رساله توضيح المسائل با اضافات فراوان و استفتاءات جديد جلد 3

مشخصات كتاب

سرشناسه : مكارم شيرازي، ناصر، 1305 -

عنوان و نام پديدآور : رساله توضيح المسائل با اضافات فراوان و استفتاءات جديد/ مطابق با فتاواي مكارم شيرازي.

وضعيت ويراست : [ويراست ؟].

مشخصات نشر : قم: قدس، 1392.

مشخصات ظاهري : 496 ص.

شابك : 978-964-6395-09-1

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : چاپ شصت و پنجم.

موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه

رده بندي كنگره : BP183/9/م7ر5 1392

رده بندي ديويي : 297/3422

شماره كتابشناسي ملي : 3213908

فصل اوّل: احكام تقليد

محدودۀ تقليد

سؤال 1- جنابعالي در ابتداي رساله مرقوم فرموده ايد: «عقيدۀ مسلمان به اصول دين، بايد از روي دليل باشد.» اگر مسلماني به دنبال تحقيق رفت، و در نتيجه ديني غير از اسلام را برگزيد، آيا حق دارد پيرو آن دين شود؟ آيا حكم مرتد بر او جاري نمي شود؟ اگر جاري مي شود، چرا؟ آيا اين فتوا با فتواي به لزوم تحقيق در اصول دين، و عدم جواز تقليد در آن سازگار است؟ اصولًا كسي كه مي داند، اگر به نتيجه اي غير از دين پدر و مادرش برسد كشته خواهد شد، چگونه مي تواند با فكري آزاد در اصل دين تحقيق كند؟

جواب: تحقيق در دين و اعتقاد به يكي از مذاهب، غير از تظاهر به آن است.

توضيح اين كه: بر همه واجب است در اصول دين به اندازۀ توانايي خود تحقيق كنند، و اگر واقعاً بعد از تحقيق كامل و كمك گرفتن از آگاهان، به آييني غير از آيين اسلام معتقد شوند، معذور هستند؛ زيرا وظيفۀ عقلي و شرعي خود را انجام داده، ولي به خطا رفته اند. امّا كسي كه قبلًا مسلمان بوده، و به عللي دين جديد اختيار كرده، اگر تظاهر كند محكوم به احكام مرتد است؛ و احكام مرتد در واقع از

جمله احكام سياسي اسلام، براي جلوگيري از نفوذ دشمنان در محيط اسلام، و اغفال و اغواي مردم است.

سؤال 2- براي مسلمان بودن همين مقدار كه در دوران نوجواني، يا جواني اصول دين را از ما سؤال كردند، و ما قبول داشتيم كافي است؟ يا تحقيق بيشتري لازم است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 14

جواب: كافي است؛ ولي سعي كنيد عقايد خود را از روي دليل و برهان و استدلال فراگيريد.

سؤال 3- مقلّد در چه زمينه هايي مكلّف به تقليد از مرجع تقليد است؟ آيا تقليد محدود به احكام عبادي (نماز و روزه و مانند آن) مي شود، يا احكام معاملات و اعمال حقوقي و مانند آن را نيز شامل مي شود؟

جواب: تمام اعمال و احكام شرع، غير از ضروريّات دين را، شامل مي شود؛ ولي تقليد در اعتقادات راه ندارد.

گسترۀ فقه

سؤال 4- با پيشرفت علم، ممكن است مسائلي پيش آيد كه در قرآن و ديگر منابع اسلامي ذكري از آن به ميان نيامده باشد، و كمك گرفتن از عقل به تنهايي، با توجّه به اين كه اشتباهات بسياري دارد، كافي نباشد. با توجّه به اين مطلب، آيا مراجع محترم مي توانند پاسخگوي تمام مسائل شرعي نسل آينده باشند؟

جواب: در اسلام يك سلسله قواعد كلّي وجود دارد كه پاسخگوي همۀ مشكلات در تمام اعصار است. و به همين جهت هر سؤالي از ما در مورد مسائل جديد بشود به كمك آنها به حمد الله پاسخ گو هستيم، و هيچ بن بستي وجود ندارد.

راههاي شناخت مرجع اعلم

سؤال 5- آيا زن و فرزند بايد از مرجعِ تقليدِ شوهر و پدر تقليد كنند، يا در تقليد آزاد هستند؟

جواب: هركس در تقليدش آزاد است؛ بايد تحقيق كند و مطابق آن تقليد نمايد.

سؤال 6- مسألۀ رجوع به اعلم در مسائل مورد اختلاف فقها، از جمله مسائلي است كه در تمام رساله هاي عمليّه آمده است؛ ولي حقيقت اين است كه تشخيص اعلم كاري سخت، بلكه شايد از محالات باشد! چون هر شخص يا گروهي، شخص خاصّي را اعلم دانسته، و غير او را اعلم نمي داند. سؤال اين است كه: «مراجعي بودند

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 15

كه گفته مي شد در زمان حيات، و حتّي پس از حيات اعلم از ديگران هستند. ولي آيا ممكن است اين مراجع (رضوان اللّٰه عليهم) پس از گذشت زمان طولاني از وفاتشان، و با آمدن مراجع جديد- كه مشغول درس و بحث هستند، و علوم و تحقيقات جديدي در دست دارند- بازهم اعلم از احيا باشند؟

جواب: شكّي نيست كه علم و دانش همراه

زمان در حال تطوّر و تكامل است.

و همان گونه كه در تعليقۀ بر عروة الوثقي، مبحث عدم جواز تقليد ابتدايي از ميّت، نوشته ايم، ممكن است بسياري از مجتهدين زنده از مراجع گذشته اعلم باشند؛ چون مراجع زنده معلومات و دانش گذشتگان، را به اضافۀ علوم جديدي در اختيار دارند. بدين جهت ممكن است در بين مراجع ميّت كساني باشند كه از مراجع زنده استعدادي قوي تر داشته باشند، ولي اطّلاعات احيا ممكن است نسبت به اموات اقرب به واقع باشد؛ و ملاك اعلميّت، اقربيّت به واقع است. همان گونه كه ممكن است طبيب امروز از ابن سينا ماهرتر باشد؛ در حالي كه استعداد بوعلي بيشتر بوده است. همچنين در ساير علوم؛ و روشن است كه علم فقه و اصول از اين قاعده كلّي مستثنيٰ نيست، و اين دو علم دائماً در حال تطوّر و تكامل است.

سؤال 7- حضرت عالي در پاسخ سؤال 569 كتاب استفتائات جديد، جلد اوّل، در مورد جواز غيبت شخصي كه ريش خود را مي تراشد، فرموده ايد: «با توجّه به اين كه بعضي از علما در گذشته و حال فتوا به جواز عمل فوق مي دهند، غيبت اين فرد جايز نيست.» با عنايت به همين پاسخ، و با توجّه به اين كه حضرتعالي در مورد عدم جواز تراشيدن ريش احتياط فرموده ايد، آيا مي توان با همين علم اجمالي به فتواي عدّه اي از علماي زنده در مورد جواز آن، استناد كرد، و بدان عمل نمود؟

جواب: بايد در مسائل اختلافي اعلميّت احراز شود.

سؤال 8- لطفاً به سؤالات زير پيرامون تقليد پاسخ فرماييد:

الف) اهل خبره، كه با معرّفي و شهادت آنها مرجعيّت و اعلميّت ثابت مي شود، چه كساني هستند؟

جواب:

منظور از اهل خبره، علماي درجه دو و سه حوزه هاي علميّه و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 16

شهرهاست، كه با مباني فقهي آشنايي دارند.

ب) آيا ممكن است غير روحاني، توانايي شناخت مجتهد و مرجع اعلم را داشته باشد؟ در اين صورت، آيا قول چنين شخصي در اثبات اجتهاد يا اعلميّت حجّت است؟

جواب: در صورتي كه آن فرد ثقه و مورد اعتماد باشد، و از اهل خبره پرسش كند، مي توان به حرف او اعتماد كرد.

ج) نسبت به شخصي كه از حوزه هاي علميّه دور است، چگونه امكان دارد كه بفهمد فلان آقاي اهل علم از اهل خبره است يا نه، تا در مورد شناخت مرجع اعلم به قول او اعتماد كند؟

جواب: علماي معروف هر محل معمولًا اهل خبره هستند.

د) براي تشخيص اعلم، آيا اهل فن بايد مجتهد باشند؟

جواب: اجتهاد در اهل خبره شرط نيست.

ه) در صورت تعارض شهادت اهل خبره نسبت به اعلم، آيا بهتر نيست ببينيم خُبرويّت كدام خُبره بيشتر و كاملتر است، و به قول او اعتماد كنيم؟

جواب: از هر طريقي علم يا اطمينان حاصل شود كافي است.

و) در صورت تعارض شهادت اهل خبره نسبت به اعلميّت مجتهدين، وظيفه چيست؟

جواب: در صورت تعارض مخيّر هستيد.

سؤال 9- برخي از مردم روشهاي ديگري، غير از آنچه در توضيح المسائل آمده، براي انتخاب مرجع تقليد در نظر مي گيرند. نظير:

الف) از مرجعي تقليد مي كنيم كه شاگرد مرجع قبلي ما باشد.

ب) مرجعي را انتخاب مي نماييم كه فتاواي آسانتري داشته باشد.

ج) مرجعي كه بيشتر اقوام و آشنايان از او تقليد مي كنند را بر مي گزينيم.

د) مقلّد مرجعي مي شويم كه پدر و مادر، يا معلّم ما معرّفي نمايد.

آيا انتخاب مرجع تقليد با روشهاي فوق

صحيح است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 17

جواب: هيچ كدام از اينها معيار نيست؛ معيار آگاهتر بودن آن مرجع است، از هر طريقي كه علم به آن حاصل شود.

اصطلاحات تقليد

سؤال 10- من گاهي كه رسالۀ توضيح المسائل را مطالعه مي كنم، به جملاتي مانند «احتياط واجب» و «احتياط مستحبّ» برخورد مي كنم. آيا بايد به آنها عمل كنم؟

جواب: منظور از «احتياط واجب» آن است كه مجتهد روي جهاتي فتواي نهايي خود را بيان نكرده باشد، در اين صورت مقلّد مي تواند به آن احتياط عمل كند، و مي تواند به مرجع ديگري مراجعه نموده، و به فتواي او عمل نمايد. ولي «احتياط مستحبّ» چنين نيست؛ مي تواند آن را عمل كند، يا رها نمايد.

سؤال 11- آيا جملۀ «جايز نيست» معادل جملۀ «حرام است» مي باشد، يا تفاوت دارند؟ اگر تفاوت دارند، تفاوت آن در چيست؟

جواب: تفاوتي ندارد.

سؤال 12- تفاوت «فتواي به احتياط» با «احتياط در فتوا» را در ضمن مثالي گويا بيان فرماييد.

جواب: فتواي به احتياط آن است كه مجتهد دستور به احتياط بدهد. مثلًا بگويد: «اگر دو ظرف آب وجود دارد، و مي داني يكي از آن دو نجس است، امّا نجس را نمي شناسي بايد احتياط نموده، و از هر دو اجتناب كني.» ولي احتياط در فتوا اين است كه مثلًا بگويد: «قناعت كردن به يك تسبيح اربعه در ركعت سوّم و چهارم اشكال دارد، و احتياط آن است كه سه مرتبه بخواني».

تقليد از ميّت

سؤال 13- يكي از اقوام قبلًا جزء فرقۀ اهل حق بود، و به حمد اللّٰه اكنون راه خود را يافته، و شيعه گرديده است. لطفاً در اين مورد به دو سؤال زير پاسخ فرماييد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 18

الف) ايشان در زمان حيات امام خميني رحمه الله بالغ بوده، ولي تقليد ننموده است.

آيا اكنون مي تواند معظّم له را به عنوان مرجع تقليد برگزيند؟

جواب: تقليد ابتدايي از مجتهد

ميّت اشكال دارد.

ب) با توجّه به اين كه فرقۀ اهل حقّ غرب كشور نماز نمي خوانند، و به جاي روزۀ ماه رمضان، فقط سه روز در ماه آبان روزه مي گيرند، آيا بايد نمازها و روزه هايي را كه در آن مدّت به جا نياورده قضا كند، يا ساقط است؟

جواب: ساقط است.

سؤال 14- اگر كسي بعد از فوت مرجع تقليدش (امام خميني رحمه الله) به علّت شدّت علاقه به آن مرجع، به مجتهد حيّ مراجعه نكند، تا با اجازۀ او بر تقليد مرجع سابق باقي باشد، با توجّه به اين كه از رسانه ها هم نشنيده كه بايد با اجازۀ مرجع جامع الشرائط زنده بر تقليد باقي بماند، اعمال چندين سالۀ او چگونه است؟

جواب: به مجتهد حيّ رجوع مي كند، و بر طبق فتواي او بر تقليد امام راحل رحمه الله باقي مي ماند. و در اين صورت اعمال گذشتۀ او صحيح خواهد بود.

سؤال 15- بسياري از كساني كه بر تقليد ميّت باقي مانده اند، مايلند در تمام مسائل از مرجع تقليد زنده پيروي كنند؛ زيرا در برخي از مسائل دچار شكّ و ترديد مي شوند كه آيا در زمان مرجع متوفّي به فتواي او در خصوص فلان مسأله عمل كرده اند، يا خير؟ آيا راهي وجود دارد كه به طور كلّي از مرجع زنده تقليد كنند؟

جواب: تنها در مواردي كه در زمان حيات مرجع متوفّي به فتواي او عمل نكرده اند، يا لااقل شك در عمل دارند، مي توانند به فتواي مرجع زنده عمل كنند.

ولي اگر اعلميّت مرجع حيّ نسبت به متوفّي ثابت شود، در تمام مسائل مي توانند از مرجع زنده تقليد كنند.

تبعيض در تقليد

سؤال 16- با توجّه به پيشنهاد برخي از شخصيّتها، در زمينۀ تخصّصي

شدن مرجعيّت تقليد، نظر خود را در اين باره بفرماييد. تخصّصي شدن مراجع تقليد در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 19

زمينه هاي مختلف علمي چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه هر يك از آنها در بخشي از فقه اعلم باشند، و ضوابط مرجعيّت بر آنها تطبيق كند، اشكال ندارد.

سؤال 17- در بعضي از مسائل مربوط به حرفۀ پزشكي، نظر علما با هم مغاير است. كدام فتوا حجّت است؟ آيا مي شود در مسائل پزشكي از يك مرجع، و در موضوعات ديگر- مثل عبادات- از مرجع تقليد ديگري تقليد كرد؟

جواب: مانعي ندارد.

مسائل ديگر تقليد

سؤال 18- آيا مي شود به حرف مردم، كه هركس در مورد مطالب ديني نظري مي دهد، گوش داد، و طبق آن عمل كرد؟

جواب: مسائل ديني را بايد از مجتهدين و علماي دين فرا گرفت.

سؤال 19- آيا نظر وليّ فقيه در مسائل شرعي بر نظر ساير فقها ترجيح دارد؟ در اين صورت، تكليف مقلّد چيست؟

جواب: در مسائل مربوط به حكومت از نظر وليّ فقيه، و در مسائل ديگر از نظر مرجع تقليد پيروي مي شود.

سؤال 20- اگر قاضي غير مجتهد مأذون، كه از جانب وليّ فقيه به قضاوت منصوب شده، به هنگام صدور رأي (مثلًا در زمينۀ حدود، قصاص، معاملات و مانند آن) متوجّه شود كه مادّۀ قانوني مربوطه (كه مصوَّب مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان است) با فتواي مرجع تقليدش متعارض است، (با توجّه به اين كه، اگر در اين مواقع از صدور رأي خودداري كند، يا بدون توجّه به قانون مربوطه صرفاً با استناد به فتواي مرجع تقليدش حكم دهد، قانوناً مرتكب تخلّف انتظامي شده) تكليف او چيست؟

جواب: قوّۀ قضائيّه بايد اين تضاد را حل كند، و

اين گونه پرونده ها را به ديگري ارجاع دهد؛ زيرا قاضي نمي تواند بر خلاف فتواي مرجع تقليدش حكم كند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 20

سؤال 21- خداوند بزرگ يكي است، پيامبر صلي الله عليه و آله يكي، و ائمّۀ اطهار عليهم السلام هر كدام در زمان خود يكي بوده، و دستورات آنها نيز يكي بوده است. چرا در زمان فعلي نظر مراجع بزرگوار تقليد دربارۀ موضوعات و مسائل دين متفاوت است، و هر يك از آنان ديدگاه خاصّي دارد؟

جواب: اوّلًا، مراجع تقليد در اصول مسائل يك فتوا دارند، و اگر اختلافي هست در جزئيّات است. ثانياً، اين اختلاف به خاطر دور ماندن ما از زمان حضرات معصومين عليهم السلام است؛ زيرا رواياتي كه از آن بزرگواران نقل شده، به وسيلۀ اشخاصي است كه بعضي، آن اشخاص را افراد مطمئن، و بعضي ممكن است همۀ آنها را مطمئن ندانند. البتّه مراجع نهايت كوشش خود را در شناخت آنان انجام مي دهند، ولي ممكن است نظر همه يكسان نباشد. به علاوه فهم كلمات معصومين عليهم السلام با گذشت اين همه زمان آسان نيست، و گاه در آن اختلاف نظر پيدا مي شود. و اين، رمز اختلاف فتاواست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 21

فصل دوّم: احكام آبها

فاضلاب تصفيه شده

سؤال 22- نظر جنابعالي در مورد آب به دست آمده از تصفيه خانۀ فاضلاب، و استفاده از آن در مصارف گوناگون چيست؟ ضمناً آب تصفيه شده مراحل زير را طي مي كند.

1- آشغالگيري: در اين مرحله آشغالهاي درشت از فاضلاب ورودي جدا مي شود.

2- دانه گيري: كه در آن، ذرّات شن و ماسه و آشغالهاي ريز گرفته مي شود.

3- استخرهاي وسيع در اندازۀ 100* 100 متر به تعداد 5 عدد كه پشت سر

هم واقع شده، و فاضلاب به ترتيب در يك يك آنها وارد، و سپس خارج مي شود. نهايتاً آب خروجي به طور تقريباً صاف از تصفيه خانه خارج مي شود. در طول اين مسير، با انجام اعمالي، ميكروبها فعّال شده، و فاضلاب را تجزيه نموده، و موادّ فاضلاب در پايان در استخرها ته نشين مي شود، به گونه اي كه آب خروجي، تقريباً صاف، ولي همراه با رنگ و بوي خيلي كم مي باشد.

جواب: آبهاي مزبور پاك نيست؛ ولي مي توان براي زراعت و شرب حيوانات از آن استفاده كرد. شرح بيشتر در اين باره را در پاسخ سؤال 18 جلد دوّم همين كتاب مطالعه فرماييد.

آب مضاف

سؤال 23- گاهي از اوقات آبي كه از شير خارج مي شود، به علّت وجود كلر، يا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 22

چيزهايي ديگر، رنگ آب ندارد. آيا اين آب مضاف به حساب مي آيد؟ آيا وضو با چنين آبي جايز است؟

جواب: چنين آبي مضاف نيست؛ و وضو با آن اشكالي ندارد.

سؤال 24- آبي كه با آن وضو گرفته، يا غسل مستحب يا واجبي كرده ايم، در ظرفي جمع شده است. آيا مي توان از اين آب مجدّداً براي تطهير، يا وضو و حتّي غسل استفاده كرد؟

جواب: با آب وضو مي توان وضو گرفت يا غسل كرد، ولي با آب غسل (البتّه منظور در اينجا آب قليل است،) غسل و وضو اشكال دارد، ولي بدون شك انتخاب آبي كه مورد استعمال واقع نشده، در هر حال بهتر است.

سؤال 25- آيا استفاده از آبي كه با نور آفتاب گرم شده، مطلقاً كراهت دارد؟

يعني اگر سرد شود، يا با آب سردي مخلوط گردد، و خنك شود، آيا استفاده از آن براي وضو يا غسل

يا آشاميدن، كراهت دارد؟

جواب: ظاهر روايات اين است كه كراهت تا زماني است كه حرارت آب وجود دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 23

فصل سوّم: احكام نجاسات

[نجاسات]

1 و 2- بول و غائط

سؤال 26- اگر آبي از محلّ دفع مدفوع انسان خارج شود، و بوي مدفوع هم ندهد، چه حكمي دارد؟ آيا وضو را باطل مي كند؟

جواب: در فرض مسأله نجس نيست، و وضو را هم باطل نمي كند.

سؤال 27- چنانچه بول يا غائط از محلّي غير از محلّ متعارف آن خارج شود، چه حكمي دارد؟

جواب: احكام بول و غائط متعارف را دارد؛ مگر آن كه رعايت اين احكام موجب عسر و حرج شديد شود.

3- مردار

سؤال 28- اگر عضوي از بدن ميّت غير مسلمان، به بدن مسلماني وصل شود، ولي روح در آن حلول نكند، لمس آن چه حكمي دارد؟

جواب: چنانچه عرفاً جزء بدن كسي كه به او پيوند زده شده محسوب شود، پاك است.

سؤال 29- اگر چشم انسانِ مرده يا زنده، يا چشم حيوان نجس العين مرده يا زنده اي را به چشم شخص نابينا پيوند بزنند، چشم پيوندي و رطوبتي كه از آن بيرون مي آيد چه حكمي دارد؟

جواب: هنگامي كه پيوند گرفت، و آن عضو عملًا جزء بدن گيرنده شد، پاك است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 24

4- خون

سؤال 30- سله اي كه روي زخم مي بندد، و خونريزي ندارد، چه حكمي دارد، آيا بايد به هنگام غسل آن را برداشت؟

جواب: در صورتي كه از حالت خون بيرون آمده، و با شستن زايل نمي شود، پاك است، و به همان حالت غسل مي كند.

سؤال 31- يونيت دندان پزشكي معمولًا متّصل به آب شهر است. با توجّه به اين مطلب، ترشّحاتي كه به هنگام ترميم دندان از دهان خارج مي شود، و غالباً با آب دهان، و موادّ مخصوص دندان پزشكي، و بخار و قطرات خون ملاقات كرده، و به بدن و لباس مي ريزد، پاك است، يا نجس؟

جواب: چنانچه آبي كه در دهان مي ريزد متّصل به آب شهر باشد، و معلوم نباشد ترشّحات از آن آب است يا چيز ديگر، پاك است.

5- كافر، و كساني كه در حكم كفّارند.

سؤال 32- لطفاً در مورد اهل كتاب به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) در خصوص ابزار و وسايل و ادوات و صنايع آنها چگونه بايد عمل شود؟

جواب: در مواردي كه معاشرت با آنها ضرورتي ندارد، از آنها پرهيز كنيد. ولي براي كساني كه در بيرون كشورهاي اسلامي، يا بعضي از مناطق داخل كشورهاي اسلامي، ناچارند با آنها معاشرت داشته باشند، پرهيز لازم نيست.

ب) موادّ خوراكي و دارويي اهل كتاب چه حكمي دارد؟

جواب: استفاده از موادّي كه احتمال دارد به وسيلۀ كارخانه ها توليد شده، يا به وسيلۀ ابزار و آلاتي، بدون دخالت دست، تهيّه شده باشد، يا احتمال دارد كه با دستكش تهيّه كرده باشند، اشكالي ندارد، ولي از خوردن گوشتهاي ذبح شدۀ آنها حتماً پرهيز كنيد.

ج) صيد و ذبيحۀ آنان چگونه است؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد؛ ولي اگر ماهي را زنده از آب بگيرند، حلال است.

استفتاءات جديد (مكارم)،

ج 3، ص: 25

د) ورود اهل كتاب به اماكن مقدّسه- مانند مكّۀ مكرّمه، مدينۀ منوّره، حرم أئمّه عليهم السلام، مساجد و مانند آن- چه حكمي دارد؟

جواب: در مواردي كه باعث هتك و بي احترامي اين مراكز شود، حرام است.

ه) دفن اهل كتاب در بلاد اسلامي و قبرستان مسلمانان چطور است؟

جواب: اشكال دارد.

و) آيا شهداي اهل كتاب در حكم شهيدند؟

جواب: اگر در راه اسلام و كشورهاي اسلامي شهيد شوند، نزد خدا مأجور هستند؛ امّا چگونگي آن اجر الهي نزد ما روشن نيست.

ز) پيوند اعضاي اهل كتاب به مؤمنان و عكس آن، چه حكمي دارد؟

جواب: پيوند اعضاي مؤمن به كافر و بالعكس اشكالي ندارد.

ح) آيا درمان بيماران اهل كتاب و استفاده از خدمات درماني و بهداشتي آنان جايز است؟

جواب: مانعي ندارد؛ مگر در مواردي كه آنها بر ضدّ مسلمين سوء استفاده كنند.

ط) نماز در معابد اهل كتاب چه حكمي دارد؟

جواب: اشكالي ندارد.

ي) آيا استفاده از لباس و ظروف اهل كتاب جايز است؟

جواب: در صورتي كه علم به نجاست آن نباشد، اشكالي ندارد. و اگر يقين به نجاست آن داريد بايد آب بكشيد.

ك) غسل دادن ميّت مسلمان توسّط اهل كتاب چه حكمي دارد؟

جواب: تنها در صورت ضرورت جايز است.

ل) آيا ازدواج با اهل كتاب جايز است؟

جواب: ازدواج موقّت اشكالي ندارد؛ ولي ازدواج دائم اشكال دارد.

م) آيا پرداخت نفقۀ همسر، اگر از اهل كتاب باشد، لازم است؟

جواب: با توجّه به اين كه ازدواج موقّت نفقه ندارد، جواب اين سؤال معلوم است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 26

6- سگ

سؤال 33- گاه برخي حيوانات غير معمول را براي معاينه نزد دامپزشكان مي آورند، كه از نظر نجاست و پاكي مورد سؤال است، از جمله نژادهاي

مخلوطي كه از اختلاط گرگ و سگ ايجاد شده است. با توجّه به پاك بودن گرگ، اين حيوان كه شباهت زيادي به گرگ دارد، از نظر نجاست و پاكي چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه شباهت آن به گرگ زيادتر باشد، پاك است.

سؤال 34- همراه داشتن سگ در ماشين و خيابان، و نگهداري آن در خانه، كه نوعي تقليد از بيگانگان است، چه صورت دارد؟

جواب: اين كارها شايستۀ مسلمانان با شخصيّت نيست، و از جهات شرعي مشكلات زيادي ايجاد مي كند.

سؤال 35- آيا در نجاست به سبب تماسِ مستقيم جايي از بدن انسان با سگ، نيز سرايت شرط است؟

جواب: آري سرايت از طريق رطوبت شرط است.

7- شراب و ساير مسكرات

سؤال 36- آيا رفتن به مجالسي كه در آن مشروبات الكلي مصرف و موسيقي پخش مي شود، جايز است؟

جواب: جايز نيست.

سؤال 37- شخصي قبل از تشرّف به اسلام مشروبات الكلي مي فروخته، و از در آمد آن به پدر و مادرش كمك مي كرده است. حال كه مسلمان شده، آيا مي تواند به كار مذكور ادامه دهد؟

جواب: اشكال دارد.

سؤال 38- آيا براي زن مسلمان جايز است مشروب روي ميز غذاخوري بگذارد، تا كساني كه آن را حلال مي دانند مصرف كنند؟

جواب: جايز نيست؛ مگر در موارد ضرورت.

سؤال 39- يك واحد توليدي در نظر دارد نسبت به توليد ماء الشعير از موادّ اوّليّه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 27

عصاره يا پودر وارداتي اقدام نمايد. با توجّه به اين كه در مراحل تهيّۀ موادّ اوّليّۀ فوق، اين احتمال وجود دارد كه اوّل الكل وجود داشته، و بعداً طيّ مراحلي الكل آن گرفته شده، آيا توليد ماء الشعير از موادّ فوق جايز مي باشد؟

جواب: هرگاه وجود الكل در آن در

مراحل اوّليّه باشد، (به اين معنا كه نخست مبدّل به يك مايع مست كننده شود، سپس الكل آن را با حرارت يا مانند آن بگيرند) اشكال دارد. و اگر چنين نيست، يا مست كننده بودن آن مشكوك است، مانعي ندارد.

وسواس

سؤال 40- مشكل اصلي من ديوار خانه و شستن بچّه ام مي باشد، زيرا دستمالي را كه نجس بود روي لبۀ ديوار كه رنگ روغن شده گذاشتم. البتّه عين نجس روي ديوار ريخته نشد، ولي رطوبت دستمال با ديوار ارتباط داشت. و چون بچّه ام به تازگي چهار دست و پا راه مي رود، و دستهايش را مرتّب به ديوارها مي زند، من مرتّب دستهايش را آب مي كشم، و اين مرا آزار مي دهد. لطفاً به سؤالهاي زير پاسخ دهيد، تا ان شاء اللّٰه نجات يابم.

1) راههاي سرايت نجاست را خوانده ام، ولي نمي دانم منظور از رطوبت كم و غير مسري چقدر است؟ خواهش مي كنم توضيح دهيد.

جواب: شما بي شك گرفتار وسواس شده ايد، و اگر به دستوراتي كه مي دهيم عمل كنيد بزودي نجات خواهيد يافت، و الّا مشكلات شما زياد خواهد شد.

ابتدا پاسخ سؤالهاي شما، و بعد يك دستور كلّي:

منظور از رطوبت براي سرايت اين است كه وقتي دست خشك بر آن شي ء مرطوب بگذارد، انسان به آساني آثار تري را ببيند.

2) آيا ديوارهاي خانه بخاطر مسأله اي كه پيش آمده نجس است؟

جواب: ديوارهاي خانه به صورتي كه نوشته ايد كاملًا پاك است.

3) ظرفي كه زير شير (منظور آب لوله كشي) گذاشته مي شود، حتّي اگر سر نرود آيا حكم آب كر را دارد؟ آيا مي توان لباس نجس را در آن آب كشيد؟

جواب: ظرفي كه زير آب لوله كشي است حكم آب كر دارد؛ پر باشد، يا خالي.

استفتاءات جديد (مكارم)،

ج 3، ص: 28

4) اگر جايي مثل دستۀ در، سردي آن احساس شود، آيا نجاست با دست خشك به آن منتقل مي گردد؟

جواب: سردي دستۀ در هيچ ارتباطي به رطوبت ندارد، و نجاست به آن منتقل نمي شود، و اين سؤال دليل وسواسي بودن شماست.

و امّا دستور كلّي:

وسواسي بودن شما به علّت ندانستن مسائل است. اگر مسائل را درست، ياد بگيريد، راحت مي شويد. مسألۀ مهم اين است كه علم و يقين وسواسي نه ملاك نجاست است، نه ملاك طهارت؛ و به عبارت واضح تر، بايد ببينيد افراد عادي متديّن چه موقع علم به نجاست پيدا مي كنند، و چه موقع علم به طهارت، به همان مقدار قناعت كنيد، و اگر قلب شما راضي نشد به آن اعتنا نكنيد، و مسئوليّت آن را به عهدۀ ما بگذاريد. به شك و ترديد اعتنا نكنيد، حتّي كف توالت مادامي كه با چشم خود نجاستي در آن نبينيد بگوييد پاك است؛ كوچه ها، خيابانها، مغازه ها همه پاك است. اتومبيل هاي عمومي، صندلي ها و دستۀ درهاي آنها پاك است، حمّام مادامي كه چيز نجسي به يقين در آن نباشد پاك است. تمام مسلمانها و بچّه هاي آنها مادامي كه نتوانيد قسم به نجس بودن آنها بخوريد پاك هستند. وظيفۀ شرعي شما اين است كه به آنچه گفته ايم عمل كنيد، و بعد از يك هفته آثار مثبت آن را خواهيد ديد.

مسائل متفرّقۀ نجاسات

سؤال 41- آيا استفراغ نجس است؟ آيا تفاوتي بين استفراغ بزرگ سالان و اطفال هست؟

جواب: استفراغ نجس نيست؛ مگر اين كه بدانيد خوني همراه آن است. و فرقي بين بچّه و بزرگ، دختر يا پسر نمي باشد.

سؤال 42- هنگامي كه مادر به بچّه شير مي دهد قطراتي از شير به زمين، يا جاي ديگر

مي ريزد، آيا زمين، يا آن شي ء، نجس مي شود؟!

جواب: در صورتي كه لباسهاي بچّه نجس نباشد، اشكالي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 29

فصل چهارم: احكام مطهّرات

1- استحاله

سؤال 43- مادّۀ كلاژين كه در ساختمان استخوان، زرد پي، رباط، پوست و جلد حيوانات قرار دارد، به خودي خود و در ساختار طبيعي اش داراي پروتئينهاي فراواني است، كه تحصيل اين پروتئينها جز با به جوش آوردن آن در آب ممكن نيست. با حرارت مخصوص و قليايي، يا اسيدي نمودن كلاژين، و انجام فعل و انفعالات مختلف، در نهايت اين پروتئينها تبديل به «ژلاتين» كه يك مادّۀ بدون طعم، بو، رنگ ولي مقوّي است مي شود، و پس از تركيب اين مادّه با اسانسهاي مختلفِ ميوه اي، رنگهاي خوراكي، و شكر به صورت مادّۀ خوراكي در آمده، و در ساخت شكلات، كاكائو، شيريني، بستني، بيسكويت و مانند آن استفاده مي شود.

در اغلب موارد «ژلاتين» از «كلاژين» هاي موجود در ساختمان بدن گاو يا گوسفند، كه بهترين نوع آن مي باشد، اخذ مي شود، ولي ممكن است اين عمل از ساختمان بدن حيوانات حرام گوشت، يا حيوانات حلال گوشتي كه ذبح شرعي نشده باشند، نيز انجام پذيرد. با توجّه به استحاله شدن كلاژين و تبديل آن به محصول جديدي به نام ژلاتين، و اين كه امروزه اين مادّه در اكثر موادّ خوراكي مورد مصرف جهانيان موجود است، آيا فرقي بين حيوانات حلال گوشت، يا حرام گوشت، و ذبح شرعي شده، يا ذبح شرعي نشده وجود دارد؟

جواب: اوّلًا: در موارد مشكوك كه نمي دانيد از چه مادّه اي گرفته شده، حكم حلّيّت و طهارت است، و جستجو لازم نيست. ثانياً: اگر يقين داشته باشيد از

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 30

حيوان حرام گوشت،

يا حيواناتي كه ذبح شرعي نشده اند گرفته شده، هرگاه تغييرات زيادي روي آن داده مي شود تا بصورت فعلي درآيد، حكم استحاله را دارد، و پاك و حلال است. در غير اين صورت خوردن آن حرام است؛ مگر در موارد ضرورت.

2- ثلثان

سؤال 44- در روستاي ما شيرۀ انگور را به طريق زير تهيّه مي كنند:

«ابتدا انگورها را مي چينند، و در حوضهاي مخصوص ريخته، و مي شويند. سپس انگورها را لِه كرده و آب آن را مي گيرند. پس از آن، خاك مخصوصي با آن مخلوط كرده، و آن را رها مي كنند، تا ته نشين شود. آنگاه آب انگور را در ظرفهاي مخصوص بزرگي مي ريزند، و آن را به وسيلۀ آتش مي جوشانند، تا 13 يا 14 آن تبخير شود. سپس باقيماندۀ آن را در ظرفهاي كوچكتر ريخته و در آفتاب قرار مي دهند، تا دو ثلث، يا بيشتر آن، تبخير شود، در حدّي كه سفت مي شود.» با توجّه به توضيحات بالا لطفاً بفرماييد:

1- آيا خوردن شيره اي كه به اين طريق به دست آمده حلال است؟ و بر فرض حرمت، آيا نجس هم مي باشد؟ وظيفۀ كساني كه سالهاي متمادي به اين طريق، شيره تهيّه كرده، و خود مصرف نموده، و مقدار زيادي از آن را به فروش رسانده اند، چيست؟

جواب: چنين شيره اي نجس نيست؛ ولي خوردن و معاملۀ آن اشكال دارد. بايد آن را با آتش ثلثان كنند.

2- در صورتي كه آن قدر آب انگور را بجوشانند تا دو ثلث آن با آتش كم شود، سپس جهت سفت شدن آن را در آفتاب قرار دهند، حكم آن چيست؟

جواب: هيچ اشكالي ندارد.

3- آيا استحالۀ «آب انگور» به «شيرۀ انگور» باعث حلّيّت مي شود؟

جواب: اين موضوع داخل

در عنوان استحاله نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 31

فصل پنجم: احكام وضو

طريقۀ وضو گرفتن

سؤال 45- دست چپ من نرسيده به آرنج قطع مي باشد. اين موضوع هنگام وضو مرا آزار مي دهد، و همواره در صحّت وضويم شك و ترديد دارم. لطفاً نحوۀ وضو گرفتن را با نداشتن دست چپ براي بنده توضيح دهيد.

جواب: وضو گرفتن براي شما كار مشكلي نيست؛ صورت را با دست راست مي شوييد، سپس دست راست را زير شير آب مي گيريد، به طوري كه آب همۀ آن را فراگيرد، و با دست راست باقيمانده دست چپ را مي شوييد، سپس سر و هر دو پا را با آن مسح مي كنيد. و اگر شير آب وجود نداشته باشد، و بخواهيد با آب قليل وضو بگيرد، كافي است يك نفر كف دست شما آب بريزد، و شما صورت خود را بشوييد، و بعد يك ليوان آب بر روي دست شما از بالا به پايين بريزد، و شما نيّت وضو مي كنيد، و سپس سر و پاها را مسح مي كنيد.

سؤال 46- فردي كه دستهايش دچار لرزه و رعشه مداوم است، و بي اختيار تكان مي خورد، تكليف او براي وضو چيست؟

جواب: در صورتي كه مي تواند دستش را حركت بدهد، وضو گرفتن اشكال ندارد. منتها نيّتش اين باشد كه حركاتي كه از بالا به پايين است جزء وضو باشد، و عكس آن جزء وضو نباشد.

سؤال 47- شخصي كه هر دو دست او فاقد حسّ و حركت است، به طوري كه نمي تواند هنگام وضو دستها و صورت را آب بكشد، و قادر بر مسح سر و پاها نيز نمي باشد، براي وضو چگونه بايد عمل كند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 32

جواب: از كسي كمك مي گيرد كه او

را وضو دهد. و اگر وضو گرفتن براي او شاقّ است، با كمك كسي تيمّم مي كند. و اگر دسترسي به كسي نبود، با همان حال نماز مي خواند.

سؤال 48- فردي كه از كمر قطع نخاع شده، فقط بعضي از اعمال را شخصاً مي تواند انجام دهد. آيا براي قسمتي از اعمال كه انجام دادنش مشقّت دارد، مي تواند از كسي كمك بگيرد؟

جواب: آري، مانعي ندارد.

سؤال 49- جانبازي هستم كه بر اثر جراحت وارده، دستانم هيچ گونه حسّ و حركتي ندارد، تكليف اين جانب براي وضو چه مي باشد؟

جواب: صورت را زير شير آب مي گيريد، و همچنين اگر مي توانيد دست ها را زير شير آب مي گيريد، و اگر اين كار هم مشكل است، نائب بگيريد. و اگر نائب گرفتن هم ميسّر نيست يا مشكل است، همان مقدار كه مي توانيد كافي است.

افعال وضو

اشاره

سؤال 50- اگر يك دست جانبازي قطع شده، و به خاطر حسّاسيّت مقداري از دست خود را باندپيچي كرده باشد، چگونه وضو بگيرد؟

جواب: با دست ديگر صورت را مي شويد، و يا صورت را زير شير آب مي گيرد، و آن قسمت كه باندپيچي شده مانند جبيره دست روي آن مي كشد.

سؤال 51- فردي هستم كه دو دستم قطع شده، و بجاي آن دست مصنوعي مي بندم، و به هنگام وضو در آوردن دستهاي مصنوعي برايم مشكل است. چه كنم؟

جواب: در صورتي كه واقعاً در آوردن دست مصنوعي براي شما موجب عسر و حرج مي شود، شستن صورت زير شير آب و در صورت امكان مسح سر و پاها با دست مصنوعي از باقيماندۀ آب صورت كافي است.

سؤال 52- آيا براي جانبازي كه دو دستش از آرنج قطع شده، شستن صورت لازم است؟

استفتاءات جديد (مكارم)،

ج 3، ص: 33

جواب: آري لازم است. و چنانچه بتواند، با باقيماندۀ دست (و اگر ميسّر نشد با دست مصنوعي) سر و پاها را با آب صورت مسح مي كشد.

سؤال 53- آيا شستن باقيماندۀ دستها براي جانبازي كه دو دستش از آرنج قطع شده در وقت وضو لازم است؟

جواب: لازم نيست.

سؤال 54- جانبازي هستم كه بر اثر انفجار مين دو دستم از كتف قطع شده است.

تكليف من براي وضو چيست؟

جواب: اگر مي توانيد بايد صورتتان را به قصد وضو زير شير آب بگيريد، و از كسي كمك بگيريد تا با آب صورت، سر و پاي شما را مسح كند. و اگر گرفتن كمك مشكل باشد، به همان شستن صورت قناعت كنيد.

سؤال 55- وضو گرفتن براي افرادي كه از كمر قطع نخاع مي باشند، ولي دستهايشان را مي توانند حركت دهند، چگونه است؟

جواب: آن مقدار كه مي توانند وضو بگيرند.

سؤال 56- نايب هنگام وضو دادن فرد قطع نخاع، كه دستهايش بي حس است و حركتي ندارد، از دستهاي خود كمك مي گيرد. آيا براي شستن صورت فرد قطع نخاع كافي است كه نايب به اندازۀ فاصلۀ انگشت شصت و انگشت وسط دست خود، صورت آن فرد را وضو دهد؟ يا بايد مقدار بيشتري از صورت او را بشويد؟

جواب: احتياط آن است كه مقدار فاصله دست او را در نظر بگيرد.

سؤال 57- فردي نابينا هستم، گاهي از اوقات براي وضو در هنگام شستن دست يا صورت ناخودآگاه دوباره دستانم به زير شير آب مي رود، و خيس مي شود. آيا اين كار هم يك بار شستن به حساب مي آيد؟

جواب: اين، شستن جداگانه اي محسوب نمي شود. قصد كنيد همه به نيّت يك بار شستن باشد.

سؤال 58- دو دستم در

جنگ تحميلي از مچ قطع شده است. هنگام شستن پهناي صورت، كه بايد مقدار بين انگشت وسط و شصت شسته شود، وظيفۀ من

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 34

چيست؟ چه مقداري از صورت را بايد بشويم؟

جواب: به همان مقدار كه ديگران مي شويند، يا قبلًا خودتان مي شسته ايد، بشوييد.

سؤال 59- جانبازي هستم كه به دليل قطع دو دست، مجبورم براي شستن صورت آن را زير شير آب بگيرم، و سپس صورت را دست مي كشم تا آب به آن برسد، آيا اين مقدار كفايت مي كند؟

جواب: آري كافي است.

سؤال 60- در هنگام وضو به علّت قطع دو دست، گاه از پايين به بالا شسته مي شود. آيا خللي بر وضو وارد مي شود؟ تكليف نمازهاي قبلي چيست؟

جواب: با توجّه به اين كه آنچه از پايين به بالا شسته مي شود در نيّت شما نيست، و سپس آن را از بالا به پايين مي شوييد، ضرري به وضوي شما نمي زند.

سؤال 61- برادر جانبازي است كه در جنگ تحميلي دستانش از آرنج قطع شده، و نمي تواند با باقيماندۀ دستها هر دو طرف صورت را بشويد. آيا مجاز است طرف چپ صورت را با بازوي دست چپ، و طرف راست صورت را با بازوي دست راست بشويد؟

جواب: شستن صورت به هر طريق جايز است.

مسح

سؤال 62- آيا فردي كه دستش از مچ قطع شده، مي تواند با دست مصنوعي مسح كند؟

جواب: احتياط آن است كه با ذراع خود مسح بكشد.

سؤال 63- وظيفۀ شخصي كه زخم يا دمل يا شكستگي، در سر يا پاهايش دارد، و روي آن باز است، و آب ريختن روي آن ضرر دارد، چيست؟

جواب: هرگاه چيزي از پشتِ پا، يا پيشِ سر، براي مسح كردن-

و لو به اندازۀ يك انگشت- سالم باشد، بر آن مسح مي كند. و اگر نباشد، جبيره اي بر آن مي گذارد، و وضوي جبيره اي مي گيرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 35

مسح سر

سؤال 64- شخصي كه روي سرش موي مصنوعي مي گذارد، و در صورتي كه نگذارد دچار مشكل مي گردد، آيا مسح بر آن موها جايز است؟

جواب: هرگاه نتواند آب را به پوست سر برساند، بر همان موها مسح مي كند. و احتياط آن است كه تيمّم هم بكند.

سؤال 65- آيا مي توان مسح سر را با رطوبت دست چپ (همانند دست راست) انجام داد؟ و آيا مسح سر از پايين به بالا جايز است؟

جواب: در صورتي كه با دست راست نتواند، با دست چپ مسح مي كند. و از پايين به بالا اشكالي ندارد.

سؤال 66- آيا در مسح سر كافي است كه موي سر مرطوب گردد، يا لازم است رطوبت دست به پوست سر برسد؟ و اگر شخصي از موي مصنوعي استفاده كند، چگونه مسح كند؟

جواب: كافي است كه موي پيش سر مرطوب شود، و رسانيدن آب به پوست سر لازم نيست. و در مورد موي مصنوعي هرگاه به صورت كاشتن باشد بايد فرق خود را باز كند، و آب را به پوست سر برساند. و اگر به صورت كلاه باشد، و برداشتن آن ممكن نشود يا مشكل باشد، بر آن مسح نموده، احتياطاً تيمّم هم كند.

سؤال 67- فردي هستم قطع نخاع، كه دستهايم بي اراده تكان مي خورد. هنگام مسح سر، يا پا، قبل از آن كه بخواهم مسح كنم دستم بي اختيار به سر، يا پايم كشيده مي شود؛ آيا مي توانم روي همان خيسي سر يا پا مسح نمايم، يا بايد محلّ مسح را

خشك كنم؟

جواب: اگر خشك كردن محلّ مسح مشكل زيادي ندارد خشك كنيد. و الّا، مي توانيد به همان صورت مسح كنيد.

سؤال 68- جانبازي هستم كه دو دستم قطع شده، و با باقيماندۀ دستهايم سر و پايم را مسح مي كنم، ولي به دليل كوتاهي دست، آب وضويي كه بر روي دستها مانده به قدري نيست كه بتوان مسح سر و پا را كاملًا انجام داد، تكليف چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 36

جواب: مي توانيد از بقيّۀ اعضاي وضو آب بگيريد.

سؤال 69- آيا براي كسي كه دو دستش قطع شده، و به هيچ وجه نمي تواند مسح بكشد، مسح سر لازم است؟ مسح پا چطور؟

جواب: اگر بتواند بدون مشقّت نائب بگيرد، سر را مسح مي كند. و الّا از او ساقط است.

سؤال 70- آيا مسح سر و پا را از پايين به بالا قبول داريد؟ (پا از بالا به پايين)

جواب: در مسح سر هر دو صورت جايز است؛ ولي در مسح پا، از سر انگشتان به بالا بايد كشيد.

سؤال 71- فردي هستم قطع نخاع كه با دستهايم به سختي مي توانم مسح بكشم، امّا هنگام مسح كشيدن آب شره مي كند، و از روي موها به صورتم مي ريزد.

آيا وضوي من صحيح است؟ اگر صحيح نيست، تكليفم چيست؟

جواب: رسيدن آب سر به صورت اشكالي براي وضو ندارد؛ ولي دست را به آب صورت نرسانيد.

سؤال 72- اين جانب به علّت ترميم موي سر، جهت مسح سر دچار ترديد مي باشم، زيرا موهاي ترميم شده طوري است كه در هر وضو، امكان بازشدن ندارد.

در اين مورد راهنمايي فرماييد.

جواب: در صورتي كه از اين نظر ضرورتي احساس كنيد، مي توانيد همان مو را مسح كنيد.

مسح پا

سؤال 73- پاهايم به

گونه اي دچار آسيب شده كه دائماً بايد كفشهاي طبّي به پا داشته باشم، و بيرون آوردن كفشها براي مسح پا، بالاخص خارج از منزل، بسيار مشقّت دارد. وظيفه ام چيست؟

جواب: در فرض مسأله مي توانيد روي كفش مسح كنيد. و اگر به زحمت نمي افتيد، احتياط آن است كه تيمّم را هم اضافه نماييد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 37

سؤال 74- فردي هستم كه پايم قطع شده، و لذا از پاي مصنوعي استفاده مي كنم. آيا به هنگام مسح پا لازم است روي پاي مصنوعي را مسح بكنم، يا نيازي نيست؟

جواب: لازم نيست.

سؤال 75- اگر كسي پايش دچار شكستگي شده، و روي آن را گچ گرفته باشد.

براي مسح پا چه كند؟

جواب: روي گچ مسح كند، و اگر به زحمت نمي افتد تيمّم هم نمايد.

سؤال 76- پاهايم دچار زخم و جراحت شده، و آن را با باند پانسمان كرده ام.

براي مسح پا تكليفم چيست؟

جواب: مانند مسأله بالا عمل كنيد.

سؤال 77- انگشت شصتِ پا، و چند انگشت ديگرم قطع شده است. براي كشيدن مسح پا چه كنم؟

جواب: مسح را روي بقيّۀ پا مي كشيد.

سؤال 78- در دوران دفاع مقدّس پايم قطع شده است، چگونه مسح بكشم؟

جواب: اگر از مچ پا قطع شده مسح ساقط است، ولي احتياط آن است كه روي ساق پا را مسح كنيد. و اگر از بالاتر است، مسح از شما ساقط است.

سؤال 79- پايم از مچ به پايين در جنگ تحميلي قطع شده، و فقط بخش كوچكي از روي پا باقي مانده است. آيا براي مسح پا لازم است روي اين قسمت را مسح كنم، يا نيازي نيست؟

جواب: كافي است همان قسمت را مسح كنيد.

سؤال 80- فردي هستم كه پاي راستم

قطع شده است. آيا در هنگام وضو، براي كشيدن مسح، فقط مسح پاي چپ كافي است، يا كار ديگري بايد انجام بدهم؟

جواب: مسح پاي چپ كافي است. ولي اگر ساق پاي راست مانده باشد، احتياط آن است كه بر ساق پاي راست نيز مسح كنيد.

سؤال 81- به خاطر فلج شدن هر دو پا، به مساعدت كفش طبّي و عصاي چوبي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 38

راه مي روم. از آنجا كه بيرون آوردن بوت (كفش) در موقع وضو به هيچ وجه امكان ندارد، تكليف شرعي من در ارتباط با مسح پاها چيست؟

جواب: كافي است كه روي همان كفش مسح كنيد، و احتياطاً تيمّم هم بنماييد.

سؤال 82- آيا براي فردي كه دو دستش قطع شده، جايز است كه با باقيماندۀ دست، روي قسمت باريكي از پا مسح بكشد؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 83- گاه به هنگام مسح پا، به دليل اين كه دو دستم قطع شده، ناخودآگاه بقيّۀ دستم به قسمت هاي بالاتر از پا كه هنوز مسح نشده برخورد كرده، و آن را خيس مي كند. آيا وضوي بنده در اين حالت صحيح است؟

جواب: در صورتي كه محلّ مسح خشك باشد اشكالي ندارد.

سؤال 84- از آنجا كه دستهايم قطع شده، در آوردن و سپس پوشيدن جوراب برايم سخت است. آيا مي توانم بر روي جوراب مسح بكشم؟

جواب: در صورتي كه گرفتار زحمت مي شويد، مسح بر جوراب مانعي ندارد.

سؤال 85- اگر دست راست كسي از كتف قطع شده باشد، آيا مسح پاي راست، از او ساقط مي گردد؟

جواب: با دست چپ مسح مي كند.

سؤال 86- كسي كه قادر بر وضو نيست، نايب گرفته، و خودش نيّت وضو نموده، و با دست خود مسح مي كند، و

اگر قادر بر مسح نباشد نايب دست وي را گرفته و با آن مسح مي كند، و اگر از آن هم ناتوان باشد نايب با گرفتن رطوبت از دست او عمل مسح را انجام مي دهد. اگر اين شخص دست نداشته باشد، چه حكمي دارد؟

جواب: نائب با دست خود از آب وضوي او گرفته و مسح مي كند. و اگر پيدا كردن نائب مشكل باشد، مسح از او ساقط است.

سؤال 87- فردي هستم قطع نخاع كه در هنگام وضو گرفتن آب روي پاهايم مي چكد. آيا براي مسح پا بايد نايب بگيرم تا روي پا را خشك كند؟ اگر نايب وجود نداشته باشد چه كنم؟ اين در حالي است كه خشك كردن روي پا برايم مشقّت دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 39

جواب: در صورتي كه مشقّت دارد، خشك كردن آن لازم نيست.

سؤال 88- فردي هستم قطع نخاع كه براي مسح پا تنها مي توانم با پشت انگشتان دستم مسح بكشم. آيا اين كار صحيح است؟

جواب: همين مقدار براي شما كافي است.

سؤال 89- فردي هستم قطع نخاع كه اگر بخواهم خودم مسح كنم، از بالا به پايين و به طرف نوك انگشتان مسح كشيده مي شود. آيا كافي است، يا بايد نايب بگيرم؟

جواب: خودتان مسح بكشيد مقدّم است.

سؤال 90- از جانبازان دفاع مقدّس هستم. خودم مي توانم وضو بگيرم، امّا براي كشيدن مسح پا در آوردن كفش يا جوراب برايم مشقّت دارد، و كمك گرفتن از ديگران برايم سخت است. آيا مي توانم از روي كفش مسح بكشم؟ از روي جوراب چطور؟

جواب: در صورتي كه واقعاً مشقّت دارد، مي توانيد از روي جوراب يا كفش مسح بكشيد.

شرايط وضو

سؤال 91- اگر با حولۀ متعلّق به ديگري

دست خود را كه وضو گرفته ايم خشك كنيم، وضوي ما در صورتهاي زير چه حكمي دارد؟

1- اگر بدانيم راضي نيست.

2- چنانچه ندانيم راضي هست يا نه؟

3- هرگاه پس از خشك كردن متوجّه شويم، و اطّلاع دادن به او موجب مفسده شود.

جواب: اين امور هيچ تأثيري در وضو ندارد؛ ولي بدون احراز رضايت، نبايد در مال ديگري تصرّف كرد.

سؤال 92- بعضي اوقات به هنگام وضو از بيني ام خون مي آيد. آيا وضويم باطل مي شود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 40

جواب: هرگاه صورت خود را شسته باشيد، آمدن خون از بيني، وضو را باطل نمي كند.

سؤال 93- فردي نابينا هستم. پس از وضو متوجّه شدم كه در قسمتي از بدنم، غير از اعضاي وضو، خون يا نجاستي وجود دارد، كه به هنگام وضو متوجّه آن نبودم.

وضو و نمازهايي كه با آن خوانده ام چه حكمي دارد؟

جواب: ضرري به وضوي شما نمي زند. و نمازهايي كه با آن خوانده ايد اشكالي ندارد.

سؤال 94- يكي از شرايط وضو آن است كه مكلّف وقت كافي براي گرفتن وضو و خواندن نماز داشته باشد. حال اگر فردي نابينا باشد، و نداند كه وقت كافي براي كارهاي مذكور دارد يا نه، تكليف او چيست؟

جواب: چنين كسي بايد وضو بگيرد؛ مگر اين كه خوف اين داشته باشد كه وقت تنگ است و به نماز نمي رسد، در اين صورت تيمّم مي كند.

سؤال 95- فردي هستم قطع نخاع از گردن كه بناچار نايب مرا وضو مي دهد.

بعضي از اوقات وضو دادن من طول مي كشد، و به همين خاطر بعضي از اعضاي وضو مانند دست يا صورت خشك مي شود. آيا در وضو خللي وارد مي شود؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 96- با توجّه به اين كه دو

دستم قطع مي باشد، زمان زيادي طول مي كشد تا تك تك اعضا را وضو بدهم. آيا وضويم باطل است؟

جواب: براي شما اشكالي ندارد.

سؤال 97- آيا حركات غير ارادي اعضاي وضو در افرادي كه معلوليّت جسمي دارند، به هنگام وضو يا مسح كشيدن، وضو را دچار اشكال مي كند؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 98- اگر نايب بخواهد فرد وضوگيرنده را وضو دهد، احتمال آن مي رود كه طول بكشد و اعضاي وضو خشك شود، آيا در اين صورت خللي به وضو وارد مي شود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 41

جواب: در صورتي كه وضو پي درپي باشد اشكالي ندارد.

سؤال 99- از جانبازان جنگ تحميلي هستم. آيا جايز است كه در هنگام وضو بعضي از اعضا را وضو دهم، و براي بعضي ديگر (مثلًا مسح پا يا سر) مسافتي را طي نموده، آنگاه وضو را ادامه دهم؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 100- بعضي از افراد قطع نخاع بايد براي وضو گرفتن كمك بگيرند. آيا نايب مي تواند غير بالغ باشد؟ بچّۀ غير مميّز چطور؟ در هر دو صورت نيّت وضو بر عهدۀ كيست؟

جواب: بهتر اين است از افراد بالغ، در صورتي كه ميسّر باشد، استفاده كنند. و در هر حال بايد شخص وضوگيرنده نيّت كند.

سؤال 101- فردي هستم قطع نخاع كه اگر براي وضو نايب بگيرم، وضو به شكل صحيح انجام مي شود؛ امّا اگر خودم وضو بگيرم، در بعضي از اعضا به جاي آن كه آب از بالا به پايين ريخته شود، عضو از پايين به بالا شسته مي شود. نايب بگيرم بهتر است، يا خودم انجام دهم؟

جواب: در صورتي كه گرفتن نايب بدون مشقّت ممكن باشد مقدّم است، و الّا خودتان وضو بگيريد.

سؤال 102- فردي هستم قطع نخاع

از گردن، كه براي وضو نايب مي گيرم. نايبِ مرد در دسترس نيست، ولي زن نامحرم حاضر است. تكليف من چيست؟

جواب: در صورتي كه زن نامحرم آب به روي صورت و دست هاي شما بريزد مانعي ندارد، ولي واضح است دست كشيدن جايز نيست. و اگر بدون دست كشيدن ميسّر نباشد، به مقداري كه ميسّر است عمل كنيد.

سؤال 103- جانبازي هستم كه هنگام وضو گرفتن احياناً دستم طوري قرار مي گيرد كه آب وضو به طرف بالا سرازير مي شود، آيا اشكالي در وضو ايجاد مي شود؟

جواب: هرگاه از بالا به پايين دست بكشيد اشكالي ندارد، هر چند آب بدون اين كه شما نيّت كرده باشيد به بالا حركت كند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 42

سؤال 104- آيا لازم است مكلّف براي وضو، نايب را راضي كند؟ اين در حالي است كه او حقوق خود را جهت پرستاري از جانباز دريافت مي كند، ولي براي وضو دادن اكراه دارد، و دستمزد بيشتري مي طلبد.

جواب: در صورتي كه وضو دادن جزء وظايف او در برابر حقوقش باشد، رضايت او شرط نيست.

سؤال 105- جانباز قطع نخاع از گردن، خودش نمي تواند وضو بگيرد، و بايد نايب داشته باشد. آيا مي تواند براي راضي كردن نايب به او دستمزد بدهد؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 106- آيا فردي كه از گردن قطع نخاع است، و خود قادر بر انجام وضو نيست، ولي مي تواند نايب بگيرد، جايز است بدون وضو نماز بخواند؟

جواب: در صورتي كه خودش قادر به وضو نيست، و گرفتن نايب براي او عسر و حرج ندارد، بايد نايب بگيرد. در غير اين صورت، بدون وضو نماز مي خواند.

سؤال 107- فردي هستم قطع نخاع از گردن كه هميشه نايب مرا وضو

مي دهد. اگر نايب از منزل بيرون رود، و تا پايان وقت برنگردد، تكليفم چيست؟ آيا وضو از من ساقط مي شود؟

جواب: آري در اين صورت بدون وضو نماز بخوانيد.

سؤال 108- چشمهايم در جبهه آسيب ديده است. لذا وضو گرفتن همواره براي من مشكل ايجاد مي كند، امّا من هيچ گاه توجّه نمي كنم و اين سختي را تحمّل كرده و وضو مي گيرم؛ هر چند گاهي باعث مي شود كه ترشّح چشمانم زيادتر شود. آيا وضوي من اشكالي دارد؟ آيا نمازهايي كه با آن خوانده ام دچار مشكل است؟

جواب: در صورتي كه رساندن آب به آن ضرر داشته باشد، تيمّم كنيد.

سؤال 109- به توصيۀ چشم پزشك در چشمم قطره ريخته ام. اگر وضو بگيرم، قطرۀ چشمهايم شسته مي شود. و اين در حالي است كه وقت نماز اندك است، در اين حالت چه كنم؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 43

جواب: مي توانيد وضو بگيريد، و اگر قطره شسته شد بار ديگر قطره بريزيد.

مگر اين كه ضرر داشته باشد.

سؤال 110- آيا وجود چربي طبيعي، كه در موهاي سر و روي پوست بدن است، و از غدّه هاي زير پوست ترشّح مي شود، براي وضو و غسل، مانع محسوب مي شود؟

جواب: اين مقدار چربي، كه در موها و بدن وجود دارد، معمولًا مانع از وضو و غسل نيست.

سؤال 111- آيا با انگشتر مي توان وضو يا غسل انجام داد؟

جواب: در صورتي كه آب زير آن برود، اشكالي ندارد.

سؤال 112- دو دست يكي از برادران جانباز بر اثر انفجار از مچ قطع شده، و باقيماندۀ دستها دائماً دچار حسّاسيّت پوستي مي شود، تا آنجا كه مجبور است بسياري از اوقات دستها را به وسيلۀ پماد يا كرم چرب نمايد، و مصلحت نيست كه براي وضو

چربي را پاك كند. تكليف ايشان براي اداي فريضۀ وضو چيست؟

جواب: مي تواند صورت خود را زير شير آب بشويد، و دست ها را بدون برطرف كردن چربي نيز بشويد. و اگر مي تواند با آن مسح كند.

سؤال 113- به مرض پوستي- بي خطري- مبتلا گرديده ام، به گونه اي كه هر وقت غسل مي كنم خشكي روي پوستم ظاهر مي شود، چه بسا اين خشكي حتّي با شستن دست و صورت هم پيدا شود. به اين جهت مجبورم به پوست بدنم پماد بمالم، از اين رو در وقت وضو با مشكلاتي مواجه مي شوم؛ خصوصاً در وضو براي نماز صبح. آيا مي توانم بجاي وضو در نمازهاي صبح تيمّم كنم؟

جواب: در صورتي كه چربي زياد نباشد مانع از وضو نيست. و اگر چربي زياد است، مي توانيد با همان حال وضو بگيريد و بعد تيمّم كنيد.

سؤال 114- چشمهايم مدام ترشّح مي كند. اگر بخواهم به هنگام وضو، ترشّح چشمانم را پاك كنم، با تكرار اين كار، ترشّح آن به مرور بيشتر مي شود. امّا اگر بدون پاك كردن آن ترشّحات وضو بگيرم، مشكلي پيش نمي آيد. آيا مي توانم به همين شكل وضو بگيرم؟

جواب: مانعي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 44

احكام وضو

سؤال 115- متأسّفانه دچار وسواس شده، وضو و غسل و طهارت و قرائت نماز و به خصوص «وَ لَا الضّٰالِ ينَ» را زياد تكرار مي كنم. به طوري كه خودم هم خسته مي شوم، بلكه به خاطر اين كار من، ديگران نيز خسته و ناراحت مي شوند. اگر (مثلًا) چيزي از دستم به زمين بيافتد، حتماً بايد آن را آب بكشم. و يا خيلي وقتها، روي زمين نمي نشينم، چون زمين را نجس مي دانم. اگر امكان دارد حكم بنده را بيان فرماييد، و

مرا از وسواس نجات دهيد.

جواب: نماز و وضوي شما به ترتيبي كه نوشته ايد، اشكال دارد، و اگر ادامه دهيد شرعاً مسئول خواهيد بود. تنها وظيفۀ شما اين است كه به همان مقدار كه افراد معمولي متديّن عمل مي كنند، همان طور عمل كنيد. و اگر شيطان وسوسه كرد كه عملتان باطل است گوش نكنيد. و ما مسئوليّت صحّت اعمال شما را بر عهده مي گيريم.

سؤال 116- كسي كه بول يا غائط پي درپي از او خارج مي شود، اگر نتواند هيچ مقدار از نماز را با وضو بخواند، آيا مي تواند چند نماز را با يك وضو بخواند؟

جواب: دو نماز پشت سر هم را مي تواند با يك وضو بخواند. يا مثلًا تمام نماز شب را با يك وضو بخواند.

سؤال 117- آيا مجروحين جنگ و كساني كه قطع نخاع شده، و قدرت بر نگهداري بول ندارند، مي توانند با يك وضو در نماز جمعه شركت كرده، و به استماع خطبه و اداي نماز جمعه و عصر بپردازند؟

جواب: آنها بايد مقارن شروع خطبه ها وضو بگيرند، و بلافاصله در نماز جمعه شركت كنند. در اين صورت، نمازشان (حتّي نماز عصر) با همان وضو صحيح است.

سؤال 118- آيا افراد قطع نخاع كه قادر بر كنترل و حفظ وضوي خود نيستند، و متوجّه باطل شدن وضو نمي شوند، براي هر نماز بايد وضوي جداگانه اي بگيرند، يا مثلًا براي نماز ظهر و عصر يك وضو كفايت مي كند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 45

جواب: براي نماز ظهر و عصر يك وضو كفايت مي كند.

سؤال 119- جانباز قطع نخاع هستم، بدين جهت بول و غائط بي اختيار از من خارج مي شود. آيا براي هر نماز بايد وضو بگيرم؟ براي سجدۀ سهو و نماز احتياط

چطور؟

جواب: مي توانيد يك وضو براي دو نماز بگيريد. و نماز احتياط و سجده و وضوي ديگري لازم ندارد.

سؤال 120- فردي هستم قطع نخاع كه بول و غائط بي اختيار از من خارج مي شود. و هنگامي كه وضو مي گيرم بايد سريعاً نماز بخوانم تا وضويم باطل نشود، اگر احتمال بدهم كه با طولاني شدن نماز وضويم باطل مي شود، آيا جايز است مستحبّات نماز، مانند اذان و اقامه را بجا آورم؟

جواب: بهتر است تا مطمئن نباشيد مستحبّات را بجا نياوريد.

سؤال 121- آيا براي مجروحين جنگي، كه قطع نخاع هستند، و قادر بر جلوگيري از خروج بول نمي باشند، جايز است كه بين وضو و نمازشان فاصله بيندازند، تا بتوانند در نماز جماعت شركت كنند؟

جواب: در صورتي كه فاصله به مقداري باشد كه مثلًا از خانه به مسجد برسند اشكالي ندارد.

سؤال 122- كسي كه بول او پي درپي خارج مي شود، اگر در وسط نماز اوّل بول خارج شود، ولي بين دو نماز بولي خارج نشود، آيا مي تواند با يك وضو هر دو نماز را بخواند؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 123- كسي كه مرضي دارد كه در بين نماز چند مرتبه غائط از او خارج مي شود، وظيفه اش چيست؟

جواب: چنانچه تجديد وضو براي او مشكل نباشد، وضو را تجديد كند. و اگر مشقّت زياد دارد، با همان يك وضو مي تواند نماز را به جا آورد.

سؤال 124- كسي كه غائط طوري پي درپي از او خارج مي شود كه وضو گرفتن بعد

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 46

از هر دفعه براي او سخت است. اگر بتواند مقداري از نماز را با وضو بخواند، آيا همان يك وضو كافي است؟

جواب: يك وضو كافي است؛ بلكه مي تواند براي دو نماز پشت

سر هم به يك وضو قناعت كند.

سؤال 125- وظيفۀ كسي كه دائماً به اندازۀ ناچيزي باد از او خارج مي شود چيست؟

جواب: يك وضو براي هر نماز كافي است؛ بلكه مي تواند دو نماز را هم با همان يك وضو بخواند.

اموري كه بايد براي آن وضو گرفت

سؤال 126- بعضي از جوانان پلاكهايي به گردن مي اندازند كه جملۀ «يا ابٰا عبد اللّٰه» و مانند آن، روي آن نوشته شده است. آيا اين كار، درست است؟

جواب: اين كار اشكالي ندارد، ولي در هنگامي كه وضو ندارند بايد نامهاي خدا و اسامي معصومين عليهم السلام، بنابر احتياط واجب، با بدن آنها تماس پيدا نكند.

سؤال 127- با توجّه به اين كه واژۀ «رضوي» منسوب به امام رضا عليه السلام است، آيا لگد كردن يا در زباله دان انداختن كاغذها و پلاستيكهايي كه روي آن جملات «محصولات آستان قدس رضوي»، «كيك رضوي»، «بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي» يا مانند آن نوشته شده، از نظر شرعي اشكال دارد؟

جواب: ظاهراً اينها جنبۀ اسمي براي آن مؤسّسات و محصولات پيدا كرده، و اشكالي ندارد؛ هر چند بهتر است احترام آن رعايت شود.

سؤال 128- نام فاميلي بعضي از هموطنان «حسيني»، «موسوي»، «علوي» و مانند آن كه برگرفته از اسامي اهل بيت عليهم السلام مي باشد. حكم شرعي زير پا انداختن يا سوزاندن چنين اوراقي چيست؟

جواب: مانند مسألۀ سابق است.

سؤال 129- آيا سوزاندن يا انداختن اسامي از قبيل «خيابان امام رضا»، «ميدان

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 47

امام حسين»، «مسجد موسي بن جعفر» از نظر شرعي حرام است؟

جواب: در صورتي كه نامهاي معصومين عليهم السلام روي آن نوشته شده باشد، احترام آنها لازم است.

سؤال 130- آيا بر افراد نابينا نيز لازم است كه

هرگاه بر روي آيات قرآن دست مي كشند وضو داشته باشند، يا نيازي نيست؟

جواب: آنها نيز بايد وضو داشته باشند.

سؤال 131- فردي نابينا هستم. اگر بدون توجّه دستم را روي اسم جلالۀ خداوند كه در جايي نوشته شده بكشم، مرتكب گناهي شده ام؟

جواب: در صورت عدم اطّلاع بر وجود اسم جلاله، مرتكب خلافي نشده ايد.

سؤال 132- فردي قطع نخاع هستم. و به دليل آن كه بول و غائط بي اختيار از من خارج مي شود از كيسۀ ادرار استفاده مي كنم (سند و كاندوم) به همين جهت دائماً ادرار من جريان دارد، و داخل كيسه مي ريزد. به چه شكلي مي توانم قرآن بخوانم، و دست به آيات قرآن بزنم؟

جواب: شما مي توانيد وضو بگيريد و مشغول قرائت قرآن شويد. و مادام كه فاصلۀ زيادي نشده، مي توانيد خطّ قرآن را لمس كنيد.

سؤال 133- فردي قطع نخاع از گردن هستم. به هنگام تلاوت قرآن و موقع ورق زدن، ناچارم از لب و دهان كمك مي گيرم، و كمك گرفتن از ديگري برايم مشكل است، وضو گرفتن نيز برايم مشقّت دارد. آيا مي توانم بدون وضو اين كار را انجام دهم؟

جواب: اگر واقعاً وضو براي شما مشقّت دارد، اين كار براي شما مانعي ندارد.

سؤال 134- فردي هستم قطع نخاع كه ادرار و مدفوع بي اختيار از من خارج مي شود، و بسياري از اوقات بدنم نجس است. آيا مي توانم قرآن همراه خود داشته باشم، يا حمل قرآن براي من مجاز نيست؟

جواب: مجاز هستيد.

سؤال 135- نابينايان براي خواندن از خط برجسته اي به نام «بريل» كه با لمس

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 48

انگشتان خوانده مي شود، استمداد مي گيرند. مي دانيم كه اين خط از نقاط ششگانه تشكيل شده است. با توجّه به مطلب فوق،

آيا بر نابينايان لازم است در موقع فراگيري قرائت قرآن، و در وقت لمس اسامي مقدّسه كه با خط برجسته نوشته شده، وضو داشته باشند؟

جواب: آري بايد وضو داشته باشند، يا از دستكش هاي پلاستيكي نازك استفاده كنند.

سؤال 136- آيا بر نابينايان لازم است قبل از دست گذاشتن بر نوشته اي، مطمئن شوند اسامي مقدّسه بر روي آن نوشته نشده است؟

جواب: تحقيق براي آنها لازم نيست.

سؤال 137- تمبرهايي وجود دارد كه مزيّن به آياتي از قرآن شده، و در طول روز افراد زيادي آن را بدون وضو لمس مي كنند، و حتّي برخي از آنها در خارج از كشور مورد لمس كفّار قرار مي گيرد. نمونه هاي ديگري مزيّن به جملاتي مانند «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ» يا «الله اكبر» يا مثل آن است. آيا چاپ چنين تمبرهايي كار صحيحي است؟

جواب: بايد توجّه داشته باشيد كه در عصر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، يا ائمّۀ هدي عليهم السلام سكّه هايي وجود داشته كه «لٰا إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ» * و «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ» بر آن منقوش بوده، و مردم همه روز به آن دست مي زدند. وجود چنين تمبرها يا سكّه هايي سبب ترويج اسلام و قرآن است. منتها مردم وظيفه دارند كه بدون وضو دست بر آن نزنند. ما وظيفه داريم از اين طريق شعائر اسلام را تبليغ كنيم، مردم هم وظيفۀ خاصّ خود را دارند.

سؤال 138- اگر مهري با نام «عبد الله … » داخل چاه توالت (كه در حال حاضر مورد استفاده قرار مي گيرد) افتاده باشد، حكم آن چه مي باشد؟

جواب: اگر مهر به همان صورت كه در بالا نوشته ايد «عبد الله» بوده، مشكلي نداريد. ولي اگر به صورت «عبد الله» بوده،

مادام كه نقش مُهر باقي است، بايد آن محلّ را تخليه يا تعطيل كنيد، و اگر ديگران خبر ندارند، لازم نيست اعلام كنيد. امّا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 49

آنان كه مي دانند، بايد رعايت كنند. و اگر چاه متّصل به لوله كشي فاضلاب است، هنگامي كه اطمينان حاصل شود آن مهر همراه فاضلاب به نقطۀ دوري منتقل شده، مشكلي ندارد.

وضوي جبيره

سؤال 139- آيا دست مصنوعي در حكم جبيره است، و در هنگام وضو بايد دست مرطوب بر آن كشيد؟

جواب: دست مصنوعي حكم جبيره ندارد.

سؤال 140- فردي هستم كه به خاطر جراحت دائماً آمپول مي زنم، و نمي توانم چسبي كه روي محل تزريق زده مي شود را جدا نموده، سپس وضو بگيرم. تكليف من چيست؟

جواب: اگر مي توانيد، چيزي روي آنها بگذاريد، و وضوي جبيره بگيريد.

سؤال 141- دائماً به دستم آمپول مي زنم، و اثر چسب زخم بطور كامل پاك نمي شود. آيا براي وضو گرفتن اشكالي پيش مي آيد؟

جواب: اگر راهي براي برطرف كردن آن نباشد، به همان صورت وضو مي گيريد.

سؤال 142- شخصي در يكي از اعضاي وضو، زخمي دارد كه خونريزي آن حتّي با گذاشتن جبيره قطع نمي گردد. چگونه بايد وضو بگيرد؟

جواب: بقيّۀ اعضا را مي شويد، و مسح سر و پا را انجام مي دهد، و احتياطاً تيمّم هم مي كند.

سؤالات متفرّقۀ وضو

سؤال 143- فردي هستم قطع نخاع كه اگر در منزل بمانم با وسائلي كه دارم يا با كمك نائب مي توانم به راحتي وضو بگيرم، امّا مجبورم براي كار يا تحصيل از خانه خارج شده، و به هنگام نماز نمي توانم در خارج از منزل وضو بگيرم، يا وضويي كه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 50

مي گيرم ناقص است. آيا لازم است دائم در خانه بمانم، و كار و تحصيل را رها سازم؟

جواب: شما مي توانيد كار و تحصيل را ادامه دهيد، و به مقداري كه در خارج از منزل ميسّر است وضو بگيريد، و نماز را بخوانيد.

سؤال 144- اگر در موقع وضو آب شير را نبنديم، آيا اسراف محسوب شده، و جايز نمي باشد؟

جواب: مسلّماً اسراف است، و جايز نيست.

سؤال 145- اگر در موقع وضو قطراتي

از آب بر اعضاي وضوي ما بپاشد، چه حكمي دارد؟

جواب: چند قطره تأثيري ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 51

فصل ششم: احكام غسل

غسل جنابت

سؤال 146- كساني كه بر اثر عمل جرّاحي پروستات، در بيشتر اوقات، همراه ادرارشان مني خارج مي شود، آيا با خروج يقيني، غسل بر آنها واجب مي گردد، هر چند دفعات آن فراوان باشد؟ يا ادلّۀ وجوب غسل فقط شامل خروج متعارَف مي شود؟

جواب: با توجّه به اين كه خروج مني در چنين فرضي، داخل ادرار به صورت مستهلك خواهد بود، سبب غسل نمي شود؛ ولي اگر به صورت مستقلّ و يا شبه مستقل خارج شود، غسل واجب مي شود. ولي چنانچه تكرار غسل موجب عسر و حرج شديد گردد، تيمّم بدل از غسل مي كند.

غسل استحاضه

سؤال 147- جديداً پزشكان كاري مي كنند كه به وسيلۀ تقويتهاي هورموني، خون ريزي قاعدگي ادامه مي يابد. در اين صورت آيا خوني كه بعد از پنجاه سالگي ديده مي شود، و تمام شرايط خون حيض را دارد، استحاضه است يا حيض محسوب مي شود؟

جواب: در صورتي كه تمام شرايط قاعدگي در آن جمع باشد، حيض محسوب مي شود.

سؤال 148- با توجّه به درمان جديد يائسگي، و با عنايت به اين كه يائسگي يك بيماري تلقّي مي شود، و پزشك با زن يائسه به عنوان بيمار برخورد مي كند، و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 52

داروهايي كه به اين بيماران داده مي شود همان حيض و خونريزي قبل از يائسگي را ايجاد مي كند، و از آنجا كه بعد از يائسگي تمام خونهايي كه ديده مي شود استحاضه محسوب مي شود، تكليف فردي كه از سن 48 سالگي (سنّ طبيعي يائسگي) و گاهاً در سنّ 20 سالگي يا كمتر يا بيشتر يائسه مي شود، و تحت اين درمانها قرار مي گيرد چيست؟ از آنجا كه يائسگي بيماري تلقّي مي شود، و اين فرد خود با مشكلات بسياري دست و پنجه نرم

مي كند تكليفش چيست؟ با توجّه به اين كه اگر استحاضه قرار دهيم، غسل هاي پي درپي گاهاً باعث زحمت زياد مي شود، آيا در صورت ضرر نداشتن آب مي تواند تيمّم كند؟ از آنجا كه 70 درصد زنان به اين گونه احكام عمل نمي كنند، تكليف اين افراد چيست؟

جواب: راه حلّ اسلام در اين زمينه آسان است. يائسگي مانند پيري نوعي سير طبيعي عمر است، و نبايد آن را بيماري دانست. هر چند تقويت كردن براي پيشگيري از عوارض آن خوب است. همان گونه كه در سالخوردگان نيز مطلب چنين است. بنابراين، تمام كساني كه به سنّ پنجاه سال قمري مي رسند، خونهايي كه مي بينند استحاضه است، مگر اين كه داراي تمام شرايط عادت ماهيانه باشد. و در مواردي كه غسل كردن براي آنها ضرر يا مشقّت زياد دارد، مي توانند به جاي آن تيمّم كنند، و نماز خود را بخوانند.

غسل بدون خارج كردن لباس از بدن

سؤال 149- آيا در استخر عمومي در حالي كه لباس بر تن است، مي توان غسل ارتماسي كرد؟

جواب: غسل ارتماسي با لباس مشكل است؛ ولي غسل ترتيبي با تكان دادن لباس، به طوري كه آب به زير آن برود، و مقداري از بدن را از آب بيرون آورد، و سپس به زير آب برگرداند، مانعي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 53

فصل هفتم: [در بارۀ مردگان]

احكام مردگان

1- غسل ميّت

سؤال 150- از يك سال پيش بيماري خطرناكي تحت عنوان «تب خونريزي دهندۀ كريمۀ كنگو» در بعضي از نقاط كشور گزارش شد. اين بيماري كه در كشورهاي همسايه، به ويژه افغانستان، پاكستان، و عراق، شيوع داشته از طريق گزش كنه موجود در روي پوست دامها، به انسان منتقل مي شود. عامل بيماري ويروسي است كه ابتدا علائمي نظير تب، استفراغ، كمر درد را به وجود مي آورد، و بعد از چند روز به علّت اختلالي كه در سيستم انعقاد خوني به وجود مي آيد، بيمار دچار خونريزي شديد و غير قابل كنترل مي شود. اين خونريزي ممكن است از تمامي منافذ بدن رخ دهد. سرويس دهي به اين بيماران نيازمند پرسنلي ورزيده و تجهيزات مدرن مي باشد، و علي رغم همۀ مراقبتها احتمال مرگ تا 50% وجود دارد. متأسّفانه علي رغم تمامي تلاشها، بعضي از مبتلايان به اين بيماري فوت مي كنند. نظر به اين كه علّت اصلي مرگ خونريزي است، بعد از فوت نيز نشت مايعات مختلف جسد، به عنوان يك عامل آلودگي شديد محسوب مي گردد، و وضعيّت جسد به نحوي است كه خود در مراحل مختلف (حمل تا سردخانه و سپس غَسّالخانه) به عنوان يك عامل انتشار بيماري قلمداد مي گردد. و بر اساس تحقيقات انجام شده، بايستي اجساد مبتلايان به بيماري

درون بسته هاي پلاستيكي مخصوص گذاشته شده، و هرچه سريعتر و بدون هيچ گونه تماس با افراد زنده به خاك سپرده شود. با توجّه به اين كه بر اساس آخرين يافته هاي علمي، هرگونه تماس با اجساد اين مبتلايان و مواد مترشّحه از بدن آنان، به ويژه خونابه و ساير مايعات خوني، براي همۀ افراد بسيار خطرناك بوده،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 54

و ممكن است منجر به سرايت بيماري مهلك فوق الذكر گردد، پيشنهاد مجامع علمي محدود سازي مراسم مذهبي مرتبط با كفن و دفن مي باشد. نظر حضرتعالي در اين مورد چيست؟

جواب: در صورتي كه از نظر شما پزشكان متعهّد و متخصّص خطر جدّي باشد، لازم است مراسمي از قبيل غسل و مانند آن، كه سبب آلودگي مي شود حذف گردد. و اگر تيمّم دادن و كفن كردن هر چند از روي پلاستيك اشكالي ايجاد نكند، بايد انجام شود. و اگر آن هم ايجاد خطر مي كند، بايد به نماز سريع و ساده قناعت گردد.

2- كفن

سؤال 151- تمام فقهاي شيعه اتّفاق دارند كه نوشتن شهادتين و اقرار به امامت امامان عليهم السلام و دعاي جوشن صغير و كبير و قرآن كريم بر جميع قطعه هاي كفن مستحب است. و مي فرمايند: «اينها در جايي نوشته شود كه مأمون از آلودگي به نجاست و قذرات باشد، و هتك حرمت نشود.» لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- منظور از نجاست و قذرات، چيزي است كه به سبب پوسيدن بدن ميّت حاصل مي شود، يا نجاست ديگر؟

2- آيا نوشتن دعاها و قران كريم به رنگ سياه جائز نيست. (چنانچه مرحوم حاج شيخ عباس قمّي رحمه الله در مفاتيح الجنان مي فرمايد كه به

سياهي ننويسد.) و اگر جائز نيست، به چه رنگ نوشته شود؟

3- آيا آويزان كردن تسبيح تربت امام حسين عليه السلام در گردن و دست ميّت جائز است؟

جواب: پوسيدن بدن ميّت سبب نجس شدن آن نمي شود؛ زيرا پس از غسل، بدن پاك خواهد بود. مگر اين كه خوني در زمان پوسيدن در بدن بوده باشد، كه آن هم محرز نيست. بنابراين، منظور از نجاست چيزهايي است كه از قسمت پايين

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 55

بدن دفع مي شود. و در ضمن اگر با آب زعفران و مانند آن بنويسيد، بعيد نيست اولويّت داشته باشد.

3- حَنُوط

سؤال 152- اگر غسل جنازۀ ميّتي، به واسطۀ عذري كه در جسد دارد، ممكن نباشد؛ بلكه وظيفه تيمّم تشخيص داده شود، آيا در اين صورت نيز حَنُوط واجب است، يا حَنُوط اختصاص به صورت غسل دارد؟

جواب: در اين صورت نيز بايد حَنُوط انجام شود.

4- نماز ميّت

سؤال 153- نماز خواندن بر جنازۀ شخصي كه اقدام به خودكشي كرده، چه صورت دارد؟

جواب: اشكالي ندارد، و بايد نماز خوانده شود.

سؤال 154- آيا لازم است بر اجساد مسلمانان گناهكاري كه طبق حكم دادگاههاي اسلامي اعدام مي شوند، مانند قاچاقچيان موادّ مخدّر، محاربين، زناكاران به عنف، و مانند آنها، نماز ميّت خوانده شود؟

جواب: آري بر هر ميّت مسلماني بايد نماز ميّت خوانده شود.

سؤال 155- برگزاري مجالس فاتحه براي افرادي كه در دو سؤال فوق ذكر شد، و شركت در مجالس آنها چه حكمي دارد؟

جواب: طلب مغفرت براي آنها اشكالي ندارد؛ ولي اگر شركت در اين مجالس سبب ترويج اين گونه اعمال گردد، جايز نيست.

5- دفن ميّت

سؤال 156- در طول تاريخ با اجساد مردگان دو گونه برخورد شده است: گروهي آن را سوزانده و در واقع اجساد را تبديل به گاز نموده، و فقط قدري خاكستر تحويل

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 56

زمين مي دهند. گروه كثيري اجساد را در بستر زمين دفن نموده، و آن را به طور كامل تحويل زمين مي دهند.

سؤال اين است: كار كدام يك از اين دو گروه درست بوده، و كدامين روش در حاصلخيزي خاك و رشد گياهان و به طور كلّي در چرخۀ حيات، تأثير درستي ايفا مي نمايد؟

جواب: بي شك سوزاندن كار درستي نيست، و علاوه بر اين كه نوعي بي احترامي محسوب مي شود، به چرخۀ حيات هم لطمه مي زند.

سؤال 157- ما جماعت خوجه شيعه اثني عشري يكي از شهرهاي كانادا در حال حاضر حدود هشت قبر خالي در قبرستان داريم. در اين قبرستان مسيحي، يهودي و ساير كفّار به صورت مخلوط دفن شده اند. لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) همان طور كه گفته شد. دفن بعضي

از مسلمانان با كفّار مخلوط شده است.

لذا با توجّه به مسألۀ 581 رسالۀ توضيح المسائل جناب عالي، كه دفن مسلمان در قبرستان كفّار و دفن كفّار در قبرستان مسلمانان را جايز نمي دانيد، آنچه شيعيان شهر ما انجام داده اند از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

جواب: در صورت امكان بايد محلّ مستقلّي براي دفن اموات مسلمين انتخاب كنيد، و اگر اين كار مشكلات زيادي دارد دفن در مقبره هاي مشترك ضرري ندارد.

ب) بعضي از شيعيان، كه علناً گناه انجام مي دهند (تا حدّي كه حتّي در مسجد اعلام نموده اند كه فلان گناه را انجام مي دهيم) اظهار داشته اند كه حتّي اگر دفن نمودن در آن قبرها، كه فعلًا خالي است، طبق نظر مراجع تقليد حرام باشد براي ايشان مشكلي نيست! اگر چنين وصيّتي كنند، بايد طبق وصيّتشان عمل كنيم؟

جواب: چنانچه اعتقاد آنها نسبت به اسلام و تشيّع ثابت است، فرقي ميان آنها و ساير مسلمين نيست؛ هر چند گنهكار باشند.

ج) حكم مؤمنين و مؤمناتي كه در سي سال اخير در اين قبرستان دفن شده اند چيست؟! آيا عذاب كفّار بر آنها اثر مي گذارد؟

جواب: ان شاء اللّٰه از عذاب كفّار در امان هستند؛ اقدام به نبش قبر نكنيد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 57

سؤال 158- شخصي 15 سال قبل از دنيا رفته است. ايشان به فرزند بزرگ خود وصيّت كرده كه جسدش را به امانت بگذارد، و هر وقت راه كربلا بازشد، او را در كربلا دفن كنند. بدن ميّت را در يك صندوق چوبي گذاشته، و در يك اتاقك اسكان داده اند. لطفاً بفرماييد:

1- با توجّه به اين كه تاكنون راه كربلا باز نشده، و يقين هم نداريم كه در آينده بازشود، آيا

مي توان متوفّي را به خاك سپرد؟

جواب: لازم است ايشان را به خاك بسپاريد.

2- آيا مي توان جسد را به طور موقّت و با همان صندوق به خاك سپرد، و هر زمان راه كربلا بازشد، جسد را به آنجا منتقل كرد؟

جواب: ايشان را دفن كنيد و بعداً هم نبش قبر ننماييد.

سؤال 159- مي گويند: «مستحب است روي قبر تازه، آب بپاشند» اين استحباب يك مرتبه بوده، يا يك هفته، يا يك ماه، يا يك سال، مي باشد؟ و در هر حال چه نفعي براي ميّت دارد؟

جواب: از بعضي روايات استفاده مي شود كه پاشيدن آب تا چهل روز مستحب است.

سؤال 160- خانم حامله اي در اثر تصادف فوت نموده است. پس از فوت، پزشكي قانوني بچّه اي را كه چهار ماهش كامل شده و حتّي جنسيّت آن كاملًا قابل تشخيص بوده از شكم مادر بيرون آورده، و مجدداً آن را داخل شكم متوفّي گذاشته و آن را بخيه نموده است. اكنون جهت تدفين آنها به چه شكلي بايد عمل شود؟ آيا لازم است مجدّداً بچّه از شكم مادر خارج و به طور جداگانه غسل داده شود و كفن و دفن شود، يا به همان كيفيّت همراه مادر دفن مي گردد؟

جواب: به همان كيفيّت در شكم مادر دفن مي شود.

6- نبش قبر

سؤال 161- در برخي از كشورها رسم بر اين است كه قبر ميّت بعد از گذشت سي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 58

سال براي دفنِ ميّتِ تازه مورد استفاده قرار مي گيرد. آيا نبش قبر بعد از مدّت فوق اشكال دارد؟

جواب: در صورتي كه مسلّم شود آثار ميّت در اين مدّت به كلّي از بين رفته، مانعي ندارد.

سؤال 162- بعضي از مسلمانان معتقدند كه نبايد قبر ميّت

تا ابد شكافته شود، نظر حضرتعالي چيست؟

جواب: اين عقيده درست نيست، و نبش آن بعد از محو آثار مانعي ندارد؛ مگر در مورد قبور بزرگان و اولياء اللّٰه.

سؤال 163- لطفاً در مورد نبش قبر به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) چنانچه جسد هنوز سالم باشد، و در هنگام شكافتن قبر سعي در عدم كشف بدن متوفّي شود، و روي كفن پارچه يا حائل ديگري كه باعث عدم كشف بدن شود قرار دهند، نبش قبر و انتقال جسد چه حكمي دارد؟

ب) چنانچه جسد هنوز متلاشي نشده، ولي متعفّن و بد بو شده باشد، و كفن هم سالم و نپوسيده باشد، در اين صورت نبش قبر چه حكمي دارد؟

ج) انتقال جسد به گونه اي كه قبر كاملًا قالب گيري شود، و جسد به همراه مقبره منتقل گردد، چه حكمي دارد؟

جواب الف: اين كار عين نبش قبر است؛ نبش قبر اين نيست كه بدن نمايان شود، نمايان شدن جسد پوشيده در كفن هم نبش قبر است.

جواب ب: جايز نيست.

جواب ج: اشكالي ندارد، مشروط بر اين كه سبب هتك مؤمن نباشد. البتّه در صورتي كه اختلاف شديدي ميان ورثه واقع شود و ناراحتي هاي مهمّي حاصل گردد، نبش قبر يا انتقال جسد براي پايان دادن به اين امور مانعي ندارد.

سؤال 164- جهاد دانشگاهي دانشگاه، به عنوان مشاور شهرداري تهران، در نظر دارد طرح ساماندهي گورستانهاي متروكۀ شهر را كه در آنها تدفين صورت نمي گيرد به اجرا در آورد. اين گورستانها كه مجزّا از گورستان بهشت زهرا بوده، و حدود 60

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 59

مورد مي باشد، به علّت ممانعت از دفن و متروكه شدن به تدريج از صحنۀ شهر ناپديد، يا به كانونهايي

پرمسأله تبديل شده، و بعضاً به مأمن افراد فاسد و معتاد مبدّل گشته اند. در حالي كه با امكانات فضاي سبز، يا مجتمعات آموزشي و فرهنگي، توان بالقوّۀ تبديل شدن به فضاي عمومي و عرصۀ اجتماعي را دارا مي باشند. ليكن با توجّه به احكام شرعي خاص گورستانها، در اين راستا ابهاماتي وجود دارد كه خواهشمند است در هر مورد فتواي خود را مرقوم فرماييد:

1- آيا حرمت نبش قبر فقط مربوط به مسلمانان است، يا شامل همۀ پيروان اديان آسماني، بلكه نوع انسانها مي شود؟

2- نبش قبر پس از چند سال جايز است؟ آيا نسبت به همۀ متوفّيان يكسان است؟

3- آيا پس از انقضاي مدّت فوق، محدوديّتي از جهت شخصيّت متوفّي وجود دارد؟

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 59

4- آيا پس از انقضاي مدّت فوق، محدوديّتي از جهت تغيير كاربري، بدون اين كه اثري از گورستانها باقي بماند، وجود دارد؟

5- تخريب قبور قبل از موعد، بدون اين كه منجر به نبش آن شود، چه حكمي دارد؟

جواب 1 تا 5: نبش قبر مسلمين و غير مسلماناني كه در پناه اسلام زندگي مسالمت آميز دارند جايز نيست. و چنانچه قبرستان كاملًا متروكه باشد مي توان از آن براي كارهاي عام المنفعه مانند مسجد، مدرسه و امثال آن استفاده كرد. البتّه تخريب قبر با نبش قبر متفاوت است، و اگر قبور مربوط به بزرگان علما و شخصيّت هاي برجستۀ جامعه بوده باشد، تخريب آن جايز نمي باشد.

سؤال 165- آيا شكافتن قبر به منظور تشريح بدن ميّت، براي نجات فرد متّهم به قتل،

يا شناخت قاتل، و اصولًا اموري كه اهميّت آن بيش از هتك حرمت ميّت است، جايز مي باشد؟

جواب: در فرض مسألۀ بالا، كه پاي امور مهمتري در ميان است، نبش قبر جايز است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 60

احكام قبرستان

سؤال 166- گورستان عمومي شهر ما در شرق اين شهر قرار دارد. اخيراً جمعي از اهالي يكي از محلّات غرب شهر، باغي را به عنوان گورستان در نزديكي بافت مسكوني (حدود 100 متري) در نظر گرفته، و اقدام به دفن يك مرده در آن نموده اند. اين امر باعث نارضايتي شديد ساكنين همجوار گرديده، به گونه اي كه جهت دفن مردۀ ياد شده، درگيري مختصري نيز بين اهالي (موافق و مخالف) رخ داده است. با عنايت به مخالفت شهرداري، احداث اين گونه گورستانها و ادامۀ دفن اموات در آن، چه حكمي دارد؟

جواب: هرگاه احداث گورستان در چنين مناطقي مخالف مقرّرات و قوانين حكومت اسلامي باشد، يا باعث اذيّت و آزار مردم گردد، از اين كار خودداري شود.

سؤال 167- سنگ چيني قبرستان براي دفن خانوادگي چه حكمي دارد؟

جواب: سنگ چيني قبرستان اشكال دارد؛ هر موقع كسي مرحوم شد، مي توان به اندازۀ متعارف از آن قبرستان براي او استفاده كرد.

سؤال 168- آيا ضرورت دارد كه زمين قبرستان وقف ابدي براي قبرستان باشد، يا در زمين هاي «كرايه اي» طويل المدّت هم مي توان به تدفين اموات مسلمانها پرداخت؟

جواب: در صورتي كه مدّت به اندازه اي باشد كه آثار آخرين ميّت دفن شده به كلّي محو گردد، يا اين كه مالك بعد از پايان مدّت، ملزم به تصرّفاتي شود كه سبب نبش قبور نشود، مانعي ندارد.

سؤال 169- در صورتي كه قبرستان مسلمانها (در خارج از كشور) در جوار قبرستان

مسيحي ها واقع شود، چه حكمي دارد؟ بدين شكل كه قبرستان مسلمانها به صورت واحد جداگانه اي، كه ديوار احاطه، در ورودي، و ديگر تسهيلات مختصّ به خود داشته باشد.

جواب: اشكالي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 61

سؤال 170- چون محل مناسب ديگري براي شستشو و غسل ميّت در محل هاي ديگر در اين كشورها موجود نيست، در نظر است يك اطاق جهت شستشو و غسل ميّت و يك سالن جهت نماز ميّت مخصوص مسلمانان بنا شود. آيا شستشو، غسل و اداي نماز ميّت در جوار قبرستان غير مسلمانان اشكال دارد؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 171- هرگاه قبور را با سنگهاي مرمر، يا سيمان فرش نمايند، و چند متر پارچه روي قبر بيندازند تا مندرس و كهنه نشود، چه حكمي دارد؟ آيا اين كارها براي ميّت منفعت دارد؟

جواب: اين كارها خرج هاي اضافي است كه براي ميّت سودي ندارد؛ مگر در مواردي كه تعظيم شعائر ايجاب مي كند.

سؤال 172- در بعضي مناطق مرسوم است كه سنگريزه هاي سفيد، سرخ و زردي روي قبر پدر و مادر خود مي ريزند. آيا اين كار براي ميّت فايده اي دارد، يا فقط تشريفاتي است؟

جواب: اين امور از نظر شرعي اعتبار ندارد.

سؤال 173- در بعضي مناطق مرسوم است كه روز و شب پنج شنبه و جمعه كه براي زيارت قبور اموات شان مي روند، عطر و گلهاي قيمتي و يا غير قيمتي روي قبر مي ريزند. آيا اين كار مشروع و درست است؟

جواب: به مقدار كم اشكالي ندارد، ولي اگر اسراف باشد جايز نيست، مگر در مواردي كه جنبۀ تعظيم شعائر داشته باشد، و در آنجا اسراف محسوب نشود.

سؤال 174- آيا نوشتن آيات قرآن كريم بر سنگ مزار اشكال دارد؟

جواب: اگر هتك احترام

نشود اشكالي ندارد.

احكام شهيد

سؤال 175- از طرف دشمن هيچ گونه تهديدي براي ما وجود نداشت و جان و مال و عزّت ما به طور كامل در امان بود، تا اين كه به فرمان فرماندار سنگرهاي دشمن را

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 62

قبضه نموديم. در اين جنگ، درگيري شديدي رخ داد و عدّه اي از مسلمانان كشته شدند، آيا به چنين افرادي احكام شهيد را دارند؟

جواب: كشته شدگان در راه حفظ دين، احكام شهيد را دارند؛ ولي آنها كه در راه دفاع از ناموس و اموال خود يا مسلمين كشته مي شوند، هر چند ثواب شهيد دارند، ولي احكام شهيد را ندارند.

مراسم عزاداري

سؤال 176- در بين مهاجرين افغانستان مرسوم است كه هرگاه يكي از بستگانشان فوت مي كند، عدّه زيادي از اقوام و دوستان بعد از كفن و دفن ميّت، همه در منزل يا مسجدي كه از طرف صاحبان مصيبت مهيّا شده، گرد آمده غذاي ظهر يا شب را صرف مي كنند، و بعد از آن منزل صاحب عزا تا چهل روز محلّ رفت آمد مردم قرار مي گيرد. خانوادۀ مصيبت ديده، از دست رفتن عزيزش را فراموش كرده به مهمانداري مشغول مي شود، اگر خودش پول نداشته باشد، بايد از مردم قرض كند تا آبرويش حفظ شود. در مدّت ياد شده بيش از يك ميليون و دويست هزار تومان خرج مي شود. همچنين اگر شخصي در افغانستان فوت كند تمام مصارف كفن و دفن و مستحبات در آنجا انجام مي شود و بستگانش در جمهوري اسلامي ايران بلافاصله مراسم ختم برگزار نموده، و مصارف سرسام آوري هزينه مي كنند، و به مدّت يك هفته يا بيشتر رفت و آمد برقرار مي باشد. لطفاً بفرماييد حكم اين گونه مراسم و هزينه ها چيست؟

جواب:

آنچه از مصارف بي رويّه- كه در بالا نوشته ايد. و تحميل بر صاحب عزا مي شود- شرعاً حرام است. برادران و خواهران افغاني بايد هرچه زودتر اين رسم غير مشروع را ترك كنند، تا خدا از آنان راضي گردد؛ ولي خيرات و مبرّات براي اموات در حدّ محدود و معقول، و به دور از هر گونه اسراف و تحميل، مانعي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 63

سؤال 177- هنگامي كه كسي از دنيا مي رود، بستگان ميّت به افرادي كه در مراسم جمع شده اند، مي گويند: «اگر كسي حقّي بر گردن ميّت دارد، معاف بدارد، و او را ببخشد» همۀ حضّار در جواب مي گويند: «هزار هزار بار بخشيديم» آيا ذمّۀ ميّت ساقط مي شود؟

جواب: هرگاه صاحب حقّ از صميم دل گذشت كند، ذمّۀ ميّت بري مي شود؛ ولي اگر بستگان ميّت مي دانند كه صاحب حقّ در اثر حيا يا اجبار چنين گفته، بايد رضايت او را تحصيل كنند.

سؤال 178- پدر بنده متأسّفانه دار فاني را وداع نموده است. لطفاً بفرماييد علاوه بر مراسم متداول عزاداري، بهترين عملي كه مي توانم براي شادي روح ايشان انجام دهم چيست؟

جواب: جستجو كنيد اگر ديوني به مردم دارد قبل از هر چيز دين او را بپردازيد، و اگر واجباتي از او فوت شده قضا كنيد، و تا مي توانيد براي او صدقات و خيرات دهيد؛ يعني به مردم نيازمند به نيّت پدرتان كمك كنيد.

سؤال 179- اخيراً در برخي از مناطق رسم شده كه بستگان متوفّي به جاي برگزاري مراسم عزاداري و فاتحه، پول آن را هزينۀ امور خيريّه مي كنند. به نظر مي رسد با توسعۀ اين تفكّر، مردم و ميّت از بركات مجالس مذكور كه آشنايي با معارف دين

و تذكّر و تنبيه و به ياد جهان آخرت افتادن، همدردي با صاحبان عزا، و قرائت فاتحه و قرآن براي ميّت، و ذكر توسّل و مانند آن است، محروم مي شوند. با توجّه به اين مطلب، كدام يك اولويّت دارد؟

جواب: بهتر است مجلس ساده اي بگيرند، و هزينه هاي اضافي را صرف كارهاي خير كنند.

سؤال 180- در سفري كه به يكي از شهرهاي استان خوزستان داشتم، در مجلس فاتحۀ جواني كه قبل از ازدواج مرحوم شده بود شركت كردم. هنگامي كه براي قرائت فاتحه به سر مزارش حاضر شديم، در كمال بهت و ناباوري شاهد اجراي موسيقي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 64

محلّي و حركاتي شبيه رقص توسّط برخي زنان و مردان گشتم، و لهذا سريعاً محل را ترك كردم. نظر حضرتعالي در مورد اين مراسم چيست؟

جواب: اين گونه كارها جايز نيست، و دور از شأن افراد با ايمان است، و سبب آزار روح ميّت مي شود.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 65

فصل هشتم: احكام تيمّم

سؤال 181- در دوران دفاع مقدّس مجروح شده ام، دوست دارم كه در طول مدّت روز و شبها در هنگام خوابيدن با وضو باشم، ولي وضو گرفتن برايم مشقّت دارد. آيا مي توانم تيمّم كنم؟

جواب: در صورتي كه مشقّت قابل ملاحظه اي داشته باشد تيمّم كنيد.

سؤال 182- از جانبازان دوران دفاع مقدّس هستم كه قطع نخاع شده ام؛ عادت كرده ام كه دائماً با وضو باشم، امّا گاهي از اوقات كسالت جسمي، اجازۀ وضوي مستحبّي به من نمي دهد، آيا مي توانم تيمّم كنم؟ در اين صورت، آيا ثواب وضوي مستحبّي را مي برم؟ آيا با اين تيمّم مي توانم نماز مستحبّي بخوانم؟

جواب: مانعي ندارد، و ان شاء اللّٰه ثواب وضوي مستحبّي را مي بريد، و نماز مستحبّي

را مي توانيد با آن بخوانيد.

سؤال 183- جانبازي هستم كه خود را عادت داده ام هميشه با وضو باشم امّا بعضي از اوقات به خاطر سختي و يا كسالت جسمي آمادگي انجام وضو يا تيمّم بر روي خاك را ندارم، آيا مي توانم بر روي لباس، يا اشياي ديگر كه در دسترس است، مانند ملحفه، تيمّم كنم؟

جواب: مي توانيد روي يك قطعه سنگ پاك تيمّم كنيد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 67

فصل نهم: احكام نماز

وقت نماز

سؤال 184- شخصي در يكي از شهرهاي هندوستان مقاله اي بدين مضمون نوشته است: «جمع بين نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشا مطابق آيين اهل بيت عليهم السلام نيست! حضرت علي عليه السلام در نامۀ 52 نهج البلاغه خواندن نمازها را به طور جداگانه و در پنج وقت سفارش فرموده، و در نامۀ 27 از خواندن نماز قبل و بعد از وقت منع نموده است» بنابراين جمع بين نمازهاي ظهر و عصر و مغرب و عشا تحريف است؟

جواب: شك نيست كه خواندن نمازهاي پنج گانه در اوقات فضيلت، كه در رساله ها آمده و پنج وقت جداگانه است، افضل مي باشد؛ ولي جمع ميان نماز ظهر و عصر، يا مغرب و عشا نيز رخصت است، و در منابع اهل سنّت آمده كه گاه پيامبر صلي الله عليه و آله بدون هيچ عذري آن دو را با هم مي خواند، كه عملًا بيان كند اين رخصت است، و تجربه نشان داده كه استفاده از اين رخصت، مخصوصاً در عصر و زمان ما، باعث كثرت نمازگزاران مي شود، در حالي كه اصرار بر جدا خواندن پنج نماز از يكديگر بسياري را به ترك نماز دعوت مي كند. بايد از افراط و تفريط پرهيز كرد،

و به دستور پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و ائمّۀ معصومين عليهم السلام، كه در بالا اشاره شد، عمل نمود.

سؤال 185- با توجّه به مسألۀ 2 و 6 مبحث وقت نماز مغرب تحرير الوسيله، وقت فضيلت نماز مغرب محدود، و وقت نماز غفيله بعد از نماز مغرب تا تمام شدن حمرۀ مغربيّه مي باشد. در اين صورت، آيا صحيح است كه بعضي از رسانه ها (در بعضي از استانها) و يا تبليغات بعضي از اماكن مهمّ زيارتي، به مجرّد اين كه احياناً تقويمي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 68

نوشته باشد مثلًا قم مقدّسه 2 دقيقه از تهران از جهت افق عقب تر است، اذان را با آن تقويم پخش كنند؟ و آيا شرعاً مي توان با اين كار مردم را از فضيلت نماز اوّل وقت و فضيلت نماز غفيله بازداشت؟ (در حالي كه بعضي از شهرها مثل اهواز، افق صبح آن از تهران حدود 20 دقيقه عقب تر است ولي مغرب آن گاهي همزمان است.

يا طلوع فجر در اصفهان گاهي چند دقيقه عقب تر از افق تهران است، ولي مغرب حدوداً ده دقيقه زودتر است، و رسانه هاي آنها اوقات را رعايت مي كنند، و در شهر قم اذان مغرب حدود 5 دقيقه از تهران زودتر است.

جواب: معمولًا وقتي تفاوت افق را بيان مي كنند، منظور تفاوت نصف النهارها و وقت ظهر است؛ ولي صبح و مغرب در فصول سال كاملًا متغيّر است. مثلًا اصفهان هميشه ظهرش كمي بعد از تهران است، ولي صبح آن در تابستان ديرتر و در زمستان زودتر است.

لباس نمازگزار

اشاره

سؤال 186- بدن برخي از بيماران بستري در بيمارستان به واسطۀ خون گيري و مانند آن نجس است، و بعضي نيز

داراي لباس نجس مي باشند. در صورتي كه امكان غسل و دسترسي به لباس پاك نباشد، براي اداي نماز چگونه بايد عمل كنند؟

جواب: با همان حال نماز مي خوانند، و اگر غسل بر آنها واجب شده باشد، تيمّم مي كنند.

سؤال 187- آيا با خون هموروئيد (بواسير) داخلي يا خارجي، مي توان نماز خواند؟

جواب: در صورتي كه زخمها در خارج بوده باشد، نماز خواندن مانعي ندارد و ملحق به قروح و جروح است؛ ولي اگر زخم، داخل باشد و خون بيرون آيد، نماز خواندن با آن اشكال دارد؛ مگر در مواردي كه عسر و حرج داشته باشد.

سؤال 188- اگر در دو جاي بدن يا لباس، لكّۀ خوني، كه هر كدام به اندازۀ حدوداً يك درهم است، باشد. آيا نماز خواندن با آن اشكال دارد؟

جواب: آري، اشكال دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 69

سؤال 189- نماز خواندن با كفش و دستكش، اگر چه پاك باشند چه حكمي دارد؟

جواب: با دستكش مانعي ندارد، و با كفش نيز، اگر مانع رسيدن سر انگشت پا به زمين نشود، اشكال ندارد.

سؤال 190- استفاده از عينكي كه دستۀ آن مخلوط به طلا، يا طلاي آن ظاهر است، براي مردان چه حكمي دارد؟ نماز خواندن با آن چه صورت دارد؟

جواب: اگر مخلوط به طلا باشد، اشكالي ندارد؛ امّا اگر قسمت طلا به صورت روكش باشد، جايز نيست.

سؤال 191- در مسألۀ 774 رساله آمده: «اگر لباسهاي كوچك، مثل جوراب نجس باشد نماز او صحيح است» آيا شُورت هم جزء لباسهاي كوچك است؟

جواب: شُورت جزء لباسهاي كوچك نيست؛ زيرا منظور از لباس كوچك، لباسي است كه عورت با آن قابل پوشاندن نباشد.

سؤال 192- پوشيدن شلوار، يا پيراهن مردانه، و سر

كردن چفيه توسّط بانوان چه حكمي دارد؟

جواب: احتياط اين است كه چنين كاري نكنند.

حجاب زنان

سؤال 193- همانطور كه مي دانيم خداوند متعال در سورۀ نور، حجاب را مختصّ مؤمنان، زنان پيامبر صلي الله عليه و آله و زنان مؤمنين دانسته است. حال سؤال اين است كه: 1- آيا حجاب براي غير مسلمانان در كشورهاي اسلامي واجب است؟ 2- اگر واجب است، همانطور كه در فرانسه و تركيه بر اعتقادات اسلامي ما مي تازند، و ما آنها را ظالم و ضدّ اسلام مي دانيم، آيا ما هم با پوشاندن زنان خارجي كه به ايران مي آيند و يا پيروان ساير مذاهب داخل كشور، به آنها اجحاف ننموده ايم؟ 3- اگر حجاب اختياري بود، بهتر نبود، و معضلات اجتماعي حلّ نمي شد؟

جواب: يك اصل مسلّم در اسلام داريم كه هر حكمي براي مؤمنين و مسلمانان ثابت است، ديگران نيز مكلّف به آن هستند (الكفّار مكلّفون بالفروع كما انّهم

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 70

مكلّفون بالأصول)، بنابراين آنها هم موظّف به حكم حجاب و ترك شراب خوري (حدّ اقلّ آشكارا) و گناهان ديگر هستند، و نسبت به حجاب كه ما مي توانيم اعمال كنيم كار صحيح و عادلانه اي است، و ما دوران قبل از انقلاب را فراموش نكرده ايم كه وقتي اختيار و آزادي داده شد چه زناني با چه وضعي بيرون آمدند و اكثر جوانان را به فساد كشيدند؛ و نوشته ايد كه اگر ما به كشورهاي آنها برويم و ما را اجبار به بي حجابي كنند، چه مي شود؟ فراموش نكنيد كه آنها بي حجابي را واجب نمي دانند، در حالي كه ما حجاب را واجب مي دانيم.

سؤال 194- آيا حكومت مي تواند، يا بر او لازم است، از بد حجابي يا بي حجابي

بعضي از خانم هايي كه در اين امر مهم كوتاهي مي كنند جلوگيري نمايد؟ توضيح اين كه: بنده دانشجو هستم. چندي قبل استاد در كلاس اين شبهه را مطرح كرد، و مدّعي شد كه هيچ دليل فقهي وجود ندارد كه حكومت را ملزم كند تا مواظب حجاب خانم ها باشد، همان طور كه وظيفه ندارد مواظب نماز صبح افراد باشد. علاوه بر اين گفتند: حضرت امير عليه السلام دستور دارد كه حجاب را از سر كنيزاني كه خود را شبيه زنان آزاد كرده بودند، بردارند. نظر شما چيست؟

جواب: حكومت اسلامي و مسلمانان نسبت به گناهان پنهاني افراد وظيفه اي ندارند، ولي بدون شك نسبت به گناهاني كه به طور علني و آشكار، در سطح جامعه انجام مي شود وظيفۀ نهي از منكر دارند، و الّا جايي براي انجام اين وظيفۀ مهم باقي نمي ماند. البتّه با اين تفاوت كه مردم بايد به نهي از منكر زباني اكتفا كنند، و از هر گونه برخورد فيزيكي اجتناب ورزند، ولي حكومت مي تواند وارد اين مرحله نيز بشود؛ و در مورد كنيزها اساساً ميزان پوشش آنها نسبت به زنان آزاد از نظر اسلام متفاوت بوده است.

مكان نمازگزار

سؤال 195- نماز خواندن، يا تلاوت قرآن، در پرتو روشنايي برق و گازي كه بدون اجازۀ دولت كشيده شده، چه صورتي دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 71

جواب: استفادۀ غير قانوني از اين امور جايز نيست؛ ولي نماز خواندن در چنان فضايي اشكال ندارد، امّا خواندن قرآن اشكال دارد.

سؤال 196- هرگاه كسي كوچۀ محلّ عبور و مرور مردم را به زور تصرّف كند، و روي آن دو اتاق بسازد، و آن را متّصل به ساختمان خود نمايد، آيا مي توان در آن

ساختمان نماز و ساير احكام الهي را انجام داد؟

جواب: اگر مزاحم عابرين نباشد و در آن منطقه ساختن اتاق روي كوچه ها معمول باشد (آن گونه كه در زمانهاي قديم معمول بود)، اشكالي ندارد، در غير اين صورت، جايز نيست.

سؤال 197- آيا انسان مي تواند در بيابان يا مزرعه اي كه حصار ندارد ولي مالك دارد، نماز بخواند، يا از آب تلمبه اي كه در آن مزرعه وجود دارد، استفاده نمايد؟

جواب: در صورتي كه مزاحمت و فسادي ايجاد نكند، مانعي ندارد.

آداب و احكام مسجد

اشاره

سؤال 198- آيا منبر مسجد، در حرمت نجس نمودن و لزوم تطهير فوري، حكم خود مسجد را دارد؟

جواب: منبر حكم مسجد را ندارد.

سؤال 199- انجام كارهايي كه مزاحم نماز است، مثل سخنراني، موعظه، تفسير قرآن، بلند خواندن تعقيبات، برپايي مجلس ترحيم، در مساجد چه حكمي دارد؟

جواب: اين امور معمولًا مزاحم نمازگزاران نيست و اگر مزاحمتي ايجاد كند، بايد ترتيبي بدهند كه نمازگزاران بتوانند نماز خود را بخوانند.

سؤال 200- آيا مي توان زيرزمين متروكۀ مسجدي كه هيچ استفاده اي از آن نمي شود را اجاره داد، و در آمد آن را صرف هزينه هاي مسجد كرد؟

جواب: جايز نيست.

فعّاليّتهاي مساجد

سؤال 201- يكي از روحانيّون مدّتي است كلاسهايي با عنوان، يا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 72

تكنيكهاي موفقيّت، برگزار مي كند، كه بعضاً در اين كلاسها مباحثي از «يوگا» و «انرژي درماني» و مانند آن نيز مطرح مي شود. سؤال اين است كه:

1- آيا اين علم مفيد و جايز مي باشد؟

2- تبليغ آن در مساجد، و با هزينۀ بيت المال چه حكمي دارد؟

3- آيا اجراي آن توسّط شخصي كه لباس دين به تن دارد اشكالي ندارد؟

جواب: يوگا و انرژي درماني اگر در حدّ معقول و مفيد باشد اشكالي ندارد؛ ولي بايد محلّ ديگري غير از مسجد براي آن انتخاب كرد.

سؤال 202- غذا خوردن در مجلس ختم و مانند آن، كه در مسجد برگزار مي شود، چه حكمي دارد؟

جواب: اگر براي نمازگزاران مزاحمت ايجاد نكنند، و سبب آلودگي مسجد نگردد، اشكالي ندارد.

ورود كفّار به مسجد

سؤال 203- مسجد وكيل شيراز يكي از بناهاي معظم و تاريخي تمدّن اسلامي است، كه مورد علاقۀ اغلب جهانگردان و ايرانگردان بوده و هست. در سنوات اخير به علّت عدم تعميرات اساسي، آسيبهاي غير قابل جبراني به وجود آمده كه اين جانب حسب وظيفۀ شرعي خود به عنوان متولّي شرعي و قانوني مسجد با همكاري و هماهنگي و نظارت ادارۀ اوقاف در خارج ساعات نماز و عبادات مسلمين، اقدام به تهيّه و فروش بليط به جهانگردان خارجي با حفظ رعايت شئونات اسلامي نموده ام (همانند مساجد امام و شيخ لطف اللّٰه و مسجد جامع اصفهان) تا در آمد حاصله، صرف هزينۀ تعميرات و نظافت و نگهداري مسجد شود؛ چنانچه اين موضوع خلاف شرع و اسلام مي باشد، ما را ارشاد فرماييد.

جواب: آمدن آنها به مسجد در صورتي كه جهات شرعي را

رعايت كنند و سبب آلودگي مسجد نشود و موجب خوش بيني آنها به اسلام و مسلمين گردد، اشكالي ندارد. و گرفتن وجهي از آنها در صورتي جايز است كه با ميل و رضاي خود آن را بدهند، و الزامي براي اين كار نباشد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 73

موقوفات مسجد

سؤال 204- آيا وقف كردن اجناسي كه احتمال سرقت آن زياد است، و همين امر سبب مي شود كه اغلب اوقات درِ مسجد بسته باشد، صحيح است؟

جواب: چنين وقفي اشكال ندارد؛ و وظيفۀ مردم آن است كه از آن مواظبت كنند.

سؤال 205- فروختن برخي از اجناس، كه مورد نياز مسجد نيست، يا امروزه استفاده از چنان وسايلي متعارف نمي باشد، و در مساجد ديگر نيز به همين جهت قابل استفاده نيست (مانند فرش كهنه، يا بخاري نفت سوز) چه حكمي دارد؟

جواب: در فرض مسأله فروختن آن اجناس و تهيّۀ اجناس مورد لزوم مانعي ندارد؛ ولي اولويّت با اجناس مشابه است (مثلًا فرش نو به جاي فرش كهنه).

سؤال 206- فرش يا وسيلۀ ديگري از مسجد، كه از ارزش بسيار بالايي برخوردار است، اگر مورد استفاده قرار گيرد، در مدّت بسيار كوتاهي ارزش آن به مقدار زيادي كاهش مي يابد، در صورتي كه فروش آن به نفع مسجد باشد، آيا فروش آن جايز است؟

جواب: در فرض مسأله، فروش آن اشكالي ندارد، و مانند مسألۀ قبل عمل شود.

سؤال 207- فروش فرشهاي مسجد كه داراي اندازه هاي متفاوت و رنگهاي مختلف است، به منظور يك نواخت كردن آنها و ايجاد جذّابيّت بيشتر، كه در نهايت سبب جذب افراد بيشتري به مسجد خواهد شد، چه حكمي دارد؟

جواب: اگر فرشها وقف مسجد باشند، چنين كاري جايز نيست، چون ضرورتي ندارد.

ولي اگر ملك مسجد باشد، اين كار مانعي ندارد. (ملك مسجد مانند وسايلي كه از درآمد موقوفه و مانند آن خريداري مي شود.)

تخريب ساختمان مسجد

سؤال 208- مقرّر گرديد با تخريب و توسعه و تبديل به احسن مسجدي كه از نظر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 74

ساختمان عمر مفيد خود را سپري كرده، مصلّاي شهر ما احداث گردد. لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد.

1- آيا حكم مسجد سابق در طبقات فوقاني يا تحتاني بناي جديد هم جاري است؟ آيا مي توان فضاي فوقاني آن بخش از شبستان جديد كه جايگزين شبستان قديم مي گردد را به استفادۀ جديدي نظير كتابخانه، كلاس آموزش و امثال آن اختصاص داد؟

جواب: احكام مسجد دربارۀ آنچه روي زمين سابق ساخته مي شود، جاري است، ولي اگر زمين هايي اضافه گردد، تابع صيغۀ وقف جديد است؛ و امّا ساختن كتابخانه و مانند آن در صورتي كه مزاحمتي با نمازگزاران نداشته باشد، اشكالي ندارد.

2- در بناي جديد ضرورت دارد بخش كمي از شبستان قديم براي تعريض ديوارها، يا احداث ستون، يا مأذنه (گلدسته)، يا محل ايراد خطبه اختصاص داده شود. آيا اين تصرّفات جايز است؟

جواب: اين گونه تصرّفات، كه مزاحمتي با نمازگزاران ندارد، مانعي ندارد.

سؤال 209- محلّي، طبق اسناد معتبر و مسلّم، وقف مسجدي شده است. از طرفي قسمت اعظم آثار مسجد در اثر مرور زمان از بين رفته ولي قسمتي از آثار از جمله محراب آن هنوز باقي است. با توجّه به وقف بودن محلّ براي مسجد، متولّي موقوفه قصد احداث مسجد در محلّ مسجد مخروبۀ سابق را دارد؛ ولي احداث مسجد و عمل به نيّت واقف با بعضي از مقرّرات ميراث فرهنگي تعارض دارد؛ در صورتِ تعارضِ نيّتِ

واقف با مقرّرات ميراث فرهنگي، عمل به كدام يك مقدّم است؟ تكليف شرعي متولّي موقوفه چيست؟

جواب: تا ممكن است بايد با كمك گرفتن از اهل خبره و اطّلاع، جمع ميان بناي مسجد و حفظ آثار فرهنگي شود. و اگر ممكن نشد، اولويّت با مسجد است.

سؤال 210- مسجد محمّديّه واقع در سه راه موزه قم در طرح توسعۀ حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام قرار گرفته است. اين اداره ناچار به واگذاري و تخريب

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 75

ساختمان موجود مسجد و بازسازي مجدّد آن در دو طبقه به صورت هماهنگ با طرح حرم مي باشد. در اين واگذاري به صورت كتبي شرط شده كه در هر حال محدودۀ مسجد به عنوان مسجديّت، بايد براي هميشه ثابت و مشخّص بوده باشد.

نظر حضرتعالي در اين مورد چيست؟

جواب: در صورتي كه مطمئن باشيد مسجد مجدّداً بازسازي مي شود، و چيزي از آن كم وكاست نمي گردد، و بلايي كه بر سر بعضي از مساجد آوردند بر سر آن نمي آورند، تخريب و بازسازي آن اشكالي ندارد.

ديگر احكام مسجد

سؤال 211- امام جماعتي از منزل موقوفۀ مسجد در طول ساليان حضورش در آن مسجد، استفاده نموده است، در حالي كه خود، صاحب منزل شخصي مي باشد. آيا مي تواند پس از تركِ منزلِ مسجد، و انتقال به منزل شخصي خويش، اين منزل موقوفه را به شخص ثالثي اجاره داده و خود، مال الاجاره را تملّك كند؟

جواب: چنانچه منزل براي سكونت امام جماعت مسجد ساخته شده، اجارۀ آن جائز نيست؛ مگر آن كه امام جماعت از آن استفاده نكند و بلا مصرف بماند؛ در اين صورت مي توان آن را اجاره داد و مال الاجارۀ آن را صرف نيازهاي مسجد

كرد، و اگر امام جماعت ناچار است در جاي ديگري خانه اجاره كند، مي توان مال الاجارۀ آن خانه را از اين وجه پرداخت كرد؛ ولي در صورتي كه منزل ملكي داشته باشد، مال الاجاره به او تعلّق نمي گيرد.

سؤال 212- براي بهبود عبور و مرور بر اساس طرح تفصيلي شهر، شهرداريِ محلّ، اصرار بر عقب نشيني ديوار قبلي شبستان مسجد- در حدود نيم متر- دارد، در اين مورد چه مي فرماييد؟

جواب: تا مجبور نشويد، عقب نشيني نكنيد.

سؤال 213- مسجدي در محلّۀ ما وجود دارد كه سابقاً حمّامي در جلوي آن قرار داشت، و بين حمّام و مسجد، كوچه اي فاصله شده بود. بر اثر مخروبه شدن حمّام و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 76

توسعۀ خيابان و احداث ميدان، حمّام جزء خيابان شده و كوچه، جلوي مسجد و كنار ميدان قرار گرفته است. از آنجا كه اين كوچه فعلًا هيچ استفاده اي جز براي مسجد ندارد، قرار شد در صورت مجاز بودن، جهت نما و كفشداري مسجد از آن استفاده شود. زمين مذكور متعلّق به افرادي است كه به جهت خروج از كشور، يا عدم حيات مالكين اصلي و تعدّد ورثه تحصيل رضايت همگي آنها ميسّر نيست. از طرفي زمين مسجد و حمّام سابق و كوچه، با رضايت خودشان و براي استفادۀ عموم ساخته شده بود. با توجّه به شرح بالا، الحاق كوچه به مسجد چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه كوچۀ مزبور در حال حاضر هيچ استفاده اي براي عبور و مرور ندارد و ميدان و خيابان، مشكل عبور و مرور را كاملًا حلّ مي كند، و همان طور كه نوشته ايد، تنها فايدۀ كوچۀ سابق اين است كه براي مسجد مورد استفاده قرار گيرد، در

چنين شرايطي مانعي ندارد كه از آن به نفع مسجد استفاده كنند.

سؤال 214- شخصي گوشه اي از ملك خود را براي عبادت برگزيده، و حجره اي در آن ساخته، و در آنجا به عبادت مي پردازد. به تدريج همسايگان او نيز در حال حياتش در آن محل نماز مي خوانند. مردم بعد از وفات شخص مذكور، حجره اش را خراب كرده، و آن را به صورت مسجد در مي آورند. ولي ورثه نه قبلًا راضي به اين كار بوده، و نه اكنون راضي هستند، بلكه آن زمين را غصبي اعلان كرده اند، امّا مردم به حرف آنها اعتنايي ننموده، و نمازشان را در آنجا به جا مي آورند. حكم چنين مسجدي، و نمازهايي كه در ظرف بيست سال در آن خوانده شده چيست؟

جواب: هرگاه وقف آن محل براي مسجد ثابت نشود، و مالك وصيّتي هم نكرده باشد، اقامۀ نماز در آنجا بدون رضايت ورثه جايز نيست.

سؤال 215- اگر زميني غصبي به مرور ايّام به صورت مسجد درآمده باشد، آيا مي توان بالاي آن، طبقات ديگري ساخت؟ مثلًا در طبقۀ اوّل ساختمان مسكوني، و در دوّم كتابخانۀ عمومي، و در طبقۀ سوّم درمانگاه ساخت؟

جواب: هرگاه زمين به طور يقين غصبي باشد، هيچ يك از اين تصرّفات درست نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 77

سؤال 216- عدّه اي گمان مي كنند كه خانقاه، خصوصيّت و شرافتي بر ساير امكنۀ مقدّسه دارد. لذا در آنجا جمع شده، و طلب حاجت نموده، و تبرّك تقسيم مي كنند. نظر جناب عالي چيست؟

جواب: خانقاه از بدعتهاي صوفيّه است، و در اسلام جايگاهي ندارد. از شركت در مجالس آن خودداري كنيد.

سؤال 217- مسجد ما، به علّت قدمت بنا، رو به خرابي است. بدين جهت اهالي

مي خواهند ساختمان آن را تجديد بنا كنند. بدين منظور، لازم است زمين مسجد به مقدار پنج متر، خاك برداري شود، اگر اين خاكها دور ريخته شود، اشكال دارد؟

جواب: چنانچه آن مسجد يا مساجد ديگر احتياجي به آن خاك ندارند، و قابل فروش هم نيست، دور ريختن آن مانعي ندارد.

سؤال 218- متولّي مسجد داراي چه مسئوليّتي است؟ و در قبال مسجد چه وظايفي دارد؟ آيا ادارۀ مسجد و برنامه هاي آن به عهدۀ متولّي است، يا هيئت امناي مسجد اين مسئوليّتها را به عهده دارد؟

جواب: وظيفۀ متولّي آن است كه اگر مسجد موقوفاتي دارد، آنها را حفظ نموده، و صرف مسجد كند، و بقيّۀ امور مربوط به نمازگزاران است.

سؤال 219- آيا هنگام ساختن مسجد، مي توان طبقۀ اوّل را به عنوان مسجد، و طبقۀ دوّم را به عنوان حسينيّه ساخت؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 220- با توجّه به وجود متولّي منصوص، افراد خيّر بدون حضور و اجازۀ ايشان دست به تغيير بنا و ساختمان سازي نموده اند. نمازگزاردن در محلّ جديد مسجد چه حكمي دارد؟

جواب: بايد در اين گونه موارد با اجازۀ متولّي محترم كار كنند؛ ولي اگر بر خلاف آن كاري انجام شده، ضرري به نماز خواندن در مسجد و حتّي ساختمانهاي جديد نمي رساند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 78

اذان و اقامه

سؤال 221- طبق آنچه در مسئلۀ 844 توضيح المسائل جنابعالي آمده، از جمله موارد سقوط اذان، جايي است كه دو نماز مثل «ظهرين» يا «عشائين» با هم خوانده مي شود و فقط به مقدار تعقيب و نافله، فاصله مي شود. اگر در چنين مواردي اذان گفته شود، خلاف شرع صورت گرفته است؟

جواب: گفتن اذان در اين حالت خلاف است.

سؤال 222- بعضي دوستان ميل دارند كه

اذان صبح، ظهر و مغرب در خوابگاه هاي دانشجويي پخش شود؛ برخي ديگر به بهانۀ «ايجاد مزاحمت براي دانشجويان» با اين كار مخالفت مي كنند؛ نظر مبارك جنابعالي چيست؟

جواب: اذان شعار اسلام، و براي بيان وقت نماز است. پخش آن با بلندگو به صورت معتدل و متعارف و خالي از افراط اشكالي ندارد.

سؤال 223- اخيراً در بعضي مناطق، علاوه بر جملۀ

«اشهد ان علياً ولي اللّٰه»

، جمله «اشهد ان فاطمة الزهراء عصمة اللّٰه الكبري» را نيز به اذان اضافه مي كنند، اين كار چه حكمي دارد؟

جواب: اين كار جايز نيست، و علاوه بر عدم مشروعيّت زيانهاي فراواني براي عالم تشيّع دارد. ابراز علاقه به آن بزرگوار راههاي بسيار بهتري دارد.

واجبات نماز:

1- قيام

سؤال 224- بيماري كه ايستاده نماز مي گذارد، بناگاه احساس سرگيجه و عجز مي كند. آيا مي تواند بقيّۀ نماز را به حالت نشسته يا خوابيده بخواند؟

جواب: مانعي ندارد؛ ولي اگر تا آخر وقت قدرت پيدا كند، احتياط اعاده است.

2- قرائت

سؤال 225- آيا بايد نهايت دقّت را در درست خواندن اذكار نماز به كار ببريم، يا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 79

كافي است به عربي صحيح خوانده شود؟ مثلًا من در نماز ظهر و عصر، كه بايد حمد و سوره آهسته خوانده شود، مشكل دارم. و بايد كمي بلندتر بخوانم، وگرنه نمي توانم حروف حلقي را درست تلفّظ كنم. آيا نمازم باطل است؟

جواب: در اين گونه مسائل سخت گيري نكنيد. كافي است طوري بخوانيد كه عربها بگويند صحيح است، و هرگز در قرائت نماز ظهر و عصر، صداي خود را بلند نكنيد؛ و به نظر مي رسد گرفتار وسوسه شده ايد، كه بايد سعي كنيد آن را ترك نماييد.

سؤال 226- آيا نمازهاي مستحبّي، مثل نماز شب و نافله ها را نيز بايد به عربي صحيح خواند؟ زيارتها و دعاها چطور؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

سؤال 227- نظر به اين كه در كلمۀ «صراط» هم تلفّظ «س» صحيح است و هم تلفّظ «ص»، اگر كسي قصد هيچ كدام را نكند، آيا هر كدام به زبان آمد صحيح است؟ اگر قصد «س» كرد، و اتّفاقاً «ص» تلفّظ شد، يا بعكس، چه حكمي دارد؟

جواب: تلفّظ «صراط» با «سين» از نظر ما خلاف احتياط است؛ ولي اگر مقلّد كسي باشد كه هر دو را اجازه مي دهد، مي تواند نيّت مطلق كند كه هر كدام تلفّظ شود همان منظور باشد، در اين صورت اشكالي ندارد.

سؤال 228- برخي از نمازگزاران در

كلماتي مانند «يَوْمِ» در «مٰالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»، و «تَوٰاصَوْا» در «وَ تَوٰاصَوْا بِالْحَقِّ»، حركت فتحۀ قبل از واوِ ساكن را، شبيه به ضمّه مي خوانند. هم چنين در كلماتي مانند «عَلَيْكَ، عَلَيْنٰا، عَلَيْكُمْ» حركت فتحۀ قبل از ياي ساكن را نزديك به كسره، يا به صورت مكسور قرائت مي كنند، نماز آنها چه حكمي دارد؟

جواب: عرب در تلفّظهاي معمول، فتحه هاي قبل از واو را كمي شبيه به ضمّه، و فتحه هاي قبل از ياء را كمي شبيه به كسره ادا مي كنند.

سؤال 229- برخي از نمازگزاران، حركت فتحۀ قبل از حرف ساكن را در موارد زير بيش از مقدار يك حركت (و متعارف عرب زبانان) مي كشند: 1- «مغضوب» 2- «أَحَدٌ»

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 80

در «قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ». 3- «صمد» در «اللّٰهُ الصَّمَدُ» 4- «أَمْرٍ» در «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» 5- «الْفَجْرِ» در «حَتّٰي مَطْلَعِ الْفَجْرِ». در حالي كه زبان شناسان عرب (قديم و جديد) مي گويند:

حركت فتحه، تفاوتي با الف مدّي (صداي كشيدۀ «آ») ندارد، مگر در مقدار كشش صدا. به عبارت ديگر، اگر حركت «فتحه» را مقدار بيشتري بكشيم، تبديل به «الف مدّي» مي شود. لطفاً نظر مبارك را در اين مورد بفرماييد.

جواب: در صورتي كه صدق عربي صحيح كند اشكالي ندارد؛ هر چند موافق قواعد تجويد نباشد.

سؤال 230- دربارۀ تلفّظ «مالك» در سورۀ «حمد» نظر شريف خود را بيان فرماييد:

الف) آيا مي توان «مٰالِكِ» را «مَلِكِ» خواند؟ در صورت جواز، كدام بهتر است.

ب) آيا مي توان در يك ركعت «مٰالِكِ» و «مَلِكِ» هر دو را با هم خواند؟

ج) آيا مي توان در ركعت اوّل، «مٰالِكِ» و در ركعت دوّم «ملك» خواند؟

جواب: احتياط آن است كه فقط مالك بخوانند.

سؤال 231- آيا مي توان نماز

را به غير از قرائت عاصم، به ساير قرائات نيز خواند؟

در فرض مذكور، مثلًا كلمۀ «مٰالِكِ» تنها در قرائت عاصم و كسائي «مٰالِكِ» خوانده شده است. ساير قرّاء سبعه، آن را «مَلِكِ يوم الدّين» خوانده اند. اگر نمازگزار بخواهد «ملك» بخواند، آيا لازم است قبل از شروع نماز، نوع قرائت خود را در نماز معلوم كند؟

جواب: خواندن غير قرائت حفص از عاصم در شرايطي كه فقط اين قرائت مشهور است اشكال دارد.

سؤال 232- آيا رعايت ادغام نون ساكن و تنوين در حروف «يرملون»، مثلًا در «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ»، يا «محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» در نماز واجب است؟

جواب: همين اندازه كه عربي صحيح صدق كند كافي است.

سؤال 233- آيا قصد انشا در سورۀ حمد و ساير اذكار نماز جايز است؟

جواب: در مورد اذكار و الفاظ نماز و قرائت حمد و غيره فهم معنا و قصد انشا نه تنها جايز، بلكه بسيار خوب است، و در اينجا توجّه به چند نكته لازم به نظر مي رسد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 81

1- شكّي نيست كه هدف از اين الفاظ معاني آن است. هدف، تسبيح و تهليل و حمد و ستايش خداست، و اين امر با قصد لفظ بدون قصد معنا حاصل نمي شود.

حتّي به عقيدۀ ما سورۀ حمد نيز چنين است. آيات و تعبيرات سورۀ حمد به خوبي نشان مي دهد كه از لسان بنده در برابر پروردگار است، و اين تصوّر، كه قصد انشا در آن با قصد قرآنيّت منافات دارد، اشتباه بزرگي است، كه بايد از آن به خدا پناه برد؛ زيرا هدف سورۀ حمد را به كلّي از بين مي برد. به خصوص بعد از ملاحظۀ رواياتي كه دربارۀ

سورۀ حمد آمده است.

2- شكّي نيست كه سورۀ توحيد، يا سوره هاي ديگر كه در نماز مي خوانيم، از اين امر مستثنيٰ است. و هدف حكايت كلمات خداوند براي گرفتن پند و اندرز و تعليم است (مثلًا هيچ كس در «قُلْ هُوَ اللّٰهُ أَحَدٌ» قصد انشا نمي كند).

3- قصد معنا گاه تفصيلي است (مانند قصد خواص) و گاه اجمالي است (مانند آنچه عوام قصد مي كنند.) عوام اجمالًا مي دانند اين كلمات، حمد و تسبيح و تمجيد و ثنا و دعاست؛ ولي جزئيّات آن را نمي دانند.

4- حق اين است كه قصد اجمالي كافي است، و بر عوام لازم نيست كه معاني الفاظ نماز را به طور تفصيل بدانند، زيرا مي دانيم اقوام زيادي غير از اهل لسان وارد اسلام شدند، كه به غير زبان عربي سخن مي گفتند، اگر دانستن معاني تفصيليّۀ قرائت و اذكار نماز واجب بود، بايد در كلام پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله، يا در روايات ائمّه عليهم السلام، اشاره اي به آن مي شد. مخصوصاً بعضي امامان مانند حضرت امام رضا عليه السلام كه مدّتها در ميان ايرانيان مي زيسته اند.

سؤال 234- شخصي طيّ ساليان متمادي، بر اثر ندانستن مسأله، سوره را قبل از حمد خوانده است. آيا نمازهايي كه به شكل فوق خوانده قضا دارد؟

جواب: در صورتي كه جاهل مقصّر باشد بايد قضا كند؛ ولي اگر دسترسي به فراگرفتن مسأله نداشته، يا اصلًا احتمال بطلان نمي داده، قضا ندارد.

سؤال 235- بنده بعد از مدّتي نزد يكي از روحانيّون معظّم امتحان قرائت دادم، و متوجّه شدم بعضي از الفاظ نماز من صحيح نبوده است. آيا بايد نمازهاي قبل از

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 82

تصحيح قرائت را قضا نمايم؟

جواب: در صورتي كه

قبلًا تصوّر مي كرده ايد نمازتان صحيح است، اعاده لازم نيست.

سؤال 236- لطفاً به سؤالات زير در مورد قرائت نماز پاسخ دهيد:

1- در بحث قرائت نماز، وقف به چه معناست؟ آيا ملاك نَفَسْ گرفتن است، حتّي اگر توقّفي صورت نگيرد؟ يا ملاك وقف عرفي است، حتّي اگر نَفَسي گرفته نشود؟

2- آيا بر هر كلمه اي از كلمات نماز مي توان وقف كرد؟ يا ملاك درستي معناست؟

مثلًا اگر «الْحَمْدُ لِلّٰهِ» بگويد، و بعد از مدّتي «رَبِّ الْعٰالَمِينَ» گفته شود، آيا نمازش صحيح است؟

جواب 1 و 2: ملاكِ وقف، فاصلۀ عرفي است؛ خواه نَفَس بگيرد، يا نگيرد، و تنها در جايي جايز است كه رابطۀ جمله را قطع نكند.

3- آيا وقف به حركت در همۀ اجزاي نماز اشكال دارد؟ يا فقط در قرائت اشكال دارد؟ مثلًا اگر بگويد

«سُبْحٰانَ رَبِّيَ الْعَظيٖمِ»

(با حركت) و بعد از مدّتي بگويد

«وَ بِحَمْدِه»

، آيا وقف به حركت محسوب مي شود؟

جواب: تفاوتي نمي كند.

4- آيا گفتن اذكاري كه كاملًا جداي از هم هستند، به صورتهاي زير صحيح است:

الف) مثلًا گفته شود «سُبْحٰانَ اللّٰهِ» * سه بار بدون توقّف (با حركت).

ب) گفته شود «سُبْحٰانَ اللّٰهِ» * با توقّف (با حركت).

جواب: وقف با حركت در هر جاي نماز خلاف احتياط است.

3- سجده

سؤال 237- هنگامي كه شيعيان جهت اقامۀ نماز به مسجد الحرام و مسجد النّبي مشرّف مي شوند، بعضاً از مهر يا كاغذ، يا چوب، يا حصير، يا مانند آن، به صورت بارز و آشكار استفاده مي كنند، و در نتيجه با هتك حرمت و برخورد انفعالي وهّابيّون، يا افراد متعصّب ساير مذاهب اسلامي مواجه مي شوند، كه گاهي منجر به درگيري

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 83

مي شود. لذا به منظور جلوگيري از اين صحنه هاي ناخوشايند،

دو نمونه سجّاده كه در محلّ سجده به جاي مهر و حصير «برگ نخل خرما» و نخ كنف «گوني بافي» جهت رفع حسّاسيّت مذكور به طور نامحسوس تعبيه شده كه به پيوست ارسال مي گردد؛ خواهشمند است حضرتعالي نظر مبارك خود را در مورد سجده بر نخ كنف «نخ گوني بافي» و حصير «برگ نخل» تعبيه شده روي سجّاده هاي مزبور مرقوم فرماييد.

جواب: در صورتي كه از برگ نخل بوده باشد اشكالي ندارد؛ ولي از كنف اشكال دارد.

سؤال 238- آيا سجده بر مهرهايي كه جملاتي مانند: «تربت اعلا- مال كربلا» يا نام پنج تن آل عبا را بر روي آن نوشته اند جايز است؟ به طور كلّي سجده بر طرف نوشته، يا منقوش مهر چه حكمي دارد؟

جواب: اشكال ندارد؛ ولي اگر عكس گنبد و بارگاه است، بهتر است آن را محو كند.

سؤال 239- لطفاً در مورد سجدۀ واجب قرآن به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- اگر حرف يا كلمه اي از آن آيات سجدۀ واجب خوانده شود، آيا سجده واجب مي شود؟

2- آيا لازم است بر مهر سجده كرد، يا مي توان انگشتان دست را به عنوان مهر قرار داد؟

3- شنيدن آيۀ سجدۀ واجب به طور غير مستقيم چه حكمي دارد؟

جواب: با خواندن تمام آيۀ سجده، يا شنيدن آن، سجده واجب مي شود، و در مثل شنيدن از راديو يا نوار، احتياط انجام سجده است. و بايد پيشاني را روي چيزي بگذارد كه سجده بر آن جايز است.

4- تشهّد

سؤال 240- اگر شك كند كه تشهّد را گفته يا نه، وظيفه اش چيست؟

جواب: اگر در محل است بايد به جا آورد، و اگر از محل گذشته اعتنا نكند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 84

مبطلات نماز

سؤال 241- اگر چيزي از واجبات نماز را عمداً يا سهواً، كم يا زياد كنيم، چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه عمداً باشد نماز باطل مي شود. و اگر سهواً باشد و از اركان نماز نباشد ضرري به نماز نمي زند، و اگر از محل نگذشته بايد جبران كند.

سؤال 242- آيا گفتن كلمۀ «يا زهرا»، «يا حسين» و مانند آن، در نماز به عنوان ذكر اشكال دارد؟

جواب: اشكال دارد.

سؤال 243- آبْ جاري، وقتْ باقي، زمينْ مباح، نمازْ باطل، علّت آن چيست؟

جواب: علل مختلفي مي تواند داشته باشد؛ مانند غصبي بودن آب، يا باطل بودن غسل يا وضو، يا عدم نيّت نماز، يا اين كه يكي ديگر از شرايط و اجزاي نماز حاصل نباشد.

سؤال 244- آيا در حال نماز مي توان عمداً و با اختيار به ياد ائمّۀ معصومين عليهم السلام گريه كرد؟ اگر كسي به اختيار در غم آنها گريه كند، نمازش چه حكمي دارد؟

جواب: در نماز اشكال دارد.

سؤال 245- آيا وجود ذرّات غذاي غصبي، يا مشتبه در دهان، نماز را باطل مي كند؟

جواب: اين گونه ذرّات، حتّي اگر علم به بقاي آن داشته باشيم، مشمول احكام غصب نيست، و در حكم تالف است.

سؤال 246- در بين بعضي از مردم دو مطلب زير مشهور است. مستند علمي و فقهي دارد؟

1- نماز خواندن در زير سقفي كه در آنجا حشيش مصرف شده، باطل است.

2- مادّۀ مخدّر حشيش نجس است.

جواب: استفاده از حشيش حرام و كار بسيار بدي است؛

ولي دو مطلبي كه نوشته ايد، هيچ كدام صحيح نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 85

شكّيات نماز

سؤال 247- با توجّه به اين كه شكّ در نمازهاي 2 و 3 ركعتي موجب ابطال است، آيا در نماز جماعت نيز شكّ مذكور موجب ابطال خواهد شد؟

جواب: در صورتي كه ديگران شك نداشته باشند، بايد همراه ديگران نماز را انجام داد.

شكستن نماز

سؤال 248- اگر زماني كه مشغول نماز هستيم پدر يا مادر ما را صدا بزند، آيا مي توان نماز واجب را شكست، و پاسخ آنها را داد؟

جواب: اشكال دارد، مگر در مواردي كه كار بسيار ضروري باشد.

نماز مسافر

سؤال 249- چرا نماز و روزۀ شخص مسافر شكسته است؟

جواب: شكسته بودن نماز و روزۀ شخص مسافر در واقع يك لطف الهي در برابر مشكلات سفر است. و معيار، مشكلات سفرِ نوعِ مردم مي باشد، نه فرد فرد آنها.

سؤال 250- همان گونه كه مستحضريد، در حال حاضر، شكار به منظور ارتزاق جز در برخي مناطق كشور، مثل بخشهايي از شمال و حاشيۀ درياهاي جنوب، صورت نمي گيرد، و تقريباً غالب شكارها توسّط افراد متموّل، و به عنوان تفريح و تفرّج، و از روي تفنّن است. شكار جانوران وحشي در فرضهاي فوق شرعاً چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه شكار براي نياز زندگي يا براي كسب و كار باشد، و طبق ضوابط صورت گيرد، شرعاً جايز است. ولي شكار كردن به عنوان تفريح و خوشگذراني- هر چند گوشت آن را مصرف كنند- شرعاً حرام است، و لذا، در چنان سفري به عنوان سفر حرام نماز و روزه تمام خواهد بود.

سؤال 251- شكار و صيد به جهت تفريح و تفنّن، و صدور مجوّز از طرف

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 86

سازمانهاي مسئول در اين مورد، چه حكمي دارد؟

جواب: جايز نيست.

سؤال 252- حكم نماز و روزۀ دانشجويان، اساتيد و معلّمان محترم را در فروض و صورتهاي مختلف بيان فرماييد.

جواب 1: محلّ تحصيل، يا تدريس، اگر براي مدّت قابل ملاحظه اي، مثلًا يك سال يا بيشتر، ادامه پيدا كند در حكم وطن است، و نماز و روزه

در آن تمام مي باشد، و ماندن ده روز پي درپي در آن شرط نيست.

2- كساني كه از وطن خود هفته اي سه روز يا بيشتر به محلّ تحصيل مي روند، و اين كار براي مدّت قابل ملاحظه اي (مثلًا يك سال يا بيشتر) ادامه دارد، آن محلّ نيز به حكم وطن آنهاست.

3- كساني كه يك يا دو روز براي تحصيل به محلّي مي روند و بازمي گردند، نماز و روزۀ آنها شكسته است.

4- هرگاه در ايّام تعطيلي براي انجام كارهاي ديگري غير از تحصيل، به محلّ تحصيل برود، همان احكام بالا دربارۀ او جاري مي شود.

5- كساني كه همه روزه، يا حدّ اقل سه روز در هفته، به محلّ تحصيل يا تدريس مي روند، يعني صبح به محلّ تحصيل يا تدريس مي روند و عصر بازمي گردند و اين كار مدّتي ادامه مي يابد، كثيرالسفر محسوب مي شوند، و نماز و روزۀ آنها در آن محل و به هنگام رفت و برگشت تمام است.

6- كساني كه به مدّت يك ماه يا بيشتر همه روزه به جايي، به اندازۀ مسافت شرعيّه مي روند و بازمي گردند، حكم كثيرالسّفر را دارند.

7- دانشجويان يا معلّمان مشمول بند يك و دو، در صورتي كه بخواهند روزۀ آن روزي كه به محلّ تحصيل يا تدريس سفر مي كنند درست باشد، يا بايد طوري بروند كه قبل از ظهر به محلّ تحصيل يا تدريس برسند، و نيّت روزه كنند، يا بعد از ظهر از وطن خود حركت كنند، تا روزۀ آنها مشكلي پيدا نكند.

8- بعد از فراغت از تحصيل يا تدريس و كارهاي مربوط به امتحان و پايان

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 87

نامه و امثال آن، در صورتي كه به آن محلّ بروند، ديگر حكم وطن

آنها را ندارد، مگر اين كه قصد داشته باشند در آنجا اقامت مستمر كنند.

سؤال 253- شخصي قصد دارد در عرض 6 ماه يا بيشتر به جاهاي متعدّد براي كار سفر كند. مثلًا فرمانده نيروي انتظامي منطقه اي بر حسب ضرورت كاري بايستي به پايگاههاي تابعۀ تحت فرماندهي خود و حتّي تا آخرين مرز منطقۀ امنيّتي مربوطه سركشي و امور امنيّتي را از نزديك كنترل نمايد و هيچ گاه در مركز ده روز نمي ماند:

الف) آيا چنين شخصي دائم السفر محسوب مي شود؟

جواب: چنين شخصي كثير السفر است، و نماز و روزه اش تمام است.

ب) اگر از اوّل قصد داشته باشد علاوه بر سفرهاي شغلي، به سفرهاي ديگري نيز برود، مثل اين كه به مشهد يا تهران، يا امثال آن سفر كند، آيا حكم دائم السفر را دارد؟

جواب: در سفرهايي غير از سفر شغلي، نماز و روزه اش شكسته است.

ج) اگر به سفر غير شغلي برود، آيا بعد از اين سفر حكم دائم السفر بودن باقي است؟ حتّي اگر يك سفر دائم السفري برود، و بعد سفر استثنايي كند، آيا بعد از اين سفر استثنايي سفر اوّل دائم السفري سفر دوّم حساب مي شود؟ بدين معنا كه اين سفر استثنايي به دائم السفر بودن لطمه نمي زند؟

جواب: اگر آن سفر زياد طولاني نشود، لطمه اي به كثيرالسفر بودن او نمي زند.

سؤال 254- چگونه جايي وطن انسان مي شود؟

جواب: هرگاه كسي قصد داشته باشد براي مدّتي طولاني، مثلًا يك سال يا بيشتر، در جايي سكونت كند آنجا در حكم وطن او خواهد بود.

سؤال 255- لطفاً در مورد وطن به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) كسي كه به وطن پدر خود رفت و آمد مي كند (در چند مرحله، ولي در

طول سال كمتر از شش ماه در آنجا اقامت دارد) و آن مكان را به عنوان وطن قبول دارد، آيا آنجا وطن او محسوب مي شود؟

ب) كسي كه در جايي به دنيا آمده، ولي در آنجا زندگي نكرده، يا كمتر از شش

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 88

ماه در آنجا بوده، آيا آنجا وطن او محسوب مي شود؟

جواب الف و ب: وطن جايي است كه انسان در آن زندگي مستمر دارد، و لااقل هر سال چند ماه در آنجا مي ماند، و بقيّۀ اموري كه ذكر كرديد تأثيري ندارد.

د) كسي كه در جايي به دنيا آمده، و چند سال ابتدايي عمر در آنجا زندگي نموده، و از آنجا به شهر ديگري مهاجرت كرده، و از وطنش اعراض نكرده، و در صورت امكان براي زندگي به آنجا بازخواهدگشت، (هر سال در تابستان مدّتي به آنجا مي رود) حكم نماز و روزۀ او چگونه مي باشد؟

جواب: در صورتي كه قصد داشته باشد در آيندۀ نه چندان دور (مثلًا در چند سال ديگر) براي سكونت مستمر به آنجا بازگردد، اعراض حاصل نشده و نماز و روزه اش در آنجا تمام است. در غير اين صورت، نمازش شكسته است.

ه) آيا همسر و فرزندان هم در مسائل و احكام، مثل مرجع تقليد، وطن و اعراض از وطن، تابع پدر خانواده مي باشند؟

جواب: در مسألۀ تقليد تابع نيستند و در وطن و اعراض هرگاه با پدر زندگي مي كنند و موافق نظرات او هستند تابع محسوب مي شوند.

و) آيا داشتن ملك و املاك شخصي، يا پدري تأثيري در حكم وطن دارد؟

جواب: تأثيري ندارد.

سؤال 256- كساني كه براي مأموريّت محدود (دو تا پنج سال) به جدّه مي آيند و گاه وبيگاه به خارج از

حد مسافرت مي كنند، نمازشان تمام است يا قصر؟

جواب: نماز و روزه آنها در جدّه تمام و در سفرهاي خارج از حدّ مسافت شرعي شكسته است.

سؤال 257- با توجّه به مسئلۀ فوق، اگر در هفته يك بار به مكّۀ مكرّمه يا مدينۀ منوّره سفر كنند، كثيرالسفر محسوب مي شوند؟

جواب: به اين مقدار كثيرالسفر نمي شوند؛ ولي همان طور كه مي دانيد در تمام مكّه و مدينه مخيّر هستند نماز را تمام بخوانند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 89

نماز قضا

اشاره

سؤال 258- برخي از بيماران در اثر بيماري به حالت اغما مي روند، يا طيّ عمل جرّاحي توسّط پزشك بيهوش مي شوند و نمي توانند نماز بخوانند، آيا نمازهاي اين مدّت را بايد قضا كنند؟

جواب: نماز در موقع بيهوشي قضا ندارد.

سؤال 259- در عبادات قضا دائر مدار فعليّت حكم است، يا دائر مدار تنجّز حكم؟

جواب: در بسياري از موارد تنجّز حكم كافي است؛ مانند كسي كه خواب مي ماند و نمازش قضا مي شود، يا فراموش مي كند، و يا در غفلت مي ماند.

سؤال 260- در صورتي كه يك يا دو ركعت از نماز در وقت، و بقيّه در خارج از وقت واقع شود، آيا اين نماز ادا محسوب مي شود، يا قضا، يا ادا و قضا؟

جواب: اگر حتّي يك ركعت آن در وقت واقع شود، ادا است.

نماز قضاي پدر و مادر

سؤال 261- اگر كسي فوت كند، و اولاد او ندانند ميّت نماز يا روزۀ قضا دارد يا خير؟ چه وظيفه اي دارند؟

جواب: بايد حمل به صحّت كنند، و بگويند ان شاء اللّٰه چيزي بر ذمّه ندارد.

[نماز جماعت]

فضيلت نماز جماعت

سؤال 262- روزي رسول اكرم صلي الله عليه و آله نماز صبح را با جماعت خواند ولي علي عليه السلام را در مسجد نديد. از فاطمه عليها السلام علّت را جويا شد، آن حضرت عرض كرد: «علي ديشب تا سپيدۀ صبح مناجات داشت، خستگي ناشي از سنگيني عبادت شبانه باعث شد كه نماز صبح را در خانه بخواند». حضرت فرمودند: «به علي بگو كه مناجات شب را كوتاه كند، و قدري استراحت نمايد، تا نماز جماعت صبح را از دست ندهد».

الف) آيا حديث فوق از نظر سند و دلالت مورد قبول شماست؟

جواب: روايت مزبور از نظر سند قابل گفتگوست؛ ولي به هر حال كم كردن

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 90

مناجات شب براي شركت در نماز جماعت صبح اولويّت دارد.

ب) شيعه معتقد است كه امامان عليهم السلام حتّي قبل از امامت دچار گناه و معصيت، و حتي ترك اولي، نمي شدند. اگر مطلب فوق را بپذيريم بايد قبول كنيم كه امام علي عليه السلام در آن مورد دچار اشتباه شده است؛ زيرا فضيلت نماز جماعت را رها كرده، و به مناجات شبانه روي آورده است! شما چه مي فرماييد؟

جواب: ترك نماز جماعت گناه نيست، و منافات با مقام عصمت ندارد؛ بلكه نوعي ترك اولي است و اگر جنبۀ تعليم به ديگران داشته باشد، ترك اولي هم محسوب نمي شود.

ج) حديث فوق به گونه اي است كه شخصيّت حضرت علي عليه السلام را پايين آورده، و

در مقابل عظمت نماز جماعت را بالا برده است، نظر شما چيست؟

جواب: همانطور كه گفتيم ممكن است هدف، آموزش اين حكم شرعي براي عامّۀ مردم باشد. در اين صورت مقام آن حضرت پايين نمي آيد. فراموش نكنيد روايت از نظر سند هم محلّ بحث است.

سؤال 263- در قطعه زميني كه در نزديكي مسجد قرار دارد، نماز جماعت برقرار است. آيا اقامۀ نماز به جماعت در آن مكان اولويّت دارد، يا به صورت فرادي و در مسجد افضل است؟

جواب: جماعت ترجيح دارد.

شرايط امام جماعت

اشاره

سؤال 264- امام جماعت ما كمرش خميده است، امّا اين خميدگي به حدّ ركوع نمي رسد، و براي ركوع مقدار بيشتري خم مي شود كه صدق ركوع مي كند، آيا اقتدا به چنين امامي صحيح است؟

جواب: اشكال ندارد.

سؤال 265- عدالت يكي از شرايط امام جماعت است كه در تعريف عدالت مي فرمايند: «گناه كبيره نكند، و اصرار بر صغيره نداشته باشد» اگر كسي مدّتي امام

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 91

جماعتي را مي شناسد و مي داند كه او شخصي بزرگوار است و از لحاظ عقيده و سائر مسائل، انحرافي در او وجود ندارد؛ ولي يكي دو مورد از او غيبتي سر زده است. اين كار باعث سقوط عدالت او مي شود؟

جواب: بايد اين موارد استثنايي را توجيه كرد؛ شايد او معتقد بوده كه در موارد فوق، فردِ غيبت شده جايز الغيبة بوده؛ هر چند در اعتقاد خود خطا كرده باشد.

سؤال 266- آيا كسي كه پشت سر امام جماعتي غيبت كرده، مي تواند به آن امام اقتدا كند؟

جواب: در صورتي كه امام جماعت را عادل مي داند اقتدا به او اشكالي ندارد؛ ولي در هر حال بايد از گناه خود توبه كند، و اگر مشكل

خاصّي ايجاد نمي شود از او حلاليّت بطلبد.

اقتدا به غير روحاني

سؤال 267- در صورتي كه با حضور روحاني به امام جماعت غير روحاني اقتدا شود، حكم نماز مأمومين از لحاظ صحّت و بطلان چيست؟

جواب: اشكال دارد.

سؤال 268- در صورتي كه طلبه اي بتواند به صورت غير مرتّب و نامنظّم نماز جماعت را در مسجدي اقامه كند، و براي فردي غير معمّم امكان اقامۀ جماعت به صورت منظّم وجود داشته باشد، وظيفۀ مأمومين اقتدا به كدام يك است؟

جواب: در اين گونه موارد هرگاه روحاني حضور پيدا كند، او اقامۀ جماعت مي كند، و هرگاه او حضور پيدا نكند، فرد غير روحاني اقامۀ جماعت مي كند.

سؤال 269- در مساجدي كه در طول سال به فرد غير روحاني اقتدا مي شود، در زمانهاي خاصّ تبليغ، مانند ايّام ماه مبارك رمضان كه روحانيّون محترم براي تبليغ اعزام مي گردند، اولويّت اقامۀ جماعت با كدام است؟

جواب: اولويّت با روحاني جامع الشرائط است.

سؤال 270- در صورتي كه در مساجد ديگري، دور يا نزديك، به وسيلۀ روحانيّون

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 92

جماعت اقامه گردد، وظيفۀ اصحاب مسجدي كه امام جماعت غير روحاني دارند چيست؟ اقامۀ جماعت در همين مسجد با فرد غير روحاني، يا تعطيل جماعت در اين مسجد و اقامۀ جماعت با فرد روحاني در مسجد ديگر؟

جواب: اگر مسجدي در آن نزديكي نيست، و دسترسي به امام جماعت روحاني نباشد، امامت غير روحاني كه واجد شرايط باشد مانعي ندارد.

سؤال 271- آيا يك طلبه مي تواند در مواقعي كه امام جماعت نيامده، نماز جماعت را برپا كند؟

جواب: مي تواند امامت كند تا نماز جماعت تعطيل نشود.

احكام جماعت

سؤال 272- در بعضي از مساجد اعتكاف در طبقۀ بالا برگزار مي گردد. قرار گرفتن مردان معتكف به هنگام نماز جماعت در طبقۀ بالا،

در حالي كه زنان در طبقۀ زيرين آن مكان واقع شده اند، چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه بين آنها حجابي باشد، مانعي ندارد.

سؤال 273- در مسجد جامع شهر ما بين قسمت نماز خواهران (طبقه بالا) و قسمت برادران (طبقه پايين) ديواري به ارتفاع حدود هفتاد و عرض چهل سانتي متر حائل است. آيا اين مقدار مانع اتّصال صفوف خواهران و برادران مي شود؟

جواب: چنانچه خواهران هنگام ايستادن مقداري از صفوف جماعت را مشاهده كنند، و هر دو محل يكي حساب شود، مانعي ندارد.

سؤال 274- اگر امام نماز استيجاري بخواند، آيا مأمومين مي توانند به او اقتدا كنند؟

جواب: در صورتي كه نماز استيجاري از كسي باشد كه به طور قطع نماز از او فوت شده، امامت چنين كسي اشكالي ندارد.

سؤال 275- اگر مرجع تقليد امام جماعت و نمازگزار مختلف باشد، و در بعضي از مسائل نماز، مراجع آنها با هم اختلاف نظر داشته باشند، وظيفۀ مأموم چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 93

جواب: در صورتي كه نداند نماز امام طبق فتواي مرجع او باطل است، مي تواند به او اقتدا كند.

سؤال 276- وظيفۀ طلّاب در مورد مساجدي كه فاقد امام جماعت است، و احياناً امكاناتي براي پرداخت حق الزحمه ندارند، چيست؟

جواب: سزاوار است طلّاب در اين گونه موارد اقامۀ جماعت كنند.

سؤال 277- طبق معمول مراسم ترحيم در مساجد برگزار مي گردد، كه بعضاً در روز جمعه واقع مي شود؛ مسجد تا مصلّاي شهر حدّ اقل يك كيلومتر فاصله دارد. با توجّه به تحقيقاتي كه از حاضرين شده، كسي قصد شركت در نماز جمعه ندارد، همان گونه كه قصد تحقير نماز جمعه هم در كار نيست. آيا مي شود اوّل وقت نماز را به جماعت

خواند؟

جواب: خواندن نماز جماعت در شرايط مزبور اشكالي ندارد؛ ولي بهتر است براي احترام نماز جمعه، جماعت را در وقت نماز جمعه ترك كنند.

سؤال 278- لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- اگر امام جماعتي به عنوان اعتراض نماز جماعت را ترك كند، و با مراجعۀ مكرّر هيأت أمنا و مؤمنين، حاضر نشود به مسجد بيايد، و مسجد، خصوصاً در ايّام تبليغي محرّم و صفر، تعطيل گردد. آيا هيأت امنا مي توانند از امام جماعت ديگري، كه جامع الشرائط باشد، جهت اقامۀ نماز جماعت در مسجد دعوت كنند؟

2- اگر امام جماعت قبلي بگويد: «راضي نيستم كسي در اين مسجد نماز جماعت بخواند.» آيا اين سخن مسموع است؟

3- آيا امام جماعت مي تواند از هيأت امناي مسجد حقوق ماهانه مطالبه كند؟

جواب: هرگاه امام جماعتي به هر دليلي مسجد را ترك كند، و حاضر به اقامۀ جماعت در آن نگردد، رضايت او براي اقامۀ جماعت توسّط امام جماعت ديگر- كه جامع الشرائط باشد- شرط نيست. و امام جماعت نمي تواند براي نماز جماعت مطالبۀ وجه كند، ولي سزاوار است مؤمنين او را تأمين كنند. و در هر حال، شايسته است اختلافات را به طور مسالمت آميز حل كنيد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 94

سؤال 279- چندي است كه مكبّر نماز جماعت مسجد روستايمان، تكبيرات نماز را به وسيلۀ بلندگو مي گويد. شخصي به عدّۀ قليلي از مأمومين القا كرده كه نماز جماعتي كه تكبير آن با بلندگو گفته شود باطل، و قضاي آن واجب است! بدين جهت، آن عدّۀ قليل همزمان با نماز جماعت، نماز خود را به صورت فُرادي مي خوانند. در حالي كه زماني كه نماز جماعت با بلندگو برگزار مي گردد، به تعداد

مأمومين افزوده شده، و در استفاده از بلندگو انگيزه اي جز تبليغ در امر نماز و تشويق سايرين نمي باشد. لطفاً نظر خود را در رابطه با امور زير مرقوم فرماييد:

1- جماعتي كه تكبيراتش با بلندگو گفته شود چه حكمي دارد؟

2- نماز كساني كه نماز خود را همزمان با جماعت به صورت فراديٰ مي خوانند چگونه است؟

3- شخصي كه با القاي نظريّۀ مذكور باعث تفرقه و جدايي در جماعت شده، چه حكمي دارد؟

جواب: 1- در صورتي كه تكبير را بلند بگويند هيچ گونه ضرري به نماز جماعت نمي رساند، ولي بايد صداي بلندگو طوري تنظيم شود كه مزاحمتي براي مردم ايجاد نشود. مخصوصاً در نماز صبح اوّل وقت؛ و در هر حال اگر گويندۀ تكبير از اين دستور تخلّف كند، لطمه اي به جماعت نمي زند.

2- كساني كه به هنگام اقامۀ جماعت نماز فراديٰ مي خوانند اگر نماز آنها اهانت به جماعت، يا هتك امام جماعت باشد نمازشان اشكال دارد.

3- افراد نبايد بدون اطّلاع از مسأله پيش خود اظهار نظري كنند كه باعث تفرقۀ بين مؤمنين گردد.

سؤال 280- برخي از جلسات قرائت قرآن، كه به طور هفتگي و مستمر در منازل تشكيل مي شود، قبل از مغرب شروع و ساعتي پس از مغرب خاتمه پيدا مي كند.

روحاني محل از اعضاي آن جلسات خواسته كه جهت حفظ احترام مسجد، و به منظور اين كه روش مذكور فراگير نشود، وقت جلسه را طوري قرار دهند كه قبل از مغرب تمام، يا پس از پايان نماز جماعت آغاز شود. امّا آنها نپذيرفته اند و مي گويند:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 95

«ما نماز جماعت را، توسّط يكي از اعضا، در محلّ تشكيل جلسه برقرار مي كنيم.» به نظر حضرت عالي حق

با كيست؟

جواب: سزاوار نيست جلسات قرائت قرآن مزاحم نماز اوّل وقت شود؛ ولي اگر هنگام اذان جلسه را موقّتاً تعطيل كنند، و نماز جماعت را برپا دارند، و بعد از نماز جلسه را ادامه دهند، مانعي ندارد. و اگر مراعات جماعت مسجد نيز بشود، بهتر است.

سؤال 281- واقف خواهان اعلميّت و اهل محل بودن پيش نماز مي باشد، ولي هم اكنون پيش نماز امام جمعۀ محترم شهر است، كه اهل اين شهر نمي باشد. اقامۀ نماز به امامت فرد مذكور چه حكمي دارد؟

جواب: نظر واقف نسبت به تعيين امام جماعت شرط نيست.

سؤال 282- امام جماعت محلّ در يكي از سخنرانيهاي خود فرمود: «انسان مي تواند اعمال مستحبّي هر روز خود را، به يكي از امامان معصوم عليهم السلام اهدا كند تا مورد استجابت واقع گردد.» نظر جنابعالي در اين مورد چيست؟

جواب: اهداي اعمال مستحبّي به معصومين عليهم السلام اشكالي ندارد، بلكه مستحبّ است؛ ولي اگر عمل اشكالي داشته باشد، با اين كار برطرف نمي گردد.

نماز آيات

سؤال 283- لطفاً در مورد نماز آيات، به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) اين كه فرموده ايد اين نماز واجب فوري است، آيا كارهايي مانند قضاي حاجت، يا پرداخت بدهي، و مانند آن، منافات با فوريّت آن دارد؟

ب) اگر در حين خواندن نماز واجب، زلزله اي رخ دهد، وظيفۀ ما در مورد نماز واجب و آيات چيست؟

ج) اگر فرد مورد اطميناني به انسان بگويد: «ديروز زلزله آمده،» و انسان اطمينان پيدا كند، در صورتي كه در مجامع عمومي، مثل بازار و خيابان بوده، و چيزي نشنيده است وظيفۀ او چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 96

جواب الف: مراد آن است كه سهل انگاري نكند و عقب نياندازد.

جواب ب:

چنانچه در وسط نماز واجب زلزله اي رخ دهد، بعد از اتمام نماز واجب، نماز آيات را به جا مي آورد.

جواب ج: نماز آيات بر چنين كسي واجب نيست، هر چند احتياط آن است كه آن را بجا آورد.

سؤال 284- در روز 19 خرداد 1383 سيّارۀ زهره در مدار گردش خود به دور خورشيد، از مقابل خورشيد عبور كرد. به طوري كه براي زمينيان با چشم مسلّح به صورت لكه اي سياه رنگ بر روي خورشيد قابل رؤيت بود.

1- آيا اين پديده همچون كسوف جزئي محسوب گشته، و موجب وجوب نماز آيات مي گردد؟

2- آيا قرار گرفتن ديگر سيّارات در مقابل يكديگر، بطوري كه مانع از رؤيت همديگر شوند، باعث وجوب نماز آيات مي شود؟

جواب 1: اين مقدار كسوف جزئي محسوب نمي شود.

جواب 2: نماز آيات مخصوص به خسوف و كسوف خورشيد و ماه است.

نماز جمعه

سؤال 285- در رسالۀ توضيح المسائل آمده است: «وقت نماز جمعه از اوّل ظهر است به مقداري كه اذان و خطبه ها و نماز مطابق معمول انجام شود، و با گذشتن آن، وقت نماز جمعه پايان مي يابد.» مستدعي است مقدار زمان آن را از نظر ساعت بيان فرمائيد.

جواب: وقت نماز جمعه عبارتست از مقدار زماني كه براي ايراد خطبه ها به صورت متعارف و انجام نماز به طور متعادل لازم است، و ممكن است در حدود يك ساعت الي يك ساعت و ربع از اوّل زوال متعارف باشد، و بعد از آن وقت نماز جمعه مي گذرد.

سؤال 286- در منطقۀ ما دو نماز جمعه اقامه مي شود، كه مسافت بين اين دو

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 97

محل داراي دو راه است؛ نخست راهي قديمي كه مسافت آن كمتر از يك

فرسخ است، و ده درصد مردم با پاي پياده آن را طي مي كنند؛ راه دوّم كه جديد و مسافت آن بيش از يك فرسخ است نود درصد مردم با وسيلۀ نقليّه آن را طي مي كنند.

بفرماييد معيار در تعيين مسافت بين جمعتين كدام راه است؟

جواب: معيار راهي است كه غالب مردم از آن استفاده مي كنند.

سؤال 287: 1- حكم حضرت عالي دربارۀ دو نماز جمعه كه از مدّتي قبل در محدودۀ كمتر از يك فرسخ برگزار مي شود چيست؟

جواب: نمازي كه مقدّم است صحيح است، و دوّمي باطل.

سؤال 288: 2- نمازي كه تأخّر تكبيري داشته و لو از نظر زمان تأسيس نسبت به ديگري تقدّم داشته باشد صحيح است، يا ملاكِ صحّت تقدّم تأسيسي است هر چند از نظر تقدّم و تأخّر تكبيري تقدّم نداشته باشد؟

جواب: معيار شروع در خطبه هاست؛ هر كدام قبلًا شروع كنند نمازشان صحيح است.

سؤال 289- امام جمعه اي در ركعت دوّم نماز پس از ركوع قنوت خواند، و بعد از قنوت اشتباهاً دوباره به ركوع رفت، تكليف نماز امام جمعه و مأمومين چيست؟

جواب: نماز امام و مأموميني كه همراه امام به ركوع اضافي رفته اند باطل است، و آنها كه متوجّه اشتباه امام شده و به ركوع نرفته اند نماز خود را به صورت جمعه تكميل مي كنند، و سپس احتياطاً نماز ظهر را هم به جا مي آورند.

سؤال 290- اقامه نماز مستحبّي، يا قضا، يا استيجاري، پس از پايان خطبه و قبل از اقامۀ نماز جمعه چه حكمي دارد؟

جواب: احتياط ترك آن است.

سؤالاتي ديگر پيرامون نماز

سؤال 291- آيا بر كسي كه يقين دارد براي نماز صبح خواب مي ماند، لازم است به كسي سفارش كند كه براي نماز او را صدا

كند، يا كار ديگري كند كه خواب نماند؟ در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 98

صورت احتمال چطور؟ دليل آن چيست؟

جواب: اين كار واجب نيست ولي احتياط آن است كه در صورت علم به فوت

نماز كاري كند كه بيدار شود.

سؤال 292- آيا ازالۀ موهاي زائد بدن واجب است؟ ترك اين كار تأثيري در صحّت، يا قبولي نماز دارد؟

جواب: واجب نيست؛ ولي ازالۀ موهاي اطراف عورت مستحب است.

سؤال 293- اگر «تراشيدن ريش» و «حقّ الناس بر ذمّه داشتن» فحشا و فساد محسوب شود، و استمرار داشته باشد، آيا موجب بطلان تمام نمازهاي انسان مي شود؟ چون به گفتۀ قرآن «نماز انسان را از فساد و فحشا دور مي كند» پس استمرار اين فحشا و فسادها باعث مي شود نماز ما نماز واقعي نباشد. نظر شما چيست؟

جواب: هر نمازي انسان را از گناه و فساد بازمي دارد، ولي دائرۀ آن مختلف

است. هر قدر نماز كاملتر باشد نهي از فساد و فحشايش گسترده تر است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 99

فصل دهم: احكام روزه

مبطلات روزه

سؤال 294- آيا در هنگام روزه مي توان دندانها را مسواك كرد؟ اگر مسواكِ مرطوب شده، در اثر تماس با آب دهان مجدّداً براي تميز كردن دندانها به كار رود، چه حكمي دارد؟

جواب: مسواك كردن در حال روزه، مانعي ندارد. ولي اگر رطوبت پيدا كند و مسواك را بيرون آورده و به دهان بازگرداند و رطوبت آن در آب دهان مستهلك نگردد، جايز نيست، و در صورتي كه با خمير دندان مسواك كند، بايد دهان را بعد از آن كاملًا بشويد.

سؤال 295- در يكي از روزهاي ماه مبارك رمضان در كنار موتوري بودم كه دود مي كرد. فكر مي كنم در آن موقع از ناحيۀ بيني بيشتر تنفّس

مي كردم. آيا روزۀ من باطل شده است؟

جواب: اگر در عرف آن را دود غليظ بدانند، و شما هم عمداً و با توجّه استنشاق كرده باشيد، روزۀ شما اشكال پيدا مي كند، و اگر مشكوك بوده است، اشكالي ندارد.

سؤال 296- در محلّي كار مي كنيم كه به خاطر موازين بهداشتي مجبوريم هر روز يك يا چند بار در استخر «كلر+ آب» فرو رفته و خارج شويم؛ با توجّه به اين كه كلّ سر و بدن ما در آب فرو مي رود، روزه هاي ما چه حكمي دارد؟ در ضمن من و دوستانم نمي توانيم تمام ماه رمضان را مرخّصي بگيريم. وظيفۀ ما چيست؟

جواب: بهترين راه آن است كه در استخر برويد و سر را زير آب نكنيد؛ بلكه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 100

آب بر سر خود بريزيد، يا نيمي از سر را يك بار در آب فرو بريد، و نيم ديگر را بار ديگر.

كفّاره و قضاي روزه

سؤال 297- آيا جايز است به وسيلۀ كفّارۀ روزه، به فقرا اطعام داده شود؟ اين حكم شامل مساكين نيز مي شود؟

جواب: كفّارۀ روزه را به فقرا و مساكين هر دو مي توان داد.

سؤال 298- اگر كسي در ماه مبارك رمضان سه روز از روزه هاي خود را عمداً با كار حرامي باطل كرده، و اكنون سخت پشيمان باشد، و نتواند براي هر روز 60 روز روزه بگيرد، يا يك بنده آزاد كند، آيا مي تواند فقط به 60 نفر فقير غذا دهد؟

جواب: مطابق، مسألۀ 1402 رسالۀ توضيح المسائل ما عمل كند.

سؤال 299- شخصي به خيال اين كه در روز ماه مبارك رمضان، آميزش با زوجه نه حرام است و نه روزه را باطل مي كند، مرتكب آن شده است، آيا كفّاره هم

دارد؟

جواب: فقط قضا دارد.

تشخيص ضرر براي بيمار

سؤال 300- پزشكان شخص بيماري را از روزه گرفتن منع مي كنند؛ ولي او مي داند كه روزه برايش ضرر ندارد. چه بايد بكند؟

جواب: بايد روزه بگيرد.

سؤال 301- در بعضي موارد، پزشكان در مورد بيماران چنين اظهار نظر مي كنند:

«روزه براي اين فرد 80% مضر است» و منظورشان اين است كه طبق آمار علمي 80% افرادي كه با اين بيماري روزه مي گيرند دچار ضرر شده اند. در صورتي كه اين اظهار نظر براي انسان يقين آور باشد، ولي وضعيّت خود را از نظر تطبيق آمار بر خودش نداند حكم روزۀ او چيست؟

جواب: چنين آمارهايي در صورتي كه از اطبّاي متعهّد شنيده شود طبعاً موجب

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 101

خوف ضرر مي شود، و روزه با آن واجب نيست.

سؤال 302- متأسّفانه كليه ام سنگ ساز است. بدين جهت پزشك مرا از روزه منع كرده، و دستور داده كه روزانه حدّ اقل 10 ليوان آب بنوشم. آيا نظر ايشان، كه فردي متديّن مي باشد، لازم الاتّباع است؟ اگر روزه بگيرم، و به علّت عدم شرب مايعات در روزهاي ماه رمضان كليه ام طبق پيش بيني پزشك دچار مشكل شود، آيا مرتكب معصيت شده و روزه ام باطل است؟

جواب: هرگاه از گفتۀ طبيب حاذق متعهّد خوف ضرر پيدا كنيد كه روزه برايتان ضرر دارد روزه را افطار مي كنيد، و چنانچه پس از ماه مبارك توانستيد، قضاي آن را به جا آوريد. و اگر بيماري شما تا ماه رمضان سال بعد ادامه پيدا كرد، قضا بر شما واجب نيست؛ بلكه براي هر روز فقط يك مدّ طعام (هفتصد و پنجاه گرم گندم، يا مانند آن) به فقيري مي پردازيد. و با توجّه به اين كه اشتياق زيادي براي

روزه گرفتن داريد، خداوند ان شاء اللّه به شما اجر روزه داران را عنايت خواهد كرد.

رؤيت هلال

سؤال 303- اگر از سوي حاكم شرع اهل سنّت اوّل ماه رمضان اعلام شود، براي كساني كه در آن بلاد هستند، و تقيّه اي هم در تبعيّت نيست، و خودشان هم يقين به اوّل ماه پيدا نكرده اند، آيا تبعيّت لازم است؟

جواب: در فرض مسأله، تبعيّت واجب نيست.

سؤال 304- با توجّه به اين كه در زمان حاضر وسايل پيشرفته در زمينۀ نجوم وجود دارد، و افرادي در اين علم داراي تخصّص بوده، و در اين فن، خِبره مي باشند، و رجوع به اهلِ خبره يك سيره بوده، و صحيح مي باشد؛ و با توجّه به اين كه اين افراد بر اساس محاسبات دقيق اعلان نظر مي كنند. مثلًا مي گويند: «در فلان سال، فلان روز و ساعت و دقيقه و ثانيه، در فلان كشور، كسوف اتّفاق مي افتد» و چنين هم مي شود، پرسش ما اين است كه: چرا در رابطه با حلولِ ماه مبارك رمضان، يا شوّال،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 102

به آنان رجوع نمي شود، و افراد عادي براي رؤيت ماه به خارج شهرها فرستاده مي شوند، تا تكليف صوم و افطار روشن گردد؟

جواب: ما معتقديم كه اگر علماي نجوم در عصر ما با استفاده از وسايل دقيقي كه در دست دارند در مسألۀ هلال ماه اتّفاق نظر داشته باشند، مخالفت با آنها مشكل است، مگر اين كه گروه كثيري ادّعاي رؤيت بر خلاف آن بنمايند. و اين نظريّه را در سالهاي گذشته منتشر كرديم.

سؤالات متفرّقۀ روزه

سؤال 305- اين جانب با يكي از باشگاههاي فوتبال اروپا قرار داد امضا كرده، كه در طول يك سال در اختيار آن تيم باشم. قاعدتاً بايستي در تمام برنامه هاي ورزشي و تمرينهاي سخت بدني، كه لازمۀ پيروزي تيم

در مسابقات آتي است، تابع باشم. از آنجا كه بخشي از تمرينات سخت بدني در ماه مبارك رمضان واقع خواهد شد، و امكان انجام آن با زبان روزه ميسّر نيست، و از سوي ديگر مسئول باشگاه مي گويد:

«شما انسان متديّن و مؤمني هستيد، و ما ميليونها خرج شما كرده، و وقت شما را از قبل خريده ايم، و در صورت خودداري شما از شركت در تمرينات و شكست تيم، از شما راضي نيستيم. و لهذا با توجّه به اين كه شما در اين سال از ما حقوق مي گيريد، و متعهّد به ما هستيد نبايد روزه بگيريد» آيا مي توانم بر اساس قرار داد با آن باشگاه، و به منظور تعهّد به آن تيم، براي پيروزي در مسابقات- كه مستلزم افطار روزه است- روزه نگيرم، و سال بعد قضا كنم؟

جواب: در شأن يك مسلمان نيست كه اقدام به عقد چنين قرار دادي كند؛ زيرا اين قرار داد شرعاً باطل است، و بايد به ديگران گفت كه عقيدۀ مذهبي ما چنين اجازه اي نمي دهد. و اگر راهي نداريد، مي توانيد روز اوّل را به مسافرت مثلًا يك ساعته برويد و برگرديد، و باز هم قبل از ده روز سفري مانند آن انجام دهيد. البتّه به شرط اين كه بخواهيد مدّت طولاني مثلًا يك سال، در آن محل بمانيد.

سؤال 306- هنگامي كه يك قسمت كرۀ زمين شب است، قسمت ديگر آن روز

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 103

مي باشد. بنابراين زماني كه ما در شب قدر قرار مي گيريم، در سوي ديگر كرۀ زمين روز است. شب قدر در اين قسمت از كرۀ زمين چه وقت است؟

جواب: منظور از شب همان قرار گرفتن سايۀ قسمتي از

كرۀ زمين بر روي قسمت ديگر است؛ بنابراين، اگر شب قدر مثلًا از ايران شروع شود تا زماني كه اين سايه تمام كرۀ زمين را فراگيرد شب قدر ادامه دارد. و در واقع 24 ساعت طول مي كشد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 105

فصل يازدهم: احكام اعتكاف

اهميّت اعتكاف

سؤال 307- اهميّت اعتكاف را براي همه مخصوصاً نسل جوان، بيان فرماييد:

جواب: در دنياي پرغوغاي مادّي، كه جاذبه ها به سوي مادّيّت است، بر قلب و روح انسان زنگار مي نشيند. زنگاري از غفلت و دوري از خدا، كه اگر با نيايش و عبادت برطرف نگردد، ممكن است روحانيّت و معنويّت را از وجود انسان برچيند. و اين كه در روايات اسلامي نماز تشبيه به نهر آب پاكيزه اي شده كه انسان در هر شبانه روز پنج بار خود را در آن شستشو مي دهد، اشاره به همين نكته است.

در ميان عبادات «اعتكاف» ويژگي خاصّي دارد، و از جهاتي شبيه به مراسم حج و احرام است، كه انسان را به جهاني مملوّ از روحانيّت و معنويّت سوق مي دهد. در محيط يك مسجد جامع سه روز ماندن، روزه گرفتن، و به عبادت پرداختن، و در خودسازي كوشيدن، و به غير خدا نينديشيدن، تحوّل عظيمي در روح انسان پديد مي آورد، كه صفا و نورانيّت آن بي نظير است. به حمد اللّه در سالهاي اخير اعتكاف از سوي قشر جوان، و مخصوصاً دانشجويان عزيز، مورد استقبال واقع شده، و لذّت و آثار اين عبادت روحاني را دريافته اند، و ما اين استقبال عظيم را به آنها تبريك مي گوييم. اميدواريم جوانان عزيز ما، مخصوصاً دانشجويان در اين امر، كه وسيلۀ مؤثّري براي قرب پروردگار است، نيز نسبت به ديگران پيشگام باشند، و از

نتايج معنوي آن كاملًا بهره مند شوند.

شرايط اعتكاف

سؤال 308- اگر مردي به همسرش اجازۀ اعتكاف بدهد، ولي در روز سوّم پشيمان

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 106

شود، تكليف زن چيست؟ اگر كفّاره واجب شود بر عهدۀ كيست؟

جواب: زن اعتكاف را تا آخر ادامه مي دهد.

سؤال 309- حكم اعتكاف كودك نابالغ، خصوصاً بعد از ورود به روز سوّم اعتكاف، چيست؟

جواب: در صورتي كه مميّز باشد، و شرايط اعتكاف را انجام دهد، اشكالي ندارد.

سؤال 310- آيا شركت در مراسم و راه پيمايي هاي مهم مانند روز قدس، 22 بهمن، و مانند آن، جزء مصاديق ضرورت عرفي، يا شرعي محسوب مي شود؟

جواب: احتياط آن است كه معتكف در اين امور شركت نكند.

مكان اعتكاف

سؤال 311- با توجّه به استقبال زيادِ مشتاقينِ اعتكاف، و عدم ظرفيّت مساجد جامع براي انجام اين امر، نظر حضرت عالي در مورد اعتكاف در ساير مساجد چيست؟

جواب: اعتكاف بايد در مسجد جامع باشد.

خروج از مسجد

سؤال 312- كساني كه مشكل خاصّي از نظر تغذيه دارند، آيا مي توانند جهت آوردن غذا از محلّ اعتكاف خارج شوند، و مجدّداً بازگردند؟

جواب: در صورت ضرورت مانعي ندارد.

سؤال 313- هرگاه معتكف براي كار ضروري از مسجد خارج شود، حكم ايستادن و راه رفتن در سايه چيست؟

جواب: اشكالي ندارد.

مبطلات اعتكاف

سؤال 314- آيا در حال اعتكاف مي توان صيغۀ عقد خواند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 107

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 315- اگر معتكف در معامله اي پول نپردازد، بلكه جنس را نسيه بخرد، يا نسيه بفروشد، يا براي معامله نائب بگيرد، يا پول را به دست خود فروشنده ندهد، يا مستقيماً پول از دست خريدار نگيرد، اعتكاف چه حكمي پيدا مي كند؟

جواب: حكم معامله كردن قبلًا گذشت؛ ولي اگر ديگري را نائب بگيرد، اشكالي ندارد.

سؤال 316- معتكف از كسي طلبكار است، آيا مي تواند طلب خويش را بازستاند؟

جواب: مانعي ندارد.

سؤال 317- پول دادن به حمّامي به خاطر استفاده از حمّام مستحبّ است؛ آيا اين عمل به عنوان خريدوفروش، كه مبطل اعتكاف است، محسوب مي شود؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 318- آيا رفتن به حمّام نزديك محلّه، جهت انجام مستحبّات اعتكاف، خروج از اعتكاف محسوب، و موجب ابطال آن مي شود؟ رفتن به منزل نزديك مسجد جهت حمّام استحبابي چطور؟

جواب: هر دو اشكال دارد.

سؤال 319- پول دادن به افرادي كه معتكف نيستند، جهت خريد لوازم مورد نياز، مثل شامپو و خمير دندان و مانند آن، چه حكمي دارد؟

جواب: آنچه ضروري است، مانعي ندارد.

سؤال 320- در مساجد معمولًا عطر مي زنند، و گريزي از آن نيست، وظيفۀ معتكف چيست؟

جواب: عمداً استنشاق نكند.

سؤال 321- آيا معتكف مي تواند از صابونها و شامپوهاي معطّر استفاده كند؟

جواب: احتياطاً پرهيز كند.

سؤال 322- ملاقات و گفتگوي

اعتكاف كننده با اعضاي خانواده اش (همسر، خواهر، مادر) در طول اعتكاف چه حكمي دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 108

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 323- اگر روزه براي كسي ضرر داشته باشد، چه حكمي دارد؟

جواب: اعتكاف اشخاصي كه روزه براي آنها ضرر دارد باطل است.

سؤال 324- آيا نگاه شهوت انگيز موجب بطلان اعتكاف و وجوب كفّاره مي شود؟

جواب: موجب بطلان اعتكاف نمي شود.

محرّمات اعتكاف

سؤال 325- كدام يك از محرّمات اعتكاف، باعث بطلان اعتكاف مي شود؟ و در چه مواردي كفّاره واجب مي شود؟

جواب: پنج چيز بر معتكف حرام است:

1- تمتّع از همسر، خواه جماع باشد، يا لمس و بوسيدن، بنابر احتياط.

2- استمناء بنابر احتياط؛ هر چند از طريق حلال باشد، مانند ملاعبۀ با همسر.

3- بوييدن عطريّات و بوهاي خوش؛ هر چند به قصد لذّت نباشد.

4- خريدوفروش، بلكه مطلق تجارت با نبودن ضرورت بنابر احتياط؛ ولي پرداختن به امور مباح دنيوي مانند خيّاطي و امثال آن اشكال ندارد.

5- جدال بر سر مسائل ديني يا دنيوي به قصد غلبه كردن بر طرف مقابل و اظهار فضيلت، و در اين امور فرقي ميان شب و روز نيست و هر يك از امور فوق اعتكاف را باطل مي كند.

سؤال 326- اگر در حال اعتكاف معامله اي انجام دهد آيا معامله نيز باطل مي شود؟

جواب: معامله باطل نيست.

متفرّقات اعتكاف

سؤال 327- گفتن شعر در اعتكاف نهي شده است؛ اگر در اعتكاف اشعاري در مدح اهل بيت عليهم السلام بيان شود، آيا خللي در اعتكاف ايجاد مي كند؟

جواب: خللي وارد نمي كند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 109

سؤال 328- اگر كسي در نيّت خود شرط رجوع كند، آيا بدون بروز مانع مي تواند اعتكاف را در روز سوّم بهم بزند؟

جواب: اشكال دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 111

فصل دوازدهم: احكام خمس

منافع كسب

سؤال 329- پزشكان براي معاينۀ بيمار نياز به وسائل پزشكي دارند. حكم خمس اين وسائل، در موارد ذيل چگونه است؟

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 111

الف) در صورتي كه اين وسائل را نقداً خريداري كرده باشند.

ب) در صورتي كه اين وسائل را به صورت اقساطي خريداري كرده، و اقساط آن را به تدريج در ظرف چند سال مي پردازند.

ج) در صورتي كه مبلغي را قرض گرفته، و اين وسائل را خريده، و ماهانه اقساط وام را مي پردازند، و بر اين وام سود هم تعلّق گرفته باشد.

د) وسائل مصرفي پزشكي، كه پزشكان براي بيماران استفاده مي كنند مثل لوازم پانسمان و تزريق و مانند آن.

جواب الف تا د: تمام اين امور جزء سرمايه محسوب مي شود. اگر از پول نقد تهيّه شده، يا اگر اقساطي بوده قسط آن را پرداخته اند و سال بر آن گذشته، خمس دارد.

سؤال 330- شخصي پارچۀ چادري تهيّه نموده، ولي به خاطر مشغلۀ كاري، يا علل ديگر، نتوانسته آن را براي دوختن به خيّاط بدهد، و اكنون سال خمسي او فرا رسيده است، آيا خمس اين چادر را بايد

بپردازد؟

جواب: در صورتي كه نياز به آن داشته، هر چند اتّفاقاً آمادۀ مصرف نشده، خمس ندارد.

سؤال 331- اگر ملكي را براي افراد معيّن، مثلًا فرزندان خود، وقف كند خمس دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 112

جواب: هرگاه قبل از گذشتن سال خمس وقف كند خمس ندارد.

سؤال 332- آيا اشياي زينتي كه در حدّ شأن خانواده است، مانند قاب عكس، ولي نداشتن آن نقص محسوب نمي شود، مشمول خمس است؟

جواب: لوازم زندگي اگر در حدّ شأن باشد خمس ندارد.

سؤال 333- آيا به مبالغي كه شخص بيمه شده در طول چندين سال به شركت بيمه پرداخت مي كند، و بعداً به تدريج به عنوان حقوق ماهيانه به وي پرداخت مي شود، خمس تعلّق مي گيرد؟

جواب: خمس تعلّق نمي گيرد؛ مگر اين كه چيزي از هزينۀ سال او اضافه بماند.

سؤال 334- كساني كه از نظر موقعيّت مالي ضعيف هستند، آيا مي توانند براي مخارج ازدواج پسر، يا براي تهيّه جهيزيّه دخترشان، پول پس انداز كنند؟

جواب: خمس به آن تعلّق مي گيرد؛ امّا اگر زياد در زحمت باشد ما خمس آن را به آنها مي بخشيم.

سؤال 335- از دانشگاه وام گرفته ام، و پنج سال ديگر اين وام را از من پس مي گيرند. و به عبارتي من الان به آنها بدهكار هستم. آيا سر سال خمسي كه مي رسد، مي توانم مقادير فوق را از موجودي كسر نمايم؟ يا پنج سال بعد كه قسط آن قرضها را دادم جزء مؤونۀ همان سال محسوب مي شود، و نبايد سر سال خمسي پنج سال بعد آن مقادير را به موجودي اضافه نمايم؟

جواب: اقساط مذكور جزء مؤونۀ همان سالي محسوب مي شود كه پرداخت مي گردد.

سؤال 336- امروزه براي حجّ واجب ثبت نام مي كنند و پس از چند

سال شخص را به حج مي فرستند. با توجّه به اين كه پول چند سال نزد آنها مي ماند و در همان سال خرج نمي شود، با رسيدن سال خمسي بايد خمس آن را داد؟

جواب: هرگاه از درآمد همان سال ثبت نام باشد خمس ندارد.

سؤال 337- شخصي لباس يا وسيلۀ ديگري براي جهيزيّۀ فرزندش مي خرد. پس از گذشت چند سال آن را از جهيزيّه بر داشته و به عنوان هديه به فرزند ديگرش

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 113

مي دهد، يا در مصادف ضروري تر هزينه مي كند. آيا پرداخت خمس آن واجب است؟

جواب: خمس ندارد.

سؤال 338- آيا به سرمايۀ ثابت طلافروشان خمس تعلّق مي گيرد؟

جواب: آري سرمايه خمس دارد؛ ولي يك بار كه خمس بدهند كافي است، و بعداً فقط افزايش را حساب مي كنند.

مصرف خمس

سؤال 339- شخصي از سيّد فقيري طلبي دارد. مي خواهد طلبش را از بابت سهم سادات حساب كند، ولي فعلًا سهم سادات بدهكار نيست، و از طرفي هم مي خواهد اين سيّد به او بدهكار نباشد. آيا راهي وجود دارد كه سيّد مذكور به اين شخص مديون نباشد، و از سوي ديگر اين شخص بتواند سهم ساداتي كه سالهاي آينده بر ذمّۀ او مي آيد را بابت طلب اين سيّد بردارد؟

جواب: مي تواند با اجازۀ حاكم شرع آن را بپردازد؛ يعني در واقع به حاكم شرع وام مي دهد، كه بعداً از باب وجوه با او محاسبه كند.

سؤال 340- شخصي جنس معيّني از سيّد نيازمندي طلبكار است، و مي خواهد مقداري از طلبش را از بابت سهم ساداتي كه بر ذمّه اش آمده، حساب كند. با توجّه به اين كه بدهكار مذكور قدرت پرداخت هيچ مقدار از بدهيش را ندارد. به چه شكل عمل كند؟

جواب:

مي تواند بدهي او را از بابت سهم سادات قيمت كرده، و حساب كند.

سؤال 341- كساني كه تنها از طرف مادر سيّد هستند، چه امتيازاتي دارند؟

جواب: از جهاتي حكم سيّد دارند، و از جهاتي ندارند. خمس نمي توانند بگيرند، و از لباس مخصوص سادات نمي توانند استفاده كنند؛ امّا از جهاتي شرافت سيادت دارند.

سؤالات متفرّقۀ خمس

سؤال 342- پدرم اعتقاد چنداني به مسائل ديني ندارد، و فقط نماز و روزه را به جا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 114

مي آورد؛ آن هم كاملًا سرسري، امّا بقيّۀ تكاليف مانند خمس و زكات و مانند آن را رعايت نمي كند. نمي خواهم اموال ايشان در مسائل زندگي من داخل شود، امّا اصرار دارند كه به من كمك كنند. لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- چه كار كنم؟ تكليف غذا خوردن در آنجا چيست؟

جواب: شما مي توانيد از مال ايشان استفاده كنيد، و خمسش را بپردازيد.

2- مبلغي كه تاكنون كمك كرده اند، مرا به ايشان زياد وابسته كرده است. به نظر شما چه كاري در اين شرايط مناسب است؟

جواب: وابستگي به پدر چيز مهمّي نيست. سعي كنيد با اخلاق خوش و منطق مؤدّبانه، پدر را به راه راست بياوريد.

3- عدم رعايت فروع دين، عدم اعتقاد عملي به اصول را نشان مي دهد. دوستي با ايشان من را نسبت به دين و حلال و حرام و واجبات بي تفاوت مي كند. چگونه مي توان اين مطلب را به ايشان متذكّر شد به طوري كه ناراحت نشود، و از طرف من نيز اتمام حجّت شده باشد. با توجّه به اين كه ايشان بسيار عاطفي هستند، و به كوچكترين انتقادات سازنده اي ناراحت مي شوند، و اشك مي ريزند؟

جواب: سعي كنيد با تواضع و بردباري و

زبان خوش، تدريجاً در ايشان نفود كنيد، و هرگز مأيوس نشويد. و تذكّرات در خلوت باشد، نه در جلوي مردم، و به صورت خيرانديشي باشد، نه به صورت انتقاد و خشونت و بدانيد سهل انگاري در فروع، هميشه دليل بر عدم ايمان به اصول نيست.

سؤال 343- تصرّف در وجوه صدقه، كفّاره، زكات، خمس و مانند آن، به عنوان قرض و سپس برگرداندن آن چه صورت دارد؟ پولهايي كه به عنوان امانت در نزد انسان است چطور؟

جواب: در صورتي كه صاحب پول، آنها را به عنوان صدقه يا خمس جدا كرده، مي تواند در آنها تصرّف كند؛ ولي اگر كسي به عنوان امانت به آنها سپرده، حقّ تصرّف ندارند.

سؤال 344- در بعضي از محافل بحثي مطرح هست كه آيا ماليات در نظام اسلامي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 115

(آن هم گاهي با در صد زياد) جايگزين خمس و زكات مي شود؟ و در صورتي كه جايگزين نمي شود، براي كساني كه خمس و زكات مي دهند، چاره اي انديشيده شده تا ماليات كمتري (لا اقل به ميزان خمس و زكاتِ پرداختي) بدهكار باشند؟

مخصوصاً با توجّه به اين كه در صدر ادارۀ ماليات و اخذ وجوهات، فقيه جامع الشرائط نظارت و حضور دارد؟

جواب: مسألۀ مهمّ اين است كه ماليات نوعي هزينۀ كار اقتصادي است. يعني كسي كه فعّاليّت اقتصادي دارد، از جادّه ها استفاده مي كند، از امنيّت بهره مي گيرد، از رسانه هاي جمعي كمك مي گيرد، و از ديگر امكانات بهره مند مي گردد. اگر اين امكانات نبود، كار اقتصادي ممكن نمي شد، يا بهرۀ كمي داشت. بنابراين وظيفه دارد سهمي از هزينه هاي كارهاي عمومي دولت، كه در انجام امور اقتصادي او مؤثّر است را بپردازد، و اين يك

امر طبيعي است. حال اگر بعد از پرداختن ماليات، چيز اضافه اي براي او باقي نماند، خمس به او تعلّق نمي گيرد، و اگر اضافه بماند 80 درصد آن مال خود اوست، و 20 درصد ديگر كه خمس است در حال حاضر عمدتاً صرف مسائل فرهنگ اسلامي، و حفظ عقايد و ارزشها مي گردد، كه سود آن عائد مردم مي شود. چون اگر حوزه ها نباشد، نسل آينده از اسلام دور و جدا مي گردد. بنابراين، اساساً نبايد قلمرو مالياتها را با وجوه شرعيّه مخلوط كرد.

سؤال 345- نظر به اين كه متديّنين اهل پرداخت خمس و زكات هستند، و بر انجام اين وظيفه افتخار دارند. اگر بر حسب اتّفاق كسي از آنها فقير و نيازمند شد، آيا براي آنها در شرع مقدّس نهادي منظور شده كه به آن مراجعه كند؟ تا هم محلّ رفع نياز محتاجين باشد، و هم متديّنين بدانند اگر امروز از روي اخلاص و قصد قربت خمس پرداخت مي كنند، روزي هم به آنها كمك مي شود؟

جواب: البتّه بيت المال مرجعي براي اين كار است.

سؤال 346- هرگاه كسي بدهكار خمس يا زكات باشد، و قرض هم داشته باشد، بدهيهايي از بابت كفّاره و نذر و مانند آن نيز بر او واجب شده باشد، چنان چه نتواند همۀ آنها را بپردازد تكليف چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 116

جواب: هرگاه عين مالي كه خمس يا زكات يا نذر به آن تعلّق گرفته موجود است، خمس و زكات و نذر مقدّم مي باشد، و اگر عين آن موجود نيست، حق النّاس اولويّت دارد.

سؤال 347- كسي كه حساب سال ندارد، و خمس نمي پردازد، آيا شرعاً مي تواند فقط مقداري از اموال را مخمّس كند و به

حج برود؟

جواب: اين كار جايز است؛ ولي اگر مي خواهد از حج خود به طور كامل نتيجه بگيرد تمام اموال خود را پاك كند.

سؤال 348- آيا بر مالي كه صاحبش شك دارد خمس آن را داده يا نه، خمس تعلّق مي گيرد؟

جواب: احتياط آن است كه خمس آن را بپردازد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 117

فصل سيزدهم: احكام زكات

زكات فطره

سؤال 349- حد اقلّ مدّت زماني كه بايد شخصي ميهمان صاحبخانه باشد تا نانخور او محسوب شود، چند شبانه روز است؟

جواب: چهار پنج روز كافي است.

سؤال 350- اين جانب پنج شب قبل از شب عيد ميهمان شخصي بودم. شب عيد را در منزل خود افطار كردم، و چند شب بعد از عيد را هم ميهمان آن شخص شدم.

فطريّه ام بر عهدۀ كيست؟

جواب: بر عهدۀ خود شماست؛ ولي احتياط آن است كه از ميزبان خود براي پرداخت اين فطريّه نيز اجازه بگيريد.

سؤال 351- هرگاه ميزبان مقلّد حضرتعالي باشد، كه فطريّۀ كسي كه فقط شب عيد را ميهمان اوست بر عهدۀ ميزبان نمي داند، و ميهمان مقلّد مرجعي باشد كه فطريّه چنان شخصي را بر عهدۀ ميزبان مي داند، تكليف فطريّۀ ميهمان چيست؟

جواب: در فرض سؤال بر عهدۀ هيچ كدام نيست.

سؤال 352- در صورت عكس مسأله بالا چه مي فرماييد؟

جواب: هر دو بايد بپردازند، و مانعي ندارد كه يكي از آن دو از ديگري اجازه بگيرد، كه اصالتاً و نيابتاً فطريّه را بپردازد.

سؤال 353- زكات فطرۀ كارمندان دولت، چه در بخش عمومي و چه در بخش خصوصي، بر عهدۀ كيست؟

جواب: بر عهدۀ خود آنهاست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 118

سؤال 354- زكات فطرۀ روحانيّون در ماه مبارك رمضان، كه جهت تبليغ به شهرها و بخش ها و روستاها سفر مي كنند،

و غالباً در منزل يكي از اهالي محل سكونت دارند، و لكن هر شب براي افطاري به منزل اشخاص دعوت مي شوند، بر عهدۀ كيست؟

جواب: زكات فطرۀ آنها بر هيچ كس واجب نيست؛ مگر اين كه چند روزي از ايّام آخر ماه رمضان در يك جا باشند، ولي اگر سحرها مرتّباً يك جا باشند، بر عهدۀ صاحب آن منزل است.

سؤال 355- زكات فطرۀ دانشجويان داخل و خارج كشور، كه در دانشگاهها تغذيه مي شوند، بر عهدۀ خودشان است، يا دانشگاه؟

جواب: با توجّه به اين كه دانشجويان محترم معمولًا غذا خريداري مي كنند، هر چند با قيمت نازل باشد، زكات فطره بر خودشان است، يا بر كسي كه خرجي آنها را مي دهد.

سؤال 356- آيا زكات فطرۀ كارگراني كه در كارخانجات، يا مؤسّسات كار مي كنند، بر عهدۀ خودشان مي باشد، يا آن مؤسّسه و كارخانه؟

جواب: با توجّه به اين كه تغذيه در اين گونه موارد جزئي از حقوق آنها محسوب مي شود، زكات فطره بر خود آنهاست.

مصرف زكات فطره

سؤال 357- صرف زكات فطره در راه آزادي افراد فقيري كه بر اثر اشتباهاتي در زندان به سر مي برند، چه حكمي دارد؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 358- لطفاً به سؤالات زير پيرامون مصرف زكات فطره پاسخ فرماييد:

الف) آيا زكات فطره را مي توان در ساخت يا تعمير غسّالخانه، مساجد، مدارس و حسينيّه ها مصرف نمود؟

ب) آيا محلّه هاي فقيرنشين مي توانند در جشنهاي انقلاب، همانند 22 بهمن، زكات فطره مصرف نمايند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 119

ج) محلّي كه اكثريّت اهالي آن توانايي مالي ندارند، آيا مي توانند براي دست مزد كسي كه زبالۀ آنها را جمع آوري مي كند، از پول زكات فطره استفاده كنند؟

د) در روستايي كه اكثريّتشان فقيرند، جلساتي از طرف دولت

برگزار مي شود، يا مأمورين دولت به آنجا اعزام مي شوند، (مثل مأمورين صندوقهاي اخذ رأي) آيا مي توان براي غذاي آنها از زكات فطره هزينه كرد؟

ه) اهالي روستايي فقير هستند. آيا مي توان از زكات فطره در كارهاي عام المنفعۀ چنين روستايي مصرف نمود؟

جواب: مصرف زكات فطره، بنابر احتياط واجب، فقط فقرا و مستمندان هستند؛ ولي از زكات مال مي توان در كارهاي ديني و فرهنگ ديني استفاده كرد.

سؤال 359- مصرف زكات فطره براي درمان بيمارهاي بي بضاعت چه حكمي دارد؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 360- استفاده از فطريّه جهت مصارف آموزشگاههاي دولتي (با توجّه به مشكلات و كمبودهاي مالي مدارس، و در صورت تمايل اولياي دانش آموزان) چه حكمي دارد؟

جواب: احتياط واجب اين است كه فطريّه را فقط صرف نيازهاي فقرا كنند.

سؤال 361- آيا براي مسئولين مدارس جايز است فطريّۀ كساني را كه مايل هستند جمع آوري نموده، و به خانواده هاي دانش آموزاني كه شرعاً مستحقّ هستند، برسانند؟

جواب: آري جايز است.

سؤال 362- آيا زكات فطره را مي توان به پدر و مادر، يا فرزند نيازمند خود داد؟

جواب: جايز نيست.

سؤال 363- آيا زكات فطره را مي توان به برادر و خواهر فقير، يا ساير اقوام نيازمند داد؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 364- آيا زكات فطره را مي توان به سادات محترم داد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 120

جواب: تنها زكات فطرۀ سادات را به سادات نيازمند مي توان داد.

سؤال 365- در صورتي كه نوۀ انسان نيازمند باشد، آيا مي توانيم فطريّۀ خود را به وي بدهيم؟

جواب: دادن فطريۀ به نوه (چه دختري و چه پسري) اشكال دارد.

سؤال 366- اگر مرد خانواده اي كه سيّد بوده فوت كرده باشد، و اكنون خانمش كه غير سيّده است سرپرست خانواده باشد. آيا مي تواند فطريّه غير سادات را

بگيرد، و صرف فرزندان نيازمندش كه از سادات هستند نمايد؟

جواب: مي تواند خودش آن را تملّك كند، و بعد براي آنها صرف نمايد.

سؤال 367- وظيفۀ شخصي كه سالهاي متمادي زكاة فطره را جمع نموده، و صرف غير نيازمندان كرده چيست؟

جواب: بايد تمام آنها را اعاده كند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 121

فصل چهاردهم: احكام حج

استطاعت

سؤال 368- زوج، زوجۀ عقد بستۀ خود را از رفتن به عمره منع كرد، ولي با توجّه به اين كه هنوز زوجه در خانۀ پدر هست، و نفقه خور همسرش به حساب نمي آيد؛ عازم سفر عمره گرديد، آيا سفر زوجه سفر معصيت است؟ آيا احرام او صحيح مي باشد؟ به هر حال وظيفۀ فعلي زوجه چيست؟

جواب: احتياط واجب آن است كه رضايت شوهر را جلب كند، و حج و عمرۀ او در هر حال صحيح است، ولي احتياط آن است كه نمازهاي خود را جمع بخواند، و اگر سفر اوّل او باشد، خواه براي حج يا عمره، اجازۀ شوهر شرط نيست.

سؤال 369- سهم الارث شخصي به اندازۀ استطاعت حج مي باشد. ولي اين شخص ماشين ندارد، و در شأن اوست كه ماشين داشته باشد، هر چند در مضيقه نيست.

يعني اگر ماشين نخرد هم زندگي او مي گذرد، ولي با ماشين راحت تر زندگي مي كند.

آيا اين شخص واجب الحج است؟

جواب: در صورتي كه ماشين نياز دارد، مي تواند صرف خريد ماشين كند.

سؤال 370- در سؤال فوق، اگر اصلًا ماشين به او ارث رسيده باشد، فرقي دارد؟

جواب: در صورت نياز به ماشين تفاوتي ندارد.

سؤال 371- چند سالي است كه سازمان حج و زيارت همه روزه از داوطلبان تشرّف به حجّ تمتّع، ثبت نام مي كند. يعني داوطلبان با واريز مبلغ يك ميليون تومان

در نوبت اعزام قرار مي گيرند. از طرفي اين سازمان اعلام كرده: «با توجّه به تعداد

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 122

افرادي كه تا به امروز ثبت نام كرده اند، كساني كه از اين به بعد براي ثبت نام مراجعه مي كنند حدود سه سال ديگر به حج مشرّف خواهند شد.» لازم به توضيح است اين برنامه به معناي انجام قرعه كشي نيست؛ بلكه اولويّت اعزام براي كساني است كه زودتر ثبت نام كرده يا مي كنند. حال سؤال اين است كه: با توجّه به مراتب فوق، اگر كسي استطاعت مالي داشته باشد، واجب است اقدام به ثبت نام كند، و در اين نوبت حدوداً سه ساله قرار گيرد؟ يا به دليل باز نبودن راه مستطيع نيست، و مي تواند در مال خود تصرّف نموده، و خود را از استطاعت مالي خارج كند، و تا زماني كه شرايط به صورتي درآيد كه در همان سالِ ثبت نام اعزام صورت گيرد ثبت نام واجب نيست؟

جواب: ثبت نام براي كساني كه استطاعت دارند واجب است.

ميقات

سؤال 372- مسافراني كه به قصد حجّ تمتّع وارد جدّه مي شوند، و قصد دارند اوّل به مكّه مشرّف شوند (مثل حاجيان پاكستان،) آيا حتماً بايد از جحفه محرم شوند، يا با توجّه به اين كه «جدّه» محاذي «جحفه» است، مي توانند از جدّه نيز احرام ببندند؟

جواب: احرام حجّ تمتّع از جدّه جايز نيست؛ زيرا محاذات آن با هيچ يك از ميقاتها ثابت نشده است. بايد به جحفه، يا يكي ديگر از ميقاتهاي حج تمتّع بروند.

سؤال 373- آيا با شرايط فعلي، كه شهر مكّه بزرگ شده، و مسجد تنعيم در داخل مكّه قرار گرفته، اين مسجد همچنان ميقات است و مي توان از

آنجا احرام بست؟

در صورت ميقات بودن، شب و روز، و در سايه رفتن و نرفتن از نظر حكم شرعي تفاوت مي كند؟

جواب: مسجد تنعيم ميقات عمرۀ مفرده است، و شب و روز در آن فرق نمي كند، و زير سايه رفتن در داخل شهر مكّه ضرري ندارد.

سؤال 374- با توجّه به نظرات متفاوت مبني بر محاذي بودن يا نبودن جدّه با ميقات جحفه، لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 123

الف) احرام بستن جهت عمرۀ مفرده، از جدّه براي شاغلين در آن شهر چگونه است؟

ب) احرام براي مسافريني كه با هواپيما به جدّه مي آيند، و مي خواهند عمرۀ مفرده بجا بياورند چگونه است؟ در صورت طرح موضوع نذر، لطفاً مشخّص فرماييد كه آيا مي توان از جدّه نذر كرد، يا مي بايست قبل از رسيدن به جدّه نذر نمود؟

جواب الف: جدّه محاذي با هيچ يك از ميقاتهاي شش گانه نيست؛ ولي يكي از ميقاتهاي عمرۀ مفرده حديبيّه است، كه در وسط راه مكّه و جدّه قرار دارد. و امروزه در محاذات آن در نزديكي پل شمسيّه علامتگذاري شده، و مسجدي بنا كرده اند، كه از آن محرم مي شوند.

جواب ب: نذر از جدّه مانعي ندارد.

احرام

سؤال 375- وقفِ به حركت، و وصلِ به سكون در تلبيه چه حكمي دارد؟

جواب: در هر دو صورت، اشكالي ندارد.

سؤال 376- آيا طهارت لباس احرام، يا ساير شرايط لباس نمازگزار، شرط صحّت احرام نيز هست؟ و آيا با ترك عمدي آن، احرام اشكال پيدا مي كند؟

جواب: لباس احرام بايد مثل لباس نمازگزار پاك باشد، و ساير شرايط لباس نمازگزار را نيز داشته باشد.

سؤال 377- دو سال قبل به حج مشرّف شدم. به خاطر ناتواني و بيماري

و خوف از ازدحام و ترس از حيض، اعمال بعد از منيٰ را قبل از وقوفين به جا آوردم. لكن در اثر جهل به مسأله آنها را بدون احرام انجام دادم. سپس محرم به احرام حجّ شده، و به عرفات و مشعر رفتم، و اعمال مني را انجام دادم. اكنون متوجّه اشتباه خود شده ام. لطفاً تكليف بنده را روشن فرماييد.

جواب: نگران نباشيد، اعمال شما صحيح بوده و نياز به اعاده نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 124

محرّمات احرام

سؤال 378- گاه در شهر مكّه به قدري ملخ فراوان است، كه هنگام راه رفتن، پا روي آن گذاشته مي شود. آيا در اين گونه مواقع مواظبت لازم است؟ و در صورت لزوم، اگر مراقبت نكند و ملخي كشته شود، كفّارۀ آن چيست؟

جواب: مراقبت لازم است، و اگر مراقبت نكند كفّارۀ آن يك كفِّ طعام است بنابر احتياط واجب.

سؤال 379- آيا خون گرفتن از بدن با سرنگ، از مصاديق ادماي محرّم است، و در حال احرام پرهيز از آن لازم مي باشد؟

جواب: جزء ادماء محسوب مي شود؛ ولي به فتواي ما، ادماء براي مُحرِم مكروه است، نه حرام.

سؤال 380- پرداختن كفّارۀ تظليل مُحرِم سيِّد، به سادات فقير چه حكمي دارد؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 381- آيا مي شود به يك مستحقّ، سه كفّاره داد؟ در صورت عدم جواز، اگر كسي اين كار را كرده باشد، آيا قضا لازم است؟

جواب: كفّارات حجّ را به هر تعداد به مستحقّ مي شود داد، تا آن اندازه كه غني نشود.

طواف

سؤال 382- خانمي براي آن كه بتواند اعمال حج را انجام دهد، از قرص استفاده كرده است. ليكن در ايّام عادت يا خارج از آن ايّام خون ديده، و نمي داند كه جريان خون تا سه روز ادامه پيدا مي كند يا نه؟ يا احتمال مي دهد كه تا سه روز ادامه پيدا نكند، در فرض داشتن صفات يا نداشتن صفات حيض، تكليف او چيست؟

جواب: در فرض مسأله به محض مشاهدۀ خون احكام حائض را رعايت مي كند، ولي چنانچه تا سه روز ادامه پيدا نكند، حيض نيست و بايد نماز آن چند روز را قضا كند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 125

سؤال 383- آيا ريا در ادعيّۀ طواف موجب بطلان

طواف مي شود؟

جواب: موجب بطلان طواف نمي شود.

سؤال 384- يك ماه پيش به سفر مكّه رفتم، و اعمال عمرۀ مفرده را بجا آوردم.

پس از بازگشت متوجّه شدم كه روي انگشت پاي چپم به مقدار بسيار ناچيزي لاك (لكّه اي به اندازه 3- 2 ميليمتر) وجود داشته كه متوجّه آن نشده و در نتيجه آن را پاك نكرده بودم. يقين دارم كه اين لاك پيش از سفر مكّه و غسل حيض، بر روي ناخن من بوده است. از اين بابت بسيار نگران هستم. اعمالي كه انجام داده ام چه حكمي دارد؟

جواب: اعمال شما ان شاء اللّٰه صحيح بوده، ولي سعي كنيد در آينده چنين چيزي پيش نيايد.

سؤال 385- أخيراً مأمورين سعودي مانع طواف افراد معذور (كه با ويلچر طواف مي كنند) در طبقۀ همكف مي شوند. طواف چنين اشخاصي در طبقۀ بالا چه حكمي دارد؟ اگر نماز طواف و سعي را هم در همان طبقه بجا آورند چه صورت دارد؟

جواب: در فرض سؤال طواف آنها در طبقۀ بالا اشكالي ندارد. و در مورد نماز طواف و سعي، اگر اجازه ندهند از پايين انجام گيرد، يا اجازه مي دهند ولي مشقّت و عسر و حرج دارد، آن هم اشكالي ندارد.

نماز طواف

سؤال 386- آيا در نيابت از چند نفر در يك عمره، يك نماز كفايت مي كند، يا مي بايست به تعداد منوب عنهم نماز طواف بجا آورد؟

جواب: يك نماز كافي است.

سؤال 387- آيا نائب مي تواند نماز منوب عنه را، بعد از انجام سعي توسّط منوب عنه بجا آورد؟

جواب: بايد بعد از طواف بجا آورد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 126

رمي جمرات

سؤال 388- با توجّه به اين كه ستون جمرات بازسازي شده و از طول و عرض و ارتفاع به مقدار زيادي به آن افزوده شده، رمي ستونهاي جديد چه حكمي دارد؟

جواب: پرتاب كردن سنگريزه ها در حوضچه هاي فعلي كافي است، و نيز مي توانند به ستونها بزنند تا در حوضچه ها بيفتد.

قرباني

سؤال 389- با توجّه به اين كه سازمان حج تأكيد مي كند كه با تلاشهايي كه صورت گرفته، طبق تعهّد مسلّم مسئولين سعودي، امسال گوشتهاي قرباني مطلقاً تلف نمي شود، بلكه تمام آن بسته بندي شده و صرف فقرا مي گردد، و حتّي پوست و رودۀ آن نيز مصرف مي شود، آيا در اين شرايط، مقلّدين حضرتعالي مي توانند قرباني خود را در آنجا ذبح كنند؟

جواب: سازمان محترم حج نيز در نامه اي همين مطلب را از ما سؤال كرده اند و در پاسخ عرض كرده ايم: در شرايط جديد، مادام كه گوشتهاي قرباني كاملًا مصرف مي گردد، بهتر است در آنجا ذبح شود؛ (هر چند قربانگاه ها خارج از مني است.) خدا را شكر مي گوييم كه فتواي مزبور تأثير خود را گذاشت، و يكي از مشكلات مهمّ حج، يعني اسراف عظيم و اتلاف گوشتهاي قرباني، فعلًا حل شده است. بديهي است شرايط تغيير كرده، و فتوا تغيير نكرده است. لذا هرگاه وضع برگردد و گوشت ها تلف شود، قرباني در آنجا جايز نيست.

عمرۀ مفرده

سؤال 390- فردي قبل از غروب آفتاب شب اوّل ماه، جهت عمرۀ مفرده محرم شده، و طبعاً اعمال مكّه را در ساعات اوّليّۀ ماه جديد انجام داده است، اين عمره به حساب كدام ماه لحاظ مي شود؟ در همين فرض، اگر بعد از غروب آفتاب محرم شود، چگونه محاسبه مي شود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 127

جواب: بعيد نيست كه معيار همان ماهي باشد كه احرام در آن بسته شده است؛ هر چند احتياط آن است كه عمرۀ ماه بعد را به قصد رجا بجا آورد.

سؤال 391- ملاك براي انجام عمرۀ مفرده در هر ماه، همان ماه است يا سي روز؟

جواب: ملاك همان ماه قمري است،

نه سي روز.

حجّ كودكان

سؤال 392- كودك مميّزي بدون امر وليّ در ميقات محرم شده، و تنها سعي و تقصير را انجام داده است. تكليف او يا وليّش نسبت به بقيّۀ اعمال چيست؟

جواب: احتياط آن است كه برگردد و تمام اعمال، غير از احرام، را انجام دهد.

و اگر توانايي ندارد از كساني كه به عمره مي روند، خواهش كند كه به نيابت از او انجام دهند.

سؤال 393- اگر كودك مميّزي بدون اذن وليّ، مُحرم شود و در حال احرام، يكي از محرّمات را مرتكب شود، كفّارۀ آن بر عهدۀ كيست؟

جواب: در غير صيد، كفّاره واجب نيست؛ نه بر وليّ و نه بر طفل.

سؤال 394- اگر وليّ طفل، مقلّد مرجعي باشد كه به هنگام احرام، پوشيدن لنگ و ازار را براي بانوان نيز لازم مي داند، آيا هنگام محرم كردن دختربچّۀ غير مميّز لازم است بر او لباس احرام بپوشاند؟

جواب: آري، لازم است.

سؤال 395- پوشش دختر بچّه در حال طواف، چه اندازه است؟

جواب: احتياط آن است كه به مقدار معمول زنان باشد.

متفرّقه

سؤال 396- مرحوم مادرم، كه مستطيع بوده، سال گذشته براي حجّ تمتع ثبت نام كرد، امّا متأسّفانه بعد از ثبت نام وفات يافت. ورّاث او، حقير و دو پسر ديگر و يك دختر مي باشيم. دختر آن مرحومه نيز بعد از مادر فوت كرده است. اينك كه قرعه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 128

براي حجّ سال جاري بنامش اصابت كرده، برادرانم طيّ موافقت نامه اي، رضايت داده اند كه حقير (كه اولاد ارشد مي باشم) به نيابت از او حجّ مذكور را برگزار نمايم.

امّا شوهر خواهر متوفّايم به ادّعاي اين كه من يكي از ورّاث مادرتان (به واسطۀ فوت خواهرتان بعد از او) مي باشم، راضي

به انجام حجّ مذكور نيستم، و تا سهم الارث همسرم را برابر قيمت فعلي حجّ تمتّع (كه در بازار آزاد مي خرند)، ندهيد، امضا نمي كنم. با توجّه به عرايض بالا، استدعا دارد بيان فرماييد:

الف) تتمّۀ مخارج حجّ فوق الذّكر (كه طبق فيش مزبور، بلدي مي باشد) از اصل تركۀ مادرمان پرداخت مي گردد، يا از ثلث آن؟

جواب: اين مسأله چند حالت دارد: نخست اين كه مادر شما مي توانسته حجّ برود و كوتاهي كرده، در اين صورت، حجّ بر او واجب شده و بايد از تركۀ او برداشته شود، ولي بايد حجّ بلدي را به حجّ ميقاتي تبديل كرد، و تفاوت آن در ميان ورثه تقسيم شود. مگر اين كه ورثه رضايت دهند.

دوّم: اين كه مادر جز از طريق فيش حجّ نمي توانسته به حجّ برود، ولي وصيّت كرده كه با آن فيش، براي او حج بجا آورند. هرگاه اين وصيّت زائد بر ثلث مال او نباشد، بايد عملي شود و ورثه حقّي ندارند.

سوّم: اين كه نه مستطيع بوده كه حجّ آزاد بجا آورد، و نه وصيّت كرده، بلكه فقط فيش حجّ داشته است. در اين صورت حجّ بر او واجب نيست، و آن فيش تعلّق به همۀ ورثه دارد، و بايد بقيّۀ ورثه يا رضايت دهند و يا سهم آنها به قيمت روز پرداخته شود. ضمناً توجّه داشته باشيد در صورت اوّل و دوّم فقط هزينۀ گوسفند و لباس احرام را مي توان از مال ميّت برداشت، نه چيز ديگر.

ب) در ميان ورّاث آن مرحومه، چه كسي سزاوارتر است كه حجّ مزبور را به نيابت از آن مرحومه انجام دهد؟

جواب: اگر وصيّت كرده، شخصي كه دربارۀ او وصيّت شده اوْليٰ

است. در غير اين صورت، هر كدام كه ورثه توافق كنند اوليٰ است.

سؤال 397- كسي كه مستطيع است و در منطقه اي زندگي مي كند كه مسجد وجود

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 129

ندارد، آيا مي تواند پول حجّ را براي ساختن مسجد مصرف نمايد؟

جواب: پول حجّ واجب را نمي توان در مسجد صرف كرد؛ ولي پول حجّ مستحبّ مانعي ندارد؛ بلكه بهتر است در چنين جايي مصرف گردد.

سؤال 398- با توجّه به اين كه برخي از فقهاي بزرگوار، حجر اسماعيل را جزو كعبه مي دانند، خواندن نمازهاي واجب، داخل حجر چه حكمي دارد؟

جواب: احتياط اين است كه نماز واجب را در حجر اسماعيل و داخل كعبه نخوانند، ولي نماز مستحبّ مانعي ندارد؛ بلكه فضيلت دارد.

سؤال 399- شخصي واجب الحج است؛ ولي داراي فاميل نزديك، يا همسايۀ فقير و نيازمند به كمك هاي مالي مي باشد، و چون زندگيش خيلي سخت مي گذرد و آن قدر از نظر مالي پيشرفته نيست كه بتواند هم به شخص فقير برسد و هم حج بجا آورد، كدام يك به خير و صلاح نزديكتر است؟

جواب: كسي كه حج بر او واجب شده بايد به حج برود، و مي تواند از وجوه شرعيّه اي كه به اموالش تعلّق مي گيرد به بستگانش نيز كمك كند.

سؤال 400- در سالهاي اخير بانك به سپرده هاي مربوط به حجّ و عمره سود مي دهد. لطفاً بفرماييد:

الف) گرفتن اين سودها چه حكمي دارد؟

ب) آيا به سودهاي مذكور كه سال خمسي بر آن مي گذرد خمس تعلّق مي گيرد؟

جواب: با توجّه به اين كه قراردادي بين مردم و سازمان حج در مورد سود منعقد نشده، و آنها با ميل خود آن را مي پردازند اشكالي ندارد. و هرگاه سود را جزء هزينۀ

حج به حساب آورند، خمس نيز به آن تعلّق نمي گيرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 131

فصل پانزدهم: احكام قضا

صفات قاضي

سؤال 401- آيا عدالت در قاضي غير مجتهد مأذون نيز شرط است؟ اين امر براي شخص قاضي چگونه بايستي احراز گردد؟

جواب: آري عدالت شرط است. و آن عبارت از يك حالت خدا ترسي باطني است، كه او را از گناهان كبيره و اصرار بر صغيره حفظ مي كند. و نبايد در احراز آن زياد سخت گيري كرد.

سؤال 402- اگر قاضي در مورد كسبِ عدالت و يا حفظِ اين شرط در خودش اطمينان نداشته باشد، و نسبت به آن مشكوك باشد، با توجّه به احتياج مبرم جامعه و كمبود، تكليف شرعي اين فرد چيست؟

جواب: بايد منصب قضا را به ديگري بسپارد.

سؤال 403- طبق اصل 167 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قاضي مكلّف است طبق قانون عمل كند؛ نه بر مبناي اجتهاد شخصي. و از طرفي قضات مأذون فعلي در واقع قاضي شرع مذكور در فقه نبوده، بلكه كار آنها تقريباً حالت كارشناسي داشته، و از باب تطبيق موضوع بر قوانين مقرّره مي باشد. با توجّه به اين مطلب، و با پيشرفت روزافزون حضور زنان در مسائل و علوم مختلف، از جمله حقوق به عنوان ابزار اساسي در مسائل قضايي كنوني، بفرماييد:

1- آيا در نظام قضايي موجود، ذكوريّت شرط لازم بر تصدّي قضاوت است؟

جواب: آري ذكوريّت شرط لازم است، بنابر احتياط واجب؛ مگر اين كه زنان مقدّمات امر كارشناسي را انجام دهند، و قاضيِ مذكّرِ مافوق انشاي رأي كند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 132

2- آيا زنان مي توانند به عنوان قاضي تحكيم، عهده دار فصل خصومت شوند؟

جواب: اشكال دارد.

3- با توجّه به اين كه امروزه رسيدگي به

دعاوي غالباً دو مرحله اي است (مرحلۀ بدوي و تجديد نظر،) و در مرحلۀ بدوي، قاضي اصدار حكم مي كند، به خلاف مرحلۀ تجديد نظر، كه در بسياري موارد صرفاً كار آنها رسيدگي شكلي است (يعني بررسي حكم صادره از لحاظ مطابقت و يا عدم مطابقت با قانون موضوعه) آيا در اين صورت زنان مي توانند به عنوان قاضي تجديد نظر انجام وظيفه نمايند؟

جواب: در صورتي كه انشاء حكم از سوي مردان باشد، اشكال ندارد.

4- با توجّه به اين كه در احكام قابل تجديد نظر، رأي قاضي در دادگاه بدوي قطعي نيست، و در صورت اعتراض هر يك از طرفين، دادگاه تجديد نظر نيز بايد به رأي صادره را از لحاظ شكلي، و در مواردي از لحاظ ماهوي، رسيدگي كند، آيا در اين گونه موارد مي توان از زنان در دادگاه بدوي به عنوان قاضي استفاده كرد؟

جواب: هرگاه رأي نهايي از سوي مردان انشاء شود، اشكالي ندارد؛ ولي گشودن پاي زنان به اين گونه مراحل سرانجام منتهي به تصدّي آنها نسبت به منصب قضا به طور استقلال خواهد شد.

5- با توجّه به اين كه در مسائل اختصاصي زنان، شهادت آنان معتبر بوده و قاضي نيز بر اساس آن حكم مي دهد، آيا مي توان گفت زنان در اين موارد حقّ قضاوت دارند؟

جواب: مسألۀ شهادت قابل مقايسه با مسألۀ قضا نيست.

راه هاي اثبات جرم و برائت از اتّهام

الف و ب و ج) اقرار، بيّنه، علم قاضي

سؤال 404- آيا شيوۀ دادرسي در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و امير المؤمنين عليه السلام از احكام ثابتِ غير قابل تغيير است، يا غرض و هدف شارع مقدّس تحقّق عدالت و إحقاق حق است، و ابزار و روش تحقيق آن متغيّر و تابع مقتضيات زمان و مكان

مي باشد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 133

جواب: راه اثبات جرم يا اقرار است، يا بيّنه، و يا علم حاكم كه از قرائن حسّي يا قريب به حسّ حاصل مي شود.

سؤال 405- آيا نهادي مانند داد سرا در كنار دادگاه، كه امور مقدّماتي مانند احضار و تحقيق از متّهم را بر عهده دارد، مخالف موازين شرع است؟ يا بودن اين امور در دست غير قاضي (صادركننده حكم) مخالفتي با موازين شرع ندارد؟

جواب: در صورتي كه نتيجۀ تحقيقات دادسرا در اختيار قاضي قرار گيرد، و داخل در تحت يكي از عناوين سه گانه (اقرار، بيّنه و علم قاضي) باشد، منافاتي با احكام شرع ندارد.

سؤال 406- آيا فتواي مراجع تقليد، مجتهدين و همچنين اخبار و احاديث و فرمايشات ائمّۀ اطهار عليهم السلام و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در باب احقاق حقّ، يا اثبات بي گناهي نافذ و قابل استناد است؟

جواب: در صورتي كه قاضي مجتهد باشد، مي تواند به اتّكاي منابع اسلامي حكم صادر كند، و اگر مجتهد نباشد و از باب ضرورت متصدّي منصب قضا شده، بايد طبق فتواي مراجع حكم صادر كند.

سؤال 407- عدّه اي بر اين عقيده اند كه: «اگر اولياي دم مدّعي قتل عمدي گردند، ولي متّهم منكر عمدي بودن قتل شود، و دلايل موجود در پرونده به گونه اي باشد كه براي حاكم شرع علم حاصل نشود، حاكم شرع قبل از احلاف متّهم حق ندارد قتل را شبه عمد يا خطاي محض تلقّي كرده، و در مقام صدور حكم برآيد.» نظر حضرتعالي چيست؟

جواب: روشن است كه در موارد تنازع بايد يا به وسيلۀ بيّنه و علم قاضي و يا به وسيلۀ حلف منكر، دعوي حلّ و فصل شود،

و اين قاعدۀ كلّي تمام ابواب دعاوي است، و صدور حكم قبل از آن جايز نيست.

د) قسم

سؤال 408- هرگاه در قتل عمدي مورد از موارد لوث نبوده، و مدّعي هم بيّنه اي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 134

نداشته باشد، و به منكر اذن سوگند داده شود، چنانچه منكر از اتيان سوگند امتناع نمايد، تكليف چيست؟

جواب: در چنين مواردي مانند ساير موارد دعاوي عمل مي شود؛ يعني حاكم بعد از منكر يمين را به مدّعي مي دهد، و با قسم خوردن او دعوي ثابت مي شود.

سؤال 409- با توجّه به قاعده ي

«البيّنة علي المدّعي و اليمين علي من انكر»

و با عنايت به حديث شريف

«لا يمين في حدّ»

بفرماييد:

الف) در صورت فقدان بيّنه و اقرار در دعاوي كيفري، آيا شاكي مي تواند از متّهم تقاضاي قسم نمايد؟

جواب: در حدود و تعزيرات، همان گونه كه در روايت بالا آمده، مطلقاً قسم نيست؛ ولي در قصاص و ديه قسم راه دارد.

ب) در صورت مثبت بودن پاسخ، در صورت نكول متّهم و ردّ قسم به شاكي، آيا با قسم شاكي مي توان نامبرده را به مجازات مقرّر محكوم نمود؟

جواب: آري احكام ردّ قسم در قصاص و ديات نيز جاري است.

ج) چنانچه متّهم عمل ارتكابي را انكار نمايد، و بگويد: «اگر شاكي قسم ياد كند مسئوليّت آن را مي پذيرم» آيا به استناد حلف شاكي مي توان متّهم را به مجازات جرم ارتكابي محكوم نمود؟

جواب: منكر بايد قسم ياد كند. و اگر حاضر به قسم نشد و قسم را به شاكي ردّ كرد، و شاكي قسم خورد ادّعاي شاكي ثابت مي شود. (اين در قصاص و ديات است، نه حدود و تعزيرات.)

د) در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا در جرائمي مانند سرقت- كه

داراي جنبۀ حقّ اللّهي و حق النّاسي هر دو مي باشد- از جهت اثبات جنبۀ مالي و كيفري تفاوتي وجود دارد؟

جواب: نسبت به مسائل مالي احكام يمين مردوده جاري است، ولي در حدّ يمين راه ندارد، بلكه بايد از طريق بيّنه يا اقرار ثابت شود.

ه) در فرض فوق آيا بين حدود، قصاص، ديات و تعزيرات تفاوتي هست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 135

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

سؤال 410- شخصي مدّعي است كه توسّط ديگري مصدوم شده، ولي براي اثبات ادّعاي خود شاهدي ندارد، و مدّعي عليه منكر حضور خود در صحنۀ مصدوميّت مدّعي مي باشد. آيا در اين فرض مي توان قاعدۀ فقهي

«البيّنة علي المدّعي و اليمين علي من انكر»

را جاري و مدّعي عليه را سوگند داد؟ آيا قاضي بدون در خواست شاكي مي تواند متّهم را سوگند دهد؟

جواب: آري قاضي مستقلًاّ از منكر تقاضاي يمين مي كند.

سؤال 411- شخصي با بافندۀ فرش ابريشم قرار داد مي بندد كه نخ ابريشم و هزينۀ بافتن فرش به عهدۀ وي، و فقط بافتن به عهدۀ بافنده باشد، و پس از اتمام فرش و كسر هزينه هاي مربوطه، هر دو در سودش شريك باشند. بافنده پس از شروع به كار و بافتن مقداري از فرش، به صاحب كار اعلام مي نمايد: «شبانه به صحرا رفته بودم و در خانه هم كسي نبود، شخصي آمده و فرش را سرقت نموده است» در مقابل كارفرما به عنوان خيانت در امانت، شكايت نموده و مأمورين نيز پس از بررسي اعلام نمودند:

«در سرقت مورد ادّعا به قفل در خسارت وارد نشده، و دست نخورده است. و به نظر مي رسد كار خود بافنده باشد» اكنون سؤال اين است: آيا با توجّه

به مراتب فوق الذّكر، و بر فرض صحّت ادّعاي خود بافنده، نامبرده به عنوان سهل انگاري در امانت قابل مجازات، و ضامن خسارت است، يا موضوع با قسم بافنده حلّ و فصل مي گردد، و وي ضامن پرداخت خسارت نخواهد شد؟

جواب: تا خيانت او ثابت نشود، ضامن نيست؛ ولي بايد قسم ياد كند.

سؤال 412- در محاكم دادگستري، به خصوص در بخش كيفري، در مواردي بستگان متوفّي يا مقتول از دادن سوگند به متّهم امتناع نموده، مي گويند ما سوگند او را قبول نداريم. آيا در اين فرض، كه فصل خصومت و پايان دادن به نزاع متوقّف بر سوگند مدّعي عليه است، قاضي مي تواند به دليل اين كه وليّ ممتنع است، براي فصل خصومت، خود اقدام به احلاف مدّعي عليه نموده و متعاقباً حكم به برائت صادر نمايد، يا بايد حكم به توقّف دعوي صادر نمايد، تا حقّ احلاف شكات محفوظ بماند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 136

جواب: قاضي إحلاف متّهم مي كند، و پرونده را مختومه مي سازد.

سؤال 413- هرگاه مدّعي جهت اثبات ادّعاي خود دليلي به محكمه ارائه ننمايد، و در خواست سوگند از طرف مقابل نمايد، آيا منكِر مي بايست عادل باشد و قسم بخورد، يا عدالت در اينجا شرط نيست؟

جواب: در اينجا عدالت شرط نيست.

سؤال 414- چنانچه شاكي در بحث ضرب و جرح داراي دليل و بيّنه نباشد، آيا جهت اثبات ادّعاي خود، مانند مورد قتل، مي تواند به قسم استناد نمايد (قاعدۀ يمين و منكر) تا پس از قسم منكر، دادگاه رأي بر برائت مدّعي عليه صادر نمايد، يا در اين مورد قسم جاري نمي شود؟

جواب: آري مدّعي عليه قسم مي خورد، و برائت حاصل مي نمايد.

سؤال 415- تقاضامنديم فتواي شريف

را در خصوص سؤالات زير بيان فرماييد:

الف) ديني بر عهدۀ مديون براي دائن ثابت گرديده، و چون دسترسي به مديون نبوده با اذن حاكم شرع مالي منقول، كه مدّتي در يد و اختيار مديون بوده و در آن تصرّف به ظاهر مالكانه داشته، براي پرداخت بدهي دائن توقيف مي گردد. شخص ثالثي مدّعي مالكيّت مال توقيف شده گرديده، و ادلّۀ شرعي نيز اقامه نموده كه قبل از آن كه مال در اختيار مديون قرار گيرد، در مالكيّت وي (شخص ثالث) بوده است.

لكن چگونگي انتقال مال به مديون احراز نگرديده، و او مدّعي است مال به صورت امانت با اذن در تصرّف، يا عاريه به مديون منتقل گرديده، و دائن مدّعي مالكيّت مديون نسبت به مال مورد توقيف مي باشد. با توجّه به يد مديون، آيا مي توان دائن را منكر محسوب و قسم را متوجّه او دانست؟ در اين صورت آيا مورد قسم به عدم انتقال مالكيت تعلّق مي گيرد، يا به «عدم اطّلاع از انتقال مالكيّت»؟ يا اين كه بايد معترض را منكر تلقّي، و بالتّبع قسم را متوجّه او دانست؟

ب) آيا عقد رهن با مال عاريه توسّط مستعير بدون اذن معير و عدم اذن او بعد از اطّلاع، صحيح است يا باطل؟

جواب الف: در صورتي كه بيّنۀ شرعيّه شهادت بر ملكيّت شخص ثالث در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 137

حال حاضر بدهد، يد از درجۀ اعتبار ساقط مي شود، ولي اگر فقط شهادت دهند كه در گذشته مال شخص ثالث بوده كافي نيست، و ادّعاي زوال يد قبول است، و بايد قسم ياد كند.

جواب ب: عقد رهن بدون اذن مالك جايز نيست.

سؤال 416- بايع ادّعا مي كند كه معامله إكراهي

بوده، ولي مشتري منكر اكراه است، قول كدام مقدّم است؟

جواب: قول منكر مقدّم است، مگر اين كه مدّعي بتواند با دليل شرعي ادّعاي خود را ثابت كند.

سؤال 417- زني ادّعاي ازالۀ بكارت توسّط مرد اجنبي را دارد، و مرد منكر آن است. در اين حالت، آيا براي ثبوت اموري نظير ارش البكارة و مهر المثل (با وجود شرايط)، قواعد عمومي قضايي مربوط به مدّعي و منكر، كارآيي دارند؟ يا چون مسأله از لوازم ثبوت زناست، تنها با اثبات زنا اين امور ثابت مي گردد؟

جواب: احكام مدّعي و منكر در اينجا نيز جاري مي شود.

علم قاضي

سؤال 418- لطفاً در مورد علم قاضي به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) آيا قاضي مي تواند در مقام قضاوت به علم خود عمل كند؟

ب) در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا علم قاضي در تمام موارد حجّت است؟

(دعاوي جزايي، مدني، حقّ اللّٰه، حقّ الناس، جرايم جنسي و غير جنسي).

ج) آيا منظور از قاضي، قاضي مجتهد است، يا قضات مأذون غير مجتهد را نيز شامل مي شود؟

د) آيا بين حصول علم قاضي، قبل از تصدّي امر قضا، و بعد از آن از نظر حجيّت، تفاوتي وجود دارد؟

جواب الف تا د: علم قاضي حجّت است، مشروط بر اين كه از طريق حس يا مبادي قريب به حس، مانند آنچه در قضاوتهاي حضرت علي عليه السلام آمده، باشد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 138

بنابراين، علم از طريق نظري و ظنّي كافي نيست، و فرقي ميان قاضي مأذون و غير مأذون نيست؛ مشروط بر اين كه مأذون مطلق باشد.

سؤال 419- چنان چه مستند علم قاضي يكي از امور ذيل باشد، آيا از نظر شرعي حجّت است؟

1- اقرار يا شهادت كمتر از

حدّ نصاب نزد قاضي.

2- گفتگوي غير رسمي متخاصمين در دادگاه، تحقيقات محلّي و مانند آن.

3- محتويات و قرائن موجود در پرونده.

4- نظريّۀ پزشكي قانوني، كارشناس انگشت نگاري و مانند آن.

5- وجود عكس و فيلم از اشخاص در حين ارتكاب جرم، يا نوار ضبط شده از مكالمات افراد كه مشتمل بر برخي اقرارها و اعترافات باشد.

6- استفاده از روشهاي نوين در كشف جرم، يا به كارگيري علومي مانند هيپنوتيزم.

جواب: ما معتقديم كه اگر علم قاضي ناشي از امور حسيّه يا قريب به حس باشد، معتبر است.

سؤال 420- در هنگام تعارض علم قاضي با اقرار و بيّنه كدام مقدّم است؟

جواب: علم قاضي، در صورتي كه از مبادي حسيّه يا قريب به حس حاصل شده باشد، مقدّم است.

سؤال 421- اگر قتلي تنها در حضور يك مرد، يا يك زن واقع شود، و بر اثر شهادت وي براي قاضي در خصوص وقوع قتل عمد يقين حاصل شود، آيا مي تواند به استناد اين علم حكم صادر كند، و يا قتل فقط از طرق خاص، مانند بيّنه، اقرار و قسامه ثابت مي شود؟

جواب: احتياط آن است كه بر ديه صلح كنند. مگر آن كه اولياي مقتول راضي به كمتر از آن شوند.

سؤال 422- آيا نظر كارشناسي زنان متخصّص، مي تواند در خصوص قتل عمد، مستند صدور حكم قصاص شود؟ مثلًا دو نفر با دو وسيلۀ قتّاله به زني ضربه زده اند

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 139

كه يكي از ضربه ها موجب قتل شده است، حال با توجّه به حرمت معاينۀ جسد زن توسّط مرد، موضوع به متخصّصين زن ارجاع شده، و آنها ضربه اي را كه موجب قتل شده مشخّص كرده اند. آيا بر اساس اين نظر،

فرد ضارب را مي توان قصاص كرد؟

جواب: در صورتي كه از اخبار آنها علم حاصل شود مي توان قصاص كرد.

سؤال 423- استفاده از نوار ضبط صوت و فيلم، با توجّه به امكان مونتاژ و ايجاد تغيير در آن، تا چه حدّ مي تواند دليل اثبات دعوا باشد؟

جواب: هيچ يك از اين امور به تنهايي دليل اثبات دعوا نيست؛ مگر اين كه به قرائن واضح ديگري ضميمه شود، به طوري كه از مجموع آنها براي قاضي علم قطعي حاصل شود.

سؤال 424- چنان چه دختري پس از وضع حمل مدّعي باشد كه فلان شخص با وي زنا نموده، امّا متّهم منكر باشد، بفرماييد:

1- اگر پزشكي قانوني در نتيجۀ آزمايشهاي دقيق علمي، طفل را به نامبرده منتسب كند، آيا شرعاً اين نظر حجيّت دارد؟

جواب: اين گونه آزمايشها با توجّه به تخلّف هاي فراواني كه دارد حجّت نيست.

2- در صورت حجيّت، آيا مي توان حدّ زنا را بر متّهم جاري نمود؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

3- در فرض عدم اثبات اتّهام انتسابي و تقاضاي حدّ قذف از سوي مقذوف، آيا حدّ قذف بر مدّعي زنا جاري مي گردد؟

جواب: اگر نتواند اثبات كند، حدّ قذف جاري مي شود.

سؤال 425- در صورتي كه زني اقرار به زنا كند، و مدّعي شود از زنا حامله شده، ولي متّهم ارتكاب چنين عملي را انكار كند، بفرماييد:

الف) آيا آزمايش هاي پزشكي (مانند..) مي تواند تحقّق زنا و باردار شدن زن از ناحيۀ متّهم را اثبات كند؟

ب) چنانچه براي قاضي از اين طريق علم، اطمينان، يا ظنّ قوي حاصل شود،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 140

آيا مي تواند به اقتضاي آن عمل كند؟

ج) در صورت عدم وجود دليل كافي جهت اثبات حدّ زنا بر مرد، آيا

مي توان به استناد آزمايش مذكور و اقرار متّهمه (زانيه) متّهم را به جهت ارتباط نامشروع به تعزير محكوم كرد؟

د) آيا اثبات نَسَب كودك به مردي كه همسر اين زن نمي باشد، و اقرار به زنا هم ندارد، و منكر وجود اين انتساب مي باشد، صرفاً به استناد آزمايش هاي پزشكي (مانند..) ممكن است؟

ه) در صورتي كه براي قاضي از اين طريق علم، اطمينان، يا ظنّ قوي به رابطۀ ابُوَّت و بُنُوَّت حاصل شود، آيا مي تواند حكم به وجود نسب كند؟

جواب الف تا ه: اين گونه آزمايشات زنا را اثبات نمي كند، و علم قاضي كه ناشي از آن باشد حجّت نيست، و بر اساس آن نمي توان بر متّهم حد و حتّي تعزير جاري كرد، و نَسَب نيز با اين آزمايشات ثابت نمي شود.

سؤال 426- آيا نظريّه و شهادت پزشك در امور غير محسوس (معاينات جهت ازالۀ بكارت، زنا و لواط، تجزيۀ خون جهت كشف جرم و غيره) و محسوس از نظر شرعي حجّت است؟

جواب: نظر پزشك در اين گونه امور، اگر از قرائن نزديك به حسّ باشد، در صورتي حجّت است كه موجب علم و يقين قاضي گردد، و در امور محسوس، اگر داراي شرايط شهادت باشد، حجّت است.

تعارض اسناد و بيّنه

سؤال 427- دو نفر در متن اجاره نامه، يا وصيّتنامه اي، اختلاف دارند. شاهدِ زندۀ عادلِ بالغ به حقيقت و صحّت و اصالت متن اجاره نامه، يا وصيّتنامه، شهادت شرعي مي دهد، و اين شهادت شاهد معارضي نداشته و ندارد. مدّعي جهت جرح شاهد اظهار مي دارد كه: «بايستي اين متن به كارشناسي خط برود.» در صورت بروز اختلاف بين نظر شاهدِ عادلِ عالمِ بالغ، و كارشناسي كه بر اساس موازين خود نسبت

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3،

ص: 141

به صحّت و سقم موضوع خط و يا نوشته اي اظهار نظر مي نمايد، قول كدام يك مقدّم است؟

جواب: هرگاه قرائن خلافي در مورد اسناد نباشد، مقدّم بر بينه است.

رشوه

سؤال 428- در بعضي مواقع افرادي كه براي كاري به كسي كمك نموده، يا مشكل آنها را با توجّه به موقعيّتي كه دارند حل مي كنند، در قبال اين كار وجهي به آنها پرداخت يا هديه اي به آنها داده مي شود. اين كار چه حكمي دارد؟ آيا رشوه محسوب مي شود؟

جواب: چنانچه اين كار موجب تضييع حقّ ديگران نشود، و صرفاً به عنوان هديه باشد، جايز است.

سؤال 429- آقاي «الف» به آقاي «ب» مراجعه نموده، و اظهار مي دارد كه كارش در فلان اداره گير كرده، و نياز به سفارش دارد. آقاي «ب»، كه صاحب نفوذ بوده، و ارتباطي با آن اداره دارد، سفارش آقاي «الف» را مي كند، در مقابل اين سفارش، پاداش يا وجهي را طلب مي كند، يا قول آن را مي گيرد. حال اگر سفارش «ب» فقط جهت تسريع در انجام كار مربوطه بوده، و آن كار نيز غير قانوني نبوده، و خلافي صورت نگرفته، آيا وجه مربوطه، چه نقدي و چه غير نقدي، مصداق رشوه است؟

جواب: در صورتي كه كار قانوني باشد، و فقط تسريع صورت گيرد، و مزاحمتي براي نوبت ديگران ايجاد نكند، گرفتن حقّ الزّحمه براي غير كارمندان اشكالي ندارد.

قضاوت غيابي

سؤال 430- در زمان گذشته، و همچنين در پاره اي از كشورها، مدّعي ادلّۀ اثباتي خود را به حاكم داده و به دستور حاكم تصوير اين مدارك براي مدّعي عليه ارسال شده و پاسخ وي را مي خواهند. پس از وصول اظهارات مدّعي عليه، چنانچه حاكم

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 142

موضوع را كافي بداند، بدون احضار طرفين، حكم لازم را صادر مي كند. آيا اين نوع روش دادرسي، مباينتي با اصول و مباني شرع مقدّس ندارد؟

جواب: در صورتي

كه به خاطر كمبود وقت و مشكلات ديگر، احضار طرفين ميسّر نشود، استفاده از اين روش مانعي ندارد.

سؤال 431- رسيدگي غيابي در حقوق النّاس و امور غير مالي، مانند طلاق، در چه مواردي و با چه شرايطي جايز است؟

جواب: در صورتي كه دسترسي به طرف دعوي نباشد، يا از حضور در دادگاه امتناع ورزد، رسيدگي غيابي مانعي ندارد.

تجديد نظر در حكم قاضي

سؤال 432- آيا متّهم مي تواند تقاضاي تجديد نظر و فرجام كند؟

جواب: حقّ تجديد نظر و فرجام خواهي منوط به اين است كه قاضي رأي نهايي را صادر نكرده باشد. همچنين در صورتي كه ثابت شود رأي قاضي مخالف شرع انور بوده است.

سؤال 433- اگر طرفين دعوا بر اساس حكم يك مجتهد جامع الشرائط، يا حكميّت فرد، يا افرادي كه شغلشان قضاوت نيست، دعواي خود را، و لو در دعواي قتل، حل و فصل نمايند، آيا با اين وصف طرفين دعوا مي توانند از طريق محاكم صالحه در رابطه با همين مسأله مجدّداً اقامۀ دعوا نمايند؟

جواب: در صورتي كه تراضي حاصل شده، اقامۀ دعوا معنا ندارد.

سؤال 434- با توجّه به اين كه امروزه بر اساس قانون، برخي از احكام صادره از سوي قضات در مرحلۀ بعد از صدور حكم قابليّت تجديد نظر داشته، و ادلّۀ مورد استناد قاضي توسّط مرجع بالاتر مورد بررسي و ارزيابي قرار مي گيرد، بفرماييد:

1- چنانچه قاضي با استناد به علم خويش حكمي را صادر كند، آيا از نظر شرعي موظّف است، مستند علم خود را بيان كند؟

2- در صورت لزوم، چنانچه مستند علم قاضي مشاهدات وي باشد، با توجّه به

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 143

اين كه معمولًا چنين مستندي قابل بررسي و ارزيابي در مرحلۀ

تجديد نظر نيست، چه بايد كرد؟

جواب: در صورتي كه قاضي بر اساس اين امور حكم صادر كند، تجديد نظر در آن مشكل است. بنابراين قضات مراحل پايين تر پيشنهاد كنند، نه انشاي حكم، تا دست مقامات بالاتر باز باشد، و اگر قاضي معتمد و دقيقي باشد، به مشاهده، يا علم او مي توان اعتماد كرد.

اقامۀ دعواي مسلمانان در دادگاههاي غير اسلامي

سؤال 435- اگر زيد بداند كه حق او با ظلم به شخص ديگري استيفا مي شود، آيا در اين صورت حق دارد به غير حاكم شرع رجوع كند؟ مثلًا اگر چيزي در منزلش گم شود، و بداند كه خادمش آن را سرقت كرده، آيا جايز است خادمش را تحويل پليس دهد تا حقّش به او بازگردد؟ با توجّه به اين كه مي داند پليس او را مورد ضرب و جرح و حبس قرار مي دهد؟ آيا در اين مسأله بين خادم شيعه و غير شيعه فرقي هست؟

جواب: هرگاه مال مسروقه مال مهمّي باشد، و مجازات خادم توسّط پليس شديد نباشد، و راه گرفتن حق منحصر در اين كار باشد، مانعي ندارد. و تفاوتي بين خادم شيعه و غير شيعه نيست.

سؤال 436- گاهي تشخيص موضوع روشن، و معلوم است كه حق با زيد مي باشد، ولي عمرو منكر اين حق است، ولي گاه چنين نيست. آيا در اين صورت رجوع به غير حاكم شرع جايز است؟

جواب: اگر حق ثابت و روشن نباشد، و در رجوع به حاكم غير شرعي احتمال اين باشد كه حق به غير صاحبش داده شود، رجوع جايز نيست. مگر با رضايت طرفين، و منحصر بودن راه در آن.

سؤال 437- در مواردي كه متداعين غير شيعه يا غير مسلمان بوده، و در يكي از

احوال شخصيّه (ارث، وصيّت، نكاح و طلاق) با يكديگر اختلاف داشته، و به دادگاه اسلامي مراجعه كنند، آيا دادگاه مزبور صلاحيّت، يا الزام به رسيدگي دارد؟ و در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 144

صورت رسيدگي، مبناي حكم قاضي، احكام اسلامي خواهد بود، يا مذهب يكي از اصحاب دعوي؟ در صورت اخير، اگر اصحاب دعوي داراي اديان يا مذاهب مختلف باشند، ملاك حكم قاضي مذهب كدام يك از آنان خواهد بود؟

جواب: حاكم شرع مزبور مي تواند طبق مذهب شيعه، يا طبق مذهب آنها در ميان آنان حكم كند. و اگر مذهب آنها مختلف است، طبق شيعه قضاوت مي كند.

سؤال 438- اگر دو نفر با هم اختلافي داشته باشند، و هر كدام طبق فتواي مرجع تقليدش حق با او باشد، آيا در اين صورت براي قطع مادّۀ نزاع مي توان به حاكم غير شرعي رجوع كرد؟

جواب: آنها بايد در نزاع خود به حاكم شرعي رجوع كنند. و او طبق نظر خود حكم مي كند، و براي طرفين پذيرش آن لازم است.

سؤالات ديگر مسائل قضايي

سؤال 439- با عنايت به اين كه تقديم دادخواست به دادگاه ها از طرف مدّعي مستلزم مخارج زيادي، از قبيل هزينۀ تمبر دادرسي، هزينۀ كارشناسي، هزينۀ تهيّۀ وسيلۀ اجراي معاينۀ محلّ، و مانند آن مي باشد، آيا دادگاه مي تواند (در صورت وارد تشخيص دادن اصل دعواي خواهان،) علاوه بر اصل موضوع، حكم به محكوميّت مدّعي عليه نسبت به پرداخت هزينه هاي مزبور بنمايد؟

جواب: اگر راه گرفتن حقّ منحصر به مراجعه به دادگاه بوده، حق دارد هزينه هاي مزبور را نيز بگيرد.

سؤال 440- كتابهاي فقهي، كه دلالت بر وجود نوعي هيأت منصفه و يا شبيه آن، در پاره اي از محاكم رسيدگي به دعاوي در دوره هايي از

تاريخ قضاي اسلامي داشته باشد، كدامند؟ چنانچه نمونه هاي تاريخي از برگزاري جلسات محاكمه با حضور فضلا و اهل علم كه در محضر قاضي تشكيل شده سراغ داريد، به آنها اشاره نموده، و منبع آن را مشخص فرماييد.

جواب: مرحوم محقّق در كتاب شرايع، كتاب القضاء به اين مسأله اشاره كرده،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 145

و صاحب جواهر رضوان اللّٰه عليه بحث نسبتاً مشروحي در اين زمينه دارد. (به جلد 40 جواهر الكلام، صفحۀ 77، مراجعه شود.)

سؤال 441- با توجّه به اين كه در سيستم حقوقي برخي كشورها نهاد هيأت منصفه وجود دارد، و اين هيأت از ميان اقشار مختلف مردم انتخاب مي شود، و در پاره اي از رسيدگي هاي قضايي شركت مي كند، و احراز مجرميّت متّهم را، كه در حقيقت احراز موضوع است، به نمايندگي از جامعه بر عهده دارد، لطفاً نظرتان را در مورد هيأت مذكور در دو فرض زير بيان كند:

الف) قاضي مكلّف به تبعيّت از نظر آنان در مورد اعلام مجرميّت يا برائت متّهم باشد.

ب) نظر هيأت منصفه به صورت مشورت با قاضي براي كشف حقيقت باشد، و الزام آور نباشد.

جواب: هيأت منصفه مي تواند به دو صورت عمل كند:

يكي به صورت گروه مشاور، و رأي نهايي به نظر قاضي باشد.

دوّم در مسائلي كه كارشناسي موضوعي لازم دارد، و احتياج به تخصّص در اين كارشناسي است، چنانچه افراد خبرۀ ثقه كارشناسي كنند، نظر آنها براي قاضي در موضوعات محترم است.

سؤال 442- از آنجا كه قانون مجازات اسلامي از شرع انور الهام گرفته، و قانون گذار در مقام تدوين قانون با تمسّك به منابع معتبر فقهي شيعه مبادرت به انشاي قانون نموده، در باب تعزيرات حكومتي پاسخ به سؤالات

زير مورد نياز است:

1- با توجّه به سياق مادّۀ 16 قانون مجازات اسلامي در باب تعريف تعزير، منظور از جملۀ «به نظر حاكم واگذار شده است» چيست؟ آيا مراد از حاكم، حاكم شرع است، يا قاضي محكمه؟

جواب: منظور حاكم شرع است. و اگر قاضي محكمه مجتهد باشد، يا مأذون در اين گونه امور نيز باشد، حقّ تعيين تعزير را از نظر كيفيّت و كميّت به تناسب ميزان جرم دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 146

2- آيا متولّيان امور رسيدگي به تعزيرات حكومتي، مأذون از طرف حاكم شرع مي باشند؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

3- با توجّه به اين موضوع كه متصدّيان و متولّيان شعب تعزيرات حكومتي از طرف وزير دادگستري منصوب مي شوند. آيا صلاحيّت آنان جهت رسيدگي و صدور حكم در باب مسائل تعزيرات حكومتي، محلّ اشكال است؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

4- از آنجا كه سازمان تعزيرات حكومتي زير نظر قوّۀ مجريّه اداره مي گردد، و بر اساس مصوّبات مجمع تشخيص مصلحت نظام، صلاحيّت رسيدگي به امور محوّله را دارد؛ آيا تصميمات صادره، قضايي تلقّي مي گردد، يا جزء تصميمات اداري مي باشد؟

جواب: تعزير در همه جا جزء احكام قضايي است. ولي اگر ضوابطي براي آن از سوي دستگاه قضايي تعيين گردد، و براي اجرا در اختيار ديگران قرار گيرد، جزء وظايف اجرايي محسوب خواهد شد. مثلًا اگر گفته شود: «براي حمل يا فروش هر گرم ترياك فلان مقدار جريمه بايد گرفته شود.» تعيين اين ضابطه حكم قضايي است، و عمل به آن در مورد مجرمين، حكم اجرايي است.

5- با عنايت به اصل شصتم قانون اساسي كه اشعار مي دارد: «اعمال قوّۀ مجريّه، جز در اموري كه در اين قانون

مستقيماً بر عهدۀ رهبري گذارده شده، از طريق رئيس جمهور و وزرا است»؛ آيا رؤساي شعب تعزيرات حكومتي منصوب از طرف قوّۀ مجريّه، كه مأذون از ناحيۀ رهبري مي باشند، صلاحيّت فصل خصومت، رسيدگي، صدور حكم و اعمال مجازات را دارند، يا بايستي مأذون از ناحيۀ رئيس قوّۀ قضائيّه باشند؟

جواب: در صورتي كه تعيين ضوابط از سوي قوّۀ قضائيّه شده باشد، نصب آنها براي اجرا از سوي قوّۀ مجريّه مانعي ندارد.

سؤال 443- چنانچه مأموران انتظامي گزارش نمايند كه اشخاصي در منزل مسكوني خود در حال ارتكاب اعمال منافي عفّت مي باشند، آيا قاضي محكمه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 147

مي تواند مجوّز ورود به محلّ را صادر نمايد؟

جواب: مادام كه به صورت يك توطئه و فساد گسترده در نيايد، ورود به محلّ و تجسّس جايز نيست.

سؤال 444- لطفاً به دو سؤال زير پاسخ فرماييد:

1- ايجاد زمينه و بسترسازي جرم و گناه چه حكمي دارد؟

2- اگر بسترسازي و ايجاد زمينۀ جرم و گناه از طريق محاكم قضايي، يا ضابطين قضايي صورت گيرد. چه حكمي دارد؟ توضيح اين كه فردي را ترغيب و تشويق به پرداخت وجهي، تحت هر عنوان كنند (با صرف نظر از تحقّق يا عدم تحقّق آن) تا موجبات گرفتاري فرد يا افرادي را فراهم آورند، اين عمل في نفسه از نظر شرع مقدّس اسلام چه حكمي دارد؟

جواب: بسترسازي جرم و گناه شرعاً جايز نيست؛ خواه از سوي محاكم باشد، يا غير محاكم؛ مگر در مواردي كه خطري از سوي كسي يا گروهي احساس شود، مثل قاچاقچيان موادّ مخدّر و امثال آنها.

سؤال 445- در فقه اسلامي مرور زمانهايي وجود دارد كه برخي از آنها به شرح زير است:

1-

مرور زمان امحا و تخريب گورستان يك صد سال (پنجاه سال هم شنيده ام).

2- مرور زمان شوهر مفقود الاثر براي زوجه هفت سال.

3- مرور زمان اشياي گمشده و مسكوكات هفت سال.

4- مرور زمان تحجير (سنگ چين كردن پيرامون زمين باير، يا موات به منظور مالكيّت) يك سال.

5- مرور زمان غصب يك سال (كه اگر صاحب مال مغصوبه مراجعه كند مي تواند ادّعاي غصب كند، و بعد از انقضاي مدّت مزبور غصب معنا پيدا نمي كند. چون اين مدّت دليل بر اغماض يا رضايت يا اعراض مالك است؛ ولي به نحو ديگري مي تواند مال خود را مطالبه كند.)

6- مرور زمان املاك بلا صاحب؛ مجهول المالك، يا مجهول المكان، يا املاكي كه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 148

از آنها اعراض شده و متروك مانده اند. بر حسب عرف جامعه به نظر حاكم شرع (علم قاضي) است. ولي بايد زماني داشته باشد. (اين مرور زمان در قانون 20 سال مي باشد.)

نظر حضرتعالي در مرور زمانهاي مذكور چيست؟

جواب: مروز زمان در امحا و تخريب گورستان وجود ندارد، مگر وقتي كه گورستان متروكه شود، و استخوانها خاك گردد. در مورد همسر مفقود الاثر چهار سال از زمان مراجعه به حاكم شرع است. در اشياي گمشده بايد تا يك سال به دنبال صاحب آن بگردند، اگر پيدا نشد مي توانند آن را به شخص نيازمندي بدهند.

در تحجير و غصب و املاك بلا صاحب مرور زمان وجود ندارد، بلكه معيار آن است كه يقين به اعراض صاحب اصلي پيدا كنيم؛ خواه يقين در يك روز پيدا شود، يا پنجاه سال. البتّه مرور زمانهاي ديگري هم داريم؛ مثلًا كساني كه دو سال در مكّه بمانند به حكم اهل مكّه مي شوند، و

حجّ آنها حجّ افراد است. و اشخاصي كه يك سال يا بيشتر در محلّي براي تحصيل، يا كسب و كار مي مانند، آنجا به حكم وطن آنها مي باشد.

سؤال 446- در جرائمي، كه دو يا چهار بار اقرار شرعي معتبر است (مثل سرقت و زنا،) اگر متّهم در اوّلين جلسۀ دادگاه، منكر سرقت، يا قبل از اقرار چهارم در مثل زنا منكر اتّهام خود باشد، آيا تشكيل جلسات بعدي، و استماع اقرار يا انكار بعدي نيز لازم است؟ يا اين كه قاضي مي تواند با انكار اوّليّه، و با توجّه به اين كه حتّي در صورت اقرار در جلسات بعدي، نصاب اقرارها كامل نمي شود، حكم به برائت وي صادر نمايد؟

جواب: قاضي موظّف نيست در جلسات متعدّد متّهم را احضار و از او سؤال كند. هرگاه در جلسۀ اوّل انكار كرد و دليلي وجود نداشت، حكم به برائت مي كند.

سؤال 447- نظر به اين كه براي قاضي جايز نيست به يكي از طرفين دعوا، يا به هر دو تلقين كند، آيا مي تواند طرفين دعوا را به مقرّرات و احكام شرع مقدّس آشنا كند؟ اگر پس از اين ارشاد و آشنايي طرفين به موازين و مقرّرات جاريه، در خواست

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 149

قسم نشود، آيا حكم برائت مفهومي دارد؟ با در نظر گرفتن اين كه در قانون فعلي نيز قيد شده كه در صورت عدم وجود مدارك يا شواهد، مدّعي عليه با قسم شرعي تبرئه خواهد شد، و در صورت انصراف از تقاضاي سوگند، دادگاه با توجّه به ساير مستندات به دعوا رسيدگي نموده، و رأي مقتضي را صادر مي نمايد.

جواب: بيان احكام شرع براي طرفين دعوا، داخل در مسألۀ تلقين

حرام نيست.

سؤال 448- اگر كسي بر عليه ديگري شكايت نمايد، امّا در نهايت نتواند ادّعاي خود را ثابت كند، و به واسطۀ شكايت، وقت مدّعي عليه تلف شده، و متحمّل ضرر مالي و آبرويي شود، لطفاً بفرماييد:

1- آيا مدّعي عليه مي تواند شاكي را به جرم افترا و اضرار، تحت تعقيب قرار دهد، و بر عليه او شكايت نمايد؟

جواب: اگر ضرر قابل ملاحظه اي بر او وارد شود، حق دارد شكايت كند.

2- آيا مي توان از ادلّۀ قذف تنقيح مناط كرد، تا به محض اين كه شاكي نتوانست اتّهام متّهم را ثابت كند، جرم افترا براي وي ثابت شود؟

جواب: اين، نوعي قياس است و جايز نيست.

3- آيا مي توان بين جايي كه شاكي خود را مُحِقّ مي دانسته، و مواردي كه چنين نبوده، فرق قائل شد؟ در صورت چنين فرقي، آيا متّهم بايد ثابت كند كه هدف شاكي اضرار بوده، يا شاكي بايد ثابت كند كه هدفش اضرار نبوده است؟

جواب: در اين مسأله دخالتي ندارد؛ معيار ايجاد اضرار است.

سؤال 449- در مادّۀ هفت قانون مجازات اسلامي آمده است كه: «هر ايراني كه در خارج ايران مرتكب جرمي شود و در ايران يافت شود، طبق قانون جزاي جمهوري اسلامي ايران مجازات مي شود.» با توجّه به اين كه از مادّۀ مذكور چنين استفاده مي شود كه اين حكم در مورد مطلق جرايم ارتكابي در خارج، (اعمّ از اين كه جرم ارتكابي در خارج مورد رسيدگي قرار بگيرد يا قرار نگيرد) جاري است، نظر حضرتعالي در مورد هر كدام از فروض ذيل چيست؟

1- اگر فردي ايراني در كشوري غير اسلامي مرتكب جرم شود، حكم قضيّه چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 150

جواب: بايد طبق قانون

اسلامي مجازات شود.

2- اگر فردي ايراني در كشوري اسلامي، مرتكب جرمي شود، حكم قضيّه چيست؟

جواب: مانند جواب سابق است، و اصولًا تأثيري در مجازات ندارد؛ مگر در موارد بسيار نادر.

سؤال 450- در برخي موارد كه از محضر مبارك حضرتعالي استفتا شده، پاسخ فرموده ايد، «مصالحه نمايند» منظور از مصالحه چيست؟ آيا قاضي محكمه نيز بايد نقشي در اين مصالحه داشته باشد، يا نبايد مداخله كند؟ و چنانچه طرفين با هم مصالحه ننمايند، تكليف دادگاه چيست؟

جواب: قاضي مي تواند به عنوان مصلح بين الناس (نه به عنوان قضاوت) در اين گونه موارد دخالت كند.

سؤال 451- اگر نظرِ قاضيِ مجتهد جامع الشرائط بر خلاف قانون، ولي مبتني بر نظريّۀ مشهور فقها باشد. (مثلًا قانون، ضمان را نقل ذمّه دانسته، ولي وي ضمّ ذمه به ذمّه مي داند) چگونه بايد عمل كند؟ آيا مي تواند از صدور حكم خودداري كرده، و موضوع را به قاضي ديگر محوّل كند؟

جواب: مانعي ندارد.

سؤال 452- چنانچه قاضي با توجّه به پرونده، شهادت شهود و قرائن و امارات ديگر، حكمي صادر نمايد، و آن حكم منطبق با واقعيّت نباشد، هر چند قاضي تمام سعي و تلاش خود را در كشف حقيقت نموده باشد؛ آيا مسئوليّتي بر عهدۀ قاضي هست؟

جواب: در صورتي كه قاضي تلاش خود را بكند، عند الله معذور است، و في الحديث

«للمصيب اجران، و للمخطئ اجرٌ واحد».

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 151

فصل شانزدهم: احكام بيع

تجارتهاي حرام و باطل

1- فيلمها و عكسهاي مبتذل

سؤال 453- اخيراً تهيّه و توزيع تصاوير مهيّج شهوت در شكلهاي مختلف و بعضاً به بهانۀ عرضۀ آثار هنري و عرفاني، بر روي كاشيها، لباسها، كارتهاي تبريك و مانند آن، شايع گرديده است؟ نظر مبارك نسبت به موارد ذيل چيست؟

الف) خريدوفروش اين گونه

تصاوير چه حكمي دارد؟

ب) وظيفۀ فروشندگان نسبت به محو تصاوير مبتذل، كه بر روي اجناسي مانند لباس، صابون، بسته هاي شيريني و امثال اينهاست، چيست؟

ج) مزد كارگران و بنّاها در قبال نصب كاشيهايي كه منقّش به اين گونه تصاوير مي باشد، چه حكمي دارد؟

د) آيا نصب تصاوير مذكور در معرض ديد افراد جايز است؟

جواب: استفاده از تصاوير مبتذل و فسادانگيز، به هر نحو كه باشد، جايز نيست، و ترويج آن نيز شرعاً ممنوع است، و مزد گرفتن در برابر آن مجاز نمي باشد، و چنانچه بتوانند بايد آن را محو كنند.

سؤال 454- فرشها و كوبلن هايي با تصاوير زنان سر برهنه، يا رقّاصي هاي دسته جمعي بافته مي شود، همچنين عكسهاي مينياتوري با همين مضامين كشيده مي شود. تهيّه، توليد، خريد، فروش و نصب آنها در منازل يا مغازه ها چه صورتي دارد؟

جواب: با توجّه به اين كه اين عكسها ترويج فساد است، توليد و خريدوفروش و نگهداري آن اشكال دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 152

2- نوارهاي صوتي و تصويري مبتذل (موسيقي)

سؤال 455- متأسّفانه نوارهاي ويديوئي محتوي فيلم هاي مبتذل، اعم از موسيقي، آواز، رقص زنان يا مردان، يا زن و مرد، بلكه بالاتر نوارهايي كه عمل زناشويي را نمايش مي دهد، به وفور در بازار يافت مي شود! و از طرفي، در بعضي از محافل شايع شده كه چون به صورت پخش غير مستقيم است اشكالي ندارد، يا اگر محرّك نباشد، حرام نيست! لطفاً در اين زمينه به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

1- خريدوفروش و نگهداري اين نوارها، و نگاه كردن به اين فيلمها چه حكمي دارد؟

2- آيا بين پخش مستقيم و غير مستقيم در فرض مزبور تفاوتي است؟

3- آيا جمع آوري و از بين بردن آنها واجب است؟ در صورت وجوب،

اين كار، بر عهدۀ چه كسي است؟

4- در صورتي كه از شخصي به دليل خريد، يا فروش، يا نگه داري، اين گونه نوارها، يا ديدن فيلمهاي محتوي آن، به دادگاه شكايت كند، مجازات آن چيست؟

جواب 1 تا 4: خريدوفروش و نگهداري و نگاه كردن به اين گونه فيلمها حرام است؛ خواه مستقيم باشد يا غير مستقيم، و بر حاكم شرع لازم است كه آنها را جمع آوري كرده و از بين ببرد، و اين كار تعزير دارد.

سؤال 456- مدّتي است پيرامون موسيقي تحقيقاتي را آغاز نموده، لكن به مشكلي برخوردم، كه تاكنون برايم حلّ نشده است. بنده به لحاظ عقلي نتوانستم خود را قانع كنم، كه اسلام مطلق موسيقي را حرام كرده باشد. و اگر چنين است، بايد ملاك و معياري داشته باشد. اين بود كه به كتب فقهي و فتاواي بعضي از علماي بزرگوار مراجعه نمودم. متوجّه شدم كه در مورد حرمت موسيقي، اختلاف نظر وجود دارد. از ظاهر عبارت شيخ در مكاسب به دست مي آيد، كه ايشان موضوع حرمت را لهو مي داند؛ امّا بعضي از بزرگواران، خصوصاً امام راحل قدس سرّه طرب را معيار آن ذكر مي كنند. با توجّه به مطالب بالا، خواهشمند است بيان فرماييد: آيا حرمت موسيقي به خاطر مطرب بودن است، كه بر اثر مرور زمان (مثل شطرنج) تغيير پيدا كرده و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 153

تبديل به لهو شده است؟ يا از همان ابتدا موضوع و عنوان حرمت موسيقي، لهو بوده و هست؟ در اين صورت نظر علماي بزرگوار مبني بر مطرب بودن را چطور توجيه مي كنيد؟

جواب: بعيد نيست آنچه فقها و مراجع در اين زمينه مي گويند، غالباً به يك ريشه

بازگردد، هر چند اختلافي در الفاظ آنها وجود دارد. و آن همان است كه ما قبلًا گفته ايم: آهنگهايي وجود دارد كه در مجالس فساد نواخته مي شود، و در كنار آن غالباً هرزگي هاي ديگر وجود دارد. آهنگهايي كه گاهي از آن به موسيقي مبتذل، و گاه فسادانگيز، و گاه مطرب، تعبير مي شود. اين آهنگها هر جا، و با هر محتوايي باشد، حرام است؛ ولي آهنگهاي ديگري هست كه چنين نيست. مانند آهنگهاي معروفي كه اشعار مختلف مذهبي، مرثيه ها و موزيكهاي نظامي و ورزشي با آن نواخته مي شود، اينها حرام نيست؛ چرا كه در تعريف قسم اوّل نمي گنجد. البتّه مصاديق مشكوكي هم وجود دارد كه به درستي شناخته نمي شود، كه آيا از قسم اوّل است، يا از قسم دوّم؟ و نظر به اين كه در شبهات تحريميّۀ مصداقيّه اصل بر برائت مي باشد، در مصاديق مشكوك برائت جاري مي شود.

سؤال 457- گفته مي شود: «گوش دادن به دو نوع از موسيقي شرعاً اشكال دارد؛ صداي زن، و ديگري آهنگ مطرب؛ يعني آهنگي كه انسان را از حالت طبيعي خارج مي سازد.

الف) در خصوص مورد اوّل؛ يعني گوش دادن مرد به آواز زن مشكلي نيست، ولي آيا گوش دادن آواز زن براي زن هم حرام است؟

ب) در مورد دوّم بايد بگويم كه هيچ گونه آهنگي نمي تواند مرا از حالت طبيعي خارج سازد. گوش دادن به نوار موسيقي، چه با كلام و چه بي كلام، چه غمگين و چه غير غمگين، براي من چه حكمي دارد؟

جواب الف: چنانچه آهنگ و صدا مناسب مجالس لهو و فساد باشد، براي زنان هم جايز نيست.

جواب ب: معيار، افراد و اشخاص نيستند، بلكه كليّۀ آهنگهاي متناسب با

استفتاءات جديد

(مكارم)، ج 3، ص: 154

مجالس لهو و فساد براي همه حرام است، خواه انسان را از حالت طبيعي بيرون ببرد يا نبرد.

سؤال 458- خريد، فروش، توزيع و تكثير نوارهاي موسيقي غير مجاز، و عكسهاي مبتذل و مستهجن چه صورت دارد؟ پولي كه از اين راه كسب مي شود، چگونه است؟

جواب: تمام اينها حرام است.

سؤال 459- استفاده از نوارهاي تصويري مبتذل و مستهجن توسّط زن و شوهر، جهت تهييج قوّۀ شهويّه، بدون اين كه مفاسد ديگري بر آن مترتّب گردد چه حكمي دارد؟ آيا كسي كه اين گونه نوارها را به منظور فوق نگهداري مي كند، قابل تعزير است؟

جواب: اشكال دارد و قابل تعزير است؛ ولي در مرحلۀ اوّل در اين گونه موارد در مقام تعزير بايد به اخطارهاي لفظي قناعت كرد.

سؤال 460- لطفاً در مورد موسيقي به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- آيا موسيقي اصالتاً موضوع حكم قرار گرفته، يا تابع غنا مي باشد؟

2- آيا موضوع عرفي است، يا حدّ خاصّ شرعي دارد؟

3- اگر با عرف است، كدام عرف معيار است؟ عرف عامّ، يا عرف مؤمنين، يا موسيقي دانان و آهنگ سازان، يا عرف فقها و مفتيان؟

4- لطفاً حدّ و حدود موسيقي مجاز غير غنايي را بيان نماييد. آيا اين حدود در مورد موسيقي هاي محلّي و سنّتي است، يا در مورد موسيقي هاي خارجي و به خصوص كلاسيك هم موضوعيّت دارد؟

5- نقش طرب در تحقّق موسيقي حرام چگونه است؟

جواب: پاسخ تمام سؤالات شما به شرح زير است: كلّيّۀ صداها و آهنگهايي كه مناسب مجالس لهو و فساد است حرام، و غير آن حلال است، و تشخيص آن با مراجعه به اهل عرف خواهد بود. و امّا آلات و ابزار موسيقي، آنچه مربوط به

موسيقي حرام است، يعني غالباً با آن موسيقي حرام نواخته مي شود، توليد و خريدوفروش و ارائۀ تصوير آن در وسايل ارتباط جمعي حرام مي باشد. ولي آلات

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 155

مشتركه، يا آنچه غالباً موسيقي حلال با آن نواخته مي شود، در جهات فوق اشكالي ندارد.

سؤال 461- متأسّفانه در يكي دو سال اخير، عدّه اي براي عروسي فرزندان خود از افرادي به نام «مُطرِب» كه داراي ابزار و آلات موسيقي بوده، و در عروسي ها ضمن آواز خواندن به رقص و پايكوبي نيز مي پردازند، دعوت به عمل مي آورند! با توجّه به آثار منفي حضور مطربان، دعوت از چنين افرادي و پول دادن به آنها شرعاً چه حكمي دارد؟

جواب: دعوت كردن از مطرب حرام است، و پول دادن به آنها گناه ديگري است. علاقه مندان به اسلام و شيعيان اهل بيت اطهار عليهم السلام بايستي از اين اعمال پرهيز كنند.

سؤال 462- با توجّه به گسترش موسيقي در جامعه، خصوصاً در بين جوانان، حكم موارد ذيل را از نظر شرعي بيان فرماييد:

الف) با توجّه به اين كه اكثر آلات موسيقي كاربردهاي مشترك بين حلال و حرام دارند، حكم خريد، فروش، نگهداري، آموزش، يادگيري و استفادۀ از آنها چيست؟

ب) آيا تعريف غنا از نظر شرعي بر آوازه خواني هاي رايج، كه يك فرد متن شعر يا نثر را با آواز خوش مي خواند قابل تطبيق است؟ آيا محتواي متن هم دخالتي در حكم شرعي دارد؟

ج) مجلس حرام به چه مجلسي گفته مي شود؟ آيا هدف و انگيزۀ برگزار كنندگان و شركت كنندگان در تعيين مصداق دخالت دارد؟ يا صِرف وقوع عمل حرام در مجلسي، آن را تبديل به مجلس حرام مي كند؟

د) با توجّه به حكم مسألۀ

فوق، منظور از مناسبت آهنگ يا غنا با مجلس حرام، آيا اختصاص آن صرفاً به مجلس حرام است (يعني اين آهنگ فقط در اين گونه مجالس نواخته مي شود) يا به صرف نواختن آهنگ در مجلس حرام، مناسبت با مجلس حرام تحقق پيدا مي كند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 156

جواب الف تا د: كليّۀ صداها و آهنگهايي كه مناسب مجالس لهو و فساد است حرام، و غير آن حلال است، و تشخيص آن با مراجعه به اهل عرف خواهد بود.

منظور از مناسبت با مجلس لهو و فساد آن است كه اين گونه آهنگ ها، صرف نظر از محتوا، غالباً در آن گونه مجالس نواخته مي شود و نيّت تشكيل دهندگان در آن تأثير ندارد، و منظور از آلات مشتركه آلاتي است كه به طور گسترده هم در مجالس حرام و هم در مجالس حلال از آن استفاده مي شود.

سؤال 463- آيا حكم جواز غنا در مجلس زفاف و عروسي، در مجلس شب عقد نيز جاري است؟

جواب: تفاوتي بين شب عقد و عروسي و ساير شبها نيست، و آهنگها و موسيقي هاي مناسب مجالس لهو و فساد، در هر حال حرام است.

سؤال 464- نظر به ابهامات و پرسشهايي كه در خصوص چگونگي مواجه افكار عمومي با موسيقي و آواز زنان مطرح است، سؤالات ذيل تقديم حضور مي گردد.

1- اجراي آواز بانوان به صورت تك خواني و هم آوايي چه حكمي دارد؟

2- پرداختن زنان به موسيقي و آواز تا چه حد مجاز مي باشد؟

3- آواز بانوان به چه نحوي و در چه مكانهايي مجاز مي باشد؟

4- آيا پخش و انتشار موسيقي و آواز بانوان مجاز است؟

جواب 1 تا آخر: كليّۀ آهنگها و صداهايي كه مناسب مجالس لهو و

فساد است حرام، و غير آن جايز است، و فرقي در اين قسمت ميان مرد و زن نيست، ولي خوانندگي نوع مباح براي زنان در صورتي جايز است كه مجلس مخصوص به جنس خودشان باشد. خواه دسته جمعي بخوانند، يا به تنهايي. جوانان عزيز بايد توجّه داشته باشند كه سيل تهاجم فرهنگي غرب نبايد ما را مرعوب سازد، و تصوّر كنيم ما بايد خود و احكام دين خود را بر فرهنگ آنها تطبيق دهيم؛ زيرا فرهنگ غرب گام به گام جوانان را به سوي ابتذال كامل پيش مي برد، و آنها را از درون تهي مي سازد، و به اين ترتيب هر گونه مانع را كه بر سر راه مطامع آنهاست بر مي دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 157

3- رقص

سؤال 465- تعريف رقص از نظر شرعي چيست؟ و حكم آن به نظر حضرتعالي چه مي باشد؟

جواب: تنها رقص زن براي شوهرش جايز است، و بقيّه اشكال دارد، و رقص يك امر عرفي است، و آن حركات موزوني است كه افراد مطّلِع تصديق كنند مصداق رقص است، و اگر مصاديق مشكوكي پيدا كرد حرام نيست.

سؤال 466- با توجّه به اين كه به جز رقص همسر براي همسر، بقيّۀ رقص ها اشكال دارد، لطفاً بفرماييد: پولي كه به عنوان شاباش در مجالس رقص، به ويژه عروسي ها، به كسي كه مي رقصد مي دهند، براي دهنده و گيرندۀ آن، از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

جواب: دادن و گرفتن اين پول ها جايز نيست.

سؤال 467- دست افشاني چه حكمي دارد؟

جواب: اگر منظور از دست افشاني رقص است، رقص حرام است؛ مگر رقص زن براي همسرش.

4- دست زدن

سؤال 468- آيا دست زدن هماهنگ و مرتّب، يا نامرتّب، در مجالس مولودي ائمّۀ اطهار عليهم السلام جايز است؟ آيا با احترام و قداست اين مجالس سازگار است؟ شركت در اين مجالس، كه جهت اظهار شادي به دست زدن مشغول مي شوند، چه حكمي دارد؟

جواب: كف زدن مانعي ندارد؛ امّا در مساجد و حسينيّه ها بايد ترك شود.

سؤال 469- حكم كف زدنِ هماهنگ و مرتّب يا نامرتّب به صورت مطلق، و در هر مجلسي (عروسي، مهماني، مولودي و مانند آن) و در هر مكاني اعمّ از مسجد، حسينيّه، منزل و مانند آن، جهت اظهار شادي و سرور، يا تشويق، چيست؟

جواب: از جواب سابق معلوم شد؛ ولي توجّه داشته باشيد كه افراط در هيچ كاري شايسته نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 158

سؤال 470- معمولًا در مراسم عيد الزهرا كف زدن، پايكوبي،

رقص و حتّي اموري را كه جميع فقها صريحاً فتوا به حرمت آن داده اند، را مستند به حديث رفع القلم كه ذيلًا به آن اشاره مي شود، جايز مي دانيد؟

«وَ امَرْتُ الْكِراٰمَ الْكٰاتِبٖينَ انْ يَرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ ثَلٰاثَةَ ايّٰامٍ مِنْ ذٰلِكَ الْيَوْمِ، وَ لٰا اكْتُبُ عَلَيْهِمْ شَيْئاً مِنْ خَطاٰيٰاهُمْ كَرٰامَةً لَكَ وَ لِوَصِيِّكَ» «1»

آيا اين نوع احاديث از نظر سند معتبر است؟ و بر فرض اعتبار معناي حديث چيست؟

جواب: اين روايت از نظر سند اعتباري ندارد؛ به علاوه مخالف كتاب اللّٰه است، و معاذ اللّٰه كه ائمّۀ معصومين عليهم السلام اجازۀ ارتكاب گناه به افراد در اين ايّام يا غير اين ايّام داده باشند. و بر فرض اعتبار، معناي حديث اين است كه اگر كسي لغزشي از او سر زد خداوند او را مي بخشد، نه اين كه عمداً آلودۀ گناه شود.

5- قمار

سؤال 471- با عنايت به اهميّت ورزش از ديدگاه اسلام، و توسعۀ اماكن و فضاهاي ورزشي و فرهنگي، و به منظور پيشگيري از تهاجم و شبيخون دشمن، و با توجّه به اين كه ورزش و حركات جسماني موجب نشاط جسمي و روحي انسان، و مقدّمۀ تحصيل سلامتي و حفظ و تداوم آن در جامعۀ اسلامي است، خواهشمند است نظريّه شرعي خود را نسبت به راه اندازي ورزش بيليارد اعلام نماييد.

جواب: هرگاه بازي مذكور از عنوان آلت قمار خارج شده باشد، و در نزد تودۀ مردم به عنوان يك سرگرمي يا ورزش شناخته شود، بازي با آن بدون برد و باخت مالي اشكالي ندارد. در غير اين صورت جايز نيست.

سؤال 472- در اثر كمبود امكانات تفريحي و سرگرمي، با در اختيار داشتن يك دست ورق (پاسور)

براي سرگرم كردن و گذاردن وقت، خود را مشغول كرده ايم. امّا

______________________________

(1) بحار الانوار، جلد 31، صفحۀ 125.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 159

اين اوراق توسّط بازرسي كارخانه توقيف، و ما متّهم به قمار بازي شده ايم. با توجّه به كمبود امكانات و گذراندن وقت به صورت كسل كننده، لطفاً نظر خود را راجع به اين مسأله بيان فرماييد: آيا اين كار از نظر شرعي حرام است؟ و در صورت حرام بودن، آيا اين كار شرعاً تعزير دارد؟

جواب: مانند جواب سؤال قبل است.

سؤال 473- مراجع بزرگوار در رساله هاي خود پيرامون «ورزش ها» چنين بيان داشته اند: «هرگاه بازي يا ورزشي، از آلت قمار بودن خارج شده باشد، اشكال ندارد.»

سؤال حقير اين است كه: ملاك خروج از آلت قمار بودن چيست؟

1- آيا ملاك همۀ مردم دنيا هستند، يا اكثريّت مردم؟

2- آيا ملاك همۀ مردم مسلمان هستند، يا اكثريّت مسلمانان، يا كشور ايران؟

3- آيا نبايد احدي در اين دنيا با وسيلۀ مذكور، قمار كند، يا ملاك چيز ديگري است؟

جواب: ملاك اين است كه در منطقه اي كه با آن بازي مي كنند مردم به عنوان يك آلت قمار به آن نگاه نكنند، بلكه آن را يكي از انواع ورزش بشمارند.

سؤال 474- مسابقاتي براي رشد و شكوفايي مردم در زمينۀ آشنايي بيشتر آنان با زندگي ائمّۀ اطهار عليهم السلام و احكام شرعيّه برگزار مي شود:

الف) چنين مسابقاتي از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

ب) اگر براي كمك به مخارج مسابقه، با رضايت شركت كنندگان وجهي از آنها دريافت شود، حكم آن چيست؟

ج) اهداي جوايز جهت ايجاد رقابت فرهنگي بين مردم از وجوه پرداختي توسّط شركت كنندگان در مسابقه، چه حكمي دارد؟

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد،

انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 159

د) در صورتي كه به شركت كنندگان اعلام شود، در آمد احتمالي مسابقه صرف كارهاي فرهنگي فلان مركز مي شود، آيا صرف آن در كارهاي مذكور اشكالي دارد؟

جواب: اين كار از نظر شرعي اشكال دارد؛ مگر اين كه پولي از مردم نگيرند، و افراد نيكوكار هزينۀ آن را بپردازند. آنچه فعلًا معمول شده، در واقع شبيه بخت آزمايي و ازلام است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 160

سؤال 475- شركتي ايراني به نام … به عنوان «طرح پيوند و همكاري» اقدام به عضوگيري مي كند هر عضو موظّف است مثلًا مبلغ 1300 تومان به حساب شركت و 4 نفر از اشخاصي كه در ليست 7 نفرۀ ارسالي شركت قرار دارند واريز نمايد. (هر نفر 200 تومان و 500 تومان به حساب شركت) بعد از واريز مبلغ فوق، ايشان جزء گردونۀ 7 نفره قرار مي گيرد و نفر هفتم از گردونه خارج مي شود، و به همين ترتيب گردونه با گرفتن عضوهاي جديد مي چرخد، تا اين كه ايشان، كه نفر اوّل بوده، نفر هفتم شود. و از گردونه خارج گردد. آنها مدّعي هستند كه در اين مرحله 543/ 823 نفر هر كدام مبلغ 200 تومان به حساب آن شخص واريز مي كنند، كه مجموعاً مبلغ 000/ 400/ 681/ 1 تومان به حسابش واريز مي گردد، كه همۀ اين مبلغ از طرف عضوهاي جديد به حسابش واريز شده است. آيا اين كار از نظر شرعي جايز است؟

حكم اين شركت چيست؟ اگر به حساب خيريّه و حمايت از مستمندان باشد، چگونه است؟

جواب: اين كار نوعي كلاهبرداري

و شبيه قمار است، و حرام مي باشد.

سؤال 476- برگه هايي به نام ارمغان بهزيستي از طرف يك سازمان دولتي به مبلغ معيّني به مردم فروخته مي شود، و در برخي از آنها سؤال يا سؤالاتي مطرح شده است. كساني كه پاسخ صحيح بدهند، به قرعه كشي راه پيدا مي كنند، و به اشخاصي كه قرعه به نام آنها اصابت كند، جوايزي مي دهند. در آمد اين برگه ها طبق اظهار مسئولين امر، صرف امور خيريّه مي گردد. خريداران اين برگه ها سه دسته اند:

1- كساني كه فقط براي شركت در امور خيريّه اين برگه ها را مي خرند.

2- اشخاصي كه فقط براي شركت در قرعه كشي در اين مسابقه شركت مي كنند.

3- افرادي كه چه قرعه به نامشان درآيد و چه درنيايد، تفاوتي براي آنها نمي كند.

لطفاً حكم فروشنده، دست اندركاران، و خريداران را بيان فرماييد.

در ضمن برگه هاي ديگري را همين شركت براي كمك به سيل زدگان به مبلغ 1000 تومان مي فروشد، و در بين تمام خريداران قرعه كشي مي كند. با اين تفاوت كه ديگر سؤالي مطرح نشده، بلكه تمامي كساني كه بخرند مي توانند در قرعه كشي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 161

شركت كنند. حكم اين برگه ها چيست؟

جواب: همۀ اينها از قبيل بخت آزمايي هاي سابق است، و شرعاً اشكال دارد؛ مگر اين كه همۀ افراد از قبيل گروه اوّل باشند؛ يعني فقط به نيّت كمك برگه ها را خريداري كنند. ولي مي دانيم همۀ افراد چنين نيستند؛ بلكه بسياري براي شركت در قرعه كشي برگه ها را مي خرند، و اگر بدانند كه آنها را در قرعه كشي شركت نداده اند، راضي نيستند. و صَرف درآمد آن در امور خيريّه، ماهيّت مسأله را تغيير نمي دهد، و طرح سؤال نيز تأثيري در حلّ اين مشكل ندارد. اميد است براي كمك به نيازمندان راههايي

انتخاب شود كه با احكام شرعي، كه مصلحت جامعه در آن است، سازگار باشد.

سؤال 477- اخيراً طرح اقتصادي مشكوكي، كه ظاهراً از كشورهاي اروپايي اقتباس شده، با مجوّز رسمي از سوي دولت در برخي از نقاط كشور اجرا مي شود.

طرح مذكور بدين شكل است:

شخصي كه قصد شركت در اين طرح را دارد برگه اي دريافت مي دارد، كه در پشت اين برگه نام هفت نفر با مشخّصات كامل و شماره حساب بانكي آنها، به همراه شمارۀ حساب بانكي مجريان طرح درج شده است. گيرندۀ برگه براي شركت در اين طرح بايد مبلغ پانصد تومان به حساب مجريان طرح و 200 تومان به حساب نفراتي كه در پشت برگه آمده واريز كند و سپس برگۀ فوق را به همراه قبض رسيد بانكي وجوهي كه واريز كرده، به آدرس دفتر طرح مذكور ارسال كند. پس از مدّتي از سوي آن دفتر هفت برگۀ ديگر براي او ارسال مي شود كه نام خود او در رديف اوّل پشت برگه است. او موظّف است برگه هاي مذكور را بين هفت عضو فعّال و پركار توزيع كند، و دريافت كنندگان برگه ها، نيز به ترتيب فوق عمل مي كنند، و اين جريان به همين شكل ادامه پيدا مي كند. آنها مدّعي هستند در نهايت به هر شركت كننده مبلغ 000/ 400/ 681/ 1 ريال خواهد رسيد، و ده درصد وجوهي كه به حساب دفتر طرح ريخته مي شود صرف امور خيريّه مي گردد. لطفاً نظر مبارك خويش را در مورد اين مسأله بيان فرماييد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 162

جواب: اين گونه فعاليّت هاي كاذب اقتصادي شرعاً جايز نيست، و نوعي كلاهبرداري زشت غربي است، و از نظر شريعت مقدّسه قابل تعقيب است،

زيرا پولهاي كلاني كه به بعضي از افراد داده مي شود، نه از طريق توليد به دست آمده و نه تجارت، بلكه اموال ديگران را با فريب گرفته، و قسمتي را به نفع شركت و قسمتي را به مشتركين، و براي حفظ ظاهر احتمالًا قسمتي را به كارهاي خير اختصاص مي دهند. اين شگردهاي اقتصادي از خارج آمده، و اميدواريم دست اندركاران توجّه پيدا كنند، و فريب اين گونه مسائل را نخورند. بر حكومت محترم اسلامي نيز لازم است كه در اين مسأله دخالت كند، و جلوي اين فعاليّت هاي اقتصادي ناسالم را بگيرد؛ زيرا در پايان كه مشتركان و طلبكاران زياد خواهند شد، و برنامه ها عملًا متوقّف مي شود، و چيزي دستگير عدّۀ زيادي از مشتركين نخواهد شد، ممكن است منجر به يك سر و صداي اجتماعي شود. مردم عزير ما نيز بايد هوشيار باشند، و در دام اين گونه كارها نيافتند.

سؤال 478- صندوق قرض الحسنه اي، با شرايط زير و با هدف پرداخت وام 700 هزار توماني به افراد، تأسيس شده است.

1- متقاضي بايستي براي ثبت نام اوّليّه مبلغ سه هزار تومان به عنوان كار مزد به صندوق بپردازد.

2- هر متقاضي بايد سه نفر ديگر را كه نيازمند وام هستند معرّفي كند، و آنها نيز هر كدام مبلغ سه هزار تومان به عنوان كارمزد به صندوق بپردازند.

3- اين روند بايستي همچنان ادامه پيدا كند تا متقاضي اوّل به رديف هفتم ارتقا يابد. در آن صورت وي مي تواند براي دريافت وام اقدام نمايد.

4- يادآوري مي شود صندوق قرض الحسنه به جز كارمزد ياد شده هيچ گونه بهره و سودي از دريافت كنندگان وام اخذ نمي كند.

عمليّات اقتصادي مذكور از نظر شرعي چه

حكمي دارد؟

جواب: اين كار در واقع شبيه به نوعي قمار و لا تار پيچيده است، و ريشۀ آن متأسّفانه از غرب مي باشد، و نتيجۀ آن اين است كه در مرحلۀ اوّل بيش از شش

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 163

ميليون تومان كارمزد دريافت مي شود، و هفتصد هزار تومان وام داده مي شود، كه آن هم به كيسۀ مؤسّسه برمي گردد! كارمزد عبارتست از حق الزّحمۀ عادلانۀ كساني كه در آن مؤسّسه كاري انجام مي دهند، كه به مقدار كارشان بايد به آنها مزدي داد.

و نام كارمزد بر شش ميليون تومان گذاشتن در يك مرحله نوعي فريب است. و حتماً شما عزيزان مايل نيستيد آلودۀ اين مسألۀ غير مشروع شويد.

سؤال 479- به دنبال ترويج طرح «ارمغان بهزيستي» و امثال آن توسّط صدا و سيما و برخي از مطبوعات، طرحهاي مشابهي در بعضي شهرها و مراكز استانها نيز به اجرا در آمده است، كه مجريان آن، هدف از جمع آوري وجوه مردم را تأسيس مراكز قرآني و خيريّه اعلام مي كنند. اخيراً طرح جديدي تحت عنوان «طرح ملّي باقيات الصالحات» در يكي از استانها شروع به كار كرده، كه بيست ميليون تومان جايزه براي خريداران برگه هاي منتشر شده از طريق اين طرح در نظر گرفته است. نظر شما راجع به اين گونه فعاليّتها چيست؟

جواب: همۀ اينها حرام، و شبيه بليطهاي بخت آزمايي است. و گذاردن نامهاي مقدّس بر آن، نه تنها از اشكال آن نمي كاهد، بلكه بيشتر مي كند. و علي رغم ظاهر فريبنده اي كه دارد، مفاسد زيادي بر آن مترتّب مي گردد.

سؤال 480- اين جانب و عدّه اي از دوستان كه در شركتي به نام «گُلدكوئيست» سرمايه گذاري كرده ايم، شنيديم جنابعالي كار اين شركت را حرام دانسته ايد.

بدين وسيله خواستيم توضيحاتي، كه از اساسي ترين مطالب در مورد اين كار است، و براي جنابعالي نگفته اند، به شرح زير به اطّلاع جنابعالي برسانيم:

تجارت شبكه اي كاري است كه افراد از طريق شبكۀ اينترنت به خريد مي پردازند، و تمام اجناس حتّي اجناس خوراكي نيز از اين طريق خريدوفروش مي شود. مسألۀ مهم اينجاست كه اين شركت ها، حتّي شركت هاي موادّ غذايي، امتيازاتي براي مشتريان در نظر مي گيرند، تا افراد از آنها خريد نمايند، و اين مطلب را يك شهروند اروپايي يا آمريكايي به صراحت تصديق مي نمايد. شركت Goldquest، هم يكي از همين شركت هاي تجاري است كه براي بالا بردن فروش

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 164

خود علاوه بر فروش آزاد، به مشتريان اين امكان را مي دهد كه از شركت به صورت قسطي نيز خريد كنند. مطلبي كه در توضيحات افراد جا افتاده اين است: هنگامي كه وارد سايت شركت شويد از شما سؤال مي شود، شما قصد داريد تنها سكّۀ طلا بخريد، يا علاوه بر خريد، قصد شركت در كار بازاريابي را نيز داريد؟ و حتّي شخص مي تواند نام خود را بنويسد، و يك ماه بعد پول به حساب بريزد. نحوۀ به حساب ريختن پول از طريق كارت هاي اعتباري است، كه كاملًا معتبر و بدون كلاهبرداري مي باشد، و اين كارت ها زماني جاي پول نقد را خواهد گرفت. بنابراين، كسي كه نمي خواهد بازاريابي كند، يك خريد كامل انجام مي دهد، و در حقيقت چون يكي از روش هاي زمان تورّم اين است كه پول نقد را به طلا تبديل كنيم، پس اين راه يك راه كاملًا عاقلانه به نظر مي رسد. و چنين شخصي كه خريد كامل انجام داده سكّۀ طلايش را دريافت مي كند،

و اگر يك نفر را هم معرّفي نكند هيچ تأثيري در خريد او ندارد. پس مسأله اي را كه خدمت جنابعالي گفته بودند كه تا اشخاصي را معرّفي نكنيد به شما پول نمي دهند، و طلا را دريافت نمي كنيد، مخصوص زماني است كه شخص خودش علاقه مند است كه براي شركت بازاريابي كند. در اين صورت نيم بها خريد مي كند، و بقيّۀ پول طلا را با بازاريابي و سهيم شدن در سود شركت پرداخت مي كند. اگر قسمتي كه باعث حرام شدن اين تجارت مي شود قسمت معرّفي كردن اشخاص است، بنابراين كار بازاريابي نيز كه افراد زيادي در حال حاضر به آن اشتغال دارند يك امر حرام و خارج از حكم شرع محسوب مي شود، و اگر اين قسمت كه تا افرادي را معرّفي نكنيم به ما وجهي پرداخت نشود باعث حرام شدن كار شركت گلدكوئيست است بايد عرض كنيم شركت پس از 6 ماه، اگر كسي نتوانست افراد را معرّفي كند، به اندازۀ همان مقدار پول كه پرداخت شده سكه يا طلايي را براي وي مي فرستد، كه قطعاً تا به اين لحظه اين مطلب براي شما گفته نشده بود. بنابراين اگر كسي نخواست ديگري را معرّفي كند، بطور كامل خريد مي كند و تمام پول طلا را مي پردازد، و حتّي در يك قسمت از سيستم مي تواند نام و شمارۀ خودش را مخفي كند، تا هيچ كس حتّي اسم او را هم نداند. اجناسي را كه اين شركت بفروش

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 165

مي رساند، چند خصوصيّت بارز دارد كه باعث مي شود قيمت آن زياد و حتّي از ارزش وزني اش بيشتر گردد! از جمله اين كه اوّلًا روي آن يك شكل ضرب شده. و

ثانياً توسّط يك دولت پشتوانۀ مالي شده. و ثالثاً عيار آن 24 است. رابعاً موارد ضرب آنها مُد روز است. كه خصوصيّت آخر باعث مي شود وقتي سكّه تمام شد كساني كه علاقه مند به داشتن اين نوع سكّه هستند اين سكه را از ما بخرند، و قيمت آن چند برابر مي شود. و گمان نمي كنم كه در اين سود نيز مسألۀ حرامي وجود داشته باشد، چون يك تجارت است و قيمت ها هم از طرف خود شركت تعيين مي شود، و چيزي است كه اتفاق افتاده، و اكثر دوستان سكّه ها يا طلاهايي را خريداري كرده اند كه گران شده، و سود دوّمي نصيب آنها شده است. برخي مي گويند: «چون انسان سريع به پول هنگفتي مي رسد، پس بدون تلاش است و حرام.» بايد عرض كنم: «اين كار آن قدر نياز به تلاش دارد، و به قدري پرمشقّت است كه گاه حتّي وقت خواب و خوراك را هم مي گيرد!». با توجّه به توضيحات بالا، لطفاً نظرتان را بيان فرماييد.

جواب: مشكل اصلي در اينجا دو چيز است، كه ما كاملًا به آن توجّه داريم، و دليل حرمت اين كار همين دو چيز است: اوّل اين كه سكّه ها به قيمت واقعي بازار فروخته نمي شود، بلكه دو يا سه برابر قيمت واقعي فروخته مي شود، كه قسمتي از اين مبلغ اضافه، نصيب آن شركت و قسمتي نصيب رديفهاي اوّل مي شود، و رديفهاي آخر به يقين گرفتار زيان مي شوند. در واقع قسمت اضافي شبيه نوعي لا تار است، و مشمول آيۀ شريفۀ «لٰا تَأْكُلُوا أَمْوٰالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبٰاطِلِ» * مي باشد، و مسائلي از قبيل نقش سكّه، و وضع آيندۀ آن، پوشش هاي كاذبي است كه به اين كار خلاف

داده مي شود. ديگر اين كه، كساني كه در گردش اين معاملات قرار مي گيرند، نه صنعتي دارند، و نه كشاورزي، و نه تجارب مثبتي. پولهاي كلاني كه به جيب رديفهاي اوّل يا آن شركت مي ريزد از كجاست؟ اگر واقعاً از اين طُرُق بتوان ثروتمند شد، خوب است همه كارها را رها كنند، و دنبال اين برنامه هاي كاذب بيفتند! و در يك كلمه، اين كار شبيه لاتار و بخت آزمايي و قمار است و درآمدش

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 166

مشروع نيست. و تاكنون دهها نوع آن را براي ما نوشته اند و توضيح خواسته اند، و ما به همه جواب منفي داده ايم. شما مي توانيد پول خود را از آن مؤسّسه بازپس بگيريد، و سزاوار افراد با ايماني امثال شما نيست كه آلوده اين كار شويد.

سؤال 481- عدّه اي از جوانان يك هيأت تصميم گرفته اند كه هر يك هزار تومان قربة الي اللّٰه بدهند، و به قيد قرعه از ميان كساني كه پول داده اند يك نفر را به نيابت از كلّ هيأت به كربلا بفرستند. اين كار چه حكمي دارد؟

جواب: هرگاه به قصد قربت باشد، نه به قصد قرعه كشي، اشكالي ندارد.

سؤال 482- مؤسّسه اي بر اساس وظيفه اي كه بر عهده دارد، در جهت تدوين برنامه هاي علمي، آموزشي و تربيتي قرآن كريم، و همچنين ايجاد و گسترش كانون هاي حفظ، قرائت، تجويد، مفاهيم، تفسير و معارف اهل بيت عصمت و طهارت عليهما السلام، برگزاري مسابقات قرآني و فرهنگي، و شناساندن چهره هاي قرآني و مفاخر ايران اسلامي، و برقراري ارتباط با مراكز علمي قرآني داخل و خارج، و طرّاحي و برگزاري دوره هاي كوتاه مدّت قرآني، و تأسيس و ادارۀ كتابخانه هاي تخصّصي و تحقيقاتي، و قبول هدايا

و اعطاي جوايز به اشخاص، فعاليّت شاخصي در علوم معارف قرآني در سطح كشور دارد. مؤسّسه مذكور در اين راستا قصد برگزاري طرحي با مشخّصات ذيل را دارد:

1- تهيّۀ اوراقي محتوي سؤال و جواب علوم قرآني، و پيام هاي اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام.

2- درج شماره اي بر روي اوراق جهت قرعه كشي.

3- اهداي جوايز نقدي و غير نقدي، و سفر زيارتي به سوريه و عتبات عاليات.

برگزاري اين گونه مسابقات به اين نحو است كه علاقه مندان مبلغي به عنوان حقّ شركت در مسابقه پرداخته، و پس از كسر هزينه هاي اجرايي و برگزاري مسابقات، بر اساس اولويّت يا قرعه، جوايزي اهدا، و ما بقي صرف فعاليّتهاي فوق الذّكر مي گردد. نظر مبارك در مورد چنين مسابقه اي چيست؟

جواب: هرگاه وجهي كه گرفته مي شود در برابر خدماتي باشد كه آن مؤسّسه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 167

جهت تعليم قرآن مجيد انجام مي دهد، دادن جوائز به شركت كنندگان در قرعه كشي مانعي ندارد، و در غير اين صورت جايز نيست.

سؤال 483- دامنۀ فعاليّتهاي انجمن حمايت از زندانيان در خصوص خانواده هاي زندانيان بسيار گسترده، و شامل تعليم، تربيت، اصلاح و ارشاد، نگهداري و سرپرستي، كمك به مسكن و اجارۀ ماهيانه، لوازم معيشت، بهداشت و درمان، مراقبت بعد از خروج، ايجاد اشتغال و تهيّۀ فرصتهاي شغلي يا كمك مالي، ترغيب و تشويق به فعاليّت هاي فرهنگي و مانند آن مي باشد. لكن به لحاظ ضعف بنيۀ مالي قادر به انجام رسالت خويش نمي باشد.

به استناد مفاد اساسنامه و آيين نامه، مبني بر جذب كمك هاي مردمي، اعم از نقدي و غير نقدي، فعاليّت هاي عام المنفعه، خيريّه و اقتصادي، انجمن مجاز است به منظور سر و سامان بخشيدن به امور معيشتي

و رفع معضلات اين خانواده ها، كه حجم وسيعي را در سطح كشور در برمي گيرد، تحت عنوان جذب كمكهاي مردمي مبادرت به فروش اوراق بهاداري به نام «اميدآوران ابتسام» به افراد خيّر و نيكوكار نمايد، و بخشي از وجوه حاصل از فروش اوراق را با اذن خريداران آن صرف اهداي جوايز به قيد قرعه بين خريداران جهت ترغيب و تشويق افراد به اين امر خير نمايد.

اين امر مستلزم كسب مجوّز شرعي است. نظر حضرتعالي در اين مورد چيست؟

جواب: هرگاه كمكها به طور كامل صرف امور خير شود مانعي ندارد؛ ولي چنانچه بخشي از آن به صورت جايزه و قرعه كشي درآيد، و انگيزۀ شركت افراد در اين امور گردد اشكال دارد.

6- مجسّمه سازي

سؤال 484- لطفاً به سؤالات زير پيرامون مجسّمه سازي پاسخ فرماييد:

الف) اگر براي بزرگداشت خاطرۀ شهيدان در يكي از ميادين شهر، نمادي از شهيد ساخته شود، چه حكمي دارد؟

ب) آيا جايز است تنديس سربازي ساخته شود كه در حال تيراندازي به سوي دشمن است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 168

ج) آيا مي توان براي نشان دادن تجاوز و ديو سيرتي استكبار (مثلًا نسبت به مردم شهر حلبچه، كه مظلومانه توسّط بمب شيميايي از بين رفتند) به همان صورت با ساختن مجسّمه هايي آن را بازسازي كرد؟

د) اگر انساني كه سر به سجده برده، و خدا را پرستش مي كند ساخته شود، اشكال دارد؟

ه) آيا ترميم آثار باستاني مانند نقوش برجسته، يا مجسّمه هايي كه از ادوار پيش باقي مانده، داراي اشكال است؟

جواب: ساختن مجسّمه از نظر شرع اسلام اشكال دارد؛ ولي امور زير را مي توان استثنا كرد:

1- نقوش برجسته كه در گچ كاري و كنده كاري و قلمكاري و مانند آنها ديده مي شود.

2-

عروسكها و آنچه جنبۀ بازيچه دارد.

3- مجسّمه هايي كه براي فريب دشمن ساخته، و در مناطقي گذاشته مي شود، و از نظر جنگي ضرورت دارد.

4- مجسّمه هايي كه از قطعات متعدّدي تشكيل يافته، و در طبّ براي تعليم مسائل مختلف به كار مي رود، و در بسياري از موارد جانشين تشريح بدن انسانها مي گردد، و براي تعليم اين مسائل لازم به نظر مي رسد.

5- رباطهاي كامپيوتري كه جنبۀ سرگرمي و تفريح ندارند؛ بلكه در نيازهاي زندگي بشري از آن ها بهره گيري مي شود.

سؤال 485- مشاهده شده كه در برنامه هاي تصويري، عروسكي شبيه انسان درست مي كنند، كه در برنامه ها يا فيلمهايي كه انسان واقعي در آن نقش دارد و تكلّم مي كند، به عللي آن عروسك داراي تكلّم وارد مي شود، و همراه انسانهاي واقعي نقش ايفا مي كند، و شبيه آنها تصميم مي گيرد، و تكلّم مي نمايد. ساختن چنين برنامه هايي چه حكمي دارد؟

جواب: مجسّمه سازي اشكال دارد؛ ولي اگر از قبيل عروسك و بازيچه باشد، خواه نقشي بازي كند يا نه، اشكالي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 169

7- غيبت

سؤال 486- آيا صحبت ها و سر و صداهاي سياسي، كه نقل مجالس شده، و افراد دانسته يا ندانسته موضوعي را به اين و آن نسبت مي دهند، غيبت حساب مي شود؟

جواب: نسبت دادن شايعات به يكديگر نوعي تهمت است، فراتر از غيبت؛ آري اگر عيب پنهاني را بدون جهت آشكارا بگويند، غيبت است.

سؤال 487- اگر گفته شود: «فلان اداره يا سازمان به مردم ظلم مي كند، يا خيلي ايراد مي گيرد» و امثال اين گونه جملات، آيا چنين سخناني حرام است؟

جواب: اگر ظلم آن آشكار باشد اشكالي ندارد.

سؤال 488- اگر غيبت كننده شخص غائب را نشناسد، ولي شنوندۀ غيبت او را بشناسد، آيا غيبت

محسوب مي شود؟ مثلًا فردي جنسي را از مغازه داري خريده است. شخصي كه مغازه دار را نمي شناسد عيوب جنس خريداري شده را تذكّر مي دهد، و جملاتي از اين قبيل مي گويد: «آن مغازه دار كلاهبردار است»، «خائن است»، «سَرَت كلاه گذاشته» آيا اين كار مجاز است؟

جواب: جايز نيست؛ مگر اين كه عمل او ظاهر و آشكار، يا در مقام مشورت و رفع ظلم بوده باشد.

سؤال 489- آيا در مواردي كه هدف عقلايي در كار است، مثلًا در مقام مشورت ديگران، مي توانيم سوء ظن خود را نسبت به شخصي بازگو كنيم؟ مثلًا در جايي دزدي يا قتلي صورت گرفته، و ما احتمال مي دهيم كه دزد يا قاتل فلان شخص باشد. در اين صورت چنانچه در مقام مشورت و بازجويي نيروهاي انتظامي از ما، و يا حتّي ابتداءً سوء ظن خود را نسبت به آن شخص بازگو كنيم، چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه براي كشف جرم غالباً راهي جز اين گونه تحقيقات وجود نداشته باشد، شرعاً جايز است. ولي بايد كاري كرد كه آبروي اشخاص در ظاهر كاملًا محفوظ باشد، و بدون اثبات جرم به كسي اهانت نشود.

8- دروغ

سؤال 490- امروزه از افراد زيادي دروغ مي شنويم، و هنگامي كه نهي از منكر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 170

مي كنيم مي گويند: «شوخي كرديم!» يا مي گويند: «دروغ مصلحتي است!» لطفاً بفرماييد دروغي كه به شوخي باشد چه حكمي دارد؟ و دروغ مصلحتي چيست؟

جواب: در صورتي كه مخاطب بفهمد قصد جدّي ندارد و شوخي مي كند دروغ محسوب نمي شود. و دروغ مصلحتي آن است كه دروغ، مصلحت مهمتري از راست گفتن داشته باشد؛ مانند دروغ گفتن براي اصلاح ذات البين.

سؤال 491- هرگاه شخصي بدهي خود را

پرداخته، يا طلبكار آن را بخشيده باشد، ولي پس از مدّتي شكايت كند. آيا مديون مي تواند براي رهايي از ادّعاي آن شخص توريه نموده، يا قسم بخورد كه اصلًا از او قرض نگرفته است؟

جواب: در فرض سؤال اگر راه منحصر به اين باشد عيب ندارد.

سؤال 492- توريه چيست؟ لطفاً با ذكر مثالي آن را توضيح بفرماييد.

آيا توريه اختصاص به موارد ضرورت دارد، يا در غير آن هم جايز است؟

جواب: توريه آن است كه انسان سخني دو پهلو بگويد، و قصدش چيزي باشد، ولي مخاطب چيز ديگري بفهمد. مثل اين كه كسي پشت در خانه بيايد، و بپرسد: آيا فلان كس در خانه است؟ و گوينده سخن در جواب بگويد: اينجا نيست، و منظورش از «اينجا» پشت در باشد، ولي شنونده خيال مي كند شخص مورد نظر در خانه نيست. و اين گونه توريه مشروط به حال ضرورت نمي باشد؛ هر چند بهتر رعايت ضرورت است.

9- موادّ مخدر

سؤال 493- با عنايت به نياز شديد جامعۀ اسلامي ايران نسبت به رفع ابهام حكم شرعي موادّ مخدّر، دانشگاه ما تصميم به بررسي موضوع فوق نموده است، لطفاً حكم شرع را در اين مورد بيان فرماييد.

جواب: بي شكّ استعمال موادّ مخدّر به هر مقدار و اندازه كه باشد، حرام است. خواه موادّ مخدّر قديمي باشد، يا آنچه در عصر ما به وجود آمده، يا بعداً به وجود مي آيد. و هر گونه كمك براي كشت، داشت، برداشتِ محصول، تهيّه،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 171

توزيع، خريد، فروش، نگهداري و مصرف آن نيز حرام است. و جوامع اسلامي بايد به شدّت با اين بلاي خانمانسوز مبارزه كنند، و در امر به معروف و نهي از منكر

كوتاهي ننمايند.

سؤال 494- نظر مبارك را در مورد استعمال ترياك براي معتادين، يا كشيدن ترياك به عنوان تفريح، اعلام فرماييد. شركت در چنين مجالسي، و تهيّه و آماده نمودن وسائل براي چنان اعمالي چه حكمي دارد؟

جواب: كشيدن ترياك، خواه تفريحي باشد يا غير تفريحي، حرام است؛ مگر اين كه در حدّ ضرورت باشد. و افراد معتاد تا آنجا كه مي توانند براي ترك آن كوشش كنند. هم چنين تهيّۀ ترياك، خريد، فروش، حمل و نقل آن جايز نيست.

سؤال 495- آيا حرام بودن استعمال موادّ مخدر در قرآن آمده است؟ و از آنجا كه اعتياد به آن، بلاي خانمان سوزي است كه دامن جوانهاي ما را گرفته، و حتّي در سنين بالا و برخي از مؤمنين آلودۀ به آن هستند. و سر و صداي مبارزه با موادّ مخدّر متأسّفانه نتيجۀ چنداني نداده، چرا به جز رسالۀ شما، در رساله هاي علماي ديگر تحريم آن نيامده است؟

جواب: بسياري ديگر از فقها نيز موادّ مخدّر را تحريم كرده اند، و دليل آن حكم عقل به قبح آن است. علاوه بر اين كه آيۀ شريفۀ «وَ لٰا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي التَّهْلُكَةِ» نيز چنين اشخاصي را شامل مي شود. بعضي از روايات نيز اشاره به اين معنا دارد، كه استعمال اشياي مضر حرام است.

سؤال 496- با توجّه به عموميّت يافتن استفاده از موادّ مخدّر، و مفاسد مترتّب بر آن، نياز است كه احكام مربوط به اين موضوع به صورت واضح مشخّص شود، و در اختيار عموم قرار گيرد. مستدعي است در خصوص موارد زير نظر مبارك را مرقوم فرماييد.

1- حكم استفاده از انواع موادّ مخدّر، مانند: ترياك، هروئين، مرفين، حشيش، چرس، ماري جوانا، ال، اس، دي،

و موادّي كه اثراتي به مانند اين مواد دارند، براي معتاد و غير معتاد چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 172

2- حكم خريدوفروش موادّ مخدّر چيست؟ آيا شخص در صورت فروش يا خريد مواد، مالك پول دريافتي، يا مادّۀ خريداري شده مي شود؟

3- حكم شركت در جلساتي كه در آن از موادّ مخدّر استفاده مي شود چيست؟ در مواردي كه احتمالِ خطرِ معتاد شدن وجود داشته باشد چه مي فرماييد؟

4- ارتباط جوانان با افراد معتاد، به ويژه در مواردي كه مي تواند زمينه اي براي اعتياد آنان باشد، چه حكمي دارد؟

5- حكم ازدواج با افراد معتاد چيست؟ آيا سختگيري خانواده ها در خصوص شرط عدم اعتياد مرد براي ازدواج، مي تواند مجوّز شرعي داشته باشد؟

6- آيا بر افراد واجب است كه از باب امر به معروف و نهي از منكر، افراد معتاد را به ترك اعتياد وادار سازند؟

7- آيا بودن مجوّز پزشك، و به بهانۀ استفادۀ دارويي و با تشخيص شخصي، مي توان از موادّ مخدّر استفاده كرد؟

8- حكم استفادۀ تفنّني و سرگرمي از موادّ مخدّر، به خصوص ترياك چيست؟ به ويژه كه امروزه استفادۀ تفنّني از اين مواد، بيشترين كمك به فروشندگان اين مواد است، و آنها را در گسترش آن ياري مي كند.

9- با نظر به اين كه شروع اعتياد اكثر افراد معتاد به موادّ مخدّر از سيگار بوده، و علّيّت مُقدِّمي آن براي اعتياد به اين مواد غير قابل انكار است، حكم استفاده از سيگار، به خصوص براي نوجوانان و جوانان چيست؟

جواب: بدون شك استفاده از ترياك و ساير موادّ مخدّر و خريدوفروش آن و شركت در جلساتي كه در آن از موادّ مخدر استفاده مي شود از گناهان كبيره است.

و بر آحاد

مردم و جامعۀ مسلمان و حكومت اسلامي لازم است كه با استفاده از تمام وسائل جلوي اين كار را بگيرند. و هر گونه كمك به كشت و فروش و حمل و نقل و استفاده از آن نيز از محرّمات واضح است. حتّي استفادۀ تفنّني براي سرگرمي از آن جايز نيست، و تبليغ آن براي افراد ديگر حرام است. استفادۀ خودسرانه از آن به عنوان دارو نيز جايز نمي باشد. حتّي كشيدن سيگار با توجّه به

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 173

اين كه مقدّمۀ اعتياد مي باشد، و حتّي با قطع از نظر از اين مطلب، به خاطر زيانهاي فراواني كه دارد جايز نيست. خداوند همۀ مسلمين، مخصوصاً جوانان را، از شرّ اين بلاهاي خانمانسوز محفوظ بدارد.

10- استعمال دخانيات

سؤال 497- اخيراً در محافل مختلف سخن از اين است كه جنابعالي سيگار را تحريم كرده ايد، مايل بوديم توضيح بيشتري در اين زمينه از حضرتعالي بشنويم.

جواب: اين جانب از چند سال پيش اين فتوا را به صورت مشروط ذكر كرده بودم، و در رسالۀ توضيح المسائل موجود است كه: «اگر كشيدن سيگار (و ساير دخانيات) به شهادت اهل اطّلاع ضرر مهمّي داشته باشد حرام است.»

ولي اخيراً با شهادت و گواهي جمعي از پزشكان آگاه، و اساتيد متعهّد دانشگاه، و با توجّه به آمارهاي تكان دهنده اي كه از مرگ و مير ناشي از سيگار، و بيماري هاي خطرناكي كه از آن نشأت مي گيرد به ما رسيده، ثابت و مسلّم شد كه خطرات مهمّ دود سيگار يك واقعيّت است، كه حتّي فرزندان افراد سيگاري و معاشران آنها از آن در امان نيستند! لذا فتواي تحريم به طور مطلق را داديم، و از خدا مي خواهم همۀ مسلمانان

جهان، مخصوصاً جوانان عزيز را كه نخستين قربانيان اين بلاي خانمان سوز هستند، از شرّ آن حفظ كند، و با هوشياري تمام مراقب خويش و اطرافيان و دوستان خود باشند. ان شاء اللّٰه زنده بمانيم و ببينيم كه جامعۀ ما از لوث وجود اين دودآلوده پاك شده است.

در اينجا به مناسبت تقاضاي مكرّر فضلا اشارۀ كوتاهي به مدارك مسأله مي شود:

1- قرآن مجيد در آيۀ 195 سورۀ بقره مي فرمايد: «وَ لٰا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَي التَّهْلُكَةِ» طبق آمارهايي كه از سوي پزشكان متخصّص اعلام شده، مرگ و مير ناشي از دود سيگار در سال به پنج ميليون نفر مي رسد! و آمار بيماري هاي خطرناك قلبي و تنفّسي و سرطان ناشي از دود سيگار نيز بسيار بالاست. بنابراين، كشيدن سيگار

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 174

مصداق إلقاء نفس در تهلكه است.

2- قاعدۀ

«لا ضرر و لا ضرار في الاسلام»

مستفاد از روايات متعدّد گرچه شأن ورودش اضرار به ديگران است، ولي مي دانيم شأن ورود مفهوم عام، قاعده را محدود نمي كند، و إضرار به نفس را نيز شامل مي شود.

3- در حديث معروف فقه الرضا عليه السلام آمده است:

«كُلُّ امْرٍ يَكُون فٖيهِ الْفَسٰادُ مِمَّا قَدْ نَهَيٰ عَنْهُ فَحَرامٌ ضاٰرٌّ لِلْجِسْمِ وَ فَسٰادٌ لِلنَّفْسِ»

و در روايت تحف العقول نيز شبيه آن ديده مي شود.

طبق اين روايات هر چيزي كه ضرر مهمّي براي بدن داشته باشد حرام است.

(البتّه ضررهاي جزئي كه در همه چيز هست و قابل اجتناب نيست، از آن خارج و منظور ضررهاي كلّي است).

4- بعضي عادت به خوردن گِل دارند، كه در روايات اسلامي به نوعي وسواس تعبير شده، و از آن شديداً نهي شده است. به خاطر اين كه براي انسان ضرر دارد، در

روايتي آمده است:

«انَّ الطِينَ يُورِثُ السُّقْمَ فٖي الْجَسَدِ وَ يُهَيِّجُ الدَّاءَ

(خوردن گل سبب بيماري و تهييج درد است) لذا مرحوم شهيد در كتاب مسالك نخستين دليل تحريم آن را بما فيه من الاضرار الظاهر للبدن شمرده است، اينها نشان مي دهد كه حرمت اشياي مضرّه از مسلّمات بوده است. حتّي روزۀ واجب اگر ضرر داشته باشد بايد ترك شود، و غسل و وضوي واجب در صورت ضرر تبديل به تيمّم مي شود.

5- از همۀ اينها گذشته طبق قاعدۀ مسلّم اصولي «كلما حكم به العقل حكم به الشرع» (هر چيزي كه عقل قطعي به آن حكم كند، شرع هم به آن حكم خواهد كرد) مسألۀ حرمت سيگار و انواع دخانيّات در عصر و زمان ما، كه زيان هاي مهم آن بر همۀ دانشمندان ثابت شده، جاي ترديد باقي نمي گذارد. فتواي همۀ مراجع به حرمت مواد مخدّر نيز از همين جا سرچشمه مي گيرد. «1»

______________________________

(1). نظرات آگاهان دربارۀ زيانهاي دخانيات

از آنجا كه فقيه حكم را تعيين مي كند و اهل خبره موضوع را، در اينجا رشتۀ سخن را به جمعيّت مبارزه با دخانيات كه متشكل از گروهي از پزشكان مجرّب، اساتيد محترم دانشگاه و خبرگان ديگر است مي سپاريم:

* سيگار عامل اصلي و يا كمكي در پيدايش بيش از 50 نوع بيماري و 20 نوع سرطان در بدن مي باشد.

* ساليانه 5 ميليون نفر به علّت بيماري هاي ناشي از سيگار جان مي سپارند. (يعني بيش از تلفات جنگ جهاني اوّل! چون در طول چهار سال 10 ميليون نفر در آن جنگ كشته شدند، ولي تلفات سيگار در دنيا در چهار سال به 20 ميليون نفر مي رسد!)

* در سال 2020 ميلادي، 10 ميليون نفر در سال

به علّت بيماري هاي ناشي از سيگار فوت مي شوند. با اين تفاوت كه 7 ميليون آن در كشورهاي در حال پيشرفت، و 3 ميليون آن در كشورهاي پيشرفته اند!

* به علّت سودآوري صنعت دخانيات براي كمپاني هاي چند ملّيتي، به ويژه شركت هاي آمريكايي، و با توجّه به محدوديّت هاي جدّي در عرضه و مصرف سيگار در كشورهاي غربي، به ويژه آمريكا، ميزان مصرف در اين كشورها روز به روز در حال كاهش است. و لذا با ترفندهاي مختلف به طور رسمي و غير رسمي (قاچاق) بازار مصرف به سوي كشورهاي فقير و در حال توسعه سوق داده شده است!

* در كشور ايران نزديك به 10 ميليون سيگاري روزانه بيش از سه ميليارد تومان! خرج سيگار مي كنند. (يعني در هر سال بيش از يك هزار ميليارد تومان!)

* به طور متوسّط دولت ها بيش از دو برابر مبلغ مصرف سيگار، صرف «هزينۀ بيماري ها و درمان عوارض ناشي از سيگار» مي نمايند. يعني رقمي نزديك به 6 ميليارد تومان در ايران در هر روز. (و در سال بيش از دو هزار ميليارد تومان)

* ساليانه 54 ميليارد نخ سيگار در ايران مصرف مي شود، كه نزديك به 12 ميليارد نخ آن توليد داخل و بقيّه عمدتاً از طريق قاچاق وارد و توزيع مي شود. (يعني بيش از 75 درصد پول سيگار به خارج مي رود)

* جوانان كشور و نوجوانان (گروه هاي سنّي 10 تا 15 سال) هدف اصلي براي ترغيب به كشيدن و اعتياد به سيگار مي باشند.

* سيگار در نوجوانان دريچۀ ورود به اعتياد و ساير بزهكاري هاي اجتماعي است.

* افراد غير سيگاري، به ويژه كودكان و همسران افراد سيگاري، به همان اندازه در معرض مضرّات دود سيگار هستند. و

اين افراد بي گناه به طور اجباري سلامتي خويش را از دست مي دهند.

* كمپاني هاي آمريكايي ساليانه بالغ بر 000/ 000/ 000/ 6000 نخ سيگار توليد مي كنند كه نزديك به 3 درصد آن در آمريكا مصرف مي شود، و مابقي آن (97 درصد) به خورد مردم ساير كشورها، به ويژه كشورهاي فقير و در حال توسعه، داده مي شود. و از اين رهگذر بيش از 300 ميليارد دلار سود عايد شركت هاي آمريكايي مي گردد، كه معادل 20 سال فروش نفت ايران است!

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 175

11- تراشيدن ريش

سؤال 498- فردي يك بار ريشش را از ته مي تراشد، و نعوذ باللّٰه گناه مي كند؛ لكن پس از اين نمي گذارد ريشش بلند شود، و به حدّ «صدق ريش» برسد. يعني هر مقدار كه مي رويد، آن را مي تراشد. لذا هيچ گاه ريشش به حدّ صدق ريش نمي رسد. آيا بر كار چنين شخصي ريش تراشي صدق مي كند؟

جواب: اين كار در نظر عرف ريش تراشي محسوب مي شود.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 176

12- حيوانات حرام گوشت

سؤال 499- همان طور كه مطّلعيم طبق نظر حضرات مراجع تقليد، حفظهم اللّٰه گوشت آبزيان و حيوانات دريايي كه داراي فلس هستند حلال، و آنها كه فلس ندارند حرام است. آيا مطلق استفاده از آبزيان فاقد فلس حرام است، يا براي استفاده هاي غير خوراكي، يا در معرض استفادۀ غير مسلمان قرار دادن اشكالي ندارد؟ هر چند به فروختن، يا معاوضه با چيزي، يا به عنوان حق الاختصاص به غير، در برابر وجه نقد يا جنسي باشد. نظر حضرتعالي در اين مسأله چيست؟

جواب: هرگاه چنان آبزياني را به كساني بفروشند كه خوردن آن را حلال مي دانند، يا براي مصارف غير خوراكي بفروشند، اشكالي ندارد.

سؤال 500- خريدوفروش ماهيهاي حرام گوشت چه حكمي دارد؟

جواب: هرگاه منافع حلالي، مانند تهيّۀ غذا براي مرغداريها و مانند آن، داشته باشد جايز است. همچنين فروختن آنها به غير مسلمانان، كه خوردن آن را جايز مي دانند اشكالي ندارد.

سؤال 501- خريدوفروش بالهاي ماهيهاي حرام گوشت، در صورتي كه منافع مباحي داشته باشد، چه حكمي دارد؟

جواب: اشكالي ندارد.

13- احضار ارواح

سؤال 502- نظر حضرتعالي در مورد احضار ارواح چيست؟ آيا عقلًا اين كار امكان پذير است؟ و چنانچه ممكن باشد، آيا از ديدگاه شرع مجاز است؟

جواب: اين كار عقلًا امكان پذير است، ولي شرعاً جايز نيست، و مفاسد زيادي به بار مي آورد. «1»

______________________________

(1) شرح اين مطلب را در كتاب «ارتباط با ارواح» نوشته ايم.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 177

عزاداري

سؤال 503- آيا ذاكر اهل بيت مي تواند براي ذكر فضائل و مصائب اهل بيت عليهم السلام اجرت طي كند؟

جواب: تعيين اجرت شرعاً اشكالي ندارد؛ ولي اين كار در شأن ذاكران اهل بيت، كه بايد مظهر تقوا و پارسايي باشند، نيست.

سؤال 504- حركت زنان با وضع نامناسب به دنبال هيأت هاي عزاداري، كه موجب بروز گناهان و آلودگي هايي مي شود، چه صورتي دارد؟ براي عزاداري بانوان چه روشي را توصيه مي فرماييد.

جواب: عزاداري خامس آل عبا عليه السلام و ساير معصومين عليهم السلام از افضل قربات است؛ ولي مردان و زنان بايد طوري رفتار كنند كه آميخته با خلاف شرع نشود.

سؤال 505- در مناطق ما، در فصل تابستان، مردم گاه ده روز و گاه 5 روز مراسم عزاداري، براي سيد الشهدا عليه السلام برگزار مي كنند. آنها معتقدند: «هنگامي كه حادثۀ كربلا رخ داد تابستان بود، بدين جهت ما هر سال علاوه بر محرّم الحرام، در اين ايّام نيز مراسم عزاداري برگزار مي كنيم.» آيا مي توان اين گونه مراسم را به عنوان ورود برگزار كرد، يا بايد به عنوان رجا انجام شود؟

جواب: اين مراسم را مي توان به عنوان عزاداريِ مطلق، كه در هر زمان و هر مكان مطلوبيّت دارد، انجام داد.

سؤال 506- لطفاً در مورد جلسات عزاداري به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- سرودن و خواندن

شعرهايي كه در آن از الفاظي نامناسب (مثل سگ و الاغ و رقّاص و مانند آن) استفاده شده، و الفاظ مذكور را به ساحت مقدّس ائمّۀ اطهار عليهم السلام و خودشان نسبت مي دهند چه حكمي دارد؟

2- آيا تقليد صداي سگ، يا الاغ، يا كبوتر در موقع سينه زدن، جهت اظهار عجز در مقابل ائمّه عليهم السلام جايز است؟

3- سينه زدن و زنجير زدن بر سينه و شانه به صورت نشسته، يا در حال ايستاده به طوري كه بدن لخت باشد، و سينۀ انسان بسيار سرخ شود، يا خون بيايد، و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 178

همچنين هروله كردن و بالا و پايين پريدن در هنگام سينه زدن چه حكمي دارد؟

4- آيا به كار بردن لفظ «حُوُسين» به جاي «حسين» عليه السلام جايز است؟

5- فرياد كشيدن، و كوبيدن سر به در و ديوار و زمين، در جلسات عزاداري چه حكمي دارد؟

جواب: عزاداري ائمّۀ اطهار عليهم السلام، مخصوصاً خامس آل عبا عليه السلام، از افضل قربات است، و سرودن و خواندن اشعاري كه حاكي از مظلوميّت و زحمات و فداكاري آن حضرات نمايد كار بسيار خوبي است؛ ولي بايد از هرگونه كاري كه باعث هتك حرمت آن بزرگواران مي شود، و موجب وهن مذهب در نظر ديگران مي گردد، و به بدن آسيب مي رساند پرهيز گردد. و تعبيراتي كه در عرف توهين آميز است، مانند نسبت سگ به خود دادن، يا صداي حيوانات در آوردن، هيچ كدام مناسب مجالس عزاداري نيست. و بايد به همه نصيحت كنند كه از اين امور، كه باعث وهن اين مراسم بزرگ مي شود، و موجب ناراحتي حضرت بقية اللّٰه مي گردد، پرهيز كنند.

سؤال 507- حضور در مجالسي

كه به نام دين برگزار مي گردد، امّا عموماً ريا و تظاهر و اهداف غير ديني در آن مطرح است، چه حكمي دارد؟

جواب: اگر واقعاً بر شما ثابت شود كه اهداف غير ديني در آن حاكم است، در آن مجلس حاضر نشويد.

سؤال 508- اگر كسي بگويد: «مصيبتهايي كه من در طول زندگي ديده ام، كمتر از مصيبتهايي كه مثلًا حضرت فاطمه عليها السلام ديده نيست؛ بلكه بيشتر است!» بنابراين دليلي ندارد كه براي آن بزرگوار به خاطر سيلي خوردن گريه كنم، پاسخش چيست؟

جواب: با توجّه به مقامات والاي آن بزرگواران، مصيبت هايي كه بر آنها وارد شده بسيار مهم تر از مصائب ديگران است. آيا اگر يك فرد عادي را سيلي بزنند، يا يك عالم بسيار بزرگ متّقي را سيلي بزنند، از نظر مصيبت يكسان است؟

شرايط خريدار و فروشنده

سؤال 509- اين جانب شاگرد مغازۀ كتابفروشي نسبتاً پرفروشي هستم، ولي درصد

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 179

زيادي از مشتريان اين مغازه را بچّه ها تشكيل مي دهند. در بسياري از موارد گمان قوي دارم كه اولياي بچّه ها از معاملات آنها اطّلاع ندارند. از آنجا كه معامله با بچّۀ نابالغ اشكال دارد، آيا جايز است كه در اين مغازه كار كنم؟ (ضمناً به خاطر اطاعت از صاحب مغازه، مجبورم هيچ كدام از آنها را رد نكنم.)

جواب: معمولًا اولياي بچّه ها پولي در اختيار آنها مي گذارند كه وسائل مورد نيازشان را بخرند، و غالباً به اين گونه معاملات آنها، مخصوصاً نسبت به كتاب و قلم و دفتر، راضي هستند. و لازم نيست از جزئيّات معاملات آنها با خبر باشند؛ همان رضايت كلّي كافي است.

سؤال 510- شخصي مقداري جنس در خانه دارد. از آن جنس (مثلًا) صد كيلو به

ديگري مي فروشد؛ البتّه وزن نمي كند، و تحويل و تحوّل صورت نمي گيرد. پس از مدّتي همان جنس را كه فروخته، با قيمت بالاتر از او خريداري مي كند. آيا اين معامله صحيح است؟

جواب: اگر هر دو معامله جدّي باشد، مانعي ندارد.

سؤال 511- شخصي كه احتياج به پول دارد، خانه اش را به بيع شرط مي فروشد.

(يعني خيار فسخ مي گذارد،) ولي قصد جدّي بر فروش ندارد (چون معامله به قيمت بسيار نازلتر از متعارف صورت مي گيرد.) بلكه به خاطر برطرف كردن احتياج، اين معاملۀ صوري و ظاهري را انجام مي دهد، آيا چنين بيعي صحيح است؟

جواب: معاملات صوري و بدون قصد جدّي، باطل است.

سؤال 512- همان طور كه حضرتعالي مستحضريد براي تحقّق عقد بيع دو جزء، عوض (ثمن) و معوّض (مثمن) لازم مي باشد، كه ضمن انجام فعل شرعي قبض و اقباض، اصالتاً و وكالتاً صيغۀ شرعيّۀ مخصوصه نيز جاري مي گردد. حال از حضور شريف استدعا دارد نظرتان را پيرامون دو سؤال زير بيان فرماييد.

الف) هرگاه معامله اي با فرض عقد بيع انجام شود، لكن به صورت صوري، و براي آن ثمني پرداخت نگردد حكم شرعي آن چيست؟

جواب: عقد بايد جدّي باشد، و عقد صوري فايده اي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 180

ب) آيا صرف تنظيم قولنامه هاي مرسوم تأثيري در تحقّق عقد بيع با فرض فقدان يك جزء آن (ثمن) خواهد داشت؟

جواب: در صورتي كه قولنامه به معناي مبايعه نامه باشد، نه به معناي گفتگوهاي مقدّماتي، و ثمن و مثمن هر دو معيّن، و يكي از آن دو نقد باشد، اشكالي ندارد.

سؤال 513- در معاملاتي كه جنس موجود است؛ ولي هم فروشنده و هم خريدار مي دانند كه اين معامله فقط براي اين است كه درصدي روي

پولي كه به فروشنده داده مي شود كشيده شود، و دوباره به او پرداخته شود، در صورتي كه قيمت فروش اوّليه از طرف فروشندۀ معلوم باشد، ولي قيمت فروش ثانويّه، كه از طرف خريدار به فروشنده اوّليّه داده مي شود، بعد معيّن شود. آيا چنين معامله اي كلاه شرعي است، يا اشكالي ندارد؟

جواب: اگر هر دو معامله جدّي باشد، و هيچ كدام مشروط به ديگري نباشد، اشكال ندارد.

ولايت فقيه

سؤال 514- امروزه بحثي مهمّ، تحت عنوان ولايت مطلقۀ فقيه، يا غير مطلقه مطرح است. و جنابعالي نيز در كتب فقهي خود به اين بحث اشاره اي كرده، و فرموده ايد معناي كلمۀ مطلقه بايد معلوم باشد. بنده معنايي براي اين كلمه عرض مي كنم، و صرفنظر از اين كه شما اين معنا را قبول، يا ردّ بكنيد (هر چند در صورت عدم پذيرش، بسيار ممنون، بلكه خواهشمندم، دليل آن را بيان فرماييد تا مزيد هدايت باشد) آيا شما به اين معنا ولايت فقيه را قبول داريد؟

مستحضر هستيد كه اين بحث توسّط امام راحل رحمه اللّٰه اين چنين مبسوط مطرح شد. ولي ما در كتابي كه ايشان در اين زمينه دارند عنوان «ولايت مطلقه» را نديديم. آنچه ايشان مي فرمودند اين بود كه ولايت فقيه از حيث دايره، همان اختيارات معصوم عليه السلام را دارد. پس اين معنا بعد از ايشان يا در زمان ايشان (ولي نه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 181

توسّط ايشان) مطرح شد. به هر حال، در اين رابطه سه نظريّه مي توان اظهار كرد:

1- ولايت فقيه همۀ اختيارات معصوم عليه السلام را دارد؛ الّا ما خرج بالدليل.

2- ولايت فقيه همۀ اختيارات معصوم را ندارد، و در محدودۀ قانون اساسي هم نيست، بلكه

تمام اين حكومت در اختيار شخصيّت حقوقي (فقهي و تقوايي) اوست.

و هر جا امر و نهي و اصلاحي لازم ببيند حقّ دخالت دارد.

3- ولايت فقيه در چهار چوب قانون اساسي است.

نظريّه سوّم اشكالات عديده اي دارد؛ ولي هم اكنون در عرصۀ سياست سوّمي و اوّلي معمولتر است. لطفاً در مورد معناي مورد نظر، و اين كه چطور آن معنا از ادلّه استفاده مي شود، توضيحاتي بفرماييد.

جواب: ظاهراً تمام كساني كه در رابطۀ با ولايت فقيه بحث كرده اند، حتّي امام راحل قدس سرّه آن را مقيّد به رعايت مصالح مسلمين نموده اند. هيچ كس نمي گويد: «اگر مصلحت مسلمين جنگ است، فقيه حق دارد حكم به صلح كند، و اگر مصلحت مسلمين صلح است، فقيه حق دارد بر خلاف آن، دستور جنگ بدهد». اصولًا اين ولايت براي حفظ مصالح اسلام و مسلمين است، نه بر خلاف آن. وقتي اين اصل را بپذيريم، محدودۀ ولايت فقيه مشخّص مي شود. و منظور از مطلقه، همان مطلقۀ در دايرۀ مصالح اسلام و مسلمين است. حتّي دربارۀ معصومين عليهم السلام نيز مسأله غير از اين نيست. امام حسن عليه السلام به خاطر مصالح اسلام و مسلمين صلح كرد. و امام حسين عليه السلام به خاطر مصالح اسلام و مسلمين جنگيد، و شهيد شد. خداوند حضرت يونس عليه السلام را به خاطر ترك اوليٰ، كه به مصالح غير واجبۀ امّت مربوط مي شد، در شكم ماهي زنداني كرد. شرح بيشتر در اين مختصر نمي گنجد.

سؤال 515- در يكي از استفتائات، كه در مورد ولايت فقيه صورت گرفته، حضرتعالي فرموده ايد: «از مسائل عملي است» منظور از مسائل عملي چيست؟ با توجّه به اين كه ولايت فقيه شأني از شئون

امامت است. آيا اين بحث مربوط به علم كلام نمي شود؟

جواب: با توجّه به اين كه ولايت فقيه به معناي بودن فقيه در رأس حكومت

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 182

است، و حكومت وظايفي دارد كه مردم بايد طبق آن عمل كنند، جنبۀ عملي به خود مي گيرد. و حتّي در مورد ولايت امام، بخشي جنبۀ عقيدتي دارد، و بخش ديگر- كه مربوط به حكومت است- جنبۀ عملي دارد.

مقدار سود در معامله

سؤال 516- كالايي را براي فروش (مثلًا) به قيمت صد تومان خريده ايم، كه با 20% سود آن را 120 تومان مي فروشيم. پس از مدّتي همان كالا را بايد 150 تومان بخريم، كه در اين بين از اصل سرمايه 30 تومان ضرر داده ايم، و اگر اين روال ادامه داشته باشد، اصل سرمايه هم از كف خواهد رفت. حال چه كنيم كه هم سودِ عادلانه داشته باشيم، و هم ضرر نكنيم؟

جواب: نرخ كالا را شخص فروشنده مي تواند تعيين كند؛ ولي در اين گونه موارد بهتر اين است كه اجناسي را كه ارزان خريده اند، ارزان بفروشند (با سود عادلانه) و اجناسي كه گران مي خرند، گران بفروشند (با سود عادلانه).

سؤال 517- لطفاً در مورد سود فروشندگان كالا به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- ميزان سود براي كاسب و مغازه دار شرعاً و عرفاً چند در صد مي باشد؟

جواب: سود ميزان معيّني ندارد و بستگي به رضايت طرفين دارد، مگر در كالاهايي كه از سوي نظام اسلامي قيمت خاصّي براي آن تعيين شده باشد. ولي رعايت انصاف در هر حال بسيار خوب است.

2- با توجّه به اين كه قانون و اتّحاديّۀ اطاق بازرگاني 24% سود براي فروشندگان تصويب نموده، اگر كاسبي بيش از اين مقدار سود از

مصرف كنندگان دريافت كند، آيا حلال است، يا مقدار اضافي جايز نمي باشد؟

جواب: از قوانين و مقرّرات نظام اسلامي تخلّف نكنيد.

3- مغازه دار، از توليدي اجناس نسيۀ 2 ماهه و 4 ماهه به قيمت بيشتر از نقد خريداري مي كند. ولي در موقع فروش، همان قيمت نسيه كه خريده به اضافۀ سود 40% يا بيشتر، از مشتريان نقداً دريافت مي نمايد. اين نوع معاملات چه حكمي دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 183

جواب: اشكالي ندارد، ولي اگر حكومت قيمتي براي آن تعيين كرده آن را رعايت كنيد.

4- مي گويند كه معامله به رضايت طرفين مي باشد. با توجّه به اين كه فروشندگان و مغازه داران قيمت جنس و سود دريافتي را به مشتري نمي گويند، آيا هر مقدار سود از مشتريان دريافت كنند جايز است؟

جواب: از جواب هاي قبل روشن شد.

5- با توجّه به مسائل فوق، اين جانب براي تأمين مخارج زندگي ام در همين نوع فروشگاهها و مغازه ها مشغول بكار شده، و ماهيانه مبلغي به عنوان حقوق دريافت مي نمايم. با توجّه به مراتب فوق، حقوق من حلال است؟

جواب: هرگاه كارهايي كه انجام مي دهيد مشروع باشد، حقوق دريافتي شما اشكال ندارد.

معاملۀ سلف

سؤال 518- در كتابهاي تحرير الوسيله، منهاج الصالحين، و مانند آن، معاملۀ سلف به اين صورت تعريف شده است: «ابتياع كلّي مؤجّل بثمن حال» در اينجا دو سؤال مطرح مي شود:

الف) اگر در معامله اي مبيع شخصي باشد نه كلّي، و ثمن كلّي در ذمّه باشد، و زمان تحويل هر دو (مبيع و ثمن) يك ماه بعد باشد. آيا چنين معامله اي از جهت شرعي درست است؟ لازم به ذكر است كه اين نوع معامله در بازار زياد اتّفاق مي افتد.

جواب: منظور از معاملۀ شخصي اين است كه

جنس الان موجود، و توانايي بر تسليم آن داشته باشد. در اين صورت، اگر به خاطر پرداخت قيمت جنس را نگه دارد اشكال ندارد. و بهتر آن است كه در اين گونه موارد قبلًا مقداري از ثمن به عنوان بيعانه داده شود.

ب) در تعريف مذكور، عبارت «ابتياع كلّي» آمده، كه ظاهراً منظور از كلّي «كلّي في الذمه» مي باشد، آيا «كلّي في المعيّن» در اينجا حكم «كلّي في الذّمة» را دارد، يا حكم شخصي؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 184

جواب: كلّي در معين حكم عين شخصي را دارد.

سؤال 519- شخصي يك واحد آپارتماني را در طبقۀ سوّم مجموعه اي كه هنوز ساخته نشده، امّا نقشۀ آن طرح ريزي شده، به ديگري واگذار مي كند. لطفاً بفرماييد:

الف) آيا اين معامله صحيح است؟

جواب: در صورتي كه نقشه و مصالح و ساير مشخّصات تعيين گردد، مانعي ندارد. و بدون آن جايز نيست.

ب) اگر باطل باشد، آيا مي توان تحت عنوان عقد، يا قرارداد ديگري كه الزام آور باشد، اين كار را انجام داد؟

جواب: بهترين راه همان است كه در بالا گفته شد.

نقد و نسيه

سؤال 520- شخصي جنسي را به پول رايج وقت به طور نسيه مي خرد؛ ولي قيمت آن را بر اثر سهل انگاري تا چند سال به تأخير انداخته، و پرداخت نمي كند. اكنون كه تقريباً بيست سال از آن معامله مي گذرد، و ارز كشور تغيير فاحشي پيدا كرده، مي خواهد قيمت آن جنس را بپردازد. آيا به قيمت روز معامله حساب كند، يا قيمت روز ادا كه تقريباً ده برابر بالا رفته است؟

جواب: بايد به قيمت روز بپردازد؛ يعني ترقّي قيمت متوسّط اجناس مختلف را در نظر بگيرد، و بدهي خود را بر طبق آن بپردازد.

سؤال

521- نظر به اين كه اين تعاوني قصد دارد اقدام به عقد فروش اقساطي با افراد نموده، كه طيّ آن كالايي نقداً خريداري، و به اقساط فروخته شود. آيا اين نوع معامله از نظر شرع مقدّس اسلام شامل تمام كالاهايي كه قابل خريدوفروش هستند (مثل كالاهايي خانگي، خودرو، زمين، ملك، باغ، اشجار و مانند آن) مي گردد، يا فقط در مورد مواد اوّليه، يا كالاهاي خاصّي صدق مي كند؟

جواب: تفاوتي در ميان كالاها در مسألۀ فروش اقساطي به طرز فوق نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 185

خيارات:

1- خيار شرط

سؤال 522- شخصي با ديگري درگير شده، و طرف مقابل را به قتل مي رساند. در سال 1358 ديۀ قتل هيجده هزار پول افغاني تعيين مي شود. ولي چون قاتل پول نقد نداشته، زمين خود را به بيع جائزي (جائز الفسخ) فروخت، كه هر زمان پول مذكور را ادا كرد، زمينش را تحويل بگيرد. آيا قاتل حق دارد پول را تحويل داده، زمين خود را بازپس بگيرد؟

جواب: اين گونه خيار شرط صحيح نيست. ولي اگر در وقت بيع مغبون بوده، مي تواند از خيار غبن استفاده كند.

سؤال 523- اگر خانه اي به صورت نسيه معامله گردد، و در ضمنِ عقد شرط شود كه چنانچه خريدار از پرداخت ثمن در موعد مقرّر خودداري نمايد، فروشنده حقّ فسخ معامله را دارد. ولي مدّت استفاده از اين خيار مشخّص نشده باشد. با توجّه به ضرورت تعيين مدّت خيارِ شرط در عقد، آيا چنين معامله اي شرعاً صحيح است؟

جواب: اين معامله و اين شرط اشكالي ندارد، و استفادۀ از حقّ مزبور در حدود عرف و عادت محل است. در ضمن بايد توجّه داشت كه فاسد بودن شرط، سبب فساد عقد

نمي شود.

سؤال 524- معمول است كه در برخي قراردادها- از جهت محكم كاري- مبلغي به عنوان وجه التزام از سوي متعاقدين پيش بيني مي گردد. تا چنانچه متعهّد از انجام تعهّد استنكاف ورزيد، يا تعهّد را با تأخير به انجام رسانيد، مبلغ مزبور را به متعهّد له بپردازد. مثلًا در قرارداد بيع، شرط مي گردد كه چنانچه با بايع نسبت به انتقال رسمي مبيع اقدامي ننمود، مي بايست يك ميليون تومان به مشتري بپردازد. يا در قرار داد ساخت آپارتمان توافق مي شود كه چنانچه پيمانكار در موعد مقرّر آپارتمان را تحويل نداد، بايد به إزاي هر ماه تأخير يك صد هزار تومان به كار فرما بپردازد.

يعني در واقع طرفين از قبل، خسارت و ميزان آن را مفروض و پيش بيني مي نمايند. در حالي كه ممكن است خسارت واقعي، كمتر يا بيشتر از مبلغ مذكور باشد، يا حقيقتاً خسارتي وارد نشده باشد. با عنايت به اين كه طبق موادّ 10 و 230

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 186

قانون مدني ايران اشتراط چنين امري تجويز شده، لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

الف) مشروعيّت آن چگونه است؟

جواب: مشروعيّت آن از دو طريق امكان پذير است؛ نخست اين كه تخلّفات باعث حقّ فسخ مي شود، ولي خيار فسخ مشروط به پرداختن فلان مقدار به عنوان خسارت شده باشد. دوّم اين كه معامله فسخ نشود، و با تأخير انجام شود، و خسارت پيش بيني شده به عنوان شرط ضمن عقد ذكر شده باشد. در هر دو صورت گرفتن آن مبلغ جايز است.

ب) بر فرض مشروعيّت شرط، اگر انتخاب انجام تعهّد، يا پرداخت وجه التزام به متعهّد تفويض گردد. يعني توافق شده باشد كه متعهّد به تشخيص خود

يا تعهّد را به انجام رسانيده، يا به جاي آن وجه التزام را بپردازد. آيا اين امر باعث مردّد شدن موضوع معامله، و در نتيجه ابطال عقد نخواهد شد؟

جواب: اين امر باعث ترديد در معامله نمي شود، بلكه مفهومش اين است كه اگر معامله را فسخ كرد، بايد در مقابل اين حقّ فسخ، فلان مبلغ را بپردازد.

ج) اگر متعهّد ضمن عقد توافق نمايد كه چنانچه عدم انجام تعهّد، يا تأخير در اجراي آن، حتّي منتسب به شخص ثالثي باشد، بازهم وجه التزام را شخصاً بپردازد (يعني به طور مطلق ضامن شود) حكم مسأله چيست؟

جواب: در دو فرض بالا تفاوتي بين سبب تأخير و خسارت نيست.

د) اگر ضمن عقد شرط شود كه در صورت امتناع متعهّد از انجام تعهّد، وي ملتزم باشد كه هم تعهّد را انجام دهد و هم وجه التزام را بپردازد، چه حكمي خواهد داشت؟

جواب: در صورتي كه شرط مربوط به تأخير بوده باشد، اشكالي ندارد.

ه) اگر به واسطۀ اوضاع و احوال زمان اجراي عقد، انجام تعهّد متعذّر گردد. يعني اجراي آن براي متعهّد غير ممكن نبوده، ولي طاقت فرسا باشد. آيا بازهم در مقابل عدم اجرا، يا تأخير در اجراي تعهّد، وجه التزام بايد پرداخت گردد؟ آيا در اين

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 187

صورت، حاكم حقِّ تعديل وجه التزام را دارد؟

جواب: اگر شرط مطلق بوده، و مطابق فهم عرف شامل چنين صورتي هم مي شده، بايد مطابق آن عمل گردد.

سؤال 525- چنانچه معامله اي انجام شود، و مشتري در موعد مقرّر ثمن معامله، يا قسمتي از آن را پرداخت نكند، و مثمن را نيز به ديگري بفروشد، آيا بايع اوّل مي تواند معامله را فسخ و

مثمن را از دست مشتري دوّم، يا مشتريهاي بعد از او بگيرد؟ اگر مشتري در معاملۀ اوّل به بايع چك داده باشد، و چك در موعد مقرّر پاس نشود، تفاوتي در حكم مسأله ايجاد مي كند؟

جواب: در صورتي كه شرط كرده كه در فلان موعد بپردازد، و مشتري تخلّف از شرط كرده، فروشنده خيار تخلّف از شرط دارد. و اگر عين مال به ديگري منتقل شده، بايد مشتريِ متخلّف مثل، يا قيمت آن را، به بايع بازگرداند.

2- خيار عيب

سؤال 526- شش دانگ يك خانۀ مسكوني را با مشاركت همسرم بالمناصفه خريداري نموديم. در بررسيهاي اوّليّۀ هنگام معامله، هيچ گونه عيب اساسي از ظواهر خانه مشهود نبود. پس از بيست سال، به علّت مرور زمان و استهلاك بنا، تصميم تعميرات رو بنايي، از قبيل سفيد كاري مجدّد گرفتيم. براي اين كار تمام گچ كارهاي اوّليّه را تخريب، و ديوارها و سقف خانه را به اصطلاح به آجر رسانديم.

وقتي آجرها نمايان شد، معلوم گرديد كه يك ضلع خانه به طول تقريباً 17 متر پايه ندارد! بدين معنا كه پايه از سطح زمين تا سقف زيرزمين آجر چيني شده، و ادامه آن متوقّف گرديده، و از نقطۀ توقّف تا زير سقف به ارتفاع 5/ 3 متر بدون پايه مانده، و سر تير آهنهاي سقف روي پايۀ منزل همسايه قرار داده شده است! و فروشندۀ خانه، كه خود سازندۀ آن بوده، از نقص پنهان بنا آگاهي داشته است. با توجّه به اين مطلب، آيا فروشنده شرعاً ملزم بوده كه عيب و نقص بنا را به خريداران اعلان نمايد؟

چنانچه پاسخ مثبت است، آيا وي مديون ما مي باشد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 188

جواب: هرگاه

از نظر اهل خبرۀ محل، اين عيب محسوب شود، و در برابر آن قيمتي قائل باشند، خريداران مي توانند ما به التفاوت را بگيرند.

سؤال 527- شخصي خانه اي را به ديگري مي فروشد. مشتري پس از معامله متوجّه مي شود كه منزل مذكور (مثلًا به علّت عبور سيم فشار قوي برق) در طرح خرابي قرار دارد. طبق متعارف خسارت چنين خانه هايي مطابق قيمت كارشناسي توسّط صاحب خانه پرداخت مي شود. با توجّه به اين مطلب چنانچه ارزش خانه پايين تر از قيمت مورد معامله باشد، آيا معيوب محسوب مي شود؟ اگر تفاوت قيمتي وجود نداشته باشد، با توجّه به اين كه ممكن است براي صاحب خانه قدري دوندگي داشته باشد، آيا اين امر عيب محسوب مي شود؟

جواب: به هر حال اين، جزء عيوب است.

سؤال 528- اگر در مبايعه نامه اي طرفين كافّۀ خيارات را اسقاط نمايند، آيا خريدار مي تواند به ادّعاي معيوب بودن مبيع، مطالبۀ ارش نمايد؟ به عبارت ديگر، آيا با اسقاط كافّۀ خيارات، علاوه بر سقوط خيار عيب، مطالبۀ ارش نيز ساقط مي شود؟

جواب: آري مطالبۀ ارش نيز ساقط مي شود.

سؤال 529- دو نفر وسيلۀ نقليّه (از قبيل اتومبيل، يا موتورسيكلت و مانند آن) معامله مي كنند. فروشنده هرگونه ايراد و اشكال قانوني و شرعي در مورد مبيع را بر عهده مي گيرد. بعداً مشخّص مي شود كه شمارۀ موتورسيكلت مورد معامله دستكوب است، و مأمورين آگاهي چنين موتورهايي را توقيف مي كنند. مشتري از طريق قانون تقاضاي استرداد ثمن مورد معامله را مي كند، زيرا احتمال مسروقه بودن آن مي رود.

لازم به ذكر است كه هيچ گونه مالك معارضي در خصوص موتورسيكلت وجود ندارد، و مدّعي مالكيّت غير مطرح نيست. با عنايت به اين كه يد در اينجا حاكم

است، صرفاً دستكوب بودن وسيلۀ مورد معامله موجب فسخ معامله، يا فضولي بودن معامله مي شود يا خير؟

جواب: خريدار در فرض مسأله حقّ فسخ معامله را دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 189

3- خيار غبن

سؤال 530- برخي افراد ملكي را مي فروشند، و بر اساس مبايعه نامه متعهّد مي شوند كه در موعد مقرّر نسبت به انتقال رسمي ملك اقدام نمايند. و از زمان عقدِ مبايعه نامه تا زمان انتقال رسمي، طيّ چند قسط بخشي از ثمن معامله را در فاصلۀ چند ماه به اراده و اختيار خود دريافت مي نمايند. از طرفي خريدار پس از تحويل ملك نسبت به تغيير كاربري، تسطيح، قواره بندي و امثال آن اقدام مي نمايد. پس از فرا رسيدن موعد مقرّر جهت انتقال رسمي، فروشنده مدّعي «غبن» شده، و از انتقال رسمي استنكاف مي ورزد. هرگاه عقدِ قرار دادِ مبايعه متعاقب برگزاري مزايده، و انجام كارشناسي رسمي بوده باشد، و ثمن معامله نيز بالاتر از قيمت مزايده و قيمت كارشناسي توافق شده باشد، آيا ادّعاي غبن از سوي فروشنده مسموع است؟

جواب: چنانچه اين معامله در مزايده صورت گرفته، و مفهوم مزايده در عرف توجّه به غبن و اسقاط آن است، فروشنده حقّ ادّعاي خيار غبن ندارد؛ ولي اگر معامله خارج از مزايده صورت گرفته باشد، و فروشنده بتواند اثبات كند كه در زمان معامله مغبون بوده، خيار غبن دارد. و اگر نتواند اثبات كند، ادّعاي او پذيرفته نيست.

سؤال 531- اگر كسي بدون اطّلاع از نرخ روز، سهم الارث خود را به مبلغ پنجاه هزار تومان به برادرانش بفروشد، در حالي كه سهم نامبرده بيش از 5 ميليون تومان ارزش داشته است. چنين معامله اي چه حكمي دارد؟ ضمناً خريداران مذكور، برخي

از علما و ديگران را شاهد گرفته، و خيارات را ساقط كرده اند. آيا اين معامله صحيح است؟

جواب: هرگاه ثابت شود سهم او، در آن زمان چنين قيمتي داشته و او بي خبر بوده، اسقاط خيارات شامل آن نمي شده، و مي تواند معامله را فسخ كند.

بيع فضولي

سؤال 532- چند نفر به صورت مشترك مالك زمين ديمي هستند. دو نفر از شركا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 190

سهم خود را به صورت مفروز با تعيين حدود آن به فردي فروخته اند. مورد معامله از قسمت مرغوب و بيشترين بخش ملك مورد معامله است. شريك ديگر نسبت به اين معامله معترض است. آيا چنين معامله اي، كه حقوق ساير شركاء در آن لحاظ نشده، صحيح است؟

جواب: معامله ملك مشاع تنها به صورت مشاع جايز است. و اگر بدون توافق با ساير شركاء مفروز كرده باشند، معامله باطل است، مگر اين كه آنها رضايت دهند.

سؤال 533- شخصي به ديگري وكالت داده كه منزلش را بفروشد. وكيل خانه را فروخته، و بدون اطّلاع مالك براي مشتري خيار فسخ قرار داده، و آن خيار موجب ضرر و زيان بايع گرديده است؟ آيا چنين معامله اي صحيح است؟

جواب: در فرض سؤال، قرار دادن خيار فسخ فضولي، و منوط به اذن بايع است؛ ولي اگر بايع اجازه نداد مشتري حق فسخ دارد.

فروش اعتبار

سؤال 534- اگر كسي با تلاش و كوشش و عرضۀ كالاي خوب بتواند شهرت و اعتباري كسب كند، و پس از كسب اعتبار اجناس خود را به سهولت به فروش برساند. آيا مي تواند اين اعتبار را به ديگري بفروشد؟ پاسخ مسأله را در دو فرض ذيل بفرماييد:

الف) قسمتي از سرمايه خود را به ديگري واگذار كند، منتها به خاطر اعتبارش در خارج به بيش از قيمت متعارف بفروشد.

ب) فقط اعتبار خود را بفروشد، يعني به ديگري اجازه دهد كه كالاي خود را با اسم و عنوان فروشنده بفروشد، و به خاطر اين اجازه مبلغي از وي دريافت كند.

جواب الف و

ب: هر دو صورت جايز است.

سؤال 535- فردي مغازه اي دارد كه در آمد قابل توجّهي ندارد، لذا مغازه را به ديگري اجاره مي دهد. مستأجر با تلاش و كوشش و صرف هزينه و احياناً تغيير

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 191

كسب، به مغازه رونق داده، و اعتباري براي مغازه تحصيل مي نمايد. آيا مستأجر مي تواند پس از اتمام مدّت اجاره، ثمرۀ كار و تلاش خود را به رايگان به موجر ندهد، و با توجّه به رونق حاصله، از صاحب مغازه مبلغي تقاضا كند؟

جواب: اگر از اوّل در عقد اجاره چنين شرطي كرده باشند جايز است؛ در غير اين صورت جايز نيست.

سؤال 536- آيا حقّ كسب و پيشه كه اين روزها مطرح است، و دادگاهها مالكين را ملزم به پرداخت وجهي تحت اين عنوان به مستأجرين مي كنند، مشروعيّت دارد؟

جواب: دليلي بر مشروعيّت آن نداريم؛ هر چند بهتر آن است كه طرفين با هم مصالحه كنند.

اوراق بهادار

سؤال 537- امروزه علاوه بر سهام، اوراقِ بهادارِ ديگري در اغلب بورسهاي بين المللي دنيا معامله مي شود. انگيزۀ اصليِ ايجادِ سايرِ اوراق توسّط مهندسان مالي را مي توان ايجاد تنوّع در فرصتهاي سرمايه گذاري، و جذّابيّت اين نوع سرمايه گذاري ها، كه فوايد ارزنده اي را براي جامعه به ارمغان مي آورد، دانست.

يكي از انواع اين اوراق، «اختيار معامله» است. كه به «اختيار معاملۀ خريد» و «اختيار معاملۀ فروش» تقسيم مي شود. غالباً همۀ سرمايه گذاري ها با عامل «ريسك» يا «مخاطره» همراه مي باشد، كه طبعات گوناگوني دارد. امّا مخاطره اي كه سرمايه گذار در اوراق بهادار با آن رو به رو است، عدم ثبات قيمت (افزايش، يا كاهش نامطلوب قيمت اوراق) است. براي جبران اين خطر همانند قرار داد بيمه، (كه شخص براي فرار

از خطر حادثه و تصادف، خودروي خود را بيمه مي نمايد، و با پرداخت مبلغي به عنوان حقّ بيمه ريسك ضرر احتمالي ناشي از حادثه رانندگي را در آيندۀ نامعلوم به بيمه گر منتقل مي نمايد.) با انعقاد قراردادي به نام اختيار معامله، و با پرداخت مبلغي به عنوان «حق شرط» خود را در مقابل آن، بيمه مي نمايد. بر طبق اين قرار داد، اگر قيمت سهام در سر رسيد دو ماه ديگر مثلًا 900

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 192

تومان شود. شركت اين سهام را از زيد 1000 تومان مي خرد، امّا همانند بيمه، كه فرد بيمه گذار مبلغي را به عنوان حقّ بيمه پرداخت مي كند، در اين حالت نيز مبلغي به عنوان حقّ شرط در هنگام خريد اين قرار داد از زيد اخذ مي شود. در يك حالت ممكن است قيمت سهام در دو ماه آينده افزايش يابد و به 1100 تومان برسد، در اين حالت و بر اساس اين قرارداد هيچ ضرورتي ندارد كه زيد حتماً سهام خود را به قيمت 1000 تومان به شركت بفروشد، بلكه مي تواند آن را در بازار به قيمت 1100 تومان بفروشد، امّا حقّ شرط را قبلًا پرداخت كرده است، همانند بيمه كه يك سال پس از گذشت قرارداد بيمه اگر تصادفي هم اتّفاق نيفتد، فرد حقّ بيمه را پرداخت كرده است. اين قراردادها در بورس اوراق بهادار معامله مي شود، و در دسترس همۀ مردم قرار دارد، و مردم مي توانند در هر زمان آن را خريداري نموده، يا آن را بفروشند.

نوع ديگري از قراردادهايي كه معمولًا در بورس اوراق بهادار بين المللي رايج است «قراردادهاي آتي» است. قراردادهاي آتي عبارتند از اسنادي كه به موجب

آن طرفين متعهّد مي شوند بر طبق توافقات مندرج در اين اسناد در زمان مشخّص شده، به طور معمول تسليم و تأديه اي صورت گيرد. به عبارت ديگر، اين قراردادها نوعي بيع است كه بايع و مشتري متعهّد مي شوند كه فروشنده متاعي را در زمان آينده بپردازد.

نوع ديگري از اوراق بهاداري كه غالباً در بورس هاي بين المللي خريدوفروش مي شود «اوراق قرضه» است، كه بر اساس آن مثلًا دولت، شهرداري، يا شركت ها براي تأمين وجوه مورد نياز خود اقدام به انتشار آنها مي نمايند. در اين نوع سرمايه گذاري سود حاصل از خريد اين اوراق از پيش تعيين مي شود (مثلًا 17 درصد) كه در موعد مشخّص، مثلًا سه ماهه، به خريدار اوراق تسليم مي گردد، و در سررسيد آن نيز اصل مبلغ به سرمايه گذار بازگردانده مي شود.

با عنايت به موارد مطروحۀ مذكور، حكم شرعي در خريدوفروش هر يك از اين اوراق بورس هاي بين المللي چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 193

جواب: قرارداد نوع اوّل كه شباهت با بيمه دارد، در صورتي كه زمان و مبلغ و طرفين معامله مشخّص باشند اشكالي ندارد. قرار دارد نوع دوّم (يعني خريدوفروش آتي) كه نه جنس موجود است و نه قيمت پرداخت مي شود باطل است.

قرارداد نوع سوّم (اوراق قرضه) در صورتي صحيح است كه تحت عنوان مضاربه درآيد؛ يعني روي آن سرمايه كاري انجام گيرد، و سود حاصل شده بيش از سود پرداختي باشد.

مالكيّت زماني

سؤال 538- منزلي در مشهد مقدّس براي مدّت زمان محدودي از سال، مثلًا يك ماه يا يك فصل از سال، فروخته مي شود. مثلًا به 4 نفر، بدين ترتيب واگذار مي گردد، كه فصل بهار براي (الف)، فصل تابستان براي (ب)، فصل پاييز براي (ج) و

فصل زمستان براي (د) باشد، و همه ساله اين افراد در همان مقاطع زماني مالك منزل باشند. لازم به ذكر است كه اينجا بحث شراكت مشاعي، همراه با مصالحۀ بين افراد، براي تقسيم زمانها نيست. بلكه مالكيّت زماني است. حال با فرض مذكور به اين سؤالات پاسخ فرماييد:

الف) آيا چنين بيعي با توجّه به عمومات و اطلاقات، از جمله: «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»،

«الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِم»

، «أَحَلَّ اللّٰهُ الْبَيْعَ»، «تِجٰارَةً عَنْ تَرٰاضٍ» صحيح است؟

ب) آيا تداوم مالكيّت در همۀ فصلها و همۀ زمانها، جزء مقتضاي عقد بيع است؟

ج) آيا مي توان گفت اين عقد چنانچه بر بناي عقلا (بما هم عقلا) استوار باشد، امضاي نوعي شارع مقدّس براي همۀ زمانها، براي حليّت آن وجود دارد؟

د) چنانچه جواب سؤالات (الف و ج) مثبت است، پس محدوديّت تسلّط مالك بر مالش چگونه توجيه مي شود؟ توضيح اين كه چون حقّ غير در فصلهاي ديگر سال بر آن مال تعلّق گرفته، و اين مقتضيِ محدوديّت تصرّف است، قاعدۀ «الناس مسلّطون علي اموالهم» چگونه توجيه مي شود؟

جواب: هرگاه چنين معامله اي در منطقه اي رايج شود، و جزء عقود عقلائيّه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 194

گردد، صحّت آن را مي توان با ادلّه اي كه اشاره كرده ايد اثبات كرد، و محدود بودن مالكيّت از نظر زمان مشكلي ايجاد نمي كند.

پورسانت

سؤال 539- با توجّه به اين كه در بعضي از مشاغل، خريداران آنها به سازمانها، نهادهاي دولتي، تعاوني هاي غير خصوصي محدود مي گردد، و اينان ناچار از ارتباط با خريداران غير خصوصي مي باشند (مانند خريد ماشين هاي اداري، يا ابزار آلات سنگين و مانند آن) و با توجّه به اين كه بعضاً مسئولين خريد، از طرف قرارداد شركتهاي دولتي تقاضاي پورسانت مي كنند، به طوري

كه اگر ماشيني 20 ميليون تومان قيمت دارد، آنها مي گويند شما فاكتور 21 ميليون تومان صادر كنيد تا ما مبلغ 21 ميليون تومان از طريق شركت دولتي به شما بپردازيم و دستگاه را ببريم و بعداً يك ميليون را به طور پنهاني دريافت كنيم. ما با علم به حرمت و بطلان چنين معامله اي از آن پرهيز مي كنيم، ولي نتيجۀ آن بي رونقي و عدم كسب، حتّي به قدر نياز اوّليّه، مي باشد. سؤال اينجاست كه در اين ماشين 20 ميليون توماني، به طور معمول يك ميليون تومان سود مي بريم؛ حال اگر ما از سود خود گذشت كنيم، و قسمتي از آن را (مثلًا 500 هزار تومان) به مأموران خريد بپردازيم، تا عوض پورسانت آنها را راضي كنيم، آيا جايز مي باشد؟

جواب: صورت اوّل مسأله مسلّماً جايز نيست، امّا صورت دوّم كه چيزي از سود خودتان را به طرف مي دهيد، اشكالي ندارد.

قاچاق كالا

سؤال 540- با عنايت به اين كه در مناطق مرزي اجناس و كالاهاي ضروري مردم، از قبيل نفت، بنزين، آرد و مانند آن، خارج از سيستم دولتي، و بدون مجوّز قانوني، و به صورت قاچاق مورد معامله واقع، و از مرز به خارج از كشور منتقل مي شود، و متأسّفانه خشكسالي، مشكلات اشتغال و معيشت مردم نيز سبب شده كه اين

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 195

موضوع به صورت فراگير انجام پذيرد. علاوه بر اين كه بعضاً با واسطه، يا بي واسطه اين كار توسّط بعضي از محترمين و معتمدين و همچنين مسئولين منطقه انجام مي پذيرد، و اين امر سبب تنگناهايي براي عامّۀ مردم شده است، به گونه اي كه مجبور هستند اجناس مورد نياز را به قيمت گزاف تهيّه نمايند،

لذا مستدعي است حكم شرعي سؤالات زير را بيان فرماييد:

1- خريدوفروش ارزاق و كالاهاي ضروري به منظور قاچاق آنها چه حكمي دارد؟

2- آيا صرف تعميم موضوع، و اطّلاع داشتن، و حتّي دخيل بودن بعضي از مسئولين و موثّقين منطقه، مي تواند مجوّز شرعي محسوب شود؟

3- آيا در معاشرت هاي خانوادگي مي توان از امكانات افرادي كه كُل، يا قسمتي از درآمد آنها از طريق معاملات فوق تأمين مي شود، استفاده كرد؟

4- چنانچه وجهي از اين طريق جمع آوري شده باشد (كه از مشكل شرعي آن بي اطّلاع بوده ايم،) چگونه مي توان آن را هزينه نمود؟

جواب 1 تا 4: اقدام به هرگونه قاچاق از نظر شرعي اشكال دارد، و تعميم آن دليل بر جواز نيست. بنابراين از وجوهي كه از اين طريق بدست مي آيد بايد پرهيز كرد.

سؤالات متفرّقۀ بيع

سؤال 541- طبق قاعدۀ «تلف المبيع قبل قبضه من مال بايعه» اگر مبيع قبل از قبض تلف شود، ثمن به مشتري بازمي گردد. برخي از حقوقدانان معتقدند اين قاعده بر خلاف اصل است. لطفاً بفرماييد اصل مذكور چيست؟

جواب: اصل آن است كه بعد از اتمام معامله، مبيع منتقل به ملك مشتري مي شود، و اگر بايع در حفظ آن كوتاهي نكرده باشد، به عنوان امانت دار، مسئول تلف آن نيست، و تلف از ملك مالك (يعني مشتري) واقع خواهد شد. ولي شارع مقدّس در اينجا اصل را شكسته، و بايع را ضامن شمرده است.

سؤال 542- بذري به عنوان بذر شبدر خريده ام، ولي تماماً بذر علف درآمده است،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 196

آيا فروشنده ضامن تمام هزينۀ كشت و بذر مي باشد، يا فقط به همان مقدار بذر، يا قيمت آن بدهكار است؟ در صورت اخير، قيمت روز معامله، يا قيمت

فعلي را بايد بپردازد؟

جواب: اوّلًا اگر معامله به صورت شخصي انجام شده باطل است، و بايد پول آن را بپردازد. و اگر فاصلۀ زماني و تورّم زياد بوده، به قيمت روز بايد بپردازد. و اگر معامله به صورت كلّي انجام شده، يعني فلان مقدار تخم شبدر را فروخته، بايد تخم شبدر را تحويل دهد. ثانياً هرگونه خسارتي را كه از اين ناحيه متوجّه كشاورز شده بايد جبران كند، و يا با هم مصالحه كنند.

سؤال 543- شخصي خانه اش را به قيمت معيّن مي فروشد، سپس بايع و مشتري با تراضي معامله را فسخ مي كنند. ولي در ضمن فسخ شرط مي نمايند كه اگر ثمن معامله، كه بايد طيّ چكي از بانك وصول گردد، وصول نشود معاملۀ اوّليّه بقوّت خود است.

1- آيا فسخ با شرط مذكور، صحيح است؟

2- در صورت صحّت، اگر چك وصول نشود، آيا فسخ بي اثر بوده، و عقد اوّل به حال سابق برمي گردد؟ يا فسخ صحيح، ولي شرط باطل است؟

3- در صورت بطلان شرط و عدم وصول چك، بايع بايد ثمن را مسترد نمايد، يا اين كه مشتري بايد از طريق چك طبق قانون اقدام نمايد؟

جواب 1 تا 3: فسخ مشروط به شرط فوق مانعي ندارد، و اگر شرط حاصل نشد صاحب جنس مي تواند جنس خود را پس بگيرد.

سؤال 544- آيا مي توان تمليك مورد معامله (مبيع) را به مدّت زماني (مثلًا دو ماه يا بيشتر) پس از زمان عقد موكول نمود، يا به محض انعقاد عقد تمليك مورد معامله نيز صورت مي گيرد؟

جواب: تمليك را نمي شود موكول به بعد كرد؛ ولي تحويل را مي توان مدّتي بعد (مثلًا دو يا چند ماه بعد) انجام داد.

سؤال 545- اين جانب

مقداري خرما به شرط تحويل در دفتر شركت فروخته ام.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 197

مشتري آن را از ايران خارج كرده، و بعد از گذشتن چند ماه ادّعا دارد كه خرما از اوّل فاسد بوده، آيا اين ادّعا قابل قبول است؟

جواب: هرگاه فروشنده منكر وجود عيب در موقع فروش باشد، و خريدار دليلي بر سخن خود نداشته باشد، قول فروشنده پذيرفته مي شود. امّا خريدار حق دارد از او بخواهد نزد حاكم شرع قسم ياد كند.

سؤال 546- در معاملۀ ساختماني نسبت به كابينت شرط خاصّي نشده است. بعد از تحويل و تحوّل ساختمان و بهاي آن، نزاعي بين فروشنده و خريدار مبني بر اين كه كابينت جزء ساختمان بوده يا نبوده، در گرفته است. حكم نهايي را ارجاع به عرف داده اند، و بعد از مراجعه به عرف با حضور شهود، حكم به بردن كابينت كرده اند.

اكنون خريدار مي گويد: با مراجعۀ مجدّد به عرف و نيز حكم شرعي، كابينت جزء لازم خانه است در حالي كه در هر معامله اي كه مي شود كابينت و امثال آن، مثل آبگرمكن، كولر، پرده كركره و مانند آن شرط مي شود. از محضر حضرتعالي تقاضا داريم نسبت به اين مسأله حكم شرعي را بيان فرماييد.

جواب: كابينت معمولًا روي منزل است؛ مگر آن كه صريحاً خلاف آن را شرط كنند. بنابراين، فروشنده در صورتي كه شرط خاصّي نكرده، نبايد كابينت را ببرد.

سؤال 547- شركت تعاوني تهيّه و توزيع خوار بار و لبنيّات ملاير، در تاريخ هاي 4/ 6/ 80 و 13/ 6/ 80 مقداري كالاي فروش آزاد، جهت توزيع در شبكه هاي تحت پوشش خريداري كرد. مقدار زيادي از كالاهاي مذكور به فروش رسيد، و ما بقي تا

تاريخ 11/ 7/ 80 موجود بود. با تغييراتي كه در نرخ به وجود آمد، ادارۀ بازرسي و نظارت اين شهرستان اعلام نمود كه ما به التفاوت افزايش قيمت به اين اداره پرداخت گردد. لطفاً بفرماييد مبلغ ما به التفاوت مربوط به صاحب كالا (اين شركت) است، يا بايد به ادارۀ مذكور پرداخت گردد؟

جواب: در صورتي كه گرفتن ما به التفاوت از ابتدا جزء مقرّرات آن اداره بوده متعلّق به ادارۀ اصلي مي شود. و اگر چنين چيزي را شرط نكرده بودند، و جزء مقرّرات نبوده، متعلّق به صاحب كالا است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 199

فصل هفدهم: احكام شركت

سؤال 548- مؤسّسان شركتي در زمان تأسيس شركت، و براي ترغيب و تشويق مردم به خريد سهام آن، امتياز خاصّي به شرح زير براي خريداران سهام در نظر مي گيرند. «در صورتي كه سهامداري مايل به فروش سهم خود باشد، مؤسّسان خريد سهام وي را پس از 6 ماه از تشكيل شركت تضمين نموده، و علاوه بر پرداخت ارزش اسمي سهم سالانه، مبلغي معادل 20% قيمت سهام به عنوان ارزش افزوده به وي پرداخت خواهند كرد.»

برخي از سهامداران به علّت وجود چنين امتيازي، اقدام به خريد سهام شركت مورد نظر مي نمايند. با توجّه به وجود شبهۀ شرعي براي برخي از مؤسّسان (تضمين كنندگان 20% ارزش افزوده) و خريداران سهام، خواهشمند است نظر مباركتان را در خصوص پرسش هاي ذيل اعلام فرماييد:

1- همان طور كه در بالا آمد، مؤسّسان شركت، 20% مورد نظر را تحت عنوان «ارزش افزوده» مطرح نموده اند. با توجّه به اين كه هنگام پرداخت اين مبلغ در مورد اين موضوع كه 20% به ارزش سهم افزوده شده، يا نه؟ تحقيق و بررسي

صورت نمي گيرد، و بر فرض انجام بررسي، نتيجۀ ديگري عايد مي شود (بدين معنا كه ارزش واقعي سهم كمتر از مجموع مبلغ اسمي سهم و 20% مورد نظر مي باشد،) تعهّد مزبور از جهت شرعي چه حكمي دارد؟

جواب: اين تعهّد اشكالي ندارد، و لازم الوفاست.

2- حكم شرعي پرداخت يا دريافت ارزش افزودۀ تضمين شده، بدون اين كه مبتني بر معاملۀ خاصّي بوده و سود واقعي آن معامله محسوب شود، چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 200

جواب: هرگاه تعهّد كرده اند آن سهام را به اين قيمت خريداري كنند، بايد به اين تعهّد عمل شود.

سؤال 549- اين جانب براي همسر خود امكانات كار، اعمّ از خريد چرخ صنعتي و وسائل مورد نياز، محلّ كار، برق و غيره فراهم نموده ام، آيا در درآمد حاصل از كار خياطي ايشان شريك هستم؟ آيا ايشان بدون رضايت بنده مي تواند كار كند؟

جواب: در صورتي كه آنها را به ايشان بخشيده ايد، حقّي در درآمد آن نداريد.

و اگر نبخشيده ايد، بايد طبق قرارداد عمل كند، و سهم شما را بپردازد.

سؤال 550- دو شخص حقيقي يا حقوقي با سرمايه هاي مختلف، مثلًا ده به يك، مي خواهند براي مدّت معيّن و با شرايط زير معاملات تجاري انجام دهند:

1- سود احتمالي حاصل از معامله پس از انقضاي مدّت تنصيف شود.

2- كار با سرمايه و نيز ضرر احتمالي را صاحب سرمايۀ كمتر متقبّل شود.

چنين تجارتي چه حكمي دارد؟

جواب: شركت مزبور اشكالي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 201

فصل هجدهم: احكام صلح

سؤال 551- مادرم هم اكنون در سنين كهولت به سر مي برد، و متأسّفانه زمينگير شده است. وي داراي املاك و مستغلّاتي است كه آن را در عوض بردن وي به سفر كربلا، و تأمين مخارج زندگي،

و مصارف كفن و دفن، به خواهرزاده اش بخشيده، و فرزندانش را از ارث محروم گردانيده است. و نيز شرط كرده تا زنده است بتواند از عائدات آن استفاده كند. ولي اين آقا به بخشي از شرايط عمل نكرده، و تمام مصارف زندگي، و هزينۀ كفن و دفن را به عهده نمي گيرد. لطفاً حكم شرعي را بيان فرماييد.

جواب: هرگاه شخصي كه اموال به او مصالحه شده به شرايط مقرّر عمل نكند، آن زن مي تواند مصالحه را فسخ كند. و در صورتي كه آن زن از دنيا برود، و آن شخص از پرداختن مخارج لازم طبق قرار داد خودداري كند، ورثه مي توانند مصالحه را فسخ كنند.

سؤال 552- آيا مصالحه كالي به كالي، همانند بيع كالي به كالي، باطل است؟

جواب: اشكال دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 203

فصل نوزدهم: احكام اجاره

سؤال 553- هرگاه شخصي با ديگري قرار دادي شفاهي به شرح زير منعقد سازد:

«اين تحقيق را انجام بده، ساعتي 150 تومان مي پردازم، و منظور از تحقيق، بازنويسي مطالب، دسته بندي، طبقه بندي جديد، با تكميل و اصلاحات مي باشد.»

طرفين مي پذيرند كه جهت رفع ابهامات، مرتّب جلسه بگذارند. محقّق پس از چند ماه كار، ليست كاري بيش از هزار ساعت ارائه مي دهد، در حالي كه سفارش دهندۀ كار مدّعي است، كار آن طور كه او خواسته صورت نگرفته، و قرار داد به صورت كامل اجرا نشده است. لطفاً بفرماييد:

1- كار فرما چقدر بدهكار است؟

جواب: در صورتي كه بر خلاف شرايط تصريح شده در عقد، يا مبنيٌ عليه العقد، عمل شده باشد، اجرة المثل به او تعلّق مي گيرد؛ مشروط بر اين كه بيش از اجرة المسمّي نباشد. ولي اگر در مقدار ساعات اختلاف دارند، اجير بايد با

دليل شرعي، مقدار ساعت را ثابت كند. مگر آن كه طبق قرارداد، تعيين مقدار به او واگذار شده باشد.

2- حقوق معنوي كار در قرارداد ذكر نشده است. آيا نام محقّق به عنوان همكار بايد همراه با نام صاحب اثر نوشته شود؟

جواب: اگر قراردادي براي نوشتن نام محقّق نباشد، و عرف و عادت نيز صاحب اثر را ملزم به اين كار نكند (كه به صورت شرط مبني عليه العقد در آيد،) نوشتن نام محقّق لازم نيست.

سؤال 554- شانزده سال پيش يك باب مغازه به شخصي اجاره داده شده، و هر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 204

سال پس از انقضاي مدّت، اجاره تجديد گشته است. سه سال پيش صاحب ملك فوت كرد. و صاحب فعلي ملك سه نفر مي باشند، و 13 آن حقّ خود مرحومه مي باشد.

بعد از فوت مرحومه، وصيّ و ورثۀ ايشان اجارۀ مغازه را تجديد كرده اند. ولي در حال حاضر، ورثه در خواست تخليۀ مغازه را دارند. مستأجر مي گويد: «من مغازه را خالي مي كنم، ولي ممكن است به فرزندانم حقّي تعلّق بگيرد، كه اگر به مالك ببخشم مسئول باشم». لطفاً به دو سؤال زير پاسخ فرماييد:

الف) آيا اين ادّعا صحّت دارد؟

جواب: در صورتي كه مستأجر سرقفلي نپرداخته حقّي ندارد، و پس از پايان مدّت اجاره بايد ملك را تخليه كند. ولي بهتر آن است كه نسبت به چيزي كه در عرف حق كسب و پيشه شمرده مي شود با يكديگر مصالحه كنند.

ب) در صورتي كه ايشان حقّي داشته باشند و از آن بگذرند، آيا فرزندانش مي توانند ادّعايي كنند؟

جواب: اگر حقّي داشته باشد و گذشت كند، فرزندان او نمي توانند ادّعايي كنند.

سؤال 555- در خصوص موادّ 174 و 181

قانون دريايي جمهوري اسلامي ايران سؤالاتي مطرح است، لطفاً پاسخ بفرماييد. در مادّۀ 174 مي خوانيم: «به هر نوع كمك و نجات كه داراي نتيجۀ مفيدي باشد، اجرت عادلانه تعلّق خواهد گرفت، ولي اگر عمل كمك يا نجات نتيجۀ مفيدي نداشته باشد، هيچ گونه اجرتي به آن تعلّق نخواهد گرفت، و در هيچ مورد مبلغ پرداختي بيش از ارزش نجات يافته نخواهد بود.»

و در مادّۀ 181 آمده است: «اشخاصي كه جان آنها نجات يافته، ملزم به پرداخت هيچ گونه اجرتي نخواهند بود. نجات دهندگاني كه در عمليّات كمك يا نجات مربوط به يك حادثه، خدماتي براي نجات اشخاص انجام داده اند، مستحقّ دريافت سهم متناسبي از اجرت پرداختي به نجات دهندگان كشتي و بار و ساير متعلّقات آن هستند.»

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 205

1- اين دو مادّه در قالب چه نوع عقدي از عقود اسلامي مي گنجد؟ و كدام يك از قواعد فقهيّه را در بر مي گيرد؟

جواب: در مورد مادّۀ اوّل تنها در موردي مي توانند مطالبۀ اجرة المثل كنند كه در خواستي از سوي صاحبان كالا، يا صاحبان كشتي، صورت گرفته باشد. يا توافق و قرارداد كلّي بين صاحبان كشتي ها و نجات غريق وجود داشته باشد. و در فرض درخواست از نجات غريق، مي تواند اجرة المثل خود را بگيرد؛ هر چند اجرة المثل او بيش از قيمت كالا باشد، و اين داخل در عقد اجاره، يا جعاله است.

و در مورد مادّۀ دوّم، در برابر نجات انسان ها اجرتي لازم نيست، چون واجب است. مگر اين كه دولت گروهي را استخدام كرده باشد كه به طور مرتّب مراقب اين امر باشند، كه در اين صورت حق دارند حقوقشان را بگيرند، ولي قرار

دادن سهمي از اجرة المثل نجات كشتي و كالا براي نجات دهندۀ انسانها وجه شرعي ندارد. مگر اين كه توافق و قرار داد كلّي با صاحبان كشتي ها و ساير دست اندركاران صورت گرفته باشد. در مجموع تطبيق اين دو مادّه بر موازين فقهي مشكلات متعدّدي دارد.

سؤال 556- آيا مالكين مشاع يك باب خانه، كه داراي دو طبقۀ مجزّاست، و هر طبقه در تصرّف يك شريك مي باشد، مي توانند سهم خود را (كه در آن زندگي نمي كنند،) به غير شريك خود اجاره دهند؟ اگر يكي از شركا مانع از اجاره دادن سهم شريك خود شود، ضرر و زيان آن متوجّه كيست؟

جواب: هر يك از دو شريك مي تواند سهم خود را به ديگري اجاره دهد، و شريك ديگر حقّ ممانعت ندارد، وگرنه ضامن است. مگر اين كه سبب ضرر و زياني بر طرف مقابل شود.

سؤال 557- مرحوم پدرم مقداري از املاك خويش را به كسي اجاره داده، تا درآمد آن بين وي و مستأجر بالمناصفه تقسيم شود. اكنون كه پدرم مرحوم شده ورثه راضي به ادامه قرارداد نيستند. آيا قرارداد با موت مالك فسخ نمي شود؟

جواب: قرارداد مربوط به باغ و امثال آن، كه مدّتي براي آن در نظر گرفته شده،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 206

تا پايان مدّت معتبر است، و با موت مالك فسخ نمي شود، و ورثه بايد تا پايان مدّت صبر كنند.

سؤال 558- آيا در مدّت اجاره، مورد اجاره در يد مستأجر امانت محسوب مي شود؟ در اين صورت، آيا مي توان آن را پس از انقضاي مدّت اجاره تحت عنوان استرداد امانت مطالبه نمود؟

جواب: در اين مدّت به منزلۀ امانت است، و بعد از پايان مدّت بايد به مالك

اصلي يا وكيل او بازگردانده شود.

سؤال 559- فردي منزلي را به هزار تومان اجارۀ ماهانه، و يك ميليون تومان قرض الحسنه، رهن و اجاره مي كند. حال مي خواهد همين خانه را به شخص ثالثي به مبلغ پنجاه هزار تومان (بدون انجام كار خاصّي در منزل، مثل سفيد كاري) اجاره دهد. چه حكمي دارد؟

جواب: احتياط آن است كه چيزي در آن منزل اضافه كند، و لو سفيد كردن، يا انداختن فرش اضافه، و مانند آن باشد.

سؤال 560- اين كه فرموده ايد: «فردي كه منزلي را اجاره كرده و مي خواهد به فرد ثالثي به بهاي بيشتري اجاره دهد بايد كار زائد در منزل انجام دهد» آيا اين كار، شامل امور غير ثابت (مثل نصب چند لامپ، يا گذاردن يخچال، يا فرش، يا تخت خواب، يا تلويزيون و مانند آن) نيز مي شود؟

جواب: آري شامل آن نيز مي شود.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 207

فصل بيستم: احكام مضاربه

سؤال 561- متن مادّۀ 17 قراردادهاي مضاربۀ اين تعاوني به شرح ذيل مي باشد:

«پس از انجام قرارداد، يا فسخ آن، در صورتي كه در نتيجۀ محاسبه طبق تشخيص شعبه زياني متوجّه تعاوني شده باشد، عامل ضمن عقد صلح مذكور در مادّۀ اين قرار داد، ملتزم و متعهّد گرديد معادل زيان مزبور را مجّاناً از مال خود به تعاوني تمليك نمايد، و در صورت تأخير، علاوه بر التزام به انجام تعهّد، روزانه مبلغ يك ريال براي هر سه هزار ريال بر ذمّۀ عامل خواهد بود، و صرف اظهار نظر شعبه در مورد ميزان خسارت وارده معتبر بوده، و عامل، ضمن عقد صلح مذكور حقّ هرگونه ايراد و اعتراض را در اين مورد از خود سلب و ساقط نمود».

با توجّه به

شرايط شرعي عقد مضاربه، آيا اين مادّه صحيح و خالي از اشكال مي باشد؟

جواب: اين گونه شرايط در عقد خارج لازم اشكالي ندارد.

سؤال 562- اخيراً اين تعاوني با يك مؤسّسۀ توليدي تجاري قراردادي منعقد نموده، كه بر اساس آن مبلغي وام در اختيار مؤسّسۀ مذكور قرار دهد، و مؤسّسۀ فوق نيز با اطمينان از سوددهي ساليانه حدّ اقلّ 40% حاصل از به كار اندازي طرح توليدي خود، 30% اين سود را به تعاوني اعتبار تخصيص مي دهد. از طرفي تعاوني نيز حساب ويژه اي را براي همين منظور افتتاح نموده، و مبلغ مورد نياز را از سپرده گذاراني جمع آوري مي كند كه در اين حساب ويژه اقدام به سرمايه گذاري مي كنند.

بديهي است براي جذب سپرده نيز اين تعاوني از همان ابتدا مسأله را با سپرده گذاران خود اين گونه مطرح مي نمايد كه استفاده از اين سپرده ها براي تعاوني 30%

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 208

سود تضميني در بر داشته كه تعاوني 8% آن را به عنوان حقّ الزحمه بر مي دارد و 22% الباقي را به سپرده گذاران پرداخت مي نمايد. با توجّه به اين كه اين موضوع به طور قطعي تعيين مي گردد، آيا اشكالي ندارد؟

جواب: در صورتي كه سود آن مؤسّسه بيش از اين مقدار باشد، اشكالي ندارد.

سؤال 563- شركتي جهت تأمين بودجۀ مورد نياز خود نياز به مشاركت با اشخاص حقيقي و حقوقي دارد. اين اشخاص جهت همكاري در تأمين مشاركت، تضمين هايي معادل پرداخت سود، همانند بانكها و مشاركتهاي دولتي را طلب مي نمايند.

همچنين در خواست دارند كه استرداد اصل سرمايۀ آنها نيز تضمين شود. نظر حضرت عالي در مورد تضمين هاي مذكور چيست؟

جواب: تنها راهي كه براي اين كار وجود دارد اين است كه مضاربه

را بر اساس سهم منافع قرار دهند، ولي در عقد خارج لازم (معامله ديگري مثلًا خريدوفروش چند جلد كتاب) شرط كنند اگر در آن معامله مضاربه، سود كمتر از بيست درصد يا بيشتر از آن بود، جبران گردد. همچنين در مورد خسارت سرمايه.

سؤال 564- چند نفر مقداري پول روي هم مي گذارند، و به شخص مي دهند تا با آن كار كند. شخصي كه كار مي كند، هر ماه سود پول را مي دهد، و سهام داران قرعه مي كشند، و هر ماه سودِ پول به يكي از سهام داران داده مي شود. بعد از اين كه دوره تمام شد، و به همۀ سهام داران سود رسيد، سهام داران پول خود را پس مي گيرند.

اين كار از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

جواب: چنانچه سود از طريق مضاربه به دست آمده، و با رضايت افراد به اين صورت تقسيم شده، اشكالي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 209

فصل بيست و يكم: احكام حجر

سؤال 565- دربارۀ رابطۀ بلوغ و رشد بفرماييد:

الف) آيا بين دو صفت بلوغ و رشد، شرعاً ملازمه اي وجود دارد؟

ب) در صورتي كه جواب سؤال اوّل منفي است، آيا سنّ بلوغ مي تواند امارۀ رشد قرار گيرد؟

ج) در صورت جدايي رشد از بلوغ، و لزوم اثبات رشد پس از بلوغ، آيا اثبات رشد تنها در امور مالي لازم است، يا در امور غير مالي نيز بايد رشد ثابت شود؟

د) در صورتي كه رشد را در امور مالي لازم بدانيد، آيا براي تصرّف در تمامي اموال اثبات رشد لازم است، يا لزوم آن در خصوص اموالي است كه در اختيار ديگران مي باشد؟

جواب الف تا د: بلوغ و رشد ملازم يكديگر نيستند، و غالباً رشد بعد از بلوغ است. رشد

مراتبي دارد؛ رشد در امور مالي (گاه در اموال كم رشيد است، و گاه در اموال زياد،) رشد در امر ازدواج، و مانند آن. و تا رشد عقلاني به قدر كافي در هر مرحله نباشد، تصرّفات نافذ نيست؛ نه در شرع، و نه نزد عقلاي عرف.

سؤال 566- عقب مانده هاي ذهني، علي رغم سن هاي بالا، از نظر درك و عقل گاه در حدّ كودكان 12 ساله، يا پايين ترند. آيا تكليف شرعي از آنها ساقط است؟

جواب: در صورتي كه به اندازۀ كافي شعور و تمييز داشته باشند كه بتوانند عبادات را انجام دهند، مكلّف به تكاليف شرعيّه هستند.

سؤال 567- آيا كودكان ناشنوا، به دليل تأخير در رشد اجتماعي (به واسطۀ كمبود گنجينۀ لغات،) ديرتر از افراد سالم به سنّ تكليف مي رسند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 210

جواب: مانند جواب سابق است.

سؤال 568- آيا براي مميّز و غير مميّز بودن كودكان، سنّ خاصّي قائل هستيد، يا تشخيص آن، معيار ديگري دارد؟ و آيا براي بچّه هاي مميّز، احكام جزايي همانند افراد بالغ اجرا مي شود. يا نحوۀ آن فرق دارد؟

جواب: سنّ تمييز سنّ معيّني نيست، و افراد در آن متفاوتند؛ معيار آن است كه خوب و بد را تشخيص دهند. تمييز نسبت به امور مختلف، متفاوت است، و نسبت به اطفال مميّز، احكام بالغ جاري نمي شود؛ بلكه احكام مخصوص به خودشان اجرا مي گردد.

سؤال 569- آيا در بلوغ، سنّ خاصّي را معتبر مي دانيد؟ بر فرض اعتبار سنّ خاص، آيا معيار شناسنامۀ افراد است، يا از طرق ديگر نيز مي توان آن را احراز كرد؟

جواب: در بلوغ سنّ خاصّي معتبر است، و بايد از طرق معتبر اثبات شود. البتّه بلوغ علائم ديگري نيز دارد.

سؤال 570-

حكم حجر شخصي از طريق دادگاه و گواهي كميسيون روان پزشكي صادر شده، سپس به اين رأي اعتراض مي شود. محجور بار ديگر به كميسيون روان پزشكي معرّفي شده، و كميسيون نظر مي دهد كه وي سابقۀ جنون دارد، امّا به واسطۀ مصرف دارو الان در حال بهبودي است، ولي اگر دارو قطع شود تمكّن ادارۀ امور خود را ندارد. از نظر شرع مقدّس اسلام تكليف چنين شخصي و قيّم وي چيست؟ آيا در حال بهبودي به وسيلۀ مصرف دارو احتياج به قيّم دارد، يا مي تواند در اموال ممنوع خود تصرّف كند؟

جواب: چنين كسي در حكم مجنون ادواري است، كه در دورۀ افاقه، احكام عاقل بر او جاري مي شود.

سؤال 571- با توجّه به قانون محكوميتهاي مالي، كه بدهكار را بدون سقف زماني معيّن زنداني نموده، و بدهكارِ ناتوان و بيچاره هم بايد سالهاي سال در حبس نگهداري شود، و اكثر طلبكاران با توجّه به حمايت قانوني از آنها حاضر به رضايت نيستند، اگر شخصي بر اثر بدهكاري به چند نفر در حبس باشد، و بخاطر يكي از

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 211

بدهي هايش در دادگاه معسر شناخته شود، آيا حكم اعسار نسبت به بدهي هاي ديگر او مؤثّر است؟

جواب: هنگامي كه حكم اعسار ثابت شود براي تمام ديون كافي است؛ ولي در صورت تعدّد پرونده ها و تعدّد قاضي، اعسار براي هر يك از قضات بايد ثابت شود.

سؤال 572- لطفاً در مورد حجر به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

1- آيا مالك مي تواند اموال مازاد بر مقدار مؤونۀ خود را اتلاف كند، يا در اختيار ديگري قرار دهد، تا وي اتلاف نمايد؟

2- در فرضي كه مالك مديون (محجور و غير محجور) قصد

اضرار به طلبكاران را داشته باشد چطور؟

3- صحّت عقد در اباحۀ اتلاف به غير چگونه است؟

4- علم و جهل مباح له به تمكّن يا عدم تمكّن مالكِ مديون، از پرداخت ديون چه نقشي دارد؟

5- دائن مي تواند حقّ خود را به زور، يا با تقاص بگيرد؟

6- آيا حكم به عدم جواز اتلاف مال از سوي مالك، با عموم قاعدۀ تسليط منافاتي ندارد؟

7- تصرّفات محاباتي، تبرّعي، و به كمتر از ثمن المثل مديون، با قصد اضرار و فرار از دين چگونه است؟

8- مبناي حكم مزبور، قاعدۀ لا ضرر است، يا هدف نامشروع (كبيع العنب ليعمل خمراً)؟

9- آيا مديونِ مفلس، پيش از صدور حكم حجر از سوي حاكم، در تصرّفات خويش مجاز است؟

10- آيا اقرار مديون قبل و بعد از صدور حكم حجر، مسموع است؟

11- آيا عدم نفوذ، يا بطلانِ معاملاتِ به قصد اضرار در معاملات معوّض و مجّاني، منوط به علم منتقل اليه است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 212

12- معاملات صوري مديون با قصد فرار از دين، و يا اخفاي اموال، چه وضعيّتي دارد؟

13- آيا معاملات حقيقي معوّض و غير معوّض مديونِ غير محجور، با قصد اضرار نافذ است؟

14- منظور از دين مستوعب در مديونِ محجور، ديون عاجله است، يا آجله؟

15- درآمد حاصل از كسب و كار محجور بعد از صدور حكم حجر متعلّق به چه كسي است؟

جواب 1 تا آخر: هيچ كس مجاز نيست اموال خود را تلف كند، يا به ديگري اجازۀ اتلاف بدهد. همچنين معاملات محاباتيّه، كه سبب ضايع شدن حقّ طلبكاران مي شود، نيز جايز نيست؛ و حتّي صحّت معامله در اين صورت، مورد اشكال است. معاملات صوري نيز به يقين صحّت ندارند. و

دين مستوعب شامل ديون حال و آينده هر دو مي شود. درآمد كسب و كار محجور بعد از صرف نفقات مورد نياز، به طلبكاران داده مي شود، بنابر احتياط واجب.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 213

فصل بيست و دوّم: احكام وكالت

سؤال 573- نظر مبارك را در خصوص مشروع بودن يا نبودن مادّۀ 55 قانون وكالت، كه متن آن به شرح زير است، مرقوم فرماييد: «وكلاي معلّق و اشخاص ممنوع الوكالة، و به طور كلّي هر شخصي كه داراي پروانۀ وكالت نباشد، از هرگونه تظاهر و مداخله در عمل وكالت ممنوع است. اعمّ از اين كه عناوين تدليس، از قبيل مشاورۀ حقوقي و غيره اختيار كند، يا اين كه به وسيلۀ شركت و ساير عقود، يا عضويّت در مؤسّسات، خود را اصيل دعوا قلمداد نمايد. و متخلّف از يك الي شش ماه به حبس تأديبي محكوم خواهد شد.»

جواب: حكم مزبور براي كساني كه اجازۀ وكالت ندارند، ظاهراً جنبۀ تعزيري دارد. و مقيّد ساختن وكالت به اجازه، به خاطر عناوين ثانويّه است. زيرا آزاد گذاشتن آن در شرايط فعلي، سبب سوء استفاده و مفاسد عظيمي مي شود. بنابر آنچه گفته شد، مشروعيّت مادّۀ مزبور بعيد به نظر نمي رسد.

سؤال 574- نظر حضرتعالي راجع به وكالت در دعاوي از طرف موكّل نزد محاكم چيست؟

جواب: هركس مي تواند براي دفاع از خويشتن وكيل انتخاب كند، كه براي اثبات حقّش او را ياري دهد.

سؤال 575- آيا در وكالت در دعاوي و محاكم، شرايط خاصّي معتبر است، يا همانند ساير وكالتها مي توان با تراضي طرفين اقدام كرد؟

جواب: مي توان با رضايت طرفين اقدام نمود.

سؤال 576- تكليف محكمه در پذيرفتن وكيل از سوي طرفين دعوا چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 214

جواب: در عصر

ما كه قوانين پيچيده شده، و بسياري از مردم آگاهي كافي از آن ندارند تا از خود دفاع كنند، وظيفۀ محاكم آن است كه وكيل طرفين را بپذيرد.

سؤال 577- آيا براي پذيرش وكالت شرايط خاصّي لازم است؟

جواب: وكيل در صورتي مي تواند از موكّل خود دفاع كند كه از محقّ بودن او آگاه باشد، و هرچه در دفاع از موكّل خود مي گويد به عقيدۀ خودش صحيح و از نظر شرع جايز باشد.

سؤال 578- چنانچه موكّل حقّ عزل وكيل را در ضمن عقد خارج لازم به مدّت پنجاه سال از خود سلب نمايد، آيا چنين عزلي- كه معمولًا در ذيل وكالتنامه هاي رسمي قيد مي شود- معتبر و نافذ مي باشد؟

جواب: موكّل نمي تواند حقّ عزل وكيل را از خود سلب كند؛ ولي مي تواند ضمن عقد خارج لازم شرط كند كه عملًا عزل نخواهد كرد، يا توكيل او بلاعزل خواهد بود. و در اين صورت، بايد به شرط خود عمل كند.

سؤال 579- آيا وكلاي فرد مريض، پس از بيهوشي موقّت وي توسّط پزشك، عزل مي شوند؟

جواب: بيهوشي سبب عزل از وكالت نيست.

سؤال 580- مؤسّساتي در دنيا تأسيس شده، كه واسطۀ خريدار و فروشنده مي شوند. آنها به وكالت از خريدار، وجوه اجناس خريداري شده توسّط وي را، به فروشنده بنابر توافق با وي مي پردازند، سپس بنابر شرايطي كه ضمن وكالت تعيين شده، آن وجوه را از خريدار دريافت مي دارند. درآمد اين مؤسّسات عموماً از محلّ تخفيفي است كه از فروشندگان مي گيرند، و فروشنده اين تخفيف را به خاطر اين كه مؤسّسه وجه خريدار را مي پردازد به آنها مي دهد. از نظر حضرتعالي اين نوع واسطه گري و وكالت مشروع است؟

جواب: اين نوع واسطه گري اشكالي ندارد؛

ولي اگر به صورت واسطه گريهاي زنجيره اي درآيد (مانند شركت الماس و گلدكوئيست) حرام است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 215

فصل بيست و سوّم: احكام دين و قرض

اشاره

سؤال 581- پسري بالغ و متأهّل، در جمهوري اسلامي ايران، بدون اجازه و رضايت پدر معاملاتي به اين صورت انجام مي دهد، كه پول كارگران افغاني كشور ما را به قيمت معيّني در مقابل پول رايج افغانستان مي خريده، ولي قيمت آن را در اينجا نمي پرداخته، بلكه به طرفهايي كه با آنها قرار داشته، در افغانستان حواله مي داده است. اكنون طرفهاي او ورشكست شده، و فرار كرده اند، و پسر نيز ورشكست شده، و فرار كرده است. اين پسر هيچ گونه اموالي در نزد پدر ندارد، و حتّي عائله اش را نيز پدر تكفّل مي كند. آيا طلبكاران حقّ مطالبه از پدر او را دارند؟

جواب: در فرض مسأله، كه پسر مستقلًاّ و بدون اجازۀ پدر كار مي كرده، پدر در برابر نتيجۀ كار او مسئوليّتي ندارد.

سؤال 582- بدهكار به حساب جاري طلبكار پول واريز كرده، و فيش آن را به طلبكار تحويل داده، ولي طلبكار آن را گم كرده است. طلبكار پس از مدّتي جهت گرفتن پول به بانك مراجعه كرده، و بانك واريز شدن چنين پولي را انكار مي كند، و مي گويد اگر مدركي داريد، ارائه دهيد! در حالي كه طلبكار و بدهكار به همديگر اعتماد كامل دارند. حكم الهي در اين مورد چيست؟

جواب: نظر به اين كه طلبكار فيش را گم كرده، و راه تحقيق را بر بدهكار بسته، به خود ضرر زده است. ولي چنانچه مسأله را از طريق خصوصي دنبال كنند، شايد به نتيجه برسند.

سؤال 583- ميزان در حبس مديون مدّعي اعسار، طريقي است يا موضوعي؟ اگر قاضي مردّد

باشد، مي تواند او را در حبس نگهدارد؟ آيا قاضي مي تواند تا رفع ترديد

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 216

با ضمانت معتبر او را آزاد نمايد؟

جواب: در صورت شك قاضي بايد او را با وثيقۀ معتبر آزاد كند. و پس از تحقيق اگر معلوم شد معسر نيست مي تواند او را به زندان بيندازد.

سؤال 584- اگر زوج، زوجه را در منزلي كه جزء مستثنيات دين نمي باشد طلاق دهد، و پس از آن حاكم او را حجر كند، آيا حقِّ سكناي مطلّقۀ رجعيّه در اين منزل بر حق غرما مقدّم است؟

جواب: حقِّ غرما مقدّم است.

سؤال 585- در فرض فوق، اگر طلاق پس از حجر باشد حكم آن چگونه است؟ در نفقه چطور؟

جواب: در اين صورت نيز حكم همان است كه در بالا گفته شد، ولي در مورد نفقه، اگر نفقه قبل از حجر بوده باشد زوجه جزء غرما محسوب مي شود، و اگر نفقۀ روزمرّه باشد جزء مستثنيات دين است.

سؤال 586- دربارۀ تغييرات در ارزش پول، (اعمّ از كاهش و افزايش) گاه ممكن است در شرايط خاصّي نرخ تورّم منفي شود، و بر ماليّت پول افزوده گردد. در اين صورت، آيا مديون مي تواند ما به التفاوت را در پرداخت لحاظ كند، و آن را كسر نمايد؟

جواب: اگر تفاوت فاحشي صورت گيرد، مي تواند كسر كند.

سؤال 587- آيا منظور از دين مستوعب، ديون عاجله است، يا اعمّ از عاجله و آجله؟

جواب: اعمّ از تمام ديون است.

سؤال 588- آيا درآمد حاصل از كار مديون بعد از صدور حكم حجر، متعلّق به طلب كاران است؟

جواب: آري بعد از حكم حجر متعلّق به طلبكاران است

رباي قرضي

سؤال 589- شخصي مبلغي را با محاسبۀ سود تقريبي 7% به

اين جانب پرداخت

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 217

نموده، و در قبال آن چك گرفته است. در اين مورد به دو سؤال زير پاسخ فرماييد:

1- با توجّه به اين كه آن شخص در قبال وجهي كه داده با محاسبۀ سود آن چك گرفته، و طبق قانون چك به منزلۀ پول نقد و از جمله اسناد لازم الاجراست؛ آيا عمل آن شخص، حتّي اگر در قبال وجهي كه پرداخته چك گرفته باشد، ربا محسوب مي شود؟

جواب: مادام كه چك را وصول نكند، ربا نگرفته است.

2- چنانچه آن شخص در قبال وجهي كه داده چك را با محاسبۀ سود آن گرفته باشد، و در خصوص چك هم اقدام نموده باشد، آيا با توجّه به اين كه وي جهت اخذ سود محاسبه شده اقدام نموده، عمل وي رباخواري است؟

جواب: مادام كه وجه را نگيرد، ربا محسوب نمي شود، و شرعاً نمي توان او را به عنوان رباخوار تعقيب كرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 219

فصل بيست و چهارم: احكام رهن

سؤال 590- شخصي به خاطر رفع احتياج خانه يا مغازه اش را در مقابل مقداري پول گرو مي گذارد. سپس با توافق همديگر، راهن عين مرهونه را از صاحب پول كرايه مي كند، و در نتيجه خانه يا مغازه در تصرّف مالك مي ماند، و ماهانه كرايه اش را به راهن مي دهد. آيا اين معامله صحيح است؟

جواب: شخص مرتهن مالك منافع عين مرهونه نيست، و نمي تواند آن را اجاره بدهد.

سؤال 591- شخصي زمين صيفي كاري را نزد شخص دوّم رهن مي گذارد. طريقۀ رهن و معامله به اين شكل است: «يك قطعه زمين رهن مي گذارد به مبلغ صد تومان، ولي خود مالك اوّل، كشت مي نمايد. و سالي ده كيلو برنج از بابت وجه الاجاره

به صاحب پول مي پردازد.» آيا چنين معامله اي صحيح است؟

جواب: اين كار حرام است؛ زيرا منافع زمين رهني متعلّق به مالك اصلي مي باشد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 221

فصل بيست و پنجم: احكام ضامن شدن

سؤال 592- شريك اين جانب چند ماه قبل به من مراجعه كرد و يك برگ چك به مبلغ معيّني ارائه داد، و خواهش كرد كه به وسيلۀ يكي از دوستان، آن را به وجه نقد تبديل كنم. من از دوست ديگرم، كه كاسب بازار است، خواهش كردم كه اين كار را انجام دهد. او چك را گرفت و پول داد. چندي بعد نامبرده به بانك مراجعه كرد، و چون وجهي در حساب مربوطه نبود، چك برگشت خورد. به شريكم مراجعه نموده، و از وي گله كردم، او گفت: «چك را بدهيد، تا پول را تأمين كنم» دوستم چك را از روي اعتماد به من داد. من نيز از روي اعتماد و جوانمردي، چك را به شريكم دادم.

قرار شد تا ظهر آن روز پول را بدهد. ولي نه تنها پول را نداد، بلكه وقتي كار به شكايت رسيد، گفت: «من پول را دادم، و چك را گرفتم» ولي بعد اقرار كرد كه پولي نداده، و دروغ گفته است. شرعاً چه كسي بدهكار اين پول است؟

جواب: هرگاه وساطت شما به معناي ضمانت بوده، هم شما مسئوليد و هم شريك شما. و اگر مجرّد وساطت بوده نه ضمانت، شريك شما ضامن است. و اگر دوست بازاري شما با آن شريك آشنايي نداشته، و به اعتبار شما پول داده، مفهوم اقدام شما ضمانت او است.

سؤال 593- شركتي در تاريخ 11/ 11/ 75 نسبت به انعقاد قرارداد فروش اقساطي يك ساله با بانك اقدام

مي نمايد، و طبق مقرّراتِ عمليّاتِ بانكيِ بدون ربا، رعايت مقرّرات شرعي و عقود اسلامي در اعطاي تسهيلات بانكي الزامي بوده است.

بر اساس قرارداد، شركت مي بايست الياف پلي پروپپلين خريداري نمايد، و در قبال عقد مشاركت و معاملات نقد و نسيه، الياف مورد نظر را براي توليد به مصرف برساند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 222

پس از گذشت مدّتي مشخّص گرديد كه قرارداد غير واقعي بوده، و با اخذ يك فقره فاكتور صوري به عنوان خريد الياف مزبور، از بانك وام دريافت نموده اند، و صادر كنندۀ فاكتور نيز صريحاً اعلام نموده كه معامله فسخ، و در همان تاريخ مبلغ مربوطه عودت داده شده است، يعني در حقيقت اليافي در بين نبوده است.

از جناب عالي در خواست دارد نظر خود را در اين باره اعلام فرماييد كه: آيا ضمانت چنين معامله اي كه سبب آن تحقّق نيافته، پابرجاست؟

جواب: اين معامله باطل بوده، و بايد وجوه مزبور به بانك بازگردد، و ضمانت اگر در مقابل اصل پول بوده، بايد به آن عمل شود. و اگر در برابر سود بوده، با عدم تحقّق معامله ضمانت معنايي ندارد، و سودي تعلّق نمي گيرد.

سؤال 594- شخصي با ميوه فروشي در طيّ خريدوفروش ميوه و تره بار آشنا مي شود. بعد از مدّتي، ميوه فروش به آن شخص مي گويد: «تازه ازدواج كرده، و براي دريافت وام ازدواج ضامني نياز دارم. و هيچ آشنايي ندارم» شخص اوّل، كه آشنايي كاملي از آن ميوه فروش نداشته، و صرفاً به خاطر اين كه دلش براي او سوخته، ميوه فروش را نزد معلّمي، كه از آن بانك حقوق مي گرفته و آشنايي دوري با او داشته، مي برد. و او را به عنوان برادر خانم خود معرّفي

كرده، و آن معلّم ضامن او مي شود.

ميوه فروش وام را گرفته و متأسّفانه اقساط آن را پرداخت نمي كند. بدين جهت بانك اقساط را از حقوق ضامن برداشته است. اكنون ضامن، از شخصي كه ميوه فروش را معرّفي كرده اقساط مذكور را مطالبه مي كند. لطفاً در اين مورد به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

1- آيا شخص معرّف در قبال اقساطي كه آن جوان پرداخت نكرده، و بانك از حقوق آن معلّم برداشته، ضامن است؟

جواب: شخص معرّف ضامن است.

2- با توجّه به اين كه آقاي معلّم از ميوه فروش مدارك كافي براي اين كه از طريق قانون حقّ خود را بگيرد دارد، آيا سزاوار است به شخص معرّف، كه فقط از روي خامي و بي تجربگي اين كار را كرده، فشار بياورد و پول خود را طلب كند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 223

جواب 2: گاهي افراد بي تجربه به خاطر بي اطّلاعي كار دست خودشان مي دهند، و اين مورد از آن موارد است، و شرعاً مسئول است.

سؤال 595- مشتري چكهايي را به بايع مي پردازد، كه صادر كنندۀ آن شخص ثالثي است. در صورت عدم تبديل چكها به وجه نقد (به لحاظ عدم موجودي) آيا بايع حقّ رجوع به مشتري را دارد، يا اين كه با قبول چك شخص ثالث، ذمّه مشتري بري ء و ضمان به ذمّۀ صاحب چك (شخص ثالث) منتقل مي شود؟ آيا بين موردي كه شخص ثالث چك مذكور را بابت بدهي خود به مشتري داده، و جايي كه صرفاً به عنوان امانت، يا تضمين، تحويل او داده تفاوتي وجود دارد؟

جواب: چك حواله اي بيش نيست، و ذمّۀ خريدار تا چك وصول نشود، مديون فروشنده است؛ مگر اين كه فروشنده در حين معامله

بپذيرد كه ذمّۀ ثالث را به جاي ذمّۀ خريدار قبول كند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 225

فصل بيست و ششم: احكام كفالت

سؤال 596- فردي متعهّد انجام پروژه اي مي شود. «متعهّد له» براي تضمين اجراي آن، از «متعهّد» كفيلي مي خواهد؛ «متعهّد» به بانك مراجعه نموده، تا بانك اسناد كفالتي صادر كند، تا در صورت عدم اجراي تعهّدات متعهّد در مهلت مقرّر، و عدم پرداخت خسارت تعيين شده، بانك ضامن پرداخت خسارت گردد. آيا اين تعهّد بانك، كه اصطلاحاً كفالت مالي نام دارد، جايز است؟ آيا بانك مي تواند به ازاي كفالت مزبور كارمزد معيّني بگيرد؟ در صورت پرداخت خسارت توسّط بانك، آيا بانك مي تواند براي گرفتن مبالغ پرداختي به متعهّد رجوع كند؟

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 225

جواب: قرار دادن ضمانت پرداخت بر عهدۀ بانك، و گرفتن كارمزد از سوي بانك، مانعي ندارد. و بانك نيز مي تواند وجه پرداختي را از طرف مقابل بگيرد.

سؤال 597- وثيقه اي كه به عنوان تأمين كيفري از شخص ثالث اخذ مي گردد، با فرض اين كه ماهيّت آن علاوه بر تعهّد بر حضور، تعهّد بر دين نيز باشد، و با توجّه به اين كه تحت هيچ كدام از عقود معيّن مانند ضمان، كفالت، و رهن قرار نمي گيرد، چه حكمي دارد؟

جواب: اين كار در واقع تركيبي از عقد كفالت و ضمانت است، و اشكالي ندارد.

سؤال 598- چنانچه متّهم محكوم به پرداخت ديه شده، و ضامن معتبر از قبيل كفيل يا وثيقه نداشته باشد، لكن هنوز در مهلت دو سال در غير عمد، و يك سال در عمد

باشد، آيا بازداشت وي قبل از مهلت مقرّر شرعيّه، مجوّز شرعي دارد؟

جواب: هرگاه بيم آن برود كه متّهم فرار كند، و هرگز ديه را نپردازد، و از طريق ضمانت و كفالت مشكل حل نشود، مي توان او را بازداشت كرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 227

فصل بيست و هفتم: احكام وديعه و امانت

سؤال 599- اگر امانت دار ادّعا كند كه امانت را بازگردانده، و صاحب مال منكر باشد، قول كدام يك پذيرفته مي شود؟

جواب: در صورتي كه شخص امانتدار آدم متّهمي نباشد، ادّعاي او دربارۀ ردّ امانت پذيرفته مي شود، ولي اگر متّهم باشد پذيرفته نيست، و در اين صورت با توجّه به اين كه صاحب مال منكر است، امانتدار مي تواند از او تقاضاي قسم كند، و اگر منكر قسم بخورد، امانتدار بايد مال را برگرداند.

سؤال 600- در حقّ عضويّت كتابخانه ها مرسوم است كه فرد پولي را به وجه ضمانت ملكِ جهت مي كند، كه بعد از انصرافِ از عضويّت به او پس دهند.

الف) آيا اين كار مشروع است؟

ب) بعضي براي اصلاح آن فرموده اند: «پول را امانت و گرو بگذاريد» كه در جواب مي گوييم: «چون پول مصرف مي شود، به پولي كه در حال گردش و تبديل و تصرّف است، صدق امانت شرعي نمي كند» اگر گويند: «اباحه است» مي گوييم: «اباحه از نظر شرعي موجب ضمانت نمي شود»! نظر مبارك حضرت عالي چه مي باشد؟

جواب: اين در واقع از قبيل نوعي وثيقۀ كلّي است با اجازۀ تصرّف؛ و اشكالي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 229

فصل بيست و هشتم: احكام نكاح

مقدّمات نكاح

سؤال 601- در توضيح المسائل حضرت عالي آمده: «كسي كه به خاطر ازدواج نكردن به گناه مي افتد، واجب است ازدواج نمايد.» لطفاً بفرماييد كه:

الف) آيا منظور از گناه فقط زناست، يا چشم چراني، خود نمايي زن، عشوه و ناز زن براي مرد نامحرم، و مانند آن را نيز شامل مي شود؟

جواب: شامل تمام اين گناهان مي شود.

ب) منظور از عبارت «به خاطر ازدواج نكردن به گناه مي افتد» كدام يك از اين دو حالت زير است؟

اوّل: اگر به خاطر ازدواج نكردن مرتكب گناه

شد، بعد از آن ازدواج بر او واجب مي شود.

دوّم: وقتي به خاطر ازدواج نكردن ميل شديدي به گناه پيدا كرد، قبل از ارتكاب گناه ازدواج بر او واجب مي شود.

جواب: منظور احتمال دوّم است.

ج) آيا اين حكم (هر كسي كه به خاطر ازدواج نكردن به گناه مي افتد واجب است ازدواج كند.) اعم از دائم و موقّت است، يا فقط منظور ازدواج دائم است؟

جواب: فرق نمي كند.

خواستگاري

سؤال 602- آيا تحقيق كردن در مورد دختران، يا فكر كردن در مورد آنها، و يا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 230

عاشق آنها بودن، اشكال دارد؟

جواب: عشقي كه آميخته به گناه نشود، و مقدّمۀ ازدواج باشد مانعي ندارد؛ ولي در جايي كه انسان قصد ازدواج ندارد نبايد تحقيق كند.

سؤال 603- اگر دختر يا پسر به هنگام خواستگاري داراي مشكلي از نظر جسمي باشد، و آن مشكل آشكار نباشد، آيا واجب است آن را به طرف مقابل بگويد؟

جواب: واجب نيست؛ ولي خلاف آن را نگويد. امّا اگر مشكل مهمّي باشد، گفتنش بهتر است.

سؤال 604- سختگيري هاي بيش از حدّ برخي والدين در مورد مسائل مقدّماتي ازدواج (مهريّه و مانند آن) موجب محروم شدن جوانان از ازدوج مي شود، خواهشمند است بفرماييد عمل مذكور چه صورت دارد؟

جواب: سخت گيري هاي بي مورد در امر مقدّس ازدواج جايز نيست؛ و چنانچه بر اثر اين سخت گيريها برخي از ازدواج محروم شوند، و خداي ناكرده مرتكب گناهي شوند، كساني كه سخت گيري كرده اند نيز در اين مورد مسئولند.

صيغۀ عقد

سؤال 605- آيا عقد نكاح دائم، الفاظ معيّني دارد، يا با هر لفظي كه معنا و مفهوم آن را برساند جاري مي شود؟

جواب: عقد را با هر عبارتي كه مفهوم آن را به وضوح برساند مي توان جاري نمود؛ ولي اگر انسان به عربي آشنا باشد، احتياط آن است كه صيغه را عربي بخواند.

سؤال 606- در اجراي صيغۀ عقد دائم، زوج بايد مقدّم شود، يا زوجه؟

جواب: تفاوتي نمي كند؛ ولي تقدّم زوجه بهتر است.

سؤال 607- «نَكَحَ» در لغت چندين معنا دارد، و از الفاظ مشتركه است. هنگام قصد انشاء، كدام معنا را بايد قصد كنيم؟ در حالي كه «به زنيِ دائمي دادم

… » از معاني لغويّۀ آن نيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 231

جواب: معناي مشهور نكاح همان عقد ازدواج است؛ و اگر زمان خاصّي در آن قيد نشود، ظهور در عقد دائم دارد.

سؤال 608- نكاح دائم چند ركن دارد؟ آيا صداق نيز از اركان آن است؟

جواب: صداق از اركان عقد دائم نيست؛ و اگر ذكر نشود بايد مهر المثل پرداخت شود.

سؤال 609- آيا در عقد نكاح، تقدّم ايجاب بر قبول لازم است؟

جواب: لازم نيست؛ ولي بهتر است ايجاب مقدّم شود.

سؤال 610- اگر روحاني سُنّي عقد نكاح پسر يا دختر شيعه را بخواند، حكمش چيست؟

جواب: در صورتي كه شرايط معتبرۀ نزد شيعه در آن رعايت شود اشكالي ندارد.

سؤال 611- صيغۀ محرميّت بين زن و مرد نامحرم (صيغۀ برادري و خواهري) چگونه است؟

جواب: چيزي به نام صيغۀ برادري و خواهري نداريم. و صيغۀ محرميّت يا به وسيلۀ ازدواج دائم، و يا ازدواج موقّت حاصل مي شود؛ (البتّه با شرايطش) و غير آن ممنوع است.

نكاح معاطاتي

سؤال 612- دختر و پسري به هم علاقه مند بودند، ولي خانوادۀ دختر با ازدواج آنان مخالف بود. آن دو براي اين كه خانوادۀ دختر را مجبور كنند تا با ازدواج آنان موافقت كنند، به طور نامشروع مجامعت كرده، و دختر حامله شده، و طفلي به دنيا آورده است اكنون اظهار مي دارند كه چون روستايي بوده، نمي دانسته، و يا نمي توانسته اند صيغۀ ازدواج را جاري كنند، و به رضايت طرفيني اكتفا كرده، و آن را كافي دانسته اند:

1- آيا توافق طرفين به عنوان صيغۀ عقد قابل قبول است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 232

جواب: توافق طرفين كافي نيست.

2- همين كه طرفين ادّعاي اجراي صيغه عقد نمايند براي ايجاد شبهه

كافي است، يا بايد صحّت آن بررسي و اثبات شود؟

جواب: چنانچه احتمال دهيم ادّعاي آنها راست باشد، بايد حمل بر صحّت كرد.

3- آيا در مسألۀ فوق حدوث شبهه، فقط موجب برائت از حدّ است، يا تعزير را نيز منتفي مي سازد؟

جواب: در فرض بالا حدّ و تعزير هر دو ساقط مي شود.

4- بر فرض احصان مرد، حكم چيست؟

جواب: احصان مرد تفاوتي ايجاد نمي كند.

5- آيا ازدواج آن دو با يكديگر بلا مانع است؟

جواب: آنها مي توانند با هم ازدواج كنند.

6- آيا در فرض بكارت و عدم آن، حكم متفاوت است؟

جواب: تفاوتي نمي كند.

شرايط مجاز و غير مجاز

سؤال 613- با توجّه به اين كه در قانون مدني، نكاح اعمّ از دائم و منقطع مي باشد، در صورتي كه زوج شروط مندرج در عقدنامه را پذيرفته باشد، و ازدواج مجدّد (اعم از دائم يا منقطع) نمايد، آيا زوجه مي تواند تقاضاي طلاق كند؟ آيا همسر ديگر، شامل نكاح موقّت هم مي شود؟ آيا در صورت اثبات و تحقّق تخلّف، دادگاه مي تواند حكم فسخ نكاح را صادر نمايد؟

جواب: شرط مزبور منصرف به ازدواج دائم است، و شامل عقد موقّت كوتاه مدّت نمي شود. ولي اگر عقد موقّت براي مدّت طولاني، مثلًا چند سال باشد، زن (طبق شرايط عقدنامه) وكيل در طلاق خواهد بود.

سؤال 614- دوشيزه اي بطور رسمي به عقد همسرش در آمد. زوج علاوه بر شروط

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 233

ضمن عقد نكاح، شرط زير را نيز متعهّد گرديد:

«در ضمن عقد خارج لازم شرط شد كه هر زمان زوج خانۀ ملكي تهيّه نمود، دو دانگ آن را به طور رسمي به زوجه انتقال دهد.» علي رغم مرسوم بودن چنين شرطي در محاضر، وكيل زوج ادّعاي باطل بودن آن را مي نمايد.

لطفاً در اين رابطه بفرماييد: با توجّه به اين كه مشروط در عقد فوق ملك به عنوان عام نبوده، بلكه به صورت خانه بوده، و آن هم به صورت دو دانگ از شش دانگ تعيين شده است. آيا بازهم شرط مورد نظر مجهول و باطل است؟

جواب: با توجّه به اين كه مشخّصات خانه از نظر متراژ و قيمت و مانند آن تعيين نشده، شرط مجهول بوده و خالي از اشكال نيست. بهتر آن است طرفين در مورد خانه با هم مصالحه كنند.

سؤال 615- اگر مردي قبل از جاري شدن صيغۀ عقد، و به هنگام گفتگوهاي مقدّماتي ازدواج، توافقنامه هاي شروط ضمن عقد كتبي با دختر امضا كند، كه متضمّن شروط رفتاري و فعلي باشد. يعني در زندگي اين كار را بكند يا نكند، و مخالف مقتضاي عقد هم نباشد. از جمله «با دار و ندار شوهر بسازد» و «تا قبل از بچّه دار شدن و سر و سامان گرفتن زندگي، ما بقي مهريّه را از او مطالبه نكند» و دختر پس از گفتگو و مطالعۀ آنها، كتباً بنويسد: «من با تمام آنها موافقم» و امضا كند.

ولي اين شرط در ذيل قبالۀ رسمي نوشته نشود. آيا اين شروط اعتبار و سنديّت دارد؟ اگر زن جهت فريب و جلب رضايت مرد آنها را قبول كرده، ولي پس از ازدواج تخلّف و عهدشكني كند، و آنها را به تمسخر بگيرد، و سه ماه بعد از عروسي مهريّۀ خود را به اجرا بگذارد، با توجّه به اين كه با عدم قبول شروط، عقد واقع نمي شد، وضعيّت اين عقد چگونه است؟ آيا زوجه تدليس كرده است؟ آيا وي مي تواند علي رغم اين

كه سه دانگ از منزل مسكوني به نام وي شده، و مبالغ هنگفتي طلاجات و جواهرات و بقيّۀ اقلام مهريّۀ خود را گرفته، بقيّۀ آن را طلب كند؟ آيا منزل مسكوني و محلّ كسب شوهر از مستثنيات دين و مهر زوجه محسوب مي شود؟

جواب: هرگاه قبلًا توافق بر شروطي شده و طرفين آن را امضا كرده اند، سپس

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 234

عقد خوانده شده، اين شروط لازم الاجرا است. و به اصطلاح فقهي از قبيل شروط مبنيّ عليها العقد است.

سؤال 616- شخصي به شرط آن كه همسرش بچّه دار شود با وي ازدواج نموده، و تصريح مي كند كه در صورت تخلّف او را طلاق خواهد داد. آيا چنين شرطي صحيح است؟

جواب: با توجّه به اين كه جلوگيري از بچّه دار شدن امر حرامي نيست، اين شرط هم شرط حرامي نمي باشد. ولي سزاوار است در غير موارد ضرورت چنين شرطهايي نكنند.

اولياي عقد

سؤال 617- در يك حادثۀ رانندگي بكارت دختري زايل شده، و با مراجعه به پزشكِ جرّاح ترميم گرديده است. آيا چنين فردي حكم باكره را دارد، و براي ازدواج اذن پدر شرط مي باشد؟ اگر بر اثر تجاوز ازالۀ بكارت شود چطور؟

جواب: در هر دو صورت اجازۀ پدر شرط است.

سؤال 618- برادر بزرگتر از خودم عاشق دختري است، ولي پدر و مادرم مانع از عشق او هستند. و دليل آنها اين است كه پدر آن دختر جزء اقوام يكي از قاتلين پسر عمّه ام مي باشد. آيا مطلب مذكور مانع ازدواج برادرم و آن دختر مي شود؟

جواب: اگر در فاميلي يك نفر مرتكب خطايي شود، تمام آن فاميل بد نمي شوند. اگر واقعاً خانوادۀ آن دختر خانوادۀ خوبي است، ازدواج با او مانعي

ندارد.

سؤال 619- در رسالۀ جنابعالي آمده: «اگر دختر عاقلۀ بالغۀ رشيده نياز به شوهر داشته باشد، و پدر او را از ازدواج با مردي كه شرعاً و عرفاً كفو او است منع كند، اجازۀ پدر در اينجا شرط نيست.» آيا منظور، ازدواج دائم است يا شامل موقّت هم مي شود؟ اگر شامل ازدواج موقّت مي شود، هم كفو بودن در آن به چه معنايي است؟

جواب: تفاوتي نمي كند؛ ولي معمولًا ازدواج موقّت به مصلحت دختران باكره

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 235

نيست، و مخالفت پدر بجاست.

سؤال 620- آيا در صورت لزوم، حكومت اسلامي مي تواند مانع از تزويج افراد غير بالغ (كودكان مميّز يا غير مميّز) توسّط اوليا، يا قيّم آنها گردد؟

جواب: ما معتقديم در عصر و زمان ما تزويج صغير و صغيره به وسيلۀ اوليا مطلقاً اشكال دارد؛ زيرا مطابق غبطه و مصلحت آنها نيست.

عيوب موجب فسخ

1- عنن

سؤال 621- اگر فردي در بعضي مواقع، به علّت وضعيّت خاصّ جسماني اش، قادر بر نزديكي نباشد، ولي در بعضي مواقع، كه كليّۀ شرايط فردي و محيطي مهيّا باشد، و طرف مقابل نيز همكاري لازم را بنمايد، موفّق به اين عمل شود، آيا اين مشكل عنن محسوب شده، و موجب فسخ نكاح مي شود؟

جواب: در صورتي كه فراهم شدن اين شرايط ميسّر باشد، عنن محسوب نمي شود.

سؤال 622- اگر فردي از لحاظ جنسي در حالت عادي موفّق به عمل نزديكي نباشد، ولي با استفاده از داروهاي موجود، كه توسّط پزشكان مورد تأييد و تجويز است، قادر به اين كار باشد. آيا بيماري مذكور عنن محسوب، و موجب فسخ نكاح مي شود؟

جواب: بيماري مزبور عنن محسوب نمي شود.

2- جنون

سؤال 623- دختر خانمي ازدواج نموده، و پس از آن طبق نظر متخصّصان و اقرار خانواده و خود دختر، معلوم شده كه قبل از ازدواج داراي مرتبه اي از جنون بوده، و اكنون ادامۀ زندگي با ايشان غير ممكن است. آيا شوهر حقّ فسخ دارد؟ و در صورت فسخ، آيا زوجه مستحقّ مهر المثل است، يا مهر المسمّي؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 236

جواب: شوهر حقّ فسخ دارد؛ ولي اگر دخول واقع شده بايد مهر المسمّي را بپردازد.

سؤال 624- زني به صورت مزمن مبتلا به جنون دائم يا ادواري بوده، و سوابق جنون و بستري شدن در بيمارستان رواني را از شوهر مخفي نگاه داشته، و حتّي پس از طرح دعوا از طرف مرد، نيز موضوع را انكار نموده است. مرد پس از ازدواج و دخول و گذشت چند سال، از نوع بيماري و سوابق بستري شدن قبلي زوجه در بيمارستان آگاهي نسبي يافته، و

بلافاصله پس از اطّلاع، ضمن مشورت با حقوقدانها، اقدام به فسخ نكاح مي نمايد. حال اگر بيماري فوق توسّط كميسيون پزشكي قانوني به صورت زير تأييد گردد: «زوجه داراي سابقۀ اختلال رواني و واجد علائم جنون حدّ اقلّ از سال 1367 (شش سال قبل از ازدواج) بوده، و در حال حاضر نيز دچار عوارض مزمن بيماري است.» در فرض مسأله آيا مرد حقّ فسخ دارد، و به زن مهريّه اي تعلّق مي گيرد؟

جواب: سابقۀ بيماري رواني به تنهايي براي فسخ كافي نيست. و با توجّه به اين كه چند سال با او زندگي كرده، و آثار محسوسي در اين مدّت نبوده، نشان مي دهد كه بهبودي نسبي يافته است. و وجود عوارض غير محسوس، يا ضعيف گذشته، به تنهايي براي فسخ نكاح كافي نيست.

سؤال 625- اگر در ضمن عقد لازمي (همچون نكاح) به زوجه وكالت دهيم كه هرگاه عارضه اي پيش آمد، خود را مطلّقه سازد. سپس زوج مجنون شود، آيا زن مي تواند با استفاده از اين وكالت، خود را مطلّقه سازد، در حالي كه علما مي فرمايند:

«وكالت، عقدي جايز است، و با جنون باطل مي شود.»؟

جواب: درست است كه وكالت با جنون باطل مي شود؛ ولي يكي از مجوّزات فسخ نكاح جنون است، هر چند بعد از ازدواج عارض شده باشد.

3- تدليس

سؤال 626- پسرم از دختري با تأكيد بر باكره بودن وي خواستگاري كرده، و صيغۀ

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 237

عقد شرعي و دائمي زوجيّت با شرط باكره بودن زوجه جاري گرديده است. پس از گذشت ده ماه از اجراي صيغۀ دائمي عقد، و قبل از برگزاري مراسم ازدواج، زوجه اعلام مي دارد كه پردۀ بكارت وي ازاله گرديده، (و اين امر قطعي

و اثبات شده است.) ولي خود زوج اقدام به ازالۀ بكارت كرده، امّا زوج با اتيان سوگند شرعي منكر ادّعاي زوجه مي باشد. لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

1- آيا پسرم، حقّ فسخ نكاح را دارد؟

جواب: در صورتي كه زوج و زوجه قبل از عروسي با هم رفت و آمد داشته و خلوت مي كرده اند، ادّعاي پسر پذيرفته نيست.

2- آيا زوج بايد اثبات كند كه اقدامي نكرده است؟

جواب: آري تا ثابت نكند، در فرضي كه در بالا گفتيم، ادّعاي او پذيرفته نيست.

3- در صورت فسخ نكاح، آيا زوجه حقّ دريافت مهر المسمّي، يا مهر المثل دارد؟

جواب: در فرض بالا زوج حقّ فسخ ندارد.

سؤال 627- يك سال پيش با دختري آشنا شدم، كه توسّط فرد ديگري به طور نامشروع بكارت خود را از دست داده بود. با پرسش از دفتر بعضي مراجع، و رؤيت استفتائات ايشان، مبني بر اين كه اين جانب مي توانم بدون اذن پدر، دختر را به صيغۀ موقّت خود در آورم، با ايشان ازدواج موقّت كردم. حال پس از گذشت يك سال، خواستگاري براي او آمده است. آيا اين خانم، كه به عنوان دختر باكره مي خواهد با آن مرد ازدواج كند، لازم است بگويد باكره نيست؟

جواب: بر دختر لازم نيست وضع خود را به شوهر بگويد؛ امّا اگر بعداً بر شوهر ثابت شد كه دختر باكره نيست، حقّ فسخ نكاح را دارد.

سؤال 628- خواهشمند است نظر خود را راجع به تدليس ازدواج به طور مشروح بيان فرماييد. آيا پنهان نمودن نقص، مانند كچلي كلّي، يا موضعي، كم پشت، يا خالي بودن قسمتي از موهاي سر، در زن موجب حقّ فسخ براي مرد

مي شود؟

جواب: هرگاه در موقع خواستگاري معايب خود را عمداً بپوشاند، و خود را

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 238

غير از آنچه هست نشان دهد، مصداق تدليس است، و شوهر پس از اطّلاع حقّ فسخ دارد.

سؤال 629- با توجّه به اين كه يكي از راههاي سرايت بيماري ايدز تماس جنسي است، لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- همبستر شدن با همسر مبتلا به ايدز چه حكمي دارد؟

2- آيا ازدواج با كسي كه ايدز دارد جايز است؟

3- آيا بيماري ايدز مبطل عقد است، يا مجوّزي براي طلاق مي باشد؟

جواب 1 تا 3: ازدواج با مبتلايان به ايدز باطل نيست؛ ولي چنانچه اطّلاع نداشته قابل فسخ است. امّا احتياط آن است كه زن با اجازۀ حاكم شرع خود را مطلّقه كند. و در هر صورت، اگر نزديكي كردن خطر ابتلا به ايدز داشته باشد جايز نيست.

سؤال 630- جواني دختر باكره اي را، مشروط بر صحّت كامل طرفين، به عقد ازدواج دائمي خود در آورده است. در اوّلين فرصت بعد از ازدواج، كه زوجين با هم تنها شده اند، زوجه متوجّه مي شود كه ناحيه ي فوقاني بدن شوهر دچار ناراحتي مادرزادي، قيفي شكل، ناموزون و غير طبيعي است. بدين جهت مواقعه اي صورت نگرفت. در اين صورت:

1- آيا زوجه اختيار فسخ نكاح را دارد؟

2- در فرض جواز فسخ نكاح، و با توجّه به اين كه زوجه مدخول بها نيست، آيا مي تواند نصف مهريّه و ديگر خسارات، از قبيل هزينۀ ميهماني و مانند آن، را از زوج مطالبه كند؟

جواب: اين عيب از عيوب فسخ نكاح نيست؛ مگر اين كه قبلًا شرط صحّت كامل كرده باشند. در اين صورت زن حقّ فسخ از باب خيار تدليس دارد،

ولي در فرض مسأله كه مواقعه صورت نگرفته مهر به او تعلّق نمي گيرد. امّا اگر خساراتي متحمّل شده، مي تواند آن را از زوج بگيرد.

سؤال 631- چنانچه پزشكي قانوني بر اساس وضعيّت كروموزمي شخص، خنثي را

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 239

خنثاي مذكّر يا مؤنّث معرّفي كند، آيا براي طرفي كه با او ازدواج نموده، جزء عيوب محسوب، و حقّ فسخ دارد؟

جواب: اگر در ظاهر علامت خلافي نمايان نيست، موجب فسخ نمي شود.

سؤال 632- چنانچه پس از عقد و نزديكي مشخّص گردد كه يكي از طرفين خنثاي مشكل است، عقد چه حكمي دارد؟ آيا بهتر است طلاق داده شود، يا اين كه از اوّل باطل بوده، يا طرف حقّ فسخ دارد؟

جواب: اگر يكي از آن دو، يا هر دو خنثاي مشكل باشند، نكاح باطل است.

سؤال 633- اگر يكي از مجوّزات فسخ نكاح قبل از عقد وجود داشته، لكن با عمليّات پزشكي درمان شده، و عيب مزبور رفع گرديده باشد، آيا حقّ فسخ نكاح براي طرف ديگر پابرجا مي باشد؟

جواب: حقّ فسخ ندارد.

سؤال 634- آيا عيوبي كه موجب فسخ عقد ازدواج دائم است، شامل عقد موقّت نيز مي شود؟

جواب: ظاهراً شامل عقد موقّت هم مي شود.

سؤال 635- با توجّه به اين كه كشور ما، در حال حاضر، در مرحلۀ حذف بيماري جذام است، آيا مي توان جايگزينهاي ديگري، مثل بيماري ايدز، يا ساير بيماريهاي پوستي كه مخلّ روابط زناشويي است، براي آن در نظر گرفت؟

جواب: در صورتي كه واقعاً مخلّ رابطۀ زناشويي باشد، حقّ فسخ ثابت است.

محارم

سؤال 636- آيا زن يا مرد مسلمان، با مرتد شدن به محارم خود نامحرم مي شود؟

جواب: نامحرم نمي شود؛ جز زن و شوهر كه بايد از هم جدا

شوند.

سؤال 637- اگر مردي دو زن به نام هاي فاطمه و زهرا داشته باشد، و از هر كدام دختري داشته باشد، و دختران آن مرد شوهر كنند، لطفاً بفرماييد:

1- آيا داماد آن مرد با هر دو زن او محرم هستند؟ مثلًا حسن داماد فاطمه، با زهرا هم محرم است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 240

جواب: تنها به مادر زن خود محرم مي شود.

2- اگر شير يكديگر را خورده باشند، چطور؟ مثلًا ليلا، كه دختر فاطمه است، شير زهرا را هم خورده باشد. آيا حسن كه با فاطمه، مادر خانمش، محرم است، با زهرا كه همسرش را شير داده نيز محرم مي شود؟

جواب: مادر زن رضاعي، محرم است.

3- اگر داماد دوّمي پيدا شود؛ مثلًا حسين با سكينه ازدواج كند و سكينه فقط شير مادرش را (كه زهرا است) خورده باشد و شير فاطمه را نخورده باشد، آيا حسين با فاطمه محرم مي شود؟

جواب: محرم نمي شود.

سؤال 638- مردي نعوذ باللّٰه با زني زنا مي كند، و زن حامله مي شود. قبل از اين كه بچّه به دنيا بيايد، زن با مرد ديگري ازدواج مي نمايد، پس از ازدواج پسر بچّه اي به دنيا مي آيد، سپس همان زن از مردي كه با او ازدواج كرده، صاحب دختري مي شود.

آيا آن پسر و اين دختر بر يكديگر محرمند؟ اگر پسر ديگري كه بالغ است، با آن پسر لواط كند، آيا دختر مذكور بر او حرام مي شود؟

جواب: آن دختر و پسر، كه از يك مادر متولّد شده اند، با هم محرمند؛ هر چند يكي از آن دو فرزند، نامشروع است، و آن خواهر بر واطي حرام مي شود، مشروط بر اين كه يقين به دخول داشته باشد.

سؤال 639- مي گويند زنازاده نه ارث

مي برد، و نه محرميّت برايش حاصل مي گردد.

آيا اين مطلب صحّت دارد؟

جواب: زنازاده ارث نمي برد، ولي محرميّت و ساير آثار را دارد.

سؤال 640- آيا در بهشت محرم و نامحرم وجود دارد؟ اگر دارد به چه صورت است؟ و اگر ندارد، آيا محارم مي توانند با هم ازدواج كنند؟

جواب: در بهشت كسي هوس ازدواج با محارم و ساير كارهاي ناپسند را نمي كند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 241

زناني كه ازدواج با آنها حرام است

سؤال 641- لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- اگر كسي با زن شوهردار زنا كند، ازدواج با آن زن بعد از طلاق يا فوت شوهرش چه صورت دارد؟

2- آيا فرقي بين دخول در قُبل و دُبر هست؟

3- آيا صورت علم به مسأله و جهل به آن تفاوتي دارد؟

4- اگر ازدواج صورت بگيرد و صاحب اولاد شوند، حكم چيست؟

جواب 1 تا 4: ما دليلي بر حرمت نيافته ايم؛ لذا در صورتي كه ازدواج كرده باشند ازدواج آنها را بر هم نمي زنيم. ولي اگر ازدواج نكرده باشند، مي گوييم احتياط كنند. و فرقي بين علم و جهل، و دخول از طرفين نيست.

سؤال 642- چنانچه شخصي با خنثاي مشكل عمل شنيع از قُبل يا دُبر انجام دهد، يا خنثاي مشكل با شخصي اين كار را بكند، وضعيّت حرمت نزديكان آنها بر ديگري چگونه خواهد بود؟

جواب: در مواردي كه حرمت مشكوك شود؛ بنابر حلّيت مي گذارند.

سؤال 643- بنده در تاريخ 15/ 6/ 70 به عقد موقّت فردي در آمدم. وي پس از آميزش، بقيّۀ مدّت را بخشيد. قبل از گذشتن 45 روز، يا ديدن دو حيض، به عقد دائم همسر فعلي ام درآمده، و بعد از عقد بلافاصله دخول انجام گرفت. اكنون با داشتن دو فرزند، متوجّه شده ام كه

مدّت عدّه، 45 روز تمام، يا ديدن دو حيض كامل مي باشد، در حالي كه من يك حيض بيشتر نديده بودم. در ضمن 4 سال پس از ازدواجمان، يك بار طلاق خلع گرفتم. و بعد از گذشت 100 روز تمام، دوباره با همان شخص كه از او صاحب دو فرزند هستم به صورت عقد موقّت ازدواج كردم، كه تاكنون (27/ 11/ 78) ادامه داشته است، و بعد از متوجّه شدن حكم، از هم جدا شده ايم.

وظيفۀ فعلي ام چيست؟ آيا دختري كه از همسر اوّلم دارم به اين آقا نامحرم است؟

آيا پسران اين آقا كه از همسر اوّلش هستند به من نامحرمند؟ آيا دو فرزندي كه از اين آقا دارم، حلال زاده اند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 242

جواب: دو فرزند شما به خاطر اين كه نمي دانسته ايد حلال زاده اند. و دختري كه از همسر اوّل داريد، با اين مرد محرم، و پسران او نيز با شما محرمند.

سؤال 644- سادات در كشور پاكستان از احترام فوق العاده برخوردارند؛ حتّي سادات ناصالح؛ چون بزرگان سادات بوده اند كه غير سادات را با اسلام آشنا نمودند.

لهذا غير سادات جايز نمي دانند كه دختران سادات را به عقد خود در آورند، و سادات هم بر اين باورند كه اين عمل اهانت به خانوادۀ پيامبر صلوات اللّٰه عليهم مي باشد، و اين مطلب در نزد آنها به قدري مهم است كه اگر كسي از آن تخلّف كند، بعضي جوانان، حتّي بزرگان، احساساتي شده و در چنين مواردي شوهر آن دختر را به قتل مي رسانند! همانطور كه چند ماه قبل، اين اقدام در لاهور انجام شد! و اين حادثه در روزنامه هاي پاكستان با تيتر بزرگ چاپ شد، و عموم مردم اين

عمل را ستايش كردند. و شكّي نيست كه اگر سيّده با غير سيّد ازدواج كند، مفاسدي بر آن مترتّب است، و سبب بدنام نمودن مذهب شيعه و علماي مذهب هم مي شود. چون برادران اهل سنّت پاكستان در اين مسأله متّفق القول هستند، كه عقد سيّده با غير سيّد جايز نيست. لطفاً بفرماييد:

1- اگر در ازدواج سيّده با غير سيّد، مفسده اي باشد، و موجب اختلافات خانوادگي و بدنامي مذهب و مكتب اهل بيت عليهم السلام شود، آيا در چنين موردي اين اقدام جايز است؟

2- در صورتي كه براي دختر سيّد، در فاميل خودش، يا ديگر خانواده هاي سادات كفوي موجود باشد، آيا آن دختر مي تواند با غير سيّد ازدواج كند، با اين كه جدّش راضي نيست، و پدرش فوت كرده است؟

جواب: ازدواج دختران سادات محترم با غير سادات ذاتاً اشكالي ندارد. و در زمان پيغمبر و ائمّۀ معصومين عليهم السلام زياد اتّفاق افتاده كه دختران سادات با غير سادات ازدواج كرده، و معصومين هم از آن نهي نكرده اند. ولي اگر واقعاً مفسدۀ اجتماعي بر آن مترتّب شود، بايد از آن پرهيز نمود، و تدريجاً مردم را با اين حكم اسلامي آشنا كرد. و قتل نفس مسلمان از گناهان بسيار بزرگ است، و قصاص دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 243

سؤال 645- در بين عشاير عرب مرسوم است كه چنانچه مردي با دختر، يا زن شوهرداري، دوست شود و بعد از محل فرار كنند، و رابطۀ نامشروع با هم برقرار نمايند، زماني كه به آنها دسترسي پيدا كنند، بعضاً آن زن يا دختر را به زاني مي دهند. اين مسأله چه حكمي دارد؟

جواب: در مورد دختر هرگاه طرفين راضي باشند

اشكالي ندارد. و در مورد زن شوهردار اگر با مرد بيگانه آميزش جنسي كرده باشد، و بعد شوهرش او را طلاق دهد، ازدواج او با زاني پس از عده جايز است، هر چند احتياط در ترك آن است.

سؤال 646- حضرتعالي در استفتائات جديد جلد اوّل، سؤال 706 فرموده ايد كه عقد هاشميّه با غير هاشمي در صدر اسلام و در زمان ائمّۀ طاهرين عليهم السلام فراوان بوده است. لطفاً چند مورد آن را با ذكر مدرك مورد قبول مرقوم فرماييد.

جواب: يك نمونۀ روشن آن ازدواج زينب دختر عمّۀ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با زيد بن حارثه مي باشد، كه در قرآن مجيد صريحاً آمده است. نمونۀ ديگر، ازدواج ضباعه نوۀ عبد المطلب با مقداد است كه در روايات آمده است. مخصوصاً در ذيل روايت تصريح شده كه پيامبر فرمود: «من اين كار را كردم تا مسألۀ ازدواج در ميان مردم توسعه يابد، و قيد و بندها بر چيده شود.» «1» بسياري از مراجع عصر ما مانند آية اللّٰه خوئي و آية اللّٰه گلپايگاني كه از سادات بني الزهراء هستند، نيز دختران خود را به غير سادات داده اند.

سؤال 647- در بين عشاير عرب خوزستان رسمي به نام «نهوه» وجود دارد (اجبار دختر عمو به ازدواج با پسر عمو يا ديگر نزديكان، و منع از ازدواج با ديگران،) چنين رسمي از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

جواب: چنين رسمي بر خلاف شرع است، و بايد از آن پرهيز كرد، مگر اين كه زوج و زوجه هر دو بدون اجبار رضايت دهند.

سؤال 648- در بين عرب هاي خوزستان مرسوم است كه خانوادۀ قاتل در عوض

______________________________

(1) وسائل الشيعة، جلد 14،

صفحۀ 45، باب 26، حديث 1 و 2 و 5.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 244

خون بها، به خانوادۀ مقتول دختر مي دهند. چنين رسمي از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه ارباب دم بجاي گرفتن ديه به اين كار رضايت بدهند، و دختر و وليّ دختر راضي به اين امر باشند اشكالي ندارد.

احكام عقد دائم

1- مهريّه

سؤال 649- در بعضي ازدواجها مهريّه هاي سنگيني در نظر گرفته مي شود، كه عندالمطالبه نيز است. در حالي كه مرد 500 هزار تومان هم ندارد. ولي براي اين كه ازدواج سر بگيرد، مثلًا 20 ميليون تومان مهر تعيين شده را مي پذيرد، و شايد در طول عمر خود به اين مبلغ دست نيابد، و از اوّل نيز محرز است كه در صورت مطالبه، قادر بر پرداخت مهريّه نخواهد بود. اين نوع ازدواج ها شرعاً چه حكمي دارد؟

جواب: اين گونه مهريّه ها با چنان قرائني كه ذكر شد جدّي نيست. و جملۀ عند المطالبه را بايد حمل بر عند القدرة و الاستطاعة كرد. بنابراين، به اجرا گذاشتن اين گونه مهريّه ها در صورت عدم قدرت جايز نمي باشد.

سؤال 650- بكارت دختري در اثر تصادف زايل شده است. آيا ارش البكاره گرفته مي شود، يا مهر المثل؟

جواب: بايد مهر المثل بپردازد.

سؤال 651- شخصي ازدواج مي كند، و در حين اجراي عقد عالماً و عامداً مهريّه اي معيّن مي كنند، كه زوج فعلًا توانايي پرداخت آن را به هيچ وجه ندارد، و ممكن است مدّت طولاني هم نتواند آن را بپردازد. عرفاً هم اين گونه مهريّه ها را در ذمّۀ زوج نسيه حساب مي كنند، و زوجه هم در موقع اجراي عقد قصد مطالبه ندارد. آيا اين گونه مهريّه ها در شرع مقدّس حالّ است، يا مؤجّل؟

جواب:

در فرض سؤال اين گونه مهريّه ها مؤجّل است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 245

سؤال 652- در مواردي كه مهر المثل واجب مي شود، آيا حدّ اقل يا حدّ اكثري وجود دارد؟

جواب: ظاهر اين است كه در مهر المثل حدّ معيني نيست، و الّا مهر المثل صدق نمي كند، و رواياتي كه خلاف آن را بگويد ظاهراً معمول بهاي اصحاب نيست.

سؤال 653- مرسوم است كه در موقع ازدواج و در زمان عقد مهريّه را دو قسمت مي كنند؛ يك قسمت را به عنوان كمك به تهيّۀ جهيزيّه اخذ مي كنند، و ما بقي در ذمّۀ زوج مي ماند. لكن در تمام دادگاهها با استناد به مادّۀ 1085 قانون مدني كه مي گويد: «زن مي تواند تا مهر به او تسليم نشده از ايفاي وظايفي كه در مقابل شوهر دارد امتناع كند، مشروط بر اين كه مهر او حالّ باشد. و اين امتناع مسقط حقّ نفقه نخواهد شد.» تمسّك كرده، تمام مهريّه ها را حالّ حساب مي كنند. نظر حضرتعالي در اين مورد چيست؟

جواب: مهريّه در صورتي كه قيد و شرطي نداشته باشد حالّ است؛ ولي گاهي قرائني وجود دارد كه مهريّه نسيه است. مثلًا مهريّه سنگين است، و مي دانيم شوهر يك جوان كارگر، يا يك جوان دانشجوست، و چيزي ندارد كه فوراً بدهد. در اين گونه موارد مهريّه حال نيست، و زوجه نمي تواند آن را مطالبه كند. همچنين اگر مهريّه را دو بخش كنند؛ نقد و نسيه. در اينجا تنها نقد را مي تواند مطالبه كند.

سؤال 654- دختري، با جانبازي كه قادر بر نزديكي نيست، ازدواج مي كند. يك هفته پس از تلقيح، كارشان به طلاق مي كشد؛ در اين مورد لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- مهريّۀ دختر

نصف است، يا تمام؟

جواب: در صورتي كه تلقيح بوسيلۀ شوهر انجام نشده باشد، مهريّه كامل نمي شود.

2- آيا براي ازدواج مجدّد، بازهم اجازۀ پدر لازم است؟

جواب: پس از وضع حمل، اجازۀ پدر لازم نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 246

3- آيا اين دختر نياز به عدّه دارد؟ مدّت عدّۀ وي چقدر است؟

جواب: عدّۀ او وضع حمل است.

4- آيا مي تواند با پدر آن جانباز ازدواج كند؟

جواب: جايز نيست.

5- اگر زني با چنان جانبازي ازدواج كند و پس از تلقيح جدا شود، دخترش مي تواند با جانباز ازدواج كند؟

جواب: در صورتي كه دخول از سوي جانباز حاصل نشده باشد، اشكالي ندارد.

سؤال 655- اگر زني قبل از عقد مهريّۀ خويش را چه در نكاح دائم يا موقّت ببخشد، آيا مي توان صيغۀ عقد را بدون مهريّه خواند؟

جواب: در عقد موقّت لازم است مدّت و مهريّه هر دو معلوم باشد، امّا در عقد دائم قرار ندادن مهريّه ضرري نمي زند و عقد صحيح است. و بخشيدن مهريّه قبل از عقد معنا ندارد.

سؤال 656- در صورتي كه زوجۀ دائمي شخصي، با مرد اجنبي فرار نموده و از كشور خارج شود. آيا زن مي تواند شخصاً، يا با اعطاي وكالت به غير، نسبت به دريافت مهر خود اقدام قانوني نمايد؟ آيا چنين زني مستحقّ دريافت مهريّه مي باشد؟

جواب: با توجّه به اين كه مهريّه مربوط به سابق است حقّ گرفتن آن را دارد؛ ولي هر دو نفر از نظر قضايي قابل تعقيب هستند، و از نظر اسلام مجازاتشان شديد است.

سؤال 657- اگر مردي در شب زفاف، به علّت عنن، يا عامدا، به وسيلۀ انگشت، يا شي ء مناسب ديگري غير از آلت رجوليّت، بكارت همسرش را زايل نمايد، بفرماييد:

اوّلًا:

آيا اين عمل تعزير دارد؟ ثانياً: آيا اين عمل در حكم دخول، و زوجه مستحقّ كلّ مهر است؟

جواب: در صورت عدم رضايت زوجه، تعزير دارد. و زوجه مستحقّ كلّ مهر است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 247

سؤال 658- در صورت مطالبۀ مهريّه از سوي زوجه قبل از عروسي، و عدم پرداخت آن از طرف زوج، بفرماييد:

الف) آيا زوجه مي تواند، تا زمان پرداخت مهريّه از رفتن به خانۀ زوج خودداري كند؟

ب) در صورت خودداري از رفتن به خانه شوهر، آيا استحقاق نفقه دارد؟

ج) آيا اعسار و عدم اعسار زوجه تأثيري در حكم مسأله دارد؟

د) آيا آگاهي يا عدم آگاهي زوجه در هنگام عقد نسبت به عدم توانايي زوج در پرداخت مهريه، تأثيري در حكم مسأله دارد؟

جواب الف تا د: زن نمي تواند رفتن به خانۀ شوهر را مشروط به دريافت مهريّه كند؛ ولي مي تواند قبل از دريافت مهريّه تمكين نكند. مشروط بر اين كه قبلًا از اعسار زوج خبر نداشته باشد. و در فرض اعسار، اگر از سوي حاكم شرع قسطبندي شود، و شروع به پرداختن اقساط كند، زن بايد تمكين كند.

2- تمكين

سؤال 659- آيا وظيفۀ زن مسلمان صرفاً تمكين است؟ اگر چنين است، نگهداري از فرزندان، نظافت منزل، شستشوي ظروف و البسه، پخت وپز، وظيفۀ كيست؟

تقسيم كاري كه رسول اللّٰه صلي الله عليه و آله بين دختر گرامي و داماد عزيزش انجام داد، كه كار بيرون منزل را به علي، و كار درون منزل را به زهرا واگذار كرد، به چه معنايي است؟

اگر فلسفۀ ازدواج فقط رفع شهوت است، آيا بهتر نيست مرد با هزينه اي كمتر از آوردن زن به خانه به عنوان موجودي پرخرج، شهوتش را بيرون

خانه به طريق شرعي (صيغه) رفع كند؟ اگر وظيفۀ زن صرفاً تمكين است، چرا مرد مخارج عروسي، خورد و خوراك، لباس، وسائل رفاهي، پزشكي، درماني، مهريّه، شيربها و مانند آن را بر گردن مي گيرد؟ بهتر نيست مجرّد و بي مسئوليّت به كار و عبادت و زندگي خود بپردازد، نه دغدغۀ خاطري، نه دلبستگي، نه ترس از دست دادني، نه جنگ اعصابي، و نه نگرانيهاي ديگر. لطفاً نظرتان را به طور صريح در اين زمينه بيان فرماييد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 248

جواب: هدف از ازدواج، همان گونه كه قرآن مي گويد، آن است كه زن و مرد در كنار يكديگر زندگي آرامي داشته باشند (لتسكنوا اليها) و اين هدف بدون زندگي مشترك حاصل نمي شود. و زندگي توأم با تجرّد موجب بدبختي و انواع مشكلات و بيماري هاست، ولي زن نبايد به صورت بردۀ مرد درآيد. و اگر كارهاي خانه را انجام مي دهد، بايد با ميل و رضايتش باشد. البتّه تقسيم كار بر اساس رضايت طرفين كار بسيار خوبي است.

سؤال 660- عدم تمكين زن، در صورت امتناع مرد از پرداخت نفقه، چه حكمي دارد؟

جواب: احتياط واجب آن است كه زن از تمكين خودداري نكند؛ ولي مي تواند با اجازۀ حاكم شرع از اموال او به مقدار نفقۀ خود بردارد.

3- اطاعت از شوهر

سؤال 661- اگر مرد راضي نباشد كه همسرش با مانتو در جامعه ظاهر شود، و از او بخواهد كه با چادر بيرون رود، و زن امتناع نمايد، چه حكمي دارد؟

جواب: مرد نمي تواند زن را به پوشش خاصّي مجبور كند، مگر اين كه حجاب اسلامي با آن پوشش مراعات نگردد. و مانتو در صورتي كه تنگ و چسبان نباشد، و تمام بدن زن

به جز گردي صورت و دستها تا مچ را بپوشاند، حجاب اسلامي محسوب مي شود؛ هر چند چادر حجاب برتر است.

4- مسكن

سؤال 662- در صورتي كه حقّ اختيار سكني در قبالۀ ثبتي كاملًا به زوجه تفويض شده باشد، آيا اين حق علاوه بر شهر، شامل محل و منطقۀ محلّ سكونت نيز مي شود؟ با توجّه به اين كه زوج و زوجه هر دو اهل و ساكن يك شهر بوده، و در زمان عقد نيز قصد زندگي در همان شهر را داشته اند، پاسخ سؤال را مرقوم فرماييد.

جواب: معمولًا هنگامي كه مي گويند اختيار سكني با زن است، اشاره به شهر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 249

مي باشد، مگر اين كه عبارت قباله دلالت بر بيشتر از اين داشته باشد. و در صورت شك، تنها اختيار شهر با زوجه خواهد بود.

سؤال 663- زوجۀ باكره اي كه تمكين را به وصول مهريّۀ عندالمطالبه اش موكول نموده، (و مطابق عرف هنوز در عقد است، و در منزل پدرش به سر مي برد) آيا مي تواند از سكني در منزلي كه زوج معيّن كرده خودداري كند؟ و اگر چنين كند، آيا ناشزه محسوب مي شود، و حقّ نفقه ندارد؟

جواب: تا زماني كه طبق عرف عروسي نكرده، حقّ امتناع دارد.

سؤال 664- اگر زوجه رفتن به خانۀ شوهر را منوط به دريافت اجناس مورد توافق (غير از مهريه) نمايد، و زوج از تحويل آن امتناع ورزد، بفرماييد:

الف) آيا زوجه چنين حقّي دارد؟

ب) در صورت خودداري از رفتن به خانۀ شوهر، آيا استحقاق نفقه دارد؟

جواب: هرگاه شرايط مذكور در ضمن عقد، نه به عنوان مهريّه، مطرح شده باشد، زوجه حق ندارد رفتن خود را به خانۀ شوهر منوط به آن كند، هر چند

حقّ مطالبه و الزام به آن را دارد.

5- اجرة المثل

سؤال 665- زني حقّ الزّحمه و اجرة المثل كارهايي كه در ايّام زناشويي در منزل شوهرش انجام داده را مطالبه كرده، ولي شوهر ادّعا دارد كه همسرش كارها را به قصد تبرّع انجام داده است. در فرض مذكور قول كدام يك مقدّم، و بيّنه بر عهدۀ چه كسي است؟

جواب: در محيطهايي كه عرف و عادت بر آن است كه زن به قصد تبرّع اين كارها را انجام مي دهد، ادّعاي زن بر خلاف آن مسموع نيست. مگر اين كه ثابت كند به شوهرش اعلام كرده قصد تبرّع ندارد، و شوهرش نيز پذيرفته باشد.

سؤال 666- همسر سابقم بعد از چندين سال زندگي و علي رغم دريافت نفقه، به عناوين مختلف، موجبات اذيّت و آزار بنده را فراهم مي نمود، و خودش نيز تقاضاي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 250

طلاق خلع كرد. بعد از جاري شدن طلاق، كلّيّۀ حقوق خود را از بنده دريافت نمود، و طلاهايي را كه براي ايشان خريده بودم، به يغما برد، (اكنون در حدود دو ميليون تومان ارزش دارد،) و بنده را از خانه بيرون و مدّت دو سال و اندي خانۀ بنده را غصب نموده است. ايشان ملتزم به دين مقدّس اسلام نبوده، و بدون اجازه از خانه خارج شده، و از اداي وظايف خانوادگي شانه خالي مي كرده، و اكنون اجرت المثل چندين ساله را از بنده مطالبه مي نمايند. آيا اجرة المثل به ايشان تعلّق مي گيرد؟

جواب: زن به غير از نفقه و مهريّه، حقّ ديگري به نام اجرة المثل ندارد. مگر اين كه از اوّل ازدواج شرط كند كه كارهاي منزل را مجّاني انجام نمي دهد. و در

صورتي كه چنين شرطي نكرده و عادت، و رسم محيط هم تبرّع در اين امور است، حقّي ندارد.

ازدواج موقّت

سؤال 667- يكي از مسلّمات اسلام استحباب امر ازدواج است، و بر هر جواني كه در گناه مي افتد واجب است به اين امر مقدّس اقدام نمايد. امّا امروزه شرايط ازدواج براي قشر وسيعي از جوانان به علل مختلف، از قبيل تحصيل، عدم بضاعت مالي، و پاره اي مشكلات ديگر مهيّا نيست، و نمي توانند ازدواج كنند. از طرفي ترويج و اشاعۀ فساد اخلاقي در جامعه سبب شده جوانان به سختي خود را از گناهان بصري و سمعي و جسمي حفظ كنند، و گاه دچار ناراحتي هاي روحي و رواني شده، و گاه به گناهان زنا و لواط و مانند آن آلوده مي گردند. حال سؤال بنده اين است كه با فرض مذكور:

1) ازدواج موقّت براي جوانان مجرّد به منظور جلوگيري از آلودگي به گناهان چه حكمي دارد؟

2) شيوع و ترويج متعه در جامعه و بين جواناني كه در گناه مي افتند، يا مرتكب معاصي مي شوند، چه حكمي دارد؟

3) اين امر (متعه) براي قشر تحصيل كرده، مخصوصاً طلّاب مجرّد، چه حكمي دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 251

4) آيا راه حلّ مناسبي براي حلّ مشكلات ازدواج جوانان داريد؟

جواب 1 تا 4: نكاح موقّت به يقين يك سنّت اسلامي است؛ ولي اگر امروز تحت برنامۀ حساب شده اي قرار نگيرد منشأ مفاسد زيادي خواهد شد.

سؤال 668- شخص مؤمن و متديّني براي تجارت به كشورهاي مختلف سفر مي كند، لكن بعضي از افرادي كه با او همسفر هستند مي خواهند از همۀ امكانات هتل استفاده كنند. در حالي كه بعضي از آن نسوان شرايط ازدواج (مثل رعايت عدّه) را ندارند.

لطفاً بفرماييد:

الف) آيا به مجرّد اين كه آنها بگويند خاليه هستند، مي توان با آنها ازدواج كرد؟

ب) اگر فحص از عدّه نشود، اشكال ندارد؟

ج) در صورتي كه بگويند عدّه را رعايت كرده ايم، آيا قول آنها قبول است؟ (در حالي كه ظنّ قوي بر عدم وجود عدّه است.)

د) اگر اهل كتاب نباشند، آيا ازدواج موقّت با آنها صحيح است؟

ه) در ضمن سنّ اكثر يا تمام اين زنان، سنّ مَنْ تحيض مي باشد، لكن با وسايل بهداشتي جديد از حاملگي جلوگيري مي كنند. آيا شرايط ازدواج را در اين سنين با فرض بر عدم عدّه دارا هستند؟

جواب الف تا ه: با توجّه به اين كه در سنّ «مَنْ تحيض» هستند، عدّه به هر حال بر آنها واجب است، و ادّعاي آنها در صورتي پذيرفته مي شود كه متّهمه نباشند. و ازدواج موقّت با غير كتابيّه جايز نيست.

سؤال 669- دربارۀ ازدواج موقّت، همان گونه كه در رساله ها بيان شده، اجازۀ پدر، يا جدّ پدري، براي دختر شرط است. حال اگر شخصي قصد داشته باشد با دختري ازدواج موقّت كند، و فقط از ناحيۀ دبر دخول كند، يا قصد آميزش نداشته باشد، و فقط مي خواهند لذّتهاي ديگر ببرند، آيا بازهم اجازۀ پدر، يا جدّ پدري، واجب است؟

جواب: بدون اجازۀ پدر جايز نيست.

سؤال 670- زني متعه شده، و مدّت عقد و عدّۀ وي سپري شده است، ولي از همان

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 252

مرد حامله شده، و فرزندي در شكم دارد. آيا همان شخص تا قبل از وضع حمل، مي تواند دوباره او را صيغه نمايد؟

جواب: شوهر اوّل مي تواند مجدّداً او را متعه كند، ولي شخص ديگري حقّ ندارد با او ازدواج كند تا وضع

حمل كند.

سؤال 671- يكي از موانع و مشكلات، و شايد مهمترين آنها در راه ترويج و كاربردي نمودن ازدواج موقّت، وجوب عدّه پس از انقضا يا بذل مدّت مي باشد. كه عملًا استفاده از آن را، در حدّي كه بتواند پاسخگوي نيازهاي موجود باشد، غير ممكن نموده است. بر علماي دين و زعماي امّت اسلامي است كه با تحقيق و تدبّر در منابع غني اسلامي، و به ويژه با تمسّك به فقه پوياي تشيّع، راه كارهاي مناسب و عملي- كه كاملًا منطبق بر ارادۀ شارع مقدّس باشد- در اين راستا ارائه نمايند، و با ايفاي نقش بسيار مهمّ خود از ارتكاب بسياري از گناهان و مفاسد فردي و اجتماعي جلوگيري نمايند. پيشرفتهاي علمي، خارج كردن رحم را در برخي بيماريها، يا به دليل انگيزه هاي شخصي ممكن ساخته، و شخص مي تواند پس از اين عمل بدون هيچ گونه مشكلي به زندگي آسوده ادامه دهد. اگر رحم زني را خارج كرده باشند، وي بي شكّ توان بارداري نداشته، و دچار حالت قاعدگي نخواهد شد. سخن در اين است كه آيا چنين زني در صورت طلاق، فسخ نكاح، انقضا، يا بذل مدّت در نكاح منقطع، بايد عدّه نگهدارد؟

جواب: از مجموع ادلّۀ شرعيّه استفاده مي شود كه نگه داشتن عدّه تنها به خاطر احتمال بارداري نيست، و اين در واقع يكي از علل آن مي باشد؛ نه تنها علّت. و يكي از علل آن حفظ حريم زوجيّت است؛ به همين دليل اگر شوهر يك سال در مسافرت باشد و زنش را طلاق دهد، همه مي گويند بايد عدّه نگه دارد، در حالي كه بعد از غيبت يك ساله، احتمال انعقاد ولد وجود ندارد. همچنين اگر

شوهر در زندان باشد، يا بر اثر بيماري گرفتار عنن گردد، و يقين پيدا كنيم كه شوهر براي هميشه عقيم شده، در تمام اين فروض، عدّه بر زن لازم است؛ در حالي كه احتمال انعقاد نطفه وجود ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 253

سؤال 672- لطفاً پيرامون ازدواج موقّت به پرسشهاي زير پاسخ دهيد:

1- آيا جواز متعه مربوط به دوره و شرايط خاصّي از تاريخ اسلام بوده است؟

2- آيا حكومت اسلامي در قبال قانونمندي، يا جلوگيري از گسترش آن در جامعه، وظيفه اي دارد؟

3- در شرايط كنوني وظيفۀ روحانيّت در ارتباط با ازدواج موقّت چيست؟ آيا همچون ساير احكام مكلّف به ترويج آن هستند؟

4- در فتواي مشهور آمده است: «زن يائسه عدّه ندارد.» آيا كساني كه لوله هاي رحم خود را بسته اند، در حكم زنان يائسه هستند؟

جواب: مسألۀ متعه اختصاص به زمان معيّني نداشته، و ندارد، ولي گاهي (مثل زمان ما) شرايط ايجاب مي كند قيود و شرايطي براي آن قائل شوند، كه افراد هوسباز از آن سوء استفاده نكنند. و تبليغ از آن بدون فراهم شدن آن شرايط خالي از مشكلات نيست؛ و امّا زناني كه لوله هاي خود را ببندند، مشمول يائسه بودن نيستند؛ بلكه در حكم «من لا تحيض في سنّ من تحيض» مي باشند.

سؤال 673- در اختلاف بين عقد موقّت و دائم حكم چيست؟ در صورت امكان دلايل آن را ذكر فرماييد:

جواب: ما در مسألۀ اختلاف در عقد دائم و موقّت، به سراغ الفاظ نمي رويم، و معتقديم تفاوت اين دو عقد از قبيل اقلّ و اكثر است. قدر متيقّن كه اقل است را مي گيريم، و اكثر را رها مي كنيم؛ مگر اين كه دليلي بر آن اقامه شود.

و مسألۀ انقلاب عقد موقّت به دائم را در فرض ترك ذكر مدّت قبول نداريم، و قانون «العقود تابعة للقصود» را همه جا حاكم مي دانيم.

احكام نگاه و نظر

سؤال 674- اخيراً برخي از بانوان نسبت به ابرو يا دور لب، عمليّات تاتو انجام مي دهند، (پررنگ كردن دور ابرو و لب با خال كوبي) كه طبعاً زينت تلقّي مي شود. و گاه پوشاندن آن نيز مقدور نمي باشد. لطفاً بفرماييد كه اين عمل مشمول آيۀ شريفۀ

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 254

«وَ لٰا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» مي باشد، يا نه؟ نگاه به صورت چنين زناني چه حكمي دارد؟

جواب: آيۀ «لٰا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ» با توجّه به جملۀ «إِلّٰا مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا» زينتهاي موجود در صورت و دستها تا مچ را شامل نمي شود. ولي اگر اين زينت تند و زننده باشد، و منشأ مفاسدي شود، جايز نيست.

سؤال 675- نگاه كردن به اعضاي بدن زن كافر غير ذمّي چه حكمي دارد؟

جواب: نگاه كردن به اعضايي كه معمولًا در عرف آنها مكشوف است، بدون قصد لذّت اشكالي ندارد.

سؤال 676- آيا ديدن عكسها، يا فيلمهاي سكس براي متأهّلين كه جهت تحريك براي آميزش به آن نگاه مي كنند، اشكال دارد؟ اگر اشكال دارد، براي كساني كه جهت تحريك جنسي ناچار از نگاه كردن آن فيلمها هستند، چه حكمي دارد؟

جواب: استفاده از اين فيلمها جايز نيست، مگر در حال ضرورت. ضمناً توجّه داشته باشيد مشاهدۀ اين فيلمها تدريجاً نيروي جنسي را ضعيف مي كند.

سؤال 677- در بعضي از حمّام هاي داخل شهر يك نفر كيسه مي كشد، و موهاي زائد بدن را زائل مي كند. با توجّه به اين كه نگاه به عورت جايز نيست، آيا اين كار جايز است؟

جواب: نگاه به عورت ديگري، خواه براي

زائل كردن مو باشد، يا چيز ديگر، جايز نيست. ولي زايل كردن موهاي زير بغل و مانند آن، به وسيلۀ همجنس مانعي ندارد.

سؤال 678- در سازمانهاي نظامي كشور، اعمّ از ارتش، سپاه پاسداران، نيروي انتظامي و برخي ديگر از سازمانهاي دولتي از اين قبيل، براي استخدام نيروي جديد، ابتدا بايستي شخص را از هر جهت معاينۀ كامل بدني نمايند، تا از سلامت جسمي شخص اطمينان حاصل گردد. در اين آزمايشات تمامي اعضاي بدن، از جمله دستگاه تناسلي، مورد معاينه قرار مي گيرد. آيا پزشك همجنس اجازۀ ديدن و لمس آن قسمت از بدن را جهت معاينه و احراز سلامتي دارد؟

جواب: در مواردي كه ضرورت دارد مجاز است. و منظور از ضرورت اين

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 255

است كه معاينۀ بدني براي آن كار لازم است، و بدون معاينۀ بدني استخدام نمي كنند، و شخص هم نياز به استخدام دارد.

سؤال 679- حكم نگاه كردن بدون ريبه به تصويرها و فيلمهايي كه مواضعي از بدن را نمايش مي دهند كه معمولًا پوشانده مي شود، چيست؟

همچنين نگاه به تصوير و فيلم عورتين بدون ريبه چه حكمي دارد؟

آيا شناختن صاحب تصوير و فيلم، دخالت در حكم دارد؟

شناختن از نظر شرعي به چه معنا است؟ آيا صرف دانستن اسم و رسم كافي است؟

جواب: در مورد فيلم هايي كه اعضاي بدن را نشان مي دهد چنانچه به قصد شهوت نگاه نكنند، و خوف مفسده اي نباشد، اشكال ندارد؛ ولي نسبت به عورتين مطلقاً جايز نيست. و اگر زناني باشند كه معمولًا خود را مستور مي دارند، نگاه كردن به عكس هاي برهنۀ آنان مجاز نمي باشد. و منظور از شناخت، تنها شناخت اسمي نيست، بلكه مشخّصات بيشتري لازم است.

پوشش

سؤال 680-

وظيفۀ خواهران مسلمان دانشجوي تركيه را نسبت به «رعايت حجاب» در فرضهاي ذيل بيان فرماييد:

1- شرط طيّ كردن تمام ترمهاي دانشجويي در دانشگاههاي تحت مديريّت لاييكها، رعايت نكردن حجاب شرعي است.

2- شرط اتمام چند ترم باقيمانده از رشتۀ خاصّي در دانشگاه رعايت نكردن حجاب است.

جواب: با توجّه به اين كه اگر دختران مسلمان و متديّن دروس عالي را نخوانند تنها افراد بي بندوبار و لامذهب پست هاي مهم را اشغال مي كنند، به افراد متديّن اجازه داده مي شود كه مسألۀ حجاب را در خصوص مواردي كه ضرورت دارد رعايت نكنند، ولي در غير آن موارد حتماً رعايت نمايند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 256

سؤال 681- لطفاً در مورد تزيين زنان به انگشتر و حلقۀ نامزدي به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) آيا در دست كردن حلقۀ نامزدي طلا (انگشتر) در جلوي مرد نامحرم جايز است؟

جواب: اشكال ندارد.

ب) اگر در مورد سؤال استعمال آن بي اشكال باشد، ولي همين عمل از نظر مرجع تقليد بنده (شوهر) جايز نباشد، آيا استفاده از آن براي همسرم منعي دارد؟

آيا لازم است از او بخواهم كه استفاده نكند؟

جواب: هركس بايد به فتواي مرجع تقليد خود عمل كند، و شما نمي توانيد او را از اين كار نهي كنيد.

ج) زن از چه انگشتري مي تواند در جلوي نامحرم استفاده كند؟

جواب: هر نوع انگشتري كه منشأ مفسدۀ خاصّي نگردد اشكالي ندارد.

سؤال 682- برخي مادران دختران نابالغ خود را با سر و پاي برهنه در خيابانها و مجالس در حضور نامحرمان ظاهر مي كنند. اين كار از نظر شرعي چه صورت دارد؟

جواب: بر پدر و مادر لازم است فرزندان خود را از زمان طفوليّت با مسائل اسلامي آشنا كنند.

ارتباط زن و مرد

سؤال 683- لطفاً

به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

الف) آيا ارتباط نوشتاري و نامه نگاري دختر و پسر بالغ نامحرم از طريق كامپيوتر و شبكه اينترنت جايز است؟

ب) پس از آشنايي طرفين از طريق بالا، آيا ملاقات عمومي تعدادي دختر و پسر بالغ و نامحرم، در مكاني عمومي جايز است؟

ج) آيا مصاحبه و نگاه به چشم ها و صورت همديگر جايز است؟

د) اگر موارد بالا جايز باشد، در چه مرحله اي اجازۀ پدر براي ادامۀ ارتباط دختر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 257

با پسر بالغ و نامحرم، حضوري يا نوشتاري، واجب است؟

جواب: با توجّه به اين كه اين گونه ارتباطها غالباً منشأ مفاسدي مي شود، جايز نيست.

سؤال 684- جوان مجرّدي در برخورد با نامحرم دچار مشكل است. اين برخوردها و نگاه هاي غير مستقيم و گاه مستقيم (كه بنا به ضرورت و از روي ناچاري انجام مي شود،) و حتّي در برخي موارد شنيدن صداي نامحرم و صداي پاي او، برايش نوعي لذّت به همراه دارد. لازم به ذكر است محدود كردن خود و خانه نشيني براي فرار از مشكل مطرح شده، تنها براي مدّتي او را از اين صحنه ها دور مي كند، امّا در برخوردهاي بعدي، كه به ناچار هر انساني ناگزير از آن است، اوّلًا: اين حالتها در او تشديد مي شود، به طوري كه گاه حتّي در برخورد با محارم نيز مشكل مطرح شده بروز مي كند، ثانياً: در درازمدت به علّت قطع ارتباط با ديگران، و بيرون نرفتن از منزل، و حتّي ترك درس و تحصيل در دانشگاه، و چشم پوشيدن از تلويزيون و تصاوير و عكسها، و در يك كلام به انزوا نشستن، باعث بروز ناراحتيهاي مختلف جسمي و روحي از جمله افسردگي و ناراحتيهاي

عصبي او خواهد شد. وظيفۀ شرعي چنين شخصي چيست؟

جواب: به هيچ وجه لازم نيست با مردم قطع رابطه كند، و خانه نشين شود.

همين اندازه كه عمداً نگاه نكند مشكلي ندارد، حتّي اگر قهراً و بدون اختيار براي او لذّتي حاصل شود.

سؤال 685- فيلم هايي ساخته مي شود كه زن و مرد نامحرم در آن بازي مي كنند، و به مقتضاي نقش محوّله، با هم شوخي كرده، و به يكديگر نگاه هاي عاشقانه دارند.

بازي كردن آنها در چنين فيلم هايي چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه آداب عفّت اسلامي را رعايت كنند مانعي ندارد.

سؤال 686- متأسّفانه روابط بين پسر و دختر در جامعۀ ما بسيار بد جا افتاده، و پدر و مادرها از آن به عنوان يك كار زشت از آن ياد مي كنند. من به عنوان يك پسر جوان موارد زيادي از اين روابط را ديده ام. اگر پسر و دختر در روابط خود، حدود را

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 258

رعايت كنند، و بدون اطّلاع پدر و مادرشان رابطه اي برقرار نمايند، و بين خودشان دوستي پايداري را برنامه ريزي كرده باشند، كه به احتمال قريب به يقين به ازدواج آنها منتهي شود، آيا شرعاً مشكلي دارد؟

جواب: تجربه هاي مكرّر در مكرّر نشان داده كه رابطه هاي دختران و پسران دام هاي شيطان است، و منجر به خلاف شرع مي شود. بنابراين تنها در صورتي كه قصد ازدواج داشته باشند، آن هم به مقداري كه براي شناخت يكديگر لازم است، مي توانند تماس بگيرند.

احكام شير دادن

سؤال 687- اگر زن و شوهري، كودكي را كه سنّ او كمتر از 2 سال است به فرزندخواندگي بپذيرند، و زن با كمك و مشاركت شوهر، و با استفاده از روش خاصّي، پستان خود را شيردار

سازد، و كودك را با چنين شيري به طور مستقيم (از پستان) در حدّ نصاب تعيين شده (15 مرتبۀ كامل، يا به دفعات در طيّ يك شبانه روز به صورت تغذيۀ انحصاري) شير دهد، لطفاً بفرماييد:

1- آيا به اين طريق رابطۀ خويشاوندي رضاعي ميان كودك و زوجين مورد اشاره محقّق مي گردد؟

2- در صورتي كه پاسخ سؤال اوّل منفي باشد، آيا رابطۀ مادر و فرزندي رضاعي به صورت انحصاري ميان مرضعه و مرتضع برقرار مي شود؟

جواب: حكم رضاع در اين مورد جاري نيست، و اين مسأله از مسائلي است كه در ميان فقها كاملًا مشهور است، و مدارك معتبري دارد كه شير بدون ولادت، تأثيري در تحريم ندارد.

سؤال 688- شخصي از خانمي، طبق شرايطي كه در رساله هاي عمليّه بيان شده، شير خورده است. اين زن پس از فوت همسرش، شوهر ديگري انتخاب نموده، و از هر دو شوهر داراي فرزنداني است. لطفاً در اين مورد به دو سؤال زير پاسخ فرماييد:

الف) آيا فرزنداني كه اين خانم از هر دو شوهر دارد بر آن شخص محرم هستند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 259

جواب: آري محرمند.

ب) آيا فرزنداني كه از شوهر دوّم دارد، مي توانند با فرزندان اين شخص كه از خانم مذكور شير خورده، ازدواج نمايند؟

جواب: نمي توانند ازدواج كنند.

سؤال 689- دختر بچّۀ شيرخواري، شير خالۀ خود را مي نوشد؛ ولي نه به اندازه اي كه باعث حرمت شود. آيا پسر اين خاله مي تواند با آن دختر ازدواج كند؟

جواب: اگر به اندازه اي كه باعث تحريم مي شود، نخورده است، ازدواج آنان مانعي ندارد.

سؤال 690- زن و شوهري به مسافرت رفته، و فرزند شيرخوار خود را به مادر آن زن مي سپارند. او از شير خود

يك ماه تمام به آن بچّه شير مي دهد. با توجّه به اين كه تمام شرايط نشر حرمت حاصل شده، طبق فتاواي موجود، دامادش بر دخترش، نامحرم است، و بايد از يكديگر جدا شوند. لطفاً بفرماييد:

اوّلًا: اگر مادر زن به كلّي نسبت به اين حكم جاهل بوده، چه صورتي دارد؟

ثانياً: در فرض ايجاد حرمت، اگر دختر با شوهرش همبستر شود و فرزندي منعقد گردد، چه حكمي دارد؟

جواب: طبق فتواي اخير ما اين زن به شوهرش حرام نمي شود. هر چند خالي از كراهت نيست.

نشوز

سؤال 691- در قرآن مجيد آمده: «اگر زنان نافرماني كردند، آنها را كتك بزنيد؟!» و در جاي ديگر مي خوانيم: «مردها به خاطر اين كه نفقه مي دهند، بر زنان تسلّط دارند.» فلسفۀ اين دو حكم الهي چيست؟

جواب: جواب هر دو سؤال در تفسير نمونه جلد سوّم، صفحۀ 369 و 373 نوشته شده است.

سؤال 692- هرگاه زوجه از ايفاي وظايف زوجيّت خودداري نمايد، ناشزه بوده و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 260

مستحقّ نفقه نخواهد بود. حال اگر شوهر از انجام وظايف زوجيّت سرباز زند، به گونه اي كه زوجه اش را معلّقه قرار دهد، بفرماييد:

1- آيا مي توان حكم به نشوز زوج كرد؟

جواب: آري در اين صورت زوج ناشز است، و زوجه مي تواند به حاكم شرع شكايت كند، تا او را وادار به انجام وظيفه نمايد، و در صورت لزوم تعزير كند.

2- آيا در اين صورت زوجه مي تواند از دادگاه تقاضاي طلاق نموده، و دادگاه نيز بر اين اساس حكم به طلاق زوجه دهد؟

جواب: در صورتي كه زوج به هيچ وجه حاضر نباشد امساك به معروف يا تسريح به احسان كند، و زوجه در عسر و حرج قرار گيرد،

حاكم شرع مي تواند او را طلاق دهد.

سؤال 693- با عنايت به آيۀ شريفۀ 34 سورۀ نساء، آيا صدور افعال و رفتار زير از زن دليل بر كراهت و نشوز وي مي باشد؟ راه اثبات آنچه بين زوج و زوجه رخ داده، چيست؟

1- ابراز بي علاقه گي به زوج، و كراهت از نزديكي، و جلوگيري از عزل.

2- بگويد: «من شخص ديگري را مي خواستم، و از تو خوشم نمي آيد» و كراراً از همان اوايل ازدواج در خواست طلاق كند.

3- به خواستۀ شوهر اهميّتي ندهد، بي اعتنايي و لجاجت كند، رفت و آمدها و تلفن هاي ديگران به منزل را كه در غياب شوهر انجام شده، از او كتمان نمايد.

4- بدون اجازه و اطّلاع شوهر از منزل خارج شده، و به محافل اجتماعي خلاف شئون و ميل شوهر برود.

5- در غياب شوهر و بدون اطّلاع او، اموال با ارزش وي را از منزل خارج كند، و در حضور شهود تضمين برگشت بدهد، ولي عمل نكند. و جهيزيّۀ خود را نيز طبق سند كتبي تحويل گرفته و با خود ببرد، و بي اذن زوج پس از سه ماه زندگي را ترك كند.

6- بر خلاف شروط ضمن عقد، ما بقي قبالۀ خود را به اجرا گذاشته، و به هيچ يك

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 261

از توافقنامه ها و تعهّدات طرفين، كه توسّط زوجه و پدرش امضا شده، عمل نكند.

7- ادامۀ زندگي خود را منوط به دريافت كلّ قباله، و حقّ مسكن، و دريافت سه فقره چك سفيد امضا از شوهر و كسان او بنمايد.

جواب: چنانچه موارد بالا ثابت شود، زن ناشزه است.

احكام اولاد

سؤال 694- دربارۀ امارۀ فراش و نفي ولد به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

الف) آيا

براي اجراي امارۀ فراش، احراز وقوع مطلق نزديكي كافي است، يا نزديكي بايد به گونه اي باشد كه احتمال حاملگي، هر چند به صورت ضعيف، وجود داشته باشد؟ مثلًا برخي از فقهاي عظام وطي در دبر را، به ويژه در صورت عزل، يا عدم انزال، براي جريان امارۀ فراش كافي نمي دانند. نظر حضرتعالي چيست؟

جواب: در تمام اين موارد احتمال انعقاد فرزند هست، و امارۀ فراش محسوب مي شود.

ب) با توجّه به فرض فوق، امارۀ فراش در كدام يك از حالت هاي زير جاري است؟

1- عزل

2- عدم انزال

3- وطي در دبر

4- نزديكي در ايّام عادت ماهانه

5- استفادۀ يكي از زوجين، يا هر دو، از وسايل پيشگيري از حاملگي

6- عقيم شدن زوج توسّط عمل جرّاحي

7- اثبات عقيم بودن زوج به وسيلۀ آزمايشات پزشكي

8- صغير بودن زوج

9- خصيّ و مجبوب بودن زوج

جواب: در تمام موارد بالا امارۀ فراش موجود است؛ زيرا هيچ كدام دليل

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 262

قطعي عدم انعقاد فرزند نيست.

سؤال 695- با توجّه به اين كه از شرايط تحقّق امارۀ فراش، اين است كه از زمان وقوع نزديكي تا هنگام تولّد، كمتر از شش ماه، و بيش از حد اكثر مدّت حمل نگذشته باشد، لطفاً بفرماييد:

الف) اگر زمان وضع حمل به طور معمول نرسيده باشد، ولي با عمل جرّاحي طفل را زودتر متولّد كنند، تا از حد اكثر حمل (10 ماهه) تجاوز نكند، آيا امارۀ فراش جاري، و طفل ملحق به شوهر است؟

جواب: در اين صورت ملحق به فراش نيست.

ب) تاريخ نزديكي و فاصلۀ ميان آميزش و تولّد به چه وسيله اي تعيين مي شود؟

اگر چندين نزديكي در طُهر واحد انجام شود، مبدأ حمل كدام است؟ اگر زوجين با يكديگر

توافق كنند كه از تاريخ نزديكي تا زمان تولّد، بيشتر از ده ماه يا كمتر از شش ماه گذشته، آيا چنين توافقي پذيرفته مي شود، و نَسَب طفل نفي مي گردد؟

جواب: منظور از فراش نزديكي نيست كه تاريخ آن را تعيين كنند، بلكه همين اندازه كه زن در خانۀ شوهر باشد، كه امكان نزديكي دربارۀ او مي رود، امارۀ فراش حاصل است.

سؤال 696- آيا شرط حد اقل 6 ماه، فقط مربوط به طفلي است كه صحيح و سالم و زنده به دنيا بيايد، يا شامل طفل مريض، ناقص، يا طفلي كه مرده به دنيا آمده نيز مي شود؟

جواب: اطفال مريض و ناقص و مانند آن را نيز شامل مي شود، مشروط بر اين كه انسان محسوب شود.

سؤال 697- همان طور كه مستحضريد براي امارۀ فراش، احراز و اثبات وقوع نزديكي در مورد زوجين لازم نيست. آيا احراز وطي براي جريان امارۀ فراش در وطي به شبهه در مورد جريان امارۀ فراش نسبت به وطي به شبه نيز نيازي به احراز و اثبات نزديكي نيست، يا از آنجا كه نزديكي به شبهه خلاف اصل است، بايد احراز شود؟ يعني آيا اجراي امارۀ فراش در وطي به شبهه (مثلًا) متوقّف بر اقرار و اعتراف واطي به نزديكي است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 263

جواب: در مورد وطي به شبهه احراز وطي لازم است.

سؤال 698- خانمي اظهار مي دارد كه: «از مورّخۀ 30/ 6/ 76 تا 30/ 6/ 77 در عقد منقطع مردي بوده، و فرزندش در تاريخ 8/ 5/ 77 به دنيا آمده است.» مرد نفي ولد مي كند، و مي گويد: «عقد منقطع آنها از 15/ 1/ 77 به مدّت شش ماه بوده، و چون فرزند

مذكور در مدّت كمتر از شش ماه از تاريخ عقد به دنيا آمده، متعلّق به ايشان نيست.» لطفاً بفرماييد:

1- با توجّه به اختلاف طرفين در مبدأ عقد منقطع، و عدم ارائۀ دليل معتبر يا بيّنۀ شرعي بر صحّت اظهاراتشان، قول كدام يك مقدّم است؟

2- با توجّه به نفي ولد از سوي زوج، آيا امكان الحاق فرزند مذكور به زوج وجود دارد؟

3- زوجه مي گويد: «سر دفتر ازدواج شمارۀ فلان، صيغۀ عقد منقطع را جاري نموده، و سر دفتر مذكور نيز ادّعاي زوجه را تأييد مي نمايد. ولي در دفاتر خود چيزي ثبت نكرده است. آيا با يك شاهد و قسم زوجه، ادّعاي وي ثابت مي شود؟

جواب 1 تا آخر: فرزند مذكور به زوج ملحق نيست.

سؤال 699- آيا عقيقه براي ميّت نيز واجب است؟ آيا بچّۀ خردسال مي تواند از گوشت عقيقه تناول نمايد؟

جواب: عقيقه مطلقاً واجب نيست، ولي استحباب دارد. و در مورد ميّت بايد به قصد رجا انجام شود. و بهتر آن است كه بچّۀ خردسالي كه عقيقه براي او مي شود، از آن نخورد.

سؤال 700- آيا مي توان به خانواده هايي كه فرزند ندارند، فرزندي بدون سرپرست (مانند كودكان سر راهي) تحويل داد، و در مقابل پولي از آنها گرفت؟ اگر مبلغ اخذ شده بر اساس جنس طفل، يا ويژگيهاي ظاهري او، متفاوت باشد، چه حكمي دارد؟

جواب: فروختن فرزند به هيچ عنوان جايز نيست.

احكام وطي به شبهه

سؤال 701- لطفاً در مورد وطي به شبهه به سؤالات زير پاسخ دهيد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 264

الف) آيا در تحقّق شبهه، وجود ظنّ معتبر به استحقاق وطي شرط است؟ يا هر گونه ظنّي براي تحقّق شبهه كفايت مي كند؟ يا اصلًا ظن لازم نيست، و احتمال

استحقاق وطي كافي است؟

جواب: احتمال كافي نيست؛ و ظن اگر سبب شود كه او خود را مستحق بداند كفايت مي كند.

ب) آيا حليّت وطي شرط تحقّق شبهه مي باشد، يا با حرمت وطي نيز شبهه محقّق مي شود؟

جواب: شبهه آن است كه انسان آن وطي را براي خود مجاز بداند؛ هر چند بر اثر عوارض آن را حرام ببيند. مثلًا تصوّر كند كه ازدواج شرعي واقع شده، ولي در ماه رمضان يا در زمان عادت با همسر خود نزديكي كند. اين هم مصداق وطي به شبهه است.

ج) آيا در مورد فرد جاهل قاصر و مقصّر نسبت به مقدار عدّه و حكم آن، شبهه تحقّق مي يابد؟

جواب: در صورتي كه باور كند آن وطي براي او حلال است، حكم وطي به شبهه جاري است.

د) آيا واطي به شبهه صاحب فراش محسوب مي شود، يا تنها مؤاخذه نمي شود؟

جواب: واطي به شبهه صاحب فراش نيست. و اگر آن زن شوهري داشته باشد، فرزند به شوهر ملحق مي شود.

ه) آيا وطي نائم و مجنون و مكرَه، و نيز وطي ناشي از نكاح فاسد، وطي به شبهه محسوب مي گردد؟

جواب: هيچ كدام وطي به شبهه نيست، هر چند تكليف از چنين اشخاصي برداشته شده است. ولي در نكاح فاسد، اگر خيال مي كرده نكاح صحيح است، وطي به شبهه محسوب مي شود.

حضانت

سؤال 702- لطفاً فتواي خود را با شرايط فعلي زنان در جامعه، و با توجّه به مهر و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 265

علاقه اي كه خداوند در ضمير آنان نهاده، در مورد اصلاح مدّت حضانت فرزندان در نزد مادران بفرماييد، تا با ارائۀ آن به مجلس و قانون گذاران بتوانيم اين مادّۀ قانوني را اصلاح نماييم.

جواب: مشهور در ميان

فقهاي ما اين است كه حضانت دختر تا هفت سال، و پسر تا دو سال، در اختيار مادر است؛ مگر اين كه عسر و حرج شديدي براي مادر پيدا شود، كه براي پدر نباشد، و بيش از اين مقدار را ايجاب كند. ضمناً به اين نكته توجّه داشته باشيد كه قوانين اسلام- بلكه هر قانوني- ناظر به حال اكثريّت است، و موارد نادر و اتّفاقي معيار نيست. بي شكّ مصلحت فرزندان غالباً ايجاب مي كند كه زير نظر پدران باشند، و به خاطر همين بوده كه اسلام چنين قانوني وضع كرده است، ولي چون شما تنها به موارد خاصّي توجّه كرده ايد، تعجّب نموده ايد. البتّه مسألۀ صلاحيّت پدر، يا مادر در مورد حضانت شرط است، و اگر يكي از آن دو فاقد صلاحيّت باشد، حقّ آنها سلب مي شود.

سؤال 703- پسر بچّه اي دو سال دوران حضانت خود را نزد مادر سپري نموده است. اكنون با انقضاي مدّت حضانت مادر، پدر قصد استرداد طفل را دارد. امّا طفل و مادر آن چنان به يكديگر وابسته و علاقه مند هستند، كه جدا كردن آنها حتّي هفته اي يك روز، با مشقّت صورت مي گيرد. با توجّه به اين مطلب، در صورتي كه متخصّصين روانشناسي نظر دهند كه جدا كردن طفل از مادر، به سلامت روحي و رواني و جسماني كودك صدمه وارد مي كند، و موجب مشقّت و فشار شديد روحي و رواني به مادر خواهد بود، تكليف چيست؟ اگر پدر به دليل اشتغال خارج از منزل، بلكه خارج از شهرِ محلِّ سكونت، بخواهد طفل را به ديگري بسپارد، چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه طبق گواهي كارشناسان خبره و متديّن ثابت شود كه جدا

كردن پسر بچّۀ دوساله از مادرش خطرات شديدي براي مادر يا آن بچّه به همراه دارد، نبايد او را از مادرش جدا كرد.

سؤال 704- حضانت طفل خنثاي مشكل پس از اتمام مدّت شيرخوارگي با كدام

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 266

يك از والدين خواهد بود؟ و ملاك آن چيست؟

جواب: در صورتي كه بتوانند با هم توافق كنند مشكل نيست؛ در غير اين صورت قرعه مي زنند.

سؤال 705- آيا كفر مانع حقّ حضانت به شمار مي آيد؟

جواب: در صورتي كه خطر مادّي و معنوي بچّه را تهديد نكند اشكالي ندارد؛ هر چند (بنابر احتياط) در زمان حيات پدر مسلمان، حضانت آنها در اختيار اوست.

سؤال 706- آيا مباشرت در حضانت ضروري است، و با عدم امكان آن، حقّ حضانت ساقط مي شود، يا استنابت نيز جايز است؟

جواب: استفاده از كمكِ خادم، يا كمك كار با نظارت خودش مانعي ندارد، ولي سپردن به ديگري به طور كامل اشكال دارد.

سؤال 707- در فرض سؤال بالا، در صورتي كه استنابت در حضانت جايز باشد، آيا جواز مشروط بر عدم قدرت بر مباشرت مي باشد، يا بطور مطلق جايز است؟

جواب: مشروط نيست.

سؤال 708- در حكم دادگاه آمده: «چون براي نگهداري و حضانت طفل از محكمه اذن نگرفته، حقّ حضانت ندارد» اين مسأله چه صورت دارد؟

جواب: در مدّتي كه حضانت وظيفۀ زن است، اجازۀ دادگاه شرط نيست.

سؤال 709- طبق مادّۀ 1167 قانون مدني، ولد زنا ملحق به زاني نيست، آيا مي توان با در نظر گرفتن وضعيّت اين اطفال و آيندۀ آنان، ولايت قهري پدرشان را بر آنان مقرّر نموده، و از اين باب آنان را ملزم به حضانت طفل و پرداخت نفقه و نگهداري از آنان نمود؟

و در صورت نبودن پدر، جدّ پدري، و در صورت فقدان وي، ديگر اقوام پدري را، با رعايت قاعدۀ الأقرب فالأقرب، ملزم به اين كار كرد؟

جواب: عدم الحاق ولد الزنا به زاني در مورد ارث است؛ ولي در نفقه و حضانت، زاني موظّف است آن را بر عهده بگيرد. به تعبير ديگر، ولد الزّنا احكام ولد را دارد، الّا ما خرج بالدليل.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 267

سؤال 710- مي دانيم كه مادر، 9 ماه فرزند را در شكم دارد، و بسياري از قوّت و نيروي او به اين طريق از دست مي رود، و به خاطر زايمان، نيز دچار بيماريهايي مي شود. چرا با تمام اين مشكلات، كه يك زن در بزرگ كردن طفل خود و حتّي شير دادن او دارد، به هنگام جدايي زن و شوهر از يكديگر، (جز در موارد معدودي) فرزند به پدر سپرده مي شود؟

جواب: شكّي نيست كه مرد براي حمايت از فرزند خود قدرت بيشتري دارد، و موارد استثنايي نمي تواند حكم كلّي را تغيير دهد.

نفقه

سؤال 711- اگر طبق نظر پزشك، زوجۀ دائمي به مرضي مبتلا باشد كه بايستي براي مدّتي، يا براي هميشه آميزش جنسي را ترك نمايد، يا اين كه زوجۀ دائمي به علّت ابتلاي به جنونِ ادواري، يا دائم، در تيمارستان، يا در منزل بستري و تحت درمان باشد، و به هيچ وجه حاضر به نزديكي با شوهر خود نباشد. آيا چنين زني در دو صورت مذكور حقّ نفقه دارد؟

جواب: در صورتي كه زن مقصّر نبوده باشد، احتياط واجب آن است كه مرد نفقۀ او را بپردازد.

سؤال 712- زني ادّعا مي كند شوهرش او را از منزل بيرون كرده، و نفقه اش را

در مدّت خاصّي نپرداخته است. شوهر ضمن اقرار به اين كه نفقۀ معوّقۀ همسرش را پرداخت نكرده، ادّعا مي كند كه همسرش ناشزه است، و بدون اجازۀ او منزل مشترك را ترك كرده، و از اداي وظايف زناشويي امتناع نموده، و در نتيجه استحقاق نفقه ندارد. در فرض مذكور، با توجّه به اين كه زوجين جدا از يكديگر زندگي مي كنند، قول كدام يك مقدّم و بيّنه بر عهدۀ چه كسي است؟

جواب: اگر جدا از هم زندگي مي كنند، و زن مجوّزي براي اين كار ندارد، ناشزه است و حقّ نفقه ندارد.

سؤال 713- زن و شوهري اختلاف پيدا مي كنند، بدين جهت زن عليه شوهر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 268

شكايت مي نمايد. پس از مراجعات زياد، دادگستري دستور حلّ اختلاف را از طريق كدخدا منشي صادر مي كند. جمعي به همراه زن و شوهر به محضر حاكم شرع محل مي روند. پس از مشخّص شدن حقوق شرعي زن (مهريّه، نفقه، و مانند آن) حاكم شرع از شوهر وكالت شرعي گرفته، و اقرار نامه اي جهت اجراي صيغه طلاق تهيّه، و به امضاي زن و شوهر و حاضرين در جلسه مي رساند. زن تمام حقوق شرعي خود، حتّي اجرت انجام صيغۀ طلاق را از شوهر مي گيرد. شوهر در اين مورد و در اين مدّت نه به زن، و نه به حاكم شرع، رجوع ننموده است. پس از گذشت 7 سال، زن ادّعاي جاري نشدن صيغۀ طلاق را دارد، و نفقه و مخارج چند سالۀ خود را از شوهر مطالبه مي نمايد. حاكم شرع نيز اعتراف دارد كه صيغۀ طلاق را اجرا نكرده است. در اين مدّت طولاني، اجرا نشدن صيغۀ طلاق به صورت يك راز بين

زن و حاكم شرع پنهان بوده، و به شوهر اطلاع نداده اند! زن مجدّداً عليه شوهر شكايت نموده، و شوهر محكوم به خسارات و مجازاتي مي شود. حكم مسأله را بيان فرماييد.

جواب: هرگاه شوهر تمام حقوق زن را پرداخته، و به كسي وكالت داده كه صيغۀ طلاق زن را جاري كند، و او كوتاهي كرده و صيغۀ طلاق را جاري نكرده و به شوهر هم اطّلاع نداده، شوهر ضامن نفقۀ زن در اين مدّت نمي باشد.

سؤال 714- اين كه گفته مي شود: «نفقۀ اقارب قضا ندارد.» شامل چه كساني مي شود؟ آيا شرط و شروطي دارد؟

جواب: منظور از اقارب پدر و مادر و فرزند است؛ و شرط و شروط خاصّي ندارد. ولي نفقۀ همسر در هر حال بايد پرداخته شود.

سؤال 715- اگر شخصي زني را صيغه كند، و آن زن بچّه اي به دنيا آورد، و مرد منكر شود. در صورت اثبات نسب، هرچند پس از ده سال، آيا تمام حقّ و حقوق اين زن از قبيل حضانت، اجرت شير دادن، نفقۀ طفل و مانند آن به او تعلّق مي گيرد؟

جواب: حقوق شرعيّۀ اين زن و بچّه بعد از اثبات ازدواج و تولّد، در هر حال ثابت است.

سؤال 716- آيا شوهر دائمي در رابطه با قيمومت زوجۀ خود كه دچار جنون

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 269

ادواري، يا دائم شده، نسبت به پدر، جدّ پدري، مادر، و ساير اقارب زوجه، اولويّت دارد؟

جواب: اولويّتي ندارد.

اختلافات زوجين

سؤال 717- در صورت اختلاف بين زن و مرد در وقوع و عدم وقوع طلاق، قول كدام يك مقدّم است؟

جواب: در صورتي كه بيّنۀ شرعيّه بر طلاق نباشد، قول منكر طلاق مقدّم است.

سؤال 718- در صورت اختلاف بين زن

و مرد در وقوع عقد نكاح، قول كدام يك مقدّم است؟

جواب: در صورت نبودن بيّنۀ شرعيّه يا قرائن قطعيّه، قول منكر نكاح مقدّم است.

سؤال 719- در صورت اختلاف بين زوجين در دائم يا منقطع بودن عقد نكاح، قول كدام يك مقدّم است؟

جواب: قول مدّعي عقد موقّت مقدّم است؛ ولي احتياط آن است كه در پايان مدّت، صيغۀ طلاق نيز جاري گردد.

سؤال 720- در صورت اختلاف زوجين در مورد وقوع و عدم وقوع نزديكي، قول كدام يك مقدّم است؟ توضيح اين كه زوجين بعد از عقد نكاح، قصد جدايي از هم را دارند، و زوجه مدّعي است كه به واسطۀ نزديكي، مستحقّ كل مهريّه است، و زوج با ادّعاي عدم نزديكي، زوجه را مستحقّ نصف مهريّه مي داند. حق با كيست؟

جواب: قول عدم نزديكي مقدّم است (البتّه با قَسم)، مگر اين كه مدّتي بدون مانع با هم خلوت داشته باشند، كه ظاهر حال مواقعه باشد.

سؤال 721- در صورت اختلاف زوجين، در اين كه رجوع صورت گرفته يا خير، قول كدام يك مقدّم است؟

جواب: قول منكرِ رجوع، مقدّم است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 270

سؤال 722- در صورت اختلاف زوجين در اين كه رجوع در زمان عدّه صورت گرفته يا بعد از آن، قول كدام يك مقدّم است؟

جواب: قول زوجه مقدّم است.

سؤال 723- در صورت اختلاف بين زن و مرد در مورد اين كه عقد نكاح سابق به قوّت خود باقي است، يا به علل شرعي مانند طلاق و فسخ، زوجيّت خاتمه يافته، قول كدام يك مقدّم است؟

جواب: قول مدّعي بقاي زوجيّت، مقدّم است.

سؤال 724- الف) اگر بخشي از مهريّۀ زني سه دانگ خانه بوده كه به مبلغ صد

ميليون ريال تقويم شده باشد، و مرد زميني به همين مبلغ، يا بيشتر، بخرد و خانه اي در آن بنا كند، آيا در خصوص اين بخش از مهريّۀ زن برائت حاصل كرده است؟

ب) اگر بين زن و مرد اختلاف شود، و مرد مدّعي باشد كه زمين ساختمان را بابت مهريّۀ زوجه تسليم نموده، و زن مدّعي شود كه تحت عنوان هبه دريافت كرده، قول كدام يك مقدّم مي شود؟

ج) در فرض بالا كدام يك بايد دليل و بيّنه ارائه دهد؟

د) اصولًا كسي كه مالي به ديگري مي دهد، ظهور در تبرّع دارد يا عدم تبرّع؟

ه) اگر ثابت شود خانه اي كه زوج ساخته، و به زن تسليم كرده، و سند را هم به نام زوجه نموده، حد اقل سه برابر مبلغي است كه مرد موقع اجراي صيغۀ عقد نكاح به عنوان بخشي از مهريّه متعهد شده، آيا مرد مجاز است با بخش ديگري از مهريّۀ زوجه، مثلًا وجه رايج، يا طلا و سكّه مقدار اضافي را تهاتر نمايد؟ يعني آيا تعهّدات ديگر زوج راجع به ساير اقلام مهريّه در حدّ ارزش اضافي خانه ساقط مي شود؟

و) و اگر تهاتر نمي شود، آيا زوج حق دارد به اعتبار اين كه مقروض به زوجه نبوده، از مالي كه به زوجه داده و تصوّر مي كرده بابت دين خود داده، رجوع و آن را مطالبه و مسترد كند؟

جواب الف تا و: در صورتي كه خانه را با مشخّصاتي كه در مهريّه اشاره شده

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 271

تهيّه، و به عنوان مهريّه به زن تحويل دهد برائت ذمّه از اين نظر حاصل شده است.

و ادّعاي زن در مورد هبه بودن قبول نيست؛ مگر اين كه

اقامۀ بيّنۀ شرعيّه كند. از اين گذشته، در فرض هبه بودن، مرد حقّ رجوع در هبه را دارد (مگر اين كه زن و شوهر خويشاوند همديگر باشند.) و در صورتي كه قيمت خانه زائد بر مقدار توافق در مهريّه باشد، اضافه را مي تواند (در صورت موافقت زوجه) بابت بقيّه حساب كند. و در صورت عدم موافقت زوجه مي تواند اضافه را بازپس بگيرد؛ (مشروط بر اين كه مصالحه اي بر كلّ خانه انجام نشده باشد.)

سؤال 725- شوهر زني سه سال و نيم قبل فوت كرده، و از آن تاريخ تاكنون ادّعايي در مورد دائمي بودن عقد ازدواج نداشته، بلكه قرائني هم بر موقّت بودن ازدواج ايشان وجود دارد. اخيراً مدّعي دائمي بودن ازدواج خود با آن مرحوم شده است، ولي همسر اوّل و دائمي مرحوم منكر دائمي بودن رابطۀ زوجيّت مدّعي است. اگر قرار باشد كه صحّت و سقم موضوع با سوگند شرعي اثبات شود، قسم را بايد همسر موقّت كه مدّعي دائمي بودن است ياد كند، يا قسم متوجّه همسر دائمي است كه منكر ادّعاي مدّعي است؟

جواب: همسر مدعيّه بايد براي اثبات ادّعاي خود بيّنۀ شرعيّه اقامه كند، و قسم كافي نيست، و منكر بايد سوگند ياد كند كه او همسر دائمي نيست.

سؤالات متفرّقۀ نكاح

سؤال 726- شخصي به نام ابراهيم با اين جانبه، كه دوشيزه بودم، ازدواج دائم نمود.

سعي داشت اين ازدواج به جهت داشتن همسر و فرزندان، كه در خارج بودند كاملًا مخفي باشد. به همين دليل به خاطر سنّ بالايش مانع فرزنددار شدن من مي شد.

نامبرده خانه اي براي زندگي مشترك در تهران خريداري، و تا زمان فوت وي با يكديگر زندگي مي كرديم، و سالي دو سه

بار به خارج رفت و آمد مي كرد. در سال 1375 به منظور معالجه به خارج رفت، و در همان جا مرحوم شد. اكنون همسر و فرزندان او منكر زوجيّت اين جانبه شده اند، در حالي كه زوجيّت ما بر كسي پوشيده

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 272

نيست. متأسّفانه عقدنامۀ عادّي نيز مفقود شده، امّا فتوكپي آن موجود مي باشد.

يكي از شهود عقد، و همچنين پدر و مادرم كه شاهد عقد بودند، نيز در قيد حيات هستند. لطفاً حكم مسأله را بيان فرماييد.

جواب: شما بايد از طريق شهادت شهود، اين مطلب را ثابت كنيد. و شهادت پدر براي دختر، چنانچه ظاهر الصّلاح باشد، مانعي ندارد. و چنانچه همسايگان نيز تأييد كنند كه شما و ايشان سالها ظاهراً به صورت زن و شوهر زندگي مي كرده ايد، آن هم مي تواند از قرائني باشد كه به علم قاضي كمك مي كند.

سؤال 727- شخصي هستم 40 ساله كه به دلائل زياد، با همسرم مشكل دارم، بدين جهت قصد ازدواج مجدّد دارم، كه همسرم نيز موافق است. ولي چون زن مورد نظر از آشنايان همسرم مي باشد، و دو شوهر قبلي خود را به مرگ طبيعي از دست داده، مي گويند بد قدم است. آيا اين تفكّر صحيح است؟

جواب: اين تفكّر درست نيست، و از نظر اسلام مبنايي ندارد.

سؤال 728- مادر زن اين جانب در امور زندگي بنده و همسرم دخالت مستقيم نموده، و به نصايح و نهي از منكر حقير و ديگران توجّه نمي كند. همچنين بدون رضايت اين جانب به منزلم آمده، از وسايل زندگي من استفاده مي نمايد. حكم شرع مقدّس در اين مورد چيست؟

جواب: البتّه اگر بدون اجازه آمده باشد ضامن است؛ ولي شما هم نبايد

سخت بگيريد. بسيارند كساني كه به اين مشكل مبتلا هستند، و با صبر و حوصله آن را حل مي كنند.

سؤال 729- طبق جواب حضرتعالي، در خصوص ازدواج دوقلوهاي به هم چسبيده، مسأله سه صورت خواهد داشت، كه شما حكم دو صورت آن را ذكر فرموديد. به اين نحو كه دوقلوها يا هر دو پسر هستند، يا هر دو دختر، كه حكم اين دو صورت در جلد اوّل استفتائات جديد، پاسخ سؤال 874 ذكر گرديده است. حال اگر يكي از دوقلوها پسر و ديگري دختر باشد، و نياز شديد به ازدواج داشته باشند، ازدواج آنها به چه شكل خواهد بود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 273

جواب: در صورتي كه ضرورتي نباشد بايد از ازدواج صرف نظر كنند، و اگر ضرورت قطعي و غير قابل اجتناب باشد، هر كدام مي توانند همسري انتخاب كنند. ولي تا آنجا كه ممكن است بايد جهات مربوط به محرم و نامحرم را رعايت نمايند، و از آنجا كه اين گونه مسائل بسيار نادر است، طبعاً احكام آن هم عجيب به نظر مي رسد.

سؤال 730- آيا دين مقياس عدالت است، يا عدالت مقياس دين؟ به بيان ديگر، آيا دين به هرچه كه عدالت باشد امر مي كند، يا هرچه كه دين به آن امر كند، عدالت است؟

و به بيان فنّي، آيا عدالت در سلسلۀ علل احكام است، يا در سلسلۀ معاليل آن؟

توضيح بيشتر اين كه: آيا انسانها، مصاديق بارز ظلم و عدالت را از طريق شريعت مي شناسند، يا عدالت و ظلم براي همه روشن است، و توصيه هاي دين ارشاد به حكم عقل است؟

مستحضريد شيعه نيز مثل معتزله معتقد است كه عدالت، مقياس دين است، و اشاعره دين

را مقياس عدالت مي دانند. حال سؤال اين است كه اگر شيعه عدالت را مقياس دين مي داند، چرا در استنتاجات فقهي به احكامي مي رسد كه هر عُرفي آن را مصداق بيّن ظلم مي داند. بعضي از احكام نكاح چنين است؛ توجّه فرماييد:

1- اجماعي است كه طلاق به دست مرد است، و مرد مي تواند هرگاه كه اراده كند زنش را طلاق بدهد، هر چند هيچ عذر موجّهي نداشته باشد! طلاق غيابي و بدون هيچ عذر موجّه، در هر عرفي ظلم محسوب مي شود.

2- در بحث عيوب زوجين مي گويند: «اگر مرد بعد از عقد بفهمد زنش كور يا شل است، خوره يا برص دارد، مي تواند عقد را فسخ كند. ولي اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش يكي از اين عيوب را دارد حق فسخ ندارد؛ بايد بسوزد و بسازد!»

3- مرد هر وقت تمايل داشته باشد زن بايد خود را در اختيار او قرار دهد؛ حتّي اگر وسط نماز باشد. ولي زن فقط سالي سه مرتبه حقّ آميزش دارد، آن هم چنان كوتاه و مختصر كه مجال بيان آن نيست!

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 274

4- اگر مرد در شب عروسي همسرش را ترك كند و مسافرت برود، و بعد از ده سال برگردد (در صورتي كه نفقه داده باشد،) زن حق اعتراض ندارد!

چگونه مي توان با حفظ مبناي كلامي شيعه، اين قبيل احكام را پذيرفت؟ آيا مي گوييد همۀ عقلا اشتباه مي كنند كه مي گويند طلاقِ مبني بر هوس و بدون عذر موجّه ظلم است؟ همۀ عقلا كه براي زن نيز (در شرايط تدليس مرد در موارد فوق) حق فسخ قائلند اشتباه مي كنند؟

جواب: بدون شك فقه شيعه بر اساس ادلّۀ اربعه بنا

نهاده شده، كه يكي از آنها دليل عقل است. منتها عقل بايد قطعي و جامع جميع جهات باشد، و در مثالهايي كه ذكر كرده ايد متأسّفانه اشتباهات فقهيّۀ متعدّدي وجود دارد. مثلًا بند چهارم كه نوشته ايد: «اگر مرد در شب عروسي همسرش را ترك كند و ده سال برنگردد … »

اين مسأله از نظر موازين فقهي درست نيست. چنانچه زوجه در عُسر و حرج بيفتد، و لو بعد از شش ماه بوده باشد، ما اجازۀ طلاق را مي دهيم. و تاكنون چه بسيار زناني كه شوهرشان آنها را رها كرده، و از طريق همين فتوا آزادي خود را يافته اند.

و در مورد بند سوّم، اوّلًا مرد نمي تواند در شرايط غير متعارف مانند وسط نماز يا مواردي از اين قبيل، از زن تقاضاي تمكين كند، بلكه طبق عرف و عادت بايد انجام شود. و ثانياً در مورد زن نيز در صورتي كه ترك آميزش براي او خطر انحراف جنسي داشته باشد، يا مشكل مهمّي ايجاد كند، هرگز انتظار چهار ماه كشيده نمي شود.

و در بند دوّم، در صورتي كه توافق طرفين به صورت شرط ضمن العقد، يا شرط مبنيٌ عليه العقد، بر سلامت بوده باشد، هر عيبي سبب حقّ فسخ مي شود.

باقي مي ماند بند اوّل، هم اكنون در بسياري از جوامع بشري زن و مرد حق طلاق را دارند، و مي توانند بدون عذر موجّهي از هم جدا شوند. اگر در مورد زن ظلم محسوب مي شود، در مورد مرد هم ظلم به شمار مي آيد. بنابراين ظلم طرفين را در ميان عقلا بايد پذيرا باشيد. از آن گذشته، همان گونه كه در دادگاه هاي امروز

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 275

هم ديده مي شود، مي توان جلوي

طلاقهاي هوس آلود را گرفت. به علاوه با توجّه به اين كه مرد به هنگام طلاق متحمّل خسارات زيادي مي شود فرضي كه شما كرده ايد يك فرض غير واقعي است كه مرد بدون هيچ عذري دست به طلاق بزند، حتماً عذري دارد؛ البتّه آنچه در بالا گفتيم اجمال مسأله است.

سؤال 731- اين جانب در نظر دارم مؤسّسه اي «فرهنگي، اجتماعي» در خصوص همسر يابي جواناني كه به سنّ ازدواج رسيده اند، تأسيس نمايم. و با توجّه به شرايط، موقعيّت و سنّ و سال متقاضيان ازدواج، همسر مورد علاقه و مطلوبشان را به آنها معرّفي نموده، و به اين وسيله به جامعه و مردم خدمت كنم. همان طور كه مستحضريد اخيراً آمارهاي صادره از مراجع ذي صلاح، بيانگر افزايش طلاق در سنوات اوّل ازدواج است. و بدون هيچ گونه شك و ترديدي، عدم شناخت زوجهاي جوان از يكديگر، و تن دادن به ازدواجهاي ناآگاهانه و ناخواسته، سبب شكست و ناكامي جوانان گرديده، و ادامۀ اين روند سبب ورود ضرر و زيان هاي جبران ناپذيري به بنيانهاي فرهنگي، اجتماعي و خانوادگي خواهد شد. آيا تأسيس چنين مؤسّساتي از نظر شرع انور اسلام جايز است؟

جواب: تا آنجا كه اطّلاع داريم تاكنون افراد يا گروههاي متعدّدي اقدام به اين كار كرده اند. بعضي موفّق بوده، و بعضي با مشكلات مواجه شده اند، ولي به هر حال اگر اين كار زير نظر افراد مطمئن، و با رعايت تمام شئونات اسلامي، و اخذ مجوّز از مقامات ذي صلاح صورت گيرد، كار خوبي است، و ممكن است جلوي بسياري از مشكلات ازدواجها را بگيرد. امّا با توجّه به ظرافت و حساسيّت هاي مسأله، نياز به برنامه ريزي دقيق دارد.

سؤال 732- اگر يكي از

فرزندان خانواده اي طلاق بگيرد، و در اين هنگام براي فرزند ديگرشان خواستگاري بيايد، و پدر و مادر مجبور شوند از مهريّۀ فرزند بزرگتر براي مخارج ازدواج فرزند ديگر هزينه كنند، چه حكمي دارد؟

جواب: بدون رضايت آن دختر از مهريّۀ او نمي توان استفاده كرد. و اگر اين كار را كرده اند، بايد به شكلي رضايت او را جلب كنند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 277

فصل بيست و نهم: احكام طلاق

شرايط طلاق

سؤال 733- اين كه طلاق بايد در طُهر واقع شود، آيا بايد زن غسل هم كرده باشد، يا پاك شدن از حيض كافي است؟

جواب: غسل لازم نيست.

سؤال 734- در مورد عدالت دو شاهد هنگام اجراي صيغۀ طلاق، هرگاه مجري صيغه، اعتقاد به عدالت و ديگران علم به فسق شهود داشته باشند، آيا طلاق صحيح است؟

جواب: براي آنها كه علم به فسق شهود ندارند كافيست.

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 277

سؤال 735- آيا عدم علم شاهد به فسق خودش در شهادت بر طلاق معتبر مي باشد؟

جواب: خالي از اشكالي نيست.

سؤال 736- آيا عدالت، كه در شهود طلاق شرط است، شرط واقعي است يا شرط علمي و ظاهري؟ به تعبير ديگر، هرگاه پس از اجراي صيغۀ طلاق، علم به فسق شاهدين پيدا كنيم، در حالي كه به هنگام طلاق آنها را عادل مي پنداشتيم، طلاق واقع شده چه حكمي دارد؟

جواب: طلاق مزبور صحيح است.

عدّۀ طلاق

سؤال 737- در صورتي كه زوج پس از عقد دخول نكرده باشد، ولي انزال شده و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 278

نطفه به رحم زن منتقل شده باشد، و سپس طلاق واقع گردد. آيا زوجه بايد عدّه نگه دارد؟ حكم مسأله را در صورت حامله شدن، و حامله نشدن زوجه بيان فرماييد.

جواب: آري زوجه بايد عدّه نگه دارد.

سؤال 738- زوجه اي- العياذ باللّٰه- از زنا حامله شده، و طلاق داده شده است. آيا عدّۀ او وضع حمل است، يا عدّۀ غير حامله را دارد؟ حكم مسأله در صورتي كه حاملگي از طريق وطي به

شبهه باشد چيست؟

جواب: در صورتي كه مسلّم باشد حمل از زناست، و احتمال الحاق به زوج شرعي نباشد، عدّه اي براي حمل نيست، تنها عدّۀ طلاق دارد. و وطي به شبهه عدّه دارد، و در صورت حمل عدّۀ آن وضع حمل است.

سؤال 739- مردي زوجه اش را طلاق مي دهد، و پيش از تمام شدن مدّت عدّه فوت مي كند. آيا زوجه بايد عدّۀ وفات نگه دارد، يا همان عدّۀ طلاق را تمام كند؟ آيا در اين مسأله فرقي ميان طلاق رجعي و بائن، يا طلاق حامله و غير حامله وجود دارد؟

جواب: اگر عدّۀ رجعي بوده، نگه داشتن عدّۀ وفات لازم است. ولي در عدّۀ بائن، تكميل همان عدّه كافي است.

سؤال 740- لطفاً به دو سؤال زير پيرامون عدّه پاسخ فرماييد:

الف) خانمي در عدّۀ طلاق يا وفات بوده، كه با او وطي به شبهه مي شود. آيا لازم است دو عدّه نگه دارد، يا تكميل همان عدّۀ اوّل كافي است؟ و اگر دو عدّه لازم باشد، عدّۀ دوّم (وطي به شبهه) از چه زماني آغاز مي شود؟

جواب: احتياط واجب آن است كه دو عدّه نگه دارد. و عدّۀ دوّم پس از انقضاي عدّۀ اوّل شروع مي شود.

ب) در فرض فوق، اگر از زوج اوّل، يا از واطي به شبهه حامله شود، آيا عدّۀ حمل مقدّم بر عدّۀ ديگري است؟

جواب: عدّۀ حمل مقدّم است، و بعد عدّۀ دوّم را آغاز مي كند.

سؤال 741- حدود 15 سال پيش از شوهر اوّلم طلاق گرفتم، و پس از حدود يك

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 279

سال با مرد ديگري مجدّداً ازدواج كردم. پنج ماه پس از ازدواج دوّم، شوهر سابقم فوت نمود. اكنون بعد از گذشت حدود 14

سال متوجّه شدم كه طلاق اوّلم باطل بوده، و به همين دليل از شوهر دوّمم جدا شدم. آيا بنده، كه يائسه نيز مي باشم، بايد بعد از 14 سال براي شوهر اوّلم عدّۀ وفات نگه دارم؟

جواب: هرگاه تازه از فوت او آگاه شده باشيد بايد عدّه نگه داريد، ولي اگر قبلًا از فوت او با خبر شده ايد، و مدّت چهار ماه و ده روز گذشته باشد، عدّه منقضي شده است.

طلاق رجعي

سؤال 742- هرگاه طبق ادّعاي زوج، زوجه مرتكب عمل منافي عفّت شده، و زوج نسبت به وي ظنين باشد، و نگه داري وي تا پايان عدّه در منزل مشترك، احتمال تشنّج و درگيري ما بين طرفين را به همراه داشته باشد، و زوج براي جلوگيري از اين مشكل، متقبّل هزينۀ مسكن جداگانه و اسكان همسرش در آن منزل شود. آيا در صورت صدور حكم طلاق رجعي توسّط دادگاه صالحه، و اسكان زوجه در ايّام عدّه در منزل جداگانه به هزينۀ زوج، اجراي صيغۀ طلاق و ثبت آن از نظر شرع انور اسلام مانع شرعي دارد؟

جواب: در فرض مسأله، چون احتمال خطر، يا ضرر، يا مفسده اي وجود دارد، عمل كردن به ترتيب فوق مانعي ندارد.

سؤال 743- زوج و زوجه اي در اصل رجوع و انقضاي مدّت عدّۀ طلاق رجعي اتّفاق نظر دارند، ولي در اين كه كدام زودتر واقع شده، اختلاف دارند. قول كدام يك مقدّم است؟

جواب: در صورتي كه تاريخ طلاق معلوم باشد، و تاريخ رجوع مجهول؛ رجوع بي اثر خواهد بود. و اگر بالعكس بوده باشد، رجوع مؤثّر است. و اگر تاريخ هر دو مجهول باشد، رجوع فايده اي ندارد.

سؤال 744- مردي زوجه اش را طلاق رجعي داده است. زوج

مدّعي رجوع به

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 280

طلاق، و زوجه منكر آن است. حكم شرعي در دو فرض بالا در اثناي عدّه و پس از آن چيست؟

جواب: اگر در اثناي عدّه باشد، اين كار خود رجوع محسوب مي شود. و اگر بعد از عدّه باشد، بدون دليل پذيرفته نمي شود.

طلاق خلع

سؤال 745- آيا طلاق خلع (با توجّه به بذل مال) عقد است، يا ايقاع؟ اگر عقد است، الفاظ ايجاب و قبول آن چيست؟

جواب: نوعي عقد است، كه الفاظ آن را در توضيح المسائل در بحث خود نوشته ايم.

سؤال 746- لطفاً به سؤالات زير در مورد طلاق خلع پاسخ دهيد:

1- آيا در تقاضاي طلاق خلع، كه از ناحيۀ زوجه مطرح مي شود، كراهت و نفرت، بايد كراهت ذاتي باشد، يا كراهت عرضي نيز موجب جواز طلاق خلع است؟

جواب: هرگونه كراهتي سبب طلاق خلع مي شود.

2- با عنايت به اين كه زن در عدّۀ طلاق خلع نفقه ندارد، آيا بذل نفقۀ ايّام عدّه از سوي زوج به عنوان قسمتي از بذل، وجاهت شرعي دارد؟ و آيا اساساً چيزي كه هنوز واجب نشده، مي تواند مورد بذل واقع شود؟

جواب: با توجّه به اين كه در ايّام عدّه در طلاق خلع نفقه وجود ندارد، چيزي براي بخشيدن محسوب نمي شود.

3- قسمتي از مهريّه نيز قبلًا توسّط زوجه مطالبه و وصول شده است، حال زوجه مدّعي بذل كلّ مهريّه است، حكم شرع نسبت به مبلغ دريافتي زوجه چيست؟ آيا بايد آن را بازگرداند؟

جواب: مال البذل در طلاق خلع تابع توافق طرفين است؛ بر هر چيزي توافق كنند همان كفايت مي كند.

4- آيا اعلام قبول ما بذل از ناحيۀ زوج، شرط صحّت طلاق خلع است؟ به عبارت

استفتاءات جديد (مكارم)،

ج 3، ص: 281

ديگر، آيا اعلام قبول ما بذل از ناحيۀ زوج شرعاً ضرورت دارد؟ چنانچه زوج قبول ما بذل را اعلام ننمايد، آيا مي توان طلاق خلع را به صرف بذل از ناحيۀ زوجه انجام داد؟

جواب: در طلاق خلع شرط است كه زوج ما بذل را در برابر اجراي طلاق بپذيرد.

سؤال 747- آيا شرط حقّ رجوع به بذل در عدّه، يا شرط رجوع به نكاح در عدّه، بر فرض رجوع زن به بذل در زمان عدّه، مبطل خلع است؟

جواب: اين دو موضوع احتياج به شرط ندارد. و اگر هم شرط شود، توليد اشكال نمي كند.

سؤال 748- دربارۀ تعليق در خلع، آيا تعليق بر امر محتمل، يا امر مقارن محقّق معلوم، ضرر دارد؟

جواب: تعليق در انشا، در هر صورت خالي از اشكال نيست.

سؤال 749- آيا در خلع، رجوع به بذل صحيح و نافذ است؟ در هر حال، اگر رجوع به بذل حاصل شود، آيا احكام مطلّقۀ رجعيّه جاري مي شود، يا احكام ديگري دارد؟

جواب: پاسخ اين سؤال روشن است؛ رجوع به بذل جايز است. و بعد از رجوع به بذل، احكام مطلّقۀ رجعيّه جاري مي شود.

سؤال 750- اگر در طلاق خلع، شخصي اجنبي به ادّعاي وكالت از زوجه چيزي بذل نمايد، سپس روشن شود كه دروغ گفته، آيا طلاق خلع صحيح است؟ در صورت عدم صحّت، آيا طلاق رجعي مي شود؟ اگر زن بعداً راضي به آن بذل شود، و آن را اجازه نمايد، آيا خلع محقّق مي شود؟

جواب: چنين طلاقي اشكال دارد؛ و بايد از نو خوانده شود.

سؤال 751- اگر زوجه در مرض موت، در حالي كه شعور كافي دارد براي طلاق خلع چيزي بذل نمايد، آيا خلع صحيح است؟ در

صورتي كه بذل زايد بر ثلث مال او باشد، چه حكمي دارد؟

جواب: در هر حال اشكال ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 282

محلّل

سؤال 752- آيا نكاح محلّل، هادم يك طلاق و دو طلاق نيز مي باشد؟ يعني پس از ازدواج محلّل، زوج اوّل مي تواند سه طلاق ديگر بدهد؟

جواب: آري هادم مي شود.

سؤال 753- در صورتي كه محلّل بعد از وطي مرتد شود، آيا تحليل حاصل مي شود؟ ارتداد پيش از وطي چطور؟ حكم مسأله در صورت ارتداد و اسلام مجدّد زوجه، پيش از وطي و پس از آن چه مي باشد؟

جواب: ارتداد بعد از وطي اثري ندارد، ولي قبل از وطي زوجيّت را باطل مي كند؛ بنابراين دخول اثري ندارد.

سؤال 754- آيا در وطي معتبر در ازدواج محلّل، وطي و دخول حلال شرط است، يا اگر دخول حرام واقع شده باشد (مانند وطي در ايّام حيض، يا وطي در حال احرام) آن هم در تحقّق حليّت كافي است؟

جواب: كفايت مي كند.

طلاق غيابي

سؤال 755- در صورتي كه شوهر خانمي غايب و مفقود الاثر باشد، و رفع امر به حاكم كرده باشد، و حاكم به مدّت چهار سال با شرايط معتبر فحص كرده و خبري از وي نيافته باشد، ولي زن پس از چهار سال بقاي بر زوجيّت را برگزيند، امّا پس از مدّتي (مثلًا دو سال) تصميم به طلاق بگيرد، آيا ضرب الاجل و فحص چهارساله، دوباره بايد تجديد گردد، يا همان فحص نخست كافي است؟

جواب: فحص سابق كافي است.

سؤال 756- مردي، كه داراي دو عيال است، مفقود مي گردد. يكي از همسرانش به دادگاه مراجعه و تقاضاي طلاق مي كند. دادگاه مدّت چهار سال، از تاريخ رفع مراجعه به حاكم، صبر مي كند، و چون اثري از شوهر زن پيدا نمي شود، حكم بر طلاق، با نگه داشتن عدّۀ وفات مي دهد. دو سال بعد، زن ديگر آن

مرد به دادگاه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 283

مراجعه و تقاضاي طلاق مي دهد. آيا اين زن هم، از تاريخ رفع مراجعه به حاكم بايد چهار سال ديگر صبر كند، يا چون زن اوّل اقدام كرده، و مفقود الاثر بودن شوهر بر حاكم محرز شده، نياز به اين كار نيست؟

جواب: تحقيق و تفحّص اوّل براي هر دو زوجه كافي است؛ مگر اين كه در اين اثنا، آثاري بر وجود او آشكار شده باشد.

سؤال 757- لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- در صورتي كه دادگاه به لحاظ عُسر و حرج زوجه، يا مفقود بودن زوج، حكم طلاق را صادر كند، نوع طلاق چيست؟

جواب: اگر شوهر با خبر نمي شود و رجوع نمي كند، دادگاه مي تواند طلاق رجعي بدهد؛ ولي در مواردي كه احتمال رجوع شوهر است، طلاق خلعي جاري مي كند. به اين ترتيب كه مال كمي از طرف زوجه به زوج در برابر طلاق خلعي مي بخشد، سپس دادگاه يا كسي كه از طرف او صيغه مي خواند، آن بذل را از طرف زوج قبول مي كند، و بعد صيغۀ طلاق را جاري مي كند.

سؤال 758- در مورد در خواست طلاق از سوي زوجه به خاطر عدم تأديۀ نفقه از سوي زوج به مدّت شش ماه، و عدم امكان الزام او به دادن نفقه، يا مواردي كه دوام زوجيّت به تشخيص دادگاه موجب عسر و حرج باشد، و زوج نيز با طلاق موافق نباشد، لطفاً بفرماييد:

اوّلًا: طلاق مذكور چه نوع طلاقي است؟ ثانياً: آيا زوجه در اين صورت موظّف به بذل كليّۀ حقوق خود در قبال طلاق است، يا حقّ مطالبۀ كلّ مهريّه را دارد؟ يا در صورتي كه آن را طلاق خلع بدانيم،

براي تحقّق آن مي توان مثلًا ده درصد از مهريّه را بذل نمود؟

جواب: در صورتي كه حاكم شرع مطمئن باشد زوج از حقّ رجوع استفاده نمي كند، مي تواند طلاق رجعي دهد. در غير اين صورت مي تواند طلاق خلعي به مبلغ مختصري دهد؛ آن مقدار كه حقّ و عدالت ايجاب مي كند.

ثالثاً: در صورتي كه قاضي بخواهد صيغۀ طلاق را اجرا نمايد، مستدعي است

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 284

نحوۀ اجراي آن را به عبارت صحيح بيان فرماييد؛ زيرا قضات غير روحاني در اجرا مشكل دارند.

جواب: بذلت عن قبل موكلتي كذا لزوجتها ليخلعها عليه و يطلقها به (به جاي كذا ذكر بذل شود) سپس بگويد: «قبلت عن قبل زوجها فلان، فهي علي ما بذلت طالق».

سؤال 759- فردي كه از جانب چند نفر وكيل در خواندن صيغۀ طلاق بوده، پس از اجراي صيغه هاي طلاق، (كه برخي از آن ها رجعي، و برخي بائن بوده،) يقين حاصل مي كند كه يكي از طلاق ها باطل بوده است. اگر نام آن زن و شوهرها را نداند، و آن ها را نشناسد، چه وظيفه اي دارد؟

جواب: بايد احتياط كند، و دوباره آنها را طلاق دهد. و اگر اسم آنها را نمي داند با اشاره آنها را مشخّص كند. مثلًا بگويد: «اوّلين نفري را كه قبلًا طلاق داده ام، الان به عنوان احتياط طلاق مي دهم؛ او از زوجيّت خود يله و رهاست، فهي طالق» و اگر در نوع رجعي و خلعي شك دارد، براي هر كدام احتياطاً دو طلاق، يكي رجعي و يكي خلعي بخواند.

سؤال 760- اگر دادگاه حكم تمكين زوجه را صادر كند، و او تمكين نكند، با عنايت به آيات شريفۀ 228 و 229 سورۀ بقره، و اثبات موارد فوق،

حكم طلاق خلع چيست؟ آيا مرد مي تواند به ناچار از دادگاه در خواست صدور طلاق و استرداد مهريّه نمايد؟

جواب: چنانچه ثابت شود زوجه به وظايف خود پايبند نيست، و تنها مي خواهد امتيازات و حقوق خود را بگيرد. حاكم شرع مي تواند او را تحت فشارهاي شديد تعزيراتي قرار دهد (تعزيرات جسماني و مالي كلان) تا زوجه يا به وظايف خود عمل كند، يا تقاضاي طلاق خلع نمايد.

سؤال 761- چندي قبل به سفارش برادر و پدرم، كه روحاني هستند، و در كهولت سن به سر مي برند، با خانوادۀ دختري به قصد ازدواج آشنا شدم. قبلًا صحبت هاي لازم صورت گرفت، و حتّي قبل از عقد، در جلسه اي كه خودِ دختر و مادرش حضور

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 285

داشتند، براي اتمام حجّت، آن قدر راجع به ويژگيهاي خود، كه گمان بود منفي به نظر برسد، صحبت كردم كه هيچ چيز ناگفته نماند. با اين حال، دختر هيچ گونه اعتراض يا سؤالي نكرد، و عقد ازدواج با رضايت كامل طرفين صورت گرفت، و دختر حاضر شد با همۀ شرايط مطرح شدۀ اين جانب بسازد. امّا هنوز يك ماه نگذشته بود كه اختلافات شروع شد، ولي ما به خاطر حفظ شئونات خانوادگي در همان دوران عقد، مي سوختيم و مي ساختيم، تا اين كه شش ماه بعد از عقد، پدر و مادرش را در جريان اين اختلافات گذاشتم. ابتدا پدر، نظر دخترش را پرسيد. دختر گفت: من حاضر به ادامۀ اين زندگي نيستم. سپس پدر و مادر دختر با خوش رويي گفتند: مانعي ندارد، شما برويد مراحل قانوني طلاق را انجام داده، كارها را آماده كنيد، تا ما هم امضا كنيم. بنده با اعتماد به

اين قول، به قم آمدم و مراحل قانوني را انجام دادم، امّا موقعي كه بايد آنها درخواست توافق طلاق را امضا مي كردند، استنكاف ورزيدند! البتّه بنده هم مي توانستم قضيّه را آن قدر مسكوت بگذارم كه آنها هم مجبور به اقدام قانوني شوند. امّا با توجّه به شئونات زندگيِ خانوادگي، و حفظ حرمت پدرم، نمي خواستم بيش از اين خاطر ايشان آزرده شود. و تقريباً مجبور شدم در خواستِ طلاق را بر خلاف ميلم شخصاً پيگيري نمايم. لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- با توجّه به شرايط فوق الذكر، مبني بر رضايت طرفين به طلاق، اين، چه طلاقي محسوب مي شود؟

جواب: اگر دختر حاضر به پرداخت وجهي در برابر طلاق باشد، هر چند مقدار كمي از حقوقش بوده باشد، طلاق خلعي مي شود. در غير اين صورت، طلاق رجعي است.

2- با توجّه به اين كه هنوز عروسي واقع نشده، و دختر به خانۀ شوهر نرفته، آيا نفقه به او تعلّق مي گيرد؟

جواب: زوجه حقّ نفقه ندارد؛ ولي اگر از مهر خود صرفنظر نكند، مي تواند نيمي از آن را با طلاق بگيرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 286

سؤالات متفرّقۀ طلاق

سؤال 762- زوج شيعه جعفري، و زوجه سُنّي شافعي است. زوج مدّعي است كه مطابق مذهب شافعي زوجه را سه طلاقه كرده، ولي زوجه منكر آن است. لطفاً بفرماييد:

1- در فرض اثبات، آيا طلاق مورد ادّعا صحيح است؟ به عبارت ديگر، آيا زوج شيعه مذهب مي تواند زوجۀ خود را بر طبق مذهب شافعي سه طلاقه كند، يا رعايت شرايط طلاق از نظر فقه شيعه براي زوج شيعه مذهب در هر حال الزامي است؟

جواب: زوج شيعه موظّف است طبق مذهب خود همسرش

را طلاق دهد.

2- آيا آثار طلاق ياد شده را مي توان بر اساس قاعدۀ الزام نسبت به زوجه مترتّب ساخت؟

جواب: آري زوجه مي تواند آثار طلاق مزبور را نسبت به خودش جاري سازد.

3- آيا مجراي قاعدۀ الزام تنها در فرضي است كه زوج سنّي مذهب باشد، يا در فرض شيعه بودن زوج و سنّي بودن زوجه نيز قاعدۀ الزام جاري مي شود؟

جواب: قاعدۀ الزام در هر دو صورت جاري مي شود؛ هر چند رعايت احتياط خوب است.

4- به طور كلّي در موارد ادّعاي وقوع طلاق، قول زوج مقدّم است، يا زوجه؟

اثبات آن بر عهدۀ كيست؟

جواب: هر كدام ادّعاي طلاق كنند، بايد طبق موازين شرع ثابت نمايند.

سؤال 763- مرد و زني در اثر اختلاف، كارشان به طلاق منتهي شده است. زن در ازاي طلاق، مهريّه اش را بخشيده، و جهيزيّۀ خود را برده، و صيغۀ شرعي طلاق جاري شده است. حال دو سؤال پيش آمده، مستدعي است پاسخ فرماييد:

1- در طول مدّت 9 سال زندگي مشترك، كادوهايي از خانواده هاي طرفين به اين زن و شوهر داده شده است. حال كه اين دو نفر از هم جدا شده اند، اين كادوها، كه بعضي توسّط بستگان مرد، و بعضي توسّط اقوام زن داده شده، شرعاً به كدام يك تعلّق دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 287

جواب: كادوهايي كه زنانه است به زن تعلّق دارد، و آنها كه مردانه است به مرد. و اگر به درد هر دو مي خورد چنانچه از خانواده و ياران مرد آورده اند به مرد تعلّق دارد، و اگر از خانواده و ياران زن آورده اند به زن تعلّق دارد.

2- در طول اين مدّت اين زن و شوهر نيز كادوهايي به اقوام همديگر داده اند

(البتّه پول اين كادوها را مرد پرداخت نموده است.) تكليف اين كادوها چيست؟ آيا زن بايد اين كادوها را از فاميل خود گرفته، و تحويل مرد دهد؟ يا چون اين كادوها در آن زمان داده شده، متعلّق به گيرندۀ آن مي باشد؟

جواب: در صورتي كه كادوها موجود باشد مرد مي تواند بازپس بگيرد، (به شرط اين كه با مرد خويشاوند نباشد؛) ولي اين كار مكروه و ناپسند است.

سؤال 764- هرگاه زن و شوهري توافق نمايند كه زوجه با بذل مهريّه و حقوق شرعيّه، و زوج با قبول آن، نسبت به اجراي صيغۀ اقدام نمايند، و بذل و قبولِ آن نيز محقّق شود، ولي قبل از اجراي صيغۀ طلاق، زوج منصرف گردد. آيا چنين عدولي جايز است؟ در صورت عدم جواز، مي توان زوج را مجبور به طلاق كرد؟

جواب: زوجه مي تواند بذل خود را بازپس گيرد، و اجبار زوج به طلاق اشكال دارد.

سؤال 765- اگر زوج، زوجه را تهديد به استفاده از حقّ طلاق كند، مثلًا به زوجه اش بگويد: «يا منزل شخصي ات را ملك من كن، يا تو را طلاق مي دهم.» و زن براي جلوگيري از طلاق ملك را به نام شوهر بزند، آيا اكراه صدق مي كند؟ حكم اين انتقال چيست؟

جواب: آري عرفاً مصداق اكراه است.

سؤال 766- با توجّه به اطلاق مادّۀ 1133 قانون مدني كه مي گويد: «مرد هر وقت بخواهد، مي تواند همسر خود را طلاق دهد.» بعضي از محاكم همان طور كه طلاق بي دليل زوجه را رد مي كنند، در مورد در خواست زوج نيز همين حكم را صادر مي نمايند. آيا اين مطلب با اختيارات مطلق زوج طبق روايت مشهور نبوي

«الطَّلٰاقُ بِيَدِ مَنْ اخَذَ بِالسّٰاقِ»

منافات ندارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص:

288

جواب: مطابق عنوان اوّلي اختيار طلاق به دست زوج است؛ هر زمان كه بخواهد. ولي با توجّه به عناوين ثانويّه، كه برگرفته از شرايط خاصّ اجتماعي امروز است، حاكم شرع مي تواند اجازۀ طلاق مرد را به مواردي موكول كند كه عذر موجّهي داشته باشد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 289

فصل سي ام: احكام لعان

سؤال 767- لطفاً نظر مبارك را دربارۀ مسائل مطرح شدۀ ذيل مرقوم فرماييد:

1- آيا اجراي لعان نزد قضات مأذون، در صورت نبودن مجتهد جامع الشرائط، صحيح مي باشد؟

جواب: اجراي آن اشكالي ندارد.

2- اگر زنِ شاكي حاضر نباشد كه قذف را ثابت كند، آيا مرد بايد تقاضاي لعان كند؟

جواب: لعان بايد در حضور طرفين اجرا شود.

3- در فرض بالا، آيا مرد مي تواند براي اجراي حدّ زنا بر زن، ادّعاي اجراي لعان كند؟ يعني لعان مرد مي تواند حدّ زنا را براي زن ثابت كند؟

جواب: از جواب بالا روشن شد.

4- زوجه شاكي نيست، و زوج نيز تقاضاي لعان ندارد، و مسألۀ لعان را نمي داند.

آيا دادگاه وظيفه دارد از آنها بخواهد تا لعان انجام شود؟

جواب: در صورتي كه زوج شكايت كند و شهود لازم را نداشته باشد، حاكم بايد طريقۀ لعان را به او بياموزد.

سؤال 768- نظر به اين كه امام راحل، رحمة اللّٰه عليه، در جلد دوّم تحرير الوسيله صفحۀ 361 فرموده اند: «مراسم لعان بايد در حضور حاكم شرع انجام شود، و احتياط آن است كه به اجراي اين مراسم نزد نمايندۀ خاصّ حاكم شرع، كه فقط براي اين مسأله وكالت دارد، نيز اكتفا نشود.»

آيا قاضي منصوب از ناحيۀ رئيس محترم قوّۀ قضائيّه، كه اجازۀ ويژۀ دادرسي در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 290

محاكم خانواده را نيز دارد، مي تواند در خصوص لعان

وارد دادرسي، و عند الاقتضاء مبادرت به اجراي صيغۀ لعان نمايد؟

جواب: آري مي تواند ناظر بر اجراي صيغۀ لعان باشد.

سؤال 769- آيا نفي ولد متعه هم، مانند فرزند نكاح دائم، تنها از راه لعان صورت مي گيرد، يا در اينجا نفي ولد بدون لعان نيز ممكن است؟

جواب: در مورد متعه لعان جاري نيست، و بدون لعان نفي ولد ممكن است.

سؤال 770- خواهشمند است پاسخ سؤالات زير را مرقوم فرماييد:

الف) آيا نفي ولد شبهه بدون لعان ممكن است، يا تنها از راه لعان امكان پذير است؟

جواب: نفي ولد شبهه، كه شرعاً ملحق به فراش است، تنها از راه لعان ممكن است.

ب) در مورد اطفالي كه پيش از شش ماه يا پس از ده ماه از تاريخ وقوع نزديكي متولّد مي شوند امارۀ فراش جاري نيست؛ امّا آيا نسب اين اطفال خود به خود منتفي است، و نيازي هم به لعان ندارد؟ زيرا موضوع لعان جايي است كه امكان لحوق وجود داشته باشد، و در اينجا الحاق طفل به زوج ممكن نيست. يا در مورد اطفال متولّد پيش از شش ماه لعان لازم نيست، ولي در مورد طفل متولّد پس از ده ماه، نفي ولد بايد به وسيلۀ لعان صورت گيرد؟ يا در مواردي كه امارۀ فراش جاري نمي شود، زوج مخيّر بين نفي ولد و اعتراف به ولد مي باشد؟

جواب: در اين گونه موارد ولد ملحق نيست، و نياز به لعان ندارد.

ج) آيا اقرار به ابوّت طفلي كه پيش از شش ماه يا پس از ده ماه از تاريخ وقوع نزديكي متولّد شده، صحيح و نافذ است، و دعواي نفي ولد پس از آن مسموع نخواهد بود، يا اصولًا اين اقرار از

اصل باطل است؟

جواب: اين اقرار باطل است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 291

فصل سي و يكم: احكام غصب

سؤال 771- فردي با غصب چند هسته، يا دانه، يا بذر از ديگري آن را در ملكش كاشته، و آب داده، و پس از پرورش تبديل به درخت كرده است. لطفاً بفرماييد كه درخت ها و محصول آن متعلّق به كيست؟ آيا غاصب فقط قيمت دانه ها را بدهكار است؟

جواب: او بايد قيمت بذر را به صاحبش بپردازد؛ ولي زراعت و درخت مال اوست.

سؤال 772- سيل، يا باد، بذر متعلّق به فردي را به زمين شخص ديگري برده، و در آنجا روئيده است. گياه روييده شده و ثمرۀ آن متعلّق به چه كسي است؟

جواب: گياه مذكور متعلّق به صاحب بذر است؛ ولي بايد مال الاجارۀ زمين را به صاحب زمين بپردازد.

سؤال 773- فردي قلمه، يا شاخه، يا ريشه اي از درخت غير را غصب نموده، و در ملك خود مي كارد. در صورتي كه رشد كند و تبديل به درخت شود، چه كسي مالك آن درخت و ميوه اش مي باشد؟

جواب: مالك آن صاحب درخت و قلمه است؛ مگر اين كه صاحب قلمه رضايت داشته باشد.

سؤال 774- اگر فردي، شاخه اي غصبي را به درخت خود پيوند زند، مالك ميوۀ آن درخت، كه از اين شاخۀ پيوندي غصبي به دست مي آيد چه كسي است؟

جواب: بايد قيمت آن شاخه را به صاحبش برگرداند؛ و ثمره تعلّق به صاحب درخت دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 292

سؤال 775- هر يك از اطاقهاي مدارس علميّه به يك طلبه اختصاص داده شده است. بعضي از طلّاب علوم ديني هر وقت دلشان خواست وارد اتاق ديگري شده، و به استراحت يا مطالعه مي پردازند. آيا كسي كه

اتاقي به او مي دهند، حق دارد ديگري را راه ندهد؟ آنها مي گويند: «اتاق و مدرسه مال امام زمان عليه السلام است، و هر طلبه اي مي تواند از آن استفاده كند،» آيا اين سخن صحيح است؟

جواب: اتاقي كه طبق مقرّرات به طلبه اي داده مي شود، ديگران حق ندارند بدون اجازۀ او داخل شوند، و از اين نظر حكم خانۀ او را دارد.

سؤال 776- با توجّه به اين كه هر يك از مالكان ملك مشاع، در جاي جاي آن ملك سهم مالكانه دارند، در مواردي كه تمام ملك مشاع مورد غصب قرار گرفته باشد، آيا هر يك از مالكان آن ملك مي توانند به طور جداگانه نسبت به خلع يد غاصب از تمام ملك مشاع اقدام نمايند؟

جواب: آري مي توانند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 293

فصل سي و دوّم: احكام اموال مجهول المالك

سؤال 777- اگر وسيله اي (مثلًا كيف) بخريم، و داخل آن چيز ديگري (مثلًا انگشتر) باشد، آيا مي توان آن را تصاحب كرد، و با آن نماز خواند؟ نمازهاي خوانده شده چه حكمي دارد؟

جواب: بايد آن را به صاحبش برگردانيد. و اگر به هيچ وجه صاحبش پيدا نمي شود، آن را بفروشيد و قيمت آن را به مستحقّ بدهيد.

سؤال 778- اگر شخصي مال با ارزشي را در خيابان پيدا كند، و آن مال را بخاطر فرار از مسئوليّت رها كند؛ آيا ضامن است؟ اصولًا نظر كلّي حضرتعالي در اين مورد چيست؟

جواب: در صورتي كه آن را برندارد، ضامن نيست.

سؤال 779- هرگاه شخصي حيواني بخرد، و در شكم آن مالي پيدا شود، متعلّق به چه كسي است؟

جواب: بايد از فروشنده حيوان سؤال كند كه آيا چيزي گم كرده، يا نه؟ اگر نشانه هايي داد كه منطبق بر آن بود، بايد آن

مال را به او بازگرداند. و اگر فروشنده اظهار بي اطّلاعي كرد، احتياط آن است كه به مدّت يك سال صبر كند، و در جستجوي صاحبش باشد، و اگر پيدا نشد مي تواند تملّك كند.

سؤال 780- در صورتي كه صاحب حيوان گمشده پيدا شود، يا بعد از يك سال پيدا نشود، و حيوان به فقيري داده شود، آيا مي توان هزينه هاي نگهداري آن را با صاحب حيوان، يا فقير حساب كرد؟

جواب: آري مي تواند مخارج ضروري را از او بگيرد؛ مشروط بر اين كه در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 294

اين مدّت راهي براي پيدا كردن صاحب آن نداشته باشد.

سؤال 781- برخي اوقات در مساجد يا اماكن عمومي كفشها جا به جا مي شود، استفاده از كفش هاي بجا مانده چه صورت دارد؟

جواب: در صورتي كه يقين به رضايت صاحبان آن داشته باشد اشكال ندارد.

در غير اين صورت، اگر كفشي را كه برده اند قيمتش مساوي يا بيشتر از كفشي باشد كه به جا گذارده اند، مي توان به عنوان تقاص برداشت. و اگر كفش به جا مانده قيمتش بيشتر باشد، بايد معادل مقدار اضافي را به شخص فقيري پرداخت كرد.

سؤال 782- شغل شخصي تعمير و فروش فلاكس و چتر مي باشد. بعضي از اشخاص، وسائل خود را براي تعمير به ايشان داده، و به يكي از علل زير وسيلۀ مورد نظر نزد تعمير كار مانده است:

1- در موقع مقرّر براي پس گرفتن جنس مراجعه نكرده، و هنگامي كه مراجعه كرده اند جنسشان پيدا نشده است.

2- اصلًا مراجعه نكرده اند.

3- در موقع مقرّر مراجعه كرده، امّا به خاطر عدم تعمير جنس، يا پيدا نشدن آن، تحويل داده نشده، و ديگر رجوع نكرده اند يا دفعات بعد كه رجوع كرده،

باز به همين طريق گذشته، و ديگر مراجعه نكرده اند، و بعد پيدا شده است.

4- بعضي اجناس را تعمير كار از مردم خريده، امّا به خاطر مخلوط شدن با اجناس مردم نمي داند اين جنس امانت مردم است، يا خودش صاحب آن مي باشد.

5- بعضي از اجناس چندين سال، و برخي بيشتر از يك سال، و بعضي كمتر از يك سال نزد ايشان مانده است. از سوي ديگر، ارزش بعضي از اجناس بيش از چهار هزار تومان، و بعضي كمتر از 1000 تومان، يا 500 تومان، يا 200 تومان مي باشد.

با توجّه به كوچك بودن مغازه، وجود اجناس مذكور در آنجا موجب گم شدن اجناس ديگران مي شود. وظيفۀ تعميركار چيست؟ آيا مي تواند اجناس مذكور را تعمير نموده، و آن را فروخته، و دست مزد خود را كسر كرده، و بقيّه را به صندوق صدقات بريزد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 295

جواب: در صورتي كه از پيدا كردن صاحبان آنها مأيوس باشد، مي تواند مطابق آنچه ذكر شد عمل كند. ولي بايد صندوق صدقات مورد اعتمادي را انتخاب كند.

سؤال 783- حكم لقطه اي كه مالكش پيدا شده، در حالي كه رشد كرده، و هنگامي كه نزد يابنده بوده رشد حاصل شده، چه مي باشد؟ آيا حكم نماء متّصل و منفصل يكي است؟

جواب: زياده متعلّق به مالك است، و اگر سال بر آن گذشته خمس دارد. و چنانچه يابنده براي حفظ آن هزينه كرده، مي تواند از مالك آن بگيرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 297

فصل سي و سوّم: احكام سر بريدن و شكار حيوانات

احكام ذبح

سؤال 784- يكي از دانشجويان ايراني، كه در مسكو به تحصيل اشتغال دارد، مي گويد: در قصّابي هاي تاجيك، كه گوشت ذبح اسلامي مي فروشند، از نظر بهداشتي در سطح بسيار پاييني قرار دارند.

گوشت آنها داراي انگل و ميكروب است، و هر لحظه امكان ابتلا به بيماري هاي مربوطه (عفوني و انگلي) مي رود. از طرفي، گوشتهايي كه با ذبح غير اسلامي عرضه مي گردد، از تمام جهات تمييز و بسته بندي شده، و امكان هيچ گونه آلودگي ندارد. حال در خريد گوشت كدام يك را انتخاب كنيم؟

جواب: در صورتي كه واقعاً گوشتهاي ذبح اسلامي خطرناك باشد، و استفاده از گوشتهاي غير ذبح اسلامي جنبۀ اضطرار داشته باشد، به مقدار لازم مانعي ندارد.

سؤال 785- نظارت بهداشتي، بازرسي، معاينۀ بهداشتي گوشت در كشتارگاههاي كشور به منظور پيشگيري و كنترل بيماريهاي مشترك بين انسان و دام، و تهيّۀ گوشت سالم و بهداشتي، از جمله وظايف سازمان دامپزشكي كشور است. و بر اساس قوانين جاري كشور، كشتار و ذبح هر نوع دام كشتاري در خارج از كشتارگاه، به استثناي روز عيد سعيد قربان، و مراسم مذهبي و ملّي، ممنوع و غير مجاز مي باشد.

با توجّه به مقدّمۀ فوق لطفاً نظر شريف خود را در موارد ذيل اعلام فرماييد:

1- كشتار غير مجاز دام در شهرهاي داراي كشتارگاه صنعتي، به منظور فروش و عرضۀ گوشت غير بهداشتي به مصرف كنندگان چه حكمي دارد؟

2- خريدوفروش گوشت فاقد مهر بهداشتي كشتارگاه، كه از طريق كشتار غير

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 298

مجاز تهيّه گرديده، و ممكن است موجب انتقال آلودگي و بسياري از بيماريهاي مشترك بين انسان و دام گردد، چه حكمي دارد؟

جواب: بر همۀ مسلمانان لازم است كه قوانين و مقرّرات نظام اسلامي را محترم بشمارند. از جمله، آنچه مربوط بر كشتار دامهاست، و با سلامت و تندرستي جامعه ارتباط دارد. و بر مسئولين امور كشتارگاهها لازم است بر ذبح

اسلامي جامع الشرائط نظارت دقيق كنند، تا بهانه اي به دست افراد جهت ذبح خارج از كشتارگاه نيفتد.

احكام شكار

سؤال 786- شخصي به هنگام غروب آفتاب به طرف شكار تيراندازي نموده، و آن را زخمي مي كند. شكارچي از همان لحظه به دنبال يافتن شكار مي رود (دنبال كردن شكار زخمي از ردّ خوني است كه از او بر جا مي ماند.) بعد از لحظاتي شب فرا مي رسد، شكارچي مجبور مي شود شكار را رها نموده، و شب را در آن منطقه بخوابد.

روز بعد به جستجو ادامه مي دهد، و بعد از مدّتي شكار را در حالي مي يابد كه به خاطر خون زيادي كه از او رفته، مرده بود. آيا گوشت اين شكار حلال است؟

جواب: در صورتي كه مي داند شكار به وسيلۀ همان تير از بين رفته، گوشت آن حلال است.

سؤال 787- طبق قانون محيط زيست جمهوري اسلامي ايران، شكار قوانين مخصوص به خود را دارد، و يك شكارچي بايد به آن پايبند باشد. از جملۀ آنها مراعات كميّت و كيفيّت شكار، داشتن سلاح مجاز، داشتن پروانۀ شكار، شكار در فصل و روزهاي مجاز، شكار در محلّ مجاز، و رعايت بعضي قوانين ديگر مي باشد.

حال اگر يك شكارچي همه، يا يكي از قوانين مربوطه را رعايت ننمايد، استفاده از شكار مذكور چه حكمي دارد؟

جواب: گوشت آن شكار حرام نيست؛ ولي تخلّف از قوانين حكومت اسلامي جايز نمي باشد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 299

سؤال 788- طبق قوانين جمهوري اسلامي، نگهداري سلاح غير مجاز جرم محسوب مي شود. لطفاً بفرماييد:

اوّلًا: در صورتي كه فردي اقدام به نگهداري اسلحۀ غير مجاز نمايد، وظيفۀ مسلمانان در مورد اين گونه افراد چيست؟

ثانياً: شكار با سلاح غير مجاز شرعاً چه حكمي

دارد؟

جواب: شكار حرام نمي شود؛ ولي نگه داشتن اسلحۀ غير مجاز جايز نيست.

سؤال 789- در كتب فقهي شكار با سلاح غصبي شرايط مخصوص به خود را دارد، ولي بر اساس قانون، يك فرد تحت هيچ شرايطي (چه مجوّز داشته باشد، و چه نداشته باشد،) نمي تواند از سلاح مجاز ديگران استفاده نمايد. حال اگر فردي از سلاح ديگري در شكار استفاده كند (و لو با اجازۀ صاحب سلاح،) حكم شرعي شكار چيست؟

جواب: شكار حرام نيست؛ هر چند كار خلافي كرده است.

سؤال 790- مرسوم شده كه افراد خوابگاه پرندگان حلال گوشت وحشي را شناسايي، و شب هنگام موقعي كه حيوان در خواب است با ترفندها و ابزار آلات مختلف آنها را شكار مي كنند. چنين شكاري با توجّه به حديث «حيوان در آشيانه اش در امان است.» چه حكمي دارد؟

جواب: چنين شكاري حلال نيست.

سؤال 791- بعضي از مسلمانان، حيوانات حرام گوشت، از جمله خوك را شكار، و جهت مصرف صاحب اديان ديگر به آنها مي فروشند. شكار و خريدوفروش اين گونه حيوانات از ناحيۀ مسلمانها چگونه است؟

جواب: خالي از اشكال نيست.

سؤال 792- مشاهده مي شود كه حيوانات وحشي، از جمله خوك، خرس، گرگ و مانند آن، به محصولات و احشام روستائيان آسيبهاي جدّي وارد مي كنند. اگر روستائيان بخواهند به حيوانات وحشي آسيب وارد كنند، توسّط محيط زيست به دادگاه معرّفي، و دادگاه آنها را جريمه مي نمايد. در صورتي كه مقابلۀ با حيوانات

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 300

وحشي از وظايف محيط زيست است، ولي به دليل گستردگي محيط و امكانات كم اين امر ميسّر نمي شود. لطفاً بفرماييد:

الف) تكليف شرعي كشتن حيوانات موذي (كه بر خلاف قانون است) چيست؟

ب) اگر اشكال ندارد، پس تعارض

شرع با قانون چگونه حلّ مي شود؟

جواب: اگر واقعاً حيوانات موذي هستند، و دولت قادر بر دفع آنها نمي باشد، مردم مي توانند آنها را از بين ببرند.

سؤال 793- با توجّه به گسترش علم و تكنولوژي، در صورتي كه شكار با سلاحهاي الكترونيكي و ليزري صورت گيرد، به گونه اي كه زخمي در شكار حاصل نگردد، شرعاً چه حكمي خواهد داشت؟

جواب: در صورتي كه زخم توأم با خونريزي در آن حاصل نشود، جايز نيست؛ هر چند تيز بودن گلوله از نظر ما شرط نمي باشد.

سؤال 794- به سوي دسته اي از پرندگان تيراندازي نمودم. يكي از آنها فوراً مُرد.

امّا هيچ گونه آثار جراحتي، كه حاكي از اصابت تير باشد، ملاحظه نشد. سپس مشخّص شد كه بر اثر ترس مرده است. در فرض فوق، حكم آن چيست؟

جواب: گوشت آن حلال نيست.

احكام صيد

سؤال 795- بعضي از صيّادان بعد از صيد ماهي يا ميگو براي اين كه ماهيها در ايّام شكار فاسد نشود، آنها را به طور نيمه جان داخل گوني گذاشته، سپس آن را داخل آب مي گذارند، كه بعضي از آنها به واسطۀ جراحت، يا فشردگي محلّ، در داخل آب مي ميرند. حكم شرعي آنها چيست؟

جواب: حلال است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 301

فصل سي و چهارم: احكام خوردنيها و آشاميدنيها

سؤال 796- ميزان و معيار شناخت حيوان حلال گوشت چيست؟

جواب: در آيات و روايات به نام آنها اشاره شده، و ضابطۀ خاصّي ندارد؛ ولي معمولًا حيوانات گوشتخوار مأكول اللّحم نيستند، و غالب حيوانات گياه خوار مأكول اللّحم هستند.

سؤال 797- آيا حكم حيواني كه به غير روش شرعي ذبح شده (غير مذكّي،) و حيواني كه به طور طبيعي مرده (ميته) يكي است؟

جواب: تفاوت دارد. حيوان غير مذكّٰي پاك است، هر چند خوردن گوشت آن حرام مي باشد. ولي ميته هم حرام است، و هم نجس.

سؤال 798- گوشت برخي از حيوانات حرام گوشت در معالجۀ بعضي از امراض مؤثّر است؛ هر چند سند معتبر علمي و فقهي در اين رابطه وجود ندارد. شكار و استفاده از گوشت يا خون اين گونه حيوانات چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه طبق تشخيص طبيب متديّن تنها راه علاج نباشد، جايز نيست.

سؤال 799- خوردن اشياي زير چه حكمي دارد:

1- كبد گوسفند، بُز، گاو

2- دنبلان بُز، گوسفند، گاو

3- گوشت صورت حيوانات حلال گوشت

4- تخم مرغي كه لكّۀ قرمزي بر زردۀ آن باشد.

جواب: دنبلان هيچ حيواني حلال نيست. و اگر لكّۀ قرمز تخم مرغ به يقين

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 302

خون بوده باشد، خوردن آن تخم مرغ اشكال دارد، مگر اين كه خون بيرون زرده

باشد، و زرده را طوري بشويند كه پاره نشود. و خوردن بقيّه مانعي ندارد.

سؤال 800- خوردن بعضي از مواد، ميوه ها و غذاها براي برخي از بيماران ضرر دارد، مصرف چنين موادّي براي آنها چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه ضرر مهمّي داشته باشد، خوردن آن حرام است.

سؤال 801- استفاده از سوسيس، كنسروها و موادّ غذايي، كه از كشورهاي خارجي وارد مي شود، چه صورت دارد؟

جواب: مواد گوشتي كه از كشورهاي خارجي غير مسلمان آورده مي شود حرام است.

سؤال 802- خريد، فروش و استفاده از گوشت خرچنگ چه صورت دارد؟

جواب: جايز نيست؛ ولي فروختن آن به غير مسلمين اشكالي ندارد.

سؤال 803- در كتاب استفتائات جديد، جلد اوّل، سؤال 993، گوشت خرگوش را مطلقاً حرام دانسته ايد. علّت علمي آن چيست؟

جواب: در بعضي از روايات آمده است كه خرگوش شباهتي با حيوانات درّنده دارد، و اين مسأله از چنگال او نمايان است، و لذا گوشت آن تحريم شده است.

سؤال 804- با توجّه به اين كه از نظر پزشكي ثابت شده مصرف كم و كنترل شدۀ مشروبات الكلي نه تنها ضرري براي بدن ندارد، بلكه مانند آشاميدنيهاي ديگر مفيد مي باشد، و با در نظر گرفتن اين كه مشروبات الكلي نوعي از نعمتهاي خداوند مانند ساير نعمت هاست، چه اشكال دارد براي استفاده از جنبه هاي مثبت و مفيد آن، مانند بقيّۀ نعمتهاي خدادادي، با شرايط و مقدار مشخّص مصرف شود؟

اگر كسي به حدّي از درجۀ خودسازي و كنترل خويشتن رسيده باشد كه در اثر مصرف كم و كنترل شدۀ مشروبات الكلي به ورطۀ اعتياد و حتّي مستي كشيده نشود، آيا مجاز به مصرف كم و كنترل شدۀ مشروبات الكلي مي باشد؟

جواب: اوّلًا: هيچ كس نمي گويد مشروبات الكلي

به مقدار كم ضرر ندارد، بلكه مقدار كم ضررش كمتر است. ثانياً: هرگاه چنين اجازه اي به مردم داده شود،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 303

به هيچ وجه قابل كنترل نيست، و به زودي تمام جامعه آلوده مي شود. به همين جهت شرع مقدّس آن را به طور كلّي ممنوع كرده است. ثالثاً: قانون جنبۀ عمومي دارد، و نمي توان اشخاص را به بهانه هاي مختلف استثنا كرد. سعي كنيد ان شاء اللّٰه گرفتار وسوسه هاي شيطان نشويد.

سؤال 805- توليد، فروش و استفاده از شربت ترك اعتياد چه حكمي دارد؟

جواب: اگر واقعاً براي ترك اعتياد است اشكالي ندارد.

سؤال 806- كسي كه دندان مي كشد تا حدود ده ساعت اگر آب دهان خود را، كه بعضاً با خون همراه است، بيرون بريزد، باعث تداوم خونريزي و ضرر به وي مي شود.

لذا بيمار با گذاشتن گاز روي محلّ دندان كشيده شده، بايد بزاق را، كه احتمالًا با مقداري خون همراه است، فرو ببرد؛ تكليف چيست؟

جواب: مادام كه مجبور نباشد، خونابه را فرو نبرد. و اگر موجب شد و حرجي است، مانعي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 305

فصل سي و پنجم: احكام نذر و عهد

سؤال 807- در ايّام ماه مبارك رمضان، كه براي تبليغ به منطقه اي از روستاهاي مرودشت شيراز رفته بودم، شاهد محروميّتهاي بسياري در اين روستا بودم (از قبيل:

1- نداشتن مسجد 2- نداشتن جادّۀ مناسب 3- نداشتن دبيرستان، مخصوصاً براي دختران 4- نداشتن حتّي يك اتاق مخابراتي 5- نداشتن محلّ مناسب ورزشي براي جوانان 6- كمبود فضاي آموزشي دبستان و راهنمايي) از طرفي 20 تا 30 نفر از اهالي روستا در ايّام محرّم، مخصوصاً دهۀ اوّل، هر كدام حدود 300 تا 400 هزار تومان خرج اطعام و پخت غذا مي نمودند،

و سفره هايي در حسينيّه انداخته مي شد كه نوعاً فقراي واقعي منطقه، يا به علّت حفظ آبرو، يا به علّت تراكم جمعيّت در حسينيّه، و استفادۀ متمكّنين و متموّلين و بستگان آنها، از خوردن طعامهاي مربوطه محروم مي شدند. به علاوه، بسياري از غذاها دست نخورده و مصرف نشده دور ريخته مي شد. با توجّه به مشكلات موجود منطقه، آيا مي توان وجوهاتي را كه جهت روضه خواني به شكل مذكور هزينه مي گردد، و منجر به اسراف نعمتهاي الهي مي شود، جمع آوري و با نظارت روحاني صرف نيازهاي فوق و مصارف عامّ المنفعه كرد؟

جواب: چنانچه نذورات مزبور، نذورات مطلقه براي امام حسين عليه السلام است، مي توان آن را براي حلّ مشكلات مردم استفاده كرد. ولي اگر نذر جهت طبخ غذا و اطعام است، بايد فقط در همان راه مصرف شود. و اگر در آن ايّام، يا در آن منطقه، قابل استفاده نمي باشد، مي توانيد در مناطقي ديگر يا در ايّامي ديگر از آن براي اطعام استفاده كنيد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 306

سؤال 808- دخترم بر اساس عواطف لطيف دورۀ نوجواني نذرهايي بر خلاف عرف كرده است؛ مثلًا نذر كرده كه اگر نمازش حتّي به طور غير عمد قضا شود، همان روز بدون خوردن سحري روزه بگيرد، و در روز چند ركعت نماز مستحبّي بخواند. قرآن را چندين بار ببوسد، و چند آيه از آن را حتماً بخواند. براي صلوات فرستادن حتماً با حجاب كامل باشد. علاوه بر اين، وقتي شك مي كند كه آيا براي فلان امر نذر كرده يا نه؟ براي اين كه در انجام نذرها كوتاهي نكرده باشد، حتّي نذرهاي مشكوك را هم بجا مي آورد. و اين نذرها به گونه اي افراطي

دنبال مي شود كه مُخلّ به زندگي عادي وي شده، و گاه مورد تمسخر و ريشخند برخي از اطرافيان نيز قرار مي گيرد، كه براي ادامۀ زندگي اجتماعي اش مخاطره آميز است. از طرفي عدم انجام اين نذرها تأثير منفي بر روحيه اش مي گذارد، و او را دچار نگراني عواقب اخروي آن مي كند. با توجّه به توضيحات بالا لطفاً بفرماييد: ايشان تا چه حد ملزم به رعايت اين گونه نذرهاست؟

جواب: نذرهاي مذكور تا آنجا كه مخلّ به زندگي، و موجب عسر و حرج، و باعث تمسخر نگردد معتبر مي باشد، در غير اين صورت معتبر نيست؛ ولي نذرهايي مانند نذر روزه بدون خوردن سحري، اشكال دارد. همچنين در موارد شك هيچ مسئوليّتي براي عمل به نذر ندارد. البتّه تمام اين احكام در جايي است كه صيغۀ نذر به صورت صحيح خوانده شده باشد، و مايۀ آزار پدر نباشد؛ در غير اين صورت عمل به نذر لازم نيست.

سؤال 809- لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) اگر فردي قادر به انجام نذر خود نباشد، آيا مرتكب معصيت شده است؟

ب) عدول از نذر بدون دليل چگونه است؟

ج) آيا تأخير در آن جائز است؟

جواب: در صورتي كه نذر مطلق باشد، تأخير در آن جايز است. و اگر بدون عذر مخالفت شود، كفّاره دارد. و كفّارۀ آن مانند كفارۀ ماه رمضان است.

سؤال 810- اگر شخصي در شرايط مختلف زندگي، چه قبل از تكليف و چه پس از

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 307

آن، نذرهاي متفاوتي نموده، و اكنون تعداد و موضوع آن نذرها را فراموش كرده باشد، وظيفه اش چيست؟

جواب: عمل به آنچه قبل از بلوغ نذر كرده لازم نيست. همچنين اگر صيغۀ نذر را، هر چند به

زبان فارسي، به زبان نياورده بلكه در دل نذر كرده باشد، عمل به آن واجب نيست. ولي آنچه را بعد از بلوغ نذر كرده، و صيغۀ آن را نيز خوانده بايد به آن عمل كند. و در صورت شك، آن مقدار كه يقيني است بجا مي آورد. و در صورتي كه مورد نذر مشكوك باشد و نتواند احتياط كند، قرعه مي زند و طبق آن عمل مي نمايد.

سؤال 811- بيش از يك سال است كه نذر كرده ام در صورت قضاي حاجتم، يك رأس گوسفند، يا معادل مبلغ آن، جهت مراسم عاشورا بدهم، و هنوز حاجتم كاملًا به اجابت نرسيده است. لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

1- دقيقاً يادم نيست كه هنگام نذر، مشخّص كرده باشم كه مبلغ نذر را به حسينيّۀ خاصّي بدهم. آيا مي توانم مبلغ يا قيمت يك رأس گوسفند را بين 2 يا 3 حسينيّه تقسيم كنم؟

جواب: در صورتي كه موقع نذر حسينيّۀ خاصي در نظر شما نبوده، مي توانيد بين چند حسينيّه تقسيم نماييد.

2- هنگام نذر مشخّص نكرده ام كه گوسفند در چه حدّي از نظر سنّ و وزن باشد، آيا مي توانم حدّ متوسّط را در نظر بگيرم؟

جواب: مانعي ندارد.

3- آيا مادام كه حاجتم برآورده نشده، مي توانم مقدار و نوع و محلّ اداي نظر را تغيير دهم؟

جواب: اگر صيغۀ نذر خوانده ايد جايز نيست.

4- آيا قبل از اجابت نذر، مي توانم آن را ادا كنم؟

جواب: واجب نيست.

سؤال 812- در صورتي كه بخواهم قيمت يك رأس گوسفند را يك جا به يك

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 308

حسينيّه بدهم، آيا بايد به آنها بگويم كه حتماً با اين پول گوسفند بخرند، و گوشت آن را جهت مراسم اطعام

عزاداران حسيني مصرف كنند؟

جواب: آري لازم است اين مطلب را يادآوري كنيد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 309

فصل سي و ششم: احكام وقف

سؤال 813- موقوفه اي براي افطاريِ ماه مبارك رمضان وقف شده است. با توجّه به اين كه در اين ايّام پخت وپز مشكل، و در آمد موقوفه جوابگوي افطاري نيست، آيا مي توان برنج و گوشت را به صورت خام بين اشخاص ضعيف و مستحقّ تقسيم كرد؟

جواب: در صورتي كه پخت وپز ممكن باشد، مقدّم است. اگر ممكن نبود، به صورت خام مانعي ندارد.

سؤال 814- اگر شخصي زمين موقوفه اي را از متولّي اجاره نمايد، سپس چاه آبي در آن زمين حفر نمايد. آيا مستأجر مي تواند از آب زمين موقوفه به صورت مجاني استفاده نمايد، يا بايد براي آب هم اجاره بپردازد؟

جواب: چنانچه اجاره فقط براي زراعت بوده، حفر چاه و برداشت آب احتياج به اجارۀ ديگري دارد. مگر اين كه در عرف محلّ اجارۀ زمين، همراه با اجارۀ حفر چاه و برداشت آب باشد.

سؤال 815- با توجّه به توضيحات ارائه شده، لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- موضوع، وقف اولاد ذكور بَطْناً بَعْدَ بَطْنٍ وَ نَسْلًا بَعْدَ نَسْلٍ است.

2- موقوف عليهم در بطن فعلي، ده نفر مي باشند.

3- متولّي موقوفه «اسنّ و ارشد» اولاد ذكور است.

4- مورد وقف عبارتست از: 36 ساعت آب و 24 قطعه زمين.

5- آنچه مورد سؤال است فقط زمينهاست؛ نه آب، آن هم زمينهايي كه داخل محدودۀ مسكوني فعلي واقع شده، و قابليّت كشت و زرع ندارد، و يا كشت و زرع آن با حَرَج همراه است، و يا باعث نارضايتي ساكنين اطراف مي شود.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 310

6- در متن وقفنامه تصريح شده كه: «متولّي آنچه لازمۀ سعي

و ضبط و نسق املاك مزبور بوده، به عمل آورد.»

7- از طرف ديگر تأكيد شده كه اعيان موقوفۀ مزبور را نخرند و نفروشند و موادّ رهن و وثيقۀ دين نسازند.

حال سؤالاتي به شرح زير مطرح است:

الف) در چنين مواردي كه موقوف عليهم متعدّد بوده، و مقلّد چند مرجع مي باشند، تكليف متولّي در اجراي احكام اختلافي وقف چيست؟

جواب: متولّي بايد طبق فتواي مرجع تقليدش عمل كند.

ب) اگر در بين موقوف عليهم فرد جامع دو وصف «اسنّ و ارشد» وجود نداشته باشد، آيا متولّي فرد اسنّ است، يا فرد ارشد، يا هر دو با هم؟

جواب: احتياط اين است كه با نظر هر دو، كارها انجام شود.

ج) صفات اصلي براي صدق «ارشد بودن» به ترتيب اولويّت چيست؟ آيا مفهوم «رشد» نسبت به موارد و موضوعات مختلف، داراي قيود اضافه تري مي باشد؟ مثلًا در مورد سؤال، آيا خبره بودن در امر كشت و زرع را مي توان در مفهوم رشد دخالت داد؟

جواب: ارشد در اين گونه موارد، آگاه تر در مديريّت امور اقتصادي و ادارۀ امر موقوفه است.

د) آيا مي توان گفت كه واقف، مورد مصرف زمينهاي مذكور را منحصر در «كشت و زرع» كرده است؟ آيا از عبارت «آنچه لازمۀ سعي و ضبط و نسق املاك مزبور بوده» استفاده نمي شود كه غير از كشت و زرع، ساير مصارف صحيح شرعي و عرفي، مخصوصاً اگر درآمد بيشتري داشته باشد، و اصل زمينها، يا عوض آنها باقي بماند، اشكال ندارد؟

جواب: مادام كه زراعت در آن ملك مقرون به صرفه است تقدّم دارد. و اگر از اين نظر مسلوب المنفعه يا منافعش بسيار كم شود، مي توان آن را براي امور ديگر مانند خانه سازي و

مانند آن اجاره داد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 311

سؤال 816- صيغۀ وقف خانه اي مشروط به اين كه واقف عند الاحتياج، حق استرداد عين را داشته باشد، جاري گرديد. واقف پيش از وقف، مدّت سي سال خانه را اجاره داده، و براي خود خيار فسخ قرار داده است، و بايد در پايان سي سال، آن را تحويل موقوف عليه دهد. در حال حاضر 12 سال به پايان سي سال اجاره باقي مانده، و از طرفي، خانه در طرح توسعۀ اطراف حرم حضرت معصومه سلام اللّه عليها قرار گرفته، و در آستانۀ تخريب مي باشد. لطفاً بفرماييد:

1- آيا با پولي كه شهرداري بابت تخريب عين موقوفه پرداخت مي كند، بايد خانۀ ديگري تهيّه و بعد از پايان سي سال، در اختيار موقوف عليه قرار داد؟

2- آيا اجارۀ مدّت باقي مانده به وارث مي رسد؟

جواب: وقف مزبور اشكال دارد، و آن مال مانند ساير اموال آن ميّت، در ميان ورثه تقسيم مي شود. و مال الإجارۀ باقيماندۀ مدّت نيز تعلّق به ورثه دارد.

سؤال 817- شخصي خانه اش را وقف مسجد نموده، مشروط بر اين كه خودش تا آخر عمر در آن ساكن باشد، و اگر فرزندي از او به وجود آمد، او هم در همين خانه ساكن باشد. و معلوم نيست چه زماني اين خانه به تصرّف مسجد در خواهد آمد.

با توجّه به اين مطلب بفرماييد:

1- آيا اين وقف صحيح است؟

جواب: آري اين وقف صحيح است، و بايد مطابق آن عمل كرد.

2- آيا مي توان از اموال آن مسجد خرج اين خانه كرد؟

جواب: هنگامي كه خانه در اختيار مسجد قرار گرفت، مي توان از درآمد مسجد خرج آن كرد.

3- آيا بعد از فوت واقف اين

خانه متعلّق به مسجد خواهد بود، يا مربوط به ورثه مي باشد؟

جواب: بعد از فوت واقف و فرزندش، خانه براي هميشه متعلّق به مسجد مي شود.

سؤال 818- گرفتن قرآنهاي ممهور به مهر وقف از مسئولين عربستان سعودي چگونه است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 312

جواب: هرگاه خودشان آگاهانه به افراد اهدا كنند، مانعي ندارد.

سؤال 819- تكليف كساني كه مقداري از پردۀ كعبه را به عنوان تبرّك كنده اند، چيست؟

جواب: كار خلافي كرده اند؛ ولي فعلًا تكليف خاصّي ندارند.

سؤال 820- وجوهي جهت خريد وسائل صوتي و مانند آن، براي مسجد جمع آوري شده است. بعد از خريد وسايل مذكور، عدّه اي مي گويند: «قصد ما اين بوده كه اين وسايل منحصر به مسجد نباشد، بلكه از آن وسايل در اعياد مذهبي و عزاداري در خارج مسجد نيز استفاده كنند.» و عدّه اي مي گويند: «ما پول را فقط جهت خريد وسائل صوتي به عنوان وقف براي مسجد داده ايم.» حال كدام جهت مقدّم است؟

جواب: با توجّه به اين كه گروهي نظرشان وقف خاصّ بوده، بايد طبق وقف خاصّ با آن رفتار كرد.

سؤال 821- شخصي باغي را وقف نموده، تا با درآمد آن هم جلسۀ روضه خواني برگزار شود، و هم به نام أبا عبد اللّٰه عليه السلام اطعام گردد. لكن درآمد باغ به اندازۀ هر دو مورد نيست. چگونه بايد عمل كرد؟

جواب: اگر ممكن است، مجلس كوچكتر و اطعام محدودتري انجام دهند تا هر دو حاصل شود. و اگر ممكن نيست، به آن چيزي عمل كنند كه اوّل ذكر شده است.

سؤال 822- شركت سهامي خاصّي طبق ضوابط كشور تشكيل، و پس از مدّتي سهام آن شركت- كه تعدادي از آن متعلّق به يك مؤسّسۀ عمومي بوده- بدون داشتن

اموال متعلّق سهام، توسط كليّۀ سهامداران مربوطه، و طبق اساسنامه و موازين قانوني مربوطه «وقف عام» شده، و عين موقوفه (سهام مزبور) به تصرّف وقف (قبض متولّي) داده شده است. پس از فعّاليّتهاي مشروع اقتصادي، اينك شركت موقوفه داراي اموالي اعمّ از منقول و غير منقول مي باشد. با توجّه به اين كه عدّه اي معتقدند وقف سهام باطل بوده، و اصولًا وقف محقّق نشده، و كليّۀ اموال به دست آمده بايد به سهامداران سابق بازگردد، لطفاً نظر شرعي خويش را راجع به صحّت يا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 313

بطلان وقف سهام اعلام فرماييد.

جواب: در صورتي كه شركتي داراي سهامي باشد، و اين سهام به صورت اموالي مانند كارخانه، ساختمان و امثال آن بوده باشد، وقف آن سهام مانعي ندارد.

و بعد از حصول وقف، بازگرداندن آن ميسّر نيست؛ حتّي وقف سهم مشاع در اموال هم مانعي ندارد.

سؤال 823- فقهاي بزرگوار در تعريف وقف فرموده اند: «حِفْظُ الْعَيْنِ وَ تَسْبيٖلُ الْمَنْفَعَةِ» با توجّه به اين كه امروزه در اثر تحوّلات اساسي در اقتصاد كشور، پول رايج مملكت داراي جايگاه خاصّ خود مي باشد، و چه بسا بسياري از اشخاص مايلند بخشي از دارايي خود را براي منظور خيري وقف كنند، خواهشمند است راجع به سؤالات ذيل اعلام نظر فرماييد:

آيا وقف وجه نقد، كه در حساب سپردۀ بانك قرار گيرد، و منافع آن در چارچوب بانكداري اسلامي صرف اجراي نظر واقف شود جايز است؟

جواب: با توجّه به اشكالي كه فقها در وقف وجه نقد دارند، احتياط آن است كه در اين گونه موارد از وصيّت استفاده شود. يعني شخص در حال حياتش مبلغي را به بانك يا صندوق قرض الحسنه بسپارد،

و وصيّت كند بعد از وفات آن را به همين صورت به جريان اندازند. (منوط به اين كه بيش از ثلث اموال نباشد، يا اگر بيش از ثلث اموال اوست، اجازۀ ورثه را در حال حيات بگيرد.)

سؤال 824- شخصي باغي را وقف كرده، و اكنون درختان آن به عللي خشكيده است. آيا زمين آن باغ جزء وقف حساب مي شود؟ آيا واجب است به جاي درختان خشكيده، درخت جديد كاشته شود؟

جواب: در صورتي كه باغ را وقف كرده زمين آن هم وقف است، و بايد از آن زمين به صورت باغ، يا مسكن استفاده شود، و در آمد سالانۀ آن در مورد وقف مصرف گردد.

سؤال 825- آيا وقف لقطه جايز است؟

جواب: در صورتي كه يابندۀ آن طبق شرايط شرعي آن را تملّك كند، هرگونه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 314

تصرّفي از جمله وقف عام يا خاص جايز است.

سؤال 826- آيا مي توان زمينهايي را كه ديگران آباد كرده اند، وقف كرد؟

جواب: بدون اذن و رضايت كساني كه آن را آباد كرده اند، هيچ گونه تصرّفي در آن جايز نيست.

سؤال 827- آيا متولّيان موقوفات مي توانند اموال موقوفه را براي روضه خواني صرف نمايند؟ در صورتي كه روضه خوان نسبت به صحّت و سقم حديث يا روضه بي توجه باشد چه حكمي دارد؟

جواب: بايد خطبايي دعوت كنند كه منبر آنها مشروع باشد.

سؤال 828- شخصي قطعه زميني را بدون اين كه مقيّد به «نَسْلًا بَعْدَ نَسْلٍ» كند، بر اولاد ذكور خود وقف نموده است. اوّلًا: چنين وقفي چه صورت دارد؟

جواب: اين در واقع عمري است، نه وقف. و تنها شامل نسل اوّل مي شود، و سپس به ورثه او بازمي گردد.

ثانياً: اگر اوّلين فرزند واقف سه فرزند، و

دوّمي دو فرزند، و سوّمي يك فرزند داشته باشد، آيا سهم اولاد همان سهم پدرانشان مي باشد، يا اينكه بين فرزندان بالسّويه تقسيم مي شود؟ مثلًا در فرض فوق اولادِ اولاد، كه جمعاً 6 نفر هستند، هر كدام سهم مساوي مي برند، يا سهم پدرانشان بين آنها تقسيم مي شود؟

جواب: طبق آنچه در بالا سؤال كرده ايد، وقف فقط بر اولاد ذكور بوده است. و امّا در طبقۀ بعد طبق قانون ارث ميان همۀ ورثه تقسيم مي شود.

سؤال 829- زميني به كسي هبه شده، آيا هبه كننده مي تواند آن زمين را بدون اذن هبه گيرنده وقف خاص كند؟ اگر وقف عام نمايد چه حكمي خواهد داشت؟

جواب: در صورتي كه هبه كرده و تحويل داده، ملك موهوب له مي شود. ولي اگر موهوب له از خويشاوندان او نباشد، و هبه معوّضه نيز نباشد، مي تواند آن را بازپس گيرد، و وقف كند.

سؤال 830- ماشيني وقف امور خيريّه شده است. چنان چه سفري طولاني براي راننده اي كه روي آن كار مي كند، و نيازهاي آن مركز را برآورده مي سازد پيش آيد،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 315

آيا مي تواند از آن وسيله استفاده نمايد؟

جواب: استفادۀ شخصي از آن وسيله جايز نيست.

سؤال 831- راههاي جلوگيري از موقوفه خواري را بيان نماييد.

جواب: بهترين راه بالا بردن سطح فرهنگ عمومي از نظر مذهبي، و گماردن افراد امين بر موقوفات است.

سؤال 832- در شهر ما، مجالس جشن عروسي، ختنه سوري و بعضي از مجالس شخصي ديگر، كه مع الأسف در بسياري از آن مجالس كارهاي خلاف زير صورت مي گيرد، در حسينيّه برگزار مي شود:

1- افرادي حضور پيدا مي كنند كه لحظاتي قبل از ورود شرب خمر نموده اند!

2- براي گرفتن فيلم، دامادها با كفش روي فرشهاي هيأت

راه رفته، و به اين وسيله حرمت اهل بيت عصمت و طهارت را هتك مي نمايند.

3- تا اواخر شب، و بعضاً روزها، صداي صدها زن و مرد به ويژه جوانها و وسايط نقليّۀ آنها آسايش را از همسايه ها سلب مي كند.

امور مذكور باعث شده كه همسايه ها يكي بعد از ديگري منازل شخصي خود را فروخته، و بعضاً به لحاظ آلودگي صوتي، به دستگاه ائمّۀ اطهار عليهم السلام بد بين شوند. لذا نظر حضرتعالي را در مورد استفاده هاي مذكور از بيوت ائمّۀ اطهار عليهم السلام خواستاريم.

جواب: برگزاري مجالس گناه و آلوده به معصيت در هيچ مكاني جايز نيست؛ و در مكانهاي منسوب به اهل بيت گناه مضاعفي دارد، و بايد از آن نهي كنيد، و اگر هيئت أمنا با اين كارها موافقت كنند بايد معزول شوند. و امّا استفاده هاي مشروع شخصي از وسائل هيأت تنها در صورتي جايز است كه واقفين به هنگام وقف آن را وقف عام كرده باشند. مزاحمت براي همسايگان در هيچ صورت جايز نمي باشد.

سؤال 833- عدّه اي از معتمدين محل، زميني را از سازمان زمين شهري براي حسينيّه گرفته اند. امّا نه سند آن به نام خورده، و نه از آن سازمان پيگيري شده است. حال اگر كسي، يا كساني، پيگيري نمايند و اين زمين را به عنوان حسينيّه به

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 316

نام خود نمايند، ولي مورد استفادۀ ديگري مانند كتابخانه، يا باشگاه ورزشي، يا كلوپ، يا سينما، و مانند آن قرار دهند چه حكمي دارد؟

جواب: بايد آن را در همان راه به كار گيرند كه توافق بر آن شده است.

سؤال 834- شخصي در سال 1362 زميني را به شكل زير وقف كرده است: «اگر

اين زمين را ساختند، به عنوان مسجد باشد، و اگر آن را نساختند، همچنان متعلّق به خودم باشد.» آيا وقف به اين شكل صحيح است؟ در هر صورت، آيا مي توان زمين مذكور را فروخت، و در جاي ديگر زميني براي مسجد خريد؟

جواب: اين گونه وقف اشكال دارد، و مي تواند از آن صرف نظر كند، ولي چنانچه موافقت كند از آن به نحوي براي مسجد در آنجا يا جاي ديگر استفاده شود بهتر است.

سؤال 835- استفاده از امكانات مسجد، اعمّ از ظروف آشپزخانه و مانند آن، در مراسم ختم افراد (چه در داخل مسجد و چه در بيرون مسجد) چه حكمي دارد؟

جواب: جايز نيست؛ مگر اين كه نظر واقفين عامّ بوده باشد، يا عرف محلّ چنين اقتضا كند.

سؤال 836- آموزش و پرورش مقداري از زمين مسجد را كه در كنار زمين متعلّق به خودش بوده، سهواً يا عمداً، تصرّف كرده و ساخته است. حال اگر قرار بر تخريب باشد، كلّ ساختمان آموزش و پرورش ويران مي گردد، يا ضرر فراواني به مدرسه وارد مي شود. ادارۀ اوقاف و متولّي، حاضرند آن مقدار زمين را به اجارۀ آموزش و پرورش درآورده، و سند اجاره تنظيم نمايند. آيا اين امر مشروع است؟

جواب: چنانچه اين كار عمدي نبوده بايد سند اجاره تنظيم كنند، و وجه آن را صرف تعميرات مسجد نمايند.

سؤال 837- اموات مؤمنين طيّ ساليان متمادي در قطعه زميني، بدون اعتراض از طرف كسي دفن شده اند. آيا اين كار حكم وقف بر قبرستان را دارد؟

جواب: در صورتي كه مالك آن زمين صريحاً اجازۀ دفن به عنوان وقف نداده، حكم وقف را ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 317

سؤال 838- آيا مي توان

زميني را كه وقف خاصّ يك آبادي يا شهرك است، و در آن قبرستان بوده، تخريب كرد، و دوباره براي ساخت و سازهاي شخصي استفاده نمود؟

جواب: در صورتي كه وقف براي دفن اموات باشد نمي توان آن را تغيير داد؛ مگر اين كه دفن اموات در آن ممكن نباشد. در اين صورت مي توان براي كارهاي خير از آن استفاده كرد؛ مانند مسجد و مدرسه و درمانگاه.

سؤال 839- آستان مقدّس محمد هلال بن علي عليه السلام در آران كاشان، مانند امامزادگان سطح كشور، به صورت هيات امنايي اداره مي شود. هيأت أمناي اين امامزاده از ابتدا جهت ساخت و ساز و تأمين مخارج آستانه اقدام به فروش زمينهاي اطراف نموده، و اهالي با حاصل دسترنج قالي بافي- كشاورزي و كارگري خود اقدام به خريد قسمتي از زمينهاي مذكور جهت قبر بر اساس نياز خود كرده اند، و در آن زمان به جاي رسيد قبور، فقط قبض نذورات تحويل خريداران مي شد. در حال حاضر كه طرح گسترش و نوسازي و بازسازي آستانه در حال اجرا مي باشد، هيأت امنا بدون در نظر گرفتن رضايت صاحبان قبور، اقدام به فروش مجدّد تعدادي قبور از پيش فروخته شده، به متقاضيان جديد نموده است. و وقتي با اعتراض صاحبان اصلي روبرو شده، در جواب اظهار مي دارند كه آستانه هزينه هايي دارد، و جهت تأمين مخارج مذكور بايستي اين قبور فروخته شود، علاوه بر اين كه معاملات قبلي اعتباري ندارد. با توجّه به مطالب فوق لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- حكم فروش قبور به متقاضيان جديد بدون رضايت صاحبان اصلي چيست؟

2- حكم استفاده از مبالغ بدست آمده (از فروش اين گونه قبرها) جهت ساخت و ساز

و مصارف ديگر در آستانه چيست؟

3- در صورتي كه صاحبان اصلي قبور رضايت نداشته باشند، نماز در صحن اين آستانه چه حكمي دارد؟

4- حكم مردگاني كه در اين قبور تازه خريداري شده از طرف صاحبان جديد خاكسپاري مي شوند چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 318

5- آيا صرف ادّعاي هيأت امنا مبني بر اين كه مي توان از قبور در چند طبقه استفاده كرد، (در حالي كه در زمان فروش اوّليه محدوديّت طبقات وجود نداشته است،) مي تواند دليل شرعي براي اخذ تعدادي از قبور خريداران قبلي باشد؟

جواب 1 تا آخر: خريدوفروش وقف جايز نيست، ولي اگر قبلًا پولي در برابر اباحۀ دفن گرفته اند، نمي توانند چيزي بر آن بيفزايند.

سؤال 840- شايع است كه فلان قطعه زمين وقف زردشتي است، و طبق اظهار نظر يكي از آگاهان زردشتي ها خيرخواهي زمين را وقف نموده تا هر سال در روز خاصّي مردم را دعوت كنند، و موبد مراسم مذهبي را انجام دهد، و به كليّه زردشتيان آن محل ناهار دهند. آيا چنين وقفي معتبر است؟

جواب: وقف مزبور به شرحي كه نوشته ايد اشكالي ندارد؛ مشروط بر اين كه تبليغات ضدّ اسلامي نكنند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 319

فصل سي و هفتم: احكام هبه

سؤال 841- اگر مالكي تعهّد نمايد كه ساختماني را در ملك خود و با هزينۀ شخصي احداث، و آن را مجّاناً به شخصي واگذار نمايد، و آن شخص تعهّد نمايد كه مصالح ساختمان را با استفاده از مجاري قانوني در اختيار صاحب ملك قرار دهد، امّا بهاي مصالح را صاحب ملك بپردازد. آيا به نظر حضرت عالي چنين تعهّدي لازم الوفا است؟ اصولًا چنين تعهّدي از نظر شرعي در قالب كدام يك از عقود اسلامي قرار

مي گيرد؟

جواب: اين تعهّد، نوعي هبۀ معوّضه، و لازم الإجراست.

سؤال 842- طلايي براي زينت زن خريداري و در اختيار وي قرار داده شده، ولي به او هبه نشده است. آيا در صورت فسخ نكاح طلا به ملك مالك اوّل يعني زوج باقي است، و مي تواند آن را مطالبه نمايد؟

جواب: اگر به قصد عاريه به او داده، مي تواند بازپس گيرد. و اگر به نيّت هبه باشد، و آن طلا را تعويض نكرده باشد، نيز حقّ بازپس گرفتن دارد. ولي با توجّه به اين كه معمولًا به قصد هبه مي دهند، اگر طلا را تعويض كرده باشد، حق بازپس گرفتن ندارد. همچنين اگر زن و شوهر از اقوام همديگر باشند.

سؤال 843- اگر در هبۀ مشروط، موهوب له به شرط عمل نكند، و مال موهوبه را به ديگري منتقل نمايد، آيا واهب حقّ رجوع دارد؟

جواب: آري واهب حقّ رجوع دارد، ولي بعد از رجوع بايد مثل آن (در صورتي كه مثلي باشد) و قيمت آن را (در صورتي كه قيمي باشد) برگرداند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 321

فصل سي و هشتم: احكام احياي موات

سؤال 844- در حومۀ شهر ما معادن عديده اي وجود دارد. معادن ياد شده جزء معادن اكتشافي و زيرزميني نيست، و نحوۀ بهره برداري از آنها بسيار سهل بوده، و مستلزم صرف هزينۀ سنگين نمي باشد. براي مثال جهت بهره برداري از خاك دولوميت، كه به صورت كوهي طبيعي واقع شده، تنها با استفاده از ابزار آلات فنّي عادي، نظير لودر، يا بيل مكانيكي از آن بهره برداري مي كنند. وضعيّت اين گونه معادن، كه جزء منابع طبيعي شهرستان و روستاهاي هم جوار است، از نظر مالكيّت و جلب درآمد براي روستاها يا شهرستان مربوطه چگونه است؟ آيا ساكنين

روستاها مي توانند نسبت به عقد قرارداد با شركتهاي خصوصي يا دولتي دخالت نمايند و سهمي از درآمد آن را به عمران و سازندگي روستاهاي خود اختصاص دهند؟

جواب: در صورتي كه معدن در حريم روستا بوده باشد (منظور از حريم، زمينهايي است كه براي احتياجات مختلف روستا از قبيل بارانداز، محلّ جمع آوري خرمن و هيزم و مانند آن است.) اهل روستا بر آن حق دارند، و در مقابل حقّشان مي توانند چيزي دريافت دارند. ولي اگر خارج از حريم روستاست چنين حقّي ندارند؛ امّا چنان چه معدن نزديك روستاست سزاوار است ارفاقي به مردم آن روستا شود. و اگر معدن ضرر و زيانهايي براي اهالي روستا ايجاد كند، جبران آن نيز لازم است.

سؤال 845- اين جانب يك حلقه چاه عميق در زمين اهدايي توسّط يك نفر از اهالي، صرفاً به قصد تأمين آب لوله كشي روستا، با بودجه و سرمايه گذاري علي السويه خانوارهاي موجود آن روستا، و با پروانۀ جهاد سازندگي، حفر نمودم. ولي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 322

مصالح و مخارج آن را (از قبيل منبع هوايي، لوله هاي آب، و برق، و دينامي كه آب به وسيلۀ آن خارج مي شود) همه و همه را جهاد سازندگي داده است. لطفاً بفرماييد:

1- در فرض سؤال مالك آب كيست؟ و كمك هاي دولتي تمليك است، يا اباحه؟

جواب: در صورتي كه طبق مقرّرات دولتي پروانه بايد به نام جهاد سازندگي باشد، و آنچه را مردم مي دهند تمليك به جهاد مي شود، تمام اموال مربوطه متعلّق به جهاد و حكومت اسلامي است.

2- آيا كمكهاي دولتي مخصوص خانوارهاي زمان حفر است، يا شامل افراد و نسلهاي آينده هم مي شود؟

جواب: بنابر فرض بالا اختيار آن چاه به

دست دولت خواهد بود.

3- كساني كه از اولاد و بستگان حافران بئر در زمان حفر چاه نبوده، و قهراً در پرداخت هزينه هاي چاه هم شركت نكرده، و بعدها صاحب منزل شده اند، (به فرض كه كمكهاي دولتي شامل اين ها هم باشد،) آيا مي توانند به منزلشان لوله كشي نمايند؟ چنانچه پرداخت وجهي لازم باشد، آيا سهم هر نفر در زمان حفر معيار است، يا قيمت روز؟

جواب: در صورتي كه چاه، مطابق آنچه در بالا ذكر شد، به دولت واگذار شده، اجازۀ آنها براي لوله كشي ديگران كافي است، و شرايط آن را در فرض بالا دولت تعيين مي كند.

4- اگر آب چاه تغيير يابد، و ديگر قابل شرب نباشد، و اهالي با توافق همديگر بخواهند آب را در امور كشاورزي مصرف نمايند، آيا احكامي كه در سؤالات سه گانۀ بالا آمد شامل اين صورت هم مي شود؟

جواب: با موافقت دولت مانعي ندارد.

سؤال 846- لطفاً نظر مباركتان را پيرامون حريم قنوات، چشمه ها و چاهها، بيان فرماييد:

1- آيا اين حدود را مختصّ زمينهاي مواتي مي دانيد كه تازه احداث شده، كه سابق از لا حق ممانعت مي كند، يا حتّي در املاك مجاور هم لازم مي دانيد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 323

جواب: ظاهر ادلّه اين است كه اين احكام مربوط به زمينهاي موات مي باشد.

ولي در زمين هاي ملكي هم بايد بهره برداري هر كدام از مالكين در حدّي باشد كه در عرف عقلا معمول است، و زائد بر آن در صورتي كه باعث ضرر بر ديگران شود، اشكال دارد.

2- در هر دو فرض، آيا بعد از خشك شدن قنات، يا چشمه، يا چاه سابق، بازهم حكم باقي است؟

جواب: در صورتي كه چاه خشك شود، و صاحبش از احيا آن

صرف نظر كند، احداث قنات و چشمۀ ديگر مانعي ندارد.

3- در فرض دو سؤال بالا، و وجود منع و لزوم رعايت حدود تعيين شده، اگر شخصي رعايت نكند، و در ملك يا منزل خود چشمه يا قنات يا چاهي حفر كند، و آب استخراج نمايد، آيا اين آب را مالك مي شود، و براي او مباح است؟

جواب: در موارد ممنوع احتياط آن است كه بر آن آب حكم آب غصبي را جاري كنند.

4- در فرض سؤال فوق، اگر از آب مذكور محصولاتي مثل سبزي و ميوه و مانند آن به دست آورد، چه حكمي دارد؟ آيا اين محصولات حرام است؟!

جواب: محصولاتي كه از آن به دست مي آيد، حرام نيست، ولي احتياط آن است كه نسبت به پول آب با شخصي كه ضرر به او وارد شده مصالحه كنند.

سؤال 847- روستايي است كه از سابقۀ تاريخي آن حدود هفتصد سال مي گذرد.

اين روستا داراي يك رشته قنات است كه از داخل بعضي از خانه هاي مسكوني و باغها مي گذرد، و براي كشاورزي در خارج از باغها مورد استفاد قرار مي گيرد. در اين سالهاي خشك سالي، كه مقداري از آب قنات كم شده، بعضي از كشاورزان مدّعي هستند كه مقداري از آب قنات در منازل بر اثر خرابي نهر قديمي، و مقداري هم در باغها به خاطر ريشه ي درختان از بين مي رود. لذا بنا دارند نهر اين قنات را، كه چند صد سال است از داخل خانه ها عبور مي كرده، به خارج از محل انتقال دهند، و نهر داخل باغها را با سيمان اصلاح كنند، كه اين كار با مخالفت صاحبان منازل و مالكين

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 324

باغها روبرو شده است.

چرا كه آب داخل خانه ها قطع مي شود، و درختان باغها، خشك خواهد شد. با توجّه به مقدّمۀ فوق لطفاً بفرماييد:

1- آيا انتقال راه آب از منازلي كه چند صد سال محلّ عبور آب بوده، به خارج از محل جايز است؟

2- در صورتي كه اصلاح نهر داخل منازل ممكن باشد، ولي مدّعيان اصرار داشته باشند كه نهر قديمي را به خارج محل انتقال دهند، اين كار چه حكمي دارد؟

3- آيا سيمان كردن نهر داخل باغها بدون رضايت مالكين جايز است؟

4- در صورتي كه ممكن باشد نهر داخل باغ را با رضايت مالك به بيرون باغ منتقل كنند تا ضرري به درختهاي باغ متوجّه نشود، تغيير مسير آب چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه از قديم الايّام آب در آن مسيرها جريان داشته، و مالكان آب و باغات و خانه هاي مسير بر آن عملًا توافق داشته اند، تغيير دادن مسير آب اشكال دارد. همچنين لوله گذاري يا سيمان كردن مسير آب، بدون رضايت مالكين زمينها مشكل است، ولي اگر در مسير خرابي وجود دارد صاحبان باغ بايد آن را اصلاح كنند، و الّا مالكان آب مي توانند از هدر رفتن آب خود جلوگيري نمايند. و استفاده باغها از اين آبها براي آبياري باغ جايز نيست؛ مگر اين كه سهمي در آب داشته باشند.

سؤال 848- هرگاه كافري، زمين مواتي را در بلاد مسلمين احيا كند، آيا مالك آن مي شود؟

جواب: در صورتي كه با موافقت حكومت اسلامي باشد، و لطمه اي به مسلمين نزند، مالك مي شود.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 325

فصل سي و نهم: احكام اقرار

سؤال 849- گاه ميان مقرّ و مقرّ له در مورد اقرار اختلاف پيش مي آيد. لطفاً حكم شرع انور، و فتواي مبارك را

در هر يك از حالت هاي زير بيان فرماييد:

الف) «مقرّ» و «مقرّ له» در اصل «اقرار» اختلاف دارند.

ب) «مقرّ» و «مقرّ له» در ماهيّت «مقرّ به» اختلاف دارند.

ج) «مقرّ» و «مقرّ له» در مقدار «مقرّ به» اختلاف دارند.

د) «مقرّ» و «مقرّ له» در اوصاف «مقرّ به» اختلاف دارند.

جواب: در هر صورت قول قول مقرّ است، و اگر «مقرّ له» ادّعاي ديگري دارد بايد با بيّنه ثابت كند، و الّا با قسم مقرّ نزاع خاتمه مي يابد.

سؤال 850- دربارۀ آثار اقرار براي شخص مردّد بفرماييد:

الف) آيا چنين اقراري صحيح است؟

ب) در صورت صحّت، تعيين «مقرّ له» بر عهدۀ كيست، و چطور انجام مي شود؟

ج) در صورت اختلاف بين مقرّ و مقرّ له، يا مخاطبين، اقرار بعد از تعيين، چه حكمي پيدا مي كند؟

د) اگر شخص ديگري ادّعا كند كه مقرّ له است، ادّعاي او چه اثري دارد؟ آيا در اين صورت بر مقرّ به، عنوان مدّعي و بر طرف ديگر، عنوان منكر صدق نموده، و در نتيجه حكم مخاصمه را پيدا مي كند؟

ه) اگر علاوه بر مقرّ له، «مقرّ به» نيز مردّد و مبهم باشد، چه نتيجه اي پيدا مي شود؟

و) اگر مقرّ از تعيين خودداري كرده، و ادّعاي عدم معرفت نمايد، و آن دو او را

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 326

تصديق كنند، آيا الزام به تعيين مي شود، يا حكم ديگري دارد؟

ز) اگر مقرّ از تعيين خودداري كرده، و ادّعاي عدم معرفت نمايد، و آن دو يا يكي از آنها ادّعا كند كه مقرّ علم دارد، آيا با قسم ادّعايش پذيرفته مي شود؟

ج) آيا تصديق يا عدم تصديق مخاطبين اقرار، نسبت به عدم علم مقرّ، تأثيري دارد؟

جواب: اقرار به مبهم جايز است، و حاكم

شرع شخص مقر را ملزم به تفسيري مناسب براي اقرار خود مي كند. و در صورت امتناع از تفسير، مي تواند او را حبس تعزيري نمايد. و در هر حال قدر متيقّن اقرار مبهم او حجّت است، و مي توان طبق آن عمل كرد، و امّا اجراء حكم قسم در اين گونه موارد مشكل است.

سؤال 851- لطفاً در مورد تحصيل اقرار از طريق سؤال هاي تلقيني، يا اغفال، يا اكراه و اجبار متّهم، به سؤالات ذيل پاسخ فرماييد:

1- اگر متّهم در اثر سؤالات مذكور به جرمي اقرار كند، آيا چنين اقراري داراي اثر و ارزش اثباتي مي باشد؟

2- در هر صورت، آيا طرّاح چنان سؤالاتي، مرتكب عمل خلاف شرع مقدّس شده، و مستحقّ مجازات است.

3- در مورد ارزش اثباتي چنين اقراري، آيا بين صورتي كه اقرار موجب علم و اقناع وجداني شود، با صورتي كه چنين نشود، تفاوتي وجود دارد؟

4- در فرض سؤال، آيا بين حقوق الناس و حقوق اللّٰه تفاوتي هست؟ (يعني در حقوق النّاس داراي اثر اثباتي باشد، و در حقوق اللّٰه نباشد.)

5- در صورتي كه چنين اقراري ارزش اثباتي نداشته باشد، آيا در شمار امارات و قرائن قرار مي گيرد؟

جواب 1 تا 5: اجبار و اكراه و توسّل به دروغ و خلافگويي براي گرفتن اقرار مجاز نيست، ولي استفاده از قرائن و شواهد گوناگون و بازجويي متّهم به گونه اي كه نتواند از بيان واقعيّت فرار كند، هيچ اشكالي ندارد. بلكه در حقوق النّاس (نه حقوق اللّٰه) كار خوب و شايسته اي است، و آنچه دربارۀ امير مؤمنان علي عليه السلام نقل

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 327

شده، همه از اين قبيل است. اين نكته نيز شايان ذكر است كه گاه

ممكن است در موارد حسّاس و مهم با ارعاب از كسي اقرار بگيرند؛ ولي به دنبال اقرارِ ارعابي سرنخهايي پيدا شود كه موضوع از طريق ديگر روشن گردد؛ به گونه اي كه دليل قاضي چيزهايي باشد كه بعداً كشف شده است؛ نه آن اقرار.

سؤال 852- فردي متّهم به بمب گذاري و عمليّات تروريستي در يك مكان عمومي پرجمعيّت، يا مثلًا در محلّ كار سران مملكتي، يا متّهم به مشاركت در باند آدم ربايي و فساد في الارض است. هرگاه از شواهد و قرائن موجود در پرونده براي قاضي علم حاصل شود، يا متّهم اقرار نمايد، و در نتيجه اتّهام ثابت گردد، امّا فرد مذكور از افشا نقشۀ بمب گذاري و زمان و مكان دقيق آن، و اسامي شركاي جرم خودداري نمايد، آيا قاضي مي تواند جهت كسب اين اطّلاعات مهم، و خنثيٰ سازي عمليات تروريستي كه در صورت تحقّق خسارات فراواني بر جاي خواهد داشت، با استدلالاتي از قبيل «دفع أفسد به فاسد»، «ترجيح اهم بر مهم»، «الضرورات تبيح المحذورات»، «اوجب بودن حفظ نظام»، دستور شكنجۀ متّهم را صادر كند، تا با توجّه به فوريّت قضيه در اندك زمان اقرار نمايد؟ آيا چنين اقراري حجّت است؟

جواب: شكنجه جايز نيست.

سؤال 853- مردي ضمن عقد نكاح به زوجه وكالت بلا عزل با حقّ توكيل غير داده كه هرگاه بدون رضايت زوجۀ اوّل، همسر ديگري اختيار كند، يا به تشخيص دادگاه نسبت به همسران خود عدالت را رعايت ننمايد، با رجوع و اخذ مجوّز از دادگاه، پس از انتخاب نوع طلاق، خود را مطلقه كند. اكنون شهودي بر اقرار وي به عباراتي نظير «زن گرفتم»، «ازدواج نمودم» و «تشكيل زندگي دادم» شهادت مي دهند. به

علاوه، زوج نزد قاضي تحقيق و نيروهاي انتظامي، به همين عبارات اقرار نموده است. اكنون كه زوجه تقاضاي اذن اعمال وكالت نموده، زوج با قبول اقرار عنوان مي نمايد: «في الواقع ازدواج ننمودم، بلكه قصد من از بيان چنان مطالبي، تحريك همسرم به تمكين بوده است.» آيا در چنين موردي اقرار نزد قاضي حاكم لازم است، يا اقرار وي نزد قاضي تحقيق، و شهادت بر اقرار كفايت مي نمايد؟ آيا در چنين موردي، مقرّ حقّ انكار اقرار را دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 328

جواب: با اقرار زوج، يا شهادت شهود به اقرار زوج در غير محضر قاضي، حقّ طلاق در فرض مسأله هست، مگر اين كه قرائن معتبر قائم شود كه قصد تحريك زوجه بر تمكين را داشته است.

سؤال 854- در خصوص اقرار به نسب بفرماييد:

الف) اگر تحقّق نسب بر حسب عادت ممكن باشد، و كسي كه نسب او اقرار شده نيز تصديق كند، آيا ميان «مقرّ» و «مقرّ به» توارث ايجاد مي شود؟ يا عدم وجود ورثه براي مقرّ، شرط ايجاد توارث است؟

ب) در صورتي كه مقرّ، ورثۀ مشهور و معلومي نداشته باشد، و «مقرّ به» نيز او را تصديق نمايد، آيا چنين اقراري موجب توارث مي شود؟

ج) در صورتي كه اقرار، وارثي را از ارث محروم نكند، آيا اقرار مقرّ به با تحقّق شرايط، مقبول است؟ آيا وجود ورثه، تنها مانع از اقراري است كه موجب توارث بين مقرّ و مقرّ به مي شود؟

جواب: در تمام اين موارد اقرار مقبول است؛ ولي اگر پاي وارث ديگري در ميان باشد، تنها در مورد سهم اقراركننده پذيرفته مي شود؛ و از سهم ساير ورثه چيزي كاسته نمي شود.

سؤال 855- در مادّۀ 1161

قانون مدني آمده است: «هرگاه شوهر صريحاً يا ضمناً اقرار به ابوّت خود نموده باشد، دعواي نفي ولد از او مسموع نخواهد بود». از طرفي در مادّۀ 1277 قانون مدني آمده است: «إنكار بعد از اقرار مسموع نيست، لكن اگر مقرّ ادّعا كند كه اقرار او فاسد، يا مبني بر اشتباه، يا غلط بوده، شنيده مي شود.

همچنين در صورتي كه براي اقرار خود عذري ذكر كند كه قابل قبول باشد … »

مستدعي است بفرماييد:

آيا در همۀ اقارير، مقرّ مي تواند ادّعا كند كه اقرار وي فاسد و مبني بر اشتباه و غلط بوده، و دعواي او پذيرفته مي شود، امّا در مورد اقرار به نسب، حتّي دعواي فساد و اشتباه در اقرار نيز پذيرفته نمي شود، و به هيچ وجه دعواي نفي ولد مسموع نيست؟

جواب: انكار بعد از اقرار به ولد پذيرفته نيست، مگر اين كه واقعاً ثابت شود اشتباهي رخ داده؛ مثلًا بيگانه اي را به جاي فرزند تصوّر كرده است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 329

فصل چهلم: احكام شهادت

سؤال 856- اگر زني در دادگاه به نفع شوهر خود، و عليه شخصي شهادت دهد، و پس از مدّتي با شوهرش اختلاف شديد پيدا كند، و از شهادتي كه به نفع او داده برگردد، آيا از نظر شرعي اثري دارد؟

جواب: در صورتي كه آن اختلاف سبب عداوتي در ميان آن دو شده باشد، عدول از شهادت اثري ندارد.

سؤال 857- هرگاه اقرار متّهم به ارتكاب قتل، با شهادت شهود متعارض باشد حكم چيست؟

جواب: وليّ دم اختيار دارد كه نسبت به مورد شهادت قصاص كند، يا به مورد اقرار. و اگر نسبت به مورد شهادت قصاص كند، اقراركننده بايد نيمي از ديه را به اولياي

شخص مورد شهادت بپردازد، و اين مسأله منصوص و مفتي به است.

سؤال 858- راه اثبات و احراز عدالت شهود و مانند آن براي دادگاه، با توجّه به تراكم پرونده ها، عدم آشنايي با اصحاب دعويٰ و شهود، غير بومي بودن قاضي، يا كثرت جمعيّت شهرها چيست؟ آيا صِرف ظاهر افراد و اين كه طرف مقابل شهود را جرح ننمايد، كفايت مي كند؟

جواب: لازم است در اين گونه موارد از اهل محلّ، يا دوستان آنها، تحقيقي شود، تا حُسن ظاهر او و معاشرانش ثابت گردد، و همين مقدار كافي است.

سؤال 859- آيا در حقوق اسلامي اصل بر عدالت هر شاهدي است كه به محكمۀ قضا مي آيد؟ به تعبير ديگر، آيا اثبات عدالت شاهد لازم است؟

جواب: اثبات عدالت شاهد لازم است؛ ولي به همين اندازه كه كسي با او

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 330

معاشرت داشته باشد، و كار خلافي از او نبيند، عدالتش ثابت مي شود.

سؤال 860- طريقۀ حقوقي اثبات عادل بودن يك شاهد چيست؟ و مزكِّي كيست؟

جواب: طريقۀ حقوقي آن اين است كه شخص مورد اعتمادي با او معاشر باشد، و كار خلافي از او نبيند، يا در محيط خود معروف به پاكي و تقوي باشد.

مزكّي فرد مورد اعتمادي است كه از اين امور دربارۀ كسي خبر دهد، و او را توثيق و تعديل كند.

سؤال 861- گفته شده: «در مواردي كه اطّلاع مردان بر يك موضوع مشكل است، شهادت زنان به تنهايي مقبول است.» لطفاً بفرماييد محدودۀ اين حكم چيست؟

مثلًا شهادت زنان در خصوص قتل عمد در يك حمّام زنانه، چه چيزي را ثابت مي كند؟ يا اگر زنان شهادت دهند كه فردي جنين زني را عمداً ساقط كرده، و

ضمناً موجب مرگ خود زن هم شده، چه چيزي ثابت مي شود؟

جواب: حكم مزبور شامل اين گونه موارد نمي شود؛ بلكه منظور اموري است كه به طور طبيعي فقط به وسيلۀ زنان ثابت مي شود.

سؤال 862- در عرف عشاير رسم بر اين است كه اگر فاميلي قصد درگيري و نزاع با فاميل ديگري داشته باشد، و بخواهد از طرف مقابل كسي را بكشد، يا حتّي مجروح نمايد، با كليّۀ افراد فاميل خود مشورت نموده، و آنها را در جريان موضوع قرار داده، و سپس هم قسم مي شوند، و چنين جرمي را انجام مي دهند. با عنايت به مقدّمۀ فوق به سؤال زير پاسخ دهيد: مقتول با كساني بر اثر كينه و دشمنيهاي قبلي اختلاف داشته، حتّي چندين مورد ضرب و جرح بين فاميل مقتول و آنها به وجود آمده، و بارها مقتول توسّط اين فاميل مورد آزار و اذيّت و تهديد و ارعاب قرار گرفته بود، تا اين كه شبانه دو نفر از آنها به منزل وي حمله كرده، و او را جلوي چشم زن و فرزندان خردسالش به قتل رسانده، و متواري مي شوند! زماني كه مقتول هنوز جان داشت، عمويش بر بالين او حاضر مي شود. مقتول به عمويش مي گويد: «فلاني مرا با اسلحه مجروح نموده است.» و از طرفي دو سه نفر از فاميل قاتل (برادر و پسر عموي قاتل) شهادت داده اند كه قاتل اين كار را انجام نداده است. آيا شهادت فاميل قاتل،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 331

كه در برنامه ريزي قتل مشورت و مشاركت داشته، و از روي غرض شهادت مي دهند، مورد قبول است؟

جواب: شهادت به قاتل نبودن فايده اي ندارد؛ هر چند شهود متّهم نباشند، و در

اينجا طبق آنچه در فرض مسأله آمده شهود متّهم نيز مي باشند، ولي شهادت مقتول نيز اثري ندارد؛ مگر اين كه قاضي از شهادت او و بستگانش (كه حضور داشته اند) و قرائن ديگري از اين قبيل، علم پيدا كند كه شخص مذكور قاتل است.

سؤال 863- آيا امر عدمي با شهادت شهود قابل اثبات است؟

جواب: در صورتي كه شرايط شهادت در آن جمع باشد مانعي ندارد.

سؤال 864- آيا شاهد موظّف است تمام حقيقت را بگويد، يا همين كه ملزم شود آن چه مي گويد حقيقت است كفايت مي كند؟

جواب: شاهد بايد آنچه را از او مي پرسند، اگر مي داند بگويد.

سؤال 865- آيا شهادت كسي كه محاسنش را با تيغ، يا ماشين شبيه تيغ مي تراشد، از نظر شرع پذيرفته مي شود؟

جواب: هرگاه از كسي تقليد كند كه اين كار را جايز بداند، و از جهات ديگر نيز عادل باشد، مي تواند شاهد قرار گيرد.

سؤال 866- كدام يك از موارد زير صحيح است؟

الف) شهادت اهل سنّت عليه اهل تشيّع در دعاوي مالي يا كيفري (چنان چه خواهان سنّي مذهب، و خوانده شيعه باشد).

ب) شهادت اهل سنّت عليه اهل سنّت در دعاوي مالي يا كيفري (چنانچه خواهان و خوانده هر دو سني باشند.)

ج) شهادت اهل سنّت در دعاوي مالي يا كيفري (چنانچه خواهان و خوانده هر دو شيعه باشند؛ ليكن شهودشان سنّي باشد.)

د) شهادت اهل سنّت به نفع اهل تشيّع (چنانچه خواهان شيعه، و خوانده سنّي مذهب باشد.)

ه) شهادت اهل كتاب له يا عليه مسلمانان.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 332

جواب الف تا ه: شهادت اهل سنّت در صورتي كه از نظر اعتقادي مستضعف، و از نظر جنبه هاي عملي عادل بوده باشند، و فسقي از آنها

ديده نشود، در تمام صورتهاي بالا پذيرفته مي شود؛ «1» ولي شهادت اهل كتاب له و عليه مسلمانان مقبول نيست. مگر در بعضي از موارد خاص، كه در بعضي از آيات قرآن (آيه 106 سورۀ مائده) به آن اشاره شده است.

______________________________

(1) آية اللّٰه العظمي خويي رحمه اللّٰه در جلد اوّل مباني تكملة المنهاج، صفحۀ 80 به اين مطلب اشاره كرده است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 333

فصل چهل و يكم: احكام وصيّت

سؤال 867- شخصي وصيّت كرده همسرش پس از مرگ وي ازدواج نكند، و اگر ازدواج كند حقّ مسكن در خانۀ معيّن ندارد. همسرش پس از مرگ او، ازدواج موقّت كرد. اوّلًا: آيا اين شرط صحيح است؟ و ثانياً: ازدواج موقّت هم مشمول وصيّت مذكور مي گردد؟

جواب: اگر ازدواج موقّت براي مدّت كوتاهي بوده، مشمول اين وصيّت نمي شود. ولي اگر براي مدّت طولاني، يا به طور مكرّر و در نتيجه طولاني باشد، مشمول خواهد شد. و وصيّت مذكور در مورد حق الارث زن هيچ تأثيري ندارد، امّا اگر چيزي اضافه براي او قائل شده، در صورتي مي تواند از آن اضافه استفاده كند كه به آن شرط عمل كند.

سؤال 868- آيا وصيّت به تقسيم ارث قبل از فوت جايز است؟ مثل اين كه زيد وصيّت كند كه پس از فوتش، فلان باغش مال فلان پسرش، و فلان خانه اش مال فلان دخترش باشد. آيا چنين وصيّتي نافذ است؟

جواب: چنين وصيتي باطل است.

سؤال 869- شخصي وصيّت كرده كه از درآمد باغش، به إزاي هر سال بعد از رسيدن به سنّ تكليف، نماز و روزه خريداري شود. اكنون به اندازۀ سالهاي مذكور عمل انجام شده است. آيا تكرار عبادت لازم است، يا به همين مقدار اكتفا

شود؟

جواب: به همان مقدار قناعت مي شود، و بقيّه تعلّق به ورثه دارد؛ مگر اين كه وصيّت كرده باشد آن را در كارهاي خير صرف كنند.

سؤال 870- شخصي وصيّت به ثلث نموده، و در اثر تصادف ماشين فوت كرده

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 334

است. وصيّ ميّت ادّعاي ديه نموده، و بابت آن چكي از قاتل دريافت نموده است.

پس از اين جريان، بعضي از ورثه، رضايت داده، و بعضي سهمشان از ديه را گرفته اند. حكم سهم ميّت و وظيفۀ وصيّ چيست؟

جواب: در فرض مسأله، ثلث به ديه نيز تعلّق مي گيرد.

سؤال 871- شخصي نصف باغ انگور خود را به عنوان ثلث قرار داده، و در وصيّت نامه اش سفارش كرده كه بعد از كم كردن مخارج باغ، وصي ما بقي محصول و سود آن را از طرف موصي احسان نمايد. اكنون بعد از گذشت مدّت زماني، درآمد و منافع باغ مخارج خودش را كفايت نمي كند؛ يعني مخارج كارگر بيشتر از درآمد باغ مي باشد. آيا كسي كه مسئوليّت اين باغ را دارد، مي تواند آن را به طور اقساطي، يا به صورت نقدي بفروشد و پول باغ را در حقّ او احسان كند؟

جواب: بايد آن را بفروشد و در جاي ديگري ملكي، هر چند كوچك كه منافعي داشته باشد، تهيّه و وقف نمايد، و منافع آن را در موارد وصيّت مصرف كند.

سؤال 872- در متن وصيّتنامه اي آمده: «چنانچه ارحام موصي فقير و پريشان شدند، از درآمد ثلث املاك، اوّل به آنان داده شود، و بعد عزاداري نمايند، و چنانچه ارحام از سادات باشند آنها را مقدّم دارند.» لازم به ذكر است كه وصي فعلي كه نوه پسري موصي مي باشد فاقد اولاد

از صلب خود بوده، و نامبرده در زمانهاي گذشته دختري را به فرزندي برداشته و از شير خواهرش استفاده نموده، كه محرم وصي گردد، و براي فرزند خوانده شناسنامه اي هم به عنوان فرزند گرفته است (عيال وصي غير سيد مي باشد.) آيا دختر خوانده و فرزندش از ارحام موصي محسوب مي شوند؟

جواب: فرزند خوانده جزء نسل موصي حساب نمي شود، و وصيّت نامه شامل حال او نمي گردد.

سؤال 873- 14 سال پيش پدر اين جانبان، كه 4 برادر و دو خواهر مي باشيم، به رحمت ايزدي پيوسته، و سالها قبل از فوت در دفتر اسناد رسمي وصيّت كرده، و عيال دائمي (كه اكنون 88 سال دارند) و فرزند بزرگش سيد جواد (يعني بنده) را در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 335

خصوص ادارۀ امور صغار موصي، بعد از فوت وصيّ قرار داده، و متذكّر شده پس از رشد و كبر، بقيّۀ برادران شركت در وصايت داشته باشند. در تاريخي كه اين وصيّت نامه نوشته شده هنوز خواهر كوچكمان به دنيا نيامده بود، و ايشان از بدو تولّد عقب افتادگي ذهني داشته و دارد. اكنون كه ايشان 41 سال دارند، آيا برادران هنوز مي توانند قيّم خواهر كوچك باشند؟ و آيا اين وصيّت نامه به قوّت خود باقي است؟

لازم به ذكر است كه از زمان فوت پدر تاكنون، در اين مدّت 14 سال، برادران از او به نحو احسن نگهداري كرده اند.

جواب: در صورتي كه وصيّت نامه مطلق بوده، و قيد و شرطي در آن نباشد، شامل قيموميّت فرزندهايي كه عقل كافي پيدا نكرده اند مي شود.

سؤال 874- شخصي به شكل زير وصيّت مي كند: «با اتّكال به خداوند متعال، و با توسّل به ائمّۀ اطهار، عليهم السلام در حالت صحّت نفس

و سلامت كامل، و با رضا و رغبت، با در خواست شوراي اسلامي و شهرداري شهر، و با رضايت قلبي خود و خانواده ام، وصيّت مي كنم كه در زمين اهدايي آقاي … جهت قبرستان مؤمنين و مؤمنات، زيارتگاهي با هزينه خودم احداث، و هر زمان كه خداوند تبارك و تعالي مقرّر فرمودند در آن زمين به خاك سپرده شوم، و كليّۀ نذوراتي كه از طرف مردم پرداخت مي شود، 50% سهم فرزندانم و 50% به منظور هزينۀ امور فرهنگي، ساختماني، مذهبي، اجتماعي و آموزشي، فضاي سبز قبرستان و زيارتگاه در اختيار شهرداري قرار گيرد.

ضمناً زميني به مساحت 400 متر مربع جهت منزل يكي از فرزندانم به عنوان خادم زيارتگاه قرار داده شود، تا با هزينۀ شخصي خود اقدام به ساخت نمايد.» آيا وصيّت نامۀ مذكور شرعاً معتبر است؟

جواب: اين وصيّت نامه اعتباري ندارد، و بايد از ساختن چنين زيارتگاهي پرهيز كرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 337

فصل چهل و دوّم: احكام ارث

طبقۀ دوّم ارث

سؤال 875- شخصي فوت نموده و ورثۀ حين الفوت وي عبارتند از: «سه خواهر ابويني (پدر و مادري) جدّۀ پدري، و جدّ مادري» ميزان دقيق سهم الارث ورّاث ياد شده چه ميزان بوده، و چگونه بين آنها تقسيم مي شود؟

جواب: هر كدام از جدّ و جدّه 16 مي برند، و بقيّه ميان سه خواهر تقسيم مي شود.

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 337

سؤال 876- در صورتي كه ورثه متوفّي عبارت باشند از: 1- همسر دائم 2- برادر ابويني 3 و 4- يك خواهر و يك برادر امّي، سهم هر يك چه ميزان

است؟

جواب: شوهر در فرض مسأله نصف ميراث زن را مي برد (و اگر شوهر مرحوم شده باشد، زن يك چهارم ميراث را در فرض سؤال مي برد.) و باقيمانده سه قسمت مي شود، دو قسمت به برادر ابويني مي رسد، و يك قسمت به برادر و خواهر امّي، كه به طور مساوي بين خود تقسيم مي كنند.

ارث زوجين

سؤال 877- با توجّه به اين كه در كتب تفسير، آيۀ 12 سورۀ نساء را به طور مطلق تفسير كرده اند، دليل فقهي ارث بردن زوجه از قيمت هوايي بناها و درختان چيست؟

جواب: دليل اين مسأله رواياتي است كه از معصومين عليهم السلام رسيده، كه آيات را تخصيص مي زند، و تخصيص آيات ارث منحصر به اين مورد نيست، بلكه اين مطلب در موارد متعدّد در فقه شيعه و اهل سنّت ديده مي شود. براي آگاهي بيشتر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 338

به جواهر الكلام جلد 39 مراجعه كنيد.

سؤال 878- آيا همسر از چاه عميق، قنات، آب جاري ارث مي برد؟

جواب: در صورتي كه آب در زمين مباح جريان دارد، مانند آب نهرهاي بزرگ، زن از عين آن ارث مي برد، و اگر فرضاً شوهر وي در هفته دو ساعت آب را مالك بوده، بايد 14 يا 18 آن را به زن بدهند. و اگر در زمينِ ملكيِ آن مرد، قنات يا چاه آب وجود دارد، زن از عين آن ارث نمي برد، ولي بايد چاه و وسائل آن قنات را قيمت كنند، و سهم زن را از قيمت آن بپردازند.

سؤال 879- ميان زوجۀ مطلّقه اي، كه همسرش فوت كرده، و ورثۀ شوهر وي در اصل طلاق اتّفاق نظر، و در زمان آن اختلاف وجود دارد. زوجۀ مطلّقه مدّعي وقوع طلاق

در مرض منتهي به مرگ زوج مي باشد، و ورثه مدّعي وقوع طلاق در زمان صحّت وي مي باشند. قول كدام يك مقدّم است؟

جواب: زوجه بايد اثبات كند كه طلاق در مرض موت واقع شده، وگرنه حق ندارد، ولي بهتر اين است كه با ورثه بر مبلغي مصالحه كنند.

سؤال 880- چنان چه مهريّۀ خانمي سفر حجّ بوده، و آن خانم قبل از تشرّف به حجّ، فوت نمايد، آيا ورثۀ وي مي توانند مهريّه را مطالبه كنند؟ نحوۀ تقسيم يك سفر حجّ، بين چند وارث چگونه خواهد بود؟

جواب: آري مي توانند مطالبه كنند، و هزينۀ يك حجّ به هنگام فوت آن مرحومه را از شوهر او مي گيرند، و مانند ساير اموال زن بين همۀ ورثه تقسيم مي كنند.

ارث كساني كه همزمان فوت كرده اند

سؤال 881- متأسّفانه پسرم غلام عبّاس به اتّفاق همسرش محدّثه، و فرزندش محمّد رضا، تصادف كردند. زن و شوهر بلافاصله از دنيا رفتند، و فرزند آنها با آمبولانس به درمانگاه منتقل شد، ولي او هم پس از يك ساعت فوت كرد. پدر و مادر غلام عبّاس زنده هستند. مادر محدّثه هم زنده است. لازم به ذكر است پدر آن خانم (محدّثه) كه ده سال قبل از عروسي دخترش فوت نموده، اموالي دارد كه محدّثه از

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 339

آن سهم دارد، و جهيزيّۀ دختر، چون محلّ كارش نزديك مادرش بوده، در منزل مادرش مي باشد. كادوهايي هم كه روز سوّم عروسي و پس از زايمان به ايشان داده شده، در منزل پدر داماد است. لطفاً بفرماييد:

1- سهم هر يك از آنان چگونه پرداخت مي شود؟

2- طلاهايي كه موقع عروسي براي عروس خريداري شده از آن كيست؟

3- مقدار طلايي كه اشخاص در روز عروسي آنها

آورده اند و موجود است، به چه كسي بايد داده شود؟

جواب: 16 اموال مرحوم غلام عبّاس به پدر، و يك ششم به مادر، و يك هشتم به همسر، و بقيّه به فرزندش محمّد رضا مي رسد. 16 سهم همسرش (محدّثه) به مادرش و بقيّه به فرزندش محمّد رضا مي رسد. 16 از اموال محدّثه (همسر غلام عبّاس) به مادر، و يك چهارم به شوهر، و بقيّه به فرزندش محمّد رضا مي رسد. و يك چهارم سهم شوهر در ميان پدر و مادر و فرزندش محمّد رضا تقسيم مي شود (پدر و مادر هر كدام يك ششم، و بقيّه به فرزند مي رسد.) اموالي كه طبق تقسيم بالا به پسر رسيده، دو سوّم آن به جدّ و جدّۀ پدري (جدّ دو سهم، و جدّه يك سهم) و يك سوّم آن به جدّۀ مادري مي رسد. و امّا جهيزيۀ دختر جزء اموال اوست، و همچنين كادوهايي كه در موقع زايمان براي او آورده اند. طلاهايي كه براي عروس خريداري شده، يا كادو آورده اند، نيز مال اوست.

سؤال 882- برادرم به همراه همسر و پسرش همزمان در حادثۀ تصادف فوت نمودند، و تنها يك پسر از او به جاي مانده است. با توجّه به اين كه علاوه بر پسر مذكور، از طرف پدر، مادر بزرگ، و از طرف مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ هر دو در قيد حياتند، ديه و ساير اموال آنها چگونه تقسيم مي شود؟

جواب: اوّل فرض مي كنيم پدر قبل از همه فوت كرده، ارث او از جمله ديه اش را در ميان مادر و همسر و دو پسرش تقسيم مي كنيم، آنها كه در حياتند ارث خود را مي گيرند، و سهم آن دو كه فوت كرده اند

(يعني زن و پسر اوّل) به ورثۀ آنها كه بعداً اشاره خواهيم كرد مي رسد. سپس فرض مي كنيم زن قبل از همه فوت كرده،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 340

ارث او و ديه اش به پدر و مادر و شوهر و دو پسرش مي رسد. آنها كه زنده اند سهمشان را مي گيرند، و سهم آن دو كه فوت كرده اند (يعني شوهر و پسر اوّل) به ورثۀ آنها مي رسد. سپس فرض مي كنيم كه پسر قبل از همه فوت شده، ارث و ديۀ او فقط به پدر و مادرش مي رسد، و از آنها به ورثه اي كه قبلًا به آنها اشاره شد منتقل مي شود. با توجّه به اين كه مسأله پيچيده است، اگر نتوانستيد عمل كنيد به وسيلۀ يكي از علماي محل بخوانيد و پياده كنيد.

موانع ارث

سؤال 883- آيا معاونت در قتل عمد، از موانع ارث به شمار مي رود؟

جواب: در صورتي كه معاونت به شكلي باشد كه قتل به هر دو نسبت داده شود، هم قاتل و هم معاون، هر دو از ارث محرومند؛ امّا اگر به اين صورت نباشد، مثل اين كه سلاحي در اختيار قاتل قرار داده، يا جاي مقتول را به او نشان داده، اين گونه معاونت، مانع از ارث نيست.

سؤال 884- در صورتي كه خانمي از شوهرش، به اتّهام ضرب و جرح، شكايت نمايد، و پس از محكوميّت زوج، زوجه فوت نمايد، لطفاً بفرماييد:

الف) در فرض عدم انتساب فوت به شوهر، آيا زوج از ديۀ ضرب و جرح كه خود مسئول پرداخت آن است، ارث مي برد؟

ب) در صورت انتساب قتل به شوهر، در سه صورت عمد، شبه عمد و خطاي محض، آيا حكم مسأله تفاوتي پيدا مي كند؟

جواب: شخصي كه

جنايتي كرده خودش از ديۀ آن ارث نمي برد، بنابر احتياط واجب، ولي اگر جنايت غير عمدي باشد ارث مي برد.

محروم كردن از ارث

سؤال 885- مرحوم پدرم، به علّت اين كه از مسائل شرعي آگاهي نداشت، و در وقت نوشتن وصيّت نامه با اهل علم مشورت ننمود، اموال خود را طبق موازين شرع

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 341

تقسيم نكرد. بلكه در بسياري از موارد دخترانش را از ارث محروم كرده، و سهم آنها را به پسرانش داده است. حال مي خواهيم بدانيم كه آيا:

1- پدرمان مقصّر است، و عند اللّٰه مؤاخذه مي شود؟

2- وظيفۀ ورثه در مقابل اين وصيّت، كه حقّ بعضي داده نشده، چيست؟

جواب: پدر نمي تواند هيچ يك از فرزندانش را از ارث محروم كند؛ و اموال او طبق قانون خدا در ميان دختر و پسر تقسيم مي شود. فقط مي تواند وصيّت كند كه به مقدار ثلث اموالش يا كمتر، به هركس مايل است بپردازند.

سؤالات متفرّقه

سؤال 886- در مادّۀ 1018 قانون مدني، كه برگرفته از فقه نوراني شيعه است، آمده: «حكم موت فرضي غايب در موردي صادر مي شود كه از تاريخ آخرين خبري كه از حيات او رسيده، مدّتي گذشته باشد كه عادتاً چنين شخصي زنده نمي ماند.» حال اگر شخص سي ساله اي غايب شود، و پس از دو سال ورثه تقاضاي صدور حكم موت فرضي وي را نمايند، آيا محكمه مي تواند با درخواست ورثه موافقت و مفقوديّت وي را در جرائد اعلام، و پس از انجام تحقيقات محلّي، هرگاه خبري از حيات و ممات وي بدست نيامد، حكم فوت فرضي وي را صادر نمايد؟

جواب: حكم به موت تنها در صورتي امكان دارد كه يا يقين به مرگ غايب حاصل شود، يا مدّت زماني بگذرد كه عادتاً تا آن زمان زنده نمي ماند.

سؤال 887- مردي در اثر قتل عمد، يا شبه عمد، يا

خطاي محض، فوت شده، و در هر حال توافق بر اخذ ديه مي شود. آيا اين ديه جزء تركه محسوب مي شود، كه ديون به آن تعلّق گيرد و بدواً پرداخت شود، سپس باقيمانده تقسيم گردد، يا ديون متوفّي از آن استخراج نمي شود؟

جواب: در حكم اموال ميّت است، و ديون متوفّي از آن تأديه مي شود.

سؤال 888- خانم بيوه اي با داشتن چند فرزند شوهر مي كند. پس از مدّتي شوهر جديد نيز فوت مي نمايد. نحوۀ ارث فرزندان زن از آن شخص به چه صورت است؟ در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 342

عكس مسأله آيا ورثه از نامادري ارث مي برند؟

جواب: نه فرزند عيال از شوهر مادر ارث مي برد، و نه شوهر از فرزندان او. و همچنين در عكس مسأله، يعني بچّه هاي مرد از نامادري ارث نمي برند.

سؤال 889- هفتاد و پنج سال پيش دو برادر به نام سيّد سليمان و سيّد خداداد فرزندان سيّد علي زندگي مي كردند. بعد از فوت پدر، املاك و تركۀ او را به طور مساوي بين خود تقسيم نمودند. سيّد خداداد به ميل خود از منطقه كوچ كرده و به مكان ديگري مي رود، بدون اين كه سهم خود را فروخته يا اجاره داده باشد. برادرش سيّد سليمان با هماهنگي و همكاري شخصي به نام سيّد عبد اللّٰه (كه در آن زمان در منطقه از نفوذ و شهرت مردمي برخوردار بوده،) و همدستي چند نفر ديگر، حصّۀ سيّد خداداد را به شرط بيع قطعي مي فروشند. سيّد خداداد وقتي مطّلع مي شود به منطقه آمده، سهم خود را مطالبه مي نمايد. برادرش و ديگران او را تهديد مي كنند، و او به حقّ خود نمي رسد. از آن زمان تاكنون هيچ كس از ورثۀ

سيّد خداداد نتوانسته به حقّ خود برسد. لطفاً بفرماييد آيا وارثين سيّد خداداد مي توانند حقّ خود را مطالبه كنند؟

جواب: چنانچه برادران، حقّ آن مرحوم را ضايع كرده اند، ورثۀ او مي توانند حقّ او را شرعاً بازپس بگيرند.

سؤال 890- اخيراً خانمي به اين جانب معرفي شده، تا وكالت او را براي وصول سهم الارث پدري اش بپذيرم. معرّف كه شخص محترم خارجي (و مسيحي) است، ضمن معرّفي خانم، مي گويد: «ظاهراً مشار اليها كه مسلمان بوده مسيحي شده، و اكنون مي خواهد سهم الارث پدري خود را كه در تهران است (زمين و خانه و پول نقد) وصول كند. بدين جهت مي خواهد به شما (به من) وكالت دهد.» اين جانب ضمن ملاقات با خانم مذكور، بطور غير مستقيم و ضمن صحبتي كه پيش آمده بود، گفتم:

«بالاخره شما و ما مسلمان هستيم و تكاليفي داريم و … » تا عكس العمل او را ببينيم، كه آيا واقعاً مسيحي شده يا نه؟ خانم در برابر اين سخن، نگفت من مسلمان نيستم و مسيحي شده ام، بلكه سكوت كرد. در چنين شرايطي براي من سؤالاتي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 343

پيش آمده كه نظر مبارك مورد تقاضا است:

1- آيا شرعاً تكليف دارم بيش از اين تحقيق كنم؟ آيا بايد مطلب را صريحاً مطرح كنم و از دين او بپرسم؟

2- آيا اين مقدار كه از معرّف نقل كردم در اسلام او ترديد ايجاد مي كند؟ اگر آري، آيا بايد اسلام او را استصحاب كنم، يا تكليف ديگري دارم؟

جواب 1 و 2: چنانچه حالت سابقۀ او اسلام است، و دليلي بر خلاف آن قائم نشده مشكلي نداريد.

3- خانه اي كه سهم الارث اين خانم در آن بوده، (نصف آن)

را به شخصي فروخته ايم و از محلّ ثمن، طبق توافقي كه شده، حق الوكاله خود را برداشته ام. اگر بعدها معلوم شود اين خانم واقعاً از اسلام خارج شده، و از پدرش كه مسلمان بوده، اساساً ارث نمي برده، تكليف خريدار چيست؟ حق الوكاله اي كه از محلّ فروش خانه گرفته ام چه حكمي دارد؟

جواب: چنانچه ثابت شود كه در حيات پدر مسيحي شده، ارث نمي برده، و هر چه شما يا ديگري از سهم او گرفته ايد بايد به ساير ورثه بازگردانيد.

4- آيا مي شود در اين خانه نماز خواند؟ آيا خريدار ضامن است كه نصف خانه را به حاكم شرع (مقلَّد) بازگرداند، يا معاملۀ وي محكوم به صحّت است؟ اگر موكول به اجازۀ حضرتعالي است، اجازه مي فرماييد؟ يا در ازاي ردّ مظالم بايد اجازه شود؟

جواب: همان گونه كه در بالا گفته شد، اگر خلاف ثابت شود بايد به ساير ورثه برگردد و مسأله ارتباطي به مظالم ندارد تا نياز به اجازۀ حاكم شرع داشته باشد.

5- اگر بعداً معلوم شود كه مسيحي شده بوده، وكالت براي كارها و اموال شخصي او (غير از سهم الارث) چه صورتي دارد؟

جواب: در مورد اموالي كه بعد از مسيحي شدن به دست آورده اشكالي ندارد.

سؤال 891- آيا حقوق، مستمرّي، بيمه بازنشستگي و ساير مزاياي كارمندان متوفّي، جنبۀ ارث دارد؟ آيا آنچه دولت به بازماندگان متوفّي مي دهد طبق قانون ارث تقسيم مي شود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 344

جواب: مصرف آن تابع مقرّرات دولت است؛ اگر فقط به همسر و فرزند او مي دهد بايد فقط در آن راه مصرف شود، و اگر مقرّرات طور ديگري است بايد به همان ترتيب عمل شود.

سؤال 892- آيا سرمايۀ بيمۀ عمر، و

خسارت فوق ناشي از حوادث رانندگي، و ديگر بيمه ها، طبق قانون ارث تقسيم مي شود؟ در صورتي كه در قرارداد بيمه، شرط خاصّي در اين زمينه گنجانده شده باشد، آيا نافذ است؟

جواب: در مورد بيمۀ عمر بايد طبق شرايط و مقرّرات بيمه مصرف شود، و امّا در مورد خسارات رانندگي، خواه مالي باشد يا جاني، حكم ساير اموال ميّت را دارد.

سؤال 893- آيا خنثاي مشكل، طبيعت ثالثه غير از زن و مرد است، يا حكم يكي از آن دو را دارد؟

جواب: خنثاي مشكل در واقع يا مذكّر است يا مؤنث.

سؤال 894- در صورت تعدّد طلبكاران، و عدم كفايت دارايي متوفّي جهت اداي كلّ ديون، آيا شرعاً مي توان بين انواع طلبكاران و ديون (به شرح ذيل) حقّ تقدم و اولويّت قائل شد؟ در صورت امكان، ترتيبِ اولويّت ها را مرقوم فرماييد:

1- نفقه و مهريّۀ زوجه.

2- نفقۀ فرزندان صغير.

3- ديوني كه از بابت آن مالي از بدهكار نزد طلبكاران رهن، وثيقه يا توقيف است.

4- دستمزد و حقوق خدمه و كارگران منزل و محلّ كار متوفّي.

5- دستمزد و هزينۀ بيمارستان و طبيب و داروخانه، جهت مداواي بيمار قبل از فوت.

6- بدهكاري به حكومت اسلامي (از قبيل: ماليات، قبوض آب و برق و گاز و مانند آن).

7- ديون شرعي (خمس و زكات) و گرفتن اجير براي اداي نماز و روزه و حجّ واجب.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 345

8- هزينۀ كفن و دفن و مراسم ختم متعارف.

جواب: هزينه كفن و دفن متعارف مقدّم بر همه چيز است، ولي مراسم ختم و ياد بود جزء واجبات نيست. همچنين نفقۀ اولاد صغير اگر قبلًا پرداخت نشده، جزء ديون محسوب نمي شود. هزينۀ نماز و روزه

را نيز نمي توان از اموال ميّت برداشت. بقيّۀ ديون در يك رديف قرار دارند، و بايد به نسبت برداشته شود.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 347

فصل چهل و سوم: امر به معروف و نهي از منكر

سؤال 895- امر به معروف و نهي از منكر مرد نسبت به زن نامحرم، يا بالعكس چگونه بايد صورت پذيرد؟

جواب: بايد به صورتي باشد كه خلاف شرعي در آن پيش نيايد، و به زبان خوش و منطقي انجام گيرد.

سؤال 896- اگر كسي با راه رفتن يا صحبت كردن در مكان عمومي، موجب اذيّت و آزار ديگران شود، چه حكمي دارد؟ بر فرض حرام بودن، آيا بايد نهي از منكر كرد؟

جواب: كار خلافي انجام داده، و لازم است با زبان خوش او را نهي از منكر كرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 349

فصل چهل و چهارم: احكام دفاع

سؤال 897- در مورد صدمات وارده بر شخص در مقام دفاع بفرماييد:

الف) چنان چه شخصي در مقام دفاع از خود، مجبور به عملي شود كه صدمۀ بدني به وي وارد كند، يا موجب مرگ وي گردد، مسئوليّت مرگ مدافع، يا صدمات وارده بر عهدۀ كيست؟ به عنوان مثال اگر براي فرار از تجاوز جنسي خود را به شيشه اي بزند و مجروح شود، يا در اثر پريدن از بلندي پاي او بشكند، يا فوت نمايد، چه كسي ضامن است؟

جواب: در صورتي كه شخص مهاجم او را هُل داده، يا سبب جراحت، يا سقوط از بلندي شده، او مسئول است، ولي اگر خودش براي نجات خود چنين كاري كرده، ديه يا قصاص بر كسي نيست؛ هر چند مهاجم تعزير شديد دارد.

ب) در فرض فوق، آيا بين صورتي كه راه فرار منحصر در آنچه انتخاب كرده بوده، و موردي كه راه ديگري براي فرار وجود داشته، ولي شخص مورد هجوم در اثر ترس يا عجله از اين طريق اقدام نموده، تفاوتي وجود دارد؟

جواب: از نظر ديه فرقي

نمي كند، ولي از نظر تعزير تفاوت دارد.

سؤال 898- اگر كسي كه ربوده شده، در معرض مرگ باشد، و براي گريز از آن، راهي جز مقاتله نداشته باشد (مثل اين كه با ممانعت مسلّحانۀ رباينده مواجه شده باشد)، تكليف او چيست؟

جواب: مي تواند از خود دفاع كند؛ هر چند بناچار مستلزم نابودي طرف گردد.

سؤال 899- آيا مكرِه بر امر حرامي مثل لواط يا زنا، خونش هدر است؟ اگر راهي جز كشتن وي وجود نداشته باشد چطور؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 350

جواب: در صورتي كه راه منحصر به كشتن باشد، خونش هدر است.

سؤال 900- اگر مرد مسلماني نيمه شب به منزل مسكوني خود وارد شود، و بدون قصد قتل، و بي اطّلاع از اين كه فردي اجنبي در داخل خانه است، با فردي مواجه شود كه دو بار مزاحمت ناموسي براي همسرش داشته، و در دادگاه محكوميّت پيدا كرده، و از شرايط موجود خانه، و وجود فيزيكي متجاوز، و ديگر قرائن معقول علم پيدا كند كه براي تجاوز به ناموسش به حريم خانۀ او وارد شده، لذا با او درگير شده و در يك وضعيّت خاص و بحراني و غافلگيركننده، كه ترس فوت وقت و غلبۀ متجاوز بوده، و امكان توسّل به نيروي انتظامي نداشته، و نتواند به طريق آسانتر متجاوز را دفع كند، و پس از درگيري كوتاهي ناچاراً با كارد آشپزخانه به دفاع از ناموس و جانش مي پردازد، كه در نهايت منتهي به قتل زاني مي گردد. سپس شخصاً به نيروي انتظامي رفته و خود را تسليم قانون مي كند. آيا ديه اي به شخص زاني و اولياي دم او تعلّق مي گيرد؟

جواب: در صورتي كه دفاع به كمتر از قتل

فرد اجنبي امكان پذير نبوده، خونش هدر است و ديه ندارد.

سؤال 901- علي خواهري 22 ساله دارد. حسن چندين نوبت به خواستگاري وي رفته، ولي با مخالفت خانوادۀ دختر روبرو گشته است. تا اين كه چند ماه پيش به منزل خانوادۀ دختر رفته، و مجدّداً از خواهر علي خواستگاري مي كند، ولي بازهم پاسخ منفي مي شنود. سپس حسن مدّعي مي شود كه به زور به خواهر علي تجاوز كرده است! علي با شنيدن اين سخن، عصباني شده، و به خاطر غيرت و تعصّب، و با اسلحۀ گرم حسن را به قتل مي رساند. اين مطالب در مراحل مختلف تحقيق و دادرسي در مراجع انتظامي و دادگاه توسّط قاتل بيان گرديده، و خواهر او نيز همين مطلب را با اندكي اختلاف تأييد كرده، و بر اظهارات حسن صحّه گذارده است. حكم اين مسأله چيست؟

جواب: در صورتي كه قتل جنبۀ عمد داشته، در اينجا حكم آن قصاص است.

و در صورتي كه بي اختيار شده و از حالت عادّي بيرون رفته، يا خيال مي كرده

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 351

كشتن متجاوز شرعاً براي او جايز است، قصاص ندارد، امّا ديه دارد. و اگر مشكوك باشد نيز ديه تعلّق مي گيرد، و قصاص نمي شود.

سؤال 902- دو نفر دست و پاي جوان 16 ساله اي را بسته، و سپس به او تجاوز كرده اند. متجاوزين پس از عمل زشت مذكور به خواب مي روند. آن جوان از غفلت آنها استفاده كرده و در حين خواب، يكي را با آهن مضروب و در نتيجه به قتل رسانده، و ديگري را بعد از بيداري با آلت تيزي (كارد) به قتل مي رساند. با توجّه به اين كه متّهم اين اعمال را به عنوان

دفاع از خود، و به تصوّر اين كه مقتولين مهدور الدّم بوده اند، انجام داده، آيا محكوم به قصاص است؟

جواب: چنانچه ثابت شود قاتل اين كار را به عنوان دفاع از خود، و از ترس اين كه مبادا مجدّداً مورد تجاوز واقع شود، انجام داده، نه قصاص دارد و نه ديه؛ ولي در صورتي كه ثابت شود تصوّر او اين بوده كه آنها مهدور الدم هستند، و حكم خدا را در مورد آنها اجرا مي كند، قصاص ندارد ولي ديه دارد.

سؤال 903- شخصي نيمه شب وارد خانه اي مي شود. صاحب خانه به همراه همسرش بيرون از منزل بوده، و چهار نفر از فرزندانش در خانه بودند. پسر 18 ساله صاحبخانه با شنيدن صدايي از خواب بيدار شده، و به آشپزخانه رفته، و چاقويي بر مي دارد. در تاريكي شب صداي بسته شدن در حمام را مي شنود. با حالت ترس و چاقو در دست، به طرف حمام حركت مي كند، وقتي به آنجا مي رسد مي بيند كسي داخل حمام پنهان شده، و در را از داخل فشار مي دهد تا بسته شود. او نيز در را از بيرون فشار مي دهد تا آن را باز كند. ناگهان در باز مي شود و شخصي 29 ساله از داخل حمّام به قصد فرار خارج مي شود. در همين حين چاقوي پسر صاحبخانه درست به قلب وي اصابت، و منجر به فوت او مي شود. حكم اين مسأله چيست؟

اگر خواهر قاتل با مقتول رابطه اي داشته، و با دعوت وي وارد خانه شده، و قاتل از اين امر اطّلاعي نداشته باشد، حكم مسأله چيست؟

جواب: در صورتي كه قاتل به تصوّر اين كه فرد مزبور مهاجم است، و براي دفاع از خويش

و ديگر اعضاي خانواده او را كشته، خون مقتول هدر است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 352

سؤال 904- دربارۀ دفاع مشروع بفرماييد:

الف) اگر شخصي ديگري را مجروح كند يا بكشد، و ادّعا كند كه در مقام دفاع بوده، امّا اولياي دم مدّعي باشند از باب دفاع نبوده، آيا قصاص و ديه ساقط است؟

جواب: در صورتي كه نتواند ادّعاي خود را با ادلّۀ شرعي ثابت كند قصاص مي شود.

ب) آيا فرد مي تواند در مقام دفاع از اقوام خويش يا افراد ديگر، مهاجمي را كه به آنها تجاوز كرده به قتل برساند؟

جواب: در صورتي كه هيچ راهي براي دفع متجاوز جز قتل او نباشد اين كار جايز است؛ ولي چنان چه بعداً نتواند اين مطلب را ثابت كند قصاص مي شود.

ج) فردي به خيال اين كه ديگري مهاجم است، به سوي وي تيراندازي كرده، و او را مي كشد. آيا قصاص مي شود؟

جواب: در فرض سؤال فقط ديه دارد.

سؤال 905- لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- اگر فردي مورد تعرّض و تهاجم قرار گيرد، ولي ناتوان از دفاع مشروع باشد، و ما به كمك او برويم، لكن با وجود اين كه جانش در خطر است كمك ما را نپذيرد، بلكه رد كند، وظيفۀ ما چيست؟

2- در فرض مسأله، اگر ما جهت كمك به او درگير شده، و باعث قتل مهاجم شويم، چنانچه دفع خطر مهاجم، متوقّف بر قتلش باشد، آيا در محكمه مي توان به دفاع مشروع استناد نمود؟

3- در فرض مذكور، يا در مورد تعرّض به عرض و ناموس غير، اگر نتوان از باب دفاع مشروع وارد شد، از باب امر به معروف و نهي از منكر تا چه ميزان امكان كمك

و اقدام وجود دارد؟ اگر منجر به قتل مهاجم شود، با فرض اين كه دفاع متوقّف بر قتل او باشد، چه حكمي دارد؟

جواب: توسّل به دفاع مشروع در فرض مسأله، كه جان كسي در خطر است، مانعي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 353

سؤال 906- در موارد عدم جواز برخورد با جاني يا سارق، حكم قتل جاني يا سارق توسّط مدّعي دفاع چيست؟

جواب: بايد ثابت شود كه شخص مدّعي دفاع واقعاً در مقام دفاع از خويشتن سارق را كشته، و براي حفظ جان يا مال خود راه ديگري نداشته است.

سؤال 907- عمليّات شهادت طلبانۀ مسلمانان فلسطيني، كه به خود موادّ انفجاري بسته و به مواضع دشمن حمله مي كنند، از لحاظ شرعي چه حكمي دارد؟ آيا ايرانيان نيز مي توانند به آنجا بروند، و اين كار را انجام دهند؟

جواب: در صورتي كه مردم فلسطين براي دفاع از خود راهي جز اين كار نداشته باشند، جايز است. و اقدام مردم ساير كشورها به اين كار، بدون هماهنگي با حكومتهايشان جايز نيست.

سؤال 908- هرگاه كفّار بر يكي از كشورهاي اسلامي مسلّط شوند، و اظهار شعاير اسلامي در آن كشور مقدور نباشد، ولي امكان هجرت به كشوري كه اظهار شعاير ديني در آن ممكن است، وجود داشته باشد، آيا هجرت واجب مي شود؟

جواب: احتياط واجب آن است كه هجرت كنند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 355

فصل چهل و پنجم: احكام حدود

مقدّمات حدود:

الف) اقرار

سؤال 909- در اثبات حدّ زنا و لواط تعدّد اقرار شرط است. آيا در صورت به عنف بودن امور فوق، نيز تعدّد اقرار شرط است؟

جواب: آري تعدّد اقرار شرط است.

سؤال 910- آيا اقرار به جرم موجب حد، پس از توبۀ از آن جايز است؟ آيا آثاري از

نظر مجازات بر اين اقرار بار مي شود؟

جواب: اقرار اشكال دارد، و اثري ندارد.

سؤال 911- آيا اقرار به حقّ الناس، مثل قتل عمد و قذف، بر متّهم واجب است يا حرام؟

جواب: اقرار واجب نيست، ولي بايد به شكلي حقّ الناس را ادا كند.

سؤال 912- در اثبات كلّيۀ حدود، جز حدّ محاربه و افساد في الارض، تعدّد اقرار شرط است. حال اگر متّهم اقرار به كمتر از حدّ نصاب كند، آيا تعزير مي شود؟

جواب: تعزير كردن در اين صور اشكال دارد.

سؤال 913- آيا قاضي مكلّف است، به مقر القا كند كه از اقرارش عدول كند؟ اگر پاسخ مثبت است، آيا در همۀ حدود، حتّي حدودي كه حقّ الناس است (مثل حد قذف و سرقت،) اين وظيفه را دارد؟

جواب: قاضي مكلّف به چنين امري نيست.

سؤال 914- هرگاه كسي اقرار به زنا كند، سپس آن را انكار نمايد، چنانچه حدّ وي قتل يا رجم باشد، با انكار بعدي حدّ رجم و قتل ساقط مي شود، در غير اين صورت،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 356

با انكار بعد از اقرار حدّ ساقط نمي شود. آيا اين حكم اختصاص به حدّ زنا دارد، يا در ساير حدود (مانند حدّ لواط) نيز جاري است؟

جواب: اين حكم در حدّ لواط و مانند آن نيز جاري است.

ب) شهادت

سؤال 915- در مورد اعتبار مشاهده در شهادت بر زنا، آيا ديدن مقدّمات ملازم كافي است؟ يا تنها رؤيت ولوج و إدخال معتبر است؟

جواب: ديدن مقدّمات كافي نيست.

سؤال 916- آيا در اعتبار مشاهده در شهادت بر زنا، مشاهدۀ مستقيم شرط است، يا مشاهدۀ غير مستقيم نيز كافي است؟ مثلًا اگر شهود از طريق آينه يا دوربين مدار بسته به صورت زنده

و مستقيم صحنه را مشاهده كنند، آيا شهادتشان به عنوان بيّنه شرعي حجّت است؟

جواب: از طريق آينه و دوربين مانعي ندارد.

ج) بلوغ و رشد

سؤال 917- آيا همان گونه كه در صحّت معاملات علاوه بر بلوغ، رشد را نيز لازم مي دانيد، مي توان «مسئوليّت كيفري» را زماني متوجّه كودك دانست كه علاوه بر برخورداري از بلوغ شرعي، داراي رشد جزايي نيز باشد؟

جواب: آري در اين موضوعات نيز رشد كافي براي آنها لازم است.

سؤال 918- آيا اجراي مجازات هاي اسلامي نسبت به فرد تازه به بلوغ رسيده (دختر 9 ساله و پسر 15 ساله) منوط به احراز رشد عقلاني آنها مي باشد؟

جواب: آري منوط به احراز رشد عقلاني است.

سؤال 919- با توجّه به اختيارات دولت اسلامي، آيا مي توان در مجازات پسر يا دختر كمتر از 18 سال تخفيف قائل شد؟

جواب: در تعزيرات تخفيف به دست حاكم شرع است، و همچنين در مواردي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 357

كه حد از طريق اقرار ثابت شود نه از طريق بيّنه، و مجرم نادم باشد.

سؤال 920- در موادّ قانوني سنّ بلوغ دختر 9، و پسر 15 سال (قمري) ذكر شده است. در حالي كه اين سنّ، مبناي اجراي احكام ديني است، نه مسائل كيفري. با توجّه به اين كه ميزان عقل در اين سنّ كم است، و كودكان توسّط افراد ناباب گول خورده و توان تحمّل موارد كيفري را ندارند، لذا سنّ واقعي را براي مرز بين كودكي و بزرگسالي جهت اجراي احكام كيفري در مورد آنان (كودكان) مرقوم فرماييد.

جواب: در صورتي كه رشد عقلي نسبت به اين مسائل نداشته باشند، محكوم به كيفر نمي گردند، و تنها تأديب مي شوند.

د) توبه

سؤال 921- هرگاه پس از احراز اتّهام زنا، متّهمه يا متّهم مدّعي توبه باشد، آيا تقاضاي عفو، بايد قبل از صدور حكم باشد، يا بعد از صدور حكم

نيز چنين حقّي دارد؟

جواب: در صورتي كه بعد از صدور حكم، ادّعاي توبه كند و ثابت نشود، حدّ ساقط نمي شود، ولي اگر بتواند توبۀ قبل از دستگيري را اثبات كند، حدّ ساقط مي شود.

سؤال 922- با توجّه به نظر مشهور فقهاي اماميّه، مبني بر اين كه: «اگر كافر ذمّي بعد از ارتكاب زنا با زن مسلمان اسلام آورد، حد از او ساقط نمي شود.» لطفاً بفرماييد:

آيا بر اساس اين نظر، توبۀ وي بعد از پذيرش اسلام، مي تواند مسقط حد باشد، يا حاكم شرع مجاز به عفو وي مي باشد؟

جواب: در صورتي كه گناه او از طريق اقرار ثابت شده باشد، حاكم شرع مي تواند بعد از توبه او را عفو كند.

سؤال 923- فقهاي ما در بسياري از حدود، مثل حدّ زنا، لواط و مساحقه، فرموده اند: «در صورتي كه جرم با اقرار ثابت شده، و اقراركننده پس از اقرار توبه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 358

نمايد، امام (حاكم، وليّ امر) مخيّر بين عفو و اجراي حدّ است.» و در قانون مجازات اسلامي آمده: «دادگاه مي تواند از وليّ امر تقاضاي عفو نمايد.» در اين رابطه سؤالات ذيل مطرح است:

1- با توجّه به اين كه قاضي پرونده معمولًا غير مجتهد بوده، و بر اساس قوانين مدوّن حكم مي نمايد، آيا در چنين مواردي بايد بعد از اثبات جرم و قبل از صدور حكم، تقاضاي عفو نمايد؟ (زيرا عدّه اي معتقدند كه در صورت انشاي حكم، جاي درنگ نيست و حدّ بايد جاري گردد.) يا مي تواند انشاي حكم نمايد، و سپس بنا به تقاضاي محكوم و با توجّه به شرايط وي تقاضاي عفو كند؟

جواب: تفاوتي بين انشاي حكم و عدم انشاي حكم نيست.

2- در فرض سؤال،

آيا تفاوتي بين توبۀ قبل از صدور حكم و بعد از صدور حكم وجود دارد؟ قلمرو زماني توبه تا كجاست؟ با توجّه به اين كه مطابق بعضي از روايات، تا وقتي نفس به گلوگاه برسد (مرگ انسان نزديك شود،) توبه قبول مي شود، آيا اينجا نيز چنين است؟ و حتّي هنگام اجراي حكم نيز اگر توبه كند، حاكم اختيار عفو خواهد داشت؟

جواب: تفاوتي نمي كند.

3- آيا بين اقرار شخص از روي ندامت و براي تطهير از گناه، با اعترافي كه در پي بازجويي ها به عمل مي آيد، و شخص چاره اي جز اقرار و اعتراف ندارد، از اين حيث تفاوتي وجود دارد؟ و آيا اقرار نوع اوّل، كه ظاهر در ندامت است، كفايت از توبه مي كند، يا اين كه تصريح به توبه شرط جواز عفو است؟

جواب: توبه در هر صورت مجوّز عفو است.

4- با توجّه به اين كه شخص محدود مجازاتهاي تبعي (احكامي چون محروميّت از بعضي مناصب، از قبيل منصب قضاوت، جمعه و جماعت و مانند آن) نيز دارد، اگر مستوجب حدّ به جهاتي مشمول عفو قرار گيرد، آيا احكام و مجازاتهاي تبعي نيز برداشته مي شود، يا آنها در ارتباط با ارتكاب جرم بوده و ثابت است؟ در اين رابطه بين تائب و غير تائب تفاوتي هست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 359

جواب: مناصبي كه مشروط به عدالت است، در صورت توبه و بازگشت ملكۀ عدالت، قابل بازگشت است.

سؤال 924- در قانون مجازات اسلامي آمده كه: «اگر زاني، يا زانيه قبل از اداي شهادت شهود توبه نمايد، حدّ بر وي جاري نمي شود.» آيا اين تخفيف شامل زناي به عنف نيز مي شود؟

جواب: حدّ، كه حقّ اللّٰه است، با توبۀ قبل

از دستگيري ساقط مي شود؛ ولي حقّ النّاس، مانند پرداختن مهر المثل، در مقابل تجاوز به عنف با توبه ساقط نمي شود.

سؤال 925- هرگاه متّهم به زنا، در تمام مراحل تحقيقات، حتّي نزد وكيل، اقرار و اعتراف نموده و ادّعاي توبه كند، و از مقام معظّم رهبري تقاضاي عفو كرده، و قاضي مربوطه نيز تقاضاي عفو ايشان را اعلام نمايد. آيا در اين صورت مجاز است صدور رأي را تا حصول جواب به تأخير اندازد؟

جواب: در صورت ثبوت جرم، قاضي مي تواند منتظر عفو بماند.

سؤال 926- آيا توبۀ مجرم در جرايم تعزيري قبل از دستگيري و تسلّط بر او (بر فرض احراز) موجب سقوط تعزير مي شود، يا اين حكم اختصاص به حدود دارد؟

و بر فرض سقوط تعزير، آيا حاكم مي تواند مجرم را در جايي كه عمل ارتكابي موجب اخلال در نظم شده، يا بيم تجرّي ديگران در بين باشد، يا خوف وسيعي ايجاد شده، به منظور بازدارندگي و دفاع از حقوق عمومي مجازات نمايد؟

چنانچه پاسخ اخير مثبت باشد، اين مطلب به ذهن مي آيد: «همانطور كه حدّ محاربه، و لو مستلزم عوارض منفي مذكور باشد، با توبۀ مرتكبان «قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ» ساقط مي شود، پس مجازاتهاي دون الحدّ نيز به طريق اوليٰ ساقط مي شود.»

آيا اين مطلب صحيح است، يا قياس مع الفارق است؟ همان گونه كه سقوط حدّ الهي موجب سقوط حقّ عمومي نيست. بدين معني كه چون مردم ناگزيرند براي تنظيم و تنسيق امور خود، نواهي و اوامري را (غير از حرام و واجب خداوندي) بين خود مقرّر نموده و براي آن ضمانت اجرا تعيين نمايند، لذا پذيرفته نيست كه اخلال كنندگان در نظم، و در واقع اخلال

كنندگان نسبت به حقوق عمومي، به واسطۀ

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 360

سقوط حقّ اللّٰه از كيفر نقض مقرّرات اجتماعي رهايي يابند؛ مگر آن كه متولّي اين حق (حاكم) به نمايندگي از مردم گذشت نمايد. نظر حضرت عالي چيست؟

جواب: تعزيرات نيز با توبۀ قبل از دستگيري ساقط مي شود؛ ولي مشروط بر آن است كه آثار توبه در عمل او مشاهده شود، و با توجّه به اين شرط، بسياري از توبه كنندگان، كه عمل آنها ندامت آنها را نشان نمي دهد، مشمول اين قانون نخواهند شد. و مشكل اجتماعي مسأله را مي توان از اين طريق حل كرد، و عناوين ثانويّه، مانند اخلال در نظم عمومي، به تنهايي نمي تواند مجوّز تعزير گردد.

ه) اجراي حد در ملأ عام

سؤال 927- با توجّه به آيۀ شريفه ي « … وَ لْيَشْهَدْ عَذٰابَهُمٰا طٰائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»: لطفاً به سؤالات زير در مورد حدّ تازيانه پاسخ فرماييد:

الف) منظور از «طائفه» چيست؟ آيا حضور چند نفر در يك محيط بسته كفايت مي كند، يا بايد در ملأ عام باشد؟

جواب: لازم نيست در ملأ عام باشد، ولي در مواردي كه تودۀ مردم از وقوع جرم با خبر شده باشند، و اجراي مجازات در ملأ عام اثر مطلوبي داشته باشد، اولي آن است كه در ملأ عام صورت گيرد.

ب) «مؤمنين» چه كساني هستند؟ ايمان به معناي خاص، يا به معناي عام؟

جواب: منظور ايمان به معناي عام است.

ج) آيا رعايت شروط فوق الذّكر شرعاً واجب است؟ يا مستحب مي باشد؟

جواب: حضور جمعي از مؤمنين الزامي است.

د) آيا حكم آيۀ شريفۀ مذكور، به شلّاق تعزيري نيز سرايت مي كند؟

جواب: در مورد شلاق تعزيري حكم به وجوب حضور طائفه مشكل است؛ ولي جواز آن در صورتي كه براي تنبيه

مردم مفيد باشد، بي اشكال است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 361

و) چگونگي كشف جرم

سؤال 928- همان گونه كه از اخبار و احاديث معصومين عليهم السلام استفاده مي شود شارع مقدّس در روابط نامشروع بنابر افشا و رسوايي زن و مرد ندارد. لذا طريقۀ اثبات اعمال منافي عفّت را چهار بار اقرار، يا شهادت چهار شاهد عادل قرار داده است؛ به همين جهت برخي از محاكم در اين گونه جرائم بنا بر تفتيش و اثبات جرم ندارند. وظيفۀ محاكم هنگامي كه پاي شاكي خصوصي در ميان است چيست؟ آيا در اين گونه موارد بر قاضي واجب است به علم خود عمل كند، يا مي تواند به علم خود عمل كند؟

جواب: شاكي حقّ شكايت دارد، و چنانچه بتواند ادّعاي خود را با دليل شرعي اثبات نمايد، حاكم بايد طبق موازين شرع مقدّس به وظيفۀ خود عمل كند، و قاضي در اين گونه موارد تحقيقات لازم را جهت احقاق حقّ شاكي انجام مي دهد، و چنانچه از مقدّمات حسّي، يا قريب به حسّ، براي او علم حاصل شود، علم او حجّت است.

ز) تغيير نوع مجازات

سؤال 929- با توجّه به تبليغات شديد رسانه هاي خارجي عليه حكومت اسلامي و دين مبين اسلام، اگر اجراي بعضي از حدود موجب وهن اسلام گردد، لطفاً بفرماييد:

اوّلًا: آيا مي توان از اجراي آن صرف نظر كرد؟

ثانياً: در صورت جواز، تشخيص موهن بودن به عهدۀ چه فرد يا افرادي خواهد بود؟

و ثالثاً: چه مجازاتي جانشين حدّ اجرا نشده خواهد شد؟

جواب: در فرض مسأله، مي توان آن را به صورتي كه اين اثر را نداشته باشد انجام داد، و تشخيص آن با حاكم شرع و مراجع تقليد است؛ ولي نبايد در برابر هر شعاري از سوي مخالفين تسليم شد.

سؤال 930- در مواردي كه شارع مقدّس شيوه

يا ابزار خاصّي را در اجراي مجازات در نظر گرفته؛ مانند رجم، يا كشتن با شمشير، لطفاً بفرماييد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 362

1- آيا شيوه يا ابزار ياد شده موضوعيّت دارد؟ به عبارت ديگر، آيا در اين گونه موارد هدف شارع مقدّس فقط از بين بردن مجرم است، و لو با استفاده از ابزار نوين باشد، يا انجام اين كار به شيوه يا ابزار منصوص ضرورت دارد؟

2- در صورت موضوعيّت داشتن، چنانچه اجراي رجم يا مجازاتهايي نظير مجازات لواط با شيوه هاي منصوص، در شرايطي خاصّ به مصلحت اسلام و نظام مقدّس اسلامي نباشد (مثلًا موجب وهن اسلام و مسلمين گردد، يا چهرۀ خشني از اسلام يا نظام اسلامي نشان دهد.) آيا مي توان ضمن اجراي اصل حكم، شيوۀ اجراي آن را تغيير داد؟

جواب: ظاهر ادلّه موضوعيّت است؛ ولي با عناوين ثانويّه مي توان آن را تغيير داد، و در بسياري از شرايط در عصر و زمان ما انتخاب شيوۀ رجم يا حدّ لواط مشكل دارد.

اقسام حدود

1- حدّ زنا

اشاره

سؤال 931- در مادّۀ 63 قانون مجازات اسلامي چنين آمده است: «زنا عبارتست از جماع مرد با زني كه بر او ذاتاً حرام است.» بعضاً از اين جمله چنين استفاده مي شود:

«چنانچه مرد و زني حرمت ذاتي در عمل زناشويي آنها نباشد، اين زناشويي حرمت ندارد، و وقتي كه حرمت نداشته باشد، رجم و جلد شامل آنها نخواهد شد.» و در مادّۀ 66 همان قانون، چنين مي خوانيم: «هرگاه مرد و زني كه با هم جماع نموده اند، ادّعاي اشتباه و ناآگاهي كنند، در صورتي كه احتمال صدق مدّعي داده شود، ادّعاي مذكور، بدون سوگند پذيرفته مي شود، و حدّ ساقط مي گردد.» مفهوم مخالف جملات اخير

چنين مي شود: «در صورتي كه احتمال صدق مدّعي داده نشود، مدّعيٖ مي تواند با اتيان سوگند، مبني بر اين كه دچار اشتباه و ناآگاهي شده، خود را از اجراي حدّ نجات دهد.» آيا منظور از كلمات «اشتباه و ناآگاهي» كه در مادّۀ اخير الذّكر آمده، اعمّ از اشتباه موضوعي و حكمي است، يا فقط اشتباه موضوعي منظور است؟ لطفاً بقيّۀ موادّ مذكور را نيز توضيح دهيد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 363

جواب: منظور از جملۀ «ذاتاً حرام است» خارج نمودن موردي است كه بالعرض حرام شده است. مثلًا زن در حال حيض، يا ماه مبارك رمضان بر شوهرش حرام است كه اين حرمت ذاتي نيست، و لذا جماع آنها، زنا محسوب نمي شود؛ امّا اگر با هم عقد زوجيّت نخوانده باشند، ذاتاً حرام است. و امّا منظور از جملۀ «بدون شاهد و سوگند … » اين است كه ادّعاي اشتباه كافي است، و لازم نيست او را وادار به سوگند كند، و اگر احتمال صدق وجود ندارد، سوگند بي فايده است. ادّعاي (اشتباه و ناآگاهي) نيز خواه در جهت حكم باشد يا موضوع، يكسان است.

زناي محصنه

سؤال 932- زني با داشتن همسر دائمي و شرعي، و تمامي شرايط يك زندگي سالم و آبرومند، و حقّ همخوابي با شوهر دائمي و رسمي خود، مرتكب عمل شنيع زنا مي گردد، كه اين عمل با چهار بار اقرار نزد قاضي دادگاه، و گواهي سازمان پزشكي قانوني به اثبات مي رسد. در حالي كه شوهر اين زن فقط يك شب (يعني كمتر از 24 ساعت) از همسر خود دور بوده، و شب قبل از سفر همخوابي داشته اند. حكم اين مسأله چيست؟

جواب: در صورتي كه يك شب

دور بوده، اجراي حدّ زناي محصنه دربارۀ او مشكل است.

سؤال 933- دختري به عقد مرد نابينايي در مي آيد، و مدّتي (حدود 45 روز) پس از عروسي و زندگي مشترك و تمكين از زوج، او را ترك مي كند، دختر ادّعا مي نمايد كه آن مرد او را فريب داده، و برادرش را، كه از نعمت بينايي كامل بهره مند است، در زمان عقد به عنوان زوج معرّفي كرده است! و تقاضاهاي متعدّدي تحت عنوان فسخ نكاح و طلاق به دادگاههاي عمومي كشور تقديم داشته كه در يكي از پرونده ها، ادّعاي وي (فريب) مورد رسيدگي قرار گرفته و دادگاه حكم به ردّ دعواي وي و وجود علقۀ صحيح و شرعي زوجيّت دائم بين نامبردگان صادر كرده است، و تقاضاي طلاق

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 364

وي نيز به دليل امتناع زوج، و ايرادهاي شكلي رد شده است. زوجه پس از انقضاي حدود چهار سال با مرد ديگري ازدواج كرده، و مرتكب زنا شده است. زاني نيز متأهّل و شرايط احصان را دارا بوده، و طبق تحقيقات انجام شده، از وضعيّت زن (زانيه) آگاه بوده است. آيا مشارٌ اليها به لحاظ غير محصنه بودن (دوري چهارساله از زوج البتّه به اختيار خود) مشمول حدّ زناي غير محصنه است؟ آيا مرد با توجّه به وضعيّت فوق الذّكر مشمول حدّ رجم است، يا به لحاظ شبهه، حدّ رجم از او درء مي شود؟ و در صورت اخير، آيا حدّ جلد، يا تعزير در مورد وي جاري مي گردد؟

جواب: در فرض مسأله زن به خاطر همان جدايي از شوهرش مشمول احكام محصنه نيست، و همچنين مرد، با توجّه به اين كه متمسّك به عقد ازدواج شده،

و اين خود يكي از دلايل شبهه مي باشد، او هم مشمول حكم محصن نيست، ولي هر دو به خاطر تقصير در سؤال از حكم مسأله، و ارتكاب كار خلاف، مستحقّ تعزيرند.

سؤال 934- آيا زاني در موارد ذيل مستوجب رجم است؟

1- به قصد فرار از تحقّق احصان، به مسافرت رفته و مرتكب زنا شده است.

2- در شرايطي مرتكب زنا شده كه همسر وي- زن يا شوهر- به علّت بيماري، آمادگي جماع نداشته، گرچه ساير استمتاعات ممكن بوده است.

3- زنا وقتي محقّق شده كه به علّت اختلافات خانوادگي، يا انزجار همسر از او، جماع با وي ممكن نبوده است.

4- ارتكاب زنا به هنگام روزه داري همسر بوده است.

5- زن در ايّام عدّۀ طلاق رجعي مرتكب زنا شده است. (با عنايت به اين كه حقّ رجوع ندارد.)

6- مرد در ايّام حيض يا نفاس همسرش مرتكب زنا شده است.

جواب: در هيچ يك از صور بالا زناي محصنه ثابت نيست، مگر در مورد روزه؛ زيرا مقدار ممنوعيّت روزه ضرر به احصان نمي زند، هر چند مشهور در ميان فقها اين است كه در عدۀ رجعيّه از ناحيۀ مرد و زن، زناي محصنه محسوب

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 365

مي شود؛ ولي دليل آنها قانع كننده نيست.

سؤال 935- شخصي به خاطر ارتكاب عمل شنيع زنا با دختر كوچكي، محكوم به رجم شده، و مستند حكم قاضي اقرار خود شخص بوده كه در مراحل مختلف دادرسي حاصل شده، و موجب علم قاضي شده است. مجرم به هنگام اجراي حكم، از گودال فرار مي كند. با توجّه به اين كه مستندِ حكم هم اقرار خود شخص و هم علم قاضي (احتمالًا ناشي از اقرار محكوم) بوده، آيا شخص محكوم

دوباره به گودال برگردانده مي شود، يا حكم اجرا شده تلقّي مي شود؟

جواب: اگر مستند تنها اقرار باشد، محكوم را بازنمي گردانند، و اگر مستند علم قاضي باشد (از هر طريقي حاصل شود) بازگرداندن بعيد نيست، ولي چون مسأله از مصاديق تدرء الحدود بالشبهات است، احتياط واجب ترك آن است.

تداخل حدّ و تعزير

سؤال 936- هرگاه شخصي متّهم به زناي غير محصن باشد، و در مرحلۀ سوّم و چهارم از اقرار خود عدول كند، و حكم تعزير در مورد ايشان منظور شود، و همزمان در شعبۀ ديگري به همان اتّهام محكوم گردد، حكم شرعي مسأله چيست؟

جواب: اگر در مورد دوّم، حكم حدّ بر او ثابت شده، تعزير ساقط مي شود.

حكم زناي با محارم

سؤال 937- اگر شخصي نعوذ باللّٰه با محارم خود (مثلًا زن پدرش)، با علم به اين كه زنا در اسلام حرام است آميزش كند، ولي علم به حرمت شديد زناي با محارم، و حكم آن (اعدام) نداشته باشد. با توجّه به اين مطلب، اگر چهار بار اقرار كند، آيا حكم آن همان اعدام است؟

جواب: آري، حكم او اعدام است.

سؤال 938- خانمي همراه دختر 20 ساله اش، و به طرفيّت شوهرش، كه اكنون زنداني است، جهت دفاع از خود به اين جانب وكالت داده است. شوهر وي، كه فردي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 366

پرخاشگر و در محيط خانه ديكتاتور و حاكم بي چون و چرا بوده، نعوذ باللّٰه حدود 8 سال با دختر خود همبستر مي شده، كه حاصل آن دخترك بي گناهي است كه از اين ارتباط نامشروع متولّد شده، و اكنون 7 ساله مي باشد!! لطفاً حكم شرع را در مورد پدر و دختر، كه تحت زور و فشار پدر در قبال خواسته هاي نامشروع وي تمكين نموده، و نيز وضعيّت شرعي و حقوقي فرزند ياد شده بيان فرماييد.

جواب: چنانچه كار پدر ثابت شود، حكم او سه بار اعدام است؛ از جهت زناي با محارم، و از جهت زناي به عنف، و زناي محصنه. و دختر اگر تحت فشار بوده حدّ ندارد، ولي اگر

زن نتواند اين مطلب را اثبات كند، شوهر مي تواند تقاضاي حدّ قذف كند. فرزند مزبور از طرف پدر، نامشروع است و إرث نمي برد؛ امّا نفقه و هزينه اش بر دوش اوست.

حكم زناي به عنف

سؤال 939- طبق بند دِ مادّۀ 82 قانون مجازات اسلامي، زناي به عنف موجب قتل زاني مي باشد. از طرفي مستحضريد كه ميان اكراه و اجبار تفاوت وجود دارد؛ زيرا اكراه زماني محقّق مي شود كه شخص مكرَه ارادۀ انجام فعل دارد، ولي رضايت به انجام آن ندارد. ولي در اجبار، شخص ارادۀ انجام فعل را نيز ندارد. مستدعي است دربارۀ اكراه در زنا بفرماييد:

الف) آيا زنا با شخصي كه در حالت مستي، يا خواب آلودگي، يا بي هوشي، يا معتقد به حليّت است، مصداق اكراه مي باشد، تا زاني محكوم به قتل گردد؟

ب) آيا ميان صورتي كه زاني، زانيه را براي ارتكاب زنا، مست يا بي هوش نموده، و حالتي كه زاني نقشي در مستي يا بي هوشي زانيه نداشته تفاوتي هست؟

ج) آيا مراد از عنف، اظهار نارضايتي است، يا منظور صرف نبودن رضايت است؟

جواب الف تا ج: در صورتي كه زن حاضر به زنا نبوده، ولي مرد در حال مستي يا بيهوشي يا خواب به او تجاوز كرده، زناي به عنف محسوب مي شود، و حكم اعدام دارد. و در اين مسأله فرقي بين اقدام زاني و عدم اقدام او در مست

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 367

شدن، يا بيهوش شدن زن، و امثال آن نيست. تعبير به زناي عنف در روايات وارد نشده، بلكه تعبير به غصب وارد شده كه بر تمام اين موارد صادق است.

سؤال 940- آيا محصن بودن زاني در زناي به عنف، تأثيري در نوع مجازات دارد؟

جواب:

در هر صورت حكم او اعدام است.

سؤال 941- لطفاً در مورد زناي به عنف با دختر باكره به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- آيا زناي به عنف با دختر غير بالغۀ باكره، موجب ضمان مهر المثل مي شود؟

جواب: آري موجب ضمان مهر المثل مي شود.

2- در صورت بلوغ دختر در دو فرض فوق، حكم چيست؟

جواب: از اين جهت فرقي بين اين دو نيست.

3- چنانچه شخصي با وعدۀ دروغين ازدواج، با دختر باكره اي زنا كند، با توجّه به مُكرَه نبودن دختر، آيا زاني ضامن مهر المثل است؟

جواب: ضامن مهر المثل نيست؛ ولي علاوه بر حدّ، براي فريب زن تعزير هم دارد. و حاكم شرع مي تواند به او پيشنهاد كند كه اگر با آن دختر ازدواج كند تعزير او را مي بخشد، و الّا تعزير شديدي دربارۀ او جاري خواهد شد.

سؤال 942- در صورتي كه پزشك يا فرد ديگري هنگام بي هوشي بيمار براي عمل جرّاحي، با وي زنا كند. آيا زناي به عنف محسوب مي شود؟

جواب: آري زناي به عنف است.

سؤال 943- اگر در بيمارستاني، پزشك يا روانشناس، يا فرد ديگري با دختران جواني كه مشاعرشان كامل نيست، يا دچار اختلال رواني هستند مرتكب زنا شود، آيا زناي به عنف است؟

جواب: زناي به عنف محسوب نمي شود.

حكم زناي غير مسلمان

سؤال 944- اگر زن و مردي، هر دو غير مسلمان، در مملكت اسلامي مرتكب عمل زنا شوند، و از حرمت آن در شريعت اسلام نيز آگاه باشند. در صورت اثبات جرم از

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 368

طُرق شرعي و قانوني، حكم آن چيست؟

جواب: قاضي مي تواند آنها را طبق قانون اسلام، يا قانون خودشان مجازات كند.

سؤال 945- اگر مرد غير مسلماني با زن مسلماني زنا كرده، و

شرايط اجراي حد نيز فراهم باشد، لكن زاني مدّعي باشد كه مسلمان شده است. حكم قضيّه و مجازات نامبرده در دو فرض زير چه مي شود؟

الف) بعد از اثبات جرم مسلمان شده باشد؟

ب) قبل از اثبات جرم مسلمان شده باشد؟

جواب: هرگاه قبل از دستگير شدن مسلمان شود حد ساقط مي شود؛ و اگر بعد از دستگيري و قيام بيّنه اسلام آورد حد ساقط نمي شود و حدّ او قتل است؛ مگر اين كه عناوين ثانويه در اين گونه موارد مانع شود.

تبعيد

سؤال 946- مرد متأهّلي قبل از دخول به زوجه اش مرتكب زنا شده، و به حدّ جلد و تراشيدن سر و تبعيد به مدّت يك سال محكوم گرديده است. واژۀ تبعيد سؤالات متعدّدي را به ذهن انسان متبادر مي سازد. لطفاً به بخشي از اين سؤالات پاسخ دهيد:

1- چنانچه تبعيد موجب فساد و انحراف بيشتر مجرم شود، بازهم مي توان وي را تبعيد كرد؟

جواب: در چنين فرضي تبعيد جايز نيست.

2- محكوم عليه از چه مكاني تبعيد خواهد شد؟ محلّ اقامت، محلّ ارتكاب جرم، يا محلّ اجراي حكم؟

جواب: احتياط آن است كه او را به جايي تبعيد كنند كه نه وطنش باشد، و نه محلّ تازيانه خوردنش.

3- فاصلۀ تبعيدگاه تا محلّ تبعيد چقدر بايد باشد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 369

جواب: لازم است به مقداري باشد كه عرفاً تبعيد صدق كند، و به آساني نتواند به محلّ وطن برگردد.

4- اگر بدون اذن تبعيدگاه را ترك كند، چه واكنشي عليه او بايد اجرا گردد؟

جواب: بايد او را به محلّ تبعيدگاه برگردانند، و حاكم شرع مي تواند او را تعزير كند.

5- اگر مجدّداً در تبعيدگاه مرتكب چنان عملي گردد، آيا از آنجا نيز تبعيد خواهد

شد؟

جواب: چنانچه در آنجا حدّ بر او جاري شود، از آنجا نيز تبعيد مي شود.

2- حدّ مساحقه

سؤال 947- كيفيّت اجراي حدّ مساحقه از حيث نحوۀ اجراي شلّاق، مثل داشتن لباس متعارف و نداشتن آن، و شدّت و ضعف زدن شلّاق و مانند آن، چگونه است؟

جواب: مانند حدّ زنا، زن نشسته و با لباس بايد باشد.

3- حدّ لواط

سؤال 948- شخصي به جرم لواط ايقابي با طفلي خردسال، به حدّ قتل محكوم، و حكم صادره نيز در ديوان محترم عالي كشور تنفيذ گرديده است. نظر به اين كه اجراي حكم صادره به طريق قتل با شمشير، آتش زدن، پرت كردن از جاي بلند، يا خراب كردن ديوار بر روي محكوم عليه، ممكن است مورد بهره برداري سوء دشمنان اسلام، و تبليغات عليه نظام مقدّس اسلامي گردد، آيا اجراي حكم مذكور به طريق دار زدن، يا قتل با گلوله، امكان پذير است؟

جواب: در فرض مسأله، كه محذورات مهمّي بر اجراي حدّ به نحوي كه ذكر كرده ايد، مترتّب مي شود، مي توان اعدام را به شكل ديگري مانند دار زدن و قتل با گلوله انجام داد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 370

4- حدّ قوّادي

سؤال 949- آيا وحدت قصد بين قوّاد و طرفين براي زنا يا لواط لازم است؟

جواب: اگر منظور از سؤال اين است كه قوّاد مثلًا قصد واسطگي در زنا دارد، ولي طرفين قصد ازدواج موقّت دارند، در چنين مواردي عنوان قوّاد صادق نيست.

سؤال 950- اگر پس از اين كه واسطه، طرفين را به يكديگر مرتبط نمود، يكي از آنها پشيمان شد، امّا- العياذ باللّٰه- عمل زنا يا لواط به عنف صورت گرفت، آيا قوّادي محقّق شده است؟

جواب: مورد از موارد شبهه است كه درء حد مي شود.

سؤال 951- اگر فردي دو يا چند نفر را براي روابط نامشروع، در حدّ تقبيل و مضاجعه و مانند آن، جمع نمايد، ولي وضع به طوري باشد كه نوعاً و معمولًا نتيجه كار او زنا يا لواط مي شود، آيا قوّادي محقّق مي شود؟

جواب: آري قوّادي صدق مي كند.

5- حدّ قذف

سؤال 952- اگر پدري فرزند نامشروع خويش را قذف كند، آيا حدّ قذف بر او جاري مي شود؟

جواب: حدّ قذف ندارد.

6- حدّ شرب خمر

سؤال 953- با توجّه به اين كه حدّ شرب خمر بر مردان بايد بر بدن بدون ساتر (غير از ساتر عورت) انجام گيرد، لطفاً بفرماييد:

الف) در صورتي كه مجري حكم، حد جلد را از روي لباس زده باشد، آيا چنين حدّي مسقط حدّ شرب خمر مي باشد، يا بايد دوباره مجازات به شكل صحيح اجرا شود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 371

ب) در صورت مثبت بودن پاسخ، حكم اجراي اوّليه چه مي شود؟ آيا مأمور اجراي حكم نسبت به آن قصاص مي شود، يا حكم ديگري دارد؟

ج) در صورتي كه قاضي تصريح كرده باشد كه بايد تازيانه بدون ساتر (غير از ساتر عورت) زده شود، اگر احراز شود كه مأمورين اجرا، عمداً يا به جهت اهمال و سهل انگاري، اين گونه حكم را اجرا كرده اند، آيا مي توان آنان را تعزير نمود؟

د) چنان چه امور فوق احراز نشود، يا مشخّص شود كه اين عمل از روي غفلت و قصور انجام گرفته، چه حكمي متوجّه آنان خواهد شد؟

جواب الف تا د: احتياط واجب آن است كه افراد را مطلقاً برهنه نكنند؛ البتّه نبايد پوشش آنها به قدري كلفت باشد كه تأثير شلّاق را از بين ببرد.

سؤال 954- با توجّه به اين كه در برخي از روايات آمده كه: «شدّت تازيانه در حدّ شرب خمر، شديدتر از حدّ قذف است.» و در برخي ديگر از روايات آمده كه «تازيانه هاي حدّ قذف معمولي زده مي شود.» لطفاً بفرماييد كه شدّت تازيانه ها در حدّ شرب خمر چگونه بايد باشد؟ آيا همانند حدّ زنا بايد اشدّ

ضرب باشد، يا از نظر شدّت بين حدّ زنا و حدّ قذف مي باشد؟

جواب: در حدّ شرب خمر بايد شدّت ضرب در حدّ متوسط باشد.

سؤال 955- در هنگام اجراي حدّ شرب خمر بر مرد، در بسياري از موارد محدود پس از چند ضربه خود را روي زمين مي اندازد، يا قادر بر ايستادن نيست، و بر زمين مي افتد، آيا مي توان باقيماندۀ تازيانه ها را در حال خوابيده بودنِ وي جاري كرد، يا بايد به وسيله اي وي را سر پا نگهداشت (مانند بستن وي بر ستون و مانند آن) و حد را در حال ايستاده بر او جاري كرد؟

جواب: اجراي حد در حالي كه خوابيده باشد جايز نيست.

سؤال 956- در فرض سؤال فوق، چنانچه سر پا نگهداشتن وي به شكل متعارف ممكن نباشد، رعايت امري نزديك به آن مانند نيمه ايستاده نگهداشتن، يا انداختن وي بر روي نرده، يا مبل و مانند آن، از حيث لزوم يا جواز، چگونه است؟

جواب: در صورتي كه به قسمتي از پاها و رانها و مانند آن، كه حالت ايستاده دارد، بزنند اشكالي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 372

7- حدّ سرقت

اشاره

احكام حرز

سؤال 957- مراد از هتك حرز در سرقت مستوجب حد، چيست؟ آيا هتك حرز بايد همراه با إعمال فشار فيزيكي و شكستن حرز باشد، يا خارج كردن مال از حرز بدون اذن و اطّلاع مالك (و لو با كليد) هتك حرز تلقّي مي گردد؟

جواب: اين مورد و مانند آن نيز مصداق هتك حرز است.

سؤال 958- هرگاه خزانه دار مؤسّسه اي مالي، دَرِ خزانه را باز نمايد تا شخصي موجودي صندوق را بازبيني نمايد، و آن شخص مبادرت به سرقت وجوه داخل صندوق كند. در صورت عدم علم

خزانه دار به قصد سرقت، آيا هتك حرز محقّق شده است؟

جواب: هتك حرز محسوب نمي شود.

سؤال 959- اگر مالي دو حرز داشته باشد، و سارق آن را از يكي خارج و در حرز دوّم دستگير شود، آيا در چنين موردي حدّ سرقت جاري مي گردد؟ مثلًا اموالي را كه در گاوصندوق منزل است، از گاوصندوق خارج كند، ولي در حياط منزل دستگير شود، آيا ربودن از حرز صدق مي كند؟

جواب: در صورتي كه در خانه باشد حرز محسوب مي شود، و سارق هنوز از حرز خارج نشده و حد ندارد.

سؤال 960- اگر سارق پيش از بيرون آوردن مال از حرز دستگير شود، آيا قابل تعزير است؟

جواب: تعزير دارد.

سؤال 961- در فرض فوق، آيا مرتكب از جهت ورود غير مجاز به ملك ديگري، يا ورود به عنف، يا شروع به سرقت، مجرم محسوب مي گردد؟

جواب: آري مجرم محسوب مي گردد.

سؤال 962- يكي از شرايط اجراي حدّ سرقت اين است كه مال در حرز باشد. لطفاً بفرماييد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 373

الف) اگر فرزند، دوست، همسايه، اجير، يا شخص ديگري، با اطّلاع، يا بدون اطّلاعِ صاحب مال، مال را در حرز قرار دهد؛ آيا ربودن اين مال با وجود ديگر شرايط، سرقتِ حدّي محسوب مي گردد؟

جواب: چنانچه به امر و اطّلاع صاحب مال باشد، سرقت حدّي محسوب مي شود. و در صورت عدم اطّلاع او، احتياط آن است كه حد جاري نشود.

ب) اگر مال بدون اطّلاع و دخالت مالك در حرز قرار گيرد و ربوده شود، آيا با وجود شرايط ديگر، حكم سرقت حدّي دارد؟ مثلًا اگر حيواني بدون اطّلاع مالك به طويله رود و درب طويله بسته شود، سپس كسي حيوان را بربايد، آيا سرقت

حدّي محسوب مي شود؟ يا مثلًا فردي مالي را پيدا كند و در حرز بگذارد، و اين مال ربوده شود، چه حكمي دارد؟

جواب: احتياط عدم اجراي حد در اين گونه موارد است.

ج) اگر صاحب مال آن را در حرز نگذاشته باشد، و راضي به حرز نباشد، و مال ربوده شود، آيا حدّ قطع با وجود ساير شرايط جاري مي گردد؟

جواب: جاري نمي شود.

سؤال 963- اگر كسي با هتك حرز، و به قصد دزدي وارد منزل ديگري شود، و در اتاق منزل لباس گران قيمتي بيابد كه ارزش آن از حدّ نصاب بيشتر باشد، و آن را بپوشد و از اتاق بيرون آيد. سپس صاحبخانه از خواب بيدار شده، او را ببيند و سر و صدا كند، و دزد فرار كند، و صاحبخانه او را تعقيب كند، و سرانجام در بيرون از منزل او را دستگير نمايد، حكم آن چيست؟

جواب: احتياط آن است كه به تعزير اكتفا شود.

شركت در سرقت

سؤال 964- دربارۀ شركت در سرقت بفرماييد:

الف) آيا شركت در سرقت، منوط به مداخلۀ اجرايي در سرقت است؟

جواب: آري منوط به مداخلۀ اجرايي در سرقت است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 374

ب) در صورت مثبت بودن پاسخ الف، آيا عمليّات اجرايي سرقت تنها شامل بيرون آوردن مال و اخراج آن از حرز است؟ يا هر نوع همكاري كه در تحقّق سرقت مؤثّر باشد (مانند شكستن حرز، يا باز كردن رمز گاوصندوق، و مانند آن) را نيز شامل مي شود؟

جواب: در صورتي كه همه با قصد معاونتِ بر سرقت اين كار را كرده باشند (خواه به صورت مباشرت بوده، يا تسبيب) و شرايط ديگر در آن جمع باشد، همۀ آنها سارق محسوب مي شوند.

ج) آيا

شركت در سرقت در صورتي محقّق مي شود كه شي ء واحد ربوده شود، يا اگر هر نفر شي ء جداگانه اي را بربايد نيز شركت در سرقت محسوب مي شود؟ مثلًا اگر دو نفر با هم وارد منزلي شوند، يكي جواهرات و ديگري تابلوهاي گران قيمت را بربايد، آيا شركت در سرقت تحقّق يافته است؟

جواب: در صورتي كه عرفاً همۀ آنها يك سرقت محسوب شود، حكم واحدي دارد.

د) آيا شرعاً سارق تنها به فرد يا افرادي اطلاق مي شود كه مال را از مكان خود بيرون آورند، يا همكاران و همراهان آنها (هر چند در اخراج مال مباشرتاً دخالت نداشته باشند) نيز سارق محسوب مي شوند؟ مثلًا اگر عدّه اي وارد منزلي شوند و يك نفر با اسلحه افراد داخل منزل را با قهر و غلبه تهديد كند، و زمينۀ ورود ديگران را فراهم نمايد، و ديگري گاوصندوق را باز كند، و شخص سوّم پول ها را جمع و در كيسه اي قرار دهد، و فرد چهارم پول ها را از منزل خارج كند. آيا تنها فرد اخير سارق است، يا همگي سارقند؟

جواب: حدّ سرقت فقط بر كساني اجرا مي شود كه هتك حرز كنند، و مال را از حرز خارج نمايند.

مستثنيات حدّ سرقت
الف) سرقت در سال قحطي

سؤال 965- اگر سارق در سال قحطي، غنيّ و بي نياز باشد، و در عين حال سرقت

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 375

نمايد، آيا حد بر وي جاري مي شود؟

جواب: آري جاري مي شود.

سؤال 966- آيا قحطسالي در عدم اجراي حدّ سرقت موضوعيّت دارد و چيزي جداي از اضطرار است، يا مصداقي از مصاديق اضطرار به شمار مي رود؟

جواب: ظاهراً مصداقي از مصاديق اضطرار است.

سؤال 967- آيا در قحطسالي بين حالتي كه غذا و موادّ خوردني در بازار وجود

داشته باشد ولي قيمت آن گران باشد، و بين حالتي كه موادّ خوراكي كمياب يا ناياب باشد، فرقي هست؟

جواب: نسبت به افراد غير متمكّن گراني بيش از حد با كميابي تفاوتي نمي كند.

سؤال 968- در صورت انحصار حكم حدّ سرقت به سرقت مأكول (موادّ خوراكي) در سال قحطي، آيا مسروق بايد مأكول بالفعل باشد، يا شامل مأكول بالقوّه (هرچه صلاحيّت خوردن دارد) نيز مي شود؟

جواب: تمام مأكولات متعارف را شامل مي شود.

سؤال 969- آيا مراد از «عام المجاعه» سال قحطي است، يا دوران قحطي؟ به بيان واضح تر، اگر در طول سال وضع اقتصادي كشور و توان معيشتي مردم خوب باشد، ولي در مدّت كوتاهي (مثلًا يك ماه) اوضاع اقتصادي كشور خراب شود، و مردم در وضع معيشتي پائين باشند، و ارزاق عمومي كمياب يا ناياب شود، آيا سال قحطي بر آن اطلاق مي گردد؟

جواب: معيار همان يك ماه است.

سؤال 970- آيا در سال قحطي تعزير سارق نيز منتفي است؟

جواب: تعزير هم ندارد.

ب) سرقت زن از شوهر

سؤال 971- اگر زني اموال و اجناس شوهر خود را به هر عنوان، بدون اطّلاع و رضايت و اجازۀ او مصرف كند، يا به فروش برساند، سرقت محسوب مي شود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 376

جواب: سرقت محسوب نمي شود، ولي نوعي خيانت است و حرام، و بايد جبران كند.

ج) سرقت در حال اضطرار

سؤال 972- لطفاً در مورد مسألۀ اضطرار در حدّ سرقت به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

الف) با توجّه به اين كه يكي از شروط اجراي حدّ سرقت عدم اضطرار است، آيا لازم است بين سرقتي كه بر اثر اضطرار واقع مي شود، و رافع اضطرار رابطۀ مستقيم وجود داشته باشد؟ به عبارت ديگر، آيا لازم است فعل مجرمانه مستقيماً اضطرار و ضرورت را برطرف كند؟ مثلًا اگر كسي براي رفع گرسنگي كالايي را به سرقت ببرد تا با فروش آن غذا تهيّه كند، آيا مشمول احكام اضطرار مي شود، يا اضطرار فقط در صورتي موجب رفع مجازات است كه مضطرّ براي رفع گرسنگي، غذا يا متاع خوردني سرقت نمايد؟

جواب: تفاوتي نمي كند.

ب) آيا در فرض فوق، بين حالتي كه امكان سرقت غذا و كالاي ديگر جهت فروش و تهيّۀ غذا يكسان است، و حالتي كه يكي از دو طريق مذكور أسهل باشد، يا حالتي كه تنها راه رفع اضطرار و به دست آوردن غذا، سرقت كالاهاي ديگر و فروش آن و تهيّۀ غذا باشد، فرقي هست؟

جواب: هرگاه دو طريق وجود دارد، و سارق به نيّت رفع اضطرار به يكي از آنها دست مي زند، حدّ ندارد.

د) سرقت پدر از فرزند

سؤال 973- اگر سارق، پدر صاحب مال، يا جدّ پدري وي باشد، آيا سرقت مذكور تنها حدّ ندارد، يا هيچ مجازاتي، و لو تعزير، بر وي جاري نمي شود؟

جواب: نه حد دارد و نه تعزير؛ مگر اين كه عناوين ثانويّه اي در اينجا مطرح گردد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 377

سؤال 974- اگر زاني از اموال فرزند نامشروع خود سرقت كند، چه حكمي دارد؟

جواب: حدّ سرقت جاري نمي شود.

ه) سرقت اموالي كه ماليّت ندارد

سؤال 975- چنانچه اموال به دست آمده از سارق، اقلامي باشد كه ماليّت دارد، لكن مالباخته از نظر قانوني صلاحيّت استفادۀ از آن را نداشته باشد؛ مثلًا سارق اسلحه و مهمّات، يا تجهيزات دريافت از ماهواره را سرقت كرده باشد. آيا سرقت شرعي محسوب مي گردد؟ چنانچه سرقت محسوب گردد، آيا مي توان حكم به ردّ مال نمود؟

جواب: چنانچه اشياء مزبور ماليّت ندارد (مانند ماهواره كه در شرايط فعلي جزء وسائل فساد است) سرقت آن مشمول حد نيست؛ ولي اگر مانند اسلحه باشد ملك صاحبش مي باشد (هر چند مالك آن مرتكب كار نامشروعي به خاطر مخالفت با قانون جمهوري اسلامي شده،) و در اين صورت سرقت صادق است.

و) سرقت منافع

سؤال 976- الف) آيا ربودن منافع، سرقت است و مجازات دارد؟ مثلًا فردي اتومبيل اجاره اي را در حرز قرار دهد، و ديگري آن را بربايد، اگر مالك اتومبيل شكايت نكند، آيا مستأجر حقّ شكايت و مطالبۀ مال مسروقه را دارد؟

ب) آيا ربودن حقّ، سرقت محسوب مي گردد و مثل اموال مجازات دارد؟ مثلًا فرد «الف»، از فرد «ب» تلفن همراهي اجاره مي كند تا به مدّت يك ماه از آن استفاده كند، و ده هزار تومان اجاره دهد. و فرد «ج» اين فايده را از فرد «الف» مي ربايد. يعني قصد سرقت عين (تلفن همراه) را نداشته بلكه مي خواسته يك ماه از آن استفاده كند، سپس آن را به صاحبش بر مي گرداند. آيا عمل فرد «ج»، سرقت حقّ مستأجر به حساب مي آيد و مجازات دارد؟

جواب الف و ب: سرقت منافع و حق، مشمول احكام سرقت اموال نيست؛ ولي تعزير دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 378

ز) سرقت موقّت

سؤال 977- آيا قصد محروم كردن دائمي در سرقت شرط است؟

جواب: چنانچه يقين داشته باشيم كه سارق به قصد تملّك برنداشته، بلكه قصد داشته موقّتاً از آن استفاده كند و بازگرداند، احكام سرقت جاري نمي شود؛ ولي تعزير دارد.

ح) سرقت از سارق

سؤال 978- آيا سرقت مالي كه قبلًا سرقت شده مجازات دارد؟ اگر بلي، چه مجازاتي دارد؟

جواب: اگر منظورتان اين است كه شخصي از سارق چيزي بدزدد، آيا مجازات دارد؟ جواب اين است كه حدّ شرعي ندارد، ولي به خاطر تصرّف در اموال مردم تعزير دارد.

احكام ديگر سرقت

سؤال 979- آيا حمل، نگهداري و مخفي كردن اموال مسروقه هر كدام جرم جدايي محسوب مي شود، يا در حكم عمل واحد است؟

جواب: در صورتي كه حدّ شرعي بر او جاري شود، چيز ديگري به خاطر اين امور بر او نيست.

سؤال 980- آيا پس از اجراي حدّ سرقت، يا محاربه، مي توان به محكومٌ عليه اجازه داد تا با هماهنگي يك پزشك متخصّص نسبت به پيوند اعضاء جدا شده اقدام نمايد؟!

جواب: سارق حق ندارد عضو قطع شده را پيوند بزند.

سؤال 981- آيا مخارج درمان محكومٌ عليه پس از قطع، يا تحمّل ضربات شلّاق، بر عهدۀ دولت اسلامي مي باشد؟ منظور مخارج متعارف، يا مخارج حتمي الوقوع؛ مثل پانسمان و مانند آن است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 379

جواب: احتياط آن است كه مخارج قابل توجّه از بيت المال پرداخته شود.

سؤال 982- چنانچه متّهم نزد مراجع انتظامي، يا قاضي ديگري غير از قاضي صادر كنندۀ رأي، اقرار به سرقت نموده باشد، و پس از آن پرونده با قرار عدم صلاحيّت محلّي، ذاتي و مانند آن، نزد اين جانب به عنوان قاضي رسيدگي كننده ارسال شده باشد، و متّهم منكر سرقت گردد، حكم چگونه خواهد بود؟!

جواب: هرگاه شهود معتبر نزد قاضي دوّم شهادت به اقرار متّهم بدهند، حقوق مالي ثابت مي شود؛ ولي حدّ و تعزير ثابت نمي شود.

سؤال 983- از زمان تصويب قانون مجازات اسلامي تاكنون، كمتر قاضي

و محكمه اي را مي توان يافت كه اقدام به اجراي حدّ الهي سرقت نموده باشد. آنها در توجيه عمل خويش به احاديثي از ائمّۀ اطهار و رسول گرامي اسلام «عليهم آلاف التحية و السلام» استناد مي كنند كه مضمون آن احاديث چنين است: «چنانچه قاضي در عدم اجراي حدّ الهي دچار اشتباه گردد، بهتر است تا اين كه در اجراي آن دچار اشتباه شود.» عدّه اي ديگر در مقام توجيه به معضلات بيكاري و عواقب ناشي از تبليغات سوء دشمنان اشاره مي نمايند، و خلاصه هركس به نحوي از اجراي حدود الهي، خصوصاً در سرقت و محاربه، شانه خالي مي كند. و كار به جايي رسيده كه گويا هيچ سرقت مشمول حدّ الهي در كشور صورت نمي گيرد! نظر حضرتعالي در اين مورد چيست؟

جواب: در صورتي كه شرايط حدّ سرقت جمع باشد، قاضي نبايد وسوسه كند، و بايد حدود الهي اجرا گردد. و لزومي ندارد حتماً در ملأ عام باشد، تا مخالفان روي آن تبليغات منفي كنند.

سؤال 984- در صورتي كه سرقت جامع شرايط حدّ، با اقرار سارق نزد حاكم ثابت شود، سپس سارق توبه كند، آيا عفو وي توسط وليّ امر جايز است؟

جواب: آري، جايز است.

سؤال 985- اگر در مورد يك نفر هم سرقت واجد شرايط حدّ و هم سرقت فاقد شرايط حد ثابت شود، آيا اجراء حد كفايت از تعزير مي كند؟ يا به لحاظ سرقت واجد

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 380

شرايط حدّ بايد حد اجراء شود، و به لحاظ سرقت فاقد شرائط حدّ، تعزير مي گردد؟

جواب: در فرض مسأله كه هر دو با هم ثابت شده (هر چند مربوط به دو زمان باشد) تنها حد كافي است.

8- حدّ محارب

سؤال 986- الف)

شرايط صدق محارب و مفسد في الارض در عصر حاضر چيست؟ اگر عدّه اي از مسيحيان در بعضي از كشورها به صورت مستقيم يا غير مستقيم، با مسلمانان در حال جنگ باشند، آيا احكام محارب دربارۀ آنها جاري مي شود؟

ب) آيا براي تحقق عنوان محاربه، صرف تهديد با اسلحه كافي است، يا تحقّق قتل يا سرقت نيز لازم است؟ چنانچه سرقت لازم باشد، آيا نصاب شرط است؟

ج) آيا در تحقّق عنوان محاربه، مكان نيز دخالت دارد؟ مثلًا، آيا لازم است عمل ارتكابي در دار الاسلام باشد، يا در غير دار الاسلام نيز صدق عنوان محاربه امكان پذير است؟

جواب: محارب به كسي مي گويند كه با اسلحه مردم را تهديد كند و قصد جان يا مال يا ناموس مردم را داشته باشد، و در محيط اجتماع ناامني ايجاد كند. مفسد في الارض كسي است كه منشأ فساد گسترده اي در محيطي شود؛ هر چند بدون توسّل به اسلحه باشد، مانند قاچاقچيان موادّ مخدّر و كساني كه مراكز فحشا را به طور گسترده ايجاد مي كنند. و اگر در غير كشور اسلامي، اين كار در منطقۀ مسلمان نشين صورت گيرد، حكم محارب نيز جاري مي شود.

سؤال 987- اگر سه نفر به قصد كشتن شخصي و سرقت اموالش، سوار ماشين وي شوند، و در جادّه او را كشته، و ماشينش را به سرقت ببرند. در حالي كه از يك رشته طناب و يك اسلحۀ پلاستيكي استفاده كرده باشند. (بر فرض اثبات وقوع جرم قتل، و خفه كردن وي در اثر طناب، و سرقت ماشين،) آيا نامبردگان محارب محسوب مي شوند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 381

جواب: چنين كساني محارب نيستند، و احكام قاتل و مانند آن را دارند؛

مگر اين كه اين عمل را تكرار كنند؛ به گونه اي كه منشأ ناامني گردد، و عنوان مفسد پيدا كنند.

سؤال 988- اگر قاتل قصد داشته باشد كه چنانچه از زندان آزاد شود بازهم شخص يا اشخاص ديگري را بدون هيچ دليل بكشد، آيا مفسد في الارض محسوب شده، و مهدور الدم مي باشد؟

جواب: اين نيّت سبب نمي شود كه مصداق مفسد في الارض گردد؛ ولي اگر چنين نيّتي احراز شود مي توانند او را همچنان در زندان نگه دارند تا اصلاح شود.

سؤال 989- لطفاً دربارۀ مجازات محارب در فرض هاي زير فتواي شريف را مرقوم فرماييد:

الف) اگر محارب فاقد دست يا پا باشد، آيا حاكم شرع مي تواند مجازات قطع را انتخاب كرده، و به قطع عضو موجود اكتفا كند، يا بايد مجازات هاي غير قطع را برگزيند؟

ب) اگر حاكم شرع حكم به قطع بدهد و قبل از اجراي حكم، يك عضو يا هر دو عضو مورد حكم معدوم شود، آيا حدّ ساقط مي شود، يا بايد يكي ديگر از مجازاتهاي محارب إعمال شود؟ اگر يك عضو محارب قطع شده، فقط به قطع عضو ديگر اكتفا مي شود؟

جواب: چنانچه قاضي بين قطع دست و پا و مجازات ديگر مخيّر باشد، بايد مجازات ديگر را انتخاب كند. و اگر چنين نباشد، عضوي را كه موجود است قطع مي كند.

سؤال 990- با توجّه به بند الف مادۀ 195 قانون مجازات اسلامي كه دربارۀ مجازات صلب مي گويد: «نحوۀ بستن موجب مرگ مصلوب نگردد.» و با عنايت به بند ج همان مادّه كه در آن مي خوانيم: «اگر محكوم به صلب پس از سه روز زنده بماند، نبايد او را كشت.» بفرماييد:

اگر مجري حكم، محكوم به صلب را به گونه اي

ببندد كه باعث مرگ وي شود، آيا ضامن است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 382

جواب: اعتقاد ما در مورد دار زدن اين است كه، بايد طوري دار بزنند كه محكوم بميرد؛ مانند آنچه در زمان ما مرسوم است. اين همان چيزي است كه از ادلّۀ شرعيّه استفاده مي شود.

سؤال 991- لطفاً در مورد «نفي بلد» به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

الف) منظور از نفي بلد چيست؟ از بين بردن، تبعيد كردن، آواره نمودن دائمي، يا معاني ديگر؟

ب) اگر نفي به معناي تبعيد باشد، آيا مراد تحت نظر قرار دادن در محلّ تبعيد است، يا زنداني كردن وي در آن محل؟

ج) اگر منظور تحت نظر قرار دادن باشد، در موارد خاصّي كه تبعيد به مفاسد ديگري منتهي مي شود (مانند تبعيد زنان، قاچاقچيان و افراد شرور) آيا مي توان تبعيد را به حبس تبديل نمود؟

د) اگر محارب از محل تبعيد فرار كند، آيا حاكم شرع مي تواند پس از دستگيري وي، تبعيد را به يكي ديگر از مجازاتهاي چهارگانه (جزاي نقدي، حبس يا تعزير) تبديل نمايد؟

ه) آيا حكم عدم جواز نفي بلد زن در باب زنا را مي توان به تبعيد زن در باب محاربه تسرّي داد؟

جواب: الف) منظور از نفي بلد همان تفسير معروف آن يعني تبعيد كردن است. ب) كافيست در آن محل تحت نظر باشد، و زنداني كردن دليلي ندارد.

ج) در مواردي كه تبعيد تنها مجازات مجرم است، اگر راه حل منحصر به زندان باشد، مي توان او را در محلّ تبعيد زنداني كرد.

د) در صورتي كه بيم فرار مجدّد باشد، مي توان در محلّ تبعيد او را زنداني كرد.

ه) آري مي توان تسرّي داد؛ زيرا فقها به دلايلي استناد جسته اند كه آن

دلايل عموميّت دارد.

سؤال 992- اگر نفي بلد به معناي تبعيد باشد بفرماييد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 383

الف) آيا مي توان مدّت محكوميّت به تبعيد را طيّ چند مرحله و به طور متناوب اجرا نمود؟

ب) مدّت نفي بلد در مورد محارب و زاني بكر چقدر است؟

ج) در دو فرض معسر يا مؤسر بودن محكوم عليه، هزينه هاي ضروري وي در تبعيدگاه بر عهدۀ كيست؟

جواب: الف) جايز نيست.

ب) حدّ آن يك سال است.

ج) اگر مؤسر باشد بر عهدۀ خود اوست، و اگر معسر باشد بر عهدۀ بيت المال است.

9- حدّ ارتداد

سؤال 993- شخصي، كه پدر و مادرش مسلمان بوده، از هنگام بلوغ هيچ گرايشي به اسلام نداشته و آن را انكار هم نمي كرده، امّا بعضي از اعمال ديني را طبق عادت انجام مي داده است. اكنون مي خواهد تحقيق كند و با عقيدۀ ثابت دين خود را انتخاب نمايد، و هيچ گونه سوء نيّتي هم ندارد. اگر اين فرد، دين ديگري غير از اسلام انتخاب كند، حكم مرتدّ فطري دارد؟

جواب: در صورتي كه از آغاز بلوغ اسلام را نپذيرفته، اجراي حكم مرتدّ فطري بر او اشكال دارد.

سؤال 994- لطفاً، با ذكر مثال، تعريف دقيقي از «محكمات»، «ضروريّات دين» و ساير اصطلاحات مشابه همچون؛ «محكمات فقه»، «احكام ضروري اسلام»، «مسلّمات مذهب» بيان فرماييد. ضمناً حكم انكار هر يك از آنها چه مي باشد؟

جواب: اوّلًا: منظور از «ضروريّات دين» اموريست كه همه، اعم از عالم و غير عالم، مي دانند جزء دين است؛ مانند مسألۀ نماز و روزه و حجاب. و «محكمات» مسائلي است كه به دليل قطعي ثابت شده است؛ هر چند ضروري نباشد. و «احكام ضروري اسلام» همان احكام ضروري دين است. و «مسلّمات»

و «محكمات

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 384

مذهب» اموري است كه با دليل قطعي در مذهب شيعه ثابت شده باشد. ثانياً: اگر كسي ضروريّات دين را انكار كند، و انكارش سبب انكار نبوّت گردد، از اسلام خارج مي شود، ولي انكار ضروريّات مذهب تنها باعث خروج از مذهب است؛ نه اسلام.

سؤالات متفرّقۀ حدود

سؤال 995- دربارۀ قاعدۀ درء بفرماييد:

1- آيا اين قاعده اختصاص به باب حدود دارد، يا شامل ابواب قصاص، ديات و تعزيرات نيز مي شود؟

جواب: شامل قصاص و تعزيرات نيز مي شود.

2- معيار در عدم اجراي حد چيست؟ آيا شكّ در حليّت، توهّم جواز عمل، صِرف ظنّ به اباحه، (و لو ظنّ غير معتبر) يا عدم علم به حرمت معيار است؟

جواب: دليل ثبوت حدّ يا قصاص بايد حدّ اقلِّ حجيّت نباشد؛ بلكه دليل، هر چند ظنّي باشد، بايد دليل محكمي محسوب شود؛ به طوري كه عرفاً صدق شبهه نسبت به آن نكند.

3- محلّ عروض شبهه در قاعدۀ درء كيست؟ قاضي، مرتكب عمل، يا هر دو؟

جواب: معيار تشخيص قاضي است.

4- آيا شبهات موضوعيّه، حكميّه، شبه عمد و غير عمد، إكراه، إجبار، نسيان و مانند آن مشمول اين قاعده مي شود؟

جواب: قاعدۀ درء شامل تمام اين موارد مي شود.

5- در فرض شمول شبهات حكميّه، آيا بين جاهل قاصر و مقصّر تفاوتي وجود دارد؟

جواب: تفاوتي وجود ندارد.

سؤال 996- با توجّه به جريان قاعدۀ قرعه در شبهات موضوعيّه، بفرماييد:

1- آيا اين قاعده اختصاص به شبهات حكميّه دارد، يا شبهات موضوعيّه در امور

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 385

جزايي را نيز در بر مي گيرد؟ به عنوان مثال، در موردي كه علم اجمالي به وجود قاتل بين دو يا چند نفر باشد، آيا مي توان با تمسّك به قرعه

حكم قصاص يا ديه را اجرا نمود؟

جواب: در اين گونه موارد به هيچ وجه، حكم قرعه جاري نمي شود، و بايد ديه در ميان دو يا چند نفر به طور مساوي تقسيم شود.

2- در فرض جريان اين قاعده در امور جزايي، آيا در تمام ابواب حدود، قصاص، ديات و تعزيرات جاري است، يا به باب خاصّي اختصاص دارد؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

سؤال 997- چنانچه به تشخيص پزشكي قانوني اجراي حدّ (اعمّ از جلد، قطع يد و مانند آن) يا قصاص عضو بر فرد بيمار يا شخص سالمي، كه دچار ضعف شديد جسماني است، باعث مرگ يا ابتلاي وي به بيماري يا تشديد آن گردد، تكليف چيست؟

جواب: اگر خطر مرگ يا بيماري فوق العاده اي وجود داشته باشد، اجراي حدود و قصاص ممنوع است. بنابراين، يا بايد به تأخير بيندازد، و اگر با تأخير حلّ نمي شود در برابر قصاص بايد ديه بپردازد.

سؤال 998- آيا حكم تأخيرِ حدِّ جلد، يا اجراي آن به صورت ضغث، كه در حدّ زنا مطرح است، در تعزيرات و ساير حدود نيز قابل عمل است؟

جواب: در صورتي كه شرايط آن يكسان باشد، قابل تسرّي است.

سؤال 999- آيا هنگام اجراي حدود مي توان موضع را بي حس كرد؟ آيا تفاوتي بين حدّ قطع در سرقت، با قطع در محاربه، و همچنين حدّ قطع با ساير حدود از قبيل: جلد، رجم و قتل وجود دارد؟

جواب: در حدود اشكالي ندارد؛ ولي بي حس كردن در جلد جايز نيست.

سؤال 1000- عضوي كه در حدود يا قصاص قطع مي شود، در اختيار چه كسي قرار مي گيرد؟ آيا صاحبش حقّ فروش، يا اهداي آن را خواهد داشت؟

جواب: متعلّق به صاحب آن عضو است.

استفتاءات

جديد (مكارم)، ج 3، ص: 386

سؤال 1001- آيا در شرايط فعلي (غيبت امام معصوم عليه السلام) «حدود» قابليّت اجرا دارند؟

جواب: ما معتقديم اجراي حدود مخصوص زمان معيّني نبوده، و گروه زيادي نيز با اين رأي موافقند.

سؤال 1002- چنانچه از اهل كتاب (مسيحي، يا يهودي) مشروبات الكلي يا آلات قمار كشف شود، آيا شرعاً مي توان حكم به معدوم نمودن آن اشيا نمود؟

جواب: اگر تظاهر به اين امور نكنند، معدوم نمودن جايز نيست.

سؤال 1003- شخصي به علّت ارتكاب سرقت ساده، سرقت مسلّحانه، و قتل نفس به دو فقره حبس تعزيري (پنج سال و ده سال) و پنجاه ضربۀ شلّاق، و قصاص نفس محكوم مي گردد. با عنايت به قاعدۀ جمع مجازاتها (مبني بر اين كه اجراي هر كدام از مجازاتها بايد به نحوي باشد كه موجب زوال زمينۀ اجراي مجازات ديگر نگردد) مجازاتهاي فوق شرعاً چگونه بايد اجرا گردد؟

جواب: در صورتي كه بتوانند تعزير را تبديل به تعزير مالي كنند، كه قابل جمع با قصاص است، اولويّت دارد. و در صورتي كه ممكن نباشد، چنانچه اولياي دم راضي به تأخير قصاص شوند، تعزير زندان مقدّم است. و اگر اولياي دم راضي نشوند، قصاص مقدّم داشته مي شود، و شلّاق در هر حال بايد انجام شود.

سؤال 1004- مهدور الدّم يعني چه؟ ملاك در مهدور الدّم چيست؟ به طور كلّي چه گروهها، يا اشخاصي مهدور الدّم مي باشند؟ آيا ريختن خون اشخاص مهدور الدّم در هر شرايطي، حتي بدون اذن وليّ امر و حاكم شرع جايز است؟

جواب: مهدور الدم از نظر مفهوم لغوي و فقهي كسي است كه ريختن خونش جايز است. و گروه هاي مختلفي مشمول آن هستند؛ مانند قاتل عمد، مفسدين في

الأرض، گروهي از محاربين و بعضي ديگر؛ ولي هميشه بايد اين كار با دقّت كافي و بررسي لازم و اجازۀ حاكم شرع صورت گيرد.

سؤال 1005- لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) هزينه درمان و بهبود شخصي كه در اثر اجراي حد يا قصاص اطراف، يكي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 387

از اعضاي خود را از دست داده، بر عهدۀ بيت المال است، يا محكوم عليه؟

ب) در صورتي كه بر عهدۀ بيت المال باشد، حكم اختصاص به معالجات اوّليه دارد، يا معالجات بعدي را نيز در بر مي گيرد؟

ج) آيا در حكم مذكور بين فقير و غني فرقي هست؟

د) آيا تفاوتي بين حد و قصاص وجود دارد؟

جواب الف تا د: با توجّه به اين كه در ادلّه سخني از اين مطلب به ميان نيامده، جز فعل حضرت امير المؤمنين عليه السلام در بعضي از روايات، كه آثار استحباب در آن نمايان است؛ حاكم شرع مي تواند إرفاقاً هزينه ها را بپردازد، ولي در مورد افراد نيازمند و فقير بايد اين كار را انجام دهد.

سؤال 1006- آيا خسارات معنوي قابل مطالبه است؟ مثلًا كسي به ديگري تهمت دزدي يا بي عفّتي مي زند، و مفتري به مجازات جرم افترا محكوم مي شود. آيا علاوه بر مجازات، كسي كه مورد افترا قرار گرفته مي تواند به خاطر اين كه اعتبارش در جامعه خدشه دار گرديده، يا اعتماد مردم نسبت به او كاسته شده، يا عفّت وي لكّه دار شده، ادّعاي جبران اين خسارات معنوي را بنمايد؟

جواب: در مورد سؤال و مانند آن تنها مجازات حد و تعزير است، و شخص مجرم بايد از مجني عليه حلّيت بطلبد.

سؤال 1007- آيا حدود الهي فقط در مورد مسلمانان جاري مي گردد؟

به عنوان مثال، اگر يك مسيحي شرب خمر نمايد، يا زنا كند، آيا حكم او با مسلمانان متفاوت است، و مي بايست طبق آيين خود متّهم مبادرت به صدور حكم نمود؟!

جواب: در مانند زنا و لواط اگر هر دو نفر غير مسلمان باشند حاكم شرع مخيّر است بين اجراي حكم به حسب دستور اسلام يا ارجاع ايشان به محاكم خودشان.

و امّا اگر يك طرف مسلمان باشد، چنانچه زاني مسلمان است به حكم اسلام با او عمل مي شود، و در مورد نفر دوّم مخيّر است كه طبق احكام اسلامي عمل كند، يا به محاكم خودشان ارجاع دهد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 388

تعزيرات

سؤال 1008- گفته مي شود: «استمنا به خودي خود ضرري ندارد، بلكه بر اثر تلقين افراد باعث ضررهايي مي شود.» آيا اين، سخن صحيحي است؟

جواب: با توجّه به اين كه استمنا يك نوع ارضاي غير طبيعي است، زيانبار بودن آن امر واضحي مي باشد. به علاوه، افراد متعدّدي به ما مراجعه كرده و گفته اند: «هرگز فكر نمي كرديم استمنا ضرري داشته باشد، ولي ناگهان خود را با آثار شوم آن روبه رو ديدم.» و اين بهترين دليل است بر اين كه ترس عامل اصلي اين زيانها نيست؛ البتّه ترس آنها را تشديد مي كند. اين نكته نيز حائز اهميّت است كه زيانهاي استمنا، مخصوصاً در جوانان، پس از ترك آن تدريجاً از بين مي رود.

مهمّ آن است كه زود بيدار شوند و آن را ترك كنند.

سؤال 1009- چنانچه تعزير از نظر شرعي مصاديقي غير از تازيانه، نظير حبس، جزاي نقدي، محروميّت از حقوق اجتماعي و مانند آن، نيز داشته باشد، بفرماييد:

1- در مواردي كه در شرع مقدّس يا قانون، تعزيرِ با شلّاق

منصوص باشد، آيا مي توان آن را به نوع ديگري از تعزير تبديل نمود؟

جواب: در صورتي كه قاضي آن را اصلح بداند، تبديل مانعي ندارد.

2- در مورد تعزيرات غير منصوص، آيا پس از صدور حكم شلّاق، مي توان آن را به تعزيري غير از شلّاق تبديل كرد؟

جواب: مانند جواب سابق است.

سؤال 1010- با توجّه به اين كه كودكان و نوجوانان در سنين كمتر از 18 سال رشد عقلي و فكري كافي ندارند، و به يك معنا مستحقّ توجّه و كمك ويژه اي هستند تا بتوانند نقش خود را در جامعه ايفا كنند، و با توجّه به وضعيّت زندانهاي فعلي كه افراد در اين سنين مسلّماً در معرض آسيب و تأثيرات منفي زندانيان قرار مي گيرند، و با عنايت به اين كه امروزه دنيا با تهيّۀ كنوانسيون حقوق كودك، كه مورد پذيرش بيش از 186 كشور جهان قرار گرفته، و جمهوري اسلامي ايران نيز اخيراً با حقّ شرط به اين قانون پيوسته، مسئولين به اين فكر افتاده اند كه نظام دادرسي ويژه اي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 389

را براي افراد كمتر از 18 سال إعمال نمايند، كه در آن سيستم عمدتاً از نظام جايگزين استفاده مي شود. به نظر حضرتعالي با توجّه به وسعت اختيارات قضات، خصوصاً در تعزيرات، آيا مي توان نظام دادرسي ويژه اي براي آنان ترتيب داد كه در موارد تعزيراتي از يك نظام جايگزيني كه در ترميم شخصيّت آسيب ديدۀ آنها مؤثّر است، استفاده نمود؟ مثلًا به توبيخ شفاهي اكتفا نمود، يا متّهم را به يك مؤسّسۀ تخصّصي، يا مربّيان اجتماعي كه براي اين منظور در نظر گرفته شده، فرستاد. يا به يك مؤسّسه پزشكي تربيتي بر اساس توصيۀ يك پزشك

واجد شرايط براي انجام تربيت صحيح فرستاد، يا صرفاً به جريمۀ نقدي اكتفا كرد، يا كار اجباري بدون حقوق به نفع مؤسّسات و انجمن هاي حقوقي عمومي زير نظر و مراقبت قاضي محكوم كرد.

يا به هر شيوۀ جديدي كه در ساختار شخصيّتي آنان نقش مؤثّري داشته باشد و حالت بازدارندگي خود را نيز حفظ كند، محكوم كرد؟

جواب: كودكان هنگامي كه به سنّ بلوغ شرعي مي رسند، مشمول احكام اسلام هستند. مگر اين كه عدم رشد آنها ثابت شود؛ در اين صورت در مسائلي كه رشد در آن معتبر است، مشمول احكام نمي باشند. ولي با توجّه به اين كه غالباً در نوجوانان زير هجده سال عوامل مخفّفه وجود دارد، در تعزيرات مي توان تخفيفات قابل ملاحظه اي به آنها داد، و اگر انتقال آنها به زندانهاي عمومي داراي خطرات اخلاقي باشد، حكومت اسلامي موظّف است جايگاه خاصّي براي آنها در نظر بگيرد، يا شكل تعزيرات را دربارۀ آنها عوض كند.

سؤال 1011- در مواردي كه مُجرم به سنّ بلوغ شرعي رسيده، ولي ثابت شود كه:

اوّلًا: تشخيص وي خام و ناكافي بوده است.

ثانياً: ارتكاب جرم او يك اقدام كيفري جدّي عامدانه و آگاهانه نبوده است.

ثالثاً: با توجّه به اوضاع و احوال شخصي و خانوادگي، قصد مجرمانه اي از او در ارتكاب عمل به اثبات نرسيده است. آيا در اين صورت فرد متّهم داراي مسئوليّت كيفري است، و بايد به مجازات مقرّر برسد؟

جواب: در صورتي كه وضع او طوري باشد كه عنوان عمد بر آن صادق نباشد،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 390

مشمول احكام جرم عمدي نيست. و در مواردي كه محكوم به تعزير مي شود، حاكم شرع مي تواند شرايط فوق را به عنوان عوامل مخفّفه

تلقّي كند.

سؤال 1012- نظر حضرتعالي دربارۀ نگهداري، حمل و استفادۀ شخصي، يا عمومي، از نوارها و ديگر اشياي مبتذل و مستهجني كه موجب فساد اخلاق و جريحه دار شدن عفّت عمومي مي گردد، چيست؟ آيا متخلّف مستوجب تعزير شرعي است؟

جواب: استفادۀ شخصي، يا عمومي، از نوارها و ديگر اشياي مبتذل، كه موجب فساد اخلاق است، بلا اشكال حرام مي باشد. و حتّي نگهداري و حمل آن هم جايز نيست، و تخلّف از آن موجب تعزير است. منتهي براي جلوگيري از اين مسائل، بايد كارهاي فرهنگي زيادي انجام گيرد، تا قانون الهي به صورت صحيحي پياده شود.

سؤال 1013- چنانچه متّهم از بيان حقيقت امتناع نمايد، آيا قاضي مي تواند جهت روشن شدن موضوع، نامبرده را چند روزي بازداشت نمايد؟

جواب: جايز نيست؛ مگر در مواردي كه مسائل مهمّي از جامعه در خطر باشد، يا مرتكب خلاف ديگري شده باشد، كه در اين صورت مي تواند به عنوان تعزير او را بازداشت كند.

سؤال 1014- چنانچه قاضي محكمه تشخيص دهد جهت رعايت مسائل بهداشتي بازداشتگاه، و پيشگيري از بيماري هاي پوستي، و جلوگيري از وقوع جرم، بهترين شيوۀ اصلاح مجرم كوتاه كردن موهاي وي مي باشد، آيا اين كار جايز است؟

جواب: اگر واقعاً راه منحصر در آن باشد، جايز است.

سؤال 1015- اگر شخصي به ديگري تهمت دزدي، يا رابطۀ نامشروع، يا جعل اسناد، يا امثال آن بزند، و نتواند ادّعاي خود را به اثبات برساند، يا در دادگاه بدوي محكوم شود، ولي در دادگاه تجديد نظر تبرئه و حكم دادگاه بدوي نقض شود، و در نتيجه مشتكي عنه عليه شاكي به عنوان افترا و تهمت، شكايت و تقاضاي مجازات نمايد، آيا چنين شخصي فقط در صورت

احراز سوء نيّت قابل تعزير و مجازات مي باشد، يا مطلقاً قابل تعزير است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 391

جواب: در صورتي كه شخصي عالماً و عامداً نسبت خلافي به ديگري داده باشد، قابل تعزير است؛ به هر نيّتي كه باشد.

سؤال 1016- چنانچه در تعزيرات بنا به دلايل قانوني متّهم چند روزي در بازداشت بماند، آيا مي توان در مجازات شلّاق وي تخفيف قائل شد؟ مثلًا شخصي كه اقدام به ارتباط نامشروع در حدّ و اندازۀ زنا كرده مي بايست 99 ضربۀ شلّاق بخورد، ولي چون ده روز تا زمان صدور حكم در بازداشت بوده، به تحمّل پنجاه ضربه يا كمتر محكوم گردد؟!

جواب: كيفيّت تعزير و مقدار آن در اختيار قاضي است، و حتّي مي تواند در صورت مصلحت ايّام بازداشت را به جاي تمام تعزير محسوب كند.

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 391

سؤال 1017- چنانچه فردي مورد ايراد ضرب سيلي و مانند آن، (از قبيل انداختن به زمين، هُل دادن، دست به يقه شدن) با لحاظ سوء نيّت و عنصر معنوي جرم قرار گيرد، ولي آثاري از قبيل جراحت، سرخي، كبودي، سياهي، يا زوال منافعي كه موجب ديه يا ارش باشد مشهود نباشد، لطفاً بفرماييد:

الف) آيا مورد از مصاديق توهين و اهانت است؟

ب) آيا در توهين و اهانت علني بودن، شرط تحقّق آن است، يا در خلوت نيز ممكن است؟

ج) آيا مصاديق توهين عملي نسبت به اشخاص يا محل خاص و عرف سنجيده مي شود؟ و در صورت مثبت بودن، تعزير دارد؟

جواب: به يقين اين امور هم

ايذاء است و هم توهين، و به فرض كه توهين نباشد، ايذاء مؤمن صدق مي كند؛ و به هر حال تعزير دارد.

سؤال 1018- اگر فردي به ديگري دشنامي (غير از قذف) دهد كه باعث اذيّت شنونده شود، و شنونده مستحق تحقير باشد، مثلًا بگويد: «تو خسيس هستي» لطفاً بفرماييد:

الف) آيا چنين فردي مستحقّ مجازات است؟

ب) اگر مجازات دشنام دهنده مقيّد به عدم استحقاق باشد، ملاك تشخيص

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 392

مستحق تحقير بودن يا نبودن چه كسي مي باشد؟

جواب الف و ب: كسي حق ندارد به ديگري توهين كند، و اگر توهين كننده آگاهانه اين كار را انجام دهد حاكم شرع مي تواند او را تعزير نمايد، و اگر توهين شونده مستحق مجازاتي باشد بايد به دست حاكم انجام پذيرد، و افراد عادي چنين حقّي ندارند.

سؤال 1019- چنانچه فردي عليه ديگري شكايت نمايد، كه متّهم اموالش را به سرقت برده، و شاكي شاهدي نداشته باشد، و براي اثبات ادّعاي خود از متّهم تقاضاي سوگند نمايد، و متّهم قسم را به شاكي رد كند، آيا با سوگند شاكي مي توان متّهم را تعزير كرد؟

جواب: اشكال دارد.

سؤال 1020- چندي پيش رئيس قوّۀ قضائيّه فرمودند: «از ديدگاه فقه اسلام چك و ديون زندان ندارد.» و نيز فرمودند: «بسياري از بازداشتهاي موقّت، فاقد مبناي حقوقي و فقهي است.» چرا مراجع، علما و بزرگان دين در مقابل اين گونه مسائل سكوت كرده اند؟ اگر مسأله اي فاقد دليل فقهي و ديني است چرا اجرا مي شود؟

جواب: مسألۀ بازداشت در مورد چكهاي بي محل، دو مأخذ مي تواند داشته باشد: اوّل اين كه احراز شود طرف اموالي دارد كه مي تواند از آن اداي دين كند (به استثناي مستثنيات دين) دوّم اين

كه حكومت اسلامي احراز كند كه عدم برخورد با چكهاي بي محل نظام اقتصادي جامعه را متزلزل مي كند.

سؤال 1021- شخصي عالماً و عامداً ادّعا مي كند كه: «من امام زمان هستم» البتّه كسي به او نگرويده است. حكم شرعي چنين شخصي چيست؟

جواب: چنين كسي منحرف است، و مستحق تعزير، و بر حاكم شرع لازم است جلو او را بگيرد، ولي حكم اعدام ندارد، مگر اين كه بعداً عنوان مفسد في الارض بر او منطبق شود.

سؤال 1022- اگر مردي اقدام به تقبيل، يا اعمال مشابه، نسبت به زوجۀ خود در انظار عمومي نمايد، آيا اين عمل گناه و موجب تعزير است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 393

جواب: چنين عملي گناه محسوب نمي شود، و تعزير ندارد. مگر اين كه قاضي تشخيص دهد اين گونه اعمال سبب پرده دري و شيوع فساد در جامعه مي شود؛ در اين صورت تعزير مناسب بجاست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 395

فصل چهل و ششم: احكام قصاص

مصاديق قتل عمد و شبه عمد

سؤال 1023- ترك فعل فردي، منجر به مرگ ديگري شده است. آيا مي توان وي را به خاطر مجرّد ترك فعل، محكوم و مجازات كرد؟ به مثالهاي زير توجّه كنيد:

الف) مادري با علم به اين كه فرزندش به شير نياز دارد، عمداً از شير دادن امتناع مي ورزد، و طفل فوت مي كند. آيا قتل عمد است، يا نوع ديگري از قتل محسوب مي شود؟

ب) اگر سوزن بان قطار، كه وظيفه دارد خطوط راه آهن را طبق برنامۀ معيّن شده جا به جا كند، با علم به وجود خطر از انجام اين عمل خودداري نمايد، و موجب برخورد دو قطار و مرگ مسافرين شود، آيا قتل عمد محسوب مي شود؟

ج) هرگاه پرستاري، كه وظيفۀ رساندن دارو به بيمار در ساعت معيّني

را دارد، عمداً از انجام اين كار خودداري كند، و بيمار فوت نمايد، در صورتي كه بداند خوراندن دارو براي بيمار حياتي است؛ چه نوع قتلي محسوب مي شود؟

د) نجات غريقي با مشاهدۀ غرق شدن شناگري در استخر، از نجات دادن او خودداري مي كند، و غريق فوت مي نمايد. آيا قتل عمد است؟

جواب الف تا آخر: در مواردي كه إسناد قتل به چنين شخصي بدهند، و به تعبير ديگر سبب اقوي از مباشر باشد، مانند مثال اوّل و دوم، قتل عمد صادق است، و احكام آن جاري مي شود. و در مثال سوم و چهارم موارد مختلف است.

سؤال 1024- اصل وقوع قتل براي دادگاه ثابت شده، ولي نوع آن مشخّص نيست.

بيّنه اي هم براي اثبات نوع قتل وجود ندارد. تكليف دادگاه در اين مورد چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 396

جواب: حكم به شبه عمد مي شود.

سؤال 1025- اگر فردي در كنار ديگري بخوابد، و در هنگام خواب او را به قتل برساند، در صور زير حكم مسأله چيست؟

الف) در صورتي كه احتمال مي داده به هنگام خواب او را به قتل مي رساند.

ب) در صورتي كه هيچ گونه احتمالي نمي داده است.

ج) در صورتي كه يقين داشته او را به قتل مي رساند، و به قصد قتل در كنارش خوابيده باشد.

جواب: در صورتي كه يقين داشته، يا احتمال غالب مي داده كه او را به قتل مي رساند، قتل عمد محسوب مي شود. در غير اين صورت قتل شبه عمد است.

سؤال 1026- اگر فردي داروي خواب آور خورده، و در كنار فرد خاصّي بخوابد، در حالي كه علم دارد به هنگام خواب او را به قتل مي رساند، در دو فرض زير حكم چه مي باشد:

الف) همان فرد مورد نظر

را به قتل برساند.

ب) بر حسب اتّفاق فرد مورد نظر برخاسته، و ديگري به جاي او بخوابد، و كشته شود.

جواب: اگر يقين داشته، يا احتمال غالب مي داده، كه هركس در كنار او بخوابد به قتل مي رسد، قتل عمد محسوب مي شود؛ مشروط بر اين كه خوابيدن شخص را در كنار خود مي دانسته است.

سؤال 1027- خانم الف، كه از حُسن شهرت اخلاقي مناسبي برخوردار نبوده، توسّط برادرانش مورد ضرب و جرح قرار گرفته، كه آثار آن بر جسد وي ملاحظه گرديده است. سپس با تهيّه مقدّمات، و آويختن طناب از دار، و اجبار وي به خودكشي، وي خود را حلق آويز مي نمايد. آيا ضرب و جرح و فراهم نمودن شرايط به دار آويختن آن مرحومه، از مصاديق اكراه يا اجبار در قتل محسوب مي گردد؟ حكم شرعي اكراه يا اجباركنندگان چيست؟

جواب: هرگاه ثابت بشود كه اكراه در حدّي بوده كه اقدام آن زن بر خودكشي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 397

به خاطر ترس از شكنجه هاي بيشتري انجام يافته، اكراه كننده كنندگان در حكم قاتل عمد هستند.

سؤال 1028- قتلي در منزل مشترك زن و شوهري واقع شده و متّهمين، آن زن و شوهر و پسر عموي شوهرش مي باشند. مقتول با متّهمين كاملًا بيگانه بوده، و رابطۀ نسبي و سببي حتّي در حدّ يك آشنايي ساده هم نداشته اند. متّهمه ابتدا در محضر دادگاه، علّت قتل را تأثّرات ناشي از تجاوز به عنف مقتول به خويش اعلام مي كند، و اقرار به مباشرت در قتل مي نمايد؛ لكن بعدها آن را تكذيب مي نمايد. شوهر متّهمه مي گويد: «هر چند شخصاً موفّق به سلب حيات مقتول نشده، ليكن اعتقاد دارد چنين متجاوزي، شرعاً مستحقّ قتل مي باشد.» متّهم

ديگر، منكر شراكت در قتل است.

با توجّه به اظهارات متّهمه، و انگيزۀ شرافتمندانه در قتل مذكور، آيا مورد از موارد قصاص است؟

جواب: چنانچه ثابت شود كه قاتل آن زن است، تا ثابت نشود كه انگيزۀ آن حفظ ناموس خويش بوده، بايد قصاص شود.

سؤال 1029- نفر اوّل به وسيلۀ سنگ ضربه اي بر سر مقتول وارد آورده، و او را به زمين انداخته است. مضروب در حال مرگ بوده كه همان شخص دوباره سنگي بر مي دارد تا به او بزند. امّا نفر دوّم سنگ را از ضارب اوّل گرفته، و دو دستي ضربه اي بر سر مضروب وارد مي كند، و فرد مذكور بر اثر ضربۀ مغزي فوت مي كند. وكيل اولياي دم در مورد ضربۀ دوّم هنگام طرح شكايت خود گفته: «ضربۀ دوّم آخرين رمق حيات را از متوفّي سلب نموده است.» اگر فرضاً هر دو ضربه بر يك نقطۀ سر وارد شده باشد، لطفاً بفرماييد:

1- آيا قتل عمد است يا شبه عمد، و قاتل كدام نفر است؟

جواب: اين دو ضربه خواه بر يك نقطه وارده شده باشد يا دو نقطه، قتل عمد است. و هر دو مشتركاً قاتل محسوب مي شوند.

2- آيا مادّۀ 217 قانون مجازات اسلامي كه مي گويد: «هرگاه جراحتي كه نفر اوّل

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 398

وارد كرده، مجروح را در حكم مرده قرار داده، و تنها آخرين رمق حيات در او باقي بماند، و در اين حال ديگري كاري انجام دهد كه به حيات او پايان بخشد، اوّلي قصاص مي شود و دوّمي تنها ديۀ جنايت بر مرده را مي پردازد.» در اين مورد صدق مي كند؟

جواب: آنچه را در بالا ذكر كرده ايد مشمول آن مادّه نيست؛ مگر اين

كه واقعاً نفر اوّل كار او را تمام كرده باشد.

سؤال 1030- دو نفر در روستا به خاطر خريد يك گوني سبوس با هم درگير مي شوند. اهالي آنها را از يكديگر جدا مي كنند. بنابر اظهارات شهود و پدر مقتول، آنها در آن موقع هيچ گونه برخوردي با هم نداشتند. لكن پس از اين كه از هم جدا مي شوند، متّهم جلوي درب منزل مقتول، از فاصلۀ حدود 10 الي 15 متري سنگي به سمت مقتول پرتاب نموده، كه به گلوي وي اصابت مي كند. پس از گذشت حدود سه ساعت از اين ماجرا، مقتول به كلانتري مراجعه، و از آنجا به درمانگاه انتقال داده شده، و در آنجا فوت مي نمايد. پزشكي قانوني علّت مرگ را اصابت جسم سخت به ناحيۀ گردن، و عوارض ناشي از آن بيان كرده است. ولي متّهم در تمامي مراحل تحقيقات منكر پرتاب سنگ شده، و حتّي خود او نيز جهت طرح شكايت عليه مقتول به كلانتري مراجعه كرده، و در آنجا دستگير شده است. لطفاً حكم اين مسأله را بيان فرماييد.

جواب: چنانچه طبق شهادت دو شاهد عادل ثابت شود كه متّهم آن سنگ را به گردن مقتول زده، و مرگ مستند به اصابت آن سنگ باشد، و متّهم قصد قتل داشته، يا چنين سنگي در فاصلۀ مذكور غالباً عامل مرگ باشد، قتل عمد محسوب مي شود، و قصاص دارد. در غير اين صورت (و حتّي در صورت شك) بايد ديه بپردازد.

سؤال 1031- ايراد ضرب و جرح با رضايت مجني عليه چه حكمي دارد؟ كشتن انساني با رضايت خود او چگونه است؟

جواب: هيچ كدام از اين امور جايز نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 399

سؤال 1032-

عدّه اي از روي خصومت به سوي يكديگر تيراندازي كرده اند. پسر بچّۀ 12 ساله اي، كه از آنجا عبور مي كرد، به واسطۀ تير شخص معيّني به قتل رسد. چند تن از روحانيّون مقدار ديه را تعيين كردند. مقداري از آن را بر عهدۀ قاتل، و مقدار بقيّه را بر عهدۀ بعض ديگر از آن جمع گذاشته اند. اين قضاوت شرعاً چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه آن بچّه را ديده و در عين حال به سوي او تيراندازي كرده، قتل عمد است؛ هر چند قصد كشتن خصوص او را نداشته باشد. و در صورتي كه توافق بر ديه كنند، تمام ديه بر عهدۀ قاتل است.

سؤال 1033- شخصي به سمت جمعي تيراندازي كرده، و پسر بچّۀ 14 ساله اي را بدون تقصير به قتل رسانده است. با توجّه به اين كه قاتل مدّعي است قصد قتل او را نداشته، قتل مذكور چه نوع قتلي است، و حكم آن چيست؟

جواب: در صورتي كه به سوي جمع تيراندازي كرده قتل عمد محسوب مي شود؛ هر چند بگويد قصد قتل نداشتم.

سؤال 1034- چنانچه افرادي در خارج از كشور مرتكب جرايمي شده، و طبق قوانين آن كشور تعقيب و محاكمه گرديده، و كيفر مقرّر براي جرم مورد نظر را گذرانده باشند، و سپس به ايران مراجعت كنند لطفاً بفرماييد:

الف) در جرايم مستوجب قصاص، در صورت درخواست اولياي دم آيا قابل تعقيب و مجازات هستند؟

جواب: در مواردي كه قصاص تعلّق مي گيرد، اگر شاكي تقاضاي قصاص كند حكم قصاص جاري مي شود. و اگر به جاي آن خسارتي گرفته و راضي شده، حكم قصاص ساقط است. و اگر راضي نشده، وجه خسارات را بازمي گرداند و تقاضاي قصاص مي كند.

ب)

در جرايم حدّي حكم چيست؟

جواب: در موارد حدود حد ساقط نمي شود؛ زيرا آنها صلاحيّت اجراي حد را ندارند، و به علاوه قائل به حد نيستند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 400

ج) در جرايم تعزيري و بازدارنده چگونه است؟

جواب: با توجّه به اين كه تعزير بسته به نظر حاكم است چنانچه در آنجا تعزير شده باشند، هر چند به صورت زندان، حاكم شرع مي تواند تعزير را در اينجا تخفيف دهد، و لو تعزير او به صورت ملامت و سرزنش و اندرز بوده باشد.

سؤال 1035- محاربي در جريان محاربه، مرتكب قتل يا نقص عضو يا جرح ديگران مي شود؛ آيا علاوه بر مجازات محاربه، قصاص نيز مي شود؟

جواب: نخست قصاص مي شود؛ سپس حدّ محارب جاري مي گردد.

سؤال 1036- آيا ايجاد حقّ قصاص قبل از فوت شخص امكان پذير است، تا مجني عليه حقّ اسقاط آن را داشته باشد؟

جواب: اين گونه موضوعات از قبيل اسقاط ما لم يجب نيست، و در جاي خود آن را مشروحاً بيان كرده ايم.

سؤال 1037- آيا احراز قصد قتل حين ارتكاب عمل، شرط مشروعيّت حكم قصاص است؟

جواب: آري احراز شرط است؛ هر چند به وسيلۀ قرائن و شواهد باشد.

سؤال 1038- آيا إذن وارد ساختن جنايت از سوي مجنيّ عليه، موجب سقوط ارش يا ديه مي گردد؟ به عبارت ديگر، اگر شخصي به ديگري اجازه دهد كه جنايتي بر او وارد كند. آيا پس از ايراد جنايت، مجنيّ عليه مي تواند مطالبۀ خسارت نمايد؟

جواب: اين اذن از نظر تكليفي مجوّز ايراد جنايت نمي شود، و ديه نيز دارد؛ مگر اين كه مجنيّ عليه بعد از وقوع جنايت جاني را عفو كند.

شرايط قصاص

1- مساوات در دين

سؤال 1039- با توجّه به عدم جواز قصاص مسلمان در برابر كافر،

لطفاً بفرماييد:

آيا اسلام آوردن قاتل پس از ارتكاب قتل، مانع از اجراي قصاص مي شود؟ و بر فرض مثبت بودن پاسخ، آيا بين اسلام آوردن ظاهري (به انگيزۀ فرار از قصاص) با

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 401

اسلام واقعي قلبي تفاوتي وجود دارد؟

جواب: آري، در صورتي كه مسلمان شود مانع قتل اوست. و ما مأمور به ظاهر هستيم، مگر اين كه يقين به دروغ گفتن او داشته باشيم.

سؤال 1040- با توجّه به اين كه يكي از شرايط اساسي ايجاد حقّ قصاص نفس، كفائت در دين مي باشد، لطفاً به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

1- آيا ملاك كفائت، زمان ارتكاب قتل است، يا زمان اجراء حكم؟

جواب: در صورتي كه كافري مسلماني را كشته باشد، بعد مسلمان شود، قصاص از بين نمي رود. و اگر كافر، كافري را كشته باشد، قصاص از بين مي رود، و تبديل به ديه مي شود؛ بنابراين معيار در اينجا، حال قصاص است.

2- آيا پيروان فرقۀ اهل حق و علي اللّهي ها، مسلمان محسوب مي شوند؟

جواب: بعضي از آنها اظهار مي دارند كه به يگانگي حق، و نبوّت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ايمان دارند؛ اين گروه مسلمانند، هر چند انحراف دارند، ولي بعضي ديگر چنين نيستند.

2- قاتل پدر مقتول نباشد

سؤال 1041- بسياري از فقهاء مي فرمايند: «پدر به خاطر قتل فرزند قصاص نمي شود، ولي مادر قصاص مي شود.» دليل اين تفاوت چيست؟

جواب: مدرك عمده بر تفاوت بين پدر و مادر در اين حكم، روايات فراواني است كه در اين زمينه وارد شده است. بسياري از اين روايات كلمۀ «رجل» يا كلمۀ «اب» دارد. جالب اين كه تنها در سؤال راوي نيست، تا بگوييم راوي سؤال از محلّ ابتلاي خود كرده، بلكه در كلام

امام عليه السلام نيز وجود دارد، كه خود دليلي بر تفاوت مي باشد. و به يقين حمل «رجل» يا «اب» بر مفهوم اعمّ، به حسب متفاهم عرب امكان ندارد، و تعبير به «والد» نيز ظهور در همين معنا دارد، و حمل بر مفهوم اعمّ بسيار مشكل است، و با موازين فقهي نمي سازد. به علاوه، مسأله تقريباً اجماعي است و مخالفت با آن، با اين همه اقوال و روايات، با ذوق فقه سازگار

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 402

نمي باشد. و تمسّك به قاعدۀ «درء» در اينجا بسيار مشكل است؛ زيرا عموميّت قانون قصاص از آيات و روايات عديده استفاده مي شود، و استثناء كردن از آن، دليل محكمي مي خواهد كه در مورد مادر وجود ندارد. ضمناً اين تفاوت، فلسفۀ نسبتاً روشني هم دارد كه شايد بر خوانندگان عزيز كه اهل تحقيق هستند، پوشيده نباشد. خوب بود فكري براي گرفتن اين امتياز از پدر مي كرديد؛ نه اين كه اين امتياز را به مادر بدهيد!!

سؤال 1042- اگر پدر فرزند نامشروع خود را به قتل برساند، آيا قصاص مي شود؟

جواب: قصاص ندارد؛ ولي ديه دارد.

سؤال 1043- شخصي به نام نعيم، سه فرزند خود را به قتل رسانده، و چند نفر از آنان را به شدّت مجروح نموده، كه بعداً بهبود پيدا نموده اند. لطفاً بفرماييد:

1- آيا با وجود مادر فرزندان، عموها مي توانند ادّعاي ديه كنند؟

جواب: ديۀ مقتولين بر پدر لازم است، و تمام ديه به مادر آنها مي رسد، و ديۀ مجروحين به خود آنها پرداخت مي شود. و در هر حال عموها و داييها در اينجا حقّي ندارند.

2- مخارج فرزندان باقيمانده بر عهدۀ چه كسي است؟

جواب: اگر اموالي داشته باشند مخارج آنها از اموالشان برداشته

مي شود، و اگر نداشته باشند بر عهدۀ مادر آنهاست.

3- در صورتي كه مادر مقتولين از ادامۀ زندگي با قاتل بيمناك باشد، آيا ملزم است با او زندگي نمايد، يا مي تواند توسّط حاكم شرع طلاق بگيرد؟

جواب: در صورتي كه احساس خطري نكند مي تواند با او زندگي كند، و الّا طلاق خود را به وسيلۀ حاكم شرع خواهد گرفت.

سؤال 1044- با توجّه به اين كه قتل كودكان توسّط پدر، يا جدّ پدري قصاص ندارد، متأسّفانه مدّتي است كه اين امر در جامعه زياد اتّفاق مي افتد! جهت تشديد مجازات اين افراد چه حكمي صادر مي فرماييد؟

جواب: اين گونه پدران بايد ديه بپردازند، و مي دانيد كه ديه بسيار سنگين

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 403

است، و مي تواند كيفر مهمّي محسوب شود. اگر حاكم شرع تشخيص دهد كه اين امر گسترش پيدا كرده، مي تواند علاوه بر اين، تعزير سنگيني كند. البتّه اگر طفل به صورت جنين باشد، در هيچ حال قصاص ندارد و تنها ديه دارد.

3- مساوات در عقل

سؤال 1045- چرا اگر عاقل عمداً مجنوني را بكشد قصاص نمي شود؟

جواب: اوّلًا: اين مسأله اجماعي است، و روايت معتبري دارد.

ثانياً: مساواتي در ميان عاقل و مجنون نيست، به همين دليل جايز نيست عاقل را به خاطر قتل مجنون قصاص كرد؛ ولي ديه ثابت است.

4- مقتول محقون الدم باشد

سؤال 1046- چنانچه كسي با اعتقاد به اين كه فردي به لحاظ ارتكاب بعضي اعمال، يا داشتن برخي عقايد، واجب القتل است، اقدام به قتل وي نمايد، در حالي كه چنين اعمال و عقايدي شرعاً مجوّز قتل نمي باشد، بفرماييد قتل واقع شده چه نوع قتلي مي باشد؟

جواب: در فرض سؤال قتل شبه عمد محسوب مي شود.

5- مساوات در جنسيّت

سؤال 1047- اگر مردي چندين زن محقون الدّم را بكشد، و برخي از اولياي دم آنها خواهان قصاص، و بعضي طالب ديه باشند، به چه ترتيب عمل خواهد شد؟

جواب: هرگاه بعضي قصاص كنند (مثلًا اولياي دم يكي از مقتولين فاضل ديه را بپردازد و قصاص كند) ديه بقيّۀ از اموال قاتل پرداخته مي شود.

لوث و قسامه

سؤال 1048- اگر درگيري طرفين دعويٰ محرز شود، ولي مدّعي در مورد جراحت

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 404

وارده شاهد نداشته باشد، و فقط يك نفر اظهار نمايد كه من چاقو را در دست مدّعيٰ عليه مشاهده نمودم. آيا مورد از موارد لوث محسوب مي شود، يا لازم است مدّعيٰ عليه به عنوان منكر قسم ياد نمايد؟ آيا در صدمات جزئي نيز منكر و يا مدّعي مي توانند قسم ياد نمايند؟

جواب: به مجرّد شهادت يك نفر، به صورتي كه در بالا ذكر كرده ايد، لوث ثابت نمي شود. در صدمات جزئي، مانند وقوع جنايت بر يك بند انگشت، نيز حكم قسامه جاري مي شود.

سؤال 1049- برخي از فقها در لوث، شهادت جماعت زنان را قبول كرده اند؛ امّا امام راحل قدس سرّه فرموده اند كه لوث به شهادت زنان حاصل نمي شود. لطفاً بفرماييد: منظور از جماعت چيست؟ آيا با شهادت يك زن، در خصوص قتل عمد يا غير عمد، لوث ثابت مي شود؟ ضمناً اگر يك زن انجام قتل توسّط يك فرد، و يك مرد به انجام قتل توسّط فردي ديگر شهادت دهد، آيا لوث ثابت مي شود؟

جواب: در صورتي كه جماعتي از زنان، كه مورد اعتماد باشند، شهادت دهند، لوث ثابت مي شود.

سؤال 1050- چنانچه شخصي ادّعا كند چند نفر او را زده اند، و پزشكي قانوني نيز گواهي نمايد كه چند نقطه

از بدن وي مضروب و مجروح شده است. حال اگر به نظر دادگاه از موارد لوث باشد، و مدّعي نتواند معيّن كند كدام جراحت يا ضربه را چه كسي به او وارد نموده، به چه شكل فصل خصومت مي شود؟ به عبارت ديگر، آيا ظنّ اجمالي نيز از مواردي است كه موجب لوث مي شود؟

جواب: هرگاه مقدّمات و امارات لوث حاصل شود، فرقي ميان يك نفر يا چند نفر به عنوان علم اجمالي نيست.

سؤال 1051- شخصي در اثر تصادف با وسيلۀ نقليّه (موتور) مصدوم شده، و عليه شخصي مثلًا زيد به عنوان راننده شكايت نموده است. ولي زيد مدّعي است كه وي راننده نبوده، بلكه رفيقش عمرو (كه صاحب موتور تلقّي، و موتور در اختيار وي بوده) راننده بوده است. از سوي ديگر عمرو مي گويد: «درست است كه موتور در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 405

اختيار من بود، ولي آقاي زيد به محض پياده شدن اين جانب، بر موتورسيكلت سوار و با سرعت رانندگي نمود، و در حين رانندگي با مصدوم تصادف كرد». عمرو جهت اثبات ادّعاي خويش چند شاهد معرّفي كرده، و شهود اظهار نمودند كه قبل از تصادف آقاي زيد را در حين رانندگي مشاهده نموده، ولي اصل تصادف را نديده اند.

لطفاً بفرماييد:

1- آيا مورد نسبت به زيد از موارد لوث محسوب، و در نتيجه با قسمِ مصدوم نامبرده محكوم به پرداخت ديه مي شود، يا از موارد لوث محسوب نمي شود؟

2- در صورت صغير بودن مصدوم، آيا خود صغير حق در خواست قسم، يا قسم ياد نمودن را دارد؟

3- در صورت منفي بودن پاسخ، وليّ قهري و يا قيّم وي چنين حقّي را دارند؟

4- آيا لازم است در

مقابل ادّعاي زيد قسم ياد نمايد؟

جواب: چنانچه شهود معتبر شهادت دهند كه در زمان وقوع تصادف زيد سوار بر موتور بوده، هر چند تصادف را نديده باشند، مورد از موارد لوث است. و صغير نمي تواند مطالبۀ قسم كند، بلكه وليّ او اين كار را مي كند. و قسم تنها وظيفۀ كسي است كه دعويٰ بر ضدّ او اقامه شده است.

سؤال 1052- مطابق قوانين جمهوري اسلامي ايران، از جمله مادّۀ 266 قانون مجازات اسلامي، در مواردي كه مجنيّ عليه وليّ دم نداشته، يا شناسايي نشود، وليّ دم او وليّ امر مسلمين است. كه وليّ امر در اين خصوص مي تواند اختيارات خود را به رئيس قوّۀ قضائيّه، و به واسطۀ وي به رؤساي دادگستري ها تفويض نمايد. حال چنانچه در موارد قتل عمد، وليّ دم وجود نداشته، يا شناسايي نشود، و رئيس دادگستري يا رئيس قوّۀ قضائيّه به نيابت از وليّ امر مسلمين، تقاضاي قصاص كند، و از طرفي دعوا داخل در باب لوث گردد، كيفيّت اجراي مراسم قسامه چگونه خواهد بود؟

جواب: اگر قاضي از روي مبادي حسيّه، يا قريب به حسّ، علم به وقوع قتل توسّط كسي داشته باشد مي تواند بر طبق علم خود عمل كند، و نيازي به قسامه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 406

نيست. در غير اين صورت، قسامه جاري نمي شود، و بايد ديه از بيت المال پرداخته شود.

سؤال 1053- در يكي از پاسگاههاي نيروي انتظامي، درجه داري با گلوله مصدوم، و پس از چند دقيقه فوت مي كند. افسر نگهبان- كه متّهم پرونده است- مي گويد: «به نزديك مقتول رفتم، خواستم توپي كلت را جابجا كنم، كه در اين لحظه مقتول به سوي من برگشت، و دستش به

اسلحه خورد، و ناگهان اسلحه شليك شد، و اين واقعه بوجود آمد» مسلّمات پرونده به شرح زير است:

1- پزشك قانوني در بازسازي صحنه، كه با حضور متّهم انجام شده، با توجّه به نقطۀ ورود گلوله (زير بغل در زير لبۀ تحتاني دندۀ چهارمِ سمتِ چپِ قفسۀ سينه) و مسير گلوله (كه ريه ها و قلب را پاره كرده) و نقطه اي كه گلوله در آن به دست آمده (زير لبۀ تحتاني دندۀ پنجمِ سمتِ راستِ قفسۀ سينه) اعلام كرده كه قول متّهم مطابق با واقع نبوده، و قابل پذيرش نيست.

2- مأمورين كشف جرايم، كه در صحنۀ بازسازي حضور داشته، قول متّهم را تأييد نكرده اند.

3- متخصّص اسلحه شناسي اعلام كرده كه شليك از فاصله اي كمتر از نيم متر انجام شده است.

4- كسي غير از متّهم و مقتول در صحنه حضور نداشته، تا از مشاهدات او استفاده كنيم.

اولياي دم مدّعي قتل عمد هستند، ولي متّهم حتّي حاضر به قبول شلّيك به سمت مقتول نيست. سؤالي كه براي اين جانب پيش آمده اين است كه در اين مورد خاصّ، قاعدۀ حق استحلاف اولياي دم و سوگند متّهم را جاري سازيم (براي احراز نوع قتل) يا با توجّه به مسلّمات پرونده، مورد را از موارد لوث تلقّي كرده، و از اولياي دم بخواهيم كه پنجاه نفر را براي اداي سوگند (جهت اثبات قتل عمد) به دادگاه معرّفي كنند؟

جواب: در صورتي كه قاضي از قرائن مذكور يقين حاصل كند كه قتل از سوي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 407

متّهم صورت گرفته (خواه به صورت عمد باشد، يا به صورت خطا) مي تواند مطابق آن حكم كند؛ زيرا علم قاضي در اين مورد مستند به مبادي

قريب به حسّ است و حجّت مي باشد. و اگر علم حاصل نشود، بايد از لوث استفاده كرد؛ مشروط بر اين كه قسامه واقعاً علم به وقوع قتل عمد يا خطا داشته باشند. و اگر قسامه حاضر به قسم نشد، و يا علم نداشت، ديه بر بيت المال است.

سؤال 1054- آيا همان گونه كه قسامه در جرائم بالمباشره (چنانچه از موارد لوث باشد) جاري است، در جرائم بالتسبيب نيز جاري و ساري است؟

جواب: فرقي بين سبب و مباشر در اينجا نيست؛ مشروط بر اين كه قتل به سبب نسبت داده شود، نه به مباشر.

سؤال 1055- آيا احراز عدالت در قسامه، همانند عدالت شهود، شرط است؟

جواب: احراز عدالت شرط نيست.

سؤال 1056- بدن نيمه جان انساني در كنار جادّۀ منتهي به روستا، در فاصلۀ حدود 300 متر مانده به روستا يافت شده، و در حال اعزام به بيمارستان فوت كرده است.

پزشكي قانوني آثاري از برخورد و تصادم اتومبيل، يا وسيلۀ نقليّه اي در بدنش نيافته، و علّت مرگ را ناشي از «يك ضربه به سر» اعلام مي كند. اولياي دم، كه فقط يك پسر و يك دختر بالغ مي باشند، فقط عليه سه نفر از اهالي محلّ (كه در روستا حضور داشته، و اتّفاقاً يكي از آن سه اذعان مي دارد كه چند دقيقه قبل متوفّي را ديده، كه به همراه شخص ناشناس ديگري در مسير جادّه پياده حركت مي كردند، و او كه با موتورسيكلت در جهت مخالف حركت مي كرده، فقط متوفّي را بر اثر تكان دادن دست شناخته، و چند دقيقه بعد كه بازگشته بدن خون آلودش را تنها ديده است) ادّعاي قتل عمد نموده، و مشخّصاً يكي از آن سه را

مباشر و دو تن ديگر را معاون در قتل پدرشان مي دانند، لكن بيّنه اي ندارند، و با انكار متّهمين نيز مواجه اند، و براي اثبات ادّعاي خود هر يك با قاطعيّت و اصرار تمام، پنجاه سوگند مي خورد. ساير بستگان نسبي ذكور متوفّي، به لحاظ سكونت در شهرهاي مختلف در مراسم قسامه شركت مستقيم ندارند، امّا به صدق گفتار و وثوق مدّعيان قسم

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 408

مي خورند، و صرفاً بر مبناي ادّعاي مدّعيان، متّهمين را قاتل مي دانند. با توجّه به آنچه گذشت، به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- آيا با اجراي قسامه، ادّعاي اولياي دم موصوف ثابت مي شود؟

جواب: هرگاه شرايط لوث وجود داشته باشد، اينجا جاي قسامه است.

2- آيا مدّعيان با فرض عدم شركت ساير بستگان ذكور نسبي، مي توانند قسمهاي لازم را شخصاً به دفعات ادا نمايند؟

جواب: اگر ساير بستگان قسم نخورند، مدّعيان مي توانند قسمها را تكرار كنند.

3- در صورت اجراي قسامه به كيفيّت مذكور، در اثبات عنوان اتّهامي هر يك از منكرين (از جهت مباشرت يا معاونت در قتل) تفاوتي وجود دارد؟

جواب: اجراي قسامه در مورد معاونت قتل محلّ اشكال است.

سؤال 1057- آيا در قسامه (چه در قتل، و چه در جرح) وارث فعلي معتبر است؟ يا از طبقات ديگر نيز مي توانند قسم ياد كنند؟

جواب: وارث فعلي شرط نيست، حتّي اگر از افراد قوم و قبيله بوده باشند نيز مانعي ندارد.

سؤال 1058- اگر ورثه با فرض علم آنان به موضوع، حاضر به قسم نباشند، آيا تكرار قسم مدّعي كافي است؟

جواب: آري كافي است.

سؤال 1059- اگر قاضي محكمه از قرائن علم پيدا كند كه ورثۀ ديگر علم ندارند، يا خود مدّعي اظهار كند كه منسوبين من يقين ندارند،

و در موقع ايراد ضرب و جرح شاهد درگيري نبوده اند، و فقط من يقين دارم، آيا بازهم احضار منسوبين لازم است؟

جواب: در صورتي كه بقيّه علم نداشته باشند، احضار آنها ضرورتي ندارد.

سؤال 1060- آيا كساني كه در زمان وقوع قتل عاقل نبوده، يا غير بالغ بوده اند، امّا هنگام اجراي قسامه عاقل و بالغ شده اند، مي توانند جهت اداي سوگند در اين مراسم شركت كنند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 409

جواب: اشكال دارد.

سؤال 1061- آيا در صورت لزوم تعدّد قسامه در جراحات، منسوبين نزديك مدّعي نيز لازم است قسم ياد نمايند، يا تكرار قسامه توسّط خود مدّعي كافي است؟

همچنين در صورتي كه مدّعيٰ عليه قسم ياد نمايد بازهم تكرار وي يا تكميل توسّط منسوبين در صورت علم به موضوع لازم مي باشد؟

جواب: آري لازم است منسوبين مدّعي در صورت علم قسم ياد كنند، همچنين در صورتي كه مدّعي عليه قسم ياد كند.

سؤال 1062- آيا قسامه در جراحاتي كه موجب ارش است، يا عواملي غير از جراحت كه سبب ارش است، كارآيي دارد؟

جواب: در اين گونه موارد نيز قسامه ثابت است، مشروط بر اين كه ارش قابل ملاحظه اي باشد.

سؤال 1063- اگر جراحت يا ساير عوامل موجب ديه يا ارش، از ناحيۀ طفل يا مجنون يا حيوان باشد چه حكمي دارد؟

جواب: در مورد طفل و مجنون قسامه جاري است. و در مورد حيوان اگر جنبۀ تسبيب داشته باشد در آنجا نيز قسامه جاري است.

سؤال 1064- با احترام فتواي شريف را در خصوص قسامه در صدمات بدني بيان فرماييد:

الف) آيا براي احراز قسامه، قسم مجروح به همراه سايرين لازم است؟

جواب: آري لازم است.

ب) در فرض «الف» در صورتي كه مصدوم صغير يا

مجنون باشد، اجراي قسامه چگونه است؟

جواب: وليّ او به جاي او اجراي قسم مي كند.

ج) در صورتي كه در قسامۀ اعضا، جنايت وارده موجب 16 ديه يا كمتر باشد، آيا قسم مصدوم به تنهايي كافي است؟

جواب: آري به تنهايي كافي است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 410

د) در فرض «ج» اگر مصدوم مجنون يا صغير باشد، آيا قسم وليّ قهري او كفايت مي كند؟

جواب: آري كفايت مي كند. در ضمن بايد توجّه داشت كه قسامه در اعضا تنها موجب ديه است، نه قصاص.

سؤال 1065- اگر جاني و مجنيّ عليه هر دو صغير باشند، آيا تقاضاي قسامۀ عاقلۀ مجنيّ عليه براي اثبات جنايت خطايي صغير پذيرفته مي شود؟ آيا در فرض فوق مي توان عاقلۀ جاني را محكوم به پرداخت ديه نمود؟

جواب: تقاضاي قسامه از سوي وليّ طفل خواهد بود؛ و احكام بر آن جاري مي شود.

سؤال 1066- اگر مورد از موارد لوث نباشد كه قسامه اجرا شود، و نوبت به قسم منكر برسد، و منكر قسم را به مدّعي رد كند تا او قسم ياد كند، آيا با اين قسم قصاص ثابت مي شود، يا صرفاً ديه اثبات مي گردد؟

جواب: در اين گونه موارد ادّعا با قسم ثابت نمي شود.

سؤال 1067- آيا استماع سوگند حالفين در حضور جميع حالفين و اولياي دم بلا مانع است؟ يا همانند استماع شهادت شهود بايد فارغ از تأثير و تأثّر رواني حضور اولياي دم و ديگر حالفين، و منفرداً نزد قاضي انجام پذيرد؟

جواب: انفراد در اين مسأله شرط نيست.

سؤال 1068- نظر به اين كه قسامه به منظور تكميل و تتميم ظنّ و گمان حاكم دادگاه، و رافع ترديد و شبهۀ وي براي رسيدن به يقين مي باشد، آيا استماع سوگند

50 نفر به وسيلۀ دو قاضي جداگانه شرعاً اشكال دارد؟ آيا صدور حكم به اعتبار گزارش و صورت جلسۀ استماع سوگند به وسيلۀ قاضي ديگر كه در غياب حكم دادگاه تنظيم شده جايز مي باشد؟

جواب: قسامه بايد به طور كامل در محضر يك قاضي اجرا شود.

سؤال 1069- در صورت مشكل بودن تجمّع 50 نفر در موعد اوّليۀ دادگاه، آيا يك بار اخطار به اولياي دم كفايت مي كند؟ در صورت عدم توفيق در معرّفي 50 نفر، آيا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 411

نوبت به قسامۀ بستگان مدّعي عليه مي رسد، يا تجديد دعوت از اولياي دم متوفّي مجاز مي باشد؟

جواب: در صورتي كه جمع كردن همۀ آنها در مجلس واحد مشكل باشد، مانعي ندارد در چند مجلس نزديك به هم جمع شوند. و از نظر ما لازم نيست قسم خورندگان همه از اقرباي نسبي باشند، همين اندازه كه از قوم و قبيله يا كساني كه در آن محلّه زندگي مي كنند باشند كافي است.

سؤال 1070- ثبت صورت جلسۀ استماع سوگند 50 نفر متضمّن زمان زيادي است، و معمولًا در يك جلسه ميسّر نمي باشد. آيا اولياي دم مي توانند عدّه اي را براي جلسۀ اوّل، و بقيّه را براي جلسه يا جلسات بعد به دادگاه معرّفي نمايند؟ در چنين وضعيّتي، آيا فاصلۀ جلسات بايد نزديك به هم (مثلًا فرداي جلسۀ اوّل) باشد، يا فاصلۀ يك ماه يا بيشتر، كه اولياي دم فرصتي براي معرّفي افراد ديگر داشته باشند منعي ندارد؟

جواب: اجراي قسامه در يك جلسه كار مشكلي نيست، و ثبت آن هم كار ساده اي است. امّا اگر فرضاً ميسّر نشود، در دو يا چند جلسۀ نزديك به هم مانعي ندارد، به طوري كه مدّعي به

حسب معمول توان جمع آوري آنها را داشته باشد.

سؤال 1071- لطفاً دربارۀ بحث قسامه بفرماييد:

الف) آيا مرد بودن سوگندخورندگان شرط است؟ آيا در اين مورد ميان مدّعي و قوم او فرقي مي باشد؟

ب) در صورت عدم اشتراط مرد بودن، چنانچه در ميان مدّعيان و قوم او به تعداد كافي مرد باشد، آيا زني كه يكي از مدّعي ها است مي تواند از جملۀ سوگندخورندگان به حساب آيد؟ اگر به تعداد كافي مرد وجود نداشته باشد چطور؟

ج) در صوت جواز تكرار سوگند به وسيلۀ قسم خورندگان، زنان مدّعي نيز مي توانند قسم را تكرار نمايند؟

جواب: قسامه نمي تواند زن باشد، بنابراين بايد مردها (اگر به قدر كافي نباشند) سوگند را تكرار كنند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 412

سؤال 1072- در موارد لوث اگر مدّعي از اجراي قسامه خودداري كند، بفرماييد:

1- آيا در اين صورت، اقامۀ قسامه قهراً به متّهم (مدّعي عليه) مي رسد، يا اين امر منوط به مطالبۀ مدّعي است؟

جواب: مدّعي مي تواند قسم را به مدّعي عليه رد كند، و در اين صورت مراسم پنجاه قسم بر عهدۀ اوست.

2- در صورت لزوم مطالبه، اگر مدّعي از چنين در خواستي سرباززند، يا به قسامۀ متّهم راضي نباشد، وظيفۀ دادگاه براي فصل خصومت چيست؟

جواب: قاعدۀ «البيّنة علي المدّعي و اليمين علي مَنْ انكر» جاري مي شود.

3- در فرض فوق تكليف ديۀ مقتول چيست؟

جواب: در اين فرض ديه بر كسي نيست.

سؤال 1073- در مورد قسامه، آيا تنها ادّعاي يكي از طرفين مبني بر اين كه منسوبين به موضوع علم ندارند، در تكرار قسم كافي است، يا احضار منسوبين لازم است؟

جواب: لازم است منسوبين احضار شوند، و تحقيق به عمل آيد.

اولياي دم

سؤال 1074- صاحبِ حقِّ قصاص در قتل عمد

چه كسي است؟ مجنيّ عليه، يا اولياي دم؟

جواب: مجنيّ عليه صاحب حق است، و از او به ورثه مي رسد.

سؤال 1075- در صورتي كه پدر، يا جدّ پدري، مرتكب ضرب و جرح فرزند صغيرش شود، چه كسي مي تواند از او به حاكم شرع شكايت كند؟ آيا قصاص در اين صورت ممكن است؟ در صورت محكوميّت پدر، يا جدّ پدري، به ديه يا قصاص، دريافت ديه يا استيفاي قصاص با چه كسي است؟

جواب: در اين گونه موارد حاكم شرع وليّ صغير است، كه احقاق حق كند.

سؤال 1076- چنانچه ورثۀ مقتول صغير باشند، بفرماييد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 413

1- آيا همواره اخذ ديه از سوي اولياي صغار، اصلح به حال صغار است، يا اين كه وليّ صغير حسب مورد مي تواند جاني را عفو يا مطالبۀ قصاص كند؟

جواب: غالباً اخذ ديه به مصلحت صغار است؛ ولي موارد نادري پيدا مي شود كه ممكن است مصلحت صغار در عفو، يا قصاص باشد.

2- آيا محدودۀ اختيارات وليّ با قيّم، در اين خصوص تفاوتي دارد؟

جواب: هر دو بايد مصلحت صغير را در نظر بگيرند.

سؤال 1077- هنگامي كه اولياي دم همگي صغير باشند، تكليف چيست؟

جواب: در صورتي كه مصلحت در صبر كردن باشد، بايد صبر كنند، و قاتل را با ضمانت و كفالت كافي آزاد نمايند، تا صغيرها كبير شوند و خودشان تصميم بگيرند. و اگر وليّ مصلحت ببيند (كه غالباً مصلحت در همين است،) ديه مي گيرد.

سؤال 1078- اگر مقتول مسلمان، امّا وليّ دم وي كافر باشد، چه بايد كرد؟

جواب: حاكم شرع اولياي دم را حاضر مي كند، و به آنها پيشنهاد اسلام مي نمايد؛ اگر پذيرفتند، اختيار قاتل را به دست آنها مي دهد، قصاص كنند

يا ديه بگيرند. و اگر اسلام را نپذيرفتند، حاكم شرع ديه مي گيرد، و به بيت المال مي دهد.

سؤال 1079- چنانچه ارتباط با اولياي دم فعلًا ممكن نباشد؛ ولي در آينده امكان دسترسي به آنان وجود داشته باشد، حكم چيست؟

جواب: بايد صبر كنند تا دسترسي پيدا شود؛ ولي چنان چه زمان طولاني باشد، بايد قاتل را با اخذ وثيقه و كفالت كافي آزاد نمايند.

سؤال 1080- در موارد قتل، كه نوبت به ولايت حاكم مي رسد، بفرماييد آيا وليّ امر، همانند اولياي دم، علاوه بر درخواست قصاص يا اخذ ديه، حقّ عفو نيز دارد؟

جواب: وليّ امر حقّ عفو ندارد؛ بلكه بايد يا قصاص كند، يا ديه بگيرد، (هر كدام كه به مصلحت مسلمين باشد.)

سؤال 1081- آيا پدر مي تواند نسبت به فرزند صغيرش، در خصوص جراحات و صدمات، اعمّ از عمدي و غير عمدي، كه از سوي غير به وي وارد آمده، هم از ديه بگذرد و هم از قصاص صرفنظر نمايد؟ از آنجا كه در باب قصاص فتوي و قانون بر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 414

اين است كه: «وليّ صغير حق ندارد قاتل را مجّاناً عفو نمايد.» آيا اين موضوع به جراحات و صدمات موجب قصاص و ديه نيز سرايت مي كند؟

جواب: تفاوتي نمي كند؛ ولي بايد مصلحت صغير را در نظر گرفت، و مصلحت صغير غالباً اخذ ديه است.

سؤال 1082- نظر خود را در خصوص نحوۀ استيفاي قصاص، در دو فرض زير بيان فرماييد:

الف) چنانچه اولياي دمِ مقتول منحصر به فرزند صغير يا صغار (از دو نفر بيشتر) باشد حكم چيست؟

جواب: در صورتي كه مصلحت آنها در گرفتن ديه باشد، و قاتل نيز حاضر به پرداخت ديه گردد، بايد ديه

گرفته شود. و اگر مصلحت آنها در قصاص باشد، وليّ دم مي تواند قصاص كند. و در صورت ابهام قضيّه، قاتل را با وثيقۀ معتبر آزاد مي كنند، تا صغار كبير شوند و تصميم بگيرند.

ب) در صورتي كه فرزند يا فرزندان اولياي دم جملگي مجنون باشند، حكم چيست؟

جواب: وليّ بايد مصلحت آنها را در نظر بگيرد و اقدام كند.

سؤال 1083- چنانچه اولياي دم، از انجام قصاص يا مطالبۀ ديه صرف نظر كنند، آيا بعداً حق دارند از نظر خود برگردند؟

جواب: بعداً نمي توانند تغيير نظر دهند.

سؤال 1084- در صورتي كه اولياي دم تقاضاي ديه كرده باشند، آيا قبل از دريافت آن مي توانند از نظر خود رجوع، و تقاضاي قصاص كنند؟ بعد از وصول ديه چطور؟

جواب: بعد از وصول ديه جايز نيست؛ و قبلًا هم اگر مصالحۀ شرعيّه برديه انجام شده باشد، تغيير آن جايز نيست.

سؤال 1085- اگر اولياي دم تقاضاي قصاص كنند، آيا تا قبل از اجراي حكم فقط مي توانند عفو كنند؟ يا امكان مطالبۀ ديه نيز وجود دارد؟ آيا در اين حالت مي توانند با قاتل مصالحه و چيزي زايد بر ديه مطالبه كنند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 415

جواب: مي توانند قصاص را با رضايت قاتل به هر چيزي تبديل كنند، ولي رعايت انصاف در هر حال خوب است.

سؤال 1086- پسرم با تحريكات شيطنت آميز خانوادۀ همسرش، كه منجر به درگيري و فوت مادر زنش شد، به قصاص و دريافت فاضل ديه محكوم گرديد. ورّاث كبير، و پدر صغار (اصالتاً و ولايتاً) با دريافت مبلغي بيش از ديۀ كامله رضايت دادند؛ هر چند در رضايت نامۀ كتبي و رسمي به گرفتن ديه اشاره اي نشده است. آيا پدر صغار مي تواند از طرف

صغار گذشت كند، يا با دريافت ديه رضايت دهد، يا بايد منتظر رشد و بلوغ صغار شود؟ در صورت اخير، آيا امكان آزادي موقّت جاني، با سپردن وثيقه، تا رشد صغار وجود دارد؟

جواب: وليّ صغار بايد آنچه به نفع آنهاست، انجام دهد. اگر قصاص به نفع آنهاست، بگذارد آنها رشيد شوند و قصاص كنند، و در اين صورت، بايد با وثيقۀ كافي جاني را آزاد كنند. و اگر ديه به نفع آنهاست، ديه بگيرد. و گذشت جز در موارد بسيار استثنايي به نفع صغار نيست.

سؤال 1087- چنانچه وليّ قهري بخواهد صبر كند تا وليّ دم صغير بالغ شده و خود تصميم بگيرد، مصالح مهم از وي تفويت مي شود (مثل اين كه قاتل پيرمردي 80 ساله و ولي دم پسر 2 ساله اي باشد كه اگر بخواهند صبر كنند تا وي بالغ گردد به احتمال زياد قاتل مي ميرد، و حقّ ولي دم نسبت به قصاص و ديه از بين مي رود.) در چنين صورتي وليّ قهري كدام از گزينه هاي زير را بجا آورد؟

الف) تقاضاي قصاص نمايد.

ب) بر اخذ ديه مصالحه كند.

ج) بر اخذ كمتر از ديه مصالحه نمايد.

د) قاتل را عفو كند.

جواب: در اين گونه موارد غالباً غبطه و مصلحت صغير در گرفتن ديه است؛ به هر مقدار كه جاني حاضر و راضي شود.

سؤال 1088- چنانچه عدّه اي از اولياي دم خواهان قصاص باشند، آيا سهم الديۀ

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 416

همسر در احتساب سهم الدّيۀ ساير اولياي دم (اعمّ از صغار و كبار كه تقاضاي دريافت ديه نموده اند) تأثيرگذار است؟

جواب: زوجه سهمي در قصاص ندارد؛ ولي اگر تبديل به ديه شود، سهم مي برد.

سؤال 1089- فردي كشته شده، و

از او يك زن باردار باقي مانده است. با توجّه به اين كه زوجه وليّ دم واقع نمي شود، آيا حمل او وليّ دم در مسألۀ قصاص خواهد بود؟ اگر همراه اين حمل وارث ديگري وجود داشته باشد، آيا وارث به تنهايي وليّ دم خواهد بود؟

جواب: بايد انتظار بكشند، چنانچه حمل زنده متولّد شد در صورت انحصار فقط او وليّ دم است. در غير اين صورت شريك در اين امر خواهد شد.

استيفاي قصاص

سؤال 1090- آيا اذن حاكم در قصاص شرط است، يا وليّ دم مي تواند بدون اذن حاكم مبادرت به استيفاي قصاص نمايد؟

جواب: اذن حاكم شرط است.

سؤال 1091- در صورت شرط بودن اذن حاكم در استيفاي قصاص لطفاً بفرماييد:

آيا مبادرت به استيفاي قصاص بدون اذن حاكم تعزير دارد، يا فقط معصيت است؟

جواب: هم معصيت كرده، و هم تعزير دارد.

سؤال 1092- استيفاي قصاص توسّط شخص ثالث و با اجازۀ ولي دم، امّا بدون اذن حاكم، چه حكمي دارد؟

جواب: مانند جواب سابق است.

سؤال 1093- در صورتي كه حاكم اذن در قصاص ندهد، تكليف جاني (قاتل) چيست؟

جواب: حاكم نمي تواند اذن قصاص ندهد؛ مگر اين كه مفاسد مهمّ اجتماعي بر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 417

آن مترتّب شود، در اين صورت بايد از قصاص خودداري كرد.

سؤال 1094- چنانچه شخص ثالث، مستحق قصاص را بدون اذن حاكم و همچنين بدون اذن وليّ دم به قتل برساند. سپس، ولي دمِ اوّل، اعلام رضايت كند، حكم چيست؟

جواب: مسأله از موارد شبهه، و مشمول قاعدۀ درء است.

سؤال 1095- چنانچه شخصي مرتكب يك فقره قتل عمد، و دو فقره ايراد ضرب و جرح عمدي گردد، و اولياي دم مقتول خواهان قصاص باشند، و قاتل مالي براي

پرداختن ديه نسبت به دو نفر مجنيّ عليهما (مورد ضرب و جرح) نداشته باشد، آيا اجراي قصاص قبل از پرداخت ديه امكان پذير مي باشد؟ در صورت منفي بودن، پرداخت ديه چگونه ميسّر مي باشد؟

جواب: قصاص طبق تقاضاي اولياي دم انجام مي گيرد، و شخص جاني اگر مالي داشته باشد، ديه را از اموال او مي پردازند، در غير اين صورت به ذمّۀ ميّت مي ماند. و اگر جنايت بر اعضا عمدي و قابل قصاص باشد، نخست آنها قصاص مي كنند، بعد قصاص قتل انجام مي شود.

سؤال 1096- در شرايط كنوني وضعيّت دادگاه ها و محاكم كشور به گونه اي است كه مجرمين، حتّي قاتلين، تا بيست سال هم محاكمه نمي گردند! و با اين همه فساد كه در ميان قضات وجود دارد، قصاص قاتل يك امر مشكل، و حتّي غير ممكن مي باشد، و در برخي مناطق ديگر كه تقريباً خود مختار هستند مجازات قاتل به صورت اعدام نيست، بلكه حد اكثر چهار ده سال زندان مي باشد. اگر در چنين شرايطي اولياي دم اقدام به انتقام كنند، و قاتل را بكشند چه حكمي دارد؟

جواب: قصاص بدون اجازۀ حاكم شرع جايز نيست.

سؤال 1097- آيا براي اجراي اعدام، در مواردي كه شارع مقدّس نحوۀ آن را مشخّص ننموده، واجب است حكومت نوعي را انتخاب كند كه حدّ اقلِّ درد را براي محكوم به اعدام در برداشته باشد؟

جواب: انواع معمولي جايز است؛ و حكومت مي تواند از طرق سهل تر استفاده كند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 418

سؤال 1098- آيا اجراي قصاص مقيّد به زمان خاصّي، مانند اوّل طلوع آفتاب است؟

جواب: قصاص مقيّد به زمان خاصّي نيست.

سؤال 1099- در مواردي كه بايد با شمشير قصاص نمود، آيا قصاص با وسيلۀ ديگر جايز

است؟

جواب: آري با آلت قتّالۀ معمول زمان، كه مستلزم شكنجۀ خاصّي نباشد، مي توان قصاص كرد.

سؤال 1100- آيا مي توان قصاص اعضا را به طريقي كه مجرم درد را تحمّل نكند انجام داد؟

جواب: مانعي ندارد.

سؤال 1101- آيا مي توان در موارد قطع اعضا، با برق و اشعه هاي پيشرفته عمل نمود، يا حتماً بايد با ابزار منصوص در روايات باشد؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

تأخير قصاص

سؤال 1102- دربارۀ لزوم تأخير اجراي حدّ يا قصاص زن شير ده، بفرماييد:

1- آيا اين حكم، مادر رضاعي را نيز شامل مي شود؟

جواب: چنانچه قصاص از مادر رضاعي، حيات فرزند را به خطر بيندازد، يا سبب ضرر قابل ملاحظه اي شود، همان حكم جاري است.

2- در فرض شمول، بين امكان و عدم امكان جايگزيني دايه اي ديگر، يا شير خشك، يا شير حيوان، تفاوتي وجود دارد؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

3- در صورت امكان جايگزيني، يافتن دايه وظيفۀ حاكم شرع است، يا وليّ طفل؟

جواب: حاكم شرع در اين مسأله مسئوليّتي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 419

تبديل قصاص به ديه

سؤال 1103- اگر وليّ دم در قتل عمد مطالبۀ ديه كند، و قاتل حاضر به پرداخت آن نشود، آيا مي توان او را به پرداخت ديه محكوم نمود؟

جواب: ديه در قتل عمد تنها با توافق طرفين قابل وصول است، و نمي توان قاتل را اجبار كرد.

سؤال 1104- اگر قاتل عمد قبل از اجراي قصاص خودكشي كند، آيا ديه ساقط مي شود؟

جواب: ديه از اموال او برداشته مي شود.

سؤال 1105- هرگاه قاتل فرار كند و تا هنگام مُردن به او دسترسي نباشد، در اين صورت تكليف ديه چيست؟

جواب: مي توان ديه را از اموال او برداشت.

سؤال 1106- شخصي زنِ برادر خود را كشته، و از سوي قوّۀ قضائيّه محكوم به قصاص شده است. مدّتي از اين حكم گذشته، و قاتل در زندان مي باشد. دادگاه به پدر مقتول اطّلاع داده كه فاضل ديه را پرداخت كنيد، تا حكم قصاص اجرا گردد.

ولي چون پدر مقتوله شخص بي بضاعت و فقير و عائله مندي است، قادر به پرداخت فاضل ديه نمي باشد. لذا از افراد خيّر و اقارب و عشيره كمك مالي مي طلبد. آيا

از نظر شرع مطهر، آنها مي توانند به عنوان تبرّع و بلا عوض، يا به عنوان وجوهات شرعيّه به ايشان كمك كنند، تا او بتواند قاتل دختر خود را قصاص كند؟

جواب: هرگاه حاكم شرع تشخيص دهد كه يك مصلحت مهمّ اجتماعي بر اين مسأله مترتّب مي شود، مي تواند اين كار را انجام دهد. ولي قصاص هايي كه براي اهداف شخصي صورت مي گيرد، مشمول اين حكم نيست. و چه بهتر كه از قصاص صرف نظر شود، و به سراغ ديه بروند.

سؤال 1107- چنان چه اولياي دم علي رغم اصرار بر قصاص، قدرت پرداخت فاضل ديه را نداشته باشند، و از طرفي به طور عادي نيز اميدي به تمكّن آنان در آينده نباشد، بفرماييد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 420

1- آيا در اين گونه موارد قصاص به طور قهري تبديل به ديه مي شود؟

جواب: در صورتي كه اميدي به پرداخت فاضل ديه در آيندۀ نزديك نباشد، حكم قصاص تبديل به ديه مي شود.

2- چنانچه پاسخ منفي است، در شرايطي كه عدم قصاص، يا تأخير آن، به مصلحت نباشد، و چه بسا عوارض سياسي و اجتماعي شديدي در بر داشته باشد، آيا مي توان با پرداخت فاضل ديه از بيت المال قصاص را اجرا نمود؟

جواب: در صورتي كه عدم اجراي قصاص واقعاً مشكل آفرين بوده باشد، پرداختن فاضل ديه از بيت المال بي مانع است.

3- در فرض مسأله، آيا مي توان بدون ردّ فاضل ديه، قصاص را اجرا نمود، و فاضل ديه به عنوان دين بر ذمّه وليّ دم باقي بماند؟

جواب: جايز نيست.

4- اگر (آن گونه كه برخي از فقها مي فرمايند) در اين گونه موارد، وظيفه صبر كردن تا زمان توانايي وليّ دم باشد، در مواردي كه ممكن

است انتظار قصاص سالها به طول بكشد، و اين امر براي قاتل و خانوادۀ وي موجب عسر و حرج گردد، تكليف چيست؟

جواب: در صورت احتمال يسار در آيندۀ دور، تبديل به ديه مي شود.

قصاص اعضا

سؤال 1108- فردي كه دستش قطع شده، دست فرد ديگري را به خود پيوند مي زند، آنگاه اين دست توسّط ديگري قطع مي شود، بفرماييد:

الف) چه مسئوليّتي متوجّه جاني است؟

ب) آيا بين صورتي كه دست پيوند زده شده به طور كامل ترميم يافته، و صورتي كه به طور ناقص بهبود يافته، تفاوتي وجود دارد؟

جواب: در صورتي كه آن دست به طور كامل ترميم يافته، حكم دست اصلي را دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 421

سؤال 1109- در صورتي كه شخص محكوم به قصاص، عضو مماثل نداشته باشد، بفرماييد:

1- با توجّه به اين كه عضو ناسالم در برابر عضو سالم قصاص مي شود، آيا (مثلًا) چشم كسي كه به حسب ظاهر سالم است، ولي بينايي ندارد، عضو ناسالم محسوب مي شود، يا چنين فردي فاقد عضو به حساب مي آيد؟

جواب: آري، چشم سالم در مقابل چشم ناسالم قصاص نمي شود.

2- اگر جاني فاقد بينايي چشم راست باشد، و چشم راست كسي را كور كرده باشد، آيا چشم چپ او به عنوان قصاص كور مي شود؟

جواب: آري، چشم چپ او را قصاص مي كنند.

3- اگر سلب بينايي به كندن حدقه باشد، و حدقۀ چشمش سالم، ولي بينايي نداشته باشد، هنگام قصاص تكليف چيست؟

جواب: چنانچه حدقۀ جاني بينايي نداشته باشد قصاص نمي شود؛ بلكه بايد ديه بدهد.

سؤال 1110- با عنايت به اين كه اگر شخصي دست راست ديگري را قطع نمايد، به هنگام قصاص چنانچه جاني فاقد دست راست باشد دست چپ او، و در

صورت فقدان دست چپ، پاي او قطع مي گردد، بفرماييد: آيا اين حكم در مورد پا و ديگر اعضاي زوج بدن نيز قابل اجرا است؟ مثلًا اگر جاني پاي راست ندارد، و پاي راست ديگري را قطع كرده، آيا اينجا نيز ابتدا پاي چپ وي و در صورت فقدان آن، دست او قطع مي گردد؟

جواب: در صورت فقدان پاي راست، مي توان پاي چپ را قصاص كرد، و همچنين بالعكس؛ امّا دست راست را به جاي پا نمي توان قصاص كرد. در مورد ساير اعضاي زوج نيز همين حكم جاري است، يعني راست را به جاي چپ و چپ را به جاي راست (در فرض فقدان مساوي) مي توان قصاص كرد.

عفو از قصاص

سؤال 1111- آيا مجازات معاونت در قتل عمد، همچون قتل عمد، حقّ الناس و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 422

قابل گذشت است؟ يا حقّ اللّٰه است، و عفو آن منحصراً در اختيار وليّ امر مي باشد؟

جواب: آري، حقّ النّاس است، و در اختيار وليّ دم مي باشد.

سؤال 1112- در صورتي كه مجنيّ عليه از زنده ماندن خود مأيوس شده باشد، آيا مي تواند در مورد تبديل قصاص نفس به ديه، يا مصالحه، يا عفو جاني، وصيّت نمايد؟

جواب: او مي تواند در حال حيات خود جاني را عفو كند، و نسبت به يك ثلث ديه نيز وصيّت نمايد. امّا نسبت به وصاياي ديگر او، احتياط آن است كه ورثه (اگر صغير در ميان آنها نباشد) به آن عمل كنند.

سؤال 1113- لطفاً در مورد مجازات ممسك و ناظر در قتل عمد به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) آيا مجازات حبس ابد براي ممسك، و كور كردن براي ناظر صحّت دارد؟

ب) در فرض ثبوت، آيا تباني و سبق

تصميم ممسك و ناظر با مباشر قتل لازم است، يا صرف وحدت قصد، و لو اين كه به طور اتّفاقي حاصل شود، (چنان كه در منازعات دسته جمعي معمولًا اتّفاق مي افتد) كافي است؟

ج) بر فرض ثبوت مجازاتهاي مذكور، آيا اين مجازاتها از حقوق اللّٰه است، يا از حقوق النّاس كه با عفو اولياي دم ساقط شود؟

د) بر فرض كه از حقوق النّاس باشد، آيا عفو قاتل به تنهايي براي عفو ممسك و ناظر كافي است، يا نياز به عفو مستقلّي دارند؟

ه) حكم اختلاف اولياي دم در عفو ممسك و ناظر چيست؟

جواب: همانگونه كه در استفتاءات جديد، جلد اوّل، پاسخ سؤال 1263 نوشته ايم، جواب سؤال شما چنين است: «چنانچه اولياي دم از ممسك و مكره صرف نظر كنند، اجراي احكام مربوط به آنها دليلي ندارد، و شبيه حكم قصاص است. و حكم مكره و ممسك هر دو حبس است، و كور كردن فقط حكم رأيي (بيننده يا ديده بان) مي باشد، و آن در صورت خاصّي است.» و تباني شرط نيست.

اين مجازاتها همانطور كه در بالا گفته شد، جنبۀ حقّ النّاس دارد كه با عفو از ميان

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 423

مي رود، و هر كدام احتياج به عفو مستقلّ دارند، مگر اين كه عبارت عفو شامل همه شود، و در صورت گذشتِ بعضي از اولياي دم، حبس ساقط مي شود.

سؤال 1114- در كتب فقهي مي خوانيم: «اگر كسي ديگري را بگيرد، و فرد دوّمي او را به قتل برساند، در حالي كه سوّمي آنها را ديده باني كرده تا جنايت را انجام دهند، قاتل محكوم به قصاص، نگهدارنده محكوم به حبس ابد، و چشمان ديده بان با ميلِ سرخ

شده يا نظير آن، كور مي گردد.» لطفاً بفرماييد:

الف) مجازاتي كه براي «نگهدارنده» و «ديده بان» بيان گرديده، چه نوع مجازاتي است؟ حدّ يا تعزير؟

جواب: اين مجازات نه حدّ است و نه تعزير، بلكه از فروع قصاص است، و به همين دليل قابل گذشت مي باشد.

ب) آيا مي توان چند سال حبس يا تبعيد را جايگزين مجازاتهاي فوق الذكر (حبس ابد و كور كردن) نمود؟ (همان طور كه در قانون مجازات اسلامي براي چنين جرايمي، تحت عنوان كلّي «معاونت در قتل» مجازات 3 تا 15 سال حبس در نظر گرفته شده است).

جواب: در مواردي جايز است.

ج) آيا اولياي دم مي توانند «نگهدارنده» و «ديده بان» را عفو نمايند، تا مجازات آنها ساقط شود؟

جواب: از جوابهاي بالا معلوم شد.

سؤال 1115- لطفاً دربارۀ محكوم به قصاص كه به درخواست اولياي دم حلق آويز شده و هنوز جان نسپرده، به اين سؤالات پاسخ دهيد:

1- اگر در اين مرحله برخي از اولياي دم قاتل را عفو كنند، آيا بايد اجراي حكم را متوقّف كرد، يا متوقّف كردن آن نيازمند به رضايت همۀ آنهاست؟

جواب: در صورتي كه هنوز زنده است عفو مانع از حكم اعدام مي شود. مگر اين كه بقيّۀ اولياي دم فاضل ديه را به اولياي قاتل بپردازند.

2- در صورت توقّف اجراي حكم و بهبود قاتل، اگر اوليا خواهانِ قصاص، سهم

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 424

الديۀ عفو كنندگان را بپردازند، آيا مي توان مجدّداً وي را اعدام نمود؟

جواب: مي توانند قصاص كنند؛ ولي با توجّه به اين كه صدمات و جراحاتي كه بر مجرم وارد شده تكرار مي شود، و جنبۀ عمد پيدا مي كند، و احتمال قصاص وجود دارد، احتياط آن است كه با هم مصالحه كنند.

كفّارۀ قتل عمد

سؤال 1116- كسي كه در ماههاي حرام مرتكب قتل عمد شده، علاوه بر پرداخت ديه بايد كفّارۀ جمع هم انجام دهد. آيا لازم است روزه هاي واجب كفّاره در ماه حرام انجام شود، يا مي توان در ماههاي ديگر هم انجام داد؟

جواب: لازم نيست در ماه حرام انجام داد.

سؤالات متفرّقۀ قصاص

سؤال 1117- فردي عمداً چشم كسي را از بين برده، و طبق شهادت شهود و تحقيق از طرفين، موضوع پرونده از موارد قصاص تشخيص داده شده است. ولي جاني قبل از صدور حكم تقاضاي تبديل قصاص به ديه را نموده، و مجنيّ عليه نيز موافقت كرده، و حكم به ديه صادر شده، ولي بعد از قطعي شدن حكم دادگاه بدوي و تجديد نظر، محكوم عليه مدّعي اعسار شده است. لطفاً بفرماييد:

1- آيا تقاضاي اعسار با توجّه به اين كه قصاص با درخواست مصدوم به ديه تبديل شده، قابل رسيدگي است؟

2- اگر موافقت مجنيّ عليه مشروط به پرداخت ديه بوده، چه حكمي دارد؟

3- اگر بدون شرط قبول كرده چگونه است؟

4- اگر تقاضاي تبديل به ديه از طرف مجنيّ عليه بوده و جاني موافقت كرده باشد چه حكمي دارد؟

جواب 1 تا 4: در صورتي كه شرايط شخص جاني تغيير نكرده، ادّعاي اعسار از او پذيرفته نيست؛ ولي اگر شرايط عوض شده، مثلًا در اين اثنا ضرر و زيان

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 425

مهمّي به او رسيده، اين ادّعا با شهادت شهود از او پذيرفته مي شود.

سؤال 1118- آيا محكومين به اعدام يا قطع عضو مي توانند (قبل از اجراي حكم) اعضاي بدن خود را به فروش رسانده، يا اهدا كنند؟

جواب: در صورتي كه منافع عقلايي براي پيوند بر آن مترتّب باشد، اشكالي

ندارد.

سؤال 1119- هرگاه مجرم محكوم به قصاص اعدام شود، آيا ولي دم مي تواند مثلًا كليه يا ساير جوارح او را مجاناً به دست آورد، چون او صاحب حق در مقابل متّهم مي باشد؟

جواب: وليّ دم حقّي در آن ندارد.

سؤال 1120- در صورت علم اجمالي به وجود قاتل در بين افراد محدود و معيّن، بفرماييد:

1- آيا قاضي مي تواند براي تعيين قاتل و اجراي قصاص از قرعه استفاده كند؟

جواب: قرعه در ابواب قصاص و حدود جاري نمي شود.

2- در صورت منفي بودن پاسخ و لزوم پرداخت ديه، چه كسي بايد ديه را بپردازد؟ نحوۀ پرداخت آن چگونه خواهد بود؟

جواب: ديه در ميان همۀ آنها به طور مساوي تقسيم مي شود.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 427

فصل چهل و هفتم: احكام ديات

موجبات ضمان

سؤال 1121- آيا مرتكبين جرايم زير، با توجّه به عدم حصول نتيجۀ مجرمانۀ مورد نظر، قابل مجازات هستند؟

1- شخصي به قصد قتل ديگري، به سمت وي تيراندازي نموده، امّا به علّت عدم مهارت در تيراندازي، گلوله به فرد مورد نظر اصابت نمي كند.

2- فردي به قصد قتل ديگري، شبانه به محلّ اقامت وي رفته، و او را كه ظاهراً خوابيده بوده با گلوله هدف قرار مي دهد. حال آن كه مجنيُّ عليه قبل از شلّيك وي، بر اثر سكتۀ قلبي فوت نموده است.

3- شخصي به قصدِ سرقتِ كيفِ پولِ ديگري، دست در جيب وي مي كند. امّا اتّفاقاً جيب او خالي بوده است.

4- شخصي به قصد قتل ديگري، گلوله اي به سمت او شلّيك مي نمايد. امّا گلوله به محلّي غير حسّاس برخورد نموده، و مجنيّ عليه پس از مداوا، كاملًا بهبود مي يابد.

قابل ذكر است كه مورد اوّل مصداق «جرم عقيم» است، كه فاعل عمليّات مجرمانه را از آغاز تا

پايان انجام داده، امّا اقدامات مجرمانۀ وي به علّت وجود عاملي خارج از اراده و خواست او بي نتيجه مانده، و مورد دوّم و سوّم مصاديق «جرم محالند» كه علي رغم طيّ مسير مجرمانه از آغاز تا پايان، حصول نتيجه در آن به طور موقّت (مورد 3) يا دائم (مورد 2) غير ممكن است، و مورد چهارم مصداق جرم ناقص است، كه موفّقيّت مجرم در حصول نتيجه كامل نبوده، و نتيجه خفيف تر از مطلوب مجرم است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 428

آيا مجنيّ عليه در موقعيّت هايي نظير موارد 1 و 3 و 4 مي تواند خسارات زير را از مجرم مطالبه نمايد:

الف) خسارات معنوي از بابت اضطراب و تأثّر ايجاد شده.

ب) خسارات مادّي، مانند هزينۀ بيمارستان در صورت بستري شدن مجنيّ عليه به علّت آسيب هاي جسمي ناشي از شدّت هيجان وارده، يا مثلًا جراحات ناشي از جرم ناقص.

ج) خسارات معنوي، از بابت ايجاد نقص يا عيب دائمي در مجنيّ عليه به علّت شدّت هيجان وارده (مثل لرزش دائمي دست).

جواب: در مواردي كه جرم حاصل نشده، و اثر اضطراب موقّتي بوده، حاكم شرع مي تواند، مجرم را به خاطر انجام افعال مزبور تعزير كند. و در مواردي كه آثار اضطراب به صورت لرزش و مانند آن باقي مانده، در بعضي از موارد ديه، و در بعضي موارد ارش دارد. و در مواردي كه جنايت به صورت ناقص وارد شده، ديۀ خاص خود را دارد. و اگر هزينۀ ضروري درمان بيش از ديه باشد، مجنيّ عليه مي تواند مازاد را از جاني بگيرد.

سؤال 1122- نظر مبارك در خصوص مبناي فقهي بند سوّم مادّۀ 59 قانون مجازات اسلامي مبني بر اين كه:

«حوادث ناشي از

عمليّات ورزشي، مشروط بر اين كه سبب آن حوادث نقض مقرّرات مربوط به آن ورزش نباشد، و اين مقرّرات هم با موازين شرعي مخالفت نداشته باشد جرم محسوب نمي شود.» كه به عنوان يكي از عوامل موجهۀ جرم شناخته شده است (يعني تحت آن شرايط يك فعل از حالت جرم بودن خارج مي شود،) چه مي باشد؟ مثلًا در ورزش فوتبال يك بازيكن به توپ ضربه اي مي زند، كه به صورت بازيكن ديگر اصابت كرده، و منتهي به جراحت يا شكستگي مي گردد؛ ولي قوانين و موازين آن ورزش رعايت شده، و در نتيجه طبق قانون مذكور جرم نمي باشد. نظر حضرتعالي چيست؟

جواب: دليل مسأله اين است كه هنگامي كه افراد وارد بازي مي شوند عملًا از

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 429

يكديگر نسبت به حوادثي كه در طبيعت بازي احياناً نهفته است، و حتّي اگر طبق مقرّرات هم عمل كنند بازهم اين حوادث پيش مي آيد، برائت ضمني مي جويند، شبيه برائتي كه طبيب لفظاً يا عملًا از مريض مي گيرد، و اين كار سبب برائت ذمّۀ او مي شود.

سؤال 1123- لطفاً در مورد ميزان ضمان اسباب به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

1- هرگاه چند سبب در فاصلۀ زماني متفاوت باعث ورود خسارت مالي يا معنوي به فردي شود، از ديدگاه فقهي چه راه حلّي در كشف مسئول اصلي و جبران خسارت وجود دارد؟

2- هرگاه چند سبب در فاصلۀ زماني هماهنگ باعث ورود خسارت مالي يا معنوي به فردي شوند، كدام يك مسئول است؟ و مسئوليّت به چه نحو بين آنها تقسيم مي شود؟

جواب 1 و 2: هر كدام از اسباب به مقدار تأثيري كه در پديد آمدن آن حادثه داشته ضامن هستند. و در صورتي كه

ميزان تاثير هر يك مشخّص نباشد، نخست به كارشناسان مورد اطمينان مراجعه مي شود. اگر مشخّص نشد، خسارت در بين همۀ آنها به طور مساوي تقسيم مي گردد.

سؤال 1124- شخصي مبتلا به ايدز و مانند آن، ديگري را به گونه اي به آن آلوده كرده كه نوعاً پس از مدّتي سبب صدمات و مرگ وي خواهد شد. چنانچه ناقل زودتر از مجنيّ عليه فوت كند، ديۀ مجنيّ عليه و يا خسارات وارده بر او، پس از مرگ جاني، در هر كدام از فروض عمد، شبه عمد، و خطاي محض، بر عهدۀ چه كسي است؟

جواب: هرگاه ناقل سبب مرگ باشد، از اموال او بر مي دارند.

سؤال 1125- اگر فردي به هنگام خواب، به اموال ديگري خسارت وارد كند حكم آن چيست؟

جواب: در هر صورت ضامن است.

سؤال 1126- آيا شخص زيان ديده، در صورت آگاهي و توانايي، مكلّف است از ادامۀ

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 430

خسارت جلوگيري نمايد؟ در صورتي كه جواب مثبت باشد و اين كار را نكند، آيا زيان زننده ملزم به جبران خسارتي كه زيان ديده، مي توانسته از آن جلوگيري كند مي باشد؟

جواب: در صورتي كه شخص خسارت ديده بتواند جلو پيشرفت خسارت را بگيرد، و عمداً اين كار را نكند، پيشرفت خسارت مستند به خود اوست، و آن شخص كه ايجاد خسارت كرده در مقابل پيشرفت ضامن نيست. اين مسأله را فقهاي ما در كتاب قصاص، در مورد كسي كه ديگري را در دريا يا رودخانه مي اندازد، و طرف مي تواند خود را نجات بدهد، ولي اقدام نمي كند عنوان كرده، و گفته اند: «شخص اوّل ضامن نيست.» و چون اين حكم را بر اساس قواعد بيان كرده اند، در موارد ديگر از

جمله اموال تسرّي داده مي شود.

سؤال 1127- اگر كسي جهت زمينه سازي ارتكاب جرم، با خوراندن مسكرات، يا آنچه كه موجب زوال عقل مي شود، سبب بروز جنايتي شود، آيا ضامن است؟ اگر در اين خصوص خودش تلف شود، آيا خونش هدر است؟

جواب: در صورتي كه اين كار را به منظور تحقّق جنايتي كرده، يا مي دانسته كه اين عمل غالباً سبب بروز جنايت مي شود، هر چند نيّت آن را نداشته، ضامن است. و در مورد خودش، خونش هدر مي باشد.

سؤال 1128- اگر آموزگاري در تصحيح اوراق امتحاني، يا مسئولين مدرسه در انتقال نمرات سهل انگاري نمايند، و بر اثر اين سهل انگاري دانش آموزي مردود گردد، آيا آموزگار يا مسئول مربوطه نسبت به خسارات مادّي و معنوي دانش آموز در طول يك سال عقب افتادگي ضمانتي دارند؟

جواب: ضامن هستند.

سؤال 1129- طبق مقرّرات دولتي، پزشك و بيمارستان مكلّف به پذيرش و درمان مصدوم مي باشند. چنانچه پزشكي قبل از اتمام درمان مصدوم، وي را (با وجود آن كه مي دانسته نياز به مراقبتهاي ويژه دارد) از بيمارستان مرخّص كند، و مصدوم طبق نظر پزشكي قانوني در اثر بالا رفتن قند خون، و خون ريزي داخلي، چند روز

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 431

پس از ترخيص فوت كند، آيا پزشك يا بيمارستان در فرض سؤال ضامن پرداخت ديه هستند؟

جواب: كار بسيار بدي كرده اند، ولي ديه اي بر آنها نيست.

سؤال 1130- ممكن است با فن آوري بدل سازي (شبيه سازي) چند نفر نسخه بدل يك اصل باشند. در صورتي كه جرمي واقع شود، و از طريق اثر انگشت، يا ديگر آثار جسمي، يا علم قاضي، اثبات شود يكي از اين افراد (اصل و فروع) مرتكب جرم شده اند، كدام نسخه محاكمه و مجازات

خواهد شد؟

جواب: ديه در ميان آنها تقسيم مي شود.

سؤال 1131- آيا مي توان مسئوليّت را به تناسب درجۀ تقصير تعيين نمود؟ مثلًا در حادثۀ ناشي از كار، دست كارگري قطع مي شود. طبق نظر كارشناس (بازرس كار) كارگر 30% درصد و كارفرما 70% مقصّر شناخته مي شوند. آيا در اين صورت مي توان ديه، يا خسارت را به تناسب تقصير هر يك از آنها، تعيين نمود؟ يعني كار فرما را به پرداخت 70% ديه محكوم نمود، و كارگر 30% ديه را عهده دار شود؟

جواب: آري هر كدام به تناسب مسئولند. مگر اين كه قرارداد خاصّي در ميان كارگر و كارفرما باشد.

سؤال 1132- آيا درجۀ تأثير بايد در تعيين مسئوليّت ملاك عمل قرار گيرد، يا درجۀ تقصير؟ مثلًا در يك پروژۀ گازرساني، حفر كانال و خاك برداري بر عهدۀ كار فرما، و نصب لولۀ گاز و راه اندازي بر عهدۀ پيمانكار مي باشد. پيمانكار پس از حفر كانال و خاك برداري، لولۀ فلزي (مثلًا 8 متري) را بر روي خاكهايي كه بيرون كانال انباشته قرار مي دهد، ولي بالشتك و حفاظ مناسبي زير لوله قرار نمي دهد. كارگري جهت تكميل حفر كانال، داخل كانال شده، و لولۀ مذكور به داخل كانال سقوط، و با اصابت به سر كارگر موجب مرگ وي مي شود. كارشناس، كارفرما را به لحاظ عدم رعايت ايمني از جمله فراهم نكردن دستكش و كفش و كلاه ايمني (خصوصاً كلاه) 60% درصد، و پيمانكار را به خاطر قرار ندادن حفاظ و بالشتك 40% مقصّر مي داند. با توجّه به اين كه در فرض مثال يقيناً تأثير كار پيمانكار (عدم نصب حفاظ و نتيجتاً

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 432

سقوط لوله) بيش از درجۀ تأثير كار كارفرما بوده، سؤال

اين است: آيا بايد درجۀ تأثير را ملاك در تعيين ديه و خسارت قرارداد، يا درجۀ تقصير را؟

جواب: معيار تأثير و استناد عرفي است.

سؤال 1133- در اجتماع سبب و مباشر، در صورتي كه هر دو به طور مساوي مقصّر باشند، آيا مي توان هر دو را مسئول و محكوم نمود؟ يا با وجود مباشر، نمي توان سبب را مسئول دانست و سبب صرفاً در جايي مسئول است كه اقوي از مباشر باشد؟

جواب: معيار در مسألۀ سبب و مباشر اقوائيّت است. اگر سبب اقويٰ باشد استناد به او داده مي شود، و اگر مباشر اقوي باشد استناد به او داده مي شود، و اگر مساوي باشند هر دو ضامن هستند.

سؤال 1134- در حادثه اي سبب 70% و مباشر 30% مقصّر شناخته شده است. آيا سبب را با توجّه به 70% تقصير، مي توان اقوي از مباشر دانست؟

جواب: معيار اقوائيّت مسألۀ تأثير است، و منظور در اقوائيّت عقل و اختيار است، اگر سبب عاقل و مختار و رشيد، و مباشر غافل يا مجبور باشد، در اينجا سبب اقويٰ است، و حادثه به او نسبت داده مي شود.

سؤال 1135- به نظر برخي از فقهاي عظام چنانچه فرد تحت تعليم رانندگي دقيقاً دستورات و فرامين معلّم خويش را اجرا نموده، و معلّم نيز از امكانات ترمز و كلاج جهت هدايت اتومبيل بهره مند باشد، و در حين رانندگي حادثه اي رخ دهد، معلّم ضامن بوده، و فرد تحت تعليم هيچ گونه مسئوليّتي نخواهد داشت. خواهشمند است بفرماييد:

الف) نظر مبارك حضرتعالي در اين مورد چيست؟

جواب: در فرض سؤال با توجّه به اين كه سبب أقوي از مباشر است، ضمان متوجّه سبب يعني معلّم مي شود؛ نه مباشر.

ب) چنانچه در اين

حادثه معلّم و متعلّم هر دو فوت كنند، و مقصّر فرد تحت تعليم باشد (البتّه دستورات معلّم را اجرا كرده است.) حكم ديۀ آنها چگونه خواهد بود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 433

جواب: در صورتي كه متعلّم تمام دستورات را اجرا كرده باشد، مقصّر در واقع سبب يعني معلّم است؛ نه مباشر.

ج) چنانچه در حادثۀ فوق- فرض ب- يكي از آنها (مربّي، يا فرد تحت تعليم) فوت نمايد، و ديگري زنده بماند، حكم مسأله چيست؟

جواب: در صورتي كه احراز شود كداميك مقصّر بوده، او ضامن است. يعني چنانچه مباشر دستورات را انجام نداده، مباشر ضامن است، و اگر معلّم كوتاهي كرده، او ضامن است، و اگر معلوم نشود كدام مقصّر بوده اند، ديه در ميان آنها تنصيف مي شود.

د) آيا مي توان حكم مربّي رانندگي را در مسألۀ فوق با مربّي شنا يكي دانست؟

چرا كه برخي از فقها معتقدند: «مربّي شنا فقط در صورتي ضامن است كه فرد تحت تعليم صغير بوده باشد. ولي در صورتي كه متعلّم كبير باشد، و مربّي شنا نيز حاضر بوده، و متعلّم غرق شود، مربّي ضامن نيست.» علّت اين فرق چيست؟

آيا وجود و عدم وجود قرارداد ضمانت براي مربّي رانندگي يا شنا، تأثيري در حكم دارد؟

جواب: در شنا ظاهراً صور مختلفي است؛ اگر شناگر تحت تعليم صغير باشد مربّي ضامن است، زيرا سبب اقوي است. و اگر كبير باشد صور مختلفي دارد؛ در بعضي مربّي ضامن است، و در بعضي خود شناگر.

سؤال 1136- معاون جرم تا چه مقدار در جبران خسارت ناشي از جرم سهيم است؟

جواب: در صورتي كه جرم استناد به هر دو داشته باشد، به همان نسبت كه استناد دارد، ضامن

است.

سؤال 1137- شخصي در زمين خود چاه آب حفر كرده، و در عمق 15 متري با سنگي مواجه گرديده است. بدين جهت با موادّ منفجره، سنگ را منفجر مي سازد.

بعد از انفجار، عابري به آن چاه رسيده، و جهت اطّلاع از وضعيّت آن سنگ، داخل چاه شده، و بر اثر تراكم گاز موادّ منفجره فوت مي كند. ضمناً صاحب چاه مانع از داخل شدن شخص متوفّي نشده، و بنا بر شهادت شاهدان، از لحظه اي كه شخص

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 434

متوفّي داخل چاه مي شود، هرچه كارگران اصرار مي كنند كه به اهالي اطّلاع دهند، صاحب چاه مانع مي شود. بعد از گذشت يك ساعت و نيم، اهالي قريه مطّلع شده، و متوفّي را از چاه خارج مي كنند. آيا صاحب چاه، كه متوفّي را از خطر تراكم گاز در چاه مطّلع نكرده، و نيز مردم قريه را خبر نكرده كه فلان كس در چاه افتاده، مقصّر و ضامن ديه مي باشد؟

جواب: در صورتي كه شخص عابر با ميل خود وارد چاه شده، كسي مسئول ديۀ او نيست. و اگر صاحب چاه مي توانسته در نجات او بكوشد و كوتاهي كرده مستحقّ تعزير است؛ امّا ديه بر او نيست. و اگر صاحب چاه از او دعوت كرده كه در آن چاه وارد شود، و او از خطرات بي خبر، و صاحب چاه با خبر بوده و به او اطّلاع نداده، مسئول است.

سؤال 1138- زيد اتومبيل خود را در اختيار فرزندش عمرو گذاشته، و عمرو كه با دختري به صورت غير شرعي دوست بوده، اتومبيل را در اختيار او مي گذارد. پدر عمرو، كه دختر را در خيابان، در حال رانندگي مشاهده كرده، او را با

اتومبيل خود تعقيب، و دختر كه متوجّه تعقيب وي شده بر سرعت خود مي افزايد. در نهايت كنترل خود را از دست داده، و عابري را به قتل، و عابر ديگري را مصدوم مي نمايد.

كاردان فنّي عنوان نموده كه مقصّر آن دختر است، ولي زيد (پدر عمرو) نيز 30% در وقوع تصادف مقصّر مي باشد. لطفاً بفرماييد:

1- آيا زيد هم مقصّر است و بايد ديه بپردازد؟

جواب: در صورتي كه هدف زيد به دست آوردن مال خود بوده، تقصيري ندارد، و چيزي از ديه بر او نيست.

2- نظر به اين كه آن دختر فاقد گواهينامه بوده، و عمرو اتومبيل را به شخص فاقد گواهينامه داده، و اين كار از نظر قانون جرم است، آيا عمرو نيز نسبت به پرداخت ديه مسئوليّتي دارد؟

جواب: او از نظر پرداخت ديه مسئول نيست؛ ولي به خاطر عملش مستحقّ تعزير است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 435

سؤال 1139- رانندۀ تريلي قبل از حركت ماشين از نقص موجود در ترمز با خبر مي شود، و علي رغم تذكّر شاگرد مسامحه كرده، و براي تعمير آن اقدام ننموده، و سفر را شروع مي نمايد. ترمز ماشين در يك سراشيبي از كار مي افتد. راننده براي جلوگيري از سقوط در درّه، ماشين را به كوه مي زند و زنده مي ماند؛ ولي شاگرد از ترس تصادم با كوه، خود را بيرون مي اندازد و زير چرخ ماشين كشته مي شود. آيا مي توان ديه را از راننده گرفت؟

جواب: اگر چه راننده كار بدي كرده، ولي در فرض سؤال مسئول ديه نيست؛ زيرا در اينجا مباشر اقوي است.

سؤال 1140- راننده اي با كسي تصادف كرده است، كاردان فنّي اعلام نموده كه 80% او و 20% طرف مقابل مقصّر است،

و آن شخص به 80% ديه محكوم مي شود. حال اگر كاردان فنّي اعلام نمايد كه آن شخص 80% مقصّر بوده، و 20% هم لغزندگي جادّه (بر اثر بارندگي) باعث تصادف شده، آيا در اين صورت هم آن شخص به 80% ديه محكوم مي شود، يا بايد تمام ديه را بپردازد؟

جواب: آن شخص بايد تمام ديه را بپردازد.

سؤال 1141- شخصي در حياط منزل خود چاه فاضلاب حفر مي كرده، كه متأسّفانه بر اثر راه پيدا كردن فاضلاب مستراح به چاه جديد الإحداث، دچار خفگي مي شود.

همسايگان با اطّلاع از موضوع در محلّ ازدحام نموده، و رهگذري به قصد نجات آن شخص به داخل چاه مي رود كه او هم دچار خفگي شده، و فوت مي نمايد. بر فرض كه شخص اخير، به تقاضاي صاحب چاه، يا به تقاضاي شخصي كه در درون چاه گرفتار بوده، داخل چاه شده باشد، يا بدون تقاضا و استمداد كسي و صرفاً به قصد احسان و نجات جان مسلماني اقدام به اين عمل نموده و فوت كرده باشد، چه كسي مسئول پرداخت ديۀ او است؟

جواب: كسي مسئول ديۀ او نيست؛ مگر اين كه اين كار به پيشنهاد صاحب خانه صورت گرفته باشد، و شخص رهگذر به كلّي از جريان چاه بي خبر باشد، و صاحب خانه به او اطّلاع نداده باشد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 436

سؤال 1142- زني در حين زايمان طبيعي، و به هنگام خروج جنين، دچار پارگي مقعد و در نتيجه بي اختياري مدفوع شده است. به علّت عدم تشخيص دكتر زايمان، و در نتيجه ترميم نشدن به موقع، نقص مذكور بخوبي ترميم نشده، و در حال حاضر 40 تا 50 درصد بي اختياري دارد. آيا دكتر

زايمان ضامن است، و بايستي ديۀ نقص ايجاد شده، را بپردازد؟ يا به علّت عدم تشخيص، و اطّلاع ندادن به پزشكِ مسئول شيفت، فقط تعزير مي شود؟

جواب: در صورتي كه در مسألۀ زايمان خلافي از عامل (دكتر زايمان) سر نزده، ضامن نيست.

سؤال 1143- در حادثۀ سقوط اتومبيل، به لحاظ تغيير مسير ناگهاني آن، راننده و سرنشين هر دو فوت نموده اند. با توجّه به اين كه:

اوّلًا: اولياي دم هر كدام، خواهان ديه هستند.

ثانياً: اظهارات شهود در مورد اين كه كدام يك از متوفّيان رانندگي اتومبيل را بر عهده داشته و كدام يك سرنشين بوده، با هم در تعارض مي باشد.

ثالثاً: نظريّۀ كاردان فنّي تصادفات، كارشناس رسمي دادگستري، و هيأت هاي سه نفره و پنج نفره كارشناسان، در خصوص مورد مذكور مغاير همديگر است. و در يك جمله قناعت وجداني دادگاه را فراهم نياورده است، مسئول پرداخت ديه كيست؟

جواب: ديه از هر دو طرف ساقط مي شود.

سؤال 1144- شخصي در سنّ شش سالگي با بچّه ها بازي مي كرده است. شخص ديگري كه 17 ساله بوده، در حال بازي به نفت داغي كه داخل ظرفي بوده پا مي زند، نفت داغ به شخص مزبور ريخته و او آتش مي گيرد. جاني براي خاموش كردن آتش، او را در داخل حوض آبي كه كمي هم لجن داشته مي اندازد. سپس به بيمارستان منتقل مي گردد. پدر و مادر مجنيّ عليه مخارج زيادي را متحمّل مي شوند، كه فقط چند درصدي از آن را پدر جاني مي پردازد. آيا ديه اي به جاني يا پدر او تعلّق مي گيرد؟ در فرض تعلّق ديه، آيا به قيمت آن روز محاسبه مي شود، يا به قيمت امروز؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 437

جواب: در صورت ثبوت جنايت

ديه به جاني تعلّق مي گيرد، و بايد به قيمت امروز بپردازد. و اگر هزينۀ لازم براي درمان بيش از ديه باشد مقدار اضافي را نيز مي تواند بگيرد، و معيار درصد از كار افتادگي است.

سؤال 1145- ميني با سرعت غير مجاز در بلوار در حال حركت بوده، كه در همين حال موتورسيكلتي از فرعي وارد بلوار شده، و باعث وقوع تصادف مي گردد، و در نتيجه رانندۀ موتورسيكلت فوت مي كند. كاردان فنّي نظر داده كه به علّت ورود از فرعي به اصلي، عامل تصادف موتورسيكلت بوده، لكن سرعت ميني بوس نيز زياد، و در تشديد تصادف مؤثّر بوده است. آيا تمام ديه را بايد رانندۀ ميني بوس بپردازد، يا قسمتي از ديه را، يا هيچ مسئوليّتي متوجّه وي نيست؟

جواب: چنانچه وقوع قتل مستند به كار هر دو باشد، هر يك از آن دو به مقدار تأثيري كه در وقوع قتل دارند، ضامن ديه هستند. بنابراين ملاك ضمان، سببيّت در وقوع حادثه است، و هرگاه حادثه به دو نفر يا بيشتر استناد دارد، هر كدام به مقدار تأثيرشان ضامن هستند.

سؤال 1146- كودكي به نام جواد جهت روشن نمودن آتش، كلّيّۀ وسايل از جمله كاغذ، كبريت، و بنزين را فراهم نموده، و بنزين را روي كاغذها ريخته، و مبادرت به كشيدن كبريت نموده، كه در اثر وزش باد خاموش مي شود. جواد به دليل در دست داشتن ظرف بنزين، از كودك ديگري به نام مصطفيٰ، در خواست مي كند كه كبريت را روشن كند. با زدن كبريت توسّط مصطفيٰ و ايجاد اوّلين جرقّه، بنزين هاي از قبل ريخته شده توسّط جواد، كه در هوا متصاعد بوده آتش گرفته، و به ظرف بنزين كه در

دست جواد بوده سرايت مي كند. جواد از ترس، ظرف مشعل را به طرف كودك ثالثي به نام سيّد حسين كه در نزديكي آتش نشسته بوده پرتاب مي كند. بنزين به صورت وي ريخته، و باعث سوختگي سيّد حسين و نهايتاً فوت وي مي شود. نظر حضرت عالي در مورد ديۀ طفل مرحوم چيست؟

جواب: در صورتي كه تمام آنها نابالغ، يا تمام آنها بالغ باشند، كودكي كه ظرف مشتعل را پرتاب كرده، و سبب سوختن ديگري شده، ضامن است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 438

سؤال 1147- فردي مقداري شراب با درصد بيش از حدّ متعارف الكل، به سه نفر فروخته است. يكي از خريداران بعد از مصرف فوت، ديگري نابينا، و سوّمي فلج شده است. در مورد ميزان جرم، و مسئوليّت فروشنده اين سؤالات مطرح است:

الف) در صورت اطّلاع فروشنده از ميزان بالاي الكل موجود در شراب، آيا جنايت عمدي است؟

ب) در صورت عدم اطّلاع از مطلب فوق، تكليف چه مي باشد؟

ج) آيا علم و جهل مصرف كننده به بالا بودن ميزان الكل تاثيري دارد؟

د) آيا علم مصرف كننده به حرمت شرب خمر و بطلان معامله، تأثيري در حكم دارد؟

جواب الف تا دال: در صورتي كه گيرندۀ شراب، آگاه از بالا بودن درصد الكل و عوارض ناشي از آن بوده كسي مسئول قتل او نيست. و اگر آگاه نبوده، ولي فروشنده آگاه به اين مسائل بوده، و مي دانسته كه اين امر غالباً منشأ قتل يا نقص اعضا مي شود، مصداق جنايت عمدي است. و اگر با خبر نبوده، او مسئول نيست.

ولي اگر سازنده آگاه بوده، يا سهل انگاري كرده، او مسئول است. و اگر هيچ كدام آگاه نبوده و سهل انگاري نكرده اند، و

تصادفاً اين مسأله پيش آمده، هيچ كدام مسئول نيستند. دانستن و ندانستن حكم اين مسأله، تأثيري ندارد، ولي در مسألۀ حدّ شراب و مجازات آن مؤثّر است، و به يقين اين معاملات باطل و حرام است.

سؤال 1148- راننده اي به اتّفاق شاگردش جهت شستشوي كاميون خود به يك واحد شستشوي وسايل نقليّه (كارواش) كه فاقد پروانۀ كار و نكات ايمني لازم بوده، (به دليل عيب فنّي دستگاه پمپ آب، و مجهّز نبودن به سيم اتّصال زميني و فاقد استاندارد) مراجعه مي نمايد. متصدّي آن واحد به دليل مشغلۀ كاري از پذيرش شستشو خودداري، ولي با اصرار آنها شستشوي كاميون را به خود آنها واگذار مي كند. در حين انجام كار، كمك راننده دچار برق گرفتگي شده و فوت مي نمايد.

لطفاً بفرماييد:

الف) با توجّه به اين كه واحد فوق فاقد پروانه بوده، و مسائل ايمني در آن

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 439

رعايت نشده، چه كسي مسئول فوت نامبرده است؟

ب) آيا مباشرت آزادانه متوفّي مؤثّر در موضوع هست؟

جواب: در صورتي كه دستگاه او معيوب و خطرناك بوده، و او خبر نداده، مسئول، صاحب مؤسّسه است. و اگر اين امر بر اثر ناآگاهي كمك راننده حاصل شده، مسئول خود اوست.

سؤال 1149- مسئول برگزاري اردوي دانش آموزي، اسلحۀ كلاشينكف خود را بدون خشاب و فشنگ در اختيار ديگر اعضا قرار مي داده است. در همين اثنا كه اسلحه دست يكي از اعضا بوده، وي متأسفانه بدون اطّلاع مسئول اردو يك فشنگ جنگي كه از قبل همراه خود داشته را داخل اسلحه به نحوي جاي مي دهد كه اسلحه آمادۀ شليك مي گردد. بناگاه ترقّه اي صوتي در كنار مسئول برگزاري اردو منفجر مي گردد، ايشان جهت برقراري نظم اسلحه را

از دست فرد مزبور گرفته، خشابي را كه نزد خود داشته به روي اسلحه سوار كرده، اسلحه را از ضامن خارج نموده، لكن هنوز مسلّح نكرده، كه اشتباهاً دست وي به روي ماشه رفته و موجب شليك و اصابت گلوله به يك نوجوان بسيجي مي گردد. علي رغم سعي و تلاش تيم پزشكي، مصدوم فوت مي نمايد. با توجّه به توضيحات بالا چه كسي ضامن است؟

جواب: ظاهر اين است كه هر دو مشتركاً در برابر ديه ضامن هستند، و براي تعيين مقدار مسئوليّت هر كدام بايد نظر كارشناسان متعهّد را بدست آورند. و در صورت شك، احتياط آن است كه اين دو نفر با هم مصالحه كنند، و در هر حال اين قتل جزء قتل خطا نيست؛ بلكه شبه عمد است.

سؤال 1150- بند دوّم چهار انگشت كارگر سنگ بري با دستگاهي به نام قلّه بُر بريده مي شود. توضيح اين كه: چون تمييز كردن زنجير قله بر، نياز به دو نفر دارد. يكي پشت دستگاه دكمه را مي زند تا زنجير قلّه بر بالا و پايين بيايد، و ديگري زنجير را تميز و پاك مي كند. اين شخص نيز يكي را به عنوان همكار دعوت مي كند، و شخص مددجو فقط به عنوان آن كه كمك كرده باشد طبق دستور داعي (شخصي كه انگشتانش بريده شده) دكمۀ دستگاه را مي زند، و آن اتّفاق مي افتد. آيا ديه اي تعلّق

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 440

مي گيرد؟ و در صورت تعلّق، آيا بر عهدۀ كارفرما است، يا شخص همكار؟

جواب: در صورتي كه طبق دستور آن شخص فقط دكمه را زده و كار ديگري انجام نداده، و اشتباه و خطا از ناحيۀ شخص مصدوم بوده، ديه به كسي تعلّق نمي گيرد.

ولي اگر در هنگام استخدام طبق قانون كار يا قرار داد خصوصي، جبران هر گونه خطا و حادثه اي بر عهدۀ كار فرما شرط شده است، بايد به اين شرط عمل شود.

سؤال 1151- مردي اجنبي به اتّفاق زن بيگانه اي با موتورسيكلت، در جاده حركت مي كردند. از سوي مرد به آن زن پيشنهاد مي شود كه با دوستان وي نيز ارتباط برقرار نمايد، زن كه فقط به منظور ارتباط با موتور سوار خود را آماده كرده بود، از اين موضوع ناراحت شده، با سعي و تلاش راننده را به ايست كامل جهت پياده شدن دعوت مي نمايد؛ لكن راننده نپذيرفته، و به مسير خود ادامه مي دهد. لذا آن زن خود را از موتور در حال حركت پايين مي اندازد، و همين امر باعث مرگ وي مي گردد. آيا راننده ضامن است؟

جواب: در صورتي كه راننده مي دانسته، يا احتمال قوي مي داده كه اگر توقّف نكند زن خود را از موتورسيكلت خواهد انداخت، نيمي از ديۀ او را بايد بپردازد.

سؤال 1152- شخصي در كارگاهي كار مي كرده، كه به خاطر نداشتن كليد اتوماتيك و نواقص ديگر، پنج انگشت و مقداري از كف دست وي قطع مي شود. ديۀ او بر عهدۀ چه كسي است؟

جواب: در صورتي كه كارگر از نقص دستگاه اطّلاع نداشته، و صاحب كار در اطّلاع رساني كوتاهي كرده، مسئول صاحب كار است. و اگر اطّلاع داشته و اقدام بر اين كار كرده، ديه بر عهدۀ خود اوست. مگر اين كه قانون كار، كه بر مبناي آن استخدام صورت گرفته، وظيفه اي براي كارفرما در اين گونه موارد قائل شود.

سؤال 1153- پزشكي قانوني در تعيين علّت فوت يك خانم باردار چنين نظر داده است: «چون

ماما مي بايست طبق مقرّرات زائو را به پزشك متخصّص معرّفي نمايد، و اين امر صورت نگرفته، 20% مقصّر است.» آيا دادگاه مجاز به محكوم نمودن ماما به

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 441

لحاظ عدم راهنمايي زائو به پزشك متخصّص به ميزان فوق مي باشد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا ماما بايد ديۀ جنين را نيز به همان نسبت بپردازد؟

جواب: شخص ماما تنها مستحق تعزير است؛ و ممكن است تعزير مالي انتخاب شود.

سؤال 1154- آقاي «الف» كه شغلش جمع آوري ضايعات است، مقداري آهن آلات ضايعاتي از بيرون شهر جمع آوري كرده، سپس آن را براي فروش به مغازه اي، كه خريدار اين قبيل ضايعات مي باشد، آورده است. آقاي «ب» كه كارگر مغازه است، پس از بازديد يك قطعه از اشياي مذكور را كه مشكوك و غير عادي بوده، جدا و به فروشنده تحويل داده، و بقيّۀ آنها را مي خرد. آقاي «الف» پس از خروج از مغازه آن شي ء مشكوك را با فاصله اي از مغازه به بيابان مي اندازد. آقاي «ج» پسر يازده ساله صاحب مغازه، كه فاقد مسئوليّت كيفري مي باشد، قطعۀ آهن مشكوك را پيدا كرده، داخل پارك مخفي مي نمايد. بعد از مدّتي موضوع را با يكي از دوستان هم سنّ خود، آقاي (د) در ميان مي گذارد. با هم به پارك مي روند، و بنا به تقاضاي دوستش آن شي ء را در اختيار او قرار مي دهد. آقاي «د» آن را با خود به منزل برده و كنجكاوي او باعث انفجار آن شده، كه در اثر اين انفجار چهار انگشت دست راستش قطع مي شود. پدر طفل مذكور (د) به ولايت از طرف فرزندش، بر عليه آقاي «ج» و پدرش شكايت، و تقاضاي ديه

كرده است. مستدعيست بفرماييد:

1- آيا آقايان «الف» و «ج» از باب سببيّت مسئوليّتي در بروز اين حادثه دارند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، ميزان تقصير هر يك چقدر مي باشد؟

2- اگر آقاي «ج» بدون در خواست از سوي آقاي «د» آن شي ء مشكوك را به او سپرده باشد تا براي او نگهداري كند، سپس انفجار و قطع انگشت رخ داده باشد چطور؟ آيا آقاي «ج» از باب سببيّت مسئوليّتي دارد؟

جواب: اگر آن شي ء ظاهراً چيز خطرناكي بوده، و آقاي «الف» آن را در جايي رها كرده كه ممكن است توجّه ديگران را جلب كند، مسئوليّت دارد. همچنين پسر صاحب مغازه، و بچّه اي كه شي ء مزبور را كاوش و دستكاري كرده، آنها نيز

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 442

مسئوليّت دارند. و درصد ضمان اين سه نفر منوط به نظر كارشناسان مورد اعتماد است.

سؤال 1155- كارفرمايي وسيله نقليّۀ سنگين را در اختيار يكي از كارگران خويش، كه فاقد گواهينامۀ راهنمايي و رانندگي بوده، قرار مي دهد. در حين انجامِ كارِ فردي، و بر اثر عدم مهارت راننده كشته مي شود، بفرماييد:

الف) در صورتي كه كارگر مذكور ملزم به رعايت دستور كارفرما باشد، مسئوليّت قتل بر عهدۀ كارگر است، يا كارفرما؟

ب) آيا مي توان هر يك را بر حسب درصد شركت در قتل، مقصّر شناخت؟

ج) در صورتي كه كارگر ملزم به عمل مذكور نبوده، ولي بر اساس قوانين و مقرّرات مربوط به كار، و به دليل عدم اجراي مقرّرات و ضوابط فنّي، كارفرما مقصّر شناخته شود، آيا از نظر شرعي كار فرما مسئوليّت دارد؟

جواب الف تا ج: مقصّر در هر حال فقط كارگر مزبور است. ولي چنانچه طبق قوانين كار قراردادي با كارگر

داشته، كه خسارت او را در چنين فرضي بپردازد، لازم است طبق آن قرارداد عمل شود.

سؤال 1156- ممكن است يكي از طرفين در حين مشاجره به علّت استرس ناشي از مشاجره سكتۀ قلبي نموده، و فوت نمايد. چنانچه جسد مورد معاينۀ دقيق قرار گرفته و كالبدگشايي شود، ممكن است علائمي به نفع بيماري قلبي عروقي يا سكته هاي جديد يا قديم قلبي مشاهده شود. قاضي معمولًا پرونده را به كميسيون كارشناسي پزشكي ارجاع، و نظر آنان را در مورد ميزان تأثير استرس و هيچان ناشي از منازعه در تشديد بيماري زمينه اي و تسريع مرگ جويا مي شود. لطفاً بفرماييد:

اوّلًا: هرگاه كسي به سبب استرس ناشي از مشاجره فوت نمايد، آيا در صورت تشخيص پزشكي قانوني، مي توان عامل آن را به ديه محكوم نمود؟

ثانياً: آيا عامل مشاجره، كه موجب عصبانيّت و سكته گرديده، مباشر در قتل است، يا اين كه به ميزان تأثير عمل (به استناد نظر پزشكي قانوني) بايد ديه بدهد؟

جواب: اگر عامل مشاجره و فشار روحي شخص متوفّي بوده، يا عوامل

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 443

بيروني اثر داشته، كسي ضامن نيست؛ ولي اگر از قرائن حسّي يا قول اهل خبره معلوم شود كه طرف مقابل عامل اين كار بوده، به نسبت تأثير ضامن است.

سؤال 1157- صاحب موتور عقب، و دوستش رانندۀ موتور بوده است. راننده در سر چهار راه نتوانسته موتور را كنترل كند، و بدين جهت پس از برخورد به جدول فوت نموده، و نفر دوّم مجروح مي شود. ادارۀ راهنمايي تأييد مي كند كه فرد فوت شده سرنشين (راننده) موتور بوده است. حكم شرعي اين مسأله را بيان فرماييد.

جواب: خون سرنشين موتور بر گردن خودش بوده،

و ديۀ شخصي كه مجروح شده را بايد از مال او (اگر مالي دارد) بدهند.

سؤال 1158- دو نفر عابر پياده، بدون آشنايي با مقرّرات راهنمايي و رانندگي از اتوبان كرج- ساوه عبور مي كردند، كه با ماشين خاور تصادف نموده، و هر دو جان مي سپارند. لطفاً بفرماييد ديۀ آنها بر عهدۀ كيست؟

جواب: در صورتي كه آنجا جاي عبور و مرور نبوده، و رانندگان به طور معمول انتظار عابر پياده اي را در آنجا ندارند، و آنها خودشان مرتكب بي احتياطي شده اند، راننده مسئول نيست.

سؤال 1159- مؤسّسه اي اقدام به ايجاد درياچه اي براي پرورش ماهي نموده، و به علّت عدم موفقيّت در اين كار، درياچه را بدون حفاظ و ايجاد حصار و نصب تابلوي شنا ممنوع رها كرده است. چند تن از جوانان براي شنا به آن درياچه رفته، كه يكي از آنها غرق مي گردد. آيا مؤسّسۀ مذكور ضامن پرداخت ديۀ آن جوان مي باشد؟

جواب: هرگاه غرق شدگان افراد بالغ و عاقلي بوده اند، كسي ضامن خون آنها نيست.

سؤال 1160- پيرمردي 75 ساله به هنگام عبور از عرض خيابان توسّط رانندۀ يك دستگاه وانت بار مجروح شده، و پس از انتقال به بيمارستان فوت مي نمايد. در كالبد شكافي از جسد متوفّي اعلام مي گردد كه پيرمرد مذكور داراي بيماري تنفّسي بوده، و بر اثر آن فوت نموده است. لكن كميسيون پزشكي پس از اعتراض به نظريّۀ كالبد شكافي، اعلام مي دارد كه تصادف به ميزان 20% باعث تشديد فوت آن مرحوم شده

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 444

است. با توجّه به مراتب فوق، و اين كه اگر حادثۀ تصادف هم رخ نمي داد فوت حاصل مي شد، آيا راننده اي كه باعث بروز حادثه شده تنها مسئول 20% ديه است،

يا ضامن كلّ ديۀ يك مرد مسلمان مي باشد؟

جواب: در صورتي كه ثابت شود تصادف مزبور تنها 20% تأثير داشته، راننده فقط 20% ديه را ضامن است.

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 444

سؤال 1161- موتور سواري در حال حركت به سمت چپ منحرف مي شود. اتومبيلي كه در سمت مخالف جاده در حال حركت بوده با موتور سوار برخورد نموده، و او را در مسير قبلي اش قرار مي دهد. در اين حال اتومبيل ديگري با موتور سوار برخورد كرده، و باعث خسارت جاني و مالي به او گردد. حال اگر هم ماشين اوّل، و هم ماشين دوّم، هر دو سرعت غير مجاز داشته باشند، خسارت بر عهدۀ كيست؟ اگر تنها اتومبيل اوّل، يا تنها اتومبيل دوّم، داراي سرعت غير مجاز بوده، پرداخت خسارت بر عهدۀ كيست؟

جواب: در صورتي كه اتومبيل اوّل خسارتي به او وارد نكرده، و تنها او را به مسير اصلي بازگردانده، مقصّر محسوب نمي شود، و ضامن رانندۀ اتومبيل دوّم است؛ مشروط بر اينكه موتور سوار در مسير خودش حركت كرده باشد.

سؤال 1162- شخصي براي حفاظت از مزرعه اش در قبال حيوانات وحشي، دور تا دور آن را سيم خاردار مي كشد، و از برقكاري مي خواهد كه سيمي را از شبكۀ برق سراسري به سيم خاردار مزبور وصل كند، كه با كليدي سيم مزبور متّصل به برق شود. عصر يكي از روزها برادر صاحب مزرعه پس از انجام كار در مزرعه، و به دستور صاحب مزرعه، كليد را مي زند و سيم خاردار برق دار مي شود. شب

همان روز در مزرعه اي پايين تر كشاورزي مشغول آبياري بوده كه ناگهان متوجّه قطع جريان آب مي شود. او براي پيدا كردن علّت قطع آب به طرف سرچشمه به راه مي افتد، و چون مي بايست از مزرعه شخص اوّل بگذرد، پايش به سيم خاردار برخورد مي كند، و در اثر برق گرفتگي مي ميرد. صاحب مزرعه در دادگاه اعلام مي دارد كه من به صاحبان مزارع اطراف، و از جمله كشاورز مزبور، هشدار داده بودم كه شب هنگام سيم خاردار

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 445

دور مزرعۀ برق دار است. از طرف ديگر شبكۀ برق منطقه اي اعلان مي كند كه برق برق كشي مزرعه خلاف قانون، و بدون اجازۀ ما بوده است. لطفاً بفرماييد چه كسي ضامن خون كشاورز متوفّي است؟

جواب: در صورتي كه اتّصال سيم خاردار مزرعه به برق بر خلاف قانون و عرف محل، و در مسير عبور و مرور همسايگان بوده، صاحب مزرعه ضامن است.

سؤال 1163- نارنجكي كه معلوم نيست از كجا و توسّط چه كسي آورده شده، در دست يكي از بچّه ها منفجر گرديده، و بر اثر انفجار آن دو پسربچّه كشته مي شوند.

حال با توجّه به اين كه هر كدام از اولياي دم، از طرف مقابل شاكي بوده، و مدّعي است كه فرزند او نارنجك را آورده، تكليف چيست؟ آيا عاقله، با توجّه به صغير بودن مقتولين مسئوليّتي دارد؟ بر فرض اين كه هيچ كس متّهم نباشد، تكليف ديه چه مي شود؟

جواب: اين مسأله چند صورت دارد: نخست اين كه يقين داشته باشيم يكي از آن دو بچّه عامل قتل بوده، ولي شناخته نشود. در اينجا ديۀ يك انسان تقسيم بر عاقلۀ طرفين مي شود، و از عاقلۀ يكي گرفته به وليّ دم

دوّمي داده مي شود و بالعكس. ديگر اين كه احتمال داده شود اين حادثه اتّفاقي رخ داده، و هيچ يك عامل آن نبوده اند. در اين صورت ديه اي ندارد. سوّم اين كه يقين داشته باشيم شخص ثالثي عامل اين كار بوده، و آن شخص مجهول باشد. در اين صورت ديه در بيت المال است.

سؤال 1164- كارگر روز مزدي جهت تعمير ديوار قديمي و گلي، مشغول كندن ديوار مي شود. ناگهان ديوار فرو ريخته و كارگر در زير آن فوت مي كند. ورّاث وي مدّعي هستند چون در حين كار چنين حادثه اي رخ داده، صاحب كار بايد ديه را پرداخت نمايد. از طرفي بنّا مي گويد: من به آن مرحوم گفتم: «فعلًا به ديوار دست نزن، تا من از بيرون برگردم.» ولي كارگر در جواب گفته: «به هنگام احداث اين ديوار من كار كرده ام، مي دانم ديوار محكمي است، و حادثه اي رخ نمي دهد.» من رفتم بيرون، وقتي آمدم، ديدم ديوار ريخته، و نامبرده فوت كرده است. آيا ديه بر عهدۀ صاحب كار است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 446

جواب: صاحب كار ضامن نيست؛ مگر اين كه قانون كار چنين چيزي ايجاب كند و آنها بر اساس قانون كار اقدام كرده باشند.

سؤال 1165- فردي بچّه اش را براي ختنه به بيمارستان برده است. دكتر مربوطه، اضافه بر عمل ختنه، يك غدّۀ چربي را بدون اذن پدر عمل كرده است. پزشكي قانوني اعلام نموده: «عمل مذكور لازم بوده، و در آينده هم براي بچّه مشكلي ايجاد نخواهد شد.» ولي پدر بچّه مي گويد: «دكتر بدون اذن من اقدام به عمل كرده، و من شاكي هستم.» آيا دكتر ضامن است؟

جواب: هرگاه كار او موجب نقصي براي آن بچّه

نشده، ضامن نيست؛ ولي بدون اجازه نبايد چنين كاري كند.

سؤال 1166- شخصي در سال 1363 بر اثر تصادف با تاكسي به قتل رسيده، ولي معلوم نيست با كدام ماشين و راننده تصادف كرده است. دادسرايِ زمان وقوع جرم، پس از بي نتيجه بودن تحقيقات به لحاظ اين كه متّهم نامعلوم و مشخّصات وي اعلام نشده، قرار منع پيگرد صادر نموده است. حال آيا موضوع قابل بررسي و پي گيري مي باشد، و لازم است جهت احقاق حقّ، همۀ رانندگان تاكسي، يا غير تاكسي شهر را احضار، و در صورت لزوم جلب، و از آنها بازجويي كرد، و در صورت انكار، موضوع با مراسم قسم حلّ و فصل شود؟ آيا لازم است، در صورت تبرئۀ افراد مظنون، ديۀ مقتول از بيت المال پرداخت شود؟ اگر احتمال برود كه توسّط رانندۀ رهگذر و غير بومي به قتل رسيده، تكليف چيست؟

جواب: وليّ دم مي تواند تقاضاي تحقيق از افراد مظنون كند؛ ولي تعقيب افراد عادّي و غير مظنون وجهي ندارد. و اگر چيزي ثابت نشد، ديه را از بيت المال مي پردازند.

سؤال 1167- بنّائي خانه اي ساخته، كه متأسّفانه ناگهان منهدم شده و چند نفر زير آوار مرده اند. كارشناسان رسمي و ماهر تشخيص داده اند كه خراب شدن خانه به علّت نبود آگاهي در كار بنّايي، و خيانت در مصالح ساختماني، رُخ داده است. آيا اين مسأله، قتل عمد محسوب مي شود، يا غير عمد است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 447

جواب: اگر ثابت شود كه ويراني عمارت و كشته شدن بعضي از افراد به خاطر سهل انگاري و ندانم كاري آن بنّا بوده، آن شخص قاتل غير عمد محسوب مي شود و ديه دارد.

سؤال 1168- سه نفر

در حين درگيري به سوي يكديگر تيراندازي نموده، ولي فرد ديگري بر اثر اصابت دو گلوله كشته مي شود. بر اساس اعلام پزشك قانوني، علّت تامّۀ مرگ دو گلولۀ وارده در ناحيۀ شكم و باسن مقتول مي باشد. لطفاً بفرماييد:

الف) نوع قتل واقع شده چيست؟

ب) آيا ثبوت يا عدم ثبوت ادّعاي متّهمين، مبني بر تيراندازي به صورت بي هدف و زميني، در نوع قتل تأثير دارد؟

ج) آيا قتل به هر سه نفر منتسب است، يا به دو نفر؟

د) در صورت انتساب قتل به دو نفر، در فرض عدم امكان تعيين آن دو، حكم مسأله چيست؟

جواب الف تا د: حكم مسأله در هر حال پرداخت ديۀ شخص مقتول به اولياي دم است، و ديه ميان هر سه نفر به طور مساوي تقسيم مي شود.

سؤال 1169- فردي از شخصي شكايت نموده، و حكم جلب او صادر شده است.

مأمور كلانتري براي جلب متّهم، با ماشين شاكي نزد وي مي رود. متّهم از رفتن به پاسگاه امتناع نموده، و پس از حركت ماشين، سنگي كه حدود دو كيلو و پانصد گرم وزن داشته، به طرف ماشين پرت مي كند. متأسّفانه سنگ به سر شاكي اصابت كرده، و نامبرده بر اثر همين ضربه فوت مي نمايد. اولياي مقتول مدّعي هستند كه ضارب با اين عمل قصد قتل مقتول را داشته، و ضارب مدّعي است كه قصد داشته سنگ را به سگي كه در آن حوالي بوده پرتاب كند، و اتّفاقاً به ماشين خورده است. از قراين خارجي، و امارات ظنيّه، و شهود واقعه، استفاده مي شود كه پرتاب كننده سنگ قطعاً قصد ضربه زدن به ماشين آنها را داشته، هر چند قصد جنايت بر مجني عليه قطعي نمي باشد، لكن

مقرون به لوث مي باشد. از طرفي احتمال قصد پرتاب سنگ به سگ، كه مورد ادّعاي قاتل مي باشد، غير عقلايي به نظر مي رسد. با توجّه به شرح

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 448

واقعه، آيا عمل جاني قتل عمد محسوب مي شود؟

جواب: در فرض سؤال، كه نه قصد قتل عمد محرز است، و نه اغلبيّت سبب، جاني بايد ديه بپردازد.

ضمان جريره

سؤال 1170- با توجّه به آنچه كه در تبصرۀ مادّۀ 307 قانون مجازات اسلامي آمده، «كسي كه با عقد ضمان جريره، ديۀ جنايت ديگري را به عهده گرفته، نيز عاقله محسوب مي شود.» آيا ضمان جريره مطلقاً عاقله محسوب مي شود، يا در رديف عاقله است؟

جواب: ضامن جريره در صورتي بايد ديه را بپردازد كه هيچ وارثي نداشته باشد. بنابراين بعد از عاقله است؛ نه در رديف عاقله.

سؤال 1171- ضامن جريره در كدام يك از طبقات ارث قرار مي گيرد؟

جواب: ضامن جريره در رديف متأخّر از طبقات سه گانۀ ارث است.

سؤال 1172- با توجّه به نظر برخي از حقوقدانان در مورد شخصي بودن جرايم و جنايتها، و با عنايت به وضع كنوني جوامع، يعني عدم تمايل اقارب نسبي به پرداخت ديۀ خطاي محض، بحث عاقله و ضمان جريره سالبۀ به انتفاء موضوع است.

آيا صورتهاي ديگري از ضمان جريره، با توجّه به نيازهاي كنوني جامعه قابل تصوّر است؟

جواب: بيمۀ حوادث بي شباهت به نوعي ضمان جريره نيست؛ بنابراين نمي توان گفت كه در دنياي امروز ضمان جريره وجود ندارد؛ ولي بيمه گر ارث نمي برد. چون در مقابل ضمان جريره، عوضي مي گيرد.

سؤال 1173- طبق آنچه در متون فقهي آمده ضامن جريره در صورتي ارث مي برد، كه مضمون وارث نسبي و آزادكننده نداشته باشد. با عنايت به مطلب فوق،

اگر ضامن جريره ديۀ خطايي مضمون خود را پرداخت كند، و بعد از آن وارث نسبي لاحق شود، كدام يك ارث مي برند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 449

جواب: در چنين صورتي ضامن جريره مي تواند ديه را بازپس بگيرد؛ يعني نه ارث مي برد، و نه ديه را مي پردازد.

سؤال 1174- آيا شخص حقيقي مي تواند با اشخاص حقوقي، به عنوان مثال با يك شركت (مانند بيمه) اقدام به عقد ضمان جريره كند؟

جواب: ضمان جريره هم در مورد شخص حقيقي ممكن است، و هم شخص حقوقي؛ چنانچه در بالا روشن شد.

جاني يا مجنيّ عليه مردّد بين چند نفر معيّن است

سؤال 1175- دو يا چند نفر، شخصي را مورد ضرب و جرح قرار داده، و صدمات و جراحات متعدّدي، كه موجب ديه است بر او وارد كرده اند، براي قاضي به علم اجمالي محرز است كه صدمات و جراحات مذكور، توسّط دو يا چند نفر مشخّص ايجاد شده، ولي مصدوم نمي تواند معيّن كند كه هر يك از صدمات و جراحات را كدام يك از ضاربين وارد كرده است. ضاربين نيز منكر هر گونه ايراد صدمه و جراحت بر مصدوم هستند، تكليف پرداخت ديه چيست؟

جواب: هرگاه مسلّم باشد كه جانيان يكي از چند نفر معلوم و مشخّص هستند، و هيچ يك از آنها اقرار نكند، ديه بالسويّه بين آنها تقسيم مي شود.

سؤال 1176- در يك نزاع پنج نفره، يكي از شركت كنندگان نقص عضو پيدا كرده، ولي معلوم نيست كدام يك از اين پنج نفر نقص را وارد كرده است. امّا علم اجمالي وجود دارد كه خارج از اين پنج نفر نيست. آيا مجنيّ عليه مي تواند تقاضاي ديه كند؟

در صورتي كه جواب مثبت باشد، ديه را چه كسي مي پردازد؟

جواب: در فرض مسأله

ديه بين آن چهار نفر به طور مساوي تقسيم مي شود.

سؤال 1177- با توجّه به سؤال قبل، اگر تمام پنج نفر نقص عضو پيدا كرده باشند نحوۀ پرداخت ديه چگونه است؟

جواب: در فرض مسأله ديۀ هر يك از مجروحين بين چهار نفر ديگر به طور مساوي تقسيم مي شود؛ مشروط بر اين كه مسلّم باشد خودش جراحتي بر خود وارد نكرده است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 450

سؤال 1178- در مواردي كه قاتل معيّن، امّا مقتول مردّد بين دو نفر باشد، پرداخت ديه به اولياي دم چگونه خواهد بود؟

جواب: در صورتي كه به هيچ وجه نتوان مقتول را مشخّص كرد، بايد ديه را ميان وارثان آن دو تقسيم كرد.

سؤال 1179- دو پسر بچّه مشغول سنگ پراني به سوي هم بودند. فرد سوّمي هم در نزديكي آنها مشغول بازي بوده، كه ناگهان سنگي به چشم ايشان برخورد كرده، و 80 درصد بينايي اش را از دست مي دهد. وي از هر دو پسر شكايت، و در خواست ديه نموده است. در طي رسيدگي دقيقاً مشخّص نشد كه سنگ از ناحيه كدام يك از آن دو پرتاب شده، و خود مصدوم نيز نمي داند كه كدام يك به طرف وي سنگ پرتاب كرده اند. ولي قطعاً سنگ را يكي از آن دو بچّه پرتاب كرده است. دادگاه در مورد ديه به چه ترتيب عمل نمايد؟

جواب: در فرض سؤال ارش بين آن دو نفر تنصيف مي شود.

سؤال 1180- در صورتي كه دو مرد مسلمان به طور عمد و مشتركاً دو مرد مسلمان ديگر را به قتل برسانند، و اولياي دم مقتولين خواهان قصاص هر دو نفر باشند؛ آيا در مقام استيفاي قصاص، اولياي دم هر كدام از

مقتولين بايستي فاضل ديۀ هر يك از قاتلين را پرداخت نمايند؟

جواب: در چنين فرضي فاضل ديه لازم نيست.

ديۀ زنان

سؤال 1181- با توجّه به مادّۀ 301 قانون مجازات اسلامي، كه اشعار مي دارد: «ديۀ زن و مرد يكسان است تا وقتي كه مقدار ديه به ثلث ديۀ كامله برسد، كه در آن صورت ديۀ زن نصف ديۀ مرد است.» لطفاً به اين سؤالات پاسخ دهيد:

1- آيا ارش در احتساب حدّ نصاب (ثلث ديۀ كامل) مؤثّر است؟

جواب: ارش در اين مسأله حكم ديه را دارد.

2- در تصادفات رانندگي، كه اعضاي مختلف بدن مصدوم مي گردد، آيا مجموع

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 451

صدمات وارده به كلّيّۀ اعضا ملاك حدّ نصاب مذكور است، يا ديۀ هر عضو به تنهايي ملاك حدّ نصاب همان عضو محسوب مي گردد؟

جواب: ديۀ عضو معيار است.

3- با توجّه به مادّۀ فوق الذكر، و مادّۀ 442 قانون مجازات اسلامي (ديۀ شكستن استخوان هر عضوي كه براي آن عضو ديۀ معيّن است، خُمس آن مي باشد … ) در مقام تعيين ديۀ معيّن اعضاي بدن زن، موضوع مادّۀ اخير الذّكر، چنانچه ديۀ آن عضو (قبل از تخميس) بيش از ثلث ديۀ كامله باشد؛ آيا نصف ديۀ آن عضو ملاك تخميس قرار مي گيرد، يا حاصل تخميس ملاك حدّ نصاب موضوع مادّه 301 قانون مذكور قرار خواهد گرفت؟

جواب: حاصل بعد از تخميس ملاك است.

سؤال 1182- با توجّه به اين كه ديات اعضا در زن و مرد مساوي است، و زماني كه ديۀ زن به بيشتر از ثلث برسد به نصف تقليل مي يابد، حكم فروض مختلف ذيل را بيان فرماييد:

الف) در صورتي كه بر يك عضو، با جنايات متعدّد صدمه وارد شود؛ ولي

همه در يك عضو باشد، و مجموع ديات بيش از ثلث ديه باشد.

ب) در صورتي كه جنايت بر يك عضو، يا با يك ضربه وارد شده، و صدمات متعدّدي در پي داشته كه مجموع، مازاد بر ثلث باشد.

ج) در صورتي كه با يك ضربه جنايات متعدّدي بر اعضاي مختلف وارد شده، و مجموع ديات مقدّره بيشتر از ثلث باشد.

د) در صورتي كه با ضربات متعدّد، جنايت متعدّد، به اعضاي مختلف وارد شود، و مجموع افزون از ثلث باشد.

جواب الف و ج و د: در تمام اين سه صورت هر يك جداگانه محاسبه مي شود.

جواب ب: در صورت تعدّد صدمات هر يك جداگانه محسوب مي شود.

سؤال 1183- ديۀ شكستگي استخوان پاي زن، بر اساس 45 از 15، يا 15 از 12 ديۀ كاملۀ

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 452

زن محاسبه مي شود؟ يا بر اساس ديۀ مرد حساب مي شود تا اين كه به ثلث ديه برسد، كه در اين صورت نصف ديۀ مرد خواهد بود؟

جواب: بر اساس ديۀ كاملۀ مرد محاسبه مي شود.

سؤال 1184- همان گونه كه مستحضريد ديۀ زن در جراحات و اعضا تا ثلث، مساوي با ديۀ مرد است، و در بيش از آن به نصف تقليل مي يابد، با توجّه به اين مطلب لطفاً بفرماييد:

الف) آيا مجنيّ عليها (زن) مي تواند، براي اين كه مقدار ديه بيش از ثلث نشود، نسبت به بعضي از جراحات و صدمات گذشت كند، و نسبت به بقيّه تقاضاي ديه نمايد؟

جواب: اين كار تأثيري در تغيير ديه ندارد.

ب) آيا بين صورتي كه مجنيّ عليها از ابتدا نسبت به برخي از جراحات و صدمات شكايت و مطالبۀ ديه نكرده، و بين صورتي كه مجنيّ عليها ابتدا

نسبت به كلّيۀ آنها شكايت و مطالبۀ ديه كرده، و سپس نسبت به برخي از جراحات و صدمات اعلام گذشت مي كند، تفاوتي وجود دارد؟

جواب: تفاوتي نيست؛ و تعلّق ديه منوط به تقاضاي مجنيّ عليها نيست، بلكه حكم شارع مقدّس است هر چند مجنيّ عليها حقّ گذشت دارد.

ج) آيا قاعدۀ مذكور شامل قتل غير عمد هم مي شود؟

جواب: ديۀ قتل غير عمد زن، نصف ديۀ مرد است.

ديۀ كفّار

سؤال 1185- با توجّه به اين كه طبق فتواي مشهور فقها، ديۀ اهل كتاب- كفّار ذمّي- هشت صد درهم است، آيا اقليّت زرتشتي نيز مشمول اين حكم خواهند بود؟

جواب: احتياط آن است كه ديۀ اهل كتاب، و از جمله زرتشتي ها، را مساوي ديۀ مسلمانان بپردازند.

سؤال 1186- ديۀ مرد و زن غير مسلمان چه مقدار است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 453

جواب: ديه ذمّي و مستأمن و معاهَد بنابر احتياط ديۀ كامله است؛ و وليّ دم مي تواند با قاتل مصالحه كند، و كفّار حربي مستثني هستند. و ديۀ زنان نصف ديه مردان است.

سؤال 1187- آيا در مورد ديۀ فوق، بين اين كه قاتل يا ضارب مسلمان باشد، يا غير مسلمان، فرقي هست؟

جواب: اگر قاتل غير مسلمان باشد، حاكم شرع مخيّر است طبق مذهب اسلام يا طبق مذهب خودشان حكم كند.

سؤال 1188- ديۀ جراحات وارده بر اهل كتاب چه مقدار است؟

جواب: احتياط واجب آن است كه به اندازۀ مسلمان پرداخت شود.

سؤال 1189- كودكاني كه از خانواده هاي ديگر اديان الهي به دنيا آمده اند، در رابطه با قوانين كيفري هم سطح با كودك مسلمان نيستند. با توجّه به رأفت دين اسلام نسبت به كودكان، آيا امكان هم سطحي وجود دارد؟

جواب: به عقيدۀ ما هر دو

از نظر ديه يكسانند.

ديۀ اعضا

1- ديۀ مو

سؤال 1190- زني در جريان يك اختلاف، موي سر دختري را با قيچي كوتاه مي كند، به طوري كه موجب نقصان زيبايي وي مي شود. آيا به خاطر اين نقص زيبايي ارش تعلّق مي گيرد، يا چون عنوان «كندن مو» صدق نمي كند و موها دوباره رشد مي نمايد، چيزي تعلّق نمي گيرد؟

جواب: چون نقص محسوب مي شود، ارش دارد. و ارش آن معمولًا چيز مختصري است.

سؤال 1191- در بسياري از جنايات و حوادثي كه منجر به صدمۀ پوستي، يا كندن پوست مي گردد، مسلّماً علاوه بر صدمۀ پوستي، عدم رويش مو نيز حادث مي گردد.

آيا براي عدم رويش مو نيز ديه يا ارشي در نظر گرفته مي شود؟ آيا تمام موهاي بدن

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 454

چنين است، يا اين كه اعضاي بدن از نظر رويش و عدم رويش مو متفاوتند؟

جواب: هر دو ديه دارد؛ مشروط بر اين كه موها در موضعي باشد كه فقدان آن عيب محسوب شود؛ مانند موي سر و ابروها و صورت مردان و امثال آن.

سؤال 1192- آيا تراشيدن موي سر و صورت شخصي، بدون رضايت او ديه يا ارش دارد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا رويش مجدّد مو و عدم رويش آن، يا زن و مرد بودن مجنيّ عليه، تأثيري در حكم دارد؟

جواب: در سر و صورت مرد اگر طوري مو ازاله كند كه نرويد هركدام يك ديه دارد، و همچنين در موي سر زن. و اگر برويد در مرد احتياط مصالحه به ارش است، و در زن ديۀ آن مهر المثل عادلانه است.

سؤال 1193- با توجّه به اين كه از بين بردن موي سر و صورت و ابرو ديۀ معيّن دارد، چنانچه جراحتي

مثل متلاحمه يا موضحه سبب از بين رفتن قسمتي از موي سر، يا صورت، يا ابرو شود؛ به گونه اي كه ديگر نرويد، به علاوه نقص زيبايي ايجاد شود. آيا هم ديۀ جراحت، و هم ديۀ مو، و هم ارش زيبايي گرفته مي شود؟

جواب: فقط ديۀ جراحت و ديۀ مو (البتّه به نسبت مقدار مو) پرداخته مي شود.

2- ديۀ چشم

سؤال 1194- كسي كه داراي يك چشم سالم و بينا است، و چشم ديگرش به طور مادرزاد، يا در اثر بيماري، يا علل غير جنايي ديگر نابيناست، اگر بر اثر ضربه اي، بينايي خود را از دست دهد، ديۀ آن چه مقدار است؟

جواب: بنابر احتياط واجب ديۀ كامله تعلّق مي گيرد.

سؤال 1195- طبق اظهار نظر پزشكي قانوني در اثر شليك يك گلوله جنايات زير حاصل شده است:

1- چشم چپ به طور كامل تخليه گرديده است.

2- كاسۀ چشم چپ در جمجمه دچار شكستگي (هاشمه) شده است.

3- در پلكهاي فوقاني و تحتاني نيز پارگي (داميه) ديده مي شود.

آيا ديۀ تخليۀ چشم و شكستن كاسۀ چشم (جمجمه) و پارگي پلكها، هر كدام

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 455

جدا پرداخت مي شود، يا فقط يك ديه (ديۀ چشم چپ) واجب است؟

جواب: علاوه بر ديۀ يك چشم، ديۀ شكستن استخوان نيز بايد پرداخته شود.

سؤال 1196- از بين بردن دو چشم نابينا ديه دارد، يا ارش؟ در صورتي كه بايد ديه پرداخت شود، چه مقدار است؟

جواب: ديۀ آن 13 ديۀ كاملۀ آن چشم است.

سؤال 1197- با توجّه به اين كه فقهاي عظيم الشأن ديۀ مجموع چهار پلك دو چشم را ديۀ كامل ذكر كرده، و بين پلكهاي بالا و پايين فرق قائلند. به اين صورت كه ثلث ديۀ كامل را براي

پلكهاي بالا، و براي پلكهاي پايين نصف ديه كامل قرار داده اند، لطفاً بفرماييد:

اوّلًا: با توجّه به امكانات جرّاحي امروزي در چشم پزشكي، و جرّاحي ترميمي، مي توان گفت كه تقريباً هميشه امكان ترميم پلكها وجود دارد. آيا در اين صورت نيز ديۀ كامل دارد، يا نظر اهل خبره در مورد ترميم و عدم ترميم، در تعيين مقدار ديه مؤثّر است؟

ثانياً: از نظر ارزش عضوي، و نحوۀ درمان، بين پلكهاي بالا و پايين اختلاف محسوسي با توجّه به پيشرفت علم پزشكي مشاهده نمي شود. آيا اختلاف ديه منصوص است و بايد اطاعت كنيم، يا امكان تغيير بر مبناي نظريّۀ پزشكي و خبرگان وجود دارد؟

ثالثاً: در صورتي كه پلكهاي بالا ثلث ديه داشته باشد، و پلكهاي پايين نصف ديۀ كامل، تكليف باقيمانده چه مي شود؟

جواب: در صورتي كه از طريق جرّاحي امروز، كاملًا ترميم شود بايد ارش پرداخت شود. و چنانچه نقصاني باقي بماند، بايد به نسبت محاسبه شود. در ضمن همان گونه كه نوشته ايد ديۀ پلك بالا ثلث، و پلك پايين نصف، و باقيمانده (يك سدس) ملغي است.

3- ديۀ بيني

سؤال 1198- با توجّه به مادّۀ 442 قانون مجازات اسلامي، مبني بر اين كه: «ديۀ

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 456

شكستن استخوان هر عضوي كه براي آن عضو ديۀ معيّني است، خُمس آن مي باشد، و اگر معالجه شود و بدون عيب گردد، ديۀ آن 45 ديۀ شكستن آن است … »، و مادّۀ 382 همان قانون، مبني بر اين كه: «اگر با شكستن، يا سوزاندن، يا امثال آن، بيني را فاسد كنند، در صورتي كه اصلاح نشود، موجب ديۀ كامله است، و اگر بدون عيب جبران شود، ديۀ آن يك صد دينار

مي باشد» و نظر به رويّۀ حاكم در اكثر محاكم، كه هرگاه بيني در اثر صدمات عمدي يا غير عمدي صرفاً دچار شكستگي شود، احتساب ديه را خارج از قاعدۀ كلّي ملحوظ در مادّۀ 442 قانون مجازات اسلامي دانسته، و مستند به مادّۀ 382 قانون مذكور، جاني در صورت اصلاح شكستگي، محكوم به پرداخت يك صد دينار مي گردد، و در صورت عدم اصلاح، يك ديۀ كامله منظور مي گردد. در حالي كه به نظر مي رسد موضوع اين مادّه فساد بيني مي باشد، و شكستن، يا سوزاندن، يا امثال آن به عنوان اسباب فساد بيني مطرح گرديده، نه از مصاديق آن. لذا با عنايت به ابهام در مفهوم و مصاديق فساد بيني، بفرماييد:

اوّلًا: منظور از فساد بيني به طور مشخّص چه مي باشد؟ و چگونه جبران مي گردد؟

ثانياً: ديۀ شكستن بيني در صور مختلف چه مقدار مي باشد؟

جواب: اوّلًا: منظور از فساد بيني آن است كه بر اثر عفونتِ جنايت، يا پاشيدن اسيد، يا مانند آن، كلّ بيني از بين برود. ثانياً در صورت فساد كامل، ديۀ كامله دارد، و در صورت شكستن و فساد ناقص، اعمّ از اين كه جبران شود يا نشود، رجوع به ارش خواهد شد.

سؤال 1199- با توجّه به نظرات فقهاي بزرگوار شيعه مبني بر اين كه: «اگر با شكستن يا سوزاندن يا امثال آن بيني فاسد شود موجب ديۀ كامل است.» لطفاً بفرماييد: با عنايت به اين كه با پيشرفت علم پزشكي، امروزه شكستگي بيني به سادگي و با هزينه كم قابل درمان است، و معمولًا با شكستن بيني فاسد نمي شود، آيا بازهم ديۀ كامل بايد پرداخت، يا اگر بدون عيب ترميم شود، يكصد دينار بايد داد،

يا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 457

اين كه با نظر خبرگان پزشكي، دست قاضي در تعيين ديه باز است؟

جواب: اگر به راحتي قابل درمان باشد مشمول حكم ارش است.

سؤال 1200- ضربه اي به بيني شخصي خورده، و خون دماغ شده است. اين جنايت ديه دارد، يا ارش؟

جواب: ارش دارد.

سؤال 1201- فقها براي از بين بردن هر يك از سوراخهاي بيني ثلث ديۀ كامل، و براي سوراخ كردن بيني (به طوري كه هر دو سوراخ و پرده فاصل ميان آن پاره شود، يا اين كه آن را سوراخ نمايد) در صورتي كه باعث از بين رفتن آن نشود ثلث ديه كامل، و اگر جبران و اصلاح شود خُمس ديۀ كامل در نظر گرفته اند. لطفاً بفرماييد:

اوّلًا: منظور از سوراخ كردن بيني چيست؟ آيا منظور بسته شدن بيني، يا قطع شدن، يا تغيير شكل عضو آن مي باشد؟

ثانياً: آيا سوراخ كردن ديوارۀ بين مجاري بيني، كه از عوارض عملهاي جرّاحي داخل بيني است، نيز مشمول اين حكم مي گردد؟

ثالثاً: با توجّه به معالجات ترميمي امروز تكليف چيست؟ آيا همان ديه منظور است، يا مي توان آن را كم يا زياد نمود؟

جواب: منظور از سوراخ كردن اين است كه مثلًا با نوك خنجري از يك طرف بيني بزنند و از طرف مقابل بيرون آيد. و در شرايط فعلي كه به راحتي قابل ترميم است، ديه تبديل به ارش مي شود.

4- ديۀ گوش

سؤال 1202- با توجّه به اين كه گوش شامل سه بخش خارجي، مياني و داخلي است، و با عنايت به اين كه فرموده اند: «از بين بردن مجموع دو گوش ديۀ كامل دارد.»

اوّلًا: آيا لالۀ گوش ديه كامل دارد، يا از بين بردن هر سه قسمت

مذكور ديۀ كامل دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 458

ثانياً: در صورت از بين بردن قسمتهاي مياني و داخلي تكليف چيست؟

ثالثاً: منظور از فلج كردن گوش چيست؟ و ديۀ آن چه مقدار است؟

جواب: لالۀ هر دو گوش اگر از بيخ كنده شود ديۀ كامل دارد. و امّا نسبت به بقيّه، اگر شنوايي از كار بيفتد آن هم ديه كامل دارد. و منظور از فلج كردن گوش آن است كه لاله چنان آسيب ببيند كه خود را رها كند، و مانند يك قطعه گوشت آويزان شود. و ديۀ فلج كردن دو سوّم ديۀ كامله است.

5- ديۀ گردن

سؤال 1203- از نظر پزشكي ستون فقرات از 26 قطعه استخوان تشكيل شده، و شامل بخشهاي دنبالچه، كمر، پشت و گردن مي باشد. گردن شامل هفت عدد مهره و تودۀ ماهيچه اي است، كه شكستن گردن ناظر بر شكستن مهره هاي گردن است، و الّا ماهيچه قابل شكستن نيست. شارع مقدّس و قانونگذار، در خصوص شكستن و نقص گردن، اقدام به تعيين ديۀ خاص و ارش نموده، و بدين طريق آن را از عنوان ديه احتسابي براي ستون فقرات خارج كرده است. لكن پزشكان محترم به اعتبار اطلاق عنوان كلّي «ستون فقرات» بر مهره هاي گردن در اصطلاح پزشكي، و بدون توجّه به تعيين ديه به صورت مستقل و جداگانه براي شكستگي گردن (مهره هاي گردني) در متون فقهي و قوانين موضوعه، ديۀ شكستگي ستون فقرات را مبناي تعيين ديۀ شكستگي مهره هاي گردن قرار مي دهند. با توجّه به مقدّمۀ فوق بفرماييد:

1- آيا شكستگي گردن ناظر به شكستن مهره هاي گردن است؟

جواب: با توجّه به اين كه براي گردن ديۀ جداگانه اي تعيين شده، و شكستگي مربوط به مهره است،

حساب آن را بايد از حساب ستون فقرات جدا كرد.

2- در احتساب ديۀ شكستگي مهره هاي گردن يا ارش، ديۀ گردن مبنا و ملاك محاسبه قرار مي گيرد، يا ديۀ ستون فقرات؟

جواب: مبنا ديۀ گردن است.

سؤال 1204- جراحت گردن ديه دارد، يا ارش؟ چنانچه جراحت در زير چانه باشد،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 459

ديۀ سر و صورت تعلّق مي گيرد، يا ارش؟

جواب: جراحت در گردن ديه دارد، و مشمول احكام حارصه و داميه در بدن است. و چانه در حكم صورت است.

6- ديۀ دست

سؤال 1205- آيا در شكستگي دو استخوان مچ دست، به عنوان استخوان زند اعليٰ و زند اسفل، و دو استخوان ساق، مجموعاً ديۀ شكستگي يك استخوان پا و دست در نظر گرفته خواهد شد، يا براي شكستگي هر استخوانِ عضو مذكور، ديۀ مستقل و جدا از هم تعيين مي گردد؟ ضمناً نظر مباركتان را در شكستگي استخوان كف دست و شست دست بيان فرماييد.

جواب: هر يك از آن دو استخوان كف دست و پشت دست، ارش دارد.

سؤال 1206- پزشكي قانوني در شكستگي استخوان كف دست و پشت دست ديه، يا ارش به نسبت تعداد استخوانها، در نظر مي گيرد. مثلًا در پنج استخوان موجود در كف دست، براي شكستگي هر استخوان بيست دينار ارش تعيين مي نمايد، كه در مجموع به اندازۀ يك پنجم ديه دست مي شود. آيا اين تقسيم بندي صحيح است؟

در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا در ساير اعضا نيز يك پنجم ديۀ شكستگي استخوان، به تعداد استخوانهاي همان عضو تقسيم خواهد شد، يا براي شكستگي هر استخوان آن عضو همين يك پنجم ملاك عمل قرار خواهد گرفت؟ ضمناً ديه جراحت وارده بر كف دست و پشت دست

با چه معياري محاسبه خواهد شد؟ و در مورد تغيير رنگِ پوست سر هم اظهار نظر فرماييد.

جواب: ديه تقسيم بر تعداد استخوانها مي شود، و در ساير اعضا نيز تقسيم خواهد شد. مگر اين كه نقش يك استخوان با ديگر استخوان ها تفاوت كلّي داشته باشد، و جراحت وارده بر كف دست يا پشت دست به نسبت همان عضو، يعني دست، سنجيده مي شود. و در مورد تغيير رنگ پوست ارش لازم است.

سؤال 1207- شكستگي يكي از استخوانهاي پنج گانه پشت دست يا پا، ديه دارد يا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 460

ارش؟ چنانچه ديۀ معيّن داشته باشد، ديۀ آن بر اساس 45 از 15 از 110 ديۀ كامله محاسبه مي شود، يا بر اساس 45 از 15 از 12 ديه كامله (در فرض بهبودي عضو بدون عيب) اندازه گيري مي شود؟

جواب: ديۀ آن عضو تقسيم بر تعداد استخوانها مي شود، سپس احكام شكستن استخوان بر هر كدام جاري خواهد شد. مثلًا اگر در دست ده استخوان ريز باشد، پانصد دينار تقسيم به ده قسمت مي شود، و ديۀ هر استخوان پنجاه دينار است.

حال اگر آن استخوان بشكند و به حال اوّل برنگردد، بايد يك پنجم آن را كه ده دينار است بپردازد، و اگر مثل اوّل شود بايد هشت دينار بپردازد.

7- ديۀ انگشتان دست

سؤال 1208- ديۀ جراحت در انگشتان دست به نسبت ديۀ انگشت سنجيده مي شود، يا به نسبت ديۀ دست؟

جواب: بايد به نسبت ديه انگشت سنجيده شود.

سؤال 1209- لطفاً فتواي شريف را دربارۀ سؤال هاي زير مرقوم فرماييد:

الف) در مواردي كه به دليل ضرورتِ تشخيصِ هويّتِ ميّتِ مجهول الهويّه، قطع انگشتان وي تجويز مي شود، آيا ديه نيز دارد؟

ب) در صورت ثبوت ديه، مقدار آن چه اندازه،

و بر عهدۀ كيست؟ و نحوۀ مصرف آن چگونه است؟

ج) در صورت ثبوت ديه بر مباشر قطع، آيا او مي تواند ذمّۀ خود را بري ء كرده، و آن را بر عهدۀ كساني كه خواستار تشخيص هويّت ميّت هستند، يا بيت المال بگذارد؟

جواب: قطع انگشتان در مواردي كه شرعاً جايز است ديه ندارد.

سؤال 1210- همانطور كه مستحضريد دربارۀ ديۀ انگشتان، دو نظريّه وجود دارد:

1- تساوي انگشتان از نظر ديه؛ بر اساس اين قول، كه در بين قدما و متأخّرين شهرت يافته، و رواياتي نيز بر آن دلالت دارد، به هر يك از انگشتان 110 ديۀ كامل تعلّق مي گيرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 461

2- تفاوت انگشت ابهام از نظر ديه با ساير انگشتان؛ معتقدان اين نظريّه گرچه بر سه دسته تقسيم مي شوند، و هر كدام در تعيين ديۀ ابهام و ساير انگشتان نظري را برگزيده اند؛ ولي همگي بر متفاوت بودن ديۀ ابهام با غير آن اتّفاق نظر دارند.

با عنايت به اين كه در عصر حاضر، مشاغل متحوّل و دگرگون شده، و اشخاصي كه دچار آسيب در ناحيۀ انگشتان شده، و داراي مشاغلي چون جرّاحي و خطّاطي و مانند آن هستند، صدمۀ وارده، به شغل آنها آسيب جدّي مي رساند، لطفاً بفرماييد:

الف) آيا مي توان گفت، تفاوت مطرح شده در معتبرۀ ظريف (ميان ابهام و ساير انگشتان) به خاطر تفاوت در ميزان كارآيي آنهاست؟

جواب: مشهور و معروف عدم تفاوت انگشتان است. و به فرض تفاوت داشته باشد، مسألۀ كارآيي و فن آوري جنبۀ حكمت دارد؛ نه علّت.

ب) بر اين اساس، آيا مي توان از انگشت ابهام الغاي خصوصيّت كرد و اين تفاوت را در مورد ساير انگشتان نيز تعميم داد؟ يعني ديۀ خسارت

وارده بر انگشتان را با توجّه به اهميّت شغل و ارزش هر انگشت تعيين كنيم؟

جواب: اگر قياس منصوص العلّه بود، اين سخن صحيح بود؛ ولي با توجّه به اين كه حكمتِ حكم است نه علّت آن، اين تسريه صحيح نيست.

8- ديۀ پا

سؤال 1211- در پاسخ سؤالي در مورد شكستگي دو استخوان ساق يك پا، مرقوم فرموديد: «هر كدام از استخوانها ديۀ مستقلّي دارد.» آيا هر كدام از استخوانهاي فوق الاشعار يك پنجم ديۀ پا را (در صورت معيوب بودن) دارد، يا كمتر از يك پنجم؟

لطفاً مقدار ديه را مرقوم فرماييد.

جواب: ديۀ مزبور تقسيم به دو استخوان مي شود؛ يعني هر كدام نصف ديۀ شكستن استخوان پا را دارد.

سؤال 1212- پاي شخصي در تصادف آسيب ديده، بدين جهت مجبور شده اند آن را قطع كنند، آيا ديه دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 462

جواب: در صورتي كه پاي او طوري مجروح شده كه به كلّي از كار افتاده، و ناچارند آن را قطع كنند، بايد ديه قطع پا را بدهند.

9- ديۀ آلت تناسلي

سؤال 1213- پسرم توسّط يك پزشك ختنه شد. به دليل بي احتياطي و عدم مهارت در عمل جرّاحي، خسارات ذيل بر ايشان وارد شد:

1- از بين رفتن تمام پوست روي آلت.

2- قطع قسمتي از آلت.

3- تنگ شدن مجراي بول و كج شدن آلت.

4- از بين رفتن توان مقاربت و لذّت جنسي (به دليل فقدان پوست طبيعي روي آلت) و عدم انزال، كه نتيجۀ آن عدم توليد مثل و باروري است.

5- عمل جرّاحي آلت و ترميم پلاستيكي.

ديۀ ضايعات فوق چيست؟

جواب: نسبت به ضايعاتي كه در پوست آلت و تنگي مجرا و كج شدن به وجود آمده، طبق تشخيص كارشناس ارش تعلّق مي گيرد. و در مورد عدم باروري، اگر بعد از معالجه مسأله حل نشود، آن نيز ارش دارد.

10- ديۀ اعضاي داخلي

سؤال 1214- آيا اعضاي داخلي بدن داراي ديۀ مقرّر و معيّن هستند، يا ارش دارند؟

جواب: اين اعضا مشمول ارش مي باشند؛ و قاعدۀ وحدت و تعدّد در اين اعضا جاري نمي شود.

سؤال 1215- اگر شخصي عمداً با چاقو يا مانند آن، جراحت جائفه اي به شخصي وارد كند، و در اثر آن ضربه، صدمه اي به طحال، يا قلب، يا ساير امحاء و احشاء وي وارد شود، كه طبق نظريّۀ پزشكي قانوني، نقص عضوي در داخل بدن ايجاد گردد، آيا علاوه بر ثلث ديۀ كامله، كه ديۀ مقدّر جائفه است، براي صدمات ديگر هم ارش در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 463

نظر گرفته مي شود؟ اگر نقايص فوق به صورت شبه عمد، مثل تصادف باشد، چه حكمي دارد؟

جواب: صدمات وارده بر اعضاي داخلي علاوه بر ديۀ جائفه، ارش دارد.

ديۀ شكستگيها

سؤال 1216- هرگاه مقتول قبل از فوت داراي جراحاتي از قبيل شكستگي دست و بيني و ساير اعضاي باشد، آيا اين شكستگي ها يا جراحات، ديۀ جداگانه اي دارد؟

جواب: هرگاه آن جراحات منجر به فوت شده، ديۀ اضافي ندارد. و اگر عامل فوت ضربۀ خاصّي بوده، جراحات اضافي ديه دارد.

سؤال 1217- ديۀ هر يك از دنده هايي كه در پهلوي چپ واقع شده، و محيط بر قلب مي باشد، 25 دينار است. آيا ديۀ دنده هاي پهلوي راست كه محيط بر قلب مي باشد، نيز 25 دينار است، يا 10 دينار؟

جواب: در صورتي كه محيط به قلب باشد، ديۀ آن 25 دينار است.

سؤال 1218- آيا ديۀ ترك خوردن قسمتي از استخوان عضوي كه ديۀ مقدّر دارد، با ديۀ شكستگي (قلم شدن) آن يكي است؟ اگر مساوي نيست، ديۀ آن چگونه محاسبه مي شود؟

جواب: ترك خوردن ارش دارد، و بايد

به نسبت ديۀ عضو محاسبه شود.

سؤال 1219- آيا استخوان كتف دست (غير از استخوان ترقوه كه ديۀ مشخّص دارد) ديۀ معيّن دارد، يا ارش؟

جواب: ارش دارد.

سؤال 1220- چنانچه در شكستگي استخوان پا، يا دست، پزشكيِ قانوني اعلام نمايد: «شكستگي توأم با نقص عضو بهبود يافته است.» و در توضيح بيشتر بگويد:

«استخوان درست جوش خورده، ولي بر اثر شكستگي صدماتي به عصب، يا ساير عضلات دست يا پا وارد گرديده، كه موجب نقص عضو (محدوديّت در حركت) شده است.» دادگاه بايد چه ميزان ديه تعيين نمايد؟ آيا علاوه بر ديه، ارش نيز تعلّق مي گيرد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 464

جواب: اگر نقص عضو بيّن و روشن باشد، ارش دارد.

سؤال 1221- در مواردي كه شكستگي دنده با نقص عضو بهبود يابد، آيا دادگاه مي تواند بابت نقص عضو، علاوه بر ديۀ مقرّر، ارش نيز تعيين نمايد؟

جواب: مانند مسألۀ سابق است.

سؤال 1222- ديۀ شكستن لگن، كه با نقص عضو بهبود يافته، يا بدون نقص عضو درمان شده، چه ميزان است؟ آيا ديۀ استخوان لگن ارتباطي با استخوان پا دارد، يا مرتبط نمي شود؟

جواب: ارش دارد.

سؤال 1223- ديۀ شكستگي استخوان در صورت عدم بهبودي 15 ديۀ آن عضو، و در صورت بهبودي، 45 از اين 15 است. حال اگر به صورت كامل بهبود پيدا نكند، بلكه چند درصد بهبود پيدا كند (مثلًا 50% يا 90% كه نوعاً هم به اين شكل است،) آيا در اين موارد، به همان نسبتي كه بهبود پيدا كرده محاسبه مي شود، يا اين كه تا بهبود كامل پيدا نكرده، حتّي اگر 1% هم ناقص باشد، بايد ديۀ عدم بهبود را بپردازد؟

جواب: معيار بهبودي كامل عرفي است. اگر حاصل

نشود، ديۀ مزبور ثابت است.

سؤال 1224- آيا محاكم مي توانند قبل از اين كه وضعيّت بهبود يا عدم بهبود مجنيّ عليه مشخّص شود، حكم صادر كنند؟ مثلًا انگشت شخصي شكسته، و پزشكي قانوني مي گويد: «سه ماه ديگر در خصوص اين كه بهبود پيدا كرده يا نه، اظهار نظر مي كنم.» آيا محاكم بايد صدور حكم را به تأخير بيندازند، يا اكنون مي توانند ديۀ عدم بهبودي را تعيين كنند؟

جواب: محاكم مي توانند نسبت به قدر متيقّن ديه حكم كنند، و نسبت به بقيّه بايد منتظر نتيجه باشند.

سؤال 1225- استخوان كف دست و كف پا ديۀ معيّن دارد، يا بايد ارش تعيين نمود؟

جواب: استخوان كف دست 40 دينار، و استخوان كف پا ارش دارد. و چنانچه بعضي از استخوانهاي كف دست بشكند، ديه مزبور تقسيم بر آنها مي شود.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 465

سؤال 1226- منظور از شكستن ستون فقرات چيست؟ آيا منظور شكسته شدن يكي از مهره هاست؟ يا منظور جدا شدن اتّصال مهره ها از يكديگر است؟ آيا شكسته شدن يك مهره از ستون فقرات سبب پرداخت ديه مي شود، يا ارش؟ چنانچه پاسخ ديه باشد، نحوۀ محاسبۀ آن را مرقوم فرماييد.

جواب: منظور از شكسته شدن ستون فقرات، شكسته شدن يك مهره يا بيشتر است. و اگر مهره ها از هم جدا شود، آن نيز نوعي شكستگي است و ديه دارد.

سؤال 1227- آيا معيوب بودن در شكستگي استخوان، شامل كوتاه شدن عضو، و كاستن از قدرت و حركت آن نيز مي شود؟ يا تنها نحوۀ جوش خوردگي استخوان و كج بودن محلّ شكستگي منظور مي باشد؟ و در نتيجه ديۀ نقص عضو، جدا از معيوب بودن در نحوۀ جوش خوردگي استخوان، تعيين و محاسبه مي شود؟

جواب: معيوب بودن

(عثم) شامل كوتاه شدن مي شود؛ ولي نسبت به ناقص شدن كارآيي بايد به سراغ ارش رفت.

سؤال 1228- چنانچه در اثر ضربه اي، يك مورد شكستگي حادث گردد، ولي به خاطر خون ريزي شديد، جمجمه مورد عمل جرّاحي قرار گيرد، آيا شكستگي ايجاد شده در استخوان جمجمه توسّط طبيب، علاوه بر شكستگي ناشي از ضربۀ وارده، ديۀ جداگانه دارد؟

جواب: شكستگي به وسيلۀ طبيب ديۀ جداگانه اي ندارد، ولي خونريزي مغزي ارش دارد. و اگر هزينۀ درمان آن بيشتر شود، مي تواند مقدار اضافي را نيز بگيرد.

سؤال 1229- كف دست تا مچ، و همچنين كف پا، از پنج استخوان تشكيل شده كه هر كدام متّصل به يكي از انگشتان است. آيا شكستگي يكي از آن استخوانها شكستگي دست، يا پا محسوب مي شود؟

جواب: اين موضوع حكم شكستگي دست و پا را دارد.

سؤال 1230- ديۀ شكستگي هر يك از دنده ها در صورت جوش خوردن به صورت سالم يا معيوب چقدر است؟ در صورتي كه دنده كلّا از بين برود، ديۀ آن چه مقدار خواهد بود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 466

جواب: ديۀ شكستگي هر يك از دنده هايي كه در اطراف قلب است بيست و پنج دينار و غير آن ده دينار مي باشد.

سؤال 1231- آيا شكستگي استخوان هاي كف دست و پا و قوزك زانو ديه دارد و جزء پا محسوب مي شود، يا ارش تعلّق مي گيرد؟

جواب: استخوانهاي كف پا و كف دست ديه دارند؛ يعني ديۀ پا و دست تقسيم بر آنها مي شود. و ديۀ شكستن كشكك زانو يكصد دينار است، و قوزك پا ارش دارد.

سؤال 1232- شكستگي استخوان لگن ديه دارد يا ارش؟ نحوۀ محاسبۀ ديۀ آن، در حالت بهبودي با عيب و بدون عيب،

چگونه مي باشد؟

جواب: ديه دارد و ديۀ آن مانند ديۀ شكستگي استخوان است، يعني يك پنجم كلّ ديه مي باشد. و اگر بهبود يابد چهار پنجم آن يك پنجم محسوب مي شود.

سؤال 1233- همان طور كه مستحضريد استخوان ساق پا از دو استخوان درشت ني و نازك ني تشكيل شده است، و در تصادفات رانندگي معمولًا شكستگي پا در اثر يك ضربه و برخورد مي باشد. با توجّه به اين مطلب نظر حضرتعالي در موارد ذيل چيست؟

1- در صورتي كه در تصادف رانندگي استخوان درشت ني و نازك ني ساق يك پا، در يك موضع دچار شكستگي شود، نظر حضرتعالي در مورد ديۀ متعلّقه از جهت تعداد و ميزان ديه چيست؟

جواب: هر كدام از شكستگي ها ديۀ مستقلّي دارد.

2- در صورتي كه هر يك از استخوان هاي درشت ني و نازك ني ساق يك پا در چند محل شكسته شود، و اين مواضع در درشت ني و نازك ني منطبق بر هم نباشند، ديۀ متعلّقه از جهت تعداد و ميزان ديه چه مقدار است؟

جواب: ديه بر حسب تعداد شكستگي ها متعدّد مي شود.

ديۀ منافع

سؤال 1234- طبق گواهي پزشكي قانوني، صدمات وارده بر مصدومي بر اثر تصادف

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 467

به شرح ذيل بوده است:

1- شكستگي مهرۀ پنجم گردن، كه منجر به آسيب وسيع و قطع (نود درصد) نخاع گرديده است.

2- از بين رفتن كامل قدرت مقاربت.

3- عارضۀ بي اختياري ادرار بر اثر آسيب عصبي.

4- بي اختياري كامل كنترل ضبط باد و مدفوع.

5- فلج نسبي دو دست در حدود هفتاد درصد.

6- فلج هر دو پا در حدود نود و پنج درصد.

با توجّه به اين كه عوارض بندهاي دوّم تا ششم همگي از عوارض شكستگي مهرۀ گردن

و قطع نسبي نخاع مي باشد، ديۀ صدمات فوق چه مقدار است؟

جواب: نسبت به از بين رفتن قدرت مقاربت و بي اختياري ادرار و بي اختياري مدفوع، هر كدام يك ديۀ كامل تعلّق مي گيرد. و در مورد فلج پا و دست، با توجّه به اين كه شلل كامل 23 ديه را دارد، بايد نسبت را بسنجند و ديه را تعيين كنند. و در مورد شكستن يك مهره ارش دارد.

سؤال 1235- بر اثر تصادفي كه منجر به شكستن دست و پاي چپ اين جانب گرديده، مدّت يك سال است كه خانه نشين شده ام، زيرا پايم از ناحيۀ زانو، كه پزشكان پلاتين گذاشته اند، خم و راست نمي شود. و در دستم، به علّت شكستگي زياد پلاتين به كار رفته، و هيچ يك از انگشتانم خم و راست نمي شود. پزشكان نظر داده اند مدّت دو سال بايد پلاتين در بدنم باقي باشد. فردي كه با اين جانب تصادف نموده فوت كرده، و از نظر كارشناسان راهنمايي و رانندگي مقصّر شناخته شده است. لطفاً بفرماييد:

1- آيا متوفّي ضامن است؟

2- اگر ارث، يا ملكي، از متوفّي باقي مانده باشد، اولياي دم مي توانند آن را به عنوان ديه پرداخت نمايند؟

3- آيا اولياي دم نيز ضامن مي باشند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 468

4- ديۀ خسارات وارده بر من چقدر است؟

5- علاوه بر ديه، پولي كه اين جانب تاكنون هزينه كرده ام نيز بايد پرداخت شود؟

جواب 1 تا 5: در صورتي كه طبق گواهي كارشناسان متديّن و موثّق راهنمايي و رانندگي، شخص متوفّي مقصّر شناخته شده، بايد ديۀ شكستگي هاي شما را از اموال به جاي مانده از او بپردازند. و اگر هزينه هاي لازم و ضروري درمان بيش از ديه باشد، بايد

آن هم پرداخت گردد. و اگر ميّت مالي نداشته باشد، اولياي او مسئوليّتي در برابر شما ندارند. و ديۀ فلج يك سوّم ديۀ آن عضو است، و اگر 80% فلج حاصل شده باشد، به همين نسبت از يك سوّم محاسبه مي شود. و اگر فلج بر طرف مي شود ديه ندارد، بلكه ارش دارد، كه به وسيلۀ كارشناسان متديّن و آگاه تعيين مي شود.

سؤال 1236- آيا مغز به عنوان يك عضو حياتي داراي ارش است، يا ديه؟ قسمتهاي مختلف و اعضاي مرتبط با مغز، از قبيل سطح نخاعي، تحتاني، قشري و مانند آن، هر كدام داراي ارش يا ديۀ خاصّي هستند؟

جواب: هر كدام داراي ارش هستند، و اگر آسيب به مغز سبب از ميان رفتن منافع (مانند تكلّم و گويايي و مانند آن) شود ديۀ منافع جاري است.

سؤال 1237- آيا ضايعات عصبي، حسّي، فلج اعصاب دست، صدمات وارد به جمجمه، كه منجر به صدمۀ عصبي هر يك از اعصاب دوازده گانه مغزي مي شود، آسيبهاي اعصاب كرانيال و محيطي، آسيبهاي رواني متعاقب ضربۀ اختلالات بينايي و شنوايي بر اثر ضربه، ضايعات اعصاب و روان به هر دليل، ضايعات اعصاب حسّي و حركتي، از بين رفتن حسّ بويايي و نورالژي، كه تست قابل دسترس جهت تأييد آن وجود ندارد، كوما و عوارض ناشي از آن، ديه مقرّر دارد؟

جواب: در مواردي كه در قانون شرع ديه براي آن تعيين نشده رجوع به ارش مي شود. و تعيين ارش بر اساس درصد ضايعه اي است كه به تصديق اهل خبرۀ مورد اعتماد حاصل مي شود.

سؤال 1238- هرگاه پزشك مرد يا زني را عقيم كند، آيا بايد ديه بپردازد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 469

جواب: ديه ندارد. ولي

اگر قابل بازگشت نباشد، شرعاً جايز نيست.

سؤال 1239- جنايتي كه موجب سلس و ريزش ادرار و مدفوع در تمام ايّام و تا پايان روز مي گردد، هر كدام ديۀ كامله دارد، يا ريزش ادرار موجب ديۀ كامله، و ريزش مدفوع موجب ارش مي گردد؟

جواب: در صورتي كه با يك ضربه حاصل شده باشد، يك ديه دارد.

سؤال 1240- خانم جواني كه حامله بوده بنا به تشخيص دكتر معالج از طريق سزارين تحت عمل جرّاحي قرار گرفته، كه متأسّفانه بعد از عمل دچار ضايعه شده است. بنا به تشخيص پزشك قانوني، بيمار در حال حاضر با توجّه به آسيب مغزي، و اختلال هوشياري بدون برگشت، به سطح هوشياري قلبي در وضعيّت نباتي به سر مي برد، و هيچ گونه ارتباطي با محيط اطراف ندارد، و كلّيّۀ حسّ ها، اعمّ از بينايي، شنوايي، صوتي، چشايي، جنسي و بويايي را از دست داده است. سازمان نظام پزشكي علّت حادثه را عدم امكانات و تجهيزات بيمارستان عنوان نموده، و مسئوليّت حادثه را متوجّه دكتر بي هوشي و پرستار بهبودي و مسئولين بيمارستان دانسته است. حال با توجّه به اين كه مدّت چهار سال و چهار ماه است كه بيمار در چنين وضعيّتي بسر مي برد، و امكان دارد تا چند سال ديگر نيز اين وضعيّت به طول بيانجامد، سؤال اين است كه آيا براي هر كدام از اعضا و منافع بايد ديۀ جداگانه پرداخت شود؟

جواب: چنانچه مرگ مغزي سرانجام منتهي به مرگ قطعي شود يك ديه بيشتر ندارد، كه در ميان كساني كه عامل آن بوده اند به نسبت تقسيم مي شود.

سؤال 1241- هرگاه در اثر جنايت حسّ بويايي، يا شنوايي، يا چشايي، يا بينايي، يا گويايي، يا

عقل از بين برود، و پس از پرداخت ديه مجنيّ عليه بهبود يابد (حسّ يا قدرت مورد نظر برگردد،) تكليف چيست؟

جواب: احتياط واجب آن است كه ديه را بازگردانند، و تبديل به ارش كنند.

سؤال 1242- اتومبيل شخصي، كه همراه با سرنشين ديگري در حال مأموريّت بوده، در اثر بي احتياطي و سرعت زياد، با مانع وسط جادّه برخورد كرده، و صدمات

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 470

عديده اي به شرح ذيل بر سرنشين همراه راننده وارد شده است:

1- شكستگي مهرۀ هفتم گردن، و مهرۀ چهارم سينه، كه منجر به قطع نخاع كامل شده است (ضايعه دائم).

2- فلج كامل و دائمي هر دو اندام تحتاني (پاي راست و چپ).

3- عدم كنترل دائم ادرار (سلس دائمي بول).

4- عدم كنترل مدفوع.

5- عدم توانايي مقاربت به طور كامل.

6- فلج اندامهاي فوقاني (دست راست و چپ،) حدود هشتاد درصد.

7- بروز زخم «بستر» به علّت عدم توانايي حركت و خوابيدن طولاني مدّت در بستر.

8- بروز عفونتهاي مكرّر ادراري و كليوي كه قابل عود مجدّد مي باشد.

9- تكرار زخم بستر و عفونتهاي كليوي و ادراري و عوارض رواني ناشي از بستري شدن طولاني. ضمناً طبق نظر كارشناسان، رانندۀ خودرو را در اثر سرعت غير مطمئن و خستگي، مقصّر شناخته شده است. اكنون با توجّه به موارد فوق الذّكر لطفاً بفرماييد:

1- آيا بروز زخم كه در اثر بستري شدن در بيمارستان و عدم توانايي حركت و خوابيدن طولاني حادث شده، ارش جداي از ديات معيّن شرعي دارد، يا چون اثر همان بيماري هاي اصلي است، ارش مجزّا ندارد؟

جواب: ظاهراً ارش جداگانه اي ندارد.

2- آيا عفونت هاي ادراري و كليوي كه به صورت مكرّر در اثر صدمات وارده بوجود مي آيد، داراي

ارش جدايي است؟

جواب: در صورتي كه نتيجۀ سرايت صدمات مذكور باشد، ارش جداگانه اي دارد.

3- در فرضي كه ضربۀ واحد در حادثۀ مذكور، باعث عدم كنترل ادرار و مدفوع به صورت دائمي شده، آيا هر كدام ديه و ارش جدايي دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 471

جواب: هر دو يك ديه دارد.

4- آيا قطع نخاع، كه نوعاً منجر به فلج قسمتي از اعضا مي شود، و سبب ديۀ كامل انسان مسلمان است (مثل فلج اندامهاي تحتاني و فقدان كنترل ادرار و مانند آن) هر كدام ديۀ مستقل دارد؟

جواب: احتياط آن است كه در تفاوت ارش و ديۀ كامله با هم مصالحه كنند، و امّا آثاري كه از آن حاصل مي شود، ديۀ جداگانه دارد.

ارش

اشاره

سؤال 1243- در مورد تعيين ارش صدمات وارده بر اعضا بفرماييد:

الف) آيا محاسبۀ ارش بايد نسبت به كلّ ديۀ همان عضو باشد، يا ديۀ كامل انسان؟

ب) در صورت محاسبۀ ارش نسبت به ديۀ كامل، آيا مقدار ارش صدمۀ وارده به عضو مي تواند بيش از ديۀ آن عضو تعيين گردد؟

جواب الف و ب: در صورتي كه فقط ضرري به عضو وارد شده، نسبت به عضو محاسبه مي شود. و اگر فرضاً به كارآيي عضو ضرري نرسانده، ولي يك زيان كلّي به بدن رسانده، بايد نسبت به ديۀ كامل محاسبه شود؛ هر چند از ديۀ عضو بيشتر شود.

1- ارش دررفتگي كتف

سؤال 1244- شخصي صدمه اي بر ديگري وارد نموده، كه استخوان دست او از طرف كتف دررفتگي پيدا كرده، و شكسته بند آن را در جاي خود قرار داده، و در مدّت بيش از يك ماه بهبود يافته، و به حالت اوّل خود برگشته است. لطفاً بفرماييد: ديۀ دررفتگي آن چقدر است؟ اگر بهبودي كامل پيدا نكرده باشد، ديۀ آن چقدر خواهد بود؟

جواب: دررفتگي بدون شكستگي ديه ندارد، بلكه ارش دارد. در صورتي كه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 472

منتهي به نقص عضو نشود ارش آن كمتر، و اگر منتهي شود ارش آن بيشتر است. و ارش بر معيار درصد خسارت به نظر طبيب حاذق متديّن تعيين مي شود.

2- ارش بافت نرم عصبي دست

سؤال 1245- چنان چه بر اثر شكستگي استخوان دست، يا ساير اعضا كه ديۀ معيّني دارد، بافت نرم عصبي از بين برود. آيا علاوه بر ديۀ شكستگي، ارش نيز به مجنيّ عليه تعلّق مي گيرد؟ چنانچه شكستگي منجر به از بين رفتن بافت نرم عصبي شود، و آن عضو كارآيي اوّليۀ خود را از دست بدهد، و دچار عوارضي مثل لنگيدن شود، آيا مي توان علاوه بر ديۀ شكستگي، به نسبت عدم كارآيي آن عضو ارش در نظر گرفت؟

جواب: چنانچه آن عضو به كلّي از كار بيفتد، ديۀ شلل كه 23 ديۀ عضو است دارد. و اگر به طور كامل از كار نيفتد، به همان نسبت از كار افتادگي از اين ديه محسوب مي شود.

3- ارش نقص حاصل از استخوان معيوب

سؤال 1246- در مواردي كه استخوان عضوي، مثل ساق پا، دچار شكستگي شده و به صورت معيوب جوش خورده، ديۀ خاصّي در نظر گرفته شده است. حال اگر در اثر اين عارضه، نقص عضوي نيز ايجاد شود، علاوه بر ديۀ تعيين شده جهت استخوان معيوب، تعيين ارش نقص عضو نيز موضوعيّت دارد؟

جواب: هرگاه آن نقص عضو از لوازم عادي شكستن استخوان باشد، ارش اضافي ندارد؛ ولي اگر چيزي اضافه بر شكستن استخوان و جوش خوردن نادرست آن باشد، ارش دارد.

4- ارش پارگي مقعد

سؤال 1247- اگر مردي با اكراه، يا اجبار، يا فريب، با مرد يا كودك نابالغي لواط كند،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 473

و موجب پارگي مقعد گردد؛ آيا اين جراحت ارش دارد؟

جواب: چنين موردي مشمول ارش است؛ يعني ديۀ كامل را براي كلّ آن محلّ در نظر مي گيرند، سپس ملاحظه مي كنند آسيب وارده چند درصد ايجاد نقصان كرده، و به همان نسبت ارش مي گيرند.

5- ارش نقص راه رفتن

سؤال 1248- شكستگي استخوان، موجب نقص عضو (در راه رفتن) نيز شده است؛ آيا علاوه بر ديۀ مربوط به شكستگي، مي توان براي نقص آن ارش تعيين نمود؟

جواب: احتياط واجب آن است كه ارش نقص منفعت را نيز بپردازد.

6- ارش البكارة

سؤال 1249- ازالۀ بكارت، ارش البكارة دارد يا مهر المثل؟ در صورت دوّم، اگر بكارت دختر غير بالغي ازاله شود، مثلًا بكارت دختر سه ساله اي در جريان تصادف از بين برود، محاسبۀ مهر المثل نسبت به وي چگونه ممكن است؟ آيا در مهر المثل، حدّ اقلّ و حدّ اكثري وجود دارد، مثل اين كه از مهر السّنة كمتر نباشد؟

جواب: در افراد بالغ و مانند آن، معيار مهر المثل است. و در دختران كوچك بايد ارش البكارة در نظر گرفته شود. ولي در صورتي كه افراد بالغ از طريق تصادف و مانند آن چنين آسيبي ببينند، احتياط آن است كه نسبت به تفاوت مهر المثل و ارش البكارة مصالحه كنند. مهر المثل با مراجعه به افرادي كه همانند آن دختر از نظر سنّ و سال و منزلت اجتماعي و جهات ديگر هستند، در نظر گرفته مي شود. مثلًا خواهران، خواهرزاده ها، دختر عمّه ها و دختر عموها، چنانچه از نظر عرفي شبيه هم باشند، با يكديگر مقايسه مي شوند.

سؤال 1250- زني در اثر تفخيذ اجباري حامله شده، و بر اثر وضع حمل بكارت وي زائل گشته است. آيا ديه، يا ارش البكارة، يا مهر المثل، به وي تعلّق مي گيرد؟

جواب: تنها مهر المثل تعلّق مي گيرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 474

سؤال 1251- آيا بين ازالۀ ناقص و كامل فرق است؟ پزشكي قانوني، پردۀ بكارت را به 12 ناحيه، كه اصطلاحاً به آن ساعت مي گويند،

تقسيم كرده، كه از 1 شروع و به 12 ختم مي گردد. پزشكان در گواهيهاي خود مثلًا مي نويسند: «پارگي در ساعت 5 و 6 وجود دارد.» به نظر مي رسد كه بايد ديد آيا پردۀ بكارت ناقص داراي ارزش است؟

مثلًا اگر كوزه اي بشكند خواه از يك قسمت بشكند، يا از چند قسمت، ديگر ارزش ندارد. امّا اگر پارچه اي پاره شود، اگر از يك قسمت پاره شود، باقيماندۀ آن داراي ارزش است. حال بايد ديد كه پردۀ بكارت از مثال اوّل است، يا دوّم؟

جواب: در هر حال مهر المثل تعلّق مي گيرد.

سؤال 1252- آيا زناي به عنف نسبت به غير باكره، مهر المثل دارد؟

جواب: آري مهر المثل دارد.

سؤال 1253- در مواردي كه براي ازالۀ بكارت مهر المثل تعيين شده، مثل موردي كه با انگشت ازالۀ بكارت گردد، چنانچه ميزان مهر المثل از ديۀ كامله يك زن بيشتر باشد، آيا مجنيّ عليها به ميزان ديۀ كامله استحقاق دارد، يا زائد بر ديه هم قابل مطالبه است؟ همانند موردي كه هرگاه كسي موي زني را از بين ببرد، ولي دوباره برويد، مقرّر شده اگر مهر المثل بيشتر از ديۀ كامل باشد، فقط به مقدار ديه بپردازد.

در مورد سؤال چگونه است؟

جواب: بيش از ديه استحقاق ندارد.

سؤال 1254- پسر و دختري با يكديگر رابطۀ نامشروع برقرار كرده، و در نتيجه بكارت دختر زائل شده است. لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- اگر عمل با رضايت دختر و بدون اغفال صورت گرفته باشد، حكم مسأله چيست؟

جواب: در فرض مسأله، ارش البكارة يا مهر المثل تعلّق نمي گيرد.

2- اگر عمل با رضايت ولي با اغفال دختر همراه بوده باشد، آيا ارش البكارة تعلّق مي گيرد؟

جواب: چنانچه منظور

از اغفال اين است كه رضايت به مادون آميزش داده،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 475

ولي او آميزش كرده، بايد مهر المثل او را بدهد. و اگر منظور از اغفال اين است كه پسر به او اطمينان داده كه ازالۀ بكارت نخواهد شد، بايد ارش البكارة بپردازد.

سؤال 1255- لطفاً در خصوص ارش البكارة، در دو فرض بلوغ و عدم بلوغ زانيه، بفرماييد:

1- آيا زانيه در موارد ذيل مستحقّ ارش البكارة مي باشد؟

2- زنا با رضايت و ميل وي انجام شود.

3- زنا در اثر اكراه يا عنف واقع گردد.

4- زنا با فريب وي، مبني بر وعدۀ قطعي ازدواج و مانند آن، انجام پذيرد.

جواب: در صورت بلوغ و رضايت، ارش بكارت و مهر المثل مشروع نيست.

و در صورت عنف، يا عدم بلوغ، مهر المثل ثابت است. و با وجود مهر المثل، نوبتي به ارش بكارت نمي رسد.

سؤال 1256- اگر ازالۀ بكارت دختر با انگشت، يا شي ء ديگر صورت گيرد، حكم ارش البكارة چيست؟ آيا رضايت يا عدم رضايت وي در حكم تأثيري دارد؟

جواب: مهر المثل تعلق مي گيرد. ولي در صورت رضايت دختر، احتياط مصالحه است.

سؤال 1257- چنانچه مردي يك بار اقرار به زنا كند، آيا مي توان او را به پرداخت ارش البكارة، يا مهر المثل (در صورت تحقّق شرايط آن،) محكوم كرد؟

جواب: احتياط واجب آن است كه اگر اقرار به تحقّق زناي به عنف، يا ازالۀ بكارت به عنف كرده باشد، مهر المثل را بپردازد.

سؤال 1258- اگر زانيۀ باكره از زاني بخواهد به قدري دخول شود كه ازالۀ بكارت نشود، ولي زاني عمداً يا سهواً موجب ازاله شود، آيا ضامن ارش البكارة يا چيز ديگري هست؟

جواب: ضامن مهر المثل است.

شجاج

سؤال 1259- آيا جراحات و شكستگي استخوان فك بالا و پايين، و گوش و لب، از

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 476

مصاديق سر و صورت مي باشد، يا چون اين اعضا داراي عنوان خاصّ مي باشند، از قاعدۀ مذكور خارج، و با توجّه به نسبت همين اعضا به شكستگي استخوان و جراحت، ارش تعيين خواهد شد؟

جواب: از مصاديق سر و صورت است، و مشمول احكام شجاج مي باشد.

سؤال 1260- در جراحاتي مانند حارصه، و همچنين در تغيير رنگ مانند كبودي، آيا التيام يا سرايت موجب كاهش يا افزايش ديه مي گردد؟

جواب: التيام تأثيري ندارد؛ ولي افزايش اگر نتيجۀ عادي و غير قابل اجتناب جنايت باشد، تأثير دارد.

سؤال 1261- در گواهي پزشكي قانوني عنوان شده: «متلاحمۀ ساعد دست راست، كه منجر به آسيب ديدگي عضلات محل گرديده … » آيا علاوه بر ديۀ متلاحمه، ارش آسيب ديدگي عضلات هم به آن اضافه مي شود؟

جواب: در صورتي كه نتيجۀ آن از كار افتادگي نسبي آن عضو باشد، بايد محاسبه شود.

سؤال 1262- در گواهي پزشكي قانوني اين جمله آمده است: «جنايت باعث كوفتگي و ضربديدگي لگن شده است.» آيا صدمۀ مذكور ديه دارد، يا ارش، يا هيچ كدام؟

جواب: اگر تنها اثر آن درد محل بوده باشد ديه و ارش ندارد؛ امّا اگر تغييري، هر چند براي مدّتي، در عضو يا استخوان پيدا شود ارش دارد.

سؤال 1263- در گواهي پزشكي قانوني چنين ذكر شده: «داميه در ريشۀ انگشت شست ايجاد شده است.» آيا ريشۀ انگشت شست جزء انگشت است، يا جزء دست؟

جواب: اگر عرفاً جزء انگشت باشد، حكم انگشت بر آن جاري مي شود.

سؤال 1264- در مجموعۀ استفتائات جديد، جلد اوّل، صفحۀ 400، سؤال 1335 فرموده ايد: «جرح بر

گردن در بعضي از موارد، ديه و در بعضي موارد ارش دارد.» لطفاً بفرماييد: در چه مواردي ديه، و در چه مواردي ارش دارد؟ و آيا در مواردي كه ديه دارد، ديۀ جراحات گردن در حكم سر و صورت است، يا در حكم بدن؟ نحوۀ محاسبۀ ديۀ آن چگونه است؟ حكم صدماتي كه باعث تغيير رنگ در گردن مي شود چگونه است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 477

جواب: انواع ديۀ حارصه و داميه و سمحاق و مانند آن در مورد گردن نيز صادق است. ولي ديۀ آن مانند ديۀ بدن مي باشد؛ نه مانند ديۀ سر و صورت، و در غير موارد ديه ارش دارد.

سؤال 1265- شخصي بدن ديگري را گاز گرفته، و جراحت حارصه اي، مثلًا به طول دو سانتي متر، ايجاد كرده است. ولي از آنجا كه بين دو دندانش فاصله بوده، در محلّ جراحت مذكور نيز به همين شكل فاصله افتاده است؛ آيا يك حارصه محسوب مي شود، يا دو حارصه؟

جواب: با توجّه به اين كه زخمها نزديك به هم است، عرفاً يك زخم محسوب مي شود.

سؤال 1266- آيا جراحات وارده بر آلت تناسلي زن و مرد، و عانۀ آنها، ديه دارد يا ارش؟ اگر ديه دارد، نحوۀ محاسبۀ آن چگونه است؟

جواب: جراحات اعضاي تناسلي، همانند ساير جراحات بدن است، كه تقسيم به انواع مختلف حارصه و داميه الي آخر مي شود.

سؤال 1267- شخصي در جريان تصادف، سمت راست بدنش به زمين كشيده شده است، به شكلي كه يك سمت صورت وي تماماً خراشيده شده، و عمق آن در حدّ حارصه است. آيا تمام اين صدمه يك حارصه محسوب مي شود، يا به نحو ديگري محاسبه مي گردد؟

جواب: با توجّه به اتّصال

عرفي زخم، يك حارصه محسوب مي شود.

سؤال 1268- با توجّه به قلّت پوست و گوشت روي پيشاني، پشت دست، و پشت انگشت، آيا غير از حارصه و داميه جراحات ديگر در اين نواحي قابل تصوّر است؟

جواب: افراد از اين جهت مختلفند؛ در صورتي كه گوشت كافي نداشته باشد ملتحمه و مانند آن تصوّر نمي شود، ولي سمحاق و موضحه و مثل آن قابل تصوّر است.

سؤال 1269- در موارد جراحت متلاحمه، كه به فلج عضو مي انجامد، ولي با درمان مي توان از فلج شدن پيشگيري كرد؛ بفرماييد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 478

1- آيا بر شخص مجروح واجب است خود را درمان كند؟

جواب: چنان چه درمان آن ساده باشد، به طوري كه منتهي شدن به فلج عرفاً اسناد به مجروح داده شود، لازم است.

2- در صورت درمان، آيا مي توان هزينه هاي افزون بر مقدار ديه را از جاني گرفت؟

جواب: آري مي توان گرفت.

سؤال 1270- با توجّه به اين كه شكم از حيث عرض داراي دو لايه است (يكي پوست شكم، و ديگري شكمبه) اگر جراحتي پوست شكم را پاره كند، امّا شكمبه را پاره نكند، چه نوع جراحتي است؟ و ديۀ آن چقدر است؟

جواب: چنانچه وارد فضاي خالي داخل بشود، جائفه است.

سؤال 1271- فقها در تعريف «نافذه» فرموده اند: «نافذه جراحتي است كه در اعضاء بدن فرو رود.» و در تبيين ماهيّت «موضحه» فرموده اند: «جراحتي كه از گوشت بگذرد، و پوست نازك روي استخوان را كنار زده، و استخوان را آشكار كند.» لطفاً بفرماييد فرق بين اين دو جراحت چيست؟ آيا فرقشان اين است كه موضحه تا روي استخوان فرو مي رود، امّا نافذه علاوه بر آن از كنار استخوان هم عبور مي كند؟ اگر

چنين است، چنانچه فقط نيم سانت از كنار استخوان عبور كند، در اينجا تفاوت نافذه با موضحه فقط نيم سانت است؛ امّا تفاوت ديۀ آن 5 شتر است! زيرا ديۀ موضحه 5 شتر، و ديۀ نافذه (در مرد) 10 شتر است. اين، چگونه قابل توجيه است؟

جواب: نافذه آن است كه به مقدار كافي در بدن نفوذ كند؛ خواه مثل ماهيچه ها باشد، يا مواردي كه استخوان است، و از كنار استخوان به مقداري كه عرفاً نفوذ ناميده شود بگذرد. و در موارد شكّ حكم نافذه جاري نمي شود.

سؤال 1272- اگر چيزي از يك طرف وارد بدن و از طرف ديگر خارج گردد. (مثل اين كه تيري به بازوي شخص وارد، و از سمت ديگر خارج شود) ديۀ آن چقدر است؟

جواب: يك جنايت محسوب مي شود.

سؤال 1273- آيا نافذه در كلّيّۀ اعضاي بدن (دست، پا، گردن، ذَكَر، پستان، إليتين،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 479

لب، زبان، انگشت، كف دست و ديگر اعضا) صادق است؟

جواب: قدر مسلّم از نافذه مواردي است كه آلت جارحه به مقدار قابل ملاحظه اي در بدن نفوذ كند؛ مانند نيزه، خنجر، چاقو و امثال آن. امّا جراحت وارده به يك انگشت، يا لب، يا مانند آن، مصداق نافذه نيست.

سؤال 1274- هرگاه آلت ضرب يكي از اعضاي داخلي بدن، از قبيل كبد، را مجروح كند، و جراحت بدون عيب التيام يابد؛ آيا علاوه بر ثلث جراحت جائفه، آن جراحت ارش نيز دارد؟

جواب: آن جراحت اضافي، ارش دارد.

سؤال 1275- آيا ديه جراحاتي كه در اثر ضربۀ واحد بر سطح عضوي كه دچار شكستگي شده حادث مي شود، مانند حارصه، داميه، تغيير رنگ، و امثال آن، بر ديۀ شكستگي افزوده مي شود؟

جواب:

آري ديۀ شكستگي جدا از ديۀ جراحت است.

سؤال 1276- سر شخصي را با سنگ شكسته ام. (البتّه قصد پرتاب داشته ام، نه شكستن.) و نمي دانم چه مقدار جراحت وارد شده، بلكه فقط مي دانم از سر مجروح خوني آمده است. و اكنون شخص مجروح فوت كرده، و اصلًا دسترسي به ورثه و بستگان او نداشته، و نخواهم داشت. ديۀ آن چقدر است؟

جواب: در صورتي كه فقط مي دانيد سر او زخم شده، و بيشتر از آن را يقين نداريد، ديۀ آن قيمت يك شتر است. و در صورتي كه به مجنيّ عليه دسترسي نداريد، به نيّت او ديه اش را به فقيري صدقه مي دهيد. مگر اين كه يقين داشته باشيد كه او از شما راضي شده است.

سؤال 1277- در اثر تيراندازي با تفنگ ساچمه اي، مجنيّ عليه از ناحيۀ دست، يا ساير اعضا كه ديۀ معيّن دارد، مجروح شده، و ساچمه در گوشت نفوذ كرده، و پزشك نوع جراحات وارده را داميه و مانند آن اعلام نموده است. در اين فرض، آيا هر يك از جراحات يك نافذه محسوب، و يك صد دينار ديه تعلّق مي گيرد؟ يا اين كه بايد براي هر يك از جراحات ديۀ آن جرح، به نسبت به ديۀ آن عضو سنجيده شود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 480

جواب: هر يك از جراحات يك ديه دارد، ولي توجّه داشته باشيد اينجا از نوع نافذه و جائفه نيست؛ بلكه غالباً داميه است. هر چند بهتر آن است كه با يكديگر مصالحه كنند.

سؤال 1278- اگر شخصي در نزاعي با خودكار به دست ديگري بزند. به طوري كه مقداري از پوست دستش كنده شود و خون بيايد، چه حكمي دارد؟ ناگفته نماند

نمي دانم چقدر از پوست دست وي جراحت ديده، فقط مي دانم كه پوستِ دستش كنده شده، و خون آمده است. و اصلًا از شخصي مجنيّ عليه و فاميلهايش اطّلاعي ندارم، تا حلاليّت طلب كنم.

جواب: اين جراحت داميه نام دارد، و ديۀ آن در غير سر و صورت نصف قيمت يك شتر است، و در صورتي كه به مجنيّ عليه دسترسي نداريد، ديه اش را به نيّت او به فقيري صدقه مي دهيد؛ مگر اين كه يقين داشته باشيد كه او از شما راضي شده است.

سؤال 1279- در نزاعي با پاشنۀ چكش به صورتِ شخصي زده ام. نمي دانم صورتِ شخص مجروح، سرخ شده است، يا كبود يا سياه، و اصلًا به آن شخص و ورثه و بستگانش دسترسي ندارم، و بعد از اين هم نخواهم داشت. خواهشمندم ديۀ آن را بيان فرماييد.

جواب: حدّ اقل ديه در اينجا ديۀ سرخ شدن است، كه 15 مثقال طلاست. (مثقال شرعي حدود 18 نخود است، و مثقال معمولي 24 نخود. بنابراين، اگر به حساب مثقال معمولي باشد 14 از آنچه در بالا گفتيم كم مي شود.)

سؤال 1280- چنانچه در اثر ضربه اي در پلك تحتاني و فوقاني كبودي ايجاد شود، آيا جاني بايد سه دينار به مجنيّ عليه بدهد، يا شش دينار؟

جواب: اگر كبودي متّصل واحدي بوده باشد، يك جنايت محسوب مي شود. و اگر دو كبودي جداگانه از هم باشد، دو جنايت حساب مي شود.

سؤال 1281- جراحتي كه به اعضاي دروني انسان وارد شود بر اساس نوع عضو آسيب ديده در داخل بدن، متفاوت است. در حالي كه ديه در تمام موارد آن در حدّ

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 481

جائفه و يكسان است. (به طور مثال جائفه اي كه

منجر به پارگي روده مي شود، با جائفه اي كه تنها منجر به پارگي پرده صفاق و چادرينه (امنتوم) مي شود از نظر سير درمان و هزينه ها و نقص عضو به هيچ وجه يكسان نيستند، لكن ديۀ آن ها يكي است.) آيا مي توان در حكم تفاوتي قائل شد؟

جواب: در اين گونه موارد كه علاوه بر ديۀ ايجاد يك جراحت جائفه، به اعضاي دروني مانند روده ها صدمه وارد مي شود، نسبت به آن مقدار اضافه بايد ارش داده شود.

سؤال 1282- حكم شرعي جراحات يا لطماتي كه به هنگام تنبيه و تربيت شاگردان به وجود مي آيد، در فروع زير چيست؟

الف) شاگرد صغير باشد.

ب) شاگرد بالغ باشد.

ج) با اجازۀ وليّ باشد.

د) بدون اجازه وليّ باشد.

ه) جهت جلوگيري از وقوع منكر باشد.

جواب: حتّي الامكان نبايد از تنبيهات بدني استفاده كرد. و در صورت ضرورت، بايد با اجازۀ ولي باشد، و سبب كبودي و سرخي و جراحت بدن نگردد.

سؤال 1283- بعضي از كودكان توسّط پدر و مادر شديداً مورد ضرب و جرح قرار مي گيرند، و گاه آثار اين شكنجه ها در بيمارستان ديده مي شود، و متأسّفانه قانوني جهت منع آن موارد وجود ندارد. حكم آن چيست؟

جواب: اين گونه شكنجه ها محكوم به ديه و ارش است؛ و فرقي با جنايات ديگران ندارد.

سؤال 1284- آيا جراحتي كه در اثر ورود ساچمۀ شليك شده از اسلحۀ كمرشكن شكاري به شخص وارد مي شود، از مصاديق مادّۀ 483 قانون مجازات اسلامي است، كه مقرّر مي دارد: «هرگاه نيزه يا گلوله و مانند آن، در دست يا پا فرو رود، در صورتي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 482

كه مجنيّ عليه مرد باشد ديۀ آن يك صد دينار، و در صورتي كه زن باشد دادن

ارش لازم است.» يا ساچمه، گلوله محسوب نشده، و جراحت مزبور مشمول مادّۀ 480 قانون مجازات اسلامي است كه با توجّه به نوع جرح (حارصه، داميه، متلاحمه، سمحاق، موضحه، هاشمه، منقله، مأمومه، و دامغه) بايد تعيين ديه شود؟

جواب: اين حكم (حكم نافذه) شامل ساچمه نمي شود، و بايد از عناوين ديگر كه اشاره كرديد براي ديۀ آن استفاده كرد.

سؤال 1285- دكتر مقداري از پوست بدن را براي ترميم جراحت يا سوختگي، برداشته است. آيا براي اين قسمت ديه يا ارش جداگانه اي در نظر گرفته مي شود؟

جواب: ديه و ارشي براي اين قسمت نيست.

سؤال 1286- همان گونه كه مستحضريد جرم دامغه ديه و ارش دارد، ولي پزشكي قانوني ارشي هم تحت عنوان كاهش استحكام جوار استخوان ناشي از گرانبوتومي اعلان نموده است. آيا جاني اين ارش را هم بايد بپردازد؟

جواب: تنها ارش پاره شدن پوستۀ مغز را، علاوه بر ديۀ مأمومه، بايد بپردازد.

ديۀ جنين

سؤال 1287- دختري از زنا حامله شده است. در صورت پي بردن خانواده، احتمال كشتن وي مي باشد. آيا مي تواند سقط جنين كند؟ حكم ديۀ آن چيست؟

جواب: در صورتي كه واقعاً جان او در خطر باشد، و جنين به چهارماهگي نرسيده باشد، مجاز است سقط جنين كند، و ديۀ آن را به بيت المال بپردازد.

سؤال 1288- چون افراد زيادي از جمله پزشك، فروشنده، خريدار، تزريق كننده، پدر و مادر جنين، در سقطِ به وسيلۀ دارو نقش دارند. ديۀ سقط بر عهدۀ كيست؟

جواب: ديۀ سقط بر عهده كسي است كه دارو را مصرف مي كند.

سؤال 1289- اگر شخص تزريق كننده از اثر داروي سقط جنين با خبر نباشد، ديه بر عهدۀ چه كسي است؟

جواب: بر عهدۀ كسي است كه اين

دستور را به او داده است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 483

سؤال 1290- اگر مادر آمپول را به خود تزريق كند، تا جنين نامشروع خود را سقط كند، ديه بر عهدۀ چه كسي است، و به چه كسي تعلّق مي گيرد؟ اگر شوهر ببخشد چطور؟

جواب: ديۀ سقط در اينجا بر عهدۀ مادر است. و ديۀ او به حاكم شرع مي رسد، و در مصارف بيت المال مصرف مي شود.

سؤال 1291- اگر درخواست از مادر و تزريق از پدر باشد، ديه بر عهدۀ چه كسي است؟

جواب: ديه بر عهدۀ هر دو مي باشد؛ هر كدام به مقداري كه در آن كار سهيم بوده اند.

سؤال 1292- چنانچه كسي با اسلحه و به قصد كشتن مادر و جنين، به طرف آنها شليك كند، و هر دو كشته شوند. آيا پدرِ حمل حقّ درخواست قصاص نفس جاني را دارد، يا اين كه قتلِ عمدِ جنين فقط ديه دارد؟

جواب: قتل عمد جنين قصاص ندارد، بلكه فقط ديه دارد. ولي اولياي دم مي توانند پس از اخذ ديۀ جنين، نصف ديۀ كامله را به خاطر قتل مادر به ورثۀ جاني بپردازند، و او را قصاص نمايند.

عاقله

سؤال 1293- همان گونه كه مستحضريد در مواردي كه جاني اقرار به جنايت خطايي خود كند، عاقله ضامن نيست. حال اگر طفلي، كه عمد او خطاي محض تلقّي مي شود، اقرار به جنايت خود نمايد، آيا خود طفل ضامن است، يا عاقلۀ وي؟

جواب: اقرار طفل در هيچ حال معتبر نيست.

سؤال 1294- از آنجا كه عاقله ضامن جراحت موضحه به بالا مي باشد، مشروط بر اين كه خطاي محض باشد. لطفاً بفرماييد:

1- چنانچه جراحتي وارد شود كه ارش دارد، و ارش آن معادل با موضحه

يا بالاتر باشد، آيا عاقله ضامن است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 484

جواب: فرقي بين ارش و ديه در اين جهت نيست.

2- در جراحات متعدّدي كه ديۀ مجموع آن معادل موضحه يا بيشتر، ولي منفرداً كمتر است (اعمّ از اين كه ديۀ مقدّره داشته باشد، يا نداشته باشد) چطور؟

جواب: جنايات مستقلّه كه هر كدام ديۀ آن كمتر از موضحه است، مشمول حكم عاقله نيست.

3- جراحاتي وارد شده كه كمتر از موضحه ديه دارد، لكن عيبي از آن حاصل شده كه ديۀ جراحت به همراه عيب معادل موضحه يا بيشتر مي شود. در اين صورت عاقله ضامن است؟

جواب: در اين فرض كه جنايت، جنايت واحده است، شامل مي شود.

سؤال 1295- هرگاه قتل خطاي محض با علم قاضي ثابت شود، ديه بر عهدۀ چه كسي است؟ عاقله، يا خود جاني؟

جواب: احتياط واجب آن است كه خود جاني بپردازد.

سؤال 1296- اگر مجنون يا صغير، بر پدر خود ضرب يا جرحي كه ديۀ آن بر عهدۀ عاقله است وارد كند، مسئول پرداخت ديه كيست؟

آيا در اين مورد خاص مي توان ساير اقرباي نسبي مجنون يا صغير را كه جزء ورثۀ فعلي او محسوب نمي شوند (مانند برادران) به ترتيب اقربيّتِ به جاني مسئول پرداخت ديه به عنوان عاقله دانست؟

جواب: آري ديه بر عاقله است، ولي سهمي از آن به صغير يا مجنون نمي رسد.

سؤال 1297- در رابطه با كيفيّت و شرايط مسئوليّت عاقله پاسخ دهيد:

الف) در مورد جنايات خطاي محضِ عاقلِ بالغ، تنها ديۀ قتل و جراحت هاي موضحه و زيادتر از آن بر عهدۀ عاقله مي باشد، و ديۀ جنايات كمتر از موضحه بر عهدۀ خود جاني است. آيا اين حكم در مورد نابالغ و ديوانه

نيز صادق است؟ به عبارت ديگر، ديۀ جراحات كمتر از موضحه كه نابالغ (مميّز و غير مميّز) و يا ديوانه به ديگري وارد مي كند، بر عهدۀ كيست؟

جواب: آري اين حكم درباره صبي و مجنون نيز جاري است، و مادون

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 485

موضحه از مال آنها پرداخته مي شود.

ب) عاقله در چه مدّتي بايد ديه، يا ارش را بپردازد؟

جواب: هرگاه ديه سنگين بوده باشد، بايد مانند ديۀ عمد در أجل مناسب پرداخت شود، و الّا جنبۀ فوري دارد.

ج) در صورتي كه عاقله از پرداخت ديه استنكاف نمايد، يا عاجز از پرداخت باشد، تكليف چيست؟

جواب: هرگاه در آينده اميد قدرت براي او هست، بايد تأخير انداخت. و اگر اميدي نيست، بايد از بيت المال پرداخت شود. و اگر عمداً تأخير اندازد و توانايي دارد، حاكم شرع مي تواند او را مجبور سازد، و يا به زندان افكند.

سؤال 1298- در مورد جنايت صغير، كه در زمان دادرسي و صدور رأي بالغ و رشيد شده، ديۀ متعلّقه همچنان بر عهدۀ عاقله است، يا خود جاني بايد بپردازد؟

جواب: ديه بر عهدۀ عاقله است.

ديۀ جنايت بر ميّت

سؤال 1299- در خصوص جنايت بر ميّت بفرماييد:

الف) آيا سوزاندن كامل بدن ميّت ديه دارد؟

ب) در صورت مثبت بودن پاسخ، ميزان آن چقدر است؟

ج) در فرض فوق، آيا جاني علاوه بر ديه، تعزير نيز مي شود؟

د) در موارد وجوب ديه، آيا بين عمدي و غير عمدي بودن جنايت تفاوتي هست؟

ه) آيا در مقدار ديه، بين ميّت زن و مرد تفاوتي وجود دارد؟

جواب: ارش دارد؛ ولي ارش آن كمتر از ديۀ كاملۀ جنايت بر ميّت (يك صد دينار) نيست. و فرقي بين زن و مرد نمي باشد؛ ولي در صورت

عمد، تعزير نيز دارد.

سؤال 1300- آيا پرداخت ديۀ جنايت بر ميّت به صورت حالّ است، يا مؤجّل؟

جواب: ديۀ آن به صورت حالّ است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 486

سؤال 1301- ديۀ جراحات يا صدماتي كه بر ميّت غير مسلمان وارد مي شود، چه مقدار است؟

جواب: احتياط آن است كه مانند ديۀ مسلمان عمل شود، يا مصالحه كنند.

سؤال 1302- اگر نياز به عضوي از اعضاي مرده باشد، و آن را از بدن او جدا كنند، آيا ديه دارد؟ ديۀ آن چه مقدار است؟ چه كسي بايد بدهد؟ به چه كسي تعلّق مي گيرد؟ در صورت ثبوت ديه، آيا بين مسلمان و كافر از يك طرف، و كافر ذمّي و غير ذمّي از سوي ديگر، فرقي هست؟

جواب: در چنين صورتي احتياط پرداخت ديه است. و بايد ديه در راه خيرات براي آن ميّت صرف شود، و حربي ديه ندارد.

سؤال 1303- فردي را پس از قتل مي سوزانند، به گونه اي كه تمامي بدنش به جز چند قطعه استخوان، تبديل به خاكستر مي شود! با توجّه به اين كه تمامي بدنش از بين رفته، آيا بايد براي تك تك اعضا و جوارح ظاهر و داخل ارش تعيين گردد؟ در صورتي كه جواب مثبت باشد، ارش معيّنه چه ميزان بيشتر از ارش ديۀ كامل جنايت بر مرده است؟

جواب: در صورتي كه جسد را يكجا سوزانده باشند ديۀ آن تنها يك صد دينار است؛ ولي اگر آن را در چند مرحله سوزانده باشند، ديۀ اعضا اضافه مي شود. و اگر عضوي ديه نداشته باشد، ارش به آن تعلّق مي گيرد.

موارد پرداخت ديه از بيت المال

سؤال 1304- هرگاه در قتل عمد، يا غير عمد، يا صدمات ديگر، متّهم شناسايي نشود، آيا لازم است

ديه از بيت المال پرداخت گردد؟ در صورتي كه پاسخ مثبت باشد، آيا اعلان اين مطلب و قيد آن در حكم لازم است، مخصوصاً اگر اثر نامطلوبي در جامعه داشته باشد، و مورد سوء استفاده قرار گيرد؟

جواب: در صورتي كه قاتل شناخته نشود، ديه را بايد از بيت المال پرداخت. و لازم نيست اين مسأله به طور آشكار اعلان شود، تا سبب سوء استفادۀ افرادي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 487

گردد. همچنين اگر قاتل واقعاً معسر شود، به طوري كه اميدي براي آينده نيز نباشد.

سؤال 1305- در مواردي كه مي توان ديۀ مقتول را از بيت المال پرداخت، لكن اولياي دم جاهل به موضوع هستند، آيا قاضي مجاز به ارشاد و راهنمايي آنان مي باشد؟

جواب: با توجّه به اين كه ذي نفع در اينجا جاهل به حكم است، مي توان او را به حكم شرع ارشاد كرد.

سؤال 1306- در صورتي كه ضارب فرار كند، يا ناشناخته باشد، آيا مي توان ديۀ جراحات و صدمات وارده بر مجنيّ عليه را از بيت المال پرداخت؟

جواب: در غير قتلي دليلي بر گرفتن ديه از بيت المال يا خويشان جاني فراري نداريم.

سؤال 1307- فرزند 12 سالۀ اين جانب در كوچه به چيز مشكوكي برخورد نموده، مشغول بازي با آن مي شود. در اين هنگام شي ء مذكور، كه ظاهراً نوعي مواد منفجره شبيه گلولۀ خمپاره بوده، منفجر و منجر به فوت ايشان مي گردد. بر اساس اظهارات چند نفر، موتور سوار ناشناسي آن شي ء را در كوچه رها كرده است. با توجّه به اين كه خون مسلم نبايد هدر رود، آيا ديۀ فرزند اين جانب بر بيت المال است؟

جواب: چنانچه ثابت شود شي ء مزبور را موتور سواري

آنجا رها كرده، و دسترسي به او حاصل نشود، ديۀ آن طفل بايد از بيت المال پرداخته شود. ولي چنانچه كودك آن شي ء را از داخل منزل برداشته، ديۀ او بر بيت المال نيست.

سؤال 1308- فرزندم، در حالي كه بر ترك موتورسيكلت سوار بود، بر اثر تصادف با اتومبيل به شدّت مجروح و مصدوم گرديد. متأسّفانه رانندۀ متخلّف و بي وجدان از صحنۀ تصادف گريخته، و تا اين لحظه شناسايي نشده است. شدّت آسيب هاي وارده بر فرزندم به حدّي است كه حواس خود را از دست داده، و ما اكنون سالهاست كه همانند طفل يك ساله اي از او پذيرايي مي كنيم. اگر در حكومت اسلامي صدمه اي به مسلماني وارد شود، و متّهم شناسايي نشود، پرداخت ديه بر عهدۀ كيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 488

جواب: ديه بر عهدۀ جاني است، و دليلي بر گرفتن ديه در غير قتل از خويشاوندان جاني يا بيت المال نداريم.

سؤال 1309- در موارد قسامه، كه موضوع آن ايراد ضرب و جرح عمدي نسبت به مجنيّ عليه است، اگر برائت مدّعي عليه ثابت شود، و ضارب يا جارح نيز مشخّص نگردد، آيا مانند مورد قتل، ديۀ مجنيّ عليه مصدوم بايد از بيت المال پرداخت شود؟

جواب: ظاهراً ديه آن بر كسي نيست.

سؤال 1310- در موارد اثبات اعسار جاني از پرداخت ديه، اعمّ از اين كه موضوع آن قتل يا ضرب و جرح عمدي، يا در حكم شبه عمد، يا شبيه عمد باشد و محكوم عليه معسر نيز در دسترس باشد، لكن جهت اعسار مذكور حتّي در مدّت طولاني نيز قادر به پرداخت ديۀ مورد حكم نباشد. آيا بايد از بيت المال پرداخت نمود، يا بر

عهدۀ بستگان محكوم عليه (الاقرب فالاقرب) است، يا در اين فرض كسي جز محكوم عليه معسر ضامن نمي باشد؟

جواب: در فرض سؤال چنان چه جنايت از قبيل قتل بوده باشد، ديه از بيت المال پرداخته مي شود.

عفو از ديه

سؤال 1311- در مواردي كه قصاص قاتل، مشروط به ردّ فاضل ديه از سوي اولياي دم است، سؤالاتي مطرح مي شود. لطفاً پاسخ فرماييد:

1- فاضل ديه حقّ چه كسي است؟ قاتل يا ورثۀ وي؟

جواب: فاضل ديه حقّ قاتل است، و از او به ورثه مي رسد.

2- در صورتي كه حقّ قاتل باشد، آيا مي تواند از حقّ خويش گذشت كند؟

جواب: آري مي تواند گذشت كند.

3- آيا انگيزۀ قاتل در حكم فوق تأثيري دارد؟ مثلًا اگر انگيزۀ قاتل محروم كردن ورثه از ديه، يا خروج از بلا تكليفي و نجات از زندان باشد، (به هنگامي كه اولياي دم به دليل اعسار، قادر به پرداخت فاضل ديه نيستند، و از طرف ديگر نه حاضر به

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 489

دريافت ديه هستند، و نه قاتل را عفو مي كنند.) آيا عفو در همۀ موارد صحيح است؟

جواب: انگيزه ها تفاوت نمي كند، و معيار عفو است.

سؤال 1312- اگر مقتول ديوني داشته، و براي پرداخت آن هيچ مالي غير از ديه نداشته باشد، و اولياي دم مجنيّ عليه به خاطر اين كه پولي گير طلبكاران نيايد، يا به هر دليل ديگر ديه را ببخشند، آيا طلبكاران مي توانند دعوايي طرح نموده، و به عنوان شخص ثالث وارد دعويٰ شده، و ديون خود را مطالبه كنند؟

جواب: مطالبات ميّت بر هر چيز مقدّم است، و اولياي دم در فرض مسأله حقّ بخشش ندارند.

سؤال 1313- به منظور قصاص قاتل دخترم، مبلغ 000/ 000/ 32 ريال

(فاضل ديه) در وجه قاتل، و مبلغ 670/ 666/ 26 ريال بابت 56 ديۀ يك زن نيز به عنوان سهم الدّيۀ صغير به حساب دادگستري واريز نمودم، تا قاتل به قصاص رسيد. از طرفي ضمن توافق شفاهي با قاتل، قرار شد ايشان از بابت بدهي ديۀ فرزندان مقتول (پسر و دختر) كه ثلث آن به اين جانب مي رسد، و برابر فاضل ديه مي باشد، از سهم الدّيۀ خود به نفع اين جانب گذشت نمايد. در حضور قاضي و مسئولين اجراي احكام قضايي، قاتل قبل از قصاص با خط خود نوشت: «اين جانب محكوم به قصاص، از حقّ سهم الدّيۀ خودم نسبت به وليّ دم خانم … گذشت مي نمايم.» و قاضي و مسئولين اجراي احكام زير آن نامه را تأييد نمودند. اكنون سؤال اين است: آيا كلّ مبلغ فاضل ديه، كه آن مرحوم به نفع اين جانب گذشت نموده، به اين جانب تعلّق مي گيرد؟ لازم به ذكر است كه ورثۀ قاتل فقط يك فرزند صغير و مادر او مي باشند.

جواب: آنچه را قاتل به عنوان بدهي به شما (از بابت ديۀ فرزندان) گذشت كرده به شما مي رسد، و شخص ديگري در آن حق ندارد.

سؤال 1314- آيا جدّ پدري، يا وصيّ، يا قيّم صغار، هر چند مادر آنها باشد، حق دارد سهم الديۀ صغار تحت كفالت خود را به كمتر از ديۀ شرعي با جاني مصالحه كند، يا به طور كلّي آن را عفو نمايد؟

جواب: جدّ پدري، يا وصيّ، يا قيّم، حق ندارند ديۀ صغير را ببخشند، يا به

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 490

كمتر از مقدار شرعي مصالحه كنند. مگر اين كه مصلحت خاصّي در آنجا حاكم باشد، و

منفعت صغير ايجاب كند.

خسارت عدم النفع

سؤال 1315- نظر معظّم له در رابطه با اخذ خسارت عدم النفع (از نوع منفعت قريب الحصول، يا متوقّع الحصول) چه مي باشد؟ لطفاً حكم مصاديق زير را بيان فرماييد:

الف) راننده اي با اتومبيل خود كار مي كند. در اثر تصادف و خسارت وارده، نتوانسته به مدّت 4 ماه كار كند، و به نظر كارشناسان 4 ماه هم براي تعمير و راه اندازي خودروي مزبور وقت لازم است. آيا رانندۀ اتومبيل مي تواند علاوه بر هزينۀ تعمير، خسارت عدم النفع متعارف اين 4 ماه را از مقصِّر حادثه مطالبه نمايد؟

ب) هرگاه كسي كه حرفۀ رسمي او طبابت، يا جرّاحي، يا هر شغل ديگري است، در اثر صدمۀ بدني عمدي، يا غير عمدي، از كار افتاده شود، و به تشخيص كارشناسان، تا آخر عمر توانايي كار كردن و كسب درآمد متعارف را از دست بدهد.

آيا مي تواند علاوه بر ديه، درآمد ماهيانه اش را در حدّ متعارف از مقصِّر حادثه طلب كند؟

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 490

ج) شخصي با ارتكاب اعمالي نظير آدم ربايي، طرح شكايت واهي منتهي به بازداشت، ارائۀ مدارك جعلي به دادگاه، و كسب مجوّز براي توقّف عمليّات ساختماني، و مانند آن، بدون آن كه صدمۀ بدني به طرف وارد نمايد، او را از كار و زندگي انداخته، و موجبات اضرار وي را فراهم نموده است. به گونه اي كه دقيقاً قابل تقويم به مبلغ قابل توجّهي مي باشد. آيا متضرّر مي تواند بابت مدّتي كه نتوانسته كار كند، و بازداشت بوده، يا بابت مدّتي كه

خانه ديرتر براي اجاره آماده شده، مطالبۀ خسارت نمايد؟

د) آيا اولياي دم واجب النفقۀ مقتول كه بعد از وقوع قتل از دريافت مستمرّي و نفقه محروم شده اند، مي توانند تا مدّت زماني كه عرفاً و قانوناً مستحقّ نفقه بوده اند،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 491

علاوه بر ديه، به ميزان نفقۀ معمول مطالبۀ خسارت نمايند؟ مثلًا همسر مقتول تا زماني كه شوهر ننموده، و فرزندان صغير مقتول تا زماني كه بالغ و متمكّن نشده اند، حقّ مطالبۀ خسارت دارند؟

جواب: در مواردي كه ديه گرفته مي شود پرداختن خسارت ديگري لازم نيست، ولي در مواردي كه اتومبيل كرايه خسارت ديده، يا شخص كارگر و كارمندي از كار بازداشته شده، يا ساختماني بي جهت توقيف شده، در تمام اين موارد بايد اجرت المثل پرداخته شود.

تغليظ ديه

سؤال 1316- شخصي ضربه اي در ماه مبارك رمضان بر ديگري وارد كرده، و مضروب در ماه ذي القعدة الحرام فوت نموده است. آيا تغليظ ديه لازم است، يا چون ضربه در ماه غير حرام وارد شده، ديه تغليظ نمي شود؟

جواب: در صورتي كه ضرب و قتل هر دو در ماه هاي حرام واقع شود، ديه تغليظ مي شود. در غير اين صورت، دليلي بر تغليظ ديه نيست.

سؤال 1317- اگر در ماه حرام، و در حريم خانۀ خدا، قتلي رخ دهد، آيا چيزي به غير از 13، به ديه اضافه مي شود؟

جواب: آري به هر دو عنوان تغليظ و تشديد مي شود.

سؤال 1318- ديۀ زن مسلمان، اگر در ماه حرام به قتل رسيده باشد، چقدر است؟

جواب: نصف ديۀ كامله به عنوان اصل ديۀ زن، و يك سوم آن (كه 16 ديۀ كامله مي شود) به عنوان تغليظ پرداخته مي گردد، كه مجموعاً 46 ديۀ كامله مي شود.

سؤال 1319-

جنايت در ماه ذي الحجّه واقع شده، و مجنيّ عليه در ماه محرّم فوت گرديده است. مادّۀ 299 قانون مجازات اسلامي بيان مي كند كه: «هرگاه صدمه و فوت هر دو در يكي از ماههاي حرام واقع شود، سبب تغليط است.» آيا در مورد سؤال كه صدمه و فوت در دو ماه واقع شده، حكم تغليظ جاري مي شود؟

جواب: در فرض سؤال اين مورد از باب تغليظ است؛ زيرا هر دو در ماه حرام واقع شده است، و منظور از مادّۀ قانوني مذكور نيز همين است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 492

نحوۀ پرداخت ديه

سؤال 1320- با توجّه به اين كه در قتل خطا، در پايان سال اوّل، بايد 13 ديۀ مقرّر شرعي پرداخت شود، هرگاه نصف از 13 در موعد مقرّر پرداخت، و باقي ماندۀ آن در سال بعد پرداخت گردد، لطفاً بفرماييد:

آيا نصف باقي مانده بايد به قيمت سال جاري پرداخت گردد، يا به قيمت سال گذشته؟

جواب: بايد به قيمت سال جاري پرداخت شود.

سؤال 1321- در مواردي نظير قتل خطاي محض، كه بنا بر قول مشهور ديه ظرف سه سال و هر سال ثلث آن بايد پرداخت شود، با عنايت به اين كه بر اساس فتواي برخي از فقها ملاك قيمت يوم الأداء مي باشد، بفرماييد در محاسبۀ ثلث در صورت تعذّر اعيان شش گانه، چگونه بايد عمل كرد؟ آيا از ابتدا قيمت كلّ ديه بر اساس نرخ روز محاسبه مي شود، و جاني در هر سال ملزم به پرداخت ثلث همان قيمت است، يا اين كه در پرداخت هر ثلث، قيمت يوم الأداي همان ثلث ملاك است، يعني در هر سال بايد با توجّه به قيمت سوقيّۀ همان سال، ثلث ديه

را محاسبه و پرداخت نمايد؟

جواب: در هر سال بايد ثلث ديه را به قيمت روز محاسبه و ادا كند، مگر اين كه در ابتدا مصالحه اي روي قيمت صورت گرفته باشد.

سؤال 1322- شخصي در حادثۀ تصادف رانندگي مرتكب قتل غير عمد شده، و فوراً خود را به نيروي انتظامي معرّفي نموده است. قاضي مربوطه، بعد از طيّ مراحل قانوني و با تعيين مقدار ديه، حكم آن را صادر كرده، ولي مسئولين اجراي احكام ابلاغ پرداخت آن را به مسئولين بيمه تأخير انداخته اند؛ بدين علّت سال بعد مقدار ديه افزايش يافته است. آيا متّهم مديون همان مقدار ديه اي است كه قاضي آن را معيّن نموده، و حكمش را صادر كرده، يا اضافۀ سال بعد را هم بايد بپردازد؟

جواب: هرگاه مسئول اجراي احكام در ابلاغ حكم كوتاهي كرده، ضامن مبلغ مازاد ديه مي باشد.

سؤال 1323- اگر فرد مزبور بعد از وقوع حادثه فرار كند، و پس از چندين سال

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 493

نيروي انتظامي او را دستگير و به دادگاه تحويل دهد. به طوري كه حكم دادگاه در سالِ افزايشِ مقدارِ ديه صادر شود. آيا جاني بايد ديۀ سال وقوع حادثه را بپردازد، يا ديۀ سال صدور حكم را؟

جواب: بايد ديه را به قيمت روز بپردازد.

سؤالات ديگر ديات

سؤال 1324- يكي از مسائل مورد ابتلا در محاكم دادگستري خسارات ناشي از صدمات بدني وارد شده به افراد است. آيا صدمات بدني، فقط شامل صدمات فيزيكي است، يا شامل صدمات روحي و رواني نيز مي شود؟ با توجّه به اين كه صدمات روحي و رواني به مراتب اثراتي بدتر از صدمات فيزيكي به دنبال دارد، و چه بسا ممكن است فردي به

خاطر چنين اثرات روحي و رواني، تا آخر عمر رنج بكشد، و همچنين ممكن است فرد در مدّتي كه صدمه وارد شده، از كار و فعاليّت (خصوصاً كارهاي علمي) بازايستد، و به هدفي كه مدّ نظر داشته نائل نشود، و مسير ديگري را اجباراً در پيش گيرد. آيا چنين خساراتي شرعاً قابل جبران هست؟

جواب: با توجّه به اين كه صدمات رواني قابل اندازه گيري نيست، و نمي توان حدّ و حدود آن را معيّن كرد، بنابراين تعيين خسارت براي آن مشكل است، و غالباً سبب دعوي مي شود. همان چيزي كه اسلام از آن به شدّت پرهيز دارد؛ البتّه در بعضي از موارد، مانند از دست دادن هوشياري كامل (جنون)، يا به مقدار كمتر كه قابل اندازه گيري باشد، جبران خسارت آن در فقه اسلامي پيش بيني شده است.

سؤال 1325- در بين برخي از عشاير عرب رسم است كه ديۀ مقتول را، اگر چه صغير در بين ورثه باشد، بين تمام طائفه تقسيم مي كنند. اين تقسيم چه حكمي داد؟

جواب: ديۀ مقتول مانند ساير اموال اوست، و بايد سهم صغير را نزد قيّم امين بسپارند تا براي او نگهداري كند، و بقيّه طبق قانون ارث تقسيم مي شود.

سؤال 1326- بيمۀ وسايل نقليّه در كشور، به منظور هدر نرفتن خون مقتولين و مجروحين تصادفات است. لكن بيمه براي پرداخت خسارت مصدومين، موازين و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 494

مقرّراتي دارد؛ مثلًا اگر ماشين رانندۀ مقصّر بيمه شده باشد، ادارۀ بيمه خسارت مقتولين و مجروحين را از حساب بيمۀ آن ماشين پرداخت مي كند، و اگر ماشين رانندۀ مقصّر بيمه نشده باشد، ولي ماشين راننده اي كه مقصّر نيست، بيمه باشد، ادارۀ بيمه خسارت مقتولين و مجروحين

را از حساب بيمۀ آن ماشين پرداخت مي نمايد. در هر دو صورت، پرداخت كنندۀ ديه، ادارۀ بيمه است. حال اگر ماشين رانندۀ مقصّر بيمه نباشد، و ماشين رانندۀ بي تقصير بيمه باشد، و ادارۀ بيمه ديۀ مقتولين و مجروحين را از بابت بيمۀ ماشين رانندۀ بي تقصير بپردازد، آيا ورثۀ مقتولين و مجروحين حقّ مطالبۀ چيز ديگري از رانندۀ مقصّر دارند؟

جواب: در فرض سؤال، هنگامي كه ديه از طرف بيمه پرداخته شود، ذمّۀ رانندۀ مقصّر پاك مي شود.

سؤال 1327- اگر در قتل شبه عمد يا خطاي محض هويّت اولياي دم مشخّص نباشد، يا دسترسي به آنان ميسّر نگردد، آيا مي توان قاتل را ملزم به پرداخت ديه كرد و در صورت عدم پرداخت ديه، وي را حبس نمود؟

جواب: آري او ملزم به پرداخت ديه است. و چنانچه وليّ دم نداشته باشد، ديۀ او به امام مي رسد، و اگر دارد و دسترسي به او نيست، براي او نگه مي دارند، و در صورت يأس، از طرف او به فقرا مي دهند.

سؤال 1328- منظور از مصالحه در جملۀ «همسر از حقّ قصاص برخوردار نمي شود؛ مگر قصاص به ديه مصالحه شود.» چيست؟

جواب: منظور آن است كه اولياي دم با قاتل توافق كنند كه به جاي قصاص ديه بگيرند؛ در اين صورت همسر هم سهيم مي شود.

سؤال 1329- برخي از اولياي ميّت صغير و برخي كبيرند. ورثۀ كبير خواهان قصاص قاتل هستند، كه در اين صورت بايد سهم صغار را از ديه بپردازند. آيا ورثۀ كبير مي توانند نوع ديه را از نظر جنس و قيمت تعيين نمايند؟ يا براي رعايت غبطۀ صغار، قيّم آنها، يا دادگاه، بايد سهم الدّيۀ صغار را از جنس گرانتر (مانند گاو

و گوسفند) تعيين كند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 495

جواب: تعيين نوع ديه به اختيار كساني است كه مي خواهند ديه را به صغير بپردازند.

سؤال 1330- آيا اولياي دم مي توانند خرج كفن و دفن، يا هزينه هاي ديگري كه در خصوص مقتول انجام داده اند را از متّهم دريافت كنند؟

جواب: غير از ديه چيزي نمي توانند بگيرند.

سؤال 1331- از آنجا كه مقتول داراي زن و فرزند مي باشد، و آنها را از ماشيني كه در تصادف از بين رفته تأمين مي كرده، آيا اولياي دم مي توانند خسارت كاركرد ماشين را كه در اين مدّت خراب بوده، و كار نمي كرده، از متّهم دريافت كنند؟

جواب: آنها مي توانند خسارت ماشين، به اضافۀ خسارت كاركرد ايّام لازم براي تعمير را بگيرند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 497

فصل چهل و هشتم: احكام بانكها و صندوقهاي قرض الحسنه

استخدام در بانكها

سؤال 1332- اين جانب مقلّد حضرتعالي بوده و در يكي از بانكها مشغول به كار هستم. متأسّفانه از سال 1373 به اين طرف، ايجاد سياست سودآوري بانك، و پرداخت تسهيلات به روش مانده، باعث گرديد كه چندان نظارتي بر عقود اسلامي انجام نگيرد. لذا برخي از عقدها، عمداً يا سهواً، با اطّلاع يا بدون اطّلاع، به صورت صوري انجام مي گيرد، و اثر وضعي اين جريان در زندگي ما به وضوح آشكار گرديده است. امروز كه حقير براي جنابعالي نامه مي نويسم يقين دارم كه درآمد بانك مخلوطي از حرام و مباح است، و حقوق ما نيز مستقيماً از درآمد همين تسهيلات پرداخت مي شود. با توجّه به اين كه براي اين جانب هيچ چيز جز رضاي پروردگار مهمّ نيست، و حتّي در صورتي كه گرفتن اين حقوق كراهت داشته باشد، حاضر به ادامۀ كار نيستم، لطفاً به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

اوّلًا:

آيا صحيح است كه با اين وضعيّت به كار در بانك ادامه دهم؟

ثانياً: كار در مؤسّسات وابسته به بانك، كه درآمد و هزينۀ آن از محلّ ديگري تأمين مي شود، چه حكمي دارد؟

جواب: كار كردن در بخشي كه سود را با عقود صوري مي گيرند، جايز نيست؛ ولي در بخشهاي ديگر اشكالي ندارد. و حقوقي كه به شما مي دهند، اگر در مقابل كار حلال باشد و يقين به حرام بودن عين آن حقوق نداشته باشيد، اشكالي ندارد.

سؤال 1333- در مورد حرام يا حلال بودن حقوق كارمندان بانك از حضرتعالي سؤالي پرسيده بودم، كه در پاسخ مرقوم فرموديد: «بانك درآمدهاي مختلفي دارد،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 498

اگر در قسمت درآمدهاي مشروع آن كار كنيد اشكالي ندارد.» حال سؤال اين است كه:

اوّلًا: آيا بانك هاي دولتي هم درآمد نامشروع دارند؟

ثانياً: شخصي كه در قسمت دريافت و پرداخت پول به مردم مشغول به كار است، آيا دستمزدي كه مي گيرد حلال است؟ (قابل توجّه اين كه تمام درآمدهاي بانك، چه مشروع و چه نامشروع، از طريق تحويل داران وارد بانك مي شود.)

جواب: همانطور كه سابقاً هم اشاره كرديم در همۀ بانكها معمولًا درآمدهاي مختلفي وجود دارد. اگر كار شما در آنجا كار حلالي باشد حقوقي كه مي گيريد اشكالي ندارد، هر چند نمي دانيد اين حقوق از حلال است يا از حرام؛ به خاطر اين كه پولها را با هم مخلوط كرده اند. و در صورتي كه واقعاً ندانيد بانك درآمد حرامي دارد، همه را حمل بر صحّت كنيد.

سؤال 1334- در پاسخ به سؤال اين جانب در مورد استخدام در بانك فرموده ايد: «كار در بخشهاي حلال آن جايز است.» از جواب حضرتعالي چنين برمي آيد كه ممكن

است بخشي وجود داشته باشد كه كار كردن در آن جايز نباشد. حال سؤال اين است:

با توجّه به اين كه در بانكهاي ايران سعي بر اين شده كه سيستم قديمي (ربوي) حذف شود، و به جاي آن عقود اسلامي مثل مضاربه و شركت و غيره به اجرا درآيد.

با اين حال، آيا باز جاي شبهه اي باقي مي ماند؟ منظور اين است كه آيا بازهم ممكن است بخشي وجود داشته باشد كه استخدام در آن مستلزم حرام باشد؟

جواب: در صورتي كه به عقود اسلامي كاملًا عمل شود مشكلي نيست؛ ولي بعضي معتقدند در برخي از موارد طبق عقود اسلامي عمل نمي شود، و فقط قراردادهاي صوري است.

سپرده ها

سؤال 1335- شخصي علم و اطّلاع دارد كه بانك به سپرده ها مبلغي بهره مي دهد، به اين منظور پولي به بانك مي سپارد، ولي هيچ گونه قرارداد لفظي يا كتبي نمي بندد.

آيا بهرۀ مذكور حرام است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 499

جواب: با توجّه به اين كه سپرده ها به عنوان مضاربه گذارده مي شود، سود مضاربه اشكالي ندارد.

سؤال 1336- افرادي به اميد دريافت وام سپرده گذاري مي كنند، و براي آنان فرقي ندارد كه از پولشان در چه راهي استفاده شود، آيا مي توان از اين گونه وجوه، جهت برخي معاملات شرعي، يا پرداخت وام در قالب عقود اسلامي استفاده نمود؟

جواب: بايد از صاحبان وجوه به صورت خاصّ يا عمومي، جهت اين گونه تصرّفات اجازه بگيريد.

سؤال 1337- آيا مي توان از عموم اعضاي صندوق قرض الحسنه دعوت كرد، تا مبلغي را به عنوان سپرده گذاري كوتاه مدّت يا بلند مدّت به صندوق بسپارند، كه با آن پول معاملات شرعي انجام داده، و هر ماهه مبلغي- به صورت علي الحساب- به آنان پرداخت

نمود، تا در پايان سال محاسبات لازم انجام، و سود قطعي آنان پرداخت شود؟

جواب: مانعي ندارد.

احكام وامها

سؤال 1338- با توجّه به ايرادات وارده در بحث خريد دين، و تقاضاهاي متعدّد در خصوص پرداخت وام، آيا محاسبۀ سود در قالب عقود اسلامي، و پرداخت آن به عنوان هديه توسّط درخواست كننده، خالي از اشكال است؟

جواب: در صورتي كه قرار دادي در بين نباشد، و وام گيرنده به ميل و رضاي خود چيزي بپردازد، اشكالي ندارد.

سؤال 1339- آيا شرط زير جايز است: «به شما وام پرداخت مي كنم، مشروط بر اين كه مبلغي به فلان مؤسّسه خيريّه يا كميتۀ امداد كمك كنيد.»؟

جواب: با توجّه به اين كه اين وام سودي براي وام دهنده مطالبه نمي كند، بلكه منفعتي را براي مؤسّسۀ خيريّه يا مانند آن مي طلبد، اشكالي ندارد.

سؤال 1340- اين صندوق در جهت افزايش و تنوّع ارائۀ خدمات خود در قالب

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 500

فروش اقساطي، اقدام به پرداخت وام جهت خريد جهيزيّه مي نمايد. آيا هنگام عقد قرارداد و پرداخت وام بايد نوع كالا و مبلغ آن دقيقاً مشخّص و محرز گردد، يا صرف بيان خريد جهيزيّه بدون ذكر نام كالا كافي است؟

جواب: تعيين نوع كالا لازم نيست.

سؤال 1341- برخي از بانكها وام مسكن مي دهند ولي با توجّه به اين كه وام اعطايي غالباً براي خريد خانه كفايت نمي كند، بين مردم مرسوم شده كه در معامله اي صوري با دوستان و خويشان، مسكن آنها را مي خرند و وام مورد نظر را مي گيرند. آيا اين كار جايز است؟

جواب: با توجّه به اين كه اين كار بر خلاف مقرّرات بانك مي باشد، جايز نيست.

سؤال 1342- شخصي به ديگري وام مي دهد، و هيچ گونه شرطي در

رابطۀ با سود مطرح نمي كند. امّا بعد از اين كه پولش را پس مي گيرد، به شكل واضح يا تلويحاً اشاره مي كند، كه خوب بود سودي پرداخت مي شد، آيا در اين صورت و بدون اين كه وام دهنده عددي را معيّن نمايد، و فقط به خاطر اين كه گله و ناراحتي خود را ابراز كرده، وام گيرنده مجاز است مبلغي به او بدهد؟ آيا اين پول در حكم ربا نيست؟

جواب: با توجّه به اين كه شرطي نكرده اند، و مطلب تنها به صورت گله مطرح شده، و الزامي در كار نبوده، اشكالي ندارد.

سؤال 1343- عدّه اي از مؤمنين (مثلًا 20 نفر) توافق مي كنند كه در راستاي مساعدت به همديگر، و حلّ مشكلات مالي، به صورت سرانه هر ماه مبلغ مشخّصي را يك جا جمع آوري نموده، و آن را به قيد قرعه در اختيار يكي از اعضا به صورت وام قرض الحسنه بگذارند، و براي اين كه كلّيّۀ اعضاء بتوانند از امتياز اخذ وام بهره مند گردند، مي بايست 20 ماه متوالي مبلغ مقرّر توافقي را بپردازند. در نتيجه افرادي كه موفّق به اخذ وام مي گردند مبلغ مقرّر شده را در هر ماه تحت عنوان قسط وام، و ديگر افراد مبلغ مذكور را برابر توافق قبلي جهت جمع آوري و ارائۀ وام به هر كسي كه قرعه به نام وي اصابت نمايد، پرداخت مي كنند. در نتيجه يك نفر در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 501

اوّلين ماه موفّق به اخذ وام مي شود، ولي آخرين فرد در واقع پس انداز خود را دريافت مي نمايد. آيا پرداخت وام به شكل فوق مشكل ربا ندارد؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 1344- اين تعاوني در راستاي اهداف خود، كه كمك به اقشار آسيبب پذير و

شركت در كارهاي عمراني و اقتصادي است، اقدام به پرداخت وام جعاله جهت تعمير يا خريد خانه، و وام فروش اقساطي جهت معاملات مي نمايد. در صورت آگاهي از تغيير مورد مصرف وام (به هر علّتي،) وظيفۀ اين تعاوني چيست؟ آيا بايد قرارداد قبلي فسخ و بر اساس موضوع جديد قرارداد منعقد شود، يا به دليل گذشت زمان مسئوليّتي متوجّه اين تعاوني نبوده، و سود دريافتي از محلّ عقد قرارداد اوّليّه بلا اشكال است؟

جواب: بايد قرارداد را فسخ كنيد، و قرارداد جديدي منعقد سازيد. وگرنه، سودي كه مي گيريد ربا است.

سؤال 1345- مركز پشتيباني شمال شرق، اقدام به تأسيس تعدادي شركت هاي اقتصادي نموده، كه عمدتاً سهامدار آنها پرسنل آن مركز مي باشند. از آنجا كه در پرداخت وام توسّط اين تعاوني به شركتهاي مذكور موضوع سود شرعي مدّ نظر است، آيا گرفتن سود بايد دقيقاً در قالب معاملات و عقود اسلامي باشد، يا مشمول حكم رباي پدر و فرزند مي باشد كه بدون اشكال است؟

جواب: حكم رباي پدر و فرزند در اينجا جاري نيست، و بايد تحت يكي از عقود شرعيّه باشد.

سؤال 1346- كيفيّت و شرايط يكي از وامهاي رايج در بعضي از صندوقهاي قرض الحسنه به شرح زير است. لطفاً حكم شرعي آن را بيان فرماييد:

«افراد با هر مبلغي كه مايل باشند، با هر مدّت زمان، به صورت حساب پس انداز بدون سود، حسابي افتتاح مي نمايند. در پايان مدّت، پس از استرداد مبلغ پس انداز، (و گاه با حبس مبلغ مذكور تا پايان اقساط،) همان ميزان وام، با همان مدّت زمان، با كارمزد معمولي به آنان تعلّق مي گيرد.»

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 502

جواب: در صورتي كه اين سپرده ها براي اعطاي

تسهيلات بيشتر به ساير متقاضيان باشد اشكالي ندارد.

سؤال 1347- آيا قرض گرفتن از بخش هاي خصوصي، يا دولتي كه ربا مي گيرند، به اين ترتيب كه بدون قبول سود فقط قرض را قبول كند، جايز است؛ هر چند سود را به زور از او مي گيرند؟ همچنين در معاملات نسيه- فروش اقساطي- كه در صورت تأخير در تأديۀ اقساط شرط سود دير كرد مي شود، آيا جايز است شرط دير كرد را در نيّت قبول نكرد، و اصل معامله را انجام داد؟

جواب: در صورتي كه وامِ مشروط به سود بگيرد جايز نيست؛ هر چند قصد پرداخت سود را جز به اجبار نداشته باشد.

سؤال 1348- پرداخت وام هاي قرض الحسنه، با دريافت اقساط وامهاي پرداختي ارتباط مستقيم دارد. و هر نوع ركود در دريافت اقساط وام، باعث مشكلاتي در پرداخت وام هاي آتي مي گردد. لطفاً در اين مورد به دو سؤال زير پاسخ فرماييد:

الف) آيا اخذ چنين وامهايي براي آنان جايز است؟

ب) آيا مي توان، مانند بانكهاي دولتي، در برابر هر روز تأخير در پرداخت قسط وام، جريمه اي با همان فرمول منظور نمود؟

جواب: تأخير در پرداخت وام از سوي قرض گيرندگان جايز نيست؛ همان گونه كه اخذ جريمه ديركرد نيز مشروعيّت ندارد.

سؤال 1349- در پرداخت وام به صورت عقود اسلامي (به غير از قرض الحسنه) قرارداد كتبي منعقد مي شود. اگر قرارداد كتبي منعقد نشود، و به قرارداد لفظي قناعت شود، كافي است؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 1350- با متقاضيان وام شرط مي شود كه براي دريافت وام حتماً حساب پس انداز باز كنند، و حد اقل مبلغي كه براي افتتاح حساب پس انداز لازم است را براي چند ماه در پس انداز خود داشته باشند. آيا چنين شرطهايي براي پرداخت

وام اشكال ندارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 503

جواب: در صورتي كه اين شرط به نفع ساير وام گيرندگان باشد، اشكالي ندارد؛ ولي اگر براي استفادۀ وام دهندگان باشد، جايز نيست.

سؤال 1351- افرادي از بانكهاي جمهوري اسلامي وام دريافت كرده، و به علّت ناآگاهي از حكم شرعي، آن را در غير مورد قرارداد مصرف نموده اند. مثلًا وام كشاورزي دريافت كرده، ولي صرف خريد ماشين سواري نموده اند. لطفاً حكم شرعي آن را بيان فرماييد.

جواب: چنين وامهايي باطل است. بايد آن را منطبق با عقود شرعيّۀ ديگري كنند، تا مشكل ربا پيش نيايد.

كارمزد

سؤال 1352- با توجّه به برآورد هزينه هاي اين صندوق، اعمّ از دستمزد پرسنل، چاپ اوراق، اجارۀ مكان، و مانند آن، مبلغي به عنوان كارمزد به شرح ذيل از متقاضيان وام دريافت مي شود:

1- وام قرض الحسنه به مدّت يك ماه 1% مبلغ وام.

2- تا دو ماه 2% مبلغ وام.

3- بيش از دو ماه هر سال 3% مبلغ وام.

لازم به ذكر است كه اگر پرداخت وامها كم باشد، اين مبالغ هزينه ها را پوشش نمي دهد؛ ولي اگر پرداخت زياد باشد، ممكن است مبالغي هم اضافه بيايد. لطفاً بفرماييد:

1- آيا دريافت كارمزد به اين شكل جايز است؟

2- هرگاه پس از كسر هزينه ها، مقداري از كارمزدها اضافه بماند، با توجّه به اين كه مجدّداً به پرداخت وام، يا پوشش هزينه ها در آينده اقدام مي شود، چه حكمي دارد؟

جواب: منظور از كارمزد، حق الزّحمه اي است كه به كارمندان بانك، يا صندوق قرض الحسنه، و مانند آن به عنوان حقوق در مقابل زحماتي كه جهت

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 504

حفظ حسابها و ساير خدمات انجام مي دهند، داده مي شود، و چنانچه مبلغ اضافي به همين نيّت

گرفته شود و به عنوان حقوق صرف كارمندان و هزينه هاي ديگر شود، مانعي ندارد، و بقيّه نيز صرف كارمندان و هزينه هاي جاري مي شود.

سؤال 1353- صندوقهاي قرض الحسنه اي كه يك درصد كارمزد مي گيرند، كفاف هزينه هاي كارمندانشان را نمي دهد. آيا مي توان درصد كارمزد را بالا برد؟

جواب: در صورتي كه كارمزد قبلي كاركنان را اداره نمي كند، مي توانند به مقدار لازم بر آن بيفزايند.

سؤال 1354- گاه وام گيرنده نمي تواند در موعد مقرّر تمام اقساط را پرداخت نمايد، بدين جهت تقاضاي تمديد مدّت سر رسيد را دارد. با عنايت به اين كه پرداخت به موقع اقساط توسّط وام گيرندگان موجب مي شود، تا ضمن پرداخت وام به افراد ديگر، كارمزد ديگري نيز جهت پوشش هزينه ها اخذ گردد، آيا مي توان به خاطر تمديد مدّت وام، كارمزد مجدّدي دريافت نمود؟

جواب: در صورتي كه مبلغ دريافتي صرف مصارف كارمزد شود، مانعي ندارد.

سؤال 1355- آيا كارمزد وام را مي توان از اصل وام قرض الحسنه كسر كرد، و ما بقي را پرداخت نمود؟

جواب: اشكالي ندارد؛ مشروط بر اين كه بيش از هزينه هاي صندوق نباشد.

سؤال 1356- اگر صندوق قرض الحسنه اي منحل گردد، آيا اموال و سرمايۀ آن، كه از محلّ كارمزد يا سودهاي معاملات اسلامي است، را بايد فروخت و بين اعضا تقسيم كرد؟ آيا اين تقسيم براي آنان ايجاد مالكيّت خواهد نمود؟

جواب: نسبت به سودها و كارمزدها از پاسخ سؤالات قبل روشن شد، و نسبت به بقيّۀ اموال طبق اساسنامه عمل كنيد.

ديگر احكام بانكها

سؤال 1357- در بانكهاي پاكستان اوراق مخصوصي به نام «باند» فروخته مي شود.

اين اوراق حكم چك را داشته، و داراي قيمت ثابتي است. احياناً طبق حسابي كه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 505

دارند، دولت مبلغي به نام انعام

يا عنوان ديگري به صاحبان آن مي پردازد. خريدن اين اوراق، و قبول كردن انعام آن چه صورت دارد؟

جواب: با توجّه به اين كه اين اوراق مطابق پولي كه پرداخته اند در هر حال ارزش دارد، و جوائز طبق قراردادي انجام نمي گيرد، بلكه دولت از ناحيۀ خود مي پردازد، بنابراين خريد آن اوراق و دريافت جوايز مانعي ندارد.

سؤال 1358- آيا بانكها مي توانند به نمايندگي از شركتها، سهام آنها را بفروشند و در قبال آن وجهي دريافت كنند؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 1359- خريدوفروش اوراق قرضه چه حكمي دارد؟ (اوراق قرضه اوراقي است كه توسّط مراجع قانوني به قيمت رسمي معيّن و مدّت دار صادر، و به قيمت كمتر از قيمت رسمي فروخته مي شود، مشروط بر اين كه آن را سال بعد به همان قيمت رسمي بخرند.) آيا بانك مي تواند براي اين كار كارمزد بگيرد؟

جواب: اوراق قرضه به صورتي كه نوشته ايد، اشكال دارد.

سؤال 1360- نظر حضرتعالي در مورد نحوۀ محاسبۀ تورّم در بدهي هاي درازمدت چيست؟

جواب: براي محاسبۀ تورّم بايد نرخ متوسّط اجناس مختلف را در نظر گرفت.

و شايد مراكزي مانند بانك مركزي چنين محاسبه اي را در دست داشته باشد. در غير اين صورت، خودتان بايد اجناس مختلف را محاسبه كنيد، و حدّ وسط را بگيريد.

سؤال 1361- نظر به اين كه شاغلين صندوق و ارباب رجوع آن، از مراجع مختلفي تقليد مي كنند، و فتاواي آيات عظام در خصوص سيستم بانكداري مختلف است، تكليف ما نسبت به مسائل شرعي و نظرات متنوّع مطرح شده چيست؟

جواب: گردانندگان صندوق موظّف هستند طبق فتاواي مرجع خود عمل كنند، و فحص و جستجو دربارۀ اين كه ارباب رجوع از چه كسي تقليد مي كنند، بر آنها لازم نيست.

استفتاءات جديد

(مكارم)، ج 3، ص: 507

فصل چهل و نهم: احكام پزشكي

تحصيل در رشتۀ پزشكي

سؤال 1362- اكثر پزشكان مجاري ادرار و كليه، مرد هستند؛ آيا گرفتن اين تخصّص جهت كم كردن ارتباطات غير هم جنس، براي خانمها واجب است؟

جواب: با توجّه به اين كه نگاه همجنس به غير همجنس، در مورد عورت گناه سنگين تري دارد، لازم است به عنوان واجب كفايي گروهي از همجنس ها اين دوره را بگذرانند.

سؤال 1363- غالب پزشكان قلب را آقايان تشكيل مي دهند، آيا به منظور كاهش ارتباطات با جنس مخالف اخذ مدرك تخصّصي قلب براي خانمها واجب كفايي است؟

جواب: آري واجب كفايي است.

سؤال 1364- آيا تحصيل و تدريس رشتۀ مامايي و مسائل مربوط به زنان (با توجّه به اين كه معمولًا همراه با نظر و لمس موضع مخصوص مي باشد،) براي مردان جايز است؟

جواب: در صورتي كه دانشجوي دختر به اندازۀ كافي در اين رشته وجود نداشته باشد، يا احتمال قابل ملاحظه اي داده شود كه در آينده براي حفظ جان زنان مسلمان مورد نياز آنها باشد، جايز است.

سؤال 1365- جهت تشخيص بيماريهاي زنان بيشتر از سونوگرافي استفاده مي شود، و متخصّص زن در آن كم است، آيا بر دانشجويان دختر واجب است كه در اين رشته تحصيل كنند؟

جواب: لازم است به عنوان واجب كفايي عدّه اي در اين رشته تحصيل كنند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 508

ضمان طبيب

سؤال 1366- لطفاً به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

1- پزشكي به علّت فقر مالي مريض، كه قادر بر پرداخت هزينۀ عمل جرّاحي نيست، از معالجه و جرّاحي بيمار اورژانسي اجتناب نموده، و در نتيجه يا بيمار فوت مي كند، يا عمل جرّاحي در روزهاي ديگر به اندازۀ آن روز نمي تواند مفيد باشد، آيا پزشك ضامن است؟

2- اغلب بيمارستانها اوّل پول دريافت مي كنند،

سپس مريض را به پزشك ارجاع مي دهند. در صورتي كه تأخير در اين امر منجر به مرگ يا عوارض ديگر شود، آيا اين كار غير شرعي نيست؟

جواب: در فرض سؤال پزشك ضامن خون نيست؛ ولي گناه بزرگي مرتكب شده و قابل تعقيب است.

سؤال 1367- بعضي جرّاحان در حين عمل دچار اشتباهاتي مي شوند، كه موجب فوت يا نقص عضو مي گردد. آيا ديه اي بر آنها واجب مي شود؟ در صورتي كه دكتر تضمين نكرده باشد، و احتمال فوت يا نقص عضو بدهد، چه حكمي دارد؟

جواب: موارد خطاي دكترها ديه دارد. بهترين راه آن است كه در اين گونه موارد قبلًا از بيمار يا اولياي او (در صورتي كه حال بيمار مساعد نباشد،) برائت و رضايت بگيرند، يا اين كه اطبّا يا بيماران در برابر اين گونه مسائل بيمه شوند.

سؤال 1368- ضمان نقص عضو، يا فوت بيمار به دليل نبود وسائل، يا نبود خون در بيمارستان بر عهدۀ كيست؟

جواب: چنانچه امكان تهيّه وجود داشته و اقدام نكرده اند، مسئولين آن بخش و مسئولين بيمارستان در برابر اين حوادث مسئول خواهند بود.

سؤال 1369- گاه غرور پزشك، يا اطمينان وي به موفقيّت در كارش، باعث فراهم نكردن وسائل و شرايط كافي براي انجام عمل جرّاحي است. اگر اين موضوع به مرگ يا ضرر و زيان بيمار منجر شود، آيا پزشك ضامن است؟

جواب: در صورتي كه پزشك سهل انگاري نكرده باشد، و برائت از بيمار يا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 509

اولياي او بگيرد مسئول نيست.

سؤال 1370- كمي بي دقّتي در اتاق عمل از طرف كاركنان، يا پزشكان، باعث خفگي بيمار، كم شدن شديد خون، پايين افتادن فشار خون، و احتمالًا مرگ بيمار مي شود.

آيا «دقّت

كردن» در اين امور براي چنين افرادي واجب است؟

جواب: سهل انگاري در اين امور مسئوليّت شديد دارد.

سؤال 1371- عدم استريل وسايل آندوسكوپي باعث انتقال بيماري به ديگر بيماران مي شود. اگر چنين اتّفاقي بيفتد چه كسي ضامن است؟

جواب: كسي كه مباشر اين كار بوده ضامن است.

سؤال 1372- ممكن است بيمار قلبي به هنگام تست ورزش دچار ايست قلبي منجر به فوت شود. در اين حالت چه كسي ضامن است؟

جواب: در صورتي كه اين مسأله به مريض تفهيم شود كه چنين خطري ممكن است در پيش باشد، و مريض راضي شود، يا وقوع چنين مطلبي بسيار نادر باشد، طبيب ضامن نيست.

سؤال 1373- برخي از ابزار دندان پزشكي بدون استريل يا ضدّ عفوني، به صورت مشترك براي بيماران متعدّد مورد استفاده قرار مي گيرد، و ممكن است بيماريها از اين طريق منتقل گردد. آيا چنين كاري جايز، و در صورت انتقال بيماري پزشك گنهكار و ضامن است؟

جواب: در صورتي كه احتمال انتقال، احتمال قابل ملاحظه اي باشد، اين كار جايز نيست. و ضامن بودن پزشك بعيد به نظر نمي رسد.

سؤال 1374- عدم رعايت بهداشت توسّط پزشك يا پرستار در هر بخش، ممكن است موجب ضرر و زيان به بيمار شود. آيا چنين كاري ضمان آور است؟

جواب: در صورتي كه از حدّ معمول و متعارف پزشكي كمتر رعايت كنند، و بيم انتقال بيماري برود، موجب ضمان است.

سؤال 1375- اگر پزشك يا معاون پزشك، هنگام معالجۀ بيمار، لطمه يا ضربه اي بر عضو ديگر او وارد كند. از باب مثال، جهت احياي قلب، دنده هاي بيمار در حال

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 510

ماساژ بشكند. يا جهت تحريك به عكس العمل، سيلي به صورت او بزند، و

پردۀ گوشش پاره شود. آيا پزشك ضامن است؟

جواب: در صورتي كه اين كار براي معالجه اجتناب ناپذير باشد، و از مريض يا اولياي او اجازه گرفته باشد، ضامن نيست. در غير اين صورت ضامن است.

ويزيت

سؤال 1376- آيا به دليل رفاقت و آشنايي، يا موقعيّت اجتماعي، ملاقات پزشك خارج از نوبت و بدون در نظر گرفتن حقّ ديگران جايز است؟

جواب: بايد در غير موارد ضرورت از اين كار پرهيز شود.

سؤال 1377- چنانچه ملاقات پزشك خارج از نوبت اشكال شرعي داشته باشد، مسئوليّت آن متوجّه كيست؟ پزشك، منشي، يا همۀ كساني كه در ناديده گرفتن حقّ ديگران نقش داشته اند؟

جواب: تمام كساني كه به اين كار كمك كنند مسئوليّت دارند.

سؤال 1378- در صورتي كه پزشكان بتوانند با برنامه ريزي و نوبت قبلي جلو تلف شدن وقت مردم را در مراجعات به مطب بگيرند، آيا اتلاف وقت مردم جايز است؟

جواب: بهتر آن است برنامه ريزي كنند كه وقت مردم تلف نشود.

سؤال 1379- برخي از پزشكان ادّعا مي كنند در صورت برنامه ريزي براي جلوگيري از اتلاف وقت مردم، ممكن است در مقاطعي پزشك بدون بيمار بماند. در تعارض بين هدر رفتن وقت مردم، و معطّل شدن احتمالي پزشك، كدام ترجيح دارد؟

جواب: موارد مختلف است؛ گاه مشكل طبيب مهم تر است، و گاه مشكل بيمار.

معاينه

سؤال 1380- پزشكان زن براي معالجۀ خانمهاي بيمار به عورت آنها نگاه مي كنند، اين عمل چه حكمي دارد؟

جواب: اين كار تنها در صورت ضرورت، و به مقدار ضرورت، جايز است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 511

سؤال 1381- لمس و نگاه بدن زن يا مرد كافر براي تشريح، توسّط دانشجويان پزشكي چه حكمي دارد؟

جواب: تنها به مقدار ضرورت جايز است.

سؤال 1382- در صورتي كه عمل جرّاحي، يا پانسمان، منوط به نظر يا لمس عورت باشد، آيا اولويّت با هم جنس است؟

جواب: همجنس اولويّت دارد.

سؤال 1383- بعضي از خانمها براي معالجه به دكتر مرد مراجعه مي كنند. آيا

دكتر با علم به اين كه اين خانم قادر است به دكتر زن مراجعه كند، مي تواند او را معالجه نمايد؟

جواب: در فرض سؤال دكتر بايد او را به طبيب زن راهنمايي كند؛ مگر اين كه آن زن واقعاً اعتقادي به طبيب زن نداشته باشد، و خود را ناچار بداند.

سؤال 1384- آيا پرستاران در صورت عدم ضرورت، مي توانند پانسمان بيمارهاي غير همجنس را بررسي و تعويض نمايند؟

جواب: جايز نيست.

سؤال 1385- در مراكز بيمارستاني، يا مطب، يا راديولوژي، يا سونوگرافي، كه بعضاً بيمار بايد بخشي يا همۀ بدن خود را عريان نمايد، رفت و آمد پرسنل امري عادّي است، و معمولًا چشمشان به بدن نامحرم مي افتد. آيا اين رفت و آمدها، كه گاه ضروري و گاه ربطي به بيمار ندارد، جايز است؟

جواب: جز در موارد ضرورت جايز نيست.

سؤال 1386- سونوگرافي نسوج نرم، مثل بيضه ها، پستان، عروق دست و پا، نيازمند عريان شدن موضع است، و اين مواضع در معرض ديد متخصّص سونوگرافي قرار مي گيرد. با توجّه به اين كه متخصّص سونوگراف زن، بسيار كم، و در برخي از شهرها وجود ندارد، رجوع به مردان چه حكمي دارد؟

جواب: تنها در صورت ضرورت براي درمان جايز است.

سؤال 1387- در موارد فوق معمولًا غير از محلّ مورد معاينه، اطراف آن نيز عريان

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 512

مي شود. عريان كردن اطراف، كه در معرض ديد قرار مي گيرد، چه حكمي دارد؟

جواب: به مقداري كه لازم است بايد عريان شود.

سؤال 1388- آيا در سونوگرافي از شكم يا پستان خانمها، از نظر حرمت نگاه پزشك غير هم جنس، تفاوتي وجود دارد؟

جواب: تفاوتي ميان اين دو نيست.

سؤال 1389- بيمار در مواردي، براي راديولوژي، بايد عريان

شود. اين كار، گاه در مقابل غير هم جنس اتّفاق مي افتد، مثل موارد اورژانسي كه هم جنس حضور ندارد، در اين شرايط نگاه به بدن نامحرم چگونه است؟

جواب: تا ضرورت قطعي نباشد نگاه كردن جايز نيست.

سؤال 1390- در مواردي كه راديولوژي يا سونوگرافي شلوغ است، اگر متصدّيان براي انجام خدمات منتظر پوشيدن لباس نفر قبلي باشند متضرّر مي شوند، لذا قبل از اين كه فردي كاملًا لباس بپوشد، نفر بعد بايد آماده شود. در اين مواقع مشتريان چشمشان به بدن يا موي نامحرم مي افتد؛ چنين وضعيّتي از نظر شرعي چه حكمي دارد؟ آيا متصدّيان بايد ضرر را متقبّل شوند، تا گناه براي ديگران اتّفاق نيافتد؟

جواب: براي حفظ ارزشهاي اسلامي گاه بايد ضررهايي را متحمّل شد.

سؤال 1391- براي تشخيص زمان زايمان، ماما بايد دست را داخل رحم زن حامله كند، آيا اين كار جايز است؟

جواب: در صورت ضرورت جايز است.

سؤال 1392- آيا پزشك مرد متخصّص زنان، مجاز به انجام آنچه در سؤال قبل آمد مي باشد؟

جواب: در صورت دسترسي به پزشك زن، اين كار براي پزشك مرد جايز نيست. و در صورت عدم دسترسي، تنها به هنگام ضرورت جايز است.

سؤال 1393- آيا عدم منع آن در طول تاريخ توسّط اقوام و ملل مختلف دليل مجاز بودن چنين كاري نمي شود؟

جواب: در طول تاريخ نيز هميشه در موارد ضرورت اين كار انجام شده است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 513

سؤال 1394- فلسفۀ حرمت نگاه به عورت، جلوگيري از مفاسد اجتماعي عنوان شده است. آيا جنبۀ غير اخلاقي اين كار، و عدم ورود به حريم خصوصي افراد، نيز نقشي در اين تحريم دارد؟

جواب: آري اين جنبه نيز مؤثّر است.

سؤال 1395- آيا مشاهدۀ

چگونگي زايمان جهت آموزش پزشكان مجاز است؟ با توجّه به اين كه ممكن است با آموزش زايمان در آينده انسان يا انسانهايي از مرگ حتمي نجات يابند، اين امر براي مردان چه حكمي دارد؟

جواب: در فرض مسأله به عنوان ضرورت مانعي ندارد.

سؤال 1396- آيا مشاهدۀ چگونگي زايمان جهت آموزش از طريق فيلم ويديويي يا سي دي كامپيوتري جايز است؟

جواب: با شرايطي كه در بالا گفته شد جايز، و اين مقدّم بر مشاهدۀ مستقيم است.

سؤال 1397- آيا لمس و نگاه مولاژ (مجسّمه هاي آموزشي كه از جنس پلاستيك و شبيه اعضاء بدن انسان ساخته شده) براي دانشجويان يا اساتيد غير هم جنس، بدون قصد لذّت جايز است؟

جواب: براي آموزش هاي لازم مانعي ندارد.

سؤال 1398- در معاينات مربوط به مثانه، بايد آلت تناسلي شستشو و ضد عفوني شود. و با وارد ساختن دستگاهي در آن وضع مثانه مشاهده گردد. آيا اين كار توسّط پرسنل اتاق عمل (هم جنس، يا غير هم جنس) جايز است؟

جواب: تنها در صورت ضرورت جايز است.

سؤال 1399- نگاه و لمس در اتاق عمل به ندرت شهواني، بلكه امري كاملًا عادي است. آيا عادي شدن، حكم شرعي را تغيير مي دهد؟

جواب: عادي شدن حكم شرع را تغيير نمي دهد؛ ولي اين كار به مقدار ضرورت جايز است.

سؤال 1400- گاه براي انجام عمل جرّاحي يك اكيپ ده نفره لازم است، كه همگي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 514

در همۀ مراحل آماده سازي بيمار، از تعويض لباس تا انجام امور ديگر حاضرند، و هم زمان هركس كار مربوط به خود را انجام مي دهد. آيا تعويض لباس در مقابل ديدگان گروه جايز است؟

جواب: تنها در مورد ضرورت جايز است.

سؤال 1401- آيا لمس و نظر

باطن بدن نامحرم، اعم از ريه ها، ناي، مري، قلب، معده، روده، مثانه و رحم، حكم ظاهر را دارد؟

جواب: لمس و نظر به باطن حكم ظاهر را ندارد؛ ولي بهتر آن است تنها به موارد ضرورت قناعت شود.

سؤال 1402- بيهوش ساختن بيمار و كنترل علايم حياتي وي در اتاق عمل، معمولًا توسّط پرسنل مرد انجام مي گيرد، و تا آخر عمل جرّاحي آنچه در معرض ديد پزشك جرّاح است، معمولًا در معرض ديد پرسنل اتاق عمل و گروه بيهوشي نيز هست. آيا مشاهدۀ بدن بيمار غير هم جنس توسّط اين افراد جايز است؟

جواب: در صورت ضرورت اشكال ندارد.

سؤال 1403- آيا حكم لمس و مشاهدۀ فرد بيهوش و باهوش، زنده و مرده، مسلمان و كافر متفاوت است؟

جواب: همۀ اينها در حال ضرورت جايز است.

سؤال 1404- با توجّه به اين كه براي بيمار بيهوش امكان پوشانيدن بدن وجود ندارد، آيا افراد ديگر، اعمّ از پزشك، پرسنل بيهوشي، جرّاح، تكنسين هاي اتاق عمل، كارمندان عادّي بيمارستان، مكلّف به پوشانيدن بدن او از نامحرم هستند؟

جواب: تا آنجا كه مي توانند و امكان دارد بايد بدن او را بپوشانند.

سؤال 1405- لمس بدن بيمار با دستكش پلاستيكي چه حكمي دارد؟

جواب: اگر مفاسدي بر آن مترتّب نشود اشكالي ندارد.

سؤال 1406- براي معاينه كليه ها لمس مستقيم ضروري است، ولي از روي لباس نازك و بدون نگاه هم بيماري قابل تشخيص است. آيا در اين صورت لمس و نگاه بدون پوشش، يا با پوشش جايز است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 515

جواب: با پوشش مانعي ندارد.

سؤال 1407- ختنه كردن افراد بالغ چه حكمي دارد؟ با توجّه به اين كه اين كار بدون مشاهده و لمس امكان ندارد.

جواب: از بابت

ضرورت جايز است.

سؤال 1408- در بسياري از موارد در اتاق عمل، يا غير اتاق عمل، نياز به وصل سوند است، و اين كار بدون نگاه و لمس آلت تناسلي امكان پذير نيست. آيا نگاه و لمس براي اين كار جايز است؟

جواب: آري در موارد ضرورت جايز است.

سؤال 1409- مراجعۀ زنان نامحرم به دندان پزشكاني كه با دستكش پلاستيكي كار مي كنند، و تماس دست آنان با صورت به وسيلۀ دستكش است، چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه همجنس يافت نشود، جايز است.

احكام مختلف معالجه و درمان

سؤال 1410- برخي از بيماران عاقل و بالغ، كه نيازمند عمل جرّاحي هستند، به علّت ترس يا هر دليل ديگري حاضرند درد و رنج را تحمّل نموده، ولي تن به عمل نمي دهند؛ همراهان بيمار نيز حاضر به اين كار نيستند. اين در حالي است كه پزشك مي داند در صورتي كه عمل انجام نشود بيمار به زودي خواهد مُرد، يا دچار عوارضي خواهد شد كه تا پايان عمر زمين گير مي شود. با اين فرض، آيا پزشك مي تواند دست به عمل جرّاحي بزند؟ اگر علي رغم مخالفت بيمار، كسان وي چنين اجازه اي دهند، تكليف طبيب چيست؟

جواب: در صورتي كه جرّاحي سبب طول عمر شود، مريض مي تواند به خاطر عوارض ناخوشايند جرّاحي، از آن صرف نظر كند؛ ولي اگر بدون جرّاحي در معرض مرگ باشد، طبيب يا كسان مريض مجازند اقدام به جرّاحي كنند، هر چند بيمار راضي نباشد.

سؤال 1411- آيا پزشك معالج موظّف است عوارض يا ضايعات احتمالي ناشي از عمل جرّاحي را براي بيمار تشريح كند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 516

جواب: در صورتي كه عوارض مهمّي باشد، بايد به بيمار بگويد. در غير اين صورت، لازم نيست.

سؤال 1412-

استفاده از هيپنوتيزم در معالجۀ برخي بيماريهاي رواني و جسماني، نظير آسم، چاقي مفرط، بيماريهاي زنان، و مانند آن، توسّط يك پزشك (غير روانپزشك) چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه تجربه و آگاهي كافي داشته باشد، و آثار منفي يا خلاف شرعي بر آن مترتّب نگردد، اشكالي ندارد.

سؤال 1413- بعضي از زنان با مراجعۀ به پزشك در خواست دوختن يا ايجاد پردۀ بكارت به صورت جرّاحي ترميمي دارند. اين عمل از ديدگاه پزشكي يك اقدام طبّي همانند ساير موارد، نظير اصلاح عيوب ظاهري بيني، صورت، شكم، و اندامها است، و از ديدگاه بيماران همانند كساني كه داراي يك اشكال در صورت، دست و ساير قسمتهاي بدن مي باشند، و از معالجۀ آن منتفع مي گردند، مي تواند براي فرد متقاضي منافع اجتماعي داشته باشد. با توجّه به موارد مذكور، اشتغال به عمل فوق توسّط پزشك، از نظر شرع مقدّس چگونه است؟

جواب: در صورتي كه اشخاص مزبور واقعاً ضرورتي براي اين كار احساس كنند، و قصد تدليس نداشته باشند، جرّاحي فوق شرعاً اشكالي ندارد.

سؤال 1414- گاه به هنگام ختنه كردن در اتاق عمل، دست و پاي بيمار را مي بندند، يا در مواجهه با فرياد شديد بچّه او را مي زنند، يا دهانش را مي گيرند. در حالي كه با عمل بيهوشي به راحتي مي توان آنها را ختنه نمود. در اين موارد چه بايد كرد؟

جواب: بايد از طريقي كه مشكلات آن كمتر است استفاده كرد، و اين منوط به تشخيص اهل خبره است.

سؤال 1415- جداسازي اتاق عمل در بيمارستانها به طور كامل، مستلزم هزينۀ زيادي براي دولت است. آيا اجراي احكام شرع با هر هزينه اي واجب است؟

جواب: در صورتي كه براي دولت

موجب عُسر و حرج نشود، اين كار لازم است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 517

سؤال 1416- آيا پزشكان مي توانند براي تقويت اسپرم، خوردن اشياي نجس يا حرام (مثل دنبلان) را تجويز كنند؟

جواب: در صورتي كه داروي منحصر به فرد باشد، و جايگزيني نداشته باشد، اشكالي ندارد.

سؤال 1417- آيا درآمدزا بودن سزارين، مجوّز توصيۀ پزشك به بيماران جهت زايمان غير طبيعي هست؟

جواب: جايز نيست.

سؤال 1418- در صورت عدم جواز آنچه در مسألۀ بالا آمد، آيا پزشك ضامن ضرر جاني يا مالي بيمار خواهد بود؟

جواب: آري ضامن است؛ مگر اين كه بيمار را از اين امر با خبر كرده، و اجازه گرفته باشد.

سؤال 1419- حضور شوهر بر بالين همسر به هنگام زايمان، نقش زيادي در آرامش وي دارد. آيا چنين كاري شرعاً نيز توصيه مي شود؟

جواب: اگر واقعاً چنين اثري داشته باشد مانعي ندارد؛ ولي ظاهراً اين اثر قابل ترديد است.

سؤال 1420- در صورتي كه پزشك بيماري را تشخيص ندهد، آيا با احتمال ضعيف مي تواند دارو تجويز كند؟ در حالي كه با ارجاع به پزشك حاذق تر احتمال درمان بيشتر است، و از هدر رفتن پول بيمار نيز جلوگيري مي گردد؟

جواب: در صورت عدم تشخيص، لازم است او را به ديگري ارجاع دهد.

سؤال 1421- آيا بيمار حق دارد از درمان سر پيچي كند، حتّي اگر وضعيّت او بدتر شود، يا بميرد؟

جواب: در صورت خطر مرگ، بيمار نمي تواند درمان را قطع كند. همچنين جايي كه ضرر مهمّي به او مي رسد، و درمان آزار مهمّي به او نمي رساند.

سؤال 1422- آيا بيماري كه مي داند بيماريش درمان ناپذير است، حق دارد مرگ را انتخاب كند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 518

جواب: جايز نيست.

سؤال 1423- آيا بيمار مي تواند

در خواست كند كه كلّيۀ برنامه هاي درماني او محرمانه انجام شود؟

جواب: در صورتي كه افشا شدن آن لطمه اي به او بزند، حقّ دارد چنين درخواستي كند.

روان درماني

سؤال 1424- آيا بستري كردن بيمار رواني، با توجّه به اين كه هنوز امكان روان درماني مناسب وجود ندارد، و بخش رواني گاه همچون يك زندان جهت تجويز داروهاي خواب آور و خواب بيشتر بيماران مورد استفاده قرار مي گيرد، جايز است؟

جواب: در صورتي كه راه درمان، يا راه پيشگيري از مزاحمت ها، منحصر به آن باشد مانعي ندارد.

سؤال 1425- تعدادي از مبتلايان به بيماريهاي رواني به علّت انجام كارهاي خلاف اخلاق اجتماعي، يا منافي عفّت، به آن گرفتار شده اند. روان پزشك بايد جهت درمان، يا دادن مشاوره، از آنها اطّلاعاتي كسب كند. آيا تجسّس در چنين مواردي براي پزشكان جايز است؟ گاه بخشي از تجسّس به دليل حسّ كنجكاوي خود پزشك است، و نقش آن جهت درمان ضعيف مي باشد، اين نوع تجسّس چه حكمي دارد؟

جواب: تجسّس هاي روان درماني، كه براي درمان ضروري به نظر برسد، جايز است.

سؤال 1426- افشاي برخي از اسرار بيماران رواني ممكن است باعث جلوگيري از جرمهاي قانوني شود. آيا انتقال چنين اطّلاعاتي به نيروهاي امنيّتي جايز، يا واجب است؟ با توجّه به اين كه در صورت افشا، اعتماد مردم از آنها سلب مي شود.

جواب: در صورتي كه بتوانند به عنوان نهي از منكر اطّلاعات كلّي را برسانند، بي آن كه نام اشخاصي فاش شود مانعي ندارد، بلكه گاهي واجب است.

سؤال 1427- افشاي بسياري از اسرار بيماران، ممكن است موجب كاهش فساد يا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 519

فحشا گردد. آيا روان پزشك مجاز به افشا و دادن اطّلاعات به

نيروهاي انتظامي مي باشد؟

جواب: مانند جواب سابق است.

پيوند اعضا

سؤال 1428- در صورتي كه حيات رزمندۀ مسلماني متوقّف بر پيوند اعضا باشد، لطفاً بفرماييد:

الف) آيا مي توان اعضاي ميّت غير مسلمان را قطع، و براي پيوند استفاده نمود؟

ب) بر فرض جواز، آيا ديه لازم است؟ بر عهدۀ بيمار است، يا قطع كننده؟

ج) آيا عضو پيوند شده براي نماز اشكالي ايجاد نمي كند؟

جواب: پيوند در چنين فرضي جايز، بلكه واجب است. و بعد از اين كه جزء بدن شد، براي نماز اشكالي ندارد. و در فرض مسأله ديه اي ندارد.

سؤال 1429- قطع عضو ميّت مسلمان، و پيوند آن، در صورتي كه حفظ جان يا عضو مسلماني متوقّف بر آن باشد، چه حكمي دارد؟ آيا اجازۀ قبل از فوت تأثيري در حكم دارد؟ اگر اجازۀ شخص موضوعيّت دارد، آيا فرد مي تواند در زمان حيات خود، عضوي از بدنش را براي استفاده پس از مرگ بفروشد؟

جواب: در صورتي كه حفظ جان مسلمان يا حفظ عضو مهمّي از آن منوط به پيوند باشد، جايز است. و در اين صورت اجازۀ شخص متوفّي، و اولياي دم او لازم نيست؛ هر چند گرفتن اجازه بهتر است. و احتياط آن است كه ديه را بپردازد.

سؤال 1430- آيا خريدوفروش و پيوند مو جايز است؟

جواب: جايز است.

سؤال 1431- آيا جدا كردن عضو از بدن شخص زنده جهت پيوند جايز است؟ در صورت جواز، آيا تفاوتي ميان اعضاي رئيسي (مانند قلب) و غير آن هست؟

جواب: تنها اعضايي را مي توان با رضايت صاحب آن جدا كرد كه فقدان آن (مانند كليه) جان صاحبش را به خطر نيندازد، و براي نجات جان ديگري مورد استفاده قرار بگيرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 520

سؤال 1432-

اگر پيوند اعضا بر بدن زنده جايز باشد، حكم طهارت و نجاست آن چگونه است؟

جواب: هنگامي كه پيوند گرفت جزء بدن زنده مي شود و پاك است.

سؤال 1433- پيوند اعضاي حيوانات به انسان چه حكمي دارد؟

جواب: در موارد ضرورت اشكالي ندارد.

تغيير جنسيّت

سؤال 1434- مسأله اي در موردِ جِنسيّتِ يكي از دوستان داشتم:

«پس از ازدواج تا دو سال مشخّص نشد كه زن است؛ ولي اين مطلب بعداً باعث طلاق شد. در اين روستاي كوچك همه با هم خويشاوند هستند، و ايشان با همۀ مردها روابط حسنه و دوستانه اي دارد. اكنون كه با اين مشكل مواجه شده، نمي تواند در روستا زندگي كند.» با اين مشكل چه كند؟ نماز و روزۀ اين شخص چگونه است؟ كدام حالت را رعايت كند؟ مرد باشد همان گونه كه در اين مدّت بوده، يا زن شود؟

جواب: چنانچه واقعاً جنسيّت او زن است، و مرد بودن اشتباه بوده، بايد فعلًا به وظايف زن عمل كند، و نسبت به گذشته كه اطّلاعي نداشته، گناهي مرتكب نشده است. البتّه ماندن او در آن محيط كوچك با اين حال مشكل است، و مصلحت اين است كه از آنجا مهاجرت كند. شكّي نيست كه او گرفتار وضع دشواري است، امّا به لطف خدا مشكل او حلّ مي شود.

سؤال 1435- دو جنسي هاي كاذب از لحاظ پزشكي بر دو دسته اند: دستۀ اوّل دو جنسي هايِ كاذبِ مؤنّث اند، كه از لحاظ كروموزمي مؤنّث، ولي ظاهري كاملًا مردانه دارند. دستۀ دوّم دو جنسي هايِ كاذبِ مذكّر هستند، كه وضعيّت كروموزمي آنان مذكّر، ولي داراي ظاهري كاملًا زنانه هستند. ضمناً دو جنسي هاي حقيقي (كه در فقه به آن ها خنثاي مشكل مي گويند) داراي دو گناد (بيضه و تخمدان)

هستند، و ممكن است هر دو فعّال باشد. (ممكن است تخمدان در يك طرف و بيضه ها در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 521

طرف ديگر باشد، يا مخلوطي از بافت بيضه و تخمدان در يك طرف، يا در هر دو طرف باشد. خلاصه داراي اندام تناسلي، به اشكال گوناگون هستند.) با توجّه به مطالب بالا بفرماييد:

1- آيا پزشك در دو جنسي هاي كاذب مؤنّث، مجاز است، در صورت تمايل فرد و علي رغم ماهيّت زنانه، اقدامي كند كه ظاهر مردانۀ وي حفظ شود؟

جواب: جايز نيست.

2- اگر دو جنسي كاذب مؤنّث- كه ماهيّتش زنانه است- با زن سالم ازدواج كرده باشد، تكليف شرعي پزشك در اقدام به عمل جرّاحي براي حفظ ظاهر مردانۀ وي چيست؟

جواب: بايد سفارش كند آنها از هم جدا شوند، زيرا ازدواج آنها باطل است.

3- اگر دو جنسي كاذب مؤنّث هنوز ازدواج نكرده باشد، با توجّه به اين كه اگر ازدواج كند- هر چند ظاهرش بر اثر عمل جرّاحي باقي مي ماند- دو زن با هم ازدواج كرده اند، تكليف پزشك در انجام عمل جرّاحي براي ظاهر مردانه چيست؟

جواب: جايز نيست.

4- در مواردي كه دو جنسي كاذب مؤنّث با زن ازدواج كرده باشد، و پزشك متوجّه دو جنسي بودن وي شود، وظيفه اش در كتمان يا افشاي اسرار چيست؟ (كتمان سرّ، موجب ازدواج يا ادامۀ ازدواج دو زن مي شود، و افشاي سرّ نيز كار ناشايستي است چون صاحب آن راضي به افشا نيست.)

جواب: سزاوار است خود آنها را از نامشروع بودن اين كار با خبر سازد.

5- آيا پزشك مجاز است در مورد دو جنسي هاي كاذب مذكّر، كه علي رغم ظاهر زنانه از لحاظ ماهيّت مرد هستند، براي حفظ ظاهر زنانۀ

آنها، عمل جرّاحي انجام دهد؟

جواب: جايز نيست.

تلقيح مصنوعي

سؤال 1436- برخي از مراجع عظام تلقيح را در صورتي تجويز فرموده اند كه:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 522

«نطفۀ شوهر بدون ايجاد مقدّمات حرام، توسّط خود شوهر در رحم زن تزريق گردد.» حال اگر به علّت نداشتن تخصّص و آشنايي، اين كار باعث عفونت ثانويّه و احياناً مرگ همسرش گردد، آيا شوهر ضامن است، يا ضمان متوجّه افراد متخصّص بوده كه بدون دادن آگاهيهاي لازم او را ترغيب به اين عمل كرده اند؟

جواب: در صورتي كه ضرورتي براي اين كار احساس شود مي توان از افراد متخصّص استفاده كرد، تا خطري پيش نيايد.

سؤال 1437- در جايي كه عمل تلقيح به طور شبهه صورت گرفته (مثل جايي كه زن گمان مي كرده نطفه از شوهرش بوده، و مرد نيز گمان مي كرده زني كه نطفه وارد رحم او شده، همسر واقعي او مي باشد، در حالي كه اين طور نبوده است.) آيا احكام اولاد بر فرزندي كه به دنيا خواهد آمد، جاري مي شود؟

جواب: نسبت به صاحب آن نطفه و آن زن ولد شبهه است. و به شوهر آن زن نيز محرم است.

سؤال 1438- اگر علم در آينده آن قدر پيشرفت كند كه اسپرم مرد را بدون تركيب با نطفۀ زن در رحم مصنوعي پرورش دهند، حكم آن چه خواهد بود؟

جواب: آن مولود فقط منسوب به صاحب اسپرم است؛ ولي فرزند شرعي او محسوب نمي شود.

سؤال 1439- اگر علم تا آنجا پيشرفت كند كه اسپرم و نطفه را از دانه ها و محصولات نباتي و مانند آن بگيرند و به زن تلقيح كنند، و نوزاد مصنوعي به عمل آورند، در اين صورت كودك متعلّق به چه كسي است؟

جواب: اين

كودك فقط با آن زن محرم است، ولي ارث بردن او از آن زن ثابت نيست.

سؤال 1440- اگر نطفه و اسپرم را از فرآورده هاي نباتي تهيّه، و آن را در رحم مصنوعي پرورش دهند، و از آن كودكي به عمل آورند. نوزاد به چه كسي ملحق مي شود؟

جواب: اين نوازد متعلّق به كسي نيست؛ يعني نه پدر دارد و نه مادر.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 523

سؤال 1441- روشهاي باروري آزمايشگاهي (TVF) شكلهاي مختلفي دارد. لطفاً حكم هر يك را بيان فرماييد:

1- جدا كردن اسپرمهاي فعّال (سلولهاي جنسي نر) از مني مرد در آزمايشگاه، و تزريق آن به رحم همسرش.

جواب: اين كار ذاتاً اشكالي ندارد؛ ولي اگر مستلزم نظر و لمس نامشروع باشد، تنها در صورت ضرورت جايز است.

2- مخلوط كردن مني شوهر با مني مرد اجنبيّ، و انتقال آن به رحم همسر مردِ اوّل.

جواب: اگر انعقاد نطفه به وسيلۀ مني شوهر باشد، اشكالي ندارد؛ هر چند مني شخص ديگر آن را تقويت كرده باشد. ولي اگر انعقاد نطفه با اسپرم مرد بيگانه باشد، حرام است.

سؤال 1442- خانمي بر اثر تزريق آمپول، از مرد بيگانه اي حامله شده، (و به اصطلاح رحم خود را اجاره داده،) و پس از وضع حمل، فرزند را به صاحب نطفه مي دهد. حكم اين مسأله چيست؟ و فرزند ملحق به كيست؟ و از نظر ارث، چگونه است؟

جواب: تزريق نطفۀ مرد اجنبي به زن اجنبي حرام است. و بچّه اي كه از تركيب اين دو نطفه متولّد مي شود، حكم فرزند نامشروع دارد. ولي اگر نطفۀ مردي را با نطفۀ همسر شرعي اش در خارج رحم تركيب كنند، و در رحم زن ديگري پرورش يابد، فرزند مشروع

و متعلّق به صاحبان نطفه است. ولي اين كار جز در موارد ضرورت، اشكال دارد.

سؤال 1443- لطفاً در مورد انتقال جنينِ تكوين يافته از اسپرم و تخمك زوج قانوني در خارج از رحم، به رحم زن اجنبي (مادر جانشين) به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- اين كار از لحاظ تكليفي چه حكمي دارد؟

جواب: اين امر ذاتاً جايز است؛ ولي چون غالباً مستلزم نگاه و لمس حرام

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 524

است، جز در موارد ضرورت جايز نيست.

2- مادر طفل تولّد يافته كدام زن است؟ آيا مي توان مادر جانشين را در حكم مادر رضاعي دانست؟

جواب: صاحبان اسپرم، پدر و مادر حقيقي فرزند متولّد شده هستند. و مادر جانشين در حكم مادر رضاعي است.

3- آيا مجرّد يا متأهّل بودن زن اجنبي (مادر جانشين)، علم و جهل مادر جانشين، مجّاني يا غير مجّاني بودن رحم، تأثيري در احكام مربوطه مي گذارد؟

جواب: هيچ كدام تفاوتي ندارد، ولي اگر مادر جانشين شوهر دارد، بايد با اجازۀ شوهرش باشد.

سؤال 1444- آيا مي توان اسپرم مرد و زن اجنبي را در لولۀ آزمايش قرار داد؟ اگر فرزندي متولّد شود متعلّق به كيست؟ آيا حكم ولد الزنا را دارد؟

جواب: اين كار جايز نيست، و اگر فرزندي متولّد شود در بسياري از احكام تابع صاحبان نطفه است؛ ولي از آنها ارث نمي برد.

سؤال 1445- زني 26 ساله هستم. قبل از ازدواج دردهاي شديد ماهيانه داشتم.

دكترها گفتند: مشكلات با ازدواج و زايمان حل مي شود. بدين جهت 6 سال پيش ازدواج كردم، و چون درد زيادي متحمّل مي شدم، تصميم گرفتم كه زود بچّه دار شوم، ولي متأسّفانه 9 ماه پس از ازدواج متوجّه شدم شوهرم به طور كامل عقيم است، و

اصلًا بچّه دار نمي شوم. من كه اين مسأله برايم خيلي مهم بود، بيش از پيش روحيۀ خود را از دست دادم. اكنون پزشكان مي گويند تنها راه اين است كه: «اسپرم مرد بيگانه اي با سرنگ به شما تزريق شود.» من اوّل به اين كار راضي نبودم، چون مقلّد شما هستم، و طبق فتواي شما اين كار حرام است. ولي اكنون جانم به لب رسيده است. لطفاً بفرماييد: چه كنم كه هم بچّه دار شوم، و هم مرتكب گناهي نگردم؟

جواب: تنها راه مشروع آن است كه شما از شوهرتان (هر چند به صورت مخفيانه و بدون اطّلاع اطرافيان) طلاق بگيريد، و پس از گذشتن عدّه به عقد

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 525

موقّت صاحب نطفه درآييد (هر چند همديگر را هرگز نبينيد،) سپس نطفه به شما تزريق شود، و پس از پايان عقد موقّت و زايمان دوباره مي توانيد به عقد شوهر اوّل درآييد. در اين صورت شما مادر آن بچّه، و صاحب نطفه پدرش محسوب مي شود. و به شوهر شما هم محرم است. ولي به اقوام شوهرتان محرم نيست. امّا به اقوام شما محرم است. «1»

جلوگيري

سؤال 1446- بچّه دار شدن براي مبتلايان به بيماري ايدز مضرّ است، آيا در اين حالت شوهر مي تواند لوله هاي خود را ببندد؟

جواب: اگر زيان مهمّي داشته باشد، مانعي ندارد.

سؤال 1447- بستن لولۀ زن و مرد جهت جلوگيري از بيماري چه حكمي دارد؟

تشخيص ضرورت بر عهدۀ كيست؟

جواب: هرگاه طبق گفتۀ اطبّاي مورد وثوق، خوف خطر وجود داشته باشد، اين كار جايز است.

سؤال 1448- اگر حمل زن، موجب ناقص الخلقه شدن كودك گردد، آيا بستن لوله واجب نمي شود؟

جواب: هرگاه خوف ضرر و خطر قابل ملاحظه اي، هر چند

نسبت به بچّه وجود داشته باشد، جايز است.

سؤال 1449- برخي از روشهاي جلوگيري باعث عقيم شدن مي گردد. چرا در جامعۀ ما اين كار به طور مكرّر و به صورت عادي انجام مي شود؟

جواب: انجامِ كارِ حرام دليل بر مشروعيّت آن نيست.

سؤال 1450- پس از آزمايش معلوم شد فرزندان آيندۀ زن و شوهري از نظر ژنتيكي تالاسمي مينور خواهند داشت. امّا به خاطر محبّت زياد با هم ازدواج نموده، مادام

______________________________

(1) شرح بيشتر را در كتاب «حيله هاي شرعي و چاره جويي هاي صحيح» مطالعه فرماييد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 526

العمر جلوگيري مي كنند. آيا اين كار جايز است؟

جواب: در صورتي كه واقعاً احساس خطري براي فرزند كنند، جلوگيري مادام العمر مانعي ندارد.

سؤال 1451- شخصي از نظر مرجع تقليدش اطّلاع نداشته، و اقدام به بستن لوله هاي خود نموده است. آيا پس از اطّلاع از حرمت، بايد جبران كند؟

جواب: لازم نيست.

سقط جنين

سؤال 1452- آيا در موارد زير مي توان سقط جنين كرد؟

الف) مادر بيمار باشد، و ادامۀ حاملگي (با تشخيص پزشك، و وضعيّتي كه مادر دارد، و خودش نيز تشخيص داده،) باعث تشديد بيماري و وخامت حال مادر گردد.

ب) بيماري فوق به درجه اي برسد كه حيات مادر متوقّف بر سقط جنين باشد.

ج) مادر در كمال صحّت و سلامتي است، و هيچ گونه خطري او را تهديد نمي كند، و جنين نيز سالم است، ولي دو سر دارد. يا سر جنين به شكل انسان نيست، و اگر با چنين حالتي متولّد شود، طبق تشخيص پزشك، ممكن است چند روز پس از تولّد از دنيا برود. يا ادامۀ حيات چنان فرزندي براي خود او، و والدين و جامعه مشكلاتي خواهد داشت.

د) در فروض فوق، حكم مسأله را

قبل و بعد از ولوج روح بيان فرماييد.

ه) در هر صورت، آيا مسئوليّتي از نظر شرعي براي پزشك و زوجين وجود دارد؟

و) چنانچه لازم باشد پزشك مرد اقدام به سقط جنين نمايد، چه حكمي دارد؟

جواب: سقط جنين تنها در صورتي جايز است كه جان مادر در خطر باشد.

همچنين اگر بيماري شديدي مادر را تهديد كند، و جنين هنوز به مرحلۀ دميدن روح نرسيده باشد. و نيز اگر تشخيص قطعي داده شود كه جنين بگونه اي ناقص است كه براي پدر و مادر و اطرافيان اسباب عسر و حرج شديد مي شود، مشروط بر اين كه روح در آن دميده نشده باشد. در اين سه صورت، ختم حاملگي جايز

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 527

است، و اگر راه منحصر به طبيب مرد باشد، در اين صورت مانعي ندارد. و احتياط آن است كه پدر و مادر، طبيب را نسبت به ديه تبرئه كنند.

سؤال 1453- نگهداري جنين مرده در شيشه، جهت آموزش چه حكمي دارد؟ آيا جهت دكور آزمايشگاهي، يا نگهداري در منزل جايز است؟

جواب: جهت دكور و امثال آن جايز نيست؛ ولي اگر ضرورتي براي آموزشهاي لازم ايجاب كند، و چيزي جانشين آن نشود، مانعي ندارد.

سؤال 1454- آيا زني كه سرطان رحم دارد مي تواند بچّه اش را سقط كند؟

جواب: اگر ناقص الخلقه شدن او قطعي و شديد باشد، و جنين در مراحل ابتدايي باشد، و راه درمان منحصر به سقط جنين باشد، پايان دادن به حاملگي جايز است.

سؤال 1455- تبليغات زياد باعث شده كه افراد از داشتن فرزند احساس شرمندگي نموده، و مبادرت به سقط جنين نمايند، آيا چنين تبليغاتي جايز است؟

جواب: جايز نيست.

خريدوفروش اعضاي بدن

سؤال 1456- قاچاق ميّت غير مسلمان،

و خريدوفروش آن چه حكمي دارد؟

جواب: اگر از منظور قاچاق اين است كه بر خلاف مقرّرات حكومت اسلامي باشد، اين كار شرعاً اشكال دارد.

سؤال 1457- آيا فروش برخي از اعضاي بدن قبل از مرگ، براي تحويل پس از مرگ، جايز است؟

جواب: در صورتي كه سبب نجات جان مسلمان، يا درمان بيماري مهمّي باشد مانعي ندارد.

سؤال 1458- اجسادي از كفّار موجود است كه برخي اعضاي آن را، جهت كارهاي تحقيقاتي يا پيوند و مانند آن، به مبالغ هنگفتي خريداري مي كنند. آيا خريدوفروش اين اعضا جايز است؟ آيا ميان اجسادي كه شناسايي نشده و اوليايي ندارند، با ديگر اجساد تفاوتي وجود دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 528

جواب: هرگاه اين كار براي حفظ جان افراد زنده، يا درمان بيماري مهمّي ضرورت داشته باشد مانعي ندارد. و فرقي ميان افراد شناخته شده و غير آنها نيست.

كالبد شكافي و تشريح

سؤال 1459- امروزه كالبد شكافي داراي اهميّت فراواني است، و مراكز مهمّ علمي و پژوهشي در اين زمينه مشغول فعاليّت هستند كه عمدتاً براي اثبات نسب، كشف جرم، و هر هدف عقلايي ديگر، يا صرفاً به قصد آموزشهاي پزشكي، اجسادي را كالبد شكافي مي نمايند. لطفاً نظر مبارك خود را در مورد جواز، يا عدم جواز اين كار مرقوم فرماييد.

جواب: كالبد شكافي ذاتاً جايز نيست، جز در مواردي كه هدف مهمّ ديني و اجتماعي بر آن مترتّب شود، كه تحت قاعدۀ اهمّ و مهم قرار گيرد.

سؤال 1460- احترام ميّت مسلمان در صحنۀ قتل، يا در سالن تشريح، عمدتاً مورد توجّه قرار نمي گيرد، و از طرفي، در جهت ارتقاي دانش پزشكي، و كشف علمي جرم، و بررسي صحنۀ قتل، و احقاق حق، تشريح ضروري به

نظر مي رسد. در اين صورت تكليف چيست؟

جواب: شرايط سه گانۀ جواز تشريح را براي مقاصد پزشكي، در آخر رسالۀ توضيح المسائل نوشته ايم.

سؤال 1461- امروزه نظريّۀ پزشكي قانوني به عنوان يكي از طرق مطمئن در مسائل قضائي به شمار مي رود، و از جمله وظايف آنها تشخيص علّت تامّۀ مرگ است، كه در اكثر موارد اين كار فقط با كالبد شكافي مقدور است، و با انجام اين عمل حقيقت كشف، و احقاق حق مي گردد. لطفاً نظر مبارك را پيرامون اين مسأله بيان فرماييد؟

جواب: هرگاه احقاق حقوق مهمّه متوقّف بر كالبد شكافي باشد مانعي ندارد.

سؤال 1462- در صورتي كه قاضي پرونده تشخيص دهد تشريح جهت كشف حقيقت لازم و ضروري است، ولي اولياي دم راضي به تشريح نباشند، يا بعضي راضي باشند

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 529

و بعضي ديگر رضايت ندهند، يا ميّت بر عدم تشريح وصيّت كرده باشد، تكليف چيست؟

جواب: هرگاه تشريح جهت احقاق حقوق اولياي دم باشد، و آنها حاضرند از حق خود بگذرند و تشريح نشود، نبايد تشريح كرد. ولي اگر پيشگيري از يك مشكل مهمّ اجتماعي متوقّف بر آن باشد، رضايت آنها شرط نيست.

سؤال 1463- تشريح بدن جنين چه حكمي دارد؟ بر فرض جواز، آيا ديه دارد؟

جواب: در صورتي كه براي پيشرفت علم جهت حفظ جان مسلمين ضرورتي داشته باشد تشريح جايز است، و ديه هم ندارد.

سؤال 1464- آيا خريدوفروش ميّت مسلمان جهت تشريح، در جايي كه كافر در دسترس نباشد، جايز است؟

جواب: هرگاه آن تشريح براي فراگرفتن علم پزشكي جهت جان مسلمين ضرورت داشته باشد، و از غير اين راه دسترسي نداشته باشيد، مانعي ندارد.

سؤال 1465- برخي از اساتيد براي فراهم ساختن استخوان جهت

تشريح، نمره در نظر مي گيرند. آيا براي چنين كاري تشريح استخوانهاي مكشوفه از قبرستان جايز است؟ آيا در اين جهت، ميان قبرهاي قديمي و جديد، استخوانهاي زير زمين و آنچه در سطح قرار گرفته، زن و مرد، تفاوتي وجود دارد؟

جواب: هيچ كدام جايز نيست.

سؤال 1466- نگاه كردن به دستگاه تناسلي مردان و زنان ميّت در حال تشريح چه حكمي دارد؟ آيا اين حكم در مورد بدن مسلمانان و غير مسلمانان يكسان است؟

جواب: جز در موارد ضرورت جايز نيست؛ و فرقي در ميان آنها نيست.

سؤال 1467- جدا كردن اعضاي مرده چه حكمي دارد؟ آيا در اين حكم فرقي ميان رضايت قبلي و عدم آن، يا رضايت ولي و عدم رضايت وي، تفاوتي وجود دارد؟

جواب: جز در موارد ضرورت براي تشريح، با شرايطي كه در مسألۀ 2449 رسالۀ توضيح المسائل گفته ايم، يا در مواردي كه معالجات ضروري أحيا بدون آن ممكن نيست، جايز نمي باشد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 530

پيشگيري

سؤال 1468- با توجّه به مصيبت بار بودن بيماري ايدز، آيا آموزش گروههاي مختلف سنّي در مورد راههاي انتقال و نحوۀ پيشگيري از اين بيماري را جايز مي دانيد؟

جواب: جايز است؛ ولي بايد به شكلي باشد كه بدآموزي يا مفسدۀ ديگري بر آن مترتّب نشود.

سؤال 1469- آيا توصيه به استفاده از كاندوم، براي پيشگيري از بيماري هاي واگيردار آميزشي، در رده هاي مختلف سنّي، بدون اطّلاع از اين كه آموزش گيرنده مجرّد است يا متأهّل، جايز است؟

جواب: ممكن است اين مطلب به صورتي كه ذكر كرده ايد سبب بدآموزي باشد، و مسألۀ فحشا يا ساير انحرافات جنسي را يك مسألۀ عادي جلوه دهد، لذا جايز نيست.

سؤال 1470- آيا تجويز داروي اعتيادآور خوراكي به

جاي داروي اعتيادآور تزريقي، جهت پيشگيري از بروز بيماريهاي واگيردار جايز است؟

جواب: در صورتي كه هدف ترك اعتياد باشد، و اين معنا به طرف نيز تفهيم گردد، مانعي ندارد.

سؤال 1471- آيا توزيع سرنگ بين معتادين، براي پيشگيري از بروز بيماريهاي واگيردار مجاز است؟ (لازم به ذكر است كه اين روش تغييري در اعتياد آنها ايجاد نمي كند.)

جواب: در صورتي كه به معتادان تفهيم شود كه هدف كمك به اعتياد آنها نيست، بلكه منظور جلوگيري از آلودگي به بيماريهاي خطرناك است، مانعي ندارد.

سؤال 1472- با توجّه به معضلات كنوني اجتماع كه بعضاً نتيجۀ عدم آگاهي صحيح جوانان از مسائل جنسي است، آيا آموزش مسائل جنسي را در جامعه، براي پيشگيري از بيماري هاي واگيردار، با رعايت حريم خانواده، و با توجّه به سنّ

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 531

نوجوانان و جوانان، و با استفاده از متون آموزشي مناسب مجاز مي دانيد؟

جواب: تجربه نشان داده كه آموزش مسائل جنسي به سبك غربي، كه فعلًا مطرح است، مفاسد زيادي در بردارد، و در بسياري از اوقات نتيجۀ معكوس مي دهد.

پايان دادن به زندگي!

سؤال 1473- شخصي بر اثر تصادف دوازده سال است كه در بيهوشي به سر مي برد، يا بيماري پس از عمل جرّاحي به هوش نيامده است. آيا مي توان با تزريق آمپول به زندگي وي پايان داد؟

جواب: اين كار جايز نيست؛ ولي اگر بازگشت به حال طبيعي عادتاً امكان نداشته باشد، مي توان از ادامۀ معالجه خودداري كرد.

سؤالات ديگر پزشكي

سؤال 1474- آيا خريدوفروش داروهاي غير مجاز، يا تاريخ گذشته، جايز است؟

جواب: خريدوفروش داروهاي غير مجاز جايز نيست؛ و داروهايي كه تاريخ آن گذشته، اگر مقدار قابل ملاحظه اي از آثار خود را داشته باشد، و به طرف اعلام شود اشكالي ندارد، در غير اين صورت جايز نيست.

سؤال 1475- آيا خريدوفروش داروهاي دولتي خارج از سيستم نظارتي جايز است؟

جواب: در صورتي كه بر خلاف مقرّرات جمهوري اسلامي باشد، يا منشأ ضرر و زياني شود، جايز نيست.

سؤال 1476- آيا براي انجام تحقيقات پزشكي، ضرر رساندن به حيوانات يا گياهان جايز است؟

جواب: در مورد گياهان اشكالي ندارد. و در مورد حيوانات، هرگاه تحقيقات براي منظور مهمّي باشد جايز است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 532

سؤال 1477- اگر دانشجوي پزشكي از اسرار استادش كه پزشك است آگاه باشد، و فساد اخلاقي او را بداند، وظيفه اش چيست؟ در حالي كه بقيّه او را كاملًا مؤمن مي دانند، و در مسائل بسياري به او مراجعه مي كنند.

جواب: او بايد به وظيفۀ خود عمل كند، و كاري به ديگران نداشته باشد.

سؤال 1478- آيا پزشك در مسائلي كه حكم آن را نمي داند، مي تواند به اجتهاد خود عمل كند؟ در صورت اضطرار و نياز به اقدام فوري چطور؟

جواب: اگر واقعاً اضطرار باشد، و دسترسي به شخص مطّلعي نباشد، مي تواند به آنچه احساس

ضرورت مي كند عمل نمايد.

سؤال 1479- نبود وسائل جرّاحي، يا كم بودن آن در اتاق عمل، ممكن است باعث مرگ بيماران شود. آيا تهيّۀ اين وسائل واجب است؟

جواب: بر حكومت اسلامي لازم است كه وسائل را فراهم كنند، همچنين بيمارستانهاي خصوصي هرگاه بيماري را پذيرش كنند، بايد وسائل را فراهم سازند.

سؤال 1480- توالت هاي سنّتي ايران، براي برخي از بيماران از جمله بعضي بيماران قلبي مضر است، آيا استفاده از توالت فرنگي مجاز است؟

جواب: استفاده از توالت فرنگي براي همه جايز است.

سؤال 1481- آيا بستري نمودن بيمار جهت انجام شوك برقي (با وجود احتمال عوارض جانبي براي بيمار) به دليل درآمدزا بودن آن مجاز است؟

جواب: جايز نيست؛ ولي اگر اين كار از طرق درمان محسوب شود، و احتمال عوارضي برود و به بيمار گفته شود، و از او اجازه بگيرند مانعي ندارد.

سؤال 1482- بيماراني به بيمارستان مراجعه مي كنند كه قادر بر پرداخت هزينۀ درمان يا عمل جرّاحي نيستند. آيا در اين صورت مسئوليّتي متوجّه بيمارستان، دكتر جرّاح يا حكومت اسلامي هست؟ در صورت فوت يا نقص عضو، ديه اي بر ذمّۀ آنها استقرار پيدا مي كند؟

جواب: بر حكومت اسلامي واجب است در اين گونه امور تدبيري بينديشد، كه مشكل اين افراد حل شود.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 533

سؤال 1483- با تزريق آمپولي به نام «پروستودين» در سه ماهۀ اوّل حاملگي، معمولًا جنين پس از يك ساعت سقط مي شود، اين داروها گاه به شكل شياف يا ژل نيز عرضه مي گردد. آيا خريدوفروش چنين دارويي جايز است؟

جواب: خريدوفروش آن اشكالي ندارد، ولي بايد حتماً با اجازه و نسخۀ پزشك متعهّد باشد، تا از آن سوء استفاده نشود.

سؤال 1484- داروي مذكور به صورت

قاچاق در بازار به وفور وجود دارد، آيا بايد از خريدوفروش آن جلوگيري كرد؟

جواب: آري بايد از خريدوفروش آن بدون شرطي كه در بالا گفتيم جلوگيري شود.

سؤال 1485- در برخي از مسائل پزشكي پزشك مقلّد يك مرجع، و بيمار مقلّد مرجع تقليدي ديگر است، و نظر آن مراجع متفاوت است. كدام نظريّه بايد ملاك عمل قرار گيرد؟

جواب: پزشك به وظيفۀ خود عمل مي كند.

سؤال 1486- در بسياري از مراكز آموزشي، درماني و پزشكي، امكان جداسازي دانشجويان دختر و پسر وجود دارد. لكن برخي از مسئولين نسبت به اين مسأله بي توجّهي مي كنند. نظر جنابعالي در اين زمينه چيست؟

جواب: اگر امكان تفكيك باشد، تفكيك لازم است.

سؤال 1487- آيا مراجعه به دكتر متخصّص غير مسلمان جايز است؟

جواب: اگر مفسدۀ خاصّي بر آن مترتّب نشود، اشكالي ندارد.

سؤال 1488- برخي از جرّاحان خارج از تعرفۀ تعيين شده از بيماران پول دريافت مي كنند، و بيمار نيز به ناچار آن را مي پردازد. آيا اين كار مجاز است؟

جواب: در صورتي كه طبيب استخدام دولت باشد، در برابر انجام وظيفه خود نمي تواند پول اضافي بگيرد، ولي اگر در استخدام نبوده باشد، هر قدر با بيمار توافق كند مانعي ندارد؛ ولي بايد عدل و انصاف را رعايت كند.

سؤال 1489- كمبود خون و برخي مقرّرات دست و پاگير براي استفاده از وسايل،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 534

ممكن است موجب مرگ بيماران در اتاق عمل شود. آيا اصلاح اين مقرّرات واجب است؟

جواب: واجب است كاري كنند كه جان مردم در اتاق عمل به خطر نيفتد.

سؤال 1490- آيا پزشك، يا پرستار، حقّ تحقير كردن و ناسزا گفتن به زنان حامله، كه فرزندان زيادي دارند، را دارد؟

جواب: تحقير هيچ مسلماني

جايز نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 535

فصل پنجاهم: مسائل متفرّقه

1- آسيب شناسي تربيت ديني

سؤال 1491- دنياي مدرن، تمام احساسات، عواطف، عقل و ذهن بشر را درنورديده، و بر همۀ امكانات انسان سيطره يافته، و از انسان در حقيقت به عنوان يك ابزار استفاده مي كند. در اين ميان تكنولوژي، كه نقش اوّل را بازي مي كند، رشد و توسعۀ فزايندۀ آن در عصر مدرن، تمام حقيقت انسان را به زير سلطۀ خود درآورده است. تا آنجا كه فكر و انديشۀ بشر را جهت مي دهد، و فرهنگ اجتماعيش را دگرگون مي سازد، و بر نوع اجتماعي شدن و جامعه پذيريش، تصميم گيري مي كند، و انسان را به يك موجود كژانديش و هنجاركش مبدّل ساخته است. در اين راستا، اوّلين برنامه براي نوجوانان و جوانان طرّاحي شده است، چرا كه آنان آمادۀ جامعه پذيري و ايفاي نقش هاي مهمّ اجتماعي هستند. و طرّاحان به اين وسيله كشورها را زير سلطۀ خود در مي آورند، و يا از موجوديّت و هويّت اصلي خودشان ساقط مي سازند. اكنون وزارت آموزش و پرورش با توجّه به مأموريّت خطير خود، با همكاري ديگر نهادها، همايشي را تحت عنوان «آسيب شناسي تربيت ديني در نظام آموزش و پرورش» ترتيب داده، تا بدين وسيله ريشه ها، موانع و راه كارهاي عملي جهت بازشناسي موانع و عوامل بازدارندۀ تربيت ديني را از طرف صاحب نظران در عرصه هاي مختلف شناسايي نمايد. با عنايت به اهداف همايش، سؤالاتي طرّاحي شده، كه انتظار مي رود با پاسخگويي به آنها، ما را در اين مهم ياري فرماييد.

1- آيا در حوزۀ تربيت ديني آسيبي براي جوانان و نوجوانان مشاهده مي شود؟

اگر هست، اين آسيبها در چه عرصه هايي رخ مي نمايد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 536

جواب: بي شك آسيب هايي براي جوانان و

نوجوانان در حوزۀ تربيت ديني وجود دارد، كه در دو شاخه خلاصه مي شود: آسيب هاي اعتقادي، و آسيب هاي اخلاقي. كه اگر روي آن كار جدّي انجام نگيرد، در آينده شاهد مشكلات مهمّ ديني و اجتماعي و سياسي خواهيم بود.

2- منشأ اين آسيبها، و عوامل آسيب زا، چه چيزهايي است؟

جواب: منشأ اين آسيبها را مي توان در امور زير خلاصه كرد:

الف) وجود عوامل تشويق كننده به مفاسد اخلاقي، و اباحي گري؛ كه از ويژگيهاي عصر ماست.

ب) تفسير نادرست از مسألۀ آزادي، و عدم توجّه به اين نكته كه هميشه آزاديها در چهارچوبۀ ارزشهاست.

ج) عدم اطّلاع رساني صحيح و بموقع، و محروم ماندن قشر جوان و نوجوان از آموزشهاي مستمرّ و گستردۀ ديني.

د) از همه مهمتر، دستهاي مرموز سياست مخرّب دشمنان است كه براي دور كردن جوانان از حوزۀ تربيت و اعتقادات ديني از طرق مختلف فعّاليّت مي كند، و معتقد است مانع اصلي نفوذ در عرصۀ سياسي كشور ما، اعتقادات محكم مذهبي و پايبندي به اخلاق ديني است. و براستي اگر آنها در كار خود موفّق شوند، مانع مهمّي بر سر راه نفوذشان باقي نمي ماند.

3- راه كارهاي اصلاح و تغيير در وضع آسيبها، و همچنين وضعيّت مطلوب براي زدودن آسيبها را در چه چيزهايي ارزيابي مي فرماييد؟

جواب: راه كارهاي اصلاح نيز در امور زير خلاصه مي شود:

الف) آموزش مستمر با منطق و ادبيّات خاصّ جوانان.

ب) حلّ مشكلات مربوط به تحصيل و كار و ازدواج جوانان.

ج) پاكسازي محيط از مراكز و عوامل فساد.

د) همكاري تنگاتنگ تمام رسانه هاي جمعي در اين زمينه.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 537

2- احكام اكراه

سؤال 1492- محدودۀ رفع حكم اكراهي تا كجاست؟ حقّ اللّه، حقّ النّاس، يا كلّيۀ محرّمات؟

جواب: در صورت اكراه، همۀ احكام، جز ريختن

خون بي گناهان، برداشته مي شود. ولي اين در صورتي است كه اكراه نسبت به مكره عليه بر امر مهمّي باشد.

سؤال 1493- آيا به واسطۀ اكراه اضرار به غير نيز مجاز خواهد بود؟ در صورت جواز، آيا حديث رفع با حديث لا ضرر تعارض پيدا نمي كند؟

جواب: در صورت اكراه، اضرار به غير جايز است، و ادلّۀ اكراه حاكم مي باشد؛ زيرا بسياري از موارد اكراه، مشتمل بر اضرار به غير است؛ مانند اكراه بر قبول پستي از پستهاي حكومت، ولي مسألۀ ضمان در جاي خود محفوظ است.

سؤال 1494- آيا غير قابل رفع بودن تهديد، شرط تحقّق اكراه است؟ آيا در اين شرط تفاوتي بين احكام وضعيّه و تكليفيّه وجود دارد؟

جواب: در صورتي كه كسي بتواند با تهديد مقابله كند، اكراه صدق نمي كند.

سؤال 1495- آيا يافتن راه فرار از عمل مكره عليه واجب است؟

جواب: در صورتي كه از طريق توريه امكان خلاصي باشد، احتياط آن است كه از اين راه استفاده كنند.

سؤال 1496- آيا تهديد به عدم النفع، در تحقّق اكراه مؤثّر است؟

جواب: اكراه در صورت عدم النّفع صدق نمي كند.

3- اعتقاديّات

الف) نبوّت

سؤال 1497- چرا پيامبران فقط در بين النهرين و خاور ميانه مبعوث شده اند؟ اگر علّت، تمدّن آنهاست، پس چرا براي تمدّنهاي بزرگي مثل يونان (فراموش نكنيم كه حضرت عيسي عليه السلام در خاور ميانه به دنيا آمده است) و ماياهاي سرخ پوست، يا تمدّنهاي بزرگ سياهپوست، پيامبري فرود نيامد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 538

آيا مي توان كنفسيوس (در چين)، بودا (در هند)، زردتشت و كوروش (در ايران)، بقراط و سقراط (در يونان) را پيامبران الهي دانست؟

از آنجا كه در منابع ديني ما آمده كه: «براي هر دو نفر يكي را پيامبر

قرار داديم.»

پس بايد براي اسكيموها و همۀ اقوام، پيامبراني آمده باشد. و اگر جواب منفي است، پس اين نظريّه تقويت مي شود كه پيامبري هم با توجّه به پيشرفت تمدّن، و خداپرستي هم با توجّه به شكوفايي هاي فكري مردم، به تكامل رسيده است! چرا كه انسانها، نخست خورشيدپرست، ماه پرست، و مانند آن بودند، سپس با توجّه به شكوفايي عقلي، خداي عيني را برگزيدند. نظر شما چيست؟

جواب: مورّخان اتّفاق نظر دارند كه گاهوارۀ تمدّن انساني در منطقۀ خاور ميانه به حركت درآمده است، و در آن زمان، نه يونان صاحب تمدّني بود، و نه جاي ديگر، و از آنجا كه پيدايش دين در اين مناطق سبب گسترش آن به مناطق ديگر مي شد، خداوند پيامبران را از اين مناطق برگزيد، تا آيين آنها از آنجا به ساير مناطق دنيا پخش شود.

سؤال 1498- در كتاب شريف «نهج البلاغه» در رابطه با دوران خردسالي حضرت علي عليه السلام چنين مي خوانيم:

«آنگاه كه كودك بودم، حضرت محمد صلي الله عليه و آله مرا در كنار خود نهاد، و بر سينۀ خويشم جا داد، مرا در بستر خود مي خوابانيد، چنان كه تنم را به تن خويش مي سود، و بوي خوش خود را به من مي بوياييد. گاه بود كه چيزي را مي جويد، سپس آن را به من مي خورانيد» مگر نه اين كه خوابيدن دو نفر مذكّر، و حتّي مؤنّث، در يك رختخواب از نظر اسلام، اشكال دارد. پس چگونه حضرت رسول صلي الله عليه و آله آن حضرت را در رختخواب خويش جاي مي داد! او را بر سينه خود مي كشيد!؟ تنش را به تن او مي ماليد!؟

جواب: اين مسأله در مورد بچّه هاي كوچك (چندساله) اشكالي

ندارد؛ همان گونه كه معمول است مادران يا پدران بچّه هاي كوچكشان را در كنار خود مي خوابانند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 539

سؤال 1499- آيا جملۀ مشهور و معروف:

«لَوْلٰاكَ لَمٰا خَلَقْتُ الْافْلٰاكَ»

كه گفته مي شود در مورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است، حديث است؟ مأخذ آن كدام كتاب است؟

جواب: مأخذ آن بحار الانوار، جلد 52، صفحۀ 198، و جلد 15، صفحۀ 28 است.

ب) عصمت

سؤال 1500- مقام عصمت اختصاص به انبيا عليهم السلام و ائمّه عليهم السلام و حضرت زهرا عليها السلام دارد، يا در مورد ديگران هم تصوّر مي شود؟

جواب: قدر مسلّم اين است كه اين بزرگواران معصومند، ولي در مورد ديگران مسلّم نيست، هر چند بعضي از آنها مقاماتي بسيار بالا و والايي دارند.

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 539

ج) عدل الهي

سؤال 1501- با اين كه براي خداوند امكان داشت كه مرا به عنوان يك انسان در زمان يكي از چهارده معصوم عليه السلام به دنيا آورد، تا من موفّق به زيارت وي شوم، ولي اين كار را نكرد. در حالي كه بسياري از كافران كه لياقت ديدن معصومين را نداشته اند، در زمان آنها بوده، و موفّق به زيارت برخي از آن بزرگواران شده اند. آيا اين، با عدل الهي سازگار است؟

جواب: در بعضي از روايات آمده است: «آنها كه بعد از دوران پيامبر صلي الله عليه و آله و حضرات معصومين عليهم السلام به دنيا مي آيند، و به آنها ايمان مي آورند، مقامشان بالاتر از كساني است كه در عصر و زمان آنها زندگي مي كردند.» اگر آنها امتيازي داشته اند، اين گروه نيز امتياز مهمّي دارند، و به اين ترتيب عدالت اجرا مي شود.

د) سرانجام جاهلان قاصر

سؤال 1502- حضرت استاد! وقتي به مسائل و جريانات زندگي نظر مي افكنم، مي بينم هركس مشي و مرام خود را حق مي داند. سؤال بنده اين است: وقتي كسي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 540

حق بر او مشتبه باشد، مثل خوارج كه به نظرشان حق همان بود كه آنها فكر مي كردند، يعني جاحد نبودند. اينها تكليفشان از لحاظ ثواب و عقاب چطور است، آيا معذّبند؟

جواب: اگر براي تشخيص حق، تلاش و كوشش لازم را به عمل آورده و در اين راه مرتكب تقصيري نشده، حكم جاهل قاصر را دارد، و نه تنها در پيشگاه خدا معذّب نيست، بلكه در برابر اعمالش پاداشي هم خواهد داشت.

ه) مقايسۀ ائمّه با انبيا

سؤال 1503- آيا ائمّۀ اطهار عليهم السلام از لحاظ معرفت به خدا، از پيامبران الهي عليهم السلام- به جز پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله- بالاتر هستند؟

جواب: بهتر است كه معصومين و اولياء اللّٰه را با يكديگر مقايسه نكنيم، همه بزرگوار و انوار الهي هستند.

و) ولايت

سؤال 1504- وقتي حادثۀ غدير را همراه با توضيحات علماي شيعه مطالعه مي نماييم، يقين پيدا مي كنيم كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله در آن روز حضرت علي عليه السلام را براي آخرين بار به عنوان جانشين خود معرّفي كرد. با اين حال، چرا علماي اهل سنّت اين مطالب روشن را قبول ندارند؟ چرا شخصي كه صاحب فكر است، و حتّي مطالبي در مورد فضيلت حضرت علي عليه السلام دارد، شيعه نشده است؟ آيا ضعف از ادلّه و براهين شيعه است؟

جواب: دلائل شيعه بسيار قوي است؛ ولي غالباً تعصّب ها و ارتباطهاي خانوادگي اجازۀ پذيرش نمي دهد.

سؤال 1505- با توجّه به اهميّت مسألۀ ولايت اهل بيت عليهم السلام، كه حقيقت ايمان و روح عبادات است، و هيچ عبادتي اعمّ از نماز و روزه و مانند آن بدون ولايت اهل بيت مقبول درگاه خداوند قرار نخواهد گرفت، و روايات در اين زمينه در حدّ تواتر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 541

است، آيا حضرت عالي نماز را فرع بر ولايت مي دانيد، يا ولايت را فرع بر نماز مي دانيد؟ از نظر اهميّت كدام يك از اين دو مقدّم بر ديگري است؟ عزاداري در مصائب ائمّه عليهم السلام، خصوصاً خامس آل عبا، حضرت سيّد الشهداء عليه السلام كه از افضل قربات است، و آثار همان ولايت و محبّتي است كه در اعماق وجود شيعيان و

مواليان خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام قرار دارد، چه نقشي در قبولي نماز و ساير عبادات دارد؟

جواب: پاسخ سؤال شما همان است كه در حديث معروف امام باقر عليه السلام آمده است: «اگر كسي تمام روزها را روزه بگيرد، و شبها را به عبادت مشغول باشد، و همه سال به حجّ برود، و تمام مالش را در راه خدا انفاق كند، امّا ولايت اولياء اللّٰه را نداشته باشد، و اعمال خود را به راهنمايي آنها انجام ندهد، بهره اي از اين اعمال عائد او نخواهد شد».

ز) امام زمان عليه السلام

سؤال 1506- در بعضي از روايات، تصريح به نام مبارك امام عصر (عج) حرام يا مكروه شمرده شده است. بدين جهت برخي نام حضرت را جداي از هم (م ح م د) مي نويسند. آيا اين روايات شامل عصر و زمان ما نيز مي شود؟

جواب: در جاي خود گفته ايم كه آن روايات شامل زمان ما نمي شود. و ادلّۀ آن را در آخر بحث تقيّه از كتاب قواعد الفقهيّه آورده ايم.

سؤال 1507- شخصي از مؤمنين ضمن ادّعاي ملاقات با امام زمان (عج) مي گويد:

«امام عصر مرا مأمور بعضي كارها، مانند ساختن حسينيّه، مسجد، و مانند آن كرده است.» وي مردم را به اقتدا نكردن به بعضي از ائمّۀ جماعات، و نپرداختن وجوه شرعيّه به آنها، تشويق مي كند، و مدّعي است كه امام زمان عليه السلام چنين دستوري داده است. شخص مذكور صندوق چوبي در اختيار دارد كه چند ورقۀ قديمي و پارچۀ سبز رنگي در آن است. او ادّعا مي كند كه آنها را امام عصر (عج) به او داده است! مردم براي تبرّك جستن به اين صندوق به خانۀ او مي روند. به گمان اين

كه واقعاً صندوق

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 542

از ناحيۀ آن حضرت است. بلكه برخي از مردم گمان مي كنند كه منزل اين شخص، محلّ سكونت امام عصر است! وي حتّي در نزد بعضي از علما ادّعاي مذكور را مطرح نموده، و مي گويد: «مي توانم سؤالات شما را به امام عصر (عج) برسانم!» آيا ادّعاهاي اين شخص درست است؟

جواب: شكّي نيست كه اين شخص انسان بسيار دروغگويي است، و بر همۀ مؤمنين لازم است او را تكذيب كنند، و هيچ يك از سخنانش را نپذيرند.

سؤال 1508- امام زمان (عج) پس از ظهور، چگونه با سلاحهاي شيميايي و بمبهاي اتمي و سلاحهاي سنگين ديگر مبارزه خواهند كرد؟

جواب: از بعضي قرائن استفاده مي شود كه آن حضرت وسائل و ابزاري ما فوق سلاحهاي آنها در اختيار دارد، كه آنها را از كار مي اندازد.

ح) وظيفۀ منتظران

سؤال 1509- مهمترين وظيفۀ منتظران چيست؟ چه بايد بكنند؟

جواب: مهمترين وظيفۀ منتظران حضرت مهدي (عج) انجام واجبات و ترك محرّمات و آمادگي براي ياري آن حضرت، و تقويت ايمان خود است.

سؤال 1510- مهمترين كارهايي كه آن حضرت در زمان غيبت براي دين و دينداران مي كند چيست؟

جواب: مهم ترين كارهاي آن حضرت در عصر غيبت، نور افشاني به قلب هاي آماده، حمايت از اسلام و شيعيان خالص، و اميدبخشي به آن هاست. نور وجود او، مانند نور خورشيد در پشت ابرها به ما مي رسد.

سؤال 1511- آيا شرط ملاقات با حضرت، علم و تقواست، يا مصلحت و زمان و مكان؟

جواب: شرط اصلي لياقتِ ملاقات با آن حضرت، تقوا در سطح عالي است.

ولي گاه به خاطر مصلحت اسلام و مسلمين، چهرۀ نوراني خود را به افراد غير لايق، حتّي غير شيعه و غير مسلمانان،

نيز نشان مي دهد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 543

ط) رجعت

سؤال 1512- رجعت در چه زماني رخ خواهد داد؟ در زمان حيات و حكومت حضرت ولي عصر عليه السلام، يا بعد از شهادت آن حضرت اتّفاق مي افتد؟

جواب: مطابق روايات، رجعت پس از قيام و ظهور حضرت مهدي (عج) رخ مي دهد، و رجعت امامان عليهم السلام يكي پس از ديگري بعد از شهادت حضرت مهدي (عج) است.

ي) شفاعت

سؤال 1513- ما شيعيان بر اين باوريم كه در روز قيامت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، امامان معصوم عليهم السلام و فاطمه زهرا عليها السلام افرادي را شفاعت مي كنند. بنده مدّتي پيش كه سورۀ بقره را تلاوت مي نمودم، در آيۀ 48 به اين مضمون برخورد كردم، كه خدا مي فرمايد:

«حذر كنيد از روزي كه در آن روز كسي بجاي ديگري مجازات نبيند، و هيچ شفاعتي از كسي پذيرفته نمي شود.» خواهشمند است در اين رابطه توضيح دهيد.

جواب: فهم معناي اين آيه منوط است به ملاحظۀ ساير آياتي كه در باب شفاعت در قرآن آمده است. كه در آن آيات صريحاً شفاعت ثابت شده است؛ مانند آية الكرسي «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّٰا بِإِذْنِهِ» بنابراين نفي شفاعت در آيه اي كه نوشته ايد اشاره به اين است كه بدون اذن خداوند شفاعت پذيرفته نيست.

خداوند هم در جايي اذن مي دهد كه طرف لياقت شفاعت داشته باشد، شرح بيشتر را در جلد اوّل تفسير نمونه، ذيل آيۀ مذكور، مطالعه فرماييد.

ك) جهان آخرت

سؤال 1514- اگر شب و روز و خواب در جهان آخرت وجود ندارد، پس گذر زمان در آنجا چگونه است؟

جواب: وضع جهان آخرت براي ما زندانيان عالم دنيا روشن نيست؛ همان گونه كه وضع دنيا براي بچّه هاي در شكم مادر. ولي مي دانيم آخرت حق است، و يك زندگي برتر، شرح اين مطلب را در جلد 5 و 6 پيام قرآن نوشته ايم.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 544

4- بيت المال

سؤال 1515- در برخي از كشورهاي اسلامي همسايۀ ايران مناطقي وجود دارد كه صد در صد نظامي است. مردم آن مناطق، اشياي ضروري زندگي مثل نفت، سيمان، لباس، اسلحه و موادّ خوراكي را به قيمت ارزان، يا به طور مجّاني از كارمندان ارتش دريافت مي كنند. آيا اين كار جايز است؟

جواب: اشكال دارد.

سؤال 1516- حكم جنابعالي در مورد كساني كه در انتخابات در راستاي شناساندن خود به مردم از امكانات بيت المال استفاده كرده اند، چيست؟

جواب: بيت المال مصارف خاصّي دارد، كه بايد در آن مصرف گردد.

سؤال 1517- اگر كسي مالي از بيت المال طلب داشته باشد و آن را ندهند، آيا مي تواند معادل طلبش از امكانات بيت المال، استفاده كند؟

جواب: بايد از حاكم شرع اجازه بگيرد.

سؤال 1518- استفادۀ شخصي از اموال حكومتهاي اسلامي (غير ايران)، مثل ماشين سواري و مانند آن چه حكمي دارد؟ آيا استفاده از اسلحه و مانند آن، براي دفاع از مذهب شيعۀ اثنا عشري جايز است، يا اجازۀ حاكم شرع ضروري است؟

جواب: با اجازۀ حاكم شرع و براي تقويت مذهب اشكالي ندارد.

سؤال 1519- اين جانب مشغول خدمت مقدّس سربازي در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مي باشم. در اين ارتباط، يك اتومبيل پيكان در اختيار من قرار داده

شده تا به امور رانندگي يكي از مسئولين سپاه بپردازم. ايشان در خارج از وقت اداري از من و اتومبيلي كه ذكر شد، در امور شخصي خود استفاده مي كند. هنگامي كه از علّت اين كار سؤال نمودم، پاسخ دادند: بعضي از مسئولين سپاه به دليل موقعيّت كاري كه دارند، مجاز به اين كار مي باشند. تكليف بنده در اين رابطه چيست؟

جواب: در صورتي كه ايشان اظهار مي دارد كه مجاز به اين كار مي باشد، براي شما اشكالي ندارد.

سؤال 1520- مشاهده مي شود كه برخي مديران، مسئولان ادارات و نهادهاي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 545

دولتي، بنا به مصالحي از امكانات دولتي استفاده شخصي مي كنند، يا برخي از امكانات را مثلًا به عنوان تشويق در اختيار عدّه اي از كارمندان خاص قرار مي دهند.

اين عمل شرعاً چه حكمي دارد؟

جواب: هرگونه تصرّفي در اموال بيت المال خارج از حدود مقرّرات حرام است.

5- بيمه

سؤال 1521- نظر مبارك خود را نسبت به سؤالات زير بيان فرماييد:

1- بيمۀ عمر، از عقود است يا ايقاعات؟ آيا از عقود و ايقاعات متعارف و داراي عنوان فقهي است، يا عناوين موجود منطبق بر آن نيست؟

2- بيمۀ عمر، از نوع وصيّت عهدي است، يا تمليكي؟

3- با توجّه به ماهيّت بيمۀ عمر، آيا شخص بيمه شده مي تواند مبلغي را كه پس از فوت توسّط بيمه محاسبه و پرداخت مي شود، سهم بندي نمايد، و براي اشخاصي- اعمّ از ورّاث شرعي، و غير آن- وصيّت كند.

4- در صورتي كه بيمه شده، هيچ فرد و سهمي را مشخّص ننمايد، طبق قوانين موجود بيمه، مبلغ پرداختي توسّط بيمۀ عمر به صورت مساوي به ورّاث قانوني پرداخت مي گردد. آيا اين نحوۀ تقسيم منطبق بر فتاواي فقهي حضرتعالي

مي باشد؟

جواب 1 تا 4: بيمه يكي از عقود مستحدثه است كه در عرف عقلا معمول است، و چنانچه شرايط عامّۀ عقود در آن جمع باشد، شرعاً اشكالي ندارد، و بايد طبق قرار دادي كه بسته شده عمل شود، و مي توان سهميّۀ افراد مورد نظر را به صورت درصدي، نه ريالي، تعيين كرد، و مشمول ادلّۀ وجوب وفا به عقد است.

6- تبليغ دين

سؤال 1522- جايگاه دولت در برنامه هاي گسترش فرهنگ ديني چيست؟ نقش حاكميّتي دولت در چه محورهايي است؟ در چه زمينه هايي دولت بايد مستقيماً به توليد خدمات ديني بپردازد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 546

جواب: دولت بايد برنامه هاي اساسي و بنيادي و زيربنايي را در جهت گسترش فرهنگ ديني انجام دهد، و مردم بايد دنبال آن را در جهات مختلف بگيرند.

سؤال 1523- آيا شيوه ها و روشهاي انجام فعاليّتهاي ديني با توجّه به شرايط و مقتضيات دنياي كنوني، و ابعاد گستردۀ تهاجم فرهنگي، و اطّلاع رساني جهاني، نياز به بازسازي و تجديد نظر ندارد؟ اين وظيفه بر عهدۀ چه نهادهايي است؟ چگونه مي توان از روشهاي نوين و كارآمد استفاده كرد؟ وظيفۀ حكومت در اين مورد چيست؟

جواب: بي شك شيوه ها و روشهاي فعلي انجام فعاليّت هاي ديني كافي نيست.

براي كارايي بيشتر، بايد از اسباب و وسائل موجود در دنياي امروز با برنامه ريزي صحيح و كار گروهي استفاده كرد.

سؤال 1524- بهترين الگويي كه براي نحوۀ ارتباط و تعامل دولت و نهادهاي ديني درگذشته و حال كشورهاي اسلامي، حكومت ها و كشورهاي مسيحي، يهودي، و در سنّت و سيرۀ پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمّۀ اطهار عليهم السلام وجود داشته و دارد چيست؟

جواب: دولت نبايد استقلال نهادهاي ديني را مخدوش كند، و بخواهد

آنها را زير چتر خود قرار دهد؛ ولي نظارت دائم و سازنده نسبت به آنها بسيار بجاست، تا خدايي نكرده انحرافي از مسير صحيح پيدا نكنند.

سؤال 1525- نقش و ميزان مشاركت مردم در شكل گيري حكومت ديني در نصوص قدسي، چگونه تعيين و تبيين گرديده است؟

جواب: مردم به عنوان حاميان حكومت، و بازوهاي دولت اسلامي، و نيز به عنوان نظارت، و امر به معروف و نهي از منكر، و نصيحت و ارشاد، در حكومت نقش دارند.

سؤال 1526- جايگاه مردم در مستندات موجود (قانون اساسي، مذاكرات خبرگان، صحيفۀ نور) كجا ذكر شده است؟

جواب: جايگاه مردم در قانون اساسي پيش بيني شده است.

سؤال 1527- در حكومت هاي فعلي جهان، جايگاه مردم چگونه تعريف گرديده است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 547

جواب: در قانون اساسي آنها آمده است.

سؤال 1528- سخنراني روحاني بر فراز منبر بهتر است، يا پشت تريبون؟

جواب: معمولًا استفاده كردن از روشهاي سنّتي در مساجد و حسينيّه ها بهتر است؛ جز در مواردي كه خطيب بايد ايستاده سخن بگويد، مانند نماز جمعه كه در آنجا استفاده از تريبون مانعي ندارد.

7- تراست و كارتل

سؤال 1529- استدعا دارم حكم فقهي دو مورد ذيل را بيان فرماييد.

1- كارتل، اتّحاديّۀ آزاد و اختياري بين بنگاههايي است كه در يك رشتۀ اقتصادي مشغول به كار بوده، و مواد يا كالاهاي مشابهي را توليد مي نمايند. مقصود اصلي آنها از تشكيل كارتلها به دست گرفتن انحصار جهت فروش كالاي خود مي باشد.

2- تراست، اتحاديّۀ واحدهايي است كه داراي هدف متمركز در توليد و فروش با يكديگر بوده، و داراي رهبري واحد مي باشند. هدف از تشكيل تراست ها تنها انحصار نبوده، بلكه اهداف ديگري مانند بهره گيري از روشهاي علمي توليد، كم كردن هزينه هاي

توليد، بهره مند شدن از همكاري هاي گروهي شركت هاي تشكيل دهندۀ اتحاديّه و مانند آن را نيز دنبال مي نمايند.

البتّه همان گونه كه مستحضريد بين «كارتل» و «تراست» تفاوتهايي وجود دارد كه مهم ترين آنها حفظ شخصيّت اعضا در كارتل، و از بين رفتن استقلال و شخصيّت اعضا در تراست است. لطفاً حكم شرعي تشكيل چنين اتحاديّه هاي تجاري و صنعتي را در قالب كارتل و تراست مرقوم فرماييد.

جواب: در صورتي كه حدّ و حدود اختيارات در هر دو قسمت روشن باشد، و ابهامي در شرايط وجود نداشته باشد، و در عين حال سبب ضرر و زيان قابل توجّهي به جامعه نگردد، و مانع رشد اقتصادي نشود، مانعي ندارد، ولي در فرض ضرر و زيان تشكيل آنها جايز نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 548

8- تقلّب

سؤال 1530- اين جانب سال گذشته با مدرك كارشناسي رشتۀ عمران در كنكور فوق ليسانس شركت كرده، و متأسّفانه با تقلّب كامل (100 درصد)، پرسشنامه را پر نمودم. كاري كه هم اكنون خود نيز دليل آن را نمي دانم! پس از اعلام نتايج، در شهريور امسال در مقطع فوق ليسانس پذيرفته شدم. با توجّه به اين كه گزينش، بر حسب نمرۀ علمي انجام مي گيرد، حقّ يك نفر را ضايع و سلب نموده ام، بدين جهت دچار عذاب وجدان شديد گشته، و قصد انصراف از تحصيل را دارم. لطفاً بفرماييد وظيفۀ من چيست؟

جواب: در فرض مسأله، در صورتي كه انصراف شما سبب شود فرد ديگري، كه در نوبت است، پذيرفته شود، لازم است انصراف دهيد، ولي اگر وقت آن گذشته، انصراف لازم نيست. امّا سعي كنيد در آينده مطلقاً به سراغ تقلّب نرويد، و خطاي گذشته و حقّ ضايع

شده را با اعمال صالح جهت صاحب حق جبران نماييد.

سؤال 1531- اين جانب سال 65 به جبهه رفتم. و نزديك به 3 ماه به صورت نيروي داوطلب خدمت كردم. با تحريك يكي از دوستان، خودم را به موجي زدم و برگشتم.

(البتّه دقيقاً نمي دانم چرا اين كار را كردم.) و به عنوان جانباز 10% تشكيل پرونده دادم. پس از مدّتي كه مشغول خدمت در شغل مقدّس معلّمي بودم، آتش عشق پزشكي در من شعله ور گشت، و همين عشق باعث شد كه سه روز مرخّصي پزشكي جبهه را به 3 ماه تغيير داده (كه در كلّ شش ماه شد) و از اين طريق با سهميّۀ رزمندگان قبول شدم. به اين ترتيب به خاطر 6 ماه جبهه و 10% جانبازي 2 گروه به حقوقم (حقوق معلّمي) اضافه شد، و در كل حقوق ليسانس را برايم منظور كردند.

همچنين از طريق 10% جانبازي توانستم حكم مأمور به تحصيل گرفته، و به تحصيل ادامه دهم. لطفاً به سؤالهاي من جواب دهيد:

1- آيا حقوق اضافي كه منظور داشته اند، حرام است؟ اكنون بايد چه كنم؟

2- اگر حرام است، اضافه حقوقي كه در اين مدّت گرفته ام را چگونه جبران كنم؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 549

3- آيا به اين ترتيب كه در دانشگاه قبول شده ام، براي من مسئوليّت شرعي دارد؟ براي پاك شدن گناهانم چه كنم؟

جواب: راه حلّ مشكل شما اين است كه از سهميّۀ جانبازان و رزمندگان استفاده نكنيد، و آنچه را گرفته ايد به صورت مطمئنّي بازگردانيد، و از گناه گذشته توبه كنيد. ولي مدرك شما چنان چه از نظر امتحانات و غيره، مانند سايرين باشد، اشكالي ندارد.

سؤال 1532- در سال 75 دخترم در

دانشگاه آزاد اسلامي قبول شد، ولي رياست دانشگاه از ثبت نام و ورود ايشان جلوگيري بعمل آورد. پس از حدود 8 ماه مكاتبه و رفت و آمد جوياي علّت شدم. اعلام نمودند كه بر طبق حساب احتمالات قبولي نامبرده تقلّب محسوب ميگردد. سؤال اين است:

آيا حساب احتمالات در حقوق اسلامي جايگاهي دارد، و مي تواند باعث حكمي گردد، و سرنوشت يك انسان را رقم بزند؟

جواب: اگر حساب احتمالات بر يك پايۀ متقن علمي استوار باشد، و موجب قطع و يقين گردد، مي توان بر طبق آن قضاوت نمود، و اگر به اين شكل نباشد، نمي توان كسي را به خاطر آن از نتيجۀ امتحانات محروم كرد.

9- تكدّي گري

سؤال 1533- با توجّه به اين كه با «تكدّي گري» به عنوان يك جرم برخورد قانوني نمي شود، بعضاً افرادي تحت عنوان فقير و تهيدست در سطح شهر به تكدّي گري مشغولند. و مردم خيرخواه با ديدن وضعيّت ظاهري اين افراد، از روي رأفت به آنها كمك مي كنند. از آنجا كه توافقي دربارۀ جمع آوري متكدّيان از سطح شهرها منعقد شده، و مسئول جمع آوري آنان شهرداري و نيروي انتظامي، و مسئول نگهداري آنها سازمان بهزيستي در مركزي به نام هدايت است، و در مدّت زماني كه متكدّيان در اين مركز نگهداري مي شوند تا به خانواده هايشان تحويل گردند، احتياج به استحمام، غذا، لباس، اصلاح سر و صورت و مانند آن دارند، لطفاً بفرماييد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 550

1- طبق دستور العملي كه از طرف سازمان به مركز ابلاغ شده، براي نگهداري هر نفر در هر شبانه روز، 15000 ريال از آنها گرفته مي شود. آيا گرفتن اين مبلغ مشروع است؟ در صورت مشروع بودن، چنانچه مبلغي اضافه بر

آن گرفته شده باشد، چه حكمي دارد؟ (لازم به ذكر است كه اين پول خرج خودشان يا متكدّيان ديگر مي گردد.)

2- بعضي از متكدّيان محجورند، و قوّۀ عقلاني آنها زايل شده است، و بعضاً پول هنگفتي دارند، و خانواده هاي تعدادي از آنها نيز مشخّص نيست، و چون ما براي هميشه نمي توانيم از آنها نگهداري نماييم، مجبوريم بعد از چند روز آنها را به شهرستان محلّ اقامتشان اعزام نماييم، و خوف اين است كه پولشان را از دست بدهند. آيا جايز است پول اين افراد گرفته شود، و به سازمان بهزيستي تحويل گردد، تا مورد استفادۀ ساير مددجوياني كه تحت پوشش هستند، قرار بگيرد؟

جواب: اوّلًا: با توجّه به اين كه اين مسأله از نظر شرعي پيچيده است، بايد نسبت به آن با دقّت و احتياط عمل كنيد، تا ان شاء اللّٰه مرتكب خلاف شرع نشويد.

ثانياً: آن دسته از متكدّيان كه پول هنگفت دارند، اموالشان جزء مجهول المالك است؛ به استثناي هزينۀ يك سال كه مال خود آنهاست، و مصرف كردن پولهاي اضافي براي فقراي ديگر اشكالي ندارد. و آنها كه پول كمي دارند متعلّق به خودشان است، و مي توان براي مخارج آنها از آن پول استفاده كرد. ولي مبلغ پانزده هزار ريال در يك روز، در مقابل خدماتي كه به آنها داده مي شود، مبلغ زيادي است. مگر اين كه واقعاً مريض باشند و به اين مقدار در شبانه روز نياز باشد.

ثالثاً: آنها كه از كار افتاده هستند نبايد اموالشان را صرف ديگران كرد؛ چرا كه با گذشت سال بازهم گرفتار خواهند بود.

سؤال 1534- همان طور كه مستحضريد، قانون مجازات اسلامي در موادّ 612 و 613 «تكدّي گري» را جرم

دانسته، و براي آن مجازات حبس تعيين نموده است. لطفاً نظر شريف خود را در مورد وصف جزايي و حرمت شرعي آن بيان فرموده، و بفرماييد

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 551

مسئول پيشگيري، پيگيري و رسيدگي به آن، در نظام حكومت اسلامي، كدام مرجع قانوني است؟

جواب: كسي كه نياز ندارد، حرام است تكدّي كند، و حتّي در صورت نياز، حكومت اسلامي بايد ترتيبي دهد كه به طريق آبرومندي نياز آنها تأمين گردد، و اجراي اين دستور، بر عهدۀ نيروي انتظامي و قضايي است، يا مقام ديگري، كه از طرف حكومت تعيين مي شود.

10- جبران خسارت

سؤال 1535- سازمان بين الملل در جنگ عراق و كويت به عنوان خسارت مبالغي از دولت عراق گرفته و بابت پول نفت به كساني كه از كويت بيرون رفته، يا به اشخاصي كه متضرّر شده اند مي پردازد. آيا گرفتن اين پول، كه حقّ مردم عراق است، مشروعيّت دارد؟

جواب: در صورتي كه خسارتي ديده اند، مي توانند به مقدار خسارتشان دريافت كنند.

سؤال 1536- افرادي از كشور ما و كشورهاي ديگر در بازار كويت كسب و كاري داشته، و به صورت نقد و نسيه معامله مي نموده اند، كه با شروع جنگ فرار كرده، طبعاً اين مهاجرت اجباري ضررهايي در پي داشته است. در صورتي كه به دولت كويت شكايت شود و پي گيري گردد، ممكن است اين خسارات از عراق گرفته و به افراد مذكور داده شود. آيا گرفتن اين پول مشروع است؟

جواب: مانند جواب سابق است.

سؤال 1537- در يك حادثۀ رانندگي، تاكسي فرد غير مقصّر متحمّل خساراتي گرديده، كه طبق نظر كارشناس يك ماه براي تعمير آن وقت نياز است. با توجّه به اين كه رانندۀ تاكسي ماهيانه مبلغ هشتصد

هزار ريال در آمد داشته، آيا حق دارد علاوه بر خسارات وارده، مبلغ مذكور را نيز از رانندۀ مقصّر مطالبه نمايد؟

جواب: به مقداري كه براي تعمير اتومبيل وقت لازم است، بايد خسارت آن

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 552

مدّت را نيز بپردازد. يعني علاوه بر خسارات اتومبيل، مال الاجارۀ ماشين را نيز به او بدهد.

سؤال 1538- اگر كسي، ديگري را توقيف غير قانوني كند، يا بر او آسيب رسانده، و وي را راهي بيمارستان كند، يا مال او را تخريب، يا تصرّف غير قانوني، يا غصب نمايد، لطفاً بفرماييد:

1- نظر حضرتعالي در مورد منافع كاري كه مجنيّ عليه در مدّت توقيف، يا بستري در بيمارستان، از آن محروم شده، يا منافع مالي كه به خاطر ترميم مال تخريب شده، يا تصرّف غير قانوني، يا غصب از بين رفته، و مالك از آن منتفع نشده چيست؟

2- با توجّه به مسائل فوق آيا از دست دادن منافع ممكن الحصول (عدم نفع) قابل جبران است؟

3- آيا از دست دادن منافع ممكن الحصول (عدم نفع) ضرر است؟

4- اگر اين منافع را قابل جبران مي دانيد، بر اساس كدام قاعده قابل جبران است، و استدلال حضرتعالي در اين مورد چيست؟

5- آيا قاعدۀ لا ضرر شامل ضرر عدمي هم مي شود؟

جواب: در مواردي كه عرفاً ضرر و زيان و خسارت صدق كند مي توان از قاعدۀ لا ضرر استفاده كرد، خواه دربارۀ عبد باشد يا حرّ، و ما معتقديم كه لا ضرر همان گونه كه نفي حكم مي كند، احكامي كه جبران كننده ضرر است را نيز اثبات مي نمايد.

11- حقوق

الف) حقّ الطبع

سؤال 1539- لطفاً به دو سؤال زير پاسخ دهيد:

1- آيا حقوق مالكيّت هاي فكري، مانند حقّ تأليف، ترجمه، طبع

و اختراعات، شرعي است؟

2- راجع به انحصار تجارت در كالاهاي اساسي، فتواي حضرتعالي چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 553

جواب 1 و 2: حقّ الطبع و حقّ التأليف، و همچنين حقّ استفاده از اختراعات، حقوق معتبري است كه تجاوز به آن جايز نيست. ولي انحصار در تجارت اگر مثلًا از سوي يك كارخانه باشد كه بگويد: «توليدات خود را منحصراً در اختيار يك نماينده قرار مي دهد» اشكالي ندارد، و اگر منظور اين باشد كه شخص يا گروهي منحصراً حق فروش چيزي را داشته باشند، و ديگران نداشته باشند، چنين چيزي نامشروع است، مگر اين كه حكومت اسلامي روي مصالحي چنين چيزي را لازم و ضروري بشمارد.

سؤال 1540- برخي از كتابها كه در دانشگاهها به عنوان مرجع معرّفي مي شود، در كشورهاي ديگر به چاپ رسيده، و برخي ناشران دخلي كشور بدون رعايت حقّ چاپ (كه در عرف بين الملل جزء حقوق ناشر شناخته شده، و در ابتداي كتابها به اين موضوع تصريح گرديده،) اين كتابها را چاپ كرده، و با قيمت كمتر در اختيار عموم قرار مي دهند. استفاده از اين كتابها، يا نشريّات، در صورتهاي زير چه حكمي دارد؟

الف) در رشته هاي فنّي استفاده از اين منابع ضروري، و عدم استفاده موجب مشقّت است. مخصوصاً كه قيمت كتاب اصلي بسيار زياد است.

ب) نويسندگان اين كتابها لزوماً كافر، يا كافر حربي نيستند؛ يا حدّ اقل ما اطّلاع نداريم.

ج) تا آنجا كه مطّلع هستيم، كشور ما قانون حقّ چاپ را امضا نكرده است. اگر امضا كند، حكم چگونه خواهد بود؟

د) در صورتي كه تهيّۀ اين كتب حرمت داشته، تكليف ما در قبال كتابهايي كه قبلًا تهيّه كرده ايم چيست؟

ه) اين حربه

به عنوان اهرمي سياسي عليه كشورهاي اسلامي استفاده مي شود، امّا با توجّه به اين كه نويسندگان اين كتابها بعضاً دانشمندان بي طرفي هستند، كه به تحصيل علم مشغولند در صورتي كه استفاده از اين كتابها مجاز باشد، تكليف ما در برابر شخص نويسنده چيست؟

جواب: حقّ التأليف يك حقّ عقلايي و شرعي است، و بايد آن را رعايت كرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 554

مگر اين كه طرف جزء كفّار حربي، يا كمك آنها باشد. در غير اين صورت، شخصي كه آن را چاپ كرده، كار حرامي انجام داده، و شرعاً مديون و بدهكار مؤلّف است، ولي دليلي بر اين كه خريدوفروش خود كتاب حرام باشد، نداريم.

سؤال 1541- اگر يك اثر علمي و هنري در مسابقات علمي، ادبي مشمول دريافت جايزه گردد، و در حال حاضر دسترسي به مؤلّف آن ممكن نباشد، يا فوت نموده باشد، اين جايزه متعلّق به چه كسي است؟ آيا ناشري كه امتياز چاپ كتاب را گرفته، در جايزه سهيم مي باشد؟

جواب: جايزه به ورثۀ او مي رسد، و در صورتي ناشر شريك در آن خواهد بود كه جايزه تنها تعلّق به متن كتاب نگرفته باشد، بلكه كيفيّت نشر آن نيز مشمول جايزه شده باشد.

سؤال 1542- تكثير نشريّات و كتب علمي متعلّق به ديگران، به همان زبان و شكلي كه چاپ شده، و به قصد فروش و بهره برداري مادّي از طريق چاپ و عكس برداري چه حكمي دارد؟ حذف يا تغيير نام مؤلّف در چاپ اثر چگونه است؟

جواب: حقّ تأليف، و همچنين حقّ نشر، از حقوق عقلائيّه است، و عدم رعايت آن، در عرف عقلا ظلم محسوب مي شود؛ بنابراين حرام است. و اگر نام مؤلّف تغيير داده

شود، علاوه بر گناه ناشي از ظلم متضمّن گناه ناشي از دروغ نيز مي باشد.

سؤال 1543- آيا حقّ طبع و نشر، شرعي و قابل تملّك و نقل و انتقال است؟

جواب: آري، حقّ طبع و نشر شرعي است. و قابل واگذاري با عوض يا بدون عوض مي باشد.

سؤال 1544- آيا شرعاً مي توان مطالب سخنراني فردي را ضبط يا يادداشت نمود، يا خطبه ها و موعظه ها و دروسي كه استاد تدريس مي كند را جمع آوري كرد، و بدون ذكر مآخذ و منابع، و بدون اجازۀ صاحب اثر، آن را انتشار داد؟ اموالي كه از اين راه به دست مي آيد، چه حكمي دارد؟

جواب: اشكال دارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 555

سؤال 1545- آيا از نظر شما حق تأليف، حقّي مشروع و قابل واگذاري است؟

جواب: حق تأليف از حقوق عقلائيّه است، كه شارع مقدّس بر اساس عمومات كتاب و سنّت آن را امضا نموده است، زيرا در عرف عقلا، عدم رعايت آن نوعي ظلم محسوب مي شود، و قابل واگذاري است.

سؤال 1546- آيا مي توان تمام يا بخشي از كتابي كه از بازار خريداري شده را بدون اجازۀ مؤلّف به صورت نرم افزار كامپيوتري درآورد؟ در صورتي كه پولي در مقابل عرضۀ اين برنامه گرفته نشود، چه حكمي دارد؟

جواب: بايد از مؤلّف آن كتاب، در صورتي كه در قيد حيات است، و از ورثۀ او اگر رحلت كرده، اجازه بگيرد. اين در صورتي است كه نرم افزار را براي انتشار تهيّه كند؛ نه براي استفادۀ شخصي.

ب) كپي رايت

سؤال 1547- آيا مي توان برنامه هاي كامپيوتري، كه توسّط مسلمانان يا كفّار غير ذمّي توليد شده، را بدون جلب رضايت صاحبان اصلي آن تكثير كرد؟

جواب: تمام افرادي كه جان و مال آنها محترم

است، حقّ امتيازات آنها نيز محترم است.

سؤال 1548- آيا در ضمن فروش برنامه هاي كامپيوتري مي توان شرط عدم تكثير كرد؟ آيا نوشتن اين شرط در ابتداي اين برنامه ها كفايت مي كند، يا بايد لفظاً و به هنگام فروش گفته شود؟

جواب: شرط در ضمن معامله به هر صورت باشد تفاوت نمي كند. بلكه همان گونه كه در بالا گفته شد، بدون شرط نيز تكثير جايز نيست.

سؤال 1549- آيا استفاده از برنامه هاي كاربردي كامپيوتري ديگران جهت توليد نرم افزارهايمان، و فروش برنامه هاي جديد مستلزم جلب رضايت و اذن آنها مي باشد؟

جواب: از جوابهاي بالا معلوم شد.

سؤال 1550- سؤالي در رابطه با كپي كردن، يا به اصطلاح رايت، هاي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 556

كامپيوتري دارم. توضيح اين كه: برنامه هاي كامپيوتري اعم از فيلم، برنامه هاي آموزشي و سرگرمي، كه امروزه ساخته مي شود، آنها را روي قطعه اي به نام، و يا ديسكت كامپيوتري پياده مي كنند. و شخص با صرف هزينه اي بعضاً گزاف اقدام به ساختن برنامۀ كامپيوتري مي نمايد. پس از ساختن برنامه، شخص برنامه ساز به چند صورت ممكن است عمل كند:

الف) روي خود برنامه كاري انجام مي دهد، كه به اصطلاح برنامه قفل شود، و نتوان از آن كپي برداشت، و فقط با اصلي بتوان از برنامه استفاده كرد. امّا جديداً با يك سري ترفندها مي توان قفل را شكست، و از اصلي كپي كرد.

ب) بر روي برنامه قفل نگذارد، امّا اعلام دارد كه حقّ چاپ و تكثير ممنوع است.

ج) نه قفل بگذارد، و نه اعلام كند كه چاپ و تكثير ممنوع است، و به عبارتي اعلام موضع نكند. با توجّه به اين توضيحات لطفاً بفرماييد:

1- آيا شخص برنامه ساز مي تواند چنين حقّي را از خريدار

يا ديسكت سلب كند؟ و در صورتي كه جواب مثبت است، آيا اين حق فقط براي برنامه ساز مسلمان است، يا غير مسلمان و مجهول المذهب نيز همين حكم را دارد؟

جواب: كسي كه برنامه اي را مي سازد بدون رضايت او نمي توان از آن كپي كرد، مگر اين كه از كفّار حربي باشد.

2- آيا مي توان گفت: «اگر براي استفادۀ شخصي باشد اشكال ندارد؛ اما اگر گپي برداري را منبع كسب خود قرار دهد اشكال دارد.»؟

جواب: فرقي نمي كند.

3- آيا نوار كاست و نوارهاي ويدويي، حكم هاي كامپيوتري را دارند؟

جواب: آري نوار كاست و ويدئو نيز حكم بالا را دارند.

ج) حقّ الاختراع

سؤال 1551- آيا مخترع نسبت به اختراع خود داراي حقّ خاصّي است، به گونه اي كه ديگران نتوانند از آن الگوبرداري و مونتاژ نمايند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 557

جواب: آري، اختراع نيز با شرايط خاصّي در عرف عقلا، حقوقي براي مخترع مي آورد كه رعايت آن شرعاً واجب است.

د) حقّ همسايه

سؤال 1552- احداث درب به سمت ملك غير، در ملك و ديوار اختصاصي، امّا بدون قصد عبور از ملك غير، چه حكمي دارد؟ در صورتي كه قصد عبور داشته باشد، آيا مي توان مالك را فقط به عدم عبور (مثلًا با گذاشتن مانع) ملزم نمود، يا مي توان وي را به قلع درب احداثي الزام كرد؟ در اين صورت هزينۀ قلع آن در، و ترميم ديوار بر عهدۀ كيست؟

جواب: جايز نيست، و بايد به طور كلّي بسته شود، و هزينۀ آن بر عهده كسي است كه در را نصب كرده است.

سؤال 1553- زيد و عمرو هر دو خانۀ مستقلّي دارند، ولي ديوار اين خانه ها در يك سمت مشترك است. اكنون زيد قصد دارد خانۀ خود را بكوبد و از نو بسازد. لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1- اگر بر اثر اين كار خسارتي به ساختمان عمرو وارد شود، آيا زيد ضامن خسارت وارده مي باشد؟

2- آيا زيد حقّ دارد براي استيفاي حقّ خود بدون اجازه و رضايت همسايه در ديوار مشترك تصرّف كند؟

جواب: پايه هاي مشترك، كه سقف هر دو خانه روي آن قرار دارد، متعلّق به هر دو مي باشد، و به صورت مشاع است، و بايد با رضايت يكديگر در آن تصرّف كنند. و اگر مي خواهند حق خود را جدا نمايند، با توافق طرفين صورت گيرد، و چنانچه

در نحوۀ بهره گيري براي بازسازي، اختلافي پيش آيد، بايد با نظر دو كارشناس مورد اطمينان عمل شود.

سؤال 1554- اگر صاحب ملكي، از ملك خودش، براي رفتن به پشت بام، يا بهار خواب ملك خود دري باز كند، چه حكمي دارد؟ آيا تحصيل رضايت همسايه لازم است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 558

جواب: اشكالي ندارد؛ مگر اين كه مزاحمتي براي همسايگان توليد كند.

سؤال 1555- آيا لازم است كه ارتفاع ملك بالاتر از ملك همسايه نباشد؟

جواب: لزومي ندارد.

سؤال 1556- آيا ايجاد حصار، يا ديوار در اطراف ملك جهت اشراف نداشتن (صاحب ملك به ملك همسايه و بالعكس) نياز به تحصيل رضايت همسايه دارد؟

جواب: در فرض مسأله تحصيل رضايت همسايه لازم نيست.

سؤال 1557- باز كردن پنجره به سمت حياط همسايه در صورتي كه به منازل اطراف اشراف كامل داشته باشد چه حكمي دارد؟ اگر مالك مقداري در زمين خود عقب نشيني كرده، و به همين خاطر چنين پنجره هايي را در چند طبقه گذاشته باشد، مجوّز اقدام وي خواهد بود؟

جواب: در فرض مسأله كه عقب نشيني كرده، اگر مزاحمتي ايجاد نكند، مانعي ندارد.

سؤال 1558- شهرداري شهر ما، بدون توجّه به لزوم نگهداشت حريم حجاب اسلامي، مبادرت به صدور پروانۀ ساختمانهاي چندين طبقۀ مشرف به منازل ديگر نموده، و اين كار موجب زحمت خانمهاي ساكن ساختمان هاي فوق شده است. حكم شرع چيست؟

جواب: ساختمانها نبايد طوري ساخته شود كه همسايگان براي حفظ حجاب خود در منزل به زحمت بيفتند.

سؤال 1559- ديوار اختصاصي همسايه رو به خرابي است. و با خراب شدن آن، مالك مجاور متحمّل ضرر مي گردد. چنانچه وضع ويژۀ ملك به گونه اي باشد كه دفع ضرر جز با تخريب و بازسازي ديوار ناممكن،

يا مستلزم ضرري تحمل ناپذير و هنگفت براي مالك مجاور باشد، آيا مي توان همسايه را اجبار به تخريب ديوار و بازسازي آن نمود؟

جواب: اگر بر اثر ريزش ديوار همسايه، خسارتي بر همسايۀ ديگر وارد مي شود، صاحب ديوار موظّف است كاري كند كه جلوي خسارت گرفته شود، و

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 559

اگر راه منحصر به تخريب و بازسازي باشد، مي توان او را ملزم به اين كار كرد.

سؤال 1560- اگر كسي بدون اذن و رضايت پدر، يا مادر، يا برادر، يا فرزند ذكور، يا پدر زن، يا مادر زن، يا شوهر دختر، يا شوهر خواهر خود، وارد خانۀ آنها شود، آيا كيفر او همان مجازات ورود به عنف است، كه براي ديگران مقرّر گرديده يا تفاوت دارد؟

جواب: فرقي نمي كند.

ه) حقوق والدين

سؤال 1561- آيا اطاعت از پدر در ترك مستحبّ، يا انجام مكروه، واجب است؟

جواب: اگر مخالفت با آن، موجب ايذاي وي گردد، واجب الإطاعه است.

سؤال 1562- عاقّ والدين به چه معناست؟ در چه شرايطي تحقّق مي يابد؟ آثار آن چيست؟

جواب: هر كاري كه موجب ايذا و اذيّت والدين گردد، به معناي عاقّ والدين است، مگر در مواردي كه تكليف واجب يا حرامي باشد، و به انسان دستور مخالفت با آن را بدهند.

سؤال 1563- مقام مادر بالاتر است، يا پدر؟ در مقام تعارض بين اطاعت امر پدر و مادر، كدام را ترجيح مي دهيم؟

جواب: مقام هر دو والاست، و تا مي توانيد در ميان آن دو جمع كنيد، و در صورتي كه امكان نداشته باشد، بر حسب اهميّت موارد بايد عمل گردد، و آنچه مهم تر است، مقدّم شود.

سؤال 1564- اگر مادري نوه اش را به قتل برساند، فرزندش (پدر مقتول) حق دارد قاتل

را قصاص نمايد. اين در حالي است كه طبق آيات قرآن و روايات اسلامي، فرزند حق كوچكترين اذيّت نسبت به پدر يا مادر را ندارد، و اگر فرزند از مادرش براي قصاص شكايت كند، موجبات نارضايتي وي را فراهم مي آورد. حال سؤال اين است: آيا احكام فقهي با محرّمات الهي در تعارض است؟ اگر در تعارض نيست، مثال بالا چگونه توجيه مي گردد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 560

جواب: احقاق حقوق كردن در برابر ظلم پدر و مادر شرعاً اشكالي ندارد، و از آن قاعده مستثني است؛ ولي هر قدر گذشت نمايد بهتر است.

و) حقّ فرزند

سؤال 1565- پسرم پايبند به احكام شرع نيست، به گونه اي كه تمام اعضاي خانواده از كارهاي او به ستوه آمده اند! عربده كشي هاي او باعث ناراحتي خانواده، و حتّي همسايه هاست! در خانه نوارها و فيلم هاي مبتذل نگاه مي كند، و ساير فرزندانم نيز گاهي به آن فيلمها نگاه مي كنند! از هر طريقي با او برخورد كردم، به شكست انجاميد. وظيفۀ من نسبت به ايشان چيست؟ آيا مي توانم او را از خانه بيرون نموده، و از زمرۀ فرزندانم خارج نمايم؟

جواب: بازهم از تأثير سخن مأيوس نشويد. سعي كنيد از طريق تشويق و محبّت و وعده و مانند آن در او نفوذ نماييد. يا بعضي افراد را سفارش كنيد با او دوست شوند، و ببينند درد اصلي او كجاست؟ اي بسا مشكلي دارد كه صريحاً نمي گويد، و از اين طريق حل مي شود. اگر همۀ اين امور را انجام داديد، و به نتيجه نرسيديد، و پيوسته منشأ فساد بود، اخراج او از خانه مانعي ندارد.

سؤال 1566- فرزند نامشروع از بعضي حقوق اجتماعي محروم است، در صورتي كه كودك گناهي

ندارد، بلكه گناه بر دوش مرد و زني است كه مرتكب اين عمل شنيع و زشت شده اند، و آنان بايد از حقوق اجتماعي محروم شوند، فلسفۀ اين حكم چيست؟

جواب: حقوق اجتماعي، كه ولد الزّنا از آن ها محروم است، بسيار محدود مي باشد، و تأثير چنداني در سرنوشت كودك ندارد.

ز) حقّ الناس

سؤال 1567- آيا خيانت در امانت حقّ الناس و قابل گذشت است؟ يا حقّ اللّٰه است، و غير قابل گذشت؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 561

جواب: در صورتي كه خيانت در امانت سبب اتلاف عين، يا منفعت شده حق الناس است، و بايد خسارت را به صاحب آن بدهد.

سؤال 1568- آيا معاونت در جرم، حق النّاس است، يا حقّ اللّٰه تعالي؟

جواب: موارد مختلف است؛ گاه حق اللّٰه است و گاه حق النّاس.

سؤال 1569- آيا تحقّق جرم و وقوع معان عليه، شرط تحقّق معاونت در جرم است؟

جواب: البتّه تا جرم محقّق نشود، معاونت در جرم صدق نمي كند.

سؤال 1570- راه رهايي از حقّ النّاس چيست؟

جواب: اگر صاحب آن را مي شناسيد، حقّ او را بپردازيد، يا حليّت بطلبيد، و اگر نمي شناسيد، معادل آن را از طرف صاحب اصلي به شخص نيازمندي بدهيد.

سؤال 1571- ردّ مظالم يعني چه؟

جواب: منظور اموال حرامي است كه در دست انسان است، و صاحبان آن را به هيچ وجه نمي شناسد، كه بايد با اجازۀ مجتهد صرف فقرا شود.

سؤال 1572- كسي كه مظالمي بر عهده دارد و چون صاحب آن را نمي شناسد بايد صدقه دهد، اگر خود جنس (نه پول آن) را صدقه دهد، چه حكمي دارد؟

جواب: اگر مظالم جنسي مانند روغن و حبوبات و امثال آن بوده، مي توان مثل آن را به فقير داد، ولي اگر پول

بوده، بايد پول صدقه داد.

ح) حقّ المارّه

سؤال 1573- اگر انسان به باغي برود، و نداند كه صاحب باغ نسبت به كندن ميوه رضايت دارد يا نه، آيا مي تواند از ميوه هاي درختان باغ در حدّ نياز استفاده نمايد؟

جواب: در صورتي كه باغ محصور نباشد، يا شاخه هايش بيرون آمده باشد، و به قصد عبور از آن راه برود نه به قصد باغ و چيدن ميوه، در اين صورت استفاده به مقدار نياز خوردن (نه بردن) اشكالي ندارد.

سؤال 1574- استفاده از ميوه هاي درختاني كه در خيابانها و پياده روها وجود دارد، تا چه حدّي مجاز است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 562

جواب: استفاده از ميوه هايي كه در عرف و عادت محل براي همه مباح شده، مانند توت در بسياري از مناطق، اشكالي ندارد، ولي غير آن متعلّق به صاحبان آن است، و اگر ملك بيت المال باشد متعلّق به دولت است.

ط) حقّ ارتفاق

سؤال 1575- زيد با رضايت و بطور مجّاني و «بصورت مطلق» در ملك خود به عمرو حقّ ارتفاقي داده، و بعد از مدّتي پشيمان مي شود. آيا حقّ ارتفاقي عمرو ساقط مي گردد؟

جواب: حقّ ارتفاقي نوعي اباحۀ منفعت و قابل بازگشت است؛ مگر اين كه ضرر و زياني براي صاحب حق گردد، كه بايد جبران شود.

12- حكومت اسلامي

سؤال 1576- با توجّه به روايات معتبر كه مي فرمايد: «بر امام است كه دين بدهكاراني كه قادر به اداي آن نيستند، را بپردازد.» لطفاً بفرماييد:

الف) آيا حكومت اسلامي وظيفه دارد ديون بدهكاران معسر را بپردازد؟

ب) در فرض تكليف حكومت اسلامي، منبع پرداخت اين ديون صرفاً صدقات و زكات است، يا در فرض كمبود صدقات، بايد از بيت المال پرداخت شود؟

ج) آيا بايد احراز شود كه دين به واسطۀ انفاق بر عائله و در راه طاعت خدا بوده، نه بر اثر اسراف و صرف در معصيت؟ يا همين كه معلوم نشود در چه راهي صرف نموده، و بتوان حمل بر صحّت كرد كفايت مي كند؟

جواب الف تا ج: در صورتي كه حكومت اسلامي توانايي داشته باشد بايد از محلّ زكات (اگر در اختيار دارد) ديون مديونين را بپردازد، و كافي است كه آنها ظاهر الصّلاح باشند.

سؤال 1577- در نظام اسلامي، مسائلي چون رأي دادن، شركت در راه پيماييها، و امثال آن، از نظر فقهي چه حكمي دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 563

جواب: در بسياري از اوقات واجب است.

سؤال 1578- رابطۀ حكم حكومتي با احكام اوّليّه و ثانويّه چيست؟ آيا احكامي كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و امير المؤمنين عليه السلام در خصوص نظم بخشيدن به امور اجتماعي زمان خود، و همچنين

نصب افراد به مناصب مختلف حكومتي صادر مي كردند، از مصاديق احكام حكومتي است؟

جواب: آنچه در بالا نوشته ايد از احكام حكومتي است، و احكام حكومتي عموماً به يك كبراي كليّه، كه در زمرۀ احكام عناوين اوّليّه يا ثانويّه است، بازمي گردد. به تعبير ديگر، احكام حكومتي در طول احكام اوّليّه و ثانويّه است، نه در عرض آنها.

سؤال 1579- همان گونه كه مستحضريد واردات خودرو به كشور، در اين ايّام ممنوع مي باشد، و بهاي فعلي اتومبيل پيكان بيش از 5 ميليون تومان است. و حد اكثر وُسع بنده در حال حاضر به زحمت حدود همان مبلغ است. بنده با جستجو در اينترنت متوجّه شدم كه مي توانم يك اتومبيل نو يا دست دوّم با حد اكثر 4 سال كار كرد را به مبلغ 2 تا 4 هزار دلار بخرم. با احتساب قيمت آزاد دلار قيمت ماشين مذكور 000/ 600/ 1 تا 000/ 200/ 3 تومان مي شود، كه اگر دولت بخواهد حتّي تا 100% گمركي روي آن اضافه كند، بهاي آن به 000/ 200/ 3 تا 000/ 400/ 6 تومان مي رسد كه قابل تحمّل است. در ضمن امكان خريد قسطي واقعي، يعني پرداخت ما بقي پول پس از تحويل ماشين به صورت ماهانه وجود دارد. خودروي مذكور از جهات مختلفي، همچون استحكام، مصرف بنزين، آلودگي هوا و مانند آن با پيكان قابل مقايسه نيست. با توجّه به تمام اين جهات اگر شخصي مجبور به خريد اتومبيل داخلي شود، در حالي كه تمايل به خريد آن ندارد، مسئوليّت شرعي حوادث و خطرات جاني احتمالي با چه كسي است؟

جواب: تمام كشورها براي ورود اجناس خارجي به كشور خود، جز در موارد محدود،

شرايط و قيودي قائلند، زيرا باز بودن دروازه ها به طور مطلق، تمام امور اقتصادي يك كشور را به هم مي ريزد. بنابراين بايد برنامه ريزي كنند كه ورود چه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 564

اشيايي و به چه اندازه در كشور مصلحت، و ورود چه اشيايي مصلحت نيست. اگر كارشناسان متعهّد نظري دادند، حكومت اسلامي بايد آن را دنبال كند و مردم هم بايد آن را بپذيرند.

سؤال 1580- آيا تخلّف از قوانين جمهوري اسلامي، مثل قوانين راهنمايي و رانندگي و مانند آن اشكال شرعي دارد؟

جواب: آري، اشكال شرعي دارد.

سؤال 1581- لطفاً به سؤالات زير پيرامون «مصلحت» پاسخ فرماييد:

1- معناي لغوي، اصطلاحي و فقهي مصلحت چيست؟

2- مصلحت عام يعني چه؟ معيار و حدود آن كدام است؟

3- آيا از منظر فقهي و قانوني مي توانيم در صورت تعارض بين قانون و مصلحت عام، مصلحت عام را بر قانون ترجيح دهيم؟

4- صورت فقهي و شرعي اقدامات و اعمالي كه واضع، يا مجري قانون بر پايۀ مصلحت انجام مي دهد، چيست؟

5- آيا حكومت اسلامي مي تواند بنا بر مصلحت عام در يك رابطۀ حقوقي، مانند قرارداد حقوقي، حقّ و حقوق شناخته شدۀ اشخاص را ناديده انگارد؟ اگر اين اقدام را انجام دهد، بر چه مبنايي است؟

6- در اصل 112 قانون اساسي به مصلحت نظام اشاره شده است؛ معيار قانوني و حدّ و حدود و تعريف اين مصلحت چيست، و با چه مبنايي شناخته مي شود؟ آيا اين مجمع مي تواند بر پايۀ اين مصلحت، قانوني را نسخ يا وضع نمايد؟

جواب: مصلحت در فقه اهل سنّت مفهومي دارد، و در فقه مكتب اهل بيت عليهم السلام مفهومي ديگر. آنچه از نظر فقه شيعه قابل توجيه است، در سه محور

خلاصه مي شود:

اوّل: آنچه مربوط به حفظ نظام و حكومت اسلامي است.

دوّم: حفظ نظم جامعه؛ بر اساس اين دو نوع مصلحت بسياري از احكام مستحدثه شكل مي گيرد؛ زيرا حفظ نظام و حفظ نظم جامعه از مهمترين اهداف اسلام است، كه انحراف از آن جايز نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 565

سوّم: آنچه مربوط به تعارض اهمّ و مهمّ است؛ يعني هرگاه دو مصلحت كه مورد توجّه و قبول فقه اسلام است، در مقابل يكديگر قرار گيرند، بايد مصلحت اهمّ را ترجيح داد و مهمّ را فداي آن كرد.

براي مثال در قسمت اوّل، مي توان مسائل مربوط به انتخابات، شرايط ويژۀ رئيس جمهوري، و نمايندگان و انتخاب كنندگان را در نظر گرفت. و در قسمت دوّم، مسائلي مانند نظام بانكداري، و بخش مهمّي از نظام پولي، و مسائل اقتصادي امروز را، به عنوان مثال مي توان ذكر كرد. و در قسمت سوّم محدود كردن پاره اي از معاملات، و صادرات و واردات كشور، كه سلطۀ مردم را بر اموالشان محدود مي سازد، ولي اهداف مهمّي را احيا مي كند، مثال خوبي است.

سؤال 1582- اعتماد به حكومت اسلامي، در صورتي كه به طور مكرّر بي عدالتي و كذب از برخي مسئولين آن مشاهده شود، چگونه است؟

جواب: براي رسيدن به حكومت اسلامي ايده آل، راه درازي در پيش داريم.

بايد همه سعي كنيم خلاف كاريها روز به روز كمتر شود.

سؤال 1583- آيا در حكومت اسلامي قوانين موجود مي تواند بر شرع مقدّس اولويّت داشته باشد؟ آيا در اين صورت لازم الاجرا است؟

جواب: با توجّه به اين كه قوانين از شوراي نگهبان مي گذرد، معمولًا مطابقت آن با شرع مقدّس ملحوظ مي شود.

سؤال 1584- شهرداري املاك (محلّ كار و سكونت) مردم را بدون

رضايت آنان در طرح قرار داده، و چندين خانوار را سرگردان نموده، و ناهنجاريهاي زيادي در محيط خانوادگي و زندگي اجتماعي آنان به وجود آورده است. به گونه اي كه اكنون سه خانوار با نُه سر عائله سالهاست سرگردانند. حكم شرع چيست؟

جواب: جايز نيست دولت املاكي را در طرح قرار بدهد، و تكليف آنها را روشن نسازد. اگر واقعاً نياز ضروري به آنها دارد، بايد قيمت آنها را به نرخ روز بپردازد، و اگر نياز ضروري ندارد بايد طرح را از روي آنها بردارد. بلا تكليف گذاشتن خلاف شرع است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 566

سؤال 1585- من در رانندگي موتور نسبتاً خبره هستم. ولي هنوز به سنّ گرفتن گواهينامه نرسيده ام. آيا مي توانم در شهر با موتور رفت و آمد كنم؟

جواب: راندن وسايل نقليّه بدون گواهينامۀ رانندگي شرعاً اشكال دارد.

سؤال 1586- اگر، مثلًا، در يك منطقۀ دور افتاده، او امر و نواهي اسلام به طور كامل اجرا نشود، و مسائل رفاهي و حقوق مستضعفان و افراد بينوا پايمال شود، و هيچ نظم مذهبي وجود نداشته باشد، آيا در چنين جايي مي توان هيئتي تشكيل داد تا ضمن مراعات قواعد و ضوابط، حتّي از مخلّين نظم عمومي جريمه بگيرد، و آن را صرف در امور تنظيم عمومي كند، و در صورت نياز، متخلّفين را تهديد و با آنها برخورد كند؟

جواب: اين گونه امور بايد زير نظر مجتهد جامع الشرائط، يا كسي كه از طرف او مأذون است، صورت گيرد.

سؤال 1587- در منطقه اي كه نه از طرف دولت مورد توجّه است، و نه از طرف سازمانهاي ديني نظري به آن مي شود، اگر يك زن غير مسلمان فقط به قصد نجات

مردم از بي سوادي بخواهد مدارسي احداث، و در اين مدارس از كتابهاي همان دولت و مذهب و از معلّمين همان منطقه استفاده كند، و هيچ غرض ديگري نداشته باشد، و از مردم فقط زمين مدارس را مجّاناً بخواهد، آيا چنين كاري مشروع، و كمك كردن به چنان زني جايز است؟

جواب: هرگاه مدرسۀ مزبور زير نظر مسلمين اداره شود، مانعي ندارد.

سؤال 1588- معمولًا مردم در دهات براي حفظ نظام، قوانيني جعل مي كنند. از جمله اين كه اگر كسي دامهاي خود را در زمين، يا مزرعۀ ديگري بچراند، و به زراعت ديگران ضرر برساند، مبلغ معيّني از صاحب دام مي گيرند، در صورت امتناع از پرداخت مبلغ، همان دامي را كه ضرر رسانده توقيف نموده، و چنانچه ظرف سه روز جريمه را پرداخت نكند، دام را فروخته، پول جريمه را برداشته، و آن را در موارد نياز عمومي روستا خرج مي كنند. اوّلًا: تعيين چنين قوانين و جرايمي در چنان مواردي مجاز است؟ و ثانياً در صورت جواز، آيا به جاي هزار تومان پول جريمه در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 567

صورت امتناع، مي توانند دام او را بفروشند، و همۀ پول آن را در مورد نيازهاي عمومي روستا مصرف كنند؟ البتّه بايد توجّه داشت كه اگر در چنين جاهايي نظم و قوانيني وجود نداشته باشد، صد در صد نظام روستا از بين مي رود، و حقّ ضعفا و يتيمان و بي سرپرستان پايمال مي شود.

جواب: اگر حفظ نظم در آن محيط منوط به اين گونه امور است، مانعي ندارد، به شرط اين كه زير نظر مجتهد، يا كسي كه از طرف او مأذون است، و با رعايت موازين شرع، انجام گيرد. و در

هر صورت جرائم بايد عادلانه باشد، و زايد بر آن را به صاحبش برگردانند.

سؤال 1589- اين جانب داراي مغازه اي هستم كه غير از خودم، چند نفر ديگر از اعضاي خانواده در آن شريك و سهيم هستند، و كار مي كنند. به حمد الله از طفوليّت اهل خمس و وجوهات بوده، و همه سال و جوهات خود را نيز پرداخته ايم. بعد از انقلاب اسلامي هر از چندي به هر بهانه اي مبلغي را بايد پرداخت كنيم. وجوهات كه يك سهم مشخص است، و بر هر مسلماني واجب است آن را پرداخت كند، ماليات نيز سهم هر شهروند، و وظيفۀ ملّي اوست و آن نيز بايد پرداخت گردد. لكن هيچ دليل و حجّت شرعي براي پرداخت سهم تصاعدي و مانند آن نداريم. آيا جزاي فعّاليّت بيشتر براي رونق كشور پرداخت جريمه است؟ اگر فعّاليّت نبايد كرد و نبايد زحمت كشيد، چرا علما از قول معصومين اين قدر ما را تشويق به فعاليت مي كنند؟

جواب: ماليات، در صورتي كه ضرورت حلّ مشكلات كشور ايجاب كند، بايد به صورت عادلانه باشد، تا مردم را به كار بيشتر و تلاش زيادتر دعوت كند. و به طوري كه شنيده شد، اخيراً برنامه هايي در دست مطالعه است كه مالياتهاي تصاعدي كه اثر نامطلوبي در فعّاليّت هاي اقتصادي دارد اصلاح شود.

سؤال 1590- در جمهوري اسلامي ايران چند ميليون دانش آموز اهل سنّت وجود دارد، كه متولّي آموزش و پرورش آنها نظام اسلامي است. معاونت پرورشي وزارتخانه براي قرآن و نماز و دين داري دانش آموزان شيعه در داخل و خارج مدرسه در ايّام تعطيل و غير تعطيل برنامه ريزي مي كند. مثلًا در بخش اقامۀ نماز، كتابهايي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 568

پيرامون

احكام پسران و دختران تأليف نموده، و به مسابقه مي گذارد. و ممتازان را مورد تشويق قرار مي دهد. امّا در مورد دانش آموزان اهل سنّت تاكنون اقدامي صورت نگرفته است. با توجّه به اين كه:

اوّلًا: مسئوليّت اين دانش آموزان متوجّه نظام اسلامي است.

ثانياً: تدوين برنامه براي آنها از سوي نظام، زمينه ساز اعتماد آنها به نظام و وحدت جامعۀ اسلامي است.

و ثالثاً: آنها با اين كار از بسياري از خطرها مثل گرايش به وهّابيّت و مكاتب الحادي مصون مي مانند.

به نظر حضرتعالي تدوين كتابهاي احكام طبق فقه اهل سنّت و به مسابقه گذاشتن آن بين دانش آموزان اهل سنّت چه صورتي دارد؟

جواب: در جايي كه خوف گرايشهاي الحادي، يا وهابيّت و مانند آن باشد، انجام اين كار با حفظ احترام مكتب اهل بيت عليهم السلام مانعي ندارد.

سؤال 1591- ما روستاييان شهرستان شيراز سالهاي زيادي است كه به دامداري و كشاورزي مشغول هستيم. امّا از حدود يك سال پيش تا به حال با مشكل افزايش بسيار زياد قيمت علوفه و مواد غذايي دام (گاو) روبرو شده ايم، و متأسّفانه با وضعيّتي كه پيش آمده ادامۀ اين شغل براي ما غير ممكن است، مگر در صورت اختصاص دادن مقداري آرد به عنوان خوراك دامها. حال با توجّه به اين واقعيّت كه در صورت ادامۀ اين روند، تقريباً بايد اين شغل را كه جدّاً به وضعيّت اقتصادي كشور كمك قابل توجّهي مي كند، از دست بدهيم، و پيدا كردن محلّ درآمد ديگر نيز براي مردم روستا بسيار مشكل مي باشد لطفاً بفرماييد.

الف) حكم شرعي خود را در مورد مصرف آرد توسّط دامها بيان فرماييد.

جواب: اگر منظورتان استفاده از آردهاي دولتي مخصوص نان است، اين كار جايز نمي باشد،

ولي استفاده از آردهاي آزاد اشكالي ندارد.

ب) حكم شرعي كساني كه اين آردها را به دست دامدارها مي رسانند، چيست؟

جواب: اگر اين سهميّه مخصوص تهيّۀ نان است، فروختن آن به دامداران براي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 569

خوراك دام جايز نيست، و كساني كه اين كار را بكنند مرتكب خلافي شده اند.

سؤال 1592- منزلي كه در آن ساكنيم، و داراي سند رسمي است، به شش نفر ارث رسيده است. مدّتي پيش سازمان ميراث فرهنگي، يكي از اتاقهاي اين منزل را به عنوان آثار باستاني اعلام نموده، و گفته:

1- حقّ تخريب خانه را نداريد.

2- حقّ فروش خانه را هم نداريد. مگر اين كه اتاق مزبور را نفروشيد.

با توجّه به اين كه بعضي از ورثه قصد فروش سهم خود، و برخي ديگر هم قصد تخريب و نوسازي خانه را دارند، و سازمان هم به علّت كسري بودجه نمي تواند آن را بخرد، تكليف ما چيست؟

جواب: چنانچه سازمان ميراث فرهنگي ضرورتي در حفظ آن اتاق مي بيند، بايد قيمت عادلانۀ آن را بپردازد. در غير اين صورت صاحبان خانه حقّ تصرّف در ملك خود را دارند.

13- خرافات

سؤال 1593- آيا دود كردن اسپند براي جلوگيري از چشم بد صحّت دارد؟

جواب: صحّت ندارد؛ ولي مي گويند: «دود اسفند فضا را ضدّ عفوني مي كند، و مفيد است.»

سؤال 1594- نظر جنابعالي دربارۀ فال حافظ چيست؟

جواب: فال اعتباري ندارد.

سؤال 1595- اگر فال قهوه براي كار مشروعي انجام شود، چه حكمي دارد؟ مثلًا از اين طريق گمشده اي را پيدا نموده، يا گره اي را باز كند. در اين صورت پول حاصل از آن چه حكمي خواهد داشت؟

جواب: فال قهوه و امثال آن از خرافات است، و شرعاً اعتباري ندارد، و گرفتن

پول در مقابل آن جايز نيست.

سؤال 1596- اخيراً آش بي بي سه شنبه، بي بي نور، بي بي حور، كه نماز و آداب

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 570

مخصوصي دارد، رايج شده است. نماز آن صبح سه شنبه قبل از اذان ظهر خوانده مي شود، و يك حمد و سه قل هو اللّٰه دارد، كه به صورت 5 ركعتي خوانده مي شود! ضمناً آرد و حلواي اين سفره را نبايد نامحرم و پسر نابالغ و آسمان، ببيند! نظر شما در اين مورد چيست؟

جواب: اينها خرافات است؛ و عمل به آن خلاف شرع است. مردم را با زبان خوب مطّلع كنيد، تا اين كارها را ترك كنند.

سؤال 1597- در بعضي از نقاط كشور، درختهايي از قبيل درخت گز و انگور مشاهده مي شود، كه عدّه اي از عوام نخ هايي به آنها گره مي زنند، و اعتقاد به تقدّس، يا شفا گرفتن، يا روا شدن حاجت، و بعضاً شفاعت توسّط آن درختان دارند! و مي گويند: «در صورت كج اعتقادي و شك نسبت به درخت، حادثۀ ناگواري براي شخص پيش مي آيد!» عدّه اي درختان مزبور را متعلّق به امام علي عليه السلام، يا حضرت أبو الفضل عليه السلام، يا ديگر اولياي الهي دانسته، و مي گويند: «ما به اين درخت ها معتقد بوده، و توسّل جسته، و حاجت گرفته ايم. و كساني كه درختان مزبور را سوزانده اند، مصيبتي به آنها، يا فرزندان، يا بستگانشان رسيده، يا بيمار شده اند.» خواهشمند است بفرماييد:

اوّلًا: عقيده به تقدّس اين گونه درختها صحيح است، يا باطل؟

ثانياً: گره زدن نخ، يا بستن پارچه به اين درختها، و گرفتن حاجت از آنها جايز است؟

ثالثاً: آيا سوزاندن، يا از بين بردن چنين درختاني به عنوان مبارزه با خرافات، باعث گرفتاري

و مصيبتي براي سوزاننده، يا بستگان او، خواهد شد؟

جواب: اين اعتقادات قطعاً از خرافات است، و حاجت خواستن از آنها نوعي شرك مي باشد، و بر همه لازم است نهي از منكر كنند، و پاداش خود را از خداوند بخواهند.

سؤال 1598- هر از گاهي ورقه اي به اين مضمون پخش مي شود كه:

«شيخ احمد نامي در مدينه، پيامبر صلي الله عليه و آله را خواب ديده، و ستاره اي در آسمان

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 571

ظهور مي كند، و در توبه بسته مي شود، و … هركس بنويسد اين طور، و اگر ننويسد آن طور مي شود.» آيا اين اوراق اعتباري دارد، و بايد به آنها توجّه كرد؟

جواب: اين اوراق مجعول و بي اساس است، و سالهاست كه به دست افراد مرموزي پخش مي شود.

سؤال 1599- اخيراً در يكي از روستاهاي استان خراسان شخصي پيدا شده، كه در حالت خاصّي فرو مي رود (خلصه مانند) و از عالم غيب خبرهايي مي دهد، كه با واقعيّت مطابقت دارد! به عنوان مثال، آدرس جمعي از سارقين را مي دهد، اتومبيلهاي گم شده را كشف مي كند، بعضي از بيماريها را معالجه كرده، و بعضي از قتل ها را فاش نموده، و قاتلها را معرّفي مي نمايد! با توجّه به آيۀ كريمۀ: «لٰا يَعْلَمُ الْغَيْبَ إِلّٰا هُوَ» لطفاً بفرماييد:

الف) آيا آنچه دربارۀ او گفته مي شود حقيقت دارد، يا برنامۀ خاصّي در ميان است؟

ب) اگر خرافه است، چگونه با بعضي از واقعيّات جور در مي آيد؟

ج) آيا ارتباط با ارواح ميسّر است؟

جواب: اين گونه افراد ممكن است گاهي درست بگويند، ولي بسيار مي شود كه خلاف واقع خبر مي دهند، و اين مسأله به تجربه ثابت شده است. و ارتباط با ارواح ممكن است، ولي اينها كه مدّعي هستند

غالباً در اشتباهند. در اين زمينه مي توانيد به كتاب ما «عود ارواح و ارتباط با ارواح» مراجعه كنيد.

سؤال 1600- در بعضي از نقاط استان ما، رسوم و عقائد غلطي وجود دارد، كه مشكلات فراواني براي مردم ايجاد كرده است. مثلًا ازدواج و اجراي صيغۀ عقد را در سيزده روز اوّل فروردين جائز نمي دانند، و معتقدند كه چنين ازدواجي نحس است! همچنين اين ايّام را براي عروسي نحس مي دانند! مورد ديگر، كه اخيراً مشكلي را نيز براي خانوادۀ خود ما پيش آورده، اين است كه مي گويند نبايد دو خواهر با دو برادر ازدواج كنند، زيرا اين كار باعث مي شود در شب اوّل كه عروس به خانۀ داماد مي رود، خواهر دوّم، يا يكي از دو خواهر، از دنيا برود! نظر شما چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 572

جواب: آنچه در بالا نوشته ايد، جزء خرافات است، و هيچ اعتباري ندارد.

توكّل بر خدا كنيد، و به اين گونه مطالب اعتنا نكنيد.

سؤال 1601- در يكي از نشريّات از قول جنابعالي، كه با بررسي ريشۀ تاريخي سيزده بدر، آن را يك مراسم خرافي معرّفي كرده بوديد، چنين آمده است:

«مراسم خرافي سيزده بدر را بررسي كردم، سرچشمه اش از نظر تاريخي به اصحاب الرّس، كه در قرآن به آن اشاره شده، بر مي گردد. به حالات اصحاب الرّس در تفاسير اشاره شده، و در يكي از شروح نهج البلاغه نيز داستان مفصّل آن را چنين يافتم: دوازده شهر يا آبادي بود، كه هر شهر و آبادي به يكي از ماههاي سال خورشيدي ناميده شده بود؛ آيين مردم آن شهرها بت پرستي بود. درختان صنوبر را پرستش مي كردند. زيرا صنوبر منبع درآمد خوبي براي آنها بود. روز

اوّل سال، همۀ مردم از تمام دوازده شهر يا روستا در شهر فروردين جمع مي شدند، و مراسم جشني داشتند. فردا به شهر ارديبهشت مي رفتند، و در آنجا مراسمي داشتند. روز سوّم به آبادي خرداد مي رفتند …، تا به آبادي اسفند كه مي رسيد، دوازده شهر تمام مي شد؛ روز سيزدهم دسته جمعي از آباديها خارج شده، به بيابانها مي رفتند، و مراسم سيزده و جشن و پايكوبي و آلودگي به انواع مفاسد را در آنجا برگزار مي كردند.

بنابراين سيزده بدر سنّتي بوده كه از بت پرستان باقي مانده است، همانطور كه مراسم شب چهارشنبه سوري، كه احترامي براي آتش قائل مي شوند، سنّتي از آتش پرستان است.» خواهشمند است صحّت و سقم اين مطلب را بيان فرماييد.

جواب: آنچه از ما نقل شده اجمالًا صحّت دارد.

سؤال 1602- چند سالي است حركتي در برخي مساجد رواج يافته، كه به نظر مي رسد ترويج نوعي خرافه باشد. ماجرا بدين قرار است كه در شب اوّل ماه ربيع الاوّل، از حدود نيمه شب تا اذان صبح، افرادي (كه غالباً خانمها هستند) با در دست داشتن شمع، پشت درب مساجد تجمّع نموده، و با كوبيدن درب مساجد به صورت آهسته، و خواندن اذكاري، توسّل جسته و حاجات خود را طلب مي نمايند. و اين حال تضرّع در هنگام اذان صبح به اوج خود مي رسد. كساني كه به اين شيوه عمل

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 573

مي كنند، آن را مستند به شنيده هاي خود از بعضي خانمهاي جلسه اي، و هدف از آن را رفع همّ و غم، و برآورده شدن حاجات، و تسلّي دل حضرت زهرا عليها السلام مي دانند.

لطفاً بفرماييد:

1- آيا اساساً چنين عملي مستند روايي دارد؟

2- آيا چنين عملي (كه در

حال گسترش مي باشد) مي تواند به عنوان يك حركت شايسته مورد تأسّي ديگران قرار گيرد؟

3- در صورتي كه عمل فوق از جملۀ خرافات، و يا خدايي نكرده نوعي بدعت باشد، وظيفۀ ائمّۀ جماعات و متديّنين در اين خصوص چيست؟

جواب: با توجّه به اين كه اين عمل در روايات معصومين عليهم السلام وارد نشده، انجام آن به عنوان يك امر مستحبّ شرعي جايز نيست، و سزاوار است ائمّۀ محترم جماعات مردم را به سوي مراسم و توسّلاتي دعوت كنند كه در روايات معصومين عليهم السلام وارد شده است، وگرنه ممكن است افراد منحرف براي وهن مذهب هر روز امر تازه اي اختراع نمايند، و ناآگاهان را به سوي آن دعوت كنند.

سؤال 1603- در تعطيلات نوروزي به كتابهايي برخوردم كه در مورد نقوش و مانند آن بحث كرده بود، و حتّي در مورد اين كه چگونه (بعنوان مثال) محبّت كسي را به دل شخص ديگري بيندازيم، مطالبي آورده بود. يا مثلًا نقشي منسوب به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله كشيده، و در ذيل آن نوشته بود: «اگر كسي در طول عمر، يك مرتبه به آن نگاه كند، بيمه مي شود.» آيا اين مطالب صحّت دارد؟

جواب: اين گونه مطالب اعتباري ندارد، و در كتابهاي معتبر نيست.

سؤال 1604- بعضي از خواهران در جلسۀ دعا، ختمي به نام حضرت جواد الائمه عليه السلام انجام مي دهند. به اين ترتيب كه دعاي توسّل را قرائت نموده، و هنگامي كه به نام امام نهم عليه السلام مي رسند، حدود يكصد مرتبه «يا جواد الائمة ادركني» مي گويند. سپس دعا را ادامه داده، و ذكر مصيبت مي كنند. شالهاي سبزي هم تهيّه، و به صورت گرو در اختيار

سايرين قرار مي دهند. تا اين ختم را نذر نموده، و به جا آورند، و حاجت بگيرند. صندوقي هم به اين نام مبارك تهيّه، تا به آن هيأت كمك شود. نظر مبارك را بفرماييد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 574

جواب: اين كار، كار صحيحي نيست. خواهران مي توانند دعاي توسّل را از اوّل تا به آخر مطابق آنچه در كتاب دعا آمده بخوانند، و ان شاء اللّٰه نتيجه خواهند گرفت.

سؤال 1605- شخصي، كه زندگي عادي خود را مي گذرانده، ناگهان دچار مشكلات عديده مي گردد! يكباره افسردگي، ناراحتي هاي عصبي، كم خوابي و بي حوصلگي، نظم زندگي اش را از هم مي پاشد! با مراجعه به چند پزشك متخصّص اعصاب و روان، نه تنها هيچ گرهي از كار او گشوده نمي شود، بلكه روز به روز حالش بدتر مي شود، تا بالاخره از مراجعه به پزشك نااميد، و به يك ساحر معروف مراجعه مي كند. وي پس از سعي و تلاش زياد، مي گويد: «كسي تو را سحر كرده، شايد به زودي عمرت به سر آيد!» ساحر معروف، با همدستي يك ساحر ديگر، چند عدد تعويذ و دعا را كشف مي كند، كه اسم آن شخص روي آن نوشته شده، و همراه با اشياي عجيب همچون فولاد، سوزن، استخوان و مانند آن، در يك جا قاب شده بود. ساحر با اين كه با آن شخص آشنا نيست، اسم كسي كه اين كارها را كرده به او مي گويد، او هم به يقين رسيده كه عامل اين سرگرداني و بدبختي همان شخص است. حال با توجّه به اين كه تمام زندگي وي از هم پاشيده (البتّه بعد از پيدا شدن و پاره شدن كاغذهاي مذكور حالش بهتر شده است) و اگر

كمك ساحران نبود تا چند روز ديگر رشتۀ زندگي اش از هم پاشيده مي شد. عامل اين بدبختي ها و رنجهاي وي چه تاواني بايد بپردازد؟

جواب: قول ساحران اعتباري ندارد، به آن اعتنا نكنيد. دستوري به شما مي دهم، اگر عمل كنيد حال شما ان شاء اللّه خوب خواهد شد: نمازها، مخصوصاً نماز صبح را اوّل وقت بخوانيد، و بعد از نماز صبح دست راست را روي سينه بگذاريد، و هفتاد مرتبه «يا فتّاح» بگوييد. سپس 110 مرتبه صلوات بفرستيد. در هر شبانه روز پنج مرتبه آية الكرسي بخوانيد، و به خود بدميد. و هر وقت گرفتار ناراحتي فكري شديد، ذكر «لا حول و لا قوّة الّا باللّه» را بگوئيد. اين برنامه را تا چهل روز ادامه دهيد، ان شاء اللّه مشكل شما برطرف خواهد شد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 575

14- دعاها

سؤال 1606- در برخي روايات پيرامون فضيلت خواندن برخي از دعاها، و تسبيحات حضرت زهرا بعد از نماز، آمده است: «هركس اين دعاها و تسبيحات را بخواند مثل اين است كه تازه از مادر متولّد شده، و هيچ گناهي ندارد.» نسبت به كرم و بخشندگي خداوند هيچ شكّي ندارم، ولي كسي كه گناهان فراواني دارد، آيا با خواندن اين دعاها تمام گناهانش بخشيده مي شود؟ اگر نمازهاي قضاي زيادي داشته باشد، آيا (مثلًا) با احيا گرفتن شبهاي قدر، يا خواندن اين دعاها، خداوند تمام گناهانش را مي بخشد؟

جواب: اين گونه روايات شامل حقّ النّاس نمي شود، آنها بايد پرداخته شود. و همچنين شامل گناهاني كه حدّ شرعي دارد نمي گردد، بلكه بايد حدّ آنها شرعاً اجرا گردد، و شامل گناهاني كه جبراني، مانند قضا و كفّاره دارد نيز نمي شود، چون قضا و

كفّاره با اين اعمال ساقط نمي گردد، و شمول آن نسبت به بقيّۀ گناهان، با توجّه به عفو و كرم خداوند، چيز بعيدي نيست.

سؤال 1607- در اثناي قرائت دعاهايي همچون دعاي كميل، ندبه، توسّل و مانند آن، خواننده، يا شركت كنندگان جملاتي از آن را با خود زمزمه، و حتّي بعضي كلمات دعا را چند بار تكرار مي نمايند، در حالي كه در دعا تكرار نشده است. اين كار چه حكمي دارد؟ نقل داستان و ذكر مصيبت در وسط دعا چطور؟

جواب: بهتر است دعاها را به همان صورتي كه از ائمّه عليهم السلام رسيده بخوانند. و اگر قصد عزاداري و ذكر مصيبت دارند، قبل يا پس از اتمام دعا بخوانند. و چيزي از دعا را تكرار نكنند.

سؤال 1608- دعاي توسّل در چه شب يا روزي بايد خوانده شود؟

جواب: دعاي توسل شب و روز خاصّي ندارد.

سؤال 1609- دعاهايي از ائمّه عليهم السلام، بخصوص حضرت علي عليه السلام و امام سجّاد عليه السلام، نقل شده كه مضمون آن چنين است: «خداوندا! گناهاني كه باعث قطع باران، يا تغيير نعمت ها، و نزول بلاها مي شود، ببخش و بيامرز.» يا دعاهايي كه از ترس قبر و حساب

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 576

و صراط سخن مي گويد، و شبيه اين مضامين. در حالي كه ما عقيده داريم آنان مصون از هر گناهي هستند. اين دو مطلب را چگونه مي توان توجيه كرد؟

جواب: اين سؤال دو پاسخ دارد؛ اوّل اين كه منظور، تشويق مردم، و بعد تعليم آنان است؛ يعني هنگامي كه مردم مرتكب معاصي مي شوند، و رحمت الهي قطع مي شود، راه چاره چيست؟ ديگر اين كه منظور، اشاره به ترك اولي هاست. البتّه ترك اولي به

اين معني نيست كه كار حرام يا مكروهي انجام شده، بلكه ترك اولي ممكن است مستحبّ باشد، كه نسبت به مستحبّ بالاتر، عنوان ترك اولي به خود مي گيرد. شرح اين مسأله را در جلد 7 «پيام قرآن» صفحۀ 103 به بعد آورده ايم.

سؤال 1610- فرموده اند: «اگر كسي بخواهد به كمالات معنوي برسد، بايد ادعيه و اذكار را مانند دارو بداند، و آن را زير نظر طبيب روحاني و مجتهد مصرف كند؛ زيرا ادعيه داراي مراتب روحي است.» آيا صحيح است؟

جواب: دعاهايي كه از معصومين عليهم السلام رسيده، و گروهي خاصّ در آن ذكر نشده، براي همه مفيد و مايۀ پيشرفت معنوي است.

سؤال 1611- آيا كتاب «جامع الدّعوات» سند معتبري دارد؟

جواب: سند معتبري ندارد.

سؤال 1612- اخيراً در بعضي از محافل «ختم يا علي» معمول شده است. نظر مبارك حضرت عالي در اين زمينه چيست؟

جواب: شكّي نيست كه توسّل به معصومين عليهم السلام، مخصوصاً وجود مبارك امير مؤمنان، علي عليه السلام، و شفيع قرار دادن آنها در درگاه خداوند متعال، از بهترين عبادات و سبب حلّ مشكلات است. ولي سزاوار است پيروان مكتب اهل بيت به سراغ دعاها و توسّلاتي بروند كه در كتب معتبره از معصومين عليهم السلام نقل شده است؛ مانند دعاي توسّل كه علّامۀ مجلسي و ديگران آن را از كتب معتبره از ائمّۀ معصومين عليهم السلام نقل كرده اند، و براي برآمدن حاجات بسيار مؤثّر است.

15- دعانويسي

سؤال 1613- آيا كار دعانويسها و فالگيرها منشأ اسلامي دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 577

جواب: دعانويسي، و فالگيري حرفه اي جايز نيست.

سؤال 1614- اگر كسي جهت نوشتن دعاهايي كه در بعضي كتب براي شفاي سردرد و مانند آن آمده پول

بگيرد، چه حكمي دارد؟

جواب: اگر دعاهايي باشد كه در كتب معتبر نوشته شده، مانعي ندارد.

سؤال 1615- نظر شارع مقدّس در مورد دعانويسي چيست؟ آيا در اسلام چيزي به نام دعانويسي وجود دارد؟

جواب: نوشتن دعاهايي كه از ائمّه معصومين عليهم السلام رسيده، و در كتب معتبره موجود است، اشكال ندارد. و امّا دعانويسي حرفه اي، كه متداول افراد سودجوست، صحيح نيست.

سؤال 1616- گاه افرادي با عنوان دعانويسي اقدام به كلاهبرداري مي كنند. براي اين كه بتوان تشخيص داد كه كدام مورد كلاهبرداري و كدام مورد بر اساس دستورات اسلام است، چه راههايي وجود دارد؟

جواب: چنانچه افراد مزبور آدمهاي با سواد و باتقوايي باشند، و از كتب معتبر استفاده كنند، دعانويسي آنها صحيح است. در غير اين صورت اعتمادي بر آنها نيست.

سؤال 1617- برخي دعانويسها دعاهايي به نام زبان بند، بخت گشايي، چله بُري، جلب محبّت، قفل كردن، كارگشا، بازشدن بسته شده، دفع بليّات، باطل السحر، و مانند آن به افراد مي دهند. آيا چنين دعاهايي وجود دارد؟

جواب: اينها اعمال افراد سود جو، و احياناً شيّاد است.

سؤال 1618- آيا دعانويسي صرفاً نوشتن دعايي خاصّ در كاغذ، و نگه داشتن به همراه خود مي باشد، يا دستور العملي هم دارد؟ مثل اين كه نوشتۀ كاغذ را در آب حل كرده، و به كسي بخورانند! يا دعاي خاصّي را بسوزانند! يا در معرض باد قرار دهند! يا زير سنگ بگذارند! يا آن را دفن كنند! يا در آب روان بيندازند. آيا اين دستور العمل ها اعتباري دارد؟

جواب: سوزاندن دعا مطلقاً جايز نيست. ولي شستن، يا به آب انداختن، در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 578

بعضي از كتب در مورد بعضي از دعاها يا عريضه ها آمده است.

سؤال 1619-

از آنجا كه اكثر مراجعين به دعانويسها بانوان مي باشند، كه براي رفع مشكلات و ناراحتيهاي خود اقدام به اين كار نموده، و بعضاً افرادي تحت عنوان دعانويس اقدام به فريب آنان مي كنند، چه توصيه اي براي روشنگري آنان داريد؟

جواب: بايد خطر مراجعۀ به اين گونه افراد را به همۀ بانوان گوشزد كرد، تا در دام آنها گرفتار نشوند.

16- رؤيا

سؤال 1620- اگر كسي در رؤيا ببيند كه صاحب قبري خود را نوۀ امام موسي بن جعفر عليه السلام و ميرزا معرّفي مي كند، و خواب بيننده انسان محترم و ثقه اي باشد؛ آيا امامزاده بودن صاحب قبر ثابت مي شود؟ آيا به عنوان امامزاده مي توان براي آن قبر و صاحبش نذر كرد؟ آيا مي توان گنبد و بارگاه براي آن قبر ساخت؟ اگر در كتابي آمده باشد كه به مقتضاي رموز اعداد امامزاده اي در همان قبرستان مدفون است، آيا امامزاده بودن صاحب آن قبر ثابت مي شود؟ آيا گره زدن نخ و پارچه، و قفل زدن به حرم امامان و امامزادگان وجه شرعي دارد؟

جواب: امامزاده بودن بايد با دليل معتبر ثابت شود. خواب و امثال كتابهايي كه اشاره كرده ايد، حجّت نيست، و نبايد به آنها ترتيب اثر داد. گره زدن و امثال آن به قبور امامان و امامزادگان معلوم النسب نيز كار درستي نيست، و بايد به طور معقول زيارت خواند.

سؤال 1621- سنگي لب رودخانه بود. خانمي در خواب مي بيند كه اين سنگ پنجۀ حضرت علي دارد، از خواب بيدار مي شود، جريان را به مردم مي گويد. مردم باور مي كنند. سنگ مذكور را برداشته، و به شكل حجر الأسود در ديوار مسجد نصب مي كنند! اكنون زن و مرد و دختر و پسر به

زيارت آن سنگ مي روند. لطفاً بفرماييد:

چنانچه خانمي در حال حيض، يا جواني در حال جنابت باشد، آيا مي تواند داخل مسجد شود و آن سنگ را لمس كند؟ آيا اين كار نوعي سنگ پرستي نيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 579

جواب: خواب مزبور اعتبار ندارد، و واجب است مؤمنين محترم و عزيزان آن روستا اقدام كنند، و آن سنگ را ببرند، و در رودخانه بيندازند، و احترام به آن سنگ شرعاً جايز نيست، و توقّف جنب و حائض در مسجد حرام است.

سؤال 1622- در جوار روستاي ما، محلّي است كه اهالي منطقه از ساليان دور براي آنجا به عنوان مكان مقدّس «قدمگاه» احترام قائل بوده اند، و آن گونه كه نقل مي كنند از حدود سي سال پيش تا به حال مكرّر اشخاصي به خواب اهالي آمده اند. پس از آن اهالي چندين بار آن محلّ و فضاي اطراف را حفّاري نموده، ولي نتيجه اي حاصل نشده است. اخيراً سيّده اي به خواب يكي از اهالي آمده، و محلّ قبر را در عالم رؤيا مشخّص كرده، كه اهالي پس از حفّاري آن محلّ، ساختمان مخروبه اي را كه تا حدود يك متري ديوارها و ستونهاي سالم داشت، آشكار گرديد. ولي روز بعد كه بنا بود كف ساختمان را (كه ساروجي است) جهت يافتن قبر حفّاري كنند، همان شخص به خواب يكي از اهالي آمده، و از ادامۀ حفّاري منع كرده است. لطفاً نظر مباركتان را در اين زمينه اعلام فرماييد.

جواب: خواب نمي تواند مدركي بر وجود امامزاده در آنجا باشد؛ مگر اين كه از طرق معتبر اين مطلب ثابت شود.

17- رسانه ها

الف و ب) اطّلاع رساني و اطّلاع رسانان

سؤال 1623- مرز بين خبر و تبليغ در اسلام چيست؟

جواب: در فقه اسلامي اصطلاح خاصّي

براي اين دو موضوع نيست. اگر در كلمات فقها به كار رود، مراد همان معني عرفي است. خبر واقعيّتي را بيان مي كند، ولي تبليغ به منظور ترغيب و تشويق به چيزي يا كاري صورت مي گيرد.

سؤال 1624- آيا خبر درجه بندي هم دارد؟ ترتيب نشر اخبار از بُعد اهميّت چگونه است؟

جواب: البتّه رسانه هاي جمعي در جامعۀ اسلامي، وظيفه دارند اخباري را كه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 580

باعث پيشرفت و شكوفائي اسلام مي شود، يا جلو ضرر و زيانهاي محتمل (از داخل، يا خارج) را مي گيرد، با نهايت دقّت و بي كم وكاست در اختيار آنان بگذارند. و هر خبري تأثير بيشتري در جهت فوق داشته باشد، اهميّت بيشتري دارد، و اخبار بر اساس همين معيار درجه بندي مي شود.

سؤال 1625- آيا صدق و كذب خبر هم داراي انواعي است؟

جواب: آري، ممكن است خبري صد در صد كذب باشد، و خبري پنجاه درصد، يا كمتر، يا بيشتر. بنابراين در صدق و كذب، درجه بندي وجود دارد.

سؤال 1626- آيا در اسلام سانسور جايز است؟ اگر هست، چه حدودي دارد؟ چگونه مي توان آن را در جامعۀ اسلامي پياده كرد؟

جواب: هرگونه خبري كه انتشار آن به حال جامعه مضرّ است، يا سبب بيداري دشمنان يا بهره برداري سوء آنان مي شود، يا موجب تفرقه بين صفوف مسلمين مي گردد، يا ايجاد يأس و وحشت و بدبيني مي كند، يا تبعات ديگري مانند آنچه گذشت دارد، چنين اخباري نبايد انتشار يابد. به همين دليل در زمان جنگ، بسياري از اخبار موقّتاً مكتوم مي ماند، و پس از برطرف شدن خطر، فاش مي گردد.

شبيه اين معنا، در موارد ديگر نيز كاملًا ممكن است.

سؤال 1627- خطّ قرمز شرعي ما به عنوان رسانه ها در كشور چيست؟

جواب: خطّ

قرمز، كه نبايد از آن گذشت، همان است كه نمونه هاي آن در بالا بيان شد.

سؤال 1628- در عرصۀ خبري، تساهل، تسامح، مدارا و مانند آن چه معنايي دارد؟

جواب: تسامح و مدارا معاني مختلفي دارد. اگر منظور سازش با مخالفان اسلام، و ميدان دادن به دشمن براي ضربه زدن به دوست است، چنين چيزي جايز نيست؛ امّا اگر منظور همزيستي مسالمت آميز، با گروه هاي سالم، يا پيروان مذاهب ديگر باشد، به گونه اي كه ضرري به حال مسلمين و آيين اسلام نداشته باشد، جايز است.

سؤال 1629- تحليل در اخبار و گزارشها، مانند علم تفسير در حوزه هاست. آيا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 581

مي شود براي تحليل خبري و گزارش نيز چارچوبي تعيين نمود؟ آن چارچوبها كدامند؟

جواب: معمولًا براي تحليل اخبار بايد از قرائن و شواهد و سوابق موجود و مسائل مشابه استفاده كرد. اگر به نتيجۀ قطعي برسند، مي توانند به طور قطع قضاوت كنند. در غير اين صورت، بايد روي عنوان احتمالي بودن تكيه شود، تا مطلبي بر خلاف واقع نگفته باشند.

سؤال 1630- در مواقعي كه خبري به ظاهر ضدّ اسلام، و در حقيقت به نفع نظام است، (مثلًا در بعد اقتصادي و مانند آن) خبرنگار بايد كدام را ترجيح دهد؟

جواب: با توجّه به اين كه نظام بر اساس اسلام بنا شده، چنين تضادّي متصوّر نيست. مگر كساني كه يا به مسائل اسلامي توجّه ندارند، يا به مصالح نظام.

سؤال 1631- يك خبرنگار هميشه در معرض قضاوت و اجتهاد است. حدّ و حدود اين قضاوت و اجتهاد تا كجاست؟ (دروازه باني خبر و عبور دادن خبرها از فيلترها).

جواب: از آنچه در پاسخ دو سؤال قبل نوشته شد، جواب اين سؤال روشن

مي شود.

سؤال 1632- يك خبرنگار در مقابل ضدّ ارزشها چگونه مي تواند امر به معروف و نهي از منكر كند؟

جواب: خبرنگار هم طبق ضوابط امر به معروف مي تواند عمل كند؛ در جايي كه احتمال تأثير وجود دارد، و ضرري بر آن مترتّب نمي شود، و منكر بودن آن مسلّم است، بايد به وظيفۀ امر به معروف و نهي از منكر عمل كند. مگر اين كه شغل او (كه به عنوان يك واجب كفايي عمل مي كند) به خطر افتد؛ در اين صورت مي تواند اين كار را به طور غير مستقيم انجام دهد؛ يعني به وسيلۀ ديگران.

سؤال 1633- يك خبرنگار چگونه مي تواند با تهاجم، يا شبيخون فرهنگي مقابله كند؟

جواب: خبرنگار از طريق اطّلاع رساني به افرادي كه آمادۀ انجام وظيفه در مورد اين مبارزه هستند، و همچنين از طريق افشاگري در سطح جامعه، به ويژه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 582

اطّلاع رساني دربارۀ پيامدهاي سوء و اثرات زيانبار اين تهاجم، مي تواند غير مستقيم كمك كند.

سؤال 1634- دروغ مصلحت آميز بهتر است، يا راست فتنه انگيز؟

جواب: راست اگر فتنه انگيز باشد و مفاسدي ايجاد كند بايد از آن پرهيز كرد؛ خواه دروغش مصلحت آميز باشد، يا بيهوده. و از آنجا كه اين مطلب به قاعدۀ اهمّ و مهمّ بازمي گردد، بايد ضررهاي ناشي از دروغ و فوايد آن را با يكديگر مقايسه كرد، آنچه واجد اهميّت بيشتري است، انجام داد. در ضمن اگر بتوان از دروغ به توريه پناه برد، توريه مقدّم است. و منظور از توريه سخني است كه تاب دو معني داشته باشد؛ شنونده معنايي را از آن تصوّر مي كند كه خلاف واقع است و باور مي كند، و مصلحت حاصل مي شود، امّا گوينده معناي ديگري را تصوّر

مي كند، كه مطابق با واقع است.

سؤال 1635- مرز انتقاد كجاست؟ اگر انتقاد با پيشنهاد همراه نباشد، چه ضرري دارد؟ آيا خبرنگار در صورتي كه پيشنهادي ارائه نكند، مي تواند انتقاد كند؟

جواب: انتقاد اگر با پيشنهاد توأم باشد، به يقين بهتر است؛ ولي اگر انتقادكننده نتواند پيشنهادي مطرح كند، بازهم از باب امر به معروف و نهي از منكر بايد وظيفۀ خود را انجام دهد.

سؤال 1636- كم فروشي در خبر و اطّلاع رساني چيست؟

جواب: كم فروشي معني خاصّي دارد، كه در معاملات تصوّر مي شود، و مفهوم عامّي دارد، كه هركس از كار خودش كم بگذرد (و به اصطلاح بدزدد) مصداق آن خواهد بود. و در مورد خبر، اگر خبر را به طور ناقص و دست و پا شكسته نقل كنند، يا اصلًا بعضي از اخبار را نقل كنند و بعضي را نقل نكنند، شبيه آن است كه كم فروشي كرده اند.

سؤال 1637- آيا استفاده از خانمها در جمع آوري خبر و گزارشگري مجاز است؟

جواب: در صورتي كه رعايت اصول عفّت شود، همكاري زنان مانعي ندارد.

سؤال 1638- استفاده از تصوير و چهرۀ زنان مسلمان، اگر محجّبه باشند، چه حكمي دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 583

جواب: با شرايطي كه ذكر كرده ايد، اشكالي ندارد.

سؤال 1639- با توجّه به اين كه قرآن كلام خدا، و معجزۀ اوست، و بالطّبع خداوند براي برقراري ارتباط با انسانها شيوه هاي بياني متفاوتي دارد، كه قطعاً كاملترين نيز مي باشد، اين شيوه هاي بياني كدام است؟ چگونه مي توان در عرصۀ خبر از آن استفاده كرد؟

جواب: براي پي بردن به شيوه هاي فصاحت و بلاغت قرآن، و استفادۀ از آن براي شيوه هاي خبرنگاري، مي توانيد به جلد هشتم پيام قرآن، بحث اعجاز قرآن از نظر فصاحت و

بلاغت، صفحۀ 87 به بعد، يا به كتاب «قرآن و آخرين پيامبر» نوشتۀ ما، مراجعه فرماييد.

سؤال 1640- اشخاصي هستند كه تفكّرات التقاطي و سوابق فكري مغاير با نظرات اكثريّت فقهاي شيعه، و فقه حاكم بر نظام مقدّس جمهوري اسلامي (نظير بحث ولايت فقيه) دارند. آيا مي توان ديدگاه ها و نظرات آنها را در جامعه انتشار داد، تا مردم با شنيدن اقوال مختلف بهترين آن را انتخاب كنند؟ در صورتي كه پاسخ منفي باشد، آيۀ شريفۀ «فَبَشِّرْ عِبٰادِ* الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» را چگونه تفسير مي فرماييد؟

جواب: اين كار در صورتي كه موجب بدآموزي نگردد، كار خوبي است. و اين مشكل عمدتاً از طريق نحوۀ بيان مناسب نظرات مخالفين تأمين مي شود، به اين معني كه نظرات آنها به صورت موذيانه و مخرّب و توأم با دروغ و تهمت و جوسازي بيان نگردد. البتّه بايد توجّه داشت كه مسائل مختلف است؛ بعضي از مسائل را مي توان در سطح عموم مطرح كرد، و بعضي از مسائل بايد در سطح حوزه و دانشگاه و محافل علمي مطرح گردد؛ زيرا احتياج به آگاهي هاي تخصّصي دارد. به يقين اشتباه اين دو دسته از مسائل به يكديگر، سبب بروز مشكلاتي در سطح جامعه مي گردد.

سؤال 1641- يك خبر موثّق داراي چه خصوصيّاتي است؟

جواب: خبر موثّق را از چند طريق مي توان شناخت: نخست از طريق وثاقت

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 584

راوي؛ يعني ناقل خبر شخص مورد اعتمادي باشد. دوّم، از طريق مقبوليّت عمومي، يعني اگر چه راوي شناخته شده نيست، امّا خبر در ميان مردم چنان شهرتي دارد كه موجب اطمينان مي شود. سوّم، از طريق محتواي خبر، يعني مضمون خبر چنان مستدلّ و توأم با

قرائن است، كه خود گواه صحّت خويش است.

سؤال 1642- آيا ناقلان اخبار و بيان كنندگان وقايع، شرايط خاصّي دارند؟

جواب: آري شرايط خاصّي دارند؛ وثاقت و امانت، هوش كافي براي فهم مطالب، و حافظۀ قوي براي نگهداري و حفظ مطالب، و از همه مهمتر، بي نظري و حُسن نيّت، و آلوده نكردن اخبار با سليقۀ شخصي، از جملۀ اين شرايط است.

سؤال 1643- يك خبرنگار تا چه حدّ مي تواند در نقل خبر به گفتۀ ديگران استناد كند؟ با توجّه به اين كه نمي شود به تواتر رسيد؟

جواب: تا آن جايي كه خبر به حدّ تواتر نرسد، و محفوف به قرائن اطمينان بخش نباشد، بايد آن را به صورت خبر محتمل ذكر كند؛ نه خبر قطعي.

سؤال 1644- يك خبرنگار، غير از روش مشاهده، چگونه مي تواند به صدق يا كذب خبر، يا واقعۀ خاصي، برسد؟ راههاي شناخت اين دو كدام است؟

جواب: از جوابهاي بالا معلوم شد.

سؤال 1645- هرگاه خبرنگاري شاهد ماجرايي نبوده، ولي مي خواهد خبر آن را نقل كند، چند نفر شاهد لازم است تا خبرنگار به «راستي خبر» برسد؟

جواب: اگر يك فرد مورد وثوق خبر را نقل كند، كافي است. ولي احتياط آن است كه در اخبار مهمّ به قول يك نفر قناعت نكند.

سؤال 1646- آيا در نقل خبر، و شهادت بر وقوع حادثه اي، بين زن و مرد تفاوتي وجود دارد؟ آيا در اين مورد بايد همچون اداي شهادت در محاكم قضايي عمل كرد؟

جواب: در اين مسائل فرقي ميان زن و مرد نيست.

سؤال 1647- بسياري از سخنراني ها، بيانيّه ها، مصاحبه ها و مانند آن داراي متوني طولاني است؛ در حالي كه خبرنگار مجبور به خلاصه كردن آن مي باشد. در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص:

585

خلاصه گيري، امكان فاصله گرفتن از مضمون، و احياناً القاي يك مفهوم ديگر وجود دارد. آيا اين كار نيز خيانت در امانت محسوب مي شود؟

جواب: در صورت تغيير محتوا، هم دروغ و هم تهمت محسوب مي شود؛ ولي تلخيص كردن و نقل به معني مانعي ندارد.

سؤال 1648- آيا براي تهيّۀ خبر مورد نياز نظام، مي توان رشوه داد؟

جواب: در صورتي كه راه منحصر به آن باشد، و خبر مورد نياز است، مانعي ندارد. و نام آن را نبايد رشوه گذاشت.

سؤال 1649- چگونه مي توان ثقه بودن خبرنگار را تشخيص داد؟

جواب: ثقه بودن مخبر، از طريق معاشرت، يا شهادت افراد مطّلع و آگاه و ثقه استفاده مي شود.

سؤال 1650- امام راحل قدس سرّه مي فرمودند: «گاه مي توان براي حفظ نظام، برخي از واجبات را نيز ترك كرد.» آيا اين موضوع در خبر هم صادق است؟ آيا خبرنگار نيز مي تواند براي حفظ نظام به دروغ متوسّل شود؟

جواب: اگر واقعاً مسأله به صورت اهمّ و مهمّ درآيد، و مانند دروغ براي اصلاح ذات البين شود، مانعي ندارد. ولي چون ممكن است اين حكم وسيلۀ سوء استفاده قرار گيرد، و به هر بهانه اي خبرهاي دروغ منتشر كنند، بايد حتّي الإمكان از اين كار پرهيز كرد.

سؤال 1651- گاه مجبوريم براي سرپوش نهادن بر يك عمليّات، يك سناريوي اطّلاع رساني طرّاحي كنيم. تا اهداف خود را، كه فقط تقويت نظام است، به پيش ببريم، و شايد هيچ كدام از مسائلي كه طبق اين سناريو منتشر مي كنيم اساسي نداشته باشد. حدّ و حدود ما در اين وضعيّت چيست؟

جواب: بايد مطابق قانون اهمّ و مهمّ رفتار شود.

سؤال 1652- آيا در پردازش اخبار مي توانيم از شيوه هاي خبري غرب، كه با تركيب اطّلاعات

مختلف پيامهاي خاصّي را القا مي كنند، و با واقعيّت فاصله دارد، مانند شيوه هاي «انگاره سازي»، «برجسته سازي»، «چينش اطّلاعات در كنار هم» استفاده

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 586

كرد؟ توضيح اين كه: «انگاره سازي» ارائۀ تصويري هدفدار از يك موضوع است، كه هدف خاصّي را دنبال مي كند، مانند كلمه «بنيادگرايي» كه غرب براي اسلامگرايان به كار مي گيرد. «برجسته سازي» اولويّت بندي در اطّلاعات با اهميّت مورد نظر، كه هدف خاصّ القاي در پيام را دنبال مي كند. «چينش اطلاعات» به كار گرفتن سوابق موضوعات ديگر، و چسباندن آن به موضوع جديد، براي ايجاد يك پيام جديد و القاي يك فكر و تحميل عقيده است. مثل اين كه هر انفجاري در هر جاي جهان رخ مي دهد، با ذكر سابقۀ انفجارهاي ديگر كه در آن برخي ايران را متّهم كرده اند، القاي اتّهام جديد به ايران با اين سابقه قطعي است.

جواب: در صورتي كه هدف مشروع و مثبتي در اين كار دنبال شود مانعي ندارد.

سؤال 1653- همۀ ما مطمئن هستيم كه بنگاههاي خبرپراكني استعماري براي خدشه دار كردن نظام جمهوري اسلامي به ترفندهاي خبري و گزارشي متوسّل مي شوند؛ خبرها و گزارشهايي ساخته مي شود كه اصلًا بنياني ندارد. آيا ما نيز مي توانيم براي دفاع از حيثيّت خود از چنين شيوه اي استفاده كنيم؟

جواب: در صورتي كه راه دفاع منحصر به اين كار باشد، و موجب وهن اسلام و جمهوري اسلامي نشود، اشكالي ندارد.

سؤال 1654- برخي اخبار به ضرر ماست؛ ولي بيان نكردن آن، موجب بي اعتمادي به نظام، و رسانه هاي خودي و توجّه به رسانه هاي خارجي مي گردد. در اين مواقع چه وظيفه اي داريم؟

جواب: هرگاه ضرر نگفتن بيش از ضرر گفتن باشد، لازم است آن خبر بيان شود.

سؤال 1655- مردم

تا چه حد براي شنيدن خبرها محرم هستند؟ حدّ افشاي يك خبر محرمانه تا كجاست؟

جواب: حدّ افشاي آن تا آنجاست كه توليد ضرر و زياني براي جامعه نكند.

سؤال 1656- چه اخباري را مي توان عادي، و چه خبرهايي را بايد محرمانه تلقّي نمود؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 587

جواب: اخباري كه افشاي آن سبب سوء استفادۀ افراد منحرف، يا آگاهي دشمن، يا ضرر و زياني در سطح جامعه شود، يا آبروي فرد يا گروهي را به خطر مي اندازد، يا افشاي اسرار خصوصي افراد را در پي دارد، جزء اخبار محرمانه به شمار مي رود.

سؤال 1657- گاه بين دولتمردان، احزاب، جناحها و مانند آن، اختلافي رخ مي دهد.

و از سويي يك خبرنگار بايد با توجّه به جايگاه خود اخبار و مسائلي را منتشر كند كه مطابق خطّ اصلي نظام، و بدون گرايش باشد. بر فرض كه هر دو خط سياسي مورد قبول نظام باشد، وظيفۀ خبرنگار در اين گونه موارد چيست؟

جواب: بايد اخبار واقعي را در مسير مصلحت نظام منتشر كرد.

سؤال 1658- تا چه حد مي توان خبر جعلي را مخابره كرد؟ آيا اين گونه خبرها مي تواند در نظام اسلامي جايگاهي داشته باشد؟ حتّي اگر رعايت مصلحت نظام، افراد، يا مانند آن مدّ نظر باشد؟

جواب: در اين گونه امور بايد مصلحت اهم نظام و جامعه در نظر گرفته شود.

سؤال 1659- يك خبرنگار تا چه حد مي تواند نسبت به افراد افشاگري نمايد؟ آيا در افشاگري بين مرد و زن تفاوتي وجود دارد؟ بين مسلمان و غير مسلمان چطور؟

جواب: اسرار هيچ مسلماني را نمي شود افشا كرد؛ مگر در مواردي كه مصلحت مهم تر در كار باشد.

سؤال 1660- در جامعۀ ما كساني هستند كه نه

مسلمان هستند، و نه انقلاب را قبول دارند. در قبال نشر مسائل و اخبار و نظرات آنان چه وظيفه اي داريم؟

جواب: از آن چه موجب تضعيف نظام، يا تشويش اذهان عمومي است بايد پرهيز شود، و مي توان آنچه را مفيد، و يا حدّ اقل فاقد ضرر است، منتشر ساخت.

سؤال 1661- بيان اخبار نشاطآور براي جامعه چه حدودي دارد؟ آيا مي شود براي ايجاد اين نشاط به دروغهاي مصلحتي نيز متوسّل شد؟

جواب: ايجاد نشاط مجوّز دروغ گفتن نيست.

سؤال 1662- گاه نقل خبري از خارج مرتبط با عقايد مسلمانان است. اگر بيان

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 588

چنين خبري موجب وهن عقايد ما گردد، بيان آن بهتر است، يا كتمان آن؟ اگر كتمان شود، آيا «بي خبري» از وجود چنين عقيده اي مفسده آميزتر نخواهد بود؟

جواب: در اين گونه موارد بايد از قانون اهم و مهم تبعيت نمود، و مصلحت و مفاسد كار را سنجيد، و آن چه مهم تر است بايد مورد توجّه قرار بگيرد.

سؤال 1663- آيا مي توانيم اخبار رسانه هاي خارجي را پخش كرده، و پس از آن نظر خود را نيز بيان نماييم؟

جواب: تفسير و تحليل اخبار، كه سبب بهره گيري صحيح و پرهيز از سوء استفاده مي شود، نه تنها جايز بلكه گاه واجب است.

سؤال 1664- آيا حدس و گمان را مي شود به عنوان يك خبر و نظر منتشر نمود؟

جواب: هرگاه در آن قيد كنند كه اين خبر به صورت حدس و گمان است، و مفسده اي هم بر آن مترتّب نشود، اشكالي ندارد.

سؤال 1665- خبري (سياسي، اقتصادي يا فرهنگي) منتشر كرده ايم كه صدق و كذبش برايمان مشخّص نبوده است، حكم آن چيست؟

جواب: در صورتي كه به منبع خاصّي اسناد داده شود، و صدق

و كذبش بر عهدۀ آن منبع واگذار گردد، و نشر آن مفسده اي نداشته باشد، اشكال ندارد.

سؤال 1666- اگر دولتي ظالم باشد، خبرنگار تا چه حد مي تواند اسرار را فاش كند؛ هر چند خودش نيز شهروند همان دولت باشد؟

جواب: در صورتي كه نشر آن اخبار موجب امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با فساد باشد، هيچ اشكالي ندارد.

سؤال 1667- اگر خبررساني را ابزاري براي اعمال نظارت در همۀ شئون (امور سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي) جامعه بدانيم، كه در مسير تحقق

«كُلُّكُمْ رٰاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعيَّته»

باشد، حدود اين نظارت چيست، تا يك خبرنگار هم از مسير قوانين شرعي و اخلاقي خارج نگردد، و هم وظيفۀ نظارت دقيق در همۀ ابعاد عملي شود؟

جواب: پاسخ اين سؤال در لابه لاي پاسخهاي بالا آمده است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 589

سؤال 1668- «استخبارات» از نگاه لغت شناسي، چه تفاوتي با خبرنگاري ما در فارسي دارد؟

جواب: استخبارات به معناي جستجوگري و كارهاي اطّلاعاتي است، و اكنون در كشورهاي عربي اين واژه دربارۀ وزارت اطّلاعات به كار مي رود. ولي خبرنگاري اشاره به شرح حوادثي است كه آشكارا در سطح جامعه رخ مي دهد.

سؤال 1669- گاه در قلب دشمن اقدام به گماشتن مخبرين مي كنيم. طبعاً كاري كه وي مي كند، براي ما اطّلاع رساني، و از ديد دشمن جاسوسي است. چه تفاوتي بين مخبري و جاسوسي هست؟

جواب: از جواب بالا روشن شد.

سؤال 1670- آيا انتساب القاب زننده و موهن، به دشمنان دين و انقلاب رواست؟

جواب: اين گونه كارها، در شأن مؤمنان و علاقه مندان به اسلام نيست.

سؤال 1671- دشمنان ما در عرصۀ بين المللي به صورت دائم از طريق خبر، گزارش، تحليل دروغ عليه ما

تبليغ مي كنند، اگر ما هم مثل آنان عمل كنيم، چه تفاوتي با آنان داريم؟ آيا مجاز هستيم؟ حدّ آن چيست؟

جواب: لازم است از طريق صداقت و راستگويي اخبار را منعكس كنيم، و مراقب توطئه هاي آنها باشيم، و دروغهاي آنها را افشا كنيم، و مطمئن باشيد دروغ سرانجام فاش، و سبب بي اعتباري مي شود.

سؤال 1672- رشوه دادن به خبرنگاران و نويسندگان خارجي براي درج مطلب به نفع نظام در رسانه هاي خارجي چه حكمي دارد؟

جواب: نام اين كار را نمي توان رشوه گذاشت؛ بلكه حقّ الزّحمه اي است كه در مقابل كار مثبت و مفيد و مشروع پرداخت مي شود، و براي دهنده و گيرنده اشكالي ندارد.

سؤال 1673- استفاده از تصوير و چهرۀ زنان اجنبي چه حكمي دارد؟

جواب: استفاده از چهرۀ زنان بي حجاب و بد حجاب، در شأن جمهوري اسلامي نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 590

سؤال 1674- در انتشار خبرهايي كه مربوط به كشورهاي خارجي مسلمان است، چنانچه مخالف نظام جمهوري اسلامي ايران باشند، آيا مي توان همانند كشورهاي غير مسلمان با آن برخورد كرد؟

جواب: بي شك كشورهاي اسلامي مخالف، با كشورهاي غير اسلامي مخالف تفاوت دارند.

سؤال 1675- بعضي اوقات افرادي كه محبوب مردم هستند، در مسير دين عمل نمي كنند، و با نظام ناسازگاري دارند. آيا مي توان براي منفور كردن آنان به تهمت متوسّل شد، و آنان را منزوي كرد؟

جواب: توسّل به تهمت و دروغ و مانند آن، در شأن خبرنگاران مسلمان و متعهّد نيست.

سؤال 1676- برخي در بيان نظرات بسته عمل نموده، و فقط به نشر ديدگاههاي خود بسنده مي كنند. امّا عدّه اي براي تنوير افكار جامعه نظر ديگران را (اگر چه بي دين، يا ضدّ نظام باشند) گرفته، و آن را نقد نموده،

و به نوعي تضارب آرا مي كنند. با توجّه به سنّت ائمّۀ ما (همچون حضرت صادق عليه السلام و امام باقر عليه السلام و يارانشان در گفتگو با زنادقه و مانند آن) كدام روش به صلاح جامعۀ اسلامي است؟

جواب: مادام كه طرح نظرات ديگران، و نقد و بررسي آن، سبب پيشرفت فكري و فرهنگي مسلمين است، بايد از اين روش استفاده كرد. و اگر در مواردي جنبۀ تخريبي پيدا كند، بايد از آن پرهيز كرد.

سؤال 1677- خطر مخبرِ صادقِ ناآگاه بيشتر است، يا مخبرِ كاذبِ آگاه؟

جواب: هر دو خطرناك هستند.

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 590

سؤال 1678- آيا بيان غير واقعي چهرۀ نظام، به منظور تقويت آن در مقابل دشمنان نظام جايز است؟

جواب: حتّي الامكان بايد براي هر كاري از صداقت بهره گرفت، كه هم به شرع نزديكتر است، و هم به عقل.

سؤال 1679- برخي افراد كه مورد اعتماد نظامند، بايد مطرح شوند. آيا مي توان در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 591

مورد آنان قهرمان سازي كرد، تا آنان در سطح جامعه معرّفي شوند؟ حدّ شرعي اين كار تا كجاست؟

جواب: اگر منظور از قهرمان سازي مبالغۀ بي جا و بزرگ نمايي بي مورد است، جايز نيست. و اگر منظور معرّفي چهره هاي ناشناختۀ گرانقدر با ايمان است، نه تنها كار خوبي است، بلكه لازم مي باشد.

سؤال 1680- اگر خبرنگاري خبري را به صورت شفاهي از منبع موثّقي دريافت، و آن را منتشر سازد، آنگاه آن منبع به دليل منافع شخصي، يا سازمان خود، اصل خبر را انكار نمايد، آيا اين خبرنگار

مسئول است، اگر چه اصل خبر واقعيّت داشته باشد؟

جواب: خبرنگار مسئول نيست. و براي حفظ حيثيّت خود بايد واقعيّت را فاش كند.

سؤال 1681- با توجّه به ويژگيهاي كار حرفه اي خبررساني، كه در آن «سرعت»، «دقّت»، و «صحّت» همزمان بايد انجام شود. اگر از مجموعۀ سوژه هاي خبري، يا در هر سوژه از مجموعۀ اطّلاعات واصله- كه خبرنگار ناگزير از گزينشگري است، و اين گزينش بر اساس ملاكهاي حرفه اي و تجربي كار صورت مي پذيرد- اگر نسبت به سوژۀ خبري بي توجّهي شود، و يا ارائۀ اطّلاعات آن، به دليل اهميّت در سرعت انتقال خبر، با نقص و ضعف صورت پذيرد، آيا خبرنگار مسئول است؟ و در صورت شكايتِ طرفهاي ذي ربط، خبرنگار به عنوان متّهم بايد در دادگاه حاضر و پاسخگو باشد؟

جواب: چنانچه اين امر بر اثر سهل انگاري بوده باشد، و سبب تضييع حقّي گردد، خبرنگار مسئول است، ولي اگر از قبيل اشتباهاتي است كه به هر حال براي غير معصومين پيش مي آيد، خبرنگار مسئوليّتي ندارد. امّا چنانچه سبب ضرر و زيان شود، بايد از عهدۀ ضرر و زيان برآيد؛ زيرا در ضررهاي جاني و مالي، عمد و خطا هر دو مسئوليّت آفرين است. با اين تفاوت كه عمد مجازات هم دارد؛ ولي خطا مجازات ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 592

سؤال 1682- با توجّه به اين كه رسانه هاي مكتوب، مخصوصاً مطبوعات به شكل فعلي (هم به لحاظ گستره و پهنۀ اطّلاع رساني، و هم تأثيرگذاري عميق آن در آحاد مردم، و هم از جهت نقش نظارتي و كنترلي آن كه رابط ميان تودۀ مردم با حكومت است)، زادۀ تحوّلات ماشيني قرون اخير است. آيا پديده اي واقعاً مستحدثه و

مولود مدنيّت قرون اخير است، يا حقيقتي قديمي است، كه به شكلي نو، ظهور مجدّد كرده است؟

جواب: بي شك اين موضوع پديده اي نو مي باشد؛ ولي از شمول عمومات و قوانين كلّي اسلام خارج نيست.

ج) جرايم مطبوعاتي

سؤال 1683- آيا مي توان به دليل تمايزات ذاتي انتقال مطالب در مطبوعات با ديگر طرق شفاهي انتقال، جرايم مطبوعات را، با ديگر جرايم (علي رغم تشابه اسمي) دو نوع جرم تلقّي كرد؟ مثلًا آيا شرايط احراز وقوع جرم توهين در روابط شخصي، با احراز وقوع جرم توهين نسبت به حكومت و نهادها و افراد وابسته يكسان است؟

جواب: توهين در هر صورت جرم است. البتّه با تفاوت اشخاص و زمان و مكان و گسترۀ آن، تفاوت مي كند.

سؤال 1684- با عنايت به اين كه در روايات تصريح شده كه بايد مرجع احراز وقوع جرم با صدور حكم واحد باشد، نظر حضرتعالي در خصوص مبناي شرعي تفكيك مذكور و احياناً مغايرت آن با اصول فقهي چه مي باشد؟

جواب: ممكن است حاكم شرع در مسائلي كه احتياج به خبرويّت دارد، براي احراز جرم تكيه بر نظرات اهل خبره كند، و پس از ثبوت موضوع انشاي حكم نمايد.

سؤال 1685- در صورت پذيرش مستحدثه بودن جرايم مطبوعاتي، آيا قوانين و مقرّرات آن از نوع قوانين حكومتي است؟ و در صورت عدم پذيرش، آيا حكومت اسلامي به لحاظ مصالح حكومتي مي تواند قواعد خاصّي براي اين نوع جرايم وضع

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 593

نمايد؟ مثلًا قائل به تفكيك ميان مرجع احراز وقوع جرم و مرجع صدور رأي شده، يا تبعيّت دادرس از نظر هيئت منصفه را الزامي بداند. آيا اين كار جايز است؟

جواب: همان گونه كه در بالا گفته شد، موضوع از

موضوعات مستحدثه است، ولي از چهارچوب قوانين كلّي اسلام خارج نيست، و ثبوت موضوع به وسيلۀ اهل خبره در اينجا چيز تازه اي نمي باشد، و ظاهراً عناوين اوّليّه براي تبيين احكام مربوط به جرايم مطبوعاتي كافي است، و اگر در شرايط خاصّي كافي نباشد، مي توان از عناوين ثانويّه استفاده كرد.

سؤال 1686- در برخي از قوانين جمهوري اسلامي از عبارت «مقدّسات اسلامي» استفاده شده، و احكامي بر آن بار شده است. براي روشن شدن اين قوانين و دست يافتن به يك چهارچوبۀ شفّاف در سياستهاي فرهنگي، و پرهيز از افراط و تفريط، لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) تعريف مقدّسات اسلامي چيست؟ آيا مي توان براي آن معياري تعيين كرد، و مصاديق مورد اختلاف را با آن معيار سنجيد؟

جواب: البتّه تعبير به مقدّسات اسلامي در هر مورد با ملاحظۀ قرائن موجود در كلام ممكن است تفسير خاصّي داشته باشد؛ ولي معمولًا هنگامي كه اين تعبير گفته مي شود، اشاره به اموري است كه در نظر همۀ دينداران محترم است؛ مانند «خدا»، «پيامبر صلي الله عليه و آله» «ائمّۀ هدي عليهم السلام»، «قرآن مجيد»، «مساجد»، «كعبه»، «احكام مسلّمۀ اسلام»، و امثال آن. ممكن است در پاره اي از موارد، مقدّسات اسلامي معناي گسترده تري داشته باشد.

ب) آيا مرجع تشخيص مقدّسات اسلامي عرف است، و با مراجعه به وجدان اهل عرف مي توان مصاديق آن را شناخت، يا از اموري است كه شناخت آن مستلزم خبرويّت و كارشناسي است؟ واضح است در صورت اوّل، هيأت منصفۀ دادگاههاي رسيدگي كننده به جرايم مطبوعاتي، به عنوان نمايندگان افكار عمومي، صلاحيّت تشخيص مقدّسات اسلامي را خواهند داشت، و در صورت دوّم، ارجاع امر به كارشناس يا كارشناسان

ضرورت خواهد داشت. لكن اين سؤال مطرح است كه در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 594

صورت دوّم، چنانچه موضوع، بين كارشناسان اسلامي مورد اختلاف باشد، تكليف چه خواهد بود؟

جواب: مرجع تشخيص، عرف افراد دين دار و آشنا به مسائل اسلامي است، و ممكن است در موارد پيچيده، نياز به استفاده از نظر دانشمندان و علماي ديني نيز باشد.

ج) آيا انتقاد از احكام و مفاهيم قرآن و عترت، يا سيرۀ ائمّۀ اطهار عليهم السلام، از مصاديق اهانت است؟ آيا نقد و بررسي آيات، روايات، سيره و احكام فقهي بر اساس روشهايي غير از اسلوب متداول ميان علماي دين، نوعي اهانت است؟ اصولًا نقد و بررسي اين گونه امور در چه صورت اهانت به مقدّسات تلقّي مي شود؟ و در هر صورت، سوء نيّت منتقد، يا عدم قصد اهانت وي، چه تأثيري در اين امر دارد؟

جواب: اگر منظور از نقد و بررسي، ايراد به قانون و قانونگذار باشد، بي شكّ جزء مصاديق اهانت است، و اگر منظور، اشكال و ايراد به كساني باشد كه چنان حكمي استنباط كرده اند، و به تعبير ديگر، استنباط زير سؤال برود نه حكم الهي، مصداق اهانت به مقدّسات اسلامي نيست.

سؤال 1687- با توجّه به اصل 24 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، كه مقرّر مي دارد: «نشريّات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند، مگر اين كه مخلّ به مباني اسلام، يا حقوق عمومي باشد.» لطفاً بفرماييد:

الف) مقصود از «إخلال» و «مباني اسلام» چيست؟ آيا مباني اسلام به معناي احكام زير بنايي است، يا ضروريّات ديني يا فقهي منظور مي باشد، يا معناي ديگري دارد؟

جواب: منظور از «مباني اسلام»، مسائل ضروري ديني است. خواه در مسائل اعتقادي باشد، مانند توحيد

و معاد و عصمت انبيا و ائمّۀ معصومين عليهم السلام و امثال آن، و خواه در فروع دين و احكام و قوانين اسلام، و خواه در مسائل اخلاقي و اجتماعي باشد، و منظور از «اخلال» هر كاري است كه سبب تضعيف مباني فوق، يا ايجاد بدبيني و شكّ و ترديد نسبت به آنها شود، خواه از طريق درج مقاله باشد،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 595

يا داستان، يا عكس و كاريكاتور، و يا غير آن.

ب) آيا طرح سؤال، يا برداشتهاي جديد نسبت به مسائل اسلامي، اخلال محسوب مي شود؟

جواب: اگر منظور از سؤال، گرفتن جواب باشد، اخلال نيست. ولي اگر به منظور ايجاد شبهه در افكار مردم باشد، إخلال محسوب مي شود. و منظور از برداشت، اگر صرفاً بيان يك احتمال علمي باشد كه تحت مطالعه قرار گيرد، إخلال نيست؛ امّا هرگاه به طور قطع روي آن تكيه شود، يا به طوري نشر گردد كه در تضادّ با مسائل ضروري اسلام محسوب گردد، اخلال به مباني خواهد بود.

ج) آيا ميان طرح سؤال و برداشتهاي جديد در مجلّات علمي و تخصّصي، با طرح آنها در نشريّات عمومي فرقي هست؟

جواب: بدون شك بين اين دو تفاوت است. در نشريّات عمومي گاه ممكن است شكل إخلال به مباني اسلام به خود بگيرد، ولي در نشريّات خصوصي اين چنين نيست.

د) فيلمها

سؤال 1688- لطفاً به سؤالات زير پيرامون فيلمها پاسخ فرماييد:

1- ساخت انواع فيلمهاي تخيّلي، وحشت زا، خشونت آميز، كمدي و جنسي، از نظر اسلام چه حكمي دارد؟

2- بيان احساسات زن و مرد نامحرم در فيلم چه حكمي دارد؟

3- اگر فردي نقش همسر ديگري را بازي كند، با توجّه به اين كه محرميّتي وجود ندارد

چگونه است؟

4- آيا پوشاندن كلاه گيس زنان از ديد مردان در فيلم واجب، و حكم موي طبيعي را دارد؟

5- تفاوت تماشاي زنان اهل كتاب و زنان كافر در چيست؟

6- تماشاي فيلمهاي كمدي (خنده دار) كه فقط جنبۀ خنداندن دارد، چه حكمي دارد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 596

7- تقليد صدا در فيلمها، مثل اين كه مردي صداي زني را تقليد كند يا بالعكس، چه حكمي دارد؟

جواب: فيلم هاي بدآموز و زيانبار، مانند فيلم هاي جنسي و وحشت زا و امثال آن، حرام است، ولي فيلم هاي آموزنده يا لااقل سرگرم كنندۀ بدون مفسده، نه تنها اشكالي ندارد؛ بلكه گاه بسيار مفيد و مؤثّر، و سبب پيشرفت اهداف اسلامي است. و بازي كردن مردي در نقش همسر بدون محرميّت در صورتي كه خلاف شرعي در آن نباشد ذاتاً اشكالي ندارد، و همچنين تقليد صداي جنس ديگر.

سؤال 1689- نشان دادن چهرۀ كامل پيامبر صلي الله عليه و آله و حضرت زهرا عليها السلام و ائمّۀ اطهار عليهم السلام در حالات زير چه حكمي دارد؟

الف) نشان دادن چهرۀ كامل بدون هيچ گونه تغيير در چهره پردازي؟

جواب: اين كار خلاف آداب است.

ب) نشان دادن چهرۀ كامل همراه با گريم، به گونه اي كه تماشاگر با كمي دقت مصنوعي بودن آن را بفهمد.

جواب: اين فرض نيز مانند فرض سابق است.

ج) استفاده از اشخاصي كه در تمام مدّت بازيگري خود فقط نقش ائمّه عليهم السلام را بازي مي كنند.

جواب: مانند جواب سابق است.

د) استفاده از بازيگراني كه فقط نقشهاي مثبت را بازي مي كنند.

جواب: مانند جواب سابق است، ولي اگر چهره ها را مبهم و نامشخّص، و مثلًا غرق در نور نشان بدهند مانعي ندارد.

سؤال 1690- تاكنون نسبت به وجود مقدّس حضرت حجّت

بن الحسن (عجّل اللّه فرجه الشّريف)، و حضور و اطّلاع و عنايت ايشان به مؤمنين و شيعيان، فيلمي مستند به روايات اهل بيت عليهم السلام تهيّه و تدوين نشده است. ما تصميم گرفته ايم در اين زمينه حركتي انجام دهيم، مستدعي است نظر مبارك خويش را نسبت به تهيّۀ صحنه اي در مسجد مقدّس جمكران، كه امام عصر (عجّل اللّه فرجه الشّريف) را در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 597

حال حركت در كنار مردم و متديّنين هستند بفرماييد؟ (البتّه بدون نشان دادن چهره و بدن به طور كامل، بلكه فقط از زانو به پايين؛ بدين شكل كه امام عصر عليه السلام در حال گام برداشتن هستند.) فيلمبرداري از چنين صحنه اي چه حكمي دارد؟ يا در كنار مؤمنيني كه مشغول دعا خواندن هستند، صحنه اي از امام زمان عليه السلام (بدون نشان دادن چهره و بدن به طور كامل، بلكه به تصوير كشيدن دو دست امام عليه السلام در حال قنوت) فيلمبرداري گردد، حكمش چيست؟

جواب: چنانچه احترامات لازم رعايت شود، و اين اشتباه براي بيننده حاصل نشود كه گمان كند واقعاً شما امام را در اين صحنه در مسجد جمكران و مانند آن ديده ايد و فيلم برداشته ايد، اشكالي ندارد.

سؤال 1691- نظر حضرت عالي دربارۀ تصويرسازي از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و امامان معصوم و يا انبياي الهي عليهم السلام چيست؟

جواب: هرگاه تصوير و عكس موجب اهانت به مقام آن بزرگواران نباشد، و نسبت قطعي به آنها داده نشود، اشكالي ندارد.

سؤال 1692- در صورت جواز، آيا ايفاي نقش توسّط غير مسلمانان از اهل كتاب، يا غير اهل كتاب جايز است؟ پيروان فِرق و مذاهب اسلامي چطور؟

جواب: با در

نظر گرفتن شرايط بالا، فرقي در ميان تصويرسازان نيست.

سؤال 1693- معيار و ملاك صدق اهانت، يا عدم صدق اهانت در تصويرسازي چيست؟ پخش آن از طريق صدا و سيماي جمهوري اسلامي چه حكمي دارد؟

جواب: معيار آن است كه در عرف آن را هتك بدانند، و در صورتي كه اهانت آميز باشد، جايز نيست.

سؤال 1694- اخيراً در خارج از كشور فيلمهايي رواج يافته كه به ايفاي نقش رسول اكرم صلي الله عليه و آله، يا امامان معصوم عليهم السلام يا يكي از انبيا عليه السلام، مي پردازند. با توجّه به اين كه احتمال مي رود اغراض ناشايسته اي در كار باشد، نظر خويش را اعلام فرماييد.

جواب: بايد در اين گونه موارد بسيار دقيق بود. هرگاه پس از دقّت كافي،

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 598

محذورهاي بالا در آن نباشد، مانعي ندارد. ولي معمولًا ظاهر شدن اشخاص مستقيماً در نقش معصومين از نظر مردم با ايمان، مشكل آفرين است.

سؤال 1695- ساختن فيلمهاي خنده دار و تفريحي سالم چه حكمي دارد؟

جواب: مانعي ندارد.

سؤال 1696- ساختن فيلمهاي ترسناك، به منظور به ياد مرگ انداختن مخاطبان، چه حكمي دارد؟

جواب: اگر موجب ضرر و زياني نباشد، جايز است.

سؤال 1697- فيلمبرداري از مساجد، كه بازيگر بايد در آن ايفاي نقش كند، چه حكمي دارد؟ اماكن متبرّكه و امامزاده ها چطور؟

جواب: در صورتي كه هتك احترام مسجد نشود، و مزاحم نمازگزاران نگردد، مانعي ندارد.

سؤال 1698- پوشيدن لباس روحانيّون به وسيلۀ بازيگران چه حكمي دارد؟

جواب: اگر احترام اين لباس حفظ شود، مانعي ندارد.

سؤال 1699- در فيلمهاي مستند، فيلمبرداري از مردگان و اجسادي كه در كفن هستند، چه حكمي دارد؟

جواب: چنانچه كفن را باز نكنند، و احترام ميّت حفظ شود، مانعي ندارد.

سؤال

1700- اخيراً در منطقۀ ما، كانال تلويزيوني جديدي راه اندازي شده كه هم برنامه هاي خوب و مشروع، و هم برنامه هاي حرام دارد. آيا همكاري با اين كانال تلويزيوني جايز است؟

جواب: در صورتي كه برنامه هاي حرام دارد، همكاري با آن جايز نيست.

سؤال 1701- ارائۀ فيلمها و نقشهايي كه- احياناً- اهانت به مقدّسات اسلامي به شمار مي آيد، و لو در آن تصويرسازي معصومان عليهم السلام نباشد، چه حكمي دارد؟ و اساساً تشخيص آن چگونه خواهد بود؟

جواب: به يقين چنين فيلمهايي جايز نيست. و معيار، فهم مردم آگاه و متديّن است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 599

سؤال 1702- آيا در مسائل فوق ميان فقهاي شيعه و سنّي اختلافي وجود دارد؟

جواب: اگر موجب اهانت شود، فرقي ميان علماي اسلام نيست.

سؤال 1703- آيا حكم مذكور نسبت به حضرت أبو الفضل العبّاس عليه السلام و حضرت زينب عليها السلام و مانند آن بزرگواران نيز جاري است؟

جواب: دربارۀ تمام شخصيّتهاي محترم اسلام، هر چيز كه مايۀ اهانت گردد جايز نيست.

سؤال 1704- براي ارائۀ زندگي معصومان عليهم السلام از طريق فيلم و نمايش و سريال، با حفظ حدود فقهي چه راه حلّي را ارائه مي دهيد؟

جواب: بهترين راه حلّ اين است كه معصومين عليهم السلام را به صورت مبهم يا در هاله اي از نور نشان دهند، تا مشكلي از اين جهت ايجاد نشود. ولي دربارۀ ديگران چنانچه احترامات لازم رعايت شود، نشان دادن آنها اشكالي ندارد.

سؤال 1705- نظر جنابعالي در مورد سينما چيست؟

جواب: در صورتي كه سينما خالي از امور خلاف شرع باشد، و سبب آموختن مسائل اجتماعي، تربيتي و اخلاقي شود، يا لااقلّ جنبۀ سرگرمي سالم داشته باشد، مجاز است.

سؤال 1706- اگر مدرّسان معتقد در

دسترس نباشند، آيا تحصيل دانش فيلمسازي از مدرّسان ضعيف الاعتقاد جايز است؟

جواب: در صورتي كه مفسده اي بر آن مترتّب نشود، مانعي ندارد.

سؤال 1707- براي تحصيل دانش فيلمسازي، نگاه كردن به فيلمهايي كه زنان بد حجاب در آن هستند، چه حكمي دارد؟

جواب: اگر تحصيل دانش فيلمسازي براي تحصيل اهداف مقدّسي باشد، و ديدن آن فيلمها منشأ فساد نشود، اشكال ندارد.

سؤال 1708- در امر ساختن فيلم آيا مي توان از زن بازيگر استفاده كرد، با توجّه به اين كه بايد با بازيگر صحبت و تمرين كرد؟

جواب: اگر از حدود عفّت خارج نشود، اشكالي ندارد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 600

سؤال 1709- يكي از عناصر فيلمسازي، چهره پردازي (گريم) است، آيا اين كار جايز است؟

جواب: اگر به وسيلۀ نامحرمان انجام نشود، مانعي ندارد.

سؤال 1710- تراشيدن ريش براي هنرپيشه هاي مرد، و نيز نمايان بودن زير گلو و مقداري از مو و برآمدگيهاي سينه و قسمتهايي از پايين بدن براي هنرپيشه هاي زن، چه حكمي دارد؟

جواب: تراشيدن ريش بر خلاف احتياط است؛ مگر اين كه ضرورتي ايجاب كند، و امّا نمايان كردن قسمتهاي مذكور براي زنان در مقابل نامحرم جايز نيست؛ مگر اين كه توسّط فرد محرمي فيلمبرداري گردد، آنگاه فيلم آن را نشان دهند. در اين صورت اگر منشأ فساد خاصّي نباشد جايز است.

سؤال 1711- اخيراً از سوي برخي مسئولان كشور، به بهانۀ عدم توانايي جلوگيري از ماهواره، زمزمۀ آزاد شدن استفاده از آن سرداده مي شود. با توجّه به اثرات شوم و ويرانگر آن در محيط خانواده و جامعه، و عدم قدرت بر كنترل كامل آن، آيا به نظر حضرتعالي آزادي ماهواره جايز است؟ آيا عدم قدرت بر جلوگيري از آن در آينده،

مجوّز آزادي قانوني آن مي باشد؟

جواب: بي شكّ وجود ماهواره در خانواده ها سبب در دسترس قرار گرفتن صحنه هاي فساد است، و اثر منفي غير قابل انكاري مخصوصاً بر جوانان خانواده دارد؛ بنابراين كساني كه براي تسهيل در امر آن مي كوشند مرتكب گناه بزرگي مي شوند.

ه) فيلم ها و تبليغ كالا

سؤال 1712- آيا تبليغ كالاهاي خارجي جايز است؟

جواب: اگر موجب ضرر و زياني بر مسلمين نگردد، مانعي ندارد.

سؤال 1713- آيا تبليغ كالاهايي كه سرمايه داران جهاني، و شركتهاي چند مليّتي را تقويت مي كند، جايز است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 601

جواب: با شرايط بالا اشكالي ندارد.

سؤال 1714- تبليغ كالاهاي مضرّ، مثل سيگار و مانند آن، چه حكمي دارد؟

جواب: جايز نيست.

سؤال 1715- دروغهاي تبليغاتي براي مصرف كالا، در دو صورت زير چه حكمي دارد؟

1- دروغهاي واضحي كه همه از دروغ بودن آن آگاهند.

2- دروغهايي كه غير از افراد خبره كسي از آن آگاهي ندارد.

جواب: دروغ جايز نيست؛ مگر اين كه قرينه اي بر جدّي نبودن، يا معناي مجازي آن وجود داشته باشد.

سؤال 1716- آيا مي توان براي تبليغ كالا و به منظور ترغيب مخاطبان، از تصوير زنان استفاده كرد؟

جواب: اين كار در شأن زنان و شخصيّت آنان نيست.

سؤال 1717- آيا به كار بردن عبارتهاي مبالغه آميز تبليغاتي، كه مصداق دروغ نيست، امّا از حالت اطّلاع رساني پا را فراتر گذارده، و به قصد تشويق مردم به مصرف بيان مي شود، جايز است؟

جواب: در صورتي كه موجب گمراهي مردم شود، اشكال دارد.

و) نابود كردن فيلمهاي فاسد

سؤال 1718- يكي از اموري كه در عصر و زمان ما بيداد مي كند، و جوانان ما را به كام نيستي مي كشاند، مسألۀ فساد اخلاقي است، كه جنبه هاي گوناگوني دارد. يكي از جنبه هاي بارز آن، گسترش فيلم ها و نوارهاي ويديويي و كاست است كه سهم بسزايي در از بين بردن فرهنگ جامعه، و به انحراف كشاندن جوانان، ايفا مي كند، و متأسّفانه دستگاههاي انتظامي و قضايي در اين زمينه ضعيف عمل مي نمايند. آيا مي توان اين گونه وسايل را به دليل اين كه فرهنگ

اسلامي ما را از بين مي برد، نابود كرد؟ آيا مي توان وسايلي مثل آنتن ماهواره و مانند آن، كه همان تأثير، و شايد

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 602

شديدتر از آن را دارد، نابود كرد؟

جواب: البتّه وسايل فساد را مي توان نابود كرد، و سبب ضمان نمي شود. ولي افراد مجاز نيستند خودسرانه اين كار را انجام دهند؛ چون سبب هرج و مرج مي شود. بلكه بايد طبق برنامه و ضوابط، و زير نظر حاكم شرع و مسئولين ذي ربط، انجام شود.

ز) فيلمها و طنزها

سؤال 1719- آيا مي توان از برنامه هاي طنز و شوخي و خنده و تفريح و سرگرمي، در جهت ارزشهاي اسلام و انقلاب و فقه اسلامي استفاده كرد؟

جواب: كاملًا امكان پذير است؛ مشروط بر اين كه در محتواي آن دقّت كافي شود.

سؤال 1720- آيا شرعاً مي توان مطالب جدّي و حقيقي را با لعاب نازك انديشي و نازك گويي، ظريف كاري و لطيف پردازي، همراه با فكاهي و مطايبه طنز، ارائه كرد؟

جواب: هرگاه خالي از سخن خلافي باشد، و اهداف سازنده اي حاصل گردد، اشكالي ندارد.

سؤال 1721- آيا در روايات طنز وجود دارد؟ آيا مي توان طنز را به طنز قرآني و روايي تقسيم كرد؟

جواب: در تواريخ اسلامي، و سيرۀ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، يا ائمّۀ هدي عليهم السلام ديده مي شود.

سؤال 1722- طنز و نقد مذموم، از طنز و نقد و مزاح ممدوح، با چه معياري جدا مي شود؟

جواب: معيار، رعايت موازين شرعي، و جدا كردن حلال از حرام است.

سؤال 1723- آيا تضييع اوقات مردم، در قالب فيلم، نمايشنامه، شعرخواني و خاطره گويي از طريق برنامه هاي سرگرم كنندۀ كم محتوي، و نمايشهاي سبك و بي مغز شرعاً جايز است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 603

جواب: اگر

صرفاً تضييع اوقات باشد، كار خوبي نيست، ولي اگر بدآموزي و خلاف شرع در آن باشد، حرام است.

سؤال 1724- به نظر شما ويژگي شرعيِ طنز ديني كدام است؟

جواب: طنز ديني آن است كه اوّلًا: هدف صحيحي را دنبال كند. و ثانياً: خالي از خلاف شرع باشد.

سؤال 1725- لطفاً به سؤالات زير پيرامون طنز جواب فرماييد:

الف) دروغهايي كه در برنامه هاي طنز و سرگرم كننده گفته مي شود، چه حكمي دارد؟

جواب: هرگاه قرينه اي بر جدّي نبودن وجود داشته باشد، اشكالي ندارد.

ب) استهزا و توهين به ديگران در برنامه هاي تفريحي طنز چه حكمي دارد؟

جواب: اگر واقعاً توهين باشد، جايز نيست.

ج) لطيفه هايي كه دربارۀ اهالي برخي مناطق ايران گفته مي شود، در چه محدوده اي مجاز، و در چه صورت حرام مي باشد؟

جواب: در مواردي كه باعث هتك اهالي آن منطقه شود، جايز نيست.

د) اگر طنز به گونه اي در جامعه ترويج يابد كه ديگر هتك حرمت و توهين حساب نشود، يا به دليل وجود قرائن حاليّه يا مقاليّه، باعث اذيّت و ايذا نگردد، چه حكمي دارد؟

جواب: در چنين فرضي اشكالي ندارد.

سؤال 1726- لطيفه هايي كه دربارۀ ملل غير مسلمان گفته مي شود، چه حكمي دارد؟ در مورد ملل مسلمان چطور؟

جواب: در هر دو مورد بايد ادب اسلامي رعايت شود، و هتك و توهيني به عمل نيايد. مگر ملّتهايي كه محارب با مسلمين هستند.

سؤال 1727- آيا مي توان براي جذب مخاطبين در صدا و سيما، و فيلم ها و سريالها و سينماها، با تمسّك به عناوين ثانوي و رعايت مصالح اهمّ، طنز را تجويز كرد؟

جواب: طنز به صورتي كه در بالا گفتيم، احتياج به عناوين ثانويّه ندارد. و با

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 604

امكان استفاده از طنزهاي مشروع، نيازي

به طنزهاي حرام نيست.

سؤال 1728- اگر نمايشهاي طنزآميز و خنده آور، بدآموزي داشته باشد، يا سبك و بي مغز و گمراه كننده باشد، چه حكمي دارد؟

جواب: در فرض بالا جايز نيست.

سؤال 1729- اگر در طنز قصد جدّي بر دروغ و توهين و استهزا نباشد، از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

جواب: هرگاه قرينه اي همراه آن باشد، و مايۀ هتك و بي احترامي نشود، اشكالي ندارد.

سؤال 1730- آيا طنز در قرآن و سيرۀ عملي اهل بيت عليهم السلام وجود دارد؟

جواب: آري؛ طنز به معناي بالا در كتاب و سنّت وارد شده است.

سؤال 1731- آيا استفاده از صداي زنان، و رفتار و كردار آنان، در عرصه هاي هنري، در قالب طنز و ايجاد خنده و شادي جايز است؟

جواب: زنان بايد در همه حال، وقار اسلامي خود را حفظ كنند.

سؤال 1732- آيا در برنامه هاي صدا و سيما و نمايش طنز، به مقتضاي فضاي شاد برنامه، خنديدن بازيگران و هنرمندان زن به صورت قهقهه، فرياد، آه و ناله جايز است؟ به عنوان ثانوي چطور؟

جواب: از جواب سابق معلوم شد.

سؤال 1733- اگر طنز و طنزپردازي به صورت شغل درآيد، يا حرفهاي بيهوده و لغو و سبك براي سرگرمي و ايجاد خنده در آن به كار رود، چه حكمي دارد؟

جواب: در چنين صورتي حرام است.

سؤال 1734- ماهيّت طنز و مطايبه، با رعايت موازين شرعي چيست؟

جواب: طنز و مطايبۀ شرعي همان سخنان نشاطانگيزي است كه مشتمل بر يكي از محرّمات مانند توهين، هتك، غيبت، و فساد جنسي نباشد.

سؤال 1735- آيا تمسخر افرادي كه متجاهر به فسق هستند، جايز است؟

جواب: در صورتي كه راه نهي از منكر، منحصر به اين كار باشد، جايز است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 605

18- سؤالات سياسي

سؤال 1736- با توجّه به وضعيّت كنوني مسلمانان فلسطين، و عدم امكان حضور فيزيكي و جهاد براي مسلمانان كشورهاي ديگر، وظيفۀ ما در قبال اين مسأله چه مي باشد؟ به نظر حضرتعالي وظيفۀ خاصّ دانشجويان چيست؟

جواب: مسألۀ فلسطين يك مسألۀ كاملًا جدّي، و انتفاضه در شكل اخير از هر زمان پرشورتر است، و شرايط بين المللي و كشورهاي اسلامي نيز با گذشته تفاوت بسيار دارد، كه شرح آن در اين مختصر نمي گنجد. به همين دليل بايد اقدامات جدّي تري صورت گيرد. ولي چون اقدامات پراكنده مخصوصاً در زمان ما، نتيجه بخش نيست، بايد يك برنامه ريزي حساب شده با حضور نمايندگان ارگانهاي مختلف انجام گيرد، و به دنبال آن حمايتهاي گوناگون از فلسطيني هايي كه همه روزه آماج حملات دشمنان بي رحم و وحشي قرار دارند، صورت پذيرد.

تشكيل چنين جلسه اي را براي برنامه ريزي، واجب و لازم مي دانيم.

سؤال 1737- نظر اسلام در مورد اعتصاب غذا، كه بعضي از زندانيان سياسي و غير سياسي به عنوان اعتراض به وضع نامناسب زندان، و يا اعتراض به حكمي كه دادگاه صادر كرده، به آن متوسّل مي شوند چيست؟

جواب: در صورتي كه باعث ضرر مهمّي در جان يا بدن نشود، اشكال ندارد.

مگر اين كه زنداني در معرض خطري باشد كه هيچ راهي براي رهايي از خطر جز اعتصاب غذا نباشد؛ كه در اين صورت نيز جايز است.

سؤال 1738- اعتصاب بعضي از كارمندان دولت ظالم، به عنوان اعتراض به احكامي كه از سوي دادگاه صادر مي شود، و حاوي توهين به دين و مذهب، يا موهن جلوه دادن دين مي باشد، چه حكمي دارد؟ با توجّه به اين كه گاه اين اعتصابات به از دست دادن شغل آنها منجر

مي شود؟

جواب: موارد مختلف است؛ گاه مسأله اي كه به خاطر آن اعتراض كرده، از نظر اسلام مهمتر است، مثل اين كه مقدّسات دين، يا بلاد مسلمين، يا خود مسلمين، در خطر باشند. و گاهي از اوقات آن مسأله نسبت به خطري كه براي اعتصاب

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 606

كنندگان پيش مي آيد، كم اهميّت تر است. خلاصه اين كه حكم داير مدار قاعدۀ اهمّ و مهمّ است.

سؤال 1739- وظيفۀ مسلمانان، مخصوصاً كساني كه داراي موقعيّت اجتماعي مهمّي هستند، به هنگامي كه اسلام از ناحيۀ بعضي از حكومتها مورد تعرّض قرار مي گيرد، چيست؟ لازم به ذكر است كه اين هجمه ها گاه مستقيم، و برخي اوقات غير مستقيم انجام مي شود، و اعتراض به آنگاه، منجر به زندان يا شكنجه و تبعيد، و گاه نيز به قتل مي انجامد؟

جواب: از جواب سابق روشن شد.

سؤال 1740- آيا تظاهرات آرام بر عليه سياست حاكم ظالمي كه وظيفه اش حكومت ديني است، جايز مي باشد؟ با توجّه به اين كه روشهاي ديگر اعتراض مفيد نبوده، و اين روش نيز ممكن است خطر قتل به همراه داشته باشد. آيا اين عمل نوعي جهاد دفاعي محسوب مي شود؟

جواب: هرگاه اسلام در خطر باشد، و هيچ راهي براي دفاع از اسلام جز اين راه نباشد، اين كار پس از اجازه از حاكم شرع واجب است. ولي نبايد خودسرانه دست به اين كار زد، كه مايۀ تفرقه و سستي مي شود.

سؤال 1741- اخيراً عدّه اي خود را حسيني، و گروه ديگر را يزيدي مي نامند، و هر يك از دين و مقدّسات مايه مي گذارند. اين امر سبب شده كه اين جانب نسبت به مسائل ديني سست شوم. راهي پيش رويم بگذاريد كه از اين آفت

دين زدگي رهايي يابم.

جواب: شما در اينجا بايد به مضمون آيۀ شريفۀ «يٰا ايُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ انْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ اذَا اهْتَدَيْتُمْ»؛ «1» سعي كنيد وظيفۀ خود را خوب و خالصانه انجام دهيد. خداوند شما را ياري خواهد كرد. از مطبوعات فاسد و مفسد پرهيز كنيد، و وارد جرّ و بحثهاي جناحي نشويد.

______________________________

(1) «اي كساني كه ايمان آورده ايد! مراقب خود باشيد. اگر شما هدايت يافته باشيد، گمراهي كساني كه گمراه شده اند، به شما زيان نمي رساند.» (سورۀ مائده؛ آيۀ 105)

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 607

19- صدقه

سؤال 1742- عدّه اي از برادران بسيجي در راستاي اهداف خيرخواهانه اقدام به تأسيس مؤسّسۀ امور خيريّه اي نموده اند. لطفاً به سؤالاتي در اين راستا پاسخ فرماييد:

الف) نظر حضرتعالي دربارۀ چگونگي صرف صدقه در امور زير چيست؟

1- صرف صدقه براي ساخت ساختمان مؤسّسۀ خيريّه. اين ساختمان براي درمانگاه خيريّه، ساختمان اداري، خدمات رفاهي، و قرض الحسنه مورد استفاده قرار خواهد گرفت، و سود حاصله متعلّق به خيريّه است.

2- صرف صدقه براي خريد اقلام ضروري، مانند موادّ غذايي، پوشاك، لوازم اداري و مانند آن.

3- اختصاص دادن صدقه به صورت وام ضروري براي خانواده هاي تحت پوشش.

4- صرف صدقه براي امورات تعاوني به نفع مؤسّسۀ امور خيريّه.

5- هزينه كردن صدقه براي مدّتي معيّن و مشخّص، به عنوان موجودي اوّليّۀ صندوق قرض الحسنه، كه زير نظر مؤسّسه اداره مي شود، و استفاده از سود حاصله براي امورات خيريّه.

6- صرف صدقه براي سرمايه گذاري و استفاده بردن از سود آن به نفع امور خيريّه.

7- استفاده از صدقه براي حقوق كارمندان خيريّه.

8- صرف صدقه براي امور فرهنگي خانواده هاي تحت پوشش.

جواب: صدقات فقط به نيازمندان مي رسد؛ مگر اين كه مردم به

قصد هر كار خير بدهند.

ب) ديدگاه حضرتعالي در ارتباط با نحوۀ صرف صدقه چيست؟

جواب: صدقه به نيازمندان مي رسد.

ج) نظرتان در ارتباط با فروش اجناس مازاد و اضافي متعلّق به خيريّه، و وسائلي كه جمع آوري مي شود، و مورد استفاده نيست، چه مي باشد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 608

جواب: بايد آن را بفروشند، و صرف همان مصارفي كنند كه صدقه دهندگان در نظر داشته اند.

سؤال 1743- صدقاتي در صندوق خيريّه ريخته مي شود. آيا متولّي صندوق مي تواند آن پولها را عوض كند، مثلًا پول خورد را تبديل به اسكناس نمايد؟

جواب: اشكالي ندارد.

سؤال 1744- اگر فرد ثروتمندي كليّۀ حقوق واجب شرعي خود، نظير خمس و زكات را ادا كند، ولي در جامعۀ اسلامي افرادي را مشاهده نمايد كه به دليل فقر و گرفتاري دچار بيماري هايي نظير سوء تغذيه اند، كه به تدريج منجر به مرگ آنها مي شود، يا بيماراني را سراغ داشته باشد كه به دليل نداشتن هزينۀ درمان در معرض مرگ هستند، آيا وظيفه دارد بخشي از دارائيش را براي موارد فوق الاشاره اختصاص دهد؟

جواب: در صورتي كه جان مسلمانان در خطر باشد، نجات آنها به مقدار تمكّن واجب كفايي است. ولي اگر در رنج و زحمت باشند، نه خطر مرگ، رسيدگي به وضع آنها مستحبّ مؤكّد مي باشد.

سؤال 1745- در فرض ديگر اگر برخي افراد ثروتمند و مرفّه در حدّ اعلاي رفاه، و از همۀ مواهب و نعمتهاي مادّي برخوردار باشند، و همزمان عدّه اي ديگر در نهايت عسر و حرج و مشقّت در زندگي طاقت فرسايي بسر ببرند، و از حدّ اقل رفاه از نظر مسكن و تأمين معيشت روزانه و مانند آن محروم باشند، هر چند اين عسر و حرج منجر به

مرگ و هلاكت آنها نشود، آيا شخص ثروتمندي مي تواند با اين منطق كه چون حقوق شرعي واجب خود را ادا نموده، از اعانت و كمك به مستمندان دريغ ورزد؟ آيا اساساً در اين قبيل موارد تكليف شرعي خاصّي بر دوش ثروتمندان هست؟

جواب: در چنين شرايطي حكومت اسلامي مي تواند براي برقرار ساختن نظم اجتماعي از اختيارات خود استفاد كند؛ از طريق وضع مالياتهاي عادلانه، يا مشابه آن.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 609

سؤال 1746- در فرض سؤال قبل چنانچه از افرادي كه در عسر و حرج قرار دارند، آگاهي تفصيلي و جزئي نداشته باشيم، ولي به طور كلّي و به نحو اجمالي آگاهي وجود داشته باشد، آيا تحقيق و تفحّص لازم است؟

جواب: چنانچه به صورت شبهۀ محصوره باشد، تفحّص لازم است. امّا اگر غير محصوره باشد، لازم نيست.

سؤال 1747- برخي مي گويند: «در اين قبيل موارد حكم مولوي (نه ارشادي) وليّ فقيه زمان مشخّص كنندۀ تكليف خواهد بود.» حال اگر در كشوري، اعمّ از اسلامي يا غير اسلامي، مسلمين داراي رهبري ديني به نحو مذكور نبودند، وظيفۀ آنها چيست؟

جواب: به مجتهدين جامع الشرائط، و در نبود آنها به عدول المؤمنين آگاه از مسائل شرع و مسائل زمان و مكان، مراجعه مي كنند.

20- صلۀ رحم

سؤال 1748- آيا صلۀ ارحام، حقّ اللّٰه است، يا حقّ النّاس محسوب مي شود؟

جواب: نوعي حقّ اللّٰه است، كه خداوند دربارۀ رحم مقرّر فرموده است.

سؤال 1749- آيا صلۀ رحم هم مشمول قاعدۀ «لا حرج» و «لا ضرر» مي شود؟ مثلًا اگر صلۀ رحم با شخصي، مايۀ هتك آبرو يا آزار انسان گردد، آيا ترك آن جايز است؟

جواب: آري، در مواردي كه ضرر يا مشقّت مهمّي باشد، استثنا مي شود.

سؤال 1750-

در صورت بي حجابي ارحام، و عدم وجود شرايط نهي از منكر، بازهم صلۀ رحم واجب است؟

جواب: در صورتي كه سبب امضاي اعمال آنها نشود، بايد صلۀ رحم را به جا آورد، و تا آنجا كه ممكن است با زبان خوش، امر به معروف و نهي از منكر كرد.

سؤال 1751- چنانچه در همنشيني با اقوام نزديك ترس آن باشد كه خود انسان به غيبت مبتلا گردد، يا شاهد غيبت كردن ديگران باشد، و نهي از منكر را هم در آن مجالس به سخريّه بگيرند، آيا مي توان با آنان قطع رابطه كرد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 610

جواب: هرگاه اميدي به تأثير نهي از منكر نداريد، و خوف آلودگي خودتان به آن گناه مي رود، مي توانيد رفت و آمد نكنيد. ولي تا مي توانيد سعي كنيد صلۀ رحم را توأم با امر به معروف و نهي از منكر با زبان خوب ترك نكنيد.

سؤال 1752- صلۀ رحم چيست؟ و چه كساني جزء ارحام محسوب مي شوند؟ و در چه مواردي اسلام دستور به قطع صلۀ رحم مي دهد؟

جواب: صلۀ رحم يعني پيوند با خويشاوندان، كه گاه با ديدار آنها حاصل مي شود، و گاه با نامه، يا تلفن، يا دعوت از آنان، يا طرق ديگر. و خويشاوندان خيلي دور را شامل نمي شود، و مادام كه محذور و مانع شرعي و عرفي در كار نباشد، نبايد قطع كرد.

21- طيّ الارض

سؤال 1753- انسانهايي كه طيّ الارض دارند (مثلًا در قم است، از خدا مي خواهد كه او را به مشهد، جهت زيارت حرم امام رضا عليه السلام برساند. چند قدم راه مي رود، به ياري خداوند به حرم مي رسد!) چگونه به اين درجه نائل مي شوند؟

جواب: اين گونه كرامات بعد

از تهذيب نفس و خودسازي كامل ممكن است حاصل شود.

سؤال 1754- انسان چگونه مي تواند طيّ الارض داشته باشد؟ مي گويند: «كسي كه چهل روز سكوت كند، چشم بصيرت او باز مي شود!» نظر شما چيست؟

جواب: هر قدر انسان در طريق بندگي خدا و تقوا و پرهيز از گناه و خودسازي بيشتر پيش برود، چشم حقيقت بين او بيشتر باز مي شود، و به اموري دست مي يابد كه افراد عادي دست نمي يابند.

22- عيد الزهراء

سؤال 1755- شيعيان در روز نهم ربيع الأوّل به مناسبت عيد الزهراء عليها السلام مراسم جشن و سرور برپا مي كنند. در برخي از اين مراسم آنچه از سخنان ركيك، و حتّي

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 611

خلاف مي دانند، مي گويند؛ بلكه گاه مردان، خود را به شكل زن در مي آورند! و هنگامي كه به آنان تذكّر داده مي شود، به روايت «رُفِعَ القَلَم» استناد جسته، و مي گويند طبق اين روايت، اعمال مذكور اشكالي ندارد. آيا اين اعمال، جايز و موجب رضاي خدا و اهل بيت عصمت و طهارت است؟ در صورت عدم جواز، توجيه روايت رفع قلم چيست؟

جواب: اوّلًا: روايتي با عنوان رفع قلم در آن ايّام مخصوص، در منابع معتبر نداريم.

ثانياً: بر فرض، چنين چيزي باشد (كه نيست) مخالف كتاب و سنّت است، و چنين روايتي قابل پذيرفتن نيست، و حرام و گناه در هيچ زماني مجاز نيست.

همچنين سخنان ركيك و كارهاي زشت ديگر.

و ثالثاً: تولّي و تبرّي راههاي صحيحي دارد، نه اين راههاي خلاف.

23- فراگيري فلسفه و علوم غريبه

سؤال 1756- عدّه اي از علما و مراجع گذشته قائل به حرمت فراگيري فلسفه، و عدّه اي (بنابر آنچه معروف است) قائل به وجوب خواندن فلسفه هستند. علّامۀ مامقاني در كتاب مرآة الرشاد به پسرش چنين نصيحت مي كند: «پسرم! تا وقتي كه مجتهد نشده اي فلسفه نخوان» نظر حضرتعالي در اين زمينه چيست؟

جواب: خواندن فلسفه با دو شرط اشكالي ندارد. نخست اين كه انسان قبلًا عقايد اسلامي را به قدر كافي فراگرفته باشد. و ديگر اين كه نزد استاد متعهّدي بخواند.

سؤال 1757- نظرتان در مورد فلسفه چيست؟ آيا با فلسفۀ نوين موافق هستيد؟

منظور از ذكر اين سؤال توضيح دربارۀ فلسفه نيست، بلكه تجسّس مي باشد، چون

مشاهده مي شود كه برخي از علما با فلسفه مخالف هستند.

جواب: فراگرفتن فلسفه براي كساني كه پايه هاي اعتقادي خود را محكم كرده اند نه تنها ضرري ندارد، بلكه كمك به پيشرفت فكري نيز مي كند، ولي بايد

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 612

آن را نزد استاد متعهّدي فرا گرفت.

سؤال 1758- فراگرفتن علوم غريبه، مثل علم رمل و جفر و اسطرلاب، كه هر يك فوائدي دارد، و بعضي از علماي بزرگ نيز رغبت به اين علوم داشته اند، چگونه است؟

جواب: دستيابي به اين علوم به طور صحيح مشكل است، و چه بهتر كه از صرف وقت در آن بپرهيزيد.

24- قرآن مجيد

سؤال 1759- لطفاً توصيه اي جهت حفظ قرآن براي جوانان مملكت اسلامي، و حافظان كلام اللّٰه نوراني مرقوم بفرماييد.

جواب: حافظان قرآن بايد سعي كنند به موازات حفظ قرآن، معاني آن را هم فراگيرند، و به موازات حفظ معاني، به آن عمل كنند، و به موازات عمل كردن، آن را منتشر سازند. كه اين وظايف چهارگانه، يكديگر را تكميل مي كند.

سؤال 1760- اگر كسي توفيق حفظ تمام، يا قسمتي از قرآن را پيدا كند، و سپس آن را فراموش نمايد، چه حكمي دارد؟ آيا سبب عقوبت او در آخرت خواهد بود؟

جواب: رواياتي در اين زمينه داريم مبني بر اين كه: «كسي كه قرآن را حفظ نمايد، سپس فراموش كند، عقوبت و مجازات دارد.» ولي ظاهراً اين روايات شامل زمان ما نمي شود. بنابراين، اگر كساني در عصر و زمان ما قرآن را فراگيرند، و بعد به واسطۀ گرفتاريهايي فراموش كنند، كار حرامي انجام نداده اند. البتّه چه بهتر كه سعي كنند فراموش ننمايند.

سؤال 1761- چرا اكثر آيات قرآن خطاب به مردان است؟

جواب: در ادبيّات عرب، صيغه هاي مذكّر

در بسياري موارد، مفهوم عامّي دارد، و شامل مرد و زن هر دو مي شود.

سؤال 1762- اگر كسي عمداً قرآن را به زمين بزند، آيا كفّاره دارد؟ اگر سهواً به زمين بيفتد چگونه است؟

جواب: در صورت عمد، گناه بزرگي انجام داده است، و چه بسا، كساني كه

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 613

اين كار را مي كنند، مرتد شوند، و بايد توبه كنند، و آن كار بد خود را با اعمال نيك آينده جبران نمايند، و امّا در صورت سهو گناهي نكرده، لكن در هر صورت بايد خيلي مواظبت كند، و كفّاره اي ندارد.

سؤال 1763- بسياري از مردم به علّت سخت بودن قرائت متون عربي و قرآن از يك سو، و از سوي ديگر از آنجا كه براي دست زدن به قرآن حتماً بايد وضو داشته باشند، تاكنون متأسّفانه يك بار هم قرآن نخوانده اند! حال اگر شما و امثال شما، كه امكانات نشر و چاپ كتاب را به صورت گسترده در اختيار داريد، ترجمۀ كامل قرآن را بدون متن عربي آن چاپ كنيد، به طور حتم اين كار گامي خواهد بود در جهت مطالعۀ بيشتر قرآن توسّط مردم، كه مي تواند نقش مهمّي در جهت بهبود اخلاق و شخصيّت مردم در كلّ اجتماع ايفا كند. اگر ممكن است نظرتان را در اين مورد بيان فرماييد.

جواب: چاپ ترجمۀ قرآن بدون متن عربي سبب مي شود كه تدريجاً اصل قرآن فراموش شود، و اين خطر، ضايعۀ بزرگي براي اسلام خواهد بود. ولي قرآنهايي از ما و ديگران چاپ شده كه هم متن عربي دارد، و هم ترجمۀ فارسي؛ سعي كنيد تدريجاً به هر دو آشنا شويد، و اگر در ابتدا توأم با غلط

بخوانيد ضرري ندارد؛ تدريجاً درست مي شود.

سؤال 1764- وقف غفران چيست؟ موارد آن را در قرآن مجيد بيان فرماييد.

جواب: وقف غفران، مطابق فرمودۀ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، آن است كه هرگاه بر آن كلمه وقف شود، موجب مغفرت و آمرزش است. و آن در ده مورد به شرح زير است، كه در بعضي قرآن ها در بالا يا پايين كلمه، «غفران» نگاشته شده است:

1- مائده/ 51، در كلمۀ «اولياء».

2- انعام/ 36، در كلمۀ «يسمعون».

3- سجده/ 18، در كملۀ «فاسقاً».

4- سجده/ 18، در كلمۀ «لا يستوون».

5- يس/ 12، در كملۀ «آثار هم».

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 614

6- يس/ 30، در كملۀ «علي العباد».

7- يس/ 52، در كلمۀ «من مرقدنا».

8- يس/ 61، در كملۀ «أن اعبدوني».

9- يس/ 81، در كملۀ «أن يخلق مثلهم».

10- ملك/ 19، در كلمۀ «يقبضن» «1».

سؤال 1765- بعضي از قاريان قرآن، الفاظ قرآن را تغيير مي دهند، مثل اين كه «موسيٰ» را «موسيٖ» و «عيسيٰ» را «عيسيٖ» و نيز «تَقْويٰ» را «تَقْويٖ» و «دنيا» را «دنييٖ» تلفّظ مي نمايند، آيا چنين كاري درست است؟

جواب: گرچه اين گونه قرائتها در ميان عرب معمول بوده، ولي فعلًا خواندن آن به مصلحت اسلام و مسلمين نيست؛ طبق مشهور بخوانيد.

سؤال 1766- هديه دادن قرآن به يك مسيحي چه حكمي دارد؟ اگر شخصي چنين هديه اي داده باشد، آيا بايد پس بگيرد؟

جواب: در صورتي كه اميد هدايت او به وسيلۀ آن باشد، اشكالي ندارد، در غير اين صورت اشكال دارد.

سؤال 1767- آيا در قرآن كلمات فارسي هم وجود دارد؟

جواب: بعضي از كلمات در قرآن هست، كه گفته مي شود اصل آن فارسي است؛ مانند «سجّيل» كه گفته مي شود «سنگ گل» است.

سؤال 1768-

آيا خواندن قرآن در مجالس به زبان غير عربي جايز است؟

جواب: اشكالي ندارد؛ ولي ثواب تلاوت قرآن را ندارد.

سؤال 1769- نظرتان در مورد قرائت قرآني كه همراه با خودنمايي است، چيست؟

جواب: ريا در هر عبادتي، اشكال دارد.

سؤال 1770- آيۀ 61 سورۀ نور در مورد خوردن غذا از خانۀ اقوام احكامي دارد كه مسلّماً براي تقويت نزديكي و دوستي است. من به تفسير آن بزرگوار مراجعه كردم،

______________________________

(1) سرّ البيان في علوم القرآن، صفحۀ 243.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 615

ولي شبهاتم بيشتر شد. لطفاً پاسخ فرماييد:

الف) آيا تحت هر شرايطي، مي توان از غذاي نامبردگان استفاده كرد؟

ب) آيا جلب رضايت آنها لازم نيست؟

ج) ما در خوابگاههاي دانشجويي هستيم، آيا مي توانيم بدون اجازه از غذاي دوستان و هم اطاقي هايمان استفاده كنيم؟

د) منظور از جملۀ «كليدشان به دست شماست» چيست؟

ه) اگر جلب رضايت واجب نباشد، و احتمال مفسده هم ندهيم، سپس مفسده اي پيش بيايد، غذاي خورده شده چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه يقين يا اطمينان به عدم رضايت داشته باشيد، جايز نيست، و اگر بعداً كشف خلاف شود، بايد جبران كرد، و در مجموع منظور از آيه كساني هستند كه پيوند آنها با انسان به اندازه اي نزديك است كه علي القاعده راضي هستند.

25- كاروانهاي عروسي

سؤال 1771- گُل كاري كردن ماشين، و بوق زدن در سطح شهر، اگر موجب جلب نظر نامحرم به داخل ماشين، يا باعث اذيّت و مزاحمت مردم شود، چه حكمي دارد؟

جواب: اگر براي مردم توليد مزاحمت كند، اشكال دارد.

سؤال 1772- مدّتي است كه كاروانهاي عروسي به آستان مقدّس حضرت محمّد بن موسي الكاظم عليه السلام- سبز قبا- مي آيند. ولي متأسّفانه به دليل عدم رعايت حجاب و پوشش اسلامي

كامل توسّط عروس و دامادها، و اين كه بعضي از آنها تنها به فيلمبرداري و عكّاسي و نماد قرار دادن ضريح متبرّك قناعت مي كنند، موجبات توهين و بي حرمتي نسبت به حريم مقدّس آن حضرت را فراهم آورده اند. ممانعت از ورود كاروانهاي عروسي به داخل اماكن مذهبي چه حكمي دارد؟

جواب: لازم است اين كاروانها جهات شرعي و شئون آن اماكن متبرّكه را رعايت كنند، و مسئولين اين اماكن مقدّسه بايد از طرق صحيح، از جمله نصب

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 616

پلاكاردهايي هشدار دهنده، و توزيع اوراق چاپي، و تذكرات پي درپي، به گونه اي كه به درگيري و خشونت منتهي نشود، مسأله را دنبال كنند.

26- كنوانسيون محو اشكال تبعيض عليه زنان

سؤال 1773- با توجّه به مفاد كنوانسيون، آيا موارد تعارض اين معاهده بين المللي با احكام اسلامي را به گونه اي ارزيابي مي نماييد كه با حذف برخي موارد جزئي آن، به گونه اي كه با روح كنوانسيون، يعني رفع هرگونه تمايز، منافات نداشته باشد مي توان موارد تعارض آن را با احكام اسلامي از ميان برداشت و به اين معاهده پيوست؟

جواب: تعارض مفاد اين كنوانسيون، كه در بالا به آن اشاره شد، به حدّي است كه قابل تطبيق بر قوانين اسلامي نيست. ولي در بعضي از موارد راه حلهايي وجود دارد. امّا به طور كامل هيچ راهي براي آن موجود نيست. چه خوب است مسلمانان جهان براي حفظ مكتب خود با اين گونه امور از موضع انفعالي برخورد نكنند، و به جاي خودباختگي در برابر اين قراردادهاي تحميلي، علماي بزرگ آنها گرد هم بنشينند، و آنچه مورد اتّفاق و اجماع است تبيين كنند، و موارد اختلافي را به اجتهاد مجتهدين واگذارند، و براي هميشه تحميل كنندگان

فرهنگها و مقرّرات بيگانه را از سازش به قيمت مخالفت با ضرورت اسلام مأيوس سازند.

سؤال 1774- از آنجا كه برخي از موادّ كنوانسيون مذكور از نظر فقهي قابل نقد است، مستدعي است نظر مبارك خود را نسبت به موارد زير بيان نماييد:

1- بر اساس مادّۀ يك اين معاهده، بايد هرگونه تمايز، استثنا و يا محدوديّت بر اساس جنسيّت در زمينه هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، مدني، و يا هر زمينۀ ديگر لغو گردد.

با توجّه به اين مادّه تفاوت زن و مرد در مواردي چون، ميزان پوشش واجب بدن، نظر و لمس بدن جنس مخالف، ديه، قصاص، شهادت، ارث، طلاق، تعدّد همسران، امامت جماعت، لزوم تمكين جنسي، ولايت بر فرزندان، سرپرستي خانواده، حقّ

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 617

حضانت، عيوب موجب فسخ نكاح، نشوز، لزوم سپري شدن عدّه براي ازدواج بعدي، مرجعيّت و قضاوت؛ تبعيض تلقّي مي گردد، و بايد از ميان برداشته شود. آيا تساوي زن و مرد در موارد ذكر شده با احكام شرع مطابقت دارد؟

جواب: بي شك مساوات كامل، نه تنها مخالف ضرورت فقه شيعه، بلكه مخالف ضرورت اسلام و بر خلاف نصّ صريح قرآن و روايات متواتره است، و هيچ يك از علماي اسلام، نه در گذشته و نه در حال، اعتقاد به چنين مساواتي نداشته اند. اصولًا بايد اين معني براي مجامع جهاني تبيين گردد كه ملّتها نمي توانند با فرهنگ و مذهب خود وداع كنند، و چشم و گوش بسته تسليم مقرّراتي شوند كه نه در تصويب آن حضور داشته اند، و نه از نظر وجدان و منطق قطعيّت دارد.

ممكن است در بعضي از موارد جزئي، گفتگويي در ميان علماي اسلام باشد، امّا مساوات كامل به صورتي

كه گفته شده هيچ موافقي ندارد.

سؤال 1775- 2- با توجه به اين كه مادۀ 9 و مادۀ 15 بند 4 در مورد كسب، تردّد، تغيير و يا حفظ تابعيّت خود و فرزندان، زن و مرد را مساوي مي داند، آيا زن بدون موافقت همسر مي تواند به تابعيّت هر كشوري درآيد، و يا در هر شهري سكني گزيند؟

جواب: اين يكي از مواردي است كه در بالا به آن اشاره شد، و با احكام و فرهنگ اسلامي سازگار نيست. به علاوه بدون شك سرچشمۀ مفاسد زيادي در جوامع انساني مي شود، كه نمونه هاي آن را در همان كشورهاي صنعتي مشاهده مي كنيم، و آمارها در مورد متلاشي شدن خانواده ها شاهد گويايي بر اين مطلب است. آري اگر زن تابعيّت كشور مورد نظرش را بپذيرد، ولي عملًا محلّ سكونت را با رضاي زوج انتخاب كند اشكالي ندارد.

27- گروههاي منحرف

سؤال 1776- گروهي از مردم عقيده دارند كه خداوند (نعوذ باللّٰه) در حضرت علي عليه السلام حلول كرده، كه در فارسي به «علي اللّهي» مشهور هستند، و به زبان تركي آنها را

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 618

«گوران» مي خوانند، و به بيان خودشان «اهل حقّ» گفته مي شوند. اين فرقه در شهر ما زياد هستند، و با همه رفت و آمد دارند، و هفته اي يك بار در خانقاه جمع مي شوند، و در آن جلسه يكي از كتابهاي آنها براي سرسپردگان قرائت مي شود.

علايم ظاهري آنها اين است كه سبيل هايشان را اصلًا اصلاح نمي كنند، تا حدّي كه دهانشان را مي پوشاند. در زمانهاي قديم به علّت آگاهي دادن روحانيّت، مردم چندان با اهل اين فرقه معاشرت نداشتند، نه از آنها دختري مي گرفتند، و نه به آنها دختري مي دادند، و

حتّي قبرستان آنها از قبرستان ديگر مسلمانان جدا بود. ولي بعد از انقلاب اسلامي، به خصوص در چند سال اخير، كه صوفيگري را تبليغ مي كنند، به خود جرئت داده و تشكيلاتي كار مي كنند، و عقايد خود را مرموزانه ترويج و اشاعه مي دهند، و از مسلمانان كساني هستند كه آگاهانه و يا نا آگاهانه دختران خود را به پسران اين فرقه مي دهند، يا از افراد اين فرقۀ فاسد براي آشپزي مراسمات مسلمان دعوت مي كنند. نظرتان پيرامون اين گروه و حشر و نشر با آنها چيست؟

جواب: با توجّه به آنچه دربارۀ عقيدۀ طايفه گوران، كه در آن منطقه هستند نوشته ايد، آنها گروهي منحرف و دور از حقيقت اسلامند. آنها را تا مي توانيد توجيه و ارشاد كنيد، و اگر از عقايد خود دست بر ندارند، از آنها دوري كنيد.

سؤال 1777- با عنايت به اين كه در منطقۀ آذربايجان شرقي در ارتباط با «بابك خرمدين» و افكار وي، شبهاتي ايجاد شده، خواهشمند است نظر مبارك خود را در ارتباط با ايشان مرقوم فرماييد. ضمناً بفرماييد كه صرف بيت المال در راستاي اشاعۀ نام و ياد ايشان چه حكمي دارد؟

جواب: نامبرده داراي انحرافات مهمّي بوده، و سزاوار است به خاطر تعصّبات قومي دنبال او را نگيرند، و صرف بيت المال و غير بيت المال در اين راه جايز نيست.

سؤال 1778- همۀ اهالي منطقۀ ما شيعيان دوازده امامي اند، امّا از نظر علمي، فرهنگي (چه دنيوي و چه ديني) خيلي عقبند. و بخاطر اهميّت فراوان آن، سيّاحان

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 619

شرق و غرب براي كوه نوردي وارد اين منطقه مي شوند، و با توجّه به ضعف فرهنگي و نبودن امكانات و مدارس، افراد

فوق براي مردم مراكز فرهنگي تأسيس، و باغات احداث مي كنند، و مردم ساده كه از عواقب آن اطّلاعي ندارند، تحت تأثير قرار مي گيرند. آيا در چنين مناطقي، زمين دادن به غير مسلمانان براي احداث مراكز فرهنگي، و فرستادن فرزندانشان به آن مراكز، جايز است؟

جواب: با شرحي كه نوشته ايد، كمكهاي اين گروه مشكوك يا مقطوع الفساد است. مؤمنين بايد از آنها بپرهيزند، و فريب نقشه هاي دشمنان را نخورند. ولي اگر از كشورهاي مسلمان، يا بي طرف، يا مراكز جهاني كمكهاي بي قيد و شرط و آبرومندانه اي شود، پذيرش آن ضرري ندارد. ضمناً مردم مي توانند از نصف سهم مبارك امام زير نظر روحانيون معتمد محلّ به جاي اين گونه كمكها استفاده كنند.

28- گناهان

الف) قاچاق

سؤال 1779- نظر به اين كه در مناطق مرزي، امر قاچاق كالا، از همه نوع، رواج فراوان داشته و دارد، و ضررهاي جبران ناپذيري بر اقتصاد و فرهنگ زده و مي زند، اين جانب با همكاري تني چند از دوستان، و ان شاء اللّٰه كمك شما بزرگواران، در حال تدارك برنامه اي براي مبارزه با امر قاچاق هستم. به همين جهت سؤالاتي طرح نموده، خواهشمندم پاسخ آن را مرقوم فرماييد.

1- حكم قاچاق كالا به طور كلّي، اعمّ از اشيايي كه به طور مستقيم يا غير مستقيم فسادآور است، از نظر شرع مقدّس اسلام چيست؟

2- آيا قاچاق خيانت به كشور و مردم محسوب مي شود؟ آيا قاچاقچيان، و كساني كه به هر وسيله اي به آنها كمك مي كنند، در حكم منافقينند؟ آيا قرآن كريم يا احاديث، بيان خاصّي در مورد اين گونه افراد دارد؟

3- استفادۀ افراد ديگر از اموال فرد قاچاقچي، در قبال پول يا مجّاني چگونه است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 620

4-

اگر پول حاصل از قاچاق، توسّط شخصي كه آن را به دست آورده، يا اشخاص ديگر، در مسير كارهاي توليدي، يا خدماتي و مانند آن از كارهاي سالم قرار گيرد، اصل پول و درآمد حاصل از آن چه حكمي پيدا مي كند؟

5- اگر گذران زندگي به سختي انجام شود، اشتغال به قاچاق جايز است؟

6- افراد جامعه در قبال قاچاقچيان، و به طور كلّي پديدۀ قاچاق چه برخوردي بايد داشته باشند؟

7- متأسّفانه امر رشوه توسّط قاچاقچيان بين برخي ارگانهاي دولتي شايع گشته است، چه توصيه اي براي اين افراد داريد.

جواب 1 تا آخر: قاچاق كالا (يعني ورود غير قانوني آن از مرزها) بر خلاف دستور شرع است، و بايد از آن به شدّت پرهيز كرد. مخصوصاً هنگامي كه موجب ضرر و زيان جامعه مي شود، و به اقتصاد كشور اسلامي لطمه وارد مي كند، و كمك كردن به قاچاقچيان در امر قاچاق جايز نيست. و گرفتن رشوه در اين زمينه گناه مضاعف دارد، و بر همگان لازم است امر به معروف و نهي از منكر را فراموش نكنند.

ب) خودكشي

سؤال 1780- متأسّفانه چند سالي است كه در شهر ما خودكشي شايع شده، و عدّه اي از جوانان و نوجوانان اقدام به اين كار زشت مي كنند. ولي بنظر مي رسد كه اگر جنبۀ شرعي و عواقب اجتماعي آن به صورت مشروح براي اين گروه سنّي تشريح گردد، بسياري از آنها از عمل خود منصرف گشته، و حتّي فكر آن را نخواهند كرد. با عنايت به اين موضوع، لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

الف) حكم شرعي قتل نفس چيست؟

ب) با توجّه به اين كه بدن متعلّق به خود شخص مي باشد، نه به ديگري، و مسئوليّت

آن به خود شخص برمي گردد، چرا خودكشي حرام است؟

ج) افرادي كه قتل نفس مي كنند، در عالم برزخ چه وضعي خواهند داشت؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 621

د) فردي كه خودكشي مي كند، آيا اثر سوء اين عمل در دادگاه خداوند متعال، گريبانگير والدين او نيز مي شود؟

ه) گرفتن مجالس سوگواري و دفن آنها در قبرستان مؤمنين چگونه است؟

و) در برخي موارد، خانواده هاي داغديده با اين توجيه كه اين كار در حالت عادي صورت نگرفته، آداب و رسوم مرگ طبيعي را براي آنها اعمال مي كنند، آيا اين عمل صحيح است؟

ز) آيا افرادي كه خودكشي مي كنند از شفاعت اهل بيت برخوردار مي گردند؟

ح) آيا احتمال بخشودگي در درگاه حق تعالي، با عنايت به فرمايشات معصومين عليهم السلام براي چنين افرادي، وجود دارد؟

جواب الف تا ح: خودكشي به يقين از گناهان كبيره است، و مالكيّت انسان نسبت به نفس خويش، نمي تواند دليل بر خودكشي شود. همان گونه كه مالكيّت انسان نسبت به اموالش، نمي تواند مجوّز آتش زدن آن گردد. البتّه بايد تمام مراسم را براي اين گونه افراد مانند مسلمان عادّي انجام داد، و براي نجات آنها دعا كرد، شايد مشمول عفو الهي واقع شوند.

سؤال 1781- با عنايت به اين كه در بعضي از مناطق خودكشي، مخصوصاً در بين زنان، زياد شده، خواهشمند است حكم آن را بيان فرماييد.

جواب: خودكشي به هيچ وجه جايز نيست، و به حكم شرع حرام و از گناهان كبيره است. امام ششم عليه السلام مي فرمايد: «كسي كه عمداً خودش را بكشد، براي هميشه در آتش جهنّم مي ماند، و براي او خلاصي نيست.»

ج) حقير شمردن گناه

سؤال 1782- آيا كارهايي همچون حقير شمردن، يا خوش حالي از گناه، يا آشكار كردن آن

(چه كبيره و چه صغيره)، باعث مضاعف شدن مجازات جرم مورد نظر مي شود، يا گناه كبيرۀ مستقلّي محسوب مي گردد؟

جواب: اين امور گناه ديگري محسوب مي شود.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 622

د) اهانت

سؤال 1783- اهانت به چه معناست؟ آيا از كباير است؟

جواب: اهانت به معناي توهين و تحقير نمودن مسلمانان، و از كباير است.

ه) سوء ظنّ

سؤال 1784- بنده در يك جلسه، كه مردم جمع بودند، عرض كردم: «فلان جا هم جلسه اي هست، شركت كنيد.» چند روز گذشت. در خلوت، نه در انظار ديگران، به شخصي عرض كردم: «چرا شما به اين جلسه نمي آييد؟ نمي خواهم تجسّس كنم، ولي چون مي دانم نسبت به جلسات حساسيّت داريد، و اهميّت مي دهيد؛ انتظار داشتم مردم را به اين جلسه تشويق كنيد.» آن شخص گفت: «شما نسبت به من سوء ظنّ داريد!» آيا اين طرز برخورد بنده از نظر شرعي سوء ظنّ محسوب مي شود؟

جواب: اين مقدار كه گفته ايد، سوء ظنّ نبوده و اشكالي ندارد.

و) آشكار كردن گناه

سؤال 1785- آيا آشكار كردن گناه، در جايي كه غرض عقلايي وجود دارد (مثل آشكار نمودن نزد طبيب يا عالم) جايز است؟

جواب: در آنجا كه ضرورتي داشته باشد، و بدون آن ضرورت برطرف نشود، اشكالي ندارد.

ز) هجرت از محيط گناه

سؤال 1786- در شهر تهران فساد و منكرات و بدحجابي شايع گشته، و متأسّفانه مسئولان نظام هم در خواب سنگيني فرو رفته اند. اين جانب از دوران بلوغ، از لحاظ اجتماعي و مخصوصاً ديني با محيط تهران ناسازگارم، و به هيچ وجه تاب تحمّل آن را ندارم. با توجّه به دستور اكيد خداوند متعال در قرآن كريم، سورۀ مباركۀ نساء، آيۀ 100، آيا براي نجات خود از اين فساد، بهتر نيست به شهرهاي مقدّسي چون قم يا

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 623

مشهد هجرت نمايم، تا هرچه زودتر از اين نابساماني روحي نجات پيدا كنم؟

جواب: در صورتي كه هيچ راهي براي حفظ دين و ايمان خود جز هجرت نمي بينيد، هجرت كار لازم و شايسته اي است؛ ولي اين كار را با مطالعۀ بيشتر و موافقت پدر و مادر انجام دهيد.

ح) توبۀ از گناه

سؤال 1787- انسان بسيار گنهكاري هستم، و گناهان وحشتناكي مرتكب شده ام. از اعمال گذشته توبه كرده، و در اوّلين مرحله، پشيمان و نادم هستم. آيا خدا مرا مي بخشد؟ چه كارهايي اجر بسيار زياد دارد، كه در ابتدا آنها را انجام دهم، تا آرامش يابم؟

جواب: بالاترين عمل، اميداواري به عفو و بخشش الهي، و پرهيز از آنچه خداوند در قرآن، و پيامبر اكرم و ائمّۀ معصومين عليهم السلام در فرمايشاتشان فرموده، و علما و مجتهدين در رساله ها بيان كرده اند. سعي كنيد با كارهاي خوبِ آينده، مخصوصاً خدمت به مردم با دست يا زبان يا مال، اعمال بد گذشته را جبران كنيد.

سؤال 1788- اگر انسان قبل از بلوغ گناهاني كه مربوط به خودش باشد (نه حقّ النّاس) را با علم و آگاهي مرتكب شده باشد، حكمش چيست؟

جواب: از جواب بالا

معلوم شد.

29- مراسم ولادت امام هفتم عليه السلام

سؤال 1789- سالروز ولادت امام هفتم عليه السلام، مقارن با ايّام سوگواري حضرت سيّد الشهداء عليه السلام و يارانش مي باشد، كه جمع بين اين دو در اذهان عمومي تا حدّي متناقض مي نمايد. در حالي كه نسبت به ميلاد حضرت زينب كبري عليها السلام كه در ايّام فاطميّه و در شعاع شهادت حضرت زهرا عليها السلام قرار گرفته، اين مشكل به ذهن نمي آيد.

در مقايسۀ اين دو، نكات ذيل حائز اهميّت است:

1- فاصلۀ زماني ولادت امام موسي بن جعفر عليه السلام (هفتم صفر، بنابر تنها روايت

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 624

موجود) از شهادت امام حسين عليه السلام حدود 26 روز مي باشد. در حالي كه ميلاد حضرت زينب عليه السلام (پنجم جمادي الاولي) با شهادت حضرت فاطمه عليها السلام (سيزده جمادي الاولي) هشت روز فاصله دارد.

2- بي شك مقام و مرتبت حضرت موسي بن جعفر عليه السلام كه هفتمين امام شيعيان است، از حضرت زينب عليها السلام كه از مقام امامت برخوردار نيستند، بالاتر است، و به همين نسبت، ميلادشان نيز اهميّت بيشتري دارد.

3- با توجّه به احاديث معتبر، بر هيچ كس پوشيده نيست كه در جمع معصومين عليهم السلام، شأن و منزلت بانوي محشر، مركز اتّصال نبوّت به ولايت، امّ الائمّه، حضرت زهرا عليها السلام نيز از فرزندش امام حسين عليه السلام والاتر است.

ولي با كمال تعجّب محافل مذهبي در سالروز ميلاد حضرت زينب عليها السلام به جشن و سرور پرداخته، لكن به زاد روز آن امام همام اهتمام نورزيده، و مع الاسف بي توجّه از كنار آن مي گذرند، بلكه عموم مذهبي ها در برخورد با مجلسي تحت عنوان بزرگداشت ولادت حضرتش، به طرح اشكال مي پردازند. لطفاً در

اين راستا به دو سؤال زير پاسخ فرماييد:

الف) نظر حضرتعالي در مورد موضوع فوق چيست؟

جواب: با توجّه به اين كه معمول شيعه آن است كه عزاداري امام حسين عليه السلام را تا اربعين ادامه مي دهد، و در پايان ماه صفر نيز وفاتهاي متعدّدي است؛ به خاطر اين جهات مختلف، كلّ دو ماه محرّم و صفر در عرف پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام به عنوان دو ماه سوگواري معروف شده است، به همين دليل از برگزاري جشن عروسي در تمام اين دو ماه اجتناب مي كنند؛ از اين جهت تولّد امام كاظم عليه السلام تحت الشعاع مصائب مختلف مجموع اين دو ماه قرار گرفته است. در حالي كه مسألۀ تولّد حضرت زينب عليها السلام در مقايسۀ با شهادت زهراي مرضيّه عليها السلام اين چنين نيست.

علاوه بر اين، در بعضي روايات نيز آمده كه بعد از واقعۀ كربلا تا چهل روز آثار عزاي آن حضرت در طبيعت نيز بوده است. اين نكته نيز فراموش نشود كه طبق بعضي روايات معروف، روز هفتم ماه صفر، روز شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 625

است. به خصوص اين كه ولادت حضرت زينب عليها السلام قبل از شهادت زهراي مرضيّه است.

ب) با عنايت به مقدّمۀ مطوّل و موارد سه گانۀ فوق الذّكر، آيا برپايي محفل ميلاد زاد روز حضرت امام موسي بن جعفر عليه السلام، و ذكر ميلاد آن بزرگوار، و ابراز سرور و شادي توسّط محبّان آن حضرت، خلاف شرع است؟

جواب: خلاف شرع نيست؛ ولي اوليٰ آن است كه حرمت اربعين (چهل روز) شهادت، مقدّم داشته شود.

30- مسائل عمومي مشاغل

سؤال 1790- اگر نگهباني به وظيفه خود عمل نكند (مثلًا

سر وقت در محلّ پست خود حاضر نشود) آيا پولي كه مي گيرد و غذايي كه مصرف مي كند، اشكال شرعي دارد؟

جواب: هر كارگر و كارمندي به وظيفه اش عمل نكند، حقوق او اشكال دارد.

سؤال 1791- شخصي 14 الي 15 سال است كه در اداره اي خدمت مي كند، و چون استخدام شده، بايد مبلغ معيّني به او بدهند تا از آنجا برود. آيا مي توان او را اخراج كرد؟

جواب: آري در صورت تخلّف و نپذيرفتن تذكّرات، اخراج او بي مانع است؛ ولي حقّ و حقوق عرفي و قانوني او را بايد پرداخت كرد.

سؤال 1792- بعضي ادارات به شاگردان ممتاز كارمندانشان مبلغي به عنوان جايزه مي دهند. اگر يكي از اين كارمندها كارنامۀ شخص ديگري (مثلًا برادرزاده اش) را ارائه دهد، استفاده از جايزۀ دريافتي چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه مخالف مقرّرات آن اداره باشد جايز نيست.

سؤال 1793- ارگانهاي دولتي افرادي را از طريق امتحان و مصاحبه و مانند آن، و تعدادي را نيز از طريق رابطه و پارتي بازي، گزينش و به كار مي گيرند. به نحوي كه اگر اين رابطه نبود، افراد ديگري را از طريق امتحان و مصاحبه، جذب مي كردند.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 626

حقوق و مزاياي افرادي كه از طريق پارتي بازي، جذب كار شده اند چه حكمي دارد؟

جواب: اصل اين كار جايز نيست، و حقوقي كه مي گيرند اشكال دارد.

سؤال 1794- همان طور كه مستحضريد امكانات و وسايل دولتي، نظير خودرو، در صورتي كه تمامي هزينۀ آن توسّط بيت المال پرداخت گردد، خودرو خدمت محسوب مي شود، و استفادۀ شخصي از آنها ممنوع است. آيا اجازۀ مقام مافوق مجوّز استفادۀ شخصي از اين وسايل مي گردد؟ به عبارتي ساده تر، آيا مافوق مي تواند اجازۀ دخل و تصرّف

در بيت المال را صادر كند؟

جواب: در صورتي كه مطابق مقرّرات چنين اجازه اي نداشته باشد، استفاده از آن جايز نيست.

سؤال 1795- ريختن اجناس زائد (ميوه هاي فاسد، كارتن، بسته ها، و مانند آن) به داخل جوي آب چه حكمي دارد؟

جواب: ريختن آنها در جوي آب، و آنچه باعث اذيّت و آزار و ضررِ و زيان مردم مي شود، جايز نيست، و بهتر است در مكانهايي كه معمولًا براي آن كار در نظر گرفته شده ريخته شود.

سؤال 1796- طبق قانون ساعت ورود و خروج براي كليّۀ پرسنل ادارات (حتّي رئيس و مدير كل) يكسان مي باشد. آيا صرف رياست مجوّز تخلّف از قانون مي شود؟

آيا رئيس يك اداره حق دارد هر زمان كه اراده كرد وارد يا خارج شود، و ساعتي براي اين كار ثبت نكند؟

جواب: تفاوتي بين رئيس و مرئوس از اين جهت نيست. مگر اين كه مقرّرات ادارۀ متبوعه، حقّ خاصّي براي شخصي در نظر گرفته باشد.

سؤال 1797- در بعضي ادارات مزايايي به عناوين مختلف، كه قبلًا واقعيّت خارجي داشته، به رؤسا پرداخت مي شود. مثل اين كه چون بازرسان اداره در مدّت سكونت در شهر محلّ مأموريّت به علّت عدم وجود مهمانسرا، در منزل رئيس اداره پذيرايي مي شدند، لذا مبلغي به عنوان حقّ سفره به آنها پرداخت مي گرديد، امّا با توجّه به اين كه در حال حاضر چنين مواردي به وجود نمي آيد، و عناوين از بين رفته، و هر

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 627

اداره امكانات كافي براي امثال اين امور تدارك ديده است، دريافت چنين مبالغي از بيت المال چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه خلاف مقرّرات باشد جايز نيست.

سؤال 1798- در بعضي ادارات دولتي، آخرين حدّ اضافه كاري

120 ساعت است، كه محاسبۀ آن به دقّت توسط رئيس اداره انجام مي شود. در حالي كه براي خود رئيس اداره بدون انجام هيچ گونه محاسبه، و حتّي انجام اضافه كاري، اين حد لحاظ مي شود. آيا دريافت اين مبلغ بدون انجام كار، و حتّي مبلغ نهايي به خاطر چند ساعت مجاز مي باشد؟

جواب: در صورتي كه خلاف مقرّرات باشد جايز نيست.

سؤال 1799- دير آمدن و زود رفتن از محلّ كار چه حكمي دارد؟

جواب: بايد وقت را شرعاً مراعات كنند.

سؤال 1800- هنگامي كه به حضرت علي عليه السلام اعتراض كردند: «چرا در حقوق و تقسيم بيت المال فرقي نمي گذاريد … » ايشان فرمودند: «در كتاب خدا كه فرقي نديدم، و عمل پيامبر صلي الله عليه و آله را هم كه خودتان ديديد!» پس تفاوت حقوق ها بر چه اساسي است؟

جواب: ظاهراً آنچه در آن حديث و احاديث مشابه آن آمده، ناظر به مال الخراج است؛ زيرا اراضي خراجيّه متعلّق به همۀ مسلمين مي باشد، و بايد به طور مساوي تقسيم شود. به علاوه بعيد نيست اين سخن اشاره به امتيازاتي باشد كه در زمان عثمان ميان شرفاي قبايل و زورمندان قائل مي شدند. ولي اگر تفاوت به خاطر كثرت عائله، يا خدمت بيشتر، و فعّاليّت افزونتر در امور اسلامي باشد، اشكالي ندارد.

سؤال 1801- كاركناني كه در ادارات مشغول خدمت هستند، نوعي اضافه كار، يا حقّ الزحمه- به تناسب مشاركت در انجام برخي از فعّاليّتها- دريافت مي كنند. اگر به هر يك از كاركنان به تناسب فعّاليّتي كه انجام داده اند حقّ الزحمه اي بيشتر يا كمتر تعلّق گيرد تكليف چيست، و چه تكليفي متوجّه عامل تقسيم و كارمند مربوط است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص:

628

جواب: عامل تقسيم بايد مطابق قانون و برنامه عمل كند، و حقّ كسي را ضايع نكند. و اگر خلاف كرد، كاركنان حقّ اعتراض دارند.

سؤال 1802- آيا مسئول حراست يك اداره مي تواند فردِ مسلمانِ نماز خوانِ شيعۀ دوازده امامي را جهت تست اعتياد بالاجبار وادار نمايد كه به طور ايستاده و بدون آب و طهارت در شيشه اي ادرار نمايد؟

جواب: آزمايش عدم اعتياد نيازي به چنين كارهايي ندارد، و هيچ كس نبايد ديگري را به اين گونه كارها مجبور كند.

سؤال 1803- در نوبت كاري شب به افرادي كه در اين مركز نگهداري مي شوند غذاي ساده اي مي دهند. پرسنل، يا از غذاي ظهر كه مفصّل تر بوده براي شام خود استفاده مي كنند، يا از انبار، موادّ اوّليّه مي گيرند و براي خود غذاي ديگري مي پزند، كه با غذاي كساني كه در اين مركز نگهداري مي شوند تفاوت دارد. لطفاً بفرماييد:

1- خوردن غذايي كه با غذاي سالمندان متفاوت است، چه حكمي دارد؟

2- خوردن غذا همراه و مانند سالمندان (از نظر نوع و طرز پخت) مخصوصاً هنگام افطار و سحر در ماه مبارك رمضان چه حكمي دارد؟

جواب: اين كار اصولًا با روح آداب اسلامي سازگار نيست، و اگر بر خلافِ مقرّراتِ تغذيۀ آن محلّ باشد، حرام است.

سؤال 1804- شخصي مأمور خريد يك شركت است، و از مغازۀ خاصّي براي آن شركت خريد مي نمايد. البتّه اجناس آن مغازه ارزان تر از جاهاي ديگر است، و آن شخص در حدّ ممكن چانه مي زند. بنابراين خريد از آن مغازه به نفع شركت مي باشد.

ولي صاحب مغازه مبلغي به مأمور خريد مي دهد، كه هميشه از آن مغازه خريد كند.

گرفتن اين پول چه حكمي دارد؟

جواب: هرگاه آن پول از محل درآمد

صاحب مغازه باشد، و اثري روي قيمت اجناس خريداري شده نگذارد، اشكالي ندارد.

سؤال 1805- برخي از مؤسّسات و دستگاهها به خاطر ارائۀ خدمات، از مردم پول دريافت مي كنند، (و به منظور كمك به كارمندان و كاركنان آن مركز، درصدي از

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 629

درآمد فوق ميان اعضا تقسيم مي شود) حال اگر كارمند يا كارمنداني براي افزايش درآمد مؤسّسه، اقدام به گرفتن هزينه به ناحق از مراجعه كننده نمايند، تا از سهم بيشتري برخوردار شوند، آيا در صورت اطّلاع از عمل فوق، دريافت پول از مركز مربوطه (چه دولتي و چه غير دولتي) شرعاً و قانوناً مجاز است؟ (لازم به يادآوري است كه درآمد مركز مربوطه در يك محل جمع آوري شده، سپس ميان اعضا تقسيم مي گردد).

جواب: اگر چيزي بيش از مقرّرات آن مؤسّسه دريافت دارند جايز نيست، و تقسيم آن نيز حرام است.

سؤال 1806- چنانچه يكي از كاركنان بانكها يا مؤسّسات دولتي، با استفاده از اسم و عنوان و تخصّص خود، در ساعات غير اداري براي كسي كه مشتري بانك يا مؤسّسه است كار كند، و حقوق دريافت نمايد، در صورتي كه در بانك يا مؤسسه خود به تخصّص او نياز باشد و حاضر به انجام كار اضافي نگردد، حقوق دوّم او چه وضعي دارد؟

جواب: كسي مجبور نيست تخصّص خود را در خارج از دايرۀ قراردادش در اختيار ديگري بگذارد.

سؤال 1807- چنانچه شركتي، با اين هدف كه از موقعيّت شغلي كارگزاران دولت، يا بانكها براي كسب امتيازات مالي و پشتيباني از برنامه هاي خود بهره مند شود، كارمندي را به عنوان عضو هيئت مديره شركت معرّفي، يا انتخاب نموده، و با واگذاري سهام در سرمايۀ شركت شريك نمايد،

و آن شخص نيز به هر ترتيب از قصد شركت آگاه باشد، آيا حقوقي كه از طرف شركت به وي پرداخت مي شود، يا اصل سود سهامي كه از طريق مذكور به نام او ثبت گرديده، براي گيرنده حلال است؟ حقوقي كه شخص مذكور از مؤسّسۀ اصلي متبوع مي گردد چه حكمي دارد؟

جواب: چنانچه برنامۀ جديد مزاحمتي با كار قبلي نداشته باشد، و بر خلاف مقرّرات و تعهّدات او نباشد، هر دو حقوق براي او حلال است.

سؤال 1808- آيا كار كردن نزد شخصي كه درآمدش از پول حرام است، جايز مي باشد؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 630

جواب: اگر يقين داشته باشيد كه مزد شما را از پول حرام مي دهد، جايز نيست.

سؤال 1809- آيا تجمّل گرايي در ادارات را به عنوان آبروي مملكت مي دانيد؟

جواب: اگر تجمّل گرايي به معناي اسراف و تبذير باشد، حرام است، و اگر اسراف و تبذير نيست، بهتر ترك آن است.

سؤال 1810- از قديم الأيام كار در خارج خانه بر دوش مردان بوده است. اكنون به خاطر جهل بعضي از مردان، برخي از مشاغل اجتماعي را، كه نياز به بودن زن نمي باشد، به آنها محوّل كرده اند. آيا صحيح است كه بعضي از زنان، مشاغل مردان را بدست بگيرند، در حالي كه طبيعت براي هر يك از زن و مرد، مشاغل مختصّ به خود را قرار داده است؟

جواب: اشتغال زنان به كار، با حفظ جهات شرعي، حرام نيست. ولي بي شكّ مسألۀ تربيت فرزندان براي زنان مهمتر است.

31- مشاغل خاصّ

الف) شغل روحانيّت

سؤال 1811- هدف شما از طلبگي، و رمز موفقيّتتان در اين راه چه بوده است؟

جواب: در صورتي كه نظم و پشتكار و خلوص نيّت براي خدمت را رعايت كنيد موفّق خواهيد

شد.

سؤال 1812- آيا طلبه اي كه لباس روحانيّت مي پوشد، بايد همان موقع به تبليغ برود؟ به نظر شما يك طلبه چه موقعي بايد لباس بپوشد؟

جواب: بعد از اتمام لمعتين زمان مناسبي براي پوشيدن لباس روحانيّت است.

و چه بهتر كه از همان زمان تمرين تبليغ را شروع كند، و سپس به تبليغ برود.

سؤال 1813- به نظر شما متحجّر به چه كساني گفته مي شود؟

جواب: معمولًا اين كلمه دربارۀ كساني به كار برده مي شود كه تأثير شرايط و زمان و مكان را در مسائل شرعيّه درك نمي كنند.

سؤال 1814- نظر حضرتعالي در مورد سخن امام راحل قدس سرّه كه فرمودند «هركس در

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 631

مدرسه بماند و درس نخواند، حرام است.» چيست؟

جواب: اگر درس نخواند، استفادۀ او از مدرسه غاصبانه و حرام است.

سؤال 1815- اگر در حوزۀ علميّه اي، براي كنترل شهوت، در غذا كافور بريزند، با توجّه به مضرّاتي كه مي تواند براي نطفه داشته باشد، و امكان عقيم شدن انسان نيز مي رود، اين كار چه حكمي دارد؟

جواب: اگر احتمال خطر و ضرر قابل ملاحظه اي باشد، جايز نيست، و معمولًا مقدار بسيار كمي مي ريزند كه ضرر و خطر نداشته باشد.

ب) خدمۀ هواپيماها

سؤال 1816- گرفتن غذاهاي اضافي در پروازهاي هوايي، براي خدمه و مانند آنها، در صورتي كه امكان نگه داري براي پرواز بعد، يا تحويل به كترينگ وجود دارد، و غذا فاسد نمي شود، چه صورت دارد؟

جواب: در صورتي كه مقرّرات اجازه دهد، اشكالي ندارد.

ج) رفتگران

سؤال 1817- بعضي از رفتگرها با اين كه از شهرداري حقوق مي گيرند، و فقير و عاجز هم نيستند، از مردم نيز مطالبه اجرت مي كنند. آيا اين كار جايز است؟

جواب: در صورتي كه دهندگان پول با ميل خودشان به عنوان انعام چيزي به آنها بدهند، مانعي ندارد.

د) كاركنان كميتۀ امداد

سؤال 1818- هنگام برگزاري بعضي مراسمات در كميتۀ امداد حضرت امام رحمه الله، مانند جشن عاطفه ها، از كمك هاي جمع آوري شده، مبالغي به عنوان پاداش به پرسنل برگزاركننده پرداخت مي گردد. اين كار چه حكمي دارد؟

جواب: تنها مي توان اجرت زحمات آنها را از آن كمكها پرداخت كرد.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 632

ه) طلافروشان

سؤال 1819- خريد طلا از كساني كه احتمال داده مي شود طلايشان سرقتي باشد، چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه احتمال قابل ملاحظه اي باشد اشكال دارد.

سؤال 1820- معاوضۀ طلا با عيار 21، به طلاي 18 عيار، با تفاوت و زن چه حكمي دارد؟ مثلًا ده مثقال طلاي 21 عيار را، به هشت مثقال طلاي 18 عيار معامله كنند.

آيا جايز است؟

جواب: جايز نيست؛ بهتر است دو معامله جداگانه انجام دهند.

سؤال 1821- طلافروشان در هنگام خريد، نگين را از انگشتر يا گردنبند جدا مي كنند، و در هنگام فروش طلا را با نگين مي فروشند. اين گونه معاملات شرعاً چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه طبق توافق طرفين صورت گيرد اشكالي ندارد.

سؤال 1822- نگاه كردن به دست و صورت خانمهايي كه براي خريد طلا به مغازه مراجعه مي كنند چه حكمي دارد؟ اگر ضرورت داشته باشد چه حكمي دارد؟

جواب: نگاه كردن به گردي صورت و دستها تا مچ، هرگاه بدون قصد لذّت باشد و خوف وقوع در گناه نرود، اشكالي ندارد.

و) كارمندان مخابرات

سؤال 1823- اين جانب مدّتي است كه در يكي از باجه هاي مخابرات مشغول به كار هستم. كارفرمايم معتقد است كه از نرخهاي مخابرات بيشتر بايد گرفت. كار ديگري كه انجام مي دهيم، خدمات فوري است؛ مثلًا كارهايي از قبيل خلافي ماشينها بايد زود گرفته شود، ولي به دلايلي زود انجام نمي شود. وي مي گويد: «ارباب رجوع را با دروغ بفرست تا بروند» حال اگر من دروغ بگويم، گناه كرده، و به خلق خدا نيز ظلم نموده ام، و اگر راستش را بگويم، ارباب رجوع با من درگير شده، كارم را هم از دست مي دهم.

مشكل ديگر اين است كه اگر كسي تلفن بزند و

مبلغ آن 27 تومان شود، به خاطر نبودن پول خُرد، مجبور هستم 30 تومان بگيرم. حكم شرع دربارۀ اين مسائل چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 633

جواب: چنانچه نتوانيد كارفرما را متقاعد كنيد كه طبق قوانين و مقرّرات عمل شود، آن كار را رها كنيد، و به دنبال كار مشروعي باشيد. ان شاء اللّٰه خداوند به شما كمك خواهد كرد.

ز) دامپزشك

سؤال 1824- دامپزشكي هستم كه امور درماني حيوانات را انجام مي دهم. با توجّه به مسئوليّت شغلي اين جانب لطفاً بفرماييد: درآمد حاصل از درمان و معاينۀ سگ و گربه در صورتهاي زير چه حكمي دارد؟

1- سگ ها و گربه هاي ولگرد.

2- سگ ها و گربه هاي اهلي، كه به طور عادي در كنار انسانهاي زندگي مي كنند و مشكلاتي مي آفرينند.

3- سگ ها و گربه هاي اهلي، كه براي شكار يا كار ديگر از آنها استفاده مي شود.

4- سگ ها و گربه هايي كه به جهت امور زينتي و جايگزين شدن عاطفه در خانه يا محلّ كار نگهداري مي شود.

جواب: درمان سگها و گربه هايي كه فايدۀ مشروعي دارند، و گرفتن اجرت در مقابل آن مانعي ندارد. همچنين در مواردي كه حيوانات ولگردي باشند كه اگر كنترل نشوند مشكلاتي مي آفرينند.

ح) رانندۀ تاكسي

سؤال 1825- سازمان تاكسيراني جهت هر مقصدي مبلغي را به عنوان كرايه مشخّص نموده است. حال اگر عرف جهت همان مقصد مبلغي مغاير با نظر سازمان در نظر بگيرد، آيا مي توان طبق عرف عمل كرد؟

جواب: چنانچه سازمان مذكور يك سازمان رسمي است، بايد به نرخ آن عمل كرد.

سؤال 1826- آيا مي توان كرايۀ بين دو مسير را طبق عرف محل گرفت، حتّي اگر بالاتر از انتهاي مسيري باشد كه سازمان براي آن كرايه مشخّص كرده است؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 634

جواب: در صورتي كه مسير فرق داشته باشد مانعي ندارد.

سؤال 1827- به هنگام گرفتن كرايه بطور ناخواسته و مكرّر، دستم با دست زنان نامحرم برخورد مي كند. حكم آن چيست؟

جواب: حرام نيست؛ ولي سعي كنيد چنين اتّفاقي نيفتد.

ط) معلّمان

سؤال 1828- در برخي اوقات به موجب قانون، انجام خدمت معلّمان در مدارس يا مراكز آموزشي مجوّز قانوني ندارد. تعدادي از معلّمان با علم به غير قانوني بودن اين عمل، با هماهنگي مديران مدارس، به خدمت (كه غالباً به صورت اضافه كار و حق التدريس است) ادامه مي دهند، ولي حقّ الزحمۀ چنين معلّماني را به نام افراد ديگري كه خدمت آنان منع قانوني ندارد، ثبت كرده، و سپس جمع مبلغ را به شخصي كه عملًا فعاليّت داشته پرداخت مي كنند. اوّلًا: حكم كلّي اين امر چيست؟

ثانياً: هر يك از افراد فوق (معلّمان، مديران و معلّماني كه اجازۀ استفاده از نام خود را براي پرداخت حقوق به ديگران مي دهند) چه تكليفي دارند؟

جواب: اگر اين كار با هماهنگي مسئولين بالا انجام گيرد اشكالي ندارد.

سؤال 1829- تعدادي از معلّمان در ساعات كار و تدريس، به فعّاليّت هاي جنبي ديگر مثل بافتني، خواندن روزنامه و

مجلّات غير مربوط به درس و تدريس، و مانند آن مي پردازند. اين كار چه حكمي دارد؟

جواب: جايز نيست.

ي) جاسوسي

سؤال 1830- آيا انسان مي تواند براي رهايي از تنگناهاي شديد غير قابل تحمّل اقتصادي، جاسوسي كند؟ در صورت عدم جواز، اگر پذيرفته باشد چطور؟

جواب: جايز نيست؛ مگر اين كه ضرر ناشي از ترك اين كار بيشتر باشد. كه در اين صورت اين شغل، اگر منجر به قتل ديگران نشود، جايز است.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 635

32- نگهداري حيوانات

سؤال 1831- آيا براي نگهداري از حيوانات منعي وجود دارد؟ اگر فايده اي بر نگهداري حيوان مرتّب نباشد، يا صرفاً براي زيبايي، يا صداي خوش آن باشد، (مثل قناري، يا مرغ عشق، يا مانند آن) نگهداري از آن چه حكمي دارد؟

جواب: نگهداري حيوانات مانعي ندارد. ولي سزاوار است افراد با ايمان هدفي از آن داشته باشند؛ هر چند استفاده از زيبايي و صداي خوش آنها باشد؛ در ضمن بايد اين امر به اسراف كاري منتهي نشود.

سؤال 1832- امام صادق عليه السلام در حديثي معروف مي فرمايد: «شايسته است انسان وقت خود را به چهار قسمت تقسيم كند، سپس توصيه مي كند كه يكي از آن چهار قسمت صرف تفريح شود.» اين موضوع نشان مي دهد كه تفريح براي يك انسان، خصوصاً براي جوانان لازم است، و باعث مي شود كه ديگر وظايف خود را بهتر انجام دهد. نگهداري از حيوانات كه در عين تفريح داراي جنبه هاي علمي و تحقيقي دربارۀ دنياي آفرينش، تقويت روحيۀ محبّت، و نيز نظاره و دقّت بر عجايب خلقت و قدرت خداوند متعال مي باشد، به نظر جنابعالي چگونه است؟

جواب: نگهداري حيوانات براي اهدافي كه در بالا ذكر شد، نه تنها مانعي ندارد، بلكه فوايد معنوي و مادّي نيز دربردارد. ولي طوري باشد كه منتهي به اسراف يا آزار حيوانات نشود.

سؤال

1833- كشتن و آزار حيوانات غير موذي چگونه است؟ محبّت به آنان چه حكمي دارد؟

جواب: كشتن و آزار حيوانات غير موذي اشكال دارد، و حمايت از آنان خوب است.

سؤال 1834- شكار، خريدوفروش حيواناتي كه در حال انقراض مي باشند، و از منابع طبيعي به شمار مي روند، و متعلّق به همۀ مردم هستند، چگونه است؟

جواب: هرگونه عملي كه سبب انقراض حيوانات شود، و از اين ناحيه ضرر و زياني به جامعه برسد، جايز نيست.

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 636

سؤال 1835- شكار حيواناتي كه جنبۀ تغذيه ندارند، و حرام گوشت هستند، چه حكمي دارد؟

جواب: هر كاري بايد هدف مشروعي داشته باشد؛ از جمله شكار حيوانات.

سؤال 1836- نگهداري از حيوانات ماهانه مبلغي هزينه در پي دارد، مانند دانه اي كه براي قناري يا طوطي مي خرند، يا كاهو يا سبزي كه براي خرگوش، خريده مي شود. چنين هزينه هايي چه حكمي دارد؟

جواب: اين هزينه ها مادامي كه به اسراف منتهي نشود، ايرادي ندارد.

سؤال 1837- اگر محيط زندگي سگ خارج از اتاق باشد، مثلًا در حياط، يا باغ، يا پشت بام، خانه اي برايش بسازند، و مسائل مربوط به طهارت و نجاست را مراعات كنند، نگهداري از آن چه حكمي دارد؟

جواب: اگر پاكي و نجاست رعايت شود، و بودن آن حيوان در خانه فايده اي داشته باشد، مانعي ندارد. ولي روشي را كه غربي ها در مورد سگ دارند، اسلام هرگز نمي پسندد.

سؤال 1838- دست زدن به سگ و نوازش آن چگونه است؟ با توجّه به اين كه در ساير نجاسات، مانند خون و مدفوع، دست زدن ايرادي ندارد؛ امّا بايد آن را تطهير كرد، آيا مي توان گفت در مورد حيوان مذكور نيز همين طور است؟

جواب: از جواب بالا معلوم شد.

سؤال

1839- معروف است كه «تازي» (سگ شكاري) در احكام نجاست و طهارت با سگهاي ديگر تفاوت دارد. شايد دليلش اين باشد كه- طبق آنچه در تاريخ آمده- اعراب (پس از اسلام) از رفت و آمد تازي به خيمه ها ممانعتي نمي كردند، و تازي حقّ داشت در خيمه با آنها بخوابد، و آن را هديه اي از سوي خدا مي دانستند. آيا تفاوتي ميان تازي و ساير سگها در نجاست مي باشد؟

جواب: تفاوتي از اين جهت ميان سگها نيست، و معمولًا مسلمانان از سگ ها براي سه منظور استفاده مي كردند: پاسباني خانه، پاسباني باغ، و پاسباني از گلّه. و در كتب فقهي ما دربارۀ اين سه نوع سگ بحث شده، و به عنوان «كلب الحارس»

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 637

و «كلب الماشيه» و «كلب الحائط» از آنها ياد شده است.

سؤال 1840- بازي با سگ، و نگهداري از آن در خانه ها، و همراه داشتن آن در ماشينها و خيابانها، كه نوعي تقليد از بيگانگان است، چه صورتي دارد؟

جواب: ترويج اين گونه فرهنگ غلط بيگانگان جايز نيست.

سؤال 1841- خشك كردن حيوانات، و نگهداري آن در منازل، و خريدوفروش آن، چه حكمي دارد؟

________________________________________

شيرازي، ناصر مكارم، استفتاءات جديد (مكارم)، 3 جلد، انتشارات مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه السلام، قم - ايران، دوم، 1427 ه ق استفتاءات جديد (مكارم)؛ ج 3، ص: 637

جواب: اگر هدف عقلايي داشته باشد، و موجب اذيّت و آزار فوق العاده اي نگردد، اشكالي ندارد.

سؤال 1842- برادرم كبوتر با ارزشي را در پارك گرفته، و به خانه آورده است.

اكنون آن كبوتر با كبوتر بنده جفت شده، و بچّه دار شده اند. لطفاً بفرماييد:

الف) كبوتر مذكور حلال است، يا حرام؟

جواب: در صورتي كه كبوتر صاحبي

نداشته، يا مشكوك است، گرفتن آن اشكال ندارد.

ب) در صورت حرام بودن، چه كنم تا حلال شود؟

جواب: اگر قرائن نشان مي دهد كه صاحبي دارد، بايد صاحبش را پيدا كنيد، و چنانچه مأيوس شديد، معادل قيمت آن را به شخص نيازمندي بپردازيد.

ج) بچّه هاي بجا مانده از اين كبوتر چگونه اند؟

جواب: در صورتي كه كبوتر شما ماده است، جوجه متعلّق به خود شماست.

33- ورزش

سؤال 1843- با توجّه به اين كه ورزش نيمي از جمعيّت دنيا را به خود جذب كرده، و گاه در سياست و حكومت نقش مهمّي ايفا مي كند، و در كشور ما نيز از مهمترين ابزارهاي مقابله با تهاجم فرهنگي به شمار مي رود، استدعا دارم نظر مبارك خود را پيرامون سؤالات ذيل بيان فرماييد:

1- ديدگاه شرع مقدّس دربارۀ ورزش چيست؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 638

2- اسلام دربارۀ ورزش حرفه اي چه مي گويد؟

3- نظر اسلام در مورد كسي كه شغل و كسب خود را ورزش قرار مي دهد چيست؟

4- شرع مقدّس پيرامون ورزش قهرماني چه نظري دارد؟

5- مسابقات ورزشي با تعيين عوض (پولي كه براي بنده در نظر مي گيرند) چه حكمي دارد؟

6- آيا پخش مستقيم مسابقات ورزشي با لباس مخصوص، و نگاه آن براي عموم (زن و مرد) جايز است؟

7- شرطبندي در مورد پيش بيني نتيجه، توسّط بازيكنان يا شخص ثالث چه حكمي دارد؟

جواب 1 تا 7: بي شك ورزش براي سلامت جسم و روح لازم، و در اسلام ورزش هاي هدفداري نيز پيش بيني شده است (مانند اسب سواري و شنا و مانند آن)، ولي شرطبندي تنها در مورد تيراندازي و اسب سواري اجازه داده شده است. متأسّفانه ورزش در جهان كنوني، همان طور كه اشاره كرده ايد، در پاره اي از موارد از مسير

اصلي منحرف شده، و به افراط و تفريط گراييده، و گاه ابزار مسائل تجاري سودپرستان، يا خودكامگي سياست بازان واقع شده است، و اگر كار به همين وضع پيش برود، خطرات مهمّي ورزش و علاقه مندان به آن را تهديد خواهد كرد. اميدواريم انديشمندان براي پيشگيري از سوء استفاده هاي مختلف از ورزش چاره اي بينديشند، و آن را در جايگاه اصلي خود قرار دهند، و از اين كه جمعي از جوانان عزيز ما قرباني انحرافات ورزشي شوند جلوگيري كنند.

سؤال 1844- ورزشكاري با پول بيت المال قهرمان شده، و اكنون تيمهاي خارجي با دادن پولهاي كلان او را استخدام مي كنند. آيا اين كار جايز هست؟

جواب: اگر قراردادي با بيت المال دارد، بايد عمل كند، و اگر قراردادي نداشته باشد آزاد است؛ ولي انصاف آن است كه به نفع كشور خودش عمل كند.

سؤال 1845- صدمات ناشي از برخي ورزش ها بسيار زياد است، به طوري كه در بسياري موارد موجب جراحت، كبودي يا سرخ شدن و مانند آن مي شود. اين ورزش ها چه حكمي دارند؟

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 639

جواب: در صورتي كه براي دفاع شخصي، يا دفاع از كشور و كيان مسلمين لازم باشد اشكالي ندارد. ولي طرفين قبل از شروع، بايد از يكديگر برائت بجويند، تا ضامن هم نباشند.

سؤال 1846- ورزش، يا بازي، با حيواناتي كه در بسياري از موارد منتهي به كشته شدن آن حيوانات به شكل فجيع مي شود، چه حكمي دارد؟ مثلًا ورزشي كه در آن سواركاران با اسب به دنبال بُز مي روند، و آن را گرفته و درصدد انداختن آن به نقطه اي هستند، كه در بسياري از موارد حيوان جان مي سپارد. چنين ورزشهايي چه حكمي دارد؟

جواب:

اين نوع بازيها جايز نيست.

سؤال 1847- در جلسات تمريني بعضي از ورزشها مثل «جودو»، «كونگفو»، «كاراته» و مانند آن، امكان دارد بدن شخص مقابل سياه، قرمز، و يا حتّي شكسته شود. لطفاً بفرماييد: آيا پرداختن به چنين ورزشهايي به منظور آمادگي هاي رزمي و بدني در مقابل دشمن و مانند آن جايز است؟

جواب: در صورتي كه واقعاً جنبۀ دفاعي داشته باشد، مانعي ندارد، و در صورتي كه طرفين به آثار ناشي از آن رضايت داده باشند، موجب ديه نمي شود.

سؤال 1848- دو نفر براي قوي شدن و مهارت در ورزش، با رضايت خود مسابقۀ رزمي مي دهند، و با ضربات لگد و مشت به هم مي زنند، اين كار چه حكمي دارد؟

جواب: در صورتي كه خطرناك نباشد، و موجب صدمه اي نشود، اشكالي ندارد.

سؤال 1849- ورزشهاي سنگين، مثل بوكس، مخصوصاً در نظام اسلامي چه حكمي دارد؟

جواب: ورزشهايي كه معمولًا خطرناك است، خالي از اشكال نيست.

34- ورزش بانوان

سؤال 1850- لطفاً به سؤالات زير در مورد ورزش بانوان پاسخ فرماييد:

استفتاءات جديد (مكارم)، ج 3، ص: 640

1- فعّاليّتهاي ورزشي براي دختران مدارس ابتدايي، بدون رعايت حجاب اسلامي چه حكمي دارد؟

2- ورزش بانوان با رعايت حجاب اسلامي در انظار عمومي (اجتماع مردان و زنان) چه حكمي دارد؟

3- در ورزشهاي انفرادي غير تماسي (تنيس، بدمينتون و مانند آن) مسابقه يا تمرين خانمها با آقايان چه حكمي دارد؟

4- آيا رعايت حجاب خانمها در سالنهاي ورزشي مخصوص بانوان، لازم است؟

5- موتور سواري و دوچرخه سواري خانمها با پوشش كامل اسلامي در خيابانها و معابر عمومي چگونه است؟

6- آيا قبل از سنّ تكليف، بازي كردن دختران با پسران مجاز است؟

7- مربّيگري مردان براي تعليم بانوان تا چه حدّي مجاز است؟

8-

حركات هوازي و موزون زنان (كه منجر به حركات عضلات بدن مي گردد،) بدون حضور نامحرم چه حكمي دارد؟

9- ورزش كردن زنان با محارم خود چه حكمي دارد؟

10- تماشاي ورزش مردان توسّط خانمها چه محدوديّتهايي دارد؟

جواب 1 تا 10: شكّي نيست كه ورزش براي همۀ قشرها، اعم از مرد و زن، پير و جوان لازم، و يكي از ضروري ترين كارها براي حفظ سلامت محسوب مي شود.

از اين گذشته، ورزش مي تواند به عنوان سرگرمي سالم بسياري از اوقات فراغت را پر كند، و انسان را از سرگرمي ناسالم بازدارد. ولي مسلّم است كه بايد جهات شرعي هم در ورزش مردان و هم در ورزش زنان رعايت شود، و مسابقات ورزشي هرگز ايجاب نمي كند كه ما فرهنگ اسلامي را رها كرده، دنبال فرهنگ ديگران برويم. به طور كلّي زنان مي توانند در محيطهايي كه مخصوص به خودشان است، با استفاده از لباسهاي مناسب، و با حفظ حجاب يا بدون حجاب شرعي، با توجّه به اين كه جنس مخالفي در آنجا نيست، ورزش كنند. داوران و مربّيان آنها نيز از ميان خود زنان برگزيده شوند، همان گونه كه در مردان چنين است، و از ورزشهايي استفاده كنند كه آسيب و زياني به آنها نمي رساند. «پايان

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109