تفسير قرآن مهر جلد پنجم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 - عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني. مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 - مشخصات ظاهري : ج. شابك : 33000 ريال (ج.5) يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388. يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran . يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387). يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان. يادداشت : كتابنامه. مندرجات : ج.5 سوره ي مائده. عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان. موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14 رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي رده بندي ديويي : 297/179 شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري ها

يادآوري ها:

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده

است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 14

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 15

بسم اللَّه الرحمن الرحيم وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا

إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

درآمد:

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 16

انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «1»

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «2» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «3» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 17

است. «1»

نوشتاري كه در پيش رو

داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «2»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 18

استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري

و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي و جواد و اكبر رحمتي و محمد رضايي و اكبر جعفري سپاس گزاريم.

خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين قم- 3/ 8/ 1386

محمدعلي رضايي اصفهاني تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 19

محتواي سوره ي مائده

سيماي سوره ي مائده

شمارگان

شمارگان:

سوره ي مائده، پنجمين سوره در ترتيب فعلي قرآن، در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده و داراي 120 آيه و 2804 كلمه و 11933 حرف است.

نزول

نزول:

اين سوره صد و دوازدهمين سوره در ترتيب نزول است، يعني بعد از سوره ي فتح و قبل از سوره ي توبه فرود آمده است. از آن جا كه سوره ي فتح بعد از صلح حديبيّه (در سال ششم هجري) نازل شده، به اين نتيجه مي رسيم كه نزول سوره ي مائده بين سال هفتم تا دهم هجري بوده است.

اما در برخي روايات از امام علي عليه السلام حكايت شده كه سوره ي مائده دو يا سه ماه پيش از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 22

شايد اين روايات به قسمت هايي از سوره ي مائده اشاره دارد.

نام ها

نام ها:

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «مائده»، «عُقُود» و «المُنْقِذَة».

اين سوره از آن جهت «مائده» (غذا) ناميده شده كه در آيه ي صد و چهاردهم اين سوره از دعاي عيسي عليه السلام براي نزول مائده ي آسماني سخن گفته شده است.

فضايل

فضايل:

در مورد فضيلت سوره ي مائده از پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه هر كس سوره ي مائده را بخواند، به تعداد يهودي ها و مسيحي ها كه نفس مي كشند، ده حَسَنه و نيكي به او داده مي شود و ده سَيئه و بدي از او محو، و ده درجه به او افزوده مي شود. «1»

تذكر: فضايل سوره ها با محتواي آنها ارتباط دارد. در سوره ي مائده مسأله ي ولايت و جانشيني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روشن شد و كافران از دين اسلام مأيوس شدند؛ پس هر كس اين سوره را بخواند و طبق مفاد آن، از ولايت علي عليه السلام پيروي كند، كافران را مأيوس كرده و بدين جهت به تعداد آنها پاداش مي گيرد.

ويژگي ها

ويژگي ها:

سوره ي مائده از سوره هايي است كه همه ي آيات آن در «روز» نازل شده اند و از اين جهت بدان «نَهاري» مي گويند «2» و بيش ترين خطاب «يا أيها

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 23

الذين آمنوا» (16 بار) در اين سوره نازل شده است.

از مهم ترين آيات اين سوره، آيات 3 و 67 آن، يعني آيات مربوط به ولايت و امامت علي عليه السلام است كه در غدير خم در حجة الوداع فرود آمد و نيز آيه ي 55 اين سوره كه در مورد بخشش انگشتري علي عليه السلام در حال ركوع است.

و در روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه فرمودند:

اي مردم، سوره ي مائده آخرين سوره اي است كه نازل شد؛ از اين رو حلال آن را حلال، و حرام آن را حرام شماريد. «1»

و در برخي روايات آمده است كه اين سوره ناسخ است و منسوخ نيست. «2»

اهداف

اهداف:

اهداف و مقاصد عمده ي سوره ي مائده عبارت اند از:

1. قانون گذاري در جهت تنظيم روابط داخلي مسلمانان با هم ديگر؛

2. قانون گذاري در جهت رفتار و روابط خارجي مسلمانان با يهوديان و مسيحيان اهل كتاب؛

3. روشن كردن خط ولايت و رهبري بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله.

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. بيان يك سلسله معارف اسلامي؛

2. انتصاب امام علي عليه السلام به جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيات 3 و 67)؛

3. برخي مطالب مربوط به قيامت (در آيه ي 109). 4. اشاره اي به تثليث مسيحيان (در آيه ي 116).

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 24

ب) داستان هايي در موضوعات زير:

1. فرزندان آدم و قتل هابيل به دست قابيل (در آيات 27- 31)؛

2. سرگرداني بني اسرائيل در بيابان و داستان موسي عليه السلام (در آيات 20- 26)؛

3. مائده ي آسماني عيسي عليه السلام و سرگذشت او (در آيات 110- 119).

ج) احكام و قوانيني راجع به:

1. شراب و قمار (در آيه ي 90).

2. وضو و تيمم (در آيه ي 6).

3. غذاهاي حلال و حرام (در آيات 3- 5).

4. وفاي به عهد (در آيه ي 1)؛

5. شهادت به عدل (در آيات 106- 108).

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 25

محتواي سوره ي مائده

پاك سازي جسم و جان

پاك سازي جسم و جان قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي مائده به لزوم وفاي به عهد و حلال بودن گوشت چهارپايان و حفظ حرمت احرام حج اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الْأَنْعمِ إِلَّا مَا يُتْلَي عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! به قراردادها وفا كنيد. (گوشت و جنينِ) دام هاي زبان بسته براي شما حلال گرديده، مگر آنچه (حكمش) بر شما خوانده مي شود. در حالي كه شما در احرام هستيد، شكار كردن را حلال نشمريد. براستي خدا هر

چه را بخواهد، حكم مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي مائده در اواخر عمر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمد و آخرين برنامه هاي اسلامي و به ويژه مسأله ي رهبري امت و جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله را مطرح كرد؛ از اين روست كه در ابتداي سوره بر وفاي به عهد تأكيد شده است. در برخي روايات نيز به ارتباط نصب علي عليه السلام به جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله با نزول آيه ي فوق تصريح شده است. «1»

2. وفاداري به تمام پيمان ها لازم است. «2» در فقه اسلامي استدلال هاي زيادي به اين آيه شده و قاعده ي مهم «اصل لزوم در عقدها» «3» از آن گرفته تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 26

شده است؛ يعني هر نوع پيمان و معاهده اي كه بين دو نفر منعقد شود لازم الاجراست. حتي ممكن است گفته شود كه لزوم وفاي به عهد در آيه ي فوق، شامل انواع معاملات جديد و شركت هايي مي شود كه امروز وجود دارند، يا در آينده پديد مي آيند.

3. پيمان بر سه گونه است:

الف) پيمان هاي الهي كه بين خدا و بندگان بسته شده (مثل پيمان هاي فطري) و يا توسط پيامبر صلي الله عليه و آله از مردم گرفته شده است (مثل پيمان رهبري و جانشيني پيامبر).

ب) پيمان هايي كه در ميان افراد بشر منعقد مي شود (مثل عقد ازدواج).

ج) پيمان هايي كه بين انسان و خودش بسته مي شود «1» كه عهد ناميده مي شود.

آيه ي فوق معناي وسيعي دارد و شامل تمام پيمان هاي الهي، انساني، سياسي،

اقتصادي، اجتماعي، زناشويي و ... مي شود، همان گونه كه تمام اقسام قراردادهاي شفاهي، كتبي، عملي، شخصي، منطقه اي و بين المللي را در بر مي گيرد.

4. وفاي به عهد و پيمان، از اساسي ترين شرايط زندگي اجتماعي است و بدون آن هيچ گونه هم كاري اجتماعي ممكن نيست و هرج و مرج و بي اعتمادي بر جامعه حاكم مي شود، كه از بزرگ ترين بلاهاي اجتماعي است.

5. حكايت شده كه امام علي عليه السلام در فرمان خويش به مالك اشتر نوشتند:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 27

در ميان واجبات الهي، هيچ موضوعي همانند وفاي به عهد در ميان مردم جهان- با تمام اختلافي كه دارند- مورد اتفاق نيست؛ به همين جهت بت پرستان زمان جاهليت نيز پيمان ها را در ميان خود محترم مي شمردند، زيرا عواقب دردناك پيمان شكني را دريافته بودند. «1»

تذكر: از اين روايت استفاده مي شود كه وفاي به عهد يك حكم عقلايي است، پس تأكيدات آيه ي فوق و روايات در اين مورد ارشادي است.

6. از روايات اسلامي استفاده مي شود كه در لزوم وفاي به عهد، تفاوت نمي كند كه طرف مقابل، نيكوكار يا بدكار و مسلمان يا غيرمسلمان باشد.

در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه سه چيز است كه خدا به هيچ كس اجازه ي مخالفت با آن را نداده است: اداي امانت در مورد هر كس، چه نيكوكار باشد و چه بدكار؛ و وفاي به عهد درباره ي هر كس، چه نيكوكار باشد و چه بدكار؛ و نيكي به پدر و مادر، چه نيكوكار باشند و چه

بدكار. «2»

7. وفاي به عهد، مقتضاي ايمان است؛ از اين رو در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه كسي كه به عهد خود وفا نكند، دين ندارد. «3»

8. لزوم وفاي به عهد و پيمان دوجانبه است و اگر پيمان از جانب يك طرف نقض شود، طرف مقابل ملزم به وفاداري نيست؛ يعني در اين صورت ماهيت عقد و پيمان از بين مي رود.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 28

9. پس مقصود آيه ي فوق، يا حلال بودن تمام چهار پايان است و يا حلال بودن جنيني كه در شكم آنهاست. «1» (يعني بچه هايي كه خلقت آنها كامل شده و مو و پشم بر بدنشان روييده است.) كه در برخي روايات به اين معناي دوم اشاره شده است. «2»

اما به نظر مي رسد كه آيه معناي وسيعي دارد و شامل حلال بودن هر دو دسته مي شود. «3»

10. حلال بودن گوشت برخي حيوانات يك حكم الهي است كه نوعي پيمان خدا با بندگان است و مشمول اصل كلي وفاي به عهد مي شود؛ البته اين حكم موارد استثنايي دارد كه در آيات بعد بيان مي شود.

11. حاجيان در حال احرام قوانين و احكام خاصي دارند، از جمله اين كه شكار كردن براي آنان حرام است؛ حاجي كه مهمان خداست بايد حرمت محضر الهي را نگاه دارد و احكام حج را رعايت كند.

12. اراده و قدرت خدا مطلق است و به هر چه بخواهد فرمان مي دهد، ولي اين اراده تابع حكمت الهي است؛ يعني

فرمان هايش براساس حكمت و مصلحت است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 29

آموزه ها و پيام ها:

1. به پيمان هاي خود وفادار باشيد.

2. اصل، حلال بودن گوشت چهارپايان است (مگر آن كه خلاف آن بيان شود).

3. حرمت احرام حج را نگاه داريد و در آن حال شكار نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي مائده به برخي احكام حج و قوانين تعاون و هم كاري اشاره مي كند و مي فرمايد:

2. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتُحِلُّواْ شَعئِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلئِدَ وَلَآ ءَآمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَئَانُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَتَعَاوَنُواْ عَلَي الْبِرِّ وَالتَّقْوَي وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَي الْإثْمِ وَالْعُدْونِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ اي كساني كه ايمان آورده ايد! (نه مراسم حج و) نشانه هاي خدا، و نه ماه [هاي حرام، و نه قرباني هاي بي نشان و نه نشاندار، و نه قصد كنندگان خانه محترم [خدا]، در حالي كه بخششي و خشنودي اي از پروردگارشان مي جويند، را (حرمت شكني نكنيد) و حلال ندانيد. و هنگامي كه از احرام بيرون آمديد، پس (مي توانيد) شكار كنيد. و البته، كينه توزي گروهي، براي اينكه شما را از (آمدن به) مسجد الحرام (در صلح حديبيه) باز داشتند، شما را وادار نكند كه تعدّي نماييد. و بر (اي) نيكوكاري و (خود نگهداري

و) پارسايي با يكديگر هم كاري كنيد؛ و بر (اي) گناه و تعدّي با يكديگر هم كاري ننماييد؛ و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد، [چرا] كه خدا سخت كيفر است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 30

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق هشت قانون مهم اسلامي در مورد ماه هاي حرام و حج بيان شده است كه عبارت اند از:

الف) شَعائر الهي را نقض نكنيد و حريم آنها را حلال نشمريد.

ب) احترام ماه هاي حرام را نگه داريد و از جنگ كردن در اين ماه ها بپرهيزيد.

ج) قرباني هايي را كه براي حج مي آورند، اعم از بي نشان يا نشان دار، حلال نشمريد، بلكه بگذاريد به قربانگاه برسند و در آن جا قرباني شوند.

د) مزاحم زايران خانه ي خدا نشويد، چه كساني كه براي خشنودي خدا به زيارت آمده اند و چه آناني كه براي به دست آوردن سود تجاري آمده اند.

تمام مسلماناني كه زاير خانه ي خدا هستند، در مصونيت و امنيت به سر مي برند.

ه) ممنوعيت شكار و صيد مخصوص زمان احرام است؛ پس هنگامي كه از لباس مخصوص حج يا عمره (لباس احرام) بيرون آمديد، شكار كردن براي شما مجاز است.

و) ايجاد مزاحمت گروهي از بت پرستان در دوران جاهليت (و يا در جريان صلح حديبيه) براي شما، نبايد سبب شود كه بعد از مسلمان شدن آنها، بار ديگر كينه هاي ديرين را زنده كنيد و مانع زيارت آنها شويد.

ز) در راه انجام نيكي ها و پارسايي، با هم ديگر تعاون و هم كاري كنيد، نه براي انجام گناه و تجاوز.

ح) خودتان را (از عذاب)

خدا حفظ كنيد، كه مجازات خدا شديد است.

2. مفسران قرآن دو تفسير از «شعاير» ارائه كرده اند:

الف) مقصود از آن مناسك و برنامه هاي حج است كه مسلمانان موظف اند احترام آنها را نگه دارند. شاهد اين تفسير آن است كه واژه ي شعاير در قرآن تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 31

معمولًا در مورد مراسم حج به كار مي رود. «1»

ب) مقصود از شعاير هر چيزي است كه شعار و علامت دين باشد، كه شامل مراسم حج و غير آن مي شود. «2» پس بي احترامي به هيچ يك از مظاهر و علامت ها و شعارهاي راستين دين، صحيح نيست.

البته تفسير دوم با ظاهر آيه ي فوق سازگارتر است.

3. ماه هاي حرام عبارت اند از: «رجب، ذي القعده، ذي الحجه و مُحرَّم» كه در اسلام احترام ويژه اي دارند و جنگ در اين ماه ها حرام است؛ يعني مسلمانان در اين ماه ها امنيت كامل دارند و كسي حق تجاوزكاري ندارد.

4. واژه ي «هَدْي» جمع هديه است و در اين جا به معناي چهارپاياني است كه براي قرباني به مكه مي برند؛ و «قَلائِد» جمع «قلاده» به معناي چيزي است كه به گردن انسان يا حيواني مي اندازند و در اين جا مقصود چهارپاياني است كه براي قرباني در مراسم حج، نشانه گذاري مي شوند. «3»

5. تمام زايران خانه ي خدا در انجام مراسم حج از آزادي كامل و امنيت برخوردارند و هيچ امتيازي در اين مورد براي قبايل، نژادها و زبان هاي مختلف نيست؛ البته اين حكم مخصوص مسلمانان است. «4»

6. مراسم حج آن قدر اهميت و حرمت دارد كه حتي حيوانات

نشان دار و بي نشان كه براي مراسم قرباني حج برده مي شوند، محترم هستند و نبايد به آنان بي حرمتي شود.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 32

7. حج مي تواند راهي براي تحصيل منافع دنيا و آخرت باشد، پس تجارت همراه سفر حج اشكالي ندارد.

8. نفي كينه توزي «1» در آيه ي فوق در مورد زيارت كعبه است، «2» اما در حقيقت اين قانون كلي از آن استفاده مي شود كه مسلمانان نبايد كينه توز و در صدد انتقام اعمال گذشته باشند.

اين دستور اسلامي از شعله ور شدن آتش نفاق در ميان مسلمانان جلوگيري مي كند.

9. دستور به تعاون و هم كاري در كارهاي نيك و براي حفظ خود و پارسايي، يك اصل كلي اسلامي است كه سراسر مسايل اجتماعي، حقوقي، اقتصادي، اخلاقي و سياسي را در بر مي گيرد و مي تواند پايه ي اساسي براي تشكيل انجمن هاي خيريّه و امدادرساني به فرد و جامعه باشد.

10. واژه ي «تقوا» به معناي حفظ خود از ضرر جسمي و روحي است. اين تعبير آيه به جنبه ي كمك كردن به خود و حفظ آن نظر دارد؛ يعني با هم كاري ديگران زمينه ي تقوا و حفظ خويشتن را فراهم سازيد و جلوي زيان هاي فردي و اجتماعي به خود را بگيريد، ولي واژه ي «نيكي» به جنبه ي كمك كردن به ديگران نظر دارد، پس انسان ها بايد در هر دو زمينه با يك ديگر هم كاري و تعاون داشته باشند.

11. بر خلاف عقايد دوران جاهليت، هم كاري در مورد اهداف باطل و گناه آلود و ستمكاري، مطلقاً ممنوع است. در دوران جاهليت مي گفتند: «از برادرت حمايت

كن خواه ظالم باشد، خواه مظلوم؛ از اين رو افراد بدون تحقيق در جنگ هاي قبيله اي وارد مي شدند و به كشتار هم ديگر

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 33

مي پرداختند.

در عصر حاضر نيز به گونه ي ديگري همين عقيده ي جاهلي بر روابط فردي و بين المللي حاكم است و سياست مداران و يا حكومت هايي كه منافع مشترك دارند، به حمايت از هم ديگر برمي خيزند و حتي مي جنگند، بدون اين كه ظالم و مظلوم را از هم ديگر تفكيك، و عدالت را رعايت كنند.

12. در فقه اسلامي از آيه ي فوق استفاده هاي حقوقي شده و برخي از خريد و فروش ها و قراردادهاي تجاري كه كمك به گناه محسوب مي شود، حرام و ممنوع گرديده است؛ مانند فروختن انگور به كارخانه هاي شراب سازي، فروختن اسلحه به دشمنان حق و عدالت و يا اجاره دادن محل براي انجام معاملات نامشروع و اعمال خلاف شرع كه احكام آنها در كتاب هاي فقهي بيان شده است.

13. در روايتي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده:

هنگامي كه روز قيامت بر پا شود، منادي ندا مي دهد: كجا هستند ستمكاران و كجا هستند ياوران آنها و كساني كه خود را شبيه آنان ساخته اند، حتي كساني كه برايشان قلمي تراشيده و يا دواتي را (با ليقه) آماده كرده اند؛ پس همه ي آنها را در تابوت آهني قرار مي دهند، سپس در ميان جهنم پرتاب مي كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هر چه در مسير الهي قرار مي گيرد محترم است، اعم از شعارهاي الهي، راهيان خانه ي خدا، ماه هاي حرام و

حتي حيواناتي كه در اين مسير قرباني مي شوند.

2. براي رشد فضايل و حفظ خودتان از زيان گناه، زمينه هاي تقوا و نيكي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 34

را با هم كاري و تعاون فراهم كنيد.

3. خلافكاري ديگران شما را به خلافكاري و انتقام و كينه توزي نكشاند.

4. تقوا و نيكوكاري، زيرساخت هاي تعاون و هم كاري است.

5. به ديگران در گناهكاري و تجاوزگري كمك نكنيد كه گرفتار عذاب شديد مي شويد.

6. جامعه ي اسلامي بايد طوري ساخته شود كه نيكوكار تنها نباشد ولي ستمگران و گناهكاران بي ياور بمانند (تا فضايل رشد كند و ريشه ي فساد از بُن كنده شود). «1»

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي مائده به برخي احكام و خوردني ها و كامل شدن دين به وسيله ي تعيين جانشين پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

3. حُرِّمَت عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَآ أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلمِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلمَ دِيناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ بر شما حرام شده است: (خوردن) مردار، و خون، و گوشت خوك، و آنچه را كه [به هنگام سر بريدن نام

غير خدا بر آن بانگ زده شده، و (حيوانات) خفه شده، و بر اثر زدن، (يا بيماري) مرده، و از بلندي افتاده و جان سپرده و به ضرب شاخ كشته شده، و آنچه درّنده (از آن) خورده- مگر آنچه را

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 35

(زنده در يابيد و) سر بِبُريد- و آنچه بر (آستان) بت هاي سنگي سر بريده شده است، و (نيز) تقسيم كردن (گوشت حيوان) بوسيله چوب هاي شرط بندي؛ اين (كارها همگي) نافرماني است.- امروز، كساني كه كفر ورزيدند، از (زوال) دين شما نااميد شدند؛ پس، از آنها نهراسيد؛ و (از مخالفت من) بهراسيد! امروز، دين شما را برايتان كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را براي شما [بعنوان دين پذيرفتم.- و هر كس به اضطرار افتد، در حالي كه گرسنه، [و] غير متمايل به گناه باشد، پس (مانعي ندارد كه از آنها بخورد، چرا) كه خدا، بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به ممنوعيت خوردن يازده چيز اشاره شده كه عبارت اند از:

اول: مردار؛ دوم: خون؛ سوم: گوشت خوك؛ چهارم: گوشت حيواناتي كه طبق سنت جاهليت به نام بت ها و يا اصولًا به نام غير خدا سر بريده مي شوند «1»؛ پنجم: گوشت حيواناتي كه به هر صورتي خفه شده باشند؛ «2» ششم: گوشت حيواناتي كه با شكنجه و يا در اثر بيماري جان بسپارند؛ «3»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 36

هفتم: گوشت حيواناتي كه بر اثر «پرت شدن از بلندي» بميرند؛ هشتم: گوشت حيواناتي كه بر اثر ضربه ي شاخ بميرند؛ نهم: گوشت حيواناتي كه توسط درندگان كشته شوند؛ دهم: گوشت حيواناتي كه در مقابل سنگ نُصُب قرباني شوند «1»؛ يازدهم: گوشت حيواناتي كه با چوبه هاي شرطبندي (و قمار) تقسيم شود. «2»

2. در يك مورد خوردن گوشت هاي حرام جايز است، و آن هنگامي است كه انسان شديداً گرسنه شود «3» و از باب اضطرار ناچار شود كه از غذاي ممنوع تغذيه كند؛ البته به شرطي كه براي حفظ جان باشد و در اين هنگام هم در خوردن گوشت حرام زياده روي نكند و آن را حلال نشمرد و يا مقدمات اضطرار را خودش فراهم نكند و يا در سفري كه براي انجام كار حرامي در پيش گرفته دچار اين ضرورت نشود. «4»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 37

3. حكمت و فلسفه ي ممنوعيت گوشت ها و مواد غذايي فوق چيست؟

پاسخ آن است كه ممكن است فلسفه ي اين ممنوعيت يكي از موارد زير باشد:

الف) جنبه ي بهداشتي اين امور مهم است؛ براي مثال وقتي حيواني به صورت صحيح سر بريده نشود و بر اثر عوامل فوق بميرد، خون هاي زيادي در بدن او باقي مي ماند و مركز رشد ميكرب ها مي شود و اگر كسي از گوشت اين حيوان استفاده كند، معمولًا در معرض بيماري و مسموميت قرار مي گيرد، ولي اگر حيواني با

آداب اسلامي سر بريده شود و خون زيادي از بدن او خارج شود، حلال خواهد بود؛ از اين روست كه در دنباله ي آيه مي فرمايد: «مگر آن كه آن را سر ببريد.»

ب) جنبه ي اخلاقي و معنوي اين امور مورد توجه بوده و از اين رو ذكر نام خدا و رو به قبله بودن در موقع سر بريدن حيوان شرط شده و يا گوشت حيواني كه در شرطبندي «ازلام» كشته شده، حرام گرديده است، چرا كه تمام زيان هاي قمار و برنامه هاي خرافي را در بر دارد و به همين دليل در ادامه ي تحريم اين امور اشاره شده كه «تمام اين اعمال فسق و خروج از اطاعت پروردگار است.» «1»

4. مفسران در مورد جمله ي «مگر آن كه حيوان را شما سر ببريد.» دو احتمال داده اند:

يكي آن كه اين استثنا مخصوص حيواناتي باشد كه درندگان به آنها حمله كرده باشند و قبل از مردن سر آنان را ببرند و حلال شوند، ولي اكثر مفسران معتقدند كه اين استثنا به تمام اقسام ذكر شده قبل از استثنا برمي گردد. «2»

ولي به نظر مي رسد كه اين استثنا براي برخي موارد مناسب است، مثل تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 38

حيواني كه در معرض خفگي قرار گرفته، از بلندي پرت شده، شاخ زده شده و مورد حمله ي درندگان قرار گرفته، اما براي برخي موارد، مثل گوشت خوك، مناسب نيست.

5. قرآن كريم در استفاده ي انسان از گوشت روشي اعتدالي در پيش گرفته است؛ و نه مانند برخي هندوها خوردن گوشت را مطلقاً حرام

كرده و نه مانند برخي مردم دوران جاهليت، گوشت مردار «1» و سوسمار و خون آنها را حلال كرده است.

اسلام گوشت حيواناتي را كه از تغذيه ي پاك استفاده مي كنند با شرايط زير حلال كرده است:

الف) حيواناتي كه علف خوار باشند (حيوانات گوشت خوار با استفاده از گوشت هاي آلوده، سبب بيماري مي شوند).

ب) حيواناتي كه مورد تنفر انسان نباشند.

ج) حيواناتي كه ضرري براي جسم و روح انسان نداشته باشند.

د) حيواناتي كه در مسير شرك و بت پرستي قرباني نشده باشند.

ه) طبق دستورات اسلامي سر بريده شده باشند، تا از نظر بهداشتي و معنوي پاك باشند. «2»

6. غذا در سلامت جسم و روح انسان تأثير زيادي دارد و از اين رو قرآن بارها بر حرام بودن برخي غذاها پا فشاري كرده است؛ آري، اسلام ديني تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 39

جامع است و به همه ي نيازهاي جسمي و روحي انسان توجه كرده است.

7. در آيه ي فوق سخن از روز «اكمال دين و اتمام نعمت» شده كه روز نااميدي كفّار است. در مورد مقصود از اين روز مهم و سرنوشت ساز اسلام، چند احتمال وجود دارد:

الف) همان روزي است كه اين گوشت ها حرام شده است.

اين احتمال صحيح نيست؛ چون اولًا، مطالب آيه ي فوق در آيه ي 173 سوره ي بقره و آيه ي 115 سوره ي نحل نيز آمده و مطالبي تكراري و تاكيدي است.

ثانياً، اين احكام آخرين احكامي نيست كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده است تا دين اسلام را كامل كند بلكه بعد از آن

نيز در همين سوره ي مائده احكام ديگري فرود آمد.

ثالثاً، نزول اين احكام آن قدر در روحيه ي كافران مؤثر نبود كه آنان را از اسلام مأيوس سازد.

ب) روز فتح مكه، يا روز نزول آيات سوره ي برائت و يا روز ظهور اسلام و بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله باشد.

ج) روز عرفه است كه در آخرين سفر حج پيامبر صلي الله عليه و آله بود.

اين احتمال نيز صحيح نيست؛ چون در روز عرفه اتفاق مهمي نيفتاد كه كافران مأيوس شوند؛ و انبوه جمعيت آن روز، در مكه و مني نيز همراه پيامبر صلي الله عليه و آله بودند، مگر آن كه گفته شود: آيه ي فوق در عرفه نازل گرديد ولي پيامبر صلي الله عليه و آله به دليل هراس از واكنش منافقان نسبت به ابلاغ ولايت امام علي عليه السلام، آن را در روز غدير خم به مردم ابلاغ نمود؛ «1» همان طور كه در آيه ي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 40

67 سوره ي مائده به اين مطلب اشاره شده است.

اين احتمالات نيز، از نظر تاريخي، با زمان نزول آيه ي فوق كه حدود هشتاد روز قبل از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله بود، سازگار نيست.

د) تمام مفسران شيعه گفته اند و روايات زيادي از شيعه «1» و اهل سنت «2» تأييد مي كند كه مقصود از «اليوم» روز غدير خم است؛ يعني هنگامي كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله رسماً علي عليه السلام را به جانشيني خود تعيين كردند و

پشتوانه ي محكمي براي آينده ي اسلام فراهم ساختند، دين خدا كامل شد و كافران و دشمنان اسلام مأيوس شدند؛ زيرا مشاهده كردند كه اسلام قائم به شخص نيست و فردي عالم، عادل، پارسا و قدرتمند جاي پيامبر صلي الله عليه و آله را گرفت. اين گونه بود كه با تكميل خط رهبري، اسلام كامل شد و با موهبت الهي امامت، نعمت هاي خدا بر بشر تمام شد و در آن روز بود كه برنامه ي كامل شده ي اسلام مورد رضايت الهي قرار گرفت و به عنوان آيين نهايي بشر پذيرفته شد.

8. در روايات فراواني از اهل سنت و شيعه، به ارتباط آيه ي فوق با غدير خم و ولايت علي عليه السلام تصريح شده است؛ از جمله دانشمندان و راويان اهل سنت كه بدين امر تصريح كرده اند عبارت اند از:

ابن جرير طبري در كتاب ولايت از زيد، صحابي پيامبر صلي الله عليه و آله، حكايت كرده كه آيه ي فوق در روز غدير خم و در باره ي علي عليه السلام نازل شد.

حافظ ابو نعيم اصفهاني نيز از ابو سعيد خِدْري، صحابي معروف تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 41

پيامبر صلي الله عليه و آله، حكايت كرده كه در روز غدير خم و پس از نصب علي عليه السلام به ولايت، هنوز مردم متفرق نشده بودند كه آيه ي فوق نازل شد و پيامبر صلي الله عليه و آله صدا به تكبير بلند كردند.

و حتي خطيب بغدادي از ابو هريره حكايت كرده كه پس از جريان غدير، عُمر به

علي عليه السلام تبريك گفت كه مولاي او و مولاي هر مسلماني شده است. «1»

از دانشمندان و راويان شيعه، در كتاب الغدير، 16 روايت «2» و در تفسير صافي، «3» برهان و نور الثقلين ده روايت از طريق هاي مختلف حكايت شده كه آيه ي فوق در مورد علي عليه السلام و در روز غدير بر مردم ابلاغ شده است. «4»

9. دو آيه از سوره ي مائده در مورد ولايت علي عليه السلام در غدير خم است، يكي آيه ي 67 و ديگري آيه ي 3 اين سوره. فاصله ي زياد اين دو آيه بدان سبب است كه قرآن طبق ترتيب نزول آيات جمع آوري و مرتب نشده و گاهي آيات مكي در سوره هاي مدني آمده و يا به عكس؛ و حكايت شده كه جاي آيات به دستور پيامبر صلي الله عليه و آله تعيين مي شد. و نيز احتمال دارد كه بخش اول سوره ي مائده يكجا نازل شد، سپس اين بخش از آيه ي سوم در روز غدير به همراه آيه ي 67 خوانده شد «5».

10. در آيه ي سوم سوره ي مائده مطلب مربوط به ولايت علي عليه السلام در روز غدير، در لابه لاي احكام تكراري مربوط به غذاهاي حلال و حرام قرار گرفته تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 42

است، تا از دست رس تحريف مخالفان در امان بماند. مخالفاني كه از هر گونه تهمت به پيامبر صلي الله عليه و آله و اسلام و مبارزه با ولايت علي عليه السلام كوتاهي نكردند. «1»

11. از اين آيه، با توجه به

روايات، استفاده مي شود كه قوام مكتب اسلام به رهبري صحيح است و با وجود او، دين كامل مي شود و مورد رضايت خدا قرار مي گيرد و نعمت با او تمام مي شود و كافران مأيوس مي گردند.

12. همه ي اميد كافران به فقدان رهبر اسلام است، پس با وجود رهبري لايق هم چون علي عليه السلام در جامعه، مسلمانان نبايد از كافران ترسي داشته باشند؛ خطر كافران وقتي زياد مي شود كه مردم از خط ولايت فاصله بگيرند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. استفاده از غذاهايي كه با خرافات آميخته شده، كاري فاسقانه است.

2. از غذاهاي ممنوع (و غيربهداشتي) پرهيز كنيد.

3. در حال اضطرار مي توانيد در حد ضرورت از گوشت غيرمجاز استفاده كنيد.

4. دين با وجود رهبر الهي كامل مي شود.

5. رهبر الهي از نعمت هاي خداست.

6. با نهادينه كردن رهبري الهي، دشمنان را مأيوس و دوستان را ايمن سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي مائده به اصل حلّيت غذاهاي پاك و حلال بودن گوشت شكار اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 43

4. يَسْئَلُونَكَ مَاذَآ أُحِلَّ لهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ ممَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكلُوا مِمَّآ أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سرِيعُ الْحِسَابِ از تو مي پرسند: «چه چيزهايي براي شان حلال شده است؟» بگو: « [همه پاكيزه ها، براي شما حلال گرديده،

و (نيز شكار) حيوانات شكاري كه آموزش داده ايد، در حالي كه (شما) مربيان سگ هاي شكاري هستيد [و] از آنچه خدا به شما آموخته، به آنها آموزش مي دهيد. (براي شما حلال است؛) پس، از آنچه براي شما [گرفته و] نگه داشته اند، بخوريد؛ و (به هنگام فرستادن حيوان شكاري) نام خدا را بر آن ببريد؛ و [خودتان را] از [عذابِ خدا حفظ كنيد، كه خدا حسابرسي سريع است.

نكته ها و اشاره ها:

1. قانون كلي آن است كه همه ي چيزهاي پاك و نيكو حلال است. آنچه در اسلام حرام شمرده شده، در زُمره ي چيزهاي خبيث و ناپاك است و هيچ گاه قوانين الهي، موجود پاكيزه اي را حرام نمي كند؛ يعني دستگاه تكوين هم آهنگ با تشريع است.

2. آيه ي فوق فقط در مورد شكار به وسيله ي سگ هاي تعليم ديده است «1» و شامل شكار توسط بازها و امثال آنها نمي شود «2» و از اين رو در نزد فقهاي شيعه فقط شكار با سگ شكاري مجاز است؛ مگر آن كه حيوان شكاري ديگري، صيدي را شكار كند ولي قبل از مردن آن را با آداب شرعي سر ببرند

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 44

كه در اين صورت حلال است.

3. صيد سگ هاي شكاري با چهار شرط حلال است:

الف) تربيت اين سگ ها بر اساس اصول صحيحي باشد. «1»

ب) اين تعليم استمرار داشته باشد، به طوري كه سگ به حالت ولگردي برنگردد. «2»

ج) سگ شكاري، صيد خود را نگاه دارد تا صياد بيايد «3» (و قسمتي از آن را نخورد).

د) هنگام رها

كردن سگ نام خدا برده شود.

البته اين احكام داراي فلسفه و حكمت بهداشتي نيز هست؛ يعني رعايت اين شرايط، بهداشت گوشت شكاري را بهتر تأمين مي كند.

4. اگر حيواني كه توسط سگ شكاري صيد شده زنده به دست صياد برسد، بايد آن را طبق دستورات شرعي سر ببرد و اگر پيش از آن كه به صياد برسد، جان دهد، آن شكار حلال است.

5. فراگيري مخصوص انسان نيست و حيوانات نيز قابل تربيت هستند و برخي احكام شريعت بر اساس همين تعاليم پايه گذاري شده اند.

آري دانش اگر به حيواني مثل سگ هم منتقل شود، باارزش است و كارآيي و احكام جديدي در پي دارد.

6. سرچشمه ي همه ي علوم، خداست و انسان بدون تعليم الهي (و فراهم شدن استعداد، فهم و مقدمات آن)، دانشي نخواهد داشت.

7. قرآن كريم با پرسش هايي كه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي كند، به ما مي آموزد كه پرسش هاي مذهبي خود را از فرستادگان خدا (و جانشينان تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 45

آنها) بپرسيد و پاسخ مناسب دريافت داريد؛ نيز با حكايت اين پرسش ها و پاسخ ها محتواي آنها به مسلمانان آموخته مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. اصل حليّت در غذاهاي پاك و نيكو جاري است.

2. مسائل شرعي خود را از رهبران الهي بپرسيد، تا تكاليف شما روشن شود.

3. از گوشت شكار، با رعايت شرايط شرعي، استفاده كنيد (تا بهداشت غذايي شما تامين شود).

4. منشأ علوم را الهي بدانيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 46

بهداشت غذايي در قرآن الف) دعوت به خوردن غذاهاي پاك و پاكيزه 1. از غذاهاي پاك و پاكيزه بخوريد (بقره، 75 و 172؛ مائده، 4- 5 و ...).

2. از غذاهاي حلال بخوريد (بقره، 168؛ مائده، 88 و ...).

3. گوشت چهارپايان (مگر در موارد استثنايي كه بيان شده) حلال است (مائده، 1).

4. گوشت شكار حلال است (مائده، 4).

5. غذاهاي صيد شده از دريا حلال است (مائده، 96).

6. غذاهاي اهل كتاب (يهود و مسيحيان و ...، با شرايطي) بر شما حلال است (مائده، 5).

7. در مواقع اضطراري، خوردن غذاهاي حرام جايز است (بقره، 172 و انعام، 145).

يادآوري: غذاي نجس، پليد، حرام و ممنوع است.

ب) ممنوعيت غذاهاي غيربهداشتي 1. غذاهاي پليد حرام است (اعراف، 175).

يادآوري: تغذيه از چيزهاي منفور، مثل آب بيني و خلط سينه، چيزهاي نجس، خاك، چيزهاي مضرّ، گوشت و يا شير حيوان جلّال (حيواني كه از مدفوع انسان تغذيه مي كند)، برخي اجزاي حيوان مثل: نري، فرج، تخم، بول دان (مثانه) و نيز خون و فضله حرام است. «1»

2. در خوردن و نوشيدن اسراف نكنيد (اعراف، 31).

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 47

3. خوردن گوشت مردار حرام است (انعام، 145؛ نحل، 115؛ بقره، 173

و مائده، 3).

4. خوردن گوشت خوك حرام است (بقره، 173؛

مائده، 3؛ نحل، 115 و انعام، 145).

5. خوردن خون حرام است (نحل، 115؛ بقره، 173 و مائده، 3).

6. نوشيدن شراب حرام است (مائده، 90- 91).

7. حيواني كه بدون نام خدا سربريده شود حرام است (مائده، 3 و انعام، 121 و 145).

8. گوشت حيوانات خفه شده يا از بلندي افتاده و جان سپرده و يا به ضرب شاخ كشته شده حرام است (مائده، 3).

9. گوشت حيواناتي كه بر اثر زدن (يا بيماري) مرده اند حرام است (مائده، 3).

10. گوشت حيواناتي كه درنده از آن خورده حرام است (مائده، 3).

11. گوشت حيواناتي كه بر آستان بت هاي سنگي سربريده شده اند حرام است. (مائده، 3).

يادآوري: ممنوعيت هر كدام از اين غذاها، اسرار بهداشتي يا فلسفه و حكمتي معنوي دارد كه در ذيل هر آيه اشاره كرديم و نيز در برخي كتاب ها گردآوري شده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 48

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي مائده به حلال بودن غذاي اهل كتاب و ازدواج با آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5. الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتبَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنتُ مِنَ الْمُؤْمِنتِ وَالْمُحْصَنتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتبَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا ءَاتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسفِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمنِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخسِرِينَ امروز، (همه) پاكيزه ها براي شما حلال شده و غذاي كساني كه به آنان كتاب (الهي) داده شده، براي شما حلال، و غذاي شما براي آنان حلال است؛ و (نيز) زنان پاكدامن از

مؤمنان، و زنان پاكدامن از كساني كه پيش از شما به آنان كتاب [الهي داده شده (حلال اند؛) هنگامي كه مَهرهايشان را به آنان بپردازيد، در حالي كه پاكدامناني غير زشت كارِ (غير زناكار) باشيد، و نه اينكه زنان را در پنهاني دوست (خود) بگيريد. و هر كس (اركان) ايمان را انكار كند، پس قطعاً عملش تباه گشته؛ و او در آخرت از زيانكاران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. ممكن است مقصود از «اليوم» در آيه ي فوق روز عرفه يا روز بعد از فتح خيبر و يا روز غدير خم باشد و احتمال اخير قوي تر است؛ چرا كه اجازه ي توسعه ي روابط و معاشرت با كافران پس از مأيوس شدن آنها موجّه بود؛ و كافران در روز غدير خم، بعد از نصب علي عليه السلام به جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله مأيوس شدند.

2. در مورد غذاي اهل كتاب كه در آيه ي فوق بر مسلمانان حلال شمرده شده است دو ديدگاه وجود دارد:

الف) هر نوع غذاي افراد يهودي و مسيحي و مانند آنها بر مسلمانان حلال است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 49

ب) غذاهاي آنان بر مسلمانان حلال است، مگر گوشت حيواناتي كه به دست آنان سر بريده شوند؛ چون آنان نام خدا را در هنگام سر بريدن حيوان نمي برند و شرايط و آداب ديگر آن را نيز رعايت نمي كنند.

ديدگاه دوم در روايات اهل بيت عليهم السلام آمده است «1» و مورد قبول بيش تر فقهاي شيعه است.

3. در مورد معاشرت با اهل كتاب و

خوردن غذاي آنها دو ديدگاه در بين فقها وجود دارد: برخي اهل كتاب را پاك نمي دانند و از اين رو مي گويند وقتي مي توان با آنان هم غذا شد، كه غذاي آنان مرطوب نباشد و يا با بدن مرطوب آنها تماس نگرفته باشد.

اما برخي ديگر اهل كتاب را پاك مي دانند و مي گويند هم غذا شدن با آنان اشكالي ندارد در صورتي كه غذايشان از گوشت حيواناتي كه خودشان كشته اند نباشد و به صورت عارضي نجس نشده باشد. «2»

4. در مورد ازدواج با زنان اهل كتاب دو ديدگاه بين فقهاي اسلامي وجود دارد: دانشمندان اهل سنت و برخي فقهاي شيعه تفاوتي بين ازدواج موقت و دايم نمي گذارند و مي گويند هر دو نوع ازدواج با اهل كتاب جايز است و اين ديدگاه با ظاهر آيه نيز سازگار است.

اما گروهي از فقهاي شيعه معتقدند كه آيه فقط بر جواز ازدواج موقت با زنان اهل كتاب دلالت مي كند؛ و اين مطلب را با برخي از روايات اهل بيت عليهم السلام سازگارتر مي بينند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 50

5. در مورد ازدواج با اهل كتاب، تنها اجازه داده شده كه مسلمانان از آنان زن بگيرند، ولي به زنان مسلمان اجازه داده نشده كه با مردان يهودي و مسيحي ازدواج كنند؛ چرا كه زنان عواطف لطيفي دارند و ممكن است تحت تأثير افكار شوهران قرار گيرند و عقايد كفرآميز آنان را بپذيرند.

6. در مورد قسمت آخر آيه ي فوق كه مي فرمايد: «هر كس به ايمان خويش كفر ورزد، پس حتماً

عملش نابود مي شود.»، دو تفسير ارائه شده است:

الف) مقصود آن است كه اگر كسي تحت تأثير قرار گيرد و كافر شود، اعمالش نابود مي شود.

ب) مقصود برخي مسلمانان هستند كه پس از نزول آيه ي فوق و حكم به حليت غذاي اهل كتاب و ازدواج با آنان، از قبول اين حكم الهي اكراه داشتند.

پس قرآن به آنها هشدار داد كه اگر به اين حكم الهي اعتراض كنند، اعمالشان نابود مي شود و زيانكار خواهند شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. غذاهاي پاك و نيكو بر مسلمانان حلال است اگر چه از غذاهاي اهل كتاب باشد.

2. معاشرت محدود و كنترل شده ي مسلمانان با اهل كتاب، در چهارچوب قوانين اسلامي، جايز است.

3. حقوق زنان را رعايت نماييد، اگر چه زن غيرمسلمان باشد.

4. با زنان كافر، روابط نامشروع يا پنهاني نداشته باشيد.

5. كفر موجب نابودي اعمال و زيانكاري مي شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 51

بني اسرائيل (يهود)

بني اسرائيل (يهود) قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي مائده به رهبران دوازده گانه ي بني اسرائيل و شرايط حمايت الهي از آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

12. وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثقَ بَنِي إِسْرءِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَوةَ وَءَاتَيْتُمُ الزَّكَوةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِي

وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِيلِ.

و بيقين خدا از بني اسرائيل (فرزندان يعقوب) پيمان محكم گرفت. و از ميان آنان دوازده سرپرست برانگيختيم. و خدا (به آنان) گفت: «براستي من با شما هستم؛ اگر نماز را بر پا داريد، و [مالياتِ زكات را بپردازيد، و به فرستادگانم ايمان آوريد و آنان را گرامي داريد، و «قرض الحسنه اي» به خدا وام دهيد، قطعاً بدي هايتان را از شما مي زدايم؛ و حتماً شما را در بوستان هاي (بهشتي) وارد مي كنم كه از زير [درختان] ش نهرها روان است؛ و هر كس از شما بعد از آن، كفر ورزد، پس بيقين از راه درست تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 67

گمراه شده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به پيمان خدا با بني اسرائيل اشاره شده «1» و در اين سوره (مائده) به صورت مكرر از وفاي به عهد ياد شده است؛ شايد فلسفه ي اين همه تأكيد بر مسأله ي وفاي به عهد و مذمّت پيمان شكني، اهميت دادن به پيمان غدير خم باشد كه در آيه ي سوم و شصت و هفتم اين سوره بيان شده است.

2. آيه ي فوق نيز نوعي پيمان الهي است كه به بني اسرائيل (بلكه به همه ي مردم) ابلاغ شده و آن اين كه خدا با شماست و از شما حمايت مي كند و گناهان شما را مي آمرزد و شما را داخل بهشت مي كند، به شرط آن كه:

- نماز به

پا داريد و با خدا پيوند برقرار سازيد.

- به رهبران الهي ايمان آوريد و از آنان اطاعت كنيد.

- از رهبران الهي و برنامه هاي سعادت آفرين آنها حمايت كنيد.

- در راه خدا به ديگران كمك كنيد و بخشش نماييد.

3. از تاريخ و احاديث استفاده مي شود كه نقيب هاي دوازده گانه ي بني اسرائيل هر يك رهبر و سرپرست طايفه ي خود نيز بودند «2». از ابن عباس حكايت شده كه نقيب هاي بني اسرائيل، وزيران موسي عليه السلام بودند و بعد به مقام نبوت رسيدند «3». و شايد مقصود از رسولان نيز همين افراد باشند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 68

4. در روايات متعددي «1» از اهل سنت حكايت شده كه جانشينان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به اندازه ي تعداد نقيب هاي بني اسرائيل، يعني دوازده نفر هستند؛ براي مثال، احمد بن حَنبل از عبد اللّه بن مسعود، صحابي معروف پيامبر صلي الله عليه و آله، حكايت مي كند كه از او پرسيدند چند نفر بر اين امت حكومت خواهند كرد؟ او پاسخ داد: ما از پيامبر صلي الله عليه و آله همين پرسش را نموديم و ايشان در پاسخ فرمودند: دوازده نفر، به تعداد نقيب هاي بني اسرائيل. «2»

5. قرآن كريم از «انفاق و بخشش مستحبي» با عنوان «قرض به خدا» ياد مي كند. «3» اين اوج لطف خداست كه خود نعمتي به بنده مي دهد، سپس هنگامي كه بنده در راه خدا آن را مي بخشد، از آن به عنوان قرض ياد مي كند و اشاره مي كند كه عوض آن را

به او خواهد داد، تا بندگان را به بخشش بيش تر تشويق كند.

بدين رواق زَبَرجد نوشته اند به زر كه جز نكويي اهل كرم نخواهد ماند (حافظ)

آموزه ها و پيام ها:

1. به پيمان خود با خدا عمل كنيد تا او نيز به وعده هاي خود عمل كند.

2. اگر همراهي خدا و حمايت او را مي خواهيد، به نماز، زكات، ايمان به تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 69

رهبران الهي و ياري آنان و انفاق اهميت دهيد.

3. ايمان به فرستادگان خدا، به همراه ياري آنان مفيد است.

4. بخشش و كمك به خلق، قرض به خالق است (و پاداش آن با خداست).

5. راه دست يابي به عفو و بهشت الهي، ايمان و اعمال شايسته است؛ آري، بهشت را به بها مي دهند، نه به بهانه.

***

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي مائده به پيمان شكني و خيانت پيشه گي بني اسرائيل اشاره مي كند و مي فرمايد:

13. فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثقَهُمْ لَعَنهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّاً مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَي خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ پس بخاطر آنكه آنان، پيمانشان را شكستند، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم؛ و دل هايشان را سخت گردانيديم،

در حالي كه سخنان (خدا) را از جايگاههايش مي گردانند؛ و قسمتي از آنچه را كه بدان تذكر داده شده بودند، فراموش كردند؛ و هميشه از خيانتي (تازه) از آنان آگاه مي شوي، مگر اندكي از آنان (كه خيانت نكردند) پس آنان را ببخش و درگذر؛ كه خدا نيكو كاران را دوست مي دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. تاريخ نشان داده است كه يهوديان افرادي پيمان شكن و خيانت كار بوده اند و ما در عصر حاضر نيز شاهد آن هستيم كه چگونه هر روز با فلسطينيان پيمان مي بندند و سپس دست به پيمان شكني، خيانت و ترور مي زنند.

2. واژه ي «لَعن» در لغت به معناي «طرد كردن و دور ساختن» است و لعن خدا به معناي دور ساختن افراد از رحمت اوست؛ آري، پيمان شكني، انسان تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 70

را از رحمت الهي دور مي سازد. «1»

3. به كساني كه در برابر حقايق هيچ گونه انعطافي از خود نشان نمي دهند، سنگ دل گفته مي شود.

مقصود از سنگ دلي آن است كه افكار و قلوب آنان متحجّر و انعطاف ناپذير است. «2»

4. در مورد مطالبي كه بني اسرائيل فراموش كردند، چند احتمال داده شده است:

برخي مفسران احتمال داده اند كه مقصود، فراموشي نشانه ها و آثار پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله باشد كه به آنان گوشزد شده بود.

برخي ديگر احتمال داده اند كه مقصود فراموشي قسمت هايي از تورات باشد كه پس از مفقود شدن تورات و نوشتن مجدد آن توسط يهوديان، فراموش شد.

5. تحريف هايي كه در تورات صورت گرفته به چند صورت است:

الف) تحريف لفظي، يعني

برخي عبارات را تغيير دادند.

ب) تحريف معنوي، يعني برخي عبارات تورات را به همان صورت نزول حفظ كردند، اما آن را بر خلاف معناي واقعي اش تفسير كردند.

ج) گاهي برخي عبارات تورات را كه بر خلاف ميل آنان بود، مخفي مي كردند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. پيمان شكني، عامل محروميت از لطف الهي و زمينه ي پيدايش سنگ دلي است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 71

2. يهوديان، اهل خيانت، تحريف گري و پيمان شكني هستند (پس مراقب باشيد).

3. خطاكاران را عفو نماييد كه اين عمل، نوعي احسان و نيكوكاري است.

4. آيات الهي را فراموش نكنيد.

5. هر گاه ديگران را به خاطر اعمال بدشان سرزنش مي كنيد، اعمال خير اقليت نيكوكار را نيز يادآوري كنيد تا حق آنان پاي مال نشود.

***

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي مائده به پيمان شكني مسيحيان و آثار آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

14. وَمِنَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّا نَصرَي أَخَذْنَا مِيثقَهُمْ فَنَسُواْ حَظّاً مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَآءَ إِلَي يَوْمِ الْقِيمَةِ وَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ و از كساني كه گفتند: «بدرستي ما مسيحي هستيم.» پيمان محكم (ي از) ايشان گرفتيم؛ و [لي قسمتي از آنچه را كه بدان تذكر داده شده بودند، فراموش كردند؛ و تا روز رستاخيز در ميانشان دشمني و كينه افكنديم. و خدا درآينده، آنان را از آنچه همواره با زيركي انجام مي داده اند، آگاه خواهد

ساخت.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «نَصاري جمع «نصراني» است كه نام ديگر مسيحيان جهان است. در مورد سبب اين نام گذاري چند احتمال داده شده است: يكي آن كه عيسي عليه السلام در شهر «ناصِره» پرورش يافت؛ دوم آن كه نَصاري از «نَصران» گرفته شده كه نام روستايي است كه مسيحيان بدان علاقه مند هستند؛ و سوم آن كه حواريون و ياران عيسي در پاسخ ياري طلبي او گفتند ما «انصار» خدا

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 72

هستيم. «1»

2. برخي از مفسران برآن اند كه مسيحيان با خدا پيمان بسته بودند كه از حقيقت توحيد منحرف نشوند و دستورات الهي را به كار بندند و نشانه هاي آخرين پيامبر خدا را پنهان نسازند، ولي آنان نيز پيمان شكني كردند. «2»

3. قرآن كريم در مورد يهوديان مي گويد: آنان پيمان شكني كردند و ...

هموار، خيانت پيشه اند، مگر اندكي از آنان؛ و در مورد مسيحيان مي فرمايد:

گروهي از آنان منحرف شدند.

از مقايسه ي اين دو تعبير روشن مي شود كه منحرفان يهود بيش تر از منحرفان مسيحي هستند.

4. انجيل هاي چهارگانه ي كنوني مسيحيان، يعني مَتي، لوقا، يُوحنَّا و مَرْقُس، مظهر اختلافات مذهبي آنهاست.

انجيل اصلي كه بر عيسي عليه السلام نازل شد، تا سال ها نوشته نشد و انجيل هاي كنوني ده ها سال پس از عيسي عليه السلام نوشته شدند و به صورت طبيعي، برخي از مطالب آن فراموش و يا تحريف شد. آيه ي فوق به اين مطلب اشاره دارد و وجود خرافات آشكار در انجيل ها نيز آن را تأييد مي كند. «3»

5. پيمان شكني مسيحيان سبب شد تا عوامل دشمني و كينه و اختلاف

در ميان آنان رشد كند و از آن جا كه اسباب تكويني و طبيعي به خدا نسبت داده مي شود، در آيه ي فوق اين عوامل به خدا نسبت داده شد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 73

6. براساس اين آيه، مسيحيان تا قيامت به كشمكش و دشمني دچار مي شوند «1» و وضع مسيحيان در طول تاريخ و به ويژه قرن حاضر، شاهد اين مطلب است. اختلافات و دشمني هاي فرقه هاي مذهبي كاتوليك، ارتُدوكس و پروتستان و ديگر فرقه هاي مسيحي گاهي به جنگ هاي خونين كشيده شد و اختلافات بين دولت هاي مسيحي در قرن حاضر، سرچشمه ي دو جنگ جهاني شد.

7. براساس آيه ي فوق، پيروان مسيحيت، به عنوان يك مذهب، تا رستاخيز، يعني پايان جهان، وجود خواهند داشت، اما از روايات اسلامي استفاده مي شود كه در زمان ظهور حضرت مهدي «عج»، در سرتا سر جهان يك آيين بيش تر نخواهد بود؛ پس ممكن است بگوييم آيين غالب در زمان ظهور امام عصر «عج» اسلام است اما از آن جا كه اراده و اختيار انسان هميشه وجود دارد و دين اجباري نيست، برخي اقليت هاي ضعيف، مثل مسيحيان نيز در آن عصر باقي خواهند ماند. «2»

8. هشدار آيه ي فوق آن است كه پيمان شكني و فراموش كردن دستورات الهي، موجب تفرقه و دشمني بين مسيحيان شد، پس مواظب باشيد كه اگر شما مسلمانان نيز آن راه را برويد، به همان سرنوشت گرفتار خواهيد شد. آري، بايد از سرنوشت تلخ ديگران عبرت گرفت.

آموزه ها و پيام ها:

1. ريشه ي اختلافات و دشمني ها، فراموش كردن دستورات الهي

است.

2. پيمان ها و آيات الهي را فراموش نكنيد تا گرفتار اختلافات اجتماعي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 74

نشويد.

3. از رسوايي رستاخيز بهراسيد و خلافكاري نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي مائده به نقش بيدارگر پيامبر اسلام و نورافشاني قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

15. يأَهْلَ الْكِتبِ قَدْ جَآءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتبِ وَيَعْفُواْ عَن كَثِيرٍ قَدْ جَآءَكُمْ مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتبٌ مُّبِينٌ اي اهل كتاب! در واقع فرستاده ما به سوي شما آمد، در حالي كه بسياري از چيزهايي، از كتاب [الهي را كه همواره پنهان مي داشتيد، براي شما روشن بيان مي كند؛ و بسياري (از خطاهاي شما) را مي بخشد. بيقين براي شما از جانب خدا، نور و كتابي روشنگر آمده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از كارهاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بيان حقايقي بود كه ديگران پنهان كرده بودند. بيان اين مطالب نشانه ي علم غيب پيامبر و يكي از راه هاي شناخت اوست.

2. اهل كتاب، يعني يهوديان و مسيحيان، حقايق زيادي را پنهان كرده بودند، ولي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آنچه مورد نياز مردم جهان بود، مانند حقيقت توحيد و پاكي پيامبران و حكم ممنوعيت رباخواري و شراب خواري را بيان كرد.

3. پاره اي از حقايق مربوط به امت هاي پيشين كه اثر قابل ملاحظه اي در تربيت ملت هاي كنوني

نداشته، در قرآن و بيانات پيامبر صلي الله عليه و آله نيامده است.

4. مقصود از واژه ي «نور» در اين آيه چيست؟

برخي مفسران معتقدند مقصود از نور در اين جا وجود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 75

و برخي ديگر از مفسران نور را به قرآن تفسير كرده اند؛ چرا كه در برخي ديگر از آيات نيز، واژه ي نور بر قرآن اطلاق شده است. «1»

و در برخي از روايات نيز حكايت شده كه مقصود از نور در آيه ي فوق، امام علي عليه السلام يا همه ي امامان اهل بيت عليهم السلام هستند. «2»

البته مانعي ندارد كه مقصود از نور همه ي اين موارد باشد؛ زيرا پيامبر صلي الله عليه و آله، امام علي عليه السلام و قرآن كريم، همگي از مصاديق نور هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن كريم روشنگر حقايق پوشيده ي تاريخ بشريت هستند.

2. يهوديان و مسيحيان به روشنگري پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن توجه كنند (و حقايق را پنهان نسازند).

***

خداي متعال در آيه ي شانزدهم سوره ي مائده به آثار پربركت قرآن كريم اشاره مي كند و مي فرمايد:

16. يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْونَهُ سُبُلَ السَّلمِ وَيُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَي صِرطٍ مُّسْتَقِيمٍ خدا كسي را كه از خشنودي او پيروي كند، بوسيله آن

[كتاب ، به راه هاي سلامت، راهنمايي مي كند. و به رخصت خويش، آنان را از تاريكي ها به سوي نور بيرون مي برد؛ و به سوي راهي راست راهنمايي شان مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 76

نكته ها و اشاره ها:

1. حق پوياني كه در راه رضاي خدا گام برمي دارند، در سايه ي قرآن به سه نعمت بزرگ مي رسند:

الف) هدايت به راه سلامت همه جانبه؛ ب) نجات از تاريكي ها به سوي نور؛ ج) هدايت به كوتاه ترين راه كه همان راه مستقيم است.

2. سلام يكي از نام هاي خداست؛ «1» يكي از نام هاي بهشت نيز «دارالسلام» است؛ پس مقصود از «سلام» در آيه ي فوق يا راه خدا و بهشت و يا راه هاي سلامت است، سلامت فرد، سلامت اجتماع، سلامت روح و جان، سلامت خانواده و سلامت اخلاق (كه همه ي اين ها جنبه ي عملي دارد).

3. مقصود از تاريكي ها در آيه ي فوق، تاريكي شرك، كفر، جهل، تفرقه، نفاق و مانند آن، و مقصود از نور، همان نور توحيد، ايمان، علم، اتحاد، رهبري حق و مانند آن است.

4. واژه ي «الظلمات» در آيه ي فوق جمع، و واژه ي «النور» مفرد است. اين نشان مي دهد كه در وادي باطل، جهل و گمراهي و شرك، هميشه كثرت، اختلاف و تفرقه و تشتت حاكم است، اما در قلمرو حق، نور توحيد حاكم است و نور علم و رهبري حق نيز پرتوي از همان نور توحيد است، از اين رو در اردوي حق طلبان وحدت حاكم است.

5. هدايت و نعمت هاي الهي، نصيب كساني مي شود كه راه تسليم و حق جويي پيش گيرند و شامل

حال منافقان و دشمنان نمي شود؛ پس مقصود از هدايت در اين جا هدايت خاص يا مراتب بالاي هدايت است، نه هدايت عام قرآن كه شامل همه ي افراد مي شود.

6. آيه ي فوق با تعبير «با رخصت الهي» كه به معناي اجازه ي قبلي خداست، بدين نكته اشاره مي كند كه همه ي اين نعمت ها از آثار اراده ي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 77

حتمي خدا سرچشمه مي گيرد؛ آري، نور و كتاب، با لطف و اراده ي خدا، هدايت مي كنند.

7. حق يكي است اما راه هاي رسيدن به آن متعدد است و همه ي راه هاي فرعي (: سُبل) به بزرگ راه «صراط مستقيم» ختم مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. بشريت در سايه ي قرآن مي تواند به هدايت، نور، صفا و سلامت همه جانبه دست يابد.

2. قرآن آمده تا سلامت همه جانبه ي شما را تأمين سازد.

3. اگر سلامت، نور و طريق مستقيم مي خواهيد، در راه رضاي خدا گام برداريد.

4. با كمك قرآن، از تاريكي هاي متعدد (كفر، شرك، جهل و ...) به سوي نور توحيد برويد.

مسيحيان و انحرافات آنان

مسيحيان و انحرافات آنان قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي مائده به عقيده ي خرافي و اولوهيت عيسي و دلايل بطلان آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

17. لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَن يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرَادَ أَن يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّموتِ وَالْأَرْضِ

وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَآءُ وَاللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

كساني كه گفتند: «بدرستي خدا، همان مسيح پسر مريم است.» بيقين كفر ورزيدند؛ بگو: «اگر خدا بخواهد مسيح پسر مريم و مادرش و كساني كه در (روي) زمين هستند همگي را هلاك سازد، پس چه كسي از طرف خدا صاحب اختيار چيزي است؟ (تا مانع او شود.) فرمانروايي آسمان ها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد، فقط از آنِ خداست؛ هر چه بخواهد، مي آفريند؛ و خدا، بر هر چيزي تواناست.»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 78

نكته ها و اشاره ها:

1. مسيحيان ادعاي بي موردي در مورد خدا دارند كه قرآن هر كدام را در آيه اي مطرح كرده و پاسخ داده است؛ اين ادعاها عبارت اند از:

الف) آنان به خدايان سه گانه اعتقاد دارند، كه در آيه ي 170 سوره ي نساء پاسخ داده شد.

ب) آنان خداي آفريننده ي هستي را يكي از خدايان سه گانه مي شمرند و او را خداي پدر مي نامند، «1» كه قرآن در آيه ي 73 سوره ي مائده باطل بودن اين عقيده را روشن مي كند.

ج) مسيحيان معتقدند كه خدايان سه گانه، در عين تعدد، يكي هستند، كه از آن به «وحدت در تثليث» تعبير مي كنند؛ يعني معتقدند كه خدا همان مسيح پسر مريم است و مسيح نيز همان خداست و اين دو با روح القدس سه ذات متعدد را تشكيل مي دهند و در عين حال يك واحد حقيقي هستند. «2» آيه ي مورد بحث به اين عقيده اشاره كرده و بطلان آن را روشن ساخته است.

2. قرآن عقيده ي خدا

بودن مسيح را اين گونه باطل مي سازد: مسيح و مادرش، مانند ديگران، انساني بيش نيستند و از اين رو هلاك مي شوند؛ پس چگونه تصور شود كه چنين افرادي خداي ازلي و ابدي باشند.

به عبارت ديگر، اگر مسيح خدا باشد، پس آفريدگار جهان نمي تواند او را هلاك كند و در اين صورت، قدرت خدا محدود مي شود و چنين شخص محدودي نمي تواند خدا باشد.

3. برخي گمان مي كردند كه تولد مسيح بدون پدر، دليل بر خدا بودن تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 79

اوست و قرآن به اين توهّم چنين پاسخ داد: خدا فرمان رواي آسمان ها و زمين و موجودات ميان آن دو است و هر گونه مخلوقي را بخواهد مي آفريند؛ پس آفرينش عيسي بدون پدر دليل بر الوهيت او نيست.

4. تكرار عبارت «مسيح پسر مريم» در آيه ي فوق اشاره به اين است كه خود شما هم مسيح را پسر مريم مي دانيد كه از مادر متولد شد و پرورش يافت، پس چگونه چنين فردي را خدا مي دانيد!

5. در آيه ي فوق «مادر عيسي» جداگانه ياد شده است، شايد به خاطر آن كه مسيحيان به هنگام پرستش، در برابر مجسمه ي مريم تعظيم مي كردند و يا گروهي از مسيحيان، مادرش را نيز مي پرستيدند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن با غُلو در دين مخالف است و آن را نوعي كفر مي شمارد.

2. پيامبران الهي را به مقام اولوهيت نرسانيد كه نوعي كفر است.

3. عقايد خرافي كافران (مسيحي) را با استدلال هاي محكم باطل سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هيجدهم سوره ي مائده به عقيده ي خرافي يهوديان و مسيحيان كه خود را فرزندان خدا مي دانند اشاره مي كند و مي فرمايد:

18. وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصرَي نَحْنُ أَبْنؤُاْ اللَّهِ وَأَحِبؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُم بِذُنُوبِكُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّموتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ

و يهوديان و مسيحيان گفتند: «ما، پسران خدا و دوستانِ او هستيم.» بگو:

«پس چرا شما را بخاطر پيامد (گناهان) تان عذاب مي كند؟! بلكه شما (هم) بشري هستيد از (جمله) كساني كه آفريده است؛ هر كس را بخواهد،

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 80

مي آمرزد؛ و هر كس را بخواهد، (و مستحق بداند) عذاب مي كند؛ و فرمانروايي آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آن دو است، فقط از آنِ خداست؛ و فرجام (همه) فقط به سوي اوست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در روايات تاريخي آمده است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گروهي از يهوديان را به دين اسلام فراخواند و آنان را از كيفر الهي بيم داد. آنان گفتند: «چگونه ما را از كيفر خدا مي ترساني در حالي كه ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم!»»

آيه ي فوق اين عقيده ي خرافي را مطرح كرده و پاسخ داده است.

2. عنوان «پسر خدا» در اسلام به كار نمي رود؛ زيرا اين تعبير سبب گمراهي و انحراف اهل كتاب شده است. اين عنوان در كتاب مقدس يهوديان

به حضرت سليمان و يعقوب اطلاق شده «2» و در انجيل هم بارها تكرار شده است و از قول مسيح عليه السلام حكايت شده كه «من به شما مي گويم كه به دشمنان خود محبت نماييد، ... تا پدر خود را كه در آسمان است پسران شويد.» «3» آنان عيسي را نيز پسر خدا «4» و فرزند حقيقي خدا مي دانند. «5»

3. شكي نيست كه مسيحيان و يهوديان، حقيقتاً خود را فرزند خدا نمي دانند و منظور آنها از انتخاب اين عنوان آن است كه رابطه ي خاصي با خدا دارند؛ و قرآن با اين خرافات و امتيازات موهوم مبارزه مي كند و در مقابل تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 81

آنان استدلال مي كند كه اگر شما فرزندان و دوستان خدا هستيد، پس چرا به خاطر گناهانتان عذاب مي شويد؟!

آري، خدا با هيچ ملتي رابطه ي خاص ندارد و رابطه ي خدا با مردم براساس ايمان و اعمال آنان شكل مي گيرد.

4. همه چيز جهان تحت تسلط خداست و اوست كه مي تواند هر كس را بيامرزد يا مجازات كند؛ پس نبايد هيچ ملتي، به آمرزش خدا صد در صد مطمئن باشد و يا از رحمت خدا مأيوس شود؛ البته آمرزش و كيفر الهي بي حساب نيست و خدا بر اساس ايمان و كردار انسان ها پاداش مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا با هيچ ملتي رابطه ي خاص فرزندي و دوستي ندارد.

2. سرنوشت شما با اراده ي الهي و براساس كردار شما رقم مي خورد.

3. با عقايد خرافي يهود و مسيحيان مبارزه ي منطقي كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي مائده به رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

19. يأَهْلَ الْكِتبِ قَدْ جَآءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَي فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَآءَنَا مِن بَشِيرٍ وَلَا نَذِيرٍ فَقَدْ جَآءَكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

اي اهل كتاب! بيقين فرستاده ما، پس از فاصله اي ميان فرستادگان، به سوي شما آمد؛ در حالي كه (حقايق را) براي شما روشن بيان مي كند؛ تا [مبادا در رستاخيز] بگوييد: «هيچ بشارتگر و هشدارگري به سوي ما نيامد.» و بيقين بشارتگر و هشدارگري به سوي شما آمد؛ و خدا بر هر چيزي تواناست.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 82

نكته ها و اشاره ها:

1. بين فرستادگان قبلي، مثل موسي و عيسي عليهما السلام پيامبراني وجود داشته اند، اما بين حضرت مسيح عليه السلام و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، كه حدود ششصد سال فاصله بود، پيامبر ظاهر و مشهوري نبود؛ «1» از اين رو قرآن اين فاصله را فترت مي نامد. «2»

2. جامعه ي انساني لحظه اي از نماينده ي خدا خالي نخواهد شد. «3» در دوره ي فترت نيز هر چند پيامبران آشكار نبودند، اين بدان معنا نيست كه مردم رها شده بودند، بلكه در اين فاصله حجّت هاي الهي و اوصياي مخفي در ميان مردم وجود داشتند. «4»

3. رسولان الهي به كساني گفته مي شد كه دست به تبليغات وسيع

و دامنه داري مي زدند و مردم را بشارت و هشدار مي دادند و با شكستن سكوت اجتماع، صداي خود را به گوش همگان مي رساندند، ولي اوصياي پيامبران اين مأموريت را نداشتند، و حتي ممكن بود به خاطر برخي عوامل اجتماعي،

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 83

در ميان مردم به صورت پنهاني زندگي كنند.

4. از آن جا كه ممكن است برخي از مردم، نبودن پيامبران را دست آويزي براي فرار از مسئوليت قرار دهند، خداي متعال با فرستادن پيامبران، راه عذر و بهانه ي آنان را قطع مي كند.

آري، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با مژده ها و هشدارهايش حجّت را بر جهانيان، به ويژه اهل كتاب، تمام كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با وجود رهبران الهي، عذر و بهانه از كسي پذيرفته نمي شود.

2. با وجود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حجّت بر يهوديان و مسيحيان تمام شد.

3. بشارتگري و هشداردهي از وظايف اساسي رهبران الهي و مبلغان ديني است.

4. با بيان هشدارها و مژده هاي اسلام، حجت را بر مردم تمام كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي مائده به سخنان موسي درباره ي يادآوري نعمت هاي الهي بر بني اسرائيل اشاره مي كند و مي فرمايد:

20. وَإِذْ قَالَ مُوسَي لِقَوْمِهِ يقَوْمِ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنبِيَاءَ وَجَعَلَكُم مُّلُوكاً وَءَاتَاكُم مَّا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِّنَ الْعلَمِينَ و (ياد كن) هنگامي را كه موسي به

قومش گفت: «اي قوم [من ! نعمت خدا را بر خودتان به ياد آريد، هنگامي را كه در ميان شما، پيامبراني قرار داد، و شما را صاحب اختيار (خود) قرار داد؛ و به شما چيزهايي داد، كه به هيچ يك از جهانيان نداده بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبران الهي در موارد متعددي نعمت هاي الهي را به بشر يادآوري مي كنند؛ تا روح حق شناسي در آنها زنده شود و وجدانشان در برابر خطاهاي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 84

گذشته بيدار گردد و به فكر جبران باشند.

2. در ميان بني اسرائيل پيامبران زيادي فرستاده شدند؛ حتي حكايت شده كه در زمان موسي عليه السلام پيامبران ديگري نيز وجود داشتند و با او هم كاري مي كردند.

3. وجود پيامبر و رهبران فكري از بزرگ ترين نعمت هاي معنوي خداست كه انسان را از انحرافاتي هم چون، شرك، بت پرستي، خرافات و پليدي ها نجات مي دهد؛ از اين رو يادآوري و سپاس گزاري اين نعمت ها لازم است.

4. بني اسرائيل ساليان درازي در زنجير اسارت فرعونيان بودند و به بركت قيام موسي عليه السلام نجات يافتند و صاحب اختيار جان و مال و زندگي خويش شدند. «1» اين از بزرگ ترين نعمت هاي الهي است؛ زيرا آزادي و اختيار مقدمه ي نعمت هاي معنوي نيز به شمار مي آيد.

5. برخي از نعمت ها منحصراً به بني اسرائيل داده شده است؛ هم چون، نجات معجزه آسا از چنگال فرعونيان، شكافته شدن دريا براي آنان و استفاده كردن از غذاهاي مخصوص.

6. واژه ي «اي قوم من» نوعي خطاب محبت آميز است و از اين تعبير روشن مي شود كه

پيامبران الهي با محبت و عاطفه با مردم سخن مي گفتند و نكات روان شناختي و عاطفي را در تبليغ خود رعايت مي كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به ياد نعمت هاي بزرگ خدا باشيد (و سپاس آنها را به جا آوريد).

2. قدرشناس رهبران الهي و آزادي و اختيار خود باشيد (و سپاس آنها را

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 85

به جا آوريد).

3. رهبران الهي و مبلغان ديني، نعمت هاي عام و خاص الهي را به ياد مردم آورند. (تا آنان قدرشناس شوند).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي مائده به سرزمين مقدس يهود و زيان عقب گر دو ارتجاع اشاره مي كند و مي فرمايد:

21. يقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّواْ عَلَي أَدْبَارِكُمْ فَتَنقَلِبُواْ خسِرِينَ اي قوم [من ! به سرزمين مقدّسي كه خدا براي شما مقرّر داشته، وارد شويد؛ و به پشتِ سرتان باز نگرديد و (مخالفت ننماييد، كه) زيانكار خواهيد شد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «سرزمين مقدس» كدام سرزمين است؟ مفسران قرآن چند احتمال را مطرح كرده اند: ممكن است مقصود از آن، بيت المقدس يا قسمتي از سرزمين شام (سوريه ي فعلي) يا قسمتي از اردن يا فلسطين و يا سرزمين طور باشد.

اما بعيد نيست كه مقصود از سرزمين مقدس، تمام منطقه ي شامات (يعني فلسطين، اردن، سوريه و امثال آن) باشد؛ همان طور كه در روايتي از امام باقر عليه السلام نيز اين گونه حكايت شده

است. «1» البته گاهي به خصوص «بيت المقدس» نيز سرزمين مقدس گفته مي شود.

2. منطقه ي شامات را سرزمين مقدس خوانده اند؛ زيرا اين منطقه مهد پيامبران الهي و محل ظهور اديان بزرگ و مركز توحيد و خداپرستي بود.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 86

3. خدا مقرر كرده بود كه بني اسرائيل در سرزمين مقدس شامات، با آرامش و رفاه زندگي كنند، اما اولين نسلي كه مخاطب اين سخن موسي عليه السلام بودند، موفق نشدند به اين سرزمين داخل شوند و چهل سال در بيابان سرگردان ماندند.

از اين جا روشن مي شود كه تقدير الهي در مورد سكونت بني اسرائيل در سرزمين مقدس، شرايطي داشته است (از جمله آن كه آن محل را از شرك و بت پرستي پاك سازند و به دستورات پيامبران عمل كنند)، ولي در آيات بعدي مي خوانيم كه بني اسرائيل به اين شرايط عمل نكردند و از داخل شدن در سرزمين مقدس محروم ماندند.

4. بني اسرائيل روحيه ي عصيانگري داشتند و موسي عليه السلام اين را مي دانست و از اين رو پيش بيني كرد و گفت: «ارتجاع و عقب گرد ممنوع است.»

5. سرانجامِ ارتجاع، عقب گرد و پشت پا زدن به دين، خسارت است؛ خسارتي دنيوي و اخروي و مادي و معنوي كه مانع سعادت انسان مي شود.

6. همه جاي زمين يكسان نيست؛ برخي مناطق، قداست خاصي دارد و گاهي خدا سرزمين هاي مقدس را به برخي بندگان مؤمن خويش اختصاص مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي مناطق زمين (مثل بيت المقدس) قداست خاصي دارد.

2. فرجام ارتجاع و دوري از دين، زيانكاري است.

3. رهبران

الهي مردم را به سرزمين هاي مناسب آنان ره نمون شوند.

4. اگر مي خواهيد زيان نكنيد، از رهبران الهي و دين، روي برنتابيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 87

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي مائده با اشاره به بهانه جويي هاي بني اسرائيل و مي فرمايد:

22. قَالُواْ يمُوسَي إِنَّ فِيهَا قَوْماً جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا حَتَّي يَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِن يَخْرُجُواْ مِنْهَا فَإِنَّا دخِلُونَ (بني اسرائيل) گفتند: «اي موسي! براستي كه گروهي زورگو، در آن (سر زمين) هستند؛ و مسلماً ما وارد آن (جا) نمي شويم، تا از آن (سرزمين) خارج شوند؛ و اگر آنها از آن (جا) خارج شوند، پس حتماً ما وارد خواهيم شد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «عَمالِقه» «1» جمعيتي از نژاد سامي بودند كه در شمال شبه جزيره ي عربستان، نزديك صحراي سينا، زندگي مي كردند و اندام هاي درشت و قد بلندي داشتند. «2» آنان كه بر منطقه ي فلسطين حاكم بودند، مانع ورود بني اسرائيل به اين سرزمين مي شدند.

البته در باره ي اين گروه، افسانه ها و خرافاتي در تاريخ و تورات و نيز اسرائيلياتي آمده است كه اعتبار ندارد. «3»

3. استعمار فرعونيان، در طول ساليان دراز، اثر شومي بر بني اسرائيل تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 88

گذاشته و آنان را به

موجوداتي ترسو تبديل كرده بود كه حتي از مبارزه با دشمن، براي پاك سازي سر زمين مقدس، وحشت داشتند. به طوري كه مي گفتند: تا دشمن از اين سرزمينِ خارج نشود، ما هرگز داخل آن نمي شويم.

4. از آن جا كه يهوديان، در مبارزه با فرعون، بارها امدادهاي الهي را ديده و معجزه وار نجات يافته بودند، اينك نيز انتظار معجزه داشتند و مي خواستند بدون رنج و زحمت به سرزمين مقدس دست يابند؛ در حالي كه معجزات الهي، در موارد استثنايي اجرا مي شود، و به طور طبيعي پيروزي براساس كوشش و جهاد مردم تحقّق مي يابد و خدا بدون شايستگي، آمادگي و تلاش، به كسي چيزي نمي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. يهوديان افرادي بهانه جو و ترسو هستند.

2. مسلمانان از اين داستان عبرت بگيرند، و هم چون بني اسرائيل بهانه جو نباشند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي مائده به سخنان رادمردان بني اسرائيل اشاره مي كند و مي فرمايد:

23. قَالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُواْ عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غلِبُونَ وَعَلَي اللَّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ دو مردي از [ميان كساني كه مي ترسيدند، [و] خدا به آن دو، نعمت داده بود، گفتند: «از آن دروازه بَر ايشان (بتازيد و) وارد شويد، و هنگامي كه وارد آن شديد پس براستي شما پيروزمندانيد. و اگر مؤمنيد، پس فقط بر خدا توكّل كنيد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم،

ص: 89

نكته ها و اشاره ها:

1. دو نفر از بني اسرائيل «1» براي شناسايي دشمن رفته بودند و به خوبي نقاط ضعف آنان را مي دانستند؛ از اين رو پيشنهاد حمله ي غافلگيرانه به دروازه ي شهر را كردند و از آن جا كه آنان مؤمن بودند، به وعده هاي موسي عليه السلام و پيروزي او اطمينان داشتند و سفارش به توكل كردند و نويد پيروزي دادند.

2. مقصود از نعمت الهي عطا شده به اين دو نفر، همان نعمت ولايت الهي است؛ از اين جا روشن مي شود كه اين دو نفر از اولياي الهي بودند «2» كه از هيچ كس نمي ترسيدند مگر از (مقام) خدا، يعني در حقيقت از اعمال خويش نگران بودند كه در دادگاه الهي مورد رسيدگي قرار گيرد.

3. خداترسي زمينه ي الطاف و نعمت هاي الهي را فراهم مي سازد و ترس انسان را از دشمنان كم مي كند و به او شهامت مي بخشد.

4. رادمردان و اولياي الهي در هنگامه ي جنگ و سختي به ياري پيامبران مي شتابند و با تحليل هاي صحيح، به ديگران نيز روحيه مي بخشند و وعده ي پيروزي و درس توكّل مي دهند.

5. ايمان با توكّل رابطه دارد و مؤمنان هستند كه فقط بر خدا تكيه مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 90

6. توكل به معناي ترك تلاش و فراموش كردن اسباب مادي پيروزي نيست بلكه بدين معناست كه همراه با استفاده از وسايل مادي، تأثيرات را از خدا بدانيم و از او ياري بخواهيم.

7. در هنگام مقابله با دشمن برنامه ريزي و تلاش و حركت نماييد و به خدا ايمان داشته

باشيد و بر او توكل كنيد تا پيروز شويد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان، توكل، تلاش و پيروزي هم دوش هم ديگرند.

2. در هنگام سختي به ياري رهبران الهي بشتابيد.

3. رادمرد خدا ترس باشيد تا در ميدان نبرد پيش تاز شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي مائده به بهانه تراشي و جنگ گريزي يهوديان اشاره مي كند و مي فرمايد:

24. قَالُواْ يمُوسَي إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَداً مَّا دَامُواْ فِيهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقتِلَآ إِنَّا ههُنَا قعِدُونَ (بني اسرائيل) گفتند: «اي موسي! تا (آنان) در آن (سر زمين) هستند، ما هرگز وارد آن (جا) نخواهيم شد؛ پس تو و پروردگارت برويد و (با آنان) پيكار كنيد، كه ما همين جا فرونشستگانيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. بني اسرائيل با پيامبران خود، به ويژه موسي عليه السلام، با جسارت رفتار مي كردند. آنان با جمله ي «ما هرگز وارد آن جا نمي شويم.» مخالفت صريح خود را با دستورات او نشان دادند و با جمله ي «تو و پروردگارت برويد بجنگيد، ما در اين جا نشسته ايم.» در حقيقت موسي و وعده هاي الهي او را به ريشخند گرفتند.

2. در تورات كنوني نيز قسمتي از اين داستان و برخورد جسارت آميز

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 91

يهوديان با موسي عليه السلام، بيان شده است. آنان به موسي اعتراض و گله كردند و گفتند: اي كاش در مصر مرده بوديم. «1»

3. بني اسرائيل با به

كار بردن واژه ي «پروردگار تو» به نوعي توهين كردند و در واقع پروردگار جهانيان و خودشان را پروردگار شخص موسي خواندند.

4. بني اسرائيل با تعبير «نشستگانيم» نشان دادند كه انسان هايي رفاه طلب و جنگ گريزند و حاضر نيستند، يك گام بردارند. «2»

5. قرآن به ما مي آموزد كه هم چون بني اسرائيل نباشيم كه خود نشسته بودند و انتظار داشتند كه خدا و رهبران ديني همه چيز را اصلاح كنند.

6. انسان بايد براي رهايي و رسيدن به اهداف عالي، با جهد و تلاش، موانع را از سر راه خود بردارد؛ خدا به مجاهدان ياري مي رساند و رهبران الهي نيز آنان را راه نمايي مي كنند، اما بني اسرائيل انتظار داشتند كه بدون زحمت به اهداف خود برسند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بني اسرائيل افرادي جنگ گريز و بهانه جو هستند (شما اين گونه نباشيد).

2. در برابر دستورات رهبران الهي بهانه تراشي نكنيد و از جنگ نگريزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي مائده به مأيوس شدن موسي عليه السلام از بني اسرائيل و نفرين او اشاره مي كند و مي فرمايد:

25. قَالَ رَبِّ إِنِّي لَآأَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفسِقِينَ (موسي) گفت: «پروردگارا! در واقع من جز صاحب اختيار خودم و برادرم نيستم، پس بين ما و بين گروه نافرمانبردار جدايي افكن.»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 92

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبران الهي هنگامي قوم خويش را

نفرين مي كردند كه آنان با اعمال خود تمام راه هاي هدايت را به روي خود مي بستند و از اطاعت آنان مأيوس مي شدند. ولي در همان حال افراد فرمان بردار را استثنا مي كردند و به آنها نفرين نمي نمودند. «1»

2. سرپيچي از دستورات پيامبران الهي، فسق و خروج از فرمان خداست «2» و انسان را از رهبران الهي جدا مي سازد و مستحق نفرين آنان (و عذاب الهي) مي كند.

3. درخواست فاصله افتادن بين موسي عليه السلام و قوم فاسق، به نوعي مجازات بني اسرائيل بود كه از نعمت رهبر الهي محروم شوند و يا به خاطر آن بود كه آتش قهر الهي، ياران مؤمن موسي عليه السلام را نسوزاند، و يا به خاطر آن بود كه با مرگ فاسقان، بين آنان و موسي عليه السلام فاصله بيفتد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهانه تراشي و جنگ گريزي و مخالفت با رهبران الهي، موجب فاسق شدن است.

2. مخالفت با رهبران الهي انسان را از وجود آنها محروم و گرفتار عذاب تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 93

مي سازد.

3. رهبران الهي هنگام سختي و بي وفايي مردم به درگاه الهي شكوه كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي مائده به استجابت دعاي موسي عليه السلام و كيفر نافرماني بني اسرائيل اشاره مي كند و مي فرمايد:

26. قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْارْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَي الْقَوْمِ الْفسِقِينَ [خدا به

موسي فرمود: «پس در حقيقت آن (سر زمين)، چهل سال بر آنان ممنوع است، در حالي كه در [بيابان آن سر] زمين سرگردان خواهند بود؛ پس بر (سر نوشت) گروه نافرمانبردار تأسف مخور.»

نكته ها و اشاره ها:

1. داستان تخلّف بني اسرائيل و قهر الهي بر آنان و سرگرداني چهل ساله ي آنها، در تورات كنوني نيز آمده است. «1» اين داستان عبرتي است براي همگان و ممكن است اين مجازات در مورد ملت هاي ديگر نيز تكرار شود. «2»

2. محروميت و سرگرداني چهل ساله ي بني اسرائيل در بيابان ها، جنبه ي انتقام نداشت، بلكه نتيجه ي مخالفت و جدايي آنان از رهبران الهي بود، البته اين محروميت حكمت و فلسفه داشت؛ يعني گذشت اين مدت طولاني سبب مي شد تا رسوبات استعمار فرعوني و روحيه ي زبوني و ترس از

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 94

روح و جان بني اسرائيل پاك شود و نسل جديدي در آغوش تعاليم الهي و در محيط آزاد صحرا پرورش يابند و با افتخار و قدرت، آماده ي زندگي نويني شوند و براي نجات سرزمين مقدس به جهاد برخيزند.

3. از جمله ي آخر آيه استفاده مي شود كه موسي با اين كه از قوم خود مأيوس مي شود و به آنان نفرين مي كند، اما باز هم بر حال آنان تأسف مي خورد و اين نشانه ي اوج محبت و دل سوزي پيامبران الهي نسبت به امت خويش است.

آموزه ها و پيام ها:

1. جنگ گريزي و نافرماني در برابر رهبران الهي، موجب محروميت و سرگرداني مي شود.

2. براي فاسقان تأسف نخوريد (كه تنبيه مجرمان، هم چون داروي

تلخ، به نفع سلامت فرد و جامعه است). «1»

3. اگر مي خواهيد به اهداف مقدس خود برسيد و سرگردان نشويد، از رهبران الهي جدا نشويد

داستان آدم و فرزندانش

داستان آدم و فرزندانش قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي مائده داستان حقيقي فرزندان آدم را بيان مي كند و با اشاره به شرط قبولي اعمال مي فرمايد:

27. وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ ءَادَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ و (اي پيامبر!) خبر بزرگ حقيقي دو فرزند آدم را بر آنان بخوان [و پيروي كن ، هنگامي كه آن دو (كاري) نزديك كننده براي نزديكي (به پروردگار) انجام دادند؛ و از يكي از آن دو پذيرفته شد، و از ديگري تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 95

پذيرفته نشد؛ (قابيل) گفت: «حتماً تو را خواهم كشت!» (هابيل) گفت:

«خدا، تنها از پارسايان (خودنگهدار) مي پذيرد؛

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «آدم» در آيه ي فوق همان حضرت آدم عليه السلام است. اين واژه بارها در قرآن به اين معنا آمده است. «1» البته در قرآن كريم نامي از فرزندان آدم برده نشده است، اما در روايات اسلامي از آنان به هابيل و قابيل نام برده شده است. «2»

2. در روايات اسلامي آمده است «3» هابيل دام دار كه بود، بهترين گوسفند خود را براي

قرباني آورد و قابيل كه كشاورز بود، بدترين قسمت زراعت خود را براي قرباني آورد. «4»

3. از برخي روايات اسلامي استفاده مي شود كه ريشه ي دشمني قابيل با هابيل در حسادت او در مورد جانشيني حضرت آدم عليه السلام بود؛ چرا كه آدم وصاياي نبوت را، طبق دستور الهي، به هابيل سپرد و قابيل كه از او بزرگ تر بود، ناراحت شد.

آدم عليه السلام براي آن كه قابيل را متوجه اشتباهش كند، به دو فرزند خود دستور داد كه قرباني اي انتخاب كنند و هر كدام قرباني اي آوردند. قرباني هابيل پذيرفته شد؛ زيرا او فردي پارسا بود؛ و قابيل متوجه شد كه سبب تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 96

برتري و وصيت پدر در مورد هابيل تقوا و پارسايي او بود. «1»

4. قبولي و عدم قبولي قرباني يا از طريق وحي به آدم عليه السلام رسيد «2» و سپس او به فرزندانش اطلاع داد و يا از طريق نشانه اي غيرعادي متوجه اين موضوع شدند؛ همان طور كه در برخي روايات آمده است، آنان فرآورده هاي خود را بالاي كوهي بردند و صاعقه اي به نشانه ي قبولي آمد و به فرآورده ي هابيل خورد. «3»

البته به نظر مي رسد كه جمع بين اين دو احتمال نيز ممكن است.

برخورد صاعقه با يك گوسفند، نياز به توضيح آدم عليه السلام داشت و بدون توضيح او نمي توانست نشانه ي قبولي يا عدم قبولي قرباني باشد.

5. سرگذشت مذكور در مورد هابيل و قابيل، در تورات، آميخته با خرافاتي آمده است؛ اما قرآن كريم اين داستان را

به صورت واقعي و بدون پيرايه بيان كرد. ممكن است واژه ي «بالحق» در آيه ي فوق اشاره به همين مطلب باشد؛ يعني قرآن مطالب تاريخي را از افسانه ها جدا مي كند و حقايق را مي گويد؛ و ممكن است واژه ي «بالحق» اشاره به اين مطلب نيز باشد كه داستان فوق غيرواقعي و اسطوره (سمبليك محض) نيست.

6. آيه ي فوق هر چند در مورد قرباني فرزندان آدم است، اين قانون كلي را بيان مي كند كه: «فقط قرباني افراد پارسا در نزد خدا پذيرفته مي شود.»؛ پس معلوم مي شود كه انگيزه ها، روحيه ها و خصلت هاي افراد در قبولي يا عدم قبولي اعمال آنها مؤثر است.

آري، ملاك قبولي اعمال، تقوا و خويشتن داري است.

7. حسد نخستين سرچشمه ي اختلاف و قتل و تجاوز در جهان انسانيت بوده است و اين موضوع مي تواند اهميت اين صفت زشت اخلاقي و تأثيرات تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 97

آن را در جامعه نشان دهد.

8. هابيل به قابيل گفت: «فقط خدا از پارسايان خويشتن دار قرباني را قبول مي كند.» اين يك پاسخ منطقي بود به قاتلي كه او را تهديد مي كرد و در همان حال، نوعي تواضع و ادب بود، چرا كه نگفت «من با تقوا هستم و تو نيستي.» بلكه ملاك و معيار پذيرش اعمال، يعني «تقوا» را بيان كرد تا ضمن رعايت ادب و تواضع، دشمن خويش را نيز به طرف فضيلت راه نمايي نمايد.

9. تاريخ قتل و خون ريزي، پيشينه اي به قدمت تاريخ خلقت انسان دارد؛ آري، حق و باطل همواره در طول تاريخ بشر جدال

داشته اند، ولي داستان هابيل و قابيل در اين ميان، سرنوشت ساز، نقطه ي آغاز و مهم بوده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. داستان واقعي آدم و فرزندانش را در قرآن بخوانيد.

2. معيار پذيرش و ارزشمندي اعمال، تقواي شماست.

3. حسادت انسان را به برادركشي نيز مي كشاند (پس مراقب باشيد).

4. اگر مي خواهيد خدا كارهاي شما را بپذيرد، انگيزه ي تقوا را در خود تقويت كنيد.

5. از سرنوشت فرزندان آدم عبرت بگيريد (و در مورد مقامات معنوي حسادت نورزيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي مائده به قسمتي از گفت و گوي فرزندان آدم و نقش خداترسي در جلوگيري از خون ريزي اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 98

28. لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَآ أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِاقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعلَمِينَ.

اگر دستت را به سوي من دراز كني تا مرا بكشي، من دستانم را به سوي تو دراز نمي كنم تا تو را بكشم، [چرا] كه من از (عذاب) خدا كه پروردگار جهانيان است، مي ترسم.

نكته ها و اشاره ها:

1. هابيل در برابر تهديدهاي قابيل، حكيمانه و به آرامي سخن گفت، تا آتش حسد او را با نرمش گفتار خاموش كند.

2. ترس از عدالت الهي و كيفر او، از قتل و خون ريزي جلوگيري مي كند؛ از اين رو هابيل گفت: «من از خدا مي ترسم؛ بنابراين دست به خون قابيل آلوده نمي كنم».

3.

هابيل از بين صفات خدا به «ربوبيت» اشاره كرد تا با جلوگيري از قتل مناسبت داشته باشد؛ چون خدا جهانيان را خلق و زمينه ي پرورش و رشد آنان را فراهم مي كند و اين صفت با قتل سازگار نيست؛ زيرا قتل نوعي جلوگيري از رشد و نابود كردن سرمايه هاست.

4. در آيه ي فوق هابيل از پروردگار جهانيان سخن مي گويد. از اين مطلب استفاده مي شود كه ايمان به خدا از عقايد اولين انسان هاي روي زمين بوده است و كاوش هاي باستان شناسي نيز آن را تأييد مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ترس از (مقام عدالت و كيفر) خدا عامل بازدارنده از گناه است.

2. در برابر دشمنان حسود، منطقي و نرم خو باشيد.

3. در خانواده، خون را با خون نشوييد و تهديد را با تهديد پاسخ ندهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 99

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي مائده به فرجام عذاب آلود خون ريزي و ستمكاري اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوأَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحبِ النَّارِ وَذلِكَ جَزؤُاْ الظلِمِينَ [و چرا] كه من مي خواهم، تا با (بار) گناه من و گناه خودت (به سوي خدا) باز گردي، و از اهل آتش شوي؛ و اين كيفر ستمكاران است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. گناهان شخص كشته شده، به عهده ي قاتل گذاشته مي شود.

در روايتي نيز از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه با

اشاره به آيه ي فوق فرمودند: هر كس مؤمني را بكشد، خدا تمام گناهان او را بر عهده ي قاتلش مي گذارد و شخص مقتول از گناهان پاك مي شود. «1»

2. هابيل، عواقب و آثار گناه را به برادرش گوش زد كرد تا او را از گناه بازدارد و اين يكي از مؤثرترين روش هاي نهي از منكر است.

3. هابيل از آتش دوزخ سخن مي گويد؛ اين نشان مي دهد كه ايمان به معاد سابقه اي طولاني در زندگي بشر دارد و از عقايد اولين انسان ها بوده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قاتل گناه خود و مقتول را به دوش مي كشد.

2. فرجام خون ريزي و ستمكاري، عذاب آلود است.

3. با يادآوري نتايج و پيامدهاي گناه، از بزهكاري جلوگيري كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 100

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي مائده به اولين آدم كشي تاريخ بشر و نقش هواي نفس در آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

30. فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخسِرِينَ پس نفسش، او را به كشتن برادرش ترغيب كرد، و او را كشت؛ و از زيانكاران گرديد.

نكته ها و اشاره ها:

1. سخنان حكيمانه و آرام بخش هابيل، طوفاني در دل قابيل به پا كرده بود؛ يعني از طرفي عاطفه ي برادري و تنفر از گناه و توجه به عواقب شوم آن در ذهنش جولان مي داد و از طرف ديگر آتش حسد در درونش زبانه مي كشيد، ولي سرانجام

نفس سركش آهسته آهسته بر عوامل بازدارنده چيره شد و او را رام كرد و به زنجير كشيد و براي برادركشي آماده كرد. «1»

2. نتيجه ي قتل، زيانكاري و وارد كردن خسارت به خود و ديگران است؛ قاتل، خويش را دچار عذاب وجدان و مجازات الهي و نام ننگين مي كند و يك سرمايه ي انساني را در جامعه از بين مي برد و گاهي خانواده اي را بي سرپرست مي نمايد.

3. در اين آيه و آيات بعد، از واژه ي «برادر» بارها استفاده شده است. اين تعبير عاطفي نشان دهنده ي بي عاطفه بودن قابيل و عمق جنايت اوست كه برادركشي كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. هواپرستي انسان را به برادركشي مي كشاند.

2. هواپرستي و خون ريزي، زيانكاري است.

3. مراقب نفس وسوسه گر باشيد كه شما را برادركش و زيانكار نسازد.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 101

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي مائده به يادگيري انسان از پرندگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

31. فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَاباً يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُورِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يوَيْلَتَي أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرَابِ فَأُورِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ الندِمِينَ و خدا زاغي را برانگيخت كه در زمين جستجو كند، تا به او نشان دهد، چگونه [جسد] بد [بوي برادرش را پنهان كند. [قابيل گفت: «اي واي بر من! آيا عاجزم از اينكه مثل اين زاغ باشم و [جسد]

بد [بوي برادرم را پنهان كنم؟!» و (سرانجام) از پشيمانان گرديد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در برخي روايات اسلامي حكايت شده: هنگامي كه قابيل برادر خود را كشت، او را در بيابان افكند و نمي دانست چه كند! چيزي نگذشت كه درندگان به سوي جسد هابيل آمدند و او براي نجات جسد برادر، مدتي آن را بر دوش كشيد، ولي باز هم پرندگان (گوشت خوار) اطراف او را گرفتند و منتظر فرصت براي حمله به او بودند.

خدا زاغي را فرستاد تا جسد بي جان زاغي ديگر را در زمين پنهان سازد، و بدين وسيله دفن كردن مرده در زمين را به قابيل آموزش دهد. «1»

2. آيه ي فوق نشان مي دهد كه چگونه انسان مي تواند از پرندگان آموزش ببيند و براي زندگي خويش از آنها الهام بگيرد. اين همان چيزي است كه تاريخ و تجربه آن را تأييد مي كند و مي توان آن را «آموزش تجربي از طبيعت» ناميد؛ آري، انسان هميشه بايد به دنبال آموختن باشد؛ حتي از حركات پرندگان.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 102

3. پشيماني قابيل يا به خاطر آن بود كه مي ترسيد پدر و مادرش از انتشار بوي بد جسد به كارش پي ببرند و او را سرزنش كنند، يا به خاطر اين بود كه چرا جسد را مدتي حمل كرد و دفن ننمود و يا به خاطر آن بود كه اصولًا انسان پس از هر كار زشتي كه انجام مي دهد، ناراحتي و عذاب وجدان در خويش احساس مي كند؛ اما به هر حال آيه ي

فوق دلالتي بر توبه ي قابيل و استغفار و بازگشت او به سوي خدا ندارد. «1»

4. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده:

خون هيچ انساني به ناحق ريخته نمي شود، مگر اين كه سهمي از مسئوليت آن به عهده ي قابيل است، كه سنت شوم آدم كشي را در دنيا بنا نهاد. «2»

5. سرگذشت فرزندان آدم، نمونه اي از نزاع و جنگ مستمري است كه هميشه در زندگي بشر بوده است. در يك سو مردان پاك و با ايمان هستند كه خدا اعمال شايسته ي آنان را مي پذيرد و در سوي ديگر افراد آلوده و منحرف با قلبي مملو از كينه و حسادت كه به تهديد و زورگويي مي پردازند، ولي وقتي عاقبت اعمال زشت خود را مي بينند، اقدام به پرده پوشي مي كنند و زاغ صفتان به آنان آموزش مي دهند كه چگونه جنايات خويش را پنهان كنند و سرانجام، جز خسران و حسرت چيزي به آنان نمي رسد.

آري، در جبهه ي حق و باطل اين دو گروه صف كشيده اند و چه بسيار افراد پاكي كه در اين راه شهيد شده اند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 103

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام خون ريزي و گناه، پشيماني است.

2. با الهام از حيوانات (و طبيعت) دانش خود را تكميل كنيد.

3. مردگان را دفن كنيد (تا محيط آلوده نشود).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي مائده به عظمت

حيات بخشيدن و بزرگي قتل اشاره مي كند و مي فرمايد:

32. مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنَا عَلَي بَنِي إِسْرءِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً وَلَقَدْ جَآءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِّنْهُم بَعْدَ ذلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ از اين روي، بر بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) مقرّر داشتيم، كه هر كس، شخصي را بدون (ارتكاب قتلِ) كسي يا فسادي در زمين بكُشد، پس گويا همه مردم را كشته؛ و هر كس، شخصي را زنده بدارد، پس گويا همه مردم را زنده داشته است. و بيقين فرستادگان ما، دلايل روشن برايشان آوردند، آنگاه، قطعاً بسياري از آنان، پس از آن، در زمين زياده روي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در مورد بني اسرائيل سخن مي گويد، ولي قانوني كه بيان كرده عام است و شامل همه ي مردم مي شود و ذكر نام بني اسرائيل براي آن است كه خون ريزي ها و به ويژه قتل هايي كه ريشه در حسد و تفوّق طلبي دارد، در ميان آنان فراوان است و از اين جهت به قابيل شباهت دارند؛ بنابراين، نخستين بار قانون فوق در برنامه ي ديني آنان گنجانده شد.

هم اكنون نيز در جهان، صهيونيست ها هر روز قربانيان تازه اي از

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 104

فلسطينيان مي گيرند و راه پيشينيان خود را ادامه مي دهند.

2. كشتن يك انسان مانند كشتن همه ي انسان هاست؛ چرا كه:

اولًا، اگر كسي دست به خون بي گناهي آلوده كرد، در حقيقت اين آمادگي را دارد كه كسان

ديگري را نيز بكشد.

و ثانياً، جامعه ي انساني در حقيقت يك واحد است و افراد آن هم چون اعضاي يك پيكرند، پس چنانچه لطمه اي به يكي از اعضا برسد، اثرش در ساير اعضا نيز آشكار مي گردد و فقدان يك عضو ضربه اي به همه ي جامعه ي انساني است و جامعه را از يك نسل جديد محروم مي سازد.

3. در برخي احاديث آمده است كه در قيامت، مجازات كسي كه يك انسان را بكشد، مجازات كسي است كه همه ي انسان ها را كشته است و اگر تعداد بيش تري را بكشد مجازات او به همان نسبت اضافه مي شود! «1»

4. تجاوز به حقوق يك نفر و كشتن او، تجاوز به حقوق جامعه ي بشري و تهديد امنيت اجتماعي به شمار مي آيد.

5. نجات يك انسان، مانند نجات همه ي انسان هاست چرا كه:

اولًا، كسي كه به خاطر نوع دوستي و عاطفه ي انساني، يك نفر را از مرگ نجات بخشد، در حقيقت اين آمادگي را دارد كه هر بشر ديگري را نجات دهد؛ چون علاقه مند به نجات انسان هاي بي گناه است.

و ثانياً، نجات يك فرد سبب احياي ساير اعضاي پيكر جامعه ي انساني است؛ چون هر كس به اندازه ي وجود خود در ساختمان مجتمع بزرگ انساني اثر دارد.

6. قرآن كمال اهميت را براي مرگ و حيات انسان قايل است و با توجه به اين كه آيه ي فوق در محيط جاهلي عرب فرود آمده كه براي خون انسان ها ارزش قايل نبودند، اهميت مطلب دو چندان مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 105

7. انسان هايي كه كارشان نجات جسم ديگران است، مثل

پزشكان، پرستاران و مأموران آتش نشاني، و يا كساني كه روح و جان مردم را نجات مي دهند، مثل عالمان دين و دانشمندان، كارشان بسيار ارزشمند است و هر گاه يك نفر را نجات دهند، گويا همه ي بشريت را نجات داده اند.

8. در احاديث متعددي «1» از معصومين عليهم السلام حكايت شده كه تأويل آيه ي فوق در مورد حيات و مرگ معنوي است؛ يعني زنده كردن افراد به هدايت آنها و مرگ آنان به گمراهي آنان است؛ پس هر كس انساني را راه نمايي كند، همانند آن است كه جامعه ي بشري را هدايت كرده است و اگر كسي انساني را گمراه كند همانند آن است كه جامعه ي بشري را گمراه ساخته است. «2» البته اين گونه احاديث بطن قرآن را بيان مي كنند؛ «3» يعني توسعه در مفهوم «حيات» مي دهند تا حيات مادي و معنوي را شامل شود؛ سپس يكي از مصاديق آن را بيان مي كنند. و اين مطلب از برخي آيات قرآن هم قابل برداشت است؛ آن جا كه ارشاد پيامبران را نوعي دعوت به حيات مي خواند. «4»

9. طبق آيه ي فوق، كشتن انسان ها حداقل در دو مورد جايز است: براي قصاص و براي از بين بردن فساد كنندگان در زمين، كه اين دو مورد، خود، نوعي مبارزه با خون ريزي است و از اين روست كه قرآن قصاص را نيز حيات و زندگي مي خواند «5». «6»

10. اسراف در آيه ي فوق به معناي تعدّي از حدود الهي و شكستن تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 106

قوانين، به صورت عام

به كار رفته است؛ «1» يعني بسياري از بني اسرائيل افرادي تجاوزگر و خون ريزند و حرمت قوانين الهي را نگاه نمي دارند، همان طور كه در عصر ما نيز صهيونيست ها چنين اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر انساني كه كشته شود ضربه به كل بشريت است.

2. نجات جسم و روح هر فرد، هم چون نجات جامعه ي بشري است.

3. براي نجات مردم بكوشيد، نه كشتن آنها.

4. با فسادگران و قاتلان برخورد كنيد.

5. اكثر يهوديان پيروان قابيل هستند و تجاوزگري مي كنند.

قوانين قضائي

قوانين قضائي قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي مائده به كيفر شديد فسادگران در دنيا و آخرت اشاره مي كند و مي فرمايد:

33. إِنَّمَا جَزؤُاْ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلفٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ كيفر كساني كه با خدا و فرستاده اش مي جنگند و براي فساد در زمين مي كوشند، فقط اين است كه كشته شوند؛ يا به دار آويخته گردند؛ يا دست هايشان و پاهايشان، بر خلاف (يكديگر يعني يكي از راست و يكي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 107

از چپ)، قطع شود؛ يا از سر زمين (خود) تبعيد گردند؛ اين، برايشان رسوايي اي در دنياست؛ و در آخرت عذاب بزرگي برايشان است.

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه از امام صادق عليه السلام اين گونه

حكايت شده است:

گروهي از مشركان خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و مسلمان شدند، اما در اثر آب و هواي مدينه بيمار شدند و پيامبر صلي الله عليه و آله دستور دادند براي بهبودي به منطقه ي خوش آب و هواي صحرا بروند كه چراگاه شتران (زكات) بود، اما آنان پس از بهبودي به چوپانان حمله ور شدند و ابتدا دست و پاي آنان را بريدند و چشمانشان را كور كردند، سپس آنان را كشتند و شتران را غارت كردند و از اسلام نيز خارج شدند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آنان را دست گير، و همان طور كه با چوپانان عمل كرده بودند، مجازات كردند.

آيه فوق در باره ي اين گونه افراد نازل گرديد و قانون اسلام را در اين باره توضيح داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اسلام آن قدر بر حقوق انسان ها و رعايت امنيت آنان تأكيد دارد كه ستيز متجاوزان با بندگان خدا را جنگ با خدا معرفي مي كند؛ آري، جنگ با خلق خدا، جنگ با خداست.

2. شدت عمل فوق العاده ي اسلام در مورد كيفر محاربان براي حفظ امنيت و خون افراد بي گناه و جلوگيري از متجاوزان قلدر، جانيان، چاقوكشان و آدم كشان است كه به جان و مال و ناموس مردم بي گناه تجاوز مي كنند.

3. «مُحارب» در اين آيه كسي است كه با اسلحه ي (سرد يا گرم) جان و مال مردم را مورد تهديد و تجاوز قرار دهد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 108

اين مطلب از احاديث اهل بيت عليهم السلام و تا

حدودي از شأن نزول آيه استفاده مي شود. «1»

4. كيفر كساني كه با خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله بجنگند و فسادگري كنند، يكي از اين چهار مورد است: كشتن، به دارآويختن، قطع دست و پا به صورت مخالف، يعني دست راست با پاي چپ يا بالعكس و يا تبعيد از محل سكونت.

5. برخي مفسران و فقها معتقدند كه منظور از قطع دست و پا، در آيه ي فوق، همان مقداري است كه در مورد سرقت بيان شده است؛ يعني تنها بريدن چهار انگشت از دست يا پا. «2»

6. طبق روايات اسلامي، مجازات هاي چهارگانه ي فوق، تخييري است؛ يعني حاكم اسلامي هر كدام را كه صلاح بداند اجرا مي كند، اما تناسب حكم با چگونگي جنايت نيز مورد توجه قرار مي گيرد؛ «3» يعني اگر فرد محارب كسي را كشته است، به قتل مي رسد و اگر اموال مردم را با تهديد به اسلحه برده است، انگشتان دست و پاي او قطع مي شود و چنانچه هم آدم كشي كرده و هم سرقت نموده است، به دار آويخته مي شود و اگر تنها اسلحه كشيده و كار ديگري نكرده است، تبعيد مي شود. «4»

اين مضمون در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام نيز حكايت شده است. «5»

7. برخي مفسران نوشته اند كه كيفرهاي چهارگانه ي محارب، از نوع «حق تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 109

اللّه» است، پس قابل عفو و تبديل نيست و حتي پس از بخشش صاحبان خون نيز، يكي از اين چهار حكم در مورد محارب اجرا

مي شود. «1»

8. از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

محل تبعيد مفسدان، به مردم اعلان شود تا با تبعيدي قطع رابطه كنند. «2»

البته واژه ي «رسوايي و خواري دنيوي» كه در آيه آمده است به اين مطلب اشاره دارد.

9. فسادگران و محاربان، در دنيا و آخرت مجازات مي شوند و از اين كه در پايان آيه ي فوق عذاب بزرگي به محاربان وعده داده شده استفاده مي شود كه اجراي حدود و مجازات هاي اسلامي در مورد محاربان، مانع كيفرهاي آخرتي نخواهد شد.

10. اسلام جامعه اي امن مي خواهد و اگر كساني امنيت اجتماعي مردم را بر هم بزنند، با شديدترين كيفرها روبه رو خواهند شد.

11. از آن جا كه برخورد با محاربان و اجراي مفاد آيه ي فوق از وظايف رهبر مسلمانان و حكومت اسلامي است، «3» مي توان گفت كه اين آيه به نوعي دلالت بر لزوم برپايي حكومت اسلامي و پيوستگي دين با سياست دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. جنگ با مردم، جنگ با خداست.

2. فسادگري و جنگ با مردم، كيفر شديد دنيوي و اخروي دارد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 110

3. با هر كس كه به جنگ خدا و رهبر اسلام (و مسلمانان) برخاست، برخورد شديد كنيد.

4. نگذاريد فسادگران زمين را به تباهي بكشند.

5. براي خلافكاران مجازات هاي متنوع (و متناسب با جرم آنان) در نظر بگيريد.

6. با مجازات تجاوزگران، امنيت اجتماعي را حفظ كنيد.

***

قرآن كريم

در آيه ي سي و چهارم سوره ي مائده راه توبه را براي فسادگران مي گشايد و مي فرمايد:

34. إِلَّا الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ مگر كساني كه پيش از اينكه تواناييِ (دست يافتن) بر آنان را پيدا كنيد، توبه كرده باشند؛ پس بدانيد كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. براساس اين آيه تنها در صورتي مجازات هاي چهارگانه ي تجاوزگران فسادگر برداشته مي شود كه پيش از دست گير شدن، از اين جنايت دست بردارند و پشيمان شوند.

2. راه اثبات توبه ي فسادگران، گواهي دو نفر يا تغيير روش زندگي آنان و يا قراين اطمينان آور ديگر است.

3. توبه ي فسادگران، تنها باعث سقوط «حق اللّه» مي شود؛ يعني مجازات اخروي آنان برداشته مي شود، اما «حقّ الناس» ساقط نمي شود؛ يعني اگر اموال مردم را به سرقت برده يا كسي را كشته اند، بدون رضايت صاحب حق، مجازات آنان ساقط نمي شود و كيفر قاتل و سارق معمولي را خواهند داشت.

4. باز بودن راه توبه براي گناهكاران، حتي تجاوزگران و فسادگران، يكي از روش هاي تربيتي قرآن است و اسلام بدين وسيله به همه اعلان مي كند كه تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 111

مجازات هاي اسلامي جنبه ي تربيتي دارد، نه انتقامي.

آموزه ها و پيام ها:

1. راه توبه و بازگشت براي فسادگران و تجاوزگران نيز باز است.

2. افراد تجاوزگر و فسادگر تا دير نشده و دستگير نشده اند توبه كنند.

3. اگر فسادگران و تجاوزگران توبه كردند، مسلمانان آنان را ببخشند كه مشمول لطف و آمرزش الهي هستند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي مائده مردم را به راه هاي رستگاري، يعني تقوا، توسل و جهاد، فرا مي خواند و مي فرمايد:

35. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد؛ و به او تقرّب جوييد؛ و در راه او جهاد كنيد؛ باشد كه شما رستگار شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «وسيله» «1» معناي وسيعي دارد و هر كار يا چيزي را كه سبب نزديكي به پيشگاه مقدس پروردگار شود، شامل مي شود؛ مثل ايمان به خدا و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، جهاد، نماز، زكات، روزه، زيارت خانه ي خدا، صله ي رحم، انفاق، و نيز شفاعت پيامبران و امامان و بندگان صالح و پيروي از آنها و حتي سوگند دادن خدا به مقام پيامبران و امامان و صالحان كه نشانه ي علاقه به آنهاست، جزء مفهوم وسيع «وسيله» است؛ چرا كه همه ي اين امور باعث تقرب و نزديكي به خداست.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 112

در كلامي از امام علي عليه السلام نيز به بسياري از اين مصاديق و موارد وسيله و توسّل اشاره شده است. «1»

پس اختصاص مفهوم «وسيله» به برخي از اين مصاديق، دليل خاصي ندارد.

2. مقصود از توسل آن نيست كه انسان از شخص پيامبر يا امام، مستقلًا چيزي بخواهد، بلكه منظور

آن است كه با اعمال شايسته و يا پيروي و شفاعت پيامبر يا امام، از خدا چيزي بخواهد، كه اين در حقيقت نوعي توجه به خداست؛ نه شرك است و نه بر خلاف آيات قرآن، بلكه از مضمون آيه ي فوق هم خارج نيست.

3. توسّل به پيامبران يك شيوه ي پسنديده است؛ از اين رو در آيه ي 64 سوره ي نساء از استغفار پيامبر صلي الله عليه و آله براي گروهي از مردم و در آيه ي 97 سوره ي يوسف از استغفار يعقوب براي فرزندانش و در آيه ي 114 سوره ي توبه از استغفار ابراهيم در مورد پدرش سخن گفته شده است.

4. روايات شيعه و اهل سنت در مورد توسّل بسيار است و برخي گفته اند به حد تواتر رسيده است. «2» برخي از اهل سنت از عُمر حكايت كرده اند كه آدم عليه السلام به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله توسل جست تا توبه ي او پذيرفته شود «3» و نيز برخي دانشمندان معروف اهل سنت حكايت كرده اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله به مرد نابينايي آموزش داد كه چگونه به آن حضرت در دعاها توسل جويد. «4»

5. در مورد شفاعت، تفاوتي بين حيات و وفات پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان عليهم السلام تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 113

نيست؛ چرا كه آنان از حيات برزخي برخوردارند و قرآن در مورد شهدا تصريح مي كند كه آنان را مرده نپنداريد كه زندگان اند. «1»

از آستان پير مغان سر چرا كشيم دولت در آن سرا و گشايش در آن در است (حافظ)

6. در برخي از احاديث آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان از نسل امام حسين عليه السلام عروة الوثقي (دستگيره ي محكم) و وسيله به سوي خدا هستند «2» و در حديث ديگري از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام حكايت شده كه وسيله بالاترين مقام در بهشت است. «3»

روشن است كه اين گونه روايات مصاديق وسيله را بيان مي كند و گر نه مفهوم وسيله وسيع است.

7. پارسايي، شفاعت و جهاد، زمينه ساز سعادت و رستگاري است، اما علّت كامل آن نيست؛ يعني بايد موانع نيز برطرف شود تا به سعادت نهايي برسيم. «4»

8. برخي از مفسران، جهاد در اين آيه را اعم از جهاد با دشمنان خارجي و داخلي مي دانند؛ «5» يعني در آيه ي فوق جهاد با نفس نيز توصيه مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 114

آموزه ها و پيام ها:

1. راه رستگاري؛ ايمان، پارسايي، شفاعت و جهاد است.

2. با وسايل (ايمان، جهاد، عبادات، اهل بيت عليهم السلام و ...) به خدا نزديك شويد.

3. جهاد شما هدفمند و الهي باشد.

***

قرآن كريم در آيات سي و ششم و سي و هفتم سوره ي

مائده به سرنوشت عذاب آلود و تغييرناپذير كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

36 و 37. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيمَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ* يُرِيدُونَ أَن يَخْرُجُواْ مِنَ النَّارِ وَمَا هُم بِخرِجِينَ مِنهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ در حقيقت كساني كه كفر ورزيدند، اگر (بر فرض) براي شان تمام آنچه در زمين، و همانندش بهمراه آن باشد، براي آنكه آن را تاوان (نجات) از عذاب روز رستاخيز دهند، از آنان پذيرفته نمي شود؛ و براي شان عذابي دردناك است.* (كافران) مي خواهند كه از آتش خارج شوند، و حال آنكه آنان از آن بيرون آمدني نيستند؛ و برايشان عذابي پايدار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق تأكيد مي كند «1» كه با هيچ سرمايه و قدرتي نمي توان از مجازات هاي الهي رهايي جست. و نجات در پرتو ايمان، پارسايي، جهاد و عمل شايسته است كه در آيه ي قبل بدان ها اشاره شده بود.

2. دادگاه روز رستاخيز بر اساس عدل است و كسي نمي تواند با دادن تاوان و رشوه از چنگ عذاب قيامت رهايي يابد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 115

3. در حال كفر، بخشش اموال، ارزشي ندارد و پذيرفته نمي شود؛ زيرا شرط قبولي اعمال شايسته، ايمان و تقواست. «1»

4. كافران مي خواهند از آتش نجات يابند و اگر راهي بيابند مي گريزند، اما تمام راه ها بر آنان بسته است؛ چون عذاب كافران دايمي است و با گذشت زمان تغيير نمي كند.

آري، كسي كه در دنيا از برهان هاي روشن

روي بگرداند و از ظلمت شرك و جهل خارج نشود، در آخرت نيز از دوزخ بيرون نخواهد آمد.

آموزه ها و پيام ها:

1. سرنوشت نهايي كافران، دوزخ است و خدا به هيچ قيمتي آنان را نمي بخشد.

2. در رستاخيز رشوه و پارتي كارآيي ندارد.

3. توشه ي معنوي براي آخرت برداريد كه در آن روز از اموال شما كاري ساخته نيست.

4. اگر مي خواهيد اعمال و بخشش هاي شما پذيرفته شود، ايمان آوريد.

5. كافران نمي توانند از فرجام عذاب آلود خود بگريزند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي مائده به مجازات خاص سرقت اشاره مي كند و مي فرمايد:

38. وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَآءً بِمَا كَسَبَا نَكلًا مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ و مردِ دزد و زنِ دزد، به كيفر آنچه بدست آورده اند [و] بخاطر مجازات [پيشگيرانه الهي، دست هايشان را قطع كنيد؛ و خدا شكست ناپذيري تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 116

فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. كيفر سخت دزدان، در حقيقت نتيجه ي كار خودشان است؛ پس نبايد غير از خودشان كسي را ملامت كنند.

2. هدف از اجراي حكم سرقت، پيش گيري از دزدي، و بازگشت به حق و عدالت است. «1»

3. از احاديث اسلامي استفاده مي شود كه شرايط مجازات دزدان عبارت است از:

الف) قيمت كالا يا پول سرقت شده، حداقل معادل يك چهارم مثقال شرعي طلا باشد، كه هر مثقال شرعي (18 نخود، يعني) 4 3 مثقال معمولي

است.

ب) سرقت از محل محفوظي مانند خانه و مغازه، يا جيب داخل لباس انسان انجام گيرد.

ج) سرقت در سال قحطي، كه مردم گرسنه اند، اتفاق نيفتاده باشد.

د) سرقت توسط فردي بالغ و عاقل و در حال اختيار انجام گرفته باشد.

ه) سرقت پدر از مال فرزند، يا شريك از اموال شركت نباشد.

و) سرقت ميوه از باغ نباشد.

ز) احتمال اشتباه در ميان نباشد؛ يعني كسي مال خود را با ديگري اشتباه نگرفته باشد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 117

در مواردي كه شرايط بالا تحقق يابد، دست دزد به حكم دادگاه اسلامي بريده خواهد شد.

4. بر اساس روايات اسلامي، تنها چهار انگشت دست راست دزد بريده مي شود.

البته در مرتبه ي اول دزدي دست دزد قطع مي شود و در بار دوم پاي چپ او قطع مي شود و در بار سوم حبس ابد مي شود و در بار چهارم اعدام مي گردد. «1»

5. آيا بريدن دست دزد، مجازاتي شديد است كه اگر اجرا شود، سبب قطع شدن بسياري از دست ها مي شود؟ پاسخ آن است كه:

الف) با توجه به شرايط اجراي حكم، كه در بالا بيان كرديم، بريدن دست، شامل هر دزدي نمي شود، بلكه تعداد اندكي از دزدان خطرناك مشمول اين حكم اسلامي هستند؛ از اين رو در چهارده قرن گذشته كه اين حكم اجرا شده، تعداد اندكي مشمول آن شده اند و در مقابل، امنيت مسلمانان در چند قرن تضمين شده است.

ب) احكام اسلامي يك مجموعه ي به هم پيوسته است، كه با هم ديگر اجرا مي شود؛ يعني اسلام خواهان اجراي عدالت اقتصادي

و اجتماعي و كمك به محرومان و مبارزه با فقر و اجراي تعليم و تربيت صحيح و تقويت تقوا در ميان مردم است؛ و حكومت اسلامي موظف است كه اين نيازمندي ها را فراهم سازد. در چنين جامعه اي دزدي هاي خطرناك بسيار نادر است و تنها انسان هاي شرور و مردم آزار دست به دزدي مي زنند كه بايد با آنان به سختي مقابله كرد تا امنيت در جامعه برقرار شود.

ج) تاريخ نشان داده است كه هر گاه اين حكم به طور كامل در كشوري اجرا شود، امنيت فوق العاده اي از نظر مالي در جامعه حاكم مي شود و

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 118

دزدي ها بسيار كم مي شود، و امروز، فراوان بودن دزدي در برخي جوامع به خاطر عدم اجراي كامل قوانين اسلامي است. «1»

6. در قوانين كيفري اسلام، دو جهت مورد توجه است: يكي كيفر مجرم و تنبيه او و دوم عبرت گرفتن مجرم و ديگران، كه جهت دوم با مشاهده ي مكررِ دست بريده شده ي دزد تحقق مي يابد.

7. نكته ي قابل ذكر آن است كه دزد، علاوه بر آن كه مجازات سختي مي شود، ضامن اموال مردم نيز هست و بايد آنها را به صاحبانش بازگرداند.

8. در برخي از روايات از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه بدترين نوع سرقت، دزدي از نماز و ناقص انجام دادن ركوع و سجود آن است. «2»

اين گونه روايات مفهوم سرقت را توسعه مي دهند و مصاديق جديدي براي آن بيان مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام براي امنيت مالي و اجتماعي، اهميت ويژه اي

قايل است.

2. مجازات خلافكاران نتيجه ي عملكرد خودشان است.

3. براي تأمين امنيت اجتماع مجازات هاي پيش گيرانه بينديشيد.

4. با پديده ي سرقت برخورد قانوني و شديد كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي مائده راه بازگشت را بر روي دزدان گناهكار مي گشايد و مي فرمايد:

39. فَمَن تَاب مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 119

و [لي هر كس پس از ستم كردنش، توبه كند و اصلاح نمايد، پس براستي خدا توبه او را مي پذيرد؛ [چرا] كه خدا، بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اگر سارقي قبل از ثبوت سرقت در دادگاه اسلامي توبه كند، حدّ و مجازات سرقت از او برداشته مي شود، ولي هنگامي كه با گواهي دو شاهد عادل، جرم او در دادگاه ثابت شود، مجازات و حد سرقت با توبه از بين نمي رود؛ «1» چرا كه توبه ي اضطراري ارزش ندارد و مانع اجراي عدالت مي شود، هر چند اين توبه براي رفع مجازات اخروي مؤثر است.

2. توبه و ندامت دروني سارق كافي نيست، بلكه بايد همراه با جبران مفاسد گذشته باشد؛ يعني سارق بايد اموال دزديده شده را به صاحبانش برگرداند و گذشته ي خود را اصلاح كند.

4. خداي متعال به بندگانش لطف دارد و بعد از توبه ي آنان، با رحمت خويش به سوي بنده بازمي گردد.

5. سرقت

نوعي ظلم است؛ از طرفي ظلم به خويشتن و هويت انساني خود است و از طرف ديگر، ستم و تجاوز به امنيت جامعه. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. راه بازگشت و توبه به روي بندگان گناهكار و پشيمان باز است و خدا آنان را در آغوش مهر و رحمت خويش مي پذيرد.

2. سرقت نوعي ستمكاري است (كه توبه و جبران لازم دارد).

3. سارقان (قبل از ثبوت حكم) توبه كنند و گذشته ي خود را جبران نمايند.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 120

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي مائده به قدرت بي كران الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

40. أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّموتِ وَالْأَرْضِ يُعَذِّبُ مَن يَشَآءُ وَيَغْفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَاللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

آيا ندانسته اي كه خدا، فرمانروايي آسمان ها و زمين فقط براي اوست؟! هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) عذاب مي كند؛ و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) مي آمرزد؛ و خدا بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه انسان ها را در حالتي بين بيم و اميد نگاه مي دارد تا با بخشش خدا مغرور نشوند و با وعده ي عذاب او نااميد نگردند. در آيه ي فوق نيز از اين روش تربيتي استفاده شده است.

2. خدا بر هر چيزي تواناست و صاحب اختيار و فرمان رواي مطلق هستي اوست، اما كارهايش بر

اساس حكمت استوار است؛ از اين رو بخشش و كيفر الهي، بر اساس عقايد و اعمال و شايستگي و استحقاق افراد است.

آموزه ها و پيام ها:

آموزه ها و پيام ها:

1. قدرت الهي بي كران است و او صاحب اختيار شماست.

2. صفات الهي را بشناسيد (و به درگاه او روي آوريد و توبه كنيد) كه آمرزش شما به دست اوست.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي مائده به توطئه ها و انحرافات يهوديان عليه پيامبر اسلام اشاره مي كند و با دل داري دادن به پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 121

41. يأَيُّهَا الرَّسُولُ لَايَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسرِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ ءَامَنَّا بِأَفْوهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُواْ سَمعُونَ لِلْكَذِبِ سَمعُونَ لِقَوْمٍ ءَاخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ اي فرستاده [خدا]! تو را اندوهگين نسازند كساني كه در كفر ورزيدن [بر همديگر] پيشي مي گيرند، (چه) از كساني كه با دهان هايشان گفتند:

«ايمان آورديم.» در حالي كه دل هايشان ايمان نياورده بود؛ و (چه) از كساني كه يهودي بودند. [آنان شنواي خوبي براي دروغ (گويي) هستند، [و] جاسوسان گروه

ديگري هستند، كه نزد تو نيامده اند؛ [و] سخنان را بعد از (قرار گرفتن در) جايگاه هايش دگرگون مي كنند، (و به يكديگر) مي گويند: «اگر اين (حكم) به شما داده شد پس آن را بپذيريد؛ و اگر آن به شما داده نشد، پس بيمناك باشيد (و از او دوري كنيد.)» و [لي كسي را كه خدا بخواهد او را به فتنه درافكند، (و مجازاتش كند.) پس، از طرف خدا براي (دفاع) از او، هيچ چيزي را مالك نيستي. آنان كساني هستند كه خدا نخواسته دل هايشان را پاك كند؛ در دنيا برايشان رسوايي، و در آخرت برايشان عذابي بزرگ است.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق به صورت هاي متفاوتي حكايت شده است، ولي آنچه مناسب تر به نظر مي رسد آن است كه قبل از اسلام دو گروه يهود، يعني «بني نضير و بني قُريظه»، در مدينه مستقر بودند. گروه بني نضير قوي تر بودند و برخي احكام را، بر خلاف تورات، بر بني قريظه تحميل كرده بودند؛ از جمله آن كه اگر كسي از بني قريظه يك نفر از بني نظير را كشت، ديه ي قتل را

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 122

بپردازد و قصاص شود، اما اگر كسي از بني نضير يك نفر از بني قريظه را كشت، فقط او را بر شتري بگردانند، سپس نصف ديه را بدهد.

پس از ورود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله يهوديان مدينه تضعيف شدند و در همان حال يك نفر از بني نضير كشته شد و خواستند همين حكم را اجرا كنند،

اما بني قريظه اعتراض كردند كه اين حكم بر خلاف تورات است و خواستار داوري پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بين دو گروه يهودي شدند. بني نضير با عبد اللّه بن ابي كه از مسلمانان منافق بود تماس گرفتند تا با پيامبر صلي الله عليه و آله صحبت كند كه همان قرارداد تحميلي سابق را تأييد كند. عبداللّه گفت يك نفر را با من خدمت پيامبر اسلام بفرستيد تا من از او در باره ي حكم فوق پرسش كنم؛ اگر حكم پيامبر صلي الله عليه و آله موافق نظر شما بود، بپذيريد و اگر مخالف نظر شما بود داوري پيامبر اسلام را نپذيريد.

هنگامي كه آنان خدمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمدند، ايشان از سخنان عبد اللّه بن ابي ناراحت شدند و پاسخي به آنان ندادند. آن گاه آيه ي فوق و چند آيه ي بعد در اين باره نازل شد و پرده از اسرار يهوديان توطئه گر و منافقان برداشت و وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله را در اين مورد روشن ساخت. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام نسبت به سرنوشت مردم، دل سوز و مهربان بود و از گمراهي افراد و سخنان آنان ناراحت مي شد؛ از اين رو در آيه ي فوق به ايشان دل داري داده شد.

3. قرآن كريم در آيه ي فوق منافقان را از كافراني شمرده است كه در كفر غوطه ورند و در حركت به سوي مراحل نهايي كفر بر هم ديگر سبقت تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 123

مي گيرند. «1»

و نشانه ي نقابشان آن است كه اظهار ايمان مي كنند، ولي ايمان در قلب و دل آنان نفوذ نكرده است.

4. آيه ي فوق به وجود عوامل نفوذي در ميان مسلمانان و جاسوسي آنان براي دشمنان اشاره مي كند و آنان را رسوا مي نمايد. اين نوعي هشدار به مسلمانان در همه ي اعصار است.

5. يكي از عذاب هاي الهي آن است كه قلب انسان را به حال خود واگذارد و آن را پاك نسازد. آري، كمك به پاكي قلب، لطف و رحمت خداست و واگذاشتن قلب ناپاك به حال خود از عذاب هاي الهي است.

6. خيانت فرهنگي يهود همان تحريف سخنان خدا در تورات است، كه شامل تحريف لفظي و معنوي مي شود؛ يعني گاهي الفاظ را تغيير مي دادند و گاهي معناي آن را توجيه مي كردند. «2»

7. يهوديان به جاي آن كه تابع دين باشند، مي خواستند دين را تابع خود كنند، به عبارت ديگر، سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله را هر گاه كه مطابق خواستشان بود، مي پذيرفتند و هر گاه مخالف ميلشان بود، ردّ مي كردند.

در حالي كه انسان مؤمن كسي است كه تابع دين باشد، چه موافق و چه مخالف ميلش.

8. منافقان و يهوديان عليه اسلام با هم هم كاري مي كنند، ولي هم در دنيا خوار مي گردند و هم در آخرت به كيفر سختي دچار مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي و مبلغان ديني از توطئه هاي منافقان و يهوديان ناراحت تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 124

نباشند (ولي مراقب باشند).

2. منافقان، جاسوس دشمنان اسلام هستند (مراقب آنها باشيد).

3. نشانه ها و توطئه هاي

منافقان را بشناسيد و افشا كنيد.

4. يهوديان تحريف كننده ي حقايق و تحريك كننده ي منافقان هستند.

5. با حقايق ديني گزينشي برخورد نكنيد (و دين محور باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و دوم سوره ي مائده به داوري رهبر اسلام بين يهوديان اشاره مي كند و مي فرمايد:

42. سَمعُونَ لِلْكَذِبِ أَكلُونَ لِلْسُّحْتِ فَإِن جَآءُوكَ فَاحْكُم بَيْنهُمْ أَوْ أَعْرِض عَنهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن يَضُرُّوكَ شَيْئاً وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَيْنهُم بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُ الْمُقْسِطِينَ (يهوديان) شنواي خوبي براي دروغ (گويي) هستند؛ [و] مال حرام، فراوان مي خورند؛ و اگر نزد تو آيند، پس در بين آنان داوري كن، يا از آنان روي گردان. و اگر از آنان روي گرداني، پس هيچ چيزي به تو زيان نمي رسانند؛ و اگر داوري مي كني، پس به دادگري در ميانشان حكم كن؛ كه خدا دادگران را دوست مي دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. دراين آيه برخي از صفات يهوديان بيان شده است؛ از جمله اين كه آنان شنوندگان خوبي براي دروغ هاي سران خود هستند و مطالب را مي شنوند تا تكذيب كنند و نيز آنان حرام خوارند و به اموال نامشروع و رشوه خواري علاقه دارند.

2. به هر «مال نامشروع» و به ويژه «رشوه» سُحت گفته شده است؛ زيرا اين گونه اموال، صفا و طراوت و بركت را از اجتماع انساني مي برد، همان طور

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 125

كه كندن پوست درخت، باعث پژمردگي يا خشكيدن

آن مي گردد. «1»

3. در برخي احاديث از امام باقر و امام صادق عليهما السلام حكايت شده كه مقصود از «سُحت» رشوه يا پول مردار يا پول شراب يا اجرت كاهنان و يا خوردن مال يتيم و ربا است. «2»

تذكر: روشن است كه اين گونه روايات مصاديق و موارد سُحت را برمي شمارد وگرنه مفهوم سُحت وسيع است.

4. مقصود از اختيار داشتن پيامبر صلي الله عليه و آله در داوري و عدم داوري بين يهوديان، دخالت داشتن تمايلات شخصي پيامبر صلي الله عليه و آله در اين كار نيست، بلكه منظور آن است كه شرايط و اوضاع را در نظر بگيرد و اگر مصلحت بود، داوري و حكم نمايد، و گر نه صرف نظر كند.

5. از آيه ي فوق «اختيار حكومت و قضات اسلامي در داوري بين غيرمسلمانان» استفاده مي شود. و برخي مفسران بر آن اند كه اين اختيار هم اكنون نيز براي حكومت اسلامي باقي است. اين مطلب در برخي روايات اهل بيت عليهم السلام نيز آمده است. «3»

6. در صدر اسلام، مسلمانان با غيرمسلمانان زندگي مسالمت آميزي داشتند، به طوري كه حتي داوري خود را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله مي آوردند. اين مطلب نشان مي دهد كه آنان به عدالت و راستگويي پيامبر صلي الله عليه و آله اعتقاد داشتند و نيز نشان مي دهد كه يكي از مقامات پيامبر صلي الله عليه و آله مقام قضاوت است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 126

7. عدالت در اسلام آن قدر مهم و با ارزش است كه

حتي خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه در بين دشمنان اسلام نيز عادلانه داوري كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. يهوديان، حرام خوار و دوست دار دروغ اند (پس مراقب باشيد).

2. يهوديان را بشناسيد (و مواظب توطئه هاي آنان باشيد).

3. در هر حال براساس عدالت داوري كنيد، حتي بين دشمنان اسلام.

4. رهبران اسلام و قضات مسلمان در مورد قضاوت بين غيرمسلمانان اختيار دارند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و سوم سوره ي مائده يهوديان را به خاطر عمل نكردن به قوانين تورات، سرزنش مي كند و مي فرمايد:

43. وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَيةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذلِكَ وَمَا أُوْلئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ و چگونه تو را به داوري مي طلبند؟! در حالي كه تورات نزد آنان است؛ [و] در آن، حكم خدا هست؛ آنگاه بعد از اين (داوري خواستن) روي مي گردانند، در حالي كه آنان مؤمن نيستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. بسياري از قوانين قرآن در تورات نيز آمده است؛ از جمله حكم «قصاص» «1»، اما يهوديان در مورد آن از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله داوري طلبيدند «2» و به تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 127

حكم خود تورات عمل نمي كردند.

2. برخي از قسمت هاي تورات تحريف شده، اما تمام آن تغيير نيافته است؛ مثل قانون «قصاص» در تورات كه همانند اين قانون در قرآن است.

البته هم ساني برخي قوانين تورات و قرآن به

خاطر آن است كه منشأ اديان الهي، خداي يكتاست.

3. سرزنش يهوديان در آيه ي فوق براي آن است كه آنان با اين كه تورات را يك كتاب الهي مي دانند، ولي به آنچه موافق ميلشان نيست عمل نمي كنند و به سراغ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي آيند تا ميان آنها داوري كند؛ پيامبري كه دين او با آنان متفاوت است.

4. تعبير «يهوديان مؤمن نيستند.» يا به معناي آن است كه آنان به تورات ايمان عملي ندارند، يعني به احكام آن عمل نمي كنند؛ و يا بدان معناست كه آنان به داوري پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ايمان ندارند و تنها آنچه به نفع آنها باشد مي پذيرند.

آموزه ها و پيام ها:

1. يهوديان حتي به دستورات تورات عمل نمي كنند (پس نبايد انتظار داشته باشيم كه پاي بند به قوانين الهي يا انساني ديگري باشند).

2. مواظب توطئه هاي يهوديان باشيد و ببينيد با چه انگيزه اي شما را داور قرار مي دهند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي مائده به اهميت تورات و احكام نوراني آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 128

44. إِنَّآ أَنزَلْنَا التَّوْرَيةَ فِيهَا هُدًي وَنُورٌ يحْكُمُ بهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبنِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتبِ اللَّهِ وَكانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَآءَ فَلَا تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُواْ بِئَايتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ

فَأُوْلئِكَ هُمُ الْكفِرُونَ براستي كه ما تورات را در حالي كه در آن، رهنمود و نور بود فرو فرستاديم، [و] پيامبراني كه تسليم (فرمان خدا) بودند، بوسيله آن براي كساني كه يهودي بودند داوري مي كردند؛ و (همچنين) علماي ربّاني و دانشمندان (نيكو اثر)، به آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند، (داوري مي نمودند.) پس، از مردم نهراسيد، و از (مخالفت من) بهراسيد؛ و آيات مرا به بهاي اندكي نفروشيد. و كساني كه بر طبق آنچه خدا فرو فرستاده داوري نكرده اند، پس تنها آنان، كافرانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. كتاب هاي الهي، كه از طرف خدا نازل شده اند، همگي داراي نور و هدايت اند و انسان را از تاريكي هاي جهل و شرك، به طرف نور حق هدايت مي كنند.

در آيه ي 15 سوره ي مائده از قرآن با عنوان «نور» ياد شده است ولي در اين آيه در مورد تورات مي فرمايد: «در آن هدايت و نور است.» اختلاف تعبيري كه در مورد قرآن و تورات شده نشان مي دهد كه قرآن همه ي آياتش نور است.

2. سرچشمه ي كتمان حق و احكام الهي، يا ترس از مردم و عوام زدگي و يا جلب منافع شخصي است، كه هر دو نشانه ي سستي ايمان و ضعف شخصيت است.

در اين آيه به هر دو عامل توجه شده و به دانشمندان ديني گفته شده كه از مردم نهراسيد و آيات خدا را با بهاي اندكي نفروشيد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 129

3. داوري نكردن مطابق حكم خدا، هم به معناي داوري

كردن بر خلاف حكم خدا و هم به معناي سكوت و عدم داوري است؛ آري، گاهي سكوت دانشمندان ديني، سبب گمراهي مردم مي شود. «1»

4. آيه ي فوق مسئوليت بزرگ دانشمندان نيكو اثر «2» و مردان ربّاني «3» هر امت را در برابر حوادث و طوفان هاي اجتماعي محيط، روشن مي سازد و با بياني قاطع، آنان را به مبارزه بر ضد كج روي ها و نهراسيدن از مردم، دعوت مي كند؛ آري، منطق مردان خدا آن است كه «جز از پاك يزدان نترسم ز كس» (فردوسي).

5. كفر داراي مراتبي است كه انكار وجود خدا بالاترين مرتبه است و از مراتب پايين آن «نافرماني از خدا» است؛ به عبارت ديگر، كفر گاهي نظري و فكري و عقيدتي و گاهي عملي است كه در اين جا مقصود كفر عملي و مخالفت با فرمان خداست. از اين رو در آيه ي بعد همين افراد را ستمگر مي خواند. آري، اگر كسي ايمان كامل داشته باشد، براساس آن نيز عمل مي كند.

6. در احاديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام باقر و امام صادق عليهما السلام حكايت شده كه اگر كسي در مورد دو درهم (ناچيز)، به ستم حكم كند و با قدرت آن را اجرا

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 130

كند، مشمول اين آيه شده و به قوانين الهي كافر گشته است. «1»

7. برخي از كتاب هاي الهي، مثل تورات، براي گروهي از پيامبران حجت بوده است و طبق آن عمل مي كرده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قضاوت و حكم كردن بر خلاف قوانين الهي

نوعي كفر است.

2. آموزه ي هشدارآميز آيه براي دانشمندان آن است كه از چند چيز بر حذر باشيد: سكوت و كتمان در برابر طاغوت ها، دين فروشي در برابر سرمايه داران و ترس از مردم.

3. در بيان حكم حق از (مخالفت و عذاب) خدا بهراسيد، اما از مردم نهراسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و پنجم سوره ي مائده به حكم قصاص در تورات اشاره مي كند و مي فرمايد:

45. وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَآ أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنفَ بِالْأَنفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلئِكَ هُمُ الظلِمُونَ و بر آن (يهودي) ان در آن (: تورات) مقرّر داشتيم، كه: جان عوض جان، و چشم عوض چشم، و بيني عوض بيني، و گوش عوض گوش، و دندان عوض دندان مي باشد؛ و زخم ها (نيز داراي) قصاص است؛ و هر كه آن را

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 131

ببخشد، پس آن جريمه اي براي (گناهان) اوست؛ و كساني كه بر طبق آنچه خدا فرو فرستاده، داوري نكرده اند، پس تنها آنان، ستمگرانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. حكم قصاص در قرآن در آيه ي 178 سوره ي بقره آمده است و در تورات نيز اين گونه آمده است: «و اگر اذيّت ديگر حاصل شود، آن گاه، جان به عوض جان بده، چشم به عوض چشم، دندان به عوض دندان، دست به عوض

دست، پا به عوض پا ...». «1»

2. آيه ي فوق به تبعيض هاي جاهلي بين مردم پايان داد؛ مثل قراردادي كه بين يهوديان بني نَضير و بني قُريظه بود، كه بر اساس آن مرتكب قتل اگر از طايفه ي بني نضير بود، قصاص نمي شد ولي اگر از طايفه ي بني قريظه بود قصاص مي شد.

يهوديان داوري در مورد اين قرارداد را نزد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آوردند و حضرت فرمودند «خون ها با هم فرق ندارد.» «2» و يهوديان حكم پيامبر اسلام را نپذيرفتند، ولي آيات قرآن روشن كرد كه اين حكم در تورات نيز وجود دارد.

3. قانون قصاص فراخواندن مردم به آدم كشي نيست، بلكه براي ايجاد ترس و وحشت در جانيان و تأمين امنيت مردم است و در عين حال، راه عفو و بخشش باز است.

4. ذكر چشم و بيني و گوش و دندان در آيه ي فوق از باب ذكر نمونه است، و گر نه، آسيب رساندن به هر عضوي از انسان قصاص دارد. «3»

5. حكم قصاص يك حكم فراديني و فرامليّتي است كه در اسلام و يهود آمده و بايد به طور عادلانه و بدون هيچ گونه تبعيضي از نظر نژاد و طبقه ي اجتماعي اجرا گردد (البته اجراي آن شرايط خاصي دارد كه در كتاب هاي فقهي آمده است).

6. آيه ي قبل كساني را كه طبق احكام الهي داوري نمي كنند، كافر خواند

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 132

و اين آيه آنان را ستمگر مي خواند. چه ظلمي بالاتر از اين كه انسان گرفتار احساسات و عواطف شود

و با بهانه هاي مختلف حكم قصاص را اجرا نكند و راه جنايت و خون ريزي را در جامعه باز بگذارد! آري، اگر احكام الهي اجرا نشود، انسانيّت مظلوم واقع مي شود.

7. تعبيرات آيه ي فوق در مورد عفو جنايتكار و اين كه «قصاص» را مثل هديه اي قرار داده كه به او بخشيده مي شود و نيز وعده ي بخشش الهي، همگي براي تشويق به عفو و گذشت است.

8. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه هر كس عفو كند، خدا به همان اندازه از گناهانش مي بخشد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مبناي داوري شما وحي الهي باشد.

2. ترك داوري وحياني، نوعي ستم (به خويش و جامعه) است.

3. قانون قصاص معتبر است (بدان عمل كنيد).

4. (صدقه فقط بخشش مالي نيست، بلكه) عفو مجرم هم نوعي صدقه است.

5. خطاكاران را عفو كنيد تا گناهان شما عفو شود.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي مائده به اهميت انجيل و رابطه ي آن با تورات اشاره مي كند و مي فرمايد:

46. وَقَفَّيْنَا عَلَي ءَاثرِهِم بِعِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ مُصدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَيةِ وَءَاتَيْنهُ الْإِنجِيلَ فِيهِ هُديً وَنُورٌ وَمُصدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَيةِ وَهُديً تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 133

وَمَوْعِظةً لِّلْمُتَّقِينَ و عيسي پسر مريم را به دنبال آثار آن (پيامبر) ان فرستاديم، در حالي كه مؤيّد تورات پيش از او بود؛ و انجيل را

به او داديم كه در آن، رهنمود و نور بود؛ و مؤيّد تورات پيش از او بود؛ و رهنمود و پندي براي پارسايان (خود نگهدار) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي 15 سوره ي مائده، از قرآن كريم با عنوان «نور» ياد شده است و در آيه ي مورد بحث نيز در مورد انجيل مي فرمايد: «در آن هدايت و نور است».

شايد اين اختلاف تعبير براي آن باشد كه قرآن همه ي آياتش نور است، اما انجيل برخي مطالبش نور است.

2. همه ي كتاب هاي الهي كه پيامبران براي بشر آورده اند، نورند و انسان را از تاريكي جهل و شرك به طرف نور خدا مي برند و اصولًا تمام حركت ها، زيبايي ها و نيروها از نور سرچشمه مي گيرند، و اگر نور نباشد، سكوت و مرگ همه جا را فرا مي گيرد؛ همان طور كه اگر آموزه هاي پيامبران نباشد، همه ي ارزش هاي انساني به خاموشي مي گرايد، كه نمونه هاي آن را در جوامع مادي گرا مي بينيم.

3. «پارسايان» در اين آيه، چه كساني هستند؟

ممكن است منظور كساني باشند كه در جست وجوي حق و آماده ي پذيرش آن هستند؛ زيرا افرادي كه لجاجت، دشمني و تعصب، چشم عقل و دل آنان را كور كرده، نمي توانند حق را ببينند و بفهمند و از آن پند بگيرند و بهره ببرند. «1»

4. در آيه ي فوق آمده است كه انجيل مطالب و احكام تورات را تصديق مي كند و در آيه ي قبل مطالبي درباره ي «قصاص» از تورات حكايت شده تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 134

است و در انجيل متي نيز مي خوانيم:

شنيده ايد كه

گفته شده است، چشمي به چشمي و دنداني به دنداني. «1»

و در جاي ديگر انجيل مي خوانيم:

گمان نكنيد كه آمده ام تا تورات يا صُحف انبيا را باطل سازم؛ نيامده ام تا باطل سازم، بلكه تا تمام كنم. «2»

پس، همان طور كه قرآن اشاره كرده است، حكم قصاص در تورات و انجيل هر دو آمده است.

5. پيامبران و كتاب هاي الهي آنان هم ديگر را تصديق مي كنند؛ زيرا همه از يك منبع سرچشمه ي مي گيرند و هم چون برنامه ها و كتاب هاي كلاس هاي مختلف بشريت هستند كه در اصول با يك ديگر اختلاف ندارند، ولي جزئيات آنها متفاوت و روبه تكامل است.

آموزه ها و پيام ها:

1. برنامه ها و كتاب هاي پيامبران الهي مؤيّد و مكمّل يك ديگرند.

2. كتاب هاي الهي داراي نور و هدايت هستند.

3. عيسي را فرزند مريم بدانيد و به پندهايش احترام بگذاريد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي مائده به قوانين انجيل اشاره مي كند و مي فرمايد:

47. وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنجِيلِ بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلئِكَ هُمُ الْفسِقُونَ تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 135

و اهل انجيل بايد بر طبق آنچه خدا در آن فرو فرستاده، داوري كنند. و كساني كه بر طبق آنچه خدا فرو فرستاده داوري نمي كنند، پس تنها آنان نافرمانبردارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود آيه اين نيست كه به پيروان مسيح عليه السلام دستور دهد كه هم اكنون نيز از احكام

انجيل پيروي كنند، زيرا با وجود قرآن و اسلام، مسيحيت و احكام آن نسخ شده است بلكه مقصود آن است كه ما پس از نزول انجيل بر عيسي، به پيروان او دستور داديم كه طبق آن داوري كنند. «1»

اما شايد بتوان گفت مقصود آن است كه طبق مطالب انجيل، مسيحيان موظف بودند از احكام تورات در مورد قصاص و مانند آن پيروي كنند، «2» همان گونه كه اكنون نيز موظف اند به مفاد بشارت هاي انجيل در مورد آمدن پيامبر آخرالزمان و ايمان به او عمل نمايند.

2. در آيات 44، 45 و 47 سوره ي مائده سه تعبير «كافر، ظالم و فاسق» براي كساني به كار رفته است كه براساس قوانين الهي داوري نمي كنند؛ زيرا هر حكم سه جنبه دارد: قانون گذار (خدا)، شخص محكوم و شخص قاضي يا حاكم؛ پس اگر كسي بر خلاف حكم خدا داوري كند، هم قانون الهي را زير پا گذاشته و كفر ورزيده، هم به انسان هاي بي گناه ستم نموده و ظالم شده و هم از مرز وظيفه ي خويش خارج شده و فاسق گرديده است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. داوري نكردن طبق قوانين الهي، نافرماني حق است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 136

2. پيروان هر دين در عصر خويش موظف اند طبق قوانين الهي همان دين عمل كنند. «1»

3. با مسيحيان براساس محتواي اصيل انجيل استدلال كنيد و آنها را بدان الزام كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هشتم سوره ي مائده به نزول قرآن و لزوم داوري طبق آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

48. وَأَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الْكِتبَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتبِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَآءَهُمْ عَمَّا جَآءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وحِدَةً وَلكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ ءَاتَاكُمْ فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرتِ إِلَي اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ و اين كتابِ [: قرآن را بحق بر تو فرو فرستاديم، در حالي كه مؤيّد كتاب هاي پيش از آن است، و نگهبان بر آن [ها] است؛ پس بر طبق آنچه كه خدا فرو فرستاده، در بين آنان داوري كن؛ و از هوس هاي آنان پيروي نكن، در حالي كه (منحرف شده اي) از آنچه كه از (احكام) حق به سوي تو آمده است. براي هر كدام از شما شريعت و راه روشني قرار داديم؛ و اگر (بر فرض) خدا مي خواست، حتماً شما را يك امّت قرار مي داد، و ليكن (چنين نكرد) تا [اينكه شما را در مورد آنچه به شما داده، بيازمايد. پس در نيكي ها [بر يكديگر] پيشي گيريد؛ بازگشت همه شما، فقط به سوي خداست؛ و شما را (نسبت) به آنچه همواره در آن اختلاف مي كرديد، خبر خواهد داد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 137

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كتاب هاي پيشين را، هم تأييد و هم تكميل و محافظت مي كند؛ «1» زيرا اساساً تمام كتاب هاي

الهي، اصول و هدف مشترك و هماهنگ دارند و به دنبال تربيت و تكامل انسان هستند و تفاوت هاي آنها در مسائل فرعي، به خاطر قانون تكامل تدريجي اديان است كه هر آيين تازه، مرحله ي بالاتري را مي پيمايد و برنامه ي جامع تري دارد.

2. آيات قبل به پيامبر صلي الله عليه و آله اختيار داد كه اگر مي خواهد بين يهوديان داوري كند و يا روي برتابد «2» و در اين آيه به آن حضرت دستور مي دهد كه طبق احكام الهي بين آنان داوري كند.

اين دو با هم منافات ندارد؛ در اين جا مقصود آن است كه اگر خواستي ميان اهل كتاب داوري كني، طبق احكام قرآن داوري كن.

3. در اصطلاح رايج عصر ما، به اصول مشترك اديان الهي (مثل توحيد، نبوت و معاد) دين مي گويند و به قوانين و احكام اديان كه در اديان و مذاهب مختلف با هم تفاوت دارند، شريعت گفته مي شوند. «3»

4. در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه «شرعة و مِنهاج» اشاره به «سنت و راه پيامبران» است. «4»

و از ابن عباس، شاگرد كلاس تفسير امام علي عليه السلام، حكايت شده كه «شريعت» اشاره به اموري است كه در قرآن وارد شده و «منهاج» اشاره به تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 138

اموري است كه در سنت وارد گرديده است. «1»

5. خدا استعدادهايي در وجود بشر آفريده و در سايه ي امتحان و در پرتو آموزه هاي پيامبران، آنها را پرورش مي دهد و پس از پيمودن يك مرحله، آنها

را در مرحله ي بالاتري قرار مي دهد و توسط پيامبران جديد، در كلاس تربيتي عالي تري آموزش مي دهد.

6. تفاوت هاي اديان، مذاهب و شريعت ها، يكي از راه هاي امتحان بشر است تا روشن شود كه چه كسي به دين حق ايمان مي آورد و چه كسي كفر و تعصّب مي ورزد و اديان و مذاهب باطل و منسوخ شده را برمي گزيند.

7. قرآن كريم در آيات متعددي اسلام را دين الهي معرفي كرده «2» و پيروزي دين حق را پيش گويي نموده است؛ «3» بنابراين قرآن همه ي اديان را بر حق نمي داند و پلوراليسم را نمي پذيرد. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. مي توان بين اهل كتاب (مانند يهوديان و مسيحيان)، طبق قوانين قرآن داوري نمود.

2. مبناي داوري شما حق باشد، نه هواي نفس و خواست كافران.

3. اختلافات اديان را امتحان الهي بدانيد (و به دنبال دين حق باشيد).

4. محور مسابقات شما كارهاي نيك باشد.

5. در نيكوكاري پيش تاز باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 139

قرآن كريم در آيه ي چهل و نهم سوره ي مائده در مورد فتنه گري گروهي از يهوديان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

49. وَ أَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ لَفسِقُونَ و در ميان آنان، بر طبق آنچه خدا فرو فرستاده

داوري كن؛ و از هوس هاي آنان پيروي مكن؛ و از آنان بيمناك باش، [مبادا] تو را در بخشي از آنچه خدا به سوي تو فرو فرستاده، به فتنه در اندازند. (و منحرف سازند.) و اگر آنان (از حكم تو) روي برتابند، پس بدان كه خدا مي خواهد آنان را به (سزاي) برخي پيامدهاي (گناهان) شان برساند؛ و قطعاً بسياري از مردم نافرمانبردارند.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي مورد نظر اين گونه حكايت شده كه گروهي از بزرگان يهود توطئه كردند و با هم ديگر هم داستان شدند، تا شايد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را منحرف سازند. آنان نزد آن حضرت آمدند و گفتند: ما بزرگان يهود هستيم.

اگر ما از تو پيروي كنيم، ساير يهوديان نيز به ما مي پيوندند؛ اگر تو در نزاعي كه ميان ما و گروهي در گرفته است، به نفع ما داوري كني، ما به تو ايمان مي آوريم.

اما پيامبر صلي الله عليه و آله از چنين قضاوتي خودداري كرد؛ و آيه ي فوق بدين مناسبت فرو فرستاده شد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 140

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي پيشين به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده شده كه «طبق قوانين الهي قرآن، داوري كن.» و در اين آيه نيز همان مطلب تكرار شده است. اين تكرار يا به تناسب مطالبي است كه ذيل آيه ي فوق آمده، يا به خاطر تأكيد مطلب و يا به خاطر تغيير موضوع اين آيه با آيات ديگر است؛ همانطور كه در شأن نزول و در

برخي احاديث بدان اشاره شده است. «1»

2. برخي از گناهان آثار وضعي در دنيا دارند؛ يعني توفيق هدايت را از انسان مي گيرند و يا او را گرفتار عذاب مي كنند و برخي ديگر از گناهان دنيا فقط مجازات اخروي دارند.

3. در آيه ي فوق صريحاً مشخص نشده كه چه كيفري به يهوديان خواهد رسيد، ولي ممكن است مقصود همان سلب توفيق هدايت و يا سرگرداني و آوارگي باشد كه نوعي مجازات براي گناهان است. «2»

4. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله معصوم از گناه بود، اما گناه كردن براي آن حضرت محال نبود؛ زيرا اگر اين گونه بود معصوم بودن ايشان جبري محسوب مي شد و فضيلتي به شمار نمي آمد.

پس معناي عصمت آن است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با آن كه توانايي انجام گناه را داشت مرتكب گناه نمي شد؛ بنابراين يادآوري هاي خدا و هشدار آيه ي فوق، از عوامل مصونيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از گناه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبري (و همه ي مسلمانان) مراقب نفوذ فرهنگي دشمن باشند.

2. بسياري از مردم نافرمان بردارند (پس به حق و ناحق بودن آنان توجه تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 141

كنيد نه به كثرت جمعيت نافرمان برداران).

3. مبناي قضاوت شما، وحي الهي باشد، نه ميل ارباب رجوع.

4. برخي از گناهان توفيق استفاده از محضر رهبران الهي و هدايت را سلب مي كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاهم سوره ي مائده قوانين الهي را با قوانين جاهليت مقايسه مي كند و مي فرمايد:

50. أَفَحُكْمَ الْجهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ و آيا خواستار حكم جاهليت اند؟! و براي گروهي كه يقين دارند، حكم چه كسي از خدا بهتر است؟

نكته ها و اشاره ها:

1. همان طور كه عرب هاي جاهلي گرفتار خرافات و عادات زشت بودند، برخي طايفه هاي يهود نيز گرفتار تبعيض هاي عجيب جاهلي بودند؛ براي مثال، اگر كسي از طايفه ي بني نضير كشته مي شد، قاتل قصاص مي شد ولي اگر كسي از طايفه ي بني قُريظه كشته مي شد، قاتل قصاص نمي شد؛ و در مورد ديه و خون بها نيز تبعيضاتي وجود داشت.

آيه ي فوق بيان مي كند كه اين تبعيضات نشانه ي جاهليت است و در احكام الهي هيچ گونه تبعيضي در ميان مردم روا نيست.

2. مقصود از جاهليت دوره اي است كه انسان از دانش و دين جدا شود؛ پس جاهليت مخصوص عرب قبل از اسلام نيست بلكه ممكن است در جوامع امروز جهان نيز جاهليت جديدي رخ نمايد.

3. از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

حكم دو گونه است: حكم خدا و حكم جاهليت؛ پس هر كس حكم تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 142

خدا را رها كند، به حكم جاهليت تن در داده است. «1»

4. بهترين قانون آن است كه قانون گذار داراي شرايط زير باشد:

الف) از تمام اسرار هستي و انسان، در حال و آينده آگاه باشد؛

ب) اهداف انتفاعي نداشته باشد؛

ج) هيچ لغزش عمدي يا سهوي نداشته باشد؛

د) از هيچ قدرتي نهراسد؛

ه)

خيرخواه همگان باشد.

اين شرايط قانون گذاري فقط در خداي متعال وجود دارد؛ پس قانون الهي بهترين قانون است. «2»

5. قوانين بشري معمولًا تحت تأثير هوس، ترس، طمع، جهل، خطا و خيال انسان هاست؛ از اين رو نمي تواند انسان را به سعادت ابدي ره نمون شود، مگر آن كه در چهارچوب قوانين كلي الهي وضع شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. كساني كه با داشتن احكام و قوانين الهي، به سراغ قوانين بشري مي روند، در مسير جاهليت گام برمي دارند.

2. به دنبال قوانين الهي باشيد كه بهترين قوانين است.

3. شرط استفاده از قوانين سعادت بخش الهي، يقين (و باور و عمل) به آنهاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 143

سرپرستي و ولايت مسلمانان

سرپرستي و ولايت مسلمانان قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي مائده در مورد دوستي و هم پيماني با يهوديان و مسيحيان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

51. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصرَي أَوْلِيَآءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الظلِمِينَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! يهوديان و مسيحيان را هم پيمانان [و دوستان خود] مگيريد، برخي آنان هم پيمانان [و دوستان برخي [ديگر] ند.

و هر كه از شما با آنان هم پيمان [و دوست شود، پس در

حقيقت او از آنان است؛ براستي كه خدا، گروه ستمكاران را رهنمايي نمي كند.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق اين گونه حكايت شده كه بعد از جنگ بدر، يكي از اصحاب به نام عبادة، به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله عرض كرد: من هم پيماناني از يهود دارم كه نيرومندند، ولي اكنون كه آنان در مقابل مسلمانان صف مي كشند، من دوستي و هم پيماني با آنان را قطع مي كنم و تنها با خدا و پيامبرش هم پيمان هستم. ولي «عبد اللّه بن ابي»، منافق مشهور، گفت: من از هم پيماني با يهود دوري نمي جويم؛ زيرا به آنان نيازمندم و از حوادث مشكل مي ترسم. سپس بر اثر اظهار نگراني و نصحيت پيامبر صلي الله عليه و آله ظاهراً با يهود قطع رابطه كرد و آيه ي فوق و دو آيه ي بعد در اين مورد فرود آمد و دو خط فكري و بينش اجتماعي را مطرح و سرانجامِ هر كدام را گوش زد كرد «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. در جامعه ي عرب صدر اسلام، هم پيماني رواج داشت و از آن با عنوان «وِلاء» ياد مي شد. «2»

در اين آيه اشاره شده كه مسلمانان با يهوديان و مسيحيان هم پيمان تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 144

نگردند و بر دوستي آنها تكيه نكنند و هر كس چنين كند از يهوديان و مسيحيان به شمار مي آيد؛ زيرا لازمه ي هم پيماني با آنان، عمل به پيمان و هم دست شدن با آنها بر ضد اسلام و مسلمانان است.

2. ايمان به خدا ايجاب مي كند كه با يهوديان و مسيحيان هم پيمان

و دوست نشويد و به عبارت ديگر، تبري از دشمنان، لازمه ي ايمان است. اين يكي از اركان سياست خارجي اسلام و مسلمانان است.

3. مقصود آيه ي فوق آن نيست كه كليه ي روابط تجاري و اجتماعي مسلمانان با كفّار قطع شود، بلكه مراد آن است كه مثل دوستان و مسلمانان ديگر، با آنان رابطه ي دوستانه نداشته باشيد و هم پيمان نشويد كه هم پيماني با آنان مستلزم كمك به آنان و خيانت و ظلم به جامعه ي اسلامي و مسلمانان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در روابط سياسي با كافران تجديد نظر كنيد و بر ولايت، هم پيماني و دوستي آنان تكيه نكنيد.

2. هر شخص يا دولتي كه ولايت كافران را بپذيرد، جزئي از آنان به شمار مي آيد.

3. كافران حامي يك ديگر و به فكر خويش هستند (و تا زماني كه پاي منافع خودشان در ميان باشد، هرگز به شما كمك نخواهند كرد).

4. هر كس ولايت كافران را بپذيرد، بر خويش و جامعه و نظام اسلامي ستم روا داشته است. «1»

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي مائده به بهانه تراشي منافقان براي دوستي و هم پيماني با كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 145

52. فَتَرَي الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسرِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَي أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَي اللَّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَي مَآ أَسَرُّواْ فِي

أَنفُسِهِمْ ندِمِينَ و مي بيني، كساني را كه در دل هايشان [نوعي بيماري است، در (هم پيماني و دوستي با) آنان، بر يكديگر پيشي مي گيرند، در حالي كه مي گويند: «هراس داريم حادثه اي به ما در رسد.» و اميد است خدا پيروزي يا چيزي از نزدش (به نفع مسلمانان پيش) آورد، تا (آنان) از آنچه در دل هايشان پنهان داشتند، پشيمان گردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در شأن نزول آيه «1» سخن از دو نفر به نام هاي «عباده» و «عبد اللّه بن ابي» بود. اين دو نفر به عنوان دو شخصيت تاريخي مطرح نيستند، بلكه نماينده ي دو مكتب فكري و بينش اجتماعي هستند كه هم اكنون نيز در جوامع اسلامي وجود دارند.

يك ديدگاه مي گويد: بايد از قدرت هاي استكباري بريد و نبايد زمام كار مسلمانان را به دست آنان داد و به كمك ها و دوستي آنها اطمينان كرد.

و ديدگاه دوم مي گويد: در اين دنياي پرغوغا، هر شخص و ملتي تكيه گاهي مي خواهد و مصلحت اقتضا مي كند كه با يهوديان و مسيحيان هم پيمان باشيم؛ چرا كه اين دوستي با ارزش است، و در گرفتاري ها ثمربخش است.

قرآن ديدگاه دوم را به شدت مي كوبد و به مسلمانان هشدار مي دهد كه از اين مكتب فكري و بينش اجتماعي پيروي نكنند. تاريخ نيز نشان داده است كه بسياري از بدبختي هاي مسلمانان از همين نقطه سرچشمه مي گيرد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 146

تابلوي آندلس، امپراطوري عثماني، ايران قبل از انقلاب اسلامي، فلسطين، افغانستان و عراق جلوي چشمان ما و مايه ي عبرت همه ي نسل هاست

و نشان مي دهد كه چگونه بيگانگان، با مسلمانان طرح دوستي و ياري انداختند ولي ديري نپاييد كه راه خود را جدا كردند و ضربه هاي كاري بر پيكر مسلمانان زدند.

آري، امروز بيش از هر زمان ديگر لازم است كه مسلمانان به نداي آزادي بخش قرآن در اين آيات توجه كنند و دست دوستي و هم پيماني به كافران و ابرقدرت هاي مستكبر ندهند كه سرانجام آن پشيماني است.

2. منافقان بيماردل به سرعت به سوي دوستي با كافران مي روند و مي گويند ما از حوادث «1» آينده مي هراسيم؛ ولي قرآن از دو راه به منافقان پاسخ مي دهد:

نخست آن كه، اين گونه سخنان از قلب هاي بيمار و ايمان هاي متزلزل كساني برمي خيزد كه نسبت به خدا سوء ظن دارند.

و ديگر آن كه آيا در نظر شما احتمال پيروزي فقط براي كفار وجود دارد و براي مسلمانان وجود ندارد؟!

يا مسلمان باش يا كافر، دورويي تا به كي يا مقيم كعبه شو يا ساكن بت خانه باش 3. در آيه ي فوق يكي از اين دو وعده به مسلمانان داده شده است: يا مسلمانان بر دشمنان خود از طريق جنگ پيروز مي شوند و يا بدون جنگ آن قدر قدرت مي يابند كه دشمن تسليم مي شود؛ يعني واژه ي «فتح» به پيروزي نظامي و واژه ي «أمر» به پيروزي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و مانند آن تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 147

اشاره دارد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. انگيزه ي

هم پيماني ذلّت بار با كافران، بيماردلي و وحشت از غير خداست.

2. مسلمانان به پيروزي و گسترش اسلام اميدوار باشند. «2»

3. از حركت شتاب آلود منافقان به سوي كفّار نگران نباشيد كه سرانجام پشيمان مي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و سوم سوره ي مائده به نشانه هاي منافقان و فرجام زيانبار آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

53. وَيَقُولُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَ هؤُلَآءِ الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمنِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْملُهُمْ فَأَصْبَحُواْ خسِرِينَ و كساني كه ايمان آورده اند، مي گويند: «آيا اين (منافق) ان كساني هستند كه با شديدترين سوگندهايشان به خدا قسم ياد كردند: كه قطعاً آنان با شما هستند؟!» اعمالشان تباه گرديد، و زيانكار شدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. هنگامي كه منافقان بيماردل، با شتاب به سوي كافران مي روند و با آنان هم پيمان مي شوند، مؤمنان چهره ي واقعي آنان را مي شناسند؛ كساني كه تا ديروز سوگند ياد مي كردند كه ما با شما مسلمانان هستيم، اكنون هم پيمان كفر شده اند؛ آنان اعمال گذشته ي خود را نابود كرده «3» و زيانكار شده اند.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 148

2. منافقان قسم مي خورند كه با مؤمنان هستند ولي به سوگند خود پاي بند نيستند و همين يكي از نشانه هاي نفاق آنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نابودي اعمال و زيانكاري، از ثمرات نفاق است.

2. مواظب باشيد، فريب سوگندهاي منافقان را نخوريد.

3. منافقان را از سوگندهاي دروغين (و هم پيماني با كافران) بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و چهارم سوره ي مائده به دو گروه مرتدان و دوستان خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

54. يأَيَّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الْكفِرِينَ يُجهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَآئمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ وسِعٌ عَلِيمٌ اي كساني كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما از دين خود باز گردد، (به خدا زياني نمي رساند؛) و در آينده خدا گروهي را مي آورد كه آنان را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان فروتن، و در برابر كافران شكست ناپذيرند؛ در راه خدا جهاد مي كنند، و از هيچ سرزنش ملامتگري ترس ندارند؛ اين، بخشش خداست آن را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مي دهد؛ و خدا گشايشگري داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق سخن از دو گروه مرتدان و دوستان خداست؛ نخست به مرتداني كه از آيين اسلام رو برمي گردانند، اشاره مي كند و با بيان يك قانون كلي، به همه ي مسلمانان هشدار مي دهد كه اگر كساني از شما، از دين خود بيرون روند، (زياني به خدا و آيين او و جامعه ي مسلمانان و آهنگ سريع پيش رفت آن نمي رسانند) خدا، در آينده، گروهي را براي حمايت از اين تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص:

149

آيين برمي انگيزد.

2. در بخش دوم آيه، به دوستان خدا كه بايد رسالت حمايت از اسلام را بر دوش گيرند، اشاره مي كند و ويژگي ها و صفات اين گروه را اين گونه برمي شمارد:

الف) آنان به خدا عشق مي ورزند و جز به خشنودي او نمي انديشند.

ب) خدا نيز آنان را دوست دارد.

ج) در برابر مؤمنان خاضع و مهربان هستند.

د) در برابر دشمنان ستمكار، سرسخت و پر قدرت اند.

ه) به صورت مستمر در راه خدا جهاد مي كنند.

و) در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق، از سرزنش هيچ ملامت كننده اي نمي هراسند (يعني عوام زده و محيط زده نمي شوند).

آن نه عشق است كه از دل به دهان مي آيد و آن نه عاشق كه ز معشوق به جان مي آيد

گو برو در پس زانوي سلامت بنشين آن كه از دست ملامت به فغان مي آيد (سعدي)

3. در مورد مقصود از گروه دوم، يعني محبوبان خدا كه داراي صفات فوق هستند، سه ديدگاه وجود دارد.

الف) در احاديث زيادي از شيعه و اهل سنت آمده است كه مقصود آيه، امام علي عليه السلام در فتح خيبر است؛ از همين روست كه در جنگ خيبر هنگامي كه سپاه اسلام نتوانست بر دشمن پيروز شود، شبي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله رو به سپاهيان كردند و گفتند: «فردا پرچم را به دست كسي مي سپارم كه خدا و پيامبر را دوست دارد

و خدا و پيامبر نيز او را دوست دارند، پي درپي بر دشمن حمله مي كند و هيچ گاه از برابر آنان نمي گريزد و از اين ميدان بر نمي گردد، تا

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 150

اين كه خدا به دست او پيروزي را نصيب مسلمانان كند.» «1»

ب) در برخي احاديث آمده است كه مقصود اين آيه امام علي عليه السلام در مبارزه با ناكثين، قاسطين و مارقين (آتش افروزان جنگ جمل، صفين و خوارج) است؛ يعني مقصود از مرتدان، غاصبين حق آل محمد صلي الله عليه و آله و مخالفان آنها باشد. «2»

ج) در برخي احاديث آمده است كه آيه ي فوق در مورد ياران مهدي عليه السلام است كه با تمام قدرت در برابر مخالفان حق مي ايستند و جهان را پر از ايمان و عدل و داد مي كنند. «3»

د) در برخي از احاديث حكايت شده كه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در مورد آيه ي فوق سؤال كردند و ايشان دست بر كتف سلمان فارسي زدند و فرمودند:

«اين و يارانش و هم وطنانش هستند. «اگر دين (يا علم) به ستاره ي ثريا بسته باشد، (و در آسمان ها قرار گيرد)، مرداني از فارس آن را در اختيار خواهند گرفت.» «4»

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، با اين عبارت، در مورد اسلام آوردن ايرانيان و

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 151

كوشش هاي

پرثمر آنها براي پيشرفت اسلام، پيش گويي كردند.

تذكر: به نظر مي رسد كه چهار تفسير فوق تضادي با يك ديگر ندارند؛ يعني قرآن يك مفهوم كلي و جامع را بيان كرده و در احاديث به مهم ترين مصاديق و موارد آن اشاره شده است؛ پس آيه ي فوق ملت ها و افراد ديگري را نيز شامل مي شود كه شش صفت مذكور در اين آيه را داشته باشند و برنامه هاي آن را دنبال كنند.

4. دوستان خدا، با برادران ديني نرم خو هستند و در برابر دشمنان خدا سرسخت اند، پس نرمش و خشونت هر كدام در جاي خود مناسب اند و اسلام هيچ كدام را به صورت مطلق نمي پذيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. محبت خدا و توفيق جهاد در راه او و قاطعيّت در دين، همه از مظاهر لطف و فضل الهي است.

2. دوستي دوطرفه با خدا، مطلوب حق است (كه اين نوع دوستي با لطف و توفيق الهي حاصل مي شود).

3. احتمال ارتداد و بازگشت از دين براي مؤمنان نيز وجود دارد (پس هر كس بايد به فكر حسن عاقبت خويش باشد).

4. در آينده، ملت ها و افرادي خواهند آمد كه دين خدا را ياري مي كنند (پس بكوشيد كه از آنان باشيد).

5. دوستان حق مدار خدا، در راه ايمان و شكستن سنت ها و عادات جاهلي، از سرزنش ها و تبليغات سوء دشمنان هراسي نداشته باشند (و دچار عوام زدگي و جوّزدگي نشوند).

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و پنجم سوره ي مائده به ولايت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و امير المؤمنين عليه السلام بر

مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

55. إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ ركِعُونَ تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 152

سرپرست شما، تنها خدا و فرستاده او و كساني كه ايمان آورده اند؛ مي باشند (همان) كساني كه نماز را بر پا مي دارند، و در حالي كه آنان در ركوعند، زكات مي دهند.

شأن نزول:

در احاديث متعدد شيعه و اهل سنت اين گونه حكايت شده كه روزي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با اصحاب در مسجد نماز مي خواندند و نيازمندي وارد مسجد شد و از مردم تقاضاي كمك كرد، ولي كسي چيزي به او نداد. او رو به سوي آسمان كرد و شكايت نمود. در همين حال علي عليه السلام كه در حال ركوع بود، با انگشت دست راست اشاره كرد و شخص نيازمند نزديك آمد و انگشتر علي عليه السلام را بيرون آورد.

پس از اين جريان و بعد از اتمام نماز، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در حق علي عليه السلام دعا كردند و از خدا خواستند تا او را وزير آن حضرت گرداند. هنوز دعاي پيامبر صلي الله عليه و آله پايان نيافته بود كه فرشته ي وحي فرود آمد و آيه ي فوق را بر حضرت نازل كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. داستان نزول آيه ي فوق در مورد امام علي عليه السلام و زكات دادن يا انفاق كردن ايشان در حال ركوع، از بيش از ده نفر از صحابه ي بزرگ پيامبر صلي الله عليه و آله، مثل عمار

ياسر، جابر بن عبد اللّه انصاري و ابوذر غفاري حكايت شده است؛ «2»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 153

همان طور كه از خود امام علي عليه السلام نيز نقل شده است. «1» و حتي حضرت در روز صفين به اين آيه استدلال كردند. «2»

از ابوذر حكايت شده كه امام علي در روز «شوري نيز به اين آيه استدلال كردند؛ «3» و حتي حسان بن ثابت، شاعر معروف عصر پيامبر صلي الله عليه و آله، مطلب فوق را به صورت شعر در آورد. «4»

2. امام علي عليه السلام در حال نماز به غير خدا توجه نمي كرد، اما همان امام، در حال ركوع، در حالي كه به خدا توجه دارد، به يك نيازمند نيز توجه دارد؛ اين دو توجه در يك راستاست؛ يعني توجه به فقير، توجه به خود نيست، بلكه در طول توجه به خدا و در راستاي آن است؛ آري، توجه به خلق خدا، ضرري به اخلاص براي خدا نمي زند.

3. واژه ي «وَليّ» در اصل به معناي نزديكي و توالي دو چيز است و به معناي سرپرست، صاحب اختيار و متصرف، رهبري مادي و معنوي، دوست و ياور مي آيد.

در اين جا مقصود دوستي و ياوري نيست؛ چون دوستي و ياري مؤمنان يك حكم كلي است كه شامل همه ي مؤمنان مي شود و نه فقط مؤمناني كه در حال نماز زكات مي دهند.

از اين جا روشن مي شود كه واژه ي «وليّ» در اين آيه به معناي سرپرست و

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 154

صاحب اختيار بودن و رهبري مادي و معنوي است كه در رديف ولايت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله قرار مي گيرد. «1»

4. ولايت مخصوص خدا، پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام است؛ «2» و نوع ولايت آنها هم سان، و روح ولايت آنها يكي است. «3»

5. آيه ي فوق ولايت پيامبر صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام را اثبات مي كند، اما با الغاي خصوصيت، و وجود صفات امامت در بقيه ي امامان، شامل آنان نيز مي شود؛ همان طور كه در برخي روايات به اين مطلب اشاره شده «4» و برخي از مفسران نيز اين مطلب را از مضارع بودن برخي افعال آيه استفاده كرده اند كه دلالت بر استمرار دارد. «5»

6. آيه ي فوق به نصب رسول خدا صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام (و امامان بعد از او) به ولايت و امامت اشاره دارد؛ همان گونه كه در زمان غيبت امام، اين ولايت و رهبري با ولايت فقيه استمرار مي يابد.

7. واژه ي «ركوع» در اصل لغت به معناي خضوع است، اما در بين مسلمانان و در بسياري از آيات قرآن، «ركوع» به معناي خم شدن (در حال نماز) است كه در اين جا نيز معناي دوم مراد است و در هيچ جاي قرآن از ما خواسته نشده كه زكات را همراه با خضوع بپردازيم.

8. واژه ي «زكات» به معناي ماليات واجب اسلامي مي آيد و نيز به معناي هر گونه انفاق مستحبي، در سوره هاي مكي قرآن آمده است. «6»

در آيه ي فوق مي تواند يكي

از دو معنا مقصود باشد، چرا كه امام علي عليه السلام تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 155

در جنگ هاي اسلامي يك سرباز فعّال بود و غنايمي به دست مي آورد و در مدينه نيز كشاورزي مي كرد و بعيد نيست كه به اموال ايشان زكات تعلق گرفته باشد.

و از طرف ديگر دادن انگشتري ارزان قيمت «1»، به عنوان انفاق و بخشش به فقير، در شأن امام علي عليه السلام بود.

9. واژه ي «الّذين» در آيه ي فوق جمع است، ولي در مورد امام علي عليه السلام به كار رفته است كه يك نفر است. اين نوع كاربرد واژه ها در ادبيات عرب رايج است و در خود قرآن نيز در موارد مكرر ديده مي شود. «2»

10. انجام كارهاي جزئي، نماز را باطل نمي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ولايت و سرپرستي امت اسلام، با خدا و رهبران الهي است.

2. ولايت مسلمانان بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله با مؤمني مشخص (به نام علي عليه السلام) است.

3. (در همه حال)، حتي در حال نماز، به ياري نيازمندان بشتابيد.

4. پيوند با خدا و خلق را همراه سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و ششم سوره ي مائده به پيروان ولايت و حزب اللَّه وعده ي پيروزي مي دهد و مي فرمايد:

56. وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغلِبُونَ و هر كس كه ولايت خدا و فرستاده

او و كساني را كه ايمان آورده اند، بپذيرد، پس (از حزب خداست و) براستي كه تنها، حزب خدا پيروزمند است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 156

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه نيز، هم چون آيه ي قبل، «ولايت» به معناي سرپرستي و رهبري و حق تصرف در امور است؛ چرا كه تعبير «حزب اللّه» و پيروزي آن به كار رفته است.

در معناي «حزب» يك نوع تشكّل، هم بستگي و اجتماع براي تأمين اهداف مشترك وجود دارد؛ از اين رو اين واژه به حكومت اسلامي مربوط مي شود.

2. مقصود از پيروزي «حزب اللَّه» كه در آيه ي فوق بدان اشاره شده، هر گونه پيروزي مادي و معنوي است؛ يعني اگر افرادي جزء حزب خدا قرار گيرند، بدون ترديد، در تمام زمينه ها پيروز مي شوند.

3. حزب اللّه به كساني گفته مي شود كه داراي ايمان محكم، پارسايي و اعمال شايسته، اتحاد و همبستگي، آگاهي و آمادگي كافي باشند «1» و تنها ولايت خدا، پيامبر و اهل بيت عليهم السلام را پذيرفته باشند. اگر مسلمانان همگي چنين صفاتي داشته باشند، پيروزند و اگر برخي از مسلمانان پيروز نمي شوند، به خاطر آن است كه شرايط عضويت در حزب اللَّه را پيدا نكرده اند و به جاي اتحاد و مقابله با دشمن به تضعيف نيروهاي يك ديگر مي پردازند.

4. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه ما و شيعيان ما حزب اللّه هستند، كه پيروزند. «2»

روشن است كه اين گونه احاديث مصاديق حزب اللّه را مشخص مي كند و دلالت دارد كه پيروزي

نهايي از آن پيروان اهل بيت عليهم السلام است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 157

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروزي نهايي تنها براي پيروان ولايت است.

2. پيروان ولايت، حزب اللَّه هستند.

3. پيروان ولايت به صورت تشكيلاتي عمل كنند و حزب الهي تشكيل دهند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هفتم سوره ي مائده در مورد دوستي با كافران به مؤمنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

57. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُواً وَلَعِباً مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتبَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَآءَ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! (افرادي) از كساني كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده، كه دين شما را به ريشخند و بازي گرفته اند، و كافران را، دوستان [خود] مگيريد؛ و اگر مؤمنيد، [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. كيفر كسي كه دين و مقدسات را مسخره نمايد و آنها را به بازي بگيرد، آن است كه مسلمانان با او قطع رابطه كنند و دوستي ننمايند.

2. واژه ي «هُزو» به معناي سخنان يا حركات مسخره آميزي است كه براي بي ارزش نشان دادن موضوعي انجام مي شود و بيش تر به شوخي يا مسخره كردن ديگران در غياب آنها گفته مي شود «1».

3. واژه ي «لَعِب» معمولًا به كارهايي گفته مي شود كه هدف صحيحي در انجام آن نيست و يا اصلًا بدون هدف انجام مي گيرد؛

از اين رو بازي كودكان را

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 158

«لَعِب» گويند.

آموزه ها و پيام ها:

1. معيار و زيربناي دوستي هاي شما مكتب و احترام به آن باشد.

2. لازمه ي داشتن ايمان، پارسايي و تقواپيشگي است.

3. لازمه ي ايمان داري، دوري جستن از توهين كنندگان به دين است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هشتم سوره ي مائده به ريشخند مقدسات ديني و عوامل آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

58. وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَي الصَّلَوةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَلَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَايَعْقِلُونَ و هنگامي كه (مردم را با اذان) به نماز فرا مي خوانيد، آن را به مسخره و بازي مي گيرند؛ اين بخاطر آن است كه آنان گروهي هستند، كه خردورزي نمي كنند.

شأن نزول:

حكايت شده كه برخي از مسيحيان مدينه، هنگامي كه صداي اذان مسلمانان را مي شنيدند، آن را مسخره مي كردند؛ و قرآن كريم با نزول آيه ي فوق اين عمل را سرزنش كرد «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق به «اذان» يا شعار امت اسلام اشاره شده است. هر ملت و مذهبي براي فراخوان به سوي وظايف فردي و اجتماعي خويش، شعاري دارند. مسيحيان از ناقوس كليسا استفاده مي كنند، كه مفهوم چنداني ندارد، اما مسلمانان از سرود پر محتوا و جذّاب اذان استفاده مي كنند؛ شعاري كه با نام خدا آغاز مي گردد و با يادآوري يگانگي او و گواهي به رسالت پيامبر اوج

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 159

مي گيرد «1» و با دعوت مردم به رستگاري و فلاح و عمل نيك ادامه مي يابد، آن گاه همگان را به سوي نماز فرا مي خواند و با ياد خدا پايان مي پذيرد.

همه ي جمله هاي اذان، كوتاه، موزون، روشن، سازنده و آگاهي بخش است.

2. در احاديث اسلامي بر «اذان گفتن» تأكيد زيادي شده است. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه اذان گويان، در روز رستاخيز، به اندازه ي يك سر و گردن از ديگران بلندترند. «2»

كه اين بلندي قد، نمودي از پيش تازي و فراخواني آنان به سوي ياد خدا و نماز است.

3. در برخي از احاديث، از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه اذان از طريق وحي به پيامبر صلي الله عليه و آله تعليم داده شد و سپس علي عليه السلام آن را به بلال آموزش دادند. «3»

4. ندا كردن براي نماز و علني كردن آن مطلوب است؛ پس در جامعه ي اسلامي مي توان براي نماز تبليغ كرد و كسي هم نبايد مزاحم اين كار شود.

5. كساني كه مسخره مي كنند و با اذان و نماز سبك سرانه مخالفت مي ورزند، در حقيقت تفكر نمي كنند و انسان هايي بي خردند؛ زيرا اگر تعقّل تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 160

مي كردند به اهميت شعار اذان و پيوند با خدا از طريق نماز، پي مي بردند و با آن مخالفت نمي كردند؛ و ريشخند كردن

كارها نيز نشانه ي سبك سري و كم خردي است.

6. مؤمنان نبايد با كساني كه اذان و نماز را مسخره مي كنند، دوستي داشته باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ريشخند كردن و به بازي گرفتن نماز، نشانه ي كم خردي است.

2. با توهين كنندگان به نماز، دوستي خود را قطع كنيد.

3. براي فراخواندن به سوي نماز، ندا دهيد (و اذان بگوييد).

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و نهم سوره ي مائده به خرده گيري و نافرماني اهل كتاب اشاره مي كند و مي فرمايد:

59. قُلْ يأَهْلَ الْكِتبِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنْ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثرَكُمْ فسِقُونَ بگو: «اي اهل كتاب! آيا از ما انتقام مي گيريد، جز بخاطر اينكه به خدا، و آنچه به سوي ما فرود آمده، و آنچه پيش (از اين) فرو فرستاده شده، ايمان آورده ايم؟! و اينكه اكثر شما نافرمانبرداريد.»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از يهوديان نزد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمدند و درخواست كردند تا عقايد پيامبر را بدانند و حضرت ايمان به خدا و آنچه بر ابراهيم، اسماعيل و اسحاق و يعقوب و موسي و عيسي و همه ي پيامبران- علي نبينا وآله وعليهم السلام- نازل شده را مطرح كردند، اما يهوديان گفتند:

ما عيسي را نمي شناسيم و به پيامبري نمي پذيريم و هيچ آييني بدتر از آيين شما سراغ نداريم.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص:

161

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و به آنان پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق در حقيقت به گوشه اي از لجاجت ها و تعصب هاي بي مورد يهوديان (و مسيحيان) اشاره مي كند كه براي غير آيين خود ارزشي قايل نبودند و به خاطر تعصب شديد، حق را باطل مي پنداشتند.

آري، در محيطهاي آلوده، كه اكثر افراد فاسق اند، گاهي مقياس حق و باطل دگرگون مي شود و اعمال و عقايد نادرست، زيبا و حق جلوه مي كند و ايمان به خدا و وحي جرم به شمار مي آيد و اين همان مسخ فكري است.

2. در آيه ي فوق همه ي يهوديان و مسيحيان مورد انتقاد و سرزنش قرار نمي گيرند، بلكه با لفظ «اكثر»، حساب اقلّيت صالح و نيكوكار از آنان جدا مي شود؛ و اين نوعي رعايت عدالت و انصاف در برخورد با دشمن است.

3. واژه ي «تَنقِمُون» در اصل به معناي انكار چيزي با زبان يا عمل و يا مجازات كردن كسي است؛ و در اين جا نوعي خرده گيري و انتقاد و انكار مورد نظر است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. دشمني كفّار با مسلمانان به خاطر ايمان آنهاست. «3»

2. برخوردهاي نامناسب كافران با مسلمانان، ريشه در فسق و نافرماني آنها دارد.

3. از فسق و كفر بپرهيزيد كه انسان را به مقابله با ايمان و وحي مي كشاند.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 162

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي مائده

سرنوشت افراد با ايمان را با كافران مقايسه مي كند و مي فرمايد:

60. قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطغُوتَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَّكَاناً وَأَضلُّ عَن سَوَآءِ السَّبِيلِ بگو: «آيا شما را به كيفري بدتر از اين در نزد خدا خبر دهم؟ كسي كه خدا او را از رحمت خود دور ساخته، و بر او خشم گرفته، و از آنان ميمون ها و خوك هايي قرار داده، و معبود (ان طغيانگر و بت ها) را پرستش كرده اند، منزلت آنان بدتر؛ و از راه راست، گمراه ترند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق «ايمان به خدا» را با اعمال و عقايد انحرافي اهل كتاب مقايسه، و اشاره مي كند كه «كيفر «1» كدام يك بدتر است!». اين در حقيقت نوعي كنايه است؛ همان طور كه گاهي در پاسخ افراد ناپاك مي گوييم: «آيا پاك دامنان بدترند يا آلودگان!»؛ وگرنه ايمان و پاكدامني چيز بدي نيست.

2. در اين آيه به چند ويژگي اهل كتاب (به ويژه يهوديان) اشاره شده است:

الف) مورد لعنت خدا قرار گرفتند و از رحمت الهي دور شدند. «2»

ب) مورد خشم الهي قرار گرفتند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 163

ج) به خاطر اعمالشان، به صورت ميمون و خوك مسخ شدند.

د) طاغوت پرست شدند.

از اين رو يهوديان به دو كيفر الهي گرفتار شدند: منزلت بد و گمراهي از راه راست. «1»

3. در آيه ي فوق به طاغوت پرستي اهل كتاب اشاره شده است. اين مطلب، يا اشاره به گوساله پرستي يهود است

و يا اشاره به تسليم بي قيد و شرط آنها در برابر رهبران منحرف.

و در مورد «طاغوت»، قبلًا ذيل آيه ي 256 سوره ي بقره و 51 سوره ي نساء بيان كرديم كه مقصود شيطان يا هر معبودي غير از خداست.

4. در مورد مسخ برخي از يهوديان به صورت ميمون و خوك، و اين كه آيا اين مسخ دگرگون شدن چهره ي جسماني بوده، يا دگرگوني چهره ي فكري و اخلاقي و روحي، در ذيل آيه ي 65 سوره ي بقره مطالبي گذشت و ذيل آيه ي 163 سوره ي اعراف نيز مطالبي بيان خواهيم كرد.

5. خداي متعال در مقابل خرده گيري و مسخره كردن دين به شدت واكنش نشان مي دهد و افشاگري مي كند. آري، ريشه ي مسخره كردن ديگران، غرور و خودبرتربيني است، كه اين توهم با ذكر سوابق ننگين افراد، ريشه كن مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. (از تبليغات سوء يهوديان و توهين و استهزاي آنان نهراسيد، كه) يهوديان، تاريخ رسوايي دارند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 164

2. برخي از اهل كتاب مورد لعنت و خشم الهي قرار گرفته و گمراه گشته اند.

3. با مقايسه ي سرنوشت اهل كتاب با مؤمنان، به حقانيّت مؤمنان پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و يكم سوره ي مائده به سخنان رياكارانه ي منافقان اشاره مي كند و مي فرمايد:

61. وَإِذَا جَآءُوكُمْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَقَد دَّخَلُواْ بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُواْ بِهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كانُواْ يَكْتُمُونَ و هنگامي كه

نزد شما مي آيند، مي گويند: «ايمان آورده ايم.» و [لي بيقين با كفر وارد شدند، و بيقين آنان با آن [كفر] خارج گرديدند؛ و خدا، به آنچه همواره پنهان مي كردند، داناتر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به دوچهرگي منافقان اهل كتاب اشاره كرده كه به ظاهر ايمان مي آورند و داخل اسلام مي شوند، ولي در حقيقت كافرند.

2. اسلامِ منافقان دوام ندارد و استدلال و منطق و معجزات و آيات الهي بر آنان اثر نمي كند و به زودي به حالت كفر بازمي گردند؛ پس براي ايمان آنان حساب باز نكنيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. فريب ايمان ظاهري و چهره ي حق به جانب منافقان را نخوريد، كه آنان در حقيقت كافرند.

2. خدا از خود انسان ها به كارهاي پنهانشان آگاه تر است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 165

3. به ايمان منافقان دل نبنديد كه پايدار نيست.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و دوم سوره ي مائده به كردار گناه آلود و نشانه هاي نفاق اهل كتاب اشاره مي كند و مي فرمايد:

62. وَتَرَي كَثِيراً مِّنْهُمْ يُسرِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْونِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ و مي بيني كه بسياري از آنان در گناه و تجاوز و حرامخواريشان، بر يكديگر پيشي مي گيرند؛ واقعاً چه بد است آنچه همواره انجام مي دادند!

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از نشانه هاي منافقان كفرپيشه آن است كه در گناه و ستم و حرام خواري مسابقه مي گذارند. آنان هيچ شرم

و حيايي ندارند و با افتخار به طرف گناه پيش مي روند و بر آن اصرار دارند؛ يعني سبقت گرفتن در گناه روش و عادت آنها شده و اتفاقي نيست. «1»

2. در آيه ي فوق به نمادهاي فساد، يعني «گناه، ظلم و ثروت حرام» اشاره شده است، يعني به فساد معنوي و اخلاقي افراد با عنوان «اثم» و به فساد اقتصادي با عنوان «سُحت» و به فساد اجتماعي و ستم به ديگران با عنوان «عُدوان» اشاره گرديده است. «2»

3. قرآن كريم بار ديگر، با واژه ي «كثير» به اين نكته اشاره مي كند كه برخي از اهل كتاب به طرف كردار گناه آلود سبقت نمي گيرند؛ و بدين ترتيب، آن اقلّيت را سرزنش نمي كند و اين نوعي رعايت انصاف در انتقاد از دشمنان است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 166

4. سيماي غالب جامعه ي كفرآميز و نفاق آلود، سبقت در فساد و گناه است؛ همان طور كه از آيات ديگر قرآن استفاده مي شود كه سيماي جامعه ي ايماني و اسلامي، سبقت در نيكي هاست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان اهل كتاب را از اعمال گناه آلود، ستم كاري و حرام خواري آنان بشناسيد.

2. مسابقات گناه آلود، خلافكاري است (كه شيوه ي اهل كتاب است).

3. به سوي گناه، ستم كاري و حرام خواري نشتابيد (كه اين ها شيوه ي منافقان است).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و سوم سوره ي مائده دانشمندان اهل كتاب را به شدت سرزنش مي كند

و مي فرمايد:

63. لَوْ لَايَنْههُمُ الرَّبنِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ چرا (علماي) ربّاني و دانشمندان (نيكو اثر)، آنان را از سخنان گناه (آلود) شان و حرام خواريشان، منع نمي كنند؟! واقعاً چه بد است، آنچه را كه همواره با زيركي انجام مي دادند.

نكته ها و اشاره ها:

1. دانشمندان موظف اند مردم را هم از سخنان گناه آلود باز دارند و هم از اعمال گناه آلود نهي كنند؛ آنان براي اصلاح يك جامعه، نخست بايد افكار و اعتقادات نادرست مردم را تغيير دهند؛ زيرا تا در افكار مردم انقلاب پيدا

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 167

نشود، نمي توان انتظار اصلاح اعمال آنان را داشت. «1»

2. دانشمندان آگاهانه و با مهارت از وظيفه ي خود سرباز مي زنند، پس در خور سرزنش بيش تري هستند.

3. در حديثي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه اقوام گذشته به اين جهت هلاك شدند كه مرتكب گناهان مي شدند و دانشمندانشان سكوت مي كردند و نهي از منكر نمي كردند؛ در اين هنگام بلاها و كيفرهاي الهي بر آنان فرود مي آمد؛ پس شما اي مردم! امر به معروف و نهي از منكر كنيد، تا به سرنوشت آنان دچار نشويد. «2»

4. از ابن عباس، شاگرد تفسيري امام علي عليه السلام، حكايت شده كه اين آيه شديدترين آيه اي است كه دانشمندان وظيفه نشناس و ساكت را توبيخ مي كند. «3»

5. سرزنش اين آيه، اختصاص به عالمان يهودي و مسيحي ندارد «4» و تمام رهبران فكري و دانشمنداني را كه به هنگام گناه و ظلم و فساد، خاموش مي نشينند، شامل

مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 168

آموزه ها و پيام ها:

1. دانشمندان، با زيركي و ظرافت، از زير بار مسئوليت هاي اجتماعي شانه خالي نكنند.

2. مسئوليت نهي از منكر، در درجه ي اول، متوجه ي دانشمندان است (چرا كه سكوت آنان زمينه ي ترويج فساد است).

3. دانشمندان، مردم را از گناه و حرام خواري منع كنند.

4. دانشمندان جامعه را پالايش كنند و با آلودگي هاي صوتي، عقيدتي و اقتصادي مبارزه نمايند.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و چهارم سوره ي مائده به سخنان گناه آلود و فسادانگيز يهوديان اشاره مي كند و مي فرمايد:

64. وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَآءُ وَلَيزِيدَنَّ كَثِيراً مِّنهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيناً وَكُفْراً وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدوَةَ وَالْبَغْضَآءَ إِلَي يَوْمِ الْقِيمَةِ كُلَّمَآ أَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ أَطفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَاداً وَاللَّهُ لَايُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ و يهوديان گفتند: «دستِ خدا بسته است.» دست هايشان بسته باد! و بخاطر آنچه كه گفتند، از رحمت (الهي) دور شدند! بلكه هر دو دستِ (قدرتِ) او، گشاده است؛ هر گونه بخواهد، (و شايسته بداند) مصرف مي كند. و [لي آنچه از طرف پروردگارت، به سوي تو فرود آمده، حتماً بر طغيان و كفر بسياري از آنان مي افزايد؛ و ما در ميان آنان تا روز رستاخيز، دشمني و كينه افكنديم. هر گاه آتشي براي جنگ بر افروختند، خدا آن را

خاموش ساخت؛ و براي فساد در زمين، مي كوشند؛ و خدا، فسادگران را دوست ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 169

نكته ها و اشاره ها:

1. تاريخ نشان مي دهد كه يهوديان در برخي دوره ها در اوج قدرت بودند و بر قسمت مهمي از دنيا حاكم شدند؛ مثل زمان داود و سليمان؛ و در اطراف مدينه قبل از ظهور اسلام نيز داراي قدرت بودند، ولي با ظهور اسلام، ستاره ي قدرت آنان افول كرد و در اين موقع بود كه برخي يهوديان با تمسخر گفتند: «دست خدا به زنجير بسته شده و به ما بخششي نمي كند.» «1» و از آن جا كه بقيه ي يهوديان نيز به اين سخن راضي بودند، خدا آن را به همه ي يهوديان نسبت داد.

2. از آن جا كه خداي متعال جسم نيست، پس «دست» ندارد. «2» اين مطلب با برهان عقلي ثابت مي شود و برخي آيات نيز بدان اشاره دارد؛ پس مقصود از «دست خدا» در اين جا معناي كنايي آن، يعني «قدرت» اوست. «3»

3. در مورد عبارت «بسته بودن دست خدا»، مفسران دو احتمال ذكر كرده اند:

نخست آن كه كنايه از عدم بخشش خدا باشد؛ يعني خدا دست بسته و بخيل است.

و دوم آن كه اشاره به اعتقاد يهوديان در مورد «قضا و قدر» و سرنوشت باشد، كه به نوعي جبر معتقدند، به طوري كه مي گويند: خدا در آغاز خلقت همه چيز را عملًا معين كرده و حتي خودش هم عملًا نمي تواند در آن

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 170

تغييري ايجاد كند.

در برخي از روايات اهل بيت عليهم السلام به معناي دوم اشاره شده «1» و معناي اول موافق با ظاهر ادامه ي آيه است، ولي در آيه ي فوق هر دو معنا قابل جمع است و ممكن است اشاره به هر دو معنا باشد.

4. يهوديان در سخن خود، واژه ي «يد» را مفرد آوردند، ولي خدا، در پاسخ، اين واژه را به صورت تثنيه آورد و فرمود: «دو دست خدا گشاده است».

اين نكته علاوه بر تأكيد مطلب، كنايه ي لطيفي از بخشش زياد خداست؛ زيرا افراد بسيار سخاوتمند، با هر دو دست به ديگران مي بخشند.

همان طور كه ممكن است تعبير «دو دست» اشاره به قدرت كامل يا نعمت هاي مادي و معنوي و يا نعمت هاي دنيوي و اخروي باشد.

5. در مورد عداوت و دشمني «2» و كينه ورزي بين يهوديان، كافي است كه به تاريخ يا پراكندگي فعلي آنان در جهان توجه كنيم، كه عامل مهم اين وضعيت، نبود اتحاد و صميميت بين آنان، در سطح جهاني بوده است؛ همان طور كه امروز نيز اختلافات در داخل اسرائيل و جمعيت هاي يهودي كاملًا آشكار است.

6. يهوديان كه در تمام حجاز، از نيروي نظامي و امكانات مالي بيش تري برخوردار بودند، با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله درگير شدند، ولي طومار قدرت آنان درهم پيچيده شد و هر گروه از آنان به گوشه اي كوچ كردند، يا تسليم شدند.

و اين يكي از جنبه هاي اعجازآميز زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله است كه جنگ افروزي يهوديان را در حجاز به كنترل در آورد. آيه ي فوق مي گويد:

«هرگاه آتشي براي

جنگ برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت.» البته آتش افروزي يهود هنوز هم به پايان نرسيده و هر روز در فلسطين و مناطق تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 171

ديگر شاهد آن هستيم و لازم است مسلمانان با ياري الهي آتش افروزي آنان را سركوب كنند.

7. برخورد قرآن با يهوديان رنگ نژادي ندارد، بلكه علت سرزنش هاي قرآن، عقايد انحرافي يا گفتار و كردار نادرست آنان است.

8. برخي از يهوديان تا قيامت مي مانند و همواره به فساد و اختلاف مي پردازند.

9. قرآن كريم براي مؤمنان، نور و هدايت به ارمغان مي آورد، ولي كافران لجوج، نه تنها از اين نور و هدايت استفاده نمي كنند بلكه بر كفر و سركشي خود مي افزايند.

آري هر غذاي مطبوع و لذيذي مي تواند براي بيماران، سمي كشنده باشد.

باران كه در لطافت طبعش ملال نيست در باغ لاله رويد و در شوره زار خَس آموزه ها و پيام ها:

1. يهوديان لجوج، در برابر وحي الهي، بر سركشي و كفرشان مي افزايند.

2. يهوديان افرادي تهمت زن، آتش افروز و فسادگرند.

3. قدرت خدا را محدود نشماريد كه از رحمت الهي دور مي شويد.

4. فسادگري نكنيد كه خدا دوست ندارد.

5. با آتش افروزي و فسادگريِ يهوديان مبارزه كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و پنجم سوره ي مائده

راه بازگشت و ايمان را براي اهل كتاب مي گشايد و مي فرمايد:

65. وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتبِ ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنهُمْ جَنتِ النَّعِيمِ تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 172

و اگر (بر فرض) اهل كتاب ايمان آورده و خود نگهداري كرده بودند، قطعاً بدي هايشان را از آنان مي زدوديم؛ و حتماً آنان را در بوستان هاي پر نعمت (بهشت) وارد مي ساختيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه پس از انتقادات تند از افراد و گروه ها، راه بازگشت و ايمان و توبه را به روي آنان مي گشايد، تا مأيوس نشوند. در اين آيات نيز پس از انتقادات شديد از اهل كتاب (به ويژه يهود) راه ايمان و توبه را به سوي آنان مي گشايد.

2. ايمان و پارسايي، كفّاره ي گناهان است و گذشته ي بد انسان را جبران مي كند و راه بهشت را هموار مي سازد؛ يعني خدا پس از توبه و بازگشت گناهكاران، علاوه بر آن كه به لطف خويش بدي هاي آنان را مي بخشد، به ايشان پاداش بهشتي مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. راه توبه و بازگشت حتي به روي كافران باز است.

2. ايمان و تقوا، سوء سابقه هاي انسان را پاك مي كند.

3. ايمان آوريد و پارسا شويد تا از آمرزش و بهشت الهي بهره ببريد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و ششم سوره ي مائده با اشاره به ميانه رُوان اهل كتاب، آنان را

به راه سعادت راه نمايي مي كند و مي فرمايد:

66. وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِم مِّن رَّبِّهِمْ لَأَكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنهُمْ سَآءَ مَا يَعْمَلُونَ و اگر (بر فرض) آنان، تورات و انجيل و آنچه را كه از جانب پروردگارشان بر آنان فرود آمده، به پا مي داشتند، حتماً از بالاي (سر) شان (نعمت هاي آسماني) و از زير پاهايشان (نعمت هاي زميني تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 173

روزي) مي خوردند؛ گروهي از آنان معتدل هستند، و [لي بسياري از آنان بد رفتاري مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق يك بار ديگر بر اين اصل اساسي تأكيد مي كند كه پيروي از تعليمات آسماني پيامبران، تنها براي سروسامان دادن به زندگي پس از مرگ نيست، بلكه بازتاب گسترده اي در سراسر زندگي مادي انسان ها دارد، و نعمت ها را پربركت و زندگي را مرفه و امن مي سازد؛ آري، دين، انسان ها را در زندگي دنيا و آخرت به سعادت مي رساند.

2. ممكن است مقصود از تعبير «بالاي سرشان و زير پايشان» آن باشد كه نعمت هاي آسمان و زمين، انسان هاي با ايمان و نيكوكار را فرا خواهد گرفت و ممكن است مقصود عموميت نعمت ها در تمام جنبه ها باشد؛ همان طور كه در فارسي مي گوييم: «او از فرق سر تا قدمش غرق نعمت شد.»

3. مقصود از «برپاداشتن تورات و انجيل» چيست؟

عمل كردن به تورات و انجيلِ واقعي مراد است، نه قسمت هاي تحريف شده كه اكنون در دست ماست و نيز مراد، عمل به اصول اساسي آن

كتاب هاست، كه در اديان بعدي كامل تر شده است.

4. يكي از مراحل خدمت به كتاب هاي الهي و استفاده از آنها، آن است كه آنها را برپاداريم و به آنها عمل كنيم و به خواندن، تدبر و تفكر و تفسير اكتفا نكنيم.

آري، كتاب هاي الهي هم چون پرچم و قانون اساسي است كه بايد برافراشته باشد و بر زندگي ما حاكم شود.

5. مقصود از جمله ي «آنچه بر آنان از طرف پروردگارشان نازل شده است» چيست؟ منظور همه ي كتاب هاي الهي، از جمله قرآن است. در حقيقت اين جمله اشاره دارد كه نبايد تعصب هاي قومي را با مسائل ديني در هم آميخت؛

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 174

و در پيروي از كتاب هاي الهي، عرب و يهود مطرح نيست.

6. در برخي از احاديث آمده است كه مقصود از «آنچه از طرف پروردگارشان نازل شده» ولايت است. روشن است كه اين گونه روايات از باب تعيين مصداق است. «1»

7. روش قرآن آن است كه به كتاب هاي الهي اديان ديگر و عقايد صحيح پيروان آنها و افراد معتدل احترام مي گذارد و به مقدّسات صحيح ديگران لطمه نمي زند؛ از اين رو آنان را دعوت مي كند كه به محتواي حقيقي تورات و انجيل عمل كنند.

8. يهوديان گفتند: «دست خدا بسته است و به ما چيزي نمي بخشد.» آيه ي فوق در حقيقت به آنان پاسخ مي دهد و اشاره مي كند كه اگر نعمت هاي الهي از شما قطع شده، به خاطر اعمال خود شماست، نه به خاطر آن كه خدا از دادن نعمت خودداري مي كند؛ پس اگر كردار

خود را تغيير دهيد و به تورات و انجيل و دستورات الهي عمل كنيد، باز هم نعمت هاي الهي شامل حال شما مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان و عمل به دستورات الهي در زندگي مادي نيز تأثير سازنده دارد (پس به آنها عمل كنيد تا به رفاه و سعادت برسيد).

2. وظيفه ي اهل كتاب عمل به دستورات واقعي تورات، انجيل و قرآن است.

3. همه ي اهل كتاب را يكسان ندانيد؛ چون برخي از آنها افرادي معتدل هستند.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 175

قرآن كريم در آيه ي شصت و هفتم سوره ي مائده به پيامبر اسلام دستور مي دهد كه رسالت (تعيين جانشين) را به انجام رساند و از مردم نهراسد و مي فرمايد:

67. يأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الْكفِرِينَ اي فرستاده [خدا]! آنچه را از طرف پروردگارت به سوي تو فرود آمده، برسان؛ و اگر انجام ندهي، پس پيام او را نرسانده اي؛ و خدا تو را از (گزند) مردم حفظ مي كند؛ براستي كه خدا گروه كافران (منكر) را راهنمايي نمي كند.

شأن نزول:

در بسياري از احاديث و كتاب هاي شيعه و اهل سنت با تعبيرات گوناگون حكايت شده كه آيه ي فوق در مورد ابلاغ جانشيني امام علي عليه السلام در روز غدير خم است كه قبل از آن، به

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه ولايت علي عليه السلام را به مردم ابلاغ كند. داستان اين گونه حكايت شده كه در آخرين سال عمر پيامبر صلي الله عليه و آله مراسم حجة الوداع با حضور آن حضرت برگزار شد و بعد از حج، همگان از مكه خارج شدند تا به بيابان خشك غدير خم رسيدند، كه چهار راه جدا شدن افراد و كاروان ها از هم ديگر بود. در روز پنج شنبه سال دهم هجري بود كه ناگهان پيامبر صلي الله عليه و آله دستور توقف داد و افرادي را كه جلو رفته بودند به عقب فراخواند و صبر كردند تا بقيه ي مردم هم از راه رسيدند و نماز ظهر به امامت پيامبر صلي الله عليه و آله برگزار شد و منبري از جهاز شتران برافراشتند و پيامبر سخن راني طولاني ايراد كردند و در ضمن آن از مردم گواهي بر يگانگي خدا و رسالت خويش و معاد گرفتند؛ سپس به كتاب خدا و عترت خويش، به عنوان دو گوهر گران بهاي امت، اشاره كردند و پس از آن دست علي عليه السلام را گرفتند و بلند كردند و با صداي بلند گفتند: «هر كس من مولاي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 176

اويم، اين علي مولاي اوست.» و اين سخن را چند بار تكرار كردند و سرانجام به دوستان علي صلي الله عليه و آله دعا و در حق دشمنانش نفرين كردند و به مردم سفارش كردند كه حاضران اين

مطلب را به اطلاع غايبان برسانند.

پس از اين واقعه، هنوز مردم متفرق نشده بودند كه فرشته ي وحي بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمد و قسمتي از آيه ي سوم سوره ي مائده را نازل كرد كه مي فرمود: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما تمام نمودم و ...»

و پيامبر تكبير گفتند و شور و غوغايي در مردم به پاشد و مردم گروه گروه نزد علي عليه السلام آمدند و به او تبريك گفتند؛ از جمله، عمر و ابو بكر بر علي عليه السلام «آفرين باد» گفتند كه رهبر و مولاي مؤمنان شده است؛ و حسّان، شاعر بزرگ اسلامي، در همان صحنه شعري زيبا سرود. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق چند ويژگي دارد:

الف) در دو آيه ي قرآن خطاب «يا ايها الرسول» هست كه يكي همين آيه است؛ و روشن مي كند كه مطلب آيه با رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله ارتباط دارد.

ب) تنها آيه اي از قرآن كه به پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد كوتاهي كردن در تبليغ هشدار مي دهد همين آيه است؛ و مطلب آن قدر مهم است كه آن را معادل همه ي رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله مي شمارد.

ج) در آيه ي فوق سخن از حفظ پيامبر صلي الله عليه و آله (از دشمنان) است و به ايشان وعده ي محافظت مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 177

مجموع اين مطالب نشان مي دهد كه مطلب مهمي بايد ابلاغ مي شد كه تبليغ آن با سرنوشت رسالت

گره خورده بود و دشمنان زيادي داشت؛ به طوري كه ابلاغ آن براي پيامبر صلي الله عليه و آله خطرناك بود.

پس مسائلي مثل مبارزه با شرك، ابلاغ قوانين اسلامي و مبارزه با اهل كتاب و منافقان نمي توانست موضوع آيه باشد؛ زيرا اين امور قبل از نزول اين آيه هم مطرح بوده اند.

پس با توجه به آيه ي فوق كه در سوره ي مائده است و در اواخر عمر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده، روشن مي شود كه مسأله ي مهم جانشيني آن حضرت مطرح است كه رقيباني دارد و دشمنان پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام را برمي انگيزد.

2. واژه ي «مولي در لغت به معناي «سرپرست، رهبر، دوست، يار و ياور» مي آيد، و در حديث غدير «1» به معناي سرپرستي است؛ چرا كه:

اولًا، اعلام دوستي علي عليه السلام اين همه مقدمات و سخن راني نمي خواهد.

و ثانياً، اعلام دوستي علي عليه السلام چيزي نبود كه باعث مخالفت شود و پيامبر صلي الله عليه و آله از اعلام آن بهراسند و دل داري خدا را بطلبند.

و ثالثاً، در خطبه ي غدير، قراين و شواهدي است كه مولي به معناي اولويت در تصرف و سرپرستي و رهبري است؛ از جمله آن كه پيامبر صلي الله عليه و آله در خطبه، از مردم بر «اولويت خودش بر جان آنان» اقرار گرفتند.

و رابعاً، در شعر حسّان كه در همان روز گفته شده، تعبير «امام» و «هادي» براي علي عليه السلام به كار رفته است «2» كه جمعي از بزرگان اهل سنت آنها را حكايت كرده اند.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 178

3. امام علي عليه السلام در موارد متعددي به حديث غدير استناد كرده است؛ از جمله، در روز شوري و در برابر عثمان در مسجد و در جنگ جمل و صفين در برابر مخالفان. «1»

4. آيات قبل و بعد اين آيه در مورد كافران است، ولي اين ضرري به مطلب نمي زند؛ چون قرآن يك كتاب تربيتي است و گاهي آيات مختلف را در كنار هم مي آورد و لحن اين آيه نيز نشان مي دهد كه با آيات ديگر متفاوت است.

5. در آيه ي فوق، «كافرين»، به معناي لغوي اش، يعني «منكران و حق پوشان» «2» آمده است و اشاره به منكران جانشيني علي عليه السلام دارد كه خدا آنان را هدايت نخواهد كرد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. انتخاب رهبر مسلمانان با خدا و ابلاغ آن با رسول است.

2. خدا از رهبران و مبلغان ديني در برابر خطراها، حمايت مي كند.

3. رهبران و مبلغان ديني از خطرها نهراسند و به وظيفه ي خود عمل كنند.

4. كفر و انكار مانع استفاده از هدايت الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هشتم سوره ي مائده بار ديگر بر عمل به تورات، انجيل و قرآن تأكيد مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 179

68. قُلْ يأَهْلَ الْكِتبِ لَسْتُمْ عَلَي شَيْ ءٍ حَتَّي تُقِيمُواْ التَّوْريةَ وَالْإِنجِيلَ وَمَآ

أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِّنهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيناً وَكُفْراً فَلَا تَأْسَ عَلَي الْقَوْمِ الْكفِرِينَ بگو: «اي اهل كتاب! بر هيچ چيز (از آيين حقّ) نيستيد، تا اينكه تورات و انجيل و آنچه را از طرف پروردگارتان به سوي شما فرود آمده، به پا داريد.» و [لي قطعاً آنچه از طرف پروردگارت به سوي تو فرود آمده، بر طغيان و كفر بسياري از آنان مي افزايد؛ پس بر گروه كافران اندوهگين مباش.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از يهوديان خدمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمدند و پرسيدند: آيا تورات را از طرف خدا مي داني؟ حضرت جواب مثبت دادند؛ سپس يهوديان گفتند: ما هم تورات را قبول داريم، ولي به غير از آن ايمان نداريم. (يعني تورات متفق بين ما و شماست، ولي انجيل و قرآن مورد اختلاف است). آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و به سخن آنان پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق بر عمل كردن به تمام كتاب هاي الهي و بر پاداشتن آنها تأكيد مي ورزد؛ زيرا همه ي آنها از يك مبدأ صادر شده و اصول اساسي شان يكي است، اگر چه قرآن به عنوان آخرين كتاب الهي، جامع ترين و كامل ترين آنهاست.

2. لازمه ي اعتقاد به تورات و انجيل و عمل به آنها، تسليم در برابر قرآن كريم است؛ چرا كه در تورات و انجيل بشارت هايي در مورد قرآن و پيامبر

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 180

اسلام صلي الله عليه و آله آمده است «1»

و هر كس آنها را قبول دارد، بايد اين بشارت ها را بپذيرد.

3. افراد كافر و سركش به خودشان ضرر مي زنند نه به نظام و مكتب اسلام؛ از اين رو قرآن به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «از مخالفت و كفر آنان غمگين مباش.»

4. آيه ي فوق خطاب به اهل كتاب است، اما محتواي آن مخصوص آنان نيست؛ مسلمانان نيز اگر فقط ادعاي اسلام كنند و آموزه هاي كتاب هاي الهي را بر پا ندارند، هيچ گونه موقعيت و ارزشي در پيشگاه خدا و در زندگي فردي و اجتماعي نخواهند داشت و خوار و سرشكسته خواهند شد.

5. حق طلبان از نور و هدايت قرآن استفاده مي كنند، اما لجوجان، متعصبان و جاهلان، نه تنها از قرآن استفاده نمي كنند، بلكه با لجاجت در برابر قرآن بر سركشي و كفر خود مي افزايند، آري:

باران كه در لطافت طبعش ملال نيست در باغ لاله رويد و در شوره زار خَس آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس به محتواي كتاب هاي الهي عمل نكند در نزد خدا ارزشي ندارد.

2. موقعيت و شخصيت افراد را با معيار پاي بندي آنان به وحي بسنجيد.

3. اهل كتاب بايد به محتواي تورات، انجيل و قرآن عمل كنند.

4. اگر تلاش رهبران الهي و مبلغان ديني در كافران اثر نكرد ناراحت نشوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 181

قرآن كريم در آيه ي شصت و نهم سوره ي مائده به معيارهاي اساسي نجات، يعني ايمان و عمل، اشاره مي كند و مي فرمايد:

69. إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصبِئُونَ وَالنَّصرَي مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صلِحاً فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ در حقيقت كساني كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده اند، و كساني كه به (آيين) يهود گرويدند، و صابِئانِ (پيرو يحياي پيامبر) و مسيحيان، كساني (از آنان) كه به خدا و روز بازپسين ايمان آوردند، و [كار] شايسته انجام دادند، پس هيچ ترسي بر آنان نيست، و نه آنان اندوهگين مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات 62 و 112 سوره ي بقره و آيه ي 17 سوره ي حج شبيه اين آيه اند.

مطالب و نكات مهم آيه، ذيل آيه ي 62 سوره ي بقره بيان شد و رابطه ي آن با تكثرگرايي (پلوراليسم) «1» روشن گشت.

2. تكرار برخي مطالب در قرآن، يا به خاطر اهميت آنها و تأكيد بر آنهاست و يا به خاطر مناسبت آيات قبل و بعد و تذكر برخي مطالب اضافي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. ملاك سعادت در همه ي اديان الهي، ايمان و كردار شايسته است.

2. آرامش و بهداشت رواني در سايه ي ايمان و عمل شايسته تحقق مي يابد.

3. ايمان را با عمل همراه سازيد تا به نجات و آرامش دست يابيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 182

قرآن كريم در آيه ي هفتادم سوره ي مائده به پيمان شكني يهوديان و پيامبرستيزي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

70. لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثقَ بَنِي إِسرءِيلَ وَأَرْسَلْنَآ إِلَيهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَآءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَاتَهْوَي أَنفُسُهُمْ فَرِيقاً كَذَّبُواْ وَفَرِيقاً يَقْتُلُونَ بيقين از بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) پيمان محكم گرفتيم، و فرستادگاني را به سوي آنان فرستاديم؛ هر گاه فرستاده اي چيزي را كه خوشايند (هواي) نفس (شان) نبود، براي شان آورد، دسته اي را دروغگو خواندند، و دسته اي را مي كشتند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ظاهراً مقصود از «پيمان فرزندان اسرائيل» در آيه ي فوق، همان پيماني است كه در آيه ي 93 سوره ي بقره از آن نام برده شده است؛ يعني پيمان عمل به آنچه خدا بر آنان نازل كرده است.

2. تعبيرات اين آيه اشاره دارد كه پيامبركُشي در يهوديان يك حادثه ي اتفاقي نبود بلكه به صورت يك برنامه و عادت در آمده بود. «1» آنان رهبران الهي را ترور مي كردند؛ همان طور كه در عصر ما صهيونيست ها رهبران مذهبي فلسطين را ترور مي كنند. «2»

3. قرآن كريم بارها از پيامبركُشي يهوديان سخن گفته است؛ «3» و قبلًا بيان كرديم كه طبق برخي احاديث، يهوديان اسرار پيامبران را فاش مي كردند، كه اين مطلب سبب قتل آنها مي شد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 183

آموزه ها و پيام ها:

1. ريشه ي مخالفت با رهبران الهي، هواپرستي است.

2. پيمان شكني، تكذيب و ترور رهبران الهي، از ويژگي هاي يهود است.

3. هم چون يهود، پيمان شكن، تكذيب گر و رهبركش نباشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و يكم سوره ي مائده به غفلت و توبه شكني مكرر يهوديان اشاره مي كند و مي فرمايد:

71. وَحَسِبُواْ أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُواْ وَصَمُّواْ ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ و پنداشتند، كه كيفري نخواهد بود، پس نابينا و ناشنوا شدند؛ سپس (به سوي خدا بازگشتند و) خدا توبه آنان را پذيرفت؛ ديگر بار بسياري از آنان نابينا و ناشنوا شدند؛ و خدا، به آنچه انجام مي دهند، بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. بني اسرائيل بارها گرفتار غرور و غفلت شدند و نتايج شوم كارهاي خويش را در شكست از دشمنان ديدند و توبه كردند و باز هم توبه را شكستند.

2. تكرار تعبير «نابينا و ناشنوا» در آيه ي فوق، ممكن است جنبه ي تأكيدي داشته و يا اشاره به دو واقعه ي مختلف و يا وقايع مكرر باشد، كه برخي از مفسران اين وقايع را «حمله ي بابليان و ايرانيان و روميان» به يهوديان دانسته اند.

3. تعبير «كثير» در آيه ي فوق، مي رساند كه حالت غفلت و بي خبري و نابينايي و ناشنوايي نسبت به حقايق، جنبه ي عمومي نداشته، بلكه همواره تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 184

اقليت صالح و شايسته اي در ميان يهوديان وجود داشته اند.

اين تعبير قرآن نشان مي دهد كه برخورد اسلام با يهوديان جنبه ي نژادي ندارد، بلكه به خاطر اعمال آنان است.

4. شايد تقدّم جمله ي «نابينا شدند» بر جمله ي «ناشنوا شدند» اشاره به اين

باشد كه نخست بايد آيات خدا و معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله را ديد سپس به دستورات ايشان گوش فراداد.

آموزه ها و پيام ها:

1. توبه شكني يكي از ويژگي هاي يهود است.

2. غفلت، انسان را نسبت به حقايق نابينا و ناشنوا مي سازد.

3. هرگز از انديشه ي فتنه، آزمايش و مجازات الهي غافل نشويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دوم سوره ي مائده به انحرافات عقيدتي مسيحيان و خدا انگاري مسيح عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

72. لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يبَنِي إِسْرءِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظلِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ

كساني كه گفتند: «در واقع خدا همان مسيح پسر مريم است،» بيقين كفر ورزيدند؛ در حالي كه مسيح گفت: «اي بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب)! خدا را، كه پروردگار من و پروردگار شماست، پرستش كنيد؛ [چرا] كه هر كس به خدا شرك ورزد، پس حتماً خدا بهشت را بر او ممنوع ساخته، و مقصدش آتش است؛ و براي ستمكاران هيچ ياوري نيست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. همان گونه كه قرآن كريم در آيه ي فوق بيان كرده است، عيسي عليه السلام مردم را به خداي يكتا دعوت مي كرد و حتي در انجيل مي خوانيم كه عيسي گفت: «اول همه ي احكام اين است: بشنو اي اسرائيل خداوند خداي ما،

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 185

خداوند واحد است.» «1» اما با اين حال مي بينيم كه در جاي ديگر عيسي را خدا مي خواند و مي گويد: «در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود.» «2»

2. خداانگاري مسيح عليه السلام، كفر، شرك و ستم است؛ چه كفري بالاتر از اين كه انساني محدود و مخلوق را خداي يگانه ي نامحدود بدانند و چه شركي از اين بالاتر كه براي خدا شريكي از جنس بشر فاني قرار دهند و چه ظلمي از اين بالاتر كه انسان خود را به عذاب خدا گرفتار كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس براي خدا شريك قائل شود، بهشت را بر خود حرام و جهنم را براي خويش آماده كرده است.

2. از پيامبران الهي پيشي نگيريد و در حالي كه خود مسيح مردم را به خداي واحد دعوت مي كرد، شما او را خدا نخوانيد.

3. در مورد پيامبران الهي غلو نكنيد كه به ستم، كفر و عذاب منتهي مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و سوم سوره ي مائده به عقيده ي انحرافي تثليث و فرجام عذاب آلود آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

73. لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلثَةٍ وَمَا مِنْ إِلهٍ إِلَّآ إِلهٌ وحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 186

كساني

كه گفتند: «در واقع خدا، سومين [خدا از] سه [خدا] است.» بيقين كفر ورزيدند؛ و هيچ معبودي جز معبود يگانه نيست؛ و اگر به آنچه مي گويند، پايان ندهند، حتماً به كساني از آنان كه كفر ورزيدند، عذاب دردناكي خواهد رسيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. همان طور كه در توضيح آيه ي 17 سوره ي مائده گذشت، عقيده ي تثليث و سه گانه انگاري خدا، در عصر مسيح عليه السلام و دوران اوليه ي مسيحيت وجود نداشت و حتي در انجيل هاي كنوني سخني از تثليث ديده نمي شود، بلكه ده ها سال بعد از تولد مسيح پيدا شد.

پس اين مطلب كه مسيح به توحيد دعوت مي كرد «1» و قرآن كريم بر آن پا فشاري دارد، با منابع اصلي مسيحيت نيز هماهنگ است.

2. اعتقاد به تثليث، آن است كه بسياري از مسيحيان به «خدايان سه گانه» يعني «خداي پدر، خداي پسر (مسيح) و روح القدس» معتقدند، و در همان حال به خداي يگانه نيز معتقدند؛ يعني به عقيده ي آنان، سه واحد حقيقي، يك واحد حقيقي را تشكيل مي دهند؛ و هر كدام را يك اقنوم (يعني اصل و ذات خاص) مي دانند.

روشن است كه اين مطلب با دلايل عقلي و رياضي ناسازگار است. «2»

3. قرآن كريم خود را مسئول همه ي بشريت مي داند؛ از اين رو در صدد اصلاح عقايد انحرافي پيروان اديان ديگر برمي آيد و عقيده ي تثليث را باطل مي نمايد و توحيد و دلايل آن را اعلام مي كند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. عقيده به تثليث و سه گانه انگاري خدا، كفر است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 187

2. فرجام ابراز

عقايد كفرآميز، عذاب آلود است.

3. از خط توحيد خارج نشويد كه گرفتار كفر و عذاب مي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و چهارم سوره ي مائده راه بازگشت و توبه را براي مسيحيان مي گشايد و مي فرمايد:

74. أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَي اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ پس چرا به سوي خدا توبه (و بازگشت) نمي كنند، و از او آمرزش نمي طلبند؟! و حال آنكه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا آن قدر كريم است كه به لطف خود، نخست گناهكاران را مي آمرزد سپس آنان را مورد رحمت خويش قرار مي دهد.

2. خدا راه بازگشت را براي گناهكاران باز گذاشته است و حتي كفر و شرك نيز با توبه و استغفار و بازگشت به توحيد، بخشيده مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. (تا دير نشده، از شرك) بازگرديد و استغفار كنيد.

2. درِ توبه و آمرزش به روي شما باز است و خدا با لطف خود از شما استقبال مي كند.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و پنجم سوره ي مائده، به ويژگي هاي انساني مسيح عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

75. مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ انظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآيتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّي يُؤْفَكُونَ مسيح پسر مريم، جز فرستاده اي نيست، كه بيقين پيش از وي (نيز)، فرستادگان (ديگري) بودند؛ و مادرش، بسيار راستگو بود؛ هر دو،

همواره تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 188

غذا مي خوردند؛ بنگر چگونه نشانه ها را برايشان روشن مي سازيم، سپس بنگر چگونه (از حق) بازگردانده مي شوند!

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق با چند دليل الوهيت مسيح را ردّ مي كند: اولًا، او پسر مريم است نه فرزند خدا يا خود خدا.

ثانياً، پيامبر خداست و اگر رسالت و پيامبري مسيح، دليل بر خدا بودن اوست، پس چرا ساير پيامبران را خدا نمي دانيد؟

ثالثاً، كسي كه مادر دارد، نيازمند است و نمي تواند خدا باشد.

و رابعاً، مسيح غذا مي خورد و اگر چند روزي غذا به او نرسد، از پاي در مي آيد، پس چگونه مي تواند خدا باشد.

2. تعبير «بنگر» در آيه ي فوق دو بار تكرار شده است، تا هم اشاره به دلايل روشني باشد كه براي هر كس كافي است و هم به عكس العمل هاي منفي و حيرت انگيز مسيحيان اشاره كند كه براي هر كس تعجب آور است. «1»

3. از منظر قرآن كريم، انسانيت انسان و صفات عالي و كمالات او مهم است، چه زن باشد و چه مرد؛ از اين رو مادر عيسي عليه السلام يعني مريم را مي ستايد و او را «صديقه»، يعني «بسيار راست گو» معرفي مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان داراي صفات محدود است و نمي تواند خدا باشد.

2. مسيح عليه السلام انساني هم چون انسان هاي ديگر و پيامبر بود، نه خدا.

3. مسيحيان به صفات انساني مسيح توجه كنند و او را خدا نخوانند.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 189

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و ششم سوره ي مائده به محدوديت بشري عيسي عليه السلام اشاره مي كند و با سرزنش پرستش او مي فرمايد:

76. قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَايَمْلِكُ لَكُمْ ضَرّاً وَلَا نَفْعاً وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ بگو: «آيا جز خدا چيزي را مي پرستيد، كه مالك هيچ سود و زياني براي شما نيست؟! در حالي كه تنها خدا، شنوا [و] داناست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اگر پرستش مخلوقي جايز باشد، بايد بت پرستي نيز مجاز شمرده شود؛ زيرا هر دو در مخلوق بودن و مالك نبودنِ نفع و ضرر مساوي هستند؛ پس ايمان به الوهيت مسيح، در حقيقت يك نوع بت پرستي است. «1»

2. يكي از ريشه هاي پرستش، رفع نياز و جلب منفعت و دفع ضرر است.

آيه ي فوق اشاره مي كند كه پرستش غير خدا نمي تواند اين خواسته هاي شما را برآورد.

3. آيه ي فوق براي بطلان شرك و الوهيت مسيح، انسان را به عقل و وجدان خويش رجوع مي دهد، تا با تفكّر بفهمد كه عبادت غير خدا روا نيست؛ زيرا سودي به حال انسان ندارد و ضرري را از او دفع نمي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. غير از خدا كسي مالك سود و زيان شما نيست تا سزاوار پرستش باشد.

2. خدايي را بپرستيد كه براي شما سودمند است و مي تواند زيان هاي شما را دفع كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 190

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هفتم سوره ي مائده به اهل كتاب هشدار مي دهد كه دست از بزرگ نمايي و غلُو در دين بردارند و مي فرمايد:

77. قُلْ يأَهْلَ الْكِتبِ لَاتَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُواْ أَهْوَآءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيراً وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ السَّبِيلِ بگو: «اي اهل كتاب! در دين خود، بناحق بزرگ نمايي نكنيد؛ و از هوس هاي گروهي كه پيش از [اين گمراه گشتند و بسياري را گمراه كردند، و از راه درست گم شدند، پيروي ننماييد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. غُلو و بزرگ نمايي مسيحيان، در مورد تثليث و خدا انگاري مسيح عليه السلام بود، اما غُلو و زياده نمايي يهوديان، شايد همان باشد كه عُزير را فرزند خدا مي دانستند. «1»

2. برخي معتقدند كه ريشه ي تثليث از بت پرستان هندي است كه از نظر تاريخي، اعتقاد به خدايان سه گانه در ميان آنان، قبل از مسيحيت سابقه داشته است؛ سپس همين عقيده در ميان مسيحيان منعكس شده و با تغيير شكلي در مورد عيسي عليه السلام پذيرفته شده است. «2»

در آيه ي فوق نيز به اهل كتاب دستور داده شده كه از گمراهان قبلي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 191

پيروي نكنيد و در برخي ديگر از آيات نيز به اين مطلب اشاره شده است. «1»

3. تكرار تعبير «گمراه شدند»،

يا به خاطر تأكيد است و يا به خاطر اين كه آنان قبلًا گمراه بودند و بعد با تبليغات خود، ديگران را نيز گمراه كردند و به گمراهي جديدي افتادند؛ زيرا آنان نيروهاي خود را در مسير بدبختي خود و ديگران تلف كردند و بار مسئوليت گناهان ديگران را نيز به دوش كشيدند.

4. ممنوعيت غُلو در دين، مخصوص اهل كتاب نيست؛ در اسلام هم بزرگ نمايي و غلو كردن در مورد مسائل ديني و شخصيت ها ممنوع است.

آموزه ها و پيام ها:

1. بزرگ نمايي در دين و تقليد كوركورانه از پيشينيان ممنوع است.

2. غلو در دين، ريشه در هواپرستي و تقليد دارد.

3. به دنبال حق (و تحقيق) باشيد، نه غلو و تقليد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هشتم سوره ي مائده به انحرافات عملي بني اسرائيل و لعنت كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

78. لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِي إِسْرءِيلَ عَلَي لِسَانِ دَاوُدَ وَعِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ كساني از بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب)، كه كفر ورزيدند، به زبان داود و عيسي پسر مريم، لعنت شدند؛ اين بدان سبب بود، كه نافرماني كردند، و همواره تعدّي مي نمودند.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 192

نكته ها و اشاره ها:

1. چرا از ميان پيامبران نام داود و عيسي برده شده است؟

برخي از مفسران قرآن برآن اند كه چون اين دو پيامبر از مشهورترين پيامبران بعد از موسي بودند،

نام آنان برده شد؛ و برخي ديگر مي گويند از آن جا كه بسياري از اهل كتاب افتخار مي كردند كه فرزندان داود هستند، در اين جا نام اين پيامبر برده شد.

و برخي ديگر از مفسران برآن اند كه آيه ي فوق اشاره به دو حادثه ي تاريخي دارد كه خشم اين دو پيامبر را برانگيخت و گروهي را لعنت كردند؛ يعني داود گروهي از بني اسرائيل را به خاطر جريان تعطيلي روز شنبه (اصحاب السَبْت «1») نفرين كرد و عيسي گروهي از پيروان متمرد خود را پس از نزول غذاي آسماني، نفرين نمود. «2»

ولي ممكن است آيه به هر دو تفسير اشاره داشته باشد.

2. پيامبران، همان گونه كه مظهر لطف و رحمت خدا هستند، گاهي نيز، مظهر خشم خدا مي شوند و افراد عصيان پيشه را لعنت مي كنند.

3. تجاوز و قانون شكني، شيوه و عادت بني اسرائيل بوده است «3»؛ از اين رو لعنت شدند و از رحمت الهي دور گشتند.

4. معيار نجات انسان از عذاب، اين نيست كه شخص از نژاد بني اسرائيل يا از پيروان مسيح باشد، بلكه معيار آن است كه از برنامه هاي آنان پيروي كرده باشد؛ زيرا خود اين پيامبران عصيان گران را نفرين كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. گناهكاري و تجاوزپيشگي، سبب لعنت و دوري از رحمت الهي مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 193

2. رهبران الهي، كافران عصيانگر و تجاوزپيشه را لعنت كنند.

3. برخي از بني اسرائيل، خلافكار و مورد لعنت پيامبرانشان بوده اند (پس نژاد برتر نيستند).

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و نهم سوره ي مائده به لزوم جلوگيري از منكرات و كوتاهي كردن بني اسرائيل در اين مورد اشاره مي كند و مي فرمايد:

79. كَانُواْ لَايَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ همواره از [كارهاي ناپسندي كه آن را انجام مي دادند، يكديگر را منع نمي كردند؛ واقعاً، همواره كار بدي انجام مي دادند!

نكته ها و اشاره ها:

1. نهي از منكر در اديان سابق نيز وجود داشت و هر كس آن را ترك مي كرد مورد سرزنش قرار مي گرفت؛ چون ترك نهي از منكر، عملي ناشايست بود.

2. از تعبير «يك ديگر را منع نمي كردند.» استفاده مي شود كه نهي از منكر يك وظيفه ي متقابل اجتماعي است (چون باب تفاعل در مورد كارهايي به كار مي رود كه هر دو طرف موظف اند انجام دهند).

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام در مورد آيه ي فوق حكايت شده كه اين گروه (بني اسرائيل) كه خدا آنان را سرزنش كرده، هرگز در كارها و جلسات گناهكاران شركت نمي كردند، بلكه فقط هنگامي كه آنان را ملاقات مي كردند، در مقابل (كارهاي خلاف) آنان مي خنديدند وبا ايشان رفاقت داشتند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 194

و در حديث ديگري از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده كه حتماً بايد امر به معروف و نهي از منكر كنيد و دست افراد نادان را بگيريد و آنان را به سوي حق دعوت نماييد، و گرنه خدا دل هاي شما را همانند

يك ديگر مي كند و شما را از رحمت خود دور مي سازد و لعنت مي كند، همان طور كه آنان را لعنت كرد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس نسبت به منكرات بي تفاوت باشد، از رحمت خدا دور مي شود. «2»

2. همه ي افراد اجتماع يك ديگر را از كارهاي ناپسند بازدارند.

3. از سرنوشت يهود عبرت بگيريد و با ترك نهي از منكر، خودتان را گرفتار لعنت رهبران الهي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتادم سوره ي مائده به دوستي اهل كتاب با كافران (بت پرست) اشاره مي كند و مي فرمايد:

80. تَرَيْ كَثِيراً مِّنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خلِدُونَ بسياري از آنان را مي بيني، با كساني كه كفر ورزيده اند، دوستي مي كنند؛ واقعاً بد بود آنچه خودشان از قبل براي خويش فرستادند؛ كه (در نتيجه) خدا بر آنان خشم گرفت، و آنان در عذاب ماندگارند.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 195

نكته ها و اشاره ها:

1. بني اسرائيل با چه كساني طرح دوستي مي افكندند؟

مفسران قرآن در اين مورد دو احتمال داده اند: نخست آن كه يهوديان با مشركان مكه عليه السلام عليه اسلام هم داستان شدند.

و دوم آن كه آنان در اعصار گذشته با حاكمان ستمگر طرح دوستي مي ريختند تا از ثروت آنان بهره مند شوند. اين مطلب در حديثي از امام باقر عليه السلام نيز حكايت شده است. «1»

ولي مانعي ندارد كه آيه به

هر دو مطلب اشاره داشته باشد. «2»

2. پذيرش دوستي و ولايت كافران، موجب انحراف برخي مؤمنان مي شود و كم كم آنان را از راه خدا جدا مي سازد و گرفتار خشم و عذاب الهي مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. يهوديان (مدعي توحيد) با كافران (دشمن خدا) رابطه ي دوستانه دارند.

2. دوستي و ولايت كافران را نپذيريد كه زمينه ساز خشم و عذاب الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و يكم سوره ي مائده به تنافي ايمان با دوستي كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

81. وَلَوْ كَانُواْ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِيِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَآءَ وَلكِنَّ كَثِيراً مِّنْهُمْ فسِقُونَ تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 196

و اگر (بر فرض) به خدا و پيامبر و آنچه به سوي او فرود آمده، همواره ايمان مي آوردند، آن [كافر] ان را دوستان (خويش) نمي گرفتند؛ و ليكن بسياري از آنان نافرمانبردارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ايمان به خدا و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله «1» و قرآن، با دوستي و ولايت كافران ناسازگار است؛ چون كافران، افراد را از راه خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن جدا مي سازند و به انحراف و كفر مي كشانند.

2. مقصود از «دوستي كافران» روابط عادي و سالم اقتصادي و سياسي با آنها نيست؛ منظور آن است كه مسلمانان نبايد ولايت كافران را بپذيرند؛ و دوستي و روابط آنها با

كافران منتهي به پذيرش سلطه ي آنها نشود؛ البته كافران مستكبر معمولًا سلطه ي خود را گام به گام و از طريق دوستي اعمال مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان واقعي به خدا، پيامبر و كتابش، با پذيرش دوستي و ولايت غير الهي سازگار نيست.

2. پذيرش دوستي و ولايت كافران، نشانه ي فسق و نافرماني است.

3. مؤمنان كافران را به دوستي و ولايت خويش انتخاب نكنند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و دوم سوره ي مائده به دشمني سرسختانه ي يهوديان و مشركان با مسلمانان و دوستي برخي مسيحيان با مؤمنان تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 197

اشاره مي كند و مي فرمايد:

82. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدوَةً لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّا نَصرَي ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَاناً وَأَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ مسلماً يهوديان و كساني را كه شرك ورزيده اند، دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهي يافت؛ و قطعاً كساني را كه گفتند: «براستي ما مسيحي هستيم،» نزديك ترين آن (مردم) ان در دوستي با مؤمنان خواهي يافت؛ اين بدان سبب است كه در ميان آنان، كشيشان و راهباني هستند؛ و براستي كه آنان (در برابر حقّ) تكبّر نمي ورزند.

شأن نزول:

بسياري از مفسران داستان نزول آيه ي فوق را اين گونه حكايت كرده اند كه هنگامي كه در مكه كار بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و مسلمانان مشكل شد، پيامبر صلي

الله عليه و آله دستور دادند كه گروهي از مسلمانان به حبشه مهاجرت كنند، كه در آن جا نجاشي مسيحي «1» حاكم بود. چند گروه از مسلمانان به آنجا هجرت كردند كه در مجموع 82 مرد و تعدادي زن و كودك بودند. بت پرستان مكه دو نفر را به همراه هدايايي به حبشه نزد نجاشي فرستادند تا مسلمانان را باز گردانند؛ سپس در حضور نجاشي، بين جعفر بن ابي طالب مسلمان و عمرو بن عاص بت پرست مناظره اي درگرفت و نجاشي سخنان آنان را شنيد و هنگامي كه به آيات سوره ي مريم گوش داد، قطره هاي اشك از چشمانش سرازير شد و به نفع مسلمانان حكم كرد.

سال ها از اين ماجرا گذشت و پس از هجرت مسلمانان به مدينه و

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 198

جنگ هاي متعدد، وضعيت اسلام تثبيت شد و مسلمانان حبشه پس از فتح خيبر به سرزمين حجاز بازگشتند و عده اي نيز كه متمايل به اسلام شده بودند، به همراه مسلمانان به مدينه خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و وقتي آيات سوره ي «يس» را شنيدند به گريه افتادند و مسلمان شدند.

آيه ي فوق و چند آيه ي بعد به مناسبت رفتار نيكوي نجاشي فرود آمده «1» و به رفتار محبت آميز برخي مسيحيان با مسلمانان اشاره دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه سه ويژگي مسيحيان عصر پيامبر صلي الله عليه و آله را برمي شمرد كه درست در مقابل خصوصيات يهوديان قرار دارد و همين ويژگي ها تفاوت اساسي آن دو گروه است:

الف) دانشمندان كشيش مسيحي

«2» حق را نمي پوشاندند ولي عالمان يهود حقايق را كتمان مي كردند.

ب) راهبان مسيحي نسبت به دنيا بي اعتنا بودند، در حالي كه يهوديان حريص و دنياطلب بودند.

ج) مسيحيان فروتن بودند، اما يهوديان خود را نژاد برتر مي دانستند و از اين رو دچار تكبر شدند.

2. تاريخ اسلام به خوبي نشان داده است كه يهوديان بيش ترين دخالت را در نبردها، بر ضد اسلام دارند و مستقيم و غير مستقيم نسبت به مسلمانان دشمني مي ورزند و تعداد كمي از آنان به اسلام گرويدند و هنوز هم چنين است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 199

3. براساس اين آيه، مسيحيان اصيل آمادگي بيش تري براي پذيرش حق دارند و تاريخ نيز اين را اثبات كرده است و اين حقيقت مسير تبليغي آينده ي اسلام را نيز روشن مي كند.

4. مقايسه ي بين يهوديان و مسيحيان در آيه ي فوق و صفاتي كه براي مسيحيان ذكر شده، بيش تر در مورد مسيحيان صدر اسلام است، «1» اما در اعصار بعدي، به ويژه چند قرن اخير، مسيحيان غربي، در مورد مسلمانان دست به جناياتي زدند كه كم تر از كارهاي يهوديان نبود؛ جنگ هاي خونين و طولاني صليبي به راه انداختند، كشورهاي اسلامي را متلاشي و استعمار و استثمار كردند و اخيراً نيز كشورهاي عراق و افغانستان را اشغال نظامي كردند و دست به كشتار و شكنجه ي مسلمانان زدند؛ البته بسياري از اين اعمال توسط افراد به ظاهر مسيحي صورت مي گيرد كه پيروان واقعي مسيح نيستند و تحت نظر يهوديان و صهيونيست ها عمل مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. روحاني

بودن، زهدگرايي و فروتني، زمينه سازِ هم گرايي پيروان اديان الهي است.

2. دشمنان اسلام يك سان نيستند، بلكه (در هر عصري) لازم است ميزان دشمني آنها رده بندي شود (و برخورد مناسب با آنان صورت گيرد).

3. يهوديان و مشركان سرسخت ترين دشمنان مسلمانان هستند.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 200

يهود از نگاه قرآن الف) ويژگي هاي روحي و رواني:

1. حق پوشي؛ همان طور كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را با نشانه هايش مي شناختند ولي انكار كردند (بقره، 89 و 146 و آل عمران، 71)؛

2. تهمت زدن؛ همان طور كه به مريم عليها السلام تهمت زدند (مريم، 28 و نساء 156)؛

3. دنيا دوستي شديد (بقره، 96)؛

4. خيانت كردن در امانت (آل عمران، 2)؛

5. پيمان شكني (مائده، 13)؛

6. سخت دلي (مائده، 13)؛

7. آميختن حق و باطل (آل عمران، 71)؛

8. بهانه جويي (بقره، 55، 61، 67- 73)؛

9. دشمن درجه ي يك مسلمانان (مائده، 82)؛

ب) كردارهاي ناپسند يهود:

1. رباخواري و باطل خواري (نساء، 16)؛

2. قتل پيامبران الهي (مائده، 70- 71؛ بقره، 87 و نساء، 155)؛

3. پيمان شكني (مائده، 13 و ...)؛

4. تحريف گري (مائده، 13 و بقره، 79)؛

5. توطئه گري براي انحراف مسلمانان (آل عمران، 72 و بقره، 109)؛

6. ترجيح دادن مشركان بر موحدان (نساء، 51)؛

7. طعنه زدن به دين و ريشخند مؤمنان (نساء، 46 و بقره، 104)؛

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 201

8. مخالفت با فرمان الهي و تجاوزكاري در مورد روز شنبه (بقره، 65؛ نساء، 154؛ اعراف، 163 و نحل، 124)؛

ج) عقايد نادرست:

1. عُزير (عزرا) را فرزند خدا مي دانند (توبه، 20)؛

2. خود را فرزندان و دوستان خدا مي دانند (مائده، 18)؛

3. با جبرئيل (فرشته ي بزرگ الهي) دشمني مي كنند (مائده، 62- 63 و بقره، 97 و 111)؛

4. بهشت را مخصوص يهود مي دانند (بقره، 94- 95 و جمعه، 6- 7)؛

5. علما را تقديس بي جا مي كنند (توبه، 31)؛

6. منكر نزول وحي بر انسان هستند (انعام، 91)؛

7. گوساله مي پرستيدند (بقره، 54)؛

8. دست خدا را بسته مي دانند (مائده، 64).

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 202

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و سوم سوره ي مائده به احساسات لطيف برخي مسيحيان در برابر آيات قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

83. وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَي الرَّسُولِ تَرَي أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشهِدِينَ و هنگامي كه آنچه را به سوي فرستاده [خدا] فرود آمده، مي شنوند، مي بيني در اثر حقيقتي كه شناخته اند، اشك (شوق) از ديدگانشان سرازير مي شود. مي گويند: « [اي پروردگار ما! ايمان آورديم، پس ما را با گواهان بنويس.

نكته ها و اشاره ها:

1. كساني كه با شنيدن آيات قرآن اشك شوق ريختند، يا مسيحياني بودند كه در حبشه، همراه با نجاشي، آيات سوره ي مريم را از جعفر بن ابي طالب شنيدند و يا مسيحياني بودند كه همراه جعفر به مدينه آمدند و آيات سوره ي «يس» را

شنيدند و اشك شوق ريختند. «1»

2. در آيه اشاره شده كه اشك شوق مسيحيان همراه با معرفت و شناخت حق بود؛ از اين رو نشانه ي كمال به شمار مي آيد.

3. در اين آيه به چهار مرحله اشاره شده است: شنيدن آيات خدا، شناختن حق، ايمان آوردن و اقرار كردن، و دعا و درخواست ملحق شدن به گواهان حق گو.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن بر دل هاي آماده تأثير عميقي دارد و اشك شوق انسان هاي با معرفت را سرازير مي كند.

2. شنيدن آيات الهي را با شناخت حق و دعا همراه سازيد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 203

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و چهارم سوره ي مائده به سخنان برخي مسيحيان صدر اسلام و لزوم اقرار به حق اشاره مي كند و مي فرمايد:

84. وَمَا لَنَا لَانُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَآءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصلِحِينَ و براي ما چه (عذري) است، كه به خدا و آنچه از حقّ به ما رسيده است، ايمان نياوريم، و حال آنكه طمع داريم، پروردگارمان ما را در [زمره گروه شايستگان در آورد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. نيكوكاران كساني هستند كه پس از توجه به حق، شجاعانه و صريح و صادقانه به آن اقرار مي كنند و از جوّ زمان و هم كيشان خود نمي هراسند؛ آنان هم به خود نيكي مي كنند و هدايت مي يابند و هم با اقرارشان، راه

حق پويي را براي ديگران مي گشايند.

2. آيه ي فوق سخن گروهي از مسيحيان تازه مسلمان است كه قرآن آن را به عنوان وحي بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بازگو كرده است؛ آري، برخي افراد چنان شايستگي پيدا مي كنند كه سخنانشان به صورت آيه اي از قرآن درمي آيد و جاويدان مي شود. اين نتيجه ي حق پذيري و اخلاص آنان است.

3. طمع به مقامات معنوي و اميدواري (به نجات و رستگاري)، وقتي مفيد است كه آثار آن به صورت باور و ايمان در انسان ظاهر شود؛ آري، بهشت را به بها مي دهند، نه به بهانه.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس مي خواهد به شايستگان ملحق شود، به خدا و حقايقي كه از طرف او آمده، ايمان بياورد.

2. هر گاه حق به شما رسيد، آن را باور كنيد و ايمان آوريد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 204

3. اميد به مقامات معنوي را با ايمان همراه سازيد (تا نتيجه بگيريد).

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و پنجم سوره ي مائده به سرنوشت مسيحيان حق پذير اشاره مي كند و مي فرمايد:

85. فَأَثبَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُواْ جَنتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ خلِدِينَ فِيهَا وَذلِكَ جَزَآءُ الْمُحْسِنِينَ پس به پاس آنچه گفتند، خدا به آنان بوستان هاي (بهشتي) پاداش داد كه از زير [درختان] ش، نهرها روان است، در حالي كه در آنجا ماندگارند؛ و اين پاداش نيكوكاران است!

نكته ها و اشاره ها:

1. بهشت، پاداش

سخنان مسيحيان تازه مسلمان بود كه شجاعانه به اسلام ايمان آوردند و اقرار كردند؛ گاهي سخن انسان آن قدر مهم و عزيز است كه پاداش آن بهشت است. «1»

2. خداوند مسيحيان شجاع و مؤمن را نيكوكار معرفي كرد؛ پس روشن مي شود كه يكي از موارد و مصاديق نيكوكاري، گفتن سخن حق و اقرار به ايمان است.

3. طبق اين آيه زبان و گفتار سبب رستگاري صاحب سخن شد. اما زبان، شمشيرِ دو لب است و گاهي سخنان بيهوده و گناه آلودِ آن انسان را از حق دور و سرانجام گرفتار آتش مي كند؛ پس بايد مراقب آن باشيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهشت را به بها مي دهند، نه به بهانه.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 205

2. پاداش سخنان شجاعانه و نيكوكاري، بهشت برين است.

3. اگر بهشت مي خواهيد، نيكوگفتار و نيكوكردار شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و ششم سوره ي مائده به فرجام عذاب آلود كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

86. وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِئَايتِنَآ أُوْلئِكَ أَصْحبُ الْجَحِيمِ و كساني كه كفر ورزيدند، و نشانه هاي ما را دروغ انگاشتند، آنان اهل دوزخند.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «ياران دوزخ»، تعبيري كنايي به معناي همراهي و ماندگاري كافران در آتش است.

2. مقصود از «آيات» در آيه ي فوق چيست؟

ممكن است منظور همان نشانه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در تورات باشد كه يهوديان تكذيبش كردند، و يا مراد،

معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله، مثل آيات قرآن باشد كه مخالفان اسلام آنها را نپذيرفتند و تكذيب كردند.

3. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت مؤمنان نيكوكار را در برابر كافران تكذيب گر به تصوير مي كشد تا هر كس بتواند با مطالعه ي آنها، راه آينده ي خود را آگاهانه انتخاب كند. در اين آيات نيز از همين شيوه ي تربيتي استفاده شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام كفرورزي و تكذيب گري، عذاب آلود است.

2. فرجام عذاب آلود كافران (و پاداش نيكوكاران) را ببينيد و راه خود را انتخاب كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 206

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 206 قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هفتم سوره ي مائده در مورد حرام كردن امور حلال و تجاوز از حدود الهي هشدار مي دهد و مي فرمايد:

87. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتُحَرِّمُواْ طَيِّبتِ مَآ أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! چيزهاي پاكِ [نيكو] را كه خدا براي شما حلال كرده است، ممنوع نسازيد؛ و (از حدّ) تجاوز ننماييد؛ [چرا] كه خدا متجاوزان را دوست نمي دارد.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق و دو آيه ي بعد اين گونه حكايت شده كه روزي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در مورد رستاخيز به مردم هشدار دادند. در اثر بيانات تكان دهنده ي ايشان، گروهي گريستند و گروهي از ياران آن حضرت تصميم گرفتند كه برخي از لذت ها را بر خود حرام كنند؛ از جمله علي عليه السلام سوگند ياد كرد كه شب ها

كم تر بخوابد و به عبادت مشغول شود و بلال سوگند ياد كرد كه همه ي روزها روزه بدارد و عثمان بن مَظعُون قسم ياد كرد كه از هم بستر شدن با همسر خويش دوري گزيند.

همسر عثمان بن مظعون اين خبر را به عايشه داد و در نتيجه، خبر به گوش پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد. ايشان مردم را در مسجد جمع كردند و گفتند: سنت من بهره بردن از همسران و خوابيدن قسمتي از شب است و همه ي روزها را روزه نمي گيرم؛ و هر كس از سنت من روي بگرداند از من نيست.

سپس فرمود: رهبانيت و گوشه نشيني در آيين من نيست و رهبانيت امت من جهاد است. بر خود سخت نگيريد؛ كه گروهي از پيشينيان شما بر اثر سخت گيري بر خود هلاك شدند.

پس از سخنان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گروهي كه سوگند ياد كرده بودند، گفتند: وظيفه ي ما در برابر قسم ها چه مي شود؟ آيه ي فوق و دو آيه ي بعد

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 207

بدين مناسبت فرود آمد و به آنان پاسخ داد «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق، علاوه بر اشاره به جريان شأن نزول، ممكن است اشاره اي به آيات قبل داشته باشد كه در آنها از رهبانان مسيحي تمجيد شده بود؛ يعني مي گويد: اگر مسيحيان تارك دنيا را مدح كرديم، به خاطر انعطاف و تسليم آنان در برابر حق بود، نه به خاطر برنامه ي ترك دنيا و ممنوعيت چيزهاي پاكيزه كه راهبان انجام مي دهند.

2. مسلمانان حق

ندارند رهبانيت پيشه كنند و با ترك دنيا، چيزهاي حلال را بر خود حرام كنند؛ «2» همان طور كه حق ندارند اسراف نمايند و از حد تجاوز كنند؛ اسلام با افراط و تفريط و اسراف و ترك دنيا مخالف است.

3. «طيّبات» چيزهاي پاك و پاكيزه اي است كه موافق طبع و فطرت انسان است و اسلام مخالف استفاده از آن ها اين است؛ هم چون غذاهاي نيكو و پاك، همسر خوب، لباس مناسب و ....

آموزه ها و پيام ها:

1. حرام و حلال كردن چيزها، از حوزه ي دخالت شما خارج است.

2. در مسائل ديني افراط و تفريط نكنيد.

3. در قانون گذاري الهي دخالت نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و هشتم سوره ي مائده مؤمنان را به استفاده از چيزهاي حلال و پاكيزه فرا مي خواند و مي فرمايد:

88. وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَللًا طَيِّباً وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِي أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 208

و از آنچه خدا «روزي» شما نموده، در حالي كه حلال و پاكيزه است، بخوريد؛ و [خودتان را] از [عذاب خدايي كه شما به او ايمان داريد، حفظ كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا براي هر كس روزي حلال و پاك و پاكيزه در نظر گرفته است؛ پس به دنبال حرام و ناپاك نرويد.

در حديثي آمده است: «خدا رزق مردم را از حلال معيّن كرده است و هر جا كه

به حرام روي آورند، از سهم حلال آنان كم مي شود.» «1»

2. جمله ي آخر آيه ي فوق را دو گونه تفسير كرده اند:

الف) مقصود آن است كه ايمان شما به خدا ايجاب مي كند كه همه ي دستورات او را در مورد بهره گيري از مواهب و رعايت اعتدال و تقوا محترم شماريد.

ب) مقصود آن است كه ممنوعيت امور پاك و حلال با درجه ي عالي تقوا ناسازگار است و تقوا ايجاب مي كند كه انسان از حد اعتدال خارج نشود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. چيزهاي پاك و پاكيزه، روزي مؤمنان با تقواست؛ پس از آنها استفاده كنيد.

2. تقوا با ايمان انسان رابطه دارد (بلكه تقوا از ثمرات ايمان است).

3. دقت كنيد كه تغذيه ي شما از مال حلال و پاك باشد و در استفاده از آن تقوا را رعايت كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 209

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و نهم سوره ي مائده به اقسام سوگندها و كفاره ي مخالفت با سوگند اشاره مي كند و مي فرمايد:

89. لَايُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمنِكُمْ وَلكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَيْمنَ فَكَفرَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفرَةُ أَيْمنِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَيْمنَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايتِهِ لَعَلَّكمْ تَشْكُرُونَ خدا شما را بخاطر سوگندهاي بيهوده [بي توجه تان بازخواست نخواهد كرد؛ و ليكن به

سبب سوگندهايي كه (محكم) ياد كرده (و شكسته ايد،) مؤاخذه مي كند، و جريمه آن: غذا دادن به ده (نفر) بينواست، از غذاي متوسطي كه به خانواده هايتان مي دهيد؛ يا لباس پوشاندن بر آنان؛ و يا آزاد سازي بنده اي؛ و هر كس كه (هيچ كدام از اينها را) نيابد، پس سه روز روزه بدارد؛ اين، جريمه سوگندهاي شماست، به هنگامي كه سوگند ياد مي كنيد (و مخالفت مي نماييد.) و سوگندهاي خود را پاس داريد (و نشكنيد.) اينگونه خدا آياتش را براي شما روشن بيان مي كند، تا شايد شما سپاسگزاري كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. سوگندهاي «لَغْو» يا بيهوده، كه كفاره و تاوان ندارند، عبارت اند از:

الف) سوگندهايي كه داراي هدفي مشخص و بر اساس اراده ي جدّي نيست و بدون توجه، يا به عنوان تكيه كلام و از روي عادت، يا در حال هيجان و خشم، بدون اراده ياد مي شود.

ب) سوگندهايي كه انسان بر اساس يقين به مطلبي ياد كند، سپس معلوم شود كه اشتباه كرده است.

ج) سوگند براي انجام كارهاي نامشروع يا مكروه نيز، داخل مفهوم وسيع آيه ي فوق است؛ زيرا اگر محتواي قسم كار نامشروع يا مكروه باشد، آن قسم تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 210

بي ارزش است و وفاي به آن لازم نيست. «1»

2. سوگندي معتبر است كه اولًا، به نام خدا باشد؛ ثانياً، محتواي آن چيزي نيكو يا جايز باشد و ثالثاً، سوگند لغو و بيهوده نباشد و محكم و جدّي باشد. «2» در اين صورت عمل به آن واجب، و شكستن آن حرام است

و در صورتي كه كسي با سوگند خويش مخالفت كند، بايد كفاره ي آن را بپردازد.

3. كفاره ي سوگند يكي از سه چيز است:

الف) تأمين غذاي ده نفر؛

ب) تأمين پوشاك ده نفر؛

ج) آزاد كردن يك بنده.

4. واژه ي «اوسَط» به معناي حد متوسط است؛ يعني غذايي كه به ده نفر بينوا، براي كفاره ي سوگند داده مي شود، بايد از نظر كيفيت و كميت، در حد معتدل و متوسط باشد؛ البته اين حد وسط در شهرها و زمان هاي مختلف، متفاوت است.

و ممكن است واژه ي «اوسط» به معناي خوب و عالي باشد، يعني از بهترين غذاي خانواده ي خويش كفاره ي سوگند را بپردازيد.

5. يكي از موارد كفاره ي سوگند، تأمين لباس ده نفر است كه مقدار آن چيزي است كه يك انسان را بپوشاند (حداقل يك قطعه براي مردان و دو قطعه براي زنان كه بر طبق مناطق و زمان ها و فصل ها متفاوت است)، ولي از

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 211

نظر كيفيت، ظاهراً، هر گونه لباسي مي تواند باشد. «1»

6. آزاد كردن يك برده براي كفاره ي قسم، «2» نوعي سياست و برنامه ريزي اسلام براي مبارزه با برده داري است كه در نهايت، منتهي به حذف برده داري از سرزمين هاي مسلمان نشين شد.

7. در احكام اسلام جريمه هاي مالي نيز وجود دارد.

جريمه ي مالي بايد با وضع مالي و خانوادگي افراد متناسب باشد؛ از اين رو فرمود: كفاره ي قسم را از حد متوسط غذاي خانواده بپردازيد.

8. احكام اسلام آسان است؛ از اين رو براي سوگندهاي غير جدّي، كفّاره قرار نداده و در سوگندهاي كفّاره دار نيز،

به شخص كفاره دهنده حق انتخاب داده است.

9. حفظ حريم سوگند، پاس حريم نام خداست و اين امر موجب مي شود كه مردم در سوگندهاي خود دقت بيش تري كنند و ديگران نيز به سوگند افراد اعتماد بيش تري نمايند.

10. پرداخت جريمه و كفاره ي سوگند، نوعي خودسازي است؛ زيرا انسان جرأت سوگندشكني خود را با جريمه دادن يا روزه گرفتن جبران مي كند، از اين رو لازم است كه سپاس خدا را به جا آوريم كه چنين قوانين نيكويي براي ما قرارداده است.

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 212

***

1. بايد توجه كنيد كه براي هر كاري قسم نخوريم.

2. قسم براي كارهاي حرام و مكروه جايز نيست.

3. ديگر قسم ياد كرديد بايد به آن عمل كنيد، در غير اين صورت بايد كفاره ي شكستن قسم را بدهيد.

4. در واقع با پرداخت كفاره، نوعي خود سازي انجام مي دهيد.

قرآن كريم در آيه ي نودم سوره ي مائده به ممنوعيت شراب، قمار، بت پرستي و بخت آزمايي اشاره مي كند و مي فرمايد:

90. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطنِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! شراب و قمار و بت ها و چوب هاي شرطبندي فقط پليدند [و] از كار شيطانند؛ پس، از آن [ها] دوري كنيد، باشد كه شما رستگار شويد.

شأن نزول:

حكايت شده كه «سعد بن وَقاص» مهمان مردي از انصار شد

و پس از صرف غذا، شراب نوشيدند (و اين قبل از ممنوعيت شراب در اسلام بود)؛ آن گاه با حالت مستي افتخارات خود را بيان مي كردند و كم كم مشاجره اي در گرفت و سعد زخمي شد. او جريان را خدمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گزارش داد، و در اين هنگام بود كه آيه ي فوق فرود آمد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. شراب در جوامع قبل از اسلام، از نوشيدني هاي رسمي به شمار مي رفت و عرب ها نيز به شعر، شراب و جنگ علاقه ي وافري داشتند. در تورات و انجيل نيز شراب خواري منع نشده بلكه به نوعي تشويق شده «2» و تنها

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 213

ديني كه آن را حرام كرده اسلام است؛ از اين رو ممنوعيت شراب با توجه به زيان هاي جسمي، روحي، رواني و اقتصادي آن، از شگفتي هاي علمي قرآن كريم شمرده شده است. «1»

2. خطاب «اي كساني كه ايمان آورده ايد!» در آيه ي فوق، نشان مي دهد كه شراب خواري و قماربازي با روح ايمان سازگار نيست.

3. شراب و قمار در رديف بت ها (و سنگ هايي كه شكل مخصوصي نداشتند «2») قرار داده شده اند، و اين، خطر بزرگ شراب خواري و قماربازي را نشان مي دهد. در حديثي نيز از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي خوانيم كه:

«شراب خوار همانند بت پرست است.» «3»

4. در اين آيه، شراب و قمار و بت ها و وسايل بخت آزمايي «پليد» خوانده شده اند تا زشتي اين كارها بيش تر روشن شود.

در عصر ما پليدي ها و ضررهاي شراب خواري و قماربازي به

خوبي روشن شده است؛ «4» شراب عامل برخي بيماري هاي جسمي و رواني، مثل جنون است؛ بسياري از جنايت ها و قتل ها در حال مستي و اعتياد به الكل روي مي دهد و ضررهاي اقتصادي شراب و قمار طبق آمارهاي جهاني به صورت مستدل بيان شده است و علاوه بر آن، فساد اخلاقي، طلاق، جرايم جنسي، ضرب و جرح ها و خودكشي هاي زيادي ثمره ي قمار بازي و شراب خواري تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 214

است. «1»

5. در آيه ي فوق شراب خواري، قماربازي، بت پرستي و مسابقه ي بخت آزمايي از اعمال شيطاني «2» معرفي شده اند؛ يعني شيطان و شيطان صفتان از اين وسايل استفاده مي كنند تا انسان را از خدا جدا سازند.

6. تعبير «اجتناب كنيد.»، براي تأكيد بر مطلب است؛ چون در آيه ي فوق نفرمود «شراب ننوشيد.»، بلكه فرمود «از آن دوري كنيد.»، يعني حتي به آن نزديك هم نشويد. «3»

7. همه ي دستورات اسلام براي نجات و رشد و رستگاري و سعادتمندي انسان است؛ از اين رو در پايان آيه اشاره شده است كه اگر از اين امور دوري كنيد، زمينه ي رشد، رستگاري و سعادت خويش را فراهم ساخته ايد.

8. «ازلام» نوعي قرعه كشي با چوب بود «4» كه در جاهليّت رواج داشت. اين قرعه كشي شبيه بخت آزمايي «5» بود و افراد را سرگرم مي كرد و از هدف و رستگاري و سعادت و ياد خدا غافل مي ساخت.

آموزه ها و پيام ها:

1. جامعه ي انساني با شراب خواري، قماربازي، بت پرستي و قرعه كشي غيرمشروع به سعادت نمي رسد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 215

2. اگر مي خواهيد به سعادت برسيد، از كارهاي شيطاني بپرهيزند.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و يكم سوره ي مائده به زيان هاي اجتماعي و معنوي شراب خواري و قماربازي اشاره كرده، مي فرمايد:

91. إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطنُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدوَةَ وَالْبَغْضَآءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَوةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ شيطان مي خواهد به سبب شراب و قمار، در بين شما فقط دشمني و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد؛ پس آيا شما (به شرابخواري و قماربازي) پايان مي دهيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به برخي پيامدهاي زيانبار شراب خواري و قماربازي اشاره شده است، كه در حقيقت حكمت و فلسفه ي ممنوعيت آنهاست:

الف) زيان هاي اجتماعي: در اثر شراب خواري و قماربازي افراد جامعه، هم چون حيوانات درنده، كينه ورز و دشمن يك ديگر مي شوند و يا در اثر مستي به جان هم ديگر مي افتند. آمار جنايات در جامعه هايي كه شراب خواري و قماربازي در آنها آزاد است، سرسام آور است و درصد زيادي از جرايم، ضرب و جرح ها، فسادهاي اخلاقي و ديگر جنايات، در اثر شراب خواري و قماربازي است.

ب) زيان هاي معنوي: انسان در اثر مستي خود را فراموش مي كند و در نتيجه از ياد خدا نيز غافل مي شود و نماز را ترك مي كند و از رشد و تكامل روحي و معنوي باز مي ماند.

2. ياد خدا و نماز بسيار مهم است و كمر

شيطان صفتان را مي شكند؛ از اين رو آنان به واسطه ي شراب و قمار، از ياد خدا و نماز جلوگيري مي كنند.

با اين كه نماز هم، نوعي ذكر خداست، آن را به صورت ويژه بيان كرد، تا بر

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 216

اهميت نماز تأكيد ورزد. «1»

3. هر چند شراب خواري، زيان هاي شخصي، جسمي و مادي فراواني دارد، قرآن بر زيان هاي اجتماعي و روحي و معنوي آن تأكيد كرد، تا اهميت اين گونه ضررها را نشان دهد؛ و در پايان آيه خواستار پايان دادن به شراب خواري و قمار بازي شد. «2»

4. شيطانِ درون و برون خود را بشناسيد:

امام عارفان در اين مورد مي فرمايند:

بايد شيطان ها را بشناسيد. تا نشناسيد، نمي توانيد از خودتان دفاع كنيد. شيطان خودتان را بشناسيد، شيطان باطن خودتان را بشناسيد، شيطان خارجي را هم بشناسيد تا بتوانيد با آنها جهاد كنيد. شيطان باطني انسان، خود آدم است، خود انسان، آن نفسيّت انسان، آن هواهاي انسان. «3».

آموزه ها و پيام ها:

1. شيطان و شيطان صفتان مي خواهند شما را از ياد خدا و نماز دور كنند و بين شما كينه و دشمني و تفرقه بيفكنند، (پس به هوش باشيد).

2. شراب خواري و قماربازي زيان هاي اجتماعي و معنوي دارد (پس از

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 217

آنها بپرهيزيد).

3. توطئه ها و آتش افروزي هاي دشمنان شيطان صفت و وسايل آنها را بشناسيد (و مواظب باشيد).

4. شراب خواري و قماربازي نكنيد،

وگرنه گرفتار اختلافات اجتماعي و غفلت مي شويد.

5. با ياد خدا، نماز و روابط محبت آميز و ترك شراب خواري و قماربازي، توطئه هاي شيطان را درهم شكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و دوم سوره ي مائده به وظايف متقابل پيامبر اسلام و مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

92. وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَي رَسُولِنَا الْبَلغُ الْمُبِينُ و خدا را اطاعت كنيد و فرستاده [او] را اطاعت نماييد؛ و (از مخالفت او) بيمناك باشيد؛ و اگر روي برتابيد، پس آگاه باشيد كه بر عهده فرستاده ما رساندن [پيام روشنگر و] آشكار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. از تكرار جمله ي «اطاعت كنيد.» استفاده مي شود كه ممكن است فرمان هاي خدا و پيامبر متفاوت باشد و مسلمانان موظف اند همان طور كه از فرمان خدا اطاعت مي كنند، از احكام حكومتي و دستورات شرعي پيامبر صلي الله عليه و آله نيز اطاعت كنند.

2. وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله دعوت روشن و رساندن پيام الهي و اتمام حجّت است، ولي او مردم را در پيمودن راه حق اجبار نمي كند؛ هر كس خواست اطاعت كند و به سعادت برسد و هر كس نخواست نپذيرد و به كژراهه رود و گرفتار عذاب گردد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 218

3. دستورات خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله، موافق عقل و فطرت و به نفع انسان هاست؛

پس اگر كسي از اين قوانين روي برتابد، فقط به خودش زيان مي رساند و پيامبر صلي الله عليه و آله در اين رابطه مسئوليتي ندارد؛ چون وظيفه اش را انجام داده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اطاعت دستورات خدا و رهبران الهي لازم است.

2. وظيفه ي رهبران و مبلغان ديني پيام رساني و اتمام حجّت است (نه مجبور كردن مردم).

3. از مخالفت با دستورات الهي بپرهيزيد (وگرنه به خودتان زيان مي رسانيد و مستحق كيفر مي شويد).

***

قرآن كريم در آيه ي نود و سوم سوره ي مائده به لغزش افراد ناآگاه قبل از ابلاغ قانون شراب خواري اشاره مي كند و مي فرمايد:

93. لَيْسَ عَلَي الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصلِحتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصلِحتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ ثُمَّ اتَّقَوا وَّأَحْسَنُواْ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ بر كساني كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند، هيچ گناهي در مورد آنچه (قبلًا) خورده اند، نيست؛ در صورتي كه (خود نگهداري و) پارسايي كنند، و ايمان بياورند، و [كارهاي شايسته انجام دهند؛ سپس (خود نگهداري و) پارسايي كنند و ايمان بياورند؛ سپس پارسايي (و خود نگهداري) پيشه كنند و نيكي نمايند؛ و خدا، نيكوكاران را دوست مي دارد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 219

شأن نزول:

حكايت شده كه پس از نزول آيات قبل در مورد ممنوعيت شراب و قمار، برخي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند:

اگر اين دو كار گناه است، پس تكليف برادران مسلمان ما كه اين اعمال را ترك نكرده، از دنيا رفتند، چه مي شود؟

اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و به آنان پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه بيان مي كند كه اگر كسي قبل از ابلاغ قانون ممنوعيت شراب خواري، شراب نوشيده است، اشكالي بر او نيست و كيفر نمي شود و به اصطلاح، قانون عطف به ما سبق نمي شود و گذشته را شامل نمي گردد؛ البته به شرط آن كه مراتب ايمان، تقوا و عمل صالح را رعايت كرده باشد.

2. مفسران قرآن در مورد تكرار «تقوا، ايمان و عمل صالح» چند احتمال داده اند:

الف) مقصود از اين تكرارهاي سه گانه، تأكيد بر موضوع است؛ تقوا و ايمان و عمل صالح، از موضوعات مهمي است كه لازم است به طور جدي بر آن تأكيد شود.

ب) هر كدام از اين سه جمله ناظر به يك مرحله از احساس مسئوليت و پارسايي است؛ يعني مرحله ي ابتدايي، متوسط و نهايي تقوا.

مرحله ي ابتدايي تقوا انسان را به سوي تحقيق و بررسي در باره ي دين مي برد و نتيجه اش ايمان و عمل صالح است.

مرحله ي متوسط تقوا، همان تقواي دروني و مستقر در جان انسان است.

و مرحله ي نهايي تقوا، همان تقواي عالي است كه انسان را به كارهاي نيك غير واجب نيز فرا مي خواند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 220

ج) تكرار اين جملات در قرآن براي استمرار ايمان و تقواست. «1»

3. از احاديث و سخنان مفسران استفاده مي شود كه ايمان و تقوا، درجات و

مراحلي دارد.

از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه ايمان حالات و درجات و طبقات و مراحلي دارد كه برخي كامل و به مرحله ي نهايي رسيده و برخي ناقص و برخي نيكوتر است. «2»

و در حديث ديگر آمده است:

تقوا بر سه صورت است: يكي تقواي عام كه آن ترك حرام به خاطر ترس از آتش است و دوم، تقواي خاص و آن ترك شبهات و حرام هاست و سوم، تقواي خاصُ الخاص كه آن ترك كارهاي مباح و شبهات است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. لغزش افراد ناآگاه، قبل از ابلاغ قانون، كيفري ندارد.

2. بر ايمان، تقوا و نيكوكاري خود بيفزاييد (و لغزش هاي گذشته را جبران نماييد).

***

قرآن كريم در آيه ي نود و چهارم سوره ي مائده به آزمايش مسلمانان به وسيله ي ممنوعيت شكار در حال احرام اشاره مي كند و مي فرمايد:

94. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْ ءٍ مِّنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 221

وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَي بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ اي كساني كه ايمان آورده ايد! قطعاً خدا شما را به چيزي از شكار، در حالي كه آن در دسترس شما و نيزه هايتان است، مي آزمايد؛ تا خدا معلوم دارد، كسي را كه در نهان از او مي ترسد؛ و هر كس بعد از اين تعدّي كند، پس برايش عذابي درناك است.

شأن نزول:

حكايت شده

كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به همراه مسلمانان، در سال صلح حُديبيّه، با حال احرام براي عمره حركت كردند؛ در بين راه با حيوانات وحشي فراواني روبه رو شدند، به طوري كه مي توانستند آنها را با دست و نيزه شكار كنند. اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و مسلمانان را از شكار برحذر داشت و به آنان هشدار داد كه اين يك نوع امتحان الهي است. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در حالت احرام عمره يا حج، حاجيان، حق شكار ندارند؛ و آيه ي فوق اين حالت را نوعي آزمايش الهي معرفي مي كند.

2. وجود شكار زياد در دست رس مردم، در سرزمين مكه، امري بي سابقه بوده است و اين، با توجه به نياز شديد آنان به غذا، يك نوع آزمايش بزرگ الهي بود كه آيه ي فوق آن را پيش بيني نمود.

3. مقصود از تعبير «تا خدا بداند»، آن نيست كه خدا بعضي چيزها را با آزمايش متوجه مي شود و مي فهمد، بلكه منظور آن است كه مي خواهيم به واقعيّت علمي خود، جامه ي عمل و تحقق خارجي بپوشانيم و معلوم داريم؛ يعني نيّت ها كافي نيست، بلكه لازم است اين امور به صورت افعال خارجي پياده شوند تا با امتحانات الهي حجّت بر مردم تمام شود و طبق اعمالشان كيفر و پاداش خود را دريافت كنند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 222

4. ملاك پيروزي در امتحانات الهي، خوف دروني و پنهاني است؛ يعني اين كه انسان در خلوت از خدا بهراسد و با دستورات الهي مخالفت

نكند.

5. قانون عطف به ماسبق نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. اي مؤمنان! شما در معرض آزمايش الهي هستيد.

2. در هنگام دست رسي به گناه و در نهان روشن مي شود كه چه كسي در امتحان الهي پيروز است.

3. محرّمات احرام حج نوعي آزمايش است.

4. پس از ابلاغ قوانين الهي تخلّف نكنيد كه گرفتار عذاب مي شويد.

مسائل مكه

مسائل مكه قرآن كريم در آيه ي نود و پنجم سوره ي مائده به ممنوعيت شكار در حال احرام و تاوان مخالفت با اين قانون اشاره مي كند و مي فرمايد:

95. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتَقْتُلُواْ الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنكُم مُّتَعَمِّداً فَجَزَآءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ هَدْيَاً بلِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفرَةٌ طَعَامُ مَسكِينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِيَاماً لِّيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ اي كساني كه ايمان آورده ايد! در حالي كه شما مُحرِم هستيد صيد را مكشيد؛ و هر كس از شما عمداً آن را بكشد پس كيفري نظير آنچه كشته است، از چهار پايان (بر او واجب است؛) كه دو [نفر] عادل از شما، (معادل بودنِ) آن را داوري كنند؛ در حالي كه به صورت قرباني به (حريم) كعبه برسد؛ يا جريمه اي كه (همان) غذا دادن به بينوايان است؛ يا معادل آن، روزه اي (واجب است؛) تا سنگيني (كيفر) كارش را بچشد. خدا

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 223

آنچه را در گذشته واقع شده بخشيده است، و [لي هر كس تكرار كند، خدا از او انتقام مي گيرد؛ و خدا شكست ناپذيري صاحب انتقام است.

نكته ها و اشاره ها:

1. ممنوعيت شكار در حال احرام، تمام انواع حيوانات صحرايي، اعم از حلال گوشت و حرام گوشت را شامل مي شود و رواياتي از اهل بيت عليهم السلام نيز اين مطلب را تأييد مي كند، «1» اما شامل حيوانات اهلي نمي شود؛ چون به آنها شكار گفته نمي شود.

2. طبق احاديث اسلامي، نه تنها شكار كردن حيوانات در حال احرام، بلكه كمك به شكار كردن و نشان دادن شكار نيز ممنوع است. «2»

3. ممكن است فلسفه و حكمت حرام شدن «شكار در حال احرام» چند چيز باشد:

الف) حج و عُمره، عبادت و عملي معنوي است كه انسان را از جهان ماده جدا مي كند و به سوي يك نوع رياضت مشروع الهي سوق مي دهد؛ ممنوعيت شكار نيز در همين راستا و براي رسيدن به اين حالت معنوي است.

ب) هر سال، ميليون ها نفر براي اعمال حج و عمره به مكه مي روند و اگر بنا شود كه هر كدام از آنها يك حيوان را شكار كنند، پس از چند سال، نسل بسياري از حيوانات آن منطقه منقرض خواهد شد؛ پس اسلام براي حفظ محيط زيست و بقاي نسل حيوانات آن منطقه، شكار كردن در آن جا و حتي كندن درختان و گياهان آن جا را ممنوع كرده است. اين مطلب، با توجه به خشك و داغ بودن منطقه ي جزيرة العرب اهميت بيش تري مي يابد و دقت اسلام را در قانون گذاري نشان مي دهد. «3»

ج) به خاطر اهميّت حفظ امنيت حرم الهي و سرزمين مكه، هر

گونه تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 224

تعرض به جان ديگران و حتي حيوانات در آن جا ممنوع است.

4. در اين آيه به كفاره و تاوان شكار در حال احرام اشاره شده كه يكي از موارد زير است و انتخاب آن به عهده ي شكارچي است:

الف) به اندازه ي شكار، چهارپايي را قرباني كند.

ب) به جاي قرباني، پول آن را براي غذاي بينوايان مصرف كند.

ج) به جاي قرباني، روزه بگيرد.

5. در كفاره ي شكار، مقصود از همانند بودن «قرباني» با «شكار» چيست؟

مفسران و فقها در اين مورد دو احتمال داده اند: برخي آن را همانندي در شكل و اندازه ي حيوان، و برخي ديگر همانندي در قيمت و ارزش حيوان دانسته اند. «1»

اما معناي اول مشهور است و با ظاهر آيه نيز سازگارتر است.

6. در مورد مقدار كفاره ي شكار، كه به صورت غذا به بينوايان داده مي شود، در آيه مطلبي نيامده است، ولي از سياق آيه استفاده مي شود كه لازم است به اندازه ي قيمت حيوان قرباني، غذا به بينوايان داده شود.

7. در مورد روزه اي كه كفاره ي شكار است، از برخي احاديث استفاده مي شود كه معادل هر يك يا دو مُد غذا (كه هر مُد حدود 750 گرم گندم و مانند آن است) يك روز روزه بگيرد. «2»

8. از ظاهر آيه ي فوق استفاده مي شود كه با تكرار شكار، كفاره تكرار نمي شود و برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز همين مطلب را تأييد مي كند، «3»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 225

اما تكرار اين گناه عقوبت سخت الهي و انتقام خدا را در پي دارد.

9. قانون اسلامي كفاره ي شكار در حال احرام، شامل خطاهاي گذشته نمي شود؛ چرا كه قانون «عطف به ماسبق» نمي گردد.

10. اجراي قوانين الهي و پرداخت جريمه ي آن، «1» جنبه ي تربيتي دارد و به خاطر كيفر كار خلاف و جلوگيري از تكرار آن است.

11. در برخي احاديث آمده است كه «مقصود از عادل در آيه ي فوق، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و امام بعد از اوست.» «2» روشن است كه اين گونه روايات نوعي تعيين مصداق عادل كامل است.

12. «انتقام» انسان ها براي كينه ورزي و جبران شكست است، ولي انتقام الهي در حقيقت نتيجه ي بدكاري خود انسان است، و گر نه خداي كريم و مهربان نيازي به انتقام ندارد و اگر كسي را تهديد به عذاب مي كند، براي جلوگيري از كارهاي خلاف اوست كه مانع رشد و تكامل خودش و ديگران مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. با حرمت شكنان و حريم شكنان الهي برخورد كنيد.

2. احترام حالت احرام را نگاه داريد.

3. در جريمه هاي مالي، تنوع و جاي گزين قرار دهيد (تا مردم گرفتار مشكل نشوند).

4. قانون عطف به ما سبق نمي شود و كيفرهاي الهي شامل خطاهاي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 226

گذشته نمي گردد.

5. با تكرار قانون شكني به شدّت برخورد كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و ششم سوره ي مائده به حلال بودن صيد دريا براي شخصِ در حال احرام اشاره مي كند و با تأكيد بر تقوا مي فرمايد:

96. أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتعاً لَّكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماً وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ صيدِ دريا و غذاي آن براي شما حلال شده است؛ تا بهره اي براي شما و براي مسافران (در حال احرام) باشد. ولي تا وقتي كه مُحرِم هستيد، شكار صحرا براي شما حرام شده است؛ و [خودتان را] از [عذاب خدايي حفظ كنيد، كه فقط به سوي او گردآوري مي شويد!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود آيه اين است كه به مُحرِم اجازه دهد از صيدهاي دريايي كه قبل از احرام براي او حلال بوده، در حال احرام نيز استفاده كند. «1» اين مطلب از سياق آيه استفاده مي شود.

2. مقصود از «طعام» در اين آيه همان خوراك هايي است كه از ماهيان صيد شده ترتيب داده مي شود؛ زيرا آيه مي خواهد دو چيز را مجاز كند: يكي صيد كردن و ديگري خوردنِ غذاي صيد شده.

3. فرآورده هاي دريايي مخصوص ساحل نشينان نيست، بلكه مسافران نيز مي توانند به روش هاي خاص، مثل بسته بندي كردن، از اين غذا در مناطق ديگر نيز استفاده كنند.

4. حاجيان مكه مي توانند از ذخاير عظيم دريايي صيد كنند، اما حق ندارند با شكار در خشكي، محيط زيست و امنيت حرم مكه را به خطر اندازند.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 227

آموزه ها و پيام ها:

1. در

حال احرام، براي شكار خشكي و دريايي قوانين خاصي وجود دارد (آنها را بشناسيد و بدان ها عمل كنيد).

2. معادباوري، زمينه ي خودنگه داري و پارسايي است.

3. از فرآورده هاي دريايي (حلال) در هر حال بهره ببريد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و هفتم سوره ي مائده به اهميت و نقش كعبه و ماه هاي حرام و قرباني ها در زندگي مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

97. جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيماً لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلئِدَ ذلِكَ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّموتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ خدا، كعبه، خانه محترم، و ماه حرام، و قرباني هاي بي نشان، و قرباني هاي نشاندار را، [وسيله به پا داشتن (مصلحت ها) براي مردم قرار داد؛ اين (امور) بخاطر آن است كه بدانيد در واقع خدا، آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمين است، مي داند؛ و اينكه خدا به هر چيزي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. كعبه «1» تاريخچه اي بسيار طولاني و پرحادثه دارد. اين خانه قديمي ترين مركز توحيد و پرستش خداست. «2» در احاديث اسلامي، ويران تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 228

كردن كعبه را در رديف كشتن پيامبر و امام قرار داده اند و نگاه كردن به آن عبادت، و طواف بر گرد آن از بهترين اعمال است. «1»

2. قيام «2» مردم به كعبه و اهميت آن به خاطر بناي ساختمان آن

نيست بلكه به خاطر آن است كه باستاني ترين مركز توحيد و نقطه ي تمركز توجه ملت هاست.

اين خانه ي مقدس رمز وحدت مردم و مركزي براي اجتماع دل ها و كنگره اي عظيم براي استحكام پيوندهاي گوناگون است و در پرتو اين خانه ي مقدس و مركزيت معنوي آن، مردم مي توانند به نابساماني هاي زندگي خويش سامان بخشند و كاخ سعادت خود را بر پايه ي آن استوار سازند و از اين روست كه كعبه قيام براي مردم است.

3. قيام بخشيدن و پايدار كردن جامعه به چند چيز است:

الف) مركزيت معنوي؛

ب) سازمان و قدرت اجتماعي؛

ج) امنيت؛

د) فراهم آوردن غذا و تأمين اقتصادي.

در كعبه همه ي اين امور جمع است؛ هم مركز معنوي دل هاست و هم مراسم حج آن سمبل عزّت و قدرت مسلمانان است و هم نزاع و كشتار و اذيت ديگران در آن جا ممنوع است و هم قرباني ها و درآمدهاي اقتصادي آن وسيله ي تغذيه و سامان دهي مسائل اقتصادي مسلمانان است.

4. از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه به كعبه «بيت الحرام» گويند؛ چرا كه ورود كافران به آن جا حرام تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 229

است. «1»

5. ماه هاي حرام عبارت اند از: «رجب، ذي القعده، ذي الحجه و محرم». در اين چهار ماه، جنگ و خون ريزي ممنوع است؛ يعني مسلمانان و جهانيان بايد در اين چهار ماه امنيت داشته باشند تا بينديشند و با هم ديگر ارتباط برقرار كنند و اختلافات را بر طرف و جامعه ي اسلامي و انساني را پايدار سازند.

آموزه ها و پيام ها:

1. كعبه براي همه ي مردم جهان

مفيد و مايه ي پايداري و قيام آنهاست.

2. از فرصت ماه هاي حرام و قرباني ها و امنيت و حرمت كعبه براي پايداري جامعه ي بشري استفاده كنيد.

3. با مطالعه در قوانين اسلامي، به علم بي كران الهي پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و هشتم سوره ي مائده به سخت گيري و بخشش خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

98. اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ بدانيد كه خدا سخت كيفر، و اينكه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. شيوه ي تربيتي قرآن كريم آن است كه از تهديد و تشويق و ترس و اميد، در كنار هم استفاده مي كند. در اين آيه نيز از همين شيوه استفاده شده تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 230

است؛ يعني از طرفي خدا را داراي عذاب شديد معرفي مي كند و از طرف ديگر مردم را به رحمت و آمرزش الهي اميدوار مي سازد.

2. خدا صفات متضاد دارد؛ هم سخت كيفر و هم آمرزنده است؛ يعني در همان حال كه گناهكار را مجازات مي كند، نسبت به بندگان خويش مهربان است و حتي نسبت به يك نفر، در همان حالي كه او را تهديد مي كند و كيفر مي دهد، محبت و مهر دارد. او هم چون پدري است كه به خاطر محبت به فرزند و تربيتش، او را تنبيه مي كند.

3. در آيه ي فوق «شديدُ العقاب» قبل از «غفور رحيم»

آمده است؛ شايد اشاره به آن باشد كه مجازات خدا را، با تمام شدّتي كه دارد، مي توان با آب توبه شست و مشمول آمرزش و بخشايش و رحمت خدا گشت.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا را با دو صفت متضاد، سخت كيفري و آمرزشگري، بشناسيد.

2. هم از كيفر الهي بهراسيد و هم به آمرزش و رحمت او اميدوار باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و نهم سوره ي مائده مسئوليت پيامبر را رساندن پيام خدا معرفي مي كند و با هشدار مي فرمايد:

99. مَّا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ بر فرستاده [خدا وظيفه اي جز رساندن (پيام الهي) نيست؛ و خدا آنچه را آشكار مي نماييد، و آنچه را پنهان مي داريد، مي داند.

نكته ها و اشاره ها:

1. وظيفه ي پيامبران الهي پيام رساني به مردم است. آنان نيامده اند تا مردم را مجبور سازند، بلكه وحي را به مردم ارائه مي كنند و هر كس در پذيرش و عدم پذيرش آن آزاد است.

من آنچه شرط بلاغ است با تو مي گويم تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال (سعدي)

2. حصر در آيه ي فوق نسبي است؛ يعني پيامبران در مقام تبليغ جز

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 231

وظيفه ي پيام رساني، وظيفه ي ديگري ندارند، هر

چند پيامبران وظايف ديگري هم چون داوري، دفاع و سياست نيز به عهده دارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان ديني در مورد پيام رساني به مردم مسئول اند.

2. خدا امور پنهان و آشكار شما را تحت نظر دارد (پس مراقب كردار خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صدم سوره ي مائده به بي اعتباري اكثريت، در داوري بين پاكي و ناپاكي اشاره مي كند و مي فرمايد:

100. قُل لَّايَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ يأُوْلِي الْأَلْببِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ بگو: «پليد و پاكِ [نيكو] مساوي نيستند، هر چند كه فزوني پليد [ها]، تو را به شگفتي اندازد؛ پس اي خردمندان، [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد، باشد كه شما رستگار شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «اكثريت» دو قسم است، گاهي «كمّي و تعدادي» است و گاهي «كيفي و محتوايي».

اين آيه بيان مي كند كه اكثريت كمّي براي شناسايي خوب از بد و حق از باطل كارساز نيست، بلكه در اين گونه موارد اكثريت كيفي، يعني افكار قوي تر، عالي تر و پاك تر لازم است تا خوب را از بد تشخيص دهد؛ به عبارت ديگر، اگر چيزي موافق ميل اكثريت بود، دليل حق بودن و پاك بودن آن نيست. «1»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 232

2. آيه ي فوق پاسخي است به برخي افراد كه در محيطهاي فاسد و آلوده زندگي مي كنند و گناهكار بودن اكثريت را

دستاويز قرار مي دهند و از قوانين الهي سرپيچي مي كنند، بدين بهانه كه اكثريت مردم اين گونه اند و «خواهي نشوي رسوا هم رنگ جماعت شو». اين طرز تفكر كه در جهان امروز رايج است، سبب بسياري از انحرافات و گرفتاري هاي بشر شده است. آيه ي فوق اين طرز تفكر را ردّ مي كند و كميّت و تعداد را معيار داوري بين خوب و بد و حق و باطل نمي داند.

3. نكته ي جالب آن است كه قرآن مي فرمايد: ناپاك و پاك مساوي نيستند، اگر چه اكثريت ناپاك باشند؛ يعني نه تنها ناپاك بر پاك برتري ندارد، بلكه حتي مساوي آن هم قرار نمي گيرد و فقط يك فرض باقي مي ماند و آن برتري پاك بر ناپاك است كه صحيح است.

4. دو واژه ي «طيب» و «خبيث» «1» شامل چيزها، انسان ها، روش ها، درآمدها، غذاها و مانند آن مي شود؛ «2» در همه جا و همه وقت پاكي بهتر از ناپاكي است و اين مورد قبول عقل و فطرت بشر است.

5. صاحبان خرد، به دنبال اكثريت ناپاك نمي روند و با تقوا مي مانند؛ زيرا اين امر سبب رشد و رستگاري آنان مي شود؛ آري، بين خردورزي، خود نگه داري (تقوا) و رستگاري رابطه اي مستقيم وجود دارد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 233

آموزه ها و پيام ها:

1. اقليت و اكثريت، ملاك خوبي و بدي نيست.

2. كثرت ناپاكان شما را به شگفت نياورد تا آنها را حق بپنداريد.

3. از راه خردورزي و خود نگه داري به رستگاري برسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و يكم سوره ي مائده به مسلمانان هشدار مي دهد كه پرسش هاي بي جا نكنند و مي فرمايد:

101. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتَسْئَلُواْ عَنْ أَشْيَآءَ إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْئَلُواْ عَنْهَا حِينَ يُنزَّلُ الْقُرْءَانُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ اي كساني كه ايمان آورده ايد! از چيزهايي پرسش نكنيد، كه اگر براي شما آشكار گردد، شما را اندوهگين مي كند؛ و اگر به هنگامي كه قرآن فرو فرستاده مي شود، از آنها پرسش كنيد، براي شما آشكار مي شود؛ خدا آن (پرسش هاي بيجا) را بخشيد؛ و خدا، بسيار آمرزنده اي بردبار است.

شأن نزول:

از امام علي عليه السلام حكايت شده كه روزي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله سخنراني نمودند و دستورات حج را بيان كردند. شخصي به نام عَكاشِه گفت: آيا اين دستور حج براي هر سال است؟ پيامبر صلي الله عليه و آله به پرسش او پاسخ ندادند، ولي او اصرار كرد و پرسش خود را تكرار نمود. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: واي بر تو! چرا اين همه اصرار مي كني؟! اگر در جواب تو بگويم آري، حج در همه سال بر همه ي شما واجب مي شود ...؛ بنابراين مادامي كه چيزي به شما نگفته ام، بر آن اصرار نورزيد ... (و) هنگامي كه به شما دستوري مي دهم به اندازه توانايي خود آن را انجام دهيد.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 234

آيه بدين مناسبت فرود آمد و مسلمانان را

از اين كار بازداشت. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. پرسش، كليد فهم حقايق است و كساني كه كم تر مي پرسند، كم تر مي دانند. در احاديث اسلامي نيز به مسلمانان دستور داده شده كه هر چه را نمي دانند، بپرسند.

ولي اين قانون تربيتي استثنا دارد؛ يعني گاهي، پنهان ماندن برخي مسائل بهتر است و پرسش و اصرار در آن موارد ناپسند است؛ براي مثال: اكثر پزشكان صلاح مي دانند كه بيماري هاي سخت را به بيماران نگويند، تا وحشت نكنند و بهبودي شان به تأخير نيفتد؛ و يا گاهي براي حفظ آبرو و شخصيت، صلاح نيست كه نسب خانوادگي شخصي روشن شود و پدر حقيقي اش معلوم گردد؛ و يا در مسائل جنگي و نظامي و سياسي، افشاي همه ي اسرار براي همگان، زيان آور و گاهي فاجعه آفرين است؛ پس نبايد رهبران اجتماع را تحت فشار گذاشت تا همه ي حقايق را بگويند.

2. مقصود قرآن كريم آن نيست كه راه پرسش و فراگيري مطلب را به روي مردم ببندد؛ زيرا قرآن خود دستور مي دهد كه مردم هر چه را نمي دانند از اهل اطلاع بپرسند. «2»

پس مقصود آيه پرسش هاي نا به جا و بهانه گيري و اصرار بي مورد است كه تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 235

غالباً سبب تشويش اذهان و مزاحمت براي گوينده و پراكنده شدن رشته ي سخن و در هم ريختن برنامه ها و ضرر به شخصيت و آبروي افراد يا زيان اجتماعي مي شود.

3. آيه ي فوق راه پرسش را براي افراد روشن مي سازد، ولي پاسخ گويي به آنان را محدود به زمان نزول قرآن مي كند؛ زيرا پرسش هاي

آنان مربوط به مسائلي بود كه مي بايست از طريق وحي روشن مي شد.

4. اطلاعات در جامعه ي اسلامي و بلكه در كل هستي رده بندي شده و همه ي اخبار و اطلاعات در اختيار همگان قرار داده نشده است؛ البته خود مردم بايد اين رده بندي را رعايت كنند و به دنبال اطلاعات محرمانه و مُضر نروند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رده بندي اطلاعات را رعايت كنيد و از هر چيزي پرسش ننماييد.

2. در هنگام نزول وحي، درهاي اطلاعات به روي شما باز است.

3. به دنبال علمي برويد كه به حال شما مفيد باشد و در پي مطالبي كه شما را ناراحت مي كند، نرويد.

4. از پرسش هاي بي جا درگذريد، كه خدا نيز اين گونه است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دوم سوره ي مائده به سرنوشت بهانه جويان اقوام گذشته اشاره مي كند و مي فرمايد:

102. قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِكمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا كفِرِينَ بيقين گروهي از پيشينيان شما، آن (پرسش هاي بيجا را) پرسيدند، سپس (مخالفت كردند و) بدانها كافر گرديدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي امت هاي گذشته «1» به خاطر پرسش هاي نابه جا و بهانه جويي ها

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 236

راه كفر و عصيان را پيمودند؛ يعني اسراري را پرسيدند كه به صلاح آنان نبود و هنگامي كه بر ايشان روشن شد، به آن عمل نكردند و انكارش كردند. «1»

2. مقصود از كفر «كافرين» در آيه ي فوق، ممكن است، همان

نافرماني، يعني كفر عملي، و يا مخالفت نظري و عقيدتي، يعني همان كفر مصطلح باشد؛ برخي در اثر شنيدن حقايق طاقت نمي آورند؛ يا نافرماني مي كنند و يا از اصل و اساس منكر سخنان گوينده مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت اقوام پيشين عبرت بگيريد.

2. به دنبال چيزهايي نرويد كه نمي توانيد بدان ها عمل كنيد.

3. فرجام پرسش هاي نابه جا، كفر و انكار است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سوم سوره ي مائده چهار بدعت خرافي عرب جاهلي را ردّ مي كند و مي فرمايد:

103. مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلَا سَآئِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَايَعْقِلُونَ تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 237

خدا هيچ (ممنوعيتي، در مورد) حيوان گوشْ شكافته بارور، و شتر آزاد بارور، و گوسفند بارور، و حيوان نرينه حمايت شده اي، قرار نداده است؛ و ليكن كساني كه كفر ورزيدند، بر خدا دروغ مي بندند؛ و اكثر آنان خردورزي نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به چهار نوع حيوان و چهار عادت خرافي عرب جاهلي در مورد آنها اشاره شده است:

الف) «بَحيره» از ماده ي «بَحر»، به معناي وسعت و گسترش است و به حيواني گفته مي شد كه پنج بار زاييده بود؛ گوشش را شكاف وسيعي داده، و به حال خود رهايش مي كردند و او را نمي كشتند.

ب) «سائِبه» در اصل به معناي جريان آب و

آزادي در راه رفتن است و به شتري گفته مي شد كه دوازده بار بچه آورده بود؛ او را رها مي كردند و هيچ كس سوارش نمي شد و از هر كجا مي خواست آب و غذا مي خورد.

ج) «وَصيله» در اصل به معناي به هم پيوستگي است و به گوسفندي مي گفتند كه هفت بار بچه آورده و يا دو قلو زاييده بود و كشتن آن را حرام مي دانستند.

د) «حام» در اصل به معناي حمايت كننده است و به حيوان نري گفته مي شد كه حد اقل ده بار براي تلقيح حيوانات ماده از آن استفاده شده بود و هر بار فرزندي آورده بود. كسي حق سواري بر آن را نداشت؛ چون پشت خود را حمايت كرده بود. «1»

2. ممنوعيت و حرمت گوشت اين حيوانات نوعي خرافات بود؛ همان طور كه معطل گذاشتن و استفاده نكردن از آنها نيز نوعي اسراف و هدر دادن سرمايه بود. از برخي احاديث استفاده مي شود كه بعضي از اين برنامه ها به تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 238

نحوي همراه با بت پرستي انجام مي گرفت و حتي گاهي اين حيوانات دچار محروميت و مرگ دردآوري مي شدند. «1»

اسلام با همه ي اين موهومات و ستم ها به مبارزه برخاست و اين بدعت هاي خرافي را مردود و نوعي تهمت به ساحت قدس الهي معرفي كرد.

3. قرآن نه تنها تحت تأثير فرهنگ جاهلي عرب قرار نگرفت، بلكه با خرافات و بدعت هاي جاهلي عرب مبارزه كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خرافات، بدعت و تهمت زدن به خدا، ريشه در كم خردي دارد.

2. قرآن

با فرهنگ جاهلي زمانه ي خويش مبارزه كرد.

3. خرافات را بشناسيد و با آنها مبارزه كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهارم سوره ي مائده پيروي كوركورانه از نياكان را سرزنش مي كند و مي فرمايد:

104. وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَي مَآ أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَي الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَ لَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَايَعْلَمُونَ شَيْئاً وَلَا يَهْتَدُونَ و هنگامي كه به آنان گفته شود: «به سوي آنچه خدا فرود آورده، و به سوي فرستاده [اش بياييد.» مي گويند: «آنچه پدرانمان را بر آن يافته ايم، ما را بس است.» وآيا اگر (بر فرض) پدرانشان هيچ چيزي نمي دانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروي مي كنند)؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. عقايد، اعمال و فرهنگ نياكان ممكن است به چند صورت باشد:

الف) عناصر مثبت فرهنگ، عقايد و اعمال آنان، كه مبنايي عقلي يا ديني تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 239

و فطري دارد و پيروي از آنها اشكال ندارد؛ از اين رو قرآن مردم را به پيروي از آيين ابراهيم دعوت مي كند و او را اسوه معرفي مي نمايد. «1»

ب) عناصر منفي فرهنگ، عقايد و اعمال نياكان، كه ريشه در خرافات، اوهام و جهل دارد؛ يعني مطالبي كه ضد عقل، وحي و يا فطرت است، كه پيروي از آن صحيح نيست و قرآن اين تقليد كوركورانه از پدران را نفي و سرزنش مي كند.

2.

تقليد و پيروي چند صورت دارد:

الف) تقليد عالِم از عالِم، كه صحيح نيست (بلكه هر متخصصي بايد به نظر خودش عمل كند).

ب) تقليد عالم از جاهل، كه صحيح نيست.

ج) تقليد جاهل از جاهل، كه صحيح نيست.

د) تقليد جاهل از عالم، كه صحيح است؛ همان طور كه همه ي خردمندان، در هر زمينه اي، به دانشمند و متخصص آن رجوع مي كنند.

قرآن كريم در آيه ي فوق نوع دوم و سوم را مطرح مي كند؛ چون انسان يا عالم است و يا جاهل و در هر دو صورت حق ندارد از نياكان جاهل و هدايت نايافته ي خود پيروي كند.

3. احترام بي قيد و شرط به افكار و اعمال نياكان و افتخار به آنها، يك عمل جاهلي است كه گاهي در حد نوعي بت پرستي رشد مي كند؛ به طوري كه آنان را معصوم از خطا و اشتباه مي پندارند و راه هر گونه انتقاد به آنان را مي بندند و نسل بعدي، در حالي كه داناتر و با هوش تر است، محكوم است كه از عادات و رسوم گذشتگان (مثل پريدن از روي آتش در روزي خاص)، پيروي كند. اين تقليد كوركورانه و بي منطق از نياكان، نوعي ارتجاع و بازگشت به سنت هاي جاهلي است، كه از نظر عقل و قرآن شايسته ي نكوهش است.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 240

4. قرآن، وجدان انسانيت را به قضاوت مي طلبد و از او مي پرسد كه آيا صرف انتساب كاري به نياكان، دليل صحت و درستي آن مي شود؟ به ويژه نياكاني كه در جاهليت زندگي مي كردند و افرادي جاهل

و گمراه بودند و پيروي از آنها، از نوع تقليد عالم از جاهل يا جاهل از جاهل است!

5. از منظر قرآن، معيار صحت عقايد، فرهنگ، عادات و اعمال، علم و هدايت است، نه باستاني بودن آنها؛ هر چه بر اساس علم و وحي باشد صحيح، وگرنه كژراهه است.

از نظر اسلام، احترام به پدران، عملي نيك و لازم است، اما پيروي كوركورانه از آنها صحيح نيست.

6. آيه ي فوق انسان ها را به فرهنگ الهي كه از طريق پيامبران ترويج مي شود راه نمايي مي كند؛ آري وحي الهي منبع مطمئن هدايت بشر است و پيروي از رهبران الهي، انسان را به اين منبع الهي وصل مي كند و به سوي سعادت ره نمون مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروي و تقليد كوركورانه از نياكان نكوهيده است (زيرا تقليد جاهل از جاهل يا عالم از جاهل به شمار مي آيد).

2. معيار صحت فرهنگ گذشتگان، علم و وحي است.

3. از عقايد و فرهنگ باستاني خود، بي دليل، دفاع و پيروي نكنيد.

3. از عقايد و فرهنگ باستاني خود، بي دليل، دفاع و پيروي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجم سوره ي مائده به خودشناسي، خودسازي و مسئوليت هر كس در مورد خويشتن اشاره مي كند و مي فرمايد:

105. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لَايَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَي اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 241

اي

كساني كه ايمان آورده ايد! بر شماست كه به خودتان [بپردازيد.] هرگاه شما هدايت يافتيد، كسي كه گمراه شده است، به شما زياني نمي رساند. بازگشت همه شما فقط به سوي خداست؛ و شما را از آنچه همواره انجام مي داديد، آگاه خواهد كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به زماني اشاره مي كند كه امر به معروف و نهي از منكر مؤثر نباشد، كه در اين صورت برخي افراد ناراحت مي شوند و تكليف خود را نمي دانند.

قرآن مي گويد كه شما وظيفه ي خود را انجام داديد؛ پس به اصلاح خود بپردازيد و بدانيد كه زياني از اين ناحيه به شما نخواهد رسيد.

2. در حديثي آمده كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مورد آيه ي فوق پرسيدند؛ حضرت فرمودند:

امر به معروف و نهي از منكر كنيد، اما هنگامي كه مي بينيد مردم، دنيا را مقدم مي دارند و بخل و هوس بر آنها حكومت مي كند و هر كس تنها نظر خود را مي پسندد (و گوش به سخن ديگران نمي دهد)، پس به خويشتن بپردازيد و عوام را رها كنيد. «1»

3. اين آيه در مورد پرداختن به خويشتن سفارش شده و مسئوليت افراد در مورد خودشان يادآوري شده است؛ آري، لازم است انسان، قبل از هر چيز، به خودشناسي بپردازد، كه راه خداشناسي است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 242

4. شناخت نفس نردبان حقايق و كليد كليدها:

امام عارفان در اين مورد مي نويسند:

نردبان همه ي حقايق از براي عارف سالك، همانا معرفت نفس است؛ پس بر تو باد كه اين

معرفت را به دست آوري كه شناخت نفس كليد همه ي كليدها و چراغ همه ي چراغ هاست و هر كس كه خود را شناخت پروردگار خود را شناخته است. «1»

5. شناخت نفس مانع غرور:

امام خميني در اين باره مي فرمايد:

اين كه مي بينيد آدم اين قدر داد «لمن الملك؟» (: اين پادشاهي از آن كيست؟) مي زند، اين قدر غرور پيدا مي كند، براي اين است كه خودش را نمي شناسد؛ «من عرف نفسه عرف ربّه»؛ نمي داند كه خودش هيچ است؛ اگر باورش بيايد كه هيچ است و هر چه هست اوست، «عرف ربه»، پروردگارش را هم مي شناسد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. حساب هر كس جداست و گمراهي ديگران ضرري به هدايت افراد ره يافته نمي زند.

2. از تنها شدن در راه حق نهراسيد، بلكه در آن صورت نيز خويشتن را حفظ كنيد و به راه حقّ خود ادامه دهيد.

3. (ريشه ي شكست شما از درون نفس خودتان است.) اگر درون اصلاح و هدايت شود از بيرون كسي نمي تواند به شما ضرري برساند.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 243

شناخت نفس

شناخت نفس الف) اهميت شناخت نفس:

1. شناخت نفس خود، با فضيلت ترين شناخت هاست (علي عليه السلام). «1»

2. كسي كه خود را نشناسد، از راه هاي نجات دور مي شود و

در گمراهي و جهالت ها در مي غلتد (علي عليه السلام). «2»

3. خداي متعال به نفس انسان سوگند ياد مي كند (شمس، 7).

ب) مراحل و مراتب نفس:

اول: مراتب نزولي:

1. نفس بدخواه و بدفرما (امّاره) (يوسف، 53)؛

2. نفس غفلت زده (مغفوله) (كهف، 28)؛

3. نفس آميخته با پليدي (مدسوسه) (شمس، 10)؛

4. نفس آفت زده و بيمار (مريضه) (احزاب، 12 و توبه، 125)؛

5. نفس سخت و نفوذناپذير (قاسيه)، كه تحت تأثير ياد خدا قرار نمي گيرد (حج، 53 و زمر، 22)؛

6. نفس مُهر زده شده (مطبوعه)، كه حقايق را درك نمي كند (بقره، 7 و محمد، 16)؛

7. نفس واژگونه (مقلوبه) (انعام، 110)؛

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 244

دوم: مراتب صعودي:

1. نفس سرزنشگر (لوّامه) (قيامت، 1- 2)؛

2. نفس رجوع كننده به سوي پروردگار (منيبه) (ق، 33)؛

3. نفس سالم (سليمه) (شعراء، 88- 89).

4. نفس رشديافته و پاك (زكيّه) (شمس، 9 و اعلي، 14- 15)؛

5. نفس خشنود از پروردگار (راضيه) (فجر، 28)؛

6. نفس پسنديده و مورد رضايت الهي (مرضيه) (فجر، 28)؛

7. نفس آرامش يافته (مطمئنة) (فجر، 28)؛

ج) تعليم و تربيت و تزكيه ي نفس:

1. هر كس نفسش را پاك كند و رشد دهد رستگار مي شود (شمس، 9).

2. معلم نفس خود و ادب كننده ي آن باشيد (علي عليه السلام). «1»

3. اصلاح نفس به وسيله ي مبارزه با هواي نفس تحقق مي يابد (علي عليه السلام). «2»

4. وسيله ي اصلاح نفس، پرهيزگاري است (علي عليه السلام). «3»

5. هر كس نفس خود را گرامي بدارد با گناه آن را خوار نمي كند و شهوات بر او آسان مي شود و دنيا در نظرش

كوچك مي گردد (علي عليه السلام). «4»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 245

يادآوري: در قرآن و احاديث و فرهنگ اسلامي موارد زير براي خودسازي و تزكيه ي نفس پيشنهاد شده و يا به آن مرتبط است:

تفكر، محاسبه، معرفت، خوف و رجاء، ياد خدا و بيم از داوري عادلانه ي او، توجه به زودگذر بودن لذّات دنيا، معاد باوري و بيم از آن، ياد گناه و توبه، تقوا، زهد، لغوگريزي، عفّت، امانت داري، شكر، صبر، توكل، توسّل، دعا، نماز و خشوع در آن، روزه، تلاوت قرآن و عمل بدان، انفاق، محبت، ازدواج، انتخاب دوست نيكو، غلبه بر خشم، غلبه بر شادي و غم شديد، و اخلاص.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 246

قرآن كريم در آيه ي صد و ششم سوره ي مائده به لزوم گواه گرفتن دو نفر عادل بر وصيت اشاره مي كند و مي فرمايد:

106. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ شَهدَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْت حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ ءَاخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصبَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلَوةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَانَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَي وَلَا نَكْتُمُ شَهدَةَ اللَّهِ إِنَّآ إِذاً لَّمِنَ الْآثِمِينَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه مرگ يكي از شما فرا رسد، در هنگام وصيّت [بايد] از بين شما، دو (نفر) عادل را به گواهي دادن ميان خود

[فرا خوانيد]؛ يا اگر شما در زمين مسافرت كرديد، و مُصيبت مرگ، شما را فرا رسيد، (و گواه مسلمان نيافتيد،) دو (نفر) ديگر از غير (همكيشان خود) تان را [به گواهي بطلبيد]. و اگر (در راستگويي گواهان) شك كرديد، آن دو را بعد از نماز نگاه مي داريد، پس آن دو به خدا سوگند ياد كنند كه: «اين (گواهي به حقّ) را به هيچ بهايي نمي فروشيم، و اگر چه (به سود) نزديكان باشد؛ و گواهي الهي را پنهان نمي كنيم، كه (اگر چنين كنيم) در اين هنگام حتماً ما از گناهكارانيم.»

شأن نزول:

حكايت شده كه يك مسلمان با دو مسيحي به قصد تجارت از مدينه خارج شدند. در بين راه، فرد مسلمان بيمار شد و وصيت نامه اي نوشت و در بين اموال خود مخفي ساخت و آن اموال را به دست هم سفران خود سپرد و از آنان خواست كه آن را به خانواده اش برسانند. هنگامي كه آن فرد مسلمان از دنيا رفت، آن دو نفر مسيحي اموال گران قيمت را براي خود برداشتند و بقيه را به وارثان او بازگرداندند، ولي در نهايت، وصيت نامه به دست وارثان فرد مسلمان افتاد كه صورت اموال در آن ثبت شده بود. آن دو مسيحي انكار

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 247

كردند و در نهايت دعوا را نزد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آوردند و از آن جا كه دليل محكمي بر ضد آن دو نفر وجود نداشت، پيامبر از آنان خواست كه سوگند ياد كنند؛ و آزاد

شدند.

پس از مدتي، برخي از اموال دزديده شده، نزد آن دو مسيحي پيدا شد و دروغ آنان فاش گرديد. جريان را خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله عرض كردند و ايشان صبر كردند تا آيه ي فوق و دو آيه ي بعد آن فرود آمد؛ سپس دستور دادند كه طبق دستور قرآن، وارثان فرد مسلمان سوگند ياد كنند؛ پس از آن، اموالشان را از آن دو مسيحي گرفتند و به آنها تحويل دادند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اسلام به مسائل حقوقي اهميت مي دهد؛ از اين رو به آداب «وصيت كردن» پرداخته است تا حقوق وارثان تأمين گردد و از اختلافات احتمالي جلوگيري شود. آيه ي فوق نيز يكي از آيات وصيت است كه بر لزوم گواهي كردن بر وصيت تأكيد مي كند.

2. مقصود از واژه ي «عدل» در اين جا ممكن است همان معناي اصطلاحي عدالت، يعني پرهيز از گناهان كبيره و كارهاي خلاف مروّت، و يا «امانت در امور مالي» و عدم خيانت در آن باشد.

3. منظور از گواهي در آيه ي فوق، شهادت همراه با وصيت است؛ يعني شخص شاهد، وصي نيز باشد. اين مطلب با شأن نزول آيه نيز سازگارتر است.

4. انتخاب دو شاهد غير مسلمان، در هنگامي است كه دست رسي به شاهد مسلمان نباشد؛ و ذكر قيد مسافرت نيز به همين منظور است. حتي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 248

برخي مفسران گفته اند مقصود از غير مسلمانان فقط اهل كتاب هستند. «1»

5. هنگام نماز، معنويت و تقوا بيش تر مي شود؛ از اين رو گفته شده

كه گواهي شاهدان، بعد از نماز باشد.

6. اداي سوگند بعد از هر نمازي مي تواند باشد، ولي در برخي روايات اهل بيت عليهم السلام، خصوص نماز عصر تعيين شده است كه جنبه ي استحبابي دارد؛ چون در صدر اسلام، در نماز عصر، عده ي بيش تري شركت مي كردند و غالباً وقت قضاوت بود. «2»

7. قسم خوردن بعد نماز، براي هنگامي است كه در راست گويي شاهدان شك و ترديد باشد و در اين آداب تفاوتي بين مسلمانان و غير مسلمانان نيست.

اما چنانچه شك نباشد، شهادت دو نفر عادل، بدون سوگند هم پذيرفته مي شود؛ پس حكم آيه ي فوق نسخ نشده و اختصاص به غير مسلمانان نيز ندارد.

8. سوگند يكي از راه هاي رفع شك است و زماني معتبر است كه به نام «اللّه» باشد.

9. تنها موردي كه متن سوگندنامه در قرآن ديكته شده است، همين مورد است كه مسأله ي «حق الناس» مطرح است و اين اهميت مطلب را نزد خدا نشان مي دهد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 249

آموزه ها و پيام ها:

1. به وصيت اهميت دهيد و بر آن گواه بگيريد و دقت كنيد (تا حقوق افراد تأمين شود).

2. پنهان كردن گواهي، گناه است.

3. تا مي توانيد گواهان عادل انتخاب كنيد.

4. افراد را در زمان هاي معنوي (مثل بعد از نماز) سوگند دهيد (تا اطمينان بيش تري حاصل شود).

5. علاقه به پول و خويشاوندان موجب انحراف در گواهي مي شود (پس مراقب باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتم سوره ي مائده به روش گواهي دادن شاهدان وصيت اشاره مي كند و مي فرمايد:

107. فَإِنْ عُثِرَ عَلَي أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّآ إِثْماً فَئَاخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيهِمُ الْأَوْلَينِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهدَتُنَآ أَحَقُّ مِن شَهدَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَآ إِنَّآ إِذاً لَّمِنَ الظلِمِينَ و اگر اطلاعي حاصل شد، كه آن دو (شاهد،) مستحق (كيفر) گناهي شده اند، پس دو (نفر) ديگر (نزديكان ميّت) از كساني كه آن دو (شاهد) نخستين بر آنان ستم كردند، به جاي آن دو قرار مي گيرند، و آن دو به خدا سوگند ياد مي كنند كه: «قطعاً گواهي ما، از گواهيِ آن دو، سزاوارتر است؛ و تجاوزي نكرده ايم؛ كه (اگر چنين كنيم) در اين هنگام حتماً ما از ستمگرانيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه نيز به اهميت حق الناس اشاره دارد و حتي روش و متن قسم نامه ي شاهدان را ديكته مي كند تا حقّ كسي پاي مال نشود.

2. افراد حق جست وجو در مورد شاهدان را ندارند، ولي اگر قرايني پيدا

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 250

شد بر دروغ گفتن آنان، وظيفه عوض مي شود «1» و وارثان مي توانند در صحنه حاضر شوند و سوگند ياد كنند و حق را باز پس گيرند.

3. گواهي دو شاهد جديد، يعني خويشاوندان وصيت كننده، بر اساس آگاهي آنان از اموال ميّت است؛ پس شهادت آنان جنبه ي حسّي دارد، نه حدسي.

آموزه ها و پيام ها:

1. معيار در گواهي ها، حقانيت است.

2. اگر در مسير دادگاه تشخيص داديد كه حق كسي پاي مال شده، مسير دادگاه را

تغيير دهيد.

3. تجاوز از حدّ در گواهي دادن، نوعي ستمكاري است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتم سوره ي مائده به فلسفه و حكمت گواهي بر وصيت و قسم خوردن گواهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

108. ذلِكَ أَدْنَي أَن يَأْتُواْ بِالشَّهدَةِ عَلَي وَجْهِهَآ أَوْ يَخَافُواْ أَن تُرَدَّ أَيْمنٌ بَعْدَ أَيْمنِهِمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاسْمَعُواْ وَاللَّهُ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الْفسِقِينَ اين [روش سوگند]، نزديك تر است، به اينكه گواهي را به صورت (صحيح) آن ادا كنند، يا بترسند از اينكه بعد از سوگند خوردنشان، سوگندهايي (به وارثان ميّت) برگردانده شود؛ و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد، و گوش فرا دهيد؛ و خدا، گروه نافرمانبرداران را راهنمايي نمي كند.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 251

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه فلسفه و حكمت احكام را بيان مي كند و مي گويد: «روش هاي قسم خوردن كه در آيه ي قبل بيان شد (مثل اين كه شاهدها را بعد از نماز قسم دهند)، راهي نزديك تر براي رسيدن به گواهي صحيح و حق است.» و شايد بتوان از اين آيه استفاده كرد كه هرگاه راهي مشروع و نزديك تر براي كسب حقيقت وجود داشته باشد، بايد از همان طريق از شاهدان گواهي بخواهيم تا زودتر به حق دست يابيم.

2. كساني كه گواهي دروغ مي دهند، در جامعه رسوا مي گردند و گواهي شان به وارثان بازگردانده مي شود و مردم در موارد مشابه ديگر

گواهي آنان را نمي پذيرند.

آموزه ها و پيام ها:

1. نگراني از رسوايي، يكي از عوامل بازدارنده از گناه است.

2. آداب سوگند گواهان كه مانع تضييق حقوق مردم مي شود، ارزشمند است. «1»

3. پارسايي و حق شنوي، زمينه ساز هدايت؛ و عصيانگري، زمينه ساز محروميت از آن است.

4. با انجام مراسم رسمي سوگند، تلاش كنيد كه به گواهي حق نزديك تر شويد.

5. فرمان بردار و با تقوا باشيد تا هدايت شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نهم سوره ي مائده به رستاخيز و پرسش خدا از پيامبران، هشدار مي دهد و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 252

109. يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَآ أُجِبْتُمْ قَالُواْ لَاعِلْمَ لَنَآ إِنَّكَ أَنتَ عَلمُ الْغُيُوبِ [ياد كن روزي را كه خدا، فرستادگان (ش) را جمع مي كند، پس مي گويد:

« (در برابر دعوت،) چه پاسخي به شما داده شد؟» مي گويند: «براي ما هيچ دانشي نيست؛ كه تنها تو، از همه (اسرار) نهان، بسيار آگاهي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبران الهي در اين آيه علم را از خود نفي مي كنند و مي گويند: «ما نمي دانيم.» البته اين نفي نسبي است؛ يعني علم ما در برابر علم بي پايان الهي چيزي نيست؛ به عبارت ديگر، اين مطلب نوعي ادب در برابر پروردگار است، و گرنه پيامبران خدا از راه هاي عادي، به برخي از حقايق مربوط به امت هاي خويش پي مي برند و حتي از برخي حقايق پنهان

از طريق وحي الهي آگاهي مي يابند. در آيات قرآن به اين مطلب اشاره شده است. «1»

و نيز پيامبران، شاهد و گواه امت خويش هستند؛ «2» پس از اعمال آنان اطلاع دارند.

2. در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه پرسش آيه ي فوق در مورد اوصيا و جانشينان پيامبران است؛ يعني از آنان مي پرسند: «بعد از شما جانشينانتان چه كردند؟» و آنان مي گويند: «بعد از خود، از اعمال آنان آگاهي نداريم.» «3»

روشن است كه اين گونه روايات تعيين مورد و مصداق آيه است، و گر نه پرسش در آيه عام است و همه ي واكنش هاي امت هاي پيامبران را شامل مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 253

3. آيه ي فوق در حقيقت هشداري به مردم است كه در قيامت شما با خدايي سر و كار داريد كه پنهان ها را مي داند و با نمايندگان خويش و رهبران الهي اين گونه برخورد مي كند؛ پس شما مراقب كردار خود باشيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان ديني براي روزي آماده شوند كه مورد بازپرسي خدا قرار مي گيرند.

2. خدا داناي نهان (و آشكار) است و علم شما در برابر او ناچيز است.

3. شيوه ي پاسخ گويي و عملكرد شما در برابر رهبران الهي مورد بازپرسي قرار مي گيرد (پس دقت كنيد كه چگونه عمل مي كنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دهم سوره ي مائده نعمت هاي الهي را بر

عيسي عليه السلام و مادرش يادآوري مي كند و با اشاره به معجزات مسيح و واكنش منفي مخالفان مي فرمايد:

110. إِذْ قَالَ اللَّهُ يعِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَي ولِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتبَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَيةَ وَالْإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرَاً بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَي بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرءِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَيِّنتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هذَآ إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ [ياد كن هنگامي را كه خدا گفت: «اي عيسي پسر مريم! نعمت مرا بر خودت و بر مادرت بياد آور؛ آنگاه كه تو را با «روح پاك» تأييد كردم؛ در حالي كه در گهواره و در ميان سالي، با مردم سخن مي گفتي؛ و هنگامي كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو آموختم؛ و هنگامي كه به رخصت من، از گِل [چيزي همانند شكل پرنده مي ساختي، و در آن تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 254

مي دميدي، و به رخصت من، پرنده اي مي شد؛ و نابيناي مادرزاد، و (مبتلايان به) پيسي را به رخصت من، بهبود مي بخشيدي؛ و هنگامي كه مردگان را به رخصت من (زنده از قبر) بيرون مي آوردي؛ و هنگامي كه بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) را از (آسيب رساندن به) تو، بازداشتم؛ در آن موقع كه دليل هاي [معجزه آسا] براي آنان آوردي، و [لي كساني از آنان كه كفر ورزيدند، گفتند: «اين [ها]

جز سِحري آشكار نيست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مفسران احتمال داده اند كه اين آيه مربوط به قيامت و سخنان خدا با پيامبران باشد، اما ظاهر آيه نشان مي دهد كه سخنان خدا با عيسي عليه السلام در همين دنياست كه نعمت هاي خود را به او يادآوري مي كند تا روح شكرگزاري را در او تقويت نمايد و آموزه اي تربيتي براي مسلمانان باشد.

2. مقصود از «روح القدس» چيست؟

روح القدس فرشته ي وحي الهي، يعني جبرئيل و يا نيرويي غيبي و الهي است كه عيسي را در انجام كارهايش تقويت مي كرد؛ البته اين نيرو در وجود غير پيامبران نيز به صورت ضعيف تري وجود دارد. «1»

3. سخنان عيسي عليه السلام در گهواره كودكانه نبود، بلكه همانند سخنان دوره ي ميان سالي اش، دقيق و حساب شده بود؛ آن حضرت، معجزه وار، در گهواره سخنان حكيمانه مي گفت.

4. واژه ي «با رخصت خدا»، چهار بار در آيه ي فوق تكرار شده است تا اشاره كند كه همه ي كارهاي اعجازآميز عيسي عليه السلام با اجازه ي قبلي خدا بود و جايي براي ادعاي غُلوآميز در مورد مسيح وجود ندارد و او خدا نيست.

5. آيه ي فوق از دلايل روشن ولايت تكويني اولياي الهي است؛ يعني ممكن است خداوند قدرتي به پيامبران، امامان و اولياي خود دهد كه با

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 255

رخصت او مي توانند كارهاي معجزه آميزي مثل «خلق پرنده» يا «شفاي بيماران» را انجام دهند. «1»

6. در اين آيه بيان شده كه عيسي عليه السلام پرنده اي از گِل مي ساخت و در آن مي دميد و به

فرمان الهي آن پرنده زنده مي شد. آري، در كنار اراده ي الهي، نَفْس پيامبر هم در وقوع معجزه تأثير دارد. «2»

7. در اين آيه هفت نعمت الهي براي عيسي عليه السلام شمرده شده، ولي گفته شد كه اين مواهب مربوط به «مسيح و مادرش» است؛ زيرا هر موهبتي كه به فرزند برسد، در حقيقت به مادر او هم رسيده است.

8. عيسي عليه السلام، به عنوان يك پيامبر، هم علم كتاب داشت و هم بينش و حكمت، هم از گفته هاي پيشينيان و تورات با خبر بود و هم پيام جديدي به نام انجيل داشت. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. به ياد نعمت هاي الهي باشيد (و سپاس گزاري كنيد).

2. خدا به عيسي عليه السلام نعمت هاي آموزشي و معنوي و اعجازآميز عطا كرد.

3. رهبران الهي منتظر واكنش منفي مخالفان و تهمت هاي آنان باشند.

4. يكي از نعمت هاي الهي براي رهبران ديني، دفع مخالفان است.

معجزات عيسي (ع)

معجزات عيسي (ع) قرآن كريم در آيه ي صد و يازدهم سوره ي مائده به ياران عيسي عليه السلام و گواهي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 256

111. وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَي الْحَوَارِيِّنَ أَنْ ءَامِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ ءَامَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ و (ياد كن) هنگامي را كه به حواريون وحي كردم كه: «به من و فرستاده من، ايمان آوريد.» گفتند: «ايمان آورديم، و گواه باش كه ما تسليم

هستيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «وحي» در اصل به معناي «اشاره ي سريع و مخفيانه» است و در اصطلاح به «پيام الهي گفته مي شود كه به سوي پيامبران خدا فرستاده مي شود.» و گاهي نيز به معناي «الهام» به كار مي رود. «1»

اما «وحي» در آيه ي فوق، به معناي الهامي است كه به قلب ياران عيسي عليه السلام وارد شد. «2»

2. از آيه ي فوق و آيات مشابه آن كه «وحي» در آنها به معناي «الهام به غير پيامبران» به كار رفته است، استفاده مي شود كه خدا گاهي به دل هاي آماده الهاماتي مي كند؛ همان طور كه شيطان نيز به دوستان خود الهاماتي مي كند. «3»

3. خداي كريم حواريون را به «ايمان به خدا و فرستاده اش» فرا خواند. اين مطلب اشاره دارد كه ايمان به پيامبران در طول ايمان به خدا لازم است.

4. پاسخ حواريون به ندا و الهام الهي كه آنان را به ايمان فرا مي خواند،

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 257

بسيار مؤدبانه و كامل بود؛ زيرا اولًا، پاسخ مثبت دادند و گفتند ايمان آورديم و ثانياً، گفتند ما تسليم محض هستيم و هر چه خدا و رسولش دستور دهند اطاعت مي كنيم.

5. «حواريُّون» ياران نزديك حضرت مسيح عليه السلام و ملازمان و شاگردان ايشان بودند؛ «1» انسان هايي بلند مرتبه كه به آنان الهاماتي مي شد و در عين حال تسليم حق بودند (پس سزاوار است كساني كه ادعاي ياري پيامبر صلي الله عليه و آله و دين اسلام را دارند نيز اين گونه باشند).

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا رهبران الهي را،

با ياران پاك، ياري مي نمايد.

2. يارانِ رهبران الهي به خدا و رهبر الهي ايمان داشته باشند.

3. هم چون ياران عيسي عليه السلام، با ايمان و تسليم حق باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و دوازدهم سوره ي مائده به درخواست ياران مسيح عليه السلام در مورد غذاي آسماني اشاره مي كند و مي فرمايد:

112. إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يعِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَن يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَآءِ قَالَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [ياد كن هنگامي را كه حواريون گفتند: «اي عيسي پسر مريم! آيا پروردگارت مي تواند غذايي از آسمان بر ما فرود آورد؟» [عيسي گفت:

«اگر مؤمن هستيد [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. نام گذاري اين سوره به «مائده»، به خاطر اين آيه و آيات بعد از آن است تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 258

كه در باره ي «مائده»، يعني غذاي آسماني، سخن گفته اند. «1»

2. واژه ي «سَماء» در اصل به معناي «جهت بالا» است؛ البته اين واژه در قرآن به معناي جوّ اطراف زمين و جايگاه ستارگان و سيارات و مقام قرب الهي (يعني آسمان معنوي) نيز مي آيد. «2» در اين جا ممكن است مقصود آسمان معمولي يا جوّ اطراف زمين باشد؛ يعني «معجزه وار، غذايي از آسمان فرودآور.» و يا مقام قرب الهي مراد باشد؛ يعني «غذايي از نزد خدا براي ما

بياور».

4. از طرفي، پرسش حواريون با تعبير «آيا پروردگارت مي تواند؟» «3» بود، در حالي كه مي توانستند مؤدبانه تر بگويند: «آيا خدا لطف مي كند؟» از طرف ديگر، پرسش آنان بوي ترديد داشت؛ از اين رو حضرت عيسي به آنان هشدار داد كه تقوا را رعايت كنند و حريم الهي را نشكنند.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 259

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام گفت وگو در باره ي خدا، حريم او را نگاه داريد و مؤدبانه سخن بگوييد.

2. خواسته هاي خود از خدا را، با رهبران الهي در ميان بگذاريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سيزدهم سوره ي مائده به توضيح حواريون در باره ي درخواست غذاي آسماني اشاره مي كند و مي فرمايد:

113. قَالُواْ نُرِيدُ أَن نَّأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَن قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشهِدِينَ (حواريون) گفتند: «مي خواهيم از آن بخوريم، و دل هاي ما آرامش يابد؛ و بدانيم كه بيقين به ما راست گفته اي؛ و از شاهدان بر آن باشيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه آثار و فوايد غذاي آسماني شمرده شده است:

الف) غذايي است كه انسان آن را مثل غذاهاي ديگر مصرف مي كند؛

ب) سبب اطمينان و آرامش قلب مي شود؛

ج) دليل و گواه صدق پيامبر است؛

د) مؤمنان با مشاهده ي آن غذاي آسماني به مقام شهود مي رسند و بر آن گواهي مي دهند.

2. ياران راستين پيامبران الهي اگر معجزه اي درخواست مي كردند، دلايلي حكمت آميز داشت

و از روي لجاجت نبود؛ پس اين گونه درخواست هاي معجزه آسا از اولياي الهي نكوهيده نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. معجزه، دليل صدق پيامبر است و موجب اطمينان خاطر مردم مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 260

2. حكمت درخواست هاي خود را بيان كنيد تا اهداف شما روشن شود.

3. در غذاها، اهداف مادي و معنوي را با هم دنبال كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهاردهم سوره ي مائده به غذاي آسماني مسيح عليه السلام و مراسم عيد اشاره مي كند و مي فرمايد:

114. قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ الَّلهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلْ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَآءِ تَكُونُ لَنَا عِيداً لّاَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَايَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرزِقِينَ عيسي پسر مريم گفت: «خدايا! (اي) پروردگار ما! از آسمان غذايي بر ما فروفرست؛ كه عيدي براي اوّل ما و آخر ما، و نشانه اي از تو باشد؛ و ما را «روزي» ده؛ و تو بهترين «روزي» دهندگاني.»

نكته ها و اشاره ها:

1. درخواست عيسي عليه السلام از خدا بسيار مؤدبانه و محترمانه بود؛ يعني او درخواست ساده ي حواريون و ياران خويش را در قالب زيباي دعا در آورد و بيان كرد، تا حاكي از ادب و روح حق طلبي و ملاحظه ي مصالح عمومي باشد.

2. عيسي عليه السلام درخواست حواريون را اصلاح كرد؛ يعني حواريون در درخواست خود، نخست خوردن را مطرح كرده بودند و سپس فوايد معنوي، مثل اطمينان را، ولي حضرت

عيسي عليه السلام اول نكات معنوي، مثل عيد بودن و نشانه بودن را مطرح كرد، سپس به رزق اشاره نمود.

3. وقتي حضرت عيسي عليه السلام از خدا درخواست مي كند، دو بار نام خدا را مي برد- در حالي كه معمولًا در دعاهاي قرآن يك بار «ربّنا» وجود دارد- و در آخر دعا نيز صفتي مناسب با درخواست خويش مي آورد. اين آموزه اي براي دعاگويان جهان است.

4. حضرت عيسي عليه السلام فقط براي خود و ياران حاضر خود دعا نمي كند

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 261

بلكه براي اول تا آخر، يعني همه ي مردم و نسل ها دعا مي كند. «1»

5. واژه ي «عيد» در اصل به معناي بازگشت است؛ از اين رو به روزهايي كه مشكلات رفع مي شود و پيروزي و راحتي بازمي گردد عيد گفته مي شود؛ و به عيدهاي اسلامي، مثل فطر نيز عيد گفته مي شود، چون آلودگي هاي انسان برطرف مي شود و صفا و پاكي فطري روح و جان باز مي گردد. «2»

از امام علي عليه السلام حكايت شده كه هر روز كه در آن نافرماني خدا نشود، آن روز عيد است. «3»

6. عيد گرفتن و برگزار كردن جشن همراه با غذاي نيكو، مورد توجه پيامبران الهي بود و قرآن هم آن را حكايت و در واقع تأييد مي كند.

7. در احاديث اسلامي آمده است كه نزول غذاي آسماني بر ياران عيسي عليه السلام، در روز يكشنبه اتفاق افتاد؛ «4» و شايد يكي از علل احترام مسيحيان براي روز يكشنبه همين باشد.

8. در مورد نوع غذاي آسماني، در قرآن

كريم سخني گفته نشده است، اما در احاديث اسلامي از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه «غذاي مذكور، چند قرص نان و چند ماهي بود.» «5»

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 262

1. در اديان الهي، عيد و جشن وجود دارد.

2. رهبران الهي، براي مردم عيد به ارمغان بياورند.

3. دعاهاي خود را مؤدبانه از خدا بخواهيد.

4. در دعاهاي خود، اول به جنبه هاي معنوي و معرفتي و سپس به جنبه هاي مادي توجه نماييد.

5. رهبران ديني به خواسته هاي مردم توجه كنند و براي تحقق آنها دعا كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پانزدهم سوره ي مائده به استجابت دعاي عيسي عليه السلام و نزول غذاي آسماني اشاره مي كند و مي فرمايد:

115. قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَاباً لَّآ أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِّنَ الْعلَمِينَ خدا فرمود: «حتماً من آن را بر شما فرود فرستم؛ و [لي بعد [از آن ، هر كس از شما كفر ورزد، پس مسلماً من با عذابي او را عذاب مي كنم كه هيچ يك از جهانيان را بدان عذاب نكرده باشم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. از ظاهر اين آيه و احاديث اسلامي «1» به دست مي آيد كه غذاي آسماني براي عيسي عليه السلام و يارانش فرود آمد و اين مطابق وعده ي تخلّف ناپذير الهي بود. «2»

2. اگر ايمان انسان به مرحله ي شهود

و يقين برسد و معجزات را با چشم خود ببيند، مسئوليت او سنگين تر مي شود و كم ترين تقصير و غفلت او سبب مجازات شديدي خواهد شد؛ از اين رو پس از نزول غذاي آسماني، وعده ي مجازات منكران و كافران مطرح مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 263

آموزه ها و پيام ها:

1. كساني كه توقّع بيش تري دارند، تعهّد بيش تري نيز خواهند داشت.

2. بعد از اتمام حجّت، با منكران لجوج برخورد كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شانزدهم سوره ي مائده به گفت وگوي خدا و مسيح و حق گويي پيامبران اشاره مي كند و مي فرمايد:

116. وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يعِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ ءَ أَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلهَينِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحنَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَآ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلمُ الْغُيُوبِ و [ياد كن هنگامي را كه خدا فرمايد: «اي عيسي پسر مريم! آيا تو، به مردم گفتي كه من و مادرم را، دو معبودِ غير از خدا، اتخاذ كنيد؟!» [عيسي گويد: «منزّهي تو! براي من (سزاوار) نيست كه چيزي را كه براي من حقّ نيست، بگويم! اگر آن را گفته بودم پس حتماً تو آن را مي دانستي؛ آنچه در جان من است، (تو) مي داني؛ و آنچه در ذاتِ توست، (من) نمي دانم؛

كه تنها تو، از همه (اسرار) نهان بسيار آگاهي.

نكته ها و اشاره ها:

1. گفت وگوي خدا با مسيح از آيه ي فوق شروع شد و در دو آيه ي ديگر ادامه دارد. در آيه ي بعدي خدا به روز رستاخيز اشاره مي كند؛ و مفسران از همين قرينه استفاده كرده اند كه اين گفت وگو مربوط به روز قيامت است. «1»

2. مسيح عليه السلام مردم را به توحيد دعوت مي كرد و هيچ گاه مردم را به پرستش خود يا مادرش دعوت نكرد، اما پرسش خدا در آيه ي فوق براي اقرار

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 264

گرفتن از مسيح و محكوميت امت اوست.

3. مسيح عليه السلام در آيه ي فوق هم دعوت به شرك را از خود نفي مي كند و هم تأكيد مي كند كه اساساً من چنين حقّي ندارم و چنين گفتاري با موقعيت نبوّت من سازگار نيست.

4. مسيحيان در عقيده ي تثليث، «خدا و مسيح و روح القدس» را خدايان سه گانه معرفي مي كنند.

در آيه فوق «مادر عيسي» نيز معبود مسيحيان معرفي شده است؛ زيرا در گذشته بعضي از فرقه هاي مسيحيت كه بعدها منقرض شدند، مريم را نيز جزء خدايان خويش قرار مي دادند و قرآن در آيه ي فوق از آنها خبر مي دهد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا (در قيامت) از پيامبران به عنوان شاهد امّت خويش پرسش مي كند (پس مراقب كردار خويش باشيد).

2. ساحت عيسي عليه السلام از شرك و اولوهيت پاك است.

3. رهبران و مبلغان ديني حق گو باشند و فراتر از مسئوليت خويش سخن نگويند.

4. خدا را شاهد و ناظر گفتار خود

بدانيد كه او از همه ي امور پنهان آگاه است.

5. رهبران و مبلغان ديني آماده ي بازپرسي در محضر الهي باشند.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 265

قرآن كريم در آيه ي صد و هفدهم سوره ي مائده به بخش ديگري از گفت وگوي خدا با مسيح عليه السلام و شيوه ي توحيدي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

117. مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَآ أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيهِمْ شَهِيداً مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيهِمْ وَأَنتَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيدٌ

جز آنچه مرا به آن فرمان دادي، [چيزي به آنان نگفتم؛ (به آنان گفتم) كه:

خدا را كه پروردگار من و پروردگار شماست بپرستيد. و تا هنگامي كه در ميانشان بودم، بر آنان گواه بودم؛ و [لي هنگامي كه مرا به صورت كامل برگرفتي، تنها تو نگهبان آنان بودي؛ و تو بر هر چيزي، گواهي.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه نشان داده شده كه عقيده و خط مسيح، همان خط توحيد است و شرك و انحراف تثليث بعدها در مسيحيت پيدا شده است.

2. آيه ي فوق خدا را «ربّ» و پروردگار مسيح و مردم معرفي مي كند؛ يعني بر پروردگار مسيح بودن، به صورت جداگانه تأكيد مي كند، تا احتمال خدا بودن مسيح را كاملًا دفع كند.

3. مسيح عليه السلام (هم چون ديگر پيامبران) شاهد و ناظر و گواه

اعمال و عقايد امّت خويش بود.

4. مسيح عليه السلام معصوم بود و جز فرمان خدا را انجام نمي داد.

5. مسيح عليه السلام عروج كرد؛ بنابراين او نمرده است، «1» همان طور كه در آيات ديگر قرآن نيز به اين مطلب اشاره شده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 266

آموزه ها و پيام ها:

1. خط مسيح عليه السلام، همان خط توحيد است (نه تثليث).

2. رهبران و مبلغان ديني تا هنگامي كه در ميان مردم هستند، شاهد و ناظر آنها باشند.

3. رهبران الهي، فقط به دستورات الهي عمل كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هيجدهم سوره ي مائده به بخش پاياني گفت وگوي خدا با مسيح و تلاش او براي جلب رحمت الهي نسبت به مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

118. إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ اگر عذابشان كني، پس براستي كه آنان بندگان تواند؛ و اگر آنان را بيامرزي، پس براستي كه تنها تو شكست ناپذير [و] فرزانه اي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مسيح عليه السلام با آوردن تعبير «عبادُك» (: بندگان تو)، درياي رحمت الهي را به خروش درمي آورد و محبت او را به گناهكاران (توبه كار) جلب مي كند و با اشاره به عفو و بخشش الهي، به نوعي، آن را براي مردم طلب مي كند.

2. هدف عيسي عليه السلام از طرح مسأله ي بخشش، شفاعت در باره ي مشركان نيست، وگرنه صفات

مناسب ديگري، مثل «غفور و رحيم» را به جاي «عزيز و حكيم» مي آورد؛ پس هدف حضرت مسيح از اين جمله آن است كه بگويد:

«همه ي كارها به دست خداست و من اختياري ندارم.»

البته اين احتمال نيز هست كه در ميان مسيحيان گروهي به اشتباه خود پي برده و توبه كنند و اين جمله ي حضرت مسيح براي جلب رحمت الهي نسبت به آن گروه باشد.

3. آيه ي فوق به قدرت خدا اشاره مي كند تا نشان دهد كه اختيار نهايي و

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 267

انتخاب عذاب و عفو با خداست؛ و به حكمت و فرزانگي او اشاره مي كند تا نشان دهد كه مجازات و عفو الهي، بدون حساب و حكمت نيست.

4. ابوذر غفاري حكايت مي كند كه شبي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تا صبح اين آيه را تكرار مي كرد و در ركوع و سجود تلاوت مي نمود و دستان خود را بلند مي كرد و مي گريست و به امت خويش دعا مي كرد و از خدا آن قدر طلب شفاعت كرد، تا به او عطا شد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبران، تسليم محض خدايند.

2. مبلغان و رهبران ديني تسليم خدا باشند، اما در همان حال رحمت الهي را نسبت به مردم جلب كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نوزدهم سوره ي مائده به رستگاري راست گويان و عظمت رضايت الهي اشاره مي كند

و مي فرمايد:

119. قَالَ اللَّهُ هذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصدِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ خلِدِينَ فِيهَآ أَبَداً رَّضِيَ اللَّهُ عَنهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ خدا فرمود: «اين، روزي است كه راستي راستگويان، به آنان سود مي بخشد؛ براي آنان بوستان هاي (بهشتي) است كه از زير [درختان] ش نهرها روان است، در حالي كه جاودانه در آن ماندگارند. خدا از آنان خشنود است، و آنان (نيز) از او خشنودند؛ اين كاميابي بزرگ است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به راست گويي راست گويان در دنيا اشاره دارد كه در جهان ديگر براي آنان مفيد است، و گر نه آخرت محل تكليف نيست و در آن جا هر

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 268

كسي راست مي گويد و حتي گناهكاران به اعمال خويش اعتراف مي كنند.

2. مقصود از راست گويان در آيه ي فوق، مسيح و پيامبران و ياران راستين آنها هستند كه رسالت خود را انجام داده و جز راه صدق و راستي نپيموده اند.

در برخي احاديث، آيه ي فوق بر محمد صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام تطبيق شده است؛ «1» يعني بالاترين مصداق راست گويان، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و امامان اهل بيت عليهم السلام هستند.

3. صدق و راستي، عنوان جامعي است كه شامل راستي در گفتار و كردار، هر دو مي شود و اين تنها توشه اي است كه در آخرت به كار مي آيد.

4. رضايت دوجانبه ي بنده و خدا، آن قدر مهم است كه در آيه ي فوق از آن با عنوان «رستگاري بزرگ» ياد شده است؛ زيرا

ممكن است انسان غرق عالي ترين نعمت ها باشد اما احساس كند كه محبوبش از او ناراضي است؛ در اين جاست كه تمام نعمت ها در كام او تلخ مي شود؛ و يا ممكن است انسان همه چيز داشته باشد، ولي از وضع خود راضي نباشد كه در اين صورت هم خوش بخت نخواهد بود.

پس رستگاري بزرگ آن است كه خدا از انسان راضي و بنده هم از او خشنود باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در قيامت راستي مي خرند (نه رياكاري).

2. بزرگ ترين رستگاري و پيروزي، رضايت خداست.

3. اگر رستگاري و بهشت مي خواهيد، راستي پيشه سازيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 269

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي مائده به حكومت و قدرت مطلق خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

120. لِلَّهِ مُلْكُ السَّموتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

فرمانروايي آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست، فقط از آنِ خداست؛ و او بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين جمله ممكن است دليل رضايت بندگان از خدا باشد كه در آيه ي قبل مطرح شد؛ زيرا كسي كه بر همه چيز توانا و حاكم است، هر چه بندگانش بخواهند به آنان مي بخشد؛ پس بندگان از او خشنود مي گردند.

و نيز ممكن است اين جمله اشاره به نادرستي اعمال مسيحيان در پرستش مسيح عليه السلام و مادرش باشد؛ زيرا عبادت و پرستش، تنها شايسته ي كسي است كه بر

سراسر جهان آفرينش حكومت مي كند، نه كساني كه مخلوقي بيش نيستند. «1»

2. مضمون اين آيه، در آيات متعددي آمده است. اين تكرار يا به خاطر اهميت آن است و يا به خاطر نتايج تربيتي يادآوري آن.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرمان روايي مطلق و قدرت بي كران الهي را بشناسيد.

2. بالاتر از حكومت و قدرت الهي، چيزي نيست. «2»

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 271

منابع

منابع «كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي،

1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 272

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه

المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير و المفسّرون، دكترمحمدحسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 273

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في

القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران،

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 274

المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ

الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)،

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 275

تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت،

مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 276

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير

انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 277

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران،

انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 278

هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين

رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه. 109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 279

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست

و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و

نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 280

چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق:

محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 281

152. الفرقان و القرآن،

عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني،

قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد،

تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 282

بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت عليهم السلام، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات

در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه تفسير قرآن مهر جلد پنجم، ص: 283

قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه

صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109