تفسير قرآن مهر جلد دوم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 - عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني. مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 - مشخصات ظاهري : ج. شابك : 45000 ريال (ج.2) يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388. يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran . يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387). يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان. يادداشت : كتابنامه. مندرجات : ج.2. جزء دوم: سوره بقره از آيه ي 142 تا آخر. عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان. موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14 رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي رده بندي ديويي : 297/179 شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري ها

يادآوري ها:

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده

است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 16

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 17

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

درآمد:

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 18

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «1» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «2» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «3»

نوشتاري كه در پيش

رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني،

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 19

بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 20

نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين

دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي و جواد و اكبر رحمتي و محمد رضايي و اكبر جعفري سپاس گزاريم.

خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين قم- 30/ 4/ 1386 ش محمدعلي رضايي اصفهاني تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 21

تفسير سوره ي بقره (از آيه ي 142 تا آخر)

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 21

تفسير سوره ي بقره (از آيه ي 142 تا آخر) «انديشه ي اسلامي، مردم شناسي،

تاريخ شناسي، قانونمندي جامعه»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 23

تغيير قبله مسلمانان و اسرار آن

تغيير قبله مسلمانان و اسرار آن قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و دوم سوره ي بقره به ماجراي تغيير قبله ي مسلمانان و بهانه جويي مخالفان اشاره مي كند و مي فرمايد:

142. سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْها قُلْ لِلَّهِ المَشْرِقُ وَ المَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلَي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ بزودي مردم سبك سر، خواهند گفت: «چه چيز آنان را، از قبله شان كه بر آن بودند، روي برتاباند؟!» بگو: «خاور و باختر، فقط از آنِ خداست؛ هر كس را (شايسته بداند و) بخواهد، به راه راست راه نمايي مي كند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در مدت سيزده سال پس از بعثت در شهر مكه و چند ماه بعد از هجرت، در مدينه، «1» به طرف بيت المقدس نماز مي گزارد و اين كار به دستور خدا بود، ولي پس از

اين مدت، قبله ي «2» مسلمانان تغيير كرد و خداي متعال دستور داد كه به سوي «كعبه» نماز بگزارند. از آن جا كه بيت المقدس قبله ي يهوديان نيز بود، آنان از اين ماجرا به سختي ناراحت شدند و به بهانه جويي پرداختند و اشكال كردند كه: اگر قبله ي اول صحيح بود پس اين تغيير چه معنا دارد؟ و اگر قبله ي دوم صحيح است، چرا سيزده سال و چند ماه به سوي بيت المقدس نماز خوانديد؟

خداوند به پيامبرش دستور داد كه به آنها بگو: «شرق و غرب عالم از آن خداست.»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 24

آري، همه جا مِلك خداست و خدا خانه و مكاني ندارد. مهم آن است كه تسليم فرمان او باشيم و تغيير قبله در حقيقت مرحله اي از يك آزمايش تكاملي است.

2. پرسش كردن به نيت درك نادانسته ها كار خوبي است و باعث رشد و كمال انسان مي شود و معمولًا پرسشگري نشانه ي خردورزي است؛ اما پرسش به قصد بهانه جويي و حق پوشي، علامت سفاهت است نه خردمندي.

پس آنچه در اين آيه نكوهش شده روحيه ي بهانه جويي است كه در افراد سبك مغز ديده مي شود.

3. تغيير قبله در اسلام يكي از موارد نسخ است. نسخ يعني حكمي در ابتدا به صورت موقت قرار داده مي شود، سپس حكم دوم مي آيد و آن را تغيير مي دهد. نسخ و تغيير برنامه هاي تربيتي در مقاطع مختلف زماني و مكاني، برنامه ي تازه و عجيبي نيست؛ بلكه قسمتي از مراحل مختلف آزمايش و تكامل انسان است.

4. هدايت خدا شامل همه ي مردم مي شود،

ولي برخي افراد سبك سر (سفيه) «1» با كردار ناپسند خود زمينه ي هدايت خويش را از بين مي برند، و در نتيجه، خدا آنان را شايسته ي هدايت نمي بيند و در گمراهي وامي نهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهانه تراشي در برابر دستورات الهي، نشانه ي سبك سري افراد است.

2. خدا هر كجا را صلاح بداند قبله قرار مي دهد (و تابع سليقه ي افراد نيست).

3. نسبت به بهانه جويي ها و تبليغات منفيِ مخالفان اسلام حساس تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 25

باشيد و به آنان پاسخ دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و سوم سوره ي بقره به آزمايش تغيير قبله و برخي از اسرار آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

143. وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَ مَا جَعَلْنَا القِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَي عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلّا عَلَي الَّذِينَ هَدَي اللَّهُ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ و بدين گونه شما را گروهي ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد؛ و فرستاده [خدا] بر شما گواه باشد. و قبله [بيت المقدس را كه (چندي) بر آن بودي، قرار نداديم جز براي آنكه كسي كه از فرستاده [خدا] پيروي مي كند، از كسي كه [از عقيده خود] بر مي گردد، معلوم داريم. و مسلماً

اين [حكم دشوار بود، جز بر كساني كه خدا [آنها را] راهنمايي كرده است. و خدا هرگز ايمان شما را تباه نمي گرداند؛ [چرا] كه قطعاً خدا، [نسبت به مردم، مهرباني مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در ابتداي پيدايش اسلام، خانه ي كعبه كانون بت هاي مشركان بود؛ از اين رو دستور داده شد كه مسلمانان موقتاً به سوي بيت المقدس نماز بخوانند و بدين ترتيب صفوف خود را از مشركان جدا كنند اما هنگامي كه مسلمانان به مدينه مهاجرت كردند و تشكيل حكومت و ملت دادند، ديگر صفوف آنها كاملًا از ديگران جدا شد و ضرورتي نداشت اقامه ي نماز به طرف بيت المقدس ادامه يابد و دستور داده شد كه به سوي كعبه كه قديمي ترين تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 26

مركز توحيد بود باز گردند. «1»

2. با تغيير قبله كه آزمايشي بزرگ براي مسلمانان بود، روشن شد كه چه كساني تسليم خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله هستند و چه كساني متزلزل اند و با اندك بهانه اي به كفر بازمي گردند.

3. توجه خاص مسلمانان به تعيين قبله و سمت كعبه سبب شد كه علم هيئت و جغرافيا در بين مسلمانان به سرعت رشد كند؛ چرا كه محاسبه ي سمت قبله در نقاط مختلف زمين بدون آشنايي با اين علوم امكان نداشت و اين يكي از بركات تعيين قبله براي مسلمانان بود.

4. واژه ي «وَسَط» در لغت به معناي «حد متوسط ميان دو چيز» و نيز به معناي «زيبا، جالب، عالي و شريف» آمده

است؛ و ظاهراً هر دو به يك حقيقت باز مي گردد؛ زيرا معمولًا شرافت و زيبايي در آن است كه چيزي از افراط و تفريط به دور باشد و در حد اعتدال قرار گيرد.

5. واژه ي «شُهداء» به معناي گواه بودن امت اسلامي بر مردم جهان است، همان طور كه پيامبر صلي الله عليه و آله گواه بر مسلمانان است. اين تعبير ممكن است به معناي اسوه و الگو به كار رفته باشد؛ چرا كه گواهان و شاهدان هميشه از بين افراد نمونه انتخاب مي شوند. «2»

6. براي الگو بودن دو شرط عدالت و آگاهي لازم است و اين دو شرط در همه ي انسان ها وجود ندارد؛ بنابراين همه شاهد نيستند. در روايات آمده است كه مقصود از گواهان، امامان معصوم عليهم السلام هستند. «3» البته اين گونه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 27

احاديث به مصداق هاي كامل گواهان اشاره دارند.

7. مسلمانان از هر نظر ملتي معتدل و ميانه هستند. آنان در عقيده ي خود معتدل اند، نه راه غُلو مي پويند و نه راه تقصير و شرك، نه طرف دار جبر هستند نه آزادي مطلق؛ از نظر اخلاقي، نه دنيا زده اند و نه تارك دنيا؛ از نظر اجتماعي، نه مردمي بسته و جداي از ملت هاي ديگرند و نه اصالت و استقلال خود را از دست مي دهند؛ از نظر علمي نيز، نه راه دانش ديگران را به سوي خود بسته اند و نه خودباخته ي هر ندايي مي شوند.

البته اين اعتدال، براساس مقتضاي اسلام است و ممكن است برخي از مسلمانان از آموزه هاي اسلامي

پيروي نكنند و اين گونه نباشند.

اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست از مسلماني ماست 8. دستورات خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله هم چون نسخه هاي پزشك است كه هر كدام در جاي خود نيكو و ضامن سعادت و تكامل انسان است؛ بنابراين، تغيير قبله موجب ضايع شدن ايمان نمي شود و مشكلي در عبادات گذشته و آينده ايجاد نمي كند.

9. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه اگر خداي متعال از گذشته و آينده ي همه چيز باخبر است، پس جمله ي «تا بدانيم» در مورد او چه معنايي دارد؟

پاسخ آن است كه خدا عالم است اما علم او دو گونه است: «آگاهي از امور» و «تحقق يافتن عيني آن» كه در اين جا مقصود گونه ي دوم علم است؛ يعني مي خواهد آنچه را مي داند معلوم دارد و در خارج محقق سازد.

همان طور كه مهندس ساختمان پس از طرح نقشه آن را اجرا مي كند، تا نتيجه ي كار خود را ببيند و بداند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 28

10. از اين آيه استفاده مي شود كه افراد سست ايمان كه هدايت كامل نيافته اند تعبد كم تري دارند و پذيرش تغييرات براي آنان مشكل است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مسلمانان ملتي معتدل باشند تا براي جهانيان الگو شوند، همان طور كه پيامبر صلي الله عليه و آله الگوي مسلمانان است.

2. تغيير قوانين الهي نوعي آزمايش تكاملي براي ماست.

3.

هر كس هدايت بيش تري داشته باشد، در برابر خدا و پيامبر تسليم تر است.

4. خدا مهربان تر از آن است كه با تغييرات قوانين به ما زيان برساند.

5. تغييرات قوانين را عطف به ما سبق نكنيد تا موجب زيان زدن به كارهاي قبلي افراد نشود.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و چهارم سوره ي بقره با اشاره به تغيير قبله ي مسلمانان و آگاهي اهل كتاب از حقانيّت آن، به آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

144. قَدْ نَرَي تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ المَسْجِدِ الحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتبَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغفِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ بيقين روي چرخاندنت در آسمان (و نگاه هاي انتظارآميزت) را مي بينيم، و مسلماً تو را به [سوي قبله اي كه از آن خشنودي، باز مي گردانيم. پس روي خود را به سوي مسجد الحرام كن. و هر جا بوديد، پس روي خود را به [سوي آن كنيد. و در حقيقت كساني كه كتاب [الهي به آنها داده شده،

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 29

مسلماً مي دانند كه اين [تغيير قبله، فرمان درستي است كه از جانب پروردگارشان مي باشد. و خدا از آنچه انجام مي دهند، غافل نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. طبق روايات تاريخي، تغيير قبله ي مسلمانان از بيت المقدس

به طرف كعبه در حال نماز ظهر انجام گرفت. پيك وحي در اين لحظه ي حساس و چشم گير نازل شد و بازوان پيامبر صلي الله عليه و آله را گرفت و از طرف بيت المقدس به سوي كعبه برگردانيد و فوراً مسلمانان صفوف خود را تغيير دادند. «1» بيت المقدس تقريباً در سمت شمال مدينه و مكه در سمت جنوب مدينه بود.

تغيير قبله ي مسلمانان در ركعت دوّم نماز ظهر و در مسجد «بني سالم» انجام شد و پيامبر صلي الله عليه و آله در اين مسجد يك نماز را به طرف دو قبله خواند. اين مسجد اكنون در مدينه به «مسجد ذو قبلتين» مشهور است.

2. تغيير قبله به عنوان يكي از نشانه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در كتاب هاي امت هاي پيشين ذكر شده بود و مخالفان اسلام اين مطلب را خوانده بودند كه پيامبر به سوي دو قبله نماز مي خواند، اما آنها به جاي آنكه اين تغيير قبله را به عنوان نشانه ي صدق پيامبر معرفي كنند، آن مطلب را پنهان كردند و به بهانه جويي پرداختند. «2»

3. چرا پيامبر اسلام به كعبه علاقه داشت و منتظر بود تا فرمان تغيير قبله صادر شود؟

كعبه قديمي ترين پايگاه توحيد و قبله ي ابراهيم عليه السلام بود؛ هم چنين، تغيير قبله، استقلال مسلمانان را به اثبات مي رساند و آنان را از زخم زبان و تحقير يهود آسوده مي كرد.

4. اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله نگاه به آسمان دوخته بود و انتظار تغيير قبله را مي كشيد ولي تقاضا نمي كرد، همگي نشان دهنده ي ادب پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر خداست.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 30

5. از آن جا كه توجه دقيق به كعبه در هنگام نماز مشكل است، خداوند براي وسعت دادن قبله جهت مسجدالحرام را قبله معرفي كرد و توجه به «جانب» آن را كافي دانست.

آموزه ها و پيام ها:

1. مسجدالحرام قبله ي مورد رضايت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است.

2. همگي روبه سوي كعبه ي دوست كنيد.

3. ادب در برابر خدا را از پيامبر صلي الله عليه و آله بياموزيد كه تقاضاي خود را با نگاهش بيان مي كرد (و به دستورات الهي اعتراض نمي كرد).

4. يهوديان و مسيحيان از حقانيّت قبله ي مسلمانان آگاه اند (ولي آن را كتمان مي كنند).

5. خدا را از خويشتن غافل مپنداريد كه اعمال شما تحت نظر اوست (و به زودي به حساب شما رسيدگي مي كند).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و پنجم سوره ي بقره با اشاره به آشتي ناپذيري اهل كتاب با اسلام در مورد تبعيت از آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

145. وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتبَ بِكُلِّ آيَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ مَا أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَابُعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ العِلْمِ إِنَّكَ إِذاً لَمِنَ الظلِمِينَ و اگر براي كساني كه كتاب [الهي به آنها داده شده، هرگونه نشانه (معجزه واري) بياوري، از قبله تو پيروي نخواهند كرد؛ و تو [نيز] از قبله آنان، پيروي نخواهي كرد. وبرخي از آنان،

از قبله برخي [ديگر] پيروي، نخواهد كرد. و اگر بعد از دانشي كه به تو رسيد، از هوس هايشان پيروي كني، در آن صورت، مسلماً تو از ستمگران خواهي بود.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 31

نكته ها و اشاره ها:

1. مسيحيان و يهوديان از قبله ي همديگر پيروي نمي كنند؛ يهوديان به طرف هيكل سليمان، يا مسجد الاقصي، نماز مي خوانند «1» و مسيحيان به طرف محل تولد حضرت عيسي عليه السلام. «2»

2. هشدارهاي قرآن نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله شايد به خاطر جلوگيري از رشد تفكر غُلوآميز نسبت به انبياي الهي است تا همگان بدانند كه پيامبر صلي الله عليه و آله اختياري از خود ندارد و همه چيز به دست خداست؛ هم چنين اين هشدارها تأكيدي مجدد بر حاكميت همه جانبه ي قانون است؛ يعني قوانين الهي شامل پيامبر صلي الله عليه و آله هم مي شود و استثنا ندارد و در ضمن هشداري به مردم است كه در جايي كه پيامبر صلي الله عليه و آله چنين است، پس شما مراقب مسئوليت هاي خود باشند.

3. در اين آيه به آشتي ناپذيري يهوديان و مسيحيان لجوج با اسلام اشاره شده است. آنان چنان متعصبانه و غيرمنطقي با اسلام برخورد مي كنند كه هر معجزه اي هم از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ببينند باز ايمان نمي آورند و تابع قبله ي مسلمانان نمي شوند.

البته اين مطلب در مورد اكثريت لجوج اهل كتاب است و به معناي نفي افراد حق طلب در بين آنان نيست.

4. از آن جا كه «قبله» نماد عقايد و

جهت گيري در زندگي است و پيروي از قبله ي يك امت به معناي پيروي از عقايد آنان به شمار مي آيد، در اين آيه تأكيد شده كه از قبله ي اهل كتاب پيروي نكنيد.

5. با توجه به روشن شدن حقانيّت اسلام، مخالفت يهوديان و مسيحيان با اسلام، به پيروي از هواي نفس بود، نه براساس منطق و دليل و وظايف تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 32

ديني؛ از اين رو اگر كسي از هوس هاي آنان پيروي كند به خود و جامعه ستم مي كند، چرا كه سرمايه ي وجود خود را از بين مي برد و موجب گمراهي مردم نيز مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. بر جهت گيري به حقّ خود استوار باشيد و از قبله ي ديگران پيروي نكنيد.

2. به دنبال جلب رضايت يهوديان و مسيحيان لجوج نباشيد كه پيامد مثبتي ندارد.

3. يهوديان و مسيحيان گرفتار اختلافات دروني هستند.

4. پيروي از انحرافات هوس آلود دشمنان اسلام ستمكاري (به خود و جامعه) است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و ششم سوره ي بقره به پيامبرشناسي اهل كتاب و كتمان كاري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

146. الَّذِينَ آتَيْنهُمُ الكِتبَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ كساني كه كتاب [الهي به آنان داده ايم، همان گونه كه پسران خود را مي شناسند، او [محمّد] را مي شناسند؛ و مسلماً دسته اي از آنان، حق را

پنهان مي دارند در حالي كه آنان مي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يهوديان و مسيحيان نام و نشان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را در كتاب هاي آسماني خود خوانده بودند و گروهي از آنان با مشاهده ي اين نشانه ها در وجود حضرت محمد صلي الله عليه و آله به او ايمان آوردند. از يكي از علماي يهود، به نام تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 33

عبد اللَّه بن سلام، حكايت شده كه مي گفت: «من پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را بهتر از فرزندم مي شناسم.» «1» و در مقابل، گروه ديگري از اهل كتاب اين نشانه ها را مخفي مي كردند و ايمان نمي آوردند.

2. در تورات تحريف شده ي كنوني نيز، هنوز در اين مورد عبارات جالبي به چشم مي خورد؛ براي مثال، در بشارتي كه به حضرت ابراهيم عليه السلام مي دهد مي گويد:

و اما در خصوص اسماعيل، تو را اجابت فرموديم، اينك او را بركت داده بارور گردانم و او را بسيار كثير گردانم. دوازده رئيس از وي پديد آيند و امتي عظيم از وي به وجود آورم. «2»

3. روشن ترين شناخت ها، شناخت انسان از فرزند خويش است چرا كه از قبل از تولد تا بعد از آن او را مي شناسد و در آن شك ندارد. قرآن كريم شناخت اهل كتاب از پيامبر اسلام را به شناخت انسان از فرزند خويش تشبيه مي كند كه ترديدي در آن ندارد، هر چند ممكن است كسي آن را هم انكار كند، با آن كه به واقعِ مطلب آگاه است.

4. قرآن كريم

در هنگام نسبت دادن كتمان به اهل كتاب، انصاف را رعايت مي كند و اين گناه را به همه ي آنان نسبت نمي دهد، بلكه مي فرمايد:

برخي از اهل كتاب حق را مي پوشانند.

5. كتمان و پوشاندن حق از گناهان بزرگ است و در مواردي گواهي دادن به حق واجب مي شود؛ مخصوصاً هنگامي كه گواهي ندادن، موجب گمراهي مردم يا پايمال شدن حق ديگران شود.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 34

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام، آگاهانه و لجوجانه با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مخالفت مي كنند.

2. حق را كتمان نكنيد كه اين شيوه ي لجوجان اهل كتاب است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و هفتم سوره ي بقره با تاكيد بر حق، به شك گرايان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

147. الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ [اين حق از طرف پروردگار توست، پس هرگز از ترديد كنندگان مباش.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد كه: اين مطالب (اعم از نبوت و احكام اسلامي، مثل تغيير قبله) حق است، پس در برابر سم پاشي هاي دشمنان ذرّه اي ترديد به خود راه نده، هر چند دشمنان تمام نيروهاي خود را در اين راه بسيج كنند.

2. مخاطب اين سخن شخص پيامبر صلي الله عليه و آله است؛ ولي در واقع هدف آيه همه ي مردم هستند؛

زيرا مسلماً پيامبري كه از طريق شهود با وحي سروكار دارد، هيچ گاه شك و ترديدي به خود راه نمي دهد؛ او وحي را حس مي كند و به صورت شهودي مي يابد.

3. معيار حق و باطل اين است كه آنچه از طرف خداي عليم و حكيم باشد، حق است؛ پس اگر كسي يقين كرد كه چيزي از طرف خداست، ديگر جاي شك و ترديد نيست و نبايد از غوغا سالاري ديگران به هراس بيفتد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پس از شناخت حق، جاي ترديد نيست.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 35

2. رهبر اسلام نبايد سخنان و حركات ترديدآميز داشته باشد (وگرنه، مردم نيز گرفتار ترديد و تزلزل مي شوند).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و هشتم سوره ي بقره با اشاره به تنوع شيوه هاي ملت ها، همگان را به مسابقه در نيكي ها فرا مي خواند و مي فرمايد:

148. وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعَاً إِنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ

و براي هر [گروهي قبله اي [و شيوه اي است، كه او آن را تعيين كرده است؛ پس در نيكي ها [بر يكديگر] پيشي گيريد. هر كجا كه باشيد، خدا همه شما را خواهد آورد، [چرا] كه خدا بر هر چيز تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در حقيقت پاسخي به قوم يهود است كه بحث هاي زيادي در مورد موضوع

تغيير قبله به راه انداختند. «1»

در اين آيه اشاره مي كند: هر گروهي راه و روش و يا قبله ي خاصي دارد كه خدا تعيين كرده است؛ يعني در طول تاريخ پيامبران زيادي بوده اند و تغيير احكام چيز عجيبي نيست. قبله از اصول دين نيست كه تغييرناپذير باشد.

خداي متعال طبق شرايط و مقتضيات زمان و مكان و بر اساس نياز مردم و سير تكاملي انبياي الهي و ملت ها، احكام و قوانين موقتي قرار مي داد و سپس آنها را تغيير مي داد.

2. به جاي آن كه همه ي وقت خود را صرف گفت وگو در مورد اين مسائل فرعي كنيد، به سراغ خوبي ها و پاكي ها برويد كه ميدان گسترده اي دارد و در

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 36

آن بر هم ديگر پيشي بگيريد؛ معيار ارزش وجودي شما عمل پاك و نيكتان است. و كارهاي نيك شما در گرد آمد رستاخيز برايتان مفيد خواهد بود. «1»

3. مسابقه در نيكوكاري مطلوب است و ارزش آن كار را افزايش مي دهد و يكي از صفات پيامبران الهي آن است كه در انجام نيكي ها سرعت و شتاب مي گيرند. «2»

4. واژه ي «وِجْهَةٌ» دو معنا دارد: يكي قبله و ديگري طريقه و شيوه؛ از اين رو براي اين آيه دو تفسير شده است:

اول آن كه مقصود قبله هاي مختلفي است كه خدا براي امت هاي پيامبران گذشته قرار داده است.

دوم آن كه مقصود همه ي روش ها و برنامه هاي وجودي انسان است؛ يعني براي هر انسان يا گروهي، راه و طريقي است كه به سوي همان راه كشيده مي شود، كه در اين

صورت آيه اشاره به قضا و قدر دارد، يعني هر كس راهي را سپري مي كند؛ پس شما در ميان راه ها به سوي كارهاي نيك سبقت بگيريد.

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد. «3»

قبله ي تن پروران خواب و خورش قبله ي انسان به دانش پرورش قبله ي حرص و امل باشد هوا قبله ي قانع توكل بر خدا (مولوي)

5. ظاهراً آيه ي فوق به جمع آوري انسان ها در قيامت اشاره دارد، اما در

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 37

روايات متعددي حكايت شده است كه مقصود جمع آوري ياران حضرت مهدي عليه السلام پس از ظهور ايشان است، كه اين معنا اشاره به بطن آيه دارد؛ يعني خدايي كه قدرت دارد ذرّات پراكنده ي انسان ها را در قيامت جمع كند، به آساني مي تواند ياران مهدي عليه السلام را در يك روز و يك ساعت جمع كند تا انقلاب جهاني نهايي را به پا كنند. «1»

6. اشاره به قدرت خدا در پايان اين آيه، نوعي استدلال بر بخش قبل آن است؛ يعني خدا ذرات وجود شما را در رستاخيز گردآوري مي كند و اين مطلب را بعيد نشماريد، چرا كه خدا بر هر چيزي تواناست.

آموزه ها و پيام ها:

1. در پراكنده كاري ها سرگردان نشويد و

راه نيك را انتخاب كنيد.

2. هم نيكوكار باشيد و هم براي نيكوكاري از يك ديگر پيشي بگيريد.

3. به ياد رستاخيز باشيد كه در محضر خدا حاضر مي شويد (و فقط كارهاي نيك شما برايتان مفيد است).

4. به قدرت بي كران الهي توجه كنيد (و در مورد گرد آمدن در رستاخيز شك نكنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهل و نهم سوره ي بقره به حقانيّت قبله ي مسلمانان اشاره مي كند و با هشدار در مورد مخالفت با آن مي فرمايد:

149. وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ المَسْجِدِ الحَرَامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ مَا اللَّهُ بِغفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ و از هر كجا بيرون آمدي، پس رويِ خود را به سوي «مسجد الحرام» كن تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 38

و مسلماً اين [دستور] حقّي از طرف پروردگار توست؛ و خدا، از آنچه انجام مي دهيد، غافل نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي 144 همين سوره به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دستور داده شد كه به طرف مسجدالحرام نماز بگزارد و در اين آيه بر همان مضمون تأكيد مي شود.

اين تأكيدهاي پي در پي، كه در آيه ي بعدي نيز خواهد آمد، همگي حاكي از اين حقيقت است كه مسأله ي تغيير قبله از بيت المقدس به طرف كعبه و نسخ حكم سابق، براي گروهي از تازه مسلمانان، گران و سنگين بود؛ همان طور

كه دستاويزي براي دشمنان شده بود.

2. دستورات اين آيه تكرار محض نيست. در آيات گذشته تكليف مسلمانان در مسأله ي قبله، نسبت به شهري كه در آن زندگي مي كردند، مشخص گرديد، ولي اين آيه و آيه ي بعد، حكم نمازگزاران در مسافرت را روشن مي سازد. «1»

3. در همه ي تحولات و انقلاب هاي تكاملي، مطرح شدن موضوع جديد سبب گفت وگوها و بحث ها و برخي اشكال تراشي ها مي شود.

چنانچه رهبر جمعيت در اين مواقع حساس با لحن قاطع و بُرّنده و تغييرناپذير، موضع خود را مشخص كند، دوستان را مصمم تر و دشمنان را براي هميشه مأيوس مي سازد. اين روشي است كه در قرآن مكرر و به وضوح ديده مي شود و مي تواند درسي براي رهبران مسلمان باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در حقانيّت قبله ي خود (مسجدالحرام) ترديد نكنيد كه از طرف خدا مشخص شده است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 39

2. مسجدالحرام را در سفر و در وطن قبله قرار دهيد.

3. خدا شما را تحت نظر دارد (پس مراقب اعمال خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاهم سوره ي بقره با اشاره به اسرار تغيير قبله ي مسلمانان، به مباني شجاعت سفارش مي كند و مي فرمايد:

150. وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ المَسْجِدِ الحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِاتِمَّ

نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ و از هر كجا بيرون آمدي، پس رويِ خود را به سوي «مسجد الحرام» كن.

و هر كجا بوديد، پس رويِ خود را به سويِ آن بگردانيد؛ تا مردم، دليلي بر [ضدّ] شما نداشته باشند، مگر كساني از آنان كه ستم كردند (و دست از لجاجت بر نمي دارند). پس، از آنان نهراسيد؛ و از (مخالفت) من بهراسيد! و (روي به قبله كنيد) تا اينكه نعمتم را بر شما تمام كنم، و باشد كه شما راه نمايي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه اگر قبله تغيير نمي كرد، از يك سو، زبان يهوديان بر روي مسلمانان باز مي شد و مي گفتند: ما در كتاب هاي خويش خوانده ايم كه نشانه ي پيامبر موعود آن است كه به طرف دو قبله نماز مي خواند و اين نشانه در محمد صلي الله عليه و آله نيست.

و از سوي ديگر، مشركان ايراد مي گرفتند كه اگر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مدعي است كه براي احياي آيين ابراهيم عليه السلام آمده است، پس چرا خانه ي كعبه را كه پايه گذارش ابراهيم عليه السلام است، فراموش نموده است و به طرف بيت المقدس نماز مي گزارد.

تغيير قبله ي مسلمانان زبان هر دو گروه را بست و به اين اعتراضات پايان تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 40

داد، ولي هميشه گروهي بهانه جو و ستمگر هستند كه در برابر هيچ منطقي تسليم نمي شوند. «1»

2. يكي از اصول كلي و اساسي تربيت توحيدي اسلام آن است كه نبايد از هيچ چيز

و هيچ كس جز خدا ترس داشت و تنها بايد از نافرماني خدا و مقام عدالت و داوري او ترسيد كه آن هم در حقيقت ترس از عمل خود است.

اگر اين اصل بر روح و جان مسلمانان پرتو بيفكند، هرگز شكست نخواهند خورد.

اما متأسفانه مسلمان نماياني هستند كه بر عكس دستور آيه ي فوق، گاه از شرق و گاه از غرب وگاه از منافقان داخلي مي ترسند؛ يعني از همه چيز و همه كس مي ترسند مگر از خدا و از اين رو، هميشه زبون و حقير و شكست خورده اند.

3. در اين آيه به سه مورد از اسرار تغيير قبله و امتياز قبله ي مسلمانان اشاره شده است:

الف) توجه به مسجدالحرام جلوي بهانه جويي دشمنان اسلام را مي گيرد.

ب) تغيير قبله تكميل نعمت هاي الهي و نوعي تكامل تربيتي بود؛ زيرا مسلمانان را با انضباط اسلامي آشنا ساخت و از بركات معنوي مكه بهره مند گرداند.

ج) توجه به مسجدالحرام و كعبه زمينه ساز هدايت است و مسلمانان را از بركات معنوي راه ابراهيم عليه السلام برخوردار مي سازد و بر هدايت آنان مي افزايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مسجدالحرام قطب دايره ي مسلمانان جهان است.

2. توجه به مسجدالحرام موجب تكميل نعمت هاي الهي، زمينه ساز

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 41

هدايت و قطع بهانه جويي دشمنان است.

3. احكام و قوانين الهي را براي مردم تكرار و تأكيد كنيد (تا برجان آنها بنشيند و بدان عمل كنند).

4. اگر طالب نعمت كامل تر و هدايت بيش تر و دفع بهانه جويي دشمنان هستيد، به سوي مكه روآوريد.

5. دشمنان ستمكار دست از سرشما برنمي دارند

و به بهانه جويي خود ادامه مي دهند.

6. خدا ترس باشيد، نه مردم ترس.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و يكم سوره ي بقره به نعمت پيامبر و اهداف و برنامه هاي آگاهي بخش و سازنده ي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

151. كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيتِنَا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ همان گونه كه فرستاده اي از خودتان، در ميان شما فرستاديم؛ كه آيات ما را بر شما مي خواند [و پيروي مي كند]؛ و شما را رشد مي دهد (و پاك مي گرداند)؛ و به شما، كتابِ [خدا] و حكمت مي آموزد؛ و آنچه را هيچ گاه نمي دانستيد، به شما ياد مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال در آخرين جمله ي آيه ي گذشته، يكي از دلايل تغيير قبله را تكميل نعمت خود بر مردم و هدايت آنان دانست. در اين آيه نيز اشاره مي كند كه تغيير قبله تنها نعمت خدا بر شما نبود، بلكه نعمت هاي فراوان ديگري نيز به شما داده، همان گونه كه رسولي را ميان شما فرستاده است.

2. اين آيه برنامه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و اهداف رسالت او را در پنج تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 42

بخش معرفي مي كند: «1»

الف) آيات خدا را بر مردم مي خواند و در همان حال از آنها پيروي مي كند، تا الگوي شما باشد. «2»

ب)

شما را تزكيه مي كند و پرورش مي دهد و پاك مي سازد.

ج) قرآن را به شما مي آموزد.

د) حكمت را به شما تعليم مي دهد و اسرار و نتايج احكام را در سنت خود براي شما بيان مي كند.

ه) آنچه را نمي دانستيد به شما مي آموزد و علوم جديدي را براي بشر به ارمغان مي آورد.

3. تعبير «از ميان شما» ممكن است اشاره به اين باشد كه پيامبري از نوع بشر براي شما فرستاديم تا مربي و الگوي شما باشد؛ و ممكن است اشاره به اين باشد كه پيامبر صلي الله عليه و آله از نژاد شما و هم وطن شماست؛ چرا كه عرب هاي جاهلي تعصب شديدي داشتند و ممكن نبود از پيامبري غير از نژاد خود پيروي كنند. «3» به هر حال، رهبري موفق است كه از خود مردم باشد و از دردها، نيازها و مسائل آنها آگاه باشد.

4. «تزكيه» در اصل به معناي افزودن و رشد دادن است؛ «4» يعني تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 43

پيامبر صلي الله عليه و آله با كمك گرفتن از آيات خدا بر كمالات معنوي و مادي شما مي افزايد و روحتان را رشد مي دهد و گل هاي فضيلت را بر شاخسار وجودتان آشكار مي سازد و صفات زشت را از آن مي زدايد و پاك مي گرداند.

5. به صورت طبيعي، «تعليم انسان» مقدم بر تربيت و تزكيه ي اوست، اما قرآن براي اثبات اين حقيقت كه هدف نهايي «تربيت انسان» است، غالباً تزكيه را مقدم بر تعليم مي آورد.

6. مقصود از «كتاب»، همان وحي و قرآن است

و منظور از «حكمت» «1» سخنان و تعليمات پيامبر صلي الله عليه و آله است كه آن را «سُنّت» مي نامند و يا اشاره به «اسرار، فلسفه و نتايج» دستورات الهي و يا اشاره به حالتي است كه از آموزش هاي كتاب در انسان به وجود مي آيد. «2» البته مانعي ندارد كه واژه ي حكمت اشاره به همه ي اين ها باشد.

7. از جمله ي «آنچه را هيچ گاه نمي دانستيد به شما تعليم مي دهد»، استفاده مي شود كه پيامبران الهي هم رهبر اخلاقي و اجتماعي بشر بودند و هم پيشواي علمي؛ و اگر پيامبران و وحي نبودند بسياري از علوم براي هميشه مخفي مي ماند. همان طور كه پس از ظهور اسلام، علوم ادبي و علوم الهي (مثل تفسير، علوم قرآن، علوم حديث، فقه و ...) پايه گذاري شد و برخي علوم ديگر رشد كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر اسلام و برنامه هاي او از نعمت هاي الهي است (پس قدر او را بدانيد و سپاس گزار باشيد).

2. پيامبران الهي سرچشمه ي برخي از علوم بشري هستند.

3. رهبران و مبلغان الهي در برنامه ريزي ها به دو بُعد علمي و تربيتي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 44

توجه كنند.

4. رهبران و مبلغان ديني آيات الهي را براي مردم بخوانند و از آن پيروي كنند (تا الگوي آنان باشند).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و دوم سوره ي بقره مردم را به يادمان و

سپاس خدا فرامي خواند و با اشاره به پيامدهاي مثبت آن مي فرمايد:

152. فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم، و سپاس مرا به جاي آريد، و [مرا] ناسپاسي نكنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال در برخي آيات به بني اسرائيل مي فرمايد: «به ياد نعمت هاي من باشيد.» «1» و در اين آيه به مسلمانان مي فرمايد: «به ياد خود من باشيد». و اين به خاطر تفاوت مردم در درجات شناخت و معرفت و هم چنين، مايه ي شرافت و نشان دهنده ي نهايت لطف خدا به بندگان خويش است.

2. به ياد خدا بودن يك اصل تربيتي است؛ يعني به ياد ذات پاكي باشيد كه سرچشمه ي تمام خوبي ها و نيكي هاست و به اين وسيله روح و جان خود را پاك و روشن سازيد.

3. به ياد خدا بودن تنها با زبان نيست، بلكه با همه ي اعضاي بدن و دل و جان مي توان به ياد خدا بود؛ و نماز، يكي از بهترين صورت هاي ياد خداست. «2» در روايات آمده كه ترك گناه از ترس خدا، ياد (واقعي) خداست. «3»

4. ياد خدا باعث مي شود كه خدا نيز به ياد ما باشد و بر ما لطف كند؛

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 45

هم چنين سبب آرامش و اطمينان دل ها مي شود «1» و شيطان مانع ياد خداست. «2»

5. شكرگزاري خدا، فقط به زبان نيست، بلكه به آن است كه هر نعمتي را درست و به جاي خود مصرف كنيم و در راه همان هدفي كه براي

آن آفريده شده به كار گيريم، كه اين سپاس گزاري مايه ي فزوني رحمت و نعمت خدا مي گردد. «3»

نان دهي از بهر حق نانت دهند جان دهي از بهر حق جانت دهند (مولوي)

6. در آيات قرآن كريم به برخي از كارها سفارش ويژه شده است؛ از جمله:

ياد خدا، شكر نعمت آزادي، وحدت، جمعيت، قدرت، عزت و نعمت امدادهاي غيبي. «4»

7. هنگامي كه خدا به ياد بنده اش باشد: دعاي او را مستجاب، رحمت خود را بر او نازل، او را به راه هاي خود هدايت، نعمت او را افزون، و او را در جهان ديگر سعادتمند مي سازد و در سختي ها به او ياري مي رساند. «5»

8. ياد محبوب راه گشاي كمال است:

دل را عادت بده به ياد محبوب؛ بلكه به خواست خدا، صورت قلب، صورت ذكر حقّ شود. ....

پس اگر طالب كمالات صوريّه و معنويّه هستي و سالك طريق آخرت و مسافر و مهاجر الي اللَّه هستي، قلب را عادت بده به تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 46

تذكّر محبوب و دل را عجين كن با ياد حق تبارك و تعالي. «1»

9. راهكار ذكر قلبي:

شخص ذاكر بايد در ذكر مثل كسي باشد كه به طفل كوچك كه زبان باز نكرده، مي خواهد تعليم كلمه را كند، تكرار مي كند تا اين كه او، طفل از معلّم تبعيّت كند و خستگي آن تكرار بر طرف شود و

گويي از طفل به او مددي مي رسد. همين طور كسي كه ذكر مي گويد بايد به قلب خود كه زبان ذكر باز نكرده، تعليم ذكر كند و نكته ي تكرار اذكار، آن است كه زبان قلب گشوده شود و علامت گشوده شدن زبان قلب آن است كه زبان از قلب تبعيّت كند و زحمت و تعب تكرار مرتفع شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد خدا (در مشكلات دنيا و آخرت) به ياد شما باشد، پس به ياد او باشيد (و از او اطاعت كنيد).

2. سپاس گزار باشيد (تا نعمت هاي شما افزون شود) و ناسپاسي نكنيد (كه نعمت ها از شما گرفته مي شود و گرفتار عذاب مي شويد).

3. ياد خدا و پاس داشتِ نعمت هاي او، وظيفه ي انسان هاست.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و سوم سوره ي بقره به امدادگري صبر و نماز اشاره مي كند و مي فرمايد:

153. يأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! بوسيله شكيبايي و نماز، ياري جوييد؛ [چرا] كه خدا با شكيبايان است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 47

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي 45 سوره ي بقره نيز همين مضمون را دارد. در آن جا روي سخن با يهوديان و در اين جا خطاب به مسلمانان است. آري، دردهاي يكسان داروهاي يكسان لازم دارد و تأكيد بر آن ضروري است.

2. در قرآن كريم حدود هفتاد بار از «صبر»

سخن گفته شده است.

صبر به معناي تحمل بدبختي ها و تن دادن به ذلت و تسليم در برابر عوامل شكست نيست، بلكه به معناي شكيبايي، پايداري و استقامت در برابر هر مشكل و حادثه است.

3. صبر را به سه شاخه تقسيم كرده اند:

الف) صبر در اطاعت، يعني مقاومت در برابر مشكلات راه اطاعت.

ب) صبر بر معصيت، يعني ايستادگي در برابر انگيزه هاي گناه و شهوات سركش.

ج) صبر بر مصيبت، به معناي پايداري در برابر حوادث ناگوار و عدم قبول شكست روحي و خودداري از جزع و فزع. «1»

4. خداي متعال با هر كس و در هر جا حضور دارد. «2» لكن همراهي خدا با صابران معناي خاصي دارد و آن لطف و محبت و ياري رساني خدا به صابران است؛ علاوه بر آن كه، استقامت و بردباري، نوعي مداومت در ارتباط با خدا را ممكن مي سازد، در حالي كه بي قراري و بي صبري اين ارتباط و توجه را مي گسلد.

5. آيه ي فوق به دو اصل مهم اشاره كرده است: نخست اتكاي به خدا، كه مظهر آن نماز است و ديگري اتكاي به نفس، كه مظهر آن صبر است. انسان مي تواند با اين دو نيرو، يعني «استقامت و توجه به خدا» به جنگ مشكلات و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 48

حوادث سخت برود و پيروز شود؛ كه خداوند با صابران است.

تاريخ مردان بزرگ نيز گواهي مي دهد كه يكي از عوامل مهم پيروزي آنان استقامت و شكيبايي بوده است.

6. انسان كه در ميان مشكلات متعدد و حوادث ناگوار محدود و

محاصره مي شود، اگر به قدرت نامحدود الهي متصل نباشد، سركوب مي شود، ولي انسان مرتبط با خدا در حوادث و سختي ها خود را نمي بازد و مشكلات در نظرش كوچك جلوه مي كند.

حكايت شده است كه حضرت علي عليه السلام هنگامي كه با مشكلي روبه رو مي شد، به نماز برمي خاست (و پس از نماز به دنبال حل مشكل مي رفت) و آيه ي فوق را مي خواند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. براي انجام وظايف الهي خويش (به دنبال راهكارهاي اجرايي مناسب باشيد و) از صبر و نماز استمداد بجوييد.

2. پيوند با خدا (نماز) و استقامت، از عوامل نيرومندي و پيروزي شماست.

3. اگر همراهي (و ياري و محبت) خدا را مي طلبيد، شكيبايي و نماز را فراموش نكنيد.

چگونه شهيدان زنده اند؟

چگونه شهيدان زنده اند؟ قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و چهارم سوره ي بقره به زنده بودن شهيدان اشاره مي كند و مي فرمايد:

154. وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 49

و به كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، مردگان نگوييد؛ بلكه [آنان زندگانند، وليكن (شما با درك حسي) متوّجه نمي شويد.

شأن نزول:

چهارده نفر از مهاجران و انصار در جنگ بدر شهيد شدند و برخي از مردم مي گفتند: فلان شخص مرد. آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و اين گونه سخن گفتن در مورد شهيدان را

ممنوع، و اعلام كرد كه آنان زنده اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ظاهر آيه ي فوق آن است كه شهيدان يك نوع حيات برزخي و روحاني دارند؛ جسم آنها متلاشي شده اما، طبق برخي روايات، با بدن مثالي زندگي مي كنند؛ يعني بدني مجرد از ماده ي معمولي و همگون با اين بدن دارند. «1» البته علاوه بر اين زندگي برزخي، راه و مكتب شهيدان نيز زنده است.

آيات بلند كائنات است شهيد تفسير حقيقت حيات است شهيد 2. با آيه ي فوق، مسأله ي بقاي روح و مرحله ي برزخ، يعني زندگي پس از مرگ و قبل از رستاخيز، به روشني اثبات مي شود.

3. قرآن كريم مي فرمايد: شما با اين وسايل شناخت معمولي، يعني حواس ظاهري خود، نمي توانيد «2» حيات شهيدان را درك كنيد؛ كسي مي تواند آن را درك كند كه به ماوراي طبيعت دسترسي داشته باشد و آن را شهود كند.

4. اسلام با ترسيم مسأله ي شهادت عامل بسيار مهمي را در مبارزه ي حق با باطل وارد ميدان ساخته است؛ عاملي كه خطرناك ترين سلاح ها را در

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 50

هم مي شكند.

در تاريخ اسلام و انقلاب اسلامي ديديم كه عشق به شهادت چگونه عامل پيروزي سربازان اسلام در برابر قدرت هاي بزرگ شد. اين درس مهمي بود كه اين آيه به مسلمانان داد و اعلام كرد كه شهادت، سعادت و زندگي جاويدان و افتخار ابدي است نه مرگ و

نابودي.

آري، ايمان به زنده بودن شهيد، قوي ترين عامل عشق به شهادت است و عشق به شهادت عامل بزرگ پيروزي است.

شهيدان راهيان كوه طورند زمنزل هاي ظلمت در عبورند

چو با پرهاي خونين باز گردند تو گويي قاصدي از شهر نورند آموزه ها و پيام ها:

1. فرهنگ گفتاري خود را اصلاح كنيد و طبق ادبيات الهي سخن بگوييد.

2. حرمت شهيدان را پاس داريد و حتي نام مرده بر آنان نگذاريد.

3. زندگي منحصر به زندگي محسوس نيست بلكه حياتي برتر از حيات محسوس وجود دارد كه شهيدان از آن برخوردارند.

4. ارزش شهيدان، به راه الهي آنهاست (و هر قرباني جنگي شهيد به شمار نمي آيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و پنجم سوره ي بقره به آزمايش هاي انسان در صحنه ي گيتي اشاره مي كند و با مژده به شكيبايان مي فرمايد:

155. وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَي ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الأَمْوَ لِ وَ الأَنْفُسِ وَ الْثَمَرَ تِ وَ بَشِّرِ الْصَّبِرِينَ و قطعاً [همه شما را به چيزي از ترس و گرسنگي و كاهشي در ثروت ها و جان ها و محصولات، آزمايش مي كنيم؛ و به شكيبايان مژده ده.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 51

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آزمايش «1» و امتحان در بين مردم، وسيله اي براي شناخت افراد و رفع جهل و ناداني است اما خداوند كه آگاه به همه ي امور است و احتياج به اين امتحان ندارد، چرا بندگان خويش را مي آزمايد؟

پاسخ آن است كه آزمايش يك قانون كلّي الهي براي شكوفا كردن استعدادهاي نهفته و پرورش انسان هاست.

همان گونه كه فولاد در كوره، آب ديده مي شود، انسان نيز در كوره ي حوادث، سخت و مقاوم مي شود. آري ناگواري ها سبب رشد و تقويت صبر، رضا، تسليم، قناعت، زهد، تقوا، حلم و ايثار مي شود.

2. آزمايش و امتحان الهي يك سنّت قطعي و دايمي و قانون كلّي و همگاني است. «2»

آري، نظام حيات، نظام تكامل و پرورش است، پس همه ي مردم، از پيامبران تا ديگران، بايد طبق اين قانون عمومي آزموده شوند تا استعدادهايشان شكوفا شود.

عاشقان را غذا بلا باشد عاشقي بي بلا كجا باشد 3. آزمايش هاي الهي گاهي سخت و گاهي آسان است. قرآن برخي از موارد آن، مثل ترس، گرسنگي، زيان مالي و مرگ را بر شمرده است، اما وسايل آزمايش خداوند منحصر به اين ها نيست؛ امور ديگر، مثل نعمت ها، فرزندان، پيامبران و دستورات خدا و چيزهاي ديگر مي تواند وسيله ي آزمايش باشد؛ پس همه ي مردم با يك چيز آزمايش نمي شوند و نيز ممكن است كسي در يك آزمايش موفق، ولي در آزمايش ديگري مردود شود.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 52

4. گاهي كم شدن مال و محصولات و يا پيدا شدن ترس و ساير مشكلات، آزمايش الهي است، ولي گاهي اين امور كيفر اعمال انسان و نتيجه ي عمل كرد اوست كه موجب بيداري اش مي شود. «1»

5. نخستين رمز پيروزي در امتحان الهي، صبرو پايداري است كه در آيه بدان اشاره شده است.

6. زيان هايي ناشكيبايي:

انسان غير صابر و بي شكيبا زبانش به شكايت هر كس و ناكس باز شود و اين علاوه بر رسوايي پيش مردم و معروفيّت به سست عنصري و كم ثباتي و افتادن از نظر حق، پيش ملائكة اللَّه و در درگاه قدس ربوبيّت از ارزش مي افتد. بنده اي كه نتواند يك مصيبت كه از حق و محبوب مطلق به او مي رسد، تحملّ كند و انساني كه از ولي نعمت خود كه هزاران هزار نعمت ديده و هميشه مستغرق نعمت هاي اوست، يك بلّيه (: بلا و مصيبت) ديد زبان به شكايت پيش خلق گشود، چه ايماني دارد؟ و چه تسليمي در مقام مقدّس حق دارد؟ «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. زندگي صحنه ي آزمون هاي مكرر است.

2. وسايل آزمايش شما متنوع است.

3. در برابر آزمايش هاي الهي شكيبا باشيد (و به جنگ حوادث برويد و مقاومت كنيد و تسليم نشويد).

4. به كمبودها و مشكلات زندگي با ديد آزمايش بنگريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 53

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و ششم سوره ي بقره به گفتار توحيدي شكيبايان در برابر حوادث و آزمايشات اشاره مي كند و مي فرمايد:

156. الَّذِينَ إِذا أَصبَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنّا لِلَّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ رجِعُونَ (همان) كساني كه هر گاه مصيبتي به آنان برسد، مي گويند: «در حقيقت ما از آنِ خداييم؛ و در واقع ما فقط به سوي او باز مي گرديم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. توجه به اين واقعيت كه «همه از او هستيم» به ما مي آموزد كه هرگز از زوال نعمت ها ناراحت نشويم و جزع نكنيم؛ زيرا همه ي اين مواهب و حتي خود ما، به خدا تعلّق داريم و اگر روزي مي بخشد و روز ديگر بازمي گيرد، هر دو به صلاح ماست.

2. توجه به اين واقعيت كه «همه ي ما به سوي او باز مي گرديم»، به ما اعلام مي كند كه اين جا سراي جاويدان نيست و كمبود يا كثرت نعمت ها همه زودگذر است.

3. مقصود از گفتن «انّا للّه و انّا اليه راجعُون» تنها ذكر زباني آن نيست، بلكه توجه به حقيقت و روح آن است كه همان توجه به مبدأ و معاد است.

اين جمله كه به «كلمه ي استرجاع» مشهور است، عصاره اي از عالي ترين درس هاي توحيد و تكيه بر ذات پاك خدا در همه چيز و در هر زمان است و از اين روست كه مي بينيم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصيبت هاي سخت اين جمله را تكرار مي كردند.

در حديثي مي خوانيم كه هر گاه با مصيبتي مواجه شديد جمله ي «انّا لِلّه و انّا اليه راجعون» را بگوييد. «1»

4. مردم در برابر مشكلات

سه گروه هستند:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 54

برخي كم صبرند و جزع مي كنند، «1» برخي بردبار و شكيبا هستند و گروه ديگري علاوه بر صبر، شكرگزاري نيز مي كنند. «2»

پس بهتر است كه ما از صابران سپاس گزار باشيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مشكلات به ياد خدا باشيد و به او پناه ببريد.

2. مبدأ و منتهاي شما خداست و شما از اوييد و به سوي او روانيد.

3. توجه به مبدأ و معاد، تحمّل انسان را در برابر مشكلات زياد مي كند و او را شكيبا مي سازد. «3»

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و هفتم سوره ي بقره به پاداش هاي افراد شكيبا اشاره مي كند و مي فرمايد:

157. أُوْلئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلئِكَ هُمُ المُهْتَدُونَ آنان، درودها و رحمتي از پروردگارشان، بر ايشان باد، و تنها آنان ره يافتگانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند لطف و رحمت عمومي خداي متعال شامل همه ي افراد مي شود، ولي درود و صلوات و رحمت خاص خدا براي شكيبايان است.

آري، خدا صابران را غرق در رحمت ويژه ي خود مي كند و تشويق صابران از طرف خدا به ما مي آموزد كه در جامعه ي اسلامي، احترام خاصي براي افراد صابر و مقاوم قايل شويم.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 55

3. رحمت و صلوات خدا بر شكيبايان نوعي لطف الهي است كه به آنان نيرو مي بخشد تا در راه پرخطر زندگي گرفتار لغزش نشوند و هدايت يابند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به شكيبايان لطف ويژه اي دارد.

2. شكيبايي در برابر آزمايش هاي الهي، زمينه ساز هدايت انسان است.

3. براي افراد مقاوم و شكيبا احترام ويژه اي قايل شويد.

مراسم حج و عمره

مراسم حج و عمره قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و هشتم سوره ي بقره با اشاره به يكي از مراسم حج، نيكوكاران را تشويق مي كند و مي فرمايد:

158. إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ البَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ براستي كه (كوه) «صفا» و «مَروه» از نشانه هاي خداست؛ پس كسي كه خانه [خدا] را، حج كند يا عمره به جا آورد، پس هيچ گناهي بر او نيست، كه به [ميان آن دو، سعي (: رفت و آمد) كند؛ و كسي كه [فرمان خدا را در انجام كار] نيك بپذيرد، پس در حقيقت خدا، سپاسگزاري داناست.

شأن نزول:

اصل اعمال حج يادگار حضرت ابراهيم عليه السلام است. پيش از ظهور اسلام و مقارن آن، مشركان نيز براي انجام حج به مكه مي آمدند ولي مراسم عبادي آنان با خرافات و شرك آميخته بود.

مشركان در عصر جاهليت در بالاي كوه «صفا» بُتي به نام «اساف» و بر كوه «مروه» بُتي به نام «نائله» نصب كرده بودند كه در هنگام پياده روي

و سعي بين صفا و مروه، دست خود را به اين دو بُت مي كشيدند و تبرك مي جستند.

مسلمانان به خاطر اين موضوع ميل نداشتند كه سعي بين صفا و مروه را

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 56

انجام دهند و مي پنداشتند كه در اين شرايط، كار صحيحي نيست.

آيه ي فوق نازل شد و به آنان اعلام كرد كه صفا و مروه از نشانه هاي خداست و آلوده شدن آن با بت ها مجوزّي براي مسلمانان جهت ترك عمل حج نمي شود. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «صفا» به معناي سنگ محكم و صافي است «2» كه با شن و خاك آميخته نباشد و «مروه» به معناي سنگ سفيد براق يا سنگ محكم و خشن است، ولي اكنون صفا و مروه نام دو كوه كوچك در مكه است كه در ضلع شرقي مسجد الحرام قرار دارند و فاصله ي آنها حدود 420 متر است.

2. «شعائر» به معناي علامت هايي است كه انسان را به ياد خدا مي اندازد و خاطرات مقدسي را در نظرها تجديد مي كند. مراسم حج در حقيقت، يك دوره ي كامل از صحنه هاي مبارزات ابراهيم عليه السلام و منزلگاه هاي توحيد، بندگي و اخلاص را در خاطره ها مجسم مي سازد.

صفا و مروه نيز يادگار فداكاري ابراهيم عليه السلام در گذاشتن هاجر و اسماعيل در بيابان هاي بي آب و علف مكه بود؛ آن هنگام كه هاجر تشنه كام، به دنبال آب، از پي سراب، هفت بار بين كوه صفا و مروه رفت و آمد كرد و آبي به دست نياورد، ولي نزديك پاي اسماعيل چاه زمزم

پيدا شد و مادر و كودك از آب آن نوشيدند. ديدن صفا و مروه حضور در صحنه ي تاريخ و كلاس خداشناسي است.

آري كوه صفا و مروه به ما مي آموزد كه براي احياي نام حق و به دست آوردن عظمت آيين او مقاومت كنيد، كه در نا اميدي ها بسي اميد است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 57

3. واژه ي «لا جُناح» به اين معناست كه سعي بين كوه صفا و مروه مانعي ندارد، اما در حقيقت، اين عمل، در حج، واجب است؛ چرا كه با توجه به شأن نزول كه بيان شد اين تعبير براي بر طرف كردن كراهت است.

4. اگر نادانان، مراكز حق را با خرافات آلوده كردند، نبايد از آن دست كشيد، بلكه بايد با حضور در آن جا و برگزاري مراسم عبادي، آن مكان ها را پاك سازي و دست گروه منحرف را از آن كوتاه كرد.

5. تعبير «شاكر» به لطف خدا اشاره دارد كه به انسان نيرو و امكانات انجام كار نيك مي بخشد و بعد از انجام آن از انسان تشكر مي كند.

وقتي كه خداوند در برابر اعمال بندگان سپاس گزاري مي كند، تكليف مردم در برابر هم و در برابر خدا روشن مي شود.

6. مقصود از پذيرفتن دستورات الهي و انجام كار نيك، هر گونه عمل مستحبّي، مثل حج و عمره ي مستحبي يا انجام كارهاي نيك، يا پذيرفتن اعمال نيكي است كه بر انسان مشكل است؛ هم چون سعي بين صفا و مروه كه بر مسلمانان صدر اسلام مشكل بود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در صفا

و مروه (فقط سنگ و كوه نبينيد، بلكه) به پيام هاي الهي آنها توجه كنيد كه از علامت هاي الهي است.

2. (به خاطر خلافكاري دشمنان) دست از علامت هاي الهي (به ويژه در حج) برنداريد.

3. خدا آن قدر به شما لطف دارد كه اگر (با نيرو و توفيقي كه خودش به شما داده است) كار نيكي كنيد، از شما تشكر مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 58

4. در حج و عمره دست از سعي صفا و مروه برنداريد.

5. سپاس گزاري در برابر كارهاي نيك ديگران را از خدا بياموزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و پنجاه و نهم سوره ي بقره در مورد پنهان كردن حقايق به شدّت هشدار مي دهد و با لعنت به حق پوشان مي فرمايد:

159. إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنتِ وَ الْهُدَي مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتبِ أُوْلئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ الَّلعِنُونَ در حقيقت كساني كه دليل هاي روشن و رهنمودي را كه فرو فرستاده ايم، بعد از آنكه آن را در كتاب براي مردم بيان نموديم، پنهان مي كنند، آنان را خدا از رحمت خود دورشان مي سازد؛ و لعن كنندگان [نيز]، آنها را لعنت مي كنند؛

شأن نزول:

چند نفر از مسلمانان، هم چون «معاذ بن جبل» و «سعد بن معاذ»، از علماي يهود درباره ي مطالبي از تورات كه با ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ارتباط داشت، سؤالاتي كردند. آنان

حقيقت را پوشانيدند و از توضيح خودداري كردند. سپس آيه ي فوق درباره ي اين عالمان پنهان كار يهود نازل شد «1» و مسئوليت كتمان حق را به آنان گوشزد كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. روي سخن اين آيه با يهوديان است، اما اين مطلب هرگز مفهوم آيه را كه يك حكم كلي و عمومي درباره ي كتمان كنندگان حق است، محدود نمي سازد.

2. پنهان داشتن حق، از بزرگ ترين گناهان است و مفاسد زيادي در پي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 59

دارد از جمله اين كه موجب جلوگيري از تلاش پيامبران و باقي ماندن انسان ها در گمراهي مي شود.

3. كتمان حق منحصر به پنهان كردن آيات خدا و نشانه هاي نبوت نيست و شامل مخفي كردن هر چيزي مي شود كه مي تواند مردم را به واقعيتي برساند؛ حتّي سكوت نيز، در جايي كه بايد سخن گفت و افشاگري كرد، مصداق كتمان حق است.

4. واژه ي «لَعْن» در اصل به معناي دور ساختن و طرد كردن آميخته با خشم است.

بنابراين، لعنت خدا، يعني خداوند رحمت و تمام مواهب و بركات خود را از كسي دور سازد. عذاب آخرت و سلب توفيق در دنيا از موارد و مصاديق اين لعنت است.

5. واژه ي «لعنت كنندگان» معناي وسيعي دارد و شامل فرشتگان و مؤمنان و هر موجود حق طلبي مي شود كه به زبان گفتار يا زبان حال سخن مي گويد.

آري پنهان كردن حق، همه ي طرف داران حق را به مبارزه با اين خيانت بزرگ و لعنت كردن پنهان كاران برمي انگيزد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. كتمان حق از گناهان بزرگ است كه

خدا و خلق را به خشم مي آورد.

2. حقايق وحي را پنهان نكنيد كه از رحمت الهي دور مي شويد.

3. با حق پوشان، برخورد و آنان را لعنت كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصتم سوره ي بقره راه اصلاح و توبه را مي گشايد و با اشاره به لطف الهي نسبت به توبه كنندگان، مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 60

160. إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُوْلئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ مگر كساني كه توبه كردند، و اصلاح نمودند، و (آنچه را پنهان كرده بودند) آشكار ساختند؛ پس آنانند (كه من) توبه آنها را مي پذيرم و من بسيار توبه پذير [و] مهرورزم.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن در آيه ي قبل به شدّت با كتمان كنندگان آيات حق برخورد كرد، ولي از آن جا كه قرآن كتاب هدايت است، هيچ گاه روزنه ي اميد و راه بازگشت را به روي مردم نمي بندد و آنان را و مأيوس نمي كند؛ بنابراين در اين آيه راه نجات و جبران اين گناه بزرگ را بيان كرده مي كند.

2. از اين آيه استفاده مي شود كه امكان توبه و بازگشت براي خطاكاران فراهم است، هر چند با شديدترين لحن توبيخ شده باشند.

3. توبه از هر گناهي، متناسب با همان گناه است؛ ازاين رو آيه ي فوق، بازگشت و توبه ي پنهان كاران را همراه با اصلاح گذشته و آشكار كردن حقايق دانسته است.

4. جمله ي «من بسيار

توبه پذير و مهرورزم» بر نهايت و كمال مهرباني پروردگار نسبت به توبه كاران دلالت دارد. خدا با اين جمله مهرافشاني مي كند.

«أنا» (من) ضمير متكلم است و در مواردي به كار مي رود كه گوينده در مقام بيان رابطه ي مستقيم خود با شنونده باشد. «1»

5. «توّاب» (بسيار توبه پذير) صيغه ي مبالغه است و به اين حقيقت اشاره دارد كه اگر انسان با وسوسه هاي شيطاني، فريفته شد و توبه ي خود را

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 61

شكست باز هم درهاي توبه به رويش گشوده است و او مي تواند مجدداً توبه كند؛ پس، از رحمت خدا مأيوس نشويم.

اين درگه ما درگه نوميدي نيست صد بار اگر توبه شكستي بازآ 6. جبران پس از توبه:

برسالك راه آخرت و تائب از معاصي لازم است كه الم (: سختي و درد) رياضت و عبادت را به ذائقه ي روح بچشاند و اگر شبي در معصيت و عشرت به سر برده، تدارك آن شب را بكند به قيام به عبادت خدا؛ و اگر روزي به لذّات طبيعي، نفس را مشغول كرده به صيام و مناسك (: روزه و اعمال عبادي) مناسب جبران كند، تا نفس به كلّي از آثار و تبعات آن، كه حصول تعلّقات و رسوخ محبّت به دنياست، پاك و پاكيزه شود.

البته توبه در اين صورت كامل تر مي شود و نورانيّت فطريّه ي نفس عود مي كند (: باز مي گردد).

«1»

آموزه ها و پيام ها:

1. درِ توبه و بازگشت به روي گناهكاران باز است.

2. خدا نسبت به گناهكارانِ توبه كننده لطف و مهر دارد.

3. اگر گناه بزرگي مرتكب شديد، باز هم بازگرديد و توبه كنيد.

4. پس از توبه، گذشته را جبران و اصلاح كنيد.

5. توبه ي حق پوشان با بيان آشكار حقايق تكميل مي شود.

***

قرآن كريم در آيات صد و شصت و يكم و صد و شصت و دوم سوره ي بقره به فرجام عذاب آلود كافران، اشاره و آنان را لعنت مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 62

161. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُوْلئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلئِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ براستي كساني كه كفر ورزيدند، و در حالِ كفر مردند، آنانند كه لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگي بر آنها باد.

162. خلِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لَا هُمْ يُنْظَرُونَ در حالي كه در آن [لعنت ماندگارند؛ [و] عذاب از آنان كاسته نمي شود، و به آنان فرصت داده نمي شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه مي فرمايد: اين گروه نيز همانند كتمان كنندگان حق، گرفتار لعن خدا و فرشتگان و مردم مي شوند؛ با اين تفاوت كه چون تا آخر عمر بر كفر اصرار ورزيده اند، ديگر راه بازگشتي بر ايشان باقي نمانده است.

2. در اين آيه لعنت فرشتگان و مردم به لعنت خدا اضافه شده و

نثار كافران گشته است. شكي نيست كه لعنت خدا براي آنان كافي اما اضافه شدن لعنت ديگران در واقع يك نوع تأكيد و ابراز تنفر و بيزاري همه ي جهانيان از افرادي است كه چنين گناه بزرگي را مرتكب مي شوند.

3. مسلمان مُردن و عاقبت به خير شدن يكي از نعمت هاي خداست كه اولياي الهي در دعاهاي خويش از خدا مي خواهند و در حال كفر مردن و بد عاقبت شدن، دردي سخت است.

4. آيات متعددي از قرآن اين نكته را روشن مي سازند كه هر كس در حال كفر و دشمني با حق از دنيا برود، هيچ گونه راه نجاتي ندارد و عذاب او دايمي و جاودان است.

چرا كه سعادت و بدبختي جهان ديگر نتيجه ي مستقيم اندوخته هاي اين جهان است؛ پس كسي كه بال و پر خود را با آتش كفر و دشمني با حق سوزانده است، مسلماً در آن جهان قدرت پرواز ندارد و سقوطش در جهنم تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 63

حتمي است.

5. جاودانگي در عذاب و لعنت، مخصوص كافراني است كه آگاهانه و عمداً راه كفر و دشمني با حق را بپيمايند؛ استفاده نكردن از فرصت توبه، خطر جدّي تري را در پي دارد، و قهر خدا را زيادتر مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر كافِر از دنيا برويد، راه نجاتي نخواهيد داشت (پس تا وقت باقي است توبه كنيد).

2. لجاجت بر كفر، فرجامي عذاب آلود دارد.

3. با كافران لجوج برخورد كنيد و آنان را لعنت نماييد.

4. اگر در عذاب تخفيف، مهلت و تأخير

مي خواهيد، در همين دنيا به فكر باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و سوم سوره ي بقره به يگانگي توحيد و مهرباني خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

163. وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ وحِدٌ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ و معبود شما معبودي يگانه است، جز او هيچ معبودي نيست. [كه او] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. بعضي از موجودات داراي صفات منحصر به فردي هستند. آنها ممكن است در يك صفت منحصر به فرد و يكتا باشند، اما يكتايي خدا در ذات، صفات و افعال است و او كسي است كه، طبق دلايل عقلي، تعددپذير نيست؛ هميشه يكتاست و حوادث در يكتايي او خللي ايجاد نمي كنند؛ او در ذهن و بيرون از آن يكتاست؛ او در يكتايي خود هم يكتاست.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 64

2. در غالب سوره هاي قرآن، بر صفت «رحمان و رحيم» تأكيد شده است.

اين مطلب اشاره به لطف و مهر گسترده و پيوسته ي الهي دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. راه اسلام و قرآن، بر توحيد استوار است.

2. به يكتايي و مهرِ گسترده و پيوسته ي الهي توجه كنيد (و به دنبال غير او نرويد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و چهارم

سوره ي بقره به نشانه هاي خدا در گستره ي آسمان و زمين اشاره كرده و با جلب توجه خردمندان به آنها مي فرمايد:

164. إِنَّ فِي خَلْقِ السَّموتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلفِ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّيحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ لَآيتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ قطعاً در آفرينش آسمان ها و زمين، و پي در پي آمدن شب و روز، و كشتي هايي كه در دريا روانند، با آنچه به مردم سود مي رساند، و آبي كه خدا از آسمان فرو فرستاده، و با آن، زمين را پس از مردنش، زنده نموده و از هرگونه جنبده اي در آن پراكنده كرده، و (همچنين در) دگرگوني بادها و ابرهايي كه ميان آسمان و زمين مسخّر است، نشانه هايي هست، براي گروهي كه خردورزي مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آفرينش آسمان و زمين با اين همه گستردگي اش كه هزاران كهكشان را در بر مي گيرد و منظومه ي شمسي ما جزئي از يكي از اين كهكشان هاست،

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 65

نشانه اي از قدرت خداي يگانه است.

2. رفت و آمد شب و روز و دگرگوني آن با نظم خاصش نشانه ي ديگري از وجود ناظمي دانا و قدرتمند است.

3. كشتي هايي «1» كه در درياها به حركت درمي آيند و صحنه ي اقيانوس ها را درمي نوردند و اختلاف وزن حجمي اجسام و شناور شدن آنها بر سطح آب، نشانه ي ديگري

از توانمندي آفريدگار است.

4. ويژگي حيات بخشي باران كه سبب زنده شدن زمين و رشد موجودات زنده مي شود و نيز پراكندگي جنبدگان در زمين، نشانه ي روشني از پديدآورنده ي آب و حيات است.

گُل، دفتر اسرار خداوند گشوده است صحرا ورق تازه اي از پند گشوده است 5. حركت منظم بادها كه منافع زيادي براي بشر دارد؛ كشتي ها را به حركت درمي آورد، گرده هاي گياهان نر را بر قسمت هاي ماده ي گياهان مي افشاند، ابرها را جابه جا مي كند، هواي كره ي زمين را تهويه و تعديل مي كند، همگي نشانه ي ديگري از حكمت و لطف بي پايان خداست.

6. ابرهايي كه بالاي سر ما در گردش اند و ميليون ها تن آب را جابه جا مي كنند و مناطق تشنه ي زمين را سيراب مي سازند نشانه ي ديگري از عظمت خداست.

7. شناخت طبيعت يكي از راه هاي خداشناسي است؛ چرا كه انسان به هنگام برخورد به مظاهر نظم در جهان هستي، از يك سو، و هماهنگي و وحدت عمل اين دستگاه هاي منظم از سوي ديگر، متوجه مبدأ و آفريننده اي دانا و قدرتمند مي شود كه اين ها همه نشانه ي اوست.

برگ درختان سبز در نظر هوشيار هر ورقش دفتريست معرفت كردگار (سعدي)

8. هر نظمي دلالت بر وجود ناظم و علم و قدرت او دارد، «1» چرا كه احتمال اين كه اجزاي بي شمار هستي به صورت اتفاقي و بدون ناظم، نظم يافته باشند در حد صفر است.

9. در اين آيه به نقش عقل در

ديدن نشانه هاي خدا اشاره كرده است؛ يعني اگر كسي اين نشانه ها را با ديده ي عقل بنگرد، علم و قدرت خدا را مي بيند، اما اگر با غفلت به جهان بنگرد، نتيجه اي نمي گيرد.

چشم عبرت بازكن گرديد چون مويت سپيد مگذران در خواب غفلت اين شب مهتاب را 10. توحيد قرآن:

شهيد بهشتي در مورد توحيد قرآن و آيات 163- 164 بقره مي نويسند:

آيات توحيدي قرآن بيش تر روي توحيد در «خلق و امر» و توحيد در عبادت و اطاعت (يكتا پرستي) تكيه دارد. قرآن نخست توجه انسان را به «يگانگي آفريدگار» و «يگانگي كردگار» جلب مي كند و پس از روشن كردن اين كه «خلق و امر» يعني آفريدن و گرداندن چرخ آفرينش و فرمانروايي بر جهان، مخصوص خداست، نتيجه مي گيرد كه «نيايش و پرستش نيز مخصوص خداست.» قرآن نظام يكسره، به هم پيوسته و يگانه اي را كه در سراسر جهان است دليل روشن بر يگانگي آفريدگار و فرمانروايي جهان مي شمرد و از ما مي خواهد كه به اين نظام و استواري و همه گيري تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 67

آن بينديشيم و از اين راه به توحيد در «خلق و امر» پي ببريم. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. پديده هاي هستي جلوه ها و نشانه هاي خدا هستند.

2. با ديده ي عقل به صحنه ي آسمان و زمين بنگريد تا خداشناس شويد.

3. از كنار پديده هاي شب و روز، حركت كشتي ها، بادها، چرخه ي آب

در طبيعت و حيات بخشي آن و پراكندگي موجودات، به سادگي عبور نكنيد و آنها را منبع تفكر و خداشناسي بدانيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 68

تفكر در قرآن و حديث الف) تفكر از منظر قرآن:

قرآن انسان ها را به تفكر فرا مي خواند و يادآور مي شود كه درباره ي چه چيزي بينديشيم و چگونه با تفكر، خداشناس شويم:

1. طبيعت از منابع تفكر است (نحل، 11 و رعد، 3).

2. در مورد آفرينش آسمان ها و زمين تفكر كنيد (آل عمران، 191).

3. تاريخ گذشتگان (قصه هاي قرآن) از منابع تفكر است (اعراف، 176).

4. آيات قرآن جايگاه خردورزي است (بقره، 219؛ يونس، 24 و نحل، 44).

5. در مثال هاي قرآني تفكر كنيد (حشر، 21).

6. رابطه ي محبت آميز زناشويي، محل انديشه ورزي است (روم، 21).

ب) تفكر از منظر حديث:

1. از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه «يك ساعت (لحظه) تفكر بهتر از يك سال عبادت است.» «1»

2. از امام علي عليه السلام حكايت شده كه «ثمره ي فكر، حكمت است.» «2»

«فكر موجب رشد مي شود.» «3»

«تفكر، انسان را به نيكي و عمل فرامي خواند.» «4»

«فضيلت تفكر و فهميدن، از فضيلت تكرار و درس بيش تر است.» «5»

3. در احاديث، فكر كردن در گناهان سرزنش شده است، چون انسان را به سوي آنها مي كشاند. «6»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 69

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و پنجم سوره ي بقره با اشاره به مسأله ي محبت و محبوبان مردم و آشكار شدن حقايق در رستاخيز مي فرمايد:

165. وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ وَ لَوْ يَرَي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ و برخي از مردم كساني هستند كه از غير خدا، همانندهايي (معبود گونه) بر مي گزينند، كه همانند دوستي خدا، آنها را دوست دارند. و [لي كساني كه ايمان آورده اند به خدا محبت بيشتري دارند. و اگر كساني كه ستم كردند، بدانند در هنگامي كه عذاب را مشاهده مي كنند (خواهند دانست) كه تمام قدرت از آنِ خداست و براستي خدا سخت كيفر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «حُبّ» از ريشه ي «حَبّ» به معناي قسمتي از گندم است كه دانه ناميده مي شود و انسان در هنگام دوستي قسمتي از قلب كسي را اشغال مي كند يا قسمتي از قلب خود را در اختيار ديگري مي گذارد؛ از اين رو، به آن دوستي، محبت گويند؛ و محبت شديد همان عشق است. «1»

2. عشق حقيقي هميشه متوجه نوعي از كمال است. انسان هرگز عاشق كمبودها نمي شود و همواره به دنبال هستي كامل و كمال مي گردد؛ به همين دليل، خداي متعال كه هستي و كمالش از همه برتر است، به عشق ورزي سزاوارتر است.

3. عشق مؤمنان به خدا ريشه در فطرت آنان دارد و همراه با عقل، علم و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 70

معرفت است، اما عشق كافران به بت ها و معبودهاي دروغين، ريشه در جهل و خرافه و خيال دارد؛ به همين دليل عشق مؤمنان سرد و خاموش نمي شود اما عشق مشركان بي ثبات و بي دوام است و با ديدن عذاب الهي تمام پندارهايشان در هم فرو مي ريزد.

عشق هايي كز پي رنگي بود عشق نبود، عاقبت ننگي بود

عشق زنده در روان و در بصر هر دمي باشد زغنچه تازه تر (مولوي)

4. انسان ها در اين دنيا، در معرض غفلت اند و پرده هاي جهل و تعصّب مانع ديدن حقايق است، اما پس از مرگ، وقتي ستمكاران عذاب شديد الهي را مشاهده مي كنند و پرده هاي تعصّب، غرور، غفلت و جهل از جلوي ديدگان آنان كنار مي رود، به قدرت خدا پي مي برند و با تمام وجود آن را لمس مي كنند. آري، ستمكاري مانع ديدن حقايق است.

5. در احاديث اسلامي بيان شده كه مقصود از دوست داران خدا، آل محمد صلي الله عليه و آله و منظور از ستمكاران، دشمنان آنان هستند. «1»

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصداق هاي كامل آيه را بيان مي كنند، و گرنه مفهوم آيه منحصر در اين موارد نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. هيچ چيز به مانند خدا شايسته ي عشق ورزيدن نيست.

2. محبوب حقيقي خداست؛ پس به او

عشق بورزيد.

3. در رستاخيز (پرده ها كنار مي رود و) روز آشكار شدن حقايقِ الهي است.

4. ستمكاري مانع ديدن حقايق است (پس تا دير نشده از خواب غفلت بيدار شويد).

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 71

قرآن كريم در آيات صد و شصت و ششم و صد و شصت و هفتم سوره ي بقره به واكنش ستمكاران و پيروان آنان در رستاخيز و بيزاري آنان از همديگر و حسرت زدگي و فرجام عذاب آلودشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

166. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا العَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ (همان) هنگام، كساني كه پيروي شده اند، از پيروانِ خود، بي تعهد مي شوند؛ و عذاب را مشاهده مي كنند؛ و پيوندها از ميانشان بريده مي شود.

167. وَ قَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْملَهُمْ حَسَرتٍ عَلَيْهِمْ وَ مَا هُمْ بِخرِجِينَ مِنَ النَّارِ

و كساني كه پيروي كرده اند، مي گويند: «اي كاش براي ما باز گشتي [به دنيا] بود، تا نسبت به آنان بي تعهد مي شديم، همانگونه كه [آنان نسبت به ما بي تعهد شدند! خدا اين چنين اعمالشان را- كه بر آنان (مايه) حسرت هاست- به آنان مي نماياند؛ و آنان از آتش خارج نخواهند شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل بيان شد كه بت پرستان و ظالمان وقتي عذاب الهي را مشاهده مي كنند پرده هاي جهل و غرور و غفلت

از مقابل چشمانشان كنار مي رود و به اشتباه خود پي مي برند و از آن جا كه پناهگاهي ندارند، از شدّت بيچارگي دست به دامن معبودان و رهبران خود مي زنند، ولي رهبران گمراه نيز از پيروان خود بيزاري مي جويند؛ در اين هنگام دستشان از همه جا كوتاه و پيوندها بريده مي شود.

2. قرآن به صورت زيبايي صحنه ي روبه رو شدن فريب خوردگان و رهبران ستمكار و فريبكار آنان را به تصوير كشيده است. تا به انسان بياموزد كه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 72

به هوش باش! رهبرت كيست؟ محبت و عشق چه كسي را در دل داري؟

شما كه امروز اين طاغوت ها را دوست داريد، بدانيد كه آنان در دنيا از شما سوء استفاده مي كنند و به هوس ها و آرزوهاي خود مي رسند، ولي در قيامت همه ي شما را رها مي كنند و از شما بيزاري مي جويند.

3. مقصود از معبودها و رهبران باطل در اين جا، بت هاي سنگي و چوبي نيستند، بلكه انسان هاي جبار و خودكامه و شياطيني هستند كه رهبران مشركان اند. «1»

4. پيروان گمراه كه بي وفايي رهبران و معبودان خود را آشكارا مي بينند، براي تسلّي دل خويش مي گويند: اي كاش ما بار ديگر به دنيا بازمي گشتيم تا از آنها بيزاري جوييم، همان گونه كه آنان امروز از ما بيزاري جستند. اما چه سود كه كار از كار گذشته و باز گشتي به سوي دنيا نيست.

5. پيروان ستمكاران جز حسرت خوردن چاره اي ندارند؛ حسرت بر امكانات فوق العاده اي كه براي رستگاري و نجات در اختيار داشتند و آن را از دست

دادند؛ حسرت بر عبادت و اطاعت از معبودان و رهبران بي ارزش به جاي عبادت و اطاعت از خدا.

اما حسرت آنها نيز بيهوده است؛ چون نه موقع عمل است و نه جاي جبران؛ تنها هنگام حساب رسي و ديدن نتيجه ي اعمال و مجازات است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز، روز جدايي ها و قطع روابط و پيوندهاست.

2. رهبران غيرالهي بي وفا هستند.

3. به رهبران ستمكار دل نبنديد كه در رستاخيز سودي به حال شما ندارند.

4. رستاخيز روز حسرت و ندامت ستمكاران است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 73

5. ستمكاران و پيروان آنها فرجامي عذاب آلود دارند.

6. در دنيا از رهبران ستمگر جدا شويد كه در رستاخيز دير است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و هشتم سوره ي بقره به اصل حلال بودن غذاها و دشمني شيطان با انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

168. يأَيُّها النَّاسُ كُلُوا مِمّا فِي الأَرْضِ حَللًا طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُوتِ الشَّيْطنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ اي مردم! از آنچه در زمين، حلال و پاكيزه است بخوريد؛ و از گام هاي شيطان، پيروي مكنيد؛ كه او، دشمني آشكار براي شماست.

شأن نزول:

گروهي از عرب ها، هم چون «ثقيف و خزاعه» برخي از حيوانات و زراعت ها را بدون دليل بر خود حرام كرده بودند. آيه ي فوق (و آيه ي بعد) فرود آمد و آنان را از اين عمل ناروا بازداشت. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اصل اولي در

همه ي غذاهايي كه روي زمين وجود دارد، «حلّيّت» است و غذاهاي حرام جنبه استثنائي دارد؛ بنا بر اين حرام بودن يك چيز، دليل مي خواهد، نه حلال بودن آن.

2. خطاب هاي قرآن در مورد استفاده از غذاها، معمولًا با دو قيد «حلال» و «طَيّب» همراه است.

«حلال» چيزي است كه ممنوعيتي نداشته باشد و «طيّب» به چيزهاي پاكيزه گفته مي شود كه موافق طبع سالم انساني است و حواس و نفس انسان از آن لذّت مي برد؛ در مقابلِ غذاي خبيث كه طبع انسان از آن نفرت دارد؛

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 74

پس شرط اساسي مصرف غذا، حلال و پاكيزه بودن آن است.

3. تعبير «گام هاي شيطان» اشاره به يك مسأله ي دقيق تربيتي است؛ يعني انحراف و تبه كاري غالباً به صورت تدريجي در انسان نفوذ مي كند و دفعي و فوري نيست؛ براي مثال، آلوده شدن يك جوان به مواد مخدر، مراحلي دارد؛ ابتدا به عنوان تماشاچي به مجلس مي رود و در گام دوم تفريحي استفاده مي كند و در گام سوم به صورت كوتاه مدت و در نهايت معتاد مي شود.

آري، وسوسه هاي شيطان به همين صورت، يعني گام به گام است و شيطان انسان را قدم به قدم منحرف مي كند.

4. «شيطان» به معناي هر موجود شرير و پليد است «1» و از همين رو به ابليس نيز «شيطان» مي گويند. شيطان دشمن آدم و فرزندان اوست و در قرآن بارها دشمن انسان معرفي شده است، تا انسان تمام نيروهاي خود را براي مبارزه با اين دشمن بزرگ و

آشكار بسيج كند.

5. برخي دشمنان پنهان كاري مي كنند، ولي شيطان از روز نخست اعلام كرد كه با انسان ها دشمن هستم و بر سر راه آنهاكمين مي كنم و آنها را منحرف مي سازم. «2» و هر روز با وسوسه هاي خويش هزاران نفر را منحرف مي سازد، ولي باز هم برخي انسان ها غافل مي شوند و دشمني آشكار او را نمي بينند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اصل در خوراكي ها، حلّيّت و پاكي است (مگر آن كه خلاف آن ثابت شود).

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 75

2. شيطان در منحرف ساختن شما، از سياست گام به گام استفاده مي كند (پس مراقب خطر او باشيد).

3. حلال خوار و پاك خوار باشيد (و به دنبال غذاهاي ناپاك و حرام نرويد).

4. محدوديت و منع از حرام، بعد از تجويز و گشايش در امور حلال باشد.

5. دشمن شناس شويد و مراقب دشمني شيطان باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و شصت و نهم سوره ي بقره به راهكارهاي انحرافي شيطان اشاره مي كند و مي فرمايد:

169. إِنَّمَا يَأمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَي اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ [او] شما را فقط به بدي و [كار] زشت فرمان مي دهد؛ و (نيز دستور مي دهد) آنچه را كه نمي دانيد، به خدا نسبت دهيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «فحشاء» از ريشه ي «فُحش»، به معناي هر كاري است كه از حدّ اعتدال خارج گردد و آشكار شود؛ بنابراين شامل تمامي منكرات واضح

و آشكار مي گردد، اما در عصر ما اين واژه در مورد اعمال منافي عفّت يا در موردگناهاني كه حدّ شرعي دارند، به كار مي رود كه از قبيل استعمال لفظ كلّي در مصداق آن است.

2. شيطان به انسان دستور مي دهد چيزهايي را كه نمي داند به خدا نسبت دهد. در واقع تمام خرافاتي كه در اديان و مذاهب الهي وارد شده از همين راه بوده است. اگر مردم اين اصل اساسي را رعايت كنند كه هر سخني را با دليل و مدرك قطعي بگويند، بسياري از نابساماني ها و بدبختي ها از جامعه ي بشري برچيده مي شود.

3. شيطان هم دستور به گناه مي دهد و هم راه توجيه آن را نشان مي دهد؛ دستور به فحشا و كار بد همان گناه است و دستور به دروغ بستن به تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 76

خدا، راه توجيه گناه است.

4. «امر» شيطان به بدي ها و فحشا همان وسوسه هاي شيطان است كه به صورت تأثيرات مخفي و الهام گونه در وجود انسان پيدا مي شود. تفاوت وسوسه هاي شيطاني با الهامات الهي در اين است كه الهامات الهي با فطرت پاك انسان و روح او آشناست و وقتي در قلب پيدا مي شود حالت انبساط و نشاط مي آورد، در حالي كه وسوسه هاي شيطان در قلب انسان احساس تاريكي، ناراحتي و سنگيني به وجود مي آورد كه گاهي در حين انجام گناه و گاهي بعد از انجام آن، براي انسان پيدا مي شود. «1»

5. شيطان دشمن آشكار انسان است كه سه فرمان اساسي دارد: بدكاري، زشت كاري و

دروغ پردازي. وظيفه ي طبيعي هر انسان آن است كه با دشمن خود و خواسته هاي او مقابله كند و با نيكوكاري و استوارگويي برخلاف نظر شيطان عمل كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بدكاري، زشت كاري و دروغ پردازي از راهكارهاي انحراف آور شيطان است (پس، از آنها بپرهيزيد).

2. بدون دانش چيزي را به خدا نسبت ندهيد.

3. با استوارگويي و ترك بدكاري و زشت كاري، با خواسته هاي شيطان مقابله كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتادم سوره ي بقره، پيروي كوركورانه از نياكان را سرزنش مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 77

170. وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَ لَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لَا يَهْتَدُونَ و هنگامي كه به آنان گفته شود: «آنچه را خدا فرو فرستاده است، پيروي كنيد.» مي گويند: «بلكه آنچه را كه نياكانمان را بر آن يافتيم، پيروي مي كنيم.» و آيا اگر (بر فرض) نياكان آنان، درباره چيزي خردورزي نمي كردند، و راه نمايي نمي شدند، (باز هم از آنان پيروي مي كرديد)؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان مي تواند نسبت به فرهنگ گذشته ي خويش به سه صورت عمل كند:

الف) همه ي عناصر فرهنگ گذشتگان را كنار بگذارد و رد كند، كه اين مطلب موجب انقطاع فرهنگي ملت مي شود و صحيح نيست.

ب) همه ي عناصر فرهنگ گذشتگان را بپذيرد و از آنها تقليد كند، كه اين كار نوعي

ارتجاع و مانع پيشرفت ملّت است (قرآن اين شيوه را سرزنش مي كند).

ج) عناصر مثبت، سازنده و مستدلّ آنها را بپذيرد و عناصر خرافي، بدون دليل و ضد عقل و علم و دين را كنار بگذارد، كه به نظر مي رسد كه راه صحيح همين شيوه است.

2. پيروي از پيشينيان اگر مانع تفكر و خردورزي انسان شود، نتيجه اي جز عقب گرد و ارتجاع نخواهد داشت. معمولًا نسل هاي بعد، از نسل هاي پيشين با تجربه تر و آگاه ترند، اما مانعي ندارد كه نسل هاي آينده آداب و سنّت هاي گذشتگان را تحليل و بررسي كنند و آنچه با عقل و منطق و دين سازگار است بپذيرند و حفظ كنند و آنچه خرافي و موهوم و بي دليل است دور بريزند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 78

3. تقليد از افراد مي تواند به چند صورت باشد:

الف) تقليد عالِم از عالِم كه صحيح نيست؛ چون هر دو صاحب نظرند و نمي توانند نظر خود را كنار بگذارند؛

ب) تقليد عالِم از جاهل كه باز هم صحيح و مطلوب نيست، به ويژه براي دانشمندان؛

ج) تقليد جاهل از جاهل كه اين هم صحيح نيست، چون پيروي از جهل است؛

د) تقليد نا آگاهان از دانشمندان، مثل پيروي از نظر پزشك متخصص در امور درماني، كه اين كار صحيحي است و همه ي عقلا آن را مي پذيرند. تقليد در احكام فرعي دين از مراجع تقليد از همين نوع است.

قرآن كريم در آيه ي فوق تقليد كوركورانه از نياكان جاهل را سرزنش مي كند.

خلق را تقليدشان بر باد داد اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد (مولوي)

4. معيار پذيرش فرهنگ گذشتگان، نقادي عقلي و ديني است؛ اگر چيزي بر اساس عقل يا هدايت الهي بود، يعني دليل عقلي يا نقلي داشت، مي پذيريم و هر چه مخالف عقل، علم قطعي يا وحي الهي بود كنار مي گذاريم.

5. يكي از مهم ترين دلايل انحراف مشركان، تقليد كوركورانه از نياكان جاهل است و قرآن كريم اين نوع تقليد را سرزنش مي كند؛ زيرا بر دليل عقلي يا نقلي (مثل وحي) استوار نيست؛ يعني پدران مشرك آنان نه خود اهل انديشه بودند و نه افكار خود را از رهبران الهي و وحي گرفته بودند، پس گمراهاني بودند كه موجب گمراهي نسل بعد مي شدند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 79

جالب اين است كه امروزه نيز، كه اكثريت دنيا مشرك هستند، «1» از همين شيوه پيروي مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. تقليد از جاهل ممنوع است.

2. از نسل هاي گذشته تقليد كوركورانه نكنيد.

3. عناصر فرهنگي گذشته را كه دليل عقلي يا نقلي ندارند كنار بگذاريد.

4. عناصر مثبت فرهنگ گذشته را كه بر عقل يا هدايت الهي استوار است بپذيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و يكم سوره ي بقره با مثالي جالب حالات كافران را به تصوير

مي كشد و بي توجهي آنان به خردورزي و ابزار شناخت را سرزنش مي كند و مي فرمايد: قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و يكم سوره ي بقره با مثالي جالب حالات كافران را به تصوير مي كشد و بي توجهي آنان به خردورزي و ابزار شناخت را سرزنش مي كند و مي فرمايد:

171. وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَ نِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ و مثال (دعوت كننده) كساني كه كفر ورزيدند، همانند مثال كسي است كه [حيواني را] بانگ مي زند كه جز صدا و ندايي [مبهم نمي شنود. (آري آنان در واقع) ناشنوا، گنگ [و] نابينايند، از اين رو آنان خردورزي نمي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 80

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با مثالي زيبا حالت كافران را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

هدايت رهبر الهي نسبت به مشركان، هم چون كسي است كه گوسفندان و حيوانات را براي نجات از خطر صدا مي زند ولي آنها جز سر و صدا چيزي را درك نمي كنند و فريادهاي خيرخواهانه و دلسوزانه را نمي شنوند. «1»

2. قرآن در اين آيه اشاره مي كند كه مهم ترين ابزار شناخت و اساسي ترين پايه ي علوم و دانش بشري، چشم و گوش و زبان است؛ چشم و گوش براي درك كردن مستقيم و زبان براي ايجاد رابطه با ديگران و تحصيل علوم.

اين مطلب نيز در جاي خود ثابت شده كه علوم غيرحسّي در آغاز از علوم حسّي سرچشمه مي گيرند. «2»

3. نعق به صداهايي اطلاق شده است كه در برابر

حيوانات گفته مي شود. «3» بديهي است كه حيوانات مفهوم كلمات را درك نمي كنند و فقط به تُن صدا و طرز اداي كلمات واكنش نشان مي دهند.

4. افراد بي تفاوت در برابر دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله، پنج صفت دارند: مثل حيوانات اند، كورند، ناشنوايند، لال اند و اهل تفكر نيستند.

البته ظاهراً چشم و گوش و زبان دارند، ولي چون از آنها استفاده نمي كنند، گويي ندارند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 81

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان در اثر كفر به جايي مي رسد كه هم چون حيوانات بي شعور مي شود.

2. كافران از ابزار شناخت حسي و عقلي خود استفاده نمي كنند؛ (از اين رو هدايت نمي شوند.)

3. تلاش رهبران و مبلغان ديني در مورد كافران لجوج، كم ثمر يا بي ثمر است (پس وقت خود را صرف آنان نكنند).

بهداشت غذائي انسان

بهداشت غذائي انسان قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و دوم سوره ي بقره مؤمنان را به پاك خواري و سپاس گزاري فرا مي خواند و مي فرمايد:

172. يأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبتِ مَا رَزَقْنكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! از (خوراكي هاي) پاكيزه اي كه روزي شما كرده ايم بخوريد، و خدا را سپاس گوييد، اگر شما، تنها او را مي پرستيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشابه مطالب آيه ي فوق در آيه ي 168 سوره ي بقره گذشت و از مقايسه ي آن با آيه ي فوق چند نكته به دست مي آيد:

الف)

در آيه ي قبلي روي سخن با عموم مردم بود و مي فرمود: «از آنچه در زمين است بخوريد.» ولي در اين آيه روي سخن با مؤمنان است و مي فرمايد:

«از غذاهاي پاكي كه به شما روزي داديم بخوريد.»، اين تفاوت تعبير، گويا اشاره به اين است كه نعمت هاي پاكيزه در اصل براي مؤمنان آفريده شده اند و افراد بي ايمان به بركت آنها روزي مي خورند؛ همانند باغباني كه آب را براي رشد گل ها جاري مي سازد، ولي علف هاي هرز نيز از آن بهره مي گيرند.

ب) آيه ي قبلي به مردم مي گفت: «بخوريد و از گام هاي شيطان پيروي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 82

نكنيد.» ولي اين آيه به مؤمنان مي گويد: «بخوريد و شكر خدا را به جا آوريد.»؛ يعني مؤمنان نه تنها از اين نعمت ها سوء استفاده نكنند، بلكه در بهترين راه مصرف كنند و بدين وسيله شكر آن را به جا آورند.

2. شكر «1» و سپاس الهي گاهي با زبان است و گاهي با قلب و عمل؛ و شكر واقعي آن است كه نعمت هاي خدا در راهي مصرف شوند كه او مقرر نموده است.

3. از اين آيه استفاده مي شود كه سپاس گزاري خدا همراه با پرستش اوست؛ يعني همان طور كه حس سپاس گزاري زمينه ساز پرستش است، عبادت خدا نيز همراه شكرگزاري در برابر نعمت هاي اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. غذاهاي پاك در اصل براي مؤمنان آفريده شده اند.

2. شكر خدا ملازم پرستش اوست.

3. از غذاهاي ناپاك و ناسپاسي دوري كنيد.

4. پاك خواري را با سپاس گزاري همراه كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و سوم سوره ي بقره به دستورات بهداشتي اسلام در مورد غذا و غذاهاي ممنوع اشاره مي كند و مي فرمايد:

173. إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الْدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنْ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لا عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ [خدا]، تنها (خوردن) مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [به هنگام سر بريدن نام غير خدا بر آن بانگ زده شده، بر شما حرام كرده است. و [لي كسي كه ناچار شود، در صورتي كه ستمگر و متجاوز

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 83

نباشد، پس گناهي بر او نيست؛ [چرا] كه خدا بسيار آمرزنده مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اسلام به بهداشت غذايي انسان توجه كامل داشته است و بارها به مصرف غذاهاي پاك سفارش كرده و از غذاهاي فاسد و مضر بازداشته است.

آيه ي فوق، با همين مضمون، چهار بار در قرآن مورد تأكيد قرار گرفته است. «1»

2. حرمت اين امور، حكمت هايي دارد؛ از جمله اين كه:

مردار معمولًا كانون انواع ميكروب هاست. خون خواري زيان هاي جسمي و آثار سوء اخلاقي دارد. جالب آن است كه در اسلام استفاده هاي صحيح از خون، مثل تزريق آن به بيماران، ممنوع نيست، اما خوردن آن كه ضرر دارد حرام است. خوك نيز حيواني كثيف است و در امور جنسي سمبل

بي غيرتي است و برخي ضررهاي بهداشتي نيز در مورد خوردن گوشت آن ذكر شده است.

3. تحريم چيزها، گاهي به خاطر مسائل بهداشتي و حفظ جسم انسان است و گاهي به خاطر پاك نگاه داشتن روح، و زماني به خاطر حفظ نظام اجتماع. خوردن گوشت هايي كه به نام بت ها سر بريده مي شوند، در حقيقت تأثير اخلاقي و تربيتي دارند و تجديد كننده ي خاطره ي شرك و بت پرستي هستند.

4. بردن نام خدا در هنگام سربريدن حيوانات لازم است، تا بدانيم كه هيچ كاري نبايد خارج از مدار توحيد باشد؛ و اين يكي از راه هاي تربيت انسان توحيدي است.

5. ممكن است مقصود از جمله ي شرطي آخر آيه (به شرط اين كه ستمگر

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 84

و متجاوز نباشند) آن باشد كه اجازه ي مصرف در ضرورت، مخصوص كساني است كه خواهان لذت از آن نباشند و از حد مصرف مجاز تجاوز نكنند و زياده روي ننمايند؛ و يا مقصود آن است كه اين اجازه مخصوص كساني است كه سَفر آنها سفر گناه و ستم نباشد. «1»

6. برخي از غذاهاي حرام در اين آيه بيان شده اند و برخي ديگر در آيات و رواياتي ديگر؛ بنابراين انحصار غذاهاي حرام در اين موارد نسبي است؛ يعني مقصود بيان تمام غذاهاي حرام نيست، بلكه نفي بدعت هاي مشركان در مورد غذاهاي حلال است كه آنها را بر خود حرام كرده بودند.

يعني مي فرمايد فقط اين موارد حرام است، نه مواردي كه مشركان توهّم كرده اند. «2»

7. حفظ جان واجب است؛ از اين رو

هرگاه در اثر كمبود غذا جان انسان به خطر افتاد، مي تواند از غذاهاي حرام به اندازه ي ضرورت استفاده كند تا جان خود را نجات دهد. اشاره به اين مطلب در آيه ي فوق نشان دهنده ي اهميت حفظ جان و توجه قانون گذار اسلام به جزئيات مسائل است.

آموزه ها و پيام ها:

1. به بهداشت غذايي خود توجه كنيد.

2. به بهداشت رواني و معنوي غذا نيز توجه كنيد و از خوردن گوشت حيواني كه نام خدا بر آن برده نشده بپرهيزيد.

3. از غذاهاي ناپاك و آلوده (مثل مردار و خون و خوك) مصرف نكنيد.

4. در هنگام ضرورت از غذاهاي ممنوع استفاده كنيد، اما لذت طلبي و زياده روي نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 85

بهداشت غذايي در قرآن الف) دعوت به غذاهاي پاك و پاكيزه 1. از غذاهاي پاك و پاكيزه بخوريد (بقره، 75 و 172؛ مائده، 4- 5 و ...).

2. از غذاهاي حلال بخوريد (بقره، 168؛ مائده، 88 و ...).

3. گوشت چهارپايان (مگر در موارد استثنايي كه بيان شده) حلال است (مائده، 1).

4. گوشت شكار، حلال است (مائده، 4).

5. غذاهاي صيد شده از دريا حلال است (مائده، 96).

6. غذاهاي اهل كتاب (يهود و مسيحيان و ... با شرايطي) بر شما حلال است (مائده، 5).

7. در مواقع اضطراري، خوردن غذاهاي حرام جايز است (بقره، 172 و انعام، 145).

يادآوري: غذاي نجس، پليد و حرام است.

ب)

ممنوعيت غذاهاي غيربهداشتي:

1. غذاهاي پليد حرام است (اعراف، 175).

يادآوري: تغذيه از چيزهاي منفور، مثل آب بيني و خلط سينه، نجس، خاك، مضرّ، گوشت و يا شير حيوان جلّال (كه از مدفوع انسان تغذيه مي كند)، برخي اجزاي حيوان، مثل: نري، فرج، تخم، مثانه و نيز خون و فضله حرام است. «1»

2. در خوردن و نوشيدن اسراف نكنيد (اعراف، 31).

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 86

3. خوردن گوشت مردار حرام است (انعام، 145؛ نحل، 115؛ بقره، 173 و مائده، 3).

4. خوردن گوشت خوك حرام است (بقره، 173؛ مائده، 3؛ نحل، 115 و انعام، 145).

5. خوردن خون حرام است (نحل، 115؛ بقره، 173 و مائده، 3).

6. نوشيدن شراب حرام است (مائده، 90- 91).

7. گوشت حيواني كه بدون نام خدا سربريده شده حرام است (مائده، 3؛ انعام، 121 و 145).

8. گوشت حيوانات خفه شده يا از بلندي افتاده و جان سپرده و يا به ضرب شاخ كشته شده حرام است (مائده، 3).

9. گوشت حيواناتي كه بر اثر زدن (يا بيماري) مرده اند حرام است (مائده، 3).

10. گوشت حيواناتي كه درنده از آن خورده حرام است (مائده، 3).

11. گوشت حيواناتي كه بر آستان بت هاي سنگي سربريده شده اند حرام است (مائده، 3).

يادآوري: ممنوعيت هر كدام از اين غذاها، اسرار بهداشتي يا فلسفه و حكمتي معنوي دارد كه در ذيل هر آيه اشاره كرديم و نيز در برخي كتاب ها گردآوري شده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 87

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و چهارم تا صد و هفتاد و ششم سوره ي بقره با اشاره به ويژگي هاي دين فروشانِ پنهان كار و عذاب آنان مي فرمايد:

174. إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الكِتبِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا أُوْلئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلّا النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ القِيمَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ براستي كساني كه آنچه را خدا از كتاب فرو فرستاده، پنهان مي كنند، و آن را به بهاي اندكي مي فروشند، آنان در درونشان جز آتش نمي خورند. و خدا، روز رستاخيز، با آنها سخن نمي گويد؛ و رشدشان نمي دهد (و پاكشان نمي كند)؛ و براي آنها عذابي دردناك است.

175. أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّللَةَ بِالْهُدَي وَ الْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَي النَّارِ

آنان كساني هستند كه گمراهي را با راهنمايي، و عذاب را با آمرزش، مبادله كردند؛ پس چه چيزي آنان را بر آتش شكيبا كرد؟!

176. ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الكِتبَ بِالحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الكِتبِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ

اين، بخاطر آن است كه خدا، كتاب (الهي) را بحق، فرو فرستاده؛ و كساني كه در مورد كتاب [خدا] اختلاف كردند، قطعاً در جدايي (و ستيزي) دور و دراز قرار دارند.

شأن نزول:

مفسران قرآن برآن اند كه اين آيات در مورد يهوديان و مسيحيان نازل شده است كه پيش از ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله صفات و نشانه هاي او را طبق كتاب هاي خود، براي مردم باز مي گفتند، ولي پس از ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و مشاهده ي گرايش مردم به او، ترسيدند منافع

آنان به خطر بيفتد و هدايا و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 88

مهماني هايي كه براي آنان ترتيب مي دادند، قطع شود؛ لذا صفات پيامبر صلي الله عليه و آله را كه در تورات آمده بود، پنهان كردند. آيات فوق فرو آمد و سخت آنان را نكوهش كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي اول شامل تمام كساني مي شود كه احكام خدا و حقايق مورد نياز مردم را پنهان مي كنند و مخصوص يهوديان يا مسيحيان نيست. «2»

2. از اين آيه استفاده مي شود كه دين فروشي به هر قيمتي كه باشد، خسارت است؛ چرا كه فروختن حقيقتي گران بها به بهايي ناچيز است و اگر حق پوشي با تمام دنيا مبادله شود، باز موجب ضرر و زيان است.

3. اين آيه به تجسّم اعمال در قيامت اشاره دارد. اموال حرامي كه از راه كتمان حق به دست مي آيد، در واقع آتش سوزاني است كه در دل وارد مي شود؛ يعني آن هدايا و اموال در قيامت به شكل واقعي خود مجسم مي شوند.

4. يكي از بزرگ ترين الطاف الهي و نعمت هاي معنوي قيامت آن است كه خدا با مردم سخن مي گويد؛ يعني مؤمنان همانند پيامبران از لذت گفت وگوي با پروردگار بهره مند مي شوند، ولي افرادي كه در دنيا آيات خدا را كتمان مي كنند و راه شنيدن كلام خدا را بر مردم مي بندند، در قيامت از لذت شنيدن سخن خدا محروم اند.

5. سخن گفتن خدا به معناي زبان داشتن خدا و جسم بودن او نيست.

بلكه ممكن است با ايجاد امواج صوتي قابل شنيدن در فضا باشد،

همان گونه كه با موسي عليه السلام سخن گفت و يا از طريق الهام و با زبان دل با بندگان خاص تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 89

خويش سخن بگويد. «1»

6. پنهان كنندگان حق از دو جهت زيان كرده اند: از يك سو هدايت را رها كرده و گمراهي را برگزيده اند، و از سوي ديگر، رحمت و آمرزش خدا را از دست داده و عذاب دردناك الهي را برگزيده اند. آري، اين معامله اي است كه هيچ انسان عاقلي به سراغ آن نمي رود.

7. پنهان كردن حقايق از گناهان بزرگ دانشمندان فاسد است. و از آثار آن نا آگاهي مردم و ظلم به فكر نسل امروز و آينده است.

8. در اين آيات مجموعاً هشت ويژگي براي كتمان كنندگان حقايق آورده شده، كه كم تر در مورد گناهي، اين گونه سخن گفته شده است.

9. اين تهديدها و وعده هاي عذاب براي حق پوشان، به خاطر اين است كه خدا كتاب آسماني را به حق و توأم با دلايل روشن فرو فرستاده، تا جاي هيچ گونه شبهه و ابهامي براي كسي باقي نماند؛ با اين حال، گروهي به خاطر حفظ منافع خويش، دست به توجيه و تحريف مي زنند و در كتاب آسماني اختلاف به وجود مي آورند. تا از اين موقعيت سوء استفاده كنند.

10. واژه ي «شِقاق» در اصل به معناي شكاف و جدايي است. شايد اين واژه اشاره به اين باشد كه ايمان و تقوا و افشا كردن حق، رمز وحدت و اتحاد جامعه ي انساني است، اما خيانت و حق پوشي موجب شكاف و

پراكندگي و جدايي از حق است، آن هم شكافي عميق كه نمي توان آن را ناديده گرفت.

آموزه ها و پيام ها:

1. سزاي حق پوشي و دين فروشي عذابي دردناك است.

2. دين فروشي به هر بهايي باشد، اندك (و زيان آور) است.

3. حقيقت دين فروشي آتشخواري است.

4. اگر گفت وگوي محبت آميز خدا و رشد و پاكي و نجات در رستاخيز را

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 90

مي طلبيد، حق پوشي و دين فروشي نكنيد.

5. حق پوشي و دين فروشي نوعي گمراهي و عذاب طلبي است.

6. اگر هدايت و آمرزش الهي و نجات از آتش را مي طلبيد، حق پوشي و دين فروشي نكنيد.

7. قرآن حق است و مخفي كردن حقايق آن عذاب آور است.

8. در حقانيت قرآن اختلاف نكنيد كه گرفتار اختلافات دروني مي شويد و از حق فاصله مي گيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هفتاد و هفتم سوره ي بقره به معيارهاي نيكي و نيكوكاري اشاره مي كند و مي فرمايد:

177. لَيْسَ البِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ المَشْرِقِ وَ المَغْرِبِ وَ لكِنَّ البِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ اليَوْمِ الآخِرِ وَ المَلئِكَةِ وَ الكِتبِ وَ النَّبِيّنَ وَ ءَاتَي المَالَ عَلَي حُبِّهِ ذَوِي القُرْبَي وَ اليَتمَي وَ المَسكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَي الزَّكَوةَ وَ المُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عهَدُوا وَ الصَّبِرِينَ فِي البَأْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ وَ حِينَ البَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ المُتَّقُونَ نيكي اين نيست كه رويتان را به

سوي خاور و (يا) باختر نماييد؛ و ليكن نيكي (و نيكوكار) كسي است كه به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب (الهي) و پيامبران، ايمان آورد؛ و ثروت (خود) را در حالي كه دوستش دارد، به مصرف نزديكان و يتيمان و بينوايان و در راه مانده و گدايان، و در [راه آزاد كردن بردگان برساند؛ و نماز را بر پا دارد و [مالياتِ زكات را بپردازد؛ و (كساني كه) چون عهد بستند، به عهد خود وفا دارند. و در سختي (زندگي) و زيان (جسمي) و به هنگام سختي (جنگ)، شكيبايند؛ آنان كساني هستند كه راست مي گويند؛ و تنها آنان پارسا (و خود نگهدار) هستند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 91

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن در آيات گذشته اشاراتي به مسأله ي تغيير قبله ي مسلمانان از بيت المقدس به طرف كعبه داشت. اين تغيير قبله سروصداي زيادي در ميان مردم و به ويژه يهوديان و مسيحيان به راه انداخت و حتي يهوديان زبان به اعتراض گشودند- كه در آيه ي 142 شرح آن گذشت- قرآن كريم در اين آيه تأكيد مي كند كه اين همه گفت وگو در مسأله ي قبله صحيح نيست بلكه مسائل مهم تر ديگري وجود دارد كه معيار ارزش انسان هاست.

2. آيه ي فوق معيارها واصول نيكي و نيكوكاري را در شش محور بيان مي كند كه عبارت انداز:

الف) معيار اعتقادي؛ كه همان ايمان به خدا، قيامت، فرشتگان، كتاب الهي و پيامبران است.

ب) معيار ايثار و ازخودگذشتگي مالي؛ يعني كمك كردن به خويشاوندان، يتيمان، فقيران،

در راه ماندگان، سائلان و بردگان، كه اين امور نوعي تعاون و نوع دوستي است.

ج) معيار عبادي؛ يعني برپاداشتن نماز كه سمبل رابطه ي خلق با خالق است.

د) معيار اقتصادي؛ يعني پرداخت مالياتي كه بر آنان واجب شده است كه نوعي برنامه ريزي براي حل مشكل فاصله ي طبقاتي است.

ه) معيار اخلاقي وفاي به عهد، كه سرمايه ي زندگي اجتماعي و عامل اعتماد متقابل افراد جامعه است. «1»

و) معيار مقاومت، صبر و شكيبايي در برابر محروميت ها، بيماري ها و جنگ ها، كه عامل پايداري و ساخته شدن انسان هاست.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 92

2. برخي از مفسران گفته اند اين آيه جامع ترين آيه ي قرآن است و از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه «هر كس به اين آيه عمل كند ايمانش كامل است». «1»

3. واژه ي «بِرّ» در اصل به معناي توسعه است «2» و سپس در معناي نيكي، خوبي و احسان به كار رفته است؛ چرا كه اين گونه كارها محدود به خود انسان نمي شود و گسترش مي يابد و به ديگران مي رسد و آنها را نيز بهره مند مي كند. به انسان نيكوكار «بَرّ» گويند، زيرا روحي وسيع و گسترده دارد.

4. تعبير «عَلي حُبّهِ» اشاره به اين حقيقت است كه گذشتن از مال و ثروت براي همه كس كار آساني نيست، مخصوصاً هنگامي كه به مرحله ي ايثار برسد؛ زيرا محبت مال تقريباً در همه ي دل ها وجود دارد، پس نيكوكاران كساني هستند كه در برابر اين خواسته ي دل، براي رضاي خدا مقاومت مي كنند و مال خويش را با آن كه

بدان علاقه دارند، به ديگران مي بخشند. «3»

چند روزي ز قوي دينان باش در پي حاجت مسكينان باش شمع شو شمع، كه خود را سوزي تا به آن، بزم كسان افروزي 5. در اين آيه ارتباط با خدا، ارتباط با مستضعفان، تعاون اجتماعي و ارتباطات اخلاقي در كنار هم مطرح شده است تا نشان دهد كه مؤمن نيكوكار به همه ي اين ابعاد توجه مي كند.

6. بخشش هاي مالي و پرداخت ماليات واجب، هر دو لازم است.

برخي از مردم در مواردي به مستمندان كمك مي كنند ولي ماليات هاي واجب خود را نمي پردازند و برخي ديگر همين كه حقوق واجب را پرداختند، نسبت به فقرا و محرومان بي تفاوت مي شوند، اما نيكوكار كسي است كه به هر

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 93

دو توجه كند.

7. در برخي احاديث آمده است كه مسلمانان در مورد ديگران سه وظيفه دارند، خواه طرف مقابل مسلمان باشد يا كافر، نيكوكار باشد يا بدكار؛ آن سه برنامه عبارت است از: وفاي به عهد، اداي امانت و احترام به پدر و مادر. «1»

8. در اين آيه، سائلان (نيازمنداني كه گدايي مي كنند) را از بينوايان جدا كرده است؛ زيرا برخي از بينوايان و فقرا اهل سؤال و گدايي

نيستند و آبرومندانه زندگي مي كنند؛ پس نبايد توجه به گدايان ما را از امدادرساني به بينوايان غافل كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. توجه به شعارها و امور فرعي، ما را از محتواي دين و اهداف اساسي باز ندارد (و به شعارها بسنده نكنيم).

2. معيار نيكوكاري؛ عقايد نيك، كردار نيك و اخلاق نيك است.

3. ايمان به خدا از ايمان به معاد، فرشتگان و كتاب هاي آسماني و پيامبران جدا نيست.

4. وفاي به عهد و استقامت، از نشانه هاي افراد راستين و پارساست.

5. امدادرساني را از خويشاوندان و كودكان بي سرپرست شروع كنيد.

6. براي امدادرساني از اموال دوست داشتني خود بگذريد.

7. بخشش هاي مستحبي، شما را از پرداخت ماليات واجب زكات بازندارد.

8. در راه ريشه كن كردن برده داري از جامعه ي بشري بكوشيد.

9. اگر مي خواهيد نيكوكاري صادق و پارسا باشيد، ايمان خود را كامل و به ديگران امداد برسانيد و پيوند خود را با خدا و خلق برقرار سازيد و به پيمان خود وفادار باشيد و در سختي ها شكيبايي كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 94

قوانين اسلامي

قوانين اسلامي قرآن كريم در آيات صد و هفتاد و هشتم و صد و هفتاد و نهم سوره ي بقره قانون حيات بخش قصاص را مطرح مي كند

و با تشويق به عفو، مي فرمايد:

178. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ القِصَاصُ فِي القَتْلَي الحُرُّ بِالحُرِّ وَ العَبْدُ بِالعَبْدِ وَ الأُنْثَي بِالأُنْثَي فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَي ءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَ أَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسنٍ ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَي بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ اي كساني كه ايمان آورده ايد، (حكمِ) قصاص در باره كشتگان، بر شما مقرر شده است: آزاد عوض آزاد، و بنده عوض بنده، و زن عوض زن؛ و كسي كه از برادر (ديني) اش، چيزي (از قصاص) به او بخشيده شود، پس (راه) پسنديده در پيش گيرد و به نيكي [خون بها] را به او بپردازد؛ اين، تخفيفي و بخششي از طرف پروردگارتان است. و كسي كه بعد از آن تجاوز كند، پس عذابي دردناك برايش خواهد بود.

179. وَ لَكُمْ فِي القِصَاصِ حَيَوةٌ يأُوْلِي الأَلْببِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ و اي خردمندان! براي شما در قصاص، زندگاني است، تا شايد شما [خودتان را] حفظ كنيد.

شأن نزول:

حكايت شده كه عادت عرب جاهلي بر آن بود كه اگر كسي از قبيله ي آنها كشته مي شد، تا آن جا كه قدرت داشتند از قبيله ي قاتل مي كشتند و حتي حاضر بودند براي كشته شدن يك نفر، تمام افراد قبيله ي قاتل را نابود كنند.

در اين ميان، آيه ي فوق فرود آمد و حكم عادلانه ي قصاص را بيان كرد و خط بطلاني بر آداب و سنّت هاي جاهلي كشيد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 95

نكته ها و اشاره ها:

1. دستور عادلانه ي «قصاص» «1» و «بخشش»، يك مجموعه ي كاملًا

انساني و منطقي است كه از طرفي روش غلط جاهليت را نفي مي كند، كه چندين نفر در برابر يك نفر كشته مي شدند، و از طرف ديگر، راه عفو و بخشايش را بر مردم نمي بندد، و در عين حال، احترام خون انسان را نيز كاهش نمي دهد و قاتلان را جسور نمي سازد.

2. صاحبان خون حق دارند در برابر قاتل يكي از سه راه را برگزينند:

الف) قصاص كنند؛

ب) عفو كنند و خون بها بگيرند؛

ج) عفو كنند و خون بها نيز نگيرند.

3. اگر بانويي كشته شود صاحبان خون حق دارند قاتل را بكشند، ولي در آن صورت لازم است نصف خون بهاي مرد را بپردازند.

البته اين مطلب بدين معنا نيست كه زن از مرتبه ي انسانيت دورتر است، يا خون او كم رنگ تر از خون مرد است. از آن جا كه مردان غالباً از نظر اقتصادي در خانواده مؤثرترند و مخارج خانواده را متحمّل مي شوند و فقدان آنها ضرر مالي بيش تري دارد، خون بهاي مردان بيش تر قرار داده شده است تا كمبود او براي افراد خانواده اش جبران گردد. البته برخي از زنان نيز نان آور خانواده ي خود هستند، ولي احكام و قوانين بر اساس غالب افراد وضع مي شوند نه بر محور افراد استثنايي. «2»

4. تقدم حق اجتماع بر فرد در قانون قصاص تجلّي يافته است؛ بنابراين به خاطر امنيت اجتماعي، فرد جنايتكار اعدام مي شود. قصاص تأمين تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 96

كننده ي امنيت اجتماعي است نه يك برخورد و انتقام شخصي. اگر در جامعه اي شخص متجاوز قصاص نشود، عدالت و

امنيت از بين مي رود و گويا آن جامعه حياتي ندارد و مرده است.

5. حذف عنصر خطرناك و مضر از هر مجموعه يك اصل عقلايي است. در پزشكي، كشاورزي، دام داري و امثال آن نيز، حذف موجودات خطرناك براي پيش رفت كار، يك اصل علمي و عقلايي است؛ از اين رو شاخه هاي مضر و مزاحم گياهان و حتي عضو فاسد بدن را جدا مي كنند.

اسلام نيز با اجراي قانون قصاص و با از بين بردن افراد خون ريز اجتماع، طبق همين اصل عقلايي عمل مي كند، تا زمينه ي حفاظت و تربيت ساير افراد فراهم شود.

6. اگر به اين بهانه كه قاتل هيجان رواني پيدا كرده، او را رها سازيم، هيچ ضمانتي وجود ندارد كه در تمام جنايت ها اين بهانه مطرح نشود و در اين صورت تمام خلاف كاران آزاد مي شوند و جامعه ي انساني ناامن مي گردد؛ همان طور كه مي بينيم، امروزه آمار جنايات در جهان بيش تر از هر زمان ديگر است. در چنين جهاني، حكم قصاص نه تنها قانون خشني نيست، بلكه براي تضمين امنيت عمومي لازم است.

جالب اين كه در قرن حاضر، در برخي از كشورهاي جهان، مجازات اعدام ممنوع گرديد، اما پس از مدتي آمار جنايات و قتل ها رو به فزوني گذاشت.

7. آيه ي فوق كه از ده كلمه تركيب يافته است در نهايت روشني و رسايي (يعني فصاحت و بلاغت) است. اين آيه كه به صورت يك شعار اسلامي در اذهان نقش بسته است، نشان مي دهد كه قصاص انتقام جويي نيست، بلكه مايه ي حيات است.

8. قصاص از يك سو ضامن حيات جامعه است، چرا كه اگر حكم قصاص نباشد، افراد سنگ دل احساس امنيت مي كنند و جان افراد بي گناه به خطر مي افتد؛ از سويي

مايه ي حيات قاتلان بالقوه است؛ زيرا آنان را تا حدود

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 97

زيادي از آدم كشي بازمي دارد؛ و از طرفي، با اجراي حكم مساوات در قتل، از قتل هاي پي درپي و انتقام جويانه ي گروه هاي اجتماعي جلوگيري مي كند، پس از اين جهت هم مايه ي حيات جامعه است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در جامعه با قاتلان برخورد كنيد.

2. (در صورت امكان) قاتل را ببخشيد (و به او فرصت دوباره بدهيد.)

3. رحمت خدا آن قدر گسترده است كه نسبت به قاتل ها هم لطف دارد و تخفيف مي دهد.

4. قاتلان قدر عفو را بدانند و با پرداخت خون بها آن را جبران كنند.

5. در هنگام قصاص، تناسب قاتل و مقتول را رعايت كنيد.

6. قصاص عامل حيات بخش جامعه و افراد است.

7. اگر خردورزي كنيد، حكمت حيات بخشي قصاص را درمي يابيد.

8. قصاص زمينه ساز تقواي اجتماعي است.

9. قانون قصاص را رعايت كنيد تا جامعه اي زنده و خودنگه دار داشته باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتادم سوره ي بقره به قانون وصيت اشاره مي كند و با سفارش در مورد نزديكان مي فرمايد:

180. كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ المَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيراً الوَصِيَّةُ لِلْولِدَيْنِ وَ الأَقْرَبِينَ بِالمَعْرُوفِ حَقّاً عَلي المُتَّقِينَ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 98

بر شما

مقرر شده است كه: «چون مرگ يكي از شما فرا رسد، اگر (مال) خوبي (از خود) به جاي گذارده، براي پدر و مادر و نزديكان، بطور پسنديده وصيّت كند. [اين حقّي بر پارسايانِ (خود نگهدار) است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن در آيه ي فوق دستور مي دهد كه در هنگام مرگ وصيت كنيد، البته تعيين «هنگام مرگ» به عنوان زمان وصيت، براي بيان آخرين فرصت وصيت است، وگرنه، هيچ مانعي ندارد كه انسان قبل از آن كار خود را پيش بيني بنمايد و وصيت نامه اش را آماده كند.

2. وصيت كردن يك نوع دورانديشي و واقع بيني انكارناپذير است كه مورد تأييد و تأكيد اسلام قرار گرفته است؛ پس اين كوته فكري است كه انسان خيال كند با وصيت فال بد مي زند و مرگ خويش را جلو مي اندازد.

در روايتي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي خوانيم كه سزاوار نيست مسلمان شب بخوابد، مگر آن كه وصيت نامه اش زير سرش باشد. «1»

و در روايت ديگر مي خوانيم:

كسي كه بدون وصيت از دنيا برود، مرگ او مرگ جاهليت است. «2»

3. اصل وصيت كردن در قوانين اسلامي مستحب است و اين عمل نيكو بسيار مورد تأكيد واقع شده است. تعبير «نوشته شده» در آيه ي فوق نيز ممكن است اشاره به تأكيد استحباب باشد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 99

4. وصيت گاهي واجب است، مثل وصيت در مورد پرداخت بدهكاري و انجام قضاي عبادات؛ و گاهي مستحب است، مثل وصيت به امور خير.

5. وصيت عاملي براي تعديل ثروت است و

برخي از كمبودها را جبران مي كند؛ چرا كه براساس قانون ارث تنها عده اي از بستگان بهره مند مي شوند و بهره مند شدن بقيه ي فاميل و دوستان و نيز كارهاي نيك، با وصيت انجام مي شود؛ به همين دليل قانون وصيت در كنار قانون ارث، قرار داده شده كه به مسلمانان اجازه مي دهد در مورد يك سوم از اموال خود براي بعد از مرگ تصميم بگيرند و سفارش هاي لازم را بنمايند. «1»

6. قرآن در اين آيه از ثروت و مال با واژه ي «خَير» ياد كرده است. اين تعبير نشان مي دهد كه اسلام ثروت و سرمايه اي را كه از طريق قانوني و مشروع به دست آيد و در مسير صحيح به كار گرفته شود، خير و بركت و چيز خوبي مي داند. و بر افكار نادرست برخي افراد كه ذات ثروت را چيز بدي مي دانند، خط بطلان مي كشد. اين گونه افكار انحرافي سبب ركود جامعه ي اسلامي مي شود.

7. تعبير «بالمَعرُوف» نشان مي دهد كه وصيت بايد از هر جهت عقل پسند باشد. معروف به معناي شناخته شده براي عقل و خرد است. وصيت، هم از نظر مبلغ و مقدار و هم از نظر شخصي كه وصيت به نام او شده و هم از ديگر جهات، بايد طوري باشد كه عقلا آن را كاري شايسته بدانند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 100

آموزه ها و پيام ها:

1. نيكي به پدر و مادر و خويشاوندان را حتي بعد از مرگ فراموش نكنيد.

2. لازمه ي پارسايي، نيكي و بخشش به پدر و مادر و خويشاوندان است.

3. تكليف اموال

خويش را قبل از مردن مشخص سازيد و در مورد آنها وصيت كنيد.

4. در هنگام وصيت، به فكر نزديكان باشيد و با سفارش به نيكي در مورد آنان، پيوند خويشاوندي را محكم تر سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و يكم سوره ي بقره در مورد تغيير وصيت هشدار مي دهد و مي فرمايد:

181. فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَي الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ و هر كس آن [وصيت را بعد از شنيدنش تغيير دهد، پس گناهش تنها بر كساني است كه آن را تغيير مي دهند؛ براستي خدا، شنواي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق اشاره به اين مطلب است كه خلاف كاري هاي وصي (شخص انجام دهنده ي وصيت) هرگز پاداش وصيت كننده را كم نمي كند و گناه تنها بر عهده ي كسي است كه تغييري در وصيت داده است.

و يا اشاره به اين است كه اگر بر اثر خلاف كاري وَصي، اموال مردگان به افرادي داده شود كه مستحق آن نيستند و آنها نيز از اين مطلب بي خبر باشند، گناهي بر آنان نيست و وصي گناه كار است كه اين عمل خلاف را انجام داده است. البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

2. از اين آيه استفاده مي شود كه در عمل به وصيت، امانت را رعايت كنيم و خيانت نكنيم.

تفسير قرآن مهر جلد

دوم، ص: 101

چنانچه وصيت جامعِ تمام ويژگي ها باشد، از هر نظر محترم و مقدس است و هر گونه تغيير و تبديل در آن ممنوع و حرام است. در حديثي آمده است:

وصيت را اگر چه به نفع يهودي يا مسيحي باشد، تغيير ندهيد. «1»

3. وصيت هاي شفاهي قابل تغيير است، ولي اگر نوشته شود و شاهد بر آن بگيرند، كم تر در معرض تغيير قرار مي گيرد؛ بنابراين، لازم است وصيت كننده در اين مورد احتياطهاي لازم را بنمايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايجاد هر گونه تغيير در وصيت افراد، گناه است.

2. خدا كارهاي شما را در مورد وصيت ها تحت نظر دارد (پس مراقب اعمال خود باشيد و وصيت را تغيير ندهيد).

3. در وصيت خيانت نكنيد و آن را تغيير ندهيد.

4. معيار در وصيت، گفتن و شنيدن است (و اگر نوشته نشده باشد، باز هم ثابت و لازم الاجرا است).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و دوم سوره ي بقره در مورد اصلاح كردن وصيت مي فرمايد:

182. فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ و كسي كه از انحراف [و تمايل يك جانبه وصيّت كننده، يا از گناه او (در وصيت به كار خلاف) بترسد؛ و بينشان اصلاح دهد، پس هيچ گناهي بر او نيست؛ [چرا] كه خدا، بسيار آمرزنده مهرورز است.

تفسير قرآن

مهر جلد دوم، ص: 102

نكته ها و اشاره ها:

1. مواردي كه از نظر فقه اسلامي وصي مي تواند وصيت را تغيير دهد، عبارت اند از:

الف) هر گاه وصيت كننده به بيش از يك سوم مجموع مال خود وصيت كرده باشد.

ب) هر گاه وصيت به ظلم و گناه و كار خلاف كرده باشد؛ يعني وصيت موجب كار حرام يا ترك واجبي شود. «1»

ج) اگر وصيت موجب درگيري و فساد و خون ريزي شود كه در اين جا بايد زير نظر حاكم شرع وصيت را اصلاح كند. «2»

2. عدالت در وصيت كار مطلوبي است و در روايات اسلامي تأكيد شده كه وصيت موجب ضرر و ستم به ديگران نشود؛ بدين معنا كه انسان بيش از ثلث مال خويش را وصيت نكند و وارثان را از حق خويش باز ندارد و يا در وصيت خود تبعيض هاي ناروا انجام ندهد.

3. در حديثي حكايت شده كه يكي از مردان انصار از دنيا رفت و بچه هاي كوچكي از خود به جاي گذاشت، در حالي كه در آستانه ي مرگ، تمام اموال خود را در راه خدا صرف كرده بود و ثروتي از او باقي نمانده بود. هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله از اين ماجرا آگاه شد فرمود: با آن مرد چه كرديد؟ گفتند: او را دفن كرديم. فرمود: اگر من قبلًا آگاه شده بودم اجازه نمي دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد؛ زيرا بچه هاي صغير خود را رها كرده است تا گدايي كنند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 103

4.

طبق قوانين اسلام، شخص وصيت كننده تا زماني كه زنده است مي تواند در مقدار و چگونگي وصيت و انتخاب وصي تجديد نظر كند؛ زيرا با گذشت زمان ممكن است مصالح و نظر او در زمينه اي تغيير كند و شخص وصي نيز مي تواند به او تذكر دهد كه اشكال وصيت خود را بر طرف سازد، اما اگر وصيت كننده از دنيا رفت، شخص وصي، در چهارچوب قانون مذكور، مي تواند وصيت را اصلاح كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اصلاح كردن وصيت هاي ناشايست، بلامانع است.

2. اگر وصيت گناه آلود يا ستمكارانه اي مشاهده كرديد، آن را با توافق وارثان اصلاح كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و سوم سوره ي بقره با اشاره به قانون روزه و پيشينه ي تاريخي و آثار مفيد آن مي فرمايد:

183. يأَيُّها الَّذِينَ ءَامَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما مقرر شده، همان گونه كه بر كساني كه پيش از شما بودند مقرر شد؛ تا شايد شما [خودتان را] حفظ كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. فرمان روزه «1» هم چون دستور جهاد و پرداخت زكات، در سال دوم تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 104

هجري و در مدينه صادر شد. «1» و مسلمانان موظف شدند كه از بامداد تا شامگاه روزهاي ماه مبارك رمضان از خوردن و آشاميدن و برخي

كارهاي ديگر پرهيز كنند.

2. روزه در ابعاد گوناگون آثار مفيد مادي و معنوي فراواني در وجود انسان به جاي مي گذارد كه برخي از آنها عبارت اند از:

الف) بُعد اخلاقي كه همان تلطيف روح و قوت اراده و تعديل غرايز انسان است و در حقيقت بزرگ ترين فلسفه ي روزه همين اثر روحاني و معنوي آن است.

ب) اثر اجتماعي كه همان درس مساوات و برابري افراد اجتماع است.

ثروتمندان جامعه با روزه گرفتن طعم گرسنگي و تشنگي را مي چشند و وضع گرسنگان و محرومان جامعه را حس مي كنند.

مسلم كسي را بود روزه داشت كه درمانده اي را دهد نان چاشت وگرنه چه حاجت كه زحمت بري زخود بازگيري و هم خود خوري ج) تأثيرات بهداشتي و درماني روزه، در علوم پزشكي امروز به اثبات رسيده است و بسياري از پزشكان به آن اشاره كرده اند. عامل بسياري از بيماري ها، زياده روي در خوردن غذاها و باقي ماندن مواد اضافي در بدن است و روزه وسيله ي خانه تكاني بدن و استراحت دادن دستگاه گوارش است و سبب رفع اين عوارض مي شود.

3. همان طور كه در آيه اشاره شده، روزه در امت هاي قبل از اسلام، مثل يهوديان و مسيحيان، بوده و در تورات و انجيل فعلي نيز به روزه اشاره شده است «2» هر چند كميت و كيفيت روزه گرفتن در ميان امت ها متفاوت است.

تذكر: اين نكته كه در امت هاي

پيش هم اين دستور وجود داشته است و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 105

مخصوص شما مسلمانان نيست، يكي از شيوه هاي تبليغي است و موجب مي شود دستورات مشكل، آسان جلوه كنند و علاوه براين، نوعي «تسهيل اجتماعي» است كه فرد خود را در انجام وظيفه در ميان افراد بي شمار مشاهده مي كند و اين تأثير مثبت روان شناختي بر او دارد.

4. روزه در ميان عبادات اسلامي اهميت زيادي دارد و در روايتي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه براي هر چيزي زكاتي است و زكات بدن، روزه است. «1»

و در حديث ديگري نيز آمده است:

روزه سپري در برابر آتش است. «2»

5. معيار روزه ي واقعي:

امام خميني رحمه الله در اين باره مي فرمايند:

اگر با پايان يافتن ماه مبارك رمضان، در اعمال و كردار شما هيچ گونه تغييري پديد نيامد و راه و روش شما با قبل از ماه صيام فرقي نكرد، معلوم مي شود روزه اي كه از شما خواسته اند محقق نشده است، آنچه انجام داده ايد روزه ي عامه و حيواني بوده است.

... تصميم بگيريد در اين سي روز ماه مبارك رمضان مراقب زبان، چشم، گوش و همه ي اعضا و جوارح خود باشيد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. روزه گرفتن ريشه در ايمان شما دارد و زمينه ساز تقوامداري شماست.

2. به پيشينه ي تاريخي روزه در ملت هاي گذشته توجه كنيد (و به تفسير قرآن مهر

جلد دوم، ص: 106

اهميت آن پي ببريد).

3. اگر مي خواهيد خود نگه دار و پارسا شويد، روزه بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و چهارم سوره ي بقره به كساني كه از روزه مُعاف اند و به احكام آن ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

184. أَيَّاماً مَعْدُودتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ چند روز معدودي را (روزه بداريد.) و هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد پس تعدادي از روزهاي ديگر را (روزه بدارد). و بر كساني كه آن [روزه براي آنها] طاقت فرساست، تاواني [است، كه همان غذا دادن به بينواست، و كسي كه [فرمان خدا را در انجام كارِ] نيك بپذيرد، پس آن برايش بهتر است. و روزه داشتن براي شما بهتر است، اگر بدانيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه موارد استثناي قانون روزه را برمي شمارد؛ يعني حكم افرادي را كه روزه بر آنها واجب نيست بيان مي كند كه عبارت اند از:

بيماران، مسافران، كساني كه با روزه گرفتن به مشقت و زحمت بي اندازه دچار مي شوند، مانند كهنسالان.

البته بيماران و مسافران بايد بعد از بهبودي يا مراجعت از سفر قضاي روزه را بگيرند. اما گروه سوم به جاي قضاي روزه بايد فديه و تاوان بپردازند، يعني فقيري را غذا دهند.

2. اسلام براي هر فرد، در هر شرايطي، قانون مناسب خودش را قرار داده و براي روزه ي

مسافران، بيماران و سالمندان احكام خاصي دارد. آنچه واقعاً مهم و ارزشمند است، تسليم بودن در برابر فرمان خدا است كه ممكن است تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 107

دستور به روزه گرفتن باشد و يا افطار كردن.

3. در اين آيه بيان شده كه افراد ناتوان «1» به يك فقير غذا بدهند و اگر بيش تر غذا دهند بهتر است، چون امدادرساني به بينوايان كار شايسته اي است.

و يا اين كه اگر كسي با ميل و رغبت روزه بگيرد، يا علاوه بر روزه ي واجب، روزه ي مستحبي بگيرد، براي او بهتر است «2» زيرا فوايد معنوي و بهداشتي روزه به او مي رسد و ثواب آن را مي برد.

4. در اين آيه به فوايد و اسرار و فلسفه ي روزه نيز اشاره شده است. روزه براي انسان بهتر است، ولي برخي افراد از اين اسرار و فوايد معنوي و بهداشتي آگاه نيستند. «3» و آن را محدوديت نامطلوب مي پندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون روزه طوري وضع شده كه موجب زحمت افراد نشود؛ از اين رو مسافران، بيماران و افراد ناتوان استثنا شده اند.

2. كار نيك اضافي (مثل روزه ي مستحبي يا كمك به بينوايان) مطلوب است و سودش به خود انسان مي رسد.

3. اگر (از اسرار و فوايد روزه) آگاه باشيد، متوجه مي شويد كه روزه داري براي شما بهتر است.

4. روزه بر بيماران و مسافران واجب نيست، ولي قضاي روزه بر آنان

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 108

واجب است.

5. روزه و قضاي آن بر افراد ناتوان (هم چون كهنسالان) واجب نيست و فقط تاوان و فديه ي آن لازم است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و پنجم سوره ي بقره به عظمت ماه رمضان و فوايد روزه ي سي روزه و آسان بودن شريعت اشاره مي كند و مي فرمايد:

185. شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ القُرْآنُ هُديً لِلْنَّاسِ وَ بَيِّنتٍ مِنَ الهُدَي وَ الفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ اليُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ العُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا العِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَي مَا هَدَيكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ماهِ رمضان (ماهي است) كه قرآن در آن فرو فرستاده شد، در حالي كه [آن قرآن راهنماي مردم و نشانه هايي از هدايت و جدا كننده [حق از باطل است. و هر كس از شما كه (اين) ماه را (در وطن خود) حاضر باشد پس بايد آن (ماه) روزه بدارد. و كسي كه بيمار يا در سفر است، پس تعدادي از روزهاي ديگر (روزه بدارد). خدا، آسانيِ شما را مي خواهد، و دشواريِ شما را نمي خواهد. و (اين احكام را قرار داديم) تا تعداد [اين روزها] را تكميل كنيد؛ و تا خدا را به پاس اينكه شما را راه نمايي كرده بزرگ شماريد؛ و باشد كه شما سپاسگزاري كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. تكرار حكم مسافر و بيمار در اين آيه ممكن است به خاطر

آن باشد كه بعضي گمان مي كنند خوردن روزه مطلقاً كار خوبي نيست و حتي به هنگام بيماري و سفر اصرار دارند كه روزه بگيرند، بنا براين، قرآن با اين تكرار به مسلمانان مي فهماند كه همان گونه كه روزه گرفتن براي افراد سالم واجب تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 109

است، افطار كردن هم براي بيماران و مسافران يك فرمان الهي است و مخالفت با آن گناه است. «1»

2. حكايت شده كه گروهي از اصحاب پيامبر در حال سفر حاضر نبودند روزه ي خود را بشكنند و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آنان را «گناهكار» ناميد. «2»

3. ماه رمضان «3» براي روزه گرفتن انتخاب شده؛ زيرا اين ماه با نزول قرآن در آن از ساير ماه ها برتر است.

در روايات اسلامي نيز چنين آمده است كه همه ي كتاب هاي بزرگ آسماني، مثل تورات، انجيل، زَبُور، صُحُف و قرآن در اين ماه نازل شده اند. «4»

در خطبه ي پيامبر صلي الله عليه و آله در آخر ماه شعبان در مورد ماه رمضان آمده است كه ماه خدا و بركت و آمرزش و رحمت به سوي شما روي آورد ...

ماهي است كه به ميهماني خدا دعوت شده ايد و ... «5»

4. خدا بر شما آسان مي گيرد و نمي خواهد به زحمت بيفتيد. اين مطلب اشاره به قاعده ي معروف «لا حَرَج» است كه مي گويد: اساس قوانين اسلام بر آساني و سهولت است نه بر سخت گيري؛ پس اگر حكمي در جايي مشقت بيافريند، به صورت موقت برداشته مي شود؛ مثلًا كسي كه بيمار

است روزه ي رمضان بر او واجب نيست. «6»

5. در اين آيه عظمت ماه رمضان بيان شده كه ناشي از نزول قرآن است؛

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 110

يعني قرآن آن قدر با عظمت است كه نزول آن در ماه رمضان بدان شرافت داده است، اما در همين آيه اشاره شده كه عظمت قرآن نيز به خاطر محتواي هدايتگر و روشنگر آن است؛ پس رمضان ماه قرآن و ماه بهره برداري از محتواي عالي آن است، يعني رمضان و روزه با فهم و تدبّر در قرآن و استفاده از آن در ارتباط است؛ به عبارت ديگر، رمضان فرصتي طلايي براي خودسازي است كه زمينه هاي هدايت، معرفت و راه يابي به حقايق قرآني را فراهم مي كند و كساني مي توانند ظرفيت بهتري براي دريافت قرآن پيدا كنند كه با برنامه ي خاص اين ماه، هم سنخي لازم را در خود ايجاد كنند.

6. در اين آيه به چند ويژگي و صفت قرآن اشاره شده است كه عبارت انداز:

الف) مايه ي هدايت مردم است و آنها را از تاريكي ها به سوي نور راه نمايي مي كند.

ب) دلايل و نشانه هاي روشني دارد.

ج) جدا كننده ي حق و باطل است.

7. تكميل روزه ي ماه رمضان، كه معمولًا سي روز است، مهم است؛ از اين رو، كسي كه بيمار يا در سفر است، لازم است قضاي روزه هاي خود را به جا آورد تا آن عدد تكميل شود. همان طور كه دوره ي تأثير برخي داروها عدد مشخصي است، دوره ي برخي احكام شرعي هم مشخص است، هر چند اسرار اين امور هنوز براي

بشر روشن نشده است.

8. روزه داري انجام فرمان خداست؛ از اين رو موجب بزرگ داشت خدا و نيز زمينه ساز شناخت نعمت هاي الهي و سپاس گزاري در برابر آنهاست.

9. رمضان ماه مهماني خدا:

خداي تبارك و تعالي، ما را دعوت كرد به ضيافت، او ميزبان بزرگ و ما ميهمانان هيچ؛ ... يا ما را بالا برده است تا آن حدي كه اين لياقت را داشته باشيم با عنايات او، يا عنايت خويش را

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 111

متنزّل كرده است، ... لكن آني كه ما از خودمان اطلاع داريم ما مهمان هاي خوبي نيستيم براي خدا. اگر ميهمان هاي خدا از قبيل رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه ي هدي عليهم السلام هستند، ما چه بگوييم.

... لكن ما متكي هستيم به لطف او. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن آن قدر با عظمت است كه نزول آن در ماه رمضان به آن ماه شرافت بخشيده است.

2. به هدايتگري و دلايل روشنگر و جداسازي حق و باطل در قرآن توجه كنيد.

3. روزه ي ماه رمضان بر همه غير از بيماران و مسافران واجب است.

4. مبناي قوانين الهي آسان گيري است، نه سخت گيري.

5. يك ماه روزه را تكميل كنيد كه نوعي بزرگ داشت فرمان خدا و سپاس گزاري در برابر اوست.

6. تكميل سي روز، بزرگ داشت دستورات الهي و شكرگزاري از اهداف قضاي روزه ي مسافران و بيماران است.

***

قرآن

كريم در آيه ي صد و هشتاد و ششم سوره ي بقره مردم را به نيايش فرا مي خواند و با بيان پيامدهاي دعا مي فرمايد:

186. وَ إِذا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ و هنگامي كه بندگانم، از تو در باره من بپُرسند، پس (بگو:) در حقيقت من نزديكم؛ دعاي دعا كننده را به هنگامي كه [مرا] مي خواند، پاسخ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 112

مي گويم. پس بايد (دعوتِ) مرا بپذيرند، و بايد به من ايمان بياورند، باشد كه آنان راه يابند، (و به مقصد برسند.)

شأن نزول:

حكايت شده كه برخي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پرسيدند: آيا خداي ما نزديك است تا آهسته با او مناجات كنيم يا دور است تا با صداي بلند او را بخوانيم؟

آيه ي فوق فرو فرستاده شد «1» و پاسخ داد كه خدا به بندگانش نزديك است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق با آن كه كوتاه است هفت مرتبه به ذات پاك خدا و نيز هفت بار به بندگان خدا اشاره كرده است و اين گونه، نهايت پيوستگي، نزديكي، ارتباط و محبت خدا را نسبت به آنان مجسم ساخته است.

2. خداي متعال به ما نزديك است و حتي از رگ هاي گردن ما به ما نزديك تر است؛ پس دور شدن ما از خدا، به سبب اعمال خود ماست؛ بكوشيم با پيروي از هواهاي نفساني و انجام گناه سبب دوري خود از خدا نشويم.

ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز 3. معناي دعا اين نيست كه از وسايل طبيعي دست بشوييم و به جاي آن دست به دعا برداريم، بلكه مقصود آن است كه با تلاش و استفاده از وسايل موجود، به سراغ دعا برويم و با توجه و تكيه بر خدا، روح اميد و حركت را در خود زنده كنيم و از كمك هاي بي دريغ او مدد بگيريم و بن بست ها را بشكنيم؛ پس دعا عامل تخدير و تنبلي نيست.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 113

4. دعا در عين تسليم در برابر قوانين آفرينش، نوعي كسب قابليت براي به دست آوردن سهم زيادتري از فيض الهي و كوشش براي تكامل و كسب شايستگي بيش تر است؛ از اين رو، منافاتي با مقام تسليم ندارد.

5. دعا نوعي درخواست است كه نبايد فقط زباني باشد. درخواست نيايشگر از تمام وجود او برمي خيزد و زبان نماينده و ترجمان تمام اعضا و جوارح و ذرات وجود اوست.

آري، دعا قلب و روح انسان را به خدا پيوند مي دهد و يك نوع خودآگاهي و بيداري دل و انديشه است؛ از اين روست كه در روايات آمده است:

خدا دعاي غافل دلان را مستجاب نمي كند. «1»

6. روايات اسلامي شرايط بر آورده شدن دعا را اين گونه برشمرده اند:

الف) دعا با ثناي الهي و درود بر پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل

بيت او عليهم السلام و همراه با اعتراف به گناهان و استغفار شروع شود.

ب) دعا كننده زندگي خويش را پاك نگه دارد و غذاي او از حرام نباشد.

ج) دعا كننده از مبارزه با فساد و دعوت به سوي حق خودداري نكند؛ افرادي كه امر به معروف و نهي از منكر نمي كنند، دعاي مستجابي ندارند.

د) ايمان، عمل شايسته، امانت داري و درستكاري و، به عبارت ديگر، عمل به پيمان هاي الهي شرط ديگر استجابت دعاست.

ه) دعا كننده دعا را با كوشش و تلاش درآميزد. «2»

7. دعا از هر كس و در هر كجا و در هر وقت كه باشد، مفيد است و خدا در همه جا و همه وقت نزديك انسان است و دعايش را اجابت مي كند. پس سخن گفتن با خدا نياز به تشريفات و اجازه ي قبلي ندارد و اگر مكان و زمان و آداب خاصي در دعا كردن مطرح شده است، براي فضيلت بيش تر يا دعاهاي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 114

خاص است.

8. خدا نزديك شماست و خواسته هاي شما را برآورده مي كند، پس به سراغ معبودهاي دروغين نرويد كه از شما دورند و نمي توانند دعاي شما را اجابت كنند. بايد دعوت پروردگار نزديك و مستجاب كننده ي دعا را بپذيريم و او را باور داشته باشيم؛ چرا كه اين روش منطقي و عاقلانه است و موجب رشد و هدايت مي شود.

گدا چون كرم بيند و لطف و ناز

نگردد ز دنبال بخشنده باز 9. در دعا چه بخواهيم؟

در هر حال از خداي مهربان، در هر وقت، خصوصاً در خلوت، با تضرّع و استكانت و عجز و مذلّت بخواه كه تو را هدايت كند به نور توحيد، و قلب تو را منوّر كند به بارقه ي غيبي، يك بيني و يك پرستي، تا از همه ي عالم وارهي و همه چيز را ناچيز داني؛ و با تضرّع از آن ذات مقدّس خواهش كن كه اعمال تو را خالص گرداند و تو را هدايت فرمايد به طريق خلوص و ارادات. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. درخواست و دعاي خود را به در خانه ي غيردوست نبريد كه تنها خدا به شما لطف دارد.

2. به دنبال خدا برويد كه در دست رس است و خواسته هاي شما را برآورده مي سازد.

3. ايمان به خدا و پذيرش دعوت او، زمينه ساز رشد و هدايت شماست.

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 115

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و هفتم سوره ي بقره مقررات شب هاي رمضان را بيان مي كند و با هشدار در مورد رعايت مرزهاي قوانين الهي مي فرمايد:

187. أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَي نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ

وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي الَّيْلِ وَ لا تُبشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عكِفُونَ فِي المَسجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَهُمْ يَتَّقُونَ در شب روزه داري، همبستري با زنانتان، بر شما حلال گرديده؛ آنان لباسي براي شما، و شما لباسي براي آنان هستيد. خدا مي دانست كه شما همواره به خودتان قصد خيانت داشتيد؛ پس توبه شما را پذيرفت و از شما در گذشت. پس اكنون [مي توانيد] با آنان همبستر شويد. و آنچه را خدا براي شما مقرر داشته بجوييد، و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد بامداد، از رشته سياه (شب) بر شما نمودار گردد؛ سپس روزه را تا شب، به اتمام رسانيد. و در حالي كه شما در مسجدها اعتكاف كرده ايد، با آن (زن) ان همبستر نشويد. اين، مرزهاي خداست؛ پس بدان نزديك نشويد! اينگونه خدا آياتش را براي مردم، روشن بيان مي كند، تا شايد آنان [خود را] حفظ كنند.

شأن نزول:

حكايت شده است كه در آغاز نزول حكم روزه، مسلمانان حق داشتند، قبل از خواب شبانه غذا بخورند و افطار كنند و بعد از آن خوردن و آشاميدن حرام بود و هم چنين، آميزش با همسران در تمام ماه رمضان حرام بود.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 116

يكي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله به نام «مُطعَم» كه مرد ضعيفي بود، در هنگام افطار وارد خانه شد و قبل از صرف غذا، به

خاطر خستگي خوابش برد. وقتي بيدار شد گفت: من حق افطار ندارم و با همان حال شب را به صبح رسانيد و در حالي كه روزه بود، براي حفر خندق (در جنگ احزاب) در اطراف مدينه حاضر شد و در حال كار بر اثر ضعف و گرسنگي بي هوش شد و پيامبر صلي الله عليه و آله بالاي سر او آمدند و با مشاهده ي وضعيت او متأثّر شدند.

از طرف ديگر، جمعي از جوانان مسلمان كه قدرت كنترل خود را نداشتند، شب هاي ماه رمضان با همسران خود آميزش مي نمودند.

در اين هنگام آيه ي فوق فرو فرستاده شد و به مسلمانان اجازه داد كه در تمام طول شب هاي ماه رمضان، غذا بخورند و با همسران خود آميزش جنسي داشته باشند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق چهار حكم اسلامي را بيان مي كند:

الف) در شب هاي ماه رمضان، آميزش جنسي با همسران حلال است.

ب) خوردن و آشاميدن روزه داران در شب تا هنگام طلوع سپيده ي صبح جايز است.

ج) روزه را تا شبانگاهان ادامه دهيد (يعني روزه ي شما از طلوع فجر تا شب ادامه يابد).

د) در هنگام اعتكاف در مسجدها، از آميزش با همسران خود خودداري كنيد.

2. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه اسلام در احكام و مقرراتش آسان مي گيرد؛ البته سخت گيري اوليه در احكام روزه، شايد به خاطر آزمايش مسلمانان آن عصر بود.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 117

3. در آيه ي فوق مي فرمايد: «زنان لباس شما و شما لباس آنان هستيد.» اين تعبير كنايي زيباي قرآن در مورد همسران، نكات

و اشارات لطيفي دارد كه عبارت اند از:

الف) لباس عيوب انسان را مي پوشاند، همسر خوب نيز عيب همسر خود را مي پوشاند. «1»

ب) لباس مي تواند زينتي براي انسان باشد، همسر خوب هم زينت انسان است.

ج) لباس انسان را از گرما و سرما حفظ مي كند، همسر خوب هم انسان را از انحرافات حفظ مي كند.

د) لباس انسان را گرم مي كند و همسر خوب محيط خانه را با محبت خويش گرم مي سازد.

ه) لباس تميز، پاك و حلال، نيكوست، همسر خوب نيز آن است كه پاك، حلال و تميز باشد.

و) لباس خوب آن است كه به اندازه ي انسان باشد، همسر خوب نيز كسي است كه هم طراز انسان باشد.

4. آيه ي فوق در مورد احكام الهي مي گويد: «اين ها مرزهاي الهي است، به آن نزديك نشويد.»

جالب آن است كه نمي گويد از مرزها نگذريد، بلكه مي گويد به آنها نزديك نشويد؛ نزديك شدن به مرز وسوسه انگيز است و گاهي طغيان هوس و شهوت باعث اشتباه و لغزش انسان و عبور او از مرز مي شود؛ از اين روست كه در قوانين اسلامي از گام نهادن در مناطقي كه موجب لغزش است نهي شده؛ مثل شركت در مجالس گناه آلود و يا خلوت كردن با زن بيگانه.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 118

5. «اعتكاف» در اصل به معناي محبوس ماندن و مدت طولاني در كنار چيزي بودن است و در اصطلاح شريعت، ماندن در مسجد براي عبادت است كه حداقل آن سه روز و همراه با روزه داري و ترك برخي لذايذ است. اين عبادت اثر

عميقي در تصفيه ي روح انسان و توجه او به پروردگار دارد. «1»

اعتكاف در اصل مستحب است و زمان خاصي ندارد، ولي بيش تر در ماه رمضان و يا رجب برگزار مي شود. «2»

6. معيارهايي كه قرآن براي تشخيص مسائل بيان مي كند، معمولًا معيارهاي عمومي، طبيعي و ساده است. در آيه ي فوق معيار صبحگاهان را با تعبير «جدايي رشته ي سفيد از رشته ي سياه» مشخص كرده است و مقصود در اين جا شكافته شدن پرده ي سياه شب با ظهور سپيده ي صبح است، (نه جدا ديدن نخ سفيد و سياه) كه نوعي معيار طبيعي است كه در دسترس همه ي افراد بشر است.

در پايان شب، نخست يك سفيدي كم رنگ به طور عمودي در آسمان پيدا مي شود كه همان صبح كاذب است و كمي بعد سفيدي شفافي به طور افقي نمايان مي شود كه همان صبح صادق و ابتداي وقت نماز صبح است و هم چون رشته نخ سفيدي است كه در كنار رشته ي سياه شب كشيده شده باشد.

7. تعبير «رَفَث» به معناي گفت وگو درباره ي مسائل زناشويي است كه در آيه ي فوق، به كنايه و رمز، در مورد آميزش استفاده شده است و اين ادب قرآن را نشان مي دهد.

8. در اين آيه اشاره شده كه شما قصد داشتيد مقررات الهي را رعايت نكنيد و در اثر تحريك شهوت، اعمال گناه آلود انجام دهيد. «3» كسي كه گناه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 119

كند در حقيقت به خود خيانت كرده است، چرا كه سرمايه هاي وجودي خود را كه امانت هاي الهي هستند،

از دست داده و چيزي در عوض آن به دست نياورده و به تعهدات خود نيز خيانت ورزيده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا نمي خواهد بر انسان سخت بگيرد تا به گناه بيفتد پس هر جا كه بشر طاقت كافي ندارد، قوانين آساني وضع مي كند.

2. رعايت نكردن مقررات الهي و گناه كردن، خيانت به خويشتن است.

3. روزهاي رمضان روزه بداريد اما در شب ها آزاديد كه از لذت هاي حلال استفاده كنيد.

4. اعتكاف احكام خاصي دارد كه بايد رعايت كنيد.

5. هر كس براي همسرش هم چون لباس (عيب پوش و زينت و محافظ) باشد.

6. به منطقه ي گناه نزديك نشويد تا بتوانيد مرزهاي قوانين الهي را پاس بداريد.

7. آيات روشن الهي زمينه ساز تقوا و پارسايي شماست (پس به آنها گوش بسپاريد).

8. با توجه به اهميت نياز جنسي، در مورد پيامدهاي فردي و اجتماعي اش برنامه ريزي نماييد.

***

قرآن كريم در آيات صد و هشتاد و هشتم سوره ي بقره به بلاي اجتماعي و اقتصادي رشوه اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 120

188. وَ لَا تَأْكُلُوا أَمْولَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالبطِلِ وَ تُدْلُوا بِهَا إِلَي الحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْولِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ و اموالتان را ميان خودتان، به باطل نخوريد. و [قسمتي از] آن را به سوي داوران نفرستيد تا بخشي از اموال مردم را به گناه بخوريد، در حالي كه شما مي دانيد

(اين كار گناه است).

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از بلاهاي بزرگ كه هميشه دامن گير بشريت بوده است رشوه خواري است كه مانع بزرگ اجراي عدالت اجتماعي است. در اسلام رشوه خواري شديداً سرزنش و محكوم شده و يكي از گناهان بزرگ به شمار آمده است.

در حديثي از رسول خدا صلي الله عليه و آله چنين حكايت شده است كه:

خدا گيرنده و دهنده ي رشوه و واسطه ي ميان آن دو را از رحمت خود دور گرداند (و لعنت كند). «1»

2. زشتي رشوه خواري سبب مي شود كه اين هدف شوم تحت عناوين فريبنده اي هم چون، هديه، تعارف، حق و حساب، حق الزحمه و انعام قرار گيرد، ولي روشن است كه اين نام ها ماهيت رشوه را تغيير نمي دهد و در هر صورت، پولي كه از اين طريق گرفته مي شود حرام و نامشروع و باطل «2» است.

3. حكايت شده كه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله خبر دادند يكي از فرماندارانش رشوه اي در شكل هديه پذيرفته است. حضرت او را باز خواست كردند كه «چرا آنچه حق تو نيست مي گيري؟» آن شخص عذر آورد كه هديه گرفته ام. و حضرت فرمودند:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 121

«اگر شما در خانه بنشينيد و از طرف من فرمان دارِ محلي نباشيد، آيا مردم به شما هديه مي دهند؟» سپس دستور داد هديه را از او گرفتند و در بيت المال قرار دادند و آن شخص را از كار بر كنار كرد. «1»

4. مالكيت بر ثروت، راه هاي صحيحي دارد كه اسلام تعيين كرده

است؛ مثل: تجارت، كشاورزي، صنعت، ارث، حيازت (مثل ماهي گيري و ...) و هديه؛ اما تصرف از طريق باطل و رشوه سبب مالكيت نمي شود.

5. آثار فردي و اجتماعي رشوه عبارت اند از: حذف عدالت از جامعه، نا اميدي افراد ضعيف، جرأت و جسارت ثروتمندان، فساد و تباهي حاكم و قاضي، از بين رفتن اعتماد عمومي.

رشوه خواري سامان زندگي اجتماعي را از هم مي پاشد و ظلم و فساد و بي عدالتي و تبعيض را در جوامع گسترش مي دهد و از قانون و عدالت جز نامي باقي نمي گذارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مفاسد اقتصادي و اجتماعي، هم چون رشوه خواري، در اسلام ممنوع است.

2. رشوه خواري زمينه ساز فساد حاكمان و پاي مال شدن حقوق مردمان است.

3. اموال خود را از راه هاي قانوني و مشروع داد و ستد كنيد، نه براساس معاملات باطل و رشوه خواري.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتاد و نهم سوره ي بقره به فوايد هلال هاي ماه اشاره مي كند و با سفارش در مورد انجام هر كاري از راه مناسب آن، مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 122

189. يَسْئَلُونَكَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الحَجِّ وَ لَيْسَ البِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا البُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَ لكِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقَي وَ أْتُوا البُيُوتَ مِنْ أَبْوبِهَا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ در باره «هلال ها [ي ماه » از تو مي پرسند؛ بگو: «آنها، گاه شماري براي مردم و حج

است.» و نيكي، آن نيست كه از پشتِ خانه ها وارد شويد؛ و ليكن نيكي (و نيكوكار) كسي است كه [خود را] حفظ كند و به خانه ها، از درهايشان وارد شويد؛ و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد. باشد كه شما رستگار گرديد.

شأن نزول:

حكايت شده است كه برخي از مردم از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پرسيدند: اين هلال ماه چيست و چرا ماه تدريجاً به صورت بدر كامل درمي آيد و باز به حالت اول برمي گردد.

در پي اين پرسش ها قسمت اول آيه ي فوق نازل شد واعلام كرد كه حالات مختلف ماه، فوايد گوناگون مادي و معنوي در نظام زندگي انسان دارد و براي بيان اوقات و تعيين وقت حجّ و امثال آنها به كار مي آيد.

اما در مورد قسمت دوم آيه داستان نزول ديگري حكايت شده است؛ بدين صورت كه يكي از عادات خرافي عرب جاهلي اين بود كه وقتي براي حج لباس احرام به تن مي كردند، از راه معمولي و درب خانه وارد نمي شدند، چون معتقد بودند شخصي كه لباس احرام پوشيده است نبايد از در خانه وارد شود؛ از اين رو از پشت خانه راهي مي گشودند و از آن وارد مي شدند و اين كار را نيك مي پنداشتند.

بدين مناسبت قسمت دوم آيه ي فوق نازل شد و بيان كرد كه نيكي آن نيست كه از پشت خانه وارد شويد؛ نيكي در تقواست نه در عادات و رسوم خرافي؛ و بلا فاصله به آنان دستور مي دهد كه از همان راه عادي وارد خانه ها

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 123

شويد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. بديهي است كه زندگي اجتماعي بشر، با امور تجاري، قراردادها، پيمان ها و مواقع خاص وظايف ديني، بدون تقويم و تعيين تاريخ ممكن نيست. اين آيه به اين حقيقت اشاره دارد كه گردش ماه به دور زمين و طلوع و غروب و هلال هاي آن كه در هر شب ديده مي شود، يك تقويم طبيعي براي استفاده ي تمام انسان هاست.

2. بهترين تقويم ها همان تقويم طبيعي است كه در اختيار همه است و يكي از امتيازات قوانين اسلام آن است كه دستورات آن معمولًا طبق مقياس هاي طبيعي (مثل حركت ماه و خورشيد) بنا گذارده شده است.

3. جمله ي «از در خانه ها وارد شويد» يك معناي وسيعي نيز دارد و آن اين كه: به هر كاري، اعم از اعمال مذهبي و غيرمذهبي، بايد از طريق صحيح وارد شويد نه از راه هاي انحرافي؛ و همين معنا از قول امام باقر عليه السلام نيز نقل شده است. «2»

4. در روايات اهل بيت عليهم السلام مي خوانيم كه:

ما خانه ها و درهاي خداوند هستيم، هر كس پيرو ما باشد و اقرار به ولايت ما كند از در خانه وارد شده و هر كس از ولايت ما جدا شود و مخالفت كند و ديگران را برتري دهد، از پشت خانه ي ما درآمده است.

يعني در تمام امور مذهبي خويش از طريق اصلي وارد شويد و معارف تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 124

خود را از اهل بيت عليهم السلام كه پرورش يافتگان مكتب

وحي هستند بگيريد. «1» اين گونه روايات شايد اشاره به باطن قرآن باشند. «2»

5. در اين آيه اشاره شده كه رسيدن به رستگاري دو شرط اساسي دارد:

اول: راه شناسي، يعني واردشدن به هر كاري از طريق صحيح آن؛

دوم: خود نگه داري و پرهيز از لغزش و كژروي.

آموزه ها و پيام ها:

1. براي تنظيم امور زندگي و عبادي به تقويم طبيعت روي آوريد.

2. نيكي در پارسايي است، نه كژ روي.

3. براي انجام هر كاري از راهش وارد شويد.

4. اگر مي خواهيد رستگار شويد، راه صحيح را انتخاب و خودتان را از لغزش ها حفظ كنيد.

5. رهبران و مبلغان ديني بايد براي پاسخ گويي به پرسش هاي جهان شناسانه ي مردم آماده باشند.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نودم سوره ي بقره فرمان جهاد با دشمنان جنگ طلب را صادر مي كند و با هشدار در مورد تجاوزگري مي فرمايد:

190. وَ قتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ المُعْتَدِينَ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 125

و در راه خدا، با كساني كه با شما پيكار مي كنند، بجنگيد؛ و [از حدّ] تجاوز نكنيد، چرا كه خدا تجاوزكاران را دوست نمي دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. جمله ي اول آيه كه مي فرمايد: «در راه خدا نبرد كنيد.»، در حقيقت روشن مي سازد كه هدف جنگ هاي اسلامي انتقام جويي، جاه طلبي، رياست، كشورگشايي و به دست آوردن غنايم نيست، بلكه جهاد مسلمانان، در راه خدا و

گسترش حق، عدالت و توحيد است.

2. جمله ي دوم آيه كه مي فرمايد: «با كساني نبرد كنيد كه با شما مي جنگند.»، با صراحت طرف جنگ مسلمانان را مشخص مي سازد و بيان مي كند كه تا وقتي دشمنان دست به اسلحه نبرده اند مسلمانان پيش دستي نكنند (به استثناي موارد خاصي كه در آيات جهاد بدان اشاره خواهد شد).

در ضمن، از اين قسمت آيه استفاده مي شود كه در جنگ ها نبايد به غيرنظاميان (به ويژه زنان و كودكان) حمله كرد؛ چرا كه آنان به جنگ برنخاسته اند.

3. از آن جا كه در جنگ، زمينه ي تجاوزگري وجود دارد، قرآن كريم حدود و ابعاد جنگ را مشخص مي سازد و مي فرمايد: «از حد تجاوز نكنيد.»

آري، جنگ هاي مسلمانان براي خدا و در راه اوست و بر خلاف جنگ هاي بشري، اصول اخلاقي در آن ها رعايت مي شود. اسلام به سربازان توصيه مي كند كه باغ ها و درختان را از بين نبرند، با مواد سمي (و ميكروبي و شيميايي) آب هاي آشاميدني را آلوده نسازند و به افرادي كه اسلحه را بر زمين گذارده اند ستم نكنند. «1»

4. از اين آيه، لزوم دفاع و مقابله ي به مثل استفاده مي شود كه از حقوق انساني همه ي افراد بشر است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 126

آموزه ها و پيام ها:

1. دفاع و مقابله ي به مثل در برابر جنگ طلبان حق مسلمانان است.

2. اگر مي خواهيد محبوب خدا شويد، به حقوق ديگران تجاوز نكنيد.

3. اصول انساني و اخلاقي را در برابر دشمنان نيز رعايت كنيد و تجاوزگري نكنيد.

4. در برابر دشمنان جنگ طلب با قدرت ايستادگي كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و يكم و صد و نود و دوم سوره ي بقره وظايف مسلمانان را در برابر مشركان جنايتكار مكه بيان مي كند و مي فرمايد:

191. وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ القَتْلِ وَ لا تُقتِلُوهُمْ عِنْدَ المَسْجِدِ الحَرَامِ حَتَّي يُقتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزَاءُ الكفِرِينَ و هر كجا آنان را يافتيد، بكشيد؛ و از جايي كه شما را بيرون راندند، آنان را بيرون كنيد. و (بديِ) آشوبگريِ [شرك ، از كشتار [هم شديدتر است.

و در كنار مسجد الحرام با آنان پيكار مكنيد؛ مگر اينكه در آنجا با شما بجنگند. و اگر با شما پيكار كردند، پس آنها را بكشيد. سزاي كافران چنين است.

192. فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ و اگر خودداري كردند، پس در واقع خدا بسيار آمرزنده مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال در اين دو آيه وظايف مسلمانان را در برابر كافران و مشركان مكه روشن ساخته است؛ مشركاني كه مسلمانان را از خانه و زندگي خود در مكه آواره ساختند و هر نوع اذيت و آزاري در باره ي آنها روا داشتند.

اين آيات به مسلمانان اجازه ي وسيعي مي دهد كه به تعقيب كافران مكه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 127

بپردازند و هر جا دسته اي از آنان را آماده ي مبارزه يافتند، به قتل

برسانند و همان گونه كه آنان مسلمانان را آواره كردند، اينان نيز آنها را از مكه بيرون كنند؛ البته اين آيات در مورد روش برخورد با كافران مكه است و هم چنين شامل همه ي كافراني مي شود كه شرايطي همانند آنان را دارند.

2. فتنه هر چيزي است كه موجب اختلاف و اضطراب (و آشوبگري) شود. «1» اين معناي وسيع شامل هر گونه فريب، فساد، شرك، گناه و رسوايي مي شود؛ و مقصود از «فتنه» در آيه ي فوق، همان شرك و بت پرستي است كه سرچشمه ي انواع مفاسد اجتماعي، اختلافات، گناه، فساد و خون ريزي است. «2»

آيين بت پرستي و فسادهاي آن كه در مكه رايج شده و حرم امن خدا را آلوده كرده بود فتنه اي بالاتر از قتل و كشتار بود.

3. در آيات فوق علت و فلسفه ي جنگ بيان شده است و اين درسي براي همه ي فرماندهان جنگ هاست كه علل جنگ را براي سربازان خود بيان كنند و آنها را توجيه نمايند.

بيان علت حكم، نقش مهمي در فرمان برداري مردم دارد؛ چرا كه عقل آنان را قانع مي كند و همراهي عقل و دل در پيشرفت كارها بسيار مؤثر است.

4. در آيه ي اول اشاره شد كه حفظ احترام مسجد الحرام در هر شرايطي لازم است، مگر هنگامي كه دشمن بخواهد با سوء استفاده از اين حرم امن و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 128

مكان مقدس، خون مسلمانان را بر زمين بريزد كه در اين صورت قاعده ي «اهم و مُهم» جاري مي شود؛ يعني مسئله ي مهم امنيت و حفظ احترام

مسجد الحرام، فداي مسئله ي مهم ترِ حفظ خون مسلمانان مي شود و جنگ در مسجدالحرام جايز خواهد بود.

5. خداي متعال در آيه ي اول به مسلمانان اجازه مي دهد كه با كافران مقابله ي به مِثل كنند و همان طور كه آنان مسلمانان را از مكه تبعيد كردند، مسلمانان نيز كافران را اخراج كنند؛ البته اين يك قانون كلي است و مخصوص اهل مكه نيست.

6. در آيات قبل دستور داده شد كه مسلمانان در اصل جنگ پيش دستي نكنند و در اين آيه مي فرمايد كه در شكستن حريم مقدسات نيز پيش دستي نكنند و تا وقتي دشمن نزد مسجدالحرام دست به حمله نزد، مسلمانان در آن جا جنگ نكنند.

7. در آيه ي دوم راه بازگشت و توبه را براي دشمنان اسلام مي گشايد و مي گويد: اگر مشركان دست از جنگ با شما برداشتند و توبه كردند، خدا گناهان گذشته ي آنان را مي آمرزد و با لطف خويش توبه ي آنان را مي پذيرد و در اين صورت مسلمانان حق ندارند كينه ورزي كنند و آنان را قتل عام كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. نبرد با دشمنان جنايتكار اسلام، مكان و محدوده ي خاصي ندارد.

2. با دشمنان مقابله ي به مثل كنيد.

3. فتنه گري دشمنان از خون ريزي آنان خطرناك تر است (پس مراقب فتنه ها باشيد و با آنها مقابله كنيد).

4. در جنگ ها حرمت مكان هاي مقدس را پاس داريد.

5. اگر دشمن حرمت مكان هاي مقدس را شكست و جنگ را در آن جا شروع كرد، در نبرد با او ترديد نكنيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 129

6. دلايل و فلسفه ي جنگ را براي سربازان اسلام بيان

كنيد (تا توجيه شوند و با انگيزه بجنگند).

7. پاس داشت حرمت مسجدالحرام موجب سوء استفاده ي دشمن و كوتاهي شما در جنگ نشود.

8. كافران سزاي كفر و فتنه انگيزي خود را در ميدان نبرد خواهند ديد.

9. اگر دشمن دست از جنگ برداشت، مشمول لطف و آمرزش مي شود (پس شما نيز به جنگ پايان دهيد).

10. راه بازگشت و توبه را براي دشمنان باز بگذاريد (و جنگ طلب نباشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و سوم سوره ي بقره به اهداف جهاد اسلامي و جلوگيري از تجاوزكاري اشاره مي كند و مي فرمايد:

193. وَ قتِلُوهُمْ حَتَّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْونَ إِلّا عَلَي الظَّلِمِينَ و با آنها پيكار كنيد؛ تا اينكه آشوبگري باقي نماند، و دين، فقط براي خدا باشد و اگر خودداري كردند، پس هيچ تجاوزي جز بر ستمكاران [روا] نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. هدف اسلام از جنگ، كشور گشايي، فرمانروايي، به دست آوردن غنايم جنگي، تهيه ي بازارهاي تجارتي، به دست آوردن مواد خام و يا برتري بخشيدن به يك نژاد خاص نيست.

هدف از جهاد اسلامي پيروزي دين خدا، يعني اجراي دستورات او و جلب خشنودي پروردگار و برقرار كردن عدالت اجتماعي و نيز مبارزه با فتنه گري، ستمكاري، گمراهي، شرك و بت پرستي است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 130

2. جهاد در اسلام به دو نوع اساسي تقسيم مي شود:

الف)

جهاد دفاعي در برابر دشمنان: گاهي جنگ بر فرد يا گروهي تحميل مي شود و آنان مورد تجاوز و هجوم قرار مي گيرند. در اين مورد تمام قوانين آسماني و بشري به انسان حق مي دهند كه براي دفاع از خويش به پاخيزد و پيكار كند و اين حق طبيعي انسان است. اين نوع جنگ ها را جهاد دفاعي مي نامند. جنگ «احزاب»، «احد»، «مُوته»، «تَبُوك»، «حُنَين» و برخي ديگر از جنگ هاي صدر اسلام از اين قسم بودند و جنبه ي دفاعي داشتند.

ب) جهاد ابتدايي آزادي بخش: خداي متعال برنامه هاي سعادت و آزادي و تكامل انسان را توسط پيامبران خود به مردم ابلاغ مي كند. حال اگر فرد يا گروهي مانع راه پيامبران شوند و مردم را از شنيدن نداي حق محروم سازند، حق طلبان اجازه دارند كه نخست از راه هاي مسالمت آميز و اگر ممكن نشد با توسل به زور و جهاد اين موانع را برطرف سازند و براي فراهم ساختن مقدمات آزادي فكري بشر از هر وسيله اي استفاده كنند؛ و در اين جاست كه ضرورت جهاد ابتدايي روشن مي گردد.

براي مثال، چنانچه در جامعه اي شرك و بت پرستي حاكم گردد، اسلام- هر چند عقايد مخالفان خود از يهوديت و مسيحيت را تحمّل مي كند و حتي به طرف داران آنها اجازه مي دهد كه طبق قراردادي در جامعه ي اسلامي زندگي كنند- بت پرستي را تحمل نمي كند چرا كه ريشه ي صحيحي ندارد و در واقع نوعي خرافه و انحراف، بلكه نوعي بيماري فكري و اخلاقي است؛ از اين رو اسلام با مسالمت و از طريق استدلال با آن مبارزه مي كند و اگر ميسّر نشد، با دستور جهاد ابتدايي ريشه ي اين نوع بيماري ها و خرافات را برمي اندازد. «1»

3. در اين آيه بار

ديگر يادآور مي شود كه اسلام جنگ طلب نيست و اگر

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 131

دشمنان دست از مبارزه برداشتند، مسلمانان نيز به جنگ پايان دهند و به آنها تجاوز نكنند؛ البته حساب ستمكاراني كه مرتكب جنايت عليه بشريت شده اند جداست و بايد به كيفر اعمال خود برسند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف جهاد اسلامي پيروزي دين خدا و برطرف كردن موانع آن (هم چون فتنه گري و ستمكاري) است.

2. جنگ تا رفع فتنه از جهان.

3. اسلام جنگ طلب نيست و اگر دشمنان دست از جنگ بردارند به آنان تعدي نمي كند.

4. مسلمانان فتنه ستيز و ظلم ستيز باشند.

5. در هر شرايطي ستمكاران را به كيفر اعمالشان برسانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و چهارم سوره ي بقره قانون مقابله به مثل در ماه هاي حرام را بيان مي كند و با سفارش به پارسايي مي فرمايد:

194. الشَّهْرُ الحَرَامُ بِالشَّهْرِ الحَرَامِ وَ الحُرُمتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَي عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَي عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ المُتَّقِينَ (جنگِ) ماهِ حرام، در برابر (جنگِ) ماهِ حرام. و تمام حرام ها (قابل) قصاص است. و هر كس بر شما تجاوز كرد، پس همانند آن تجاوزي كه بر شما روا داشته، بر او تجاوز كنيد. و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد، و بدانيد كه خدا با پارسايانِ (خود نگهدار) است.

شأن نزول:

حكايت

شده كه سال بعد از صلح حُديبيه مسلمانان آماده ي رفتن به مكه و برگزاري عمره شدند و مشركان طبق عهدنامه ي صلح مي بايست سه روز

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 132

مكه را خالي مي كردند تا مسلمانان طواف كعبه را به جا آورند. ولي آنان خيال داشتند در ماه حرام، كه جنگ ممنوع است، غافل گيرانه به مسلمانان حمله كنند. مسلمانان نيز نگران عهدشكني مشركان و ممانعت آنان از برگزاري مراسم عبادي عمره و بر افروخته شدن جنگ در ماه حرام بودند. در اين هنگام آيه ي فوق نازل شد و دستور داد كه اگر دشمن در ماه حرام نبرد را شروع كرد، شما هم در برابر او به مبارزه برخيزيد؛ و نقشه ي آنان را افشا و بي نتيجه كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان مي دانستند و از پيامبر صلي الله عليه و آله نيز شنيده بودند كه جنگ در ماه هاي حرام (رَجَب، ذِي القعده، ذي الحَجّه و مُحرَّم) از نظر اسلام جايز نيست و به ويژه در مسجد الحرام و مكه، كه حرم امن الهي است، اين كار نارواتر است؛ از اين رو مي خواستند با سوء استفاده از اين فرصت مسلمانان را غافل گير سازند و در همين ماه ها به آنها حمله كنند.

آنها خيال مي كردند كه مسلمانان اجازه ندارند در اين ماه ها مقابله به مثل كنند.

آيه ي فوق از نقشه ي آنها پرده برداشت و بيان كرد كه پاسخ پيكار در ماه هاي حرام در همان ماه ها داده خواهد شد.

2. اسلام براي چهار ماه حرام احترام خاصي قايل است. در اين

چهار ماه جنگ ممنوع است و صلح كلي برقرار است؛ البته احترام ماه هاي حرام در برابر كساني لازم است كه آنها را محترم شمارند، در غير اين صورت جنگ با آنان جايز است.

3. آيه ي فوق به مسلمانان اجازه مي دهد كه اگر دشمنان در ماه حرام به شما حمله كردند با آنان بجنگيد. از اين مطلب استفاده مي شود كه حفظ

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 133

اسلام و جان مسلمانان مهم تر از حفظ احترام ماه هاي حرام است؛ و در قوانين اسلامي بن بست وجود ندارد.

4. آيه ي فوق قانون مقابله به مثل را به شكل عام و كلي بيان كرده و به مسلمانان اجازه داده كه با ستمگر به هر اندازه اي كه تجاوز كرده مقابله شود.

اين قانون در حقيقت قانون آفرينش است و حتي گلبول هاي بدن نيز در مقابل ميكروب هاي مهاجم مي ايستند و از تجاوز آنها به كشور بدن جلوگيري مي كنند و گياهان و جانوران نيز اين دفاع طبيعي را دارند.

5. قانون مقابله به مثل قرآن بر خلاف مطالب انجيل كنوني مسيحيان است كه مي گويد: «من به شما مي گويم با شرير مقاومت مكنيد، بلكه هر كه بر رخساره ي راست تو طپانچه (يعني سيلي) زد ديگري را نيز به سوي او بگردان.» «1»

آري اسلام ظلم پذيري را مردود مي شمارد و دستور مي دهد كه هر كس به شما ستم كرد با او مقابله ي به مثل كنيد.

6. رعايت عدالت و مساوات، حتي در مقابل ستمگران و هنگام مقابله ي به مثل لازم است و نبايد بيش از اندازه اي كه

آنان ستم كردند به آنان تعدي شود.

7. هر چند خدا همه جا و با همه ي انسان ها هست، اما در اين آيه از همراهي خدا با پارسايان سخن گفته شده است كه نشان دهنده ي همراهي خاص و حمايت و لطف الهي نسبت به آنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون مقابله به مثل و قصاص مورد پذيرش اسلام است.

2. اگر كسي حرمت ماه حرام را شكست، حرمتي براي او قايل نشويد.

3. به دشمنان اجازه ندهيد از احترام ماه هاي حرام عليه شما سوء

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 134

استفاده كنند.

4. در هنگام مقابله به مثل زياده روي و تجاوز نكنيد.

5. اگر حمايت و همراهي خدا را مي طلبيد، پارسايي و خودنگه داري پيشه سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و پنجم سوره ي بقره به انفاق سفارش مي كند و مي فرمايد:

195. وَأَنْفِقُوْا فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ و (اموالتان را) در راهِ خدا مصرف كنيد؛ و خودتان را با دستانتان به هلاكت نيفكنيد. و نيكي كنيد كه خدا، نيكو كاران را دوست مي دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين سخن از جهاد در راه خدا بود، ولي جهاد به همان اندازه كه به مردان مخلص و كار آزموده نيازمند است، به مال و ثروت نيز احتياج دارد. اسلحه ي مناسب و تجهيزات جنگي، عامل تعيين كننده اي در جهاد

است؛ از اين رو آيه ي فوق ابتدا به انفاق و صرف اموال در راه خدا اشاره مي كند، سپس تأكيد مي كند كه انفاق نكردن در اين راه به هلاكت افكندن خود و مسلمانان است و چنانچه مجاهدان بدون اسلحه بمانند، نمي توانند ايستادگي كنند و شكست مي خورند.

2. حقيقت كلي و اجتماعي آيه آن است كه انفاق باعث مي شود افراد اجتماع از هلاكت رهايي يابند. اگر انفاق فراموش شود و ثروت ها در يك قطب اجتماع جمع شوند پس از مدتي انفجاري عظيم در اجتماع به وجود مي آيد كه جان و مال سرمايه داران در آتش آن خواهد سوخت. از اين جا

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 135

ارتباط مسأله ي انفاق و پيش گيري از هلاكت روشن مي گردد. «1»

3. اين آيه با توجه به مسأله ي احسان، به اين مطلب اشاره مي كند كه انفاق كردن بايد با كمال نيكي و مهرباني و به دور از هر نوع منّت و آزردن شخص نيازمند باشد.

4. قاعده ي كلي آيه آن است كه خود كشي و ضرر به خود حرام است، اما بايد توجه داشت كه جنگ در راه خدا و شهادت طلبي، در مواردي كه اساس اسلام در خطر باشد، نابودي و زيان به خويش به شمار نمي آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. كسي حق ندارد خود را به هلاكت اندازد.

2. ترك انفاق موجب هلاكت خودتان مي شود.

3. اگر مي خواهيد محبوب خدا شويد، به ديگران احسان كنيد.

4. در راه خدا (به مجاهدان) امدادرساني كنيد تا از (شكست و) نابودي ملت جلوگيري شود.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و ششم سوره ي بقره به برخي از قوانين و جزئيات حج و عمره اشاره مي كند و مي فرمايد:

196. وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي وَلَا تَحْلِقُوا رُؤُوسَكُمْ حَتَّي يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذيً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 136

الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذلِكَ لِمَن لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوْا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ و حج و عمره را براي خدا به اتمام رسانيد. و اگر بازداشته شديد، پس آنچه از قرباني فراهم شود (قرباني كنيد). و سرهايتان را مَتراشيد، تا قرباني به محلش برسد. و هر كس از شما بيمار بود، و يا برايش ناراحتي از ناحيه سرش رسيد، (و ناچار شود در احرام سر بتراشد،) پس تاواني از [قبيل روزه يا بخششي صادقانه يا قرباني [بدهد]. و هنگامي كه ايمني يافتيد، پس هر كس با عمره از حج بهرمند شود، (و حج تمتّع نمايد،) پس آنچه از قرباني براي او فراهم شود، (قرباني كند،) و هر كس نيافت، پس سه روز در [موسم حج، و هفت [روز] هنگامي كه

بازگشتيد، روزه بدارد. اين، ده [روز] كامل است. اين [حج تمتّع براي كسي است كه خانواده اش، ساكن [اطراف مسجد الحرام نباشد. و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد، و بدانيد كه خدا سخت كيفر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. حج از عبادات مهم اسلامي است كه در اصل توسط قهرمان توحيد، حضرت ابراهيم عليه السلام، بعد از بناي خانه ي خدا اعلام شد و مردم جهان براي طواف اين مكان مقدس دعوت شدند.

حج همان عبادتي است كه امير مؤمنان علي عليه السلام آن را پرچم و شعار مهم اسلام مي نامد و در وصيت خويش مي فرمايد:

خدا را خدا را در مورد خانه ي پروردگارتان در نظر بگيريد و تا زنده ايد دست از خانه ي خدا نكشيد كه اگر زيارت آن ترك شود مهلت داده نمي شويد و موجوديت شما به خطر خواهد افتاد. «1»

و به خاطر همين اهميت است كه در پايان آيه ي فوق تأكيد شده كه تقوا پيشه كنيد و در امور حج كوتاهي نكنيد و از عقاب شديد پروردگار بترسيد.

2. «عُمره» در اصل به معناي «آباداني» است و زيارت و عبادتي مخصوص تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 137

است كه آباداني محبت الهي را در پي دارد. اعمال عمره عبارت اند از:

احرام (پوشيدن لباس مخصوص حج)، طواف (هفت بار گشتن به دور خانه ي خدا)، دو ركعت نماز طواف در پشت مكاني به نام مقام ابراهيم عليه السلام در مسجد الحرام، سعي بين دو كوه صفا و مروه (هفت بار طي كردن فاصله ي آن

دو)، كوتاه كردن كمي از مو يا ناخن كه با اين عمل از احرام خارج مي شوند.

3. «حج» در اصل به معناي «قصد كردن براي زيارت» است و در اسلام به عبادت مخصوصي گفته مي شود كه شامل اعمال زير است:

در مكه احرام مي بندند و سپس در روز نهم ذي الحجه به بيابان «عرفات» كه حدود 22 كيلومتري مكه است مي روند و از ظهر تا غروب آفتاب در آن جا مي مانند و نيايش مي كنند. بعد از غروب به سوي بيابان «مشعَر الحرام» مي روند كه به مكه نزديك تر است و شب را تا صبح در آن جا به سر مي برند.

هنگام طلوع آفتاب از آن جا به سرزمين «مني» كه در نزديكي آن است مي روند و در همان روز كه روز عيد قربان است به ستون مخصوصي كه «جمره ي عقبه» نام دارد هفت بار سنگ مي زنند. سپس قرباني مي كنند و با تراشيدن سر، از احرام بيرون مي آيند و روزهاي يازدهم و دوازدهم ذي الحجه را نيز در آن جا مي مانند و به سه ستون مخصوص كه در آن جاست و «جمرات» نام دارد هفت بار سنگ مي زنند. آن گاه به مكه بازمي گردند و طواف خانه ي خدا، نماز طواف، سعي صفا و مروه و طواف نساء و نماز طواف نساء را به جا مي آورند و بدين صورت مراسم حج به پايان مي رسد. «1»

4. هر يك از مراسم حج، زنده كننده ي خاطره اي تاريخي و كنايه و اشاره اي به مسائل مربوط به تهذيب نفس و فلسفه هاي اجتماعي است كه در آيات بعد و نيز در سوره ي حج به آنها اشاره خواهيم كرد.

5. حج داراي اقسامي است؛ مثل حج تَمتُّع، قِران و افراد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 138

حج قِران و افراد بر كساني واجب است كه اطراف مسجد الحرام زندگي مي كنند، ولي حج تَمتُّع بر كساني واجب است كه حداقل 48 ميل (حدود 86 كيلومتر) دورتر از مسجد الحرام هستند. حج تَمتُّع شامل يك عمره و مراسم حج است و طبق آيه ي فوق، يك عبادت اسلامي محسوب مي شود كه در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله انجام مي گرفته و هم اكنون هم بسياري از مسلمانان همه ساله آن را به جا مي آورند. در اين زمينه روايات زيادي از شيعه و اهل سنت نقل شده است، «1» هر چند خليفه ي دوم (عمر) آن را ممنوع ساخت و برخي افراد از او پيروي كردند. «2»

6. آيه ي فوق به چند نكته ي مهم درباره ي حج و عمره اشاره مي كند كه عبارت اند از:

الف) تمام اعمال حج و عمره بايد براي نزديكي به خدا انجام گيرد و ريا در آن نباشد.

ب) اگر كسي لباس احرام پوشيد و براي حج يا عمره آماده شد، بايد آن را به پايان برساند و نمي تواند رهايش كند و اگر مانعي مانند بيماري يا ترس از دشمن پيش آمد، به اندازه ي توانايي خويش، يك قرباني مي دهد؛ يعني حيواني مثل گوسفند را در راه خدا مي كشد و از احرام خارج مي شود.

ج) يكي از اعمال حج تراشيدن موي سر است، كه بايد قبل از كشتن قرباني انجام گيرد، مگر آن كه شخصي مانعي مثل بيماري برايش پيش آيد كه در اين صورت پيش از موقع سرخود را مي تراشد.

د) براي تراشيدن سر قبل از

موقع، لازم است تاوان (و فديه) بدهند. اين تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 139

تاوان مي تواند سه روز روزه يا غذا دادن به شش فقير و يا كشتن گوسفندي باشد.

ه) كسي كه به خاطر بيماري يا از ترس دشمن در هنگام احرام به مانع برخورد كرده بود پس از بهبودي و يا برطرف شدن ترس، براي به جا آوردن حج تمتع، بايد به اندازه ي توانايي اش از شتر، گاو و گوسفند قرباني نمايد و اگر قرباني پيدا نشد و يا وضعيت مالي او اجازه ي چنين كاري را نمي داد، سه روز در ايام حج (روز هفتم و هشتم و نهم ذي الحجه) و هفت روز پس از بازگشت از حج، يعني ده روز كامل، روزه بدارد.

و) برنامه ي حج تمتع براي كساني است كه از حاضران و نزديكان به مسجد الحرام نباشند، يعني حداقل 48 ميل تا مكه فاصله داشته باشند. «1»

7. از اين آيه و آيات مشابه آن متوجه مي شويم كه جزئيات احكام و قوانين حج بسيار مهم است، به طوري كه خود خدا آنها را توضيح داده و موارد استثنا و وظايف حاجيان را مشخص ساخته و بقيه ي جزئيات نيز در احاديث بيان شده است. آري اين احكام جزئي در شكل گيري حج ابراهيمي و تكامل معنوي حاجيان بسيار مؤثر است، هر چند ما فلسفه و علت برخي از آنها را به طور كامل متوجه نشويم.

آموزه ها و پيام ها:

1. قوانين و جزئيات عبادات خود را از وحي بياموزيد.

2. عبادات خود را براي خدا انجام

دهيد (و رياكاري نكنيد كه اعمال شما را نابود مي كند).

3. احكام و جزئيات حج آن قدر مهم است كه خدا آنها را در قرآن شرح مي دهد (پس شما نيز به جزئيات حج اهميت دهيد).

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 140

4. از عذاب خدا پروا كنيد و در اجراي احكام حج دقت نماييد (و آنها را تغيير ندهيد و تعطيل نكنيد).

قوانين حج

قوانين حج قرآن كريم در آيه ي صد و نود و هفتم سوره ي بقره به زمان و نتايج معنوي و برخي قوانين حج اشاره مي كند و مي فرمايد:

197. الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَي وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الأَلْبَابِ حجّ در ماه هاي معيّني است؛ و هر كس كه در اين [ماه ها حج را (بر خود) واجب گرداند، پس در [هنگام حج همبستري (با زنان) و نافرماني و ستيزه [روا] نيست. و هر آنچه از [كارهاي نيك انجام دهيد، خدا آن را مي داند. و توشه بر گيريد، و در حقيقت بهترين توشه، پارسايي (و خود نگهداري) است. پس اي خردمندان خودتان را (از عذاب من) حفظ كنيد.

شأن نزول:

برخي مفسران نوشته اند كه در آن عصر گروهي از مردم «يمن» براي زيارت خانه ي خدا به راه مي افتادند و

هيچ گونه زاد و توشه اي برنمي داشتند و منطقشان اين بود كه ما چون به زيارت خانه ي خدا مي رويم، ممكن نيست كه او به ما غذا ندهد.

قرآن در اين قسمت از آيه به آنان دستور مي دهد كه براي سفر حج زاد و توشه تهيه كنيد و غذا با خويش برداريد؛ چرا كه خدا غذاي همه را از طريق وسايل عادي در اختيار آنها مي گذارد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 141

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه دستور داده شده كه لذّت هاي جنسي، گناه و بحث و كشمكش «1» را در حج كنار بگذاريد؛ محيط حج، محيط عبادت، خلوص و ترك لذّت هاي مادي است؛ محيطي است كه بايد روح انسان از آن نيرو بگيرد و يك باره از جهان ماده جدا شود و به جهان ماوراي طبيعت راه يابد و در همان حال رشته ي اتحاد و برادري مسلمانان محكم تر شود. آري، بهتر است براي تحصيل تقوا و سرمايه ي معنوي، از زمان محدود و موقت شروع كنيم و با كنترل هاي رفتاري و مراقبت هاي ويژه، شرايط رواني را براي درازمدت آماده سازيم.

2. در آيه ي فوق به توشه ي «تقوا» و خودنگه داري اشاره شده است. يعني شما علاوه بر توشه ي مادي، غذاها و وسايل سفر، به توشه ي معنوي نيز نياز داريد كه بايد آن را تهيه كنيد و آن، پرهيزگاري، خود نگه داري و تقواست.

هر سفري توشه ي مناسب خود را مي طلبد و زندگي انسان نيز كه يك سفر طولاني است، توشه اي مي خواهد و بهترين توشه ها براي اين سفر، همان تقوا،

پارسايي و خودنگه داري است.

3. اين آيه اشاره ي لطيفي به اين حقيقت دارد كه در سفر حج فرصت هاي فراواني براي تهيه ي توشه هاي معنوي وجود دارد. در آن جا جلوه هاي خاصي از پروردگار ديده مي شود كه در هيچ جاي ديگر نيست.

كساني كه روحي بيدار و انديشه اي زنده دارند، مي توانند توشه ي معنوي عمر خويش را از اين سفر روحاني فراهم سازند.

4. خردمندان كساني هستند كه سرمايه هاي وجودي خود را به بهاي اندك نمي فروشند و فرصت ها را غنيمت مي شمارند؛ از اين رو، اين آيه به تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 142

خردمندان سفارش مي كند كه فرصت حج را غنيمت بشمرند و تقوا پيشه سازند و خود را از عذاب الهي حفظ كنند.

5. در اين آيه به زمان مخصوص حج اشاره شده كه ماه هاي شوال، ذي القعده و ذي الحجه است؛ يعني مقدمات و برخي اعمال حج، مثلًا عمره را مي توان قبل از ذي الحجّه به جا آورد ولي برخي ديگر بايد در ذي الحجه انجام شوند.

6. حجّ سفري به سوي خدا:

سفر حج ... سفر تحصيل دنيا نيست، سفر الي اللَّه است. شما داريد به طرف خانه ي خدا مي رويد. شما اموري كه داريد انجام مي دهيد، به طور الوهيت بايد انجام بدهيد. ... بايد همان طوري كه مسافرين الي اللَّه مثل انبياء عليهم السلام و بزرگان دين ما مسافرتشان الي اللَّه در تمام زمان حياتشان بوده است و يك قدم تخلف نمي كردند از آن چيزي كه برنامه ي وصول الي اللَّه بوده است، شما هم الان وفود الي اللَّه (سفر به

سوي خدا) داريد مي رويد؛ شما در آن جا مي رويد، در ميقات كه مي رويد، لبيك به خدا مي گوييد، يعني تو دعوت كردي و ما اجابت؛ مبادا يك عملي انجام بدهيد كه خداي تبارك و تعالي بفرمايد كه خير، شما را من قبول ندارم براي اين كه شما اسلامي نيستيد ..... «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا براي حج زمان معيني قرار داده است (و زندگي و عبادت شما را منظم و زمان بندي شده مي خواهد).

2. حج جاي خلافكاري، ستيزه جويي و لذّت هاي مادي نيست.

3. حج جاي تمرين نيكوكاري و پارسايي است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 143

4. تقواپيشگي بهترين گزينه ي خردمندان است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و هشتم سوره ي بقره به فوايد و فلسفه ي اقتصادي حج و روش ذكر الهي در حج اشاره مي كند و مي فرمايد:

198. لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُوا فَضْلًا مِن رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنْتُمْ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ هيچ گناهي بر شما نيست كه (در موسم حج روزي و) بخششي از پروردگارتان بجوييد، و هنگامي كه از «عرفات» روانه شديد، پس خدا را در «مشعر الحرام» ياد كنيد، و او را ياد كنيد همان گونه كه شما را راه نمايي نمود و [شما] پيش از آن، قطعاً از گمراهان بوديد.

شأن نزول:

داستان نزول بخش اوّل اين آيه اين گونه حكايت

شده است كه مردم در زمان جاهليت، معامله، تجارت، حمل مسافر و باركشي را در موسم حج، حرام و گناه مي دانستند. آنها خيال مي كردند اگر كسي در هنگام انجام مراسم حج چنين كارهايي بكند، حج او باطل مي شود.

از اين رو مسلمانان منتظر بودند كه بدانند آيا احكام جاهلي هم چنان باقي مي ماند، يا اسلام آنها را بي ارزش اعلام مي كند.

آيه ي فوق نازل شد و توهّم جاهلي «گناه بودن معامله در موسم حج» را نادرست خواند و اعلام كرد كه در موسم حج هيچ گونه مانعي از معامله و تجارت نيست و اشكالي ندارد كه مردم از بخشش خدا استفاده كنند و سودي به دست آورند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 144

نكته ها و اشاره ها:

1. حج داراي فلسفه و حكمت هاي متعددي، از جمله فلسفه ي اخلاقي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي است.

قرآن كريم در آيه ي فوق به فلسفه ي اقتصادي حج اشاره مي كند.

مسلمانان از نقاط مختلف دنيا به سوي خانه ي خدا حركت مي كنند و كنگره ي عظيم حج را تشكيل مي دهند. اين امر مي تواند پايه و اساسي براي جهش اقتصادي مسلمانان باشد. در موسم حج، مكه مركز مبادلات تجاري مي شود و مغزهاي متفكر اقتصادي مسلمان در آن جا جمع مي شوند تا با هم فكري و همگامي پايه ي محكمي براي اقتصاد جوامع اسلامي بريزند و مسلمانان را از دشمنان بي نياز گردانند.

2. در روايتي از امام صادق عليه السلام به فوايد اقتصادي حج اين گونه اشاره شده است:

براي اين كه هر ملتي از تجارت ها و فرآورده هاي اقتصادي ملت هاي ديگر استفاده كند و مسافران و

حمل و نقل كنندگان در اين سفر، با كرايه دادن وسايل نقليه ي خود بهره ببرند. «1»

اين نشانه ي جامعيت دين اسلام است كه در كنار مسائل عبادي به مسائل اقتصادي نيز توجه مي كند.

3. عرفات بيابان وسيعي است در حدود بيست كيلومتري مكه كه حاجيان از ظهر تا غروب روز نهم ذي الحجه به عنوان مرحله اي از حج در آن جا مي مانند. واژه ي «عرفات» در اصل به معناي شناخت و عرفان است و در مورد نام گذاري اين بيابان به عرفات احتمالات متعددي بيان شده است؛ از

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 145

جمله اين كه وقتي پيك وحي، اعمال حج را به ابراهيم عليه السلام نشان داد ابراهيم به او گفت: «عَرَفتُ» (شناختم) و نيز اين كه اين سرزمين محيط بسيار آماده اي براي معرفت خدا و شناسايي ذات پاك اوست و آن جذبه ي روحاني و معنوي كه انسان به هنگام ورود به اين سرزمين پيدا مي كند وصف ناپذير است. «1»

3. «مَشْعَرُ الحَرام» از ماده ي «شعور» است و آن سرزميني است در حدود چهارده كيلومتري مكه كه حاجيان شب دهم ذي الحجه را در آن جا مي گذرانند. در مورد نام گذاري آن گفته اند كه آن جا مركزي براي شعاير حج و نشانه اي از اين مراسم عظيم و پرشكوه است.

برخي هم با توجه به ريشه ي لغوي آن، كه از ماده ي شعور است، معتقدند انسان در آن شبِ روحاني، بر روي ماسه هاي آن بيابان چشمه هاي تازه اي از انديشه و شعور را در درون خود احساس مي كند. «2»

4. اعمال حج و ذكرهاي آن بايد مطابق دستورات

الهي و راه نمايي وحي باشد. شكرانه ي نعمت هدايت آن است كه انسان قدر هدايت و نجات از گمراهي را بداند و طبق آن راهبرد عمل كند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. حج داراي ابعاد اقتصادي و معنوي است.

2. از هر دو بُعد اقتصادي و معنوي حج بهره بجوييد.

3. مراسم حج را طبق ره نمودهاي الهي انجام دهيد.

4. در هنگام حج معرفت عرفاتي را با شعور مشعري پيوند دهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 147

قرآن كريم در آيه ي صد و نود و نهم سوره ي بقره به يك رنگي مردم در حج و آمرزشگري آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

199. ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ سپس از جايي كه مردم روانه مي شوند، (به سوي مِني روانه شويد، و از خدا، آمرزش بخواهيد، كه خدا بسيار آمرزنده مهرورز است.

شأن نزول:

حكايت شده كه قريش خود را فرزندان ابراهيم عليه السلام و سرپرستان خانه ي كعبه مي شمردند و در اصطلاح، به خود «حُمْس»، «1» يعني «سخت كيش» مي گفتند.

آنان براي مردم ديگر مقامي مثل مقام خويش قايل نبودند و مي گفتند ما نبايد احترام چيزهايي را كه بيرون از حريم مكه است بر احترام آنچه در حريم مكه است ترجيح دهيم و اگر چنين كنيم عرب براي ما ارزشي قايل نخواهد شد؛ از اين رو در عرفات كه از محيط حرم مكه بيرون است، نمي ماندند با آن كه مي دانستند جزو وظايف حج و آيين ابراهيم عليه السلام است. «2»

قرآن بر اين امتيازِ توهّمي كه قريش براي خود

قايل بودند، خط بطلان مي كشد و به آنان دستور مي دهد كه در حج هم چون مردم حركت كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق مي تواند اشاره به اين مطلب باشد كه حج مظهر برابري و يك رنگي است و همه ي افراد بايد مثل هم مراسم حج را به جا آورند، پس امتيازطلبي تحت نام ها و عناوين خيالي، ممنوع است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 148

2. واژه ي «افاضه» كه در اين آيه دو بار به كار رفته است، به معناي حركت دسته جمعي است؛ يعني از همان جايي حركت كنيد كه همه ي مردم حركت مي كنند، پس حركت دسته جمعي در حج ارزشمند و مطلوب است. آري، در حج هم چون قطره اي به درياي مردم وصل شويد.

3. خداوند در اين آيه به مردم دستور مي دهد كه استغفار كنيد و از خدا طلب بخشايش نماييد. اين امر باعث مي شود كه روح انسان با آب توبه شست وشو و گناهانش بخشيده شوند. استغفار مانع يأس و نااميدي انسان است، به ويژه اگر بدانيم كه در برابر خدايي خطاپوش، مهربان و بخشاينده ايستاده ايم و استغفار مي كنيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. از حج درس يك رنگي با مردم و آمرزش خواهي بياموزيد.

2. حج مظهر هماهنگي و جمع گرايي است.

3. از فرصت حج براي آمرزش گناهانتان استفاده كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويستم سوره ي بقره با يادآوري ذكر الهي به حاجيان، به فرجام دنياطلبان اشاره مي كند

و مي فرمايد:

200. فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ و هنگامي كه اعمال (حج) خود را به جاي آورديد، پس همانند ياد آوري شما از نياكانتان، يا با يادماني شديدتر، خدا را به ياد آوريد. و از مردم كسي است كه مي گويد: « [اي پروردگار ما! به ما، در [همين دنيا بده» و حال آنكه برايش در آخرت هيچ بهره اي نيست.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 149

نكته ها و اشاره ها:

1. از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه مردم در ايام جاهليت، پس از انجام مراسم حج، اجتماعي تشكيل مي دادند و افتخارات موهومي كه از ناحيه ي پدران نصيب آنها شده بود و شرح حال آنان را برمي شمردند. «1»

قرآن كريم در آيه ي فوق يادآور مي شود كه پس از انجام مراسم حج به ياد خدا باشيد و دست كم، خدا را با همان شور و سوز مخصوصي كه در فخرفروشي و مباهات به پدران خود داريد و حتي پرشورتر و عميق تر ياد كنيد.

2. مردم نسبت به دنيا و آخرت چند دسته هستند:

الف) گروهي فقط آخرت را مي خواهند و از دنيا مي گذرند و گوشه گيري، عبادت و رهبانيت در پيش مي گيرند.

ب) گروهي فقط دنيا را مي طلبند و آخرت خود را فداي لذت ها و منافع مادي دنيوي مي كنند.

ج) گروهي، هم دنيا را مي خواهند و هم آخرت را. اينان از مواهب و نعمت هاي دنيوي استفاده مي كنند و آنها را

مقدمه ي آخرت قرار مي دهند.

اسلام گروه اول و دوم را سرزنش و محكوم مي كند؛ همان طور كه آيه ي فوق دنياطلبان را سرزنش كرده و در احاديث نيز رهبانيت سرزنش شده است؛ «2» بنابراين اسلام راه سوم را پيشنهاد مي نمايد، كه در آيه ي بعد بدان اشاره خواهد شد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 150

آموزه ها و پيام ها:

1. با انجام مراسم حج كار را تمام شده ندانيد، بلكه با ياد خدا و ذكر او پيوند خويش را با خدا استمرار بخشيد.

2. بيش از آن كه به فكر نياكان خود هستيد، به فكر خدا باشيد.

3. هر كس به دنيا قانع شود، از آخرت محروم مي شود.

4. در دعاهاي خود سطحي نگر نباشيد و به زندگي دنيا قانع نشويد و دعاي ناقص نكنيد.

***

قرآن كريم در آيات دويست و يكم و دويست و دوم سوره ي بقره به دعاي افراد جامع نگر و فرجام آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

201. وَمِنْهُمْ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ

و از آنان كسي است كه مي گويد: « [اي پروردگار ما! در دنيا به ما نيكي، و در آخرت [نيز] نيكي نما؛ و ما را از عذاب آتش حفظ كن.»

202. أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ آنانند كه از دستاورد (دعاي) شان، بهره اي برايشان مي ماند. و خدا حسابرسي سريع است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي

فوق منطق اسلام را در مورد دنيا و آخرت و راه مسلمانان را در برخورد با دنيا روشن مي سازد. مسلمان واقعي كسي است كه دنيا و آخرت را با هم مي خواهد و از مواهب دنيوي استفاده مي كند و دنيا را مزرعه ي آخرت قرار مي دهد و البته اين گونه افراد از دعا و اعمال خود بهره مي برند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 151

2. «حَسَنه» به معناي «نيكي» است كه مفهوم وسيعي دارد و شامل تمام مواهب مادي و معنوي مي شود.

در برخي از احاديث، قلب سپاس گزار، زبان ذكرگو و همسر با ايماني كه انسان را در امور دنيا و آخرت ياري كند، از مصاديق حَسَنه ي دنيا و آخرت شمرده شده است. «1»

البته روشن است كه موارد و مصاديق حسنه در اين امور منحصر نمي شود.

3. واژه هاي «دنيا» و «آخرت» هر كدام 115 مرتبه و تقريباً به صورت مساوي در قرآن كريم به كار رفته اند.

آري دنيا و آخرت هر دو مطلوب اند و مسلمان بايد به هر دو توجه داشته باشد. البته نبايد فراموش كنيم كه دنيا مقدمه و مزرعه ي آخرت و كالايي اندك است و آخرت هدف نهايي و جاويدان است.

4. لطف خدا نسبت به بندگانش آن قدر زياد است كه آنان را راه نمايي مي كند كه در دعاي خود فقط دنيا را نخواهند بلكه هم دنيا را از او بخواهند و هم آخرت را؛ يعني حتي روش دعا ونوع درخواست را به بندگانش مي آموزد.

آموزه ها و پيام ها:

1. دنيا و آخرت را با هم ديگر بخواهيد (و راه دنياطلبان

و يا راهبان تارك دنيا را در پيش نگيريد).

2. شيوه ي دعا كردن را نيز از وحي بياموزيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 152

3. اگر مي خواهيد تلاش شما ثمربخش باشد به فكر دنيا و آخرت خويش باشيد.

4. به دنبال نيكي در دو جهان و فرار از عذاب باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و سوم سوره ي بقره بخش ديگري از احكام حج را بيان مي كند و با فراخواندن به پارسايي در مورد رستاخيز هشدار مي دهد و مي فرمايد:

203. وَاذْكُرُوا اللّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيهْ لِمَنِ اتَّقَي وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ و خدا را در روزهاي معيّن (يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ماه ذي الحجه) ياد كنيد. و هر كس در دو روز شتاب كند، (و اعمال حج را در دو روز انجام دهد). پس هيچ گناهي بر او نيست؛ و هر كس تأخير كند، (و اعمال حج را در سه روز انجام دهد) پس هيچ گناهي بر او نيست؛ [اين براي كسي است كه (خود را) حفظ كند، پس [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد؛ و بدانيد كه شما فقط به سوي او گردآوري خواهيد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه برنامه ي ذكر پروردگار به دنبال مراسم حج را تعيين مي كند، كه حداقل آن دو

روز و حداكثر آن سه روز است. اين روزها، با توجه به آيات گذشته، پس از مراسم عيد قربان است كه طبعاً روزهاي 11، 12 و 13 ماه ذي الحجه خواهد بود. از اين روزها در روايات اسلامي با عنوان «أيّام تَشريق» (روزهاي روشني بخش) ياد شده است، و همان طور كه از نامش پيداست روشني بخش روح و جان انسان در پرتو آن مراسم عالي مذهبي است. البته كسي كه در خارج شدن از سر زمين مِني عجله كند و بعد از ظهر روز دوازدهم بيرون آيد و به مكه برود تا بقيه ي اعمال حج را انجام دهد گناهي بر او نيست و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 153

هر كس نيز تأخير كند و شب سيزدهم را در مِني بماند گناهي بر او نيست، اگر اهل تقوا باشد و خود را از كارهاي حرام در حال احرام حفظ كرده باشد.

2. ياد خدا و ذكرهايي كه در آيه ي فوق، براي روزهاي سه گانه، گفته شده در احاديث اسلامي تعيين شده است؛ بدين صورت كه بعد از پانزده نماز، يعني بعد از نماز ظهر روز عيد قربان تا نماز صبح روز سيزدهم ماه ذي الحجه، اين جمله هاي الهام بخش تكرار گردد:

اللّهُ أكبر، اللّهُ أكبر، لا اله الّا اللّه و اللّهُ أكبر، ولِلَّهِ الحَمْد، اللّهُ أكبر علي ما هَدانا، اللّهُ أكبر علي ما رَزَقَنا مِن بَهيمةِ الانعام؛

خدا بزرگ است، خدا بزرگ است؛ هيچ معبودي جز خدا نيست و خدا بزرگ است و حمد و سپاس تنها مخصوص

اوست؛ خدا را به بزرگي مي ستاييم براي آن كه ما را هدايت كرد؛ خدا را به بزرگي مي ستاييم براي آن كه از گوشت چهارپايان ما را روزي داد. «1»

3. در مورد جمله ي «فَلا اثمَ عليه» (گناهي بر او نيست) كه در آيه ي فوق آمده است، مفسّران قرآن دو احتمال داده اند:

الف) مقصود آن باشد كه هر كس ذكر دو روز يا ذكر سه روز را انتخاب كند، گناهي بر او نيست.

ب) مقصود پاك شدن حاجيان از تمام گناهانشان باشد؛ يعني هر حاجي پس از اعمال حج كه آن را از روي ايمان و اخلاص انجام مي دهد و اين ذكرها پايان كار اوست، همه ي رسوبات گناهان از دل و جان او شسته مي شود. «2»

4. ابعاد عرفاني حج:

مسأله، مسأله ي حضور در محضر است و مشاهده ي جمال محبوب، گويي گوينده (لبيك) از خود در اين محضر بي خود

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 154

شده و جواب دعوت را تكرار مي كند و به دنبال آن، سلب (: نفي) شريك به معناي مطلق مي نمايد .... و حمد را اختصاص مي دهد به ذات مقدس، هم چنين نعمت را، و نفي شريك مي كند و اين نزد اهل معرفت غايت توحيد است ...

لبيك گويان براي حق، نفي شريك به همه ي مراتب كنيد و از «خود» كه منشأ بزرگ شرك است به سوي او جلّ و اعلي هجرت نماييد ....

و اگر جهات معنوي به فراموشي سپرده شود، گمان نكنيد كه بتوان از چنگال شيطان نفس رهايي يابيد. .... «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. ظرف زماني ذكر و ياد

خدا را رعايت كنيد (كه در اثربخشي آن تأثير دارد)

2. زيربناي احكام حجّ تقواست.

3. به فكر رستاخيز باشيد و پارسايي پيشه سازيد.

4. در قوانين حج تابع وحي باشيد و هر كجا به شما اختيار دادند به دل خواه عمل كنيد.

عملكرد رواني و اجتماعي

عملكرد رواني و اجتماعي قرآن كريم در آيات دويست و چهارم تا دويست و ششم سوره ي بقره به صفات و ويژگي هاي عملكرد رواني و اجتماعي منافقان و فرجام آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

204. وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَي مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 155

و از مردم كسي است كه گفتارش، در زندگي پست (دنيا) تو را شگفت زده مي كند، و خدا را بر آنچه در دلش دارد گواه مي گيرد. و حال آنكه او، سر سخت ترين دشمنان است؛

205. وَإِذَا تَوَلَّي سَعَي فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ

و هنگامي كه روي برمي تابد [يا به حكومت مي رسد] در زمين كوشش مي كند تا در آن فساد كند، و زراعت و نسل را نابود مي سازد؛ و خدا تباهكاري را دوست نمي دارد.

206. وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ

و هنگامي كه به او گفته شود: « [خود را] از [عذاب خدا حفظ كن.» عزّت (و نخوت)، وي را به

گناه مي كشاند. پس جهنّم برايش كافي است، و چه بد بستري است!

شأن نزول:

حكايت شده است كه منافقي خوش بيان و زيباروي به نام «اخنَس بن شَريق» ظاهراً خود را مسلمان و دوست پيامبر صلي الله عليه و آله جلوه مي داد و هر گاه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله مي آمد سوگند مي خورد كه دوست دار اوست و به خدا ايمان دارد.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز با او به گرمي سخن مي گفت و او را مورد لطف خويش قرار مي داد.

اما هنگامي كه بين اين منافق و قبيله ي «ثَقيف» دشمني پيدا شد، بر آنان شبيخون زد و حيوانات آنها را كشت و محصولات كشاورزي شان را به آتش كشيد؛ و حتي برخي مفسران نوشته اند كه به محصولات و حيوانات مسلمانان نيز خسارات مشابهي وارد كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 156

آيات فوق در اين هنگام نازل شد و پرده از كار منافقان برداشت و دشمني و فسادانگيزي آنان را گوشزد كرد و اشاره كرد كه اگر اينان در گفته هاي خود راست گو بودند، دست به فساد و تخريب نمي زدند؛ چرا كه همه مي دانند خدا فساد را دوست ندارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. شأن نزول يا داستان نزول آيات موجب انحصار آيه در مورد فرد خاصي نمي شود و درس و پيام آيه همگاني و هميشگي است؛ پس آيه ي فوق نيز يك آموزه ي همگاني و هميشگي دارد و صفات منافقان را برمي شمارد.

اين امر به مسلمانان كمك مي كند تا منافقان هر زمان را بهتر بشناسند و با

حيله هاي آنها برخورد كنند.

2. واژه ي «تولّي ممكن است به معناي «روي گرداندن» و يا «سرپرستي و حكومت كردن» باشد.

بر اساس معناي دوّم، معناي آيه اين گونه مي شود: منافقان هنگامي كه به حكومت برسند، دست به فساد و خرابي مي زنند و ظلم و ستم را در ميان مردم توسعه مي دهند و در اثر ستمكاري آبادي ها رو به ويراني مي گذارد و جان و مال مردم بر باد مي رود. «1»

آري اگر نااهلان به قدرت برسند، همه چيز را به فساد مي كشند و نابود مي كنند، اما اگر صالحان به حكومت برسند نماز بر پا مي كنند و زكات مي دهند و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 157

3. اين آيه به مسلمانان هشدار مي دهد كه از ظواهر زيبا و سخنان شيوا و سحرآميز منافقان فريب نخوريد و به هر سوگندي اطمينان نكنيد كه اينان حتي ممكن است رسول خدا را نيز به تعجب وا دارند.

4. گواهي و سوگند دروغ، يكي از راه هاي نفوذ منافقان است؛ دشمن گاهي از مذهب عليه مذهب استفاده مي كند و با سوگند به خدا، به رسول خدا خيانت مي كند.

5. در آيات فوق اشاره شده كه منافقان متكبر به موعظه ي ديگران گوش نمي دهند؛ زيرا يكي از نشانه هاي نفاق و از عوارض رياست ها و عزت هاي دروغين، همين انعطاف ناپذيري است.

6. در اين آيه چند ويژگي و نشانه براي منافقان بيان شده است:

الف) خوش بيان و چرب زبان هستند.

ب) خدا را گواه بر اسرار دروني خود مي گيرند يا به او قسم

مي خورند، در حالي كه راستگويان نياز به گواهي و سوگند ندارند.

ج) فسادگرند، هر چند به ظاهر خود را اصلاح طلب معرفي مي كنند. «1»

د) كشاورزي را نابود مي سازند و بدين وسيله زيربناهاي اقتصادي جامعه را سست مي كنند.

ه) نسل بشر را به سوي انقراض و نابودي سوق مي دهند.

و) اندرزناپذيرند و به خاطر روحيه ي نخوت و لجاجتي كه دارند به گناه بيش تري آلوده مي شوند.

آري اگر نيك بنگريم، همين روحيات و عمل كردها را در منافقان اين عصر نيز مشاهده مي كنيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را از چرب زباني، سوگندهاي دروغ، فسادگري، خرابكاري در اقتصاد، ضديت با نسل بشر و روحيه ي نخوت و پندناپذيري آنان بشناسيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 158

2. فرجام منافقان آتش آلود است.

3. اگر حكومت به دست منافقان بيفتد، اقتصاد و بقاي نسل بشر به خطر مي افتد.

4. منافقان درصدد فريب رهبران الهي برمي آيند (پس مراقب خطر آنان باشيد).

5. منافقان دشمناني سرسخت و گنه پيشه و دو چهره اند (مواظب خطر آنان باشيد).

6. انتقادناپذيري، همزاد نخوت است و به گناه منتهي مي شود.

مومنان فداكار

مومنان فداكار قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتم سوره ي بقره به معامله ي پر سود انسان هاي فداكار با خداي مهربان اشاره مي كند و مي فرمايد:

207. وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ

و از مردم كسي است كه جانش را در طلب خشنودي خدا مي فروشد؛ و خدا نسبت به بندگان

مهربان است.

شأن نزول:

بسياري از دانشمندان و مفسران شيعه و اهل سنّت داستان نزول آيه ي فوق را اين گونه حكايت كرده اند: وقتي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تصميم گرفت به مدينه مهاجرت كند، امانت هايي را كه از مردم نزد او بود به حضرت علي عليه السلام سپرد و او را به جاي خويش گذارد و در آن هنگام كه مشركان اطراف خانه ي او را محاصره كردند و قصد كشتن پيامبر صلي الله عليه و آله را داشتند، به علي عليه السلام دستور داد كه در بستر او بخوابد و پارچه ي سبز رنگي را كه مخصوص پيامبر صلي الله عليه و آله بود بر روي خويش بكشد. علي عليه السلام اين كار را از جان پذيرفت و پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به طرف غار ثور حركت كرد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 159

آيه ي فوق بدين مناسبت نازل شد و از اين رو آن شب را «لَيلَةُ المَبيت» خواندند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين جا انسان فروشنده، و خدا خريدار و مورد معامله «جان» و بهاي معامله «خشنودي پروردگار» «2» است. تجارتي كه در آيه ي فوق مطرح مي شود با تجارت هاي مردم با خدا كه در آيات ديگر آمده است فرق بسيار دارد. بهاي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 160

معامله در آيات ديگر، بهشت و نجات از

آتش است، ولي در اين جا فروشنده در برابر جانبازي خود نظري به بهشت و ترسي از دوزخ ندارد و تمام توجه او به جلب خشنودي پروردگار است. اين بالاترين معامله اي است كه انسان ممكن است انجام دهد.

آري بزرگ ترين سود آن است كه انسان بهترين كالاي خود، يعني جانش را به خدا بفروشد، آن هم نه براي بهشت بلكه براي كسب رضاي دوست.

2. آيه ي فوق در مورد علي عليه السلام فرود آمده و عظمت فداكاري ايشان را نشان مي دهد، ولي محتواي آيه يك حكم كلّي و عمومي است و شأن نزول موجب انحصار آيه نمي شود. «1»

پس آيه ي فوق شامل انسان هاي علي گونه و فداكار در راه خدا مي شود. «2» اينان تنها با خدا معامله مي كنند و هر چه دارند حتي جان خود را به او مي فروشند و جز رضاي او چيزي نمي خرند. با فداكاري هاي اينان است كه امر دين و دنيا اصلاح مي شود و حق و حقيقت زنده و پايدار مي ماند و درخت اسلام بارور مي گردد.

3. آيه ي فوق، با توجه به شأن نزول، كساني را ستايش مي كند كه جان خود را در معرض خطر و فروش قرار مي دهند، هر چند حادثه اي اتفاق نيفتد. آري، در راه خدا استقبال از خطر و نترسيدن و بنده خدا بودن و اطاعت از پيامبر صلي الله عليه و آله مهم است؛ يعني مهم نيست كه نتيجه ي كار شهادت باشد يا اسارت، يا پيروزي و ...

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 161

آموزه ها و پيام ها:

1. جان خود را ارزان

نفروشيد، كه خريدار جان شما خداست و بهاي آن رضاي اوست.

2. هر بنده اي كه در راه خدا فداكاري كند، با رأفت و مهر الهي روبه رو مي شود.

3. در راه خدا (و رهبران الهي) فداكاري كنيد.

***

قرآن كريم در آيات دويست و هشتم و دويست و نهم سوره ي بقره به زمينه هاي صلح عمومي و عوامل تفرقه افكن و موانع صلح اشاره مي كند و مي فرمايد:

208. يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيَطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ اي كساني كه ايمان آورده ايد، همگي در صلح [و آشتي در آييد؛ و از گام هاي شيطان، پيروي نكنيد؛ كه او دشمني آشكار براي شماست.

209. فَإِن زَلَلْتُمْ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ و اگر پس از آمدن دليل هاي روشن براي شما، لغزيديد؛ پس بدانيد كه خدا، شكست ناپذيري فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. صلح جهاني تنها در سايه ي ايمان به دست مي آيد و امور مادي (هم چون: زبان، نژاد، ثروت، منطقه ي جغرافيائي و طبقات اجتماعي) همه سرچشمه ي جدايي اند و نمي توانند صلح حقيقي را بر قرار كنند.

انسان ها تنها با استفاده از نيروي معنوي ايمان مي توانند برادروار گرد هم آيند و تشكيل حكومت جهاني بدهند تا صلح در همه جا سايه افكن شود؛ بنابراين صلح جهاني بدون حلقه ي محكم ايمان تحقق نمي يابد، همان طور

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص:

162

كه در درون وجود انسان و در محيط روح او نيز آرامش بدون ايمان فراهم نمي آيد. «1»

2. تعبير «گام هاي شيطان» اشاره به اين دارد كه انحرافات و وسوسه هاي شيطاني به تدريج تحقق مي يابد. او انسان را به انحراف، دشمني و جنگ مي كشاند و كم كم از صلح و آرامش دور مي سازد؛ يعني شيطان گام به گام به سراغ انسان مي آيد.

3. همان گونه كه قبلًا بيان شد: واژه ي «شيطان» به هر موجود شروري گفته مي شود و شيطان معروف، «ابليس»، يكي از مصاديق آن است. «2» شيطان و شيطان صفتان، دشمن آشكار انسان اند و حداكثر كوشش خود را در دشمني با او مي كنند. ولي اين تضادها و دشمني ها رمز تكامل مؤمنين است نه به زيان آنان.

4. برنامه ي الهي روشن و راه و مقصد بيان شده است، پس جايي براي «لغزش» و قبول وسوسه هاي شيطاني نيست و اگر با اين همه از مسير منحرف شديد، پس مسلماً كوتاهي از خود شماست و بدانيد كه خدا هم قدرتمند و تواناست پس كسي نمي تواند از عدالت او فرار كند و هم «حكيم» و فرزانه است و خلاف عدالت حكم نمي كند و احكام و برنامه هاي او براساس حكمت استوار است و بر همين اساس راه توبه را به روي شما گشوده است.

5. واژه ي «بيِّنات» در لغت از ريشه ي «بان» به معناي آشكار و ظاهر شدن است و در اصطلاح به معناي دليل هاي روشن عقلي و حسّي و نشانه هاي واضح مي آيد «3» و گاهي در مورد معجزات نيز استعمال مي شود كه در اين جا مي تواند به همه ي اين معاني باشد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 163

6. «عزيز» از اسم هاي نيكوي خدا و به معناي تواناي شكست ناپذير است.

اين اسم معمولًا با يكي از اسم هاي نيكوي ديگر، مثل حكيم و رحيم به كار مي رود. و شايد براي توجه دادن به اين حقيقت است كه خدا در عين عزّت و توانايي، كارهايش از روي حكمت و مصلحت و محبت است، پس نبايد از عزت خدا بترسيد. «1»

7. انواع دام هاي شيطان و جدائي قلب را از حق بالجمله، آنچه تو را از حق باز دارد و از جمال جميل محبوب جلّ جلّاله محجوب كند شيطان توست، چه در صورت انسان باشد يا جن؛ و آنچه به آن وسيله تو را از اين مقصد و مقصود بازدارند دام هاي شيطاني است، چه از سنخ مقامات و مدارج باشد يا علوم و كمالات يا حِرَف و صنايع يا عيش و راحت يا رنج و ذلّت يا غيراين ها، و اين ها عبارت از دنياي مذمومه است؛ و به عبارت ديگر، تعلّق قلب به غيرحق، دنياي اوست و آن مذموم است و دام شيطان است و استعاذه (: پناه بردن به خدا) از آن بايد كرد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان به خدا رمز صلح جهاني است.

2. پيروي از شيطان سرّ تفرقه ها و دشمني هاست.

3. شيطان براي ايجاد انحراف و تفرقه از سياست گام به گام استفاده مي كند.

4. شيطان را دشمن خود بدانيد (و از او پيروي نكنيد).

5. در هنگام لغزش ها به صفات عزت و حكمت الهي توجه كنيد (و از

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 164

قدرت او بهراسيد و به حكمت او اميدوار باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و دهم سوره ي بقره با اشاره به انتظارات نابه جاي لغزشگران، به آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

210. هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَن يَأْتِيَهُمُ اللّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَي اللّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ

آيا انتظاري غير از اين دارند كه خدا و فرشتگان، در سايبان هايي از ابرها به طرفشان آيند، (با اينكه چنين چيزي ممكن نيست.) و [همه چيز انجام شده، و [همه كارها فقط به سوي خدا باز گردانده مي شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه روي سخن با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است و خداي متعال به دنبال بحث آيه ي قبل در مورد نشانه هاي روشن، در اين جا اشاره مي كند كه:

آيا اين همه نشانه و دليل و احكام روشن براي پيش گيري از لغزش آدمي و رهايي او از چنگال شيطان كافي نيست؟

آيا لغزشگران انتظار دارند خدا به همراهي فرشتگان در ميان ابرهاي سايه افكن به سوي آنها بيايد و دلايل روشن تر از اين ها در اختيار آنان بگذارد؟! چنين چيزي محال است؛ چون خدا جسم نيست. «1»

و بر فرض محال كه چنين چيز محالي صورت گيرد، چه نيازي به آن تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 165

است؟ با

اين كه همه چيز انجام يافته و نشانه ها و دلايل و معجزات بيان شده و چيزي فرو گذار نشده است و همه چيز به سوي خدا باز مي گردد و سرانجام كارِ همه با اوست.

2. بعد از اتمام حجت و آمدن دلايل و نشانه هاي الهي، ديگر نبايد به بهانه جويي ها و انتظارات بي جاي مخالفان توجه كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. انتظار نداشته باشيد كه بهانه جويي ها و توقعات بي جاي مخالفان اسلام متوقف شود.

2. پس از روشن شدن دلايل و اتمام حجّت، به بهانه جويي هاي مخالفان توجه نكنيد.

3. فرجام كارها به سوي خداست (پس مراقب باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و يازدهم سوره ي بقره به كيفر شديد تغيير نعمت هاي الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

211. سَلْ بَنِي إِسرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ از بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) بپرس: «چند نشانه روشن به آنان داديم؟» و هر كس نعمت خدا را، پس از آنكه به سراغش آمد، تبديل كند (و در مسير خلاف به كار گيرد) پس (گرفتار عذاب شديد الهي خواهد شد) چرا كه خدا سخت كيفر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال به يهوديان، هم مربيان معنوي يعني پيامبران و معجزات و كتاب هاي آسماني و هم زمام داران نيرومند عطا كرد و هرگونه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 166

است؟ با اين كه همه چيز

انجام يافته و نشانه ها و دلايل و معجزات بيان شده و چيزي فرو گذار نشده است و همه چيز به سوي خدا باز مي گردد و سرانجام كارِ همه با اوست.

2. بعد از اتمام حجت و آمدن دلايل و نشانه هاي الهي، ديگر نبايد به بهانه جويي ها و انتظارات بي جاي مخالفان توجه كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. انتظار نداشته باشيد كه بهانه جويي ها و توقعات بي جاي مخالفان اسلام متوقف شود.

2. پس از روشن شدن دلايل و اتمام حجّت، به بهانه جويي هاي مخالفان توجه نكنيد.

3. فرجام كارها به سوي خداست (پس مراقب باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و يازدهم سوره ي بقره به كيفر شديد تغيير نعمت هاي الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

211. سَلْ بَنِي إِسرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ از بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) بپرس: «چند نشانه روشن به آنان داديم؟» و هر كس نعمت خدا را، پس از آنكه به سراغش آمد، تبديل كند (و در مسير خلاف به كار گيرد) پس (گرفتار عذاب شديد الهي خواهد شد) چرا كه خدا سخت كيفر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال به يهوديان، هم مربيان معنوي يعني پيامبران و معجزات و كتاب هاي آسماني و هم زمام داران نيرومند عطا كرد و هرگونه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 166

امكانات مادّي و معنوي در اختيار آنان قرار

داد، ولي آنها گرفتار تبديل نعمت شدند و نعمت ها را در مسير انحرافي به كار بردند و همين كار موجب خواري و پراكندگي آنان در دنيا شد و در قيامت نيز عذاب دردناكي در انتظار آنهاست.

2. مقصود از «تبديل نعمت» اين است كه انسان امكانات و قدرت ها و منابع مادّي و معنوي را در مسيرهاي تخريبي، انحرافي و گناه و ستم به كار گيرد.

مسأله ي تبديل نعمت منحصر به يهوديان نيست، هم اكنون نيز جهانيان گرفتار اين انحراف بزرگ هستند و نعمت ها و قدرت هايي هم چون نيروي اتمي و شيميايي را كه خدا در اختيارشان گذارده، به صورت وحشتناكي در راه فنا و نيستي خود به كار گرفته اند.

3. آيه ي فوق به اين قانون و سنت ثابت الهي اشاره مي كند كه هر قوم و ملّتي كه نعمت هاي الهي را تبديل كنند و تغيير دهند، گرفتار خشم الهي خواهند شد؛ يعني اگر از استعدادها، توانايي ها و منابع طبيعي و انساني خود در مسير صحيح و انساني و الهي استفاده نكنند، همين نيروها موجب فساد و تباهي و بلاي جان آنها مي شود و زمينه ساز نزول عذاب الهي مي گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. آيات (دلايل، نشانه ها و معجزات الهي) نعمت هاي الهي اند.

2. تغيير مسير (و ناسپاسي نسبت به) نعمت هاي الهي، فرجامي عذاب آلود دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و دوازدهم سوره ي بقره به ديدگاه ناصواب كافران نسبت به دنيا و تأثير آن در عملكرد منفي آنها نسبت به مؤمنان و فرجام پست و فروتر آنان در رستاخيز اشاره مي كند و

مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 167

212. زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ زندگي پست (دنيا) براي كساني كه كافر شدند آراسته شده است؛ و [از اين رو] كساني را كه ايمان آورده اند ريشخند مي كنند؛ و حال آنكه، كساني كه پارسا (و خود نگهدار) شدند، در روز رستاخيز، از آنان برترند؛ و خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، بي شمار [و بدون محاسبه روزي مي دهد.

شأن نزول:

حكايت شده كه برخي از ثروتمندان و رؤساي قريش كه زندگي بسيار مرفهي داشتند، جمعي از مؤمنان ثابت قدم صدر اسلام (همانند «عمار» و «بلال») را كه از نظر مادي تهي دست بودند، مسخره مي كردند. آن ثروتمندان بي درد مي گفتند اگر پيامبر شخصيتي داشت و از طرف خدا بود، اشراف و بزرگان از او پيروي مي كردند.

آيه ي فوق فرود آمد و به سخنان بي اساس آنها پاسخ گفت «1» و يك قاعده ي كلّي را در مورد كافران بيان كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. زندگي مادّي در نظر كافران، بسيار زيبا و دل پذير است و مقياس همه ي ارزش ها به شمار مي آيد و به همين دليل افراد تهي دست را بي شخصيّت مي دانند و ريشخند مي كنند. آري دنياگرايي عامل خودبزرگ بيني و تحقير ديگران است و ريشخند كردن تهي دستان شيوه ي دنيامداران است.

2. در اين جا اين پرسش مطرح است كه چه كسي زندگي دنيا را در نظر

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 168

كافران زينت مي دهد؟ «1»

زينت دهنده ي زندگي دنيا همان خداست كه دوستي فرزندان، مال و ثروت را در نهاد آدمي قرار داده است تا او را بيازمايد و در مسير تكامل و تربيت پيش ببرد، «2» اما برخي افراد فريب شيطان را مي خورند كه اعمال بد آنان را در نظرشان نيك جلوه مي دهد و راه انحراف را در پيش مي گيرند. «3»

3. حقايق و مقامات معنوي در جهان ديگر صورت عيني به خود مي گيرند و مجسّم مي شوند از اين رو مؤمنان جايگاه حقيقي خود را پيدا مي كنند و در درجاتي بالاتر از كافران قرار مي گيرند. كافران در زمين سير مي كنند و مؤمنان بر فراز آسمان ها.

آري، نسبت ارزش هاي معنوي و انساني به ارزش هاي مادّي، هم چون نسبت آسمان به زمين است.

4. برتري قيامت مخصوص مؤمنان تقوا پيشه و خودنگه دار است كه زخم زبان كفّار، رشته ي تقواي آنها را نمي گسلد و در دنيا سقوط نمي كنند.

5. بهره مندي مادّي نشانه ي شخصيّت و ارزش ايماني افراد نيست؛ زيرا رزق افراد در اين جهان به نسبت كفر و ايمان و مقامات معنوي و انساني تقسيم نمي گردد؛ پس ممكن است خدا در اين جهان به برخي كافران نعمت هاي مادي عطا كند تا آنان و مؤمنان را امتحان نمايد.

امّا خدا به جبران محروميت هاي مؤمنان خود نگه دار كه از گناه دوري مي كنند، در سراي ديگر بي حساب به آنها روزي مي بخشد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 169

آموزه ها و پيام ها:

1. دنياگرايي

از عوامل روانشناختي تحقير ديگران است.

2. كافران از حربه ي ريشخند عليه شما استفاده مي كنند (پس عمل كردهاي آنان را بشناسيد و در برابر آنها مقاوم و آماده باشيد).

3. در رستاخيز فروتري كافران و برتري مؤمنان پارسا آشكار مي شود.

4. (روزي كم و زياد دنيا معيار برتري افراد نيست؛ چرا كه) رزق بي حساب به دست خداست

عوامل بعثت پيامبران

عوامل بعثت پيامبران قرآن كريم در آيه ي دويست و سيزدهم سوره ي بقره به وحدت مردم و عوامل بعثت پيامبران و فلسفه ي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

213. كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيَما اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَي اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ مردم، ملّتي يگانه بودند، و خدا، پيامبران را مژده آور و هشدار دهنده بر انگيخت؛ و با آنان كتاب [خدا] را، كه به سوي حق دعوت مي كرد، فرو فرستاد؛ تا ميان مردم، در باره آنچه در موردش اختلاف داشتند، داوري كند. و در مورد آن [كتاب اختلاف نكردند جز كساني كه آن [كتاب به آنان داده شد- پس از آنكه دليل هاي روشن به آنان رسيده بود- بخاطر (حسادت و) ستمي كه بين شان [حكمفرما] بود. پس خدا كساني را كه ايمان آورده بودند، به حقيقتِ آنچه در موردش اختلاف كرده بودند، با

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 170

رخصت خودش، راه نمايي نمود؛ و خدا، هر كس را (شايسته بداند و) بخواهد به راه راست راه نمايي مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق به مراحل چهارگانه ي زندگي بشر اشاره كرده

است:

مرحله ي اوّل: زندگي ساده ي مردم نخستين كه هنوز به زندگي اجتماعي عادت نكرده بودند و درگيري وجود نداشت و مردم طبق فرمان فطرت خدا را مي پرستيدند.

مرحله ي دوّم: زندگي اجتماعي بشر كه تكامل انسان نيز در همين مرحله صورت گرفت و برخوردهاي اجتناب ناپذير اجتماعي پيش آمد و انسان ها را تشنه ي تعاليم پيامبران كرد.

مرحله ي سوم: از طرف خدا فرستادگاني براي بشارت و هشدار به ميان مردم آمدند «1» و مردم با پذيرش قوانين الهي به اختلافات پيشين خود پايان دادند.

مرحله ي چهارم: اختلافات جديدي بين مردم ايجاد شد؛ البته اختلافات قبل از ظهور پيامبران ريشه در جهل و بي خبري داشت كه پيامبران براي حلّ آنها آمدند، امّا اختلافات بعدي ريشه در ستم ها و لجاجت ها داشت كه هنوز هم ادامه دارد.

2. دين و اجتماع بشر دو حقيقت ناگسستني هستند و هيچ جامعه اي نمي تواند بدون مذهب و ايمان به خدا و رستاخيز، زندگي صحيحي داشته باشد. قوانين بشري تنها يك مسئوليت «برون ذاتي» ايجاد مي كند و در اعماق وجود انسان اثر نمي گذارد و نمي تواند به اختلافات و تضاد منافع انسان ها پايان دهد؛ همان طور كه در جهان امروز شاهد آن هستيم.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 171

3. در هر اختلافي، داوري لازم است. قانون هاي بشري قادر به حل اختلافات نيستند، پس بهترين راه حل، ايمان و اطاعت از قوانين كتاب هاي آسماني است. اين قوانين مصون از تحريف و خطاست و توسط فردي معصوم، از سوي خداي بي نياز فرستاده شده است.

4. در اين آيه به اين نكته ي جامعه شناختي و روان شناختي اشاره كرده است كه عوامل اختلافات اجتماعي را، در روحيه ي ستمكاري و حسادت افراد جست وجو كنيد. آري، مشكلات روحي و بيماري هاي

رواني زمينه ساز اختلافات اجتماعي مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. حسادت و ستمكاري، بشر را از وحدت به تفرقه مي رساند.

2. پيامبران و كتاب هاي آسماني اختلاف زدا و وحدت آفرين هستند.

3. ايمان و پيروي از وحي شرط وحدت جامعه ي بشري است.

4. ستمكاران كتاب آسماني را كه عامل وحدت است به عامل اختلاف تبديل مي كنند.

5. سير تاريخي جوامع بشري از وحدت به اختلاف بوده است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و چهاردهم سوره ي بقره با اشاره به آزمايش هاي سخت ملت هاي پيشين به قانون عمومي آزمايش و پيروزي نزديك مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 172

214. أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّي يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَي نَصْرُ اللّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِيبٌ آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مي شويد، و حال آنكه هنوز مثال (حوادث) كساني كه قبل از شما درگذشته اند به شما نرسيده است؟ به آنان سختي (زندگي) و زيان (جسمي) رسيد؛ و [چنان متزلزل شدند، تا اينكه فرستاده [خدا] و كساني كه با او ايمان آورده بودند، مي گفتند: «ياري خدا كي خواهد آمد؟!» آگاه باشيد، كه ياريِ خدا نزديك است!

شأن نزول:

حكايت شده كه در جنگ احزاب هنگامي كه مسلمانان در محاصره ي دشمن قرار گرفتند و ترس و نگراني بر آنها غالب شد، اين آيه فرو فرستاده شد و آنان را به صبر و استقامت دعوت نمود و وعده ي ياري و نصرت الهي به آنان داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران نوشته اند كه: گروهي از مؤمنان مي پنداشتند عامل اصلي ورود به بهشت، تنها اظهار ايمان به خداست و به دنبال آن رنج

و زحمتي نيست و خدا دشمنان آنان را نابود خواهد ساخت.

قرآن اين تفكر نادرست را رد و به سنّت و روش هميشگي خدا در مورد آزمايش مردم اشاره مي كند و اين كه مؤمنان گرفتار مشكلات خواهند شد و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 173

بايد از آن استقبال كنند و با فداكاري به پيش بروند.

نا برده رنج گنج ميّسر نمي شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد 2. اين آيه به يكي از قوانين اجتماعي و سنّت هاي الهي اشاره مي كند كه همه ي ملّت ها و امّت ها و افراد بايد آزمايش شوند و اين يك قانون عمومي است كه در امّت هاي پيشين نيز وجود داشته است.

همه ي مؤمنان بايد در راه ايمان و پيش برد آن به استقبال مشكلات و ناراحتي ها بشتابند و فداكاري كنند در حقيقت اين مشكلات آزمايشي الهي است كه مؤمنان واقعي را از غير آنان مشخص مي سازد.

3. در آيه ي فوق آمده بود كه در امّت هاي پيشين بر اثر شدّت مشكلات و ناراحتي ها، پيامبران و مؤمنان هم صدا مي شدند و مي گفتند: پس ياري خدا كجاست و كي خواهد آمد؟

البته اين تعبير به معناي اعتراض بر پروردگار نبود بلكه نوعي دعا و تقاضا بود، و سختي آزمايش هاي الهي را نشان مي دهد.

4. در اين آيه وعده داده شده كه ياري و پيروزي خدا نزديك است، هر چند ممكن است به خاطر عملكرد نامناسب برخي افراد، يا بر اساس مصالحي به تأخير بيفتد. اين تأخير نبايد موجب ترديد افراد با ايمان شود؛ كه پايان شب سيه سپيد است.

5. در اين آيه به سختي آزمايش هاي امت هاي پيشين اشاره شده است؛ هم چون سختي بلاهاي موسي و بني اسرائيل در

برابر فرعون، مشكلات طاقت فرساي نوح در برابر مخالفان و ناراحتي هاي لوط در برابر منحرفان كه گاهي مؤمنان را متزلزل و ناراحت مي ساخت.

آري، رسيدن به سعادت و بهشت، به طور طبيعي از مسير تحمل سختي ها و ناملايمات مي گذرد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 174

آموزه ها و پيام ها:

1. به مشكلات و پيروزي هاي امت هاي پيشين توجه كنيد و درس عبرت بياموزيد.

2. قانون آزمايش مردم، عمومي است و در طول تاريخ بشر استمرار دارد.

3. بهشت را به بها مي دهند نه به بهانه.

4. پيروزي و ياري الهي نزديك است، پس نااميد نشويد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و پانزدهم سوره ي بقره موارد انفاق و بخشش را بيان مي كند و مي فرمايد:

215. يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ از تو مي پرسند چه چيزي [در راه خدا] مصرف كنند؟ بگو: «هر نيكي كه [در راه خدا] مصرف مي كنيد، پس [بايد] براي پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان و در راه مانده باشد.» و هر نيكي كه انجام دهيد، پس در حقيقت خدا به آن داناست.

شأن نزول:

حكايت شده كه شخصي به نام «عمرو بن جموح» كه پيرمردي ثروتمند بود، به پيامبر صلي الله عليه و آله عرض كرد: از چه چيز صدقه بدهم و به چه كساني بدهم؟

اين آيه فرو فرستاده شد و پاسخ او را بيان كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق در مورد قسمت اوّل پرسش، يعني چه چيزي را بايد انفاق نمود، با واژه ي «خير» پاسخ كامل، جامع و وسيعي داده است. هر نوع كار و

تفسير قرآن مهر جلد دوم،

ص: 175

سرمايه و موضوعي كه نيك و مفيد به حال مردم باشد، قابل انفاق و بخشش است. و واژه ي «خير» همه ي سرمايه هاي مفيد مادي و معنوي را در بر مي گيرد.

2. اين آيه در مورد مصرف صدقات و خيرات به چند گروه اشاره كرده است:

پدر و مادر، خويشاوندان، كودكان بي سرپرست، بينوايان و مسافران در راه مانده؛ البته موارد مصرف صدقات منحصر به اين موارد نيست، بلكه اين ها مصاديق مهم است.

3. جالب اين است كه بخشش اموال به پدر و مادر و خويشاوندان در ابتدا ذكر مي شود. انفاق به خويشاوندان علاوه بر آثار عمومي انفاق، اثر عميقي در استحكام پيوند خويشاوندي دارد و اسلام به روابط عاطفي و اقتصادي با خويشاوندان نزديك اهميت مي دهد و در حقيقت پيوند خانوادگي را گسترده تر از خانواده ي هسته اي امروزه مي داند.

4. در حديثي مي خوانيم كه در صورت نياز بستگان، نوبت صدقه به ديگران نمي رسد. «1»

پس بايد در بخشش و صدقه موازين عاطفي رعايت شود، و اهم و مهم در نظر گرفته شود.

5. جمله ي آخر آيه ي مورد بحث كه مي فرمايد: «هر كارِ خيري كه مي كنيد به راستي خدا از آن آگاه است.»، گويا اشاره به اين مطلب دارد كه بخشش كنندگان نبايد اصرار داشته باشند كه مردم از كار آنها اطلاع يابند، بلكه بهتر است براي اخلاص بيش تر، بخشش هاي خود را پنهان دارند. آن كس كه پاداش مي دهد از همه ي اين ها آگاه است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 176

آموزه ها و پيام ها:

1. مسائل ديني خود را از رهبران الهي بپرسيد.

2. رهبران الهي و مبلغان ديني مسائل مذهبي را براساس وحي الهي پاسخ دهند.

3. هر چيز و كاري ارزش ندارد كه در راه خدا

بخشيده شود، بلكه بخشش ها بايد از امور نيكو باشد.

4. اولويت ها را در مصرف صدقات در نظر بگيريد و از اهميت خويشاوندان و نيازمندان جامعه غافل نشويد.

5. اعمال نيك شما تحت نظر خداست (و بدانها پاداش داده مي شود، گرچه مخفيانه انجام شده باشد).

جهاد اسلامي و فوايد آن

جهاد اسلامي و فوايد آن قرآن كريم در آيه ي دويست و شانزدهم سوره ي بقره به جهاد و فوايد پنهان آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

216. كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَي أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَي أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ جنگ بر شما مقرّر شد؛ در حالي كه آن برايتان ناخوشايند است؛ و چه بسا از چيزي ناخشنوديد، و آن براي شما خوب است؛ و چه بسا چيزي را دوست مي داريد و آن براي شما بد است. و خدا مي داند، و شما نمي دانيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. نبرد با دشمن بر شما مقرّر شده است و واجب است، امّا انسان ها به صورت طبيعي از سختي ها بيزارند و ميل به خوشي و راحتي دارند.

جنگ با دشمن از اين نظر كه موجب مرگ انسان ها و رنج بدن ها، زيان هاي مالي و ناامني و ناراحتي مي شود، بر بيش تر مردم سخت و ناپسند است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 177

آيه ي فوق دريچه ي تازه اي به روي انسان مي گشايد و اشاره مي كند كه شما

خبر از مصالح كارها نداريد. از كجا كه در پس آنچه در نظر شما ناپسند است، خيري نباشد و در پشت آنچه مورد پسند شماست، شرّي نباشد؟! تنها خداست كه از تمام اسرار نهفته آگاه است.

2. انسان بسياري از چيزها را دوست دارد اما براي او شرّ است، مثل تنبلي، رفاه طلبي، غذاهاي حرام و گناهان؛ و برخي از چيزها را دوست ندارد كه در واقع براي او نيكوست، مثل داروي تلخ و ناخوشايندي كه پزشك براي درمان و بهبودي بيمار تجويز مي كند.

3. اين آيه به يك هشدار روان شناختي اشاره دارد و آن اين كه معمولًا انسان ها علم و عمل خود را براساس تمايلات (خشنودي و ناخشنودي) استوار مي كنند، در حالي كه اين ناصواب است. (آ)

4. افراد نبايد در برابر قوانين الهي تشخيص و دريافت خود را ملاك قضاوت قرار دهند. چرا كه علم انسان ها از هر نظر محدود و ناچيز است، امّا علم خدا بي نهايت است و قوانيني كه از علم و حكمت خدا سر چشمه مي گيرد، داراي سود و بهره ي فراوان است، هر چند انسان از اسرار آن ها اطلاع نداشته باشد.

پس در برابر قوانين الهي، مثل جهاد و زكات، روي در هم نكشيم و تسليم حق باشيم.

5. جنگ و جهاد آثار و عوارض مثبتي براي مسلمانان دارد كه برخي از آنها عبارت اند از:

الف) توان رزمي مؤمنان را بالا مي برد؛

ب) جسارت دشمنان را كم مي كند؛

ج) روح تعهّد و ايثار را در افراد جامعه به وجود مي آورد؛

د) قدرت و عزّت مسلمانان را در دنيا مطرح مي كند؛

ه) روحيّه ي استمداد از خدا تقويت مي شود؛

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 178

و) اجر و پاداش الهي نصيب انسان مي شود؛

ز) امدادهاي غيبي شامل حال مؤمنان مجاهد مي گردد؛

ح) يكي از دو نيكي، يعني پيروزي يا شهادت، نصيب انسان مي شود.

6. در اديان الهي ديگر نيز جنگ و جهاد وجود داشته است و حتي در تورات و انجيل كنوني نيز دستوراتي در مورد جنگ مشاهده مي شود. در تورات مي خوانيم: «موسي جمعيتي را به سوي جنگ حركت داد و مقاتله ي مهمي صورت گرفت. «1»

و در انجيل مي خوانيم: «هر كس شمشير ندارد، جامه ي خود را فروخته آن را بخرد. «2»

آري جنگ و دفاع از خود يك امر طبيعي و ضروري براي انسان هاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر چه را دوست مي داريد، نيكو نپنداريد و هر چه را دوست نداريد، بد نپنداريد؛ كه هميشه احساس و واقعيت بر هم منطبق نيست.

2. به علم و حكمت خدا در مورد احكام اعتماد كنيد، اگر چه از برخي مصالح آنها اطلاع كافي نداشته باشيد.

3. در جنگ ها، مصلحت را براحساسات مقدم داريد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هفدهم سوره ي بقره به قلمرو زماني جهاد و گناه بزرگ فتنه گري و اهداف تهاجم دشمنان اسلام و نابودي اعمال كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 179

217. يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ

فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّي يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الْدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ از تو، در باره جنگ در ماهِ حرام مي پرسند، بگو: «جنگ در آن، (گناهي) بزرگ است؛ و جلوگيري از راه خدا و كفر ورزيدن به او و [باز داشتن از] مسجد الحرام، و بيرون راندن ساكنانش از آن، نزد خدا [گناهي بزرگ تر است؛» و آشوبگري از كشتار بالاتر است. و [مشركان،] پيوسته با شما پيكار مي كنند، تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند؛ و كسي از شما كه از دينش بر گردد، و او در حال كفر بميرد، پس آنان [همه اعمالشان در دنيا و آخرت، تباه مي شود؛ و آنان اهل آتشند؛ [و] آنان در آن ماندگارند.

شأن نزول:

حكايت شده كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، قبل از جنگ بدر، شخصي به نام «عبد اللّه بن جَحش» را طلبيد و نامه اي به او داد و او را با هشت نفر از مهاجران همراه كرد و فرمان داد كه پس از دو روز كه راه پيمودند، نامه را بگشايد و طبق آن عمل كند.

او پس از دو روز، نامه را گشود و ديد كه به او دستور داده شده تا سرزميني بين مكه و طائف به نام «نَخله» پيش برود و قريش را زير نظر بگيرد و جريان را به پيامبر صلي الله عليه و آله گزارش دهد.

او مضمون نامه را بر ياران

خويش خواند و اضافه كرد كه پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده كسي مجبور نيست با من بيايد و هر كس آماده ي شهادت است همراه شود.

همه با او حركت كردند و هنگامي كه به نخله رسيدند، به قافله اي از

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 180

قريش برخورد كردند. آن روز آخرين روز ماه رجب بود كه يكي از چهار ماهي است كه جنگ در آنها حرام است. «1»

آنها مشورت كردند و گمان كردند كه اگر به آنها حمله نكنند، فردا وارد حريم مكّه مي شوند و يا اين كه پنداشتند روز اول ماه جمادي الثاني است. «2» به هر حال به قافله ي قريش حمله كردند و شخصي به نام «عَمرو بن حَضرمي» كشته شد و قافله ي او را با دو اسير خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله در مدينه آوردند.

پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان فرمود: من به شما دستور جنگ در ماه هاي حرام نداده بودم و در غنايم جنگي و اسيران دخالت نكرد. مجاهدان ناراحت شدند و اين مسأله دست آويزي براي كافران شد و شايع كردند كه محمد صلي الله عليه و آله جنگ و خون ريزي در ماه هاي حرام را حلال شمرده است.

آن گاه آيه ي فوق نازل شد و به تبليغات دشمنان پاسخ داد و صريحاً جنگ در ماه هاي حرام را ممنوع و آن را گناهي بزرگ به شمار آورد، ولي تأكيد كرد كه مشركان خود آلوده ي گناهان بزرگي (هم چون: كفر و جلوگيري از هدايت مردم و اخراج ساكنان

مكه) هستند، پس حق ندارند به دسته اي از مسلمانان كه بر اثر اشتباهي مرتكب جنگ در ماه هاي حرام شده اند، ايراد بگيرند؛ علاوه بر آن، مشركان با ايجاد «فتنه» يعني محيط فاسد و آميخته با كفر و بت پرستي و تحت فشار قرار دادن مردم، مرتكب گناهي شده اند كه به مراتب از جنگ در ماه هاي حرام مهم تر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. كفر و ارتداد باعث نابودي اعمال انسان مي شود «3» و آياتي از قرآن و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 181

آيه ي مورد بحث، گواه اين مطلب است؛ «1» بنابراين اگر انسان در حالت كفر از دنيا برود، اعمالش نابود مي شود؛ چرا كه گناه كفر آن قدر زياد است كه بر ثواب هاي قبلي انسان فايق مي آيد.

2. ارتداد به معناي بازگشت و، در اين جا، رها كردن اسلام و بازگشت به حالت كفر است و در فقه اسلامي احكام خاصي دارد. «2» در اين آيه نيز به دو اثر منفي ارتداد، يعني نابودي اعمال نيك و ورود به دوزخ اشاره شده است.

3. اين آيه به مسلمانان هشدار مي دهد كه دشمنان اسلام دائماً در كمين هستند و از شما مي خواهند كه كافر شويد و به غير از آن راضي نمي شوند.

آنان به دنبال پيروزي موقت بر شما نيستند، بلكه هدف تهاجم نظامي آنان از بين بردن فرهنگ و مكتب الهي شماست؛ بنابراين فريب تبليغات آنان را نخوريد.

4. ماه هاي رجب، ذي القعده، ذي الحجه و محرم را ماه هاي حرام مي نامند و جنگ و جهاد در اين ماه ها ممنوع است و

گناهي بزرگ به شمار مي آيد؛ البته در صورتي كه دشمن به مسلمانان حمله كند دفاع در اين ماه ها نيز واجب مي شود.

آري، اسلام مي خواهد كه مردم جهان، حداقل در مكان هاي خاص، مثل مكه و اطراف آن، و در زمان هاي خاص، مثل اين چهار ماه، در امنيت و صلح و آرامش زندگي كنند تا لذت صلح و دوستي را بچشند و در ماه ها و مكان هاي ديگر نيز به سوي صلح و آرامش گام بردارند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 182

5. در اين آيه به اين اصل اساسي اشاره شده كه فتنه گري و آشوب از جنگ بدتر است. آري كافراني كه پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان را از مكه اخراج كرده بودند و مانع ورود مردم به مسجدالحرام مي شدند و راه كفر و شرك مي پيمودند و مانع راه خدا بودند، افرادي فتنه گر بودند كه فتنه گري و توطئه هاي آنها از ده ها جنگ خطرناك تر و گناهش بيش تر بود.

در عصر حاضر نيز سردمداران كفر جهاني هزاران توطئه و جنايت عليه مسلمانان انجام مي دهند، ولي گاهي براي يك لغزش كوچك در كشورهاي اسلامي، اشك تمساح مي ريزند و هياهو به پا مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در چهار ماه (ماه هاي حرام)، صلح و امنيت كلي برقرار كنيد (تا بشريت طعم صلح و دوستي را بچشد).

2. مراقب فتنه گري دشمنان باشيد كه از جنگ خطرناك تر است.

3. هدف دشمنان نابودي دين و فرهنگ اسلامي است.

4. كفر و ارتداد، سابقه ي نيك شما را تباه مي سازد.

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 183

احباط (: نابودي كارهاي نيك)

گناهاني كه موجب نابودي اعمال نيك مي شود:

1. شرك موجب نابودي اعمال نيك و زيانكاري (زمر، 65).

2. كفر نابودي كل اعمال نيك (بقره، 217).

3. ارتداد نابودي كل اعمال نيك (بقره، 217).

4. بلند كردن صدا و بي ادبي در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله (حجرات، 2).

5. حسادت؛ از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده:

حسد نيكي ها را مي خورد هم چون آتشي كه هيزم را مي خورد. «1»

تكفير (: نابودي گناهان)

كارهاي نيكي كه موجب نابودي گناهان گذشته مي شود:

1. نيكي ها (مثل نماز)، بدي ها را مي زدايد (هود، 114).

2. توبه بدي ها را به نيكي تبديل مي كند (فرقان، 70).

3. ايمان بدي ها را به نيكي تبديل مي كند (فرقان، 70).

4. عمل صالح بدي ها را به نيكي تبديل مي كند (فرقان، 70).

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 184

قرآن كريم در آيه ي دويست و هيجدهم سوره ي بقره به آمرزش و پاداش مؤمنان و مهاجران و مجاهدان اشاره مي كند و مي فرمايد:

218. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَةَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ در حقيقت كساني كه ايمان آورده و كساني كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نموده اند، آنان به رحمت خدا اميدوارند، و خدا

بسيار آمرزنده مهرورز است.

شأن نزول:

در آيه ي قبل داستان «عبد اللّه بن جَحش» و جنگ او در ماه حرام بيان شد. «عبد اللّه» و همراهانش اظهار مي كردند كه براي به دست آوردن ثواب به جهاد و كوشش پرداخته اند، هر چند در اين راه مرتكب خطا و غفلتي شده اند.

آنان از پيامبر صلي الله عليه و آله مي پرسيدند كه آيا پاداش مجاهدان را دارند يا نه؟

آيه ي فوق در پاسخ آنان فرو فرستاده شد «1» و بيان كرد كه افراد با ايمان كه مهاجرت كرده و در راه خدا جهاد كرده اند، اميد به رحمت پروردگار داشته باشند و اگر لغزشي داشته اند خدا آنان را مي آمرزد؛ چرا كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اميد به لطف پروردگار مخصوص كساني است كه ايمان دارند و كساني كه مهاجرت «2» و جهاد «3» در راه خدا كردند، و گر نه اميد بدون ايمان يا عمل،

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 185

آرزويي بيش نخواهد بود؛ كه نابرده رنج گنج ميسّر نمي شود.

2. ممكن است برخي از مجاهدان راه خدا بر اثر ناآگاهي و يا عدم احتياط كافي، مرتكب خطا و اشتباهي شوند، ولي خدا به خاطر خدمات بزرگ تر آنها و مجاهدت هاي صادقانه اي كه كرده اند، آنان را خواهد بخشيد.

3. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، اميدآفريني است؛ يعني تلاشگران را به پاداش الهي و گناهكاران را به بخشش الهي اميدوار مي كند تا تلاش بيش تري كنند و از يأس و سستي دور شوند. البته نكته ي جالب آن است كه قرآن

در حالي كه فضاي اميد را ايجاد مي كند، وعده ي قطعي نمي دهد، تا مبادا موجب جرئت و خطاي بيش تر شود. اين يك نكته ي روان شناختي است كه قرآن كريم بارها بدان توجه كرده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. بدون اعتقاد صحيح و تلاش در راه خدا، اميدي به رحمت او نداشته باشيد.

2. اگر رحمت الهي را مي طلبيد، راه ايمان، جهاد و هجرت را در پيش گيريد.

3. با ايمان، جهاد و هجرت، زمينه هاي نزول رحمت و آمرزش الهي را فراهم سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و نوزدهم سوره ي بقره به پرسش هاي مردم در مورد شراب، قمار و انفاق جواب مي دهد و با اشاره به زيان هاي دو مورد اول و فراخواندن به تفكر در اين زمينه ها مي فرمايد:

219. يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 186

از تو، در باره شراب و قمار مي پرسند، بگو: «در آن دو، گناه [و زياني بزرگ؛ و سودهايي براي مردم است؛ و [لي گناه آن دو از سود آن دو بزرگ تر است.» و از تو مي پرسند: «چه چيزي [در راه خدا] مصرف كنند؟» بگو: «بخشش (متعادل، يا از مازاد مال يا از بهترين قسمت آن.)» اينچنين خدا آيات را براي شما

روشن بيان مي كند؛ تا شايد شما تفكّر كنيد.

شأن نزول:

داستان نزول بخش اوّل آيه ي فوق چنين حكايت شده كه گروهي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله، خدمت ايشان آمدند و پرسيدند حكم شراب و قمار كه عقل را زايل و مال را تباه مي كند، چيست؟

در اين هنگام آيه ي فوق فرو فرستاده شد «1» و حكم حرمت خمر را با نرمش و مدارا بيان كرد.

اما در مورد بخش دوّم آيه ي فوق چنين حكايت شده كه وقتي خدا به مسلمانان دستور داد كه براي پيشرفت آيين حق انفاق نمايند، گروهي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند ما نمي دانيم چه مقدار از ثروت خود را بخشش و انفاق كنيم.

بخش دوّم آيه در پاسخ آنها نازل گرديد و به آنها دستور داد كه در انفاق خود رعايت اعتدال را بنمايند و از بهترين قسمت اضافي مال خويش ببخشند. «2»

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «خَمر» به معناي پوشش است و در اصطلاح ديني به هر مايع تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 187

مست كننده اي «خَمر» گويند؛ از انگور، كشمش، خرما و يا هر ماده ي الكلي گرفته شده باشد.

پس، از آن جا كه شراب موجب مستي مي شود و گويا روي عقل پرده اي مي افكند، به آن «خمر» مي گويند. «1»

2. واژه ي «مَيسِر» از ريشه ي «يُسر» و به معناي سهل و آسان است و به قماربازي «مَيسِر» مي گويند؛ چرا كه شخص قمارباز مي خواهد به آساني صاحب مال و ثروتي شود. «2»

3. «اثم» به حالتي گفته مي شود كه در

روح و عقل انسان به وجود مي آيد و او را از رسيدن به نيكي ها و كمالات بازمي دارد؛ بنابراين آيه ي فوق اشاره دارد كه شراب خواري و قماربازي باعث مي شوند كه ضررهاي زيادي بر جان و جسم انسان وارد شود. «3»

4. نوشابه هاي الكلي داراي آثار زيانبار فراواني است كه دانشمندان به برخي از آنها اشاره كرده اند؛ از جمله:

- عمر انسان را كوتاه مي كند.

- تأثيرات منفي در كودكان افراد الكلي به جاي مي گذارد.

- موجب ازدياد جنايات اجتماعي، مثل قتل و سرقت مي شود.

- زيان هاي اقتصادي فراواني به خانواده ها و اجتماع وارد مي كند.

- بيماري هاي متعددي را پديد مي آورد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 188

5. قماربازي نيز آثار شومي در زندگي انسان ها دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

- قمار عامل هيجانات رواني و در نتيجه باعث برخي بيماري ها مي شود.

- بسياري از جنايات كه در جهان واقع مي شود با قمار رابطه ي مستقيم دارد.

- ضررهاي اقتصادي قماربازي كاملًا روشن است.

آري، قمار عبارت است از قرباني كردن مال و شرف براي به دست آوردن مال ديگران با نيرنگ و تزوير.

6. مقصود از «عفو» چيست؟

«عفو» همان رعايت حد اعتدال در بخشش و يا انفاق از مقدار اضافي مال خويش و يا بخشش از بهترين قسمت مال است؛ البته اين سه معنا قابل جمع است و در روايات نيز به برخي از اين معاني اشاره شده است. «1»

ممكن است مطلب ديگري نيز مقصود باشد و آن اين كه «عفو و گذشت» بهترين انفاق است؛ چرا كه روحيه ي دشمني و

كينه توزي را از بين مي برد.

اين معنا براي آيه با توجه به شرايط جزيرة العرب آن زمان و عادات مردم آن سامان بعيد نيست. «2»

7. اين آيه به يك قانون روان شناختي اجتماعي، در تبليغ اشاره دارد و آن اين كه در كنار بيان زيان هاي هر چيز، فوايد آن را نيز گوشزد كنيم، تا شنونده بهتر قانع شود و زودتر بپذيرد.

آري، در برخوردها انصاف داشته باشيم و اگر ضررهاي چيزهايي مثل شراب و قمار را مي گوييم منافع آن را هم گوشزد كنيم؛ البته اين گونه طرح كردن مطالب موجب رشد قدرت تفكر انسان نيز مي گردد؛ همان طور كه در

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 189

متن آيه نيز اشاره شده كه روشن كردن اين آيات زمينه ساز تفكّر انسان است.

8. در تفسيرهاي قرآن آمده است كه ممنوع كردن شراب در اسلام به صورت تدريجي صورت گرفت و از آن جا كه مردم شديداً گرفتار شراب خواري بودند، آيات به تدريج آنها را آماده ي پذيرش ممنوعيت شراب خواري كرد؛ بدين ترتيب كه:

در مرحله ي اول بيان شد كه مي توان از ميوه هاي شراب ساز، رزق نيكو هم به دست آورد. «1»

در مرحله دوّم گفته شد كه ضرر شراب بيش از منفعت آن است. «2»

در مرحله ي سوم دستور داده شد كه در حال مستي نماز نگذاريد. «3» يعني در اوقات نماز از شراب خواري دوري گزينيد.

در مرحله ي چهارم به صورت قاطع شراب خواري ممنوع شد و شراب به عنوان چيزي پليد و از اعمال شيطاني معرفي شد. «4»

آري اين روش قرآني مي تواند الگوي مناسب تربيتي در

برخورد با مشكلات اجتماعي و نيز الگوي مناسبي براي تبليغ دين باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. فلسفه و حكمت احكام الهي را از رهبران ديني بپرسيد و آنان نيز با راه نمايي الهي پاسخ دهند.

2. سود و زيان چيزها را بايكديگر بسنجيد (و يك جانبه داوري نكنيد).

3. در مورد آيات قرآن و احكام الهي انديشه كنيد (تا به فلسفه و حكمت آنها پي ببريد).

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 190

4. ممنوعيت برخي غذاها و كارها، براساس حكمت و به خاطر زيان آنهاست.

5. بهترين بخشش، عفو و ميانه روي در انفاق و بخشش از چيزهاي نيك و اضافي است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و بيستم سوره ي بقره با اشاره به منابع تفكر، روش برخورد با يتيمان را بيان مي كند و مي فرمايد:

220. فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَو شَاءَ اللّهُ لأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (آيات خود را براي شما روشن كرد تا) در باره دنيا و آخرت (تفكر كنيد).

و از تو درباره يتيمان مي پرسند، بگو: «اصلاحِ [كار] برايشان بهتر است.

و اگر با آنان همزيستي كنيد، پس برادران (ديني) شما هستند.» و خدا فسادگر را از اصلاح گر، معلوم مي دارد. و اگر (بر فرض) خدا بخواهد، حتماً شما را به زحمت مي اندازد؛ كه خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

شأن نزول:

از امام

صادق عليه السلام حكايت شده است كه وقتي آياتي درباره ي كودكان بي سرپرست نازل شد و مردم را از نزديك شدن به اموال يتيمان منع كرد، مگر آن كه براي يتيمان نفعي داشته باشد «1» و نيز آنان را از خوردن اموال يتيمان نهي كرد و وعده ي آتش بر اين كار داده شد، «2» مردماني كه كودكان بي سرپرست را در خانه ي خود نگاه داري مي كردند، از سرپرستي آنها فاصله تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 191

گرفتند و آنان را به حال خود گذاشتند و حتي گروهي از آنان را از خانه ها بيرون كردند و يا در خانه بر آنان سخت مي گرفتند، يعني غذاي آنها را جدا تهيه مي كردند و با غذاي خود مخلوط نمي كردند و اين اعمال براي هر دو طرف مشكلات فراواني داشت. البته اين كارها براي آن بود كه گرفتار مسئوليت خوردن مال يتيم نشوند. به دنبال اين جريان برخي از مردم خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله رسيدند و درباره ي اين اعمال پرسيدند.

آيه ي فوق در پاسخ اين پرسش فرو فرستاده شد «1» و بيان كرد كه:

سرپرستان يتيمان آنان را به حال خود رها نكنند، بلكه مسئوليت سرپرستي آنان را بپذيرند و به كارهايشان سر و سامان بدهند و هر اقدامي كه به سود آنهاست و اصلاح به شمار آيد انجام دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه دنيا و آخرت را دو منبع تفكر معرفي مي كند و از اين مطلب، دو موضوع روشن مي شود:

الف) انسان موظف است فرمان خدا را

با فكر و انديشه انجام دهد نه كوركورانه؛ پس تا آن جا كه مي تواند از اسرار احكام الهي آگاه گردد و با درك صحيح آنها را انجام دهد.

ب) انسان بايد در جهان مادّه و معنا بينديشد و براي تأمين نيازمندي هاي جسم و روح خود تلاش كند؛ چرا كه دنيا و آخرت به هم مربوط هستند و ويراني يكي در ويراني ديگري مؤثر است. «2»

2. واژه ي «اصلاح» در اين آيه به صورت مطلق و بدون قيد و شرط آمده است، تا شامل همه ي اصلاحات مالي، علمي، عملي، تربيتي و ديني شود؛ پس هر گونه اصلاح در وضعيت كودكان بي سرپرست ارزشمند است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 192

3. در اين آيه اشاره شده است كه يتيمان، برادر كوچك شما هستند، يعني آنان جزء خود شما هستند و بايد در متن زندگي خودتان قرار گيرند.

4. اگر خدا بخواهد مي تواند بر شما سخت بگيرد و دستور دهد كه اموال و غذاي يتيمان را جدا سازيد و شما را به زحمت اندازد، امّا كارهاي خدا براساس حكمت استوار است و مصلحت و حكمت اقتضا مي كند كه سخت گيري نكند تا امور كودكان بي سرپرست سامان بگيرد و اصلاح شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. دنيا و آخرت از منابع تفكر است.

2. با كودكان بي سرپرست برادرانه و اصلاح گرانه برخورد كنيد.

3. زيور توانمندي، حكمت و فرزانگي است.

قوانين زنان

قوانين

زنان قرآن كريم در آيه دويست و بيست و يكم سوره ي بقره به نقش ايمان در ازدواج و ارتباط آنها با فرجام نيك و بد انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

221. وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّي يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِن مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّي يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِن مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوا إِلَي الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ و با زنان مشركِ [بت پرست ، ازدواج نكنيد؛ تا ايمان آورند. و مسلماً كنيز با ايمان، از زن (آزاد بت پرستِ) مشرك بهتر است؛ و اگر چه شما را به شگفت آورد. و به مردان مشرك [بت پرست زن مدهيد، تا ايمان آورند؛ و مسلماً برده با ايمان، از مرد (آزاد بت پرستِ) مشرك، بهتر است؛ و اگر چه شما را به شگفت آورد. آنان به سوي آتش فرا مي خوانند؛ و خدا با رخصت خود، به سوي بهشت و آمرزش فرا مي خواند، و آياتش را براي مردم روشن بيان مي كند، باشد كه آنان متذكِّر شوند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 193

شأن نزول:

حكايت شده است كه شخصي به نام «مَرثَد»، كه مرد شجاعي بود، از طرف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مأمور شد كه از مدينه به مكه برود و گروهي از مسلمانان را با خود بياورد. وقتي او وارد مكه شد، در آن جا با زن زيبايي به نام «عناق» برخورد كرد كه در زمان جاهليت او را مي شناخت.

آن زن از مرثد تقاضاي ازدواج نمود. مرثد گفت: بايد از پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه بگيرم. وي پس از انجام مأموريت خويش به مدينه باز گشت و جريان را به اطلاع پيامبر صلي الله عليه و آله رساند.

آيه ي فوق نازل شد «1» و بيان كرد كه زنان مشرك و بت پرست شايسته ي همسري و ازدواج با مردان مسلمان نيستند، اگر چه زيبايي و ثروت آنها مسلمانان را به شگفت آورد، مگر آن كه ايمان آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اسلام براي ازدواج، «2» به خاطر آثار وراثتي و تربيتي آن، اهميت زيادي قايل شده و ازاين رو شرايط گوناگوني براي آن قرار داده و مشركان را شايسته ي همسري مسلمانان ندانسته است؛ چرا كه فرزندان مشركان روحيه و صفات آنان را به ارث مي برند و اگر كودكي در دامن شخص بت پرستي تربيت شود، سرنوشت شومي خواهد داشت.

علاوه بر آن، اگر مشركان، كه با اسلام بيگانه اند، به خانه هاي مسلمانان راه پيدا كنند، جامعه ي اسلامي گرفتار هرج و مرج مي شود و صفوف از يك ديگر مشخص نخواهند شد.

2. «مشرك» در قرآن بيش تر به بت پرستان گفته مي شود، امّا برخي از مفسران معتقدند كه اين واژه شامل يهوديان و مسيحيان نيز مي شود؛ چرا كه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 194

آنها نيز براي خدا شريك قايل اند.

امّا با توجه به اين كه در آيات زيادي از قرآن واژه ي «مشرك» در مقابل اهل كتاب به كار رفته است، مي توان گفت كه اين واژه در قرآن به معناي بت پرست به كار رفته است.

«1»

3. در معناي جمله ي «خدا دعوت به بهشت مي كند»، دو احتمال وجود دارد:

الف) مقصود از دعوت خدا، همان بيان حكم ممنوعيت ازدواج با بت پرستان است كه نتيجه ي آن، بهشت خداست.

ب) واژه ي «اللّه» به جاي واژه ي «مؤمنان» به كار رفته است؛ چرا كه در مقابل مشركان مي بايست واژه ي مؤمنان به كار مي رفت. اين جانشيني به خاطر شدّت ارتباطي است كه فرد مؤمن با خدا دارد. اين نكته ي بسيار لطيفي است، يعني گويا سخن مؤمنان همان سخن خداست.

4. در انتخاب همسر، ايمان اصالت دارد، پس نبايد فريب ظاهر زيباي مشركان را بخوريم و بايد بدانيم كه ازدواج خوب و موفق زمينه ساز بهشت و ازدواج بد و ناموفق زمينه ساز جهنم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اصل زير بنايي ازدواج، ايمان است.

2. ارزش اصيل انسان ايمان است (نه مال و زيبايي).

3. نزديكي و ازدواج با مشركان، زمينه ساز سقوط در آتش است.

4. پيروي از دستورات الهي (و ازدواج با مؤمنان) زمينه ساز آمرزش و بهشت است.

5. زيبايي ايمان همسر را فداي زيبايي ظاهري او نكنيد.

6. توجه به آيات روشن الهي، بيدارگر است.

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 195

قرآن كريم در آيه ي دويست و بيست و دوم سوره ي بقره به قوانين خاص بانوان در هنگام عادت ماهيانه اشاره مي كند و مي فرمايد:

222. وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ المَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذيً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّي يَطْهُرْنَ

فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ و از تو، در باره عادت ماهانه [زنان مي پرسند، بگو: «آن رنجي است؛ از اين رو در عادت ماهانه، از زنان كناره گيري كنيد، و با آنان نزديكي ننماييد، تا پاك شوند. و هنگامي كه پاك شدند، پس از جايي كه خدا به شما فرمان داده، به آنان [در] آييد. كه خدا، توبه كاران را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد.»

شأن نزول:

بانوان در هر ماه بين سه تا ده روز عادت ماهيانه دارند و خون مي بينند.

در اين مورد جمعي از يهوديان معتقد بودند كه معاشرت مردان با زنان در اين حالت مطلقاً حرام است و حتي در غذا خوردن و خوابيدن و تمام زندگي بايد از آنها اجتناب كنند.

در مقابل، گروهي از مسيحيان معتقد بودند كه هيچ گونه فرقي ميان حالت عادت ماهانه ي زنان و غير آن نيست و در اين حالت، حتي آميزش جنسي مانعي ندارد.

و مشركان عرب به ويژه آنان كه در مدينه زندگي مي كردند، با اخلاق و عادات يهوديان انس گرفته بودند و با زنان حائض مانند يهوديان رفتار مي كردند.

بدين مناسبت برخي از مسلمانان از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در اين باره پرسش تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 196

كردند و آيه ي فوق در پاسخ آنان فرو فرستاده شد. «1» اين آيه، ابتدا به فلسفه ي حكم اشاره كرد كه حيض زنان چيز زيان آوري است؛ سپس به مسلمانان دستور داد كه

در اين حالت از هم بستري با زنان دوري كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آميزش جنسي با زنان در حالت عادت ماهيانه «2» زيان هاي بهداشتي فراواني براي مرد و زن دارد كه در كتاب هاي تفسير و پزشكي به آنها اشاره شده است؛ «3» از جمله: ايجاد محيط مساعد براي پرورش ميكروب ها و بيماري هاي آميزشي و آلوده شدن دستگاه تناسلي مرد و ....

آري، ممنوعيت آميزش در اين حالت، حاكي از هماهنگي احكام و قوانين اسلام با نظام آفرينش و وضعيت جسمي زنان و جلوگيري از آزار آنان است.

2. اسلام در احكام خويش راه اعتدال و ميانه را مي پيمايد، نه مثل يهود زنان را در حالت عادت ماهيانه منزوي مي كند و نه مثل مسيحيان هم بستر شدن با او را جايز مي داند. اسلام ضمن حفظ احترام و شخصيت زن و ترك تحقير او، از ضررهاي بهداشتي آن براي طرفين جلوگيري مي كند.

3. هم بستري با زنان پس از پاك شدن آنها جايز است و وجوب غسل تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 197

كردن از آيه به دست نمي آيد، بلكه لزوم غسل پس از عادت ماهيانه از دلايل ديگري (مثل روايات) اثبات مي شود. «1»

4. اين آيه تأكيد مي كند كه هم بستري با زنان بايد از طريقي باشد كه خدا به شما فرمان داده است، يعني هم بستري در حالت پاكي زنان. البته ممكن است معناي وسيع تري داشته باشد؛ يعني آميزش بعد از پاكي نيز، بايد در چهار چوب فرمان الهي و به دور از هرگونه انحراف جنسي باشد.

5. پس از حكم پروردگار

به دوري از هم بستري با زنان در حالت عادت ماهيانه، ممكن بود برخي افراد بر اثر فشار غريزه ي جنسي نتوانند خويشتن داري كنند و بر خلاف دستور خدا عمل كنند و به گناه آلوده شوند؛ از اين رو راه توبه و بازگشت را براي اين دسته باز گذاشت تا از رحمت خدا مأيوس نشوند و يادآور شد كه اگر توبه كنند مورد لطف و محبت خدا نيز قرار مي گيرند.

پس منظور از «پاكان» در اين آيه، خودداري كنندگان از گناه و نافرماني خداست؛ البته اگر كسي از آغاز خود را كنترل كند و از اين گناه پاك باشد، سهم بيش تري از محبت پروردگار دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پاكي و مقررات الهي محور ارتباط شما با زنان باشد.

2. در ارتباط با همسر خويش، مسائل بهداشتي و ناراحتي هاي جسمي و روحي او را (در عادت ماهيانه) در نظر بگيريد.

3. مسائل شرعي بانوان را از رهبران الهي بپرسيد.

4. اگر مي خواهيد محبوب خدا باشيد، راه توبه و پاكي را در پيش گيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست وبيست و سوم سوره ي بقره با مثالي زيبا، نقش زنان را در حيات بشر بيان مي كند و با هشدار و بشارت مي فرمايد:

223. نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوْا حَرْثَكُمْ أَنَّي شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 198

زنان شما، كشتزار

شما هستند؛ پس هر گونه بخواهيد، (مي توانيد) به كشتزارتان [در] آييد، و (اثر نيكي) براي خودتان، از پيش بفرستيد. و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد. و بدانيد كه شما او را ملاقات خواهيد كرد. و مؤمنان را مژده ده.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه زنان به مزرعه و كشتزار تشبيه شده اند. «1» هم چنان كه انسان ها بدون كشت و مزرعه از بين مي روند، جامعه ي بشري نيز بدون وجود زن نابود مي گردد.

در حقيقت، قرآن كريم نكته ي لطيفي را در اين آيه بيان مي كند و مي خواهد با اين مثال زيبا، ضرورت وجود زن در اجتماع انساني را مجسم سازد و اشاره كند كه زن وسيله ي هوس بازي و شهوت راني نيست، بلكه براي حفظ حيات نوع بشر است.

2. واژه ي «أنّي به معناي «زمان» و «مكان» هر دو استعمال مي شود.

اگر اين واژه به معناي زمان باشد، توسعه در زمان آميزش جنسي استفاده مي شود، يعني آميزش جنسي در هر ساعتي مجاز است؛ و اگر به معناي مكان باشد، به معناي توسعه در مكان و محل و چگونگي آميزش است. «2» بنابراين آيه ي فوق حقوق مردان را در بهره برداري از همسر خويش روشن مي سازد.

3. هدف مقدس به هر كاري قداست مي دهد. اگر هدف آميزش، پرورش فرزندان صالح و تهيه ي ذخيره ي بزرگ اجتماعي براي روز رستاخيز باشد، اين عمل نيز نوعي عبادت و كار خير به شمار مي آيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 199

4. در روايتي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي خوانيم:

هنگامي كه

انسان از دنيا مي رود، برنامه ي عمل وي نيز تمام مي شود و ديگر نمي تواند پس اندازي براي خويش تهيه كند، مگر با سه چيز: اوّل «صدقه ي جاريه» (يعني آثار خيري كه در مجراي منافع اجتماعي همواره به كار گرفته شود، هم چون:

مسجد و مدرسه)؛ دوّم، آثار علمي شخص (مثل: تأليف كتاب و پرورش شاگرد) و سوّم، فرزندان صالح كه براي پدر و مادر خود با عمل و سخن طلب آمرزش كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. زنان مايه ي ادامه ي حيات بشري هستند (نه بازيچه ي دست هوس بازان).

2. به فكر آخرت خويش و روز ملاقات با پروردگار باشيد و توشه ي تقوا برگيريد.

3. اگر بشارت هاي الهي (و رحمت او) را مي طلبيد، مؤمن شويد.

4. بانوان بايد قلمرو زماني و مكاني حقوق شوهرانشان را در بهره وري جنسي به رسميت بشناسند.

5. آميزش جنسي شما با هدف الهي توليد مثل و ذخيره ي اخروي باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و بيست و چهارم سوره ي بقره در مورد سوگندهاي مردم هشدار مي دهد و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 200

224. وَلَا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لْأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ و خدا را دستاويزي براي سوگندهايتان قرار ندهيد؛ تا اينكه نيكي كنيد، و [خودتان را] حفظ كنيد، و بين مردم اصلاح كنيد، و خدا شنواي داناست.

شأن نزول:

حكايت شده كه يكي از ياران پيامبر صلي الله عليه

و آله به نام «عَبد اللّه بن رَواحه» داماد و دختري داشت و بين آنها اختلافاتي پديد آمد. او سوگند ياد كرد كه براي اصلاح كار آنها هيچ گونه دخالتي نكند و در اين راه گامي بر ندارد. آيه ي فوق فرو فرستاده شد و اين گونه سوگندها را ممنوع كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد تفسير آيه ي فوق دو احتمال وجود دارد:

الف) «عُرضَه» به معناي «در معرض قرار دادن» باشد، «2» مثل كالايي كه در بازار در معرض فروش قرار مي دهند، بنابراين معناي آيه اين گونه مي شود:

خدا را در معرض سوگندهاي خود قرار ندهيد، و براي هر كار كوچك و بزرگي قسم ياد نكنيد و نام خدا را كوچك ننماييد. و تناسب آن با شأن نزول آيه چنين مي شود كه سوگند ياد كردن حتي در انجام دادن كارهاي خوب، عمل پسنديده اي نيست، تا چه رسد در ترك آن.

ب) «عُرضَه» به معناي «مانع» باشد؛ بنابراين معناي آيه اين گونه مي شود:

سوگند به نام خدا را مانع از انجام كار نيك و اصلاح در ميان مردم قرار

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 201

ندهيد و هر گونه سوگندي كه چنين باشد، بي ارزش و بي اعتبار است. «1»

البته معناي دوّم با شأن نزول آيه تناسب بيش تري دارد و معناي اوّل با ظاهر آيه سازگارتر است.

2. از نظر اسلام، سوگند ياد كردن كار خوبي نيست و اين موضوع در احاديث متعددي آمده است.

از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

هيچ گاه سوگند به خدا ياد نكنيد، چه راست گو باشيد و چه

دروغ گو؛ زيرا خدا مي فرمايد: «خدا را در معرض سوگندهاي خود قرار ندهيد.» «2»

3. سوگند زياد، تأثير رواني تدريجي در انسان دارد؛ يعني موجب مي شود كه اهميت و قداست چيزي كه به آن قسم ياد مي شود، در نظر انسان كم شود؛ بنابراين آيه ي فوق نوعي پيش گيري است كه تأثير تربيتي دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. به هر مناسبتي از خدا و نام مقدّس او خرج نكنيد، اين كار نوعي بي ادبي است.

2. سوگند را مانع كار نيك و وسيله اي براي توجيه فرار از مسئوليت خويش قرار ندهيد.

3. نيكي، پارسايي و اصلاح گري مورد عنايت خداست (پس به آنها اهميت دهيد).

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 202

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و بيست و پنجم سوره ي بقره، به سوگندهاي معتبر و غير معتبر اشاره مي كند و مي فرمايد:

225. لَا يُؤَاخِدُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلكِن يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ خدا شما را بخاطر سوگندهاي بيهوده [و بي توجه تان، باز خواست نخواهد كرد، و ليكن شما را بدانچه دل هايتان (از روي عمد) كسب كرده، باز خواست مي كند. و خدا بسيار آمرزنده بردبار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. از نظر اسلام قسم خوردن «1» كار مطلوبي نيست، ولي حرام نيز نيست و در پاره اي از موارد و به خاطر هدف هاي مهمي كه بر آن مترتب مي شود مستحب و يا واجب مي گردد.

2. سوگندهايي

كه از نظر اسلام به كلّي بي اعتبارند و عمل به آنها لازم نيست و هيچ اثري ندارند، عبارتنداز:

الف) سوگندي كه به نام غير خدا واقع شود.

ب) سوگندي كه براي انجام كار حرام يا مكروه ياد شود؛ مثل كسي كه سوگند ياد كند با برادر خود ترك رابطه كند و يا نماز نخواند و ...

ج) سوگندهايي كه از روي بي توجهي و يا در حال خشم زياد، ياد شود. «2»

3. وفاكردن به سوگند به نام خدا كه موضوع آن كار خوب يا جايز باشد، لازم است و اگر كسي با آن مخالفت كند، بايد تاوان (و كفّاره) بدهد. تاوان اين سوگند، طبق آيات قرآن، «3» يكي از اين سه چيز است:

الف) غذا دادن به ده مسكين بينوا؛

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 203

ب) لباس دادن به ده نيازمند؛

ج) آزاد كردن يك برده.

4. واژه ي «لغو» به معناي كارها و سخنان بي هدف و بدون اراده و تصميم است؛ «1» از اين رو به قسم هايي گفته مي شود كه در حال خشم زياد و يا بدون توجه و از روي عادت گفته شود، و اثري ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به سخنان بي توجه شما ترتيب اثر نمي دهد.

2. معيار ترتيب اثر دادن به سوگند، قصد و عمد است.

3. به سوگندهاي عمدي ترتيب اثر دهيد كه مورد بازخواست قرار مي گيريد.

4. خدا (در برابر لغزش هاي شما) بردبار و بسيار آمرزنده است (پس به لطف او اميدوار باشيد).

***

قرآن كريم در آيات دويست و بيست و ششم و دويست و بيست و هفتم سوره ي بقره فرهنگ جاهليت عرب را در مورد زنان اصلاح مي كند و مي فرمايد:

226. لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِن فَاءُو فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ براي كساني كه [سوگند ياد مي كنند تا] نسبت به زنانشان كوتاهي كنند.

چهار ماه انتظار [و مهلت است. و اگر بازگشت كنند پس (چيزي بر آنها نيست زيرا) كه خدا بسيار آمرزنده مهرورز است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 204

227. وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ و اگر تصميم به طلاق گرفتند، پس (مانعي ندارد؛ چرا) كه خدا شنواي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در دوران جاهليت قبل از اسلام، يكي از روش هاي جدايي زن و شوهر اين بود كه مرد سوگند ياد مي كرد كه با همسر خود هم بستر نشود و از اين راه همسر خود را در تنگناي شديدي قرار مي داد؛ يعني نه او را طلاق مي داد تا آزادانه شوهري انتخاب كند و نه حق داشت نزد شوهر خود برود. «1» اين عمل را «ايلاء» مي ناميدند.

قرآن كريم در آيه ي فوق به اين گونه مردان چهار ماه مهلت داد كه زنان خويش را از اين گرفتاري نجات دهند؛ يا از سوگند خويش بازگردند و با همسر خود زندگي كنند و يا به طور رسمي او را طلاق دهند و آزاد سازند.

2. از آن جا كه بازگشت به زندگي زناشويي، عقل پسند و مورد رضايت

پروردگار است در آيات فوق مي فرمايد: «اگر از تصميم خود برگشتند، خدا بخشنده و مهربان است.»؛ يعني در اين صورت مخالفت با قسم گناهي نخواهد داشت.

اما اگر تصميم به جدايي گرفتند و مرد، همسر خويش را طلاق داد، بخشش خدا مسلم نيست.

3. اسلام حكم «ايلاء» را به كلّي ابطال نكرده است؛ زيرا نوعي سوگند است و بايد حرمت سوگند رعايت شود، امّا در حقيقت آثار آن را از بين برده است؛ چون اجازه نمي دهد كه ايلاء آثار طلاق كامل را داشته باشد و كسي با سوگند بر «ترك آميزش جنسي» از همسرش جدا گردد.

4. اگر در اين آيه چهار ماه را براي مرد مهلت قرار داده است به خاطر آن تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 205

نيست كه مي توان با اين سوگند حقّي از حقوق زناشويي را باطل كرد، بلكه از آن جهت است كه آميزش جنسي به عنوان يك واجب شرعي و حقّ همسر، حداقل، هر چهار ماه لازم است؛ البته در صورتي كه زنان، به ويژه همسران جوان، در اين مدت به گناه نيفتند، وگرنه، اين فاصله بايد كم تر شود.

5. برخورد اسلام با روش جاهلي ايلاء و ديگر خرافات جاهلي عرب، ما را متوجه اين حقيقت مي كند كه قرآن كريم تحت تأثير عناصر غلط فرهنگ زمانه ي خويش قرار نگرفته، بلكه آنها را اصلاح نموده و يا با خرافات و موهومات عرب جاهلي برخورد و آنها را از صحنه ي زندگي بشر دور كرده است. «1»

آري، برچيدن بساط سنت هاي خرافي و

جاهلي يكي از اهداف و وظايف پيامبران الهي است.

6. اين آيات از آياتي است كه از حقوق زنان در برابر مردان ستمگر و كج انديش حمايت مي كند. قرآن بارها حمايت خويش را از بانوان آشكار كرده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام مدافع حقوق زنان است و اجازه نمي دهد كه شوهران، آنها را بلاتكليف رها كنند.

2. امور مقدس، هم چون سوگند را دست آويزي براي پاي مال كردن حقوق زنان قرار ندهيد.

3. خطاكاران به مهر الهي اميدوار باشند كه او آمرزشگر است.

4. با عناصر غلط فرهنگ جامعه برخورد كنيد.

5. به حقوق و نيازهاي جسمي و روحي همسران خود توجه كيند و بيش تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 206

از چهار ماه از آنان فاصله نگيريد.

6. جدايي ها و طلاق هاي شما تحت نظر خداست (پس مراقب انگيزه ها و عمل كرد خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و بيست و هشتم سوره ي بقره به مقررات طلاق و حقوق زن و مرد و تساوي حق و وظيفه اشاره مي كند و مي فرمايد:

228. وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحاً وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ و زنان طلاق داده شده، [بايد] مدّت سه مرتبه عادت ماهانه بر خويشتن انتظار كشند؛ و

اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براي آنها حلال نيست كه آنچه را خدا در رَحِم هايشان آفريده، پوشيده دارند. و در اين [مدّت ، شوهرانشان، براي باز گرداندن آنها (به زندگي مشترك) سزاوارترند، اگر خواهان اصلاح باشند؛ و براي آن (زن) ان (حقوق) پسنديده قرار داده شده، همانند آنچنان (وظايفي) كه بعهده آنان است؛ و مردان بر آنان رتبه دارند؛ و خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از سه «قُرء» در آيه ي فوق همان سه دوره عادت ماهيانه ي زنان است كه زنان طلاق گرفته صبر مي كنند، سپس شوهر جديدي انتخاب مي نمايند. البته اين مطلب از آيه ي فوق و روايات قابل استفاده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 207

2. نگاه داشتن «عدّه» و صبر كردن زنان پس از طلاق فوايد زيادي دارد كه برخي از آنها عبارت اند از:

الف) اين صبر كردن، زمينه ي روحي اصلاح روابط زن و مرد و بازگشت آنان به زندگي مشترك را فراهم مي كند، به ويژه آن كه زن طلاق داده شده بايد در مدّت عدّه در خانه ي شوهر بماند.

ب) نگه داشتن عدّه موجب حفظ نسل انسان مي شود؛ زيرا اگر زن باردار باشد، در طي اين مرحله معلوم مي شود.

3. از مطرح شدن مسأله ي رجوع و بازگشت شوهران در آيه ي فوق معلوم مي شود كه احكام اين آيه مخصوص «طلاق رجعي» است؛ «1» يعني مردان در طول مدّت عدّه حق دارند بدون عقد مجدد به زندگي مشترك بازگردند. «2»

4. آيه ي فوق به اين اصل اساسي اشاره كرده است

كه هرجا «وظيفه اي» وجود دارد، در كنار آن «حقّي» هم ثابت است؛ پس به همان اندازه كه زنان وظايفي به عهده دارند، حقوقي هم براي آنان قرار داده شده است و از تساوي اين حقوق با آن وظايف، عدالت پديد مي آيد.

قرآن كريم با طرح مسأله ي «حقوق زنان در مقابل وظايف آنها»، فصل نويني در تاريخ بشريت در مورد زنان گشود و به وضع فجيع زنان و ستم هايي كه قبل از اسلام بر آنها روا مي داشتند پايان داد.

5. مردان و زنان هر كدام نيروهاي جسمي و روحي ويژه اي دارند كه با هم متفاوت است. زن از عواطف و احساسات بيش تري برخوردار است؛ از اين رو براي انجام وظايف عاطفي حسّاس، مثل مادري و پرورش فرزند، مناسب تر است.

اما مردان نيروي بدني بيش تر و احساسات كم تري دارند؛ از اين رو

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 208

وظيفه ي تأمين مالي خانواده و وظايف سختي مانند جنگ را به دوش مي كشند.

پس بين اين دو جنس از نظر روحي و جسمي تفاوت هايي وجود دارد و با وجود اين تفاوت ها، حقوق و مسئوليت هاي آنان نيز متفاوت است و هر كدام براي كاري برتري دارند.

آري، عدالت اقتضا مي كند كه در شرايط يكسان، تبعيض نباشد، ولي در جايي كه شرايط طرفين متفاوت است، تفاوت تكليف ها و مسئوليت ها عين عدالت است.

6. زناني كه از شوهر خود جدا شده اند و در حال عدّه ي طلاق هستند، حق ندارند عادت ماهيانه و يا بارداري خود را مخفي سازند. آري، سخن زنان در اين موارد پذيرفته

مي شود، ولي آنان نبايد از حقّ خود سوء استفاده كنند و بر خلاف واقع سخن بگويند.

آموزه ها و پيام ها:

1. طلاق و حقوق زن و شوهر در اسلام تابع قوانين حكمت آميز الهي است.

2. اسلام، اصل تساوي حقّ و تكليف را به رسميت مي شناسد.

3. مردان (به خاطر ساختمان خاص بدني و روحي، در برخي زمينه ها، مثل جنگ، مديريت خانواده و ...) بر زنان برتري دارند.

4. پنهان كاري (كه زمينه ي خلافكاري شود)، با ايمان به خدا و رستاخيز ناسازگار است.

5. زنان از حوزه ي امكانات خود سوء استفاده نكنند و پنهان كاري ننمايند.

6. زنان طلاق داده شده، بلافاصله از شوهر جدا نشوند، بلكه مدّتي مشخص صبر كنند (تا زمينه ي زندگي مشترك مجدد از بين نرود).

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 209

قرآن كريم در آيه دويست و بيست و نهم سوره بقره به قوانين تكرار طلاق و لزوم رعايت حقوق زنان و طلاق خُلع اشاره مي كند و مي فرمايد:

229. الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُدُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلَّا أَن يَخَافَا أَلَّا يُقِيَما حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيَما حُدُودَ اللّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيَما افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون طلاقِ (قابل بازگشت)، دو مرتبه است؛ پس بطور پسنديده نگاه داشتن، يا به نيكي آزاد كردن [همسر بر شما واجب است . و براي شما حلال نيست كه از آنچه به آنان داده ايد، چيزي [باز] ستانيد؛ مگر اينكه هر دو، بترسند كه مرزهاي خدا

را بر پا ندارند. و اگر بترسيد كه آن دو مرزهاي خدا را بر پاي ندارند؛ پس هيچ گناهي بر آن دو نيست در آنچه كه (زن به عنوان) تاوان بپردازد. (و طلاق گيرد). اينها مرزهاي خداست؛ پس از آنها، تجاوز مَكنيد. پس هر كس از مرزهاي خدا تعدّي كند، پس فقط آنان ستمكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل بيان شد كه مردان هنگامي كه همسر خود را طلاق دادند «1» تا مدتي حق بازگشت دارند و اين مطلب براي اصلاح و جلوگيري از فرو پاشي خانواده هاست، ولي برخي از تازه مسلمانان از اين حكم اسلامي سوء استفاده مي كردند و براي آن كه همسر خود را در ناراحتي و سختي قرار دهند، پي درپي او را طلاق مي دادند و قبل از تمام شدن مدت «عدّه» رجوع تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 210

مي كردند و بدين وسيله زن را در تنگناي شديدي قرار مي دادند.

آيه ي فوق نازل شد و از اين سوء استفاده جلوگيري كرد و بيان نمود كه پس از جدايي و طلاق، تا دو مرتبه رجوع كردن صحيح است، اما اگر طلاق سوّم انجام گرفت، ديگر حقّي براي بازگشت نيست و پس از دو بار طلاق و كشمكش مرد بايد كار را يكسره كند؛ يا طلاق قطعي دهد يا زن را به طور پسنديده نزد خود نگه دارد.

2. اين آيه بيان مي كند كه شوهر نمي تواند در هنگام جدايي، چيزي را كه به عنوان مهريه به زن داده است، پس بگيرد. اين قسمت آيه در

حقيقت توضيحي براي «جدايي بر پايه ي احسان» است.

آن گاه اشاره مي كند كه تنها در يك فرض، گرفتن مهريه مانعي ندارد و آن در صورتي است كه زن هيچ گونه تمايلي به ادامه ي زندگي زناشويي نداشته باشد و بي ميلي و نفرت او سبب شود كه زن و مرد نتوانند حدود الهي را حفظ كنند؛ در اين صورت مانعي ندارد كه مهريه (به عنوان عوض) به شوهر داده شود تا زن را طلاق دهد؛ و اين همان چيزي است كه به آن طلاق «خُلع» مي گويند «1» در حقيقت طلاق خُلع اين گونه زنان را از بن بست خارج مي كند، تا به زندگي تحميلي يا اجباري و اكراهي ادامه ندهند.

3. بازگشت مرد پس از طلاق، قيد «معروف» دارد؛ يعني رجوع و نگه داري همسر به صورت پسنديده و براساس صفا و صميمت باشد؛ و «جدايي» آنان نيز قيد «احسان» دارد؛ يعني تفرقه و طلاق بايد از هرگونه امر ناپسندي، مانند انتقام جويي و ابراز كينه و خشم، تهي باشد؛ پس هرگونه حيله و ضرري به همسر ممنوع است.

4. برخي مفسران از جمله ي «طلاق دو مرتبه است»، استفاده كرده اند كه دو يا سه طلاق در يك مجلس واقع نمي شود و بايد در جلسات متعددي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 211

انجام گيرد. نظر فقهاي شيعه همين است و برخي از فقهاي اخير اهل سنت نيز همين را پذيرفته اند. «1» در ضمن، از اين جمله استفاده مي شود كه طلاقي كه بازگشت مرد به همسر خود در آن جايز است دو

طلاق است و در طلاق سوم حقّ بازگشت و رجوع براي مرد نيست.

5. آيه ي فوق تجاوز از قوانين و مرزهاي الهي را ظلم و ستم معرفي مي كند و در آيات ديگر قرآن مشخص شده كه مقصود ظلم به خود است؛ «2» چرا كه زيان تجاوز از مرزهاي الهي در درجه ي اوّل گريبان گير قانون شكن مي شود؛ هنگامي كه قانون شكني رواج يافت، پس از مدتي دامان كساني را مي گيرد كه در اين كار پيش قدم شده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با طلاق هاي مكرر زنان را آزار ندهيد و تكليف آنان را (با طلاق قطعي يا ادامه ي زندگي) روشن سازيد.

2. حقوق و مهريه ي زنان را رعايت كنيد و از فرصت طلاق سوء استفاده نكنيد.

3. اسلام بن بست ندارد و براي نجات زن از زندگي تحميلي راه طلاق خُلع را قرار داده است.

4. قانون شكني، ستم (به خويش) است.

5. با رعايت قوانين الهي، از مرزشكني و ستمكاري دوري گزينيد.

6. ادامه ي زندگي مشترك براساس نيكي، و طلاق براساس روش پسنديده باشد، (و در هر صورت از حد خارج نشويد و به زنان جفا روا نداريد.)

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 212

قرآن كريم در آيه ي دويست و سي ام سوره ي بقره به مقررات طلاق سوم اشاره مي كند و مي فرمايد:

230. فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّي تَنكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ

عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَن يُقِيَما حُدُودَ اللّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ و اگر (شوهر براي بار سوّم) آن (زن) را طلاق داد، پس از [آن به بعد بر آن (مرد) حلال نخواهد بود؛ تا اينكه با شوهري غير از او ازدواج كند. و اگر (شوهر دوّم) او را طلاق داد، پس هيچ گناهي بر آن دو [همسران سابق نيست كه به همديگر باز گردند، اگر آن دو گمان مي كنند مرزهاي خدا را بر پا مي دارند. و اينها مرزهاي خداست كه آنها را براي گروهي كه مي دانند روشن بيان مي كند.

شأن نزول:

حكايت شده كه زني خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمد و گفت: همسرم مرا سه بار طلاق داد و من پس از مدتي با مرد ديگري ازدواج كردم و اتفاقاً او هم مرا طلاق داد، بدون آن كه در اين مدت آميزشي انجام داده باشيم. آيا مي توانم به شوهر اوّلم بازگردم؟

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پاسخ منفي داد و فرمود: ازدواج با شوهر اوّل در صورتي صحيح است كه با همسر جديد هم بستر شده باشي. «1» سپس آيه ي فوق نازل شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. حكم جدايي از همسر پس از سه طلاق هميشگي است، مگر در صورتي كه زن، شوهر ديگري انتخاب كند و پس از هم بستر شدن، از او طلاق تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 213

بگيرد. در اين صورت، اگر بخواهد با شوهر اوّل آشتي و ازدواج مجدد كند و اميد

داشته باشد كه سرسازگاري پيش گيرند و قوانين الهي را محترم شمارند، مانعي ندارد.

2. ازدواج با شخص ثالث بايد دايمي و همراه با آميزش جنسي باشد. اين مطلب از واژه ي «نكاح و طلاق» استفاده مي شود، هر چند بر اين مطلب در روايات اسلامي نيز تصريح شده است. «1»

3. ازدواج مجدد زن سه بار طلاق داده شده با شوهر ديگر كه «مُحلِّل» خوانده مي شود، يكي از عواملي است كه در اسلام براي جلوگيري از طلاق هاي مكرر قرار داده شده است.

اين امر با جريحه دار نمودن وجدان مردان تا حدود زيادي از طلاق سوّم جلوگيري مي كند و در حقيقت اين ازدواج مجدد زن با همسري ديگر، مانعي است بر سر راه مردان هوس ران و فريبكار، تا زن را بازيچه ي هوس هاي سركش خود نسازند و به طور نامحدود از قانون طلاق و رجوع استفاده نكنند.

4. از شرط دايمي بودن و آميزش جنسي در ازدواج با همسر دوم، روشن مي شود كه مُحلِّل به عنوان يك حكم در اسلام مطرح نيست، بلكه سخن از ازدواج مجدد واقعي است؛ از اين رو اگر كسي از اوّل قصد ازدواج دايمي نداشته باشد و صحنه سازي كند، چنين ازدواجي اثر نخواهد داشت و ازدواج باطلي است كه موجب حلال شدن شوهر اوّل نيز نمي شود. «2»

5. «گمان به اجراي قوانين الهي» براي اقدام عملي كافي است و يقين لازم نيست؛ چرا كه انسان آزادي، اختيار، اميال و موانع دارد و نمي تواند تضمين قطعي كند كه حدود الهي را در آينده رعايت مي كند.

تفسير

قرآن مهر جلد دوم، ص: 214

آموزه ها و پيام ها:

1. زن را بازيچه ي طلاق هاي مكرر قرار ندهيد.

2. ازدواج مجدد شما زمينه ساز و در راستاي اجراي قوانين الهي باشد.

3. علم و آگاهي، زمينه ساز درك حدود و قوانين الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و سي و يكم سوره ي بقره، زيان رساندن به زنان و ريشخند كردن آيات الهي را ممنوع اعلام مي كند و مي فرمايد:

231. وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللّهِ هُزُواً وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُم مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ و هنگامي كه زنان را طلاق داديد، و به (روزهاي پاياني) سرآمدِ (عدّه) شان رسيدند، پس بطور پسنديده نگاهشان داريد، يا بطور پسنديده آزادشان سازيد؛ و بخاطر زيان رساندن نگاهشان نداريد، تا (به حقوقشان) تجاوز كنيد. و كسي كه اين [چنين كند، پس بيقين بر خويشتن ستم نموده است. و آيات خدا را به ريشخند نگيريد. و به ياد آريد، نعمت خدا را بر (خود) تان و آنچه را از كتاب و فرزانگي بر شما فرو فرستاده، كه شما را با آن پند مي دهد. و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد، و بدانيد كه خدا به هر چيزي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه برخي از احكام طلاق بيان شده تا از ناديده گرفتن حقوق زنان جلوگيري شود؛ از اين رو

به مرد فرصت مي دهد كه تا مدت عدّه به پايان نرسيده، مي تواند با همسرش آشتي نمايد و صميمانه زندگي كند و يا اگر زمينه ي مساعدي براي آشتي نمي بيند، از او جدا شود و رهايش سازد، تا

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 215

زندگي جديد خويش را دنبال كند. اما بايد توجه داشت كه هر يك از رجوع و يا جدايي، بايد توأم با احسان و نيكو كاري و به دور از انتقام جويي و زيان رساندن به زن باشد؛ يعني رجوع و بازگشت به زندگي بايد به صورت عقلايي و بر اساس صفا و صميميت، و به تعبير قرآن «بمَعرُوف» باشد.

2. در دوران جاهليت، طلاق و رجوع را وسيله ي انتقام جويي قرار داده بودند؛ از اين رو آيه ي فوق با لحن قاطعي مي گويد: نگه داري زن در زندگي مشترك، نبايد به منظور آزار و تعدّي باشد؛ كه اين كار نه تنها ستم به اوست، بلكه ظلم بر خود شما و نوعي ريشخند آيات الهي «1» و سوء استفاده از قانون و قرآن است.

3. قرآن كريم در آيه ي فوق ستم به همسر را ظلم به نفس خود، ناميده است و اين مطلب شايد به خاطر اين است كه:

اولًا، رجوع از طلاق اگر براساس حق كُشي باشد، ديگر هيچ گونه آرامشي در آن نمي توان يافت.

ثانياً، از منظر قرآن، زن و مرد در نظام آفرينش، جزء يك پيكرند؛ بنابراين پاي مال كردن حقوق زن، تعدي و ظلم به خود خواهد بود.

ثالثاً، كسي كه به ديگري ستم مي كند، در واقع

به استقبال كيفر الهي مي رود و در حقيقت به خويشتن ظلم كرده است.

4. خدا به وسيله ي كتاب و حكمت انسان را پند و اندرز مي دهد. شايد كتاب اشاره به دلايل نقلي و وحياني است و حكمت اشاره به دلايل عقلي و آگاهي از مصالح و مفاسد امور كه زمينه ساز زندگي شايسته است.

5. در اين آيه از نعمت هاي الهي در زندگي زناشويي، هم چون فرزند، محبت و آرامش، ياد شده است كه نبايد اين امور در اثر اختلاف نظر و طلاق، ناديده گرفته شوند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 216

آموزه ها و پيام ها:

1. اصل اساسي در زندگي انسان، شايسته كاري است، چه در زندگي زناشويي و چه در حال جدايي و طلاق.

2. به زنان آزار و تعدّي ننماييد كه اين امر نوعي ستم به خويشتن و ريشخند قانون قرآن است.

3. اندرزها را براساس دلايل عقلي و نقلي (كتاب و حكمت) استوار سازيد.

4. قرآن مدافع حقوق زنان است.

5. به ياد نعمت هاي الهي و قرآن و حكمت باشيد (و سپاس گزاري نماييد).

6. زندگي خود را براساس تقوا بنا كنيد وبه علم مطلق الهي و پندهاي نقلي و عقلي توجه داشته باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و سي و دوم سوره ي بقره بار ديگر از حقوق زنان دفاع مي كند و با بيان فوايد ازدواج مجدد زنان طلاق داده شده مي فرمايد:

232. وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ

أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكُمْ أَزْكَي لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ و هنگامي كه زنان را طلاق داديد و به سرآمدِ (عدّه) شان رسيدند. پس مانعشان نشويد كه با همسرانِ (سابقِ) شان، ازدواج كنند؛ هنگامي كه رضايت طرفيني بين آنان بطور پسنديده بر قرار است. اين [دستوري است كه هر كسي از شما كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، به آن پند داده مي شود. اين [دستور] براي شما، رشد آورتر و پاك كننده تر است، و خدا مي داند و شما نمي دانيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 217

شأن نزول:

حكايت شده كه يكي از ياران پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به نام «مَعْقَل» با ازدواج مجدد خواهرش با شوهر اوّل او مخالفت مي كرد. آنان قبلًا از هم جدا شده بودند، ولي پس از پايان عِدّه طرفين تمايل داشتند كه با عقد جديدي مجدداً ازدواج كنند.

آيه ي فوق نازل شد و «مَعقَل» را از مخالفت با چنين ازدواجي باز داشت. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق يك حكم كلّي را در مورد زناني كه طلاق گرفته و از شوهران خود جدا شده اند بيان مي كند و منحصر در يك فرد نيست. اين آيه با يك عادت جاهلي به مبارزه برخاسته است كه زنان را در ازدواج مجبور مي ساختند و تمايل آنان را در ازدواج دخالت نمي دادند و به دنبال اين روش، اگر زن ازدواج رسمي

هم مي كرد و سپس از همسرش جدا مي شد، باز هم ازدواج مجدد او به اراده ي اوليا و نزديكان وي بستگي داشت. گاهي زن و مرد علاقه مند به ازدواج بودند، اما اطرافيان به خاطر منافع خود يا خيالات و موهومات، از اين پيوند جلوگيري مي كردند. قرآن كريم، صريحاً اين روش را محكوم كرد.

2. زناني كه يك بار ازدواج كرده اند، در ازدواج مجدد خود هيچ گونه نيازي به جلب موافقت پدر، مادر و نزديكان خويش ندارند و حتي مخالفت آنان نيز بي اثر است. پس، مفهوم آيه ي فوق يك حكم كلّي در باره ي سرپرستان و نزديكان زن است كه هيچ كدام از اوليا و افراد بيگانه حق ندارند با چنين ازدواجي مخالفت كنند و تصميم گيرنده ي اصلي زن و مرد هستند.

البته تصميم و توافق آنها بايد پسنديده و شايسته، يعني براساس عقل و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 218

عدل باشد.

3. در اين آيه عمل به اين دستورات موجب «طهارت» و «تزكيه» معرفي شده است؛ چرا كه عمل به دستورات الهي، هم آلودگي هاي مختلفي را كه بر اثر خطاكاري، دامن گير خانواده ها مي شود، برطرف و پاك مي سازد و هم موجب رشد، تكامل و خير و بركت آنها مي شود؛ «1» از جمله فرزندان شايسته به آنان عطا مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اساس ازدواج، رضايت پسنديده ي طرفين است.

2. ازدواج مجدد، موجب پاكي و رشد افراد مي شود.

3. عدم اطلاع شما از حكمت ها و اسرار احكام الهي مانع اجراي آنها نشود.

4. ايمان به خدا و رستاخيز زمينه ساز پندپذيري و اجراي احكام الهي

است.

5. مانع ازدواج زوج هاي علاقه مند نشويد، (كه زمينه ساز ناپاكي و عدم رشد آنان مي شويد).

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و سي و سوم سوره ي بقره به حقوق كودك و پدر و مادرش و قوانين شير دادن به او اشاره مي كند و مي فرمايد:

233. وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَي الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَي الْوَارِثِ مِثْلُ ذلِكَ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 219

فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

و مادران، فرزندانشان را دو سال كامل، شير مي دهند. (اين) براي كسي است كه بخواهد [دوران شير دادن را به اتمام رساند. و بر آن كس كه نوزاد برايش متولّد شده، لازم است خوراك آن (مادر) ان و پوشاك آنان را بطور پسنديده [در دوران شير دادن فراهم آورد]. هيچ كس، جز به اندازه توانائيش، تكليف نمي شود. هيچ مادري به واسطه فرزندش ضررنبيند (و به او زيان نرساند)؛ و نه كسي كه فرزند برايش متولد شده به واسطه فرزندش (ضرر ببيند و به او زيان رساند) و بر وارث مانند اين (احكام واجب) است. و

اگر آن دو، با رضايت و مشورت يكديگر، بخواهند [كودك را زودتر] از شير باز گيرند، پس هيچ گناهي بر آن دو نيست. و اگر خواستيد دايه اي براي فرزندان خود بگيريد، پس هيچ گناهي بر شما نيست؛ هنگامي كه آنچه را (وعده) داده ايد بطور پسنديده بپردازيد. و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد؛ و بدانيد كه خدا، به آنچه انجام مي دهيد، بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي فوق دستورات مختلفي در باره ي شير دادن نوزادان آمده و به حقوق گوناگوني كه مادر و فرزند و پدر در اين زمينه دارند، اشاره شده است كه مي توان آنها را در هفت بخش بيان كرد:

الف) حق شير دادن در دو سال شيرخوارگي مخصوص مادر است. با اين كه سرپرستي كودكان بر عهده ي پدر است امّا از آن جا كه تغذيه ي جسم و جان نوزاد در اين مدّت با شير و عواطف مادر پيوندي ناگسستني دارد، حقّ نگه داري و سرپرستي به مادر واگذار شده است؛ و اين به خاطر رعايت عواطف تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 220

مادر و حال كودك است.

ب) دوران شيرخوارگي (رضاعة) كامل، «1» دو سال «2» و دوره ي غير كامل آن 21 ماه است و اين مطلب كه در روايات آمده است، از ضميمه كردن آيه ي فوق و آيه ي 15 سوره ي احقاف استفاده مي شود. در آنجا مي فرمايد:

«بارداري و از شير گرفتن كودك 30 ماه است.» و در اين جا مي فرمايد: «مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير مي دهند. (اين) براي كسي

است كه بخواهد دوران شيرخوارگي را تكميل كند».

پس معلوم مي شود كه لازم نيست مدّت شير دادن حتماً دو سال باشد و مادران حق دارند با توجه به وضع نوزاد و رعايت سلامت او اين مدّت را تقليل دهند و حتي در مورد لزوم، از 21 ماه نيز كم تر كنند.

ج) هزينه ي زندگي مادر از نظر غذا و لباس در دوران شير دادن بر عهده ي پدر نوزاد است تا مادر بتواند با خاطري آسوده فرزندش را شير دهد و چنانچه زن طلاق گرفته باشد نيز، همين حكم جاري است.

د) هيچ يك از پدر و مادر نبايد با اختلافات خويش سرنوشت كودك خود را قرباني كنند و بدين وسيله ضربه هاي جبران ناپذيري به روح و روان خود و نوزاد وارد سازند.

پدر، حق مادر را در نگه داري كودك پاي مال نكند و مادر نيز از اين حق سوء استفاده نكند و با بهانه جويي از شيردادن خودداري نكند و يا مرد را از ديدار فرزندش محروم نسازد و به او ضربه ي رواني واقتصادي نزند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 221

ه) بعد از مرگ پدر، وارثان او بايد عهده دار اين وظيفه شوند و احتياجات مادر را در دوراني كه به كودك شير مي دهد تأمين كنند.

ز) زمان از شيرگرفتن كودك، به تصميم پدر و مادر بستگي دارد. اين زمان با توجه به وضع جسمي كودك و با هم فكري و توافق پدر و مادر تعيين مي شود؛ يعني آنان با مشورت و رضايت هم عمل مي نمايند.

و) هرگز نمي توان از حقّ

شير دادن و سرپرستي مادر جلوگيري كرد، مگر اين كه خودش امتناع ورزد و يا مانعي براي او پيش آيد، كه در اين صورت مي توان نگه داري و شير دادن كودك را به دايه ي مناسبي واگذار كرد و يا قسمتي از شير دادن را به عهده ي او گذاشت تا كمكي براي مادر باشد.

البته هنگامي مي توان زن ديگري را به جاي مادر براي شير دادن انتخاب كرد كه حقوق مادر نسبت به گذشته و آنچه شير داده است، طبق عرف و عادت پرداخت گردد.

2. تعبير «مولود له» (كسي كه فرزند براي او تولد يافته) در مورد پدر نوزاد آمده است و از واژه ي متعارف «اب» (پدر) استفاده نشده است. گويا اين تعبير عواطف پدر را در راه انجام وظيفه تحريك مي كند كه اگر هزينه ي مادر طفل به عهده ي پدر گذاشته شده، به خاطر فرزند او و ميوه ي دل اوست، نه يك فرد بيگانه.

3. تعبير «معروف» در آيه ي فوق نشان مي دهد كه لباس و غذاي مادر بايد در حدود متعارف و شايسته ي حال او تأمين شود، يعني نه سخت گيري شود و نه اسراف گردد.

تكرار واژه ي «معروف» در اين آيه، به وجه نيكويي، عنصر عرف و زمان را در شاخص هاي مراعات حقوق خانوادگي وارد مي كند.

4. تكليف انسان ها بر اساس قدرت و به اندازه ي توانايي آنهاست و نبايد از نظر اقتصادي به پدر كودك فشار وارد شود. اين يك اصل اساسي در احكام اسلامي است؛ بنابراين هيچ قانوني در اسلام وجود ندارد كه كاري بيش از

تفسير قرآن

مهر جلد دوم، ص: 222

توان فرد از او بخواهد.

5. بايد حقوق مادر و دايه در برابر شير دادن پرداخت شود و اين يكي از زيباترين جلوه هاي رعايت حقوق زنان در اسلام است.

6. از اين آيه و آيات مشابه، متوجه جامعيت احكام اسلام مي شويم كه براي همه ي مراحل زندگي انسان، از دوران نوزادي تا هجرت، جهاد و فرهنگ، برنامه ريزي كرده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام مدافع حقوق كودك و مادر اوست.

2. پدر و مادرها كودكان خود را فداي اختلافات و طلاق خودشان نكنند.

3. در دوران شيرخوارگي به كودكان و مادران آنها توجه كنيد و حقوق و هزينه هاي آنان را تأمين سازيد.

4. تكليف هر كس به اندازه ي توان اوست.

5. سرنوشت كودكان را با توجه به اصل مشاوره و رضايت پدر و مادر رقم بزنيد (و كودك را قرباني مشاجرات خود نكنيد).

6. شيرخوارگي كودك آن قدر مهم است كه مي توانيد براي او دايه بگيريد.

7. در مورد حقوق كودكان و مادران آنها كوتاهي نكنيد كه اعمال شما تحت نظر خداست.

8. برنامه ريزي براي كودكان نبايد موجب زيان آنان و پدر و مادرشان شود.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و سي و چهارم سوره ي بقره به مقررات خاص بانوان شوهر از دست داده و قانون عدّه ي وفات و ازدواج مجدد آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 223

234. وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ

أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

و كساني از شما كه بطور كامل (جانشان) گرفته مي شود و همسراني بر جاي مي گذارند، [بايد همسرانشان چهار ماه و ده روز بر خويشتن انتظار كشند؛ و هنگامي كه به سرآمدِ (عدّه) شان رسيدند، پس هيچ گناهي بر شما نيست نسبت به آنچه بطور پسنديده در باره خودشان انجام دهند.

و خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. رعايت حريم زندگاني زناشويي، حتّي بعد از مرگ همسر، موضوعي فطري است و از اين رو ميان ملّت ها و اقوام مختلف جهان، در اين مورد آداب و رسوم گوناگوني وجود داشته است. گاهي اين مراسم افراطي و جنايت آميز بود و زنان را در بن بست اسارت قرار مي داد، به طوري كه برخي از زنان براي هميشه از ازدواج مجدد محروم مي شدند و يا گاهي آنان را همراه با شوهرانشان دفن مي كردند.

قرآن كريم بر اين خرافات خط بطلان كشيد و با فرهنگ جاهلي مبارزه كرد و به زنان اجازه داد كه پس از مدتي مجدداً ازدواج كنند، ولي اصل حفظ حريم زندگي مشترك را با نگاه داري «عِدَّه» به طور شايسته اي تأييد كرد.

2. طبق رواياتي كه از پيشوايان اسلام به ما رسيده است، زنان موظف اند در مدّت عدّه، يعني چهار ماه و ده روز بعد از مرگ شوهر، همان شكل سوگواري خود را حفظ كنند؛ يعني آرايش نكنند و ساده باشند.

3. نگاه داشتن عِدّه ي وفات براي اطمينان از باردار نبودن زن لازم است؛ يعني در اين مدّت چهار ماه و ده روز اگر زن باردار باشد، روشن مي شود

و نسل افراد با هم مخلوط و مشتبه نمي شود. اين مسأله مسلماً در قانون «عِدَّه»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 224

مورد توجه بود.

4. در ميان زن و شوهر، علاقه ي مقدّسي وجود دارد كه با صبر كردن زن در مدّت عِدّه، آن علاقه محترم شمرده مي شود.

ازدواج بلافاصله ي زن پس از مرگ شوهر با محبّت و دوستي و حفظ احترام همسر سابق سازگار نيست. در احكام اسلامي نيز تصريح شده كه اگر هيچ گونه احتمالي در مورد بارداري زن در ميان نباشد، باز بايد زناني كه همسرشان فوت شده اند، عدّه نگاه دارند «1» و از اين روست كه آغاز «عدّه»، زمان مرگ شوهر نيست، بلكه موقعي است كه خبر مرگ او به زن مي رسد، هر چند بعد از ماه ها باشد. از اين مطلب متوجه مي شويم كه قانون «عِدّه»، قبل از هر چيز، براي حفظ احترام و حريم زوجيّت است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. بانوان احترام شوهران از دنيا رفته ي خود را حفظ كنند و عدّه ي وفات نگاه دارند.

2. بانوان شوهر از دست داده، در انتخاب شوهر جديد آزادند كه به طور پسنديده عمل كنند.

3. كارهاي شما تحت نظر خداي آگاه است (پس مراقب كردار خود باشيد و دستورات الهي را عمل كنيد).

4. بانوان تا چهار ماه و ده روز در سوگ شوهران خود باشند و شوهر نكنند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم،

ص: 225

5. بانوان به طور پسنديده (طبق عرف شايسته ي جامعه) اقدام به ازدواج مجدد كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و سي و پنجم سوره ي بقره به آداب خواستگاري از بانوان شوهر از دست داده و ممنوعيت ازدواج با آنان در مدت عدّه ي وفات اشاره مي كند و مي فرمايد:

235. وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلكِن لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَن تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفاً وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّي يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ و هيچ گناهي بر شما نيست كه در مورد خواستگاري زنان (پس از مرگ همسرانشان) به طور سر بسته بدان سخن بگوييد، يا [آن را] در دلتان پوشيده داريد. خدا مي داند كه شما بزودي به ياد آنان خواهيد افتاد؛ و ليكن پنهاني با آنها قرار [زناشوئي نگذاريد، مگر آنكه (به كنايه) سخن پسنديده اي بگوييد؛ و به پيوند ازدواج تصميم مگيريد، تا (عدّه وفات) نوشته شده به سرآمدش برسد. و بدانيد كه خدا آنچه را در دل هايتان داريد، مي داند. پس از [مخالفتِ او بپرهيزيد؛ و بدانيد كه خدا، بسيار آمرزنده بردبار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق در مقام پاسخ گويي به اين پرسش است كه آيا مي توان از بانواني كه در حال عِدّه ي وفات هستند، خواستگاري و يا با آنان ازدواج كرد؟

براي پاسخ به اين پرسش، قرآن دستور جالبي را مطرح كرده است كه هم احترام

زوج سابق حفظ مي شود و هم زن از تعيين سرنوشت خويش محروم نمي گردد وهم عادلانه و محترمانه است؛ مي فرمايد: اگر كسي خواست از

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 226

اين گونه زنان خواستگاري كند، مانعي ندارد، ولي بايد سربسته و كنايه آميز باشد و به صورت بي پرده و صريح نباشد. البته تصميم به ازدواج با اين گونه زنان براي بعد از عِدّه ي وفات و بدون آن كه اظهاري درباره ي آن بشود نيز گناهي ندارد.

2. از اين آيه متوجه مي شويم كه علاوه بر لزوم خودداري از خواستگاري آشكار، در پنهان نيز نبايد با صراحت از بانوان شوهر از دست داده خواستگاري كرد، تا مدّت عدّه تمام شود، مگر اين كه صحبت در اين مورد همراه با ادب اجتماعي و، به تعبير قرآن، پسنديده (مَعرُوف) باشد؛ يعني در پرده و با كنايه صورت گيرد.

3. قرآن كريم واژه ي «معروف» يا پسنديده را در بسياري از موارد، كه از ازدواج سخن مي گويد به كار برده است. اين نشان مي دهد كه هرگونه تصميم در مورد ازدواج، طلاق و مسائل خانوادگي، بايد عاقلانه، شايسته و متناسب با موقعيّت زماني و مكاني باشد.

4. بين سه چيز جمع كنيد: ميل فطري به ازدواج، احترام به همسر فوت شده و رعايت حكم الهي عدّه، هر سه را محترم شماريد و حرمت هاي اجتماعي را نشكنيد و به صورت شايسته عمل كنيد و تا هنگامي كه عدّه ي وفات زن به پايان نرسيده، عقد ازدواج با او نبنديد.

آموزه ها و پيام ها:

1. احترام مردان فوت شده و همسران آنها را

نگاه داريد و در عدّه ي وفات به طور صريح از آنان خواستگاري نكنيد.

2. هرگونه ازدواج، خواستگاري صريح و قرار زناشويي در مدّت عدّه ي وفات ممنوع است.

3. ميل طبيعي شما به ازدواج، موجب حرمت شكني در اجتماع نشود.

4. از خدا پروا كنيد و خط قرمزهاي اجتماعي را نشكنيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 227

5. گفت وگوهاي پيش از ازدواج، پسنديده (و طبق عرف شايسته ي اجتماعي) باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و سي و ششم سوره ي بقره به حقوق زنان طلاق داده شده در دوران عقد اشاره مي كند و مي فرمايد:

236. لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَي الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَي الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعَاً بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَي الْمُحْسِنِينَ هيچ گناهي بر شما نيست اگر زنان را طلاق دهيد، مادامي كه با آنان تماس نگرفته ايد يا برايشان مهريه اي تعيين نكرده ايد. و (در اين هنگام با هديه اي مناسب) بهره مندشان سازيد. توانگر به اندازه [توانايي اش و تنگدست به اندازه خودش كالايي (بعنوان هديه اي) پسنديده بدهد. [و اين كار] حقّي بر عهده نيكوكاران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق مشتمل بر دو نكته است:

الف) برخي مي پنداشتند طلاق و جدايي زن و شوهر قبل از هم بستر شدن و يا قبل از تعيين مهر، صحيح نيست. آيه ي فوق به اين پندار پاسخ مي دهد و مي فرمايد: «اين طلاق و

جدايي مانعي ندارد.»

البته اين در صورتي است كه طرفين بعد از عقد و پيش از ازدواج متوجه شوند كه به دلايلي، نمي توانند با هم زندگي كنند كه در اين موقع با طلاق از هم جدا مي شوند.

ب) در صورتي كه مهريه اي در عقد مشخص نشده باشد و طرفين بخواهند قبل از ازدواج از هم ديگر جدا شوند، شوهر بايد هديه اي به زن بدهد

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 228

كه با شئون زن سازگار باشد. «1»

2. «مَسْ» در لغت به معناي تماس پيدا كردن و در اين آيه كنايه از هم بستري است. قرآن كريم معمولًا در هنگامي كه سخن از عمل زناشويي به ميان مي آيد عفت كلام را رعايت مي كند و با كنايه و در اوج ادب سخن مي گويد.

3. دادن هديه به زنان طلاق داده شده، اثر قابل ملاحظه اي در كاهش حسّ انتقام جويي دارد و از عُقده اي شدن زنان جلوگيري مي كند و فشار روحي آنان را كاهش مي دهد.

4. تعبير «مُحسِنين» (نيكوكاران) در آيه ي فوق به معناي الزامي نبودن حكم هديه دادن نيست. اين تعبير براي تحريك احساسات خيرخواهانه ي افراد در راه انجام وظيفه است، وگرنه هديه دادن به زنان طلاق داده شده طبق آيه ي فوق الزامي است. «2»

5. قرآن كريم واژه ي «متاع» را در مورد هديه به كار برده است كه در لغت به معناي چيزهايي است كه انسان از آنها بهره مند مي شود و غالباً به غير از پول نقد گفته مي شود.

اين موضوع از نظر رواني اثر خاصي دارد؛ هديه دادن اجناس قابل استفاده،

مثل پوشاك و خوراك مؤثرتر از هديه به صورت پول است.

در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز كه در اين زمينه حكايت شده است، هديه را

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 229

به لباس، مواد غذائي و يا زمين كشاورزي مثال زده اند. «1»

6. در ازدواج دايم لازم نيست قبلًا مهريه تعيين شود و طرفين مي توانند بعداً در مورد مقدار آن توافق كنند؛ و اگر قبل از تعيين مَهر و هم بر شدن، زن طلاق بگيرد، مهر واجب نخواهد بود و هديه ي مزبور جانشين مهر مي شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در حال عقد نيز حال زنان طلاق داده شده را رعايت نماييد و با هديه اي مناسب از آنان دلجويي كنيد.

2. هر مردي به اندازه ي توانش حق همسر خويش را ادا كند.

3. اداي حقوق بانوان و هديه دادن به زنان نوعي نيكوكاري است.

4. طلاق در دوران عقد نيز جايز است (البته با نيكي و هديه اي مناسب).

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و سي و هفتم سوره ي بقره با دفاع از حقوق زنان طلاق داده شده، همگان را به گذشت و نيكوكاري فرا مي خواند و مي فرمايد:

237. وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلْتَّقْوَي وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

و اگر آن

(زن) ان را، پيش از آنكه با آنان تماس بگيريد، و در حالي كه مَهري براي آنها تعيين كرده ايد، طلاقشان دهيد، پس نصف آنچه را تعيين كرده ايد (به آنان بدهيد) مگر اينكه [آنان ببخشند؛ يا كسي كه پيوند ازدواج به دست اوست، ببخشد. و گذشت كردن (شما) به پارسايي (و خودنگهداري) نزديك تر است. و بخشش را در ميان خودتان فراموش نكنيد، كه خدا به آنچه انجام مي دهيد بيناست.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 230

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه حكم طلاقي را بازگو مي كند كه بعد از انجام عقد و قبل از هم بستر شدن، اتفاق افتاده است، كه در اين صورت، اگر مهر تعيين شده باشد و مرد بخواهد زن خويش را طلاق دهد، بايد نصف مهر تعيين شده را بپردازد.

2. آيه ي فوق، پس از بيان قانون كه پايه و اساس نظام اجتماع است، به جنبه هاي اخلاقي و عاطفي مي پردازد و اشاره مي كند كه اگر زن از حقّ مسلّم خويش بگذرد، ديگر بر شوهر او چيزي واجب نيست؛ هم چنين در صورتي كه مثلًا زن صغير باشد و كسي كه پيوند ازدواج به دست اوست، يعني اولياي زن (مثل پدرش «1»)، از مهريه صرف نظر كنند، چيزي بر شوهر واجب نخواهد بود.

3. در اين آيه به مرد سفارش مي شود كه اگر تمام مهر را به همسر سابق خود پرداخته است چيزي پس نگيرد و اگر نپرداخته است همه ي آن را بپردازد. عفو و گذشت مرد در اين زمينه به پارسايي نزديك تر است؛

چرا كه اين امر مي تواند گوشه اي از مشكلات اجتماعي و رواني زن را بر طرف و جامعه را از آفات حفظ كند.

4. اين آيه اشاره مي كند كه «هيچ گاه در ميان خود نيكي و بزرگواري و احسان را فراموش نكنيد كه خدا به اعمال شما بيناست».

آري، اسلام مي خواهد كه اگر جدايي و طلاق هم صورت مي گيرد، با انتقام جويي نباشد و زن و مرد روح بزرگواري، گذشت و نيكوكاري را و مسائل اخلاقي و كرامت هاي انساني فراموش نكنند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 231

آموزه ها و پيام ها:

1. حقوق زنان طلاق داده شده را رعايت كنيد.

2. روابط اجتماعي خود را (حتي در مسأله ي طلاق) براساس اخلاق و كرامت انساني و بخشش پايه ريزي كنيد.

3. رعايت اخلاق و گذشت، زمينه ساز تقواست.

4. كارهاي شما تحت نظر خداي بيناست (پس مراقب رفتار خود باشيد و راه بخشش را در پيش گيريد).

5. در هنگام طلاق با گذشت برخورد كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و سي و هشتم سوره ي بقره به اهميت نماز و برخي آداب آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

238. حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَي وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ بر [انجام نمازها و [بخصوص نماز ميانه [: ظهر] مواظبت كنيد؛ و براي خدا (فروتنانه و) فرمانبردارانه به پا خيزيد.

شأن نزول:

حكايت شده كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در گرماي نيم روز نماز

(ظهر) را با جماعت برپا مي كرد و اين كار براي (برخي) ياران او سنگين بود.

آيه ي فوق فرو فرستاده شد و اهميّت نماز را به طور كلّي و به ويژه نماز ظهر را گوشزد كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد «صَلوة وُسطي» (نماز ميانه) مفسران احتمالات مختلفي داده اند. با توجّه به ظاهر آيه و شأن نزول و رواياتي كه در اين زمينه حكايت تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 232

شده، روشن مي شود كه مقصود همان نماز ظهر است كه اهميّت ويژه اي دارد.

2. واژه ي «قانتين» به معناي «پيروي و اطاعت كردن» و نيز به معناي «خضوع و خشوع» در نماز مي آيد و رواياتي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه اين واژه در اين آيه را به هر دو معنا تفسير كرده اند؛ پس آيه ي فوق دستور مي دهد كه نماز را از روي اطاعت و با فروتني به جا آوريد (و با كسالت و اجبار به سوي نماز نرويد). فروتني با انگيزه ي اطاعت، عامل رواني مهمّي در زمينه ي محافظت بر نماز و اهميت دادن به آن است.

3. واژه ي «حفاظت» در مورد چيزهاي ارزشمند به كار مي رود كه ترك حفاظت آن موجب زيان و خسارت باشد. نماز نيز احتياج به حفاظت دارد؛ چرا كه فراموشي و سهل انگاري در به جا آوردن نماز موجب خسارت است.

4. در روايتي از امام صادق عليه السلام حكايت شده است كه هر كس نماز را سبك شمارد به شفاعت ما نمي رسد. «1»

5. در برخي آيات نماز خواندن از روي

كسالت، نشانه ي نفاق شمرده شده «2» و در برخي احاديث از آن نهي شده است «3» و نيز در احاديث از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه تواضع يكي از شرايط قبولي نماز است. «4»

6. در احاديث از امام علي عليه السلام حكايت شده كه نماز را در وقت آن به جا آور و در مورد آن عجله نكن تا راحت تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 233

شوي و آن را به تأخير نينداز تا مشغول (كارهايت) شوي. «1»

و نيز از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه نماز به موقع موجب رفع ناراحتي ها و نجات از آتش است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. به نمازهاي خود اهميت دهيد (و آنها را به موقع و به جماعت بخوانيد).

2. نماز ميانه (ظهر) اهميت ويژه اي دارد.

3. نماز را با فروتني و اطاعت پذيري همراه سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و سي و نهم سوره ي بقره به لزوم نماز در همه ي حالات و نعمت آموزش اشاره مي كند و مي فرمايد:

239. فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَاناً فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ و اگر ترس داشتيد، پس پياده يا سواره [نماز برپا كنيد]. و هنگامي كه امنيّت يافتيد، پس خدا را ياد كنيد؛ همان گونه كه آنچه را هرگز نمي دانستيد به شما آموخت.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي

فوق اشاره به «نماز خوف» در حالت جنگ و خطر شده است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 234

در اين حال انسان مي تواند بسياري از شرايط، هم چون رو به قبله بودن و انجام ركوع و سجود به طور متعارف، را انجام ندهد و ركوع و سجود را با اشاره به جا آورد و در حال راه رفتن، پياده يا سواره نماز بخواند. «1» حكايت شده پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در جنگ احزاب با اشاره نماز خواند. «2»

از حضرت علي عليه السلام نيز حكايت شده كه در برخي جنگ ها دستور مي داد با اشاره نماز بخوانند. «3»

هم چنين حكايت شده كه از امام كاظم عليه السلام پرسيدند: اگر شخصي گرفتار حيوان درنده اي شود و نتواند حركت كند و وقت نماز تنگ شده باشد، چه وظيفه اي دارد؟

حضرت فرمودند: با همان وضعي كه دارد بايد نماز بخواند، اگر چه پشت به قبله باشد. «4»

اين نماز كه با عنوان «نماز خَوف» از آن ياد مي شود، در كتاب هاي فقهي به طور مفصّل مورد بحث قرار گرفته است.

2. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا اين مقدار اصرار درباره ي نماز يك نوع سخت گيري به شمار نمي آيد؟ و آيا نماز در حالت خطر و جنگ انسان را از وظايف خطير خويش غافل نمي سازد؟

پاسخ آن است كه انسان در اين حالات بيش از هر زمان ديگري نيازمند تقويت روحيه است؛ اگر ترس و ضعف روحي بر انسان غلبه كند شكست او تقريباً قطعي است؛ و چه عملي بهتر

از نماز و پيوند با خدا مي تواند روحيه ي مجاهدان و يا كساني را كه با خطر مواجه شده اند، تقويت كند؟! آري، تكليف تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 235

نماز در هيچ حالي برداشته نمي شود. بايد برنامه ي نماز و پيوند كانون دل با آفريدگار جهان در همه ي حالات برقرار باشد تا نقطه ي اتكا و اميدي براي انسان به وجود آيد.

4. در اين آيه از نماز به عنوان «ذكر» و يادمان الهي نام برده شده است، آري حقيقت نماز ذكر و ياد خداست.

5. نماز شما طبق برنامه و تعاليم الهي باشد. او مطالبي را كه شما نمي دانستيد به شما آموخت و شما به شكرانه ي اين آموزش، طبق دستورات او عمل كنيد. يعني عبادات بايد طبق دستور و برنامه ي الهي باشد و تغيير دادن آن از نزد خود جايز نيست؛ هم چون برنامه هاي رايانه اي كه اگر اجزا و شماره هاي آن كم يا زياد شود، كاربر وارد برنامه نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. نماز در هيچ حالتي از انسان ساقط نمي شود.

2. نماز را طبق دستورات الهي به جا آوريد.

3. در حال ناامني و امنيت، مطابق شرايط موجود نماز را به جا آوريد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و چهلم سوره ي بقره به حقوق زنان شوهرمرده اشاره مي كند و مي فرمايد:

240. وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً وَصِيَّةً لِازْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَي الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا

جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ و كساني از شما كه در [آستانه جان سپردن قرار مي گيرند و همسراني بر جاي مي گذارند، [بايد] براي همسرانشان وصيّت كنند كه تا يك سال، (آنها را با پرداختن هزينه زندگي) بدون بيرون راندن (از خانه) بهره مند سازند؛ و اگر بيرون روند، پس هيچ گناهي بر شما نيست، نسبت به آنچه بطور پسنديده در باره خودشان انجام مي دهند. و خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 236

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق با اشاره به حقوق زنان و لزوم حفظ شخصيت و احترام آنان، دستور مي دهد مرداني كه در آستانه ي مرگ قرار گرفته اند و همسراني به جاي مي گذارند، وصيّت كنند كه بازماندگان آنها مخارج يك سال همسران او را بپردازند؛ «1» البته به شرط آن كه زن هم بعد از مرگ شوهر، تا يك سال در خانه ي شوهر بماند و خارج نشود.

آري پرداختن هزينه ي زندگي او تا يك سال، از حقوق زن است كه بر وارثان مرد لازم است آن را بپردازند.

2. اگر زن در خانه ي شوهر نماند و مخارج يك ساله را نپذيرفت، ديگران مسؤوليتي نخواهند داشت و حتّي اگر ازدواج مجدد كرد اشكالي ندارد؛ پس زنان آزادند كه قبل از تمام شدن يك سال هرگونه اقدام شايسته اي (مثل ازدواج) انجام دهند. «2»

3. اين آيه گويا به اين گونه زنان دل داري مي دهد كه نگران آينده ي زندگي خود نباشند و مي فرمايد: خدا قادر است كه بعد از از دست

دادن شوهر، راه ديگري در برابر آنها بگشايد و در مصيبت ها حكمتي است.

4. برخي مفسران معتقدند كه حكم آيه ي فوق با آيه ي 234 سوره ي بقره از بين رفته و نسخ شده است؛ چرا كه آيه ي فوق عدّه ي وفات را يك سال و آيه ي 234 مدّت آن را چهار ماه و ده روز مقرّر كرده است؛ امّا اين سخن نيست؛ نسخ و از بين رفتن حكم عِدّه ي يكسال، وقتي صحيح است كه خارج تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 237

نشدن زن از خانه به مدت يك سال را «وظيفه ي» او بدانيم نه حق او، در حالي كه ظاهر آيه آن است كه خارج نشدن زن از خانه ي شوهر در مدّت يك سال، حق اوست و اگر بخواهد، مي تواند زودتر نيز خارج شود كه در آن صورت حق استفاده از هزينه ي زندگي را ندارد.

البته حكم عِدّه ي چهار ماه و ده روز الزامي است و زن تا آن زمان حق ازدواج مجدد ندارد؛ بنابراين، هر دو حكم پا برجاست و هيچ كدام نسخ نشده و از بين نرفته است. «1»

5. در اين آيه به ابعاد روان شناختي، جامعه شناختي و حقوقي زنان شوهر مرده توجه شده است:

الف) از منظر حقوقي دستور مي دهد كه مسكن و هزينه ي زندگي آنان تأمين شود و تا يك سال بيمه باشند.

ب) از منظر روان شناختي احترام آنان حفظ شود، همان طور كه آنان احترام شوهر خود را نگاه مي دارند و تا زمان عدّه ي وفات، ازدواج مجدد نمي كنند و يا خانه ي او را ترك

نمي كنند.

ج) از منظر جامعه شناختي، بايد به آزادي آنان احترام گذاشته شود كه اگر تصميم به ترك خانه ي شوهر يا ازدواج مجدد گرفتند، مانعي نداشته باشند و امنيت اجتماعي آنان حفظ شود. آري، اسلام ديني جامع نگر است و به همه ي ابعاد زندگي بشر توجه دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. حقوق زنانتان را، حتي پس از مرگتان، رعايت كنيد و تا مدّتي زندگي آنان را بيمه سازيد.

2. به شخصيت و آزادي زنان شوهرمرده احترام بگذاريد.

3. زنان شوهرمرده تصميمات پسنديده اي بگيرند و به قدرت و حكمت تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 238

الهي اميدوار باشند.

***

قرآن كريم در آيات دويست و چهل و يكم و دويست و چهل و دوم سوره ي بقره در مورد زنان طلاق داده شده سفارش كرده و با فراخواندن آنان به خردورزي مي فرمايد:

241. وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَي الْمُتَّقِينَ و براي [زنان طلاق داده شده، كالاي پسنديده [به عنوان هديه داده شود.

و اين كار] حقي بر (خودنگهداران) پارساست.

242. كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ اين چنين خدا آياتش را براي شما روشن بيان مي كند، باشد كه شما خردورزي كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «متاع» در اين گونه موارد به معناي هديه اي است كه مرد بعد از طلاق به زن مي دهد و معمولًا از جنس پول نيست. اين هديه دادن موجب كدورت زدايي و دل جويي مي شود.

2. جبران دل شكستگي زن

طلاق داده شده با دادن هديه، يك ضرورت اخلاقي و يك دستور انساني و اسلامي و برخاسته از تقواي افراد است.

در مورد امام حسن مجتبي عليه السلام حكايت شده كه هنگامي كه زني را طلاق داد، كنيزي را به عنوان هديه به او بخشيد. «1»

3. هديه دادن به زنان طلاق داده شده دو صورت دارد:

نخست آن كه نه مَهريه اي در عقد معيّن شده باشد و نه هم بستري صورت تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 239

گرفته باشد، كه در اين صورت هديه دادن به او واجب است. «1»

دوّم، هديه دادن به زنان طلاق داده شده، در غير مورد بالا، كاري نيكو و مستحب است. «2»

4. واژه ي «عقل» در لغت به معناي «منع» است سپس به معناي قوّه ي تفكر و انديشه ي انسان به كار رفته است؛ چرا كه تفكر مانع خطاكاري و خلاف كاري انسان مي شود. «3»

در آيات و روايات اسلامي واژه ي «عقل» و مشتقّات آن در مواردي به كار مي رود كه به دنبال ادراك و فهم عمل باشد. آري، تفكر در آيات و احكام الهي زمينه ساز دوري انسان از كارهاي خلاف است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مقتضاي تقوا، نيكي به زنان طلاق داده شده است.

2. با هديه اي مناسب، از زنان طلاق داده شده دل جويي كنيد.

3. در مورد آيات و احكام الهي خردورزي كنيد.

سرگذشت هاي عبرت آموز ملت هاي پيشين

سرگذشت هاي عبرت آموز ملت هاي پيشين قرآن كريم در آيه ي دويست و چهل و سوم سوره ي بقره به سرگذشت عبرت آميز يكي از ملت ها و لطف الهي و ناسپاسي

اكثريت مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

243. أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 240

اللّهُ مُوتُوْا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ آيا اطلاع نيافتي از كساني كه از بيم مرگ، از خانه هايشان خارج شدند و حال آنكه آنان هزاران (نفر) بودند؟! و خدا به آنان گفت: «بميريد!» سپس آنان را زنده كرد؛ قطعاً خدا نسبت به مردم داراي بخشش است؛ و ليكن بيشتر مردم، سپاسگزاري نمي كنند.

شأن نزول:

حكايت شده است كه در يكي از شهرهاي منطقه ي شام (سوريه ي فعلي)، به خاطر شيوع بيماري طاعون مرگ و مير فراوان شده بود و بسياري از مردم به اميد آن كه از چنگال مرگ رهايي يابند، آن جا را ترك گفتند و پس از رهايي از مرگ، در خود احساس قدرت و غرور و استقلال نمودند. خداوند نيز آنها را در همان بيابان با همان بيماري نابود ساخت.

مدّت ها از اين جريان گذشت و «حزقيل»، كه يكي از پيامبران يهوديان بود، از آن جا عبور نمود و از خدا خواست كه آنها را زنده كند؛ دعاي او مستجاب شد و آنها به زندگي بازگشتند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «مُوتُوا» (بميريد) در آيه ي فوق يك امر لفظي نيست، بلكه امر تكويني و واقعي است؛ يعني خدا عوامل مرگ آنها را فراهم ساخت تا به همان بيماري كه از آن فرار كرده بودند بميرند.

2. درس عبرت آيه آن است كه مردم تصور نكنند كه در برابر پروردگار، قدرتمندند. خدا مي تواند آنها را گرفتار دشمنان كوچكي (ميكروب هاي ذرّه بيني طاعون يا وبا) كند كه به سرعت نابودشان

كنند. آري، آن جا كه اراده ي خدا باشد، فرار كارساز نيست؛ پس چرا عبرت نمي گيرند! «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 241

3. در اين آيه به لطف الهي نسبت به انسان ها و ناسپاسي اكثريت آنان اشاره شده است. خدا به انسان نعمت حيات، غذا، سلامتي، همسر مناسب، طبيعت و ... داده است، ولي گروهي غلفت زده سرگرم عوامل طبيعي مي شوند و سپاس خدا را به جا نمي آورند و، در نتيجه، از برخي نعمت ها محروم مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه ي تاريخ ملت هاي پيشين عبرت بگيريد (و راه ناسپاسان را نپوييد).

2. به الطاف الهي توجه كنيد و سپاس گزار او باشيد.

3. پيرو اكثريت ناسپاس نباشيد.

4. فرار از مرگ و اراده ي الهي بي ثمر است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و چهل و چهارم سوره ي بقره دستور جهاد مي دهد و با اشاره به احاطه ي علمي خدا مي فرمايد:

244. وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُوْا أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ و در راه خدا، جنگ كنيد؛ و بدانيد كه خدا، شنواي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. جهاد اسلامي يك جنگ ساده نيست و چند تفاوت اساسي با جنگ هاي معمولي دارد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 242

الف) جهاد اسلامي با انگيزه ي الهي است، يعني جنگ در راه خداست.

برخلاف جنگ هاي معمولي كه در بسياري از موارد با هدف هاي غيرانساني و از سر انتقام يا براي اظهار قدرت و بهره كشي از ديگران است.

ب) جهاد اسلامي در راه خدمت به مردم و دفاع از آنان و يا هدايت آنهاست، در حالي كه جنگ هاي معمولي بشر، اغلب در جهت تجاوز به ملت ها و زيان آور است.

ج) جهاد اسلامي، بر خلاف ساير جنگ ها، تابع قوانين الهي است و از هر وسيله و

راهي براي پيروزي استفاده نمي شود و تلاش مي شود كه به افراد بي گناه و طبيعت ضربه وارد نشود.

2. شنوايي خدا به وسيله ي گوش نيست، چون خدا جسم نيست. مقصود از شنيدن خدا احاطه ي علمي او به چيزهاي شنيدني است؛ يعني خدا شما را تحت نظر دارد و از سخنان و كارهاي شما آگاه است، پس مراقب كردار و گفتار خود باشيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در كارزار انگيزه ي الهي داشته باشيد.

2. جهاد وظيفه ي الهي شماست.

3. به احاطه ي علمي خدا توجه داشته باشيد (و مراقب گفتار و كردار خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و چهل و پنجم سوره ي بقره به ارزش و پاداش كمك هاي مردمي و ايثار مالي اشاره مي كند و مي فرمايد:

245. مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 243

كيست آن كسي كه به خدا «قرض الحسنه اي» وام دهد، تا آن را برايش، چندين برابر بيفزايد؟ و خدا (روزيِ بندگان را) محدود مي كند و (يا) گسترده مي سازد؛ و تنها به سوي او باز گردانده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق با اشاره به كمك هاي مردم در راه خدا از تعبير لطيف «قرض» استفاده مي كند «1» در حالي كه خدا نيازمند قرض و كمك بشر نيست و مالك حقيقي اموال، پروردگار است و بشر تنها به عنوان نماينده ي خدا در آنها تصرف مي كند، امّا قرآن مي گويد: اين كمك مادّي را، قرض به خدا حساب كنيد؛ قرض به آفريدگار جهان كه همه چيز از اوست و در هنگام استرداد نيز چندين برابر پاداش مي دهد.

اين نشان دهنده ي نهايت لطف پروردگار نسبت به بندگان و

اهميّت مسأله ي انفاق است. با اين كه خدا مالك و بخشنده است، باز از بنده ي خود قرض مي گيرد؛ آن هم قرضي كه با سود فراوان بازمي گردد؛ «كرم بين و لطف خداوندگار».

2. در اين آيه به جاي آن كه بگويد: هر كس به مردم قرض دهد يا كمك كند خدا به او پاداش مي دهد، فرمود: «هر كس به خدا قرض دهد، خدا برايش چندين برابر مي كند.»، تا نشان دهد كه خدمت به خلق خدا، در حقيقت خدمت به خداست.

3. از مجموع تأكيدات اين آيه استفاده مي شود «2» كه خدا بر كمك هاي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 244

مالي، به مقدار بسيار زيادي مي افزايد و هم چون بذر مستعدي كه در زمين آماده اي افشانده شود، آن را آبياري مي كند و رشد مي دهد و به صاحبش بازمي گرداند.

قرض ده زين دولت اندر اقرضوا تا كه صد دولت ببيني پيش رو 4. نكات پاياني آيه ي فوق كه مي فرمايد: «گشايش و تنگ دستي به دست خداست.» و اين كه «بازگشت همه به سوي اوست.»، مي تواند مردم را از جهت روحي و رواني آماده كند تا راحت تر در راه خدا، به ديگران كمك كنند؛ چرا كه از طرفي هر كمكي در اين جهان باعث بهره مندي خود انسان در جهان ديگر مي شود و، از طرف ديگر، بخشش اموال موجب كاهش آنها در اين جهان نيز نمي شود و خدايي كه گشايش مي دهد، مي تواند به جاي آنها چندين برابر بازگرداند.

5. در اين آيه بيان شده كه وام شما نيكو باشد؛ يعني بخشش و كمك به مردم همراه با اخلاص و احترام و حفظ شخصيت نيازمندان باشد، نه با منت و اذيت؛ و كمك هاي مالي از اموال نيكو و

خوب و حلال باشد.

6. تعبيرات اين آيه تأثير رواني تشويق كننده اي بر انسان دارد:

از طرفي با دعوت به نوعي مسابقه در بخشش، وام به خدا را مطرح و به نيكويي و پاداش زياد آن اشاره مي كند، سپس خيال انسان را از كمبودها راحت مي كند و يادآور مي شود كه كم و زياد روزي شما به دست خداست. (آ)

7. در برخي احاديث حكايت شده كه مقصود از آيه ي فوق كمك به امام و رهبر مسلمانان است؛ كه چيزي نزد خدا محبوب تر از پولي كه به امام داده مي شود نيست و هر درهم آن در بهشت مثل كوهي خواهد شد. «1»

البته اين گونه احاديث به يكي از مصاديق مهم و بارز كمك و انفاق در راه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 245

خدا اشاره مي كند و مفهوم آيه منحصر در اين مورد نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. كمك به مردم، وام به خداست و اصل و سود سرمايه بازمي گردد.

2. كم و زياد اموال شما به دست خداست، پس در راه او كمك كنيد و از كمبود اموال نهراسيد.

3. اموال خود را در حساب هاي بانك الهي ذخيره كنيد كه سودش از همه بيش تر است.

4. امداد رساني به مردم را، به صورت نيكو انجام دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست وچهل و ششم سوره ي بقره به پيوند دين و سياست و ماجراي عبرت آموز رهبرخواهي و پيمان شكني يهوديان اشاره مي كند و مي فرمايد:

246. أَلَمْ تَرَ إِلَي الْمَلَاءِ مِن بَنَي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَي إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكاً نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا

مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ آيا از [حال اشراف از بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) پس از موسي، اطلاع نيافتي، آنگاه كه به پيامبري كه برايشان بود، گفتند: «زمامداري براي ما انتخاب كن، تا در راه خدا جنگ كنيم.» (پيامبر) گفت: «آيا ممكن است كه اگر جنگ بر شما مقرر شود، (سر پيچي كنيد، و) جنگ نكنيد؟!» گفتند: «و ما را چه شده كه در راه خدا جنگ نكنيم، و حال آنكه بيقين از خانه هايمان و [از نزد] پسرانمان رانده شده ايم؟!» و [لي هنگامي كه جنگ بر آنها مقرر شد، جز اندكي از آنان، [همگي روي بر تافتند. و خدا به [حال ستمكاران، داناست.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 246

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق داستان قوم يهود را بيان مي كند، آن هنگامي كه پس از موسي عليه السلام دوران عظمت خود را از دست دادند و در اثر رفاه طلبي و قانون شكني، از مردم منطقه ي فلسطين شكست خوردند و دچار اختلافات شدند، به طوري كه قدرت دفاع در برابر دشمنان را از دست دادند و دشمن آنها را از سرزمين خودشان بيرون راند و فرزندانشان را به اسارت گرفت. آنها براي نجات خود، تصميم به مبارزه گرفتند و گرد پيامبري به نام «اشمُوئيل» كه براي ارشاد آنها آمده بود، جمع شدند و از آن پيامبر خواستند كه براي آنها فرمانده و اميري انتخاب كند تا به رهبري او در مقابل طاغوت هاي ستمگر مبارزه كنند.

آن پيامبر با توجه به سابقه ي آنها گفت: بيم دارم كه چون فرمان جهاد در رسد از دستور امير و

رهبر خود سرپيچي كنيد و از پيكار با دشمن سرباز زنيد.

آنها گفتند: چگونه ممكن است از فرمان امير خود سرپيچي كنيم، در حالي كه دشمن ما را از وطن بيرون رانده و سرزمين هاي ما را اشغال كرده و ميان ما و فرزندانمان جدايي افكنده است!

و بدين ترتيب از آنها پيمان وفاداري گرفته شد.

با اين همه آن جمعيت يهودي پيمان شكني كردند و هنگامي كه طالوت به فرمان دهي آنان انتخاب شد و جهاد بر آنها مقرر گرديد، جز تعداد اندكي، بقيه روي گرداندند و فرمانده آنان با جمع اندكي در ميدان نبرد حاضر شد. «1»

در پايان آيه تذكر مي دهد كه خدا از وضع اين ستمكاران آگاه است و كيفري لايق آنها در انتظارشان است.

2. با اين كه جمعيت مزبور مي خواستند براي رفع تجاوز دشمن مبارزه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 247

كنند، ولي نام آن را «جنگ در راه خدا» گذاشتند؛ از اين تعبير روشن مي شود كه هر جنگي كه به آزادي و نجات انسان ها از اسارت و رفع ظلم و تجاوز كمك كند، جنگ در راه خدا به شمار مي آيد.

3. نكته ي جالب آيه ي فوق آن است كه مردم در هنگام مشكلات و براي آزادي و نجات از دست طاغوت به پيامبر خويش پناه مي برند و از او مي خواهند كه فرمانده و اميري لايق براي آنان نصب كند. «1» اين مطلب پيوستگي دين و سياست را در ملّت هاي پيشين نشان مي دهد.

4. قرآن كريم در آيه ي فوق افرادي را كه مبارزه نكردند و پيمان شكستند، يعني شعاردهندگان بي عمل را، ظالم و ستمگر ناميد؛ چرا كه آنان به خود، فرزندان، اجتماع و نسل هاي آينده ي خود ستم روا

داشتند.

در روز مبارزه و جنگ است كه افراد فداكار، راست گفتار و درست كردار شناخته مي شوند.

خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد آموزه ها و پيام ها:

1. دين و سياست از هم جدا نيست.

2. رهبري سياسي جامعه تابعي از رهبري ديني است.

3. مشكلات سياسي، اجتماعي خود را به رهبران ديني عرضه كنيد و مشورت و راه حل بخواهيد.

4. اگر به شهر و خانواده ي شما تجاوز كردند، جنگ و دفاع حق طبيعي شماست.

5. عهدشكني تاريخي يهوديان را مطالعه كنيد و درس عبرت بياموزيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 248

6. ترك ميدان جهاد، ستمكاري (به خويشتن، نسل آينده و جامعه) است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و چهل و هفتم سوره ي بقره به ماجراي فرمان روايي طالوت و شرايط رهبري جامعه اشاره مي كند و مي فرمايد:

247. وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً قَالُوا أَنَّي يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ و پيامبرشان به آنان گفت: «در حقيقت خدا «طالوت» را به زمامداري شما بر انگيخت.» گفتند: «چگونه حكومت بر ما از آنِ او باشد، و حال آنكه ما از او [نسبت به حكومت، سزاوارتريم، و [به او] از حيث مال، گشايشي داده نشده است؟!» [پيامبرشان گفت: «براستي كه خدا او را بر شما برگزيده، و وسعتي در دانش و (نيروي) بدنش افزود. و خدا فرمانرواييِ خويش را، به هر كه (شايسته بداند و) بخواهد مي دهد؛ و خدا گشايشگري

داناست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. وقتي يهوديان از «اشمُوئيل» پيامبر، امير و فرماندهي درخواست كردند تا در راه خدا پيكار كنند، «اشمُوئيل» به درگاه خدا روي آورد و درخواست مردم را به پيشگاه الهي عرضه داشت. به او وحي شد كه «طالوت» را به رهبري ايشان برگزيدم.

يهوديان با اين كه خودشان درخواست رهبر كرده بودند و مي دانستند طالوت از طرف خداست، باز هم به پيامبر خويش اعتراض كردند كه ما، براي فرمان روايي، از او سزاوارتريم چرا كه ما نسب عالي و ثروت فراوان داريم، ولي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 249

طالوت از يك قبيله ي گم نام يهود است كه اين شرايط را ندارد. «1»

پيامبر پاسخ محكمي به آنان داد و بيان داشت كه خدا طالوت را زمام دار شما كرد، زيرا هوش، فرزانگي و علم دارد و از نظر نيروي جسمي قوي و پرقدرت است.

2. طالوت مردي بلندقامت و خوش اندام، نيرومند، بسيار زيرك، دانشمند و با تدبير بود و برخي علّت انتخاب نام «طالوت» را براي وي همان قامت بلند او مي دانند. وي با اين همه، شهرتي نداشت و با پدرش در دهكده اي زندگي مي كرد.

او فرماندهي سپاه را به عهده گرفت و در مدّتي كوتاه لياقت و شايستگي خود را در اداره ي امور مملكت و فرماندهي سپاه به اثبات رساند و سپس مردم را براي مبارزه با دشمن دعوت كرد.

3. قرآن كريم شرايطي را كه يهوديان براي رهبر و فرمانده نظامي تعيين كردند (يعني داشتن ثروت و نسب عالي) نفي كرد؛ چرا كه اين دو امتياز اعتباري و بيرون ذاتي است و به شرايط اساسي رهبر، يعني علم و قدرت جسمي كه دو امتياز واقعي و دروني است اشاره

كرد.

آري، رهبر دانشمند خود مسير سعادت اجتماع را تشخيص مي دهد و اصول آن را ترسيم و با قدرت خود آن را اجرا مي كند.

4. تعبير «بَسطَة» (گسترش) به وسعت وجودي انسان در پرتو علم و قدرت اشاره دارد؛ يعني انسان در پرتو دانش و نيروي جسمي، از نظر وجود و هستي وسعت مي يابد و گسترده تر مي شود.

5. هنوز هم در برخي كشورهاي اروپايي و آمريكايي انديشه ي سياسي يهودي حاكم است؛ يعني تصور مي كنند كساني كه ثروت بيش تري دارند

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 250

حق انتخاب شدن براي مجلس و مناصب و حكومت بر مردم را دارند، در حالي كه ثروت ارزش ذاتي نيست و حق اولويت نمي آورد و اين انديشه ي سياسي يهود از نظر قرآن مردود است.

6. از روش نصب طالوت استفاده مي شود كه رهبري سياسي جامعه تابعي از رهبري ديني است و لازم است كه از طرف خدا يا رهبر الهي انتخاب و معرفي شود و حكم رهبر سياسي توسط رهبر الهي و ديني تنفيذ مي شود.

در نظام سياسي اسلام همه ي نهادهاي حكومتي تابعي از رهبري الهي اند و مشروعيت خود را از اين ناحيه مي گيرند، هر چند تقاضاي مردم و پذيرش آنان نيز لازم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. دانش و نيرومندي دو شرط اساسي زمام دار است.

2. ثروت و نَسَب شرط اساسي رهبري نيست.

3. افراد دانشمند و با تدبير را براي رهبري سياسي و نظامي انتخاب كنيد.

4. حكم رهبر سياسي بايد توسط رهبرديني تنفيذ شود.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و چهل و هشتم سوره ي بقره به نشانه ي الهي بودن حكومت طالوت اشاره مي كند و مي فرمايد:

248. وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ

مِن رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَي وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلكَ لَآيَةً لَكُمْ إِن كُنْتُم مُؤْمِنِينَ و پيامبرشان به آنان گفت: «در حقيقت نشانه فرمانرواييش آمدن «صندوق» [عهد به سوي شماست. (كه) در آن، آرامشي از جانب پروردگارتان، و باز مانده اي از آنچه خاندان موسي و خاندان هارون بر

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 251

جاي نهاده اند، قرار دارد؛ در حالي كه فرشتگان، آن را حمل مي كنند.

مسلماً در اين [رويداد]، نشانه اي براي شماست؛ اگر مؤمن باشيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. گويا يهوديان هنوز به مأموريت «طالوت» از طرف خدا اطمينان پيدا نكرده بودند؛ بنابراين از پيامبرشان نشانه و دليلي خواستند و اشمُوئيل پيامبر در پاسخ آنها گفت: نشانه ي حكومت «طالوت» آن است كه «صندوق عهد» به سوي شما خواهد آمد؛ و اين بشارت بزرگي براي يهوديان و نشانه ي صدق گفتار پيامبر و صحت حكومت طالوت بود.

2. واژه ي «تابوت» در لغت به معناي صندوق چوبي است و طبق روايات اهل بيت عليهم السلام، در اين جا مقصود همان صندوقي است كه مادر موسي عليه السلام او را در آن گذاشت و به دريا افكند كه در دستگاه فرعون و سپس نزد يهوديان نگه داري مي شد و موسي عليه السلام، در واپسين روزهاي عمر خويش، لوح هاي مقدس تورات را، كه احكام خدا در آنها نوشته شده بود، در آن صندوق گذاشت؛ از اين رو اين صندوق اهميت ويژه اي در نزد يهوديان يافت، و آثار معنوي و رواني خاصي بر آنها داشت به طوري كه به آن تبرّك مي جستند و حتي در جنگ ها آن را با خود مي بردند.

بعدها بت پرستان بر آنها پيروز شدند و صندوق عهد را از

آنها گرفتند. «1»

3. واژه ي «سَكينه» به معناي آرامش و در اين جا مقصود آرامش دل و جان است. اشْمُوئيل پيامبر به يهوديان مژده داد كه صندوق عهد بار ديگر به ميان شما بازمي گردد و آرامش از دست رفته ي خود را باز خواهيد يافت؛ زيرا، چنان كه گفته شد، اين صندوق اهميت و جايگاه ويژه اي نزد يهوديان داشت و نشانه ي استقلال و موجوديت يهود بود و خاطره ي دوران باعظمت گذشته را براي آنان تجديد مي كرد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 252

4. در مورد چگونگي بازآوردن صندوق عهد براي يهوديان، برخي مفسران نوشته اند: هنگامي كه بت پرستان منطقه ي فلسطين آن صندوق را به بت خانه ي خود بردند با ناراحتي هاي فراواني روبه رو شدند؛ از اين رو صندوق را به دو گاو بستند و در بيابان رها كردند. فرشتگان الهي آن دو حيوان را به سوي شهر اشموئيل هدايت كردند تا نشانه اي براي مأموريت طالوت از طرف خدا باشد.

در ظاهر اين صندوق به وسيله ي دو گاو آورده شد، امّا در واقع اين كار به وسيله ي فرشتگان الهي انجام گرفت. «1»

5. حفظ آثار پيامبران الهي ارزشمند و مايه ي آرامش خاطر است؛ چرا كه با اولياي الهي ارتباط روحي و معنوي ايجاد مي كند و آرامش بخش است.

پس مي توان نتيجه گرفت كه مقدس شمردن اشيايي كه متعلق به پيامبران و ائمه ي اطهار عليهم السلام و اولياي الهي است، خلاف قرآن نيست؛ چرا كه يادگارهاي آل محمد صلي الله عليه و آله است.

6. در اين آيه به يهوديان خاطرنشان مي شود كه بازگشت صندوق عهد، نشانه ي روشني براي شماست، مشروط به اين كه افراد با ايماني باشيد. اين جمله اشاره دارد كه با وجود اين نشانه ي روشن، برخي

از يهوديان تسليم حق نخواهند شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي نشانه هاي اعجازآميز دارند.

2. ايمان، زمينه ساز باور نشانه هاي اعجازآميز الهي است.

3. رهبران الهي براي مردم نشانه و دليل بياورند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 253

4. ارتباط معنوي با آثار اولياي الهي، آرامش بخش است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و چهل و نهم سوره ي بقره به آزمايش سپاهيان و پيروزي افراد شكيبا و اندك در طول تاريخ اشاره مي كند و مي فرمايد:

249. فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلَاقُوا اللّهِ كَمْ مِن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ و هنگامي كه طالوت با لشكريان رهسپار شد، گفت: «در حقيقت خدا شما را بوسيله رودخانه اي آزمايش مي كند؛ و هر كس از آن بنوشد، پس از [پيروان من نيست؛ و كسي كه از آن نخورد جز كسي كه يك پيمانه را با دستش بر گيرد؛ پس بدرستي كه او از [پيروان من است و جز اندكي از آنان، [همگي از آن آب نوشيدند. و هنگامي كه او و كساني كه همراه وي ايمان آورده بودند، از آن [رودخانه گذشتند، گفتند: «امروز ما هيچ توانايي [مقابله با «جالوت» و لشكريانش را نداريم.» [امّا] كساني كه مي دانستند كه آنان خدا را ملاقات مي كنند، گفتند: «چه بسا گروهي اندك، به رخصت خدا، بر گروهي انبوه پيروز شدند.» و خدا با شكيبايان است.

نكته ها

و اشاره ها:

1. طالوت كه فرماندهي سپاه را به عهده گرفته بود، يهوديان را براي مبارزه با دشمن دعوت كرد. جمعيت فراواني گرد او جمع شدند و به طرف تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 254

دشمن حركت كردند و بر اثر راه پيمايي و گرماي آفتاب همگي تشنه شدند.

طالوت براي آن كه آن گروه را به فرمان خدا آزمايش كند و افراد سست عنصر را جدا نمايد، گفت: به زودي در مسير خود به رودخانه اي مي رسيد، خدا به وسيله ي آب شما را آزمايش مي كند. كساني كه از آن آب بنوشند و سيراب شوند، از سپاه من نيستند و آنها كه مقدار كمي آب بنوشند از سپاه من هستند.

همين كه چشم مردم به نهر آب افتاد، خوشحال شدند و زود خود را به آن رساندند و سيراب شدند و تنها عدّه ي معدودي بر سر پيمان خود استوار ماندند.

طالوت بيش تر كساني را كه بي انضباط و نافرمان بودند، رها كرد و با همان تعداد اندكي كه با ايمان و وفادار به پيمان بودند، به سوي ميدان جهاد پيش رفت.

سپاه كوچك طالوت از كمي نفرات وحشت كردند و به او گفتند، ما توانايي ايستادن در برابر سپاه قدرتمند جالوت را نداريم.

امّا كساني كه ايمان راسخ به رستاخيز داشتند و دل هايشان لبريز از محبّت خدا بود، از كثرت و نيرومندي دشمن و كمي نفرات خود نهراسيدند و با كمال شجاعت به طالوت گفتند: تو آنچه را صلاح مي داني فرمان ده؛ ما نيز همه جا با تو همراه خواهيم بود و به خواست خدا با همين تعداد اندك با آنها جهاد خواهيم كرد. چه بسا جمعيت هاي كم كه به اراده ي پروردگار بر جمعيت هاي زياد پيروز

شدند و خدا با استقامت كنندگان است. «1»

2. پيروزي هر سپاهي به انضباط و ايمان سربازان بستگي دارد. اگر لشگريان به دستور فرمانده خود ايمان داشته باشند، در انجام وظيفه كوتاهي نخواهند كرد؛ از اين رو طالوت به فرمان خدا لشگريان خود را

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 255

آزمايش مي كند تا ببيند چه كساني فداكار و مقاوم و وفادار هستند. افرادي كه در مقابل تشنگي مقاومت نكنند، در مقابل شمشيرهاي آتشبار دشمن تحمّل نخواهند داشت. او در حقيقت بدين وسيله ارتش خويش را تصفيه كرد. «1»

3. در هنگامه ي نبرد، كيفيّت رزمندگان اصل است، نه كميّت آنان.

يعني بسيار شده كه يك جمعيّت اندك امّا با ايمان و مصمم، به فرمان خدا، بر جمعيّت هاي انبوه و فاقد ايمان پيروز شدند؛ «2» چرا كه ايمان و صبر و مقاومت، از عوامل پيروزي در همه ي صحنه هاست.

4. يقين به لقاي الهي (و ناچيز شمردن مرگ) و شكيبايي و مقاومت در برابر سختي ها، دو عامل رواني براي پيروزي سپاهيان اندك در برابر دشمن است. آري، يقين و ايمان به ملاقات و وعده هاي الهي، قدرت و توانايي انسان را در برابر سختي ها و مشكلات افزايش مي دهد. «3» اين گونه افراد مرگ را شهادت و آغاز زندگي جاويدان مي دانند، نه نابودي و پايان زندگي؛ ازاين رو از جنگ و كشته شدن نمي هراسند و با شجاعت به دشمن حمله مي كنند و پيروز مي شوند.

5. واژه ي «بِاذِنِ اللّه» (به رخصت خدا)، اشاره دارد كه هر چند پيروزي افراد مصمم و باايمان بر جمعيّت هاي زياد، مربوط به يك سلسله عوامل روحي و رواني است امّا آثار و نتايج همه از بركات پروردگار و از ناحيه ي تفسير قرآن

مهر جلد دوم، ص: 256

خداست.

6. پيروزي در يك مرحله از آزمايش هاي الهي كافي نيست و چه بسا افرادي كه در برخي مراحل موفق مي شوند، ولي در مراحل بعدي شكست مي خورند.

امتحانات قوم طالوت چند مرحله داشت:

برخي در مرحله ي آزمايش فرهنگي شكست خوردند و رهبري طالوت را به خاطر فقر او نپذيرفتند، برخي در مرحله ي آزمايش غذايي يعني نوشيدن آب شكست خوردند، و گروهي ديگر در مرحله ي آزمايش رزمي، يعني هنگام برخورد با دشمن خود را باختند.

آري، انقلابي بودن مهم نيست، انقلابي ماندن مهم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرماندهان نظامي، سپاهيان خود را بيازماييد و افراد با انضباط و مؤمن را براي نبرد انتخاب كنيد.

2. مجاهدان راه خدا در معرض امتحان قرار خواهند گرفت.

3. در هنگام نبرد، بيش تر به كيفيت سپاه بينديشيد، نه كميت آن.

4. مطالعه ي تاريخ، نشان دهنده ي پيروزي سپاهيان كوچكِ با كيفيت است.

5. ايمان به رستاخيز و شكيبايي از عوامل پيروزي در جنگ هاست.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و پنجاهم سوره ي بقره به جايگاه دعا در جنگ هاي الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

250. وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 257

و هنگامي كه با «جالوت» و لشكريانش روبرو شدند، گفتند: « [اي پروردگار ما! [پيمانه شكيبايي را بر ما فرو ريز، و گام هاي ما را استوار دار، و ما را بر گروه كافران پيروز فرماي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. وقتي طالوت و سپاهيان او لشگر نيرومند جالوت را مشاهده كردند، «1» و در برابر آن قدرت عظيم صف كشيدند، دست به دعا برداشتند و خود را به قدرت بي پايان پروردگار سپردند

و از او تقاضاي استقامت كردند. آنها مي گفتند: خداوندا، پيمانه ي صبر و استقامت را بر روي ما فرو ريز و قدم هاي ما را ثابت بدار تا زود از جاي كنده نشود و هرگز فرار نكنيم و ما را در پرتو استقامت و ثباتِ قدم، بر كافران پيروز بگردان.

2. از جمله ي «خداوندا پيمانه ي صبر را برما فرو ريز.» «2» استفاده مي شود كه همراهان طالوت آخرين درجه ي صبر و استقامت را از خدا مي خواستند؛ همانند پيمانه اي كه تمام آب آن را بر روي كسي بپاشند و خالي شود.

3. همراهان طالوت در دعايشان يك چيز باطني و دروني، يعني روح استقامت و صبر طلبيدند و يك چيز ظاهري و بيروني كه همان ثبات قدم است و در پايان، پيروزي بر كافران را خواستند.

ثبات قدم از نتايج استقامت و صبر است و پيروزي بر كافران هم از نتايج استقامت و ثبات قدم است.

4. واژه ي «كافرين» در دعاي فوق هدف جنگ را مشخص، و اشاره مي كند

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 258

كه در اين جا هدف فقط پيروزي برطرف مقابل نيست، بلكه هدف پيروزي مؤمنان بر كافران و حق بر باطل است؛ يعني جهاد زيربناي عقيدتي دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رزمندگان بايد در ميدان نبرد تلاش كنند، ولي پيروزي را هديه اي الهي بدانند و از او بخواهند.

2. روحيه ي معنوي نيروهاي نظامي را تقويت كنيد.

3. در برابر دشمنان بزرگ سست نشويد و بر صبر و استقامت خود بيفزاييد.

4. مبارزات الهي هدفمند است و زيربنايي عقيدتي و كفرستيز دارد.

5. در جنگ هاي الهي، تلاش نظامي با تلاش معنوي همراه است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و پنجاه و يكم سوره ي بقره به شكست

سپاه جالوت و پاداش رزمندگان تلاشگر و قانون سركوب ستمگران اشاره مي كند و مي فرمايد:

251. فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعَالَمِينَ پس آنان را به رخصت خدا شكست دادند؛ و «داود»، «جالوت» را كشت؛ و خدا به او فرمانروايي و فرزانگي عطا كرد، و از آنچه مي خواست به او آموخت. و اگر خدا برخي از مردم را بوسيله برخي [ديگر] دفع نمي كرد، حتماً زمين تباه مي گشت. و ليكن خدا نسبت به جهانيان، داراي بخشش است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 259

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه آخرين مرحله ي مبارزه ي يهوديان به فرمان دهي طالوت را با جالوت ستمگر و سپاه نيرومند او بيان مي كند.

طالوت با سپاهيان اندك امّا مؤمن و مجاهد خويش آماده ي كارزار شد و از درگاه خدا شكيبايي و پيروزي طلب نمود. آنان سرانجام لشگريان جالوت را شكست دادند و خود جالوت نيز به دست فردي به نام «داود» كشته شد. «1»

2. در اين آيه تصريح نشده كه اين داود همان داود پيامبر عليه السلام است، ولي از جمله هايي كه در موردش گفته شده كه «خدا حكومت و دانش به او داد و از آنچه مي خواست به او آموخت.» و نيز از رواياتي كه در اين مورد رسيده است به روشني استفاده مي كنيم كه او همان داود پيامبر، پدر سليمان عليهما السلام است.

3. اگر دفاع در برابر تجاوز و ستم نباشد و ستمكاران سركوب نشوند، فساد و تباهي همه ي زمين را فرا مي گيرد؛ يعني سركوب مفسدان و ستمگران يك ضرورت اجتناب ناپذير در اجتماع بشري

و قانون حاكم بر تاريخ بشر است، وگرنه عبادت گاه هاي خدا نيز ويران خواهد شد. «2» سركوبي ستمكاران يكي از جلوه هاي لطف و كرم الهي نسبت به جهانيان است «3» كه جلوي فساد و تباهي و نابودي بشريت را مي گيرد.

4. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا مفهوم آيه ي فوق به معناي پذيرش فرضيه ي «تنازع بقا» نيست؟ يعني بايد جنگ و تنازع همواره در ميان بشر باشد و اگر نباشد، ركود و سستي و فساد، زمين را فرا خواهد گرفت و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 260

نسل بشر به عقب برخواهد گشت ولي تنازع و جنگ دايمي سبب مي شود كه افرادِ نيرومندتر بمانند و ضعيفان پاي مال شوند و انتخاب اصلح صورت پذيرد.

پاسخ آن است كه آيه ي فوق با توجه به آيات قبل (يعني سياق آيات) و آيه ي چهلم سوره حج، مبارزه ي مظلومان با افراد طغيانگر و ستمكار را يك ضرورت مي شمارد و اين به معناي مقدس شمردن همه ي جنگ ها نيست.

پس نمي توان آن را تأييدي بر فرضيه ي تنازع بقا به شمار آورد.

افزون بر اين، فرضيه ي تنازع بقا كاملًا روشن و اثبات شده نيست و ربطي به زندگي انسان نيز ندارد؛ چرا كه تكامل و رشد انسان ها با همكاري در زندگي و تعاون بر بقا ميسّر است. «1»

5. در اين آيه پاداش و لطف الهي نسبت به رزمندگان تلاشگر بيان شده است؛ يعني اگر رزمنده اي مثل داود، توانست كار برجسته اي در جنگ بنمايد و دشمن را شكست دهد، خدا به او پاداش هاي ويژه اي هم چون علم، حكمت و مقام فرمان روايي عطا مي كند. آري، خدا سپاسگري داناست و با بيان اين آيات به ما آموزش مي دهد كه چگونه

از تلاش رزمندگان سپاس گزاري كنيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروزي شما در جنگ ها، با رخصت الهي ممكن است.

2. خدا به تلاشگران جبهه هاي نبرد پاداش هاي ويژه مي دهد.

3. پس از جنگ راه ارتقاي علمي و مقامي رزمندگان را بگشاييد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 261

4. سركوب ستمكاران فسادگر يك قانون تاريخي و ضرورت اجتناب ناپذير زندگي اجتماعي بشر است.

5. ستمكاران را سركوب كنيد، وگرنه زمين را به فساد و تباهي مي كشند.

6. سركوب ستمكاران و نجات جهان از فساد و تباهي، جلوه اي از لطف و كرم خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و پنجاه و دوم سوره ي بقره به ويژگي هاي داستان هاي قرآني و حقانيّت نبوّت پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

252. تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ آن [ها] آيات خداست كه آن را به حقّ، بر تو مي خوانيم؛ و قطعاً تو از [جمله فرستادگاني.

نكته ها و اشاره ها:

1. داستان هاي قرآن نشانه ي علم و قدرت وحكمت الهي اند كه در تاريخ بشر تجلّي يافته اند.

2. داستان هاي قرآن حقيقي، واقعي و حق اند؛ يعني افسانه و خرافات و مطالب دروغ در آنها نيست و همين نشانه ي ديگري از صدق پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و نبوّت اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. داستان هاي قرآني پيام دار و هدفمنداند.

2. داستان هاي قرآني، حق و نشانه ي صفات الهي و حقانيت پيامبر صلي الله عليه و آله است.

3. مبلغان ديني داستان هاي هدف دار و حقيقي براي مردم بيان كنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 262

قرآن كريم در آيه ي دويست و پنجاه و سوم سوره ي بقره به تفاوت درجات پيامبران و اختلافات مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

253. تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَي

بَعْضٍ مِنْهُم مَن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُم مَن آمَنَ وَمِنْهُم مَن كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ

آن فرستادگان، برخي آنان را بر برخي ديگر رتبه ها داديم؛ از آنان كسي بود كه خدا [با او] سخن گفت؛ و درجات برخي از آنان را بالا برد؛ و به عيسي پسر مريم، دليل هاي (معجزه آسا) داديم؛ و بوسيله «روح پاك» تأييدش نموديم؛ و اگر (بر فرض) خدا مي خواست، كساني كه پس از آنان بودند، بعد از دلايل روشني كه برايشان آمد، به پيكار با [يكديگر] نمي پرداختند. و ليكن با هم اختلاف كردند؛ پس برخي از آنان كساني بودند كه ايمان آوردند، و برخي از آنان كساني بودند كه كفر ورزيدند؛ و اگر (بر فرض) خدا مي خواست، [با يكديگر] پيكار نمي كردند؛ و ليكن خدا، آنچه را اراده مي كند، انجام مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به موقعيت و مقام عالي همه ي پيامبران الهي اشاره شده است؛ «1» مثلًا موسي عليه السلام با خدا سخن گفت، «2» عيسي عليه السلام معجزات خاصي مثل شفاي بيماران داشت كه دليل روشن نبوّت او بود «3» و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 263

درجات عالي داشت و براساس امتيازات مكتب و شخصيت خود درجات متفاوتي را احراز كرد.

2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بر ديگر پيامبران برتري داده شده است؛ زيرا آيين او، آخرين و كامل ترين آيين ها بود و قرآن درباره او مي فرمايد:

(در روز رستاخيز) هر پيامبري گواه امّت خويش است و تو گواه همه ي پيامبراني. «1» چنين پيامبري بايد از ديگران برتر باشد.

آري، پيامبران الهي براساس شايستگي هاي فردي و مكتبشان، درجات متفاوتي دارند، و هر انساني بايد در عصر خويش از برترين مكتب و پيامبر پيروي كند.

3. واژه ي «رُوح القُدُس» ممكن است اشاره به فرشته ي بزرگ خدا، يعني جبرئيل باشد كه روحي پاك است و يا اشاره به نيروي اسرارآميز معنوي باشد كه در همه ي مؤمنان با تفاوت هايي وجود دارد. «2» روح القُدُس به كمك عيسي عليه السلام مي آمد و او را تأييد مي كرد.

4. با مطالعه ي اين آيه ممكن است اين پرسش مطرح شود كه: چرا خدا جلوي اختلافات، جنگ ها و خون ريزي هاي بشر را نمي گيرد، در حالي كه خود مي فرمايد: «اگر خدا مي خواست مردم با يك ديگر پيكار نمي كردند.»؟

پاسخ آن است كه خدا بشر را آزاد آفريده تا با اختيار خود به رشد و تكامل برسد؛ ازاين رو لازم است راه حق و فضيلت را با ميل و اراده ي خويش بپيمايد، البته ممكن است برخي با سوء استفاده از آزادي خويش، به جنگ و خون ريزي بپردازند.

اگر خدا انسان ها را مجبور مي كرد و يا در آنها غريزه ي خاصي مي آفريد كه آنها را به صلح و پيروي از پيامبران مجبور مي كرد، در آن صورت، تكامل تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 264

انسان تحقق نمي يافت و پرهيز از جنگ افتخاري به شمار نمي آمد و ثواب و كيفري نداشت؛ چون جنبه ي اجباري داشت.

اختيار آمد عبادت را نمك ورنه مي گردد بنا خواه اين فلك گردش او را نه اجري ني عقاب كاختيار آمد هنر وقت عتاب 5. بسياري از جنگ هاي بشريت

در اثر تعصبات ناروا، خرافات، انحرافات و قدرت طلبي است. مذاهب آسماني، به ويژه اسلام، با تعليمات ضد نژادپرستي خود، مرزهاي نژادي و قبيله اي را برچيدند و جنگ و خون ريزي را كاهش دادند و شاهد آن اين كه در جوامعي كه مذهب بر آن حاكم نيست اختلافات بيش تري بروز مي كند.

تفرقه در روح حيواني بود نفس واحد روح انساني بود جنگ هاي پيامبران با ستمكاران و استثمارگران و فرعون ها براي جلوگيري از ستم و آزاد ساختن طبقات محروم و در راستاي رسالت الهي آنان بود كه خدمتي به بشريت به شمار مي آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا بين پيامبران خودش (براساس ويژگي هاي فردي و مكتبي) تفاوت گذارده و آنها را رتبه بندي كرده است.

2. سخن گفتن خدا با افراد مايه ي مباهات و برتري آنهاست.

3. اختلافات بشري امري طبيعي است كه خدا نمي خواهد جلوي آنها را بگيرد (تا بشر آزاد باشد و تكامل يابد.)

4. به رتبه و درجات پيامبران الهي توجه كنيد (و در عصر خويش از برترين پيامبر و مكتب، يعني اسلام پيروي كنيد.)

5. در ميان اختلافات بشري به كژراهه (كفر) نرويد و با كمك دلايل تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 265

روشنگر راه صحيح (ايمان) را پيدا كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و پنجاه و چهارم سوره ي بقره بر مصرف اموال در راه خدا تأكيد مي كند و مي فرمايد:

254. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! از آنچه به شما روزي داده ايم، [در راه خدا] مصرف كنيد؛ پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در آن، نه هيچ

معامله اي، و نه هيچ دوستي، و نه هيچ شفاعتي است. و تنها كافران (: نا سپاسانِ گناهكار) ستمكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «انفاق» به معناي مصرف اموال در راه خداست و بعيد نيست كه در اين آيه به معناي ماليات واجب زكات باشد؛ زيرا در ذيل آيه افراد كافر و ناسپاس «1» را به مجازات روز رستاخيز تهديد مي كند.

2. فرصت دنيا را از دست ندهيد كه انفاق امروز وسيله ي برداشت در قيامت و جلب محبت خداست. اگر امروز انفاق و بخششي صورت نگيرد، در آن روز هم از محبت، دوستي و شفاعت خبري نخواهد بود.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 266

تا كه دستت مي رسد كاري بكن پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار 3. كافران ناسپاس، به دلايلي، ستمكارند؛ اولًا، با كفر و ناسپاسي سرمايه هاي وجودي خود را هدر مي دهند و به خود ستم مي كنند و ثانياً، به اجتماع خويش ستم مي كنند، زيرا كفر، گناه و ناسپاسي، عوارض نامطلوبي براي اجتماع بشري در پي دارد.

4. در رستاخيز هيچ دوستي و داد و ستدي نخواهد بود و هر كس به فكر اعمال و حساب خويش است.

5. در اين آيه شفاعت نفي شده است ولي در آيات ديگر، از جمله آيه ي بعد (بقره، 255)، شفاعت با رخصت خدا اثبات مي شود؛ بنابراين روشن مي شود كه قرآن اصل شفاعت را مي پذيرد اما شفاعت بدون دليل و رخصت الهي، كه نوعي پارتي بازي است، مورد قبول قرآن نيست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در دنيا به فكر سراي آخرت باشيد.

2. كار امروز را به فردا واگذار نكنيد كه در رستاخيز از دست كسي كاري ساخته نيست تا به فرياد شما برسد.

3. اموال

دنيا را توشه ي آخرت نماييد.

4. كفر و ناسپاسي، ستمكاري (به خويش و اجتماع) است.

آية الكرسي

آية الكرسي قرآن كريم در آيه ي دويست و پنجاه و پنجم سوره ي بقره (آية الكرسي) به صفات عالي خدا و شفاعت پذيري او اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 267

255. اللّهُ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ خداست، كه هيچ معبودي جز او نيست زنده برپا و برپا دارنده است. هيچ چُرت و خوابي او را (فرا) نمي گيرد؛ آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط از آنِ اوست. كيست آن كس كه در پيشگاهش، جز به رخصت او، شفاعت كند؟! آنچه در پيش رويشان (در آينده) و آنچه در پشت سرشان (در گذشته) است مي داند، و به چيزي از علم او احاطه نمي يابند جز به مقداري [كه او] بخواهد. پايتخت (علم و قدرت) او، آسمان ها و زمين را دَر بر گرفته؛ و نگاهداري آن دو بر او دشوار نيست. و او بلند مرتبه [و] بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق در احاديث اسلامي به

«آيةُ الكُرسي» مشهور است. در حديثي حكايت شده كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله سؤال شد: برترين و باعظمت ترين آيه اي كه بر شما نازل شده، كدام است؟ حضرت فرمودند: «آيةُ الكُرسي».

و از حضرت علي عليه السلام حكايت شده كه «اگر اهميّت اين آيه را بدانيد، در هيچ حالي آن را ترك نمي كنيد.» «1»

2. اهميّت ويژه ي آية الكرسي به خاطر محتواي مهم و برجسته ي آن است كه با صفات الهي شروع مي شود و به وحدانيّت، حيات و قيّوم بودن خدا، مسئله ي شفاعت، احاطه ي علم الهي در مورد گذشته و آينده، به وسعت تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 268

كُرسي خدا و عظمت و برتري خدا اشاره مي كند.

3. واژه ي «اللّه» به معناي ذات يگانه، جامع همه ي صفات كمال و خالق جهان است كه در عالم هستي معبودي جز او وجود ندارد و كلمه ي «لا اله الّا هو» نيز تأكيد همين حقيقت است. اين كلمه سرلوحه ي دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و شعار هر مسلمان است.

4. واژه ي «حيّ» به معناي «زنده» است كه دلالت بر دوام دارد. «1» حيات خدا حياتي حقيقي است؛ زيرا حيات او عين ذات اوست و مثل بقيه ي موجودات زنده نيست كه حياتش عارضي باشد و آن را از ديگران گرفته باشد.

معمولًا موجود زنده را اين گونه تعريف مي كنند: موجودي كه داراي رشد، تغذيه و حسّ و حركت باشد؛ اما اين تعريف در مورد خدا صحيح نيست و اين ها آثار موجودات ناقص و محدود است.

حيات

به معناي وسيع و واقعي كلمه، عبارت است از «علم و قدرت»؛ بنابراين هر موجودي كه داراي علم و قدرت بي پايان است حيات كامل دارد و خدا اين گونه است.

5. واژه ي «قيّوم»، «2» به معناي وجودي است كه قيام او به ذات خود اوست و قيام و اتكاي همه ي موجودات به وجود اوست.

قيام به معناي ايستادن در مورد خدايي كه جسم نيست معنا ندارد، پس مقصود قيام به آفرينش و تدبير و نگه داري موجودات است؛ يعني او برپاست و برپا دارنده ي جهان هستي است.

6. اين كه خدا سستي و خواب ندارد، «3» در حقيقت تأكيد «قيّوم بودن»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 269

خداست؛ چرا كه قيام كامل به تدبير عالم هستي ايجاب مي كند كه او لحظه اي از جهان غافل نگردد.

اين جمله اشاره به اين حقيقت است كه فيض و لطف خدا دايمي است و لحظه اي قطع نمي شود و هم چون بندگان نيست كه در اثر خواب از ديگران غافل شود.

7. در آيه ي فوق به مالكيّت حقيقي خدا بر آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست اشاره شده است.

تفاوت مالكيّت انسان با مالكيت خدا آن است كه آنچه بشر در اختيار دارد ملك حقيقي او نيست و فقط تا مدّتي و با شرايطي حقّ تصرف در آنها را دارد، امّا مالكيّت خدا حقيقي است و وجود همه چيز از آنِ او و در دست قدرت اوست و هر تصرّفي كه در جهان هستي مي شود از ناحيه ي اوست.

اثر تربيتي توجه به اين نكته آن است

كه اگر انسان عقيده داشته باشد كه هر چه دارد، در حقيقت، از خودش نيست و عاريه است، از تجاوز به حقوق ديگران و حرص و بخل و امثال آن بازمي ايستد.

8. آيه ي فوق به شفاعت اشاره مي كند و مي فرمايد: «كيست كه در نزد او جز به فرمان او شفاعت كند؟»

اين جمله مكمل بحث قيّوميّت خداست؛ يعني اگر مشاهده كرديد كه كساني در پيشگاه خدا شفاعت مي كنند دليل بر مالك بودن و استقلال آنان نيست، بلكه مقام شفاعت را نيز خدا به آنها بخشيده است.

9. در حقيقت آيه ي فوق شفاعت را به دو قسم تقسيم مي كند: شفاعت بدون اجازه ي خدا كه مردود بلكه غير ممكن است؛ و شفاعت با اجازه ي خدا كه صحيح و مورد تأييد قرآن است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 270

10. شفاعت عبارت است از كمك رساني يك موجود قوي به موجود ضعيف تر تا بتواند مراحل تكامل خود را با موفقيّت طي كند.

شفاعت نيازمند ارتباط معنوي شفاعت كننده و شفاعت شونده است كه بايد در دنيا اين ارتباط برقرار شود و اين خود عامل تربيت است.

پس شفاعت تغييري در اراده ي پروردگار نسبت به گناهكار نمي دهد، بلكه اين گناهكار است كه با ارتباط معنوي خود با شفاعت كننده به نوعي از تكامل و پرورش دست پيدا مي كند و به حدّي مي رسد كه شايسته ي عفو خدا مي گردد «1» از همين جا روشن مي شود كه شفاعت، بدون دليل و زمينه و به معناي پارتي بازي نيست.

اي خنك آن مرد كز خود رسته شد در وجود زنده اي پيوسته شد

واي آن زنده كه با مرده نشست مرده گشت و زندگي از وي بجست 11. در اين آيه به احاطه ي علمي خدا نسبت به گذشته و آينده ي شفيعان اشاره شده است. او آنچه بر آنها پنهان است مي داند و آنان احاطه به علم پروردگار ندارند و معلومات آنها محدود است و تنها از همان مقدار كه او اراده كند باخبر مي شوند.

از اين جملات استفاده مي شود كه هيچ كس علمي از خود ندارد و تمام علوم بشر از ناحيه ي خداست و ممكن است او برخي از علوم غيبي را در اختيار افرادي كه مي خواهد قرار دهد و آنان را از اسرار غيب آگاه سازد.

12. مفسران در مورد معناي «كُرسي» «2» در قرآن سه احتمال را مطرح تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 271

كرده اند:

الف) قلمرو حكومت خداست؛ يعني خدا بر همه ي آسمان ها و زمين حكومت مي كند. پس كُرسي خدا مجموعه ي عالم مادّي، اعم از زمين، ستارگان و سيّارات است.

ب) منطقه ي نفوذ علم خداست؛ يعني علم خدا به تمام آسمان ها و زمين احاطه دارد و چيزي از قلمرو علم او بيرون نيست.

ج) موجودي وسيع تر از تمام آسمان ها و زمين است كه از

هر سو آنها را احاطه كرده و هنوز علم بشر پرده از روي آن برنداشته است. رواياتي نيز در اين زمينه وارد شده است.

البته منافاتي ندارد كه اين سه معنا را با هم ديگر جمع كنيم و بگوييم:

تخت حكومت و قدرت پروردگار همه ي آسمان ها و زمين را فرا گرفته و كرسي علم و دانش او به همه ي جهان احاطه دارد و چيزي از قلمرو حكومت و نفوذ علمي او بيرون نيست.

13. حفظ آسمان ها و زمين هيچ سنگيني اي براي خدا ندارد؛ چرا كه قدرت او هم چون بندگان محدود نيست.

14. در اين آيه به دو صفت «عَليّ» و «عظيم» خدا اشاره شده كه در حقيقت دليلي براي مطالب سابق است و بيان مي كند كه او خدايي برتر و بالاتر و بزرگ تر است، پس هيچ گونه شبيه و شريك و كمبود و نقصي ندارد، خدايي بزرگ و بي نهايت كه هيچ كاري برايش مشكل نيست. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 272

15. هر يك از صفات خدا كه در آيه ي فوق آمده است (قيّوم، حيّ، علم، قدرت و عظمت)، نقش سازنده اي در تربيت انسان دارد؛ زيرا بهترين مكتب، آن مكتبي است كه به پيروان خود اميد و عشق دهد، سرنوشت و آينده ي آنان را روشن كند و پيروانش نيز بدانند كه هر لحظه زير نظر هستند، امّا لغزش هايشان قابل عفو و خداي آنان مهربان است.

اين صفات به ما پيام مي دهد كه:

- حيات واقعي و ابدي او سرچشمه ي همه حيات ها است.

- همه چيز به او بستگي دارد.

-

هر زنده اي خستگي و خواب دارد، غير از او.

- همه چيز از اوست.

- او بر همه چيز آگاه است و احاطه دارد.

- حكومت و قدرت او محدود نيست.

- حفاظت هستي بر او سنگين نيست. «1»

آري اين آيه از جهت رواني پيام مهمي براي ما دارد كه با خواندن و تلقين پيوسته ي آن حاصل مي شود در حقيقت كسي كه چنين مولايي (با صفات فوق) دارد، نمي تواند به خود ضعف و سستي راه دهد و با ايمان و اعتماد به او قدرت و حيات تازه مي يابد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا را با صفات عالي، هم چون توحيد، حيات و علم بي كران، بشناسيد.

2. شفاعت با رخصت الهي مجاز است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 273

3. قلمرو علم شما را خدا مشخص مي سازد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و پنجاه و ششم سوره ي بقره اجبار و تحميل دين را نفي مي كند و مي فرمايد:

256. لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَي لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ هيچ اكراهي در (پذيرش) دين نيست، (چرا كه) بيقين (راه) هدايت از گمراهي، روشن شده است. بنا بر اين كسي كه به (معبودِ) طغيانگر كفر ورزد، و به خدا ايمان آورد، پس بيقين به دستاويزي استوار تمسّك جسته است، كه هيچ گسستني برايش نيست. و خدا،

شنواي داناست.

شأن نزول:

حكايت شده كه يكي از اهالي مدينه به نام «حُصَين» دو پسر داشت كه تحت تأثير بازرگانان منطقه ي شام قرار گرفتند و مسيحي شدند و حتي تصميم گرفتند كه به همراه بازرگانان به طرف شام (سوريه ي فعلي) رهسپار گردند.

حصين كه از اين جريان سخت ناراحت شده بود، ماجرا را به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اطلاع داد و از حضرت خواست كه آنان را به اسلام باز گرداند و سؤال كرد كه آيا مي توانم آنان را به اجبار به مذهب خويش باز گردانم؟ «1»

به دنبال اين ماجرا آيه ي فوق فرو فرستاده شد و بيان كرد كه: در گرايش به مذهب، اجبار و اكراهي نيست. «2»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 274

نكته ها و اشاره ها:

1. پس از بيان آن همه دلايل روشن و استدلال هاي منطقي و معجزات آشكاري كه پيامبران آورده اند، نيازي به تحميل دين نيست؛ چرا كه راه رشد و هدايت از راه انحراف جدا شده و آشكار گشته است «1» و هر كس مي تواند راه خود را انتخاب كند و اصولًا رشد و كمال انسان در سايه ي آزادي او تحقق مي يابد.

2. دين و مذهب نمي تواند تحميلي و اجباري باشد؛ «2» چرا كه دين از يك سلسله اعتقادات قلبي ريشه مي گيرد و زور و شمشير و قدرت نظامي مي تواند در اعمال و حركات جسماني انسان اثر كند، امّا در افكار و اعتقادات بشر اثري ندارد.

3. اكراه و اجبار در اصل پذيرش دين نيست، ولي هرگاه كسي ديني را

پذيرفت، لوازم و احكام آن را نيز پذيرفته است و بايد ملتزم به آنها باشد.

پس اگر كسي اسلام را پذيرفت، بايد احكام شخصي و اجتماعي آن را رعايت كند و به اعمال علني خلاف قانون مثل شراب خواري و سرقت اقدام نكند؛ چرا كه در اسلام ممنوع است.

4. اسلام كه برهان و منطق دارد، نيازي به اكراه و اجبار ندارد؛ و آيه ي فوق پاسخي است به كساني كه تصور مي كنند اسلام در برخي از موارد جنبه ي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 275

تحميلي و اجباري داشته است. «1»

5. اسلام دين آزادي است و اكراهي در آن نيست، ولي در برخي موارد جنگ و توسل به زور را پذيرفته است كه عبارت اند از:

الف) جهاد دفاعي در مقابل كساني كه به مسلمانان حمله مي كنند.

ب) جهاد براي كسب آزادي تبليغ تا مردم بتوانند با شنيدن حق، آزادانه راه و عقيده ي خود را انتخاب كنند.

ج) جهاد براي محو آثار شرك و بت پرستي، چرا كه از نظر اسلام بت پرستي يك دين نيست بلكه يك انحراف و بيماري و خرافه است كه بايد سركوب شود تا زنجيرهاي اسارت از فكر انسان ها زدوده شوند. «2»

6. واژه ي «طاغوت» به معناي تعدّي و تجاوز از حدّ است؛ از اين رو به هر چيزي كه وسيله اي براي تجاوز از حدّ شود، طاغوت مي گويند؛ مثل شيطان، بت، تجاوزگران، ستمگران متكبر و هر معبودي غير از خدا كه موجب انحراف گردد. و مقصود از طاغوت در آيه ي فوق همين معناي عام است. «3»

7. تا زماني

كه طاغوت ها نفي نشوند، توحيد جلوه گر نمي شود؛ اوّل كفر و انكار طاغوت لازم است و بعد ايمان به خدا؛ همان گونه كه در كلمه ي «لا إله إلّا اللّه» نيز اوّل نفي معبودهاي دروغين و سپس اعتراف به معبود حقيقي آمده است و اين شرط ورود به اسلام است.

8. جبهه ي اللَّه و جبهه ي طاغوت:

اين دو، اين دو جنبه است، اين دو جبهه است، جبهه ي طاغوت و جبهه ي اللَّه. جبهه ي اللَّه را كه توجه به خدا دارند و ايمان به خدا دارند، خداي تبارك و تعالي آنها را از همه ي ظلمت ها اخراج مي كند و به نور مي رساند، آن نور، خود حق است. اين كه نور است «اللَّه نور السموات و الارض» «4» از همه ي ظلمت ها كه ماعداي اللَّه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 276

است، آنها را خارج مي كند و به نور مي رساند و به اللَّه مي رساند ....

اين دو راه است، راه انبيا و راه طاغوت، راه انبيا راه خداست و خدا ولي است و خدا فاعل است و به دست خدا انسان تربيت مي شود و راه طاغوت، راه شيطان است كه شيطان مربي انسان است. «1»

9. كفر مقدس:

شهيد مطهري در مورد آيه ي فوق مي فرمايند:

از آن جا كه ريشه ي اصلي لغت «كفر» همان پوشاندن و مخالفت كردن و جبهه گرفتن است، گاهي در قرآن چهره ي مقدس به خود مي گيرد، يعني در مورد جبهه گيري در مقابل باطل به كار مي رود كه از همه روشن تر در آية الكرسي است.

يعني هر مؤمني بايد كافر نيز باشد؛ يعني به حق

كه ايمان دارد، بايستي در مقابل باطل موضع بگيرد و آن را انكار كند و اين است همان كفر مقدس. «2»

10. واژه ي «عُروة الوثقي يعني دستگيره ي محكم، كسي كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، از نظر رواني و روحي نيرويي در وجود او پديد مي آيد كه از نمودهاي دستگيره ي محكم الهي است. در روايات آمده است كه از مصاديق «عروة الوثقي» اتصال به اولياي خدا و امامان اهل بيت عليهم السلام است و از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شد كه به علي عليه السلام فرمود: تو دستگيره ي محكم هستي. «3»

البته دستگيره اي كه انسان به آن دست مي يازد، بايد محكم باشد ولي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 277

محكم گرفتن آن نيز شرط است.

آموزه ها و پيام ها:

1. دين داري با انتخاب آزادانه شكل مي گيرد و اجباري نيست.

2. نفي طاغوت ها (و بت ها و ستمكاران كفر پيشه) مقدمه ي ايمان راستين است.

3. راه هدايت و گمراهي را مشخص سازيد و مردم را در انتخاب دين آزاد بگذاريد.

4. در زندگي و اعتقادات به دستگيره اي چنگ زنيد كه محكم و ناگسستني باشد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و پنجاه و هفتم سوره ي بقره به فرجام نوراني راه مؤمنان و پايان تاريك راه كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

257. اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي

النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُمَاتِ أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ خدا، سرپرستِ كساني است كه ايمان آورده اند؛ آنان را از تاريكي ها، به سويِ نور بيرون مي برد. و [لي كساني كه كفر ورزيده اند، سرپرستانشان طغيانگرند، كه آنان را از نور به سويِ تاريكي ها بيرون مي برند؛ آنان اهل آتشند، در حالي كه آنان در آن ماندگارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «وليّ» در آيه ي فوق به معناي مربّي و سرپرست است. «1» هر انساني نيازمند تربيت و مربّي است ولي گاهي مربّي و راهنماي او خداست كه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 278

او را رشد داده و به سوي نور مي برد و گاهي مربّي و سرپرست او طاغوت ها هستند كه او را به سوي تاريكي كفر و ستم مي برند، ولي در هر صورت، انتخاب مربي و راه به اراده ي انسان بستگي دارد و مربي زمينه ساز است.

نوريان مر نوريان را طالبند ناريان مر ناريان را جاذب اند 2. تشبيه «ايمان و كفر» به «نور و تاريكي» رساترين تشبيهي است كه در اين مورد به نظر مي رسد. نور منبع حيات و بركات و سرچشمه ي رشد و تكامل و حركت، و آرام بخش و مطمئن كننده و آگاه كننده و راه نماست. در حالي كه ظلمت و تاريكي، رمز سكوت، مرگ، خواب، ناداني، گمراهي و وحشت است.

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد باللَّه كه آفتاب فلك خوب تر شوي 3. در آيه ي فوق واژه ي «ظلمات» جمع است و به معناي تاريكي هاست، امّا واژه ي «نور» مفرد است. استفاده از اين دو تعبير اشاره به اين حقيقت دارد كه در راه حق هيچ گونه پراكندگي وجود ندارد و راه حق الهام بخش وحدت و يگانگي است. مسير حق همانند خط مستقيمي است كه ميان دو نقطه كشيده مي شود؛ كه خط راست هميشه يكي است و تعدد بردار نيست.

امّا باطل و كفر، زمينه ساز انواع اختلاف ها و پراكندگي هاست و اهل باطل وحدت ندارند و همانند خطوط انحرافي هستند كه ميان دو نقطه كشيده مي شوند كه تعداد آنها در اطراف خط مستقيم بي شمار و نا محدود است.

و نيز ممكن است تعبير نور اشاره به تنها منبع نور حقيقي، يعني خداي متعال باشد كه فرمود: خدا نور آسمان ها و زمين است؛ «1» و اين نور يگانه اي است كه همه ي مؤمنان به سوي او ره سپارند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 279

امّا مظاهر تاريكي و ظلمت متعدد است، هم چون ظلمت جهل، بت پرستي، ستمكاري، پيروي از شيطان و هواي نفس و انواع كفر و شرك، كه طاغوت ها به طرف آن دعوت مي كنند.

4. آيه ي فوق با به تصوير كشيدن آينده اي روشن و نوراني براي مؤمنان، آنان را تحت سرپرستي و تربيت الهي معرفي مي كند و اين

مطلب، احساسي شيرين، اميدآفرين، آرامش بخش و همراه با اعتماد به آينده براي مؤمنان پديد مي آورد.

ولي براي كافران آينده اي تاريك و ظلماني به تصوير مي كشد كه با پذيرش سرپرستي طاغوت ها حاصل مي شود و به آنان هشدار مي دهد كه آينده اي تاريك در انتظارشان است.

5. در اين آيه به نقش مهم رهبران بشر اشاره شده است. رهبر و مربي و سرپرست انسان، از طرفي زمينه سازي هدايت يا گمراهي انسان را به عهده دارد و از طرف ديگر، با رهبري انسان به سوي نور يا تاريكي او را از يك فضا به سوي فضاي ديگر خارج مي كند.

يعني علاوه بر هدايت تشريعي (بيان قوانين و تعاليم)، مرتبه اي از هدايت تكويني (رهبري عملي و راهبردي) انسان را نيز به عهده دارند.

6. چهره اي ديگر از نور و ظلمت:

تاريكي ها و حجاب هاي ظلماني متعدد:

تاريكي هايي كه بشر به آن مبتلاست، چه تاريكي هايي كه در نفس خودش هست و در باطن خودش هست و چه تاريكي هايي كه در جامعه هست، اين ها زياد هستند، ...

... انبيا آمدند كه ... اين ها را از اين خودخواهي كه منشأ همه ي ظلمت هاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهي كه نور

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 280

است. «1»

توجه به غيرخدا انسان را به حجاب هاي ظلماني و نوراني محجوب مي نمايد. كليه ي امور دنيوي اگر موجب توجه انسان به دنيا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلماني مي شود. تمام عوامل اجسام حجاب هاي ظلماني مي باشد. «2»

بالاترين ظلمت ها، ظلمت خودبيني است. امام خميني در اين باره مي فرمايند:

ما الآن در يك

چاهي واقع شده ايم، در يك ظلمتي واقع شده ايم كه بالاترين ظلمت هاست و آن ظلمت انانيّت (: خودبيني) است و اگر چنانچه از اين ظلمت خارج نشويم، از اين چاه خارج نشويم و از انانيّت بيرون نرويم از اين توجه به خود و خودخواهي و اين كه ديگران را هيچ و خود را همه چيز بدانيم، الهي نخواهيم شد. هر چه طرح بشود آن هم تا به نفع خودش است واقعاً قبول مي كند، اگر به نفع خودش نباشد، حق هم باشد، قبول نمي كند .... اين ها همه انانيّت است .... مادامي كه اين طور هست، الهيّت در كار نيست، همان پرستش نفس است. «3»

راه خروج از ظلمت خودخواهي:

اول قدم اين است كه انسان قيام كند، قيام للَّهِ، بيدار شود، خواب تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 281

نباشد. «1»

نور شما را نوراني مي كند:

اگر رسيديد به عالم نور، شما سرتاپايتان نوراني مي شود، نور مي شويد، اصلش حرفي كه مي زنيد نوراني است، حرفي كه مي شنويد نوراني است، گوش و سمع و بصر، همه گوش خودت را رها كرده اي و گوش نوراني پيدا كرده اي. چشم ظلماني را رها كرده اي يك چشم نوراني پيدا كرده اي، چشمي كه با او توجه به خدا داريد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. آينده ي مؤمنان روشن و آينده ي كافران تاريك است.

2. مربيِ خوب آن است كه انسان را به سوي نور ببرد و مربي بد آن است كه انسان را به سوي تاريكي ها سوق دهد.

3. راه الهي نوراني است و آينده ي بشريت را روشن مي سازد.

4. راه طاغوت

(و شرك و كفر و ستم) فرجامي تاريك و عذاب آلود دارد.

5. اگر طالب تاريكي هستيد، به سوي طاغوت ها برويد.

6. در انتخاب مربي دقت كنيد كه رهبري عملي شما را به عهده مي گيرد.

7. اگر طالب نوريد، به سوي خدا برويد.

پيامبر بزرگ الهي

پيامبر بزرگ الهي قرآن كريم در آيه ي دويست و پنجاه و هشتم سوره ي بقره به گفت وگوي ابراهيم عليه السلام با نمرود اشاره مي كند و مي فرمايد:

258. أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِيْ وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 282

آيا اطلاع نيافتي از [حال كسي كه چون خدا به او فرمانروايي داده بود، با ابراهيم در باره پروردگارش بحث [و جدل كرد؟ هنگامي كه ابراهيم گفت: «پروردگار من كسي است كه زنده مي كند و مي ميراند.» (نمرود) گفت: «من (نيز) زنده مي كنم و مي ميرانم.» ابراهيم گفت: «پس در واقع خدا، خورشيد را از خاور مي آورد؛ پس آن را از باختر بياور!» پس كسي كه كفر ورزيده بود، مبهوت شد. و خدا گروه ستمكاران را راه نمايي نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام با يكي از جبّاران عصر خويش به نام نمرود «1»

به بحث و گفت وگو پرداخت. او كه از باده ي غرور حكومت سرمست بود، از ابراهيم عليه السلام پرسيد: خداي تو كيست؟

ابراهيم عليه السلام در پاسخ گفت: همان كس كه زنده مي كند و مي ميراند.

ابراهيم در حقيقت بزرگ ترين شاهكار آفرينش، يعني قانون حيات و مرگ را كه نشانه ي روشني از علم و قدرت مبدء جهان هستي است، مطرح ساخت.

امّا نمرود راه تزوير و سفسطه را در پيش گرفت و براي فريب اطرافيان و مردم گفت: منم كه زنده مي كنم و مي ميرانم؛ يعني قانون حيات و مرگ به دست من است.

در احاديث و تاريخ حكايت شده كه نمرود براي تأييد عملي سخن خود، فوراً دستور داد كه دو نفر زنداني را حاضر كردند، و فرمان داد يكي را آزاد كنند و ديگري را بكشند؛ و گفت ديدي كه چگونه زندگي و مرگ به دست من است!

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 283

ابراهيم عليه السلام وقتي در برابر مغالطه ي دشمن قرار گرفت، مي توانست اشكالات منطقي و مناقشات سخن نمرود را بيان كند؛ كه كشتن يك زنداني و آزاد كردن ديگري ارتباطي با مسأله ي مرگ و حيات طبيعي و واقعي ندارد، امّا ملاحظه كرد كه اگر به بحث و جدل در اين باره ادامه دهد، فرصت از دست مي رود و افرادي كه در مجلس جمع شده اند در سخنان او انديشه نمي كنند، از اين رو در برابر نمرود دليل ديگري آورد و گفت: خدا خورشيد را از افق مشرق بيرون مي آورد، اگر حكومت جهان هستي به دست

توست، آن را از مغرب بيرون آور.

در اين جا بود كه دشمن خاموش و مبهوت گشت و نتوانست در برابر ابراهيم عليه السلام سخني بگويد. «1»

2. قرآن كريم زمان گفت وگوي ابراهيم عليه السلام با نمرود را مشخص نمي كند، امّا از قراين برمي آيد، كه اين گفت وگو بعد از بت شكني ابراهيم عليه السلام و نجات او از آتش بوده است؛ چرا كه مسلماً قبل از آن، ابراهيم عليه السلام به عنوان يك فرد انقلابي و مخالف بت پرستي و حكومت خودكامه، مجالي پيدا نمي كرد كه با نمرود سخن بگويد.

3. در هنگام گفت وگو با ديگران و دعوت به سوي حق، از سه راه اساسي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 284

مي توان استفاده كرد: «1»

الف) استدلال كه براساس برهان منطقي استوار است؛

ب) پند و نصيحت و موعظه؛

ج) جدل نيكو و محاجّه به اين صورت كه با استفاده از عقايد مورد قبول طرف مقابل، استدلال كنيم يا نظر او را نقد كنيم.

نمرود با پاسخي كه به ابراهيم عليه السلام داد، نشان داد كه اهل استدلال منطقي نيست و مسلماً موعظه و اندرز نيز در آن فرد متكبّر تأثير نداشت؛ از اين رو ابراهيم عليه السلام به راه سوم، يعني جدل پناه برد و او را بهت زده كرد.

آري، ابراهيم عليه السلام مي توانست در سخنان نمرود مناقشات عقلي و منطقي كند ولي طرف مقابل اهل استدلال منطقي نبود و فرصت از دست مي رفت.

4. در هنگام بحث با اهل باطل، بايد به افكار عمومي توجه كنيم و اجازه ندهيم كه

آنان با استدلال هاي جدلي مردم را بفريبند و جدل را با جدل پاسخ دهيم. اين يكي از شيوه هاي تبليغي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. (اگر خوب بنگريد) مي توانيد دلايل توحيد و قدرت الهي را در صحنه ي هستي ببينيد.

2. با مطالعات كيهان شناسي به خداشناسي برسيد.

3. هم چون ابراهيم عليه السلام مدافع توحيد باشيد و استدلال هاي بهت آور طرّاحي كنيد.

4. ستمكاري مانع هدايت پذيري انسان است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 285

5. به ستمكاران متكبّر اجازه ندهيد با جدل مردم را بفريبند. و با استفاده از جدل نيكو، مواضع آنان را در هم بكوبيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و پنجاه و نهم سوره ي بقره به داستان شخصي اشاره مي كند كه يكصد سال پس از مرگش زنده شد و نشانه اي از رستاخيز گرديد، مي فرمايد:

259. أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَي قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَي عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّي يُحْيِيْ هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَي طَعَامَكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَي حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَي الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

يا (اطلاع نيافتي از) هم چون كسي كه از كنار آبادي عبور كرد، در حالي كه [ديوارهاي آن، به روي سقف هايش فرو ريخته بود!

(آن پيامبر با خود) گفت: «چگونه خدا اين [ها] را پس از مرگش [ان ، زنده مي كند؟!» و خدا او را صد سال ميراند؛ سپس او را بر انگيخت؛ (و به او) فرمود:

«چقدر درنگ كردي؟» (پيامبر) گفت: «يك روز؛ يا بخشي از يك روز را درنگ كردم.» (خدا) فرمود: «بلكه صد سال درنگ كردي! پس به غذايت و نوشيدني ات بنگر، كه هيچ گونه تغيير نيافته است! و [لي به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشي شده، و اين امور براي اين است كه تو يقين پيدا كني)، و براي اينكه تو را نشانه اي براي مردم (در مورد رستاخيز) قرار دهيم. و به استخوان ها بنگر كه چگونه آنها را برداشته، [به هم پيوند مي دهيم،] سپس گوشت بر آن مي پوشانيم!» پس هنگامي كه (اين حقايق) بر او روشن شد، گفت: «مي دانم كه خدا بر هر چيزي تواناست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق به داستان پيامبري اشاره مي كند كه با مركب خويش با

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 286

مقداري آشاميدني و خوراكي به سفر مي رفت. او در بين راه به محلّي رسيد كه به شكل وحشتناكي ويران شده بود و استخوان هاي ساكنان آن به چشم مي خورد. وقتي اين صحنه را ديد، گفت: چگونه خدا اين مردگان را زنده مي كند؟

البته اين سخن وي از سر تعجب بود، نه انكار و ترديد؛ چرا كه او از پيامبران الهي بود.

هنگامي كه اين سخن را گفت، خدا جان او را گرفت و صد سال

بعد او را زنده كرد و از او پرسيد، چقدر در اين بيابان بوده اي؟

او خيال مي كرد كه مقدار كمي در آن جا درنگ كرده است؛ از اين رو فوراً پاسخ داد: يك روز يا كمتر از آن. به او خطاب شد: يكصد سال در اين جا بوده اي. اكنون به غذا و آشاميدني خود نظري بيفكن و ببين چگونه در طول اين مدّت به فرمان خدا هيچ گونه تغييري در آن پيدا نشده است! و براي اين كه بداني صد سال از مرگ تو گذشته است، به الاغ خود نگاه كن و ببين- به عكس غذا و نوشيدني ات- از هم متلاشي و پراكنده شده، و مشمول قوانين عادي طبيعت گشته است.

سپس ببين چگونه اجزاي پراكنده ي آن را جمع آوري و آن را زنده مي كنيم.

وقتي او اين منظره را ديد، گفت: مي دانم كه خدا بر هر چيزي تواناست؛ يعني هم اكنون آرامش خاطر يافتم و مسأله ي رستاخيز براي من به شكل محسوس حلّ شد.

2. مفسران قرآن در مورد اين كه اين شخص كدام يك از پيامبران بوده است احتمالات متفاوتي مطرح كرده اند؛ برخي او را «ارميا» و برخي «خِضر» گفته اند، امّا مشهور آن است كه او «عُزَير» پيامبر بوده است كه حديثي از امام تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 287

صادق عليه السلام نيز اين مطلب را تأييد مي كند. «1»

3. اكثر مفسران گفته اند كه مقصود اين آيه آن است كه آن پيامبر يك صد سال مرده بود، سپس به صورت معجزه آسايي زنده شد.

ولي برخي از مفسران گفته اند كه اين آيه

اشاره به نوعي خواب عميق است كه دانشمندان امروزي آن را «سبات» مي نامند؛ «2» مثل خواب زمستاني حيوانات يا خواب اصحاب كهف، امّا دليلي بر اين گفتار وجود ندارد و ظاهر آيه همان است كه پيامبر مذكور واقعاً مرد و سپس به صورت خارق العاده اي زنده شد تا نشانه اي از رستاخيز باشد و اين امر محالي نيست و از اين گونه معجزات در قرآن مكرر ياد شده است. «3»

4. نوع غذاي آن پيامبر در اين آيه مشخص نشده، امّا برخي از مفسران نوشته اند كه غذاي او انجير و نوعي آب ميوه بوده كه بسيار زود فاسد مي شود اما به قدرت خدا اين غذاها باقي ماند «4» امّا الاغ كه عمر طولاني تري دارد، مرد و متلاشي شد، تا نهايت قدرت نمايي خدا را نشان دهد.

5. همه ي اين امور نشانه اي براي مردم است تا به رستاخيز ايمان آورند و بدانند كه گذشت زمان طولاني، خللي در قدرت خدا وارد نمي كند.

6. در حقيقت خدا با اين كار صحنه اي از قيامت را به دنيا آورد و نمايش داد. گاهي نشان دادن يك چيز بهترين راه استدلال بر آن است. آري، اين تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 288

نمايش قرآني مي تواند دليلي بر امكان معاد جسماني و رجعت باشد.

7. پرسش آن شخص، در مورد اصل معاد نبود، بلكه در حيرت بود كه چگونه خدا اين استخوان هاي پوسيده و پراكنده را جمع مي كند و انسان ها را زنده مي كند.

بنابراين، پرسش اصلي او در مورد قدرت خدا بود و به همين

دليل خدا صحنه اي پديد آورد تا او به قدرت الهي پي ببرد و او در پايان گفت: اكنون متوجه شدم كه خدا بر هر چيزي تواناست و مي تواند استخوان ها را در رستاخيز جمع آوري و زنده سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه ي ماجراهاي اعجازآميز تاريخ، خداشناس و معادباور شويد.

2. گاهي خدا نشانه هاي رستاخيز را به طور حسّي به افراد نشان مي دهد (آنها را مطالعه كنيد و معادباور شويد).

3. ترديد در مورد چگونگي رستاخيز روا نيست كه قدرت خدا نامحدود است.

4. گاهي يك ماجراي تاريخي نشانه اي اعجازآميز براي همه ي مردم است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و شصتم سوره ي بقره پرسش حضرت ابراهيم عليه السلام را در مورد كيفيّت زنده شدن مردگان بيان مي كند و مي فرمايد:

260. وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبَّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَي قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَي وَلكِن لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَي كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِيَنَّكَ سَعْياً وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ و (ياد كن) هنگامي را كه ابراهيم گفت: «پروردگارا! به من بنماي چگونه مردگان را زنده مي كني؟» فرمود: «و آيا ايمان نياورده اي؟!» عرض كرد:

«آري، و ليكن [مي خواهم كه دلم آرامش يابد.» فرمود: «پس، چهار [نوع از پرندگان را بر گير؛ و آنها را پيش خود قطعه قطعه كن (و درهم بياميز)؛ سپس بر هر كوهي، قسمتي از آنها را قرار ده؛ بعد آنها را فرا

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 289

خوان، شتابان به سويت مي آيند. و بدان كه خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. بسياري از مفسران قرآن اين گونه حكايت كرده اند كه: روزي ابراهيم عليه السلام از كنار دريايي مي گذشت. مرداري را ديد كه در كنار دريا افتاده و مقداري از آن داخل آب و مقداري ديگر در خشكي است و پرندگان و حيوانات دريا و خشكي، از دو طرف، آن را طعمه ي خود قرار داده اند و حتي گاهي بر سر آن نزاع مي كنند. ديدن اين منظره ابراهيم عليه السلام را به فكر قيامت انداخت كه مسأله ي رستاخيز چنين انساني چگونه خواهد شد؟ «1»

ابراهيم عليه السلام گفت: پروردگارا! به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مي كني.

خدا فرمود: مگر به اين مطلب ايمان نداري؟ او پاسخ داد: ايمان دارم لكن مي خواهم اطمينان قلبي پيدا كنم.

خداي متعال به او دستور داد كه چهار پرنده بگيرد و گوشت هاي آنها را درهم بياميزد؛ سپس آنها را چند قسمت كند و هر قسمت را بر سركوهي بگذارد؛ بعد آنها را بخواند تا صحنه ي رستاخيز را مشاهده كند. او چنين كرد و در نهايت تعجب ديد كه اجزاي مرغان از نقاط مختلف جمع شده، نزد او آمدند و زندگي را از سرگرفتند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 290

پس از آن كه ابراهيم عليه السلام اين صحنه ي شگفت انگيز را ديد به او وحي شد كه اين جريان

را ببين و بدان كه خدا بر هر چيز تواناست و اعمال او همه از روي حكمت است و با داشتن «علم» و «قدرت» بي پايان، مسأله ي شناسايي اجزاي پراكنده ي مردگان و جمع آوري آنها براي او مشكل نيست.

2. حضرت ابراهيم عليه السلام سبب درخواست خود را اطمينان و آرامش قلبي خويش معرفي كرد. از اين مطلب استفاده مي شود كه استدلال هاي علمي و منطقي، ممكن است يقين بياورد، امّا گاهي آرامش و اطمينان خاطر ايجاد نمي كند؛ چرا كه استدلال عقل انسان را راضي مي كند امّا دل و عواطف انسان را سيراب نمي كند و آنچه مي تواند عقل و دل را سيراب كند همان شهود عيني و مشاهدات حسّي است.

3. طبق برخي احاديث، اين چهار مرغ، طاووس، خروس، كبوتر و كلاغ بودند و بر ده كوه قرار داده شدند.»

آن پرندگان به صورت اعجازآميزي از سر كوه ها با سرعت به سوي ابراهيم پرواز كردند، يا دويدند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 291

4. ظاهر آيه ي فوق و بسياري از آيات قرآن كه در مورد رستاخيز است، همان معاد جسماني است؛ يعني انسان با روح و بدن خويش در صحنه ي قيامت حاضر مي شود. «1»

5. در اين آيه ابراهيم عليه السلام پرسشي مطرح كرد، ولي خداي متعال براي او نمايشي تدارك ديد؛ يعني پاسخ او را به صورت عملي و با نمايش زنده شدن مرغان داد. اين مطلب به ما مي آموزد كه از وسايل تصويري و نمايشي براي محسوس كردن مسائل ديني استفاده كنيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. پرسش ها

و شبهات ديني خود را پنهان نكنيد؛ آنها را مطرح كنيد و پاسخ بطلبيد.

2. (علاوه بر استدلال هاي عقلي،) به دنبال شهود عيني باشيد، تا به اطمينان و آرامش دل برسيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 292

3. از نمايش براي بيان معارف ديني استفاده كنيد.

4. با وجود قدرت و علم حكمت آميز الهي، مشكلات معاد حل مي شود.

5. با مطالعه ي ماجراهاي اعجازآميز تاريخي معادباور شويد.

بخشش

بخشش قرآن كريم در آيه ي دويست و شصت و يكم سوره ي بقره تشبيه جالبي در مورد بخشش در راه خدا و هفتصد برابر شدن آن بيان مي كند و مي فرمايد:

261. مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِاْئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ مثال كساني كه اموالشان را در راه خدا مصرف مي كنند، همانند مثال دانه اي است كه هفت خوشه بروياند؛ كه در هر خوشه اي، صد دانه باشد؛ و خدا [آن را] براي هر كس بخواهد دو [يا چند] برابر مي كند؛ و خدا گشايشگري داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از راه هاي آموزش و تربيت انسان ها، استفاده از تشبيه و تمثيل است و قرآن كريم بارها از اين شيوه ي آموزشي براي بيان بهتر مطالب استفاده كرده است و در آيه ي فوق نيز براي بيان عظمت انفاق و پاداش آن و تأثير آن در رشد انفاق كننده،

آن را به دانه اي تشبيه مي كند كه در زمين كشت مي كنند و هفت خوشه مي روياند كه بر هر خوشه صد دانه است. آري، هر چه در راه خدا بخشيده شود، هفتصد برابر مي شود.

2. منظور از انفاق در اين آيه، مصرف اموال در راه جهاد يا بخشش به مردم و انجام كارهاي نيك است و شامل هر مصرف نيكي مي شود.

و در روايات نيز به عموميّت معناي آيه اشاره شده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 293

3. افراد انفاق كننده به دانه تشبيه شده اند، در حالي كه بايد انفاق آنها به دانه تشبيه شود، نه خود آنان.

اين مطلب اشاره به آن است كه عمل هر انسان پرتوي از وجود اوست و هر قدر عمل توسعه پيدا كند، در حقيقت وجود انسان توسعه يافته است؛ يعني انفاق كنندگان و نيكوكاران هم چون بذرهاي پرثمري هستند كه به هر طرف ريشه و شاخه مي گسترانند و همه جا را زير بال و پر خويش مي گيرند.

4. تشبيه به هفتصد دانه يك تشبيه واقعي است نه فرضي؛ چرا كه در برخي مناطق، گندم هايي رشد مي كند كه از هر بوته اش بيش از هزار دانه گندم مي رويد؛ «1» و پاداش انفاق در راه خدا نيز واقعي است؛ يعني خدا به اموالي كه در راه او بخشش مي شود هفتصد برابر بركت و پاداش مي دهد.

5. آيه ي فوق اشاره مي كند كه انفاق زماني ارزشمند است كه در راه خدا و مستمر باشد؛ «2» بنابراين، بخششي كه براي رياكاري و بدون نيت خالص باشد

ارزش ندارد و بخشش مقطعي نيز ارزش كم تري دارد.

6. امروزه برخي مردم در كمال فقر و تهي دستي به سرمي برند و عده اي ديگر كه ثروتمندند باز هم به انباشت اموال مشغول اند. اين فاصله ي طبقاتي روز به روز بيش تر مي شود و با اين كه دانشمندان و مكتب هاي اقتصادي جهان همواره به فكر چاره اند امّا هنوز اين مشكل حل نشده است.

يكي از اهداف اسلام، رفع اختلافات غيرعادلانه ي اجتماعي است و

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 294

وجوب ماليات هاي اسلامي، مثل زكات و خمس و تشويق به انفاق، وقف و قرض الحسنه در همين راستاست؛ بنابراين آيه ي فوق دستوري نجات بخش براي بشريت امروز است.

اگر با خود نيكي، نيك مي باش چو خواهي كشت، تخم نيك پاش كه تا از هر يكي هفتصد برويد اگر بد كاشتي هم بد برويد 7. در جمله ي آخر آيه اشاره به وسعت علم و قدرت پروردگار و آگاهي او از همه چيز شده است، تا انفاق كنندگان بدانند كه او، هم از عمل و نيّات آنها آگاه است و هم قادر است همه گونه بركت به آنها بدهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بخشش در راه خدا موجب رشد و بالندگي فوق العاده ي شماست.

2. اگر مي خواهيد هفتصد برابر بركت

و پاداش بيابيد، در راه خدا بخشش نماييد.

3. براي بيان مطالب تربيتي از مثال استفاده كنيد.

4. به بخشش هاي خود رنگ الهي بزنيد تا ارزشمند شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و شصت و دوّم سوره ي بقره بار ديگر با مطرح كردن مسأله ي انفاق و شرط قبولي آن مي فرمايد:

262. الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنّاً وَلَا أَذيً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِم وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ كساني كه اموالشان را در راه خدا مصرف مي كنند، سپس در پي آنچه هزينه كرده اند، منّتي و آزاري روا نمي دارند، براي آنان پاداششان، نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛ و هيچ ترسي بر آنان نيست و نه آنان تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 295

اندوهگين مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در واقع سرمايه ي زندگي انسان را منحصر به سرمايه هاي مادي نمي داند و سرمايه هاي رواني و اجتماعي را نيز به حساب مي آورد.

كسي كه چيزي به ديگري مي دهد و منّتي بر او مي گذارد و يا با آزار دلش را مي شكند، در حقيقت چيزي به او نداده است؛ چرا كه اگر سرمايه اي به او داده سرمايه اي هم از او گرفته است.

پس مي توان گفت كه چنين انفاق كنندگاني در بسياري از موارد بدهكارند، نه طلبكار؛ زيرا آبروي انسان به مراتب برتر و بالاتر از ثروت است.

2. منّت گذاردن «1» و اذيّت

كردن در آيه ي فوق با واژه ي «ثمّ» (سپس) آمده است كه معمولًا براي فاصله ي بين دو حادثه است. اين مطلب اشاره دارد كه منظور قرآن تنها آن نيست كه پرداخت انفاق، مؤدبانه، محترمانه و خالي از منّت باشد، بلكه در زمان هاي بعد نيز نبايد با يادآوري آن، منّتي گذارده شود؛ و اين نهايت دقّت قرآن را در خدمات خالص انساني مي رساند.

3. استفاده از تعبير پروردگارشان (ربّهم) گويا اشاره به اين است كه خدا انفاق كنندگان را پرورش مي دهد و بر آن مي افزايد. در اين آيه به انفاق كنندگان اطمينان مي دهد كه پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است، تا با اطمينان خاطر بيش تري گام بردارند؛ زيرا چيزي كه نزد خداست، نابودي و نقصان ندارد.

4. با منّت اثر انفاق از بين مي رود؛ زيرا هدف از انفاق، پاكي روح از بُخل تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 296

است، ولي نتيجه ي منّت گذاردن، آلوده شدن روح است؛ پس شرط قبول شدن انفاق و بخشش آن است كه منّت و آزار در پي نداشته باشد.

در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده:

خدا با منّت گذاران، سخن نمي گويد. «1»

5. از آيه ي فوق استفاده مي شود كه شروع نيكوكاري كافي نيست، بلكه پايان نيكو هم شرط است. گاهي انسان كار نيكويي را شروع مي كند، امّا با منّت يا اذيّت، ارزش آن كار را از بين مي برد.

6. بخشش هاي خالصانه دو پيامد مثبت دارند: اول پاداش الهي؛ و دوم آرامش رواني كه حاصل غم زدايي و امنيت است.

بخشش خالصانه روح انسان را پاك و آرام و دلش را شاد مي كند، چرا كه دل هاي مردم را شاد كرده است؛ و انسان را از عذاب الهي ايمن مي سازد، زيرا بخشش زمينه ي عفو و نزول رحمت الهي را فراهم مي كند.

7. منت و اذيت، حاصل نوعي احساس كهتري (حقارت و خود كم بيني) است كه از يك دغدغه ي دروني سرچشمه مي گيرد كه ناشي از ناراحتي و يا ترس است. در اين آيه به اين عناصر توجه شده است و بين بخشش خالصانه با نبود ترس و ناراحتي و رفع منت و اذيت ارتباط برقرار شده است. (آ)

آموزه ها و پيام ها:

1. پاداش بخشش هاي خود را با منت گذاري و آزار رساني تباه نسازيد.

2. بخشش هاي خالصانه ي شما، بهداشت رواني تان را تأمين مي كند و براي شما آرامش و امنيت به ارمغان مي آورد.

3. نيكوكاري خود را براي خدا خوب شروع كنيد و خوب ادامه دهيد و بدون منت گذاري و آزاررساني ادامه يابد.

4. اگر مي خواهيد بخشش هاي شما تأثير مثبت داشته باشند، رنگ الهي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 297

به آن بزنيد و از منت گذاري و آزاررساني دوري كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و شصت و سوّم سوره ي بقره منطق اسلام را در مورد ارزش هاي اجتماعي روشن مي سازد و مي فرمايد:

263. قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذيً وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ گفتاري پسنديده و

گذشت، بهتر است از بخشش خالصانه اي كه آزاري به دنبال آن باشد، و خدا، توانگري بردبار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «گفتار شايسته و پسنديده» به معناي هرگونه سخن نيك، دل داري، دل جويي و راه نمايي است؛ پس مفهوم وسيعي دارد.

2. واژه ي «مغفرت» يا به معناي «عفو و گذشت» در برابر خشونت حاجتمندان و يا به معناي پوشاندن و پنهان كردن اسرار حاجتمندان آبرومند است. «1»

3. اين آيه منطق اسلام را در مورد ارزش هاي اجتماعي و حيثيت و آبروي مردم روشن مي سازد.

اين آيه عمل كساني را نيكوتر شمرده است كه در حفظ سرمايه هاي اجتماعي افراد مي كوشند و با گفتار نيكو به نيازمندان پاسخ مي دهند و اسرار آنها را فاش نمي كنند و از لغزش هاي آنان مي گذرند، نه كساني كه به همراه كمك به مردم آزار مي رسانند.

خنده رو بودن به از گنج گهر بخشيدن است تا تواني برق بودن، ابر نيساني مباش 4. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 298

هنگامي كه حاجتمندي چيزي مي خواهد گفتار او را قطع نكنيد تا تمام مقصود خويش را شرح دهد، سپس با وقار و ادب و ملايمت به او پاسخ بگوييد و يا چيزي كه در قدرت داريد، در اختيار او بگذاريد و به طرز شايسته اي او را باز گردانيد. «1»

5. جمله هاي كوتاهي كه معمولًا در آخر آيات

ذكر مي شوند و برخي صفات خدا را بيان مي كنند، با مضمون همان آيه ارتباط دارند. در آخر اين آيه نيز صفات «غَني و حَليم» (توانگر و بردبار)، آمده است كه ممكن است اشاره به اين باشد كه در حقيقت فقط خدا غني و بي نياز از همه چيز است و بشر هر چه ثروتمند باشد باز نيازمند است، پس نبايد ثروت موجب غرور و طغيانگري و بي اعتنايي به فقرا گردد؛ و خدا در برابر ناسپاسي مردم بردبار است، پس افراد باايمان نيز بايد چنين باشند.

و نيز ممكن است اين دو صفت اشاره به اين باشد كه خدا از انفاق شما بي نياز است.

پس انفاق هاي مالي شما به سود خود شماست و منّتي بر كسي نداريد و به علاوه، او در برابر آزاررساني و خشونت هاي شما بردبار است و در جزاي شما عجله نمي كند تا شايد بيدار شويد و خود را اصلاح كنيد.

6. اصل اخلاق است و اخلاق از ثروت و بخششي كه همراه با آزار ديگران باشد بهتر است و حفظ شخصيت افراد مهم تر از تأمين احتياجات مالي آنهاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهترين بخشش اخلاق نيكوست.

2. به جاي بخشش هاي مالي نامناسب، برخورد با گذشت و گفتار نيكو داشته باشيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 299

3. اگر بخشش شما با منت همراه است، بهتر است كه نبخشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي

دويست و شصت و چهارم سوره ي بقره مثالي جالب براي بخشش هاي رياكاران بيان مي كند و با اشاره به بطلان صدقه هاي آنان مي فرمايد:

264. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَي كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لَا يَقْدِرُونَ عَلَي شَيْ ءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! بخشش هاي خالصانه خود را با منّت و آزار، باطل نسازيد؛ همانند كسي كه ثروتش را براي نماياندن به مردم، هزينه مي كند؛ و به خدا و روز بازپسين، ايمان نمي آورد؛ بنابراين، مثالِ او همانند مثال سنگ صافي است كه بر آن، خاكي (نشسته) باشد؛ و رگباري به آن زند، و آن [سنگ را سخت و صاف بر جاي نهد. [آنان قادر بر هيچ چيزي از آنچه كه بدست آورده اند، نيستند. (و بهره اي نمي برند.) و خدا گروه كافران را راهنمايي نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي، استفاده از مثال است. در اين آيه براي نشان دادن حال كساني كه با رياكاري و آزاررساني و منت گذاري انفاق مي كنند، مثالي جالب زده شده است.

مي فرمايد: «قطعه سنگ محكمي را در نظر بگيريد كه قشر نازكي از خاك روي آن را پوشانده باشد و بذرهاي مستعدي در اين خاك افشانده شوند و در معرض هواي آزاد و تابش آفتاب قرار گيرند و آن گاه باران پربركت و درشتي بر آن ببارد. مسلم است كه اين باران آن قشر نازك خاك را همراه بذرها

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 300

مي شويد و پراكنده مي سازد و سنگ سخت نفوذناپذير كه هيچ گياهي در آن نمي رويد، با قيافه ي خشونت بار خود آشكار مي گردد؛ و اين به خاطر بدي آب و هوا و بذرها نبوده بلكه محل نامناسب بوده است.

قرآن اعمال رياكارانه و انفاق هاي آميخته با منّت و آزار را كه از دل هاي سخت سرچشمه مي گيرد به قشري خاك تشبيه مي كند كه روي سنگ سختي را پوشانده است و هيچ گونه بهره اي از آن نمي توان برد، بلكه زحمات باغبان و برزگر را بر باد مي دهد.

2. تشبيه اعمال رياكارانه به «قطعه سنگي كه قشر نازكي از خاك روي آن را پوشانده است»، بسيار گوياست؛ چرا كه رياكاران، باطن خشن و بي ثمر خود را با چهره اي از خيرخواهي و نيكوكاري مي پوشانند و اعمال پوچ و بي ريشه انجام مي دهند، امّا حوادث زندگي به سرعت اين پرده را كنار مي زند و باطن آنها را آشكار مي سازد.

3. از جمله ي «انفاق هاي خود را با منّت و آزار باطل نكنيد.»، استفاده مي شود كه پاره اي از اعمال بد، ممكن است نتايج اعمال نيك را از بين ببرد و اين همان مسأله ي «احباط» يا نابودي اعمال نيك است. «1»

نكويي گر كني منّت مَنه زان كه باطل شد زمنّت جود و احسان 4. آنچه از انفاق كردن مهم تر است روحيه، عقيده و قصد انفاق كننده است.

از اين رو انفاق مردم آزاران، منّت گذاران و كافران رياكار، نه تنها پاداش اخروي ندارد و مورد قبول حق واقع نمي شود، بلكه در دنيا

نيز ثمري نخواهد داشت. و به زودي موجب رسوايي انفاق كننده مي شود.

5. چند چيز موجب بطلان بخشش ها و كارهاي نيك مي شود و ترك آنها

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 301

از شرايط قبولي نيكوكاري است:

الف) منت گذاردن بر كسي كه به او چيزي بخشيده شده است.

ب) آزار رساني به كسي كه به او چيزي بخشيده شده است.

ج) رياكاري و كفر به مبدأ و معاد.

6. عمل خود را از شر شيطان و نفس حفظ كنيد.

انسان تا آخر عمرش هيچ گاه از شرّ شيطان و نفس مأمون نيست. گمان نكند كه عملي را كه به جا آورده براي خدا و رضاي مخلوق را در آن داخل نكرد، ديگر از شرّ نفس خبيث در آن محفوظ ماند. اگر مواظبت و مراقبت از آن ننمايد، ممكن است نفس او را وادار كند به اظهار آن و گاه شود كه اظهار آن را به كنايه و اشاره نمايد ... انسان بايد مثل طبيب و پرستاري مهربان از حال خود مواظبت نمايد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان، اخلاص و ترك منت گذاري و آزاررساني از شرايط پذيرش نيكوكاري در درگاه الهي است.

2. براي بيان مطالب تربيتي از مثال هاي جالب استفاده كنيد.

3. كفر مانع هدايت انسان وپذيرش نيكوكاري اوست.

4. اگر مي خواهيد از بخشش هاي خود بهره ببريد، منت گذاري، آزاررساني، رياكاري و كفر را ترك كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست

و شصت و پنجم سوره ي بقره، مثالي جالب در مورد رشد انفاق كنندگان در راه خدا بيان مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 302

265. وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِيتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

و مثال كساني كه اموالشان را براي طلب خشنودي خدا، و استواري روحشان، مصرف مي كنند، هم چون مثال باغي است كه بر مكان بلندي [قرار دارد و] رگباري بر آن زند، و ميوه هايش را دو چندان دهد. و اگر رگباري بر آن نزند، پس باراني ريز [به آن مي رسد]. و خدا به آنچه انجام مي دهيد، بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مثالي جالب: باغ سرسبز و خرمي را در نظر بگيريد «1» كه در زمين مرتفع و حاصل خيزي در برابر نسيم و آفتاب قرار گرفته باشد و باران هاي درشت و نافع بر آن ببارد و هنگامي كه باران نمي بارد، در پرتو ريزش شبنم و باران هاي ريز، طراوت و لطافت و خرمي باغ هم چنان حفظ گردد. چنين باغي بيش تر از باغ هاي ديگر ميوه مي دهد و محصول آن، دو برابر مي شود.

كساني كه اموال خود را براي خشنودي خدا و استوار شدن ايمانشان انفاق مي كنند، همانند اين باغ هستند كه محصولي پربركت و مفيد و پرارزش خواهد داشت؛ و نيز كارهاي خالص هم چون مزرعه اي زيبا و پربركت در نقاط مرتفع است كه از خرابي ها و سيل محفوظ است و انسان از ثمرات آن بهره مند مي شود.

2. در

اين آيه انگيزه هاي انفاق صحيح بيان شده است، كه دو چيز است:

«طلب خشنودي خدا و تقويت روح ايمان و ايجاد آرامش در دل و جان.»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 303

بنابراين انفاق كنندگان واقعي كساني هستند كه تنها به خاطر خشنودي خدا و پرورش فضايل انساني و تثبيت اين صفات در درون جان خود و پايان دادن به اضطراب و ناراحتي كه بر اثر احساس مسئوليت در برابر محرومان در وجدان آنها پيدا مي شود، اقدام به بخشش و امدادرساني مي كنند.

3. جمله ي آخر آيه ي فوق كه مي فرمايد: «خدا به آنچه انجام مي دهيد بيناست» هشداري است به همه ي نيكوكاران كه مراقب باشند، كوچك ترين آلودگي در نيّت و طرز كار پيدا نكنند؛ چرا كه خدا كاملًا مراقب اعمال آنهاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر هدف شما از نيكوكاري، تحصيل خشنودي خدا و صفات انساني باشد، كارتان بارور مي شود و بركت مي يابد.

2. شما تحت نظر خدا هستيد (پس مراقب نيت هاي خود باشيد).

3. با استفاده از مثال هاي جالب، معارف الهي و مطالب تربيتي را به مردم گوشزد كنيد.

4. با بخشش، روحيه ي ايمان و ايثار را در جان خود تثبيت كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و شصت و ششم سوره ي بقره با مثالي انديشه آور فرجام رياكاران و منّت گذاران را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

266. أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِن نَخِيلٍ

وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الَّثمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ آيا يكي از شما آرزو دارد كه باغي از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير [درختان آن، نهرها روان است، [و] براي او در آن (باغ)، از همه محصولات وجود داشته باشد، در حالي كه او را پيري رسيده و نسلي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 304

(خردسال و) كم توان دارد؛ و گردبادي كه در آن آتش است، به آن (باغ) برخورد كند و شعله ور گردد؟! اين چنين خدا نشانه ها را براي شما روشن بيان مي كند؛ تا [شايد] شما تفكّر كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با مثالي جالب و انديشه ساز آشكار مي سازد كه چگونه رياكاري و منّت گذاري و آزاررساني به ديگران، انفاق و اعمال صالح انسان را از بين مي برد.

مي فرمايد: منظره ي كسي را مجسم كنيد كه باغي سرسبز و خرم با درختان گوناگون، از قبيل خرما و انگور دارد كه همواره آب از پاي درختان آن مي گذرد و نياز به آبياري ندارد، در حالي كه صاحب باغ پير و سال خورده شده و فرزندان ناتوان و ضعيفي اطراف او را گرفته اند و تنها راه تأمين زندگي آنان همين باغ است و ناگهان گردباد سوزاني بر آن مي وزد و به كلّي آن را مي سوزاند. در اين هنگام شخص سال خورده، قواي جواني را از دست داده و قدرت احياي مجدد باغ

را ندارد و نمي تواند از راه ديگري زندگي خود را تأمين كند و فرزندان او هم ضعيف و ناتوان هستند. اين شخص چه حالي پيدا مي كند و چه حسرت و اندوه مرگباري به او دست مي دهد؟

حال كساني كه عمل نيكي انجام مي دهند و سپس با رياكاري يا منّت گذاري و آزاررساني آن را از بين مي برند، همانند چنين كسي است كه زحمات فراواني كشيده و به هنگام نيازمندي، نتيجه ي كار او به كلّي از ميان مي رود و جز حسرت و اندوه برايش باقي نمي ماند.

2. از جمله ي «صاحب آن باغ پير و سال خورده باشد و فرزنداني كوچك و ناتوان داشته باشد.»، استفاده مي شود كه انفاق و بخشش در راه خدا، هم چون باغ خرمي است كه هم خود انسان از ثمرات آن بهره مند مي شود و هم فرزندان او؛ و رياكاري و منّت گذاري و آزاررساني سبب محروميت خود

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 305

انسان و نسل او مي شود؛ از نظر اجتماعي نيز نسل هاي آينده در نتايج اعمال نيك گذشتگان سهيم هستند؛ زيرا محبوبيت و اعتمادي كه پدران نيكوكار در افكار عمومي پيدا مي كنند، سرمايه ي بزرگي براي فرزندان آنها خواهد بود. «1»

3. جمله ي «گردبادي كه در آن آتشي باشد»، ممكن است اشاره باشد به گردبادهاي ناشي از بادهاي «سَمُوم» و سوزان و خشك كننده و يا گردبادي كه از خرمن آتش مي گذرد و آتش را همراه خود مي آورد و يا گردبادي كه به همراه صاعقه به نقطه اي اصابت مي كند. به هر حال، اشاره به نابودي سريع

و مطلق است. «2»

نه كاري كه يابند مزدي بر آن نه مالي كه بينند نفعي در آن زابر ريا برقي افروخته همه كسب اعمالشان سوخته 4. قرآن كريم در آيه ي فوق از يك شيوه جالب تربيتي استفاده كرده است؛ يعني صحنه ي بدي را براي مخاطب مجسم مي كند و مي گويد آيا دوست داري به جاي قهرمان داستان باشي؟ و بدين ترتيب به صورت غيرمستقيم شخص را از اقدام به كار بد باز مي دارد.

5. اين مثال هاي قرآني ما را به تفكر فرا مي خوانند، كه ببينيم چگونه رياكاري و منت گذاري و آزاررساني، كارهاي نيك و بخشش هاي افراد را از بين مي برند و انسان را در روز نياز تنها مي گذارد. اگر كسي در اين مورد خردورزي كند، از روز نخست كارهاي نيك خود را آلوده نمي سازد و با گناه و خلافكاري، ثواب اعمال خود را تباه نمي كند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 306

آموزه ها و پيام ها:

1. كارهاي نيك خود را با آتش بدكاري نسوزانيد.

2. در آيات الهي و مثال هاي قرآني انديشه كنيد (و درس بياموزيد).

3. كارهاي نيك شما هم چون بيمه ي بازنشستگي است كه در روز نياز (رستاخيز) براي شما مفيد است.

4. با مثال هاي جالب، حالات بدكاران را به تصوير

بكشيد تا مردم را به فكر اندازيد (و از خلافكاري بازداريد).

5. پس از انجام كار نيك، در حفظ آن بكوشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و شصت و هفتم سوره ي بقره موارد بخشش را مشخص مي كند و مي فرمايد:

267. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! از [قسمت هاي پاكيزه آنچه به دست آورده ايد، و از آنچه برايتان از زمين بر آورده ايم، [در راه خدا] مصرف كنيد، و در حالي كه فقط از آن [در راه خدا] مصرف مي كنيد، قصد (چيزهاي) پليد را نكنيد. و حال آنكه [خود شما] آن را، جز با چشم پوشي، [و بي ميلي نسبت به آن، نمي پذيريد. و بدانيد كه خدا، توانگري ستوده است.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق از حضرت علي عليه السلام اين گونه حكايت شده است:

برخي افراد به هنگام انفاق، خرماهاي خشك و نامرغوب را با خرماهاي خوب مخلوط مي كردند. آيه ي فوق نازل شد و دستور داد كه از اين كار پرهيز

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 307

كنند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «طَيّب» به معناي پاك و پاكيزه است و همان گونه كه به پاكيزگي ظاهري و مادي گفته مي شود به پاكيزگي معنوي و باطني

نيز اطلاق مي گردد؛ يعني اموالي كه انفاق مي كنيد، هم خوب و مفيد و ارزنده باشد و هم خالي از هر گونه شبهه و آلودگي؛ يعني پاك و حلال باشد.

2. از عبارت «از آنچه از زمين براي شما خارج ساخته ايم»، به دست مي آيد كه همه ي منابع و معادن را خدا در اختيار بشر گذاشته است؛ بنابراين نبايد از انفاق كردن بخشي از آن در راه خدا مضايقه كرد.

3. انفاق دو سو دارد:

يك طرف مستمندان هستند و طرف ديگر آن خداست، پس اگر براي انفاق، اموال پست و بي ارزش انتخاب شود، از سويي توهين به مقام شامخ پروردگار است كه اين كار براي رضاي او انجام شده و از سوي ديگر تحقيري است نسبت به نيازمندان.

عاشق مخلوق اندر راه دوست بگذرد از هر چه كو داراي اوست تو به راه عشق خلاق اي دغل مي دهي آن را كه ردّ است و اقلّ؟ 4. عبارت «اموال پست را قصد نكنيد.»، ممكن است اشاره به اين باشد كه اگر در لابه لاي اموالي كه انسان انفاق مي كند، بدون توجه او، چيز نامرغوبي باشد اشكالي ندارد، «2» ولي به طور عمدي نبايد كالاي نامرغوب را انفاق كرد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم،

ص: 308

5. واژه ي «حميد» ممكن است به معناي «ستايش شده» باشد؛ يعني ستايش شايسته ي خدايي است كه همه ي نعمت ها را در اختيار انسان گذاشته است.

و ممكن است به معناي «ستايش كننده» باشد؛ يعني خدا در عين بي نيازي شما را در برابر انفاق هايي كه مي كنيد، ستايش مي كند، بنا براين بكوشيد، از اموال پاكيزه انفاق كنيد. «1»

6. آيه ي فوق در ميان معيار چيزهاي پاك و ناپاك (طيّب و خبيث) به يك معيار وجداني اشاره مي كند؛ يعني: هر چه را كه مي پسندي به تو ببخشند، شايسته ي انفاق است و آنچه را نمي پسندي، شايسته ي انفاق نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. آنچه را خود دوست نداريد به ديگران نبخشيد.

2. از دستاوردهاي حلال و پاك خود و نعمت هاي خدادادي (هم چون معادن و ...) بخشش كنيد.

3. پاكي و پاكيزگي و حلال بودن شرط انفاق صحيح است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و شصت و هشتم سوره ي بقره به افكار شيطاني و موانع انفاق اشاره مي كند و مي فرمايد:

268. الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللّهُ يَعِدُكُم مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ شيطان، شما را وعده نيازمندي مي دهد؛ و به [كارِ] زشت فرمان مي دهد؛ و [لي خدا از جانب خود وعده آمرزش و فزوني به شما مي دهد؛ و خدا

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 309

گشايشگري داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «شيطان» به معناي هر موجود شرير و وسوسه گر

است؛ بنا براين، همان طور كه شامل شخص «ابليس» و شيطان هاي جنّي مي شود، شامل برخي انسان هاي پليد و شيطان صفت نيز مي شود كه با سخنان وسوسه آميز خود مانع نيكوكاري ديگران مي شوند.

2. سرچشمه ي هر نوع تفكر منفي، بازدارنده و كوته بينانه، انحراف از فطرت و تسليم در برابر وسوسه هاي شيطاني است، امّا سرچشمه ي هرگونه فكر مثبت، سازنده، محرّك و بلندنظرانه، الهامات الهي و فطرت پاك خدايي است.

از آن جا كه وسوسه هاي شيطاني برخلاف قوانين آفرينش و سنت هاي الهي است، اثر آن منفي و زيان آور است، امّا فرمان هاي پروردگار، هماهنگ با آفرينش و فطرت است و نتيجه اش حيات و زندگي سعادت بخش است.

3. در نگاه ظاهري به نظر مي آيد كه انفاق و بخشش موجب كم شدن ثروت مي شود و اين همان نظر كوته بينانه ي شيطاني است، ولي با دقّت و ديد وسيع متوجه مي شويم كه انفاق ضامن بقاي اجتماع، تحكيم عدالت اجتماعي و پيشرفت عمومي است؛ و با پيشرفت اجتماع، افراد آن نيز در رفاه و آسايش خواهند بود؛ و اين همان نظر واقع بينانه ي الهي است.

قرآن به مسلمانان توجه مي دهد كه انفاق اگر چه به ظاهر چيزي از سرمايه ي شما كم مي كند، در واقع، هم از نظر مادي و هم از نظر معنوي، چيزهايي بر سرمايه هاي شما مي افزايد.

4. از حضرت علي عليه السلام حكايت شده كه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 310

در هنگام سختي و تنگ دستي، به وسيله ي انفاق با خدا معامله كنيد. «1»

5. نوعي ارتباط بين «ترك بخشش و انفاق» با «فحشا و اعمال زشت» وجود

دارد. اگر فحشا در اين جا به معناي بُخل باشد، ارتباط آنها اين گونه است كه ترك بخشش اموال، آرام آرام صفت بخل را در انسان ايجاد مي كند.

و اگر فحشا به معناي مطلق گناه و اعمال زشت جنسي باشد، ارتباط آنها اين گونه است كه سرچشمه ي بسياري از گناهان و بي عفتي ها، فقر و تهي دستي است. «2»

6. از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه در هنگام بخشش، دو چيز از طرف خداست و دو چيز از ناحيه ي شيطان است. آنچه از جانب خداست، يكي آمرزش گناهان و ديگري وسعت و افزوني اموال است؛ و آنچه از طرف شيطان است، يكي وعده ي فقر و ديگري دستور به زشتي هاست. «3»

7. شيطان در مورد رفع فقر وعده مي دهد و انسان را از فقر مي ترساند تا بخشش ننمايد، در حالي كه او دروغ گوست و قدرت انجام دادن وعده ها را ندارد؛ اما خداي راست گو كه قدرت گشايشگري دارد به انسان نيكوكار وعده ي بخشش و افزوني مي دهد.

8. جالب آن است كه شيطان صفتان نه تنها انسان را به سوي اعمال زشت دعوت مي كنند، دستور زشتكاري نيز مي دهند؛ گويا آنان خود را مالك و صاحب اختيار انسان ها مي دانند.

9. مراقب وسوسه هاي شيطان باشيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 311

ما هم بايد به مسائل، يعني به آن شيطنت هايي كه نفس امّاره ي انسان مي كند، توجه كنيم. آن ريزه كاري هايي كه در انسان ايجاد مي كند. چه بسا يك نفر آدم زاهد متقي در طول عمرش، به زهد و تقوا و اين ها و اين ها معروف باشد و شيطان يك

گوشه اي از دل او را ربوده باشد كه همه ي اين اعمال و اين زهد و تقوا، همه و همه فاسد بشوند و چه بسا باشند ... بايد خودتان مراقبت خودتان را بكنيد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. يأس آفريني و مانع تراشي و راه نيكوكاري و ترويج بدي ها از كارهاي شيطاني است.

2. اميدآفريني و بخشش و گشايشگري از كارهاي الهي است.

3. به الهامات و دستورات شيطاني توجه نكنيد و از فقر نهراسيد (و به نيكوكاري و انفاق ادامه دهيد) كه آمرزش و بخشش الهي در انتظار شماست.

4. فقر و زشتكاري مؤمنان، آرزوي شيطان صفتان است (پس شما در غني سازي و سالم سازي اجتماع بكوشيد تا جامعه اي الهي بسازيد).

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و شصت و نهم سوره ي بقره حكمت و فرزانگي را براي خردمندان معرفي مي كند و مي فرمايد:

269. يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُوْلُوا الأَلْبَابِ (خدا) به هر كس (شايسته بداند و) بخواهد فرزانگي عطا كند؛ و به هر كس فرزانگي داده شود، پس بيقين خيري فراوان [به او] داده شده است؛ و جز

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 312

خردمندان ياد آور نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «حكمت» و فرزانگي به معناي «معرفت و شناخت اسرار جهان هستي»، «آگاهي از حقايق قرآن»، «رسيدن به حق در گفتار و عمل» و «معرفت و شناسايي

خدا» آمده است كه همگي در يك معناي وسيع يعني نوعي «علم و بينش الهي» جمع مي شوند. «1»

2. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه حكمت، معرفت و فهم عميق دين است.

و در روايتي ديگر فرمودند:

حكمت، اطاعت از خدا و شناخت امام است. «2»

روشن است كه معرفت دين و شناخت امام از مصاديق حكمت و فرزانگي به شمار مي آيد؛ همان طور كه اطاعت از خدا نتيجه ي اين معرفت و ثمره ي آن است.

3. مقصود از جمله ي «به هر كس بخواهد فرزانگي مي دهد.»، آن نيست كه حكمت و دانش، بي جهت به كسي داده مي شود، بلكه اراده ي خدا همه جا آميخته با حكمت است؛ يعني هر كه را شايسته ببيند به او حكمت مي بخشد و از اين سرچشمه ي زلال زندگي بخش سيرابش مي كند.

4. در تعبيرات اين آيه دو نكته ي جالب نهفته است:

نخست آن كه نام بخشنده ي حكمت، (خدا) را نمي برد و فقط مي فرمايد:

«به هر كس حكمت داده شود خير فراواني داده شده است.» گويا اين تعبير اشاره مي كند كه دانش و حكمت ذاتاً خوب است و از هرجا و از ناحيه ي هر كس باشد، تفاوتي در نيكي آن نيست.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 313

و نكته ي دوّم آن است كه مي فرمايد: «به هر كس دانش و حكمت داده شود خير و بركت فراوان داده شده است»، نه خير مطلق؛ زيرا خير و سعادت مطلق تنها در دانش نيست بلكه دانش يكي از عوامل مهم آن است.

5. قرآن كريم حكمت را «خير كثير»، و

دنيا را «متاع قليل» معرفي مي كند؛ پس اگر امكانات مادي دنيا فداي دست يابي به حكمت و دانش و بينش صحيح گردد، ارزش دارد.

6. خردمندان «1» كساني هستند كه ارزش حكمت را مي دانند و در حفظ و يادآوري اين نعمت تلاش مي كنند. «2»

قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهري اگر چه همه ي افراد عقل دارند، امّا خردمند و صاحب عقل به كساني گفته مي شود كه عقل و خرد خود را به كار مي گيرند و در پرتو اين چراغ پر فروغ، راه زندگي را مي يابند؛ و حكمت است كه به عقل انسان معرفت مي بخشد و نور آن را پرفروغ مي كند. از اين رو بين عقل و خردمند و حكمت، پيوندي ناگسستني وجود دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر نيكي فراوان مي خواهيد به دنبال حكمت و فرزانگي باشيد.

2. خردمند شويد تا ارزش حكمت را دريابيد.

3. زمينه سازي كنيد و شايسته گرديد تا خدا به شما فرزانگي دهد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتادم سوره ي بقره به آگاهي خدا از بخشش هاي مردم اشاره مي كند و با هشدار به ستمكاران مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 314

270. وَمَا أَنْفَقْتُم مِن نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِن نَذْرٍ فَإِنَّ اللّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ

و آنچه

از هزينه (و صدقه) كه [در راه خدا] مصرف مي كنيد يا هر نذري را كه پيمان بسته ايد، پس در حقيقت خدا آن را مي داند. و هيچ ياوري براي براي ستمكاران نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. آنچه در راه خدا مي بخشيد، واجب يا غير واجب، كم يا زياد، از راه حلال تهيه شده باشد يا حرام، با اخلاص در راه خدا انفاق شود يا با رياكاري، توأم با منّت و آزار باشد يا بدون آن، از اموالي باشد كه خدا دستور به انفاق آنها داده يا انسان با نذر بر خود واجب كرده است، خدا تمام خصوصيات آن را مي داند و پاداش آن را اعم از خوب يا بد خواهد داد.

2. جمله ي «ستمگران ياوري ندارند.»، دوگونه تفسير شده است كه هر دو اشاره به تناسب جرم و جريمه و پيامدهاي ستمكاري است:

نخست آن كه، كساني كه از راه انفاق به تهي دستان كمك مي كنند، اين كار برايشان پشتيبان نيرومندي است، امّا افراد بخيل و ثروت اندوز و يا رياكارانِ مردم آزارِ ستمگر از اين پشتيباني و ياري محروم اند.

و دوم آنكه، افراد رياكار و بخيل و مردم آزار ستمگر در برابر كيفرها و عذاب هاي قيامت يار و ياوري ندارند و كسي از آنها حمايت و شفاعت نمي كند. «1» البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

3. روش تربيتي قرآن آن است كه معمولًا از تشويق و هشدار با هم استفاده مي كند. اين روش افراد را به نيكوكاري تشويق مي كند و از كارهاي بد بازمي دارد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم،

ص: 315

در اين آيه نيز از همين روش استفاده شده و و با يادآوري علم خدا به اعمال نيك، نيكوكاران را تشويق مي كند و در كنار آن به ستمگران هشدار مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. كارهاي نيك (و بد) شما تحت نظر خداست (پس در انجام آنها دقت كنيد).

2. ستمكاري موجب تنها ماندن انسان مي شود.

3. براي تربيت نيكوكاران از تشويق و هشدار با هم ديگر استفاده كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتاد و يكم سوره ي بقره به شيوه ي پرداخت بخشش ها و نتايج آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

271. إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنْكُم مِن سَيِّآتِكُم وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

اگر بخشش هاي خالصانه اي را آشكار كنيد، پس اين [كار]، خوب است؛ و اگر آنها را پنهان سازيد و آن را به نيازمندان بدهيد، پس آن براي شما بهتر است؛ و بعضي از بدي هاي (گناهان) تان را از شما مي زدايد (و مي بخشد)؛ و خدا به آنچه انجام مي دهيد، آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. بخشش آشكار و بخشش پنهاني، هر كدام اثر مفيدي دارند «1» اگر انفاق واجب هم چون زكات به صورت علني باشد، مردم به كار نيك تشويق تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 316

مي شوند و تهمت ها را از انسان دور مي كند و كسي گمان نمي كند كه به وظيفه ي خود عمل نكرده و بخل

ورزيده است؛ و اگر انفاق مستحبي به صورت علني باشد، نوعي تبليغ عملي به كارهاي نيك اجتماعي و حمايت از محرومان است.

چنانچه بخشش ها به صورت مخفيانه و دور از انظار مردم انجام شود، ريا و خودنمايي در آن كم تر و خلوص آن بيش تر است و هنگام كمك به محرومان آبروي آنان بهتر حفظ مي شود.

2. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه زكات واجب را به صورت آشكار از مال خود جدا كنيد و به طور آشكار انفاق نماييد، امّا بخشش هاي مستحب اگر مخفي باشد بهتر است. «1»

3. اين دو دستور (آشكار كردن و پنهان كردن بخشش) جنبه ي عمومي و همگاني ندارد، بلكه بستگي به موارد مختلف دارد.

در مواردي كه بخشش اثر تشويقي دارد و ضرري به اخلاص نمي زند، بهتر است علني باشد. امّا در مواردي كه آبروي افراد و يا اخلاص انفاق كننده در خطر است، حفظ آبروي افراد و جلوگيري از رياكاري ايجاب مي كند كه انفاق مخفيانه باشد.

4. در روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه انفاق نهاني خشم پروردگار را فرو مي نشاند. «2»

5. در اين آيه بيان شده كه قسمتي از گناهان شما با انفاق پوشيده و بخشوده مي شود، «3» كه اين قسمت بستگي به مقدار انفاق و ميزان اخلاص افراد دارد؛ پس مفهوم آيه آن نيست كه بر اثر هر انفاق كوچكي همه ي گناهان تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 317

بخشوده خواهد شد.

6. آنچه در انفاق مؤثر است نيّت پاك و

خلوص در عمل است و دانستن و ندانستن مردم اثري ندارد، مهم علم خداست؛ زيرا اوست كه جزاي اعمال انسان را مي دهد و از نهان و آشكار آگاه است.

7. در اين آيه مورد مصرف بخشش ها مشخص شده است، كه فقيران هستند. فقير به كسي گفته مي شود كه نيازمند است و نمي تواند هزينه ي زندگي خود را به طور كامل تأمين كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. بخشش نيكوست، چه پنهان و چه آشكار.

2. كردار شما تحت نظر خداست پس مراقب نيت هاي خود باشيد.

3. اگر مي خواهيد گناهان شما بخشيده شود، پنهاني به نيازمندان ببخشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتاد و دوّم سوره ي بقره به بخشش به فقراي غير مسلمان اشاره مي كند و با بيان آثار مفيد بخشش مي فرمايد:

272. لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلأَنْفُسُكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إلَّاابْتِغَاءَ وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ راهنمايي (اجباري) آنان بر تو (لازم) نيست، و ليكن خدا، هر كه را (شايسته بداند و) بخواهد، راهنمايي مي كند. و آنچه را از (اموال) نيك [در راه خدا] مصرف مي كنيد، پس براي خودتان است؛ و [لي جز براي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 318

طلب ذات خدا، مصرف نكنيد. و آنچه از (اموالِ) نيك [در راه خدا] مصرف مي كنيد، بطور كامل به شما

داده خواهد شد؛ در حالي كه شما مورد ستم واقع نمي شويد.

شأن نزول:

حكايت شده كه مسلمانان به تهي دستان غير مسلمان كمك مالي نمي كردند، به طوري كه مادر و مادربزرگ يكي از زنان مسلمان به نام «اسماء» به او مراجعه كردند و از او كمك خواستند، ولي او به دليل بت پرست بودن آنها، از كمك به آنها خودداري كرد و فرصت خواست كه از پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه بگيرد؛ سپس نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و اجازه خواست. آيه ي فوق نازل شد و به مسلمانان اجازه داد كه در مواقع لزوم به فقراي غيرمسلمان بخشش كنند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. همان گونه كه نعمت هاي خدا در اين جهان شامل همه ي انسان ها مي شود، مؤمنان هم بايد در هنگام بخشش هاي مستحبي رعايت حال غيرمسلمانان را بكنند، تا آنان با روح انسان دوستي مسلمانان آشنا شوند و بدانند كه اسلام مكتب انسان دوستي است و فقر و محروميت را حتي براي غيرمسلمانان نمي پسندد.

2. كمك مالي به غير مسلمانان در صورتي صحيح است كه موجب تقويت كفر و نقشه هاي شوم دشمنان نگردد.

3. هدايت اقسامي دارد:

الف) هدايت تكويني؛ يعني خدا همه ي عوامل پيش رفت را به موجودات جهان مي دهد و آنها را به سوي تكامل مي برد، كه هدايت مخصوص تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 319

خداست. «1»

ب) هدايت تشريعي؛ يعني راه نمايي افراد از طريق تعليم و تربيت كه وظيفه ي پيامبران، امامان و افراد شايسته است. «2»

ج) هدايت به معناي توفيق يا فراهم ساختن وسايل لازم، مثل مدرسه،

مسجد و كتاب، كه اين مورد وظيفه ي حكومت هاي الهي پيامبران و امامان و صالحان است. «3»

د) هدايت به سوي نعمت و پاداش، كه نتيجه ي اعمال افراد شايسته در سراي ديگر است. اين مورد هم مخصوص خداست. «4»

آيه ي مورد بحث به پامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: تو مجبور به هدايت آنها نيستي. مقصود قسم دوّم و سوّم هدايت نيست؛ يعني مراد آن نيست كه پيامبر صلي الله عليه و آله موظف به ارشاد مردم نباشد، بلكه منظور آن است كه پيامبر صلي الله عليه و آله موظف نيست آنها را تحت فشار قرار دهد و بر هدايت اجبار كند؛ پس مقصود نفي هدايت اجباري است، نه هدايت اختياري.

4. مقصود از جمله ي «خدا هر كه را بخواهد هدايت مي كند.»، آن است كه افرادي را كه زمينه هاي هدايت خود را فراهم، و شايستگي براي هدايت پيدا مي كنند از آن بهره مند مي گرداند؛ پس هدايت پروردگار بدون حساب و حكمت نيست.

5. سود بخشش هاي شما به خودتان باز مي گردد. بخشي از اين سود

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 320

همان پاداش و نتايج اخروي است و بخشي ديگر مربوط به دنياست كه از نظر معنوي، روح گذشت و فداكاري و نوع دوستي در فرد بخشنده پرورش مي يابد و فاصله ي طبقاتي را كم و از انفجارهاي خطرناك اجتماعي جلوگيري مي كند.

پس بخشش، از نظر اهميت اجتماعي، سلامت اقتصادي و جهات مختلف مادي و معنوي به سود انفاق كننده است.

6. واژه ي «وجه» به معناي صورت است كه شريف ترين قسمت ظاهري

بدن است و در اين جا به معناي ذات است؛ به همين دليل واژه ي «وَجْهُ اللّه» (ذات خدا) شرافت و اهميت را مي رساند و در مورد خدا به صورت كنايه به كار مي رود، چرا كه خدا جسم نيست و صورت ندارد. «1»

اين آيه نوعي تأكيد را در بردارد؛ زيرا تعبير «براي ذات خدا»، از تعبير «براي خدا» تأكيد بيش تري دارد؛ يعني حتماً انفاق براي خدا باشد.

7. جمله ي آخر آيه كه مي فرمايد: «تمام آنچه انفاق مي كنيد به طور كامل به خودتان بازگردانده مي شود.»، دليل ديگري بر تجسّم اعمال در قيامت است، يعني خود اعمال در قيامت مجسّم مي شود و به سوي انسان بازمي گردد.

8. انفاق و بخشش در راه خدا مخصوص ثروت نيست، بلكه انسان مي تواند از نظر علم، آبرو و هر نعمتي كه خدا به او داده است به محرومان كمك كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مردم را مجبور به هدايت نكنيد.

2. هدايت افراد بستگي به (زمينه سازي خودشان و) اراده ي خدا دارد.

3. هر چه در راه خدا ببخشيد، به سود خود شماست.

4. بخشش هاي شما رنگ الهي داشته باشد (تا نتيجه ي مثبت بگيريد).

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 321

5. خدا كارفرماي عادلي است وپاداش شما را به صورت كامل مي دهد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتاد و سوّم سوره ي بقره به يكي از بهترين موارد انفاق، يعني بي نوايان آبرومند اشاره مي كند

و مي فرمايد:

273. لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيَماهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافاً وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ (بخشش شما) براي نيازمنداني است كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند؛ در حالي كه نمي توانند [براي تأمين هزينه زندگي در زمين سفر كنند. [و] از [شدّتِ خويشتن داري، (افراد) ناآگاه، آنان را توانگران مي پندارند؛ [امّا] آنان را از سيمايشان مي شناسي، كه مصرّانه درخواستي از مردم نمي كنند، و آنچه را از (اموالِ) نيك [در راه خدا] مصرف كنيد، پس در حقيقت خدا به آن داناست.

شأن نزول:

حكايت شده كه اين آيه درباره ي اصحاب «صُفّه» نازل شده است. آنان مسلماناني بودند كه از مكه و اطراف مدينه گرد آمده و هميشه آماده ي جهاد در راه خدا بودند، امّا در مدينه خانه و خويشاوند نداشتند. از اين جهت در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله مسكن گزيده بودند، ولي چون اقامت آنها در مسجد با شئون مسجد سازگار نبود، دستور داده شد به «صُفّه» (سكوي بزرگ و وسيعي) كه در بيرون مسجد قرار داشت، منتقل شوند.

محل «صُفّه» هنوز به صورتي تاريخي در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله حفظ شده است و در پشت سر ضريح مقدس پيامبر صلي الله عليه و آله قرار دارد.

آيه ي فوق در مورد اين افراد فقير آبرومند نازل شد و به مردم دستور داد

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 322

كه از

كمك به اين دسته از برادران خود مضايقه نكنند، «1» و مسلمانان نيز چنين كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به يكي از موارد انفاق و بخشش اشاره شده كه داراي اولويت و اهميت است؛ يعني نيازمندان آبرومندي كه در خدمت اسلام و مسلمانان هستند و خداي متعال آنان را ستايش نموده و امدادرساني به آنان را تشويق كرده است.

2. ويژگي هاي بينوايان آبرومند عبارت است از:

الف) اشتغال به كارهاي مهمي از قبيل جهاد و تمرينات رزمي دارند.

ب) نمي توانند براي كسب هزينه ي زندگي به شهرها و روستاها مسافرت كنند؛ زيرا كار مهم تري، هم چون جهاد در راه خدا، مانع مسافرت آنهاست.

ج) با عفت نفس زندگي مي كنند و دست نياز به سوي مردم دراز نمي كنند؛ از اين رو كساني كه از حال آنها اطلاعي ندارند، گمان مي كنند كه آنان توانگر و بي نيازند. «2»

د) در چهره ي آنان نشانه هايي از رنج هاي دروني وجود دارد كه براي افرادِ فهميده آشكار است؛ چرا كه فقر و گرسنگي چهره ي آنان را زرد و رنجور ساخته است.

رنگ رخساره خبر مي دهد از سرّ درون.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 323

ه) هرگز به سان فقراي عادي از مردم چيزي نمي خواهند؛ يعني اصولًا از كسي گدايي نمي كنند، چه رسد به اين كه اصرار در درخواست داشته باشند.

البته اين احتمال نيز در معناي آيه وجود دارد كه چنانچه در حال اضطرار شديد، مجبور به اظهار حال خود شوند، به شكل محترمانه اي درخواست خود را مطرح مي كنند و اصرار نمي كنند. «1»

3. هر كس براي رضاي خدا،

درخدمت جامعه ي اسلامي قرار گرفت، اعم از رزمندگان، پژوهشگران، معلمان و دانش پژوهان، مردم به آنان كمك نمايند و قبل از آن كه نياز خود را ابراز كنند، زندگي آنان را تأمين كنند.

4. هركار نيكي كه انجام مي دهيد خدا از آن اطلاع دارد. اين مطلب نوعي تشويق نيكوكاران است و اشاره به آن دارد كه بخشش هاي شما تحت نظر خداست و او پاداش شما را خواهد داد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام امدادرساني، مردان خدا (هم چون رزمندگان و مهاجران فقير) را در اولويت قرار دهيد.

2. در هنگام بخشش به ظاهر افراد نظر نكنيد، بلكه نيازمندان واقعي و آبرومند را بشناسيد و به آنها كمك كنيد.

3. افرادي كه نمي توانند كار كنند، سزاوار امداد هستند.

4. قبل از آن كه بينوايان آبرومند گدايي كنند، به آنان بخشش نماييد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتاد و چهارم سوره ي بقره به انواع بخشش ها و تأثير آنها در بهداشت رواني انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

274. الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيلِ وَالنَّهَارِ سِرّاً وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ كساني كه اموالشان را در شب و روز، پنهاني و آشكارا، [در راه خدا]

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 324

مصرف مي كنند پس پاداش آنان نزد پروردگارشان براي آنان خواهد بود.

و هيچ ترسي بر آنان نيست و نه آنان اندوهگين مي شوند.

شأن نزول:

در روايات شيعه و

اهل سنت چنين حكايت شده كه علي عليه السلام يك درهم در روز و يك درهم در شب و درهمي آشكار و درهمي پنهاني در راه خدا بخشيد. بدين مناسبت آيه ي فوق نازل شد. «1» و اقسام بخشش و پيامدهاي آن را شرح داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق به منزله ي جمع بندي چهارده آيه ي قبل است كه درباره ي انفاق سخن مي گفتند، «2» ولي شأن نزول آن موجب انحصار آيه در يك مورد نمي شود. اين آيه اگر چه در مورد حضرت علي عليه السلام نازل شده است، ولي يك حكم كلّي را در مورد اقسام، كيفيت ها و پيامدهاي بخشش بيان مي كند؛ پس پاداش مطرح شده در آيه شامل هر كسي كه به آيه عمل كند، مي شود.

2. ترس انسان از آينده و اندوه از دست دادن ثروت، يكي از موانع بخشش است، مگر آن كه انسان از طرفي به وعده هاي الهي ايمان داشته باشد و از طرف ديگر، آثار اجتماعي انفاق را بداند. در اين صورت است كه از آينده ي خويش نمي ترسد و براي از دست دادن قسمتي از ثروت خويش اندوهناك نمي شود؛ زيرا مي داند كه پروردگار او را از بركات فردي و اجتماعي و اخلاقي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 325

انفاق در اين جهان و جهان آخرت بهره مند خواهد كرد. «1»

3. در يك جمع بندي آثار بخشش و انفاق عبارت است از:

نزديكي به خدا، ايجاد محبت، شكوفايي روح سخاوت، تكامل اخلاقي انسان، كم شدن اختلافات طبقاتي و تعديل ثروت و عدالت اجتماعي.

4. توجه

به مسأله ي انفاق و بخشش در اسلام، به معناي گداپروري نيست؛ زيرا از طرفي گدايان غيرنيازمند مذمت شده اند و از طرف ديگر، مي توانيم نيازمندان واقعي را شناسايي كنيم و يا از طريق مؤسسات خيريه اين كار را انجام دهيم و يا اين كه به جاي دادن پول، ابزار كار در اختيار نيازمندان بگذاريم تا توانگر شوند.

5. انفاق پيامدهاي رواني براي شخص بخشنده دارد و موجب امنيت، آرامش وجدان و رفع اندوه او مي شود؛ چون بخشش گناهان را پاك و عذاب دوزخ را دور مي سازد.

آري، انفاق بيش از آن كه كمك به نيازمندان باشد، كمك به شخص بخشنده است و بهداشت رواني او را تأمين مي سازد و تكامل معنوي و روحي او را تحقق مي بخشد و پاداشي نزد خدا براي او ذخيره مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بخشش به بينوايان، بهداشت رواني شما را تأمين مي كند.

2. با انفاق، اندوه و ترس را از خود دور سازيد.

3. انفاق به هر صورت و در هر زمان صورت پذيرد، مطلوب است و نزد خدا پاداش دارد.

مقررات اقتصادي

مقررات اقتصادي قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتاد و پنجم سوره ي بقره با مثالي جالب به بلاي اجتماعي «رِبا» اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 326

275. الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ

مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانْتَهَي فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَي اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ كساني كه ربا مي خورند، بر نمي خيزند مگر همانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس، ديوانه (و آشفته سَر) ش كرده است. اين، بدان سبب است كه آنان گفتند: «معامله فقط همانند رباست.» و حال آنكه خدا معامله را حلال كرده، و ربا را حرام نموده است. و هر كس پندي از جانب پروردگارش به او رسد و (به رباخواري) پايان دهد، پس آنچه (از سود در) گذشته (بدست آورده) فقط از آنِ اوست؛ و كارش با خداست؛ و [لي كساني كه [به ربا خواري باز گردند، پس آنان اهل آتشند. [و] آنان در آنجا ماندگارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مسأله ي ربا اولين بار در آيه ي 39 سوره ي روم كه از سوره هاي مكي است به صورت اندرز اخلاقي مطرح شده است. اين آيه مي فرمايد: رباخواري در پيشگاه خدا كار پسنديده اي نيست. «1» سپس بعد از هجرت در سوره هاي آل عمران، نساء و بقره مطرح شد. «2» و رباخواري حرام و جنگ با خدا اعلام شد.

2. در اين آيه ربا خواران به ديوانگاني تشبيه شده اند كه نمي توانند تعادل تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 327

خود را حفظ كنند. «1»

شايد مقصود از اين تشبيه همان شيوه ي اجتماعي ربا خواران در دنيا باشد كه مثل ديوانگان، فاقد تفكر صحيح اجتماعي هستند و ثروت پرستي چشم عقل آنها را

كور كرده است، به طوري كه منافع خود و اجتماع را در نظر نمي گيرند.

و شايد مقصود از اين تشبيه قيام در رستاخيز باشد؛ يعني در قيامت رباخواران به شكل ديوانگان محشور مي شوند.

امّا از آن جا كه وضع انسان در جهان ديگر تجسمي از اعمال او در اين جهان است، ممكن است آيه اشاره به هر دو معنا باشد؛ در روايات نيز به هر دو مطلب اشاره شده است. «2»

3. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا قرآن كريم شيطان را سرچشمه ي ديوانگي و جنون مي داند، در حالي كه ديوانگي نوعي بيماري رواني است؟

پاسخ آن است كه مفسران قرآن، در مورد تعبير «مسُّ الشيطان» چند احتمال داده اند:

الف) اين تعبير كنايه از بيماري رواني و جنون است، همان گونه كه مردم عرب اين تعبير را در مورد جنون به كار مي برده اند. «3»

ب) تعبير فوق كنايه از تسلّط شيطان بر تمام وجود انسان است،

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 328

همان طور كه در برخي آيات به اين تسلط اشاره شده است. «1»

ج) برخي مفسران احتمال داده اند كه بعضي كارهاي شيطاني و اعمال بي رويه و نادرست سبب يك نوع جنون شيطاني گردد؛ يعني برخي اعمال نادرست موجب به هم خوردن تعادل رواني افراد مي شود. «2»

د) احتمال ديگري نيز مي توان مطرح كرد و آن اين كه با توجه به معناي واژه ي شيطان كه اعم از جن و انسان و موجودات شرير است، مقصود آيه مي تواند بيماري رواني مستند به برخي ميكروب ها باشد و يا اين كه بيماري هاي رواني دو

قسم باشند: برخي داراي عوامل مادي و برخي علاوه بر عوامل مادي، داراي عوامل ماوراي طبيعي نيز باشد.

4. ربا به معناي زيادي و افزايش است و در اصطلاح اسلامي به معناي آن است كه كسي پول يا اموال خود را در اختيار ديگري قرار دهد و شرط كند كه با مقداري افزايش باز پس گيرد. البته ربا داراي اقسام و شرايطي است كه در كتاب هاي فقهي بيان شده است. «3»

5. رباخواري در اسلام حرام، و معامله و تجارت حلال است. تفاوت هاي زيادي بين اين دو وجود دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

الف) در معامله هر دو طرف خريدار و فروشنده، سود و ضرر مي كنند، امّا در ربا، هميشه فقط يك طرف سود مي برد و يكي ضرر مي كند و از اين روست كه مؤسسات رباخوار هر روز سرمايه دارتر مي شوند.

ب) در معاملات معمولي، طرفين در مسير توليد و مصرف گام برمي دارند و اقتصاد شكوفا مي شود، امّا در رباخواري معمولًا عمل مثبتي صورت نمي گيرد.

ج) با شيوع رباخواري سرمايه ها در مسير ناسالم مي افتند و پايه هاي تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 329

اقتصاد متزلزل مي شوند، بر خلاف معامله و تجارت كه موجب رونق و تثبيت موقعيت اقتصادي مي شود.

د) رباخواري فاصله ي طبقات غني و فقير را روز به روز زيادتر مي كند، اما تجارت و معامله لزوماً اين گونه نيست.

ه) رباخواري، برخلاف تجارت صحيح، منشأ دشمني و جنگ هاي طبقاتي است.

6. طرح اقتصاد بدون ربا، يكي از نظريه پردازي هاي علمي قرآن است كه در حوزه ي اقتصاد و بانك داري مطرح شده

و در عصر ما مورد توجه قرار گرفته است. هم اكنون در بيش از هفتاد كشور بانك هاي بدون ربا شكل گرفته و مورد استقبال واقع شده است.

7. رباخواري در نزد مذاهب اسلامي حرام و از گناهان كبيره است و در روايتي از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه خبيث ترين درآمدها، رباخواري است و خداوند رباخوار و وكيل او و شاهد او و نويسنده ي آن را لعنت نموده است. «1»

8. «قانون عطف به ما سبق نمي شود.»، يعني قانون از زماني كه رسميت مي يابد اجرا مي شود و شامل قبل از خود نمي شود؛ چون اگر بخواهد گذشته را شامل شود مشكلات فراواني به بار مي آورد و موجب هرج و مرج مي شود.

از اين رو در آيه اشاره شد كه هركس دست از رباخواري بردارد، اموالي كه قبل از نزول آيه از راه ربا به دست آورده است، اشكالي ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رباخواري كار ديوانگان شيطان صفت است.

2. معامله و تجارت را همانند ربا ندانيد (كه تفاوت هاي بسياري دارند) و اقتصاد بدون ربا پايه ريزي كنيد.

3. در نظام اقتصاد اسلامي رباخواري جايي ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 330

4. قانون عطف به ما سبق نمي شود.

5. اگر رباخواران اندرزهاي الهي را نپذيرند و دوباره به رباخواري بپردازند، عذاب جاويدان الهي در انتظار آنهاست.

6. اگر رباخواران دست از رباخواري بردارند، خدا با لطف خود با آنان رفتار مي كند.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتاد و ششم سوره ي بقره به نابودي ربا و رشد بخشش ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

276. يَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ خدا، ربا را [بتدريج نابود مي كند؛ و بخشش هاي خالصانه را رشد مي دهد. و خدا هيچ بسيار ناسپاس گنه پيشه اي را دوست نمي دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. نابودي ربا يك سنت و قانون الهي است «1» كه ممكن است اشاره به بي بركت شدن يا در معرض خطر قرار گرفتن ثروت رباخواران و يا اشاره به نابودي فرد و اجتماع رباخوار باشد.

در روايتي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده كه هرگاه خدا بخواهد شهري را نابود سازد، رباخواري در آن ظاهر مي شود. «2»

2. رباخوار قصد انباشت ثروت دارد، ولي خدا بركت را از ثروت او مي گيرد؛ يعني اهدافي كه از افزايش ثروت در نظر داشته است از بين مي رود،

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 331

همان طور كه اجتماع او نيز به سوي سقوط مي رود.

رباخوار به وسيله ي ربا ثروتي را جمع مي كند كه حاصل دست رنج زحمت كشان است و بدين وسيله بذر دشمني و كينه را در دل آنان مي پاشد به طوري كه تدريجاً تشنه ي خون رباخوار مي گردند و جان و مالش در معرض خطر قرار مي گيرد.

3. افرادي كه با عواطف انساني در اجتماع گام برمي دارند و انفاق مي كنند و قرض الحسنه مي دهند با محبت عمومي روبه رو مي شوند و سرمايه ي آنها نه تنها در معرض خطر قرار نمي گيرد،

با همكاري عمومي رشد طبيعي خود را مي نمايد؛ از اين رو قرآن مي فرمايد: «و بخشش ها را افزايش مي دهد.» اين حكم در مورد فرد و اجتماع يكسان است و هر دو رشد مي كنند.

4. خدا هيچ انسان ناسپاس گناهكاري را دوست ندارد؛ رباخواران نه تنها ثروت خود را به ديگران نمي بخشند و دادن شكر نعمت خدا را به جاي نمي آورند بلكه ثروت خويش را وسيله ي ستم و گناه و فساد قرار مي دهند و طبيعي است كه خدا چنين كساني را دوست ندارد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رباخواري، فرد و اجتماع را به سقوط مي كشاند.

2. نيكوكاري (وام دادن و بخشش)، جامعه و فرد را رشد مي دهد.

3. بر خلاف پندار جهانيان، اگر مي خواهيد ثروت شما رشد كند به سوي اقتصاد بدون ربا حركت كنيد.

4. اگر مي خواهيد محبوب خدا باشيد، از ناسپاسي و گناهكاري دوري گزينيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 332

قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتاد و هفتم سوره ي بقره به انسان هاي مؤمن و ويژگي ها و پاداش ها و بهداشت رواني آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

277. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوْا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ در حقيقت كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند و نماز را بر پا داشتند و [مالياتِ زكات را پرداختند، پاداش آنان

نزد پروردگارشان براي آنان خواهد بود. و هيچ ترسي بر آنان نيست و نه آنان اندوهگين مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. از منظر قرآن كريم و بر اساس يك تقسيم بندي، مردم چهار گروه هستند:

الف) مؤمنان: گروهي كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام مي دهند.

ب) كافران: گروهي كه نه ايمان آورده اند و نه كار شايسته انجام مي دهند.

ج) فاسقان: گروهي كه ايمان دارند، امّا كارهاي شايسته انجام نمي دهند.

د) منافقان: گروهي كه ايمان ندارند امّا در ظاهر كار نيك انجام مي دهند.

2. قرآن كريم در آيات قبل و بعد، رباخواران فاسق را سرزنش مي كند و در اين آيه مؤمنان را تشويق مي كند. اين يك روش تربيتي در قرآن كريم است كه دو گروه مخالف را با هم مطرح مي كند تا وقتي راهي به روي مردم بسته مي شود راهي گشوده شود و مردم همان زماني كه از كارهاي ناشايست دور مي شوند به طرف نيكي ها تشويق شوند.

3. نماز و زكات از جمله كارهاي شايسته است، ولي اين دو را جداگانه ذكر كرد تا اهميت و تأثير آنها در سرنوشت مؤمنان شايسته كردار روشن شود.

نماز پيوند انسان را با خدا برقرار مي سازد و وي را از كارهاي زشت و ناپسند

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 333

باز مي دارد؛ «1» و زكات پيوند اقتصادي انسان را با مردم تنظيم مي كند و چنين فردي به سراغ رباخواري نمي رود.

4. ايمان و كردار شايسته رابطه ي انسان با خالق و خلق را تنظيم و بهداشت رواني او را تأمين مي كند؛ از اين رو از عذاب الهي

و از مردم ترسي ندارد «2» و اندوه گذشته و آينده را نمي خورد «3» و از پاداش الهي دلشاد مي گردد.

تا كي از خلق اسير غم بيهوده شوي از همه رو به خدا آر كه آسوده شوي آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان و شايسته كاري، بهداشت رواني شما را تأمين مي كند.

2. در بين كارهاي شايسته به نماز و زكات اهميت بيش تري دهيد.

3. اگر پاداش الهي و رهايي از بيم و اندوه را مي طلبيد، مؤمني شايسته كردار باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتاد و هشتم سوره ي بقره بار ديگر رباخواري را نفي مي كند و مي فرمايد:

278. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنْتُم مُؤْمِنِينَ اي كساني كه ايمان آورده ايد! [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد، و اگر مؤمنيد، آنچه از ربا باقي مانده است، رها كنيد.

شأن نزول:

حكايت شده كه پس از نزول آيات مربوط به منع رباخواري، شخصي به تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 334

نام «خالد بن وليد» خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حاضر شد و عرض كرد: پدر من با مردم ثقيف معاملاتي براساس ربا داشت، ولي طلب هاي خود را وصول نكرده و به من

وصيت كرده است كه مبلغي از سودهاي اموال او را كه هنوز پرداخت نشده است، تحويل بگيرم. آيا اين عمل براي من جايز است؟

آيه ي فوق نازل شد «1» و افراد با ايمان را مخاطب قرار داد و دستور داد كه باقي مانده هاي طلب هاي ربا را به دست فراموشي بسپاريد.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق با ايمان شروع و با ايمان ختم شده است و اين حقيقت را به وضوح مي رساند كه رباخواري با روح ايمان سازگار نيست. «2» انسان با ايمان از حق ديگران و مال حرام صرف نظر مي كند و اين كار نشانه ي تقوا و پارسايي اوست.

2. تقوا به معناي حفظ خويشتن از زيان است و رباخواري براي جامعه و انسان هاي ديگر زيان اقتصادي و براي شخص رباخوار زيان روحي و معنوي دارد؛ چرا كه او را از تكامل معنوي باز مي دارد و گرفتار عذاب الهي مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رباخواري را در هر مرحله اي كه هست متوقف كنيد.

2. رباخواري با روح ايمان و تقوا ناسازگار است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هفتاد و نهم سوره ي بقره، رباخواري را جنگ با خدا و رسولش مي نامد و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 335

279. فَإِن لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ و اگر (چنين) نكرديد، پس اعلام كنيد كه

در جنگ با خدا و فرستاده اش، هستيد. و اگر توبه كنيد، پس اصل سرمايه هايتان، فقط از آنِ شماست، ستم نمي كنيد و مورد ستم واقع نمي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در اين آيه لحن سخن را تغيير مي دهد و پس از اندرزهايي كه در آيات قبل بيان كرد، با شدّت به رباخواران حمله مي كند و به آنان اخطار مي دهد كه اگر به كار خود ادامه دهند و در برابر حق و عدالت تسليم نشوند و هم چنان به مكيدن خون مردم محروم مشغول باشند، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ناچار است با توسّل به نيروي نظامي جلوي آنها را بگيرد و اين در حقيقت اعلان جنگ خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله به رباخواران است. «1»

2. در اين آيه خدا راه بازگشت رباخواران را باز مي گذارد و بيان مي كند كه اگر توبه كنيد و دستگاه رباخواري را برچينيد، حق داريد سرمايه هاي اصلي خود را كه در دست مردم داريد (بدون سود آنها) جمع آوري كنيد. و اين قانون كاملًا عادلانه است؛ زيرا كه هم از ستم شما بر ديگران و هم از ستم آنان به شما جلوگيري مي كند، و در اين صورت، نه ظالم خواهيد بود و نه مظلوم.

3. از اين آيه استفاده كرده اند كه حكومت اسلامي مي تواند با توسل به زور جلوي رباخواري را بگيرد. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده:

هنگامي كه شنيدند شخص رباخواري با نهايت جرأت ربا مي خورد و نام آن را شير مي گذارد، فرمودند: «اگر به او دست بيابم، او را به قتل مي رسانم.» «2»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 336

از اين حديث استفاده مي شود كه اين حكم مربوط به كساني است كه منكر تحريم ربا در اسلام باشند.

4. در آيه ي فوق فرمود: «نه ستم مي كنيد و نه بر شما ستم وارد مي شود».

اين جمله درباره ي رباخواران آمده است ولي در حقيقت شعار اساسي دين و روش پيامبر و اهل بيت عليهم السلام است كه مي گويند: به همان اندازه كه مسلمانان بايد از ستمگري پرهيز كنند، از تن دادن به ظلم نيز بايد اجتناب ورزند.

اصولًا اگر ستم كشِ نباشد، ستمگران كم تر مي شوند و اگر مسلمانان آمادگي كافي براي دفاع از حقوق خود را داشته باشند، كسي نمي تواند به آنان ستم كند. آري، در اسلام ظلم كردن و ظلم پذيري هر دو محكوم است.

نه ظلم كن به كسي نه به زير بار ظلم برو كه اين مرام حسين است و منطق دين است 5. زيان هاي رباخواري به صورت خلاصه عبارت اند از:

الف) تعادل اقتصادي جامعه را به هم مي زند و ثروت ها را در يك قطب اجتماع جمع مي كند.

ب) عواطف و پيوندها را سست مي كند و بذر كينه و دشمني را در دل ها مي پاشد.

ج) رباخوار پول را وسيله ي فقر و نابودي ديگران قرار مي دهد.

6. در روايتي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه خدا ربا را حرام كرده تا مردم از كار نيك امتناع نورزند. «1»

7. قرآن براي برخورد با رباخواري، مراحل مختلف را در نظر گرفته است كه از استدلال

و موعظه و هشدار شروع مي شود و به تهديد عملي ختم مي شود. اين روش قرآن مي تواند الگويي براي مبارزه با مفاسد اقتصادي در

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 337

جامعه باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رباخواري جنگ با خدا و رسول اوست.

2. همان طور كه ظلم كردن محكوم است، ظلم پذيري نيز ممنوع است.

3. رباخواران دست از رباخواري بردارند و به اصل سرمايه ي خود بسنده و توبه كنند (كه خدا توبه پذير است).

4. حتي به رباخواران ستم روا مداريد و اصل سرمايه ي آنان را باز گردانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هشتادم سوره ي بقره، درباره ي افراد بدهكار سفارش مي كند و مي فرمايد:

280. وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَي مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ و اگر (فردِ) تنگدستي باشد، پس تا [هنگام گشايش، مهلتي [دهيد،] و بخشش خالصانه (بدهي او) برايتان بهتر است، اگر بدانيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از حقوق بدهكاران اين است كه اگر از پرداخت بدهي خود عاجز باشند، نبايد سود تازه اي از آنها گرفت، بلكه بايد براي پرداختن اصل بدهي نيز به آنان مهلت داده شود تا در هنگام توانايي اقدام به پرداخت بدهي خود كنند.

2. در قوانين اسلامي تصريح شده است كه هيچ گاه نمي توان خانه و وسايل ضروري زندگي افراد بدهكار را، به خاطر بدهي آنان توقيف كرد و از آنها گرفت. طلبكاران مي توانند از مازاد

زندگي بدهكاران، حق خود را بگيرند.

اين نوعي حمايت روشن از حقوق طبقات ضعيف اجتماع است. «1» آري، اسلام تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 338

حامي مستضعفان است.

3. اگر ثابت شود بدهكار از پرداخت بدهي خود كاملًا عاجز است، بهتر است كه طلبكار يك گام انساني بزرگ تر بردارد و از طلب خود صرف نظر كند كه اين يك عمل انساني و اسلامي است.

4. در روايات آمده است:

به اندازه ي هر روزي كه به بدهكار مهلت داده شود، پاداش صدقه ي همان مبلغ، براي طلبكار ثبت مي شود. «1»

5. بخشش بدهكاران براي فرد و جامعه بهتر است؛ چون از فاصله ي طبقاتي مي كاهد و فشار را بر بينوايان كاهش مي دهد و تعادل اقتصادي را برقرار مي سازد و پاداش الهي را شامل حال طلبكاران مي كند. البته اين مطلب را افراد آگاه و دانشمند متوجه مي شوند، ولي سودجويان سطحي نگر مي پندارند كه سود آنان كم تر مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. براي بازپرداخت بدهي افراد ناتوان زمان بندي كنيد.

2. به بدهكاران فشار نياوريد.

3. آگاهي افراد و اطلاع رساني زمينه ساز بخشش به بدهكاران است.

4. اگر سود خود و جامعه را مي طلبيد، طلب افراد ناتوان را ببخشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هشتاد و يكم سوره ي بقره عدالت روز رستاخيز را ياد آوري مي كند و مي فرمايد:

281. وَاتَّقُوْا يَوْمَاً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَي اللّهِ ثُمَّ تُوَفَّي كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 339

يُظْلَمُونَ و [خودتان را] از [عذاب روزي حفظ كنيد، كه در آن به سوي خدا باز گردانده مي شويد؛ سپس به هر كس، آنچه را بدست آورده، بطور كامل [باز پس داده مي شود؛ و آنان مورد ستم واقع نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن مجيد در بسياري از موارد، پس از بيان جزئيات احكام و برنامه هاي اسلامي، براي تحكيم مطالب يك تذكر كلّي و عمومي مي دهد. تا احكام قبلي در جان و فكر افراد نفوذ كند. از اين رو در آيه ي فوق به مردم در مورد عدالت روز رستاخيز هشدار مي دهد كه توجه داشته باشند روزي در پيش است كه همه ي اعمال انسان بدون كم و كاست به او داده مي شود.

2. رستاخيز روز عدالت است و تمامي آنچه را در بايگاني عالم هستي نگه داري شده، يك جا به دست انسان مي سپارند و آن گاه است كه از نتايج شوم آنها وحشت مي كند، امّا اين محصول چيزي است كه خود او كاشته و به خود ستم كرده نه كس ديگري.

3. در برخي تفاسير قرآن آمده است كه اين آخرين آيه اي بوده كه بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نازل شده است. «1»

البته سوره ي بقره آخرين سوره اي نيست كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده است، ولي اين دو مطلب با هم منافاتي ندارند؛ زيرا گاهي آياتي كه نازل مي شد، به فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله در سوره هاي قبل قرار مي گرفت.

4. آيه ي فوق يكي ديگر از

شواهد تجسّم اعمال انسان در جهان ديگر است كه به هر كس همان چيزي كه انجام داده، باز پس داده مي شود.

5. قرآن كريم از تقواي نسبت به قيامت و ياد روز رستاخيز به عنوان يكي از قوي ترين عوامل تربيتي استفاده مي كند. تقوا به معناي حفظ جسم و جان تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 340

خويشتن از زيان است و مقصود از تقوا نسبت به رستاخيز آن است كه انسان خود را براي حضور آبرومندانه در پيشگاه خدا آماده سازد و از عذاب ها و زيان هاي آن روز حفظ كند؛ و اين با ترك گناهان و اطاعت از قوانين الهي حاصل مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز عدالت است، نه ستمكاري.

2. عذاب و پاداش رستاخيز، دستاورد خود شماست.

3. رستاخيز، روز حضور در محضر الهي است (پس براي حضور آبرومندانه در آن روز آماده شويد).

4. توشه ي تقوا برگيريد و خودتان را از عذاب الهي رستاخيز حفظ كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هشتاد و دوّم سوره ي بقره به قانونمند كردن روابط اجتماعي و اقتصادي و لزوم تنظيم اسناد تجاري اشاره مي كند و مي فرمايد:

282. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوْا إِذَا تَدَايَنْتُم بِدَيْنٍ إِلَي اَجَلٍ مُسَمّيً فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَن يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِن كَانَ

الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَو لَا يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَاهِدَيْنِ مِن رِجَالِكُمْ فَإِن لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجِلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَي وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوْا وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِلَي أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَي أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ إِلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 341

يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوْا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُم وَاتَّقُوا اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمْ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ اي كساني كه ايمان آورده ايد، هنگامي كه (بخاطر وام يا داد و ستد) بدهي اي را تا سرآمدِ معين به يكديگر بدهكار شديد، پس آن را بنويسيد.

و بايد نويسنده اي بر اساس عدالت، (سند را) در ميانِ شما بنويسد. و هيچ نويسنده اي، نبايد از نوشتن خودداري كند، همان گونه كه خدا آموزشش داده است، پس بايد بنويسد. و كسي كه حقّ بر عهده اوست، بايد ديكته كند؛ و از (عذاب) خدا كه پروردگار اوست خود را حفظ كند؛ و هيچ چيزي از آن (حقّ) را نكاهد. و اگر كسي كه حقّ بر عهده اوست، سبك سر يا (از نظر عقل) كم توان باشد، يا (بخاطر گنگ بودن،) نمي تواند كه خود ديكته كند، پس بايد سرپرستش (به جاي او،) بر اساس عدالت، ديكته كند و دو شاهد از ميان مردان (مسلمان) تان به گواهي طلبيد؛ و اگر

دو مرد نبودند، پس يك مَرد و دو زن، از شاهداني كه مورد رضايت شما هستند، [به گواهي بگيريد؛] تا [اگر] يكي از آن دو [زن فراموش كرد، پس يكي از آن دو، ديگري را ياد آوري كند. و شاهدان به هنگامي كه آنها (براي گواهي) دعوت مي شوند، نبايد خودداري نمايند. و از نوشتن (بدهيِ خود)، تا سرآمدش [چه كوچك يا بزرگ، ملول نشويد. اين نزد خدا دادگرانه تر، و براي گواهي، استوارتر و به ترديد نكردن، نزديك تر است؛ مگر اينكه داد و ستد نقدي باشد كه آن را در ميان خود، [دست به دست مي گردانيد. پس هيچ گناهي بر شما نيست كه آن [داد و ستد نقدي را ننويسيد. و [لي هنگامي كه معامله (نقدي) مي كنيد، شاهد بگيريد. و هيچ نويسنده و شاهدي، نبايد زيان ببيند. و اگر [چنين كنيد، پس در حقيقت اين از نافرماني شماست. و [خودتان را] از [عذاب خدا حفظ كنيد. و خدا به شما آموزش مي دهد؛ و خدا به هر چيزي داناست.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 342

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي فوق، كه طولاني ترين آيه ي قرآن كريم است، مقررات دقيقي در مورد امور تجاري بيان داشته است تا سرمايه ها در مسير رشد طبيعي خود قرار گيرند. از اين آيه هيجده دستور در مورد داد و ستد مالي استفاده مي شود كه عبارت اند از:

الف) هر گاه شخصي به ديگري وام داد يا معامله اي با او انجام داد «1» و يكي از

طرفين بدهكار شد، بايد قرار داد آنان با تمام خصوصيات آن نوشته شود تا بعداً هيچ گونه اشتباهي پيدا نشود. «2»

ب) طرفين معامله قرارداد را ننويسند، بلكه نويسنده ي «قرارداد» شخص سوّمي باشد، تا اطمينان بيش تري حاصل شود و قرارداد از مداخلات احتمالي طرفين محفوظ بماند.

ج) نويسنده ي قرارداد بايد در نوشتن آن حق را در نظر بگيرد و واقع را بنويسد.

د) نويسنده و تنظيم كننده ي سند كه از احكام و شرايط معامله اطلاع دارد، به پاس اين موهبتي كه خدا به او داده است، نبايد از نوشتن قرارداد امتناع ورزد بلكه بايد طرفين معامله را در اين امر اجتماعي ياري نمايد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 343

ه) بايد «بدهكار» قرارداد را ديكته كند، يعني بگويد، تا نويسنده بنويسد؛ چرا كه همواره امضاي اصلي در اسناد، همان امضاي بدهكار است و قراردادي كه بر اساس گفته هاي بدهكار تنظيم شده است، جاي انكاري برايش باقي نمي گذارد.

د) شخص بدهكار كه قرارداد را ديكته مي كند، بايد خدا را در نظر بگيرد و چيزي را فرو گذار نكند و همه ي مطالب را بگويد تا بنويسند.

ز) در سه صورت، سرپرست بدهكار به جاي او قرارداد را ديكته مي كند:

اوّل: هنگامي كه بدهكار «سفيه و سبك سر» باشد، يعني نتواند امور مالي خود را سامان بخشد.

دوّم: هنگامي كه بدهكار «ضعيف»، يعني كوتاه فكر، كم عقل و مجنون باشد.

سوّم: هنگامي كه بدهكار «گنگ» باشد، يعني قدرت سخن گفتن نداشته باشد.

ح) سرپرست بدهكار نيز بايد در هنگام ديكته ي بدهي، عدالت «1»

و منافع كسي را كه سرپرست اوست در نظر بگيرد و از انحراف از حق دوري جويد.

ط) علاوه بر نوشتن قرارداد، بايد دو نفر ديگر نيز شاهد قرارداد باشند.

ي) شاهد بايد بالغ باشد. «2»

ك) شاهد بايد مسلمان باشد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 344

ل) يك مرد و دو زن نيز مي توانند شاهد باشند.

م) شهود قرارداد بايد مورد اطمينان طرفين و رضايت آنها باشند؛ و اين اشاره به همان مسأله ي عدالت است كه در روايات نيز آمده است.

ن) در صورتي كه شاهدان قرارداد مركب از دو مرد باشند، هر كدام مي توانند مستقلًا شهادت بدهند، امّا در صورتي كه يك مرد و دو زن شاهد باشند، بايد آن دو زن به اتفاق يكديگر شهادت دهند، تا اگر يكي مرتكب اشتباهي شد، زن ديگر به او يادآوري كند.

س) در نوشتن قرارداد تفاوتي بين بدهي كم و زياد نيست و بايد همه را نوشت و از اين كار خسته و ملول نشويم؛ چرا كه اسلام مي خواهد هيچ گونه نزاعي در روابط اقتصادي رخ ندهد.

ع) در صورتي كه معامله نقدي بود، نوشتن قرارداد لازم نيست. البته از تعبير «گناه و اشكالي ندارد» استفاده مي شود كه در همين صورت نيز اگر سندي براي داد و ستد نقدي تنظيم شود، بهتر است؛ چرا كه از هرگونه اشتباه و اعتراض احتمالي جلوگيري مي كند.

ف) در معامله ي نقدي، تنظيم سند و نوشتن لازم نيست، ولي بايد شاهد گرفت، تا از اشتباهات و اعتراضات بعدي جلوگيري شود.

ض) نويسنده ي سند و هم چنين شهود،

نبايد به خاطر رعايت حق و عدالت، مورد آزار و اذيت قرار گيرند، وگرنه كسي جرأت نمي كند مسئول ثبت گردد يا گواهي دهد؛ از اين رو اگر كسي شاهدان قرارداد يا نويسندگان سند را به خاطر حق گويي آزار دهد، مرتكب گناه و فِسق و از راه و رسم بندگي خدا خارج شده است.

2. در اين جا اين پرسش مطرح است كه چرا در اين آيه شهادت دو زن تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 345

معادل شهادت يك مَرد شمرده شده است؟ شايد به خاطر آن است كه زن موجودي عاطفي است و احياناً ممكن است تحت تأثير قرار گيرد؛ از اين رو يك نفر ديگر به او ضميمه شده است تا از تحت تأثير قرار گرفتن او جلوگيري شود. «1»

البته نكته ي قابل توجه آن است كه در ميان زنان و مردان هميشه موارد استثنا وجود دارد، ولي از طرفي قوانين و مقررات اجتماعي بر اساس غالب افراد پايه گذاري مي شود؛ و از طرف ديگر، داد و ستد و تجارت بيشتر توسط مردان انجام مي گيرد و معمولًا بانوان كم تر از اسرار آن آگاهي دارند.

3. اين آيه درباره ي فلسفه ي احكام فوق مي گويد: تنظيم اسناد و دقّت در آن ضامن اجراي عدالت، موجب تقويت و اطمينان شهود به هنگام شهادت و مانع ايجاد بدبيني در ميان افراد اجتماع مي گردد.

4. از جملات اخير اين آيه مي توان استفاده كرد كه تقوا و خداپرستي اثر عميقي در آگاهي و روشن بيني و فزوني علم و دانش انسان دارد.

هنگامي كه قلب و روح آدمي پاك شود، حقايق را هم چون آئينه منعكس مي سازد. «2»

5. بزرگترين آيه ي قرآن در مورد مسائل حقوقي و تنظيم قراردادهاي مالي در اجتماع است. اين مطلب دقّت نظر و جامعيت اسلام را مي رساند كه تا چه اندازه به قانونمند كردن جامعه اهميت مي دهد و همين تأكيدات قرآن بود كه بسياري از اين قوانين را در جامعه ي اسلامي گسترش داد و كم كم به صورت مقررات در مراجع رسمي درآمد و اجرا مي شود.

6. در حديثي آمده است:

اگر كسي سند و شاهد در معامله نگيرد و مال او در معرض تلف قرار گيرد و دعا كند، خدا دعاي او را مستجاب نمي كند، بلكه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 346

مي فرمايد: چرا به سفارش هاي من عمل نكردي؟ «1»

7. در اين آيه دستور نوشتن اسناد اقتصادي داده شده است و مقدمه ي اين كار آن است كه افراد جامعه ي اسلامي با سواد باشند. آري، دستورات قرآن كريم، جامعه ي اسلامي را به سوي دانش و قانونمندي سوق مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با تنظيم اسناد و شاهد گرفتن، روابط اقتصادي جامعه را سامان بخشيد و زمينه ي اجراي عدالت را فراهم سازيد.

2. هرگاه فرمان قلم به دست شما افتاد، تقوا را رعايت نماييد (و از طغيان قلم جلوگيري كنيد).

3. مسلمانان به سوي سوادآموزي و قانونمند كردن جامعه حركت كنند.

4. مسائل كوچك و بزرگ اقتصادي را ثبت كنيد (و از اختلافات اقتصادي جلوگيري نماييد).

5. مسئولان ثبت اسناد و گواهان در جامعه ي اسلامي مصونيت دارند (و كسي

حق تعرض و زيان رساني به آن را ندارد).

6. پارسايي و خودنگه داري زمينه ساز دانش افزايي است.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هشتاد و سوّم سوره ي بقره به برخي ديگر از قوانين تجاري اسلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

283. وَإِن كُنْتُمْ عَلَي سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِباً فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 347

و اگر در سفر هستيد، و هيچ نويسنده اي نيافتيد، پس گرو گرفته شده (وثيقه) است. و اگر برخي از شما به برخي [ديگر] اطمينان كرد، پس بايد كسي كه امين شمرده شده (و بدون وثيقه، چيزي از ديگري گرفته)، امانت (و بدهي) وي را بپردازد. و بايد [خود را] از [عذاب خدايي كه پروردگار اوست، حفظ كند. و گواهي را پنهان نكنيد. و هر كس آن را پنهان كند، پس در حقيقت او دلش گناهكار است. و خدا، به آنچه انجام مي دهيد، داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي قبل مقررات مربوط به تنظيم اسناد تجاري را بيان كرد و اين آيه در حقيقت مكمل همان مقررات است و چند قانون ديگر را بيان مي كند كه عبارت اند از:

الف) اگر در هنگام داد و ستد دست رسي به نويسنده اي نبود، تا قرارداد را بنويسد، در اين

صورت بدهكار چيزي به عنوان گرو و وثيقه «1» به طلبكار خود مي پردازد، تا اطمينان او را جلب كند.

از ظاهر اين آيه به نظر مي رسد كه «قانون رَهْن» مخصوص سفر است، ولي با توجه به جمله ي «و نويسنده اي نيافتيد» معلوم مي شود كه سفر فقط يك نمونه است و معيار قانون رهن آن است كه نويسنده و تنظيم كننده ي سند پيدا نشود؛ بنا براين، طرفين معامله در غير سفر هم مي توانند تنها به وثيقه گذاشتن اكتفا كنند. در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز به اين حقيقت اشاره شده است. «2»

ب). وثيقه بايد حتماً در اختيار طلبكار باشد، تا اثر «اطمينان بخشي»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 348

داشته باشد. در روايتي از امام صادق عليه السلام مي خوانيم:

رهن نيست مگر آن كه طلبكار آن را تحويل بگيرد. «1»

ج) همه ي اين احكام (شاهد گرفتن و وثيقه گذاشتن)، مخصوص مواردي است كه طرفين معامله نسبت به همديگر اطمينان كامل نداشته باشند، ولي اگر بين آنها اطمينان باشد، نيازي به سند و گروگان ندارند. البته بدهكار نيز بايد اطمينان او را محترم شمارد و به موقع حق طلبكار را بپردازد.

د) افرادي كه از حقوق ديگران اطلاع دارند، موظف اند كه وقتي از آنان براي گواهي دادن دعوت شد حاضر شوند و كتمان شهادت ننمايند؛ چرا كه پنهان كردن گواهي از گناهان بزرگ به شمار مي آيد.

البته اين حكم مخصوص داد و ستد نيست و هم چنين واجب كفايي است؛ يعني گواهي دادن در صورتي بر ما واجب مي گردد كه ديگران

با گواهي خويش حق را اثبات نكنند، وگرنه از عهده ي ديگران ساقط خواهد شد.

2. آيه ي فوق از گناه قلب سخن مي گويد و بيان مي كند: «كسي كه شهادت را پنهان كند قلبش گناهكار است.»؛ زيرا كتمان شهادت و امتناع از اظهار آن، به وسيله ي دل و قلب انجام مي گيرد. «2»

3. «رهن» و گرو، در تنظيم روابط اقتصادي جامعه تأثير مهمي دارد؛ چون ضريب اطمينان معاملات را بالا مي برد و كار تجارت را كم خطر و پر رونق مي سازد؛ از اين رو در جهان كنوني اين مسأله شكل هاي متنوعي، هم چون چك، سفته و ... پيدا كرده است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 349

آموزه ها و پيام ها:

1. نگذاريد اطمينان ها سلب شود و اگر كسي به شما اطمينان كرد امانت او را به موقع بپردازيد.

2. پنهان كردن گواهي، گناه كبيره و نشانه ي بيماري باطني فرد است.

3. در مسافرت نيز از ثبت دقيق مسائل اقتصادي غافل نشويد (تا اختلاف و مشكلي پيش نيايد).

4. از رهن و گرو براي بالابردن ضريب اطمينان و تنظيم روابط اقتصادي استفاده كنيد.

5. كردار شما تحت نظر خداست (پس در روابط اقتصادي و گواهي ها مراقب اعمال خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هشتاد و چهارم سوره ي بقره به حساب رسي در مورد نيّت انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

284. لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِن تُبْدُوا مَا

فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبَكُم بِهِ اللّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط از آن خداست. و اگر آنچه در دل هايتان هست، آشكار سازيد يا پنهانش كنيد، خدا شما را بر طبق آن، محاسبه مي كند. و هر كس را (شايسته بداند و) بخواهد، مي بخشد؛ و هر كس را (مستحق بداند و) بخواهد، مجازات مي كند. و خدا بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از گناهان انسان جنبه ي عملي و خارجي دارند، مثل شراب خواري و آدم كشي؛ و برخي جنبه ي دروني و قلبي دارند، مثل پنهان تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 350

كردن شهادت و شرك. آيه ي فوق به اين مطلب اشاره مي كند كه خدا هم گناهان ظاهري را محاسبه مي كند، و هم گناهان باطن و قلبي را.

2. در برخي روايات آمده است كه «نيّت گناه، گناه نيست.»؛ يعني اگر كسي اراده ي سرقت كند ولي موفق به آن نشود، گناهي مرتكب نشده است.

اين روايات مربوط به گناهاني است كه جنبه ي عملي و خارجي دارند و نيّت مقدمه ي آنهاست، امّا گناهاني كه ذاتاً جنبه ي دروني دارند و عمل قلبي به شمار مي آيند، مثل شرك، مشمول آيه ي فوق هستند و مي توانند مورد محاسبه و مجازات قرار گيرند. «1»

3. برخي از مفسران قرآن «2» تفسير ديگري از آيه ي فوق ارائه مي كنند و مي نويسند:

«عمل انسان ممكن است براي خدا باشد و يا به قصد ريا، و مقصود آيه آن است كه اگر نيّت

خود را آشكار سازيد يا پنهان كنيد، خدا از آن آگاه است و طبق آن اعمال شما را محاسبه مي كند و در واقع مفاد آيه ي فوق، همانند رواياتي است كه مي فرمايند: «عملي نيست مگر بر اساس نيّت. «3»» «4»

4. انسان نه تنها مسئول رفتار و اعمال خود كه مسئول روحيه و حالات و انگيزه هاي خود نيز هست؛ از اين رو در قرآن سخن از گناه قلبي «5» و مسئوليت قلب «6» شده است؛ چرا كه گناهان و اعمال باطن نيز در تشكيل شخصيت انساني مؤثرند و از اين رو مورد توجه و محاسبه قرار مي گيرند.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 351

5. خدا در هر موردي كه بخواهد از لغزش ها مي گذرد و در هر جا كه اراده اش تعلق گيرد، مجازات مي كند؛ البته روشن است كه اراده ي خدا نسبت به بخشش و مجازات بي حساب و حكمت نيست و اين ها به دنبال شايستگي هايي است كه خود انسان تحصيل كرده است.

6. خدا مالك آسمان ها و زمين و كل جهان است و همه چيز تحت قدرت اوست؛ از اين رو از همه ي اسرار درون و برون جهان آگاه است و مي تواند هرگونه كه بخواهد پاداش و كيفر دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پنهان كاري شما تأثيري در پاداش و كيفر الهي ندارد.

2. انگيزه هاي پنهاني شما نيز حساب رسي مي شوند.

3. مالكيت، قدرت و اراده ي مطلق الهي را بشناسيد (و باطن خود را پاك و سالم سازيد).

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هشتاد و پنجم سوره ي بقره به ايمان پيامبران و مؤمنان و اعتراف آنان به بندگي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

285. آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِن رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كَلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ

فرستاده (خدا)، به آنچه از طرف پروردگارش به سوي او فرو فرستاده شده، ايمان آورده است؛ و مؤمنان همگي، به خدا و فرشتگانش و كتاب هاي او و فرستادگانش، ايمان آورده اند؛ (در حالي كه مي گويند:) در ميان هيچ يك از فرستادگانش، فرق نمي گذاريم. و (مؤمنان) گفتند:

«شنيديم و اطاعت كرديم. [اي پروردگار ما! آمرزشت را [خواستاريم ؛ و فرجام (همه) فقط به سوي توست.»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 352

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از مزاياي پيامبران بر ساير رهبران بشري اين است كه آنان به سبب علم حضوري و شهودي نسبت به وحي و برنامه و مكتب خويش يقين و ايمان قاطع دارند و هيچ گونه ترديد و تزلزلي در عقيده ي آنان راه ندارد.

2. كساني كه در مكتب اين پيامبر پرورش يافته اند نيز، به خدا، فرشتگان، كتاب هاي الهي و رسولان حق ايمان دارند و معتقدند كه همه ي پيامبران داراي هدف واحدي هستند و براي يك منظور برانگيخته شده اند؛ از اين رو زبان حالشان اين است كه «فرقي بين فرستادگان خدا نمي گذاريم.»

3. مؤمنان پيوسته در مقام اعتراف به بندگي و عبوديت،

مي گويند:

پروردگارا نداي پيامبرانت را، كه ما را به سوي تو مي خواندند، از جان و دل پذيرفتيم و در مقام پيروي و اطاعت برآمديم. ولي خداوندا! ما انسانيم و گاه غرايز بر ما چيره مي گردند و دچار لغزش مي شويم. از تو انتظار آمرزش داريم كه مسير و سرانجام ما به سوي تو خواهد بود (اين بخش از آيه نوعي آموزش دعا و مناجات به مؤمنان است).

4. تفاوتي بين فرستادگان خدا نيست؛ زيرا هدف همه ي پيامبران يكي است و آن توحيد است. البته ايمان به همه ي پيامبران و برنامه هاي آنها منافاتي با نسخ و كنار رفتن اديان پيشين ندارد. تعليمات آنها هم چون آموزش كلاس ها و مراحل درس است كه برنامه ي درسي هر كلاسي براي همان پايه مفيد است و پس از شروع كلاس بعدي برنامه هاي كلاس پيشين كنار مي رود، و در همان حال، احترام درس و معلم محفوظ است.

5. در آيه ي فوق به همه اصول دين، يعني توحيد، نبوت و معاد اشاره شده است؛ از اين رو آيه ي جامعي به شمار مي آيد.

6. در اين آيه به مواردي اشاره شده كه لازم است مسلمانان به آنها ايمان داشته باشند؛ يعني معتقَدات و باورهاي يك مسلمان واقعي را برشمرده كه:

به خدا، فرشتگان، پيامبران و كتاب هاي آسماني واقعي ايمان دارند و مظاهر غيب و شهود را باور كرده اند؛ و اين معيار ايمان است.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 353

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغ ديني و رهبر واقعي آن است كه به راه خود ايمان داشته باشد.

2. پيامبران

هماهنگي و يگانگي (در هدف) دارند.

3. مسلمانان بايد به مظاهر غيب (خدا و فرشتگان) و مظاهر شهود دين (پيامبران و كتاب هاي آسماني) باور داشته باشند تا مؤمن به شمار آيند.

4. از دستورات الهي اطاعت كنيد و به آمرزش او اميدوار باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دويست و هشتاد و ششم سوره ي بقره به تطابق تكليف و طاقت انسان و مناجاتي زيبا اشاره مي كند و مي فرمايد:

286. لَا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْراً كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَي الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ خدا هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمي كند. آنچه (از خوبي) بدست آورد، فقط به سود اوست. و آنچه (از بدي) بدست آورد فقط به زيان اوست. (مؤمنان مي گويند: اي) پروردگار ما! اگر فراموش كرديم يا خطا نموديم، ما را بازخواست مكن. [اي پروردگار ما! و تكليف سنگيني بر ما قرار مده، همچنان كه آن را بر كساني كه پيش از ما بودند، قرار دادي. [اي پروردگار ما! و آنچه كه هيچ طاقت آن را نداريم، بر ما مقرّر مدار؛ و ما را ببخش؛ و ما را بيامرز و بر ما رحمت آور. تو سرپرست مايي، پس ما را بر گروه كافران، پيروز گردان.

نكته ها و اشاره ها:

1. جمله ي «خدا هيچ كس را جز به

اندازه ي توانايي اش تكليف نمي كند.»، بيان يك حقيقت عقلي است كه بايد تكليف با قدرت فرد تطابق داشته باشد

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 354

و تمام احكام اسلام به وسيله ي همين آيه تفسير مي شود و مقيّد مي گردد؛ پس احكام اسلام مخصوص مواردي است كه تحت قدرت انسان است؛ براي مثال، جهاد يا روزه براي كسي واجب است كه توانايي انجام آنها را داشته باشد.

در ضمن، اين جمله بار ديگر اين حقيقت را تأييد مي كند كه احكام شرعي از احكام عقلي و فرمان خرد انساني جدا نمي گردد و احكام عقل و شرع دوش به دوش يكديگر پيش مي روند. «1»

2. واژه ي «كَسْب» كه در مورد اعمال نيك به كار رفته است، به اعمالي گفته مي شود كه انسان با تمايل دروني و بدون زحمت آن ها را انجام مي دهد «2» و موافق فطرت اوست و يا اعمالي كه فوايدش مخصوص خود انسان نيست و ثمرات آن به ديگران نيز مي رسد؛ مثل كارهاي خير.

و در مقابل، واژه ي «إكتَسَب» كه در مورد اعمال بد به كار رفته است، به معناي كارهايي است كه خلاف فطرت انسان است و با زحمت انجام مي گيرد و يا كارهايي كه آثار آن تنها به خود انسان مي رسد؛ مثل گناهان. «3»

3. در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا خدا انسان را در برابر لغزشي كه از فراموشي يا عدم توجه سرچشمه گرفته است، مجازات مي نمايد؟

پاسخ آن است كه گاهي فراموشي نتيجه ي سهل انگاري خود انسان است. مسلم است كه اين گونه فراموشي ها از انسان

سلب مسئوليت نمي كند «4»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 355

و مي توان فرد را به خاطر آن (سهل انگاري كه منتهي به فراموشي شده) سرزنش يا مجازات نمود.

4. در آيه ي فوق مؤمنان از خدا مي خواهند كه: «تكاليف سختي «1» كه بر امّت هاي قبل بوده است براي آنها قرار ندهد.» از آيات قرآن استفاده مي شود كه تكاليف سخت در امّت هاي پيشين، در اصل شريعت نبوده، بلكه پس از نافرماني ها و به عنوان عقوبت و كيفر براي آنان قرار داده شده است همان گونه كه يهوديان به خاطر نافرماني هاي پي در پي از خوردن پاره اي از گوشت هاي حلال، محروم شدند. «2»

5. مفاد آيه ي فوق همان چيزي است كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حكايت شده:

من به آييني برانگيخته شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است. «3»

6. مؤمنان در اين آيه از خدا مي خواهند كه هم آثار طبيعي لغزش ها را از روح و روانشان زايل سازد تا به عواقب شوم آن گرفتار نشوند، هم از كيفرهاي تعيين شده ي گناهان در گذرد، «4» هم رحمت فراگير خود را شامل آنان گرداند و هم بر كافران پيروزشان گرداند.

7. در احاديث متعددي مسلمانان به خواندن دو آيه ي آخر سوره ي بقره تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 356

ترغيب شده اند و گفته شده تلاوت آن دو همانند گنج است و ثواب هاي

متعددي براي آن بيان شده است. «1»

آري اگر خواندن همين دو آيه تنها در لفظ خلاصه نشود و برنامه ي زندگي شود مي تواند كانون دل را با آفريدگار جهان پيوند دهد و روح را صفا بخشد و عامل فعاليت و تحرّك و سعادت گردد.

آري، خواندن مكرر اين آيات انسان را متوجه سرچشمه هاي اختياري خطا و فراموشي مي كند، تا از مقدمات آنها جلوگيري كند و منتهي به گناه نگردند.

8. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه به مؤمنان مي آموزد چگونه دعا كنند و چه چيزي از خدا بخواهند؛ از اين رو گاهي دعاهاي پيامبران و مؤمنان در قرآن حكايت شده است و آيه ي فوق يكي از اين موارد است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قوانين الهي سخت گيرانه و بالاتر از طاقت بشري نيست.

2. دستاوردهاي نيك شما به سود خودتان و دستاوردهاي بد شما به زيان خودتان است.

3. در دعاهاي خويش براي همگان دعا و درخواست كنيد.

4. از خدا عفو، رحمت و پيروزي بخواهيد.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 357

سپاس خداي را كه توفيق اتمام ويرايش اول سوره ي حمد را در بهار 1378 ش و ويرايش دوم آن را در پاييز 1382 ش (در بهار قرآن، رمضان 1424) و ويرايش سوم آن را در اسفند 1383 ش و ويرايش چهارم آن را در بهار 1386 ش عنايت فرمود.

خدايا قلب هاي ما را با نور قرآن و اهل بيت عليهم السلام نوراني بفرما و توفيق خدمتگزاري به قرآن اتمام و نشر كامل اين دوره تفسير را عنايت بفرما و

آن را با بركت فرما و اين خدمت قرآن را از بنده و همكاران و مشاوران علمي بپذير و ذخيره آخرت ما قرار بده.

و آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله را كه در طول اين دوره تفسير مشوّق و راهنماي ما بودند، و شهيد غلامعلي همائي را كه ياور ما در اين اثر بودند، از ثواب اين تفسير قرآن بهره مندساز. «1»

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 359

منابع

منابع «كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن

و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 360

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم،

المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير و المفسّرون، دكترمحمدحسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 361

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين

عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران،

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 362

المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات

الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)،

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 363

تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران،

واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين

شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 364

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث

العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 365

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض

كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم 105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 366

هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني

الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 367

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج

البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 368

چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهدي التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق:

محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 369

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران،

(چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد،

تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 370

بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت عليهم السلام، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل

در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه تفسير قرآن مهر جلد دوم، ص: 371

قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم،

محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109