سرشناسه:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان،1390 عنوان و نام پديدآور:بانك جامع پيامك قائميه جلد 5/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان مشخصات نشر:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1390. مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه
به پاي مهدي، همه سربازيم
ز اركان ابر قدرت قرار اندازيم
ما خمارانيم، عبد جانانيم
تا ابد انصارالمهدي مي مانيم
اللّهم عجّل لوليك الفرج
بخوانيد ياران، همه دلداران
سرود هم عهدي در فراق جانان
مي خوانم هر شب، شعر هم عهدي
شب جمعه منم و ذكر يا مهدي
اللّهم عجّل لوليك الفرج
اي آخرين امير ولايت شتاب كن
غيبت شده به حد كفايت شتاب كن
تا كربلا زمين را بهار كن
بهر انتقام حسين قيام كن
اللّهم عجّل لوليك الفرج
زمستان خسته شد از بي بهاري
جهان مي لرزد از اين بي قراري
گمانم جمعه اي باقي نمانده
خدايا تا به كي چشم انتظاري
اللّهم عجّل لوليك الفرج
گلها همه با اذن تو برخاسته اند
از بهر ظهور تو خود آراسته اند
مردم همه در لحظه تحويل بي شك
اول فرج تو از خدا خواسته اند
اللّهم عجّل لوليك الفرج
در بزم ولا جام هدايت مهدي است
مقصود زنور بي نهايت مهدي است
ثبت است كه بر جريده ي عالم قدس
گلواژه ي روشن هدايت مهدي است
اللّهم عجّل لوليك الفرج
عمري بجز غفلت زيادت سر نكرديم
اينكه تو با ما همرهي باور نكرديم
آقايي آن يار را ديديم صد بار
اما مرام خويش را بهتر نكرديم
اللّهم عجّل لوليك الفرج
وقتي ميان نفس و هوس جنگ مي شود
قلبم يك چشم به هم زدني سنگ مي شود
آقا ببخش كه سرم گرم زندگيست
كمتر دلم براي شما تنگ مي شود
اللّهم عجّل لوليك الفرج
ميان شك و يقين پير مي شود بي تو
دلي كه طعمه زنجير مي شود بي تو
نيامدي كه ببيني در اين ديار غريب
غروب جمعه چه دلگير مي شود بي تو
اللّهم عجّل لوليك الفرج
همه گويند به اميد ظهورش صلوات
كاش اين جمعه بگويند به تبريك حضورش صلوات
اللّهم عجّل لوليك الفرج
شوق تو به باغ لاله جان خواهد داد
عطرتو به گلها هيحان خواهد داد
فردا كه در آفاق بپيچد نورت
تكبير تو كعبه را تكان خواهد داد
اللّهم عجّل لوليك الفرج
كوچه هاي شهر ما ويران نمي ماند عزيز
كار و بار عشق بي سامان نمي ماند عزيز
يك نفر فردا زمين را نور باران مي كند
مهدي ما تا ابد پنهان نمي ماند عزيز
اللّهم عجّل لوليك الفرج
خوب است ما هم مثل باران حس بگيريم
هر شب سراغي از گل نرگس بگيريم
اللّهم عجّل لوليك الفرج
در جمكران مانند باران حس بگيريم
ردّي، نشاني از گل نرگس بگيريم
همچون پِرِ پروانه ها اوجي بگيريم
اينك سراغي از گل نرگس بگيريم
اللّهم عجّل لوليك الفرج
دلم هواي تو كرده، هواي آ مدنت
صداي پاي تو آيد، صداي آ مدنت
بهار با تو بيايد به خانه ي دل ما
قدم به خانه ي ما نهِ، صفاي آ مدنت
اللّهم عجّل لوليك الفرج
آقا نگاهت سوي آهوهاست ميدانم
دستان پاكت مثل ما تنهاست ميدانم
آقا اگر تو بر نميگردي دليل آن
در چشمهاي پر گناه ماست ميدانم
اللّهم عجّل لوليك الفرج
كاش بودي تا دلم تنها نبود
تا اسير غصه فردا نبود
كاش بودي تا فقط باور كني
بي تو هرگز زندگي زيبا نبود
اللّهم عجّل لوليك الفرج
دلم از پونه ها سير است آقا
هواي شهر دلگير است آقا
كسي فانوس گلها را شكسته
نمي آيي مگر؟ دير است آقا
اللّهم عجّل لوليك الفرج
اي جمالت بهشت جان، مهدي
روي از ما نكن نهان، مهدي
ما به عشق تو زنده ايم مولا
ياد تو، عمر جاودان مهدي
اللّهم عجّل لوليك الفرج
الا ظهور تو ، عيد تمام منتظران
بيا كه بي تو بود تلخ كام منتظران
اللّهم عجّل لوليك الفرج
هر شب كه انتظار فرج مي برم به روز
شرمنده ام كه بي تو نفس مي كشم هنوز
اللّهم عجّل لوليك الفرج
در دلي هرچند دوري از نظر
خرم آنروزي كه باز آيي زدر
با تو مارا خوشترين ديدار باد
هركجا هستي خدايت يار باد
اللّهم عجّل لوليك الفرج
بازهم يك جمعه ديگر گذشت
روز موعود دل و دلبر گذشت
باز هم چشمم به راهت شدسپيد
باز بيچاره دلم در خون تپيد
اللّهم عجّل لوليك الفرج
پژمرده ام اي بهار كي مي آيي
خورشيد در انتظار كي مي آيي
از ظلم، شب تيره شده روز بشر
اي وارث ذوالفقار كي مي آيي
اللّهم عجّل لوليك الفرج
عاقبت يك روز مغرب محو مي شود
عاقبت غربي ترين دل نيز عاشق ميشود
شرط مي بندم زماني كه نه زود است نه دير
مهرباني حاكم كل مناطق مي شود
اللّهم عجّل لوليك الفرج
صبح جمعه در اين رهگذر چه ميخواهم
به غير آمدنت از سفر چه ميخواهم
برات نامه نوشتم سلام و ديگر هيچ
بجز سلامتي تو دگر چه ميخواهم
اللّهم عجّل لوليك الفرج
صداي آمدنت را به گوش ما برسان!
زمان غيبت خود را به انتها برسان
كنار تربت زهرا به وقت نا فله ات
دعاي خويش را به ياري اين گدا برسان!
اللّهم عجّل لوليك الفرج
امشب نشسسه بر دلم غم هاي عالم
بي تو گذشت اين جمعه هم آقاي عالم
اين جمعه هم از تو خبر حتي نيامد
شب آمد و من ماندم و غم هاي عالم
اللّهم عجّل لوليك الفرج
اي دل اگر عاشقي، در پي دلدار باش!
بر در دل روز و شب منتظر يار باش!
دلبر تو جاودان بر در دل حاظر است
روزن دل بر گشا، منتظر يار باش!
اللّهم عجّل لوليك الفرج
بر سينه بي تاب شده تاب نيامد
ظلمت همه جا پر شده مهتاب نيامد
اللّهم عجّل لوليك الفرج
هنوز انتظار و انتظار است
هنوز دل به سينه بي قرار است
هنوز خواب مي بينم به شب ها
همان مردي كه بر اسبي سوار است
همان مردي كه آيد جمعه روزي
و اين پايان خواب انتظار است
اللّهم عجّل لوليك الفرج
نيمه شب صورت خود را به خدا خواهم كرد
از خدا خواهش ديدار تو را خواهم كرد
تا كه جان دارم و از سينه نفس مي آيد
به تو و مهر تو اي دوست وفا خواهم كرد
اللّهم عجّل لوليك الفرج
عمري به انتظار نشستم، نيامدي
دل را به روي غير تو بستم، نيامدي
اي خضر راه گم شدگان در مسير عشق
چشم انتظار هر چه نشستم، نيامدي
گفتند سبز پوش تو از كعبه مي رسد
هر جمعه رو به كعبه نشستم نيامدي
اللّهم عجّل لوليك الفرج
غبار آمدنت را نديده قطره ي اشكي
اشاره اي به ظهورت نكرده دست دعايي
بيا عصاره حيدر، بيا چكيده ي زهرا
بيا كه بوي رسولي ، بيا كه نور خدايي
شب غريبي مان مي شودبه ياد تو روشن
تويي كه در همه شبها چراغ خانه مايي
اللّهم عجّل لوليك الفرج
امان از هجر بي پايان مهدي
غروب جمعه و هجران مهدي
تمام غصه هاي عصر جمعه
خلاصه مي شود در جان مهدي
امان از آن زماني كه بيفتد
به روي نامه ام چشمان مهدي
اللّهم عجّل لوليك الفرج
هر كجا سلطان بود، دورش سپاه و لشكر است
پس چرا سلطان خوبان بي سپاه و لشكر است
با خبر باش__يد اي چشم انتظاران ظه____ور
بهترين سلطان عالم از همه تنهاتر است
اللهم عجل لوليك الفرج
براي تعجيل در فرجش صلوات
بر چهره دلرباي مهدي صلوات
برجذبه هر نگاه مهدي صلوات
ما را نبود چو هديه اي لايق دوست
بر سجده هر نماز مهدي صلوات
اگرچه...
او يوسف دلرباي زهراست
با هيچ گهر خريدني نيست
با ديده ي از گناه لبريز
آن روي چو ماه ديدني نيست
ولي...
تو مگو ما را بدان شه بار نيست
با كريمان كارها دشوار نيست
سر راهت در انتظارم
برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت اي گل زهرا
به خدا حاجتي ندارم
اللهم عجل لوليك الفرج
تمام خاك را گشتم به دنبال صداي تو
ببين باقي است روي لحظه هايم جاي پاي تو
تو را با تمام انتظارم جستجو كردم
كدامين جاده امشب مي گذارد سر به پاي تو
اللهم عجل لوليك الفرج
شب گر رخ مهتاب نبيند سخت است
لب تشنه اگر آب نبيند سخت است
ما ذاكر و ارباب تويي،يا مهدي
نوكر رخ ارباب نبيند سخت است
گفتم كه خدا مرا مرادي بفرست
طوفان زده ام راه نجاتي بفرست
فرمود كه با زمزمه يا مهدي (عج)
نذر گل نرگس صلواتي بفرست
اللهم عجل لوليك الفرج
پر از عطشم، مرا تو دريايي كن
سرشار از احساس و تماشايي كن
هر چند كه ما بديم و پيمان شكنيم
اي خوب بيا دوباره آقايي كن
مست عشقم، مست يارم، مست دوست
مست معشوقي كه عالم مست اوست
يا صاحب الزمان ادركني
چه جمعه ها كه يك به يك غروب شد نيامدي
چه بغضها كه در گلو رسوب شد نيامدي
خليل آتشين سخن ؛ تبر به دوش بت شكن
خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي
براي ما كه خسته ايم نه ؛ ولي
براي عده اي چه خوب شد نيامدي
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غروب شد نيامدي
اللهم عجل لوليك الفرج
اين ديده نيست قابل ديدار روي تو
چشمي دگر بده كه تماشا كنم تو را
تو در ميان جمعي و من در تفكّرم
كاندر كجا روم و پيدا كنم تو را
محض يار مهربان، آن مونس و آرام جان
ناله از دل سر دهم، وز هجر او اشكم روان
كاش مي گشتي عيان اي شمس هستي بخش جان
مي نمودي زنده دل هاي تمام انس و جان
اللهم عجل لوليك الفرج
در غم هجر رخ تو در سوز و گدازيم
تا به كي زين غم جانكاه، بسوزيم و بسازيم
آيد آن روز كه در باز كني، پرده گشايي
تا به خاك قدمت، جان و سر خويش ببازيم
اللهم عجل لوليك الفرج
يعقوب ترين چشم جهان قسمت ما باد
چون يوسف گمگشته ي ما يوسف زهراست
اللهم عجل لوليك الفرج
ويرانه نه آنست كه جمشيد بنا كرد
ويرانه نه آنست كه فرهاد فرو ريخت
ويرانه دل ماست كه هر جمعه به شوقت
صد بار بنا گشت ودگر بار فرو ريخت
دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست
آنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست
با توام اي دشت بي پايان سوار ما چه شد
يكه تاز جاده هاي انتظار ما چه شد؟
هنوزم انتظارو انتظار است
هنوزم دل به سينه بي قرار است
هنوزم خواب ميبينم به شبها
همان مردي كه بر اسبي سوار است
همان مردي كه جمعه آيد روزي
و اين پايان خوب انتظار است
بيا براي فرج روز و شب دعا كنيم
دل امام خويش را زخود رضا كنيم
عزيز فاطمه، مهدي دلش پر زخون است
بيا كه بهر خدا از خدا حيا كنيم
تا كي در انتظار تو شب را سحر كنم
شب تا سحر به ياد رخت ناله سر كنم
اي غايب از نظر، نظري كن به حال من
تا چند سيل اشك ، روان از بصر كنم
چشمم به راه و حال تباه و الم فزون
از هجر، ارتزاق به خون جگر كنم
بگذشت عمر و راه وصال تو طي نشد
آيا شود كه بر رخ خوبت نظر كنم
اللهم عجل لوليك الفرج
اي آشناي غربت جمعه ظهور كن
يك مرتبه ز كوچه ما هم عبور كن
حك شد به روي بال قنوت نمازمان
اين خواهش قديمي آقا ظهور كن
اللهم عجل لوليك الفرج
در انتظار هستيم
روزي كه او بيايد
گويي بهار هستيم
با دستي از شكوفه
از راه خواهد آمد
در لحظه اي پر از گل
ناگاه خواهد آمد
اللهم عجل لوليك الفرج
تمام عمر بي لبخند سخت است
به لبخند خودت سوگند، سخت است
براي ديدنت تا جمعه بعد
تحمل مي كنم، هر چند سخت است
اللهم عجل لوليك الفرج
اين جمعه هم مثل هميشه
من منتظر بودم بيايي
خواندم دعاي عهد را باز
گفتم امام ما كجايي
اللهم عجل لوليك الفرج
اگر مي آمدي با آن بيان روشن چشمت
برايم عاشقي را بي گمان تحليل مي كردى
به پاس اشكمان يا دست كم دلگرمي باران
از اين چشمان خيس منتظر تجليل مي كردى
اللهم عجل لوليك الفرج
دُرُست نيست كه تنها به نان بينديشيم
بيا به درد دل ديگران بينديشيم
به آن وجود درخشان، حقيقت موعود
بدون وهم و بدون گمان بينديشيم
اللهم عجل لوليك الفرج
صدايت مي كنم، عالم شميم عود مي گيرد
و چشمانم به ياد تو، غمي مشهود مي گيرد
سواحل در سواحل, خاك سرگرم گل افشاني است
كه روزي رنگ و بو از آن گل موعود مي گيرد
اللهم عجل لوليك الفرج
ز سوز عشق تو چون گرم التهاب شوم
چو شمع شعله كشم آن قدر كه آب شوم
من و عندمي درگاه مهديِ موعود
كه با شنيدن نامش در انقلاب شوم
اللهم عجل لوليك الفرج
ركن زمين و آسمان، حضرت صاحب الزمان
با نظري به سائلان عزّت و جاه مي دهد
عاشق دل نهاده را، بر سر ره فتاده را
مهدي فاطمه يقين، توشه ي راه مي دهد
اللهم عجل لوليك الفرج
خدايا غرقه ي بحر بلائيم
يه هجران عزيزي مبتلائيم
الهي اين بلا، گردان ز ما دور
كه ما بي مونس و بي آشنائيم
اللهم عجل لوليك الفرج
بيا اي مونس شبهاي تارم
كه از درد فراقت بيقرارم
تجلي كن در اين دنياي ظلمت
كه از هجرت سيه شد روزگارم
اللهم عجل لوليك الفرج
خوشا آن دل كه خواهان تو باشد
زغم پيوسته نالان تو باشد
بسوزد از غم هجرت شب و روز
دوايش درد و درمان تو باشد
اللهم عجل لوليك الفرج
دل تشنه ي حرفهاي دريايي توست
محتاج تو و دعاي دريايي توست
اي رود زلال مهرباني، ديريست
دل منتظر صداي دريايي توست
اللهم عجل لوليك الفرج
اي كاش شبي ظهور مي كرد بهار
از كوچه ي دل عبور مي كرد بهار
من زرد ترين قصه ي عشقم، اي كاش
يك لحظه مرا مرور مي كرد بهار
اللهم عجل لوليك الفرج
با نام تو پيوند خورده ست
زمين بي روي تو سرد است، مرده ست
بتاب اي آفتاب از مشرق عشق
خدا ما را به دست تو سپرده ست
اللهم عجل لوليك الفرج
اي نور يزدان، اي مهر بيكران
اي فروغ بي پايان، اي خورشيد هميشه فروزان.
توبيا تا ز پرتو رويت، شب تاريك سحر گردد، ورنه اي مهر تابان، بي تو هر لحظه تيره تر گردد.
اللهم عجل لوليك الفرج
مژده اي دل، كه مسيحا نفسي مي آيد
كه ز انفاس خوشش بوي كسي مي آيد
از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
زده ام فالي و فرياد رسي مي آيد
اللهم عجل لوليك الفرج
درسي كه مرور مي كني، عاشوراست
هر جا كه عبور مي كني، عاشوراست
اي وارث زخم هاي هفتاد و دو تن
روزي كه ظهور مي كني، عاشوراست
اللهم عجل لوليك الفرج
سر راهت در انتظارم
برده هجرت ، صبر و قرارم
جز ظهورت اي گل زهرا
به خدا حاجتي ندارم
اللهم عجل لوليك الفرج
يك چشم زدن غافل از آن ماه نباشيم
شايد كه نگاهي كند آگاه نباشيم
اللهم عجل لوليك الفرج
كاش بودي تا دلم تنها نبود
تا اسير غصه فردا نبود
كاش بودي تا فقط باور كني
بي تو هرگز زندگي زيبا نبود
اللهم عجل لوليك الفرج
اي كه بي نور جمالت نيست عالم را فروغي
تا به كي در پشت ابر غيبت كبري نهاني
پرده بردار از رخ و ما مردگان را جان ببخشا
اي كه قلب عالم امكاني و جان جهاني
اللهم عجل لوليك الفرج
امير بي قرينه، كي مي آيي؟
سحرخيز مدينه كي مي آيي؟
عزيزم مادرت چشم انتظاره
دواي درد سينه كي مي آيي؟
اللهم عجل لوليك الفرج
كاش جمعه اي بيايد معطر به حضور«موعود»؛جمعه اي با عطر خوش محمدي؛ جمعه اي سرخ و حسيني؛ سفيد به پاكي دل هاي منتظر و سبز،به طراوت «جمعه ظهور».
اي منتهاي مهرباني،اي امام عصر،كدام روز فرشتگان،نام تو را برمأذنه ها فرياد مي زنند وكدام آدينه،تمام اهل زمين به قامت بلند عدالتت اقتدا مي كنند؟
نوگل نرگس،بيا!از سفري دور،به دوري قرن ها «انتظار»بيا و كوله بار رنج و محنت را از دوش ملت هاي مظلوم برزمين بنه! عالم در انتظار ارمغان عدالت و بندگي و طراوت و پاكي است كه تنها از دستان خدايي تو لبريز خواهد شد.
ما منتظر سپيد روز ظهوريم. روزي كه مستضعفان به اراده خداوند،وارثان زمين مي شوند و پرچم سبز«آل محمد(ص)» بردوش عاشقان مولايمان مهدي(عج) در سراسر گيتي افراشته مي شود.
اي آفتاب يقين! اي منتهاي آرزوي ما!از حريم كدام بهاري كه عاشقانت با شنيدن نامي از تو،تمام قامت درحضور تو برمي خيزند و قلب هايشان را سوي تو روان مي كنند.
خدايا تا به كي هجران مهدي
به دستم حسرت دامان مهدي
الهي هر بلا از حضرتش دور
الهي، من بلا گردان مهدي
اين جمعه جان حضرت زهرا ظهور كن
قلب غمين منتظران پر سرور كن
با يك توسلي به در خانه ي خدا
از جاده ي ظهور بيا و عبور كن
خدايا ! زنده كن شوق دعا را
شبي سرشار كن از خويش ما را
ببين چشم انتظاران بهاريم
پر از آيينه كن تقويم ها را
مه مبارك در ابر آرميده بيا
اميد آخر دلهاي داغ ديده بيا
به طول غيبت و اشك مدام و سوز دلت
كه جان شيعه ز هجران به لب رسيده بيا
اي جان جهان بسته به يك نيم نگاهت
دل گشته چو گل سبز به خاك سر راهت
هم بام فلك پايگه قدر و جلالت
هم چشم ملك خاك قدم هاي سپاهت
كاش مهدى به جهان چهره هويدا مى كرد
گره از مشكل پيچيده ى ما وا مى كرد
كاش مى آمد و با آمدنش از ره لطف
قبر مخفى شده ى فاطمه پيدا مى كرد
هزار جمعه رسيد , نگار ما نرسيد
هنوز وعده ديدار يار ما نرسيد
نواي قلب و دل بي قرار ما اين است
دواي دل بي قرار ما نرسيد
شب گر رخ مهتاب نبيند سخت است
لب تشنه اگر آب نبيند سخت است
ما نوكر وارباب توئي مهدي جان
نوكر رخ ارباب نبيند سخت است
سحر شد يار بي همتا نيامد
يگانه منجي دل ها نيامد
نهاد آدينه را موعود ديدار
هزار آدينه رفت امّا نيامد
چرا شب مانده و فردا نمي شه؟
گره از كار دنيا وا نميشه
زمين و آسمونو گشتم؛ اما
كسي چون يوسف زهرا(س) نمي شه!
نمى گويم كجا در ناكجايى
بگو جانا، بگو جانا، كجايى
شب و روز از دل سرگشته پرسم
تو اى پيداى ناپيدا كجايى
دلم در سينه مالامال درد است
زهجر روي تو دلگير وسرد است
تمام جمعه ها يابن الحسن گوست
دلم در انتظار راد مرد است
به مهر اين و آن عادت ندارم
به حرف ديگران عادت ندارم
به سايه سارامني در شب زخم
به غير جمكران عادت ندارم
دل ما شد كوير تفته؟ برگرد
خدا را! اي بهار رفته برگرد
تمام جمعه ها را صبر كرديم
اقلا جمعه ي اين هفته برگرد
بيا تا چشم ما روشن بماند
جهان سرشار از لادن بماند
نمي خواهم دلي در حسرت تو
به قدر يك سر سوزن بماند
تو كه درد آشناي اهل دردي
تو كه دست كسي را رد نكردي
بگو حالا كه دلهامان شكسته ست
دلت مي آيد آيا بر نگردي؟
صحبتي شد كه خدا باب نجاتي بفرست
تلخي دائقه را شاخه نباتي بفرست
ميرسد با علم سبز امامت بردوش
از چه خاموش نشستي صلواتي بفرست
هنوزم انتظار و انتظار است
هنوزم دل به سينه بيقرار است
هنوزم خواب مي بينم به شبها
همان مردي كه بر اسبي سوار است
همان مردي كه آيد جمعه روزي
و اين پايان خوب انتظار است
عمريست كه از حضور او جا مانديم
در غربت سرد خويش تنها مانديم
او منتظرست تا كه ما برگرديم
ماييم كه در غيبت كبري مانديم
كاش از دلبر نشاني داشتيم
بر سر كويش مكاني داشتيم
از براي مهدي صاحب الزمان
كاش در دل جمكراني داشتيم
تعجيل در فرج آقا صلوات
دوباره جمعه شد يارم نيامد
خدايا يار ما از در نيامد
نگار بي قرينه كي مي آيي
سحرخيز مدينه كي مي آيي
الا كه راز خدايي، خدا كند كه بيايي
تو نور غيب نمايي، خدا كند كه بيايي
اي غايب از نظر به خدا مي سپارمت
جانم بسوختي و به جان دوست دارمت
دلم هر جمعه در تاب و تب است
عاشقانه بي قرار دلبر است
گفتم جمعه شود پايان غمم
جمعه رفت و باز چشمم به راه است
تو بين منتظران هم عزيز من، چه غريبي
عجيب تر، كه چه آسان نبودنت شده عادت
چه بيخيال نشستيم، نه كوششي نه وفايي
فقط نشسته و گفتيم؛ خدا كند كه بيايي
گفتم كه خدا مرا مرادي بفرست
طوفان زده ام راه نجاتي بفرست
قرمود كه با زمزمه يا مهدي
نذر گل نرگس صلواتي بفرست
دعا كرده ام تا بهار ظهورت
به لب هاي مردم تبسم بماند
بگو با دعايي كه در انتظار است
نگاهم به آمين چندم بماند!
دلم هواي تو كرده، هواي آمدنت
صداي پاي تو آيد، صداي آمدنت
بهار با تو بيايد به خانه ي دل ما
قدم به خانه ما نه، صفاي آمدنت
ب__وي ع_ط__ر ي__ار دارد جم_عه ها
وع____ده دي___دار دارد جم__عه ها
جم__ع_ه ه_ا دل ياد دلب_ر م_ي كن_د
نغمه يا اب_ن ال_حسن س_ر م_ي كن_د
مُقَلّب القُلوبِ من، چهره ي همچو ماه توست
مُدَبّر الّيل دلم، زلف چو شب سياه توست
تو اي مسافر غريب حَوّل اين دل مرا
قلب تمام عاشقان منتظر نگاه توست
دنيا هنوز تشنه يك جرعه سيب توست
چشمش پي اجابت امن يجيب توست
لطفت نصيب هر دو جهان شد، عجيب نيست
تو آشناتريني و غربت نصيب توست!
مهديست آنكه نهضت قرآن به پا كند
مهديست آنكه نيك و بد از هم جدا كند
مهديست آنكه با كلمات محمدي
گفتار پوچ ما همه پر محتوا كند
من سجده به خاك جمكران مي خواهم
از يوسف گمگشته نشان مي خواهم
فرياد و فغان از غم تنها بودن
من مهدي صاحب زمان مي خواهم
هجر تو ز درد و داغ دلگيرم كرد
اندوه و غم زمان ، زمين گيرم كرد
گفتند كه جمعه ميرسي از كعبه
اين رفتن جمعه ،جمعه ها پيرم كرد
يكي از جمعه ها جان خواهد آمد
به درد عشق درمان خواهد آمد
غبار از خانه دلها بگيريد
كه بر اين خانه مهمان خواهد آمد
بي تو دل گير است، دل گير است عصر جمعه ها
بوي نرگس مي دهد پس كوچه هاي شهر ما
از كلاس عمرمان يك جمعه ديگر گذشت
باز غنيمت خورد پاي اسم زيباي شما
معرفت، محبت و انتظار سه كلمه زيبا كه با نام مهدي (عج) در خاطر ما زنده مي شود. انتظار، بدون محبت و محبت، بدون معرفت بي معناست.
يوسف منش برون آي، تا كي درون چاهي
حاتم روش بنه پاي، در دو جهان پناهي
هر حسن مي شنيدم، در ذات تو بديدم
زين رو به كل اشياء، پي برده ام كه ماهي
بفكن حجاب رويت، تا عاشقان كويت
با چشم دل ببينند، تو خوب تر زماهي
امشب نشسته بر دلم غم هاي عالم
بي تو گذشت امروز هم آقاي عالم
امروز هم حتي خبر از تو نيامد
شب آمد و من ماندم و غم هاي عالم
اگر دل هايمان تاريك و ظلماني نمي گرديد
امامت هم عيان مي گشت و پنهاني نمي گرديد
به قدر تشنگي، گر تشنه امر فرج بوديم
خدا داند فرج اين گونه طولاني نمي گرديد
سپري مي شود اين ظلم، عدو مي بازد
مي رسد آن كه خداوند بر او مي نازد
آيد آن روز كه بينند همه عالميان
در بقيع حضرت مهدي حرمي مي سازد
امشب دلم از آمدنت سرشار است
فانوس به دست كوچه ديدار است
آن گونه تو را در انتظارم كه اگر
آن چشم بخوابد آن يكي بيدار است
مهديا منتظرانت همه در تاب و تبند
همه جهان جمله گرفتار شبند
چو بيايي غم و ظلمت برود از عالم
شاد گردد دل آنان كه گرفتار غمند
كوچه هاي شهر ما ويران نمي ماند عزيز
كار و بار عشق بي سامان نمي ماند عزيز
يك نفر فردا زمين را نورباران مي كند
مهدي ما تا ابد پنهان نمي ماند عزيز
هنوزم انتظار و انتظار است
هنوزم دل به سينه بي قرار است/
هنوزم خواب مي بينم به شب ها
همان مردي كه بر اسبي سوار است
همان مردي كه آيد جمعه روزي
و اين پايان خواب انتظار است
ما معتقديم عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم كسي تبر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آيه نور
سوگند به زخم هاي سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر مي گردد
مهدي به ميان شيعه بر مي گردد
ي كه مي پرسي نشان عشق چيست
عشق چيزي جز ظهور مهر نيست
عشق يعني دل تپيدن بهر دوست
عشق يعني جان من قربان اوست
آن كه من آرام جان مي گويمش
جمعه ها در جمكران مي جويمش
ولي عصر(عج) كه بيايد آسمان با باريدنش، زمين با روياندنش، بندگان با برادري و يك رنگي و بندگي خداي متعال همراهي اش مي كنند.
يكي از جمعه ها جان خواهد آمد
به درد عشق درمان خواهد آمد
غبار از خانه هاي دل بگيريد
كه بر اين خانه مهمان خواهد آمد
اللهم عجل لوليك الفرج
بوي عطر يار دارد جمعه ها
مژده ديدار دارد جمعه ها
جمعه در خورشيد ما آئينه است
وعدگاه عاشان آدينه است
جمعه ها دل ياد دلبر مي كند
نغمه يا بن الحسن سر مي كند
معرفت، محبت و انتظار سه كلمه زيبا كه با نام مهدي عليه السلام در خاطر ما زنده مي شود. انتظار، بدون محبت و محبت، بدون معرفت بي معناست.
بي تو دل گير است، دل گير است عصر جمعه ها
بوي نرگس مي دهد پس كوچه هاي شهر ما
از كلاس عمرمان يك جمعه ديگر گذشت
باز غنيمت خورد پاي اسم زيباي شما
اگر دل هايمان تاريك و ظلماني نمي گرديد
امامت هم عيان مي گشت و پنهاني نمي گرديد
به قدر تشنگي، گر تشنه امر فرج بوديم
خدا داند فرج اين گونه طولاني نمي گرديد
امشب دلم از آمدنت سرشار است
فانوس به دست كوچه ديدار است
آن گونه تو را در انتظارم كه اگر
آن چشم بخوابد آن يكي بيدار است
مهديا منتظرانت همه در تاب و تبند
همه جهان جمله گرفتار شبند
چو بيايي غم و ظلمت برود از عالم
شاد گردد دل آنان كه گرفتار غمند
كوچه هاي شهر ما ويران نمي ماند عزيز
كار و بار عشق بي سامان نمي ماند عزيز
يك نفر فردا زمين را نورباران مي كند
مهدي ما تا ابد پنهان نمي ماند عزيز
يا بقيت الله (عج) اي كه از تازگي زخم دلم تازه تري
يعني از قصه دل تنگي من با خبري
مثل مهتاب كه از خاطر شب مي گذرد
هر شب آهسته از آفاق دلم مي گذري
هنوزم انتظار و انتظار است
هنوزم دل به سينه بي قرار است
هنوزم خواب مي بينم به شب ها
همان مردي كه بر اسبي سوار است
همان مردي كه آيد جمعه روزي
و اين پايان خواب انتظار است
ما معتقديم عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم كسي تبر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آيه نور
سوگند به زخم هاي سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر مي گردد
مهدي به ميان شيعه بر مي گردد
اي كه مي پرسي نشان عشق چيست
عشق چيزي جز ظهور مهر نيست
عشق يعني دل تپيدن بهر دوست
عشق يعني جان من قربان اوست
آن كه من آرام جان مي گويمش
جمعه ها در جمكران مي جويمش
ولي عصر(عج) كه بيايد آسمان با باريدنش، زمين با روياندنش، بندگان با برادري و يك رنگي و بندگي خداي متعال همراهي اش مي كنند.
براي آمدنت انتظار كافي نيست
دعا و اشك و دل بي قرار كافي نيست
هرچند كه خسته ايم از اين حال، نيا
شرمنده، اگر ندارد اشكال، نيا
ما خط تمام نامه هامان كوفي است
آقاي گلم زبان من لال، نيا
هرچند كه خسته ايم از اين حال، نيا
شرمنده، اگر ندارد اشكال، نيا
ما خط تمام نامه هامان كوفي است
آقاي گلم زبان من لال، نيا
چهره گل، باغ و صحرا را گلستان مي كند
ديدن مهدي هزاران درد درمان مي كند
مدعي گويد كه از يك گل نمي گردد بهار
من گلي دارم كه عالم را گلستان مي كند
اگر تو آمدي من رفته بودم
اسير سال و ماه و هفته بودم
دعايم كن كه دوباره جان بگيرم
بيايم در حضور تو بميرم
عمريست كه از حضور او جامانديم
در غربت سرد خويش تنها مانديم
او منتظر است كه ما برگرديم
مائيم كه درغيبت كبري مانديم
خوشا به حال آنان كه دركلاس انتظارحتي يك جمعه هم غيبت ندارند.
بخوان دعاي فرج را دعا اثر دارد
دعا كبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعاي فرج را كه يوسف زهرا
ز پشت پردة غيبت به ما نظر دارد.