بانك جامع پيامك قائميه جلد 5

مشخصات كتاب

سرشناسه:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان،1390 عنوان و نام پديدآور:بانك جامع پيامك قائميه جلد 5/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان مشخصات نشر:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1390. مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

مهدويت

پيامك 1

به پاي مهدي، همه سربازيم

ز اركان ابر قدرت قرار اندازيم

ما خمارانيم، عبد جانانيم

تا ابد انصارالمهدي مي مانيم

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 2

بخوانيد ياران، همه دلداران

سرود هم عهدي در فراق جانان

مي خوانم هر شب، شعر هم عهدي

شب جمعه منم و ذكر يا مهدي

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 3

اي آخرين امير ولايت شتاب كن

غيبت شده به حد كفايت شتاب كن

تا كربلا زمين را بهار كن

بهر انتقام حسين قيام كن

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 4

زمستان خسته شد از بي بهاري

جهان مي لرزد از اين بي قراري

گمانم جمعه اي باقي نمانده

خدايا تا به كي چشم انتظاري

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 5

گلها همه با اذن تو برخاسته اند

از بهر ظهور تو خود آراسته اند

مردم همه در لحظه تحويل بي شك

اول فرج تو از خدا خواسته اند

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 6

در بزم ولا جام هدايت مهدي است

مقصود زنور بي نهايت مهدي است

ثبت است كه بر جريده ي عالم قدس

گلواژه ي روشن هدايت مهدي است

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 7

عمري بجز غفلت زيادت سر نكرديم

اينكه تو با ما همرهي باور نكرديم

آقايي آن يار را ديديم صد بار

اما مرام خويش را بهتر نكرديم

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 8

وقتي ميان نفس و هوس جنگ مي شود

قلبم يك چشم به هم زدني سنگ مي شود

آقا ببخش كه سرم گرم زندگيست

كمتر دلم براي شما تنگ مي شود

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 9

ميان شك و يقين پير مي شود بي تو

دلي كه طعمه زنجير مي شود بي تو

نيامدي كه ببيني در اين ديار غريب

غروب جمعه چه دلگير مي شود بي تو

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 10

همه گويند به اميد ظهورش صلوات

كاش اين جمعه بگويند به تبريك حضورش صلوات

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 11

شوق تو به باغ لاله جان خواهد داد

عطرتو به گلها هيحان خواهد داد

فردا كه در آفاق بپيچد نورت

تكبير تو كعبه را تكان خواهد داد

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 12

كوچه هاي شهر ما ويران نمي ماند عزيز

كار و بار عشق بي سامان نمي ماند عزيز

يك نفر فردا زمين را نور باران مي كند

مهدي ما تا ابد پنهان نمي ماند عزيز

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 13

خوب است ما هم مثل باران حس بگيريم

هر شب سراغي از گل نرگس بگيريم

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 14

در جمكران مانند باران حس بگيريم

ردّي، نشاني از گل نرگس بگيريم

همچون پِرِ پروانه ها اوجي بگيريم

اينك سراغي از گل نرگس بگيريم

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 15

دلم هواي تو كرده، هواي آ مدنت

صداي پاي تو آيد، صداي آ مدنت

بهار با تو بيايد به خانه ي دل ما

قدم به خانه ي ما نهِ، صفاي آ مدنت

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 16

آقا نگاهت سوي آهوهاست ميدانم

دستان پاكت مثل ما تنهاست ميدانم

آقا اگر تو بر نميگردي دليل آن

در چشمهاي پر گناه ماست ميدانم

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 17

كاش بودي تا دلم تنها نبود

تا اسير غصه فردا نبود

كاش بودي تا فقط باور كني

بي تو هرگز زندگي زيبا نبود

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 18

دلم از پونه ها سير است آقا

هواي شهر دلگير است آقا

كسي فانوس گلها را شكسته

نمي آيي مگر؟ دير است آقا

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 19

اي جمالت بهشت جان، مهدي

روي از ما نكن نهان، مهدي

ما به عشق تو زنده ايم مولا

ياد تو، عمر جاودان مهدي

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 20

الا ظهور تو ، عيد تمام منتظران

بيا كه بي تو بود تلخ كام منتظران

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 21

هر شب كه انتظار فرج مي برم به روز

شرمنده ام كه بي تو نفس مي كشم هنوز

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 22

در دلي هرچند دوري از نظر

خرم آنروزي كه باز آيي زدر

با تو مارا خوشترين ديدار باد

هركجا هستي خدايت يار باد

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 23

بازهم يك جمعه ديگر گذشت

روز موعود دل و دلبر گذشت

باز هم چشمم به راهت شدسپيد

باز بيچاره دلم در خون تپيد

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 24

پژمرده ام اي بهار كي مي آيي

خورشيد در انتظار كي مي آيي

از ظلم، شب تيره شده روز بشر

اي وارث ذوالفقار كي مي آيي

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 25

عاقبت يك روز مغرب محو مي شود

عاقبت غربي ترين دل نيز عاشق ميشود

شرط مي بندم زماني كه نه زود است نه دير

مهرباني حاكم كل مناطق مي شود

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 26

صبح جمعه در اين رهگذر چه ميخواهم

به غير آمدنت از سفر چه ميخواهم

برات نامه نوشتم سلام و ديگر هيچ

بجز سلامتي تو دگر چه ميخواهم

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 27

صداي آمدنت را به گوش ما برسان!

زمان غيبت خود را به انتها برسان

كنار تربت زهرا به وقت نا فله ات

دعاي خويش را به ياري اين گدا برسان!

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 28

امشب نشسسه بر دلم غم هاي عالم

بي تو گذشت اين جمعه هم آقاي عالم

اين جمعه هم از تو خبر حتي نيامد

شب آمد و من ماندم و غم هاي عالم

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 29

اي دل اگر عاشقي، در پي دلدار باش!

بر در دل روز و شب منتظر يار باش!

دلبر تو جاودان بر در دل حاظر است

روزن دل بر گشا، منتظر يار باش!

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 30

بر سينه بي تاب شده تاب نيامد

ظلمت همه جا پر شده مهتاب نيامد

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 31

هنوز انتظار و انتظار است

هنوز دل به سينه بي قرار است

هنوز خواب مي بينم به شب ها

همان مردي كه بر اسبي سوار است

همان مردي كه آيد جمعه روزي

و اين پايان خواب انتظار است

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 32

نيمه شب صورت خود را به خدا خواهم كرد

از خدا خواهش ديدار تو را خواهم كرد

تا كه جان دارم و از سينه نفس مي آيد

به تو و مهر تو اي دوست وفا خواهم كرد

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 33

عمري به انتظار نشستم، نيامدي

دل را به روي غير تو بستم، نيامدي

اي خضر راه گم شدگان در مسير عشق

چشم انتظار هر چه نشستم، نيامدي

گفتند سبز پوش تو از كعبه مي رسد

هر جمعه رو به كعبه نشستم نيامدي

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 34

غبار آمدنت را نديده قطره ي اشكي

اشاره اي به ظهورت نكرده دست دعايي

بيا عصاره حيدر، بيا چكيده ي زهرا

بيا كه بوي رسولي ، بيا كه نور خدايي

شب غريبي مان مي شودبه ياد تو روشن

تويي كه در همه شبها چراغ خانه مايي

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 35

امان از هجر بي پايان مهدي

غروب جمعه و هجران مهدي

تمام غصه هاي عصر جمعه

خلاصه مي شود در جان مهدي

امان از آن زماني كه بيفتد

به روي نامه ام چشمان مهدي

اللّهم عجّل لوليك الفرج

پيامك 36

هر كجا سلطان بود، دورش سپاه و لشكر است

پس چرا سلطان خوبان بي سپاه و لشكر است

با خبر باش__يد اي چشم انتظاران ظه____ور

بهترين سلطان عالم از همه تنهاتر است

اللهم عجل لوليك الفرج

براي تعجيل در فرجش صلوات

پيامك 37

بر چهره دلرباي مهدي صلوات

برجذبه هر نگاه مهدي صلوات

ما را نبود چو هديه اي لايق دوست

بر سجده هر نماز مهدي صلوات

پيامك 38

اگرچه...

او يوسف دلرباي زهراست

با هيچ گهر خريدني نيست

با ديده ي از گناه لبريز

آن روي چو ماه ديدني نيست

ولي...

تو مگو ما را بدان شه بار نيست

با كريمان كارها دشوار نيست

پيامك 39

سر راهت در انتظارم

برده هجرت صبر و قرارم

جز ظهورت اي گل زهرا

به خدا حاجتي ندارم

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 40

تمام خاك را گشتم به دنبال صداي تو

ببين باقي است روي لحظه هايم جاي پاي تو

تو را با تمام انتظارم جستجو كردم

كدامين جاده امشب مي گذارد سر به پاي تو

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 41

شب گر رخ مهتاب نبيند سخت است

لب تشنه اگر آب نبيند سخت است

ما ذاكر و ارباب تويي،يا مهدي

نوكر رخ ارباب نبيند سخت است

پيامك 42

گفتم كه خدا مرا مرادي بفرست

طوفان زده ام راه نجاتي بفرست

فرمود كه با زمزمه يا مهدي (عج)

نذر گل نرگس صلواتي بفرست

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 43

پر از عطشم، مرا تو دريايي كن

سرشار از احساس و تماشايي كن

هر چند كه ما بديم و پيمان شكنيم

اي خوب بيا دوباره آقايي كن

پيامك 44

مست عشقم، مست يارم، مست دوست

مست معشوقي كه عالم مست اوست

يا صاحب الزمان ادركني

پيامك 45

چه جمعه ها كه يك به يك غروب شد نيامدي

چه بغضها كه در گلو رسوب شد نيامدي

خليل آتشين سخن ؛ تبر به دوش بت شكن

خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي

براي ما كه خسته ايم نه ؛ ولي

براي عده اي چه خوب شد نيامدي

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام

دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غروب شد نيامدي

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 46

اين ديده نيست قابل ديدار روي تو

چشمي دگر بده كه تماشا كنم تو را

تو در ميان جمعي و من در تفكّرم

كاندر كجا روم و پيدا كنم تو را

پيامك 47

محض يار مهربان، آن مونس و آرام جان

ناله از دل سر دهم، وز هجر او اشكم روان

كاش مي گشتي عيان اي شمس هستي بخش جان

مي نمودي زنده دل هاي تمام انس و جان

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 48

در غم هجر رخ تو در سوز و گدازيم

تا به كي زين غم جانكاه، بسوزيم و بسازيم

آيد آن روز كه در باز كني، پرده گشايي

تا به خاك قدمت، جان و سر خويش ببازيم

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 49

يعقوب ترين چشم جهان قسمت ما باد

چون يوسف گمگشته ي ما يوسف زهراست

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 50

ويرانه نه آنست كه جمشيد بنا كرد

ويرانه نه آنست كه فرهاد فرو ريخت

ويرانه دل ماست كه هر جمعه به شوقت

صد بار بنا گشت ودگر بار فرو ريخت

پيامك 51

دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست

آنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست

با توام اي دشت بي پايان سوار ما چه شد

يكه تاز جاده هاي انتظار ما چه شد؟

پيامك 52

هنوزم انتظارو انتظار است

هنوزم دل به سينه بي قرار است

هنوزم خواب ميبينم به شبها

همان مردي كه بر اسبي سوار است

همان مردي كه جمعه آيد روزي

و اين پايان خوب انتظار است

پيامك 53

بيا براي فرج روز و شب دعا كنيم

دل امام خويش را زخود رضا كنيم

عزيز فاطمه، مهدي دلش پر زخون است

بيا كه بهر خدا از خدا حيا كنيم

پيامك 54

تا كي در انتظار تو شب را سحر كنم

شب تا سحر به ياد رخت ناله سر كنم

اي غايب از نظر، نظري كن به حال من

تا چند سيل اشك ، روان از بصر كنم

چشمم به راه و حال تباه و الم فزون

از هجر، ارتزاق به خون جگر كنم

بگذشت عمر و راه وصال تو طي نشد

آيا شود كه بر رخ خوبت نظر كنم

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 55

اي آشناي غربت جمعه ظهور كن

يك مرتبه ز كوچه ما هم عبور كن

حك شد به روي بال قنوت نمازمان

اين خواهش قديمي آقا ظهور كن

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 56

در انتظار هستيم

روزي كه او بيايد

گويي بهار هستيم

با دستي از شكوفه

از راه خواهد آمد

در لحظه اي پر از گل

ناگاه خواهد آمد

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 57

تمام عمر بي لبخند سخت است

به لبخند خودت سوگند، سخت است

براي ديدنت تا جمعه بعد

تحمل مي كنم، هر چند سخت است

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 58

اين جمعه هم مثل هميشه

من منتظر بودم بيايي

خواندم دعاي عهد را باز

گفتم امام ما كجايي

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 59

اگر مي آمدي با آن بيان روشن چشمت

برايم عاشقي را بي گمان تحليل مي كردى

به پاس اشكمان يا دست كم دلگرمي باران

از اين چشمان خيس منتظر تجليل مي كردى

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 60

دُرُست نيست كه تنها به نان بينديشيم

بيا به درد دل ديگران بينديشيم

به آن وجود درخشان، حقيقت موعود

بدون وهم و بدون گمان بينديشيم

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 61

صدايت مي كنم، عالم شميم عود مي گيرد

و چشمانم به ياد تو، غمي مشهود مي گيرد

سواحل در سواحل, خاك سرگرم گل افشاني است

كه روزي رنگ و بو از آن گل موعود مي گيرد

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 62

ز سوز عشق تو چون گرم التهاب شوم

چو شمع شعله كشم آن قدر كه آب شوم

من و عندمي درگاه مهديِ موعود

كه با شنيدن نامش در انقلاب شوم

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 63

ركن زمين و آسمان، حضرت صاحب الزمان

با نظري به سائلان عزّت و جاه مي دهد

عاشق دل نهاده را، بر سر ره فتاده را

مهدي فاطمه يقين، توشه ي راه مي دهد

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 64

خدايا غرقه ي بحر بلائيم

يه هجران عزيزي مبتلائيم

الهي اين بلا، گردان ز ما دور

كه ما بي مونس و بي آشنائيم

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 65

بيا اي مونس شبهاي تارم

كه از درد فراقت بيقرارم

تجلي كن در اين دنياي ظلمت

كه از هجرت سيه شد روزگارم

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 66

خوشا آن دل كه خواهان تو باشد

زغم پيوسته نالان تو باشد

بسوزد از غم هجرت شب و روز

دوايش درد و درمان تو باشد

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 67

دل تشنه ي حرفهاي دريايي توست

محتاج تو و دعاي دريايي توست

اي رود زلال مهرباني، ديريست

دل منتظر صداي دريايي توست

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 68

اي كاش شبي ظهور مي كرد بهار

از كوچه ي دل عبور مي كرد بهار

من زرد ترين قصه ي عشقم، اي كاش

يك لحظه مرا مرور مي كرد بهار

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 69

با نام تو پيوند خورده ست

زمين بي روي تو سرد است، مرده ست

بتاب اي آفتاب از مشرق عشق

خدا ما را به دست تو سپرده ست

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 70

اي نور يزدان، اي مهر بيكران

اي فروغ بي پايان، اي خورشيد هميشه فروزان.

توبيا تا ز پرتو رويت، شب تاريك سحر گردد، ورنه اي مهر تابان، بي تو هر لحظه تيره تر گردد.

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 71

مژده اي دل، كه مسيحا نفسي مي آيد

كه ز انفاس خوشش بوي كسي مي آيد

از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش

زده ام فالي و فرياد رسي مي آيد

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 72

درسي كه مرور مي كني، عاشوراست

هر جا كه عبور مي كني، عاشوراست

اي وارث زخم هاي هفتاد و دو تن

روزي كه ظهور مي كني، عاشوراست

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 73

سر راهت در انتظارم

برده هجرت ، صبر و قرارم

جز ظهورت اي گل زهرا

به خدا حاجتي ندارم

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 74

يك چشم زدن غافل از آن ماه نباشيم

شايد كه نگاهي كند آگاه نباشيم

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 45

كاش بودي تا دلم تنها نبود

تا اسير غصه فردا نبود

كاش بودي تا فقط باور كني

بي تو هرگز زندگي زيبا نبود

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 76

اي كه بي نور جمالت نيست عالم را فروغي

تا به كي در پشت ابر غيبت كبري نهاني

پرده بردار از رخ و ما مردگان را جان ببخشا

اي كه قلب عالم امكاني و جان جهاني

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 77

امير بي قرينه، كي مي آيي؟

سحرخيز مدينه كي مي آيي؟

عزيزم مادرت چشم انتظاره

دواي درد سينه كي مي آيي؟

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 78

كاش جمعه اي بيايد معطر به حضور«موعود»؛جمعه اي با عطر خوش محمدي؛ جمعه اي سرخ و حسيني؛ سفيد به پاكي دل هاي منتظر و سبز،به طراوت «جمعه ظهور».

پيامك 79

اي منتهاي مهرباني،اي امام عصر،كدام روز فرشتگان،نام تو را برمأذنه ها فرياد مي زنند وكدام آدينه،تمام اهل زمين به قامت بلند عدالتت اقتدا مي كنند؟

پيامك 80

نوگل نرگس،بيا!از سفري دور،به دوري قرن ها «انتظار»بيا و كوله بار رنج و محنت را از دوش ملت هاي مظلوم برزمين بنه! عالم در انتظار ارمغان عدالت و بندگي و طراوت و پاكي است كه تنها از دستان خدايي تو لبريز خواهد شد.

پيامك 81

ما منتظر سپيد روز ظهوريم. روزي كه مستضعفان به اراده خداوند،وارثان زمين مي شوند و پرچم سبز«آل محمد(ص)» بردوش عاشقان مولايمان مهدي(عج) در سراسر گيتي افراشته مي شود.

پيامك 82

اي آفتاب يقين! اي منتهاي آرزوي ما!از حريم كدام بهاري كه عاشقانت با شنيدن نامي از تو،تمام قامت درحضور تو برمي خيزند و قلب هايشان را سوي تو روان مي كنند.

پيامك 83

خدايا تا به كي هجران مهدي

به دستم حسرت دامان مهدي

الهي هر بلا از حضرتش دور

الهي، من بلا گردان مهدي

پيامك 84

اين جمعه جان حضرت زهرا ظهور كن

قلب غمين منتظران پر سرور كن

با يك توسلي به در خانه ي خدا

از جاده ي ظهور بيا و عبور كن

پيامك 85

خدايا ! زنده كن شوق دعا را

شبي سرشار كن از خويش ما را

ببين چشم انتظاران بهاريم

پر از آيينه كن تقويم ها را

پيامك 86

مه مبارك در ابر آرميده بيا

اميد آخر دلهاي داغ ديده بيا

به طول غيبت و اشك مدام و سوز دلت

كه جان شيعه ز هجران به لب رسيده بيا

پيامك 87

اي جان جهان بسته به يك نيم نگاهت

دل گشته چو گل سبز به خاك سر راهت

هم بام فلك پايگه قدر و جلالت

هم چشم ملك خاك قدم هاي سپاهت

پيامك 87

كاش مهدى به جهان چهره هويدا مى كرد

گره از مشكل پيچيده ى ما وا مى كرد

كاش مى آمد و با آمدنش از ره لطف

قبر مخفى شده ى فاطمه پيدا مى كرد

پيامك 87

هزار جمعه رسيد , نگار ما نرسيد

هنوز وعده ديدار يار ما نرسيد

نواي قلب و دل بي قرار ما اين است

دواي دل بي قرار ما نرسيد

پيامك 87

شب گر رخ مهتاب نبيند سخت است

لب تشنه اگر آب نبيند سخت است

ما نوكر وارباب توئي مهدي جان

نوكر رخ ارباب نبيند سخت است

پيامك 87

سحر شد يار بي همتا نيامد

يگانه منجي دل ها نيامد

نهاد آدينه را موعود ديدار

هزار آدينه رفت امّا نيامد

پيامك 87

چرا شب مانده و فردا نمي شه؟

گره از كار دنيا وا نميشه

زمين و آسمونو گشتم؛ اما

كسي چون يوسف زهرا(س) نمي شه!

پيامك 87

نمى گويم كجا در ناكجايى

بگو جانا، بگو جانا، كجايى

شب و روز از دل سرگشته پرسم

تو اى پيداى ناپيدا كجايى

پيامك 88

دلم در سينه مالامال درد است

زهجر روي تو دلگير وسرد است

تمام جمعه ها يابن الحسن گوست

دلم در انتظار راد مرد است

پيامك 89

به مهر اين و آن عادت ندارم

به حرف ديگران عادت ندارم

به سايه سارامني در شب زخم

به غير جمكران عادت ندارم

پيامك 90

دل ما شد كوير تفته؟ برگرد

خدا را! اي بهار رفته برگرد

تمام جمعه ها را صبر كرديم

اقلا جمعه ي اين هفته برگرد

پيامك 91

بيا تا چشم ما روشن بماند

جهان سرشار از لادن بماند

نمي خواهم دلي در حسرت تو

به قدر يك سر سوزن بماند

پيامك 92

تو كه درد آشناي اهل دردي

تو كه دست كسي را رد نكردي

بگو حالا كه دلهامان شكسته ست

دلت مي آيد آيا بر نگردي؟

پيامك 93

صحبتي شد كه خدا باب نجاتي بفرست

تلخي دائقه را شاخه نباتي بفرست

ميرسد با علم سبز امامت بردوش

از چه خاموش نشستي صلواتي بفرست

پيامك 94

هنوزم انتظار و انتظار است

هنوزم دل به سينه بيقرار است

هنوزم خواب مي بينم به شبها

همان مردي كه بر اسبي سوار است

همان مردي كه آيد جمعه روزي

و اين پايان خوب انتظار است

پيامك 95

عمريست كه از حضور او جا مانديم

در غربت سرد خويش تنها مانديم

او منتظرست تا كه ما برگرديم

ماييم كه در غيبت كبري مانديم

پيامك 96

كاش از دلبر نشاني داشتيم

بر سر كويش مكاني داشتيم

از براي مهدي صاحب الزمان

كاش در دل جمكراني داشتيم

تعجيل در فرج آقا صلوات

پيامك 97

دوباره جمعه شد يارم نيامد

خدايا يار ما از در نيامد

نگار بي قرينه كي مي آيي

سحرخيز مدينه كي مي آيي

پيامك 98

الا كه راز خدايي، خدا كند كه بيايي

تو نور غيب نمايي، خدا كند كه بيايي

پيامك 99

اي غايب از نظر به خدا مي سپارمت

جانم بسوختي و به جان دوست دارمت

پيامك 100

دلم هر جمعه در تاب و تب است

عاشقانه بي قرار دلبر است

گفتم جمعه شود پايان غمم

جمعه رفت و باز چشمم به راه است

پيامك 101

تو بين منتظران هم عزيز من، چه غريبي

عجيب تر، كه چه آسان نبودنت شده عادت

چه بيخيال نشستيم، نه كوششي نه وفايي

فقط نشسته و گفتيم؛ خدا كند كه بيايي

پيامك 102

گفتم كه خدا مرا مرادي بفرست

طوفان زده ام راه نجاتي بفرست

قرمود كه با زمزمه يا مهدي

نذر گل نرگس صلواتي بفرست

پيامك 103

دعا كرده ام تا بهار ظهورت

به لب هاي مردم تبسم بماند

بگو با دعايي كه در انتظار است

نگاهم به آمين چندم بماند!

پيامك 104

دلم هواي تو كرده، هواي آمدنت

صداي پاي تو آيد، صداي آمدنت

بهار با تو بيايد به خانه ي دل ما

قدم به خانه ما نه، صفاي آمدنت

پيامك 105

ب__وي ع_ط__ر ي__ار دارد جم_عه ها

وع____ده دي___دار دارد جم__عه ها

جم__ع_ه ه_ا دل ياد دلب_ر م_ي كن_د

نغمه يا اب_ن ال_حسن س_ر م_ي كن_د

پيامك 106

مُقَلّب القُلوبِ من، چهره ي همچو ماه توست

مُدَبّر الّيل دلم، زلف چو شب سياه توست

تو اي مسافر غريب حَوّل اين دل مرا

قلب تمام عاشقان منتظر نگاه توست

پيامك 107

دنيا هنوز تشنه يك جرعه سيب توست

چشمش پي اجابت امن يجيب توست

لطفت نصيب هر دو جهان شد، عجيب نيست

تو آشناتريني و غربت نصيب توست!

پيامك 108

مهديست آنكه نهضت قرآن به پا كند

مهديست آنكه نيك و بد از هم جدا كند

مهديست آنكه با كلمات محمدي

گفتار پوچ ما همه پر محتوا كند

پيامك 109

من سجده به خاك جمكران مي خواهم

از يوسف گمگشته نشان مي خواهم

فرياد و فغان از غم تنها بودن

من مهدي صاحب زمان مي خواهم

پيامك 110

هجر تو ز درد و داغ دلگيرم كرد

اندوه و غم زمان ، زمين گيرم كرد

گفتند كه جمعه ميرسي از كعبه

اين رفتن جمعه ،جمعه ها پيرم كرد

پيامك 111

يكي از جمعه ها جان خواهد آمد

به درد عشق درمان خواهد آمد

غبار از خانه دلها بگيريد

كه بر اين خانه مهمان خواهد آمد

پيامك 112

بي تو دل گير است، دل گير است عصر جمعه ها

بوي نرگس مي دهد پس كوچه هاي شهر ما

از كلاس عمرمان يك جمعه ديگر گذشت

باز غنيمت خورد پاي اسم زيباي شما

پيامك 113

معرفت، محبت و انتظار سه كلمه زيبا كه با نام مهدي (عج) در خاطر ما زنده مي شود. انتظار، بدون محبت و محبت، بدون معرفت بي معناست.

پيامك 114

يوسف منش برون آي، تا كي درون چاهي

حاتم روش بنه پاي، در دو جهان پناهي

هر حسن مي شنيدم، در ذات تو بديدم

زين رو به كل اشياء، پي برده ام كه ماهي

بفكن حجاب رويت، تا عاشقان كويت

با چشم دل ببينند، تو خوب تر زماهي

پيامك 115

امشب نشسته بر دلم غم هاي عالم

بي تو گذشت امروز هم آقاي عالم

امروز هم حتي خبر از تو نيامد

شب آمد و من ماندم و غم هاي عالم

پيامك 116

اگر دل هايمان تاريك و ظلماني نمي گرديد

امامت هم عيان مي گشت و پنهاني نمي گرديد

به قدر تشنگي، گر تشنه امر فرج بوديم

خدا داند فرج اين گونه طولاني نمي گرديد

پيامك 117

سپري مي شود اين ظلم، عدو مي بازد

مي رسد آن كه خداوند بر او مي نازد

آيد آن روز كه بينند همه عالميان

در بقيع حضرت مهدي حرمي مي سازد

پيامك 118

امشب دلم از آمدنت سرشار است

فانوس به دست كوچه ديدار است

آن گونه تو را در انتظارم كه اگر

آن چشم بخوابد آن يكي بيدار است

پيامك 119

مهديا منتظرانت همه در تاب و تبند

همه جهان جمله گرفتار شبند

چو بيايي غم و ظلمت برود از عالم

شاد گردد دل آنان كه گرفتار غمند

پيامك 120

كوچه هاي شهر ما ويران نمي ماند عزيز

كار و بار عشق بي سامان نمي ماند عزيز

يك نفر فردا زمين را نورباران مي كند

مهدي ما تا ابد پنهان نمي ماند عزيز

پيامك 121

هنوزم انتظار و انتظار است

هنوزم دل به سينه بي قرار است/

هنوزم خواب مي بينم به شب ها

همان مردي كه بر اسبي سوار است

همان مردي كه آيد جمعه روزي

و اين پايان خواب انتظار است

پيامك 122

ما معتقديم عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم كسي تبر خواهد زد

سوگند به هر چهارده آيه نور

سوگند به زخم هاي سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر مي گردد

مهدي به ميان شيعه بر مي گردد

پيامك 123

ي كه مي پرسي نشان عشق چيست

عشق چيزي جز ظهور مهر نيست

عشق يعني دل تپيدن بهر دوست

عشق يعني جان من قربان اوست

پيامك 124

آن كه من آرام جان مي گويمش

جمعه ها در جمكران مي جويمش

پيامك 125

ولي عصر(عج) كه بيايد آسمان با باريدنش، زمين با روياندنش، بندگان با برادري و يك رنگي و بندگي خداي متعال همراهي اش مي كنند.

پيامك 126

يكي از جمعه ها جان خواهد آمد

به درد عشق درمان خواهد آمد

غبار از خانه هاي دل بگيريد

كه بر اين خانه مهمان خواهد آمد

اللهم عجل لوليك الفرج

پيامك 127

بوي عطر يار دارد جمعه ها

مژده ديدار دارد جمعه ها

جمعه در خورشيد ما آئينه است

وعدگاه عاشان آدينه است

جمعه ها دل ياد دلبر مي كند

نغمه يا بن الحسن سر مي كند

پيامك 128

معرفت، محبت و انتظار سه كلمه زيبا كه با نام مهدي عليه السلام در خاطر ما زنده مي شود. انتظار، بدون محبت و محبت، بدون معرفت بي معناست.

پيامك 129

بي تو دل گير است، دل گير است عصر جمعه ها

بوي نرگس مي دهد پس كوچه هاي شهر ما

از كلاس عمرمان يك جمعه ديگر گذشت

باز غنيمت خورد پاي اسم زيباي شما

پيامك 130

اگر دل هايمان تاريك و ظلماني نمي گرديد

امامت هم عيان مي گشت و پنهاني نمي گرديد

به قدر تشنگي، گر تشنه امر فرج بوديم

خدا داند فرج اين گونه طولاني نمي گرديد

پيامك 131

امشب دلم از آمدنت سرشار است

فانوس به دست كوچه ديدار است

آن گونه تو را در انتظارم كه اگر

آن چشم بخوابد آن يكي بيدار است

پيامك 132

مهديا منتظرانت همه در تاب و تبند

همه جهان جمله گرفتار شبند

چو بيايي غم و ظلمت برود از عالم

شاد گردد دل آنان كه گرفتار غمند

پيامك 133

كوچه هاي شهر ما ويران نمي ماند عزيز

كار و بار عشق بي سامان نمي ماند عزيز

يك نفر فردا زمين را نورباران مي كند

مهدي ما تا ابد پنهان نمي ماند عزيز

پيامك 134

يا بقيت الله (عج) اي كه از تازگي زخم دلم تازه تري

يعني از قصه دل تنگي من با خبري

مثل مهتاب كه از خاطر شب مي گذرد

هر شب آهسته از آفاق دلم مي گذري

پيامك 135

هنوزم انتظار و انتظار است

هنوزم دل به سينه بي قرار است

هنوزم خواب مي بينم به شب ها

همان مردي كه بر اسبي سوار است

همان مردي كه آيد جمعه روزي

و اين پايان خواب انتظار است

پيامك 136

ما معتقديم عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم كسي تبر خواهد زد

سوگند به هر چهارده آيه نور

سوگند به زخم هاي سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر مي گردد

مهدي به ميان شيعه بر مي گردد

پيامك 137

اي كه مي پرسي نشان عشق چيست

عشق چيزي جز ظهور مهر نيست

عشق يعني دل تپيدن بهر دوست

عشق يعني جان من قربان اوست

پيامك 138

آن كه من آرام جان مي گويمش

جمعه ها در جمكران مي جويمش

پيامك 139

ولي عصر(عج) كه بيايد آسمان با باريدنش، زمين با روياندنش، بندگان با برادري و يك رنگي و بندگي خداي متعال همراهي اش مي كنند.

پيامك 140

براي آمدنت انتظار كافي نيست

دعا و اشك و دل بي قرار كافي نيست

پيامك 141

هرچند كه خسته ايم از اين حال، نيا

شرمنده، اگر ندارد اشكال، نيا

ما خط تمام نامه هامان كوفي است

آقاي گلم زبان من لال، نيا

پيامك 142

هرچند كه خسته ايم از اين حال، نيا

شرمنده، اگر ندارد اشكال، نيا

ما خط تمام نامه هامان كوفي است

آقاي گلم زبان من لال، نيا

پيامك 143

چهره گل، باغ و صحرا را گلستان مي كند

ديدن مهدي هزاران درد درمان مي كند

مدعي گويد كه از يك گل نمي گردد بهار

من گلي دارم كه عالم را گلستان مي كند

پيامك 144

اگر تو آمدي من رفته بودم

اسير سال و ماه و هفته بودم

دعايم كن كه دوباره جان بگيرم

بيايم در حضور تو بميرم

پيامك 145

عمريست كه از حضور او جامانديم

در غربت سرد خويش تنها مانديم

او منتظر است كه ما برگرديم

مائيم كه درغيبت كبري مانديم

پيامك 146

خوشا به حال آنان كه دركلاس انتظارحتي يك جمعه هم غيبت ندارند.

پيامك 147

بخوان دعاي فرج را دعا اثر دارد

دعا كبوتر عشق است بال و پر دارد

بخوان دعاي فرج را كه يوسف زهرا

ز پشت پردة غيبت به ما نظر دارد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109