و به صورت باطل مي خوردند:

نخست آن كه حقايق دين موسي عليه السلام و عيسي عليه السلام را كتمان مي كردند تا مردم به اسلام روي نياورند و هدايايي كه به آنان مي دادند، قطع نشود «1».

دوم آن كه با گرفتن رشوه جاي حق و باطل را به نفع زورمندان عوض مي كردند «2».

سوم آن كه بهشت فروشي و گناه بخشي مي كردند و مبالغي در برابر آن مي گرفتند.

تفسير قرآن مهر

جلد هشتم، ص: 193

2. در اين آيه بيان شده كه برخي دانشمندان و راهبان مسيحي و يهودي، مردم را از راه خدا باز مي داشتند، شايد اين مطلب در اثر روي آوردن آن ها به دنيا و خوردن اموال مردم بود، كه سبب بدبيني و دور شدن آن ها از خدا مي شد، و يا اين كه آيات الهي را تحريف مي كردند و يا مخفي مي نمودند و مردم را در گمراهي نگه مي داشتند تا منافع خود را حفظ كنند، و حتي به مخالفان خود اتهام مي زدند و محاكمه و محكوم مي كردند، و اگر چنين نمي كردند، شايد در جامعه امروز جهان ميلياردها كافر وجود نمي داشت.

3. در آيه فرمود: «كثيراً»؛ يعني بسياري از دانشمندان و راهبان، خلاف كار هستند و نفرمود تمام آنان اين گونه اند، تا حقوق اقليت شايسته و سالم آنان محفوظ بماند.

4. در آيه زراندوزي و جمع آوري اموال و فراهم آوردن گنج سرزنش شده است؛ «1» زيرا هدف و فلسفه اصلي پيدايش پول و طلا «2» و نقره «3» براي گردش چرخ هاي اقتصاد و راحت شدن مبادلات است، ولي گنج اندوزي مانع اين امر و موجب ركود اقتصادي و ضرر جامعه است.

5. كيفر زراندوزان در اين آيه عذاب الهي معرفي شده است، ولي اين عذاب منحصر به روز رستاخير نيست، بلكه مجازات هاي سخت دنيوي را نيز شامل مي شود كه در اثر پيدايش اختلاف طبقاتي دامان همگان را مي گيرد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 194

احوال گنج قارون كايام داد بر باد

در گوش دل فرو خوان تا زر نهان ندارد (حافظ)

6. برخي مفسران عقيده دارند هرگونه گردآوري ثروت كه مازاد بر نيازمندي هاي زندگي باشد، گنج به شمار مي آيد و بر طبق

اين آيه حرام است، ولي برخي مفسران ديگر بر طبق احاديث اسلامي بر اين باورند كه اگر ماليات زكات اموال جمع آوري شده پرداخت شود، ديگر گنج به شمار نمي آيد «1».

از سوي ديگر، در برخي احاديث از امام علي عليه السلام حكايت شده است كه:

هر مالي بيش از چهار هزار (درهم) باشد، گنج است، چه زكات آن را پرداخته يا نپرداخته باشي و آنچه كم تر از آن است، هزينه زندگي به شمار مي آيد؛ بنابراين، ثروت اندوزان را به عذاب دردناكي بشارت ده. «2»

در رواياتي ديگر از امام صادق عليه السلام نقل شده است:

شيعيان ما فعلًا آزادند كه از آنچه در دست دارند، در راه خير انفاق كنند؛ اما هنگامي كه قائم ما قيام كند، تمام گنج ها و ثروت هاي اندوخته را ممنوع مي كند تا همه را نزد او آورند و از آن در برابر دشمنان كمك گيرند؛ سپس به آيه ي فوق اشاره كردند. «3»

اما از بررسي مجموع آيه و احاديث به دست مي آيد در شرايط عادي كه جامعه اسلامي در وضع بحراني نيست، پرداخت زكات كافي است و باقي مانده ثروت حلال، گنج به شمار نمي آيد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 195

اما در مواقعي كه شرايط جامعه سخت باشد و حفظ مصالح جامعه اسلامي ايجاب كند، حكومت اسلامي مي تواند محدوديتي براي جمع آوري ثروت قائل شود؛ همان گونه كه از زبان امام علي عليه السلام و در حديث مربوط به امام زمان عليه السلام نقل شد.

7. از احاديث فوق و آيه استفاده مي شود كه مقصود از انفاق در آيه اعم از زكات و غير آن است.

8. در تاريخ آمده است كه ابوذر آيه ي فوق را صبح و شام در برابر

معاويه مي خواند و در برابر عثمان به آيه ي فوق استدلال و زراندوزي را محكوم مي كرد، «1» تا آن جا كه به رَبَذه تبعيد شد، و اين صحابي بزرگ و راست گوي پيامبر صلي الله عليه و آله در راه اجراي اين آيه در آن سرزمين خشك و سوزان، غريبانه جان باخت.

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي دانشمندان ديني يهود و مسيحيت از موقعيت خويش سوءاستفاده مي كنند و انحراف اقتصادي دارند (شما اين گونه نباشيد).

2. زراندوزي نكنيد و بخل نورزيد كه موجب عذاب الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي توبه به كيفرهاي زراندوزان اشاره كرده و مي فرمايد:

35. يَوْمَ يُحْمَي عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَي بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَاكُنْتُمْ تَكْنِزُونَ

[در آن روزي كه در آتش جهنم، بر آن [سكه ها حرارت شديد داده مي شود؛ و با آنها پيشاني هايشان و پهلوهاي آنان و پشتهايشان را داغ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 196

مي گذارند! (و به آنان مي گويند:) اين چيزي است كه براي خودتان اندوختيد، پس بچشيد آنچه را كه همواره مي اندوختيد!

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه به تجسّم اعمال در رستاخيز اشاره دارد كه اعمال انسان نابود نمي شود، بلكه در جهان ديگر در برابر انسان مجسّم مي شود و مايه سرور يا عذاب او مي گردد.

2. در اين آيه، از ميان اعضاي بدن به داغ گذاردن بر سه عضو، يعني پيشاني، پشت و پهلو اشاره شده است؛ شايد اين بدان سبب باشد كه انسان معمولًا با اين سه عضو در برابر محرومان عكس العمل نشان مي دهد؛ يعني زراندوزان گاهي صورت در هم مي كشند و گاهي روي بر مي گردانند و به آنان پشت مي كنند

و يا اين كه مقصود از صورت، جلوي بدن و مقصود از كمر، عقب بدن و مقصود از پهلو دو طرف بدن است.

3. در آيه اشاره شده كه «آتش بر سكه ها مي ريزند» و نفرمود كه «سكه ها را داغ مي كنند» تا نشان دهد سكه ها زير آتش به خوبي گداخته و سوزان مي شوند، تا عذاب زراندوزان سنگ دل بيش تر گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. كيفر انسان هاي زراندوز با اعمال آن ها در دنيا متناسب است و به وسيله سكه ها عذاب مي شوند.

2. از اموال خود بخشش نماييد؛ زيرا هر گنج و ثروتي كه در دنيا انفاق و زكات آن پرداخت نشود، در قيامت مايه ي عذاب انسان خواهد بود.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 197

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي توبه مسلمانان را به جنگ با مشركان و رعايت ماه هاي حرام فرا مي خواند و مي فرمايد:

36. إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

در حقيقت، تعداد ماه ها نزد خدا [از] روزي كه آسمان ها و زمين را آفريده، در كتاب الهي، دوازده ماه است؛ كه از آنها چهار [ماه حرام است. اين، دين استوار است؛ پس در اين [ماه ها به خودتان ستم نكنيد؛ و همگي با مشركان پيكار كنيد، همان گونه كه [آنان همگي با شما مي جنگند؛ و بدانيد كه خدا با پارسايان (خود نگه دار) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «كتاب اللّه» در اين آيه ممكن است قرآن، يا ساير كتاب هاي الهي، يا لوح محفوظ و علم خدا و يا كتاب

آفرينش و صحنه هستي باشد كه معناي اخير با توجه به اشاره آيه به خلقت آسمان ها و زمين، مناسب تر است.

2. پس از خلقت منظومه شمسي، حركت زمين به دور خورشيد و حركت ماه به دور زمين آغاز شد. هر بار گردش زمين به دور خورشيد يك سال به شمار مي رود كه در طي آن، كره ي ماه تقريباً دوازده بار به دور زمين مي چرخد كه سي روز است و به آن «ماه» مي گويند. اين گردش ها تقويمي طبيعي و ارزشمند به دست مي دهد كه هيچ گاه تغيير نمي كند.

3. از اين آيه استفاده مي شود كه خدا ماه هاي دوازده گانه را هنگام آفرينش جهان مقرر كرده است و اين يك زمان بندي ثابت و طبيعي و همگاني است.

4. ماه هاي حرام عبارت اند از: ذي القعده، ذي الحجه، محرم و رجب كه در اين ماه ها جنگ حرام است و يك آتش بس طبيعي در ميان مسلمانان

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 198

برقرار مي شود؛ البته اگر دشمن در اين چند ماه حمله كند، مسلمانان حق دفاع دارند كه در اين صورت آتش بس از سوي دشمن نقض شده است «1».

5. برخي مفسران بر اين باورند كه ماه هاي حرام از زمان ابراهيم عليه السلام به يادگار مانده است و در عصر جاهليت عرب هم به صورت يك سنّت رعايت مي شده است، «2» و از برخي احاديث استفاده مي شود كه ماه هاي حرام در آيين موسي عليه السلام و عيسي عليه السلام نيز وجود داشته است «3».

6. يكي از فلسفه هاي ممنوعيت جنگ در ماه هاي حرام آن است كه در جنگ هاي طولاني، صلح موقت برقرار شود و هنگامي كه جنگ جويان در اين چهار ماه، اسلحه را كنار گذاشتند و

فرصت تفكر و گفت وگو پيدا كردند، زمينه صلح دايمي و پايان جنگ بسيار زياد مي شود. آري، ممنوعيت جنگ در ماه هاي حرام، نشانه صلح طلبي اسلام است.

7. از اين آيه استفاده مي شود كه زيان بي توجهي به ماه هاي حرام به خود انسان باز مي گردد؛ زيرا باعث طولاني شدن جنگ ها و از دست رفتن فرصت صلح و عبادت و كار مي شود.

8. آيه اشاره شده كه مشركان بت پرست با همه پراكندگي كه دارند، در يك صف با شما مي جنگند؛ پس شما كه اهل توحيد و يگانگي هستيد، سزاوارتر است با وحدت كلمه در برابر آن ها بجنگيد.

9. از اين كه آيه به وحدت در برابر دشمن دستور مي دهد، استفاده مي شود كه لازم است مسلمانان در مبارزه هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي خود در برابر دشمنان هماهنگ شوند آري، به فراموشي سپردن اين فرمان وحدت آفرين سبب شكست مسلمانان و انحطاط آن ها در چند قرن اخير شده است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 199

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام (همان گونه كه مكان امن مكه دارد) زمان امن (: ماه هاي حرام) نيز دارد.

2. (فريب دشمن را نخوريد و) با مشركان به صورت متحد بجنگيد.

3. خدا با خود نگه داران پارساست.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي توبه يكي از سنّت هاي غلط اعراب جاهلي در مورد ماه هاي حرام را ردّ مي كند و مي فرمايد:

37. إِنَّمَا النَّسِي ءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَاماً وَيُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَاحَرَّمَ اللّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللّهُ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ

جز اين نيست كه به تأخير انداختن (و جابه جا كردن ماه هاي حرام) افزايشي در كفر است؛ كه با آن كساني كه كفر ورزيدند،

گمراه مي شوند؛ سالي، آن را حلال، و سال [ديگر] آن را حرام مي كنند، تا با تعداد آنچه خدا حرام كرده موافق سازند، و آنچه را خدا حرام كرده، حلال كنند. بدي كردارشان، براي آنان آراسته شده است؛ و خدا گروه كافران را راه نمايي نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «نَسِي ءُ» در اصل به معناي «تأخير انداختن» بوده، و مقصود آن است كه اعراب جاهلي گاهي يكي از ماه هاي حرام را تاخير مي انداختند؛ يعني به جاي ماه مُحَرم، ماه صفر را انتخاب مي كردند تا در سه ماه (ذي القعده، ذي الحجه و محرم) پشت سر هم جنگ حرام نباشد؛ زيرا موجب تضعيف روحيه جنگي آنان مي شد و فرصت غارت و جنگ نمي يافتند.

يا مراد اين است كه چون ماه ذي الحجه در تابستان گرم قرار مي گرفت،

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 200

آن را به فصل ديگري منتقل مي كردند تا هوا براي مراسم حج و تجارت مناسب تر باشد.

2. تغييير ماه هاي حرام طي مراسمي در سرزمين مني و به واسطه ي يكي از سران قبيله ي بني كنانه صورت مي گرفت؛ يعني پس از تقاضاي مردم براي تغيير ماه هاي حرام، يكي از سران قبيله ياد شده در يك اجتماع بزرگ، آن تغيير را اعلام مي كرد.

3. تغيير ماه هاي حرام را قرآن زياد شدن كفر شمرده است؛ زيرا كه اين عمل سبب مي شد تا آتش جنگ ها همچنان فروزان بماند و مراسم حج بازيچه ي دست افراد شود و اين مخالفِ دستورهاي الهي، و نوعي «كفر عملي» بود.

4. در اين آيه اشاره شده كه اعمال زشت اين افراد در نظرشان زيبا جلوه مي كرد؛ آري، هنگامي كه انسان دانسته در راه خلاف كاري گام نهد، فروغ وجدان او كمرنگ و

كمرنگ تر مي شود و كار به جايي مي رسد كه به تدريج زشتيِ گناه در نظرش از بين مي رود و حتي رفته رفته اعمال زشت در نظرش زيبا جلوه مي كند.

5. در آيات ديگر، زيبا جلوه دهنده اعمال زشت در نظر انسان، معرفي و گاهي از «شيطان» و گاهي از «بتان» نام برده شده است «1».

آموزه ها و پيام ها:

1. بازي كردن با قوانين الهي نوعي كفر است.

2. ماه هاي حرام را جابه جا نكنيد كه موجب گمراهي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 201

بسيج براي جهاد

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي توبه، با اشاره به جنگ تبوك، به سرزنش افراد سست عنصر پرداخته و مي فرمايد:

38. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَي الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! شما را چه شده، كه هنگامي كه به شما گفته شود: «در راه خدا (براي جهاد) بسيج شويد.» بر زمين سنگيني مي كنيد؟! آيا به جاي آخرت، به زندگي پست (دنيا) راضي شده ايد؟! و [حال آن كه كالاي زندگي پست (دنيا)، در [برابر] آخرت، جز اندكي نيست.

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه و چند آيه پس از آن، بدين قرار است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پس از بازگشت از طائف به سوي مدينه در سال نهم هجري، مردم را براي پيكار با روميان فراخواند و اين بار برخلاف روش نظامي خويش كه مسير و مقصد جنگ را مشخص نمي كرد، هدف نهايي را براي آنان آشكار ساخت تا رزمندگان آمادگي كامل داشته باشند؛ زيرا از سويي بايد به

طرف ابرقدرت آن زمان، يعني امپراطوري روم شرقي، حركت مي كردند و به منطقه تَبُوك مي رسيدند كه در حدود 600 كيلومتري مدينه در مرز شام (سوريه فعلي) بود و از سوي ديگر، فصل تابستانِ گرم و زمان برداشت محصولات بود، و رفتن به جنگ دشوار مي نمود؛ از اين رو، برخي مسلمانان سست عنصر دچار ترديد شدند و خود را براي حركت آماده نكردند.

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و با لحن كوبنده اي به مسلمانان هشدار داد و آنان را به جنگ تشويق كرد «1».

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 202

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم با مقايسه ارزشي دنيا و آخرت، انسان ها را بر سر دوراهي قرار مي دهد؛ آيا انسان به دنياي پست و كوچك راضي مي شود يا به سوي جهان وسيع، با عظمت و جاويدان آخرت گام بر مي دارد؟

بال بگشا و صفير از شجر طوبي زن

حيف باشد چوتو مرغي كه اسير قفسي (حافظ)

2. در اين آيه از چهار طريق بر مسئله جهاد تأكيد شده است:

نخست، از راه خطاب به مؤمنان؛

دوم، از راه فرمان حركت به سوي ميدان جهاد؛

سوم، با تعبير «در راه خدا»؛

چهارم، با استفهام انكاري در مورد معامله دنيا با آخرت.

3. از اين آيه به خوبي استفاده مي شود كه دل بستگي مجاهدان به زندگي دنيا، آنان را در جهاد سست مي كند؛ از اين رو، مجاهدان بايد انسان هايي پارسا و بي اعتنا به ظواهر دنيا باشند و بتوانند دل از محل زندگي كنده، به سوي ميدان نبرد حركت كنند. «1»

4. در دعاي امام سجاد عليه السلام براي مرزبانان كشورهاي اسلامي آمده است:

«بار الها! هنگامي كه مجاهدان در برابر دشمنان قرار مي گيرند، فكر اين

دنياي فريبنده را از نظرشان دور فرما، و اهميت اموال فتنه انگيز و دل ربا را از صفحه ي قلوبشان محو نما.» «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 203

5. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله درباره ي مقايسه دنيا و آخرت آمده است

به خدا سوگند! دنيا در برابر آخرت هم چون آن است كه يكي از شما انگشت خود را به دريا بزند و سپس برآورد، و بنگرد چه مقدار از آب دريا را با آن برداشته است؟! «1»

تا كي غم دنياي دني اي دل دانا

حيف است ز خوبي كه شود عاشق زشتي (حافظ)

آموزه ها و پيام ها:

1. كالاهاي دنيا در برابر آخرت اندك است.

2. دل بستگي به دنيا مانع رفتن به جبهه و كمال يافتن انسان است.

3. انسان براي ابديتي بزرگ آفريده شده، پس شايسته نيست به دنياي كوچك راضي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي توبه، سست عنصران جنگ تبوك را تهديد كرده و مي فرمايد:

39. إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَاباً أَلِيماً وَيَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئاً وَاللّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

اگر (براي جهاد) بسيج نشويد، [خدا] با عذابي دردناك شما را مجازات خواهد كرد، و گروهي غير از شما را جايگزين (شما) مي كند؛ و هيچ چيزي به او زيان نمي رسانيد؛ و خدا بر هر چيزي تواناست.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 204

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه هشداري به افراد سست عنصر و ضعيف الايمان است كه گمان نكنند با پشت كردن به جهاد، پيشرفت اسلام متوقف مي شود و مي توانند ضرري برسانند. آري، خدايي كه بر هر چيزي تواناست، مي تواند گروه جديدي را براي ياري دين خود برانگيزد.

2.

درباره ي تفسير «گروه جديد»، برخي مفسران بر اين باورند كه منظور ايرانيان و يا مردم يمن هستند كه با شهامت ها و كوشش هاي خود سهم بزرگي در پيشرفت اسلام داشتند؛ البته اين احتمال نيز وجود دارد كه مقصود از آن ها تمام كساني باشند كه پس از نزول آيات فوق مسلمان شدند و با جان و دل در راه آن فداكاري كردند «1».

آموزه ها و پيام ها:

1. براي جنگ بسيج شويد كه كيفر ترك جهاد، عذاب دردناك الهي است.

2. زيان ترك جبهه ها به خدا نمي رسد (بلكه خودتان گرفتار ذلّت و شكست و زيان مي شويد).

3. خدا در هر زماني با گروهي دين خود را ياري مي كند و اگر شما لياقت نداشته باشد، ملت ديگري را جانشين شما قرار مي دهد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي توبه به امدادهاي الهي نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره كرده و مي فرمايد:

40. إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَاتَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلي وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 205

اگر او، [يعني پيامبر] را ياري نكنيد، پس حتماً خدا او را ياري كرد، هنگامي كه كساني كه كفر ورزيدند، او را (از مكّه) بيرون كردند، در حالي كه دوّمين دو [تن بود؛ (همان) هنگام كه آن دو در غار (ثَور) بودند، (همان) وقتي كه به همراه خود مي گفت: «غم مخور كه خدا با ماست.» پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد؛ و او را با لشكرهايي

كه آنها را مشاهده نمي كرديد، تأييد نمود؛ و گفتار (و برنامه) كساني را كه كفر ورزيدند، پست قرار داد؛ و تنها گفتار (و برنامه) خدا والاست؛ و خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه مي فرمايد خداي متعال پيامبرش را بارها با لشگريان ناديدني ياري كرده كه در آياتي ديگر، از مواردي مانند امدادهاي الهي در جنگ بدر و حنين ياد شده است «1».

2. در آيه اشاره شده كه خدا «سَكينه» يعني آرامش و اطمينان خود را بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آورد و در آيات ديگر قرآن نيز به اين موضوع اشاره شده بود كه در هنگام خطر و سختي، خدا آرامش خود را بر پيامبرش فرود مي آورد «2».

3. در اين آيه به جريان هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله از مكه به مدينه اشاره شده و امداد الهي به پيامبر در آن موقع خطرناك و حسّاس يادآوري گرديده است.

مشركان مكه نقشه ي قتل پيامبر را كشيده بودند كه با خوابيدن امام علي عليه السلام به جاي ايشان، اين توطئه خنثي شد و در نهايت، پيامبر صلي الله عليه و آله مجبور گرديد مكه را ترك كند كه در آيه به عنوان «اخراج پيامبر» از آن ياد شده است «3».

پيامبر اسلام براي بيرون رفتن از مكه و براي آن كه مشركان كه در تعقيب

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 206

او بودند، به ايشان دست نيابند، نخست به غار «ثَور» رفت كه در جنوب مكه و در جهت مخالف راه مدينه قرار داشت و پس از سه روز كه مشركان از جستجو نااميد شدند و خطر برطرف شد، به سوي مكه

حركت كرد و پس از چند روز به مدينه رسيد. در اين سفر «ابو بكر» نيز همراه پيامبر صلي الله عليه و آله بود كه در آيه ي فوق به صورت سربسته و با عنوان مُصاحِب و همنشين يا همسفر به او اشاره شده است.

4. برخي مفسران قرآن بر اين عقيده اند كه آيه ي فوق فضيلتي براي ابوبكر است «1».

اما برخي ديگر از مفسران بر اين باورند كه اين آيه در صدد مذمّت شخص همراه پيامبر صلي الله عليه و آله است كه ناراحت بود و پيامبر ناگزير شد او را دل داري دهد.

5. مقصود از «كلمة» در آيه مي تواند برنامه، مكتب، هدف، گفتار و سنت و اراده الهي باشد «2» كه از برنامه و مكتب كافران برتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا حامي (اسلام و) رهبر آن است.

2. آرامش، هديه اي الهي است.

3. سخن، اراده و برنامه الهي بالاتر از برنامه و سخن كافران است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 207

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي توبه مسلمانان را به حركت همگاني به سوي جبهه و جهاد فرا مي خواند و مي فرمايد:

41. انفِرُوا خِفَافاً وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ

سبكبار و گرانبار (به سوي جهاد) بسيج شويد، و با اموالتان و جان هايتان در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براي شما بهتر است اگر بدانيد!

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «خِفاف» جمع خفيف و واژه ي «ثِقال» جمع ثقيل است. اين دو واژه معناي جامعي دارند كه همه حالات انسان را در برمي گيرد؛ يعني اگر مجرد باشيد يا متأهل، جوان باشيد يا پير، بچه هاي كمي داشته باشيد يا عيال وار باشيد، ثروتمند

باشيد يافقير و بدون گرفتاري باشيد يا گرفتار، در هر صورت لازم است در جهاد آزادي بخش شركت جوييد و همه كارها و بهانه ها را كنار بگذاريد.

2. اين آيه مسلمانان را به جهاد همه جانبه و فراگير با مال و جان فرا مي خواند؛ زيرا مسلمانان در جنگ تبوك در برابر امپراطوري روم- يكي از ابر قدرت هاي آن زمان- قرار گرفته بودند و بدون يك جهاد همه جانبه پيروزي بر آنان ممكن نبود.

3. جهاد و فداكاري در راه خدا، به نفع خود شماست، البته اگر به اين مطلب توجه كنيد كه جهاد، كليد سربلندي و عزّت و برطرف كننده ذلّت است، و هيچ ملتي بدون جهاد به آزادي واقعي و عدالت نخواهد رسيد، و راه رسيدن به سعادت جاويدان، شركت در اين جهاد مقدس است.

4. حكايت شده كه برخي اصحاب كهن سال پيامبر صلي الله عليه و آله هم چون أبو ايّوب انصاري، مقداد و ابو طَلحه در سنّ پيري آماده حركت به سوي جبهه مي شدند و هنگامي كه به آنان گفته مي شد: «شما سال خورده ايد»، اين آيه را

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 208

تلاوت مي كردند «1».

آموزه ها و پيام ها:

1. با تمام توان مالي و جاني، در راه خدا بجنگيد.

2. همگان در بسيج عمومي و جهاد آزادي بخش اسلام شركت نماييد.

***

نشانه هاي منافقان

قرآن كريم در آيه ي چهل و دوم سوره ي توبه به افراد فرصت طلب و منافق صفتي كه از رفتن به جنگ تبوك خودداري مي كردند اشاره مي نمايد و مي فرمايد:

42. لَوْ كَانَ عَرَضاً قَرِيباً وَسَفَراً قَاصِداً لَاتّبَعُوكَ وَلكِن بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ

اگر (بر فرض دعوت تو به سوي غنيمتِ) ناپايدار نزديكي،

و سفري كوتاه (و آسان) بود، حتماً از پي تو مي آمدند؛ و ليكن (اكنون در مورد جنگ تبوك) آن راه پر مشقت بر آنان دور است. و بزودي به خدا سوگند ياد مي كنند كه: «اگر (بر فرض) توانايي داشتيم، حتماً همراه شما بيرون مي آمديم!» (آنان با كردار و گفتارشان) خودشان را به هلاكت مي افكنند؛ و خدا مي داند كه آنان قطعاً دروغ گويند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به منافقان و افراد سست عنصر در جنگ تبوك اشاره مي كند كه به خاطر فاصله دور آن با مدينه (شش صد كيلومتر) و هواي گرم تابستان و فصل جمع آوري محصولات و دشمن قدرتمند، يعني امپراطوري روم، بهانه جويي مي كردند و با قسم هاي دروغ مي خواستند از جهاد فرار كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 209

2. آيه در مورد منافقان تن پرور و فرصت طلب جنگ تبوك است كه در سفرهاي كوتاه و جنگ هاي پر غنيمت با سپاه اسلام همراهي مي كردند، ولي در جنگ هاي سخت و دور بهانه مي آوردند و در نبرد شركت نمي كردند؛ «1» اما اين موضوع منحصر به اين جنگ و زمان پيامبر صلي الله عليه و آله نيست، بلكه در هر جامعه اي اين گونه افراد وجود دارند كه در هنگام راحتي، خود را شريك معرفي مي كنند، ولي در سختي ها به كناري مي روند و بهانه مي آورند.

3. منافقان و فرصت طلبان دو نشانه دارند: نخست آن كه در سفرهاي آسان و غنايم زودياب با تو همراه اند، نه در سفرهاي دور و جنگ هاي مشكل، و دوّم آن كه سوگندهاي دروغ ياد مي كنند تا از شركت در جهاد فرار كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان تن پرور و فرصت طلب، در نهايت، خود را به هلاكت مي اندازند (نه ديگران را).

2. منافقان را از راحت طلبي،

جنگ گريزي وسوگندهاي دروغشان بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و سوم سوره ي توبه، به لزوم شناخت منافقان در هنگام نبردهاي دشوار اشاره كرده و مي فرمايد:

43. عَفَا اللّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكاذِبينَ

خدا تو را بخشيد؛ چرا به آن (منافق) ان رخصت دادي، (و صبر نكردي) تا آن كه كساني كه راست مي گويند برايت آشكار شوند و دروغ گويان را بشناسي؟!

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 210

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين آيه استفاده مي شود كه گروهي از منافقان نزد پيامبر صلي الله عليه و آله مي آمدند و عذر و بهانه مي آوردند، تا رخصت بگيرند و در جنگ تبوك شركت نكنند و پيامبر به آنان رخصت داد؛ آنان با شركت خود در نبرد نه تنها كمكي به مسلمانان نمي كردند، بلكه با سخن چيني و فساد و ايجاد نفاق بر مشكلات آنان مي افزودند. «1»

2. در مورد اين آيه دو تفسير وجود دارد:

نخست آن كه پيامبر صلي الله عليه و آله با رخصت دادن به منافقان شايد مرتكب «ترك اولي شده باشد؛ زيرا اگر به آنان اجازه نمي داد در مدينه بمانند، ماهيت منافقانه آن ها زودتر روشن مي شد؛ از اين رو، پيامبر صلي الله عليه و آله گناهي مرتكب نشد، ولي رخصت ندادن به آن ها بهتر بود و به همين دليل، لحن آيه سرزنش آميز است.

دومين تفسير احتمالي آيه اين است كه عتاب و خطاب آيه ي فوق كنايي بوده و روح نفاق منافقان را بيان كرده است؛ همان گونه كه اگر ستم گري بخواهد فرزند شما را بزند و دوست شما دست او را بگيرد، شما به كنايه مي گوييد: چرا نگذاشتي بزند تا همگان اين ستمگر را

بشناسند.

3. مقصود از شناسايي منافقان در آيه ي فوق آن است كه پيامبر صلي الله عليه و آله از راه علم عادي و با مدارك روشن آنها را بشناسد، آن گونه كه مسلمانان نيز از نفاق آنان آگاه شوند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 211

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام نبردهاي سنگين، راست گويان از دروغ گويان بازشناخته مي شوند.

2. منافقان را از عمل كردشان در زمان جنگ بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي توبه شركت در جهاد را يكي از نشانه هاي مؤمنان راستين معرفي مي كند و مي فرمايد:

44. لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أَن يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ

كساني كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براي [ترك جهاد با اموالشان و جان هايشان، از تو رخصت نمي گيرند؛ و خدا به (حال خود نگه داران و) پارسايان داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به يكي از نشانه هاي مؤمنان راستين اشاره مي كند كه چون فرمان جهاد صادر مي شود، بدون هيچ گونه سستي، به جبهه مي شتابند و براي شركت در جهاد رخصت نمي خواهند. «1»

2. در آيه اشاره شده كه ايمان به خدا و مسئوليت هاي مؤمنان در برابر او، و ايمان به رستاخيز و دادگاه عدل الهي، مؤمنان را به لبيك گويي در برابر فرمان جهاد فرا مي خواند و از اين رو است كه بهانه و عذر وجود دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان، آماده و گوش به فرمان جهاد داشته باشند (و بهانه جويي و فرصت طلبي نكنند).

2. ايمان به مبدأ و معاد عامل حضور در جبهه و ايثار اقتصادي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 212

قرآن كريم در آيه ي چهل و پنجم سوره ي توبه، با اشاره به دو نشانه ي

منافقان فرصت طلب مي فرمايد:

45. إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ

تنها كساني از تو رخصت (ترك جهاد) مي طلبند، كه به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند، و دل هايشان به شك افتاده است، پس آنان در ترديد خويش، سرگردانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه اين گروه هم به خدا و رستاخيز ايمان ندارند و هم به جهت حفظ ظاهر، خود را مسلمان جلوه مي دهند و براي شركت نكردن در جهاد از پيامبر صلي الله عليه و آله رخصت مي گيرند تا كارهاي خود را توجيه كنند. «1»

2. در اين آيه بيان شده كه منافقان همواره در ترديد، دودلي و شك به سر مي برند و از اين رو، گاهي قدم به پيش مي نهند و گاهي باز مي گردند؛ زيرا هدف و تصميم آنان نامشخص است.

3. از آيه استفاده مي شود كه بهانه جويي و اجازه گرفتن براي شركت نكردن در جهاد و نيز ترديد و دودلي از نشانه هاي منافقان است. اين دو نشانه مخصوص منافقان صدر اسلام و جنگ تبوك نبوده و اكنون نيز منافقان همين گونه اند.

4. در اين آيه اشاره شده كه فرار منافقان از جهاد به دليل ايمان نداشتن به مبدأ و معاد مي باشد و از اين رو است كه آنان در كام ترديد و شك فرو رفته اند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 213

آموزه ها و پيام ها:

1. جنگ، ميدان آزمون باورها و اعتقادات است.

2. عامل فرار از جبهه، ايمان نداشتن به مبدأ و معاد است.

3. منافقان فرصت طلب را در عمل كردشان به هنگام جنگ بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي توبه، به بي توفيقي منافقان براي شركت در جهاد

اشاره كرده و مي فرمايد:

46. وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلكِن كَرِهَ اللّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ

و اگر (بر فرض منافقان) مي خواستند كه (به سوي ميدان جهاد) بيرون روند، حتماً وسيله اي براي آن فراهم مي ساختند؛ و ليكن خدا از انگيزش آنان (براي جهاد) ناخشنود بود؛ پس آنان را باز داشت؛ و [به آنان گفته شد: «با فرونشستگان (از جهاد) بنشينيد!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه يكي ديگر از نشانه هاي دروغ گويي منافقان را بيان كرده است و در حقيقت، اين آيه تكميل و شاهد مطلب آيات قبل مي باشد كه به دروغ گويي آنان اشاره مي كرد.

2. در مورد بخش پاياني آيه كه به منافقان فرمان فرو نشستن مي دهد، برخي مفسران احتمال داده اند كه مراد سخن خدا يا سخن پيامبر و يا نداي باطني خودشان باشد، «1» ولي بهتر است بگوييم: اين يك فرمان تكويني و به مقتضاي عقيده فاسد و اعمال زشت منافقان است كه به صورت سلب توفيق انجام مي گيرد، نه منع عملي.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 214

3. از آيه استفاده مي شود كه هر نيت و عملي اقتضايي دارد كه خواسته يا ناخواسته دامن انسان را مي گيرد، و هر كسي شايستگي و توفيق شركت در كار بزرگ جهاد را ندارد، و خدا اين توفيق را بهره ي انسان هاي شايسته مي كند.

4. برخي مفسران از اين آيه استفاده كرده اند كه مقدمه واجب، واجب است؛ «1» يعني اگر منافقان قصد جهاد دارند، مي بايست مقدمات آن را فراهم مي كردند؛ البته مي توان گفت اين مطلب در اين جا، نشانه اي بر تصميم نداشتن منافقان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را به هنگام رفتن به جبهه بشناسيد؛ زيرا آنان هرگز تصميم به جهاد

ندارند.

2. شركت در جهاد توفيقي الهي است كه از نااهلان گرفته مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي توبه به زيان هاي شركت منافقان در جبهه اشاره كرده و مي فرمايد:

47. لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ

اگر (بر فرض منافقان در نبرد تبوك) با شما خارج مي شدند، جز فساد (و اضطراب و ترديد) بر شما نمي افزودند؛ و مسلماً به سرعت در بين شما به فتنه جويي (و تفرقه افكني بين) شما مي پرداختند؛ و در ميان شما كساني (جاسوس هستند كه) براي آنان كاملًا گوش فرا مي دهند؛ و خدا به (حال) ستمگران داناست.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 215

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق به اين واقعيت اشاره دارد كه شركت نكردن منافقان در جبهه، نه تنها تأسف انگيز نيست، بلكه جاي خوشحالي دارد؛ زيرا حضور آن ها مشكلي را حل نمي كند، بلكه سرچشمه مشكلات تازه اي نيز مي شوند؛ يعني حضور منافقان در جبهه، با روحيه اي فاسد و همراه ترديد، اثري جز ايجاد ترديد، شك و فساد در ميان سپاهيان اسلام ندارد «1».

2. منافقان افرادي فتنه گر هستند كه به سرعت موجب تفرقه و اختلاف در سپاه مي شوند؛ آنان جاسوسي مي كنند و به دوستان خود خبر مي دهند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. حضور منافقان در جبهه، عامل فتنه، تفرقه، ترديد (و تضعيف روحيه) سپاهيان است.

2. مراقب ساده لوحان سپاه و جاسوسان نفوذي منافقان باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هشتم سوره ي توبه با اشاره به سابقه فتنه گري منافقان مي فرمايد:

48. لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّي جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ

قطعاً (منافقان) پيش از (اين

نيز) فتنه جويي كردند، و كارها را بر تو دگرگون ساختند؛ تا آن كه حق فرا رسيد، و فرمان خدا آشكار گشت، و حال آن كه آنان ناخشنود بودند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 216

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه يا به جنگ احد و كارشكني هاي منافقان به رهبري «عبد اللّه بن ابي» اشاره دارد كه از نيمه راه نبرد بازگشتند، و يا به ساير مواردي اشاره مي كند كه منافقان عليه پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان توطئه كردند كه غالباً در تاريخ ثبت شده است.

2. در اين آيه به پيامبر خطاب شده كه منافقان مي خواستند كارها را براي تو دگرگون و واقعيت ها را تحريف كنند و نقشه ها كشيدند تا اوضاع مسلمانان را درهم بريزند و آنان را از جهاد باز داشته، اطراف تو را خالي كنند، ولي هيچ يك از اين توطئه ها به جايي نرسيد.

3. هم چنين در آيه اشاره شده هرگاه خدا بخواهد حق را پيروز كند، ناخشنودي ديگران نمي تواند تاثيري داشته باشد.

4. آيات فوق گرچه در مورد منافقان صدر اسلام است، به زمان خاصي اختصاص ندارد و شامل حال منافقان در هر عصري مي شود.

آري، در هر جامعه اي گروهي منافق وجود دارند كه مي كوشند با سمپاشي هاي خود افكار مردم را درهم بريزند و وحدت را از بين ببرند و تخم ترديد بپاشند، ولي اگر جامعه بيدار باشد و به جهاد و مراقبت همّت گمارد، بي ترديد با ياري خدا، همه نقشه ها خنثي مي شود؛ زيرا پيروزي نهايي با پيروان حق است.

آموزه ها و پيام ها:

1. امدادهاي الهي نقشه هاي منافقان را برباد مي دهد.

2. منافقان را از فتنه گري و دگرگون نشان دادنِ كارها بشناسيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد

هشتم، ص: 217

قرآن كريم در آيه ي چهل و نهم سوره ي توبه به بهانه تراشي منافقان براي ترك جهاد اشاره كرده و با تهديد كردن آن ها مي فرمايد:

49. وَمِنْهُم مَن يَقُولُ ائْذَن لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لُمحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ

و از آن (منافق) ان كسي است كه مي گويد: «به من رخصت [ترك جهاد] بده، مرا به (گناه و) فتنه مينداز!» آگاه باشيد كه (هم اكنون) در فتنه (و گناه) سقوط كرده اند؛ و قطعاً جهنم، بر كافران احاطه دارد.

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه چنين حكايت شده است كه در هنگام آماده شدن مسلمانان براي جنگ تبوك، يكي از رؤساي طايفه «بَني سَلْمه» كه منافق بود، به پيامبر صلي الله عليه و آله گفت: به من اجازه بده كه در جهاد شركت نكنم؛ زيرا به زنان علاقه دارم و مي ترسم در جنگ با روميان، دختران آنان را ببينم و مفتون شوم و دست از كارزار بكشم.

پيامبر صلي الله عليه و آله به او رخصت داد در جهاد شركت نكند و آيه بدين مناسبت فرود آمد و بهانه تراشي اين منافق را محكوم كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به ما مي آموزد كه يكي از راه هاي شناخت منافقان، دقت در شيوه ي استدلال آنان و عذرهايي است كه براي ترك انجام وظايف لازم خويش مي آورند كه اغلب به موضوعاهايي جزئي و ناچيز مي پردازند تا موضوع هاي كلي و مهم را ناديده انگارند. آنان با بهانه ي شبهه شرعي و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 218

نيفتادن به گناه، با رهبران الهي و فرمان جهاد مخالفت مي كنند.

2. مفسران درباره ي چگونگي احاطه جهنم به كافران چند ديدگاه دارند:

- به باور برخي، اين

جمله كنايه از عوامل ورود به جهنّم است؛ يعني گناهان، كافران را احاطه كرده است.

- برخي عقيده دارند كه اين مطلب براي بيان حوادث حتمي آينده مي باشد؛ يعني به طور حتم در آينده جهنم كافران را احاطه خواهد كرد.

- اين احتمال نيز وجود دارد كه جهنم هم اكنون در باطن جهان موجود و كافران را احاطه كرده است، هر چند هنوز فرمان تأثير كردن آن صادر نشده؛ البته امكان دارد هر سه معنا مقصود آيه باشد و جمع آن ها منافاتي ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام منافقان كفر و آتش جهنّم است.

2. منافقانِ كافركيش در فتنه گري غرق شده و آتش، وجود آنان را فرا گرفته است.

3. منافقان براي فرار از جهاد و فريب متديّنان، از بهانه هاي مذهبي استفاده مي كنند (پس مراقب آن ها باشيد).

4. منافقان را از جهاد گريزي و بهانه تراشي آنان بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاهم سوره ي توبه با اشاره به سخنان منافقان، به يكي ديگر از نشانه هاي آنان اشاره كرده و مي فرمايد:

50. إِن تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ

اگر نيكي به تو برسد، آن (منافق) ان را ناراحت مي كند؛ و اگر مصيبتي به تو رسد، مي گويند: « (ما تصميم) كار خود را پيش از [اين گرفته ايم.» و روي بر مي تابند و حال آن كه آنان شادمانند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 219

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «نيكي» در اين آيه اعم از غنائم جنگي، پيروزي بر دشمن و يا پيشرفت هاي ديگر است.

2. اين كه منافقان در برابر نيكي هايي كه به پيامبر صلي الله عليه و آله مي رسد، ناراحت مي شوند، دليل دشمنيِ باطني و

بي ايماني آن هاست، و گرنه مؤمنان از شادي پيامبر دل شاد مي شوند.

3. در اين آيه اشاره شده كه منافقان گزافه گو و مدعي عقل، درايت و تدبير هستند و گمان مي كنند اگر در جبهه اي شركت نكردند و طعم مشكلات را نچشيدند، زرنگي كرده اند، در حالي كه خود را از مواهب الهي و ثواب هاي او محروم كرده اند.

4. از اين آيه استفاده مي شود كه منافقان از حوادث تلخي كه براي مؤمنان به وجود مي آيد، به نفع مقاصد خود سوء استفاده تبليغاتي مي كنند.

5. آيه ي خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است، ولي مطلب آن شامل مؤمنان حقيقي نيز مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را در هنگام سختي ها و واكنش آنان در برابر حوادث تلخ و شيرين بشناسيد.

2. منافق در شادي مؤمنان ناخشنود و در ناراحتي آنان خشنود است (پس او را بشناسيد و مراقب وي باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي توبه، به گفتار منافقان پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

51. قُل لَن يُصِيبَنَا إِلَّا مَاكَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَي اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 220

بگو: «جز آنچه خدا بر ما مقرر داشته، به ما نمي رسد؛ او سرپرست ماست؛ و مؤمنان پس بايد تنها بر خدا توكّل كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق اشاره دارد كه مؤمنان، تحت ولايت و سرپرستي خدا هستند و آنچه او مقرر كرده، به آن ها مي رسد. آري، مولاي حكيم و مهربان جز خير و نيكي براي بندگانش نمي خواهد.

2. آيه ي فوق بر جبر دلالت نمي كند و با اصل آزادي اراده و اختيار انسان منافات ندارد؛ زيرا سرنوشت انسان تا آن جا كه به كوشش ما مربوط است، به دست خود

ماست و آيات قرآن نيز بدين مطلب اشاره دارند؛ «1» اما برخي مطالب خارج از دايره تلاش ما، تحت قدرت تقدير الهي است كه بر اساس قانون عليت، به علم، حكمت و اراده خدا منتهي مي شود؛ البته اين مقدرات بر اساس نظام احسن و مصلحت بندگان و بر طبق شايستگي هايي كه افراد كسب مي كنند، به صورت متناسب تقدير شده است.

3. آيه ي فوق در صدد بيان اين مطلب است كه اگر منافقان، خودشان با عقل ناقص براي خويشتن برنامه ريزي مي كنند، براي مؤمنان خداي آن ها كه مولا و سرپرستي حكيم و مهربان است، برنامه ريزي و تقدير مي نمايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان جز بر خدا تكيه نكنند.

2. اعتقاد به تقدير الهي را ابراز كنيد (كه موجب آرامش مومنان و نااميدي منافقان مي شود.)

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 221

رابطه سرنوشت و كوشش هاي ما

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي توبه با اشاره به سرنوشت سعادت آميز مؤمنان و فرجام عذاب آلود منافقان مي فرمايد:

52. قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَي الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ

بگو: «آيا براي ما، جز يكي از دو نيكي (پيروزي يا شهادت) را انتظار داريد؟! و [لي ما براي شما انتظار داريم كه خدا، عذابي از نزد خود و يا به دست ما به شما برساند؛ پس انتظار بكشيد، كه ما (هم) با شما منتظريم!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «احدَي الحُسْنَيين» (: يكي از دو نيكي) همان پيروزي بر دشمن و يا شهادت در راه خداست كه هردوي آن ها براي مؤمنان مايه ي افتخار و سعادت است.

2. مهم انجام وظيفه است نه نتيجه:

امام عارفان در اين مورد مي فرمايند:

اين دنيا، چه خوش

و چه ناخوش، خواهد گذشت و همه به سوي دار جزا خواهيم رفت؛ چه بهتر كه عمر كوتاه را در راه خدمت به اسلام و مسلمين صرف كنيم تا در پيش گاه مقدس حق تبارك و تعالي سرافراز و در سلك خدمت گزاران درآييم .... «1»

اگر انسان به وظيفه الهيّه موفق شود، نتيجه حاصل است، چه به نتيجه منظوره برسد يا نه .... «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 222

3. اين آيه ي فوق به اين حقيقت اشاره مي كند كه شكست و ناكامي در قاموس مؤمنان راه ندارد، و چه كشته شوند يا دشمن را شكست دهند، پيروزند.

4. آيه ي فوق رمز اصلي همه پيروزي هاي مسلمانان صدر اسلام را بيان كرده است؛ مجاهداني كه با اين روحيه به ميدان مي رفتند، هيچ گاه فكر فرار در سر نمي پروراندند و از هيچ كس نمي هراسيدند و بدين صورت بود كه ارتشي شكست ناپذير از مسلمانان پديد آمد.

5. آيه ي فوق دو پيروزي مسلمانان را به صورت سربسته بيان مي كند، ولي دو شكست منافقان را توضيح مي دهد؛ گويي مقصود از پيروزي هاي مسلمانان آن قدر روشن است كه به توضيح نياز ندارد.

6. در برخي روايات اشاره شده كه يكي از دو نيكيِ در حال صلح براي مؤمنان، رزق دنيا يا اجابت دعوت حق، و يا مرگ در راه اطاعت خدا يا درك زمان ظهور امام عصر (عج) است «1».

روشن است كه اين گونه احاديث مصداق هاي دو نيكي را در زمان هاي مختلف بيان مي كنند.

7. در اين آيه اشاره شده كه منافقان يا به دست مجاهدان اسلام كشته مي شوند و به دوزخ مي روند، و يا بدون جنگ مي ميرند و گرفتار عذاب الهي مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان هيچ گاه شكست نمي خورند.

2. پيروزي

يا شهادت براي مؤمنان هر دو نيكي و سعادت است.

3. سرنوشت منافقان در هر صورت عذاب آلود است.

4. وظيفه خود را انجام دهيد و به نتيجه ي كار نينديشيد كه در هر صورت نيكي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 223

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و سوم سوره ي توبه به بي ثمر بودن بخشش هاي منافقان و علت آن اشاره كرده و مي فرمايد:

53. قُلْ أَنفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ إِنَّكُمْ كُنتُمْ قَوْماً فَاسِقِينَ

بگو: «خواه يا ناخواه (اموالتان را در جهاد) مصرف كنيد، از شما پذيرفته نمي شود؛ [چرا] كه شما گروهي نافرمانبردار بوده ايد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «فِسق» در اين آيه گناهي ساده و معمولي نيست، بلكه- همان گونه كه در آيه ي بعد اشاره شده- كفر، نفاق و يا آلوده شدن بخشش ها با رياكاري مراد است «1».

2. آيه ي فوق به صورت جمله اي شرطي بيان شده است، ولي بر تحقق خارجي دلالت ندارد؛ يعني ممكن است هيچ گاه منافقان با رضايت و ميل در راه خدا انفاق نكنند و اگر انفاق كنند، پذيرفته نمي شود.

3. حكايت شده است كه در جنگ تبوك، منافقاني كه در جهاد شركت نكردند، مي خواستند با كمك مالي به جبهه، خود را در پيروزي سهيم بدانند.

4. پذيرفته نشدن بخشش هاي منافقان، يا بدين معناست كه كمك هاي آنان در دنيا از آن ها گرفته نمي شود و يا آن كه مورد قبول خدا و تكامل معنوي آنان و پاداش اخروي نمي شود؛ زيرا با روحيه ي نفاق و كفر همراه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نفاق و فسق مانع قبولي انفاق و بخشش است.

2. دست از دو چهره بودن و نافرماني برداريد تا بخشش هاي شما پذيرفته شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم،

ص: 224

نشانه هاي ديگر منافقان

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و چهارم سوره ي توبه به علل عدم قبولي اعمال منافقان و نشانه هاي ديگر آنان اشاره كرده و مي فرمايد:

54. وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَي وَلَا يُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ

و هيچ چيز آنان را از پذيرفته شدن هزينه (و صدقه) هايشان باز نداشت، جز اين كه آنان به خدا و فرستاده اش كفر ورزيدند، و نماز را به جا نمي آورند، جز در حالي كه آنان كَسِل هستند، و (اموالشان را در راه جهاد) مصرف نمي كنند، مگر در حالي كه آنان ناخشنودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه، كفر مانع پذيرش بخشش دانسته شده است؛ يعني ايمان به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله شرط قبولي اعمال نيك مي باشد.

2. منافقان ايمان واقعي ندارند؛ از اين رو، با عشق و علاقه به سوي نماز نمي روند، بلكه با اكراه نماز بجاي مي آورند؛ همان گونه كه با اكراه بخشش مي كنند، در حالي كه مومنان اين عبادت ها و بخشش ها را ذخيره ي آخرت مي دانند و با علاقه انجام مي دهند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرط پذيرش بخشش، ايمان است.

2. منافقان را از دو نشانه ي «1» كسالت در نماز و اكراه در بخشش بشناسيد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 225

3. نماز و بخشش ظاهري مردم شما را نفريبد؛ زيرا منافقان نيز اين اعمال را انجام مي دهند.

4. منافق كافر است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و پنجم سوره ي توبه با اشاره به مايه عذاب بودن اموال و فرزندانِ منافقان و مي فرمايد:

55. فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ

كَافِرُونَ

و (فزونيِ) اموالشان و فرزندان آنان، تو را به شگفت نياورد؛ جز اين نيست كه خدا مي خواهد به وسيله ي آن [ها] در زندگي پست (دنيا) عذابشان كند، و جان هايشان بر آيد در حالي كه آنان كافرند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه اشاره دارد كه منافقان با نيروي اقتصادي و انساني كه در اختيار آن هاست، معذّب هستند؛ زيرا از سويي، فرزندان آنان معمولًا به افرادي ناصالح و مايه رنجش خاطر و ننگ آن ها تبديل مي شوند، و از سوي ديگر، اموال آنان كه از طريق گناه به دست آمده، بي بركت و مايه دل بستگي آن هاست و در نهايت، به خاطر آن ها بي ايمان از دنيا مي روند.

2. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه عذاب الهي منحصر به آخرت نيست و در دنيا نيز ممكن است انسان ها با رنج و مشكلات عذاب شوند.

3. در اين آيه به «اراده ي خدا» اشاره شده است و اين تعبير براي بيان سنت هاي الهي به كار مي رود؛ يعني روش و سنت الهي آن است كه ثروتمندان منافق صفت را در دنيا عذاب كند.

4. از تعبير «تَزْهَقَ» استفاده مي شود كه جان دادن منافق بسيار دشوار است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 226

آموزه ها و پيام ها:

1. اموال و فرزندان، وسيله مجازات منافقان و كشاندن آنان به كفر است.

2. به اموال و فرزندان دل نبنديد كه برخي نعمت هاي ظاهري در حقيقت مايه عذاب انسان است.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و ششم و پنجاه و هفتم سوره ي توبه، به دو نشانه ديگر منافقان اشاره كرده و مي فرمايد:

56 و 57. وَيَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنكُمْ وَمَا هُمْ مِنكُمْ وَلكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ* لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَيْهِ

وَهُمْ يَجْمَحُونَ

و به خدا سوگند مي خورند كه آنان حتماً از شما هستند، و حال آن كه آنان از شما نيستند؛ و ليكن آنان گروهي هستند كه مي ترسند.* اگر (بر فرض) پناهگاهي يا غارهايي يا سوراخي مي يافتند، حتماً به سوي آن روي برمي تافتند، در حالي كه آنان شتابان مي روند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به ترس شديد منافقان اشاره شده است. «1» آنان چون تكيه گاهي الهي در باطن خويش ندارند، همواره گرفتار وحشتي بزرگ هستند و چون از نافرماني خدا نمي ترسند، از غير خدا مي ترسند، و از اين رو است كه كفر باطني خود را پنهان مي كنند و در ظاهر خود را مؤمن جلوه مي دهند.

2. اين آيه با رساترين تعبيرها، ترس و دشمني منافقان با مؤمنان را نشان داده است كه (اگر منافقان به خاطر اموال و خانواده خود مجبور به

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 227

ماندن نبودند) به غارهاي كوه ها يا سوراخ هاي زمين فرار مي كردند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. ترس شديد و سوگندهاي دروغ از نشانه هاي منافقان است.

2. سوگندهاي منافقان شما را فريب ندهد؛ زيرا آنان از شما و موافق عقايدتان نيستند.

3. زندگي منافقان با مسلمانان يك زندگي اضطراري است و اگر فرصتي بيابند، از وضع موجود مي گريزند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هشتم سوره ي توبه با اشاره عيب جويي منافقان نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله و دنياطلبي آنان مي فرمايد:

58. وَمِنْهُمْ مَن يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِن لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ

و از آن (منافق) ان كسي است كه در (تقسيم غنائم و) بخشش ها بر تو عيب جويي مي كند، و اگر از آن (اموال، سهمي)

به آنان عطا شود، راضي مي شوند؛ و اگر از آن [ها] به آنان داده نشود، به ناگاه آنان به خشم مي آيند.

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه را چنين روايت كرده اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله مشغول تقسيم اموالي (از غنايم) بود كه يكي از افراد طايفه بني تميم فرا رسيد و صدا

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 228

زد: اي پيامبر، عدالت را رعايت كن! پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «واي بر تو! اگر من عدالت نكنم، چه كسي عدالت خواهد كرد؟!» در اين هنگام عمر كه در صحنه حاضر بود، به پيامبر گفت: اجازه بده كه گردنش را بزنم، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه نداد اين و آيه فرود آمد و به اين گونه افراد اندرز داد «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق، يكي ديگر از نشانه هاي منافقان بيان شده، كه هرگز به حق خود راضي نيستند و مي خواهند از منافع عمومي هر چه بيش تر بهره ببرند و دوستي و دشمني آنان نيز بر محور منافع دور مي زند و از هر كس از مال دنيا بيش تر به آنان بدهد، راضي مي شوند و از هر كس عدالت و حق را رعايت كند، به خشم مي آيند.

2. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه همه ي اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله عادل نبوده اند، و حتي برخي منافق بوده اند و جسارت به پيامبر صلي الله عليه و آله نيز از آن ها صادر مي شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. آيه به رهبران الهي مي آموزد كه خود را براي مشكلات آماده كنند؛ زيرا لبه ي تيز حملات و تبليغات منافقان به سوي رهبري است.

2. منافق به منافع شخصي خود

مي انديشد و به حق خود راضي نيست.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 229

3. تقسيم اموال و مسائل اقتصادي حساس است و افراد را در معرض تهمت قرار مي دهد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و نهم سوره ي توبه راه صحيح برخورد با بيت المال را ارائه كرده و مي فرمايد:

59. وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَاآتَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ سَيُؤْتِينَا اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَي اللّهِ رَاغِبُونَ

و اگر (بر فرض) آنان به آنچه خدا و فرستاده اش به آنان داده، راضي مي شدند و مي گفتند: «خدا ما را بس است؛ بزودي خدا و فرستاده اش، از بخشش خود به ما مي دهند؛ براستي كه ما تنها به سوي خدا مشتاقيم.» (اين براي آنان بهتر بود).

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه چهار صفت يا چهار مرحله براي انسان هاي قانع و راضي بيان شده است:

يكم- تسليم و رضايت به تقدير الهي و تقسيم پيامبرش؛

دوم- اظهار رضايت به زبان؛

سوم- اميد به فضل و كرم خدا و پيامبرش؛

چهارم- بي توجهي نسبت به دنيا و رغبت به سوي خدا.

2. آيه با «لَو» آمده است، يعني اگر بر فرض منافقان به تقديرات الهي راضي مي شدند كه نمي شوند.

3. اين آيه در ادامه حالات منافقان است، اما در حقيقت روشي صحيح و راهبردي را در برخورد با تقديرات الهي و تقسيم هاي پيامبر براي مؤمنان بازگو مي كند.

4. آيه ي فوق اشاره مي كند كه انسان ها از خدا و پيامبر طلب كار نيستند،

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 230

بلكه هر چه به ما بدهند، از فضل و بخشش آن هاست.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه الطاف الهي از طريق پيامبر (و اولياي او) به ما مي رسد و از اين رو

است كه دو بار در كنار نام خدا، از پيامبر صلي الله عليه و آله ياد شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خير انسان در رضايت و قناعت است.

2. به بخشش هاي الهي و رهبري، اعتراض نكنيد و به فضل الهي اميدوار باشيد.

***

موارد مصرف زكات

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي توبه، موارد مصرف زكات را بر مي شمارد و مي فرمايد:

60. إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

زكات ها فقط براي نيازمندان و بينوايان و كاركنانِ (جمع آوري كننده ي) آن، و دلجويي شدگان، و در [راه آزاد كردن بردگان، و بدهكاران، و در راه خدا، و واماندگان در راه است؛ [اين،] واجبي از طرف خداست؛ و خدا دانايي فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «صدقات» از «صَدَقه» و نشان دهنده صداقت در ايمان به خداست و مقصود از آن در آيه ي فوق «زكات واجب» مي باشد؛ زيرا در پايان آيه از آن به عنوان «واجب الهي» ياد شده و صدقه واجب همان زكات است.

2. واژه ي «فقير» در اصل به معناي كسي است كه ناداري، ستون فقرات او را مي شكند و در اين جا، به معناي كسي است كه در زندگي خود كمبود مالي دارد، ولي شغل نيز دارد و نياز خود را آشكار نمي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 231

3. واژه ي «مسكين» در اصل از ماده ي «سكون» گرفته شده؛ يعني گويا كسي بر اثر شدت فقر ساكن و زمين گير شده است؛ بنابراين، «مسكين» كسي است كه نيازش شديدتر بوده و شغلي ندارد و از اين رو، نياز خود را آشكار مي سازد و از ديگران درخواست كمك مي كند «1».

خرم آن كس كه در اين محنت گاه

خاطري را سبب تسكين است 4. مقصود از عاملان زكات، كاركناني هستند كه براي جمع آوري و اداره بيت المال مسلمانان كوشش مي كنند و آنچه به آنان داده مي شود، به عنوان مزد آنان است و از اين رو، فقير بودن در آن ها شرط نيست.

5. مقصود از گروه «مُؤلَّفةِ قُلوبُهم» مسلمانان يا غير مسلماناني هستند كه براي استفاده از همكاري آنان در جهاد و يا جذب كامل آن ها به اسلام، كمك هاي مالي تشويقي به آنان داده مي شود تا قلب هاي آنان جلب شود «2».

6. در اين آيه آمده است كه سهمي از زكات براي مبارزه با بردگي اختصاص مي يابد و اين نشان مي دهد كه اسلام مي خواهد بردگي در جامعه بشريت ريشه كن شود؛ اما اين كار به تدريج انجام مي گيرد تا واكنش هاي نامطلوب اجتماعي نداشته باشد.

7. مقصود از مصرف زكات «در راه خدا»، تمام راه هايي است كه به گسترش و تقويت دين اسلام مي انجامد كه شامل جهاد، تبليغ و حتي كارهاي عمراني مانند مدرسه سازي و پل سازي مي شود.

8. مقصود از «واماندگان در راه» مسافراني هستند كه بر اثر حادثه اي يا هر

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 232

عاملي در راه مانده اند و توشه و مركب كافي براي رسيدن به مقصد ندارند، هر چند در شهر خود فقير نباشند. اين گونه افراد را بايد با دادن زكات به آن ها بي نياز كرد تا به مقصد برسند.

9. اين آيه با واژه ي «انّما» آغاز مي شود؛ يعني زكات فقط مخصوص همين هشت مورد است. اين مطلب پاسخي بود به منافقاني كه در مورد تقسيم بيت المال از پيامبر عيب جويي مي كردند و انتظار داشتند بدون استحقاق

چيزي به آنان داده شود.

10. در اين آيه از چهار گروه با اضافه ي حرف لام ياد شده كه نشانه ملكيت آن ها بر زكات است، ولي در دو مورد كلمه ي «في» آمده (و دو مورد نيز به آن ها عطف شده) كه نشان دهنده مورد مصرف زكات است. برخي مفسران بر اين باورند كه براي دو گروه يا چهار گروه دوم فقط جايز است از زكات استفاده كنند، ولي مالك آن نمي شوند، ولي برخي ديگر از مفسران، اين چهار گروه دوم را ظرف واقعي زكات دانسته اند «1». به هر حال، در دو موردي كه «في» آمده، يعني بردگان و در راه خدا، اموال به خود بردگان داده نمي شود، بلكه در راه خدا و در راه آزادي آنان صرف مي شود.

11. بر اساس سيره و روش پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام، جايز است زكات به هشت قسمت مساوي تقسيم شود، ولي واجب نيست «2»، به بيان ديگر، هدف از قانون ماليات زكات، رفع نيازمندي هاي گوناگون جامعه مي باشد كه مصرف آن به ضرورت هاي اجتماعي در موارد هشت گانه وابسته است.

12. در تاريخ اسلام، دو دوران مشخص وجود دارد؛ دوران مكه كه همّت پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان صرف تعليم و تربيت مي شد و هر چند حكم زكات در آن دوران فرود آمده بود «3»، حكومتي تشكيل نشده بود تا آن را جمع آوري كند

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 233

و تنها خود مردم به پرداخت آن و بخشش هاي مالي ديگر اقدام مي كردند.

اما در دوران مدينه كه حكومت اسلامي تشكيل و نياز به بيت المال پيدا شد، پيامبر صلي الله عليه و آله

از سوي خدا مأموريت يافت ماليات زكات را از مردم بگيرد و در موارد آن، مصرف كند «1» و مشهور است كه اين قانون در سال دوم هجري تعيين شد.

13. زكات چند نقش مهم در جامعه اسلامي بر عهده دارد:

الف) تأمين بيت المال حكومت اسلامي كه به وسيله آن نيازهاي اقتصادي حكومت برآورده مي شود.

ب) حمايت از محرومان جامعه؛

ج) كمك به پرداخت هزينه هاي مجاهدان در جنگ و دفاع؛

د) ايفاي نقش ماليات بر درآمد، توليد و ثروت هاي راكد؛

ه) تعديل ثروت در جامعه؛

و) احيا كننده ي روح سخاوت و رحمت در انسان كه نوعي تشكر عملي از خداست.

14. در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است:

اگر همه مردم زكات اموال خود را بپردازند، مسلماني نيازمند باقي نمي ماند ... و مردم فقير، محتاج، گرسنه و برهنه نمي شوند مگر به خاطر گناه ثروتمندان. «2»

15. از احاديث و تاريخ اسلام استفاده مي شود كه اگر حكومت عدل

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 234

اسلامي از اشخاصي، زكات را مطالبه كند و آنان مقاومت نمايند و سرباز زنند، مرتد به شمار مي آيند و در صدر اسلام، در زمان ابو بكر گروهي از مسلمانان از پرداخت زكات سرباز زدند و با آنان مبارزه نظامي شد و حتي امام علي عليه السلام نيز در اين مبارزه شركت كرد و اين گروه به نام «اصحاب رَدّه» مشهور شدند.

16. در حديثي از امام صادق عليه السلام آمده است:

كسي كه يك قيراط [مقدار كمي از زكات را نپردازد، مؤمن و مسلمان نيست و ارزشي ندارد. «1»

17. رعايت قانون زكات و پرداخت اين ماليات موجب آباداني كشور اسلامي و حفظ امنيت عمومي مي شود و نپرداختن آن، پيدايش شكاف هاي

طبقاتي و به خطر افتادن اموال ثروتمندان را سبب مي شود. يعني هنگامي كه فقير در جامعه زياد شود سرقت و ناامني گسترش مي يابد و همان ثروت هاي انباشته به خطر مي افتد.

بلاگردان جان و تن دعاي مستمندان است

كه بيند خير از آن خر

من كه ننگ از خوشه چين دارد

(حافظ)

18. در روايتي از امام كاظم عليه السلام آمده است:

اموال خود را با پرداخت زكات آن حفظ كنيد. «2»

و همين مضمون از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام نيز حكايت شده است.

19. نكته قابل توجه آن است كه پرداخت زكات به اسلام اختصاص ندارد، بلكه در اديان پيشين نيز وجود داشته است؛ همان گونه كه از موسي عليه السلام و عيسي عليه السلام حكايت شده است «3».

20. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه مال مي تواند در جذب دل ها مؤثر باشد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 235

آموزه ها و پيام ها:

1. همه اموال شما مخصوص خودتان نيست، بلكه ديگران نيز در ثروت ثروتمندان سهم دارند.

2. اسلام ديني است كه به دنياي مردم توجه كرده و قانون مالياتي دارد كه قانوني اجتماعي و اقتصادي است.

***

نشانه هاي ديگر منافقان

قرآن كريم در آيه ي شصت و يكم سوره ي توبه، با اشاره به ويژگي هاي نيكوي پيامبر صلي الله عليه و آله، در مورد آزار به ايشان هشدار داده و مي فرمايد:

61. وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و از آن (منافق) ان كساني هستند كه پيامبر را آزار مي دهند و مي گويند:

«او گوش (ي، و خوش باور) است!»

بگو: «گوشيِ خوب بودن، به نفع شماست. [او] به خدا ايمان دارد؛ و مؤمنان را تصديق مي كند؛ و رحمتي است براي كساني از شما كه ايمان آورده اند.» و كساني كه فرستاده خدا را آزار مي دهند، برايشان عذابي دردناك است.

شأن نزول:

درباره ي داستان نزول اين آيه نقل شده گروهي از منافقان درباره ي پيامبر صلي الله عليه و آله سخنان ناشايست مي گفتند كه يك نفرِ آنان هشدار داد: ممكن است اين سخنان به گوش پيامبر صلي الله عليه و آله برسد، و ديگري گفت: مهم نيست، ما هر چه مي خواهيم مي گوييم و اگر به گوش او رسيده نزد وي مي رويم و انكار مي كنيم و او از ما مي پذيرد؛ زيرا محمد صلي الله عليه و آله آدم خوش باوري است كه هر

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 236

كس هر چه بگويد، مي پذيرد «1».

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و به اين منافقان پاسخ داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق اشاره دارد كه آنان نقطه قوت پيامبر صلي الله عليه و آله را نقطه ضعف مي پنداشتند و براي آزارش به او «اذُن» يا خوش باور مي گفتند. «2»

2. يكي از صفات لازم براي يك رهبر محبوب آن است كه نهايت لطف و محبت را از خود نشان دهد و عذرهاي مردم را بپذيرد و در مورد عيب هاي آنان، پرده دري نكند و آبرو و شخصيت آنان را حفظ نمايد. و اين نقطه قوت در پيامبر صلي الله عليه و آله وجود داشت. او بسياري از چيزها را متوجه مي شد، ولي به روي خود نمي آورد تا دروغ گويان رسوا نشوند و راه توبه بر آنان سد نگردد و مردم از اطراف او پراكنده نشوند.

3.

مفسران در مورد تعبير «خيرٌ لكم» دو احتمال داده اند:

يكي اين كه او سخن پذير خوبي به نفع شماست.

و ديگر اين كه او سخنان مفيد و نيك را به نفع شما مي شنود (نه هر سخني را) «3» و عذرخواهي افرادي كه به نفع آن ها و جامعه است، مي پذيرد.

هر دو احتمال مي تواند مقصود آيه باشد، ولي احتمال اول ظاهرتر است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 237

4. از اين آيه استفاده مي شود كه پيامبر صلي الله عليه و آله دو برنامه داشت: نخست، حفظ ظاهر و جلوگيري از پرده دري كه در اين مرحله به همه سخنان گوش مي داد و انكار نمي كرد و دوم، برنامه عملي كه در اين مرحله تنها به فرمان هاي الهي و پيشنهادهاي مؤمنان راستين توجه مي كرد.

5. در اين آيه آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله براي مؤمنان رحمت است و در آيات ديگر قرآن مي خوانيم كه او براي تمام جهانيان رحمت مي باشد «1» و اين يا به جهت درجات و مراتب رحمت است كه برخي مراتب، همه ي جهانيان را شامل مي شود و مراتب عالي به مؤمنان اختصاص دارد.

و يا بدين جهت است كه استعداد و زمينه ي استفاده از رحمت پيامبر صلي الله عليه و آله براي همه مردم وجود دارد، ولي فعليّت و تحقق آن براي مؤمنان است؛ رحمت او مانند باراني است كه به همه جا مي بارد و هر كس به اندازه ي استعداد و ظرفيت خود از آن بهره مي برد.

6. از آيه استفاده مي شود كه اذيت كردن پيامبر صلي الله عليه و آله با عيب جويي از او، گناهي بزرگ است.

7. از اين آيه استفاده مي شود كه برخي اصحاب منافق پيامبر صلي الله

عليه و آله را اذيت مي كردند؛ بنابراين، همه ي اصحاب عادل نبوده اند.

8. مقصود از ايمان پيامبر صلي الله عليه و آله به مؤمنان، تصديق سخنان آن هاست و اين درسي براي همه ي مؤمنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. آيه به رهبران الهي و مبلغان ديني مي آموزد كه سعه صدر داشته باشند و به سخنان مردم گوش دهند و مايه رحمت براي آنان باشند.

2. هر كس با سخنان خود رهبران ديني را اذيت كند، فرجامي عذاب آلود دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 238

قرآن كريم در آيه ي شصت و دوم سوره ي توبه، به يكي از نشانه هاي منافقان، يعني سوگند ايشان، اشاره مي كند و مي فرمايد:

62. يَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ إِن كَانُوا مُؤْمِنِينَ

(منافقان) براي شما به خدا سوگند ياد مي كنند، تا شما را راضي سازند؛ در حالي كه خدا و فرستاده اش سزاوارترند كه راضيش سازند، اگر مؤمن باشند.

شأن نزول:

درباره ي داستان نزول اين آيه روايت شده گروهي از منافقان كه به جنگ تبوك نرفتند، به يكديگر مي گفتند: اين مطالبي كه محمد درباره اشراف ما مي گويد و آنان را منافق مي خواند، اگر راست باشد، آنان از چهارپايان بدترند، در حالي كه آنان از نيكان ما هستند و برخي مسلمانان به آنان پاسخ دادند و اين سخن را به گوش پيامبر صلي الله عليه و آله رساندند و ايشان آن منافق را خواست و از او پرسيد كه چرا چنين گفته اي؟ او سوگند ياد كرد كه چنين نگفته است.

در اين هنگام آن مسلمان گزارشگر دعا كرد خدا راست گو را تصديق و دروغ گو را تكذيب كند و آيه فرود آمد و وضع آنها را مشخص كرد.

نكته ها و

اشاره ها:

1. اين آيه به يكي از نشانه هاي منافقان اشاره كرده است كه براي پوشاندن چهره ي خود، خلاف كاري ها را انكار مي كردند و با توسّل به سوگند دروغين، مردم را فريب مي دادند.

2. در آيه ضمير «يُرضُوه» به صورت مفرد آمده است، در حالي كه بر طبق قاعده مي بايست به صورت تثنيه بيايد تا به خدا و رسول باز گردد. اين تعبير اشاره مي كند كه پيامبر از خود استقلالي ندارد و رضايت پيامبر صلي الله عليه و آله از

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 239

رضايت خدا جدا نيست؛ يعني هرچه خدا پسندد او نيز مي پسندد؛ رضا و خشم او براي خدا و در راه او است.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را از سوگندهاي دروغ آنان بشناسيد.

2. فريب هر سوگندي را مخوريد؛ زيرا گاهي مقدّسات، دستاويز نامقدسان مي شود.

3. براي مؤمنان رضايت خدا و رسولش اصل است.

4. رضايت پيامبر صلي الله عليه و آله در راستاي رضايت خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و سوم سوره ي توبه، به منافقان و دشمنان خدا و رسول هشدار مي دهد و مي فرمايد:

63. أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا ذلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ

آيا ندانسته اند كه هر كس با خدا و فرستاده اش به شدت مخالفت كند، پس برايش آتش جهنّم است؛ در حالي كه در آن جا ماندگار است؟! اين، (همان) رسوايي بزرگ است!

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «يُحادِد» از ريشه «حَدّ» به معناي طرف و نهايت چيزي است، و از آن جا كه افراد دشمن و مخالفان در طرف مقابل قرار مي گيرند، اين واژه به معناي دشمني نيز به كار مي رود.

برخي مفسران نيز گفته اند كه اين واژه به معناي

محدود دانستن قدرت خدا، يا به معناي سرسختي و تجاوز از قانون الهي و يا خود را طرف خدا

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 240

دانستن است «1».

2. از اين آيه استفاده مي شود كه سرنوشتِ مخالفت با خدا و رسول، يكي و آن دوزخ است؛ زيرا مخالفت با رسول، در حقيقت مخالفت با خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان خدا و رسول فرجامي عذاب آلود و رسوا دارند.

2. اگر مي خواهيد از رسوايي و دوزخ نجات يابيد، در برابر خدا و رهبران الهي صف آرايي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و چهارم سوره ي توبه، به ترس منافقان از افشاي اسرار آنان اشاره كرده و مي فرمايد:

64. يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِءُوا إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَاتَحْذَرُونَ

منافقان بيم دارند كه سوره اي بر ضدّ آنان فرود آيد كه آنان را از آنچه در دل هايشان است، خبر دهد. (اي پيامبر) بگو: «ريشخند كنيد! كه خدا برون آورنده (و فاش كننده) چيزي است كه [از آن بيم داريد.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق و دو آيه بعد از آن، اين گونه روايت شده است كه گروهي از منافقان نقشه كشيدند هنگام بازگشت از جنگ تبوك در يكي از

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 241

گردنه هاي راه، شتر پيامبر صلي الله عليه و آله را رَم دهند و او را بقتل رسانند؛ اما خدا پيامبرش را از اين توطئه آگاه كرد و با همكاري ياراني چون عمار و حُذيفه كه محافظت از ايشان را بر عهده گرفتند، توطئه منافقان خنثي شد و حذيفه آنان را دور كرد؛ سپس پيامبر صلي الله عليه و آله آنان را به حذيفه

معرفي كرد.

حذيفه به پيامبر پيشنهاد كرد منافقان را به قتل برساند، ولي ايشان فرمودند: دوست ندارم عرب بگويد هنگامي كه محمد بر يارانش پيروز شد، به كشتن آنان پرداخت «1».

آيات فوق بدين مناسبت فرود آمد و منافقان را به افشاي اسرار آنان تهديد كرد «2».

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين آيه استفاده مي شود كه خدا گاهي براي دفع خطر منافقان، پرده از روي اسرار آنان بر مي داشت و آنان را معرفي مي كرد تا مسلمانان بهوش بوده و منافقان نيز مواظب كردار خود باشند و از اين رو منافقان اغلب در يك حالت وحشت به سر مي بردند.

2. آيه با جمله «هر چه مي خواهيد، مسخره كنيد» در مقام تهديد منافقان است؛ همان گونه كه انسان به دشمن مي گويد: هر اندازه مي تواني كارشكني و اذيت كن، پاسخ آن ها را يك جا خواهم داد.

3. مقصود از فرود آمدن آيه بر منافقان آن نيست كه آيه اي بر شخص آن ها نازل شود، بلكه مقصود آن است كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله آيه اي درباره ي آنان و عليه آن ها نازل شود.

4. در اين آيه از واژه ي «سُوره» استفاده شده است. سوره در اصطلاح به

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 242

مجموعه اي از آيات قرآن گفته مي شود كه معمولًا با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز مي شود و با شروع سوره ديگر پايان مي پذيرد.

در قرآن كريم 114 سوره وجود دارد كه تنها سوره ي توبه با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز نمي شود.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه منافقان فهميده بودند رسول خدا از طريق وحي از كار آنان آگاه مي شود و بدين سبب در هراس بودند.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان هر لحظه از افشا شدن

چهره واقعي خويش نگران هستند. و در نهايت نيز رسوا مي شوند.

2. منافقان را از ريشخندهايشان بشناسيد كه مسخره كردن (مؤمنان) يكي از شيوه هاي تبليغي آنان است.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و پنجم سوره ي توبه، با اشاره به بهانه هاي منافقان و مسخره كردن مقدسات و مي فرمايد:

65. وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِءُونَ

و اگر از آن (منافق) ان بپرسي (چرا ريشخند مي كرديد؟!) حتماً مي گويند:

«ما فقط همواره (در هر سخني) فرو مي رفتيم و بازي مي كرديم.» (اي پيامبر) بگو: «آيا به خدا و آيات او و فرستاده اش همواره ريشخند مي كرديد؟!»

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق اين گونه حكايت شده كه گروهي از منافقان در هنگام جنگ تبوك، پشت سر پيامبر صلي الله عليه و آله سخناني مسخره آميز مي گفتند كه

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 243

تسخير قصرهاي شام محال است و احدي از مسلمانان از اين جنگ باز نمي گردد.

خداوند پيامبرش صلي الله عليه و آله را از اين سخنان آگاه ساخت و پيامبر صلي الله عليه و آله به وسيله ي عمار از آنان بازخواست كرد، ولي آن ها سوگند ياد كردند و گفتند كه ما شوخي مي كرديم «1».

برخي مفسران نوشته اند اين آيه مربوط به جنگ تبوك و توطئه ترور پيامبر است كه يكي از منافقان مي گويد: اگر توطئه فاش شد، چه كنيم؟

ديگري پاسخ مي دهد: مي گوييم شوخي بود «2».

نكته ها و اشاره ها:

1. برنامه منافقان آن است كه با مسخره كردن مؤمنان و كارهاي آنان، سمپاشي مي كنند تا به اهداف شوم خود برسند و اگر رازشان فاش شود، خود را زير نقاب شوخي پنهان «3» و بهانه تراشي مي كنند تا از مجازات فرار نمايند؛

منافقان عصر ما نيز همين برنامه ها را دنبال مي كنند.

2. بازي و شوخي در جاي خود مفيد است؛ اما شوخي با مقدسات صحيح نيست؛ زيرا حقايق را در نظر مردم سست و كوچك مي نمايد و موجب جرئت و جسارت افراد عليه دين مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان به بهانه شوخي كردن، سمپاشي مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 244

2. شوخي كردن با مقدّسات ديني جايز نيست.

3. از منافقان در مورد كارهايشان بازپرسي كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و ششم سوره ي توبه به منافقان هشدار مي دهد كه دست از بهانه تراشي بردارند، و مي فرمايد:

66. لَاتَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِن نَعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِنكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ

عذر نياوريد، در واقع [شما] پس از ايمان آوردنتان، كفر ورزيده ايد؛ اگر گروهي از شما را (به خاطر توبه) ببخشيم، گروه [ديگري را، به خاطر آن كه آنان خلافكار بودند، عذاب مي كنيم!

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين آيه استفاده مي شود گروهي از افرادي كه ايماني ضعيف داشتند، در بين منافقان بودند، ولي هنوز اعمال ناپسندي از آن ها سر نزده بود و از اين رو، مؤمنان مانند افراد مسلمان با آن ها برخورد مي كردند؛ اما ماجراي تبوك يا جريان مسخره كردن سبب شد تا راه كفر در پيش گيرند.

2. در آيه اشاره شده كه گروهي مورد عفو قرار گرفتند، و آن ها كساني بودند كه آثار جرم و گناه خود را با آب توبه شستند؛ همان گونه كه در آيه ي 74 همين سوره و در برخي احاديث نيز بدين مطلب اشاره شده و نام برخي از آن ها برده شده است «1».

3. از اين آيه استفاده مي شود كه نفاق اگر به درجه اي برسد،

از كفر سر در مي آورد و برخي منافقان در حقيقت كافرند و برخي از آنان آن قدر

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 245

خلاف كارند كه لياقت بخشوده شدن را نخواهند داشت.

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي از منافقان توبه كار قابل عفو هستند، ولي منافقان مجرم و خلاف كار به عذاب الهي گرفتار خواهند شد.

2. بهانه تراشي منافقان خلاف كار بي فايده است؛ زيرا آنان در حقيقت كافرند.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هفتم سوره ي توبه به پنج صفت ديگر منافقان اشاره كرده و مي فرمايد:

67. الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضَهُم مِن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

مردان منافق و زنان منافق، برخي آنان از برخي [ديگر] اند؛ به [كار] ناپسند فرمان مي دهند، و از [كار] پسنديده منع مي كنند؛ و دست هايشان را (از بخشش فرو) مي بندند؛ خدا را فراموش كردند، پس (خدا نيز) آنان را به فراموشي سپرد؛ براستي كه تنها منافقان نافرمانبردارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه ممكن است روح نفاق در مرد يا زن به وجود آيد؛ بنابراين، فريب تغيير چهره ها را نخوريم، بلكه صفات منافقان را بررسي نماييم، و در هر كس وجود داشت، او منافق است.

2. آيه اشاره كرده كه منافقان با همه تفاوت هايي كه بين آن ها وجود دارد، با يك ديگر هم بستگي دارند و همگي از يك باند هستند.

3. برنامه ي منافقان بر عكس برنامه ي مؤمنان است؛ يعني مؤمنان با امر به معروف و نهي از منكر جامعه را از آلودگي ها پاك مي كنند، ولي منافقان مي كوشند فساد و آلودگي همه جا را بگيرد و كارهاي پسنديده و نيك از

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 246

جامعه برچيده شود؛ زيرا

آنان در محيط آلوده بهتر مي توانند به اهداف شومشان برسند.

4. يكي ديگر از نشانه ها و صفات منافقان آن است كه به كمك محرومان نمي شتابند و خويشان آن ها و مؤمنان از كمك هاي مالي خالصانه آن ها بهره مند نمي شوند؛ زيرا منافقان به آخرت ايمان ندارند (پس اگر بخششي هم داشته باشند، با منّت و رياكاري همراه است).

5. مقصود از اين كه «خدا منافقان را فراموش مي كند.» فراموشي واقعي نيست، بلكه اين تعبير كنايه از آن است كه با آنان معامله شخص فراموشكار مي شود؛ يعني هيچ سهمي از رحمت و توفيق الهي به منافقان نمي رسد.

6. براساس برخي روايات كه از امام علي عليه السلام نقل شده، مقصود از آيه آن است كه آنان خدا را در دنيا فراموش كردند و او را اطاعت نكردند و خدا نيز آنان را در آخرت فراموش كرد و ثوابي به آنان نداد «1». روشن است كه اين روايات برخي مصاديق و نمونه هاي فراموشي انسان و خدا را بيان مي كند، ولي مفهوم آيه به اين موارد محدود نمي شود.

7. در آيه ي فوق فراموشي پروردگار با «فاي تفريع» بر فراموشي منافقان عطف شده است؛ يعني هنگامي كه منافق خدا و فرمان هايش را فراموش مي كند، اثرش آن است كه خدا نيز آنان را از مواهب خويش محروم مي سازد؛ پس اين نتيجه عمل آن هاست.

8. در پايان آيه ي فوق اشاره شده كه منافقان، فاسق و نافرمان بردارند و اين مطلب به روح قانون گريزي و قانون شكني منافقان اشاره دارد. جالب اين است كه در عصر ما نيز در مورد منافقان همين صفات مشاهده مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 247

آموزه ها و پيام ها:

1. ترويج كارهاي ناشايست و جلوگيري از خوبي ها و بُخل

و فراموشي خدا و قانون شكني، از نشانه هاي منافقان است.

2. خدا را فراموش نكنيد كه موجب محروميت از لطف الهي و به فراموشي سپرده شدن شماست.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هشتم سوره ي توبه، به فرجام عذاب آلود منافقان و كافران اشاره كرده و مي فرمايد:

68. وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمْ اللّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ

خدا به مردان منافق و زنان منافق و كافران، آتش جهنّم را وعده داده است، در حالي كه در آن ماندگارند؛ آن (آتش) براي آنان كافي و خدا آنان را از رحمت خود دور ساخته؛ و برايشان عذابي پايدار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه براي منافقان و كافران، آتش دوزخ كافي است و آنان به مجازات ديگري نياز ندارند؛ زيرا در دوزخ انواع عذاب ها وجود دارد.

2. در آيه ي فوق «لعنت الهي»، يعني دوري افراد از رحمت خدا، به عنوان يك عذاب معرفي شده است. آري، دوري از خدا، خود دردناك ترين كيفر براي كافران و منافقان به شمار مي آيد؛ زيرا:

- كسي كه از خدا دور است، از مواهب و نعمت هاي بهشتي نيز دور است.

- كسي كه از خدا دور است، از پيامبران و اولياي الهي نيز دور است.

- كسي كه از خدا دور است، به دوزخ و عذاب نزديك است.

- كسي كه از خدا دور است، با دوزخيان و آلودگان همنشين است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 248

آموزه ها و پيام ها:

1. سرنوشت شوم كافران و منافقان يكسان است و هر دو به عذاب و لعنت الهي گرفتار مي شوند.

2. كافران و منافقان را لعنت كنيد؛ همان گونه كه خدا آن ها را از رحمت

خويش دور مي سازد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و نهم سوره ي توبه با اشاره به تكرار تاريخ در مورد منافقان و زيان كاري آنان مي فرمايد:

69. كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا أُوْلئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

(شما منافقان،) هم چون كساني هستيد كه پيش از شما بودند، [آنان از شما نيرومندتر، و داراي اموال و فرزندان بيش تري بودند، و از بهره ي شان استفاده كردند؛ و [شما نيز] از بهره ي تان استفاده كرديد، همانند كساني كه پيش از شما از بهره ي شان استفاده كردند؛ و (شما در كفر و نفاق و مسخره كردن مؤمنان) فرو رفتيد، همانند كس [ان] ي كه فرو رفتند؛ آنان اعمالشان در دنيا و آخرت تباه شد؛ و تنها آنان زيانكارانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «خَلاق» در لغت به معناي بهره و نصيب و از ريشه ي «خُلق» گرفته شده است. (گويا انسان بهره هاي خود را متناسب با خُلق و خوي خود در اين جهان دريافت مي كند).

2. در اين آيه اشاره شده كه منافقان زيان كاران واقعي هستند؛ زيرا كه آنان استفاده هاي محدود و گذرا از اعمال نفاق آميز خود مي برند، ولي در

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 249

نهايت، عواقب نفاق در دنيا دامانشان را مي گيرد و آن ها را به نابودي مي كشاند و در جهان ديگر نيز به عذاب الهي گرفتار مي شوند.

3. مقصود از «حَبْط عمل» منافقان در آخرت آن است كه آثار اعمالشان نابود مي شود و ثوابي براي كارهاي نيك دريافت نمي كنند و مقصود از حَبْط اعمالشان در دنيا شايد همان افشاي چهره ي واقعي آنان و

بي ارزش شدن كارهاي نيك آن ها باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت پيشينيان عبرت بگيريد كه (گاهي) تاريخ تكرار مي شود؛ از اين رو، سرنوشت منافقان جديد هم چون منافقان گذشته است.

2. كام يابيِ زودگذر منافقان، كثرت اموال و فرزندان و نيرومندي ظاهري آنان دليل سعادتمندي آن ها نيست.

3. نفاق موجب نابودي و بي اثر شدن اعمال نيك انسان در دنيا و آخرت و زيان كاري مي شود.

***

از سرنوشت گذشتگان عبرت آموزيد

قرآن كريم در آيه ي هفتادم سوره ي توبه، منافقان را به ياد سرنوشت اسف بار اقوام گذشته مي اندازد و مي فرمايد:

70. أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلكِن كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

آيا خبر بزرگ كساني كه پيش از آنان بودند، به آنان نرسيده است؟! (همان) «قوم نُوح» و «عاد» و «ثَمود» و «قوم ابراهيم» و «اهل مَدْيَن» [: قومِ شعيب و « [شهرهاي زير و رو شده» [: قومِ لوط]؛ فرستادگانشان دليل هاي روشن براي آنان آوردند، (ولي نپذيرفتند؛) و خدا هرگز به آنان ستم نكرد، و ليكن همواره بر خودشان ستم مي كردند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 250

نكته ها و اشاره ها:

1. اقوامي كه در اين آيه از آن ها ياد شده است، روزگاري بخش هاي مهمي از جهان را در اختيار داشتند؛ اما هر كدام بر اثر تبهكاري، سركشي، بيدادگري و فساد به نوعي گرفتار كيفر الهي شدند و اين مطلب خود درس عبرتي براي همه ي منافقان و كافران در طول تاريخ است.

2. قوم نوح با امواج كوبنده ي سيلاب غرق شدند و قوم عاد، يعني قوم هودِ پيامبر، به وسيله بادهاي تند و وحشت زا به هلاكت رسيدند و قوم ثمود، يعني قوم صالح پيامبر،

با زلزله هاي ويرانگر و قوم ابراهيم با سلب انواع نعمت ها، و اصحاب مَدْين، يعني قوم شُعَيب پيامبر، با ابر آتش بار و قوم لوط با زير و رو شدن شهرهاي آنان همگي نابود شدند و درس عبرتي براي سركشان و خلاف كاران گرديدند «1».

تذكر: يادآور مي شويم كه در مباحث گذشته مطالبي درباره ي زندگي اين ملت ها بيان كرديم و در سوره هاي بعدي نيز به تناسب، داستان زندگي آنان را به صورت كامل تري بيان خواهيم كرد «2».

3. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه عذاب هاي الهي هنگامي بر ملت هاي سركش فرود مي آمده كه پيامبراني با دلايل روشن مي آمدند و اتمام حجّت

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 251

مي كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از تاريخ گذشتگان درس عبرت بگيريد (و راه آنان را نپوييد).

2. گرفتاري ملت ها در اثر ستم آنان به خويشتن است.

***

ويژگي هاي مؤمنان

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و يكم سوره ي توبه، با اشاره به نشانه ها و ويژگي هاي مؤمنان راستين در دنيا مي فرمايد:

71. وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمْ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

مردان مؤمن و زنان مؤمن برخي از آنان ياوران (و دوستان) برخي [ديگر] اند. به [كار] پسنديده فرمان مي دهند، و از [كار] ناپسند منع مي كنند؛ و نماز را به پا مي دارند؛ و [مالياتِ زكات را مي پردازند؛ و از خدا و فرستاده اش اطاعت مي كنند؛ آنان، خدا بزودي مورد رحمت قرارشان مي دهد؛ بدرستي كه خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل، نشانه ها و ويژگي هاي منافقان اين گونه بيان شد كه به منكرات فرمان مي دهند و مردم را از كارهاي شايسته باز مي دارند و بُخل مي ورزند

و خدا را فراموش مي كنند و فاسق و نافرمان بردارند.

2. در اين آيه چند صفت براي مؤمنان بر شمرده كه نقطه مقابل صفات منافقان است:

- منافقان به كارهاي ناپسند و مؤمنان به كارهاي شايسته فرمان مي دهند.

- منافقان مردم را از كارهاي نيك و مؤمنان مردم را از كارهاي ناپسند باز

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 252

مي دارند.

- منافقان خدا را فراموش مي كنند و مؤمنان به ياد خدا هستند و نماز را بر پا مي دارند، و دل و عقل خود را روشن و بيدار مي سازند.

- منافقان افرادي بخيل هستند كه در راه خدا و خلق بخشش نمي كنند، ولي مؤمنان در راه خدا، خلق و بازسازي جامعه زكات مي پردازند.

- منافقان فاسق و نافرمان بردارند، ولي مؤمنان مطيع خدا و پيامبرش هستند.

- منافقان مورد لعنت خدا بوده و از رحمت او دور مي شوند، ولي مؤمنان مشمول رحمت الهي هستند.

3. در آيات پيشين گفته شد كه منافقان «از هم ديگرند» اما در اين جا گفته شد كه «مردان و زنان مؤمن برخي آن ها دوست و ياور يكديگرند.»؛ يعني در اين جا براي بيان رابطه ي مؤمنان از واژه ي «اولياء» استفاده شد، تا بيان شود كه روح ولايت و دوستي و ياري گري در ميان مؤمنان وجود دارد، اما منافقان هر چند كه در برنامه هاي يك ديگر شريك اند، روح ولايت در بين آن ها نيست و به هنگام خطر به دوستان خود نيز خيانت مي كنند و به بيان قرآن، دل هايشان پراكنده است «1».

4. واژه ي «رحمت» در آيه ي فوق، مفهومي بسيار وسيع دارد كه شامل هرگونه خير و بركت و سعادت اين جهان و سراي ديگر مي شود.

5. امر به معروف و نهي از منكر تنها توصيه كردن به ديگران نيست،

بلكه فرمان دادن از موضع قدرت است و از اين رو، شاخه اي از ولايت به شمار مي آيد و در اين آيه نيز به دنبال آن آمده است.

6. از اين كه در آيه ي فوق اطاعت خدا و پيامبر جداگانه آمده اند، روشن مي شود كه اطاعت از فرمان پيامبر هم چون اطاعت از فرمان خدا لازم است و شايد با يك فعل آمدن آن دو از اين رو باشد كه ماهيت اين دو يكي است و در

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 253

حقيقت، اطاعت پيامبر برخاسته از اطاعت خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. صفات و ويژگي ها و نشانه هاي مؤمنان، نقطه مقابل صفات منافقان است.

2. مؤمنان در جامعه اسلامي نسبت به يك ديگر حق ولايت، دوستي، ياري و نظارت دارند.

3. زن و مرد مومن هر دو در اصلاح جامعه نقش ايفا كنند.

4. اصلاح طلبي، عبادت، اطاعت و امداد رساني، زمينه ساز نزول رحمت الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دو سوره ي توبه، برخي ويژگي ها و امتيازهاي مؤمنان را در جهان ديگر بر مي شمارد و مي فرمايد:

72. وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

خدا به مردان مؤمن و زنان مؤمن، بوستان هاي (بهشتي) كه نهرها از زير [درختان] ش روان است، در حالي كه در آن جا ماندگارند، و خانه هاي پاكيزه اي در بوستان هاي (ويژه) ماندگار، وعده داده است؛ و خشنودي اي كه از جانب خدا باشد، بزرگ تر است؛ تنها اين كاميابي بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال در آيات پيشين به منافقان و كافران وعده داد كه در آتش خواهند ماند، «1» و اينك در اين آيه، در مقابل

آن، به مؤمنان وعده ماندن در بهشت را مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 254

2. واژه ي «عَدْن» در لغت به معناي باقي ماندن در يك مكان است و از اين رو، به جايگاه باقي ماندن مواد نيز معدن گويند؛ اما از آن جا كه در اين آيه سخن از بقا و خلُود است، روشن مي شود كه «جَنّات عَدْن» محل خاصي در بهشت مي باشد كه امتياز ويژه اي دارد و برخي مفسران آن را بهترين و شريفترين منطقه ي بهشت دانسته اند «1».

3. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نقل شده است:

«عَدْن» خانه الهي است كه هيچ چشمي آن را نديده و به فكر كسي خطور نكرده است و تنها سه گروه در آن ساكن مي شوند:

پيامبران، صديقان [آن ها كه پيامبران را تصديق و از آنان حمايت كردند] و شهيدان. «2»

4. در حديث ديگري از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل شده است:

هر كس دوست دارد، زندگي اش هم چون من و مرگش نيز همانند من باشد، و در بهشتي كه خدا به من وعده داده، در جنّات عَدْن ساكن شود، بايد علي بن ابي طالب عليه السلام و فرزندان پس از او را دوست بدارد. «3»

5. مقصود از مقام «رضوان» يا خشنودي خدا از مؤمنان، همان لذت معنوي و احساسي روحاني است كه انسان را به جهت خشنودي و رضايت خدا فرا مي گيرد كه از تمام بهشت و نعمت ها و مواهب رنگارنگ آن برتر و بالاتر است.

6. خشنودي خدا از تمام نعمت هاي مادي بهشت برتر است؛ زيرا مقام رضوان متعلق به روح و نعمت هاي مادي متعلق به جسم انسان است و روح گوهر وجود و جسم

هم چون صدف براي آن است، و تكامل روح انسان هدف

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 255

نهايي و جسم وسيله آن است؛ از اين رو، لذت هاي روحي با لذت هاي جسمي قابل مقايسه نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. زنان و مردان مؤمن هر دو از نعمت هاي بهشتي برخوردارند.

2. لذّت هاي معنوي سراي آخرت بالاتر از لذت هاي مادي آن است.

3. رستگاري و كام يابي و پيروزي بزرگ در خشنودي خدا نهفته است (پس آن را به دست آوريد).

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و سوم سوره ي توبه به پيامبر اسلام دستور مي دهد كه بر كافران و منافقان سخت بگيرد و مي فرمايد:

73. يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

اي پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن، و بر آنان سخت گير! و مقصدشان جهنّم است؛ و بد فرجامي است!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «جهاد با كافران»، مبارزه همه جانبه و به ويژه جنگ مسلحانه با آنان است و مقصود از «جهاد با منافقان» مبارزه هايي هم چون مذمّت، توبيخ، تهديد و افشاگري است؛ زيرا منافقان در ظاهر مسلمان اند و از اين رو، اسلام مبارزه مسلحانه با آنان را اجازه نمي دهد، و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز هيچ گاه با منافقان جنگ مسلحانه نكرد؛ البته اگر روزي منافقان كفر خود را آشكار و در برابر مسلمانان صف آرايي كنند، در اين صورت كافر حربي به شمار مي آيند و نبرد با آنان مجاز است.

2. مقصود از كافران در آيه ي فوق، كافران حربي است؛ يعني كافراني كه با

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 256

اسلام اعلان جنگ و مخالفت مي كنند، و گرنه كافران اهل ذمّه كه در پناه اسلام به

سر مي برند، تا زماني كه شرايط جامعه اسلامي را رعايت كنند، در امنيت هستند.

3. برخي مفسران آورده اند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پيش از نزول اين آيه با منافقان رفتاري كريمانه داشت، ولي پس از نزول آن برخوردشان شدّت يافت «1».

4. واژه ي «غَلَظ» ضد رقت و مهرباني و به معناي خشونت (و سخت گيري) است «2».

در آيه ي فوق و در آيه ي 9 سوره ي تحريم كه با آن مشابه است، به پيامبر دستور داده شده كه با كافران و منافقان سخت گيري كرده و خشونت به خرج دهد ولي در آيه ي 159 سوره ي آل عمران آمده است: اگر تو سخت گير و خشن بودي، مردم از دور تو پراكنده مي شدند؛ يعني به صورت تلويحي پيامبر را از خشونت و سخت گيري باز مي دارد.

آري، اسلام اساساً دين رحمت و محبت است و اصل در آن، نفي خشونت و سخت گيري است؛ اما اگر مخالفان از لجاجت، توطئه و خشونت دست بر ندارند، با سخت گيري و خشونت با آنان برخورد مي شود؛ به عبارت ديگر، اسلام خشونت غير قانوني را نمي پذيرد؛ زيرا نوعي ستم گري و جنايت است، ولي خشونت و سخت گيري قانوني را كه بر اساس ضوابط شرعي و ديني باشد، مي پذيرد و اين يك روش عقلايي است كه در همه جوامع براي سالم سازي محيط اجتماع و جلوگيري از تجاوز و قانون شكني تجويز مي كنند؛ «3» همان گونه كه در برخي حدود و مقررات اسلامي، مانند حد سرقت و حد عمل منافي عفت، دستور قطع دست يا شلاق زدن آمده و در قرآن نيز

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 257

بدان ها تصريح شده است. «1»

در هر صورت، دستور سخت گيري و خشونت در برخورد

با كافران و منافقان است؛ اما مؤمنان بايد با همديگر مهربان باشند: «أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» «2».

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبر مسلمانان بايد در برابر دشمنان داخلي و خارجي، قاطع و سخت گير باشد.

2. اسلام آيين جهاد و مبارزه با كفر و نفاق است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و چهارم سوره ي توبه با اشاره به توطئه هاي منافقان، راه توبه را بر آنان مي گشايد و با هشدار به آنان مي فرمايد:

74. يَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِيماً فِي الْدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلَانَصِيرٍ

به خدا سوگند ياد مي كنند كه (سخنان باطل) نگفته اند، در حالي كه قطعاً سخن كفر [آميز] گفته اند؛ و پس از اسلام آوردنشان، كفر ورزيدند؛ و آهنگ آن چنان (كار خطرناكي) كردند كه [به آن نرسيدند، و انتقام نگرفتند جز به خاطر آن كه خدا و فرستاده اش آنان را از بخشش خود،

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 258

بي نياز ساختند. و اگر توبه كنند، براي آنان بهتر است؛ و اگر روي برتابند، خدا آنان را در دنيا و آخرت، به عذاب دردناكي كيفر خواهد داد؛ و برايشان در زمين، هيچ سرپرست و ياوري نيست!

شأن نزول:

رخ دادها و مصاديق متعدد در مورد نزول اين آيه حكايت شده است؛ «1» از جمله توطئه منافقان براي ترور پيامبر صلي الله عليه و آله در جنگ تبوك، كه ذيل آيه ي 64 همين سوره به آن اشاره شد. در اين حادثه، منافقان نتوانستند به هدف خود برسند و اين

توطئه با امداد الهي و كمك ياران پيامبر صلي الله عليه و آله خنثي شد.

هم چنين حكايت شده كه شخصي از منافقان به نام «جَلّاس» در جنگ تبوك سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله را به شدت انكار مي كرد و يكي از مسلمانان به نام «عامِر» جريان را به پيامبر صلي الله عليه و آله گزارش داد، ولي جلّاس موضوع را انكار كرد و هر دو كنار منبر سوگند ياد كردند كه دروغ نمي گويند، ولي عامر از خدا خواست كه با نزول آيه اي راست گو را معرفي كند و همه آمين گفتند؛ آن گاه جبرئيل آمد و آيه ي فوق را آورد و هنگامي كه به قسمت توبه پذيري خدا رسيد، جلّاس توبه كرد و پيامبر توبه او را پذيرفت «2».

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از جمله «تصميمي كه منافقان داشتند و به هدف نرسيد» يا همان توطئه ي ترور پيامبر صلي الله عليه و آله در جريان جنگ تبوك است و يا به تمام فعاليت هايي اشاره دارد كه منافقان براي برهم ريختن سازمان جامعه اسلامي انجام مي دادند و به هدف نهايي نرسيد.

2. از آيه با توجه به شأن نزول هاي آن به دست مي آيد كه مسلمانان در برابر توطئه هاي منافقان هشيار بودند و به سرعت فعاليت هاي تخريبي و سخنان كفرآميز آنان را به پيامبر صلي الله عليه و آله گزارش مي كردند و جلوي توطئه ها را

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 259

مي گرفتند.

3. در اين آيه اشاره شده كه منافقان در سايه ي جامعه اسلامي، استفاده هاي مادي مي بردند و ثروتمند و بي نياز شدند، ولي به جاي سپاس گزاري و حق شناسي، اين خدمات را با خيانت، توطئه و انتقام از مسلمانان پاسخ دادند.

4. در

آيه ي فوق ضمير «فَضلِه» مي بايست تثنيه مي آمد تا به خدا و پيامبر بر گردد، ولي مفرد آمده است؛ زيرا بخشش هاي پيامبر صلي الله عليه و آله نيز در حقيقت از خداست.

5. اين كه در آيه ي فوق راه توبه براي منافقان توطئه گر نيز باز گذاشته شده است، نشانه كمال رأفت و رحمت اسلامي است كه حتي توبه مخالفان سرسخت خود را نيز مي پذيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان در حقيقت كافرند.

2. فرجام منافقان، بي پناهي و بي ياوري در دنياست.

3. منافقان را از سوگند دروغ و ناسپاسي آنان بشناسيد.

4. راه توبه را حتي به روي منافقان باز گذاريد.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و پنجم و هفتاد و ششم سوره ي توبه به كم ظرفيت بودن منافقان اشاره كرده و مي فرمايد:

75 و 76. وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الْصَّالِحِينَ* فَلَمَّا آتَاهُم مِن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوا وَهُمْ مُعْرِضُونَ

از آن (منافق) ان كساني هستند كه با خدا پيمان بسته بودند كه: «اگر خدا ما را از بخشش خود روزي دهد، قطعاً زكات خواهيم داد؛ و حتماً از شايستگان خواهيم شد.»* و هنگامي كه (خدا) از بخشش خود به آنان

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 260

داد، بدان بخل ورزيدند و روي بر مي تافتند؛ در حالي كه آنان روي گردانند.

شأن نزول:

داستان نزول دو آيه ي فوق اين گونه حكايت شده است كه مردي از انصار به نام «ثَعْلَبه» مرتب خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله مي رسيد و اصرار داشت كه ايشان براي ثروتمند شدن او دعا كند و حضرت امتناع مي كرد و مي فرمود: مقدار كمي (از مال) كه بتواني حق شكر آن را ادا كني، از مقدار

زيادي كه توانايي سپاس گزاري آن را نداشته باشي، بهتر است و يا مي فرمود: آيا بهتر نيست كه به زندگي ساده پيامبر اقتدا كني؟

اما سرانجام سوگند ياد كرد كه حقوق اموالم را مي پردازم و پيامبر صلي الله عليه و آله دعا كرد و پس از مدتي ثروتي سرشار (از طريق ارث يا دامداري) برايش حاصل شد و رفته رفته به اطراف مدينه كوچ كرد و از نماز جماعت و حتي نماز جمعه ي پيامبر صلي الله عليه و آله نيز محروم شد. روزي پيامبر صلي الله عليه و آله مأمور جمع آوري زكات را نزد او فرستاد، و ثَعلبه از پرداخت زكات امتناع كرد و آن را شبيه جِزْيه يا ماليات اهل كتاب خواند و پيامبر صلي الله عليه و آله كه اين سخن را شنيد، فرمود: واي بر ثعلبه! واي بر ثعلبه! سپس آيات فوق بدين مناسبت فرود آمد «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با اشاره به يكي از صفات زشت منافقان مي فرمايد: آن ها به هنگام فقر از ايمان دم مي زنند، ولي همين كه به نوايي رسيدند، غرق دنياپرستي مي شوند و پيمان هاي خود با خدا را فراموش مي كنند، و همين كم ظرفيتي آنان كه سبب بخل و دنياپرستي و خودخواهي مي شود، روح

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 261

نفاق را در آنان پرورش مي دهد «1».

2. مطلب آيه ي فوق بحثي تاريخي نيست، بلكه بيان يك واقعيت اخلاقي و اجتماعي است كه در هر عصري و هر جامعه اي نمونه هايي فراوان دارد.

3. از اين آيه استفاده مي شود كه كم ظرفيت بودن يكي از نشانه هاي منافقان است؛ زيرا نفاق همان دوگانگي شخصيت و دو چهره بودن است و انسان باظرفيت، دو شخصيتي نمي شود.

4.

از آيه ي فوق استفاده مي شود كه اگر انسان ظرفيت نداشته باشد، نعمت ها براي او نقمت و بلا مي شود و از اين رو است كه مصلحت انسان همواره در داشتن ثروت زياد نيست.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه اگر كسي در پرداخت حقوق مالي اسلامي بُخل ورزد، و به دنيا دل ببندد، رفته رفته از دين روي گردان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را از عهدشكني و كم ظرفيتي و بُخل آنان بشناسيد.

2. كم ظرفيتي، زمينه ساز بُخل و بخيل بودن، زمينه ساز عهدشكني است (كه همه اين ها مقدمه بد فرجامي و نفاق است).

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و هفتم و هفتاد و هشتم سوره ي توبه به نقش عهدشكني و دروغ گويي در تثبيت نفاق و آگاهي خدا اشاره كرده و مي فرمايد:

77 و 78. فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَي يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ* أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 262

اللّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ

و تا روزي كه ايشان آن [: خدا] را ملاقات كنند، نفاق را در دل هايشان باقي گذاشت؛ به خاطر آن كه با خدا، در مورد آنچه بدو وعده داده بودند، تخلف ورزيدند؛ و به خاطر آن كه همواره دروغ مي گفتند.* آيا ندانسته اند كه خدا راز آنان و رازگويي شان را مي داند؛ و اين كه خدا به (اسرار) نهان ها بسيار داناست؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين آيه به خوبي استفاده مي شود كه بسياري از گناهان و صفات زشت، علت و معلول يك ديگرند و از اين رو است كه بُخل و پيمان شكني سبب پيدايش نفاق مي شود.

2. مقصود از «روزي كه او را ملاقات مي كنند»، روز ملاقات با

خدا و حساب و جزاي الهي است كه همان روز رستاخيز است.

برخي مفسران نيز احتمال داده اند كه مقصود از آن، لحظه مرگ يا هنگام ملاقات نتيجه بُخل باشد؛

البته اين احتمال ها قابل جمع نيز هست، ولي ظاهر آيه همان ملاقات با خداست.

3. مقصود از ملاقات با خدا، ديدن حسّي خدا نيست؛ زيرا او جسم نيست تا ديده شود، بلكه منظور شهود او و يا درك ثواب و كيفر او است «1».

4. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه پيمان شكني و دروغ گويي از صفات منافقان است و در حديثي نيز از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است:

سه چيز در هر كس باشد، منافق است، هر چند روزه بگيرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند: كسي كه در امانت خيانت كند و در سخن، دروغ گويد و به هنگام وعده، تخلف كند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 263

البته اين گونه احاديث به نفاق اخلاقي اشاره دارد، نه نفاق عقيدتي كه با كفر هم گام است.

5. نفاق اقسامي دارد: دو چهره بودن زباني، رفتاري، قلبي و عقيدتي:

- دو چهره بودن با مردم؛ يعني انسان ثروت داشته باشد، ولي به ديگران كمك نكند.

- دو چهره بودن با خدا؛ يعني با او پيمان ببندد، ولي تخلّف كند.

- دو چهره بودن در گفتار؛ يعني انسان دروغ بگويد.

- دو چهره بودن در عقيده؛ يعني كسي كافر باشد، ولي خود را مسلمان جلوه دهد.

6. آيه ي اخير به منافقان هشدار مي دهد كه خدا از كفر باطني، توطئه ها، اهداف و نيّت هاي آن ها باخبر است؛ پس مراقب رفتار خود باشيد.

حاجت موري و انديشه كم تر حيوان

بر تو پوشيده نمانَد كه سميعي و

بصيري (سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. پيمان شكني و دروغ گويي سبب پيدايش روحيه ي نفاق دائمي در انسان است.

2. عهدشكني نكنيد و دروغ نگوييد كه خدا از همه ي اسرار شما آگاه است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و نهم سوره ي توبه، به كارشكني هاي منافقان از راه عيب جويي و تمسخر مؤمنان اشاره كرده و با هشدار به آنان مي فرمايد:

79. الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الْصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَايَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 264

كساني كه از مؤمنانِ داوطلبِ بخشش هاي خالصانه، و (از) كساني كه جز به مقدار تلاششان نمي يابند، عيب جويي مي كنند، و آنان را ريشخند مي كنند، خدا آنان را (با كيفر خود) ريشخند كند؛ و برايشان عذاب دردناكي است!

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه چنين حكايت شده است كه هنگام آماده شدن لشگر اسلام (براي جنگ تبوك) به كمك هاي مردمي نياز بود، و هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله اين مطلب را اعلام كرد، مردم توانگر كمك هاي مالي و زكات خود را براي تجهيز رزمندگان اسلام آوردند و برخي كارگران كم درآمد مانند «ابو عقيل انصاري» نيز با اضافه كاري، مقدار كمي خرما تهيه كردند و خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آوردند.

منافقان به هر دو گروه ايراد گرفتند و درباره ي توانگران گفتند: اين ها رياكارانه مقدار زيادي كمك كردند و فقيران را كه مقدار كمي كمك كرده بودند، تمسخر نمودند و گفتند: آيا لشكر اسلام به چنين كمكي نياز دارد؟

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و منافقان را به شدت تهديد كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. از آيات قرآن استفاده مي شود كه اهميت در كيفيت كار

است؛ يعني هرگاه عمل با اخلاص و نيّت پاك صورت گيرد، ارزش فوق العاده اي دارد، اگر چه اندك باشد و اين مطلب از آيه ي فوق نيز با توجه به شأن نزول آن، قابل استفاده است.

2. ارزش آن است كه در جامعه اسلامي و هنگام بروز مشكلات، همگان احساس تكليف كنند و هر كس به مقدار توانايي خود كمك نمايد و به انتظار

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 265

كمك توانگران ننشينند.

3. در حديثي آمده است كه

از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پرسيدند: كدام صدقه و كمك از همه برتر است؟

حضرت فرمود: تلاش [و صدقه ي افراد كم درآمد «1».

4. آيه ي فوق منافقان را به جهت عيب جويي و ريشخند مسلمانان سرزنش مي كند، و اين دو صفت را از ويژگي هاي منافقان مي شمارد، ولي اين صفات به منافقان صدر اسلام اختصاص ندارد، بلكه در هر زماني منافقان با ايجاد روح بدبيني و عيب جويي، مردم را از كار خير دلسرد مي كنند.

5. مقصود از اين جمله كه فرمود: «خدا منافقان را مسخره مي كند.» اين نيست كه خدا اعمالي همانند آنان انجام مي دهد، بلكه به باور مفسران، مقصود آن است كه مجازات مسخره كنندگان را به آنان مي دهد و با منافقان آن گونه رفتار مي نمايد كه هم چون استهزا شدگان، تحقير شوند.

6. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه مسخره كردن مؤمنان حرام و سبب عذاب الهي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان كمك هاي مردمي (براي جبهه ها) را زير سؤال مي برند.

2. هر كس به اندازه ي توان خود امداد رساني كند كه كيفيت كار مهم است.

3. كيفرهاي الهي متناسب با عمل كرد افراد است و مسخره كنندگان را مانند گناهشان مجازات مي كند.

***

جايي كه استغفار پيامبر (ص) نيز سودي ندارد

قرآن كريم در آيه ي هشتادم

سوره ي توبه به پيامبر صلي الله عليه و آله خبر مي دهد كه طلب آمرزش براي منافقان سودي ندارد و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 266

80. اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

براي شان آمرزش بخواهي، يا براي شان آمرزش نخواهي، اگر هفتاد بار براي آنان طلب آمرزش كني، پس خدا آنان را نمي آمرزد! اين بدان سبب است كه آنان به خدا و فرستاده اش كفر ورزيدند؛ و خدا گروه نافرمانبرداران را راه نمايي نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «سَبْعين» (: هفتاد) در اين آيه براي بيان كثرت آمده است؛ يعني بر عدد هفتاد به عنوان يك عدد خاص تأكيد ندارد، بلكه مقصود آن است كه هر قدر براي منافقان طلب آمرزش كني، باز فايده اي ندارد. «1»

2. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه منافقان كفر پيشه اي كه مؤمنان را مسخره مي كردند، چنان گناه سنگيني انجام داده اند كه با استغفار پيامبر صلي الله عليه و آله نيز نجات نمي يابند.

3. اين آيه به كفر و فسق (و نافرماني) منافقان به عنوان سبب عدم پذيرش استغفار و شفاعت پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره كرده است؛ يعني منافقان خود قابليت هدايت و آمرزش الهي را ندارند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 267

آموزه ها و پيام ها:

1. كفر، مانع آمرزش؛ و فسق، مانع هدايت است.

2. اگر مي خواهيد از شفاعت پيامبر و آمرزش الهي بهره مند شويد، از كفر و نافرماني دست برداريد.

3. رأفت اسلامي شامل حال منافقان، كافران و فاسقان نمي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و يكم سوره ي توبه، به كوتاهي و كارشكني منافقان

در جنگ تبوك اشاره كرده و با هشدار به آنان مي فرمايد:

81. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللّهِ وَكَرِهُوا أَن يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَالُوا لَاتَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ

واپس ماندگان، به خاطر مخالفت با فرستاده خدا، به (خانه) نشيني شان (در هنگام جنگ تبوك) شادمان شدند؛ و از اين كه با اموالشان و جان هايشان، در راه خدا جهاد كنند، ناخشنود بودند؛ و گفتند: «در اين گرما، (براي جنگ) بسيج نشويد.» (اي پيامبر به آنان) بگو: «آتش جهنّم گرم تر است!» اگر (بر فرض) آنان همواره به طور عميق مي فهميدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. منافقان براي كارشكني در جنگ، گرم بودن هوا را بهانه مي كردند، و خدا نيز از همين گرما استفاده كرد و پاسخي دندان شكن به آنان داد؛ يعني به پيامبر و مسلمانان آموزش داد كه تبليغات مخالفان را با اصطلاحات خودشان پاسخ دهند.

2. منافقان دركي عميق ندارند و ظاهربين هستند؛ از اين رو، از خانه نشيني و ترك جهاد شادمان هستند؛ زيرا فقط گرماي هوا را در اين دنيا مي بيند، ولي از آتش سوزان دوزخ كه براي آنان آماده شده است، غافل اند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 268

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان چند نشانه دارند: از دستور پيامبر تخلف مي كنند؛ از جنگ گريزي شادند؛ از جهاد با مال و جان ناخشنودند و ديگران را از رفتن به جبهه دل سرد مي كنند.

2. در مسائل ژرف نگر باشيد و در برابر جهاد بهانه جويي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و دوم سوره ي توبه، به گريه زياد به عنوان كيفر منافقان اشاره كرده و مي فرمايد:

82. فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيراً جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

پس (منافقان) بايد،

اندك بخندند و بسيار بگريند! به كيفر آنچه همواره كسب مي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه دو گونه تفسير شده است:

نخست آن كه دستور مي دهد منافقان بايد كم تر بخندند و بيش تر گريه كنند؛ زيرا سرنوشت شومي در انتظار آن هاست.

دوم آن كه آيه خبر مي دهد منافقان (در دنيا) مقدار كمي مي خندند، ولي (در آخرت) بسيار گريه مي كنند (كه خنده هاي دنيا در برابر آن ناچيز است).

تفسير اول با ظاهر آيه سازگارتر است «1».

2. منافقان پس از خلاف كاري هاي خود مي پنداشتند پيروز شده اند، و از اين رو، قهقهه سر مي دادند، ولي قرآن به آنان اخطار كرد كه بسيار گريه كنند؛ زيرا آينده ي تاريك و عذاب آلودي در پيش دارند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 269

3. گريه ي منافقان مي تواند به جهت عذاب هاي دردناكي باشد كه در انتظار آن هاست و يا بدين جهت كه پل هاي پشت سر خود را خراب كرده اند، و يا اين كه استعداد و سرمايه عمر خويش را از دست داده و رسوايي و تيره روزي خريده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي خنده هاي زودگذر حسرت آور است و گريه هاي طولاني در پي دارد.

2. منافقان به خاطر عمل كردشان به حال خود گريه كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و سوم سوره ي توبه با اشاره به ترفند ديگر منافقان، دستور مبارزه منفي با آنان را صادر مي كند و مي فرمايد:

83. فَإِن رَجَعَكَ اللّهُ إِلَي طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُل لَن تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَداً وَلَن تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوّاً إِنَّكُم رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِينَ

و اگر خدا تو را (پس از جهاد) به سوي گروهي از آن (منافق) ان بازگرداند، و از تو رخصت خروج (به سوي ميدان جهاد ديگري) بخواهند، پس بگو:

«هيچ گاه با من خارج

نخواهيد شد، و همراه من، با هيچ دشمني نخواهيد جنگيد؛ [چرا] كه شما نخستين بار، به نشستن (در خانه) راضي شديد، پس با متخلّفان بنشينيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين آيه استفاده مي شود كه منافقان پيشنهاد شركت در جنگ را داشتند، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله نپذيرفت و آن ها را با «متخلّفان»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 270

واگذاشت؛ «1» زيرا اين نوعي ترفند شيطنت آميز از سوي آنان بود، و گرنه اگر آنان به واقع پشيمان مي شدند و توبه مي كردند، پيشنهاد شركت آنان در جهاد پذيرفته مي شد.

2. منافقان مي خواستند با پيشنهاد شركت در جهاد، بر چهره زشت و خلاف كاري هاي گذشته خود سرپوش بگذارند و نوسان ها و اعمال ضد و نقيض خود را توجيه كنند، و اين يك روش حساب شده و خطرناك بود.

3. از آيه استفاده مي شود كه برخي منافقان از اين ترفند استفاده مي كردند و برخي ديگر به دليل ترس يا رسوايي حاضر نبودند حتي پيشنهاد شركت در جنگ را بدهند.

5. مسلمانان عصر ما نيز با منافقان دو چهره روبه رو هستند، و لازم است هم چون پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دست ردّ بر سينه آنان بزنند و فريب آنان را نخورند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به منافقان اجازه ندهيد در جبهه حضور يابند و با آنان مبارزه ي منفي كنيد.

2. سوء سابقه افراد منافق صفت را فراموش نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و چهارم سوره ي توبه، با اشاره به كفر منافقان، نماز بر مردگان آنان را نيز تحريم كرده و مي فرمايد:

84. وَلَا تُصَلِّ عَلَي أَحَدٍ مِنْهُم مَاتَ أَبَداً وَلَاتَقُمْ عَلَي قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ

تفسير قرآن مهر

جلد هشتم، ص: 271

و هرگز بر هيچ يك از آن (منافق) ان كه بميرد، نماز [و دعا] نخوان! و (براي طلب آمرزش) بر قبرش نايست؛ [چرا] كه آنان به خدا و فرستاده اش كفر ورزيدند؛ و مردند در حالي كه آنان نافرمانبردار بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نمي توانست به طور رسمي دستور قتل و پاك سازي منافقان را از محيط جامعه اسلامي صادر كند؛ زيرا آنان در ظاهر مسلمان بودند؛ از اين رو، با آنان مبارزه منفي مي كرد و حتي نماز بر مردگان آنان را تحريم نمود.

2. هر فرد مؤمن راستين در حال حيات و پس از مرگ احترام دارد، و از اين رو است كه غسل، كفن، نماز و دفن مسلمانان با تشريفات محترمانه اي همراه است و حتي پس از مرگ نيز در كنار قبر او مي آيند و برايش آمرزش مي خواهند.

در اين آيه انجام مراسم نماز، دعا و حضور بر سر قبر منافق ممنوع اعلام شده است تا اين افراد از جامعه اسلامي طرد و براي ديگران مايه ي عبرت شوند.

3. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه پيامبر صلي الله عليه و آله قبل از نزول اين آيه بر منافقاني كه در ظاهر مسلمان بودند، نماز و دعا مي خواند و بر سر قبر آن ها حاضر مي شد، ولي پس از نزول آيه ي فوق اين برنامه ها تعطيل گرديد «1».

4. از اين آيه استفاده مي شود كه ايستادن در كنار قبر مؤمنان و دعا براي آنان جايز است؛ زيرا آيه اين كار را براي منافقان منع كرده است؛ بنابراين، اين كار براي مؤمنان جايز است.

5. واژه ي «لا تُصَلِّ» يا به معناي لغوي آن است؛ يعني براي

مردگان منافقان دعا مكن، و يا به معناي اصطلاحي آن است؛ يعني بر مردگان منافقان نماز مگزار؛ معناي

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 272

اول با برخي احاديث «1» و معناي دوم با ظاهر آيه سازگار است.

6. اين آيه خطاب به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است، ولي در حقيقت تكليف همه مسلمانان را با منافقان روشن مي كند. در عصر كنوني نيز مسلمانان مي توانند از مبارزه منفي عليه منافقان استفاده كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مردگان منافق نيز مبارزه منفي كنيد و نماز بر آنان را تحريم نماييد.

2. از مراسم عبادي خود براي مبارزه تبليغاتي عليه مخالفان اسلام استفاده كنيد.

3. منافقان، كافركيش فاسق صفت اند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و پنجم سوره ي توبه، اموال و فرزندان زياد را وسيله عذاب منافقان معرفي مي كند و مي فرمايد:

85. وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ أَن يُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ

و اموال آن (منافق) ان و فرزندانشان، تو را به شگفت نياورد؛ جز اين نيست كه خدا مي خواهد، بدين سبب آنان را در دنيا عذاب كند، و جان هايشان بر آيد در حالي كه آنان كافرند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 273

نكته ها و اشاره ها:

مضمون اين آيه در آيه ي 55 اين سوره گذشت و نكته ها، اشاره ها و پيام ها در آن جا بيان شد.

تكرار اين آيات براي نشان دادن اهميت مطلب است.

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و ششم و هشتاد و نهم سوره ي توبه با اشاره به واكنش منافقان ثروتمند در برابر فرمان جهاد و ناداني آنان و مي فرمايد:

86 و 87. وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا

الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُن مَعَ الْقَاعِدِينَ* رَضُوا بِأَن يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَايَفْقَهُونَ

و هنگامي كه سوره اي فرو فرستاده شود كه: «به خدا ايمان آوريد، و همراه فرستاده اش جهاد كنيد.» سرمايه دارانِ از آن (منافق) ان، از تو رخصت مي خواهند و مي گويند: «ما را رها ساز تا با فرو نشستگان باشيم.»* (منافقان) راضي شدند كه همراه (خانه) نشستگان باشند؛ و بر دل هايشان مهر نهاده شده؛ پس آنان فهم عميق نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ثروت اندوزي «1» و دنيا دوستي انسان را از وظايف الهي خويش باز مي دارد، به گونه اي كه از جهاد دست مي كشد و خانه نشيني را ترجيح مي دهد.

2. منافقان افرادي جنگ گريز هستند؛ زيرا در حقيقت به دين و اهداف الهي جهاد ايمان ندارند، ولي به جهت ترس و دنياطلبي راه نفاق را در پيش

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 274

گرفته و در صف مسلمانان مانده اند و براي حفظ ظاهر، از پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه مي گيرند كه در جهاد شركت نكنند، در حالي كه هيچ عذري براي ترك جنگ ندارند.

3. اين آيه اشاره كرده كه منافقان به دليل بي ايماني و آلودگي به گناه، افرادي نادان هستند و از اين رو، از بلند همتي كه زاييده فهم و شعور و آگاهي است، بي بهره اند، و به دليل همين پست همتي است كه حاضرند با كودكان و خانه نشينان بمانند و در ميدان جهاد شركت نكنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مرفّهان بي درد هنگام جهاد به مرخصي مي روند و خانه نشيني را ترجيح مي دهند.

2. منافقان را از جنگ گريزي آنان بشناسيد.

3. منافقان دل مرده اند و شناخت عميق ندارند.

4. منافقان را از پست همتي و

ذلت پذيري آنان، بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هشتم سوره ي توبه، به صفات و روحيات پيامبر و مؤمنان اشاره كرده و مي فرمايد:

88. لكِنِ الْرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

ولي فرستاده [خدا] و كساني كه با او ايمان آوردند، با اموالشان و جان هايشان جهاد كردند؛ و آنان، همه ي نيكي ها مخصوص آنهاست؛ و تنها آنان رستگارانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «خيرات «1»» لفظي عام و جامع است و تمام خيرها، موفقيت ها،

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 275

سعادت ها و موهبت هاي مادي و معنوي را شامل مي شود كه همه آن ها براي پيامبر و مؤمنان است.

2. تعبيرهاي دو جمله اخير آيه انحصار را مي رساند؛ يعني فقط پيامبر و مؤمنان رستگار واقعي اند و تنها آنان استحقاق هر گونه خير و سعادتي را دارند.

3. از اين آيه استفاده مي شود كه اگر ايمان با جهاد همراه شود، هر گونه خير و سعادتي را در پي خواهد داشت و بدون آن ها، رستگاري، خير و بركتي نخواهد بود.

4. در آيه پيشين، به همت پست منافقان اشاره شد كه حاضرند با كودكان در پشت جبهه بمانند، و در آيه ي فوق به همت بلند مؤمنان اشاره شده است كه حاضرند در جهاد با تمام مشكلاتش شركت كنند تا به رستگاري و سعادت برسند، و اين مطلب از روشن بيني و بلندهمتي آنان ناشي مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستگاري و سعادت تنها در سايه ي ايمان و جهاد به دست مي آيد.

2. رهبر اسلام و مؤمنان با همه وجود و جان و مال خود در راه خدا مبارزه كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و نهم سوره ي توبه، به پاداش هاي

اخروي مؤمنان اشاره كرده و مي فرمايد:

89. أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

خدا براي آنان بوستان هاي (بهشتي) فراهم ساخته كه نهرها از زير [درختان] ش روان است؛ در حالي كه در آن جا ماندگارند؛ اين، كاميابي بزرگ است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 276

نكته ها و اشاره ها:

1. «خدا بهشت را براي مؤمنان آماده ساخته است.» اين تعبير نشانه ي احترامي است كه خدا براي مؤمنان جهادگر قائل است و آن قدر به آن ها اهميت مي دهد كه بهشت را پيش تر آماده قدوم آنان مي سازد.

2. از اين آيه استفاده مي شود كه بهشت آفريده شده و نعمت هاي بهشتي هم اكنون موجود است «1».

آموزه ها و پيام ها:

1. پاداش مجاهدان راه خدا از پيش آماده شده و آن، بهشت برين و كام يابي بزرگ است.

2. اگر بهشت مي خواهيد، با جان و مال جهاد كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نودم سوره ي توبه، حساب افراد معذور از جنگ را از متخلفان منافق جدا مي سازد و مي فرمايد:

90. وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و عذر خواهان از عرب هاي صحرانشين (نزد تو) آمدند، تا به آنان رخصت (ترك جهاد) داده شود؛ و كساني كه به خدا و فرستاده اش دروغ گفتند، (بدون هيچ عذري در خانه) نشستند؛ بزودي به كساني از آنان كه كفر ورزيدند، عذاب دردناكي خواهد رسيد!

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 277

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن درباره ي اين كه مقصود از «معذوران» در آيه چه كساني هستند، چند ديدگاه وجود دارد:

براساس ديدگاه نخست، مقصود معذوران واقعي هستند كه مرخصي مي خواستند و از اين رو، در برابر منافقان از

آنان ياد مي شود.

براساس ديدگاه دوم، منظور كساني هستند كه عذرهاي واهي و دروغين مي تراشيدند تا از جهاد فرار كنند، در برابر منافقاني كه حتي زحمت عذر تراشي هم به خود نمي دادند.

براساس ديدگاه سوم، معذوران شامل هر دو گروه است. «1»

در اين ميان، ظاهر آيه و قرائن كلام با احتمال اول موافق است.

2. دروغ معمولًا با زبان گفته مي شود ولي در عمل هويدا مي شود. شايد مقصود از دروغ گويي منافقان در اين آيه همان دروغ عملي باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در جنگ، حساب معذوران واقعي را از منافقان دروغ گو جدا كنيد.

2. دروغ گويان فرو نشسته از جهاد كه به كفر گرايند، فرجامي عذاب آلود دارند.

***

چه كساني از جنگ معاف هستند؟

قرآن كريم در آيه ي نود و يكم سوره ي توبه، با اشاره به معافيت سه گروه از جنگ مي فرمايد:

91. لَيْسَ عَلَي الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَي الْمَرْضَي وَلَا عَلَي الَّذِينَ لَايَجِدُونَ مَايُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَي الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 278

بر كم توانان و بر بيماران، و بر كساني كه نمي يابند چيزي را كه (در راه جهاد) مصرف كنند، هيچ تنگي (و تكليفي) نيست، هنگامي كه براي خدا و فرستاده اش خيرخواهي كنند؛ بر نيكوكاران هيچ راه (مؤاخذه اي) نيست؛ و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق اين گونه حكايت شده است كه يكي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله خدمت ايشان عرض كرد: من نابينا (و ناتوانم و حتي كسي را ندارم كه دست مرا بگيرد و به ميدان جهاد بياورد)، آيا من معذورم؟

حضرت سكوت كرد و اين آيه فرود آمد و تكليف اين گونه افراد را روشن ساخت «1».

نكته ها و اشاره ها:

1.

اين آيه بيان كرده كه سه گروه ناتوانان، بيماران و افرادي كه وسيله ي مبارزه ندارند، از شركت در جنگ معاف اند، و اين يك قانون عقلي و منطقي است كه در اسلام نيز بر آن تأكيد شده است.

2. مقصود از «ضُعَفاء» در آيه افرادي هستند كه بر اثر پيري يا نقص عضو و يا نابينايي ناتوان شده اند.

3. واژه ي «حَرَج» در اصل به معناي مركز اجتماع چيزي است و از آن جا كه اجتماع با تنگي و كمبود جا همراه است، اين واژه به معناي «تنگي، ناراحتي، مسئوليت و تكليف» نيز آمده است، و در اين آيه به همين معناي تكليف و مسئوليت است.

4. واژه ي «نَصَحُوا» كلمه جامعي است كه هر گونه خيرخواهي و اقدام مخلصانه و نصيحت را شامل مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 279

5. آيه شرط معافيت اين سه گروه و وظيفه آنان را در پشت جبهه چنين بيان كرده است كه بايد با رفتار و سخنان خود مجاهدان را تشويق كنند و در تضعيف روحيه دشمن بكوشند.

6. از اين آيه استفاده مي شود كه به طور كلي هيچ كس از همكاري با مجاهدان راه خدا معاف نيست و هر كس نمي تواند اسلحه بردارد، با زبان و تبليغ و كردار خود پشتيبان رزمندگان باشد.

7. واژه ي «غفُور» در اصل به معناي پوشاندن است؛ يعني خدا به مقتضاي اين صفت خود، پرده بر كار افراد ناتوان مي كشد و عذرشان را مي پذيرد.

8. واژه ي «رحيم» به معناي مهربان و مهرورز است كه خدا به مقتضاي آن، تكليف مشكل بر عهده كسي ننهاده و افراد ضعيف را از جنگ معاف كرده است.

9. در اين آيه آمده است كه: «راهي براي

مؤاخذه و سرزنش نيكوكاران نيست.» اين جمله درباره ي معذوران از جنگ آمده است، ولي مخصوص آن ها نيست، بلكه يك قاعده كلي است كه قوانين و احكام زيادي از آن در فقه استفاده مي شود؛ براي مثال، اگر كسي امانتي را نزد انسان اميني بگذارد و بدون افراط و تفريط تلف شود، اين شخص امين ضامن نيست؛ زيرا نيكوكار است.

10. در برخي احاديث حكايت شده كه هنگام بازگشت سپاه اسلام از تبوك، پيامبر صلي الله عليه و آله در نزديك مدينه فرمودند:

شما در اين شهر مرداني را پشت سر گذاشتيد كه در تمام مسير با شما بودند. پرسيدند: چگونه با ما بودند با اين كه در مدينه ماندند؟ حضرت پاسخ داد: به اين دليل كه آنان به جهت عذر داشتن نتوانستند در جهاد شركت كنند (ولي قلب هاي آنان با ما بود). «1»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 280

آموزه ها و پيام ها:

1. سه گروه ناتوانان، بيماران و ناداران را از حضور در جبهه ها معاف كنيد.

2. معاف بودن از مرحله اي از مراحل جهاد، به معناي معذور بودن از مرحله هاي آسان تر نيست و هر كس به قدر توان خود مسئول است.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و دوم سوره ي توبه، به معافيت گروه چهارم از جنگ و عشق و اشك آنان اشاره كرده و مي فرمايد:

92. وَلَا عَلَي الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَاأَجِدُ مَاأَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنفِقُونَ

و (نيز تكليفي نيست) بر كساني كه وقتي نزد تو آمدند تا سوارشان كني، گفتي: «چيزي كه شما را بر آن سوار كنم، نمي يابم.» (آنان) روي برتافتند در حالي كه در اثر اندوه، اشك

از چشمانشان سرازير مي شد! به خاطر اين كه نمي يابند چيزي را كه (در راه خدا) مصرف كنند.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق اين گونه حكايت شده كه هفت نفر از افراد فقير مدينه خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و تقاضا كردند كه وسيله اي براي شركت در جهاد در اختيار آنان بگذارد، اما چون پيامبر صلي الله عليه و آله وسيله اي نداشت، پاسخ منفي داد و آنان با چشمان اشك آلود از خدمت ايشان خارج شدند و به نام «بَكّائُون» يعني گريه كنندگان مشهور شدند «1».

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 281

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه و آيه ي قبل، چهار گروه از معاف شدگان از جهاد معرفي شده اند و گروه چهارم در حقيقت از گروه سوم كه در آيه ي قبل بيان شد، جدا نيستند، ولي به دليل امتيازهاي ويژه اي كه اين گروه داشتند، جداگانه ذكر شدند و از آنان قدرداني شد.

2. از اين آيه استفاده مي شود كه گروهي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله عاشق جهاد بودند، آن گونه كه از معاف شدن خوشحال نمي شدند، بلكه از شدت ناراحتي چشمانشان اشك آلود مي گشت. «1»

3. براساس آيه ي فوق، افراد بي بهره از توان مالي و وسايل لازم براي شركت در جنگ، نزد پيامبر مي آمدند و با اصرار از ايشان وسايل مي خواستند، و اين نهايت علاقمندي آنان به جنگ را نشان مي دهد و همين مطلب رمز پيروزي مسلمانان در صدر اسلام بود و اكنون نيز مي تواند سبب سرافرازي مسلمانان شود.

4. از اين آيه استفاده مي شود كه گريه ي مؤمنان به خاطر عشق به جهاد، آن قدر ارزش دارد كه خدا در قرآن از آن ياد كرده است.

5. از

آيه ي فوق استفاده مي شود كه اسلام دين آخرت و دنياست و حتي براي جنگ و معافيت از آن، قوانين خاصي دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي ياران پيامبر عاشق جهاد بودند (شما نيز اين گونه باشيد).

2. اگر كساني به جهت كمبود وسايل نتوانند در جنگ شركت كنند، معاف هستند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 282

قرآن كريم در آيه ي نود و سوم سوره ي توبه با اشاره به ثروتمندان بدون درد و بدون عذري كه از شركت در جنگ معاف نيستند و مي فرمايد:

93. إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَي الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَن يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللّهُ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَايَعْلَمُونَ

راه (مؤاخذه،) تنها بر كساني است كه از تو رخصت مي خواهند، در حالي كه آنان توانگرند (آنان) راضي شدند به اين كه با (خانه) نشستگان باشند؛ و خدا بر دل هايشان مُهر نهاده؛ و از اين رو نمي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. از مقايسه آيه ي فوق با آيات 86 و 87 همين سوره و همسان بودن مضمون آن ها، روشن مي شود كه مقصود از گروه فوق، منافقان هستند كه با بهانه تراشي و رخصت طلبي مي خواستند از شركت در جنگ معاف شوند.

2. از اين آيه استفاده مي شود كه ثروتمند بودن نه تنها مسلمان را از شركت در جهاد معاف نمي كند، بلكه مسئوليت او را سنگين تر مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. انجام ندادن مسئوليت جهاد، سبب كوردلي و بي بصيرتي مي شود.

2. ثروتمندان (منافق صفت) را از جهاد معاف نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و چهارم سوره ي توبه، به عذرتراشي بدون ثمر منافقان اشاره كرده و مي فرمايد:

94. يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَاتَعْتَذِرُوا لَن نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ

وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

هنگامي كه به سوي آن (منافق) ان باز گرديد، از شما عذرخواهي مي كنند؛

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 283

بگو: «عذرخواهي نكنيد، (ما سخن) شما را تصديق نخواهيم كرد! [چرا] كه خدا ما را از اخبار شما با خبر ساخته؛ و بزودي خدا و فرستاده اش، عملتان را مي بينند؛ سپس به سوي داناي نهان و آشكار بازگردانده مي شويد؛ و [او] شما را از آنچه همواره انجام مي داديد، با خبر مي سازد.

شأن نزول:

اين آيه در مورد گروهي از منافقان است كه پيامبر صلي الله عليه و آله پس از بازگشت از جنگ تبوك دستور داد كسي با آنان نشست و برخاست نكند و سخن نگويد، اين گروه منافق كه حدود هشتاد نفر بودند، در فشار شديد اجتماعي قرار گرفتند، و در مقام عذرخواهي برآمدند. آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و پيشاپيش از حال آنان خبر داد «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «يَعْتَذِرُون» فعل مضارع است و از آن استفاده مي شود كه خدا پيش تر به پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان خبر داده بود كه منافقان براي عذرخواهي به زودي نزد شما مي آيند و شيوه ي پاسخ گويي به آنان را نيز به مسلمانان آموزش داد.

2. مفسران درباره ي جمله «سَيَري اللّهُ عَمَلَكُم و رَسُولُه» دو احتمال بيان كرده اند:

نخست آن كه راه توبه و بازگشت به سوي منافقان باز است و ديگر آن كه در آينده نيز خدا و فرستاده اش از اعمال و نقشه هاي منافقان آگاه مي شوند «2».

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 284

آموزه ها و پيام ها:

1. نسبت به عذرتراشاني كه در جهاد شركت نمي كنند، با قاطعيت برخورد كنيد و عذر

آنان را نپذيريد.

2. خدا در دنيا و آخرت عليه منافقان افشاگري مي كند.

3. خدا از پنهان و آشكار آگاه است.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و پنجم سوره ي توبه، به سوگندهاي منافقان اشاره كرده و با دستور به روي گرداني از آن ها، به شدّت به آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

95. سَيَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَكُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءَ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

هنگامي كه به سوي آنان باز گرديد، بزودي براي شما به خدا سوگند ياد مي كنند، تا از آنان صرف نظر كنيد (و درگذريد،) پس از آنان روي گردانيد؛ [چرا] كه آنان پليدند؛ و به كيفر آنچه همواره كسب مي كردند، مقصدشان جهنّم است!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه واژه ي «اعراض» به دو معنا به كار رفته است:

نخست مي فرمايد: «منافقان از شما مي خواهند كه از آنان اعراض كنيد»؛ يعني از آنان درگذريد؛ و سپس مي فرمايد: «شما از آنان اعراض كنيد»، يعني با خشم و انكار از آنان رو برتابيد و آنان را نبخشيد.

اين دو تعبير مشابه با دو معناي متضاد، لطافت و زيبايي خاصي به آيه داده است.

2. از اين آيه استفاده مي شود كه منافقان از مقدسات و حتي نام خدا و سوگند به آن، براي فريب مسلمانان استفاده مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 285

آموزه ها و پيام ها:

1. فريب سوگندهاي دروغين منافقان را مخوريد.

2. منافقاني را كه بدون عذر به جبهه نمي روند، تحريم كنيد.

3. منافقان پليد و ناپاك اند (زيرا نفاق سبب آلودگي روح انسان مي شود).

4. دوزخ نتيجه عمل كرد خود انسان است.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و ششم سوره ي توبه با اشاره به نافرماني منافقان و ناخشنودي خدا

از آنان مي فرمايد:

96. يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لَايَرْضَي عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ

براي شما سوگند ياد مي كنند تا از آنان راضي شويد؛ و اگر [شما] از آنان راضي شويد، پس حتماً خدا از گروه نافرمانبرداران راضي نخواهد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي پيشين، منافقان براي مؤمنان سوگند ياد مي كردند تا آنان را عفو كنند و در برابر آنان واكنش نشان ندهند؛ اما در اين آيه مي خواهند مسلمانان را با سوگند، از خود راضي كنند تا قلباً هم از آن ها ناراحت نباشند، بلكه خشنود باشند.

2. منافقان براي خشنودي مسلمانان اهميت چنداني قائل نبودند، ولي مي خواستند كدورت هاي قلبي مؤمنان را بشويند تا در آينده از عكس العمل هاي آنان در امان بمانند.

3. آيه ي فوق به مسلمانان هشدار مي دهد كه منافقان فاسق و نافرمان بردارند؛ بنابراين، رضايت و خشنودي از آنان صحيح نيست؛ زيرا اين دام فريبي است كه بر سر راه مؤمنان پهن مي كنند.

4. منافقان و روش هاي آنان در همه عصرها وجود دارند، پس چه نيكو است مسلمانان همواره مواظب باشند تا منافقان با همان نيرنگ ها و دام ها،

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 286

مقاصد شوم خود را پياده نكنند.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه منافقان در پي جلب نظر مردم و رضايت آن ها هستند و كاري به رضايت خدا ندارند، در حالي كه خدا از آنان ناخشنود است؛ بنابراين، اگر كسي رضايت خدا را بخواهد، نبايد از منافقان راضي شود و گرنه از راه خدا جدا افتاده است.

6. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمده است:

هر كس به قيمت خشم مردم، در پي رضايت خدا باشد، خدا از او راضي

مي شود و مردم را نيز از او راضي مي سازد، و هر كس با خشم خدا در پي جلب رضايت مردم باشد، خدا از او ناراضي مي شود و دل مردم را نيز از او خشمگين و ناراضي مي كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان در پي رضايت مردم اند، ولي شما در پي رضايت خدا باشيد.

2. خدا از منافقان راضي نيست؛ زيرا فاسق و نافرمان بردارند.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و هفتم سوره ي توبه منافقان صحرانشين را سرزنش مي كند و مي فرمايد:

97. الأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَاأَنْزَلَ اللّهُ عَلَي رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

عرب هاي صحرانشين، در كفر و نفاق شديدترند؛ و به ناآگاهي از حدود آنچه خدا بر فرستاده اش فرو فرستاده، سزاوارترند؛ و خدا داناي فرزانه است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 287

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين مطالبي درباره ي افكار و نقشه هاي شوم منافقان داخل شهر مدينه بيان شد و بدين جهت كه مسلمانان نپندارند منافقان تنها اين گروه هستند، به منافقان خشن صحراگرد اشاره كرده است كه بارها مسلمانان را مورد هجوم قرار دادند.

2. قرآن كريم در محيط جاهلي جزيرة العرب ظهور كرد كه به تمدن و شهرنشيني اهميتي نمي داد؛ اما اسلام اهميت ويژه اي براي عوامل تمدن ساز مانند شهرنشيني قائل شد و از اين رو است كه در آيه ي فوق مي خوانيم: افرادي كه در نقاط دور افتاده زندگي مي كنند، از نظر معلومات و ايمان مذهبي عقب ترند.

و در روايتي از امام علي عليه السلام آمده است:

به مراكز بزرگ [جمعيت بپيونديد؛ زيرا دست خدا با جماعت است. «1»

5. واژه ي «اعرابي» به معناي «صحرانشين «2»» در برابر شهرنشين، در فرهنگ اسلامي يك مفهوم ارزشي شده

است كه چندان به مكان جغرافيايي وابسته نيست، بلكه نشان دهنده منطقه فكري و طرز تفكر انسان هاست و از اين رو است كه در حديثي از امام صادق عليه السلام مي خوانيم:

هر كس از شما از دين خود به طور عميق آگاه نشود، اعرابي است «3».

و يا امام علي عليه السلام خطاب به برخي اصحاب عصيانگرش فرمود:

بدانيد كه شما بعد از هجرت اعرابي شديد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 288

بنابراين، ممكن است كسي در شهر زندگي كند، ولي اعرابي و صحرانشين عقب افتاده و جاهل به شمار آيد، و ممكن است كسي در بيابان ها و روستاها زندگي كند، اما به خاطر فرهنگ، دانش و ايمانش، انساني شهرنشين و متمدن به شمار آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر كفر و نفاق با جهل و دوري از فرهنگ همراه شود، انحراف شديدتر مي شود.

2. صحرانشيني يكي از عوامل جهل و ناآگاهي نسبت به فرهنگ ديني است (پس با مراكز علمي و ديني ارتباط برقرار كنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي نود و هشتم سوره ي توبه، به صفات برخي صحرانشينان منحرف اشاره كرده و مي فرمايد:

98. وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَايُنْفِقُ مَغْرَماً وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوءِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و از عرب هاي صحرانشين كساني هستند كه آنچه را (در راه خدا) مصرف مي كنند، زيان مي شمارند؛ و براي شما حوادثي انتظار مي كشند، حادثه بد، بر (خود) آنان است؛ و خدا شنواي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه اعراب باديه نشين، به دليل نفاق، كفر، بُخل و تنگ نظري شان، هر گونه خدمت مالي در راه خدا را ضرر مي پندارند «1» و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 289

حسادت آنان

سبب مي شود كه همواره در انتظار بروز مشكلات و مصيبت هايي براي ديگران باشند، «1» در حالي كه مؤمنان مصرف مال در راه خدا را تجارتي پر سود مي دانند و براي ديگران آرزوي خير و نيكي دارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مصرف اموال در راه خدا را ضرر نپنداريد.

2. منافقان منتظر حوادث تلخ باشند.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و نهم سوره ي توبه، با اشاره به گروه مؤمنان صحرانشين مي فرمايد:

99. وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَايُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و از عرب هاي صحرانشين كساني هستند، كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند؛ و آنچه را (در راه خدا) مصرف مي كنند، [مايه ي نزديكي هايي در پيشگاه خدا، و دعاهاي فرستاده [او] مي شمارند؛ آگاه باشيد كه به راستي اين [مايه نزديكي آنان است. بزودي خدا آنان را در رحمتش در آورد؛ [چرا] كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين حال اعراب صحرانشين منافق صفت بيان شد و براي اين كه كسي گمان نكند همه ي اعراب بيابان ها اين گونه اند، در اين آيه به صفات اعراب صحرانشين مؤمن و نيكوكار اشاره شده است. آري، اين شيوه ي قرآن است كه اگر گروهي را سرزنش مي كند، خوبان آن ها را به فراموشي نمي سپارد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 290

2. در اين آيه براي بشارت به مؤمنان صحرانشين، تأكيدهايي پي در پي آورده شده است «1» تا نشان دهد آنان با بخشش هاي خود در راه خدا به طور حتم به او نزديك و در رحمت الهي غوطه ور مي شوند، و در پايان آيه نيز به

دو صفت آمرزندگي و مهرباني خدا اشاره شده است.

3. واژه ي «قُرُبات» جمع «قُرْب» به معناي نزديكي است، و در اين جا جمع آمده است تا نشان دهد مؤمنان صحرانشين از انفاق خود، نزديكي ها به سوي خدا مي جويند؛ اما مقصود از نزديكي به خدا، نزديكي مكاني نيست؛ زيرا خدا جسم نيست تا در مكاني باشد، بلكه مقصود نزديكي مقامي يعني رفتن به سوي او است كه كمال مطلق مي باشد و منظور آن است كه صفات جمال و جلال خدا بر صفحه فكر و جان انسان پرتو افكند.

4. از اين آيه استفاده مي شود كه اعتقادهاي صحيح و قصد قربت افراد در مصرف اموالشان، در نزديكي آن ها به خدا موثر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان صحرانشين را در كارهاي خير تشويق كنيد.

2. خدا مؤمناني را كه اموالشان را با قصد قربت در راه خدا مي بخشند، غرق در رحمت خويش مي سازد.

***

اقسام پيروان اسلام

قرآن كريم در آيه ي صدم سوره ي توبه، به پيش گامان اسلام و پيروان راستين آنان و پاداش هايشان اشاره كرده و مي فرمايد:

100. وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدَاً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 291

و پيش گامان نخستين از مهاجران و انصار، و كساني كه (به شايستگي) در نيكوكاري از آنان پيروي كردند، خدا از آنان خشنود گشت، و آنان (نيز) از او خشنود شدند؛ و بوستان هايي (بهشتي) براي آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير [درختان] ش روان است؛ در حالي كه جاودانه در آن ماندگارند، اين كاميابي بزرگ است!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده است كه خدا از

مهاجرين، انصار و تابعين خشنود مي باشد؛ زيرا آنان ايمان و اعمال شايسته داشته اند.

2. در آيه آمده است كه مهاجرين و انصار و تابعين نيز از خدا خشنود هستند؛ زيرا هر چه مي خواهند، خدا به آنان بخشيده و پاداش هاي فوق العاده اي به آنان ارزاني داشته است.

3. مهاجرين و انصار پيش گامان انقلاب اسلامي پيامبر صلي الله عليه و آله بودند كه در هنگام تنهايي، محاصره و خطرات، به ياري او شتافتند. مهاجرين با تحمّل شكنجه ها و تهمت ها، با عشق سوزان و اراده آهنين كنار پيامبر ماندند و خانه و بستگان خود را رها و به مدينه هجرت كردند. انصار نيز با آغوش باز از پيامبر و مهاجرين استقبال نموده، به آنان مسكن و غذا دادند و با تمام وجود از آنان دفاع كردند.

4. واژه ي «احسان» ممكن است بيان وصف برنامه هايي باشد كه تابعين از آن ها پيروي مي كردند؛ يعني تابعين از برنامه هاي نيكوي مهاجرين و انصار پيروي مي كردند. هم چنين امكان دارد «احسان» بيان وصف چگونگي پيروي باشد؛ يعني تابعين به صورت شايسته اي از مهاجرين و انصار پيروي مي كنند «1».

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 292

اين احتمال نيز وجود دارد كه مقصود آيه هر دو معنا باشد؛ يعني پيروي تابعين نبايد در حرف و ادعا خلاصه شود، بلكه بايد پيروي نيكويي در زمينه ي عقايد، افكار و اعمال شايسته آنان باشد.

5. مقصود از «تابعين» همه گروه هايي است كه در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله يا زمان هاي بعد به اسلام پيوستند و هجرت كردند و يا مهاجرين را پناه دادند و از اسلام حمايت مي كردند. و از برنامه و اهداف پيش گامان اسلام پيروي نمودند؛ به عبارت ديگر، مسئله هجرت،

نصرت و تابعيت به زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و صحابه محدود نمي شود، بلكه اين مفهوم ها امروز نيز در شكل هاي ديگر وجود دارند و در آينده نيز وجود خواهند داشت و هر كس به نحوي در مسير آن ها قرار گيرد، از تابعين خواهد بود «1».

6. درباره ي اين كه با سابقه ترين مسلمان چه كسي بوده است، همه ي مفسران و مورّخان گفته اند كه نخستين مسلمان زن، خديجه- همسر فداكار پيامبر صلي الله عليه و آله- و نخستين مرد مسلمان حضرت علي عليه السلام است. «2»، «3»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 293

گفتني است برخي دانشمندان اهل سنت از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت كرده اند:

نخستين كسي كه در كنار حوض [كوثر] بر من وارد مي شود، نخستين كسي است كه اسلام آورده و او علي بن ابيطالب است. «1»

7. بسياري از صحابه و ياران پيامبر صلي الله عليه و آله مرداني بزرگ و شايسته بودند، ولي همه آنان معصوم و بدون خطا و اهل بهشت نبوده اند، و اين مطلب از سه جهت قابل اثبات است:

نخست آن كه در آيه ي فوق قيد «احسان» درباره ي تابعين آمده است؛ يعني تابعين از اعمال و افكار شايسته مهاجرين و انصار پيروي مي كنند؛ بنابراين، اين قيد به طريق اولي در خود مهاجرين و انصار نيز هست.

دوم آن كه در قرآن كريم بارها سخن از منافقان گفته شده كه به ظاهر مسلمان و يار پيامبر صلي الله عليه و آله بودند. و در همين سوره نيز مطالب زيادي درباره ي آنان بيان شده است و در آيه ي بعد نيز تذكر داده خواهد شد، و نمي توان گفت اين افراد معصوم و بهشتي هستند.

و سوم آن كه

از نظر تاريخي ثابت شده برخي اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از او مرتد يا منحرف شدند و حتي با امام علي عليه السلام جنگيدند. «2»

بنابراين، هر چند پيامبر صحابه بزرگي هم چون علي عليه السلام، ابوذر، سلمان و ... داشت، اصحاب منافق صفت و منحرف نيز داشت كه در مورد هر گروه بر اساس افكار و عقايدشان حكم مي شود «3».

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 294

8. در برخي تفسيرهاي روايي آمده است كه مقصود از سابقين، مهاجرين و انصار كساني هستند كه ايمان آوردند و تصديق كردند و بر ولايت علي عليه السلام ثابت ماندند «1».

آموزه ها و پيام ها:

1. پيش گامي در نهضت يك ارزش است و پيش گامان در نزد خدا ارزشمندترند.

2. پيروي از عقايد و كمالات و كردار نيكوي پيش گامان اسلام، يك ارزش است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و يكم سوره ي توبه، به منافقان داخل مدينه و خارج آن و كيفر آنان اشاره كرده و مي فرمايد:

101. وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفَاقِ لَاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَي عَذَابٍ عَظِيمٍ

و از اطرافيان شما، برخي عرب هاي صحرانشين منافقند؛ و برخي ساكنان مدينه (نيز) به دو رويي خو گرفته [و سركشي كرده اند، در حالي كه (تو) آنان را نمي شناسي، (ولي) ما آنان را مي شناسيم؛ بزودي آنان را دوبار عذاب مي كنيم سپس به سوي عذاب بزرگي بازگردانده مي شوند!

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين آيه استفاده مي شود كه منافقان چنان از حق عاري شده و بر كار

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 295

خود مسلّط و تمرين كرده «1» بودند، كه مي توانستند خود را در صف

مسلمانان راستين جا بزنند بدون آن كه كسي متوجه آنان شود.

2. در آيه به منافقان داخل و خارج مدينه توجه داده شده و از مسلمانان خواسته شده است كه هر دو گروه را زير نظر بگيرند و از منافقان خارج شهر غافل نشوند، ولي توجه داشته باشند كه منافقان داخل مدينه بر كار خود مسلطتر و خطرناك ترند.

3. مقصود از اين كه مي گويد: پيامبر صلي الله عليه و آله منافقان را نمي شناسد، شناخت پيامبر با علم عادي و معمولي است، و گرنه اشكالي ندارد كه او از طريق وحي و اخبار غيبي از اسرار منافقان آگاه شود.

4. مقصود از «عذاب بزرگ» همان مجازات هاي روز رستاخيز است، ولي در مورد دو عذاب ديگري كه در آيه بدان ها اشاره شده، مفسران دو احتمال داده اند كه براساس نخستين احتمال، مقصود رسوايي اجتماعي منافقان در دنيا و كيفر آنان هنگام مرگ است و براساس احتمال دوم، مقصود از عذاب دوم، ناراحتي دروني منافقان به جهت پيروزي هاي مسلمانان مي باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مراقب منافقان داخلي و خارجي باشيد.

2. منافقان داخل شهر مرموزتر و خطرناك ترند.

3. منافقان در دنيا و آخرت گرفتار عذاب مي شوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 296

قرآن كريم در آيه ي صد و دوم سوره ي توبه، به مسلمانان خطاكار توبه كننده اميد مي دهد و مي فرمايد:

102. وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحاً وَآخَرَ سَيِّئاً عَسَي اللّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

و (گروه) ديگري كه به پيامدهاي (گناهان) شان اعتراف كردند، (و) كار شايسته را با (كار) بد ديگري در آميختند، اميد مي رود كه خدا توبه ي آنان را بپذيرد؛ [چرا] كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي

فوق اين گونه حكايت شده كه «أبو لُبابه انصاري» و چند نفر ديگر از شركت در جنگ تبوك خودداري كردند، ولي پس از نزول آيات سرزنش كننده، پشيمان شدند و خودشان را به ستون هاي مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله بستند و سوگند ياد كردند كه تا پيامبر آنان را باز نكند، همان جا بمانند. پيامبر صلي الله عليه و آله صبر كرد تا اين آيه فرود آمد و آنان را از ستون باز كرد؛ سپس آن ها به شكرانه اين موضوع همه اموال خود را به پيامبر صلي الله عليه و آله هديه كردند تا آن ها را در راه خدا مصرف كند؛ زيرا دل بستگي به آن اموال مانع رفتن آن ها به جبهه شده بود، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله صبر كرد تا آيه ي بعد فرود آمد و قسمتي از آن اموال را پذيرفت «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «عَسي به معناي «شايد» است كه معمولًا در مورد اميدواري و احتمال پيروزي و عدم آن گفته مي شود؛ يعني زمينه ي پذيرش توبه آنان وجود دارد، ولي خدا مي خواهد آنان را در ميان ترس و اميد نگاه دارد تا

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 297

مايه ي تكامل و تربيت آنان شود «1».

2. به باور برخي مفسران، واژه «عسي اشاره به آن است كه گناهكاران بايد افزون بر توبه و پشيماني، كارهاي نيكي نيز انجام دهند و گذشته خود را جبران كنند تا توبه آنان پذيرفته شود «2».

3. آيه ي فوق درباره أبو لُبابه و متخلفان جنگ تبوك فرود آمده است، ولي مفهوم آن وسيع است و شامل تمام افرادي مي شود كه اعمال نيك و بد را به هم مي آميزند

و پشيمان مي شوند و از اين رو است كه در حديثي از امام باقر عليه السلام آمده است

اين آيه در مورد شيعيان گناهكار ماست. «3»

يعني شيعيان گناه كار نيز جزء مصاديق آيه قرار مي گيرند.

4. هر چند جمع زيادي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله انسان هاي والاگهر و مجاهدان حقيقي و ياوران دين خدا بودند، ولي از آيه ي فوق استفاده مي شود كه همه آن ها عادل و معصوم نبودند و برخي از آنان مرتكب گناه نيز مي شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اعتراف به گناه در پيش گاه خدا، زمينه ساز بخشايش الهي است.

2. اگر لغزشي داشتيد، توبه كنيد كه خدا آمرزنده و مهرورز است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 298

قرآن كريم در آيه ي صد و سوم سوره ي توبه، با اشاره به آداب گرفتن زكات و آثار سازنده آن و مي فرمايد:

103. خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

از اموال آنان بخشش خالصانه (و ماليات زكات) را بگير، كه بوسيله آن، پاكشان سازي و رشدشان دهي؛ و برايشان دعا كن؛ [چرا] كه دعاي تو، براي آنان آرامشي است؛ و خدا شنواي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. بر طبق شأن نزولي كه ذيل آيه ي قبل بيان شد، اين آيه نيز در مورد أبولُبابه و توبه او است؛ اما اين كه در آن جا گفته شده بود پيامبر يك سوم مال پيش كشي او را پذيرفت و در اين جا زكات مال گفت كه از يك سوم كم تر است، شايد بدين جهت باشد كه پيامبر مقدار اضافي بر زكات را به عنوان كفاره گناه از آنان گرفت.

2. واژه ي «صَدَقه» در قرآن كريم گاهي به معناي «زكات»

مي آيد و اين مطلب در سوره هاي مدني بيش تر است و در آيه ي فوق يا به معناي زكات و يا به معناي كفاره گناه و يا بخشش مستحبي خالصانه مي باشد. «1»

3. واژه ي «مِنْ» در آيه ي فوق نشان مي دهد كه زكات همواره جزئي از مال است و شامل همه يا قسمت عمده آن نمي شود.

4. واژه ي «خُذ» نشان مي دهد كه رهبر مسلمانان و رئيس حكومت اسلامي مي تواند زكات را از مردم بگيرد و لازم نيست منتظر ميل مردم باشد كه هرگاه خواستند، زكات را بپردازند.

5. در اين آيه بيان شده كه زكات پاك كننده است؛ يعني پرداخت كننده زكات را از رذايل اخلاقي هم چون دنياپرستي و بُخل پاك مي كند و نيز مفاسد

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 299

و آلودگي هايي را كه در جامعه به جهت فقر و فاصله طبقاتي به وجود مي آيد، از صحنه اجتماع پاك مي سازد.

6. در آيه بيان شده كه زكات رشد دهنده است؛ يعني در دل پرداخت كننده زكات، نهال نوع دوستي و سخاوت پرورش مي يابد و در صحنه اجتماع، پيشرفت اقتصادي به وجود مي آيد.

7. اين آيه به پيامبر و ما مي آموزد كه در برابر انجام وظيفه هايي واجب مانند زكات نيز از مردم تشكر كنيم، و از طريق معنوي و رواني آنان را تشويق نماييم؛ زيرا كه دعا سبب آرامش روحي مردم مي شود و مي بينند كه اگر در ظاهر چيزي از دست داده اند، اما بهتر از آن را به صورت معنوي به دست آورده اند.

8. در احاديث آمده است هنگامي كه مردم زكات خود را خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله مي آوردند، با عبارت «اللّهم صلّ عليهم» به آنان دعا مي كرد «1».

9. اين آيه بر

طبق شأن نزول درباره ي توبه ابو لُبابه و دوستانش است، ولي مفهومي وسيع دارد و يك قانون كلي را در مورد زكات و آداب گرفتن آن و آثار سازنده اش بيان مي كند، و از اين رو است كه در برخي احاديث آمده است كه

از امام صادق عليه السلام پرسيدند: «آيا اين آيه در زمان هاي بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله نيز جاري است؟ حضرت فرمودند: آري.» «2»

10. در حديثي از امام صادق عليه السلام آمده است:

هنگامي كه آيه زكات [آيه فوق فرود آمد، ماه رمضان بود؛ پس پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد شخصي به مردم ندا دهد كه زكات مانند نماز بر شما واجب شد و زكات طلا، نقره، شتر، گاو، گوسفند، گندم، جو، خرما و كشمش را مشخص كرد و هر سال ماه رمضان مردم با صداي منادي، زكات خود را مي پرداختند «3».

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 300

آموزه ها و پيام ها:

1. مأموران ماليات اسلامي از مردم تشكر كنند و رابطه آنان عاطفي و معنوي باشد.

2. پرداخت ماليات زكات از يك سو آلودگي هاي فرد و جامعه را پاك مي سازد و از سوي ديگر، تكامل آفرين و رشد دهنده آن هاست.

3. يكي از وظايف رهبر مسلمانان، گرفتن زكات است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهارم سوره ي توبه، با بيان اين كه توبه پذير و گيرنده حقيقي زكات خداست، مي فرمايد:

104. أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الْصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

آيا ندانسته اند كه خدا، خود توبه را از بندگانش مي پذيرد؛ و بخشش هاي خالصانه (و ماليات زكات) را مي گيرد؛ و اين كه تنها خدا بسيار توبه پذير [و] مهرورز

است؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در شأن نزول دو آيه پيشين بيان شد كه أبولُبابه و دوستانش كه از جنگ تبوك تخلّف كرده بودند، اصرار داشتند پيامبر صلي الله عليه و آله توبه و اموال آنان را بپذيرد، ولي آيه ي فوق اشاره دارد كه نه تنها توبه پذيري كار خداست، بلكه گيرنده واقعي صدقات نيز خداست و پيامبر و افراد فقيري كه صدقات را مي پذيرند، در حقيقت نمايندگان خدا هستند.

2. در برخي احاديث آمده است كه پيشوايان معصوم شيعه هنگامي كه صدقه مي دادند، گاهي آن صدقه را مي بوسيدند و يا صدقه را به فقير مي دادند سپس مي گرفتند و بو مي كردند و مي بوسيدند و بر مي گرداندند، و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 301

هنگامي كه كسي از ايشان مي پرسيد چرا اين گونه مي كنيد: مي فرمودند:

صدقه به دست بنده نمي رسد، مگر اين كه قبل از آن در دست خدا قرار مي گيرد و خدا براي انجام هر كاري فرشته اي قرار داده است؛ اما صدقه را خودش مي گيرد. «1»

3. در اين آيه از «صدَقات» سخن گفته شده كه زكات و بخشش هاي ديگري را كه براي رضاي خدا انجام مي گيرد، شامل مي شود و اين مطلب از احاديثي كه ذيل آيه آمده است، به خوبي روشن مي شود «2».

4. هر چند كه اسلام كوشش دارد در جامعه اسلامي نيازمند باقي نماند، ولي در هر جامعه اي افرادي از كار افتاده، آبرومند و كودكان يتيم و مانند آن ها هستند كه لازم است از بيت المال يا با صدقات تأمين شوند؛ آيه ي فوق با اشاره لطيفي به مسلمانان هشدار مي دهد كه صدقه را با ادب و احترام به آنان بپردازيد؛ زيرا گيرنده حقيقي آن خداست و اين اشاره لطيف قرآن عظمت

حكم زكات و صدقه را نيز مشخص مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. توبه پذيري مخصوص خداست و حتي پيامبر صلي الله عليه و آله حق چنين كاري ندارد.

2. گيرنده حقيقي زكات و صدقه خداست (پس به بهترين صورت بپردازيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 302

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجم سوره ي توبه، با اشاره به ديدن كارها و عرضه اعمال بر خدا، پيامبر و مؤمنان خاص مي فرمايد:

105. وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

و (اي پيامبر) بگو: «عمل كنيد! پس بزودي خدا و فرستاده اش و مؤمنان، كردار شما را مي بينند! و بزودي، به سوي داناي نهان و آشكار، بازگردانده مي شويد؛ و [او] شما را از آنچه همواره انجام مي داديد، با خبر مي سازد!

نكته ها و اشاره ها:

1. آگاهي انسان از اين كه كساني اعمال او را تحت نظر دارند، اثر عميقي در پاك سازي اعمال و نيت هاي انسان دارد و سبب مي شود انسان مواظب رفتار خود باشد، به ويژه اگر بداند كه خدا، پيامبر و مؤمنان برجسته اعمالش را مي بينند.

2. در ميان پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام، بر اساس بسياري از احاديث، مشهور و معروف است كه پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان عليهم السلام از همه اعمال امت آگاه مي شوند و كردارهاي مردم از راه هاي خاصي بر آنان عرضه مي شود.

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام مي خوانيم:

تمام اعمال مردم، خوب و بد آن، هر روز صبح بر پيامبر صلي الله عليه و آله عرضه مي شود؛ پس مواظب باشيد. (سپس به آيه ي فوق استشهاد كردند). «1»

4. اين آيه مطلق است و شامل همه اعمال نهان و

آشكار مي شود، در

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 303

حالي كه بسياري از اعمال انسان ها معمولًا از مؤمنان ديگر پنهان است و از سوي ديگر، غير مؤمنان نيز اعمال عادي انسان را مي بينند، در حالي كه تكيه آيه بر مؤمنان است؛ بنابراين، روشن مي شود كه مقصود از مؤمنان در آيه، افرادي خاص هم چون حضرت علي عليه السلام هستند كه جانشينان به حق پيامبر صلي الله عليه و آله مي باشند كه از نهان ها خبر دارند و از اين رو است كه در برخي احاديث، مقصود از مؤمنان در آيه «ائمه اطهار عليهم السلام» بيان شده است. «1»

5. در برخي احاديث تنها از عرضه اعمال بر پيامبر صلي الله عليه و آله سخن به ميان آمده، و در برخي از امام علي عليه السلام نام برده شده و در برخي نيز تنها عصر پنج شنبه را وقت عرضه اعمال معرفي كرده و در برخي ديگر هر روز يا هفته اي دوبار يا آغاز هر ماه و يا هنگام مرگ و گذاردن در قبر معين شده است «2»؛ البته اين احاديث ممكن است همگي درست باشند و هر كدام مورد و مصداق خاصي از عرض اعمال را بيان كرده باشد؛ همان گونه كه در مؤسسات گزارش كاركرد روزانه و هفتگي و ماهيانه و ساليانه وجود دارد.

6. مقصود از «رؤيت» در اين آيه، علم يا معرفت و يا مشاهده محسوسات است؛ «3» يعني خدا كه همه جا حضور دارد، همه اعمال را مشاهده مي كند و بدان ها احاطه علمي دارد و مانعي ندارد كه پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان عليهم السلام نيز هنگام عرضه اعمال و آگاهي از آن ها،

خود اعمال را نيز ببينند و هم چون فيلمي آن ها را مشاهده كنند.

7. مراقب باشيد پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام از شما ناراحت نشوند. امام

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 304

عارفان در اين مورد مي فرمايند:

طبق بعضي آيات، «1» به تفسير برخي از روايات «2» اعمال انسان به رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه طاهرين عليهم السلام عرضه مي شود و از نظر مبارك آنان مي گذرد. وقتي كه آن حضرت به اعمال شما نظر كنند و ببينند كه از خطا و گناه انباشته است، چقدر ناراحت و متأثر مي گردند؟ نخواهيد كه رسول خدا ناراحت و متأثر شوند؛ راضي نشويد كه قلب مبارك آن حضرت شكسته و محزون گردد ...؛ ممكن است در حضور خداي تبارك و تعالي و ملائكة اللَّه خجل گردد ...؛ ممكن است خداي نخواسته شما را نفرين كند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. اعمال شما زير نظر خدا و پيامبر و ائمه است (پس مواظب كردار خود باشيد).

2. براي روز بازبيني اعمال آماده باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و ششم سوره ي توبه، به گروه ديگري از متخلفان اشاره كرده و با معلّق كردن سرنوشت آنان مي فرمايد:

106. وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و (سرنوشت گروهي) ديگر متوقف بر فرمان خداست، يا عذابشان مي كند، و يا توبه ي آنان را مي پذيرد؛ و خدا دانايي فرزانه است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 305

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه دو گونه حكايت شده است؛ براساس برخي احاديث، آيه در مورد كافراني است كه با مسلمانان جنگيدند و افرادي را شهيد كردند، سپس از

كفر دست كشيدند و مسلمان شدند «1» و بر طبق آيه ي فوق سرنوشت آنان به فرمان الهي بستگي دارد.

برخي مفسران نيز بر آنند كه اين آيه در مورد سه نفر از متخلّفان جنگ تبوك فرود آمده كه داستان كامل آن ذيل آيه ي 118 همين سوره مي آيد «2».

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق اشاره دارد كه اين مسلمانان گناه كار، نه چنان ايمان محكم و اعمال پاكي دارند كه بتوانند نجات يابند و نه چنان آلوده و منحرف اند كه براي هميشه شقاوتمند گردند؛ پس به فرمان خدا واگذار مي شوند «3» تا بر اساس علم و حكمت خويش با آن ها چگونه معامله كند؟

2. از گروهي در اين آيه و از گروهي در آيه ي 102 سوره توبه ياد شد كه مسلمان متخلف از جنگ تبوك و توبه كننده بودند و اميد بخشش آنان مي رفت. تفاوت اين دو گروه در چند چيز است:

يكي آن كه گروه قبلي به سرعت توبه كردند و علامت پشيماني خود را ظاهر نمودند و خود را به ستون مسجد بستند، ولي اين گروه چنين نكردند.

دوم آن كه گروه نخست فقط از جنگ تبوك تخلّف كردند، ولي گروه دوم (بر طبق برخي روايات) به گناه بزرگي هم چون كشتن حمزه آلوده بودند و اين چيزي نبود كه بتوانند به آساني جبران كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 306

آموزه ها و پيام ها:

1. دست خدا در مجازات يا عفو گناهكاران باز است، ولي براساس علم و حكمت خويش عمل مي كند.

2. درباره ي سرنوشت مسلمانان (خطاكار) داوري نكنيد، بلكه سرنوشت آن ها را به خدا واگذار كنيد.

***

ماجراي مسجد ضرار

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتم سوره ي توبه، با اشاره به داستان مسجد ضِرار و اهداف

منافقان در مورد آن مي فرمايد:

107. وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً وَتَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَي وَاللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ

و (برخي منافقان) كساني هستند كه مسجدي برگزيدند، براي زيان رساندن، و كفر ورزيدن، و تفرقه افكني بين مؤمنان، و كمينگاهي براي كسي كه پيش از [آن با خدا و فرستاده اش جنگ كرده بود؛ و به طور قاطع سوگند ياد مي كنند كه: «اراده اي جز نيكي نداشته ايم.» و [لي خدا گواهي مي دهد كه قطعاً آنان دروغ گويند.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق اين گونه حكايت شده كه محرّك اصلي ماجراي مسجد ضرار، مردي از اهالي مدينه به نام «ابو عامر» و از راهبان مسيحي و مرتبط با دربار روميان بود. او در طرّاحي جنگ احد نيز دخالت داشت و پس از فتح مكه به دربار «هِرْقِل» پادشاه روم رفت تا عليه مسلمانان لشگري بسيج كند و نامه اي به منافقان مدينه نوشت و نويد لشگر روم را داد و تأكيد كرد كه در مدينه پايگاهي براي خود بسازند. منافقان تصميم گرفتند زير نقاب مسجد، اين برنامه را عملي سازند و از اين رو، پيش از جنگ تبوك گروهي از

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 307

منافقان مدينه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و به بهانه ي بيماران و پيرمردان اجازه خواستند مسجدي در نزديكي مسجد قبا بسازند. و از آن حضرت نيز دعوت كردند كه خود ايشان آن مسجد را افتتاح كند. پيامبر صلي الله عليه و آله كار را به پس از بازگشت از تبوك حواله كرد. آنان مسجد را ساختند و جواني مسلمان را به امامت خويش

برگزيدند.

منافقان پس از بازگشت پيامبر از تبوك نيز آمدند و پيش از ورود ايشان به مدينه، تقاضاي خود را بار ديگر مطرح كردند. در اين هنگام پيك وحي فرود آمد و آيه ي فوق و چند آيه بعد را آورد و پرده از اسرار منافقان برداشت.

پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد مسجد مزبور را آتش زدند و پس از ويراني، آن را به محل زباله هاي شهر تبديل كردند «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات گذشته تاكنون به چهار گروه منافقان و متخلفان اشاره شده است:

الف) گروهي از عرب هاي صحرانشين كه كفر و نفاق شديدي دارند «2».

ب) گروهي ازمنافقان داخل مدينه «3».

ج) گروهي از متخلفان از جنگ تبوك كه گناه كردند ولي با اعتراف و توبه و صدقه بخشوده شدند «4».

د) گروهي سه نفري از منافقان يا گروهي از كافران كه سبب شهادت بزرگاني هم چون حمزه شدند و سرنوشت آنان به فرمان الهي واگذار گرديد «5».

اينك، در آيه ي فوق به گروه پنجم منافقان اشاره شده كه با نقشه اي

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 308

ماهرانه به ايجاد پايگاهي براي دشمن در مدينه اقدام كردند.

2. واژه ي «ضِرار» به معناي زيان رساندن عمدي است؛ يعني هدف منافقان بر خلاف ادعايشان، ساختن مسجد براي كمك به افراد ناتوان و نمازگزاران نبود، بلكه مي خواستند به مسلمانان ضرر بزنند و حتي اگر بتوانند، نام اسلام را از صحنه روزگار محو كنند.

3. مسجد قُبا و مسجد ضِرار نزديك هم بود و منافقان قصد داشتند تا مؤمنان را به دو گروه تقسيم كنند و بين آنان تفرقه افكنند، و از تعبيرهاي آيه استفاده شده است كه نبايد فاصله بين دو مسجد آن

چنان نزديك باشد كه بر كاهش جمعيت هر يك از آن ها اثر بگذارد و جماعت مسلمانان بي رونق و بي روح شود.

4. منافقان اهداف شوم خود را در ظاهري زيبا دنبال مي كردند و قسم مي خوردند كه قصد خير دارند؛ از اين رو، خدا با چهار تأكيد «1» بر دروغ گويي آنان گواهي مي دهد و سوگندهايشان را مردود مي شمارد.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه نيّت در اعمال مهم تر از ظاهر عمل است. اگر مسجد نيز با نيّت زيان رساندن و تفرقه انداختن بنا شود، ثمري ندارد و بايد ويران گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان از مذهب عليه مذهب استفاده مي كنند (پس مسلمانان نبايد به دنبال هر ندايي بروند).

2. منافقان با ظاهري زيبا و با استفاده از مقدساتي هم چون مسجد و سوگند، تبليغات مي كنند و اهداف شوم خود را دنبال مي نمايند (پس مراقب باشيد).

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 309

3. مواظب پايگاه هاي داخلي دشمن باشيد و اهداف آن ها را شناسايي (و خنثي) كنيد.

4. وحدت مسلمانان مهم است و حتي اگر ساختن مسجدي سبب تفرقه مؤمنان شود، آن مسجد نامقدس است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 310

عبادتگاه در قرآن و حديث

در اسلام، عبادت گاه مسلمانان «مسجد» نام دارد كه احكام و مقررات خاصي براي آن قرارداده شده است.

الف) مسجد در قرآن

1. مساجد براي خدا (و پرستش او) است (جن، 18).

2. مسجد محل عبادت و توجه به خداست (اعراف، 29).

3. بر قبر اولياي الهي مي توان مسجد ساخت (تا بناي يادبود باشد) (كهف، 21).

4. ستم كارترين مردم كسي است كه مانع ذكر خدا در مساجد شود (بقره، 114).

5. ايمان به خدا و رستاخيز، عامل اساسي آبادي مساجد است (توبه، 18).

6.

حفظ مساجد و عبادت گاه هاي غيرمسلمانان از خرابي و نابودي مهم است (حج، 40).

يادآوري ها

1. در مسجدي كه محل توطئه ي منافقان و دشمنان اسلام شده، نماز نگذاريد (توبه، 8- 107).

2. ثواب سيراب كردن حاجيان و آباد كردن مساجد، هم چون ثواب مومنان مجاهد نيست (توبه، 19).

ب) مسجد در احاديث

1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است:

مسجدها خانه هاي خدا در زمين است.

(بحارالانوار، ج 83، ص 384).

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 311

2. همو:

هر كس مسجدي بسازد، خدا در بهشت براي او خانه اي

مي سازد.

(وسائل الشيعه، ج 3، ص 485).

3. نماز خانه در داخل منزل

از امام علي عليه السلام روايت شده است كه

در خانه خود اتاق كوچكي قرارداده بود و در آن نماز مي خواند، و در آن اتاق فقط فرش، شمشير و قرآن بود.

(بحارالانوار، ج 76، ص 161).

و از برخي اصحاب امام صادق عليه السلام روايت شده كه حضرت به من نوشتند:

دوست دارم در خانه ات مسجدي براي خودت قرار دهي.

(همان، ج 84، ص 244).

ج) آداب مسجد

2. مسجد بر اساس تقوي بنا شود (توبه، 108).

3. مانع ورود مردم به مسجد و ياد خدا در آن نشويد (حج، 25؛ مائده، 2 و بقره، 114).

4. مسجد را براي نمازگزاران پاكيزه كنيد (بقره، 125 و حج، 26).

5. احترام مسجد را نگاه داريد و نزديك آن جنگ نكنيد، مگر اين كه مجبور شويد (بقره، 191).

6. در مسجد همه ي توجه خويش را به پروردگار معطوف كنيد (اعراف، 28).

7. مشركان به مسجد نزديك نشوند (توبه، 28).

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 312

8. آبادي و تعمير مساجد بر عهده مومنان است و مشركان حق اين

كار را ندارند (توبه، 17-

18).

9. از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

آبادي مسجد آن است كه «صدا در آن بلند نكنيد، مشغول مطالب باطل نشويد، در آن خريد و فروش نكنيد، و كارهاي بيهوده را ترك كنيد.

(بحارالانوار، ج 77، ص 85).

10. از امام علي عليه السلام حكايت شده

كه نماز براي همسايه مسجد نيست مگر در مسجد، مگر اين كه عذري داشته باشد، يا مريض باشد.

از ايشان پرسيدند: همسايه مسجد كيست؟

فرمود: هر كس صداي (موذن) را بشنود.

(همان، ج 83، ص 379).

11. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده است:

مسجد را محل عبور و راه قرار ندهيد مگر اين كه در آن دو ركعت نماز بخوانيد.

(بحارالانوار، ج 76، ص 328).

يادآوري: برخي مطالب كه در آيات مربوط به مسجد الحرام بيان شده است، با الغاي خصوصيت شامل مساجد ديگر نيز مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 313

د) مساجد با عظمت

1. مسجد الحرام قبله مسلمانان است (بقره، 144، 149- 150).

2. مسجد الحرام خاستگاه معراج پيامبر صلي الله عليه و آله بود (اسراء، 1).

3. مسجد الاقصي مقصد معراج پيامبر و اطراف آن مبارك است (اسراء، 1).

4. در احاديث از مسجد قبا، مسجد كوفه و مسجد سهله به عظمت ياد شده است (ر. ك: ميزان الحكمة، ج 4، ص 398).

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 314

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتم سوره ي توبه، با معرفي مسجدي نيكو به مسلمانان، به پيامبر دستور مبارزه منفي با مسجد ضرار مي دهد و مي فرمايد:

108. لَاتَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَي التَّقْوَي مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ

هرگز

در آن (مسجد به عبادت) نايست! حتماً مسجدي كه از روز نخست بر پارسايي (و خود نگه داري) بنيانگذاري شده، شايسته تر است كه در آن (به عبادت) بايستي؛ در آن، مرداني هستند كه دوست مي دارند پاكيزه باشند؛ و خدا پاكيزگان را دوست دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. به گفته ي مفسران مقصود از مسجد نيكويي كه در آيه ي فوق بدان اشاره شده، مسجد قُبا است كه در نزديكي مسجد ضِرار قرار داشت و اولين مسجدي بود كه در مدينه ساخته شد «1».

البته اين احتمال نيز داده شده كه مقصود، مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله در مدينه يا هر مسجدي باشد كه بر اساس تقوا بنا شود.

2. واژه ي «أحَق» به معناي «شايسته تر و سزاوارتر» است، ولي در اين آيه منظور مقايسه بين شايسته و شايسته تر نيست، بلكه مقايسه بين مسجد ضِرار ناشايست و مسجد قُباي شايسته است؛ مانند آن كه بگوييم: براي شما پاكي از ناپاكي بهتر است «2».

3. مقصود از طهارت و پاكيزگي در آيه ي فوق معناي وسيع آن است؛ يعني هرگونه پاك سازي روح از شرك و گناه و يا پاكي جسم از آثار آلودگي را

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 315

شامل مي شود.

4. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است كه

به اهل مسجد قبا فرمودند: «شما در هنگام پاك ساختن خود چه كاري انجام مي دهيد كه خدا شما را اين گونه ستايش كرد؟

گفتند: ما آثار مدفوع را با آب مي شوييم.»

البته روشن است كه اين گونه احاديث دليل بر انحصار مفاد آيه نمي شود، بلكه بيان يكي از مصاديق آيه است «1».

5. از اين آيه ي مي آموزيم كه هرگاه چيز بدي را از مردم گرفتيم، چيز نيكويي

به جاي آن معرفي كنيم؛ اگر نماز در مسجد ضرار ممنوع مي شود، بي درنگ مسجد نيكوي ديگري به جاي آن معرفي مي گردد. آري، اين نفي و اثبات روش و شعار اسلام است، يعني اگر كسي از تفريح هاي ناسالم جلوگيري مي كند، بايد وسايل تفريح هاي سالم را فراهم سازد؛ اگر فحشا و بي عفتي ممنوع مي شود، بايد وسايل ازدواج آسان گردد.

6. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه كانون مثبت ديني، پايگاهي است كه دو ويژگي داشته باشد:

نخست آن كه شالوده و هدف آن از آغاز پاك باشد.

دوم اين كه افراد و حاميان آن، انسان هايي درست كار و پاك باشند.

7. در اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله خطاب مي شود كه در مسجد ضرار نماز نگذارد؛ اما مقصود همه مسلمانان هستند و خطاب به آن حضرت از اين رو است كه وي رهبر و الگوي ديگران مي باشد.

8. برخي افراد از آلودگي هاي روحي و جسمي بر اساس فرمان الهي و ترس از جهنم پرهيز مي كنند؛ اما برخي پاك اند؛ زيرا پاكي را دوست دارند، و اين خود نوعي كمال براي انسان به شمار مي رود كه در آيه ي فوق از آن به نيكي ياد شده است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 316

آموزه ها و پيام ها:

1. پايگاه هاي دشمن در شهرهاي اسلامي را تحريم كنيد، حتي اگر آن پايگاه به نام مسجد بنا شده باشد.

2. اگر مردم را از رفتن به مراكز فساد باز داشتيد، مراكز سالم و شايسته را به آنان معرفي كنيد.

3. علاقه به پاكي نيز خود كمال انسان به شمار مي رود.

4. انسان هاي پاك محبوب خدايند.

5. ارزش هر مسجد به پاك بنيادي و افرادي نيك است كه در آن رفت و آمد مي كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نهم سوره ي توبه، به مقايسه بين دو گروه مؤمن و منافق و كارهاي آنان مي پردازد و مي فرمايد:

109. أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَي تَقْوَي مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَي شَفا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

و آيا كسي كه ساختمانش را بر پارسايي (و خود نگه داري) و خشنودي خدا بنيانگذاري كرده، بهتر است، يا كسي كه ساختمانش را بر كنار پرتگاه فرو ريختني بنيان نهاده است، و او را در آتش جهنّم فرو مي افكند؟ و خدا گروه ستمكاران را راه نمايي نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «بُنيان» به معناي ساختمان، «شَفا» به معناي لبه ي چيزي و «جُرُف» به معناي كنار نهر يا چاه است كه آب زير آن را خالي كرده باشد و «هار» به معناي شخص يا ساختمان سستي است كه در حال سقوط باشد؛ يعني «نفاق» ظاهري زيبا دارد، ولي محتوا و بنيان آن سست و در حال سقوط است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 317

2. تشبيه فوق در نهايت روشني، بي ثباتي كار منافقان و استحكام كار مؤمنان و برنامه هاي آنان را بيان مي كند.

مؤمنان هم چون كسي هستند كه ساختمان خود را بر زمين محكم و با مصالحي پر دوام ساخته است و منافقان هم چون كسي هستند كه ساختمان خود را بر لبه ي رودخانه اي كه سيلاب زير آن را خالي كرده و در حال سقوط مي باشد بنا كرده است.

3. در اين آيه اشاره شده كه منافقان ستم كارند؛ زيرا با جدايي از قوانين آفرينش و واقعيت ها، هم به خود ستم مي كنند و هم به جامعه، و خدا اين گونه افراد را هدايت نمي كند.

4.

هدايت الهي يعني فراهم ساختن مقدمات براي رسيدن به مقصد، و اين هدايت تنها شامل حال گروهي مي شود كه شايستگي، استحقاق و آمادگي دارند و از اين رو، شامل ستم كاران نمي شود.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه ارزش كارها و مكان ها، به نيّت هايي است كه شالوده عمل بر آن نهاده مي شود. آري، برخي مسجدها انسان ها را به خشنودي خدا رهنمون مي شود و برخي مسجدها حتي بنيان گذاران خود را به دوزخ مي افكند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بنياد منافقان بر پرتگاهي سست است.

2. نفاق و سوء استفاده از مكان هاي مذهبي ستم كاري است.

3. اموري كه زير ساخت آن ها تقواست، بر امور ديگر ترجيح دهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 318

قرآن كريم در آيه ي صد و دهم سوره ي توبه با اشاره به شك آفريني پايگاه هاي منافقان مي فرمايد:

110. لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

ساختماني كه آنان ساختند، هميشه (به عنوان سبب) ترديد، در دل هايشان باقي مي ماند؛ مگر اين كه دل هايشان پاره پاره شود، و خدا داناي فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. منافقان به طور دائم در يك حالت حيراني و سرگرداني و شك به سر مي برند و حتي كانون نفاق آنان، يعني مسجد ضرار، به عامل ديگري براي لجاجت و شك آفريني تبديل مي شود و پيامبر صلي الله عليه و آله هر چند مسجد ضرار را تخريب كرد و سوزاند، گويي نقش آن از دل پر ترديدشان از بين نمي رود.

2. در اين آيه اشاره شده كه شبهه و ترديد، شخصيت انسان را پاره پاره مي كند و هر بعد آن را به سوي خاصي مي كشد. آري، شك و شبهه هم چون خوره به جان آدمي

مي افتد و تا او را از درون متلاشي نكند، از كار نمي ايستد.

البته اگر شك عاملِ حركت، مطالعه و ژرف نگري گردد مفيد است.

آموزه ها و پيام ها:

1. هميشه پايگاه هاي منافقان، شك آفرين است.

2. پايگاه هاي شما ترديد آفرين و شبهه انگيز نباشد (بلكه يقين آور و دانش افزا باشد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 319

قرآن كريم در آيه ي صد و يازدهم سوره ي توبه، مؤمنان را به معامله اي پر سود بشارت مي دهد و با يادآوري پاداش مجاهدان مي فرمايد:

111. إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَي بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

در حقيقت خدا، از مؤمنان جان هايشان و اموالشان را خريداري كرده، به (بهاي) اين كه بهشت براي آنان باشد؛ (چراكه) در راه خدا پيكار مي كنند، و مي كشند و كشته مي شوند؛ [اين وعده ي حقّي است، كه در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست؛ و چه كسي به عهدش، از خدا وفادارتر است؟! پس به خاطر معامله تان، كه با او معامله كرديد، شادمان باشيد؛ و تنها اين كاميابي بزرگ است!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه يك تشبيه زيباست و حال مجاهدان و پاداش آنان را با يك مثال تجارت بيان كرده «1» است؛ به اين بيان كه در هر معامله يا تجارتي پنج ركن اساسي وجود دارد كه عبارت اند از:

- خريدار، كه خدا خريدار جان و مال مؤمنان معرفي شده است.

- فروشنده، كه مؤمنان مجاهد هستند.

- كالاي مورد معامله، جان ها و اموال مؤمنان است.

- بهاي كالا، بهشتي است كه خدا بهاي آن را بهايي است كه خدا مي پردازد.

خرّم آن روز كه جان مي رود اندر طلبت

تا بيايند عزيزان به مبارك بادم (سعدي)

- سند معامله كه در اين جا تورات، انجيل و قرآن به عنوان سه سند محكم اين معامله معرفي شده اند.

2. در اين معامله، افزون بر ارائه سندهاي محكم، اشاره شده كه خود خريدار، يعني خدا، وفادارترين شخص نسبت به عهد خويش مي باشد كه از ارائه هر سندي مهم تر است.

3. خدا وفادارترين شخص در وعده هاي خود است؛ زيرا هم قدرت پرداخت دارد و هم نيازي ندارد تا بهاي ديگران را نپردازد، و هم كاري بر خلاف حكمت انجام نمي دهد؛ بنابراين، هر چند بهاي اين معامله بهشت است، خطرهاي تجارت نسيه را ندارد.

4. در پايان معامله، به خريدار تبريك و مژده مي دهند كه معامله پر سودي كرده و به كاميابي و رستگاري رسيده است.

قالب مجروح اگر در خاك و خون غلطد چه باك

روح پاك اندر جوار لطف ربّ العالمين (سعدي)

5. آيه ي فوق نشان دهنده ي اوج لطف الهي به انسان است؛ زيرا خدا با آن كه مالك همه جهان است و كسي بر او حقي ندارد، مواهبي را كه خود به بندگان بخشيده، از آنان مي خرد و بهايي صد چندان در برابر آن ها بر عهده مي گيرد و مي پردازد و جهادي را كه موجب سربلندي و پيروزي ملت هاست، به عنوان كالاي معامله از انسان مي خرد.

6. در حديثي آمده است:

هنگام نزول آيه ي فوق پيامبر صلي الله عليه و آله در مسجد بود و حضرت آيه را

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 321

با صداي بلند خواند و مردم تكبير گفتند.

مردي از انصار پرسيد: آيا اين آيه بود كه فرود آمد؟ حضرت پاسخ داد: آري،

و آن مرد گفت: چه معامله پر سودي! نه اين معامله را پس مي دهيم و نه اگر از ما پس خواستند، مي پذيريم! «1»

نوحه لايق نيست بر خاك شهيدان زآن كه هست

كم ترين دولت ايشان را بهشت برترين (سعدي)

7. در حديثي از امام صادق عليه السلام آمده است:

براي بدن هاي شما بهايي جز بهشت نيست، پس خود را به كم تر از آن نفروشيد. «2»

8. از اين آيه استفاده مي شود كه ارزش مجاهدان و جهاد، مخصوص تعاليم اسلام نيست، بلكه در يهوديان و مسيحيان نيز مطرح بوده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا خريدار شماست؛ پس خود را به ديگران نفروشيد و با او معامله كنيد كه معامله با خدا پر سود و پرداخت آن يقيني است.

2. هدف جهاد اسلامي كمك به راه خداست.

3. بهشت، پاداش مجاهدان است چه شهيد شوند و يا زنده بمانند و دشمن را نابود كنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 322

قرآن كريم در آيه ي صد و دوازدهم سوره ي توبه، ويژگي هاي مؤمنان مجاهد را برمي شمارد و مي فرمايد:

112. التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ

(آن مؤمنان)، توبه كنندگان، پرستش كنندگان، ستايش كنندگان، روزه داران، ركوع كنندگان، سجده كنندگان، فرمان دهندگان به [كار] پسنديده، و منع كنندگان از [كار] ناپسند، و پاسداران مرزهاي خدايند؛ و مؤمنان را مژده ده!

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «سائِحُون» در اصل به معناي سياحت، استمرار و جريان است و مفسران در مورد مقصود اين آيه چند احتمال داده اند:

- منظور رفت و آمد در كانون هاي عبادت و مساجد است؛ همان گونه كه در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده

است:

سياحت امت من در مساجد است. «1»

- مقصود روزه داري است؛ زيرا روزه يك كار مستمر سراسر روز است؛ همان گونه كه از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده است:

سائِحان روزه دارانند. «2»

- مقصود از سياحت، گردشگري و جهان گردي است.

- منظور از سياحت، حركت به سوي جهاد و ميدان مبارزه است؛

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 323

همان گونه كه در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است:

سياحت امت من جهاد در راه خداست. «1»

- مقصود از سياحت، سير عقلي و فكري در مسائل جهان هستي است.

البته معناي اول با سياق آيه سازگارتر است، ولي مانعي ندارد كه همه ي اين معاني در آيه ي فوق اراده شده باشد.

2. در ميان نُه صفت كه براي مؤمنان مجاهد در اين آيه شمرده شد، شش صفت اول به جنبه خودسازي و تربيتي افراد مربوط است، و صفت هفتم و هشتم (امر به معروف و نهي از منكر) به وظايف اجتماعي و پاك سازي محيط جامعه ارتباط دارد.

وقت سخن مترس و بگو آنچه گفتني است

شمشير روز معركه زشت است در نيام صفت نهم (حفاظت از حدود الهي و اجراي قوانين) به مسئوليت هاي همگاني در مورد تشكيل حكومت صالح و شركت فعّال در مسائل مثبت سياسي مربوط مي باشد.

3. همه ي صفات فوق به صورت اسم فاعل آمده است تا بر ثبات دلالت داشته باشد؛ يعني رسوخ و ثبات اين كمالات در انسان مطلوب است.

4. بشارت مطرح شده كه در اين آيه به صورت مطلق آمده است و مفهوم وسيعي دارد كه شامل هر نوع خير و سعادتي مي شود.

5. براساس برخي احاديث، مقصود از كساني كه صفاتشان در آيه ي

فوق شمرده شده، اهل بيت عليهم السلام هستند. «2» روشن است كه اين گونه احاديث مصداق كامل اين آيه را بيان مي كند، ولي مفهوم آيه به آنان محدود نمي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 324

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان مجاهدي اهل بهشتند كه خود را با عبادت بسازند و در برابر مسئوليت هاي اجتماعي نيز از خود واكنش نشان دهند.

2. در كنار جامعه سازي به خودسازي اقدام كنيد كه هر دو مطلوب اسلام است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سيزدهم به ناشايسته بودن طلب آمرزش براي مشركان اشاره كرده و مي فرمايد:

113. مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُوْلِي قُرْبَي مِن بَعْدِ مَاتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ

براي پيامبر و كساني كه ايمان آورده اند، شايسته نيست كه براي مشركان- پس از آن كه برايشان روشن گرديد كه آنان اهل دوزخند- طلب آمرزش كنند؛ و گرچه نزديكان (شان) باشند.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق اين گونه حكايت شده است كه گروهي از مسلمانان به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله عرض كردند: آيا براي پدران ما كه در عصر جاهليت از دنيا رفتند، آمرزش مي طلبي؟

اين آيه فرود آمد و به همگان هشدار داد كه هيچ كس حق ندارد براي مشركان طلب آمرزش و استغفار كند «1»، «2».

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 325

نكته ها و اشاره ها:

1. استغفار براي مشركان ممنوع است؛ از سويي طلب آمرزش نوعي اظهار محبت و پيوند با مشركان است كه قرآن كريم بارها آن را ممنوع كرده است، «1» و از سوي ديگر، اين كاري بيهوده است؛ زيرا مشركان قابليت آمرزش ندارند.

2. اين آيه اشاره دارد كه در نظر پيامبر اسلام

صلي الله عليه و آله و پيروان او، عقايد و مكتب زير بناست و در مواقع تعارض اين زير بناي اساسي با پيوند خويشاوندي و پيوندهاي مشابه، آن را مقدم مي دارند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 326

آموزه ها و پيام ها:

1. اصل، پيوند مكتبي است و پيوندهاي خويشاوندي تحت شعاع آن قرار گيرد.

2. براي مشركان طلب آمرزش نكنيد كه كاري بيهوده است و آنان اهل جهنّم مي باشند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهاردهم سوره ي توبه با اشاره به طلب آمرزش ابراهيم براي آزر و سبب آن اشاره كرده و مي فرمايد:

114. وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لأَبِيهِ إِلَّا عَن مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ

و طلب آمرزش ابراهيم براي پدرِ (مادرش يا عموي) ش نبود، جز به خاطر وعده اي كه آن را به او وعده داده بود؛ و [لي هنگامي كه براي او روشن شد كه وي دشمن خداست، نسبت به او، وعده (اش) را كنار گذاشت؛ قطعاً ابراهيم بسيار غمخوار (و) بردبار بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي توبه در اواخر عمر پيامبر صلي الله عليه و آله، يعني در سال نهم هجري فرود آمده و آيه ي فوق جزو اين سوره است؛ از سوي ديگر، مسلمانان در آياتي ديگر مانند آيه ي 47 سوره ي مريم «1»، آيه ي 86 سوره ي شعراء «2» و آيه ي 4 سوره ي ممتحنه «3» خوانده بودند كه ابراهيم عليه السلام براي آزر استغفار كرد، در حالي كه آزر يك مشرك بود؛ از اين رو، اين پرسش در ذهن ها جاي مي گرفت كه اگر طلب آمرزش براي مشركان جايز نيست، چرا ابراهيم براي آزر استغفار كرد؟ آيه ي

فوق در پاسخ به اين پرسش، توجه داد كه وضع پدران مرده شما با

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 327

آزر متفاوت است.

2. از آيات فوق استفاده مي شود كه ابراهيم عليه السلام انتظار داشت به وسيله وعده ي استغفار به آزر، او را به سوي ايمان و توحيد جذب كند و در حقيقت استغفار او آن بود كه «خدايا گناهان گذشته او را ببخش و او را هدايت نما.» اما هنگامي كه آزر با حالت شرك از دنيا رفت، ديگر ابراهيم براي او استغفار نكرد «1».

3. از آيه ي فوق براساس اين تفسير استفاده مي شود كه مسلمانان مي توانند براي دوستان و بستگان مشركشان تا هنگامي كه در حيات هستند، آمرزش بطلبند و براي هدايتشان دعا كنند، ولي پس از مرگ كفرآلود آنان، ديگر جاي استغفار باقي نمي ماند و از اين رو بود كه در آيه ي قبل به مسلماناني كه براي نياكان خود تقاضاي استغفار داشتند، پاسخ منفي داد و آن را ممنوع اعلام كرد.

4. «آزر» كه در قرآن به عنوان پدر ابراهيم از او ياد شده، در حقيقت پدر مادر او يا عمويش بوده است، ولي در فرهنگ عرب گاهي پدر مادر و عمو، پدر نيز گفته مي شود. بررسي اين مطلب ذيل آيه ي 74 سوره ي انعام آمده است.

5. واژه ي «اوّاه» در اصل به معناي «ناراحتي» است، و نيز به معناي كسي به كار مي رود كه بسيار دعا مي كند و كسي كه خاشع باشد، و به معناي مهربان، توبه كار و بايقين نيز آمده است «2». آري، ابراهيم عليه السلام فردي دعا كننده، فروتن، مهربان، با يقين و بردبار بود.

6. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه پيامبران الهي در مورد

كافران نيز وفاي به عهد مي كردند و اين درسي بزرگ براي همه مؤمنان است.

7. از اين آيه استفاده مي شود كه هرگاه مطلب حقي سبب بدگماني

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 328

نسبت به برخي كارهاي اولياي الهي شود، لازم است با توضيح و توجيه صحيح بدگماني برطرف گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبران الهي پيوند مكتبي را بر پيوند خويشاوندي مقدم مي دارند.

2. با توضيحات مناسب، بدگماني ها را از پيامبران برطرف كنيد.

3. به وعده خويش وفا كنيد، اگر چه به مشركان وعده داده باشيد.

4. هرگاه دشمني كسي با خدا آشكار شد، از او بيزاري بجوييد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پانزدهم سوره ي توبه، مجازات قبل از آگاهي بخشي را نفي كرده و مي فرمايد:

115. وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّي يُبَيِّنَ لَهُم مَايَتَّقُونَ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ

و خدا هرگز گروهي را بعد از آن كه آنان را راه نمايي كرد، گمراه (و مجازات) نمي كند؛ تا آنچه را (بايد از آن) خودنگه داري كنند، برايشان روشن بيان كند؛ [چرا] كه خدا به هر چيزي داناست.

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه دو گونه حكايت شده است: يكي آن كه آيه در مورد گروهي از مسلمانان است كه قبل از فرود آمدن واجبات، از دنيا رفتند و جمعي پنداشتند كه شايد گرفتار مجازات الهي شوند، آيه ي فوق فرود آمد و اين مطلب را نفي كرد، «1» و ديگر آن كه گروهي از مسلمانان قبل از نزول آيات سابق، براي مشركان استغفار مي كردند و اينك نگران اعمال گذشته خود بودند، آيه فرود آمد و به آنان اطمينان داد كه به خاطر اعمال گذشته اي كه

تفسير قرآن مهر جلد هشتم،

ص: 329

ناآگاهانه انجام داده اند، مجازات نخواهند شد «1».

البته ممكن است هر دو شأن نزول صحيح باشد؛ زيرا قابل جمع است؛ يعني آيه به دو مناسبت مقارن فرود آمده باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق اشاره لطيفي به اين حقيقت است كه همواره گناهان، سرچشمه گمراهي بيش تر و دور ماندن از مسير هدايت است. آري، اگر كسي خلاف تقوا عمل كرد، خدا او را رها مي كند و سرگردان، گمراه و به مجازات الهي گرفتار مي شود. «2»

2. اين آيه به قانوني اشاره دارد كه عقل انسان آن را تأييد مي كند؛ يعني تا وقتي قانون گذار حكمي را بيان نكرده، نبايد كسي را به خاطر آن مجازات كند؛ به عبارت ديگر، مسئوليت و تكليف پس از بيان قانون است كه از اين مطلب با عنوان قاعده «قُبح عقاب بلا بيان» و اصل «برائت» ياد مي شود؛ يعني تا هنگامي كه دليلي بر وجوب يا حرمت چيزي نداشته باشيم، مسئوليتي در برابر آن نداريم و براي ما مجاز است «3».

3. در تفسير اين آيه، از امام صادق عليه السلام آمده است:

[خدا كسي را مجازات نمي كند] تا زماني كه به او بفهماند و معرفي كند كه چه چيزهايي موجب خشنودي و چه چيزهايي موجب خشم او است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 330

برخي مفسران اين حديث و تعبيرات آيه را شاهد آن گرفته اند كه اين آيه شامل بيان مستقلات عقليه (مانند خوبي عدالت و زشتي ظلم) نمي شود؛ زيرا اين ها موضوع هاي مبهمي نيست تا نياز به بيان داشته باشد.

4. در آيه به علم بي پايان الهي اشاره شده است؛ يعني اين مطلب از علم الهي سرچشمه گرفته و علم الهي اقتضا دارد

تا چيزي را براي مردم بيان نكرده، كسي را در برابر آن مسئول نداند و مؤاخذه نكند.

5. هدايت و گمراهي انسان از سوي خدا به معناي جبر نيست، بلكه او مطالب را بيان و مقدمات گمراهي و هدايت را براي انسان فراهم مي نمايد و عوامل خودنگه داري و پارسايي را بيان كرده و اتمام حجّت مي كند و اين خود انسان است كه تصميم مي گيرد كدام راه را انتخاب كند، ولي از آن جا كه اين مقدمات از خداست، هدايت و گمراهي به او نسبت داده مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. مجازات، پس از بيان و روشنگري و اتمام حجّت است.

2. خلاف پارسايي و تقوا عمل نكنيد كه رها، سرگردان و مجازات مي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شانزدهم سوره ي توبه با اشاره، به قدرت و حكومت الهي و ولايت منحصر به فرد او مي فرمايد:

116. إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُم مِن دُونِ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَانَصِيرٍ

براستي كه خدا فرمانروايي آسمان ها و زمين فقط براي اوست؛ زنده مي كند و مي ميراند؛ و جز خدا، هيچ سرپرست و ياوري براي شما نيست.

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 331

1. براساس آيه ي فوق با توجه به اين كه همه قدرت ها در جهان هستي از آن خداست، شما نبايد بر غير او تكيه كنيد و با بيگانگان پيوند دوستي برقرار سازيد و آنان را پناه گاه خود قرار دهيد «1».

2. مقصود از اين كه سرپرست و ياوري غير خدا نيست، آن است كه بر غير او به طور مستقل تكيه نكنيد و منظور آن نيست كه از اسباب طبيعي جهان براي رسيدن به اهداف خود استفاده ننماييد.

آموزه ها و پيام ها:

1.

زندگي، مرگ و همه چيز جهان به دست خداست.

2. هيچ تكيه گاهي غير از خدا نداريد (پس فقط از او ياري بجوييد).

***

ماجراي متخلفان از جنگ تبوك

قرآن كريم در آيه ي صد و هفدهم سوره ي توبه با اشاره، به فداكاري پيامبر صلي الله عليه و آله و يارانش در جنگ تبوك و رحمت الهي بر آنان مي فرمايد:

117. لَقَد تَابَ اللّهُ عَلَي النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِمَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ

مسلّماً خدا [با رحمت خويش بر پيامبر و مهاجران و انصار بازگشت، كه در هنگامه سختي (در جنگ تبوك) از او پيروي كردند؛ بعد از آن كه نزديك بود دل هاي دسته اي از آنان، (از حق) منحرف شود؛ سپس [خدا] توبه ي آنان را پذيرفت؛ [چرا] كه او [نسبت به آنان مهرباني مهرورز است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 332

شأن نزول:

به گفته ي مفسران، اين آيه درباره جنگ تبوك نازل شده است كه مسلمانان در آن جنگ با مشكلات زيادي روبه رو بودند؛ به گونه اي كه گروهي از آنان متزلزل شدند و تصميم گرفتند بازگردند ولي با لطف و توفيق الهي پا بر جا ماندند.

هم چنين اين آيه درباره ي «أبو حيثَمه» فرود آمده كه بر اثر سستي به جنگ تبوك نرفت و در سايه درختي در كنار همسران و آب خنك و غذاي نيكويي آسوده بود كه ناگهان بياد پيامبر صلي الله عليه و آله در بيابان هاي سوزان افتاد و به حركت در آمد و بدون آن كه با كسي سخني بگويد، به سرعت رفت تا در تبوك به سپاه اسلام ملحق شد و پيامبر صلي الله عليه و آله به

او خوش آمد گفت و براي او دعا كرد «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از توبه خدا بر پيامبر صلي الله عليه و آله بازگشت خدا با رحمت خود و توجه او به بندگان است؛ پس لازمه اين سخن، گناه كار بودن پيامبر صلي الله عليه و آله نيست، بلكه ايشان معصوم بود و گناهي مرتكب نمي شد.

2. در اين آيه انحراف و تخلف تنها به گروهي از مؤمنان نسبت داده شده است؛ اما توبه الهي شامل همه است، و اين نشان مي دهد كه توبه در اين جا به معناي پذيرش عذر از گناه نيست، بلكه همان رحمت خاص الهي است كه به ياري پيامبر صلي الله عليه و آله و مهاجران و انصار آمد و آنان را در امر جهاد ثابت قدم ساخت.

3. در اين آيه، جنگ تبوك «سَاعَةِ الْعُسْرَةِ» «2»

ناميده شده است؛ زيرا مشكلات زياد اقتصادي، مسير طولاني مدينه تا تبوك، بادهاي سوزان

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 333

بيابان ها، نداشتن مركب كافي، فصل گرما و خشك سالي، دشمن قوي هم چون امپراطوري روم شرقي و كمبود مواد غذايي، رزمندگان اسلام را در فشار قرار داده بود و از اين رو، سپاه اسلام در اين جنگ «جيش العُسرَة» ناميده شد، ولي با اين همه مسلمانان به سوي دشمن حركت كردند و درسي بزرگ به همه جهانيان و نسل ها دادند.

5. واژه ي «زَيْغ» به معناي تمايل و انحراف از حق به سوي باطل است؛ يعني در ميان مسلمانان افراد سست عنصري بودند كه فكر بازگشت را در سر مي پروراندند، ولي لطف خدا و روحيه عالي اكثريت مجاهدان، آنان را از اين فكر منصرف ساخت.

6. جنگ تبوك براي مسلمانان چند

دستاورد مهم در برداشت:

الف) روحيه قوي رزمندگان اسلام به اثبات رسيد و آشكار شد كه آنان از رويارويي با نيرومندترين ارتش زمان نيز بيمي ندارند.

ب) سپاهيان چهل هزار نفري روميان عقب نشيني كردند و با سپاه سي هزار نفري مسلمانان (كه ساز و برگ كافي نداشتند) مقابله نكردند و مسلمانان نيز پس از مشورت و در اثر خستگي، بازگشتند و به روم حمله نكردند، اما همين پيمودن راه مدينه تا تبوك، مقدمه ي لازم براي فتح شام در زمان هاي بعد را فراهم كرد.

ج) بسياري از قبايل و امراي اطراف تبوك به خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و با او پيمان عدم تعرّض امضا كردند و فكر مسلمانان از جانب آنان آسوده شد.

د) امواج اسلام به داخل مرزهاي امپراطوري روم نفوذ و توجه همگان را به خود جلب كرد.

7. در جنگ تبوك، پيامبر صلي الله عليه و آله به امام علي عليه السلام دستور داد كه در مدينه بماند و اين تنها جنگي بود كه علي عليه السلام در آن حضور نداشت؛ البته اين اقدام پيامبر صلي الله عليه و آله بدين جهت بود كه سپاهيان اسلام براي مدت طولاني از مدينه دور مي شدند و امكان داشت برخي منافقان كه در مدينه مانده بودند، با

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 334

همكاري مشركان به مدينه حمله كنند و زنان و كودكان را بكشند، ولي وجود حضرت علي عليه السلام سدّي نيرومند در برابر توطئه آنان بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا، پيامبر و رزمندگان را در صحنه هاي خطرناك مورد لطف خاص خويش قرار مي دهد.

2. ياران واقعيِ رهبر كساني هستند كه در شرايط دشوار از او پيروي كنند.

3. اگر

دل هاي شما به سوي انحراف نزديك شد، بي درنگ به خود آييد و توبه كنيد تا لطف خدا شامل حال شما شود.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هيجدهم سوره ي توبه با اشاره به محاصره اجتماعي متخلفان جنگ تبوك و توبه آنان مي فرمايد:

118. وَعَلَي الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّي إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَامَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

و (نيز) بر آن سه [نفر] كه (از شركت در جنگ تبوك) وا مانده بودند، تا آنگاه كه زمين با همه پهناوري بر آنان تنگ شد، و آنان از خودشان به تنگ آمدند، و دانستند كه هيچ پناهگاهي از (عذاب) خدا جز به سوي او نيست؛ سپس خدا (با رحمتش) به سوي آنان بازگشت، تا توبه كنند؛ [چرا] كه خدا بسيار توبه پذير [و] مهرورز است.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق اين گونه حكايت شده است كه سه نفر به نام هاي «كَعْب بن مالك» و «مَرارة بن ربيع» و «هِلال بن اميّه» به خاطر سستي، همراه پيامبر صلي الله عليه و آله به جنگ تبوك نرفتند، و هنگام بازگشت پيامبر صلي الله عليه و آله عذرخواهي

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 335

كردند، ولي پيامبر پاسخ آنان را نداد و دستور داد ديگران نيز با آنان سخن نگويند و حتي زنان آن ها نيز كناره گرفتند و فضاي دنيا براي آنان تنگ شد و به كوه هاي اطراف مدينه پناه بردند؛ سپس از يك ديگر نيز جدا شدند و به زاري و توبه روي آوردند و سرانجام پس از پنجاه روز توبه آنان پذيرفته شد و آيه ي

فوق در اين باره فرود آمد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «خُلِّفُوا» به معناي «پشت سر گذاشته شده» است. اين تعبير اشاره مي كند كه وقتي اين افراد سستي مي كردند، مسلمانان به آنان بي اعتنايي كرده، و به سوي جهاد پيش مي رفتند، و يا اشاره مي كند كه پيامبر صلي الله عليه و آله عذر آنان را نپذيرفت و قبول توبه آنان به عقب افتاد.

2. اين آيه و عمل پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد آن سه نفر، يك روش آموزنده براي مبارزه با گناه كاران را به نمايش گذاشته است؛ يعني براي مجازات مجرمان مي توان از راه محاصره اجتماعي و قطع رابطه با آنان، دنيا را بر آن ها تنگ كرد و آنان را تحت فشار قرار داد و اين مجازات از هر نوع زنداني براي آنان سخت تر است.

اين چنين كيفري نه هزينه اي در بردارد و نه موجب تنبلي و بدآموزي افراد مي شود. اين مجازات نوعي اعتصاب و مبارزه منفي جامعه در برابر افراد فاسد است كه مي تواند جامعه را از افراد آلوده پاك سازي كند.

3. از اين آيه استفاده مي شود كه نااميدي از مردم، زمينه ساز توجه به خدا و توبه است.

4. اين آيه اشاره دارد كه هر توبه انسان با دو توبه خدا همراه است؛ يعني نخست خدا با رحمت خويش به سوي بنده باز مي گردد و به او توفيق توبه مي دهد، سپس بنده توفيق توبه مي يابد، آن گاه خدا توبه او را مي پذيرد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 336

آموزه ها و پيام ها:

1. تحريم و مبارزه منفي با خلاف كاران يكي از شيوه هاي تربيتي اسلام است.

2. توفيق توبه در سايه لطف و عنايت الهي است.

3. با بي اعتنايان به جهاد، بي اعتنايي

كنيد و آنان را وانهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نوزدهم سوره ي توبه، مؤمنان را به پارسايي و همراهي با راست گويان امت فرا مي خواند و مي فرمايد:

119. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد؛ و با راست گويان باشيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات متعددي از قرآن كريم ويژگي هاي «صادقان» بيان شده است.

آنان افرادي راست گو و راست كردار هستند كه تعهدات خود در برابر ايمان به خدا را به انجام مي رسانند و ترديدي به خود راه نمي دهند و از انبوه مشكلات نمي هراسند و با ثبات قدم به فداكاري مي پردازند «1».

2. از برخي احاديث كه از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام روايت شده است، استفاده مي شود كه هر چند مفهوم آيه عام است و همه صادقان امت را شامل مي شود، در اين آيه مقصود مصداق كامل راست گويان راست كردار، يعني امام علي عليه السلام و ساير ائمه عليهم السلام مرادند.

در حديثي آمده است كه پس از نزول آيه، سلمان از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيد:

آيا منظور آيه عام است يا خاص؟ حضرت پاسخ داد: «همه مؤمنان به انجام دستور آيه مأمورند، ولي عنوان «صادقين»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 337

مخصوص برادرم علي عليه السلام و اوصياي بعد از او تا روز رستاخيز است.» «1»

در برخي احاديث نيز آمده كه

امام علي عليه السلام به اين مطلب استناد مي كرد.

و حتي از طريق اهل سنت نيز روايت شده كه مقصود آيه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و اهل بيت او مي باشند. «2»

3. در اين آيه دو

شاهد بر خاص بودن آن وجود دارد:

نخست آن كه واژه «مَعَ» به جاي «مِن» استفاده شده است؛ يعني اگر مقصود از صادقين همه راست گويان امت بودند، مي فرمود: «شما هم از راست گويان باشيد.» و نمي فرمود: «شما با راست گويان باشيد.»

و ديگر اين كه چون به صورت مطلق به همراهي با صادقين و پيروي از آنان دستور مي دهد، مي توان دريافت كه صادقين معصوم هستند «3» و در هر زماني بايد معصومي وجود داشته باشد.

4. واژه ي «صادقين» جمع است، و مقصود معصومان اهل بيت عليهم السلام در طول اعصار هستند كه در هر زمان وجود دارند و مردم بايد همراه و پيرو آنان باشند.

5. مقصود از همراهي با صادقان اين نيست كه انسان فقط همنشين آنان باشد، بلكه منظور همگامي با آنان و پيروي از آنان است.

6. از اين كه تقوا، پارسايي و حفظ خود از عذاب الهي را با همراهي صادقان آورده است، استفاده مي شود كه اين دو در هم ديگر اثر دارند؛ يعني اگر انسان

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 338

بخواهد واقعاً خود را حفظ كند، لازم است با معصومان همراه شود و هر كس به واقع با معصوم هم گام شود، باتقوا و محفوظ مي ماند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با صادقان و راست كرداران و رهبران معصوم همگام شويد و از آنان جدا نگرديد.

2. ايمان بدون تقوا و رهبران صادق، كافي نيست.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيستم سوره ي توبه، به پاداش هاي سختي ها و مشكلات مجاهدان اشاره كرده و با هشدار به مسلمانان مي فرمايد:

120. مَاكَانَ لْأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَن نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لَايُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَانَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ

اللّهِ وَلَايَطَأُونَ مَوْطِئاً يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَايَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لَايُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

بر ساكنان مدينه و كساني از عرب هاي صحرانشين كه اطراف آنان هستند سزاوار نيست، كه از فرستاده خدا تخلّف ورزند، و به خاطر (حفظ) جان هايشان، از جان او روي برتابند؛ اين به خاطر آن است كه آنان هيچ تشنگي و رنج، و گرسنگي در راه خدا به آنان نمي رسد و بر هيچ قدمگاهي كه كافران را به خشم آورد، گام نمي نهند، و به هيچ هدفي (از ضربه و قتل) از دشمن نمي رسند، مگر اين كه به خاطر آن، كار شايسته اي براي آنان نوشته مي شود؛ [چرا] كه خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بر حفظ جان پيامبر صلي الله عليه و آله تأكيد و از آن به عنوان يك وظيفه همگاني مسلمانان ياد شده است؛ زيرا رهبر رمز بقا و حيات يك ملت است و

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 339

تنها گذاردن او و آيين اسلام و موجوديت مسلمانان را به خطر مي اندازد.

2. در آيه به مسلمانان مدينه و اطراف آن دستور داده از پيامبر و جان او محافظت كنند و اين، بدين جهت است كه در آن عصر مدينه كانون اسلام بوده است، ولي بدان معنا نيست كه اين حكم مخصوص مردم مدينه و اطراف آن است، بلكه وظيفه اطاعت از رهبري و حفاظت از جان او براي همه مسلمانان و در همه عصرها برقرار است.

3. در اين آيه به هفت مورد از مشكلات مسلمانان در جنگ ها اشاره شده، ولي اين موارد برخي مصاديق آن هاست و در حقيقت، تمام

سختي هاي جهاد پاداش دارد.

4. اين آيه اصول جنگي ذيل را به مسلمانان آموزش مي دهد:

الف) از دستور رهبري تخلّف نورزيد.

ب) از جان رهبر به خوبي حفاظت كنيد.

ج) در برابر سختي ها مقاومت نماييد.

د) دشمنان كافر را با عمليات خود به خشم آوريد.

ه) هر گونه سختي كه در جهاد تحمّل كنيد، «1» ثواب كار شايسته اي براي شما نوشته مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر نوع سختي و ناراحتي را در راه جهاد تحمّل كنيد كه به عنوان اعمال صالح شما ضبط مي شود.

2. رزمندگان اسلام، نيكوكاران واقعي هستند و خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 340

3. حفظ جان رهبر اسلام را بر جان خود مقدم داريد.

4. كاري كنيد كه كافران به خشم آيند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و يكم سوره ي توبه به پاداش هاي ديگر مجاهدان اشاره كرده و مي فرمايد:

121. وَلَايُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً وَلَايَقْطَعُونَ وَادِياً إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ مَاكَانُوا يَعْمَلُونَ

و هيچ هزينه كوچك يا بزرگي را در راه خدا مصرف نمي كنند، و هيچ درّه اي (و سرزميني) را نمي پيمايند، مگر اين كه براي آنان نوشته مي شود؛ تا خدا آنان را به [عنوان بهترين چيزي كه همواره انجام مي دادند، پاداش دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «أحسَن» در اين آيه يا صفت افعال مجاهدان است كه براساس آن، معنا اين گونه مي شود: «خدا اين اعمال را به عنوان بهترين اعمالي كه مجاهدان انجام داده اند، پاداش مي دهد.»

و يا صفت پاداش مجاهدان است كه در اين صورت آيه اين گونه معنا مي شود: «خدا آن ها را بهتر از آنچه انجام داده اند، پاداش مي دهد.»

2. اين آيه اشاره دارد كه كار جبهه ها و رزمندگان نزد خدا به

طور دقيق حساب شده و ثبت است و همه كمك هاي مالي كوچك و بزرگ و هر گام رزمندگان نوشته مي شود، تا مورد محاسبه و پاداش قرار گيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا هرگونه كمك مالي به جبهه ها و هر گام مثبت را پاداش مي دهد.

2. اعمال مجاهدان را ثبت كنيد و پاداش دهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 341

گروهي براي جنگ و گروهي براي علم

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و دوم سوره ي توبه، به جهاد علمي مسلمانان اشاره كرده و مي فرمايد:

122. وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ

و هرگز مؤمنان همگي بسيج نمي شوند؛ پس چرا از هر گروهي از آنان، دسته اي بسيج نمي شوند (و كوچ نمي كنند)، تا در دين، فهم عميق نمايند؛ و تا قومشان را به هنگامي كه به سوي آنان باز مي گردند، هشدار دهند؟! تا شايد (از مخالفت خدا) بيمناك شوند.

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه سه گونه حكايت شده است:

نخست آن كه آيه در مورد عرب هاي صحرانشين است كه همگي براي فراگيري معارف اسلامي به سوي مدينه حركت كردند و سبب مشكلات اقتصادي مردم شدند. آيه فرود آمد و به آنان دستور داد كه همگي ديار خود را ترك نكنند و اگر گروهي براي كسب معارف اسلامي بيايند و در بازگشت براي مردم خود بازگو كنند، كافي است «1».

دوم آن كه آيه در مورد حركت به سوي جهاد است؛ زيرا پس از سرزنش متخلّفان جنگ تبوك، همه مسلمانان مكلّف، در جنگ ها شركت مي كردند و گاهي پيامبر صلي الله عليه و آله در مدينه تنها مي ماند، اين آيه فرود آمد و دستور داد گروهي

در مدينه بمانند و معارف را از پيامبر صلي الله عليه و آله بياموزند و هنگامي كه مجاهدان از جنگ بازگشتند، برايشان بيان كنند «2».

سوم آن كه آيه در مورد گروهي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله است كه براي تبليغ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 342

اسلام به ميان قبايل صحرانشين رفتند و مورد استقبال قرار گرفتند؛ اما برخي بر آنان خرده گرفتند كه چرا پيامبر را رها كرده و به اين جا آمده ايد؟! آنان ناراحت شدند و خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله بازگشتند؛ اين آيه فرود آمد و برنامه تبليغي آنان را تأييد كرد «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با توجه به شأن نزول هايي كه بيان گرديد، سه گونه تفسير مي شود:

نخست آن كه مسلمانان به عنوان واجب كفايي وظيفه دارند كه از هر جمعيتي، عدّه اي برخيزند و براي فراگيري معارف اسلامي به مراكز بزرگ اسلامي بروند و پس از يادگيري علوم، به شهر و ديار خود بازگردند و به تعليم ديگران بپردازند. «2»

دوم آن كه در هنگام جهاد، گروهي به جبهه بروند و گروهي ديگر بمانند و پس از بازگشت مجاهدان، معارف را به آنان بياموزند «3».

سوم آن كه گروهي از مسلمانان به عنوان واجب كفايي به جبهه بروند و در صحنه جهاد با تعاليم اسلامي آشنا شوند و آثار عظمت و حقانيت اسلام را با چشم ببينند و بعد از بازگشت، براي دوستان خود بازگو نمايند. «4»

در مجموع تفسير اول مناسب تر به نظر مي رسد، ولي تفسير دوم با سياق

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 343

آيات قبل و بعد سازگارتر است و تفسير سوم جالب و جذّاب است؛ البته اين احتمال

نيز هست كه هر سه تفسير مقصود باشد.

2. اگر اين آيه در مورد شركت گروهي در جهاد باشد، ناسخ و منافي آيات قبل نيست كه همگان را به شركت در جنگ فرا مي خواند؛ زيرا هر كدام متعلق به ظرف زماني خاص است؛ يعني هنگامي كه مسلمانان با امپراطوري بزرگ روم روبه رو بودند، همه بايد در جهاد شركت مي كردند، اما در جنگ هاي كوچك بايد گروهي در پشت جبهه بمانند و به جهاد علمي بپردازند.

3. مقصود از «تَفقُّه در دين» همان فهم و درك عميق همه معارف ديني است كه شامل اصول عقايد، فروع و احكام مي شود «1» و اگر در عصر ما واژه ي «فقيه» به متخصصان فروع دين گفته مي شود، يك اصطلاح خاص است، و گرنه از منظر قرآن «فقيه» كسي است كه در علوم مختلف اسلامي مانند تفسير، عقايد، كلام، فقه، اصول، رجال و ... متخصص شود.

4. مقصود از «دين» مجموعه اي از عقايد، احكام و مطالب اخلاقي است كه به نام اسلام خوانده مي شود.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه تحصيل علم و دانش در زمينه همه معارف اسلامي، يك واجب كفايي است؛ يعني همواره بايد گروهي از مسلمانان به تحصيل علم بپردازند و براي تبليغ به اطراف جهان بروند؛ به عبارت ديگر، تحصيل و آموزش معارف ديني هر دو واجب كفايي است.

6. از آيه استفاده مي شود كه اسلام براي تعليم و تعلّم اهميت زيادي قائل است، تا آن جا كه مسلمانان را به دو گروه جهادگران نظامي و جهادگران علمي تقسيم مي كند و گروهي از مسلمانان را از خدمت نظامي و سربازي معاف مي نمايد تا به تحصيل علم بپردازند.

7. اين آيه ريشه تشكيل حوزه هاي علميه

و تشكيل نهاد عالمان دين در

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 344

اسلام است و اين آيه شعار تمام روحانيان اسلام در طول اعصار بوده و هست.

8. از اين آيه استفاده مي شود كه هدف از تحصيل معارف اسلامي هشدار به مردم و هشيار كردن آن ها و نجات از غفلت و بي تفاوتي است «1».

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي مسلمانان در يك جا نمانند و برخي براي كسب دانش اسلامي سفر كنند.

2. دانش آموختگان اسلام، پيام حيات بخش خود را به مردم برسانند.

3. مسلمانان وظيفه دارند به دو صورت جهاد كنند: جهاد نظامي و جهاد علمي.

4. همه معارف دين را به طور عميق فراگيريد.

5. براي تبليغ كردن مبلّغان اسلامي، مردم هم وطن مبلّغ در اولويت هستند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و سوم سوره ي توبه، به مؤمنان فرمان مي دهد كه با دشمنان نزديك تر مبارزه كنيد و بر آن ها سخت بگيريد:

123. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! با كساني از كافران كه نزديك شما هستند، پيكار كنيد؛ و بايد (آنان) در شما سختي (و خشونت) بيابند؛ و بدانيد كه خدا با پارسايان (خود نگه دار) است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 345

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه دستور مي دهد كه در مبارزه، از دشمنان نزديك تر شروع كنيد و اين مطلب ممكن است به چند دليل باشد:

الف) خطر دشمنان نزديك از دشمنان دور بيش تر است.

ب) آگاهي ما نسبت به دشمنان نزديك بيش تر است و اين، راه پيروزي را هموار مي كند.

ج) پرداختن به دشمنان دور اين خطر را دارد كه دشمنان نزديك از پشت سر

حمله كنند.

د) هزينه مبارزه با دشمنان نزديك كم تر و پيروزي بر آنان آسان تر است.

2. در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله و هنگام نزول اين آيه اسلام بر جزيرة العرب مسلّط شده بود؛ بنابراين، احتمال دارد مقصود از دشمنان نزديك در آن زمان «امپراطوري روم شرقي» بوده باشد. «1»

3. قانون فوق ممكن است موارد استثنايي نيز داشته باشد؛ براي مثال، هنگامي كه دشمنان دورتر خطرناك ترند، لازم است اول به سراغ آنان شتافت.

4. هر چند اين آيه در مورد پيكار با دشمن است، روح آيه شامل مبارزات فكري، منطقي و تبليغاتي نيز مي شود؛ «2» يعني در اين موارد نيز بايد فاصله هاي معنوي رعايت شود و از دشمنان نزديك تر آغاز گردد.

5. آيه اشاره دارد كه در برابر دشمن نمايش قدرت داشته باشيد تا آنان از سرسختي، صلابت، خشونت «3» و آمادگي شما آگاه شوند و همين مطلب

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 346

موجب عقب نشيني و شكست روحي آنان گردد.

6. در تاريخ اسلام مي خوانيم هنگامي كه مسلمانان براي زيارت كعبه به مكه آمدند، پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد هنگام طواف با سرعت بدوند تا ورزيدگي خود را به دشمنان نشان دهند و يا در هنگام فتح مكه دستور داد مسلمانان شبانگاهان همگي در بيابان آتش افروزند و در برابر ابوسفيان- بزرگ مكه- رژه روند تا قدرت سپاه اسلام را درك كند.

7. در پايان اين آيه بيان شده كه خدا با افراد باتقوا، پارسا و خويشتن دار است، و اين مطلب اشاره دارد كه شدت عمل و خشونت با كافران بايد همراه با تقوا باشد و از حدود انساني تجاوز نكند و از همين

جهت است كه در تاريخ اسلام حكايت شده پيامبر صلي الله عليه و آله در هنگام جنگ سفارش مي كرد به زنان كافران آسيبي نرسانند و به درختان صدمه نزنند «1».

8. برخي مفسران بر آنند كه اين آيه به جهاد آزادي بخش اسلامي اشاره دارد و مقصود از آن جهاد دفاعي نيست و از اين رو است كه صفات رزمندگان اسلامي را بيان مي كند و شرايط هجوم كافران را بيان نمي نمايد «2».

آموزه ها و پيام ها:

1. براي پيكار با كافران، از دشمنان نزديك تر آغاز كنيد.

2. سپاه اسلام در برابر كافران، صلابت، هيبت، سخت گيري و خشونت داشته باشد.

3. سخت گيري و خشونت با دشمنان، با رعايت مرزهاي تقوا همراه باشد.

4. با تقوا باشيد كه خدا با افراد پارسا و خويشتن دار است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 347

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و چهارم سوره ي توبه با اشاره به تأثيرات مثبت قرآن بر دل هاي آماده مي فرمايد:

124. وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هذِهِ إِيمَاناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ

و هنگامي كه سوره اي فرو فرستاده شود، پس كسي از آن (منافق) ان مي گويد: «كدام يك از شما، اين (سوره) ايمانش را افزون ساخت؟!» و امّا كساني كه ايمان آورده اند، پس بر ايمانشان افزوده؛ در حالي كه آنان شادي مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه اشاره دارد كه منافقان كفرپيشه مي خواستند با سخنان خود بگويند كه قرآن محتواي چشمگيري ندارد و به آيات الهي بي اعتنايي كنند.

2. اين آيه مردم را به دو گروه تقسيم مي كند:

گروه نخست كساني هستند كه دل هاي آماده و مُستعِد دارند و از هر سوره قرآن درسي تازه مي آموزند و بر

ايمان آنان افزوده مي شود.

و گروه دوم بيمار دلاني هستند كه قرآن بر آنان تأثير مثبتي ندارد، و در آيه ي بعد به سرنوشت آنان اشاره مي شود.

آري، قرآن هم چون باران است كه در باغ سبزه روياند و در شوره زار خَس.

3. واژه ي «بشارت» به معناي سرور و شادي است كه آثارش در چهره انسان ظاهر گردد. اين واژه نشان مي دهد كه آيات قرآن چنان اثر تربيتي در مؤمنان دارد كه نشانه هاي شادي در چهره هايشان آشكار مي شود.

4. در جهان كنوني مي بينيم كه برخي مسلمانان نه تنها خواندن يك سوره در آن ها اثر نمي كند، بلكه يك ختم قرآن نيز در آنان اثري نمي گذارد، در حالي كه آيات قرآن اثر خود را از دست نداده است؛ بنابراين، روشن مي شود كه اين حجاب ها و بيماري دل ها و آلودگي هاست كه مانع نفوذ و تأثير

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 348

آيات در قلب ها مي شود.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه ايمان انسان قابل كم و زياد شدن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از معيارهاي شناخت مؤمنان از منافقان، بررسي تأثيرات قرآن بر آن هاست.

2. قرآن مايه ي افزايش ايمان و شادي مؤمنان است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و پنجم سوره ي توبه با اشاره به تأثيرات منفي قرآن بر بيماردلان اشاره مي فرمايد:

125. وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْساً إِلَي رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ

و امّا كساني كه در دل هايشان [نوعي بيماري است، پس آنان پليدي بر پليديشان افزوده؛ و مردند در حالي كه آنان كافرند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن در آيه ي فوق به اين حقيقت اشاره مي كند كه براي تأثير برنامه هاي تربيتي تنها فاعليت فاعل كافي نيست، بلكه قابليت قابل نيز شرط است؛

يعني تنها وجود برنامه سازنده و تأثيرگذاري هم چون قرآن براي رشد و تربيت افراد كافي نيست، بلكه روح پذيرش و آمادگي انسان ها نيز شرط است.

2. واژه ي «رِجْس» در لغت به معناي موجود پليد و ناپاك است كه اين پليدي گاهي از نظر غريزه، گاهي از نظر فكري و گاهي از جهت شرعي است؛ يعني برخي چيزها از نظر غريزه ناپسند و پليدند و برخي چيزها از نظر فكري و يا شرعي ناپسند مي باشند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 349

3. در اين آيه از «نفاق» به عنوان يك بيماري و پليدي ياد شده است؛ زيرا روح و فكر اين گونه افراد دو چهره به انحراف هاي رواني و اخلاقي آلوده است و اگر انسان روحيه سالمي داشته باشد، دو چهره نخواهد بود. «1»

4. منافقان كفرپيشه نه تنها از قرآن بهره مثبت نمي برند، بلكه در برابر هر سوره جديدي نافرماني تازه اي مي كنند كه اين لجاجت ها در روح آنان ريشه مي دواند و سرانجام راه بازگشت آنان را مي بندد و به حال كفر از دنيا مي روند.

5. از آيه استفاده مي شود كه بيماري هاي روحي و نفاق داراي مراتبي است كه برخي عوامل، آن را افزايش و گسترش مي دهد.

6. قرآن هم چون باران رحمت الهي است كه اگر بر جسد مرداري در گودالي ببارد، نه تنها به حال آن مفيد نيست، بلكه سبب فساد و بدبويي آن مي شود و اين نه به خاطر باران است بلكه به خاطر آن مردار است. آري:

باران كه در لطافت طبعش ملال نيست

در باغ لاله رويد و در شوره زار خس آموزه ها و پيام ها:

1. بيمار دلي و نفاق مانع استفاده از قرآن است.

2. منافقان

بدفرجام اند و در نهايت با حالت كفر از دنيا مي روند.

3. اگر مي خواهيد از قرآن بهره ببريد، نفاق و پليدي را از خود دور سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و ششم سوره ي توبه، به آزمايش هاي بيدار كننده و هر ساله الهي اشاره كرده كه به حال منافقان كفرپيشه تأثيري ندارد و مي فرمايد:

126. أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَايَتُوبُونَ وَلَا هُمْ

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 350

يَذَّكَّرُونَ

و آيا (منافقان) نمي بينند كه آنان در هر سال، يك يا دو بار آزمايش مي شوند؟! سپس توبه نمي كنند، و آنان متذكّر (هم) نمي گردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد آزمايش هاي مكرر الهي در مورد منافقان كفرپيشه كه در آيه ي فوق بدان ها اشاره شده، ديدگاه هاي متفاوتي دارند و مصاديقي هم چون بيماري، گرسنگي، پرده برداشتن از اسرار منافقان و مشاهده آثار عظمت اسلام و حقانيّت پيامبر صلي الله عليه و آله در پيروزي در ميدان جهاد، بر شمرده اند، ولي به نظر مي رسد كه امتحان در آيه ي فوق مفهوم جامعي دارد و همه آن موارد از مصاديق آن است.

2. آزمايش انسان ها از سنت هاي الهي است كه در آيات متعددي بدان اشاره شده است؛ اما به نظر مي رسد كه در اين آيه از آزمايش خاصي براي منافقان كفرپيشه ياد شده است، «1» به گونه اي كه خودشان نيز متوجه آن آزمايش ها مي شوند، ولي باز از خواب غفلت بيدار نمي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. حوادث و آزمون هاي الهي براي بيداري و توبه افراد است.

2. منافقان اهل بيداري و توبه نيستند.

3. اهداف آزمايش را براي آزمون دهندگان بيان كنيد كه موجب بيداري و بازگشت (و جبران گذشته) است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 351

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و هفتم سوره ي توبه، با اشاره به واكنش منافقان در برابر نزول سوره هاي قرآن مي فرمايد:

127. وَإِذا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَي بَعْضٍ هَلْ يَرَاكُم مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انصَرَفُوا صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَايَفْقَهُونَ

و هنگامي كه سوره اي فرو فرستاده شود، برخي آن (منافق) ان به برخي (ديگر) نگاه مي كنند (در حالي كه مي گويند:) آيا هيچ كس شما را مي بيند؟

سپس منصرف مي شوند (و بيرون مي روند)؛ خدا دل هايشان را (از رحمت) منصرف ساخته؛ به خاطر آن كه آنان گروهي هستند كه فهم عميق نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق اشاره كرده كه منافقان از نزول آيات قرآن نگران هستند.

اين نگراني يا بدين جهت است كه بيم دارند اسرارشان فاش شود و يا به خاطر كوردلي و عدم درك عميق آن هاست.

2. مفسران درباره ي جمله ي آخر آيه ي فوق دو احتمال داده اند: يكي آن كه جمله خبري باشد، و ديگر آن كه جمله نفرين به منافقان باشد؛ يعني «خدا دل هاي آنان را از حق منصرف سازد.» ولي احتمال اول مناسب تر است.

3. يكي از نشانه هاي منافقان كفرپيشه آن است كه نسبت به نزول آيات الهي ناخشنودند و به يك ديگر نگاه كرده و مي گويند: آيا كسي شما را مي بيند؟ «1» و از جلسات قرآن مي گريزند.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 352

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان مطالب را به طور عميق درك نمي كنند (شما اين گونه نباشيد).

2. منافقان قرآن گريزند (شما اين گونه نباشيد).

3. از آيات قرآن روي بر متابيد و در مورد آن ها ژرف نگر باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و هشتم سوره ي توبه با اشاره به

دلسوزي و رنج هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي مردم مي فرمايد:

128. لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ

بيقين، فرستاده اي از خودتان به سوي شما آمد كه رنج هاي شما بر او سخت است؛ (و) بر (هدايت) شما حريص است؛ (و نسبت) به مؤمنان، مهرباني مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران بر آنند كه دو آيه ي آخر سوره ي توبه، آخرين آياتي است كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمد، «1» و در واقع اشاره به تمام مسائلي است كه در اين سوره گذشت.

2. در آيه نفرمود: «پيامبر از شماست» بلكه فرمود: «پيامبر از خودتان است.» گويي پيامبر پاره اي از جان مردم و روح جامعه است كه در شكل فرستاده خدا ظاهر گرديده، و از اين رو، با دردها و مشكلات آنان آشنا و شريك غم هاي آنان است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 353

3. واژه ي «حَرِيص» در اصل به معناي شدت علاقه به چيزي است و در اين آيه مي خوانيم: «پيامبر بر شما حريص است» يعني به هرگونه خير، سعادت و پيشرفت شما عشق مي ورزد «1».

4. اين آيه اشاره دارد كه اگر پيامبر صلي الله عليه و آله دستورهاي مشكل و فرمان جهاد با امپراطوري روم مي دهد و با كفر و نفاق به شدّت برخورد مي كند، در حقيقت يك نوع محبت و لطف او است و او به آزادي، شرف، عزت، هدايت و پاك سازي جامعه شما عشق مي ورزد.

5. واژه ي «رَئُوف» به محبت و لطف مخصوص در مورد فرمان برداران اشاره دارد، ولي واژه ي «رحيم» به رحمت در مورد گناه كاران اشاره مي كند.

البته اين دو واژه اگر جداگانه

استعمال شوند، ممكن است به يك معنا باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در هدايت مردم سر از پا نمي شناخت و غم خوار و دوستدار مومنان بود (شما نيز اين گونه باشيد).

2. رهبر اسلامي، از مردم، غم خوار مردم، علاقمند به مردم و دلسوز مؤمنان باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و نهم سوره ي توبه، به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد و مي فرمايد:

129. فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

و اگر (مردم) روي برتافتند، پس بگو: «خدايي كه هيچ معبودي جز او نيست مرا بس است؛ تنها بر او توكّل كردم؛ و او پروردگار تخت بزرگ (جهانداري و تدبير هستي) است.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 354

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با اشاره به احتمال سركشي مردم، به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد خدايي كه عرش و عالم بالا و جهان ماوراي طبيعت با همه عظمتش در اختيار او است، پيامبرش را تنها نمي گذارد «1».

2. از اين آيه استفاده مي شود كه تكيه گاهي نيكو است كه خود تنها باشد، و تكيه گاهي نخواهد و افزون بر جهان ماده، جهان ماوراي طبيعت نيز در اختيار او باشد. آري، به بيان نوراني امام حسين عليه السلام در دعاي عرفه:

هر كه تو را ندارد، چه دارد و هر كه تو را دارد، چه ندارد؟ «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه اين آيه براي رهبران الهي و مبلغان ديني آن است كه سركشي و رويگرداني مردم در روحيه شما، تأثير منفي برجاي نگذارد.

2. يك تكيه گاه براي انسان كافي است و آن خداي متعال است.

«3»

***

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 355

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 356

مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي

برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير و المفسّرون، دكترمحمدحسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 357

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم،

دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

تفسير قرآن مهر جلد

هشتم، ص: 358

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم،

چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 359

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات

فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 360

ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير

تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي،

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 361

1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران،

موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 362

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري)

تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 363

فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال

1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 364

القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي،

قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق:

محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 365

خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم،

1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد،

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 366

بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين

بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت عليهم السلام، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد هشتم، ص: 367

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز

جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109