تفسير قرآن مهر جلد ششم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : ؛ 34000 ريال (ج.6)‮ ‮

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.6. سوره ي انعام.

عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري ها

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات

هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 14

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 15

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا

نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 16

انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «1»

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «2» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «3» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 17

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را

بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1» اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 18

استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن

علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي و جواد و اكبر رحمتي و محمد رضايي و اكبر جعفري سپاس گزاريم.

خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 24/ 8/ 1386

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 19

سوره ي انعام

اشاره

فراخوان به اصول سياسي دين

ابراهيم بت شكن تاريخ

احكام گوشت هاي حلال و حرام

ممنوعيت فرزندكشي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 21

سيماي سوره انعام

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي مهرگستر مهرورز

شمارگان:

سوره ي انعام در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 165 آيه و 3860 كلمه «1»

و 12254 حرف است.

نزول:

اين سوره پنجاه و چهارمين سوره اي است كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده «2»

(بعد از سوره ي حِجر و قبل از سوره ي صافات) و تاريخ نزول آن را سال چهارم بعثت گفته اند؛ يعني هنگامي كه دعوت سرّي پيامبر صلي الله عليه و آله پايان گرفت و ايشان مأموريت يافتند كه به طور علني مردم را به اسلام فرا خوانند.

اما از نظر ترتيب فعلي قرآن، انعام، ششمين سوره است.

نام ها:

تنها نام اين سوره، «انعام»، به معناي «حيوانات چهار پا» است.

سبب اين نام گذاري آن است كه در آيات 136- 146 اين سوره مكرراً از

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 22

چهارپايان سخن گفته شده و احكام و قوانين مربوط به آنان بيان شده است.

فضايل:

در مورد فضيلت اين سوره در روايات حكايت شده كه سوره ي انعام را به هنگام نزول، هفتاد هزار فرشته بدرقه كردند و كسي كه آن را بخواند، تمام آن فرشتگان براي او آمرزش مي طلبند. «1» البته اين پاداش براي كسي است كه در پرتو اين سوره، جانش را از سرچشمه ي توحيد سيراب كند و به محتواي آن عمل نمايد.

ويژگي ها:

سوره ي انعام، در چينش فعلي قرآن، بعد از سوره ي حمد، اولين سوره اي است كه به عنوان سوره ي مكي از آن ياد مي شود و از روايات اهل

بيت عليهم السلام و سخنان مفسران استفاده مي شود كه اين سوره يك باره بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده است.

در اين سوره، نام خدا 70 بار ياد شده است.

اهداف

اهداف اساسي اين سوره دعوت به اصول اساسي دين، يعني توحيد، نبوت و معاد است.

مطالب

الف) عقايد:

1. پافشاري بر يگانگي خدا (در آيات 1، 12، 59 و 60)؛

2. مبارزه با شرك و بت پرستي (در آيه ي 151 و ...)؛

3. اثبات رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و بيان جايگاه قرآن (در آيات 19 و

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 23

114)؛

4. مباحث مربوط به قيامت و ايمان به روز واپسين (در آيات 12 و 164).

ب) داستان ها:

1. اشاره اي به تكذيب و استهزاي پيامبران پيشين (در آيه ي 10)؛

2. داستان ابراهيم، پيامبر بت شكن (در آيات 75 و 83).

ج) احكام و قوانين:

1. احكام مربوط به حلال و حرام بودن گوشت چهارپايان، از قبيل گاو، گوسفند، شتر، و ردّ عقايد خرافي در اين موارد (در آيات 136- 146)؛

2. ممنوعيت كارهاي زشت آشكار و پنهان (در آيه ي 151)؛

3. ممنوعيت آدم كشي (در آيه ي 151)؛

4. ممنوعيت فرزندكشي (در آيه ي 151)؛

5. نهي از خوردن مال يتيم (در آيه ي 151)؛

6. انصاف در وزن و پيمانه كردن كالاها (در آيه ي 151).

د) مسائل فرعي:

1. مجادله و بحث با مشركان با برهان هاي عقلي و آيات تكويني؛

2. لزوم رعايت عدالت در گفتار (در آيه ي 152)؛

3. لزوم وفاي به عهد و پيمان (در آيه ي 152).

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 24

دوم: محتواي سوره انعام

قرآن كريم آيه ي اول سوره ي انعام را با حمد و ستايش خدا آغاز مي كند و با توجه به آفرينش جهان مي فرمايد:

1. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّموتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ

ستايش مخصوص خدايي است كه آسمان ها و زمين را آفريد، و تاريكي ها و نور را قرار داد؛ سپس كساني كه كفر ورزيدند، براي پروردگارشان، [شريكِ مساوي قرار مي دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. از امام علي و امام صادق

عليهما السلام حكايت شده كه اين آيه به سه گروه از منحرفان پاسخ مي گويد:

الف) با اشاره به خالق هستي، به مادي ها، كه جهان را ازلي مي پنداشتند، پاسخ مي دهد.

ب) با اشاره به نور و ظلمت، به دوگانه پرستان پاسخ مي دهد.

ج) با ردّ عقايد كافران، به مشركان عرب كه براي خدا شريك قايل بودند، پاسخ مي دهد. «1» 2. ظلمت، «عدم» است و چيزي نيست؛ پس تعبير «قرار دادن ظلمت»، يا به خاطر آن است كه ظلمت غالباً به معناي نور بسيار كم و ضعيف، در برابر نور فراوان و قوي به كار مي رود و يا به خاطر آن است كه ظلمت، عدم خاص است

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 25

كه به تبعيت، خلق مي شود. «1» 3. در آيه ي فوق، «ظلمات» جمع و «نور» مفرد است. اين اختلاف ممكن است به خاطر آن باشد كه منبع نور يكي است و آن خداي متعال است «2»

و نورهاي ديگر همه پرتوي از نور اويند، اما ظلمت هاي جهل، خرافات، شرك، كفر، نفاق و گمراهي متعدد هستند و هر كدام منشأي جداگانه دارند؛ نور حق يكي است اما باطل ها متعددند.

از طرف ديگر، نور هميشه رمز وحدت و اجتماع موجودات زنده، اما ظلمت و تاريكي رمز جدايي ها، پراكندگي ها و اختلافات است.

4. توحيد يك اصل فطري و عقيده ي همگاني بشر بود و بعدها شرك به صورت يك انحراف پيدا شد. اين از تعبيرهاي آيه ي فوق نيز به دست مي آيد. «3» 5. آيه ي فوق انسان را به آفرينش عالَم كبير يا نظام هستي، آيه ي بعد او را به آفرينش عالَم صغير يا انسان، و آيه ي بعد از اين ها، به نظام اعمال و رفتار

انسان توجه مي دهد. «4» تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 26

آموزه ها و پيام ها:

1. اصل، ستايش پروردگار است و كفرورزي انحراف از اصل به شمار مي آيد.

2. تمام ستايش هاي خود را نثار خالق هستي كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي انعام به خلقت انسان و سرنوشت ثابت و متغيّر او اشاره مي كند و مي فرمايد:

2. هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَي أَجَلًا وَأَجَلٌ مُّسَمّيً عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ

او كسي است كه شما را از گِل آفريد؛ سپس سرآمد (غير حتمي براي عمر شما) مقرّر داشت؛ و سرآمد معيّن (و حتمي عمر شما) نزد اوست؛ سپس شما (در توحيد و قدرت او) ترديد مي كنيد!

نكته ها و اشاره ها:

1. آفرينش انسان هاي كنوني، به چند صورت به خاك برمي گردد:

الف) آفرينش انسان از پدر و مادر است، اما از آن جا كه آفرينش اولين انسان از خاك بوده، پس صحيح است كه به ما بگويند شما را از خاك آفريديم. «1» ب) انسان ها همگي از مواد و عناصر موجود در خاك، يعني از طريق تغذيه ي مستقيم يا غيرمستقيم عناصر خاكي به وجود مي آيند. «2» 2. در آيه ي فوق «اجَل» به دو معنا به كار رفته است: «اجل» اول به معناي عمر و مدت غير حتمي آن، يعني اجل مُعلَّق است و «اجل» دوم به معناي عمر و مدت معيّن آن است كه بر اثر حوادث و تقديرات و اعمال انسان كم يا زياد نمي شود.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 27

به عبارت ديگر، انسان بر اساس استعدادها و ساختمان وجودي خود، داراي يك عمر طبيعي است كه كم يا زياد نمي شود و آن همان اجل حتمي است. همين عمر انسان ممكن

است بر اثر سوء تغذيه، بيماري ها، انجام گناهان، خودكشي، حوادث و تقديرات ديگر كم شود و انسان زودتر از پايان عمر طبيعي از دنيا برود، كه به اين مرگ زودرس «اجل غيرحتمي يامُعلَّق» گفته مي شود. در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز به هر دو نوع اجل اشاره شده است. «1» 3. در مورد اجل غيرحتمي، در روايات اسلامي حكايت شده كه ارتباط با خويشاوندان و صدقه و زكات و دعا، سبب زياد شدن عمر، و قطع رابطه با خويشاوندان و ظلم سبب كم شدن عمر مي شود. «2» آموزه ها و پيام ها:

1. اگر آفرينش انسان و مدت عمر او، همه به دست خداست، پس (در مبدأ و معاد) شك نكنيد.

2. با مطالعه در منشأ حيات خود و مدت آن، (خداشناس شويد و) ترديد نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي انعام به علم بي كران الهي و الوهيت او اشاره مي كند و مي فرمايد:

3. وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّموتِ وَفِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ وَيَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 28

و او در آسمان ها و در زمين خداست؛ پنهان شما و آشكارتان را مي داند؛ و آنچه را بدست مي آوريد، مي داند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان عرب به «اللّه» معتقد بودند، اما براي هر دسته از موجودات نيز، خدا و مدبّري قايل شده بودند و به خداي باران، خداي جنگ، خداي صلح و خداي آسمان و مانند آن اعتقاد داشتند. آيه ي فوق در پاسخ آنان مي گويد: كسي كه خالق است، تدبير و تصرف همه چيز نيز به دست اوست؛ «1»

خدا در همه جا حاضر است و احاطه به همه ي مكان ها دارد؛ حضور او حضور علمي، قيّومي

و احاطه اي است نه حضور جسمي؛ و جايي از آسمان ها و زمين از وجود او خالي نيست.

هواخواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني (حافظ)

2. مقصود از «آنچه به دست مي آوريد»، نتايج اعمال و حالات روحي است كه از افعال خوب و بد انسان حاصل مي شود؛ پس معناي آيه اين مي شود كه خدا هم از اعمال و نيّات شما آگاه است و هم از آثاري كه اين اعمال در روح شما مي گذارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. منطقه ي فرمان روايي خدا تمام هستي است و علم او بي كران است.

2. به فرمان روايي و علم بي كران الهي توجه كنيد (و مراقب كردار و دست آوردهاي خود باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 29

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي انعام به واكنش مشركان در برابر نشانه هاي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

4. وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ ءَايَةٍ مِّنْ ءَايتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُواْ عَنهَا مُعْرِضِينَ

و هيچ نشانه اي از نشانه هاي پروردگارشان براي آنان نمي آيد، مگر اينكه از آن رويگردانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ابتدايي ترين شرط هدايت و راه يابي، تحقيق و جست وجوگري است.

اين شرط نه تنها در مشركان وجود ندارد، بلكه هر گاه چشمه ي آب زلالي بر در خانه ي آنها بجوشد، روي برمي تابند و به آيات پروردگار توجه نمي كنند.

روي گرداني و عدم تحقيق در باره ي حق، در عصر ما نيز در برخي كافران متعصب و لجوج وجود دارد.

غفلت نگر! كه پشت به محراب كرده اند

در كشوري كه قبله نما موج مي زند (صائب)

2. تعبيرِ «از طرف پروردگارشان» تعبير لطيفي است و اشاره دارد كه مقصود خدا از آيات، تربيت آنهاست و اين آيات هم از طرف

پروردگار «خودشان» آمده است، ولي از آنها روي مي گردانند.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان هاي لجوج، به هيچ گونه دليل و نشانه اي توجه ندارند و از همه ي آنها روي برمي تابند.

2. از نشانه ها و آيات الهي روي برنتابيد كه از طرف پروردگار شما و براي تربيت شماست.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 30

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي انعام به تكذيب و مسخره كردن حق توسط مشركان اشاره مي كند و ضمن هشدار به آنها مي فرمايد:

5. فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبؤُاْ مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ

و بيقين آنان، هنگامي كه حق به سراغشان آمد، تكذيب كردند! پس در آينده اخبار بزرگ چيزي كه همواره آن را ريشخند مي كردند، به آنان خواهد رسيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه و آيه ي قبل از آن، به سه مرحله از كفر اشاره شده است:

الف) اعراض و روي گرداني از آيات الهي؛

ب) تكذيب حق؛

ج) مسخره كردن حقايق و آيات خدا.

اين مطالب نشان مي دهد كه انسان در راه كفر، در يك مرحله متوقف نمي شود و هر چه پيش مي رود، بر شدت انكار و دشمني او با حق و بيگانگي اش با خدا افزوده مي شود.

2. مراحل سه گانه ي فوق هر كدام در مرحله ي بعدي تأثير مي گذارد و زمينه ي آن را فراهم مي سازد؛ يعني كسي كه از حق روي مي گرداند، در نتيجه، آن را نمي شناسد و هنگامي كه با آن مواجه مي شود به راحتي انكار و تكذيبش مي كند و كسي كه حق را تكذيب كرد، كم كم به مسخره كردن آن مي پردازد؛ يعني مراحل سقوط را يكي پس از ديگري مي پيمايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. براي كافران خبرهاي تلخي در راه است (پس به آرامش و سرمستي موقت خود دلشاد

نباشند).

2. حق را دروغ نشماريد و ريشخند نكنيد كه اين شيوه ي كافران است.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 31

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي انعام به سرنوشت طغيان گران پيشين اشاره مي كند و با هشدار به مشركان مي فرمايد:

6. أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنهُمْ فِي الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَآءَ عَلَيْهِم مِّدْرَاراً وَجَعَلْنَا الْأَنْهرَ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْناً ءَاخَرِينَ

آيا اطلاع نيافته اند كه پيش از آنان چه بسيار، گروه هايي را هلاك كرديم؟! كه در زمين به آنان امكاناتي داديم، كه براي شما آنچنان امكاناتي فراهم نكرديم؛ و [باران هاي پي در پي آسمان را بر آنان فرستاديم؛ و نهرهايي قرار داديم، كه از زير (شهرهاي) آنان روان باشد؛ و آنان را بخاطر پيامدهاي (گناهان) شان هلاك ساختيم؛ و گروه هاي ديگري بعد از آنان پديد آورديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قرآن مكرر به اين موضوع اشاره شده كه امكانات فراوان مادي، سبب غرور و غفلت افراد كم ظرفيت مي شود، به طوري كه خود را از پروردگار بي نياز مي پندارند «1»

و به گناه و نافرماني روي مي آورند، در حالي كه هر لحظه محتاج خدا هستند. قرآن در اين مورد هشدار مي دهد كه اين گونه رفتارها، سبب نابودي انسان ها مي شود. اين هشدار براي انسان عصر حاضر نيز هست.

2. اگر انسان در تاريخ زندگي فرعون هاي مصر، پادشاهان سبأ، سلاطين كَلِده و آشور، قيصرهاي روم، پادشاهان ايران باستان و زندگاني افسانه اي آنها و عواقب دردناك كفر و طغيان و بيدادگري آنان بنگرد، به عظمت و اسرار سخنان قرآن در آيه ي فوق پي مي برد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 32

3. طغيان گران تصور

نكنند كه تنها انسان هاي زمين هستند، بلكه خدا هر گاه ملتي «1»

را نابود مي كند، مردمي ديگر جاي گزين آنان مي نمايد؛ بنابراين هر قومي كه نافرماني كند، هلاك مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. گناه سبب هلاكت ملت ها مي شود.

2. از تاريخ ملت هاي پيشين و سرنوشت شوم گناهكاران عبرت بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي انعام به بهانه جويي و لجاجت مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتباً فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ

و اگر (بر فرض) نوشته اي در صفحه (كاغذ) بر تو فرو فرستيم، و آن را با دست هايشان لمس كنند، حتماً كساني كه كفر ورزيدند، مي گويند: «اين، جز سِحري آشكار نيست!»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از بت پرستان، هم چون نَضر بن حارث و عبد اللّه بن اميّه، به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گفتند: ما تنها در صورتي ايمان مي آوريم كه نامه اي از طرف خدا، با چهار فرشته بر ما نازل كني؛ آيه ي فوق در اين باره فرود آمد و بهانه تراشي آنان را افشا كرد. «2» تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 33

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از عوامل انحراف، لجاجت است. اين صفت سبب مي شود كه انسان در برابر دليل روشن تسليم نشود و حتي امور تجربي و محسوس و بديهياتي را كه مي بيند، انكار كند؛ اگر براي كافران لجوج صفحه اي كاغذي، «1»

به صورت معجزه آسا، فرود آيد، باز هم آن را انكار مي كنند.

2. «سحر» از رايج ترين تهمت هايي است كه به پيامبران الهي مي زدند و آنان را ترور شخصيتي مي كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي منتظر لجاجت ها و تهمت ها باشند.

2. در هنگام لجاجت هيچ دليل و معجزه اي كارساز

نيست.

3. به دنبال قانع كردن كافران لجوج نباشيد، كه سودي ندارد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي انعام به برخي ديگر از بهانه هاي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

8. وَقَالُواْ لَوْ لَآأُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكاً لَّقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَايُنظَرُونَ

و [مشركان گفتند: «چرا هيچ فرشته اي بر او فرود نيامد.» و [لي اگر (بر فرض) فرشته اي فرود مي آورديم، حتماً كار تمام شده بود؛ سپس (اگر مخالفت مي كردند) مهلت داده نمي شدند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 34

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله معجزاتي هم چون قرآن را آورده بود، پس جايي براي بهانه جويي در مورد نزول فرشته نبود، علاوه بر آن، قدرت و استعداد فرشتگان براي رسالت و نبوّت، از انسان بيش تر نبود.

2. اگر فرشته اي بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود مي آمد و به صورت حسّي همه او را مي ديدند، اين يك معجزه ي شهودي و آخرين مرحله ي اتمام حجت بود و در اين صورت اگر كسي مخالفت مي كرد، مجازات او قطعي مي بود و به او مهلت داده نمي شد؛ پس خدا از لطف خود و براي دادن فرصت تجديد نظر به بندگان، معجزات حسّي و شهودي را فوراً نمي آورد.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران در برابر حق بهانه تراشي مي كنند.

2. به پيامدهاي خطرناك برخي بهانه جويي ها توجه كنيد و از رهبران الهي چيزهايي نخواهيد كه به زيان خودتان باشد.

3. بعد از معجزات شهودي، حجت و مهلت تمام مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي انعام پاسخ ديگري به بهانه جويي هاي مشركان مي دهد و مي فرمايد:

9. وَلَوْ جَعَلْنهُ مَلَكاً لَّجَعَلْنهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ

و اگر (بر فرض) او را فرشته اي قرار مي داديم، حتماً

وي را [به صورت مردي در مي آورديم؛ و مسلماً (به پندار آنها كار را) بر آنان مشتبه مي ساختيم؛ آنچه (را بر ديگران) مشتبه مي سازند!

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد اين آيه دو احتمال داده اند:

الف) مقصود آن باشد كه اگر فرشته اي مي آمد، به صورت مردي مي آمد،

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 35

كه در اين صورت، فقط كافي بود شكل مرد را داشته باشد.

ب) مقصود آن باشد كه اگر پيامبر فرشته مي شد، به صورت مردي مي آمد كه در اين صورت بايد تمام صفات ظاهري و باطني انسان را داشته باشد، تا بتواند الگوي انسان هاي ديگر باشد. «1» البته ظاهر آيه با همان معنا و احتمال اول سازگارتر است.

2. در اين آيه، پرده پوشي و اشتباه كاري از ديدگاه مشركان مطرح شده است؛ يعني اگر فرشته اي مي فرستاديم، مي بايست به صورت و سيرت انساني باشد، كه در اين صورت، به عقيده ي مشركان، ما مردم را به اشتباه انداخته بوديم؛ همان طور كه آنان افراد بي خبر را به اشتباه مي افكنند و چهره ي حقيقت را از آنان مي پوشانند. «2» آموزه ها و پيام ها:

1. هميشه راه بهانه جويي مشركان باز است (حتي اگر فرشته اي نازل شود).

2. مشركان فرافكني مي كنند و در حالي كه خود مشتبه نما هستند، ديگران را به مشتبه نمايي متهم مي سازند.

3. مواظب مشتبه نمايي مشركان باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي انعام به ريشخند نمودن پيامبران پيشين و كيفر اين كار اشاره مي كند و مي فرمايد:

10. وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 36

و بيقين پيش از تو فرستادگاني ريشخند شدند؛ و [لي آنچه كه همواره آن را ريشخند مي كردند، كساني از

آنان را كه ريشخند مي كردند فرو گرفت.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبران الهي خبرهايي از مجازات كافران را بيان مي كردند، اما مخالفان آنها را انكار مي كردند و سرانجام، اين مجازات ها دامن آنان را مي گرفت.

2. روش قرآن آن است كه با يادآوري مشكلات و صبر پيشينيان، به مؤمنان دل داري مي دهد و صبر آنان را زياد مي كند.

3. مبلّغان دين نبايد از ريشخند مخالفان دل تنگ شوند؛ اين شيوه ي هميشگي و نوعي جنگ رواني دشمن است كه بايد در برابر آن صبر و استقامت كرد.

4. استهزا و مسخره كردن پيامبران، يكي از گناهان كبيره است كه وعده ي عذاب بر آن داده شده است.

5. آيه ي فوق نوعي تسلّي خاطر براي پيامبر صلي الله عليه و آله است كه تزلزلي در اراده اش واقع نشود؛ و در همان حال، تهديدي براي مخالفان لجوج است كه به عواقب دردناك كارخويش بينديشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان دين و مسخره كنندگان رهبران مذهبي مغرور نباشند كه سرانجام عذاب الهي دامن آنان را خواهد گرفت.

2. رهبران الهي منتظر ريشخند مخالفان دين باشند (و در برابر آنها استقامت كنند) كه خدا با آنان برخورد خواهد كرد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 37

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي انعام مردم را به جهان گردي هدفمند و عبرت آموز فرا مي خواند و مي فرمايد:

11. قُلْ سِيرُواْ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا كَيْفَ كَانَ عقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

بگو: «در زمين گردش كنيد! سپس بنگريد فرجام تكذيب كنندگان چگونه بوده است؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مطالعه ي تاريخ گذشتگان در كتاب ها براي انسان بسيار سازنده است، اما مشاهده ي عيني آثار باستاني و ديدن سرنوشت اقوام نابود شده، تأثير بيش تري بر انسان دارد؛ زيرا اين آثار حقايق تاريخي ملت هاي گذشته

را ملموس و محسوس مي سازد. «1»

در كارگه كوزه گري رفتم دوش

ديدم دو هزار كوزه گويا و خموش

از دسته ي هر كوزه برآورد خروش

صد كوزه گر و كوزه خر و كوزه فروش (خيام)

2. واژه ي (سپس) معمولًا براي «عطف همراه با فاصله ي زماني» به كار مي رود و به كار بردن آن در آيه ي فوق، شايد به اين هدف باشد كه به انسان تذكر دهد كه پس از مشاهده ي آثار باستاني، در قضاوت خود عجله نكند و با حوصله و دقت بينديشد و عاقبت كار آنان را با چشم خود ببيند.

3. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

منظور از آيه ي فوق، نظر به آثار پيامبران الهي و قرآن كريم است. «2» تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 38

روشن است كه اين گونه احاديث مصاديق و موارد آيه را مشخص مي كند، ولي آيه ي فوق و نظر و تفكر و سير و سياحت منحصر در اين موارد نيست و همه ي سفرهاي علمي و آموزنده و عبرت آور در ديدار از آثار باستاني، ستوده و نيكوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان گرديِ هدفمند و عبرت آموز نيكوست.

2. از آثار باستاني ديدن كنيد و عبرت بگيريد.

3. گردشگري هدفمند داشته باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 39

جهانگردي هدفمند در قرآن و حديث

الف) فراخواني به جهان گردي:

1. قرآن كريم در آيات متعدد، انسان ها را به جهان گردي فرا مي خواند (آل عمران، 137؛ انعام، 11؛ نحل، 36؛ نمل، 69؛ عنكبوت، 20 و روم، 42).

2. قرآن كريم در آيات متعدد، از افراد پرسش مي كند كه چرا جهان گردي نكرده اند و درس عبرت نگرفته اند؟ (يوسف، 109؛ حج، 46؛ روم، 9؛ فاطر، 44؛ غافر، 21 و 82 و محمد، 10).

ب) اهداف جهان گردي

و گردشگري:

1. شناخت چگونگي آغاز آفرينش (عنبكوت، 20)؛

2. خردورزي و تعقل (حج، 46)؛

3. شناخت تاريخ اقوام گذشته و فرجام آنان (يوسف، 109 و ...)؛

4. عبرت آموزي از سرگذشت اقوام نيرومند (غافر، 21 و فاطر، 44)؛

5. عبرت آموزي از سرگذشت اقوام تكذيب گر (كه با راه پيامبران الهي مخالفت كردند) (نحل، 36)؛

6. عبرت آموزي از فرجام خلافكاران تاريخ (نمل، 69).

ج) مسافرت در احاديث:

1. مسافرت كنيد تا سالم شويد و غنيمت به دست آوريد (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «1» 2. اول رفيق (پيدا كنيد) سپس راه (و مسافرت را شروع كنيد) (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «2» تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 40

3. مسافرت را با صدقه آغاز كنيد (امام صادق عليه السلام). «1» 4. وقتي سه نفر با هم ديگر مسافرت كرديد يك نفر فرمانده (و مدير) باشد (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «2» 5. از لقمان حكايت شده كه به فرزندش سفارش كرد كه

در مسافرت با همراهانت زياد مشورت كن و به روي آنان لبخند بزن، به آنان كرامت و بخشش كن، هر گاه تو را خواندند اجابت كن، اگر از تو كمك خواستند به آنان ياري رسان، ... در كارها با آنان هماهنگ باش، مگر در نافرماني خدا، ... هنگامي كه صدقه يا وام مي دهند تو نيز همراهي كن، به سخن بزرگ ترها گوش فرا ده .... «3» تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 41

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي انعام به برهان رحمت در اثبات معاد و رابطه ي بي ايماني با زيانكاري اشاره مي كند و مي فرمايد:

12. قُل لِّمَن مَّا فِي السَّموتِ وَالْأَرْضِ قُل لِّلَّهِ كَتَبَ عَلَي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَي يَوْمِ

الْقِيمَةِ لَارَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَايُؤْمِنُونَ

بگو: «آنچه در آسمان ها و زمين است، از آنِ كيست؟» بگو: «از آنِ خداست؛» بخشش را بر خويشتن مقرّر كرده است، (از اين رو) قطعاً شما را در روز قيامت، كه در آن هيچ ترديدي نيست، جمع آوري خواهد كرد.

كساني كه به خودشان زيان رسانده اند، پس آنان ايمان نمي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با استفهام تقريري آغاز مي شود؛ يعني از آن جا كه در نظر فطرت، مالكيت خدا بر جهان هستي مسلم است و مشركان نيز بدان اعتراف دارند، از آن مي پرسد و خود بدان پاسخ مي دهد. اين يكي از شيوه هاي تبليغي و تربيتي قرآن كريم است.

2. آيه ي فوق به «برهان رحمت» براي اثبات معاد اشاره مي كند؛ يعني خدايي كه مالك جهان و داراي رحمت وسيع، فيّاض و پرجوش است، لازمه ي رحمتش آن است كه هر موجودي را به تكامل نهايي خويش برساند.

رحمت الهي اقتضا مي كند كه انساني كه استعداد زندگي جاويد دارد، پس از مرگ متوقف نشود و سير ابدي خود را در لباس نويني در رستاخيز ادامه دهد. اين حقيقتي است كه ترديدي در آن وجود ندارد.

3. زندگي جاويد، رحمت رستاخيز و نعمت هاي فراوان براي همه ي انسان ها آماده شده است، اما برخي از انسان ها از سرمايه هاي وجودي خويش در اين جهان استفاده مي كنند و از رحمت آخرت بهره مي برند و بعضي ديگر راه خويش را كج نموده، زمينه هاي رحمت را به زحمت و عذاب

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 42

تبديل مي كنند.

4. هستي بر اساس رحمت استوار است و رحمت الهي بر همه چيز و در همه جا گسترده است. قرآن كريم در آيات مختلف مظاهر

و مصاديق رحمت الهي را بيان كرده است كه عبارت اند از: قرآن، آزادي، پيامبر، باران، باد و ....

در احاديث آمده است:

هر كس رحم نكند، مورد رحمت قرار نمي گيرد؛ پس شرط استفاده از رحمت الهي، رحم داشتن به بندگان خداست. «1» 5. زيان و ضرر، گاهي به «اصل سرمايه» و گاهي به «سود سرمايه» است؛ البته زيان به سرمايه مهم تر است؛ سرمايه نيز گاهي در درون و گاهي بيرون از جان انسان است، و سرمايه ي دروني مهم تر است؛ پس بزرگ ترين زيان آن است كه انسان سرمايه ي هستي خويش و استعدادهاي آن را از دست بدهد.

آري، مشركان لجوج، سرمايه هاي عمر، فكر، فطرت و مواهب روحي و جسمي خويش را از دست مي دهند و آن را در راه حق و ايمان به كار نمي گيرند و به تكامل نمي رسانند، در نتيجه، به معاد ايمان نمي آورند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شيوه ي اصلي خدا رحمت بر مردم است (نه خشم بر آنان).

2. از رحمت الهي به معاد پي ببريد.

3. بي ايماني، ضرر زدن به خويشتن است.

***

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي انعام به مالكيت خدا بر موجودات در بستر زمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

13. وَلَهُ مَا سَكَنَ فِي الَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 43

و آنچه در شب و روز آرام مي گيرد، فقط براي اوست؛ و او، شنوا [و] داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از تعبير «شب و روز» در آيه ي فوق آن است كه جهان مادي، زمان مند است و شب و روز مخصوص زمين و منظومه ي شمسي نيست، بلكه همه جا يا تاريكي و شب است، يا روشنايي و روز.

2. ممكن است اين آيه به يكي

از استدلال هاي توحيد اشاره داشته باشد؛ يعني مي گويد: اجسام از حركت و سكون خالي نيستند؛ «1»

و آنچه از حركت و سكون خالي نيست، نمي تواند ازلي باشد؛ بنابراين تمام اجسام حادث اند و هر حادثي نيازمند آفريدگار است.

3. آيه ي فوق با ذكر صفت شنوايي و دانايي خدا، به اين مطلب اشاره مي كند كه وسعت جهان و موجوداتي كه در افق زمان و مكان واقع مي شوند، مانع آگاهي خدا از اسرار آنها نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. كل نظام هستي در بستر زمان از آن خداست (همان طور كه علم و نظارت بر آنها نيز با اوست).

2. با مطالعه در سكون (و حركت) چيزها در بستر زمان، خداشناس شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 44

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي انعام ولايت همه ي خدايان دروغين را رد مي كند و مي فرمايد:

14. قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيّاً فَاطِرِ السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

بگو: «آيا غير خدا را سرپرست گيرم؟! (خدايي) كه شكافنده [و آفريننده آسمان ها و زمين است؛ و اوست كه غذا مي دهد، و غذا داده نمي شود.» بگو: «در واقع، من فرمان داده شده ام، نخستين كسي باشم كه اسلام آورد؛ و (به من فرمان داده شده كه:) هرگز از مشركان مَباش!»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از مشركان مكه خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و گفتند: اي محمد! تو، به خاطر فقر، آيين قوم خود را ترك كردي؛ ما حاضريم اموال خود را با تو تقسيم كنيم تا ثروتمند شوي و دست از خدايان ما برداري و به آيين شرك بازگردي. «1»

آيه ي

فوق و دو آيه ي بعد در اين باره فرود آمد و به آنان پاسخ داد. «2» نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان، خدايان و ارباب انواع داشتند؛ يعني به خداي باران، خداي نور، خداي ظلمت و خداي جنگ و صلح و رزق معتقد بودند و هر كدام از بت ها را در مورد يكي از نيازمندي هاي خود تكيه گاه و پناهگاه قرار مي دادند، ولي قرآن همه ي اين پندارهاي غلط را رد كرد؛ با وجود خداي آفريننده ي همه چيز، دليلي وجود ندارد كه انسان غير از او را وليّ و سرپرست خود قرار دهد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 45

2. خدا شكافنده ي آسمان ها و زمين است. شايد اين تعبير اشاره به شكافتن توده اي كوچك و پيدايش ستارگان، سيارات و كهكشان ها از دل آنها باشد كه در عصر حاضر به «انفجار بزرگ اوليه» مشهور است. «1»

3. بيش تر وابستگي هاي بشر به خاطر نياز مادي اوست و همين نياز است كه انسان را به كرنش در مقابل غير خدا وا مي دارد و شايد به همين خاطر، آيه ي فوق اشاره مي كند كه روزي شما به دست اوست، نه به دست بت ها و صاحبان زر و زور.

4. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اولين مسلمان جهان نبود، پيامبران پيشين و امت هاي آنان نيز مسلمان و تسليم خدا بودند؛ پس مقصود از «اولين مسلمان» بودن پيامبر صلي الله عليه و آله در آيه ي فوق، «اولين مسلمان از امت اسلام» است.

آموزه ها و پيام ها:

1. ولايت سزاوار كسي است كه خالق و رازق باشد؛ و او فقط خداست.

2. رهبر جامعه بايد در انجام دستورات الهي از همه پيشگام تر باشد.

3. تسليم غير خدا نشويد و شرك نورزيد.

4. با

مطالعه در پيدايش جهان هستي و روزي دهنده ي مردم، خداشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي انعام از زبان پيامبرش در مورد نافرماني و عذاب هشدار مي دهد و مي فرمايد:

15. قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 46

بگو: «در واقع من (نيز) اگر نافرماني پروردگارم كنم، از عذاب روزي بزرگ مي ترسم!

نكته ها و اشاره ها:

1. قانون الهي براي همه ي مردم يكسان است و حتي اگر پيامبر خدا نيز نافرماني كند، بايد از گرفتاري آن بترسد؛ البته احساس مسئوليت پيامبران بيش از احساس مسئوليت ديگران است.

2. ترس اولياي خدا، ترس از مردم يا طاغوت ها نيست كه ناپسند باشد؛ ترس از قهر الهي و عذاب خداست كه ترسي پسنديده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. شناخت رستاخيز و ترس از عذاب آن يكي از عوامل بازدارنده از گناه است.

2. براي دفع خواسته هاي نابه جاي ديگران، عذاب قيامت را به ياد آنان بياوريد.

***

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي انعام به رابطه ي رحمت الهي با رستگاري انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

16. مَّن يُصْرَفُ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ

هر كس در آن روز، (عذاب) از او برگردانده شود، پس حتماً [خدا] او را رحم كرده، و اين كام يابي آشكار است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه آخرين درجه ي توحيد را بيان مي كند، كه حتي پيامبران نيز، در برابر بارگاه الهي، دستگاه مستقلي ندارند و نيازمند رحمت او هستند.

2. در حديث آمده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: سوگند به خدايي كه

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 47

جانم در دست اوست، هيچ كسي در قيامت با عمل خود به

بهشت نمي رود.

پرسيدند: حتي شما يا رسول اللّه!

فرمود: حتي من؛ مگر آن كه فضل و رحمت خدا مرا دريابد. سپس دستان خود را بر سر نهادند و آيه ي فوق را تلاوت كردند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رحمت الهي مي تواند شما را از عذاب الهي نجات بخشد.

2. كام يابي و رستگاري حقيقي، نجات از عذاب در رستاخيز است.

3. به دنبال جلب رحمت الهي باشيد تا رستگار شويد.

4. براي رستگاري خويش بر رحمت الهي تكيه كنيد (نه بر اعمال خودتان).

***

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي انعام اشاره مي كند كه سررشته ي همه ي امور به دست خداست و مي فرمايد:

17. وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِن يَمْسَسْكَ بخَيْرٍ فَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

و اگر خدا (براي امتحان يا مجازات) زياني به تو رساند، پس جز او هيچ بر طرف كننده اي براي آن نيست؛ و اگر به تو نيكي رساند، پس او بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. توجه به غير خدا و كمك خواستن از صاحبان زر و زور و تسليم شدن در مقابل آنان و پرستش آنها، يا به خاطر آن است كه انسان ها، غير خدا را

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 48

سرچشمه ي نيكي ها مي دانند و يا معتقدند كه غير خدا مي تواند مشكلات آنها را برطرف سازد. آيه ي فوق اين دو عقيده را رد مي كند و سرچشمه ي همه ي امور را به دست خدا مي داند.

2. اين آيه عقيده ي دوگانه پرستان را كه به دو مبدأ خير و شر معتقد بودند رد مي كند و مي گويد همه چيز، چه سود و چه زيان، از ناحيه ي خداست.

3. آيه ي فوق خطاب به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است، اما مفهوم

و مطلب آن عام است و شامل همه ي انسان ها مي شود؛ يعني سود و زيان همه ي انسان ها به دست خداست و پناهگاهي جز او ندارند.

يكي درد و يكي درمان پسندد

يكي وصل و يكي هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد (بابا طاهر)

4. واژه ي «زيان»، به كمبودهاي انسان، اعم از كمبودهاي جسمي، روحي ومالي اشاره دارد؛ مثل نقص عضو و از بين رفتن ثروت و فرزند، كه در ظاهر سلب نعمت است، ولي در واقع خير است؛ زيرا براي بيدارباش و تربيت انسان ها و برطرف كردن غرور و خودخواهي آنان يا مصالح ديگر به وجود مي آيد.

5. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه انسان را بين ترس و اميد نگاه مي دارد؛ يعني نه اميد او را به خدا قطع مي كند و نه او را رها مي سازد تا سركشي كند، بلكه با قهر الهي به او هشدار مي دهد. اين روش حالت تعادل در روح انسان ايجاد مي كند و براي رشد و تربيت او بسيار مؤثر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نيكي ها و مشكلات، همه به دست خداي تواناست.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 49

2. همه ي اميد شما به خدا باشد و از قهر او بيم داشته باشيد.

3. در مشكلات به خدا پناه ببريد تا آنها را برطرف سازد.

***

قرآن كريم در آيه ي هيجدهم سوره ي انعام بر تسلّط بي رقيب خدا تأكيد مي كند و مي فرمايد:

18. وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ

و او بر بندگان خود، چيره است؛ و او فرزانه آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «فوق» براي نشان دادن تسلط و تأكيد بر غلبه ي خداست؛

«1» پس مقصود در اين جا فوقيت و برتري مقامي است، نه مكاني؛ زيرا خدا جسم نيست تا مكان داشته باشد.

2. قدرت و غلبه ي خدا همراه با علم و حكمت است و مثل طاغوت ها نيست كه قدرت را بدون علم و حكمت به كار مي برند كه منتهي به ستمكاري شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. قدرت خدا بي رقيب است و همگان در برابر او مقهور هستند (پس فقط بر او تكيه كنيد و او را بپرستيد).

2. قدرت و غلبه ي بر مردم را با حكمت و آگاهي همراه سازيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 50

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي انعام به گواهي خدا به رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و جهاني بودن پيام قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

19. قُلْ أَيُّ شَيْ ءٍ أَكْبَرُ شَهدَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْءَانُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ ءَالِهَةً أُخْرَي قُل لَّآ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِي ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ

بگو: «گواهي چه چيزي با عظمت تر است.» بگو: «خدا، ميان من و شما گواه است. و اين قرآن بر من وحي شده تا بوسيله آن، شما و هر كس را كه (اين قرآن به او) مي رسد هشدار دهم. آيا قطعاً شما گواهي مي دهيد كه معبودان ديگري با خداست؟!» بگو: «گواهي نمي دهم.» بگو: «او تنها معبود يگانه است؛ و مسلماً من نسبت به آنچه شريك (خدا) قرار مي دهيد، بي تعهدم!»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از مشركان مكه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و گفتند: تو چه پيامبري هستي كه احدي را با تو موافق نمي بينيم و حتي يهوديان

و مسيحيان نيز بر اساس محتواي تورات و انجيل، به حقانيت تو گواهي نمي دهند؟ پس حداقل كسي را به ما بنما كه گواه رسالت تو باشد. «1» اين آيه و آيه ي بعد ناظر به اين جريان اند و پاسخ آنان را مي دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از اين آيه استفاده كرده اند كه قرآن بزرگ ترين و بالاترين گواه صدق رسالت پيامبر است؛ و برخي دانشمندان، خاتميت نبوت را نيز از اين آيه استفاده كرده اند؛ زيرا تعبيرات آيه شامل تمام كساني مي شود كه تا پايان

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 51

اين جهان به دنيا قدم مي گذارند. «1»

2. تعبير «كساني كه اين سخن به آنها مي رسد»، رسالت جهاني قرآن و دعوت همگاني آن را اعلام مي كند؛ يعني قرآن مخصوص نژاد يا زمان يا منطقه ي خاصي نيست.

3. در آيه ي فوق فقط سخن از «هشدار قرآن به مردم» است و به «بشارت» اشاره نشده است؛ زيرا اين آيه در برابر كساني كه در مخالفت با اسلام اصرار دارند، موضع گيري مي كند.

4. از احاديث اهل بيت عليهم السلام استفاده مي شود كه مقصود از ابلاغ قرآن، تنها رساندن عين متن آن به اقوام ديگر نيست، بلكه ترجمه ي آن به زبان هاي ديگر نيز مقصود آيه است. «2»

5. از آيه ي فوق اين قاعده استفاده مي شود كه هر گاه قانوني به كسي ابلاغ شود، او در برابر آن مسئوليت دارد، اما وقتي حكمي به او نرسد، در برابر آن مسئوليتي ندارد (مگر آن كه در فرا گرفتن آن حكم كوتاهي كرده باشد).

6. پرسش و پاسخي كه در پايان آيه در مورد گواهي به وحدانيت خدا مطرح شد، براي اين نكته ي رواني است كه مشركان گمان نكنند تزلزلي

در روحيه ي پيامبر صلي الله عليه و آله حاصل شده است؛ و قاطعيت اين گفتار، اميد آنان را به كلي به يأس تبديل مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا و قرآن گواه پيامبر صلي الله عليه و آله هستند.

2. رسالت قرآن، جهاني و براي همه ي زمان ها و مكان ها و افراد است.

3. به وسيله ي قرآن به مردم هشدار دهيد (تا كج روي نكنند).

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 52

4. اي رهبران الهي و مبلغان ديني! توحيد و برائت از شرك را علناً اعلام كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي انعام با اشاره به شناخت اهل كتاب از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

20. الَّذِينَ ءَاتَيْنهُمُ الْكِتبَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَآءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَايُؤْمِنُونَ

كساني كه كتاب [الهي به آنان داده ايم، همان گونه كه پسران خود را مي شناسند، او [: محمد] را مي شناسند؛ كساني كه به خودشان زيان رسانده اند، پس آنان ايمان نمي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق و آيات ديگر قرآن «1» به اين مطلب اشاره شده كه يهوديان و مسيحيان بر اساس نويدهاي تورات و انجيل، از ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و خصوصيات ايشان اطلاع داشتند، ولي اين اطلاعات را پنهان مي داشتند. «2»

2. انسان فرزندان خود را دقيق تر از دوستان و خويشاوندان و ديگر اعضاي خانواده اش مي شناسد؛ حتي روز تولد آنان را با تمام خصوصيات زماني و مكاني مي داند؛ از اين رو در آيه فرمود: مثل شناخت فرزندانشان، پيامبر صلي الله عليه و آله را مي شناسند.

3. خسارت هايي كه به انسان مي رسد اقسامي دارد؛ گاهي به مال، گاهي به خويشان و گاهي به جان انسان خسارت وارد مي شود.

بالاترين زيان آن

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 53

است كه انسان سرمايه ي وجودي خود را از دست بدهد و در مقابل، كمال و سودي به دست نياورد. كافران دچار اين زيان روحي و جاني شده اند؛ زيرا سرمايه ي عمر خود را آگاهانه از دست داده، ولي ايمان نياورده و كمالي كسب نكرده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. يهوديان و مسيحيان به حقّانيّت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پي برده اند ولي حق پوشي مي كنند.

2. اگر مي خواهيد گرفتار خسارت روحي و جاني نشويد، ايمان آوريد.

3. چيزي را كه شناختيد انكار نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي انعام ستمكارترين مردم را معرفي مي كند و مي فرمايد:

21. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَي عَلَي اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّب بِئَايتِهِ إِنَّهُ لَايُفْلِحُ الظلِمُونَ

و چه كسي ستمكارتر است از كسي كه بر خدا دروغ بسته، يا نشانه هاي او را دروغ انگاشته است؟! براستي كه ستمكاران، رستگار نخواهند شد!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه، با جمله ي «كساني كه بر خدا دروغ بسته اند»، به منكران توحيد، يعني مشركان «1» و با جمله ي «كساني كه آيات او را تكذيب كرده اند»، به منكران رسالت و نبوت اشاره مي كند.

2. شرك از سه جهت ظلم است:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 54

نخست، ستم بر ذات پاك خداست؛ زيرا جماد بي ارزش يا انسان ناتوان را همتاي او قرار داده است.

دوم، ستم بر خويشتن است؛ زيرا ارزش و شخصيت وجود خود را تا سر حدّ پرستش سنگ و چوب پايين آورده است.

و سوم، ستم بر اجتماع انساني است؛ زيرا بر اثر شرك گرفتار تفرقه و پراكندگي شده است.

3. قرآن كريم در پانزده مورد ظالم ترين مردم را معرفي كرده

است «1» كه عبارت اند از:

مشركان، منكران آيات خدا و نبوت، منع كنندگان از ياد خدا در مسجدها كتمان كنندگان شهادت، روي گردانندگان از آيات پروردگار، و قوم نوح.

اما در بيش ترين موارد، قرآن كساني را ظالم ترين مردم معرفي كرده كه بر خدا دروغ مي بندند.

اختلاف موارد و مصاديق ظالم ترين افراد، شايد به خاطر آن است كه ريشه ي همه ي آنها به شرك برمي گردد، كه انسان را به كتمان حق و منع از مساجد و روي گرداني از آيات الهي مي كشاند.

آموزه ها و پيام ها:

1. دروغ پردازي در مورد خدا و نشانه هاي او ممنوع است.

2. اگر رستگاري مي طلبيد، از ستمكاري نسبت به فرهنگ ديني دست برداريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 55

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي انعام، با اشاره به بازپرسي از مشركان در قيامت، مي فرمايد:

22. وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَيْنَ شُرَكَآؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ

و [ياد كن روزي را كه همه آنان را گرد مي آوريم؛ سپس به كساني كه شرك ورزيدند، مي گوييم: «كجايند شريك هاي شما، (همان) كساني كه همواره (شما آنان را شريكان خدا) مي پنداشتيد؟»

نكته ها و اشاره ها:

1. در قيامت از عقيده ي انسان بازپرسي مي كنند و او را در يك دادگاه علني محاكمه مي كنند؛ پس هر كس آماده ي پاسخ گويي در مورد عقايد خود باشد.

2. از آن جا كه مشركان بت ها را ياور خود در مشكلات مي دانستند و بيش ترين مشكلات مشركان در قيامت است، جا دارد كه بت ها كمك خود را در آن جا ظاهر كنند، ولي قرآن اشاره مي كند كه در رستاخيز هيچ كمكي از بت ها مشاهده نمي شود؛ پس شرك و شريك قايل شدن براي خدا، خيالي بيش نيست.

3. در برخي احاديث از امام صادق عليه

السلام حكايت شده كه

مقصود از آيه ي فوق شريك قايل شدن در ولايت علي عليه السلام است. «1»

روشن است كه اين گونه روايات به بطن و تأويل آيه اشاره دارد؛ يعني با توسعه در معناي آيه، مصاديق جديدي براي شرك بيان مي كند؛ و يا اشاره دارد كه عدم پذيرش ولايت علي عليه السلام، نافرماني خدا و رسول صلي الله عليه و آله است و اين مرتبه اي از شرك است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 56

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز، روز گردآمدن افراد و آشكار شدن ناتواني معبودان مشركان است.

2. شرك، پنداري بيش نيست.

3. براي بازپرسي رستاخيز آماده شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي انعام به پاسخ و پوزش مشركان در قيامت اشاره مي كند و مي فرمايد:

23. ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلَّآ أَن قَالُواْ وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ

سپس عذرشان جز اين نيست كه مي گويند: «سوگند به خدايي كه پروردگار ماست، (ما) مُشرك نبوديم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. از مجموع سخنان و ديدگاه هاي مفسران «1» به دست مي آيد كه مقصود

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 57

از فتنه در آيه ي فوق، همان سخنان (انكارآميز يا پوزش خواهانه ي) مشركان است كه براي نجات خود مي گويند، ولي سودي ندارد.

2. چگونه مشركان در قيامت اجازه ي سخن گفتن و انكار شرك مي يابند؟

مفسران قرآن در اين مورد دو پاسخ داده اند:

نخست آن كه در قيامت مراحلي وجود دارد؛ در مراحل نخست مردم اجازه ي سخن گفتن دارند و مشركان مي پندارند با دروغ گويي يا انكار و معذرت خواهي نجات مي يابند، اما بعدها پرده ها كنار مي رود و چاره اي جز اعتراف ندارند. اين پاسخ در برخي از احاديث از امام علي عليه السلام نيز حكايت شده است. «1»

دوم

آن كه آيه ي فوق در مورد كساني است كه واقعاً خود را مشرك نمي دانند؛ مانند مسيحيان كه قايل به تثليث هستند و در عين حال خود را موحد مي دانند؛ و يا كساني كه دم از توحيد مي زنند، اما دستورات خدا و پيامبر را كنار گذاشته، ولايت اولياي الهي را انكار مي كنند.

به اين احتمال دوم در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز اشاره شده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 58

البته هر دو جواب قابل قبول است و ممكن است آيه به هر دو گروه اشاره داشته باشد، ولي پاسخ دوم با آيه ي بعد سازگارتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در دادگاه رستاخيز، سوگند و فتنه گري (و اعتذار) كارساز نيست.

2. مشركان قبل از آن كه رستاخيز فرا رسد، فكر چاره باشند (و دست از شرك بردارند).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي انعام با اشاره به دروغ گويي مشركان مي فرمايد:

24. انظُرْ كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَي أَنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ

ببين چگونه به خودشان (نيز) دروغ مي گويند، و آنچه را همواره (بر خدا شريك) مي بستند، از (نظر) ايشان گم شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «نگاه كن» در اين آيه، نگاه با ديده ي خرد و عبرت آموزي است، نه نگاه با چشم و ديده ي حسّي؛ زيرا صحنه هاي قيامت در دنيا قابل مشاهده نيست.

2. مقصود از اين كه مي فرمايد: «آنان بر خودشان دروغ مي بندند.»، يا آن است كه مشركان در دنيا خود را فريب مي دهند، و يا سخنان انكارآميز مشركان در قيامت است كه سوگند ياد مي كنند ما مشرك نبوده ايم، در حالي كه مسلماً آنان مشرك بوده اند.

البته معناي دوم با سياق آيات تناسب بيش تري دارد.

3. تكيه گاه هاي غير الهي و

شريك هايي كه كافران براي خدا مي گيرند، خيالي بيش نيست و در رستاخيز هنگامي كه حقايق آشكار مي شود، همه ي آن معبودان دروغين گم مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 59

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان در رستاخيز دچار دروغ پراكني و خودفريبي مي شوند.

2. معبودان دروغين، پنداري و گم شدني اند.

3. به حالات منافقان و ناكامي آنان بنگريد و عبرت بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي انعام به لجاجت و دشمني برخي مشركان با پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

25. وَ مِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَي قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي ءَاذَانِهِمْ وَقْراً وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لَايُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّي إِذَا جَآءُوكَ يُجدِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هذَآ إِلَّآ أَسطِيرُ الْأَوَّلِينَ

و برخي از آنان كساني هستند كه به (سخنانِ) تو، گوش فرا مي دهند؛ در حالي كه بر دل هاي آنان پرده هايي افكنده ايم. تا آن را بطور عميق نفهمند؛ و در گوش هاي آنان، سنگيني [قرار داده ايم.] و اگر هر نشانه [معجزه وار] را ببينند، به آن ايمان نمي آورند؛ حتي هنگامي كه نزد تو مي آيند با تو جدال مي كنند؛ كساني كه كفر ورزيدند مي گويند: «اين [قرآن جز افسانه هاي پيشينيان نيست!»

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه ابوسفيان با گروهي از مشركان در كنار كعبه به تلاوت قرآن پيامبر گوش مي دادند. به «نضر بن حارث» (داستان سراي مشهور) گفتند: چه مي خواند؟ گفت: به خداي كعبه نمي فهمم چه مي خواند، ولي چيزي جز افسانه هاي پيشينيان نيست، كه مشابه آنها را براي شما گفته ام. «1»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 60

نكته ها و اشاره ها:

1. در قرآن كريم قصه ها و داستان هايي آمده كه همه واقعي اند «1» و بسياري از آنها

شواهد تاريخي و حتي باستان شناسي دارند؛ ولي مشركان به قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت مي زدند كه او اسطوره مي گويد. «2»

2. از آن جا كه خدا علت العلل است و همه ي چيزها در نهايت به او ختم مي شود، پرده افكندن «3» بر دل «4» و گوش به خدا نسبت داده شده است، و گر نه اين امور نتايج اعمال خود انسان است؛ در اثر كج روي و لجاجت، روح انسان هم چون آيينه ي موج داري مي شود كه همه چيز را كج نشان مي دهد.

3. مقصود از «پرده» بر قلب و گوش انسان، آن است كه تعصب هاي كوركورانه ي جاهلي و پيروي از هوس ها، هم چون پوششي بر عقل و خرد آدمي چيره مي شود، به گونه اي كه نه حقيقتي را مي شنود و نه درك صحيحي از مسائل و قرآن دارد. در حقيقت اين يكي از آثار و مجازات هاي اصرار بر گناه است كه دامان گناهكاران لجوج را مي گيرد.

عجب نبود گر از قرآن نصيبت نيست جز حرفي

كه از خورشيد جز گرمي نبيند چشم نابينا 4. چون مشركان با موضع گيري قبلي و با ديد منفي و با قصد مجادله و خرده گيري با پيامبر صلي الله عليه و آله ملاقات مي كردند، از هدايت او بي بهره مي شدند،

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 61

در حالي كه اگر به قصد حقيقت جويي و بهره گرفتن از نور آن حضرت شرف ياب حضور ايشان مي شدند، حتماً هدايت مي يافتند.

5. برخي از مشركان حقايق را نمي فهمند، اما همه ي مشركان اين گونه نيستند و نبايد از هدايت آنها مأيوس باشيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام حقايق را به درستي درك نمي كنند؛ از اين رو ايمان نمي آورند.

2. منتظر بحث و

جدل كافران و مقابله ي آنان با قرآن باشيد.

3. انتظار نداشته باشيد هر كس مطالب حق را شنيد ايمان آورد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي انعام به قرآن گريزي و قرآن ستيزي مشركان و فرجام هلاكت بار آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

26. وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْئَوْنَ عَنْهُ وَإِن يُهْلِكُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ

و آنان (مردم را) از آن منع مي كنند؛ و (خود نيز) از آن دوري مي كنند، و جز خودشان را هلاك نمي كنند؛ و [لي با درك حسّي متوجه نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان، نه تنها قرآن را اسطوره مي خوانند، بلكه از آن دوري مي جويند و مردم را از فهم و عمل بدان منع مي كنند ولي متوجه نيستند كه جز به خودشان زيان نمي رسانند.

يكي بر سر شاخ بن مي بريد

خداوند بستان نگه كرد و ديد

بگفتا گر اين مرد بد مي كند

نه با من كه با نفس خود مي كند (سعدي)

2. مشركان متوجه نمي شوند كه قرآن ستيزي و قرآن گريزي آنان موجب هلاكت خودشان را فراهم مي سازد؛ آنان با اين كار خود را از برنامه اي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 62

سعادت بخش محروم مي سازند و فرجامي عذاب آلود براي خود فراهم مي كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان همواره در راه كارشكني و بازداشتن مردم از قرآن تلاش مي كنند.

2. دوري از قرآن موجب هلاكت انسان است.

3. قرآن گريز و قرآن ستيز نباشيد كه هلاك مي شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 63

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي انعام به آرزوي مشركان براي برگشت به دنيا اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. وَلَوْ تَرَي إِذْ وُقِفُواْ عَلَي النَّارِ فَقَالُواْ يلَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِئَايتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ

الْمُؤْمِنِينَ

و اگر (بر فرض، حال مشركان را) مي ديدي، هنگامي كه در برابر آتش (دوزخ) بازداشت شده اند و مي گويند: «اي كاش (بار ديگر، به دنيا) باز گردانده مي شديم، و نشانه هاي پروردگارمان را دروغ نمي انگاشتيم و از مؤمنان مي شديم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به مشركان كافر هشدار مي دهد كه حالات خود را در رستاخيز به ياد آوريد كه در برابر آتش دوزخ قرار مي گيريد، در حالي كه پشيمان شده، تقاضاي بازگشت به دنيا و جبران گناهانتان را مي كنيد ولي سودي ندارد؛ پس تا فرصت باقي است، ايمان آوريد و دست از تكذيب گري برداريد.

آموزه ها و پيام ها:

1. دروغ انگاشتن نشانه هاي الهي، موجب پشيماني در رستاخيز است.

2. مخالفان دين، تا فرصت دنيا باقي است ايمان آورند، و گرنه گرفتار آتش مي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي انعام به بيداري زودگذر و دروغ گويي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

28. بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكذِبُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 64

(ولي در واقع چنين نيست) بلكه آنچه را پيش از [اين همواره پنهان مي كردند، براي آنان آشكار شده؛ و اگر (بر فرض به دنيا) باز گردانده شوند، حتماً به آنچه كه از آن منع شده بودند بر مي گردند؛ و قطعاً كه آنان دروغگويانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان دچار فريب وجدان و خودفريبي و مخفي كردن حقايق از خويش شده اند. آنان برخي حقايق را نه تنها از مردم، بلكه از خود نيز مخفي مي دارند تا آرامش كاذبي پيدا كنند، اما در عرصه ي قيامت اين حقايق آشكار مي شود.

2. مقصود از دروغ گو بودن مشركان در «آرزوي بازگشت به

دنيا»، آن است كه آنان با اين آرزويشان، از «تصميم خود به ايمان آوردن و تكذيب نكردن» خبر مي دهند. اين مفهوم آرزوي آنان است كه دروغ است؛ «1» چون كارهاي گناه آلود مشركان شيوه و خلق و خوي آنان شده است به طوري كه نمي توانند از آن دست بردارند، حتي اگر به دنيا برگردند.

3. مشركان هنگامي كه نتايج اعمال خودشان را مي بينند، موقتاً ناراحت و پشيمان مي شوند و آرزو مي كنند كه بتوانند به دنيا بازگردند و جبران كنند، اما اگر به دنيا بازگردند، همين كه مشاهدات عيني شان كنار رفت، وضع سابق تكرار مي شود و به همان كارها بازمي گردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در قيامت رازها كشف مي شود و حتي خودفريبي ها روشن مي شود.

2. برگشتن از رستاخيز به دنيا محال است «2» (پس هر چه تلاش داريد در

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 65

همين دنيا بكنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي انعام به انكار معاد توسط مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. وَقَالُواْ إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ

و گفتند: «اين، جز زندگي پست (دنيايي) ما نيست؛ و ما برانگيخته نخواهيم شد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد اين آيه دو احتمال داده اند:

نخست آن كه آيه ي فوق ادامه ي آيه ي قبل باشد كه مشركان اگر به دنيا باز گردند اعمال گذشته را تكرار مي كنند و مي گويند: زندگي فقط همين حيات دنياست.

و دوم آن كه آيه ي فوق يك مطلب جديد باشد و حال مشركان را بيان مي كند كه هم اكنون در دنيا معاد را انكار مي كنند. «1»

در هر صورت، آيه ي فوق بيان حال مشركان است و سخنان آنان را در مورد انكار معاد در دنيا بيان مي كند.

2. مشركان،

منكر رستاخيزند و زندگي را منحصر به دنيا مي دانند، «2» اما قرآن كريم انسان را محدود به زندان تن و زندگي پست دنيا نمي داند و براي او چند نوع حيات قايل است؛ مثل: حيات دنيا، حيات برزخي و حيات ابدي در

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 66

رستاخيز كه هر كدام دليل و منطق خاص خود را دارد «1».

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك انسان را به انكار معاد مي كشاند.

2. هم چون مشركان، زندگي را محدود به دنيا ندانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي انعام به سرنوشت مشركان در رستاخيز و اقرار آنان به حقانيّت معاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

30. وَلَوْ تَرَي إِذْ وُقِفُواْ عَلي رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَي وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ

و اگر (بر فرض حال مشركان را) به هنگامي كه در پيشگاه پروردگارشان بازداشت شده اند ببيني، [خدا] گويد: «آيا اين حق نيست؟» مي گويند:

«آري، سوگند به پروردگارمان (كه حق است!)» [خدا] گويد: «پس بخاطر اينكه همواره كفر مي ورزيديد، عذاب را بچشيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در رستاخيز همه چيز به صورت عيني مشاهده مي شود و حقيقت دوزخ و بهشت ملموس مي گردد؛ از اين رو مشركان نيز به حقّانيّت معاد اقرار مي كنند، ولي آن روز دير است و ايمان و اقرار سودي ندارد و روز حساب و مجازات كافران است.

2. مقصود از «ايستادن در برابر پروردگار»، ايستادن در برابر صحنه هاي مجازات اوست و يا كنايه از حضور در دادگاه الهي «2» و يا كنايه از اطلاع و آگاهي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 67

از پروردگار است، «1» نه آن كه خدا مكاني دارد و در مقابل آن مي ايستند.

آموزه ها

و پيام ها:

1. در رستاخيز قاضي و بازپرس، خود خداست.

2. مشركان در قيامت به حقّانيّت معاد اقرار مي كنند، اما ديگر سودي به حال آنان ندارد (پس تا دير نشده در همين جهان به فكر چاره باشند).

3. كفر زمينه ساز عذاب است.

4. اگر مي خواهيد از عذاب الهي نجات يابيد، دست از كفر و انكار معاد برداريد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي انعام به زيانكاري و سخنان حسرت آلود منكران معاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

31. قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَآءِ اللَّهِ حَتَي إِذَا جَآءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ يحَسْرَتَنَا عَلَي مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَي ظُهُورِهِمْ أَلَا سَآءَ مَا يَزِرُونَ

مسلماً كساني زيان كردند كه ملاقات خدا را دروغ انگاشتند تا هنگامي كه ناگهان ساعتِ [قيامت به آنان در رسد، گويند: «اي افسوس بر ما، در باره آنچه در آن كوتاهي كرديم!» و آنان بارهاي سنگين (گناهان) شان را بر دوششان مي كشند؛ آگاه باشيد! چه بد است آنچه را كه بر دوش مي كشند!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «ملاقات خدا» يا ملاقات معنوي است، يا ايمان شهودي (باطني) و يا كنايه از ملاقات صحنه هاي رستاخيز و پاداش و جزاست.

2. مقصود از «ساعَة» روز قيامت است. سبب نام گذاري قيامت به «ساعة»،

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 68

يا آن است كه حساب رسي مردم در آن جا به سرعت انجام مي گيرد، و يا آن است كه وقوع قيامت، ناگهاني و برق آساست و در ساعتي، همه ي مردم از جهان برزخ به عالم رستاخيز منتقل مي شوند. «1»

3. واژه ي «حسرت» به معناي تأسف براي از دست دادن چيزي است، «2» ولي عرب ها هنگام تأثر شديد، حسرت خود را مخاطب قرار مي دهند، آن چنان

كه گويي حسرت در مقابل آنان مجسّم شده است. قرآن اين تعبير مشركان را حكايت كرده تا شدت تأسف آنان را بنمايد.

4. گناهان انسان در رستاخيز هم چون باري بر دوش او سنگيني مي كند؛ «3» چرا كه دست آورد خود اوست و از وي جدا نمي شود. برخي از مفسران، تعبير «بر دوش كشيدن گناهان» را دليل تجسّم اعمال در قيامت دانسته اند. «4»

5. منكران معاد گرفتار خسران و زيان مي شوند؛ زيرا ايمان به معاد انسان را آماده ي زندگي سعادتمند مي كند و او را به كسب كمالات علمي و عملي سوق مي دهد و تأثيرات سازنده اي براي انسان دارد، اما كساني كه به معاد ايمان ندارند از اين كمالات محروم مي شوند.

آري؛ كساني كه قيامت را نمي پذيرند، هستي خود را با دنياي فاني معامله كرده اند و اين بزرگ ترين خسارت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. انكار معاد، يكي از عوامل زيانكاري انسان ها در رستاخيز است.

2. قيامت ناگهان فرا مي رسد (و كسي از زمان وقوع آن باخبر نيست؛ پس بايد آمادگي لازم را براي آن روز كسب كنيم).

3. رستاخيز روز حسرت است؛ پس قبل از آن كه گرفتار حسرت شويد، به

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 69

فكر چاره باشيد.

4. در دنيا كوتاهي نكنيد تا در رستاخيز گرفتار زيانكاري و حسرت نشويد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي انعام با فراخواندن به خردورزي، دنيا را بازيچه معرفي مي كند و مي فرمايد:

32. وَمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

و زندگي پست (دنيا) جز بازي و سرگرمي نيست! و حتماً سراي آخرت، براي كساني كه خود نگهداري مي كنند بهتر است! پس آيا خردورزي نمي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. تشبيه زندگي

دنيا به بازي و سرگرمي، «1» از آن نظر است كه بازي ها و سرگرمي ها معمولًا كارهاي بي هدف و بي اساس و دور از متن حقيقي زندگي اند و پيروزي ها و شكست هاي بازي، واقعي نيست و پس از بازي همه چيز به حالت اول بازمي گردد.

آري؛ دنيا هم چون نمايش نامه اي است كه بازيگران آن، مردم هستند و آنان كه به دنيا دل بسته اند، در واقع كودكان هوس بازي هستند كه عمري را به بازي گذارنده، از همه چيز بي خبر مانده اند.

دنيا و بازي هر دو كوتاه مدت و زود گذرند، همان گونه كه هر دو تفريح و خستگي دارند و با تلخي و شيريني آميخته اند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 70

2. سراي آخرت، براي افراد پارسا و خودنگه دار بهتر است؛ زيرا حياتي جاويدان و فناناپذير و در جهاني وسيع تر و در سطحي بالاتر است كه نعمت هايش خالص و بدون رنج و زحمت است.

سراي آخرت آباد كن به حُسن عمل

كه اعتماد بقا را نشايد اين بنيان

بس اعتماد مكن بر دوام دولت و عمر

كه دولتي دگرت در پي است جاويدان (سعدي)

3. با توجه به فريبندگي دنيا، حقيقت برتر آخرت را فقط متفكّران درمي يابند و افراد غافل و بي هدف بازي مي كنند و دنيامداري را شغل خويش قرار مي دهند.

4. مقصود آيه ي فوق مبارزه با وابستگي و دل بستگي به مظاهر جهان مادي است كه موجب فراموش كردن مقصد نهايي مي شود، و گر نه آنان كه دنيا را وسيله اي براي سعادت اخروي قرار مي دهند، در حقيقت به دنبال آخرت اند «1» آري، دنيايي كه مقدمه و مزرعه ي آخرت باشد، ميدان رشد افراد با تقواست و آخرت براي اين گونه افراد نيكوست. «2»

چيست دنيا؟

از خدا غافل شدن

نه قماش و نقده و ميزان و زن (مولوي)

5. به دنيا دل نبنديم و در انديشه ي آخرت باشيم:

امام عارفان در اين مورد مي نويسد:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 71

دامن همّت به كمر زن و هر قدر تواني بستگي دل را از اين دنيا كم كن و ريشه ي محبت را سست كن و اين زندگي چندروزه را ناچيز شمار. «1»

من عجالتاً براي جناب عالي فرض مي كنم در حال خيال- كه مايه ندارد- صد و پنجاه سال عمر و فراهم بودن تمام بساط شهوت و غضب و شيطنت و فرض مي كنم كه هيچ ناملايمي هم براي شما پيش آمد نكند و هيچ چيز بر خلاف مقصد شما نشود، آيا بعد از اين مدت كم، كم مثل باد مي گذرد، عاقبت شما چيست؟ آيا از اين لذّات چه ذخيره اي كرديد براي زندگي هميشگي خود؟ «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. دنياي منهاي آخرت بازيچه اي بيش نيست (كه انسان را سرگرم مي كند و از هدف نهايي بازمي دارد).

2. تقوا و خودنگه داري زمينه ي استفاده از نعمت هاي اخروي است.

3. تفكر كنيد تا به حقيقت و فوايد دنيا و آخرت پي ببريد.

4. اگر مي خواهيد بازي نخوريد، دل به دنياي فاني و پست نبنديد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي انعام به پيامبر اسلام دل داري مي دهد و مي فرمايد:

33. قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَايُكَذِّبُونَكَ وَلكِنَّ الظلِمِينَ بِئَايتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 72

بيقين مي دانيم كه آنچه مي گويند، تو را سخت اندوهگين مي كند؛ و [لي در واقع آنان تو را تكذيب نمي كنند؛ و ليكن ستمگران نشانه هاي خدا را انكار مي نمايند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد تعبير

«آنان تو را تكذيب نمي كنند»، مفسران قرآن چند احتمال داده اند:

الف) مقصود از تعبير فوق آن است كه هدف اصلي مشركان در حقيقت انكار آيات و نشانه هاي خداست، نه تكذيب تو؛ پس ناراحت مباش.

ب) مقصود از تعبير فوق آن است كه مخالفان پيامبر در حقيقت به صدق و راستي او معتقدند و نبوّت پيامبر را تكذيب نمي كنند، هر چند به خاطر حفظ منافعشان در مقابل حق تسليم نمي شوند.

البته ممكن است هر دو معنا مورد نظر باشد و جمع آنها منافاتي ندارد.

2. شواهد تاريخي زيادي در تاريخ اسلام وجود دارد كه مخالفان سرسخت اسلام، هم چون ابوجهل و ابوسفيان، در باطن در مورد صدق و راستي پيامبر شك نداشتند و حتي گاهي شبانه و مخفيانه به آيات دل انگيز قرآن گوش مي دادند و آن را تحسين مي كردند و حتي در مجالس خصوصي به حقانيّت پيامبر اعتراف داشتند، اما منافع مادي و حفظ مقام، مانع ايمان آوردن آنها مي شد. «1»

3. اندوه انسان در برابر مشكلات، امري طبيعي است و حتي براي پيامبر صلي الله عليه و آله نيز پيش آمده است، ولي مهم آن است كه اين اندوه، روح يأس و نااميدي را بر انسان مسلط نكند.

4. از اين آيه مي آموزيم كه لازم است رهبران و افرادي را كه در مقابل

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 73

دشمنان، مظلوم واقع شده و دل شكسته شده اند، دل داري داد و تشويق كرد؛ اين نوعي حمايت از مظلوم است.

5. كساني كه آيات الهي را تكذيب مي كنند ستمگرند؛ چرا كه به خود ظلم كرده، خودشان را از هدايت محروم كرده اند؛ به رسول خدا نيز ستم كرده و او را ناراحت نموده اند؛ و به

جامعه و نسل آينده و مكتب و دين نيز ستم كرده اند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف اصلي دشمنان اسلام، مخالفت با آيات الهي است (نه با شخص رهبر).

2. انكار آيات و نشانه هاي الهي، ستم (به خويش و جامعه) است.

3. رهبران الهي در هنگام هجوم ناراحتي ها و تكذيب ها، به احاطه ي علمي خدا توجه كنند (تا آرام شوند).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي انعام با يادآوري مشكلات پيامبران، به سنت الهي در مورد پيروزي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

34. وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَي مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّي أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَآءَكَ مِن نَّبَإِيْ الْمُرْسَلِينَ

و بيقين فرستادگاني پيش از تو (نيز) تكذيب شدند؛ و بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند، شكيبايي كردند، تا هنگامي كه ياري ما به آنان رسيد. و هيچ تغيير دهنده اي براي سخنان (سنت گونه) خدا نيست؛ و بيقين برخي خبر [هاي بزرگ فرستادگان [خدا] به تو رسيده است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 74

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق به اين اصل كلي اشاره مي كند كه هميشه رهبران صالح اجتماع كه براي هدايت مردم طرح هاي سازنده مي آورند و با سنت هاي غلط جامعه مبارزه مي كنند، با مخالفت سرسختانه ي گروهي سودجو و زورگو روبه رو مي شوند كه به خاطر حفظ منافع خود در مقابل مكتب جديد ايستادگي مي كنند و به هر نوع حربه اي، مثل تكذيب، تهمت، محاصره ي اقتصادي، شكنجه و قتل و غارت دست مي يازند؛ پس اين شيوه ي جديدي در برابر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و رهبران الهي نيست.

2. در آيه ي فوق به اين قانون و سنت الهي نيز اشاره شده كه

«حقيقت»، با جاذبه اي كه دارد، سرانجام خارها را از سر راه برمي دارد و مردان الهي در نهايت پيروز مي شوند، اما شرط اساسي اين پيروزي صبر و استقامت است.

آري، از نظر قرآن، آينده ي جريان حق، روشن و نويدبخش است.

3. واژه ي «كلمات» در اصل به معناي تأثيري است كه با چشم و گوش درك مي شود، سپس توسعه مي يابد و علاوه بر الفاظ، شامل معاني هم مي شود و حتي به عقيده، مكتب، روش و سنت نيز «كلمه» گفته مي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي و مبلغان ديني نبايد انتظار داشته باشند كه همه ايمان بياورند و آزار ندهند، چرا كه راه حق هيچ گاه هموار نبوده است.

2. مردان الهي در برابر تكذيب گري و دگرآزاري مخالفان دين استقامت كنند كه پيروزي نهايي از آن مردان خداست.

3. با مطالعه ي تاريخ پيامبران پيشين عبرت بگيريد و درس شكيبايي بياموزيد.

4. حق پيروز است، اما شرط آن صبر و تحمل مشكلات است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 75

5. قوانين اجتماعي و سنت هاي الهي تغييرناپذيرند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي انعام با اشاره به لجاجت مشركان، پيامبر صلي الله عليه و آله را به آرامش فرا مي خواند و مي فرمايد:

35. وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّمَآءِ فَتَأْتِيَهُم بِئَايَةٍ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَي الْهُدَي فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجهِلِينَ

و اگر روي گردانيِ آنان بر تو سنگين است، پس اگر مي تواني رخنه اي در زمين، يا نردباني در آسمان جستجو كني. و نشانه اي (معجزه وار) براي آنان بياوري (پس چنين كن!) و اگر (بر فرض) خدا مي خواست، حتماً آنان را بر هدايت جمع آوري مي كرد؛

پس هرگز از نادانان مباش!

شأن نزول:

حكايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله علاقه داشت كه حرث بن عامر بن نوفل مسلمان شود و در اين مورد تلاش زيادي مي كرد، ولي او بد عاقبت شد. آيه ي فوق در اين باره نازل شد.» نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به شدت ناراحت وضع مشركان بود و علاقه داشت كه با هر وسيله اي شده آنها را نجات دهد و به صف مؤمنان بكشاند، «2» به طوري كه اگر مي توانست از راه هاي زيرزميني يا آسماني براي اين منظور استفاده مي كرد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 76

ولي خدا در آيه ي فوق به ايشان آرامش و دل داري مي دهد و يادآوري مي كند كه كوشش هاي تو در برابر مشركان لجوج به جايي نخواهد رسيد؛ پس ناراحت نباش و كارهاي جاهلانه نكن. «1»

2. اگر خدا بخواهد، مي تواند همه را به هدايت مجبور سازد، اما ايمان اجباري بيهوده است و با فلسفه ي آفرينش و تكامل اختياري بشر سازگاري ندارد و اگر همه ي مردم با اجبار ايمان بياورند و آزادي اراده ي انسان ناديده انگاشته شود، ارزش افراد روشن نمي شود و راست گو و دروغ گو، و مؤمن و كافر با هم برابر خواهند بود.

آري، خدا مي تواند همه ي مردم را به اجبار هدايت كند، اما حكمت او اقتضا مي كند كه انسان آزاد باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. هيچ نقصي در آموزه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و كوشش هاي هدايتگرانه ي ايشان نيست (بلكه نقص از ناحيه ي مشركان است كه در برابر حق لجاجت مي كنند).

2. اي رهبران الهي و مبلغان ديني وقتي وظيفه ي تبليغي خود را در حد توان انجام داده ايد از روي گرداني

مردم ناراحت نباشيد.

3. خدا هدايت اجباري مردم را نمي خواهد؛ پس بيش از اندازه ي متعارف تلاش نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 77

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي انعام به مردگان زنده نما اشاره مي كند و مي فرمايد:

36. إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَي يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ

تنها كساني (دعوت تو را) مي پذيرند كه گوش شنوا دارند؛ و [لي مردگان را خدا (در قيامت) ايشان را بر خواهد انگيخت؛ سپس فقط به سوي او، باز گردانيده مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «مردگان» در اين آيه، مردگان معنوي است، نه جسماني؛ آري، انسان ها دو نوع مرگ و حيات دارند: مادي و معنوي. حيات مادي، مشترك بين انسان و حيوانات، اما حيات معنوي مخصوص انسان است.

قرآن كريم بر حيات معنوي انسان ها تأكيد مي كند؛ زيرا اين زندگي معنوي و انساني است كه مسئوليت پذيري، بيداري، آگاهي و احساس دردهاي اجتماعي را به دنبال مي آورد. «1»

از اين رو به برخي افراد زنده كه چشم و گوش ظاهر دارند، نابينا و ناشنوا و مرده گفته مي شود؛ چرا كه مثل يك انسان زنده، در برابر حقايق از خود واكنش نشان نمي دهند.

هر آن كس كه درين حلقه نيست زنده به عشق

بر او نمرده به فتواي من نماز كنيد (حافظ)

2. افرادي كه بر گناه و عقايد انحرافي اصرار مي ورزند، به مرحله ي مرگ معنوي و نابينايي و ناشنوايي معنوي مي رسند؛ زيرا انسان هايي كه چشم جان خود را بر حقايق مي بندند، به تدريج قدرت ديد معنوي خويش را از دست مي دهند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 78

3. اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تسلّي و

دل داري مي دهد كه مردم دو گروه اند، شما به دنبال هدايت زنده دلان باش و مردگان زنده نما را به قيامت و خدا واگذار كن.

آموزه ها و پيام ها:

1. شنيدن (و پذيرفتن) حق از نشانه هاي حيات معنوي و زنده دلي است.

2. هر كس حق پذير نيست و حيات معنوي ندارد، در حقيقت مرده اي متحرك و زنده نماست.

3. سخن (حق) را بشنويد (و بپذيريد) تا حيات واقعي و معنوي پيدا كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي انعام به بهانه جويي هاي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

37. وَقَالُواْ لَوْ لَانُزِّلَ عَلَيْهِ ءَايَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَي أَن يُنَزِّلَ ءَايَةً وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَايَعْلَمُونَ

و گفتند: «چرا نشانه (معجزه واري) از طرف پروردگارش بر او فرو فرستاده نمي شود؟!» بگو: «درحقيقت خدا تواناست بر اينكه نشانه اي فرود آورد؛ وليكن بيش تر آنان نمي دانند!»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از سران قريش، وقتي از معارضه با قرآن عاجز شدند، خدمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمدند و گفتند: اين ها فايده ندارد، اگر راست مي گويي معجزاتي همانند عصاي موسي و شتر صالح براي ما بياور. آيه ي فوق فرود آمد و به آنان پاسخ داد «1».

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 79

نكته ها و اشاره ها:

1. پيشنهاد مشركان و درخواست معجزه ي جديد نوعي بهانه جويي بود و دلايل و شواهد زير اين مطلب را تأييد مي كند:

نخست آن كه قرآن به عنوان يك معجزه ي جاويدان بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده و بارها آنان را به مبارزه دعوت كرده بود، اما آنها اعتنا نكردند و اين پيشنهاد از طرف سران قريش و براي تحقير و ناديده انگاشتن قرآن مطرح شده بود.

دوم آن كه مشركان انسان هاي لجوجي بودند كه اگر

معجزات مكرري هم براي آنان نازل مي شد، باز بهانه جويي كرده، آن را سحر مي خواندند و به آن ايمان نمي آوردند. قرآن در برخي آيات به اين مطلب اشاره كرده است. «1»

سوم آن كه طبق تواريخ و احاديث اسلامي، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آيات و خوارق عادات مختلفي داشت «2»؛ پس درخواست مجدد مشركان در اين مورد بهانه اي بيش نبود.

2. اگر معجزات درخواستي مشركان محقق مي شد، حجت تمام مي شد و در صورتي كه ايمان نمي آوردند، همگي گرفتار عذاب الهي مي شدند؛ از اين رو در پايان آيه اشاره شده كه اكثر مشركان (عواقب و لوازم اين درخواست را) نمي دانند.

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 80

1. مخالفان اسلام بهانه جويي مي كنند (و با وجود قرآن) معجزه مي طلبند، ولي از قدرت خدا و پيامد اين بهانه تراشي ها آگاه نيستند.

2. به بهانه جويي هاي مشركان پاسخ منفي دهيد (اگر چه قدرت بر انجام آنها داشته باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي انعام به وجود امت هايي در بين حيوانات و رستاخيز آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

38. وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طئِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتبِ مِن شَيْ ءٍ ثُمَّ إِلَي رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ

و هيچ جنبنده اي در زمين نيست، و هيچ پرنده اي كه با دو بالش پرواز مي كند، مگر اينكه امت هايي همانند شما هستند؛ (ما) هيچ چيز را در كتاب، فروگذار نكرديم؛ سپس (همگي) فقط به سوي پروردگارشان گردآوري خواهند شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. حيوانات «1» و پرندگان «2» امت هايي «3» همانند انسان ها دارند. در مورد وجه اين همانندي و شباهت مفسران احتمالات متعددي داده اند؛ از جمله گفته اند:

الف) از جهت اسرار شگفت انگيز خلقت

با هم شباهت دارند.

ب) از جهت نيازمندي هاي زندگي با هم شباهت دارند.

ج) از جهت درك و فهم با هم شباهت دارند؛ يعني آنان نيز در عالَم خود با شعور هستند و خدا را مي شناسند و به اندازه توانايي خود او را تسبيح

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 81

مي گويند. «1»

البته ممكن است همه ي اين احتمالات مقصود آيه باشد و جمع آنها با هم منافاتي ندارد.

2. از ظاهر آيه ي فوق و آيات ديگر قرآن «2» استفاده مي شود كه حيوانات نيز مثل انسان در قيامت گردآوري شده و محشور «3» مي شوند «4» و حتي جزا و كيفر دارند.

البته در برخي احاديث نيز آمده است «5». كه خدا در قيامت ميان حيوانات داوري مي كند و ستمكاري برخي از آنان را قصاص مي كند.

3. در آيات زيادي از قرآن مطالبي آمده كه بر فهم و شعور برخي حيوانات دلالت دارد؛ مثل سخن گفتن مورچگان در برابر سليمان، «6» خبرنگاري هُدهد براي سليمان «7» و محشور شدن وحوش. «8» البته فهم و تربيت برخي حيوانات و وفاداري آنان و شواهد تجربي ديگر، دليل وجود مرتبه اي از شعور در حيوانات است.

4. مراتب تكليف در انسان و حيوان بر اساس مراتب شعور و درك آنهاست؛ يعني حيوانات هم به اندازه ي شعور باطني خود مسائل معيّني را

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 82

درك مي كنند و به همان اندازه هم مسئول هستند. آري، بلوغ و عقل، شرط اساسي تكليف در مرحله ي عالي و كامل آن است، اما در مراحل پايين تر، مثل گناهاني كه زشتي اش براي كودكان و حيوانات نيز قابل درك است، بلوغ و عقل كامل شرط نيست.

5. آيه ي فوق مي تواند اين هشدار

را به مشركان منكر قيامت بدهد كه خدايي كه امت هاي حيوانات را آفريد و براي آنان حشر و قيامت قرار داد، چگونه براي شما قرار نمي دهد؟!

6. ممكن است مقصود از واژه ي «كتاب» در آيه ي فوق، قرآن باشد؛ يعني تمام كليات امور مربوط به هدايت و تكامل انسان در قرآن وجود دارد؛ همان طور كه برخي احكام جزئي نيز در آن آمده است. «1»

و ممكن است مقصود از كتاب، «جهان هستي» باشد؛ يعني جهان هستي همانند كتاب بزرگي است كه همه چيز در آن آمده است «2».

و احتمال سوم آن است كه منظور از كتاب لوح محفوظ (علم الهي) باشد؛ «3» ولي مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. نظم و نظام زندگي اجتماعي و حشر قيامت، در حيوانات نيز وجود دارد.

2. رستاخيز را منكر نشويد؛ كه حيوانات نيز رستاخيز دارند.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 83

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي انعام به گمراهي منكران و اختيار خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

39. وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِئَايتِنَا صُمُّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمتِ مَن يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَي صِرطٍ مُّسْتَقِيمٍ

و كساني كه نشانه هاي ما را دروغ انگاشتند، ناشنوايان و گُنگ هايي هستند كه در تاريكي ها [قرار دارند.] خدا هر كس را بخواهد (بخاطر كارهاي او،) گمراهش مي كند؛ و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند،) بر راه راست قرارش خواهد داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان ها همان طور كه داراي گوش و چشم جسماني و طبيعي هستند، گوش و چشم معنوي نيز دارند. گاهي انسان به صورت طبيعي مي شنود، اما حقايق را درك نمي كند؛ يعني افراد خودخواهي كه در تاريكي خودپرستي

و لجاجت و جهل غوطه ور شده اند، نمي توانند حقايق را بشنوند و بفهمند و از گوش معنوي محروم اند. بر عكس، گاهي افراد گوش طبيعي ندارند، اما حقايق را به خوبي درك مي كنند و نور معنوي آنان را احاطه كرده است.

2. برخي مفسران بر آن اند كه مقصود از افراد ناشنوا در آيه ي فوق، مقلّداني هستند كه بدون چون و چرا از رهبران گمراه خويش تبعيت مي كنند و مقصود از افراد گُنگ، همان رهبران گمراهي هستند كه حقايق را درك مي كنند، اما براي حفظ موقعيت خويش، مهر سكوت بر لب زده اند. «1»

3. در برخي احاديث، آيه ي فوق را بر تصديق كنندگان وتكذيب كنندگان اوصيا (ي پيامبر صلي الله عليه و آله، يعني ائمه عليهم السلام) تطبيق كرده اند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 84

روشن است كه اين گونه احاديث از باب تعيين مصداق «آيات» است.

4. با توجه به آيات ديگر قرآن «1» مقصود از جمله ي «خدا هر كه را بخواهد گمراه يا هدايت مي كند.»، جبر نيست، بلكه اشاره به پيامد كردار نيك و بد انسان است؛ يعني اعمال زشت، چشم حقيقت بين انسان را نابينا و گوش او را ناشنوا مي سازد و در تاريكي جهل و كفر سرگردان و گمراهش مي كند.

اما بر عكس، كارهاي نيك سبب نورانيت و روشنايي دل و جان انسان مي شود و موجب مي شود كه او حقايق را درك كند و به هدايت و راه مستقيم برسد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. كفر و انكار آيات الهي، مانع حق شنوي و حق گويي مي شود.

2. اگر مي خواهيد در تاريكي (جهل و كفر) گرفتار نشويد، آيات الهي را انكار نكنيد.

3. خدا آزاد است و شما را (براساس اعمالتان) هدايت يا گمراه

مي سازد.

***

قرآن كريم در آيات چهلم و چهل و يكم سوره ي انعام به خداشناسي فطري اشاره مي كند و مي فرمايد:

40 و 41. قُلْ أَرَءَيْتَكُمْ إِنْ أَتكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ* بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَآءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 85

بگو: «آيا ملاحظه كردي، اگر عذاب الهي به سراغ شما آيد، يا ساعتِ (قيامت) به شما در رسد؛ آيا (كسي) غير خدا را مي خوانيد؟! اگر راستگوييد (پس غير خدا را بخوانيد.)»* بلكه تنها او را مي خوانيد! و اگر [خدا] بخواهد، آنچه را به خاطر آن (او را) خوانده ايد، برطرف مي سازد؛ و آنچه را شريك [خدا] قرار مي دهيد، فراموش مي كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه خطاب به مشركان است، اما روح معناي آيه براي همه ي انسان ها قابل تجربه است. انسان در هنگام مرگ يا در حوادث شديد «1» همه چيز را فراموش مي كند و در قلب خود به حقيقت مطلقي توسّل مي جويد كه همان خداست.

2. در آيه ي فوق به خداشناسي و توحيد فطري استدلال شده است و دانشمندان از آن براي اثبات وجود خدا و اثبات يگانگي او استفاده كرده اند.

3. خدا مي تواند دعا را مستجاب و خطر را برطرف كند، ولي اين كار بستگي به اراده ي حكيمانه اش دارد؛ گاهي مصلحت نمي داند كه مشكلات برطرف شود و از اين رو دعا را مستجاب نمي كند.

4. هر چه غير خداست، در شرايط عادي جلوه دارد، اما در هنگام خطرهاي جدّي، همه ي آنها فراموش مي شود و فقط توسّل به خدا مفيد است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر خواستيد خدا را بشناسيد، در هنگام مشكلات سخت، به دل

خود بنگريد كه چه كسي را مي خواند.

2. انسان به طور فطري خداشناس است و راهي از درون به سوي او دارد.

3. انتظار نداشته باشيد همه ي دعاهاي شما مستجاب شود؛ اجابت دعا

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 86

بستگي به اراده ي حكيمانه ي الهي دارد.

4. به غيرخدا دل نبنديد كه در سختي ها و مشكلاتِ سخت تنها مي مانيد.

***

قرآن كريم در آيات چهل و دوم و چهل و سوم سوره ي انعام به مشكلات حكمت آميز ملت هاي پيشين و واكنش منفي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

42 و 43. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَآ إِلَي أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنهُم بِالْبَأْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ* فَلَوْ لَاإِذْ جَآءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطنُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

و بيقين به سوي امّت هايي كه پيش از تو بودند (پيامبراني) فرستاديم، (و با آنان مخالفت كردند؛) و آنان را با سختي (زندگي) و زيان (جسمي و روحي) گرفتار ساختيم، تا شايد آنان (فروتن و) تسليم گردند!* پس چرا هنگامي كه سختي (مجازات) ما به آنان رسيد، (فروتن و) تسليم نشدند؟! و ليكن دل هايشان سخت گرديد؛ و شيطان آنچه را همواره انجام مي دادند، برايشان آراست!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به يكي از فلسفه هاي مشكلات و زيان ها و ناراحتي هاي جسمي و روحي «1» اشاره مي كند كه همان بيداري و تربيت انسان هاست.

آري، حوادث دردناك باعث مي شود كه انسان از خواب غفلت بيدار گردد

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 87

و از غرور و سركشي دست بردارد و تسليم حق شود «1» و به سوي خدا بازگردد.

2. واژه ي «لعلّ» كه به معناي شايد و ترديد است، اشاره دارد كه اين حوادث به تنهايي براي بيدار شدن انسان كافي نيست، بلكه

زمينه اي براي تربيت و توجه دل هاي آماده است.

آري، هر مشكلي در زندگي نشانه ي قهر الهي نيست، بلكه خدا هم چون پدري است كه گاهي براي تربيت فرزندانش از فشار هم استفاده مي كند، ولي اين به تنهايي كافي نيست و عوامل ديگري، از جمله اراده و پذيرش فرد نيز در اين روي كرد تربيتي مؤثر است.

3. واژه ي «شيطان» در قرآن، اعم از جنس انسان و غير آن است و ابليس يكي از افراد و مصاديق شيطان است. آري، ابليس و انسان هاي شيطان صفت، كارهاي بد را براي انسان زيبا جلوه مي دهند تا منحرف شود.

4. قساوت قلب و سختي دل عواملي دارد؛ «2» از جمله اصرار بر گناهان؛ يعني گناه روح را كدر مي كند، به طوري كه ديگر حقايق را درك نمي كند و با زنگ هاي خطر بيدار نمي شود.

5. در اين آيه به دو مانع بيداري و هدايت و بازگشت به سوي خدا اشاره شده است: قساوت قلب و فريب هاي شيطاني، كه يكي از بيرون و ديگري از درون بر انسان هجوم مي آورند و مانع فروتني و تسليم او در برابر حق مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. گاهي مشكلات جنبه ي تربيتي دارد (و از لطف خداست، نه قهر او).

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 88

2. سختي دلي و وسوسه هاي شيطاني از موانع تربيت پذيري انسان است.

3. با مطالعه در مشكلات امت هاي پيشين عبرت بگيريد.

4. در هنگام مشكلات به سوي خدا بازگرديد و تسليم حق شويد.

***

قرآن كريم در آيات چهل و چهارم و چهل و پنجم سوره ي انعام به آزمايش هاي الهي و سرانجام كافران پيشين اشاره مي كند و مي فرمايد:

44 و 45. فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوبَ كُلِّ شَيْ ءٍ حَتَّي إِذَا

فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُواْ أَخَذْنهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسونَ* فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعلَمِينَ

و هنگامي كه آنچه را بدان يادآوري شده بودند، فراموش كردند، درهاي همه چيز (از نعمت ها) را به روي آنان گشوديم تا هنگامي كه به آنچه داده شده بودند، شادمان گرديدند؛ ناگهان (گريبان) آنان را گرفتيم، و ناگهان آنان از نااميدي اندوهگين شدند.* و دنباله گروهي كه ستم كرده بودند، قطع شد. و ستايش مخصوص خدايي است، كه پروردگار جهانيان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. نعمت هاي الهي دو نوع است: گاهي براي ابراز محبت و تشويق است و گاهي براي مجازات گناهكاران و ستمكاران؛ يعني نوعي نعمت استدراجي است كه افراد گناهكار را كم كم «1» در ناز و نعمت فرو مي برد و يك باره همه چيز را از آنان مي گيرد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 89

2. اگر كسي تذكرات بيدارگر الهي را عمداً به فراموشي بسپارد و بدانها عمل نكند، گرفتار مجازات به ظاهر شيرين مي شود.

3. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده:

هنگامي كه مي بيني خدا در برابر گناهان نعمت مي بخشد، آگاه باش كه مقدمه ي مجازات است.

سپس حضرت آيه ي فوق را تلاوت نمود.» 4. در برخي روايات اهل بيت عليهم السلام، آيه ي فوق بر ترك ولايت علي عليه السلام و به وجود آمدن دولت هايي مثل بني العباس و سپس ظهور ناگهاني امام عصر عليه السلام تطبيق شده است. «2»

روشن است كه اين گونه روايات از نوع توسعه در معناي آيه و بيان برخي مصاديق آن است؛ يعني نوعي تأويل و باطن آيه بيان شده است، و گر نه ظاهر آيه در مورد مشركان پيشين است.

5. نابود

كردن ريشه ي ظلم و فساد و ستمكاران، بسيار مهم است و جاي سپاس گزاري دارد؛ آري، نابودي ستمگران و قطع كارها و حركت ها و نسل آنان، «3» سبب تربيت ديگران است؛ از اين رو اين آيه خدا را با صفت «ربّ» ستايش مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 90

آموزه ها و پيام ها:

1. رفاه زندگي، (هميشه نشانه ي رحمت الهي نيست، بلكه) گاهي زمينه ي عقوبت است.

2. قهر الهي ناگهان فرا مي رسد (پس مراقب كردار خود باشيد).

3. از هر نعمتي خوشحال نشويد، شايد مقدمه ي عذاب باشد.

4. تذكرات الهي را فراموش نكنيد كه گرفتار عذاب و نااميدي مي شويد.

5. ستمكاري در نسل آينده ي افراد تأثير منفي دارد.

6. هر گاه ستمكاري ضربه خورد، پروردگار را سپاس گوييد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي انعام نعمت هاي الهي را يادآور مي شود و مي فرمايد:

46. قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصرَكُمْ وَخَتَمَ عَلَي قُلُوبِكُم مَّنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصرِّفُ الْآيتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ

بگو: «آيا ملاحظه كردي اگر خدا، شنواييِ شما و ديدگانتان را بگيرد، و بر دل هاي شما مهر نهد، چه معبودي غير از خدا، آن [ها] را به شما مي دهد؟!» بنگر چگونه نشانه ها را بگونه هاي مختلف بيان مي كنيم، سپس آنان روي بر مي تابند!

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه مشركان خدا را قبول داشتند، ولي بت ها را به عنوان شفيع مي پرستيدند، قرآن به آنان مي گويد: چرا مستقيماً به خدا روي نمي آوريد كه سرچشمه ي همه ي نيكي هاست؟ آيا فكر نمي كنيد كه بت هاي بدون عقل و چشم و گوش چگونه مي توانند اين نعمت ها را به شما ببخشند؟!

2. اين آيه به نعمت هاي چشم و گوش و قلب اشاره شده است؛ اين ها

وسيله ي شناخت و سبب هدايت انسان است و اگر خدا آنها را از انسان بگيرد،

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 91

راه شناخت او بسته مي شود و كسي نمي تواند اين ضرر را از انسان دفع كند. «1»

در برخي روايات اهل بيت عليهم السلام نيز به اين مطلب اشاره شده است. «2»

3. مقصود از «قلب» در قرآن، همان روح و نفس، يعني بُعد دوم انسان يا شخصيت واقعي اوست و از آن رو بدان قلب مي گويند كه سريعاً متحوّل مي شود؛ و مقصود از مهر زدن بر قلب، حالتي است كه انسان نتواند به خوبي تفكر كند و حق و باطل را جدا سازد. «3»

4. خدا در اين آيه و آيات ديگر قرآن، نشانه ها و دلايل را به صورت هاي مختلف بيان مي كند «4» تا شايد مشركان از خواب غفلت بيدار شوند، ولي آنان روي مي گردانند «5» و لجاجت مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قدر نعمت خدادادِ شناخت و وسايل آن را بدانيد و به سوي غيرخدا نرويد.

2. با مطالعه در وسايل شناخت و منشأ پيدايش آنها، خداشناس شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 92

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي انعام به عذاب ناگهاني الهي و نابودي ستمگران اشاره مي كند و مي فرمايد:

47. قُلْ أَرَءَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظلِمُونَ

بگو: «آيا ملاحظه كردي اگر عذاب خدا ناگهان (و پنهان) يا آشكارا به شما در رسد، آيا جز گروه ستمكاران هلاك خواهند شد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه روي سخن سوره ي انعام با مشركان است، منظور آيه ي فوق آن است كه خدا تنها كسي است كه قادر به مجازات

و گرفتن نعمت هاست و ممكن است مخفيانه يا آشكارا ستمكاران را مجازات كند «1» و بت ها در اين ميان نقشي ندارند.

2. از تعبير «ستمكاران» كه در آيه ي فوق آمده است استفاده مي شود كه «ظلم» معناي وسيعي دارد و انواع شرك و گناهان را شامل مي شود، بلكه هر گونه روي گرداني از دعوت پيامبران نيز ستمكاري است.

3. در برخي روايات اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه آيه ي فوق به نابودي ناگهاني بني اميه و نابودي آشكار بني العباس اشاره دارد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. ستمكاران (از مهلتي كه خدا به آنان داده، مغرور نشوند؛ كه) ممكن

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 93

است عذاب الهي ناگهان در رسد.

2. (خدا كسي را غيرعادلانه مجازات نمي كند و) اگر كسي گرفتار عذاب مي شود، به خاطر ستمكاري خود اوست.

3. اگر مي خواهيد گرفتار عذاب الهي نشويد، دست از ستمكاري (و شرك) برداريد.

***

اهداف پيامبران چيست؟

قرآن كريم در آيه ي چهل و هشتم سوره ي انعام به اهداف پيامبران و سرانجام مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

48. وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِرِينَ وَمُنذِرِينَ فَمَنْ ءَامَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ

و (ما) فرستادگانِ [خود] را، جز مژده آور و هشدار دهنده نمي فرستيم؛ و كساني كه ايمان آورند و اصلاح نمايند، پس هيچ ترسي بر آنان نيست و نه آنان اندوهگين مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در قسمت اول اين آيه بيان شده كه اهداف پيامبران بشارتگري و هشداردهي است و در قسمت دوم آيه جلوه اي از بشارت به مؤمنان به نمايش گذاشته شده و به آنان مژده داده شده كه از اندوه و ترس نجات مي يابند.

چنين است فرمان چرخ بلند

كه بر بي گناهان نيايد

گزند (فردوسي)

2. شيوه ي كلّي كار فرستادگان خدا يك سان بود و همگي از روش تربيتي «بيم و اميد» استفاده مي كردند. اين شيوه ي تربيتي مردم را در حالت تعادل روحي نگاه مي دارد و از گناه بازمي دارد و به خدا و آينده اميدوار مي سازد.

3. مُؤمني اهل نجات است كه در جهت اصلاح گام بردارد و نه تنها صالح،

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 94

بلكه اصلاح گر نيز باشد؛ يعني گذشته ي خود را جبران و اصلاح كند، همان طور كه جامعه و ديگران را اصلاح مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان و كردار شايسته، انسان را بيمه مي كند و از ترس و اندوه نجات مي دهد.

2. هشدارگري و مژده رساني از اهداف رهبران الهي است.

3. مبلغان ديني و رهبران الهي براي هدايت مردم از شيوه ي تربيتي «بيم و اميد» استفاده كنند.

4. اگر بهداشت رواني مي خواهيد، مؤمني اصلاح طلب باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و نهم سوره ي انعام به منكران و فاسقان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

49. وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِئَايتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ

و كساني كه نشانه هاي ما را دروغ انگاشتند، بخاطر آنچه همواره (در مورد آن) نافرماني مي كردند، عذاب (الهي) با آنان تماس يابد.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «لمس كردن عذاب» ممكن است اشاره به اين باشد كه گويا مجازات همه جا به دنبال آنان مي گردد، سپس آنان را فرا مي گيرد. «1»

2- واژه ي «فِسْق» معناي وسيعي دارد و شامل هر گونه نافرماني، حتي كفر مي شود. در آيه ي فوق نيز به همين معنا به كار رفته است؛ يعني كساني كه نافرماني را به حد كفر برسانند، گرفتار عذاب الهي مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 95

آموزه ها و پيام ها:

1. فسق و تكذيب نشانه هاي الهي، زمينه ساز

عذاب الهي است.

2. نشانه هاي الهي را دروغ نشماريد و نافرماني نكنيد تا گرفتار عذاب الهي نشويد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاهم سوره ي انعام با اشاره به نقش راهبردي وحي و تفكّر مي فرمايد:

50. قُل لَآأَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللَّهِ وَلَآ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَآ أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَي إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَي وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ

بگو: «به شما نمي گويم كه منابع الهي نزد من است؛ و از (آنچه از حسّ) پوشيده، آگاه نيستم! و به شما نمي گويم كه من فرشته ام؛ [زيرا] جز آنچه به سوي من وحي مي شود، پيروي نمي كنم.» بگو: «آيا نابينا و بينا مساويند؟! پس چرا تفكّر نمي كنيد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. طبق آيات قرآن، مخالفان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بهانه ها و درخواست هاي عجيبي داشتند:

گاهي از پيامبر، خانه هاي طلايي و باغ هاي انگور و خرما و «1» گاهي نزول فرشته مي خواستند. «2»

آيه ي فوق در حقيقت به بهانه جويان پاسخ مي دهد كه منابع الهي «3» نزد پيامبر صلي الله عليه و آله نيست.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 96

2. علم غيب دو قسم است: علم غيب بالذات (و استقلالي)، كه مخصوص خداست و اوست كه از هر چيز، در هر زمان و مكاني با خبر است؛ علم غيب بالعرض، يعني آگاهي از اسرار جهان كه گاهي خدا مصلحت مي داند آن را در اختيار برخي رهبران الهي بگذارد، تا وظيفه ي خويش را بهتر انجام دهند.

در آيه ي فوق از قسم اول علم غيب سخن گفته شده و در برخي ديگر از آيات قرآن از قسم دوم سخن به ميان آمده است. «1»

3. پيامبر صلي الله عليه و آله براساس وحي عمل

مي كرد، نه طبق سليقه و خيالات و تمايلات و قياس ها.

4. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حتي آنچه را ندارد صريحاً بيان مي كند و ادعاي گزاف نمي كند و با شخصيت سازي كاذب به مبارزه برمي خيزد و در همين راستاست كه اهل بيت عليهم السلام نيز مردم را از غُلو در باره ي خود منع كرده اند.

5. آيه ي فوق ممكن است اشاره به اين مطلب باشد كه ديدن حقايق و فهميدن دلايل توحيد و حقانيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله چشم بينا مي خواهد، كه در مشركان وجود ندارد؛ آري كوردلان با بيداردلان برابر نيستند و حقايق را يك سان درك نمي كنند.

6. مقصود از بصيرت، ديدن با چشم معمولي نيست؛ چه بسيار افرادي كه چشم ظاهر دارند اما بصيرت ندارند و كور دل اند؛ يعني در اثر تعصبات و جهل و انحراف، حقايق را به خوبي درك نمي كنند و چه بسيارند افرادي كه به ظاهر نابينا هستند ولي بصيرت دارند.

7. آيه ي فوق اهميت تفكر را در اسلام مي رساند حتي مخالفان دين را به تفكر فرامي خواند؛ چرا كه فكر صحيح، انسان را به راه حق ره نمون مي شود و خدا و پيامبران را بهتر مي شناسد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 97

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي و مبلغان ديني نگذارند مردم شخصيت كاذب برايشان بتراشند و آنها را بيش از آنچه هستند بپندارند (و راه غُلو در پيش گيرند).

2. منشور اساسي رهبر الهي، وحي است.

3. رهبران الهي وحي را مبناي حركت و برنامه ي خويش قرار دهند.

4. افراد با بصيرتِ بيداردل را با افراد كوردل يك سان نپنداريد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي انعام به زمينه هاي تبليغ اسلامي و

هشدارپذيري اشاره مي كند و مي فرمايد:

51. وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَي رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

و بوسيله آن (قرآن) كساني را كه ترس دارند كه به سوي پروردگارشان گردآوري شوند، هشدار ده! در حالي كه جز او [: خدا]، براي شان هيچ ياور (و سرپرست) و شفاعت گري نيست؛ تا شايد آنان [خودشان را] حفظ كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. براي تربيت و هدايت مردم چند چيز لازم است:

الف) يك رهبر لايق مثل پيامبر صلي الله عليه و آله؛

ب) آمادگي و استعداد در افراد.

آري بذر و نور خورشيد، هنگامي ثمر مي دهد كه زمين آماده و مساعد باشد.

2. مقصود از بيم و هراس، همان احتمال زيان است، كه هر عاقلي به هنگام قرار گرفتن در برابر دعوت رهبران الهي، احتمال مي دهد كه گفتار آنان به حق باشد و مخالفت با فرستاده ي خدا، سبب ضرر و عذاب شود و

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 98

سخنان مشركان در باره ي شفاعت بت ها و ياري آنان بيهوده باشد؛ از اين رو به فكر «دفع ضرر احتمالي» مي افتد و به مطالعه در باره ي دلايل توحيد و معاد و نبوت مي پردازد. «1»

3. شفاعت و ولايت دو قسم است: نخست ولايت و شفاعت بالذات (و استقلالي) كه مخصوص خداست؛ و دوم ولايت و شفاعت بالعرض كه خدا به هر كس بخواهد اجازه اش را مي دهد.

در آيه ي فوق به قسم اول شفاعت و در برخي آيات ديگر به قسم دوم شفاعت اشاره شده است «2».

آموزه ها و پيام ها:

1. آمادگي روحي و رواني افراد، زمينه و شرط تأثيرگذاري تبليغات است.

2. عقيده به معاد و بيم از رستاخيز، زمينه ساز تأثير قرآن و پارسايي

است.

3. رهبران و مبلغان ديني، قرآن را وسيله ي تبليغ و هدايت مردم قرار دهند.

4. قبل از تبليغ و هشدارگري به زمينه هاي هشدارپذيري توجه كنيد.

5. چشم اميد به غيرخدا نداشته باشيد (كه بدون اجازه ي او از كسي كاري ساخته نيست).

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي انعام طرد كردن مؤمنان عبادتگر را ستمكاري مي خواند و مي فرمايد:

52. وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدوةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْ ءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْ ءٍ فَتَطرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظلِمِينَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 99

و كساني را مَران، كه بامدادان و عصرگاهان پروردگارشان را مي خوانند، در حالي كه ذات او را اراده مي كنند؛ از حساب آنان هيچ چيزي بر عهده تو نيست، و از حساب تو (نيز) هيچ چيزي بر عهده آنان نيست، تا ايشان را براني و از ستمكاران شوي.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از قريش از كنار مجلس پيامبر صلي الله عليه و آله مي گذشتند، كه افراد فقيري هم چون بلال و عمار را نزد ايشان ديدند. با تعجب گفتند: اي محمد! آيا به همين افراد قناعت كرده و آنان را از ميان ما انتخاب نموده اي؟

ما پيرو اينان باشيم؟ آنان را از اطراف خود دور كن، تا شايد ما به تو نزديك شويم و پيرو تو گرديم. اين آيه نازل شد و پيشنهاد آنان را ردّ كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. عبادت و نيايش مؤمنان تهي دست فقط براي ذات خداست «2» نه بر اساس رياكاري؛ يعني خدا را فقط براي خودش مي خواهند.

عبادت به اخلاص نيّت نكوست

و گرنه چه آيد ز بي مغز پوست 2. تعبير «صبح و

شام» شايد كنايه از آن باشد كه مؤمنان بينوا هميشه به فكر خدا هستند و يا كنايه از نمازهاي روزانه باشد؛ «3» خوشا آنان كه دايم در نمازند.

3. مشركان ثروتمند تفكر طبقاتي داشتند و معيار برتري طبقاتي را «ثروت» مي دانستند و سعي مي كردند اين امتياز و سنت غلط را بر مسلمانان هم تحميل كنند، اما اسلام در مقابل اين تفكر غلط ايستاد و آن را به شدت

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 100

سركوب كرد و معيار برتري «ايمان، تقوا، علم و جهاد» را جانشين آن كرد.

4. اسلام با تبعيضات ناروا و نظام طبقاتي سرمايه داري مخالف است و در اسلام، هيچ امتيازي با ايمان برابري نمي كند و حتي طرد مؤمنان محروم، ستمكاري به شمار مي آيد و حرام است و حفظ نيروهاي مخلص و فقير مسلمان مهم تر از راضي كردن سرمايه داران كافر است.

5. مقصود از «حساب» در آيه ي فوق، حساب رزق و روزي آنهاست؛ يعني آنان با آن كه فقيرند غذايشان به عهده ي خداست. و يا اين كه مقصود حساب اعمال در روز قيامت است؛ يعني حساب اعمال آنان و قبولي يا ردّ آنها به عهده ي كسي نيست و كسي نبايد آنان را براند.

6. يكي از امتيازات بزرگ اسلام آن است كه آمرزش گناهان و حساب مؤمنان تنها به دست خداست؛ پس هيچ كس حق بخشيدن گناهان يا طرد افراد را ندارد.

7. در برخي روايات تاريخي حكايت شده كه بعد از نزول آيه ي فوق، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از مجلس بينوايان برنمي خاست، تا آن كه اول آنان برخيزند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. بي توجهي نسبت به مؤمنان محروم مخلص و عبادتگر، نوعي ستمكاري است.

2. رهبران و مبلغان

ديني به مؤمنان مخلص توجه كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و سوم سوره ي انعام به تفكر طبقاتي و آزمايش انسان ها به وسيله ي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 101

53. وَكَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولُواْ أَهؤُلَآءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَآ أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشكِرِينَ

و بدين گونه برخي آنان را با برخي [ديگر] آزموديم؛ تا بگويند: «آيا اينانند كه خدا از ميان ما بر آنان مِنَّت نهاده است؟!» آيا خدا به (حال) سپاسگزاران داناتر نيست؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه، با توجه به شأن نزول آيه ي قبل، هشداري به ثروتمندان بي درد است؛ يعني «1» مشركاني كه سال ها با تفكر برتري طبقاتي ثروتمندان عادت كرده اند، اينك در برابر يك آزمايش قرار گرفته اند؛ آيا مي توانند زنجيرهاي خرافات و غرور طبقاتي را در هم بشكنند و به آييني بپيوندند كه پيشگامان آن از طبقه ي فقرا هستند؟

2. مؤمنان فقير، نعمت نبوت را شناخته و شكر آن را به جا آورده و اسلام را پذيرا شده اند و خدا به حال آنان آگاه است و به آنها نعمت بخشيده و پيش گام اسلام قرارشان داده است.

3. «منت» به نعمتِ سنگين گفته مي شود. گاهي منّت در فعل و عمل ظاهر مي شود كه همان بخشش نعمت از طرف خداست و گاهي در گفتار ظاهر مي شود كه همان منت گذاردن و يادآوري نعمت بر ديگري است كه بين مردم رايج است، «2» كه در اين جا نعمت عملي خدا مقصود است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 102

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان فقير و عبادتگر مورد لطف الهي هستند و به آنان نعمت سنگيني داده شده است.

2. مؤمنان فقير، وسيله ي آزمايش ثروتمندان

هستند.

3. مؤمنان مخلص عبادتگر را تحقير نكنيد (كه در امتحان الهي مردود مي شويد).

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و چهارم سوره ي انعام به لطف الهي نسبت به بدكاران جاهل و لزوم برخورد محبت آميز با آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

54. وَإِذَا جَآءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِئَايتِنَا فَقُلْ سَلمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءَاً بِجَهلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و هر گاه كساني كه به نشانه هاي ما ايمان مي آورند نزد تو آيند، پس بگو:

«سلام بر شما باد! پروردگارتان، رحمت را بر خويشتن مقرّر كرده است؛ كه هر كس از شما كار بدي از روي ناداني مرتكب شده، سپس بعد از آن توبه و اصلاح نمايد، پس حتماً او بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از گناهكاران نزد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمدند و گفتند: ما گناهان زيادي كرده ايم. پيامبر سكوت كرد تا آيه ي فوق نازل شد «1».

البته برخي مفسران نيز احتمال مي دهند آيه ي فوق ادامه ي آيات قبل باشد؛ يعني در مورد مؤمنان محروم، كه به پيامبر دستور داده شد آنان را طرد نكند و اينك فرمان داده شد كه با آنها برخورد محبت آميز داشته باشيد؛

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 103

البته جمع بين دو احتمال فوق نيز ممكن است؛ چون معناي آيه وسيع است.

نكته ها و اشاره ها:

1. رهبر مسلمانان، هيچ فرد با ايماني را، از هر طبقه و نژاد كه باشد، از خود نراند و با آغوش باز همه را بپذيرد و حتي افرادي آلوده به گناه را با محبت بپذيرد، تا مقدمات توبه و اصلاح آنان فراهم گردد.

2. واژه ي

«سلام» در اصل به معناي سلامت از آفات ظاهري و باطني است. سلام گاهي لفظي است همان طور كه مردم به هم سلام مي كنند كه نوعي شعار مسلمانان است.

و گاهي عملي است، مثل سلام خدا كه «بخشيدن سلامت حقيقي» است كه بقاي جاويدان و غناي بدون فقر و عزّت بدون ذلت و صحت بدون بيماري است. «1»

3. اگر گناه انسان از روي ناداني باشد، نه از سر لجاجت و تكبر، بخشودني است و انسان پس از توبه و اصلاح گذشته مشمول رحمت الهي مي شود؛ پس گناهكاران از بخشش الهي نااميد نباشند.

طمع ز فيض كرامت مبُر كه خُلق كريم

گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشايد (حافظ)

4. در اسلام، رابطه ي رهبري با مردم رابطه ي انس و محبت است و رهبري بايد با سلام كردن به مردم، به آنان شخصيت بدهد و پيام مهر و محبت الهي را به مردم ابلاغ كند و آنان را جذب راه خدا كند و راه توبه را به رويشان بگشايد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 104

آموزه ها و پيام ها:

1. باب مهر و لطف و آمرزش الهي بر روي شما گشوده است.

2. اي رهبران الهي و مبلغان ديني! پيام مهر الهي را به مردم برسانيد.

3. با مردم برخوردي محبت آميز داشته باشيد.

4. راه بازگشت و توبه و اصلاح به روي گناهكاران باز است.

5. لغزش هاي ناآگاهانه را عفو كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و پنجم سوره ي انعام به جداسازي راه مجرمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

55. وَكَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآيتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ

و اين چنين آيات [خود] را بيان مي كنيم، و تا راه خلافكاران آشكار گردد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «مُجرمان» در اين

آيه، گناهكاران سرسختي هستند كه به هيچ صورت تسليم حق نمي شوند، و گر نه در آيه ي قبل به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد كه گناهكاران عادي را بپذيرد. «1»

هنگامي كه آيات قرآن به تفصيل بيان مي شود و ويژگي هاي مؤمنان و مجرمان را بيان مي كند، نوعي افشاگري در مورد مجرمان تحقّق مي يابد و خلافكاري هاي آنان روشن مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد خلافكاران (لجوج) افشاگري كنيد.

2. افشاي راه خلافكاران، از ثمرات آيات قرآن است.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 105

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و ششم سوره ي انعام به موضع گيري پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

56. قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ قُل لَّآأَتَّبِعُ أَهْوَآءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَمَآ أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ

بگو: «براستي من منع شده ام كه كساني را كه غير از خدا مي خوانيد، بپرستم!» بگو: «از هوس هاي شما، پيروي نمي كنم؛ آنگاه (اگر چنين كنم،) حتماً گمراه شده ام؛ و من از هدايت يافتگان نيستم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبيرات و لحن آيه ي فوق نشان مي دهد كه گويا مشركان از پيامبر صلي الله عليه و آله دعوت كرده بودند كه به آيين آنان بگرود و پيامبر صريحاً به آنان پاسخ منفي مي دهد و اشاره مي كند كه بت پرستي همواره بر من ممنوع بوده است. «1»

2. بت پرستي ريشه در هواپرستي دارد و هيچ دليل منطقي براي آن وجود ندارد و با عقل و خرد سازگار نيست؛ عقل انسان به خوبي درك مي كند كه موجودات ديگر و جمادات، شرافتي بر انسان ندارند و نبايد پرستيده شوند و چيزي كه ساخته ي دست انسان است، نمي تواند معبود

او باشد.

3. منبع موضع گيري هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، وحي است و حتي واژه ي «قل» (بگو) را هم از خدا حكايت مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هواپرستي سرچشمه ي شرك است.

2. رهبران الهي به طور علني از شرك و بت پرستي بيزاري بجويند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 106

3. هواپرستي نكنيد كه گمراه مي شويد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و هفتم و پنجاه و هشتم سوره ي انعام به بهانه جويي ها و عجله ي مشركان براي عذاب اشاره مي كند و مي فرمايد:

57 و 58. قُلْ إِنِّي عَلَي بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفصِلِينَ* قُل لَّوْ أَنَّ عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الْأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِالظلِمِينَ

بگو: «براستي من دليل روشني از جانب پروردگارم دارم؛ در حالي كه شما آن را دروغ انگاشته ايد! آنچه را (از عذاب الهي) بدان شتاب مي ورزيد، نزد من نيست! حكم جز براي خدا نيست، در حالي كه حق را (از باطل) جدا مي كند؛ و او بهترين جدا كنندگان است.»* بگو: «اگر (بر فرض) آنچه را (از عذاب الهي) بدان شتاب مي ورزيد نزد من بود، حتماً كار ميان من و شما پايان گرفته بود؛ و خدا به (حال) ستمكاران داناتر است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دليل روشني هم چون قرآن داشت «1» كه معجزه ي الهي بود و كسي نمي توانست همانند آن را بياورد، ولي مشركان آن را انكار كرده، درخواست معجزه ي عذاب آلود مي كردند.

2. بسياري از ملت هاي پيشين نيز از پيامبرانشان درخواست عذاب مي كردند و مي گفتند «اگر راست مي گويي، عذاب الهي را به سراغ ما بفرست!»

تفسير قرآن

مهر جلد ششم، ص: 107

براي مثال، قوم نوح «1» و عاد «2» و حتي برخي مشركان و مخالفان اسلام «3» از پيامبرانشان چنين درخواستي كردند.

اين درخواست هاي جاهلانه، شايد نوعي ريشخند پيامبران بوده و يا واقعاً به عنوان طلب معجزه صورت مي گرفته كه در اين صورت درخواست نابودي خودشان بوده است.

3. اگر عذاب الهي به سرعت فرا رسد، كافران نابود خواهند شد، اما اين با حكمت الهي منافات دارد و سنت خدا آن است كه به ستمگران و كافران مهلت دهد تا شايد بيدار شوند.

4. جمله ي «حكم جز براي خدا نيست.»، بدين معناست كه هر گونه فرمان در جهان تكوين و آفرينش و نيز هر گونه تشريع و قانون گذاري به دست خداست و پيامبران هم به دستور خدا كار مي كردند.

اما «خوارج» از اين جمله ي حق سوء استفاده كردند و آن را شعار خود قرار دادند. آنان گمان كردند معناي اين جمله آن است كه هر كس غير از خدا داوري و حكومت كند، كار خلافي انجام داده است، در حالي كه اگر حكومت و داوري افراد به دستور خدا باشد، صحيح است؛ و جالب آن است كه خود آنان حكميت را بر امام علي عليه السلام تحميل كردند.

برخي نيز از آيه ي فوق استفاده ي جبر كرده اند، در حالي كه اين معنا خلاف آيات ديگر قرآن است كه دلالت بر اختيار انسان دارد. «4»

5. مقصود از جمله ي «خدا حق را قطع مي كند.»، آن است كه خدا حق را كاملًا از باطل جدا مي سازد و او بهترين جدا كنندگان است.» تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 108

آموزه ها و پيام ها:

1. دعوت پيامبر اسلام بر دليل روشن استوار است (نه خيال

و تقليد كوركورانه).

2. فرستادن عذاب به دست خداست (نه ديگران).

3. رهبران و مبلغان ديني با دليل روشن به سراغ مردم بروند و از تكذيب آنان نهراسند.

4. با شتاب عذاب الهي را درخواست نكنيد كه هلاكت شما در آن است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و نهم سوره ي انعام به علم بي كران الهي به همه ي جزئيات اشاره مي كند و مي فرمايد:

59. وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَايَعْلَمُهَآ إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتبٍ مُّبِينٍ

و كليدهاي (منابعي كه از حسّ) پوشيده است تنها نزد اوست؛ جز او كسي آنها را نمي داند. و آنچه را در خشكي و درياست مي داند؛ و هيچ برگي فرو نمي افتد، مگر (اينكه) از آن آگاه است؛ و هيچ دانه اي در تاريكي هاي زمين، و هيچ تر و هيچ خشكي نيست جز اينكه در كتاب روشنگر (علم خدا ثبت) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال از همه ي منابع پنهان و كليدهاي «1» دست رسي به آنها

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 109

اطلاع دارد، و نيز از خشكي ها و درياها «1» آگاه است كه علم بدانها احاطه ي علمي خدا بر همه چيز است؛ يعني او از ميلياردها موجود زنده در اعماق درياها و خشكي اطلاع دارد، كه علم بدانها به صورت عادي غير ممكن است و او مي داند در هر شبانه روز چه تعداد برگ يا دانه بر زمين مي افتد.

2. مقصود از آگاهي خدا از تمام تري ها و خشكي ها، معناي لغوي آن نيست، بلكه اين تعبير نيز كنايه از عموميت و فراگيري علم الهي به همه ي چيزها و حالات

آنهاست.

3. مفسران قرآن در مورد «كتاب مُبين» احتمالات متعددي را بيان كرده اند، «2» ولي به نظر مي رسد كه مقصود از آن، مقام علم خدا و يا كتاب آفرينش و عالم خلقت و سلسله ي علت ها و معلول هاست كه همه چيز در آن ثبت است.

4. علم خدا منحصر در كلّيات نيست، بلكه او به تمام جزئيات جهان آگاه است.

يعني نظام هستي و جزئيات آن برنامه ي طراحي شده و يك مركز اصلي اطلاعات دارد. البته علم خدا به حالات و كارهاي ما، دليل مجبور بودن ما نيست، بلكه ما آزاديم و راه هدايت و گمراهي و هر كار ديگر را خودمان

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 110

انتخاب مي كنيم.

5. در برخي از احاديث، بيان شده كه منظور از دانه، فرزند است و مراد از ظلمت زمين، رحم مادران و ... است. «1»

اين گونه احاديث در حقيقت نوعي توسعه در معناي آيه و بيان بطن آن است؛ يعني مفهوم دانه در آيه ي فوق منحصر به دانه هاي گياهي نيست، بلكه حتي نطفه هاي انساني را نيز شامل مي شود كه خدا از آن ها آگاه است.

6. اطلاع انسان از علم و آگاهي بي كران خدا نسبت به جزئيات، يك اثر تربيتي براي بشر دارد؛ چون موجب مي شود كه انسان مراقبت بيش تري از اعمال، افكار و نيّت هاي خويش بنمايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از همه چيز و همه جا و تمام جزئيات آگاه است (پس مواظب اعمال خودتان باشيد).

2. خدا را آگاه از همه چيز (و ناظر درون و برون خود) بدانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي انعام به مرگ موقت انسان در خواب و نيز علم بي كران الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

60. وَهُوَ

الَّذِي يَتَوَفَّيكُم بِالَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَي أَجَلٌ مُّسَمّيً ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

و او كسي است كه (روح) شما را در (خواب) شبانگاه مي گيرد؛ و از آنچه در روز كسب كرده ايد، آگاه است؛ سپس در آن (روز) شما را بر مي انگيزد، تا سرآمد معيّنِ (مرگ حتمي) فرا رسد؛ سپس بازگشت شما فقط به سوي اوست؛ سپس شما را از آنچه همواره انجام مي داديد با خبر مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 111

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه خواب را نوعي «باز گرفتن روح» معرّفي كرده است. «1» مرگ تعطيلي كامل دستگاه مغز و قطع پيوند روح با جسم است، اما خواب تعطيليِ بخشي از دستگاه مغز و ضعيف شدن آن پيوند است؛ بنابراين، خواب مرحله ي كوچكي از مرگ به شمار مي آيد كه بعد از آن رستاخيز كوچكي به پا مي شود و انسان بيدار مي گردد و تا زمان مرگ حتمي «2» ادامه ي حيات مي دهد.

2. خدا از همه ي اعمال و چيزهايي كه به دست مي آوريد آگاه است «3» و در رستاخيز كه به سوي او بازمي گرديد، اخبار آنها را براي شما باز مي گويد و براساس آن كيفر و پاداش مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خوابيدن نوعي مردن موقت است و بيداري نوعي رستاخيز.

2. خدا از اعمال شما آگاه است و به سوي او بازمي گرديد (پس مواظب كردار خود باشيد).

3. با مطالعه در نظام مرگ و زندگي خداشناس شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 112

قرآن كريم در آيه ي شصت و يكم سوره ي انعام به تسلّط خدا بر بندگان و فرشتگان محافظ انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

61. وَهُوَ

الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّي إِذَا جَآءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَايُفَرِّطُونَ

و او بر بندگانش چيره است؛ و نگهباناني بر شما مي فرستد؛ تا هنگامي كه مرگ به يكي از شما برسد فرستادگان ما (جان) او را به صورت كامل مي گيرند؛ در حالي كه آنان كوتاهي نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «قاهر» از ماده ي «قهر» و به معناي «غلبه و تسلط كامل بر چيزي است»؛ به طوري كه آن چيز، هيچ گونه توانايي مقاومت نداشته باشد. اين كلمه معمولًا در جايي به كار مي رود كه طرف مقابل داراي عقل باشد؛ آري، خدا تسلّط كامل بر انسان ها دارد.

2. مقصود از محافظان در اين آيه، فرشتگان مأمور حفظ انسان از حوادث و بلاها «1» و يا فرشتگان مأمور نگه داري حساب اعمال انسان ها هستند. «2»

البته اين احتمال نيز وجود دارد كه هر دو معنا در اين آيه مقصود باشد.

3. فرشتگانِ مأمورِ مرگِ انسان ها كوتاهي نمي كنند و لحظه اي مرگ را جلو و يا عقب نمي اندازند؛ همان گونه كه فرشتگان مأمور حفظ انسان و اعمال او، كم ترين كوتاهي در كار خويش ندارند. «3»

4. هر دسته از فرشتگان مأموريت خاصي نسبت به انسان دارند؛ برخي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 113

جان او را حفظ مي كنند و برخي جانش را مي ستانند؛ آنان مأموراني دقيق هستند و فرمان الهي را اجرا مي كنند.

5. اعتقاد به فرشتگان و محافظت انسان و ثبت اعمال، عامل تربيت، دقت و مواظبت بيش ترانسان در كارها و موجب سپاس گزاري اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي شما تحت تسلّط الهي هستيد، همان گونه كه تحت مراقبت فرشتگان او هستيد (پس مواظب كردار خود باشيد).

2. فرشتگان الهي، هم از شما محافظت مي كنند و

هم جانتان را مي گيرند (تا خدا چه اراده كند).

3. خود را مستقل و رها ندانيد؛ كه تحت كنترل شديد هستيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و دوم سوره ي انعام به فرجام انسان و سرعت حساب رسي خدا اشاره كرده، مي فرمايد:

62. ثُمَّ رُدُّواْ إِلَي اللَّهِ مَوْلَيهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحسِبِينَ

سپس (بندگان) به سوي خدا، كه مولاي بحق آنهاست، باز گردانده مي شوند؛ آگاه باشيد كه حكم تنها از آنِ اوست؛ و او سريع ترين حسابرسان است!

نكته ها و اشاره ها:

1. حساب رسي خدا به قدري سريع است كه در برخي احاديث آمده است:

خدا حساب همه ي بندگان را در يك لحظه (چشم بر هم زدن) انجام مي دهد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 114

البته اين مطلب با توجه به سرعت هاي زياد ابر رايانه ها در عصر حاضر، چيز بعيدي نيست.

و اگر در برخي احاديث آمده كه برخي افراد در قيامت معطّل مي شوند، به خاطر آن است كه بايد پاسخ گوي اعمال خويش باشند.

2. خدا مولاي حقيقي انسان است؛ آفرينش، مراقبت، خواب و بيداري، مرگ، رستاخيز و حساب رسي انسان به دست اوست؛ پس همه ي مولاها و سرپرست هاي ديگر، يا باطل اند و يا مجازي.

3. بازگشت همه به سوي اوست كه تنها داور قيامت است و اين بازگشت اجباري است و به دنبال آن حساب رسي و كيفر و پاداش است (پس مراقب كردار خود باشيد).

آموزه ها و پيام ها:

1. مقصد شما خداست كه مولاي حقيقي تان است.

2. بازگشتگاه خود را بشناسيد و به فكر داور و حساب رس باشيد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و سوم و شصت و چهارم سوره ي انعام به فطرت خداشناسي انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

63 و 64. قُلْ مَن يُنَجِّيكُم

مِّن ظُلُمتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضرُّعاً وَخُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَينَا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشكِرِينَ* قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِكُونَ

بگو: «چه كسي شما را از تاريكي هاي خشكي و دريا نجات مي بخشد؟

در حالي كه او را فروتنانه (و آشكارا) و پنهاني مي خوانيد؛ (و مي گوييد:) اگر از اين ها ما را نجات بخشد، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم بود.»*

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 115

بگو: «خدا شما را از اينها، و از هر اندوهي نجات مي بخشد؛ سپس شما (براي او) شريك قرار مي دهيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. ظلمت و تاريكي بر دو گونه است: ظلمت حسّي كه همان حالت كمبود يا عدم نور در فضاست؛ و ظلمت معنوي كه همان مصيبت هايي هم چون، جهل، شرك و مشكلات اجتماعي، اقتصادي، فكري و انحرافات اخلاقي است كه عاقبت آنها ناپيداست. «ظلمت» در اين آيه مي تواند به هر دو معنا باشد.

2. اگر انسان دچار مشكلات و اندوه «1» شود و خود را در تاريكي ها تنها حسّ كند، نوري در او مي درخشد و فطرتش او را به طرف خدا مي برد و او فروتنانه و در نهان و آشكارا خدا را مي خواند و دعا مي كند. «2»

تا نگريد كودك حلوافروش

بحر رحمت در نمي آيد به جوش (مولوي)

3. در هنگام بروز مشكلات، خداشناسي و خداجويي فطري انسان ها ظاهر مي شود؛ زيرا در اين حالت فطرت انسان بيدار مي شود و روح خدايابي او شكوفا مي گردد.

4. برخي مفسران آورده اند كه آيه ي فوق به چهار حالت رواني انسان اشاره مي كند كه هر كدام يك نوع عكس العمل در برابر مشكلات است.

اين چهار حالت عبارت اند از: حالت دعا و نياز، حالت تضرّع و فروتني،

تفسير قرآن

مهر جلد ششم، ص: 116

حالت اخلاص و حالت التزام به سپاس گزاري به هنگام نجات از مشكلات.

5. در حديثي آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله از كنار گروهي مي گذشت كه با صداي بلند دعا مي خواندند. به آنان فرمود

شما شخص ناشنوا و پنهان و دوري را نمي خوانيد؛ كسي را مي خوانيد كه هم شنوا و هم نزديك است. «1»

و در حديث ديگري آمده است:

بهترين دعا، دعاي پنهاني است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام مشكلات و ناراحتي ها، فطرت خداجو و خداشناس انسان بيدار مي شود.

2. در هنگام مشكلات، به فطرت خود مراجعه كنيد تا خدا را بشناسيد.

3. روح سپاس گزاري و پيمان شكرگزاري خود را فراموش نكنيد و شرك نورزيد.

4. نجات بخش خود را بشناسيد و شرك نورزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و پنجم سوره ي انعام به قدرت خدا و انواع عذاب هاي الهي اشاره مي كند و با هشدار مي فرمايد:

65. قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَي أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَاباً مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَيُذِيقَ بَعْضَكم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 117

بگو: «او تواناست كه از بالاي (سر) شما يا از زير پاي شما، عذابي بر شما برانگيزد؛ يا به صورت گروه هايي شما را (با هم) بياميزد؛ و قدرت (جنگ) برخي شما را به برخي [ديگر] بچشاند.» بنگر چگونه نشانه ها را به گونه هاي مختلف بيان مي كنيم! تا شايد آنان بطور عميق بفهمند!

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «عذاب از طرف بالا و پايين»، ممكن است شامل عذاب هاي آسماني (صاعقه ها و طوفان ها) و زميني (زلزله ها و سيل ها)، هم چنين فشارها و عذاب هاي طبقات حاكم اجتماع و بلاهاي

فرومايگان جامعه و نيز سلاح هاي جنگي خطرناك هوايي و زميني و دريايي و زير زميني بشود. «1»

2. تعبير «به صورت دسته هاي پراكنده شما را به هم بياميزد و قدرت (جنگ) برخي از شما را به برخي ديگر بچشاند.»، نشان مي دهد كه مسأله ي اختلافات اجتماعي به قدري خطرناك است «2» كه در رديف عذاب هاي الهي قرار گرفته است؛ گاهي بر اثر تفرقه برخي كشورها به نابودي كشيده مي شوند و مردم به دست هم ديگر مجازات مي شوند و اين يكي از عذاب هاي الهي است.

3. در اثر خودخواهي ها و سودجويي هاي شخصي مردم، نفاق و تفرقه بين آنان پديد مي آيد، ولي از آن جا كه، خدا چنين اثري را در اين اعمال زشت قرار مي دهد اين مسأله به خدا نسبت داده مي شود.

4. جامعه ي مشرك، گرفتار اقسام بلاهاي آسماني و زميني و كشمكش هاي خونين مي شود- همان طور كه در جهان امروز مي بينيم- اما طبق احاديث اهل بيت عليهم السلام كه ذيل آيه ي فوق آمده است: «همه ي اين

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 118

كيفرها در بين مسلمانان نيز واقع مي شود»؛ «1» يعني اگر مسلمانان نيز از مسير توحيد منحرف شوند و خودپرستي جاي اخوت اسلامي را بگيرد و دستورات خدا فراموش شود، جامعه ي اسلامي نيز به چنين سرنوشتي گرفتار خواهد شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قدرت خدا محدود نيست و او مي تواند هرگونه كه بخواهد شما را مجازات كند.

2. اختلافات اجتماعي يكي از عذاب هاي الهي است.

3. در گونه هاي آيات و نشانه هاي خدا دقت كنيد تا آنها را به طور عميق بفهميد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و ششم و شصت و هفتم سوره ي انعام به حقّانيّت قرآن و تكذيب آن توسط مخالفان

اشاره كرده و با هشدار به آنان مي فرمايد:

66 و 67. وَكَذَّب بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُل لَّسْتُ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ* لِّكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرُّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

و قوم تو آن (: قرآن) را دروغ انگاشتند، در حالي كه آن حق است! (به آنان) بگو: «من حمايتگر (و نگهبان) شما نيستم.»* براي هر خبر بزرگي هنگام استقراري هست؛ و در آينده خواهيد دانست!

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن و تعليمات پيامبر صلي الله عليه و آله و عذاب الهي «2» حق است؛ چون دلايل

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 119

گوناگوني از طريق عقل و فطرت و تجربه، آنها را تأييد مي كند؛ پس انكار و تكذيب مشركان از اهميت اين حقايق نمي كاهد و براساس برنامه اي زمان بندي شده حقايق الهي بر مردم روشن مي شود و وعده هاي الهي تحقق مي يابد. «1»

2. در اين آيه و آيات متعددي از قرآن آمده «2» كه «پيامبر صلي الله عليه و آله وكيل شما نيست.» مقصود از «وكيل» در اين موارد، كسي است كه مسئول هدايت عملي و ضامن و حافظ ديگران باشد؛ يعني اين مردم هستند كه بايد تصميم نهايي را در مورد قبول حقيقت بگيرند و هدايت شوند، و پيامبر فقط مأمور ابلاغ رسالت است، نه وكيل و نگهبان.

آموزه ها و پيام ها:

1. تكذيب مخالفان از ارزش و حقانيّت حقايق الهي (هم چون قرآن) نمي كاهد.

2. رهبران و مبلغان ديني مسئول انجام وظيفه هستند، نه وكيل مردم و ضامن نتيجه.

3. مخالفان عجله نكنند، كه براساس برنامه ي زمان بندي شده، به زودي حقيقت اخبار الهي براي شما روشن مي شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 120

قرآن كريم در آيه ي شصت و هشتم سوره ي انعام به يكي از

راه كارهاي نهي از منكر، يعني دوري از مجالس اهل باطل اشاره مي كند و مي فرمايد:

68. وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي ءَايتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّي يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطنُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَي مَعَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ

و هر گاه كساني را ديدي كه (به قصد ريشخند) در آيات ما فرو مي روند، پس از آنان روي گردان تا به سخني غير از آن در آيند؛ و اگر شيطان تو را به فراموشي انداخت، پس بعد از يادآوري، با آن گروه ستمكار مَنشين.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه خطاب به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و در مورد دوري از مجالس مشركان است، اما اين حكم اختصاص به ايشان و مشركان ندارد و شامل تمام مؤمنان و مخالفان دين مي شود و يك راه كار عملي براي نهي از منكر به شمار مي آيد.

2. فلسفه ي روي گرداني از مخالفاني كه سخنان باطل مي گويند و آيات الهي را ريشخند مي كنند «1» آن است كه اگر مسلماني در مجالس اين افراد شركت كند، آنان به سخنان نارواي خود ادامه مي دهند، اما اگر به آنان بي اعتنايي شود، طبعاً سكوت كرده، يا به مسايل ديگر مي پردازند.

3. در اين آيه از تسلّط شيطان بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و به فراموشي انداختن ايشان سخن گفته شده است. آيا اين مطلب با عصمت ايشان سازگار است؟

برخي از مفسران گفته اند: اگر چه روي سخن آيه ي فوق با پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما در حقيقت مقصود پيروان ايشان هستند كه گرفتار فراموشي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 121

مي شوند. «1»

4. ترك مجالس باطل يكي از شيوه هاي مبارزه ي منفي با زشتكاري

و يكي از مراحل نهي از منكر و راه كارهاي عملي آن است.

5. ريشخند كردن آيات و نشانه هاي الهي، ظلم (به خود و جامعه و قرآن) است؛ همان طور كه گوش دادن به سخنان باطل و شركت در آن مجالس و سكوت در مقابل آنها نيز نكوهيده است.

6. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه فرمودند

هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، در مجلسي كه به امام (و رهبر مسلمانان) دشنام داده مي شود، يا غيبت مسلماني مي شود، شركت نكند.

سپس آيه ي فوق را قرائت كردند. «2»

روشن است كه اين گونه احاديث مصاديق مجالس باطل و آيات الهي را معرفي مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با ريشخند كنندگان آيات الهي و باطل گرايان مبارزه ي منفي كنيد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 122

2. ريشخند كردن آيات الهي، ستمكاري است.

3. در مجالس ناروا ننشينيد (و نهي از منكر كنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و نهم سوره ي انعام يك مورد هم نشيني با اهل باطل را جايز مي شمارد و مي فرمايد:

69. وَمَا عَلَي الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْ ءٍ وَلكِن ذِكْرَي لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

و هيچ چيز از حساب آن (مشرك) ان بر عهده كساني كه (در آن مجالس شركت مي كنند و) خودنگهداري مي نمايند، نيست. و ليكن يادآوري (به مشركان نمايند) تا شايد كه خودشان را حفظ كنند.

شأن نزول:

حكايت شده كه پس از نزول آيه ي قبل در مورد دوري از مجالس كافرانِ مسخره كننده ي آيات الهي، گروهي از مسلمانان گفتند: اگر بخواهيم به اين دستور عمل كنيم، بايد به مسجدالحرام و طواف نرويم (چرا كه در همه جا مشركان هستند و سخنان مسخره آميز در مورد آيات الهي مي گويند

و ما مي شنويم). در اين هنگام آيه ي فوق فرود آمد و يك مورد را استثنا كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به مسلمانان خودنگه دار و باتقوا كه تحت تأثير مخالفان دين قرار نمي گيرند و مي توانند بر آنان تأثير بگذارند اجازه مي دهد كه در مجالس آنها شركت كنند و به سخنان باطل آنان گوش دهند و به ارشادشان بپردازند.

آري، پارسايان هم چون كساني هستند كه در برابر بيماري ها واكسينه شده و مصونيت يافته اند، بلكه حالت ضد بيماري دارند.

2. هر گاه مسأله ي مهم تري مثل هدايت مردم پيش بيايد، مي توان از مسأله ي مهمي مثل ممنوعيت شركت در مجالس باطل، صرف نظر كرد.

رعايت اهم و مهم از اصول عقلي و اسلامي است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 123

آموزه ها و پيام ها:

1. در مسايل اجتماعي، حساب مؤمنان خود نگه دار را از افراد ديگر جدا كنيد.

2. هنگام هم نشيني با مخالفان تذكرات لازم را بيان كنيد، شايد اثر كند.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتادم سوره ي انعام به عذاب دين بازان و فريب خوردگان دنيا اشاره مي كند و مي فرمايد:

70. وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِباً وَلَهْواً وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَّايُؤْخَذْ مِنْهَآ أُوْلئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ

و رها كن كساني را كه دينشان را به بازي و سرگرمي گرفتند! و زندگيِ پست (دنيا) آنان را فريب داده است. و بوسيله اين (قرآن) يادآوري نما، مبادا شخصي به سبب آنچه كسب كرده گرفتار شود؛ در حالي كه غير از خدا، براي او هيچ ياور (و سرپرست) و شفاعت گري

نيست؛ و اگر هرگونه تاواني در مقابل بپردازد، از او پذيرفته نخواهد شد. آنان كساني هستند كه به سبب آنچه كسب كرده اند، گرفتار شده اند. نوشابه اي از آب سوزان و عذابي دردناك براي آنان است، بدان سبب كه همواره كفر مي ورزيدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «به بازي گرفتن دين»، يا اشاره به آن است كه آيين مشركان، اعمالي پوچ و بي محتوا و كودكانه است كه نام دين بر آن نهاده اند.

يا اشاره به آن است كه گروهي از كافران، حتي نسبت به آيين خود به عنوان بازي و سرگرمي مي نگريستند.

و يا اشاره به آيين حق است كه به صورت فطري در همه ي انسان ها وجود

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 124

دارد و مشركان اين آيين حق فطري را به بازي گرفتند. «1»

2. آيه ي فوق اختصاص به مشركان ندارد و هشداري است به همه ي كساني كه مقدسات و احكام الهي را بازيچه ي هدف هاي مادي و شخصي قرار مي دهند، كه در دنيا رها مي شوند و در آخرت گرفتار عذاب الهي خواهند شد.

3. مجازات مشركان بر اثر عوامل خارجي نيست كه قابل دفع باشد، بلكه از درون ذات و صفات آنها سرچشمه مي گيرد. آنان اسير كارهاي زشت و عقايد كفرآميز خويش اند. «2»

4. مشركان در قيامت، هم از درون به وسيله ي آب سوزان و هم از برون به وسيله ي آتش عذاب مي شوند.

5. اين سختي ها و محروميت از شفاعت و ياري و نپذيرفتن تاوان آنها، «3» براي كساني است كه اصرار بر كفر داشته باشند. «4»

6. مقصود از «رها كردن مشركان» در آيه ي فوق، قطع رابطه با آنان در شرايط خاص است كه گاهي به نبرد با آنان نيز مي انجامد؛ پس مقصود نفي

جهاد با آنان نيست و آيه ي فوق با آيات جهاد نسخ نشده است؛ چون هر كدام ظرف زماني خاص خود را دارد و در همان شرايط قابل اجراست.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 125

آموزه ها و پيام ها:

1. عامل بدبختي و عذاب انسان، كفرورزي و عمل كرد خود اوست.

2. دين داري با سستي و به بازي گرفتن مكتب سازگار نيست.

3. فريب دنياي پست را نخوريد و دين را به بازي نگيريد كه گرفتار عذاب الهي مي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و يكم سوره ي انعام پاسخي ديگر به مشركان مي دهد و مي فرمايد:

71. قُلْ أَنَدْعُواْ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَايَنفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَي أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحبٌ يَدْعُونَهُ إِلَي الْهُدَي ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَي اللَّهِ هُوَ الْهُدَي وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعلَمِينَ

بگو: «آيا غير از خدا، چيزي را بخوانيم (و پرستش كنيم) كه سودي به ما نمي رساند و زياني (نيز) به ما نمي رساند؛ و بعد از اينكه خدا ما را راهنمايي كرد به گذشته هاي (كفرآميز) مان باز گردانده شويم؟! همانند كسي كه شيطان ها او را به سقوط (و گمراهي) كشانده اند، در حالي كه در زمين سرگردان است. (و) او همراهاني دارد كه وي را به هدايت فرا مي خوانند، (و مي گويند:) به سوي ما بيا! بگو: «براستي رهنمايي خدا، تنها راهنمايي (حقيقي) است؛ و به ما فرمان داده شده: براي پروردگار جهانيان تسليم باشيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به قاعده ي «دفع ضرر و جلب منفعت» اشاره مي كند. معمولًا كارهاي انسان دو سرچشمه دارد، يا براي جلب منافع مادي و معنوي است، و يا براي دفع زيان هاي مادي و معنوي؛

و بت ها نه نفعي دارند كه آن را به دست آوريم، نه ضرري دارند كه از آن بترسيم؛ پس شرك و بت پرستي كاري

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 126

غيرمنطقي و نامعقول است.

2. در اين آيه بيان شده كه انسان بين دو راهي است: از طرفي شيطان او را وسوسه مي كند و به سوي سقوط مي كشاند و از طرف ديگر، برخي افراد هدايتگر راه صحيح را به او نشان مي دهند؛ و اين خود انسان است كه مي تواند راه هدايت را انتخاب كند و تسليم پرودگار شود.

3. پيامبر اسلام هيچ سابقه ي شرك و بت پرستي ندارد. آيه ي فوق از زبان تمام مسلمانان سخن مي گويد كه برخي سابقه ي شرك و بت پرستي داشتند؛ از اين رو مي گويد: «بت پرستي، ما را به حال سابق بازمي گرداند». و به خاطر همين، ضميرهاي آيه را جمع آورده است.

4. قرآن كريم براي بيان مطالب حق، از مثال و تشبيه استفاده مي كند؛ هم چون آيه ي فوق كه مي فرمايد: «شيطان، برخي انسان ها را به پيروي از هواي نفس و سقوط مي كشاند، به طوري كه در حيرت فرو مي روند و سرگردان مي شوند.»

البته قبلًا بيان كرديم كه واژه ي «شيطان» به معناي هر موجود شرور، اعم از انسان و جن است. و مقصود از كشاندن انسان، مجبور كردن او نيست؛ چرا كه شيطان انسان را وسوسه مي كند و اين خود انسان است كه اراده و اختيار دارد و راهي را انتخاب مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك ورزيدن، كاري غير منطقي، ارتجاعي و نوعي سرگرداني است.

2. شيطان شما را به سقوط مي كشاند (پس از او پيروي نكنيد).

3. بر سر دو راهي ها، راه هدايت را انتخاب كنيد.

4. تسليم خدا باشيد (نه معبودهاي

دروغين).

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 127

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دوم سوره ي انعام، به برپاداشتن نماز و پارسايي اشاره مي كند و مي فرمايد:

72. وَأَنْ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

و (نيز به ما فرمان داده شده به) اينكه: نماز را به پا داريد؛ و [خودتان را] از [عذاب او حفظ كنيد؛ و او كسي است كه فقط به سوي او گردآوري خواهيد شد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در حقيقت آخرين جمله ي آيه ي قبل و جملات اين آيه يك برنامه ي چهار ماده اي را براي سعادت انسان بيان مي كنند كه عبارت است از:

الف) توحيد و تسليم در مقابل خدا؛

ب) توجه به معاد و بازگشت به سوي خدا؛

ج) محكم ساختن پيوند انسان با خدا از طريق نماز؛

د) حفظ خود و پرهيز از زيان هاي گناه.

2. با توجه به نزول سوره ي انعام در مكه، از اين آيه روشن مي شود كه دستور خواندن نماز براي مسلمانان، در مكه نيز بوده است.

3. آيه ي فوق، با توجه به آيه ي قبل، اشاره دارد كه پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان تسليم دستورات الهي هستند و از آن جا كه معتقد به توحيد و معاد و متعهد در برابر نماز و تقوا هستند، نمي توانند شرك بورزند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به وسيله ي نماز با مبدأ هستي ارتباط برقرار كنيد و به معاد و انتهاي هستي توجه داشته باشيد و مسير را با تقوا بپيماييد.

2. توجه به مبدأ و معاد و تقوا داشته باشيد (تا گرفتار شرك نشويد).

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 128

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و سوم سوره ي انعام به نشانه ها و صفات الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

73. وَهُوَ الَّذِي

خَلَقَ السَّموتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ علِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهدَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ

و او كسي است كه آسمان ها و زمين را بحق آفريد؛ و روزي كه (خدا) مي گويد: «باش پس (فوراً موجود) مي شود.» سخنش حق است؛ و روزي كه در «شيپور» دميده مي شود، فرمانروايي فقط از آنِ اوست؛ (او) داناي نهان و آشكار است؛ و او فرزانه آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «حق» در اين آيه همان هدف و نتايج و مصالح و حكمت هاست؛ يعني خدا آسمان ها و زمين را به خاطر هدف و مصلحتي آفريد «1» نه بيهوده، بازيچه و بدون هدف؛ همان طور كه سخن او نيز حق و هدف دار است.

2. مقصود از «باش» اين نيست كه فرمان لفظي توسط خدا صادر مي شود، بلكه منظور آن است كه هر گاه خدا اراده ي آفرينش چيزي را بنمايد، بدون نياز به هيچ عامل ديگري، به اراده اش جامه ي عمل مي پوشاند و اگر اراده كند كه چيزي، به طور دفعي يا تدريجي به وجود آيد، همان گونه مي شود.

3. مالكيت و فرمان روايي خدا در دنيا و آخرت، هر دو هست؛ در دنيا اسباب و عواملي وجود دارد كه انسان را غافل مي كند، ولي در رستاخيز اين اسباب از كار مي افتد و مالكيت و فرمان روايي او روشن تر مي گردد.

4. در آيه ي فوق به صفات «علم و حكمت الهي» اشاره شده است. اين كه

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 129

ماجراهاي ابراهيم (ع)

خدا هم آگاه است و هم حكيم؛ يعني به مقتضاي آگاهي اش اعمال نهان و آشكار بندگان را مي داند و به مقتضاي حكمتش به هر كس جزاي مناسب مي دهد و در

مجازات افراد عجله نمي كند.

5. قرآن كريم در آيه ي فوق از يك «نفخ صور» (دميدن در شيپور رستاخيز)، اما در آيه ي 68 زُمر از دو نفخ صور سخن به ميان آورده كه يكي ويرانگر و ديگري برانگيزنده ي مردم است (ان شاء اللّه- ذيل آيه ي 68 سوره ي زمر اين مبحث را پي مي گيريم).

آموزه ها و پيام ها:

1. آفرينش جهان هدف دار و حكيمانه است.

2. اراده ي الهي هدف دار و حتمي است.

3. خدا از نهان و آشكار شما آگاه است (پس مراقب كردار خود باشيد).

4. با مطالعه در آفرينش هدف دار جهان، خداشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و چهارم سوره ي انعام به مبارزات ابراهيم با شرك و بت پرستي اشاره مي كند و مي فرمايد:

74. وَإِذْ قَالَ إِبْرهِيمُ لِأَبِيهِ ءَازَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَاماً ءَالِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَللٍ مُّبِينٍ

و (ياد كن) هنگامي را كه ابراهيم به پدرِ (مادرش يا عموي) ش «آزَر»، گفت: «آيا بت هايي را معبودان (خود) مي گيري؟! در واقع من، تو و قومت را در گمراهي آشكاري مي بينم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «اب» در لغت عرب غالباً به پدر گفته مي شود، اما گاهي به جد مادري، عمو، مربّي و معلم نيز گفته مي شود. بنا به دلايلي، در آيه ي فوق، مقصود از «پدر ابراهيم»، يا پدر مادري او و يا عموي اوست:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 130

الف) در منابع تاريخي نام پدر ابراهيم «تارِح» گفته شده و حتي در كتاب هاي عهدين (تورات و انجيل و ملحقات آنها) نيز «آزر» پدر ابراهيم شمرده نشده است. «1»

ب) از طرفي، قرآن كريم مي فرمايد: مسلمان حق ندارد براي مشركان استغفار كند «2» و از طرفي مي گويد: ابراهيم در اواخر عمر خويش براي «والد» و پدر

خود طلب آمرزش كرد؛ «3» پس معلوم مي شود كه «والد» و پدر ابراهيم غير از آزر است كه از او به عنوان «اب» ياد شده است. «4»

ج) در قرآن كريم واژه ي «اب» گاهي به عمو نيز گفته شده است؛ مثل آيه ي 133 سوره ي بقره، كه از اسماعيل، عموي يعقوب، با عنوان اب (آباء) ياد شده است.

د) در برخي از احاديث كه شيعه و سني نقل كرده اند، از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

همواره خدا مرا از صُلب پدران پاك به رحم مادران پاك منتقل مي ساخت و هرگز مرا به آلودگي هاي دوران جاهليت آلوده نساخت. «5»

ه) تمام دانشمندان و مفسران شيعه و گروهي از دانشمندان اهل سنت گفته اند كه آزر پدر ابراهيم نبود. «6»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 131

2. ابراهيم در دعوت خود به سوي خدا، خويشاوندانش را فراموش نكرده است.

آري شيوه ي صحيح دعوت آن است كه رهبران و مبلغان ديني، نخست از نزديكان خود شروع كنند و با بياني نرم و آرام عقايد آنان را اصلاح كنند.

3. بت پرستي گمراهي آشكار است؛ زيرا انحرافي است كه وجدان هاي سالم و عقل بشر آن را نمي پذيرد؛ و كدام گمراهي از اين آشكارتر كه انسان مخلوقي را معبود خويش قرار دهد؛ آري، بت پرستي يك انحراف است و بايد با آن مبارزه كرد و در اين جا سن و كثرت جمعيت طرف داران مطرح نيست، بلكه حق و باطل مطرح است.

آموزه ها و پيام ها:

1. بت پرستي، كژروي آشكار است (از آن بپرهيزيد).

2. اصلاحات عقيدتي را از نزديكان خود شروع كنيد.

3. در هدايت مردم و نهي از منكر از بياني نرم استفاده كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي

هفتاد و پنجم سوره ي انعام به مشاهده ي ملكوت توسط ابراهيم اشاره مي كند و مي فرمايد:

75. وَكَذلِكَ نُرِي إِبْرهِيمَ مَلَكُوتَ السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ

و اينگونه، فرمانروايي مطلق آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم؛ (تا بدان استدلال كند) و بخاطر آنكه از يقين كنندگان باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. ملكوت، فرمان روايي مطلق خدا بر جهان هستي است، اما حقيقت

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 132

ملكوت چه بوده است؟ «1»

مفسران قرآن در اين مورد ديدگاه هاي متفاوتي دارند:

برخي بر آن اند كه اين آيه فشرده اي از آيات بعد است كه در آن جا سخن از مشاهده ي وضع خورشيد و ماه و ستارگان به ميان آمده است. «2»

و برخي ديگر گفته اند عالم ملكوت، عالم اسرار و نظم و شگفتي و جهان غيب است. «3»

2. در حديثي از امام باقر عليه السلام حكايت شده:

خدا به چشم ابراهيم قدرت و نوري بخشيد كه عمق آسمان ها و زمين را مشاهده كند. «4»

و در برخي از احاديث نيز آمده است كه

خدا همان گونه كه به ابراهيم عليه السلام ملكوت را نشان داد، به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام نيز نشان داد. «5»

3. يكي از آثار ديدن ملكوت، يقين است و يقين عالي ترين درجه ي ايمان است. ابراهيم عليه السلام يقين استدلالي و فطري بر يگانگي خدا داشت، اما با مطالعه در اسرار آفرينش، يقين او به حد كمال رسيد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 133

آموزه ها و پيام ها:

1. ملكوتيان اهل يقين مي شوند.

2. هم چون ابراهيم زندگي كنيد تا به اسرار ملكوت دست يابيد و اهل يقين شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و ششم سوره ي انعام به استدلال منطقي

ابراهيم بر توحيد از طريق غروب ستاره اشاره كرده، مي فرمايد:

76. فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَءَا كَوْكَباً قَالَ هذَا رَبِّي فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَآأُحِبُّ الْآفِلِينَ

و هنگامي كه شب بر او پرده افكند، سياره اي مشاهده كرد، گفت: «اين پروردگار من است؟» و هنگامي كه غروب كرد، گفت: «غروب كنندگان را دوست ندارم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «كوكب» در اين آيه چيست؟

شايد كوكب، سياره ي زهره يا مشتري باشد. از روايات تاريخي استفاده مي شود كه اين دو سياره در زمان هاي قديم پرستيده مي شدند. «1» مشتري، ربّ النوع «عدل و علم» به شمار مي رفت، مريخ ربّ النوع «جنگ»، و خورشيد هم پادشاه همه. «2»

در برخي از احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز تصريح شده كه مقصود از «كوكب» در آيه ي فوق همان زُهره است. «3»

2. مقصود از اين كه ابراهيم عليه السلام گفت: «اين خداي من است.» چيست؟

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 134

در اين مورد حداقل دو احتمال تفسيري وجود دارد:

نخست اين كه ابراهيم، در عمق فطرت خويش به خدا ايمان داشت، اما مي خواست خود بينديشد و از راه دليل عقلي، مصداق حقيقي آن را بيابد و به مرحله ي «حق اليقين» برسد؛ پس اين جمله ي ابراهيم عليه السلام يك خبر قطعي نيست، بلكه يك فرض و احتمال براي تفكر و استدلال و راهي براي تحقيق بيش تر و شناسايي بهتر است.

احتمال دوم آن است كه ابراهيم اين جمله را از باب همراهي با بت پرستان و براي جلب توجه آنان گفت، تا بتواند بر مبناي آنان سخن بگويد و توحيد را اثبات كند؛ يعني در حقيقت مي گفت: «به اعتقاد شما اين خداي من است.» و يا به صورت پرسشي مي گفت:

«آيا اين خداي من است؟»

در مورد هر دو احتمال فوق احاديثي نيز از اهل بيت عليهم السلام حكايت شده است. «1»

3. در حديثي از امام باقر يا صادق عليهما السلام حكايت شده كه

ابراهيم اين سخن را به عنوان تحقيق در باره ي پروردگارش گفت و هرگز سخن او كفر نبود؛ و هر كس در اين مورد تفكر و تحقيق كند، همانند ابراهيم خواهد بود. «2»

4. شكل استدلال ابراهيم عليه السلام در آيه ي فوق به چند صورت ترسيم مي شود:

الف) پروردگار و مربّي موجودات بايد هميشه در ارتباط نزديك با آنان باشد؛ بنابراين، موجودي كه غروب مي كند و از موجودات زميني جدا مي شود، نمي تواند پروردگار و ربّ باشد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 135

ب) سياره اي كه داراي غروب و طلوع است، خود اسير قوانين طبيعت است؛ پس اين سياره چگونه مي تواند حاكم و مالك و ربّ آنها باشد.

ج) سياره اي كه داراي حركت است، حتماً حادث است و چيزي كه در معرض حوادث است نمي تواند يك موجود ازلي و ابدي باشد. «1»

د) استدلال ابراهيم عليه السلام در آيه ي فوق مبتني بر محبت است؛ يعني من محبت و كشش دروني به ستارگان غروب كننده و بي دوام ندارم؛ محبت و عشق من به موجودي باكمال و دايمي است.

5. معبود انسان بايد محبوب و معشوق او باشد؛ و محبوب واقعي كسي است كه اسير مكان و زمان محدود و متغيّر نباشد.

آري، روح دين، محبت و عشق است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. موجودات ناپايدار را به عنوان معبود و محبوب خود انتخاب نكنيد.

2. با مطالعات كيهان شناسي، خداشناس شويد.

3. براي شناخت معبود، مشاهده و تفكر و استدلال كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي

هفتاد و هفتم سوره ي انعام به استدلال ابراهيم عليه السلام بر توحيد از طريق غروب ماه اشاره مي كند و مي فرمايد:

77. فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هذَا رَبِّي فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ

و هنگامي كه ماه را در حال طلوع ديد، گفت: «اين پروردگار من است؟» و هنگامي كه غروب كرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمايي نكرده بود، قطعاً از گروه گمراهان بودم.»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 136

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام با مشاهده ي طلوع ماه تابان، آن را خداي خويش خواند، ولي هنگام غروبِ ماه، «1» ماه پرستي را نفي كرد. «2» اين همان شيوه اي است كه در مورد سياره ي زهره يا مشتري به كار برد، تا شايد عقل و فطرت ستاره پرستان بيدار شود و هدايت گردند.

2. ابراهيم عليه السلام در استدلال خويش براي نفي شرك و اثبات توحيد، از روش گام به گام استفاده كرد. در آيه ي قبل گفت: سياره پرستي را دوست ندارم و در اين آيه گفت: ماه پرستي، انحراف و گمراهي است.

3. در راه شناخت، لازم است به فيض و هدايت الهي تكيه كنيم كه بدون آن نمي توانيم به سرچشمه ي زلال معارف برسيم و گمراه مي شويم.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدايت و نجات از گمراهي، كار خداست.

2. با مطالعات و كيهان شناسي، خداشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هشتم سوره ي انعام به استدلال ابراهيم عليه السلام بر توحيد از طريق غروب خورشيد اشاره مي كند و مي فرمايد:

78. فَلَمَّا رَءَا الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هذَا رَبِّي هذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّآ أَفَلَتْ قَالَ يقَوْمِ إِنِّي بَرِي ءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 137

و هنگامي كه خورشيد

را در حال طلوع ديد، گفت: «اين پروردگار من است؟ اين (از همه) بزرگ تر است!» و هنگامي كه غروب كرد، گفت: «اي قوم [من ! براستي كه من نسبت به آنچه شريك (خدا) قرار مي دهيد، بي تعهدم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در برخي احاديث از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه ابراهيم عليه السلام با سه گروه بت پرست روبه رو بود: گروهي زهره، گروهي ماه و گروهي خورشيد را مي پرستيدند «1» (و شايد به همين دليل سه بار استدلال كرد).

2. بزرگي و كوچكي اجسام در عبوديت تأثيري ندارد، مهم آن است كه اين اجسام مادي، ناپايدار و زوال پذيرند، پس نمي توانند خدا باشند.

ولي ابراهيم عليه السلام راه توحيد را گام به گام پيمود؛ اول عبادت سياره، بعد ماه و بعد خورشيد را بررسي و نقد كرد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. برائت از شرك، فريادي ابراهيمي است.

2. اول استدلال كنيد و اگر مؤثر نشد، برائت و بيزاري بجوييد.

3. در استدلال، گام به گام و از كوچك به بزرگ پيش برويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و نهم سوره ي انعام به توحيد و حق گرايي ابراهيم عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

79. إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّموتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفاً وَمَآ أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 138

براستي كه من حق گرايانه رويِ (وجود) خود را به سوي كسي متوجه كردم، كه آسمان ها و زمين را شكافته [و آفريده است. و من از مشركان نيستم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام مظهر توحيد خالص و حق گرايي است. «1» او با تمام وجود رو به سوي خدا آورد و توحيد را فرياد زد و از شرك و بت پرستي بيزاري جست، تا

الگو و آموزه اي براي همه ي جهانيان باشد.

2. «فَطَر» به معناي شكافتن از طول است و به خلق و آفرينش هم «فطر» گفته مي شود؛ زيرا جهان به صورت توده ي واحدي بود كه شكافته شد و خلق گرديد؛ شايد اين تعبير اشاره به انفجار بزرگ در پيدايش جهان باشد. «2»

3. واژه ي «وَجه» به معناي ذات و صورت مي آيد و از آن جا كه در هنگام توجه به كسي يا چيزي، انسان صورت خود را به آن طرف مي گرداند، اين تعبير نشان دهنده ي توجه و عنايت به يك مطلب است؛ آري، ابراهيم با تمام وجود رو به سوي خدا داشت.

4. مراحل و منازل سير و سلوك تا ترنم خليلي:

امام عارفان در اين مورد مي نويسند:

انسان سالك پس از آن كه، متسنّن به سنن الهيّه و متلبّس به لباس شريعت شد و اشتغال به تهذيب باطن و تصقيل سرّ و تطهير روح و تنزيه قلب پيدا كرد، كم كم از انوار غيبيه ي الهيه در مرآت (آئينه) قلبش تجلّياتي حاصل شود و با جذبه هاي باطنّيه و عشق فطري جبلّي، مجذوب عالم غيب گردد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 139

و پس از طي اين مراحل، سلوك الي اللَّه با دست گيري باطني غيبي شروع شود و قلب، حق طلب و حق جو شود و وجهه ي قلب از طبيعت منسلخ و به حقيقت منسلك گردد و با جذوه ي نار محبت و نور هدايت كه يكي رفرف عشق و يكي براق سير است، به سوي كوي محبوب و جمال جميل ازل رهسپار شود و دست و رو از آلودگيِ توجه به غير، شست وشو دهد و با قلب پاك از آلودگي به رجز (: پليدي) شيطان كه حقيقت

سوائيت (: جدايي) و اصل اصول شجره ي منحوسه ي خبيثه ي غيريّت و كثرت است، متوجه مقصد و مقصود گردد و مترنّم به «وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ» گردد و خليل آسا، تنفر از آفلين (: غروب كنندگان) كه مقار نقص و رجز است، پيدا كند و توجه به كمال مطلق، نقشه ي قلب او گردد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. راه صحيح توحيد، حق گرايي و دوري از شرك است.

2. هم چون ابراهيم عليه السلام، توحيد شما همراه با برائت از مشركين باشد.

3. هر گاه راه را يافتيد، با قاطعيت اعلام كنيد و پيش برويد و از تنهايي نهراسيد.

4. با مطالعه در آفرينش جهان، به توحيد و خداشناسي برسيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 140

قرآن كريم در آيه ي هشتادم سوره ي انعام به گفت وگوي مشركان و ابراهيم عليه السلام در باره ي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

80. وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَ لَآأَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّآ أَن يَشَآءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْ ءٍ عِلْماً أَفَلَا تَتَذَكرُونَ

و [لي قومش به بحث [و جدل با او پرداختند؛ [ابراهيم گفت: «آيا در باره خدا با من گفتگو (و جدل) مي كنيد؟! و حال آنكه (خدا مرا) راهنمايي كرده است؛ و من از آنچه شريك او قرار مي دهيد، ترسي ندارم (و به من زياني نمي رسانند،) مگر پروردگارم چيزي را بخواهد؛ علم پروردگارم بر هر چيز گسترده است؛ آيا (غافليد) و متذكّر نمي شويد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان مي كوشيدند، ابراهيم عليه السلام را از عقيده ي توحيدي اش باز دارند و به بت پرستي بكشانند، ولي او با شهامت كامل مقاومت كرد و با دلايل منطقي به آنان پاسخ داد.

2. تعبير ابراهيم

عليه السلام كه گفت: «مگر اين كه خدا بخواهد.»، براي آن بود كه بگويد: اگر در گير و دار مبارزه حادثه اي براي او پيش آيد، ربطي به بت ها ندارد، بلكه خواست پروردگار است؛ چرا كه بت هاي بي شعور و بي جان نمي توانند به كسي زيان برسانند.

3. اشاره به علم بي كران الهي، دليل ديگري است بر اين كه از بت ها كاري ساخته نيست؛ يعني بت هايي كه علم و آگاهي ندارند، نمي توانند منشأ سود و زيان باشند.

4. مشركان دچار توهّمات و خرافات بودند و از بت ها و آسيب رساندن آنها مي ترسيدند؛ يعني ترس، عامل شرك ورزي آنان بود، اما انسان موحّد از اين خرافات و ترس ها به دور است. آري، انسان موحّد نه از جمعيت زياد مي ترسد و نه از بت ها؛ و در مقابل همه مي ايستد و سخن حق خود را مي گويد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 141

آموزه ها و پيام ها:

1. هدايت و توحيد، عامل شجاعت است.

2. اگر مخالفان با شما بحث كردند، به آنان پاسخ مناسب بدهيد.

3. موحّدان از شرك (و مشركان) نهراسند (كه خدا با آنهاست).

4. سود و زيان شما به دست خداي داناست (پس، از مشركان نهراسيد).

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و يكم سوره ي انعام مقايسه ي منطقي مشركان با ابراهيم موحد را حكايت مي كند و مي فرمايد:

81. وَكَيْفَ أَخَافُ مَآ أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكمْ سُلْطناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ

و چگونه از آنچه شريك (خدا) قرار مي دهيد، بترسم؟ و حال آنكه شما نمي ترسيد از اينكه چيزي را شريك خدا قرار مي دهيد، كه هيچ دليلي در باره آن بر شما فرو نفرستاده است. پس اگر مي دانيد، كدام

يك از دو دسته (بت پرستان و خداپرستان)، به امنيت سزاوارترند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. هيچ دليل و برهاني بر پرستش بت ها وجود ندارد؛ زيرا چنين دستوري، يا بايد از طريق عقل اعلام شود و يا وحي و نبوت، ولي هيچ يك از اين دو نبود؛ پس مشركان برهان ندارند. «1»

2. اين آيه مشركان را سرزنش مي كند كه چرا از خدا نمي ترسيد و براي او شريك قرار مي دهيد بت پرستان «اللّه» را به عنوان خالق آسمان ها و زمين پذيرفته بودند و فقط بت ها را در عبادت او شريك مي دانستند.

منطق ابراهيم عليه السلام در آيه ي فوق يك منطق عقلي است كه مي گويد: شما

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 142

مرا تهديد به خشم بت هايي مي كنيد كه تأثير وجودي آنها موهوم است، اما از خشم خدايي كه من و شما هر دو او را پذيرفته ايم، وحشتي نداريد؛ يعني چرا يك موضوع قطعي را رها كرده و به يك موضوع موهوم چسبيده ايد.

3. ابراهيم عليه السلام در بحث و مناظره، وجدان و عقل افراد را به داوري مي طلبيد و تعصّب به خرج نمي داد و با اين كه حق با او بود، مي گفت: «كدام يك از ما به امنيت سزاوارتر است؟».

آموزه ها و پيام ها:

1. توحيد امنيت به بار مي آورد (بر خلاف شرك).

2. شرك عقيده اي بي منطق و بي دليل است (بر خلاف توحيد).

3. اگر امنيت مي خواهيد، از شرك دوري گزينيد و به سوي توحيد روي آوريد.

4. هم چون ابراهيم عليه السلام، تابع برهان و دليل باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و دوم سوره ي انعام به شرايط ايمان و نتايج آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

82. الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمنَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ

كساني كه

ايمان آوردند، و ايمانشان را با ستمِ (شرك) نياميختند، امنيت تنها براي آنهاست؛ و آنان ره يافتگانند!»

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام در سخن خويش، كه در آيه ي قبل بيان شد، اشاره كرد كه ايمان موجب امنيت و شرك موجب ترس و ناامني است و اينك در اين سخن «1» اين قانون كلي را بيان مي كند كه هر كس ايمان آورد و به خويشتن

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 143

ستم نكند و ايمانش را با شرك آلوده نسازد، به هدايت الهي دست يافته است و در امنيت خواهد بود.

2. مقصود از «امنيت» در آيه ي فوق، معناي اعم آن است كه شامل امنيت از حوادث دردناك اجتماعي و امنيت از مجازات پروردگار و آرامش روحي مي شود.

يعني زماني جنگ ها، مفاسد، جنايات و ناراحتي هاي روحي از بين مي رود و بشريت به آرامش دست مي يابد كه دو اصل ايمان و عدالت بر جهان حاكم شود و كفر و شرك و ستم از جهان رخ بر بندد. «1»

3. در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه

منظور از آيه ي فوق آن است كه امنيت براي كساني است كه بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله به ولايت ايمان آورند و آن را با ولايت و رهبري ديگران مخلوط نكنند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 144

روشن است كه اين گونه روايات، در حقيقت، بطن آيه ي قرآن را بيان مي كند؛ يعني در آيه سخن از رهبري و ولايت خدا و آميخته نكردن آن با رهبري غير اوست و رهبري علي عليه السلام هم پرتوي از رهبري خدا و پيامبر است؛ پس اگر معناي آيه را توسعه

دهيم و ملاك و روح و بطن آيه را به دست آوريم، شامل ولايت علي عليه السلام نيز مي شود.

اما معناي آيه منحصر در اين مفهوم نيست و از اين روست كه در برخي ديگر از احاديث آيه ي فوق بر خوارج تطبيق شده كه از ولايت خدا بيرون رفتند و تحت ولايت شيطان قرار گرفتند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك، ظلم به خويشتن است.

2. ظلم (و شرك) آفت امنيت و هدايت انسان است.

3. اگر امنيت و هدايت مي خواهيد، ايمان آوريد و از ظلم و شرك دوري كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و سوم سوره ي انعام يك نتيجه ي كلي از دلايل ابراهيم عليه السلام مي گيرد و مي فرمايد:

83. وَتِلْكَ حُجَّتُنَآ ءَاتَيْنهَآ إِبْرهِيمَ عَلَي قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجتٍ مَّن نَّشَآءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

و اين [ها] دليل ما بود كه آنها را به ابراهيم در برابر قومش داديم! رتبه هاي هر كس را بخواهيم (و شايسته باشد) بالا مي بريم؛ براستي كه پروردگار تو، فرزانه اي داناست.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 145

نكته ها و اشاره ها:

1. استدلال هاي ابراهيم، جنبه ي منطقي داشت و او با نيروي عقل و الهام از فطرت بدانها رسيده بود، ولي چون نيروي عقل و فطرت هم از ناحيه ي خداست، همه ي اين استدلال ها از مواهب الهي شمرده مي شود.

2. واژه ي «تِلك» براي اشاره به دور است، ولي گاهي اهميت موضوع و بلندپايه بودن آن سبب مي شود كه يك موضوع نزديك، مثل دلايل ابراهيم عليه السلام بر توحيد، با اسم اشاره ي دور ذكر شود. «1»

3. دو واژه ي «حكيم» و «عليم» در پايان آيه، اشاره دارد كه خدا درجات افراد را بر اساس آگاهي به شايستگي آنان و موافق موازين حكمت

مي دهد و تبعيضي قايل نمي شود؛ به عبارت ديگر، اراده ي الهي تابع علم و حكمت اوست و بدون دليل درجه ي كسي را بالا نمي برد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا، با الهام دلايل، به رهبران الهي ياري مي رساند.

2. درجات معنوي شما به دست خداست و براساس علم و حكمت تنظيم مي شود.

3. در برابر مردم، براساس حجّت و دليل سخن بگوييد.

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و چهارم تا هشتاد و هفتم سوره ي انعام به نعمت هاي الهي بر ابراهيم و نسل او و تأثير نيكوكاري آنها در اين باره اشاره مي كند و مي فرمايد:

84- 87. وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحاً هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَسُلَيْمنَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَي وَهرُونَ وَكَذلِكَ نَجْزِي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 146

الْمُحْسِنِينَ* وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَي وَعِيسَي وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصلِحِينَ* وَإِسْمعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطاً وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَي الْعلَمِينَ* وَمِنْ ءَابَائِهِمْ وَذُرِّيَّتِهِمْ وَإِخْونِهِمْ وَاجْتَبَيْنهُمْ وَهَدَيْنهُمْ إِلَي صِرطٍ مُّسْتَقِيمٍ

و اسحاق و يعقوب را به او [: ابراهيم بخشيديم؛ در حالي كه همگي را راهنمايي كرديم؛ و نوح را پيش از (اين) راهنمايي نموديم؛ و از نسل او، داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسي و هارون را (راهنمايي كرديم)؛ و اينگونه نيكوكاران را پاداش مي دهيم!* و (نيز) زكريا و يحيي و عيسي و الياس (را راهنمايي كرديم)؛ در حالي كه همگي از شايستگانند.* و اسماعيل و اليَسَع و يونس و لوط (را راهنمايي كرديم)؛ و همگي را بر جهانيان برتري داديم.* و از پدرانشان و نسل آنان و برادرانشان (برخي را بر جهانيان برتري داديم) و آنان را برگزيديم؛ و ايشان را به راه راست، راهنمايي كرديم.

نكته ها و اشاره ها:

1.

نسل نيكو و فرزندان صالح، لايق و برومند، يكي از موهبت هاي الهي است كه خداوند به افرادي هم چون ابراهيم عليه السلام عنايت مي كند. اين عنايت الهي نوعي سپاس گزاري نسبت به زحمات ابراهيم عليه السلام و فداكاري او در راه توحيد است، هر چند تربيت پدر و شايستگي فرزندان نيز در اين باره اثر دارد.

2. در اين آيات اشاره به اسحاق شد، اما به فرزند ديگر حضرت ابراهيم، يعني اسماعيل، در آيات بعد اشاره مي شود. شايد اين به خاطر تولد عجيب اسحاق بود كه از مادري عقيم و پير به دنيا آمد كه خود موهبتي مضاعف بود.

3. آيات فوق با تأكيد بر هدايت فرزندان ابراهيم، «1» بدين نكته اشاره دارد

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 147

كه پيامبرزادگي به تنهايي نمي تواند مايه ي افتخار باشد، بلكه افتخارات در سايه ي هدايت و نيكوكاري حاصل مي شود.

4. قبل از ابراهيم عليه السلام نيز پيامبران بزرگي هم چون نوح، بودند؛ نوح نخستين پيامبر اولوالعزم و داراي شريعت بود و ابراهيم ادامه دهنده ي خط توحيدي پيامبران قبلي بود.

5. در اين آيات نام 17 تن از پيامبران الهي آمده است. در آيه ي اول نام پيامبراني آمده كه غالباً حكومت داشتند؛ در آيه ي دوم نام پيامبراني آمده كه زاهدانه زندگي كردند؛ و در آيه ي سوم نام پيامبراني آمده كه مشكلات ويژه اي داشتند»

و هجرت كردند.

6. سنت هدايت بشر توسط پيامبران، همواره جريان داشته است، و هدايت بي جهت به افراد داده نمي شود، بلكه بر اساس اعمال نيك و شايستگي آنان است.

7. در اين آيات، عيسي عليه السلام از فرزندان ابراهيم شمرده شده است، با اين كه او پدر نداشت و فقط از طرف مادر به ابراهيم عليه

السلام منسوب بود. اين دليل بر آن است كه سلسله ي نسب از طرف پدر و مادر يكسان است و نوه هاي پسري و دختري هر دو فرزند انسان محسوب مي شوند.

8. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام به آيه ي فوق استدلال شده كه امام حسن و امام حسين عليهما السلام فرزندان و ذرّيه ي پيامبر صلي الله عليه و آله هستند، همان طور كه عيسي فرزند و ذرّيه ي ابراهيم بود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 148

9. «اليَسَع» نام يكي از پيامبران پيشين، از نسل ابراهيم عليه السلام بود «1» و حضرت «لوط» برادرزاده يا خواهرزاده ي ابراهيم عليه السلام بود، امّا در لغت عرب گاهي لفظ «اب» (: پدر) به عمو نيز گفته مي شود، همان طور كه لفظ ذُرّيه (: نسل) و فرزند، به برادرزاده و خواهرزاده نيز گفته مي شود؛ پس مانعي ندارد كه بر اساس ظاهر آيه، لوط را منسوب به ابراهيم بدانيم. «2»

10. در مورد حضرت «يونس» بين مورخان اختلاف هست؛ برخي او را از نسل ابراهيم شمرده و برخي او را يكي از پيامبران بني اسرائيل دانسته اند، ولي اشكالي ندارد كه بر اساس ظاهر آيه، يونس را منسوب به ابراهيم عليه السلام بدانيم. «3»

11. برخي مفسران تعبيرات «برگزيدن و هدايت نمودن» را در آيه ي فوق دليل بر نبوت گرفته اند؛ بنابراين، معناي آيه اين مي شود كه برخي از پدران و فرزندان و برادران پيامبران را به مقام نبوّت برگزيديم. با توجه به اين تفسير، لازم نيست بگوييم برخي پدران پيامبران هدايت شده و برخي هدايت نشده اند، بلكه مي توان گفت همه ي پدران پيامبران با ايمان و هدايت يافته بودند اما برخي از آنان به مقام نبوّت نرسيدند.

«4»

12. هدف از بيان داستان هاي پيامبران در قرآن چيست؟

امام عارفان در اين مورد مي نويسند:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 149

عزيزا! اين آيات الهيّه و تعالي ربانيّه براي بيدار كردن ما بيچاره هاي خواب و هشيار نمودن ما سرمستان غافل آمده. اين قصص قرآنيّه كه حاصل معارف تمام انبيا و خلاصه ي سير و رشد همه ي اوليا و بيان درد و درمان هر عيب و مرض نفساني و نور هدايت طريق الهي و انساني است، براي قصه گفتن وتاريخ عالَم نيامده. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. نسل نيكو از مواهب الهي است.

2. مواهب الهي براساس نيكوكاري و شايستگي افراد عطا مي شوند.

3. پيامبران نيكوكار و صالح و برتري آنان را بر جهانيان بشناسيد (و راه مستقيم آنها را ادامه دهيد).

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هشتم سوره ي انعام به هدايت پيامبران توسط خدا و نابودي اعمال به وسيله ي شرك اشاره مي كند و مي فرمايد:

88. ذلِكَ هُدَي اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

اين، رهنمود خداست؛ كه هر كس از بندگانش را (شايسته بداند و) بخواهد، با آن راهنمايي مي كند! و اگر (بر فرض) شرك ورزند، آنچه همواره انجام داده اند حتماً از ايشان تباه مي شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبران الهي با نيروي عقل در طريق هدايت گام برمي داشتند، ولي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 150

اگر توفيق الهي شامل حال آنان نمي شد، به نعمت نبوت و هدايت دست نمي يافتند.

2. اين آيه به اين قانون و سنت الهي اشاره دارد كه شرك موجب نابودي اعمال نيك افراد مي شود؛ چرا كه همه ي بركات و هدايت ها و سعادت هاي دنيوي و اخروي در سايه ي توحيد به

دست مي آيد و اگر كسي از خط راست توحيد منحرف شود، تمام تلاش هاي قبلي خود را ضايع ساخته است.

3. پيامبران نيز مشمول قوانين الهي هستند و از اين نظر فرقي با ديگران ندارند و تبعيض در كار خدا نيست؛ پس اگر آنان نيز مشرك شوند، اعمالشان نابود مي شود؛ البته پيامبران معصوم هستند و مشرك نمي شوند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك، عامل نابودي اعمال نيك انسان است.

2. هدايت موهبتي الهي است كه با لطف و توفيق خدا شامل حال افراد مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و نهم سوره ي انعام به سه امتياز پيامبران الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

89. أُوْلئِكَ الَّذِينَ ءَاتَيْنهُمُ الْكِتبَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هؤُلَآءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَّيْسُواْ بِهَا بِكفِرِينَ

آن (پيامبر) ان كساني هستند كه كتاب [الهي و حكم و نَبوّت به آنان داديم؛ واگر آن (كافر) ان بدان كفر ورزند، پس حتماً گروه (ديگر) ي را حمايتگر (و نگهبان) آن مي سازيم كه بدان كافر نيستند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 151

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از آيه ي فوق آن نيست كه به همه ي پيامبران «كتاب» داده شده است، بلكه مقصود آن است كه به پيامبران، تعدادي كتاب داده شده است؛ به برخي از پيامبران مستقيم و به برخي ديگر غيرمستقيم.

2. واژه ي «حكم» در اصل به معناي «منع و جلوگيري» است، اما در آيه ي فوق ممكن است به معناي «درك و فهم» يا «مقام داوري» و يا «زمام داري» باشد؛ چرا كه هر سه مورد مانع اشتباهات و ستم هاست.

اين واژه در قرآن كريم به هر سه معنا به كار رفته است «1» و مانعي ندارد كه در آيه ي فوق هر

سه معنا مقصود باشد؛ يعني برخي از پيامبران داراي بعضي از اين مقامات بودند.

3. هر گاه كافران از دين و نبوّت سر باز زنند، قومي ديگر به جاي قوم عرب مي آيد و دين اسلام را مي پذيرد «2» و از آن محافظت مي كند. برخي مفسران بر آن اند كه مقصود آيه، ملت ايران است كه زود اسلام را پذيرفتند و در پيشرفت آن كوشيدند و دانشمندان آنها كتاب هاي زيادي در رشته هاي مختلف تأليف كردند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. راه حق بي طرف دار نمي ماند و ادامه خواهد يافت.

2. مقامات پيامبران الهي و كتاب هاي آنها را بشناسيد و بدانها كفر نورزيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 152

قرآن كريم در آيه ي نودم سوره ي انعام پيامبران الهي را الگويي براي رهبر اسلام معرفي مي كند و با يادآوري زحمات بدون مزد آنان مي فرمايد:

90. أُوْلئِكَ الَّذِينَ هَدَي اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لَّآأَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَي لِلْعلَمِينَ

آن (پيامبر) ان كساني هستند كه خدا (آنان را) راهنمايي كرده؛ پس از هدايت آنان پيروي كن! بگو: «از شما هيچ پاداشي بر اين (رسالت) نمي طلبم؛ اين (رسالت و قرآن چيزي) جز يادآوري براي جهانيان نيست!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اصول دعوت پيامبران الهي يكي است، اما از نظر ويژگي ها، به تناسب نيازمندي هاي زمان و مكان، متفاوت است و هر دين جديد، نسبت به اديان قبل كامل تر شده تا به برنامه ي نهايي اسلام رسيده است؛ بنابراين بر پيامبران و رهبران الهي لازم است كه اصول اعتقادي اديان الهي (مثل توحيد و معاد) و اصول اخلاقي (مثل نيكي به ديگران) را بپذيرند «1» و همان خط را دنبال كنند.

2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

به هدايت پيامبران قبلي اقتدا مي كرد، با اين حال اسلام ناسخ اديان قبلي است؛ چون اسلام اصول كلي اديان قبل را نسخ نكرد، بلكه قسمتي از احكام شريعت آنها را نسخ كرد.

3. در اين آيه اشاره شده كه اقتدا به هدايت پيامبران پيشين نيز حالت استقلالي ندارد، بلكه هدايت آنان از آن جهت مطلوب است كه هدايت الهي است.

4. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 153

هيچ راهي براي مؤمنان زيرك سالم تر از اقتدا نيست؛ چون آن راه واضح تر و مقصد استوارتر است. (سپس با ذكر آيه ي فوق فرمود) اگر براي دين خدا راهي استوارتر از اقتدا بود، پيامبران و اولياي خود را به آن تشويق مي كرد. «1»

5. ارزش انسان ها به خط فكري و سيره ي عملي آنان است؛ از اين رو نفرمود به خود پيامبران اقتدا كن، بلكه فرمود به «هدايت پيامبران» اقتدا كن.

6. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در برابر رسالت خويش پاداش مادي نمي خواست؛ چون اولًا، در اين مورد به روش پيامبران قبلي اقتدا مي كرد «2» و ثانياً، رسالت او يك وديعه ي الهي بود و او وظيفه ي رساندن آن را داشت و ثالثاً، نعمت قرآن، هدايت و رسالت، يك نعمت همگاني، هم چون نور خورشيد و بارش باران است كه جنبه ي عمومي دارد و خريد و فروش نمي شود. اين يكي از تفاوت هاي راه پيامبران با ساير رهبران در دنياست.

7. رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مايه ي بيداري و تذكر جهانيان است. از اين تعبير استفاده مي شود كه آيين اسلام جنبه ي قومي و منطقه اي ندارد، بلكه يك آيين جهاني و

همگاني است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. خط همه ي پيامبران يكي است و به هدايت الهي ختم مي شود.

2. رهبران الهي و مبلغان ديني برنامه ي پيامبران پيشين را الگوي خود

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 154

قرار دهند.

3. مبلّغ ديني لازم است به مردم بفهماند كه در پي دنياطلبي نيست.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و يكم سوره ي انعام از كساني انتقاد مي كند كه خدا را چنان كه بايد نشناخته اند و از اين رو به پيامبرش خرده مي گيرند و مي فرمايد:

91. وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَي بَشَرٍ مِّن شَيْ ءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتبَ الَّذِي جَآءَ بِهِ مُوسَي نُوراً وَهُديً لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيراً وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلَا ءَابَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ

و هنگامي كه گفتند: «خدا، هيچ چيز بر هيچ بشري فرو نفرستاده است!» خدا را به حقيقتِ معرفتش نشناختند. بگو: «چه كسي آن كتاب را كه موسي آورد، فرو فرستاد؟! در حالي كه (آن كتاب) براي مردم، نور و رهنمود بود؛ (و) آن را به صورت صفحه (كاغذ) هاي پراكنده قرار مي دهيد؛ كه (بخشي را) آشكارش مي كنيد، و (بخش) زيادي را پنهان مي داريد؛ و حال آنكه آنچه را شما و پدرانتان نمي دانستيد، (بوسيله آن) آموزش داده شديد.» بگو: «خدا!» سپس آنان را در فرو رفتنشان (در باطل) رها كن؛ در حالي كه بازي مي كنند!

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از يهوديان يا مشركان «1» به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گفتند: آيا به راستي خدا كتابي بر تو فرستاده است؟ و هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله پاسخ مثبت دادند، آنان گفتند:

به خدا سوگند كه خدا هيچ كتابي از آسمان

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 155

فرو نفرستاده است. «1» آن گاه آيه ي فوق فرود آمد و به آنان پاسخ داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه يهوديان و مشركان «2» را به عقيده ي خودشان الزام مي كند و مي گويد: شما كه منكر نزول وحي هستيد، چرا منكر نزول تورات بر موسي نيستيد؟ مشركان نيز دين موسي و تورات را براي يك عصر خاص قبول داشتند و حتي براي جست وجوي علايم پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به يهود مراجعه مي كردند.

2. آيه ي فوق يهوديان را مذمّت مي كند كه چرا تورات را روي كاغذهاي «3» پراكنده مي نوشتند و فقط آنچه به سودشان بود، به مردم عرضه مي كردند و آنچه به زيانشان بود مخفي مي كردند.

3. مقصود از جمله ي «خدا را آن چنان كه شايسته است نشناختند»، چيست؟

اين جمله، يا اشاره به صفت حكمت خداست؛ بدين معنا كه هر كس خدا را خوب بشناسد مي داند كه حكيم است و انسان را براي هدفي آفريده و در اين راه احتياج به برنامه اي خاص دارد كه بايد از طريق وحي و كتاب تأمين شود.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 156

و يا اشاره به رحمت عام و خاص خداست كه هر كس خدا را با صفت رحمت بشناسد، مي داند كه خدا اجازه نمي دهد انسان در مسير سعادت تنها بماند و كسي و برنامه اي را براي راه نمايي او نفرستد.

و برخي مفسران برآن اند كه منظور آن است كه خدا را به حقيقت معرفتش نشناختند و يا بزرگي خدا را، چنان كه بايد، بزرگ نداشتند. «1»

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد.

بنده همان

به كه ز تقصير خويش

عذر به درگاه خداي آورد

ورنه سزاوار خداوندي اش

كس نتواند كه به جاي آورد (سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از راه ها و منابع معرفت بشري وحي است.

2. منكران قرآن، خدا (و صفات حكمت و رحمت و لطف او) را نشناخته اند.

3. با اهل كتاب براساس مباني خودشان بحث و استدلال كنيد.

4. اگر استدلال هاي شما بر مخالفان اثر نگذاشت، توحيد را تذكر دهيد و از آنها روي بگردانيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 157

خداي متعال در آيه ي نود و دوم سوره ي انعام به مبارك بودن قرآن و هدف نزول آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

92. وَهذَا كِتبٌ أَنزَلْنهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَي وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَي صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ

و اين كتابي خجسته است كه آن را فرو فرستاديم؛ كه آنچه [از كتابهاي الهي پيش از آن آمده است را مؤيّد است. و براي اينكه (مردمِ) امُّ القُري [: مادر شهرها: مكّه و كساني را كه پيرامون آن هستند، هشدار دهي! و كساني كه به آخرت ايمان مي آورند، به آن [قرآن ايمان مي آورند، در حالي كه آنان بر نمازهايشان محافظت مي كنند!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از تصديق كتاب هاي آسماني توسط قرآن چيست؟

منظور آن است كه اصول اساسي تعاليم آنها (مثل توحيد)، مورد تأييد قرآن است و يا آن كه قرآن با نشانه هايي كه در آن كتاب ها آمده بود تطبيق مي كند.

2. در اين آيه دو نشانه براي حقانيّت قرآن بيان شده است: يكي از نظر سند تاريخي، يعني تصديق و مطابقت با كتاب هاي قبلي، و ديگري از نظر محتوايي كه قرآن در بردارنده ي

خير و بركت و سعادت بشر است.

3. در اين آيه، «هشدار» هدف قرآن معرفي شده، اما به بشارت و اهداف ديگر قرآن اشاره نشده است؛ چرا كه روي سخن قرآن در اين جا با منكران و مشركان سركش و طغيان گر است؛ و هشدار به اشخاص طغيان گر از مهم ترين برنامه هاي قرآن كريم است؛ و شايد از اين روست كه در قرآن 120 بار هشدار و 80 بار بشارت آمده است.

5. آيين اسلام جهاني است. دلايل و شواهد زيادي در اين باره وجود دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 158

الف) آياتي كه پيامبر را دعوت كننده ي تمام مردم جهان معرفي مي كند. «1»

ب) نامه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به زمام داران بزرگ دنيا، مانند كسري و قيصر.

ج) تعبير «كساني كه پيرامون آن هستند» در آيه ي فوق، كه به معناي تمام مردم روي زمين است كه گرداگرد مكه قرار دارند. «2»

6. مكه، «ام القُري»، «3» يعني مادر شهرهاست؛ پس لازم است كه تغذيه ي علمي، روحي و اميدبخشي جهان اسلام از آن جا تأمين شود و نقش مادر جهان اسلام را داشته باشد.

7. شايد تعبير هشدار به مردم مكه براي آن باشد كه تبليغ و دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله مراحلي دارد؛ از دعوت خويشاوندان شروع مي شود و بعد به مردم شهر و منطقه و سپس به همه ي مردم جهان مي رسد.

8. هر كس ايمان به آخرت دارد، به قرآن ايمان مي آورد؛ چون اين گونه افراد، جهان را مقدمه اي براي رسيدن به يك هدف عالي مي دانند كه براي حركت به سوي آن هدف، برنامه و وحي و كتاب لازم است.

9. در آيه ي

فوق از بين تمام دستورات ديني تنها به نماز اشاره شده است؛ نماز كه مظهر پيوند با خداست، از همه ي عبادات برتر است و به

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 159

عقيده ي برخي از مفسران، تنها فريضه ي اسلامي در هنگام نزول اين آيات، نماز بود. «1» و منظور از محافظت بر نماز، مراقبت براي انجام آن، يا در مورد وقت نمازهاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن بابركت و هشدارگر است.

2. عقيده به جهان ديگر، زمينه ساز عقيده به قرآن است.

3. قرآن باوري و معادباوريِ افراد را تقويت كنيد تا به نماز اهميت دهند.

4. اگر بركت مي خواهيد، به محضر قرآن برويد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و سوم سوره ي انعام به مدعيان و دروغ پردازان حوزه ي وحي اشاره مي كند و با هشدار به آنان مي فرمايد:

93. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَي عَلَي اللَّهِ كَذِباً أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ ءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَي إِذِ الظلِمُونَ فِي غَمَرتِ الْمَوْتِ وَالْمَلئِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَي اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ ءَايتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ

و چه كسي ستمكارتر است از كسي كه بر خدا دروغ بندد، يا گويد: «به سوي من، وحي فرستاده شده.» در حاليكه به سوي او هيچ چيزي وحي نشده است، و كسي كه گويد: «بزودي نظير آنچه را خدا فرو فرستاده، فرود مي آورم؟!» و اگر (بر فرض) ببيني هنگامي را كه ستمكاران در شدايد مرگ فرو رفته اند، در حالي كه فرشتگان دست هايشان را گشوده اند، (خواهي ديد كه وضع آنان بسيار دردناك است و فرشتگان به آنان مي گويند:) جان هايتان را بيرون دهيد! امروز به [سزاي آنچه

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 160

همواره بناحق بر خدا مي گفتيد، و (در برابر) نشانه هاي او همواره تكبّر ورزيديد، به عذابي خوار كننده مجازات خواهيد شد!

شأن نزول:

حكايت شده كه شخصي به نام «عبد اللّه بن سعد» كه برادر رضاعي عثمان و از نويسندگان وحي بود، خيانت كرد و پيامبر او را طرد نمود. او فرار كرد و ادعا نمود كه من مي توانم همانند آيات قرآن را بياورم. «1» آيه ي فوق در اين مورد فرود آمد و به او و همه ي مدعيان نبوت هشدار داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مخالفان وحي و نبوّت سه گروه اند: نخست كساني كه بر خدا دروغ مي بندند و آيات الهي را تحريف مي كنند؛ دوم، كساني كه مي گويند وحي بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل نشد و اصل وحي و نبوت را منكر مي شوند؛ و سوم، كساني كه به دروغ ادعا مي كنند كه به زودي آياتي هم چون قرآن مي آورند.

گروه اول و سوم مطالب ناحق مي گويند و گروه دوم در برابر نبوّت تكبر مي ورزند؛ از اين رو گرفتار عذابي خواركننده مي شوند.

2. مدعيان دروغين وحي و نبوت، ستم كارند؛ زيرا با گمراه شدن و گمراه كردن ديگران بر خود و آنان ستم مي كنند و چه ستمي بالاتر از اين كه كسي كه لياقت رهبري ندارد، ادعاي رهبري الهي كند.

3. مضمون و محتواي آيه ي فوق يك مطلب كلي و عمومي است و همه ي مدعيان نبوت را شامل مي شود و حتي روح آيه شامل هر كسي مي شود كه به دروغ ادعاي مقامي را بنمايد كه شايسته ي آن نيست. «2»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 161

و در برخي احاديث نيز آمده است كه تأويل آيه آن

است كه «هر كس ادعاي امامت كند در حالي كه امام نيست»، «1» (مشمول اين آيه مي شود). «2»

4. تعبير «جان خود را خارج سازيد»، كه خطاب به ستمگران است، نوعي تحقير آنان از طرف فرشتگان مأمور قبض روح است، و گر نه خارج كردن روح به دست خود ستمكاران نيست، بلكه كار فرشتگان است.

5. مجازات گناهكاران از همان لحظه ي جان دادن «3» و مرگ با گشودن دست هاي فرشته هاي مرگ «4» و تحقير آنان آغاز مي شود و با عذاب خوار كننده ادامه مي يابد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ادعاي رهبري الهي، از سوي نااهلان، بزرگ ترين ظلم (بر بشريت) است.

2. مرگي سخت و عذابي خوار كننده در انتظار ستمكاران است.

3. نسبت دادن مطالب غيرحق به خدا و تكبّر در برابر آيات الهي از عوامل عذاب است.

4. ستمكاري نكنيد كه گرفتار عذاب الهي مي شويد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 162

5. تكبّر در برابر آيات الهي، پيامدي خواركننده دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و چهارم سوره ي انعام به تنهايي انسان در قيامت اشاره مي كند و مي فرمايد:

94. وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُردَي كَمَا خَلَقْنكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنكُمْ وَرَآءَ ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَي مَعَكُمْ شُفَعَآءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكؤُاْ لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ

و بيقين (به ستمكاران گفته مي شود:) همان گونه كه نخستين بار شما را (تنها) آفريديم، (اكنون نيز) تنها به سوي ما آمده ايد؛ و آنچه را به شما بخشيده بوديم، پشت سرتان نهاده ايد! و شفاعتگران شما را، كه مي پنداشتيد در واقع آنان در (كار شفاعت ما نسبت به) شما شريك هستند، با شما نمي بينيم! حتماً (پيوند) ميان شما بريده شده است؛ و آنچه را همواره

مي پنداشتيد از (نظر) شما گم شده است.

شأن نزول:

حكايت شده كه يكي از مشركان، به نام «نَضر»، گفت: در قيامت دو بت «لاتْ» و «عُزّي از من شفاعت خواهند كرد. اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و به او و افرادي كه همانند او فكر مي كنند پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان عرب بر سه چيز تأكيد مي كردند: قبيله، اموال «2» و بت ها. آيه ي فوق با اشاره به هر سه موضوع مي گويد: در هنگام مرگ همه ي اين ها از انسان جدا مي شوند و او تنها مي ماند.

2. آيه ي فوق در مورد مشركان عرب نازل شده، اما اختصاص به آنان

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 163

ندارد و همه ي انسان ها در قيامت تنها هستند و تمام پيوندها و معبودها و تكيه گاه ها از انسان جدا مي شوند.

3. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از «فُرادي همان حالت عرياني است، يعني انسان در لحظه ي تولد و بعد از مرگ، عريان است؛ و در برخي ديگر از احاديث، اين آيه بر ستمگران بني اميه تطبيق شده است. «1»

روشن است كه اين گونه احاديث از باب بيان مصداق و تطبيق بر موارد است و معناي آيه محصور در اين موارد نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز تنهايي و بي كسي است.

2. در انديشه ي روز تنهايي باشيد (و براي آن روز چاره بينديشيد).

3. به اموال و اطرافيان و معبودان غيرخدا دل نبنديد كه در رستاخيز كاري از آنان ساخته نيست.

***

نشانه هاي خدا

قرآن كريم در آيه ي نود و پنجم سوره ي انعام به سه نشانه ي خدا در زمين اشاره مي كند و مي فرمايد:

95. إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِ وَالنَّوَي يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذلِكُمُ

اللَّهُ فَأَنَّي تُؤْفَكُونَ

براستي كه خدا، شكافنده دانه و هسته است؛ زنده را از مرده بيرون مي سازد و بيرون آورنده مرده از زنده است؛ اين خداست! پس چگونه (از حق) بازگردانده مي شويد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبيرات اين آيه به مهم ترين لحظه ي حيات گياهان اشاره دارد كه

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 164

لحظه ي شكافتن دانه و هسته و توليد گياه است. «1» در اين لحظات مي توان به توانايي و عظمت خالق هستي پي برد.

2. آيه ي فوق به نظام «2» مرگ و حيات و تبديل يكي به ديگري اشاره دارد.

گاهي مواد بي جان، چهره هايي از حيات را به وجود مي آورند و گاهي دگرگوني ها، حتي موجودات نيرومندي را از پاي در مي آورند و به موجودي بي جان تبديل مي كنند.

مسأله ي حيات و مرگ، هنوز هم از پيچيده ترين مسائل علم بشر است و اسرار آن حلّ نشده است. پيامبران بزرگ الهي نيز با يادآوري عظمت پديده ي حيات، بر وجود خداي توانا و حكيم استدلال كرده اند. «3»

3. در برخي احاديث آمده است كه آيه ي فوق اشاره به پيدايش انسان هاي مؤمن از انسان هاي كافر و بالعكس دارد. «4»

روشن است كه اين گونه روايات در حقيقت مفهوم آيه را توسعه داده اند، تا شامل حيات و مرگ مادي و معنوي بشود؛ يعني مؤمن كه حيات معنوي دارد، از كافري كه از نظر معنوي مرده است، پديد مي آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. توجه به نشانه هاي خدا، از انحراف انسان جلوگيري مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 165

2. با مطالعه در پيدايش گياهان و نظام مرگ و زندگي، خداشناس تر شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و ششم سوره ي انعام به سه نشانه ي خدا در آسمان ها اشاره مي كند و

مي فرمايد:

96. فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ الَّيْلَ سَكَناً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَاناً ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

(خدا) شكافنده صبح است؛ و شب را (مايه) آرامش، و خورشيد و ماه را (وسيله) حساب قرار داده است؛ اين، اندازه گيريِ (خدايِ) شكست ناپذير داناست!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه تشبيه جالبي صورت گرفته است؛ يعني تاريكي شب به پرده ي ضخيمي تشبيه شده كه روشنايي سپيده دم، آن را مي شكافد «1» و توجه به آن انسان را به ياد خدا مي اندازد.

2. شب مايه ي آرامش است؛ زيرا انسان در برابر نور تمايل به تلاش دارد و سلول هاي او آماده ي فعاليت مي شود، اما در هنگام تاريكي و شب سلول هاي بدن در يك حالت آرامش و استراحت قرار مي گيرند و جهان طبيعت نيز به خواب مي رود؛ از اين رو مناسب ترين زمان براي استراحت، شب است. در احاديث نيز از كار، مسافرت و سر بريدن حيوانات در شب سرزنش شده، «2» اما

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 166

توصيه شده كه مراسم ازدواج را در شب قرار دهيد. «1»

3. «حُسبان» به معناي حساب كردن است و شايد مقصود آن باشد كه گردش منظم و مرتب خورشيد و ماه سبب مي شود كه شما زندگي خود را تحت نظام و حساب درآوريد و زمان سال و ماه را محاسبه كنيد.

و احتمال ديگر در آيه ي فوق آن است كه مقصود حساب و برنامه و نظام مندي خورشيد و ماه است كه حركت آنها ميليون ها سال ادامه دارد و يكي از نعمت ها و نشانه هاي خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. از نشانه هاي خدا در صحنه ي آسمان، به علم و قدرت الهي پي ببريد.

2. با مطالعات كيهان شناختي، خداشناس تر شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود

و هفتم سوره ي انعام به فوايد ستارگان آسمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

97. وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

و او كسي است كه ستارگان را براي شما قرار داد، تا بوسيله آنها در تاريكي هاي خشكي و دريا، راه يابيد؛ بيقين نشانه ها (يِ خود) را براي گروهي كه مي دانند، تشريح نموديم.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 167

نكته ها و اشاره ها:

1. ستارگان آسمان هميشه راه نماي خوبي در سفرهاي دريايي و خشكي براي بشر هستند و گاه سبب نجات انسان ها از طوفان ها و مرگ مي شوند.

همين ستارگان و مطالعه در مورد آنها سبب پيدايش علم هيئت يا كيهان شناسي شده است.

2. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از ستارگان، رهبران الهي، يعني امامان هستند. «1»

روشن است كه اين گونه روايات در حقيقت باطن قرآن را بيان مي كند؛ يعني معناي آيه را توسعه مي دهد و ستارگان را اعم از مادي و معنوي و علمي معرفي مي كند ولي آيه مي تواند ناظر به هر دو معناي ظاهري و معنوي باشد؛ رهبران الهي نيز مردم را از گمراهي ها و تاريكي هاي زندگي نجات مي دهند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات كيهان شناختي، خداشناس تر شويد.

2. دانشمندان، نشانه ها و آيات خدا را به خوبي متوجه مي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و هشتم سوره ي انعام آفرينش انسان را يكي از نشانه هاي خدا بيان مي كند و مي فرمايد:

98. وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ

و او كسي است كه شما را از يك شخص پديد آورد. (و شما دو گروه هستيد:) پايدار و ناپايدار؛ بيقين نشانه ها (يِ خود) را براي كساني كه بطور عميق

بفهمند، تشريح نموديم.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 168

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان ها با چهره ها، ذوق ها، رنگ ها، افكار و اندازه هاي متفاوت، بدون هيچ سابقه اي، از يك فرد آفريده شده و پرورش يافته اند. «1» اين نهايت عظمت آفريدگار را نشان مي دهد.

2. در تورات آمده است كه حوا، نخستين «مادر» انسان ها، از دنده ي آدم آفريده شد. «2»

اما آيه ي فوق مي فرمايد: همه ي انسان ها از يك حقيقت واحد آفريده شدند؛ و طبق احاديث اسلامي، آدم و حوا از يك خاك آفريده شد و جنس آنها يكي بود. «3»

3. مقصود از «مُستقر» و «مُستودع» «4» در آيه ي فوق چيست؟

مفسران قرآن در اين مورد چند احتمال داده اند:

الف) «مستودع» يعني افرادي كه به صورت نطفه در وجود پدر هستند و آفرينش آنان پايان نيافته است و «مستقر» يعني انسان هايي كه آفرينش آنها كامل شده است و در قرارگاه رحم يا روي زمين گام نهاده اند.

ب) مقصود از «مستودع» نطفه ي جنس نر انسان (يعني اسپرماتوزئيد) است كه متحرك است و «مستقر» همان نطفه ي ماده (يا اوول) است كه تقريباً

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 169

ثابت است.

ج) مقصود از «مستودع» جسم انسان است كه ناپايدار و فاني است و «مستقر» روح انسان است كه پايدار است.

د) «مستودع» انسان هايي هستند كه ايمان ناپايدار دارند و «مستقر» انسان هايي هستند كه ايمان پايدار دارند. اين مطلب در برخي احاديث نيز آمده است. «1»

البته ممكن است بگوييم كه اين معاني نوعي ذكر مصداق است و مفهوم آيه وسيع است و شامل همه ي موارد مي شود. «2»

4. انسان هاي نكته سنج مي توانند در آفرينش انسان عميقاً بينديشند و خداي خود را بشناسند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اين همه تنوّع و نوآوري در آفرينش انسان،

نشانه ي خداست.

2. با مطالعه در آفرينش و تنوع انسان ها، خداشناس تر شويد.

3. ژرف انديشي كنيد تا نشانه ها و آيات الهي را بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و نهم سوره ي انعام به نشانه هاي خدا در طبيعت اشاره مي كند و مي فرمايد:

99. وَهُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْ ءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِراً نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبّاً مُّتَرَاكِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَغَيْرَ مُتَشبِهٍ انْظُرُواْ إِلَي ثَمَرِهِ إِذَآ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 170

أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذلِكُمْ لَآيتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و او كسي است كه از آسمان آبي فرو فرستاد؛ و بوسيله آن، گياهان (گوناگون) هر چيز را رويانديم؛ و از آن، (ساقه) سبزي، خارج ساختيم، كه از آن دانه هاي متراكمي بر مي آوريم، و از درخت خرما از شكوفه اش، خوشه هايي نزديك است و بوستان هايي از انگورها و زيتون و انار، همگون و ناهمگون (رويانيدم.) هنگامي كه ميوه مي دهد، به ميوه آن و (طرز) رسيدنش بنگريد كه حتماً در آن، نشانه هايي براي گروهي است كه ايمان مي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از معاني واژه ي «آسمان» جوّ زمين و طرف بالاست؛ «1» يعني آب باران را از طرف بالا بر شما فرو فرستاد كه منبع ساير نعمت ها و سبب رشد گياهان و ادامه ي حيات حيوانات و انسان ها مي شود.

2. مفسران قرآن در مورد «روييدن هر چيز» دو احتمال را بيان كرده اند:

الف) مقصود انواع گياهان است كه همه از يك آب و خاك به وجود مي آيند، ولي با ويژگي هاي متفاوتي پرورش مي يابند.

ب) منظور گياهان مورد نياز حيوانات و انسان است؛ يعني هر كدام از آنها، از اين گياهان بهره اي دارند.

البته مانعي

ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد كه هر دو نتيجه ي نزول باران و نشانه ي قدرت خداست.

3. واژه ي «طَلْع» به معناي خوشه ي سربسته يا شكوفه ي خرماست كه در غلاف سبز رنگ زيبايي پيچيده شده است و پس از شكافته شدن، از وسط آن رشته هاي باريكي بيرون مي آيد كه به آن «قِنوان» گويند و از همين رشته خوشه هاي خرما تشكيل مي شود كه به هم ديگر نزديك مي شوند و به زمين

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 171

متمايل مي گردند. «1»

4. تعبير «با هم ديگر شباهت دارند و شباهت ندارند» كه در آيه ي فوق آمده است ممكن است در مورد زيتون و انار باشد كه اين دو درخت از نظر ظاهري و ساختمان شاخه ها و برگ ها با هم شباهت زيادي دارند، در حالي كه از نظر ميوه و طعم و خاصيت آن بسيار متفاوت اند.

و ممكن است مقصود شباهت انواع درختان و ميوه ها و تفاوت هاي آنها باشد؛ «2» البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد كه هر دو نشانه ي علم و قدرت خداست.

5. پيدايش ميوه ها، همانند تولد فرزند، مراحلي دارد. گرده هاي گياه نر بر مادگي گياه قرار مي گيرد و بعد از لقاح و تغذيه ي مناسب، انواع ميوه ها توليد مي شوند. قرآن به ما دستور مي دهد كه در اين موجودات دقت كنيم و نشانه هاي قدرت و علم الهي را ببينيم.

6. افراد با ايمان، حقايق و نشانه هاي خدا را مي بينند؛ زيرا آنان حق جو و حق باورند، و گرنه اگر با چشم عناد و بي اعتنايي و سهل انگاري نظر شود، حقايق اين نشانه ها و آيات ديده نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. رابطه ي انسان با طبيعت فقط رابطه ي مادي و غذايي نباشد، بلكه رابطه ي فكري

و توحيدي هم باشد.

2. با مطالعه ي صحنه ي طبيعت، خداشناس تر شويد.

3. به نزول باران و فوايد آن بنگريد و خداشناس شويد.

4. حق باورانه به جهان بنگريد تا نشانه هاي خدا را ببينيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 172

قرآن كريم در آيه ي صدم سوره ي انعام با سرزنش شرك و خرافات مشركان مي فرمايد:

100. وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَآءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَبَنتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحنَهُ وَتَعلَي عَمَّا يَصِفُونَ

و (مشركان) براي خدا همتاياني از جنّ قرار دادند، در حالي كه (خدا همه) آنها را آفريده است؛ و بدون هيچ دانشي، براي او، پسران و دختراني ساختند؛ او منزّه، و برتر است از آنچه وصف مي كنند!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به مشركاني اشاره شده است كه هر موجود ناپيدا و يا گروهي از جن را مي پرستيدند. «1»

همان گونه كه در تاريخ عرب جاهلي حكايت شده، شعبه اي از قبيله ي «خُزاعه» جن پرست بودند «2» و حتي برخي نوشته اند كه در يونان قديم و هند نيز جن پرستي وجود داشته است. «3»

و از آيه ي 158 سوره ي صافات استفاده مي شود كه برخي عرب هاي جاهلي بين خدا و جن خويشاوندي قايل بودند «4» و برخي از قريش نيز معتقد بودند كه خدا با جن ها ازدواج كرده و فرشتگان ثمره ي اين ازدواج اند. «5»

اما قرآن بر تمام اين خرافات خط بطلان مي كشد و مي گويد جن مخلوق

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 173

خداست، چگونه مي تواند هم عرض خالق خويش باشد.

2. برخي خدا را صاحب پسر و برخي صاحب دختر مي پنداشتند. در آيات ديگر قرآن، عقيده ي اول را به مسيحيان، در مورد عيسي، و به يهوديان، در مورد عُزير، «1» نسبت داده اند. و برخي از مشركان عرب

فرشتگان را دختران خدا مي دانستند، «2» اما قرآن خط بطلان بر تمام اين خرافات مي كشد.

3. تعبير «بغير علم» به باطل بودن عقايد خرافي اشاره دارد؛ يعني مشركان هيچ دليلي بر خرافات و موهومات خود نداشتند، بلكه دروغ هاي بي حساب در مورد خدا مي ساختند. «3» آري؛ جهل، ريشه ي اصلي خرافه گويي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خرافات و شرك، دليل علمي ندارد.

2. بدون علم در مورد خدا سخن نگوييد.

3. مخلوقات خدا را شريك او قرار ندهيد، كه خدا از اين امور منزّه است.

***

قرآن كريم در آيات صد و يكم و و صد و دوم سوره ي انعام به دلايل بطلان شرك و صفات الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

101 و 102. بَدِيعُ السَّموَتِ وَالْأَرْضِ أَنَّي يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْ ءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ* ذلِكمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَآإِلهَ إِلَّا هُوَ خلِقُ كُلِّ شَيْ ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ وَكِيلٌ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 174

(خدا) پديد آورنده آسمان ها و زمين است؛ چگونه ممكن است برايش فرزندي باشد؟! و حال آنكه برايش همسري نبوده؛ و همه چيز را آفريده؛ و او به هر چيزي داناست.* اين خدا پروردگار شماست! هيچ معبودي جز او نيست؛ آفريدگار هر چيزي است؛ پس او را بپرستيد؛ و او بر هر چيزي كارساز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه، به سه دليل براي فرزند نداشتن خدا استدلال شده است.

الف) كسي كه همه ي آسمان ها و زمين را ايجاد كرده است، همه مخلوق و نيازمند اويند و او نيازمند كسي نيست تا فرزندي بخواهد.

ب) خدايي كه همسر ندارد و نيازي نيز به همسر ندارد، چگونه داراي فرزندي باشد.

ج) كسي

كه خالق همه چيز است، كسي هم طراز او نيست تا شريك او قرار گيرد.

2. همسر داشتن خدا از چند جهت اشكال دارد:

اولًا، او نيازي به همسر ندارد.

ثانياً، كسي نيست كه همسر او باشد؛ زيرا همه مخلوق اويند.

ثالثاً، همسر داشتن از عوارض جسماني است و اصولًا در عالم مجردات، مذكر و مؤنث معنا ندارد و خدا از اين عوارض منزّه است.

3. خدا علت اساسي همه ي موجودات است؛ از اين رو همه چيز به او نسبت داده مي شود ولي اين به معناي جبر نيست و انسان در كارهاي خود آزاد و مختار است.

4. «بَديع» به معناي به وجود آورنده ي چيزي بدون سابقه است؛ يعني خدا آسمان ها و زمين را بدون سابقه و طرح و نقشه ي قبلي ايجاد كرد، اما «خلق» به معناي ايجاد چيزي بدون سابقه يا ايجاد چيزي از چيزي است و در

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 175

اصل، همان تقدير و اندازه زدن صحيح چيزهاست «1».

5. هم آفرينش به دست خداست و هم بقا و ثبات و حفظ هر چيز به اراده ي اوست؛ پس كليد حلّ مشكلات شما فقط در دست اوست و معنا ندارد كه مشكلات خود را نزد ديگري ببريد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. توجه به صفات الهي، مانع شرك ورزي و فرزند قايل شدن براي خداست.

2. توحيد، ربوبيّت و خالقيت خدا، زمينه ساز و فلسفه ي پرستش اوست.

3. به صفات الهي توجه كنيد تا غير او را معبود خود قرار ندهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سوم سوره ي انعام به چند صفت ديگر خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

103. لَاتُدْرِكُهُ الْأَبْصرُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصرَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ

چشم ها او را در نمي يابند؛ و [لي او

چشم ها را در مي يابد؛ و او لطيف [و] آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا با همه ي موجودات جهان تفاوت دارد؛ چرا كه برخي موجودات هم ديده مي شوند و هم مي بينند (مثل انسان)، برخي نه مي بينند و نه ديده مي شوند (مثل صفات دروني ما).

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 176

و برخي ديگر ديده مي شوند، اما كسي را نمي بينند (مثل جمادات).

تنها كسي كه ديده نمي شود، اما همه چيز و همه كس را مي بيند، ذات پاك خداست. «1»

2. چشم ها خدا را نمي بينند؛ زيرا چشم هاي ما تنها اجسام و يا برخي از كيفيات اجسام (مثل رنگ و حجم و ...) را مي بينند كه محدود و مادي اند، در حالي كه طبق دلايل عقلي، خدا نامحدود است، پس جسم نيست تا ديده شود. در قرآن نيز آمده است كه خدا به موسي گفت: «مرا هرگز نمي بيني.» «2»

3. انسان به چند صورت مي تواند حقايق را ببيند و شهود و درك كند:

گاهي با چشم سر مي بيند كه با اين وسيله، نه در دنيا و نه در آخرت، خدا را نمي بيند.

گاهي با چشم عقل درك مي كند، كه در اين صورت خدا را مي توان با دلايل عقلي درك كرد (البته هر كس در حد قدرت عقل و فكر خود خدا را مي شناسد).

و گاهي برخي چيزها را با دل و قلب خويش شهود مي كند، كه با اين وسيله نيز خدا قابل شهود است؛ همان طور كه در برخي آيات قرآن «3» و احاديث اهل بيت بدان اشاره شده است. «4»

4. خدا «لطيف» «5» است، يا بدين معناست كه ذات پاك او با احساس كسي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 177

درك نمي شود و يا اين كه

او آفريننده ي چيزهاي ريز و ناپيدا و داراي افعالي است كه از محيط قدرت ما بيرون است. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز بدين معنا اشاره شده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به همه چيز احاطه ي علمي دارد، در حالي كه ديگران بر او احاطه ي علمي ندارند.

2. خدا را جسماني و قابل مشاهده ي حسّي ندانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهارم سوره ي انعام به آزادي انسان در ديدن حقايق اشاره مي كند و مي فرمايد:

104. قَدْ جَآءَكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَآ أَنَاْ عَلَيْكُم بحَفِيظٍ

در واقع دليل هاي بينش آوري از طرف پروردگارتان براي شما آمد؛ و هر كس با بصيرت بنگرد، پس به سود خود اوست. و هر كس كور (دل) باشد پس به زيان اوست؛ و من بر شما نگهبان نيستم.

نكته ها و اشاره ها:

1. «بَصائر» جمع «بصيرت» است كه در اصل به معناي ديدن است، اما معمولًا در بينش فكري و عقلاني به كار مي رود؛ و گاهي به تمام اموري گفته مي شود كه سبب درك و فهم مطلب است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 178

اما در آيه ي فوق به معناي دلايل و شواهدي است كه در آيات گذشته در زمينه ي خداشناسي گفته شد؛ پس مي توان گفت كه «بصائر» شامل قرآن نيز مي شود.

2. مقصود از بينايي و نابينايي در آيه ي فوق، نابينايي و بينايي فكري و عقلي است نه حسّي و با چشم سر؛ يعني چشم عقل و دل برخي افراد نابيناست و حقايق را نمي بينند، هر چند ظاهراً بينا هستند.

3. مفسران در مورد عبارت «پيامبر صلي الله عليه و آله نگهبان و حافظ شما نيست.»، دو احتمال

داده اند:

نخست آن كه پيامبر مي فرمايد: من تنها وظيفه ي ابلاغ رسالت را دارم و حافظ اعمال و مسئول كارهاي شما نيستم؛ خدا همه را نگه داري مي كند و پاداش مناسب به آنها مي دهد.

و دوم آن كه پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: تنها وظيفه ي من بيان منطقي حقايق است و تصميم نهايي با خود شماست و من مأمور نيستم كه با زور شما را به ايمان وادار كنم.

البته ممكن است آيه ي فوق شامل هر دو معنا شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مردم در انتخاب راه و سود و زيان آزادند.

2. وظيفه ي رهبران الهي و مبلغان ديني پيام رساني است، نه نگهباني و اجبار مردم.

3. سود و زيان معنوي را با دليل و آگاهانه انتخاب كنيد.

4. سود و زيان شما به خودتان بازمي گردد (پس بنگريد چه راهي را برمي گزينيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 179

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجم سوره ي انعام به گوناگوني آيات خدا و واكنش منفي مخالفان اشاره مي كند و مي فرمايد:

105. وَكَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآيتِ وَلِيَقُولُواْ دَرَسْتَ وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

و بدينسان آيات (خود) را به گونه هاي مختلف بيان مي كنيم (و مخالفان انكار مي كنند)؛ و سرانجام مي گويند: «درس خوانده اي!» و عاقبت آن را براي گروهي كه مي دانند، روشن مي سازيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات قرآن به صورت هاي گوناگون «1» براي گروه هاي مختلف مردم با سطوح متفاوت فكري و اجتماعي نازل شده است؛ از اين رو تنوّع در بيان و استدلال، افراد را آگاه تر و پذيرش حق را آسان تر مي كند.

2. مشركان به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تهمت مي زدند، و هنوز هم مخالفان اسلام مي گويند كه: پيامبر تعليماتش را از يهوديان و مسيحيان گرفته است، در حالي

كه:

اولًا، در محيط عربستان درس و مكتبي نبود تا پيامبر از آن جا مطالبي فرا گيرد.

ثانياً، مسافرت هاي پيامبر به خارج از جزيرة العرب به قدري كوتاه بود كه وقت استفاده ي علمي در آن مدت نبود.

ثالثاً، اگر پيامبر صلي الله عليه و آله مطالبش را از تورات و انجيل گرفته بود، چرا مطالب تحريف شده و خرافات آن كتاب ها در قرآن راه نيافته است.

رابعاً، قرآن كريم و پيامبر اسلام بارها در مقابل عقايد يهوديان و مسيحيان موضع گيري سرسختانه كردند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 180

آموزه ها و پيام ها:

1. هر اندازه هم بيانات هدايت آميز روشن شود، باز مخالفان كژروي مي كنند و تهمت مي زنند.

2. آيات الهي را با شيوه ها و بيان هاي متنوع براي مردم بيان كنيد تا آگاه تر شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و ششم سوره ي انعام وظايف پيامبر اسلام را در برابر مشركان مشخص مي سازد و مي فرمايد:

106. اتَّبِعْ مَآ أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ لَآإِلهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ

از آنچه كه از طرف پروردگارت به سوي تو وحي شده، پيروي كن؛ هيچ معبودي جز او نيست؛ و از مشركان، روي گردان.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه، در حقيقت نوعي دل داري و تقويت روحي براي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است كه در عزم آهنين او كم ترين سستي حاصل نشود و در برابر مشركان پايداري كند و از آنان روي برتابد.

2. آيه ي فوق منافاتي با وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به دعوت مشركان به اسلام و يا جهاد با آنان ندارد؛ چرا كه منظور استقامت بيش تر پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر سخنان بي اساس مشركان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اي

رهبران و مبلغان الهي! در برابر تهمت ها و تبليغات نارواي دشمنان سست نشويد.

2. يكي از شيوه هاي برخورد با تبليغات دشمن، بي اعتنايي به آنهاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 181

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتم سوره ي انعام با تأكيد بر آزادي انسان ها در انتخاب راه مي فرمايد:

107. وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَآ أَشرَكُواْ وَمَا جَعَلْنكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَمَآ أَنتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ

و اگر (بر فرض) خدا مي خواست، (آنان) شرك نمي ورزيدند؛ و تو را بر آنان نگهبان قرار نداده ايم؛ و تو حمايتگر آنان نيستي.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه مي فرمايد: «پيامبر نگهبان و وكيل مردم نيست.» «1» اين مطلب به معناي نفي اجبار مردم است، و گر نه پيامبر وظيفه دارد از طريق تبليغ آزادانه مردم را به سوي كارهاي نيك و ترك كارهاي بد فراخواند.

2. سنت الهي آن است كه انسان ها در انتخاب راه حق و باطل آزاد باشند؛ چرا كه ايمان اجباري ارزشي ندارد و بايد از طريق استدلال و منطق، در فكر و روح مردم جاري شود؛ از اين رو خدا كسي را مجبور نمي كند كه دست از شرك بردارد و ايمان آورد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا ايمان اجباري نمي خواهد.

2. اي رهبران الهي و مبلغان ديني! در پي تحميل دين بر مردم نباشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 182

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتم سوره ي انعام مسلمانان را از دشنام دادن به بت ها منع مي كند و مي فرمايد:

108. وَلَا تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوَاً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَي رَبِهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

و (به معبودِ) كساني كه غير از خدا

را مي خوانند، دشنام ندهيد، پس (آنگاه آنان نيز) از روي دشمني، بدون هيچ دانشي، خدا را دشنام مي دهند؛ اينچنين براي هر امتي كردارشان را آراستيم؛ سپس بازگشت آنان فقط به سوي پروردگارشان است؛ و آنان را از آنچه همواره انجام مي دادند، آگاه خواهد ساخت.

نكته ها و اشاره ها:

1. از برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام استفاده مي شود كه گروهي از مؤمنان بر اثر ناراحتي شديد از بت پرستي، گاهي بت هاي مشركان را ناسزا مي گفتند، اما قرآن كريم اين موضوع را ممنوع اعلام كرد. «1»

2. با دشنام نمي توان كسي را از مسير غلط بازگرداند؛ دشنام سبب مي شود كه تعصب همراه با جهالت افراد تحريك شود و حتي نسبت به ساحت قدس الهي توهين كنند.

چو كردي با كلوخ انداز پيكار

سر خود را به ناداني شكستي (سعدي)

3. در احاديث اسلامي بر ممنوعيت دشنام تأكيد شده است. در نهج البلاغه مي خوانيم كه امام علي عليه السلام به كساني كه به پيروان معاويه در جنگ صفين دشنام مي دادند، مي فرمايد:

من خوش ندارم كه شما فحّاش باشيد. اگر شما به جاي دشنام،

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 183

اعمال آنها را برشمريد و حالات آنان را متذكّر شويد، به حق و راستي نزديك تر و براي اتمام حجت بهتر است. «1»

4. در احاديث اهل بيت عليهم السلام حكايت شده است كه «هر كس وليّ خدا را دشنام دهد، خدا را دشنام داده است.» و در احاديث ديگر سفارش شده كه به دشمنان فحش ندهيد تا به شما ناسزا نگويند. «2» بنابراين، هر كاري كه سبب توهين به مقدسات شود ممنوع است. «3»

5. برائت از مشركان و نفرين به دشمنان، غير از دشنام است؛ «4»

چون نفرين نوعي دعاست.

6. زينت يافتن اعمال، در حقيقت آثار عمل خود انسان است؛ يعني وقتي انسان كاري را مكرر انجام دهد، زشتي آن در نظرش از بين مي رود و حتي به صورت زيبا و جالبي جلوه مي نمايد و انسان گرفتار نتيجه ي سوء عملش مي شود.

7. زينت يافتن عمل انسان از آثار عمل خود انسان است اما از آن جا كه خدا سبب اصلي امور و آفريدگار همه چيز است، همه ي تأثيرات به او منتهي مي شود و به همين دليل، اين گونه آثار به خدا نسبت داده مي شود. گاهي هم اين زينت دادن به شيطان نسبت داده مي شود «5» چرا كه او با وسوسه هاي خود انسان را دچار انحراف مي كند. «6»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 184

آموزه ها و پيام ها:

1. ادب و نزاكت در برابر دشمنان نيز نيكوست.

2. دشمنان نادان را عليه خود تحريك نكنيد كه به عقايد شما توهين مي كنند.

3. استفاده از دشنام در تبليغات و مناظرات و نهي از منكر، ممنوع است.

4. با دشنام و ناسزا نمي توان مردم را از مسير غلط بازداشت و به راه راست هدايت كرد.

5. به رسوايي خود نزد پروردگار بينديشيد (و دشمنام ندهيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 185

ادب در قرآن و احاديث

الف) ادب:

1. ادب كمال مرد است (علي عليه السلام). «1»

2. همين اندازه از ادب تو را كفايت مي كند كه از آنچه از ديگران نمي پسندي، خودداري كني (علي عليه السلام). «2»

3. ادب آن است كه انسان در حد توقف كند و از اندازه ي خود تجاوز نكند (علي عليه السلام) «3».

4. در بسياري از آيات قرآن، خداي متعال مردم را با ادب اسلام آشنا مي كند؛ از جمله:

1- احترام رهبر اسلام را

نگاه داريد و در حضورش صداي خود را بلند نكنيد و بر ايشان پيشي نگيريد، كه افراد بي ادب كم خرد هستند (حجرات، 1- 4).

2- از افراد نادان روي بگردانيد (اعراف، 199).

5. خدا ستمكاران را با بلا ادب مي كند (علي عليه السلام). «4»

ب) ممنوعيت دشنام:

1. به بت ها و معبودهاي مشركان دشنام ندهيد (انعام، 108).

2. خدا فحش دهنده را دشمن مي دارد (امام باقر عليه السلام). «5»

3. فحش و فحاشي از اسلام نيست (علي عليه السلام). «6»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 186

4. دشنام به مؤمن، فسق و نافرماني است (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «1»

5. حكايت شده كه امام علي عليه السلام شنيد كه گروهي از يارانش مردم شام

را دشنام مي دهند، فرمود: من نمي پسندم كه شما دشنام دهيد؛ اعمال و حالات آنان را بيان كنيد. «2»

6. حكايت شده كه امام موسي كاظم عليه السلام در مورد دو نفر كه به هم ديگر دشنام مي دادند فرمود: كسي كه آغاز كرده ستمكارتر است و گناهش و گناه طرف مقابل به گردن اوست تا اين كه از مظلوم عذرخواهي كند. «3»

7. با مردم به بهترين صورتي كه دوست داريد با شما سخن بگويند؛ سخن بگوييد، كه خدا از افراد لعنت كننده، دشنام دهنده و طعنه زننده بر مؤمنان، در خشم است (امام باقر عليه السلام). «4»

ج) چگونگي برخورد با بي ادبان:

1. حكايت شده كه زماني كسي به قنبر دشنام داد و او قصد پاسخ گويي داشت؛ امام علي عليه السلام به او دستور داد كه وي را رها كند و در مقابل او صبر و سكوت نمايد. «5»

2. از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه خدا پيامبرش را با اين

آيين تأديب كرد: «عفو (و مدارا) پيش گير و به (كار) پسنديده فرمان ده و از نادان روي گردان.» (اعراف، 199). بعد از آن اين آيه نازل شد: «تو بر خلق و خوي بزرگي هستي.» (قلم، 4). «6»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 187

قرآن كريم در آيه ي صد و نهم سوره ي انعام به بهانه جويي هاي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

109. وَأَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمنِهِمْ لَئِنْ جَآءَتْهُمْ ءَايَةٌ لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الْآيتُ عِندَ اللَّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَآ إِذَا جَآءَت لَايُؤْمِنُونَ

و با شديدترين سوگندهايشان به خدا قسم خوردند، كه اگر نشانه (معجزه آسا) براي آنان بيايد، قطعاً بدان ايمان مي آورند؛ بگو:

«نشانه هاي (معجزه آسا) فقط نزد خداست؛ و چه چيزي شما را (با درك حسّي) متوجه مي سازد كه هر گاه نشانه اي (معجزه آسا هم) بيايد، ايمان نمي آورند.»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از مشركان نزد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمدند و گفتند همان طور كه از پيامبران قبلي معجزات مهمي حكايت مي كني، تو نيز كوه صفا را تبديل به طلا كن، يا برخي مردگان ما را زنده كن، يا فرشتگان را به ما نشان بده و يا خدا و فرشتگان را با خود بياور.

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: اگر برخي از اين كارها را انجام دهم، ايمان مي آوريد؟

گفتند: به خدا سوگند كه چنين خواهيم كرد.

آن گاه مسلمانان نيز از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله خواستند كه اين معجزات را بياورد، شايد مشركان ايمان آورند. پيامبر صلي الله عليه و آله آماده ي دعا كردن شد كه پيك وحي فرود آمد و پيام آورد كه اگر بخواهي، دعايت مستجاب مي شود، ولي در اين صورت، (اتمام حجّت

شده و) اگر ايمان نياورند، همگي سخت كيفر مي بينند، اما اگر مدتي آنان را رها كني، برخي از آنان توبه مي كنند و راه حق را در پيش مي گيرند؛ و پيامبر صلي الله عليه و آله پذيرفت.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 188

آيه ي فوق و آيه ي بعد از آن در اين باره فرود آمد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از خواسته هاي مشركان، مثل آوردن خدا، محال و نامعقول بود؛ پس مشركان در صدد حقيقت جويي نبودند، بلكه بهانه تراشي مي كردند تا ايمان نياورند.

2. معجزه خواهي مشركان نوعي بهانه جويي بود و بيش تر مي خواستند مردم را سرگرم و دچار شك و ترديد كنند؛ اگر واقعاً معجزه مي خواستند، به اعجاز قرآن توجه مي كردند كه بالاترين معجزه ي پيامبر صلي الله عليه و آله بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. فريب شعارها و سوگندهاي كفّار و مخالفان را نخوريد (كه به دنبال بهانه جويي هستند).

2. معجزات، همه به دست خدا و به فرمان اوست (نه به ميل افراد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دهم سوره ي انعام به كيفرهاي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

110. وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصرَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْينِهِمْ يَعْمَهُونَ

و دل هاي آنان و ديدگانشان را واژگونه مي سازيم؛ همان گونه كه نخستين بار به آن ايمان نياوردند؛ و آنان را در حالي كه در طغيانشان سرگردان مي شوند، وا مي گذاريم.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 189

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل سخن از مشركان بهانه جو بود كه در برابر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بهانه تراشي مي كردند و ايمان نمي آوردند و اينك در اين آيه به كيفر آنان و پيامد كردارشان اشاره مي كند كه تغيير بينش و سرگرداني آنهاست.

2.

در آيه ي فوق دگرگوني دل ها و چشم ها به خدا نسبت داده شده است، با اين كه اين امور نتايج اعمال خود مشركان است؛ زيرا علت العلل اين امور و خالق همه چيز، خداست؛ يعني خدا در لجاجت، تعصب و گناه، اين اثر را قرار داده كه تدريجاً درك و بينش انسان را از كار مي اندازد و يا دگرگون مي سازد.

3. هر كس كه خدا رهايش كند و هدايتش ننمايد، سرگردان مي شود.

آري؛ هر كس بدون چراغ در شب حركت كند به كژراهه مي رود؛ البته اين مجازات نيز نتيجه ي كردار خود انسان هاست كه موجب مي شود خدا آنها را رها سازد و توفيق هدايت پيدا نكنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهانه تراشي و مخالفت با رهبران الهي موجب دگرگوني بينش و سرگرداني انسان مي شود.

2. مراقب باشيد كه كردار ناپسند شما موجب مي شود خدا شما را رها سازد و سرگردان شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و يازدهم سوره ي انعام به لجاجت مشركان و ايمان ناپذيري آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

111. وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَآ إِلَيْهِمُ الْمَلئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَي وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ ءٍ قُبُلًا مَّا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ إِلَّآ أَن يَشَآءَ اللَّهُ وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 190

و اگر (بر فرض) ما فرشتگان را به سوي آنان فرو مي فرستاديم، و مردگان با آنان سخن مي گفتند، و همه چيز را براي آنان روياروي گرد مي آورديم، هرگز ايمان نمي آوردند؛- جز اينكه خدا بخواهد- و ليكن بيش تر آنان ناداني مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان در پي بهانه تراشي هستند و اگر معجزه اي براي آنان آورده شود ايمان نمي آورند. اگر آنان واقعاً معجزه مي خواستند، مهم ترين معجزه پيامبر صلي الله عليه و آله قرآن بود كه ديده بودند،

ولي ايمان نياورده بودند؛ آنان افرادي نادان «1» و لجوج هستند.

2. خدا مي تواند مشركان را مجبور سازد كه ايمان آورند، اما اين خلاف سنت الهي در مورد آزادي و اختيار انسان است؛ علاوه بر آن، چنين ايماني، هيچ فايده ي تربيتي و اثر تكاملي نخواهد داشت.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام، بهانه تراش، لجوج و نادان هستند و هر معجزه اي ببينند ايمان نمي آورند.

2. رهبران و مبلغان ديني انرژي خود را براي كافران لجوج مصرف نكنند كه سودي ندارد.

3. هر گاه از اراده ي منفي مردم سخن مي گوييد، اراده ي برتر الهي را فراموش نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 191

قرآن كريم در آيه ي صد و دوازدهم سوره ي انعام به وسوسه هاي شيطان و شيطان صفتان در برابر پيامبران الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

112. وَكَذلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍ عَدُوّاً شَيطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَي بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَآءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ

و اين چنين براي هر پيامبري، دشمني از شرورهاي (شيطان صفت) انسان و جنّ قرار داديم؛ در حالي كه برخي آنان به برخي [ديگر] براي فريب، سخنان آراسته (و بي اساس) با اشاره سريعِ پنهاني القاء مي كنند؛ و اگر (بر فرض) پروردگارت مي خواست، آن را انجام نمي دادند؛ پس آنان را با آنچه تهمت مي زنند، واگذار.

نكته ها و اشاره ها:

1. وجود شيطان ها، براي انسان هاي مؤمن، خير و نيك است؛ يعني غير مستقيم به تكامل انسان كمك مي كند؛ چون رشد انسان ها همواره در تكامل ها و تضادهاست و وجود دشمني نيرومند در بسيج نيروها و تقويت اراده ي انسان مؤثر است.

2. اگر خدا مي خواست، مي توانست جلوي اعمال شيطان ها را بگيرد، ولي اين كار را نكرده است، تا مردم آزاد

باشند و ميداني براي آزمايش و تكامل و پرورش داشته باشند. دروغ مي گويد و تهمت مي زند و با پيامبران مخالفت مي كند.

3. «شياطين» جمع شيطان است و معناي وسيعي دارد و شامل هر موجود سركش و طغيانگر و آزاردهنده مي شود. در آيه ي فوق واژه ي شيطان به معناي برخي از انسان ها و جن ها به كار رفته است، اما واژه ي «ابليس» اسم خاص شيطاني است كه در برابر آدم عليه السلام قرار گرفت و سجده نكرد. او در

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 192

حقيقت رئيس همه ي شيطان هاست. «1»

4. مقصود از «وحي» در اين جا اشارات شيطاني و سخنان درگوشي است؛ يعني آنان كه در اعمال و گفتار شيطاني خود، نقشه هاي سرّي دارند، مطالبي را محرمانه به هم ديگر مي رسانند «2» و سخناني فريبنده و زيبا مي گويند كه باطني زشت دارد. «3»

5. آيه ي فوق يادآور مي شود كه اين مشكلات براي پيامبران پيشين هم وجود داشته است. اين نوعي دل داري و آرامش روحي براي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي انسان هاي شيطان صفت، در حقيقت شيطان هايي هستند كه در برابر رهبران الهي صف كشيده اند (پس مواظب آنها باشيد).

2. مخالفان رهبران الهي، در تبليغات درون گروهي خود، از كلمات شيوا و زيبا استفاده مي كنند (تا هم ديگر را فريب دهند؛ پس مراقب توطئه هاي آنان باشيد).

3. انسان و حتي شيطان ها در انتخاب راه آزادند.

4. به تبليغات شيطان ها و شيطان صفتان توجه نكنيد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 193

5. رهبران الهي و مبلغان ديني بدانند كه دشمناني فريبكار از جنيان و انسان ها دارند (پس مراقب باشند).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سيزدهم سوره ي انعام به مراحل انحراف و

تأثير تبليغات فريبنده ي شيطان صفتان بر منكران معاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

113. وَلِتَصْغَي إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُواْ مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ

و سرانجام دل هاي كساني كه به آخرت ايمان نمي آورند، به سوي آن (سخن باطل) مي گرايد و عاقبت به آن راضي شوند؛ و سرانجام آنچه را آنان كسب كننده اند، بدست مي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. وسوسه ها و تبليغات شيطاني به تنهايي عامل انحراف نيست، بلكه گوش جان سپردن «1» و راضي شدن به آنها و عمل كردن طبق آنها، انسان را منحرف مي سازد.

2. ايمان به معاد مانع جذب شدن به شيطان هاست و انكار معاد زمينه ساز افتادن انسان به دام هاي شيطاني است.

آموزه ها و پيام ها:

1. انحراف، گام به گام حاصل مي شود: اول، گوش جان سپردن به وسوسه هاي شيطاني؛ دوم، راضي شدن بدانها و سوم، عمل كردن براساس آنها.

2. با معادباوري، از تأثير وسوسه هاي شيطاني جلوگيري كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 194

قرآن كريم در آيه ي صد و چهاردهم سوره ي انعام به داوري خدا و حقانيت قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

114. أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَماً وَهُوَ الَّذِي أَنزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتبَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ ءَاتَيْنهُمُ الْكِتبَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ

پس آيا غير خدا را به داوري طلبم؟! در حالي كه او كسي است كه كتاب [قرآن را به تفصيل به سوي شما فرو فرستاده است؛ و كساني كه به آنان كتاب [الهي داده ايم مي دانند كه آن [قرآن از طرف پروردگارت به حق فرو فرستاده شده است؛ پس هرگز از ترديد كنندگان مباش.

نكته ها و اشاره ها:

1. احتمالًا مشركان تقاضا داشتند كه شخصي بين پيامبر صلي الله عليه و آله و آنان داوري كند،»

ولي اين كار سزاوار نبود؛ زيرا قرآن به عنوان معجزه با آيات روشن آمده بود، به طوري كه هر كس مي توانست حق و باطل را تشخيص دهد؛ «2» علاوه بر اين، اهل كتاب، با توجه به بشارت هاي پيامبران پيشين، مي دانستند كه قرآن حق است.

2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ترديدي نداشت، اما به او گفته مي شود شك نداشته باش. در اين موارد، در حقيقت مردم مخاطب آيه هستند، ولي براي تأكيد مطلب به پيامبر صلي الله عليه و آله خطاب مي شود، تا ديگران حساب كار خود را بكنند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 195

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن ترديدناپذير است، به طوري كه مخالفان هم از حقانيت آن آگاه اند (اگر چه به ظاهر لجاجت و انكار مي كنند).

2. در مورد مسائل ديني، غيرخدا را به داوري نپذيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پانزدهم سوره ي انعام، به تمام شدن كلمه ي پروردگار و تغييرناپذيري آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

115. وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلًا لَامُبَدِّلَ لِكَلِمتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و سخن پروردگارت بر اساس راستي و عدل تمام شده است؛ هيچ تغيير دهنده اي براي سخنان (سنت گونه) او نيست؛ و او شنونده [و] داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «كلمه» «1» در آيه ي فوق، «قرآن يا دين يا وعده ي پيروزي به پيامبر صلي الله عليه و آله و يا همان وعده ي تغييرناپذيري سخنان الهي» است.

البته اين احتمال نيز هست كه تمام اين موارد، مقصود آيه باشد، اما طبق سياق آيات و اين كه در آيه ي قبل سخن از قرآن بود، معناي قرآن در اين جا مناسب تر است؛ يعني قرآن از هر نظر كامل و بي عيب است

و مطالب آن همگي صادق و قوانين آن بر اساس عدل است. «2»

2. از آيه ي فوق براي تحريف ناپذيري قرآن استدلال شده است؛ عدم تبديل و تغيير در كلمات الهي بدان معناست كه هيچ كس نمي تواند در قرآن تغيير و تبديلي ايجاد كند و قرآن براي هميشه از دست برد خائنان تحريف گر

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 196

محفوظ خواهد ماند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. وعده ها و قوانين الهي و سخنان او تغييرناپذير است.

2. سخن الهي (قرآن يا دين اسلام) بر اساس راستي و دادگري كامل شده است.

3. سخن را براساس راستي و دادگري بنيان نهيد، تا دست خوش تغيير نشود.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شانزدهم سوره ي انعام به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در مورد پيروي از اكثريت منحرف هشدار مي دهد و مي فرمايد:

116. وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ

و اگر از بيشترِ كساني كه در زمين هستند اطاعت كني، تو را از راه خدا گمراه مي كنند؛ (آنان) جز از گمان پيروي نمي نمايند، و جز اين نيست كه آنان حدس مي زنند (و دروغ مي بافند).

نكته ها و اشاره ها:

1. اكثريت دو گونه است:

الف) اكثريت عددي، يعني هنگامي كه تعداد زيادتري از افراد يك جامعه ديدگاه خاصي داشته باشند، كه امروزه در جهان اين اكثريت را ملاك و معيار مي دانند.

ب) اكثريت كيفي، يعني هنگامي كه فرهيختگان، عالمان و دانشمندان و متخصصان يك جامعه ديدگاه خاصي داشته باشند، هر چند از نظر تعداد

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 197

كم تر از بقيه ي مردم باشند.

از آيه ي فوق و آيات ديگر استفاده مي شود كه قرآن اكثريت «كيفي» را

ملاك مي داند، نه عددي و كمّي را؛ يعني اگر اقليتي با ايمان، عالم و بر حق هستند نظرشان صحيح و برتر است؛ زيرا اكثريت عددي غيرمتخصص گمانه زني مي كنند «1» و از اين رو احتمال اشتباه آنان زياد است و ممكن است قوانين نادرستي تصويب كنند.

البته جهان كنوني به طرف نظام اكثريت عددي رفته است؛ چون راه هاي ديگر اشكالات بيش تري داشته، يا سيستمي مناسب براي تحقّق اكثريت كيفي پيدا نكرده اند. «2»

2. پيروي از اكثريت عددي دو صورت دارد:

اول آن كه حقّانيّت مطلب روشن باشد و اختلافات سليقه اي بين مردم وجود داشته باشد؛ يعني همه ي مردم حق را پذيرفته باشند، اما در مورد راه هاي اجراي آن و مسائل جزئي اختلاف نظر داشته باشند، در اين صورت، احترام به نظر اكثريت لازم است.

دوم آن كه حقانيّت اصل مطلب روشن نشده يا پذيرفته نشده باشد و اكثريت و اقليت در اصل حقانيت اختلاف داشته باشند، كه در اين صورت، ملاك دليل عقلي و نقلي است و نظر اكثريت نمي تواند حقانيّت را ثابت كند.

به عبارت ديگر، اكثريت در امور اجرايي و سليقه اي ملاك است، نه در امور عقيدتي و زيربنايي و استدلالي.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 198

آموزه ها و پيام ها:

1. گمانه زني و اعتماد به حدس ها، يكي از عوامل گمراهي است.

2. ملاك حقانيّت راه خداست، نه اكثريت عددي.

3. پيروي از نظر و رأي اكثريت غيرمتخصص، لازم نيست؛ چون گاهي انسان را منحرف مي سازد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفدهم سوره ي انعام به آگاهي بيش تر خدا از افراد اشاره مي كند و مي فرمايد:

117. إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

براستي كه پروردگارت خود، به كسي كه از

راهش گمراه گشته، داناتر است؛ و (همچنين) او به (حال) ره يافتگان داناتر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «خدا داناتر است.»، اشاره به آن است كه انسان ها با عقل خود حقايقي را درك مي كنند و هدايت و گمراهي را مي فهمند، اما قلمرو شناخت عقل بشري محدود است و گاهي هم دچار خطا مي شود و نياز به راه نمايي و رهبري دارد، اما خدا با علم بي كران و خطاناپذير خود به همه ي امور داناتر است.

2. خدا گمراهان و هدايت يافتگان «1» را بهتر از همه مي شناسد؛ زيرا هدايت و گمراهي امري دروني است كه در بسياري از موارد، اطلاع از آن (به ويژه در مورد منافقان) مشكل است؛ از اين رو هر كس مي تواند ادعاي خلاف واقع كند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 199

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا را به دانايي و اعلميت بشناسيد.

2. (ادعاهاي بي مورد نكنيد كه) خدا از حال هدايت يافتگان و گمراهان آگاه تر است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هيجدهم سوره ي انعام به رنگ الهي غذاي مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

118. فَكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بِئَايتِهِ مُؤْمِنِينَ

پس اگر به آيات او ايمان داريد، از (گوشت) آنچه نام خدا (به هنگام سر بريدن) بر آن برده شده، بخوريد!

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از عبادت هاي مشركان عرب آن بود كه حيوانات را براي بت ها قرباني مي كردند و از گوشت آنها به عنوان تبرّك مي خوردند و از آن جا كه اين عمل قسمتي از آداب بت پرستي و شرك بود، قرآن كريم با آن به مبارزه برخاست «1» و اشاره كرد كه از گوشت هايي كه به نام غيرخدا سربريده شده، نخوريد. «2»

2. ايمان تنها

در ادّعا، گفتار و عقيده نيست، بلكه بايد در صحنه ي عمل نيز آشكار گردد؛ از اين رو، كسي كه به خدا ايمان دارد، تنها از گوشت هايي مي خورد كه نام خدا بر آنها برده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 200

3. اعلام نام خدا، در هنگام سر بريدن حيوان، يكي از معيارهاي حلال بودن گوشت است. اين به خاطر تأثيرات معنوي و اخلاقي و تحكيم پايه ي توحيد و نفي شرك است كه در اعلام نام خدا وجود دارد.

آري، غذاي مؤمنان نيز جهت دار است، بلكه لازم است مسلمانان در همه ي امور، جهت خدايي داشته باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. توحيد، تنها يك مسأله ي ذهني نيست، بلكه در عمل كرد انسان هويدا مي شود.

2. تغذيه ي حلال، نشانه ي ايمان است. «1»

3. غذاي خود را جهت دار كنيد و رنگ الهي به آن بزنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نوزدهم سوره ي انعام قوانين مربوط به گوشت حيوانات را توضيح مي دهد و با اشاره به نقش هواي نفس و جهل در گمراهي مي فرمايد:

119. وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيراً لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ

وشما را چه شده كه از (گوشت) آنچه نام خدا بر آن برده شده، نمي خوريد؟! و حال آنكه بيقين (خدا) آنچه را بر شما حرام كرده، برايتان تشريح نموده است! مگر آنچه را كه به (خوردن) آن ناچار شديد، (كه در اين صورت حرام نيست.) و قطعاً بسياري (از مردم)، بخاطر هوس هايشان بدون هيچ دانشي (ديگران را) گمراه مي سازند؛ براستي كه پروردگارت، خود به (حال) تجاوزكاران داناتر است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 201

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه نيز هم چون آيه ي قبل، بر خوردن گوشت تأكيد مي ورزد، اما اين دستور واجب نيست، بلكه مقصود بيان مفهوم جمله است؛ «1» يعني از گوشت هايي بخوريد كه نام خدا بر آن برده شده و از غير آن نخوريد، كه حرام است. «2»

2. اضطرار به خوردن گوشت هاي حرام، گاهي در اثر گرفتاري در بيابان و يا گرسنگي شديد و يا مجبور شدن انسان به وجود مي آيد، كه در اين صورت، استفاده از گوشت هايي كه نام خدا بر آنها برده نشده، در حدّ ضرورت جايز است؛ چرا كه حفظ جان انسان مهم تر است.

3. يكي از عوامل گمراهي انسان ها، هواپرستي جاهلانه است؛ البته هواپرستي غالباً با ناداني و جهل توأم است، اما آيه ي فوق، براي تأكيد بيش تر، اين دو را همراه يك ديگر آورده است.

4. علم حقيقي با هواپرستي سازگار نيست و هر جا كه با هم سازگار شوند، روشن مي شود كه آن نوعي جهل است، نه علم.

5. در تفسيرها آمده كه آيه ي فوق اشاره به اين است كه مشركان عرب در مورد خوردن گوشت هاي حيوانات مرده، چنين استدلال مي كردند كه آيا ممكن است حيواناتي را كه خودمان مي كشيم حلال بدانيم، اما آنچه را كه

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 202

خداي ما كشته است، حرام بدانيم؟ چرا شما مسلمانان از حيواناتي كه پروردگارتان كشته است نمي خوريد؟ «1»

اين استدلال مشركان نوعي سفسطه بود؛ چرا كه خدا حيوان مرده را سر نبريده است تا با حيوان سر بريده مقايسه شود؛ علاوه بر، حيوان مرده كانون بيماري هاست و غالباً گوشت آن فاسد است از اين رو خوردن آن ممنوع است.

«2»

آموزه ها و پيام ها:

1. حرام و حلال، رنگ الهي داشته باشد (و تحريم هاي بي اساس نكوهيده است). «3»

2. هواپرستي و ناداني از عوامل گمراهي مردم است.

3. تجاوزكاران تحت نظر خدا هستند (و به حسابشان رسيدگي خواهد شد).

4. در جايي كه جان شما در خطر است، مي توانيد از غذاي حرام بخوريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيستم سوره ي انعام در مورد گناهان آشكار و پنهان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

120. وَذَرُواْ ظهِرَ الْإِثْمِ وَ بَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُواْ يَقْتَرِفُونَ

و گناه را، آشكار و پنهانش را رها كنيد، [چرا] كه كساني كه گناه را كسب مي كنند، بزودي در برابر آنچه همواره بدست مي آوردند، مجازات خواهند شد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 203

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «ظاهر و باطن» ممكن است اشاره به گناهان آشكار و پنهان «1» و يا گناهاني باشد كه با اعضاي بدن انجام مي گيرد، در مقابل گناهان دروني، مثل عقيده به شرك.

يعني مفهوم آيه ي فوق وسيع است و يك قانون كلي را بيان مي كند كه همه ي اين موارد را شامل مي شود.

2. تعبير «كسب گناه» اشاره ي لطيفي دارد به اين كه مردم هم چون بازرگاناني هستند كه در بازار جهان گام مي نهند و سرمايه ي عمر، عقل و جواني و نيروهاي خود را هزينه مي كنند و به جاي آن سعادت و افتخار و يا گناه و عذاب كسب مي كنند.

3. تعبير «به زودي جزاي خود را خواهند ديد.»، ممكن است اشاره به اين باشد كه قيامت هر چند در نظر بعضي دور است، در حقيقت بسيار نزديك است.

و يا اشاره به اين باشد كه اكثر مردم، در همين زندگي دنيا، قسمتي از نتايج اعمال

زشت خويش را به صورت واكنش هاي فردي و اجتماعي دريافت مي كنند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام به تربيت و پاكي ظاهري و باطني، هر دو توجه دارد.

2. مجازات هاي الهي، پيامد عملكرد شماست.

3. دست از گناه برداريد، چه آشكارا و چه پنهان.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 204

4. دست آورد شما در زندگي، گناه آلود نباشد (وگرنه گرفتار پيامدهاي آن مي شويد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و يكم سوره ي انعام بار ديگر بر قوانين خوردن گوشت پافشاري مي كند و با هشدار در مورد توطئه هاي شيطاني مي فرمايد:

121. وَلَا تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيطِينَ لَيُوحُونَ إِلَي أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَدِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ

و از (گوشت) آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخوريد! و قطعاً اين (كار) نافرماني است؛ و قطعاً شرورهاي (شيطان صفت) به سوي دوستانشان اشاره سريع پنهاني القاء مي كنند، تا با شما ستيز كنند، و اگر از آنان اطاعت كنيد قطعاً شما مشركيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. حيواني كه بدون ذكر نام خدا سر بريده شود، حرام است و خوردن گوشت آن جايز نيست.

2. وحي به معناي اشاره ي سريع و مخفيانه است و در اين جا مقصود از وحي، همان اشارات سريع و مخفيانه و الهام هايي است كه شيطان ها و شيطان صفتان «1» به دوستان خود مي كنند تا با مسلمانان مجادله و بحث و ستيز نمايند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 205

آموزه ها و پيام ها:

1. بردن نام خدا در هنگام سر بريدن حيوانات، تشريفات نيست، بلكه امري لازم است كه ترك آن گناه و نافرماني است.

2. اطاعت از الهامات شيطاني، انسان را به شرك مي كشاند.

3. بحث و ستيز در قوانين الهي

از حربه هاي شيطاني است.

4. در غذا خوردن، تعهّد ديني و مرزهاي اعتقادي را رعايت كنيد.

5. مواظب توطئه هاي شيطاني باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و دوم سوره ي انعام به دو گروه مؤمنان نوراني و كافران ظلماني اشاره مي كند و با بيان نقش احياگري ايمان مي فرمايد:

122. أَوَ مَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمتِ لَيْسَ بخَارِجٍ مِّنْهَا كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكفِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

و آيا كسي كه مرده بود، و او را زنده كرديم، و نوري برايش قرار داديم كه بوسيله آن در (ميان) مردم راه برود، همانند كسي است كه مَثَل او در تاريكي هاست در حالي كه از آن بيرون آمدني نيست؟! اين گونه براي كافران آنچه را همواره انجام مي دادند، آراسته شده است.

شأن نزول:

حكايت شده است كه ابو جهل، از دشمنان سرسخت اسلام، روزي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را سخت آزار داد و حمزه، عموي شجاع پيامبر، از ماجرا اطلاع يافت و با ابوجهل به سختي برخورد كرد و كسي جرئت نكرد از ابو جهل دفاع كند. بعد از اين ماجرا، حمزه خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و مسلمان شد. اين افسر رشيد اسلام تا واپسين دم حيات از آيين اسلام دفاع كرد و در اين راه

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 206

شربت شهادت نوشيد. آيه ي فوق در باره ي اين حادثه فرود آمد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه كافران به مردگاني تشبيه شده اند كه در تاريكي به سر مي برند و مؤمنان به زندگاني تشبيه شده اند كه نور دارند. آري؛ مؤمنان با نور ايمان زنده

مي شوند و كافران هم چون مردگان متحرك هستند. «2»

2. در قرآن كريم «مرگ» و «حيات» اعم از مادي و معنوي است؛ يعني گاهي مرگ به معناي مرگ معنوي و كفر آمده و حيات به معناي ايمان به كار رفته است.

آري؛ ايمان يك عقيده ي خشك و الفاظ تشريفاتي نيست، بلكه به منزله ي روحي است كه در كالبد بي جان افراد دميده مي شود و چشم آنها را بينا و گوش آنها را شنواي حقايق مي كند، به طوري كه آثار حيات در تمام شئون زندگي انسان مؤمن هويدا مي شود.

3. از تعبير «ما او را زنده كرديم.»، استفاده مي شود كه هر چند ايمان آوردن با كوشش خود انسان صورت مي گيرد، تا كششي از طرف خدا نباشد، كوشش هاي انسان به جايي نمي رسد. آري؛ ارشاد و هدايت در حقيقت كار خداست. «3»

تا كه از جانب معشوق نباشد كششي

كوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد 4. مقصود از «نور» در آيه ي فوق چيست؟

ممكن است منظور، قرآن يا تعليمات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و يا همان درك تازه و روشن بيني خاصي باشد كه ايمان به انسان مي بخشد و افق ديد او را گسترش مي دهد تا از بسياري از اشتباهات مصون بماند.

5. در احاديث متعددي حكايت شده كه مقصود از نور در آيه ي فوق، ولايت، امامت و امام علي عليه السلام است كه مردم به وسيله ي آنها هدايت مي شوند و هر كس آنها را نشناسد در تاريكي مي ماند. «1»

روشن است كه اين گونه روايات برخي مصاديق كامل نور را در آيه ي فوق بيان مي كند، ولي معناي آيه منحصر به اين موارد نيست.

6. مقصود از جمله ي «همانند كسي كه مَثَل او

در تاريكي هاست.»، يا آن است كه اين افراد چنان در تاريكي بدبختي فرو رفته اند كه وضعشان ضرب المثلي شده است و يا مقصود آن است كه از هستي اين افراد چيزي جز يك شبح و قالب و مثال و مجسمه باقي نمانده است و هيكلي بي روح و مغزي بي فكر دارند. «2»

7. در آيه ي فوق، واژه ي «نور» مفرد ولي واژه ي «ظُلُمات» جمع است؛ زيرا ايمان يك حقيقت است و منبع نور، خداي واحد است و نور رمز وحدت و يگانگي است، اما كفر سرچشمه ي پراكندگي و تفرقه است و ظلمت هاي گوناگون، هم چون شرك، جهل و خرافات را شامل مي شود؛ حق يكي است اما باطل ها بسيارند.

8. در آيه ي فوق بيان شده كه اعمال زشت كافران براي آنان آراسته شده

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 208

است؛ يعني با تكرار اعمال زشت، تدريجاً از زشتي آنها در نظرشان كاسته مي شود و كم كم به صورت كار خوبي جلوه مي نمايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان حيات آفرين است (و انسان و جامعه را زنده و شاداب مي كند).

2. كافران مردگان متحرك هستند.

3. كفر انسان را به تاريكي ها و كژبيني سوق مي دهد.

4. اگر مي خواهيد از تاريكي ها به سوي نور برويد، ايمان آوريد.

5. با نور الهي (ايمان و قرآن) زنده و پويا شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و سوم سوره ي انعام به نقش خلافكاران بزرگ در فساد شهرها و خود فريبي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

123. وَكَذلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكبِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُواْ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ

و اين گونه در هر آبادي گناهكاران بزرگش را قرار داديم، تا (سرانجام كارشان اين شد) كه در آنجا به

فريب (مردم) پرداختند؛ و [لي جز خودشان را فريب نمي دهند و حال آنكه (با درك حسّي) متوجه نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل به ابو جهل و ستيز او با اسلام اشاره شد و در اين آيه اشاره شده كه وجود ابو جهل چيز تازه اي نيست و در هر شهري، در برابر حق، چنين مهره هاي فاسدي وجود دارند.

2. هر كاري با استفاده از امكانات الهي صورت مي گيرد و خدا سرچشمه ي تمام قدرت ها و علت العلل است؛ پس همه ي كارها را مي توان به خدا نسبت داد. به همين دليل در آيه مي فرمايد: «ما در هر شهري بزرگان

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 209

گناهكار قرار داديم.»

3. مفاسد و بدبختي هاي اجتماعي از سردم داران فاسد ملت ها سرچشمه مي گيرد و آنان سرانجام «1» با انواع نيرنگ ها، راه خدا را دگرگون مي سازند و راه زنِ راه حق مي شوند و با بندگان خدا نيرنگ مي بازند. «2»

4. سردم داران كفر به خودشان نيرنگ مي زنند؛ زيرا سرمايه هاي وجودي خويش را در مسيري به كار مي برند كه نه تنها سودي به حال آنها ندارد، بلكه بار مسئوليت آنها را بيش تر مي كند.

گر شود بيمار، دشمن با طبيب

ور كند كودك عداوت با اديب

در حقيقت رهزن جان خودند

راه عقل و جان خود را خود زدند

(مولوي)

5. سردم داران فاسد نه تنها به خود زيان مي رسانند، بلكه در ناداني هم هستند و نمي دانند كه به خود نيرنگ مي زنند و اين جهل مركب است.

نيست خفاشك عدوّ آفتاب

او عدوّ خويش آمد در حجاب

(مولوي)

آموزه ها و پيام ها:

1. مكر و تزوير، حربه ي خلافكاران بزرگ است.

2. آموزه ي جامعه شناختي آيه آن است كه عوامل فساد

جامعه را در خلافكاران بزرگ جست وجو كنيد.

3. پيام روان شناختي آيه آن است كه رهبران خلافكار، خودفريب و گرفتار جهل مركّب هستند.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 210

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و چهارم سوره ي انعام به انتصابي بودن مقام رسالت و بهانه تراشي سردم داران كفر و كيفر آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

124. وَإِذَا جَآءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّي نُؤْتَي مِثْلَ مَآ أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدُ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ

و هنگامي كه آيه اي براي آنان بيايد، مي گويند: «ايمان نمي آوريم، تا اينكه همانند چيزي كه به فرستادگان خدا داده شده، به ما (هم) داده شود.» خدا داناتر است كه رسالتش را كجا قرار دهد؛ بزودي كساني را كه خلافكاري كردند، به سزاي اينكه همواره فريبكاري مي كردند، در پيشگاه خدا خواري و عذابي شديد خواهد رسيد.

شأن نزول:

حكايت شده كه ابو جهل مي گفت: ما و طايفه ي بَني عبد مناف، در همه چيز با هم رقابت داشتيم، تا اين كه آنان ادعا كردند كه پيامبري از ميان ما برخاسته كه به او وحي مي شود؛ اما ممكن نيست كه ما به او ايمان آوريم، مگر اين كه بر ما نيز همان گونه وحي شود. «1»

اين آيه فرود آمد و با اشاره به اين سخنان باطل، به آنها پاسخ داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اعطاي مقام رسالت، وابسته به آمادگي روحي، پاكي ضمير، فكر بلند، سجاياي اصيل انساني و تقواي فوق العاده ي افراد است و با اين ويژگي هاست

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 211

كه فرد به مقام عصمت مي رسد و كسي جز خدا از آن مقام اطلاع

ندارد، زيرا صفتي باطني و دروني است؛ به همين دليل، انتخاب پيامبران به دست خداست و خدا مي داند كه اين رسالت را در چه جايي قرار دهد و به چه كسي عنايت كند.

2. سردم داران كفر مي خواستند با كارهاي خلاف خود مقام و بزرگي خود را حفظ كنند، ولي در پيشگاه الهي به شدت تحقير خواهند شد و از آن جا كه تلاش آنان در راه باطل، شديد بود، عذاب آنان نيز شديد خواهد بود. آري؛ جرم افراد با كيفر الهي تناسب دارد.

3. در واژه ي «جرم» اشاره ي لطيفي وجود دارد و آن اين كه انسان در ذات خود پيوندي با حق و پاكي و عدالت دارد و جرم و خلافكاري و گناه، انسان را از اين فطرت الهي جدا مي سازد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مقام نبوّت، انتصابي آگاهانه است (نه دل خواه افراد).

2. كافران، در برابر رهبران الهي بهانه تراشي مي كنند.

3. نتيجه ي خلافكاري و استكبار در برابر رهبران الهي، ذلّت در پيشگاه خداست.

4. نيرنگ بازي نكنيد كه گرفتار عذاب شديد مي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و پنجم سوره ي انعام به امدادهاي الهي براي حق طلبان و سلب توفيق از حق ستيزان اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 212

125. فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ 0 صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَآءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَي الَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ

و هر كس را كه خدا بخواهد راهنماييش كند، سينه اش را براي (پذيرش) اسلام مي گشايد؛ و هر كس را كه بخواهد (بخاطر اعمالش) در گمراهي اش وا نهد، سينه اش را تنگِ تنگ مي كند، گويا مي خواهد در آسمان بالا برود؛ اين

گونه خدا پليدي را بر كساني كه ايمان نمي آورند قرار مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از اين آيه فراهم ساختن مقدمات هدايت براي گروهي است كه خود را براي پذيرش حق آماده مي كنند، و از بين بردن زمينه ي هدايت براي كساني كه با كردار خود، عدم آمادگي خويش را اعلام كرده اند؛ پس در حقيقت اين مقدمات و هدايت و گمراهي را خودشان خواسته اند و در پيمودن مسير هدايت و گمراهي مجبور نيستند.

2. واژه ي «سينه» در اين آيه كنايه از روح و فكر انسان است و مقصود از گشاده ساختن آن، همان وسعت روح و بلندي فكر و گسترش افق عقل آدمي است. «1» آري؛ پذيرش حق، به ايثار و گذشتن از منافع شخصي نياز دارد، كه جز صاحبان ارواح وسيع و افكار بلند براي آن آمادگي ندارند. اين نكته ي روان شناختي مهمي است كه قرآن بيان كرده است.

4. كافران لجوج، فكرشان بسيار كوتاه و روحشان كوچك و ناتوان است و كم ترين گذشتي در زندگي ندارند. «2» آري؛ ضيق صدر (: تنگي سينه) يكي از كيفرهاي الهي است.

5. شرح صدر يكي از مواهب الهي است كه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله داده شده

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 213

بود. «1» حكايت شده:

هنگامي كه آيه ي فوق فرود آمد، از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدند، شرح صدر چيست؟

پيامبر فرمودند: «نوري است كه خدا در قلب هر كس بخواهد مي افكند و در پرتو آن، روح او وسيع و گشاده مي شود.»

باز پرسيدند: آيا شرح صدر نشانه اي دارد كه با آن شناخته شود؟

فرمودند: «آري نشانه اش توجه به سراي جاويدان و دامن برچيدن از زَرق و برق

دنيا و آماده شدن براي مرگ است، پيش از آن كه مرگ فرا رسد.» «2»

آري كسي كه به ضيق صدر و تنگي روح و كوتاهي فكر مبتلا شود، نمي تواند جز دنيا را ببيند، ولي كسي كه شرح صدر و روح گشاده و فكري بلند دارد، حقايق جهان ديگر را به راحتي مي پذيرد و براي آن آماده مي شود.

6. در حديثي نيز از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

خدا هنگامي كه بخواهد به كسي خيري عطا كند، به او شرح صدر براي اسلام مي دهد؛ و هنگامي كه چنين شد، زبانش به حق گشوده مي شود و قلبش با حق پيوند مي خورد؛ پس طبق حق عمل مي كند و هنگامي كه اين گونه شد اسلام او كامل مي شود و اگر با اين حال بميرد از مسلمانان حقيقي است.

اما هنگامي كه خدا نخواهد به كسي خيري عطا كند، او را به حال خود وا مي گذارد، پس سينه اش تنگ مي شود و اگر حق را به زبان بگويد، قلبش با آن پيوند نمي خورد و در نتيجه، بدان عمل

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 214

نمي كند .... «1»

7. در اين آيه انسان هاي بي ايمان به كساني تشبيه شده اند كه مي خواهند در آسمان بالا روند. اين تشبيه چند وجهِ شبَه دارد:

الف) رفتن به آسمان كار مشكلي است و پذيرش حق نيز براي كافران لجوج مشكل است.

ب) رفتن به آسمان سبب سختي تنفس مي شود، چون اكسيژن در لايه هاي بالاي جوّ زمين كم تر است؛ پذيرش حق براي انسان هاي كافر نيز سبب تنگي سينه مي شود.

8. صاحب تفسير نمونه مي نويسد: «بيان اين تشبيه در آن روز كه هنوز اين واقعيت علمي (تنگي نفس در آسمان، در اثر كمبود اكسيژن) به

ثبوت نرسيده بود، در حقيقت از معجزات علمي قرآن محسوب مي شود.» «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قبول حق نياز به زمينه ي دروني و ظرفيت روحي دارد كه خدا به انسان هاي مؤمن عطا مي كند.

2. كم ظرفيتي روحي، نوعي پليدي دروني است كه انسان هاي بي ايمان گرفتار آن مي شوند.

3. اگر هدايت الهي را مي طلبيد، در پي شرح صدر (و ظرفيت هاي وحي بالاتر) باشيد.

4. مطالب را با مثال هاي محسوس براي مردم بيان كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 215

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و ششم سوره ي انعام به راه مستقيم الهي و رابطه ي آيات الهي با بيداردلي اشاره مي كند و مي فرمايد:

126. وَهذَا صِرطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآيتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ

و اين راه راست پروردگار توست؛ بيقين آيات (خود) را براي گروهي كه پند مي گيرند، تشريح كرديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از راه مستقيم الهي در اين آيه، «اسلام و قرآن» و يا «سنت الهي در مورد امداد حق طلبان و سلب توفيق از حق ستيزان» است كه در آيه ي قبل مطرح شد.

2. آيات الهي براي همه ي انسان ها آمده و بيان شده اما گروهي كه بيداردل و اهل تذكّر و توجه باشند، از آن بهره مي برند و افراد غافل كم تر استفاده مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. راه راست و آيات الهي براي بيداردلان واضح است.

2. اگر مي خواهيد از آيات الهي بهره ببريد، بيداردل و اهل توبه و تذكر باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و هفتم سوره ي انعام به موهبت هاي الهي بيداردلان نيك كردار اشاره مي كند و مي فرمايد:

127. لَهُمْ دَارُ السَّلمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

براي آنان نزد پروردگارشان سراي سلامت خواهد بود؛ و به [پاداش آنچه

همواره انجام مي دادند، او سرپرست (و ياور) آنهاست.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 216

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان وقتي در آرامش است كه رهبر و سرپرست او شخصي كريم و عادل و مكان او نيز امن باشد.

براي انسان هاي بيداردل، هم خانه ي امن و امان فراهم آمده و هم اين افتخار نصيب آنان شده كه سرپرستي شان با خدا باشد؛ البته همه ي اين پاداش ها به خاطر اعمال نيك مؤمنان بيداردل است.

2. واژه ي «سلام» در اصل به معناي سلامتي از هر آفت ظاهري و باطني است و سلامت حقيقي فقط در بهشت است؛ چون در آن جا بقاي بدون فنا، غناي بدون فقر، عزّت بدون ذلت، و سلامت بدون ناراحتي و بيماري است. «1»

در آن جا از جنگ، خون ريزي، خشونت، رقابت هاي ناسالم و طاقت فرسا، دروغ و تهمت و حسد و كينه و غم و اندوه خبري نيست و از هر نظر آرامش در انتظار انسان است.

3. تعبير «نزد پروردگارشان» نوعي لطف و مرحمت الهي را مي رساند كه اين خانه ي سلامت، در نزد پروردگار آنهاست؛ و در «سايه ي لطف پروردگار بودن» از نعمت هاي ديگر بالاتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. بيداردلان، در سايه ي لطف الهي و تحت سرپرستي اويند.

2. بهشت را به بها مي دهند (نه به بهانه).

3. اگر الطاف الهي را مي طلبيد، بيداردل و نيك كردار باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و هشتم سوره ي انعام به سودجويي گمراهان از هم ديگر و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 217

128. وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً يمَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الْإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِّنَ الْإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَآ أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ

النَّارُ مَثْوَاكُمْ خلِدِينَ فِيهَآ إِلَّا مَا شَآءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

و در روزي كه (خدا) همه آنان را گرد مي آورد، (مي گويد:) اي گروه (شياطينِ) جنّ، بيقين از انسان (ها پيروان) فراوان يافتيد. و پيروان آنان از ميان انسان [ها] مي گويند: « [اي پروردگار ما! برخي از ما از برخي [ديگر] بهره برداري كرديم؛ و به سرآمدمان كه براي ما مقرّر داشتي، رسيديم.» (خدا) مي گويد: «آتش جايگاه شماست؛ در حالي كه در آن ماندگاريد، مگر آنچه خدا بخواهد.» براستي كه پروردگارت فرزانه اي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه صحنه اي از قيامت را يادآوري مي كند كه گروه هايي «1» از شيطان هاي جن و انسان هاي پيرو آنان در برابر هم ايستاده اند و از آنان پرسش مي شود. حكايت اين جريان به آنان هشدار مي دهد كه تنها به اين چند روز زندگي دنيا ننگرند و به پايان كار نيز بينديشند.

2. واژه ي «جِن» در اصل به معناي موجود ناپيداست و «ابليس»، همان شيطان معروفي كه آدم عليه السلام را فريب داد، نيز از جنس جن «2» و رئيس شيطان هاست. آري؛ جن ها هم مثل انسان ها مكّلف و مختار هستند و كيفر و پاداش دارند.

3. شيطان هاي جنّي و انسان هاي پيرو آنها از هم ديگر بهره مي برند؛

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 218

يعني آن رهبران فاسد بر آنان حكومت مي كنند و به وسيله ي پيروان خويش، اهداف خود را دنبال مي كنند و انسان هاي منحرف نيز بر اثر وسوسه هاي شيطاني از كارهاي زشت خود لذت مي برند.

4. جمله ي «مگر آنچه خدا بخواهد.»، يا اشاره به آن است كه خدا هر گاه بخواهد مي تواند عذاب را تغيير دهد و سلب قدرت از او نشده است و يا اشاره

به آن است كه برخي از اين افراد استحقاق عذاب طولاني ندارند و ممكن است مشمول عفو الهي قرار گيرند. «1»

5. وقتي مرگ همه ي افراد رسيد و رستاخيز برپا شد، «2» دادگاه و بازخواست الهي علني است و همه ي انسان ها و جن ها يك جا جمع آوري مي شوند.

6. در پايان آيه ي فوق دو صفت «حكمت» و «علم» خدا آورده شده كه شايد اشاره به آن باشد كه بخشش بر اساس حكمت و حساب است و خدا به خوبي از موارد آن آگاه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روزگرد آمدن همگان و پاسخ گويي و كيفر گمراهان است.

2. انگيزه ي شيطان صفتان و پيروان آنها، كام گيري و بهره برداري از هم ديگر است.

3. اراده ي الهي آزاد و براساس حكمت و علم است.

4. اگر مي خواهيد گرفتار عذاب الهي نشويد، پيرو و دوست شيطان نباشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 219

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و نهم سوره ي انعام به سنت الهي در مورد ستمگران اشاره مي كند و مي فرمايد:

129. وَكَذلِكَ نُوَلِي بَعْضَ الظلِمِينَ بَعْضاً بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ

و اينگونه برخي ستمگران را به (سزاي) آنچه همواره بدست مي آوردند، بر برخي [ديگر] مي گماريم.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيروان شيطان ها «ظالم» اند؛ چه ظلمي بالاتر از اين كه انسان، با قبول رهبري شيطان صفتان، خود را از تحت ولايت خدا خارج سازد.

2. صحنه ي رستاخيز صحنه ي واكنش ها و عكس العمل هاست و آنچه در آن جا وجود دارد، انعكاسي از اعمال ما در اين دنياست؛ هر كس در دنيا از ولايت خدا خارج شود و تحت ولايت شيطان ها قرار گيرد، در آخرت نيز تحت ولايت همان ها قرار مي گيرد.

3. آيه ي فوق اشاره به اين سنت الهي است كه سرانجام، ستمكاران در درّه ي

بدبختي سقوط خواهند كرد و نتيجه ي اعمال خويش را خواهند ديد.

4. برخي از مفسران آيه ي فوق را مربوط به دنيا و تسلط ستمگران بر هم ديگر دانسته اند و برآن اند كه كام جويي ها، زمينه ساز سلطه ي ستمگران است و اين نتيجه ي رفتار خود مردم است.

5. در احاديث آمده است:

كساني كه امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنند و كساني كه حقوق مالي خمس و زكات را نپردازند و كساني كه به ستمگران كمك كنند، كيفرشان تسلّط ستمگران بر آنان است.«1»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 220

آموزه ها و پيام ها:

1. (گاهي) تسلّط ستمكاران بر افراد، نتيجه ي كردار آنهاست.

2. ستمكاران را به ستمكاران واگذاريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي ام سوره ي انعام به اتمام حجت الهي بر مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

130. يمَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكمْ ءَايتِي وَيُنذِرُونَكمْ لِقَآءَ يَوْمِكُمْ هذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَي أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُواْ عَلَي أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كفِرِينَ

(در قيامت خدا مي فرمايد:) اي گروه جنّ و انسان! آيا فرستادگاني از شما برايتان نيامد كه آيات مرا براي شما حكايت مي كردند، و به شما نسبت به ملاقات اين روزتان هشدار مي دادند؟! (آنان) مي گويند: «بر زيان خودمان گواهي مي دهيم.» و زندگي پست (دنيا) آنان را فريب داد. و به زيان خودشان گواهي مي دهند كه آنان (خود) كافر بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. سدّ بزرگ راه سعادت انسان ها، دل بستگي و تسليم بي قيد و شرط در برابر مظاهر جهان ماده است كه انسان را به زنجير اسارت مي كشاند و او را به هر گونه ستم و خودخواهي و طغيان فرا مي خواند.

2. جن ها مثل انسان ها مكلّف هستند و فرستادگاني به سوي

آنان رفته اند كه مي بايست به نداي آنان پاسخ مثبت مي دادند و ايمان مي آوردند.

پيامبران و فرستادگان جن، ممكن است از جنس خود آنها بوده باشند- همان طور كه در برخي احاديث اشاره شده است «1»- و يا پيامبران بشر مأمور

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 221

دعوت آنان شده باشند.

3. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي همه ي انسان ها و جن مبعوث شده اند و قرآن و اسلام براي همه حجت بوده است. اين حقيقت از آيات سوره ي جن و برخي احاديث به خوبي استفاده مي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. فريبكاري دنيا مانع پندپذيري است و افراد را به كفر مي كشاند.

2. به هشدارهاي رهبران الهي و آيات خدا توجه كنيد (تا در رستاخيز پشيمان نشويد).

3. رهبران و مبلغان ديني آيات الهي را بر مردم بخوانند و در مورد رستاخيز به آنان هشدار دهند (تا حجّت تمام شود).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و يكم سوره ي انعام به يك سنت و قانون كلي الهي در مورد نابودي شهرها اشاره مي كند و مي فرمايد:

131. ذَلِك أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّك مُهْلِك الْقُرَي بِظلْمٍ وَ أَهْلُهَا غَفِلُونَ

اين (اتمام حجت بدان سبب است) كه پروردگارت نابود كننده (مردم) آبادي ها به ستم نبوده، در حالي كه اهلش غافل باشند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود آيه آن است كه خدا ستمكاران را، در حال غفلت و پيش از فرستادن پيامبران و اتمام حجت، مجازات نمي كند؛ و يا اين است كه خدا افراد غافل را از روي ستم كيفر نمي دهد؛ چون كيفر دادن افراد در حال غفلت ظلم است و خدا برتر از آن است كه ستم كند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص:

222

البته مانعي ندارد كه آيه به هر دو معنا اشاره داشته باشد.

2. آيه ي فوق به اين سنت و قانون كلي الهي اشاره دارد كه خدا نخست با فرستادن پيامبران راه را نشان مي دهد و هشدار مي دهد و اتمام حجت مي كند و چنانچه مردم پس از آن انكار و لجاجت كردند، كيفرشان مي دهد.

اين سنت الهي است و در آيات ديگر قرآن نيز مطرح شده است. «1»

3. كيفرهاي الهي به خاطر مقام ربوبيت خداست؛ يعني ربّ بودن و تربيت نمودن و پرورش بندگان اقتضا دارد كه گاهي برخي افراد را مجازات كند تا ديگران درس عبرت بگيرند و تربيت شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. عذاب بدون بيان و هشدار، ناپسند و ستم است.

2. افراد غافل را تنبيه نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 223

غفلت و راه كارهاي زدودن آن

الف) اقسام غفلت:

1. غفلت از خدا (گمراهي) (اعراف، 179)؛

2. غفلت از آيات و نشانه هاي الهي (يونس، 7 و 92)؛

3. غفلت از آخرت (روم، 7).

ب) عوامل غفلت زا:

1. تفكّر نكردن و ژرف انديش نبودن (اعراف، 179)؛

2. به چشم بصيرت ننگريستن (اعراف، 179)؛

3. (حقايق را) نشنيدن و به گوش جان نسپردن (اعراف، 179)؛

4. به اموال و فرزندان مشغول شدن (و دنيا را هدف خود قرار دادن) (منافقون، 9)؛

5. تسلط شيطان بر انسان (مجادله، 19 و مائده، 91).

ج) عوامل بيداري و راه كارهاي نجات از غفلت:

1. به ياد خدا افتادن و زياد ذكر گفتن (اعراف، 201 و احزاب، 41)؛

2. تقوا و پارسايي (اعراف، 201)؛

3. توجه به آيات الهي (بقره، 221)؛

4. يادآوري نعمت هاي الهي (احزاب، 9)؛

5. تفكر در مثال هاي قرآن (ابراهيم، 5)؛

6. كتاب الهي (قصص، 43)؛

7. توجه به هشدارهاي پيامبران (قصص، 46)؛

8. خردورزي (آل عمران، 7 و بقره، 269)؛

9. مشكلات

و مصايب (اعراف، 130)؛

10. نماز (طه، 14).

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 224

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و دوم سوره ي انعام به فرجام نيكوكاران و بدكاران اشاره كرده، مي فرمايد:

132. وَ لِكلٍّ دَرَجتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَ مَا رَبُّك بِغَفِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ

و براي هر يك (از اين گروه ها) رتبه هايي است، (كه ناشي مي شود) از آنچه انجام دادند؛ و پروردگارت از آنچه انجام مي دهند غافل نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه بار ديگر به اين حقيقت اشاره دارد كه تمام مقام ها و مراتب انسان، نتيجه ي كردار خود اوست.

قيامت كه بازار مينو نهند

منازل به اعمال نيكو دهند (سعدي)

2. در آيه ي فوق با بيان علم الهي و عدم غفلت خدا از اعمال انسان ها، به اين مطلب اشاره دارد كه خدا همه را مي داند و به هر كس آنچه را لياقت دارد مي دهد.

3. مقصود از «درجه» در آيه ي فوق تنها مراتب رُشد و كمال نيست، بلكه مراحل سقوط (: دركات) را هم شامل مي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. سعادت و شقاوت شما وابسته به كردار خودتان است (پس بنگريد كه چه مي كنيد).

2. اعمال خود را همواره تحت نظارت پرودگار بدانيد (و به هوش باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 225

قرآن كريم در آيات صد و سي و سوم و صد و سي و چهارم سوره ي انعام با اشاره به صفات الهي و قطعي بودن وعده هاي او و هشدار به انسان هاي خلافكار مي فرمايد:

133 و 134. وَ رَبُّك الْغَنيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِن يَشأْ يُذْهِبْكمْ وَ يَستَخْلِف مِن بَعْدِكم مَّا يَشاءُ كَمَا أَنشأَكم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ ءَاخَرِينَ* إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَاتٍ وَ مَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ

و پروردگارت

توانگر [و] داراي رحمت است؛ اگر بخواهد، شما را (از ميان) مي برد؛ و هرگونه بخواهد بعد از شما جانشين مي سازد؛ همان گونه كه شما را از نسل گروهي ديگر پديد آورد.* قطعاً آنچه به شما وعده داده مي شود، آمدني است؛ و شما عاجز كننده (خدا) نيستيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه هشداري است به گناهگاران است كه بايد در همين دنيا نيز بيم داشته باشند؛ چرا كه هلاك كردن آنان براي خدا بسيار آسان است. او مي تواند آنها را هلاك كند و انسان هاي ديگري را جانشين آنها سازد.

2. در آيه ي فوق دو صفت «توانگري و رحمت الهي» بيان شده است كه اشاره به اين دارد كه تغيير اقوام براساس بي نيازي خدا از آنهاست و اگر شما را هلاك نكرده به خاطر لطف اوست.

3. خدا از همه چيز حتي از عبادات ما بي نياز است؛ پس دستورات عبادي او، براي رشد خود ماست.

4. ربوبيّت و مربي بودن و پرورش ديگران، همراه با بي نيازي مربي و عطوفت و مهرباني او مطلوب است.

5. كسي را مي توان عاجز كرد كه قدرتش از قدرت انسان كم تر باشد، اما

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 226

خدايي كه قدرت بي نهايت دارد، هيچ گاه عاجز و ناتوان نمي شود «1» و به تمام وعده هاي خود، از جمله جاي گزيني اقوام، مي تواند عمل كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بقاي اجتماعات بشري به اراده ي الهي بستگي دارد.

2. خدا توانگري مهربان است كه مي خواهد شما را تربيت كند.

3. (خدا را نيازمند خود و عبادت و هدايت خويش ندانيد كه) جاي گزيني ملت ها براي خدا آسان است.

4. وعده هاي الهي تخلف ناپذير است و شما نمي توانيد مانع او شويد.

5. به قدرت الهي و ناتواني خود توجه كنيد

(و نافرماني ننماييد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و پنجم سوره ي انعام از زبان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به مشركان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

135. قُلْ يَقَوْمِ اعْمَلُوا عَلي مَكانَتِكمْ إِني عَامِلٌ فَسوْف تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظلِمُونَ

بگو: «اي قوم [من ! هر چه مقدور شماست انجام دهيد، كه من (هم) انجام مي دهم. و در آينده خواهيد دانست چه كسي فرجام (نيكِ) سراي (آخرت) برايش خواهد بود؛ براستي كه ستمكاران رستگار نمي شوند.»

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 227

1. اين آيه به مخالفان ستمگر اسلام هشدار مي دهد كه خدا شما را رها كرده تا هر چه مي توانيد انجام دهيد، ولي از عاقبت كار خويش بهراسيد؛ زيرا به سعادت و رستگاري نخواهيد رسيد و به جاي فرجام نيك، فرجام عذاب آلودي خواهيد داشت.

2. ظالمان سرانجام به رستگاري، پيروزي و سعادت نمي رسند؛ چرا كه ظلم برخلاف قانون عدالت عمومي جهان آفرينش است و فرجامش شكست و دوزخ است.

3. آيه ي فوق خطاب به «مشركان كافر» است، ولي به جاي واژه ي «كافرون» از واژه ي «ظالمون» استفاده شده است. اين تعبير نشان مي دهد كه كفر و انكار حق، نوعي ظلم آشكار است. «1» آري؛ كافر هم به خويشتن ستم نموده و خود را از رشد و كمال باز داشته و هم به جامعه ي بشري ستم نموده و به انحراف مردم كمك كرده است.

4. ملاك موفقيت، سرانجام كار و حُسن عاقبت است، نه جلوه هاي زودگذر فعلي. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. (كفر و) ستمكاري، فرجام نيكي براي انسان رقم نمي زند.

2. موفقيت افراد را با ملاك فرجام نيكو و رستگاري محك بزنيد.

3. اي رهبران

و مبلغان ديني! در برابر كافران لجوج و ستمگر موضع گيري منفي كنيد و آنان را رها سازيد و به آنها هشدار دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و ششم سوره ي انعام آداب خرافي مشركان را نكوهش مي كند و مي فرمايد:

136. وَ جَعَلُوا للَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الأَنْعَمِ نَصِيباً فَقَالُوا هَذَا للَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هَذَا لِشرَكائنَا فَمَا كانَ لِشرَكائهِمْ فَلا يَصِلُ إِلي اللَّهِ وَ مَا كانَ للَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلي شرَكائهِمْ ساءَ مَا يَحْكمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 228

و (مشركان) براي خدا، سهمي از آنچه (او) از زراعت و دام ها آفريده، قرار دادند؛ و بر اساس پندارشان گفتند: «اين (سهم) براي خداست، و اين (سهم ديگر) براي شريكان (يعني بت هاي) ماست.» و آنچه براي شريكانشان بود، پس به خدا نمي رسد، و [لي آنچه براي خدا بود، پس آن به شريكانشان مي رسد، چه بد داوري مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. حكايت شده كه مشركان مقداري از محصولات كشاورزي و حيوانات خود را براي خدا قرار مي دادند و براي مهمان ها و فقرا مصرف مي كردند و مقداري را هم براي بت ها قرار مي دادند و آن را به خادمان بت ها مي بخشيدند (و خودشان هم از اين قرباني ها استفاده مي كردند). «1»

آنان اگر مي ديدند سهم خدا بهتر شده است، آن را با سهم بت ها تعويض مي كردند و مي گفتند: «خدا نيازي به اين امور ندارد.» و اين به خاطر محبت شديد آنها به بت ها بود «2» و نشان مي دهد كه آنها براي خدا به اندازه ي بُتي بي جان ارزش قايل نبودند.

آيه ي فوق به اين عقايد و خرافات اشاره كرده، آنها را سرزنش و محكوم مي كند. اين گونه عقايد و عادات

انحطاط فكري بزرگي به شمار مي آيد. «3»

2. تعبير «شُركائِنا» مي رساند كه آنان بت ها را شريكِ اموال و سرمايه ي زندگي خويش مي دانستند. تعبير «از آنچه خدا خلق كرده است.»، در حقيقت اشاره اي به ابطال عقيده ي مشركان است؛ چون چيزي كه مخلوق خداست، اصل آن براي خداست و نمي توان از آن سهمي براي خدا قرار داد و ديگران را شريك او گردانيد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 229

3. در آيه ي فوق آمده است: «آنچه مال شريك هاي آنان بود به خدا نمي رسيد و آنچه براي خدا بود به شريكان آنها مي رسيد.» برخي از مفسران برآن اند كه اين جمله ادامه ي سخن مشركان است و مقصود آن است كه

هرگاه بر اثر حادثه اي آسيبي به سهم خدا مي رسيد، مي گفتند:

مهم نيست و خدا بي نياز است، اما اگر به سهم بت ها آسيبي مي رسيد، از سهم خدا به جاي آن قرار مي دادند و مي گفتند بت ها نياز بيش تري دارند. «1»

احتمال دارد اين جمله معترضه و سخن خدا باشد و مقصود آن است كه «آنچه براي بت ها قرار دادند كه به خدا نمي رسد و آنچه را هم براي خدا قرار دادند، به خاطر شرك ورزيدن و عدم خلوص نيّتشان، به خدا نمي رسد و خدا آن را براي شريك ها و بت هاي آنان وا مي گذارد.»

همان طور كه در برخي احاديث آمده است، خدا مي فرمايد: «من شريك خوبي هستم؛ هركس براي من و غير من عمل كند، (همه ي) آن عمل را براي غير خودم وا مي گذارم.» «2»

4. گرچه كشاورزان و دام داران در پرورش دام ها و زراعت نقش دارند، اما نقش اصلي از آنِ خداست كه خالق آنهاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك ورزي ريشه در خرافات و داوري هاي ناپسند دارد.

تفسير

قرآن مهر جلد ششم، ص: 230

2. خدا كارهاي شرك آلود را نمي پذيرد.

3. شرك نورزيد كه كارهاي نيك شما نيز بر باد مي رود.

4. از آفريده هاي خدا براي خدا قرار ندهيد و شرك نورزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و هفتم سوره ي انعام به فرزندكشي و پيامدهاي منفي آن اشاره كرده، مي فرمايد:

137. وَ كذَلِك زَيَّنَ لِكثِيرٍ مِّنَ الْمُشرِكينَ قَتْلَ أَوْلَدِهِمْ شرَكاؤُهُمْ لِيرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْترُونَ

و اينگونه (علاقه ها به) شريكانشان (: بت ها) كشتن فرزندانشان را براي بسياري از مشركان آراستند، تا (سرانجام) آنان را به هلاكت افكندند؛ و تا (در نهايت) دينشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر (بر فرض) خدا مي خواست، آن را انجام نمي دادند؛ پس آنان را با آنچه (به دروغ) مي بندند، واگذار!

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان فرزندانشان را نذر بت ها مي كردند، يا براي آنها قرباني مي نمودند، آري؛ جامعه ي انساني، بدون تربيت الهي و ارتباط با خدا، آن قدر سقوط مي كند كه حتي فرزندان خود را پاي بت هاي سنگي و چوبي قرباني مي كند و آن را نوعي عبادت به شمار مي آورد. قرآن كريم با اين خرافات مبارزه كرد.

2. مقصود از آراستن و زينت دادن اعمال، يا آن است كه به خاطر علاقه به بت ها دست به فرزندكشي مي زدند.

يا اين كه خادمان بت ها مردم را به كشتن و قرباني كردن فرزندانشان تشويق مي كردند.

و يا اين كه زنده به گور كردن دختران كه در ميان طايفه ي «بني تَميم»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 231

رايج شده بود، پيام بت ها معرفي مي شد. «1»

البته مانعي ندارد كه هر سه مطلب مقصود آيه باشد.

3. در اين آيه بيان شده كه

فرزندكشي چند پيامد دارد:

الف) موجب هلاكت انسان ها مي شود؛ چون نسل انسان را نابود مي سازد.

ب) فرزندكشي براي بت ها خرافه اي است كه اگر با عنوان يك آيين ديني مطرح شود، آموزه هاي اصيل ديني را زير سؤال مي برد.

ج) فرزندكشي گناهي است كه موجب رها و سرگردان شدن انسان مي گردد؛ يعني زمينه هاي هدايت و توفيق را از بين مي برد.

آموزه ها و پيام ها:

1. آراستن خرافات، عامل هلاكت و سقوط انسان ها و مشتبه شدن دين و التقاط است.

2. خدا هدايت اجباري مردم را نمي خواهد (و آنان را در انتخاب راه حق و باطل آزاد گذارده است).

3. مبلغان ديني و رهبران الهي وقت خود را صرف مشركان لجوج نسازند (بلكه به سراغ افراد مستعد بروند).

4. با فرزندكشي مبارزه كنيد كه خرافه است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي و هشتم سوره ي انعام نمادهاي فرهنگ جاهلي عرب را برشمرده و ريشه يابي مي نمايد و با آنها مبارزه مي كند و مي فرمايد:

138. وَ قَالُوا هَذِهِ أَنْعَمٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطعَمُهَا إِلا مَن نَّشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعَمٌ حُرِّمَت ظهُورُهَا وَ أَنْعَمٌ لا يَذْكُرُونَ اسمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْترَاءً عَلَيْهِ سيَجْزِيهِم بِمَا كانُوا يَفْترُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 232

و (مشركان) بر اساس پندارشان گفتند: «اين، دام ها و زراعتي (كه مخصوص بت هاست، براي همه) ممنوع است؛ كه [نبايد] از آنها بخورد، جز كسي كه ما مي خواهيم؛ و (اينها) دام هايي است كه (سوار شدن بر) پشت آنها ممنوع شده است؛ و (نيز) دام هايي است كه (هنگام سر بريدن) نام خدا را بر آنها نمي بُردند؛ در حالي كه به او (دروغ) مي بندند (و مي گفتند: اين احكام، همه از ناحيه اوست.) بزودي (خدا) آنان را بخاطر آنچه همواره

(به دروغ) مي بستند، كيفر مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در اين آيه نيز برخي از افكار و عقايد و اعمال خرافي عصر جاهليت عرب را به تصوير مي كشد و فرهنگ زمانه ي مشركان صدر اسلام را معرفي و با آن مبارزه مي كند تا اصلاح شود.

2. مشركان گوشت برخي حيوانات و برخي محصولات كشاورزي را بر خود و ديگران حرام كرده بودند؛ «1» چون آنها را سهم بت ها قرار داده بودند و فقط خادمان بت ها و بت خانه ها حقّ استفاده از سهم بت ها را داشتند. در آيه ي 136 سوره ي انعام نيز به اين سهم اشاره شد.

3. مقصود از حيواناتي كه سوار شدن بر آنان حرام بود ظاهراً همان حيواناتي است كه با عنوان «سائبة و حام» در آيه ي 103 مائده از آنها نام برده شد؛ يعني حيواناتي كه به خاطر توليد فرزندان زياد، مورد حمايت قرار مي گرفتند و آزاد مي شدند و كسي حق سوار شدن بر آنها را نداشت.

4. ممكن است مقصود از حيواناتي كه نام خدا بر آنان برده نمي شد، همان حيواناتي باشد كه در هنگام سر بريدن، نام بت ها بر آنها برده مي شد و

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 233

يا حيواناتي كه سوار شدن بر آنها را براي حج ممنوع كرده بودند. «1» در هر دو صورت اين حكم خرافي و بدون دليل بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبناي خرافات، پندار و تهمت زدن به خداست.

2. قرآن با فرهنگ هاي خرافي مخالف است و مبارزه مي كند.

3. با خرافات جاهلي و فرهنگ هاي غلط مخالفت كنيد و آنها را افشا نماييد.

4. تهمت زنندگان بر خدا در امان نيستند و به زودي كيفر اعمال خود را مي بينند.

***

قرآن كريم در آيه ي

صد و سي و نهم سوره ي انعام به برخي ديگر از سخنان خرافي مشركان و نمادهاي فرهنگ زمانه ي عرب اشاره مي كند و مي فرمايد:

139. وَ قَالُوا هَذِهِ أَنْعَمٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطعَمُهَا إِلا مَن نَّشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعَمٌ حُرِّمَت ظهُورُهَا وَ أَنْعَمٌ لا يَذْكُرُونَ اسمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْترَاءً عَلَيْهِ سيَجْزِيهِم بِمَا كانُوا يَفْترُونَ

و (مشركان) گفتند: «آنچه در شكم اين دام هاست، مخصوص مردان ماست، و بر همسران ما ممنوع است؛ و [لي اگر مردار باشد، پس آنان (هم) در آن شريكند.» بزودي (خدا) كيفر وصف آنان را به ايشان مي دهد؛ [چرا] كه او فرزانه اي داناست.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 234

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در اين آيه نيز، يكي ديگر از نمادهاي فرهنگ جاهلي عرب را برمي شمارد و با آن مبارزه مي كند؛ قرآن در پي نفي عناصر منفي فرهنگ زمانه و جاي گزيني عناصر الهي به جاي آن، يعني فرهنگ سازي جديد است.

2. مشركان جنين زنده ي حيوانات را مي خوردند، ولي به جنين مرده ي حيوانات ميل زيادي نداشتند؛ از اين رو همسران خود را در خوردن آن شريك مي كردند.

ولي اولًا، اين حكم هيچ گونه فلسفه و دليلي نداشت؛ ثانياً، بسيار زشت و زننده بود كه همسران خود را در گوشتي كه غالباً فاسد بود شريك مي كردند؛ و ثالثاً، اين حكم نوعي تبعيض آشكار، ميان جنس مرد و زن بود. «1»

3. مقصود از «وَصْف» در آيه ي فوق همان توصيفي بود كه مشركان از خدا مي كردند و اين گونه تحريم ها را به او نسبت مي دادند.

و يا منظور همان صفت و حالتي است كه بر اثر تكرار گناه، در شخص گناهكار پيدا مي شود و او را مستحق مجازات مي نمايد؛ كه در اين

صورت، آيه اشاره به تجسّم اعمال و حالات انسان به صورت كيفرهاي الهي در قيامت است. «2»

4. «صفت حكيم و عليم» در پايان آيه اشاره به اين است كه خدا از كردار و گفتار و تهمت هاي نارواي آنان با خبر است و بر اساس حكمت آنان را مجازات مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن با عناصر منفي فرهنگ زمانه ي عرب مخالف است.

2. با سخنان و عقايد خرافي مبارزه كنيد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 235

3. با تبعيض هاي ناروا بين زن و مرد مبارزه كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهلم سوره ي انعام نمادهاي فرهنگ خرافي و جاهلي را سرزنش مي كند و مي فرمايد:

140. قَدْ خَسرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَدَهُمْ سفَهَا بِغَيرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْترَاءً عَلي اللَّهِ قَدْ ضلُّوا وَ مَا كانُوا مُهْتَدِينَ

بيقين كساني زيان كردند، كه فرزندانشان را از روي سبك سري بدون هيچ دانشي كشتند؛ و آنچه را خدا به آنان روزي داده بود ممنوع كردند، در حالي كه بر خدا (دروغ) مي بستند؛ بيقين گمراه شدند، و ره يافته نبودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم، با تمام قامت و رساترين دليل ها، در برابر خرافات عرب جاهلي ايستاد و فرهنگ زمانه را اصلاح كرد. اين آيه نيز فرزندكشي و ممنوعيت برخي غذاها را محكوم و به دلايل منطقي اين محكوميت اشاره مي كند.

2. از ابن عباس، شاگرد تفسيري امام علي عليه السلام، حكايت شده كه گفت:

اگر كسي بخواهد مقدار عقب ماندگي اقوام جاهلي را بداند، آيات سوره ي انعام را بخواند. «1»

3. در اين آيه براي مشركاني كه فرزندان خود را مي كشتند، چند ويژگي و پيامد برمي شمارد كه عبارت اند از:

الف) سفاهت و سبك سري؛

ب) ناداني و

انجام دادن كارهاي غير علمي؛

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 236

ج) زيانكاري كه شامل زيان هاي عاطفي، اجتماعي و معنوي مي شود؛

د) گمراهي و هدايت نشدن.

4. آيه ي فوق در مورد تحريم نابه جاي برخي حيوانات و غذاها، مشركان را نكوهش مي كند و چند نكته را تذكر مي دهد:

الف) اين ها نعمت هاي خدا براي آنان و لازمه ي حياتشان بود، ولي آنها قانون خدا را زير پا گذاشتند و نعمت هاي الهي را برخود حرام كردند.

ب) مشركان اين گونه تحريم ها را به خدا نسبت دادند، در حالي كه خدا چنين دستوري

نداده بود و اين تهمت بر خدا بود.

ج) اين تهمت ها و تحريم ها برخاسته از گمراهي بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. عقايد و اعمال خرافي برخاسته از گمراهي و موجب زيانكاري انسان است.

2. كارهاي سبك سرانه و غيرعلمي نكنيد كه زيانكار مي شويد.

3. غذاهاي حلال را بر خود حرام نكنيد كه نوعي تهمت بر خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و يكم سوره ي انعام به يادآوري نشانه هاي خدا در صحنه ي طبيعت مي پردازد و اسراف را ممنوع اعلام مي كند و مي فرمايد:

141. وَ هُوَ الَّذِي أَنشأَ جَنَّتٍ مَّعْرُوشتٍ وَ غَيرَ مَعْرُوشتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مخْتَلِفاً أُكلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشبهاً وَ غَيرَ مُتَشبِهٍ كلُوا مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ ءَاتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا يحِب الْمُسرِفِينَ

و اوست كه باغ هايي (با درختان) داربست دار، و بدون داربست و درخت خرما، و زراعت با خوردني هاي متفاوت، و زيتون و انار، همگون و

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 237

ناهمگون را پديد آورد. از ثمر [ات آن، به هنگامي كه به بار مي نشيند، بخوريد؛ و حق آن را به روز برداشتش بپردازيد؛

و زياده روي نكنيد؛ [چرا] كه او اسرافكاران را دوست ندارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از نشانه هاي خدا در صحنه ي طبيعت ياد شده است كه چگونه از آب و خاك، ميوه هاي متنوع و باغ هاي رنگارنگ با درختان برافراشته و غيربرافراشته سر برآورده است. «1»

برگ درختان سبز در نظر هوشيار

هر ورقش دفتري است معرفت كردگار 2. يادآوري ميوه هايي از قبيل نخل، زيتون و انار، يا به خاطر اهميت و فوايد آنها و يا از باب ذكر مثال و مصداق است.

البته درخت انار و زيتون، با اين كه از نظر ظاهري تشابه دارند، از نظر ميوه و خواص غذايي با هم تفاوت دارند.

4. «اسراف» به معناي تجاوز از حدّ اعتدال است و در اين جا مي تواند به معناي اسراف در خوردن يا اسراف در بخشش باشد؛ يعني بخشش هاي شما طوري نباشد كه خود و فرزندانتان فقير شويد. در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز به اين مطلب اشاره شده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 238

5. تعبير «از ميوه به هنگامي كه به ثمر نشست، بخوريد.» ممكن است اشاره به اين باشد كه به مجرد اين كه ميوه ها و ثمرات درختان و زراعت آشكار مي شود، خوردن آنها جايز است، اگر چه حقّ مستمندان را هنوز نپرداخته باشند، ولي موقع درو محصول و چيدن ميوه ها، بايد حقوق مستمندان را بپردازند.

6. مقصود از حقّي كه بايد در موقع درو محصول و چيدن ميوه پرداخت، زكات نيست؛ چون حكم زكات در سال دوم هجري فرود آمد و سوره ي انعام مكي است. پس مقصود همان انفاق هاي مستحبي است كه به بينوايان داده مي شود؛ يعني هنگامي كه بينوايان

در موقع چيدن ميوه ها حاضر شدند، چيزي از ميوه ها را به آنان بدهيد. به استحباب اين عمل در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز اشاره شده است. «1»

7. تعبير «يوم» (: روز) در آيه ي فوق ممكن است اشاره به آن باشد كه بهتر است چيدن ميوه ها و درو محصول در روز انجام شود تا مستمندان نيز حاضر شوند و قسمتي به آنها داده شود؛ يعني هم چون افراد بخيل، شبانه اين كار را انجام ندهند كه كسي باخبر نشود. در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز بر اين مطلب تأكيد شده است. «2»

8. ميوه ها را نارس مصرف نكنيد و از ميوه هايي كه به صورت طبيعي رسيده است بخوريد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در مورد درختان، باغ ها، زراعت ها و ميوه ها و تنوع آنها،

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 239

درس خداشناسي بياموزيد.

2. در چيدن محصولات و مصرف آنها، حقّ محرومان را بپردازيد.

3. اسراف و زياده روي نكنيد كه خدا اسراف كنندگان را دوست ندارد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و دوم سوره ي انعام با اشاره به فوايد حيوانات، نسبت به پيروي از شيطان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

142. وَ مِنَ الأَنْعَمِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً كلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطوَتِ الشيْطنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُّبِينٌ

و (او كسي است كه) از دام ها (حيوانات بزرگ) باربر، و حيوانات كوچك (ي كه از پشم آنها فرش مي بافند، آفريد.) از آنچه خدا به شما روزي داده است بخوريد؛ و از گام هاي شيطان پيروي ننماييد؛ [چرا] كه او دشمني آشكار براي شماست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به دو نعمت الهي اشاره شده كه نشانه هاي خدا هستند:

يكي حيوانات

بزرگ باربر و دوم حيوانات كوچك كه از پشم و پوست آنها فرش هايي به دست مي آيد «1» و از گوشت آنها مصرف مي كنيم كه آن هم رزق الهي است.

2. شيطان از سياست گام به گام استفاده مي كند و وسوسه هاي شيطاني، انسان را گام به گام از خدا دور مي كند «2» و كم كم گرفتار خرافات و انحراف مي سازد؛ براي مثال، نخست افراد را به مجالس گناه و گناهان كوچك

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 240

مي كشاند و سپس به سوي گناهان بزرگ تر سوق مي دهد تا اين كه به كفر و شرك مي رساند.

3. در آيه ي فوق به دشمني آشكار شيطان با انسان اشاره شده كه از آغاز خلقت انسان دشمني خود را اعلان و حتي با انسان اعلام جنگ كرد «1» ولي با اين حال برخي از انسان ها فريب او را مي خورند و گام به گام در دام او گرفتار مي آيند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. شما سر سفره ي خدا هستيد؛ پس، از دشمنان او پيروي نكنيد.

2. سياست شيطان، انحراف تدريجي و گام به گام شماست (پس مواظب باشيد).

3. با مطالعات زيست شناسي، خداشناس تر شويد.

4. دشمن اصلي خود را بشناسيد و از او پيروي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و سوم سوره ي انعام براي ردّ خرافات و تحريم هاي بت پرستان، چهار جفت از حيوانات حلال گوشت را برمي شمارد و مي فرمايد:

143. ثَمَنِيَةَ أَزْوَجٍ مِّنَ الضأْنِ اثْنَينِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَينِ قُلْ ءَالذَّكرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَينِ أَمَّا اشتَمَلَت عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَينِ نَبِّئُوني بِعِلْمٍ إِن كنتُمْ صدِقِينَ

هشت زوج (از دام ها آفريد) از ميش دو تا و از بُز دو تا؛ بگو: «آيا [خدا] دو نر را حرام كرده،

يا دو ماده را؟! يا آنچه رَحِم دو ماده آن را در

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 241

برگرفته است؟! اگر راستگوييد (و بر تحريم اينها دليلي داريد،) بر اساس علم به من خبر دهيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اصل در مورد چهارپايان، جواز و اباحه و حلال بودن گوشت آنهاست و ممنوعيت و حرمت گوشت هر حيوان دليل خاص مي خواهد.

2. قرآن كريم در مقابل تحريم هاي بي دليل گوشت برخي حيوانات توسط مشركان ايستاده است و با بيان روشن و صريح از آنان دليل مي طلبد، تا خرافات و فرهنگ غلط جاهليت را از جامعه بزدايد.

3. در اين آيه از هشت زوج ياد شده است «1» كه مقصود، يا چهار نوع حيوان نر و چهار نوع حيوان ماده است «2» و يا چهار جفت حيوان اهلي و وحشي؛ همان طور كه در برخي روايات از اهل بيت عليهم السلام حكايت شده است. «3»

4. در هنگام خبر دادن از حلال و حرام الهي، علم (عادي) لازم است؛ يعني سخني كه همراه با دليل اطمينان بخش باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ممنوعيت و تحريم هر حيواني دليل مي خواهد (وگرنه خرافه است).

2. از خرافه پرستان و مخالفان اسلام دليل بخواهيد.

3. دلايل علمي را معيار صحت مطالب قرار دهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 242

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و چهارم سوره ي انعام براي مبارزه با خرافات مشركان، چهار جفت ديگر از حيوانات حلال گوشت را برمي شمارد و مي فرمايد:

144. وَ مِنَ الابِلِ اثْنَينِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَينِ قُلْ ءَالذَّكرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَيَينِ أَمَّا اشتَمَلَت عَلَيْهِ أَرْحَامُ الأُنثَيَينِ أَمْ كنتُمْ شهَدَاءَ إِذْ وَصامُ اللَّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَي عَلي اللَّهِ كذِباً لِّيُضِلَّ النَّاس بِغَيرِ عِلْمٍ

إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِي الْقَوْمَ الظلِمِينَ

و از شتر دو تا و از گاو (هم) دو تا (آفريد؛) بگو: «آيا [خدا] دو نر را حرام كرده يا دو ماده را؟! يا آنچه رحم دو ماده آن را در برگرفته است؟! يا هنگامي كه خدا شما را به اين (تحريم) سفارش كرد، (شما) شاهد بوديد؟! و چه كسي ستمكارتر است از كسي كه بر خدا دروغ بسته، براي اينكه مردم را بدون هيچ دانشي گمراه سازد؟! براستي كه خدا گروه ستمكاران را راهنمايي نمي كند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم با تمام قامت و با بياني روشن، به مبارزه با خرافات فرهنگ زمانه مي پردازد. اين آموزه اي راهبردي براي پيروان قرآن است كه در برابر خرافات و تحريم هاي نابه جا و فرهنگ هاي غلط بايستند و مبارزه كنند.

2. حرام نمودن گوشت حيوانات، تنها به دست خدايي است كه آفريدگار آنهاست و اين از طريق وحي الهي فهميده مي شود كه مشركان بت پرست به آن دست رسي ندارند؛ از اين رو از آنان پرسش مي شود: شما كه دليل نقلي نداريد، آيا ادعا مي كنيد كه به هنگام صدور اين دستورات حاضر بوده ايد؟ و البته جواب اين پرسش نيز منفي است؛ پس ثابت مي شود كه مشركان در مورد خرافاتي كه ادعا مي كردند، هيچ دليلي نداشتند و دروغ گو بودند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 243

3. دروغ بستن به خدا يكي از بزرگ ترين ستم هاست؛ «1» چون اولًا، ستم به مقام مقدس پروردگار است، و ثانياً ستم به بندگان خداست كه گمراه مي شوند، چون دروغ بستن بر خدا، يكي از وسايل گمراه كردن مردم است، و ثالثاً، ستم بر خويشتن است، چون شخص دروغ گو خود را گرفتار عذاب مي كند.

«2»

4. هدايت و گمراهي جنبه ي اختياري دارد و عوامل و مقدمات آن، از خود انسان شروع مي شود. هنگامي كه كسي ستم كرد خدا حمايت و هدايت خود را از او دريغ مي دارد، و او در بيراهه ها سرگردان مي شود و هدايت نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. نسبت ناروا به خدا دادن و تحريم هاي نابه جا، گناه و ستمكاري است.

2. با دروغ پردازي جاهلانه مردم را به گمراهي نكشانيد.

3. اگر مي خواهيد از هدايت الهي بهره ببريد، ستمكاري نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و پنجم سوره ي انعام به برخي از حيوانات حرام گوشت و موارد استثنا اشاره مي كند و مي فرمايد:

145. قُل لا أَجِدُ في مَا أُوحِيَ إِليَّ محَرَّماً عَلي طاعِمٍ يَطعَمُهُ إِلا أَن يَكُونَ مَيْتَةً

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 244

أَوْ دَماً مَّسفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسقاً أُهِلَّ لِغَيرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضطرَّ غَيرَ بَاغٍ وَ لا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّك غَفُورٌ رَّحِيمٌ

بگو: «در آنچه به سوي من وحي شده، هيچ (غذاي) حرامي بر خورنده اي كه آن را مي خورد، نمي يابم! جز اينكه مرداري باشد يا خونِ ريخته شده، يا گوشت خوك، چرا كه اين (ها) پليد است، يا (حيواني كه) از روي نافرماني، [به هنگام سر بريدن، نامِ غير خدا بر آن بانگ زده شده است.» و [لي كسي كه ناچار شود، در صورتي كه ستمگر و متجاوز نباشد، پس (گناهي بر او نيست)؛ چرا كه پروردگارت، بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. گوشت هاي حرام دو دسته اند: نخست گوشت هايي كه به خاطر پليدي و زيان هاي بهداشتي و تنفر طبع انسان حرام شده اند كه به آنها رِجس گفته مي شود، مثل گوشت خوك

و مردار؛ دوم گوشت هايي كه ممكن است زيان بهداشتي نداشته باشند، اما از نظر اخلاقي و معنوي حرام اند، چون نشانه ي بيگانگي از خدا و دوري از مكتب توحيداند، مثل گوشتي كه در هنگام سر بريدن نام غيرخدا بر آن برده شده، «1» كه با عنوان فسِقْ «2» از آن ياد شد. «3»

2. مقصود از «پليد» چيزي است كه مايه ي تنفر طبع انسان است؛ مثل مردار، خون و گوشت خوك، كه منبع آلودگي ها و سرچشمه ي زيان هاي مختلف بهداشتي است «4» و خوردن آنها در اسلام ممنوع شده است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 245

3. هرگاه انسان گرسنه شد و غذاي حلال نداشت و ناچار شد، مي تواند از گوشت ها و غذاهاي حرام استفاده كند، به شرط آن كه لذّت جويي نكند و بيش از اندازه ي ضروري مصرف ننمايد. «1»

4. حرمت و ممنوعيت گوشت مردار و خون در قرآن چهار مرتبه مطرح شده است؛ دوبار در سوره هاي مكي و دوبار در سوره هاي مدني، كه به ترتيب نزول، اين اولين مرتبه ي آن است. «2»

5. آيه مي فرمايد: چيزهاي حرام، در ميان غذاها و حيوانات، اين ها هستند، نه خرافاتي كه مشركان بافته اند (غذاهاي حرام و حيوانات حرام گوشت ديگري نيز وجود دارد كه در سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت آمده است). «3»

6. اصل در حيوانات، حلال بودن آنهاست، مگر آن كه از قرآن يا سنت، حرام بودن حيواني ثابت شود.

7. خون ريخته شده حرام است، اما خون هايي كه در لابه لاي موي رگ ها و گوشت ها باقي مي ماند، حرام نيست. شايد حكمت اين حكم آن باشد كه خون ريخته شده معمولًا در معرض هوا و ميكرب قرار مي گيرد، اما خون

تفسير قرآن

مهر جلد ششم، ص: 246

داخل گوشت اين گونه نيست؛ علاوه بر آن كه جدا كردن خون هاي مويرگ ها بسيار مشكل است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اصل، حلال بودن غذاهاست مگر آن كه دليلي بر حرمت آن بيابيد.

2. از غذاهاي غيربهداشتي و آلوده به خرافات دوري گزينيد.

3. قانون اهم و مهم را رعايت كنيد؛ حفظ جان انسان مهم تر از حكم حرمت مردار و خوك است.

4. از موارد استثناي قانون سوء استفاده نكنيد؛ حتي در هنگام ضرورت نيز، كام جويي و زياده روي در خوردن چيزهاي حرام ممنوع است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و ششم سوره ي انعام به مجازات يهوديان با ممنوعيت برخي غذاها اشاره مي كند و مي فرمايد:

146. وَ عَلي الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا كلَّ ذِي ظفُرٍ وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شحُومَهُمَا إِلا مَا حَمَلَت ظهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَط بِعَظمٍ ذَلِك جَزَيْنَهُم بِبَغْيهِمْ وَ إِنَّا لَصدِقُونَ

و بر كساني كه يهودي شدند، هر (حيوان) ناخن داري را حرام كرديم؛ و از گاو و گوسفند، پيه آن دو را بر آنان حرام كرديم؛ مگر آنچه بر پشت آن دو و يا بر روده هاست، يا آنچه با استخوان درآميخته است؛ اين را به سزاي ستم كردنشان به آنان كيفر داديم؛ و قطعاً ما راستگوييم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل سخن از بدعت ها و خرافات مشركان بود كه برخي غذاها و حيوانات را بدون دليل بر خود حرام كرده بودند، سپس آيه ي قبل، غذاها و حيوانات حرام گوشت را از منظر اسلام برشمرد و اين آيه غذاها و حيواناتي را بر شمرده است كه بر يهوديان حرام شده بود، تا روشن شود كه احكام خرافي

تفسير قرآن مهر جلد ششم،

ص: 247

مشركان با قوانين دين يهود نيز سازگار نيست.

2. تمام حيواناتي كه سم چاك «1» نيستند، اعم از چهارپايان يا پرندگان، بر يهوديان حرام شده بود و نيز «پيه» گاو و گوسفند بر آنان حرام شد. در تورات كنوني نيز همين مطالب اجمالًا آمده است. «2»

3. اين غذاها و حيوانات بدان سبب بر يهوديان حرام شد كه آنان مرتكب ستمكاري شدند. از آيات سوره ي نساء استفاده مي شود كه سبب تحريم اين غذاها چند چيز بوده است كه عبارت اند از: ستم بر بينوايان، جلوگيري از دعوت پيامبران، رباخواري و خوردن به ناحق اموال مردم. «3»

4. جمله ي «ما راست گويانيم.» در آيه ي فوق، ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه حقيقت مطلب در مورد ممنوعيت اين غذاها، همين بود كه ما گفتيم، نه آن كه برخي يهوديان به دروغ بيان مي كنند. «4»

5. احكام الهي از يك ديدگاه به سه بخش تقسيم مي شوند:

الف) احكامي كه بر اساس مصلحت و مفسده ي واقعي قرار داده شده اند؛ مثل اكثر احكام

دين اسلام كه اين گونه است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 248

ب) احكامي كه براي امتحان افراد صادر مي شود؛ مثل دستور سر بريدن اسماعيل عليه السلام.

ج) احكامي كه جنبه ي كيفري دارد و از عذاب هاي خدا به شمار مي آيد؛ مثل ممنوعيت برخي غذاها بر يهوديان كه در آيه ي فوق برشمرده شد. «1»

6. يكي از كيفرهاي خدا براي ملت هاي سركش و ستمكار، قرار دادن تنگناهاي معيشتي و اقتصادي است كه از طريق وضع قوانين صورت مي پذيرد؛ البته روشن است كه در ميان هر ملتي افراد نيكوكار و ستمكار هستند، ولي هنگامي كه ستمكاران غالب شدند، يا از طرف نيكوكاران منع نشدند، همگي گرفتار كيفر

مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. محاصره ي اقتصادي يكي از شيوه هاي تنبيه ستمكاران است.

2. بر يهوديان ستمكار سخت بگيريد تا مجازات شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و هفتم سوره ي انعام با بشارت رحمت الهي و هشدار به مخالفان مي فرمايد:

147. فَإِن كذَّبُوك فَقُل رَّبُّكمْ ذُو رَحْمَةٍ وَسِعَةٍ وَ لا يُرَدُّ بَأْسهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ

و (اي پيامبر) اگر تو را تكذيب كنند، پس بگو: «پروردگار شما، صاحب رحمتي گسترده است؛ و [لي سختيِ (مجازات) او از گروه خلافكاران دفع شدني نيست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به خوبي عظمت تعليمات قرآن را روشن مي كند كه پس از اين

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 249

همه خلافكاري مشركان، باز هم آنان را طرد نمي كند، بلكه نخست راه بازگشت را مي گشايد.

2. اشاره به رحمت وسيع الهي و تعبير محبت آميز «پروردگار شما» براي تشويق مخالفان به بازگشت به سوي خدا و توبه است.

3. آخرين جمله ي آيه ي فوق، براي جلوگيري از جسارت و طغيان مخالفان اسلام، آنان را با مجازات الهي تهديد مي كند.

يعني در اين آيه از شيوه ي تشويق و تهديد با هم استفاده شده است تا در مخاطب تأثير رواني و تربيتي بيش تري داشته باشد. اين شيوه ي تربيتي قرآن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رحمت خدا بر عذاب او مقدم است.

2. اي رهبران الهي! آماده ي شنيدن تكذيب مخالفان باشيد.

3. با مخالفان دين هم، برخوردي خيرخواهانه و تشويق آميز داشته باشيد.

4. اي مربيان تربيتي و مبلغان ديني و رهبران الهي! براي تربيت و هدايت مردم، هم از تشويق استفاده كنيد و هم از تهديد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و هشتم سوره ي انعام به بهانه جويي مشركان براي فرار از

مسئوليت اشاره مي كند و مي فرمايد:

148. سيَقُولُ الَّذِينَ أَشرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا أَشرَكنَا وَ لا ءَابَاؤُنَا وَ لا حَرَّمْنَا مِن شيْ ءٍ كذَلِك كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ حَتي ذَاقُوا بَأْسنَا قُلْ هَلْ عِندَكم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلا الظنَّ وَ إِنْ أَنتُمْ إِلا تخْرُصونَ

كساني كه شرك ورزيدند، بزودي مي گويند: «اگر (بر فرض) خدا مي خواست، ما و پدرانمان شرك نمي ورزيديم، و هيچ چيزي را ممنوع

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 250

نمي كرديم.» كساني (هم) كه پيش از آنان بودند همين گونه، (پيامبران را) تكذيب كردند، تا سرانجام (طعم) سختيِ (مجازات) ما را چشيدند. بگو:

«آيا نزد شما دانشي هست، پس آن را براي ما بيرون آوريد.» [شما] جز از گمان پيروي نمي كنيد، و جز اين نيست كه شما حدس مي زنيد، (و دروغ مي بافيد).

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد جمله ي «اگر خدا مي خواست ما مشرك نمي شديم.»، دو احتمال داده اند:

الف) مشركان به جبر عقيده داشتند و مي گفتند هر كاري كه ما مي كنيم، به خواست خدا و بر اساس جبر است. «1»

ب) مشركان مدعي بودند، سكوت خدا در برابر بت پرستي و تحريم غذاها، دليل بر رضايت اوست؛ چرا كه اگر او راضي نبود مي بايست به نوعي ما را از اين كارها بازمي داشت. «2»

2. مشركان مي خواستند با بهانه ي جبرگرايي از مسئوليت هاي خويش فرار كنند و خود را از گناهانشان تبرئه كنند و همه چيز را به خواست خدا نسبت دهند، در حالي كه وجدان هركس گواهي مي دهد كه انسان در اعمال و افكار خويش آزاد است و همين مشركان هيچ گاه مجرمي را به دليل جبرگرايي، رها نمي كردند.

3. مشركان بايادآوري اين كه پدران ما نيز مشرك بودند، مي خواستند

عقايد خويش را باستاني و با دوام جلوه دهند و بگويند: اين شرك و احكام خرافي ما چيز تازه اي نيست و همواره چنين بوده است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 251

4. اين آيه از مشركان دليل علمي مي طلبد و آنان را به خاطر گمانه زني و پيروي از حدس و گمان سرزنش مي كند. آري؛ اين افتخار اسلام و قرآن است كه از مخالفان خود نيز مدرك و دليل مي طلبد، يعني هر انساني بايد تابع دليل باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. جبرگرايي، نوعي گمانه زني است كه دليل علمي ندارد.

2. مشركان با جبرگرايي اعمال و عقايد خرافي خود را توجيه مي كنند، ولي فرجام آنان عذاب آلود است.

3. رهبران الهي واكنش هاي مخالفان را پيش بيني كنند و آماده ي پاسخ گويي به شبهات آنان باشند.

4. از خرافه پرستان و مشركان دليل علمي بخواهيد (تا محكوم شوند).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و نهم سوره ي انعام به دليل رساي الهي و قدرت او اشاره مي كند و مي فرمايد:

149. قُلْ فَللَّهِ الحُجَّةُ الْبَلِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ

بگو: «پس فقط دليل رسا براي خداست. و اگر (بر فرض خدا) مي خواست، حتماً همه شما را (به اجبار) راهنمايي مي كرد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از فوايد حجت «1» و دليل روشن آن است كه جلوي عذرتراشي را مي گيرد و راه هرگونه بهانه جويي را مي بندد و كسي نمي تواند بگويد:

«نمي دانستم» يا اين كه «خدا با سكوت خويش اعمال كسي را امضا كرده است.»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 252

از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه خدا در روز رستاخيز به انسان مي فرمايد: آيا مي دانستي؟ اگر بگويد: آري، مي فرمايد: چرا به آنچه مي دانستي عمل نكردي؟ و اگر بگويد: نمي دانستم،

مي گويد: چرا ياد نگرفتي تا عمل كني؟ در اين موقع فرو مي ماند و اين است معناي حجت بالغه «1» (و دليل رسا). «2»

2. از امام كاظم عليه السلام حكايت شده كه «خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشكار و حجت پنهان. حجت آشكار پيامبران و امامان هستند، و حجت پنهان، عقل ها هستند. «3»

3. در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه فرمود: «ما (اهل بيت) حجت رسا هستيم.» «4» روشن است كه اين گونه احاديث مصاديق بارز و مجسّم حجت را بيان مي كنند.

4. اگر خدا بخواهد، مي تواند «5» تمام انسان ها را به اجبار هدايت كند، ولي چنين ايماني فاقد ارزش و برخلاف حكمت و مصلحت است و نمي تواند رشد و تكامل و سعادت انسان را تضمين كند.

آري؛ فضليت و تكامل انسان در آن است كه راه هدايت را با اراده و اختيار خويش بپيمايد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 253

آموزه ها و پيام ها:

1. برنامه هاي الهي بر اساس دليل رسا استوار است.

2. خدا، هدايت اجباري و سلب آزادي بشر را نمي خواهد.

3. مبلغان ديني و رهبران الهي برنامه ها را براساس دليل رسا و اختيار بشر بنيان نهند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاهم سوره ي انعام با اشاره به دليل خواهي اسلام و نقش هواپرستي در انحرافات مي فرمايد:

150. قُلْ هَلُمَّ شهَدَاءَكُمُ الَّذِينَ يَشهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِن شهِدُوا فَلا تَشهَدْ مَعَهُمْ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاخِرَةِ وَ هُم بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ

بگو: «گواهانتان را بياوريد، آن كساني كه گواهي مي دهند، در واقع خدا اين (ها) را حرام كرده است!» و اگر آنان (به دروغ) گواهي دهند، تو

با آنان گواهي مَده؛ و پيروي مكن از هوس هاي كساني كه آيات ما را تكذيب كردند، و كساني كه به آخرت ايمان نمي آورند و آنان كه براي پروردگارشان همتا قرار مي دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. چرا اين آيه در ابتدا از مشركان گواهي مي طلبد و در انتهاي آيه شهادت آنان را نمي پذيرد؟

در دادگاه، شهادت معتبر و بي طرفانه پذيرفته مي شود، اما گواهي يكي از دو طرف دعوي به نفع خودش، پذيرفته نمي شود؛ چون اين گواهي عين ادعاي اوست، همان طور كه گواهي دروغ پردازان پذيرفته نمي شود؛ و گواهي مشركان هر دو اشكال فوق را دارد.

2. تكذيب ها و تحريم هاي غذاها توسط مشركان، احكامي ساختگي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 254

است كه از هوس هاي آنان سرچشمه مي گيرد و انكار كردن قيامت، هواپرستي و شرك ورزي آنها، «1» گواه اين مطلب است.

3. آيه ي فوق به پيامبر صلي الله عليه و آله هشدار مي دهد كه پيرو هوس هاي مشركان نباشد. اين هشدار در حقيقت به مردم است و در ظاهر خطاب به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گفته شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام دين منطق و برهان است و حتي از مخالفان خود نيز دليل و گواه مي طلبد. «2»

2. هواپرستي سرچشمه ي انحرافات عقيدتي و اجتماعي است.

3. در مقام داوري، هر گواهي اي مفيد نيست. گواهي مدعي به نفع خود و نيز گواهي دروغ گويان را نپذيريد.

4. مواظب باشيد كه گواهي دروغ ديگران شما را به اشتباه نيندازد و پيرو هوس هاي آنان نشويد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و يكم سوره ي انعام قوانين اصولي پروردگار يا فرمان هاي پنج گانه ي خدا را بيان مي كند و مي فرمايد:

151. قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكمْ عَلَيْكمْ أَلا

تُشرِكُوا بِهِ شيْئاً وَ بِالْوَلِدَيْنِ إِحْسناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلَدَكم مِّنْ إِمْلَقٍ نحْنُ نَرْزُقُكمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَوَحِش مَا ظهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْس الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ ذَلِكمْ وَصاكُم بِهِ لَعَلَّكمْ تَعْقِلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 255

بگو: «بياييد، آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است، (برايتان) بخوانم (و پيروي كنيم): اينكه هيچ چيزي را شريك او قرار ندهيد؛ و به پدر و مادر نيكي كنيد؛ و فرزندانتان را از فقر نكشيد؛ ما، شما و آنان را روزي مي دهيم؛ و نزديك [كارهاي زشت نشويد، آنچه آشكار است از آنها، و آنچه پنهان است؛ و شخصي را كه خدا (كشتن او را) حرام كرده است، جز به حق نكشيد؛ اين (چيزي است كه خدا) شما را به آن سفارش كرده، تا شايد شما خردورزي كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه و آيات بعد، ده قانون اساسي و خردپسند مطرح شده است كه پنج مورد در اين آيه آمده است: ممنوعيت شرك، لزوم نيكي به پدر و مادر، ممنوعيت فرزندكشي، ممنوعيت اعمال زشت آشكار و پنهان و ممنوعيت آدم كشي.

2. دستورات پنجگانه اي كه در آيه ي فوق آمده و در اسلام مورد توجه گسترده واقع شده، مخصوص اسلام نيست، بلكه در اديان الهي ديگر نيز وجود داشته است؛ همان طور كه نمونه ي ناقص آن را در ده فرمان تورات مي بينيم. «1»

3. قوانيني كه در آيه ي فوق آمده است از مستقلّات عقليه به شمار مي آيد؛ يعني مطالبي است كه عقل انسان به روشني آنها را درك مي كند و مي پذيرد. در پايان آيه نيز آمده است «تا شايد خردورزي كنيد.»

«2»

4. آيه ي فوق، پس از بيان ممنوعيت شرك، بلافاصله نيكي به پدر و مادر را ذكر نمود و حتي آن را قبل از دستورات مهم ديگر آورد. اين نشان دهنده ي اهميت حقّ پدر و مادر از منظر اسلام است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 256

5. جالب اين است كه موارد شرك، قتل فرزند، قتل افراد و اعمال زشت را به صورت نهي بيان كرد، ولي در مورد پدر و مادر نفرمود آنان را اذيت نكنيد، بلكه امر كرد و فرمود: «به آنان نيكي كنيد.»؛ يعني نه تنها آزار آنان حرام است، بلكه نيكي به پدر و مادر لازم است.

چه خوش گفت زالي به فرزند خويش

چو ديدش پلنگ افكن و پيل تن

گر از عهد خُرديت ياد آمدي

كه بيچاره بودي در آغوش من

نكردي در اين روز بر من جفا

كه تو شيرمردي و من پيرزن (سعدي)

6. به پدر و مادرتان، بدون واسطه و مستقيماً، خودتان نيكي كنيد. اين تعبير علاوه بر آن كه نكته اي عاطفي در بردارد، اهميت موضوع را بيش تر مي رساند. «1»

7. مردم دوران جاهليت، دختران خويش را به خاطر تعصب هاي غلط زنده به گور مي كردند و فرزندان پسر خويش را نيز به خاطر فقر به قتل مي رساندند. خدا آنها را از اين كار بازداشت و فرمود رزق آنها با خداست.

متأسفانه در عصر ما نيز اعمال جاهلي به نوعي ديگر تكرار مي شود و برخي افراد، كودكان خود را در مرحله ي جنيني سِقْط مي كنند و بهانه هاي واهي و جاهلانه اي مي آورند و گاهي نيز به كمبود مواد غذايي استدلال مي كنند.

مخور هول ابليس تا جان دهد

هر آن كس

كه دندان دهد نان دهد (سعدي)

8. در آيه ي فوق آمده بود كه «به گناهان زشت «1» نزديك نشويد.» اين تعبير شدت پرهيز و دوري را مي رساند و در مورد گناهاني مثل عمل منافي عفت (زنا) به كار مي رود كه نزديك شدن به آنها وسوسه انگيز است و انسان را به انحراف مي كشاند.

9. در آيه ي فوق بيان شده كه به «گناهان زشت آشكار و پنهان» نزديك نشويد. برخي از مفسران، گناهان آشكار را مفاسد ظاهر اجتماعي و گناهان پنهان را آلودگي هاي روحي و دروني انسان مي دانند كه اسلام مي خواهد انسان از هر دو نوع آلودگي نجات يابد.

10. در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه «مقصود از گناه آشكار، عمل منافي عفت (زنا) است و منظور از گناه پنهان، دوستي هاي نامشروع و مخفي است.» روشن است كه اين گونه احاديث مصداق هاي روشن آيه را بيان مي كنند، ولي مفهوم آيه منحصر در اين امور نيست.

11. آيه ي فوق و آيات بعد چيزهاي حلال و جايز را برنشمرده، بلكه حرام ها را بيان نموده است؛ چرا كه اصل در همه چيز حلال بودن آنهاست، مگر چيزهايي كه ثابت شود حرام و ممنوع اند.

12. تعبير «پروردگارتان بر شما حرام كرد.»، مي تواند اشاره به آن باشد كه ممنوعيت هايي كه در آيه آمده است، جنبه ي پرورشي و تربيتي براي انسان دارد كه از مقام ربوبيت خدا ناشي شده است.

13. كشتن ديگران جايز نيست (و از گناهان كبيره است) مگر به حق باشد؛ يعني اگر كسي قاتل باشد، قصاص و كشتن او، با شرايط خاص، جايز

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 258

بلكه گاهي لازم است؛ چون حق است و از خون ريزي هاي ديگر جلوگيري

مي كند و سبب امنيت جامعه مي شود؛ پس معيار خوب و بد بودن قتل، حق بودن يا نبودن آن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. گناهان اساسي كه در اسلام ممنوع شده، سفارش الهي و مورد قبول خرد انسان است.

2. انحرافات عقيدتي (مثل شرك)، اخلاقي (مثل پدر و مادر آزاري) و اجتماعي ممنوع است.

3. از قوانين و محرمات الهي پيروي كنيد (نه از خرافات).

4. فقر را بهانه اي براي فرزندكشي قرار ندهيد كه خدا روزي دهنده ي همه ي شماست.

5. به زشت كاري نزديك نشويد (كه گرفتار آن مي شويد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و دوم سوره ي انعام چهار قانون اساسي ديگر را بيان مي كند و با اشاره به عدالت اقتصادي و گفتاري و شيوه ي برخورد با يتيمان مي فرمايد:

152. وَ لا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلا بِالَّتي هِيَ أَحْسنُ حَتي يَبْلُغَ أَشدَّهُ وَ أَوْفُوا الْكيْلَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسطِ لا نُكلِّف نَفْساً إِلا وُسعَهَا وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذَا قُرْبي وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكمْ وَصاكُم بِهِ لَعَلَّكمْ تَذَكَّرُونَ

و به ثروت يتيم، نزديك نشويد، جز به آن (روشي) كه آن نكوتر است، تا به حدّ رشدش برسد؛ و پيمانه و ترازو را بر طبق دادگري، كاملًا ادا كنيد؛ هيچ شخصي را جز به اندازه تواناييش، تكليف نمي كنيم؛ و هنگامي كه سخني مي گوييد، پس عدالت را رعايت نماييد، و گر چه در مورد نزديكان (شما) بوده باشد؛ و به پيمان خدا وفا كنيد؛ اين [ها] است كه [خدا] شما را

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 259

به آن [ها] سفارش كرده، تا شايد شما متذكّر شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل پنج قانون اساسي و خردپسند بيان شد و اينك

در اين آيه نيز چهار قانون ديگر از اين منشور جهاني الهي را بيان مي شود كه عبارت اند از:

الف) «جز به قصد اصلاح، به مال يتيمان نزديك نشويد، تا هنگامي كه به حدّ بلوغ برسند».

ب) «حق پيمانه و وزن را با عدالت ادا كنيد.» (و كم فروشي نكنيد).

ج) «به هنگام سخن گفتن (در داوري و شهادت و مانند آن) عدالت را رعايت كنيد (و از مسير حق منحرف نشويد)، هر چند در مورد خويشاوندان شما باشد».

د) «به پيمان الهي وفا كنيد «1» و آن را نقض نكنيد».

2. آيه ي فوق از ما مي خواهد كه در مورد حقوق و اموال يتيمان به بهترين روش عمل كنيم؛ به طوري كه سود مادي و معنوي او تأمين شود؛ يعني اموال او هم نگه داري گردد و هم رشد يابد و نيز مصالح او رعايت گردد و وسايل رشد يتيم فراهم شود.

3. اگر يتيمان به رشد كافي رسيدند، مي توان اموال آنها را در اختيار خودشان گذاشت.

در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است كه مقصود از «رشد» همان زمان بلوغ است و چنانچه پس از بلوغ رشد كافي نكرد و سفيه يا ضعيف (العقل) بود، سرپرست يتيم مالش را به او ندهد.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 260

4. قرآن كريم چند بار كم فروشي را منع كرده است و قوم حضرت شعيب، به خاطر اين گناه، گرفتار عذاب شدند. در اين آيه نيز بر رعايت پيمانه و ترازو تأكيد شده كه در حدّ توان، عدالت رعايت شود. «1»

5. اصولي هم چون «رعايت عدل و وفاي به عهد»، در نهاد و فطرت آدمي نهفته است و هر كس آنها را مي پذيرد و فقط

يادآوري به او كافي است؛ زيرا اين ها قوانين خردپسند و اساسي است. «2»

در برخي احاديث آمده است كه اين آيات سوره ي انعام از آيات محكم قرآن است و نسخ و تغيير در آن راه نيافته است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رعايت حال كودكان بي سرپرست، عدالت اقتصادي، عدالت گفتاري و وفاي به پيمان، از امور ضروري است.

2. در مورد يتيمان دقت كنيد و به بهترين روش عمل كنيد (تا حقوق آنان تأمين شود).

3. عدالت، معياري اساسي در امور اقتصادي و سخن گفتن است.

4. تكليف انسان ها به اندازه ي توانايي آنهاست (پس هر كه تواناتر است، تكليفش سنگين تر است).

5. هركس به اندازه ي توانايي خود عدالت اقتصادي را رعايت كند، كه خدا چيزي فراتر از توان انسان نمي خواهد.

6. در گفتارها (و شهادت و داوري) تحت تأثير عواطف خويشاوندي قرار نگيريد (و رابطه را بر ضابطه مقدم نداريد) و عدالت را زير پا نگذاريد. «3»

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 261

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و سوم سوره ي انعام قانون اساسي ديگري را بيان مي كند و با اشاره به عوامل وحدت و اختلاف مي فرمايد:

153. وَ أَنَّ هَذَا صرَطِي مُستَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصاكُم بِهِ لَعَلَّكمْ تَتَّقُونَ

و اين راه راست من است؛ پس از آن پيروي كنيد؛ و از راه ها [ي ديگر] پيروي نكنيد، كه شما را از راه او پراكنده مي سازد؛ اين [ها] است كه [خدا] شما را به آن [ها] سفارش كرده، تا شايد شما [خود را] حفظ كنيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در دو آيه ي قبل و اين آيه، مجموعاً ده قانون زيربنايي و خردپسند اسلام بيان شده است.

اين قوانين از نفي شرك، كه سرچشمه ي همه ي اختلافات و مفاسد و محرمات الهي است، شروع شد و با نفي اختلاف، كه نوعي شرك عملي است، پايان يافت.

2. راه مستقيم خدا يكي بيش تر نيست، اما راه هاي انحرافي متعدد است.

راه مستقيم ما را به يك مقصد مي رساند كه همان خداست و موجب وحدت مردم مي شود، ولي راه هاي انحرافي ما را به مقاصد غير الهي و شرك آميز مي رساند و موجب اختلاف مردم مي شود.

3. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است كه «راه مستقيم (راه) پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام و امامان از فرزندان او هستند.» «1»

روشن است كه اين گونه احاديث در حقيقت بيان مصداق كامل و روشن راه مستقيم است.

4. در روايات تاريخي آمده است كه دو تن از بزرگان مدينه به شهر مكه آمدند و به سفارش مشركان، پنبه در گوش خود گذاشتند تا صداي پيامبر

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 262

اسلام صلي الله عليه و آله را نشنوند، اما در هنگام طواف پشيمان شدند و خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و به سخنان او گوش دادند. آن حضرت آيات سه گانه ي فوق را بر آنان خواندند. آنان منقلب شدند و مسلمان گشتند و از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله درخواست نماينده اي براي تبليغ در مدينه كردند. ايشان «مُصعَب بن عُمير» را همراه آنها فرستادند و سرانجام چهره ي مدينه دگرگون شد. «1»

5. برخي مفسران از «ابن مسعود»، صحابه بزرگوار، حكايت كرده اند كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي توضيح آيه ي فوق از روش نمايشي و تصويري استفاده كردند؛ يعني با دست، خط

مستقيمي بر زمين كشيدند و فرمودند:

«اين راه مستقيم است كه يكي بيش تر نيست.» سپس خطوطي به اطراف ترسيم كردند و فرمودند: «اين ها راه هاي متعددي است كه به هر يك از آنها، شيطاني دعوت مي كند.» آن گاه آيه ي فوق را قرائت كردند. «2»

6. تعبير «اين چيزي است كه خدا شما را به آن سفارش مي كند.»، در آيات سه گانه ي فوق سه بار آمده است. با اين تفاوت كه در مرتبه ي اول با جمله ي «شايد تفكر كنيد.» و در مرتبه ي دوم با جمله ي «شايد متذكر شويد.» و در مرتبه ي سوم با جمله ي «شايد خودنگه دار و با تقوا شويد.» همراه شده است.

اين تعبيرات، گويا اشاره به آن است كه انسان هنگام دريافت قانون، در مرحله ي اول، درك و تعقّل مي كند، در مرحله ي بعد، يادآوري و جذب مي كند و در مرحله ي سوم، با خودنگه داري و تقوا، عمل مي كند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 263

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروي از راه مستقيم الهي، زيربناي وحدت جامعه ي بشري است.

2. پيروي از راه هاي متفرق و غيرالهي، سبب تفرقه ي مردم مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و چهارم سوره ي انعام به تورات و ويژگي ها و اهداف آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

154. ثُمَّ ءَاتَيْنَا مُوسي الْكِتَب تَمَاماً عَلي الَّذِي أَحْسنَ وَ تَفْصِيلًا لِّكلِّ شيْ ءٍ وَ هُدًي وَ رَحْمَةً لَّعَلَّهُم بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ

سپس به موسي كتاب [الهي داديم، براي اينكه (نعمت خود را) بر كسي كه نيكي كرده تمام كنيم؛ و هر چيزِ (مورد نياز) را تشريح كنيم، و رهنمود و رحمتي باشد؛ تا شايد آنان به ملاقات پروردگارشان ايمان بياورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا نخست به پيامبران پيش از موسي عليه

السلام، قوانين دهگانه اي را ابلاغ كرد، سپس به موسي كتاب الهي داد و اين برنامه ها و تمامي مطالب لازم را در آن شرح داد؛ «1» يعني اين قوانين دهگانه ي خردپسند، كه در سه آيه ي قبل بيان شد، اصول اساسي اديان بزرگ بوده است.

2. آيين موسي عليه السلام تمام و كامل بود؛ زيرا هر ديني براي مردم زمان خود كامل و جامع است و خدا دين ناقص نازل نمي كند؛ اما هر آييني كه در يك زمان كامل بود، نسبت به زمان ها و مردم عصر بعد ناقص است؛ مانند برنامه ي آموزشي دبستان كه در جاي خود كامل است، اما نسبت به برنامه ي دبيرستان ناتمام است و دليل آمدن پيامبران متعدد با كتاب هاي مختلف، همين است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 264

البته دين اسلام كه آخرين دين است، يك دين كامل و هميشگي براي همه ي بشريت است.

3. در تورات، هر آنچه براي هدايت مردم زمان موسي عليه السلام لازم بود، تشريح شده است. آري؛ تورات اصلي، براي نيكوكاران كه به بهترين صورت به آن عمل مي كردند، مظهر رحمت و هدايت الهي بود. «1»

4. مقصود از ملاقات پروردگار، ملاقات حسّي و ديدن با چشم نيست؛ چرا كه خدا جسم نيست تا ديده شود؛ مقصود يك نوع شهود باطني و ملاقات معنوي و روحاني است كه بر اثر تكامل انسان، در قيامت صورت مي گيرد.

برخي مفسران بر آن اند كه مقصود مشاهده ي پاداش ها و كيفرهاي خدا در جهان ديگر است.

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد. «2»

5. مسائل مربوط به قيامت در تورات اصلي به اندازه ي كافي بيان شده بود و در تورات كنوني نيز، در موارد نادري،

به معاد اشاره شده است، «3» اما به نظر مي رسد كه در اثر تحريف دنياپرستان، اكثر مطالب مربوط به «معاد» حذف شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از اهداف پيامبران الهي «معادباوري» است.

2. كتاب هاي آسماني مظهر رحمت الهي و موجب هدايت مردم است.

3. اگر رحمت و هدايت مي طلبيد، از كتاب هاي الهي پيروي كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 265

ده فرمان قرآن

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و پنجم سوره ي انعام به قرآن و ويژگي هاي آن و عوامل رحمت آفرين اشاره مي كند و مي فرمايد:

155. وَ هَذَا كِتَبٌ أَنزَلْنَهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

و اين كتابي خجسته است كه آن را فرو فرستاديم؛ پس از آن پيروي كنيد، و خود را از مخالفت آن حفظ كنيد، باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در واژه ي «مبارك» دو عنصر نهفته است: يكي قوي و ثابت بودن و دوم رشد دايمي داشتن.

قرآن هم داراي مطالبي اساسي و استوار است و هم با گذشت زمان اسرار آن كشف و مطالب جديد آن جلوه گر مي شود. «1»

2. قرآن فقط كتاب ديدني و خواندني نيست، بلكه برنامه ي عمل انسان است و اگر از آن پيروي شود، سعادت انسان را تأمين مي كند.

3. دو چيز سبب مي شود كه باران رحمت الهي بر انسان ببارد: يكي پيروي از قرآن و ديگري تقوا و خودنگه داري؛ به عبارت ديگر، اطاعت از حق و اجتناب از باطل.

آموزه ها و پيام ها:

1. بركت و رحمت از ويژگي هاي قرآن است.

2. قرآن را برنامه ي زندگي و مقتداي خود قرار دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و ششم سوره ي انعام به نقش قرآن در پاسخ گويي به بهانه هاي مشركان

اشاره مي كند و مي فرمايد:

156. أَن تَقُولُوا إِنَّمَا أُنزِلَ الْكِتَب عَلي طائفَتَينِ مِن قَبْلِنَا وَ إِن كُنَّا عَن دِرَاستهِمْ لَغَفِلِينَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 266

(ما قرآن را فرو فرستاديم مبادا) بگوييد: «كتاب [الهي تنها بر دو دسته پيش از ما [: يهوديان و مسيحيان فرود آمد، و در واقع ما از (مطالعه و) درس آنان غافل بوديم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. ممكن بود كه مشركان بهانه بگيرند كه اگر از فرمان خدا سرپيچي كرديم، به خاطر آن بود كه كتاب او در دست ديگران بود و به دست ما نرسيده بود.

ولي خداي متعال در آيه ي فوق پاسخ قاطعي به اين بهانه جويي ها مي دهد و يادآور مي شود كه ما قرآن را براي شما فرو فرستاديم تا كسي نتواند بهانه تراشي كند.

2. «درس» يكي از مراحل استفاده از كتاب هاي الهي است و عناصري هم چون بقاي اثر، تمرين، مطالعه ي مكرر و كهنه شدن مطلب در آن نهفته است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. با نزول قرآن، حجت بر همگان تمام شده است و بهانه تراشي سودي ندارد.

2. از درس و مطالعه ي مكرر كتاب هاي الهي غافل نشويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 267

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و هفتم سوره ي انعام بار ديگر به بهانه هاي مشركان پاسخ داده و با هشدار به آنان مي فرمايد:

157. أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنَّا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْكِتَب لَكُنَّا أَهْدَي مِنهُمْ فَقَدْ جَاءَكم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكمْ وَ هُدًي وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّن كَذَّب بِئَايَتِ اللَّهِ وَ صدَف عَنهَا سنَجْزِي الَّذِينَ يَصدِفُونَ عَنْ ءَايَتِنَا سوءَ الْعَذَابِ بِمَا كانُوا يَصدِفُونَ

يا [مبادا] بگوييد: «ما اگر (بر فرض) كتاب [الهي هم بر ما فرو فرستاده مي شد، حتماً

از آنان ره يافته تر بوديم.» پس بيقين، دليل روشنِ (قرآن)، و رهنمود و رحمتي از جانب پروردگارتان براي شما آمد. و چه كسي ستمكارتر است از كسي كه آيات خدا را دروغ انگاشته، و از آن روي برتابد؟! بزودي كساني را كه از آيات ما روي مي گردانند، به سبب روبرتافتنِ (بدون دليل) شان، با عذاب بدي كيفر خواهيم داد!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه، منعكس كننده ي حسّ خود برتربيني مشركان و ادعاي بي اساس آنهاست، كه نژاد عرب را از ديگران برتر مي دانستند و مي گفتند: اگر كتابي الهي بر ما فرود آيد، ما از ديگران هدايت يافته تريم، «1» اما قرآن كريم در برابر اين ادعاها مي ايستد و پاسخ قاطعي به آنان مي دهد.

3. تكرار تعبير «روي گرداندن» «2» به خاطر روشن ساختن اين حقيقت است كه تمام گرفتاري هاي مشركان از روي گرداني بدون فكر آنها از آيات الهي سرچشمه مي گيرد و اگر دست كم، به عنوان يك پژوهشگر، به جست و

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 268

جو و تفكر مي پرداختند، گرفتار اين عذاب شديد نمي شدند. «1»

2. در آيه ي فوق به سه ويژگي و صفت قرآن كريم اشاره شده است:

الف) بيّنه، يعني قرآن دليل روشن و روشنگر است. «2»

ب) هُديً، يعني قرآن مايه ي هدايت و راه نمايي انسان هاست.

ج) رَحمةً، يعني قرآن منشأ رحمت و نزول بركات الهي است.

4. روي گرداني از قرآن كريم و تكذيب آيات الهي، ستم به خويشتن و جامعه است؛ چرا كه با اين كار انسان هم خود را از رشد و كمال محروم مي سازد، و هم سبب محروميت مردم از اين چشمه ي رحمت و هدايت مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن، دليلي روشن، هدايتگر، رحمت زا و اتمام حجّت بر

بهانه جويان است.

2. يكي از بزرگ ترين ستم ها روي برتافتن از قرآن كريم و تكذيب آيات الهي است.

3. با وجود قرآن بهانه جويي نكنيد.

4. روي برتافتن از قرآن فرجامي عذاب آلود دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و هشتم سوره ي انعام به برخي ديگر از بهانه هاي مشركان و عواقب آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 269

158. هَلْ يَنظرُونَ إِلا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَئكَةُ أَوْ يَأْتيَ رَبُّك أَوْ يَأْتيَ بَعْض ءَايَتِ رَبِّك يَوْمَ يَأْتي بَعْض ءَايَتِ رَبِّك لا يَنفَعُ نَفْساً إِيمَنهَا لَمْ تَكُنْ ءَامَنَت مِن قَبْلُ أَوْ كَسبَت في إِيمَنهَا خَيراً قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ

آيا انتظاري غير از اين دارند كه فرشتگان به سويشان آيند، يا پروردگارت بيايد، يا برخي از نشانه هاي پروردگارت بيايد؟! (امّا) روزي كه برخي از نشانه هاي پروردگارت (پديد) آيد، شخصي كه قبلًا ايمان نياورده، يا در ايمانش نيكي كسب نكرده است، ايمان آوردنش سودي نخواهد داشت. بگو: «منتظر باشيد! كه ما (هم) منتظريم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان در حقيقت انتظار امر محالي را مي كشيدند؛ چون آمدن خدا و مشاهده ي او امري محال است. «1» آنان بهانه تراشي مي كردند تا ايمان نياورند.

2. در آستانه ي رستاخيز، كه نشانه هاي هولناك قيامت نمايان مي شود و يا هنگامي كه بلاهاي دنيوي نازل مي گردد، «2» همه ي افراد از ترس ايمان مي آورند و به انجام كارهاي نيك مايل مي شوند، اما اين ايمانِ اجباري و اضطراري سودي ندارد. حتي كساني كه فقط ايمان آورده، ولي عمل نيك انجام نداده اند نيز ايمانشان سودي نخواهد داشت.

3. ايمان بدون عمل نيك، سبب نجات انسان نمي شود؛ اگر كسي تمام دستورات ديني را زير پا بگذارد و در طول عمر خود به آنها عمل

نكند، اين

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 270

دليل روشني است بر نداشتن ايمان واقعي.

4. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است كه مقصود از آيه ي فوق، روز قيام امام مُنتظَر، حجة بن الحسن عسگري (عج) است؛ سپس بعضي آيات و نشانه هايي را كه در آيه ي فوق بيان شده، بر نشانه هاي قيام امام عصر (عج) تطبيق كرده اند. «1»

البته اين گونه احاديث برخي مصاديق روشن آيه ي فوق را بيان مي كنند، ولي الفاظ آيه مطلق است و مي تواند شامل نشانه هاي قيامت و ظهور امام عصر (عج) و غير آن باشد.

و شايد ظهور امام عصر (عج) نيز يكي از مصاديق آيات الهي و نشانه هاي نزديك شدن قيامت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان بهانه جو بودند، نه حقيقت جو؛ و از اين رو درخواست هاي نامعقول مي كردند.

2. مخالفان تا دير نشده است ايمان بياورند، كه در آستانه ي قيامت، ايمان و عمل اضطراري سودي ندارد.

3. مخالفان دين منتظر (عذاب الهي) باشند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و نهم سوره ي انعام به تفرقه افكنان در دين هشدار مي دهد و مي فرمايد:

159. إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَّست مِنهُمْ في شيْ ءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلي اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بمَا كانُوا يَفْعَلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 271

در حقيقت كساني كه دينشان را پراكنده ساختند، و گروه گروه گرديدند، تو هيچ چيزي (از رابطه) با آنان نداري؛ كارشان تنها با خداست؛ سپس [خدا] از آنچه همواره انجام مي دادند، با خبرشان مي سازد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل سخن از راه مستقيم الهي بود و اين كه راه پيامبر صلي الله عليه و آله راه مستقيم توحيد است كه هميشه يگانه است در

اين آيه براي تأكيد بر همان مطلب، اشاره كرده كه تو با تفرقه افكنان و كساني كه از راه هاي مختلف در دين بدعت مي گذارند، ارتباطي نداري؛ چون آنان با مكتب و راه يگانه ي تو ارتباطي ندارند. راه آنان، راه تفرقه است و راه تو راه توحيد و يگانگي.

2. آيه ي فوق ممكن است اشاره به مشركان باشد كه دچار اختلاف و تفرقه در آيين خود شده بودند، و يا اشاره به گروه هاي تفرقه افكن امت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله كه بر اثر تعصبات و رياست طلبي ها، به تفرقه روي آوردند. «1»

آيه ي فوق با احتمال اول سازگارتر است، «2» اما محتواي آن يك مطلب عام است كه شامل همه ي تفرقه اندازان مي شود. «3»

3. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است كه مقصود از گروه هاي مذكور در آيه، كساني هستند كه از راه امام علي عليه السلام جدا و به گروه هاي مختلفي تقسيم شدند. «4»

در برخي ديگر از احاديث آمده است كه مقصود، گمراهان و شبهه افكنان

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 272

و بدعت گذاران امت اسلام هستند. «1»

البته اين گونه احاديث، در حقيقت، برخي مصاديق بارز آيه را بيان مي كند و موجب انحصار محتواي آيه در افراد خاص نمي شود و آيه شامل همه ي تفرقه افكنان مسلمان و غير مسلمان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام آيين وحدت و يگانگي است و از هرگونه تفرقه افكني بيزار است.

2. انشعاب هاي مذهبي و دسته بندي هاي اجتماعي، ريشه در انحرافات و بدعت هايي دارد كه ربطي به بنيان گذار دين ندارد.

3. رهبران الهي از تفرقه افكنان دوري گزينند.

4. تفرقه افكني نكنيد كه سروكارتان با خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصتم سوره ي انعام به قانون ده

برابر شدن پاداش كار نيك و قانون كيفر مساوي گناه اشاره مي كند و مي فرمايد:

160. مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا وَ مَن جَاءَ بِالسيِّئَةِ فَلا يجْزَي إِلا مِثْلَهَا وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ

هر كس (كار) نيكي آورد، پس برايش ده برابر مثل آن (پاداش) است؛ و هر كس (كار) بدي بياورد، پس جز همانند آن كيفر نخواهد شد؛ و آنان مورد ستم واقع نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در قرآن كريم پاداش كارهاي نيك چند گونه بيان شده است.

در آيه ي 84 سوره ي قصَص مي خوانيم كه پاداش كار خير بهتر از آن است. در آيه ي فوق مي خوانيم كه پاداش كار نيك ده برابر آن است؛ در آيه ي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 273

245 سوره ي بقره مي خوانيم كه پاداش كار نيكِ انفاق هفتصد برابر مي شود؛ و در آيه ي 10 سوره ي زُمَر مي خوانيم كه استقامت و صبر، پاداش بي حساب دارد.

اين اختلاف مراتب پاداش به خاطر اختلاف درجات افراد و كيفيت اخلاص و مقدار تلاش آنهاست، كه پاداش ده برابر حداقل آن است؛ همان طور كه در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام اشاره شده كه مراتب پايين پاداش براي مسلمان، و مراتب بالاي آن براي مؤمن است و هر چه ايمان قوي تر باشد، پاداش بيش تر مي شود. «1»

2. جمله ي «هر كس كاري آورد»، اشاره دارد كه كار نيك و بد انسان در قيامت از او جدا نمي شوند، و همواره با اوست. از اين تعبير استفاده مي شود كه موضوع آيه ي فوق در دادگاه عدل الهي تحقق مي يابد، و گر نه، در دنيا ممكن است گناهان انسان بخشوده و يا تبديل به نيكي شود. «2»

3. خدا نهايت لطف را به بندگان دارد كه همه ي

امكانات را در اختيارشان قرار مي دهد و به كار نيك آنان ده برابر پاداش مي دهد در حالي كه براي نافرماني شان كيفر مساوي مي دهد.

آري؛ خدا در پاداش دادن براساس فضل و بخشش خود و در كيفر دادن بر اساس عدل خود عمل مي كند و بر كسي ستم روا نمي دارد.

4. ابوذر غفاري از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت كرده كه فرمودند:

خدا مي فرمايد: كارهاي نيك را ده برابر پاداش مي دهم يا بيش تر، و كارهاي بد را تنها يك برابر كيفر مي دهم، يا مي بخشم؛ پس واي به حال آن كس كه يكان او بر دهگان او پيشي گيرد «3»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 274

(يعني گناهانش از نيكي هايش افزون شود).

5. در آيه ي فوق آمده است كه «كيفر كار بد به همان اندازه است.»؛ پس چرا كيفر خوردن يك روز روزه ي ماه مبارك رمضان، شصت روز روزه است؟

در اين گونه مجازات ها، ميان گناه و كيفر مساوات عددي نيست، بلكه كيفيت عمل معيار است؛ يعني احترام يك روز روزه ي ماه رمضان به اندازه اي است كه با شصت روز از ماه هاي ديگر برابري مي كند؛ همان گونه كه كارهاي نيك در ماه رمضان نيز ثواب بيش تري دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به شما لطف دارد و به كار نيك شما پاداش بيش تري مي دهد.

2. خدا ستمكار نيست و در مجازات افراد، كيفر را مساوي گناه قرار مي دهد.

3. كار نيك كنيد تا ده برابر جايزه بگيريد.

4. هر كس را به اندازه ي خلافكاري اش كيفر دهيد، نه بيش تر.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و يكم سوره ي انعام به پيام اصلي اديان الهي، يعني توحيد و حق گرايي اشاره مي كند و مي فرمايد:

161. قُلْ إِنَّني

هَدَاخ رَبي إِلي صرَطٍ مُّستَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِّلَّةَ إِبْرَهِيمَ حَنِيفاً وَ مَا كانَ مِنَ الْمُشرِكِينَ

بگو: «در حقيقت پروردگارم مرا به راه راست راهنمايي ام كرده؛ كه ديني استوار [و] آيينِ ابراهيمِ حق گراست؛ و [او] از مشركان نبود.»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 275

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «قل» (بگو) كه در آيه ي فوق آمده و در قرآن كريم، به ويژه سوره ي انعام، زياد تكرار شده است، نشان مي دهد كه

اولًا، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از خود سخن نمي گويد، بلكه حامل پيام الهي است.

ثانياً، اين واژه نشان دهنده ي حفظ اصالت قرآن توسط پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه هيچ گونه تغييري در الفاظ قرآن نمي داد و حتي كلمه ي امر «قل» (بگو) را براي ما بازگو مي كرد.

ثالثاً، در سوره ي انعام كه خطاب به مشركان است، اين تعبير نوعي پاسخ الهي به انحرافات و توقعات بي جاي مشركان است.

2. عرب ها به ابراهيم عليه السلام علاقه ي خاصي داشتند و حتي آيين خود را با عنوان آيين ابراهيم معرفي مي كردند. آيه ي فوق اين پندار آنها را باطل كرد و فرمود ابراهيم مشرك نبود، بلكه او فردي حق گرا و داراي ديني استوار بود. «1»

3. در حديثي از امام حسين و امام سجاد عليه السلام و امام باقر آمده است كه ما و شيعيان ما بر دين ابراهيم هستيم. «2»

روشن است كه اين گونه احاديث مصداق روشن و كامل آيه را بيان مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 276

آموزه ها و پيام ها:

1. سخنان و راه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نظرهاي شخصي او نيست، بلكه متن وحي الهي است.

2. اساس اديان الهي و راه اصلي

پيامبران يكي است كه همان توحيد و حق گرايي است.

3. رهبران و مبلغان ديني هدف و پيام خود را به روشني براي مردم بيان كنند.

4. به راه پيامبران بزرگ الهي و راه توحيد برويد و از شرك دوري گزينيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و دوم و صد و شصت و سوم سوره ي انعام ترنم توحيد را در تمام زندگي سريان مي دهد و مي فرمايد:

162 و 163. قُلْ إِنَّ صلاتي وَ نُسكِي وَ محْيَاي وَ مَمَاتي للَّهِ رَب الْعَلَمِينَ* لا شرِيك لَهُ وَ بِذَلِك أُمِرْت وَ أَنَا أَوَّلُ المُسلِمِينَ

بگو: «براستي نمازم و [ساير] عباداتم و زندگي ام و مرگم، براي خدايي است، كه پروردگار جهانيان است.* هيچ همتايي براي او نيست؛ وبه اين (كار) مأمور شدم؛ و من نخستين مسلمانم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان مي تواند ترنم توحيد را در سراسر زندگي و مرگ خويش جاري سازد و در همه ي كارهاي زندگي اش قصد قربت كند و آنها را براي خدا انجام دهد، تا همه كارهايش نوعي عبادت به شمار آيد.

2. عبادات و زندگي و مرگ انسان براي خداست، ولي اين ها فايده اي براي پروردگار ندارد؛ چون او نيازمند اعمال ما نيست؛ پس تنها سود آن براي خود

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 277

انسان است و موجب تكامل او مي گردد. «1»

3. يادآوري نماز به صورت ويژه و جدا كردن آن از مناسك و عبادات «2» ديگر، نشان دهنده ي اهميت نماز و اخلاص در آن است.

4. اين آيه خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما از آن جا كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله الگو و اسوه ي ماست، ما نيز مي توانيم مثل او، همه ي

هستي، مرگ و حيات و عباداتمان را براي خدا قرار دهيم.

5. در آيات قرآن بر مسلمان بودن و تسليم بودن پيامبران الهي تأكيد شده است. نوح عليه السلام مي گويد: «من مأمورم كه از مسلمانان باشم.» «3» ابراهيم عليه السلام و اسماعيل عليه السلام مي گويند: «خدايا ما را براي خودت مسلمان قرار بده.» «4» و يوسف عليه السلام مي گويد: «مرا مسلمان بميران.»، «5» ولي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي گويد:

«من اولين مسلمان هستم.» «6»

6. واژه ي «مُسلِم» به معناي كسي است كه در برابر فرمان خدا تسليم باشد و اولين مسلمان بودن پيامبر صلي الله عليه و آله، يا از نظر كيفيت و اهميت اسلام ايشان

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 278

است، كه از همگان بالاتر است، يا اين كه او اولين فرد از امت اسلام بود كه پيشگامي كرد و مسلمان شد و يا اين كه در عالم ارواح، پيامبر اسلام اولين كسي بود كه به دعوت حق پاسخ مثبت داد و تسليم شد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اخلاص در كارها، زندگي و مرگ توحيدي و دوري از شرك، از دستورات الهي است.

2. رهبران الهي در پيمودن راه و عمل به فرمان الهي پيش گام باشند.

3. هم چون رهبر اسلام، ترنم توحيد را در سراسر زندگي خويش جاري سازيد.

4. همه ي هستي خود را نثار دوست كنيد و از غير او روي برتابيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و چهارم سوره ي انعام به دو قانون كلي و سنت الهي در مورد دست آورد انسان ها و لزوم مسئوليت پذيري آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

164. قُلْ أَ غَيرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَب كلِّ شيْ ءٍ وَ لا تَكْسِب

كلُّ نَفْسٍ إِلا عَلَيهَا وَ لا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي ثُمَّ إِلي رَبِّكم مَّرْجِعُكمْ فَيُنَبِّئُكم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تخْتَلِفُونَ

بگو: «آيا جز خدا، پروردگاري بجويم، در حالي كه او پروردگار هر چيزي است؟! و هيچ شخصي جز بر زيان خويش (گناهي) كسب نمي كند؛ و هيچ باربرداري بار سنگين (گناه) ديگري را برنمي دارد؛» سپس فرجام شما فقط به سوي پروردگارتان است؛ و شما را (نسبت) به آنچه همواره در آن اختلاف مي كرديد، خبر خواهد داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مفسران حكايت كرده اند كه گروهي از مشركان خدمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله رسيدند و گفتند: «تو از آيين ما پيروي كن، اگر آيين ما خطا بود، گناه تو بر گردن ما باشد.»

آيه ي فوق به آنان پاسخ داد كه هيچ كس بار گناه ديگري را به دوش

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 279

نمي كشد. «1»

2. مضمون اين آيه، قانون كلي است كه هيچ كس بدون جهت و ارتباط، بار گناه ديگري را به دوش نمي كشد و هر كس مسئول اعمال خويش است.

عيب رندان مكن اي زاهد پاكيزه سرشت

كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نيكم و گر بد، تو برو خود را باش

هر كسي آن دِرَوَد عاقبت كار كه كشت (حافظ)

اما گاهي ممكن است انسان عامل و سبب عمل ديگران شود و در كيفر يا پاداش آن شريك گردد؛ براي مثال، طبق احاديث، هر كس در بنيان گذاري سنت و روش نيك يا بدي دخالت داشته باشد، در پاداش و كيفر تمام كساني كه بدان عمل مي كنند شريك خواهد بود. «2»

3. در اين آيه به يك قانون كلي

ديگر نيز اشاره شده كه «هركس عمل بدي انجام مي دهد، جز عليه خودش نيست؛ و كيفر عمل بد را خودش تحمّل خواهد كرد.»

اين قانون كلي با احاديث فراواني كه در مورد اهداي ثواب يا نيابت در اعمال نيك براي مردگان يا ديگران آمده است، منافات ندارد؛ چرا كه:

اولًا، اين اعمال نيك و اهداي ثواب به نفع ديگران است- نه به ضرر آنان- پس از موارد آيه خارج است.

و ثانياً، پاداش كارهاي نيك افراد بر دو گونه است: قسم اول، تكامل روح و جان است كه قابل واگذاري به غير نيست، و قسم دوم، ثواب آن است كه در

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 280

برابر عمل به نيكوكار تعلق مي گيرد، كه اين ثواب قابل هديه دادن به مردگان و ديگران هست. «1»

4. يكي از روش هاي تربيتيِ قرآن آن است كه از وجدان هاي انسان ها پرسش مي كند و پاسخ آن را به عهده ي شنونده مي گذارد. همان طور كه در آيه ي فوق مي پرسد: آيا غير از خدا پروردگاري طلب كنم، در حالي كه او پروردگار و مربي هر چيزي است؟

آري؛ خدا پروردگار و مربي همه چيز است و اين همان توحيد در رُبُوبيت ناميده مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. پروردگاري را انتخاب كنيد كه پروردگار جهانيان است.

2. از افشاگري رستاخيز بهراسيد و اختلاف نكنيد.

3. مسئوليت عمل هر كس با خود اوست.

4. خلافكاري نكنيد كه فقط به زيان خود شماست.

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي انعام به ارزش و موقعيت انسان در جهان و امتحان آدميان با تفاوت هاي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

165. وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكمْ خَلَئف الأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ في مَا ءَاتَاشْ إِنَّ

رَبَّك سرِيعُ الْعِقَابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمُ

و او كسي است كه شما را جانشيناني (در) زمين قرار داد؛ و رتبه هاي برخي از شما را بر برخي [ديگر] برتري داد، تا شما را در [مورد] آنچه به شما داده، بيازمايد؛ براستي كه پروردگارت زود كيفر است؛ و قطعاً او

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 281

بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به ارزش و موقعيت انسان در جهان اشاره كرده تا انسان ها ارزش خود را بدانند و در برابر بت هاي گوناگون سجده و كرنش نكنند؛ پس آيه ي فوق تكميل كننده ي مباحث آيات قبل در مورد نفي شرك است.

2. تفاوت هاي انسان ها به دو دسته تقسيم مي شود:

بخش اول، تفاوت هايي است كه بر اثر تبعيض، بي عدالتي، نابرابري، ستم و فقدان امكانات به وجود مي آيد كه سبب فقر و ثروت، علم و جهل، و بيماري و سلامتي گروهي از مردم مي شود. اين تفاوت ها غالباً زاييده ي استثمار، استعمار و ستمِ ستمكاران است و مقصود آيه ي فوق اين تفاوت نيست. اين ها تبعيض هايي است كه بر بشر تحميل شده و بايد از بين برود.

بخش دوم تفاوت ها مربوط به ساختمان وجودي افراد و استعدادها و امكانات دروني آنان است؛ انسان ها هم چون اندام يك گياه هستند كه ساقه، برگ، گل و ريشه دارد و هر كدام در جاي خود نيكو و تكميل كننده ي يك ديگرند و اگر در جامعه ي انساني اين تفاوت ها وجود نداشته باشد و همه ي مردم يكسان باشند، يك جامعه ي بي روح و مرده تشكيل مي شود كه فاقد تكامل و تحرّك است. اين گونه تفاوت ها مقصود آيه ي فوق است.

3. هدف از آزمايش انسان ها در برنامه هاي الهي، همان «تربيت و پرورش» است؛ يعني

هر انساني بر اساس وظيفه اي كه به عهده دارد، با استعداد متفاوتي ايجاد شده و در همان راستا تربيت و تكامل مي يابد و امتحان خود را پس مي دهد.

4. قرآن كريم بارها از انسان به عنوان «خليفه و نماينده ي خدا در زمين» ياد كرده است. «1» اين تعبير اشاره به مقام والاي انسان و موقعيت ويژه ي او در

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 282

جهان دارد. «1» برخي از مفسران برآن اند كه مقصود از تعبير فوق در اين آيه، جانشين شدن انسان هاي هر عصري، به جاي انسان هاي گذشته است. «2»

5. تعبير خليفه و جانشين و نماينده ي خدا در زمين، مي تواند بيان كننده ي اين حقيقت باشد كه انسان مالك حقيقي ثروت ها، استعدادها و مواهب الهي نيست كه هرگونه بخواهد در آنها تصرف كند، بلكه نماينده و جانشين خداست و فقط در قلمروي كه او اجازه داده حق تصرف دارد؛ از اين روست كه اسلام، هم در مورد درآمد ثروت و هم در مورد مصرف آن نظارت و قانون گذاري مي كند و در اقتصاد اسلامي براي اين موارد قيود و شرايطي گذاشته شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان خليفه و جانشين حاكم جهان است (نه اسير جهان).

2. مواهب، استعدادها و امتيازات انسان ها (براي فخرفروشي و تكبر نيست، بلكه) وسيله ي آزمايش انسان هاست.

3. خدا هم زودكيفر و هم آمرزنده و بخشايش گر است (تا شما مستحق كدام يك باشيد).

4. در طول زندگي، خود را در حال آزمايش بدانيد (و تلاش كنيد كه موفق شويد). «3»

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 283

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي

با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 284

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد،

محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير و المفسّرون، دكترمحمدحسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 285

اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار

الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 286

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350

ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 287

اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير

اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75.

تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 288

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427

ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 289

جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد

هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 290

النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة

الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 291

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد

بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 292

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي

تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهدي التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق:

محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 293

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و

درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 294

است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي،

بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت عليهم السلام، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 295

قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير

قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 297

فهرست كتاب هاي منتشر شده دكتر محمد علي رضائي اصفهاني

رديف نام كتاب انتشارات سال 1 درآمدي بر تفسير علمي قرآن (دو چاپ) سوره 21375 شيوه هاي تحصيل و تدريس در حوزه هاي علميه دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم (بوستان كتاب) 31376 رابطه علم و دين در غرب پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي 41379 پژوهشي در اعجاز علمي قرآن (چهار چاپ) (دو جلد) كتاب مبين-

انتشارات تفسير و علوم قرآن 51380 آموزه هاي تربيتي عاشورا (دو چاپ) شهيد مسلم 61380 انس با قرآن (دو چاپ) شهيد مسلم 71380 روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن (دو چاپ) مركز جهاني علوم اسلامي 81382 مناهج و اتجاهات للتفسير القرآن مركز جهاني علوم اسلامي 91383 شگفتي هاي اعجازآميز قرآن نشر معارف 1383 10 نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم دار الذكر 111384 پرسش و پاسخ هاي قرآني (ج 1 ترنم مهر) تفسير و علوم قرآن 121384 پرسش و پاسخ هاي قرآني (ج 2 شميم مهر) تفسير و علوم قرآن 131384 پرسش و پاسخ هاي قرآني (ج 3 باران مهر) تفسير و علوم قرآن 141384 تفسير مقدماتي مركز جهاني علوم اسلامي 151384 تفسير قرآن مهر (سوره ي يوسف) تفسير و علوم قرآن 161385 تفسير قرآن مهر (سوره ي توبه) تفسير و علوم قرآن 171385 پرسش و پاسخ هاي قرآني (ج 5) علوم مهرتفسير و علوم قرآن 181385 پرسش و پاسخ هاي قرآني (ج 6) دانش مهرتفسير و علوم قرآن 191385 پرسش و پاسخ هاي قرآني (ج 7) روابط دختر و پسر (1) تفسير و علوم قرآن 201385 پرسش و پاسخ هاي قرآني (ج 8) روابط دختر و پسر (2) تفسير و علوم قرآن 211385 پرسش و پاسخ هاي قرآني (ج 9) پيامبر مهر (1) تفسير و علوم قرآن 221385 پرسش و پاسخ هاي قرآني (ج 10) پيامبر مهر (2) تفسير و علوم قرآن 231385 منطق ترجمه قرآن مركز جهاني علوم اسلامي 241386 شگفتي ها و اعجازهاي علمي قرآن تفسير و علوم قرآن 1386

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 298

فهرست ترجمه كتاب هاي دكتر محمد علي رضائي اصفهاني

رديف نام كتاب زبان مترجم 1 منطق تفسير (2) روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن عربي قاسم بيضاوي (كعبي) 2 منطق تفسير (2) روش ها و گرايش هاي

تفسير قرآن اردوغلام محمد 3 انس با قرآن تايلندي محمد شريف 4 آموزه هاي تربيتي عاشوراتايلندي محمد شريف 5 انس با قرآن اردوسيد باقر رضا كاظمي 6 شگفتي هاي و اعجازهاي علمي قرآن آذري مقصود سائل اف 7 تفسير قرآن مهر (سوره ي يوسف) آذري سيد طهماسب جواد زاده 8 روابط دختر و پسر (1 و 2) آذري راميل عظيم اف 9 تفسير مقدماتي آذري طغرل بابايف 10 منطق تفسير قرآن (1) مباني و فواعد تفسير عربي ابو خمسين و ازرقي 11 پژوهشي در اعجاز علمي قرآن (1 و 2) عربي ساعدي 12 آموزه هاي تربيتي عاشورا اردو هندي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 299

انتشارات تفسير و علوم قرآن تقديم مي كند:

الف: كتاب هاي منتشر شده:

1. پرسش هاي قرآني جوانان (1) ترنم مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

2. پرسش هاي قرآني جوانان (2) شميم مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

3. پرسش هاي قرآني جوانان (3) باران مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

4. پرسش هاي قرآني جوانان (4) شبنم مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

5. پرسش هاي قرآني جوانان (5) دانش مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

6. پرسش هاي قرآني جوانان (6) علوم مهر- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

8- 7. پرسش هاي قرآني جوانان (7 و 8) روابط دختر و پسر (1 و 2)- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

10- 9. پرسش هاي قرآني جوانان (9 و 10) پيامبر مهر (1 و 2)- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

11. فلسفه احكام (2) حكمت ها و اسرار نماز- احمد اهتمام

12. آموزه هاي عاشورا- محمدعلي رضايي اصفهاني

13. تفسير قرآن مهر، سوره يوسف عليه السلام- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

14. تفسير قرآن مهر، سوره توبه- محمدعلي

رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

15. تفسير قرآن مهر، ج 1، سوره حمد و بقره (تا آيه ي 141)- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

16. تفسير قرآن مهر، ج 2، سوره بقره (از آيه ي 142 تا آخر)- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

17. تفسير قرآن مهر، ج 3، سوره آل عمران- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

18. تفسير قرآن مهر، ج 4، سوره نساء- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

19. تفسير قرآن مهر، ج 5، سوره مائده- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

20. مراحل انس با قرآن- دكتر محمد فاكر ميبدي

22- 21. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن (جلد 1 و 2)- دكتر محمدعلي رضايي اصفهاني

23. مستشرقان و تاريخگذاري قرآن، دكتر محمدجواد اسكندرلو

24. قرآن و هنر، دكتر علي نصيري

25. قرآن و بهداشت روان، دكتر احمد صادقيان

26. اعجازها و شگفتي هاي علمي قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني و محسن ملاكاظمي

27. قرآن و رياضيات، سيد مرتضي علوي

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 300

ب: كتاب هاي در دست انتشار:

1. پرسش هاي قرآني جوانان (11)، مهدويت در قرآن، محمد علي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

2. پرسش هاي قرآني جوانان (12)، مهر مهدوي، محمد علي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران

3. پرسش هاي قرآني جوانان (13)، قرآن و خاورشناسان، دكتر محمد حسن زماني

4. فلسفه احكام (1) حكمت ها و اسرار احكام بهداشتي اسلام- احمد اهتمام

5. فلسفه احكام (3) خداشناسي از راه كيهان شناسي- احمد اهتمام

6. ترجمه آموزشي قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از اساتيد حوزه و دانشگاه

7. ترجمه تفسيري قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني و جمعي از اساتيد حوزه و دانشگاه

8. قرآن و علوم پزشكي- حسن رضا رضايي

9. قرآن و مديريت- محسن ملاكاظمي

10. سيماي سوره هاي قرآن- محمدعلي رضايي اصفهاني

11. تفسير جوان، محمد علي رضايي اصفهاني

12. امام حسين پيشواي روشنايي ها، دكتر علي نصيري

يادآوري: مراكز پخش كتاب هاي فوق در صفحه شناسنامه همين كتاب آمده است.

تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 301

شيوه هاي خريد كتاب هاي انتشارات

الف: خريد حضوري:

به مراكز پخش كه در شناسنامه كتاب موجود است مراجعه فرماييد.

ب: خريد غيرحضوري:

1. از طريق فاكس: 7739002- 0251

2. بوسيله نامه: با آدرس هاي مراكز پخش، موجود در شناسنامه كتاب مكاتبه فرماييد.

تذكرات:

1. كتاب هاي فوق جهت ترويج فرهنگ قرآني و ديني آماده سازي شده است، از اين رو با حداقل قيمت در اختيار قرآن دوستان قرار مي گيرد.

2. براي هر يك از اين كتاب ها مسابقه علمي طراحي شده كه در جلسات، ارس و ... قابل اجراست.

3. در صورتي كه مايل به خريد كتاب هاي فوق هستيد مبلغ آن را به شماره حساب جاري 101053 1531 بانك تجارت شعبه صفائيه قم به نام آقاي نصراللَّه سليماني واريز و فيش آن را براي ما ارسال كنيد تا كتاب ها به آدرس شما پست شود. (هزينه پست به عهده مركز است)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109