حجاب عزت است يا اسارت؟! جلد 4

مشخصات کتاب

حجاب عزّت است يا اسارت؟! (4 )

لزوم فراگيرىِ علم و دانش

بررسى وضعيّتِ مثبت و منفىِ مراكز تحصيل

آسيب ها و مفاسدِ اخلاقى پيشِ روىِ جوانان در حوزه هاىِ آموزشى و لزومِ اصلاح و سالم سازىِ سازمانهاى فرهنگى

سرشناسه: ذبیحی، محمد صادق

عنوان و پدیدآور: حجاب عزت است یا اسارت؟ !/ تهیه و تدوین محمد صادق ذبیحی.

مشخصات نشر: مشهد، پیام طوس، 1397.

مشخصات ظاهري: 6 جلد

شابک: 8 70 9928 964 978

یادداشت: فهرست نویسی بر اساس جلد چهارم، 1393.

یادداشت: ویراست قبلی: پیام طوس، 120) 1390ص.).

یادداشت: ج4 (چاپ دوم: 1393).

یادداشت: ج6 (چاپ اول: 1397 ) (فیپا).

یادداشت: کتابنامه.

موضوع: حجاب

Hijab (Islamic clothing) :

موضوع: حجاب احادیث

Hijab (Islamic clothing) -- Hadiths

موضوع: حجاب جنبه هاي قرآنی

Hijab (Islamic clothing) -- Qur'anic teaching

موضوع: محرم و نامحرم

Mahram and namahram*

رده بندي کنگره: ي 3 1390 ح 23 ذ/ BP 230/17

رده دیویی: 297/636

شماره کتابشناسی ملی: 4409559

ص: 1

اشاره

سرشناسه:ذبيحى، محمّد صادق

عنوان و پديدآوران:حجاب عزت است يا اسارت/ ج 4

مشخصات نشر: مشهد:پيام طوس؛ 1393.

مشخصات ظاهرى:208 ص.

بها:2600 تومان

شابك:2-43-9928-964-978

يادداشت:فهرستنويسى براساس اطّلاعات فيپا.

موضوع:حجاب

رده بندى كنگره:17/230BP

رده ديويى:636/297

نام كتاب:··· حجاب عزّت است يا اسارت؟! (4)

مؤلف:··· محمّد صادق ذبيحى

ناشر:··· انتشاراتِ پيام طوس

تيراژ:··· 000/10 نسخه

نوبت چاپ:··· اوّل _ 1393

حروفچين وصفحه آرا:··· علاقه مند (آويژه)

چاپ:··· چاپخانه بزرگ قرآن كريم

شابك:··· 2-43-9928-964-978

مركز پخش: خيابان آيه اللّه بهجت _ بين چهارراه زرينه و راه آهن _ پلاك 133

انتشارات پيام طوس _ تلفن 2223888

قيمت 2600 تومان

اجر و ثوابى كه از انتشار اين مجموعه عايد مى شود

به محضر مقدس آقا و مولايم امام زمان عليه السلام اهدا مى گردد.

پاداش ارزنده آن عزيز را به روان پاك پدر بزرگوارم و مادر فقيده ام تقديم مى دارم.

ص: 2

اَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْدى بِجَوامِعِ السَّلام

اهداء به:

ساحتِ قدسِ مولاىِ عزيز و مهربان امام زمان ارواحنا فداه كه با قلبى سوخته نگرانِ ابتلاء و گرفتارى هاىِ دوستان و شيعيان بوده و دلسوزانه براى نجات آنان از انحراف و فتنه ها دعا مى فرمايد...

امام صادق عليه السلام:

امام زمان عليه السلام، گرفتارى شيعيان را پس از سختى شديد و بلائى طولانى و ترس و جزع، گشايش مى بخشد.(1)

ص: 3


1- _ اكمال الدين: 1/288.

ص: 4

اميرالمؤمنين عليه السلام:

قلب و روح نونهالان همچون زمينِ خالى از گياه است، هر بذرى در آن افشانده شود مى پذيرد.(1)

امام صادق عليه السلام:

احكام و آموزه هاىِ دين را به فرزندان خود هر چه زودتر بياموزيد، قبل از آنكه دشمنان بر شما سبقت گيرند و دل هاى فرزندان شما را با سخنانِ نادرستِ خويش اشغال نموده (روحِ لطيف آنان را به خود جذب نمايند).(2)

امام صادق عليه السلام:

بر تو باد به جوانان (آنها را درياب) چرا كه آنها به قبولِ هر كارِ نيكى، سريعتر از ديگران هستند.(3)

ص: 5


1- _ بحارالأنوار: 1/223.
2- _ اصول كافى: 6/47.
3- _ وسائل الشيعه: 11/447.

تقديم به:

به مربّيان، مديران، معلّمان و آموزگارانِ باايمان و متعهّدى كه از تهاجم پيچيده و سنگينِ فرهنگىِ دشمن به قلب و فكرِ نوجوانان و جوانان در حوزه هاى تحصيل، دغدغه و اضطراب دارند و در جهتِ آموزش و تربيتِ صحيح و ارتقاء بنيه هاى دينى، اخلاقى و پيشرفتِ فكرى و علمىِ عزيزانمان، دلسوزانه تلاش مى نمايند.

و با احترامِ ويژه به دانشجويان و دانش آموزانِ نخبه و متعهّدى كه با فعاليت هاىِ مستمر و دلسوزانه خود در جهتِ روشنگرى و آگاهى نسلِ جوان به طورِ شايسته تلاش و فعاليت دارند.

ص: 6

به جاى مقدمه

حدود دو قرن قبل كه رفت و آمد غربيان به شرق آغاز گرديد، به تدريج سياست ها و آداب و رسوم فرنگى ها در ميان مسلمانان از جمله مردم كشور عزيزمان تأثيرگذار شد.

امّا به دليل ريشه دار بودنِ سنت هاى دينى و فرهنگ و اعتقادات ايرانيان، تغيير قابل توجهى در عمل به چشم نمى خورد.

از اين رو، دشمن در فكر راه كارهاى مناسب و مؤثر براى نفوذ در اعتقادات مسلمانان و تغييرِ سنت هاى دينى مردم ايران و تسلط بر كشورِ عزيزِ اسلاميمان افتاد.

به همين منظور با تبليغات فريبنده و عوام فريبى و تظاهر به روشنفكرى و آزادمنشى، نيرومندىِ دولت هاى غرب و اختراعات و اكتشافات فرنگيان و همچنين

ص: 7

اختلاط و برابرىِ زنان و مردان را در نظرِ مسلمانان جلوه داد.

مردم مشرق زمين هم از جمله گروهى از مسلمانانِ كشورمان، مجذوب تبليغاتِ دشمن گرديده، تصوّر كردند كه اگر زنانِ مسلمان آزادى يافته و با مردان برابر شوند، كشورشان نيرومند گرديده و مُكتشف و مُخترع خواهند شد.

دشمن هم كه زمينه مؤفقيّت خود را در كشورمان به دست آورده بود، به منظور دست يابى به اهدافش ارتباط خود را با ايرانيان شدّت بخشيد و با همكارىِ حكومت هاى وقت و با به كارگيرى حربه هاى شيطانى خود، زمينه ارتباط و اختلاطِ زنان و مردان را به صورت هاى گوناگون فراهم نمود و به همين منظور، ضمنِ اقدامات عملى عليه حجاب و چادر، مدارس جديدى نيز در سطوح مختلف با هدفِ ترويج آداب و رسوم غربى و تجددگرايى تأسيس شد و على رغم تذكّرات رهبران و دلسوزانِ دينى، تعداد محدودى از دختران كه اغلب از طبقات مرفّه و دربارى بودند در آنها

ص: 8

شركت كردند.

اين روند با طرح ها و سياست هاى زمان بندى شده ادامه يافت و زمينه را براى به قدرت رسيدنِ رضاخان و اقدامات خشونت آميز او بر عليه حجاب و چادر و مبارزه علنى با مظاهر و سنت هاى اصيل دينى فراهم نمود.

رضاخان به دستورِ اربابان غربى خود، نهايت قهر و خشونت را عليه حجاب و چادر به كار گرفت و با صدور فرمانى، استفاده از چادر و روسرى را در سرتاسرِ كشور از جمله در مدارس و مراكز تحصيل براى زنان و دختران ممنوع كرد.

گرچه گستاخى رضاخان با مخالفت شديدِ مراجع و عالمان دينى و مردم مسلمان مواجه گرديد، امّا تعدادى از زنان و دختران خودباخته و شهوت ران، جرأت يافته و بدون پوشش و حجاب درمدارس و انظار ظاهر شدند!

و بدين ترتيب، بى حجابى و پيروى از افكار و آداب و رسوم غرب در كشورِ اسلامى ايران در بعضى مدارس و مراكز فرهنگى و تا حدّى در مجالس و محافل عمومى و دولتى در ميانِ گروهى از زنان و دختران رايج گرديد.

ص: 9

و پس از آن در دوران فرزندِ رضاخان نيز اين بدعت ننگين همچنان ادامه داشت و مدارس و دانشگاه هاى كشورمان، الگوى تمام عيار غرب بود و ارتباطِ پسران و دختران به صورت آزاد انجام مى شد.

امّا على رغم رواج بى حجابى و بى بندوبارى و تأثيرگزارى آن بر بعضى اقشار، زنان و دختران مؤمن و معتقدِ ايران در آن دورانِ غربتِ حجاب، با همه ناملايمات، استهزاها، توهين هاى زننده دور از اخلاق و تحقيرها، از پوشش و چادر با اعتقاد و آزادى كامل استفاده مى كردند.

و اين روند در ابتداء تحوّل بزرگى كه در كشورمان ايجاد گرديد، رونق بيشترى يافت، بيشترِ زنان و دختران ايران از چادر و حجاب به عنوانِ سنگر و سنتِ اسلامى استفاده نموده و مى رفت تا محيط هاى آلودهِ تحصيل و مدارس و دانشگاه نيز به موازات تحوّلِ همگانى از آلودگى و فساد و انحراف پاك گردد.

امّا دشمن كه همچنان بيدار و هوشيار است با تغيير سياستِ شيطانىِ خود و ايجادنوعى حركتِ منفى

ص: 10

برخلافِ فرهنگ دينىِ كشورمان و با برپايى جنگِ نرم و تهاجم فرهنگى، قلب و فكر مردم ايران به خصوص زنان و دختران را بدون تهديد و خشونت، با تزوير و نيرنگ تسخير نمود!

و با كمال تأسّف اين حركت منفىِ شُوم مورد استقبال گروهى از مردم كشورمان قرار گرفت و علاوه بر ادامه اختلاطِ دختران و پسران در حوزه هاى تحصيل، زمينه اختلاط و ارتباطِ زنان و مردان در ادارات، شركت ها و مراكز عمومى و خصوصى نيز فراهم گرديد!

روزبه روز از تعدادِ زنان چادرى كاسته شد و به تدريج حريم بين زن و مرد نامحرم در كشور اسلاميمان در اكثر حوزه هاى تحصيل، ادارات و مراكز عمومى و خصوصى غبار فراموشى به خود گرفت تا آنجا كه گروهى از خانواده هاى مذهبى و همچنين روستانشينان نيز از اين حركت منفى استقبال كرده و بدون توجّه به آسيب هاى موجود، دختران و نواميس خود را به كلاس هاى تحصيل مختلط و مراكز عمومى آلوده كار و اشتغال فرستادند!

ص: 11

و اين در حالى است كه برخى مراكزِ تحصيل و بيشترِ دانشگاه هاى كشورمان كه بايد جايگاه خودسازى و كسبِ فضيلت و معنويّت و آموزشِ علم و دانش باشد، پسران و دختران در محيطى مختلط قرار گرفته و زمينه فساد و انحراف آنان فراهم مى گردد.

اين گزارش را بخوانيد:

در پژوهشى كه چند تن از دانشجويانِ مؤمن و متعهّدِ علوم پزشكى اصفهان انجام دادند، بين 494 نفر از دانشجويان، 90 درصد، علت اصلى گسترشِ فشار اخلاقى و انحرافات را، اختلاط نامشروعِ زن و مرد اعلام كرده اند.

سپس اين جوانان دلسوز هشدار داده اند كه: در جامعه اسلامىِ ما، در دوران دانشگاه كه دختران و پسران در اوج بلوغ هستند در محيط مختلطى قرار مى گيرند و اين به سادگى زمينه فساد را براى آنان فراهم مى آورد!...

ص: 12

اين عزيزان اضافه كرده اند:

و اين درحالى است كه به تقاضاى والدين آمريكايى، دانشكده هاىِ مخصوص بانوان تأسيس مى شود و كارشناسانِ آموزش آمريكا اذعان نموده اند كه در مراكز آموزشىِ غير مختلط، دانشجويان نتايج بهترى به دست مى آورند.(1)

بررسىِ نكاتِ مثبت و منفىِ حوزه هاى تحصيل

اكنون با توجّه به مطالب بازگو شده آنچه موجب دغدغه و نگرانى مى باشد، وضعيّت اسف بارى است كه در بعضى مراكز آموزش كنونى مشاهده مى شود و با كمال تأسّف، اكثر خانواده ها از آسيب پذيرى عزيزانشان در اين مراكز غفلت دارند!

و چون مايل نيستم تنها نكاتِ منفى اين مسئله را بررسى نموده و به نقد بكشم، از اين رو ابتدا نكاتِ مثبت و پيشرفت هاىِ گوناگونِ حوزه هاى آموزش، يادآورى مى گردد، آنگاه نكاتِ منفى و آسيب و آفت هاى اخلاقى

ص: 13


1- _ پندها و هشدارها: 145 به نقل از مجله دانشجو:809/42.

و فكرى و اعتقادى اين مراكز بررسى مى گردد، تا كليّت موضوع روشن گردد و خانواده ها بدون پيش زمينه هاى لازم و بدون آگاهى و تحقيق به استقبال مراكز تحصيل نرفته و از آنچه در حوزه هاى آموزش كشورمات اتفاق افتاده و نوجوانان و جوانان عزيزمان را تهديد مى نمايد با اطّلاع شوند.

مسائلِ مثبتِ مراكز تحصيل

در زمينه نكات مثبت، مسئله پيشرفت هاى چشمگير و قابلِ توجّه علمى، فناورى، اختراع، سياست و ديگرِ اعتبارات بين المللى به عنوان بخش ابزارى و نمودهاى پيشرفت و ترقّى تمدّنِ نوين در حوزه هاى تحصيل، انكارپذير نبوده و نيست.

و همچنين به موازات اين پيشرفت ها، تلاش هاى مثبت و مفيدى نيز در جهتِ سالم سازىِ كلاس هاى آموزشى در بعضى از مراكز تحصيل به چشم مى خورد كه از جمله آنها، دانشكده ها و مدارسى مى باشد كه به وسيله دست اندركاران تعليم و تربيت و بعضى از اساتيد

ص: 14

با ايمان و دلسوز در جهت تربيت دينى و اخلاقى نوجوانان و جوانان به صورت اختصاصى و تفكيكِ جنسى مشغولِ فعاليت هستند.

و همچنين همايش قرآن و عترت، اقامه نماز جماعت در بعضى از مراكز تحصيل، اقامه مراسم معنوى اعتكاف، دانشگاهِ علومِ قرآنى، مدارسِ تخصصى قرآن و مواردِ مشابه ديگر نيز از نكات مثبت مراكز تحصيل مى باشد كه محصولِ باارزشِ اين مراكز گروهى از پزشكان، مهندسان و فارغ التحصيلان باايمان، با لياقت، نخبه و متعهدى است كه باعث افتخار و سرافرازىِ كشورِ عزيزمان هستند.

شادى بخش و غم انگيز!

برنامه ها و نكاتِ مثبت بازگو شده توانسته است خدماتِ مفيد و سودمندى به دانش آموزان و دانشجويانِ عزيز ارائه دهد.

به ويژه خدمات و فعاليت هاى ارزنده و تلاش هاى مستمر و دلسوزانه گروهى از جوانان نخبه و متعهّد و

ص: 15

دانشجويان مؤمنى كه در سطحِ دانشگاه و حوزه هاى تحصيل با شور و شوق در جهتِ روشنگرى و آگاهى جوانان عزيز و ملّت مسلمان به طورِ شايسته انجام مى شود كه نمونه آن گزارشِ وضعيّت اختلاط و فسادِ حاكم بر محيطِ دانشگاه است كه بازگو گرديد.

امّا آن چه موجبِ دغدغه و تأسّف مسئولين و مربّيانِ دلسوزِ كشورمان مى باشد آن است كه برخى مراكزِ تحصيلِ كنونى تحتِ تأثير مُغالطه غربى ها و مقلّدانِ داخلىِ نفوذى آنها كه مى گويند:

جامعه و مراكزِ تحصيل را با مكتب ايمان نمى شود اداره كرد، قرار گرفته و بدون توجّه به آموزه هاى جامع و كامل و پر محتواىِ مكتبِ اصيل اسلام كه همه نيازهاى انسان را برآورده مى سازد و بدون توجّه به زيان هاى جبران ناپذير و آسيب هاى جدّىِ پيروى از بيگانگان، به تقليد ذلّت بار از افكار انحرافى غرب تن داده اند!

و اين نشانى است از عدم توفيق نظام آموزش و پرورش در تربيت دينى و اخلاقىِ جوانان، و همچنين هشدارى است به همه دانشمندانِ حوزه و دانشگاه و

ص: 16

نخبگانِ دلسوز و عزيزِ فرهنگ و تعليم و تربيت تا ضمن تلاشِ جدّى براى آسيب شناسى، به چاره جويى و جستجوى راه علاج پرداخته، استعدادهاى جوانان عزيز را با سبكِ فرهنگ و سنت هاىِ اصيلِ دينى آشنا نموده و از تقليدِ سبك و سلوكِ زندگى و تمدّن غربى پرهيز دهند.

هشدار به جوانان عزيز

جوانان عزيز هم توجّه داشته باشند كه عصر ما عصرِ رسانه و بمبارانِ تبليغاتى و تهاجم فرهنگى است كه از طريق رسانه ها در قالب هاى گوناگون در همه جا و در همه زمينه ها به خصوص در بعضى از مدارس و دانشكده ها با ارائه مكتب ها و فرقه هاى گمراه كننده و با ترفندها و شگردهاى فريبنده درصددِ صيد جوانى و پاكى شما عزيزان هستند.

دشمن با هوشيارى كامل زمينه خنثى نمودنِ تبليغاتِ مذهبى و بى هويّت نمودنِ شما عزيزان را از طريقِ در اختيار گذاشتنِ برنامه ها و سرگرمى هاى

ص: 17

مخرّب و ويرانگر رسانه اى به ويژه از طريق شبكه هاى ماهواره و اينترنت فراهم نموده و با گسترشِ بدآموزى هاى جذّاب و فريبنده به خصوص اختلاط و ارتباط دختران و پسران، جامعه و مراكز تحصيلى را دچار سردرگمى و هنجارشكنى و فساد اعتقادى و انحراف فكرى و اخلاقى نموده است! تا آنجا كه گروهى با مُغالطه ناآگاهانه، تحصيل و آموزش علم و هنر و هنرورى را تحتِ عناوينى فريبنده به انحراف كشيده و با دلسوزى، احياى رشته هنر و اجراى برنامه هاى موسيقى، تأتر و تجليل از موسيقى و موسيقى دانان غيرمتعهّد را در محيطِ مقدس دانشگاه به عنوان احياى هنر مورد مطالبه قرار داده اند تا از اين رهگذر، احساسات و اميالِ خفته جنسى جوانان را تحريك نموده و با سرگرم نمودن آنان به گناه و نواهاى موسيقى، عواطف، احساسات، حيا و عفتشان را سركوب نمايند!

و با كمال تأسف، اين گروه از نبودن دانشگاه هنر در خراسانِ رضوى و پايتخت معنوى ايران، مشهد مقدس گلايه نموده و اجراىِ گروه هاىِ موسيقى اصيل،

ص: 18

و گرامى داشت مقامِ موسيقى دانان معاصر را مطالبه كرده و با يادآورىِ فعاليت هاى هنرى زيرزمينىِ خلافِ عُرف در شهر مقدس مشهد، پيشنهادِ علنى نمودن فعاليت هاى زيرزمينى در زمينه هنرهاى موسيقى و... را مورد تأكيد قرار داده و غفلت از تأسيسِ دانشگاه هنر و اجراى برنامه هاى موسيقى و... را تعصّب گرايى كوركورانه و غرض ورزى بازگو نموده اند.(1)

آرى! مسأله غنا و نوازندگى با آن همه تأثيرگذارىِ مخرّب بر معنويّت و روان و اعصاب به عنوان هنر، آن هم در محيط مقدّس دانشگاه و در مملكتِ اسلامى موردِ مطالبه قرار مى گيرد و تا آنجا جرأت مى يابند كه برنامه هاى دينى و مذهبىِ مناجات، دعا، اشعارِ مذهبى و حتّى مصيبت هاى سخت و سنگين اهل بيت عليهم السلام را با نواى موسيقى هاى مهيّج و بعضا برگرفته از آهنگ هاى غربى تلفيق نموده و در اختيارِ مردم مسلمان قرار داده و به نام آن بزرگواران، آلبوم موسيقى مى سازند!!

ص: 19


1- _ روزنامه شهرآرا، شماره 1008، تاريخ 13/9/1391.

ين گزارش را بخوانيد:

آلبوم موسيقى «امام رضا عليه السلام» و گفتگوى با خدا!

... از انتشارِ آلبومِ موسيقى «امام رضا عليه السلام»

ب_ا آهنگ سازى... ت_ا اواي_لِ ت_اب_ست_ان ام_س_ال خ_ب_ر داد.

اين خواننده كشورمان در گفتگو با پارس، در خصوصِ ارائه آلبوم جديدش گفت:

«جديدترين آلبومِ من تا اوّل فصلِ تابستانِ جارى با عنوان «امام رضا عليه السلام» روانه بازار خواهد شد كه آهنگ سازى و ضبط اين اثر را... به عهده دارد.»

وى با اشاره به اينكه 12 قطعه ترانه در اين آلبوم جاى داده شده است، گفت: گروهى از هنرمندان... كارِ شعرسرايى اين آلبوم را انجام داده اند.

اين خواننده تصريح كرد: دو قطعه از اين آلبومِ موسيقى با موضوعِ «امام رضا عليه السلام» سروده شده و قطعه «الو سلام» از ديگر سروده هاى اين آلبوم است كه با

ص: 20

موضوع «گفتگو با خداوند» ارائه شده است.(1)

اين روايت را از امام رضا عليه السلام بخوانيد:

گوش دادن به صداى تارها (آلات موسيقى) از گناهان كبيره است (و خداوند وعده عذاب بر آن داده است).(2)

و امام صادق عليه السلام فرمود:

خانه اى كه در آن غنا (آهنگ و نواى موسيقى) نواخته شود، از مصيبت و بلاى ناگهانى درامان نيست، دعا در آن خانه مستجاب نمى شود و فرشته داخل آن خانه نمى گردد.(3)

حرمت شكنى!

آرى! مسئله غنا و موسيقى را كه آيات و اخبار و احاديث در حُرمت آن به تواتر رسيده و همه فقها و مراجع بزرگوارِ تقليد بر حرمت آن اتّفاق دارند، جمعى مصلحت انديش و سودجو براساس ذوق و تفكّرات و

ص: 21


1- _ روزنامه شهرآرا: شماره 814، تاريخ 20/1/1391
2- _ مستدرك الوسائل،: 13/220.
3- _ فروع كافى: 6/433 حديث 15.

سليقه خود، موجّه جلوه داده و با تلفيق آن به نام خدا و امامان معصوم عليهم السلام، حرمت و كرامتِ مقدّسات دين را به بازى و مسخره گرفته اند!!

چه بايد كرد؟!

اكنون با توجّه به وضعيّتِ موجود و با توجّه به مقالطه كارى و هجمه ناجوانمردانه فرهنگى دشمن به جامعه و مراكز تحصيل كشورِ اسلاميمان، خانواده ها و جوانان در برابر اين نابسامانى ها چه كنند؟!

گرچه طرحِ مسئله آسيب هاى بعضى از حوزه هاى تحصيل و تأثير منفى فضاهاى ناامن بر افكار و اخلاق جوانان، خوشايند بعضى خانواده ها و جوانان عزيز نبوده و نخواهد بود.

امّا توجّه به اين نكته ضرورى است كه منظور از طرحِ اين مسئله با وجود ميدان هاى گوناگونِ ارزشمند علمى و فناورى و استعدادهاى فوق العاده، نفى تحصيل و آموزش نيست، چرا كه تحصيل علم مسئله اى لازم و ضرورى است و همانطور كه بازگو خواهد شد، مورد

ص: 22

تأكيد و سفارشِ اسلام و پيشوايانِ دينى مى باشد.

سخن در فرهنگِ استفاده از علم و دانش مى باشد كه به نظر مى رسد اين مسئله با اهميّت در برخى حوزه هاى تحصيل در چارچوبِ آرمانهاى اسلامى و بَستر صحيحِ آموزش نيست و مانند وسائلِ فن آورى نوين بدونِ استفاده فرهنگِ صحيح مورد بهره بردارى قرار گرفته و در اين ميان با كمال تأسف، دختران بيشترين آسيب را تحمّل نموده و قربانى وضعيت آلوده كنونى گرديده و بيشترين مخاطبان نگارنده نيز، دختران و خانواده آنان مى باشد.

چرا كه در وضعيّت موجود در دانشگاه و برخى مراكز آموزش از علم دين خبرى نيست(1) و يا اندك است و علاوه بر اينكه زمينه انحراف و آلودگى دختران در محيط هاى مختلط فراهم مى شود، مهارت زندگى، خانه دارى، شوهردارى، تربيت فرزند و تدبير زندگى كه مورد سفارش دين مى باشد نيز به دختران آموخته نمى شود و يا بسيار اندك يادآورى مى شود و تنها به

ص: 23


1- _ روزنامه خراسان: 16995 تاريخ 9/3/1387.

فراگيرى علوم روز و آموزش سينوس و مثلث متوازى الاضلاع و چيزهايى از اين قبيل اكتفا مى گردد.

از اين رو، برخى دخترانِ فارغ التحصيل افرادى مغرور، خودخواه، تشريفاتى و پرتوقّع هستند كه غرور علمى آنان موجب گرديده كه خود را از شوهر و ديگران برتر دانسته و تن به زندگى و اداره كارهاى خانه نداده و زندگى را بر خود و شوهر و خانواده تلخ نمايند.

اين ماجراى تكان دهنده را بخوانيد:

غرورِ خانم تحصيل كرده!

مردى كه با دختر تحصيل كرده اى ازدواج نموده بود در دادگاه گفت: همسرم در خانه دست به سياه و سفيد نمى زند و هر بار كه به او اعتراض مى كنم مى گويد: ظرف شويى و رختشويى و بچّه دارى كار يك زن تحصيل كرده اى نيست. اگر از رفتار من ناراحت هستى طلاقم بده و با يك كُلفت ازدواج كن!

اين مرد اضافه كرد: پريشب عدّه اى از آشنايان و اقوامِ همسرِ تحصيل كرده ام را به صرف شام دعوت

ص: 24

نمودم. موقع شام، سفره را پهن كردم و مدركِ قاب گرفته همسرم را در سفره نهادم و گفتم: ببخشيد، شام ناقابلى است كه خانم من هر شب به خوردِ بنده مى دهد، صلاح ديدم از شما هم به اين وسيله پذيرايى كنم!(1)

اين پيامك را نيز بخوانيد:

خواهرى دارم كه چون ليسانس دارد و كارمند است، خودش را از همه ما برتر مى داند و به كوچك ترين كارهاى ما عيب مى گيرد، تا جايى كه بارها كارمان به دعوا و كتك كارى كشيده است؟!(2)

اين ماجراهاى اسف بار كه فراوان هم هست، نتيجه ضعفِ شديد تربيت دينى و اخلاقى برخى مراكز تحصيلِ كنونى است كه به مسائل تربيتى و آموزه هاى مذهبى در آن مراكز توجّه لازم نمى شود. بر اين اساس بعضى از خانواده هاى هوشيار و آگاه به خاطر ترس از فضاىِ ناامن و تأثير منفىِ محيط هاى آموزشى بر اخلاق، معنويت و اعتقادات فرزندانشان، جانب احتياط را در

ص: 25


1- _ آئين همسردارى: 144 به نقل از اطلاعات 3 آذر ... .
2- _ روزنامه خراسان: 18319 تاريخ 28/10/1391.

نظر گرفته، از فرستادنِ عزيزانشان به مراكز آلوده خوددارى نموده و براى فرزندانشان مراكز آموزشىِ مطمئنّ و سالم در نظر مى گيرند.

امّا بيشترِ پدر و مادرها براساسِ چشم و هم چشمى و پيروى از رسم و رسوماتِ غلطِ جامعه، معيارِ ارزش دختران را تنها تحصيلات علمىِ مدرسه و دانشگاه دانسته به ملاك هاى واقعى و همچنين آسيب هاىِ محيط تحصيلِ دخترانشان توجّه ندارند!

و نتيجه اسف بارِ اين غفلت و بى تفاوتى، وضعيّت نابسامان موجود است كه موجب دردمندى، دغدغه و بهم ريختگى تعادل خانواده ها و نگرانى مسئولين و مربّيان گرديده و دودش به چشم پدر و مادرها و جامعه رفته است!!

خانه از پاى بست ويران است!

بعضى از پدر و مادرها با تأسّف و حسرت اظهار مى دارند:

وضعيت فرزندانمان به خصوص دخترانِ

ص: 26

تحصيل كرده، هيچگونه تناسبى با آموزه هاى دينى و اخلاق و رفتارِ خانواده نداشته و به هيچ عنوان حريفِ رفتار و خواسته هاى غيرمنطقى آنان نمى شويم!

آرى! دختران و پسران تقصير ندارند، زيرا در دوران كودكى و نوجوانى كه دوران شكل گيرىِ شخصيّت و اخلاق و كمال آنان مى باشد و حرف هاى پدر و مادر در آنها تأثيرگذار است، به جاى اينكه به آموزه ها و به بدآموزى هايى كه در مسير زندگى آنان وجود دارد و همچنين به محيط هاى تربيتى و تحصيل آنان توجّه بشود، بدون هيچگونه دورنگرى و تحقيق و بدون هيچگونه مراقبت، تربيت آنان را به مراكز تحصيل و محيط هاى آلوده واگذار نموده و حالا كه وارد عرصه جوانى شده، غرور علمى آنان را فراگرفته و احساس استقلال مى نمايند، گفتار و نصايحِ هيچ كس حتّى پدر و مادر در آنان تأثير نخواهد داشت!

و بالاخره، سركشى امروز آنان نتيجه و محصول تلخِ بى تفاوتى و غفلت آن روز والدين است كه حالا به ثمر نشسته است!

ص: 27

هشدار به والدين

پدر و مادر مسلمان!

فرزندان، پاره تن و حاصل و سرمايه زندگى شما هستند؛ بايد به رفتار و اخلاق آنان دلسوزانه نظارت و مراقبت داشته باشيد. خستگىِ كارِ روزانه و مشاغل روزمرّه، فرصتِ نظارت بر رفتار و كردار آنان را از شما نگيرد. زيرا ملت و مملكت ما در حال مقابله با جنگِ نرم و تهاجم شيطانى دشمن مى باشد و جنگ، جنگى است كه اگر يك لحظه غفلت شود، جوانان عزيز و حتّى نوجوانان ما، در باتلاق فساد و گناه و انحراف هاى اعتقادى هلاك خواهند شد.

از اين رو، عزيزانى كه حتّى در مراكزِ اختصاصى هم تحصيل مى نمايند، نياز به مراقبت كامل و دقيق و مستمرّ دارند زيرا جوانان به خصوص دختران هر چند مقيّد به رعايتِ موازين شرع و آموزه هاى دينى باشند از شگردهاى زيركانه دشمن درامان نيستند.

ص: 28

در اين كتاب چه مى خوانيم؟!

موضوع بحث اين كتاب، لزوم تحصيل علم همراه با تقويت بُنيه هاى دينى و همچنين يادآورى آسيب هاى پيش روىِ فرزندانِ عزيز اين مرز و بوم در محيط هاى آلوده و طرح مخرّب دشمن در آلودگىِ محيط هاى آموزش و حوزه هاى مقدس تحصيل و ضرورت اصلاح و سالم سازىِ مراكز آموزش مملكت اسلامى ايران عزيز و ايجاد بسترهاى مناسب و سازنده دينى مى باشد.

چرا كه اسلام از يك سو، تحصيل علم و دانش و آموزش احكام دين را بر هر مرد و زن مسلمان لازم و واجب مى داند و از سوى ديگر اجازه نمى دهد سنت هاى دينى پايمال شده، دختران و پسران در محيط مختلط

ص: 29

تحصيل نموده و زمينه انحراف و فساد اخلاق و دينشان فراهم گردد.

زيرا براساس حكم قرآن و اخبار و احاديث خاندان رسالت عليهم السلام هرگونه اختلاط و ارتباط مردان و زنان نامحرم با يكديگر از جمله در مراكز تحصيل جايز نيست و مراجع بزرگوار تقليد نيز به استناد آيات قرآن و اخبار و احاديث به دختران اجازه تحصيل در اين گونه مراكز مختلط را نمى دهند.(1)

اين مسئله شرعى را كه نظر مشترك مراجع بزرگوار تقليد است بخوانيد:

تحصيل (بانوان) در رشته هاى حلال اشكال ندارد و لكن تستّر (پوشيدگى) از اجانب (و نامحرمان) و خوددارى از اختلاط با آنها لازم است.

و اگر ادامه تحصيل مستلزم اختلاط با نامحرمان (استاد يا هم كلاسى) باشد و مفاسد دينى و اخلاقى

ص: 30


1- _ آيات قرآن مجيد و اخبار و احاديث خاندان رسالت عليهم السلام در زمينه اختلاط و آسيب پذيرىِ ارتباط محرم و نامحرم در جلدهاى اوّل دوم و سوم اين كتاب بازگو گرديد.

در برداشته باشد (تحصيل را) ترك نمايد.(1)

اكنون ضمن پوزش از تفصيل مطالبم كه به جاى مقدمه بازگو گرديد، به حسب وظيفه و انجامِ فريضه دينى امر به معروف و نهى از منكر و آگاهى ملتِ مسلمان از عُمق فاجعه بزرگى كه عزيزانمان را تهديدنموده و يادآورى ضرورتِ مبارزه و مقابله با آسيب هاى پيش روى جوانان در حوزه هاى آموزشى و بيان ماجراهاى تلخ و مصيب بارى از آسيب پذيرىِ عزيزانمان در برخى از محيط هاى تحصيل، مطالبى با بى طرفى و اتكاء به منطق و استدلال و به دور از احساسات و تعصّب امّا صريح و روشن به عنوان هشدار و روشنگرى مى نويسم تا اولياء و خانواده ها، مشكل بزرگِ پيش روى جوانان را كوچك نگرفته و با استمداد از پروردگار و عنايت امام زمان ارواحنا فداه در فكر چاره جويى و اصلاحِ وضعيت نابسامان موجود باشند. ان شاءاللّه .

ص: 31


1- _ احكام بانوان: 148.

ص: 32

1-ضرورت تحصيل علم

اشاره

پى دانش و علم كوشش كنيد

روان روشن از نور دانش كنيد

تحصيل علم و دانش همچون نماز و روزه و ديگر فروعِ دين بر هر مرد و زن مسلمان و تحت هر شرايطى، فريضه و واجب شرعى است.

به اين احاديث زيبا توجّه فرمائيد:

پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

ز گهواره تا گور دانش بجوئيد.(1)

ص: 33


1- _ نهج الفصاحه: 266 چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى

امام صادق عليه السلام فرمود:

يكى از واجبات الهى، طلب علم و دانش است.(1)

رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

تحصيل علم بر هر مرد و زن مسلمان لازم و واجب است.(2)

تحصيل هر علمى كه موجب عزّت و سرافرازى مسلمانان گرديده و زمينه استقلالِ كشور اسلامى را فراهم نموده و از خوارى و ذلّت ملت مسلمان پيشگيرى نمايد به مقدار نياز و كفايت جامعه، لازم و ضرورى است.

قرآن مجيد:

... خداوند هرگز تسلّطِ كافران را بر مسلمانان نمى پسندد.(3)

بنابراين تحصيلِ علوم روز از قبيل: اقتصاد، سياست، فرهنگ، بهداشت، صنعت و ديگر علوم موردنياز جامعه اسلامى كه موجب عزّت و شرف و استقلالِ كشور و

ص: 34


1- _ بحارالأنوار: 1/172.
2- _ بحارالأنوار: 1/177.
3- _ سوره نساء: آيه 141.

مسلمانان مى باشد و گردِ ذلّت و نياز به بيگانگان و اجانب را از چهره ملتِ مسلمان مى زدايد، فريضه و واجب كفائى است.

و آموختن اين گونه علوم از همه گروه ها، حتّى از مُشرك و گمراه، مورد سفارش پيشوايان عاليقدر اسلام مى باشد.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

علم و حكمت را فرا گيريد اگر چه گوينده آن گمراه و مشرك باشد.(1)

تحصيل چه علمى بر همه مسلمانان واجب است؟

بنا به فرموده پيشوايان دين، تحصيل علوم دين و آموزشِ احكام و اخلاق، واجب عينى است و يادگيرى و عمل به آنها بر فرد فردِ مسلمانان در هر شرايطى واجب و لازم مى باشد.

اكنون بايد ديد، حديثِ شريف پيامبر عاليقدر صلى الله عليه و آله وسلم در موردِ وجوب تحصيل علم بر هر مرد وزنِ مسلمان،

ص: 35


1- _ كودك: 1/22 به نقل از اثبات الهداة: 1/46.

دلالت بر وجوب تحصيل علوم فردى و اجتماعى روز دارد يا منظور لزوم آموزش علم دين و احكام مى باشد.

با توجّه به اينكه در عبارت حديث شريف، كلمه «كلّ مسلم» وجود دارد و همه مسلمان موظّف به يادگيرىِ آن هستند و باتوجّه به اينكه يك نفر مسلمان قادر به فراگيرى همه علوم فردى و اجتماعى از قبيلِ: صنعت، تجارت، كشاورزى و سياست، مهندسى، بهداشت، اقتصاد، فرهنگ و ديگرِ علوم روز نيست، فلذا به نظر مى رسد، مفهوم حديث شريف، تنها وجوب فراگيرىِ علم عقايد، اخلاق و احكامِ دين مى باشد؛ زيرا آموزش و تحصيل اصول عقايد و فروع دين و احكام و مسائل حلال و حرام، وظيفه عمومى است و عمل به آنها واجبِ عينى مى باشد و هر فردِ مسلمان، حتّى مسلمانى كه در قلب جنگل زندگى مى نمايد، چون مسلمان است و معتقد به اصول و فروعِ دين مى باشد، به حكم عقل موظّف به فراگيرى آنها به مقدار نياز و شرايط حال خود و به كارگيرى در شئون زندگى روزمرّه اش مى باشد.

در صورتى كه تحصيلِ علوم روز براى همه مسلمانان

ص: 36

ضرورتى ندارد و آموزش آنها به مقدار تأمينِ نياز جامعه بر بعضى افراد واجب بوده و از ديگران ساقط مى گردد.

به اين احاديث زيبا توجّه فرماييد:

پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

... منظور از علمى كه تحصيلِ آن بر هر مرد و زن مسلمان واجب مى باشد، علم تقوا و يقين است.

مؤلّف بزرگوار بحارالأنوار، مرحوم علاّمه مجلسى در توضيح اين حديث شريف مى فرمايد:

منظور از علم تقوا، آموختن دستورات و نواهى دين مى باشد كه به كارگيرى آنها، زمينه رهايى از عذابِ پروردگار را فراهم مى نمايد و منظور از علم يقين، علمى است كه با آموزش آن، معارفِ اصول دين شناخته مى شود.(1)

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

علم و دانش بياموزيد، اگر چه بر آموختن آن، ناچار به رفتن چين (و پيمودن راه دور) باشيد.

آنگاه فرمود:

ص: 37


1- _ بحارالأنوار: 2/32.

مراد از تحصيلِ علم، علم خودشناسى است كه با آموختن آن، زمينه علمِ خداشناسى فراهم مى گردد.(1)

رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

بر شما باد به گفتگو و مذاكره علم، زيرا با آموختن علم، حلال و حرام دين را فراخواهيد گرفت.(2)

تحصيل علم همراه با تقوا و معنويت

لازم به يادآورى است، تحصيلِ علوم روز هم كه مورد سفارش قرآن و پيشوايان دين مى باشد، داراى دو بال است كه با آنها به سوى ترقّى و كمال پرواز مى شود، يك بال تحصيل علم است و يك بال تقوا و معنويّت و ايمان مى باشد.

اگر تحصيل بدون معنويّت انجام گيرد، يك باله خواهد شد و نه تنها مفيد و سودبخش نيست بلكه زمينه سقوط و سرنگونىِ محصّل و انحطاط جامعه فراهم مى گردد.

ص: 38


1- _ بحارالأنوار: 2/32.
2- _ بحارالأنوار: 2/32.

پزشكى كه ايمان و تعهّد نداشته باشد، هر چند از تخصص بالايى برخوردار باشد، از حرفه مقدّس خود سوءاستفاده خواهد نمود.

اين گونه پزشكان، تنها مسئله ماديّات و اندوختن پول مَدّنظرشان بوده و هيچگونه توجّهى به آه و ناله بيمارانِ مستمند و فقيرى كه با دستِ تهى براى معالجه به مطبّ يا بيمارستان مراجعه مى نمايند، ندارند!(1)

دانشمندى كه تقوا و ايمان نداشته باشد، گلوله ها و خمپاره هايى در ميدان جنگ به كار مى گيرد كه به وسيله آنها، ميكروبهاى آلوده و خطرناكى در فضا منتشر مى شود كه پس از چندين سال بر اثر انتشار تشعشعات مسموم آنها، نوزادانِ معلول و بيمار متولد مى شوند!

اختراع موشك هاى قاره پيماى هسته اى، بمب افكن هاى بدون سرنشين و استفاده از آنها در جهتِ نابودى هزاران هزار نفر مردم بى گناه، نيز ناشى از

ص: 39


1- _ ضمن احترام ويژه به پزشكان متعهّد و باايمانى كه بيماران مستمند را دلسوزانه يارى نموده و از هرگونه تلاش در جهتِ بهبودِ آنان مضايقه ندارند.

بكارگيرى علم و دانشِ بدون ايمان و تقوا مى باشد!

استفاده بدون فرهنگ از تكنولوژى و وسايل گوناگون فناورى، ماهواره، اينترنت، تلفن همراه، تلويزيون و... كه مى بايست در جهت پيشرفت هاى علمى به كار گرفته شود، به دليل از بين رفتنِ بال تقوا و ايمان، در جهتِ نابودىِ دين، اخلاق و جامعه اسلامى قرار گرفته است!!

و بالاخره! تحصيل علم بدون معنويّت و تقوا واستفاده بودن تعهد و ايمان از دانش با همه پيشرفت هاى اعجاب انگيزش، همچون مركبى راهوار امّا لجام گسيخته است كه زمينه سرنگونى و نابودى انسان ها را فراهم مى نمايد.

و با كمال تأسف! همانطور كه بازگو گرديد، چنين اتّفاق ناگوارى در برخى مراكز تحصيل كشورمان رخ داده و على رغم پيشرفت هاى علمى، فناورى، سياست و امتيازاتِ بين المللى، مشكلات اعتقادى و اخلاقى فراوانى جوانان ما را در سطح جامعه و حوزه هاى تحصيل تهديد مى نمايد، چرا كه به علّت تبليغاتِ ضدّاخلاق و ضدّ تربيتِ دينىِ دشمن در بدنه آموزش و

ص: 40

پرورش برخى مراكز تحصيل و گروهى از محصّلين كشورمان يك باله شده اند!

و چون اين واقعيت دردناك يكى از مشكلات اساسى جامعه و كشور عزيز اسلامى ما است، نگارنده همانطور كه بازگو گرديد پس از تحقيقات وسيع و بررسى هاى فراوان به منظور انجام وظيفه دينى، مطالب دلسوزانه و مستندى را از آسيب هاى موجود در مراكز تحصيل در اختيار علاقه مندان قرار داده و از اولياء و خانواده ها درخواست مى نمايد تا ضمن آگاهى از اين واقعيت هاى تلخ، آسيب شناسى نموده و براى حلّ اين مشكلِ عمومى و اصلاحِ وضعيّت نابسامان مراكز تحصيل چاره جويى نمايند.

و عزيزانى كه نسبت به عنوان كردن اين گونه مطالب بدبين بوده، عيب ها را ناديده گرفته و در فكرِ اصلاح وضعيت موجود و حفاظتِ فرزندانشان از آسيب هاى اخلاقى و اعتقادى نيستند، بالاخره دودِ بى تفاوتيشان به چشم خودشان مى رود و روزگارشان به همان روزى مى افتد كه اينك گرفتار مى باشند و براى نجات از آن

ص: 41

هم راه چاره اى پيدا نمى كنند.

چرا كه اين افراد توجهى به وضعيّت نامطلوبِ

حوزه هاى آموزش و آسيب پذيرىِ فرزندانشان نداشته و فقط در فكرِ كسبِ اعتبار و ارزش كاذب و دريافتِ عناوين و القابى از قبيل، ليسانس و دكترا براى دخترانشان به منظور وارد شدنِ آنها به عرصه كار و فعاليت در جامعه مى باشند و معتقدند كه دختران نيز تحت هر شرايطى به موازات مردان و در كنار مردان بايد دست اندركار فعاليت هاى حياتى و اجتماعى و سياسى گرديده و به وضع خود و جامعه سروسامان بدهند.

امّا غافل از اينكه دختران قبل از رسيدن به آرزوهاى خود، از قالب زنانه درآمده، نه قادرند در قالب مردانه درآيند و نه در قالب دخترانه باقى بمانند! بلكه گرفتار سردرگمى تحيّر و سرگردانى گرديده و زمينه آسيب پذيرىِ خود و مردان و جامعه را فراهم مى نمايند!

چرا كه مثلاً در يك دستگاه پيچيده كامپيوتر كه ابزار و پيچ و مهره هاى مختلف با ابعاد و اندازه هاى متفاوت در آن به كار رفته؛ چنانچه ابزار و پيچ و مهره هاى آن را

ص: 42

جابجا نمائيم، دستگاه كامپيوتر بكلى ساقط و مختل مى گردد.

زن و مرد نيز ويژگى هاى ساختارى و فطرى خود را دارند و هر كسى براى كارى ساخته شده است. زن از نظرِ خلقت و خصوصياتِ طبيعى، جنس لطيف ناميده شده است. كار زن نبايد با خصوصيات طبيعى او منافات داشته باشد، خسته و كوفته اش نموده، فكر او را دگرگون نمايد. از خودش، از مديريّت خانه، از فرزندش، از شوهرش منصرف سازد.

آثار منفىِ اختلاط در محيطِ تحصيل

مگر ممكن است يك دختر با آن روحيه ظريف و قلبِ عاطفى اش در محيطى مختلط در كنار معلّم و دانشجويان قرار بگيرد و ظاهر آراسته و نگاه هاى مسمومِ مردان در او اثر نكند؟! و آيا ممكن است يك استادِ مرد يا معلّم و مربّى يا دانشجوى مرد هر چند اهل تقوا و تزكيه باشد، چنان بر افكار و اميالِ نفسش مسلّط باشد كه نگاه و توجّه دخترى (به خصوص دختر زيبا) او

ص: 43

را از آلودگى و انحراف حفظ نموده و مجذوب زيبايى او نگرديده و از آثارِ منفى نگاه و ارتباط صوتى آن دختر درامان بوده و گرفتارِ آسيب نگردد؟!

و بالاخره، درچنين وضعيّتى چگونه مى توان از دختران و پسرانِ صاحب ايمانِ معمولى، حتّى ايمانِ بالا، انتظار داشت به نفسِ خود اعتماد ورزيده، بر افكار و اميال خود مسلط گردند و گرفتار گناه و انحراف نشوند؟!

حالا ماجراى يكى از شخصيت هاى بافضيلت و برجسته را كه درمسير تعليم و تعلّم قرآن به يك زن نامحرم، گرفتارِ گناه گرديده بخوانيد تا روشن شود كه اختلاط و ارتباط با نامحرم در هر شرايطى و در هر صورتى و از هر فرد باايمان و تقوا و پرهيزكارى خطرناك و آسيب پذير بوده و هيچ گاه افرادِ معمولى كه از مراحلِ تقوا و كمالاتِ نفس و وارستگى برخوردار نيستند و تمام معلوماتشان در يك يا چند رشته تخصصى روز محدود مى باشد، ادعا ننمايند كه در رويارويى و اختلاط و نگاه به نامحرم در كلاسِ درس يا در مجالس سخنرانى

ص: 44

مختلط و مراكز عمومى، مجذوب نگرديده و در ذهنشن تصويرى از جنس مخالف و در نفسشان تهييجى از ميل جنسى پيدا نشده و از آثارِ منفى اختلاط با نامحرم مصون و محفوظ خواهند بود.(1)

اين ماجراى تكان دهنده را بخوانيد:

آسيب پذيرىِ شخصيّتى بافضيلت در مسير تعليم

قرآن به نامحرم

يكى از ياران و شاگردان بافضيلت امام باقر و امام صادق عليهماالسلام مى گويد:

من به زنى قرآن ياد مى دادم. يك بار هنگام آموزش قرآن بدون اختيار با او شوخى كردم! وقتى كه خدمت امام باقر عليه السلامرسيدم، آن بزرگوار (قبل از هر صحبتى) فرمود: به آن زن چه گفتى؟! (چرا با آن زن شوخى كردى؟!) من (از شرم و خجالت) دست بر روى صورت خودگذاشتم!

امام عليه السلام فرمود: ديگر نزد آن زن نرو (و ارتباطت را

ص: 45


1- _ مضامين اين قسمت برگرفته از نوشتار آقاى دكتر احمد صبور اردوآبادى در كتاب نگاه پاك زن: 1/175 به بعد.

با او قطع كن).(1)

اين يار و صحابى امام باقر عليه السلام شخصيّتى بافضيلت و داراى كمالات و تزكيه نفس مى باشد و آن زن هم فردى مسلمان، شايسته و جوياىِ علم دين و در مسير آموزش قرآن بوده و هر دو با اطمينان خاطر و در شرايطى مناسب به تعليم و تعلّم قرآن مشغول بوده اند.

ولى به هر حال معصوم نبوده و با اندكى غفلت گرفتارِ گناه شده، از مسير تقوا منحرف گرديده و زمينه ناراحتىِ امامِ زمان خود را فراهم كرده اند.

و بالاخره، مسئله رويارويى و اختلاط با نامحرم تا آن حدّ حايز اهميّت مى باشد كه شخصيّتى مانند جناب يوسف عليه السلامنيز كه داراى مقام عصمت مى باشد، در برابر زنان مصر، صراحتا از طغيان نفس خود به رحمت پروردگار پناه برده و از خداوند كمك و يارى مى طلبد.(2)

اينها كليّت مطالبى بود كه به عنوان هشدار و روشنگرىِ پدر و مادرها، جوانان عزيز و مسئولينِ امور

ص: 46


1- _ وسائل الشيعه: 14/144 حديث 5 .
2- _ قرآن مجيد: سوره يوسف: 53.

تربيتى بازگو شد. اكنون به بررسى جزئيّات وضعيّت مراكز مختلف آموزش و پرورش پرداخته تا در جريان خطرات جدّى اخلاقى و اعتقادى موجود در برخى مقاطع تحصيل و وضعيّت نونهالان، نوجوانان و جوانانِ قرار گرفته و در فكر اصلاح و سالم سازى مراكز تربيتىِ عزيزانمان باشيم.

ص: 47

ص: 48

2-نوجوانان و جوانان در دوران اضطراب و عصيان

اشاره

عصر حاضر، عصر نگرانى، دلهره، اضطراب و سرگردانى و دوران حيرت و عصيان نوجوانان و جوانان نام گرفته است.

اين پديده شوم را دنياى غرب با گسترشِ فناورى و تكنولوژى بدون فرهنگ به ارمغان آورده و ذهن جوانان عزيز را به دين گريزى و عصيانگرى و پيروى از عادت ها و رسم و رسوماتِ فرنگى ها مشغول نموده است!

اين مسئله باعث تأسّف است كه نسل گذشته با اينكه دوران جوانى خود را در حكومت غيراسلامى سپرى كرده است، در عين حال انسانهايى باشور، مؤمن، حماسه آفرين و مسلمان بار آمده و با حيرت و حسرت

ص: 49

به جوانان سرگشته و حيران و نسلِ مضطرب و نگرانِ امروز تماشا مى كنند!

و اين بدان جهت است كه نسل گذشته با جنگِ نمايان و آشكار دشمن در جهت فروپاشى دين، اخلاق، حيثيت و عفت جامعه اسلامى مواجه بود و جوانان غيرتمند و باايمان آن دوران على رغمِ شيوع علنىِ بى بندوبارى و فساد و با وجود اختناق و محدوديت هاى تبليغات دينى، از ايمان، حيثيّت و سنت هاى دينى خود حفاظت نمودند.

امّا نسل سرگشته امروز با جنگ نرم، تهاجم فرهنگى، تزوير و نيرنگ استعمار و دشمن مواجه است كه نتيجه اى جز دين گريزى،اضطراب و حيرت عايدش نشده است!

فسانه ها هم خواب آورد، فسانه من

ز چشم، خواب ربايد، فسانه عجبى است!

به هر صورت، در وضعيت آشفته كنونى، اين مسئله مورد سؤال است كه: براى رهايى از معضلاتِ موجود راه نجاتى وجود دارد؟ و آيا دين و دستورات دينى، سخنى

ص: 50

براى گفتن و نجاتِ نسل جوان از اين همه نگرانى و عصيان دارد؟

در پاسخ اين سؤال بايد گفت:

دين سخنان مستدل و متبين فراوانى براى درمان همه بيمارى ها از جمله اين بيمارى مُهلك داشته و راه كار اساسى براى رهايى نسل سرگردان كنونى ارائه داده است كه بايد به فكرِ يافتن و به كار بستن آن باشيم.

اكنون به منظور يارىِ اسلامِ مظلوم و بى ياور و نجات جوانان و نوجوانان سرگشته، به معرفى گوشه اى از آموزه ها و انديشه هاى دين و بررسى چگونگى تربيت فرزند در دورانِ مختلف زندگى پرداخته تا با به كارگيرى اين دستورالعمل ها، جوانان و نوجوانان را با قرآن و سنت و همچنين با پدر و مادرها آشتى داده و با ايجاد دوستى با والدين و محبّت متقابل آنها را متعهد، با شور و با هدف بار آورده تا از زندگى باصفا و صميميت برخوردار گردند.

اميد است با به كارگيرىِ مطالب اين كتاب، پدر و مادرها نيز، نيازهاى روحى، روانى و معنوىِ عزيزانشان

ص: 51

را به موازاتِ نيازهاى مادّى آنان درنظر گرفته و با جبرانِ اشتباهات گذشته خود، روح و روانِ نوجوانان و جوانان را با تربيت صحيح دينى آشنا نمايند.

نوجوانان و جوانان عزيز نيز با پدران و مادران خود مأنوس باشند، آنان را از خود دانسته، با آنان مهربانانه برخورد نموده و به سخنانِ دلسوزانه آنان گوش دهند.

در اين كتاب، نخست اشاره اى به خانواده و تربيتِ مطلوب فرزند در خانواده دينى و غيردينى داشته، سپس با تقسيم بندى دوران زندگىِ كودكان به هفت سالِ اول، هفت سال دوم، هفت سال سوم و هفت سال چهارم، دوره هاى زندگى عزيزانمان را درخانه، مهد، كودكستان، دبستان، راهنمايى، دبيرستان و دانشگاه از نظرِ تربيت هاى دينى و غيردينى و همچنين وضعيّت اخلاقى و اعتقادى محيط هاى تحصيل و معاشرت بررسى مى شود.

خانواده و تربيتِ فرزند

جامعه ما متشكّل از دختران، پسران و مردان وزنانى

ص: 52

هستند كه از كانونِ كوچك خانواده به اجتماع بزرگ قدم نهاده اند و هر درسى را كه از پدر و مادر و محيط خانه فراگرفته اند در اجتماع به مرحله عمل مى رسانند.

و چون فرزند در دامن مادر پرورش مى يابد، مادر بيشترين نقش را در تربيت و سرنوشت فرزند به عهده دارد، از اين رو دقت و آگاهى در انتخاب همسرِ شايسته و مربّى لايق مورد تأكيد و سفارش پيشوايانِ دين مى باشد.

ايمان، عقل، اخلاق، عفت و نجابت از جمله مسائلى است كه در انتخاب همسر بايد مورد توجّه قرار بيگرد و همچنين مسئله شرافت و اصالت خانوادگى نيز از مسائل لازم و ضرورى در انتخاب همسر مى باشد تا با برخوردارى از مجموع اين صفات ارزنده، زمينه پرورش فرزندان صالح و نيكوكار در دامنِ مادرِ باايمان و

باشرافت و بااصالت فراهم گردد.

پيامبر عاليقدر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

از گياهانى كه بر مزبله ها مى رويد، اجتناب كنيد.

سؤال شد: يا رسول اللّه ! مقصود از گياه و سبزى كه در مزبله مى رويد چيست؟

ص: 53

فرمود: زن زيبايى كه در خانواده پست و فرومايه پرورش يابد.(1)

بنابراين پس از انتخابِ همسر شايسته، باايمان و باشرافت، افتخار زنان ما اين مى شود كه جا پاىِ مربّيان حقيقى، خاندان رسالت و انبياء عليهم السلام گذاشته و كار تربيت

انسان را به عهده گرفته و با اجراى نقش مادرى، برترين جايگاه و بالاترين افتخار را براى خودكسب مى كنند، زيرا اين وظيفه عاطفى را هيچ مرد حتّى همسر و هيچ زن بيگانه انجام نخواهد داد.

فطرت پاك كودك

رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

هر كودكى براساس فطرت پاك دينى آفريده مى شود (اساس اوّليه دين در فطرت تمام كودكان وجود دارد) اين فطرت همواره ادامه دارد تا اينكه پدر و مادرش او را (براساسِ خواسته هاى خودشان) به آئين ديگرى مثل يهودى گرى و مسيحى گرى (و يا

ص: 54


1- _ وسائل الشيعه: 14/29.

صفاتِ ناپسند ديگر) بكشانند.(1)

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

قلب و روح نونهالان همچون زمين خالى از گياه و درخت است كه هر بذرى در آن افشانده شود مى پذيرد.(2)

كودكان هديه و امانت هاى الهى هستند كه پروردگار به فطرت و سرشتِ پاك به پدر و مادر ارزانى داشته است. والدينى كه وظيفه خود را در موردِ تربيتِ صحيح آنان بخوبى انجام دهند، اداء امانت نموده و در پيشگاه پروردگار سرافراز بوده و مستحقّ پاداشند.

و آنها كه از وظيفه الهى خود سرپيچى كرده و نسبت به تربيت و رفتار كودكشان سهل انگارى نمايند، به خود و فرزندان و اجتماع خيانت كرده و در فرداى حسابرسى در پيشگاه پروردگار مجازات خواهند شد.

امام صادق عليه السلام فرمود:

احاديث (و احكامِ صحيح) اسلامى را به فرزندان

ص: 55


1- _ بحارالأنوار: 30/281 چاپ ايران.
2- _ بحارالأنوار: 1/223 چاپ ايران.

خود هر چه زودتر بياموزيد، قبل از آنكه دشمن و مخالفين بر شما سبقت گيرند و دلهاىِ فرزندان شما را با سخنان نادرست خويش اشغال نمايند.(1)

امام سجاد عليه السلام فرمود:

حق فرزند آن است كه بدانى او از توست و در اين دنيا چه خوب باشد چه بد، وابسته به توست و تو مسئولِ سرپرستى او هستى، تا او را خوب تربيت كنى و او را به راه پروردگارش راهنمايى كرده و بر اطاعت از اوامر الهى يارى نمائى، زيرا كه در برابر رفتار خوب او اجر و ثواب مى برى و در مقابل گناه و معصيتش كيفر و مجازات مى شوى.

پس طورى درباره او رفتار كن كه در دنيا به عمل نيك و حُسنِ رفتار او افتخار كنى و در پيشگاه خداوند نيز به خاطر حسنِ انجام وظيفه و سرپرستى صحيح و رسيدگى درست بر رفتار او معذور باشى.(2)

ص: 56


1- _ اصول كافى: 6/47.
2- _ حقوق از ديدگاه امام سجاد عليه السلام: 47 به نقل از خصال صدوق.

تربيت صحيح كودك در هفت سال اوّل زندگى

اسلام پدران و مادران را موظّف نموده تا كودكان خود را براساس قوانين فطرت و مقررات حكيمانه الهى پرورش داده و نيازهاى جسمى و روحى آنان را طبق موازين صحيح فطرت تأمين نمايند، زيرا دوران كودكى دوران شكل گيرىِ شخصيت و بارگيرى فضايل و رذايل اخلاقى طفل مى باشد. همانطور كه شكوفه هاى اخلاقى و فضايل انسانى در دوران كودكى به بار نشسته و طفل را به كمال وكرامت مى رساند، بيشترين رذايل اخلاقى و صفات ناپسند نيز در زمانِ كودكى شكل گرفته و زمينه انحراف و فساد طفل را فراهم مى نمايد. از اين رو پيشوايان عاليقدر اسلام به تربيت صحيح فرزند و توجّه به مسائل معنوى و سجاياى اخلاقى كودكان تأكيد فرموده اند تا اساسِ سلامت اخلاق آنان در دوران كودكى پى ريزى گرديده و دچار انحراف اخلاقى و امراض روانى نگردند.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

بهترين ارثى كه پدران مى توانند به فرزندان خويش

ص: 57

بدهند، ادب و تربيت صحيح است.(1)

پدر و مادر مسلمان!

فرزندان پاره تن و سرمايه زندگى شما هستند، جايگاه كودك در هفت سالِ اوّل زندگى، كانون گرم خانواده و آغوش پر مهر و محبّت پدر و مادر مى باشد.

در اين دوران كه نونهالتان با دنياىِ خارج خانه كم تر ارتباط دارد، سعى نمائيد با بدآموزى هايى كه از سوى دشمن در قالب رسانه ها و شبكه هاى مخرّب فناورى و بازى هاى فكرىِ بدون فرهنگ ارائه مى شود، تماس نداشته باشند. در اين دوران ضمن شخصيّت دادن به كودكان و ايجاد رابطه عاطفى، آنان را با سرگرمى هاى سالم مأنوس نموده و بنابر آموزه هاى دينى، خود را هم بازى و هم سطحِ كودك قرار داده تا كودك با پدر و مادر و خانواده انس گرفته و در درازمدت زمينه رشد فكرى او در جهت آموزه هاى مثبتِ خانواده فراهم شود.

ص: 58


1- _ غرر الحكم: 1/79 چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

به اين حديث زيبا و آموزنده توجّه فرماييد:

كسى كه كودكى دارد، بايد رفتارِ كودكانه بااوداشته باشد.(1)

بنابراين بايد براى تربيتِ صحيح كودك براى او وقت گذاشت تا دوران هفت سال اوّل زندگى او با بازى و سرگرمى با پدر و مادر پُر شود و از دوران كودكى با والدين، دوست و رفيق شده و با نقش بستنِ اين اثر عاطفى در ذهن و روانكودك، در بزرگى نيز با پدر و مادر، رفاقت و دوستى داشته باشد.

و ديگر اينكه بنابر دستورالعملِ دينى:

كودك بر پدر و مادر، حكومت و فرمانروايى دارد و والدين با تحمّل امر و نهى او، زمينه دوستى و رفاقت بيشتر كودك را با خود فراهم مى نمايد.

اين حديث زيبا را بخوانيد:

رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

كودك، هفت سال اوّل عمر، آقا و رئيس و فرمانروا

ص: 59


1- _ وسائل الشيعه: 15/203.

است.(1)

امّا با كمال تأسّف! اغلب پدر و مادرهاى امروزى از تربيت صحيح كودك غفلت نموده و به علت كار و اشتغال فراوان و گرفتارى هاى امور زندگى، فرصت زيادى براى رسيدگى به كودكِ خود نداشته وبه جاى توجّه به آموزه ها و بدآموزى ها، نونهال خود را به مَهد فرستاده و يا مقابل بازى هاى رايانه اى و تلويزيون رها كرده و هيچگونه نظارتى هم بر فرهنگ و كيفيتِ استفاده از اين گونه وسائل را ندارند. در نتيجه نقش تربيتى پدر و مادرها كم رنگ گرديده و بازى هاى رايانه و برنامه هاى تلويزيونى براى كودك الگو شده و نونهالِ معصوم گرفتار تأثيراتِ منفىِ اخلاقى، ناهنجارى ها و عوارضِ روحى، روانى و جسمى از قبيل پرخاشگرى،خشم، خشونت و اضطراب گرديده است!

تا آنجا كه به گزارش متخصصان؛ به دليل ناآشنايى و غفلت والدين از عارضه هاى ناشى از بازيهاى رايانه اى و نبود قوّه قدرتمند در كشور، دايره آسيب پذيرى كودكانِ

ص: 60


1- _ بحارالأنوار: 104/95.

ايرانى بيش از ديگر كودكان دنياست!(1)

و اين در حالى است كه نونهالان معصومِ ما تقصيرى ندارند، وقتى كه تربيتِ آنان، تربيت فناورى باشد و ساعاتى را هم كه در خانه هستيم، به جاى گفتگو و ارتباط عاطفى و به جاى مهيّا نمودن وسائل تفريحى سالم، برايشان تلويزيون روشن كرده و خودمان نيز، برنامه هاى خشن و احيانا غيراخلاقى را همراه با كودكانمان ساعت ها تماشا مى كنيم، قهرا نونهالان ما قربانى بى توجّهى ما شده ودرمعرضِ آسيب هاى جدّى اعتقادى واخلاقى قرار

مى گيرند.

اين گزارش تكان دهنده را از كيفيت مبتذل بعضى از فيلهاى تلويزيونى بخوانيد:

پخش فيلم سينمايى «رفيق فابريك» از تلويزيون

تهران (شبكه 5) موجب خشم و حيرت خانواده ها گرديده. اين فيلم كه حتّى يك دقيقه آن خالى از

ص: 61


1- _ روزنامه خراسان: 18199تاريخ 3/6/1391.

جملات و اشارات و رفتارهاى ركيك و مستهجن و ضداخلاقى نبود، دقايقى پس از اذان ظهر در حالى پخش شد كه خانواده ها منتظرِ پخش مطالبى مناسب براى ارتقاء اخلاقِ فرزندان خود بودند! جمع كثيرى از بازيگران نمايش هاى كوچه بازارى در اين فيلمِ عارى از هنر و خلاقيّت و فاقد كارگردانى و كشش داستانى حضور دارند و خريد آن مصداق بارز دور ريختن بيت المال و اهانت به شعور و اعتقادات مخاطبان سيماى جمهورى اسلامى محسوب مى شود.(1)

عزيزان! بچه هاى من و شما به چنين وضعيّتى و وضعيّت مبتذل بازى هاى رايانه اى و وسائل فناورى عادت كرده اند و به جاى گوش دادن به حرف من و شما كه پدر و مادرشان هستيم، همان برنامه هاى ضد اخلاقى را تماشا مى كنند، يعنى همان برنامه هايى كه به آنان رحم نخواهد كرد و قصد نابوديشان را دارد؟

ص: 62


1- _ روزنامه خراسان: 18326 تاريخ 7/11/1391 به نقل از جمهورى اسلامى.

هشدار به پدرها و مادرها

پدر و مادر مسلمان! وسائل فن آورى هر روز بر ما تسلّط بيشترى مى يابد، بايد نگرانِ آثار مخرّب برنامه هاى آنها براى خود و خانواده و مخصوصا كودكان باشيم.

براى فرزندانمان وسائل تفريحى سالم تهيه نموده و آنان را با تفريحات مفيد و سالم سرگرم نمائيم. نگذاريم ساعت ها در مقابل تصاوير تلويزيونى و ديگر وسائل فناورى پِلك زده و گرفتارِ عوارض روحى و جسمى گوناگون گرديده، قربانى آثار مخرّب و ويرانگرِ خشونت و هيجان فيلم هاى بدآموز و داستان هاى افسانه اى ستاره هاى بى فرهنگ و بى رحم شده، اعتقادات و ارزش هاى فطرى و الهى آنان جريحه دار گردد.

پدر و مادر مسلمان! نمى توان كودكان را هنگامى كه در مقابل تلويزيون و ديگر نمايشگرها نشسته اند سرزنش كرد، چرا كه آنها تقصير ندارند، ما زمينه استفاده بدون فرهنگ تلويزيون و نمايشگرها را براى كودكان بى گناهمان فراهم نموده ايم و آنها هم از آنچه در

ص: 63

صفحه تلويزيون و ديگر وسايل فناورى مشاهده مى كنند، الگو مى گيرند.

تصوير و تكنيك هايى كه ديده اند در آنان مؤثر مى شود و به صورت يك عادت روانى، ريشه در اعماق آنها دوانيده و پس از اينكه قدم به مدرسه مى گذارند، اعتبار مدرسه و معلّم و معلّمى برايشان بى ارزش مى شود.(1)

اكنون پس از بررسى وضعيّت تربيت كودكان در خانواده به سراغ مهدكوك و كودكستان مى رويم تا از موقعيّت عزيزانمان در دومين جايگاه آموزش و پرورش و آسيب هاى پيش روى نونهالانمان در مهد و كودكستان با اطلاع شويم.

(با احترام ويژه و قدردانى از مديران لايق و باايمانِ تعدادى از مهدها و كودكستان هايى كه رعايت مسائل دينى و اخلاقى را مى نمايند).

ص: 64


1- _ مطالب تفصيلىِ تلويزيون و نمايشگرها را در جلد سوم اين مجموعه بخوانيد.

آزادى! يا بى رحمانه ترين ظلم!

پدر و مادر مسلمان!

كسانى كه مى خواستند به تقليد از غرب، ايرانى از هر نظر اروپايى بشود! به مقصود خود رسيدند! مادران و فرزندان را از هم جدا كرده و هر كدام را به سويى فرستادند!

مادارن را برخلاف شايستگى فطرى از تعليم و تربيت فرزند و اداره زندگى محروم نموده و به اداره، شركت و بازار در جمع نامحرمان گسيل داشتند! و كودكان معصوم را نيز از سايه پدر، از بوسه مادر و از مهر پدر و مادر محروم نموده و راهى مراكزِ عارى از عواطف و احساسات، مهد و كودكستان نموده و با شعارِ عوام فريبانه خود، بى رحمانه ترين ظلم ها را، آزادى، عدالت و طرفدارى از زن ناميدند!!

ص: 65

ص: 66

3-جابجايى مهد و كودكان با آغوش پرمهر و محبّت مادر و كانون گرم خانواده!

اشاره

خانه و محيط خانواده، مدرسه اى است كه استعدادهاى درونى كودك را شكوفا نموده و به او درسِ فضايل اخلاقى آموخته و نيازهاى جسمى و روحى كودك را تأمين مى نمايد، در صورتى كه مَهد و كودكستان هرگز نمى تواند اين گونه فرزندان تربيت كند.

اشتباه بزرگِ زنانِ شاغل

زنِ امروزى با به دست آوردن مدرك به خاطر نمايشِ شخصيّت اجتماعى، از پاره تنش چشم پوشيده و در اداره، شركت و بازار استخدام مى شود!

ص: 67

مادرى كه فرزند دلبندش را از دامن پُر مهر و محبّت خود و محيط گرم خانواده جدا نموده و او را به مهد و كودكستان مى سپارد، مرتكب اشتباه بزرگ و جبران ناپذيرى مى گردد.

مادرِ شاغل، محبّت، عاطفه و احساسات خود را فداىِ ماديات اندك، تجمّلات، فخرفروشى، چشم و هم چشمى و خواسته هاى نفس خود نموده و فرزند عزيزش را در محيطى ناامن و آسيب پذير رها مى سازد!

وضعيّت اسف بار مهد كودك و كودكستان

قبل از شروع سال تحصيلى، اطّلاعيه هاى تبليغاتىِ فراوانى به منظور جلب مشترى و تجارت منتشر مى شود كه خصوصيات و برنامه هاى مهدكودك و كودكستان ها بر روى آگهى ها درج مى گردد. در يكى از آن اوراق تبليغى با چاپ جدول هاى زيبا و رنگين، رشته هاى آموزشى مهدكودك را چنين ترسيم كرده بود:

قرآن، نقاشى، ژيمناستيك، مجسمه سازى و موسيقى و بعضى آموزش هاى ناموزون

ص: 68

اين نوع اطّلاعيه ها منحصربه فرد نبوده، از طرف مؤسسات زيادى پخش و منتشر مى گردد!

اى كاش اين تاجرهاى سودجو و دايه هاى پول پرست شرم مى كردند، آموزش كلام خدا، قرآن عزيز را كنارِ آموزش ... و موسيقى قرار نمى دادند و با اين گستاخى خود، قلب نازنين امام زمان عليه السلام را جريحه دار نمى كردند!

چه سنخيّتى بين نور و ظلمت! قرآن كتاب مقدس آسمانى و...!!

آرى! اين مهدها و كودكستان ها محلِّ آموزش، تربيت و تغذيه روح و جان فرزندان و پاره تنمان مى باشند كه با قلب و روح پاك و آميخته با فطرت دين و معرفت خداوند متولد گرديده و به عنوان امانت در اختيار پدر و مادر قرار گرفته اند!

مگر درآمد ناچيز، چشم و هم چشمى، تجمّل گرايى،فخرفروشى و اشتغال در جمع نامحرمان چه ارزشى دارد كه نور چشمانمان را از خود جدا كرده و به اين مراكز آلوده مى سپاريم؟!!

ص: 69

هيچ احساسى جايگزين عواطف و احساسات مادر نمى گردد!

عواطف و محبّت مادر به قدرى نيرومند است كه هيچ احساس و محبّتى جايگزين آن نمى گردد. دل مادر لبريز از مِهر فرزند است و در راه حفاظت و پرورشِ او از هيچگونه فداكارى مضايقه نمى كند.

وقتى مادر به روى بچّه ى خود لبخند مى زند، هنگامى كه فرزند، خود را به سينه مادر مى چسباند، موقعى كه از روى مهر و محبت او را مى بويد و مى بوسد، موجى از نشاط و لذت در اعماق روح كودك پديد مى آيد و در چهره و چشمان او نشاط و شادمانى ديده مى شود.

گاهى كودك گريه مى كند، نه دردمند است نه گرسنه. گريه او درخواستِ نوازش است. براى غذاىِ روانش فرياد مى زند، او گرسنه مهر و محبت است. به محض اينكه مادر او را در آغوش مى گيرد، به سينه مى چسباند و دست نوازش به سرش مى كشد، ساكت مى شود.

در تجربيات اخير ثابت شده كه صداى قلب مادر براى كودك از هر آهنگ موزونى جذّاب تر و دلنشين تر

ص: 70

است. موقعى كه صورتش روى سينه مادر قرار مى گيرد و صداى قلب مادر را مى شنود، آرام مى شود.(1)

مقايسه آغوش گرم خانواده با زندگى فرزندان در مهد و كودكستان

زندگى بچه ها در مهد و كودكستان از جهات ظاهرى بسيار خوب و مطبوع است. لباس هاى پاكيزه و زيبا، سرها شانه كرده و موها مرتب است. شرايط بهداشتى كامل و مجهّز مى باشد. اتاق ها با اصول فنّى ساخته شده است. غذاهاى كودكان با برنامه هاى صحيح تهيه مى شود. تمايلات جسمى بچه ها از نظر بازى و خواب و... تأمين گرديده است. امّا مهد و كودكستان قادر نيست جايگزين آغوش گرم خانواده شود و سرپرست كودكان نمى تواند مانند مادر تمام عواطف و احساسات كودك را ارضا نمايد.

علاقه يك نفر زن كه به منظور تجارت و كاسبى از صد نفر كودك سرپرستى مى كند با احساس و عشقِ

ص: 71


1- _ برگرفته از كتاب كودك: 1/265.

سوزانِ فطرى مادرى كه از كودك خود نگهدارى مى كند فرق بسيار دارد.

نوازشهاى اختصاصى كه در كودك ايجاد شادمانى و انبساط مى كند، تنها در دامن مادر است نه در مهد و كودكستان و بين صد نفر كودك.(1)

و بالاخره، مهد و كودكستان در محيطى كه كودكان را با موسيقى و... سرگرم مى نمايد، هرگز نمى تواند فرزندانى آزاده و فداكار بار بياورد، چراكه مهد و كودكستان تجارت خانه است و هدف مؤسسين آنها ابتدا كسب كردن و تجارت است، آنگاه تربيت، آن هم تربيت سطحى.

البتّه كودكانِ مهد و كودكستان هايى كه تا حدودى مسائلِ دينى و اخلاقى در آنها رعايت مى شود از دايره آسيب پذيرى كلى استثنا بوده و تا اندازاى از آفت هاى اخلاقى محفوظ مى باشند.

امّا چون هيچ احساسى جايگزينِ احساس و مهر و محبت مادر نيست، هرگز هيچ مهد و كودكستانى هر

ص: 72


1- _ همان: خلاصه صفحات 265 تا 281.

چند رعايت اصول دينى و اخلاقى رانمايد قادر نيست جايگزين آغوشِ گرم مادر گردد و عواطف و احساسِ كودكان در اين مراكز نيز جريحه دار شده و گرفتار آسيب هاى جدّى روحى و جسمى و عاطفى گرديده و در نهايت كودكانى بهانه گير و دردسرساز خواهند بود.

مهد و كودكستان از نگاه جرايد

پرخاشگرى و لجبازىِ كودكان مهد

خانم س. شاغل:

فرزندان ما خانم هاى شاغل به ناچار بيشتر از اينكه فرزند ما باشند، فرزندان مهد كودك اند. من خود فرزندم را از ساعت 6 صبح تا 7 شب به مهد كودك مى سپارم. وقتى هم به منزل مى رسم، آنقدر خسته ام كه فرصت رسيدگى به او را ندارم و بايد كارهاى فردا را انجام دهم.

فكر مى كنم علت پرخاشگرى و لجبازى بيش از حدّ كودكم نيز همين باشد، چون او از 6 ماهگى تا الآن كه 5 سال و نيم است همه اوقاتش را در مهد كودك سپرى كرده است. او نه از من حساب مى برد و نه از پدرش!

ص: 73

نمى دانم اين تأثير را از رفتار هم سن و سالهايش در مهد كودك ياد گرفته و يا در اثر دورى از خانواده چنين شده؟!(1)

روان شناس عضو هيئت علمى دانشگاه:

... كودك بايد در آغوشِ مادر، از محبّت او ارضا شود، به خصوص در 5 سال اوّل زندگى كودك به اين رابطه نياز دارد، و همين رابطه مستحكم است كه از طغيان هاى نابهنجار جوانى جلوگيرى مى كند. اگر نيازهاى او برآورده نشود، كودك نسبت به محيط زندگى نامطمئن و در نتيجه پرخاشگر و لجبازمى شود.(2)

كودك و دلهره جدايى از مادر

خانم شاغل:

كودكى 3 ساله دارم كه علاقه و وابستگىِ شديدى به من دارد، من قبلاً خانه دار بودم، امّا يك ماه است

ص: 74


1- _ روزنامه خراسان: 17157 تاريخ 26 آذر 1387.
2- _ روزنامه خراسان: 17157 تاريخ 26 آذر 1387.

شرايط استخدام من در يك بيمارستان فراهم شده است، ولى متأسفانه نمى توانم كودكم را به مهد بسپارم، چون او در هنگام ورود به مهد حاضر نيست از من جدا بشود.(1)

وحشتناك ترين و سخت ترين روز زندگى

مادر بيچاره 3 سال است كه براى نگهدارى از فرزندش در مرخصىِ بدون حقوق بسر مى برد، وابستگى او به كودكش چنان است كه حاضر نيست حتّى يك لحظه براى رسيدگى به كارهاى ضرورى او را به دست كسى بسپارد. روزهاى باقى مانده از مرخصى مى گذرند و موعدِ تحويل فرزندش به مهد كودك فرامى رسد.

شب را تا صبح با دلهره اى به وسعت يك تنهايى بزرگ بالاى سر كودكش مى نشيند. كودك آرام خوابيده و مادر دستى به موهايش مى كشد. انگار اين نوازش ها، زخم هاى ناشى از اضطرابش را التيام مى بخشد.

از سپيده صبح مى ترسد! از اينكه طلوع خورشيد

ص: 75


1- _ روزنامه خراسان: 17157 تاريخ 26 آذر 1387.

مصادف است با اولين جدايى او و فرزند دلبندش، ذهنش پُر از مجهولات است و دلش سرشار از دلهره...!

صبح لباس كودكش را بر تن مى كند او را به مهد كودك مى برد.

با خود مى گويد: امروز را توى صفحه ى تقويم به عنوان وحشتناك ترين و سخت ترين روز زندگى يادداشت خواهم كرد!

مربّى مهد با رويى گشاده جلو مى آيد تا كودك معصومش را در آغوش بگيرد. اشك هاى مادر بر روى گونه اش جريان مى يابد و كودك با ديدن اضطراب او دستها را دور گردن مادر بى وفا حلقه مى زند و با اشك و آه، فريادى بلند سر مى دهد! او تاكنون حتّى لحظه اى را جدا از مادر نبوده است. مادر، احساسات، عواطف، فرياد و اشكِ پاره تنش را به خاطر كار، شخصيّت و اعتبار كاذب ناديده گرفته، كودكِ گريانش را با يك دنيا دلواپسى و ترديد تنها مى گذارد و دنبال اشتغالش مى رود!!

مادر مى رود و صداى فريادهاى التماس آميز كودكِ

ص: 76

معصوم در فضاى صحن مهد كودك مى پيچد!

مامان! تو رو خدا نرو...! طاقت ندارم...!!(1)

مادر! مى شه نرى سرِ كار؟!

بچه ها به ويژه در سالهاى اوّل زندگى، ديوانه وار عاشق و دلبسته مادرشان هستند... وقتى مادرى هنگام رفتنِ سر كار با فرزندش خداحافظى مى كند، كودك با خود فكر مى كند، اگر مادر به من علاقه دارد چطور نمى خواهد هميشه در كنارم باشد و همين افكار موجب بروز رفتارهاى ناهنجارِ كودكان از جمله خشم، بى تفاوتى، انزواطلبى، بهانه گيرى و... مى گردد!

مادران شاغل نيز، حال و روزى همچون فرزندانشان دارند. آنها هر روز با دلى پر رنج كودكان خود را رها كرده و از لذت بازى و صحبت عزيزانشان محروم هستند و اين رنج و اندوه با سپردنِ كودكانشان به مهد كودك چندين برابر مى شود...

ص: 77


1- _ روزنامه خراسان: 17157 تاريخ 26 آذر 1387.

بانوان شاغل كه احساس مى كنند براى بچه هايشان كم گذاشته اند، در خود احساس نوعى گناه همراه با اضطراب، تشويش و سرزنش مى نمايند كه عاقبت آن آسيب جدّى در رابطه بين مادر و فرزند مى شود!

زنان شاغل در ماه هاى آغازينِ پس از تولد نوزاد در اولين روزهاى دورى از فرزند خود و حضور در سر كار، دچار ضربه روحى شديد و ناگهانى مى شوند، به طورى كه نمى توانند تمركز لازم را از لحاظ روحى و عاطفى داشته باشند!...

و بالاخره بايد باور كنيم و بپذيريم كه براى كودك بسيار سخت است كه هر روز با كسى كه دوستش دارد، خداحافظى كند و با سوز و آه بگويد:

مادر! مى شه نرى سرِ كار؟!!!(1)

مادر بى عاطفه!

صبح وقتى داخل اتوبوس شدم، مادرى را ديدم كه كودكش را براى پياده شدن از اتوبوس همراهى مى كرد

ص: 78


1- _ جام جم: 4 شهريور 1387.

و كودك با نگرانى دستش را از دست مادر جدا كرد. او براى مادرش دست تكان مى داد و نگاهش مى كرد!

چهره رنگ پريده كودك و ظرف چاشت كه مادر همراهش كرده بود، نشان از عجله آنها داشت و معلوم بود كه فرصت صرف صبحانه را نداشته اند.

اين صحنه، روزها و روزها تكرار شد. با ديدن اين صحنه كنجكاو شدم، به ورودى مهدكودك كه آن دختر بچّه واردش مى شد نگاه كردم، هيچكس نبود كه كودك را تحويل بگيرد!(1)

مهد و كودكانِ تهاجمى و دردِسر آفرين

روزنامه نيويورك تايمز:

براساس نتايج تحقيقات پيرامون يك هزار و يكصد كودك در ده شهرِ آمريكا از سال 1990 تاكنون:

آموزگاران آمادگى و مادران اين كودكان از آنها به عنوان كودكان تهاجمى، بهانه گير، نترس، دردسر آفرين و افرادى كه بايد خواسته هايشان به سرعت عملى شود،

ص: 79


1- _ روزنامه خراسان: 18033 تاريخ 27/10/1390.

ياد مى كنند.(1)

آموزشِ رقص و آواز در مهدِ كودك!

مشاهدات خبرنگار روزنامه خراسان

از چند مهدِ كودك:

به مهدِ كودك... سر زدم. بنا به اظهارِ مادرِ كودكان، براى ثبت نام و نگهدارى كودك و برنامه هاى تفريحى و اردوهايى كه گاهى برگزار مى شود بايد ماهانه 420 هزار تومان پرداخت.

به اتاق خانم مدير مى رسم و او از برگزارى كلاس هاى متنوّع، جشن تولد، تهيه ناهار مورد علاقه بچه ها و موسيقى و رقص صحبت مى كند و مى گويد: تا يك ربع ساعت ديگر، برنامه رقص و آواز شروع مى شود، اگر دوست داشته باشيد مى توانيد اين برنامه را ببينيد.

چند دقيقه بعد، عمو محمود از راه مى رسد، البتّه با يك اُرگ بزرگى كه يك نفر دستيارى در حمل و نقلش

ص: 80


1- _ شكار جوانان: 3 صفحه 135 به نقل از روزنامه جمهورى اسلامى تاريخ 12/2/1380.

به او كمك مى كند. بچه ها با ديدن عمو محمود، با علاقه به دورش حلقه مى زنند، سپس صداى بلند موسيقى، ترانه هاى غربى عمو محمود، رقصِ بچه ها و لبخند رضايت بخش خانم مدير از اين اقدام!!

به يكى ديگر از مهدكودك هاى معروف مى روم. شهريه اينجا هم به همان مقدار است.

خانم جوانى با فرزند 4 ساله اش از اين مهد خارج مى شود. از آنها مى خواهم نظرشان را درباره برنامه هاىِ مهد بگويند. پسر بچّه بى معطّلى مى گويد: خاله سحر خيلى مهربان است، كلّى با بچه ها بازى مى كنيم. خاله برايمان آهنگ هم پخش مى كند.

وقتى از برنامه هاى رقص و آواز مى پرسم، مادرش مى گويد: يكى از برنامه هاى ثابتِ همه مهدها، همين رقص و آواز است...

به مهدِ كودك ديگرى مى روم. مدير مهد كودك مى گويد: شهريه ثابت در اين مهد، ماهانه 600 هزار تومان است و براى ساير كلاس ها و برنامه ها هم بايد هزينه جداگانه اى بپردازند... وى اضافه مى كند: آموزش

ص: 81

رقص «باله» يكى از ويژگى هاى خاص اين مهد كودك است...

به محيط بازى و نگهدارى بچه مى روم كه نزديك به سى كودك قد و نيم قد (دختر و پسر) در آن مشغول بازى هستند. براى اين بچه ها موسيقى پخش مى شود و بچه ها با گوش دادنِ موسيقى و ترانه يكى از خوانندگانِ آن ورِ آبى، روزِ خود را سپرى مى كنند...

كار و اشتغال مادر به چه قيمتى؟!

با مادر يكى از بچه ها گفتگو مى كنم و از چگونگى برنامه هاى مهد مى پرسم، مى گويد: كارمند است و مجبور است فرزندش را به اين مهد بياورد و همين اجبار باعث شده تا با وجود اينكه از اجراى برنامه رقص و آواز در مهد راضى نيست، فرزندش را به اين مهد بسپارد!

او حتّى چندين بار نسبت به اين موضوع اعتراض هم كرده است، امّا پاسخى كه شنيده اين بوده كه اگر راضى نيستيد، دخترتان را از اين مهد ببريد!

ص: 82

نظر مادر دختر بچه 4 ساله اى را درباره برنامه هاى آموزش رقص مى پرسم، زن با ناراحتى مى گويد: متأسفانه چنين برنامه هايى با وجود مخالفت بعضى از والدين، همچنان درمهدهاى كودك اجرا مى شود؟

من و همسرم، بارها به مديريت مهد اعتراض كرده ايم، ولى تأثيرى نداشته است. با اين روش ها، تربيت كودك دوگانه مى شود و مشكل ايجاد مى گردد، امّا چاره اى نيست، كارمندم و مجبورم فرزندم را به مهد بياورم و با اين شرايط هم كنار بيايم!(1)

حالا از خودمان بپرسيم، آموزشِ رقص و شنيدن موسيقى و ترانه هاى غربى و ديگر برنامه هاى به اصطلاح شادِ مهدها، به كودكان معصوم رحم خواهد كرد؟! و آيا تأثير اين برنامه هاى مبتذل، جز فروپاشى اخلاق و اعتقادات و در نتيجه قربانى شدن نونهالان عزيز، پى آمد ديگرى خواهد داشت؟!

و آيا كودكانى كه با رقص و موسيقى بار بيايند در بزرگى از كجا سر درخواهند آورد؟!

ص: 83


1- _ روزنامه خراسان: 18342 تاريخ 28/11/1391.

كودك پرورش يافته با رقص، در بزرگى سر از پارتى هاى مختلط درمى آورد!

آرى! كودك زمينه پذيرش خُلق و خوى خوب و بد در نهادش نهفته است. رفتار محيط در ضمير و باطن كودك ذخيره گرديده و پايه و اساس شخصيت و معنويتش مى گردد و در دورانِ جوانى، همه آن اخلاق و رفتار را در ميان جامعه به كار مى بندد.

وقتى كه كودك معصوم در سنِّ خردسالى در مهد و كودكستان در محيط مختلط و با رقص و پايكوبى پرورش يابد و روزِ خود را با شنيدن موسيقى و ترانه هاى غربى سپرى كند، اين بدآموزى ها روى شخصيّت و باورهاى او به شدت اثر خواهد گذاشت، در بزرگى، سر از پارتى هاى مختلط و مجالس گناه درمى آورد! آن وقت چه خواهيم كرد؟!!

بهتر نيست!

مادر به جاى دست يابى به ارزش و اعتبارِ كاذب و چشم و هم چشمى، از كار در بيرون خانه آن هم در وضعيّت آلوده كنونى صرف نظر نموده، تربيت فرزند را بر

ص: 84

كار خارج از خانه ترجيح داده، به امور زندگى، خانه دارى، شوهردارى پرداخته، خانه را مهد پرورشِ كودك قرار داده و پاره تنش را به جاى سپردن به مهد و كودكستان و آموزش رقص و موسيقى و... در آغوش پر مهر و محبت و عواطف و احساسات و تحت مراقبتِ صحيح خود پرورش دهد؟ چرا كه اولين كلاس تعليم و تربيت دامنِ مادر است.

مادر مسلمان!

كودك شما، پس از پايان مهد و كودكستان و ورودِ به دبستان، رابطه اش با مربّيان مهد و مهربانيهاى ظاهر و موقت آنان قطع مى شود و از سوى ديگر، پدر و مادر خود را نيز به عنوان كسانى كه چند ساعتى، آن هم بدون احساس و عواطف در كنارش بوده اند مى شناسد.

از اين رو، نونهال عزيز شما گرفتار عقده و رنج و غم درونى مى شود و چون احساسات و خواسته هاى كودكى اش سركوب شده، عقده درونى خود را به صورت پرخاشگرى و عصيان نشان مى دهد و به جاى اينكه فرزندى شايسته براى خانواده باشد، جذب تبليغات

ص: 85

فريبنده و بدآموزى هاى دوستان، همسالان و محيط آلوده مى گردد.

و شما مادر مى بايست تاوان ادب نشدن فرزندتان را پس بدهيد، چرا كه كار خارج از خانه را بر پرورش و تربيت و اشباع احساسات كودكتان ترجيح داده ايد!

به سخنان ارزنده اميرالمؤمنين عليه السلام به فرزند دلبندش امام مجتبى عليه السلام توجّه فرمائيد:

قلب و روح كودك و نوجوان همچون زمين خالى از گياه است، هر بذرى در آن افشانده شود مى پذيرد. از اين رو در آموزش دانش و تربيتت شتاب كردم پيش از آنكه دلت سخت شده و قلبت جذب ديگران شود (آماده پذيرش تربيت نباشد).(1)

ص: 86


1- _ بحارالأنوار: 77/218، نهج البلاغه: نامه 31.

4-كودكان و هفت سال دوم زندگى

اشاره

همانطور كه بازگو شد، دوران كودكى، دوران شكل گيرىِ شخصيّت، كنجكاوى و الگوگيرى نونهالان است. در اين زمان خصوصيات اخلاقى، عادت ها، منش ها، آموزه ها و بدآموزى ها در اعماق روح و فكر كودك جايگزين مى گردد.

كودكان در اين سنين حسّاس پاى به مدرسه مى گذارند تا با تحصيل علم و دانش و فراگيرى مبادى و سنت هاى دينى و فضايل اخلاقى و برخوردارى از تربيت صحيح، ابعاد وجودى شخصيّتشان در زمينه هاى مختلف شكوفا شود.

زيرا اين دوران، دوران انعطاف پذيرى كودكان است و

ص: 87

چنانچه كودكان در محيط خانواده سالم و با رفتار شايسته و صحيح پدر و مادر پرورش يافته باشند، دوران دبستان، بهترين زمان براى پذيرش مفاهيم صحيح دينى و آموزش مبانى اخلاق و معنويّت به وسيله معلّم شايسته در محيط سالم و مناسب مى باشد.

وظيفه سنگين خانه و مدرسه

از آنجا كه كودكان در هفت سال دوم زندگى بامحيط خارج خانه، مدرسه، كوچه، خيابان، دوستان و بچه هاى همسال خود ارتباط مى يابند و دوستان جديد آنان از خانواده هاى مختلف و اخلاق گوناگون هستند، والدين و مدرسه، موظّف به مراقبت و حفاظت نونهالان خود در خانه، مدرسه، و مسير رفت و آمد مدرسه مى باشند.

چرا كه كودكان معصوم از سرِ صداقت و فطرت پاك به هر چيزى دل مى بندند و قهرا خوبى ها و انحراف هاى كودكان مدرسه و دوستان كوچه و خيابان در آنان اثر مى كند و با رفتار و خُلق و خوى خوب و بد آنان آشنا مى شوند.

ص: 88

براين اساس كودكان را در اين سنينِ حساس نبايد رها كرد و بيشترين تلاش را در تربيت و ادب و مراقبت از آنان بايد به كار برد.

اين روايت زيبا و آموزنده را بخوانيد:

امام صادق عليه السلام فرمود:

فرزند را در هفت سال اوّل زندگى آزاد گذار تا سرگرم بازى باشد و در هفت سال دوم عمر، تربيت و ادبش كن.(1)

پس از آن، كودكان بتدريج بزرگ مى شوند و اندك، اندك مسائل جنسى را درك مى نمايند، از اين رو اسلام دستور مى دهد محل خواب آنان از يكديگر جدا شود تا زمينه تحريك جنسى براى آنان فراهم نشود.(2) و بحرانى ترين دوران زندگى نوجوان، 14-13 سالگى است كه دوران بلوغ و شور و هيجان غرايز جنسى آنان مى باشد. در اين دوران پرخطر، وظيفه والدين و مدرسه در مراقبت و كنترل نوجوانان سنگين تر و بيشتر از

ص: 89


1- _ بحارالأنوار: 104/95.
2- _ همان: /96.

گذشته مى باشد و مى بايست آداب معاشرت و آسيب هاى اخلاقىِ دوستان ناباب را به آنان يادآورى نمايند.

بلوغ زودرس كودكان و نوجوانان

مسئله بلوغ نوجوانان در سنين حدود 14-13 سال، مربوط به دوران گذشته مى باشد امّا در وضعيّت فعلى كه دشمن تعادلِ ما را در هم ريخته و همه چيز ما را دگرگون نموده، بچه ها ديگر بچه نيستند و كودكان و دختران و پسران نوجوان، سنّ بلوغشان چندين سال كاهش يافته و قبل از سنِّ متعارفِ بلوغ، بالغ هستند!!

هجوم دنياى مجازى، تصاوير مستهجن اينترنتى،ماهواره، بلوتوث هاى مبتذل تلفن همراه و همچنين وضعيت رسواى پوشش و آرايش دختران و زنان، اختلاط و ارتباط هاى نامشروع زنان و مردان درمراكز تحصيل و محيط هاى كار و اشتغال، اختلاط در مجالس و ضيافتها، رعايت نشدن موازين اخلاقى به وسيله پدران و مادران در محيط زندگى، عواملى است كه

ص: 90

زمينه بلوغ زودرس و فساد اخلاق نوجوانان را فراهم نموده است!

وقتى كه والدين در محيط خانه، شرم و حيا را زير پا گذاشته، مادران با لباس هاى مبتذل و آرايش در برابر كودكان و نوجوانان ظاهر مى شوند و با خيال راحت در كنار فرزندانِ خردسال خود به تماشاى برنامه هاى بسيار زشت و مستهجن شبكه هاى فاسد مى نشينند، پسر و دختر نوجوان وحتى كودك خردسال، آتشِ نهفته غريزه اش شعله ور شد، گرفتار بلوغ زودرس گرديده و دودِ ننگ و رسوائيش به چشم پدر و مادر و جامعه مى رود!!

اكنون با توجّه به اهميّت سلامتِ فضاى آموزش و نظام تعليم و تربيت و همچنين با توجّه به ضرورت آميختگى تحصيل علم با شايستگى هاى دينى و معنوى، به معيارها و ويژگى هايى كه رعايت آنها در مراكز تحصيل لازم و ضرورى است اشاره مى شود تا ببينيم فضاى آموزش و پرورش ما كه جايگاه پذيرش آموزه ها و بدآموزى ها مى باشد و بيشترين اثر را در خُلق و خوى خوب و بد عزيزانمان دارد، واجد اين ويژگى ها هست و

ص: 91

يا نياز به تغيير و تحوّل و دگرگونى نظام موجود مى باشد.

معيارهاى مدرسه و مراكز تحصيل مطلوب

1 _ پايبندى هاى مذهبى در راستاى آموزه هاى قرآن و دستورالعمل هاى پيشوايان دين و ايجاد پيوند معنوى و شيرين با خاندانِ رسالت عليهم السلام.

2 _ پيشگيرى از تبليغات ضدِّ اخلاقى و ضد دينى و اعتقادى آگاهانه و ناآگاهانه از مكاتب انحرافى.

3 _ استفاده و بهره بردارى از مديران، مربيان، معلّمان واساتيد مؤمن، معتقد، متعهد و پايبند به آداب و اخلاق دينى.

4 _ برگزارى مراسم بزرگداشت اعياد و وفيات و مجالس مذهبى به منظور عرض ادب به پيشگاه معصومين عليهم السلامو ايجاد زمينه آشنايى با سيره و راه و روش آن بزرگواران.

5 _ آموزش احكام، اخلاق و آموزه هاى دينى، وضو، غسل و ديگر مسائل مذهبى.

6 _ برپايى فريضه دينى نماز و برنامه هاى مذهبى و

ص: 92

التزام به گرفتن روزه در ماه مبارك رمضان و تشويق به حضور در مساجد و مجالس و محافل دينى پربار و مفيد به منظور آشنايى عزيزانمان از ابتداى نوجوانى با روحانيون و مبلّغين و كارشناسان پخته و با تجربه دينى.

7 _ پيشگيرى از اختلاط و ارتباط دختران و پسران و مقابله جدّى با هرگونه نفوذِ و تهاجم دشمن و پرهيز از پيروى راه و روش شرق و غرب.

8 _ اجراء واجب امر به معروف و نهى از منكر به منظور پيشگيرى از ارتكاب و شيوع فساد و گناه.

9 _ حاكميّت امنيّت كامل اخلاقى و نظارت و مراقبت جدّى بر معاشرت ها و روابط نوجوانان و جوانان با يكديگر و احيانا با بعضى از اساتيد نفوذى و غيرمذهبى.

10 _ انجام برنامه هاى آموزشى، علمى، تفريحى دسته جمعى سالم و اعزام به اردو و بازديد از مراكز تاريخى و ديدنى با رعايت آداب و اخلاق دينى.

11 _ ايجاد كارگاه، آزمايشگاه به منظور انجام كارهاى

ص: 93

علمى عملى و پرورش افكار و خلاقيّت و ابتكار جوانان.

12 _ ايجاد محيط اَمن در فضاى مدرسه و پرهيز از تنش، بحران و ترس و نگرانى و پرهيز از ايجاد اختلاف، درگيرى و تهديد و رفتار عزتمندانه، مهربانانه معلمان، دانش آموزان، دانشجويان با يكديگر.

13 _ رعايت ادب، نظم، ايثار، فداكارى و تعاون و همكارى.

14 _ استفاده و بهره بردارى از كتابها و نشريات سالمِ دينى علمى، اخلاقى، تربيتى و نمايشگرها و فيلم هاى مفيد در سطوح مختلف.

15 _ ايجاد فضاهاى سالم ورزشى به منظور پر نمودن اوقات فراغت.

16 _ رعايت نظافت و بهداشت و آموزش نكاتِ سلامت فردى و اجتماعى.

17 _ برپايى مسابقات دينى و اهداء جايزه به منظور تشويق نوجوانان وجوانان به فراگيرى احكام و

ص: 94

آموزه هاى دينى.

18 _ آشنا نمودن محصّلين با پيشرفت هاى صنعتى، علمى و فناورى جهان به منظور پرورش و شكوفايى نيروهاى ماهر و خلاّق به منظور رفع نيازهاى كشور و بى نيازى از بيگانگان.

19 _ ايجاد رابطه مستمر خانه و مدرسه و هم آهنگى برنامه هاى درسى، تربيتى و اخلاقى فرزندان.

با رعايت نكات و ويژگيهاى ياد شده كه خوشبختانه در بعضى از مراكز تحصيل رعايت مى شود، مدرسه و تحصيل خوب و مطلوب خواهيم داشت و فرزندان عزيزِ ما افرادى مؤمن، متعهد و پايبند به احكام و آموزه هاى دينى و تربيت اسلامى بار آمده و زمينه سرافرازى و بى نيازى ملت و كشورمان از اجانب و دشمنان فراهم خواهد شد.

حال به بررسىِ معضلات مدرسه و تحصيل كودكان در دوره هفت سال دوم زندگى و تربيت عصر جديد در دوران تمدن و فناورى بپردازيم و با نگاهى دلسوزانه آسيب شناسى نموده و به فكر چاره و پيشگيرى از

ص: 95

انحراف عزيزانمان در برخى مراكز آموزش باشيم.

تهاجم بى رحمانه دشمن به نوجوانان

با كمال تأسف! دشمن كه بارها از جوانان معتقد و باايمان شكست خورده، مدرسه و مراكز آموزش راكه جايگاه رُشد و تحول و شكل گيرى فضائل اخلاقى و پرورش، روح فداكارى و سلحشورى نوجوانان و جوانان مى باشد، ميدان حمله فرهنگى خود قرار داده و با تهاجم سنگين و پيچيده، ايمان و عقيده بيشتر آنها را كه عامل اصلى مقاومتشان در برابر تجاوز بيگانگان است كم رنگ نموده و با تعويض بينشِ فرهنگ اصيل اسلامى و جايگزينى تدريجى فرهنگ غرب، روح فداكارى و شهامتِ اكثر جوانان را تضعيف نموده است!

استعمار با طرح زمان بندى شده و تبليغات فريبنده و آموزش هاى پنهان و آشكار، شناخته و ناشناخته، بدنه مدارس و مراكز آموزش و تعليم و تربيت را به تدريج از كنترل معلّم و كادر مدرسه خارج نموده و گروهى از جوانان و نوجوانان را به سمت وسوى مسائل انحراف

ص: 96

اخلاقى و عقيدتى سوق داده است.

اين روند به ويژه درنوجوانانى كه در خانه و مهد و كودكستان در محيط آلوده و عارى از معنويت و اخلاق پرورش يافته اند و در معاشرت ها و رفت و آمدها، مراقبت و كنترل نداشته اند، مؤثرتر بوده است.

اين نوجوانان را با بدآموزى هاى مختلف از طريق مدرسه، دوستان، همسالان، وسائل فن آورى، ماهواره، اينترنت، بازى هاى رايانه اى، تلويزيون، تلفن همراه، راديو،مجلات به انحراف و فساد كشيده است.

و بالاخره اين مسائل مصيبت بار به طورخواسته يا ناخواسته روى داده و به صورت يك دغدغه جدّى درآمده است!

البتّه همانطور كه بازگو شد هدف از عنوان كردن اين دغدغه هاى تلخ، محكوم نمودن همه مسئولانِ امور تربيتى و مراكز آموزشى و كليّه دانش آموزان و محصّلين عزيز نيست.

چرا كه خوشبختانه، معلّمين و اساتيد، مسؤلانِ متعهد و مؤمنى وجود دارند كه نوجوانان و جوانان عزيز

ص: 97

را براساس تربيت دينى و فطرت پاكشان پرورش داده و دلسوزانه از آنان مراقبت و محافظت مى نمايند كه به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:

2 كودك دبستان به اتفاق معلمان پرورشى خود كه مردانى بافراست و باايمان بودند به دفتر كار نگارنده تشريف آوردند. اين 2 كودك عزيز و نازنين، حافظ بخش هايى از قرآن مجيد بودند كه با صداى زيبا و دلنشين خود، جمع حاضر را مستفيض نمودند و پس از آن با همان نواى دلسوزشان مداحى و مرثيه سرايى با شور و حالى در مصائب خاندان رسالت عليهم السلام اجرا نمودند كه همه حاضران را متأثّر و منقلب كردند. لطف پروردگار بزرگ و عنايت اهل بيت عليهم السلامگوارايشان باد.

و همچنين به يكى از دبستانهايى كه حدود 500 نفر از كودكان يتيم مشهد مقدس را پذيرش كرده اند، دعوت شدم كه مسئولين و معلّمين مؤمن و مخلص مدرسه، كودكان عزيز را با آداب و احكامِ دين و آموزه هاى مذهبى پرورش داده و از كلاس هاى آنان نواى دلنشين قرائت قرآن و سرود و اشعار دينى به گوش مى رسيد.

ص: 98

و همچنين پس از درخواستِ مسئولين برخى دبيرستان هاىِ دخترانه مشهد مقدس، جلد اوّل كتاب حجاب در اختيارِ دختران نوجوان قرار گرفت و پس از چند روز، صدها نامه باشور كه حكايت از احساسِ پاك و فطرتِ الهىِ دختران نوجوان داشت به دفتر انتشارات طوس رسيد كه بدون تعارف، تحوّل فوق العاده و مطالب زيبا و ارزنده اين نامه ها كه نتيجه سعى و تلاش و فداكارىِ دلسوزانه مديران، معلّمان و مسؤلانِ اين مدارس بود، بيشتر از انتظار بود و انشاءاللّه ، مطالب جلد پنجم اين كتاب را اختصاص به تعدادى از اين نامه هاى زيبا و پرمحتوا خواهم داد.

اين نوباوگان عزيز كه به مقتضاى سرشت و فطرتِ پاكشان و ارشاد و تلاش دلسوزانه معلّمين دلسوزشان در مسير كمال و ترقى قرار گرفته اند، مورد افتخار و مباهاتِ پدر مهربان امام زمان ارواحنا فداه هستند و حجّت و برهان بر همه كودكان و نوباوگان در پيشگاه پروردگار بوده و موجب شادى و سرافرازى اولياء و خانواده ها مى باشند.

ص: 99

امّا صد افسوس! در كنار اين مراكز تحصيل و دانش آموزان و معلّمان باايمان برخى از مراكز تحصيل، جبهه نفوذ دشمن گرديده و استعمار قلب و فكر عزيزان ما را در آن مراكز تحصيل ميدانِ حمله فرهنگى خود قرار داده است!

اكنون به چند نمونه از ماجراها و گزارش هاى تلخ و مصيبت بارى كه در برخى مراكز تحصيل و مسير رفت و آمد مدرسه اتفاق افتاده اشاره مى شود تا اولياء و پدر و مادرها در جريان شگردها و حملات شناخته و ناشناخته و تبليغات ضداخلاقى دشمن در فراهم نمودن زمينه انحراف عزيزانمان قرار بگيرند!

توزيع آرمِ شيطان پرستى در كلاس اوّل دبستان!

پدرى دلسوخته مى گفت:

پسر 7 ساله ام در يكى از روزهاى اوّل ورود به دبستان، تصويرى از مدرسه آورده بود كه خودش هم از ماهيتِ آن تصوير اطلاع نداشت.

پس از بررسى معلوم شد، تصوير، آرم شيطان پرستى

ص: 100

است كه به وسيله يكى از بچه هاى مدرسه به كودكانِ دبستان داده شده است!!

خبرهايى كه لرزه بر اندام مى اندازد

پس از تعطيل شدن مدارس، اگر سرى به خيابان هاى خلوت شهر بزنى، دخترها و پسرهايى را در سنّ و سال پايين با كيف و كتاب مدرسه مى بينى كه در كنار هم قدم مى زنند!

سنّ و سال اين دخترها و پسرها بقدرى پايين است كه موجب نگرانى مسئولان از جمله مدير كل فرهنگى سازمان ملى جوانان و مديركلّ دفتر پيشگيرى سازمان بهزيستى گرديده و نسبت به اين پديده هشدار داده اند و مسئولان آموزش و پرورش و خانواده ها هر راهى را براى مقابله با آن رفته اند، به جايى نرسيده اند!

... بنا به گفته مدير كل فرهنگى سازمان ملى:

وقتى برخى خانواده ها از آموزه هاى دينى و هويت اسلامى فاصله گرفته و به راحتى ماهواره و ديگر وسايل مبتذل و گاه حتّى سريال هاى تلويزيونى را ميهمان خانه

ص: 101

مى كنند، عملاً عدم پايبندى به اصول خانواده ها و ارزش ها را ترويج مى كنند و نبايد انتظار داشت دختر و پسرشان حتّى در سنّ و سال پايين گِردِ آسيب هاى اجتماعى نگردند!...

اين مسئولِ سازمان ملى اضافه مى كند:

آمارهاى سازمان بهزيستى حاكى از كاهش سنِّ دوستى هاى خيابانى است! حتّى دختر و پسرهاى در سنين 10 و 11 سال (محصّلين دوره دبستان) دنبال دوستى هاى خيابانى رفته اند! و در اين ميان، خانواده گناه را به گردن جامعه و مدرسه مى اندازد و مدرسه خانواده را مقصّر مى داند. در حالى كه هر دو طرف مقصر هستند و در اين زمينه وظيفه دارند!

بنا به گفته اين مسئول:

آنچه در حال حاضر به عنوان دوستى هاى خيابانى مطرح است، برگرفته از الگوهاى غربى است كه در جامعه ما پياده مى شود و متأسفانه قبح آن از بين رفته است و بسيارى از دختران و پسران آن را زشت نمى شمارند، بلكه آن راارزش نيز تلقى مى كنند و با

ص: 102

تعريف و تمجيد در گروه همسالان، بسيارى از نوجوانان نيز به اين مسئله روى مى آورند!

اين مسئول افزود:

آنچه ما براساس آمار و اطلاعات مى گوئيم اين است كه وضعيّت جامعه در زمينه دوستى هاى خيابانى و آسيب هاى ناشى از آن، وضعيّت هشدار دهنده اى است! چرا كه هر سال شاهد رواج و افزايش پديده دوستى هاى خيابانى هستيم كه آسيب هايى همچون بزهكارى جوانان و نوجوانان (در سنين پايين) فرار ازمنزل به ويژه در ميان دختران و اعتياد به مواد مخدّر سنتى و روان گردان ها را به دنبال دارد..(1)

اين ماجراى تكان دهنده را نيز بخوانيد:

توزيع تصاوير مستهجن به وسيله دانش آموز دبستانى

معلّم يكى از دبستان هاى مشهد مقدس مى گويد:

پس از مشاهده رفتار مشكوك يكى از محصلين

ص: 103


1- _ روزنامه خراسان:17522 تاريخ 23/1/1389.

خردسال، اين محصل نوجوان به دفتر مدرسه احضار گرديد.

در بازرسى از كيف اين دانش آموز، تعداد زيادى عكس هاى مستهجن زنان... مشاهده شد كه وى براى توزيع بين محصلين دبستان آورده بود!!

پس از اين ماجرا، پدر اين كودك خلافكار به مدرسه احضار شد تا در جريان رفتار ناپسند فرزندش قرار بگيرد.

امّا با كمال تأسف! پس از گفتگو با وى، معلوم شد اين پدرِ عارى از غيرت در جريان رفتار فرزند نوجوانش بوده و مسئله تصاوير مستهجن در خانه آنها يك مسئله عادى است و استفاده از اين گونه تصاوير در فضاى خانه آنها هيچگونه قبح و زشتى ندارد!!

اين رسوائى ها نتيجه نفوذ كامل دشمن است كه جنايتكاران 8 ساله و 9 ساله پرورش مى دهد! آيا باز هم جامعه، آزادى به سبك غرب را كه به نام آن اين همه جنايت انجام مى شود، سودمند مى داند؟!! و آيا اين ماجراهاى مصيب بار آزادى است يا استثمار؟!!

ص: 104

بيچاره پسر! بيچاره پدر و مادر، و بيچاره جامعه و مسئولين كه در فكر چاره نيستند! بلكه به جاى چاره، شاهد و ناظرِ مرگِ جانسوزِ اخلاق و معنويّت نونهالان و جوانان هستند!!

دختركانِ معصوم، قربانى راه مدرسه!

مرد 59 ساله شيطان صفتى توسط مأموران آگاهى مشهد شناسايى و دستگير شد.

وى درمراحل مختلف بازجويى به 60 مورد فريبِ دختربچه هاى بى گناهِ 6 تا 10 ساله در راه مدرسه و بردنِ آنها به مناطق خلوت حاشيه ى شهر و... اعتراف كرد.(1)

نوجوان 17 ساله اى كه دختر بچه 7 ساله اى را در راه بازگشت از مدرسه ربوده بود و پس از ... او را به طرز فجيعى به قتل رسانده بود، دستگير شد و به جرم هولناك خود اقرار كرد؟(2)

ص: 105


1- _ روزنامه شهرآرا: 947 تاريخ 29/6/1391
2- _ روزنامه خراسان: 17739 تاريخ 14/10/1389

كودكان دبستان درامان نيستند!

يك مادر دلسوخته:

نمى دانم چرا بعضى از والدين اين قدر بى فكر هستند؟! من و همسرم سعى كرديم كه فرزندمان را به دور از برنامه هاى اخلاقى بزرگ كنيم... امّا تصور كنيد، هم كلاسى پسرم كه سال چهارم ابتدايى است! تلفن همراه به مدرسه آورده و تصاوير مستهجن و روابط ... را براى دوستانش پخش كرده است!

اين مادر دلسوخته در حالى كه گريه مى كرد اضافه نمود: شما بگوئيد، من با اين اتفاق تأسف بار چه كار كنم؟! پسرِ 11 ساله ام اين تصاوير را جزء به جزء برايم تعريف كرد و اين نشان مى دهد كه اين تصاويرِ زشت در ذهن او نشسته است! چگونه بايداين تصاوير رااز ذهن صاف كودك معصومم پاك كنم؟!(1) و اين در حالى است كه ورود تلفن همراه در مدارس تمامى 192 كشورى كه عضو سازمان ملل هستند ممنوع مى باشد.

ص: 106


1- _ روزنامه شهرآرا: 953 تاريخ 5/7/1391

و اين هم نمونه هايى از جرايم ممنوعيّت تلفن همراه در مدارسِ كشورهاى دنيا:

در عربستان: 90 ضربه شلاق.

در قبرس و هند: كسر نمره انضباط و درج در پرونده.

در كانادا و اسپانيا: اخراج موقّت اگر گوشى روشن باشد.

در سوئد: اخراج دائم اگر در حال فيلم بردارى يا عكاسى باشد.

در استراليا: اگر در كلاس زنگ بخورد، گوشى ضبط مى شود.

در قطر: جريمه معادل 5/1 ميليون تومان.

در ايران: گرفتن گوشى تا يك هفته و در صورت تكرار تا پايان سال.(1)

ص: 107


1- _ روزنامه شهرآرا: 953 تاريخ 5/7/1391

اين گزارش را نيز بخوانيد:

مدير كل حوزه پيشگيرى از آسيب هاى اجتماعى سازمان بهزيستى:

بررسى ها نشان مى دهد، بسيارى از بلوتوث هاى غيراخلاقى كه باعث گرايش افراد به سيگار، مواد مخدر، مشكلات جسمى (و جنسى)، روانى و ايجاد بلوغ زودرس گرديده، توسط هم كلاسى هاى ناباب و حتّى در محيط مدرسه، ردّ و بدل مى شود!(1)

آرى! وقتى كه پدر و مادرها از گذاشتن وقت براى سرگرمى و تربيت فرزند مضايقه نموده و كودك خود را بدون تحقيق و مراقبت به كودكستان و مدرسه فرستاده و به علت اشتغال و كار هر دو در بيرون خانه و خستگى فراوان نظارتى برمعاشرت و رفتار او نداشته و حتّى فرصت و حوصله محبت نمودن به كودك معصوم خود را ندارند، كودك احساس استقلال نموده، به محيط مدرسه دل مى بندد و با يافتن همسالانِ نظيرِ خود، از خانه و خانواده جدا شده، گرفتار دوستان ناباب گرديده،

ص: 108


1- _ روزنامه خراسان: 18263 تاريخ 18/8/1391.

عوامل انحراف به سراغش آمده، مبتلا به گناه و احيانا، اعتياد و بحرانهاى روانى مى شود. در صورتى كه محبت به فرزند موجب مى شود، كودك براساسِ عاطفه فطرى با پدر و مادر دوست و رفيق شود، مشكلات خود را با آنان در ميان بگذارد و والدين هم او را راهنمايى كنند تا گرفتار همسالان و دوستان منحرف و ناباب نشود.

اين رواياتِ زيبا را در زمينه تأكيد اسلام به محبت فرزند به ويژه، دوست داشتن دختر كه نياز بيشترى به مراقبت دارد بخوانيد:

امام صادق عليه السلام فرمود:

حضرت موسى عليه السلام از خداوند پرسيد: كدام عمل نزد تو بهترين اعمال است. خداوند پاسخ داد: دوست داشتن كودكان.(1)

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

فرزندان خود را زياد ببوسيد، زيرا با هر بوسه اى درجه اى براى شما در بهشت خواهد بود و فاصله

ص: 109


1- _ بحارالانوار: 104/97.

هر درجه، پانصد سال راه است.(1)

رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

كسى كه به بازار رفته، تحفه و هديه اى خريده و آن را براى خانواده اش بياورد، مانند كسى است كه براى نيازمندان صدقه برده باشد و بايد در دادن آن هديه، دختران را بر پسران مقدم داشته و ابتدا به دختران بدهد، زيرا كسى كه دختران را خوشحال نمايد، گويا يكى از فرزندان حضرت اسماعيل عليه السلام را از بردگى آزاد نموده است، و كسى كه پسرى را خوشحال كند، گويا از عظمت خداوند گريسته است و خداوند او را به بهشت مى برد.(2)

ص: 110


1- _ همان: 92.
2- _ ثواب الاعمال: 433، مترجم، چاپ نشر اخلاق.

5-نوجوانان و هفت سال سوم زندگى

اشاره

در اين مرحله از زندگى با نوجوان حدود چهارده سال مواجه هستيم كه به مقطع راهنمايى و سپس به دبيرستان راه مى يابند.

اين سنين كه دوران بيدارى غرايز و احساسات جنسى مى باشد، بحرانى ترين دوران زندگى نوجوان است و آنان را دچار حيرت و اضطراب و سردرگمى مى نمايد.

نوجوان اين دوران چنانچه در خانواده و مدرسه مطلوب، تحت تربيت و آموزش صحيح دينى پرورش يافته باشند، دوران پر مخاطره بلوغ را با آرامش پشت سر گذاشته و براى خانواده و جامعه، افرادى مؤمن،

ص: 111

متعهد، مؤدب و باشخصيّت خواهند بود كه به نمونه هايى از احساسِ پاك اين نوجوانان در بعضى از مراكز تحصيل اشاره شد.

امّا نوجوانى كه در خانه و مدرسه از تربيت و تعليم مطلوب و صحيح برخوردار نبوده، تلخ ترين و پرمخاطره ترين دوران را در پيش داشته، از خانه و خانواده جدا شده و مهر و علاقه خود را به پاى همسالان و هم كلاسى هاى خود مى ريزند.

آنها پس از جدا شدن از خانواده و معاشرت با دوستان ناباب، گرفتار تفريحات ناسالم، وسايل مخرّب و فاسد و احيانا اعتياد، انحرافات جنسى و آلودگى به امراض روحى و روانى مى گردند و متأسفانه تعداد اين نوجوانان فراوان است.

و اين وضعيت نكبت بار نتيجه تلخ وابستگى به نظام صنعتى و دنياى تكنولوژىِ بدونِ فرهنگ است كه بيشترين اثر سوء را بر نظام خانواده به ويژه بر كودكان، نوجوانان و جوانان داشته است.

جامعه را از سنت ها و تربيت هاى اصيل دينى جدا

ص: 112

نموده و در مسير تهاجم سنگين فرهنگىِ مرئى و نامرئىِ دشمن و فيلم ها و رسانه هاى مخرّب و ويرانگر قرار داده است.

فرزندان اين جامعه، فرزند خانواده خود نيستند، بلكه فرزند وسائل و برنامه ها تحميلىِ فنّاورى بوده و با كمال تأسّف خودشان را گم كرده و در اضطراب مستمرّ و مبهم به سر مى برند!

حالا به مدارس راهنمايى و دبيرستان مى رويم تا ببينيم آيا همه عزيزانِ ما در اين مقاطع تحصيل از برنامه هاى دينى، تربيتى و اخلاقى برخوردار هستند؟ و در مدرسه ى مطبوب آموزش مى بينند؟ و بالاخره، خروجى اين مدارس چيست؟!

اين گزارش هاى تلخ و تكان دهنده را بخوانيد:

دانش آموزان راهنمايى و اعتياد

يك روان شناس و كارشناس مشاوره اعتياد:

سنِّ اعتياد كاهش يافته و به 13 سال رسيده است. گروه بزرگى شامل دانش آموزان راهنمائى و دبيرستانى

ص: 113

در معرض خطر اعتياد هستند.(1)

فساد و انحرافِ نوجوانان در مدارس راهنمايى

آقاى دكتر صبور اردوبادى به نقل از كارشناس امور تربيتى وزارت آموزش و پرورش كه 20 سال در محيط هاى درسى و تحصيلى با جريانات و مشكلات اخلاقى معلّمين و محصّلين مواجه بوده به عنوان هشدار به جامعه اسلامى و مقابله با خطرات جدّى اخلاقى موجود در مقاطع تحصيلى مطالبى را يادآور شده كه خلاصه آنها بازگو مى شود:

در سال 1363 كه در وزارت آموزش و پرورش در واحدهاى آموزشى كشور به عنوانِ كارشناس مراكز تربيتى مشغول انجام وظيفه بودم، از نزديك در جريان گزارشات مكرّر تأسف بارى قرار گرفتم كه از مدارس كشور و يا از طريق مسئولين مختلف رده بالاى كشور به صورت نامه هاى رسمى واصل مى گرديد كه همگى حكايت از فساد و انحرافِ دانش آموزان در سنين حدود

ص: 114


1- _ روزنامه شهرآرا: 1055 تاريخ 11/11/1391.

بلوغ در مدارس راهنمايى، دبيرستان و مراكز تجمّع جوانان و نوجوانان مى كرد!

در اين نامه ها مسئولين امور تربيتى مدارس در مورد مشكلات موجود در جوانان و نوجوانان، صراحتا اظهار عجز و درماندگى نموده و در مقام چاره جويى برآمده بودند!

پس از نشست ها، گردهمائى ها و مشورت ها با مسئولين مختلف به اين نتيجه رسيديم كه براى حلِّ مشكلات موجود، دست به دامان محافل مذهبى شده و با استفاده از اساتيد و مدرسين درس اخلاق در حوزه ها، روش اصولى مقابله با فساد و مسائل جنسى در مدارس را فراگرفته و به اجرا درآوريم.

به اين منظور، هيئتى از مسئولين، مأمور انجام اين كار شده و به خدمت دو نفر از اساتيد درس اخلاق كه در حوزه و دانشگاه تدريس مى كردند رسيده و مشكلاتِ جوانان و نوجوانان را مطرح نموديم.

هر دو بزرگوار حل نشدن اين مشكل را در شرايط فعلى يادآور شده و اظهار داشتند: اين مشكل اساسى

ص: 115

جامعه ماست و مدتى است كه مشغول تحقيق و بررسى راه هاى عملى مقابله با اين بحران جدّى هستيم، هنوز راه عملى پيدا نكرديم و اگر اين بررسى ها به نتيجه رسيد شما را آگاه مى سازيم و تا امروز كه حدود سه سال از اين ماجرا مى گذرد، خبرى نداده اند.(1)

اين گزارش تكان دهنده مربوط به حدود 29 سال قبل مى باشد كه مردم و جامعه آن روز به خصوص نوجوانان و جوانان ،گرايش هاى دينى بيشترى داشتند و به ارزش هاى اخلاقى، دينى و تربيتى، اهميّت بيشترى مى دادند.

تهاجمات فرهنگى، وسايل مبتذل فناورى و استفاده بدون فرهنگ از تكنولوژى، مفاسد اخلاقى و انحرافاتِ جنسى به اين گستردگى نبود.

امّا با كمال تأسف! در حال حاضر، وضعيّت اخلاقىِ بيشترِ جوانان و حتّى دخترها و پسرهاى نوجوان در محيط هاى تحصيل و كوچه و خيابان حتّى در اماكن مذهبى از خط قرمز تجاوز كرده و به مرز هشدار و

ص: 116


1- _ كتاب نگاه پاك زن و... :1/512 دكتر اردوبادى.

بحران رسيده است!!

آرى! وقتى كه در دوران شكل گيرى شخصيّت كودكان به آموزه ها و بدآموزى هاى آنان توجّه نشده و هر چه كه نوگلان ما را از مسير حيا و نجابت دور مى نمايد از سرِ راهشان دور ننموده، به پوشش، حجاب، معاشرت، انتخاب مدرسه خوب و دوستان، مسير رفت و آمد مدرسه دقت و مراقبت نشود، خواهى نخواهى عزيزان ما گرفتار فساد و انحراف اخلاقى و دينى شده و مسئولين امور تربيتى در مورد اصلاح آنان اظهار عجز و ناتوانى مى نمايند.

اين گزارش هاى تلخ را از روزنامه خراسان بخوانيد:

دختر، كو ندارد حجابِ مادر!

... يكى از ضرب المثل هاى قديم كه شايد امروز تاريخ مصرفش رو به اتمام باشد. مثال معروف «مادر را ببين، دختر را بگير» است.

در گذشته بسيارى از ويژگى هاى اخلاقى، دختر به مادرش مى رفت، به طورى كه كسى به راحتى مى توانست بفهمد كه فلان دختر، دختر كدام مادر است.

ص: 117

امّا حالا، دوره زمانه عوض شدهاست و بايد بگوئيم: «همكلاسى و دوستانِ واقعى و مجازى را ببين، بعد اگر جرأت كردى،برو دختر را بگير!»

اينها گزارشى است كه در خيابان هاى شهر، كم و بيش با آنها مواجه هستيم:

خانمى با پوشش سنگين و متين و چادرى مشكى كه با يك كِش چادرش را روى سرش جمع كرده بود، همراه دختركى كه اصلاً شبيه او نبود، نظرم را جلب كرد.

دخترك به نظرم، اوّل يا دوم ابتدائى است، بلوزى نيم آستين و شلوارى چين دار به پا دارد و در حالى كه قيد مقنعه و روسرى و شال را هم زده، با گيسوانى شانه كرده در حالى كه بستنى چوبى اش را گاز مى زد، دست در دست مادرش داشت!

از او در خصوص كيفيّت پوشش دخترش سؤال مى كنم، در جواب مى گويد: هنوز بچّه است!

مى گويم، 8 سال هم سنِّ كمى نيست، او سال ديگر به سنِّ تكليف مى رسد، فكر نمى كنيد، پذيرش ناگهانى چادر براى او كه حالا اين چنين در خيابان رفت و آمد

ص: 118

مى كند، كمى سخت باشد؟!

او (همين جمله كليشه اى را) پاسخ مى دهد: اگر اين طور لباس بپوشد، وقتى چادر را به او معرفى كنم، راحت تر مى پذيرد و عُقده اى نمى شود...!

دوباره از او سئوال مى كنم: مگر شما كه به قول خودتان از كودكى و قبل از رفتن به مدرسه، چادر سر مى كردى، الآن عُقده اى داريد؟!

اين بار كمى فكر مى كند و مى گويد: نه! پدرم به حجاب من و خواهرانم بسيار اهميّت مى داد و ما از بچّگى ياد گرفته بوديم كه حتّى اگر يك لحظه به كوچه برويم، بايد چادر سرمان كنيم و همين مسئله هم باعث شد كه اين كار براى ما عادت بشود، ولى ترس من اين است كه، بچه هاى امروزى به دليل تيزهوشى كه دارند، اين تربيت را يك نوع اجبار تلقى كنند و از پذيرش آن سرباز زنند.

و من به او پاسخ دادم: به عكسش فكر نكرده ايد كه اگر همين حجاب در كودكى از نظر او بهترين حجاب شناخته شود، ديگر امكان تغيير عقيده در او تقريبا

ص: 119

غيرممكن مى شود...

پس از ورود به دبيرستان، حجاب دخترم خيلى كم شد

مقابل مجتمع تجارى مى روم. خانم چادرى را كه با مأمور گشتِ ارشاد كه دخترش را به خاطر رعايت نكردن حجاب بازداشت كرده اند، در حال گفتگو مشاهده مى كنم... .

مادر اين دختر جوان كه خودش حجاب خوبى دارد مى گويد: باور كنيد كه نه من و نه پدرش ديگر حريفش نمى شويم! هر چه مى گوئيم فايده اى ندارد و كار خودش را مى كند اتفاقا يك بار ديگر هم او را گرفته اند ولى تعهد داد و آزاد شد، امّا فكر مى كنم اين بار كارش به دادگاه بكشد!

از او درباره حجاب دختر 27 ساله اش در دوران نوجوانى مى پرسم كه مى گويد: خيلى سخت نمى گرفتيم، خانواده ما كلاً روى بحث حجاب سخت گير نيست. البتّه حجابِ دخترم تا سنِّ دبستان بد نبود ولى از وقتى كه به دبيرستان و به خصوص دانشگاه رفت، حجابش خيلى

ص: 120

كم شد و هر چقدر من و پدرش گفتيم فايده اى نداشت!(1)

آرى! اين وضعيّت مبتذل نتيجه بى تفاوتى و بى توجّهى پدر و مادرها نسبت به حجاب، عفاف دخترانشان مى باشد كه در حال حاضر نه تنها كوچه، خيابان و بعضى از مراكز تحصيل را آلوده نموده، بلكه به فضاهاى معنوى نيز سرايت كرده و حريم هاى پاك و مقدس امامان معصوم عليهم السلامرا نيز به گناه و فساد آلوده كرده است!!

دختران و زنان ادب و حرمت اماكن مذهبى را پاس نداشته و زمينه شرمندگى ما را در برابر زائرين ديگر كشورهاى اسلامى كه اكثرا باحجاب كامل و حتّى با پوشش چهره به كشورمان آمده اند فراهم مى نمايند.

طاعون اخلاقى در حريم امام هشتم عليه السلام

گرچه ماجرايى را كه بازگو مى نمايم ارتباط كامل با موضوع كتاب ندارد، امّا از آنجا كه اين اتفاق هنگام نوشتن اين مطالب پيش آمد و ماجراهايى چنين

ص: 121


1- _ ضميمه روزنامه خراسان: 310 تاريخ 20/4/1392

دردناك در كنار بارگاه نورانى امام رئوف على بن موسى الرضا عليهماالسلام در شب هاى قدرِ ماه مباركِ رمضان، ماه عبادت، دعا، قرآن و مناجات و در ليالى شهادت امام مظلوم اميرالمؤمنين عليه السلام، از زائرين امام هشتم عليه السلام آن

هم در برابر هيئت عزاداران، جفاى آشكار و گناهى بزرگ مى باشد، ناگزير از يادآورى آن هستم.

تا ملّت مسلمان و مسئولان اخلاق و تربيت مملكت اسلامى و كشور امام زمان عليه السلام در جريان فروپاشى اخلاق و معنويت و نابودى حياى زنان و غيرت مردان اين مرز و بوم قرار گرفته و در فكر چاره و اصلاح وضعيت نكبت بار موجود برآيند.

ساعت حدود 11 شب بيستم ماه مبارك رمضان جارى (1434 ه . ق مرداد 1392) در حال عبور از حاشيه خيابان امام رضا عليه السلام كه منتهى به بارگاه ملكوتى امام ثامن عليه السلاممى شود بودم صداى عزادارى جمعيّت

شيعيان احصاء و قطيف عربستان با شور و حال خاصى مردم عابر را به خود جلب مى كرد.

جمعيتى حدود 200 نفر از مردان، جوانان و

ص: 122

نوجوانانِ شيعه عربستان با لباس هاى سياه، متين و باوقار در حالى كه نوحه مى خواندند و بر سينه مى زدند، صداى محزونشان از چند بلندگو طنين انداز بود.

و جمعى از زنان آنها كه همراه مردانشان براى عرض تسليت به پيشگاه مقدّس حضرت ثامن الحجج عليه السلام عازم تشرف بودند، همگى باچادرهاى سياه و پوشش هاى سرتاسرى در حالى كه حتّى صورت هاى خود را پوشيده بودند، در كمال وقار و متانت، آرام و بدون سر و صدا حركت مى كردند.

امّا آنچه تلخ و دردناك به نظر مى رسيد، وضعيّت مبتذل زنان و دختران انبوه زائر ايرانى بود كه با ظاهر زننده و تحريك كننده و با پوششهاى مبتذل و حركات وسوسه انگيز در حاشيه خيابان در حال رفت و آمد بودند!

اين زنان و دختران، بدون هيچگونه توجّه به موقعيّت و معنويّت ليالى قدر و ماه مبارك رمضان و بدون توجّه به حضور در حريم امام هشتم عليه السلام و قرار گرفتن در كنار هيئت عزاداران امام مظلوم

ص: 123

اميرالمؤمنين عليه السلام، با حالتى غيرعفيفانه به سوى بارگاه

امام رضا عليه السلام در حركت بودند!

برزخ سختى بود! برزخى بين نور و ظلمت! از يك سو، نوريانى كه در سوك و عزاى مولاى مظلوم اميرالمؤمنين عليه السلاماشك ريخته و به سر و سينه مى زدند.

و از سوى ديگر، ظلمت هايى كه در رديف عزاداران امام مظلوم عليه السلام با جلوه گرى و خودنمايى حريم هاى

اخلاقى را به سخره گرفته و دل و دين مردان و جوانان را به لرزه درآورده و شور حال زائرانى را كه با قلب شكسته و چشمانِ پراشك عازم زيارت و عزادارى بودند به هم مى ريختند!!

وضعيّتِ پوشش زنان و دختران به حدّى زننده و رسوا بود كه غيرتمندان از سر غيرت و شرمندگى و تأثّر در برابر زائران ديگر كشورهاى اسلامى كه با حجاب كامل و پوشش چهره به زيارت آمده بودند، سر به زير انداخته و دلشان به درد مى آمد!!

و تأسف بارتر اينكه: در محرم سال بعد، 2 زن جوان، بدون چادر، با لباس هاى مبتذل در بين انبوه مردان

ص: 124

عزادار زنجيرزن و در مقابل نگاه جمعيّتِ فراوان در نزديك بارگاه نورانى امام رضا عليه السلام، به طرز حرفه اى و وسوسه انگيز زنجير مى زدند و به اصطلاح با شور و هيجان فراوان براى امام حسين مظلوم عليه السلام كه خود و خاندان عزيزش قربانى دين و حجاب شدند، عزادارى و نوحه سرايى مى نمودند!

شرمشان باد! و نفرين بر مردان عارى از غيرتى كه شاهد منظره رسواى حرمت شكنى و توهين و جسارت به ساحت قدس امام حسين عليه السلام بودند و دم نمى زدند!!(1)

آيا اين صحنه هاى مبتذل و رسوا موجب هتك حرمت و حيثيت و آبروى ملت و كشور اسلامى عزيزمان كه ادعاى پيروى از اسلام و امامان معصوم عليهم السلام را دارد، در برابر مردم دنيا نمى شود؟!!

و آيا اين رفتار نكبت بار، قلب نازنين و مسموم امام غريب و مظلوم على بن موسى الرضا عليهم السلام را به درد نمى آورد؟!!

ص: 125


1- _ تصوير اين صحنه مبتذل كه در صفحه تلفن همراه ضبط شده موجود است.

اين ماجراى تكان دهنده را بخوانيد:

جريحه دار شدن قلب نازنين امام هشتم عليه السلام

مردى به اتفاق همسرش به زيارت امام رضا عليه السلام

مشرف شد. همسر اين مرد پس از 2 روز توقف اصرار كرد كه همين امروز بايد به وطن مراجعه كنيم!

مرد بيچاره اظهار كرد كه با تحمّل مشقّت از راه دور آمده ايم، بهتر است چند روز ديگر بمانيم تا زيارتمان كامل گردد.

امّا همسرش راضى به ماندن نمى شد و همچنان اصرار داشت كه همان روز مشهد را ترك نموده و به سوى شهر خود مراجعت نمايند.

وقتى كه مرد نتوانست همسرش را از رفتن منصرف ننمايد علّت اصرار او را جويا شد، زن اظهار داشت:

حقيقت اين است كه ديشب در عالم خواب محضر امام رضا عليه السلام مشرف شدم، عرض ادب و اظهار ارادت

نمودم، امّا آن بزرگوار اعتنايى به من نفرمودند.

من كه به زيارت آن بزرگوار آمده بودم، گلايه كردم و علت بى اعتنايى آن حضرت را سؤال كردم:

ص: 126

امام مظلوم و مهربان، سينه مجروح خود را نشان داد و فرمود: ديروز كه به حرم براى زيارت آمدى، قسمتى از بدنِ تو در معرض نگاه نامحرمان بود! رفتار زشت تو، سينه ام را مجروح نموده و قلبم را به درد آورد.(1)

خانم و دختر خانم مسلمان!

وقتى كه حريم شكنى يك زن، قلب نازنين امام هشتم عليه السلام را مجروح مى نمايد! اين همه حريم شكنى ها، بدحجابى ها و ناهنجارى ها كه منجر به نگاه هاى مسموم و آلوده مردان و زنان به يكديگر در حريم امام رئوف و مهربان مى گردد، با قلب مجروح و سوخته آن بزرگوار چه مى كند!!

اميد است دل من و شما هم از مشاهده اين صحنه هاى تلخ و ناگوار بسوزد به غفلت، بى تفاوتى و سهل انگارى پايان داده، غيرتمندانه از عفت، حجاب و حيثيت نواميس مان پاسدارى نمائيم.

ص: 127


1- _ كرامات رضويه: 2/199.

و اميد است، دل مسئولين فرهنگ و تربيت هم بسوزد و فاجعه تلخ سقوط اخلاق و معنويّت زنان و مردان را در كشور امام زمان عليه السلام جدّى گرفته و براى التيام دل سوخته و داغدار آن بزرگوار و برطرف كردن سوز دل مردم باايمان و غيرتمند، اقدام عملى مؤثّرى انجام داده وضعيت اخلاق و حجاب كشور عزيز اسلاميمان را كه حاصل فداكارى هاى طاقت فرسا و خونهاى پاك انبياء، معصومين عليهم السلام و هزاران شهيد در طول تاريخ است، سامان داده و اجازه ندهند امنيت اخلاقى و حيثيت جامعه اسلامى بيش از اين جريحه دار گردد!

و اميد است، دل دختران و زنان مسلمان نيز بسوزد و با رفتار غيرعفيفانه خود نسبت به امام رئوف و مهربان عليهم السلامجفا نكرده و زمينه غم و اندوه آن بزرگوار را فراهم ننمايند.

و اميد است، دل گويندگان و نويسندگان روشنفكر نيز بسوزد تا از سر مصلحت انديشى، محافظه كارى و رعايت مقتضيات زمان، مسئله بااهميّت حجاب را با

ص: 128

ذوق و سليقه خود، تفسير و توجيه ننموده و دشمن را در راه رسيدنِ به اهداف شومش بيش از اين يارى ننمايند.

و توجّه داشته باشند كه مسئله فعاليت هاى آزاد اجتماعى، رفت و آمدهاى بدون قيد و شرط و اختلاط و ارتباط هاى محرم و نامحرم در وضعيّت آلوده كنونى، محصول تلخ به حاشيه بردن مسئله حجاب و جدا نمودن زنان و دختران از خانواده مى باشد كه اكثرِ زنان و دختران را بى تقوا نموده و ريشه بيشترِ جرايم و جنايات گرديده اند و نتيجه اش فروپاشى امنيت و اخلاق جامعه و طاعون اخلاقى، حتّى در حريم ملكوتى امام هشتم عليه السلام گرديده است!!

بازگشت به مطلب

تربيت دينى واخلاقى دانش آموزان نظام آموزش وپرورش

دكتر سعيد رضوانى:

على رغم جديّت و تلاش براى توجّه به ساحت دينى و اخلاقى، نظام آموزش و پرورش در تحوّل عملكرد

ص: 129

دينى مخاطبانِ خود توفيق چندانى نداشته است.

... مجموع گزارش ها نشان مى دهد كه تعداد نمازخوان ها و به جاآورندگان ساير مناسك (روزه و...) از تعداد معتقدان به خدا و معاد كم ترند و تعدادى از اين جوانان در سطح اعتقاد و نگرش و انگيزش مثبت نسبت به دين و آموزه هاى آن متوقف مانده اند و به دلايل مختلف براى به جا آوردن اين مناسك رغبتى نشان نمى دهند...

در بُعد رفتارهاى دينى و رعايت حلال و حرام نيز وضعيّت به همين صورت و بلكه بسيار نامطلوب تر است.

اين مسئله به خصوص در رفتارهاى لذت طلبانه همسو با روحيات نسل جوان، نظير استماع موسيقى و روابط دختر و پسر، كاملاً مشهود و شايع است و تقريبا مى توان نتيجه گرفت كه حدود نيمى از جوانان در موارد ياد شده براساس تمايلات نفسانى و نه دستورهاى دينى و عقل، عمل مى كنند.(1)

ص: 130


1- _ نقدى بر روش تربيت هاى دينى: 113 و 115.

روابط نامشروع دختران و پسران در دوران تحصيل

حال ماجراى تلخ و تكان دهنده اى از آسيب پذيرى و روابطِ نامشروع دختران و پسران در مقطع آموزشِ راهنمايى و دبيرستان كه حساس ترين و پرمخاطره ترين دوران عمر آنها مى باشد، بازگو مى شود تا پدر و مادرها به خصوص مادرها، براى عزيزانشان وقت گذاشته و به جاى كار و فعاليت بيرون خانه، به تربيت و آموزش آداب دينى و كيفيت معاشرت و برخورد آنان با بيگانگان پرداخته، عزيزانشان قربانى غفلت و بى تفاوتى پدر و مادر نشوند.

ضمنا ماجراهايى كه بازگو مى گردد به خاطر رعايت عفت عمومى و پيشگيرى از اثرگزارى منفى كاملاً سانسور گرديده و حتّى الامكان مطالب ضداخلاقى آن حذف گرديده است.

آسيب هاى مسير مدرسه! پدر و مادرها در خوابند!

دختر 17 ساله اى كه قربانى آسيب مسير مدرسه گرديده ماجراى تلخ زندگيش را بازگو مى نمايد:

ص: 131

ناصر سرِ راه مدرسه ام مغازه داشت، پسر باوقارى به نظر مى رسيد. يك روز به مغازه اش رفتم و با يكديگر صحبت كرديم.

پس از شنيدن جملات احساسى ناصر فكر كردم مرد زندگى ام را پيدا كرده ام و با اين خيال واهى خيلى راحت با او ارتباط برقرار كردم.

چند ماهى گذشت و من احساس عجيبى پيدا كرده بودم. تا اينكه يك روز پس از گفتگوهاى عاطفى، از تشكيل زندگى و برپايى جشن عروسى باشكوه در باغِ ويلايى و... قرار شد به دليل اينكه به پاى هم بنشينيم و فكر ازدواج با ديگرى به سرمان نزند، يك قرارداد پنهانى نوشتيم و با اثر خون سرِ انگشتِ خود آن را امضا كرديم و با اين كار رسم وفادارى را به جا آورديم.

ناصر پس از اين پيمان مرزهاى بين ما را شكست و... و پس از آن خيلى راحت گفت: خانواده اش راضى به اين ازدواج نيستند و بهتر است همديگر را فراموش كنيم!

در اين شرايط با اينكه غرور و شخصيّتم به بازى

ص: 132

گرفته شده بود، با خشم و عصبانيّت از او جدا شدم و گفتم: به جهنّم! امّا نمى دانستم چه بلايى بر سرم آمده است و خودم را جهنّمى كرده ام! چون پس از گذشت چند ماه متوجّه شدم...!

مثل ديوانه ها سراغ والدين ناصر رفتم تا حقيقت را فاش كنم و از آنها براى حفظ حيثيتم كمك بخواهم.

ولى آنها سر و صدا راه انداختند و گفتند، پسرمان آن قدر هم كه تو فكر مى كنى احمق نيست كه چنين خطائى بكند!

پس از اينكه از آنها نااميد شدم، يك دنيا غم و غصه به سراغم آمد و چون نمى توانستم مسئله بى آبرويى ام را به پدر و مادر بگويم، تصميم داشتم... كه مادرم در جريان ماجراى مصيبت بارم قرار گرفت و...!

فقط مى توانم بگويم: امان از بازى چشم و دل كه زندگيم را تباه كرد، نمى دانم چه خاكى به سرم بريزم!

اگر پدر و مادرم به من آزادى نمى دادند و به خاطر درس و تحصيل، بدون مراقبت مرا به مدرسه نمى فرستادند، مواظب رفتار، معاشرت، پوشش و حجاب

ص: 133

من بودند، اين بلا سر من نمى آمد و حيثيّت و آبروى خودم و خانواده ام از بين نمى رفت!(1)

آزادى به سبك غرب، بردگى جنسى

ماجراى بازگو شده، نمونه اى از صدها ماجراهاى تلخ و ناگوارى است كه در روزنامه ها درج شده. امّا آنچه از محاكم قضايى به روزنامه ها نمى رسد و يا در روزنامه ها درج نمى شود، يا خانواده ها از ترس آبرو و حفظ حيثيّت، دم نمى زنند، تعدادشان انبوه و فراوان است!

وقتى كه آزادى به سبك غرب در جامعه اسلامى رايج گردد، اين جرأت را به خانواده مى دهد كه پاره تنشان در مسير تحصيل، برده جنسى و قربانى هوى و هوس گردد!!

وقتى كه آزادى موجب شود، دخترى جوان در راهِ مدرسه عفتش به سرقت رفته، از مردى چرب زبان فريب بخورد، ماه ها بدون اطلاع خانواده اش ارتباط نامشروع داشته باشد و بالاخره كارش به انجام ظالمانه ترين

ص: 134


1- _ روزنامه خراسان: 17543 تاريخ 16/2/1389

جنايت ها منجر شود، ناگزير تاوان تلخ اين گناه بزرگ را پدر و مادر بى تفاوت بايد بدهند كه نگذاشتند عزيزشان زير سايه دين بزرگ شود. اكنون كه كار از كار گذشته،ناگزير اشكِ ندامت جارى نموده و زانوى غم و تأسف در بغل مى گيرند! و دختران بدبخت هم در اين گونه ماجراها بيشترين ضررها را در قالب شكست هاى عاطفى تا هتك حرمت اخلاقى متحمّل مى شوند!

آرى! ثمره تلخ آزادى به سبك غرب، وضعيّتى بدتر از بردگى است كه بر جامعه ما تحميل شده و جامعه ما با پذيرش اين ارمغان شوم روزگارش سياه گرديدهاست!

اين آزادى نيست! استثمار است و بدبختى!!

امام صادق عليه السلام فرمود:

كسى كه با رفيق بد همنشين شود، سالم نمى ماند و سرانجام به گناه، ناپاكى و انحراف آلوده مى شود.(1)

نوجوانان و جوانان هر چند در خانواده شايسته و خوب پرورش يافته و مقيّد به موازين اخلاقى و شرعى باشند، امّا آزادى بى قيد و بند، محيط فاسدِ بعضى

ص: 135


1- _ مستدرك: 2/60.

مدارس و مسير آلوده آنها، همنشينان و دوستان منحرف، معاشرت هاى مسموم و اختلاط هاى نامشروع، نتيجه اش انحراف و فساد دختران و پسران است كه شاهد و ناظر آن هستيم.

جوانان گرگ صفت، چهره واقعى خود را پنهان مى كنند و به راحتى دروغ مى گويند، وعده مى دهند، وعده ازدواج، اتومبيل شيك، خانه و ويلاى زيبا و حتّى گاهى اشك مى ريزند تا دختر ساده لوح را در دام بكشند، از خانه و خانواده جدا كرده و چند گاهى از آنان سوء استفاده نموده، آنگاه دنبال ديگرى و پس از آن دنبال ديگران و داستان تكرار مى شود!!

دختران هم كه موجودى عاطفى هستند، زود تحت تأثير قرار مى گيرند، زود فريب مى خورند و بدون اينكه به عواقب كار بينديشند و يا با پدر و مادر مشورت نمايند، به سادگى گرفتار نيرنگ جوانان بالهوس مى گردند!!

و با كمال تأسف! روابط خود را با پسران از خانواده پنهان مى نمايند! خانواده ها نيز با خوش بينى بى جا، از

ص: 136

مراقبت و نظارت بر پوشش، رفتار و معاشرت آنان به خصوص معاشرتهاى مسير خانه تا مدرسه غفلت نموده و بزرگترين خيانت را نسبت به عزيزانشان مرتكب مى شوند!

اين گزارش تكان دهنده را بخوانيد:

خبرهاى تلخِ خانه تا مدرسه!

گزارش خبرنگار خراسان از آزادى دختران و پسران دانش آموز و مزاحمت هايى كه براى دختران هنگام رفتن يا بازگشت از مدرسه ايجاد مى شود:

3 دختر دانش آموز را با لباس هاى نامناسب و سر و وضع زننده در كنار بلوار... مشاهده مى كنيم كه راننده مى گويد: بسيارى از ناهنجارى ها به پوشش و رفتار خود افراد به ويژه دختران و كنترل خانواده ها برمى گردد...

به پارك... مى رويم. صداى خنده هاى چند دختر و پسر كه روى نيمكت نشسته اند توجّه هر كسى را جلب مى كند، مسير را به طرف آنها تغيير مى دهيم. چند دختر و پسر دانش آموز كه كيف و كلاسور در دست دارند در حال لطيفه گويى هستند و...

ص: 137

به مجتمع فرهنگى پارك مى رسيم. دور اين مجتمع روى نيمكت ها دختر و پسرها نشسته اند و از فيس بوك و ايميل خود سخن مى گويند و با ديدن عكس هايى در تبلت كه به يكديگر نشان مى دهند، مى خندند...!

نزديك زمين ورزش، يك دانش آموز دختر كه كيف مدرسه روى دوشش قرار دارد مورد مزاحمت 2پسر قرار مى گيرد و پس از چند دقيقه گپ و گفت از يكديگر جدا مى شوند...

به بوستان كنار يك مدرسه مى رسيم، چند پسر نوجوان دانش آموز را با لباس فرم و كوله پشتى كه تازه از مدرسه خارج شده اند مشاهده مى كنيم، آنها در حالى كه شيئى كوچك سياه رنگى را رد و بدل مى كردند، به يكديگر مى گفتند: اين ترقه ها خيلى باحاله... فردا بعد از مدرسه بيائيم اينجا و جلو پاى دخترها بيندازيم؛ آن وقت ترس و وحشتِ دخترها خيلى ديدنيه...!

با يكى از كسبه مجاور بوستان برخورد كرديم كه اظهار كرد: در اين بوستان دختران و پسران با حركات و رفتار زننده خود، امنيت و عفت عمومى را جريحه دار

ص: 138

مى نمايند...!

به بوستان ديگرى در خيابان... مى رويم،؛ جوان هايى درگروه 2 تا 4 نفره زير درخت ها يا در فضاى سبز نشسته اند و سيگار مى كشند، بعضى هم مشغول ورق بازى هستند!

داخل بوستان مى رويم، دختران و پسران درحال صحبت كردن، خنديدن هستند... پسر جوانى بسته سيگار را درمى آورد و به دخترها تعارف مى كند، 2 نفر از دخترها سيگار را قبول مى كنند و خيلى خوشحال دود مى كنند...!

به بوستان... در خيابان... نزديك مى شويم، ساعت تعطيلى مدارس دخترانه است... دسته هاى 5، 6 نفره پسرها كه عمدتا دبيرستانى به نظر مى رسند از راه مى رسند... تعدادى از آنها پس از كسب اطمينان، سيگارى از جيب برون مى آورند و با ترس و نگرانى شروع به كشيدن مى كنند! در همان لحظات 4 دختر نوجوان از كنار آنها عبور مى نمايند. حرف هايى بين آنان رد و بدل مى شود كه ناگهان صداى قهقهه پسران و

ص: 139

خنده دختران بلند مى شود...!!

با يك كارگر فضاى سبز هم صحبت مى شويم. دل پردردى دارد... از خريد و فروش و استعمال مواد مخدّر، مصرف مشروبات الكلى، روابط دختر و پسر و خيلى چيزهاى ديگر...!!

او مى گويد: تعدادى از دختران دبيرستان... بعد از تعطيلى به بوستان مى آيند و بدون هيچ گونه ترسى از دير رفتن به خانه، چند ساعتى در بوستان مى مانند...!!(1)

تاوان تلخ دوستى هاى دوران تحصيل

يكى از دوستان موثق و عزيزم نقل مى كرد:

جوانى به منظورِ اظهار مشكل زندگيش به اتفاق همسر جوانش به منزل من آمدند.

جوان كه ناراحت و افسرده بود در حضور همسرش اظهار كرد: من پسرخاله اين خانم هستم. يك ماه است سرِ خانه و زندگيمان رفته ايم. در اين يك ماه هيچگونه رغبتى از همسرم نسبت به من و زندگيمان نديده ام،

ص: 140


1- _ روزنامه خراسان رضوى: 2584 تاريخ 26/8/92.

حتّى از پختن غذا نيز خوددارى نموده است!

چند روز قبل كه مصادف با ايام سال تحويل بود، همسرم درخواست كرد، تعدادى كارتِ تبريك عيد برايش تهيه كنم تا براى دوستان هم كلاسيش بفرستد، من نيز برايش تهيه كردم.

يك روز كه از محل كارم به خانه برگشتم، چشمم به كيف او افتاد و آن را بررسى كردم، با كمال تأسّف و ناباورى ،كارتى را مشاهده نمودم كه تعبيراتى بسيار جذاب كه هيچگاه آن تعبيرات را براى من به كار نبرده بود، براى پسرى به نام... به عنوان تبريك نوشته بود!

از او در اين مورد سؤال كردم، چون خط و امضاى خودش بود نتوانست انكار نمايد و اظهار كرد: اين پسر در مسير مدرسه سر راهم مى آمد و با ردّ و بدل كردن شماره تلفن با يكديگر ارتباط برقرار كرديم.

پس از ازدواج به دختران هم كلاسيم گفتم به او بگويند، من ازدواج كرده ام و ديگر با من ارتباط نداشته باشد. امّا او دست بردار نيست و هم اكنون هم با يكديگر ارتباط داريم.

ص: 141

بيچاره جوان ادامه داد: با شنيدن اين ماجراى تلخ عصبانى شدم و او را به باد كتك گرفتم و تصميم دارم طلاقش بدهم.

اين ماجراهاى تلخ، گوشه اى از وضعيّت نكبت بار پسران و دختران دانش آموز بعضى مدارس مى باشد كه به جاى تحصيل و خواندن درس به خواهشِ دل خود مى رسند!

آرى! آزادى به سبك غرب، دوشيزگان معصوم در حال تحصيل را از مدرسه به بوستان مى برد و در كنار جوانان فاسد قرار مى دهد؟

سودى كه دختران از اين آزادى افسارگسيخته مى برند، سياه بختى و ويران كردن كاخ سعادتشان مى باشد!

آيا اين آزادى است يا بردگى و استثمار؟!! و آيا اين دختران مى توانند خوشبخت باشند و پس از ازدواج كانون خانوادگى شيرين تشكيل دهند؟!!

آزادى دهندگان، شاد باشند كه به آرزوى خود رسيده اند، عفت و حيثيّت دختران و كانون گرم خانواده

ص: 142

را نابود كردند!

پدر و مادرها هوشيار باشند، قبل از اينكه نوجوانان و جوانانشان ننگ و رسوائى بيشترى به بار آورده و قربانى شعله هاى سوزان غريزه جنسى گردند، در فكر ارضاء آن از طريق شرعى باشند.

زيرا غريزه جنسى يك واقعيت طبيعى است كه در سنين بلوغ به سراغ نوجوانان آمده و آنان را تحت تأثير شديدترين هيجان روحى قرار داده و با همه نيرو به سوى جنس مخالف جذب مى نمايد.

نياز جنسى مانند نياز به آب و غذا است بلكه به مراتب شديدتر از آنها مى باشد و همانطور كه تشنگى و گرسنگى را به هيچ وسيله اى جز خوردن و آشاميدن نمى توان برطرف ساخت، نياز جنسى را نيز با هيچ نيرويى جز ارضاء و اشباع و يا عفت و تقوا نمى توان خاموش نمود.

و ليكن افسوس و صد افسوس!

پدر و مادرها توجّه به اين مسئله بااهميّت نداشته، به كودكان و نوجوانان خود به چشم يك بچّه نگاه كرده و

ص: 143

حتّى با رفتار غيرعفيفانه در برابر آنها و با در اختيار گذاشتن وسائل مبتذل نمايشگر و دادن آزادى بى قيد و شرط، نه تنها آنان را از كام خطر نجات نداده بلكه زمينه تهييج غرايز جنسى نهفته آنان را قبل از رسيدنِ به سنِّ معمول بلوغ فراهم نموده و كودكان و نوجوانانِ خود را گرفتار بلوغ زودرس نموده و با كمال تأسّف در فكر ارضاء غرايز جنسى آنان نبوده و به آثار منفى و عواقب سوء اخلاقى، روانى و جسمانى آن توجّه ندارند!

ولى به هر حال، غريزه جنسى يك واقعيّت است و در هر صورت بايد ارضاء شود، وقتى كه والدين از طريق مشروع و شيوه سنتى آن را ارضا ننمايند، خود نوجوانان درصدد ارضاء آن برآمده و از طريق غيرمجاز، به دور از چشم پدر و مادر، در كوچه، خيابان و راه مدرسه، با ايجاد دوستى و ارتباط هاى غيرمشروع و دلدادگى هاى احساسى، غريزه جنسى خود را ارضاء نموده و زمينه رسوايى و بى آبرويى خود و خانواده را فراهم مى نمايند.

و در اين ميان بيشترين آسيب متوجه دختران مى باشد كه با روحيه ظريف و قلب عاطفى، گرفتار

ص: 144

نيرنگ و دام جوانان هوسران شده و با پيشنهاد ازدواج و ديگر وعده هاى كاذب، عفت و حيثيّت خود را از دست داده، دچار سرخوردگى، افسردگى و بيمارى هاى روانى مى گردند! و پدر و مادرها هنگامى به خود مى آيند كه كار از كار گذشته و متوجّه مى شوند كه واقعا بچه ها، بچّه نيستند! و اين در حالى است كه بيشترين تقصير متوجّه والدين است زيرا وقتى كه پدر و مادرها غرايز جنسى آنان را از طريق طبيعى و شرعى ارضاء ننموده و از سوى ديگر به نوجوانان خود آزادى داده و مراقبت بر رفتار، معاشرت هاى محل تحصيل و مسير رفت و آمد آنها نداشته باشند، نتيجه همين است كه پيش آمده! افتضاح و رسوائى!!

آرى! آزادى به سبك غرب، يعنى دوشيزه نوجوانِ معصومِ در حال تحصيل به جاى ارضاء غرايز جنسى از طريق مشروع در دام جوان هوس باز قرار گرفتن!!

تأكيد اسلام بر ازدواج

در فرهنگ اسلام، ارتباط زن و مرد و دختر و پسر

ص: 145

تنها از طريق ازدواج و اجراى مراسم شرعى مجاز است.

اكنون به تأكيد و سفارش اسلام در مورد ازدوج دختران و پسران توجّه فرمائيد:

پيامبر عاليقدر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

ازدواج سنت من است و هر كس از سنت من روى برگرداند از من نيست.(1)

و همچنين فرمود:

بهترين افراد امّت من كسانى هستند كه ازدواج بنمايند و بدترين آنها كسانى هستند كه از ازدواج روى برگردانند.(2)

و همچنين فرمود:

هيچ بنايى در اسلام بنيانگذارى نشده كه نزد خداوند محبوبتر از ازدواج باشد.(3)

امام صادق عليه السلام فرمود:

دو ركعت نمازى كه انسان متأهل مى خواند، ثوابش بيشتر از هفتاد ركعتى است كه انسان مجرّد

ص: 146


1- _ بحارالانوار: 103/222.
2- _ بحارالأنوار: 221.
3- _ وسائل الشيعه: 14/3.

مى خواند.(1)

پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

هر كس مى خواهد پاك و پاكيزه خدا را ملاقات نمايد، ازدواج كند.(2)

و همچنين رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

از جمله حقوق فرزند بر پدر آن است كه او را نوشتن آموزد، نام خوب براى او انتخاب نمايد و هنگام بلوغ وسيله ازدواج (ارضاء غريزه جنسى) فرزندش را فراهم نمايد.(3)

فاجعه ازدواج هاى احساسى جوانان

ازدواج بهترين و زيباترين حادثه زندگى است. هر پسر و دخترى كه به سنّ رشد و بلوغ مى رسند براساس نياز طبيعى، آرزويشان اين است كه ازدواج كنند.

اين پيمان مقدس مى بايست براساس ارزش هاى دينى و سنت هاى ديرينه اجتماعى و برخوردارى از

ص: 147


1- _ وسائل الشيعه: 14/6.
2- _ وسائل الشيعه: 14/6.
3- _ نهج الفصاحة: 507 چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامى

لياقت هاى معنوى انجام شود، تا پسران و دختران با انتخاب همسر دين دار و مؤمن زندگى مشترك خود را تشكيل داده و با ايجاد كانون گرم خانواده و تربيت فرزندان صالح در كنار يكديگر از زندگى سرشار از صفا و صميميّت برخوردار باشند.

امّا افسوس و هزار افسوس!

در وضعيت فعلى بيشتر جوانان به سنت ها و آداب و رسوم مذهبى، پشت پا زده، همسر و شريك زندگى خود را براساس موقعيت تحصيلى و داشتن مدرك از محيط هاى آلوده مختلط تحصيل و يا از خيابان و مراكز عمومى انتخاب مى نمايند.

پسران و دختران، بدون توجّه به ارزش هاى دينى و معنوى و بدون توجّه به وضعيّت اخلاقى و معاشرت ها و ارتباط هاى دوران تحصيل، مجذوب ظاهر آراسته و صداهاى ظريف و لبخندهاى مليح يكديگر گرديده و بدون نظرخواهى از پدران و مادران دلسوز به شكل گيرى ازدواج تن مى دهند!

در صورتى كه بى توجهى به مسئله معاشرت ها و

ص: 148

ارتباط هاى آزاد و نامشروع دختران و پسران در دوران تحصيل و در مسير مدرسه و دانشگاه كه در حال حاضر قبح و زشتيش هم از بين رفته و نوعى موقعيت و كمال براى جوانان حساب مى شود و با كمال تأسف، پدر و مادرها هم معمولاً از آن بى اطّلاع هستند، پسران و دختران را پس از ازدواج، گرفتار آسيب هاى جدى نموده و تاوان تلخ آن هم، ناسازگارى، اختلاف، كشمكش و تباه شدن زندگى و افزايش وحشتناك آمار طلاق است!!

پسران و دختران، اين ماجراى تلخ و تكان دهنده را بخوانند تا گرفتار عاقبت نكبت بار هوس هاى موسمى نگشته و مسئله سرنوشت ساز ازدواج را كه بزرگترين حادثه زندگى است، جدّى تلقى نموده، براساس سنت و آموزه هاى دينى تشكيل زندگى داده و توجّه داشته باشند كه خيابان و دانشگاه محل انتخاب همسر و شريك زندگى نيست، زيرا شخصيت واقعى افراد با شخصيّت اجتماعى آنان تفاوت زيادى دارد و هيچگاه اين گونه احساس هاى موسمى پايه ازدواج نخواهد شد.

ص: 149

چرا كه اين گونه دلدادگى ها، عادت غربى هاست كه متأسفانه در مغز جوانان كشور ما نيز نفوذ كرده و كوركورانه دنبال اين عادت نكبت بار مى روند و سرانجام اين گونه ازدواج ها، جدايى دو همسر و يا سردى شديد است كه از طلاق سردتر است!

و بالاخره تنها ازدواجى موفق است و كاخ مهر و محبّت بر آن نهاده مى شود كه هر كدام از دختر و پسر قبل از ازدواج با هيچ بيگانه و نامحرمى رابطه نداشته و عفت و پاكى بر همه وجود آنان حكومت كرده باشد.

سرانجام ازدواج احساسى دوران تحصيل!

دخترى كه در ازدواج احساسى شكست خورده، خاطرات تلخ خود را اظهار مى نمايد:

... من و پوريا در دوره ارشد در رشته زبان شناسى پذيرش شديم و چون در دوران تحصيل با يكديگر بوديم، پوريا به خواستگاريم آمد و پس از آشنايى خانواده هايمان، مراسم «بله برون» برگزار شد.

پس از چند روز از برگزارى اين مراسم، فرشته، يكى

ص: 150

از هم كلاسى هايم تلفنى تبريك گفت، به او گفتم: تصميم دارم بعد از عقد، بچه هاى كلاس را به يك كافى شاپ دعوت كنيم. هم كلاسيم گفت: به پوريا بگو، كافى شاپ... را رزرو كند. پس از خداحافظى برايم سؤال بود كه چرا فرشته آنجا را معرفى كرد؟!

صبح روز بعد، فرزانه يكى ديگر از دختران هم كلاسيم براى تبريك به من تلفن زد و خواست مرا ببيند. به او گفتم كه ناهار با پوريا بيرون هستيم. او ادامه داد: باقلاپلو با گوشتِ فلان رستوران خيلى عاليه.

وقتى پوريا به دنبالم آمد و پرسيد براى نهار كدام رستوران برويم؟ من رستورانى را كه هم كلاسيمان معرفى كرده بود نام بردم، خيلى خوشحال شد و گفت: باقلا پولوهايش حرف ندارد و من تعجّب كردم!

بعدازظهر همان روز، سودابه يكى ديگر از دختران هم كلاسيمان، سرى به من زد، عكس هاى مراسم «بله برون» را به او نشان دادم. وقتى عكس ها را ديد پرسيد: براى رنگ لباسهايت با پوريا مشورت كردى؟

گفتم: نه. گفت: من هم براى اينكه بنفش نبود تعجّب

ص: 151

كردم! هر چه پرسيدم: چرا بنفش؟ جواب نداد!

يك ماه گذشت و در تدارك مجلس عقدكنان بوديم كه به فرشته تلفن زدم و او را به خانه مان دعوت كردم و به اصرار از او خواستم كه بگويد چرا آن كافى شاپ را معرفى كرده بود؟!

گفت: در دوران دوستى با پوريا، چندين بار مرا به آنجا دعوت كرده است و اينكه فرزانه هم باقلاپلو گفته، پوريا با او هم دوست بوده و مى دانست پوريا آن غذا را دوست دارد و سودابه هم در دوران دوستى با پوريا، علاقه او را به رنگ بنفش مى دانست و...

پس از اظهارات فرشته، دنيا روى سرم خراب شد و تازه فهميدم، همسر رؤياها و احساساتم با همه دختران دانشگاه دوره اى را گذرانده و من بى اطّلاع هستم!!

و حالا مانده ام كه چگونه با مردى كه به من خيانت نموده زندگى كنم و عشق و علاقه ام را به پاى او بريزم و عاقبت ازدواج بامردى كه دلداده اين همه دختر بوده چه خواهد شد؟!!(1)

ص: 152


1- _ روزنامه خراسان: 18601 تاريخ 26/10/1392

و اين گونه ازدواج هاى موسمى، پسران را نيز به روز سياه مى نشاند، چرا كه آنها نيز گرفتار دلدادگى احساسى دخترانى مى شوند كه در دوران تحصيل و در كوچه و خيابان با پسران زيادى ارتباط داشته و خاطرات شيرين كافى شاپ، باقلا پلو و رنگ بنفش و... پسران موسمى در قلب و دل آنها جا دارد و هيچكس حتّى پدر و مادرهاى آنها از اين ارتباط باخبر نيستند...!!

در گذشته در كشور اسلامى ما، دختران و پسران براساس سنت هاى دينى ازدواج مى كردند و تا آخر عمر محبت و وفاداريشان ثابت بود و هر چه بر مدت زندگيشان افزوده مى شد، بر گرمى و ارتباط زن و شوهر افزوده مى گشت. آزادى در ازدواج و انتخاب همسر به سبك غرب، اين بدبختى را به ارمغان آورد كه پس از گذشت زمان كوتاهى از شروع زندگى، دوره ناكامى و محروميت از مهر و محبّت دختر و پسر آغاز گردد!!

زندگى گذشته و امروز

حالا كه به زندگى گذشته اشاره شد، خوب است

ص: 153

نگاهى داشته باشيم به كيفيّت زندگى باصفا و با آسايش ديروز و مقايسه آن با زندگىِ آشفته و پريشان امروز كه با تغيير ملاك ها و معيارها و سنت هاى دينى، آسايش خانواده ها به خصوص جوانان به ويژه مسئله تحصيل و ازدواج دختران و پسران به هم ريخته و تبديل به بحران و فاجعه گرديده است.

آنگاه ببينيم چه ظلم بزرگى بر ما رفته است كه دشمن با شعارهاى فريبنده و تبليغات شيطانى، فرهنگ آلوده خود را جايگزين سنت هاى دينى ما نموده و همه چيز، حتّى جوانان و نواميس ما را به راحتى از ما گرفته و ما نيز بر اثر غفلت و بى تفاوتى در برابر تهاجم دشمن تن به ذلت و خوارى داده ايم!

اين حديث آموزنده را بخوانيد:

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

هميشه امّت اسلام در راه خير هستند تا هنگامى كه از فرهنگ و آداب و رسوم كافران تقليد نكنند و چنانچه از رفتار آنان پيروى كردند. خداوند قادر

ص: 154

آنان را خوار و ذليل مى گرداند.(1)

حالا به سراغ زندگى ديروز و امروز مى رويم تا ببينيم كدام زندگى سعادت و آسايش ما و فرزندانمان را فراهم مى نمايد:

زندگى ديروز با تربيت و آموزش صحيح و تحصيل و ازدواج توأم با سعادت پسران و دختران براساس پايبندى هاى دينى و وابستگى به سنت هاى اصيل اسلامى؟

يا زندگى امروز با پايبندى به عادات و رسوم غرب و تقليد كوركورانه از فرهنگ مبتذل دشمن و تربيت فرزندانى منحرف و عصيانگر؟!

و پس از آن انتخاب زندگى بهتر و عقلانى تر با شما...

زندگى ديروز و امروز

يادش بخير!

زن ديروز(2) دختر را براى خانه دارى پرورش مى داد و

ص: 155


1- _ بحارالأنوار: 79/303.
2- _ منظور از زن ديروز، زنهاى مذهبى هستند، همانطور كه در بحث زنهاى امروز باز هم همان زنهاى مذهبى مخاطب مى باشند كه هم رنگ جمع و جامعه شده اند!

او را «خانگى» مى خواند و از دوران كودكى و نوجوانى، حجاب، عفت،؛ حيا و معلومات دينى را به او آموزش مى داد و از او مى خواست، زيبايى و عفتش را براى همسر آينده حفاظت نمايد.

زن ديروز، دختر را با مقدارى از سواد كه برايش لازم بود آشنا مى كرد و راضى نمى شد براى گرفتن مدرك و تحصيلات عالى به محيط هاى فاسد و آلوده رفت و آمد كند.

زنِ ديروز، دختر را خياطى، گلدوزى، مليله دوزى، بافندگى و ديگر هنرهاى ظريف كه در خانه انجام مى گيرد مى آموخت تا اوقات فراغت خود را به اين سرگرمى ها پر نموده، از ابتلا به ضعف اعصاب و بيماريهاى روانى و جسمانى محفوظ مانده و از رفت و آمد بى مورد بى بيرون خانه خوددارى نمايد.

زن ديروز، راديو، تلويزيون و ديگر وسايلى را كه معمولاً مورد استفاده بدون فرهنگ خانواده ها مى باشد

ص: 156

و زمينه بداخلاقى، انحراف و آسيب هاى روحى، روانى و جسمى كودكان، نوجوانان و جوانان را فراهم مى نمايد به خانه نمى آورد و به هيچ عنوان اين گونه وسايل را در جهيزيه دخترش قرار نمى داد.

زن ديروز، دختر را با كتابهاى سودمند، مفيد و سالم آشنا مى كرد تا ضمن فراگيرىِ احكام و آداب دينى و اطلاع از امور اجتماعى، از مهارت زندگى، وظايف همسردارى و تربيت صحيح فرزند بااطّلاع شود.

و بالاخره! زن ديروز، با تقويت ايمان، معنويت و اخلاق و برخوردارى از اين صفات ارزنده دخترش در دوران بلوغ و شور و نشاط جوانى بدون هيچ گونه آلودگى و تماس با نامحرم به خانه بخت مى فرستاد و به دختر خود چنين مى آموخت:

«زن بايد با چادر سياه به خانه شوهر بيايد و با چادر سفيد برود».

اما زن امروز

زن امروز، از همه كمالات و ارزش هاى ياد شده

ص: 157

صرف نظر مى كند، دختر را، آزاد، شيك پوش، آرايش كرده، جلوه گر، خودنما و اجتماعى بار مى آورد!

زن امروز، دختر را با وسايل ويرانگر فناورى بدون فرهنگ و بدون نظارت آشنا نموده، كامپيوتر، اينترنت و ديگر ابزار تكنولوژى را به عنوان سرگرمى، تشخّص و چشم و هم چشمى در اختيار دختر قرار داده و پاره تن خود را قربانى اثراتِ منفى وسائل رايانه بدون فرهنگ و بدون مراقبت مى نمايد!

زن امروز، دختر را به اين روزگار فلاكت بار مى نشاند:

ازدواج نكبت بار مجازى

... تنها سرگرمى من در خانه، چَت كردن در دنياى مجازى با وسيله اى بود كه خانواده ام در اختيارم گذاشته بودند. يك بار در اين فضا با مرد جوانى كه خود را كارشناس ارشد ميكانيك معرفى مى كرد آشنا شدم.

اين آشنايى مجازى حدود 2 ماه طول كشيد تا بالاخره تصميم به خواستگارى گرفت. مى گفت پدر و مادرش خارج كشور هستند، براى همين تنها آمد. ابتدا

ص: 158

مادرم مخالفت كرد، ولى بعدا راضى شد كه فعلاً مراسم عقد برگزار شود تا پدر و مادرش برگردند.

مدتى از دوران عقد ما گذشت، كم كم به رفتارهاى او مشكوك شدم، تلفن هاى مشكوك، حرف هاى يواشكى، و دروغ هاى پى درپى! تا بالاخره متوجّه شدم كه او همسر و فرزند دارد.

آبرو و حيثيتم به باد رفته بود و تحمل خيانت او برايم ممكن نبود! در فكر چاره بودم كه به يك بار همسر رؤياهايم ناپديد شد و الآن مدت 3 ماه است كه هيچ خبرى از او ندارم...!

و حالا من مانده ام با يك دنيا غم و غصه، رسوائى و ندامت! اى كاش با دنياى مجازى اصلاً آشنا نشده بودم و زندگيم را در فضاى آلوده آن تباه نمى كردم!!(1)

زن امروز، خوشبختى دختر را، تنها تحصيل و داشتن مدرك عالى مى داند و با بزرگ جلوه دادن گذر از كنكور و راه يابى به دانشگاه و استخدام در فعاليت هاى اجتماعى، دختر را از ازدواج به موقع و تشكيل زندگى

ص: 159


1- _ روزنامه خراسان: 18467 تاريخ 10/5/1392.

محروم مى نمايد!

زنِ امروز، به خواستگار دخترش مى گويد: «دختر من قصد ازدواج ندارد و مى خواهد به تحصيل ادامه دهد.»

همان جمله كليشه اى كه بيشتر زنان امروز از آن استفاده مى كنند و حرف دل همه دختران دمِ بخت نيست، چرا كه ادامه تحصيل و كسب مدرك و دست يابى به موقعيّت اجتماعى، دختران را ازطراوت بهار ازدواج عبور داده و زمينه آسيب پذيرى آنان را در محيط مختلط تحصيل در كنار پسران فراهم نموده و نتيجه اين شده است كه مشاهده مى نمائيد.

دختران و پسران، تحت شديدترين فشارهاى تمايلات جنسى قرار گرفته و چون خود را ملزم به ادامه تحصيل مى دانند، ازدواج را تا پايان دوران تحصيل به تأخير مى اندازند و از سوى ديگر، چون نمى توانند با غريزه جنسى، دست و پنجه نرم نمايند، ناچار گرفتار ناهنجارى ها، چشم چرانى ها، انحرافات جنسى، تجاوزاتِ نامشروع و بيماريهاى روحى و روانى مى گردند!

ص: 160

اين ماجراى تكان دهنده را بخوانيد:

بيمارى روانى، نتيجه اختلاط دختر و پسر در محيط تحصيل

آقاى «الف» جوانى است نجيب و شريف، با آنكه در آغاز جوانى است، آثار قلمى شيوايى دارد. اين جوان در يكى از دانشكده هاى مختلط كه اكثر دانشجويانش را دختران تشكيل مى دهد مشغول تحصيل است.

سال تحصيلى به پايان نرسيده بود كه اين جوان دچار بيمارى روحى گرديد. اكنون در يكى از آسايشگاه هاى خصوصى به سر مى برد، به عيادتش رفتم، هنگامى كه مرا ديد گفت:

كارِ جنون ما به تماشا كشيده است

صدرا تو هم بيا كه تماشاى ما كنى!

چرا اين جوان گرفتار بيمارى روحى گرديد؟!

چرا اين ضايعه علمى پيدا شد؟!

مقصّر كيست؟!

آيا شركت يك جوان در كلاس مختلط و در كنار انبوه دخترانِ جوان جز اين نتيجه خواهد داد؟!

ص: 161

معلّم در اين كلاس چه درسى مى دهد؟!

پسران (و دختران) دانشجو چه درسى مى خوانند؟!(1)

آزادى ارتباط در محيط تحصيل و كوچه و خيابان ازاين گونه حوادث تلخ فراوان دارد!

جوانى كه در چنين محيطى قرار بگيرد، چنانچه تمايلات جنسيش به محروميّت و ناكامى منتهى گردد، دچار ضعف اعصاب و بيمارى روانى مى گردد!

و اگر هم در به كارگيرى غريزه زياده روى نمايد، گرفتار نوعى ديگر از بيمارى روحى و روانى مى گردد! چرا كه هوى و هوس مرد سيرى ندارد و هر كه را نگاه كند مى خواهد!

اين بيمارى ها در دنيا و در كشور پيشرفته ما كه بهداشت و درمان موجود است، چرا پيدا شده و روزبه روز در حال افزايش است؟! چون در برابر اين همه بهداشت و درمان، آزادى زن و مرد در محيط تحصيل، كوچه و خيابان و مراكز عمومى وجود دارد!

آيا باز هم روشنفكران، ارتباط و اختلاطِ زن و مرد را

ص: 162


1- _ زن و آزادى: 120 (به نقل از نامه بيمارستان دكتر چهرازى).

براى كشور، آن هم يك كشور اسلامى سودمند مى دانند؟!

و آيا اشغال بيشتر مراكز تحصيل به وسيله دختران، به نفع جامعه و مملكت اسلامى است؟! و آيا اين اتفاق نتيجه اى جز آسيب پذيرى اخلاقى و بيمارى هاى روانى دختران و پسران و گسترش آثار منفى گوناگون دارد؟!

اين گزارش اسف بار را بخوانيد:

ورودى هاى دانشگاه فردوسى: زنان 68 درصد و مردان 32 درصد!(1)

تحصيل يا ازدواج

خواننده عزيز! تحصيل علم، سنت مقدسى است كه اسلام آن را بر هر مسلمان لازم و ضرورى مى ادند (با قيد و شروطى كه در اوايل كتاب بازگو گرديد؟.

امّا توجّه به اين نكته مهم نيز لازم و ضرورى است كه التزام به تحصيل علم نبايد جوانان را از انجام ديگر فرايض و سنت هاى دينى از جمله مسئله طبيعى و

ص: 163


1- _ روزنامه خراسان: 16804 تاريخ 3/7/1386.

سنت مقدس ازدواج بازدارد.

زيرا همانطور كه بازگو شد، هر پسر و دخترى در سنين بلوغ به حكم طبيعت آفرينش، تحت فشار غريزه جنسى قرار مى گيرد و تنها ازدواج مى تواند غريزه جنسى آنها را از طريق طبيعى و مشورع ارضاء نموده و از خطر ارتكاب گناه و ارتباط هاى نامشروع دور نگاه دارد.

بنابراين تحصيل علم با همه اهميتى كه دارد، نبايد جوانان را از شكل گيرى مسئله مهمّ ازدواج بازداشته و آنان را در محيط آزاد كنونى گرفتارِ ارضاء غريزه جنسى از طريق غيرمشروع نمايد.

زيرا هر چه غريزه از طريق غيرمشروع بيشتر ارضاء گردد و جوانان از اين طريق اشباع شوند، آمارِ ازدواج پايين آمده و جامعه ما گرفتار ناهنجارى، گناه، تجاوزاتِ نامشروع و بيماريهاى جسمى و روانى بيشترى مى گردد.

و هر قدر آمار ازدواج بالا برود، جرايم و مفاسد اخلاقى و بى بند و بارى تقليل مى يابد، از تعداد مجرمين كم مى شود و دختر و پسرها به سوى سعادت و

ص: 164

نيك بختى قدم برمى دارند.

و بالاخره! حقيقت اين است كه بيشترِ دختران و پسرانى كه در آستانه ازدواج هستند، وقتى صحبت از ازدواجشان مى شود اظهار مى كنند: فعلاً مى خواهيم درس بخوانيم و تا ليسانس و مدرك نگيريم، ازدواج نمى كنيم!

اين جوانان، بيشتر گرفتار پُز دادن، كلاس گذاشتن و افاده كردن هستند تا پيشرفت علمى! امّا بالاخره اين تفكّر نادرست، سنگ بزرگى در راه ازدواج است و زمينه از دست دادن آرامش و تعادل روحى و فكرى و فروپاشى غريزه جنسى و آسيب ديدن ايمان و تقوا و همچنين از دست دادنِ فرصت ازدواج دختران و پسران را فراهم مى نمايد.

موقع ازدواج

براساس آنچه كه از فرمايشات معصومين عليهم السلام استفاده مى شود، سنّ مطلوب براى ازدواج همان اوّل جوانى است. و در اين مسئله پيشوايان دين در مورد

ص: 165

دختران تأكيد بيشترى دارند. دختر و پسر پس از رسيدن به بلوغ شرعى و جسمى و فكرى از آمادگى نسبى براى تشكيل زندگى مشترك برخوردار خواهند شد و تحت هيچ شرايطى، تأخير ازدواج پسنديده نيست.

توجّه به اين نكته لازم است كه بلوغ فكرى نبايد بهانه اى براى تأخير ازدواج باشد، چرا كه بسيارى از مسائل و تجربيّات را، زن و شوهر در خلال زندگى مشترك مى آموزند.

افراد فراوانى هستند كه به اين بهانه، ازدواج را تأخير انداخته و در سنين بالا تشكيل زندگى مى دهند. امّا غافل از اينكه اگر رشد فكرى پيدا كرده اند امّا شور و هيجان و شادابى نوجوانى را از دست داده اند و ازدواج در اين مقطع سنّى با نوعى سردىِ خاصّ شروع مى شود.

لبخندهاى كاذب، اظهار علاقه هاى بى واقعيت و يا كم واقعيت، معمولاً آينده درخشانى ندارد.

ص: 166

چاره چيست؟

امّا حالا كه اغلب پسران و دختران علاقه به درس خواندن و ادامه تحصيل دارند و خانواده ها نيز با همه مشكلات و آسيب هايش كه بر سر راه عزيزانشان در بيشتر مراكز تحصيل قرار دارد، اصرار به تحصيل آنان دارند چه راه كارى بايد انديشيد تا جامعه و نوجوانان از بحران موجود نجات يافته و پسران و دختران ضمن ادامه تحصيل غريزه جنسى خود را از طريق طبيعى و مشروع ارضاء نموده و تا حدى از سير نزولى ازدواج و كاهش تشكيل خانواده و همچنين مفاسد اخلاقى پيشگرى گردد؟

ازدواج هاى همزمان با تحصيل

پيشنهادى كه ارائه مى شود، راه حل رهايى دختران و پسران از مشكلات موجود و نجات آنان از مفاسد اخلاقى، دينى و بيمارى هاى جسمى و روانى ناشى از تأخير ازدواج و عدم دسترسى به ارضاء مشروع در دوران تحصيل مى باشد.

ص: 167

البتّه عملى نمودن اين پيشنهاد به آن معنى نيست كه آسيب هاى ناشى از ارتباط و اختلاط دختران و پسران در محيط تحصيل بكلّى از بين خواهد رفت، بلكه منظور، كاهش فساد و گناه از محيط هاى آلوده مختلط مى باشد، زيرا محيطى كه آلوده به ميكروب باشد، چنانچه پيشگيرى انجام نگيرد، درمان قطعى و كلّى نخواهد بود.

در محيط كنونى نيز كه پيشگيرى و درمان براى ريشه كن كردن بيمارى هاى اخلاقى و اجتماعى وجود ندارد و اقدام عملى مؤثرى براى از بين بردن ويروسِ گناه و اصلاحِ وضعيّت موجود انجام نمى شود، ناگزير از ارائه راه كار كاهش بيمارى و پيشگيرى از گسترش ويروس و ميكروب بلاهاى اجتماعى و آسيب هاى اخلاقى و روانى هستيم. گرچه پيشنهادى كه بازگو مى شود، غيرمأنوس است و خانواده ها و پسران و دختران پذيرفتن اين پيشنهاد در وضعيّت كنونى برايشان مشكل مى باشد ليكن راه حلّ بهترى براى بهبود مشكل موجود به نظر نمى رسد.

ص: 168

موانع تأخير ازدواج

اصل ازدواج، امر ساده و بى تشريفاتى است كه با اجراء مراسم مذهبى كوتاه و برگزارى رسومات مختصر و بدون تكلّف، پسر و دختر به عقد يكديگر درآمده و پيمانِ زندگىِ مشترك مى بندند.

يادش بخير!

در گذشته خانه هاى نسبتا بزرگ و ساده با صحن و باغچه باصفا و با چند اتاق در كنار حياط وجود داشت و هر يك از پسرهاى خانواده كه ازدواج مى نمود، در يكى از آن اتاق ها، زندگى ساده و بدون تشريفات خود را شروع مى كرد، دلش شاد بود و كلّى هم از زندگى ساده و بدون تكلّف خود لذّت مى برد. در آن دوران باصفا، پايبندى به قيد و بندهاى غيرضروى وجود نداشت و پسر و دخترها خيلى ساده و راحت در دوران بلوغ به عقد يكديگر درآمده و دامنشان را از آلودگى به گناه، چشم چرانى ها و انحرافات حفظ مى نمودند.

واقعا يادش بخير و هزار افسوس كه در وضعيت نكبت بار كنونى، زندگى هاى باصفا و لذّت بخش گذشته

ص: 169

براى جوانان ما افسانه و رؤيا تلقّى مى شود!

گرچه انتظار نيست جوانان در وضعيّت كنونى، همچون گذشته ازدواج نموده و مانند گذشته زندگى نمايند، امّا انصافا و بدون تعارف! آداب و رسوم، قيد و بندها و بلندپروازى هاى مراسم ازدواج كنونى كه بلاى جان مردم گرديده، چه توجيه معقولى دارد؟!

چشم و هم چشمى ها، توقعات زائد، تجمّلات،

تشريفات دست و پاگير، مهريه هاى سنگين و كمرشكن، مراسم سنگينِ عقد و عروسى، جهاز مفصّل، توقع منزل مستقل و درآمد فراوان و... مسئله ازدواج را به صورت غولى وحشتناك درآورده و در نتيجه جوانان به خصوص دختران و پسرانِ محصّل، قيد ازدواج و تشكيل زندگى را زده و چون نمى توانند غريزه جنسى را از طريق طبيعى و مشروع ارضاء نمايند، راه گناه و زشت كارى برايشان گشوده شده است!

اينها قيد و بندهايى است كه مانع عمده ازدواج جوانان مى باشد كه تا گشوده نشود، مشكلات ازدواج به موقع پسران و دختران برطرف نخواهد شد و جامعه ما

ص: 170

همچنان شاهد ناهنجارى ها، روابط نامشروع و انحرافات خواهد بود. مگر انسان به هنگام گرسنگى مى تواند به خاطر نبودن سفره رنگين و سرويس و تشريفات مفصّل از خوردن غذا صرف نظر نمايد؟

مسئله نياز جنسى به مراتب از گرسنگى و تشنگى شديدتر است. مگر مى شود به خاطر قيد و بندها، توقّعات و بلندپروازيهاى بى جا و غيرضرورى، ارضاء غريزه جنسى تأخير بيفتد؟!

چه اشكال دارد، خانواده دختر، موقعيّت پسر را در نظر گرفته، توقّع داشتن زندگى مستقل و درآمد فراوان از او نداشته باشند؟ خانواده پسر هم، توقّع منزل و درآمد مستقلّ براى فرزندشان نداشته باشند و هر دو خانواده با توجّه به موقعيّت بلوغ و نياز ارضاء غريزه جنسى فرزندانشان، خواسته ها و توقّعات خود را با وضع موجود آنان تطبيق داده و از قيد و بندها و تشريفات مرسوم چشم بپوشند.

و چه اشكال دارد، همانطور كه مخارج سنگين تحصيل فرزندانشان را تحمّل نموده و گاهى هم براى

ص: 171

ادامه تحصيل آنان هزينه فراوان و سنگين مسافرت به خارج كشورشان را به عهده مى گيرند. و همانطور كه براى پيشگيرى از امراض جسمى فرزندانشان از هرگونه هزينه اى مضايقه ندارند، مخارج دوران ازدواج ضمن تحصيل عزيزانشان را نيز بعهده گيرند تا فرزندانشان از امراض اخلاقى و آلودگى به گناه و فساد و بيماريهاى روحى و روانى و عوارض و عواقب ناگوار آنها مصون باشند.

و چه اشكال دارد، خانواده ها راضى شوند تا رسيدن پسر به موقعيّت كار و تأمين مخارج زندگى، در خانه پسر يا دختر يا جاى مناسب ديگر، در اتاقى زندگى ساده و بدون تشريفاتِ خود را شروع نموده و با تفاهم هر دو خانواده، پسر و دختر از زندگى باصفا و ساده برخوردار باشند و پس از پايان تحصيل و اشتغال پسر به كسب و كار، به تدريج صاحب زندگى و منزل مستقلّ، وسائل و لوازم آبرومند و مرتب گردند.

كوتاه سخن آنكه، پسران و دخترانى كه در تنگناى مالى قرار دارند، با خداى مهربان خود معامله نمايند و با

ص: 172

استمداد از وعده و فضل و رحمت پروردگار و برخوردارى از لطف و كرم خداوند، بدون هيچ واهمه از فقر و تهى دستى تشكيل زندگى داده و از عفت و شرافت خود حفاظت نمايند.

به اين آيه زيباى قرآن توجّه فرمائيد:

مردان بى زن و زنان بى شوهر با يكديگر ازدواج نمايند، چنانچه زن يا مردى فقير و تنگ دست و نيازمند باشد، خداوند به لطف و فضلش آنان را بى نياز و مستغنى خواهد فرمود. خداوند رحمتش وسيع و به احوال بندگانش آگاه است.(1)

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم اظهار فقر و تهى دستى كرد. آن بزرگوار فرمود: ازدواج كن، آن مرد رفت زن گرفت، درهاى رزق به رويش گشوده شد.(2)

لازم به يادآورى است، ازدواج در هر سنّى كه انجام شود، بايد همراه با ايمان و رعايتِ اخلاق و سنت هاى دينى باشد.

ص: 173


1- _ سوره نور: آيه 32.
2- _ وسايل الشيعه، مقدمات نكاح، باب 11، خبر 1.

امّا چنانچه ازدواج زمينه آزادى جوانان را فراهم نمايد، نتيجه اش گسترش معضلات اجتماعى و بالارفتن آمار طلاق و جدائى است كه با كمال تأسّف، شاهد آثار شوم اين فاجعه هولناك هستيم. يعنى دخترانِ طلاق گرفته اى كه هم زندگى خود را نابود كرده اند و هم جامعه را به فساد و بى بندوبارى كشيده اند!!

بلاى خانمان سوزِ چشم و هم چشمى!

حال كه سخن از بلاى تجمّل گرايى، چشم و هم چشمى و تفاخر به ميان آمد و حالا كه اين بلاى خانمان سوز ميان بيشتر خانواده ها، حتّى خانواده هاى مذهبى و متديّن در حال گسترش مى باشد، خوب است اشاره اى به آسيب هاى اين رذيله اخلاقى كه موجب سايش روح خانواده ها گرديده داشته باشيم. استفاده از مظاهر مادّى و نعمت هاى الهى و توسعه در امكانات زندگى و آراستگى صحيح با نيّت خالص و قصد خدايى در حد اعتدال و به دور از اسراف گرائى و فخرفروشى، نه تنها مذموم نيست، بلكه مورد سفارش اسلام و پيشوايان دين است.

ص: 174

قرآن مجيد مى فرمايد:

چه كسى حرام كرده است زينت هايى را كه خداوند براى بندگانش آفريد و رزق و روزى پاكيزه را.(1)

امّا چنانچه استفاده از مواهب پروردگار با هدف تفاخر، زياده طلبى، چشم و هم چشمى و اسراف گرايى باشد، نه تنها زمينه سايش روح است بلكه تأثيرات سوء و مخرّبى بر جامعه گذاشته و موجب اتلاف عمر و مال و فراموشى ياد خدا و روى كردن به دنيا مى باشد.

واقعيّت اين است كه بيشتر خانواده ها گرفتار اين پديده شوم گرديده و شخصيّت و برترى خود را در زياده روى، تشخّص، تجمّل گرايى و اسراف گرايى پنداشته و چه توهّم بى جا و تمسخرآميزى!

دختران و زنان ايرانى به منظور نمايش مطلوبيّت و جلب توجّه ديگران به عقده حقارت و حسادت دچار گشته و با رقابت در زيباسازى، آرايش و پوششهاى مبتذل، شايستگى و آراستگى واقعى و معنوى خود را از دست داده اند. بانوان، تنها در فكر تشريفات و تجمّلات

ص: 175


1- _ سوره اعراف: آيه 32.

زندگى، تعويض مبلمان، پرده، دكوراسيون، فرش، ظرف و ديگر وسايل خانه براساس تغيير مُد و مدگرايى هستند، تا آنجا كه طبقه ضعيف و متوسط با قرض و اقساط و وام هاى كمرشكن و ايجاد گرفتارى و ناراحتى براى همسرانشان، سعى دارند خود را در رديف مُدگرايان قرار دهند!

اين ماجراى تلخ و تأسف بار را بخوانيد:

فروش كلّيّه براى تأمين تجملات همسر!

مرد جوان در دايره اجتماعى كلانترى... سرگذشت زندگى غم بار خود را اين طور تعريف مى كند:

چند سال قبل با دختر يكى از آشنايان قديم ازدواج كردم. من با حقوق ماهانه ام از روز اوّل زندگيمان سعى كردم روى پاى خودم بايستم و در حد توان، زندگى آبرومند و سالمى با همسر و فرزندانم داشته باشم.

امّا افسوس كه همسرم هيچ وقت شرايط زندگى مان را درك نكردهاست و هميشه خودش را با خاله اش كه هم سنّ و سال هستند مقايسه مى كند.

او خونم را توى شيشه كرده است و ديگر از دست

ص: 176

رفتار او خسته شده ام. چندوقت قبل، روزى كه همسرم شنيد، خاله اش خودرو سوارى خريده است، آنقدر اذيتم كرد كه به ناچار يكى از كلّيّه هايم را فروختم و پول آن را در اختيارش گذاشتم تا هر كارى مى خواهد با پولش انجام دهد. همسرم بلافاصله، يك دستگاه خودرو و مقدارى طلا خريد و چون در جنگ چشم و هم چشمى پيروز شده بود تاچند ماه خواسته و گلايه اى نداشت.

امّا حالاتهديدم كرده است كه طلاقش را مى خواهد...

من از همه خانم ها خواهش مى كنم: چشم و هم چشمى و تجمّل گرايى نكنند. چون يك مرد وقتى نمى تواند خواسته هاى خانواده اش را برآورده كند، شرمنده و كوچك مى شود و واقعا زندگى برايش جهنّم مى گردد. ضمن اينكه زندگى با صرفه جويى و قناعت و ايمان به خداوند متعال، لذت و صفاى ديگرى دارد و پايدار و سالم مى ماند.(1)

مجالس و مراسم عروسى نيز گرفتار اين بلاى خانمان سوز گرديده، هزينه و جهاز سنگين، تجمّلات و

ص: 177


1- _ روزنامه خراسان: 17739 تاريخ 14/10/1389.

تشريفات بى مورد، چشم و هم چشمى و اسراف گرايى در تنوع پذيرايى براساس الگوهاى غيراسلامى، غذاهاى مختلف، ميوه و شيرينى هاى گوناگون و ديگر رسم و رسومات غيرضرورى، همه و همه به عنوان تجمّل گرايى و تفاخر، خانواده ها و جامعه را گرفتار اضطراب، ناآرامى نموده است.

و تأسف بارتر! آلودگى مجالس عروسى به بى بندوبارى و گناه و معصيت است كه خانواده هاى مسلمان به بهانه هاى واهى، «يك شب هزار شب نمى شود» حريف جوانان نمى شويم و... قلب نازنين پدر مهربان امام زمان عليه السلام را به درد مى آورند!

مساجد و مراسم دينى و همچنين مراسم تشييع و مجالس ترحيم نيز گرفتار ويروس چشم و هم چشمى، تجمّل گرايى و پذيرايى هاى تشريفاتى شده و از همه مهم تر، رعايت نكردن ادب و آداب قرائت قرآن و تلاوت كلام اللّه مجيد بر روى مبلمان است كه از پديده هاى تلخ و تأسف بار تجمّل گرايى و تشريفاتى است كه زمينه تضعيف معنويت مردم را فراهم نموده است.

و صد افسوس كه اين بلاى خانمانسوز به

ص: 178

خانواده هاى مذهبى نيز سرايت نموده و گروهى از متديّنين با برگزارى مجالس باشكوه جشن و عروسى و اسراف كارى و تجمّلات آنچنانى، كمبودهاى خود را به نمايش گذارده، موجب سايش روح خود و جريحه دار نمودن روح و روان مردان و زنان محروم و بى بضاعت كه توان تهيه وسائل ضرورى اوليه زندگى خود را ندارند گرديده، موجبات نارضايتى امام زمان عليهم السلام را فراهم نموده و در فرداى حسابرسى در پيشگاه خداوند قاهر قادر، گرفتار حسابرسى دقيق تفاخر، تجملات، زياده روى و اسراف گرايى خودشان خواهند بود.

به فرمايشات هشداردهنده اميرالمؤمنين عليه السلام توجّه فرماييد:

بندگان خدا! آگاه باشيد، اعمال و رفتار كوچك و بزرگ شما موردسؤال پروردگارقرار خواهد گرفت.(1)

و همچنين در نامه به ابن عباس مرقوم فرمود:

آيا از مناقشه در حساب، ترس و وحشت ندارى؟!(2)

ص: 179


1- _ منازل الآخره: 107 به نقل از نهج البلاغه، نامه 27.
2- _ همان، به نقل از نهج البلاغه: نامه 41.

مناقشه، بيرون كردن خار مى باشد، يعنى: همانطور كه در بيرون آوردن خار از بدن، دقت و باريك بينى كامل مى شود، اعمال و رفتار بندگان نيز به دقّت مورد حساب و بررسى قرار مى گيرد.(1)

و همچنين فرمود:

در حلال دنيا حساب، و در حرام آن عذاب است.(2)

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:

از جمله دام هاى شيطان است: مغرور شدن به نعمت هاى پروردگار؛ تفاخر نمودن به بخششهاى خداوند؛ با بندگان پروردگار تكبّر نمودن؛ و پيروى هواى نفس كردن.(3)

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

هيچ حماقتى بزرگتر از فخرفروشى و بزرگ منشى نمودن نيست.(4)

ص: 180


1- _ منازل الآخره: 107.
2- _ نهج البلاغه: خطبه 82.
3- _ نهج الفصاحه: 503. چاپ دفتر نشر.
4- _ غررالحكم: 2/271. چاپ دفتر نشر.

6-جوانان در هفت سال چهارم زندگى و پس از آن

اشاره

در اين مرحله از زندگى با جوانان دختر و پسر حدودِ 18 سال مواجه هستيم كه به فضاى دانشگاه راه مى يابند تا با تحصيل علم و دانش و فناورى، استعدادهاى خود را شكوفا نموده و با ارائه خدمات ارزنده و سودمند، زمينه بى نيازى و سرافرازى كشورو ملّتمان را فراهم نمايند.

در اين دوران كه حساسترين و خطرناك ترين دوران زندگى جوانان مى باشد و دختران و پسران در اوج هيجان غريزه جنسى قرار دارند، به محيطى قدم مى گزارند كه با كمال تأسف در بيشترِ فضاهاى آن، ضد ارزش ها، جايگزين ارزشها گرديده است!

ص: 181

در اين دوران، جوانانى كه از دوران ابتدايى تا آخرِ دبيرستان در فضاهاى تفكيك شده آموزش ديده اند، در محيط مختلطى قرار مى گيرند كه به سادگى زمينه فساد و انحراف آنان فراهم مى گردد!

و بهتر اينكه وضعيت محيط دانشگاه و دانشجويانِ عزيز را از لسانِ خود پسران و دختران دانشجوى باايمان و دلسوز در نشست راديو معارف به اختصار و نقل به مضمون بخوانيم.(1)

فضاى دانشگاه از نگاه دانشجويان

در حال حاضر دانشگاه از جامعه جدا گرديده و جنبه تفريحى پيدا كرده و نوكِ تيز بروز آسيب پذيرى شده است!

در دانشگاه، معروف كم رنگ شده و مُنكر پررنگ گرديده و اين در حالى است كه اگر فضا از معروف پر

ص: 182


1- _ ضمن احترام ويژه و پوزش مجدد از اساتيد و دانشجويان مؤمن كه در جهت روشنگرى و ارشاد جوانان عزيز در محيط دانشگاه دلسوزانه تلاش مى نمايند.

شود، منكر از بين مى رود.

در دانشگاه، بسترى بايد ايجاد شود كه فضاى علمى تقويت شود و زمينه ركود علمى و نفوذ دشمن و انحراف دانشجويان از بين برود.

در دانشگاه به علّتِ حضور دو جنس مخالف، فضاى غيرمناسب و غيراستاندارد ايجاد شده و اين در حالى است كه در بعضى كشورهاى غربى كه مسلمان هم نيستند، دانشگاهشان فضاى علمى است نه فضاى جنسى و براى دخترها و پسرها، محدوديّت قائل شده اند، چرا كه آنها معتقدند كه به خاطر پيشرفت علمى جوانان، در فضاى علمى نبايد فضاى جنسى باشد و ما كه مسلمان هستيم، فضاى دانشگاهمان، فضاى جنسى شده است!

ازدواج هاى محيط دانشگاه، غيراستاندارد و غيرموفّق مى باشد(1)!

ص: 183


1- _ اين گزارش حدود 40 روز قبل پخش گرديد.

و اين هم خلاصه و مضمون گفتار دانشجويان مؤمن دختر از راديو معارف.(1)

ما وقتى در دبستان بوديم، مراسم مذهبى شهادت و اعياد معصومين عليهم السلام در مدرسه برگزار مى شد و خاطرات

مناسبت هاى دينى برايمان زنده بود.

امّا در محيط دانشگاه با كمال تأسّف، معنويّت كم رنگ شده و جاى اين گوهر گرانبها در اين محيط مقدس خالى است! تا آنجا كه حتّى تعداد محدودى از دختران دانشجو كه از چادر استفاده مى كنند به علت وضعيّت نامناسب دانشگاه در ناراحتى و محدوديت هستند!

مطالب بازگو شده، اشاره اى به وضعيت محيط پرورشى دانشگاه بود كه به اختصار بازگو گرديد. شرح و تفصيل مطالب مثبت و منفى، نارسائى ها، عوامل ضعف، عوامل تأثيرگذار تربيت هاى دينى و اخلاقى، ضرورتِ تحوّل در نظام تعليم و تربيت جامعه آموزشى و راه كارهاى مقابله با آسيب هاى موجود، براى فرصتى

ص: 184


1- _ تاريخ 3 بهمن 1392

ديگر و در جلدى مستقل انشاءاللّه .

امّا يادآورى اين نكته مهم لازم و ضرورى است كه جوانان عزيز با هوشيارى و حزم و احتياط كامل به فضاهاى آموزشى موجود توجّه نموده و براى ادامه تحصيل، محيط هاى سالم و شايسته كه زمينه ترقى و كمال و هدايتشان را فراهم مى نمايد در نظر بگيرند تا با تحصيل علم همراه با تقوا در فضاى معنوى، مملكتى سرافراز و بى نياز داشته باشيم و مسئوليّت دست يابى به اين موفّقيت بزرگ كه بسيار سخت و دشوار مى باشد، متوجّه پدران نيز مى باشد.

اين احاديث ارزنده را بخوانيد:

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

علمى كه تو را اصلاح ننمايد، گمراهى و انحراف است.(1)

و همچنين فرمود:

اگر دانشجويان، علم و دانش را به گونه اى كه شايسته آن است (همراه با تقوا و معنويت)

ص: 185


1- _ غررالحكم: 2/177.

فراگيرند، هر آينه خداوند و فرشتگان آنان را دوست مى دارند. ولى دانشجويانى كه علم را براى طلب دنيا (تشخّص، دست آوردن مدرك، پست و مقام و...) فرامى گيرند، پروردگار آنها را دشمن دارد و با همان علم (بدون تقوا) خوار و ذليل گرداند.(1)

آرى! در فضاى بدون معنويّتى كه نواميس و دختران ما با چادر، پوشش، نجابت، عفت و حيا بيگانه شوند، تحصيل علم نه تنها ترقى و كمال و سرافرازى نيست، بلكه گمراهى و انحراف است!

حالا در چنين وضعيتى، بهتر نيست تكليفمان را با دوگانه اىِ گفتار و رفتارمان روشن كنيم؟!

فرمايش هشدار دهنده حضرت فاطمه عليهاالسلام را بخوانيد:

اگر آنچه ما اهل بيت دستور داده ايم عمل كنى و از آنچه نهى كرده ايم خوددارى نمائى، از شيعيان و پيروان و ياران ما هستى، و گرنه خير.(2)

حالا ببينيم آن بزرگوار در مورد ارتباط زنان

ص: 186


1- _ غررالحكم: 2/180.
2- _ بحارالأنوار: 65/156.

بانامحرمان چه مى فرمايد:

بهترين زن، زنى است كه نه مردى او را ببيند و نه او مردى را مشاهده نمايد.(1)

و همچنين فرمود:

نزديك ترين حالت زن به خدا زمانى است كه در خانه خود باشد و در غير موارد ضرورى (و در اجتماع نامحرمان ظاهر نشود).(2)

الگوگيرى از راه و روش حضرت فاطمه عليهاالسلام

عزيز خواننده!

اهميّت پيروى و الگوگيرى از راه و روش حبيبه خدا فاطمه زهرا عليهاالسلام تا آن حد است كه حضرت بقيه اللّه امام زمان ارواحنا فداه مى فرمايد:

من از (مادرم) دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم پيروى مى كنم (الگوى رفتار من، مادرم زهرا عليهاالسلام است.(3)

ص: 187


1- _ همان: 104/36.
2- _ همان: 43/92.
3- _ بحارالأنوار: 97/199.

حالا وقتى كه مصلح كل عالم، امام زمان عليه السلام در رفتار خود از مادر بزرگوارش حضرت فاطمه عليهاالسلام پيروى مى نمايد، تكليف ما كه ادّعاى محبّت به آن حضرت را داريم چيست؟ و آيا تنها تشكيل مجالس جشن عزا و يادآورى فضائل و مصائب خاندان رسالت عليهم السلام براى اثبات پيروى از آن بزرگواران كافى است؟!

به فرمايش آن عزيزان توجّه فرماييد:

آنها كه ما را دوست دارند (و از ما پيروى مى نمايند) مانند رفتار ما عمل نمايند... برترين چيزى كه مى شود از آن براى امور دنيا و آخرت كمك گرفت (و نماد پيروى از ماست) پرهيز از ارتكاب گناه است.(1)

اكنونت ادعاى محبت و پيروى از حضرت زهرا عليهاالسلام با وضعيّت بانوان جامعه كنونى ما چه تناسب و سنخيّتى دارد و آيا اين دوگانگى در گفتار و عمل موجب شرمندگى ما و اهانت به ساحت قدس دختر بزرگوار پيامبر عاليقدر، فاطمه عليهاالسلام نيست؟!

ص: 188


1- _ بحارالانوار: 10/92.

آرى! هزار افسوس! دشمنان با تهاجم بى رحمانه

خود، سنت هاى مذهبى و الگوهاى دينى ملت اسلامى ما را نابود كرده و با فروپاشى پيوندهاى عاطفى خانواده ها، روزگارى دشوار و طاقت فرسا براى كشور عزيزمان ارمغان آورند!

كودكان و نونهالان به كودكستان و مهد كودك رفتند!

نوجوانان و جوانان در بيشتر مراكز تحصيل و بدنه آموزوش و پرورش در جهتِ مخالف هدفهاى دينى قرار گرفتند!

دختران به بهانه ادامه تحصيل و دريافت مدرك از خانواده جدا شده و از تشكيل زندگى در بهار ازدواج محروم شدند!

مشاغل اجتماعى را كه با دشواريهاى طاقت فرسا همراه است به زنان دادند و آنان را از اصالت، حيثيت، شخصيت دور كرده و به نام آزادى آنها را استثمار كردند. خوبى ها و سنت هاى دين، زشت و ناپسند گرديد، رفتار نامشروع و گناه پسنديده شد!!

براى زنان ما ننگ و عار نيست كه با داشتن فرهنگ

ص: 189

و سنتِ ارزشمندى همچون رفتار و شيوه زندگى دختر عزيز پيامبر، فاطمه عليهاالسلام، به سراغ الگوبردارى از رفتار نكبت بارِ زنان غرب بروند؟!!

اين هنر نيست، به تقليد از دنياى غرب، زن كارِ مردانه را تقليد كند و كار ارزشمند زنانه را كسر شأن بداند و به اصطلاح خودش را «كُپى» مرد يا «مرد مصنوعى» تصور نمايد!!

ارزش و افتخار يك زن اين است كه، جاپاى بهترين زنان حضرت زهرا عليهاالسلام گذاشته، كار تربيت انسان را انجام

داده و تربيت فرزند و نقش مادرى كه برترين جايگاه و بالاترين افتخار زنان است به عهده داشته باشد.

دنياى غرب مى خواهد زن مسلمان مادّى شود، با مردان مخلوط شده، روانه كوچه و خيابان و بازارها براى اشباع شدن خواسته هاى مادّى و هوا و هوس شده و از ارزش و كمال مادرى، شوهردارى و خانه دارى ساقط شود!

و اين يك مسأله كاملاً غلط در تضادّ با ارزش وكمال و حتّى منافع خود زن و مخالف ساختار فطرت و خلقت

ص: 190

خدايى اوست.

آرى!

وقتى كه تحصيل علم آميخته با تقوا و معنويّت نباشد، سنت هاى دينى ما رنگ سنت هاى غربى به خود بگيرد، جامعه ما به همان روزى مى افتد كه اينك گرفتار مى باشد و تنها نصيب آن از اين وضعيّت نكبت بار، خون دل خوردن، رنج بردن و سوختن است!

حالا بدون تعارف از خودمان سؤال كنيم:

در دوران حيرت و غيبت مولايمان امام زمان ارواحنا فداه كه در بوته امتحان و حراست از دين و ارزشهاى اخلاقى قرار گرفته ايم، از چه كسى بايد الگو بگيريم؟

از حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام كه امام زمان عليه السلام با افتخار از آن بزرگوار پيروى مى نمايد؟ و يا از دنياى كثيف غرب كه گوهر عفت و حياى زنان و غيرت و حميّتِ مردان را بى رحمانه به يغما برده است؟!!

ص: 191

بازگشت و استغفار

اكنون كه گرفتار دشوارى هاى طاقت فرساى دوران آخرالزمان شده و فتنه ها و امتحانات بزرگ با جاذبه هاى فريبنده، زمينه ارتكاب گناه، انحراف و سقوط ما را فراهم نموده و در طوفانهاى سهمگين تهاجم دشمنان و بدعت هاى جان سوز، مى سوزيم و اسباب و علل عادى در اصلاح وضع نكبت بار موجود، كارايى ندارد!

تنها راه رهايى از خطرهاى مهلكى كه زمينه نابوديمان را فراهم نموده، پناه به نيروى معنوى، انابه و بازگشت به سوى رحمت پروردگار است. نااميد و مأيوس نباشيم و به مغفرت، آمرزش و عفو و رحمت پروردگار مهربان اميدوار بوده و شكنجه طاقت فرسا و جانكاه وجدان خود را با جبران خطا و توبه، آرام نمائيم.

خداوند مهربان با فرمان عفو عمومى، درهاى رحمت و مغفرت خود را به روى همه گناهكاران گشوده است تا با استغفار و بازگشت از مسير نادرست و تصميم به ترك گناه و نافرمانى، مورد عفو و آمرزش كريمانه اش قرار بگيريم.

ص: 192

به اين آيه اميدبخش توجّه فرماييد:

بگو اى بندگانى كه با (ارتكاب گناه) تندروى نموده

ص: 193

و به خويشتن ستم كرده ايد، از رحمت و مغفرتِ خداوند مهربان، مأيوس و نااميد نشويد، خداوند همه گناهان را مى بخشد.

به درگاه پروردگارتان بازگرديد و برابر خداوند تسليم شويد، پيش از آنكه عذاب به سراغ شما آيد و سپس از سوى هيچكس يارى نشويد.(1)

اكنون با توجّه به رحمت و مغفرت عام پرودگار، با يك انقلاب روحى، قلب و جان خود را از آلودگى و گناه پاك نموده، به درياى بيكران رحمت و مغفرت الهى پروردگار مهربان بپيونديم. پس از آن به منظور آراستگى دل و روحمان به محبت پروردگار، به ساحت قدس پدر مهربان، امام زمان ارواحنا فداه متوسّل شده و با پوزش از غفلت و عذر تقصير به پيشگاه مقدسش، از فراموشى ياد آن عزيز و با دعا براى سلامتى و تعجيل فرج آن بزرگوار، جهت رهايى و نجات از وضعيّت نكبت بار موجود

ص: 194


1- _ قرآن مجيد: زمر /53.

از آن عزيز مهربان، كمك و يارى جسته و مطمئن باشيم، دعاى خير آن بزرگوار شامل حالمان خواهد شد. زيرا آن امام رئوف، نگران ابتلائات و گرفتارى هاى دوستان و شيعيان بوده، آنان را از ياد نخواهد برد و براى رهايى و نجات آنها از فتنه ها و انحرافات، دلسوزانه دعا مى فرمايد.

به اين فرازها از فرمايش امام زمان عليه السلام توجّه فرماييد:

ما، در رعايت حال شما (دوستان و شيعيان) كوتاهى نمى كنيم و شما را از ياد نخواهيم برد.(1)

و همچنين آن امام رئوف فرمود:

و اگر چنين نبود (از شما غفلت داشتيم) بلاهاى سخت بر شما فرود مى آمد و دشمنان شما را نابود مى كردند.(2)

اكنون با توجّه به لطف و عنايت بيكران پدر مهربان، امام زمان ارواحنا فداه، با تضرّع و سوز و گداز به پيشگاه

آن عزيز عرضه مى داريم:

ص: 195


1- _ احتجاج طبرسى: 2/598.
2- _ همان.

گرچه غرقيم به درياى گناهان ليكن

شرمساريم و خجالت زده از غفلت خويش

روى دل سوى تو داريم به صد عجز و نياز

جز تو ابراز نداريم به كس حاجت خويش

جز تو ما را نبود ملجأئى اى حجّت حق

باد سوگند تو را بر شرف و عصمت خويش

دست ما گير كه بيچارگى از حد بگذشت

بگشا مشكل ما را به يد همّت خويش...(1)

آنگاه مطمئن باشيم پس از توسّل و تضرّع و اظهارِ ندامت و پشيمانى، مورد عنايت و دعاى آن امام رئوف و مهربان قرار خواهيم گفت، ابتلائات، مشكلات و گرفتاريهايمان سامان خواهد يافت. ان شاءاللّه

والسلام عليكم و رحمه اللّه و بركاته

مشهد مقدس _ محمّد صادق ذبيحى

ربيع الثانى 1335 _ بهمن 1392

ص: 196


1- _ محمّد على فتى تبريزى

ص: 197

چند نمونه از اثرگذارى ارزنده كتاب حجاب

خداى مهربان را شكر و سپاس كه كتاب هاى آموزنده حجاب مورد توجّه و استقبالِ گرمِ عموم قرار گرفته و جلد اوّل آن تاكنون حدود سيصد و پنجاه هزار نسخه چاپ و منتشر گرديده است.

اثرگذارى و تحوّل چشمگير عملىِ فراوانى كه در خوانندگان عزيز به وجود آمده از بركاتِ دعاىِ خيرِ مولا و امام عزيزمان حضرت بقيه اللّه ارواحنان فداه مى باشد.

پيام ها و نامه هاى بسيارى از اثرگذارى اين اين كتاب به دفتر انتشارات طوس رسيده كه به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:

ص: 198

1 _ بانو ف. ط. كلاس 101 _ دبيرستان...

كتاب خوبى بود. بعد از خواندنِ اين كتاب متوجه شدم كه دين اسلام براى زن ارزشِ زيادى قائل است.

با شيوه جديد دشمن براى از بين بردن حجاب و عفت و رواجِ بى بندوبارى آشنا شدم. حالا ديگر به چادرى كه بر سر دارم افتخار مى كنم و با پوشيدنِ اين چادرِ مشكى خود را متمايز از ديگران مى دانم و به اين يقين رسيده ام كه هيچ مسئله اى دور از اسلام و قرآن نمى تواند سعادت و خوشبختى ما را چه در اين دنيا و چه در آخرت تضمين كند.

از اين رو از نويسنده اين كتابِ خوب و پرمحتوى كمال تشكر را دارم و اميدوارم قلم و ادبيّاتِ كشور ما به عنوانِ يك كشورِ اسلامى بتواند كتبِ بيشترى در اين زمينه نوشته و سطح آگاهى مردم را بالا ببرد.

2 _ بانو ف. ه . كلاس 101 _ دبيرستان... تاريخ 14/2/1392

من شخصا اين كتاب را مطالعه كرده ام و احساس

ص: 199

عجيبى به من دست داد و از عذاب هاى آخرت ترسيدم و از درگاه خداوند منّان طلبِ آمرزش كردم.

اين كتاب را به چند تن از اقوامم ارائه دادم و معتقدم كه اين كتاب براى جوانان و نوجوانان بسيار مفيد، لازم و ضرورى است.

اثراتى كه اين كتاب حتما مى گذارد، اين است كه خانم هاى محترم در انتخاب شغل موردِ علاقه و نياز خود دقت لازم بنمايند، يا اينكه با خواندنِ اين كتاب ممكن است شغلِ خود را كنار بگذارند و من اين اثر را در اقوام و خويشانِ خويش مشاهده كردم.

من به همه افراد جامعه به ويژه جوانان و نوجوانان خواندنِ اين كتاب را پيشنهاد مى كنم...

با سپاس فراوان از نويسنده و مؤلف كتاب

3 _ بانو. ش. ى . ...

به نظر من مطالبى كه در اين كتاب مورد بحث قرار داده شده بسيار مفيد هستند و از مسائلى صحبت كرده كه واقعا در جامعه وجود دارد.

ص: 200

اين كتاب به بسيارى از سؤال هاىِ من جواب داده است، مانند:

_ من هميشه فكر مى كردم، چرا بايد زنان حجاب داشته باشند؟

_ يا با صداى نازك با نامحرم صحبت نكنند.

_ يا از هيچ وسيله آرايشى (در خارج خانه) استفاده نكنند.

_ و هر جايى نمى توانند بروند.

اين كتاب به تمامى سؤال هاى من پاسخ داه است به خصوص اينكه هميشه فكر مى كردم، چرا بهتر است زنان واردِ كارهاى ادارى نشوند.

بيشترين چيزى كه باعث شد من جذب اين كتاب شوم، استفاده از احاديث و رواياتِ پيامبر و اهل بيت عليهم السلام

آن بزرگوار است...

به يارى پروردگار بزرگ و عنايت امام زمان عليه السلام، مطالب جلد پنجم اختصاص به پاسخ خوانندگان عزيز به نظرخواهىِ مطالبِ كتاب حجاب خواهد داشت، انشاءالله.

ص: 201

فهرست مطالب

به جاى مقدمه··· 7

اين گزارش را بخوانيد··· 12

بررسىِ نكاتِ مثبت و منفىِ حوزه هاى تحصيل··· 13

مسائلِ مثبتِ مراكز تحصيل··· 14

شادى بخش و غم انگيز!··· 15

هشدار به جوانان عزيز··· 17

جاى خالى دانشگاه هنر!··· 18

آلبوم موسيقى «امام رضا عليه السلام» و گفتگوى با خدا!··· 20

حرمت شكنى!··· 21

چه بايد كرد؟!··· 22

غرورِ خانم تحصيل كرده!··· 24

ص: 202

خانه از پاى بست ويران است!··· 26

هشدار به والدين··· 28

در اين كتاب چه مى خوانيم؟!··· 29

«1» ضرورت تحصيل علم

تحصيل چه علمى بر همه مسلمانان واجب است؟··· 35

تحصيل علم همراه با تقوا و معنويت··· 38

آثار منفىِ اختلاط در محيطِ تحصيل··· 43

آسيب پذيرىِ شخصيّتى بافضيلت در مسير تعليم قرآن به نامحرم··· 45

«2» نوجوانان و جوانان در دوران اضطراب و عصيان

خانواده و تربيتِ فرزند··· 52

فطرت پاك كودك··· 54

تربيت صحيح كودك در هفت سال اوّل زندگى··· 57

هشدار به پدرها و مادرها··· 63

آزادى! يا بى رحمانه ترين ظلم!··· 65

ص: 203

«3» جابجايى مهد و كودكان با آغوش پرمهر و محبّت مادر و كانون گرم خانواده!

اشتباه بزرگِ زنانِ شاغل··· 67

وضعيّت اسف بار مهد كودك و كودكستان··· 68

هيچ احساسى جايگزين عواطف و احساسات مادر نمى گردد!··· 70

مقايسه آغوش گرم خانواده با زندگى فرزندان در مهد و كودكستان··· 71

مهد و كودكستان از نگاه جرايد··· 73

پرخاشگرى و لجبازىِ كودكان مهد··· 73

كودك و دلهره جدايى از مادر··· 74

وحشتناك ترين و سخت ترين روز زندگى··· 75

مادر! مى شه نرى سرِ كار؟!··· 77

مادر بى عاطفه!··· 78

مهد و كودكانِ تهاجمى و دردِسر آفرين··· 79

آموزشِ رقص و آواز در مهدِ كودك!··· 80

كار و اشتغال مادر به چه قيمتى؟!··· 82

كودك پرورش يافته با رقص، در بزرگى سر از پارتى هاى مختلط درمى آورد!··· 84

ص: 204

«4» كودكان و هفت سال دوم زندگى

وظيفه سنگين خانه و مدرسه··· 88

بلوغ زودرس كودكان و نوجوانان··· 90

معيارهاى مدرسه و مراكز تحصيل مطلوب··· 92

تهاجم بى رحمانه دشمن به نوجوانان··· 96

توزيع آرمِ شيطان پرستى در كلاس اوّل دبستان!··· 100

خبرهايى كه لرزه بر اندام مى اندازد··· 101

توزيع تصاوير مستهجن به وسيله دانش آموز دبستانى··· 103

دختركانِ معصوم، قربانى راه مدرسه!··· 105

كودكان دبستان درامان نيستند!··· 106

«5»نوجوانان و هفت سال سوم زندگى

دانش آموزان راهنمايى و اعتياد··· 113

فساد و انحرافِ نوجوانان در مدارس راهنمايى··· 114

دختر، كو ندارد حجابِ مادر!··· 117

پس از ورود به دبيرستان، حجاب دخترم خيلى كم شد··· 120

طاعون اخلاقى در حريم امام هشتم عليه السلام··· 121

ص: 205

جريحه دار شدن قلب نازنين امام هشتم عليه السلام··· 126

بازگشت به مطلب··· 129

تربيت دينى و اخلاقى دانش آموزان نظام آموزش و پرورش··· 129

روابط نامشروع دختران و پسران در دوران تحصيل··· 131

آسيب هاى مسير مدرسه! پدر و مادرها در خوابند!··· 131

آزادى به سبك غرب، بردگى جنسى··· 134

خبرهاى تلخِ خانه تا مدرسه!··· 137

تاوان تلخ دوستى هاى دوران تحصيل··· 140

تأكيد اسلام بر ازدواج··· 145

فاجعه ازدواج هاى احساسى جوانان··· 147

سرانجام ازدواج احساسى دوران تحصيل!··· 150

زندگى گذشته و امروز··· 153

زندگى ديروز و امروز··· 155

اما زن امروز··· 157

ازدواج نكبت بار مجازى··· 158

بيمارى روانى، نتيجه اختلاط دختر و پسر در محيط تحصيل··· 161

تحصيل يا ازدواج··· 163

موقع ازدواج··· 165

چاره چيست؟··· 167

ازدواج هاى همزمان با تحصيل··· 167

ص: 206

موانع تأخير ازدواج··· 169

بلاى خانمان سوزِ چشم و هم چشمى!··· 174

فروش كلّيّه براى تأمين تجملات همسر!··· 176

«6» جوانان در هفت سال چهارم زندگى و پس از آن

فضاى دانشگاه از نگاه دانشجويان··· 182

الگوگيرى از راه و روش حضرت فاطمه عليهاالسلام··· 187

بازگشت و استغفار··· 192

چند نمونه از اثرگذارى ارزنده كتاب حجاب··· 197

ساير آثار نويسنده··· 207

ص: 207

ساير آثار نويسنده:

1 _ جلد اوّل اين كتاب:

نگاهى به آثارِ مثبتِ حجاب، مجازاتِ ترويجِ بدحجابى، شرح وظايفِ آقايان و بانوان از ديدگاه قرآن و سنّت.

2 _ جلد دوم اين كتاب:

حجاب بى حجابى، آسيب ها و آفت هاى شبيخون فرهنگى دشمن و غفلت و بى تفاوتىِ جامعه اسلامى!

3 _ جلد سوم اين كتاب:

سير تاريخى حجاب در ايران و جهان، تهاجم دشمن، تأثير تيغ دولبه فناورى ماهواره، تلفن همراه، اينترنت، تلويزيون و... بر زندگى نوجوانان، جوانان و جامعه اسلامى و راه كارِ مبارزه با تكنولوژىِ بدون فرهنگ.

ص: 208

منتشر مى شود:

4 _ جلد پنجم اين كتاب:

نامه هاى پرشورِ دختران باايمانى كه تحوّل فكرى و عملى خود را به نمايش گذاشته و ادب، اعتقاد و احساس خود را در قالب جملاتى زيبا به تصوير كشيده اند.

ص: 209

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109