استفتائات پرسش و پاسخ مسائل شرعى جلد 5 از:حضرت آيت الله العظمى سيد محمد صادق روحانى (مدظله العالى)

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : استفتائات پرسش و پاسخ مسائل شرعی/محمد صادق روحانی

مشخصات نشر : قم: مهر امیرالمومنین علیه السلام، 1388

مشخصات ظاهری : ج 5

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

يادداشت : فهرستنویسی بر اساس جلد ششم

شماره کتابشناسی ملی : 1916480

اجتهاد و تقليد

نگاهى كوتاه به آثار حضرت آيت الله العظمى روحانى …253

س1 : در جايى كه مرجع تقليد، حكم به احتياط واجب داده اند و «فالاعلم» ايشان حكم به احتياط مستحب داده اند; آيا مى توان به نظر فالاعلم عمل كرد؟

بلى، چون احتياط مستحب در جايى است كه مجتهد فتوى مى دهد، بنابراين در فرض سئوال مى توان به فتوا عمل كرد و به احتياط واجب عمل نكرد.

س2 : بنده پس از جستجوى فراوان بين حضرتعالى و يكى ديگر از مراجع بزرگوار، نسبت به بحث اعلميت مردد هستم. نظر ايشان لزوم تقليد از اعلم تشخيص داده شده در سن تمييز است و صرف درك مجتهد، در سن تمييز را كافى مى دانند; و از طرفى ايشان در صورتى كه وجود اعلم معلوم، ولى معين نباشد و يا اصولا وجود اعلم محتمل باشد و يا حجت شرعيه بر تساوى باشد، در صورت امكان احتياط را لازم مى دانند. با توجه به نظر حضرتعالى در اين رابطه وظيفه من چيست و در صورتى كه در اين مسأله وظيفه احتياط باشد، چگونه بايد احتياط كنم؟

1_ چنانچه در سن تمييز تشخيص داده ايد كه شخصى اعلم است، بعد از بلوغ بايد از او تقليد كنيد.

2- چنانچه اعلم مردد بين دو يا چند نفر باشد و راهى براى تعيين و ترجيح نباشد، مخيريد بين تقليد از يكى از آنان و

اگر بخواهيد احتياط كنيد، بايد جمع بين فتاوى آنان در عمل بنماييد.

س3 : آيا در زمانى كه انسان در مورد يك مسأله خاص، با توجه به تحقيقاتى كه در آيات و روايات انجام داده است، به قطعيت رسيده است و در آن حكم خاص، به دلايلى احساس مى كند كه از مرجع اش اعلم است، آيا رجوع ايشان به مرجع، صحيح است يا خير؟ (به فرض اينكه واقعاً در مورد آن حكم از مرجع اش اعلم باشد)

چنانچه شما درس خوانده ايد و به درجه اجتهاد ولو در بعضى از مسائل رسيده ايد، بايد در آن مسائل رجوع نكنيد و اگر مجتهد نيستيد، ممكن نيست بتوانيد از آيات قرآن و روايات حكمى را به دست بياوريد كه فقهاء نفهميده اند.

س4 : آيا مى توان مرجع تقليد ثابتى نداشت و از مراجع مختلف تقليد نمود.

خير، نمى شود.

س5 : مرجع تقليد من آيت الله... مى باشد، مى توانم به خاطر حكمى مرجع تقليدم را عوض كنم؟

اگر تقليدتان از روى موازين شرعيه بوده است، به خاطر يك حكم كه خلاف ميل شما است، نمى توانيد به مرجع ديگر رجوع كنيد مگر اعلم بودن ديگرى ثابت شود، كه در آن صورت عدول جايز، بلكه واجب است.

س6 : نظر شما درباره عدول از مجتهدى به مجتهد ديگر چيست و چگونه مى شود مقلد شما شوم. آيا مراحل خاصى دارد؟

عدول از مجتهدى به مجتهد ديگر جايز است، بلكه واجب به شرط اين كه يكى از علماء اهل خبره شهادت به اعلميت آن مجتهد ديگر بدهند والاّ جايز نيست.

س7 : بنده زمانى كه به سن بلوغ رسيدم، در منزلمان رساله آيت الله... وجود

داشت و من هم گفتم كه بنده مقلد ايشان هستم، ولى به خاطر ندارم كه از فتواى ايشان استفاده كرده باشم. آيا ايشان مرجع بنده محسوب مى شود يا خير و آيا مى توانم مرجع ديگرى را انتخاب كنم؟

در مرجع، اعلم علماء بودن شرط مى باشد و راه فهميدن اعلميت به سؤال از اهل خبره است; يعنى اهل خبره شهادت به اعلميت او بدهند. بنابراين، ايشان مرجع شما نيستند و شما در زمره مقلدين ايشان محسوب نمى شويد.

س8 : در چه مواردى مى توان از مجتهدى به مجتهد ديگر عدول كرد؟

چنانچه مجتهدى اعلم از ديگرى باشد يا نستجير بالله بفهميد كه مجتهدى كه از او تقليد مى كنيد، عادل نيست.

(ت) س9 : به نظر شما عمل به احتياط بهتر است يا تقليد؟

عمل به احتياط در اكثر موارد، بهتر است البته تشخيص آن موارد براى غيرمجتهد مشكل است.

س10 : شخصى بنابر احتياط از چند مجتهد تقليد مى كند اگر مجتهدين در حكمى، يك نظر واحد يا در حد واحد نداشته باشند، شخص مقلد، چگونه بايد حكم صحيح تر را با توجه به آنكه همگى حكم ها صحيح مى باشد، انتخاب كند؟

از چند مجتهد نمى شود تقليد كرد.

س11 : اگر چند مجتهد در موضوعى، حكم به احتياط واجب دادند، مى توان آن حكم را عمل نكرد؟

به مجتهد ديگر غير از آنها مى توان مراجعه كرد.

س12 : بنده مى توانم بدون مشورت از كسى مرجع تقليدم را انتخاب كنم؟

مرجع تقليد بدون شهادت اهل خبره و يا شهادت كسانى كه مطلع نيستند، جايز نيست، چون شما بايد از اعلم تقليد كنيد و تشخيص اعلم بدون مراجعه به اهل خبره،

براى شما ممكن نيست، مگر آن كه مجتهدى در بين مردم به اعلم بودن معروف باشد، بنحوى كه شما اطمينان پيدا كنيد خلاصه آنكه ميزان، اطمينان وجدانى يا شرعى شما است به اعلميت و عدالت او.

س13 : دادن رساله توسط فردى - كه اهل خبره و مورد اطمينان و عالم شناس نيست _ به يك جوان تازه به سن تكليف رسيده كه بدون تحقيق و بدون اينكه در مورد اعلميت آن مرجع به يقين رسيده باشد، صحيح است و آيا تقليد او صحيح است؟

خير، صحيح نيست. تقليد از كسى صحيح است كه يا اهل خبره عادل، شهادت به اعلميت او بدهد; يا انسان از شهرت بين متدينين به اعلميت او اطمينان پيداكند. مجرد دادن رساله، آن هم توسط غير اهل خبره، سبب جواز تقليد نمى شود.

س14 : همه مراجع يكى از شروط تقليد را، تقليد از مرجع اعلم مى دانند، در كنار اين مسأله مشاهده مى شود، ده ها مجتهد صاحب فتوى شده اند; به طورى كه شايد تشخيص اعلم و غير اعلم بر اهل علم نيز مشكل است، چه برسد به عامه مردم. از طرف ديگر هر روز شاهد حملات همه جانبه و گوناگون دشمنان اسلام - خصوصاً اهل بيت(عليهم السلام) _ به مكتب تشيع هستيم و يكى از راه هاى مقابله با اين مسأله وحدت و يكپارچگى قول و فعل مراجع و شيعيان است; به طورى كه اگر براى هر مسأله اى يك رأى و نظربود، نفوذ كلام و قدرت اجرايى آن به مراتب بيشتر از چندين قول مى بود. آيا در جهت تقويت مكتب تشيع و براى مقابله با دشمنان بهتر اين

نبود كه مراجع جامع الشرايط از ميان خود، كسى را كه واجد كليه شرايط لازم وكافى است، به عنوان تنها مجتهد اعلم انتخاب و به جهان تشيع معرفى نمايند و خود نيز در مسائلى كه حادث مى شود، از او تبعيت نمايند؟ حسن اين كار اين است كه همه مراجع، اعلم بين خود را ميشناسند. مانند اينكه اگر يك كلاس همه دانش آموزان، شاگرد اول را بشناسند براى حل مشكلات درسى خود به او رجوع مى كنند. تصور اين است كه اين مسأله درمورد مراجع صاحب صلاحيت نيز صدق كند و آنها هم اعلم بين خود را مى شناسند و در مورد انتخاب و معرفى وى تنها بايد اتفاق نظر داشته باشند.

به هر حال تصور اين است كه قدرت جهان تشيع و مرجعيت شيعه با وجود يك حكم و فتوى كه مورد تأييد همه مراجع نيز مى باشد، بيش از پيش افزايش مى يابد و مؤمنين نيز نقطه اتكاى محكمى پيدا مى كنند. خواهشمند است، نظرات خود را در خصوص اين مطلب بيان فرماييد.

اولا در مسائل سياسى و اجتماعى ميان مراجع اختلافى نيست و اگر در موضوع خاصى مجتهدى حكم دهد (نه فتوى) براى ديگران متابعت

لازم است.

و ثانياً اختلاف ميان مراجع ناشى از كيفيت استفاده از ادله شرعيه است و بر هيچ مجتهدى جايز نيست برخلاف آنچه مى فهمد فتوى دهد، بلكه از امتيازات تشيع آن است كه راه استنباط باز است و در مسائل جديدى كه در عالم پيدا مى شود مى توانند فتوى بدهند. در آخر توضيح المسائل مسائل جديدى نوشته شده است كه مى توانيد استفاده كنيد.

س15 : الف: اگر كسى از

مجتهدى تقليد نكند و نسبت به تقليد بى تفاوت باشد و نماز و روزه و ساير احكام را انجام داده باشد. آيا او گناه كار است و آيا عبادات او قبول است؟

ب: اگر شخصى بدون تقليد و اجازه از مرجعى اقدام به پرداخت خمس به مستمندان نمايد; آيا اين كار او پذيرفته است؟ لطفا به طور مشروح حكم چنين افرادى را بيان فرماييد.

الف: عمل انسان بايد يا از روى اجتهاد باشد، يا احتياط، يا تقليد. قهراً اگر به يكى از سه طريق نباشد، عمل او باطل است، البته در مسائل اختلافى و چنانچه مدتى بدون تقليد و اجتهاد و رعايت احتياط عمل نمود، بعداً ملاحظه كرد كه عملش موافق با فتواى مجتهد اعلم بوده است يا در همان زمان عمل فهميد كه بر طبق فتواى اوست، عمل صحيح است و اشكال ندارد.

ب: و اما در مورد خمس دادن كه نيمى از آن «سهم سادات» است، بدون اجازه مجتهد اشكال ندارد و اما نصف ديگر آن كه «سهم مبارك امام(عليه السلام)» است، بايد با اجازه مجتهد باشد، و به نظر ما، اجازه بعدى هم كفايت مى كند; البته در صورتى كه در موردى مصرف شده باشد كه موافق فتواى مرجع او مى باشد و الا كافى نيست.

س16 : منظور از فتواى «جايز نيست» چيست و آيا معناى آن اين است كه اگر آن فعل را انجام دهيم، مرتكب گناه شده ايم، يا اينكه بهتر است آن فعل را انجام ندهيم؟

بله، جايز نيست به معناى حرام است و ارتكاب آن گناه است، مى باشد.

س17 : حضرتعالى در مسأله شماره 1732 توضيح المسائل (چاپ 15، تابستان 79) بيان

فرموديد كه اگر حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است، كسى هم كه تقليد او را نمى كند، بايد به حكم او عمل نمايد، ولى كسى كه مى داند حاكم شرع اشتباه كرده، نمى تواند به حكم او عمل نمايد. حال اگر من مقلد حضرتعالى باشم آيا بايد از حاكم شرع تبعيت نمايم؟ اصولا مى توان حاكم شرع را در اين خصوص صاحب صلاحيت دانست؟ اگر طبق اين مسأله بخواهم از حاكم شرع تبعيت كنم، از كجا يقين حاصل نمايم كه وى اشتباه نكرده است؟ خلاصه مطلب اينكه در اين مساله تصور اين است كه تناقضى در تقليد از مجتهد جامع الشرايط و غيره ديده مى شود. لطفا راهنمايى فرماييد.

حكم غير از فتوى است، فتوى در احكام كليه شرعيه است، اما حكم در موضوعات خارجيه، مانند ثبوت هلال. در فتوى بايد از اعلم تقليد نمود و در حكم حاكم بايد مجتهد باشد ولو غير اعلم باشد. و مراد از مجتهد جامع الشرايط مجتهد عادل است. بنابراين تناقضى وجود ندارد.

س18 : من در پى شناخت مرجع اعلم مى باشم، اگر ممكن است نظر خود را با ذكر دليل براى من بفرماييد.

كسى كه تقليد اعلم را لازم مى داند و رساله مى نويسد، لابد خودش را اعلم مى داند، ولى از او نپرسيد كه چه كسى اعلم است.

س19 : آيا مكلف شيوه رسيدن به احكام اسلام را بايد خود انتخاب كند، يا بايد به روشى كه در رساله هاى عمليه آمده (در تمامى احكام يا تقليد يا احتياط) عمل كند (البته به فرض اينكه مجتهد نباشد)؟ شايد مكلف به اين نتيجه برسد كه درست نيست فقط

از يك مجتهد تقليد كند، بلكه بهتر است مجموع آرا را بررسى كند و سپس اگر به نتيجه مشخصى رسيد، به آن عمل كند; در غير اين صورت خودش نيز در منابع موجود تحقيق كند و پاسخ درست را بيابد. مثلا من در موردى خاص با تحقيق در متون فقهى و منابع استخراج احكام به نتيجه اى خلاف نظر مجتهدين مى رسم. آيا در اين مورد خاص مجازم به نتيجه تحقيق خودم عمل كنم؟ به طور كلى اين نظر كه مكلف تقليد كردنش هم بر اساس تقليد از مجتهدى باشد، چندان با عقل سازگارى ندارد، بلكه بايد بر اساس اجتهاد شخصى نحوه رسيدن به احكام اسلام را بيابد (يعنى مثلا خودش با ادله شخصى به اين نتيجه برسد كه بايد در تمامى احكام از مجتهد اعلم تقليد كند، نه اينكه چون در تمام رساله ها آمده بايد تقليد كند).

رجوع به مجتهد از امورى است كه همه عقلاء عالم آن را قبول دارند. آيا به فكر شخص شما خطور مى كند كه چنانچه مريض شويد يا مريضى داريد كه حال او وخيم است، به دكتر مراجعه نكنيد؟! خلاصه احكام شرعيه از جانب خداى تعالى بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) نازل و بهوسيله ائمه اطهار(عليهم السلام) بيان شده است. با توجه به موانعى كه در راه رسيدن آن احكام به ما پيدا شده، استفاده از احكام احتياج به يك سلسله علوم و تتبع دارد، تا بتوان حكمى را استخراج نمود. به خصوص روايات متعدده وارد شده است كه «دين الله لايصاب بالعقول و ان السنته اذا قيست محق الدين». به هر حال مكلف در عمل به احكام

و كسب سعادت اخروى سه راه دارد: اجتهاد _ كه كار بسيار مشكلى است _ تقليد _ و احتياط.

س20 : همان گونه كه در بحث تقليد همه مراجع اعلام كرده اند، رجوع به اعلم واجب است در اين رابطه چند سؤال داشتم:

1. چرا خود مراجع حاضر، با شناختى كه از هم دارند، يكى را به عنوان اعلم معرفى نمى كنند؟

چون امر اعلميت از امور حسيه نيست و حدسى است و با اين همه مسائل فقهيه اختلاف در اين امر زياد پيدا مى شود.

2. در اطراف هر مرجعى افراد صالح و شايسته اى پيدا مى شوند، كه شهادت مى دهند مرجع مورد نظر آنها اعلم است. در اين صورت اعلم چگونه مشخص مى شود؟

ميزان، شهادت اهل علم و فقاهت است و شاهد بايد عادل و ثقه هم باشد، تا شهادتش قبول شود.

3. چرا بعضى از مراجع همديگر را قبول ندارند؟

چون علومشان نظرى است نه حسى، قهراً اختلاف نظر پيدا مى شود.

4. رهبر واجب الاطاعة است يا مرجع؟ (در صورت بروز اختلاف در حكم يا فتوا).

در امور غيرشرعيه هيچ كدام، و اما در احكام شرعيه چون تقليد اعلم لازم است، پس فتواى مرجع اعلم مقدم و لازم الاجراء است.

5. فرق مجتهد با مرجع چيست؟

مرجع بايد اعلم باشد و مجتهد بودن براى مرجعيت كافى نيست.

س21 : چرا شما زنان را براى مرجع تقليد بودن توانا نمى بينيد؟ در حالى كه بسيارى از زنان در عصر ائمه داراى اجازه مرجعيت بودند؟

زنان در زمان ائمه(عليهم السلام) راوى بودندو قطعاً مرجع نبودند چون زمان معصومين(عليهم السلام) مرجع خود معصوم است وكسى ديگر نيست. اما جايز نبودن مرجعيت بواسطه رواياتى است كه

در باب قضاوت و جاهاى ديگر آمده است.

س22 : نظر حضرتعالى در مورد ولى فقيه چيست؟ آيا ولى فقيه همان مرجع تقليد است؟

ولايت معانى متعدده دارد و هيچ كدام آنها مختص به مرجع تقليد نيست. بعضى معانى ولايت مختص به معصوم است وكس ديگرى داراى آن نيست و آنچه براى مجتهدين ثابت است، اختصاص به شخص ندارد بلكه همه آنان داراى آن مى باشند، مگر حكومت و رهبرى.

س23 : بطور كلى فردى كه مى خواهد تقليد و يا احتياط نمايد، در احكام مربوط به تقليد يا احتياط (به طور مثال در احكام مربوط به شناختن اعلم يا در مسأله تقليد از اعلم يا در شيوه احتياط) چگونه بايد عمل كند؟

در شناخت اعلم، به اهل خبره رجوع كنيد. احتياط معنايش اين است كه عمل را باتمام محتملات آن به جا آورد. اما در تقليد از اعلم به بناء عقلاء رجوع كنيد. مثلا اگر از شما سؤال شود در صورتى كه يكى از نزديكان شما _ كه خيلى به او علاقه داريد - بيمارى خطرناكى گرفته است و براى مداواى او دو پزشك هستند كه يكى از ديگرى ماهرتر است، براى مداواى مريضتان به كدام يك مراجعه مى كنيد؟ قهراً ارتكاز به ماهرتر، همين ارتكاز دليل لزوم تقليد از اعلم است.

س24 : آيا اينجانب مى توانم مرجع تقليد خود را عوض كنم؟

اگر تقليدتان صحيح بوده و بر طبق موازين شرعيه انجام شده است و بعد بفهميد كه ديگرى اعلم است يا نستجير بالله آن مرجع اولى عادل نيست، بايد عدول كنيد و اگر تقليدتان صحيح نبوده، بايد از اهل خبره سئوال كنيد و با نظر آنها مرجع

خود را تعيين كنيد. به هر حال با ميل شما نيست كه هر وقت اراده كرديد، مرجع را عوض كنيد.

س25 : دليل اينكه مشهور شده بايد از يك مرجع، تقليد كرد و انسان نمى تواند مثلا از چند مرجع تقليد نمايد چيست؟

بحثى علمى است كه در اين مختصر نمى گنجد، ولى حرفى است منطقى و صحيح كه بدون رعايت آن اعمال صحيح نيست.

س26 : با توجه به اينكه ارتباط مستقيم با بعضى از مراجع، بسيار سخت و حتى امكان ناپذير است و مسائل شرعى را به طور مستقيم نمى توانيم از آيات عظام دريافت كنيم و حتى ورود به سايت آنها مشكل است، مى خواستم بدانم كه مرجع خود را چگونه مى توان تغيير داد; تا راحت تر مسائل و مشكلاتمان را در ميان بگذاريم؟

در موقع اختيار مرجع، بايد با قول اهل خبره تشخيص داده باشيد كه اين مرجع از همه مراجع ديگر بالاتر و اعلم و عادل است. در غير اين صورت به ديگرى مى توانيد رجوع كنيد. همچنين اگر ابتدا با توجه به موازين شرعى از مجتهدى تقليد نموده ايد، ولى حال اهل خبره كسى ديگر را اعلم معرفى مى كنند، بايد عدول به او نماييد.

س27 : بنده مقلد.... مى باشم. آيا از لحاظ شرعى صحيح و ممكن است كه بنده مرجع خود را از ايشان به شما تغيير دهم؟ به علت اينكه ايشان اذن پدر براى عقد موقت باكره را لازم و شما لازم ندانسته ايد. اگر امكان دارد، با چه شرايطى ممكن است؟ آيا بر من لازم است از خود ايشان هم سوال كنم يا خير؟ در چه صورتى مى توانم

فقط در اين مورد از شما و در بقيه موارد از ايشان تقليد كنم؟ (با توجه به اينكه ايشان اذن پدر را لازم دانسته اند، نه احتياط).

در دو صورت مى توانيد از تقليد مرجعى به مرجع ديگر رجوع كنيد: 1. تقليد از آن مرجع طبق موازين شرعيه نباشد و اعلميت او را تشخيص نداده باشيد. 2. با شهادت اهل خبره مرجع دومى را اعلم بدانيد در غير اين دو صورت رجوع جايز نيست، مگر آنكه آن مرجع اول، فتواى به احتياط لزومى دهد و دومى فتواى به جواز بدهد.

س28 : اگر كارى را مرجع تقليد من، حرام بداند و همچنين تعدادى از مراجع ديگر، آن را حرام و تعدادى آن را حرام نمى دانند. آيا من مى توانم از احتياط واجب استفاده كنم واز مرجع تقليد ديگرى كه آن را حرام نكرده پيروى كنم؟

اگر تقليد شما براساس موازين شرعيه بوده; يعنى به شهادت اهل خبره عادل كه اعلميت او ثابت شده است و آن مرجع فتوى به حرمت داده است، نمى توانيد رجوع به ديگرى بنماييد، و اگر فتوى نداده است احتياط لزومى نموده است درخصوص آن مسأله مى توانيد به مجتهد ديگرى رجوع كنيد.

س29 : در بين علما و جوامع اسلامى مرسوم است كه از زنان مجتهده تقليد نمى شود و از سويى قول مشهور علما و آنچه در دستورات دينى آمده در مرحله اول وجوب كسب علم بر مسلمين است، به نحوى كه به درجه اى از علم برسند، تاخود احكام دينى را به دست آورند; و در صورت عدم توانايى در استنتاجات دينى، واجب است از مجتهد اعلم تقليد كنند.

و قيد «مرد

اعلم» متفق القول نيست. با توجه به شرط اعلميت براى مرجعيت تقليد.

خواهشمند است به سوالات ذيل پاسخ دهيد:

1. آيا از نظر شما رجليت (مرد بودن) از شروط مرجعيت است؟ مبناى محكم فقهى و قرآنى آن چيست؟

به چند جهت مرد بودن مرجع تقليد شرط است:

1. براى اصل جواز تقليد از زنان مجتهده بايد دليل اقامه كرد; وگرنه مقتضى اصل، عدم جواز است و آيات كريمه نهى از آن نموده. (به سوره مائده آيه 5; و سوره بقره آيه 170 رجوع نماييد) و در خصوص تقليد در احكام شرعيه، آياتى دلالت بر جواز آن از مرد مى كند، مانند: «فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون و فلو لا نفر من كل فرقة طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون».

2. در عده اى از روايات تقليد از مرد، جايز دانسته شده است، مانند اخبارى كه مشتمل است بر رجوع به اشخاص معين، مانند «يونس بن عبد الرحمن، زكريا بن آدم، يونس مولى آل يقطين، عمرى و پسرش». و ارجاع به روات احاديث. (وسائل الشيعه) باب «من ابواب صفات القاضى» حديث 35 - 33 - 27 - 9 - 4 - و اخبارى كه صريحاً امر به افتاء مردها شده است; مثل قوله(عليه السلام)لابان بن تغلب «اجلس فى مسجد (مسجد المدينه) و افت الناس فانى احب ان يرى فى شيعتى مثلك»، و قوله(عليه السلام)لمعاذ بن مسلم; بعد قوله انى افتى الناس العارفين بمودتكم بما جاء عنكم (اصنع كذا فانى كذا اصنع) و اخبارى كه از فتواى به مثل قياس و استحسان نهى مى كند. اين گونه اخبار بر جواز تقليد از مرد دلالت

دارد و در زن روايتى نيست.

3. رواياتى كه درآن حكم به ارجاع به مرد داده شده است، مانند دو خبر معتبر ابى خديجه. در يكى اين عبارت است: «اجعلوا بينكم رجلا قد عرف حلالنا و حرامنا» و در ديگرى فرموده است: «ولكن انظروا الى رجل منكم يعلم شيئا من قضايانا».

4. رواياتى كه نهى از تصدى زنان براى حكم كردن ميان مردم شده است مثل خبر عبدالرحمن بن كثير از امام صادق(عليه السلام)، «قال فى رسالة اميرالمؤمنين(عليه السلام)الى الحسن(عليه السلام) لا تملك المرئه من الامر ما يجاوز نفسها فان ذلك انعم لحالها و ارجى لبالها و ادوم لجمالها فان المرئة ريحانة و ليست بقهرمانة». (مستدرك الوسائل، باب 2 «من ابواب صفات القاضى»، حديث 1)

و خبر ابن عباس از نبى اكرم(صلى الله عليه وآله)، «لو خلقت حواء من كله لجاز القضاء فى النساء كما جاز فى الرجال». (همان مدرك سابق) اين روايت به دليل اولويت بر عدم جواز تقليد از زن دلالت دارد.

و ما روى عن النبى(صلى الله عليه وآله)، «لا يفلح قوم ولتهم امرئة». (وسائل باب 2 من ابواب صفات القاضى حديث 1)

5. روايات زيادى كه بايد به كتب حديث، مانند: وسائل، مستدرك، ابواب مقدمات نكاح و ابواب عقد نكاح مراجعه فرماييد.

2. در صورت اعلميت خانمى در ميان علماى اسلامى آيا عقلانى و شرعى است از مردى كه كمتر از آن خانم مجتهده اعلم، دانايى دارد و كمتر از وى حكم خدا را مى داند تقليد شود؟ دليل شرعى و عقلى آن چيست؟

اگر اصل جواز تقليد، مورد عدم قبول شارع باشد كه از جواب سؤال قبل ظاهر مى شود، موردى براى اين سؤال نيست.

3. به چه

دليل جنسيت از نظر برخى، ملاك مرجعيت است و در برخى احكام شرعيه مشترك، مثل شهادت و ديات، ملاك و محور واقع شده است؟

دليل عدم جواز تقليد از زن، در جواب سؤال اول به آن اشاره شد. و اما در شهادت و ديات، ادلة خاصه وارد شده كه ما همه آنها را در كتاب «فقه الصادق» بيان نموده ايم.

س30 : اعلميت حضرتعالى از طريق شهادت عدلين از اهل خبره، براى حقير محرز گرديده است; حال از حضرتعالى به عنوان يكى از اهل خبره (كه خبره بودنتان در حد اعلى است) نه به عنوان مرجع تقليد سوال مى كنم كه: اعلم درنظر حضرتعالى كيست، تا در احتياطات وجوبى شما به ايشان رجوع كنم؟ لطفاً نام ببريد.

اين سوال را مكرراً از بنده پرسيده اند و عده اى به طريقى ديگر سوال نموده اند و آن اينكه بعد از شما، ما از چه كسى تقليد كنيم؟ و چون مجرد اعلميت كافى نيست، نه تنها عدالت هم شرط است بلكه مرتبه عاليه عدالت در مرجع نيز شرط مى باشد و تشخيص آن احتياج به ارتباطات دارد; به علاوه مجرد اهل خبره بودن، كافى نيست. چون مراتب علمى افراد با نوشته ها و بحث هاى مجلسى فهميده مى شود. بنابراين در تعيين اعلم بعد از خودم، معذورم.

س31 : آيا مرجع تقليد، مى تواند ديگران را از تقليد خود محروم كند؟ به عنوان مثال بگويد: چون عقايد شما را نمى پسندم، پس در فقه هم از من تقليد نكن و تقليد شما پذيرفته نيست.

خير، چنين حقى ندارد و اگر بگويد گفته او بى اثر است.

س32 : مى خواستم بدانم علت اينكه

مراجع - با اينكه در يك كشور زندگى مى كنند - نظريات مختلفى، در مورد يك موضوع خاص دارند، چيست؟ آيا اظهار برخى از اين نظريه ها به دلايل حكومتى يا براى نفى يك حزب نيست؟ وظيفه ما چيست؟

اختلاف بين فقها، مانند اختلاف بين عالمان فنون ديگر، (حتى طب) است; چون فتوا متوقف بر مراجعه به ادله است، كه مختلف است، از اين رو گفته اند كه اگر اختلاف در فتوى باشد بايد از يك مجتهد تقليد كرد. و اگر اختلاف نباشد و همه يك فتوى داشته باشند، تقليد از افراد مختلف

منعى ندارد.

س33 : مى خواستم بدانم كه آيا وقتى يك مرجع تقليد، نظر خود را در مورد حكم ثانوى اظهار مى كند، آيا شخص مسلمان در صورتى كه از لحاظ فكرى وعقلى مجاب نشده باشد، مى تواند، علت نهى يا عدم نهى آن حكم را بپرسد يا خير؟

حكم ثانوى دو قسم است: يك قسم حكمى است كه بواسطه انطباق عنوان ثانوى است، مانند اكل نجس در صورت اضطرار يا اكراه، كه اين قسم مانند بقيه احكام است و با فكر و عقل غيرمجتهد فهميده نمى شود. قسم دوم حكمى است كه بواسطه امور دنيوى - سياسى يا غيرسياسى - گفته مى شود و در اين احكام اعمال نظر مقلد خوب است و اشكال ندارد.

س34 : با توجه به اينكه در اين زمان، تعدد مراجع وجود دارد و هر كسى شخصى را اعلم مى داند و حقير با تحقيق زياد هنوز به نتيجه قطعى نرسيده ام، چگونه مى توان مرجع اعلم را تشخيص داد و چگونه مى توان مطمئن شد كه اين مرجع احكامش را

از چشمه زلال حضرت مهدى(عليه السلام) مى گيرد؟

تشخيص اعلم با شهادت اهل خبره معلوم مى شود و اگر اهل خبره اختلاف داشتند، شما هر كدام را خواستيد مى توانيد اختيار كنيد. حضرت مهدى(عليه السلام)مى فرمايند: «من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا على هواه مطيعا لامرالله فللعوام ان يقلدوه».

س35 : نظر حضرتعالى در مورد علماى اخبارى كه منبع صدور فتاواى خود را تنها قرآن و احاديث صحيح و قطعى قرار داده اند، چيست؟ آيا شما قائل به اين هستيد كه براى صدور فتوا، اجماع و عقل نيز دخيل است؟ اگر ممكن است دلايل خود را در قبول يا رد اين موضوع بيان بفرماييد.

اولا اخباريهائى كه عقيده آنها درست است، نگفته اند منبع استخراج احكام خصوص قرآن و احاديث قطعيه است. شما به كتاب «حدائق» مراجعه كنيد، صاحب «الحدائق» به اخبار غيرقطعيه چقدر استدلال مى نمايد.

ثانيا ما هر حكم عقلى اى را مدرك قرار نمى دهيم. و دربسيارى از روايات معتبره آمده است كه «دين الله لايصاب بالعقول».

س36 : شخصى از مرجعى تقليد مى كند، اما مى خواهد در بعضى از احكام از مرجع ديگرى تقليد كند; آيا ممكن است؟

چنانچه تقليدش از روى ملاك شرعى بوده است، رجوع به ديگرى به هيچ وجه جايز نيست، مگر در موردى كه مرجع اش در حكم خاصى احتياط لزومى نموده باشد.

س37 : براى كسى مثل من كه با امكانات محدود در شهرستان است چه راهى براى احراز اعلميت مجتهدى وجود دارد؟ چون بنده سخت براى انتخاب مرجع تقليدم بر سر دوراهى قرار گرفته ام.

شما با تلفن يا فاكس از اهل خبره سئوال كنيد و مرجع خود را

تعيين كنيد. اين كارى بسيار آسان است و مى توانيد به كسى كه اطمينان داريد وكالت بدهيد كه اواز اهل خبره سئوال كند.

س38 : اينجانب از مرجع ديگرى تقليد مى نمايم; حال اگر در بعضى از استفتائات شما تقليد نمايم، اشكال ندارد؟

در مسائلى كه مرجع تان فتوى بخلاف فتواى من بدهد، جايز نيست. البته مشروط به آنكه تقليد از آن مرجع از روى موازين شرعيه باشد و اگر فتوى نمى دهد، بلكه احتياط مى كند، مى توانيد در آن مسائل از من تقليد نماييد.

س39 : 1. اگر مرجع تقليد كسى فوت كند مى توان از مرجع تقليد ديگر تقليد كرد؟

2. اگر مرجع تقليد خود را تغيير دهم و بعد از مدتى اگر بخواهم دوباره به همان اولى باز گردم، آيا درست است؟

1. مرجع تقليد اگر فوت شود، بايد به مرجع تقليد ديگرى رجوع نمود و بايد براى مقلد بواسطه مراجعه به اهل الخبره، ثابت شود كه آن دومى از بقيه علماء اعلم است.

2. عدول از مرجع و برگشتن دوباره به اولى به اختيار شما نيست و شما حق چنين كارى را نداريد.

س40 : آيادر بعضى امور مى شود از چند مجتهد تقليد كرد، مثلا در بحث ازدواج با زانى از يك مرجع ودر بحث ازدواج با دختر باكره از مرجع ديگر. ايا اين كار اشكال شرعى دارد؟

چون اعلميت مرجع شرط است، از چند مجتهد نمى شود تقليد نمود. مگر آنكه مراجع در مقامات علميه مساوى باشند خصوصاً يكى از آنها در يك مسأله اعلم باشد و ديگرى در مسأله ديگرى، كه در اين صورت تبعيض در تقليد جايز است.

س41 : احتياط واجب چيست و ترك

آن چه حكمى دارد، و اگر صيغه غيردائم را بدون اذن پدر بخوانيم، صيغه صحيح است يا نه؟

احتياط واجب يعنى مجتهد از ادله، حكم اين مورد را نتواند به دست بياورد، در اين موقع مقلد يا بايد به مجتهد ديگرى مراجعه كند يا آنكه به احتياط عمل كند. ظاهراً مسأله مورد نظر شما، صيغه غير دائم است كه مرجع تان احتياط نموده كه اذن پدر شرط است. اگر همين است شما در اين مورد مى توانيد به بنده رجوع كنيد كه اذن پدر را شرط نمى دانم و عقد بدون اذن پدر را صحيح مى دانم.

س42 : در مسائلى كه مرجع تقليد احتياط واجب در ترك، بيان فرموده اند، چگونه مى توان به مرجع ديگرى رجوع نمود. آيا صرفاً اطلاع از فتواى مرجع جديد و عمل به آن كافيست؟

چنانچه فتواى مرجع جديد را بدانيد و با استناد به آن عمل نماييد، كافيست.

طهارت

س43 : كسى كه به گناهى مشغول بوده و به تبع آن گناه، بيشتر اوقات از لحاظ بدنى نجس بوده و چيزهايى مثل فرش ها و رختخواب هاى منزل را نجس نموده است، حال متوجه اشتباه كار خود شده و به درگاه خداى عزوجل توبه نموده است. افرادى كه به منزل ايشان رفت و آمد مى كنند و از نجس بودن منزل آنها اطلاعى ندارند، حكم طهارت منزل و وسايل شان چيست؟ اگر نجس نيست آيا براى خود شخص خاطى هم اينگونه است و او به راحتى مى تواند به منزل بستگان رفت و آمد نمايد و منزل بستگان براى او نجس نمى باشد. (لطفاً تا حد امكان واضح جواب دهيد و مرا

از آشفتگى و تسلسلى كه گريبان گيرم شده است نجات دهيد).

توضيح علمى را شايد شما نتوانيد متوجه شويد. ولى وظيفه عملى شما چنين است منزل و وسايل آنها نجس نيست و به طريق اولى شما با رفتن به منزل بستگان نجس نمى شويد، از اين جهت راحت باشيد.

س44 : چند روزى است كه از مجراى ادرار مايعى خارج مى شود; البته اكثرا بعد از ادرار. اما با اينكه استبراء را خوب انجام مى دهم، باز هم مايعى خارج مى شود كه البته حكم منى را (سه شرط آن) ندارد و بدنم آن حالات منى را ندارد. مايع هم گاهى روشن وگاهى سفيد گلى است. حال اين مايع اگر در بين نماز در مجراى من بيايد، اگردست به آن بزنم كمى خارج مى شود - به اندازه دو سه نخود- نمى دانم نجس است يا نه؟ نمازم چه حكمى دارد؟اگر ندانم بين نماز بيرون آمده يا بعد از آن چه بايد بكنم؟

چنان چه استبراء نموده باشيد آن مايع كه بعد از استبراء خارج مى شود پاك است و نماز را هم باطل نمى كند; چه بعد از نماز بيرون بيايد چه قبل از نماز وچه در وسط نماز.

س45 : آيا در شستن لباس هاى نجس با آب كر و جارى، فشردن هم لازم است و يا اينكه پس از برطرف شدن نجاست عين نجاست، آب آن را فرا بگيرد كافى است؟

تكان دادن لباس در زير آب كر و جارى كافى است و فشردن لازم نيست.

س46 : بنده روى يك پتو چندين بار جنب شده بودم; يعنى زمانى كه جنب مى شدم رطوبتى از شلوارم به اين

پتو مى رسيد، حال كه مى خواهم اين پتو را بشويم آيا با يك بار آب ريختن (آب جارى) پاك مى شود يا خير; يعنى بدون نياز به اينكه بخواهم چيزى مانند برس به آن بكشم. خواهشمند است دراين زمينه مقدارى توضيح دهيد.

هر چيزى كه نجس شود اگر عين آن نجاست - ولو خيلى ضعيف باشد - در آن محل باشد، اول بايد به هر وسيله ممكن آن را از بين برد و بعد با ريختن يكبار آب جارى روى آن پاك مى شود و بهتر است فشار داده شود تا آب در آن پتو خارج شود.

س47 : بفرماييد آب كُر، تقريبا چند ليتر مى شود; چون اكثر رساله ها وزن آن را معين كرده اند.

كُر از حيث وزن تقريباً 377 كيلوگرم است، و از حيث ظرف كه راحت ترين راه شناخت كر بودن است آن است كه اگر در ظرفى كه درازا و پهنا و گودى آن هر يك سه وجب است، بريزند آن ظرف را پر كند و به عبارت ديگر مساحت آن بيست و هفت وجب باشد.

س48 : با توجه به اينكه از نحوه شستشو لباس و اتو زدن آن توسط مغازه هاى خشكشويى اطلاعى ندارم، آيا مى توانم لباس هاى خود را جهت شستن و اتو زدن به آنها بدهم؟ و نماز خواندن با لباس هايى كه با اين كيفيت شسته مى شوند جايز است؟

در صورتى كه مسلمان باشد و بگويد پاك است، هيچ اشكالى ندارد و

پاك است.

س49 : آيا لباس هايى كه آثار جنابت در آنها وجود دارد، بايد جدا از لباس هاى ديگر شسته شود؟

جدا شستن لازم نيست، ولى

اگر مخلوط بشود، بايد در آب كشيدن جدا باشد; مگر آنكه يقين داشته باشد كه آثار جنابت از بين رفته است - كه در آن صورت، در آب كشيدن جدا نمودن لازم نيست.

س50 : اگر لباس هايى كه آثار جنابت در آنها است، با ساير لباس هاى ديگر در لباسشويى شسته شوند و (چون بارها ديده ام كه پس از شستن هيچ گونه آثار نجاست در آن لباس و لباس هاى ديگر مشاهده نمى شود)، آيا بايد آنها را جدا شست؟

ميزان علم خود انسان است كه آثار نجاست از بين رفته و چنانچه لباسشو بگويد بعد از نبودن اثر نجاست، آب كشيدم همه محكوم به طهارت است.

س51 : در بدنم جوشى بود كه به خاطر خاراندن شروع به خون ريزى كرد كه محل را آب كشيدم. لباسم را در آورده و به گوشه اتاق گذاشتم. بعد از اينكه به خانه برگشتم، متوجه خونى شدم و با توجه به اينكه لباس خيس بوده و آن را روى فرش گذاشته ام، بايد چه كرد؟

شما هر محلى را كه خونى است و يا رطوبت ملاقات كرده آب بكشيد و بقيه جاهائى كه لباس يا بدن متنجس- كه عين خون در آن نيست- با آن ملاقات كرده آب نكشيد.

س52 : طريقه صحيح استبرا چگونه است و آيا اينكه مى گويند سه بار بايد سرفه كرد درست است يا خير؟ همچنين شرايط آب هائى كه قبل از بول و يا بعد از بول و قبل از منى از انسان خارج مى شود چيست؟ آيا اگر در انسان حالتى به وجود آمد كه شرايط خروج منى را داشت، ولى شك كرد

كه آيا آبى از ايشان خارج شده است يا خير، غسل لازم است؟

كيفيت استبراء اختلافى نيست و در تمام رساله هاى عمليه به يك نحو نوشته شده است، به آنجا مراجعه نماييد. غير از منى و بول آنچه از انسان خارج مى شود اعم از مذى و وذى و ودى همه اش محكوم به طهارت است و در مورد شك علامت هايى ذكر شده است كه در رساله ذكر شده است. انسان ولو حالت شهوانى داشته باشد و شك كند كه منى خارج شده است يا نه بر او غسل واجب نيست.

س53 : آيا خانم ها در خواب جنب مى شوند، به چه صورتى؟

بر حسب روايات خانم ها در خواب جنب مى شوند و علامت آن هم خروج منى بعد از خواب ديدن است، مانند آقايان.

س54 : تعريف نجس چيست و چه ويژگى است كه بر سگ (به عنوان حيوان) كافر (به عنوان انسان) شراب (به عنوان خوراكى) خون و... نجاست دلالت مى كند؟

نجاست را بعضى از امور واقعيه كه كشف عنه الشارع مى دانند و مى فرمايند آن مقوله كيف است و خباثتى است قائم به جسم و به نظر ما حكم وضعى است كه شارع مقدس جعل فرموده و كافر اهل كتاب به نظر ما پاك است و اما سگ با آن همه كشفيات كه گفته شده در لعاب دهان آن ميكروبى است كه بدون ماليدن خاك از بين نمى رود مع ذلك نجاست آن حكم وضعى اعتبارى است نه امر واقعى.

س55 : آبى كه بعد از استبراء مى آيد، اگر بول باشد پاك است؟ در اين صورت چگونه پاك مى شود و

اگر اين اتفاق هميشه بعد از استبراء بيفتد چه حكمى دارد.

اگر بول باشد و بدانيد بول است يقيناً نجس است، ولى اگر نمى دانيد بول است يا مذى -كه پاك است-، شارع مقدس حكم به پاك بودن آن نموده است، و اگر مردد بين بول و منى باشد نجس است.

س56 : روى قسمتى از زمين پاركينگ آپارتمان محل سكونت، فاضلاب چكه مى كند. افراد و ماشين از آن محل عبور مى كنند و طبعاً خاك آن محل با جاهاى ديگر مخلوط مى شود. و قاعدتا از اين خاك به روى پله ها هم مى رسد. آيا بايد از تمام خاكى كه در پاركينگ و روى پله ها وجود دارد اجتناب كرده و آن را نجس بدانيم.

كسى كه ملاقات با عين نجاست نموده نجس است، ولى چون شبهه محصوره است و احتمال مى دهيد كه آن چه با دست يا لباس شما تماس پيدا مى كند، پاك باشد منجس نيست و موجب نجاست نمى شود.

س57 : آيا عرق انسان جنب، نجس است؟

خير، پاك است.

س58 : علت علمى يا فقهى نجس بودن سگ چيست، آيا از نظر نجاست با خوك فرق دارد؟

دليل فقهى بر نجاست سگ و خوك روايات معتبره است كه عمده احكام شرعيه از آن روايات مستفاد است.

و چون ظرف متنجس به ولوغ كلب - سگ - بايد سه مرتبه شسته شود و ظرف متنجس به ولوغ خنزير - خوك - هفت مرتبه، بنابر اين فرق است بين سگ و خوك و خوك نجس تر است.

و سگ و خوك برّى نجسند، اما سگ و خوك دريايى پاك اند.

س59 : آبى كه از پسر يا دختر

در هنگام شهوت خارج مى شود، چه حكمى دارد؟ در هنگام ارضا شدن چطور؟

منى باشد نجس است و غسل هم واجب مى شود و اگر مذى باشد كه ظاهرا مورد سؤال شما آن است، پاك است و باعث وضوء و غسل نمى شود.

س60 : 1. اگر آب قليل به خون بسته (منعقد شده) برسد، نجس مى شود؟ (به عنوان مثال در صورت زخمى باشد كه خون روى آن بسته شده باشد) آيا با وضوء گرفتن صورت نجس مى شود؟

2. اگر انسان پاى خود را بشويد وبا همان كفش خيس روى زمين نجس راه برود آيا پاى او نجس مى شود يا فقط كف كفش نجس مى شود؟

1. چنانچه خون منعقد و بسته باشد، با رسيدن آب قليل به آن نجس مى شود، ولى اگر سله باشد جزئى از بدن به اين صورت در آمده باشد كه امرى است شايع، خودش پاك است و آب هم نجس نمى شود.

2. كف كفش فقط نجس مى شود.

س61 : اگر چيزى كه قابل آب كشيدن نيست نجس شود (البته عين نجاست روى آن نيست) مانند موبايل يا تلفن، چگونه مى توان آن را پاك كرد؟

راهى براى پاك شدن آن نيست، ولى مساله اى هست و آن اينكه اگر كسى بگويد متنجس منجس نيست نجاست موبايل يا تلفن اثرى ندارد، و اگر دست خيس هم به آنها بزنيد دستتان نجس نمى شود.

س62 : منظور از متنجس سوم و اين كه نجس كننده نمى باشد چيست؟

شما اگر دستتان نجس به عين نجاست شود، دست متنجس اول است و اگر دست با لباس با رطوبت ملاقات كند، لباس متنجس دوم است و

اگر لباس در بدنتان عرق كند بدن متنجس سوم است، البته اينها متوقف است بر اينكه متنجس منجس باشد.

س63 : اگر پاى كسى كه از حرام جنب شده در كفش عرق كند و كفش آغشته به عرق پاى او شود و آن شخص غسل كرده و پاك شود و بخواهد از آن كفش دوباره استفاده كند با علم به اينكه پايش دوباره در آن كفش عرق خواهد كرد، چه بايد بكند. آيا بايد كفش را آب بكشد يا لازم نيست؟

آب كشيدن پا لازم نيست.

س64 : در رساله آمده كه منى حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است، آيا منى انسان نيز نجس است؟ آيا ترشحات زن براى زنان حكم منى دارد؟ آيا ترشحات زن نجس است؟ اگر مرد يا زنى ترشحات همسر خود را خواسته يا نا خواسته بخورد، چه حكمى دارد؟ اگر منى وارد دهان شد و شخص دهان خود را سه بار آب كشيد آيا پاك مى شود؟

منى انسان نجس است و اما ترشحات غير منى نجس نيست و پاك است، ولى خوردن آنها حرام است و اگر منى وارد دهان شد، و بيرون ريخته شد آب كشيدن دهان لازم نيست.

س65 : از من (دختر) بعضى مواقع ترشح يا لكه خارج مى شود، مى خواستم بدانم آيا اشكال دارد براى نماز و روزه يا خير؟

خير اشكال ندارد.

س66 : اگر انسان وقتى از خواب بيدار شد، رطوبتى از او خارج شده باشد كه مى داند اين رطوبت بر اثر شهوت و خواب تحريك آميز و به صورت جهنده نبوده است، تكليف چيست، آيااو جنب است؟

خير، جنب نيست.

س67 : اگر جواب سوال قبل خير باشد،

شخص مورد نظر با توجه به كمبود وقت، مى تواند در اين صورت نماز بخواند؟

وقتى كه جنب نيست، آن آب هم نجس نيست، مگر آنكه استبراء از بول نكرده باشد. بهر حال اين شخص محكوم به حدث اصغر است اگر وقت وضوء گرفتن ندارد تيمم كند و نماز بخواند.

وض_وء

س68 : اگر شخصى براى حالت دادن به موهاى خود روغن بزند، آيا مى تواند با آن وضوء گرفته و نماز بخواند؟

چنان چه روغن خفيف باشد و مانع از رسيدن آب به مو يا پوست سر نباشد، اشكال ندارد.

س69 : موقع شستن دستان راست و چپ در هنگام وضوء آيا بايد وسط انگشتان خود را جدا جدا با دست ديگر خود شست و يا مى توان بجاى عمل ذكر شده روى پنچ انگشت را با دست ديگر فقط تر نمود؟

بايد تمام دست حتى وسط انگشتان را با دست ديگر يا با ريختن آب و يا با ارتماس در آب شستشو داد.

س70 : آيا براى مسح پا مى توان از ترى دست (از مچ تا آرنج) استفاده كرد با آنكه دست به اندازه كافى تر است؟

خير نمى شود.

س71 : بنده هنگام وضوء گرفتن در دل قصد وضوى نماز مستحبى را داشتم، ولى هنگام وضوء گرفتن بر دهان لفظ نماز واجب را به كار بردم، حال من بايدكداميك از اين نمازها (واجب يامستحبى) را بخوانم؟

نمازها همه صحيح است و با آن وضوء طاهر مى شويد و آنچه مشروط به طهارت است را مى توانيد انجام دهيد.

س72 : بعضى عزيزان بدون شستن پا وضوء مى گيرند و مسح مى كشند; در حالى كه پاى آنها عرق كرده و بدبو

مى باشد و مساجد را هم آلوده مى كنند و دليلشان هم اين است كه روى پاى تر نمى شود مسح كشيد.

روى پاى تر نمى شود مسح كشيد.

بوى عرق هم مانع از صحت وضوء نمى شود.

س73 : اگر موهاى پُرى داشته باشيم، براى مسح سر چه بايد بكنيم. مى دانيم امامان ما هم اكثرا پر مو بودند؟

موى را صاف كنيد و روى آن مسح كنيد.

س74 : خانم بنده (برايم) هميشه آرايش مى كند و مداد مى كشد او براى گرفتن وضوء مجبور است روزى سه بار مدادها را با سختى از چشمش پاك كند و هميشه چشمش قرمز مى شود. آيا مداد چشم، مانعى براى وضوء است؟ اگر اين طور است، امامان ما كه سرمه مى زدند، چگونه وضوء مى گرفتند؟(با توجه به اينكه سرمه بسيار چرب است)، ريمل روى چشم و موهاى چشم چطور؟ آيا مانع است؟ آيا در وضوء بايد موهاى چشم خيس شود؟

آنچه لازم است رسيدن آب به بشره يا به موى ابرو و چشم است و بيشتر لازم نيست و اين يك امر عرفى است و جنبه حكم شرعى ندارد.

س75 : من هميشه سعى مى كنم وضوء داشته باشم و معمولا هنگام اذان از قبل وضوء دارم و با اين وضوء نماز خوانده ام، آيا نمازهاى من درست است يا خير و اگر اشكال داشته باشد بايد چه كنم؟

نمازها درست است و عملتان - كه دائما وضوء داريد - بسيار كار خوبى است و در شرع زياد برآن فضيلت ذكر شده است.

س76 : كسى كه در وضوء كثيرالشك است، شك كند كه عضوى را شسته يا نه و احتمال هم بدهد

كه شسته و طرف ديگر از شيطان است وظيفه اش چيست؟ اگر كثيرالشك نباشد چطور؟

كثيرالشك اعتناء به شك نكند و بنا بگذارد برشستن آن عضو و غير كثيرالشك اگر در اثناء وضوء شك كند بايد به آن شك اعتنا كند و بنا بگذارد بر نشستن و آن را بشويد و اگر بعد از فراغ از وضوء شك كند، به آن شك اعتناء نكند و بنا بگذارد بر شستن و وضوء او صحيح است.

س77 : موقع وضوء در مسح پاها آيا بايد ناخن هاى پا را بچينيم و زير ناخن ها آب برسانيم يا نه؟ و آيا بايد براى رعايت مقدمه علميه، مقدارى فراتر از كعبين و فروتر از سر انگشتان هم مسح شوند، همانند مسح در تيمم؟

ناخن پا اگر زيادتر از متعارف بلند باشد، بايد چيده شود و چون دقيقا نمى توان اطمينان به اينكه آنچه واجب است مسح شده است، براى اطمينان بايد مقدارى فراتر و فروتر مسح نمود.

س78 : مسح سر با فرق كج براى خانم هايى كه موهاى بلند دارند صحيح است يا خير؟

مسح سر خانم ها به مقدارى كه روى مو آن محلى كه در فرق سر روييده جايز است و لازم نيست به فرق باشد و بر فرق هم جايز است - و لازم نيست مستقيم باشد و كج هم باشد جايز است.

س79 : اخيراً روش هايى در برخى اماكن انجام مى شود كه براى خانم ها ابرو يا خط دور چشم و لب و... مى كشند و ظاهراً برخى مواد مخصوص را طورى استفاده مى كنند كه اثر اين خطوط به طور دائمى در چهره مى ماند و در

اصطلاح فن خود به آن«تاتو» مى گويند. آيا در اين حالت با توجه به اينكه بايد موانع رسيدن آب به پوست را رفع نمود، وضوء گرفتن و غسل كردن درست است و آيا اين مسأله مانع رسيدن آب مى باشد؟

سؤال شما به اين نحوه صحيح نيست زيرا اگر مانع رسيدن آب به بدن باشد وضوء و غسل باطل است وگرنه صحيح است. پس سؤال از اين است كه آيا اين خطوط مانع است يا نه؟ كه اين سؤال را بايد از اهلش پرسيد خلاصه اگر رنگ است مانع نيست و اگر جسميت دارد مانع است.

س80 : مى خواستم تمامى جزئيات مسح سر در مردان را بدانم; مثلا آيا مردان مى توانند از كنار سر مسح كنند و آيا آب مسح بايد حتماً به مخ سر برسد يا فقط روى مو كافى است و آيا سرى كه ژل مو خورده است، مسح بر آن صحيح است؟ لازم به توضيح است كه ژل مو چرب نيست، ولى ممكن است يك يا دوثانيه بعد از مسح آب به مو برسد، آيا وضوء در اين حالت صحيح است؟

مسح سر بايد در يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشانى است باشد و هر جاى اين قسمت را به هر اندازه مسح كنيد كافى است. لازم نيست مسح سر برپوست آن باشد، بلكه بر موى جلوى سر هم صحيح است

مسح موى سر كه ژل مو خورده است، چنانچه مانع بين دست و مو نباشد اشكال ندارد و اگر مانع باشد صحيح نيست.

س81 : جنابعالى در مورد مسح سر در فرمايشاتتان اشاره به (چهار قسمت سر كه مقابل پيشانى است)

كرده بوديد، اگر امكان دارد توضيح بيشترى بدهيد در مورد ژل مو هم بنده گفتم كه چرب نيست، ولى پس از يك ثانيه آب به مو مى رسد آيا اشكال دارد يا نه؟

يك قسمت از چهار قسمت سر كه آن يك قسمت مقابل پيشانى است جاى مسح مى باشد; يعنى اگر سر كه مدور است چهار قسمت بكنيم، آن مقدار كه مقابل پيشانى است كه تقريبا يك چهارم سر مى باشد جاى مسح است. و اما ژل مو، آنچه من مى فهمم از كلام شما اين است كه در موقع مسح آب به مو نمى رسد، اگر چنين است وضوء صحيح نيست و بايد به بشره سر مسح نمود.

س82 : استفاده لاك ناخن براى انگشتان پا (به غير از شصت پا) در وضوء اشكالى دارد؟

اشكال ندارد، ولى بايد مسح روى شصت پا باشد.

س83 : آيا تكرار مسح پا اشكال دارد؟

چنانچه مسح اول صحيح باشد، دومى لغو است و اگر مسح اول كامل نباشد و بخواهد دوباره مسح كند بايد پا را خشك و بعد مسح نمايد. در صورت اول بعضى گفته اند حرام است، ولى به نظر من حرام نيست.

س84 : اگر بر روى موى سر، آب قند ريخته باشد و خشك شده باشد، آيا بر روى اين مو مى شود مسح كرد؟

چنانچه آب قند خشك شده و مانع از رسيدن دست به مو و رسيدن آب به مو باشد، مسح مو صحيح نيست وگرنه اشكال ندارد، البته به شرط آنكه آب مسح با ملاقات با آب قند مضاف نشود.

س85 : براى خانم ها استفاده ريمل (كه روى مژه مى زنند) در وضوء ايرادى دارد;

يعنى بايد پاك كنند و وضوء بگيرند؟

چنانچه جسميت دارد و مانع از رسيدن آب به مژه است، بايد پاك كنند و گرنه لازم نيست.

س86 : آيا در مسح سر ژل و كتيرا و موادى از اين قبيل مانع رسيدن آب مى شوند؟

اين حكم شرعى نيست (كه من فتوى بدهم) و موضوع خارجى است، از عرف سؤال كنيد.

س87 : ژل كتيرا كه مخلوطى از آب و گياه كتيرا است، اگر موها را ژل كتيرا و نه ژل ديگرى زده باشيم، آيا مسح سر ما درست است يا بايد موهايمان را بشوئيم بعد وضوء بگيريم؟

چنانچه پوست سر بدون مانع است مى توانيد موها را كنار بزنيد و مسح نماييد و اگر ژل روى آن را هم پوشانده است اگر آن ژل جسميت دارد و مانع از رسيدن آب به خود مو يا پوست سر است صحيح نيست.

س88 : جديداً دستگاه وضوگير اتوماتيك كه ساخت استراليا هست به بازار آمده كه در يكى از شهرهاى آلمان من آن را ديدم; اين دستگاه كه با آب جارى و لوله كشى مى باشد، قسمت بالايى آن جاى صورت شستن است و در وسط آن قسمتى كه دست را در آن مى كنيم و مى شويد و همينطور در پائين جايى كه پا را در آن مى كنيم و مى شويد، آيا وضوء با اين دستگاه درست است؟

در اعضا، يعنى شستن صورت و دست ها اشكال ندارد، ولى چون بايد مسح با دست شود شستن با دستگاه صحيح نيست.

س89 : براى گرفتن وضو، كداميك از انگشتان پا نبايد لاك داشته باشند؟

اگر يكى از انگشتان بى لاك باشد، همان را مسح كنيد

وضوء صحيح است ولو چهار تاى ديگر لاك داشته باشد.

س90 : براى مسح كشيدن پا، اگر شصت پا و دو ناخن كنار آن لاك داشته باشد، آيا مى شود مسح را از انگشت كوچك كشيد؟

بله صحيح است

س91 : اگر ناخن هاى پا لاك داشته باشند (ولى يكى از انگشتان مثلا انگشت كوچك لاك نداشته باشد) وضوء و مسح پا صحيح است و مى توان با آن نماز خواند؟

بله، صحيح است و مى توانيد با آن نماز بخوانيد به شرط آنكه مسح پا را روى انگشتى كه لاك ندارد انجام دهيد.

س92 : آيا در هنگام مسح پا، لازم است آب به تمامى محل مسح برسد؟ (به عنوان مثال، بيخ ناخن ها)

خير لازم نيست همين مقدار كه ظاهر است آن هم از سر يكى از انگشت ها تا مفصل مسح كنيد، كافى است و پهناى مسح پا به هر اندازه باشد كافى است.

س93 : با توجه به آيه وضوء «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق»، كلمه (الى) به چه معنا است؟ آيا اهل سنت كلمه «الى» را، به سوى معنى مى كنند و به خاطر آن دست ها را از كف دست به طرف آرنج مى شويند؟ سنت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) چگونه بوده است؟

سنت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) در وضوء كه نقل شده است همه دال است بر اينكه پيغمبر از مرفق تا انگشتان را مى شستند.

و اما كلمه «الى» براى بيان كيفيت غسل نيست، بلكه براى بيان مغسول ذكر شده است; چون يد استعمال در كل و جزء مى شود و در آيه كلمه «الى» براى اين آورده شده است كه «يد» از كتف

تا اصابع است، همه آن واجب نيست شسته شود، بلكه واجب شسته شدن از مرفق تا اصابع است.

س94 : با توجه به اينكه در مورد وضو، رسيدن آب به تمام پوست عضو مورد نظر، لازم است، چرا داشتن لاك روى ناخن يا ريمل روى مژه باعث نادرستى وضوء مى شود؟

چون رسيدن آب به ناخن و ابرو و مژه هم لازم است. مانند بقيه اعضاى وضوء.

س95 : اگر زنى به دستش حنائى بمالد كه آن حنا يك اثر مخصوصى دارد و اثرش اين است كه يك اثرى از خود بجا مى گذارد كه مانع از رسيدن آب به پوست دست مى باشد و در حال اختيار هم مى مالد، حال در موقع نماز اگر بمالد حكم وضوء و نمازش چيست؟ در خارج از وقت نماز اگر بمالد با اينكه مى داند كه تا دو سه روز آن اثر خاص باقى خواهد ماند و باعث نگرفتن وضوء مى شود، حكم وضوء و نمازش چيست؟

حنا از امورى است كه در زمان شارع مقدس متداول بوده و به آن اشكالى نشده است، اين كاشف از اين است كه مانع از رسيدن آب به بدن نيست.

س96 : بعضى خانم ها در حالى كه لاك ناخن دارند نماز مى خوانند; با توجه به اينكه لاك ناخن مانعى روى ناخن هاست، وضوء اشكال دارد، اما اين عده معتقدند كه ناخن، جزء گوشت بدن نيست و اگر آب به آن نرسد وضوء صحيح است، آيا چنين عقيده اى درست است؟ در ضمن با لاك ناخن، غسل صحيح است يا نه؟

ناخن جزء بدن است; يعنى در وضوء و غسل بايد شسته شود و چنانچه

لاك مانع رسيدن آب باشد وضوء و غسل باطل است.

س97 : حكم وضوگيرنده اى كه هنگام وضوء گرفتن مسح سر را وقتى انجام داده، و بعد از آن چند قدم (4 الى 8) حركت كند و بعد عمل مسح پا را انجام بدهد چيست؟

اين مقدار فاصله منافى با موالاة معتبر در وضوء نيست وضوء صحيح است.

س98 : درمسح پا، آيا پا را مى توان بالا آورد و وضوء گرفت يا بر روى ميزى به ارتفاع زانو گذاشت و مسح پا راانجام داد(باتوجه به سالم بودن شخص)؟

بله، اشكال ندارد.

س99 : بعد از بول و شستن كامل آلت و پاك كردن آن (استبرا)، هميشه و يا اكثر موارد رطوبتى (شايد به صورت قطره قطره) خارج مى شود كه نمى دانم بول هست يا چيز ديگرى، اگر من بعد از بول وضوء بگيرم و رطوبت خارج شود، آيا وضوى من درست است؟

چناچه استبراء بكنيد و ندانيد آبى كه از شما خارج مى شود بول است، وضوئى كه گرفته ايد اشكال ندارد و صحيح است.

غس_ل

س100 : در موقع غسل كردن بسيار وسواس دارم و هر بخش را چندين بار بايد شستشو بدهم و بعضى اوقات به طور مثال سمت چپ بدن را غسل مى دهم و شك مى كنم كه دست راستم را درست شسته ام يا نه؟ و دوباره برمى گردم و از آنجا غسل را تكرار مى كنم وگاهى 30 دقيقه طول مى كشد كه غسل را انجام دهم كه با اين كار آب زيادى اسراف مى شود و خودم هم از اين وسواس بسيار ناراحت هستم. لطفاً مرا در اين مورد راهنمايى بفرماييد.

وظيفه شما اين

است كه به اين وسوسه ها اعتناء نكنيد و اگر ادامه پيدا كند بدتر مى شويد و ممكن است به حالت جنون برسد. اگر غسل پيغمبر(صلى الله عليه) را در كتاب ها مطالعه كنيد كه با يك كاسه خودشان با همسرشان غسل مى كردند قطعاً ترك مى كنيد، بلكه در شرع گفته شده است كه كثير الشك به شك خود اعتناء نكند و عمل را با همان شك تمام كند تا چه رسد به وسواسى.

س101 : اگر فردى جنب شده باشد و با نيت غسل كردن استحمام كند، اما فراموش كرده و از حمام خارج شود، چه حكمى جهت اقامه نماز دارد؟ آيا حتما بايستى عمل غسل را انجام دهد؟

چنان چه مى داند غسل كردن را فراموش كرده، حتما بايد غسل نمايد.

س102 : من در مدتى از زندگى ام دچار وسواس گرديدم كه با مداوا مقدار قابل توجهى از آن مرتفع گرديد، اما مقدارى از آن باقى مانده است. به طورى كه غسل من نيم ساعت به طول مى انجامد و آب فراوانى اسراف مى شود. مى خواستم بدانم آسان ترين غسل به چه شكلى است كه در كمترين زمان ممكن انجام شود؟ آيا در غسل ترتيبى بايد هنگام شستن بدن تمام بدن را لمس كرد يا اتصال آب دوش به آب منطقه در حال غسل كافى است؟ لطفاً راهنمايى فرماييد.

در غسل لمس بدن شرط نيست، فقط رسيدن آب به بدن كافى است و با دوش غسل صحيح است و خيال مى كنم 2 دقيقه بيشتر وقت لازم ندارد. به اين وسوسه ها اعتنا نكنيدكه زندگى تان فلج مى شود. تصميم عاقلانه مردانه شرعى بگيريدكه

مى توانيد در ظرف چند روز راحت شويد.

س103 : اگر خانمى به واسطه بيمارى هاى زنانه مجبور باشد تا براى استفاده از داروهاى سطحى روزانه شيئى طبى را در واژن خود برده و به واسطه آن دارو را استفاده كند، حكمش پيرامون غسل چيست؟

غسل لازم نيست، مگر اينكه با به كار بردن آن تحريك بشود و منى خارج شود در اين صورت غسل واجب مى شود.

س104 : اگر بر كسى غسل جنابت واجب شد، چه وقتى بايد آن را انجام دهد؟ مثلا صبح جنب شده همان هنگام غسل كند و تا نماز ظهر اگر كارى كه وضوء را باطل مى كند، انجام داده باشد، آيا بايد براى نماز ظهر غسل كند؟ اين سوال براى من اينگونه پيش آمده كه در رساله نوشته شده وقتى مطمئن شدى وقت نماز شده غسل را انجام بده; حال ما كه صبح غسل كرديم و موقع نماز ظهر وضوء ساختيم نماز خوانديم چه حكمى پيدا مى كند. آيا حتما بايد جنب باشيم تاوقت اذان بعد غسل كنيم؟

غسل جنابت از همان حالات اوليه كه متوجه به جنابت شده ايد مستحب است و اگرانجام داديد كه تمام است وگرنه تا وقت وجوب نماز كه رسيد واجب مى شود; و بهر تقدير هر وقت غسل كرديد، اگر تا قبل از نماز چيزى كه وضوء را باطل مى كند انجام نداديد، وضوء و غسل هيچ كدام لازم نيست و با همان غسل نماز بخوانيد.

س105 : در غسل آيا مى توان در شستن قسمت راست بدن، اول پا را شست بعد ساير قسمت هاى ديگر بدن را شست؟

بلى. در غسل ترتيبى، ترتيب - كه از

بالا به پائين شسته شود - لازم نيست.

س106 : اينجانب صبح زود در خانه يكى از اقوام جنب شده ام، اما به دليل نداشتن حوله و لباس زير و... غسل را به خانه موكول; كردم آيا اين كار گناه است و آيا اصلا مى توانم نماز بخوانم يا اينكه به مسجد بروم و اينكه غسلم را به شب موكول كنم، درست است؟

شما اگر تمكن از غسل كردن نداشته باشيد، بايد تيمم كنيد و نماز بخوانيد وهر وقت در هر كجا تمكن پيدا كرديد غسل كنيد و بدون غسل به مسجد نرويد.

س107 : آيا مى توان با بدن تر غسل جنابت كرد; يعنى كسى كه در زير دوش جنب شده باشد، با بدن خيس غسل كند؟

بلى، مى توان با بدن خيس غسل جنابت كرد.

س108 : اگر زن بهواسطه ملاعبه همسر، از نظر جنسى ارضا شود بى آنكه دخولى صورت گرفته باشد، آيا غسل بر او واجب شده است؟ و بطور كلى تفاوت ميان منى مرد با آبى كه از زن به هنگام ملاعبه از دهانه فرج او خارج مى شود چيست؟ آيا راهى براى شناخت منى در زن وجود دارد؟

آبى كه از زن با شهوت و سستى بدن، خارج شود محكوم به منى بودن است و غسل واجب مى شود، بلكه سستى هم لازم نيست، همين كه با شهوت بيرون آيد حكم منى دارد.

س109 : آيا كسى كه از حرام جنب شده، علاوه بر غسل جنابت براى اداى نماز وضوء هم لازم است بگيرد؟

خير لازم نيست و با همان غسل نماز بخواند، صحيح است.

س110 : آيا در استخرهايى كه كلر به آب اضافه مى كنند، مى

توان غسل ارتماسى بجا آورد؟ در ضمن در غسل ارتماسى آيا رو به قبله بودن شرط است؟

كلر موجب مضاف شدن آب نيست; بنابراين غسل كردن جايز است و در غسل ارتماسى رو به قبله بودن شرط نيست.

س111 : غسل هاى مستحب تا چه موقع اعتبار دارند، مثلا اگر كسى در صبح جمعه غسل جمعه بجا آورد اين غسل تا چه موقع پا برجا است، آيا با حدث اصغر و اكبر باطل مى شود؟

در بعضى روايات وارد شده است كه غسل در صبح تا غروب و در اوايل شب تا صبح كافى است.

س112 : آيا براى يك غسل مى توان چند نيت كرد، هم نيت غسل واجب هم نيت غسل مستحبى؟

بله مى توان نيت چند غسل نمود و اگر هم نيت يكى از اغسال حتى مستحبى نمايد، غسل هاى ديگر حتى غسل واجب هم ساقط مى شود و از آن هم كفايت مى كند.

س113 : آيا وقوع حدث - مثل خروج باد - از انسان در حين غسل، موجب بطلان غسل و تكرار آن مى شود يا مى توان به آن ادامه داد؟

موجب بطلان غسل نمى شود، ولى بايد براى نماز و غير آن بعد از تماميت غسل وضوء بگيرد.

س114 : اگر انسان چند بار در روزهاى مختلف غسل جنابت بر او واجب شود و او در مكانى باشد كه اگر بخواهد مرتب غسل كند دچار مشكل شده و برايش حرف درست مى كنند، آيا مى توان بعضى اوقات تيمم بدل از غسل كرد و نماز خواند و مثلا دو روز بعد غسل هم انجام دهد تا برايش مشكلى ايجاد نشود (براى حفظ آبرو)؟

چنان چه غسل

موجب ضرر يا مشقت بشود، مى توان تيمم نمود.

س115 : اگر كسى در يادگيرى انجام غسل صحيح سهل انگارى كند و بعد از مدتى ياد بگيرد، نسبت به غسل هاى واجب قبلى كه اشتباه انجام داده چه وظيفه اى دارد؟

همه باطل است و معامله باطل با آن بايد بنمايد.

س116 : اينكه گفته شده در غسل نبايد ذره اى از بدن باقى بماند كه به آن آب نرسيده باشد، براى من يقين كردن مشكل است و ناچارم از طريق دوش حمام آب زيادى روى خودم بريزم و هرگز با دو سه ليتر آب فكر نمى كنم كه بتوان آب را از طريق دوش به تمام بدن رساند. لطفا بفرماييد آيا من حكم وسواس را دارم؟ و معمولا غسل از طريق دوش با فشار معمولى چند دقيقه طول مى كشد؟

از اين سؤال معلوم مى شود كه شما وسواسى شده ايد و اگر ترتيب اثر بدهيد بدتر مى شويد; بنابراين وظيفه شما اين است كه به اين احتمالات اعتناء نكنيد و ببينيد متعارف مردم چه نحو عمل مى كنند و شما هم به آن نحو عمل كنيد.

س117 : اينجانب داراى يك همسر دائمى و يك همسر موقت هستم لطفا بفرماييد آيا مواقعى كه من با همسر موقتم ارتباط برقرار مى كنم، مى توانم تيمم بدل از غسل كنم يا خير با توجه به اين نكته كه اگر غسل كنم احتمال فهميدن همسر ديگر وجود دارد و احتمال اختلاف و دعوا هست در صورت امكان چنين كارى آيا غسل را بايد بعداً انجام دهم، يا تيمم كافى است؟ و آيا نمازهايم همه صحيح است؟

تيمم بدل از غسل نمى توانيد

انجام دهيد و احتمال اختلاف مجوز ترك غسل نيست و به هر تقدير تيمم كافى نيست و تاخير غسل هم جايز نيست. نمازهاى با آن تيمم، باطل است.

س118 : من جوانى 23 ساله هستم و هر روز و يا هر چند روز يك بار منى (نمى دانم كه منى است يا نه چون آب غليظى است) بدون شهوت واختيار از آلتم مى ريزد و غسل مى كنم وگاهى اوقات اتفاق مى افتد كه تا غسل مى كنم و هنوز از حمام بيرون نشدم، دوباره همين اتفاق مى افتد، و چون نمازم را سر وقت مى خوانم، نمى دانم بايد چكار كنم، آيا آن لباس كثيف است و بايد آن را عوض كنم و با آن نماز نخوانم؟ خواهش مى كنم جواب من را بدهيد.

منى بدون شهوت از شخص سالم خارج نمى شود، شما اولا به دكتر مراجعه كنيد اگر دكتر به شما گفت سالم هستيد، پس شرعاً جنب نيستيد و نبايد غسل بكنيد، بلكه بايد وضوء بگيريد و نماز بخوانيد.

س119 : لطفاً بفرماييد در موقع ادرار (بول) كه مايعات غليظى از انسان خارج مى شود كه شبيه منى است و غليظ تر است و با ادرار خارج مى شود يا بدون آن نيز بعد از اتمام بول كردن خارج مى شود و در بسيارى از اوقات با جهش خارج نمى شود، چه حكمى دارد، آيا منى است و لازم است غسل كند؟ لطفاً اين مسايل جنب شدن را مفصلا تشريح نماييد.

به دو چيز انسان جنب مى شود: اول جماع، دوم بيرون آمدن منى. اگر رطوبتى از انسان خارج شود و نداند منى است يا بول

يا غير اينها، چنانچه با شهوت و جستن بيرون آمده و بعد از بيرون آمدن بدن سست شده آن رطوبت، حكم منى دارد وگرنه حكم منى ندارد، ولى در مريض لازم نيست آن آب با جستن بيرون آمده باشد، بلكه با شهوت بيرون آيد در حكم منى است.

س120 : دختر بچه اى كه تا بحال نمى دانسته غسل حيض براى نماز و روزه واجب است و حالا متوجه شده حكم نماز و روزه هايى كه تا به حال بجا آورده چيست؟

چنانچه بعد از پاك شدن، هيچ غسلى حتى مستحبى انجام نداده نمازهاى بعد از حائض شدن- از اول تا به حال- را بايد قضاء كند، ولى اگر غسل ديگرى انجام داده، همان غسل كافى است و مى توانسته با آن غسل نماز بخواند.

س121 : اينجانب در مورد انجام غسل واجب دچار شبهه اى شده ام; من تا مدتى پيش غسل را به اين طريق انجام مى دادم كه ابتدا سر و گردن و بعد طرف راست و بعد از آن مجددا سر وگردن و بعد طرف چپ را مى شستم. حال سؤال من اين است، آيا شستن مجدد سر و گردن قبل از شستن سمت چپ به اين نيت كه لازم است باعث بطلان غسل مى شود؟ آيا همه نمازهاى من (بيش از 15 سال نماز)باطل است؟

شستن مجدد سر و گردن قبل از شستن سمت چپ عمل زيادى بوده، ولى موجب بطلان غسل نمى شود. تمام غسل هايتان درست بوده و نمازها هم از اين جهت اشكال نداشته.

س122 : آيا اگر زنى در حال حيض جنب شود يا در حال جنابت حايض شود، بايد تا

پاك شدن جنب بماند يا اينكه قبل از پاك شدن مى تواند غسل جنابت كند؟

مى تواند قبل از پاك شدن غسل جنابت كند.

س123 : آيا عرق بدن كسى كه جنب شده نجس است و اگر به لباس بچسبد بعد از غسل ايرادى دارد، كه آن لباس را دوباره بپوشد؟

خير نجس نيست و پوشيدن لباس عرقدار بعد از غسل هيچ ايرادى ندارد.

س124 : كسى كه مثلا در يك شب سه بار منى از بدنش خارج شده وقتى به حمام مى رود، بايد سه بار غسل كند يا يك بار كافى است؟

يك بار غسل كافى است.

س125 : با چه غسلى مى شود نماز خواند؟ يعنى چه غسلى به جاى وضوء هم قبول مى شود؟ لطفاً نام ببريد.

با تمام غسل هاى واجب و مستحب مى شود نماز خواند و فقط با غسل استحاضه بدون وضوء نمى توان نماز خواند.

س126 : آيا در صورتى كه در اثر تحريك - به خاطر شنيدن حرفى يا ديدن عكسى و صحنه اى بدون تحريك با دست و كارهاى ديگر - رطوبتى از شخص خارج شود، شخص جنب مى شود و غسل بر او واجب خواهد شد يا نه؟

در صورتى كه آن رطوبت منى باشد و علامت آن هم اين است كه رطوبت با شهوت و جستن بيرون آيد و بعد از بيرون آمدن آن بدن سست شود، شخص جنب مى شود و غسل واجب وگرنه غسل واجب نيست.

س127 : چه موقع خانم ها بايد غسل نمايند (مواردى كه در نزديكى غسل بر خانم ها واجب مى شود)؟ ترشّح خانم ها چه حكمى دارد؟ در حالت عادى پاك است يا نجس است؟ رنگ

عادى ترشح خانم ها چگونه است؟ چه ترشحى از خانم ها باعث مى شود كه جنب شود؟

غسل جنابت بر خانم ها در دو مورد واجب است: نخست دخول حشفه در قبل يا دبر دوم خروج منى. علامت منى در خانم ها به اين است كه آب با شهوت بيرون آيد.

س128 : شرايط و نوع آب هايى كه از مرد خارج مى شود چگونه است و گاهى اوقات در ابتداى شهوت آبى خارج مى شود كه نمى دانم منى است يا خير و نيز سستى خروج منى را هم ندارد، آيا با اين شرايط غسل لازم است يا خير؟

از اين آب تعبير مى كنند به (مذى) و آن سبب غسل نيست و وضوء را هم باطل نمى كند.

س129 : اگر در خواب جنب شده باشم، آيا مى توانم نماز بخوانم

جنب تا غسل نكند - و اگر از غسل تمكن نداشته باشد - تا تيمم نكند، نمى تواند نماز بخواند.

س130 : اگر شخصى هنگام سحر جنب شده باشد و از پدر و مادرش خجالت بكشد و شرم كند كه در سحر غسل انجام دهد، و وقت اذان صبح فرا برسد در چنين وضعيتى حكم اين شخص چيست؟

اگر به گونه اى باشد كه براى او مشقت داشته باشد، بايد تيمم كند.

س131 : اگر خانمى غسل جنابت كند و با اينكه قبل از غسل بول كرده، بعد از غسل باقيمانده منى از او خارج شود، آيا بايد دوباره غسل كند؟

چنانچه منى خودش باشد - كه بعيد است - بايد دوباره غسل كند، و اگر منى مرد باشد، غسل كردن لازم نيست.

س132 : اگر شخصى بر اثر نگاه به نامحرم

يا صحبت با نامحرم آبى از او خارج شود كه نداند منى است يا خير، آيا بايد غسل جنابت كند؟

چنانچه نداند منى است و علامت منى ندارد، غسل واجب نيست.

س133 : در غسل، هنگام شستن طرف راست يا چپ، آيا بايد گردن هم شسته شود (شكى نيست كه موقع شستن سر، گردن هم بايد شسته شود)؟

خير واجب نيست، ولى دو مطلب راتذكر مى دهم: يكى آن كه فقها گفته اند بهتر است (نه لازم) كه نصف گردن با هر طرف شسته شود. ديگر آنكه فقها فرموده اند براى آنكه يقين كنيد كه طرف راست بدن شسته شده، مقدارى از گردن با شستن دو طرف شسته شود.

س134 : آيا با غسل مستحب نيز نماز خواندن جايز است؟

با هرغسل واجب يا مستحب مى شود نماز خواند.

س135 : اگر كسى وضوء گرفت و بعد مرتكب عمل استمنا شد - كه سبب مى شود وضويش باطل شود - آيا بعد از انجام غسل جنابت، براى نماز خواندن بايد دوباره وضوء بگيرد يا با همان غسل جنابت مى تواند نماز بخواند؟

با همان غسل مى تواند نماز بخواند.

س136 : بعضى شب ها خواب هاى محرك مى بينم و در خواب احساس خوبى به من دست مى دهد. و حس مى كنم كه به مرحله ارضاء رسيدم، اما نمى دانم كه خواب بود يا واقعاً ارضاء شدم، فقط مى دانم كه دل درد خفيفى گرفتم، آيا بايد غسل كنم؟

اگر منى خارج شود، غسل واجب است وگرنه واجب نيست.

س137 : در روايات آمده كه اگر هنگام وضوء بسم الله گفته شود، مانند غسل كردن تمام بدن پاك مى شود. اگر ما جنب شديم(با

توجه به اين حديث) آيا بايد غسل جنابت كنيم؟اگر امكان غسل نبود چه بايد كرد؟

پاك شدن معانى متعددى دارد وگرنه كسى كه وضوء مى گيرد و بدنش پاك است چه معنى دارد كه با وضوء تمام بدن پاك مى شود! بهر حال براى جنب، غير از غسل راه ديگرى نيست، مگر براى غسل كردن مشكل خاصى باشد كه تيمم بدل از غسل بايد انجام دهد.

س138 : اگر در هنگام غسل كردن، ادرار از بدن خارج شود، غسل باطل مى شود؟ (مثلا در هنگام شستن سمت راست بدن هستيم كه اين اتفاق مى افتد)

غسل باطل نمى شود، ولى با آن نماز نخوانيد; يعنى براى نماز بايد وضوء گرفت.

س139 : من شنيده ام كه آبى كه قبل از منى از بدن خارج مى شود، مشكلى براى غسل كردن ندارد; منظورم اين هست كه اگر از انسان منى خارج نشود، ولى آبى كه قبل از خارج شدن منى مى آيد از بدن خارج شود نيازى به غسل نيست; حكمش چيست؟

آنچه شنيده ايد درست است.

س140 : پسرى در كودكى- نعوذبالله- لواط شده، و نمى دانسته كه بايد غسل جنابت انجام مى داده; آيا پس از بلوغ كه غسل هاى جنابت متعددى كرده است، غسل از او ساقط شده است يا بايستى براى آن، غسل جداگانه كند؟ اگر پاسخ مثبت است حكم نماز و روزهاى انجام شده چيست؟

يك غسل بعد از بلوغ سبب رفع جنابت مى شود، نماز و روزه بعد از آن هم صحيح است.

س141 : جنب شدن در ماه مبارك رمضان بعد از اذان صبح و غسل پس از بيدار شدن چه حكمى دارد؟

جنب شدن اختيارى جايز نيست

و مفطر صوم است و جنب شدن با احتلام مفطر نيست و غسل كردن بهر تقدير جايز است.

س142 : آيا بعد از هر غسل مى توان نمازهاى روزانه را خواند. (مثل غسل جنابت)

بله مى توان نماز خواند.

ت_يم_م

س143 : آيا تيممى كه به دليل كمبود وقت و ترس از قضا شدن نماز، به جاى غسل انجام مى گيرد، جايگزين وضوء نيز مى شود و آيا براى نمازهاى بعدى اعتبار دارد يا بايد براى نمازهاى بعدى غسل كند؟

براى همان نماز جايگزين وضوء مى شود، ولى براى نمازهاى بعدى اعتبار ندارد.

س144 : آيا در تيمم بعد از آنكه دست را برصورت كشيده ايم، بايد دوباره دست را بر زمين نهاد؟

لازم نيست، ولى در تيمم بدل از غسل بهتر است دوباره به زمين زده و پشت دست ها را مسح نمايد.

احكام نماز

س145 : اگر در نماز سهواً به جاى ذكر سجده، ذكر ركوع گفته شود يا برعكس چه بايد كرد؟

اشكالى ندارد.

س146 : با عنايت به اينكه حضرتعالى در كتاب گرانسنگ فقه الصادق، نماز جمعه و عيدين را در زمان غيبت حرام دانسته ايد و همچنين با توجه به اينكه حقير در كسوت روحانيت هستم و با توجه به كوچكى منطقه محل سكونت حقير و معروفيت در منطقه مذكوره، عدم شركت اينجانب در نمازهاى مذكور، سبب تشويش اذهان طلاب مبتدى و مقلدين ساير مراجع شده و موجب وارد آمدن اتهامات به حقير شده است; آيا اجازه مى دهيد بدون اينكه قصد شركت در نماز جمعه را داشته باشم، در صفوف نماز جمعه شركت نمايم؟

من نماز جمعه را در زمان غيبت حرام ذاتى نمى دانم، بلكه آن را مجزى نمى دانم. شما بقصد رجاء نه امر قطعى در نماز شركت كنيد و نماز ظهر را هم بخوانيد، همان كارى كه بعضى ائمه جمعه انجام مى دهند.

س147 : لطفاً صحيح ترين روش خواندن نماز شب را بيان فرماييد.

اگر كسى آمادگى خواندن كامل آن را نداشته باشد، آيا روش مختصرى نيز در خواندن نماز وجود دارد؟

نماز شب مجموعاً يازده ركعت است كه هشت ركعت آن نماز شب و دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر است. اگر كسى آمادگى نداشته باشد، به سه ركعت آخر يعنى شفع و وتر اكتفا كند.

س148 : آيا در قنوت خانم ها را نيز مى توان دعا كرد؟

چون استحباب دعا براى ديگرى در قنوت نماز وتر فقط در يك روايت است كه به چهل مؤمن دعا مستحب است و آن روايت به دو نحو نقل شده در يكى چهل مردآمده است و در ديگرى چهل نفر; از اين رو اكتفاء به چهل مرد بهتر است.

س149 : از چه وقت و تا كى مى توان نماز شب خواند؟

از نصف شب تا طلوع فجر مى توان نماز شب خواند و بر جوانان در صورت مشكل بودن نماز در آن وقت و ساير معذورين اجازه داده شده است از بعد از نماز عشاء شروع كنند.

س150 : در صورت امكان ميزان فضيلت نماز شب را بيان فرماييد.

فضيلت نماز شب آن قدر زياد است كه موجب تحير انسان مى شود. از امام صادق(عليه السلام) روايت شده نماز شب فخر مؤمن و زينت او در دنيا و آخرت است. امام(عليه السلام)در روايت ديگرى مى فرمايد: شرف مؤمن نماز آخر شب است.

پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: شريف امت من نماز شب خوانانند.

پيغمبر(صلى الله عليه وآله) به ابى ذر وصيت فرمود: كسى كه نماز شب بخواند و بعد از آن بميرد، بهشت بر او واجب است.

پيغمبر(صلى الله عليه وآله) خطاب به حضرت امير(عليه

السلام) سه دفعه فرمود: «عليك لصلاة الليل». آثار دنيوى هم بر آن زياد ذكر شده است كه در روايات نقل شده آثارى مانند زيادى رزق، بهاء صورت و حسن خلق آمده است.

س151 : آيا قبل از تسبيحات اربعه مى توان «بسم الله الرحمن الرحيم» گفت؟ اگر نمى شود چرا؟

اگر به قصد جزئيت نماز باشد جايز نيست، چون شارع نفرموده است واگر به قصد قرائت آيه اى از قرآن باشد جايز است.

س152 : اگر هنگام نماز خواندن از بينى خون خارج شود، چه بايد كرد؟ آيا بايد نماز را شكست يا ادامه داد؟

اگر خون مختصر باشد، يعنى به مقدار يك درهم يا كمتر بايد به نماز ادامه دهد و نماز صحيح است و اگر زياد است و قابل كنترل نيست، بايد نماز را شكست و ادامه نماز جايز نيست.

س153 : 1: آيا نمازى كه در يك ركعت آن، هنگام يكى از سجده ها انسان نخواسته دو بار پشت سرهم در لحظه كنده شدن سر از مهر، پيشانيش به مهر برخورد نمايد با آنكه درآن برخورد آنى سر با مهر، هيچ ذكرى گفته نشده است، صحيح مى باشد؟

2: اگر نماز باطل باشد حكم نمازگزار درآن موقع چگونه مى باشد؟

1: نماز صحيح است و برخورد سر به مهر ولو سجده دوم حساب مى شود، ولى زيادى غيرعمدى است و موجب بطلان نماز نيست و از اجزاء نماز محسوب مى شود.

2: از جواب مساله قبل اين حكم معلوم مى شود.

س154 : حكم نمازگزارى كه لباسى بجز لباس نجس - با توجه به كمبود وقت- نداشته باشد چيست؟

نماز را بايد عارياً بخواند.

س155 : آيا خواندن دو ركعت نماز جمعه، كفايت

چهار ركعت نماز ظهر را مى كند؟

من در زمان غيبت احتياط مى نمايم، اگر كسى نماز جمعه خواند، نماز ظهر را احتياطاً بخواند.

س156 : حكم كسى كه غيرعمد در ركعت اول، قنوت خوانده است چيست؟

مستحب است در ركعت دوم خوانده شود; البته در نماز جماعت اگر در ركعت اول تبعاً قنوت بخواند، در ركعت دوم ديگر مستحب نيست، ولى در مورد سؤال به نظر من در ركعت دوم مستحب است خوانده شود.

س157 : در هنگام نماز خواندن متوجه مى شويم زخم انگشتمان سربازكرده است و مقدار بسيار كمى خون اطراف زخم بوجودآمده است، دراين صورت حكم نمازگزار چيست؟

نماز صحيح است.

س158 : 1: حكم نمازگزارى كه در ركعت دوم بعداز تشهد (نمازهاى سه و چهار ركعتى) ذكر سلام را بگويد چيست؟

2: اگر در وسط ذكر سلام بفهمد و به ياد بياورد حكم چيست؟

1: عمداً سلام بگويد نماز باطل است و اگر سهواً، بگويد نماز را تمام كند و سجده سهو براى زيادى سلام سهوى انجام دهد. 2: همان جا سلام را قطع كند و نماز را ادامه دهد بعداً دو سجده سهو احتياطاً انجام دهد.

س159 : آخر وقت نماز عشاء چه وقتى(ساعتى) قضا مى شود؟

آخروقت نماز عشاء نصف شب است و شب را بايد از اول غروب تا اذان صبح حساب كرد، نه تا اول آفتاب. بنابراين تقريبا يازده ساعت و يك ربع بعد از ظهر شرعى آخر وقت عشاء است.

س160 : 1: آيا مى توان يكبار ذكر تسبيحات اربعه را بجاى سه بار گفت؟

2: آيا مى توان يك بار ذكر سبحان الله در ركوع و سجده را به جاى سه بار گفت؟

1. بله، يكبار

گفتن تسبيحات اربعه در ركعت سه و چهار كافى است.

2. بايد سه بار بگويد، ولى در حال ناچارى يك بار كافى است.

س161 : هنگام سجده تماس بينى با زمين، براى نماز مشكل بوجود مى آورد يا خير؟

اگر تماس بينى با چيزى كه سجده بر آن صحيح است واجب نباشد از مستحبات مى باشد و بدون اشكال.

س162 : در هنگام خواندن نماز، طفلى مهر را بر مى دارد، پيشانى را هنگام سجده بايد روى انگشتان قرار داد يا بر روى فرش؟

باسجده بر انگشت يا فرش اگر وقت ضيق نباشد، نماز باطل است و اگر وقت ضيق است و چيزى كه سجده بر آن صحيح است ندارد، اول بايد به پيراهن سجده كند، مرتبه دوم روى كف دست، مرتبه سوم معادن.

س163 : در چه مواقعى نماز به طور كلى از گردن انسان ساقط مى شود; يعنى بايد چه شرايطى به وجود بيايد، تا نماز فرد از گردن او ساقط گردد؟

در حال جنون و اغماء و در حال حيض.

س164 : بهترين تعقيب مشترك نمازها چيست (اگر شرايطى باشد كه فقط امكان خواندن يك تعقيب وجود دارد)؟

تسبيح حضرت زهرا سلام الله عليها، از همه تعقيبات بهتر است.

س165 : فضيلت خواندن تعقيبات بيشتر است يا نوافل يوميه؟

جمع بين آنها بهتر است و در تعقيبات تسبيح حضرت زهراء سلام الله عليها، از همه نوافل افضل است.

س166 : آيا مرد بر روى فرش ابريشم يا زيرانداز چرمى مى تواند نماز بخواند؟

بله، مى تواند بر روى آن زير انداز نماز بخواند.

س167 : در چه صورتى انسان مى تواند نماز خود را نشسته بخواند؟ آيا افرادى كه كمر درد يا پا درد دارند مى

توانند براى جلوگيرى از بدتر شدن حال خود، از ايستادن يا سجده كردن خوددارى كنند؟ لطفا با توجه به راحت بودن اين كار در نزد مردم، حدود آن را كه مجوز آن مى شود بيان فرماييد.

تا انسان مى تواند بايد ايستاده نماز بخواند و نبايد بنشيند. درد كمر و پا مجوز نشستن نماز خواندن نيست، مگر آنكه درد به حدى زياد باشد كه قابل تحمل نباشد.

س168 : من تابه حال در قنوت دعا به زبان خودم (تركى) مى خواندم، با توجه به نظر شما نماز من اشكال دارد; حال تكليف نمازهايى كه خوانده ام چيست؟

نمازهايى كه خوانده ايد صحيح است و قضاء لازم نيست.

س169 : من در كار كارگرى مشغول هستم و براى كسى كار مى كنم كه مخالف نماز خواندن مى باشد و نماز خواندن را در ساختمان نو پايش، شوم و موجب بدبيارى مى داند، حال اين امكان وجود دارد كه من بدون توجه به راضى بودن يا نبودن او نمازم را در ساختمان او بخوانم يا نه؟ اگر «نه» پس تكليف من چيست؟ چون در غيراين صورت من بايد تا عصر منتظر بمانم تا از كار فارغ شوم.

نماز را به هيچ عنوان نمى شود ترك كرد، اول وقت نخواندن اشكال ندارد. شما عصر كه از كار فارغ مى شويد، قبل از غروب آفتاب، نماز ظهر و عصر را بخوانيد و چنانچه راضى نباشد كه در ساختمان او نماز بخوانيد نماز صحيح نيست. و اگر بتوانيد راضيش كنيد كه هم نمازتان صحيح است و هم جلوى منكر را گرفته ايد كه خود كار بزرگى است.

س170 : مختصرترين راه نماز وتر كه شب خوانده

مى شود چيست؟

قنوت نماز وتر كه يك ركعت آخر نماز شب است با يك دعاى مختصر قنوت و هفتاد مرتبه استغفرالله و اتوب اليه و هفت مرتبه «هذا مقام العائذ بك من النار» مى توانيد امتثال كنيد و بقيه ادعيه و اذكار از اجزاء مستحبه است.

س171 : در اتاقى (محلى) كه زنا شده مى شود نماز خواند؟ اگر نماز بخوانيم درست است؟ (با وجود اين كه بدانيم در آنجا قبلا زنا شده)

نماز صحيح است.

س172 : كسى كه براى جواب دادن به تلفن، نماز خود را قطع كند آيا مرتكب گناه شده است؟ (حتى اگر تلفن مهمى باشد)

چنانچه تلفن مهمى باشد و با جواب ندادن محذورى مترتب مى شود، قطع نماز گناه نيست.

س173 : فضائل نماز و طريقه قرائت و تلفظ آن را بيان فرماييد.

روايات مشتمل بر فضائل نماز آن قدر زياد است كه در اين مختصر نمى گنجد. نماز يكى از پنج ركن اسلام است و در روايات، معصومين(عليه السلام)فرموده اند بعد از ولايت افضل اعمال است يا در روايات ديگر بعد از معرفت بيان شده است; اما طريقه قرائت بايد به لسان عربى صحيح خوانده شود.

س174 : با توجه به اينكه سنت نبى اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه هدى(عليهم السلام)، اقامه نمازهاى واجب در 5 نوبت بوده است، چرا در حال حاضر نمازها در سه نوبت اقامه مى شود و اذان نيز در سه نوبت رسماً پخش مى شود; در حالى كه اهل سنت اين گونه عمل نمى كنند؟ اگر انسان خود نمازهايش را در 5 نوبت اقامه كند چگونه است؟

پنج نوبت يا سه نوبت ملاك نيست، آنچه در روايات ملاك است دو

امر است نخست: آنكه وقت فضيلت و اجزاء ملاك است و دوم خواندن نافله. از اين رو در حال سفر و روز جمعه جمع بين ظهر و عصر; يعنى در يك نوبت خواندن افضل از تفريق است يكى ازاصحاب امام صادق(عليه السلام) منتظر دخول وقت فضيلت براى خواندن نماز عصر بود. حضرت فرمود تعيين آن وقت براى نافله است تو كه نافله خوانده اى منتظر نمان; بهتر است در خواندن نماز عصر عجله بكنى. پس چون عامه مردم در نماز ظهر و عصر نافله نمى خوانند، در دو نوبت خواندن بهتر نيست، بلكه در يك نوبت بهتر است و هم چنين نماز مغرب و عشاء. خود پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام)، مكرر نماز جمع خوانده اند.

س175 : اگر نمازگزار در زمان شروع نماز، در تكبيرة الاحرام شك كند كه تكبير را درست گفته يا نه و دوباره تكبير را بگويد، نماز او صحيح است؟

اگر هنگام گفتن تكبيرة الاحرام شك كند، درست گفته قهراً آن تكبير باطل است و دوباره بايد بگويد و احتياطاً مى تواند يك كلمه بگويد تا نماز او باطل شود. اگر بعد از گفتن تكبيرة الاحرام شك كند، به مقتضى قاعده فراغ، حكم به صحت مى شود و تكبير دوم موجب بطلان نماز مى شود.

س176 : اگر كسى در تعداد ركعات نماز صبح يا مغرب مرتب شك كند، آيا نمازش باطل است يا كثيرالشك محسوب مى شود؟

كثيرالشك محسوب مى شود و بايد به شك خود اعتنا نكند و نمازش صحيح است.

س177 : كسى كه در هر نماز يا هر دو نماز يكبار شك كند كه سجده اى را انجام

نداده وظيفه او چيست. آيا بايد اعتنا كند يا كثيرالشك است و از شكش بگذرد؟

بايد بگذرد و سجده را انجام ندهد.

س178 : اينجانب در مواقع زيادى در تعداد ركعات نماز شك مى كنم، و با تلاش زيادى هم كه كردم باز نمى توانم نحوه برخورد با شكيات در تعداد ركعات را كامل ياد بگيرم و فراموش مى كنم. اگر در هنگام شك به نحوى ادامه دهم كه بعد از نماز معلوم شود اشتباه بوده، آيا نماز صحيح است يا اعاده لازم است؟ (مثلا بنارا بر 3 بايد بگذارم اشتباهاً بر 4 بگذارم)

چنانچه شما كثيرالشك هستيد كه ظاهر سؤال اين است اعتناء به شك نكنيد و بنا بر صحت نماز بگذاريد، بدون مراعات وظيفه تعيين شده بر شك و چنانچه كثير الشك نباشيد به آن گونه كه نوشته ايد، اگر عمل كنيد نماز باطل است بايد اعاده نماييد.

س179 : اگر در هنگام شك هيچ راه حلى به ذهنم نيايد و به نتيجه اى نرسم، چه كارى بايد انجام دهم؟

بايد تأمل كنيد و فكر كنيد كه راه صحيحى پيدا شود و به آن عمل كنيد و اگر پيدا نشد و شك مستقر شد، صبر كنيد تا صورت نماز از بين برود و نماز باطل شود. بعيد نيست باطل كردن نماز هم جايز باشد.

س180 : اگر كسى متوجه شود كه پدرش همه اموال خود را از طريق مشروع به دست نياورده و خانه اى كه در آن زندگى مى كنند و ساير اموال دچار مشكل است، آيا مى تواند در آن خانه نماز بخواند؟

چون يقين ندارد كه خانه را به ازاء پول حرام خريده باشد، نماز خواندن در

آن خانه اشكال ندارد.

س181 : اگر در نماز در حال قرائت سوره، مثلا سوره دهر... در اثناء سوره (بعد از نصف سوره يا قبل از آن)، آيه اى را فراموش كند در فرضى كه قرآنى در نزد او باشد يا در دسترس او نباشد، وظيفه اش چيست؟

در هر دو صورت مى تواند به سوره اى ديگر عدول كند. خصوصاً تا قبل از ثلثين سوره را بخواند صحيح است.

س182 : اگر در اذان اشتباها «قد قامت الصلاه» گفت و (مثلا) آخر اذان متوجه شد، آيا لازم است برگردد از «حى على خير العمل» شروع كند يا نيازى نيست؟

لازم نيست و صحيح است.

س183 : اگر براى ركوع دوم نماز آيات، آيه دوم سوره را فراموش كنيم و براى آنكه به ذهن خطور كند، آيه اول را كه براى ركوع اول خوانده ايم تكرار كنيم و آيه دوم را هم بخوانيم و به ركوع دوم برويم، آيا نماز صحيح است؟

به قصد قرآن بودن اشكال ندارد.

س184 : آيا اگر در نماز روى قرآن يا كتاب دعا يا كاغذ يادداشت مختصرى بنويسيم، آيا منافى نماز است؟ در نافله چطور؟ كتابت مبطل صلاة هست يا نه؟

مختصر نوشتن اشكال ندارد، فعل كثير مبطل است.

س185 : با توجه به اينكه مواضع سجده هفت قسمت مى باشد، چرا در مكتب تشيع تنها بر گذاشتن پيشانى بر خاك (مهر) تأكيد شده است.

چون شارع مقدس چنين فرموده و حكمت احكام را نمى دانيم.

س186 : اگر در هنگام نماز، مثلا به ذهن بيايد كه اگر 3 بار تسبيحات اربعه بگويم به جاى 1 بار فلان حاجتم روا مى شود و گرنه نمى شود و مثل اين وسوسه

ها، آيا برخلاف عادتم 3 بار بخوانم در نماز موجب بطلان نماز است؟ يعنى از قربت الى الله خارج است. از اين قبيل حالات زياد برايم رخ مى دهد، لطفاً راهنمايى بفرماييد.

خير موجب بطلان نيست، به اين گونه حالات اعتناء نكنيد كه ممكن است منجر به وسوسه شود.

س187 : بعد از سجدتين جلسه استراحت لازم است يا خير؟ اگر جلسه استراحت سهواً ترك شود و نمازگزار در حال قيام متوجه شود، چگونه آن را بايد تدارك نمايد؟

لزوم معلوم نيست، بلكه استحباب آن قوى است واگر فراموش شود و در حال قيام متوجه شود، مى تواند بنشيند و تدارك كند ولى لازم نيست.

س188 : وقت فضيلت نماز عصر چيست؟

كسى كه نوافل ظهر و عصر را بخواند و نماز فريضه ظهر را هم بخواند، بعد از خواندن هشت ركعت نافله عصر وقت فضيلت نماز عصر شروع مى شود و كسى كه نافله نخواند، وقت فضيلت نماز عصر از موقعى كه سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مى شود، به دو وجب برسد تا به چهار وجب برسد.

س189 : اگر مأموم به خطبه نماز جمعه نرسد، آيا واجب است نماز ظهر را پس از نماز جمعه بخواند يا اگر خطبه را گوش دهد، ولى درك نكند، حكم چيست؟

به فتواى من در زمان غيبت كسانى كه در نماز جمعه حاضر مى شوند، نماز ظهر را بنا به احتياط لزومى بايد بخوانند.

س190 : اگر پيش شخص عادلى برويم و او قرائت نمازمان را صحيح بداند هيچ شكى نبايد بكنيم؟

او را چنانچه اهل تشخيص مى دانيد، هيچ شك نكنيد.

س191 : آيا نماز آخر وقت معصيت دارد؟

معصيت ندارد.

س192 : استفتاء حضرتعالى

در مورد خواندن نمازهاى زيارت و نمازهاى مستحبى به سمت ائمه به طورى كه مرجع شريفشان قبله قرار گيرد با توجه به اين روايت كه مى فرمايند: «نحن الصلاه فى كتاب الله عزوجل، ونحن الصلاةو... ونحن كعبه الله ونحن قبله الله و...» چيست؟

نماز خواندن رو به قبر امام(عليه السلام) جايز نيست، مگر در مواردى كه استقبال قبله از شرطيت ساقط شده باشد، مانند نماز مستحبى كه در حال راه رفتن خوانده شود يا مورد دوران الامر بين چهار جانب جنوب، شمال، شرق و مغرب كه در اين مورد چون نماز به يك طرف خواندن كافى است و در غير اين موارد جايز نيست. اين دو روايت ربطى به استقبال در نماز ندارد.

س193 : اگر شخصى نتواند نماز ايستاده بخواند و بر روى صندلى باشد، هنگام سجده مى تواند با دست مهر را بر پيشانى بگذارد يا اينكه بايد جايگاه مهر ثابت باشد؟

در صورت امكان بايد به سجده برود و مهر را در زمين گذاشته و پيشانى را به مهر بگذارد. و اگر تمكن ندارد با سر تكان دادن، و اشاره نمودن بدل از سجده راانجام دهد و مهر به پيشانى گذاشتن لازم نيست، ولى بهتر است.

س194 : نمازگزارى كه در ركعت سوم تشهد و سلام را بگويد و در حين گفتن ذكر سلام متوجه شود كه ركعت چهارم را نخوانده است، حكم او چيست؟ اگر بعد از اتمام ذكر سلام سريعاً بفهمد ركعت چهارم را نخوانده است، آيا بايد نماز را دوباره بخواند؟

در هر دو مورد بايد بايستد و ركعت چهارم را بخواند و بهتر است براى تشهد و سلام زيادى سجده سهو به جا

آورد. نماز باطل نمى شود و لازم نيست دوباره بخواند.

س195 : من به علت بيمارى، مجبور هستم عمل جراحى انجام دهم و مدت 2 ماه در بيمارستان بسترى شوم. قصد دارم نمازهايم را در روى تخت كه شايد رو به قبله هم نباشد و بدون طهارت و وضوء به جا آورم، آيا بعد از اينكه بتوانم حركت كنم، بايد تمام نمازهايى كه در شرايط بيمارى خوانده ام اعاده كنم و يا اينكه اعاده لازم نيست؟

چنانچه تخت را رو به قبله بگذاريد، اگرچه نماز را خوابيده بخوانيد و اگر وضوء نتوانستيد بگيريد تيمم كنيد نماز بخوانيد اعاده لازم نيست و نمازتان صحيح است.

س196 : تحت الحنك يعنى چه و در چه جاها و اعمالى تحت الحنك مستحب است؟

الحنك يعنى زير چانه انسان، التحنك، يعنى آويزان كردن مقدارى از عمامه را زير چانه و در نماز كسى كه عمامه دارد، مستحب است از عمامه مقدارى زير چانه آويزان كند.

س197 : آيا براى انجام نمازهاى واجب به مجرد شروع اذان از صدا و سيما، مى توان اقامه نماز كرد يا بايد مقدارى صبر كرد؟ و اين صبر كردن چه مقداراست؟

بايد اطمينان به داخل شدن وقت نماز بكنيد. من خودم مقدارى صبر مى كنم، بعد از تمام شدن اذان نماز مى خوانم، ولى اذان شخصى كه مورد اطمينان است با شروع او به اذان مى توان نماز خواند.

س198 : مأموم در كداميك از موارد زير مى تواند تكبيرة الاحرام بگويد و وارد نماز شود:

الف: در قنوت امام، ب: در فاصله بين اتمام سوره و وارد ركوع شدن امام.

در هر سه مورد مى تواند به نماز وارد شود و به

امام جماعت اقتداء كند.

س199 : منظور از قيام متصل به ركوع چيست؟ آيا پس از اتمام سوره و قبل از خم شدن براى ركوع يك لحظه صبر كردن و ايستادن كافى است؟

منظور آن است كه از حال قيام به ركوع رود، نه آن كه بنشيند و ركوع از حالت جلوس بنمايد; و لحظه ايستادن قبل از خم شدن كافى است.

س200 : اگر طلبكار در اثناء نماز به مديون رجوع و مطالبه طلب خود را بكند و مديون بدون بهم زدن نماز، نتواند دين خود را ادا كند، آيا واجب است نماز را بشكند و دين را پرداخت كند؟ در صورتى كه نماز خود را تمام كند، آيا صحيح است يا نياز به اعاده دارد؟ چنين حكمى درباره اجير نيز جارى است؟

اگر دين مؤجل باشد كه يقيناً شكستن نماز جايز نيست و اگر مدت دين تمام شده است و بدون بهم زدن نماز نمى تواند اداء دين كند، شكستن نماز واجب است و همين حكم درباره اجير نيز جارى است.

س201 : آيا اجير با وسعت وقت مى تواند در مدت اجاره، بدون اذن مستأجر نماز واجب را بجا آورد؟

چنانچه مدت اجاره تمام شده است و رضايت مالك را احراز نكرده است، بدون اذن مؤجر نمى تواند نماز بجا آورد.

س202 : در مورد مستخدمين دولتى كه در قبال دريافت مزد وظيفه اى را بعهده مى گيرند; هرگاه نماز خواندن آنها موجب معطلى مراجعين شود، آيا جايز است در وقت كار با تعطيل كردن كار نماز واجب يا اعمال مستحبى ديگرى بجا آورند؟

در صورتى كه بر خلاف عملى كه به عهده گرفته است باشد نماز و اعمال مستحبى

را نمى تواند بجا آورد و چنانچه برخلاف نباشد، هيچ كدام اشكال ندارد.

س203 : اگر كسى بعد از نماز ظهر، لكه اى در روى زير شلوار خود ببيند، ولى نداند كه كى جنب شده، آيا نمازهاى روزهاى قبل خود را بايد قضاء كند يا خير؟

اگر بداند كه آن لكه منى است و بعد از خروج آن هم غسل نكرده است، بايد براى نمازهاى بعد غسل كند و نمازهائى كه يقين دارد كه با جنابت خوانده را قضا نمايد; اما آن نمازهائى كه احتمال مى دهد بعد از جنابت خوانده، لازم نيست قضا كند.

س204 : حكم شما در مورد جهت قبله و اوقات شرعى در فضا چيست؟

چون قبله خصوص كعبه نيست، بلكه من تخوم الارض الى عنان السماء قبله است; بنابراين اگر شخص تمكن از قبله دارد به قبله نماز بخواند و اگر تمكن ندارد، به هر طرف نمازش را بخواند درست است.

اما از حيث وقت چنانچه هيچ راهى بر تشخيص وقت ندارد، بهترين راه اين است كه نمازهاى يوميه را در هر 24 ساعت با فاصله بين آنها انجام دهد و اگر بتواند با تماس با زمين، محلى مانند ايران يا عراق را اختيار كند، نمازها را بر تطبيق آن اوقات انجام دهد.

س205 : بنده نمازم را چون به عربى مى خوانم، مفهوم واقعى نماز را درك نمى كنم، آيا مى شود نماز را به فارسى خواند؟ اگر جواب منفى است چرا؟

نمى شود نماز را به فارسى خواند. در عبارات بايد همانگونه كه دستور داده شده عمل شود، مثلا نماز مغرب 3 ركعت است، شما اگر 4 ركعت بخوانيد باطل است.

س206 : در نماز پس

از ركوع، آيا هنگام گفتن «الله اكبر» حتماً بدن بايد راست باشد يا در حين پايين رفتن براى سجده هم مى توان «الله اكبر» را گفت؟

در وقت تكبير گفتن بدن بايد راست باشد.

س207 : معلمى سر كلاس درس، قرآن مى خواند به آيه سجده واجب مى رسد، آيا در همانجا مى تواند روى ميزسجدهواجب انجام دهد (با آنكه هفت اعضاى سجده به زمين نمى رسد)؟

در سجده بايد محل سجود بلندتر از زمين به مقدار زايد بر چهار انگشت نباشد. پس سجده بر ميز كافى نيست و بنابراحتياط بايد اعضاء هفتگانه هم در حال سجده واجب روى زمين گذاشته شود.

س208 : با توجه به اينكه طول روز در زمستان بسيار كوتاه است، (در حدود 2 تا 3 ساعت) و در تابستان خيلى طولانى در (حدود 22 ساعت)، حكم زمان نماز و افق چگونه است؟

تقدير به ساعت نيست، بلكه بطلوع فجر و زوال خورشيد و غروب خورشيد است كه مشخص و معلوم است.

س209 : چنانچه فردى گوشت حيوان حرام گوشتى (مثلا خوك) را با اطلاع از حرام بودن بخورد، چه حكمى دارد و نماز او چه مى شود؟

خوردن آن حرام ولى حكم خاصى ندارد. نماز هم با رعايت اجزاء و شرائط صحيح است و خوردن آن موجب بطلان نماز نمى شود.

س210 : چرا قبل از تسبيحات اربعه «بسم الله...» گفته نمى شود؟ آيا پيامبر و امامان - سلام الله عليهم - تسبيحات اربعه را در نماز مى خواندند؟ زيرا من در يك حديث كه از علماى اهل سنت از پيامبر _ صلوات الله عليه _ نقل شده بود خواندم كه نماز بدون سوره حمد صحيح نيست؟

تسبيحات اربعه

ذكر است و «بسم الله الرحمن الرحيم» از آيات قرآنيه است و در اول سوره قرآن خوانده مى شود و پيامبر(صلى الله عليه وآله)و ائمه هدى(عليهم السلام) در ركعت سوم و چهارم نماز تسبيحات اربعه مى خواندند و آنچه نقل مى كنند كه نماز بدون سوره حمد صحيح نيست، مربوط به ركعت اول و دوم است.

س211 : معنى دقيق «على ولى الله» چيست؟

امام على(عليه السلام) از طرف خداى تعالى بر ولايت مطلقه انتخاب شده و فى ǙĘΘȘѠالواثيق عن صادق «اهل البيت(عليه السلام)فى تفسير آية انما وليكم الله يعنى اولى بكم اى احق بكم و باموركم من انفسكم و اموالكم الله و رسوله و على و اولاده الائمه الى يوم القيامه».

س212 : آيا معصومين نماز ظهر و عصر را با هم مى خواندند; زيرا به استنباط من امام حسين _ سلام الله عليه _ در ميدان جنگ هنگام يادآورى يكى از يارانش به وقت نماز 4 ركعت نماز خواند؟

خود پيغمبر چندين مرتبه نماز ظهر و عصر را با هم خوانده و فرمودند من بدون هيچ محذورى اين 2 نماز را با هم مى خوانم تا مردم اعتراض نكنند به كسانى كه جمع بين 2 نماز مى كنند.

س213 : من به علت درد كمر(ديسك كمر) و پيشگيرى از آن و همچنين درد زانو، در خانه نماز را به صورت نشسته مى خوانم ولى در بيرون از خانه مثلا در مسجد يا جاهاى ديگر نماز را ايستاده مى خوانم. چون دكتر به من گفته كه اصلا نبايد خم يا راست شوى و دو زانو بنشينى يا تا جايى كه امكان دارد اين كار را انجام ندهى. به نظر

شما نماز من درست است؟

با گفتن دكتر اشكال ندارد، ولى اگر نماز را هميشه در مسجد بخوانيد بهتر و موافق احتياط است.

س214 : آيا حرف زدن و يا آب خوردن بين ركعت هاى نماز شب نماز را باطل مى كند (مثلا بعد از دو ركعت اول كسى حرف بزند يا آب بخورد و بعد ادامه دهد)؟

بين نمازها بعد از سلام و قبل از تكبير، براى نماز دوم حرف زدن و چيز خوردن، هيچ اشكال ندارد.

س215 : نماز وحشت چگونه خوانده مى شود و آيا واجب است؟

نماز وحشت واجب نيست. نماز وحشت دو ركعت است كه در ركعت اول بعد از حمد آية الكرسى تا «هم فيها خالدون» و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره «انا انزلنا» ده مرتبه خوانده شود و بعد از نماز بگويد «اللهم صلى على محمد و آل محمد و ابعث ثوابهاالى قبر فلان» اسم ميت را ببرد.

س216 : اگر كسى نماز جمعه نرود از چه ساعتى مى تواند نماز ظهر را بخواند؟

از همان اول ظهر، نماز ظهر را مى توان خواند.

نماز جماعت

س217 : با توجه به سختى اطمينان از شرايط يك امام جماعت، آيا با اعتماد كم به امام جماعت نماز خواندن بهتر است يا فرادا خواندن؟ (معمولا شناخت لازم به سختى به دست مى آيد)

اگر امام را عادل بدانيد، شكى نيست كه جماعت بهتر است و اگر امام را عادل نمى دانيد، نمى توانيد جماعت بخوانيد.

س218 : اگر كسى در هنگام نماز جماعت به ركعت دوم برسد و در ركعت سوم نماز جماعت كه ركعت دوم خودش مى شود، شروع به خواندن سوره توحيد كند و در اين حالت

پيش نماز مى خواهد از ركوع بلند شود; با توجه به اهميت نماز جماعت، چه بايد كرد؟

سوره را قطع كند و به ركوع برسد و نمازش صحيح است.

س219 : با توجه به سئوال قبل حكم كسى كه در اين حال سوره را قطع كرده است چيست؟

حكم زائدى ندارد، چون هم نماز و هم جماعتش صحيح است.

س220 : شخصى در ركعت دوم نماز جماعت، هنگام خواندن حمد و سوره، به صف نمازگزاران ملحق مى شود، آيا اين شخص مى تواند در ركعت اول خود با نمازگزاران ديگر قنوت بخواند؟

بله، جايز است.

س221 : با فرض صحيح بودن نماز (در سوال قبل) آيا شخص مورد نظر مى تواند در ركعت دوم خود با توجه به بودن وقت انجام قنوت، براى بار دوم در نماز قنوت بخواند؟

جايز نيست.

س222 : اگر در نماز جماعت، اتصال صف بوسيله اينجانب باشد و وضوى من در اثناى نماز باطل شد، آيا نماز صفى كه بواسطه من متصل شده باطل مى شود و بايد به آنها اعلام كرد؟

اعلام لازم نيست و نماز آنها صحيح است اگر چه در اصل متصل نباشند.

س223 : آيا امام جماعت حمد و سوره نماز جماعت را مى تواند در نمازهاى ظهر و عصر جهراً بخواند؟ آيا كسى قائل به اين امر مى باشد؟

خير نمى تواند، مگر نماز ظهر روز جمعه آن هم اختصاص به امام جماعت ندارد.

س224 : حكم شخصى كه در ميان نماز جماعت، وضويش باطل مى شود چيست؟

بايد نماز را ترك كند. نماز بى وضوء نماز نيست.

س225 : در صف جماعت شخصى در كنار ما بدون داشتن وضوء و فقط براى خودنمايى به نمازآمده است، آيا نمازى

كه ما در كنار اين شخص مى خوانيم، صحيح مى باشد؟ (با علم به اينكه اين شخص وضوء ندارد)

اگر فاصله او مضر به اتصال شما نيست، مثلا شما متصل به جماعت از طريق صف جلو يا صف طرف ديگر هستيد، صحيح است واشكال ندارد.

س226 : در نماز جماعت، اگر كسى سهواً زودتر از امام از ركوع يا سجده برخيزد، ولى عمدى نباشد نمازش چه حكمى دارد، آيا معصيتى مرتكب شده است؟

نمازش صحيح است، و مرتكب خلاف وظيفه شرعيه نشده است.

س227 : حكم نمازگزارى كه در نماز جماعت عمداً زودتر از امام جماعت سر از سجده بر مى دارد (يا از ركوع قيام مى نمايد) چيست؟

جايز نيست، ولى جماعت به هم نمى خورد.

س228 : خواندن نماز فرادى مقارن با نماز جماعت، بدون عذر و دليل و در صورتى كه توهين به امام جماعت شود چه حكمى دارد؟

توهين به هيچ مؤمنى جايز نيست و نمازى كه توهين به امام عادلى باشد باطل است و غيرجايز، البته با خصوصيات هر موردى شرط عدم جواز اين است كه اهانت احراز بشود وگرنه اشكال ندارد.

س229 : هرگاه مأموم يك يا دو ركعت ديرتر به جماعت برسد، آيا موقع تجافى خواندن تشهد با امام واجب است يا مستحب؟ در ركعت آخر امام چطور و آيا موقع سلام امام، مأموم مى تواند ساكت باشد يا بايد مشغول ذكر شود؟

موقع تجافى خواندن تشهد مستحب است و در ركعت آخر امام هم به همين نحو است; يعنى مستحب است تشهد را بخواند، ولى سلام را نبايد بگويد بلكه احتياط مقتضى است بعد از تشهد و قبل از سلام برخيزد و نماز را به قصد

فرادا تمام كند.

س230 : خواهشمند است نظر خود را در مورد امام جماعت بودن خانم ها - شبيه كارى كه در يكى از مساجد امريكا صورت گرفت - بيان فرماييد؟ در صورت امكان مواردى را كه خانم ها در اسلام از عهده دار شدن آن منع شده اند بيان فرماييد؟

امام جماعت شدن خانم ها براى آقايان جايز نيست و براى خانم ها جايز است، ولى مكروه است; يعنى ثواب آن زياد نيست. دليل آن هم روايات است.

س231 : خواندن نماز فرادى همزمان و مصادف با نماز جماعت چه حكمى دارد؟

چنانچه موجب نسبت فسق به امام جماعت نباشد اشكال ندارد.

س232 : ما دانشجويان دانشگاه...، با وجود رياست محترم دانشگاه و علما و اساتيد و معممين دانشجوى دكترا، در بيشتر نمازها مجبور هستيم به امامت يك شخص غيرمعمم نماز بخوانيم و ايشان مدعى است كه از طرف رياست دانشگاه امام راتب مسجد مى باشد; اين در حالى است كه بسيارى مواقع اساتيد ما كه روحانى هستند و بعضا استاد فقه و داراى درجه اجتهاد نيز مى باشند، مجبور هستند پشت سر ايشان نماز بخوانند به نظر حضرتعالى حكم اين نماز چيست؟

در نماز جماعت با تمام اهتمامى كه شارع مقدس به آن داده و فضائلى كه ذكر شده است شرايط خاصى غير از عدالت و صحت نماز از حيث قرائت و لباس و مكان ندارد و چنانچه عالم باشد ثواب آن زيادتر است; اما داشتن عمامه شرط نيست.

س233 : با توجه به اينكه براى امامت نماز، دارا بودن شرايطى لازم مى باشد، آيا مى توان در هر صف جماعتى به امام حاضر اقتدا نمود؟ در واقع در بعضى

اماكن ديده مى شود كه افراد بدون اينكه نام امام جماعت را بدانند و يا حتى او را ببينند، تنها به صرف اينكه از فضيلت نماز جماعت بهره ببرند به او اقتدا مى نمايند. آيا چنين عملى درست است؟ نظر حضرتعالى در خصوص نظريه فقهى بلاد كبيره كه اخيراً مطرح مى شود، چيست؟

امام جماعت بايد عادل باشد و جاهائى كه مردم به امامى اقتداء مى كنند مختلف است در بعضى از اماكن با اقتداى جمعيتى انسان اطمينان پيدا مى كند كه اينها تفحص كرده و عدالت امام را تشخيص داده اند در آن اماكن مى توان اقتداء نمود. بلاد كبيره به آن معنى كه حال معروف است حكم خاصى نسبت به نماز ندارد و آنچه در كلمات فقهاء قديم عنوان شده است، معناى ديگرى دارد; به هر حال شهر بزرگ حكم خاصى ندارد.

س234 : 1: در مسجدى امام جماعت آن كه حدود 35 سال به صورت منظم و هر سه وقت اقامه جماعت مى كرده اند به عللى مسجد را به حالت اعتراض ترك مى كند. پس از مدتى اشخاصى بدون كسب اجازه از ايشان اقدام به برگزارى جماعت در اين مسجد مى كنند. بفرماييد آيا نماز جماعت و اقتدا به اين آقايان در اين مسجد صحيح است يا نه؟

2: آيا نماز فرادا در اين مسجد اشكال دارد؟

3: بر فرض اينكه شخص يا نهاد ثالثى اين آقايان را منصوب كرده باشند، اقامه جماعت در اين مسجد چه حكمى دارد؟

4: كسانى كه از موضوع اطلاع ندارند و نمازشان را به اين آقايان اقتدا مى كنند، نمازشان چه حكمى دارد؟ كسانى كه از موضوع اطلاع داشته و

دانسته و نمازشان را به اين آقايان اقتدا مى كنند، نمازشان چه حكمى دارد؟

1: امام راتب به امامت مسجد حق پيدا مى كند ولى حقى است غيرلزومى. بنابراين اقتداء به كسى كه غير امام راتب است و بدون اذن او اقامه جماعت مى نمايد، اشكال ندارد.

2: مانند ساير مساجداست.

3: صحيح است.

4: هر دو دسته نمازهاشان صحيح است.

س235 : آيا اقتدا به امام جماعتى كه در قرائت ايراد دارد جايز است؟ آيا امام جماعتى كه پول بابت برپايى نماز جماعت از مسجد مى گيرد، عدالتش صحيح مى باشد؟

مراد از ايراد اگر غلط خواندن است، اقتداء نكنيد و اگر مراد غير آن است اشكال ندارد.

اجرت گرفتن براى امام جماعت شدن جايز نيست; ولى پولى كه براى مسجد و جماعت و امام و غير آنها قرار داده شده است; چه وقف چه خيرات ديگر، گرفتن آن اشكال ندارد

س236 : اگر مأموم در قرائت ركعت اول اقتدا كند و به علت جمعيت زياد جماعت يا به علل ديگر، به ركوع رفتن امام را متوجه نشود و موقعى متوجه مى شود كه امام به سجده رفته در اين حال ركوع را انجام داده و خود را به سجده اول يا دوم امام مى رساند; آيا در اين صورت نماز وى باطل است؟ اگر به سجده دوم امام هم نرسد و در تشهد به امام رسيد، چه صورت دارد؟

اگر در قبل از قرائت يا اثناء قرائت، داخل جماعت شده است، نماز و جماعتش صحيح است و ركوع و سجود بنمايد يك ركعت حساب مى شود و اگر بعد از قرائت داخل شده باشد و درك ركوع نكند، آن ركوع براى ركعت

حساب نمى شود، بلكه مى تواند با امام ركعت را شروع كند يعنى بايستد تا امام داخل ركعت بعد بشود يا متابعت در سجدتين بنمايد ولكن از نماز او محسوب نمى شود.

و اگر سجدتين را درك نكند و يا سجده دوم را متابعت امام ننمايد، بايد بايستد تا امام ركعت بعد را شروع كند.

س237 : آيا برگزارى نماز جماعت به طور همزمان در اداراتى كه مسجد در كنار آنها موجود است، موجب بى احترامى به مسجد است؟

چون اين عمل رايج شده، بى احترامى به مسجد نيست، اگر در ادارات نماز جماعت منعقد نشود، عده اى نماز نمى خوانند يا فرادى مى خوانند يا در آخر وقت و همه اينها مذموم است به نظر من كار خوبى است.

نماز قضاء

س238 : براى خواندن نمازهايى كه نخوانده ام، مى توان، مثلا صد بار نماز صبح را خواند يا بايد هفده ركعت نمازها را پشت سرهم خواند؟

ترتيب در نماز قضا معتبر نيست و مى توانيد صد بار نماز صبح بخوانيد.

س239 : بنده مدتى نمازهاى مغرب و عشايم را خارج از نيمه شب شرعى و با نيت ادا مى خواندم (فكر مى كردم در اين ساعت نماز ادا مى باشد)، حالا كه فهميدم ادا نبوده و قضا بوده، چه بايد بكنم؟

كارى لازم نيست چون در تطبيق خطا كرده ايد; اين گونه اشتباه نماز را باطل نمى كند.

س240 : شخصى فوت كرده است و مقدارى نماز و روزه بر ذمه اش بوده است، فرزندان او بعد از مرگ او قبول كرده اند كه نماز و روزه او را انجام بدهند. آيا با اين قبول فرزندان، ذمه ميت برى مى شود و

عذابى از اين بابت متوجه او نخواهد بود و آيا ذمه فرزندانى كه متعهد شده اند مشغول به نماز و روزه ميت مى شود؟

تا انجام ندهند ذمه ميت برى نمى شود. پسر بزرگ مكلف است انجام دهد و بقيه اگر اجير شده باشند، ذمه شان مشغول مى شود و گرنه به مجرد وعده، ذمه شان مشغول نمى شود.

س241 : آيا خواندن نماز عشاء در ساعت 12: 00 شب قبول است يا بايد همان وقت به نيت قضاء خواند؟

يازده ساعت و ربع بعد از ظهر، نماز عشاء قضاء مى شود.

س242 : دانشجويى كه تا چندى پيش با فرض اينكه از مرجع اعلم تقليد مى كند، مقلد مجتهدى بوده است و طبق نظر ايشان نمازهاى خود را در ايامى كه در محل تحصيل اقامت داشته است، حدود 2 يا 3 روز در هفته در طى ترم تحصيلى، طى 4 سال گذشته تمام مى خوانده و روزه هاى خود را هم مى گرفته است اكنون به حضرتعالى رجوع نموده است. اولا بعد از اين وظيفه او چيست و ثانياً آيا نمازها و روزه هاى قبلى خود را بايد قضا كند يا خير؟

تا به حال نمازها و روزه هايتان درست بوده، بعداً نيز به همان گونه عمل نماييد.

س243 : بعضى افراد بر اثر بى توجهى، نماز خود را آخر وقت مى خوانند، مثلا نماز ظهر و عصر هر دو را چند دقيقه به غروب مى خوانند. آيا نماز ظهر قضاء مى شود؟ وقت قضاى نماز مغرب چه وقتى است؟

تا ساعتى كه 8 دقيقه به غروب خورشيد باقى است، نماز ظهر قضاء نمى شود; ولى كسانى كه بر اثر بى

توجهى نماز را آخر وقت مى خوانند، مشمول فرمايش امام صادق عليه صلوات الله كه در آخرين وصيت خود فرمودند «شفاعت ما شامل حال مستخفين به نماز نمى شود» خواهند بود و نماز اول وقت خواندن را اگر مردم بدانند كه چه ثوابى بر آن مترتب مى شود، ممكن نيست تأخير بيندازند.

س244 : آيا لازم است نمازهاى قضا، مثل نماز مغرب موقعى كه در وقت ظهر خوانده مى شود با صداى بلند باشد همچنين بفرماييد كه آيا مى شود نمازهاى نافله ظهر و صبح و... را بجا نياورد، ولى نماز 11 ركعتى شب را خواند؟ وقت نمازهاى نافله را در اين زمان حال به ساعت بفرماييد، نه با شاخص و همچنين آيا نماز عصر و عشا را مى توان دو يا سه ساعت بعد از نمازهاى ظهر و مغرب خواند و بهترين وقت كى مى باشد، تا شخص بتواند نمازهاى نافله و يا نمازهاى قضايش را نيز بجا آورد و زياد معذب نشود؟

1. نماز مغرب در هر وقت خوانده شود، بايد حمد سوره را بلند بخواند.

2. نماز شب مرتبط با نوافل ديگر نيست و نماز شب را مى توان خواند و نمازهاى نافله ديگر را نخواند.

3. وقت نافله شب از نصف شب است (ساعت يازده و ربع) بعد از ظهر تا اذان صبح و بهتر است نزديك اذان صبح خوانده شود. مسافر و كسى كه براى او خواندن نافله شب سخت است مى تواند آن را در اول شب بجا آورد

4. نماز عصر و عشاء را مى توان دو يا سه ساعت بعد از نماز ظهر و مغرب خواند.

س245 : بعضى افراد در خواندن نماز

صبح در وقت آن سهل انگارى كرده و مى گويند توانايى بيدار شدن از خواب را ندارند و بعداً قضا را مى خوانند، آيا اين افراد هم تارك الصلاه محسوب مى شوند؟ آيا قضاى نماز صبح را بايد به محض بيدار شدن از خواب خواند يا هر وقت ديگرى باشد فرقى ندارد.

واجب است بر چنين شخصى كسى را اجير كند او را از خواب بيدار كند; به هرحال اگر بيدار نشد و قضا شد، قضا وجوب فورى ندارد و در تأخير مانعى نيست.

س246 : اگر شخصى نماز قضا داشته باشد، آيا در زمان حياتش مى تواند شخصى را اجير كند، تا نمازهاى قضاى او را بخواند؟

خير، نمى تواند.

س247 : من يك جوان 24 ساله هستم كه از سن بلوغ، به مدت 8 سال نماز نخوانده ام; حالا براى بجا آوردن نماز قضا بايد چه كار كنم؟

در رساله يكى از مراجع تقليد خواندم كه نماز قضاى پدر و مادر بر پسر بزرگتر واجب است، آيا شما اين را تأييد مى كنيد؟

شما شروع كنيد به تدريج هر وقت آمادگى داريد و كار لازمى نداريد، نماز بخوانيد (قضاء) مثلا اول نمازهاى صبح و بعد نمازهاى ظهر و بعد عشاء.

نمازهاى قضاى پدر و مادر بر پسر بزرگتر واجب است و چون نمازهاى قضاى خودتان را بايد بخوانيد، براى نمازهاى قضاى پدر و مادرتان اجير بگيريد تا او بخواند.

س248 : نماز عشا در چه لحظه اى قضا مى شود؟

آخر وقت نماز عشاء، نصف شب است و شب را بايد از اول غروب خورشيد تا اذان حساب كرد، نه تا اول آفتاب. بنابراين تقريباً يازده ساعت و يك ربع بعد از

ظهر شرعى، آخر وقت نماز عشاء است.

س249 : سوال من در رابطه با بلند خواندن نماز قضاى صبح يا مغرب است. پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)فرموده اند: آنطور كه من نماز مى خوانم شما هم بخوانيد اول كه پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) نماز قضا نداشتند كه ما اقتدا به روش ايشان كنيم. دوم اينكه براى جهر خواندن نماز مثلا نماز صبح دليلى و شرايطى بوده كه آن شرايط در وقت ظهر اگر نماز را قضا بخوانيم نيست و قاعدتاً بايد شرايط نماز ظهر بر نماز قضاى صبح هم صادق باشد. پس چه دليلى براى جهر نماز قضاى صبح در هنگام ظهر وجود دارد؟

روايات دلالت دارد بر اينكه حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشاء بايد خوانده شود و براى نمازهاى ظهر و عصر اخفات و در قضا رواياتى به اين مضمون است «اقض مافات كما فات»; يعنى همان گونه كه نماز اداء مى خوانيد نماز قضا را به همان نحو بخوانيد.

س250 : در سفرى يك روزه به مشهد، موقع نماز عشا فراموش كردم كه نمازم را بايد شكسته بخوانم و كامل خواندم و بعد از بازگشت به تهران يادم آمد كه نماز را كامل خوانده ام، حال تكليف من چيست؟

چون بعد از وقت متذكر شده ايد، قضا واجب نيست.

س251 : كسى كه قبل از تمام شدن وقت نافله ظهر و بعد از نماز ظهر بخواهد نافله ظهر بخواند، بايد ادا بخواند يا قضا؟

بايد اداء بخواند، چون در وقت خودش مى خواند و قضا خارج از وقت است.

نماز مسافر

س252 : حكم مسافرى كه نمى داند چه مقدار از نمازهايش قضا شده است چيست؟

واجب است به

مقدار متيقن قضاء كند، مثلا نمى داند يك روز نمازش قضاء شده است يا دو روز، آنچه واجب است قضاء يك روز است، ولى بهتر است نماز دو روز را قضاء كند.

س253 : دائم السفر به چه كسى گفته مى شود و تكليفش در مورد نماز و روزه چيست؟ آيا شخصى كه شرايط زير را داشته باشد دائم السفر به او اطلاق مى گردد يا خير؟ و تكليفش در ارتباط با نماز و روزه چيست؟

كارم به نحوى است كه جهت خدمت رسانى برنامه ريزى شده از طرف مسئولين كارم در شهر محل سكونت يا اطراف آن (بيش از 24 كيلومتر)، به ماموريت در شهرستان هايى غير از محل سكونت خود مى روم، در اين خصوص برنامه منظمى وجود ندارد و بسته به كارهاى ارجاعى به محل كارم، ممكن است تغيير كند، ولى بهر حال مى توان گفت مدت زيادى از سال در خارج از شهر محل سكونت يا در مأموريت هستم.

كسانى كه شغلشان سفر است، مانند راننده نمازشان را با شرايطى كه در رساله هاى عمليه مذكور است، بايد تمام بخوانند و روزه هم بگيرند; و همچنين كسى كه كارش سفر نيست، بلكه محل كارش در بلاد ديگر غير از وطن او است، چنانچه مكرر بشود گويا شما كارتان اين چنين است، بايد نماز تمام بخواند و روزه بگيرد.

س254 : اگر كسى به شهر ديگرى نقل مكان كند و مى داند كه مثلا 3 سال آنجا خواهد بود، ولى قصد اقامت نكند و بگويد كه من مرتب اينجا نيستم و مسافرت طولانى مى روم و نمازم شكسته است; آياحرفش صحيح است؟آيا در اين مواقع راهى

براى شكسته خواندن هست؟

بله، صحيح است. اگر بخواهد نماز تمام بخواند، بايد قصد اقامه ده روز بكند.

س255 : كسى كه مدت بيش از ده سال در قم بوده و قصد توطن كرده، ولى الان حدود 20 سال است كه به مسقط الراس خود عودت نموده و تقريباً اعراض عملى از قم كرده، ولى اينكه صد در صد به قم برنگردد معلوم نيست; حال اگر براى زيارت به قم برود، نمازش قصر است يا تمام و اگر امام جماعت نماز جمع بخواند به هر دو نماز قصر و اتمام او مى توان اقتدا كرد؟

اعراض تقريباً موجب نمى شود كه حكم مسافر پيدا كند، چنانچه قطعاً اعراض نموده; يعنى تصميم دارد كه براى زندگى به قم نيايد، حكم مسافر در قم را دارد.

س256 : دانشجوئى كه 5 سال براى تحصيل به شهر ديگرى مى رود و آخر هفته ها بر مى گردد وظيفه او نسبت به نماز و روزه چيست؟

در شهر خود تمام مى خواند و همچنين در شهر محل تحصيل. س257 : راننده اى كه نمازش در سفرها تمام است، و تصادفاً در سفرى براى تهيه لوازم يدكى ماشين با وسيله ديگرى، مثلا قطار سفر مى كند - در فرضى كه راننده اداره اى باشد و از طرف اداره براى تهيه وسائل مأمور شود و در فرضى كه مستقل و براى خود كار كند _ حكم چيست؟

چون اين گونه سفرها مربوط به شغل شخصى است، نماز را بايد تمام بخواند.

س258 : كسى كه وطنش اهواز بوده و به اصفهان نقل مكان كرده و قصد توطن در آنجا را دارد، ولى هنوز چند روزى از نقل مكان

او نگذشته كه براى بردن بعضى وسائل يا انجام بعضى كارها به اهواز رفته است; در اين چند روز كه در اهواز است _ با آنكه هنوز استقرارش در اصفهان تثبيت نشده و اعراضش از اهواز تحقق كامل نيافته - حكم نماز و روزه او چيست؟ وهم چنين به اصفهان كه مى رود و هنوز شش ماه از سكونتش نگذشته، آيا بايد قصد اقامت ده روز داشته باشد و اگر كمتر از 10 روز بماند و سفرها و رفت و آمدهائى بين اصفهان و ساير بلاد داشته باشد، آيا نمازش در اصفهان قصر است يا همان قصد توطن به تنهائى كافى است؟

در صورتى كه اعراض نكرده است، حكم وطن دارد و صرف اينكه وطن ديگرى دارد موجب نمى شود كه حكم مسافر پيدا كند. در اصفهان چون قصد توطن دارد، حكم وطن دارد و ماندن شش ماه شرط نيست.

س259 : حكم نماز مسافرى كه تا فرصت براى نماز هست، به وطن باز مى گردد چيست و آيا مى تواند نماز را در راه شكسته بخواند يا بايد وقتى رسيد كامل آن را بخواند؟

مى تواند تا به منزل نرسيده و در بين راه است، نماز را شكسته بخواند و مى تواند _ بشرط بقاء وقت _ صبر كند تا به وطن برسد و تمام بخواند.

س260 : آيا در مدينه و حج عمره نماز شكسته است؟

در مدينه مى توانيد نماز تمام بخوانيد و مى توانيد شكسته بخوانيد.

س261 : در حال حاضر به دليل كار به كشور سوريه مسافرت كردم و قرار است 3 ماه در آنجا باشم; ازاين رو به محض رسيدن به آنجا قصد 10 روزه

كردم و نماز را كامل خواندم، ولى قبل از ده روز مسافرت رفتم و از حد خارج شدم، حال تكليف نمازهاى قبل و بعد من چيست؟

چنانچه مراد از حد خارج، حد ترخص است نمازهاى قبل شما و بعد، همه بايد تمام باشد و آنهائى كه تمام خوانده ايد صحيح است.

اگر مراد از حد سفر موجب قصر; يعنى از هشت فرسخ تجاوز كرده ايد، نمازهائى كه تمام خوانده صحيح است و نمازهائى را كه بعد مى خوانيد تا قصد اقامه 10 روز در محل معينى نكرده ايد، بايد شكسته بخوانيد.

س262 : براى امدادگران داوطلبى كه به صورت پارهوقت، با جمعيت هلال احمر همكارى دارند و در طول هر ماه بين دو تا هشت روز در پايگاه هاى امداد و نجات جاده اى كه بيش از 25 كيلومتر با شهر فاصله دارد، كشيك مى باشند، وضعيت نماز و روزه آنها در ماه مبارك رمضان چه حكمى دارد؟ وضعيت نماز اين امدادگران در طول سال به چه نحوى مى باشد؟

اينها شغلشان در سفر است، نمازشان را بايد تمام بخوانند و روزه هم بايد بگيرند.

س263 : شخصى سبزوار و مشهد وطن او مى باشد، ولى او در طول هفته تقريباً هر روز براى كار به بينالود سفر مى كند و شب باز مى گردد. اولا: در بينالود (محل كار) نماز و روزه اش چه حكمى دارد؟ ثانياً: اگر اين شخص براى ديدن همسر خود در تهران _ تقريباً ماهى يكبار و هر بار دو سه روز _ به تهران بيايد، نماز و روزه اش چه حكمى دارد؟ آيا وقتى به تهران هم مى آيد حكم كثيرالسفر را دارد يا

نه؟ ثالثاً: اگر اين شخص براى تفريح به شهرهاى ديگر سفر كند، نماز و روزه اش چه حكمى دارد؟

در مورد اول چنانچه بينالود به مقدار مسافت شرعى 8 فرسخ از وطن دور نباشد، نماز او تمام است و روزه هم بايد بگيرد و در مورد دوم و سوم مسافر است و نماز را در آن محل شكسته بايد بخواند و روزه هم نگيرد.

س264 : آيا دانشجويى كه در هفته 2 يا3 روز در شهر دانشگاهش است، دايم السفر حساب شده و بايد نماز و روزه اش را درست بگيرد.

بلى بايد نماز را تمام بخواند و روزه هم بگيرد.

س265 : اگر كسى كه در تهران زندگى مى كند، قصد كند به آن سوى تهران برود، در صورتى كه شايد مسيرش بيش از 25 كيلومتر باشد، آيا بايد نماز را قضا كند؟ يا مثلا ما در اسلامشهر زندگى مى كنيم كه شايد تا تهران 20_15 كيلومتر فاصله داشته باشيم و جزء استان تهران و توابع تهرانيم; اگر بخواهيم برويم به تجريش، تكليف نماز و روزه ما چيست؟ سؤال بعدى من اينكه تعريف بلاد كبيره به طور كامل چيست و آيا تهران جزء بلاد كبيره است؟

در بلاد كبيره اشتباه شده است، خيال كرده اند آنچه در كلمات قدماء ذكر شده است مراد وسعت و بزرگى بلد است در حالى كه مراد محل مركب از چند ده كوچك كه فاصله بين ده با ده ديگر يك كيلومتر يا بيشتر است; شهر بزرگ حكمش با شهر كوچك يكى است; يعنى اگر صد فرسخ هم در شهر طى كنيد، نماز تمام است و قصر معنى ندارد و بايد در ثبوت قصر

از اول تمام شدن عمارات شهر تا محل مورد نظر مسافت موجب قصر باشد وگرنه نماز تمام است و استان ملاك نيست، بلكه خود شهر ملاك است.

س266 : من دانشجو هستم و در شهرستان فيروزكوه مشغول به تحصيل هستم (هفته اى دو روز كلاس دارم)، وضعيت نماز و روزه من چگونه است آيا من مسافر محسوب مى شوم؟

چنانچه مدت تحصيل خيلى كم باشد و اهل مكان ديگرى باشيد، قهراً در فيروز كوه اگر قصد اقامت ده روز نكنيد مسافريد، ولى مسافرى هستيد كه شغلتان در سفر است اين گونه مسافر بايد روزه بگيرد و نماز را تمام بخواند.

س267 : من متولد تهران هستم و از 4 سالگى در اصفهان زندگى مى كنم; نماز من در تهران شكسته است؟

چناچه بنا داريد تا آخر عمر براى زندگى به تهران نياييد و به عبارت ديگر اعراض از ماندن در تهران نموده ايد، در تهران نماز شكسته بخوانيد وگرنه تمام.

احكام روزه

س268 : حكم شخصى كه بدون دليل روزه مستحبى خودراباطل مى كند، چيست؟

حكم خاصى ندارد، عملى است جايز.

س269 : آيا زمان افطار كردن روزه، مغرب (غروب آفتاب) است يا اذان مغرب؟

غروب آفتاب، ولى احتياط افطار نكردن تا مغرب است.

س270 : مقدار كفاره روزه چقدر است؟ آيا حتما بايد به شصت نفر داده شود؟ اگر خانواده فقيرى، نه براى رفع گرسنگى، بلكه براى (مثلا) شفاى بيمار به اين مبلغ احتياج داشته باشند، نمى توان مقدار كفاره را به آنها داد؟

كفاره افطار غيرجايز، براى هر روزاطعام شصت مسكين است كه به هر كدام يك چارك گندم يا جو يا برنج بدهد و مى تواند نان بدهد، ولى مختصرى زيادتر(مثلا يك كيلو)

بدهد بهتر است. و پول دادن كافى نيست.

س271 : نظر حضرتعالى درباره رويت ماه، با چشم مسلح و وسايل جديد چيست، آيا كافى است؟ خواهشمند است با توجه به مهم بودن موضوع در صورت امكان دليل فتواى خود را نيز بيان فرماييد.

رؤيت هلال با چشم مسلح و وسايل جديد، كافى نيست، چون خطاب در روايات «صم للرؤية و افطر للرؤية» است و در صدر اسلام عامة مردم مورد خطاب بوده اند كه در آن وقت حتى در زمان ما از اين عبارت، ديدن با چشم عادى فهميده مى شود. مؤيد آن روايتى از امام(عليه السلام) است كه مى فرمايد: رؤيتى ميزان است كه اگر يك نفر ببيند، براى حداقل پنجاه نفر ديگر رؤيت ممكن باشد.

س272 : آيا استفاده از عطرهاى تند، باعث بطلان روزه مى شود؟

خير، موجب بطلان نمى شود.

س273 : چهار روزى كه در سال از بقيه روزها متفاوتند و بر روزه دارى در آن روزها تاكيد شده است، كدام هستند؟ البته مى دانم كه يكى از اين روزها، روز 25 ذيقعدة روز دحوالارض است. لطفا مابقى را معرفى فرماييد.

چهار روز عبارت است از: 27 رجب، 17 ربيع الاول، 25 ذى القعدة و 18 ذى الحجة.

س274 : اگر ممكن است بفرماييد اول اذان (مثلا بعد از اينكه الله اكبر تمام شد) مى شود افطار كرد يا نه؟

بنده بعد از تمام شدن اذان و گذشتن دو سه دقيقه، افطار مى كنم، چون گاهى مؤذن زود اذان شروع مى كند.

س275 : روزه نذرى كه قضا شده، آيا كفاره دارد؟

بلى، كفاره دارد. كفاره آن مانند كفاره افطار ماه رمضان مى توان به اطعام شصت مسكين، اكتفاء نمود

و هر روز معادل دويست تومان كه جمعاً دوازده هزار تومان مى شود كه مى تواند نان خريده وبه شصت فقير بدهيد.

س276 : آيا در ماه رمضان روزه دار مى تواند كرم بزند؟

بلى، مانعى ندارد.

س277 : اگر زن باردارى در دوران باردارى نتوانست روزه اش را بگيرد و براى آن سال كفاره روزه را پرداخت نمايد، ولى قضاى روزه آن سال را براى 6 سال بعد از آن را گرفته باشد چگونه بايد عمل نمايد؟

غير از كفاره، قضاء روزه آن سال را بايد بگيرد، ولى اگر تا ماه رمضان بعد قدرت نداشت قضاء آن سال را بگيرد، ولو به تدريج به اين صورت كه هر يك هفته، يك روز روزه بگيرد، قضاء ساقط مى شود.

س278 : اگر كسى از ابتدا روزه هاى قضاء شده اش را نگرفته باشد. آيا بايد براى روزه هاى سالهاى قبل، هر سال كفاره بدهد، يا فقط يكبار كافى است؟ حكم كفاره روزه قضاء شده در اين مورد چگونه است؟

يك كفاره كافى است، وكفاره روزه قرض همان يك مدطعام است.

س279 : مدت روز (طلوع تا غروب خورشيد) در كشورهاى بالاى نيم كره شمالى، گاهى اوقات تا 20 ساعت مى رسد. مسلماً گرسنگى تا اين مدت بسيار زيان آور است. حكم روزه در چنين شرايطى چيست؟

چنانچه قدرت تحمل گرسنگى را ولو با استراحت داريد روزه را بگيريد وگرنه اگر مسافرت بجاى ديگرى كه روزها كوتاهتر باشد، برايتان ممكن است، چنين كنيد و درآنجا روزه بگيريد.

س280 : عمه من بيمارى فشار خون دارد و 3 بار در روز بايد دارو مصرف كند و مى خواهد بداند براى روزه اش بايد چه كار كند؟

در

صورت مراجعه به دكتر و اجازه ندادن تغيير اوقات مصرف قرص (مثلا در شب مصرف كند) و اگر علاجشان منحصر به همين كيفيت باشد، افطار كند و روزه نگيرد، خصوصا اگر پير زن باشد.

س281 : آيا زدن مسواك در موقعى كه روزه هستيم اشكال دارد؟

مسواك زدن سبب بطلان روزه نمى شود، به شرط اينكه آب و دواى خارج، داخل معده نشود.

س282 : آيا وقتى به كوه مى رويم، مى توانيم روزه بگيريم، صبح برويم و عصر برگرديم.

چنانچه از چهار فرسخ كمتر باشد، مى توانيد روزه بگيريد.

س283 : آيا استفاده از اسپرى هاى خوشبو كننده دهان، براى رفع بوى بد دهان، به دليل نخوردن و نياشاميدن در ماه مبارك رمضان، روزه را باطل ميكند؟

چنانچه از حلق چيزى وارد معده نشود، مبطل روزه نيست.

س284 : آيا از نظر معظم له در رؤيت هلال ماه رمضان اتحاد افق شرط است؟ و آيا اگر هلال ماه توسط معظم له ديده شود، روى سايت شما، اطلاع داده مى شود؟

به نظر ما رؤيت هلال اگر درشهرى ثابت شود، براى مردم شهرهاى ديگر نيز ثابت مى شود; چه دور و چه نزديك، درافق متحد باشد يا نه، البته درصورتى كه درشب مشترك باشند ولو به اين كه اول شب يكى آخر شب ديگرى باشد. واگر هلال ماه به نظر ما ثابت شود، روى سايت اطلاع داده مى شود.

س285 : اگر دكتر از روزه منع كند و بيمار روزه بگيرد و مشكلى نداشته باشد، وظيفه چيست؟

چنان چه مريض بداند كه بعد از روزه و وسط روزه مشكلى پيدا نمى كند روزه اش صحيح است.

س286 : آيا قرقره كردن آب در گلو، روزه را

باطل مى كند؟

خير، باطل نمى كند به شرط اينكه آب پايين نرود

س287 : آيا زنى كه 3 ماه حامله شده، مى تواند روزه بگيرد؟

چنان چه براى بچه ضرر نداشته باشد، مى تواند روزه بگيرد.

س288 : اگر جوانى كه در خارج از كشور زندگى مى كند به مشروبات الكلى اعتياد داشته باشد، آيا مى تواند نماز و روزه را انجام دهد.

بلى، با رعايت شرايط نماز و روزه مى تواند انجام دهد.

س289 : به دليل سرما خوردگى شديد، گلويم چرك كرده و احساس خون در انتهاى گلويم مى كنم، آيا روزه بر من واجب است؟

چنان چه دكتر بگويد روزه مضر است، وقدرت بر اينكه خون وچرك گلو وارد معده نشود، نداريد روزه واجب نيست وبايد بعداً قضاى آن را به جا آوريد وگرنه روزه واجب است وبايد مانع ورود چرك وخون به معده شويد.

س290 : من در شركتى كار مى كنم كه هنگام ظهر در ماه مبارك مديران آن اقدام به روزه خوارى مى كنند. از جهتى براى ادامه زندگى محتاج به اين كار هستم. لطفاً مرا راهنمايى كنيد.

كار شما اشكال ندارد.

س291 : اينجانب درباره مسئله روزه سوالى برايم پيش آمده كه درصدد شدم، فتواى معظم له را در اين باره جويا شوم. بسيارى از پزشكان بر اين عقيده هستند كه روزه گرفتن بدون خوردن سحرى براى دستگاه گوارشى آسيب هاى شديدى به دنبال دارد، با توجه به اينكه در دين مبين اسلام در وراى هر حكمى، حكمتى نهفته است، و در احكام عبادى، همواره سلامت جسم و روح مورد نظر مى باشند، آيا مى توان چنين استنباط كرد كه اگر شخصى - به هر دليل- موقع

سحر خواب ماند و از خوردن سحرى غافل شد، مى تواند آن روز را روزه نگرفته و بعداً قضا نمايد؟

با اين خصوصيات كه نوشته ايد - كه روزه ضرر مختصرى دارد - خير، نمى توانيد روزه نگيريد.

س292 : اگر خانم روزه دار، مقدارى از موهايش توسط نامحرم ديده شود، روزه اش باطل است؟

خير، باطل نيست.

س293 : آيا رنگ كردن مو وقتى كه روزه هستيم، روزه را باطل مى كند؟

خير، باطل نمى كند.

س294 : اگر امكان دارد حكم پرداخت فطريه را براى افراد بفرماييد. اگر كسى در شب عيد فطر مهمان ما باشد، آيا فطريه همه مهمانان را بايد بپردازيم؟ و اگر كسى در شب عيد فطر، فوت نمايد و افراد زيادى مهمان خانه فرد فوت شده باشند، آيا فطريه برعهده ميزبان است يا اينكه هر كس بايد فطريه افرادى را بدهد كه نان خور او هستند؟

اگر ميهمان قبل از غروب بيايد، فطريه به عهده صاحب خانه است و اگر صاحب خانه بعد از خوردن غذا، فوت كند فطريه مهمان باز به عهده صاحب خانه است، اگر مهمان ولو دعوت شده باشد، بعد از مغرب بيايد، فطريه به عهده خودش است.

س295 : در صورتى كه مرد كفاره روزه خود را پرداخت نمى كند، آيا زن مجاز است بدون اجازه همسر از مال خود مرد، كفاره روزه او را پرداخت نمايد؟

خير، مجاز نيست، و نيز اگر زن بخواهد از مال خودش تبرعاً كفاره مرد را بدهد، جايز نيست; بلى بعد از مردن مرد كفاره او را از مال خودش بايد داد.

س296 : در مواردى كه بر سر عيد بودن يا نبودن عيد سعيد فطر، بين مراجع و

علما اختلاف به وجود آيد، تكليف ما چيست؟ شايد پاسخ بدهيد كه از مرجع تقليد خود تقليد نماييد، بلى اين درست، اما مگر مى شود يك روز هم عيد باشد و هم نباشد؟ مى دانيم كه روزه در عيد فطر حرام است، پس تكليف آن گروه از افرادى كه روزه گرفتند چيست؟ در ضمن مگر شهادت يك يا چند مرجع تقليد مبنى بر رؤيت هلال ماه، مى تواند سند محكمى براى عيد بودن باشد؟ خواهشمند است، نظر خود را بيان نموده و تكليف ما را مشخص نماييد.

ثبوت عيد مربوط به تقليد نيست. اگر از طريق متعارف اطمينان به رؤيت هلال پيدا كرديد يا دو نفر شاهد عادل، شهادت دادند به ديدن ماه (با چشم عادى) آن روز را عيد بگيريد و اگر خودتان راهى نداشتيد، چنانچه يك مجتهد عادل ولو غيرمرجع حكم كند به عيد بودن، بايدآن روز را عيد گرفت.

مبطلات روزه

س297 : اگر شخص روزه دار در ماه رمضان استمناء كند، آيا كفاره جمع بر او واجب مى شود يا قضا وكفاره؟

استمناء اگر با دست زنش يا با ملاعبه با او باشد بر او كفاره جمع واجب نيست و اگر با دست خودش باشد، كفاره جمع واجب مى شود.

س298 : كسى كه قصد دارد روزه مستحبى بگيرد، اگر عمدا تا اذان صبح جنب بماند، آيا روزه اش صحيح است؟

بلى، صحيح است. بقاء بر جنابت تا صبح موجب باطل شدن روزه مستحبى، بلكه روزه واجب غيرمعين (غير از قضاء ماه رمضان) نمى شود; هر چند از روى عمد باشد.

س299 : اگر كسى عمداً، عملى را انجام دهد كه روزه اش باطل شود، نحوه جبران آن

از بابت پرداخت كفاره و قضاى آن چگونه است؟

قضاءآوردن آن عمل بعد از ماه رمضان است. اما كفاره آن چنانچه روزه ماه رمضان باشد و با فعل حلال روزه را باطل كرده است، بين عتق (كه فعلا مورد ندارد) و شصت روز روزه پياپى و اطعام شصت فقيرمخير است و اگر با حرام باشد، مانند مال غصبى خوردن يا نوشيدن شراب يا نزديكى با زن (به صورت حرام)، كفاره جمع واجب مى شود.

س300 : اينجانب به هنگام روزه، به تصاويرى نگاه كردم كه كمى شهوت انگيز بود، من هم با علم به اينكه استمناء روزه را باطل مى كند، و چون حدس زدم كه ممكن است انزال پيش آيد، سعى نمودم تا با سرد كردن بيضه ها و آلت توسط آب يخ، از انزال جلوگيرى كنم، اما خود اين عمل باعث انزال شد، آيا روزه من باطل است؟

چون با خصوصياتى كه نوشته ايد، عمدا استمناء نموده ايد، روزه باطل است و قضاء لازم، كفاره هم بايد بدهيد.

س301 : اگر در روز ماه رمضان، انسان مطلب شهوت انگيزى را بخواند و بعد از مدتى احساس كند كه رطوبتى بى اختيار از او خارج شده است و بعد از بررسى اثر رطوبت را در حد يك يا دو قطره بر لباس خود مشاهده كند; آيا اين رطوبت حكم منى را دارد و بايد غسل كند؟ آيا روزه او باطل است؟ در صورت بطلان روزه، آيا كفاره بر ذمه اوست و اگر پاسخ مثبت است به چه ترتيب؟

اولا تا وقتى كه به خروج منى كه علائمى دارد يقين نكرديد، نه غسل واجب است نه روزه باطل مى شود

و ثانياً اگر قصد خروج منى نباشد، خروج منى موجب بطلان صوم نيست وكفاره هم ندارد.

س302 : اگر روزه دار در ماه مبارك رمضان به صورت ارادى محتلم شود; يعنى با همسرخود باشد، ولى قصد ارضاء شدن را نداشته و به طور ناخواسته محتلم شده باشد (البته هيچ دخولى نشده باشد) آيا روزه اين شخص باطل است يا خير؟ و به فرماييد در اين رابطه حكم چيست؟

احتلام ناخواسته موجب افطار نمى شود و روزه صحيح است.

س303 : بنده در حالى كه روزه بودم، مرتكب گناه شدم و با يك زن كه خود او با من تماس گرفت، رابطه گناه داشتم. و تا به حال با هيچ زنى رابطه نداشتم و پشيمانم و توبه كردم. در آن روز غذا نخوردم لطفاً به من بگوييد، حكم توبه و روزه من چيست؟.

چنان چه رابطه شما با دخول انجام گرفته، هم روزه شما باطل است و هم بايد روزه را قضا كنيد و كفاره بدهيد ان شاءالله بعد از توبه حقيقى، خداى متعال شما را ببخشد.

س304 : براى اينكه روزه باطل شود و كفاره نداشته باشد، چه بايد كرد؟

روزه دار اگر بخواهد روزه را باطل كند و فقط قضاء داشته باشد، بايد سفر برود قبل از ظهر كه در اين صورت روزه باطل مى شود و كفاره ندارد.

س305 : 1. اگر زن و شوهرى كه در عقد يكديگر مى باشند; در حال روزه مرد به اوج لذت جنسى برسد به گونه اى كه منى خارج شود، روزه آن چه حكمى دارد؟

2. آيا بعد از ارضاء شدن كه هر دو طرف مجبورند غسل كنند با همان غسل مى توانند نماز

بخوانند.

1. استمناعى كه موجب خروج منى شود از مبطلات روزه است; يعنى روزه را باطل مى كند و زن اگر مجبور باشد از روى اختيار از او منى خارج نشود، روزه او باطل نيست.

2. بعد از غسل كردن با همان غسل مى توانند نماز بخوانند.

س306 : اگر در زمان صحبت با جنس مخالف، نعوظ ايجادشود و بعد از آن نعوظ كاهش يابد و بعد از گذشت چند ساعت، بعد از قضاى حاجت(ادرار) كمى منى خارج شود، روزه باطل مى شود.

خير، باطل نمى شود.

س307 : جنب شدن در ماه مبارك رمضان، بعد از اذان صبح و انجام غسل پس از بيدار شدن، براى روزه گرفتن چه حكمى دارد؟

جنب شدن به صورت اختيارى جايز نيست و مفطر صوم است و جنب شدن با احتلام مفطر نيست و غسل كردن در هر صورت جايز است.

س308 : اگر روزه دار عمداً قى كند، كفارهواجب است يا فقط همان يك روز را بايد روزه بگيرد؟

كفاره واجب است.

س309 : اگر كسى بعد از نماز صبح در ماه مبارك رمضان بخوابد و جنب شود، تكليف روزه او چيست؟

جنابت با احتلام، به روزه ضرر نمى زند.

س310 : كسى كه روزه دارد، اگر منى از بدن او خارج شود، آيا روزه او باطل مى شود يا اگر غسل كند مى تواند نماز بخواند و روزه او باطل نمى شود؟

چنان چه منى با احتلام خارج شود، روزه باطل نمى شود و با غسل مى تواند نماز بخواند. و اگر با جماع يا ملاعبه يا استمنا در روز باشد، روزه باطل مى شود. و قضاء و كفاره واجب مى شود.

س311 : اگر زن و شوهرى در

روز ماه رمضان نزديكى كنند، حكم آن - با توجه به جهل به اين موضوع - چه مى باشد؟

اگر معتقد باشند كه نزديكى در روز ماه رمضان اشكال ندارد روزه آنها باطل نمى شود ولى اگر احتمال دادند و يقين نداشته باشند عمل را انجام دادند، روزه باطل مى شود.

س312 : آيا كشيدن سيگار روزه را باطل مى كند؟

اجتناب از كشيدن سيگار در حال روزه امرى است كه سيره مسلمين و مراعات احتياط لزومى، دلالت بر آن مى كند.

روزه مسافر

س313 : اگر شخص روزه دار (روزه ماه رمضان و يا غير آن) اول صبح از تهران به قم حركت كند و تا پيش از ظهر شرعى به تهران بازگردد، آيا بايد روزه خود را افطار كند يا روزه او صحيح است؟

چنانچه چيزى نخورد و در سفر قصد روزه نكند و قبل از ظهر به تهران برسد، روزه او صحيح است و نبايد در تهران افطار كند.

س314 : آيا مى توان در مسافرت روزه مستحب و يا قضا بجا آورد؟

خير، روزه در سفر جايز نيست، مگر دو مورد; يكى مكه و ديگرى نذركردن روزه در سفر.

س315 : من ساكن «ميانه» هستم و دانشگاهم در شهرستان «شبستر» است، اگر تا اذان ظهر در شبستر بمانم و بعد به شهر ديگرى مانند تبريز بروم و افطار را آنجا نموده، شب نيز در آنجا بمانم، آيا روزه من صحيح مى باشد.

بلى، روزه شما صحيح است.

س316 : همسر من فعلا در شهر ديگرى ساكن است، ايشان شهر و زادگاه من را به عنوان شهر خود برگزيده است و قصد سفر به اين شهر را دارد كه اقامتش در آن شهر

كمتر از 10 روز مى باشد، آيا مى تواند روزه بگيرد يا خير؟

بلى. مى تواند چون آنجا وطن دوم او است.

س317 : اگر كسى براى كار مجبور باشد سه روز هفته، بيرون از شهر خود باشد، حكم روزه و نماز شخص چيست؟ مورد ديگر اگر گرفتن روزه به كيفيت كار شخص لطمه بزند (مثلا در هنگام تدريس نتواند حق مطلب را بيان كند)، حكم روزه و نماز شخص چيست؟

اگر زمان آن خيلى كوتاه نباشد، حداقل دو ساعت باشد و بيرون شهر هم به حد مسافت باشد، اين شخص در آنجا هم بايد روزه بگيرد و نمازش را تمام بخواند.

س318 : پدرم براى انجام كارى از شهر خارج مى شدند، به اين صورت كه با اذان صبح بيرون مى رفتند و بعد از مغرب بر مى گشتند; آيا روزه ايشان صحيح بوده است؟

اگر خارج شهر بحد مسافت بوده روزه ايشان درست نبوده است و اگر كمتر بوده روزه شان صحيح بوده است.

خمس و زكات

س319 : اگر پولى كه به عنوان قرض گرفته شده، به سر سال خمسى برسد، آيا بايد خمس آن داده شود؟

خير، خمس آن واجب نيست.

س320 : آيا مالِ قرضى جزء فائده محسوب نمى شود كه- مى فرماييد- خمس ندارد؟! و اگر خمس ندارد يا فائده نيست يا از مستثنيات است، راجع به آن چه نظرى داريد؟

مال قرضى فايده نيست، چون در مقابل، عوض آن در ذمه قرض گيرنده است.

س321 : اگر انسان به چيزى نياز دارد و آن را از درآمد تهيه كند و بعد نيازش برطرف شود، آيا خمس به آن تعلق مى گيرد؟

بله، تعلق مى گيرد.

س322 : به علت نياز وسايلى خريده

ام، ولى با اينكه بيش از يك سال از خريد آنها مى گذرد، هيچ استفاده اى نكرده ام، آيا خمس به آنها تعلق مى گيرد؟

چنان چه عرفاً از لوازم زندگى محسوب شود، ولى اتفاقاً مورد استفاده قرار نگرفته باشد، خمس تعلق نمى گيرد.

س323 : خانواده دختر قادر به خريد يك مرتبه جهيزيه نيست، اگر از درآمد كسب به تدريج وسايلى به اين جهت تهيه كند، آيا مشمول خمس مى شود؟

خير، مشمول خمس نمى شود.

س324 : آيا وسايلى كه پسران قبل از سال عروسى براى ازدواج تهيه مى كنند، مثل جهيزيه است و خمس ندارد؟

خمس به آنها تعلق مى گيرد در صورتى كه بدون پس انداز پول امكان ازدواج داشته باشند.

س325 : آيا به پولى كه انسان براى ازدواج پس انداز كرده، خمس تعلق مى گيرد؟

بلى خمس تعلق مى گيرد.

س326 : آيا به طلا و زيور آلات زنانه - كه زن از درآمد شخصى تهيه كرده و خود را با آن زينت مى كند - بعد از فروختن، خمس تعلق مى گيرد؟

چون بعد از فروختن از زينت و مؤنة خارج شده، خمس تعلق مى گيرد.

س327 : آيا به پاداشى كه بعد از بازنشستگى به كارمندان مى دهند، خمس تعلق مى گيرد؟

بلى، تعلق مى گيرد.

س328 : كسى كه شيعه است; و خمس نمى دهد، اگر مالى كه خمسش را نداده به من هديه كند، آيا بايد خمس آن را بدهم؟

خير، چون وقتى هديه مى دهد، خمس آن در ذمه اش باقى مى ماند و به كسى كه به او هديه داده منتقل نمى شود.

س329 : چرا در اسلام خمس را بايد به سادات داد؟ آيا اين كار،

نوعى امتياز محسوب نمى شود؟

هيچ گونه امتيازى نيست چون زكاة را نبايد به آنها داد بلكه بايد به غير سادات داده شود.

س330 : آيا تغيير زمان سال خمسى، جايز است؟

جلو انداختن مانعى ندارد.

س331 : كسى كه درآمد كسب دارد; ولى تا به حال خمس نمى داده و اكنون مى خواهد خودش محاسبه كند و خمس اموالش را بپردازد، بايد چگونه عمل كند؟

بايد تخمين زده شود كه در سال هاى گذشته چه مقدار خمس به ذمه او منتقل شده است و با يك مجتهد يا وكيل او مصالحه نمايد.

س332 : پدرم از دنيا رفته است; در حالى كه مى دانم خمس اموالش را نداده، تكليف من چيست؟

تكليف شما اين است كه اول خمس آن اموال را بدهيد وبعد اموال باقى مانده را ميان ورثه تقسيم كنيد.

س333 : آيا پدرى كه سيد است، مى تواند از خمس، مخارج تحصيل فرزندانش را بپردازد؟

بله، مى تواند از سهم سادات _ و با اذن حاكم شرع از سهم امام _ مخارج تحصيل فرزندانش رابپردازد.

س334 : سال مالى بنده به پايان رسيده است و بنده پول خود را براى خريد خانه در بانكى گذاشته ام، كه بنابه دلايلى معادل همان پول (30000000ريال) را از برادر خود قرض كرده ام وبا آن سهام خريده ام و به ميزان 50 درصد افزايش سرمايه داشته است. موجودى پول خودم هم در بانك تغييرى نكرده است (سهام مذكور را درآغاز سال دوم مالى خودم خريده ام)

الف. آيا به پول بنده كه براى خريد خانه در بانك است خمس تعلق مى گيرد؟

ب. آيا درپايين سال مالى دوم خودم به سهام من اگر قيمت آن كاهش پيدا

كند، خمس تعلق مى گيرد؟

پولى كه سهام خريده ايد، چون به ازاء آن در بانك موجودى داريد خمس تعلق مى گيرد وپس انداز براى خريد خانه موجب عدم تعلق خمس نمى شود وبا افزايش سرمايه هر دو خمس دارند.

س335 : درشركت ما درآخرسال، پاداشى بنام پاداش مديريت مى دهند، آيا به اين پاداش خمس تعلق مى گيرد؟

بلى، تعلق مى گيرد.

س336 : آيا به عيدى كه به كارمندان دولت داده مى شود خمس تعلق مى گيرد؟

بله، تعلق مى گيرد البته اگر زايد بر مؤنه باشد.

س337 : برادرم دو سال پيش براى بنده پيراهنى به ارزش 600000 ريال خريده است و به بنده سوغات (هديه) داده است. اما من به دلايلى بسياركم ازآن استفاده مى نمايم آيا به اين پيراهن در سر سال مالى بنده خمس تعلق مى گيرد؟

خير، تعلق نمى گيرد.

س338 : آيا به كتاب هايى كه بنده درگذشته خريده ام وهرچند وقت يك بارمقدارى از هر كتاب را مطالعه مى نمايم خمس تعلق مى گيرد؟

چون كتاب ها مورد استفاده قرار مى گيرد، خمس به آن ها تعلق نمى گيرد.

س339 : آيا به تمبرها يا سكه هايى كه براى كلكسيون شخصى، جمع آورى مى شود، خمس تعلق مى گيرد؟

بله، تعلق مى گيرد.

س340 : كسى مالش مخلوط به حرام است و منفعت كسب هم دارد و مى خواهد مقدارى از اموالش را رأس المال تجارت قرار دهد; حال اگر بخواهد در آن واحد خمس همه را بدهد، آيا بايد سه بار خمس اموالش رامحاسبه كند؟يكبار به خاطر اينكه مالش مخلوط به حرام بوده; دوم منفعت كسب داشته وسوم از منفعت كسب، مى خواهد رأس المال قرار دهد.

اول

خمس مال مخلوط به حرام را بدهد و بعد اگر زايد بر مخارج سال بود، خمس منفعت كسب رابدهد و ديگر خمسى واجب نيست.

س341 : كسى كه براى آذوقه منزل، (مثلا) چندين كيسه برنج تهيه مى كند، در صورتى كه سال بگذرد و از برخى كيسه ها استفاده نكند، آيا خمس آنها بر او واجب است؟ در مورد پارچه هاى دوخته نشده و كتاب هاى تقريبا بلااستفاده چطور؟

كيسه هاى برنج را بايد حساب نماييد و اما كتاب ها و لباس دوخته نشده، چنانچه زياد نباشد لازم نيست حساب شود.

س342 : كسى كه ديگرى تمام خرجش را مى دهد، اگر پولى به او ببخشند يا كار كند، بايد خمس آن را بدهد يا نه؟

اگر پولش را در حساب قرض الحسنه بگذارد - به نيت اينكه سرمايه از ما كار از بانك - چه حكمى دارد؟

بلى بايد خمس پول بخشيده شده به او و درآمد كار آن را بدهد، چنان چه در وسط سال خرج نكند و اما پس انداز پول درحساب قرض الحسنه به هر نيتى باشد جايز است.

س343 : اينجانب تمام مخارجم را پدرم مى دهد. در طى سالها مقاديرى پول به من بخشيده اند، ولى من تا به حال خمس آن را نمى دادم; حالا چگونه سال تعيين كنم و خمس بدهم؟ (تا چند سال آينده نيز پدرم مخارجم را مى دهد و شاغل نخواهم بود)

همين الان حساب كنيد وخمس آن را بپردازيد و همان روز، اول سال خمسى شما خواهد بود، تا يك سال بگذرد و اگر پولتان زياد شد، آن زيادى خمس دارد وگرنه اصل مال تا ابد خمس ندارد.

س344 : آيا

پولى كه قرض مى دهيم يا در حساب قرض الحسنه بانك مى گذاريم، خمس دارد؟

چنانچه زيادى از مصارف سالانه باشد، خمس دارد.

س345 : حكم هديه اى كه از كافر دريافت مى شود چيست؟ در صورت مباح بودن آيا به آن خمس تعلق مى گيرد؟

خود هديه از كافر مباح است ودرصورت زيادى از مخارج سال خمس به آن تعلق مى گيرد.

س346 : بنده سال قبل مبلغى مثلا 1000 تومان در بانك داشته ام كه در پايان سال مالى، 200 تومان آن را به عنوان خمس پرداخت نمودم و باقيمانده پول من 800 تومان شد. امسال در پايان سال مالى 1500 تومان در بانك دارم. آيا بايد خمس - 1500 تومان يعنى 300 تومان - را بدهم يا خمس 700 تومان اضافه شده را يا خمس 500 تومان را كه ما به التفاوت 1000 تومان پارسال و 1500 تومان امسال مى باشد؟

بايد خمس (700) تومان را بدهيد و مال خمس داده شده هرچه بماند، خمس ندارد.

س347 : آيا كسى كه كارمند است و در ماه حقوقى دريافت مى كند و پس انداز كمى هم دارد، بايد زكات پرداخت كند؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، مبناى محاسبه آن چگونه است؟

زكاة واجب نيست، ولى بعد از گذشتن يك سال خمس آن مال - يعنى يك پنجم آن - را بايد بدهد.

س348 : جوانانى كه ازدواج ننموده اند و مى خواهند تشكيل خانواده دهند، آيا جهت فراهم كردن مقدمات اين امر، (مثل مسكن و مهريه و...) مى توانند پس انداز كنند يا بايد خمس آنها را بپردازند (كه در اين صورت برايشان معضل و كارشان كمى سخت مى شود)

چنان چه

بدون ذخيره پول، نتوانند ازدواج نمايند يا مشقت داشته باشد، خمس واجب نيست، ولى درمورد مسكن ومهريه چون سكونت در خانه اجاره اى هيچ محذورى ندارد و مهريه نقد لازم نيست، پول پس انداز براى آنها خمس دارد.

س349 : اگر براى گرفتن مغازه يا زمين، مبلغى جمع كرده شود، آيا خمس دارد؟

چنانچه زايد برمخارج سال باشد، خمس تعلق مى گيرد.

س350 : به پول و سكه اى كه در هنگام تولد به طفل صغير مى دهند و پدر و مادرش در آن هيچ دخل و تصرفى نمى كنند، خمس تعلق مى گيرد يا خير؟

چنان چه پدر خمس آنها را بدهد مانعى ندارد، ولى اگر نداد، بعد از بلوغ خودش بايد بپردازد.

س351 : يك سيدى مى شناسم محتاج و كسى نيست كه خرجى اش را بدهد و خيلى پير است، آيا اجازه مى دهيد كه سهم امام را به او بدهم؟

تا مقدار ثلث بدهيد.

س352 : به سكه هايى كه هنگام ازدواج داده اند و يك سال گذشته است، خمس تعلق مى گيرد يا خير؟

بله، چنانچه زايد بر مخارج سال باشد خمس تعلق مى گيرد.

س353 : سر سال محاسبه خمس ما 15 مهر مى باشد; مثلا سال گذشته 9000000 تومان درآمد داشتيم، ولى اين پول هنوز به دست ما نرسيده تا هزينه ها و ما يحتاج خودمان را برداشته و خمس باقيمانده را محاسبه كنيم. ما در حال حاضر و زمانى كه بخشى يا تمام طلبمان به دستمان برسد، در رابطه با خمس مال خود چه كنيم؟

شما وظيفه داريد سر سال حساب موجودى زائد بر مخارج سال گذشته را بنماييد و با مجتهد دستگردان كنيد آنچه تمكن داريد

بپردازيد، زايد بر آن را مجتهد مهلت مى دهد كه وقتى ممكن بود بپردازيد. و بر حسب روايات اگر خمس بدهيد، مالتان زياد مى شود و به تجربه ثابت شده.

س354 : اينجانب در پايان سال مالى گذشته به طور فرض 1000 تومان در حساب بانكى خود داشتم كه تصميم داشتم خمس آن يعنى مبلغ 200 تومان آن را پرداخت نمايم. در اين فاصله مشكلى برايم پيش آمد كه مجبور شدم بخش اعظم حساب بانكى خود را برداشته و خرج نمايم;در واقع پول خمس نداده را خرج كردم. در حال حاضر- بحمدلله - در حساب بانكى مبلغ سابق و حتى بيشتر از آن موجود است، آيا اگر بدهى خمس خود را از اين مبلغ جديد جمع شده، كه در واقع درآمدهاى امسال من بوده است بدهم، اشكالى ندارد و ثانياً با توجه به اين كه سال مالى اينجانب آخر اسفند ماه است، آيا بايد بدهى خمس خود را - كه مربوط به سال قبل است تا تاريخ آخر اسفند امسال - بدهم؟ آيا اگر به اين امر موفق نشوم، به بدهى ام خمس تعلق مى گيرد؟

خمس آن مبلغ را كه در پايان سال گذشته داشتيد مديونيد و هر چه زودتر- اگر امكان داشته باشد - بايد بپردازيد ولو قبل از اسفند و آنچه- بيشتر- در بانك موجودى داريد آخر اسفند امسال، خمس آن زيادى را بايد بپردازيد.

س355 : پدرم سيد ومعيل، است مى توانم همه خمسم را به او بدهم يا خير؟

چنان چه پدر فقير باشد براى خرج خودش نمى توانيد به او خمس بدهيد، چون واجب النفقه است; ولى براى خرج عيال و نان خوران

او مى توانيد از نصف خمس كه سهم سادات است به او بدهيد.

س356 : درحكومت اسلامى، دادن خمس مهمتر است يا ماليات؟

خمس مهم تر است.

س357 : دادن خمس و ماليات - با هم - در حكومت اسلامى اجحاف به مسلمانان و بالاخص شيعيان نيست؟

گويا - فعلا - اگر كسى به يكى از مراجع خمس بدهد و بر حكومت ثابت شود كه خمس داده از ماليات كم مى كنند، بنابراين اشكال مرتفع است.

س358 : حكم كسى كه خمس مالش را نمى پردازد چيست؟ آيا مال او حرام محسوب مى شود؟ آيا مى توان در خانه او - كه مطمئن هستيم با مالى كه خمس نداده تهيه كرده - نماز خواند؟

بلى، مى توانيد نماز بخوانيد و از غذاهاى او استفاده كنيد هرچند معتقد به خمس نباشد.

س359 : آيا به پولى كه به منظور خريد خانه يا ماشين يا ازدواج يا چيز ديگر، پس انداز مى شود، خمس تعلق مى گيرد؟

به پولى كه براى خريد خانه يا ماشين سوارى، پس انداز مى شود، خمس تعلق مى گيرد و اما ازدواج اگر تمكن از ازدواج بدون پس انداز ندارد، و ترك ازدواج هم مشقت دارد خمس تعلق نمى گيرد وگرنه به آن خمس تعلق مى گيرد.

س360 : اگر پدر شخصى سرمايه اى به عنوان هبه يا غير آن بدهد، آيا سر سال خمسى بر اصل سرمايه خمس تعلق مى گيرد، بر سود آن چطور؟

به هر دو خمس تعلق مى گيرد، با تحفظ و با رعايت شرايط.

س361 : 1. آيا كسى كه از كودكى دفترچه پس انداز داشته و والدين او در طول سال هاى متمادى براى او پول پس

انداز نموده اند به طورى كه پس از اينكه به سن تكليف رسيده است، مبلغى جمع شده است، بايد خمس اين مال را پرداخت نمايد. 2. اصولا پرداخت خمس براى افراد كارمند چگونه است؟

3. اگر كسى بخواهد مبلغى را خمس دهد و توانايى پرداخت آن را به صورت يكجا نداشته باشد و به مجتهد يا نماينده وى دسترسى نداشته باشد تا مبلغ مورد نظر را دستگردان نمايد، آيا مى تواند بعضى اوقات مبلغى را كه مى تواند كنار بگذارد تا پس از مدتى مبلغ مورد نظر جمع شده را يكجا پرداخت نمايد؟

4. با توجه به مصارف خمس - كه در رساله مشخص است - آيا خود شخص مى تواند، مبلغ خمس خود را به محل مصرف در صورت موجود بودن برساند؟

1. بايد پرداخت نمايد.

2. فرقى بين كارمند و غير او نيست.

3. با اجازه از مجتهد اشكال ندارد.

4. نصف خمس سهم سادات است، بدون مراجعه به كسى مى تواند به مصرف برساند ولى در نصف ديگر بايد از يك مجتهد يا وكيل او اجازه گرفت.

س362 : آيا پولى كه در نتيجه قرعه كشى به دست مى آيد، خمس دارد؟

حكم ساير فوائد و منفعت هاى تجارت را دارد و در صورت زيادى از مخارج سال خمس دارد. والله العالم.

س363 : خمس آيا جزء عبادت است يا معاملات؟

بهتر است سئوال را اين گونه مطرح كرد: خمس از عبادات است يا توصليات؟ عبادات تكاليفى است كه در امتثال آنها بايد قصد قربت نمود و در توصليات قصد قربت معتبر نيست و خمس از توصليات است.

س364 : اگر بر شخصى حج واجب شود و زكات و خمس بدهكار نباشد و

در آن سال نرود و بعد از چند سال تصميم بگيرد كه برود، اما زكات و خمس بدهكار باشد، آيا واجب است پول خمس و زكات را اول بدهد يا مى تواند حج (واجب) برود و بعد خمس و زكات را بدهد؟

چنان چه مى تواند هم حج برود و هم خمس و زكات بدهد، بايد به هر دو عمل كند و گرنه اگر خمس و زكات در ذمه باشد، حج مقدم است و احتمال تخيير هم نيست و اگر در عين مال باشد، خمس و زكات مقدم بر حج است.

س365 : اگر بر شخصى حج واجب شود و زكات و خمس هم بدهكار باشد و پول هردو را داشته باشد و در آن سال نرود و بعد از چند سال تصميم بگيرد كه برود، اما پول حج را فقط داشته باشد، آيا مى تواند حج (واجب)برود و بعد خمس و زكات بدهد؟

بايد خمس و زكات بدهد و اگربا عمل به يكى قدرت بر ديگرى ندارد، مخير است بين دادن زكات و خمس و بين رفتن به حج.

س366 : اگر بر شخصى حج واجب شود و نمى داند - يا مطمئن نيست - كه آيا زكات و خمس بدهكار است، و اگر بفهمد كه بدهكار است آيا مى تواند حج برود و بعد خمس و زكات بدهد، و اگر بدهكار بود و بعد از حج فهميد يا نفهميد آيا حجش حج واجب است؟

در جميع صور، حج صحيح است.

س367 : اگر بر شخصى حج واجب شود و زكات و خمس هم بدهكار باشد، اما پول هيچ كدام را نداشته باشد و كسى پول فقط حج را به

او هديه كند (يعنى شرط هديه حجة الاسلام رفتن باشد)، آيا مى تواند بپذيرد و حج برود و آيا حجش حجة الاسلام است؟

بايد بپذيرد و حجش حجة الاسلام است.

س368 : اگر چيزى كه انسان يكبار خمس آن را داده است، مثل زمين يا منزل يا ماشين و سكه و...بر اثر تورم و...گران بشود، آيا مقدار مبلغى كه گران شده است، مشمول خمس مى شود؟

چنان چه از مخارج باشد، مانند منزل مسكونى، مشمول خمس نمى شود وگرنه مشمول است.

س369 : آيا چيزى كه اصل آن مشمول خمس نمى شود، مثل ارث، اگر قيمت آن زياد شود، زيادى مشمول خمس مى شود؟

بله، مشمول خمس مى شود.

س370 : آيا چيزهايى كه از شان انسان بيشتر است مثل خريدن چند اتومبيل يا زمين و انسان آن را تهيه كند، مشمول خمس مى شود؟

بله، مشمول خمس مى شود.

س371 : مخارج ساليانه يعنى چه؟

آن مقدار مالى كه در طول يك سال، براى مخارج زندگى انسان از قبيل خوراكى ها و پوشيدنى ها و... لازم است را مخارج ساليانه مى گويند.

س372 : اگر بطور مثال من در حساب بانكى خود 100 تومان داشته باشم و بخواهم خمس آن - يعنى 20 تومان - را پرداخت كنم بايد اين مبلغ را حتماً از همان حساب بانكى برداشت كنم يا مى توانم از محل ديگرى هم بدهم. يعنى اگر مثلا 20 تومان از جايى به من رسيد مى توانم آن را به عنوان خمس پرداخت كنم ديگر به حساب بانكى خود دست نزنم؟

لازم نيست از همان حساب بانكى برداشت نماييد، بلكه از هر محل ديگرى باشدكافى است.

س373 : نظر مبارك حضرتعالى در خصوص اختصاص

دادن بخشى از مبلغ خمس به امر بازسازى اماكن و عتبات عاليات در عراق به ويژه حرم سامراء چيست؟ آيا مراكز و شماره حساب هاى بانكى اى كه از طرف دولت براى اين امر مشخص و اعلام شده است، معتبر مى باشند و مى توان پول را به حساب آنها واريز نمود؟ اگر پاسخ مثبت است، بنده در صورتى كه امسال مبلغ 260 هزار تومان بايد خمس بدهم چه ميزان از اين مبلغ را اجازه مى فرماييد كه به اين امر اختصاص يابد؟

چنان چه مطمئن باشيد كه صرف بازسازى مى شود، بسيار عمل خوبى است، الان در نزد من مبالغى جمع شده است و در صددم نزد كسى كه مطمئنم به مصرف بازسازى مى رسد بفرستم. اما آنچه از طرف دولت اعلام شده است، شما اگر خودتان اطمينان داريد، بپردازيد و شما مى توانيد تا نصف خمس خود را به آن محل اختصاص دهيد و اما نصف ديگر كه سهم سادات فقير است، در غير فقراء سادات نمى توان صرف نمود.

س374 : خانمى كه شوهرش هيچ گونه خرجى نمى دهد و بچه هايش به او مبلغى داده اند كه اين خانم مبلغ را به كسى داده كه با آن تجارت كنند وهر ماه مبلغى را به عنوان سود مى گيرد و با آن پول وسايل شخصى و... را تهيه مى كند، حالا مى خواهد بداند چكار كند، هميشه احساس گناه مى كند، ولى مجبور است. از شما عاجزانه كمك و راهنمايى مى خواهد كه چگونه از دست اين گناه خلاص شود و مالش را پاك نمايد.

چنان چه چيزى از پولى كه كسب كرده و در

ضمن يك سال خرج زندگى نموده، زياد آمد خمس آن زيادى لازم است و اما آن مقدار كه خرج كرده، خمس ندارد.

س375 : اگر كسى مالش را به گونه اى خرج كند كه آخر سال مالى، چيزى اضافه نيايد، بايد خمس بدهد؟ (مثلا سفر خارج رود كه ضرورتى ندارد)

خير لازم نيست خمس بدهد; به شرطى كه خرج عقلائى باشد نه سفهى.

س376 : خمس شامل چه افرادى و با چه شرايطى لازم مى باشد و چگونه بايد انجام گيرد و به چه كسانى تعلق مى گيرد و به چه كسانى بايد مراجعه كنيم؟

كسى كه كاسبى دارد يا زراعت مى كند و حقوق مى گيرد، چنان چه يك سال از اولين استفاده او بگذرد و در اين مدت خانه تهيه كند و مخارج سال خود و خانواده اش را بدهد و چيزى زياد بيايد، يك پنجم آن را بايد به عنوان خمس بدهد، البته نصف خمس كه سهم امام است، به مرجعتان بدهيد بهتر است.

س377 : در كدام سوره و آيه آمده كه بايد خمس داد و در كجا آمده صيغه جايز است؟

آيه خمس در سوره انفال آيه 41 است. آيه متعه _ صيغه _ در سوره نساء آيه 24.

س378 : 1. شهريه طلاب به نظر معظم له خمس دارد يا خير؟

2. هدايايى كه به طلاب مى دهند و ما مطمئن هستيم كه از وجوهات تهيه شده آيا خمس دارند يا خير؟

3. آيا شما اين اجازه را به عموم طلبه ها مى دهيد كه مقدارى از خمسى كه والدين طلاب مى پردازند، قسمتى را براى تهيه كتاب يا مخارج ديگرى كه مربوط به تحصيل است استفاده كنند؟

4.

همين فرض در مورد خمسى كه خود طلاب مى پردازند، نيز شما اجازه مى دهيد يا خير؟

1. شهريه طلاب در حكم منفعت كسب است و چنان چه سال بگذرد و زيادى از مخارج بود، خمس دارد.

2. هدايايى كه به طلاب داده مى شود ولو وجوهات باشد حكم منفعت كسب را دارد.

3. بله، مجاز است.

4. در سهم مبارك امام اجازه مجتهد لازم است و من اجازه مى دهم.

س379 : خمس و زكات به كسى كه نان آور خانواده است و شوهر و بچه سيد هستند، تعلق مى گيرد؟

خانمى كه نان آور است، براى مخارج زندگى مى تواند به شوهرش خمس بدهد، ولى اگر نان آور مرد باشد نمى شود براى مخارج به زنش و بچه خمس بدهد.

س380 : من حدود سه سال است كه مشغول كار هستم آيا پولى را كه براى خرج عروسى جمع كرده ام خمس دارد يا نه؟

بله، خمس دارد.

س381 : شخصى مدعى است كه عقيده به دادن حقوق شرعى _ سهم امام(عليه السلام) _ به روحانى و مرجع ندارد، و مصرانه مايل است خودش آن را در مواردى كه مطابق شرع مى داند ويقين دارد، مورد رضايت امام زمان (عج) مى باشد، مصرف نمايد; آيا شما اجازه مى دهيد آن را خودش به مصرف شرعى بحسب تشخيص خودش برساند؟

بله، مجاز است; به شرط آنكه به همان مصرفى كه مرجعش مصرف مى داند، صرف نمايد.

ح__ج

س382 : من مردى 34 ساله هستم و از من خواسته شده، براى دايى مرحومم، حج نيابتى به جا آورم، من در حال حاضر توانايى ثبت نام به مكه و رفتن به حج را دارم، ولى به دليل

اينكه مهريه همسرم را تاكنون به طور كامل پرداخت نكرده ام، (حدود 15 ميليون تومان ديگر) هنوز اقدام به اين عمل ننموده ام; آيا من مى توانم به نيابت ازآن مرحوم حج را به جا آورم؟

بجا آوردن حج به نيابت آن مرحوم هيچ اشكال ندارد، مورد اشكال، حج واجب بر خود انسان است.

س383 : اگر جوان مجردى پولى داشته باشد و مى تواند با آن ازدواج كند يا حج واجب انجام دهد، اولويت با كدام است; يعنى اگر اين پول را صرف ازدواج كند، ديگر نمى تواند به حج واجب برود و اگر اين پول را صرف حج واجب كند، ديگر نمى تواند ازدواج كند; بنابراين وظيفه اين جوان مجرد چيست؟

اگر شرائط ديگر وجوب حج محقق باشد و جوان هم راه ديگر براى رفع حاجت ازدواج مانند(صيغه موقت) داشته باشد يا قدرت بر صبر داشته باشد و در مشقت نيفتد، بايد به حج برود وگرنه خرج ازدواج نمايد.

س384 : تشرف هر ساله به عمره و حج استحبابى اولويت دارد يا قضاى حاجت و كمك به مؤمن; مانند خريد جهيزيه يا دادن هزينه ازدواج يا خريد يخچال يا لوازم ضرورى براى همسايه يا نيازمندانى كه قادر به تهيه آنها نيستند؟ در خصوص كسانى كه چند سال يكبار يا براى سال اول مشرف مى شوند چگونه است؟ همچنين در خصوص كسى كه هر ساله به حج تمتع مشرف مى شود؟ لطفا اگر سند روائى دال بر اولويت وجود دارد، ذكرنماييد.

در صورت امكان جمع بين هر دو بنماييد وگرنه قضاء حاجت مقدم است. بله، كسى كه سال اولى كه مشرف مى شود، بعيد نيست حج مقدم باشد; البته

اينها در مورد غير حج واجب است و اما حج واجب قطعاً مقدم است.

س385 : در تلبيه گفتن، آيا لبيك آخر (پنجمى) گفته مى شود يا خير؟

لبيك آخرى چهارمى است.

س386 : اگر در هنگام حج در بعضى مسايل مشكلى داشتيم و ندانيم تكليف چيست، آيا مى توانيم به مجتهد ديگرى رجوع كنيم، در صورت رجوع شما چه كسى را معرفى مى كنيد؟

تبعيض در تقليد، خلاف احتياط است و چنانچه چنين مسأله اى پيش آمد، احتياط كنيد يا به وسيله تلفن يا فاكس و يا اينترنت از مرجعتان سئوال كنيد.

س387 : در رمى جمرات، در سنگ زدن به شيطان طبقه اول با طبقه دوم تفاوتى وجود دارد؟

بله، اكتفاء به رمى طبقه دوم خلاف احتياط است.

س388 : ماكه در جحفه احرام مى بنديم، آيا مى توانيم در تهران غسل احرام انجام دهيم؟

البته غسل احرام واجب نيست و مستحب است; و چنان چه در تهران غسل كنيد و همان روز به جحفه برسيد و در جحفه غسل نكنيد، اشكالى ندارد و اگر نرسيديد در آن روز مستحب است دو مرتبه غسل كنيد.

س389 : با توجه به اينكه در جامعه، افرادى نيازمند هزينه تحصيل يا هزينه ازدواج يا مايحتاج ضرورى زندگى هستند، آيا بهتر است بنده كه چند بار به عمره مشرف شده ام، دوباره به عمره مشرف شوم يا هزينه آن را صرف امور ذكر شده بنمايم؟ آيا فرقى بين همسايه بودن فرد نيازمند يا رحم بودن يا غيرآنها وجود دارد؟

اگر جمع ممكن است به هر دو عمل شود وگرنه رفع حوائج مسلمان خصوصاً همسايه و رحم مقدم است.

س390 : در اصابت سنگ حاجيان به جمرات، آيا بايد

به خود ستون ها بخورد؟

بله، بايد به ستون ها بخورد; يعنى انداختن در محل نزديك به جمرات كافى نيست.

قض_اوت

س391 : اگر پسر بچه اى در بدو سن تكليف در يك عمل مطايبه اى و غيرمقصود و بدون هيچ غرضى و در يك نزاع غيرجدى دقيقاً مشابه دعواى دو كودك كه بر سر يك چيز بسيار ساده دعوا مى كنند و بدين صورت كه ابتدا مقتول كه تقريباً 18 ساله است، يك شىء فلزى (متر فلزى كه با آن پارچه را متر مى كنند) را به سمت متهم پرتاب كند و متهم به قتل نيز- طبق شناسنامه 16 ساله - متقابلا همان شىء را به سمت او از فاصله 4 الى 5 مترى پرتاب مى كند كه به صورت اتفاقى به بنا گوش او اصابت مى نمايد و وى فوت مى كند. در حالى كه نه قصد و غرضى مبنى بر قتل در ميان باشد و نه اينكه از آلت و ابزارى استفاده شده باشد، كه آلت قتاله باشد و نه اينكه از چنين كسى با چنين سنى كه دوست صميمى مقتول نيز مى باشد، چنين امرى اصلا و تحت هيچ شرايطى چنين امرى قابل تصور نمى باشد. در حالى كه اين دو باهم رابطه خويشاوندى سببى دارند. و برادر مقتول داماد خانواده متهم به قتل نيز مى باشد. خواهشمند است نظرتان را در خصوص عمدى يا شبه عمدى يا غيرعمدى بودن اين امر بيان فرماييد.

اين كشته شدن نه عمدى است، نه شبه عمد، بلكه خطاى محض است و ديه قتل خطائى معلوم است و خلاف شرع هم نكرده است.

س392 : اگر حكم اختلاف مالى

در دادگاه يا نزد ريش سفيدان، منوط به نظر كارشناس دادگسترى در امور مالى شود و اختلاف بر سر دادن پول به ديگرى است. اگر ما به كارشناس پول بدهيم تا قيمت كمترى يا بيشترى از واقعيت بر روى مال يا جنس بگذارد تا سود كنيم و طرف ديگر متضرر شود و كارشناس قبول كند;آيا كار ما گناه است و رشوه؟ آيا كار كارشناس هم خلاف است و پولش حرام؟ آيا راهى براى توجيه شرعى اين كار هست؟ آيا در اين موضوع فرقى بين اينكه طرف مقابل پولدار هست يا نه هست؟

كارى خلاف است و خيانت محسوب مى شود و پول براى گيرنده هم حلال نيست و راهى براى توجيه شرعى آن به نظر نمى رسد، مگر آنكه به طرف بگوييد كه من اطمينان به نظر اين كارشناس ندارم و ممكن است قيمت اين جنس بيشتر باشد، ولى من بيش از اين مقدار حاضر به معامله نيستم، در اين صورت معامله هم صحيح هم لازم است و پولى هم كه به كارشناس مى پردازيد هبه كنيد; يعنى ببخشيد و يا راضى باشيد به تصرف او در اين مال كه در اين دو صورت مال هم حلال مى شود.

س393 : آيا يك قاضى بعد از رسيدن به مقام قضاوت، مادامى كه بر اساس علم خود و بدون تحت تاثير ديگران حكم كند، مصونيت شرعى در پيشگاه خدا دارد؟ (منظور اين است كه اگر قاضى اشتباهاً حكم به اعدام شخصى داد و يا با حكم غلط كسى را چند سال زندانى كرد و عمر او و آبرويش را از بين برد و البته كسى هم تا آخر

متوجه نشود كه قاضى اشتباه كرده است در اينجا قاضى مصونيت شرعى دارد) آيا خداوند متعال در اين قبيل موارد براى فرد بى گناه درجاتى را در نظر مى گيرد؟

در چنين مواردى چنانچه بر قاضى اشتباه خودش ثابت شود واجب است اعلام اشتباه كند و نسبت به خسارت مادى حتى آنچه در مقابل اعدام بايد بدهد كه ديه قتل خطئى است، بايد از بيت المال پرداخت شود.

س394 : شبه اى كه براى يكى از دوستان بنده پيش آمده يك مسأله فقهى و كلامى است كه به راستى حكم كشتن كافر چيست؟ و آيا شارع مقدس دستور به حمله و كشتن كافران را مى دهد؟ با توجه به آيه 29 سوره توبه كه در آن دستور مقاتله با اهل كتاب داده شده است تا اينكه به خوارى جزيه بپردازند; آيا اين منافاتى با اخلاق و اصول انسانى ندارد، حتى منافات با آيات ديگر قرآن كه مى فرمايد اگر با شما مشركين جنگيدند، بجنگيد يا آياتى كه به كافران مى فرمايد دين شما براى شما و دين ما براى ما. همچنين آيا امام على(عليه السلام)موافق حمله عمر به ايران بوده و موضع ائمه در اين مورد چه بوده؟ آيا كشتن يك زرتشتى مجاز است يا نه؟ آيا با كشتن يك كافر بايد مسلمان قاتل، قصاص شود؟

كشتن كافر به عنوان كافر جايز نيست، بلكه در صورتى كه جهاد باشد، واجب مى باشد.

س395 : در آيه 23 از سوره شريفه انفال آمده است كه بدترين چهارپايان(جنبندگان) نزد خداوند كسانى هستند كه نه مى شنوند، نه مى بينند و نه تفكر مى كنند، حال آيا داور يا داورانى كه بدون

بررسى محتويات پرونده و لوايح موجود و يا حتى از روى خصومت شخصى، مبادرت به صدور رأى مى نمايند، مشمول آيه فوق مى باشند؟ و با اين افراد چه برخوردى بايد داشت؟

اين افراد چه مشمول آن آيه كريمه باشند يا نباشند، عملشان خلاف شرع و خداوند جزاى سختى براى آنها در نظر دارد و اين دنيا در صورت بسط يد مجتهد و ثابت شدن اين كار قبيح تعزير قرار داده است.

س396 : در مورد آيه شريفه: «فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم»، آيا معنى آيه اين است كه چنانچه فردى يكى از اعضاى خانواده ما را به عمد كشت، براى قصاص ما مى توانيم فردى از اعضاى خانواده او را بكشيم يا فقط فرد قاتل بايد قصاص شود؟ و آيا در اين مسأله قيدى وجود دارد يا نه؟

معنى آن آيه كريمه اين است: اگر شخصى اعتدا كرد به شخصى، فقط شخص معتدى به مى تواند به همان شخص همان مقدار اعتدا نمايد. بنابراين مورد سئوال هيچ ربطى به آيه كريمه ندارد.

س397 : شرايط تحقق زناى به عنف چيست؟ مردى با وعده هاى گوناگون دختران دانشجو را اغفال نموده و پس از مدتى ارتباطات غير از زنا نهايتاً با برخى از آنان زنا نموده است و در دفاع از خود گفته است خود دختران هم تمايل داشته اند. آيا اين شيوه ها زناى به عنف است؟

خير اين زناى به عنف نيست، چون در حين عمل دختر با ميل و اختيار خود تسليم اين عمل شده است. چنانچه در حين عمل تمكن از جلوگيرى نداشته باشد و بدون رضاى او عمل محقق شده باشد

زناى به عنف است.

ديه سقط جنين

س398 : رأى حضرتعالى درباره ديه سقط جنين نامشروع چيست؟ مبلغ آن چقدر است و به چه كسى بايد داده شود؟

چنانچه نطفه باشد «16 درهم» و اگر علقه باشد «32 درهم» و اگر مضغه باشد «48 درهم» و اگر استخوان پيدا كرده باشد «64 درهم» و اگر گوشت روييده و تام الخلقه شد «80 درهم» و اگر روح دميده و پسر است «800 درهم» و اگر دختر باشد «400 درهم». هر درهم يك مثقال نقره شرعى است كه نصف مثقال صيرفى و يك چهلم آن مى باشد و به پدر و مادر و اقرباء آنها داده نمى شود، بلكه مال امام است.

س399 : آيا سقط جنين (حدوداً40 روزه) حرام است و در اين صورت ديه آن چقدر است؟

بلى حرام است و ديه آن تا نطفه است و در حد 40 روز است، 20 دينار و هر دينار يك مثقال طلا است.

ن__ذر

س400 : بنده مسئول هيئت عزادارى سيد و سالار شهيدان امام حسين(عليه السلام) مى باشم. چندى قبل تعدادى صندوق به طور امانت نزد عده اى از افراد گذاشته شد، تا نذورات خود را داخل آن بيندازند، ولى احتمال اين نيز مى رود كه عده اى هم نذورات و هم صدقات خود را داخل آن بيندازند. با طرح اين مسأله، خواستم از جنابعالى بپرسم كه آيا مى توان اين پول ها را صرف مخارج هيئت، شامل خريد تجهيزات و دادن شام و... كرد؟ اگر مى شود آن مقدار از پول ها كه با هم مخلوط شده اند را چگونه جدا سازيم و در مجموع چه كارى بايد كرد؟

چنانچه آن افراد را مى شناسيد از آنها

سؤال كنيد كه با اين پول ها چه كنيم. اگر نمى شناسيد و مصرف آنها را نمى دانيد، من اجازه مى دهم كه در عزادارى امام(عليه السلام) مصرف نماييد. و اگر مصرف را مى دانيد در آن صرف نماييد.

س401 : دادن نذر به سادات و قبول آن از طرف سادات چگونه است؟

شما اگر سيد نيستيد نمى توانيد از طرف سادات قبول كنيد.

س402 : اگر من نذرى كنم و فراموش كنم كه آن نذر چه بوده و در چه تاريخى بايد انجام مى شده است، چه بايد كرد؟

به حداقل محتملات كه به آن اطمينان داريد، در راه خير و عبادت در هر وقت كه خواستيد صرف نماييد.

س403 : حقير نذر كردم كه اگر دانشگاه آزاد قبول شوم پاى تخته سياه بنويسم «بى حجاب منتظر نگاه ديگران» الحمدلله قبول هم شدم. اگر اين كار باعث دشمن تراشى شود و در صورتى كه يادم نيست كه قول داده ام يا نذر كرده ام و نمى دانم صيغه نذر را خوانده ام يا نه؟ وفاى به اين عهد بر من واجب است؟

خير، واجب نيست.

س404 : بنده نذر كرده بودم به مدت 10 ماه يك دهم حقوق خود را صدقه بدهم، ولى بنا به مشكلاتى اين كار را انجام نداده ام به جاى اين كار در هر ماه مقدار كمترى پول (از يك دهم حقوق) را صدقه مى دهم. آيا بنده در نذر خودم تخلف كرده ام؟ واگر تخلف در نذر كرده ام چه مقدار بايد كفاره بپردازم؟

بله، نسبت به مقدار كمتر از يك دهم تخلف كرده ايد و بايد آن مقدار را صدقه بدهيد و به جهت تخلف نذر

كفاره هم بدهيد.

س405 : من جهت تهذيب نفس با خودم سوگندى ياد كردم، تا مدت زمان معينى برخى كارها را انجام ندهم و چندين غذاى خاص كه بسيار مورد علاقه ام بود نخورم، ولى متأسفانه مدتى نتوانستم به آن سوگندم كه فقط ميان من و پروردگارم بود وفا كنم; حال كه هنوز مدت معينى از زمان سوگندم مانده تصميم گرفتم به عهدم وفادار بمانم. براى آن عهدشكنى ام بايد توبه كنم يا كفاره دهم؟

براى عهد شكنى كه معصيت و گناه است، بايد توبه كنيد و كفاره بدهيد، به اين نحو - يا شصت فقير را سير كنيد يا دو ماه روزه بگيريد يا يك بنده آزاد كنيد - كه آخرى ظاهراً فعلا مورد ندارد.

س406 : شخصى نمى دانسته كه براى نذر واجب است صيغه خوانده شود و فقط نيت كرده; آيا بعد از رفع حاجت بايد به نذر خود عمل كند

من صيغه خواندن در نذر را لازم نمى دانم، بنابراين بايد به نيت نذر خود عمل كند.

س407 : من نذر كردم كه سه روز پشت سر هم روزه بگيرم و در دلم گفتم از فلان روز تا فلان روز مى گيرم، ولى نتوانستم روزه بگيرم حكمش چيست؟ وآيا در نذر كردن حتماً بايد نام خدا را ببرم (به عنوان صيغه نذر) يا مثلا بگويم نذر امام رضا مى كنم، نذرم صحيح است؟

در نذر تلفظ لازم نيست، ولى بايد در نيت چنين نيت كنيد; يعنى بناء قلبى داشته باشيد كه براى خدا اين عمل را انجام مى دهيد. فعل قلبى كفايت مى كند، البته گفتن لفظ بهتر است.

س408 : 1: اگر كسى نذرى كند و آن

را با تأخير زياد انجام دهد، گناه دارد يا هر وقتى باشد اشكال ندارد؟

2: اگر كسى نذرش را فراموش كند كه به چه صورتى بوده و فقط (مثلا) يادش بيايد كه پولى نذر كرده، ولى جزئياتش را به هيچ وجه بياد نياورد وظيفه اش چيست؟

3: آيا براى كليه امور حلال مى توان نذر كرد؟

1: تأخير در انجام، چنانچه نذر مطلق باشد و مقيد به زمان خاصى نباشد اشكال ندارد.

2: اگر مصرف را فراموش كرده مى تواند در مطلق وجوه خير صرف كند.

3: و اگر هيچ گونه مصرفى را تعيين نكرده باشد و براى كليه امور حلال نذر كرده باشد نذرش باطل است.

س409 : اينجانب در مسافرت به يكى از شهرهاى ايران مبلغى را براى امامزاده اى نذر كردم و امكان سفرم به آنجا فعلا نيست; چون 700 كيلومتر فاصله دارد در اين حالت چگونه نذر خود راادا كنم؟ (امكان دادن آن به مسافرها هم نيست).

اگر نذر مطلق كرده ايد، مى توانيد آن وجه را بدهيد كه براى آن امام زاده قرآن بخوانند و يا زيارت امام رضا(عليه السلام) به نيابت او يا حج و... انجام دهند. و اگر نذر كرده ايد كه صرف در تعمير مقبره آن امام زاده يا تشكيل مجلس در جوار او بنمايد و مسافرت به آنجا ممكن نيست يا مشقت زياد دارد و به اين زودى ها هم تمكن پيدا نمى شود، در امور خيريه اى صرف كنيد كه ثوابش عائد آن امامزاده بشود.

س410 : آيا مصداق نذر را مى توان تغيير داد؟ (مثلا نذر كنيم براى موضوعى يك گوسفند بدهيم و بعد از قطعيت نذر به جاى گوسفند پول بدهيم.

يا مثلا يك سكه طلا بدهيم. آيا چنين تبديلى صحيح است)؟ اگر يك گوسفند را بدون قيد و خصوصيتى نذر كنيم و در نظرمان باشد كه گوسفند صد هزار تومان است; حال آنكه گوسفند ارزان تر هم مى باشد و ما مطلع نبوديم، چگونه بايد نذر را ادا كنيم؟

به آنچه نذر كرده ايد عمل كنيد و تبديل آن به چيز ديگر جايز نيست گرچه قيمت آن زيادتر باشد. چنانچه درحين نذر كردن مقيد به اينكه صد هزار تومان باشد ننموده ايد، و فقط خيال مى كرديد قيمت اين مقدار است; گوسفند ارزان تهيه كنيد عمل به نذر كرده ايد و لازم نيست قيمت صد هزار تومان را مراعات كنيد.

س411 : من 20 سال پيش نذرى براى پسرم كردم كه در روز تولد حضرت امام رضا(عليه السلام)غذا بپزم و پخش كنم. فقط زبانى گفتم و معلوم نكردم چقدر و چه چيز را نذر كنم تا به حال اين نذر انجام شده است. حالا آيا مى توانم معادل آن وجه نقدى كه در توانم هست را به مستحق بپردازم يا مواد خشك نپخته بخرم و پخش كنم و يا بايد حتماً غذايى پخته شود گرچه به اندازه دو نفر باشد.

همان گونه كه نذر كرده ايد عمل كنيد. در صورتى كه نذر شرعى بوده است بايد عمل كنيد و دادن پول نقد و يا مواد خشك نپخته مجزى نيست.

قس_م

س412 : من قسم خورده ام كه مشروب نخورم; اگر به عهد خود وفا نكنم حكم آن چيست؟ (قسم به قرآن خداوند)

اولا شما را نصيحت مى كنم كه مشروب نخوريد، زيرا معصيتى بسيار بزرگ است و عواقب بد دنيوى

و اخروى زيادى دارد. و ثانياً در صورتى كه قسم به خداوند خورده ايد چنانچه عمل نكنيد، بايد فقير را اطعام كنيد يا به ده فقير لباس بدهيد.

س413 : به من كارى پيشنهاد شد. من هم چون از كار اطلاعاتى نداشتم و براى رهايى از پيشنهاد كننده، قسم خوردم وارد كار نشوم. حالا بعد از مدتى با اطلاعات كاملى كه از اين كار بعد دست آوردم، فهميدم كه اين كار زندگى من را تغيير مى دهد و مى خواهم وارد آن كار شوم. مسأله قسم خوردنم چه مى شود؟

قسم به غير اسم الله منعقد نمى شود و مخالفت با آن كفاره ندارد. و اگر با كلمه الله باشد، نبايد مخالفت نمود واگر مخالفت شود كفاره لازم است.

س414 : اگر شخصى جهت اثبات موضوعى، با علم و اطلاع بر دروغ بودن آن به جان كسى قسم بخورد، مثلا به جان پدرش، مادرش و برادرش يا به جان شخص ديگرى، و پس از مدتى حقيقت را براى شخصى كه برايش قسم دروغ خورده بگويد، حكمش چيست و براى جبران قسم هاى دروغى كه خورده بايد چه بكند؟

اين قسم ها كفاره ندارد.

ميت و ارث

س415 : چندى قبل، شخصى از دنيا رفت و افراد در تشييع او شركت كردند. زمانى كه مى خواستند پيكر ميت را داخل ماشين بگذارند، يكى از نزديكان ميت زير تابوت را گرفت و با اذكار مقدس يا حسين(عليه السلام) يا زهرا(عليها السلام)، چندين مرتبه تابوت حامل ميت را بالا و پايين برد و حاضران نيز اين اذكار را تكرار نمودند و سپس ميت را داخل ماشين قرار دادند. بعد از چندى برخى اقوام به نامبرده

گفتند، انجام اين عمل درست نبوده است و موجبات اذيت و آزار ميت شده است و دليل آورده بودند كه در روايت آمده است: «بدن كسى كه تازه از دنيا رفته است، آسيب ديده و خرد مى باشد و تا زمانى كه دفن نشود و مورد سؤال و جواب قرار نگيرد، بدن راحت نيست». لطفاً نظر خود را در اين خصوص بيان فرماييد.

اين گونه حركات و اذكار مطمئناً موجب آزار و اذيت ميت نخواهد شد و بسيار عمل خوبى است و ميت هم از اين عمل فايده مى برد.

س416 : بنده امسال با خرج خودم سالگرد پدرم را گرفتم، و قيم شخص ديگرى است; آيا ثواب اين مجلس و فاتحه ها به روح پدرم مى رسد؟ (بنده 20 سال دارم).

ثواب به ايشان مى رسد و خوشحال مى شود كه پسرى مانند شما دارد و در فكر او است، تا مى توانيد براى او كار خير انجام دهيد.

اگر مادرتان زنده است به او خدمت كنيد كه آن مرحوم هم خوشحال مى شود، قطع نظر از ثوابى كه مترتب است.

س417 : اگر شخصى بدون وصيت بميرد و ورثه او نابالغ باشند، آيا جايز است از مال ميت براى او خرج شود؟ و همين طور آيا جايز است، در آن خانه غذا خورده شود؟

اگر بالغين از ورثه، از سهم خودشان كه با ارث به آنها مى رسد، با اجازه حاكم شرع خرج كنند جايز است و همچنين اگر مصلحت صغير و غيربالغ در آن باشد، جايز است وگرنه جايز نيست. اما غذا خوردن در آن خانه، در صورتى كه مبلغى به عنوان اجرت در سهم بچه در نظر

بگيريد يا صلاح صغير در آن باشد جايز است، به شرط مراجعه به حاكم شرع و اجازه از او.

س418 : خانمى در خواب مادر مرحومش را ديده است، مى گويد: در عالم خواب دو آقاى بلند قد، با صورت هاى بسيار جدى و با لباس مشكى در مقابل مادرم ايستاده بودند (ظاهراً از بابت بدهى مادرم آنجا بودند); مادرم از هر جاى خانه اش، تكه كوچك طلا پيدا مى كرد و به آن دو مرد مى داد، ولى آنها مى گفتند كه اين مقدار كافى نيست. تا اينكه تمامى طلاهايش را مى دهد و همه وسايل خانه (حتى لحاف و تشك) را به آن دو مرد مى دهد; اما آن دو نفر مى گويند كه اينها كم هستند. اين خانم مى گويد در عالم خواب من در كنار مادرم بودم و سه تكه طلا داشتم كه آنها را درجيبم پنهان كردم و به مادرم ندادم و مادرم را مى ديدم كه خيلى پريشان است و دنبال چيز با ارزشى براى پرداختن بدهى مى گردد. آن سه تكه طلايى كه داشتم عبارت بودند از:

1. انگشترى از مادرم به ارث رسيده است و الان آن را دارم.

2. گردنبندى كه مال پسر بچه ام بود و مادرم در زمان حيات، پسرم را به پارك برد و گردنبند دزديده شد.

3. انگشترى كه تا حالا مانند آن نديدم.

حال اين خانم مى پرسد كه مادرم چه گرفتارى دارد و من براى بر طرف شدن گرفتارى ايشان بايد چه كار كنم؟

آيا براى عمل به پاسخ شما، حتماً بايد شما مرجع تقليد من باشيد؟

من دو خواهر و يك برادر دارم، پس ار مرگ

مادرم، يك ششم مالش را خرج مخارج ايشان كرديم. هر كدام از دخترها يك ششم و برادرم دو ششم ارث بردند. خواهرم از سهم خودش براى مادرم نماز قضا گرفت. در حال حاضر از نظر مالى در مضيقه هستم. بايد چه كار كنم؟

به قدر امكان، ديون مادرتان را اعم از مادى و معنوى، مانند قضاء نماز و روزه انجام دهيد، معلوم مى شود گرفتار است. اگر مديون است، دين او را اداء كنيد، اگر صاحبش را نمى شناسيد رد مظالم بدهيد.

س419 : پدرى دارم حدوداً 54 سال دارد. - الحمدلله - از لحاظ بدنى هم در صحت كامل به سر مى برند، اما متأسفانه اهل نماز و روزه و ساير مسائل فقهى نيست و به خيلى از مسائل بدگمان و بدبين است سوال نخست من اين است: من كه پسر بزرگ خانواده هستم، آيا بعد از ايشان فرايضى كه از ايشان قضا شده و مى شود، به عهده اينجانب است؟ و با در نظر داشتن اين مطلب كه تذكر دادن به ايشان موجب رنجش ايشان مى شود، اگر در اين گونه مواقع، به خاطر تذكر در امورات دينى بگويد اگر تذكر بدهى، عاقت مى كنم، آيا تكليف از من ساقط مى شود؟

سوال دوم: پدر بزرگى داشتم كه به رحمت خدا رفت، يكى از آشنايان از جسد ايشان چندين عكس گرفته است، نگاه كردن به اين عكس ها چه حكمى دارد؟

تذكر دادن به انجام فرائض نماز و روزه، نه اينكه بد نيست، بلكه از واجبات شما است و گفتن اينكه عاقت مى كنم، هيچ اثرى ندارد، تا مى توانيد سعى كنيد كه ايشان را وادار به

انجام وظائف شرعى بنماييد.

چنانچه نماز نخوانند، بعد از مردن به عهده شما است بايد بخوانيد.

نگاه كردن به عكس هاى جسدشان، هيچ اشكالى ندارد، البته به عورت ميت نبايد نگاه كنيد.

س420 : من مردى 48 ساله هستم كه مرحوم پدرم پس از طلاق مادرم در 40 سالگى با خانمى ازدواج كردند و مادر خوانده من به دليل ناراحتى زنانه بچه دار نشد و اكنون 83 ساله و بيمار مى باشد، آيا نامبرده كه فاميل درجه يك ندارد و همه فوت كرده اند و يك مشت بچه برادر و بچه خواهر دارد، پس از فوتش من مى توانم در اموالش ادعايى داشته باشم؟

خير نمى توانيد.

س421 : در يك قبرستان يازده عدد قبر وجود دارد و قرار است در آنها يازده مرده دفن شود، پس از غسل و دفن كردن، موقع حسابرسى، مرده شور مى گويد كه من ده نفر را غسل دادم; در حالى كه در قبرها يازده نفر دفن شده است. سوال اين است كه تكليف آن يك نفر كه بدون غسل دفن شده است چيست؟ و چگونه مى توان در بين آن يازده نفر كه دفن شده اند، آن يك نفر را پيدا كرد و غسل داد؟

چنانچه محذورى نداشته باشد، بايد همه را يك مرتبه غسل دهد وگرنه غسل ساقط است و چنانچه ممكن است بعضى را غسل دهد، بايد غسل دهد.

س422 : ميتى را غسل دادند و كفن نمودند و داخل قبر قرار دادند; كسى كه مشغول امور تلقين واعمال ديگرشد، مقدار بسيار كمى خون در روى لب ميت ديد، به گونه اى كه به جايى سرايت نمى نمود. شخص مربوطه كار خود را

تمام نمود و قبر را پوشاندند، بعداً نزديكان ميت را احضار كردند كه از بالاى قبر آثار خون را در كفن ميت مشاهده كردند; البته اين مطلب را با شك و ترديد ابراز مى داشتند و مى گفتند كه مطمئن نيستند و شايد هم اشتباه كرده باشند; اين در حالى است كه شخصى كه داخل قبر شده كاملا مطمئن باشد، آيا بايد مقدار كمى خون كه روى لب ميت بود را پاك مى كردند و چون شخصى كه داخل قبر شده بود نسبت به اين مسأله بى توجهى كرده است، آيا گناه كرده و در صورت ارتكاب معصيت، چگونه بايد جبران كند؟ در خصوص ادعاى توأم با شك و ترديد نزديكان ميت نظر مبارك چيست؟

اگر به بدن ميت نجاستى برسد، بايد تطهير شود حتى بعد از دفن، به شرط آنكه بعد از گذاشتن در قبر و دفن تطهير موجب هتك يا مشقت نباشد و اگر شك در نجاست باشد، تطهير لازم نيست. بنابراين نزديكان ميت وظيفه نداشته و ندارند و شخصى كه داخل قبر رفته، اگر يقين به نجاست داشته در آن وقت موظف بوده آب بكشد و فعلا اگر او هم شك نموده يا آب كشيدن مشقت داشته باشد، تكليف ندارد.

و خداوند تعالى غفار است، در صورت توبه، او را مى بخشد اگر گناه كرده باشد.

س423 : اگر پس از اينكه ميتى را در قبر نهادند و روى صورت او مقدارى آب كه مخلوط آب زمزم، آب علقمه و آب فرات است، به جهت تبرك بريزند (در حد يك ليوان) به گونه اى كه حنوط پيشانى پاك شود، آيا اين عمل درست است و

اگر درست نمى باشد، در صورتى كه اقدام كننده جهل به مساله داشته است نظر مبارك چيست؟

خود آب ريختن جايز است، ولى لازم است پس از پاك شدن حنوط، دو مرتبه عمل حنوط را انجام دهند و اگر قبر ميت را پس از پاك شدن حنوط بپوشانند، تا موقعى كه نبش قبر اهانت به ميت نباشد، بايد نبش نموده و عمل تحنيط را انجام دهند.

س424 : اگر فرضاً مادر من از دنيا رفته باشد و من براى او قرآن بخوانم، ثواب بيشترى به او مى رسد يا اينكه وقتى قرآن مى خوانم، ثواب آن را به روح چند نفر هديه نمايم; يعنى آيا در حالت دوم، ثواب بين آن چند نفر تقسيم مى شود يا به همه به يك ميزان مى رسد؟

بين علماء اختلاف است و منشأ آن اختلاف روايات است; بعضى معتقدند كه به هر كدام از آنها، چند ثواب كامل قرآن داده مى شود و بعضى مى گويند، توزيع مى شود. من خودم در اعمال، چون عقيده ام توزيع است جداگانه مى خوانم، مثل قرآنى كه سحرها مى خوانم. در اين ماه يك قرآن بيشتر نخواندم و آن را هم به روح دو نفر يكى ملكه نبوت خديجه كبرى و ديگرى ملكه ولايت نرجس خاتون، هديه نموده و ثوابى كه از اين عمل به من مى رسد به روح پدر و مادرم هديه نمودم.

س425 : با توجه به اينكه نماز ليلة الدفن نمازى است كه به جاى خيرات، در شب اول قبر ميتى خوانده مى شود، آيا مى توان اين نماز را يك خيرات هميشگى در نظر گرفت و هر شب آن را

به جا آورده و ثواب آن را به روح آن ميت هديه نمود؟

در يك شب به عنوان نماز كلى مانعى ندارد، ولى به عنوان نماز خاص با كيفيت مخصوص جايز نيست.

س426 : اگر كسى متوجه شود كه پدرش همه اموال خود را از طريق مشروع به دست نياورده و خانه اى كه در آن زندگى مى كنند و ساير اموال دچار مشكل است، وظيفه فرزند در مقابل اموالى كه از پدرش به ارث برده چيست؟ آيا احترام و اطاعت از چنين پدرى لازم است؟

اول بايد ديون پدر را اداء نمايد، بعد در آن اموال تصرف كند، مرتبه اول نهى از منكر، عدم احترام و عدم اطاعت است.

س427 : مرحوم پدرم در سال 83 فوت شد و مقدار 6000 متر زمين كه 2000 متر آن باغ است، سهم اين جانب شده است. حال سؤالم اين است، ثلث پدرم را كى و چگونه بدهم. آيا مى توانم درطول زندگيم به تدريج بپردازم يا بايد زمين را هرمقدار كه خريدند بفروشم و حق ايشان را بدهم؟ پول ثلث ميت صرف چه كارى بشود كه براى ميت مؤثرتر باشد؟

پدرتان اگر وصيت نكرده اند كه ثلث صرف خودشان بشود، شما تكليفى نداريد و اگر وصيت كرده اند، لابد نوشته اند يا گفته اند كه كجا و در چه راهى مصرف شود; اگر وصيت كرده اند كه ثلث صرف خودم شود و مصرف را تعيين نكرده اند در مطلق كارهاى خير، از قبيل اطعام به فقراء، خرج عزادارى امام حسين(عليه السلام) و اداء دين مضطرين و امثال اينها بنماييد.

س428 : حدود سى و شش سال از فوت پدر بزرگ اينجانب مى

گذرد. محل دفن ايشان ديگر وضعيت مناسبى ندارد; بطورى كه مورد ناراحتى خانواده شده است. آيا امكان جابجايى اين قبر هست و چه شرايطى دارد؟

چنانچه مى توانيد نبش قبر كرده و ميت را انتقال دهيد; به گونه اى كه اهانت به مرده نباشد اشكال ندارد.

س429 : آيا پسر و دختر از مادر به يك اندازه ارث مى برند؟ اگر نه به چه اندازه؟

اگر وارث يك پسر و يك دختر باشند، مال را سه قسمت كرده دو قسمت را پسر و يك قسمت را دختر مى برد.

س430 : اگر يكى از وراث غيرمسلمان، در بيمارى منتهى به فوت مورث خود مسلمان شود، آيا موجب محروم شدن ساير وراث از ارث مى شود؟

اگر يكى از ورثه، قبل از موت مورث مسلمان شود، حكم همان وضعيتى را دارد كه مورث بميرد و يك وارث مسلمان دارد و بقيه كافرند; بنابراين مانع از ارث ȘјϙƠديگران مى شود.

س431 : شخصى يك قطعه باغ انگور خود را به مدت صد سال، وقف خاص براى روضه خوانى حضرت سيد الشهداء مى كند; صد سال منقضى شده و جده مادرى يكى از فرزندان آن مرحوم بوده; اين شخص(جده مادرى) دو دختر و دو پسر داشته، حال سهم الارث فرزندان به چه صورت بين آنان تقسيم مى گردد؟

اين وقف، وقف منقطع الاخر بوده و به مجرد فوت واقف، آن محل مسلوب المنفعة، منتقل به ورثه او و كسانى كه در آن وقت ارث مى برند مى شود واگر آنها هم مرده اند هر كدام به مقدار حصه شان به ورثه آنها مى رسد.

س432 : در ميراث زوجه گفته مى شود كه از قيمت اعيان

و اشجار ارث مى برد. اگر بواسطه مرور زمان يا در اثر حوادث قهرى از قبيل طوفان و زلزله اعيان و اشجار تلف شود و چيزى از آن باقى نماند، آيا ساير ورثه مى توانند در عرصه - بدون در نظر گرفتن حق زوجه - تصرف نمايند؟ اگر ورثه از پرداخت حق زوجه نسبت به اعيانى امتناع كنند، آيا زوجه مى تواند با فروش ملك، حق خود را استيفا كند؟

تصرف ورثه در عرصه و اعيان مطلقاً جايز است، چون ظاهر ادله اين است كه نامفهوم پس به مجرد موت، قيمت اعيان به ورثه منتقل مى شود. بنابراين تصرف ورثه در عرصه بدون در نظر گرفتن حق زوجه درست است

و زوجه نمى تواند با فروش ملك حق خود را استيفاء كند.

بله مسأله ديگرى پيدا مى شود و آن حق تقاص است كه ما قائليم و شرايطى دارد كه در محلش ذكر شده است.

س433 : اگر متوفى وصيت كرده باشد كه جزئى از اموالش را به شخص معينى بدهند، آيا عمل به آن واجب است؟

اگر عنوان هبه بر چنين وصيتى منطبق باشد، آيا قبض در صحت آن شرط است؟ موهوب له مى تواند از ماترك متوفى، بدون اذن يا موافقت ورثه، مال مورد وصيت را قبض نمايد؟

چنانچه كمتر از ثلث ماترك اوست عمل به آن واجب است و قبض درصحت آن شرط نيست; ولى موصى له نمى تواند بدون رضايت ورثه، مال مورد وصيت را قبض كند، چون مال مشاع است.

س434 : پدرى داراى 3 فرزند مى باشد، يك پسر و دو دختر. بعد از مرگ پدر، يكى از دخترها و چند سال بعد هم پسر اين

خانواده فوت مى كنند و از اين خانواده فقط يك دختر باقى مى ماند. بايد به اين نكته هم اشاره شود كه در حال حاضر تمام دارايى هاى اين پدر چند فقره زمين مى باشد كه در اختيار فرزندان پسر اين خانواده است. حال كه دختر خانواده درخواست ارث خود را از برادر زاده ها مى كند، آنها مى گويند شما سهمى نداريد و بايد در زمانى كه پدر ما زنده بود، تقاضا مى كردى و الان به شما و فرزندان آن يكى دختر هم چيزى تعلق نمى گيرد. حال سوال من اين است، آيا گذشت زمان باعث مى شود كه فقط به پسر و فرزندان آن ارث برسد و به بقيه فرزندان دختر ارثى نرسد. لطفاً توضيح دهيد.

چنانچه پدر در زمان خود چيزى به كسى نداده و وصيت هم نكرده، اموال او 2 قسمت مى شود نصف آن براى پسر و نصف ديگر 2 قسمت مى شودكه بين دو دختر تقسيم مى شود.

عزادارى و اعياد

س435 : وظيفه ما در مراسم هاى مداحى، كه اشعارى خوانده مى شود و علماء خواندن آن را جايز نمى دانند يا سبك خواننده ها مى خوانند يا دروغ هايى در قالب مصيبت به ائمه(عليهم السلام)نسبت مى دهند(روضه دروغ مى خوانند) چيست؟ آيا ترك اين گونه مجالس واجب است؟

چنانچه مرجع تقليدتان فتوى مى دهد، به حرمت آن، ترك آن قبيل مجالس از باب نهى از منكر واجب است; مگر آن كه تالى فاسدى مترتب برترك آن بشود ويا بدانيد نهى از منكر شما اثرى در جلوگيرى ندارد.

س436 : در راست و دروغ بودن روضه ها، آيا بايد يك مطلب در كتب

متعدد موثق، آمده باشد يا اينكه بودن در يك كتاب موثق كافى است واگر در كتاب موثقى مطلبى به صورت غيرمشهور آمده باشد، آيا خواندن آن به عنوان روضه و مصيبت جايز است؟

در هر سه مورد خواندن روضه جايز است.

س437 : آيا اين كلام صحيح مى باشد «حقوق شخصى كه در تاسوعا و عاشوراى حسينى به سركار مى آيد حرام مى باشد» و دركل كاركردن در روزهاى تاسوعا و عاشوراى حسينى چه حكمى دارد؟

حقوق حرام نيست، ولى براى شعائر حسينى كار نكردن بهتر است و كار كردن در روز تاسوعا و عاشورا حرام نيست.

س438 : آيا شركت كردن در دسته هاى سينه زنى و زنجير زنى بهتر است ياخواندن زيارت عاشورا و كتاب در مورد مصيبت سالار شهيدان در روزهاى تاسوعا و عاشوراى حسينى؟(بغير از حضوردر نماز جماعت)

هيچ تنافى بين اين اعمال نمى باشد و همه اش خوب است.

س439 : آيا حضور در مراسم نوحه خوانى براى امام حسين(عليه السلام) كه كلماتى به كارمى رود كه در شأن امام حسين نمى باشد و در اين مراسم اشخاص پيراهن هاى خود را در مى آورند و به خود سيلى و مشت مى زنند جايز مى باشد؟

آنچه به حسب عرف عقلاء و شارع عنوان عزادارى امام حسين(عليه الاف التحيه و الثناء) باشد خوب است و بايد در عزادارى شركت نمود و جلوى حرف هاى غيرمناسب را بايد گرفت.

س440 : در حسينيه ها و مساجد بيشتر مناطق- به خصوص روستاها- مراسم شبيه خوانى (شبيه خوانى: نمايش وقايع حادثه كربلا است كه به صورت سنتى در يك مكان ثابت يا در حال حركت در مسيرهاى عزاداران حسينى انجام مى

شود) به اعتبار اينكه از سنتهاى قديمى است، برگزار مى شود كه گاهى اثر مثبتى در نفوس مردم دارد، اين مراسم چه حكمى دارند؟

در صورتى كه بعضى از اعمال موجب اهانت به اهل بيت(عليهم السلام)نباشد، كارى است عقلانى و شرعى و بسيار خوب است.

س441 : در بعضى از مساجد در ايام عزادارى از عَلَم هاى متعددى استفاده مى شود (چوب يا آهن بزرگى است كه به صورت افقى بر روى كتف انسان در جلوى هيئت ها و دسته هاى عزادارى حسينى به عنوان نوعى شعار حمل مى شود و بالاى آن صفحه هاى فنرى قابل انعطافى وجود دارد كه مزيّن به پَر و جواهرات و مجسمه و غيرآنهاست.) كه داراى تزئينات زياد و گرانبهايى است و گاهى موجب سؤال متدينين، از اصل فلسفه آنها مى گردد كه در برنامه هاى تبليغى خلل ايجاد مى كند و حتّى با اهداف مقدس مسجد تعارض دارد، حكم شرعى در اين رابطه چيست؟

اين اعمال فى نفسها جايز است و به عنوان شعائر حسينيه راجح هم مى شود.

س442 : اگر شخصى عَلَمى را براى عزادارى سيدالشهدا (عليه السلام) نذر كرده باشد، آيا جايز است مسئولين حسينيه از قبول آن خوددارى كنند؟

نذر صحيح است و لازم العمل و نبايد قبول نكنند، مگر آنكه احتياج به آن نباشد، در اين صورت مى توانند، قبول كنند و بفروشند و پول آن را در كارهاى مربوط به مسجد مصرف بنمايند.

س443 : اگر بعضى واجبات از مكلّف به علت شركت در مجالس عزادارى، فوت شود، مثلا نماز صبح قضا شود، آيا بهتر است بعد از اين در اين مجالس شركت نكند يا اينكه عدم شركت

او باعث دورى از اهل بيت (عليه السلام)مى شود؟

مگر شركت در اين مجالس سبب مى شود كه انسان قادر نباشد نماز بخواند، اين حرفها وسوسه شيطانى است و نبايد اعتناء نمود.

س444 : در بعضى از هيئت هاى مذهبى مصيبت هايى خوانده مى شود كه مستند به مقتل معتبرى نيست و از هيچ عالم يا مرجعى هم شنيده نشده است و هنگامى كه از خواننده مصيبت درباره منبع مطالب سؤال مى شود، پاسخ مى دهند كه اهل بيت(عليهم السلام)اينگونه به ما فهمانده اند و يا ما را راهنمايى كرده اند و واقعه كربلا فقط در مقاتل نيست و منبع آن هم فقط گفته هاى علما نمى باشد، بلكه گاهى بعضى امور براى مدّاح يا خطيب حسينى از راه الهام و مكاشفه مكشوف مى شود، سؤال من اين است كه آيا نقل وقايع از اين طريق صحيح است يا خير؟ و در صورتى كه صحيح نباشد، تكليف شنوندگان چيست؟

نه تنها صحيح نيست، بلكه خلاف شرع هم هست. حتماً بايد از اينگونه حرف ها جلوگيرى نمود و عزادارى كه بقاء دين مرهون آن است با اين گونه حرف ها منافات دارد.

س445 : صداى قرائت قرآن در مجالس حسينى بسيار بلند پخش مى شود، به طورى كه صداى آن از بيرون شهر هم شنيده مى شود و اين امر منجر به سلب آسايش همسايگان شده است و مسئولين و سخنرانان حسينيه اصرار به ادامه آن دارند، اين عمل چه حكمى دارد؟

در مواردى كه موجب اذيت مؤمنين بشود، بايد جلوگيرى نمود.

س446 : نظر شريف حضرتعالى نسبت به ادامه حركت دسته هاى عزادارى در شب هاى محرم تا نصف شب، همراه

با استفاده از طبل و نى چيست؟

خصوص نى را نمى دانم، ولى بقيه هيچ اشكالى ندارد و خوب است.

س447 : استفاده از آلات موسيقى مانند اُرگ (از آلات موسيقى و شبيه پيانو است) و سنج و غير آنها در مراسم عزادارى چه حكمى دارد؟

حرام است و جايز نيست.

س448 : باقيمانده اموالى كه به عنوان هزينه هاى مراسم عاشوراى امام حسين(عليه السلام)جمع آورى مى شود، در چه موردى بايد خرج شود؟

چنان چه مى شود نگه داشته و براى مراسم بعد استفاده شود نگه دارند و اگر ممكن نيست مى توانند در موارد خير ديگرى صرف نمايند.

س449 : آيا جايز است در ايام محرم از افراد خيّر اموالى را جمع آورى كرد و با تقسيم آنها به سهم هاى مختلف، قسمتى را به قارى قرآن و مرثيه خوان و سخنران داد و باقيمانده را براى برگزارى مجالس مصرف كرد؟

چنان چه تعيين مصرف خاصى در وقت پول دادن ننموده اند در موارد ياد شده مى شود صرف نمود.

س450 : آيا جايز است زنان با حفظ حجاب و پوشيدن لباس خاصى كه بدن آنان را بپوشاند، در دسته هاى سينه زنى و زنجير زنى شركت كنند؟

در صورت حفظ حجاب و نگاه نكردن به بدن مرد نا محرم اشكال ندارد.

س451 : آيا مرثيه خوانى زن در مجالس عزادارى، با علم به اينكه مردان نامحرم صداى او را مى شوند، جايز است؟

چنان چه صداى آنها مهيج شهوت جوانان نباشد، اشكال ندارد.

س452 : همان گونه كه مستحضريد پنج روز اول ماه ربيع الاول با ايام سقيفه و غصب خلافت حضرت على(عليه السلام) و وقايع شوم ديگرى كه سر منشاء حوادث تلخى چون

عاشورا مى باشد، مصادف است نظر حضرتعالى در خصوص حفظ حرمت اين چند روز، مانند ايام عزا چه مى باشد؟ نظر شما در خصوص اينكه اگر در مكانى كه به مناسبت ايام محرم و صفر سياه پوش شده است، حرمت اين ايام نيز حفظ شود و در اين چند روز نيز همچنان سياه پوش باقى بماند چيست؟

روز اول ربيع - قطع نظر از آنچه نوشته ايد - احتمالا روز شهادت امام عسگرى(عليه السلام) است، سياه پوش بودن بسيار خوب است و ظاهراً عمل مى شود.

و چون مصائب اشاره شده، منحصر به چند روز اول نيست از اين رو ميان ايام محرم وصفر و اين ايام سياه پوشى ها جمع مى شود.

ولى نظر من اين است كه تا روز هشتم كه احتمالا شهادت امام عسگرى(عليه السلام)است و مى گويند روز اول روز سم دادن به حضرت بوده و روز هشتم، روز شهادت آن حضرت است، سياه پوشى باقى باشد، البته در صورتى كه همه اين عمل را انجام دهند، نه يك نفر كه اهانت به حضرت است و اما بعد از هشتم مسلماً بايد جمع كرد.

س453 : آيا خواندن مصيبت، مثلا روايت اهل بيت به صورت خودمانى و به قصد اشك ريختن ايرادى دارد؟

چنانچه مصيبت مجعول نباشد; يعنى در كتب تاريخ و روايات ذكر شده باشد، اشكال ندارد، بلكه خوب هم هست.

س454 : نظر شما درباره استفاده از موسيقى هاى شادى آفرين در مجلس عروسى (با توجه به اين كه در تاريخ آمده پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور داده در عروسى حضرت فاطمه(عليها السلام)شادى كنند مثلا دف بزنند)، چيست؟ اكر مشكل دارد اسلام در چنين جشن

هايى چه چيز جايگزين ارائه كرده، تا هم حرام نباشد و هم مردم شاد باشند؟

خصوص غناء در شب زفاف براى زنها به قيد آن كه آلات ديگر مانند دف و... نباشد و مردان هم در آنجا شركت نكنند، جايز است. موسيقى و دف زدن مطلقاً حرام است.

س455 : نظر جنابعالى در رابطه با روى آتش راه رفتن به عنوان عزادارى براى سيدالشهداء(عليه السلام)، در روز عاشورا چيست؟

با فرض اين كه با جملاتى كه مى گويند و روى آتش مى روند و آتش آنها را نمى سوزاند، جاى هيچ تأمل و ترديدى نيست كه كارى است خوب و موجب تقويت عقايد مردم به مذهب و تشيع مى شود، بنابراين من معتقدم كار خوبى است.

س456 : آيا پدر و مادر مى توانند فرزند را از رفتن به مراسم عزادارى منع كرده يا به او بگويند (مثلا) خيلى نبايد در اين مراسم شركت كنى؟

چنان چه پدر و مادر از رفتن به آن مراسم اذيت بشوند و رفتن او براى ياد گرفتن مسائل دينى نباشد، بايد اطاعت نمايد.

س457 : آيا امر و نهى پدر و مادر در مورد امرى غير از واجبات و محرمات باعث ايجاد حكم ثانوى مى شود؟

در مواردى كه اطاعت واجب باشد، قهراً اين حكم مترتب بر عنوان ثانوى است.

س458 : نظر حضرتعالى در مورد مراسم تعزيه و شبيه سازى امام حسين(عليه السلام) و حضرت زينب و... آن هم توسط افراد معمولى چيست؟

كار خوبى است، فقط بايد رعايت كنند كه به جملات غيرشرعى و توهين آميز توهين به آن بزرگواران نشود.

س459 : آيا ايستادن خانم ها و تماشا كردن عزادارى آقايان كه گاهى لخت هم مى

شوند و اكثراً جوان هستند، اشكال دارد؟

نگاه كردن خانم ها به بدن لخت آقايان جايز نيست، ولى بر مرد واجب نيست كه خود را بپوشاند.

س460 : خواهشمند است بفرماييد كه آيا به عزادارى ها و مرثيه خوانى هايى كه با موسيقى همراه است، مى توان گوش كرد؟

خير، گوش كردن به موسيقى مطلقاً حرام است.

س461 : آيا زيبا بودن صداى يك مداح به نحوى كه انسان از شنيدن مداحى او لذت ببرد اشكال دارد؟

لذت بردن كه با موسيقى و غنا باشد، جايز نيست، ولى بدون آنها هيچ اشكالى ندارد.

س462 : در خصوص دو ماه عزادارى اهل بيت(عليهم السلام) در ماه هاى محرم و صفر نكته قابل توجه چنين است كه با توجه به مستندات تاريخى مصيبت از روز هفتم محرم شروع مى شود و تا اربعين ادامه مى يابد، ولى عملا مشاهده مى شود _ از اول محرم عزادارى شروع مى شود و اوج آن روز عاشورا است و تمام مى شود; اين درحالى است كه بخش اعظم مصائب از عصر عاشورا شروع مى شود. همچنين در آخر ماه صفر درست پس از رحلت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) وقايع حزن انگيزى چون سقيفه و غصب خلافت و به آتش كشيدن منزل وحى و... به وقوع پيوست كه اگر آن وقايع نبود، اصلا عاشورا به وجود نمى آمد، در واقع 5 روز اول ماه ربيع الاول بدترين مصيبت ها رخ داد كه سر منشا مصائب بعدى بود، ولى عملا ديده مى شود با پايان ماه صفر، هيچ گونه اقامه عزا و حتى يادآورى از اين مصائب نمى شود; آيا مناسب نيست جهت اصلاح اين امر ابتدا

مراجع معظم و ساير آحاد پيشقدم شوند. خواهشمند است نظرات راهگشاى خود را در اين زمينه بفرماييد.

شروع به عزادارى از اول محرم به دستور ائمه اطهار(عليهم صلوات الله الملك العلام) مى باشد و در دهه اول ربيع چنين دستورى نداده اند. ولى به واسطه امورى كه اشاره كرديد و ايام شهادت امام عسگرى(عليه السلام) خوب است تا هشتم ربيع مراسم عزادارى باقى باشد ولى بعد از غروب هشتم حتماً تمام مراسم عزادارى جمع شود.

س463 : صحن مسجدى كه طبق وقف نامه الى الابد بايد به عنوان صحن (حياط) باقى بماند، آيا جايز است از صحن به نفع مسجد مغازه بسازند و اجاره و يا سر قفلى آن را به ديگرى واگذار كنند؟

«الوقوف على حسب ما يوقفها اهلها»; يعنى بايد به وقف به همان گونه كه وقف شده است عمل شود و تخلف جايز نيست. بنابراين، در مورد سؤال مغازه ساختن جايز نيست.

س464 : دو سؤال را كه متفرع بر جواب آن حضرت است مطرح مى نمايم: الف از صحن مذكور قسمتى را به مسجد الحاق و قسمت ديگر آن را چند مغازه ساخته و سرقفلى آن را به ديگرى واگذار نموده و وجه آن را در همان مسجد هزينه كرده اند و بنا بر جواب حضرتعالى، تغيير عنوان صحن به مسجد و يا به مغازه برخلاف نظر واقف و معاملات مذكور خلاف شرع و باطل است; در اين صورت آيا حاكم شرع جامع الشرايط مى تواند با اجازه بعدى خود، اعمال خلاف شرع مزبور را تصحيح و امضاء كند يا تغييرات مذكور بايد طبق نظر واقف دوباره به حالت اولى بر گردد؟

ب: واقف مسجد فوق

الذكر برابر وقف نامه پنج مغازه وقف كرده و موارد مصرف عائدات آنها را سه قسمت كرده; يك قسمت آن را به مخارج مسجد و يك قسمت آن را به امام جماعت همان مسجد و يك قسمت ديگر آن را به عتبات عاليات مختص كرده است و در حال حاضر مغازه هاى مزبور در مسير خيابان واقع و از بين رفته است كه شهردارى در عوض آنها يك مغازه داده، ولى يكى از متصديان مسجد فوق الذكرهمان مغازه را هم فروخته و وجه آن را در همان مسجد مصرف كرده است و بنا بر جواب حضرتعالى عمل اين متصدى بر خلاف نظر واقف و خلاف شرع است در اين صورت آيا متصدى مذكور ضامن است كه عوض آن مغازه را خريدارى نمايد يا خير؟

موقوفات غير از مسجد اگر به آن غرضى كه وقف شده است استفاده نشود، تبديل آن و فروختن آن جايز است. بنابراين، اگر صحن مسجد به عنوان مسجد بودن _ ولى غير سقف باشد _ كه آن مقدار كه جزء مسجد شده است، بى اشكال است _ اگرچه به عنوان مسجد بودن نباشد و غرضى كه آن را وقف كرده اند فعلا مورد نداشته باشد _ و تمام آن تصرفات جايز است و اما آن مقدارى كه جزء مسجد نشده است، چون خراب كردن و به حالت اوليه برگرداندن موجب مشقت و ضرر اجتماع مى شود _ استناداً به حديث شريف «لاضرر» من اجازه مى دهم به همين نحو باقى بماند و اما آن عملى كه متصدى مسجد راجع به آن مغازه نموده است به نظر من اشكال ندارد.

س465 : در مراسمى

كه به نام اهل بيت خصوصاً ابى عبدالله(عليهم السلام) اقامه مى شود، آيا لخت شدن و سينه زدن اشكال دارد؟

خير، اشكال ندارد. چنان چه نامحرم به بدن شما نگاه كند بر او نگاه كردن حرام است و بر شما اشكال ندارد.

س466 : آيا استفاده از سبك هاى خواننده ها _ چه خواننده هاى غربى و چه داخل كشور _ براى مداحى اهل بيت(عليهم السلام)جايز است؟

سبك ها چنان چه توأم با موسيقى و غناء باشد، جايز نيست وگرنه هيچ اشكال ندارد.

س467 : در بعضى مجالس مولودى خوانى اهل بيت(عليهم السلام)، از دف استفاده مى كنند و معتقدند كه دف زدن، نوعى دق الباب درب خانه اهل بيت است، نظر جنابعالى در مورد دف زدن در چنين مجالسى چيست؟و شركت كردن و نشستن در چنين مجالسى چه حكمى دارد؟

دف زدن حرام است و دق الباب خانه اهل بيت(عليهم السلام) نيست و نشستن در چنين مجالسى جايز نيست.

كف زدن

س468 : كف زدن در مراسم ائمه(عليهم السلام) كه در مساجد، حرم ائمه ((عليهم السلام))، حسينيه ها و حرم امامزاده ها برگزار مى شود چه حكمى دارد؟

كف زدن اگر توأم با كارها و آوازهاى غيرجايز نباشد، هيچ اشكال ندارد و توأم با مداحى بودن هم اشكال ندارد.

س469 : در بعضى مناطق، زنان مراسمى را به اسم سفره حضرت ابوالفضل(عليه السلام) و برنامه هايى به عنوان جشن عروسى حضرت فاطمه(عليها السلام)برگزار مى كنند و در آن شعرهاى عروسى خوانده و كف مى زنند و سپس شروع به رقص مى كنند، انجام اين امور چه حكمى دارد؟

اشكال ندارد.

س470 : كف زدن در مجالس جشن اهل بيت در غير مساجد، چه حكمى دارد؟

جايز

است و اشكال ندارد.

س471 : كف زدن در مراسم ائمه(عليهم السلام) چه حكمى دارد؟

كف زدن در مراسم ائمه(عليهم السلام) كه در مساجد، حرم ائمه(عليهم السلام)، حسينيه ها و حرم امام زاده ها برگزار مى شود، چه حكمى دارد؟

كف زدن، اگر توأم با كارها و آوازهاى غير مجاز نباشد، هيچ اشكال ندارد و همراه با مداحى هم اشكال ندارد.

س472 : شادى كردن و كف زدن در مجالس تولد اهل بيت(عليهم السلام) چه حكمى دارد؟

عملى خوب و جايز است; به شرطى كه توأم با كارهاى غيرشرعى ديگر از قبيل موسيقى و... نباشد.

مع_املات

س473 : دريافت حق الزحمه بازاريابى، بابت تلاش و معرفى مشترى جديد به شركت كارگشا و يا هر شركت ديگرى كه اين كارها را انجام مى دهد، حلال است يا حرام؟ آيا معامله و مشاركت و دخالت و انجام دادن كارهاى اين شركت ها و سود بردن و پور سانت گرفتن از اين بازاريابى ها، تحت كدام عنوان از معاملات اسلامى قرار مى گيرد؟

حلال است و اين كارها ممكن است به عنوان جعاله و يا شرط ضمن عقد باشد; بهر تقدير از لحاظ شرعى هيچ اشكالى ندارد، بلكه اگر عناوين معاملات متداوله بر آنها صدق نكند، حلال و مشروع است.

س474 : بازاريابى شبكه اى، به صورتى كه با ورود شما به اين كار، با مبلغ 55000 تومان به شما يك كارت جهت تخفيف از مراكز خريد براى يكسال داده مى شود كه علاوه بر اين شما در يك طرح درآمدزايى وارد مى شويد و مى توانيد اين كار را با معرفى افراد ديگر و از بازاريابى آن درآمد كسب كنيد و همچنين به شما امكان

خريد از يك مجموعه محصولات صنايع دستى ايرانى هم مى دهد كه با اين كار بازار توليد اين قبيل اجناس هم رونق گرفته است.

كسب مشروعى است و اشكال ندارد.

س475 : همانگونه كه مستحضريد، جمهورى اسلامى ايران به كنوانسيون جهانى حق مؤلف (كپى رايت)، نپيوسته است. از اين رو، از نظر قانون كشورى، وظيفه اى جهت رعايت حق مولف كتاب هاى خارجى در ايران وجود ندارد. بر اين اساس حدود 99 درصد كتاب هاى خارجى موجود در بازار، بدون مجوز نويسنده خارجى ترجمه شده و با مجوز وزارت ارشاد به بازار ارائه شده است. از نظر شرعى استفاده از اين كتاب ها چه حكمى دارد؟

چون من به حق تأليف قائلم و آن مستلزم ثبوت حق ترجمه بر مؤلف است. از اين رو كار متصدى بر ترجمه و نشر آن حق از قيمت ساقط مى شود، بنابراين استفاده از آن كتاب ها جايز است.

س476 : دانلود و استفاده از كتاب هاى الكترونيكى فنى، مهندسى خارجى موجود در اينترنت و احياناً ترجمه آنها، بدون كسب مجوز از نويسنده خارجى چه حكمى دارد؟ (توضيح اينكه اين نوع كتاب هاى ضرورى فنى و مهندسى، جهت دانشجويان تنها از طريق اينترنت قابل دسترسى است).

همان حكم مسأله سابق را دارد.

س477 : با توجه به نظر برخى مراجع تقليد، مبنى بر جايز نبودن استفاده از كتاب هاى الكترونيكى خارجى، بدون مجوز نويسنده خارجى، مگر در صورت كافر حربى بودن، آيا انتشار كتاب در كشورى كه با ايران متخاصم است، مانند آمريكا و اسرائيل، دليل بر كافر بودن نويسنده و حلال بودن استفاده از كتاب مى شود؟

خير، دليل بر حلال بودن نيست.

س478 : اينجانب

در كارخانه اى مشغول به كارهاى برق مى باشم و جداى از آن در بيرون به ساخت تابلوهاى برق وخدماتى در زمينه برق مشغولم; حال چند سؤال از محضر شما دارم كه انشاءا... مرا در اين زمينه راهنمايى بفرماييد.

اول: قيمت كارهاى من، از قبيل ساخت تابلو يا خدمات را چه كسى تعيين مى كند؟ من كه مجرى هستم يا فرد متقاضى يا هر دوى ما يا عرف جامعه؟

دوم: اگر عرف مى باشد و در عرف هم قيمت مشخصى (به دليل متنوع بودن و تخصصى بودن كار و...)نبود، تكليف چيست؟

سوم: كلا در خريد و فروش هر چيزى به غير از اين كار چه كسى قيمت را مشخص مى كند.

چهارم: سؤال ديگرم را با يك مثال مى گويم; من براى شخصى (مثلا على) تابلوهايى مى سازم با قيمت فرضى 200000 تومان (براى اجناس به كار رفته و دستمزد) كه در اين قيمت از قبل به توافق رسيده ايم و هر دو راضى هستيم هر چند ممكن است با قيمت عرف بازار فرق داشته باشد. حال اين شخص(على) فرد ديگرى را به من معرفى كردند كه براى ايشان تابلوهايى تقريباً با همان مشخصات بسازم و على با من قرار كردند كه از اين فرد براى هر تابلو 250000 يا 260000 تومان دريافت كنم كه 50000 يا 60000 تومان اضافى را به على بدهم. سؤال اين است كه آيا اين اضافه حساب كردن، با توجه به اينكه من در قيمت 250000 تومان با نفر معرفى شده به توافق رسيده ام و ايشان هم اين مبلغ را داده اند و در كارهاى بعد هم باز به من رجوع كرده اند.

چه صورتى دارد، گرفتن آن درست است يا نه، دادن آن به على چه؟ اصلا مى شود قيمت يك كار يا يك جنس را بين دو مشترى فرق گذاشت؟

تعيين قيمت با دو طرف معامله است و تنهايى كافى نيست و به عرف هم مربوط نيست. در صورت معرفى فرد ديگر، طرف معامله آن شخص سوم است و پنجاه هزار تومان مال خود شما است، ولى آن واسطه، حق پيدا مى كند و بايد با هم توافق كنيد.

س479 : بنده در سال 1369 اقدام به خريد زمينى نموده كه با انقضاء چندين سال، مبيع مستحق الغير در آمده است. به طورى كه استحضار كامل داريد، خصيصه ام والا غيرمنقول داراى ارزش افزوده در خور و چشم گيرى است كه هر لحظه با گذشت زمان ارزش اراضى رو به افزايش است. با در نظر گرفتن زمان معامله، ثمن پرداختى به ميزان فاحشى تغيير يافته است كه مستقيماً در آن زمان، با فروش يك دستگاه آپارتمان نوساز، كارسازى مى شده است; حال با مراجعت به فروشنده وى مدعى است كه صرف مبلغ پرداختى را به اين جانب مسترد نمايد; در حالى كه گذشت چندين سال و افزايش بهاى مال غيرمنقول، ضرر قابل توجه به اين جانب متصور گرديده. سوال از حضرتعالى اين است كه افزايش قيمت اموال غيرمنقول كه مستحق الغير درآمدن مبيع متوجه اين جانب گرديده است. مشمول غرامت است مندرج در متن ماده 391 قانون مدنى كه برگرفته از متون فقهى است مى باشد يا خير؟

ترقى قيمت زمين چون مال شما نبوده است مشمول دليل غرامت نيست، ولى مسأله ديگرى در اين موارد است و آن

اينكه آن مقدار پولى كه در آن موقع داده ايد و فروشنده زمين، از شما ظلماً و غصباً گرفته است و در اين مدت نزد او مانده است، در آن موقع حساب كنيد چند مثقال طلا مى دادند، حال بايد قيمت آن چند مثقال طلا را به شما بدهند و چون اين مساله هم پر پيچ است، از اين رو مصالحه كنيد كه حلال و طيب قطعى باشد.

س480 : در عقد بيع هر گاه ثمن شخصى باشد، مثلا منزل مسكونى به عنوان ثمن معامله زمينى قرار داده شود ولى مبيع مستحق للغير در آيد، آيا مشترى مى تواند عين ثمن را مسترد كند؟ اگر بايع مالكيت ثمن شخصى را به ديگرى منتقل كرده باشد، آيا معامله نسبت به آن، به هم مى خورد. آيا مشترى مى تواند ثمن را از شخص منتقل اليه مطالبه كند؟

در صورت بطلان معامله ثمن را (زمين)- مورد سؤال مال مشترى - مى توانيد پس بگيريد و اگر منتقل به غير شده است، مشترى مخير است بين آنكه آن معامله را امضاء كند - ثمن آن زمين را از مشترى ثانى بگيرد- و بين آنكه امضاء نكند و خود زمين را پس بگيرد.

س481 : فردى اعلام مى كند كه كلاهش را در خانه اش گم كرده است و حاضر است به يابنده صد هزار تومان مژدگانى، بدهد. البته براى استفاده از اين مژدگانى هر داوطلب بايد دو هزار تومان ورودى پرداخت كند. فرد مذكور با تبليغات مردمان بسيارى را قانع مى كند كه يافتن يك كلاه در خانه كار مشكلى نيست و با دريافت حق عضويت نامشان را ثبت مى كند.

روز موعود فرا مى رسد. همه براى يافتن كلاه تلاش مى كنند و يكى موفق مى شود. صاحب خانه از دويست هزارتومان، صد هزار تومان مژدگانى به يابنده مى دهد. آيا بقيه پول براى او حلال است؟

در معاملات شرعيه ميزان داعى و غرض نيست، بلكه ميزان انشاء است. هبه به هر داعى باشد، امضاء شده است، حتى اگر داعى باطل باشد. تمسك به عامل حرمت با فقه شيعه سازگار نيست واكل مال به باطل در صورتى است كه بدون رضايت انجام گيرد. اگر با علم به اين كه ممكن است ضرر بكند، با رضايت معامله كند صحيح است و هيچ اشكال ندارد.

س482 : اگر مشترى از طرف شخص ديگرى ملك را بخرد، ولى هنگام عقد به بايع نگويد كه معامله را براى ديگرى مى كند، اگر معامله مورد اجازه آن شخص واقع نشود، آيا نسبت به مباشر; يعنى فضول نافذ است يا خير؟

خير، نافذ نيست.

س483 : با سلام من كار تايپ صفحه اى180 تومان، از دوستم مى گيرم و اين كار را بين ديگران به قيمت پايين تر مى دهم، (مثلا150 تومان) آيا اين كار حلال است يا خير؟

اشكال ندارد، مگر آنكه دوست شما شرط كند كه بايد خودتان تايپ را انجام دهيد كه اين شرط بعيد است، بنابراين حلال و بى اشكال است.

س484 : مستأجرى آپارتمانى را براى 12 يا 18 ماه از موجر اجاره مى كند و تنها موجر براى 12 ماه از او بابت اجاره بها 6 چك مى گيرد. پس از گذشت حدود سه ماه، موجر به مستأجر اعلام مى نمايد، محل اجاره را خودم به علت بيمارى همسر نياز دارم

و بيش تر از 12 ماه به فكر اقامت در محل اجاره نباشيد و موجر با تشديد بيمارى همسر خود، حدود دو ماه قبل از اتمام 12 ماه، به مستأجر اعلام تخليه در موعد 12 ماه مى نمايد و به مستأجر و بنگاه اعلام مى كند. با اين حال، براى موجر محرز مى شود كه مستأجر در اتمام 12 ماه، مورد اجاره را تخليه و تحويل مى دهد; ليكن متأسفانه بعد از اتمام 12 ماه، مستأجر دلايلى مى آورد و حاضر به تخليه مورد اجاره مى باشد. به نظر من حركت مستأجر غصب مال او مى باشد و به مستأجر اعلام غصبى بودن اقامت خود و خانواده اش را در محل مورد اجاره مى كند. خواهشمند است حكم شرع مقدس را در اين مورد اعلام فرماييد.

در مدتى كه آپارتمان اجاره شده است و مستأجر تأخير در اداء مال الاجاره ننموده است، موجر حق ندارد مستأجر را بيرون كند و رضايت و عدم رضايت او هيچ اثرى ندارد; ولى اگر مستأجر تأخير در اداء مال الاجاره بنمايد، موجر حق فسخ دارد و در صورت فسخ رضايت او شرط است و با عدم رضايت اقامت مستأجر در آن خانه، غصب و حرام است; و اما بعد از انقضاء مدت اجاره، چنانچه در حين اجاره، مالك حق سرقفلى را به او واگذار كرده است، با پول يا بدون آن باز موجر نمى تواند مستأجر را به زور بيرون كند، ولى چنانچه سرقفلى را موجر به مستأجر نداده است، مستأجر حق ندارد بدون رضايت موجر در خانه بماند و ماندنش حكم غصب دارد.

س485 : لطفا حكم خريد و فروش

چك را بيان كنيد؟

فروختن چك چنانچه چك محل دارد; يعنى صاحب چك مقابل آن در بانك پول دارد اشكال ندارد. و چنانچه محل نداشته باشد جايز نيست.

س486 : آيا فروش كامپيوتر جايز است، چون ممكن است بعضى از افراد

استفاده غيرشرعى از آن بكنند؟

بله، جايز است.

س487 : ما در فروش خود، به فراخور حال مشترى به او قيمت مى دهيم; مثلا همكار باشد يا مصرف كننده يا آشنا باشد يا غريبه، تلفنى خريد كند يا حضورى جنس بخرد; به نظر شما اين كار ما از لحاظ فقهى و اخلاقى اشكال دارد؟

البته انصاف در معامله خوب است، ولى به اين مقدار كه نوشته ايد، شرعاً اشكال ندارد.

س488 : اگر كسى متوجه شود كه پدرش همه اموال خود را از طريق مشروع به دست نياورده و خانه اى كه در آن زندگى مى كنند و ساير اموال، دچار مشكل است; آيا مى تواند از آن مال براى امور خود و تجارت استفاده كند (با توجه به اينكه راه درآمدى ندارد)؟

در صورت عدم يقين به داخل بودن مال حرام در آن پولى كه در تحت اختيار او است، استفاده از آن پول اشكال ندارد.

س489 : اگر كارفرما هزينه آموزش كارگر را بپردازد، بازده بيشترى كه در پى مى آيد، آيا از آن كارفرما است; يعنى كارفرما چون هزينه آموزش كارگر را پرداخت كرده، آيا مالك دانش و مهارت كارگر مى شود؟

ملكيت احتياج به سبب دارد. سبب تحقق دانش و مهارت درس خواندن است. پرداخت هزينه از مقدمات اعداديه است و نمى تواند سبب ملكيت باشد، مانند آنكه كسى راه محلى كه مباحات اصليه در آنجا است را نشان دهد

و شخصى با صرف مبلغى پول شخص ديگرى را به آنجا برساند و در آن محل شخص ثانى با حيازت مباحى را تملك كند، آيا مى شود گفت كه مالك كسى كه حيازت كرده نيست، بلكه آن كسى كه راه را نشان داده است مى باشد.

س490 : اگر بنگاهى كارگرى را آموزش دهد و كارگر به بنگاه ديگر انتقال يابد و آموزش هاى قبلى كه هزينه آنرا بنگاه اول پرداخت كرده، موجب افزايش بازدهى و بهرهورى كارگر در بنگاه دوم شود، آيا بنگاه اول نوعى حق (چونان حق سرقفلى) مى يابد كه بايد از بنگاه دوم و يا از خود كارگر دريافت دارد (با فرض اينكه كارگر مزد بيشترى را به خاطر آموزش هاى بنگاه اول دريافت مى دارد)؟

از آنچه در مسأله قبل بيان شد، معلوم مى شود كه هيچ حقى بنگاه اول ندارد; مگر آنكه پرداخت هزينه در ضمن عقدى باشد و در ضمن آن عقد شرط كند كه اگر در بنگاه ديگر برود; آنچه به ازاء دانش به او مى دهند مقدارى از آن را به بنگاه اولى بپردازد، در اين صورت حق پيدا مى كند.

س491 : آيا قراردادها بايد بر اساس عدالت تدوين گردند؟

قراردادها بايد بر طبق يكى از معاملات عقلائيه باشد كه شارع مقدس هم آن را با (اوفوا بالعقود) امضاء نموده است.

س492 : آيا مالكيت ماشين آلات عظيم چند ميلياردى مى تواند در اختيار يك فرد باشد; يعنى آيا نظام صحيح اقتصادى امكان انباشت ثروت هاى بسيار عظيم را به يك فرد مى دهد؟

اگر از راه مشروع چند ميليارد پيدا شده باشد و آن ماشين اگر در اختيار يك فرد

باشد و به نظام صحيح اقتصادى ضرر نرساند مى تواند در اختيار يك فرد باشد، ولى عمده رعايت اين دو امر است، بلكه در مالكيت يك فرد بر مال كم ارزش تر، چنانچه موجب ضرر جامعه اسلامى باشد، حاكم مى تواند دخالت كند و آن را تعديل كند; كما اينكه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، راجع به آن درخت خرما عمل نمودند.

س493 : آيا بورس بازى زمين و خريد و فروش آن، به گونه اى كه فروشنده هيچ ارزش افزوده اى در زمين ايجاد نمى كند، بلكه با ترفندهاى مختلف زمين را با سود بسيار گزاف انتقال مى دهد و نتيجه آن تورم و سوق ثروت هاى چشمگير به بخش واسطه گر است و بسيارى از استعدادها را به جاى توليد مولد به اين بخش مى كشاند، جايز است؟

در صورتى كه براى اقتصاد مملكت و نظام اجتماعى مضر باشد، حاكم شرع حق دارد با هر تقدير ممكن تعديل كند.

س494 : اگر سوبسيدها و يارانه ها، جهت كمك اقتصادى به قشر مستضعف باشد، آيا براى اغنيا جايز است كه على رغم توانمندى مالى، از يارانه ها برخوردار شوند; به خصوص اگر يارانه ها براى قشر ضعيف كفايت نكند؟

خير، جايز نيست; مثلا حقوق شرعيه مانند زكات، خمس و كفارات مال فقير است و جايز نيست اغنياء از اين ها استفاده كنند; بلكه اگر وضعيت به نحوى باشد كه فقراء در مضيقه مالى شديد قرار گيرند، بر اغنياء واجب است حتى از اموال شخصى غير از وجوه شرعيه براى زندگى آنان بپردازند.

س495 : اگر كسى زمينى را احيا كند، آيا مالك زمين مى شود يا نوعى اختصاص و

اولويت ايجاد مى شود؟

مالك مى شود.

س496 : اگر احياكننده زمين موات، سالها از كشت و زرع زمين صرف نظر نمايد، آيا به صرف احياء اوليه، مالكيت زمين براى تمامى نسل ها در اختيار خاندان او باقى مى ماند و يا مالكيت (و يا اختصاص)، مادام الاحياء است; به خصوص اگر جامعه به آن زمين نيازمند باشد، آيا مى توان وى را مجبور به احياء و يا اجاره نمود؟

اگر زمين احياء شده يا خريده شده دو سال رها شده و هيچگونه احيائى در آن نشود و معطل باشد و شخصى برود آن را احيا كند مالك مى شود و از ملك اولى خارج مى گردد. جمعى از فقهاء فتوى داده اند با تعطيل دو سال اگر چه كسى احياء نكند، از ملك او خارج مى شود.

س497 : اگر كسى معادن استخراج شده را مهمل گذارد و جامعه اسلامى به آن نياز داشته باشد، آيا مى توان حق استخراج و احياء را به ديگرى واگذار نمود؟

اولا حاكم شرع آن را اجبار مى كند به استخراج و احياء و اگر نكرد، مجبور به نقل به غير به عوض مى كند واگر قبول نكرد، حاكم به عنوان ولايت اين عمل را انجام مى دهد.

س498 : اگر مالك كارخانه ماشين آلات را مهمل رها كند و يا كارآيى لازم براى اداره آن و توليد كالاهاى مورد نياز جامعه را از دست دهد، آيا جامعه حقى نسبت به اداره كارخانه و انتقال آن به يك مديريت كارا پيدا مى كند؟

خير، به مجرد اهمال حقى بر جامعه ثابت نمى شود; بله چنانچه رها كردن موجب اختلال نظام اجتماعى بشود و جامعه متضرر

بشود، حاكم با رعايت شرايط دخالت مى نمايد و با رعايت حال مالك و اجتماع مسأله را حل مى نمايد.

س499 : با توجه به اينكه نظام ناسالم اقتصادى منجر به ثروت هاى بادآورده گزاف مى شود، آيا مى توان براى برخى مالكيت ها محدوديت هايى قائل شد؟

با رعايت موازين شرعيه، مانند حرمت ربا و مانند آن كه حاكم اسلامى موظف به اجراء آن است، جلوگيرى بشود و مالكيت محدود شود، كار خوب و لازمى است و بدون رعايت موازين شرعى جايز نيست، و تشخيص آن هم با مجتهدين است.

س500 : آيا خريد و فروش دلار، ماشين، موبايل، طلا، ارز كه با سودهاى بسيار همراه است و تورم زايى دارد، اگر با هيچ خدمت و منفعت و ارزش افزوده اى براى جامعه همراه نباشد و تنها باعث ترغيب مردم به سرمايه گذارى در واسطه گرى هاى پرسود و دورى جستن از فعاليت هاى توليدى ضرورى مى گردد، جايز است؟ ولو بلغ ما بلغ؟

مادامى كه موجب فلج شدن اقتصاد مملكت اسلامى نشود جايز نيست، ولى در صورت فلج شدن، حاكم اسلامى با رعايت قوانين شرع بايد جلوگيرى كند.

س501 : اگر رقابت شركت هاى توليدى وافزايش كيفيت، تنوع، كاهش قيمت كالا و كاهش هزينه در برخى بنگاه ها، منجر به ورشكستگى بنگاه هاى ضعيف تر شود، اسلام در اين باره چه تدبيرى مى انديشد؟ آيا محو رقيبان از صحنه را جايز مى شمارد و يا نوعى هميارى و يا حمايت از بنگاه هاى ضعيف را ارائه مى دهد؟

اسلام اهميت زيادى به معاونت و كمك به ضعفاء و رفع گرفتارى و فقر جامعه داده، تا حدى كه در روايات

است: «من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم»; ولى به شخصى كه مى تواند كار كند و محتاج نباشد اجازه نداده است از سهم فقراء داده شود و باز به ترقى مملكت و مسلمين نيز اهميت مى دهد و مى فرمايد: (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة). بنابراين هم به توليد اهميت مى دهد، هم به كمك به ضعفاء و بايد جمع بين آنها نمود.

س502 : مالكيت صنايع بزرگ و توسعه فن آورى و جايگزين دستگاه هاى كوچك و بزرگ به جاى كارگر، روزبروز نياز صنايع به كارگر را كاهش مى دهد و به بيكارى كارگران مى انجامد، آيا اسلام راهكارى ارائه مى دهد؟

در اين مورد بايد حكومت براى كارگر كار تهيه كند و چنانچه او براى كار حاضر باشد، ولى كار نباشد يا ضعيف شود و نتواند كار كند، از بيت المال سهم به او تخصيص داده تا به زندگى شرافتمندانه ادامه دهد، همانگونه كه در صدر اسلام عمل مى شد.

س503 : آيا نظام اجارة كار و دستمزد ساعتى، از نظر اسلام مطلوب است و يا نظام مشاركتى (همچون مساقات، مضاربه، مزارعه و...) كه كارگر را در سود عادلانه شريك مى سازد؟

همه اش خوب است و«الكاسب حبيب الله» همه را شامل مى شود.

س504 : آيا ابتكار و نوآورى فنى، مى تواند به قيمت هاى گزاف فروخته شود؟

با رضايت طرفين معامله اشكال ندارد.

س505 : آيا كارخانه ها مى توانند از انتقال علوم و فنون خود به جامعه و شركت هاى ديگر بخل ورزند؟

در روايات از چنين بخلى مذمت شده است و سخاوت در بذل علم را از بهترين عبادات شمرده است، و

لكن به نحو مطلق نمى شود حكم به عدم جواز نمود.

س506 : آيا مهندسين كارخانه مى توانند از ارائه دانش خود به نيروى كارگر خوددارى نموده و آنها را در جهل نگاه دارند و مانع ارتقاء علمى كارگران شوند؟

جواب اين سؤال از جواب سؤال قبل ظاهر مى شود.

س507 : آيا آيه (وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ)، شامل بخل در انتقال علوم و فنون و نوآورى هاى فنى نيز مى شود؟

آيه كريمه مربوط به بخل در بذل مال واجب، مانند زكات است و شامل بخل در بذل علم نيست. به خصوص با قرينهء ذيل آيه كريمه (وَ لِلّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ...).

س508 : آيا قراردادهاى مشاركتى، مانند مضاربه، مزارعه، مساقات و... امضايى هستند يا تأسيسى؟

همه امضائى است. نهايت شارع مقدس شرايط و قيودى را اضافه فرموده است، مانند بقيه امضائيات.

س509 : آيا قراردادهاى اضطرارى كارگر كه در آن كارگر براى تأمين معاش و كسب اشتغال مجبور به پذيرش قرارداد است اگر با سوء استفاده كارفرما همراه باشد، آيا هيچ ضمانى برعهده كارفرما نمى آورد كه به نوعى كارگر را استثمار مى كند؟

خلاف اخلاق شرعى است، ولى ضمانى نمى آورد، در صورتى كه در اول با رضايت طرفين قرارداد بسته شده باشد.

س510 : آيا صرف افزايش تقاضاى يك كالا، اين حق را به عرضه كننده مى دهد كه قيمت آن كالا را افزايش دهد؟

بله. چنين حقى دارد در صورتى كه ظلم به جامعه نباشد.

س511 : آيا صرف افزايش نيروى كار اين حق را به كارفرما مى دهد كه مزد

كمترى بپردازد يا بايد حق عادلانه كارگر رابراساس بازدهى و بهره ورى او پرداخت نمايد؟

چنانچه استخدام به مزد عادلانه شده است خير; ولى اگر به مقدار معينى استخدام بكند كه آن مقدار عادلانه نباشد كارگر قبول كند و رضايت بدهد، آنچه قرار داده اند بايد بدهد و لازم نيست زيادتر بدهد، البته زيادتر دادن بسيار خوب است.

س512 : حكم حضرتعالى در مورد چك، سودهاى بانكى، جوايز بانكى و بورس با توجه به بانكدارى اسلامى چيست؟

پولى كه در بانك مى گذاريد و سود مى دهند، آن سود جايز و همه اش حلال است و اشكال ندارد و بانك هاى ممالك كفر به طريق اولى سودش حلال است.

س513 : آيا در موارد خاص اجازه كپى بردارى از كتاب ها و... را دارا مى باشيم (مواردى مثل نياز فورى به كتابى داشتن و در دسترس نبودن آن كتاب براى خريد و يا استفاده)؟

مجازيد.

س514 : در خيلى از مراكز كشور، مثل دانشگاه ها و... بر روى كامپيوترها انواع مختلف نرم افزارهاى خارجى نصب است كه قيمت اصلى انگليسى آن به گفته دوستان چندين دلار مى باشد و در داخل اين نرم افزارها به راحتى كپى بردارى شده و با قيمت ارزان به فروش مى رسد. وظيفه ما در برخورد با اين موارد چيست؟ آيا نبايد از اين نرم افزارها مثل Wordو يا Windows كه در اين كامپيوترها است استفاده بكنيم؟ در صورت نياز به اين امكانات آيا اجازه خريد اين خدمات و نرم افزارها را از بازار به صورت ارزان تر و كپى شده اصلى را داريم؟

بعد از آنكه كپى بردارى شده است و از قيمت اولى افتاده است،

فعلا به قيمت ارزان خريدن اشكال ندارد.

س515 : اينجانب مغازه اى دارم كه از سال 1367 تا سال 1382 به شخصى كرايه داده ام. قرارداد هر سال يكبار تمديد مى شد. حال كه براى تخليه اقدام كرده ام مستأجر تخليه نمى كند و به دادگاه نيز شكايت كرده ام و دادگاه نظر داده كه بايد بر طبق نظر كارشناس به مستأجر حق كسب پيشه بپردازم. سؤال من اين است كه آيا اين حق كسب پيشه كه به مستأجر بايد بپردازم از طرف مستأجر، حلال است يا حرام. يعنى پولى كه مستأجر از بنده مى گيرد حلال است يا حرام. لازم به ذكر است كه مغازه سرقفلى ندارد.

با سر قفلى حلال است و بدون آن حرام; مگر دهنده هبه كند و راضى باشد.

س516 : احتراماً بفرماييد نظر جنابعالى در خصوص اينكه شخصى جهت بازار گرمى، مقدارى چربى گوسفند را داخل منقل آتش بيندازد كه بواسطه دود آن مشتريان از وى خريد نمايند چيست؟

اشكال ندارد.

س517 : آيا وامهايى كه براى امورى خاص به مردم اعطا مى شود، مثل وام فرش يا منزل يا اشتغال و... را مى شود در غير مورد آن استفاده كرد؟

چون اين گونه وام ها مشروط به صرف در مورد خاص است، صرف آن در غير آن مورد جايز نيست.

بله اگر شرط ضمن عقد نباشد اشكال ندارد.

س518 : 1. حضرتعالى درباره حق تأليف فرموده ايد كه تكثير نسخه با چاپ و غيره جايز نيست، ولى مطالعه و گوش كردن جايز است. نظر شما درباره شخصى كه يك عدد سى دى فيلم يا نرم افزار مادر و اصل را خريده است و صاحبان تأليف اين

آثار، كپى و تكثير آن را ممنوع اعلام كرده اند چيست؟ آيا مى تواند يك عدد از آن سى دى فيلم و يا نرم افزار را براى خودش و چند تا نيز براى دوستان كپى بكند و بدون دريافت پول به آنها بدهد، تا خودش و دوستانش آن را مطالعه بكنند و گوش بدهند و از آن استفاده بكنند؟

2. شخصى با استفاده از منابع موجود در سايتهاى اينترنتى يك كتاب نوشته است. آيا بدون رضايت صاحبان آثار (مقاله، عكس، كتاب و...) مى تواند اين كتاب را تكثير و به چاپ برساند؟ اگر اشكال شرعى دارد، بهترين روش شرعى در تأليف و گردآورى مطالب يك كتاب از اينترنت چيست (قابل ذكر است، آثارى كه در اينترنت مشاهده مى شود، قابل چاپ و انتشار مى باشد)

3. آيا حيوان نجس العين مانند سگ به حرم مطهر امامان معصوم (عليهم السلام)پناهنده مى شود يا نه؟

4. آيا نماز معصوم (عليهم السلام) به قضا مى رود يا نه؟ مى گويند در ليلة التعرس نماز به قضا رفته و ليلة التعرس چه شبى است؟

1. شخصى كه ممنوع نموده، منع را مختص به دريافت پول نكرده است. بنابر اين كپى كردن براى دوستان جايز نيست، مگر با اجازه صاحب تأليف

2. عين آن چه در سايت است را نمى توان تكثير نمود، ولى تأليف كتابى با استفاده از مطالب آن اشكال ندارد; به شرط آن كه مطلب آن كتاب را به خودش نسبت ندهد كه دروغ باشد.

3. مانعى ندارد، ولى در خارج واقع شده يا نه نمى دانم.

4. التعريس نزول المسافر آخر الليل للنوم و الاستراحة من قولهم عرس القوم اذا نزلوا آخر الليل

للاستراحة (مجمع البحرين 360:1) و اما نماز معصوم به قضاء مى رود يا نه، روايت معتبرى را شهيد(ره) نقل فرموده است. امام باقر(عليه السلام)چنين فرموده است: «ان رسول الله(صلى الله عليه وآله)عرس فى بعض اسفاره و قال من يكلؤنا - اى يحفظنا - فقال بلال انا فنام بلال و ناموا حتى طلعت الشمس فقال يا بلال ما ارقدك فقال يا رسول الله اخذ بنفسى الذى اخذ بانفاسكم الحديث».

س519 : آقاى (ش) از تاريخ 20/9/83 در شركتى مشغول به كار مى شوند. پس از گذشت مدتى قرارداد كتبى بين طرفين از تاريخ 1/5/84 لغايت 30/8/84 منعقد مى گردد. قرارداد كتبى ديگرى نيز از تاريخ 1/9/84 لغايت 29/12/84 منعقد مى شود. بر روى كارت شناسايى(پرسنلى) كه شركت به شخص مذكور مى دهد، تاريخ اعتبار آن 31/6/85 مى باشد و مدير عامل شركت نيز ذيل كارت را امضاء نموده است. حال اگر فرض شود قرارداد كتبى ديگرى بين طرفين موجود نمى باشد; آيا با وجود چنين كارتى كه مورد قبول آقاى «ش»، مى باشد عقد(قرارداد) واقع شده است يا خير(چنين عملى ايجاب و قبول است يا خير)؟ و آيا مى توان گفت مدت قرارداد آقاى «ش» با شركت تا تاريخ 31/6/85 مى باشد يا خير؟

ايجاب و قبول متوقف است بر قصد و اعتبار نفسانى و انشاء آن با قول يا فعل. مجرد كتابت بدون قصد كافى نيست، ولى با قصد معامله كه خيال مى كنم به حسب عادت اين گونه باشد كافى است.

س520 : نظر جنابعالى در رابطه با مسأله اجاره به شرط تمليك چه مى باشد؟ آيا در فقه چنين مسأله اى وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت

است منابع آن را ذكر بفرماييد؟

به اين عنوان در جايى نديدم، ولى مسأله اشكال ندارد به اين نحو كه اجاره داده شود ملكى و در ضمن اجاره شرط شود تمليك العين بعد از تمام شدن اجاره.

س521 : اگر شخصى به عنوان مثال مبلغ 6 ميليون تومان را در بانكى سرمايه گذارى كند و بانك پس از مدتى مبلغ 18 ميليون تومان به او وام جعاله يا وام مسكن دهد. آيا ما مى توانيم با پرداخت مثلا 4 ميليون تومان به آن شخص اول، امتياز وام او را از آن خود كنيم و وام را براى خود مصرف كنيم. آيا چنين معامله اى جايز است؟

ظاهراً اشكال ندارد.

س522 : حكم فروش سگ شكارى به فرد براى شكار چه مى باشد؟

فروش سگ شكارى; يعنى سگ صيد جايز است، اگرچه خريدار براى شكار نخواهد.

س523 : زيد ملكى را به فرزندش هبه مى كند، مشروط به اينكه آن را نفروشد. اولا اين شرط تا چه زمانى معتبر است آيا دامنگير ورثه موهوب له هم مى شود; يعنى آنها نيز نسل بعد از نسل حق فروش آن را ندارند؟

اگر شرط كند حق فروش نداشته باشد شرطى فاسد است، چون خلاف كتاب وسنت است و اگر شرط كند كه عملا نفروشد اولا اگر خود او بفروشد معامله اش صحيح است، فقط خلاف شرع تكليفى انجام داده است.

و ثانياً ظاهر آن است مراد شخص موهوب است.

ثانياً اگر موهوب له با تخلف از مفاد شرط مالكيت عين موهوبه را به ديگرى منتقل كند، آيا تصحيح چنين معامله اى نياز به تنفيذ مشروط له دارد يا اينكه او فقط خيار تخلف شرط دارد و در

صورت عدم اعمال خيار معامله دوم نافذ مى گردد؟

از آنچه در قسمت اول سؤال نوشتم مشخص است.

ثالثاً آيا واهب مى تواند بدون اعمال خيار معامله دوم را بدليل اينكه بدون اجازه او صورت گرفته بهم بزند؟

خير، نمى تواند.

س524 : اينجانب عضو هيئت علمى دانشگاه ميباشم. از جمله فعاليتهاى هر استاد دانشگاه، انجام طرحهاى پژوهشى است كه ابتدا يك طرح پژوهشى توسط مجرى طرح نگاشته ميشود و روش كار، مواد مصرفى و غيرمصرفى با هزينه مربوطه و هزينه پرسنلى (مجرى، مشاورين و همكاران طرح) برآورد ميشود. پس از تصويب طرح در شوراى گروه، شوراى دانشكده و شوراى دانشگاه، نهايتاً اين طرح به دو نفر اهل خبره در موضوع (با هويت مخفى براى مجرى و بصورت محرمانه) ارجاع ميشود تا هم از لحاظ علمى و هم برآورد هزينه، طرح را ارزيابى كنند. تا پس از تأييد آنها، دانشگاه با مجرى قرارداد بسته، به صورت فازى و مرحله اى هزينه لازم را در اختيار مجرى قرار دهد.

در پايان هر فاز، مجرى گزارشى از روند كار و نتايج ارائه مى دهد. اين گزارشات نيز مورد داورى اهل خبره و فن قرار گرفته و پس از تأييد، هزينه پيش پرداخت فاز بعد، پرداخت ميشود. در هر طرح پژوهشى، بايد ليست تمام مواد مورد نياز طرح با هزينه ذكر شود. و معمولا بدليل ترس از اينكه احتمالا كار به صورت پيش بينى شده پيش نرود و هزينه بيشترى مصرف شود، معمولا هزينه مواد مصرفى را اندكى بالاتر از مقدار لازم نوشته ميشود. كه همين نيز به نظر داور محترم مى رسد و توسط داور بررسى ميشود. يا اينكه بدليل كاهش بهاى

چند مورد از اقلام، كل هزينه طرح پائين تر از هزينه برآوردشده طرح است. عده اى مى گويند كه طرح پژوهشى نيز يك كار پيمانى و اجرايى (هر چند در قالب علمى) است و حتى در صورت اينكه كل هزينه مصرفى كمتر از مقدار پيش بينى شده باشد، مجرى ميتواند كل هزينه پيش بينى شده را از صاحب كار (دانشگاه) بگيرد. عين كارگر ساختمان كه به صورت كنترات كار مى كند، ولى عده اى مى گويند، بنا به قاعده امانت، مابقى پول (تفاوت هزينه واقعى وهزينه برآورد شده) بايد به دانشگاه مسترد شود (گو اينكه تا بحال اين كار سابقه نداشته است). حكم شرع مقدس در اين مورد چيست؟ آيا تأييد داور زبده و اهل فن، مجرى را برىء الذمه مى كند؟

چنانچه احتمال اينكه هزينه بيشترى مصرف نوعيت داشته باشد و مقامات دانشگاه هم مى دانند، چنين احتمالى هست و داور هم تاييد مى كند عملا در صورتى كه كل هزينه كمتر از طرح باشد، مجرى مى تواند كل هزينه پيش بينى شده را از صاحب كار بگيرد. بنابراين عمل شما نوشتن مقدارى زيادتر خلاف امانت نيست، چون در ضمن اجير شدن براى اين كار شرط ضمنى مى شود كه مقدارى زيادتر نوشتن اشكالى ندارد. و لازم نيست زيادى را به دانشگاه برگردانيد.

س525 : بنده سايتى راه اندازى كرده ام كه در آن انواع موسيقى از قبيل سنتى، كلاسيك، پاپ و بدون كلام را در آن به فروش مى رسانم. با توجه به اين كه اين سى دى ها صوتى مى باشند و به نظر اينجانب باعث شادى دل انسان مى شوند، آيا پولى كه

از اين راه به دست مى آورم حلال است؟

موسيقى حرام است و درآمد حاصل از آن نيز حرام است.

خي_ارات

س526 : در بيع كه منافع ملك متعلق به مشترى است، آيا مى تواند شرط كند كه به مدتى بيش از زمان خيار ملك را اجاره دهد؟

بله، مى تواند، چون مالك بودن منافع، متوقف برمضى زمان خيار نيست و در اجاره هم شرط نيست ملك منفعت متزلزل نباشد. نهايت اگر فسخ كرد باقى ماندن اجاره متوقف است بر اجازه بايع كه خيار متعلق به او است و اگر خيار متعلق به مشترى باشد; ظاهراً اجاره پيش از زمان خيار مانع از فسخ است.

س527 : هر گاه در عقد بيع، بايع براى مدت معينى خيار فسخ معامله داشته باشد، آيا مشترى مى تواند براى مدت طولانى پيش از زمان انقضاء مدت خيار، ملك را اجاره دهد؟

مى تواند، ولى اگر بايع فسخ كرد، بقاء اجاره متوقف بر امضاء او است و عوض آن مدت هم مال او است.

س528 : در بيع شرط بايع مى تواند ظرف مدت معينى با استرداد ثمن، ملكيت مبيع را به خود برگرداند; اگر بايع در اثناء مدت ادعاى غبن نمايد، آيا مى تواند با اعمال خيار غبن، مالكيت مبيع را به خود برگرداند بدون اينكه طرف موعد ثمن را برگرداند؟

بله، مى تواند، «لعدم التنافى بين الخيارين».

س529 : در دعوى غبن گفته اند كه مغبون نمى تواند ما به التفاوت قيمت را مطالبه كند بلكه فقط حق بهم زدن معامله را دارد. اگر موجر يا مستأجر بعد از انقضاء مدت اجاره يا انجام عمل مورد اجاره ادعاء غبن كند، آيا مى تواند تفاوت اجرة

المثل و اجرة المسمى را مطالبه كند؟

چون تمام شدن مدت اجاره يا انجام عمل را مانند تلف عوضين مسقط خيار نمى دانيم. و گرفتن ما به التفاوت خارجاً با فسخ اجاره از اين حيث فرق نمى كند از اين رو اثرى مترتب نمى شود كه ما به التفاوت را مطالبه كند يا نه كما لايخفى.

ق_رض

س530 : آيا پولى كه قرض گرفته شده مال قرض دهنده است يا عوض آن را قرض گيرنده بدهكار به اوست؟

مال قرض گيرنده مى شود و عوض آن در ذمة قرض گيرنده براى قرض دهنده است.

س531 : همكار و دوستى دارم كه پدر وى 29 سال قبل فوت كرده و فردى اكنون به وى مراجعه كرده و مى گويد كه حدود 37 سال پيش مبلغ 70 ريال به پدرت قرض داده ام، ولى نه دوستم و نه هيچ يك از بستگان خبر از اين موضوع نداشتند; حال ايشان براى طلب قرضش يك مقايسه انجام داده و مى گويد در آن زمان با اين مبلغ مى توانسته يك حب آب تلمبه خريدارى كند و حالا براى راضى شدن، همان يك حب تلمبه را مى خواهد. لازم به ذكر مى باشد كه در آن زمان چاه آب، قيمت زيادى نداشت، ولى هم اكنون كه بازار پسته پر رونق مى باشد. بيش از تورم جامعه قيمت بالا رفته است.

بدون شاهد و نوشته دين ثابت نمى شود و شما مديون نيستيد; مگر آنكه يقين كنيد كه اين دين بوده و بعد هم خود آن مرحوم نپرداخته است.

و در اين فرض شما بايد قبل از تقسيم ما ترك بين ورثه، آن را بپردازيد و حساب

كنيد كه درآن زمان چه مقدار طلا مى دادند به ازاء 70 ريال، قيمت فعلى آن مقدار طلا را بدهيد آن هم با مصالحه.

س532 : در بعضى قراردادهاى اجاره امروزه متعارف است كه ملكى كمتر از مبلغ اجاره بهاى متعارف اجاره داده مى شود و در عوض مستأجر مبلغى را به عنوان قرض الحسنه به موجر مى دهد. اگر بعد از انقضاء مدت موجر از بازپرداخت دين امتناع كند يا اينكه مستأجر با وجود مطالبه موجر، از تخليه ملك خوددارى نمايد، آيا اجرة المثل به نرخ متعارف بر عهده مستأجر قرار مى گيرد يا اينكه با ملاحظه شرط قرض مبلغ اجاره بها معين مى شود؟

ظاهراً فرق است بين دو فرض سؤال; زيرا اگر موجر از بازپرداخت دين امتناع نمايد اجرة المثل همان است كه قرار داده است و اگر مستأجر تخليه نمى كند و موجر دين را مى پردازد، بايد اجرة المثل را به نرخ متعارف بپردازد.

رب_ا

س533 : آيا رشوه فقط در قضاوت مصداق پيدا مى كند؟ اگر مثلا در اداره اى، براى انجام سريع تر كار، به كسى پولى پرداخت شود بى آنكه حق كسى ضايع شود، آيا حكم رشوه دارد؟ آيا براى رهايى از دست مأمور راهنمايى و رانندگى كه به ناحق يا به حق، ما را جريمه مى كند، مى توان پولى داد تا از دست او رهايى يافت. آيا دادن اين پول حكم رشوه دارد؟

رشوه مختص به پولى است كه انسان به قاضى شرع بدهد كه به نفع او حكم بكند - و آن حرام است و در غير اين صورت، از جمله مواردى كه ذكر كرده ايد; حرام نيست

و برگيرنده هم حلال است.

س534 : وام گرفتن از بانك هاى دولتى، با كارمزد 16%چه حكمى دارد؟

با تصريح به اينكه ربا نيست و به عنوان كار مزد مجانى داده شود، حلال است و اشكال ندارد.

س535 : آيا سپرده گذارى در بانك هاى دولتى و گرفتن سود بانكى از آنها مشكل شرعى دارد يا خير؟

خير، اشكال شرعى ندارد و حلال است.

س536 : آيا پولى كه بنده در بانك مى گذارم و پس از آن، سودى به آن تعلق مى گيرد، با توجه به آنكه بنده قدرت كار با پول خود را ندارم حلال است يا حرام؟ آياكسب درآمد از طريق خريد و فروش سهام و يا افزايش سهام كه در بردارنده سود است، حلال است يانه؟

در هر دو مورد سود حلال است.

س537 : من جوانى 23 ساله هستم كه مدتى در انجمن صنفى شركت هاى حمل و نقل كار مى كردم و در يك معدن مسئوليت نمايندگى 40 شركت حمل و نقل را برعهده داشتم; بدين صورت كه اين شركت ها به نوبت بارنامه هاى خود را براى من ارسال و بعد از چند روز من پول و ته چك بارنامه ها را به آنها بر مى گرداندم. شركت هاى حمل و نقل هر كدام يك محدوده كارى دارند; يعنى شركت هاى حمل و نقل يزدى، نمى تواند بار مخصوص شهر مهريز يزد را حمل و نقل نمايند يا شركت هاى حمل و نقل اردكان،توانند بار مخصوص يزد را بار نمايند، چون از نظر قانون يك محدوده مشخص شده است. در اين معدنى كه من كار مى كردم، يك شركت به نام اميد ترابر رباط بودكه

يزدى ها به زور و پارتى اين بار را گرفته و فقط مقدارى از اين بار را به اين شركت براى حمل و نقل مى دادند (شركت هاى حمل و نقل جهت بارى كه كاميون ها مى دهند، تا حمل كنند حدود 10 درصد از كرايه اى كه براى راننده در بارنامه جهت دريافت زده مى شود را به عنوان كميسيون مى گيرند). بعد از مدتى من و چند نفر ديگر، بدون خبردار شدن كسى (مثلا شركت هاى يزدى)، در لابه لاى بارى كه براى شركت هاى ديگر بار مى كرديم، مقدارى از اين بار را براى اين شركت كه گفتم محدوده كارى آن است بار مى كرديم و از كميسيون پرداختى به اين شركت، مقدارى پول دريافت مى كرديم. حالا سوال من از شما اين است كه اين پولى كه ما براى خودمان گرفته ايم حرام است يا حلال؟

چنانچه شركت محقق شده و همه موظف به عمل برطبق اعمال تعيين شده از شركت مى باشند و حقوقى هم كه تعيين كرده اند، براى شما به ازاء اعمال تعيين شده باشد و شما تخلف كرده ايد، پس حق گرفتن آن پول را نداشته ايد، مگر آنكه آن كسى كه پول به شما مى دهد، بگويد من به شركت كار ندارم و خودم اين وجه را به شما مى پردازم كه در اين صورت پول براى شما حلال است. به شرط آنكه از حقوق شركت كسر نشود.

س538 : خواهشمند است نظرات معظم له، درباره گرفتن سود از بانك و دادن بهره وام به بانك را بيان فرماييد؟

من در رساله توضيح المسائل مفصل نوشته ام، اجمالا ربا

مختص به قرض است; يعنى (وام) و خريد و فروش در موارد خاصه در بقيه معاملات ربا نيست، بنابراين وامى كه به دولت مى دهيد; يعنى پول در بانك مى گذاريد و بهره مى گيريد از چند راه جايز است:

1. پول را به عنوان سپرده بگذاريد نه وام، و اجازه تصرف بدهيد، و در سپرده شرط كنيد كه اگر تلف شد، عوض آن را بانك بدهد و شرط كنيد كه در عوض اين سپرده مقدارى بهره داده شود.

2. پول را به عنوان اباحه به بانك بدهيد. راه هاى ديگرى هم هست. اما وامى كه بانك مى دهد، چنانچه به عنوان وام (قرض باشد)، بهره آن حرام است و اگر به عنوان مضاربه باشد حلال است.

س539 : سؤالى در مورد گرفتن وام از بانك ها، داشتم. مرسوم است كه افراد با مراجعه به بانك ها درخواست وام، مثلا ماشين يا وام مسكن مى كنند و بعد از طى مسير قانونى، با تهيه فاكتور قلابى ضمن اينكه وام را از بانك مى گيرند، هيچ ماشين و مسكنى هم نمى خرند. (البته معمولا اين پول ها، براى حل ساير مشكلات زندگى پر خرج امروزه مصرف مى شود) آيا گرفتن وام از اين طريق صحيح است يا بايد در همان عنوان خرج شود؟

اگر در ضمن عقد وام شرط بكنند كه بايد ماشين خريده شود يا مسكن تهيه كنند تخلف شرط جايز نيست و گرنه مانعى ندارد و به هر تقدير، در آن وام مى توان تصرف كرد. والله العالم.

س540 : آيا شيعيان مى توانند از هم سود بگيرند؟

مراد از سود اگر ربا است، جايز نيست و اگر سود معامله

است جايز است.

س541 : مقدار درصد سود شرعى روى اجناس چقدر است؟

هر مقدارى كه طرفين راضى باشند.

س542 : اخيراً در منطقه علوى اهواز افرادى پيدا شده اند كه يا سود كلان معاملاتى به شكل بيع سلم انجام مى دهند; مثلا دو ميليون كمتر از قيمت معمولى ماشين، پول مى گيرند كه بعد از مدت كوتاهى ماشين صفر كيلومتر تحويل دهند. و هنگام معامله مى گويند فرض كن پولت را به دريا انداخته اى (يعنى حق اعتراضى ندارى) فقط يك كاغذ معمولى به عنوان رسيد تحويل طرف مى دهند، و تا به حال خوش حساب بوده اند و سر موعد اجناس را تحويل داده اند و در موعد مقرر هم مى گويند خود جنس را مى خواهى يا پولش را و بعضاً مشترى مبيع را تحويل نگرفته دوباره به او به مبلغ دو مليون گران تر مى فروشد آيا اين گونه معاملات شرعى وصحيح است؟

به نظر من صحيح است، چون هيچ وجهى بر عدم شرعى بودن نمى بينم.

س543 : مستدعى است نظرتان را بدون هيچ گونه ملاحظه اى در مورد عمليات بانكى جمهورى اسلامى ايران بفرماييد. لطفاً به طور صريح بفرماييد در كداميك از عقوداسلامى آن گونه كه در جريان وام دهى و بازپرداخت

وام ها در بانك ها اجرا مى شود. يكى از طرفين عقدنامه فقط در سود شريك است (بانك) و طرف ديگر در سود يا ضرر(مشترى).

عمليات بانكى جمهورى اسلامى احكام خاصى ندارد. وامى كه بانك مى دهد، اگر به عنوان قرض باشد و شرط زيادى بكند ربا و حرام است. و اگر به عنوان مضاربه باشد و پول در دست پول گيرنده تلف شود(اتلاف)،

ضرر متوجه بانك است نه مشترى; مگر آنكه در حين معامله شرط كنند كه گيرنده پول بايد تدارك ضرر بنمايد و در سود هم تابع قرارداد هنگام عقد است. ثلث يا ربع يا نصف و... و همين احكام به ترتيب بر مضاربه اى كه پول دهنده شخص است و گيرنده بانك اجرا مى شود. به هرحال منع خصوصى عمليات بانكى جهورى اسلامى ندارد.

س544 : گرفتن ربا از غيرمسلمان چه حكمى دارد؟ اگر احتمال نزديك به يقين داشته باشيم كه سود حاصله راغير مسلمان از راه كلاهبردارى به دست آورده باشد، آن وقت حكم چيست؟

گرفتن ربا از غيرمسلمان جايز است و اشكال ندارد، مگر بداند كه آنچه مى دهد، عين پولى است كه با نيرنگ از كسى گرفته است.

س545 : براى خريد خودرو به صورت اقساطى، فروشنده مبلغى را به عنوان پيش از شخص گرفته و در قرارداد فيمابين قيد مى كند كه مثلا 3 ميليون تومان را خريدار، جهت خريد خودرو مى پردازد و مابقى قيمت خودرو را فروشنده به صورت وام، مثلا 19 درصد پس از تحويل خودرو از خريدار دريافت كند; حال مى خواستم بدانم اين معامله ربا است يا خير؟

شما چنانچه خودرو را بخريد; به اين صورت كه 3 ميليون را نقد و مابقى را پس از تحويل خودرو كه آن 19درصد را جزء قيمت خودرو قرار دهيد نه سود وام كه درحقيقت ثمن خودرو مركب از نقد و نسيه باشد اشكالى ندارد.

س546 : من حدود 10 سال است كه پس از مدتها شاگردى، موفق به راه اندازى مغازه اى شده ام و 8 سالى است كه ازدواج كرده ام. از آنجا

كه با توجه به تعاليم خانوادگى به كسب و كار حلال اعتقاد بسيار دارم، در تمام مدت كاسبى ام اجناس خريدارى شده را اعم از آنكه بعد از خريد گران يا ارزان شده باشند، با حد اكثر 10 درصد سود نسبت به قيمت خريد به مردم فروخته ام و هنوز مغازه و خانه ام اجاره ايست و فقط توانسته ام از عهده مخارج روزانه برآيم. پس ازسالها توانستم پولى پس انداز كنم تا بتوانم مركبى دست و پا كنم. اما مى بينم بزرگترين كارخانه خودرو سازى جمهورى اسلامى ايران ماشينى را كه برايش طبق اظهارات خودشان و مطالبى كه در رسانه هاى عمومى گفته مى شود، 5 تا حداكثر 6 ميليون تومان تمام شده به قيمت 11 ميليون به مصرف كننده مى فروشند و عملا با جلوگيرى از واردات خودروهاى ارزان قيمت، امكان ديگرى نيز براى مردم وجود ندارد و انحصار در اختيار آنهاست. در مقابل همين ماشين 11 ميليونى به هم كيشان اهل تسنن سوريه و كشورهاى افريقا، به قيمت 6 ميليون تومان صادر مى شود. سؤال من از شما اين است كه آيا كشيدن 100 درصد سود روى قيمت تمام شده خودرو و متحمل كردن آن بر مردمى مانند من كه تمام پس اندازم پس از سالها كسب حلال، به اندازه قيمت يك ماشين نيست، در شرايطى كه مردم مجبورند از اين كارخانه ها خريد كنند. آيا سود حلالى براى دولت اسلامى و كارخانه آن است؟ و اگر به نظر شما اين سود مجاز و حلال است، آيا من نيز مى توانم از اين پس سود اجناس خود را بر اين اساس محاسبه

و به مردم بفروشم؟

راجع به شخص شما البته انصاف بسيار خوب است، ولى شرعاً با رضايت مشترى بدون تدليس و اغراء اشكال ندارد، مثلا سود قيمت تمام شده را يا نگوييد يا واقعيتش را بگوييد در اين صورت معامله صحيح است.

س547 : حساب هاى سپرده كوتاه مدت و بلند مدت بانكها كه ماهيانه درصدى مشخص و از قبل تعيين شده، به سپرده گذار مى دهند چه حكمى دارد؟ و در اين حكم بين بانكهاى خصوصى و دولتى فرقى وجود دارد؟

چون پولى كه در بانك گذاشته مى شود قرض نيست، بلكه وديعه است، بنابراين اگر چه تعيين سود و شرط بشود اشكال ندارد، چون ربا نيست.

س548 : وام هايى كه بانك ها وصندوق هاى قرض الحسنه مى دهند كه بايد مقدارى و درصدى اضافه تر به آن موسسه پرداخت شود اشكال دارد؟

چون شرط در ضمن وام نيست و به عنوان كار مزد داده مى شود اشكال ندارد.

س549 : 1. آيا سودى كه بانك به مبالغ سپرده مى دهد حلال است; حال آنكه همين سود در قبل از انقلاب حرام بود؟ آيا سودى كه به خاطر پرداخت وام به مشترى از او اخذ مى شود حلال است; حال آنكه بانك به اين كار شراكت مى گويد، ولى فقط در سود كار شريك است و در صورت زيان كار، بانك مبلغى را كه ابتدا طى كرده است دريافت مى كند; يعنى اين طى كردن مصداق ربا نيست؟

ربا مختص به قرض است، و اگر پول به عنوان وديعه و سپرده در بانك گذاشته شود و يا به عنوان اباحه به عوض و يا به عنوان فروش پول نقد به

نسيه و شرط زيادى شود، ربا نيست و حلال است و قبل از انقلاب و بعد از آن حكم شرعى فرق نكرده است. شما به توضيح المسائل ما نگاه كنيد به تفصيل بيان شده است.

س550 : در امر خريد و فروش كالا منظور از گرانفروشى چيست؟ و تا چه حد مى توان روى يك كالا سود كشيد(درصد) كه مال حرام نشود؟

حد معينى ندارد و منوط بر رضايت طرفين است و در بعضى موارد هم شارع مقدس خيار غبن قرار داده است كه در رساله هاى علميه مذكور است.

س551 : آيا فروختن مالى به صورت نسيه و دريافت وجه توافقى بيشتر در آينده اشكال دارد؟

خير، اشكال ندارد.

?عق_ايد

س552 : مى خواهيم از جنابعالى درباره مسأله اى كه در بين گروهى از مسلمانان مورد بحث مى باشد سؤالى كنيم و آن مسأله تحريف قرآن كريم است و آيا در قرآن كريم تحريفى شده؟ و پاسخ قائلين به تحريف چيست؟

تحريف معانى مختلفى دارد: معناى اول: انتقال دادن شىء از جايگاهش و تغيير دادن و تبديل كردن آن به چيز ديگرى. در بين مسلمانان در مورد واقع شدن چنين تحريفى در قرآن اختلافى نيست بدين ترتيب كه هر كس كه قرآن را بدور از حقيقت خود قرآن و بر اساس رأى و نظر شخصى اش تغيير نمايد پس قرآن را تحريف نموده است. كارى كه اهل بدعت و مذاهب انحرافى با تأويل آيات قرآن بر اساس رأى و نظر شخصى خود انجام مى دهند از اين قبيل است.

معناى دوم: اضافه يا كم كردن كلمه اى با حفظ همان قرآن نازل شده و تحريف به اين معنا در صدر اسلام اتفاق

افتاده است ولى در زمان عثمان متوقف گرديد و قرآن منحصر شد به آنچه كه تواتر آن از پيامبر(صلى الله عليه وآله) ثابت شد. معناى سوم: تحريف از طريق اضافه يا كم كردن در آيه اى يا سوره اى با حفظ همان قرآن نازل شده كه رفتار پيامبر آنگونه قرائت را تأييد كرده باشد; كه شيعه، تحريف به اين معنا را نفى مى كند و گروهى از علماى اهل سنت بر اين اعتقادند كه چنين تحريفى به وقوع پيوسته است و به عنوان مثال قائلند به اينكه بسم الله الرحمن الرحيم جزء قرآن نمى باشد.

معناى چهارم: تحريف از طريق اضافه كردن و اينكه قرآنى كه در دست ماست بعضى از اجزاء آن جزء كلام نازل شده نمى باشد; و چنين تحريفى به اجماع تمام مسلمانان باطل است.

معناى پنجم: تحريف از طريق كم كردن به اين معنا كه قرآنى كه در دست ماست همه آن قرآن نازل شده نمى باشد و پاره اى از آن مفقود گرديده است. تحريف به اين معنا مورد اختلاف است و گروهى آن را پذيرفتند و گروهى آن را رد نموده اند. و اما علماى شيعه: اكثر آنها فرموده اند كه اتفاق علما شيعه بر عدم وقوع تحريف به اين معنا در قرآن مى باشد.

به سخن رئيس محدثين شيخ صدوق دقت نماييد كه عدم تحريف در قرآن را جزء اعتقادات مذهب اماميه به شمار آورده است و شيخ طوسى خودشان و علم الهدى همين را نقل نموده و مفسر مشهور طبرسى و فيض كاشانى و استاد بزرگوار سيد خوئى و بزرگان ديگر نيز چنين اعتقادى دارند و دلايل بسيارى براى آن

آورده اند كه ما به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

1. آيه كريمه: (إنا نحن نزلنا الذكر و إنا له لحافظون) حجر آيه 9

2. (وإنه لكتاب عزيز لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيم حميد) فصلت آيه 41.

3. حديث ثقلين كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) پس از خودش براى امت به يادگار گذاشت و فرمود كه اين دو جدايى ناپذيرند تا اينكه بر سر حوض كوثر به نزد من آيند و به امتش دستور داد به آن دو تمسك جويند كه آن دو كتاب قرآن و عترت و اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى باشند.

اين روايات از طريق شيعه و اهل سنت متواتر مى باشد و پرواضح است قائل شدن به تحريف مستلزم قول به عدم حجيت ظاهر قرآن مى باشد علاوه بر اين سفارش اهل بيت به تمسك به ظاهر قرآن را نيز مى بايست اضافه نمود بنابراين چاره اى نيست جز اعتقاد به عدم تحريف قرآن.

4. ملاحظه چگونگى جمع آورى قرآن و حفظ آن توسط حافظين و جمع آورندگان و نويسندگان به خصوص حضرت على(عليه السلام) به اينصورت كه هر آيه اى كه نازل مى گشت پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) به نويسندگان دستور مى فرمود آن آيه را در جايگاه مخصوص به خودش درج نمايند و همين مسأله سبب مى شود كه ما به عدم تحريف قرآن يقين پيدا كنيم. و اما روايات ضعيفى كه تحريف در قرآن را مى رساند، راوى اكثر آنها احمد بن محمد السيارى كه علماى رجال بر انحراف مذهب او اتفاق نظر دارند; و على بن احمد الكوفى كه علماى رجال

قائلند به دروغگويى و انحراف مذهبش. و اما بحث درباره باقى دلايل قائلين به تحريف احتياج به زمان بيشترى دارد و بهترين سخن را استاد بزرگوار سيد خوئى فرموده اند: موضوع تحريف قرآن موضوعى خرافه و بر اساس وهم و خيال مى باشد و تنها كسى كه عقلش ضعيف است به آن قائل مى باشد يا كسى كه درباره اين موضوع حق تأمل را به جا نياورده يا كسى كه عشق مىورزد به چنين مطلبى قائل باشد كه عشق، انسان را كور و كر مى نمايد. وليكن انسان عاقل و با انصاف و متفكر در خرافه بودن و بطلان چنين مطلبى شك نمى كند.

س553 : تفسير اين حديث چست؟

اگر تو نبودى ما فلك ها را نمى آفريديم و اگر على نبود تو را نمى آفريديم و اگر فاطمه نبود همگى شما را نمى آفريدم.

سخنان همگى علماى خاصه و بسيارى از علماى عامه مالامال است از اينكه اصل ماده بدن حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا(عليها السلام) از جنس ماده اين عالم نيست بلكه از بهشت و از برترين درخت ها و ميوه هايش مى باشد. و اما روح متناسب با اين بدن كه خداوند براى فاطمه(عليها السلام) برگزيده از اسرار خداوند متعال است كه ما توانايى فهم آن را نداريم و فقط مى توانيم بوسيله روايات بفهميم كه روحش از نور عظمت پروردگار آفريده شده است.

امام صادق(عليه السلام) از جدش رسول خدا(صلى الله عليه وآله) روايت كرده در كتاب معانى الاخبار شيخ صدوق ص 396 كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)فرمود: قبل از اينكه زمين و آسمان خلق شوند نور فاطمه خلق شده بود. گروهى از

مردم گفتند: اى پيامبر خدا! پس فاطمه انسان نيست؟ پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: فاطمه حوريه اى به صورت انسان است و فرمود: خداوند عزوجل او را از نورش آفريد قبل از اينكه آدم(عليه السلام) را بيافريند زمانيكه ارواح... تا آخر حديث; و به اين ترتيب حديث قدسى روايت شده در بسيارى از كتب اخبار: (لولاك لما خلقت الافلاك و لولا على لما خلقتك و لولا فاطمه لما خلقتكما) روشن مى گردد; همينطور ظاهر مى گردد كه چرا زمانيكه فاطمه(عليها السلام) داخل بهشت مى شود، انبياء(عليه السلام)از آدم(عليه السلام)گرفته تا ديگر انبياء به زيارت حضرتش مشرف مى شوند و حتى رسول خدا به زيارت او مى آيند و همچنين روشن مى گردد كه چرا پيامبر پس از اتمام حشر همه مردمان و حسابرسى آنان، اولين كسى مى باشد كه به سوى بهشت رهسپار مى شود و جلوتر از ايشان قافله اى حركت مى كند كه قافله فاطمه سلام الله عليها مى باشد.

پيام مرجع عاليقدر و مجاهد آيت الله العظمى روحانى به مناسبت سالروز شهادت صديقه زهرا(عليها السلام):

درود و سلام بر صديقه شهيده، سلام بر محسن شهيدش، سلام بر دنده هاى (پهلوى) شكسته اش سلام بر پهلوى مجروحش، سلام بر چشمان خون آلودش، سلام بر سينه خون چكانش. ياد و خاطره شهادت آن سيده لطف پروردگار (ارواح عالميان فداى خاك كفن آن بزرگوار) تكرار مى شود و درد غم نيز بر آستانه اش تكرار مى گردد. سايه بان عرش از زنگار اين فاجعه به لرزه مى افتد و ملائكه از سنگينى اين مصيبت به اندوه مى افتند، از شدت درد اين غم، قلب صاحب الامر(عج) پاره پاره

گشته است; شهادت صديقه زهرا واقعه اى است كه خداوند اراده كرده جدا كننده عادلانه حق و باطل باشد به نحويكه مرتدان، آشكارا به دشمنى پرداختند و براى تضييع حق و سرپوش نهادن روى آن همدستى نمودند. شهادت زهراى شهيده با همه جوانبى كه يك فاجعه مى تواند شامل آن باشد _ از جمله آتش زدن خانه و شكستن پهلويش و كشتن جنينش و تازيانه زدن به پهلويش و سيلى زدن به چشمش و ميان در و ديوار فشردن بدنش و زخمى نمودن سينه اش و هتك حجابش - همه و همه فرياد رعد آسايى است كه همدستى غاصبان را در تمام مكان ها و زمانها آشكار مى كند و در يك جمله مى توان گفت: (شهادت حضرت زهرا نور ولايت مدارى و شرارت دشمنى را مى نماياند.) پس هر كس راه را گم كرده و نمى داند حق كدام است حقى كه با تبعيت حقيقى و با دفاع از ولايت اميرمؤمنان (درود بر او باد) و دور نمودن او از دسترسى غاصبان منجر به شهادت حضرت زهراى اطهر گرديد. و از اين رهگذر: ما همه مسلمانان عالم را به مطالعه فاجعه هاى زهراى مظلومه در كتاب هاى خودشان فرا مى خوانيم تا با ميزان سنگينى حادثه و بزرگى مصيبت آشنايى پيدا كنند و آنچنان كه شايسته است به اسباب و دلايل وقوع آن پى ببرند تا به آنچه از حق بر آنها پوشانده شده برسند همچنان كه به فرزندان زهرا(عليها السلام) و شيعيان آن حضرت سفارش و تأكيد مى كنيم به زنده نمودن اين حادثه بزرگ و مصيبت سنگين كمر همت گمارند زيرااين رويداد

جداكننده و حد فاصل جريان تشيع از ديگر جريانهامى باشد و مبالغه نكرده ايم اگر بگوييم علت ماندگارى امامت اميرمؤمنان(عليه السلام)و عترت معصومين(عليهم السلام)همين رويداد مى باشد.

وليكن اى فرزندان زهرا: بر حذر باشيد از تلاش و كنجكاوى بيش از حد و تشكيك در اين رويداد زيرا تلاش بسيار خطرناكى است به اين دليل كه اگر از آن چشم پوشى نموده و به آن گوش فرا داده شود تأثير بى نهايت خطرناكى بر مهمترين حادثه كه از جمله حوادث جوهرى در تاريخ اسلام به شمار مى رود مى گذارد كه از پايه با تعيين مرجعيت دينى و خلافت الهى و امامت ربوبى پس از وفات سيد پيامبران و خاتم رسولان(صلى الله عليه وآله)مرتبط مى باشد. و در پايان: گرمترين تسليت ها را به ساحت ولى الله الاعظم (جانها به فداى خاك پاى او باد) تقديم مى نماييم و از خداوند متعال خواستاريم كه ما را از خونخواهان جده اش صديقه شهيده در ركاب و در زير پرچم حضرتش قرار دهد و ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم.

س554 : آيا شهادت دادن به عصمت حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) به صفت «عصمت الله الكبرى و حجة الله على الحجج» در اذان و اقامه جايز است، اگر جايز است بايد به چه نيتى باشد؟

داعى بر اين امر چه چيزى است!؟ شما بعد از نماز، تسبيح آن حضرت - كه آن قدر ثواب دارد كه امام معصوم(عليه السلام)مى فرمايد: تسبيح حضرت زهرا(عليها السلام)، از هزار ركعت نماز مستحبى در نزد من محبوب تر است - را بجا آوريد.

س555 : مى خواستم بدانم كه گوينده جملات زير

(از نظر اسلام و كفر و ارتداد)، چه حكمى دارد؟

1. «شعله هاى آتش سوزانش، از كرانه هاى وجود زبانه مى كشد و انسان را واله و شيدا مى گرداند; اين گونه است كه حضرت حق بارى تعالى مى فرمايد: من طلبنى وجدنى و من وجدنى عرفنى و من عرفنى احبنى و من احبنى عشقنى و من عشقنى عشقته و من عشقته قتلته و فمن قتلته فعلى ديته فمن على ديته فانا ديته». براى اين حديث، سندى به اين شرح ذكر شده است: «قرة العيون، ص 366; الحقائق، مصباح الانظار، ص 369; خلاصه المنهاج، ج6; كلمات مكنونه، ص80، سطر اول.»

2. حضرت زهرا(عليها السلام) ام الله بودند.

3. اى كه عالم همه ايجاد به فرمان تو شد، هستى كون و مكان خلق زامكان تو شد، مادرت ام ابيهاست; نه بل ام خداست، چون كه ثاراللهى و خون تو برهان تو شد«(شعر در مورد امام حسين (عليه السلام) است).

اين جملات و اشعار اگر مراد ظاهر آنها باشد، موجب كفر است; ولى اگر ظاهر مراد نباشد و تأويلاتى براى آن مى كنند كه موجب كفر نشود; چون موجب گمراهى بعضى از عوام الناس مى شود، جرم شديدى مترتب بر آنها مى شود (خداوند همه اينها را هدايت كند).

س556 : به تازگى حديث شريف كساء، زير سوال رفته و حتى بعضى از آقايان اين حديث را از مفاتيح الجنان حذف كرده اند. لطفاً نظر خود را بفرماييد؟

اصل حديث كساء از مسلمات است و كسى را كه مطلع باشد، سراغ ندارم كه حديث شريف را زير سؤال برده باشد. اگركسانى حديث كساء را از مفاتيح حذف كرده اند به علت اين است

كه خود محدث قمى آن را در مفاتيح نياورده بود و بعد اضافه شده است، و شايد بعضى جملات نيز به حديث افزوده شده باشد.

س557 : چرا اصولا در اسلام، زن بايد تابع مرد باشد؟

زن مطلقاً تابع مرد نيست، بلكه آنچه در آيه كريمه در جهات عامه اجتماعيه، مانند حكومت، قضاوت و امثال آن، بيان شده است، چون زن عاطفى است و مبتنى بر رقت و لطافت است و اين گونه امور متفرع بر شدت، قوت، طاقت بر شدائد و تحت تاثير قرار نگرفتن احساسات است; از اين رو در اين امور زن نمى تواند متصدى اين امور شود و اما امورى كه مربوط به زندگى فردى است، مرد هيچ گونه امتيازى ندارد.

س558 : چرا در دنياى امروز كه زن ومرد، دو شادوش هم در سازندگى يك زندگى سهيم هستند، اما حق طلاق و تصميم گيرى هايى از اين دست با مرد است و چرا اسلام اين حق را براى مردان لحاظ كرده است؟

اولا اسلام اجاز داده كه در هنگام ازدواج شرط كنند كه در امورى مثل طلاق - بدون مراجعه به مرد - زن وكيل باشد. ثانياً زن چون لطيف تر و عاطفى تر است زودتر، گول مى خورد وموجب مختل شدن زندگى مى شود; لذا مقدارى سخت تر قرار داده اند. ثالثاً شرع در مواردى كه مرد ظلم به زن بنمايد به زن اجازه داده كه خودش را طلاق دهد.

س559 : چرا اگر (مثلا) زن بخواهد منزل پدرش برود، بايد از شوهر اجازه بگيرد; يعنى چرا به طور كلى اختيار زن با مرد است؟ چرا اگر زنى در حادثه اى كشته شود، ديه

او نصف مرد است; آيا ارزش جان يك زن از مرد كمتر است و چرا همين مسأله در مورد ارث وجود دارد؟

مرد بايد مخارج زندگى خود و خانواده اش را بپردازد، حتى اگر زن بگويد من غذاى آماده مى خواهم و خودم تهيه نمى كنم، مرد بايد غذاى او را بدهد. اما مسأله ديه ;حقيقت انسان به نفس ناطقه و روح اوست، در آنچه مربوط به آن است فرقى بين زن و مرد نيست. در قرآن مى فرمايد: ما شما را دو نوع آفريديم، براى اختلاف در فضيلت نيست، بلكه بزرگوارتر از شما همان است كه تقواى او زيادتر است و مسأله ديه مربوط به جسم است.

س560 : روايات «يملاالله الارض قسطا وعدلا» و اينكه امام(عليه السلام) با دشمنان مى جنگد و اين نشان دهنده وجود ظالمين در زمان ظهور است; علاوه بر اينكه امام(عليه السلام) به دست «زنى» كشته مى شوند; اين گونه مطالب چگونه با عدالت مطلقه خداوند سازگار است؟

البته به مجرد اين كه ظهور محقق بشود لا يملا الارض قسطا و عدلا بل بعد الحرب و الجهاد و نابودى دشمنان است.

و ملا الارض لاينافى مع و جود افراد غيرمسلم.

س561 : شغل من پاسخ به سوالات شنوندگان برون مرزى است. از شما مى خواهم در رد «تكتف» اهل سنت، دلايل متقن و احاديث از پيامبر(صلى الله عليه وآله) مبنى بر تكتف نكردن آن حضرت در نماز، برايم بفرستيد.

اولا تكتف در زمان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) نبود در زمان خلافت عمر، اسيران مجوس را كه آوردند، به نحو تكتف ايستادند; عمر خوشش آمد و گفت ما هم در مقابل خداى تعالى به اين نحو

عمل مى كنيم و لذا رواياتى كه وارد شده است بر عدم جواز تكتف از ائمه طاهرين (عليهم السلام)است.

ثانياً اگر عملى را خداى تعالى بوسيله انبياء آن را جزء عبادت قرار نداده باشد، مانند همين تكتف، و كسى آن را جزء قرار دهد، اصطلاحاً آن را تشريع مى گويند; يعنى داخل كردن چيزى در دين درحالى كه جزء دين نيست (ادخال ما ليس من الدين فى الدين). كه از محرمات است و لذا فقهاء فتوا داده اند اگر كسى تكتف در نماز بكند كه آن را از اجزاء نماز بداند حرام است.

س562 : چرا اقليتهاى مذهبى نمى توانند وارد مساجد ما بشوند يا دست دادن با آنها چه اشكالى دارد؟ مسيحيان مگر خدا را قبول ندارند و پيامبرشان صاحب كتاب نيست؟ مگر اصحاب پيامبر اسلام جهت حفظ جانشان به پادشاه حبشه كه يك مسيحى بود، پناهنده نشدند؟ چرا پيامبر اسلام در زمان حياتشان اين موضوع كه مسيحيان نجس مى باشند را روشن نكردند؟ ما يك ارمنى همكار داريم كه فقط نماز نمى خواند، اما تمام كارهايش از ما مسلمانان درست تر است; نه غيبت مى كند و نه تهمت مى زند. هم خدا را قبول دارد، هم پيامبرشان صاحب كتاب است. پس چرا ما مسلمانان حتى از دست دادن به آنها هم منع شده ايم؟

به فتواى من اهل كتاب; يعنى مسيحيان، يهوديان و مجوس، پاكند و نجس نيستند و مصافحه با آنها هم جايز است و مى توانند وارد مسجد شوند. اشكالات شما بى مورد است.

س563 : در جلسه اى مذهبى اعلام شد كه در زيارت عاشورا در قسمت «تابعاً له على ذلك»، مربوط به

همه افرادى كه گناه مى كنند است چه مسلمان و چه غيره و مواظب باشيد كه اين دعا گريبان گير شما نشود.

مى خواستم بدانم واقعاً چنين حرفى درست است و آيا اين نفرين شامل دوست دار شيعه كه گناهى از او سر زده مى شود؟

خير مراد از تابع بر معصيت كار نيست، بلكه منظور كسانى هستند كه تابع آن اول ظالم كه غصب خلافت نموده است مى باشد.

س564 : در بعضى مجالس اهل بيت گفته مى شود كه كسى كه در جوار حرم سيدالشهدا يا اميرالمومنين يا امام رضا مدفون است، سوال نكير و منكر يا فشار قبر ندارد; آيا چنين چيزى ممكن است؟

سؤال نكير و منكر براى همه هست.

س565 : آيا امكان دارد كسى سكرات موت يا فشار قبر يا سوال نكير و منكر نداشته باشد؟

سكرات و فشار قبر ممكن است، ولى سؤال نكير و منكر امكان ندارد.

س566 : آيا در استمداد و صدا زدن ائمه(عليه السلام)، بالا آوردن دست ها به شكلى كه در استعانت از خداوند و دعا صورت مى گيرد، جايز است؟

بلى جايز است.

س567 : آيا در قرآن آيه اى مبنى بر اينكه پس از بچه دار شدن اوضاع اقتصادى خانواده بهتر مى شود وجود دارد و اگر وجود دارد، چرا در مورد من و همسرم كه اولين فرزندم تا چند ماه آينده متولد مى شود، مصداق پيدا نكرده، بلكه در آمد سابقمان هم كمتر شده است.

آيه در سوره نور است و مربوط به ازدواج است (ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله)، البته آيه ديگرى هم هست; به هرحال اين امور از قبيل مقتضيات است كه شرايطىو موانعى دارد (بحث

مفصلى است كه در اينجا نمى گنجد).

س568 : لطفا فقط دستورات صريح قرآن راجع به حجاب زن را با ذكر نام سوره و شماره آيه بفرماييد.

جواب: سوره نور، آيه 32. سوره احزاب، آيه 59.

روايات متواتره نيز برآن دلالت دارد.

س569 : آيا اين كه مى گويند اين خواست خداست، درست است؟ مثلا انسان چيزى را مى خواهد و خيلى برايش عزيز است ولى از دست مى دهد.

خير، درست نيست.

س570 : نظر حضرتعالى درباره مطالب كتبى مثل حلية المتقين چيست، آيا همه آنها درست است (بعضى مطالب آن به طنز شبيه تر است)، آيا رد كردن بعضى از اين مطالب گناه دارد؟

رد كردن با دليل شرعى و با اعتقاد به عدم صحت، هيچ اشكالى ندارد و گناه نيست.

س571 : آيا تمام ادعيه وارده در مفاتيح صحيح است؟

چنانچه از امام(عليه السلام) نقل كند، صحيح است.

س572 : بهترين نحوه دعا و طلب حاجات چيست، آيا عربى دعا كردن فضيلت دارد؟

دعاهاى عربى كه از حضرات معصومين(عليهم السلام) وارد شده است بهتر است و فضيلت دارد و غير آنها عربى و غيرعربى فرقى ندارد.

س573 : خواهشمند است مفهوم فقهى اضطرار را كه باعث مى شود در بعضى اوقات از اجراى احكام خوددارى كرد، بيان فرماييد و آيا هر كسى مى تواند اضطرار را تشخيص دهد؟ حدود آن را تفصيلا بيان فرماييد. آيا اضطرار، نماز، حجاب و اين قبيل واجبات را هم شامل مى شود؟

اضطرار عبارت است از مجبور شدن به انجام كارى يا ترك كارى كه مخالفت آن موجب ضرر شود يا سبب مشقّتى كه تحمل آن مشكل باشد گردد، مثلا مبتلا به مرض سختى بشود كه داروى آن مرحمى است،

كه اگر آن دارو را نخورد براى هميشه فلج مى شود يا موجب درد غيرقابل تحملى براى مدت مديدى مى شود; در اين صورت آن كار حرام جايز مى شود البته شراب خوردن استثناء شده است كه آن هم بحث مفصلى دارد.

س574 : آيا گناه يا گناه نبودن يك كار به نيت آن است يا به ظاهر آن، مثلا وقتى يك خانم زمين خورده و نياز به كمك دارد و شما دستش را مى گيريد تا كمكش كنيد بلند شود و نيت شما كمك كردن است آيا با گرفتن دستش مرتكب گناه مى شويد؟

خير گناه با نيت نيست. در بعضى موارد نيت سبب انطباق عنوان خاصى بر فعل حرامى مى گردد كه موجب مى شود آن فعل جايز شود، مثلا كتك زدن به بچه يتيمى كه حرام است، در بعضى موارد كه به قصد و نيت (تأديب) باشد، چون عنوان تاديب منطبق مى شود، ضرب يتيم جايز مى شود.

س575 : چه كارهايى در طول روز و زندگى انجام دهيم تا به خدا نزديك شده و معنويت كسب كنيم؟ در ضمن دچار افراط و تفريط در امور مذهبى نشويم؟ در صورت امكان يك برنامه اى كه براى افراد معمولى و متوسط از لحاظ مذهبى، قابل اجراست، بطور جداگانه بيان فرماييد.

عمل به وظائف شرعيه، نماز اول وقت، دستگيرى از مستمندان، قضاء حاجت مسلمانان و امر به معروف و نهى از منكر، قهراً اگر عمل كنيد، خداوند تعالى توفيق به كارهاى خير ديگر به شما عنايت خواهد نمود.

س576 : قبول نكردن حرف ديگران، به گمان اين كه دروغ است و بعد معلوم شود كه درست بوده گناه است

و ديگر اينكه اگر در مورد مسائل مختلف، اساس را بر خلاف كار بودن افراد قرار دهيم، گناه است؟

خير، گناه نيست; ولى در مسائل مختلف اساس را بر صحت اعمال ديگران بگذاريد، مثلا اگر كسى از دور به شما حرفى مى زند كه نمى دانيد فحش مى دهد يا سلام، بگوييد انشاالله سلام مى كند و فحش نمى دهد و ترتيب اثر ولو قلباً بر فحش دادن نكنيد.

س577 : شرايط توبه چيست؟

پشيمان شدن از گناهى كه مرتكب شده ايد و تصميم جدى كه چنين عملى را ديگر انجام ندهيد و اگر حق كسى را از بين برده ايد، تلافى كنيد و بعد از همه اينها استغفار نماييد.

س578 : آيا با توبه از گناهان انجام داده، نسبت به آنها عقوبت اخروى شويم يا فقط تخفيف داده مى شود؟

برحسب وعده الهى چنانچه توبه حقيقى باشد، عقوبت اخروى ديگر نيست (التائب من الذنب كمن لا ذنب له).

س579 : اگر شخص گناهى را مرتكب شود و در دنيا مجازات شود، آيا براى آن گناه در آخرت هم مجازات مى شود و آيا در تخفيف مجازات اخروى موثر است؟

مجازات دنيوى، تأثير در مجازات اخروى ندارد.

س580 : آياافرادى كه دزدى ياقتل يا زنا يا لواط كرده اند، هم در صورت توبه بخشيده مى شوند و اصلا اين طور افراد، توبه برايشان فايده اى دارد (بعضى اعم از زن يا مرد سالها روابط نامشروع باافراد مختلف دارند و با بالا رفتن سن احساس تنبه مى كنند، آيا توبه فايده دارد؟)

بلى، چنانچه توبه حقيقى با شرايطش تحقق پيدا كند، خداوند ارحم الراحمين است.

س581 : لطفا تفسير آيه زير را بيان فرماييد: «ما كنت

تدرى ما الكتاب و لا الايمان»

آيه قبل از اين آيه شريفه به سه نحو دلالت بر مفاد آيه دارد:

1. بدون واسطه 2. در خواب 3. بدون توسط ملكى از ملائكه مانند جبرائيل. و روايات زيادى دلالت دارد بر اينكه عدم علم به سه قسم نسبت به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)تحقق داشته است. بعد از آن مى فرمايد. «و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدرى و لا الايمان»; معنى آيه به حسب ظاهر اين است كه قبل از وحى روح كه مراد آن سه قسم است، در نزد شما- يعنى پيغمبر(صلى الله عليه وآله)- كتاب مشتمل بر معارف و شرايع نبود و شما متلبس به آنچه بعد از وحى از التزام اعتقادى وعملى به مضمون كتاب متلبس شدى نبودى. البته اين معنى با مؤمن به خداى تعالى وموحد و عامل به عمل صالح بودن پيغمبر قبل از آن منافاتى ندارد; چون آيه كريمه نفى علم به تفاصيل آنچه در كتاب است نموده و آن ملازم نفى علم اجمالى و التزام اجمالى به ايمان به خدا و خضوع براى حق نيست. بنابراين آنچه بعضى مى گويند كه حضرت - نستجير بالله - قبل از وحى و بعثت مؤمن نبود، بوسيله اين آيه جواب داده مى شود، كما اينكه آنچه دسته ديگر در مقابل آنها كه مى گويند كه پيغمبر قبل از وحى و بعد از وحى فرقى نكرده است، تمام نيست.

س582 : در گوشه و كنار ايران، امامزاده هاى بسيارى است، آيا همه آنها واقعاً مورد تأييد هستند و همه آنها ارزش زيارت دارند؟آيا ملاك خاصى در ايجاد امامزاده ها بوده است؟ آيا

بى تفاوت گذشتن از كنار امامزاده هاى غيرمشهور اشكال دارد؟

خير، همه اينها مورد تأييد نيستند و زيارت نرفتن هيچ محذورى ندارد.

س583 : نظر شما در مورد زيارت حضرت معصومه و حضرت عبد العظيم چيست، آيا زيارت آنها مثل معصومين است؟

زيارت اين دو بزرگوار روايت دارد و فضيلت زيادى براى آن ذكر شده است.

س584 : نظر شما در مورد مسجد جمكران چيست، آيا واقعا فضيلت زيادى دارد؟

من معتقدم كه حضرت ولى(عصر ارواحنا فداه) دستور ساختن آن مسجد و خواندن نماز در آنجا را داده اند و بزرگان از علماء هم معتقد بوده و كراماتى را ديده اند از هر كجا هستيد، مسافرت به آن مكان بنماييد كه بسيار خوب است.

س585 : نظر شما در مورد چاهى كه در جمكران هست و داخل آن نامه مى اندازند چيست؟

جايز است و هر كارى كه واسطه ارتباط با امام عصر- ارواحنافداه - است عملى پسنديده است و مسجد جمكران به دستور خود آن حضرت ساخته شده است و اعمال آنجا را آن حضرت دستور داده است و در قرون گذشته علماء بزرگ هم چنين عقيده داشته اند و در مواقع گرفتارى مشرف به آن مسجد مى شدند.

س586 : بهترين نحوه زيارت امامان چيست و چه چيزهايى را بخوانيم بهتر است؟

هر زيارتى با هر كيفيت كه ائمه اطهار(عليهم السلام) دستور داده اند خوب است و در بين آنها زيارت جامعه كبيره، زيارت امين الله و زيارت عاشوراء نسبت به حضرت سيدالشهداء

- صلوات الله عليه - فضيلت زيادتر دارد.

س587 : آيا انكار اهميت جمكران يا انكار ارزش زيارت امامان گناه است يا فقط غفلت و نادانى محسوب مى شود؟ بعضى افراد

براى زيارت امامان معصوم ارزش قائل نيستند و آن را رد مى كنند.

اين افراد از تبليغات سوء وهابيت منفعل شده اند; به هر حال اگر مى گويند مثلا جمكران واقعيت ندارد و خوابى است كه ديده شده و ارزش زيارت امامان را ائمه نفرموده اند، بايد مراجعه كنند به اهل خȘљǠتا بر آنها اثبات كنند و اگر مى گويند با آنكه امامان فرموده اند، من قبول ندارم; نستجيربالله اين طرز فكر منجر به... مى شود، شما وظيفه داريد از باب نهى از منكر و ارشاد جاهل، آنها را در حد قدرت هدايت كنيد.

س588 : نظر جنابعالى در مورد اهل حق چيست؟ (با توجه به اينكه در هر فرقه اى تندرو نيز پيدا مى شود)

باز تكرار مى كنم اين فرقه بسيار شعب دارد و اختلاف بين مرام هايشان زياد است، نمى توانم تحت عنوان حكم چيزى بنويسم.

س589 : رمز اتحاد و نصرت شيعيان جهان همواره در اقتدار و درايت مرجعيت شيعه بوده است، دفتر تاريخ روزگارى را در ياد دارد كه فتاواى ميرزاى شيرازى، ابوالحسن نجفى اصفهانى، آخوند خراسانى آيت الله بروجردى و... جهان تشيع را به تحرك وا مى داشت; اگر مرجعيت در نجف بود مى توانست تهران و ايران را به جوش و خروش آورد و اگر در قم بود، عراق و لبنان را به تحرك وا مى داشت، ولى اكنون به قدرى تعداد مراجع زياد شده است كه متأسفانه مرجعيت حتى حالت كشورى خود را نيز از دست داده و به صورت قومى، قبيله اى و شهرى در آمده است; آيا چنين مرجعيت پراكنده و پاره پاره و متعددى مى تواند جهان تشيع

را - كه در اصل محصور در مرزها نيست - به سر منزل مقصود برساند و از ميان امواج فتنه ها و بلا عبور دهد؟ علاوه بر اينكه مرجعيت شيعه، از ديد ما نيابت عام امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را برعهده دارد. آيا امام زمان به اين تعداد زياد نايب دارد؟ گفته مى شود كه بيش از صد رساله در بازار موجود است و بيش از بيست مرجع معروف و داراى مقلد زياد وجود دارد. علاوه بر اين اختلاف مراجع باعث گريز جوانان شده است، مثلا مسأله شطرنج و پاسور را در نظر بگيريد، براى سه شكل آن فتوا ديده اند، بعضى هر دو را حرام كرده اند، بعضى اولى را حلال و دومى را حرام و بعضى بالعكس عمل كرده اند و احتمالا بعضى نيز هر دو را حلال كرده باشند. پس به جوان امروزى حق بدهيم كه با ديدن اين وضعيت، مرجعيت را كنار گذاشته و به نظر شخصى خود عمل كند.

با توجه به چند نكته جواب سئوال ها روشن مى شود:

1. در موضوعاتى مانند رؤيت هلال و باب قضاوت، اگر يكى از مجتهدين حكم بكند به ثبوت هلال يا مثلا آنكه فلان مال متعلق به يكى از دو طرف نزاع است و امثال اين امور، بر مجتهدين ديگر هم واجب است متابعت و مخالفت جايز نيست. مسائل سياسى و حكومت اسلامى از اين قبيل است; لذا در زمان مرحوم آيت الله كاشانى و دكتر مصدق با بعضى امور، بزرگترين مرجع وقت - مرحوم آيت الله بروجردى - مخالف بودند، ولى يك كلمه حرفى نزدند، بلكه تعريف مرحوم آيت الله

كاشانى را هم مى نمودند.

2. اختلاف مراجع در فتوى، هيچ تالى فاسدى ندارد; چون مسلمانان نبايد تابع همه باشند، بلكه بايد از يكى از آنها تقليد نمايند. مانند اختلاف اطباء در معالجات و آن شخص مرجع هم بايد اعلم باشد.

3. در زمان مرحوم آيت الله شيرازى و آيت الله اصفهانى و... مراجع متعدد بودند.

4. بلى عده اى نااهل هم خود را داخل مراجع نموده اند، ولى ما مى بينيم كه مردم متدين با تحقيق و تفحص دنبال حق و حقيقت مى روند و شواهدى دارم كه صلاح نمى دانم متذكر شوم.

س590 : فكر كردن توسط قلب در سينه; (أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُواْ مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُور) ; «آگاه باش! كه اينان صورت بر مى گردانند تا راز سينه خويش پنهان دارند، حال آنكه بدان هنگام كه جامه هاى خود در سر مى كشند، خدا آشكار و نهانشان را مى داند; زيرا او به راز دلها آگاه است».

(هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَيْكُمُ الأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُور) ; «آگاه باشيد! كه شما آنان را دوست مى داريد و حال آنكه آنها شما را، دوست ندارند. شما به همه اين كتاب ايمان آورده ايد، چون شما را ببينند گويند: ما هم ايمان آورده ايم و چون خلوت كنند، از غايت كينه اى كه به شما دارند، سر انگشت خويش به دندان گزند. بگو: در كينه خويش بميريد، هر آينه خدا از سينه هاى شما آگاه است».

اعراب در آن دوران،

از اينكه فكر كردن در مغز اتفاق مى افتد اطلاعى نداشتند و فكر مى كردند انسان توسط قلبش فكر مى كند، درحالى كه مى دانيم قلب انسان، جز ماهيچه اى كه خون را همچون تلمبه اى به حركت در مى آورد نيست. در سرتاسر قرآن، هرگز از كلمه مغز خبرى نيست، همواره هرجا از فكر كردن و تدبير كردن صحبت مى شود، از سينه و قلب انسان سخن گفته مى شود

اين قضيه حتى در نهج البلاغه نيز ديده مى شود:

«به رگهاى درونى انسان، پاره گوشتى آويخته كه شگرف ترين اعضاى درونى اوست و آن قلب است كه چيزهايى از حكمت و چيزهايى متفاوت با آن در او وجود دارد; البته اين بدان معنى نيست كه اعراب آن دوران نمى دانستند كه انسان چيزى به نام مغز دارد و مى دانستند كه مغز وجود دارد، امادانستند كه انسان با مغز خود تفكر مى كند، و اين نيز از موارد اشكال برانگيز قرآن است كه محل تفكر را قلب انسان مى داند».

از آيه شريفه سوره هود، آنچه من مى فهمم، غير از آن است كه شما بيان فرموديد. چون«ثنا» به معنى «عطف» است. استخفا طلب خفاء است و همچنين استشفاء طلب شفا است. پس مراد از (يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا)عقب بردن صدور و سينه ها و سرها را بزيرانداختن، تا اينكه آيات قرآن را نشنوند مى باشد و چون استعمال كنائى از بلاغت كلام است و قرآن مشتمل بر آن است، اين جمله كنايه است از اين كه اينها در مواقع خواندن قرآن خود را از پيغمبر و حاضرين پنهان مى نمودند تا اينكه حجت براى آنها

تمام نشود. بعضى گفته اند مراد از استغشاء ثياب، استغشاء در خانه هاشان است، وقتى كه مى خوابند كه اين حالت خفى ترين حالت است. خلاصه معناى آيه اين است كه آنان هنگام قرائت قرآن خود را مخفى مى نمايند، در حالى كه خداوند عالم به اسرار است. خيال مى كنم با اين معنا، معناى آيه سوره آل عمران نيز معلوم مى شود.

س591 : تبديل مردم به بوزينه; (وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِى السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ; فَجَعَلْنَاهَا نَكَالا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ) ; «و شناخته ايد آن گروه را كه در آن روز شنبه، از حد خود تجاوز كردند، پس به آنها خطاب كرديم: بوزينگانى خوار و خاموش گرديد; و آنها را عبرت معاصران و آيندگان و اندرزى براى پرهيزگاران گردانيديم».

اين از اشكالات وارده به قرآن است. ملتى به دليل اينكه در روز شنبه، از حد خود تجاوز كرده اند، به بوزينه تبديل شده اند كه در آن جانوران به يكديگر تبديل مى شوند. روز شنبه براى يهود روز مقدسى است و به يكديگر در اين روز«شابات شالوم» (تقريباً به معنى شنبه به خير) مى گويند; يعنى حتى به نوعى ديگر در اين روز به يكديگر درود مى فرستند، وخداوند در اينجا بندگان را مى ترساند كه اگر نافرمانى كنيد، شما نيز مانند آنها بوزينه خواهيد شد. رفتار خداوند با انسان بسيار توهين آميز و تحقير كننده است، يا حرف مرا گوش كن يا بوزينه اى خوار و خاموشت خواهم كرد. خداوند نيز سعى مى كند با انسان هاى خردمند، اين گونه با تهديد ارتباط برقرار كند

و آنها را به اطاعت وا دارد.

اين اشكال شما جزئى از اشكال كلى است كه در كلمات بزرگان دين مانند شيخ الرئيس، محقق طوبى، علامه حلى، محقق اصفهانى و... عنوان شده وحاصل آن اشكال اين است كه خداوند تعالى گناه كاران را به عقوبات-اخروى كه به مراتب از عقوبات دنيوى شديدتر است يا به عقوبات دنيوى عقاب مى كند؟ كه جواب هايى بيان شده است از جمله اينكه خداوند عالم است به اينكه حفظ نظام لازم و آن ممكن نيست، مگر با قرار دادن تكاليف، و قراردادن تكليف، بدون تخويف و وعيد موثر نيست و بعد از تخويف اگر تصديق نكند، با حكمت الهيه تنافى دارد; يعنى- نستجير بالله- خدا دروغ گفته است، و مانند اينكه استحقاق عقاب بر مخالفت تكاليف شرعيه، خروج از رسم عبوديت است و آن ظلم است و ظالم مستحق عقاب است و اين بحث نيز طويل الذيل و در شرح اشارات، ج3، ص 328 و شرح تجريد و... از كتب كلاميه مذكور است و ما هم در رساله جبر و اختيار بحث نموده ايم.

س592 : زيستن در شكم ماهى; (وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ; فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ;فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ; إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ; فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ; لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ; فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ) ; «و يونس از پيامبران بود; ماهى ببلعيدش و او در خور سرزنش بود; قرعه زدند و او در قرعه مغلوب شد; چون به آن كشتى پر از مردم گريخت، پس اگر نه از تسبيح گويان مى بود، تا روز قيامت در شكم ماهى مى ماند، پس او را كه

بيمار بود به خشكى افكنديم».

از آرواره هاى ماهى و نهنگ و اسيد معده ماهى و تمامى مسائل كه بگذريم، معلوم نيست حضرت يونس در اين مدت، چگونه زير آب تنفس مى كرده است.

قصه يونس مقدارى در سوره انبياء و مقدارى در سوره «ن والقلم» و مقدارى در سوره يونس، ذكر شده است، ولى تمام قضيه چون مورد حاجت نبوده ذكر نشده است. روايات وارده از فريقين شيعه و سنى نيز به همين نحو است كه در قرآن بعد از كنار هم گذاشتن آيات به يكديگر داستان فهميده مى شود. قصه يونس(عليه السلام) دركتب اهل الكتاب هم مذكور است و اشكال شما به آنها هم بر مى گردد.

خلاصه شبهه بر امثال شما كه ظاهراً دانشمنديد، در زنده ماندن است؟ و با توجه به قدرت الهيه، خيال نمى كردم بر شما شبهه ايجاد شود، البته اين امر برخلاف موازين طبيعت است، ولى خداوند در بعضى موارد اگر مصلحت نظام اجتماعى بشر اقتضاء كند، برخلاف موازين طبيعت عمل مى كنند.

س593 : آيا كفار مكلف به فروع هستند; مستدلا پاسخ دهيد؟

كفار مكلف به فروع مى باشند. دليل آن قطع نظر از اجماع فقها اطلاق ادله احكام از آيات كريمه قرآن و روايات زيادى، مانند (أَقِيمُوا الصَّلاةَ)و (لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً)و... مقيد به اسلام نشده است. علاوه برآن بعضى آيات در تكليف كفار به فروع صريح است، مانند قوله تعالى (وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ)، و (قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ)، (فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى)چنانچه تفصيل بخواهيد به جلد 9، فقه الصادق - دوره 26 جلدى - ص 198، مراجعه نماييد.

س594 : آيا

شهداى جنگ تحميلى مشمول آياتى كه در مورد شهدا در قرآن آمده مى شوند؟

چنانچه جنگ به امر يك مجتهد عادل باشد، بلى، وگرنه نمى شود.

س595 : پسرى 26 ساله و شيعه و داراى مدرك فوق ليسانس مى باشم. ابهامى كه برايم پيش آمده، خواهشمندم كه من را راهنمايى فرماييد. موضوع نگرش اسلام به دختران و زنان است. من ضمن مطالعه قرآن، اين سؤال برايم پيش آمد كه هر جا صحبت از بهشت و پاداش آخرت مى شود، به مواردى از قبيل باغ، ميوه، نور، سلامتى، دوستى و دختران باكره اشاره مى شود و در جايى هم كه صحبت از نعمت هاى بهشتى شده، از دختران دوشيزه كه به هيچ كس ديگرى غير از همسر خود عشق نمىورزند اشاره شده است. آيا دختران جز نعمت هاى بهشتيند و به عنوان ابزارى براى تشويق مورد استفاده قرار گرفته اند يا غير از اين است؟ پاداش اختصاصى كه خداوند براى زنان ارائه كند چيست؟(مثل مورد دختر باكره كه خدا به مردان وعده داده است.) البته لازم به ذكر است كه من قصد ازدواج با يكى از افرادى كه مورد علاقه ام است را دارم و وقتى موضوع خواستگارى را مطرح كردم و بعد از گفتگو متوجه شدم كه او هم همان ابهام من را دارد و به من گفت كه تا زمانى كه ابهامش برطرف نشود، حاضر نيست اعمالى مانند نماز، روزه و... را به جا آورد و از من خواسته كه قانع اش كنم. حال خواهشمندم كه در صورت امكان هر گونه كمكى از قبيل معرفى منابعى براى مطالعه در اين زمينه، مى توانيد به من ارائه

كنيد.

خانم ها در بهشت متنعم مى باشند، اولين ذكر بهشت قضيه حضرت آدم است كه در آنجا آدم و حواء با هم بودند و در روز قيامت، كسانى كه بهشت مى روند، قبل از همه آن ها فاطمه زهراء وارد مى شود و بعد از ايشان پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و انبياء روايات زيادى وارد شده كه خانم ها به بهشت مى روند و با شوهرى كه در دنيا داشتند آميزش مى كنند.

حور العين و غلمان هر دو در قرآن است. مرحوم ميرزاى قمى در جامع الشتات، در جواب اينكه هر گاه كسى در دنيا زنى را بخواهد وبه خواسته اش نرسدوكسى ديگرى با او ازدواج كند، و هر سه نفر به بهشت بروند، زن را به كدام شوهر مى دهند؟ مى فرمايد اين قدر بايد دانست كه در بهشت غم ودرد و اندوه نمى باشد، حق تعالى همه را خوشنود مى كند و از بعضى اخبار ظاهر مى شود هر كدام خوش اخلاق ترند به او داده مى شود، در جاى ديگر، مى فرمايد هر يكى از اهل بهشت چندان مملكت وسعت دارد كه كمترين آنها كسى است كه مملكت او به قدر تمام دنيا باشد. خلاصه هرچه بخواهد - چه مرد و چه زن به او داده مى شود. پاداش خانم ها هم آن است كه در قرآن مى فرمايد: (فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ)و اين جمله براى همه است.

س596 : احتراماً بيان فرماييد كه دليل عصمت چهارده معصوم و انبيا چه بوده است؟ عصمت به صورت اجبارى و بدون اختيار يا كار خاصى به آنها اعطا شده است، آيا

اين موضوع با عدل الهى در تضاد نيست؟

عصمت سه قسم است:

1. عصمت از خطاء در تلقى وحى.

2. عصمت از خطاء در تبيلغ و رسالت.

3. عصمت از معصيت كه آن عبارت است از: وجود امرى در انسان معصوم كه او را از وقوع در خطاء يا معصيت حفظ مى كند، البته به نحو اقتضاء، نه عليت تامه، تا اجبارى باشد. تفصيل اين مطلب محتاج به بحث مفصلى است كه نظير آن را ما در رساله جبر اختيار نوشته ايم.

س597 : علائم ظهور امام زمان را براى اينجانب تشريح نماييد.

علائم ظهور زياد است; خروج سفيانى، قتل حسنى، كسوف شمس در نيمه ماه رمضان، خسوف ماه بر خلاف عادت طبيعى در آخر آن، قتل نفس زكيه در كوفه و 70 نفر از مردان صالح، خراب كردن ديوار مسجد كوفه، خروج يمانى، ظهور مغربى در مصر، طلوع ستاره اى كه روشنى آن، مانند روشنى ماه است و... كه در كتب حديث ذكر شده است.

س598 : با توجه به آيه شريفه (لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ)، چرا يك فرد مسلمان زاده، اگر قبل از بلوغ با تحقيق و نه تقليد، دين ديگرى را انتخاب كرد مرتد است و بعد از بلوغ بايد كشته شود؟ آيا اين مطلب با آيه شريفه مذكور منافاتى ندارد؟

معانى متعددى براى آيه شريفه شده است و بحث مفصلى است. يكى از آن معانى را نقل مى كنم و آن اين كه مراد آن است، اكراه در چيزى كه دين است نيست، چون دين عبارت از اعتقاد قلبى است و آن قابل اكراه نيست و اكراه بر اظهار شهادتين دين نيست.

س599 : در اسلام در مورد ديه و

شهادت دادن زنان و قصاص مردى كه زنش را مى كشد و ارث و بسيارى موارد ديگر، بين اين دو تفاوت هست. خواهشمند است بفرماييد كه آيا اين موارد تعبدى است و در منابع فقهى دليلى براى آن ذكر نشده و يا دليل خاصى در روايات براى اين تفاوت ها بيان شده; در صورت امكان و بودن استدلالات، دلايل اين گونه فرق ها بين زن و مرد را بيان فرماييد.

ما مسلمانان معتقديم كه پيغمبر اسلام (صلوات الله عليه)، از طرف خداى تعالى در تمام اجتماعيات و اخلاقيات و سياست و اقتصاد و غير اينها، مقرراتى آورده و ما بايد به آنها عمل كنيم و آن مقررات در قرآن و روايات بيان شده. آن چه شما سؤال كرديد، در قرآن و روايات ذكر شده است و اگر كسى بگويد اينها مدرك ندارد يا بى سواد است يا بى دين.

س600 : خداوند در قرآن بارها به بندگان وعده بهشت داده است و در وصف پاداش بهشت همواره حور و پرى و زن هاى زيبا كه دست هيچ مردى به آنها نرسيده است و... را متذكر مى شود كه همه آنها براى مردهاست. آيا خداوند در قرآن پاداشى را براى زن ها ياد كرده است اگر نه چرا؟ پس زن ها پاداشى در عوض اعمال نيكشان ندارند؟ اگر دارند منبع از قرآن ذكر فرماييد.

اولا (يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ)موجود است و ثانيا حورالعين به حسب معنى مختص به زن نيست مرد هم ممكن است حورالعين باشد و ثالثا (فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ)دال است بر اينكه بهشتى ها هرچه بخواهند مهيا است به علاوه آيات قرآنى تنها كافى براى بيان

نيست، بلكه با ضميمه كردن روايات به مطالب بيشترى مى رسيم.

س601 : چرا خداوند متعال در قرآن هيچگاه مستقيماً با زنان صحبت نكرده و همواره مسايل را خطاب به مردان مطرح مى كند؟

خطاب به زنان در قرآن زياد است; (قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ)، (يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَد مِنَ النِّساءِ) و امثال اين آيات زياد است، اما در خطاب به هر دو طائفه ()«يا ايها المؤمنون» يا (أَقِيمُوا الصَّلاةَ) و... از قواعد زبان عربى اين است كه در مقام بيان دو عنوان تثنيه يا جمع را با استعمال يكى از آنها ذكر مى كنند، مانند شمسين; يعنى شمس و قمر. بنابراين هيچ گونه بى اعتنائى به زن نيست.

س602 : آيا اين كه تشريعات بر اساس تكوينيات است، مستندى دارد؟

اين تعبير قدرى گنگ است; بهتر است كه گفته شود احكام الله تابع مصالح و مفاسد در متعلقات است، البته آن مصالح و مفاسدى كه حقيقتش را خدا مى داند وگاهى آن مصالح ومفاسد علت تشريع است و گاهى حكمت.

س603 : با يكى از دوستانم بحث مى كردم، ايشان گفت چطور ما مى گوييم قرآن كريم تحريف نشده، ولى تورات وانجيل تحريف شده است! من تا جايى كه عقلم مى رسيد گفتم چون اين آخرين دين خداست و كلام خداست. ايشان گفت، مگر آنها كلام خدا نبودند؟ چرا خداوند جلوى تحريف آنها را نگرفت؟ لطفا راهنمايى فرماييد.

خداوند در اين دنيا بنا دارد كه در امور طبيعى تصرف بر خلاف موازين طبيعى ننمايد و فرمود (فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ)، ازاين رو معصوم(عليه السلام)مى فرمايد: «ابى الله ان يجرى الامور الا باسبابها» آنچه من در ذهنم هست آنكه اولين نسخه

انجيل بعد از هفتاد سال، بعد از مسيح، آن هم به دست يك يهودى نوشته شد و اما قرآن هر آيه اى كه نازل مى شد كاتبان وحى - كه زياد هم بودند - آن را مى نوشتند.

س604 : خواهشمند است دليل اين حكم الهى كه چرا نماز انسان در سفر شكسته و روزه بايد افطار شود را بفرماييد. در واقع با توجه به پيشرفت تكنولوژى كه انجام مسافرت را آسان نموده است، ضرورت اين حكم چيست؟ آيا اين حكم به طور صريح در قرآن كريم نيز ذكر شده است، دركدام سوره و آيه؟

اگر اين باب باز شود اشكالات زيادى وجود دارد، مثلا چرا نماز مغرب سه ركعت است اساساً در كجاى قرآن نوشته شده است كه نماز مغرب سه ركعت است يا بقيه عبادات. روايات معتبره بر اين حكم دلالت دارند در قرآن هم به سوره نساء، آيه 102، مراجعه نماييد.

س605 : با توجه به اين اعتقاد كه زيارت عاشورا حديث قدسى است و باتوجه به لعن ها و برائت هاى اين زيارت و همچنين آيه (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ) و همچنين دعاى قنوت اميرالمومنين(عليه السلام) و بسيارى موارد ديگر، اجازه ما براى تبليغ دعاى ضمنى قريش، تا چه حد است؟ و بيان فرماييد حضرتعالى پيرامون مجالس لعن، شرح مناجات مذكور و... چه عقيده اى داريد؟

زيارت عاشوراء سندش قوى و بسيار عالى است، ولى در صورتى كه چه زيارت عاشورا و چه دعاى ضمنى قريش و... عنوان ثانوى برآنها منطبق نشود، و چنانچه در جايى باشد كه موجب تفرقه بين مسلمين بشود و مخالف تقيه باشد،

نبايد خوانده شود. قال الله تعالى (وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ)، (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) و روايات متواترى از معصومين(عليهم السلام) هم بر اين مطلب دلالت دارند.

س606 : آيا حجاب زن شامل موى سر او مى شود؟ در قرآن به مقنعه اشاره شده كه افرادى در دانشگاه در بحثى بيان مى داشتند كه چه معلوم مقنعه اى كه قرآن در نظر داشته، موى سر را هم مى پوشاند.

در قرآن به مقنعه اشاره شده است، آيه حجاب، در سوره نور آيه 32 چنين است (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ...)علاوه برآن در قرآن احكام به طريق اجمال بيان شده و تفصيل آنها را بايد به مقتضاى حديث ثقلين «انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتى و لن يفترقا حتى يرد على الحوض» كه مورد اتفاق شيعه واهل سنت است، بايد به اخبار اهل بيت(عليهم السلام)رجوع نمود، مثلا اينكه نماز مغرب 3 ركعت است، از كجاى قرآن مى توانيد استفاده كنيد؟ اكثر احكام از اين قبيل است و شما اگر به روايات رجوع كنيد، ملاحظه خواهيد نمود كه روايات صريح است درلزوم پوشاندن موى سر.

س607 : چرا اختيار زن در مسائلى مانند خارج شدن از منزل يا رفتن به ديدار خانواده خود يا مسائلى از اين قبيل موارد، در دست همسر ايشان مى باشد؟

دليل آن رواياتى است كه از ائمة معصومين(عليهم السلام) رسيده و در كتاب وسائل الشيعه ذكر شده است و ما هم در كتاب فقه الصادق مفصلا بحث كرده ايم.

س608 : با توجه به

روايت «مثل عَليِ فيكم كمثل الكعبه أنا الكعبه»

بفرماييد حج وهابى ها و سنى ها چه حكمى دارد؟ و استفتاء و نظر جنابعالى پيرامون اين مسأله چه مى باشد؟

روايتى كه نقل كرديد ربطى به سوال ندارد - معنى آن روايت در روايات ديگر بيان شده است فرموده اند مثل امام مثل كعبه است يؤتى ولاياتى يعنى بايد رفت به سراغ او او نمى آيد به سراغ شما - و اما حج سنى ها نمى دانم چه جهت آن را سؤال مى نماييد تا جواب دهم.

س 609: نظر شما پيرامون مسأله ولايت فقيه و محدوده اختيارات آن چيست؟ و چه جايگاهى در ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) دارد؟

ولايت معانى متعدده دارد از جمله 1. ولايت تكوينيه; يعنى قدرت تصرف در عالم كون به غير طريق عادى كه معجزات انبياء از آن باب است. 2. وجوب اطاعت در امور عادى كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) داراى آن بودند، 3. اولى به تصرف در اموال افراد از خودشان كه معصومين داراى آن بودند، اين مراتب را فقيه ندارد. 4. ولايت به معنى اختيار تصرف در امور حسبيه كه آن را هر مجتهدى دارد. 5. تشكيل حكومت و اختياراتى كه در تمام ممالك رسم است و حاكم داراى آن است. اين مقام متعلق به رهبر است. 6. قضاوت كه آن هم بر هر مجتهدى ثابت است.

س610 : براى اينكه عبادات براى ما تكرارى نشود و دلزدگى ايجاد نشود، چه بايد بكنيم؟

تكرار عبادات ثواب زيادتر دارد و براى زيادى شوق به عبادات، نيت خالص نمودن، لقمه حلال خوردن و معاصى را ترك كردن مؤثر است.

س611 : براى قويتر شدن

ايمان - با توجه به اينكه امروزه محيطها و زمينه هاى گناه زياد است - چه بايد بكنيم؟

توجه به اينكه لذتى كه مدت آن كم است در مقابل آن عواقبى كه ممكن است درعالم برزخ و بعد از آن داشته باشد و مختصرى تفكر در ترك گناه خيلى مؤثر است.

س612 : اگر به انسانى توجهات غيبى شود و شايد تا حد زيادى اين اتفاقات نشانه داشتن احترام و ارزش در نزد پروردگار باشد، آيا بهتر است اين توجهات غيبى را پنهان كند و به كسى نگويد و يا به ديگران گفته، تا شايد به اين وسيله افرادى را تحت تأثير قرار دهد. اينكه گفته مى شود بعضى از مراجع و علماء چنين توجهاتى به آنها شده يا مى شود; چرا براى عموم بر زبان نمى آورند، تا شايد افرادى تحت تاثير قرار گيرند؟ آيات و روايات در اين مورد به ما چه مى گويند؟ آيا از ما مى خواهند كه پنهان كارى كنيم و يا نه آنها را بر زبان آورده و فاش كنيم؟

اگر منظور از توجهات غيبى زيارت ولى عصر(ارواحنا فداه) است كه در اين ايام عده اى ادعاى رؤيت مى كنند، آن امر نبايد گفته شود. روايات معتبرى داريم كه هر كس در زمان غيبت ادعاى رؤيت نمود او را تكذيب كنيد. و اگر منظور غير اين موضوع باشد، چنان چه گفته شود عده اى موقعيت را مغتنم شمرده و با ادعاى دروغ موجب وهن حقايق مسلمه مى شوند.

س613 : استخاره چيست و در چه مواردى بايد استخاره گرفت؟ چه كسى مى تواند استخاره را بگيرد و بايد داراى چه شرايطى باشد؟ تا

چه حدى مى توان به استخاره خود، اطمينان كرد و چگونه مى توان برداشت صحيح را از مطالب قرآن فهميد؟ نظرتان در مورد كتابچه هاى استخاره اى كه در هر صفحهء قرآن در مورد ازدواج، معامله و.. برداشت خود را نوشته اند چيست؟ تا چه حد مى توان به آنها اطمينان داشت؟

استخاره در امرى كه خير، صلاح، فساد و ضرر آن معلوم نيست و با مشورت معلوم نباشد، مشروعيت دارد و كتاب هائى در اين مورد نوشته شده و نشر كرده اند- كه بعضى عربى است - خوب است. من به استخاره معتقدم و بدون استخاره هيچ كار مهمى را- كه واجب نباشد- انجام نمى دهم، ولى كتابى كه شما اشاره كرده ايد نديده ام تا قضاوت كنم.

س614 : چه كنم كه در زندگى اميد به ظهور در دلم سرد نشود و چگونه بفهمم كه امام زمان(عج) از اعمالم راضى است و اشتباهات من را ناديده گرفته است.

شما اگر دقت كنيد كه امام زمان(عليه السلام)اگر ظهور بنمايد، دنيا پر از عدل، صفا، صميميت و آبادى مى شود، ممكن نيست ظهور آن بزرگوار در دلتان سرد شود و اگر بخواهيد بفهميد كه از شما راضى است، توبه از گذشته نموده و تصميم بگيريد كه بعد از اين بر خلاف دستورات شرع عمل ننماييد.

س615 : اگر در ذهنم تصميم قطعى بگيرم كه زمانى اگر برخى شرايط و عوامل خاص فراهم شود، من به طور قطعى و صد در صد مرتكب فلان گناه و معصيت مى شوم; با اين فرض، خداوند براى من گناهى مى نويسد؟ تازمانى كه از محدوده فكر تجاوز نكرده و به مرحله عمل نرسيده،

گناهى براى انسان نوشته نمى شود. آيا اين جواب صحيح است؟

جوابى كه آن روحانى داده اند بسيار متين و صحيح است و رواياتى از ائمه معصومين(عليهم السلام) هم بر همين مطلب دلالت دارند.

س616 : روايات و احاديث فراوانى درباره فضيلت صلوات بر محمد و آل محمد(صلى الله عليه وآله)و نيز فضيلت و ثواب لعن بردشمنانشان شنيده و خوانده ايم; ولى نمى دانم گفتن «اللهم العن الجبت والطاغوت» فضيلت بيشترى دارد يا گفتن «اللهم صل على محمد وآل محمد». برخى از مردم لعن را برصلوات ترجيح مى دهند وثواب و فضيلت آن را بيشتر مى دانند و گروهى نيز صلوات را با فضيلت تر مى شمارند. لطفا نظر مباركتان را در اين خصوص بفرماييد

روايات مختلف است، هر دو خوب است و جمع بين اين دو بهتر است.

س617 : آيا مى توان چنين گفت كه هدف از نماز خواندن، عبادت و بندگى خداوند و رسيدن به قرب الهى است. حال اگر كسى فوت كرد و مثلا 10 سال نماز قضا داشت، در عالم برزخ دچار عذاب است. اينكه گفته مى شود در صورتى كه نماز قضاى ميت به جاى آورده شود، از عذاب او كاسته مى شود، چگونه قابل بيان است؟ با توجه به آنكه مى دانيم نمازى را كه ما براى ميت مى خوانيم، نه باعث رسيدن به قرب الهى براى ميت مى شود و نه فايده اى براى خداوند دارد. بنابراين چه چيز باعث مى شود تا عذاب او كمتر شود؟ آيا در قيامت هم اين عذاب كمتر ميشود يا فقط اين بحث براى برزخ است؟

1. عبادات ما حتى در حال حيات، هيچ فايده اى

براى خداى تعالى ندارد.

2. ترتب عذاب بر ترك واجب يا اتيان محرمات، تابع جعل شارع است و ربطى به قرب الى الله و عدم آن ندارد.

3. دفع عذاب از ميت نيز با جعل الهى است، خداوند فرموده است، اگر كسى نماز قضاء داشت در عالم برزخ، مادامى كه نماز قضاء او را كسى نخواند معذب است و چنانچه خوانده شود، مانند قرضى كه به كسى مديون است داده شود، عذاب كم يا به كلى رفع مى شود و بنده مطيع بايد تابع فرمايشات حضرات معصومين(عليهم السلام) باشد.

س618 : اگر كسى بخواهد براى ميت اجير بگيرد، تا نماز و روزه قضا را به جاى آورد. در صورتى كه اجير پول را بگيرد و قبول كند كه به جاى آورد، اما بالفرض به جا نياورد و ما هم ندانستيم كه او بجاى نياورده است، آيا باز هم عذاب ميت برداشته مى شود يا خير؟ بعضى از روحانيون مى گويند عذاب از ميت برداشته مى شود و اجير كه نماز نخوانده گناه كرده است. بعضى هم مى گويند علاوه بر آنكه فردى كه اجير شده گناه مى كند، عذاب هم از ميت، تا قضا را بجاى نياورد، برداشته نمى شود.

در خصوص حج روايت وارد شده است كه با اجير كردن شخصى از ميت حج او تبديل به حج در ذمه نائب مى شود; اما در نماز و روزه چنين دليلى نداريم، بنابر اين در نماز و روزه، حرف دسته دوم بر حسب ادله صحيح است.

س619 : در كتاب «داروخانه معنوى»، نوشته رضا مجاهد در صفحه 99 چنين آمده است: اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: شنيدم از رسول خدا(صلى الله عليه

وآله) هر كس ترك كند نماز را از روى جهالت و نداند چقدر بايد قضا كند، شب دوشنبه 50 ركعت نماز بخواند با حمد و سوره، و روزه بگيرد روز دوشنبه را و ظهر دوشنبه نيز 50 ركعت (25 نماز دو ركعتى) با حمد و سوره بخواند و بعد از فراغت صد مرتبه استغفار كند اين عمل مطابق با 100 سال نماز قضا شده به حساب مى آيد. اما اگر بداند چقدر قضا دارد بايد همه آن را بجاى آورد.

مى خواستم بدانم آيا واقعاً اين مطلب صحيح است؟ مثلا من كه نمى دانم چند سال نماز قضا دارم و حدس ميزنم بين 5 تا 6 سال باشد، بايد در حدود 5 يا 6 سال قضا بخوانم يا مى توانم طبق روايت فوق عمل كنم؟ اگر مطلب فوق صحت دارد، آيا مى توان براى ميت هم اين كار را، به جاى خواندن تمام نمازهاى قضايش (كه نمى دانيم دقيقاً چقدر است)، انجام داد يا خير؟

عمل به روايت فوق كه نه سند صحيحى دارد و نه دلالت واضح، براى شما جايز نيست. شما بايد به فقهاء رجوع كنيد. همه فقهاء اسلام مى گويند اين عمل مسقط قضاء شخص زنده وميت نيست.

س620 : منظور از آيات 1الى 6 سوره مجادله چيست؟

سوره مجادله، متضمن مطالب متعددى از حكم و آداب است، مقدارى از آيات آن در حكم ظهار است كه شش آيه اول آن سوره است و ظهار در نزد عرب جاهلى از اقسام طلاق بوده، مرد به زن خود اگر مى گفته «انت منى كظهر امى»، زن از او جدا و حرام ابدى مى شده است، در بقيه

مطلب آن سوره به تفاسير مراجعه فرماييد.

س621 : آيا كسى مى تواند ادعا كند كه ايمانش به خدا و روز جزا و اصول دين را داراست و احتياجى به «واسطه» ندارد؟ منظور از واسطه، مسجد، كعبه، امام، امامزاده، خواندن نماز و روزه و... است.

كلامى است غيرمنطقى و غيرعقلايى، چون ارتباط با خدا، بدون واسطه پيغمبر(صلى الله عليه وآله)غيرممكن است.

س622 : در روايت آمده است: عمر «حى على خيرالعمل» را از اذان حذف كرده است و بدين سبب بدعت در اذان به وجود آورده است. حال ما كه در اذان «اشهد ان عليا ولى الله» را ذكر مى كنيم، بدعت حساب نمى شود؟

عمر، حى على خير العمل، را حذف نمود با تصريح به اينكه روايتى دال بر آن نيست، بلكه به واسطه اينكه مردم از جهاد سست مى شوند، چون نماز بهترين عمل است و مجزى از جهاد است; ولى شيعه روايت از امام صادق نقل مى كنند كه هر وقت شهادتين گفتند، شهادت به ولايت و اميرالمؤمنين بودن حضرت على(صلوات الله عليه) بدهيد. بعلاوه روايت مفصلى دال بر مطلوبيت اين جمله در اذان و اقامه وجود دارد.

س623 : مدتى است كه سوالى برايم مطرح شده مى خواستم بدانم كه اگر كسى به ولايت فقيه به اين شكل كه در كشور عزيزمان است، اصلا اعتقادى نداشته باشد، مسلمان و شيعه باقى مى ماند يا خير؟

ولايت از مسائل اختلافيه است كه نه از اصول دين است، نه از اصول مذهب و نه از ضروريات. و مخالف نه خارج از مذهب است نه خارج از دين.

س624 : آيا روز قيامت همان روزى است كه امام زمان ظهور مى

كند؟ (لطفاً برايم كامل توضيح دهيد).

خير، روز قيامت بعد از ظهور امام زمان(ارواحنا فداه) است كه ايشان وقتى ظهور كنند، دنيا پر از صفا، صميميت، امنيت، رفاه و آسايش مى شود. بعد از مدتها كه بگذرد آن وقت قيامت خواهد شد.

س625 : نظر حضرتعالى در مورد فلسفه چيست، آيا حضرتعالى فلسفه را به عنوان يك علم الهى يا علم بشرى قبول داريد، آيا به نظر شما اين علم مى تواند ما را به خدا برساند يا برعكس مى باشد؟

علم فلسفه علم بشرى و دارارى مطالب دقيقه علميه است و بزرگان اين علم، مانند فيض كاشانى در آخر عمر خودشان رساله اى در ردّ بعضى از مطالب اين علم نوشته اند و از آنها تبرى جسته اند، مرحوم آيت الله آملى كتابى دارد در ذيل يكى از مطالب فلسفى بعد از اينكه، به صورت مفصل تحقيق كرده در حاشيه نوشته است كه من خدا را شاهد مى گيرم كه به اين مطالب عقيده ندارم و عقيده من همان است كه از طريق ائمه بيان شده و هكذا بقيه از بزرگان فلاسفه متدين.

س626 : پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)فرموده اند: امت من در آينده به بيش از هفتاد فرقه تقسيم مى شود كه جز يكى همه در آتشند. همچنين در خطابه غدير فرموده اند: كسى كه از على(عليه السلام) و فرزندان او تا روز قيامت پيروى نكند در جهنم جاودانه است. خود مولا على(عليه السلام)فرموده اند: جز شيعيان من همه گمراه اند. با توجه به احاديث مذكور آيا همه اهل تسنن و شيعيان غير اثنا عشرى، مغضوب خداوند و و اعمالشان حبط و نابود است؟

بايد توجه داشته

باشيم كه همه اين طوائف 2 قسم اند: جاهل مقصر و جاهل قاصر. تمام اين عقوبات متعلق به دسته اول است و دسته دوم عقاب ندادند و تفصيل محتاج بوقت بيشتر است و درعلم كلام مستوفى بحث شده است.

س627 : آيا اين ادعا درست است كه بعضى امام زمان(عليه السلام) در خواب يا بيدارى مى بينند، آيا مى توان امام (عليه السلام) را در اين زمان ديد؟

ادعاى رؤيت، در خواب ممكن است، ولى روايات معتبره دلالت دارد براينكه هركس ادعا كند من امام را در بيدارى ديده ام او را تكذيب كنيد. من نمى گويم ديدن امام ممكن نيست، بلكه مراد اين است كه كسى كه امام را ببيند و بگويد. پس هر كس كه ادعا كند دورغ مى گويد، ولى بسيارى از علماء بزرگ و غير علما قطعاً آن حضرت را ديده اند.

س628 : آيا اراده و اختيار انسان در مقدراتى كه شب قدر براى او تقدير مى شود، تأثير و دخالتى دارد؟ به طور مثال آيا تلاش و كوشش انسان موجب تغيير در كم يا كيف روزى مقدر او مى شود يا خير؟

چون در دنيا خداى تعالى بنا ندارد كه امور بر خلاف موازين طبيعت انجام گيرد، مسلماً كوشش شما اثر دارد.

س629 : روايت حضرت فاطمه(عليها السلام) كه فرموده براى زن بهتر است كه هيچ مرد نامحرمى او را نبيند و او مرد نا محرمى را نبيند، چه قدر اعتبار دارد؟

بله چنين روايتى معتبر است، ولى دقت كنيد كه فرموده است بهتر است و نه لازم است.

س630 : مى خواهم تهذيب نفس كنم، من را در مورد اينكه چه كتاب هايى را بخوانم

و هر كار ديگر كه مربوط به آن مى شود راهنمايى كنيد.

عامل دعا، تقوى و عدم ارتكاب محرمات، بجا آوردن واجبات، خدمت به مردم و دستگيرى از مستمندان به قدر وسيع موجب تهذيب نفس است و زيارت عاشورا تأثير عجيبى در اين امور دارد، همچنين خدمت به پدر و مادر.

مسائل متفرقه

س631 : من عضو شركت گلدكوئست شده ام و حالا مى بينم كه بسيارى از مراجع آن را حرام دانسته اند. مرجع تقليد من آقاى... مى باشد و مى فرمايند كه كار اين شركت شبه قمار است و حرام مى باشد. آيا در اين مورد مى توانم از شما تقليد كنم؟

شبه قمار حرام نيست. چنانچه از كسى كه تقليد مى كنيد، اهل خبره او را اعلم علماء اسلام مى دانند، رجوع بغير او جايز نيست و اگر بى منطق و دليل، تقليد كرده ايد، مى توانيد به ديگرى عدول كنيد.

س632 : آيا نوشيدن آبجو بدون الكل، گناه و حرام است؟

آبجو كه به حد اسكار نرسيده است حلال است و هيچ اشكال ندارد.

س633 : حكم استفاده از عطريات و پيراهن هاى چرمى كه از كشورهاى غيراسلامى مى آيد با توجه به نداشتن اطلاعات درمورد ذبح حيوان و جنسى كه در ساخت عطريات به كار مى رود چيست؟

عطريات پاك است و اشكال ندارد. و اما پيراهن هاى چرمى كه از كشورهاى غيراسلامى تهيه مى شود; چنانچه فروشنده مسلمان است محكوم به طهارت است و اگر مسلمان نيست، چنانچه بدانيد از حيوان غير ذبح شرعى شده گرفته شده است، نجس و نماز با آن باطل است; اما اگر احتمال مى دهيد كه از پوست تهيه شده از كشور

اسلامى باشد، نماز در آن باطل است، ولى پاك است.

س634 : آيا از منظر اسلام، كارهاى فكرى و مديريتى و اجرايى چون تدريس، وكالت، سفارت، مديريت شركت ها و... مى تواند آنقدر با ارزش تر از كارهاى يدى، چون كار در مزرعه و كارخانه و معادن و... باشد كه پاداش يك ساعت كار فكرى ده ها برابر پاداش يك ساعت كار يدى باشد؟

قطعاً چنين است، چون ماليت امرى اعتبارى از اعتباريات عقلائيه است و اعتبار بر شيئى كه مورد رغبت و ميل افراد باشد، يا نظام اجتماع متوقف بر آن باشد و چون منافع و آثار امورى كه از كارهاى فكرى و مديريتى و اجرائى خيلى زيادتر از كارهاى يدى است قهراً ماليت آن افزايش دارد و شارع مقدس هم امضاء نموده است.

س635 : رواياتى كه از امام صادق(عليه السلام) درآمد مشروع را به 30 هزار درهم محدود مى نمايد، از نظر حقوقى در جامعه فعلى چگونه قابل به كارگيرى و تدوين قانونى است؟

در روايات منتسب به ائمه اطهار- عليهم صلوات الله - بايد اولا رعايت صحت سند بشود، بعد معارضات ملاحظه شود و بعد با قرآن مخالف نباشد و قيود ديگر و تمام اين كارها به عهده مجتهدين است.

س636 : آيا مى توان علوم و فنون را در انحصار درآورد؟

چنانچه از امورى باشد كه مردم در زندگى محتاج به آن باشند و از او هم تقاضاى آن فن را بنمايند، با اين حال بخل در بيان بكند، قطعا خلاف شرع است. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد «ايما مؤمن منع مؤمنا شيئا مما يحتاج اليه و هو يقدر عليه... اقامه الله يوم القيامة مسودا وجهه

مزرقة عيناه مغلولة يداه الى عنقه فيقال هذا الخائن... ثم يؤمربه الى النار».

س637 : آيا استخاره هايى كه خود انسان انجام مى دهد قابل استناد هستند؟

استخاره براى فهميدن حكم شرعى بى اساس است و قابل استناد نيست، استخاره فقط در كارى كه خير و شر عرفى چيزى معلوم نباشد و از طريق استشاره چيزى فهميده نشود مورد قبول مى باشد.

س638 : مواد غذايى كه براى مصرف از كشورهاى غربى به كشورهاى اسلامى فرستاده مى شود مانند شيرينى، كنسرو ماهى و گوشت گاو آيا استفاده از آن حرام است يا خير؟

مواد غذايى غير از كنسرو ماهى و كنسرو گوشت كه از كشورهاى غير اسلامى آورده مى شود حلال است، و اما كنسرو ماهى اگر از دست مسلمان گرفته شود حلال است، و نيز اگر احراز شود كه ماهى از آب گرفته شده است و در خارج از آب مرده است حلال است و اما كنسرو گوشت بره و گاو و غير اين دو كه خوردنشان حلال است اگر از دست مسلمان گرفته شود حلال است وإلاّ حلال نيست.

س639 : بسيارى از برنامه هاى كامپيوترى توسط افراد بيگانه ساخته مى شوند و سازندگان اين برنامه ها در قبال دريافت مبلغ قابل توجهى برنامه هاى خود را به خريدار مى فروشند. در كشور ما امكان دسترسى به فروشنده و خريدن نسخه اصلى وجود ندارد و به همين دليل بسيارى از مردم مشغول به تكثير اين برنامه ها و ارائه به صورت مجانى يا در قبال مبلغى ناچيز مى باشند. از آنجا كه استفاده از برخى از اين برنامه هاى كامپيوترى از نيازهاى يك جوان امروزى است و نيز

دسترسى به نسخه هاى اصلى ممكن نيست آيا جنابعالى استفاده از نسخه هاى تكثير شده را مجاز مى دانيد.

استفاده از نسخه هاى تكثير شده كه يك فرد مسلمان تكثير نموده بى اشكال است.

س640 : براى برخى از افراد «آوازهاى مطرب» هيچ تأثيرى ندارد چه صدايى باشد يا نباشد فرقى ندارد! شنيدن چنين آوازى براى اين گونه افراد، چه حكمى دارد؟

براى اين گونه افراد هم شنيدن آواز مطرب حرام است.

نگاهى كوتاه به آثار حضرت آيت الله العظمى روحانى (مدظله العالى)

حضرت آيت الله العظمى سيد محمدصادق حسينى روحانى در پنجم محرم سال 1345 / 1305 ش در شهر قم به دنيا آمد. ايشان پس از گذراندن دوران سطح، درس خارج فقه و اصول را در نجف نزد اساتيدى چون آيات: شيخ كاظم شيرازى، شيخ محمد حسين اصفهانى، شيخ محمدعلى كاظمى، سيد ابوالحسن اصفهانى، و سيد ابوالقاسم خويى فرا گرفتند. تحصيل وى در درس آيت الله خويى، كه از يازده سالگى آغاز شده بود، پانزده سال به درازا كشيد و پس از آن در سال 1329 ش به قم بازگشت و به تدريس علوم دينى مشغول شد. در كنار تدريس، به تأليف آثار فقهى و دينى نيز پرداختند كه برخى از مهم ترين آنها عبارت است از:

1- فقه الصادق (به زبان عربى): اين كتاب بزرگ كه به عنوان يك منبع مرجع شناخته شده است در 26 جلد بارها در داخل و خارج كشور به چاپ رسيده است. چاپ جديد آن به زودى در 41 جلد (با ذكر منابع و مصادر) به چاپ خواهد رسيد.

از تأليف كتاب عظيم جواهرالكلام كه شامل تمامى ابواب فقه مى باشد نزديك به 200 سال مى گذرد و كتاب فقه الصادق اولين و

كامل ترين دايرة المعارف تمام ابواب فقه در دو سده اخير است. اين كتاب كه در سنين جوانى معظم له به رشته تحرير درآمده، مورد عنايت خاصه تمامى مراجع تقليد و بزرگان حوزه هاى علميه است. اين كتاب در ميان علماء عامه نيز شناخته شده و مورد استناد است. كتاب «فقه الصادق» در دانشگاه هاى معروف غرب (بخش مطالعات اسلام شناسى) يكى از منابع مورد قبول و قابل استناد است.

2- زبدة الاصول (به زبان عربى): دوره كامل علم اصول فقه كه به صورت بحث استدلالى ارائه گرديده است. اين كتاب در 6 جلد مى باشد.

3- منهاج الفقاهه (به زبان عربى): در 6 جلد مى باشد كه حاشيه اى است بر «مكاسب» شيخ انصارى 4 كه به شيوه اى نو و ابتكارى تمامى موارد ارائه شده را بحث و بررسى كرده اند.

4- المسائل المستحدثه (به زبان عربى): حضرت آيت الله مبتكر مسائل مستحدثه و ارائه مسائل جديد با ذكر مسائل فقهى، روايى هستند. اين كتاب شامل ارائه مسائل جديد، نو و مورد ابتلاى جامعه با ذكر دلايل و مستندات فقهى، روايى و قرآنى مى باشد.

5- تعليق بر منهاج الصالحين در 3 جلد (به زبان عربى)

6- تعليق بر عروة الوثقى در 2 جلد (به زبان عربى)

7- تعليق بر وسيلة النجاة (به زبان عربى)

8- رساله در لباس مشكوك (به زبان عربى)

9- رساله در قاعده لاضرر (به زبان عربى)

10- الجبر و الاختيار (به زبان عربى)

11- رساله در قرعه (به زبان عربى)

12- مناسك الحج (به زبان عربى)

13- المسائل المنتخبه (به زبان عربى)

14- رساله در فروع العلم الاجمالى (به زبان عربى)

15- الاجتهاد و التقليد (به زبان عربى)

16- القواعد الثلاثه (به زبان

عربى)

17- اللقاء الخاص (به زبان عربى)

18- رساله توضيح المسائل (به زبان فارسى و اردو)

19- تحقيقى در مورد جبر و اختيار (به زبان فارسى)

20- نظام حكومت در اسلام (به زبان فارسى و تركى و اردو)

21- مناسك حج (به زبان فارسى)

22- منتخب احكام (به زبان فارسى)

23- استفتائات قوه قضائيه و مؤسسه حقوقىوكلاى بين الملل(به زبان فارسى)

24-احكام فقهى مسائل روز(به زبان فارسى)

25- استفتائات (پرسش و پاسخ هاى مسائل شرعى) (به زبان فارسى): كه تاكنون در 4 جلد به صورت سئوال و جواب ارائه شده است.

26- الف سئوال و جواب (به زبان عربى): شامل استفتائات و پاسخ هاى مسائل شرعى مى باشد كه در 6 جلد تهيه شده است. هر جلد شامل 1000 سئوال و جواب است.

لازم به ذكر است ايشان رساله خود را پس از فوت آيت الله بروجردى در فروردين سال 41، منتشر كردند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109