استفتائات پرسش و پاسخ مسائل شرعى جلد 4 از:حضرت آيت الله العظمى سيد محمد صادق روحانى (مدظله العالى)

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : استفتائات پرسش و پاسخ مسائل شرعی/محمد صادق روحانی

مشخصات نشر : قم: مهر امیرالمومنین علیه السلام، 1388

مشخصات ظاهری : ج 4

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

يادداشت : فهرستنویسی بر اساس جلد ششم

شماره کتابشناسی ملی : 1916480

احكام تقليد

س 1: با وجود مجتهد اعلم از غير اعلم، مى شود تقليد كرد يا نمى شود؟

ج: هو العالم; تقليد عالم واجد شرايط متعين است و تقليد غير اعلم جايز نيست.

س 2: وكيل عام مجتهد جامع الشرائط اعلم، سهم مبارك را از مقلدين غير اعلم مى تواند اخذ نمايد؟

ج: هو العالم; در صورت اتحاد مصرف و عموميت وكالت، بلى.

(ت) س 3: اگر انسان چنين نيت نمايد: ((نيت مى كنم از فلان مجتهد جامع شرايط تقليد نمايم قربة الى الله)) آيا با داشتن چنين نيّتى تقليد انسان از آن مجتهد صحيح (محقق) مى باشد يا خير ؟

ج: هو العالم; با مجرد نيت، تقليد، محقق نمى شود، بلكه تقليد عبارت از عمل كردن به فتواى مجتهد است.

س 4: با داشتن نيّت تقليد در سؤال حكم باقى ماندن بر تقليد آن مجتهد بعد از فوت او چه مى باشد؟

ج: هو العالم; بقاء بر تقليد ميت در هيچ صورت جايز نيست.

س 5: اگر جواب سؤالات فوق منفى باشد، پس به نظر مبارك شما شرط محقق بودن تقليد از مجتهد جامع شرايط چه مى باشد؟

ج: هو العالم; تقليد همان گونه كه اشاره شد، عمل كردن به فتواى مجتهد با استناد به او است.

س 6: آيا تقليد نمودن عدّه اى از علماء از يكى از مراجع تقليد، دليل شرعى بر اعلم بودن آن مرجع مى

باشد يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه آن علماء معتقدند كه تقليد اعلم متعين است، بلى، تقليد آنان در صورت احراز عدالت، دليل شرعى بر اعلم بودن او است.

س 7: فرق اجتهاد كامل و ناقص چه مى باشد، و آيا زن مى تواند علوم اسلامى را تحصيل كند و به مقام اجتهاد برسد، و در صورت تساوى مراجع تقليد و عدم علم به اعلميت آنها آيا تبعيض در تقليد را جايز مى دانيد؟

ج: هو العالم; فرق دو اجتهاد در اين است كه «ناقص» در مسايلى كه استنباط آسان است، قدرت دارد و در مسايل مشكل ندارد. و «كامل» در تمام مسائل قدرت دارد. 2 - تحصيل زن در مسائل اسلامى هيچ اشكالى ندارد و مى تواند مجتهد شود، ولى تقليد از زن جايز نيست. 3 - تبعيض در تقليد نيز جايز نيست.

س 8: آيا ولى فقيه مجتهدى است كه مكلّف از آن تقليد مى كند يا اينكه به مجتهد حاكم گفته مى شود؟

ج: هو العالم; خير، اختصاص به مرجع و حاكم ندارد. بلكه هر مجتهدى ولو حاكم نباشد، مقدار ولايتى كه فقيه دارد كه خيلى مختصر است همه دارند.

س 9: اگر اعلم بودن مجتهدى ثابت شود، آيا بر ديگر مجتهدين واجب است كه اعلميّت او را اعلام كنند؟

ج: هو العالم; خير، لازم نيست.

س 10: در زمان غيبت آقا امام زمان(عج)، در جامعه اسلامى «حاكم شرع» چه كسى است؟ (مجتهد جامع الشرايط، رهبر جامعه و...) لطفاً توضيح دهيد؟

ج: هو العالم; حاكم شرع، مجتهد جامع الشرايط است.

س 11: قيد «جامع الشرايط» در مورد مجتهد به چه معنايى مى باشد؟

ج: هو العالم; معناى جامع الشرايط، مجتهد مطلق بودن

و عدالت است.

س 12: يك مجتهد و مرجع تقليد و صاحب رساله (از مشهورين و غيره) بايد داراى چه شرايطى باشد كه وقتى حكم كرد براى مراجع ديگر و مقلدان آنها واجب الاتباع باشد؟

ج: هو العالم; در لزوم اتباع حكم، صاحب رساله بودن لازم نيست. همين قدر كه مجتهد مطلق عادل باشد و حكم بكند، براى همه متابعت لازم است. البته حكم غير فتوا است.

(ت ) س 13: فرق بين حكم و فتوى چيست؟

ج: هو العالم; فتوى عبارت است از بيان حكم الله الكلى المجعول در شرع مقدس اسلام و اما حكم، عبارت است از الزام نسبت به موضوع خارجى، مانند حكم به اينكه روز سه شنبه عيد فطر است.

س 14: چه فرقى بين مجتهد و مرجع تقليد مى باشد.

آيا تبعيض در تقليد جايز است؟

رجوع از غير اعلم به اعلم چه حكمى دارد؟

آيا مى شود از دو مرجع در احكام شرعى تقليد كرد؟

مقصود از اعلم به نظر شما چيست؟

ج: هو العالم;

1_ مرجع تقليد بايد اعلم باشد، مطلق اجتهاد كافى نيست.

2_ تبعيض در تقليد هم جايز نيست.

3_ از غير اعلم بايد رجوع به اعلم نمود.

4_ از دو مرجع، نمى شود تقليد كرد.

5_ مراد از اعلم كسى است كه بهتر مى تواند از قواعد و روايات استنباط احكام نمايد.

س 15: رجوع از مرجع زنده به زنده در صورت علم به اعلميّت آن، چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; واجب است.

س 16: كسى مى خواهد از مرجعى كه تقليد مى كرده، عدول نموده و از مرجع ديگرى تقليد كند. آيا مى تواند يا نه؟ و آيا مى شود در بعضى مسائل مثل خمس، از مرجع

خود به مرجع ديگر برود يا نه؟

ج: هو العالم; عدول به مرجع ديگر، اگر اعلم باشد، واجب است والا جائز نيست (تبعيض در تقليد هم جايز نيست).

س 17: آيا از مرجعى كه ولايت فقيه را قبول ندارد، مى توان تقليد كرد؟

ج: هو العالم; بلى، مى توان تقليد نمود.

س 18: كسى كه باقى بر تقليد ميت باشد، آيا مى تواند به مجتهد زنده رجوع كند؟ چون بعضى از مراجع مى فرمايند بايد مجتهد زنده از ميت اعلم باشد، در حالى كه بعضى از فتاواى ميت براى او مشكل است؟

ج: هو العالم; من بقاء بر تقليد ميت را جايز نمى دانم ولو ميت اعلم باشد.

س 19: اگر گمان داشته باشيم كه زيد در اكثر مسايل، على التعيين اعلم از ديگران است، در اين صورت آيا مى شود از مرجع ديگرى تقليد كرد؟ (البته فرض اين است كه عمل كردن به احوط الاقوال ممكن نيست ياحرجى مى باشد.)

ج: هو العالم; خير، نمى شود. بايد به مظنون الاعلمية رجوع شود.

س 20: وقتى گمان داريم كه زيد در اكثر مسايل لاعلى التعيين اعلم از ديگران است. اگر در مسأله اى خاص، هم احتمال اعلميت بكر را بدهيم و هم احتمال اعلميت زيد را; يعنى احتمال اعلميت آن دو را در اين مساله به اندازه مساوى بدهيم آيا در اين مسأله مى توانيم از بكر تقليد نماييم؟ (فرض اين است كه عمل كردن به احوط الاقوال ممكن نيست يا حرجى مى باشد.)

ج: هو العالم; خير، نمى شود. چون تبعيض در تقليد است و آن خلاف احتياط است.

س 21: در صورت بقاء بر تقليد ميت، آيا واجب است رجوع به مجتهدى

كه قائل به جواز بقاء بر تقليد ميت است يا واجب نيست. بدون رجوع باقى بر تقليد باشد، كفايت مى كند؟

ج: هو العالم; اگر مجتهد اعلم حى، قائل به جواز بقاء باشد، بدون رجوع به او مى توانيد باقى باشيد.

طهارت

س 22: اگر شخصى بعد از بول كردن در نهر آب جارى داخل گردد و بعد از مكث طولانى خارج شود، آيا مخرج بول او طاهر گرديده يا چون تعدد غسل مخرج بول صورت نگرفته هنوز نجس است؟

ج: هو العالم; در آب جارى تعدد غسل لازم نيست در فرض سؤال مخرج بول پاك است.

س 23: آب كشيدن چيز نجس با دست چپ به چه صورت است؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد.

س 24: اگر آب كر باشد و كمى از آن برداشته شود و در كر بودن آن شك شود چه بايد كرد؟

ج: هو العالم; به مقتضاى استصحاب بر كر بودن باقى است.

وضوء

س 25: اگر به هنگام وضوء گرفتن بر مواضع مسح كشيدن ترشحات آب بريزد، آيا بايد قبل از مسح كشيدن آنها را خشك نمود تا وضوء صحيح باشد و يا اينكه اگر در همان حالت مسح كشيده شود وضوء صحيح است؟

ج: هو العالم; چنانچه به مقدار صدق مسح پا خشك باشد وضوء صحيح است.

س 26: آيا در وضوء شستن هر عضو (صورت يا دست ها) يك دفعه به صورت ارتماسى و يك دفعه به صورت ترتيبى جايز است؟ آيا چنين وضويى صحيح است؟

ج: هو العالم; بلى جايز است چون مرتبه دوم مستحب است.

س 27: كسى كه دو دستش قطع شده چگونه وضوء بگيرد؟

ج: هو العالم; چنانچه از بالاى مرفق باشد شستن لازم نيست و اگر

از پايين مرفق باشد بايد آن مقدار كه باقى است بشويد.

س 28: اگر شخصى فقط به نيت نماز ظهر وضوء بگيرد آيا مى تواند با آن وضوء دست به قرآن بزند و يا اينكه نمازهاى واجب ديگر را بخواند؟

ج: هو العالم; بلى، اشكال ندارد.

س 29: كسى قبل از وقت، وضوء مى گيرد و قصد قربت مى كند، ولى در دلش (مى گذرد) با اين وضوء كه الان گرفته نماز واجب بخواند، با اين كه وقت داخل نبوده، اين وضوء براى نماز او صحيح است يا نه؟

ج: هو العالم; وضوء صحيح است و مى تواند با آن نماز بخواند.

س 30: شخصى مى داند محدث شده، و وضوء گرفته و بعد از آن شك كرد آيا اول وضوء بوده يا اول حدث بوده؟

ج: هو العالم; در جميع صور به محدث بودن محكوم است.

س 31: اگر شخصى فقط دست چپ دارد مى تواند دست را در وضوء ارتماسى بگيرد و مسح سر كند؟

ج: هو العالم; بلى مى تواند به شرط آنكه در حال اخراج دست از آب، قصد وضوء بنمايد.

غسل

س 32: آبى سفيد رنگ و چسبنده خارج شده و احتمال قوى هست كه منى باشد، آيا غسل واجب است؟

ج: هو العالم; اگر يقين يا اطمينان به منى داشت و يا اماره قائم به آن شد بلى، والا اگر شك كند كه منى است يا بول و حالت سابقه هم معلوم نباشد، غسل با وضوء واجب است والا غسل واجب نيست.

س 33: اگر شخصى در ماه رمضان با آب غصبى قبل از اذان صبح در ماه رمضان غسل كند حكمش چيست؟ و آيا بين جاهل و عالم فرقى

مى باشد؟

ج: هو العالم; غسل با آب غصبى باطل است و فرقى بين عالم و جاهل نيست و آن شخص در حالت جنابت صبح كرده است و حكم او را دارد.

س 34: اگر با پارچه غصبى دست زخم يا مجروح را جبيره كند وضوء يا غسل او صحيح است يا نه؟

ج: هو العالم; صحيح نيست.

س 35: شخصى نه نماز مى خواند و نه روزه مى گيرد و جنب نيز مى باشد، آيا غسل جنابت بر او واجب است؟

ج: هو العالم; بلى چون ذى المقدمة واجب است، قهراً مقدمه هم واجب مى باشد. و البته غسل جنابت، وجوب نفسى ندارد و بر كسى كه نماز و روزه بر او واجب نيست، غسل نيز واجب نيست

س 36: در غسل واجب براى رسيدن آب آيا لازم است كه توسط سوهان ناخن گير زير ناخن ها را بلند كرده تا آب به آنها برسد؟

ج: هو العالم; لازم نيست.

حيض و نفاس

س 37: زنى به اندازه عادتش نفاس ديده وبعد از آن به صورت لكه بينى ادامه يافته تا به عادت وقتيه خود رسيده، سپس خون زياد به صفات حيض ديده، لكن بين دو خون ده روز فاصله نيفتاده، نسبت به آن لكه ها و خون بعدى وظيفه اش چيست؟

ج: هو العالم; بايد مراعات احتياط به جمع بين اعمال مستحاضة و تروك نفساء بنمايد.

س 38: زنى كه هر بيست يا بيست و پنج روز خون مى بيند (مثلا اول ماه، بيستم ماه، دهم ماه بعدى و هكذا) آيا چنين زنى صاحب عادت وقتيه است؟

ج: هو العالم; چنانچه واجد شرايط حيض باشد، بلى صاحب عادت وقتيه است.

س 39: زنى كه در ماه

رمضان، بعد از ايام عادت 7 روزه اش دستمال كه به كار مى برد گاهى ترشح بى رنگ مى بيند و گاهى يك لكه زرد رنگ يا نارنجى است; ولى شبيه به خون يا حداقل زرد رنگ نيست و نمى داند آيا سر ده روز بند مى آيد يا بيشتر مى شود، وظيفه اش در رابطه با روزه و غسل و همبسترى چيست؟

ج: هو العالم; اگر خون نباشد هيچ اشكالى از هيچ ناحيه متوجه نيست، اگر خون باشد چنانچه تا ده روز قطع شود حيض است والا استحاضه است.

تيمم

س 40: آيا تيمم بر سنگ مرمرهايى كه يك طرف آنها لعابدار و طرف ديگر آنها بدون لعاب و به صورت تراشيده شده مى باشد و در نماى ديوارها به كار مى روند (البته طرف بدون لعاب) صحيح است يا خير؟

ج: هو العالم; بلى، جايز است.

س 41: باتوجه به اينكه در وضوء موالات شرط است، ولى در غسل شرط نيست. سئوال اين است كه آيا در تيمم موالات شرط است؟

ج: هو العالم; بلى موالات لازم است.

احكام نجاسات

س 42: ادكلن كه يك نوع عطر مى باشد مى گويند در آن از الكل استفاده شده است، حكم آن چه مى باشد؟

ج: هو العالم; پاك است.

س 43: اگر بول را بخار كنند و بخار را تقطير كنند، آيا پاك مى شود؟

ج: هو العالم; بلى پاك مى شود.

س 44: اگر آب كُر تا لَب حَوض پُر باشد و با ملاقات به نجاست مقدارى از آب كُر بريزد و تغيير حاصل نشود، آيا پاك است يا نه؟

ج: هو العالم; خير، پاك نيست.

س 45: در بعضى از جاها كه كثافت

و نجاست است، مثلا داخل دستشوئى، پشه زيادى است. اگر اين پشه ها به لباس انسان بخورند لباس نجس مى شود يا نه؟ با وجود اينكه انسان خود مى بيند پشه از روى سنگ دستشوئى بلند شده و از روى كثافت ها آمده آيا موجب نجس شدن لباس مى شود؟

ج: هو العالم; چون احتمال داده اند كه پاهاى پشه و مگس نجاست نگه نمى دارد و زوال نجاست هم از مطهرات بدن حيوان هست، بنابراين اشكال ندارد و موجب نجس شدن لباس نمى شود.

س 46: اگر آب طاهر بود و نمى دانيم قليل است يا كثير آيا با ملاقات با دستمال نجس منفعل مى شود يا نه؟ يا قاعده طهارت حاكم و دستمال پاك شده است؟

ج: هو العالم; ماء مشكوك الكرية در صورت عدم علم بحالته السابقة در حكم قليل است پس با ملاقات با دستمال نجس، دستمال پاك نمى شود، بلكه آب هم نجس مى شود و اگر حالت سابقه معلوم باشد، استصحاب آن جارى است و بر آن حكم سابق از طهارت يا نجاست سابقه

مترتب مى شود.

س 47: علائم آمدن منى از دختران باكره به غير دخول چگونه معلوم مى شود و شك در آن چگونه است؟

ج: هو العالم; علامت براى زن، خروج آب منى از روى شهوت است.

س 48: اگر شخصى در خواب محتلم گردد و شلوارش به منى آغشته شود، حال اگر بعد از شستن شلوار در آن لكه هايى ببيند (تقريباً در همان جايى كه شلوار به منى آغشته شده بود) كه نداند و معلوم نباشد اين لكه ها غير منى است يا منى، آيا شلوار پاك است؟

ج:

هو العالم; عين منى مختصر خشونت دارد و رنگ چيزى ندارد، بعد از خشك شدن دست بماليد، چنانچه خشونت داشت منى است والا رنگ و پاك است.

س 49: چگونه مى توان بين رنگ منى و عين آن تمايز حاصل كرد؟

ج: هو العالم; تمايز با خشونت است اگر دست به لباس بماليد و مقدارى ولو خيلى كم خشونت داشته باشد، عين منى است و اگر نرم باشد، رنگ است.

س 50: اگر سگ دهان يا زبانش را به ظرفى كه پنير و آب پنير در آن هست بزند يا دهان به آب بزند، آيا پنير هم نجس مى شود و در صورت نجس شدن پنير مذكور چگونه پاك مى شود؟

ج: هو العالم; چنانچه به آب دهان بزند، پنير نجس مى شود و نيز اگر به ظرف بزند و آب به آن محل اصابت كند، پنير نجس مى شود. در هر دو صورت مى شود پنير را درآب كر آب كشيد و به هر مقدار كه آب نجس رسيده است آب پاك برسد پاك مى شود.

س 51: اگر آبى نجس بود و با اضافه كردن مقدارى ديگر آب پاك آن را به كر برسانيم، آيا حكم كر را دارد يا خير؟

ج: هو العالم; خير ندارد.

س 52: آيا الكل نجس است؟ يا پاك مى باشد.

ج: هو العالم; پاك است.

س 53: شرابى كه به نام بيره مشهور مى باشد آيا طاهر است يا نجس؟ البته در صورتى كه مسكر نباشد؟

ج: هو العالم; پاك است.

س 54: نظر برخى از فقها اين است كه نصارى نجس اند و حكم نجاست بر آنها جارى است و نظر برخى همچون آيت الله حكيم بر

طهارت آنهاست. نظريه حضرتعالى چيست؟

ج: هو العالم; پاك مى باشند.

س 55: آيا كافر كتابى پاك است يا نجس؟

ج: هو العالم; پاك است.

احكام ميت

س 56: آيا به محض موت، بدن ميت نجس مى شود و آيا در صورت لمس آن با دستِ تر، دست نجس مى شود؟ اگر شخصى از دنيا رفته باشد و اموالى داشته باشد كه پس از مرگ او صرف مراسم گردد وظيفه فرزندان و بستگان وى چه مى باشد؟

ج: هو العالم; به مجرد خروج روح از تمام بدن، ميت نجس مى شود و در صورت لمس با دست تر، دست نجس مى شود. ولى وجوب غسل مس ميت مخصوص به لمس بعد از سرد شدن بدن است. و در خصوص كفنِ زوجه، بايد زوج بدهد ولو زوجه مال داشته باشد و در غير آن اگر ميت اموال دارد از اموال خودش با رعايت موازين شرعيه بايد مصرف شود، در غير آن در مراسم لازمه از بيت المال و به خصوص زكاة بايد مصرف نمود.

س 57: آيا مس ميت را ناقض وضوء مى دانيد؟ هم چنين آيا حيض و نفاس را ناقض وضوء مى دانيد؟

ج: هو العالم; من چون غسل مس ميت و غسل حيض و نفاس را مجزى از وضوء مى دانم، اينكه آن امور ناقض وضوء مى باشند يا نه; اثرى ندارد. به هر حال قبل از غسل امور مشروط به طهارة جايز نيست و بعد از غسل بدون وضوء جائز است.

س 58: كسى كه ميت را با دستكش مى شويد و غسل مى دهد، اگر بدن غساله به بدن ميت نخورد آيا غسل مس ميت دارد يا

خير؟

ج: هو العالم; خير غسل مس ميت واجب نمى شود.

س 59: اگر حنوط ميت فراموش شود، آيا براى حنوط گذاشتن چنانچه يك روز يا زيادتر از دفن ميت بگذرد در حالى كه بدن متلاشى نشده باشد نبش قبر لازم است يا خير؟

ج: هو العالم; بلى بايد براى حنوط نبش قبر نمود مگر آن كه بدن ميت به نحوى شده باشد كه نبش قبر اهانت باشد.

س 60: اگر ولى ميت دو نفر دوقلو بودند آيا قضاء روزه بر هر دو مى باشد و آيا ولىِ ميت روزه قضاء يا نذر را لازم است به جا آورد يا نه؟ و اگر ولى مى داند قضاء بر ميت بوده و الان شك دارد كه آيا در حال حيوة به جا آورده يا نه؟ وظيفه او چيست؟

ج: هو العالم;

1_ اگر ولى 2 نفر بودند قضاء تنصيف مى شود.

2_ بنابر احتياط وجوبى بر ولى واجب است قضاء هر روزه واجبى ولو نذر باشد.

3_ در مورد شك مزبور، بلى بايد قضاء نمايد.

اذان و اقامه

س 61: نظر حضرت عالى در رابطه باشهادت ثالثه و رابعه (شهادت به ولايت امير مؤمنان على(عليه السلام) و مقام عصمت بانوى اسلام حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)) در تشهد نماز چيست؟ در اذان و اقامه چطور؟

ج: هو العالم; شهادت ثالثه از اجزاء مستحبه اذان و اقامه مى باشد. بلكه در اين زمان كه مخالفين ولايت ائمه طاهرين(عليهم السلام)فعاليت بر عليه آنان مى نمايند; اگر مجتهد جامع الشرائطى به عنوان تعظيم شعائر مذهبى حكم به وجوب آن كند من هيچ گونه اشكالى در آن نمى بينم و اما شهادة رابعة از اجزاء نيست ولى فى

نفسه قول حَسن و خوبى است چه در اذان و اقامه چه در موارد ديگر ولى نه به عنوان جزئيت.

احكام نماز

س 62: آيا قبل از گفتن تكبيرة الاحرام نماز واجب و مستحب، گفتن شش تكبير به قصد ورود يا رجاء مستحب است ؟

ج: هو العالم; به قصد ورود مستحب است .

س 63: اگر مُصلى غير از يك لباس بيشتر ندارد نجس شود از شدت گرما يا سرما نمى تواند آنرا بيرون كند، آيا مى شود با آن نماز بخواند؟

ج: هو العالم;بلى، بايد با آن لباس نماز بخواند و نمازش صحيح است .

س 64: كسانى كه جاهل به مسائل شرعى مى باشند و نمازهاى واجب يا مستحب را جلو قبر معصوم(عليه السلام) مى خوانند صحيح است يا نه؟

ج: هو العالم; صحيح است.

س 65: با پول حرام مصلى لباس تهيه نمايد نماز با او بخواند چگونه است؟

ج: هو العالم; چنانچه لباس را با همان پول حرام بخرد، نماز را نبايد با آن لباس بخواند ولى اگر لباس را با پول در ذمه بخرد و از آن پول حرام مافى الذمه را اداء كند كه ظاهراً غالباً چنين است، نماز با آن لباس صحيح است.

س 66: اگر مصلى در وسط نماز قرائت را فراموش كرد و به ركوع رفت، بعد يادش آمد، در صورت توجه يا بدون توجه به ركوع رفته، آيا نماز او باطل است يا نه؟

ج: هو العالم; با توجه به نقص قرائت قبل از ركوع اگر اختياراً به ركوع برود نماز باطل است والا نماز صحيح است.

س 67: اگر در حال فرو بردن نفس، قرائت نماز را به جاى آوريم، آيا صحيح است؟

ج: هو العالم;

در صورتى كه قرائت درست اداء شود، صحيح است.

س 68: در وقت خواندن تسبيحات اربعه شك كردم مرتبه دوم است كه مى گويم يا سوم; وظيفه چيست و اگر با اين حال به ركوع روم، بدون گفتن دفعه سوم نماز صحيح است؟

ج: هو العالم; چون يك مرتبه كفايت مى كند،بنابراين گرچه به مقتضاى شك دروقت بايدبنابگذاردبراين كه دوم است،چنان چه به ركوع رودنمازباطل نمى شود.

س 69: كسى كه كثير الشك مى باشد به كدام شك هايش نبايد اعتنا كند؟ آيا به هر شكى كه در نماز كه اعم از ركوع، سجود و تعداد ركعات و... نبايد ترتيب اثر دهد؟

ج: هو العالم; در خصوص آن موردى كه كثير الشك است، نبايد اعتناء كند. در بقيه موارد به وظيفه تعيين شده بر آن شك بايد عمل كند.

س 70: اگر نماز گذار در حال جلوس شك كرد، به نحوى كه نمى دانست جلوس از سجده اول يا دوم يا بعد از نماز است، چه كند؟

ج: هو العالم; بايد سجده دوم به جا آورد.

س 71: در رساله توضيح المسائل فرموده ايد كه: «وقتى يكى از شك هاى صحيح براى انسان پيش آيد بايد فوراً فكر نمايد». آيا در شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد از جمله شك كثيرالشك نيز بايد هنگام عروض شك فوراً فكر كرد و در صورت پيدا نشدن يقين يا گمان به يك طرف شك به آنها اعتنا نكرد يا اصلاً فكر كردن لازم نيست؟

ج: هو العالم; فكر كردن لازم نيست. ولى فكر كردن با ادامه خواندن نماز محذور ندارد و اگر يقين به بطلان نماز پيدا كرد نماز را اعاده كند.

س 72:

با توجه به اينكه بستن طلا براى مرد حرام است و سبب بطلان نماز مى شود، سؤال اينجاست كه آيا علت حرمت جنبه زينت بودنش مى باشد يا نَفْسِ طلا براى مرد حرام است؟

ج: هو العالم; ما موظف به بيان علّت احكام شرعيه نيستيم.

س 73: به فرض اينكه اگر حرمت طلا به خاطر زينت باشد در صورتى كه براى اتصال قاب ساعت با بند آن ساعت را جوشكارى مى كنند و به خاطر حرارت زياد هنگام جوش كلّاً زردى رنگ قاب ساعت از بين برود و آن ساعت باز توسط آب كردن طلا به مقدار 12 ميكرو، آن را به حالت اوليه و زردى قبلى تبديل مى كند. آيا اين مقدار طلاى آب شده كه جذب قاب ساعت مى كنند، سبب بطلان نماز مى شود؟

ج: هو العالم; رنگ و آب طلا اشكال ندارد، ميزان خود طلا است.

س 74: با مراجعه به متخصص و تعمير طلا و ساعت ايشان گفته اند كه تمام بندهاى زرد رنگ كه رنگ آنها نمى رود در بعضى كشورها مثل ژاپن به مقدار 12 تا 18 ميكرو طلا را آب مى كنند و توسط اسيد سياتيك تركيب مى كنند در نهايت باالكتروليز كردن آن اين مقدار طلا را جذب بند ساعت و قاب آن مى كنند آيا به دست كردن اين ساعت كه اكثر مردم بلاد مسلمين حكمش را نمى دانند، باعث بطلان نماز آنها مى شود؟

ج: هو العالم; خير، نمى شود.

س 75: آيا بوسيدن «مهر» بعد از پايان نماز وجه شرعى دارد؟

ج: هو العالم; بوسيدن جايى كه انسان سجده مى كند به عنوان احترام، حسن است.

س 76: در بعضى

نمازهاى مستحبى خواندن «آية الكرسى» بعد از سوره حمد، وارد ش_ده است. آيا قبل از قرائت آية الكرسى «بسم الله الرحمن الرحيم» لازم است؟

ج: هو العالم; خير، لازم نيست بلكه به عنوان ورود، مشروع هم نيست.

س 77: اگر فردى كه دائماً از او بول خارج مى شود مدّتى قبل از وقت نماز واجب براى خواندن نماز واجب مخرج بول را آب بكشد و وضوء هم بگيرد آيا بعد از داخل شدن وقت باز هم احتياط واجب آن است كه براى خواندن نماز واجب مخرج بول را آب بكشد يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه قدرى فاصله مى شود بين خروج بول ولو با بستن نخ به آخر مخرج بول، بلى، واجب است و اگر هيچ فاصله اى پيدا نمى شود و مرتب بول خارج مى شود لازم نيست مخرج را آب بكشد، چون آب كشيده نمى شود.

س 78: اگر شخصى در هنگام اول وقت نماز دور از وطن خود باشد (به طورى كه نماز شكسته بر او واجب باشد) وليكن احتمال مى دهد كه تا آخر وقت اداى نماز به موطن اصلى خود باز مى گردد و مى تواند نماز را كامل بخواند در اين صورت تكليف چيست؟

ج: هو العالم; لازم است در سفر، نماز شكسته بخواند، ولى اگر نخواند و قبل از انقضاى وقت به وطن رسيد، بايد نماز را تمام بخواند.

س 79: اگر نمازگزار مسأله را بداند و بعد از نماز بفهمد كه بدن يا لباسش نجس بوده نمازش باطل است يا صحيح، اگر در بين نماز بفهمد چطور؟

ج: هو العالم; چنانچه بعد از نماز بفهمد، نمازش صحيح است و اگر در بين نماز

بفهمد و تبديل لباس يا تطهير با عدم منافى، ممكن است باز نماز محكوم به صحت است والا باطل است.

س 80: اگر كسى بعد از خواندن سوره شك كرد آيا يك آيه از حمد را خوانده يا نه، قاعده تجاوز جارى است يا نه؟

ج: هو العالم; بلى، قاعده تجاوز جارى است. بايد اعتناء به آن شك نكند.

س 81: اگر كسى شك كرد در نماز با طهارت بوده يا نه؟ وظيفه چيست؟

ج: هو العالم; نماز صحيح است. ولى براى نمازهاى بعد بايد وضوء بگيرد.

س 82: اگر در حال نماز مشغول ذكر واجب بود، قهراً او را هول دهند، ذكر را بايد اعاده كند؟

ج: هو العالم; اعاده نماز لازم نيست، ولى نبايد ذكر را دو مرتبه بگويد.

س 83: اگر شخص نصف بدن او در محلى است كه در نماز مخير است بين قصر و تمام و نصف بدن او خارج از آن محل باشد، نماز را قصر بخواند، يا تمام مى تواند بخواند؟

ج: هو العالم; بايد قصر بخواند.

س 84: هر گاه نيت نماز اخفات را كسى تلفظ كند، اشكال دارد يا نه؟

ج: هو العالم; قبل از تكبيرة الاحرام اشكال ندارد.

س 85: اگر در حال حركت بدن ذكر بگويد، مثلاً بين نماز يقه لباس را مرتب كند، نماز باطل است يا نه؟

ج: هو العالم; چنانچه معظم اعضاء بدون حركت باشد، فقط دست را حركت بدهد، اشكال ندارد.

س 86: آيا مى شود ذكر ركوع و سجود نمازهاى مستحبى را به يك مرتبه سبحان الله اكتفا كرد.

ج: هو العالم; خير، خلاف احتياط است.

س 87: اخيراً علما سفارش مى كنند كه نماز را به 5 وقت بخوانيد. آيا به 5 وقت

خواندن ظهر را به ظهر، عصر را به عصر، مغرب را به مغرب،مستحب است. آيا اين عمل رسول خدا(ص) مورد اتفاق اهل تسنن و شيعه است؟

ج: هو العالم; البته خوب است، ولى رسول خدا(ص) مكرر جمع فرموده اند.

س 88: آيا تغيير نيت نيابت بعد از تكبير جايز مى باشد، و اگر مأموم مساوى با امام جماعت ايستاد، چه صورت دارد؟

ج: هو العالم; 1_ تغيير نيت اشكال دارد 2_ بايد ولو خيلى كم در جميع حالات نماز از امام عقب تر بايستد.

س 89: حكم نماز و روزه نيابتى كسى كه خود نماز و روزه قضاء دارد، چيست؟

ج: هو العالم; نماز را مى تواند اجير شود، ولى روزه را خير، نمى تواند.

س 90: آيا درنمازفريضهونافله جايزاست قرائت سوره يادعارا ازروى قرآن و مفاتيحى كه در دست گرفته يا در تابلوى مقابل ما و در منظر و مرآى ماست يا روى زمين است و در حال قيام به آن نظر مى كنيم، انجام دهيم يا حتماً بايد حفظ داشته باشيم تا بتوانيم بخوانيم لطفا راهنمايى كنيد؟

ج: هو العالم; خواندن از روى قرآن و مفاتيح جايز است، ولى مقتضاى احتياط غيرلزومى آن است كه خصوص حمد و سوره را از روى قرآن نخوانيد ولو آنكه اگر بخوانيد اشكال ندارد.

س 91: آيا مى توان در وقت واجب نماز به نيت طهارت وضوء گرفت و با آن نماز واجب خواند يا اينكه حتما بايد به نيت وجوب وضوء گرفت؟

ج: هو العالم; نيت وجوب لازم نيست، مى توانيد به قصد نماز وضوء بگيريد و مى توانيد به قصد طهارت.

س 92: آيا مى توان قبل از وقت واجب نماز به نيت نماز واجبوضوءگرفت؟

ج:

هو العالم; خير، نمى شود. ولى قبل از وقت به قصد مهيا شدن براى نماز مى توانيد وضوءبگيرد.

س 93: من در نماز بسيار شك مى كنم، راه از بين رفتن شك در نماز چه مى باشد؟

ج: هو العالم; به شك اعتنا نكنيد، به نماز ادامه دهيد و با همان حالت تمام كنيد و اعمال مشكوك را نيز انجام ندهيد، با مرور زمان شك از بين مى رود.

س 94: مراد از قيام متصل به ركوع كدام يك از موارد زير است:

الف) از حالت ايستاده به ركوع رفتن.

ب) مقدارى ايستادن قبل از ركوع پس از تمام شدن حمد و سوره يا گفتن تسبيحات اربعه.

ج: هو العالم; مراد اين است كه از حال ايستاده به ركوع برود، مثلاً اگر بعد از حمد و سوره بنشيند و از آن حالت به ركوع رود، صحيح نيست.

س 95: حكم گفتن بيش از سه مرتبه تسبيحات اربعه در ركعت سوم و چهارم نمازهاى واجب به قصد ورود يا رجاء چيست؟ و حكم خود نماز چيست؟

ج: هو العالم; حكم آن عدم جواز است، ولى به قصد ذكر مطلق اشكال ندارد.

س 96: خواندن بيش از يك سوره بعد از حمد در نماز واجب (نماز فرادا و جماعت) و مستحب به قصد ورود يا رجاء چه حكمى دارد؟ و خود نماز چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; فتواى بعضى از فقهاء عدم جواز است، در نماز واجب ولى به نظر ما مكروه است.

س 97: خواندن سوره بعد از حمد در ركعات سوم و چهارم نمازهاى واجب به قصد ورود يا رجاء چه حكمى دارد و حكم خود نماز چه مى باشد؟

ج: هو العالم; جايز نيست، چنانچه

با علم به عدم جواز بخواند، نماز باطل است.

س 98: اگر شخصى زمان طولانى جا نمازى در مسجد بياندازد و خودش براى نماز نيايد، آيا ديگران مى توانند آن جا نماز راجمع كرده و در آن محل نماز بخوانند؟

ج: هو العالم; بلى، مى توانند. اشكال ندارد.

س 99: آيا خواندن آيات يا سور كامله در اثناى سجود يا ركوع در نمازهاى واجب، و يا مستحب جايز است؟ در صورت جواز آيا مجزى اند؟

ج: هو العالم; خواندن قرآن در حال ركوع و سجود مكروه است، نماز باطل نمى شود، ولى بهتر است نخوانند.

س 100: اگر شخصى بتواند قيام و ركوع نمازش را ايستاده به جا بياورد، ولى نتواند در حالت ايستاده به سجده برود، وظيفه اش چيست؟

ج: هو العالم; براى سجده ايستاده اشاره بنمايد و بهتر است مهر هم به پيشانى بگذارد، ولى لازم نيست.

س 101: آيا خواندن نماز آيات در مواقعى كه حوادثى مانند رعد و برق به طور ناگهانى (مثلا هنگام خواب) اتفاق مى افتد و موجب ترس فرد مى شود واجب مى شود يا خير؟

ج: هو العالم; واجب نيست، مگر آنكه بداند موجب وحشت بيشتر مردم مى شود كه در آن صورت واجب است بخواند.

س 102: آيا سورمه غصبى در چشم نمازگزار مبطل نماز است يا نه؟

ج: هو العالم; خير، مبطل نيست.

س 103: به نظر حضرتعالى در شب هاى مهتابى واجب است كه بعد از اذان صبح فريضه را به تاخير بياندازد تا سپيده فجر بر نور ماه غلبه محسوس پيدا كند يا خير؟

ج: هو العالم; خير، لازم نيست.

س 104: آيا مى شود در هر نمازى چه واجب و چه مستحب كه نام

حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) شنيده شد، صلوات فرستاد و صلوات خللى به نماز وارد نمى كند؟

ج: هو العالم; بلى، مستحب است و خللى به نماز وارد نمى شود.

س 105: اگر در حال نمازبينى امام ياماموم خون بيايدآيانمازش باطل مى شود؟

ج: هو العالم; اگر خون كمتر از درهم باشد، باطل نمى شود و همچنين اگر زيادتر باشد و بتواند بدونورودخللى درنماز،آب كشيدوالاباطل مى شود.

س 106: الف) در نماز، تسبيحات اربعه را چند مرتبه بايد خواند و چند مرتبه واجب است؟ ب)هنگامى كه عجله داريم مثلاامام جماعت نمازراسريع مى خواند، و مى خواهيم به آن برسيم يك مرتبه بخوانيم نماز صحيح است يا خير؟

ج: هو العالم; تسبيحات اربعه بيش از يك مرتبه واجب نيست.

س 107: در نماز بايد بدن آرامش داشته باشد. كسى عادت دارد و خود به خود حركت مى كند. مثلا در نماز خود را به سمت جلو و عقب مى كشد يا روى پا بلند مى شود، اين كار در نماز موجب بطلان مى شود يا نه؟

ج: هو العالم; چنان چه بى اختيار باشد، اشكال ندارد والا بايد آرام باشد.

س 108: بستن چشم ها در نماز چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; مباح است.

س 109: زن و شوهر هر دو از يك زادگاه هستند، ولى محل سكونت جايى ديگرى است. وقتى به زادگاه مى آيند آيا نماز آنها قصر است يا نه؟ با وجود اين كه احتمال زياد مى رود كه زادگاه هيچگاه براى سكونت اختيار نكنند توضيح بفرمائيد؟

ج: هو العالم; با احتمال، حكم از بين نمى رود، بايد تمام بخوانند.

س 110: اگر انسان دندان خود را توسط پزشك بكشد و تا

مدت 24 ساعت دندان خونريزى داشته باشد و آب كشيدن آن ميسر نباشد، چون خطر عفونت دارد، آيا نماز او با دهان خونى صحيح است ياخير؟ و چطور بايد نماز خواند؟

ج: هو العالم; بلى، صحيح است.

س 111: مراد از فرمايش امام صادق(عليه السلام): ليس من شيعتنا من لم يصل صلاة الليل چيست؟

ج: هو العالم; اين قبيل روايات از قبيل قضاياى خارجيه است نه قضيه حقيقية كه در مقام بيان حكم باشد.

س 112: اگر شخص در وقت نماز، غافل بود و نمازى را با جنابت خواند بايد اعاده كند يا نه؟

ج: هو العالم; بلى، بايد اعاده كند.

س 113: اگر شخصى در ركعت آخر نماز، در سجده دوم خوابش برد يا مرد آيا نماز او اعاده دارد؟

ج: هو العالم; به نظر ما آن نماز صحيح است و اگر زنده بود بايد قضاء تشهد را بجا آورد.

س 114: زائر حضرت اباعبدالله الحسين(ع) چطور بايد در حائر حسينى نماز بخواند؟ كامل يا شكسته؟ آيا در تمام عتبات اينطور است يا فقط در كربلاى معلى؟

ج: هو العالم; تخيير بين تمام و شكسته مختص به كربلا است و آن هم حائر نه تمام شهر.

س 115: دقيقاً چند دقيقه پس از اذانى كه در صبح از راديو و تلويزيون پخش مى شود، مى توان نماز خواند؟

ج: هو العالم; ميزان اطمينان به طلوع فجر است، من خودم يك ربع ساعت از اول اذان بگذرد، شروع به نماز مى كنم.

س 116: نماز جمعه را كسى كه مى خواند بايد اذن از مجتهد حاكم شرع بگيرد يا خير؟

ج: هو العالم; لازم نيست، ولى ما در زمان غيبت نماز جمعه را مجزى از نماز ظهر نمى

دانيم.

احكام قنوت و ادعيه

س 117: آيا خواندن قنوت به زبان فارسى در نماز در نمازهاى واجب جايز است و خللى در نماز وارد نمى كند؟

ج: هو العالم; بنابر احتياط لزومى قنوت به غير عربى جايز نيست.

س 118: ديده شده عده اى در قنوت نماز نگين انگشتر را به طرف صورت مى كنند آيا اين عمل در اسلام است يا نه؟

ج: هو العالم; خير از اسلام نيست، بلكه روايت دارد كه اين كار را نكنيد، البته حرام نيست.

س 119: دعاى يا حميد بحق محمد يا عالى بحق على يا فاطر بحق فاطمه... الخ كه افرادى به عنوان تعقيبات نماز مى خوانند در كدام كتب ادعيه مكتوب است؟

ج: هو العالم; در كتاب بحارالانوار علامه مجلسى(ره) ج 44 نقلا از الدرالثمين فى تفسير (فتلقى ادم ربه...) ص 245; ايضاً بحارالانوار، ج 109، ص 85. در العوالم _ الامام الحسين(ع) للشيخ عبدالله البحرانى، ص 104.

س 120: آيا خواندن ادعيه زير در زمان هاى زير به قصد ورود يا رجاء مستحب است؟

الف) دعاى كميل در شب جمعه و شب نيمه ماه شعبان

ب) دعاى توسل در شب چهارشنبه

ج) دعاى ندبه در روز جمعه و در اعياد مبارك فطر، قربان و غدير خم

د) دعاى سمات در عصر روز جمعه

ر) دعاى جوشن كبير و صغير در شب 19 و 21 و 23 ماه مبارك رمضان.

ج: هو العالم; همه اينها به قصد استحباب جايز است به واسطه قاعده تسامح در ادله سنن.

سجده

س 121: آيا (سبحان ربّى الا على و بحمده) ذكر مخصوص سجده است كه گفتن عمدى آن در ركوع حرام باشد و نماز را باطل كند؟

ج: هو العالم; نه مخصوص سجده نه متعين در

آن است و جائز است ذكر ديگر در سجده گفته شود، البته بهتر است همان ذكر باشد و جائز است در ركوع نيز گفته شود.

س 122: آيا (سبحان ربّى العظيم و بحمده) ذكر مخصوص ركوع است كه گفتن عمدى آن در سجده حرام باشد و نماز را باطل كند؟

ج: هو العالم; بهتر است همان ذكر گفته شود، همان گونه كه بناى علما و مسلمانان بر آن است، ولى متعين نيست و گفتن آن در سجده حرام نيست.

س 123: آيا سجده بر دستمال كاغذى صحيح است؟

ج: هو العالم; در صورتى كه ماده اى كه از آن دستمال درست مى كنند مايصح السجود عليه باشد بلى والا به عنوان دستمال كاغذى خير.

س 124: آيا در سجده هر دعايى را مى توان خواند يا اينكه بايد دعاهايى كه وارد شده را قرائت كرد؟

ج: هو العالم; دعاى خاصى لازم نيست، هر دعايى مى توان خواند. ولى مقتضاى احتياط در ذكر سجده اين است كه همان ذكر مخصوص (سبحان الله) يا _ سبحان ربى الاعلى و بحمده _ گفته شود ولو الحمدلله هم مثلا كافى است.

س 125: يكى از دو طرف مهرهاى نماز مقدارى برجستگى دارد آيا سجده بر سطح ناهموار آن صحيح است؟

ج: هو العالم; بلى صحيح است.

س 126: كسى در حال سجود نتواند تنها انگشت بزرگ خود را روى زمين بگذارد ولى باقى را مى تواند آيا نمازش باطل است يا خير؟ اگر باطل است نماز را چطور بخواند؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد، بقيه را به زمين بگذارد.

س 127: اگر هنگامى كه سوار ماشين هستيم، قرآن بخوانيم و به آيه سجده برسيم، آيا لازم است كه آن

را نخوانيم و وقتى كه توانستيم سجده را به جا آوريم آيه را بخوانيم و يا مى توانيم آن را تلاوت كنيم و با اشاره سجده را انجام دهيم؟

ج: هو العالم; نبايد بخوانيد، مگر آن كه با نذر و نظير آن ملزم به خواندن باشيد و ماشين را نمى توانيد نگاه داريد با اين قيد مى توانيد بخوانيد و با اشاره سجده نمائيد.

س 128: اگر سمت صاف و ساده مهر چركى باشد بر سمت ديگر آن كه تميز است، ولى داراى عكس گنبد يا كف دست يا نوشته است مى توان سجده كرد يا نه؟

ج: هو العالم; بلى مى تواند سجده نمود، چه سمت صاف چرك باشد يا تميز.

س 129: وقف كم يا زياد بر كلمه (اله) در موارد زير به نظر مبارك شما چه حكمى دارد و نماز صحيح يا باطل است؟ الف- اَشْهَدُ اَنْ لا اله الّاالله. ب- لا اله الّا الله ج- سُبْحانَ الله و اَلْحَمْدُ و لااله الّا الله و الله اَكْبَر .

ج: هو العالم; در وقف زياد چون كلام ناقص مى شود و مفيد معنى نيست، جايز نيست. در وقف كم چون وصل به سكون است از آن جهت اشكال پيدا مى شود.

نماز آيات

س 130: آيا خواندن نماز آيات براى پديده نجومى عبور سياره زهره از مقابل خورشيد كه در روز سه شنبه 19/3/83 پس از 122 سال اتفاق افتاد واجب است؟

ج: هو العالم; چنانچه سياره زهره بين خورشيد حائل شده باشد و مكلف حساً بفهمد نه به واسطه قواعد نجومى، بلى، واجب است. و در مورد قضيه واقعه در روز سه شنبه ظاهراً عرفا گرفتن خورشيد صدق نمى كرد

و نماز آيات واجب نشد.

س 131: در آمدن زلزله آيا كسى كه خوابيده و نداند بايد نماز آيات بخواند يا خير؟

ج: هو العالم; بلى، واجب است.

احكام نماز جماعت

س 132: در صف نماز جماعت مى شود كه هنوز صف اول نيت نكرده صف دوم نيت كنند يا در صف اول چند نفر نيت كرده اند و در بين اينها تا آخر صف فاصله است، اگر صف دوم نيت بكنند نيت آنها صحيح است يا نه؟ و در صف اول هم آنها كه نيت كرده اند فاصله تا امام چند نفر است و دور هم مى باشند. اگر نيت بكنند صحيح مى باشد يا نه؟

ج: هو العالم; مهيا بودن براى نيت جهت اقتدا كافى است ولى مختصرى صبر كنيد، بعد از نيت اقتدا كنيد بهتر است.

س 133: آيا بدون اذن متولى شرعى مسجد كسى مى تواند اقامه نماز جماعت كند يا نمى تواند؟

ج: هو العالم; در صورتى كه متولى امام معينى را در حين وقف تعيين كرده است نمى تواند، ولى اگر امام تعيين نكرده است اجازه او شرط جواز اقامه نماز جماعت نيست.

س 134: در رابطه با اتصال به جماعت در حال تشهد امام براى درك فيض جماعت، آيا اين حكم در جايى كه امام به سلام نماز رسيده و در حال سلام نماز است، نيز جريان دارد و ثانياً آيا مأموم در اين هنگام جهت متابعت امام تشهد و سلام را با امام بخواند؟

ج: هو العالم; اين حكم در حال سلام جريان ندارد و اگر در حال تشهد داخل جماعت شود، چنانچه تشهد اوّل باشد بايد بايستد تا امام براى ركعت سوم بايستد و اگر تشهد

آخر باشد مى تواند بنشيند. البته به حال تجافى و مى تواند تشهد را بخواند، البته بنابر احتياط به قصد ذكر مطلق بخواند و پس از سلام امام برخيزد و نماز را بدون تكرار تكبيرة الاحرام فرادى بخواند.

س 135: آيا پشت سر امام جماعت صبى مميز عادل يا معلول بالغ عادل مى شود اقتدا كرد يا نه؟

ج: هو العالم; مأموم بالغ نمى تواند اقتدا به صبى نمايد، ولى غير بالغ مى تواند و اقتداء به معلولى كه نمى تواند نماز صحيح بخواند جايز نيست.

س 136: آيا جواز و صحت نماز جماعت در نماز آيات شامل فقط خسوف و كسوف يا شامل همه موارد وجوب نماز آيات مى شود؟

ج:هوالعالم;شامل همه مواردوجوب نمازآيات مى شود.

س 137: در نماز جماعت امام سهوا بعد از تكبيرة الاحرام به ركوع مى رود در اين مورد تكليف مامومين چه مى باشد؟

ج: هو العالم; نماز امام صحيح است به مقتضاى حديث لاتعاد قهرا مأمومين هم نمازشان صحيح است.

س 138: اگر مأموم بر طبق تقليد يا اجتهاد خودش خواندن سوره را بعد از حمد واجب بداند و امام جماعت بر طبق تقليد يا اجتهادش خواندن آن را واجب نداند، آيا جايز و صحيح است كه چنين مأمومى به چنين امام جماعتى در ركوع يا قبل از ركوع اقتدا كند؟ (خواه درركعت اول خواه در ركعت دوم باشد)

ج: هو العالم; مانعى ندارد.

س 139: در كتاب تحرير الوسيله مسأله آمده است: القول في احكام الجماعة لايجب على المأموم الطمأنينة حال قرائة الامام و ان كان الاحوط ذلك و كذا لاتجب عليه المبادرة الى القيام حال قرائته، في الركعة الثانية فيجوز أن يطيل سجوده و يقوم

أن قرا الامام بعض القراه، لولم ينجر الى تأخر الفاحش، بيان فرماييد آيا با نظر فوق موافق مى باشيد و اگر قائل به نظر ديگرى مى باشيد آن را مرقوم نماييد.

ج: هو العالم; نظر ديگرى ندارم.

س 140: از چه راهى بايد بفهميم كه امام جماعت نمازش صحيح است و او اين صلاحيت را دارد؟

ج: هو العالم; اصالة الصحة راه شناختن صحت نماز امام است.

س 141: اگر در محلى كه نماز جماعت به اقامت روحانى اقامه مى شود، شخصى به صورت فرادا به اقامه نماز بپردازد، نمازش چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; چنانچه عنوان هتك و اهانت صدق كند، جايز نيست والا اشكال ندارد.

س 142: در نماز جماعت جهريه، اگر امام در ركعت سوم باشد و مأموم در ركعت دوم، آيا جايز است مأموم قرائت را به جهر بخواند؟

ج: هو العالم; خير، جايز نيست. حتى بسم الله را نبايد بلند بخواند.

س 143: نماز خواندن پشت سر امام جماعتى كه انسان او را نمى شناسد چه حكمى دارد، و اگر در همين مكان نماز فرادا خواند كه نماز جماعت هم برگزار است نماز او باطل مى شود يا خير؟

ج: هو العالم; 1_ شرط اقتداء، ثبوت عدالت امام از طريقى كه در شرع تعيين شده، مى باشد. 2_ فرادا خواندن اگر اهانت نباشد، اشكال ندارد.

س 144: آيا در استحباب گفتن (كذلك الله ربى» و «كذلك الله ربنا» بعد از تمام شدن خواندن سوره در نماز جماعت فرقى بين امام و ماموم وجود دارد يا خير؟

ج: هو العالم; فرقى بين امام و مأموم و منفرد نيست. بلى، در بعد از فراغ امام از قرائت حمد مستحب است ماموم

و منفرد بگويند: الحمدالله رب العالمين، بر امام مستحب نيست.

س 145: در يك مكانى امام جماعت راتب است، ولى معمم نيست و كسى مى آيد معمم است و از لحاظ سنى بالاتر است، اينجا كدام مقدم هستند و بايد نماز را بخوانند؟

ج: هو العالم; معمم بودن شرط نيست، امام راتب مقدم است.

س 146: مأموم وقتى وارد بر امام مى شود كه امام در حال ركوع است براى اين كه به امام برسد، يا الله مى گويد كه امام متوجه بشود و صبر كند. بعضى گفته اند اين كار را انجام ندهيد. گفته اند موقعى كه امام به ركوع است به او اقتدا كنيد و چيزى نگوييد. اگر اين طور باشد، چه بايد كرد؟ راهنمايى بفرمائيد

ج: هو العالم; گفتن «يا الله» اشكال ندارد.

س 147: عالم دينى كه پس از چند سال مال امام خوردن و درس خواندن در دفاتر غير مسلم براى مال دنيا كارمند شده يا تبليغ مذاهب باطله يا حمايت از آنها بكند. مثل آغاخانى ها و يهودى ها و وهابيت و غيره و نيز در ديد مردم از شبهات و حرام پرهيز نمى كند.

1- آيا در اين صورت نماز خواندن پشت سر او جايز است يا خير؟

ج: هو العالم; ابداً جايز نيست.

2- آيا عدالت آنها باقى مى ماند؟

ج: هو العالم; باقى نمى ماند.

س 148: اينجانب مدتى در نماز جماعت يكى از مراجع محترم تقليد شركت مى كردم، ايشان به خاطر لهجه اى كه داشتند (به تشخيص خودم) بعضى كلمات را صحيح اداء نمى كردند، مثلا در آيه شريفه: «تنزل الملائكة و الروح...» تنزل را با حرف (ض) يا (ظاء) تلفظ مى كردند،

پس از آنكه متوجه اين امر شدم در نماز جماعت شركت نكردم. حال سئوال حقير اين است كه: آيا آن نمازها احتياج به اعاده و قضاء دارد يا خير؟

ج: هو العالم; نمازهايى كه با ايشان خوانده ايد، صحيح است و احتياج به اعاده و قضا ندارد.

س 149: وقتى در مسجد نماز جماعت اقامه مى شود، گروهى حين اقامه نماز جماعت، نمازشان را فرادى مى خوانند كه اين امر موجب تفرقه و بگو مگو ميان نمازگزاران و اين افراد مى گردد. وجه شرعى اين عمل از نظر حضرتعالى چيست؟

ج: هو العالم; چنانچه امام جماعت ظاهرالصلاح باشد كه به حسب ظاهر علماى آن ديار چنين هستند; نماز فرادا خواندن گروهى كه عملا تفسيق امام باشد، جايز نيست. هم نمازشان باطل است و هم كار خلافى است، بلى، چنانچه تفسيق نباشد، اشكال ندارد.

س 150: گفته مى شود شخصى فردى را عادل مى دانست و با او نماز مى خواند، بعداً به گفته ديگران در عدالت يا كم سوادى فرد شك و يا يقين مى كند، آيا اعاده نمازهايى كه با آن امام خوانده است، لازم است يا خير؟

ج: هو العالم; اعاده لازم نيست. همه نمازها محكوم به صحت است به علاوه كم سوادى اصلا تأثير در بطلان نماز ندارد.

س 151: امامت جماعت و منبر رفتن افراد غير معمم با وجود معممين و اهل علم چه صورتى دارد؟

ج: هو العالم; شرط صحت جماعت معمم بودن نيست، پس به عنوان اولى اشكال ندارد. ولى چنانچه به عنوان ثانوى مانند آنكه درصدد باشند روحانيون حقيقى راكنار بگذارند و اهانت به روحانيت باشد و قصد دور نمودن روحانيت صحيح و واقعى،

نه روحانى ظاهر الفساد از مقام تبليغى باشد; اشكال دارد.

س 152: خواندن نماز جماعت به همراه اهل سنت كافى است يا بايد نماز اعاده شود؟

ج: هو العالم; بايد اعاده شود.

نماز قضاء

س 153: اين حقير چند سال نماز قضاء بر ذمّه دارم و چون حوصله نمى كنم هر روز بعد از نماز ظهر و عصر روز اول قضاى نماز صبح، و بعد از نماز مغرب و عشاء روز اول قضاى نماز ظهر را مى خوانم و روز دوم بعد از نماز ظهر و عصر قضاى نماز عصر و بعد از نماز مغرب و عشاء قضاى نماز مغرب را قضاء مى كنم و روز سوم بعد از نماز ظهر و عصر قضاى نماز عشاء را مى خوانم و در آخر بعد از نماز مغرب و عشاء دوباره شروع به قضاى نماز روز دوم كرده و قضاى نماز صبح را مى خوانم و به همين ترتيب ادامه مى دهم. آيا كيفيّت مذكور صحيح مى باشد يا نه؟ بايد چگونه قضاء نمايم؟

ج: هو العالم; به همان نحو صحيح است، اشكال ندارد.

س 154: در مسئله قبل گاهى اوقات در بين آن سه روزى كه نماز يك روز را قضاء مى كنم، جنابتى رخ مى دهد و عذرى شرعى پديد مى آيدكه تا مدتى نمى توانم غسل كنم و نمازهاى اداء را با تيمّم مى خوانم ولى ادامه آن يك روز نماز قضاء را در اين مدت قطع مى كنم و بعد از آن كه عذر برطرف شد غسل مى كنم و دوباره ادامه قضاى آن يك روز را از سر مى گيرم و مى خوانم آيا اين كيفيّت صحيح است

يا نه و بايد چگونه قضاء نمايم؟

ج: هو العالم; صحيح است، به همين نحو عمل كنيد، هيچ محذورى ندارد.

س 155: چنانچه شخصى نماز قضاء به گردن دارد و به مسافتى سفر مى كند كه از 4 فرسخ بيش تر است و مى خواهد نمازهاى قضاء را بخواند، چنان چه نماز همان روز او شكسته است. آيا براى خواندن نمازهاى قضاء بايد شكسته بخواند يا صحيح؟

ج: هو العالم; چنانچه نماز تمام فوت شده است قضاى آن را هم بايد تمام بخواند ولو در سفر باشد.

نماز مستحبى

س 156: آيا خواندن نماز غفيله بعد از نماز مغرب به قصد ورود يا رجاء مستحب و صحيح است؟

ج: هو العالم; به قصد استحباب نفسى صحيح است.

س 157: آيا خواندن نماز غفيله بعد از نماز عشاء به قصد ورود يارجاء مستحب است؟

ج: هو العالم; وقت نماز غفيله بين صلاة المغرب و العشا است و استحباب بعد از صلاة عشاء دليل ندارد و قضاى آن هم بى دليل است، ولى رجاءاً مانعى ندارد خوانده شود.

س 158: آيا در نماز مستحبى براى سلام گفتن جمله(السلام عليكم و رحمة الله و بركاته) كفايت مى كند؟ در نماز واجب چه طور؟

ج: هو العالم; در نماز مطلقا چه واجب و چه مستحب، گفتن السلام عليكم و رحمة الله و بركاته كفايت مى كند.

س 159: آيا در نماز مستحبى جلسه استراحت بين سجدتين واجب است و يا به مجرد جداشدن سر از مهر مى توان سر را بر مهر گذاشت و به سجده دوم رفت؟ در نماز واجب چه طور؟

ج: هو العالم; جلسه استراحت اصطلاحاً جلسه بعد از سجده دوم در ركعت اول و سوم

است و به نظر ما واجب نيست.

نماز استيجارى

س 160: كسى براى ميتى اجير مى شود تا نماز بخواند آيا گفتن اذان و اقامه لازم است؟

ج: هو العالم; چنانچه در اجاره اذان شرط نشود قطعاً واجب نيست و وجوب اقامه منوط است به آنكه مرجع اجير چه فتوايى دهد، اگر اقامه را مطلقاً واجب نداند، آن هم لازم نيست.

نماز مسافر

س 161: به استحضار مى رسانم مسافر در چهار مكان مى تواند نماز را كامل بخواند، حرم سيدالشهداء(ع)، مسجد كوفه، مسجدالحرام و مسجد پيغمبر(ص). در مكان هاى فوق به مقدار چند متر مى تواند نماز را تمام خواند؟ البته بعضى ها شهرها را ملاك مى دانند، لطفاً نظر مبارك رابفرماييد.

ج: هو العالم; ميزان و ملاك در مكّه و مدينه شهر است و در كوفه، مسجد; و در كربلا، حرم مطهر كه بعد از رواق شروع مى شود.

س 162: اگر كسى شغلش سفر است، مانند باركش بارى و در بين راه عمل خود در محل زيارتگاه يا فاميل خود دو روز بماند، ضرر به دوام السفر بودن او مى رساند يا خير؟

ج: هو العالم; مضر نيست.

س 163: آيا سفر در ماه مبارك رمضان براى زيارت عتبات عاليات (مانند نجف اشرف، كربلا معلى و غيره) مستحب است يا خير؟

ج: هو العالم; بلى مستحب است و اشكال ندارد.

س 164: معلّمى در هفته شش روز براى آموزگارى در سفر است و يك روز به وطن بر مى گردد تكليف نماز و روزه او چيست؟

ج: هو العالم; چنانچه شش روز در يك محل مى ماند و بنا است به اين نحو باشد، آنجا محل سكنى مى باشد و حكم وطن را دارد.

س 165: اينجانب ساكن شهرستان اهواز بوده و

خانواده نيز هم اكنون در آن جا سكونت دارند، از ابتداى سال تحصيلى جديد به طور رسمى به عنوان طلبه به قم آمده و به تحصيل علوم دينى مشغول شده ام، در اين صورت مرقوم فرمائيد:

تكليف اينجانب نسبت به نماز و روزه در سفر به اهواز چگونه مى باشد؟ ايضاً در صورتى كه در قم كمتر از ده روز بمانم، نماز را چگونه اداء نمايم؟ ضمناً مدتى قبل از اين كه به طور رسمى طلبه شده و وارد قم شوم، چند ماهى جهت آشنايى با حوزه علميه و آمادگى آزمون ورودى حوزه در قم بودم و چون قصد آمدن و ماندن در قم را داشتم در سفرى كه در طى اين مدت به اهواز داشتم نماز را شكسته خواندم، آيا اين نمازها صحيح مى باشد يا خير؟ (يادآور مى شوم كه اهواز محل تولدم نيست و از محل ولادت خود نيز اعراض كرده ام و به تبعيت از والدين تا به حال (حدود 15 سال) در اهواز بوده ام.

ج: هو العالم; اهواز وطن اتخاذى شما است. مادامى كه از آنجا اعراض نكرده ايد بايد نمازها را تمام بخوانيد و چنانچه بدون اعراض شكسته خوانده ايد، قضاء نماييد و قم چنانچه بنا داريد مدت معتنى به، مانند هفت هشت سال اقلا بمانيد وطن عرفى شما است. در اينجا نيز نماز را تمام بخوانيد ولو كمتر از ده روز بمانيد.

س 166: براى اينكه مكان تازه اى وطن انسان گردد آيا اسكان در آن مكان و نيت كفايت مى كند يا اينكه چيز ديگرى هم لازم مى باشد؟ به طور مثال بنده براى تحصيل مى خواهم به قم

بيايم، آيا همين كه در آنجا ساكن شوم و نيت وطن كنم كفايت مى كند؟ در صورتى كه نمى دانم چند سال در آن جا مى مانم؟

ج: هو العالم; معتبر است بنا داشته باشيد كه مدت معتنى به مثلا ده سال بمانيد كه عرفا بگويند در آن محل مسافر نيست.

س 167: مسافرت مردان به عتبات عاليات يا موضع تجارت بدون رضايت همسر چگونه مى باشد؟

ج: هو العالم; مسافرت مرد به عتبات و غيرعتبات بدون اجازه همسر هيچ اشكالى ندارد.

س 168: اگر كسى كاميون داشته باشد و كارش باربرى با كاميون مذكور باشد، اگر چنين شخصى براى كار ديگرى با اتوبوس مسافرت نمايد، حكم نماز و روزه اش چيست؟

ج: هو العالم; اگر با اتوبوس كه مى رود براى شغل ديگرى است، بايد تمام بخواند و اگر براى كار شخصى مانند گردش و زيارت و امثال اين ها است، بايد شكسته بخواند.

س 169: دختر از خانه پدرى و شهرى كه زادگاهش بوده، به خانه شوهر در شهر ديگر رفته اين دختر وقتى كه به شهر زادگاه خويش مى آيد، مى گويد: من از زادگاه و وطن خود اعراض نكرده ام، آيا مى تواند نماز را تمام بخواند يا بايد قصر بخواند؟

ج: هو العالم; چنانچه معنى اعراض را مى داند، در آنجا بايد نماز را تمام بخواند و هنوز حكم وطن را دارد.

س 170: بعد از گرفتن وضوء يعنى شستن صورت و دست قبل از مسح، دست ها را دوباره با هم به صورت مى كشند. آب دست با آب صورت مخلوط مى شود، آيا مى تواند مسح كند يا دوباره وضوء بگيرد؟

ج: هو العالم; نمى تواند

مسح نمايد، بايد دوباره وضوء بگيرد.

س 171: عدّه اى از اهالى هشترود مدتى است كه (از يك تا 30 سال) براى كار كردن به شهرستان بوشهر مسافرت مى كنيم در آنجا هم يك منزلى را براى اسكان اجاره كرده ايم. ولى گاهى اوقات اتفاق مى افتد كه ما براى كارمان به شهرستان هاى اطراف مى رويم و اين كار هم ممكن است از چند ماه تا چند سال طول بكشد، حال سؤال ما اين است.

1_ كه آيا نماز و روزه ما در آن شهرستان (مثلا خور موج) چگونه است (در صورتى كه مثلا در اين مدت يك جورى پيش آمد كه كمتر از 10 روز مانديم).

2_ اينكه نمى دانيم كارمان در آن شهرستان چقدر طول مى كشد يا اينكه اصلاً چقدر اجازه مى دهند كه در آنجا كار كنيم (مثلاً شايد بعد از مدتى ديگر اجازه كار را صاحب كار به بنده ندهد)

3_ در اين موقع (يعنى زمانى كه در شهرستان كار مى كنم) نماز و روزه ما در خود بوشهر چگونه است در حالى كه در بوشهر همان منزلى كه اجاره كرده ايم باز هم در اختيار ماست. مثلا براى چند روز به عنوان مهمان و يا گردش به بوشهر مى رويم.

ج: هو العالم; چنانچه در بوشهر مدت معتنى به مثلاً ده سال مى مانيد و محل زندگى را در آنجا قرار داده ايد، آنجا وطن اتخاذى مى شود و تا مادامى كه از آن شهر اعراض نكرده ايد حكم وطن دارد و اما شهرهاى ديگرى كه مى رويد، چنانچه كمتر از ده روز بمانيد مسافر حساب مى شويد.

س 172: احتراماً آيا وليمه

دادن بعد از سفر تا چه حدودى است؟

ج: هو العالم; هيچ مقدارش واجب نيست، ولى عمل خوبى است.

احكام مسجد

س 173: مسجدى در روستاى شهرجرد در حومه شهر اراك وجود دارد كه به واسطه قدمت مخروبه گرديده و اهالى قصد ترميم آن را دارند. چرا كه حيوانات هم به واسطه مخروبه بودن مسجد به آن رفت و آمد مى كنند. از طرفى مسجد در بافت جديد روستا در معبر و خيابان كنار آن قرار گرفته كه راه عمومى را مسدود كرده است، لذا مستدعى است نسبت به تعمير و ترميم مسجد در جاى فعلى او و تخريب و عقب نشينى مسجد از خيابان، نظر مبارك خود را بفرماييد؟

ج: هو العالم; تعمير و ترميم مسجد بسيار كار خوبى است و تخريب آن براى تعمير جايز است، و اما عقب نشينى چنانچه بودن به همين حالت براى نزديكى اهالى زحمت است و موجب اختلال مى شود، مجازند در عقب نشينى به شرط آن كه به آن مقدار كه از مسجد در خيابان واقع مى شود به مسجد اضافه گردد. ولى معلوم باشد كه آن مقدار كه در خيابان قرار مى گيرد بعضى احكام مسجد را دارد كه در رساله هاى عمليه مذكور است، مراجعه كنيد.

س 174: در برخى از مساجد صداى بلندگوها را بلند مى كنند كه به حدى تا چند محله دورتر صداى سخنرانى ها و عزادارى ها شنيده مى شود. در صورتى كه بعضى از اهالى ساكن در محل معترض و ناراضى هستند، آيا اين كار صحيح مى باشد. آيا در مورد نماز و ادعيه كه صبح زود برپا مى شود، صداى بلندگوها اشكال دارد يا

خير؟

ج: هو العالم; چنانچه واقعاً موجب ناراحتى و ضرر براى مريض ها و ضعفاء شود جايز نيست والا اشكال ندارد.

س 175: آيا شخص جنب مى تواند دست يا سر خود را داخل مسجد كنديانه؟

ج: هو العالم; عبور در مسجد براى جنب جايز است، مكث در مسجد و دخول بدون قصد عبور جايز نيست، مجرد دست يا سر را داخل مسجد نمودن خلاف احتياط است.

روزه

س 176: اگر روزه دار با مسواك و خمير دندان مسواك كند، و بعد از آن دهان را بشويد، روزه او باطل مى شود؟

ج: هو العالم; اگر آب از حلق، پايين نرود; روزه اش صحيح است.

(ت) س 177: اگر كسى در ماه رمضان مريض شد، آيا واجب است خود را مداوا كند تا روزه بگيرد ولو با قرض گرفتن يا لازم نيست؟

ج: هو العالم; خير، واجب نيست، چون صحت و سلامتى شرط وجوب است.

س 178: آيا مى توان در سفر روزه قضاء به جا آورد؟

ج: هو العالم; خير نمى توان.

س 179: مساله در مورد روزه مستحبى چگونه است؟

ج: هو العالم; غير از روزه در عرفات و روزه نذرى هيچ روزه اى در سفر صحيح نيست.

س 180: در ماه مبارك رمضان اگر بر اثر ملاعبه آب حركت كند، لكن خارج نشود، آيا اگر در طول روز بول كند، روزه اشكال پيدا مى كند؟

ج: هو العالم; روزه باطل نمى شود.

س 181: آيا روزه براى شخصى كه كم خونى دارد و باعث سرگيجه او مى شود واجب است يا خير؟ چنان چه شخصى در ماه رمضان عمداً مسافتى را طى كند تا روزه نگيرد آيا حرام است يا خير؟

ج: هو العالم; 1_ سرگيجه

موقت موجب سقوط وجوب روزه نمى شود. 2_ و طى كردن مسافت براى خوردن روزه اشكال ندارد.

س 182: كشيدن فضولات از سر به سوى حلق در هنگام روزه و در همان حال بلعيدن آن چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد و مفطر نيست.

س 183: اگر كافر قبل از زوال مسلمان شود، واجب است بقيه روز را امساك كند؟

ج: هو العالم; صوم او صحيح نيست. مقتضاى احتياط امساك است تأدباً.

س 184: آيا ايمان شرط در صحت روزه مى باشد يا نه؟

ج: هو العالم; بلى شرط است ولو در حاشيه عروه نوشته ام معلوم نيست.

س 185: اگر روزه دار اخبار دروغ از خبر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كرده بود آيا روزه او باطل مى شود با اين كه او قصد صدق اخبار از اين خبر را داشته است؟

ج: هو العالم; روزه او صحيح است.

س 186: آيا در قضاء ماه رمضان ترتيب در روزه ها لازم است يا نه؟

ج: هو العالم; لازم نيست، ولى تعيين لازم است.

س 187: با توجه به اين كه اعمال و رفتار ائمه اطهار(عليهم السلام) براى ما حجت است و بايد آن را براى خود الگو قرار دهيم. سؤال اين است كه كيفيت و نحوه برگزارى مجلس جشن و عروسى حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)ازنظر شادى و سرور چگونه بوده است؟

ج: هو العالم; ما ممكن نيست در جميع امور بتوانيم مانند آنان عمل كنيم. آن چه بر ما لازم است اين است كه عملى را كه به عنوان واجب انجام مى دادند، بايد متابعت كنيم و اگر به عنوان حرام ترك مى كردند بايد ترك كنيم. امورى كه

به آنها اشاره شد، از اين قبيل امور نيست.

س 188: شخصى در شب اول شوال عده اى را در مسجد يا حسينيه دعوت كرده افطارى مى دهد، آيا فطريه آنها بر او لازم است؟

ج: هو العالم; چنان چه نزديك غروب آن جا باشند، واجب است والاّ واجب نيست.

س 189: در هنگام جارو كردن و گردگيرى كه گرد و غبار غليظ به چشم نمى خورد، اما پس از پايان كار هنگام انداختن اخلاط ذرات خاكى در اخلاط ديده مى شود، آيا براى روزه ايجاد مشكل نمى كند؟

ج: هو العالم; خير مشكلى ايجاد نمى شود. حتى غبار غليظ هم اگر بدون اختيار به حلق برسد، در صورت امكان بيرون بريزد والا روزه صحيح است.

س 190: 2 سال است كه مرسوم شده اذانى كه از راديوى قم پخش مى شود دو دقيقه از اذان تهران ديرتر گفته مى شود،آيا باز كردن روزه و افطار كردن با همان ساعت و اذان تهران كفايت مى كند، يا بايد صبر كنيم تا راديوى اذان قم بگويد؟

ج: هو العالم; ميزان اطمينان انسان به طلوع فجر و مغرب است البته اذان راديو كاشف است، ولى بهتر است بيش از دو دقيقه در طرفين ملاحظه شود.

س 191: آيا موقع الله اكبر گفتن اول اذان مى توان افطار كرد يا بايد صبر كرد تا اذان تمام شود؟

ج: هو العالم; صبر كردن تا وقتى اطمينان پيدا شود لازم است.

س 192: آيا از نظر شرع مقدس اسلام مردم مى توانند فطريه ماه مبارك رمضان را به بيماران نيازمند اختصاص دهند؟

ج: هو العالم; بلى مى توانند.

س 193: شخصى قضاى روزه ماه مبارك رمضان را مى گيرد و

قبل از اذان ظهر از عمد لب هايش را با زبان مرطوب مى كند و شورى لب را حس مى كند. در اين لحظه با يكى از دوستان مواجه مى شود و چون مى خواهد بى احترامى نشود آب دهان را عمداً مى بلعد. آيا روزه باطل است، لطفاً نظر مبارك را بفرم_اييد؟

ج: هو العالم; چنانچه آب دهان كه به لب رسيده با شورى توأم شده و بلعيده، روزه باطل مى شود و اگر مى داند نبلعيده و آنچه بلعيده آب داخل دهان است يا شك دارد و يا شورى مستهلك شده در آب دهان، روزه صحيح است.

س 194: آيا اعلام عيد فطر مخصوص حاكم شرع (ولى فقيه جامع الشرايط) است يا مراجع تقليد نيز مى توانند اعلام عيد فطر كنند؟

ج: هو العالم; هر مجتهدى مى تواند اعلام كند و در صورتى كه يك مجتهد عادل حكم نمود براى همه حتى مجتهدين ديگر واجب است، تبعيت كنند.

س 195: به نظر مبارك شما علامت يا علامت هاى هلال شب اول ماه قمرى چه مى باشد؟

ج: هو العالم; رؤيت هلال و شهادت دو نفر ثقه، و گذشتن سى روز تمام از ماه قبل و بعضى امور ديگر.

س 196: اگر براى بعضى از مراجع تقليد اول شوال ثابت شود و عيد فطر را اعلام نمايند ولى حاكم شرع (مجتهد جامع الشرايط) اول ماه را اعلام نكند، وظيفه مقلد چيست؟

ج: هو العالم; مسأله ثبوت هلال نه ربطى به مرجع دارد و نه مجتهد; بلكه موضوع خارجى است. اماراتى در شرع براى ثبوت آن قرار داده شده است. بلى! چنانچه مجتهد جامع الشرايط حكم كند به ثبوت ماه و اين

كه فردا عيد است، تمام افراد حتى مجتهدين ديگر بايد اطاعت كنند.

س 197: به نظر مبارك شما شبى كه در آن ماه به صورت قرص كامل است (شب چهاردهم) دليل و ملاك شرعى براى ثابت شدن اول ماه قمرى مى باشد تا از اين راه وضعيت يوم الشك معلوم شود؟

ج: هو العالم; بلى روايت معتبر دلالت بر آن مى كند و ما هم فتوا به آن داده ايم.

س 198: كلام فقهاء در باب كسى كه مشمول حد شرب خمر شود (و يدرأ عنه الحد ان ادِّعى انه شرب لأيجاد الرمق) اگر ادعا كند خمر را براى ايجاد رمق و نجات از ضعف بسيار نوشيده، حد از او برداشته مى شود; آيا مفهومش جواز خمر براى مداوا است يا فقط دفع حد را مى رساند؟

ج: هو العالم; برداشتن حد متوقف است بر اين كه احتمال داده شود شرب خمر به توّهم جواز آن بوده ولو در واقع حرام باشد.

س 199: اگر كسى فراموش كرد كه روزه است و غذا خورد بعد از آن قطع پيدا كرد كه روزه او فاسد شده و افطار عمدى كرده آيا روزه او باطل مى شود ي_ا ن_ه؟

ج: هو العالم; بلى، باطل مى شود.

س 200: اگر روزه دار به خاطر تقيه ازظالم افطاركردآياروزه اوباطل مى شود؟

ج: هو العالم; بلى، باطل مى شود.

س 201: اگر شخص روزه دارى در روز حجامت كند با اين كه مى داند موجب ضعف شديد مى شود جايز است يا نه؟ در صورتى كه طبيب لازم مى داند كه حجامت در روز باشد.

ج: هو العالم; كراهت دارد مگر در مورد تلف نفس ولى حرمت معلوم نيست.

س 202:

اگر روزه دار مضطر شد به دروغ بر خدا و رسول(صلى الله عليه وآله) در مقام تقيه از ظالم، آيا روزه باطل است؟

ج: هو العالم; روزه باطل نمى شود.

س 203: اگر روزه دار بعد از بلند شدن از خواب ديد رطوبتى بر لباس او هست، براى اينكه بداند منى است يا بول مقدارى آلت خود فشار داد و منى درآمد و معلوم شد كه جُنُب شده، آيا روزه باطل مى شود؟

ج: هو العالم; باطل نمى شود.

س 204: اگر شخصى عمداً روزه بخورد، براى قضاى آن چه عملى را بايد انجام دهد تا كفاره آن باشد؟

ج: هو العالم; غير از يك روزه قضاء مخير است بين شصت روز روزه متوالى به عنوان كفاره يا اطعام شصت مسكين (يا آزاد كردن يك بنده)

اعتكاف

س 205: اعتكاف كردن در غير مساجد جامع رجاءاً چه حكمى دارد؟ اعتكاف در مسجدى كه جامع بودنش مشكوك است به صورت رجاء چه صورتى است؟

ج: هو العالم; در هر دو مورد رجاءاً مانعى ندارد. در صورت دوم اگر حالت سابقه جامع بودن باشد، استصحاب بقاى جامعيت هم جارى است.

رؤيت هلال

س 206: اگر مردم شيعه افغانستان مطابق شياع افق آنجا تشخيص اثبات هلال ماه شوال نمايند و افطار نمايند، آيا افطار جايز است يا بايد تابع ايران باشند؟

ج: هو العالم; چنانچه در افغانستان شرعاً هلال ثابت شده باشد، تابع ايران بودن معنى ندارد، بلكه ايران بايد تابع شود.

س 207: آيا رؤيت هلال و اثبات اول ماه الزاما بايد با چشم غير مسلح صورت بپذيرد يا اينكه رؤيت با چشم مسلح (استفاده از دوربين دو چشمى و تلسكوپ) كافى است؟

(توضيح: قدرت ديد تلسكوپها، دهها برابر

قويتر از دوربين هاى دو چشمى است).

ج: هو العالم; بر حسب ظاهر ادله ميزان، رسيدن ماه به محلى است كه با چشم غير مسلح امكان ديدن آن باشد ولو در يك محل از كره زمين.

س 208: در صورتى كه رؤيت با دوربين را هم قابل پذيرش مى دانيد، آياملاك رؤيت با دوربين متعارفى (مانند دوربين 50×7) است كه مى تواند در اختيار همه مردم قرار بگيرد يا اينكه اگر هلال با دروبين هاى دو چشمى غير متعارف فوق العاده قوى (مانند دوربين 150×40) هم رؤيت شد، هلال ثابت مى شود؟

ج: هو العالم; ديدن با دوربين قابل پذيرش نيست، فضلا از ديدن با دوربين 150×40 .

س 209: وضعيت رؤيت هلال در برخى از ماهها به تعبير متخصصين (حالت بحران) است، در اين حالت اگر هلال با دوربين هاى دو چشمى قوى يا تلسكوب رؤيت نشد آيا مى توان سخن مدعيان رؤيت (شهادت شهود) را پذيرفت يا خير؟

ج: هو العالم; اگر بينه (شهادت شهود) قائم بر رؤيت شد، حالت بحرانى مشاراليه مانع از پذيرفتن نمى شود.

س 210: در برخى از ماه ها، متخصصين رؤيت هلال به اتفاق بر اين عقيده هستند كه هلال ماه اصلا قابل رؤيت نيست و در عين حال عده اى به رؤيت هلال شهادت مى دهند، نظر حضرتعالى در هنگام تعارض شهود با نظر متخصصين چيست؟

ج: هو العالم; چنانچه شهود مورد اتهام نباشند و شهود عادل باشند، نظر متخصصين مانع پذيرفتن نمى شود.

س 211: در صورت عدم اقامه شهود بر رؤيت هلال به دليل ابرى بودن آسمان يا عوامل ديگر، اگر متخصصين رؤيت هلال، نظر قطعى به قابل رؤيت بودن آن

دادند، حكم مسئله چگونه مى شود؟

ج: هو العالم; چنانچه متخصصين ماهر در اين فن باشند و موثق باشند از مصاديق رجوع به اهل خبره است كه بناى عقلاء بر آن است.

س 212: اگر در چند رصدخانه در مناطق مختلف ايران هلال ماه را با تلسكوپ ببينند و در اين رصد خانه ها دوربينهاى فيلم بردارى تلويزيونى پشت تلسكوپ ها قرار بگيرند و به طور مستقيم (پخش زنده) تصوير هلال را از طريق تلويزيون به مردم نشان بدهند، به گونه اى كه مردم اطمينان پيدا كنند تصاوير پخش شده واقعى است و ساختگى نيست، حكم اثبات اول ماه را در اين صورت بيان بفرماييد؟

ج: هو العالم; ثابت نمى شود.

س 213: رؤيت پذيرى هلال در آفاق با تغيير در طول و عرض جغرافيايى تغيير پيدا مى كند و اين خود دو حالت دارد:

الف _ گاهى هلال در شهرى همچون مدينه منوره كه نسبت به تهران در عرض جنوبى ترى واقع شده، ديده مى شود اما در تهران ديده نمى شود. در اين گونه موارد آيا ماه جديد براى ساكنان تهران آغاز مى شود يا خير؟ همچنين صورت عكس آن چگونه خواهد بود؟

ج: هو العالم; من به وحدت افق قائلم و لذا در يك جا كه ماه ديده بشود براى ساير بلاد هم به ثبوت هلال قائلم.

س 214: برخى اوقات هلال در شهرى مانند مشهد مقدس كه نسبت به شهر دمشق در طول جغرافيايى شرقى ترى واقع شده، ديده مى شود ولى در دمشق نمى شود. در چنين صورتى آيا اول ماه براى اهل دمشق ثابت مى گردد يا خير؟ همچنين حكم مسئله در فرض عكس آن چگونه

است؟

ج: هو العالم; از جواب مساله قبل حكم اين مساله و مساله لاحقه معلوم مى شود.

س 215: گاهى اوقات به دليل وسعت جغرافيايى بعضى از كشورهاى جهان، احتمال ديده شدن هلال در برخى از مناطق اين گونه كشورها وجود دارد اما در ساير نقاط آن، هلال قابل رؤيت نيست. حكم آغاز ماه در كشورهاى اينچنينى چگونه است؟

ج: هو العالم; در يكجا ديده شود هلال براى بقيه جاها كافى است.

س 216: آيا تبرّع كفاره از حى جايز است يا نه؟

ج: هو العالم; در خصوص صوم جايز نيست، ولى در غير صوم جائز است.

س 217: اگر چند روز از ماه رمضان عمداً روزه نگرفت و تا ماه رمضان بعدى قضاء نكرد آيا كفاره جمع بايد بدهد؟

ج: هو العالم; خير، لازم نيست.

خمس

س 218: در افغانستان فعلى با وجود نياز شديد مدارس علميه و طلاب مستحق از سهم مبارك امام (ع) مى توان براى بازسازى امام زاده، مسجد و حسينيه، مهديه استفاده كرد يا خير؟

ج: هو العالم; در اولويت صرف در طلاب مستحق شكى نيست ولى مصرف در حسينيه هم اشكال شرعى ندارد.

س 219: كسيكه حق مصالحه در مشكوكات از طرف مجتهد را دارد. گذشته مشكوك افراد را از جهت خمس.... به دل بخواهى خود مى تواند مصالحه نمايد يا معيار همان ميزان قدرت و عدم قدرت طرف مى باشد.

ج: هو العالم; ميزان قدرت طرف است.

س 220: آيا مردم مى توانند مالياتى كه به دولت پرداخت مى نمايند، بابت خمس آل محمد (ص) حساب نمايند يا نه؟

ج: هو العالم; خير، نمى توانند.

س 221: آيا بر هديه خمس تعلق مى گيرد؟

ج: هو العالم; خمس به هديه مانند

بقيه فائده ها و ارباح كسب به شرط زيادى آن بر مؤنه سال تعلق مى گيرد.

س 222: آيا هبه و جهيزيه خمس دارد يا نه؟

ج: هو العالم; جهيزيه خير ولى هديه مانند فوائد ديگر است و خمس دارد.

س 223: اگر كسى اصل سرمايه اش كه به صورت پول نقد است در اختيار ديگرى است فقط سودهاى حاصله به دستش برسد، براى تخميس اصل سرمايه بايد چه كارى انجام دهد؟

ج: هو العالم; بايد اصل سرمايه را تخميس كند، لازم نيست از عين آن پول، خمس بدهد، از اموال ديگر هم مى تواند بپردازد.

س 224: اگر كسى مطابق فتواى تبعيض عمل كند، وجوهات خمس را به كدام يك از مراجع بايد پرداخت نمايد و فردى كه توان پرداخت خمس را ندارد و دستگردان مى كند، آيا دستگردان نمودن با چك مدّت دار يا چكى كه وعده آن رسيده صحيح است يا خير؟

ج: هو العالم; 1_ به هر كدام بدهيد كافى است. 2_ و دستگردان با چك مدت دار جايز نيست.

س 225: آيا جهيزيه اى كه براى دختران تهيه مى گردد و كنار گذاشته مى شود متعلق خمس است يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه قدرت تهيه جهيزيه در يك سال را ندارد و بايد به تدريج تهيه كند، خمس واجب نيست.

س 226: اگر مرد از مال خمس نداده، منزل بخرد، آيا تصرفات او و نماز در خانه، باطل و حرام است يا نه، و در صورت اول زن و بچه هاى او، با رضايت و يا عدم رضايت به كار او، چه حكمى دارند؟

ج: هو العالم; چون معمولا خريد به عين مال غير مخمس نيست، بلكه به

ذمه است، اشكال ندارد.

س 227: با توجه به اينكه در منابع فقهى ما در كتاب لمعه در ارتباط با مسئله خمس و حتى مصرف آن براى الفت و مهربانى بين مسلمانان و صاحبان كتاب جايز و روا دانسته شده است يا مرحوم آيت الله حاج سيد احمد خوانسارى «رضوان الله تعالى عليه» على القاعده مى فرمودند به فاميل فقير و آشنايان ناتوان كه نماز خوان باشند، بدهيد. آيا جناب عالى اجازه مى فرماييد از سهم مبارك امام(عليه السلام) يا سهم سادات به بستگان، اطرافيان و ضعفاى آبرومند و متدين متشرع تقديم نمود؟ منظور يك سوم نيست، بلكه آنچه تمييز و تشخيص مى دهيم؟

ج: هو العالم; زكات را مى توان به مؤلفة قلوبهم پرداخت، ولى خمس را خير. در خمس هم نسبت به سهم سادات كه نصف خمس است به بستگان و اطرافيان مستحق در صورتى كه از سادات باشند مى توان پرداخت نمود و اگر از سادات نباشند، نمى شود پرداخت كرد. اما بايد مصرف سهم مبارك امام ارواحنا فداه تحت نظر مجتهد جامع الشرائط قرار داده شود.

س 228: الف) كسى مقدارى پول به كسى داده تا ازدواج كند ولى به واسطه مشكلات ازدواج نكرد قبل از سال خمسى او (مثلا 4 ماه يا كمتر) مانده مى تواند اين پول را به شخص ديگرى به عنوان قرض بدهد و بعد از سال خمسى (چند ماه بگذرد) قرض را برگرداند يا نه؟ ب) و همچنين آيا خمس به آن مقدار پولى كه نتوانسته با آن ازدواج كند تعلق مى گيرد يا نه؟

ج: هو العالم; به تمام اموالش خمس تعلق مى گيرد ولو قرض بدهد.

س 229: اگرسهم

مبارك امام درافغانستان مصرف شود،كجابايدمصرف نمود؟

1- مدرسه علميه 2- مسجد 3- حسينيه 4- امام زاده

ج: هو العالم; اول در مدرسه، بعد اگر متبرعى نباشد يا زكات كافى نباشد در مسجد بعد حسينيه.

س 230: كسى كه وام بدهكارى دارد وسال خمسيش رسيدهومبلغى نقداضافه از قسط وامى دارد، اين خمس دارد يا خير چنين برسالش گذشته است؟

ج: هو العالم; مقدارى كه مديون است خمس ندارد.

س 231: چون قسط پرداخت وامى كه سالى گذشته است مى خواهد به مصرف مخارجاتش برسانند آيا خمس دارد يا خير؟

ج: هو العالم; بلى، خمس دارد.

س 232: با توجه به عدم پرداخت خمس در مبالغى بعد از گذشت سال خمسى در مبالغى به دليل نياز مصرف شخصى تصرف نموده ايم آيا جايز بوده است و آيا فعلا تا حساب سال خمسى اجازه مى فرماييد تصرف نماييم؟

ج: هو العالم; تصرفاتتان نافذ و جايز بوده است و بعداً نيز در تصرفات مجازيد مادامى كه بنا بر دادن خمس داريد.

س 233: با توجه به اينكه مبالغ حساب در بانك جهت خريد وسايل و امكانات زندگى مى باشد و با پرداخت خمس آنها ممكن است نتوانم وسايل و امكانات زندگى را تهيه نمايم، از لحاظ وظيفه خمس حكم آن چيست؟

ج: هو العالم; دستگردان بنماييد به تدريج بپردازيد.

س 234: با توجه به تصرف در مبالغى بعد از گذشت سال خمسى پرداخت حساب سال خمسى جديد چگونه تعيين مى شود؟ (با توجه به عدم اطلاع دقيق)

ج: هو العالم; بعد از مراجعه به بانك بدهى تان معلوم مى شود. در صورتى كه معلوم نشود، حداقلى كه متيقن است بپردازيد مازاد را دستگردان نموده، در صورت احتياجتان، اجازه تصرف مى دهم.

س 235: سال خمسى

را مدت 2 سال است تعيين نموده، ولى پرداخت نكرده ايم. مقدارى مبلغ در حساب بانكى آخر سال اول موجود بوده كه خمس آن پرداخت نشده و آخر سال دوم نيز همين طور كه خمس آن نيز پرداخت نشده و مبالغى در وسط هر 2 سال به دوستان قرض داده ايم.

الف) با توجه به ندانستن از مبلغ يقينى موجودى در اواخر 2 سال، خمس آن چگونه تعيين مى شود؟ متاسفانه ته برگ دفترچه نيز موجود نمى باشد كه از طريق آن مطلع شوم. آيا با مراجعه به بانك و سؤال از متصدى كامپيوترى مى توان از حساب آخر سال مطلع شد و اين حجت شرعى است؟

ج: هو العالم; بايد رجوع به بانك بنماييد و قول آنها هم حجت است، چون امين مى باشند.

س 236: آيا با پس گرفتن بدهى ها، خمس آنها بايد پرداخت گردد؟

ج: هو العالم; خمس همه آنها بايد پرداخت شود.

س 237: اگر كسى دسترسى به مجتهد يا وكيل او ندارد، آيا مى تواند تصرف در سهم امام(ع) كند به موارد خيرات و آنچه به نظر او مى رسد مانند ساختن مسجد يا حسينيه يا تعظيم شعائر اسلام و غيره يا نه؟

ج: هو العالم; خير، نمى تواند.

س 238: خمس دادن براى اشخاصى كه صاحب مسكن و مغازه و سرمايه لايق به شأن نيستند و يا با قناعت جمع كرده اند و خود محتاج آن هستند، چگونه مى باشد؟

ج: هو العالم; مغازه و سرمايه مطلقا خمس آن بايد داده شود، مگر آنكه اگر خمس آن را بدهند لازمه اش معطل ماندن در زندگى باشد.

س 239: آيا در دادن سهم امام، اجازه مرجع تقليد

لازم مى باشد يا خير؟

ج: هو العالم; در دادن سهم امام(ع) اجازه مجتهد كافى است و اجازه مرجع تقليد لازم نيست.

س 240: افراد زيادى هستند كه حساب سال نداشتند و جهت عزادارى كمك مى كنند، چه حكمى دارد؟ و بافرض مسئله و مخلوط شدن پول ها آيا استفاده از چاى و شام و نهار در مجالس براى ديگران اشكالى ندارد؟

ج: هو العالم; ندادن وجوهات خلاف است، ولى استفاده كردن ديگران از چاى و غيره اشكال ندارد.

س 241: اگر ملكى به زيد از پدر و به پدرش از جد ارث رسيده باشد و زيد نمى داند خمس ملك مذكور را داده اند يا نه، وقتى ملك را فروخت تكليف زيد چيست؟

ج: هو العالم; خمس واجب نيست.

س 242: شخص كارمندى جهت خريد منزل مسكنونى مورد نياز ناچاراً به طور ماهانه مبلغى از حقوق خود را كنار مى گذارد. با توجه به نرخ تورمى حدود 20 درصد) كه در جامعه وجود دارد و با فرض تعلق خمس عملا 100 هزار تومان اين سال حدوداً برابر 60 هزار تومان سال آينده مى شود. لذا خواهشمند است نظر مبارك را در مورد تعلق خمس بفرماييد. و نيز اگر پس انداز وى جهت خريد خانه مكفى نباشد و ايشان (مثلا به صورت مضاربه) اين پول را به كار بياندازد و سود آن را هم مختص خريد خانه به كار بزند، مسئله چگونه خواهد بود؟

ج: هو العالم اگر در مقابل; پولى كه براى خانه كنار مى گذارد مديون نباشد، مادامى كه خانه نخريده خمس تعلق مى گيرد و همچنين اگر به عنوان مضاربه بدهد، هم به پول و هم به

سود آن خمس تعلق مى گيرد.

س 243: مقدارى وام گرفته ام كه در طول چهار سال بپردازم، آيا به اين پول خمس تعلق مى گيرد؟

ج: هو العالم; خير، تعلق نمى گيرد.

س 244: فردى از طريق پس اندازهاى شخصى و قرض، ابتدا موتورى جهت استفاده و سپس با فروش طلاهاى همسر، به جاى موتور ماشينى براى استفاده، خريده حال اگر ماشين را جهت پيش خريد يك واحد منزل مسكونى بفروشد (در حالى كه خود در منزل اجاره اى ساكن است) آيا آن پول به دست آمده كه اكنون به صورت سرمايه است متعلق خمس است يا خير؟ و اگر چندين بار با خريد و فروش منازل به غير قصد سودى به دست آورد بر اين سودها چطور؟

ج: هو العالم; معادل ديونى كه به همسرش مديون است، خمس ندارد و در مازاد بايد خمس دهد.

زكات

س 245: اگر كسى زكات را كنار گذاشت و بعداً به مستحق داد. بعد آشكار شد كه خلاف بوده و آن شخص فقير نبوده است آيا ضمان دارد؟

ج: هو العالم; كنار گذاشتن در حكمى كه سؤال نموديد تأثير ندارد و در مورد سؤال ضمان دارد.

س 246: آيا تصرف در مالى كه متعلق زكات واقع شده و هنوز زكاتش پرداخت نشده، جايز است و آيا به گندم كه بعد از فروش تمام پول آن صرف پرداخت قرض مى گردد و از زمين خود شخص هم نبوده زكات تعلق مى گيرد.

ج: هو العالم; 1_ تصرف در مالى كه زكات به آن تعلق گرفته جائز است قبل از اداء زكات و زكات منتقل بذمه مى شود. 2_ به مالى كه پولش پرداخت قرض مى گردد زكات

تعلق مى گيرد و با پرداخت قرض منتقل بذمه مى گردد.

س 247: چند نفر در كشاورزى با هم شريك هستند، نحوه پرداخت زكات آنها در امر كشاورزى چگونه مى باشد؟ آيا با به دست آوردن محصول بايد زكات آن را قبل از تقسيم بدهند يا اينكه هر كس خود بايد زكات خويش را بپردازد؟

ج: هو العالم; هر كدام موظفند كه سهم خود را بپردازند.

س 248: زكات پدر به فرزند فقير داده مى شود؟

ج: هو العالم; فرزند فقير واجب النفقه پدر غنى است. پدر به او نمى تواند زكات بدهد.

حج

س 249: آيا تحقق احرام حج فقط به تلبيه است يا با لباس احرام و تلبيه مى باشد؟

ج: هو العالم; احرام حج و عمره منعقد نمى شود مگر به تلبيه و مادامى كه تلبيه نگفته، محرمات حرام نمى شود ولو لباس احرام پوشيده باشد.

س 250: آيا خواندن نماز طواف واجب خانه كعبه به جماعت به قصد ورود يا رجاء جايز و صحيح است؟

ج: هو العالم; به نظر ما جماعت در نماز طواف مشروع نيست.

س 251: شخصى اعلام داشته كه جهت حج تمتع تعدادى را با مبلغى به مكّه معظمه مى برد. فردى براى رضاى خدا تعدادى از دوستان و آشنايان را براى تشرّف از اين امر آگاه مى سازد و آنها هم اعلام آمادگى نموده و مبلغى را به واسطه مى دهند و واسطه هم با تحقيق و شناخت و مدرك به مدعى مى پردازد. بعد معلوم مى شود آن فرد كلاهبردارى كرده است و واسطه هم مبلغى را به كلاهبردار داده كه به مكّه برود و مال او هم با مال ديگران از بين

رفته، حال صاحبان پول از واسطه وجه خود را طلب مى كنند. آيا واسطه به اين اشخاص مديون است يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه واسطه فقط ارايه طريق نموده و خود طرف قرارداد نبوده و ضمانت هم ننموده كه به حسب ظاهر اين گونه بوده است، واسطه ضامن نيست.

س 252: اگر محرم روى لباس احرام، لباس مخيط بيندازد از گرما يا سرما محفوظ باشد كفاره دارد؟

ج: هو العالم; در غير صورت اضطرار جائز نيست و در صورت اضطرار معلوم نيست كفاره واجب باشد، ولى احتياط حسن است، چون جمعى از فقها فتوى به وجوب داده اند.

س 253: اگر زن مستطيع باشد و بخواهد به حج برود، زوج او مى گويد من با اين قافله مطمئن نيستم و قافله ديگر هم نيست، آيا زن اطاعت از زوج كند يا به حج برود يا سال ديگر برود؟

ج: هوالعالم; اطاعت شوهر دراين موردلازم نيست.

س 254: آيا زن يا خنثى را مى توان براى حج صرورة از طرف مرد نائب قرار داد يا نه؟

ج: هو العالم; بلى جائز است و كراهت هم ندارد.

س 255: پس از اتمام اعمال و خروج از احرام در عمره مفرده آيا مى توان مجدداً محرم شد يا خير، مرقوم فرماييد؟

ج: هو العالم; مى تواند و مانعى ندارد.

س 256: اگر مى داند كه اگر قرض كند و به حج برود مى تواند بعداً اداى آن را بكند آيا حج بر او واجب است؟

ج: هو العالم; خير واجب نيست.

س 257: اگر كسى به مقدار استطاعت، مالى داشت لكن جاهل يا غافل، از وجوب حج بود و بعد از تلف شدن مال متوجه شد، آيا حج بر

او مستقر شده است.

ج: هو العالم; خير واجب الحج نيست.

س 258: اگر معتقد بود مستطيع نبوده و به حج مستحبى رفت، و قصد امتثال امر كرد و حج را انجام داد. آيا بعد از آن كه كشف خلاف شد كه مستطيع بوده كفايت از حج واجب مى كند؟

ج: هو العالم; بلى كفايت مى كند چون خطاء در تطبيق است يعنى قصد امتثال امر موجود نبوده - و اشتباهاً خيال كرده موجود امر استحبابى است در حالى كه وجوبى بوده است.

س 259: شخصى تاجر با احرام وارد مكه مى شود ولى قصد عمره ياحج ندارد و فقط قصد تجارت دارد بيرون آمدن او از احرام به چه وجه مى باشد؟

ج: هو العالم; دخول مكه براى غير هيزم كش و علاف و امثال اينها بدون احرام براى حج يا عمره مفرده جائز نيست، بنابراين بايد با اتمام عمل عمره مفرده از احرام خارج شود.

س 260: اگر كسى نايب از ده نفر بشود براى ذبح هدى در منى، ده گوسفند را مى كشد ولى يادش مى رود كه نام يكى را ببرد، آيا كفايت از او مى كند با اينكه در نيت از اول بوده؟

ج: هو العالم; چون اجمالا در ذهن او باقى است نيت اول كفايت مى كند.

س 261: اگر علم اجمالى بود به اين كه زن يا شوهر او طواف نساء را انجام نداده اند، چه بايد كرد؟

ج: هو العالم; چنانچه در جائى است كه قاعده فراغ نسبت به هر دو جارى است، هيچ كدام تكليف خاصى ندارند و اين علم اجمالى اثرش فقط نسبت به زن است كه علم تفصيلى پيدا كند كه تمكين از

جماع با آن مرد جايز نيست، چون يا برخودش حرام است يا شوهرش بنابراين نبايد تمكين كند.

س 262: پدر من فوت كرده و چون ايشان به سفر و زيارت حج و عتبات نرفته بودند، اين حقير كه فرزند اصغر هستم در پى به جا آوردن اين مناسك مى باشم و تاكنون توانسته ام به كربلا (عراق) رفته و حال عندالاستطاعت به قصد رفتن به حج عمره را با توكل به خدا دارم. حال سؤال اين است كه با توجه به اين كه خود، اين كار را مى خواهم بكنم، آيا مى توانم به جاى پدر اين كار را كرده و شرايط آن چيست و آيا مى توان به جاى پدر و خود مشتركاً عمل كرد؟

ج: هو العالم; نيابت از پدر شرايط خاصى ندارد نيابت از او را، قصد كند البته در حجِ واجب نمى توان مشترك عمل نمود ولى در مستحب اشكال ندارد.

س 263: آيا كسى كه عمره مى رود، مى توان او را حاجى خطاب كرد؟

ج: هو العالم; خير، به او نمى شود حاجى گفت.

س 264: آيا حج عمره اعمال خاصى دارد و چگونه بايد بر آنها واقف شد؟

ج: هو العالم; اعمال و طريقه انجام حج عمره در مناسك حج شرح داده شده است.

س 265: اگر شخصى مديون دين خود را قبل از تمام شدن مدت بدهد، و دائن مال را نگيرد، آيا حج بر او مستقر مى شود يا نه؟

ج: هو العالم; بلى چون متمكن است از اين كه پولش را بگيرد و مكه رود.

احكام قضا

س 266: قضاوت قضات شيعه كه از جانب حكومت كابل منصوب مى شوندچگونه است؟

ج: هو العالم;

در صورتى كه واجد شرايط باشند، اشكال ندارد.

س 267: جهت تحقيقات علمى به پاسخ حضرتعالى به موارد مطروحه ذيل نياز مبرم دارم، لذا از حضرت عالى استدعا مى شود به عقايد ابن عربى در موارد ذيل پاسخ بفرماييد.

الف _ آيا ملاك در صدور حكم به مجازات در جزييات اسلام علم و اقناع وجدانى قاضى است يا نه؟ بر فرض نخست اگر از بينه، اقرار، و قسامه به علم نرسد مى تواند متهم را با توجه به اصل برائت تبرئه كند يا بايد مطابق مدلول آنها حكم صادر نمايد.

ج: هو العالم; ملاك در صدور حكم علم قاضى نيست، بلى، يكى از امورى كه قاضى مى تواند حكم كند علم او است والا بينه و اقرار مقدّم بر امور ديگر است.

ب: با توجه به پيشرفت علوم و تكنولوژى در راستاى اثبات جرم راه هاى علمى جديدى نظير آزمايش خون، منى، مو و... و كارشناسى در موارد فنى مثل تشخيص جعليت اسناد مالى... ايجاد شده است آيا ادله علمى ايجاد شده در محاكمات كيفرى در جهت محكوم كردن متهم حجيت دارد يا نه؟

ج: هو العالم; در صورتى كه علم پيدا نشود، خير حجيت ندارد.

ج: و در فرض نخست آيا ما بين جرايم مستوجب حدود، قصاص و ديات، تعزيرات و مقررات جزايى كه دولت اسلامى در راستاى انتظام جامعه به تصويب رسانده (مجازات هاى بازدارنده) تفاوتى وجود دارد؟

ج: هو العالم; تفاوت بين جرائم نيست.

د: در فرض دوم اگر قاضى از اين طريق به علم يا قناعت وجدانى برسد، مى تواند مطابق آن حكم به مجازات صادر كند؟

ج: هو العالم; جواب اين مساله از جواب مساله اول معلوم مى

شود.

س 268: اگر فردى به عللى محكوم به اعدام شده باشد و حكم، قطعى و لازم الاجرا شده باشد، آيا اين فرد مجرم مى تواند تقاضا كند كه مرا طورى از حيات باز داريد كه باعث مرگ مغزى شوم تا بتوانيد اعضاى بدنم را در اختيار افراد مورد نياز قرار دهيد؟ و آيا اين تقاضاى فرد مجرم جايز است، يعنى امكان پذير است يا خير؟ آيا رضايت شاكيان در اين فقره ترتيب اثرى دارد يا خير؟

ج: هو العالم; با رضايت شاكيان اشكال ندارد و بدون رضايت محل اشكال است.

س 269: همانگونه كه مستحضريد يكى از اركان سازمان ملل ديوان دادگسترى لاهه است كه دولت ها اختلافات خود را براى حل و فصل به آن ارجاع مى دهند و به لحاظ حقوقى و قضايى حل اختلاف مى نمايند. حال سؤال اين است كه اولا با توجه به شرايط قضاوت و قاضى در اسلام به ويژه اسلام و عدالت قاضى حال اين عمل كشورهاى مسلمان و دولت هاى اسلامى كه به حكميت ديوان تن داده و حكم آن را اجرا نموده و فصل الخطاب اختلافات خود را راى ديوان قرار مى دهند، به لحاظ فقهى چه حكمى دارد؟ آيا صلاحيت قضايى از منظر فقه به ويژه باتوجه به دو شرط مذكور كه نوعاً قضات ديوان فاقد آن هستند پذيرفته است.

به طور كلى آيا اجراى راى صادره مجاز است يا لازم و واجب و يا اينكه حرام است؟

ج: هو العالم; به هر مقام و شخصى كه براى حل اختلاف مراجعه مى شود قاضى نمى گويند به آن معنى كه در فقه شيعه شرايطى براى آن ذكر مى كنند.

بنابر اين حكومت اسلامى چنانچه لازم مى داند براى ادامه زندگى در مملكت اسلامى و پرهيز از اذيت و آزار و اختلال نظام به حكميت ديوان تن دهد، جايز است و بايد به حكم آن در صورتى كه خلاف شرع نباشد، عمل نمايد و حرام نيست.

س 270: چنانچه اكثريت قضات ديوان موصوف غيرمسلمان باشند، آيا مى توان مسلمانى را كه به ارتكاب يكى از جنايات بين المللى متهم شده است، جهت محاكمه و مجازات به آن مرجع تحويل داد؟

ج: هو العالم; چنانچه تحويل ندادن آن مسلمان مستلزم مفسده اهمّ بشود جائز است والا جائز نيست.

س 271: در صورتى كه ايران تصميم به قبول صلاحيت ديوان بگيرد، بايد جنايات بين المللى مذكور را در قوانين داخلى خود پيش بينى و براى آنها مجازات تعيين كند. دراين فرض آيا جنايتى مثل قتل عمد را كه از مصاديق جنايت نسل كشى يا جنايت عليه بشريت تلقى شده مى توان تحت عناوين اخير و احياناً با مجازاتى متفاوت ازقصاص، مجازات كرد؟

ج: هو العالم; در صورتى كه بر مجازات شرعى مفسده مترتب شود، قهراً به واسطه قواعد باب تزاحم مى توان حكم به جواز نمود.

س 272: اگر بعضى از مجازاتهاى اسلامى مثل سنگسار، صلب و قطع عضو و اعدام كه در تكرار برخى جرائم مستوجب حد مقرر شده و به ندرت نيز اجرا مى شوند يا تا كنون اجرا نشده اند، طبق اسناد و رويه بين المللى مصداق شكنجه و جنايت عليه بشريت تلقى مى گردد، آيا مى توان تحت عنوان مصلحت يا هر عنوان ديگر، آن كيفرها را كنار گذاشت و به جاى آنها مجازات هاى معمولى

ديگر چون حبس را اجرا نمود؟

ج: هو العالم; عملاً بلى، ولى با رسميت دادن وقانونى نمودن چون مستلزم هتك حرمت اسلام است، جايز نيست.

س 273: نظر فقهى و اجتهادى حضرتعالى در خصوص الحاق ايران به اساسنامه ديوان و پذيرش صلاحيت آن من حيث المجموع چيست؟

ج: هو العالم; چنانچه مفسده مهمى مترتب بر عدم الحاق نشود به نظر من الحاق جايز نيست چون حكومت اسلامى است و الحاق مستلزم عدم قبول عده اى از احكام اسلام است و اين اهانت رسمى به قوانين اسلامى است.

س 274: نظر فقهى معظم له را درباره علم قاضى از نظر الحاق به اقرار يا بينه بيان فرماييد و اگر علم قاضى طريق سومى است حكم عفو چگونه مى باشد؟

ج: هو العالم; قاضى مى تواند به علم خود قضاوت كند. تفضيل اين مسئله را در كتاب «استفتائات قوه قضائيه و موسسه حقوقى وكلاى بين الملل» نوشته ام .

حقوق

س 275: آيا پدر حق تصرّف بدون هر گونه اجازه در اموال پسر را دارد؟

ج: هوالعالم; با علم به عدم رضايت،خيرحق ندارد.

س 276: شخصى در يك اداره يا سازمان خصوصى مشغول به كار مى باشد و شرايط كارى وى به گونه اى است كه حق و حقوق قانونى وى بنابر دلايل غير قانونى به او پرداخت نمى شود و در معرض اجحاف واقع مى شود و رؤساى وى نيز آگاه هستند كه در حق اين شخص عملكردى ناروا دارند و ليكن نامبرده به دليل شرايط بد اشتغال در جامعه ناگزير به كار كردن در آنجا مى باشد. آيا اگر اين شخص كارمند از برخى امكانات موجود در اين مجموعه مانند لوازم التحرير و

غيره به نفع شخصى خود استفاده كند مرتكب عمل حرام شده است يا خير؟ لطفاً در صورت امكان دليل را هم ذكر كنيد.

ج: هو العالم; چنانچه در موقع استخدام مبلغى را تعيين مى كنند، و در مقام اداء از آن مبلغ كمتر مى دهند و اين شخص هم راهى براى گرفتن حقّش ندارد به همان مقدار از حقّش را كه نمى دهند، مى تواند به عنوان تقاص بردارد والا خير.

س 277: بر روى نوارهاى كاست و سى دى ها نوشته شده است هر گونه كپى و تكثير شرعاً حرام است. حال اگر فرض كنيم كپى و تكثير حرام باشد در اين مسئله 2 حالت قابل تصوّر مى باشد.

1- كسى كه به صورت غير شرعى كپى و تكثير مى كند.

2- مشترى سى دى هايى كه به صورت غير شرعى تكثير و كپى شده است.

آيا علاوه بر كسى كه سى دى ها را به صورت غير شرعى تكثير مى كند، مشترى هم چيزى را ضامن مى باشد؟ (گناهكار به حساب مى آيد؟)

ج: هو العالم; اوّل امر بلى، چون تكثير اول حرام است و مطالب آن كپى مال صاحب آن است و تكثير كننده ضامن است، ولى بعد از ديدن اصل مطالب از ماليت مى افتد و كسى ضامن نيست.

س 278: از حضرتعالى استدعا دارد راجع به عبارات آمده در مسئله 1 و 2 احكام حق تأليف، بيشتر توضيح بفرماييد و چگونگى مصداق احكام آمده در اين مسائل درباره موضوع استفاده از سى دى هاى مادر و كپى و طبع در حد زياد، موارد ضرورى و مبتلا به را شرح دهيد.

ج: هو العالم; به نظرم

واضح نوشته ام. خلاصه تكثير نسخه با چاپ و غيره جايز نيست، ولى مطالعه كردن و گوش دادن جائز است.

س 279: اگر كسى درسال هاى قحطى كه شوهر و برادر شوهرش با هم زندگى مى كردند، از مال آن دو به فقراء نان بدهد و حالا متوجه مى شود كه بايد از آن دو اجازه مى گرفت و هر دوى آنها (شوهر و برادرش) مرده اند، حالا تكليف زن در مورد حليت چيست؟

ج: هو العالم; اگر شوهر و برادرش رضايت داشته اند، ضامن نيست و اگر رضايت نداشته اند، زن نسبت به مال شوهروبرادرشوهرضامن است.

س 280: فيلمى در داخل كشور با هزينه هاى گزاف مثلا 500 ميليون تومان ساخته مى شود و تنها اميد تهيه كننده، برگشت سرمايه اش از طريق فروش فيلم در سينماها مى باشد. چندى است عدّه اى بدون اجازه تهيه كننده از فيلم كپى كرده و آن را در بين مردم پخش مى كنند و باعث ضرر تهيه كننده مى شوند.

الف) آيا كپى كردن، دزدى محسوب مى شود؟

ب) آيا مى توان اين فيلم را از واسطه ها گرفت و تماشا كرد؟

ج) آيا بين فيلم هايى كه ترويج دين مى كنند و فيلم هايى كه حدود شرعى در آنها رعايت نمى شود، تفاوتى هست؟

ج: هو العالم; 1) كپى كردن كارى است خلاف شرع ولى دزدى كه «حد» معين دارد محسوب نيست. 2) استفاده از مال غير، مادامى كه تصرف در آن نباشد، و به خصوص بعد از شيوع جايز است. 3) چون فيلمى كه رعايت موازين شرعى در آن نمى شود، ماليت ندارد، بين دو فيلم تفاوت است.

س 281:

بر اساس قوانين اداره كار هر كارمندى داراى حقوق و مزايايى است. در صورتى كه كارمند از حقوق خودش مطلع نباشد آيا بر صاحب كار لازم است به او اطلاع دهد؟ و آيا صاحب كار حتى اگر كارمند تا پايان كارش تقاضايى نكرد مديون خواهد بود؟

ج: هو العالم; بر صاحب كار لازم است حقوق كارمند را رعايت نموده و حقّ او را بپردازد ولو خود او خبر نداشته باشد.

س 282: اگر طلبه اى با حقوق كارمندى از پول شهريه بى نياز باشد، آيا مى تواند شهريه حوزه را بگيرد؟ آيا مى تواند آن را براى دادن به طلبه هاى محتاج بگيرد؟

ج: هو العالم; براى خودش مى تواند بگيرد. بهتر آن است كه بگيرد و تملك كند، بعد از طرف خودش به طلبه هاى محتاج بدهد.

س 283: آيا رضايت زن براى حضور شوهر در عرصه فعاليت هاى دينى و فرهنگى مثل مسجد و بسيج شرط است؟

ج: هو العالم; خير شرط نيست.

حدود

س 284: در اين مسئله چه مى فرماييد: چنانچه شخصى كه خوداقراربه ارتكاب قتل نموده، قبل از اجراى حكم قصاص از اقرار خود عدول و انكار نمايد، آيا انكار وى موجب سقوط حد و عدم اجراى حكم قصاص خواهدشدياخير؟

ج: هو العالم; انكار بعد از اقرار، تأثير در سقوط حد نمى نمايد. مگر در مورد اقرار به زناى محصنه كه موجب سقوط رجم است والا در ساير موارد از قبيل قصاص، دليل بر سقوط نيست و علما هم فتوى به عدم سقوط داده اند.

س 285: آيا شرايط عامّه تكليف در مسائل كيفرى (حدود، قصاص و تعزيرات) نيز لازم الرعايه است يا صرف بلوغ، شرط صدور

احكام كيفرى است (ولو كودك به درك كافى عقلى نرسيده باشد)؟

ج: هو العالم; در كلمات فقها متخذه از روايات است كه در حدود، تكليف معتبر است به ماله من المفهوم سعة و ضيقا - و نيز در قصاص تكليف به ماله من الشرائط معتبر است و در تعزيرات چنين نيست. بلكه در بعضى موارد روايات خاصى وارد شده است در تعزير صبى و غير بالغ و فروع زيادى در مقام است. مانند آنكه اگر غير بالغ كسى را كشت ديه بر عاقله ثابت مى شود، و اگر سفيه عملى را انجام داد كه موجب حدّ است، بعضى گفته اند حد ندارد و جماعتى گفته اند حد ثابت است و در اين مختصر بيان فروع نمى گنجد.

س 286: آيا درك تكليف از نظر عقلىوداشتن قدرتورشد(به معنى درك حسن و قبح) و علم به گناه بودن و علم به مجازات عمل ارتكابى در مسائل جزايى را شرط براى مكلّفين مى دانيد يا خير؟ در صورت امكان توضيح داده شود؟

ج: هو العالم; غير از شرايط عامّه تكليف و علم در جريان حدود، شرط ديگرى معتبر نيست. چون عمومات شامل همه است و مخرج و مقيد مختص به حديث رفع و رواية ان الحدود تدرأ بالشبهات و ما دل على اعتبار علم است، در بقيه موارد به عمومات رجوع مى شود.

س 287: آيا بين عقل و كمال العقل در كلام فقها فرق قايليد؟ آيا عقل همان رشد و كمال عقل داشتن رشد اشدّ است؟

ج: هو العالم; كمال عقل را من در روايات نديده ام. در بعضى كلمات فقهاء در مقام بيان اشتراط تكليف مى فرمايند - يعتبر البلوغ

و كمال العقل - و در مقام دليل، دليل اعتبار عقل را ذكر مى كنند، مانند حديث رفع، معلوم مى شود مرادشان از كمال عقل همان عقل است.

س 288: بر فرض جواز تداوى به خمر آيا مشروط به انحصار تداوى به خمر است يا مطلقاً جايز است؟ و نيز آيا نظر طبيب شرط است يا نظر خود بيمار؟ و نيز در مقدار خمر براى تداوى اگر به حدّى كه از بيمارى مفرط نجات يابد جايز و بيشتر حرام مى باشد؟

ج: هو العالم; جواز تداوى در خصوص خوف تلف نفس است و مشروط به مجوز; است قول طبيب حجت است و نظر خود مريض، در صورتى كه از روى ميزان عقلانى باشد نيز مجوز است.

س 289: آيا مراد از تعزير، زدن و به درد آوردن مى باشد و يا مطلق تأديب اعم از هشدار، تهديد، توبيخ، تبعيد، حد شلاق، منع موقت از كسب و كار، منع برخى از حقوق اجتماعى، مصادره اموال و يا از بين بردن آن مى باشد.

ج: هو العالم; آنچه از روايات فهميده مى شود تعزير با زدن است، ولى چنانچه حكومت اسلامى صلاح بداند اعمال ديگر هم جايز است.

احكام بيع

س 290: تاجرى كويتى به يكى از دوستان مقدار زيادى مال داده تا كتابهاى فراوان فقهى و اصولى وتفسيرى و عقائدى شيعه را براى كتابخانه بزرگى در كربلا خريدارى كند. به هنگام خريد كتب، فروشنده مقدارى نوشته جات و كيسه هاى پلاستيكى و مقدارى نخ و طناب و پوستر به خريدار مى دهد. آيا خريدار مى تواند اين اشيا را براى خود نگه دارد و در آنها بدون اذن آن تاجر تصرف

كند و به عبارت ديگر آيا او مالك است ياتاجر؟ (با علم به اينكه اگر خريدارى نمى كرد، فروشنده به او اين وسائل را نمى داد.)

ج: هو العالم; بلى مالك است، چون فروشنده به عنوان واسطه بودن به او مى دهد نه به عنوان تملك آن اجناس.

س 291: به موجب مبايعه نامه پيوست شخصى خانه اى را خريدارى كرده و دو سوم ثمن را پرداخته و يك طبقه از خانه هم به تصرف خريدار داده شده است. به موجب مبايعه نامه طرفين تعهداتى را پذيرفته و شروطى هم در قرار داد گنجانده اند از جمله اينكه مى بايستى ظرف مدت 90 روز از تاريخ امضاى قرار داد در دفتر خانه حاضر شده و انتقال رسمى سند به نام خريدار صورت گيرد. همچنين در قرار داد مرقوم شده: خريدار مى تواند به استناد اين مبايعه نامه مورد معامله را قبل از تنظيم سند رسمى به ديگرى واگذار كند و اسقاط كافه خيارات نيز به عمل آمده است. همچنين هر گونه تصرف و ادعاى فروشنده در مورد معامله غاصبانه و تصرف عدوانى محسوب شده است.

حال با توجه به متن قرار داد و تعهدات و شروط مندرج در آن: 1- آيا طرفين ملزم به اجراى مفاد قرار داد و تعهدات آن مى باشند؟ 2- آيا درج عباراتى مانند «چنانچه هر يك از طرفين از قول خود برگردد روزانه مبلغ ده هزار تومان بايد به طرف ديگر بپردازد» و «چنانچه تخليه ديرتر و زمان نقل و انتقال ديرتر انجام شد روزانه مبلغ ده هزار تومان بپردازد»، كه در ذيل قرار داد مرقوم شده موجب بطلان معامله مى گردد

يا خير؟

ج: هو العالم; 1- طرفين به مقتضاى (المؤمنون عند شروطهم) ملزم به اجراى مفاد قرار داد مى باشند. 2- درج عبارات ذكر شده چون به عنوان شرط ضمن عقد مى باشد نه تنها موجب بطلان معامله نمى شود بلكه لازم الاجرا است، بلى، چنانچه عمل به شرط نشود آن كسى كه شرط به نفع او است خيار فسخ دارد و آن كسى كه بايد وجه را بپردازد، خيار فسخ ندارد.

س 292: اگر بعد از بيع يكى از دو نفر از مجلس بلند شد و با فاصله كمى چاى خورد آيا صدق تفرق از مجلس عقد مى شود يا نه؟

ج: هو العالم; با بلند شدن و چاى خوردن تفرق صدق نمى كند، بلكه تفرق يك معناى ظاهرى دارد كه معلوم است.

س 293: آيا معاملات باطل مطلقاً حرام است يا اگر طرفين راضى به آن معامله باشند، صحيح مى باشد؟ آيا خريد و فروش كليه در حال حيات و چشم بعد از فوت جايز است يا نه؟

ج: هو العالم; همه معاملات باطله حرام نيست و در موارد عدم جواز با رضايت معامله جايز نمى شود ولى تصرف در ثمن با رضايت مالكش جايز مى شود. حكم معامله كليه و امثال آن را در ذيل رساله توضيح المسائل نوشته ام مراجعه شود.

س 294: اگر كسى خانه اى را به عنوان اينكه كه 100 متر است خريده، بعد معلوم شده 80 متر است. آيا تفاوت قيمت در 20 متر بالنسبة از مجموع ثمن را مى تواند بگيرد يا معامله را فسخ كند؟

ج: هو العالم; بلى، مى تواند قيمت 20 متر را مطالبه كند، اگر نداد مى تواند

فسخ كند، و معامله را از اول هم به واسطه خيار تبعض صفقه مى تواند فسخ كند.

س 295: 1- شخصى خانه اى را طبق نظر كارشناس خبره (از نظر قيمت) خريدارى كرده و دو سوم ثمن آن را پرداخت كرده و يك طبقه آن راتصرف كرده، ولى فروشنده بعد از مدتى ادعاى غبن نموده و از گرفتن بقيه ثمن و حضور در محضر براى امضاى دفاتر رسمى خوددارى نموده است. آيا اين ادعاى غبن صحيح است؟ 2_ آيا درج عباراتى نظير (چنانچه هر يك از طرفين از قول خود برگردد، بايد روزانه ده هزار تومان بپردازد) كه براى الزام طرفين به حضور در محضر جهت امضاى دفاتر رسمى مى باشد و به اصل معامله ارتباطى ندارد، موجب بطلان معامله مى گردد؟

ج: هو العالم; 1) ادعاى غبن به تخيّل اين كه بعد از معامله ترقى قيمت نموده، مسموع نيست و لغو است و اگر ادعاى غبن نموده كه در آن وقت قيمت زيادتر بوده است، در صورتى كه اسقاط خيارات شده است باز ادعا بيهوده است، و اگر اسقاط خيار نشده است، چنانچه نمى تواند اثبات غبن نمايد، حرفش بى اثر است. بلى در صورتى كه اثبات كند غبن حين المعامله و اسقاط خيار هم نشده باشد، آن وقت خيار غبن داشته و مى تواند معامله را فسخ كند. 2) و اما شرط مذكور چنانچه در حين معامله شرط شده است لازم است به آن عمل شود والا شرط ابتدايى است و لازم الوفا نيست.

س 296: مفهوم بيع در شرع مقدس چگونه بيان گرديده است؟

ج: هو العالم; تبديل مال به مال _ يا تمليك

شىء به عوض.

س 297: به مفاهيم ذيل بيع اطلاق مى گردد؟

در تحقق بيع كه كتابت گرديده و ذيل آن را دو نفر شاهد امضاء نموده اند، اين مبايعه اثبات مى شود يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه به طريقى باشد كه در مبايعه نامه ذكر شده است، بلى، مبايعه اثبات مى شود.

س 298: حدود سه ماه پيش سه دانگ از شش دانگ نمايشگاه و فروشگاه مبل را از شخصى خريدارى كردم و طبق ورقه ضميمه دو نفر ذيل آن را امضاء نمودند و در ورقه ضميمه، فروشنده حق فروش و استفاده از نمايشگاه و فروشگاه مربوطه را به خريدار اجاره داده، با توجه به عرايض بالا اين بيع از نظر شرعى صحيح است يا فروشنده مى تواند مبايعه اى را كه دو نفر شاهد ذيل آن را امضاء نموده اند باطل اعلام نمايد.

ج: هو العالم; بيع صحيح است و بايع حق اعلام بطلان را ندارد.

س 299: شركتى نسبت به فروش محصولات مختلف اقدام نموده است. بدين ترتيب كه هر شخص مى تواند به طور حضورى يا غير حضورى مبادرت به خريد اين محصولات از شركت و يا شعب آن بنمايد. شركت براى فروش اجناس دو پيشنهاد براى مشتريان در نظر دارد:

1_ هر شخص مى تواند مبلغ هر نوع جنس و يا كالاى مورد نظر را تماماً پرداخت نمايد و كالاى مذكور را از طريق پست يا حضورا دريافت نمايد. 2_ نفراتى كه يا شركت قرارداد منعقد مى نمايند به عنوان بازارياب فعاليت مى نمايند و به هر ميزان كه اجناس شركت را به فروش برسانند و يا مشترى معرفى نمايند شركت درصدى از سود فروش اجناس

را براى بازارياب در نظر مى گيرد كه اين درصد مى تواند نقدى و يا به صورت كالا در اختيار بازار ياب قرار گيرد. همچنين شركت براى مشتريان و يا بازارياب ها حق انصراف قائل شده است. 1_خريداران كالا مى توانند جنس مورد نظر را به شركت و يا شعب آن عودت دهند و شركت پس از كسر هزينه هاى جانبى (پست و...) الباقى مبلغ مذكور را مسترد مى گرداند. 2 بازارياب در هر مرحله مى تواند از ارائه فعاليت انصراف داده و الباقى طلب خود را كالا يا وجه نقد دريافت نمايد. با توجه به مشروح طرح و اهداف آن خواهشمند است اعلام فرمايند خريد و فروش محصولات شركت از طريق ذكر شده و پرداخت كمسيون شركت به نفرات بازارياب شرعاً جايز است يا خير؟

ج: هو العالم; معامله مذكوره با تمام تفصيلى كه ذكر شده است صحيح است هم از حيث بايع كه شركت است و هم از حيث واجد بودن قيود معتبره در بيع نقد و نسيه و هم از حيث شرط ضمن العقد هيچ اشكالى ندارد.

س 300: احتراماً در اين مسأله چه مى فرماييد چنانچه بعد از ايقاع عقدالبيع، بايع به علت جهل به قيمت عادله حين المعامله احساس نمايد كه در معامله على نحو الفاحش مغبون شده است. شرعاً ولايت در فسخ بيع و تملك مجدد مبيع را دارد يا خير و چنانچه فقط اسقاط غبن شده باشد، لكن غبن از مرتبه و درجه فاحش باشد، در اين صورت نيز فسخ معامله براى بايع جايز است يا خير؟

ج: هو العالم; در صورتى كه اسقاط خيار غبن ننموده و بعد از معامله

متوجه شود كه مغبون شده است، خيار فسخ دارد و اگر اسقاط نموده، ولى توجه به فاحش بودن نداشته و قيد نكرده است كه مرتبه خاص از غبن را اسقاط نمايد، بلكه اسقاط مطلق است، در اين صورت حق فسخ معامله را ندارد.

س 301: اگر كسى براى فروش محصولات شركتى بازاريابى كند و پورسانت بگيرد، حكم شرع مقدس اسلام در خصوص خريد از اين شركت و گرفتن پورسانت كه به عنوان حق الزحمه است را اعلام و در زير برگه مكتوب فرماييد.

ج: هو العالم; مورد عمل يعنى خريد از شركت و گرفتن حق الزحمه اگر كار ديگرى نباشد مانند اينكه پورسانت را جزء ثمن قرار دهد و از مشترى بگيرند، بدون آنكه به او بگويند، جايز است خلاصه اين عمل اشكال ندارد.

س 302: مورد معامله: تمامى يك باب خانه و حياط آن به مساحت 900 متر مربع واقع در شهر علامرودشت كه حدود اربعه جغرافيايى آن شمالا به كوچه، جنوباً به منزل غرباً به منزل ورثه مرحوم و شرقاً به كوچه منتهى مى شود و تجهيزات و منضمات آن آب و برق و چند اصله نخل مى باشد.

ثمن معامله كلاً مبلغ سى و پنج ميليون ريال معادل سه ميليون و پانصد هزار تومان مى باشد كه مبلغ مذكور نقداً و طى چكى توسط خريدار به فروشنده پرداخت گرديده است.

صيغه شرعى بيع بين طرفين جارى شد و اسقاط كافه خيارات خصوصاً خيار غبن فاحش از طرفين به عمل آمد و اين مبايعه نامه كه در بردارنده بيع قطعى شرعى واقع شده با توجه به مادتين 338 و 339 قانونى مدنى و ماده 10 همان قانون بين

طرفين (فروشنده و خريدار) امضاء و مبادله شد و اين سند مشتمل بر دونسخه با اعتبار واحد مى باشد كه يك نسخه از آن به فروشنده و نسخه ديگر نيز به خريدار تحويل گرديده است.

ضمناً طرفين باعلم و اطلاع از كميت و كيفيت معامله بدون اكراه و اجبار و با رضا و رغبت كامل اين مبايعه نامه را امضاء و حق هرگونه دعوى و يا اعتراض بعدى را از خود سلب و ساقط نمودند.

با توجه به محتويات اجاره نامه و مبايعه نامه اى (كه تصوير آن به ترتيب در ظهر و بالاى اين ورقه مشخص مى باشد)، اين سؤال مطرح است كه: چنانچه فروشنده مضطر بوده و قيمت مورد معامله بيش از مبلغ مندرج در مبايعه نامه مذكور باشد و خريدار نيز قصدش اين باشد كه در صورت اجراء شدن كليه شروط و ضوابط اجاره نامه از سوى فروشنده يا مستاجر، در وقت معينى مورد معامله را به همان مبلغ خريدارى شده به فروشنده مسترد نمايد آيا از نظر شرعى چنين معامله اى صحيح است يا خير؟ و آيا خريدار يا مؤجر حق مطالبه اجاره طبق قرارداد دارد يا خير؟

ج: هو العالم; اضطرار سبب بطلان معامله نيست، و قصد تنها هم مادامى كه انشاء يعنى معامله يا شرطى نباشد در معاملات اثر ندارد بنابراين معامله مذكور صحيح است و مؤجر حق مطالبه اجاره را طبق قرارداد دارد.

س 303: نتيجه قرارداد تايم شر (بيع زمانى) مالك شدن شخص بر ملكى در زمان معين و محدودى همچون ماه خرداد در هر سال است و در غير اين زمان هيچ حق مالكيتى بر عين و منافع آن ندارد.

با گسترش اين نوع قراردادمسائل و پرسش هاى گوناگونى درباره آن وجود آمده است، مستدعى است پاسخ سوالات ذيل را حتى المقدور با ذكر دلايل مرقوم فرماييد.

الف) با توجه به اينكه اين نوع قرارداد در عرف، خريدو فروش تلقى مى گردد، آيا از جهت فقهى نيز مى توان آن را در قالب عقد بيع محقق ساخت؟

ب) با عنايت به عدم تبعيت عقد صلح در احكام و شرايط از ساير عقود آيا مى توان قرارداد ياد شده را در قالب عقد صلح ابتدايى، منعقد كرد؟

ج) آيا مى توان قرارداد فوق را كه به نظر مى رسد فاقد منع عقلى، عرفى و شرعى است، به عنوان عقدى جديد و مستقل پذيرفت؟

د) آيا مالكان مشاع در صورت توافق بر افراز و تقسيم ملك خود مى توانند آن را بر اساس زمان تقسيم نمايند، به گونه اى كه هر يك مالك ملك در بخش خاصى از زمان همچون ماه خرداد باشد؟

ج: هو العالم; 1) اين قرارداد ولو متعارف نبوده و لذا فقهاء ادعاء انصراف احل البيع از آن مى نمايند، ولى ما چون اينگونه انصرافات را مانع از تمسك به اطلاق نمى دانيم و لذا مانعى از صحت آن قرارداد به عنوان بيع نمى دانيم.

2) قرارداد را به عنوان صلح و با اباحه به عوض (كه معامله مستقلى است) مى توان تصحيح نمود.

3) و نيز به عنوان عقد مستقل مى توان تصحيح نمود و عمومات از قبيل اوفوا بالعقود نيز دال بر صحت آن است.

4)تبديل ملك مشاع البته به عنوان تقسيم راهى ندارد، ولى چون در ملك مشاع به نظر ما مملوك همه مال است به ملكيت ناقصه، _

مى توان با اين گونه مبادله به عنوان مصالحه يا اباحه به عوض به آن نحو كه اشاره كردند معامله نمود.

س 304: شخصى مبلغى را نزد كسى دارد و آن شخص سال ها با آن مبلغ كار كرده است. آيا سود آن مبلغ به كدام يك تعلق دارد؟ (البته آن مبلغ به صورت قرض نبوده است و آن شخص اجازه كار كردن با آن مبلغ را نداشته است.)

ج: هو العالم; چنانچه با عين آن پول معامله كرده باشد، صحت آن معاملات منوط است به اجازه صاحب پول و منافع و سود آن هم مال صاحب پول است.

س 305: در صورتى كه سود، متعلق به صاحب پول باشد، آيا تصرف در آن بدون رضايت وى جايز است؟

ج: هو العالم; در فرض عدم رضايت، جايز نيست.

س 306: آيا مضاربه در اسكناس جايز است يا مختص به طلا و نقره مى باشد.

ج: هو العالم; مضاربه در اسكناس جائز است .

س 307: در صورتى كه جايز نباشد آيا آنچه را كه شخص تصرف كند، غاصبانه و حرام نيست؟

ج: هو العالم; معنى غصب تسلط بر مال غير بدون رضايت او است. پس حتماً غصب و حرام است.

س 308: اگر در رابطه با اين مال اعم از عبادى و غيرعبادى اعمالى را انجام داده است چه صورتى دارد؟

ج: هو العالم; اعمال با عين اين پول ها، عبادى باشد يا غيرعبادى، جايز نيست و حرام است.

س 309: خريد و فروش چك به طور مطلق چه حكمى دارد، و همينطور كم كردن چكى كه انسان بابت طلب خود از ديگرى دارد آيا جايز است به كمتر به خود طلب كار يا فرد ديگرى

فروختن يا كلا جايز نيست. مشروحاً بيان فرمائيد.

ج: هو العالم; خود چك ماليت ندارد. اگر از كسى طلب دارد و چك گرفته، آن چك را به كسى ديگر بفروشد قهراً دين را به كمتر مى فروشد، اين معامله اشكال ندارد، چك بى محل را نمى تواند بفروشد، ولى جايز است به خود طلب كار بفروشد.

س 310: حيل شرعيه در باب ربا به نظر حضرتعالى جايز است يا خير، و اگر كسى نياز به پول نقد داشته باشد آيا جائز است جنسى را با قيمت بيشترى از صاحب پول بخرد و مجدداً به قيمت نقد و ارزانتر به صاحب پول بفروشد و به وجه نقد كه نياز دارد برسد يا جايز نمى باشد.

ج: هو العالم; چنانچه در ضمن بيع اول شرط بكند كه نقداً به كمتر بفروشد بيع باطل است و همچنين اگر نقد يا مؤجل باشد بعد از حلول اجل باطل است والا صحيح است.

س 311: معامله با افراد كافر غير حربى، اعم از كسانيكه در كشور اسلامى زندگى مى كنند و در پناه مسلمانان هستند يا در كشور غير اسلامى هستند چه حكمى دارد.

ج: هو العالم; معامله با كافر اشكال ندارد.

س 312: اسكناس كه جزء معدودات است و قرض دادن آن به زيادتر ربا و حرام مى باشد آيا اگر آن را به قيمت بيشتر بفروشند مثلا يك ميليون تومان را به يك ميليون و صد هزار تومان بفروشند جائز است يا حرام .

ج: هو العالم; بنظر ما اگر نسيه به قيمت بيشتر بفروشد جايز نيست.

س 313: سپرده هاى بانكى كه بانك مدعى است در آنها معامله انجام مى دهد و على الحساب سودى

به سپرده گذار مى دهد يا پولى كه بانك به عنوان مضاربه به افراد مى دهد و سود مى گيرد، از نظر شرعى چه حكمى دارد و اگر به نظر حضرت عالى اشكال دارد، راه حلّى بيان فرمائيد.

ج: هو العالم; سپردهاى بانكى و ربحى كه بانك مى دهد اشكال ندارد و حلال است و اما پولى كه بانك مى دهد، چنانچه شرايط مضاربه رعايت شود، حلال است.

س 314: در بازار متداول شده جنس را اينگونه معامله مى كنند مى گويند نقد مثلا صد تومان يك ماهه صدو ده تومان و دو ماهه صد و بيست تومان و... بعد جنس را براى مشترى مى فرستند و مشترى يكى از اينها را انتخاب مى كند يا نقد و يا نسيه آيا چنين معامله اى صحيح است يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه اول معامله نباشد، بلكه مقاوله و وكيل كند صاحب مال، مشترى را كه يكى معين را انتخاب كند و بعد معامله را بر آن قرار دهند، اشكال ندارد.

س 315: قريه اى كوچك است، نصف زمين هاى زراعتى آن با نصف آب مال يك نفر است و نصف ديگرش متعلّق به چند نفر است و ماليات از طرف حكومت بين آن شخص با ديگران نصف شده است و رجع در آن زمين حق موات و آبها چشمه ها تصرف نمائيد چه حكم دارد آيا طبق زمين ها زراعتى تصرف نمائيد يا خير لطفاً جواب مرقوم فرمائيد.

ج: هو العالم; ماليات بر ملك است نه بر مالك، بنابراين بايد مالكين به نسبت مالشان بپردازند و به هر تقدير ماليات ربطى به تصرف در چشمه ها ندارد، بايد طبق زمينهاى

زراعتى تصرف نمايند.

س 316: در پيمان مشاركتى، ضمن عقد خارج لازم شرط شده، آيا يكى از طرفين پيمان مشاركت مى تواند بدون جلب نظر و توافق شريك، پيمان را لغو نمايد.

ج: هو العالم; پيمان مشاركتى چنانچه شرائط شركت عقديه را واجد باشد خود آن عقدى است لازم و اگر واجد شرايط نباشد چنانچه آن گونه كه شرط شده است در ضمن عقد لازم خلاف مشروع نباشد نيز يك طرف نمى تواند پيمان را بهم بزند.

س 317: اگر قيمت جنسى (مثلا فرشى) 20 هزار تومان باشد و انسان آن را از كسى به صورت نسيه با دادن پنج چك مدّت دار 5 هزار تومانى بخرد و همان جنس را به صورت نسيه با گرفتن شش چك 5 هزار تومانى به فرد ديگرى بفروشد آيا معامله اوّل و دوّم صحيح يا باطل است ؟

ج: هو العالم; هر دو معامله صحيح است.

س 318: آيا حق زارعانه يا اولويّت رعيّتى كه اقتباسى است كاملا عرفى كه مورد شناسايى قانونگذار نيز قرار گرفته و بر مبناى آن، صاحبان چنين حقوقى در قبال واگذارى آن، مبالغى از مالك زمين (نوعاً به هنگام انتقال ملك) اعمّ از آنكه قرار دادى وجود داشته باشد يا نه مى گيرند، شرعاً و قانوناً قابل مطالبه است يا نه؟

ج: هو العالم; ظاهر سئوال اين است كه اين حق مانند حق سرقفلى است، چنانچه امر عرفى عام و قانونى باشد، پس زارع كه زمين را از مالك اجاره مى نمايد يا با معامله ديگرى زمين را به زارع مى دهد يك شرط صريح يا ضمنى در عقد است كه مالك اگر بخواهد ملك را انتقال

بديد بايد حق زارع را بدهد- در اين صورت بايد مالك حق زارع را خصوص در صورت شرط صريح بدهد.

س 319: فروختن طلاجات (انگشتر، پلاك، مدال) به مردان با در نظر گرفتن اينكه خودشان از آنها استفاده مى كنند آيا شرعا جايز است يا نه؟

ج: هو العالم; انگشتر طلا براى مرد حرام است. فروختن آن، اگر به قيمت طلاى آن بفروشيد، جايز است اگر هيئت انگشتر هم جزء مبيع باشد، جايز نيست و معامله به آن مقدار هم باطل است، مگر آنكه هيئت آن مشترك بين انگشتر زنانه و مردانه باشد در آن صورت از آن حيث هم اشكال ندارد و از جهات ديگر هم كه جايز است.

س 320: در صنف زرگرى مرسوم شده است روى دست خانم دستمال مى اندازند و النگو يا بازوبند مى اندازند. سؤال اين استكه اگر بدون ريبه اين كار انجام شود اشكال شرعى دارد يا نه؟

ج: هو العالم; خير، اشكال ندارد.

س 321: حضرتعالى چه مى فرماييد در مورد كارمندان بانكها آيا كار كردن در بانكها با عنايت به وضعيت موجود معاملات صحيح مى باشد يا خير؟

ج: هو العالم; كاركردن كارمند چون منحصر به كار خلاف شرع نيست، اشكال ندارد. حقوقى هم كه مى گيرند حلال است به شرط آنكه پول مقابل كار حرام نگيرند كه ظاهراً چنين است.

س 322: فردى براى دريافت وام از بانك به فروشنده مراجعه مى كند و بدون اينكه معامله اى انجام دهند درخواست فاكتور فروش جهت ارائه به بانك مى كند، دادن چنين فاكتورى جايز است يا خير؟

ج: هو العالم; جايز نيست مگر با اجازه مصدر امر در بانك.

س 323: فردى از فروشنده

جنس خريده و فاكتور خود را پس از چند ماه يا حتى يك سال اخذ نكرده، اگر براى دريافت وام، درخواست فاكتور نمايد صدور آن جايز است يا خير؟

ج: هو العالم; دادن فاكتور به تاريخ سال قبل مانعى ندارد و به تاريخ فعلى جايز نيست.

س 324: فردى معامله اى به مبلغ دويست هزار تومان انجام مى دهد و براى دريافت وام فاكتورى به مبلغ پانصد هزار تومان درخواست مى كند. صدور چنين فاكتورى جايز مى باشد يا خير؟

ج: هو العالم; جايز نيست.

س 325: اگر در ضمن عقد معاملات با انسان شرط شود كه وضوء بگيرد يا غسل كند يا نماز بخواند، بيان نماييد آيا از نظر فقهى اولاً اين شرط صحيح يا باطل است؟

ج: هو العالم; صحيح است.

س 326: ثانياً عمل نمودن به شرط فوق چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; واجب است.

س 327: دخول در حمام و استفاده از آب سقاء و مسافر خانه و هتل ها داخل در چه عقدى است؟

ج: هو العالم; داخل در عقد اباحه به عوض است كه ما آن را مفصل در كتب فقهيه با ادله صحت و لزوم آن نوشته ايم.

س 328: وجوهى كه در بانك ها به قصد محفوظ ماندن، نه سود بردن گذاشته مى شود. ولى هنگامى كه مى خواهيم دريافت كنيم، متصديان بانك مبلغى كه خودشان حساب نموده اند، اضافه بر اصل پول به صاحب وجوه مى دهند. آيا اين مبلغ حلال است يا نه؟

ج: هو العالم; حلال است.

س 329: استفاده كردن از نوشابه ها و مواد خوراكى كه از خارج از كشور وارد مى شود چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; خوردن آنها به غير

از گوشت جايز است.

س 330: در روستاى غريب دوست يك باب اطاق است. معمرين مى گويند زمان قبل دكّة القضاء بوده، بعد در زمستان مردم آنجا جمع مى شدند مسئله مى گفتند، مرثيه خوانى و ذكر مصيبت مى كردند. فعلا مورد نياز اين قبيل مسائل نيست. جاى خوب ديگرى درست كردند، و آنجا خراب شده است آيا مى شود فروخت يا نه؟

ج: هو العالم; بلى، مى شود فروخت و پول آن را صرف امور خيريه بنمايند.

س 331: مالى كه از راه قاچاق كالاى مباح در جمهورى اسلامى تحصيل شود آيا حلال است؟ يا فقط جايز نيست؟ يا غير آن؟

ج: هو العالم; خلاف موازين حكومت چه اسلامى و چه غيراسلامى نبايدانجام شود والا اختلال

نظام مى آيد.

خيارات

س 332: در خيار رؤيت به تخلف وصف، چه شرط بدل كند يا نكند، آيا مشترى خيار دارد يا نه؟ و آيا اين خيار در غير بيع جارى است يا نه؟

ج: هو العالم; خيار رؤيت در مورد شرط ضمن عقد ثابت است و مختص به بيع نيست.

س 333: 1) آيا مغبون اختيار دارد بيع داراى غبن غير فاحش را فسخ نمايد؟ 2) آيا مغبون اختيار دارد بيع داراى غبن فاحش را فسخ نمايد؟ 3) آيا خيار فسخ براى مغبون از هنگام عقد ثابت است، يا آن كه در وقتى كه غبن را بفهمد، خيار فسخ پيدا مى شود؟

ج: هو العالم; 1) در بيع داراى غبن غيرفاحش (مراد از غير فاحش آن است كه عقلاء آن را غبن نمى شمارند و معامله را به مثل آن فسخ نمى كنند) خيار ثابت نيست. 2) بلى، مغبون مختار است در مورد

غبن فاحش معامله را فسخ كند. 3) خيار از وقت عقد ثابت است.

قرض

س 334: به شخصى بدهكارى داريم و بعد از جست و جوى بسيار از يافتن او نااميد شده ايم. در اينجا پول طلب تأثير به سزايى در زندگى شخص طلبكار دارد. وظيفه ما چه خواهد بود؟

ج: هو العالم; پول مذكور مجهول المالك است بايد به مجتهد رجوع شود چنان چه آن شخص مستحق است، مجتهد از طرف مالكش صدقه به او بدهد، مشروط به اين كه اگر صاحبش پيدا شد عوض آن به او داده شود.

س 335: شخصى مبلغ صد هزار تومان به يك نفر كاسب مى دهد و شرط مى كند كه هر ماه پنج هزارتومان بدهد، آيا گرفتن پول مذكور جايز است؟

ج: هو العالم; چنانچه قرض باشد حرام است، و اگر مضاربه باشد، با رعايت شرايط جايز است.

س 336: فروختن يك چك نهصد تومانى نقد، به چك هزار تومانى يك ماهه چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; به نظر من حرام است و رباى در بيع است. اگر چه اسكناس مكيل و موزون نيست ولى فروختن معدود و مطلق غيرمكيل و موزون به زياده نقداً اشكال ندارد، ولى به طور نسيه جايز نيست.

س 337: مبالغ دير كردى كه بانكها، موسسه هاى اعتبارى و صندوق هاى قرض الحسنه براى وام مى گيرند چه صورت دارد؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد.

ربا

س 338: در محل ما رسم است شخصى كه پول قرض مى كند يا مقدارى گندم مى گيرد اگر سر موعد نتواند باز پرداخت كند طلبكار آن مبلغ يا جنس را دو برابر مى كند. باز سر مدت نداد به همان مقدار بالا مى برد. آيا اين صحيح است؟

ج: هو العالم; خير صحيح نيست، چون

ربا است.

س 339: لطفاً معنى فقهى ربا را مرقوم بفرماييد؟ آيا اين نوع قرض الحسنه ها و وام هاى با بهره در بانك هاى معمول، شرعى مى باشد؟

ج: هو العالم; ربا قرض دادن به شرط زيادى است، ولى سودى كه بانك به سپرده ها مى دهد، ربا نيست و حلال است.

س 340: عدّه اى با هيئت به زيارت حضرت امام رضا(عليه السلام) مشرّف مى شوند و گردانندگان هيئت در اثر بى توجهى از افراد رباخوار نيز ثبت نام به عمل مى آورند. تكليف بقيه در اين مورد كه با آنها هم غذا و هم منزل مى شوند (پول همه مخلوط مى شود) چيست؟

ج: هو العالم; براى بقيه اشكال ندارد.

رهن و اجاره

س 341: موجر و مستأجرى كه با هم خانه را معامله مى كنند، مثلا مبلغ دو ميليون رهن و ماهيانه مبلغ پانزده هزار تومان اجاره و طرفين قولنامه را در بنگاه امضاء مى نمايند به دليل تعميرات منزل و موجود نبودن پول كامل رهن فقط 200 تومان از مستأجر به موجر پرداخت مى گردد. الباقى رهن و كليد منزل بين طرفين قبض و اقباض نمى گردد و به دليل شرط و شروط مستأجر و شرايط خاص موجر، طرفين توافق مى كنند از خير معامله بگذرند كه مى گذرند. در اين حالت آيا حق العملى كه بنگاه معاملات دريافت نموده بايد مسترد نمايد يا خير؟ البته مستمسك بنگاه در اخذ حق الزحمه، بندى از قرار داد است كه فسخ و اقامه تأثيرى در ميزان حق الزحمه نخواهد داشت. اميد است با اظهار نظرتان ما را راهنمايى فرماييد.

ج: هو العالم; با خصوصياتى كه نوشته ايد، حق العمل

بنگاه بايد داده شود به همان گونه كه مرسوم است و قيد مى شود كه هر دو طرف معامله يا يك كدام هر نحو كه در قرار داد ذكر مى شود.

س 342: مستاجرى آپارتمانى را براى 12 يا 18 ماه از موجر اجاره مى كند و تنها موجر براى 12 ماه از او بابت اجاره بها 6 عدد چك مى گيرد، پس از گذشت حدود سه ماه موجر به مستاجر اعلام مى نمايد محل اجاره را خودم به علت بيمارى همسر نياز دارم و بيش تر از 12 ماه به فكر اقامت در در مورد اجاره نباشيد و مجدد موجر با تشديد بيمارى همسر خود، حدود دو ماه قبل از اتمام 12 ماه به مستاجر اعلام تخليه در موعد 12 ماه مى نمايد. مستاجر اعلام مى كند به بنگاه سپرده است با اين صحبت براى موجر محرز مى شود كه مستاجر در اتمام 12 ماه مورد اجاره را تخليه و تحويل مى دهد. ليكن بعد از 12 ماه مستاجر دلايل موهوم مى آورد و حاضر به تخليه مورد اجاره نمى باشد به نظر مى رسد حركت مستاجر غصب مال موجر مى باشد و به مستاجر اعلام غصبى بودن اقامت خود و خانواده اش را در محل مورد اجاره مى نمايد. خواهشمند است حكم شرع مقدس را در اين مورد اعلام فرماييد.

ج: هو العالم; در مدتى كه آپارتمان اجاره شده است و مستاجر تاخير در اداء مال الاجاره ننموده است، موجر حق ندارد مستاجر را بيرون كند و رضايت و عدم رضايت او هيچ اثرى ندارد. بلى، اگر مستاجر تاخير در اداء مال الاجاره بنمايد موجر

حق فسخ دارد و در صورت فسخ رضايت او در ماندن مستاجر در آپارتمان شرط است و با عدم رضايت، اقامت مستاجر در آن خانه غصب و حرام است و اما بعد از انقضاء مدت اجاره چنانچه در حين اجاره مالك حق سرقفلى را به او با پول يا بدون آن واگذار كرده است، باز موجر نمى تواند مستاجر را به زور بيرون كند، ولى چنانچه موجر سرقفلى را به مستاجر نداده است، مستاجر حق ندارد ولو يك ساعت در خانه بدون رضايت موجر بماند و ماندنش حكم غصب دارد.

س 343: شخصى مكانى را به 250هزار تومان اجاره مى دهد ولى براى آن كه اداره دارايى براى او ماليات كمترى بنويسد او در برگه دارايى مبلغ را 150 هزار تومان ذكر مى كند. حكم اين عمل چه مى باشد و آيا موظفيم مبلغ اصل را اطلاع دهيم؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد و موظف به اطلاع دادن مبلغ نيستيد.

ازدواج (نكاح)

س 344: روحانى عقد دختر را با اصرار داماد بدون احراز رضايت دختر و پدر دختر مى خواند. بعد اعلام مى كند عقد باطل بوده. آيا اثبات بطلان مى شود؟ يعنى اين عقد باطل است يا خير؟ در صورتى كه بعد از عقد فضولى دختر امضاء كند و عاقد اعلام بطلان نكند؟ حكم چيست؟

ج: هو العالم; عقد صحيح است. ولى اگر عاقد بگويد عقد باطل بوده يا آن كه دختر امضاء نكند و رد كند، عقد باطل است.

س 345: دختر در طول يك سال شوهرش عنين بوده و از او جدا شده و سپس آن شوهر، زن گرفته و از او اولاددار شده، آيا اين دختر

مى تواند بدون طلاق شوهر كند يا بايد طلاق بدهند، آنگاه شوهر نمايد؟

ج: هو العالم; خير، نمى تواند چون معلوم مى شود عنّين به آن معنى كه زن مى تواند فسخ كند و احتياج به طلاق نباشد، نبوده. البته اين در صورتى است كه آن زن با دخول حامله شده باشد.

س 346: با عرض پوزش از محضر رفيع حضرتعالى همانگونه كه مستحضريد شرايط اقتصادى و مالى جامعه به نحوى است كه تحمل آن براى اقشار آسيب پذير كه اكثريت جامعه ما را تشكيل مى دهند دشوار مى باشد و مرد خانواده براى جوابگويى مخارج زن و فرزندان و... مى بايست كه با تحمل كارهاى سخت و طاقت فرسا يا اضافه كار روزانه و يا پذيرش مشاغل دوم همچون سرايدارى و نگهبانى و... بتواند بر مخارج فايق آيد. حال با تحمل اين مشكلات وقتى به منزل مى آيد و مى بيند كه امور منزل و خانه دارى و بچه دارى و.. لنگ است و خانم خانه در جواب اين كاستى ها با استناد به احاديث حضرات ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين مى گويد (بنده هيچ وظيفه اى ندارم مگر اينكه به من اجرت بدهيد) و يا (به كسى ديگرى بگوييد كه اين كارها را انجام دهد مگر من كنيز شما هستم) و خانم خانه با كوچكترين حرفى زود قهر كرده و مرد خانه را از حق شرعى زوجيت (تمكين) محروم مى كند...

خواهشمند است تكليف مرد خانواده و زن خانواده را دراين خصوص روشن فرماييد و به خاتم شريف ممهور فرماييد؟

ج: هو العالم; چند مسأله است 1_ بر مرد واجب است كه مخارج زندگى زوجه را

در آن مقدار واجب بدهد. اگر زوجه بگويد من اجرت مهيا كردن مى خواهم حق دارد، ولى مرد در زندگى معمولى زيادتر از واجب تهيه مى كند چه خوراك چه لباس و مى تواند آن زيادتر را به حساب اجرت كار زن حساب كند. 2_ در زندگى مشترك همان گونه كه تا حال رسم بوده است، غذا و خوراك خانه و تهيه مواد به عهده مرد است و زن كار خانه را انجام مى دهد. خانم شما اگر روايت بلد است بگوييد زندگى فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را ملاحظه كند. 3_ خروج زن از خانه بدون اجازه مرد جايز نيست. 4_ عدم تمكين از عمل زناشويى حرام است مگر آنكه مرد در نفقه كوتاهى نموده و نفقه ندهد. 5_ اساسا تا حال شرط ضمن العقد كلى در حين عقد ازدواج بر اين است كه در زندگى مشترك كار بيرون خانه و تهيه مواد خوراكى با مرد است و كار خانه با زن، چنانچه بخواهند خلاف اين عمل شود بايد در حين عقد يا بعداً در ضمن عقد لازمى شرط كنند والا زن حق اجرت گرفتن ندارد. در خاتمه به هر دو يعنى زوج و زوجه توصيه مى كنيم در زندگى مشترك رعايت همه موازين شرعيه را بنماييد كه هم در دنيا و هم در آخرت سعادتمند خواهيد بود.

س 347: اگر زن در رحم خود عيبى داشت كه بچه دار نمى شود و شوهر شرط كرده بود كه عيب نداشته باشد و او نگفت. بعد از ازدواج، زوج فهميد. آيا زن مقصر است و در صورتى كه مرد بخواهد زن دوم بگيرد و در آن

مناطق به او نمى دهند، آيا بر اين زن واجب است زنى براى او پيدا كند تا بچه دار شود يا نه؟

ج: هو العالم; زن مقصر است ولى واجب نيست بر او زن پيدا كند. ولكن خود مرد مى تواند عقد زن اول را فسخ كند يا طلاق دهد و زن ديگر بگيرد.

س 348: اگر زن مسلمان با مرد غيرمسلمان در خارج از كشور ازدواج كند و اينكه اين ازدواج ازلحاظ شرعى جايز نيست و زن به اين امر نيز جاهل بوده و ثمره اين ازدواج چند فرزند مى باشد، اولا وضعيت شرعى اين فرزندان چگونه است؟ و ثانيا اين زن مى تواند به علت جايز نبودن اين ازدواج بدون كسب طلاق از آن مرد غيرمسلمان با يك مرد مسلمان ازدواج كند؟

ج: هو العالم; فرزندان چون از وطى به شبهه است حرام زاده نيستند، و از حيث اسلام و كفر چون فرزند تابع اشرف ابوين است محكوم به اسلامند تا موقعى كه خودشان بتوانند تشخيص بدهند.

و اين زن هم بعد از فهميدن حكم براى جدا شدن احتياج به طلاق ندارد و مى تواند با يك مرد مسلمان ازدواج كند نهايت بايد عده نگه دارد و بعد از تمام شدن عده ازدواج صحيح است.

س 349: احتراماً به استحضار مى رساند اينجانب... كه در مورخه 9/4/70 با دختر خانمى ازدواج نمودم. كه حاصل اين ازدواج يك فرزند پسر دوازده ساله است و در تاريخ 15/8/79 طلاق خلع دادم و در مدت عده، زوجه اينجانب مراجعه و گفتند: مهرى را كه بخشيدم، نبخشيده و رجوع كردند كه من هم رجوع او را قبول كردم و به خاطر احتياط

شرعى، خودمان هم از روى رساله صيغه عقد را خوانديم كه متأسفانه همسر به خاطر مخالفت خانواده اش با ثبت رجوع مخالفت مى كرد. بعد از هفت ماه باز هم بر اثر حساسيت زوجه كه خداى ناكرده گناه نباشد باز هم صيغه عقد را خوانديم و در عرض اين مدت تا مورخه 26/9/82 رابطه زناشويى داشتيم كه هم شهود رجوع وجود دارد و هم گواه ارتباطات و رفت و آمدهاى شرعى.

فرزندم بسيار عاقل با هوش است و از لحاظ شرعى بالغ مى باشد و او هم شاهد همه جريانات و حتى يك بار هم ناخواسته همبستر شدن ما را ديده و خانواده همسرم زن شرعى من را در تاريخ 30/9/82 چهار روز قبل از آخرين رابطه زناشويى ما به عقد شخص ديگرى درآورده اند. چون پايبند مسائل شرعى نيستند و احكام مبين اسلام و قرآن را قبول ندارند و زن و شوهر را فقط با شناسنامه قبول دارند و زن اينجانب را با تهديد به مرگ مجبور به ازدواج با شخص ديگرى نمودند و او را به خلاف شرع و گمراهى وادار كردند و او را اغفال نمودند و در زمان خواستگارى خودم و ديگران با آن مرد خدانشناس صحبت كرده و حقايق را به او گفتيم. ولى متأسفانه او هم پايبند شرع نبوده، حتى مقدسات را مورد تمسخر قرار داده زيرا كه او مردى بى نماز و شراب خوار است و اعتقادى به دين و مذهب نداشته و هم اكنون زنم در برابر خانواده ام حقيقت را گفته است و مى گويد، ولى در جاى ديگر انكار مى نمايد. حال درخواست فتواى مسأله ذكر

شده را دارم.

ج: هو العالم; به اين گونه كه نوشته ايد اين زن زوجه شما است صيغه خواندن هم لازم نبود زن كه رجوع به مهر كرده شما هم مى توانستيد بدون صيغه خواندن هم بسترشويد و عقد دومى باطل بوده و عملش هم زنا و خلاف شرع بوده خداوند همه را هدايت كند و به شما توصيه مى كنم كه در موقع همبستر شدن مواظب باشيد كه كسى بخصوص فرزندتان شما را نبيند.

س 350: آيا اذن شوهر براى خروج از منزل، در هر خروج بايد احراز شود؟ ياهمين كه بداند راضى است، مى تواند خارج شود؟

ج: هو العالم; علم به رضايت كافى است.

س 351: چرا مادر زن انسان نمى تواند دختر دخترش را شير بدهد، والا بر شوهرش حرام مى گردد، ولى دختر پسرش را مى تواند و حرمت بر زوجش پيدا نمى كند.

ج: هو العالم; براى اينكه از احكام رضاع يكى عدم جواز نكاح پدر مرتضع در اولاد مرضعه است. چنانچه جدّه شير بدهد دختر دخترش را، پدر او كه شوهر دخترش است نمى تواند ازدواج با اولاد مرضعه بنمايد كه زنش اولاد جده مرضعه است و اين علت در شير دادن به دختر پسر جارى نيست .

احكام عقد موقت (صيغه)

س 352: به نظر شما آيا اين كار به صلاح است كه جوانى 21 ساله كه امكان ازدواج دائم ندارد، براى جلوگيرى از وقوع گناه و كاهش آتش شهوت با زنى يائسه صيغه كند؟

ج: هو العالم; بسيار كار خوبى است و صلاح است.

س 353: خطرات و محظورات اين كار چيست ؟

ج: هو العالم; خطرى ندارد. مگر اينكه مى گويند در صورتى كه خيلى

پير باشد مجامعت با او مضر است و رفع اين هم ممكن است كه جماع با وسيله مخصوص نمايد يا اينكه دفع شهوت با استمتاعات ديگر غير از جماع بنمايد.

س 354: اگر بدانيم زنى عده نگه نمى دارد، آيا مى توان او را به عقد موقت در آورد؟

ج: هو العالم; چنانچه بدانيد ولو از خبر دادن خودش كه در عده نيست، بلى، جايز است حتى اگر بدانيد كه پس از انقضاى مدتى كه به عقد شما در آمده، عده نگه نمى دارد و به عقد ديگرى درمى آيد.

س 355: من صيغه آقايى بودم. اين آقا 2 ماه را به من بخشيد و الآن در عدّه مى باشم. آيا در اين مدت كه در عدّه هستم مى توانم با اين آقا در حد صحبت معمولى حرف بزنم و اين صحبت عادى رجوع حساب مى شود يا نه؟ خواهشمند است سريع جواب دهيد؟

ج: هو العالم; صحبت كردن معمولى اشكال ندارد، و رجوع محسوب نمى شود. چون رجوع در مدت عده صيغه، مشروع نيست.

س 356: آيا صيغه عقد موقت باعث تقليل قوه شهوانى مى شود مخصوصاً براى افراد مجرد يا برعكس باعث تهييج يا اشتهاى بيشتر شده و باعث مشكلات بيشتر پس از اتمام مدت مى گردد؟

ج: هو العالم; من مسئول افتاء و بيان حكم شرعى مى باشم و از اين امور طبيعيه اطلاع ندارم.

س 357: آيا زنان متّهمه را مى شود صيغه كرد؟

ج: هو العالم; بلى، اشكال ندارد.

س 358: آيا زنان يائسه احتياج به نگه داشتن عده دارند؟

ج: هو العالم; خير، ندارند.

س 359: آيا صيغه در موقع ضرورت باعث رشد معنوى است يا باعث تنزل انسان

از معنويت مى باشد؟

ج: هو العالم; بلى باعث رشد معنوى مى باشد چون ازاعمال مستحبه است.

(ت) س 360: به نظر شما براى افراد مجرد، رياضت نفسانى بهتر است يا صيغه؟

ج: هو العالم; قطعاً صيغه بهتر است.

س 361: زنى كه عقد موقت شده و حامله مى شود، آيا از زمان حمل تا زمان وضع حمل اگر چه ديگر به عقد زوج نيست، حق خرجى دارد يا خير؟ آيا اين حق را دارد كه بعد از به دنيا آمدن فرزند، دو سال فرزند را در اختيار داشته باشد؟ و از پدر فرزند خرجى بگيرد يا مرد مى تواند بچه را گرفته به دايه بسپارد.

ج: هو العالم; در زمان حاملگى، نفقه زوجيت ندارد. بلى نفقه ولد دارد و بعد از به دنيا آمدن، چنانچه مادر زيادتر از ديگران اجرت شير دادن بخواهد، پدر مى تواند بچه را گرفته و به ديگرى بسپارد و اگر زيادتر نخواهد مادر احق است و حق الحضانة با اوست.

س 362: من با خانمى براى مدت 2 ماه عقد موقت بستم، ولى بعد از يك ماه، يك ماه ديگر را بخشيدم. اگر من در اين مدت بخشيده شده با وى در محدوده شرعى فقط صحبت كنم، آيا اين نشانه بازگشت است و در كل حكمش چيست؟

ج: هو العالم; اولاً صحبت كردن، نشانه بازگشت نيست. ثانياً عقد موقت بازگشت ندارد.

س 363: اجازه پدر در عقد باكره در همه حال شرط مى باشد؟ حتى اگر پدر نقايصى داشته باشد، مثلاً لاابالى يا معتاد و بى فكر باشد، حكم چه مى باشد و اگر بدون اجازه پدر منعقد شده باشد، اجازه بعدى او مصحح خواهد بود؟

ج: هو

العالم; اجازه پدر در عقد باكره رشيده در هيچ جايى شرط نيست، فضلا در مواردى كه اشاره كرده ايد.

س 364: آيا زن مجبور به انجام كارهاى منزل از نظر شرع و قانون مى باشد؟ خواهشمندم حكم را بيان فرماييد.

ج: هو العالم; خير مجبور نيست حتى اگر براى خودش غذا تهيه نكند واجب است غذاى او را مرد مهيا كند. مگر آنكه در حال عقد شرط شده باشد ولو به شرط ضمنى (كه تا حال چنين بوده) كه مرد كار خارج خانه و زن كار داخل خانه را مجانا بنمايد.

س 365: با توجه به اينكه در نظر است كه تحقيقى از منظر فقه و حقوق در مورد محرميت و علقه نكاح بعد از فوت زوجه انجام گيرد، مستدعى است نظر استدلالى فقهى خويش را نسبت به مسايل ذيل بيان فرماييد.

1_ آيا با فوت زوجه علقه زوجيت از بين مى رود يا باقى است؟

2_ آيا با فوت زوجه، محرميت بين زوجين زايل مى شود يا باقى است؟ و فرضا زوج مى تواند زوجه ميّت خود را ببوسد يا خير و آيا زوج مى تواند عكس ها و فيلم هاى زوجه را بعد از موت وى تماشا كند؟

3_ اگر مردى زنى را به عقد خود در آورد و قبل از دخول زوجه فوت نمايد و زوج باى نحو كان با زوجه مقاربت كند، در اين صورت نصف مهريه زن را بايد بپردازد يا تمام آن را؟

4_ در فرض سؤال فوق اگر مقاربت با زوجه بعد از اتمام غسل زوجه باشد، آيا غسل جنابت بر زوجه وى واجب مى گردد يا خير؟ اصلا فرض تحقق جنابت در ميت وجود

دارد يا خير؟

ج: هو العالم; 1_ علقه زوجيت از بين نمى رود.

2_ محرميت باقى است و لذا مى تواند او را ببوسد و عكس ها و فيلم هاى زوجه را تماشا كند.

3_ بنابر اينكه موت زوجه موجب تنصيف مهر است به مجرد فوت نصف مهر ثابت است و دخول بعد از موت اثر ندارد.

4_ غسل جنابت زوجه واجب است، يعنى بايد او را غسل دهند.

س 366: چگونه بايد مطمئن شد زن عده را نگه مى دارد؟

ج: هو العالم; قول زن در عده حجت و معتبر است. اگر بگويد عده ام تمام شده است، ترتيب اثر به قول او داده مى شود.

س 367: اگر دخول انجام نشود باز هم احتياج به نگه داشتن عده هست؟

ج: هو العالم; خير بدون دخول و با ملاعبه و ملامسه اگر قضاى حاجت بشود، نگه داشتن عده لازم نيست، مگر آنكه منى داخل فرج او بشود كه در اين صورت عده لازم است.

س 368: شخصى با زنى شوهردار زنا كرده است و بعد از جدا شدن از شوهرش با همان شخص زانى ازدواج كرده است و فعلا داراى فرزند مى باشد، آيا به نظر حضرت عالى اين دو نفر حرام مؤبد هستند يا خير؟ البتّه خودشان بدون توجه به حرام بودن مؤبد ازدواج كرده اند؟ توضيح آنكه ازدواج شخص زانى بعد از عده بوده است؟

ج: هو العالم; حرام مؤبد نمى شوند، ولى متنبه بفرماييد كه چه عمل خلاف شرعى نموده و اين فتواى من سبب كوچك شمردن آن معصيت نشود و حتى المقدور كسى متوجه اين عمل شنيع آنان نشود و توبه هم بنمايند.

س 369: آيا مى شود چند

زن را به عقد واحد محرم كرد يا نه؟

ج: هو العالم; بلى مانعى ندارد.

س 370: اگر عروسى به هم بخورد، خرج مصارف داماد شرعاً چه مى شود؟

ج: هو العالم; كسى ضامن نيست.

س 371: مهريه زن پنجاه سال قبل ده تومان بوده حالا مى خواهد بپردازد چه مقدار بدهد؟

ج: هو العالم; آن چه به نظر مى رسد آن است كه حساب نمايند ده تومان در آن سال چند مثقال طلا مى دادند، فعلا معادل قيمت آن را بدهند، آن هم بايد با يك مصالحه شرعى عمل نمايند.

س 372: تمكين چيست؟ اطاعت چيست؟ خروج از تمكين چگونه تحقق مى يابد؟ خروج از اطاعت چطور؟ حقوق شرعى هر يك از زن و شوهر چيست و حد ممنوع استمتاع زن و شوهر از همديگر چيست؟

ج: هو العالم; تمكين عبارت است از آنكه هر موقع كه مرد بخواهد مقاربت كند و زن هم مانع شرعى نداشته باشد و بر او ضرر ندارد و موجب مشقت و حرج هم نيست، واجب است بر زن تسليم شود. بقيه خصوصيات به رسائل عمليه رجوع شود.

س 373: اگر زن بدون اجازه شوهرش و عدم تمكين از خانه بيرون رود، حكم ناشزه را دارد در صورتى كه مرد ظالم باشد يا غير ظالم فرق دارد يا نه؟

ج: هو العالم; در صورتى كه مرد ظلم به او مى كند و براى فرار از آن ظلم بيرون برود ناشزه نيست والا ناشزه است ولو مرد ظالم به غير باشد.

س 374: در بعضى از عشاير چنين مرسوم است: اگر قاتلى كسى را از قبيله اى بكشد، ديه مقتول را از همه قبيله قاتل مى گيرند و علاوه

بر آن دختر يا خواهر قاتل، يا شخصى از قبيله او را به پسر مقتول مى دهند چه دختر راضى باشد يا نه; آيا اينها درست است يا نه؟

ج: هو العالم; هر دو حكم باطل و غيرصحيح است.

س 375: آيا در عقد دايم مهريه شرطوبدون آن عقدباطل است؟واگرزن درعقد ازدواج موقت شرط كند كه شوهر با او مقاربت كند آياعقدصحيح مى باشد؟

ج: هو العالم; در عقد دائم چنانچه شرط بكند كه بدون مهر باشد، عقد باطل است، و اگر ذكر مهر نكند متعين مى شود در مهرالمثل و عقد صحيح است. و در عقد منقطع اگر شرط مقاربت كند، اشكال ندارد عقد صحيح است.

س 376: آيا عقد دائم و يا موقت (بيشتر موقت مدنظر است)، يك سيده براى يك غير سيد گناه دارد؟

ج: هو العالم; گناه ندارد.

س 377: اگر زنى بچه فرزند خود را (دخترزاده خود را) شير دهد و بعد از توجيه و ادراك از حرام ماندن دخترش به همسر خود اعتنا نكرده و دختر از همسرش جدا نشود و حتى صاحب فرزند ديگر مى شوند و بدانند كه اين كار حرام است، حكم مرد با آنها چيست و حكم فرزندبعدازاطلاع آن چيست؟

ج: هو العالم; در صورتى كه مى دانستند حرام شده اند، بچه ولدالزنا است به هيچ كدام ملحق نمى شود و اگر نمى دانستند وطى به شبهه است بچه حلال زاده است.

س 378: اگر چند دختر و پسر شخصى را وكيل نمايند كه آنها را به عقد يكديگر در آورند. آيا اجراى صيغه عقد به صورت جمع صحيح مى باشد ياخير؟ مثلا اگر عاقد بگويد: زوجت موكلّاتى لموكلينى على المهور المعلومين.... آيا

خواندن صيغه به اين صورت صحيح است يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه اركان عقد از زوج و زوجة و مهر معين و معلوم باشد و مجرى عقد به همان گونه قصد كند، عقد مذكور صحيح است.

س 379: اگر پدرى بر اثر اختلاف خانوادگى و فشار توأم با كذب و هر گونه اهانات و بهتانها و فحاشى فرزندان به پدر خانه خود را ترك و در همين شهر زندگى مى كند و زن بدون اذن شوهر، دختر باكره را به عقدبرادرزاده خويش درآورده كه شوهرش اصلا به اين ازدواج رضايت ندارد، آيا اين عقد شرعاً صحيح است يا خير؟

ج: هو العالم; چنان چه دختر بالغه و رشيده باشد و با اذن و رضايت او آن عقد واقع شده است; عقد شرعاً صحيح است چون من ولايت پدر را بر بالغه رشيده قبول ندارم به خصوص در صورتى كه پدر بدون وجه صحيحى امتناع از ازدواج با مرد كفو او بنمايد و مادر هم اختيار ندارد و در مورد سئوال چنان چه مادر بدون نظر دختر او را شوهر داده، آن ازدواج باطل است. خلاصه ميزان نظر خود دختر است.

س 380: اگر زن مهريه خود را با حضور بينه ببخشد بعد از مدتى از آنچه را كه بخشيده به زوج برگردد، و آيا مى تواند رجوع كند يا نه؟ با قصد لوجه الله و ثواب و بدون قصد، آيا فرق دارد يا نه؟

ج: هو العالم; هبه زن به شوهرش لازم است و قابل رجوع نيست .

بلوغ

س 381: اگر پسر بچه اى چند سال قبل از رسيدن به سن طبيعى بلوغ با خود استمنا

كند و از او منى خارج شود، آيا شرعاً او بالغ محسوب مى شود يا نه؟

ج: هو العالم; خروج منى به هر كيفيتى باشد، موجب بلوغ است و شرعاً او بالغ محسوب است.

س 382: زهار چيست و خواهشمند است دقيقاً بفرماييد حكم شرعى آن چيست؟

ج: هو العالم; زهار شرمگاه را گويند كه اطراف يا خصوص پشت ذكر و فرج است، روييدن موى خشن در آن محل يكى از علامات بلوغ است.

نفقه

س 383: آيا زن در عده وفات مستحق نفقه از اموال شوهرش مى باشد.

ج: هو العالم; خير، مستحق نفقه نيست، ولى اگر حامله باشد به عنوان نفقه اولاد بايد به او داده شود به هر حال در صورت عدم حمل استحقاق ندارد.

س 384: آيا نفقه زن كه به گردن شوهر مى باشد شامل غذا، پوشاك و مسكن مى باشد و چيزهاى ديگر از قبيل مسافرت بردن همسر، كفاره روزه هاى زن در ايام مسافرت را شامل مى شود يا خير و يا كفاره روزه هاى خود را از مال خود پرداخت نمايد يا خير؟

ج: هو العالم; نفقه واجب شامل غذا، پوشاك و مسكن و پول حمام در صورت حاجت كه در خانه ممكن نباشد. تنظيف و مصارف ولادت و اجرت طبيب و دواء و امثال اينها مى باشد.

س 385: ملاك اساسى نشوز زن چه مى باشد. زن در حال نشوز كه معلوم نيست به خانه شوهر برگردد، آيا حق دارد جهيزيه خود را مطالبه كند. آيا نشوز اضطرارى به اين معنا كه زوج آن قدر زوجه خود را اذيت كند كه زوجه نتواند متحمل آن شود و بدون اجازه شوهر از خانه بيرون

رود، مسقط نفقه هست يا نه؟

ج: هو العالم; نشوز عبارت است از عدم تمكين از جماع و از مقدمات آن يعنى ساير استمتاعات. خود نشوز مانع از نفقه است، و زن بدون اجازه نمى تواند بيرون برود.

س 386: پدرى دارم دو زن اختيار كرده، از زن اول چهار دختر و دو پسر دارد كه اكنون چهار دختر ازدواج نموده اند و داراى فرزندانى مى باشند و پسرها هم ازدواج كرده و داراى فرزندانى بوده و پسر اولى بازنشسته بسيج و پسر دوم ستوان دوم سپاه مى باشند و هر دو خانه مسكونى نيز دارند. اما زن دوم يك دختر دارد كه اكنون شوهر اختيار كرده و داراى دخترى مى باشد و 6 پسر كه پسر بزرگ طلبه و پسر دوم درجه دار نيروى انتظامى و سومى هم از كميته امداد وام گرفته و اكنون مغازه لبنياتى دارد. اما سه پسر دومى يكى سربازى رفته و دومى امسال در كنكور سراسرى قبول شده و سومى در حال حاضر سرباز مى باشد. اما پدرم از اول عمرش كار و كاسبى نداشته و از دسترنج دو برادر بزرگمان امرار معاش نموده و اكنون يك خانه مسكونى و يك قطعه زمين در مجاورت اين خانه مسكونى دارد و خود پدرم و مادرم از مددكاران كميته امداد مى باشند و امرار معاش مى نمايند. در اين اواخر پدرم سرناسازگارى با مادرم و 3 تا برادر مجردم كه در اين خانه مسكونى سكنى دارند، گذاشته و مى خواهد زمين مسكونى در مجاورت خانه را خود تصاحب و خانه را به بقيه واگذار نمايد. لطفا مشروحا تكليف مادرم را با سه برادر

مجردم كه در اين خانه سكنى دارند روشن كنيد. آيا نبايد پدرم نفقه مادرم را بپردازد و تكليف اين دو تا خانواده كه 4 تا متزوج 2 تا صاحب خانه و 2 تا مستأجر و 3 تا با پدر و مادرم در اين خانه سكنى دارند روشن كنيد.

ج: هو العالم; با بيان اين خصوصيات كه نوشته ايد، نمى شود حكومت كرد. بايد پدر حاضر باشد، جريان را بگويد، بعد حكم كرد.

س 387: آيا مرد مى تواند از نفقه فرار كند؟

ج: هو العالم; خير، نمى تواند.

عقيقه نمودن براى فرزند

س 388: عقيقه كردن چه حكمى دارد و وظيفه پدر و مادر و ديگران چيست. خلاصه اى از ويژگى هاى آن را بيان فرماييد. و آيا والدين مى توانند از گوشت عقيقه فرزندشان بخورند و آيا عقيقه دعايى دارد اگر دارد آن دعا را بيان فرماييد.

ج: هو العالم; عقيقه كردن از مستحبات است و بهتر است براى پسر گوسفند يا گاو يا شتر نر و براى دختر، ماده ذبح شود و براى سلامتى نافع است و تاكيد شده است كه تا روز هفتم باشد، ولى بعد از آن هم خوب است و اگر پدر و مادر عقيقه نكردند و بچه بالغ شود، مستحب است خودش عقيقه كند و مستحب است عقيقه به صفات قربانى عيد اضحى باشد و مكروه است خانواده از گوشت آن بخورند و كراهت شديد مى شود نسبت به پدر و مادر و بين آن دو نسبت به مادر شديدتر مى شود. بهتر است استخوان آن را نشكنند مستحب است يك سوم يا يك چهارم به قابله داده شود و اگر قابله نباشد صدقه بدهند، و بقيه

را يا آب گوشت بپزند و اقلا ده نفر را طعام دهند يا آنكه گوشت آن را بين فقراء تقسيم كنند.

لقاح مصنوعى

س 389: چون توليد مثل انسان با لقاح مصنوعى به نحوى از انحا با افعال مكلفين ارتباط دارد و آثار علمى و اجتماعى بر آن مترتب است، هم از نظر حكم تكليفى (جواز و حرمت) قابل بررسى است و هم از نظر احكام وضعى (قرابت، نسب، توارث و...) و در حقوق ايران نيز تدوين قوانين و مقررات خاص ضرورى به نظر مى رسد.

با توجه به اينكه اخيرا بين فقهاء شيعه موضوع مذكور مطرح گرديده و گروهى بر جواز آن فتوا داده اند و در تاريخ 29/4/82 «قانون نحوه اهداء جنين به زوجين نابارور» به تصويب مجلس شوراى اسلامى و درتاريخ 8/5/82 به تاييد شوراى نگهبان رسيده است، در حال حاضر لازم به نظر مى رسد مباحث علمى در زمينه احكام وضعى به ويژه نسب متمركز گردد تا علاوه بر رفع ابهامات موجود در قانون مصوب وضيعيت حقوقى كودكان به دنيا آمده روشن و پيشنهاداتى به مراجع قانونى جهت تدوين آيين نامه هاى اجرايى ارايه گردد.

روش هاى متداول در مراكز درمانى نابارورى با توجه به اختلالات موجود در سيستم توليد مثل زنان و مردان به شرح ذيل است:

1_ زوج، فاقد اسپرم بارور است، ولى زوجه از نظر تخمك و رحم سالم است و براى درمان نابارورى، تلقيح با اسپرم مرد بيگانه، خواه در داخل لوله رحمى و خواه در محيط آزمايشگاهى ضرورى است.

2_ تخمك زوجه نابارور است، ولى اسپرم زوج بارور بوده و زوجه توانايى حمل جنين و زايمان را داراست و براى درمان نابارورى

بايد از تخمك اهدايى بيگانه استفاده شود.

3_ اسپرم زوج و تخمك زوجه نابارور است و رحم توانايى حمل جنين و زايمان را داراست و براى درمان نابارورى اهداى جنين بيگانه (زوجين) ضرورت دارد.

4_ اسپرم زوج و تخمك زوجه بارور است، ولى رحم زوجه نمى تواند جنين را حمل كند و براى درمان نابارورى زن ديگرى خواه داراى شوهر و خواه بدون شوهر حمل را تا زمان زايمان در رحم خود نگهدارى وبه صاحبان جنين تحويل مى دهد.

با توجه به ادله اجتهادى و فقاهتى و قواعد و اصول عقلى و حقوقى مستدعى است با ذكر ادله مورد استناد به پرسش ذيل پاسخ دهيد:

سؤال: با توجه به اينكه نسب حقيقت شرعيه ندارد و عرف آن را از واقعيات خارجى انتزاع مى كند و اينكه در توليد مثل انسان، زن دو نقش را ايفا مى كند، (نقش تخمك و نقش رحم) و آشكار شدن اين تمايز يك امر جديد و نتيجه پيشرفت علوم است و درلسان روايات و مضمون آيات چنين تفكيكى به طور روشن به چشم نمى خورد لطفا نظر خودتان را در زمينه انتساب كودك به صاحب تخمك و صاحب رحم بيان كنيد.

ج: هو العالم; موضوعاتى كه در لسان شرع گرفته شده است، منزل بر متفاهم عرفى است. و در هر موردى نظر شارع مقدس برخلاف آن باشد تصريح به آن مى كند.

در مورد سؤال احكامى كه مترتب است بر نسب شارع مقدس نه تنها اشاره به دخالت تخمك ننموده، بلكه در آيه كريمه انّ امهاتهم الا اللائى و لدنهم تصريح نموده است به اينكه تمام موضوع پرورش در رحم است و اما نبوى شريف

الولد للفراش اى الزوج و الزوجه _ چون قاعده اى است در مورد شك در اينكه بچه مستند به منى شوهر است يا اجنبى و در مورد سوال جنين نيست _ بنابراين قطعاً به حسب ظاهر ادله كودك منتسب بصاحب رحم است.

س 390: اگر زوجينى كه مشكل بارورى دارند، نطفه خود را در رحم زن ديگر مثلاً خاله زوج پرورش دهند، آيا شرعاً جايز است؟

ج: هو العالم; چنانچه اين عمل انجام شود بچه حرام زاده نيست و ملحق به پدر مى شود و مادر او هم خاله زوج است نه زوجه ولى تكليفاً خلاف احتياط است.

س 391: آيا كاشتن نطفه مرد در رحم زن خود، براى بچه دار شدن جايز است يا نه؟ و آيا جايز است، براى حفظ آبروى زن به دست نامحرم اين عمل انجام دهد؟

ج: هو العالم; كاشتن نطفه اشكال ندارد ولى با دست نامحرم جايز نيست، مگر آنكه با دست لمس موضع را ننمايد و نظر هم نكند كه هر دو بعيد است.

س 392: پس از اثبات تعلق نطفه به مردى (به وسيله اقرار زوج يا همسرش) و تولد فرزندى از اين نطفه، چنانچه مرد ادعا كند كه همسرش بدون اطلاع او نطفه اش را به خواهر مطلقه خود مى داده و او به خودش تلقيح مى نموده و حاصل آن فرزندى شده است. حتى با توجه به بعيد بودن اين نحوه انتقال نطفه و لقاح نهايتاً به وجود آمدن فرزند:

1- آيا فرزند مورد نظر ملحق به صاحب نطفه مى باشد؟

2- آيا فرزند مشمول حقوق شرعى پدر و فرزندى از قبيل حضانت، نفقه و ارث مى گردد؟

ج: هو العالم; 1- در

صورت احراز آن كه اين بچه از نطفه آن مرد است، بلى، ملحق به او است. تكراراً مى گويم كه اگر احتمال آن كه نطفه از فرد ديگرى باشد داده نشود، ملحق به او است.

2- و مشمول جميع حقوق شرعيه پدر و فرزندى مى باشد، و از جهت مادر، ملحق به خواهر مطلقه مى باشد كه در رحم او پرورش يافته.

سقط جنين

س 393: آيا اسقاط حمل در هر مرحله از تكامل و رشد با حسن نيت و با هدف حفظ حيات مادر و يا سلامت جسمى يا روحى ايشان صورت گيرد آيا مجاز است و مستلزم مسئووليت كيفرى نيست؟

ج: هو العالم; اسقاط حمل فى نفسه حرام و ديه هم ثابت است، ولى چنانچه مزاحم با لزوم حفظ حيات مادر بشود و ثابت شود ولو با قول اهل خبره كه در صورت عدم اسقاط، جان مادر در خطر است، به مقتضاى قاعده باب تزاحم، اسقاط حمل جايز است و اگر مزاحم با سلامت مادر شود، بعد از ولوج روح جايز نيست و قبل از آن چنانچه سلامتى مادر خيلى شديد از بين برود بلى جايز است والا جايز نيست و در موارد جواز مسئوليت كيفرى ندارد.

س 394: آيا پس از حصول اطمينان از معلول بودن جنين توسط سه پزشك متخصص متدين قبل از ولوج روح مى توان جنين را به خاطر منافع جنين، والدين و جامعه سقط نمود يا خير. پس از ولوج روح چطور؟

ج: هو العالم; بعد از ولوج روح جايز نيست، و قبل از ولوج روح در صورت تضرر جامعه و يا والدين و يا خود جنين به ضرر معتد به، يا عسر

و مشقت معتنى به جايز است.

س 395: اگر به تشخيص پزشكان متخصص، تنها راه نجات جان مادر سقط جنين يا فسخ باردارى باشد، وظيفه پزشكى كه داراى تخصص لازم در اين امر است چيست؟ در صورت توجه تكليف، مسئوليت كيفرى دارد يا خير؟ آيا بايد ديه بپردازد يا خير؟

ج: هو العالم; در صورت جواز ديه نه بر پزشك و نه بر مادر ثابت نيست و در صورت عدم جواز چنانچه مادر يا پدر از پزشك بخواهند كه او اسقاط حمل نمايد مانند امر به اتلاف مال است كه آمر ضامن است در اين مورد هم طبيب ضامن نيست.

س 396: تشخيص خطر اساسى بر جان مادر به عهده مادر است يا پزشك و معيار چيست؟ در باردارى متضمن خطر جدى تنها اوضاع و احوال و شرايط قبل از زايمان معيار است يا اوضاع و احوال و شرايط پس از زايمان هم مى تواند مبناى تصميم قرار گيرد؟

ج: هو العالم; معيار نظر هر كدام است كه خطر بر او ثابت شود چه قبل از زايمان چه بعد از آن. و از طرق ثابت شدن بر مادر قول پزشك متخصص است.

س 397: چنانچه احراز شود ادامه باردارى منجر به بروز صدمه دائمى شديد براى سلامت جسمى يا روحى زن باردار (حرج كامل) خواهد شد، قبل از ولوج روح سقط جنين جايز است يا خير، پس از ولوج روح چطور؟

ج: هو العالم; قبل از ولوج روح جايز است و بعد از آن مجرد حرج مجوز نيست. بلى حرج شديد غيرقابل تحمل موجب جواز است.

زنا

س 398: اگر زن آلت بچه مّميز يا غير مّميز را داخل فرج خود كند،

آيا حكم زنا را دارد يا نه؟

ج: هو العالم; نسبت به زنى كه شوهر ندارد، بلى و نسبت به محصنه، خير يعنى رجم و سنگسار ندارد.

س 399: مردى زناى محصنه انجام داده است، يعنى مردى همسردار با زن شوهردار عمل نامشروع انجام داده اند و بعد از فاش شدن اين عمل، شوهر زانيه زنش را طلاق مى دهد و بعد از اتمام عدّه، مرد زانى با همان زن زانيه ازدواج مى كند. آيا اين عمل سبب حرام موبّد مى شود يا نه و آيا عقد ايشان باطل است يا صحيح است؟

ج: هو العالم; تمام فقهاء فتوا داده اند به اين كه اين زن بر زانى حرام مؤبّد است و عقد او باطل است، ولى من فتوا ندارم و احتياط ترك آن است.

طلاق

س 400: در طلاق زن، اگر بعداً ثابت شود كه دو شاهد عادل، فاسق بودند و زن نيز بعد از عده ازدواج كرده بود، حكم مسئله چيست؟

ج: هو العالم; آنچه فعلا استنباط نمودم، چنانچه فسق آنها در زمان اجراء صيغه طلاق به دليل شرعى ثابت شود معلوم مى شود طلاق باطل بوده است.

س 401: اگر زوجى مجبور به اجازه اجراى صيغه طلاق شده و صيغه طلاق توسط محضردار جارى شود، در اين صورت صيغه طلاق صحيح است يا خير؟ ضمناً زوج در هنگام صدور رأى دادگاه به قاضى وقت آقاى... با صراحت كامل اعلام كرده است كه راضى به صدور حكم طلاق نمى باشد و برگه صورت جلسه طلاق توافقى با وجود تهديد و فشار خانواده زوجه توسط زوج امضاء شده است؟

ج: هو العالم; در صورتى كه اكراه نباشد، رضايت باطنى و

اظهار آن موجب بطلان طلاق نيست.

س 402: چه مواردى شامل مكروه بودن زوج در اذن به صيغه طلاق مى شود؟

ج: هو العالم; در صدق اكراه چند امر معتبر است: 1_ اينكه مكره او را مجبور كند و دستور به طلاق دهد. 2_ ضرر متوعد بر مكره حقى نباشد، مثلا اگر بگويد: «طلاق بده والا مطالبه مهر و نفقه مى كنم» صدق اكراه نمى كند. 3_ مكره احتمال ترتب ضررى كه به آن تهديد شده را بدهد. 4_ واداشتن او به طلاق منضم به توعيد به ضرر باشد.

س 403: با توجه به اينكه مهريه، دينى است بر عهده زوج و در عرف مردم، غالباً زوجه طلب مهريه نمى كند و مهريه به عنوان يك سنت الهى نوشته و مشخص مى شود، با توجه به مطلب فوق، آياتهديد كردن زوج را، مبنى بر به اجرا گذاشتن مهريه با توجه به عدم استطاعت زوج در پرداخت نقدى مهريه و ايجادمشكلات وتنش هاى فوق العاده كه در اين زمينه به وجود مى آيد، ملحق به مكره بودن زوج مى شود يا خير؟ در فرض مزبور حكم صيغه طلاق را بيان فرمائيد؟

ج: هو العالم; از جواب مسأله قبل معلوم مى شود كه در اين مورد صدق اكراه نمى كند.

س 404: اگر زوج تحت فشارهاى بسيار شديد عصبى و روانى ايجاد شده توسط اطرافيان و على رغم ميل باطنى، اذن به جارى شدن صيغه طلاق دهد، در اين صورت حكم صحت و عدم آن و همچنين ادعا و انكار زوج را بيان فرمائيد؟

ج: هو العالم; چنانچه سلب اختيار بشود اعتبارى به آن طلاق نيست والا معتبر است.

س 405: در فرض

عدم صحت طلاق، آيا ادعاى زوج در رابطه با عدم صحت و همچنين ادعاى اكراه، از نظر شرعى مسموع است يا خير؟ و در صورت انكار زوجه، حكم شرعى را كاملا بيان فرمائيد.

ج: هو العالم; صاحب ادعاها چنانچه بينه دارد قبول است والا قسم متوجه منكر مى شود. اگر قسم بخورد انكار او ثابت مى شود، و اگر قسم نخورَد و مدعى، قسم بخورد ادعاى او ثابت مى شود والا خير.

س 406: با فرض بطلان صيغه طلاق، آيا زوجه مى تواند ادعاى مهريه كند. با توجه به اينكه ايشان مهريه خويش را جهت اجراى صيغه طلاق بخشيده اند؟

ج: هو العالم; بلى، چون بخشيدن مهريه به ازاى طلاق صحيح بوده و در صورت عدم صحت مالك مهريه است و مى تواند مطالبه كند.

س 407: اختلافى بين زوجين ايجاد شده و متاسفانه اطرافيان زوجين با سخنان خويش باعث بزرگنمايى غيرقابل تصور اختلاف شده و طورى وانمود شده كه زوجين صلاحيت زندگى با يكديگر را ندارند و جو ايجاد شده طورى متشنج مى باشد كه امكان اصلاح وجود ندارد و از طرفى خانواده زوجه در پى جدايى هر چه سريع تر زوجين هستند، حال اگر زوج در محضر حاضر شده(با توجه به مكره بودن) و در حالى كه غير قاصد هم مى باشد اذن به اجراى صيغه طلاق دهد به اين نيت كه صحبتهاى اطرافيان و تحريك آنها براى جدايى تمام شده و به قول معروف جو مناسب شده تا دوباره بين زوجين اصلاح صورت گيرد، در فرض مذكور حكم صيغه طلاق و همچنين حكم ادعا و انكار زوج و زوجه را به صورت كاملا مشروح بيان فرمائيد.

ج: هو العالم; اختلافات مشاراليها موجب صدق اكراه نيست و ادعاى غير قاصد بودن مسموع نيست و اگر صيغه طلاق صادر شده، صحيح است و چنانچه بخواهند ازدواج نمايند، بايد دو باره صيغه ازدواج خوانده شود.

س 408: اگر شخصى با دخترى نامزده شده باشد و صيغه عقد دائم خوانده شود و سپس دخول وتصرفى انجام نگرفته باشد، بخواهد مرد او را طلاق بدهد، آيا نفقه مدتى كه نامزد بوده مى رسد يا نمى رسد و اگر بر فرض شرط كرده باشند بعد از شش ماه عروسى كنند، ولى بر اثر بعضى از مشكلات از طرف مرد يا زن بوده باشد و عروسى نكنند و به خانه شوهر نبرند باز نفقه مى رسد يا نمى رسد، و آيا در نظر فقهاء نسبت به نفقه غير مدخول بها اختلاف هست يا نه؟

ج: هو العالم; دخول شرط وجوب نفقه نيست، ولى تمكين زن به دخول شرط است و در مدت نامزدى چون به حسب ظاهر زن تمكين نمى كند، قهراً نفقه واجب نيست و اگر شرط كنند كه تا مدتى عروسى نكنند، قهراً شرط مى شود كه مرد هم نفقه ندهد، به هر حال اگر زن تمكين نموده و شرط تأخير نبوده و مرد خودش دخول نكرده، در آن مورد نفقه واجب مى شود.

س 409: اگر زن مهريه خود را از زوج ابراء مى كند تا او را طلاق بدهد، بعد از طلاق از ابراء خود برمى گردد، آيا طلاق رجعى منقلب مى گردد؟

ج: هو العالم; اگر مادامى كه در عده است برگشت، مرد هم مى تواند برگردد، يعنى طلاق رجعى مى شود.

روابط زن و مرد

(ت) س 410: دست

دادن زن به مرد نامحرم چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; مصافحه بدون حائل جايز نيست.

س 411: حكم توهين به زن و بر عكس چه مى باشد و اختلاط زن و مرد در زمان ساخت فيلم سينمايى چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; 1_ توهين مسلمان به مسلمان جايز نيست. 2_ اختلاط زن و مرد، چنانچه مستلزم ارتكاب محرمى نباشد فى نفسه اشكال ندارد.

س 412: روابط مردان در محل كار آزاد با زنان اجنبى مثل شغل زرگرى و غيره با مساله نظر چگونه است؟

ج: هو العالم; اجتماع زن و مرد اگر ملازم با حرام باشد، جايز نيست والا اشكالى ندارد.

س 413: بيرون رفتن دختران نامزد (در خانه پدر بودن) به همراه عقد دائم بدون اجازه شوهر جايز است يا خير؟

ج: هو العالم; بيرون رفتن زن شوهردار، بدون اجازه شوهرش جايز نيست.

س 414: اگر زن بدون اجازه شوهر بيرون رفت و معامله كرد، آيا معامله او صحيح است يا نه؟

ج: هو العالم; بلى، صحيح است.

س 415: آرايش كردن بانوان در بيرون از خانه يا سركار و درس، چه حكمى دارد و ابرو برداشتن كه در ميان بانوان مرسوم است چه حكمى دارد و آيا پوشاندن آن الزامى مى باشد؟

ج: هو العالم; آنچه موجب تحريك قواى شهوانى اجانب بشود، جايز نيست. بلى، چنانچه مأمون از اين مفاسد باشد آرايش كردن و ابرو برداشتن اشكال ندارد.

س 416: صحبت كردن دختر و پسر از طريق اينترنت به صورت نوشتارى و در چارچوب مسائل روزمره چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد.

حجاب

س 417: استفاده از لباس هايى كه به تن مى چسبند چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; فى

نفسه اشكال ندارد. ولى براى خانمها در صورتى كه در منظر نامحرم قرار گيرند، اشكال دارد. چون موجب تهيج قوه شهويّه نامحرم مى شود.

س 418: اگر زن در خانه اى باشد كه احتمال مى رود نامحرم بيايد آيا لازم است قبل از آمدن او حجاب بپوشد؟

ج: هو العالم; لازم نيست. مگر آنكه احتمال عقلائى به آمدن بدهد. در اين صورت لازم است.

س 419: آيا تاكنون هيچ عالمى از علماى اسلام نسبت به لزوم حجاب و وجوب تستّر بر زنان با قطع نظر از حدود و ثغور و كيفيت و كميت آن، خدشه نموده است، و نمايان بودن زير گلو و مقدارى از مو، برآمدگى هاى سينه و قسمتى از پايين بدن براى هنرپيشگان زن چه حكمى دارد، و بعضى در خصوص حجاب بانوان مى گويند كه نزد پسرهاى زير 15 سال رعايت حجاب به طور كامل لازم نيست، آيا صحيح مى باشد؟

ج: هو العالم; 1- هيچ عالمى چنين فتوايى نداده است. اصل حجاب براى زن از ضروريات است.2- و نمايان نمودن موارد ذكر شده جايز نيست.3- تحفّظ از ديدن پسر غيربالغ در صورت مأمون بودن از نظر شهوانى لازم نيست.

س 420: حجاب مرد در برخورد با زن نامحرم را بيان فرماييد. آيا پوشيدن لباس بدون آستين يا آستين كوتاه طبق عرف متداول جايز است، و استفاده كردن از مواد خوشبو كننده براى بانوان هنگام رفت و آمد در خيابان ها و معابر و مغازه ها چه حكمى دارد؟ و آيا زن مى تواند با اجازه شوهرش آرايش كند و به جمع نامحرمان بيايد؟

ج: هو العالم; هر عملى كه موجب تهيّج قوه شهويّه جوانان شود،

بر زن جايز نيست ولو شوهرش دستور دهد و در غير اين صورت موارد ذكر شده اشكال ندارد و اما پوشيدن لباس آستين كوتاه براى مرد اشكال ندارد. بلكه بدون آستين هم براى مرد اشكال ندارد، ولو اينكه براى زن جايز نيست به بالاى دست مرد در صورت عريان بودن نگاه كند.

س 421: معنى آيه مباركه الا ماظهر منها در مورد حجاب چيست؟ آيا بيرون گذاشتن صورت و دست و پا با معنى عورت چه فرقى دارد.

ج: هو العالم; براى الاما ظهر منها در آيه، معانى متعددى ذكر شده است. اما وجه وكفّين در صورتى كه وجه خيلى جالب نباشد و زينت نشود و موجب هيچ قوه شهوانى جوانان نباشد، نظر به آنها جايز است والا جايز نيست.

س 422: خانم هايى كه حجاب اسلامى را رعايت نمى كنند، لباس تنگ مى پوشند، موها را بيرون مى گذارند يا با لباسى مثل بلوز و شلوار بيرون مى آيند، آيا وظيفه حاكم مبارزه با آنهاست. چه مجازاتى بايد براى آنها اعمال شود؟ آيا در حكومت اسلامى مى توان مكان هايى را به عنوان مراكزى كه در آنجا زنان و مردان آزادانه رابطه جنسى داشته باشند مقرر نمود. و آيا چنين پيشنهادى در اوايل انقلاب مطرح شد؟ از طرف چه كسى؟

ج: هو العالم; 1_ نهى از منكر بر عموم افراد و در رأس آنها بر حاكم اسلامى لازم است و چنانچه بدون تعزير، نهى از منكر اثر نكند بر خصوص حكومت اسلامى لازم است مجازات هايى را به عنوان تعزير به نحوى كه صلاح مجتمع بداند تعيين نمايد. 2_ در مجازاتها افراد غير مأمور نبايد دخالت نمايند، چون

هرج و مرج مى شود، 3_ و از احدى پيشنهاد تعيين محل هايى كه آزادانه رابطه جنسى برقرار شود، نشنيدم كه پيشنهاد نموده باشد.

احكام لواط

س 423: شخصى با كسى عمل شنيع لواط انجام مى دهد و بعد دخترش را به عقد او در مى آورد آيا اين ازدواج به نظر معظم له حلال است يا حرام موُبد.

ج: هو العالم; خواهر و دختر ملوط بر لواط كننده با شرايطش حرام است، ولى دختر و خواهر لواط كننده بر ملوط حرام نيست.

تراشيدن ريش

س 424: تراشيدن صورت با تيغ يا با ماشينى كه مثل تيغ از ته مى تراشد چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; حرام است.

س 425: شكل دادن به موها يا ريش ها كه امروزه رواج دارد چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; حرام نيست.

س 426: آيا تراشيدن ريش با تيغ و يا ماشين ريش تراشى كه از ته محاسن را مى تراشد جايز است يا خير و آيا تراشيدن محاسن با ماشين در حد متعارف كه ريش اطلاق شود، جايز است يا خير و تراشيدن قسمت هايى از ريش به اصطلاح غربى ها پروفسورى چه حكمى دارد و اجرتى كه براى تراشيدن ريش پرداخت مى شود جايز است يا خير؟

ج: هو العالم; تراشيدن ريش با تيغ يا ماشين كه موجب سلب ريش شود، و همچنين تراشيدن قسمتى از آن حرام است. ولى ماشين كردن در صورتى كه عرفاً بر باقى صدق ريش بكند اشكال ندارد.

احكام حيوانات

س 427: اگر پس از ذبح حيوان شك كنيم كه آيا چهار رگ را بريديم يا نه تكليف چيست؟ حيوان حلال است يا حرام؟

ج: هو العالم; به مقتضاى قاعده تجاوز و فراغ حكم به حليت مى شود.

س 428: كشتن گربه هايى كه ايجاد مزاحمت مى كنند چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; حتى المقدور نكشيد، در صورت اضطرار اشكال ندارد.

س 429: حكم فضله لاك پشت چه مى باشد؟

ج: هو العالم; پاك نيست.

س 430: آيا خوردن گوشت خرگوش مكروه است يا حرام؟ چرا؟

ج: هو العالم; حرام است. چون كما فى الخبر از مسوخ است.

س 431: ماهى هايى كه در كارخانجات به شكل تن در مى آيند و از خارج از كشور وارد مى

شوند چه حكمى دارند؟

ج: هو العالم; چنانچه از بلاد اسلامى باشد و يا بدانند زنده از آب گرفته شده است، حلال است والا حرام است.

س 432: به علت نزديك بودن چراگاه ها اگر حيوانات در چراگاه هاى يك ديگر بروند:

1- در اين فرض كشتن و اذيّت كردن حيوانات جائز است يا خير؟

ج: هو العالم; جائز نيست.

س 433: اگر حيوانى را بكشند، قيمت آن را ضامن مى شود يا خير؟

ج: هو العالم; بلى، ضامن مى باشد.

س 434: سگ هاى بى صاحب كه در كوچه و خيابان مى گردند و چه بسا باعث ترسيدن زن و بچه مردم مى شوند، آيا كشتن چنين سگهايى جايز است؟

ج: هو العالم; بلى جائز است.

غصب

س 435: اگر زنى كه تابع شوهرش است در سفر، به خانه پدر شوهر كه مرحوم شده برود و خانه ارثى است و معلوم نيست تمام ورثه راضى باشند، آيا زن در صورت حرج اطاعت از شوهر نكند و چه بايد كرد؟

ج: هو العالم; قهراً تزاحم بين حكمين است. ظاهراً اطاعت واجب نيست و نبايد به آن خانه برود.

عهد و قسم

س 436: اگر شخصى مفاد قسمنامه را كذباً امضاء كند يعنى مفاد آن در مورد امضاء كننده صادق نباشد ولى به دروغ روى مصالحى يا به اعتقادبه اينكه چون من قسم را بر زبان جارى نكردم پس اشكالى ندارد به هر حال امضاء كرد يا انگشت زد آيا گناه كرده و كفاره دارد؟

ج: هو العالم; چنانچه ظاهر امضاء اين باشد كه قسم مى خورم با شرايطى كه قسم دروغ دارد، ظاهراً هم معصيت است و هم كفاره دارد.

س 437: كسى كه در حال غضب قسم مى خورد و بر قرآن دست مى زند يا اينكه قرآن از دست او مى افتد، آيا اهانت به قرآن كرده و كفاره دارد؟

ج: هو العالم; كفاره ندارد، اهانت قهرى هم حرام نيست.

نذر

س 438: آيا در نذر شرعى خواندن صيغه لازم است يا نه ؟

ج: هو العالم; لازم نيست.

س 439: اگر زن از مال خودش بخواهد نذر كند بازهم اجازه شوهر لازم است يا نه؟

ج: هوالعالم;بلى اجازه شوهرشرط صحت نذراست.

س 440: نذر كردن در مورد موضوعاتى مثل فوتبال و مثلا براى پيروزى فلان تيم نافذ است يا خير؟

ج: هو العالم; خير نافذ نيست.

س 441: اگر انسان قسم بخورد يا نذر يا عهد كند كه 4 ركعت نماز مستحبى مانند عصر، 3 ركعت نماز مستحبى مانند مغرب، 1 ركعت نماز مستحبى مانند نماز وتر بخواند، بيان نماييد خود اين قسم يا عهد يا نذر و عمل به آن چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; نذر باطل است و عمل به آن تشريع محرم است.

س 442: اگر كسى در نذر صيغه نخواند يا بلد نباشد ولى منظورش نذر كردن باشد، آيا

عمل به آن بر وى واجب است؟

ج: هو العالم; بلى، واجب است.

(گنگ) س 443: در مورد ديگر اموال فوق الذكر نظر معظم له چيست؟

ج: هو العالم; صدقات و رد مظالم و نيز موقوفات عامه را مى توان مصرف نمود. سهم سادات را نمى توانند و از سهم مبارك امام ارواحنا فداه يك سوم را مى توانند، صرف نمايند.

س 444: لطفاً براى اشخاصى كه اهل وجوهات شرعيه مانند (خمس و زكات) نيستند، نصيحتى مرقوم فرماييد؟

ج: هو العالم; كسى كه به حكم الهى اعتنا نمى كند، نصيحت من چه تأثيرى مى تواند داشته باشد.

وقف

س 445: لطفاً نظر مبارك را بيان فرماييد: باغى است كه درختان، ديوارها، و ساختمان آن ملك شخصى مى باشد و زمين آن قطعا وقف مدرسه علميه آن منطقه است، لكن وقفنامه اش ظاهراً مفقود شده و به همين جهت متولى و نحوه و مورد صرف ثمره، مشخص نيست.

اولا: با اين شرايط توليت آن فى الحال تعلق به چه كسى دارد؟

ج: هو العالم; توليت با مجتهد جامع الشرايط است.

س 446: ثانياً: آيا عدول مؤمنين و بعض اهل علم، مى توانند با تعذر از دست يافتن به متولى، توليت آن را برعهده بگيرند؟

ج: هو العالم; خير نمى توانند چون با وضع فعلى تصور نمى شود كه دسترسى به مجتهد نباشد.

س 447: ثالثاً: موقوف عليهم (با اينكه اجمالا مدرسه علميه است) طلاب مدرسه مى باشند يا بناء مدرسه، يا بايد به طور كلى وقف تعلق به مصالح مدرسه گيرد؟

ج: هو العالم; بايد در آنچه مربوط به مدرسه مى باشد اعم از طلاب و بناء مدرسه و مصالح آن صرف شود.

س 448: رابعاً: محصول به

عمل آمده از اين باغ، چه مقدارش، تعلق به موقوفه دارد؟ (در حالى كه زمين از موقوفه و آب، درختان و كار شخصى است)؟

ج: هو العالم; حق شخص به مقدار اجرت كار و پول آب مى باشد بقية تعلق به موقوفه دارد.

س 449: خامساً: آيا اين زمين را مى شود اجاره كرد يا بايد عقد مضاربه، برقرار كرد؟ اولويت با كدام يك است؟

ج: هو العالم; بلى، مى شود اجاره كرد و مانعى ندارد.

س 450: براى بعضى مساجد و حسينيه ها تعداد زيادى ساعت و يا وسائل مستعمل و غيرمستعمل را وقف مى كنند در صورتى كه مسجد لازم نداشته باشد مى توان آنها را تبديل به احسن كرد يا خير؟

ج: هو العالم; بلى، مى توان تبديل نمود.

س 451: استفتاء و استعلام مى گردد كه شخصى زمين خود را به همسرش هبه نمود. سپس همسر، زمين رابه توليت شوهرش و بعد از او اولاد ارشد ذكور مورد وقف يك مسجد و سه باب مغازه كه آنها را فروخته و سرقفلى آنها را به همراه ديگر منافع جهت مخارج مسجد از قبيل خادم قرار داده و يك باب آپارتمان در بالاى مغازه ها جهت خدمه مسجد (وقف) نموده است. سپس بعد از 9 ماه طى وقف نامه اى ديگرى منافع مغازه ها و آپارتمان را از وقف نامه اول خارج و محدود به همان 9 ماه و آن را متعلق به همسرش تا پايان عمر نموده است.

عنايت فرماييد كه آيا اين نحوه وقف شرعا جايز است ياخير؟

به وقف اول بايد عمل نمود يا دوم؟

ج: هو العالم; چنانچه بعد از تمام شدن وقف، قبض هم محقق شده باشد،

ميزان وقف اول است، و اگر نشده است واقف با وقف ثانى وقف اول را باطل كرده است و ميزان وقف دوم است.

س 452: آيا مى توان محلى را به مدت ده سال به عنوان مسجد وقف نمود كه بعد از آن به ملك واقف يا ورثه اش برگردد؟

ج: هو العالم; بلى وقف موقت بنظر ما صحيح است.

س 453: كسانى كه در ملك موقوفه زندگى مى كنند اجاره ساختمان و مصرف خانه و زندگيشان از ملك موقوفه باشد ديگران مى توانند در آن خانه نماز بخوانند يا مهمان شوند يا خير؟

ج: هو العالم; بلى مى توانند بروند آنجا و نماز بخوانند.

س 454: آيا واقف مسجد مجاز است كه مسجد را فقط براى اقامه نماز بسازد و حق انجام هرگونه فعاليتى همچون كلاس هاى قرآن، معارف، آموزش اذان و برنامه هاى عقيدتى و آموزشى را خصوصاً از نوجوانان عزيز سلب نمايد؟

ج: هو العالم; اگر بعد از وقف بخواهد منع از فعاليت هاى ديگر كه به آنها اشاره شده است بنمايد، حق ندارد.

وصيت

س 455: شخصى كه تعدادى اولاد صغير و عقب مانده دارد، اين چنين وصيت مى نمايد كه: ثلث اموالم را بدين صورت قراردادم كه پس از مرگم مردم به طور متعارف به خانه ام رفت و آمد نموده و تصرفاتى را از قبيل: اكل و شرب و استفاده از ظرف و فرش و امثال اين ها، نمايند و همين تصرفات به عنوان ثلث محسوب گردد آيا چنين وصيتى جائز و صحيح و مستحسن مى باشد يا خير؟ (البته چنين تصرفاتى به حسب معمول تاسال ها به مقدار ثلث نخواهدرسيد.)

ج: هو العالم; وصيت مذكور

صحيح و جائز است. آن مصارف را از ثلث محسوب نمايند و زايد بر آنها را صرف خيرات و مبرات نمايند، مگر آن كه بدانند كه مراد آن موصى اين بوده است كه فقط اين مصارف ذكر شده از ثلث مالى كه اين حق را در آن دارم محسوب گردد. در اين صورت زايد بر آن مصارف مال ورثه است.

س 456: زنى كه خدمت خانه مى كند و در عوض چيزى از شوهرنمى گيردآيا شوهر مى تواند وصيت كند كه از اصل مال بعدازمرگش به زنش چيزى بدهند.

ج: هو العالم; بلى مى تواند وصيت كند كه غير از ارثيه به او مقدارى پول بدهند به شرطى كه زايد بر ثلث نباشد.

س 457: اگر مرد وصيت كرد فرزند من كه به دنيا آمد اگر پسر بود 50 هزار تومان به او بدهيد و اگر دختر بود 100 هزار تومان و به مادر 100 هزار تومان بدهيد، بعد از آن مادر دو فرزند پسر و دختر آورد، آيا به مادر چيزى مى رسد يا نه؟

ج: هو العالم; بايد به هر دو سفارش عمل شود و چنانچه آن مقدار وجه زيادى بر ثلث باشد و ورثه امضاء نكنند وجه آن دو نقض توزيع مى شود.

س 458: مردى وصيت بر ثلث كرده (ثلثى كه معين است يكصد و پنجاه هزار تومان) كه اگر عيالم دختر به دنيا آورد 50 هزار تومان سهم دخترم و 100 هزار تومان سهم عيالم و اگر پسر به دنيا بياورد 100 هزار تومان سهم پسرم و 50 هزار تومان سهم عيالم باشد. متاسفانه عيالش بعد از فوت دو قلو زاييده سهم فرزندان و عيال

از ثلث معين چقدر است؟

ج: هو العالم; يكصد پنجاه هزار تومان، نصف آن مال عيال است و پنجاه هزار تومان كه ثلث است مال پسر و بيست و پنج هزار تومان مال دختر.

س 459: اگر كسى وصيت كرد بعد از مردن مرا در بقيع ببريد و دفن كنيد اگر راه بسته بود و مانع بود چه كار بايد كرد؟

ج: هو العالم; وجوب عمل به وصيت ساقط است. در محل دفن كنند و يا جاى ديگر، مختارند.

س 460: مؤمنى به وصىّ خود وصيت نموده است كه ثلث تركه او را براى وى در خيرات و مبرات خرج نمايد و وصى هنگام فوت موصى تركه او را پس از تحقيق در حدود دوازده ميليون تومان قيمت گذارى نموده است، ولى ثلث را از تركه جدا ننموده و تا به حال يك ميليون تومان از ثلث را براى مصالح ميت خرج نموده و مابقى آن در ضمن حصه وراث باقى مى باشد و اخيرا قيمت تركه بالا رفته و به حدود شصت ميليون تومان بالغ شده است. حال سؤال اين است كه چون ثلث از تركه جدا نمى باشد و قيمت باقى ثلث كه خرج نشده به تبع بالا رفتن قيمت كلى تركه بالا رفته، آيا الان بايد قيمت هنگام وفات را مدنظر قرار داد و طبق آن باقى ثلث را محاسبه و اخراج نمود يا طبق قيمت فعلى، باقى ثلث را بايد محاسبه و اخراج كرد؟

ج: هو العالم; چنانچه وصيت به ثلث تركه نموده نه به قيمت آن و تركه هم الان باقى است بايد قيمت فعلى بقيه ثلث را حساب نموده و اخراج كنند. بلى، چنانچه

بعد از موت موصى با ورثه معامله نموده به اين نحو كه تمام تركه در اختيار شما و دو ميليون پول ثلث در ذمه شما باشد در اين صورت ميزان قيمت هنگام وفات است.

ارث

س 461: كلاله امّى در چه صورت ارث مى برد، سهم الارث آن چه قدر مى باشد؟

ج: هو العالم; خواهر امى كه از دسته دوم وراث است و در صورتى كه ميت، برادر و خواهر پدر و مادرى و برادر و خواهر پدرى هم داشته باشد، ارث نمى برد و خواهر پدرى در بعضى صور ارث نمى برد و مقدار ارث خواهر مادرى را در توضيح المسائل نوشته ام، مراجعه نماييد.

س 462: شخص وصى مى تواند وصيت ميت را از اصل مال بدون اذن ورثه اداء نمايد؟

ج: هو العالم; اگر به مال معين وصيت نموده، اذن ورثه لازم نيست و اگر معين نيست قهرا مال مشترك است و اجازه آنها معتبر است.

س 463: زمينى كه آثار جوى آب داشته و هفتاد سال قبل كشت و زرع مى گرديده آيا بدون اذن تمام وراث آن زمين كسى مى تواند آن زمين را تصرف نمايد و مالك شود.

ج: هو العالم; زمين بايرى را كه سالها صاحبانش كشت ننموده و معطل مانده است، مى شود بدون اذن وراث مالك سابق كشت نمود.

س 464: شخصى در سالهاى قبل مبلغى جهت حج تمتع واريز نموده و بنا بوده است كه در سال 82 به حج مشرّف شود، در همال سال به علت تصادف فوت نموده است. ورثه فعلاً قدرت مالى ندارند حج آن را اداء نمايند، آيا مى شود فيش آنرا بفروشند و در سال آتى

كه پدر متوفا به حج مشرف مى شود در آنجا نايب الزياره تعيين نمايد يا خير؟ لطفا نظر مبارك اعلام فرماييد؟

ج: هو العالم;چنانچه واجب الحج بوده، قهراً آن پول مال خودش است. بايد بدهند و نايب، حج انجام دهد، و اگر واجب الحج نبوده و وصيت هم نكرده است، پول مال ورثه است، آنها مختارند. مى توانند نايب بگيرند و نايب حج را انجام دهد و همه وراث بايد به نايب گرفتن حاضر باشند.

س 465: مؤمنى دارفانى را وداع گفته و از او يك همسر و چند فرزند باقى مانده كه دوتاى آنها غير رشيدند و از طرف ديگر ارثيه و ماترك ميت تقسيم و سهم هر كدام از ورثه متعين نشده و مادرشان (يعنى همسر ميت) وصى ميت مى باشد. آيا با توجه به اينكه وصى بايد در مصرف اموال اين دو شرط غبطه را رعايت كند مى تواند از ميراث مشاع براى ازدواج فرزندان رشيد و بالغ استفاده نمايد يا بايد اول تقسيم و تعيين صورت گيرد و بعد از حق و سهم هر يك از فرزندان رشيد براى ازدواج آنها استفاده نمايد؟

ج: هو العالم; تقسيم لازم نيست. همين كه رعايت غبطه مى نمايد به اضافه آنكه از اموال زيادتى از حقشان داده نشود، كافى است. مثلاً اگر پول نقد دارد و از مردم هم طلب دارد، پول نقد را به فرزندان رشيد بالغ و ديون را بر صغار نگذارد.

س 466: در صورتى كه حكم بر تعيين سهم هر كدام در عين خارجى است، سؤال اين است كه با توجه به اينكه اين دو فرزند غير رشيد به خاطر ضرورت رسيدگى وصى (مادرشان)

به آنها بايد با مادرشان زندگى كنند، آيا بايد مادرشان غذا و پوشاك آن دو و خود را از هم جدا سازد و بايد غذا و پوشاك و رختخواب آنها و خود را مستقيما از مال شخصى خود و مال شخصى آنها تهيه نمايد و يا لازم نيست و مى تواند غذا و پوشاكشان و رختخوابشان مخلوط باشد؟

ج: هو العالم; لازم نيست جدا شوند و مخلوط زندگى كنند اشكال ندارد.

س 467: پدرى مى خواهد كه مايملك خود را كه يك خانه مسكونى و يك قطعه زمين شهرى مى باشد ما بين همسر و 7 فرزندش تقسيم كند. به خود پدر و فرزندانش كه پسر مى باشند چقدر مى رسد؟

الف) آيا فرزندانش حق مخالفت دارند يا خير؟

ب) حد و مرز تاديب فرزند كدام مى باشد؟

ج: هو العالم; پدر چنانچه در حال حيات باشد و اموالش را تقسيم كرده، اشكال ندارد و اختيار با او است و هر مقدار بخواهد مى تواند تعيين كند و كسى حق مخالفت ندارد و اگر تمليك مى كند، بعد از وفات به مقدار ثلث حق دارد و در دو ثلث ديگر وصيتش نافذ نيست مگر آنكه ورثه اجازه دهند.

و مقدار تأديب فرزند امرى است عرفى يعنى حدى كه جلوى فساد او را بگيرد.

س 468: اگر زنى بميرد و اولاد نداشته باشد حكم مال و اموال او چيست؟

ج: هو العالم; چنانچه شوهر يا ورثه ديگر داشته باشد به آنها مى رسد، والا مال امام زمان (عج) است.

س 469: اگر فرزندى قبل ازپدرش فوت كند آيا به فرزندان فوت شده ارث مى رسد؟

ج: هو العالم; چنانچه آن فوت شده فرزند دارد، از او

به فرزندان فرزند ارث نمى رسد. ولى اگر مالى از پدرشان داشته، ارث مى برند.

س 470: زن فوت كرده، دخترى از شوهر اوّل و پسرى از شوهر دوم دارد. منتهى هر چه كه ارث از پدر دختر از زمين و غيره باقى مانده بوده، و تحت يد مادرش بوده تحت تصرف شوهر دوم قرار گرفته، حال از مجموع اموال مادر و ارثيه پدرش به دختر يك سهم و به برادر دو سهم داده اند. اين صحيح است ياخير؟

ج: هو العالم; به نحوى كه نوشته ايد، صحيح نيست. چون اموال پدر دختر در دست مادرش بوده، مقدارى از آن مال دختر است. بايد رعايت بشود. بلى، چنانچه به نحوى مادر در زمان شوهر دوم مالك آن اموال شده باشد ولو به بخشيدن دختر يا خريد از او تقسيم صحيح است.

س 471: شخصى در موقع حيات خود منزل خود را در روستاى سيلاچاى در حضور حقير جهت حسينيه در محل وصيت فرمودند، ولى به علّت مهاجرت اهالى به شهرستان ها و كوچكى محل مورد استفاده قرار نگرفته و ساختمان آن خراب شده و هنوز هم صيغه وقف جارى نشده، آيا اجازه مى فرماييد وراث و وصى آن مرحوم محل مزبور را واگذار نموده و

وجه آن را به مصارف خيرات و باقيات صالحات در مسجد محل يا

جاى ديگر در حق آن مرحوم به مصرف برسانند؟

ج: هو العالم; به آن گونه كه مرقوم فرموديد آن منزل براى حسينيه تعيين شده است. ولى چون به آن نحو كه وصيت شده است مورداستفاده قرار نمى گيرد، بايد صرف در امور خيريه ديگر بشود. لذا جنابعالى مجازيد كه با وراث

معامله نمائيد، وجه آن را در صورت امكان در همان محل مصرف نموده و اگر امكان ندارد در جاى ديگرى صرف در حسينيه يا مسجد بنماييد و مى توانيد ورثه را وكيل خودتان قرار دهيد كه تصرف نمايند.

س 472: اراضى زراعى اربابى جهت كشت و كاردر اختيار رعيت قرار گرفته بود كه رعيت فوت نموده، يكى از ورّاث عهده دار وظيفه متوفى در كشت و كار گرديده تا زمان الغاى رژيم ارباب و رعيت، تا جايى كه از مسئولين امور اصلاحات ارضى، سند مالكيت دريافت نموده، حكم ادّعاى سهم ساير وراث قبل از صدور سند و بعد از صدور را بيان فرماييد؟

ج: هو العالم; زمين را كه در اختيار رعيت براى كشت گذاشته بودند، موجب ملكيت يا آن كه حقى بر او ثابت شود نمى باشد كه حتى بعد از موت آن رعيت حقى ثابت باشد.

بنابراين ورثه حقى ندارند و اما صدور سند مالكيت كه مسئول امور اصلاحات اراضى داده است، اولا نمى دانم چنين حقى داشته و على فرض آن كه حق داشته، به هر كس سند مالكيت داده، او مالك است و ديگران هيچ حقى ندارند.

س 473: خانمى فوت شده، برادرزاده و خواهرزاده پدر و مادرى دارد و همچنين خواهرزاده پدرى هم دارد، آيا با داشتن برادر و خواهرزاده پدر و مادرى خواهرزاده پدرى ارث مى برد يا خير؟

ج: هو العالم; خواهرزاده پدرى در صورتى كه با خواهرزاده پدر و مادرى جمع شود _ مانند خود خواهر پدرى در صورت اجتماع با خواهر پدر و مادرى _ ارث نمى برد.

ديات

س 474: اگر جانى، دندان مصنوعى شخص را در آورد؟ آيا بايد

قصاص شود يا ديه آنرا بدهد؟

ج: هو العالم; در اين مورد رجوع به حكومت مى شود يعنى حاكم شرع آنچه را صلاح بداند كه مناسب باشد، تعيين مى كند كه بپردازد.

س 475: حداقل ديه به نظر شما چه ř˜ϘǘѠاست؟

ج: هو العالم; ديه اقسامى دارد: ديه نفس، ديه اعضاء، ديه منافع و... بنابر اين بايد مراجعه شود به رساله عمليه كه كدام يك از آنها حداقل است.

س 476: ديه مقتول خمس دارد يا خير؟

ج: هو العالم; ديه مقتول احكام ارث را دارد. ميراث ما لا يحتسب خمس دارد و ما يحتسب خمس ندارد.

س 477: ديه كامل يك انسان چه مقدار است و آيا ديه قتل عمد و شبه عمد را مى توان با پول محاسبه كرد؟

ج: هو العالم; يكى از مصاديق آن ده هزار درهم، هر درهم (6 نخود) كه هر ده درهم مساوى است با پنج مثقال و ربع مثقال نقره مسكوك _ و بپرسند كه هر درهم چند قِران است مى توانند پول آن را حساب كنند.

س 478: 1_ اگر شخصى ضربتى به صورت كسى بزند كه سياه شود، 1_ آيا مى توان بگويد عوضش را بزن. 2_ و جرح بر گردن، ديه دارد يا ارش. 3_ و آيا در شكستگى استخوان با قسامه ديه ثابت مى شود يا نه؟

ج: هو العالم; 1_ در ضربت به صورت مى شود مقابله به مثل نمود. 2_ و ديه جرح بر گردن در بعضى موارد مانند آنكه گردن كج شود يا موجب مانع شدن از جويدن شود، ثابت است. 3_ در غير اين موارد ارش ثابت مى شود.

س 479: آيا صبى مميز مى تواند از جنايتى كه

بر او شده عفو كند يا ديه و يا قصاص كند؟

ج: هو العالم; خير، نمى تواند و ولى او هم نمى تواند مگر در بعضى موارد كه گفته اند مى تواند ديه بگيرد.

س 480: احتراماً با توجه به محتويات دادنامه و سند رسمى... تنظيمى در دفتر اسناد رسمى... و با توجه به اينكه امضا كننده سند رسمى مذكور كه طبق دادنامه اشاره شده فوق محكوم به قصاص نفس گرديده (حدود يك سال پس از آزادى از زندان و نجات يافتن از مساله قصاص و مختومه شدن پرونده مربوطه) در حالت صحت و اختيار، بدون اكراه و اجبار و بدون هيچگونه قيد و شرطى ضمن معرفى نمودن خود به عنوان معاون در قتل، شرعاً و قانوناً رضايت كامل خود را نسبت به كليه اولياى دم مقتول مورد نظر اعلام نموده و حق هر گونه اعتراض و يا دعوى حقوقى (مالى) و كيفرى عليه اولياى دم آن مقتول را از خود ساقط كرده و صريحاً اقرار داشته كه طى مدت 11 سال نيز باعث وارد آمدن خسارات هنگفتى بر اولياى دم گرديده، اين سؤال مطرح است كه:

1_ چنانچه شرعاً و قانوناً ثابت شود كه قاتل شخص ديگرى بوده، آيا از نظر شرعى امضا كننده سند رسمى فوق الذكر حق مطالبه وجوهى كه خود و يا بستگانش (حدود يكسال قبل از تنظيم آن سند) تحت عنوان خسارت و يا وجه المصالحه و حق الزحمه به اولياى دم پرداخته و از آن رضايت گرفته را دارد يا خير؟

ج: هوالعالم; با خصوصياتى كه نوشته شده است، حق مطالبه وجوه را ندارد.

2_ چنانچه امضاء كننده سند رسمى مذكور ضمن استفاده از

اينكه ديگر اولياى دم حق مراجعه به دادگاه جهت تقاضاى قصاص وى را ندارند، با اختيار خود و يا احياناً به خاطر ترس از قاتل واقعى فرضى، مجدداً اتهام قتل را بر عهده بگيرد و با انجام اين كار در واقع موجب تبرئه قاتل فرضى و تضييع حق اولياى دم گردد و يا باعث شود كه اولياى دم براى به اثبات رساندن حق خود و محكوم و يا قصاص كردن قاتل واقعى باز هم دچار مشكلات و متحمل خساراتى شوند، آيا از نظر شرعى وى ضامن پرداخت ديه مقتول و يا خسارات وارده مجدد بر اولياى دم خواهد بود يا خير؟

ج: هو العالم; خير، ضامن نيست، چون رضايت گرفته است.

عيدالزهراء

س 481: آيا برگزارى مراسم عيد الزهرا (س) در شرع مقدس اسلام جايز است؟

ج: هو العالم; بلى جايز و مستحسن است به شرط عدم ارتكاب مُحرمى.

س 482: آيا كف زدن و يا رقص در اين مراسم جايز است؟

ج: هو العالم; كف زدن جايز و رقص زن بر زن و مرد بر مرد جايز است ولى رقص زن بر مرد (غير شوهر) و مرد بر زن (غير زن خود) جايز نيست.

س 483: در شرايط كنونى آيا برگزارى اين مراسم با وحدت مسلمين منافات ندارد؟

ج: هو العالم; برگزارى مراسم درمنازل و جاهايى كه غير شيعه نيستند و اگر در راديو و تلويزيون پخش نشود، هيچ منافاتى با وحدت ندارد. البته تعبير وحدت هم صحيح نيست.

كف زدن

س 484: اگر كف زدن در عروسى ها و غير آنها، سبب رقص شود (رقص آور باشد) چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; آواز رقص آور و غنا است و حرام است. كف

زدن رقص آور اشكال ندارد.

س 485: كف زدن حكمش چه مى باشد؟

ج: هو العالم; جايز است.

س 486: كف زدن زن ها در مجالس زن ها جايز است يا خير؟

ج: هو العالم; بلى، جايز است.

س 487: كف زدن در ميلاد ائمه اطهار(عليهم السلام) شرعاً چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; فى نفسه در صورتى كه اهانت به آن بزرگواران نباشد، جايز است.

س 488: آيا حضرت عالى كف زدن در ميلاد ائمه(عليهم السلام) راتجويز و تأييدمى كنيد؟

ج: هو العالم; بلى، بسيار عمل خوبى است، چنان چه رعايت شود كه مرتكب مُحرمى نشوند و به نحوى باشد كه موجب اهانت به ائمه(عليه السلام)نباشد.

عزادارى

س 489: در اين چند سال اخير در غير روز عاشورا و روز اربعين حضرت سيد الشهداء سلام الله عليه و آخر روزهاى ماه صفر در مشهد مقدس (قمه زنى) مرسوم شده است آيا با موازين شرعى سازگار است يا نه؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد، تعظيم شعائر است، خوب است.

س 490: گاهى ديده مى شود در بعضى مجالس جهت عزادارى ده شب اول ماه محرم مداحى دعوت شده و مبلغى حدوداً يك الى چهار ميليون تومان به او پرداخت مى شود .ضمناً بعضى از مداحين قبلا مبلغ مذكور را قطعى مى كنند و چك مى گيرند. آيا پرداخت اين مبلغ پول ها با وجود فقراى نيازمند و لزوم احتياجات اوليه اشكال شرعى دارد؟

ج: هو العالم; چنانچه اين وجه از پول هاى معين شده براى عزادارى نباشد و از مال شخصى خودشان باشد، اشكال شرعى ندارد. و، اگر اين مبلغ را به مداح ندهند و به فقرا بدهند (كه معمولا چنين نيست) كار خوبى است.

س 491: در

مجالس ياد شده با توجه به پرداخت مبالغ زيادى به مداح جهت برپائى مجلس روضه و منبر به روحانى و مبلغ احكام شرعى مبلغ كمترى پرداخت مى كنند و همه افراد در جريان اين موضوع هستند. آيا اين كار باعث هتك روحانيت نيست؟

ج: هو العالم; خير هتك روحانيت نيست. مقام روحانيت آنقدر عظيم و شريف است كه اين گونه اعمال كوچك تر از آن است كه اهانت به آن باشد والا مردم در مجالس عقد به آوازه خوان خيلى زيادتر از عاقد پول مى دهند.

س 492: استفاده از شيپور، طبل، سنج، دُهُل، چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; استفاده از آنچه از آلات لهو است بهتر است استفاده نشود.

س 493: اگر كسى به نمازهاى يوميه اهميت ندهد به عنوان ترك يا اسخفاف به نماز و در عين حال در عزادارى شركت و مبالغ زياد خرج كند و ادعاى شفاعت حضرت سيدالشهداء(عليه السلام) و ترك نماز صبح چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; ترك نماز غير جايز است و در استخفاف به نماز امام صادق(عليه السلام) فرمودند: لاينال شفاعتنا من استخف بصلاته - ولى خرج كردن در عزادارى اشكال ندارد.

س 494: اگر برپايى مجلس عزادارى باعث اذيت و آزار ديگران از جمله همسايه ها شود يا برپايى يك مجلس باعث بى نظمى و بر هم زدن و هتك مجلس ديگرى شود، چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; اذيت مؤمنين جائز نيست، ولى اقامه مجلس تشريفاتى كه باعث شود مجالس ديگران بى رونق شود، اشكال ندارد.

س 495: ديده مى شود افرادى در عزادارى امام حسين(عليه السلام) فعاليت مى كنند و پول خرج مى كنند در عين حال بعد از

اتمام مجلس عزادارى در مجالس خصوصى گناه مى شوند من جمله استعمال مواد مخدر مى نمايند چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; عمل اولشان خوب است و عمل دوم بد است. بدى آن تأثير درعمل اول نمى كند.

س 496: در ايام دهه محرم كه گوسفند زياد ذبح مى شود و باعث جريان خون مخصوصاً در فصل زمستان مى گردد و آلودگى افراد لاابالى و بچه هاى صغير و ندانستن مسئله وگاهاً ورود به مجالس در مساجد را در پى دارد چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد. ولى بايد در منابر تذكر داده شود كه رعايت كنند.

س 497: شركت زنان در ايام عادت در عزادارى و نشستن در معابر و كوچه ها به علت عدم جواز حضور در مسجد و با عبور و مرور افراد لااُبالى و بى بند و بار چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; چنانچه خود زن ها رعايت موازين شرعيه را بنمايند، اشكال ندارد.

س 498: سر و صداى زنان در نماز جماعت ومجلس روضه و عزادارى در صورت شنيدن نامحرم و بر هم زدن مجلس چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد.

س 499: نظر خود را در مورد قمه زنى بفرماييد.

ج: هو العالم; عملى است بسيار خوب و از شعائرالله است و من يعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب.

س 500: در روايات متعدد آمده كه گريه بر سيدالشهداء باعث غفران جميع ذنوب مى باشد ولو ذنوب خيلى زياد باشد. بعضى تعجب مى كنند كه چه طور ممكن است كه چند قطره اشك باعث بخشوده شدن گناهان بزرگ باشد. اميدواريم كه توضيح بفرماييد.

ج: هو العالم; اين جملات در مقام بيان مقتضى مانند

آنكه «آتش مى سوزاند» مى باشد. همان طورى كه اين جمله شرائطى دارد مانند مماسه و موانعى مانند رطوبت كه با عدم شرط و وجود مانع، سوزنده نيست; همين طور اين جمله كه گريه بر امام حسين(عليه السلام)موجب غفران ذنوب است شرايطى دارد از قبيل عقايد حقه و ندامت از گناهان گذشته و بنا داشتن بر عدم ارتكاب آن ذنوب در زمان هاى آينده و اداى حق الناس و...

س 501: استفاده از علامت هاى آهنى، قمه زنى و تبليغ و توزيع و نصب عكس ها و پوسترهاى تصاوير منتسب به اهل بيت هر كدام چه حكمى دارد؟ جداگانه مرقوم بفرماييد.

ج: هوالعالم; قمه زنى از اعمال حسنه و از شعائر مذهبى است و نصب عكس بدون انتساب جزمى اشكال ندارد.

س 502: در موقعيت كنونى آيا فكر نمى كنيد كه فتوا به جواز قمه زنى كمى به دور از واقع بينى و آينده نگرى باشد و حتى در عبارت شما آمده من احسن التعازى با اين حجم وسيعى از توهين ها و اتهامات كه به شيعه نسبت مى دهند، شما ديگر آتش اين اتهامات را تندتر نكنيد. قمه زنى در حال حاضر حرام مسلم است. اگر به سربلندى شيعه مى انديشيد، بايد اين گونه فتواها را تعديل كرد؟

ج: هو العالم; نظير نامه شما نامه آمده است كه به نماز جماعت خصوصاً شركت بانوان در آن جماعت اعتراض شده است با تعبير به اينكه آيا به چه مجوزى اجازه مى دهيد خانم ها در حضور جماعات... بلند نموده به عنوان سجده ارائه دهند، و بعضى ديگر از معاندين هم به تيمم و بعضى ديگر به روزه اشكال نموده

اند و من خيال مى كنم شما پاكيد ولى گول خورده ايد والا بقاى دين به وسيله قيام اباعبدالله(عليه السلام)شده و احياء آن قيام به همين گونه اعمال است و اگر شما دقت كنيد در جايى كه قمه زده مى شود خواهيد ديد كه مردم تا مدتى چه توجهى به دين مى كنند و قهراً به سراغ تعاليم دين مى روند و هر سال چه مقدار از افراد متجدد مسلك سنى مذهب به تشيع روى مى آورند. در خاتمه توصيه مى كنم شما اولا به اين محكمى فتوى ندهيد و ثانياً چه در گفتار و چه در نوشته هايتان مؤدب باشيد. انشاالله تعالى همين امشب دعا مى كنم كه خدا شما را هدايت كند، در فرض استجابت دعا مرا هم مطلع كنيد.

انبياء و ائمه

س 503: با توجه به اين كه حرم مطهر و مضجع مقدس حضرت ثامن الحجج الامام على بن موسى الرضا(عليه السلام) در اين مملكت وجود دارد، به نظر مبارك حضرت عالى آيا بهتر نيست جامعه مداح و گويندگان مذهبى قبل از مديحه سرايى و سخنرانى، چند بيتى در فضائل و مناقب آن امام همام بخوانند و يا جلسه را به نام مقدس حضرت غريب الغربا شروع كنند تا مردم بيشتر متوجه به مقام رفيع پاره تن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) حضرت رضا(عليه السلام) شوند و به شكرانه اين كه آن حضرت به ايرانيان نظر خاصى دارند، مردم هم بيشتر متوجه به آن وجودمقدس باشند و فكر مى كنم اقل شكرانه وجود مبارك آن حضرت همين باشد كه به عالميان برسانيم سلطان ايران ضامن غريبان حضرت رضا(عليه السلام)هستند و ما در پناه وجود

مبارك آن حضرت زندگى مى كنيم؟

ج: هو العالم; البته اين عمل خوب است ولى به نظر من توسل به امام زمان(عليه السلام) و دعا بر تعجيل در ظهور و استعانت به آن بزرگوار بهتر از تمام امور است.

س 504: آيا نقاشى كردن تصاوير ائمه معصومين(ع) جايز مى باشد و آيا از ديدگاه فقه اسلامى براى اثبات و احقاق حق مى توان رشوه پرداخت كرد وآيا رشوه دهنده هم مجازات دارد يا خير؟

ج: هو العالم; نقاشى تصاوير ائمه(عليهم السلام) با آن كه مطابقت با واقع ندارد و گاهى هم ممكن است، اهانت باشد بهتر است ترك شود. اما رشوه به ازاى حكم قاضى حرام است.

س 505: بعضاً در گوشه و كنار تهران كه اكنون مركز حكومت تشيع مى باشد. اخيراً مكرر در مكرر ديده و شنيده شده عده اى از افراد كه دست پليد وهابيت ملحد از آستين آنها بيرون آمده در اماكن عمومى و در حضور شاهدان عينى و در بين عده اى از جوانان علنى عليه مذهب حقه شيعه ائمه اثنى عشرى تبليغ سوء نموده و براى ترويج آيين ضاله وهابيت جوانان را اغفال مى نمايند و حتى صريحاً و آشكارا به ساحت مقدس حضرت على(ع) و فاطمه زهرا(س) و امام حسين(ع) توهين و با الفاظ ركيكه فحاشى و سب نموده كه قلم از تحرير آن شرم دارد. حكم اين توهين چيست؟

ج: هو العالم; وظيفه هر فرد شيعى است كه براى مقابله با ترويج باطل مبارزه منطقى بنمايد و در صورت عدم تمكن با استعانت از دانشمندان اين عمل را انجام دهد. همان گونه كه انجمن حجتيه در مقابله با بهائيت عمل كرد و

نتايج بسيار با اهميتى به دست آورد و اما در مقابل افرادى كه سب حضرات معصومين(ع) مى نمايند، چون آنها ناصبى و انجس از كلب هستند، اول به مصادر امر رجوع نماييد و چنانچه گوش ندادند در حد قدرت خودتان و رفقايتان مبارزه نماييد و هر چه صدمه و گرفتارى پيدا كنيد، اجرتان فوق حد تصور است و مطمئن باشيد در صورتى كه غيرت مذهبى شما موجب اقدام در اين امر مهم شود من از همين امروز در تمام مواقع استجابت دعا به شما جوانان دعا مى كنم. وفقكم الله وايدكم.

س 506: محل اخذ تربت سيدالشهداء ارواحنا فداه كه جايز الاكل است براى استشفاء، و حرمت تنجيس دارد و سجده بر آن فضيلت دارد و براى تبرك مولود و همراه ميت و مسافر و دفع خطر... استفاده مى شود، كجاست؟ آيا شامل غبار روى ضريح مقدس مى شود؟

آيا خاكى كه از اطراف حرم مطهر سيدالشهداء(عليه السلام) جمع آورى مى شود به سبب جاروب كردن حكم تربت قبر مطهر را دارد؟ و اگر خاكى ريخته شود در اطراف قبر مطهر و جمع آورى شود آيا حكم تربت دارد و صدق تربت بر آن مى كند و احكام مطلق تربت بر آن جارى مى گردد؟ و رواياتى كه يك ميل تا ده ميل اطراف قبر مطهر را جزء تربت امام حسين شمرده است آيا شامل تمام احكام تربت مى شود يا نه؟ مهر و تسبيح كربلا كه در بازار رايج است با علم به اين كه از كنار قبر مطهر نيست يا با شك در آن، واجب الاحترام است؟ و احكام تربت سيدالشهداء را دارديا نه؟

لطفاً احكام مزبوره را مفصّلا مرقوم فرمائيد لكثرة الابتلا و الاحتياج و لكم الاجر و السلام.

ج: هو العالم; چند سؤال نموده ايد كه به ترتيب جواب داده مى شود: 1- تربتى كه جائز است خوردن آن براى استشفاء و مقيد است به آنكه زايد بر قدر حمصه نباشد آن است كه از قبر و ما جاوره عرفاً باشد و محتمل است تا هفتاد ذراع - و اما آنچه در روايات تحديد شده بسبعين ذراع - و سبعين باعا فى سبعين باع - يا به ميل - و يا چهار ميل- و در بعضى كتب فقهاء: روى اربعة فراسخ و روى ثمانيه، چنين روايتى ديده نشده و آن رواياتى كه اشاره شد، همه اش ضعيف السند است به آنها جواز اكل ثابت نمى شود. 2- چنانچه آن خاك ها كم شود و خاك ديگرى بريزند بايد مدت زمانى بگذرد كه تربت قبر الحسين(عليه السلام) يا طين الحائر _ بر آن عرفاً صدق كند و اما مقدار خاكى كه با جاروب جمع مى شود، ظاهراً حكم تربت ندارد. 3- اما مهر و تسبيح كربلا كه رايج است ظاهراً از هر كجاى قبر و اطراف آن تا چهار ميل فضيلتى كه در روايات ذكر شده را دارد. 4- بقيه احكام غير لزومى مانند حكم مهر و تسبيح است.

س 507: بعضى از علما مى گويند كه پيكر مقدس ائمه(ع) در قبر نيست و در عرش اعلاى خداوند است و از آنجا به محل دفن ظاهرى خود به زوار عنايت مى كنند. آيا اين حرف صحيح است و يا رواياتى در اين باب داريم كه بدن نازنين امام عليه

السلام در قبر مى باشد؟

ج: هو العالم; در اينكه بدن آن بزرگواران بعد از دفن به عرش برده مى شود، شبهه نيست. خلاف در اين است كه به قبر برمى گردانند يا همانجا مى ماند؟ مشهور اين است برمى گردانند، ولى شيخ مفيد و صدوق و جماعتى ديگر از بزرگواران معتقدند كه برنمى گردانند، ولى توجه خاصى به محل دفن دارند.

س 508: زيارت عاشورا با صد لعن و صدسلام آيا معتبر مى باشد؟

ج: هو العالم; بلى، معتبر است با اينكه در مستحبات دليل معتبر لازم نيست، بلكه اگر يك روايت غيرمعتبر هم باشد در ثبوت استحباب كافى است چون روايات زيادى از پيغمبر اكرم(ص) وارد شده است كه اگر براى يك امر مستحبى، يك خبر ضعيف هم رسيد، شما عمل كنيد، من ضامنم كه ثوابى كه آن روايت متضمن است به شما داده خواهد شد.

س 509: خواندن زيارت جامعه كبيره در حرم حضرات معصومين(ع) يا در غير آنجا (مثلا در مساجد يا در منزل يا حرم امامزادگان) به قصد ورود يا رجاء چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; به قصد رجاء بى اشكال است و در حرم حضرات معصومين (ع) به قصد ورود هم اشكال ندارد.

س 510: سفر كردن به زيارت عتبات عاليات به صورت قانونى و يا پياده روى از مرزهاى ايرانى (غيرقانونى) چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; در صورت احتمال خطر جانى عقلايى جايز نيست والا براى مردها اشكال ندارد و اما خانم ها چنانچه قانونى باشد جائز والا جائز نيست.

استخاره

س 511: آيا كسى كه استخاره مى گيرد، مى تواند اجرت طلب كند يا نه؟

ج: هو العالم; بلى، مانعى ندارد.

س 512: اگر شخصى بدون

مشورت با اهل فن در موضوعى استخاره كند، آيا مى تواند پس از مراجعه به آنها و مشورت درباره همان موضوع دوباره استخاره نمايد؟

ج: هو العالم; اساساً استخاره محلش بعد از مأيوس شدن از خير و صلاح فهميدن است. بنابراين چنانچه بعد از مشورت بر خلاف استخاره اولى اهل فن چيزى بگويند، مخالف استخاره قبلى استخاره دومى مانعى ندارد، والا استخاره دوم مورد ندارد.

س 513: آيا معظم له تفأل به قرآن را جايز مى دانيد؟ اگر جايز مى دانيد طريقه آن را بيان فرماييد؟ ب) همراه داشتن قرآن در جيب و رفتن به دستشويى چه حكمى دارد و آيا ذكر خدا در دستشويى جايز مى باشد و سوزاندن نام خدا را چه مى فرماييد؟ ج) لطمه زدن به صورت يا سينه در عزادارى اهل بيت(عليه السلام) چه صورتى دارد؟ د) لطفاً نظر معظم له درباره طبل وسنج هيئتهاى مذهبى و شبيه خوانى بيان فرماييد و چه مقدار جايز است انسان در عزادارى حضرت ابا عبدالله(عليه السلام) سينه بزند؟

ج: هو العالم; تفأل به قرآن در روايات نهى از آن شده است. البته تفأل غير از استخاره است. بردن قرآن در دستشويى چنانچه هتك باشد، جايز نيست والا اشكال ندارد. و ذكرالله حسن فى كل حال. لطمه زدن به صورت و سينه زدن و طبل و شبيه خوانى به شرط آن كه موجب وهن نباشد همه جايز و خوب است.

لعن

س 514: لعن بر دشمنان اهل بيت ثوابش بيشتر است يا سلام و درود فرستادن براى ائمه(عليهم السلام)؟ كدامين بيشتر تأكيد شده است؟

ج: هو العالم; هر دو تأكيد شده است. به هر دو عمل كنيد.

محرمات

س 515: آيا استمنايى كه حرام مى باشد آن است كه منجر به جنابت شود و يا نفس طلب به هر نحوى باشد محكوم به حرمت است ولو به جنابت نينجامد؟

ج: هو العالم; استمنا از محرمات است و آن عبارت است از ملاعبه با آلت تا انزال شود و اما ملاعبه با آلت بدون قصد انزال و ملاعبه اى كه به حسب عادت متعاقب به انزال نمى شود، به عبارت ديگر در معرض انزال نيست، حرام نيست.

س 516: نشانه ريبه و شهوت در نگاه به زن نامحرم يانگاه به عكس اوچيست؟

ج: هو العالم; ميل و رغبت به نزديكى با او.

س 517: معيار تشخيص گناهان كبيره از صغيره چه مى باشد آيا براى كبير، بودن راهى وجود دارد، اگر دارد چه مى باشد؟

ج: هو العالم; به نظر ماه گناه صغيره نداريم. همان نحو كه امام معصوم(ع) فرموده كل ذنب كبير.

س 518: آيا استفاده از خمر براى مداوا جايز است يا نه؟

ج: هو العالم; در غير صورتى كه اگر تداوى نكند خوف تلف نفس باشد، جايز نيست.

س 519: كلام صاحب عروة الوثقى در حالى كه محشين نيز با او موافقت نموده اند در باب (ما يوجب القضا) فرموده: كسى كه قبل از طلوع فجر خمر بنوشد و سكر آن براى بعد از طلوع فجر باقى بماند، قضاى روزه آن روز واجب است (سواءٌ كان على وجه التحريم او للتداوى) كه مفهومش آن

است كه براى تداوى حرام نيست، آيا نظر شريف شما نيز همان است؟

ج: هو العالم; نظر ما از جواب مسئله قبل معلوم مى شود.

س 520: مصرف كردن قرص هاى تحرّك زا (اكستازى) كه جديداً به طور غيرقانونى وارد كشور شده و در مجالس غير شرعى مورد استفاده قرار مى گيرد چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; ورود غيرقانونى و استفاده در مجالس غيرشرعى موجب عدم جواز مصرف در غير آن مجالس نمى شود. ولى چون از قرار نقل مصرف آن موجب فلج شدن قوه انسانيت مى شود و انسان را از حالت انسانيت خارج مى كند مصرف آن بهيچ نحو جايز نيست.

س 521: بازى با پاسور بدون برد و باخت چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; احتياط، مقتضى است كه ترك شود.

س 522: گاهى روزنامه ها به اصطلاح خودشان افشاگرى كرده و اعلام مى كنند فلان شخص مثلا اختلاس كرده يا فلان خلاف را انجام داده و ما هم آن را براى دوستان خود نقل مى كنيم، بعد از مدتى خلاف آن اتهام ها اثبات مى شود در اين جا وظيفه ما چيست و كلا در اين قبيل موارد كه كم هم نمى باشد چه بايد كرد؟

ج: هو العالم; اشاعه فحشا و نسبت خلاف به مسلمان دادن فى نفسه جايز نيست و نقل آن در صورت عدم علم دروغ است. البته اين مطلب مادامى است كه نقل در روزنامه موجب اشاعه نشده است و نقل فرد در اين امر تاثير دارد والا از اين جهت اشكال ندارد و از حيث دروغ هم چنان چه نقل از روزنامه بشود. رفع آن محذور هم مى شود.

فيلم

س 523:

نگاه كردن و خريد و فروش فيلم هاى مستهجن و مبتذل و شوهاى خوانندگان و رقص آنها هر كدام چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; هيچكدام جايز نيست.

س 524: آيا صرف نگهدارى نقاشى ها، تصاوير و فيلم هايى كه عفت و اخلاق عمومى را جريحه دار مى نمايد حرام است و مرتكب آن قابل تعزير مى باشد.

ج: هو العالم; در صورتى كه يقين دارد كه تا آخر هيچ گونه خلافى انجام نمى شود، مجردنگه داشتن حرام نيست.

س 525: نگاه كردن به فيلم هايى كه زنهاى بى حجاب و آرايش كرده در آن بازى مى كنند و از تلويزيون پخش مى شود چه حكمى دارد، لمس و نظر جنس مخالف براى آموزش دانشجويان پزشكى چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; نگاه كردن به زنهاى مسلمان در تلويزيون جايز نيست و اما نظر و لمس دانشجو براى تعليم علم طب و نجات دادن مسلمانان در صورت توقف دانستن بر آنها جايز است.

س 526: نگاه كردن به عكس زن نامحرم كه حجاب كامل ندارد چه صورتى دارد و ديدن عكس زن مسلمان كه حجاب ندارد با توجه به اين كه او را مى شناسد، و بدون قصد لذت و ريبه چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; مقتضاى احتياط اين است كه نگاه نكند، ولى ديدن زن نامحرم در تلويزيون جائز نيست. چون آن غير عكس است.

س 527: استفاده از لباس هاى پيراهن و شلوار و كت و تى شرت و كفش هايى به صورت مد روز در آمده و محصولات كشورهاى غربى مى باشد، چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; فى نفسه اشكال ندارد.

س 528: در جوامع اروپايى و غربى و

حتى عربى نوع پوشش خانم ها نسبت به قبل تغيير كرده و در عرف آنها خانم ها با دامن هاى كوتاه و تا بالاى زانو ظاهر مى شوند اين مسأله در فيلم هاى آنها هم موجود است. حكم نگاه كردن به فيلم هاى سينمايى آنها به صورتى كه موضوعش غير اخلاقى نيست و مثلا جنگى يا پليسى است چه مى باشد؟

ج: هو العالم; نگاه كردن به فيلم هايى كه بدن زنهاى مسلمان را نشان مى دهد ولو پا باشد جايز نيست، و اما زن غير مسلمان چنانچه نگاه كردن با قصد ريبه باشد جائز نيست والا به مقدار مختصر مانند سر و گردن و دست تا مرفق و مرتبه پائين پا جايز است و زيادى جايز نيست.

س 529: استفاده از ماهواره چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; در غير از موارد خلاف شرع اشكال ندارد.

س 530: آيا در آغوش گرفتن دختر يا پسر مميز توسط نامحرم در صورتى كه فرد نقش محرم را ايفا كند، جايز است يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه موجب تهييج شهوت بشود كه غالباً مى شود جايز نيست.

س 531: حكم زنان بى حجاب كه در خيابان ها و كوچه ها هستند و اهانت به مقدسات مى كنند چيست؟ و آيا فرق بين جاهل قاصر و مقصر در اين مساله هست يا نه؟

ج: هو العالم; نظر به آنها جايز نيست .

موسيقى

س 532: نواختن آلات موسيقى و يا گذاشتن نوارهاى موسيقى چه سنتى و غيرسنتى در مساجد و تكايا در اعياد و ميلاد معصومين(ع) چه صورت دارد؟

ج: هو العالم; نواختن آلات موسيقى و گذاشتن نوارهاى موسيقى همه اش حرام است، سنتى و غيرسنتى

فرق ندارد.

س 533: آيا در اسلام موسيقى حلال و حرام وجود دارد؟ ملاك تشخيص كدام است؟

ج: هو العالم; خير، موسيقى مطرب حلال در اسلام نداريم.

س 534: احتراماً نظر حضرت عالى در مورد يادگيرى و نواختن ساز سه تار به عنوان هنر نه به عنوان استفاده در مجالس لهو و لعب چيست؟

ج: هو العالم; چون ياد گرفتن بدون نواختن ممكن نيست، جايز نيست.

س 535: نظر حضرتعالى در مورد انواع موسيقى چيست؟

ج: هو العالم; همه انواع موسيقى مطرب، سنتى و غير سنتى حرام است.

س 536: ميزان شناخت موسيقى حرام از حلال به نظر معظم له چه مى باشد و آيا مطلقاً موسيقى حرام مى باشد يا خير؟

ج: هو العالم; موسيقى كه همان صوت لهوى است مطلقاً حرام است.

س 537: حكم استماع موزيك بدون خوانندگى چه مى باشد؟

ج: هو العالم; اشكال دارد.

س 538: غنا در عروسى چه حكمى دارد؟ اگر با محرمات توأم باشد چه مى فرماييد؟

ج: هو العالم; غنا در شب عروسى بر زن ها در صورتى كه مرد نباشد و توأم با آلات موسيقى هم نباشد، جايز است.

س 539: مصرف مواد مخدر در معالجات و درمان دردها مطلقا اشكال ندارد يا فقط در صورت انحصار؟ نظر مبارك را در مورد خريدو فروش مواد مخدر به خصوص ترياك بيان فرماييد؟

ج: هو العالم; در هر دو مورد اشكال ندارد.

س 540: سرودهايى كه در صدا و سيما پخش مى شود و همراه با موسيقى و غنا است، چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; حرام است

س 541: لهو چيست و مصاديقش كدام است؟

ج: هو العالم; لهو عبارت است از مشغول شدن به لذايذ شهويه و غفلت از خدا، بدون

اينكه قصد غايتى بر آن مترتب باشد و مصاديق متعددى دارد كه در اين مختصر نمى گنجد.

س 542: آيا لهو حرام است؟

ج: هو العالم; لهو بما هو حرام نيست و بعضى مصاديق آن كه دليل خاص دارد، حرام است.

س 543: استماع آلات موسيقى و غنا در مذهب شيعه اثنى عشر چگونه مى باشد و هم مجلس شدن با آنها در يك مجلس چگونه است ؟

ج: هو العالم; شنيدن غنا و خواندن حرام است و در مجلس غنا مسلمان، نبايد بنشيند.

س 544: طشت زدن، دايره زدن، همراه با كف زدن و شعر خواندن در عروسى در صورتى كه تحريك كننده و مفسده انگيز نباشد چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; غير از دايره، بقيه اشكال ندارد.

س 545: آيا هر «لهوى» حرام است؟

ج: هو العالم; خير، حرام نيست.

قمار و شطرنج

س 546: بازى كردن با آلات قمار در صورتى كه قصد برد و باخت نباشد و فقط صرف بازى كردن است چه صورت دارد؟

ج: هو العالم; بازى با شطرنج حرام است ولى بقيه اشكال ندارد.

س 547: آيا بازى با آلات غير قمار همراه با جايزه يا پول مانند فوتبال و غيره... اشكال دارد؟

ج: هو العالم; بازى كردن با غير آلات قمار بدون برد و باخت حرام نيست ولو جايزه بر آن قرارداده باشند.

مسائل پزشكى

س 548: حكم استفاده ازعمل جراحى پلاستيك براى زيبايى چه مى باشد؟

ج: هو العالم; مانعى ندارد.

س 549: آيا احضار جن براى دفع يا رفع مرض جايز است يا نه؟

ج: هو العالم: اشكال ندارد.

س 550: حدد 7 سال است كه از طريق هيپنوتيزم در خصوص بعضى از مسايل از جمله مشكلات پزشكى و البته با رعايت اصول شرعى و طهارت و وضوء هنگام انجام هيپنوتيزم مشاوره داشته ام و الحمدالله تاكنون موجب رضايت مراجعه كنندگان بوده است. باعنايت به اينكه اعتقاد خاص به احكام شرعى خصوصا نظر حضرتعالى دارم، مستدعى است نظر فقهى خود را در خصوص انجام هيپنوتيزم مرقوم فرماييد.

ج: هو العالم; خود عمل فى نفسه به نظر من اشكال شرعى ندارد، ولى اگر منطبق بر آن شود اضرار به غير يا اينكه موجب تلف جانى يا مالى شود، حرام است و ضمان هم دارد. و نيز اگر مشكل پزشكى را بخواهيد حل كنيد به عنوان حل علمى اشكال ندارد ولى اگر دستور عملى بر طبق آنچه از اين عمل كشف كرده ايد بدهيد و آن مريض ضرر ببيند يا تلف شود، ضمان دارد و حرام است و به هر

حال نفس عمل و حل علمى مشكل پزشكى اشكال ندارد.

س 551: در مورد سؤال اول كه ناهنجارى ها و بيمارى هاى مادرزادى جنينى مطرح گرديده است كه تشخيص آن در دوران باردارى در جنين قطعى است و داشتن و نگه داشتن چنين فرزندى موجب مشقت و زحمت شديد والدين خواهد بود و تولد چنين كودك معلول و ناقص الخلقه كه دچار عقب ماندگى ذهنى و يا جسمى شديد مى باشد و به شدت بيمار خواهد بود و از بدو تولد تا پايان عمر در وضع مشقت بارى به سر مى برد، سبب عسر و حرج براى پدر و مادر مى گردد، به طورى كه زن و شوهر درخواست سقط جنين مى نمايند. ليست چند مورد را متذكر مى شويم:

1- ميكرو سفالى(كوچكى سر) كه نهايتاً منجر به كاهش رشد مغز و كوچكى مغز و سر مى شود و در صورت تولد، طفل دچار عقب ماندگى ذهنى شديد خواهد بود.

2- هيدرو سفالى كه آب داخل حفرات مغزى بيش تر از حد معمول است به طورى كه منجر به كاهش رشد قشر مغز مى گردد و در صوت تولد، عقب ماندگى ذهنى خواهد داشت.

3- عدم تشكيل ديواره شكم: بيرون بودن احشاء از شكم.

4- اسپيناپيفيد (باز و بسته) كه سطح خارجى ستون فقرات دفاعى تشكيل نمى شود و نخاع از ستون فقرات بيرون زده يا ديده مى شود و ياتوسط لايه از پوست پوشيده شده است و در صورت تولد طفل دچار فلج اندام ها خواهد بود.

5- ناهنجارى هاى ژنيتيكى نظير سندرم داون كه كروموزم 21 به جاى دو عدد سه تا مى باشد و در صورت تولد، منجر

به عقب ماندگى ذهنى و مشكلات جسمى خواهد شد.

6- هموفيلى و تالاسمى ماژور.

7- بيمارى هاى عفونى نظير سرخجه و توكسوپلاسموز كه مادر حين حاملگى مبتلا گرديده و آزمايش هاى تكميلى وجود قطعى بيمارى در جنين را مشخص مى نمايد.

ج: هو العالم; قطعا مستحضريد كه در مورد دماء احتياط لازم است و جاى جريان اصالة البرائة نيست. پس مادامى كه دليل محكمى بر جواز سقط جنين و يا زهاق روح نباشد، حرام است، و عسر و حرجى كه اشاره فرموديد اين مرتبه از عسر موجب رفع حرمت نمى شود، خصوصاً اگر بيان شود كه خدمت به چنين نوزادى چقدر موجب ترفيع مقام اخروى مى شود. شاهدش هم آن كه اگر خود شخص مبتلا شود، حاضر به خودكشى نيست. والله العالم.

س 552: در مورد سؤال دوم كه مربوط به مواردى است كه جنين مبتلا به ناهنجارى هايى مى باشد كه مغاير با حيات پس از تولد مى باشد و امكان تشخيص قطعى آن در دوران حاملگى وجود دارد، با توجه به اين كه بيشتر اين نوع ناهنجارى ها پس از چهار ماه تشخيص داده مى شود و با توجه به اين كه در پايان اين حاملگى قطع نظر از مدت زمانى كه حاملگى به طول كشيده باشد قطعاً جنين پس از تولد و يا مدت كوتاهى بعد از تولد على رغم اقدامات پزشكى خواهد مرد و فقط مشقت و رنج دوران حاملگى و عوارض باردارى براى مادر وجود دارد و ضمناً حاملگى بى حاصل كه مادر در نهايت از وضعيت حاملگى خود مطلع است كه عاقبتى جز مرگ براى جنين وى متصور نيست، نگهداشتن و پرورش چنين

جنينى در رحم براى مادر موحب عسر و حرج در طى دوران باردارى مى باشد و رنج و مشقت جسمى و روحى براى زوجين دارد به طورى كه زن و شوهر درخواست ختم باردارى مى نمايند. در اين موارد حيات جنين فقط منوط به رابطه خونى جنين با مادر است و در بعضى موارد مثل هيدورپس حتى جنين در داخل شكم مادر در ماه هاى پايان حاملگى ممكن است بميرد. حال اين سؤال مطرح است آيا ختم باردارى در زمان تشخيص قطعى(قبل و پس از چهار ماه) امكان پذير مى باشد لازم به ذكر است كه موارد بيمارى هاى فوق محدود مى باشدو چندمورد آن به شرح زير است:

1- هيدروپس فتاليس: تمامى حفرات بدن جنين نظير شكم و قفسه سينه و مغز و غيره آب آورده و اعضاى بدن متورم مى شود.

2- تريزومى 18 كه كروموزم شماره 18 جنين به جاى دو عدد سه عدد مى باشد و تريزومى 13 كه كروموزم 13 جنين به جاى دو عدد سه عدد مى باشد كه منجر به ناهنجارى هاى شديد مغاير با حيات مى شود.

3- آنانسفالى (جنين بدون سر و مغز).

4- كليه هاى پلى كيستيك: كه كليه هاى جنين بزرگتر از حد عادى و داراى كيست هاى متعدد و فاقد عملكرد مى باشد.

5-آژنزى كليه ها: كه كليه هاى جنين تشكيل نمى گردد.

6- عدم وجود حجاب حاجز: كه روده ها و كبد و احشاء داخل شكم وارد قفسه سينه شده و جلوگيرى از رشد ريه ها مى نمايد.

7- ناهنجارى هاى متعدد در اعضاى حياتى جنين.

8- ناهنجارى هاى متعدد در قسمت هاى مختلف سيستم عصبى مركزى.

9- آژنزى ريه: عدم

تشكيل ريه ها.

ج: هو العالم; در صورت احراز موت در مدت قليل و اطمينان به اينكه در علم پزشكى احتمال دسترسى به چيزى كه باعث ادامه حيات او بشود، نباشد به حسب ظاهر سقط جنين اشكال ندارد. ولى فتوى دادن صريح به جواز چنان چه سوء استفاده شود و باعث سقط جنين در هر موردى مستند به اين فتوى باشد به عنوان ثانوى فتوى ندادن اولى است.

مواد مخدر

س 553: حكم كشت و معامله زرع مواد مخدر چون ترياك چيست؟

ج: هو العالم; حرام نيست.

س 554: آيا خريد و فروش سيگار و ترياك و امثالهم اشكال دارد؟

ج: هو العالم; چنانچه مجتهد جامع الشرايطى نهى كند، جايز نيست والا جايز است.

س 555: همه در افغانستان ترياك كشت مى نمايند و اگر نكنند در معيشت در مضيقه مى افتند نظر شما در حرمت وحليت آن چيست؟

ج: هو العالم; چنانچه حاكم شرعى با تشخيص صلاح امت اسلامى حكم به حرمت كند، جايز نيست والا مانعى ندارد.

اسراف

س 556: آيا استفاده از سيفون در دستشويى (توالت) از مصاديق اسراف است؟

ج: هو العالم; خير از مصاديق اسراف نيست. اسراف عبارت است از مصرف شىء بدون غرض عقلايى و بدون انتفاع شخصى يا نوعى.

احكام زمين

س 557: آيا زمينهاى موات اصلى و آب چشمه هاى طبيعى كه در حدود و حريم قريه هاى كوچك مى باشد از خود آن قريه است و آيا اگر يك نفر يا چند نفر با زور يا خدعه با قصد تملك تصرف نمايند آيا مالك مى شوند يا خير و آيا باقى اهالى آن قريه حق ممانعت و جلوگيرى از احياى آن زمين ها را دارند يا نه؟

ج: هو العالم; زمين هاى اطراف آن آبادى و قريه، چنانچه حريم قريه باشد و محل چراگاه حيوانات و محل آوردن هيزم و آنچه مربوط مى شود به استفاده اهالى، اهالى حق ممانعت و جلوگيرى دارند و احياء كننده ها مالك نمى شوند، والا حق ممانعت ندارند و چشمه ها هم چنانچه مورد استفاده اهالى است، كسى حق تملك ندارد.

س 558: آيا شخص با زور يا حيله مى

تواند زمين هاى موات و چشمه هاى طبيعى كه در حريم قريه واقع شده را تصرّف نمايد يا خير؟ آيا اهل قريه حق جلوگيرى از احياى زمين هاى مذكور را دارد يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه حريم قريه باشد، اهل قريه مى توانند جلوگيرى كنند. ولى زمين موات حريم نيست، مگر آنكه موات موقت باشد و براى استفاده اهالى در صدد احياى آن باشند.

ادعاى مالكيت

س 559: اينجانب منزل خودم را به طور صورى طبق سند رسمى به نام مادرم نمودم تا بتواند از حق من دفاع كند و بعداً به خودم برگردد. اما اكنون كه مادرم فوت شده، منزل مذكور هنوز به نام او باقى مانده است آيا ساير ورثه حقى از اين خانه دارند؟ لطفاً حكم مسأله را بيان فرمائيد؟

ج: هو العالم; چنانچه واقعاً تمليك به مادرتان نكرده ايد، ورثه حقى به آن ندارند ولى به حسب ظاهر بايد اثبات كنيد و چنان چه به محاكمه كشيده شود، اگر بينه يعنى دو عادل شهادت بدهند به يك طرف حق با او است والا شما قسم بخوريد، حق شما ثابت مى شود.

مالكيت دولت

س 560: اگر ماشين اداره در اختيار كسى باشد آيا ميتواند كس ديگر سوار كند يا خير؟

ج: هو العالم; به مقدار متعارف مانعى ندارد.

مالكيت معنوى

س 561: كپى يا به اصطلاح «رايت» نمودن از روى نوار يا «سى دى»هايى كه مالك حقيقى يا حقوقى دارند بدون اجازه آنها چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; جايز نيست و در صورتى كه كسى بدون اجازه تكثير نمايد، مالك آن در آن چيزهايى كه تكثير شده است شريك مى شود.

س 562: در فرض مذكور در صورتى كه كپى يا رايت نمودن بدون اجازه به حدى شيوع پيداكندكه اكثرمراكزفروش محصولات فرهنگى درسراسركشوريا استان يا شهرستان بدون اجازه مالكين حقيقى يا حقوقى مبادرت به انجام آن بنمايند، در اين صورت كپى يا رايت نمودن و فروش آن چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; در صورت مفروضه آن حقى كه مالك داشت، چون ديگر از ماليت افتاده، ساقط است. بنابراين رايت نمودن و فروش آن بعد

از شيوع جايز است.

س 563: فيلم ها و سى دى هايى كه در حقيقت متعلق به اشخاص حقيقى يا حقوقى خاصى بوده، ولى با گذشت چندين سال، فعلا معلوم نيست صاحبان آنها در كجا هستند يا چه كسانى هستند، آيا كپى نمودن يا رايت نمودن آن فيلم ها و محصولات عموماً و در نتيجه فروختن آنها جايز است يا خير؟

ج: هو العالم; بلى، جايز است و احتياطاً از مجتهدى اجازه گرفته شود و مبلغى را به عنوان صدقه از طرف صاحبش اگر موجود باشد بدهيد.

س 564: برخى از مؤسسات فرهنگى با استخدام نيروهاى مختلف و به كارگيرى امكانات فراوان، اقدام به تهيه نرم افزار كامپيوترى كه بعضى از آن درباره قرآن و حديث است، مى نمايند و نسخه هاى آن را به قيمتى كه صلاح مى دانند به فروش مى رسانند. اين مؤسسات با قرار دادن يك قفل نرم افزارى مانع از تكثير اين برنامه ها به وسيله ديگران مى شوند تا فروش و سود خودشان تضمين گردد. بعضى افراد به خريد يك نسخه از اين برنامه ها اقدام به باز كردن قفل آن مى كنند و در نتيجه كپى و فروش آن برنامه به قيمت خيلى ارزان مى كنند صحيح است يا توليد كننده حق شرط كردن عدم تكثير از روى برنامه توليدى خود را دارد؟

ج: هو العالم; چنانچه با توليد كننده شرط مى كنند كه اين عمل را مجاز باشند انجام دهند هيچ اشكالى ندارد و نيز اگر قرارداد با هيچ يكى از دو طرف نشده باشد. ولى اگر توليد كننده شرط كند كه كسى حق تكثير ندارد و او هم عمل معتنى

به انجام داده كه به واسطه آن عمل ماليت پيدا كرده است، خريدار حق تكثير ندارد. و الله العالم.

اطاعت پدر و مادر

س 565: در صورتى كه فرزند به دليل سخت گيرى والدينش كارهايى را كه خلاف شرع هم نيست، ولى با نظر والدين او مخالف است انجام دهد و از آنها مخفى كند يا با دروغ مصلحتى مانع آگاهى آنها شود، آيا اين كار صحيح است يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه از آنها مخفى كند و والدين مطلع نشوند اشكال ندارد، ولى دروغ گفتن جائز نيست.

س 566: بعضى افراد در مجالس خانوادگى خود شركت مى كنند و اين در حالى است كه اقوام آنها پايبند به اصول اخلاقى و شرعى نيستند. در اين ميهمانى ها دختران بى حجاب يا بعضاً پسرها درحضوردختران مى رقصند. وقتى به اين افراد اعتراض مى كنيم، مى گويند مجبوريم و والدين مى گويند با شرايط خانواده ما ايجاب مى كند. نظرتان درباره اين قبيل توجيهات چيست و اصولا اجبار در چه مواقعى توجيه كننده مى تواند باشد؟

ج: هو العالم; شركت در اين گونه مجالس جائز نيست و اجبار معنى ندارد و اگر به حد اكراه برسد بر خودشان جائز است نه ديگران.

س 567: اگر پدر و مادر به فرزند خود بگويند كه مى خواهيم به شهر خود برويم، با ما بيا. فرزند بگويد من مى خواهم در حوزه علميه ادامه تحصيل بدهم. ولى پدر يا مادر و يا هر دو ناراحت مى شوند يا او را عاق مى كنند، در صورت تعارضِ دستور پدر و مادر، قول كدام يك مقدم و در همه امور محدوده اطاعت پدر و مادر و موارد آنها

را بيان فرمائيد؟

ج: هو العالم; در فرض اول در صورتى كه تالى فاسدى بر رفتن به شهرشان مترتب بر فرزند نشود ولو عسر و حرج يا ضرر معتنى به بايد به فرمان پدر و مادر عمل كند والا لازم نيست. و در فرض دوم مخير است بين اطاعت پدر و مادر ولو در روايات تأكيد در اطاعت مادر شده است، ولى لزومى نيست.

تاديب فرزند

س 568: اين جمله منسوب است به اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود:«لاتؤدّبوااولادكم با خلاقكم، لأنّهم خلقوا لزمان غير زمانكم» مراد از اين عبارت چيست؟

ج: هو العالم; مراد از اين روايت ظاهراً اين است كه در امور عادى مقتضاى خلق حسن اين است كه به آداب عرفيه زمان و مكان عمل شود.

صله رحم

س 569: صله ارحام با كسانى كه مفسده دارند و موجب تغيير فرهنگ اسلامى خانواده يا تغيير اخلاق و حركات و سكنات اهل خانواده مى شوند، جايز است يا نه؟

ج: هو العالم; اگر صله رحم با نهى از منكر مزاحم شد، نهى از منكر مقدم است; يعنى صله رحم در اين مورد جائز نيست.

س 570: حكم صله ارحام با چند دسته زير چگونه مى باشد؟ الف) با اقوامى كه از اهل سنت هستند. ب) با اقوامى كه علناً احكام شرعى را به سخره مى گيرند؟ ج) با افرادى از فاميل كه پدر و مادر امر كرده اند كه بايد با آنها قطع رابطه كنيم؟

ج: هو العالم; 1) با اقوام اهل سنت نبايد قطع رحم شود. 2) قطع رحم با كسانى كه احكام شرعيه را مسخره مى كنند جايز است خصوصاً اگر قطع رحم سبب شود كه احكام الهى را مسخره نكنند. 3) اطاعت

پدر و مادر در امر به مُحرّم - قطع رحم - لازم نيست.

مجسمه سازى

س 571: نظر مبارك درباره مجسمه سازى و خريدو فروش مجسمه چه مى باشد؟ نقاشى و طراحى چه حكمى دارد نظر معظم له درباره نقاشى هاى مينياتورى كه معمولا هيئت پوشيده اى از زنان را ترسيم مى كند، بفرماييد و آيا خريد و فروش اين تابلوها جايز مى باشد يا خير؟

ج:هوالعالم;مجسمه سازى جايزنيست.خريدوفروش آن جائزاستولى نقاشىومعامله برآن اشكال ندارد.

سرقت

س 572: تلفن موبايل زيدى را قهراً از او ربودند بدون اينكه سارقين را بتوانند شناسايى كند، ولى الان به كمك مخابرات توانسته متهم يا متهمين به سرقت را رديابى كند. اما متهم منكر سرقت يا همكارى با سارقين است. وى مى گويد: چنين موبايلى پيش من نيست، ولى براى اينكه دادگاهى نشود و به زندان نرود، حتى حاضر است بيش از قيمت آن موبايل را بپردازد. آيا براى شاكى اخذ آن مبلغ از باب مصالحه براى ترك مخاصمه جايز است؟

ج: هو العالم; بلى جايز است ولى اگر اطمينان پيدا كند كه او برّى است جايز نيست.

سياسى

س 573: گوش دادن به اخبار راديوهاى خارجى اشكال دارد يا خير؟

ج: هو العالم; خير، اشكال ندارد.

س 574: حكم حدود مقررات جمهورى اسلامى، چه مى باشد.

ج: هو العالم; آنچه با شرع اسلام موافق است بايد عمل شود و آنچه مخالف است، جايز نيست.

س 575: شخصى كه در راه يك حاكم ظلم و جور (هر چند نيت خير داشته باشد) جان خود را از دست بدهد و حركتش به سود آن حاكم باشد. آيا اين فرد شهيد فى سبيل الله تلقى مى شود؟

ج: هو العالم; ابداً; بلى، چنانچه شخصى دردستگاه حاكم ظالم شغلى بگيردفقط براى آنكه به مردم بيچاره كمك كند، مانند على بن يقطين كه به امر امام كاظم(عليه السلام)براى خدمت شيعيان ازوزراى بنى عباس شده بود چنين فردى از بزرگان دين محسوب است.

س 576: كسى كه در پرسيدن سئوال طورى بپرسدكه بتواندازآن برعليه هدف يك مرجع استفاده كند حكمش چيست؟آيااين شخص كارفسق مى كندياخير؟

ج: هو العالم; چنانچه متعمد باشد،فاسق استواگر از روى جهل و نادانى چنين

كارى بكند وبعدبفهمد و توبه كند و عمل خود را تصحيح نمايد، خداوند تعالى ارحم الراحمين است و او را مى بخشد.

س 577: اگر فردى از طرف مجتهد جامع الشرايطى مأمور به امرى باشد كه هنگام انجام اين امر جان خود را از دست بدهد، مثلا جهت حفظ ارض و ايجاد امنيت در مملكت در مبارزه با اشرار مواد مخدر و غيره كشته شود، آيا حكم شهيد فى سبيل الله را دارد يا خير؟

ج: هو العالم; بلى، در صورتى كه آن مجتهد جامع الشرائط حكم كند به آن عمل، حتى با احتمال عقلائى به خطر يا اطمينان به آن.

س 578: اطاعت از ولايت فقيه در زمان حاضر از لحاظ شرع چگونه است؟ آيا مى توان اعتقاد نداشت؟

ج: هو العالم; اطاعت از ولى فقيه اگر مجتهد جامع الشرايط باشد كه طبق موازين شرعيه انتخاب شده است و نيز آن امرى كه به آن امر مى كند امرى مربوط به اجتماع و اداره مملكت باشد بلى، لازم است. ولى در موارد شخصيه اطاعت لازم نيست.

كذب

س 579: اگر تقلب در امتحانات دروغ عملى به حساب آيد، آيا تقلب در مواقع اضطرار جايز است؟ چون دروغ در مواقع ضرر عرضى و مالى جايز است؟

ج: هو العالم; بلى، با تشخيص موقع اضطرار موجب سقوط تكليف است.

س 580: اگر شخصى هازل دروغ مى گويد ولى قصد دروغ ندارد، آيا از مستثنيات كذب شامل او مى شود؟

ج: هو العالم; هازل اگر اخبار كند، حرام است. ولى اگر به قصد انشا باشد، مثل اين كه به آدم ترسو بگويد: «اى شجاع» حرام نيست.

امر به معروف و نهى از منكر

س 581: ملاك تشخيص معروف

از منكر دررفتارهاى اجتماعى چه مى باشد؟ اگر محرز شود كه رابطه پسر و دختر رابطه اى است كه حرمتش بيان شده وظيفه آحاد مردم در نهى از منكر چيست؟

ج: هو العالم; در همه موارد ميزان احكام شرعيه است و در صورت ثبوت منكر براى تمام افراد نهى از منكر در صورت احتمال تأثير، واجب است.

س 582: در زمان حاضر با توجه به شرايط زمانى و مكانى وظيفه مقلدين نسبت به امر به معروف و نهى از منكر چيست و وظيفه ما در برخورد با انحرافات و مسايل خلاف شرع مثل فساد اخلاق و بدحجابى كه در جامعه گسترش پيدا كرده با توجه به در نظر گرفتن اين مطلب كه شرايط امر به معروف حاصل نيست چه مى فرماييد؟

ج: هو العالم; وظيفه هر فردى است كه امر به معروف و نهى از منكر كند، به شرط آنكه احتمال تاثير بدهد و ضررى هم متوجه او نشود.

س 583: رفت و آمد به منازل اشخاصى كه نماز نمى خوانند و خمس و زكات نمى پردازند چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; چنانچه احتمال دهيد نرفتن شما سبب شود كه ترك منكر كند، واجب است بلكه چنانچه تالى فاسدى نداشته باشد اولين مرتبه نهى از منكر، ترك مراوده است.

هبه

س 584: ملكى در اختيار كميته امداد جهت آموزشگاه و يا هر نهادى با تشخيص كميته امداد و موافقت قبلى و كتبى آن قرار داده شده.

ملك فوق الذكر قابليت انتفاع غرض واهب را ندارد و شهردارى منطقه نيز به جهت نامناسب بودن ملك براى ايجاد كارگاه آموزشى مخالفت نموده است.

لذا اين نهاد نيت خيرخواهانه واهب را در تهران، به مرحله

اجرا گذاشته است با شرايطى كه واهب ملك را در اختيار كميته امداد قرار داده و از طرفى نيز قابل اجرا و بهره بردارى نبوده، اكنون تبديل به احسن شده است و در مرحله بهره بردارى مى باشد و ملك موهوب را در اختيار شهردارى قرار داده است. لذا متمنى است حضرت عالى نظر مباركتان را نسبت به اين تغيير و تحول بفرماييد.

ج: هو العالم; تغيير و تحول اشاره شده همه اش صحيح است و ورثه آن مرحوم حق رجوع ندارند. چون هبه ولو عقد جايز است، ولى مردن واهب موجب لزوم مى شود و به عبارت ديگر خود واهب حق رجوع دارد و ورثه حق ندارند. به علاوه تصرف به نقل آنچه هبه شده است و تبديل آن، موجب سقوط جواز رجوع است. به هر حال ورثه هيچ حقى ندارند.

س 585: على به حسين اتومبيلى را هديه داد، به شرط اينكه حسين در اتومبيل هيچ تصرفى ننمايد. آيا اين شرط صحيح است؟ حكم هبه درمساله چيست؟

ج: هو العالم; شرط صحيح است و هبه هم صحيح است، حسين اگر تخلف كرد على مى تواند پس بگيرد ولو تصرفى باشد كه فى نفسه موجب لزوم هبه بشود.

س 586: از منظر بعضى از آيات عظام هديه دادن ظروف نقره اى بلااشكال مى باشد، حال قبول هديه و خريد به قصد هديه دادن چگونه است؟

ج: هو العالم; به نظر من در صورتى كه از مصاديق «آنيه» باشد، جايز نيست.

عقايد

س 587: شخصى در بعضى مسائل عقيدتى دچار انحرافاتى باشد آيا استفاده يا نقل قول از مطالب او در مواردى كه اعتقاداتش صحيح مى باشد، جايز است و آيا

اين عمل باعث ترويج او نمى شود؟

ج: هو العالم; خير ترويج باطل صدق نمى كند و اشكال ندارد و به عبارت ديگر: ينظر الى ما قال لا الى من قال.

س 588: نظر مبارك در موردشخصيت،افكار،عقايدومذهب ابن عربى چيست؟

كسى كه هر چند امثال شيخ بهايى(ره) در «اربعين» و قاضى نورالله شوشترى(ره) در «مجالس المومنين» وى را تأييد كرده و از او تجليل نموده اند و قائل به تشيع او شده اند.

اما همچون فيض كاشانى(ره) در «بشارة الشيعه» وى را متهم به اختلال عقل كرده و از زمره گمگشتگان و گمراهان به حساب مى آورد و چون ابن عربى، خود را در «فتوحات» مستغنى از شناخت امام زمان(س) دانسته وى را ملامت كرده و محكوم به مرگ جاهليت نموده است. و نيز محدث نورى(ره) وى را در ميان علما و نواصب عامه دشمن ترين با شيعه مى داند و لذا ملاصدرا را به جهت ستايش ابن عربى مذمت مى كند.

اما از طرف ديگر بزرگانى همچون مقدس اردبيلى، در «حديقة الشيعه»، علامه مجلسى(ره) در عين «الحيوة» آقا وحيد بهبهانى در؟ و برخى ديگر وى را به جهت كلمات كفرآميزش در فصوص و يا فتوحات تكفير كرده اند و اورا وحدت وجودى ملحدى مى دانند.

و ثانياً از آنجا كه عرفان مصطلح امروزى مكتبى است درس آموخته از عقايد و انديشه هاى ابن عربى و بسيارى از عرفاى شيعه (حتى ازميان فقها) درقرون اخير فصوص و يا فتوحات وى را در اعلا مرتبه عرفان نظرى تدريس يا تحشى و يا تشريح نموده اند. چون عظيمى از جوانان شيعه كه خواستار عرفان حقيقى و منظور نظر امام زمان(ع) مى باشند

به سرگردانى و حيرت دهشتناكى دچار شده اند; لذا در وانفساى فقدان امام سلام الله عليه، جهت دستور وارده به حضرتعالى رجوع نموده و از شما كه نائب حضرتش و حجت او برمائيد عاجزانه التماس دعا داشته، طالب ارشادات و رهنمودهاى حضرتتان مى باشيم. خداوند متعال سايه عزتتان را بر سرمان مستدام بدارد و شما و ما را در زمره منتظران و ياران امام(ع) قرار دهد.

ج: هو العالم; راجع به محى الدين بهترين كلام، كلام فيض كاشانى است والا كلمات او قابل توجيه نيست. مراجعه كنيد به موارد ذيل:

1_ استغناء از وجود امام زمان(عج)

2_ نجات جميع ملل از عذاب

3_ نوح را اهل تفرقه پنداشتن.

4_ روافض را به صورت خنازير ديدن.

5_ التزام به وحدت وجود.

مثلاً مى نويسد اعتراض حضرت موسى به هارون در آن زمان كه به طرف قوم خود برگشت و آنها را گوساله پرست ديد، براى اين بود كه چرا نگذاشتى آنها گوساله را پرستش كنند؟ تا آنكه مى گويد: عارف كسى است كه خدا را در همه چيز ببيند، بلكه او را عين آن چيز ببيند. يا آنكه مى گويد سبحان من اظهرالاشياء و هو عينها; هاشم معروف حسنى مى نويسد كه محى الدين مدعى شده است كه هنگامى كه مرد با زن مباشرت مى كند، خداوند در زن قرار مى گيرد و در اين باره به محبت پيامبر(ص) به زنان استدلال كرده است. ملاطاهر قمى مى نويسد كه ابن عربى وجود خالق و مخلوق را يكى مى داند. در رفص عيسوى مى گويد: نصارى كه كافر شدند براى اين بود كه خدا را در عيسى فقط منحصر كردند و گفتند تنها عيسى

خدا است و حال آنكه همه عالم از غيب و شهود خدا هستند. در رفص شعيبى مى گويد: من عرف نفسه فقد عرف ربه و هر كه خود را شناسد كه خدا است، پس خدا را شناخته. زيرا خداوند به صورت خلق خود است، بلكه عين خلق، حقيقت او است براى اطلاع بيشتر به كتاب «عين الحياة» مجلسى مراجعه كنيد.

و اما حقيقت عرفان اختصاص به شخص و جمعيتى ندارد و راه رسيدن به آن، تحصيل عقايد صحيح و عمل به وظايف شرعيه است و عبادات را با حضور قلب انجام دادن است. و اما آنچه مصطلح است بين متأخرين كه اطلاق مى شود بر جمعيت خاصى، اصل آن دو قسم است: عرفان علمى و عرفان عملى و هر دو قسم شعب مختلفه دارد بعضى در ضلالت و بعضى بهتر. بنابر اين تعريف جامع و همچنين قضاوت نمى توان نمود.

س 589: مدتى است كه در شهر مقدس قم فعاليت فرقه هاى صوفيه در حال گسترش است و افراد زيادى از جمله جوانان را جذب محفل خود نموده اند. تكليف مؤمنين به خصوص جوانان در اين باره چيست؟

ج: هو العالم; فرق صوفيه در فساد مقول به تشكيكند، نمى شود حكم صادر نمود مگر آنكه عقيده آنها را معين نموده، بعد حكم مى نماييم.

س 590: هر نوع تبليغ از افكار صوفيه و اعانت به فرقه هاى مختلف آنان چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; تبليغ افكار خلاف شرع انور از محرمات اكيده است. نهايت بايد معلوم شود خلاف شرع است تا حكم به حرمت شود.

س 591: قائلين به وحدت وجود از ديدگاه حضرتعالى چه حكمى دارند؟

ج: هو العالم; چنانچه

معناى وحدت وجود را بدانند و قائل به وحدت وجود باشند و به توالى فاسده آن معتقد شوند، يقيناً مرتد و كافرند و روى همين اصل عده اى از فقهاى بزرگ حكم به ارتداد و فساد محى الدين نموده اند.

س 592: فرمايش اميرالمؤمنين(عليه السلام) (اِنَّ الله خَلَقَ الجَنَّة لِمن اطاعُه و لو كان عبداً حبشيّاً و خَلَقَ النّار لِمَن عصاه و لو كان سيّداً قريشياً) آيا مخصص بر اطلاق و عموم در كلام حضرت وارد شده؟

ج: هو العالم; ظاهراً مقيدى ندارد مگر موارد شفاعت و امثال آن.

س 593: كافر كيست و آيا كافر غير حربى هم وجود دارد و آيا حكم به سلب ملكيت از آنها مى شود يا نه؟

ج: هو العالم; كافر كسى است كه خدا را يا پيغمبر اسلام(ص) را قبول ندارد. كافر حربى كافرى است كه مانند اسرائيل در حال جنگ با مسلمانان است و اموال چنين كافرى مباح است.

س 594: الف: يكى از استدلال هاى متكلمين بزرگوار اماميه بر عصمت امام(عليه السلام)اين است كه يكى از شؤون امامت رياست دنيويه است و از فرائض اين منصب گرفتن حق مظلوم از ظالم مى باشد و اين فريضه امكان پذير نيست مگر با عصمت. در مقابل متكلمين عامه گفته اند كه اين امر با داشتن ملكه عدالت ممكن مى باشد و عصمت براى احقاق حق مظلوم از ظالم لازم نيست. سؤال اين است كه نظر حضرت عالى نسبت به اين امر چيست؟ با قطع نظر از ساير شؤون امامت و ساير ادله عصمت، آيا براى احراز رياست دنيويه داشتن ملكه عصمت شرط است؟

ج: هو العالم; آن چه گفته شده است در مقام

استدلال مربوط به رياست دنيويه نيست، مربوط به امامت است و آن منصبى است به نصّ آيه كريمه بالاتر از منصب نبوت، و اما براى رياست دنيويه، عصمت شرط نيست.

س 595: اگر انسان از گناهان خود توبه كند، فشار قبر را خواهد ديد. اگر چنين باشد آيا با عدالت خداوند متعال سازگار است ؟ چون كه در قرآن آمده: (انه كان توابا).

ج: هو العالم; اگر انسان با رعايت شرايط از گناه توبه كند به آن نحوى كه در كتب نوشته شده و بعد از آن هم هيچ گناهى انجام ندهد، فشار قبر ندارد.

س 596: بنده چند وقتى است كه به شدت بحث عرفان و نحوه سيرو سلوك و فناء فى الله را دنبال مى كنم و خيلى مشتاقم بدانم كه عرفا به چه حالى دست پيدا مى كنند كه جز خدا با هيچ چيز آرامش نمى يابند. ولى چون در اين مورد استادى نداشتم، سر درگم مانده ام تقاضا دارم كمك كنيد. خيلى زودتر خواهش مى كنم.

ج: هو العالم; بحث عرفان و مراتب آن به حدى مختلف و خطرناك است كه راجع به يكى از مسائل آن حضرت امير عليه الآف التحيه و الثناء مى فرمايد: بحر عميق ولاتلجه، و بزرگان از عرفا اعتراف به سردرگمى در بعضى مسائل آن نموده اند و جماعتى از آنها گمراه شده اند و رواياتى در مذمّت بعضى از آنها صادر شده است شما اگر مايليد به مقامات عاليه برسيد به وظايف شرعيه اتيان واجبات و ترك محرمات عمل كنيد كه ترك بعضى از آنها بسيار سخت است و; اتيان به مستحبات شرعيه، خواهيد درك كرد چه حالات روحانى

و معنوى به شما دست خواهد داد و چه لذتى مى بريد، خلاصه از در خانه اهل بيت عليهم السلام به جاى ديگر نرويد، همه چيز در همان جا است.

س 597: يكى از برادران روى بدن خود خالكوبى داشته، حال توبه كرده، حكم نماز و غسل و بقيه اعمال ايشان بعد از توبه كردن چگونه است؟ آيا بايد خالكوبى را از بين ببرد يا نه و حكم اعمال وى قبل از توبه قبل از اينكه نمى دانست حرام است چه مى شود؟

ج: هو العالم; چنانچه خالكوبى به نحوى است كه روى بدن جاى وضوء و غسل جسميت دارد و آب به بشره نمى رسد نمازهايى كه با چنين وضوء و غسلى خوانده باطل است و براى اعمال بعد بايد رفع مانع ولو به وسيله داروى طبى نموده و بعد وضوء بگيرد و غسل كند و اگر جسميت در ظاهر بدن ندارد اعمال گذشته صحيح است و براى اعمال بعد هم لازم نيست خال را از بين ببرد.

س 598: در آخرت حساب و كتاب چگونه به عمل خواهد آمد؟ هر كس به زبان خود يا در آن موقع همه به زبان مشترك و زبان اصلى يعنى زبان قرآن كه همان عربى هست، مورد بازخواست قرار خواهيم گرفت؟

ج: هو العالم; كيفيت مكالمه در آن عالم با اين عالم فرق داردولذااعضاى بدن غيراززبان،شهادت مى دهند.

س 599: آيا مسلمانان مى توانند با افراد مسيحى كه براى كارهاى خدماتى اينجا مى آيند غذا بخورند و دست بدهند جايز مى باشد يا خير؟

ج: هو العالم; دست دادن جائز است و غذا هم مى توانند با هم بخورند، مشروط به اينكه اين

گونه رفتار با افراد مسيحى موجب تقويت كفر و كافر نشود.

س 600: آيا هر كافرى مشرك و هر مشركى كافر است؟

ج: هو العالم; هر مشرك كافر است ولى هر كافر مشرك نيست. مثلاً اهل كتاب يهود و نصارى كافرند، ولى مشرك نيستند.

س 601: مراد از آيه (كل من عليها فان و يبقى وجه ربك) چيست؟

ج: هو العالم; آيه دلالت مى كند بر اينكه چون عالم دنيا مقدمه عالم آخرت است پس هر چه در دنيا است زمانش بسر مى آيد و نشأة آخرت طلوع مى كند، و از اين مقدمه به غرض اقصى يعنى آخرت منتقل مى شوند.

ارتداد

س 602: شخصى در تهران خود را روحانى و طلبه اى سابق معرفى مى كند و مى گويد كه الآن مسيحى شده و در مكان هاى عمومى مثل قهوه خانه ها به نقد دين مبين اسلام، خصوصاً مذهب حقه شيعه اثنا عشرى مى پردازد و در اثناى نقد دين به ائمه معصومين(عليهم السلام) و علماو مراجع عظام تشيع اهانت هاى جدى و قبيح مى كند و براى تبليغ مسيحيت و دعوت به آن شركتى باآرم و نام«صليب» نيز تأسيس نموده است. آيا در مورد شخص مفروض اولا عنوان مرتد و سب النبى صدق مى كند؟ و ثانياً نتايج دو عنوان مذكور مسيحى حكم اعدام و حرام شدن اموال وزن اوبرخودش;جارى است ياخير؟

ج: هو العالم; چنانچه مقرّ است به اينكه مسيحى شده است يا بيّنه قائم باشد بر آن و يا اين كه ثابت شود سب نبى(صلى الله عليه وآله)نموده است، زنش از او جدا مى شوند و قتل او شرعاً جائز است. نهايت بايد رعايت قوانين

حكومتى بشود تا تالى فاسدى بر كشتن او مترتب نشود و نيز مستلزم هرج و مرج نشود. به هر تقدير واجب است بر هر فرد مسلمانى كه جلوى تبليغات او را بگيرد. در اين امر مراعات تالى فاسدى را نبايد نمود.

احكام محارب

س 603: توبه محارب در مجازات وى چه تأثيرى دارد؟

ج: هو العالم; چنانچه قبل از گرفتارى توبه كند، حد ساقط مى شود و اگر بعد از آن باشد تأثيرى ندارد.

س 604: اگر كسى در ملاء عام اسلحه بر مردم بكشد و مردم را بترساند، حكم محارب را دارد و اگر گرفتن او مشكل باشد، مى توان او را مجروح كرد يا كُشت تا مردم جان سالم از او داشته باشند؟

ج: هو العالم; حد محارب را كه بحث مفصلى است من در «فقه الصادق» ج 25 ص 530 نوشته ام، مراجعه بفرماييد.

صدقه

س 605: براى صدقه دادن بهتر است كه چگونه نيّت كنيم؟

ج: هو العالم; در درجه اول براى ولى نعمت عظمى امام زمان ارواحنا فداه و بعد براى پدر و مادر.

س 606: آيا مى شود به خانواده بى بضاعتى كه اهل نماز و عبادت نبوده و با مانتو و دستان لاك زده و آرايش كرده در بين مردم آمدوشدمى كنند،كمك نمود يا اينكه كمك و احسان خودراصرف خانواده هاى مستحقّ مؤمن نماييم؟

ج: هو العالم; بلااشكال صرف خانواده مؤمن اولى است بلكه در بعضى موارد صرف آن در خانواده غير ملتزم به موازين شرعيه به واسطه وجوب نهى از منكر جايز نيست.

س 607: آيا عطردان و سرمه دان و... نقره اى نيز مى توانند به نحوى مصداق ظروف تزيينى باشند؟

ج: هو العالم; هيچكدام، مصداق آنيه كه موضوع حرمت است، نيست. بنابراين تصرف در آنها اشكال ندارد.

س 608: با عنايت به اينكه ارزش پول در جامعه، عموماً در حال كاهش مى باشد و حفظ و ارزش پولى براى ثابت نگه داشتن قدرت خريد، نياز به نگهدارى

پول به صورت كالاى قابل ارزش را الزام مى نمايد، نگه دارى اشياء نقره اى چگونه است؟

ج: هو العالم; نگهدارى اشياء نقره غير از مصاديق آنيه اشكال ندارد و نگاه داشتن آنيه جايز نيست.

غيبت

س 609: الف) آيا غيبت كسى كه در مجلسى حرفى را زده يا فعلى را انجام داده و نمى دانيم از اين غيبت ناراحت مى شود يا نه، جايز است يا خير؟

ب) آيا غيبت مخالف جايز است يا نه؟

ج: هو العالم: 1_ غيبت متجاهر به فسق جايز است و غير آن جايزنيست،مگراينكه خوداوراضى باشد. 2_ غيبت مخالف عقايد دين و مذهبى جايز است.

س 610: در نظر مبارك حضرت عالى، تعريف غيبت، عبارت از بازگويى كردن عيب مستور مؤمن در غياب اوست يا عبارت است از هر سخنى كه در غياب مؤمن گفته شود كه اگر بشنود ناراحت و رنجور مى شود ولو اينكه عيب مستور او نباشد؟

ج: هو العالم; غيبت، بازگو كردن عيب مستوراست.

س 611: در صورتى كه غيبت منحصر در بازگويى عيب مستور مؤمن باشد، آيا اگر عيب غير مستور او به قصد انتقاص در غياب او گفته شود، گناه نيست؟

ج: هو العالم; خير گناه نيست، مگر آن كه عنوان اهانت مؤمن بر آن صدق كند كه در آن صورت گناه است.

س 612: آيا گناه شنونده غيبت به اندازه گوينده آن مى باشد؟ از فردى غيبت كرده ام. بعد پشيمان شدم و تلاش كردم رضايت او را كسب كنم و او اصلا راضى نمى شود، چه كنم؟ و آيا از نظر شرع حدى مشخص شده كه براى شناسايى منكرات و مفاسد اخلاقى تجربه كنيم؟

ج: هو العالم; شنيدن

غيبت هم حرام است ولى اگر پشيمان شود و استغفار كند، خداوند غفار و رحيم است.

س 613: شخصى در صحبت هايش در مورد اشخاص مختلف بى مبالات است و راحت تهمت زده يا غيبت مى كند. آيا بايد از هم صحبتى با او خوددارى كرد و يا اگر احتمال مى دهيم كه با حضور نزد او گاهى بتوانيم جلوى او را بگيريم، مى توانيم با او همنشين شويم؟

ج: هو العالم; اولين مرتبه نهى از منكر ترك مراوده است. ولى اين در صورتى است كه احتمال تاثير داده شود والا لازم نيست خصوصاً در صورتى كه با مراوده احتمال تاثير در رفع منكر داده شود، كه در اين صورت قطعاً مراوده حسن است.

س 614: انسان به شخصى تهمت زده و از او حلاليت مى طلبد و آن شخص مى گويد نمى بخشم. اين جا وظيفه ما چيست؟

ج: هو العالم; اگر نبخشيد، كفاره آن طلب مغفرت براى او است و خود توبه نموده، خداوند تعالى از او مى گذرد.

س 615: شخصى نحوه برخوردش با ديگران بد بوده و مرتب تهمت زده و غيبت مى كند و به هيچ راه حلى اصلاح نمى شود. آيا مى توان براى اين كه او اصلاح شود به روش خودش با او برخورد كرد و مثل خودش با او رفتار نمود؟

ج: هو العالم; خود آن شخصى كه تهمت به او زده شده است و يا غيبت او را نموده، شايد بتواند مقابله به مثل كند. البته آن هم اشكال دارد. ولى ديگران قطعاً نمى توانند.

دفاع

س 616: آيا در اسلام آمده است كه مى شود در مقابل ظلم و جور ساكت ماند

و حرفى نزد، اگر آمده است علت آن چه مى باشد؟

ج: هو العالم; خير، چنين نيست بلكه خلاف آن ثابت است. يعنى نهى از انظلام شده است. حتى در آيه شريفه (فمن اعتدى عليكم فاعتدوا الخ) دستور داده شده كه مقابله به مثل مى توان نمود. در موارد ضرب و جرح و در اموال، تقاص مشروع شده است.

س 617: نظر اسلام و فقه شيعه در خصوص دفاع از خود چه مى باشد؟

ج: هو العالم; در بعضى موارد واجب است. مانند دفاع از تهلكه و از ناموس و در بعضى موارد مستحب است. مانند آنكه اگر انسان دفاع نكند، ضرر مختصرى متوجه او مى شود.

گناه

س 618: آيا تعزير در گناهان صغيره را جايز مى دانيد يا اينكه منحصر به گناهان كبيره مى باشد و جرائم مشمول تعزيرات با چه ادله اى اثبات مى گردد و به نظر معظم له آيا قاضى مى تواند تحت شرايطى از اجراى تعزير صرف نظركند؟ و حداقل و حداكثر تعزيرات چقدر مى باشد؟

ج: هو العالم; گناه صغيره نداريم. همه گناهان كبيره است و جريمه موجب تعزير _ با شهادت 2 شاهد- يا اقرار واحد ثابت مى شود، مقدار تعزير كمتر از حد است، و حاكم نمى تواند بعد از ثبوت عفو كند.

س 619: اگر كسى به خاطر سلامتى بدن خود يا نريختن آبروى خود يا ترس از جهنم از گناه توبه كند آيا صحيح است و اگر اين موارد نبود، توبه نمى كرد؟

ج: هو العالم; حقيقت توبه ندامت از معصيت خالق و بناى بر عدم عود است، بنابر اين توبه حقيقى در مورد سوال نيست.

رقص

س 620: رقص و پايكوبى

جوانان در اعياد و ميلاد معصومين(ع) چه صورت دارد؟

ج: هو العالم; رقص مرد در مجلس مردانه و زن در مجلس زنانه جايز است. ولى رقص زن در مجلس مردانه و مرد در مجلس زنانه، جايز نيست.

س 621: رقص زن در مقابل زنان و رقص مرد در مقابل مردان در مجلس عروسى شرعاً چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; در صورتى كه توأم با كار محرم ديگرى نباشد جايز است.

س 622: رقص زن در مقابل شوهرش شرعاً چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; جائز است.

مسابقات ورزشى

س 623: در هنگام مشاهده مسابقات فوتبال، افراد دچار احساسات شده و گاهاً با الفاظ زشت از بازيكنان تيم هاى فوتبال نام مى برند. البته به عنوان انتقاد از نحوه بازى كردن آنها. حكم آن چه مى باشد؟

ج: هو العالم; الفاظ زشت قطع نظر از اينكه اهانت به شخص است كه جايز نيست در صورتى كه از الفاظ قبيحه باشد فى نفسه نيز جايز نيست.

س 624: امروزه رسم شده در راديو و تلويزيون مفسران و كارشناسان (سياسى، اجتماعى، ورزشى و...) براى پيشبرد نظرات خود به افراد مختلف و گروه هاى مختلف انواع و اقسام تهمت ها را مى زنند. حكم گوش كردن به اين مباحث چه مى باشد؟ آيا براى صرف اطلاع يافتن مى توان گوش كرد؟ آيا مى توان براى ديگران نقل كرد؟

ج: هو العالم; گوش كردن به تهمت زدن به مسلمان جائز نيست و نقل آن هم جائز نيست.

مسائل متفرقه

س 625: من چون 15 ساله هستم نمى دانم كه چطور منى را تشخيص دهم. آيا منى از خود رنگ دارد يا خير؟ شما را به حق خدا درباره اين مسأله توضيح كامل بدهيد تا من از اين مسئله غافل نمانم.

ج: هو العالم; رجوع كنيد به رسائل عمليه مانند توضيح المسائل، مفصلا نوشته شده است و اگر سواد نداريد به روحانى محل رجوع كنيد. چون همه، آن علايم را مى دانند و چنانچه مانعى از حضور داريد، تلفناً سئوال كنيد. موفق باشيد.

س 626: رسم شده كه جوانان به مدرسه علميه آمده اطاق مى گيرند. نصف روز را مكتب كلاس مى روند و به نماز جماعت مدرسه شركت مى نمايند و به درس احكام شركت

مى نمايند. آيا از اطاق و امكانات مدرسه طلاب مى توانند استفاده نمايند يا خير؟

ج: هو العالم; بلى، مى توانند استفاده نمايند.

س 627: چرا در استصحاب مثَبِت لوازم عادى و عقلى حجت نيست؟

ج: هو العالم; چون استصحاب از امارات نيست و از اصول است و مثبتات اصول حجت نيست، تفصيل آن در اصول فقه است.

س 628: آيا جايز است شخصى براى خدمت سربازى پارتى بازى كرده و تسهيلاتى را از قبيل كسر خدمت يا خدمت در شهر خود به دست آورد؟

ج: هو العالم; بلى، جايز است مگر در موقعى كه خطرى متوجه مملكت بشود.

س 629: پوشاندن ميل (النگو) و يا انگشترى توسط مرد به دست زن نامحرم در صورتى كه حائلى مانند دستمال و يا غيره وجود داشته باشد چه صورت دارد؟

ج: هو العالم; جايز است، مشروط به اينكه جاى النگو نه ديده و نه لمس شود.

س 630: در مورد حيوانى به نام زرافه كه جزء نشخوار كنندگان مى باشد و سم دار هم مى باشد با اين اوصاف آيا حيوان مذكور حلال گوشت مى باشد يا حرام گوشت است؟

ج: هو العالم; زرافه كه در فارسى به او شتر گاو پلنگ مى گويند كه سر و گردن او مانند شتر و دست و پاى او همچو دست و پاى گاو و بدن او به پلنگ مى ماند و نوعى پستاندار نشخوار كننده افريقا است قدى بسيار بلند دارد، به هر حال ظاهراً حلال گوشت مى باشد، چون درنده نيست.

س 631: آيا خبرثقه بنفسه حجت است يا به جهت مخبر بودن او مى باشد؟

ج: هو العالم; خود خبر حجت است.

س 632: آيا فعل نائب خود

را نازل منزله منوب عنه مى كند يا فعل او را انجام مى دهد؟

ج: هو العالم; هيچكدام بلكه امر مستقل دارد به اتيان عملى كه بر منوب عنه امر داشته و بر ذمه او است. تفصيل در كتب فقهى.

س 633: اگر در وسائط نقليه عمومى زنى بغل دست انسان بنشيند و بر اثر تنگى جا با بدن اجنبيه تماس بگيرد، آيا لازم است برخاسته يا از تاكسى خارج شويم؟

ج: هو العالم; چنانچه موجب ريبه نباشد، خير لازم نيست.

س 634: در شهرستان ما فشار آب لوله شهرى (آب لوله كشى شده) كم مى باشد به طورى كه بسيارى از خانواده ها و مساجد از پمپ آب براى افزايش فشار آب منازل يا مساجد استفاده مى كنند. به طورى فشار آب كم مى باشد كه اگر از پمپ استفاده نگردد 8 تا 10 ساعت آب براى مصارف خانگى (غسل و وضوء موجود نمى باشد).

با اين حال در پشت قبض آبى كه به منازل و مساجد ارسال مى گردد اين چنين نوشته شده است «نصب پمپ به صورت مستقيم بر روى شبكه غيرمجاز بوده و پيگرد قانونى دارد» با توجه به اينكه ما از پمپ آب براى افزايش فشار استفاده مى كنيم و پول آب را تمام و كمال پرداخت مى نماييم، لطف بفرماييد آيا غسل و وضوء ما صحيح مى باشد و به تبع آن نماز و روزه و غير؟

ج: هو العالم; چنانچه استفاده از آب كه به عنوان معاوضه و مبادله است مشروط به نصب نكردن پمپ شده باشد، نصب پمپ و استفاده از آب براى وضوء و غسل و به تبع آن براى نماز و

روزه ضرر نمى زند، نهايت كار خلافى است و مشروع هم نيست ولى اگر به عنوان شرط نباشد بلكه مبادله واقع باشد بين آب بدون نصب پمپ قهراً ضرر به وضوء و غسل مى زند و قهراً در نماز و روزه هم تاثير مى گذارد. در اين صورت راه چاره اين است كه استجازه از متصديان امر اقلا براى غسل و وضوء بكنيد كه در صورت اجازه صحيح و بدون اشكال است.

س 635: آيا جايز است كه زن با پولى كه شوهرش براى مخارج خانه مى دهد براى برپايى مجلس روضه يا ختم انعام و يا مانند اين گونه مجالس استفاده كند؟

ج: هو العالم; بدون احراز رضايت شوهرش خير. مگر آنكه به مقدار نفقه واجبه به زن بدهد و زن از پول خودش مصرف كند. از آن پول كه مال او شده است مى تواند بدون رضايت شوهرش مصرف نمايد.

س 636: بلند شدن ناخن براى دختر يا زن اشكال شرعى دارد يا خير؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد.

س 637: مى گويند اگر سبيل به گونه اى بلند باشد كه داخل دهان بشود حرام است. آيا اين گفته به نظر معظم له صحيح مى باشد؟

ج: هو العالم; نهى شده است، ولى حرام نيست.

س 638: خريد گردنبند صليب چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; چنانچه خيلى رايج باشد كه ديگر تشبّه به كفار نباشد، اشكال ندارد.

س 639: اگر ريش صورت انسان به طور كامل درنيامده باشدآيا جايز است آن مقدارى كه درآمده است را بتراشد يا مثل تراشيدن ماشين كند؟

ج: هو العالم; چنانچه عرفاً صدق ريش نكند، اشكال ندارد.

س 640: گرفتن ناخن در شب و ريختن آن در باغچه

چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; اشكال ندارد.

س 641: احكام متفاوتى كه در منابع فقهى بين زن و مرد و مسلمان و غيرمسلمان ديده مى شود، ممكن است به عنوان تبعيض جنسى يا عقيدتى از مصاديق جنايات عليه بشريت تلقى گردد، آيا امكان هر گونه تجديد نظر در احكام مذكور وجود دارد؟

ج: هو العالم; به هيچ عنوان راهى براى تجديد نظر نيست.

س 642: رواياتى داريم كه زن را از تعليم سوره يوسف و نوشتن باز داشته اند. آيا اين روايات صحيحند؟

ج: هو العالم; اولا روايت معتبرى نداريم به اين مضمون و ثانياً اگر باشد و معارضى هم نباشد با قرائنى به بيان حكم غير الزامى بلكه حكم غير مولوى محكوم است به هر تقدير تعليم زنان شرعاً جايز است، بلكه تعليم مسائل شرعى لازم است.

س 643: اگر كسى عمداً يكى از سادات را اذيت كند، به سيدى فحاشى كند و بگويد و سيد و غير سيد ندارد و سادات فضيلتى بر ديگران ندارند و همه بنده خدا هستند و ادعاى محبت چهارده معصوم(عليهم السلام) را هم بكند. آيا محبت چينن شخصى كه محب اهل بيت و دشمن سادات است، نجات دهنده او است يا خير؟ آيا محبت به چهارده معصوم(عليهم السلام)كفايت مى كند يا بايد محبت به ذرارى و اولاد فاطمه هم داشته باشد؟

ج: هو العالم; چنانچه علاقه به سادات نداشته باشد، چون سيدند، اين همان محبت نداشتن به اهل بيت(عليهم السلام)است، اگر به جهات ديگر باشد فرض كنيد چون سيدى است فاسق يا ظالم و امثال اين امور علاقه نداشتن به او، اشكالى ندارد.

س 644: اگر فردى تجليل از ظالم كند

و سال ها در محافل و منابر فحش و ناسزا به بزرگان دين و مراجع عظام بگويد، آيا اين شخص از ديدگاه دين و حضرت عالى متجاهر به فسق مى شود يا خير؟

ج: هو العالم; چنين شخصى از متجاهر به فسق بدتر است، بلكه مشمول توقيع شريف است كه فرمود «الراد عليهم كالراد علينا و هو على حد الشرك بالله» بعبارت ديگر چنانچه يك نفر عالم از علماى سوء و به اصطلاح از وعاظ السلاطين باشد و رعايت موازين شرعيه را نكند و ترويج حاكم ظالم بنمايد و به بزرگان دين جسارت كند و احكام الهى را تغيير دهد، چنين عالمى را بايد ناسزا گفت و تشخيص آن هم با مرجع تقليد است.

س 645: حريم قريه را بيان نمائيد؟

ج: هو العالم; فقهاء فرموده اند: حريم قريه مقدارى است كه حيوانات در آن جا مى چرند و هيزم از آن جا مى آورند.

س 646: جوانى هستم مؤمن و مسلمان. لكن به علت ضعفى كه در نفس من وجود دارد از انجام فرائض روزانه باز مى مانم. شما چه پيشنهادى جهت ترك اين كبيره مى كنيد؟

ج: هو العالم; مختصر فكر كنيد كه چه عواقب وخيم اخروى بر ترك فريضه مترتب است چه سعادت دنيوى و اخروى برايتان با عمل به فرايض مترتب مى شود، قطعاً تارك اين كبيره مى شويد.

س 647: بنده متأسفانه دچار عادت زشت مردم آزارى هستم. چگونه خود را اصلاح كنم؟

ج: هو العالم; با اراده قوى و اتكال به خداوند تبارك و تعالى و توجه به عواقب بد اخروى و تصميم مردانه خود را اصلاح كنيد.

س 648: حكم كسب علوم دينى براى جوانان با

استعدادى كه علاقه به علوم دينى دارند چيست؟

ج: هو العالم; البته حسن فى كل حال و گاهى در بعضى موارد ولو به وجوب كفايى واجب مى شود.

س 649: كسى طلب قرائت فاتحه مى كند. اگر كسانى كه مى شنوند سوره حمد را نخوانند، آيا معصيت كرده اند؟

ج: هو العالم; خير، معصيت نكرده اند.

س 650: چرا حضرت يوسف(ع) وقتى از چاه نجات يافت به پدرش خبر توسط نامه اى يا مانند آن نداد، تا او را از گريه كردن و غصه نجات دهد؟

ج: هو العالم; لابد راهى نداشته است. به هر حال كار خلاف شرعى نكرده است والا پيغمبر نمى شد.

س 651: به نظر حضرت عالى سيره عرفانى و صوفى كه در چندين سال اخير توسط كتبى منتشر مى شود و معمولاً نظرات همچون شخصيت هايى مولوى، محى الدين عربى، ملاصدرا، بايزيد بسطامى، ابوالحسن خرقانى، و حلّاج و... مى باشد با سيره اهل بيت تطابق دارد.

ج: هو العالم; هر رويّه كه با روايات وارده از حضرات معصومين(ع) مخالف باشد، باطلوگمراه كننده است مانند رويه محى الدين و امثال او.

س 652: چرا به على فقط اميرالمومنين(ع) مى گويند و حال اين كه مولى الكونين مى باشد و زوجة سيدة نساءالعالمين من الاولين و الاخرين است؟

ج: هو العالم; چون اميرالمؤمنين از اوصاف اختصاصى است به علاوه مگر منافاة بين اوصاف است و بنا نيست كه هر وقت وصفى را ذكر مى كنند بقيه اوصاف را نيز ذكر كنند.

س 653: در رواياتى درباره زمين كربلا آمده است: حورالعين از حفظه ملايك زوار كربلا مى خواهند برايشان سوغات ببرند. اين موضوعات چه اثرى براى آنان دارد؟

ج: هو العالم; معلوم مى

شود شما از تكاليف بشر فارغ شده ايد و به فكر حورالعين هستيد، به هر حال اميد است حورالعين قسمتتان شود، آن وقت از خود آنها بپرسيد.

س 654: 1) برگزارى مراسم چهارشنبه سورى چه حكمى دارد؟ 2) در صورتى كه هر خانواده(محارم) اقدام به برگزارى مراسم چهارشنبه سورى نمايند چه حكمى دارد؟ 3) چنانچه محل هاى جداگانه اى براى زنان و مردان باشد و مراسم بدون اختلاط زن و مرد برگزار شود چه حكمى دارد؟ 4) در صورتى كه هر خانواده(محارم) به طور مجزا و به دور از انظارغير اقدام به برگزارى مراسم چهارشنبه سورى نمايند چه حكمى دارد؟ 5) چنان چه مراسم به شكل اختلاط زن و مرد برگزار شود چه حكمى دارد؟ 6) آيا جمله معروف «زردى من از تو، سرخى تو از من» كه در حين مراسم و در حال پريدن از روى آتش گفته مى شود حرام است؟

ج: هو العالم; من نمى دانم در چهارشنبه سورى چه اعمالى رايج است. چنان چه مشتمل بر محرمات باشد مانند غنا و موسيقى و ساز و آواز و رقص مختلط زن و مرد ولو محرم باشند، جايز نيست و والا مانند جمله معروف كه اشاره كرده ايد جايز است و مراسم اين گونه اشكال ندارد ولو زن و مرد مختلف باشند. ولى با شرط به اين كه اين اختلاط سبب كارهاى خلاف بعد هم نباشد. خلاصه به عنوان چهارشنبه سورى حرام نيست، ولى چون دو سال قبل و امسال و دو سال بعد در ايام عزادارى واقع است، شيعه محب اهل بيت(ع) و عاشق آنان قهراً نه اين مراسم و نه مراسم عيد نوروز

را انجام نمى دهند چون خود آن بزرگواران فرموده اند: شيعيان ما در ايام فرح ما جشن مى گيرند و در ايام حزن ما محزونند و مراسم عزادارى برپا مى دارند.

س 655: مفاد ماده 110: نسبت به زمين با بناهاى مخروبه و غير مناسب با وضع محل و يا نيمه تمام واقع در محدوده شهر كه در خيابان يا كوچه و يا ميدان قرار گرفته و منافى با پاكى و پاكيزگى و زيبايى شهر يا موازين شهرسازى باشد شهردارى با تصويب انجمن شهر مى تواند به مالك اخطار كند تا ظرف دو ماه به ايجاد نرده يا ديوار و يا مرمت آن كه منطبق با نقشه مصوب انجمن شهر باشد اقدام كند. اگر مالك مسامحه و يا امتناع كرد شهردارى مى تواند به منظور تأمين نظر و اجراى طرح مصوب انجمن در زمينه زيبايى و پاكيزگى و شهر سازى هر گونه اقدامى را كه لازم بداند معمول و هزينه آن را به اضافه ده درصد از مالك يا متولى و يا متصدى موقوفه دريافت نمايد. در اين مورد صورت حساب شهردارى بدواً به مالك ابلاغ مى شود، در صورتى كه مالك ظرف 15 روز از تاريخ ابلاغ به صورت حساب شهردارى اعتراض نكرده، صورت حساب، قطعى تلقى مى شود.

سئوال بنده از حضرت عالى اين است كه با فرض عدم اعتراض مالك و يا متصدى موقوفه دريافت 10% اضافه بر هزينه مصروفه توسط شهردارى وجه شرعى دارد يا خير؟ «ارشدونا ارشدكم الله و ادام الله ظلكم على روؤس المسلمين».

ج: هو العالم; چون شهردارى دستوراتش در صورت عدم مخالفت با شرع بايد اجرا شود، و مورد

سئوال شرطى است در ضمن عقدى كه با ابلاغ به صاحبان زمين شهردارى انشاء كرده است و شرط جايز الوفا است. بنابراين به نظر حقير دريافت اضافه مورد سؤال جايز است.

س 656: كوتاه كردن موى زن به طورى كه شبيه مرد شود و يا بلند گذاشتن مو براى مرد به طورى كه شبيه زن شود، حكمش چيست؟

ج: هو العالم; بى اشكال است.

س 657: اينجانب در مؤسسه اى كار مى كنم كه مربوط به ايتام است و در مواقع اعياد اهل بيت عصمت و طهارت چراغانى مى كنم. آيا مصرف برق از مال ايتام صحيح است يا خير؟ در صورت صحيح نبودن آيا براى چراغانى ميلاد ائمه(عليهم السلام)مى توان از برق تيرهاى برق استفاده كرد يا اشكال شرعى دارد؟

ج: هو العالم; در مورد هر دو سؤال حق نداريد، بايد با اجازه باشد.

س 658: روايت از اميرالمؤمنين(عليه السلام) است كه فرمود: لا تركبوهن السروج فتهيبوهُنَ الفجور آيا اطلاق تسرج، شامل موتور و دوچرخه مى شود يا مخصوص سرج اسب فقط مى باشد؟

ج: هو العالم; حكم به هر تقدير تنزيهى است، ولى ظاهراً فرق نمى كند.

س 659: آيا اگر كسى گناه خود را نزد ديگرى براى تحذير وى از عواقب آن و يا براى استشاره يا... ذكر كند و مفسده اى هم (مانند ترغيب به گناه و...) نباشد صرف اين عمل حرام است؟

ج: هو العالم; چنان چه مصلحتى بر آن مترتب باشد، اشكال ندارد والا جائز نيست.

س 660: اگر حرام است، در صورتى كه كسى گناه خود را نزد ما ذكر كرد، آيا گوش دادن به حرف او حرام است يا نه؟

ج: هو العالم; گوش ندادن 2

اثر دارد: يكى آن كه شما معصيت نكرده ايد و ديگر آن كه جلوگيرى از ارتكاب معصيت آن شخص نموده ايد كه بر اين عمل نهى از منكر صدق مى كند.

س 661: چرا شهرت در سيادت شخص مورد قبول فقها است ولى شهرت در حكمى يا فتوى معتبر نيست. وجه فرق را بيان كنيد؟

ج: هو العالم; دليلش همان دليل ظن انسداوى است. چون مى دانيم احكامى مترتب بر سيادت است و راهى جز شهرت بر اثبات سيادت نيست.

س 662: ورزش و فراگيرى نغمات و آهنگ هاى قرآنى به منظور نيكو تلاوت نمودن آيات الهى چه حكمى دارد؟ چه اندازه استفاده از صوت حسن در قرائت قرآن و مواعظ و مراثى و مدايح ائمه اطهار(ع) جايز است و غنا در اين موارد چه مى باشد و آياگوش دادن به صداى زن نامحرم در مواردى از قبيل قرائت قرآن، خواندن سرودهاى انقلابى و محلى و خواندن شعر در جلسات شب شعر در صورتى كه موجب فساد و فتنه نباشد، چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; صوت حسن اگر به حد غناء نرسد، جايز است، و غنا عبارت است از صوت موجب طرب و خفت _ و شنيدن صداى زن در صورتى كه موجب تهييج قواى شهوانى نشود، اشكال ندارد.

س 663: استفاده از مطالب و اخبار يك سايت يا يك خبرگزارى بدون ذكر منبع خبر و نام آن سايت و خبرگزارى چه حكمى دارد؟ «در صورتى كه در پايين هر خبر نوشته كه استفاده از آن خبر با ذكر منبع آن بلامانع است.»

ج: هو العالم; چنانچه نقل بدون ذكر منبع ظهور عرفى دارد در اين كه از منبع معينى

استفاده نشده است، قهراً اين دروغ است و جايز نيست والا اشكال ندارد.

س 664: چندى است در ميان نويسندگان مرسوم شده كه مطالب نشريات و سايت هاى خارجى را ترجمه كرده و بدون آن كه اسمى از نويسنده به ميان بياورند آن را به نام خود چاپ مى كنند. حكم اين مساله چيست؟ آياسرقت محسوب مى شود؟

ج: هو العالم; سرقت مصطلح نيست، اگر عنوان كذب، صدق نكند، اشكال ندارد.

س 665: اگر انسان مطلع شود در مغازه يا مؤسسه اى شؤنات و حدود شرعى رعايت نشده و كارهاى خلاف (مثل اين كه محل قرار دختر و پسرها شده يا حجاب ها را رعايت نمى كنند يا فيلم مبتذل پخش مى كنند) انجام مى شود، اگر مطئمن هستيم تذكرات بى فايده است، آيا مى توانيم به مأموران قانون براى برخورد باآنها اطلاع دهيم؟ (حتى به قيمت تعطيلى آن مراكز)

ج: هو العالم; بلا اشكال اطلاع دادن خوب است; بلكه در بعضى موارد لازم است.

س 666: آيا كاشتن استخوان خوك در بدن انسان جايز است، خواه براى علاج درد پا، يا براى زيبايى و... ؟

ج: هو العالم; جايز است و بعد از كاشتن و دميدن روح انسان به آن از نجاست بيرون مى رود و پاك مى شود.

س 667: آيا همكارى با مشركان در عراق جهت تأمين آذوقه سربازان آمريكايى يا مردم عراق در موقعيت كنونى چه حكمى دارد؟

ج: هو العالم; همكارى در جهت تأمين آذوقه سربازان آمريكايى كه فعلاً كافر حربى مى باشند جايز نيست و اما براى مردم عراق كارى بسيار حسن و خوب است.

ملحقات

معانى واژه ها، لغات و اصطلاحات

«آ»

آلات لهو: ابزار و لوازم سرگرميهاى شيطانى و خوشگذرانى هاى نامشروع.

مانند: لوازم موسيقى، عود، دَف، تار و...

اِبراء: برى كردن; برى كردن ذمه; رفع مسؤوليت

ابن السبيل: مسافرى كه در سفر; پول، وسيله زندگى و خرجى راه نداشته درمانده باشد.

اتقى: با تقواتر

اجاره: قراردادى كه بر اساس آن منافع مال يا كار يا وسيله يك طرف قرارداد، در برابر مدت و قيمت معين به طرف ديگر قرار داد، واگذار مى شود.

اجانب: بيگانگان، جمع اجنبى= بيگانه

اُجرت: مزد، قيمت

اجرت المثل: مزد همانند; اگر فردى بدون تعيين قيمت و قرار داد، كارى را انجام دهد و براى گرفتن دست مزد با طرف مقابل اختلاف پيدا كند، بايد بدين طريق عمل كنند كه: اگر همين كار را فرد ديگرى مشابه همين فرد انجام مى داد چقدر مزد مى گرفت؟ پاسخ هر چقدر كه شد، مزد همان است.

اجرت المُسمّى: مزد و قيمتى كه در عقد اجاره مشخص و معين شده است.

اجير: كسى كه طبق قرارداد در برابر كار معينى كه انجام مى دهد، مزد مى گيرد.

اِحبال: باردار كردن; آبستن كردن

احتلام: خارج شدن منى از انسان در حالت خواب، نشانه بلوغ.

احتياط: كارهايى كه موجب مى شود انسان اطمينان حاصل كند كه به وظيفه اش عمل كرده است و كارش به واقعيت نزديك است.

احتياط لازم: احتياطى كه مجتهد، لزوم رعايت آن را از طريق دلايل عقلى يافته باشد.

احتياط مستحب: هميشه همراه با فتواست و مقلد مى تواند به فتوا، يا احتياط، به دلخواه خود عمل كند. در اين مسائل نمى تواند به مجتهد ديگر رجوع كند.

احتياط واجب: همراه با فتوا نمى باشد و مكلف بايد به همان احتياط عمل كند و يا به فتواى مجتهد ديگرى نيز مى تواند مراجعه كند.

احتياط را ترك نكند: در

اين مورد اگر مكلف احتياط را رعايت كند، بهتر است.

احراز: بدست آوردن; فراهم كردن; دريافتن.

اِحصار: بازداشتن، مكلفى كه براى انجام مراسم حج به مكه رفته و قبل از رسيدن به موقفين (شهر مكه، عرفات، مشعر) و پس از پوشيدن لباس احرام، بر اثر بيمارى نتواند اعمال عمره يا حج را انجام دهد. اين شخص از حج بازداشته شده و محصور است.

اَحفاد: نبيره ها، جمع حافد و حفد = نبيره

احكام: مقررات شرع، آراء، فرمانها، جمع حكم.

احمر: قرمز، سرخ رنگ، جمع حمر، احامر

احوط: به احتياط نزديك تر، شامل تر.

احياء زمين: زمين مرده را زنده كردن; اگر كسى با كشتكار، زراعت يا ساختمان و غيره، زمينى كه مورد استفاده كسى نيست و سكنه اى در آن قرار ندارد را قابل استفاده و بهره بردارى كند، در واقع زمين مرده را احياء يا زنده كرده است.

اَخ: برادر، اخ الزوجه: برادر زن

اُخت: خواهر

اَخته: خواجه

اخفاء: مخفى كردن، پنهان كردن.

اخفات: آرام و آهسته قرائت كردن، نمازهاى اخفاتى: نمازهاى ظهر و عصر كه حمد و سوره در آنها آهسته خوانده مى شود.

اخوت: برادرى.

اداء: اعمال شرعى كه در وقت خودش انجام شود.

ادعيه مأثوره: دعاهايى كه از رسول اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نقل شده است.

ادغام: داخل نمودن، در تجويد باعث تشديد و مشدد شدن آن حرف مى شود.

ادلّه: دليل ها، حجت ها; جمع دليل.

اذن: اجازه.

ارباح مكاسب: منافع كسب و كار; هر نوع درآمدى كه از طريق كار بدست آيد.

ارتماس: فرو رفتن به آب (غسل)، فرو كردن در آب (وضو).

اِرتداد: از اسلام برگشتن

اَرش: ديه; تفاوت صحيح و سالم با ناقص و معيوب. اين تفاوت شامل بدن، مال يا كالاى كسى مى شود.

اركان نماز: ركن

ها و پايه هاى نماز، مانند: قيام، نيت، تكبيرة الاحرام(الله اكبر)، ركوع، و دو سجده.

ازاله بكارت: از بين بردن دوشيزگى.

استبراء: طلب پاكى; كارى كه براى اطمينان به پاكى چيزى از آلودگى و نجاست، انجام مى دهند. كه شامل: 1_ استبراء از بول: كسى كه ادرار كرده است، به قصد اطمينان از نماندن ادرار در مجرا.

2_ استبرار از منى: ادرار كردن پس از بيرون آمدن منى به قصد اطمينان از اينكه ذرات منى در مجرا باقى نمانده است.

3_ استبراء حيوان نجاستخوار: بازداشتن حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده است تا وقتى كه به خوراك طبيعى خود عادت كند.

استحاضه: خون ديدگى زنان به غير از خون حيض و نفاس. استحاضه به سه صورت استحاضه كثيره (خون زياد) استحاضه متوسطه( خون متوسط، بينابين) و استحاضه قليله (خون كم) قرار دارد.

استرجاع: گفتن «انا الله و انا اليه راجعون».

اِستعاذه: پناه بردن. در اصطلاح گفتن «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»

استعلام: آگاهى خواستن; پرسش كردن از چيزى.

استفتاء: طلب و درخواست فتوا كردن; پرسيدن فتوا; سوال از مجتهد درباره حكم شرعى مسائل.

استطاعت: توانستن; قدرت انجام حج را از نظر بدن، مال و راه داشتن.

استمناء: جلق زدن; انجام عملى با خود كه باعث بيرون آمدن منى شود.

استيجار: اجاره كردن.

استيفاء: بدست آوردن.

استيلاء: تسلط; چيرگى; پيروزى.

اشكال دارد: عملى كه مكلف جهت تكليف انجام مى دهد و آن عمل قابل قبول شارع نيست.

اصول دين: يعنى توحيد _ نبوت _ معاد.

اصول مذهب: امامت و عدالت.

اضطرار: ناچارى.

اظهر: ظاهرتر; روشن تر; فتواست. مقلد بايد طبق آن عمل كند.

اعاده: از سرگرفتن; دوباره انجام دادن كار.

اعدل: عادل تر.

اعلان: آگاه ساختن.

اعلم: عالم تر.

افضاء: باز شدن; يكى شدن مجراى ادرار و حيض

يا مجارى حيض و غائط يا هر سه مجارى.

اقتدا كردن: پيروى كردن; تقليد كردن از امام جماعت; نمازگزاردن پشت سر پيشنماز.

اقرب اين است: فتوا اين است مگر اين كه ضمن كلام قرينه اى بر عدم فتوا باشد.

اقوى اين است: نظر قوى بر اين است; فتواى صريح و مشخص كه بايد مقلد به آن عمل كند.

الزام كردن: اجبار كردن; مجبور كردن.

اِمْساك: امتناع كردن; خود را از انجام كارى بازداشتن.

اموال محترمه: اموالى كه از نظر اسلامى و شرعى محترم و داراى احترام باشد.

امور حِسبيّه: كارهايى شرعى از جمله رسيدگى به امور يتيمان، دريافت و خرج خمس و زكات و امر به معروف و نهى از منكر و غيره به اجازه مجتهد عادل و يا نماينده ايشان.

اُناث و ذُكور: زنان و مردان.

انتقال: جابجايى; جابه جايى چيزى نجس به طورى كه ديگر شىء اول به حساب نيايد; مثل انتقال خون انسان به بدن پشه.

انزال: بيرون ريختن منى.

اَنسب: حكمى كه متناسب با اصول و قواعد شيعه باشد.

اودج اربعه: شاهرگ هاى چهارگانه حيوانات.

اورع: پرهيزكارتر

اوجه: وجه تر; با قدرت تر; وجيه تر.

اولى: بهتر; سزاوارتر.

اولوالعزم: بردبار; صبور; به اعتقاد شيعه تعداد پيامبران اولوالعزم پنج نفر: نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، محمد (على نبينا عليهم الصلاة و السلام). اينان پيامبرانى هستند كه داراى دين و آيين جديد و كتاب آسمانى بوده اند.

اهل ذمه: غير مسلمانى كه پيرو يكى از پيامبران صاحب كتاب است; مثل: يهودى ومسيحى.

ايجاب: فرض كردن; واقع ساختن; در صيغه عقد يعنى قبول كردن.

ايماء: اشاره

«ب»

باقيات صالحات: هر عمل نيك; خوب و شايسته كه ثواب آن باقى بماند.

باكِره: دوشيزه

بالغ: رسيده; دختر يا پسرى كه به سن بلوغ رسيده باشد.

باه: نيروى جنسى

بدل:

جانشين; عوض; هرچه به جاى ديگرى واقع شود.

بدعت: نوآورى; در احكام الهى و شرعى طبق ميل و سليقه خود عمل كردن.

بدل از غسل: به جاى غسل; در جايى كه شخص موظف به غسل كردن است اما به آب دسترسى ندارد يا آب برايش ضرر دارد، مى تواند به نيت غسل، تيمم انجام دهد.

بدل از وضو: به جاى وضو; در جايى كه شخص موظف به وضو گرفتن است اما به آب دسترسى ندارد و يا آب برايش مضر است، مى تواند به نيت وضو، تيمم انجام دهد.

برائت ذمّه: در موارد شك، شخص بايد آن عمل را بطورى انجام دهد كه يقين پيدا كند تكليف شرعى خود را انجام داده است.

برات: سندى كه به موجب آن شخصى از ديگرى مى خواهد تا پول معينى را در وقت معينى به شخص يا اشخاصى بپردازد.

بَرَص: پيسى; بيمارى پوستى كه با كم رنگ شدن نواحى محدود و پررنگ تر شدن نواحى مجاور مشخص مى شود.

بُزاق: آب دهان

بَشَره: روى پوست آدمى

بكارت: دوشيزگى; ازاله بكارت: دوشيزگى دختر را برداشتن.

بعيد است: دور از ذهن است.

بعيد نيست: فتوا اين است; مگر اين كه قرينه اى در كلام بر خلاف آن باشد.

بلوغ: رسيدن به سن تكليف; پيدا شدن علائم سه گانه در انسان كه موجب بالغ شدن مى شود.

بول: ادرار

بهائِم: حيوانات چهارپا; جمع بهيمه = حيوان چهارپا

بُهتان: دروغ بستن; دروغى را به كسى نسبت دادن; از گناهان كبيره

بيض: جمع ابيض. ايام البيض: سيزده; چهارده و پانزدهم هر ماه را گويند.

بيع: خريد و فروش; معامله.

بيگارى: كار اجبارى بدون مزد.

بين ركن و مقام: مكانى مقدس در مسجد الحرام بين حجر الاسود و مقام حضرت ابراهيم (س).

«ت»

بين الطلوعين: فاصله زمانى بين طلوع فجر و طلوع خورشيد.

تأنى: آهستگى; به آهستگى و آرامى كارى را انجام دادن; درنگ كردن.

تجافى: نيم خيز نشستن; زمانى كه ماموم به ركعت اول امام جماعت نرسيده باشد، هنگام تشهد خواندن امام جماعت، به حالت نيم خيز مى نشيند.

تَحْتُ الحنك: زير چانه; آن قسمت از عمامه را كه زير چانه و روى گلو قرار مى دهند.

تحيّت: سلام كردن; درود و سلام و دعا و نيايش; نماز تحيّت مسجد: نماز مستحبى كه به هنگام ورود به مسجد، به عنوان احترام و ادب به مسجد خوانده شود. اين نماز دو ركعت است.

تخّلى: خالى شدن; ادرار و مدفوع كردن.

تَخْيير: اختيار داشتن; فرد را در انتخاب آزاد گذاشتن; مثلا شخص مسافر; مخير است كه نمازش را در 4 مكان بطور كامل يا شكسته بخواند، مسجد الحرام، مسجد النبى (مسجد پيغمبر); مسجد كوفه; حرم امام حسين (ع).

تدليس: پنهان كردن عيب كالا نزد مشترى.

تذكيه: ذبح شرعى حيوانات حلال گوشت.

ترتيبى: مرتب و منظم. غسل ترتيبى: غسلى كه به ترتيب ابتدا سر، بعد قسمت راست و بعد قسمت چپ بدن شسته شود.

ترخُّص: آسان گرفتن; حدترخص: مسافتى كه مسافر اگر از آن بگذرد، نماز را بايد شكسته بخواند و روزه اش را افطار كند.

تسبيحات اربعه: ذكر 4 گانه «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اكبر»

تسبيح حضرت زهرا(س): از مستحبات بسيار با فضيلت نماز، گفتن 34 مرتبه الله اكبر، 33 مرتبه الحمد الله و 33 مرتبه سبحان الله و يك مرتبه لا اله الا الله

تستّر: خود را پوشاندن.

تسميه: نام بردن; نام خدا را هنگام ذبح بر زبان جارى ساختن.

تشريح: كالبد شكافى.

تطهير: پاك كردن;

چيزى را با آب شستن، تميز و پاكيزه كردن

تعزير: زدن شخص به قصد جلوگيرى در انجام كارهاى غير شرعى و واجبات الهى به قصد ادب شدن ديگران و خودش و جلوگيرى از ادامه آن

تعقيب: دنبال كردن; تعقيبات نماز: بعد از نماز به ذكر دعا، قرآن و نمازهاى نافله مشغول شدن.

تفريط: تقصير كردن; كوتاهى كردن.

تقاص: قصاص كردن; طلب خود را از مديون منكر گرفتن; برداشتن.

تقليد: پيروى كردن از فتاواى مجتهد و عمل كردن به دستورات وى.

تكبيرة الاحرام: در شروع نماز «الله اكبر» گفتن; كه با گفتن آن شخص وارد نماز مى شود و تمام كارهايى كه، منافى با نماز است بر او حرام مى شود. تكبيرة الاحرام از اركان نماز است و اشتباه در آن، نماز را باطل مى كند.

تَكفّل: سرپرستى.

تلبيه: اجابت كردن; لبيك گفتن در مناسك حج. واجب است در آغاز حج و عمره گفتن «لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك».

تَلذّذ: لذت بردن.

تلقيح: باردار نمودن; تلقيح مصنوعى: نطفه مرد را به وسيله اى مانند سرنگ به رحم زن رساندن.

تمكّن: توانايى مالى; دارايى.

تمكين: فرمانبردارى; اطاعت كردن.

تيمم بدل از غسل مس ميت: در وقتى كه غسل دادن ميت ممكن نباشد و يا آبى براى غسل دادن نباشد، تيمم ميت جايگزين غسل مى شود.

تيمم جبيره ايى: اگر بر عضوى كه مى خواهد تيمم كند، باند يا گچ يا جبيره باشد، به نيت تيمم دست را روى آن مى كشد.

توديه: پنهان كردن; مخفى كردن حقيقت. اگر كسى به نوعى حرف بزند كه نه دروغ باشد و نه راست، اين نوعى مخفى كردن و پنهان كردن است كه توديه نام دارد.

توكيل: وكيل قرار دادن; نماينده كردن.

توليت: ولى و

سرپرست قرار دادن; متولى كردن.

تهليل: گفتن «لا اله الا الله»

«ث»

ثلثان: دو سوم; اگر دو سوم آب انگور بجوشد و تبخير شود، آب انگور موجود پاك مى شود.

ثمن: بها; قيمت; ارزش

«ج»

جاعل: فردى كه قرارداد جعاله را منعقد مى كند.

جاهل به مسأله: ناآشنا به مسأله; كسى كه مسائل شرعى را نمى داند.

جاهل قاصر: جاهلى كه در جهلش مقصر نيست; كسى كه مسائل شرعى را نمى داند و مقصر هم نيست، چون در شرايطى است كه امكان دسترسى به احكام الهى برايش وجود ندارد و يا اصلا خود را جاهل نمى داند.

جاهل مقصر: جاهلى كه در جهلش مقصر است; كسى كه امكان آموختن مسائل و احكام الهى را داشته است ولى عمداً در فراگيرى آن كوتاهى كرده است.

جبيره: مرهم; پارچه; باند يا پوششى كه زخم يا شكستگى را با آن مى بندند.

جبين: يك قسمت از پيشانى از دو طرف ابروها.

جُرح، جروح: زخم; جراحت.

جعاله: قرادادى شرعى كه طى آن كسى اعلام مى كند اگر هر كس براى او كار معينى را انجام دهد، پاداش و مزد مشخص به او مى پردازد، مثلا اگر فردى اعلام كند كه هر كس گمشده مرا پيدا كند، فلان مبلغ به او مژدگانى مى دهم. فرد قرار گذار را «جاعل» عمل كننده به آن را «عامل» و مبلغ تعيين شده را «جُعل» مى نامند.

جّلال: حيوان حلال گوشتى كه به خوردن نجاسات انسان عادت كرده است.

جِلد: پوست.

جماع: آميزش جنسى; مقاربت.

جنابت: جُنُب شدن

جُنُب: كسى كه بدليل خروج منى يا آميزش جنسى، غسل بر او واجب شده باشد.

جنون: ديوانگى; صفت كسى كه فاقد تشخيص نفع و ضرر، بدى و خوبى است و در روانپزشكى به كسى مى گويند كه با واقعيت قطع رابطه مى كند

و داراى توهم و هذيان است.

جنين: موجود مهره دارى كه هنوز رشد كافى براى زندگى در بيرون از رحم را پيدا نكرده، اما داراى ساختار بدنى و اندامها مى باشد.

جهر: با صداى بلند چيزى را خواندن; بلند كردن آواز; نمازهاى جهرى: به نمازهاى صبح و مغرب و عشا گفته مى شود كه بر مردان واجب است حمد و سوره اين نمازها را بلند بخوانند.

«ح»

حائض: زنى كه در حال عادت ماهيانه باشد.

حاكم شرع: مجتهدى كه بر اساس موازين شرعى داراى فتوا باشد.

حَبوَة: بخشش; در اصطلاح فقهى به اموال ويژه پدر گفته مى شود كه بعد از مرگش به بزرگترين پسرش مى رسد، مانند قرآن، انگشتر، شمشير.

حِرز: دعايى كه براى پيشگيرى از آفت و حوادث يا بيمارى بر روى كاغذ مى نويسند و هميشه همراه خود دارند.

حَدَث اصغر: هر كارى كه باعث وضو شود و آنها عبارتند از: ادرار _ مدفوع _ باد شكم _ خواب كامل _ امور زايل كننده عقل _ استحاضه _ هر آنچه موجب غسل شود.

حَدَث اكبر: هر كارى كه باعث غسل شود مانند: آميزش جنسى و احتلام.

حدّ ترخُّص: حدّ و مقدار مسافتى كه در آن صداى مؤذن شنيده نشود و ديوارهاى محل اقامت (شهر يا روستا) ديده نشود.

حرام: ممنوع; هر عملى كه از نظر شرعى تركش لازم باشد كه انجام آن باعث عذاب الهى مى گردد.

حَرَج: مشقت; دشوارى; سختى.

حُرمت: حرام بودن.

حَشفه: سرآلت تناسلى مرد.

حِصّه: سهم

حِضانت: سرپرستى

حَضَر: وطن; محل زندگى; محل حضور

حنوط: دارويى خوش بو كه به بدن ميت مى زنند، يعنى پس از غسل ميت، بايد پيشانى، كف دستها، سر زانوها، سر انگشتان بزرگ پارا كافور ماليد.

حيض: عادت ماهيانه زنان; قاعدگى

«خ»

خالى از قوّت نيست: فتوا اين است، معتبر است; مگر اينكه در ضمن كلام، قرينه اى بر ضد اين معنى بيان شود.

خالى از وجه نيست: فتوا اين است; بى مورد نيست، مگر اينكه در ضمن كلام، قرينه اى بر ضد آن معنى بيان شود.

خُبره: كارشناس; متخصص.

خَبيث: زشت; پليد.

خُسوف: ماه گرفتگى; زمانى كه زمين بين ماه و خورشيد قرار مى گيرد.

خضاب: رنگ كردن; رنگ كردن

موى سر، ريش، دست و پا

خمر: شراب; مى; باده

خمس: يك پنجم; بيست درصد خالص درآمد ساليانه كه بايد به مرجع تقليد پرداخت شود.

خوف: ترس; بيم; واهمه; هراس.

خون جهنده: اگر رگ حيوانى را ببرند، خون با جستن بيرون مى آيد.

خيار: انتخاب بهتر; اختيار بهم زدن معامله، كه در مورد طرفين معامله يا يكى از آنها مى توانند معامله را باطل كنند.

«د»

دائمه: زنى كه با عقد دائم به همسرى مردى درآمده باشد.

دايه: زنى كه فرزند ديگرى را شير دهد.

دُبُر: پشت; مقعد.

دعوى: دادخواهى

دُمل: زخم

دينار: هر دنيار يك مثقال شرعى است كه هر مثقال، 18 نخود است. چهار مثقال شرعى سه مثقال معمولى است.

ديه: مالى كه در مقابل خون مسلمان يا نقص بدنى او پرداخت شود.

«ذ»

ذبح شرعى: كشتن حيوانات حلال گوشت طبق ضوابط شرعى

ذمّه: تعهد به انجام عملى يا اداى چيزى; عهده

ذُرّيّه: فرزندان; نسل

ذمّى: كافران اهل كتاب مانند يهود و نصارا كه در مقابل تعهد شان نسبت به رعايت قوانين اسلامى از حمايت و امنيت نظام و حكومت اسلامى برخوردار مى شوند و در كشورهاى اسلامى زندگى مى كنند.

«ر»

ربح: منفعتى كه از راه تجارت بدست آيد.

رجاء: اميد; ضد يأس

رجس: پليدى; زشتى

رجعت: بازگشت; رجوع

رَجم: سنگسار; سنگ زدن

رَد مظالم: چيزهايى كه به عهده و گردن انسان است ولى صاحب آن معلوم نيست و يا در دسترس نيست، مانند اين كه انسان يقين دارد در مال يا اموال كسى غير مجاز تصرف كرده و از اين استفاده ضررى به آن شخص خورده است، حال براى اين كه يقين پيدا كند كه برائت ذمه پيدا كرده است، بايد مقدار معينى را از طرف صاحب آن مال يا اموال، به عنوان رد مظالم به مجتهد جامع الشرايط پرداخت نمايد تا آن مجتهد آن را در جايى كه شارع مشخص كرده است بپردازد.

رضاعى: همشير; پسر و دخترى كه از يك زن شير خورده باشند كه با شرايطى نسبت به هم برادر و خواهر رضاعى مى شوند و مَحرم ابدى هستند.

ركن: پايه; اساس

ريبه: شك; شبهه; ترديد

«ز»

زائد بر مؤونه: زيادى از مخارج; اضافه بر هزينه زندگى

زانى: مرد زناكار

زانيه: زن زناكار

زكات: پاكى از آلودگى; خارج كردن قسمتى از چيزى جهت پاكيزه كردن آن. مقدار معينى از اموال خاص انسان در صورت رسيدن به حد مشخص كه بايد در موارد معينى مصرف شود. زكات به نُه (9) چيز تعلق مى گيرد.

زكات فطره: حدود 3 كيلوگرم گندم، جو، ذرت و غيره يا قيمت آنها كه در عيد فطر بايد به فقرا داده شود و يا در مصارف ديگر زكات صرف گردد.

زهار: پايين شكم، موى زهار: موى اطراف شرمگاه

زهدان: رحم; جاى بچه در شكم مادر

«س»

سائل: كسى كه مالى را طلب كند; گدا; محتاج

سبيل الله: راه خدا; هر كار خوبى كه براى خدا انجام دهند.

سجده: بر زمين گذاشتن پيشانى، كف دستها، سر زانوها، سر دو انگشت پاها، براى عبادت يا اظهار فروتنى; يكى از اركان نماز

سجده تلاوت: سجده اى كه به واسطه قرائت يا شنيدن آيات سجده دار قرآن بايد انجام داد. تعداد آيات سجده دار قرآن 15 تاست. 4 مورد آنها سجده واجب و 11 مورد آنها سجده مستحب است. سجده هاى واجب قرآن( سجده، 15 _ فصلت، 37 _ نجم، 62 _ علق، 19)

سجده هاى مستحب قرآن( اعراف، 206 _ رعد، 15 _ نمل، 49 _ اسراء، 107 _ مريم، 58 _ حج 18 و 77 _ فرقان، 60 _ نحل، 25 _ ص، 24 _ انشقاق، 21)

سجده سهو: سجده اى كه نمازگزار در برابر اشتباهاتى كه در حين نماز از او سر زده است، به جاى كمى مى آورد.

سرگين: مدفوع حيوانات

سفيه: بى عقل; ديوانه; كسى كه قدرت نگهدارى مال خويش را ندارد

و سرمايه اش را در كارهاى بيهوده خرج مى كند و يا به كارهاى غير عقلانى دست مى زند.

سقط شده: افتاده; جنين نارس، ناقص يا مرده كه قبل از موعد تولد از رحم زن خارج شده است.

سوره عزائم: سوره هايى كه در آنها آيه اى قرار دارد كه موجب سجده واجب مى شود، كه عبارتند از سوره هاى «فصلت» «نجم» «سجده» «علق»

سنت: سيره; روش

«ش»

شارب: سبيل

شاخص: چوب يا وسيله اى كه براى تعيين ظهر شرعى در زمين نصب كنند.

شُرب: نوشيدن; آشاميدن

شفق: سرخى مغرب پس از غروب آفتاب

شارع: بنيانگذار شريعت اسلامى; خداوند، پيامبر اكرم (ص)

شير كامل: روشى است براى مَحرم شدن نوزادى كه متعلق به زن و شوهر نيست; بدين طريق كه نوزادى كه 2 سالش تمام نشده 15 مرتبه شير سير بخورد و يا يك شبانه روز فقط شير آن زن را بخورد و در اين بين شير كس ديگر يا غذاى ديگر نخورد.

شيربها: پول يا مالى كه داماد (يا كسانش) در هنگام ازدواج به خانواده عروس مى دهند.

«ص»

صائم: روزه دار

صاع: پيمانه اى به گنجايش حدود 3 كيلوگرم; پيمانه اى كه در كفارات و فطره بكار مى رود.

صباوات: كودكى; طفوليت; از 3 تا 5 سالگى كودك

صَبّى: كودك; كودك شيرخوار; جمع آن صبيان

صداق: مَهر

صرف برات: نقد كردن برات; در زمانى كه برات به صورت مدت دار تنظيم مى شود و طلبكار از بدهكار ميخواهد طلبش را زودتر از وقت تعيين شده بدهد با شرط اينكه مقدارى از مبلغ برات را كم كند. به «برات» نيز مراجعه شود.

صحيح: در اصطلاح حديث، حديثى صحيح است كه ناقلان آن همگى بالغ و امامى مذهب باشند مراجعه سلسله سند به معصوم برسد.

صغير: خردسال; كوچك; سنى كه موظف به انجام تكاليف شرعى نيست يا سنى كه هنوز به سن قانونى نرسيده است.

صلح: حق دست كشيدن مدعى يا صاحب حق از حق خود و واگذاشتن آن به ديگرى در عوض چيزى يا بدون آن.

صوم: روزه داشتن

صِهر: داماد

«ض»

ضعف مفرط: ضعف شديد: ناتوانى و سستى شديد

ضِماد: دارو زخم; مرهم زخم

ضِمان: به عهده گرفتن; متعهد شدن; عهده دار گشتن

«ط»

طبخ: پختن

طفل مُميز: بچه اى كه خوب و بد را از يكديگر تشخيص مى دهد.

طلاق: گسستن پيمان زناشويى; رهايى

طلاق بائن: طلاقى است كه بعد از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد مگر اين كه وى را مجدداً عقد نمايد.

طلاق خُلع: طلاقى است كه زن علاقه و تمايلى به شوهرش ندارد، مهر يا مال ديگرى (غير از مَهر) را به مرد مى دهد تا طلاق گيرد.

طلاق رجعى: طلاقى است كه مرد مى تواند در عده طلاق به همسرش رجوع كند.

طلاق مُبارات: طلاقى است كه زن و مرد هيچ تمايلى و علاقه اى به هم ندارند و زن مقدارى مال به مرد مى دهد تا طلاق صورت پذيرد.

طواف: گرد چيزى گشتن; دور زدن; و در شرع عبارت است از 7 دور طبق شرايط خاص دور كعبه چرخيدن.

طواف نساء: آخرين طواف حج و عمره مفرده كه ترك آن باعث حرام بودن همبسترى طواف كننده با همسرش مى شود.

طوق: گردن بند; آنچه به گردن بياويزند.

طُمأنينه: آرامش

طهارت: پاكى; نظافت; حالتى است كه در نتيجه وضو، غسل، تيمم و تيمم بدل از غسل و وضو در انسان حاصل مى شود.

طهارت ظاهرى: تا انسان علم و يقين به نجاست چيزى نداشته باشد، آن شىء طاهر و پاك است.

«ظ»

ظاهر اين است: فتوا اين است، مگر اين كه در كلام قرينه اى براى قصد ديگرى باشد.

ظِلّ: سايه

ظُهر: نيمروز; ظهر شرعى وقتى است كه سايه شاخص به كمترين حد آن برسد يا محو شود كه ساعت آن با توجه به فصول مختلف و افق هاى گوناگون، فرق دارد.

«ع»

عاجز: درمانده; ناتوان

عادت ماهانه: حيض; قاعدگى

عادل: كسى كه داراى عدالت باشد; كسى كه كارهاى خوب و شرعى را انجام دهد و از كارهاى غير شرعى اجتناب كند.

عاريه: استفاده موقت از مال كسى بدون پرداخت سود.

عاصى: نافرمان; كسى كه نسبت به احكام الهى نافرمان باشد.

عاق: نافرمان; آزار دهنده مادر و پدر

عاطل: بيهوده; بيكاره

عاقد: عهد كننده; اجراء كننده صيغه در معامله.

عايدات: درآمد.

عَبث: بيهوده

عُدول: برگشتن; رجوع كردن; بازگشتن

عُدول مجتهد: برگشتن رأى و نظر مجتهد از فتواى قبلى، در جايى كه به مدرك و دليلى جديد دسترسى پيدا مى كند.

عِدّه: دوران ممنوعيت زن از ازدواج، پس از طلاق يا ترك شوهرش

عذر شرعى: بهانه شرعى; توجيه شرعى

عُرف: فرهنگ عموم مردم; عادت

عَرق جُنُب از حرام: عرقى كه پس از آميزش نامشروع يا استمناء از بدن خارج شود.

عَزل: كنار گذاشتن. بيرون ريختن منى مرد خارج از رحم زن براى جلوگيرى از حاملگى. بركنار كردن وكيل يا مأمور خود از كار.

عُسرت: سختى; تنگدستى.

عقيقه: قربانى كردن حيواناتى نظير گوسفند، گاو يا شتر براى نوزاد تازه متولد شده با شرايط خاص.

علقه: صورتى كه جنين در رحم زن به صورت آويزان شده يا جايگزين شده يا خون بسته باشد.

عُقود: قراردادهاى دو طرفه

عمّال: كارگزاران

عمداً: از روى قصد; كارى را با علم و آگاهى انجام دادن

عمل به احتياط: كسى كه تكاليف شرعى خود را به گونه اى انجام دهد كه

يقين پيدا كند از نظر شرعى تكاليفش را انجام داده است، عمل به احتياط كرده است.

عِنّين: مردى كه قادر به آميزش جنسى نباشد.

عين نجس: آن چيز كه به خودى خود نجس باشد، بدون اينكه به واسطه تماس با چيز ديگرى نجس شده باشد; مثل خون، مردار

«غ»

غائط: مدفوع

غرض عقلانى: هدف عقلانى; هدفى كه از نظر عقلا قابل قبول باشد.

غُساله: آبى كه پس از شستن چيزى با فشار يا خود به خود از آن مى چكد و جدا مى شود.

غُسل: شستشو; شستن تمام بدن با كيفيت مخصوص.

غسل ارتماسى: به نيت غسل، يك مرتبه در آب فرو رفتن

غسل ترتيبى: به نيت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست، بعد طرف چپ را شستن.

غسل واجب: غسلى كه انجام دادن آن الزامى مى باشد و آنها عبارتند از: 1_ غسل جنابت 2_ غسل حيض 3_ غسل نفاس 4_ غسل استحاضه 5_ غسل مس ميت 6_ غسل ميت 7_ غسلى كه بواسطه قسم يا نذر واجب شده باشد.

غسل مستحب: غسلى كه در ايام خاص يا عبادات يا زيارات يا شب هاى خاص مى توان انجام داد; مثل غسل زيارت، غسل جمعه، غسل توبه.

غسل جبيره: غسلى كه اگر در اندام انسان جبيره باشد صورت مى گيرد و بايد به صورت غسل ترتيبى باشد.

غِش: تقلب; خيانت; ترديد.

غِش در معامله: اگر كسى جنس مرغوب را با جنس نامرغوب مخلوط كند و بدون اطلاع مشترى، آنها را به او بفروشد.

«ف»

فتوا: رأى و نظر فقيه در مسائل شرعى

فجر: روشنى آخر شب

فجر اول و دوم: نزديك اذان صبح از طرف شرق سپيده ايى (روشنايى) به طرف بالا حركت مى كند كه آن را «فجر اول» مى نامند. زمانى كه اين سپيده يا روشنايى پخش شد، «فجر دوم» است و اول نماز صبح.

فجر صادق: منظور فجر دوم است.

فجر كاذب: منظور فجر اول است.

فُرادا: تنهايى و جدا; نماز فرادا يعنى نمازى كه شخص به تنهايى بخواند نه با جماعت

فرايض: واجبات; جمع

فريضه.

فَرْج: عورت انسان; شرمگاه.

فرض: امر الزامى; امرى كه انجام دادن آن واجب است.

فضله: مدفوع حيوانات.

فطره: زكاتى كه پس از پايان ماه مبارك رمضان بر هر مسلمان واجد شرايط، واجب است.

فطريه: زكات فطره.

فُقّاع: آبجو.

فقير: محتاج; كسى كه نيازمند تأمين مخارج سال خود و خانواده اش باشد و قادر نباشد مايحتاج روزانه خود را تأمين كند.

«ق»

قاصر: كسى كه در مورد كارى كوتاهى كرده است.

قُبُل: جلو; پيش; كنايه از اندام تناسلى انسان.

قتل نفس محترمه: كشتن كسى كه خونش از نظر شرعى محترم است و نبايد كشته شود.

قتل شبه عمد: كشتن غير عمد با كشتن خطايى، اشتباهى كه بايد در مقابل كفاره و ديه بدهد.

قذف: نسبت دادن زنا يا لواط به ديگرى.

قرائت: خواندن; مراد خواندن حمد و سوره در نماز مى باشد.

قُروح: دُمَلها; زخمها; زخمهاى چركين; جمع قُرح

قريب: نزديك

قسم: سوگند; قسم شرعى; قسمى است كه به يكى از اسامى خداوند بيان شود مانند بالله، والله، تالله .

قَصر: كوتاه كردن.

نماز قَصر: نماز كوتاه شده; نماز مسافر.

قصد اقامه: تصميم مسافر به ماندن ده روز يا بيشتر در يك محل.

قصد انشاء: تصميم به ايجاد يك امر اعتبارى مانند خريد و فروش همراه با اداى كلمات مربوط .

قصد رجاء: تصميم فرد براى انجام كارى به اميد قبول در درگاه الهى.

قصد قربت: تصميم فرد براى انجام كارى براى نزديك شدن به مقام رضا و قرب الهى.

قصد ورود: تصميم فرد براى انجام كارى يا ذكرى كه در شريعت وارد شده.

قضاء: به جا آوردن عملى كه وقت آن گذشته است، مانند قضاء روزه يا نماز.

قَفا: پشت سر و گردن

قُعود: نشستن

قليل: كم; اندك

قَوّاد: رابط زنا

قوى: محكم; در مورد احكام يعنى فتوا .

قيام: ايستادن; اقامه نماز.

قيام متصل

به ركوع: قيام و ايستادنى كه نمازگزار بعد از ركوع بايد انجام دهد و از اركان نماز است.

قى: استفراغ

قَيّم: سرپرست; حامى; كفيل; كسى كه بر اساس وصيت يا حكم حاكم شرع مسؤوليت امور يتيم را به عهده مى گيرد.

«ك»

كافر: كسى كه اعتقادى به توحيد و نبوت ندارد.

كافر حربى: كافرى كه با مسلمانان در حال جنگ باشد

كافر ذمّى: اهل كتاب كه در كشورهاى اسلامى با شرايط مخصوص در پناه حكومت، زندگى مى كنند.

كافور: ماده اى سفيد رنگ و خوش بو كه بدن ميت مى مالند.

كبيره: گناه بزرگ

كتاب: در اصطلاح فقه مقصود «قرآن» است

كبيسه: هر 4 سال يكبار يك روز به سال اضافه مى شود، كه آن سال را سال كبيسه مى گويند; سالى كه در آن اسفندماه 30 روز باشد.

كتمان شهادت: پنهان كردن گواهى; از گناهان كبيره

كثيرالشك: كسى كه زياد شك مى كند.

كراهت: كارى كه ترك آن بهتر از انجام آن است هر چند براى انجام آن منعى نباشد. كراهت در امور عبادى به معناى كمى ثواب است.

كفاره: كارى كه انسان براى محو و جبران گناهش انجام مى دهد.

كفالت: ضمانت; به عهده گرفتن

كفايت: كافى بودن

كفيل: ضامن; عهده دار

كما فى السابق: قبلا; مثل قبل

«ل»

لازم: واجب; اگر مجتهد دليل الزامى بودن امرى را از آيات و روايات استفاده كند به طورى كه بتواند آن را به شارع نسبت دهد، تعبير به «واجب» مى كند و اگر الزامى بودن آن را به طريق ديگرى از قبيل ادله عقليه استفاده كند به طورى كه استفاده آن به شارع ممكن نباشد، تعبير به «لازم» مى كند اين تفاوت در «احتياط لازم» و «احتياط واجب» نيز وجود دارد. در نتيجه در مقام عمل براى مقلد تفاوتى بين لازم و واجب نيست.

لاف زدن: به دروغ خود ستايى كردن.

لَحَد: گور; شكافى در گور كه جاى سر مرده است.

لِحيَه: ريش

لِعان: قَسمى كه باعث باطل شدن ازدواج مى شود. بدين صورت كه مرد،

به زن خود نسبت زنا بدهد و در نزد حاكم 4 بار قسم بخورد و زن نيز 4 بار قسم بخورد و اين ادعا را رد كند، حد زنا و حد قذف از آنها ساقط مى شود و براى هميشه بر يكديگر حرام خواهند شد.

لغو: بيهوده; بى فايده; سخن باطل

لقاح: كارى كه با اتحاد دوگانه نر و ماده انجام مى شود و ياخته يگانه ايى به وجود مى آيد; جفت گيرى

لقطه: مالى كه گم شده و صاحب آن معلوم نيست مانند: مالى كه در خيابان پيدا شود.

لَهو: بازى; سرگرمى

لوث: پليدى; آلودگى

ليلة الدفن: شب دفن ميت; اولين شبى كه ميت را در قبر مى گذارند، يكى از مستحبات اين شب، خواندن نماز وحشت (نماز ليلة الدفن) براى ميت است.

«م»

مأثور: نقل شده

ماترك: آنچه از متوفى باقى بماند.

مأذون: اذان داده شده; اجازه داده شده

مال الاجاره: مالى كه مستأجر در مقابل اجاره مى پردازد.

مال المصالحه: مالى كه در مورد صلح قرار گرفته است.

ماليّت شرعى: مالى كه از نظر شرع، مقدس و قابل قبول باشد.

ماليّت عرفى: چيزهايى كه از نظر عرف مردم (عموم مردم) مال محسوب مى شود، هر چند كه از نظر اسلام ماليّت نداشته باشد، مثل شراب و خوك

ماههاى حرام: چهار ماه قمرى يعنى ماههاى رجب، ذيقعده، ذيحجه، محرم كه جنگ در اين ماهها حرام است. اگر قتل در اين ماهها صورت گيرد ثلث ديه به ديه اضافه خواهد شد.

ماههاى شمسى: دوازده ماهى كه از فروردين شروع و در اسفند پايان مى يابد.

ماههاى قمرى: دوازده ماهى كه از محرم شروع و در ذيحجه پايان مى يابد. به ماههاى قمرى، «ماههاى هلالى» نيز گفته مى شود.

مأموم: پيرو، كسى

كه در نماز به امام جماعت اقتدا كند.

مؤونه: مخارج يا هزينه

مُباح: هر كارى كه از نظر شرعى نه پسنده است و نه ناپسند.

مبتدئه: زنى كه براى اولين بار عادت شود.

مُبطل: باطل كننده عبادت; جمع آن مبطلات است

متابعت: پيروى كردن

متأذى: آزار ديده; اذيت شده

متعه: زنى كه با عقد موقت به همسرى مردى در آمده باشد.

مُتمكِنّ: كسى كه توانايى دارد.

مُتنجِّس: هر چيزى كه ذاتاً پاك است ولى در اثر برخورد مستقيم و غير مستقيم با شى نجس، آلوده شده باشد.

متولى: سرپرست

مُثله: بريدن گوش يا بينى يا لب كسى

مجتهد: كوشا; كسى در فهم و بدست آوردن احكام الهى به درجه اجتهاد رسيده و داراى قدرت علمى مناسبى است كه مى تواند احكام الهى و شرعى را از روى كتاب (قرآن) و سنت (روش) رسول الله (ص) و ائمه اطهار (ع) استباط كند.

مجتهد جامع الشرايط: مجتهدى كه شرايط مرجعيت تقليد را دارا باشد

مجهولُ المالك: مالى كه معلوم نيست متعلق به چه كسى است. مانند مالى كه در ماشين يا مسافرخانه پيدا مى شود.

مُجزى است: كافى است.

محتضر: كسى كه در حال جان كندن است.

مُحتلم: كسى كه در حال خواب، منى از او خارج شده باشد.

مُحْدث: فاقد طهارت; بدون طهارت.

مَحذور: مانع; آنچه از آن پرهيز گشته است.

مَحرم: فاميل هاى نزديك; كسانى كه ازدواج با آنها حرام ابدى است.

مُحرم: كسى كه در حال احرام حج يا عمره باشد.

مُحَرم: چيزى كه حرام است; اولين ماه از سال قمرى.

محظور: ممنوع; قدغن

محل اشكال است: اشكال دارد; قبول صحت و تماميت آن مشكل است. مقلد در اين مورد مى تواند به مجتهد ديگرى رجوع كند.

محل تأمل است: بايد احتياط كرد. مقلد در اين مورد مى تواند

به مجتهد ديگرى رجوع كند.

مُخمس: مالى كه خمس آن داده شده است.

مُخيّر است: فتواست. مقلد بايد يكى از دو طرف را انتخاب كند. اختيار داده شده.

مُدّ: پيمانه ايى كه گنجايش سه ربع كيلو معادل 883/694 گرم است

مَذْموم: ناپسند; نكوهيده

مَذى: رطوبتى كه پس از مُلاعبه از انسان خارج شود.

مرتد: از دين برگشته; از دين خارج شده; مسلمانى كه منكر خدا و رسول الله (ص) يا حكمى از احكام ضرورى اسلام شده كه اين انكار به انكار خدا و رسولش مى انجامد.

مرتد فطرى: كسى كه از پدر يا مادر مسلمان متولد شده و خودش مسلمان بوده و بعد از دين خارج شده باشد، توبه مرتد فطرى قابل قبول نيست.

مرتد ملى: كسى كه از پدر يا مادر غير مسلمان متولد شده و كافر بوده بعد مسلمان شود و دوباره كافر گردد. توبه مرتد ملى قابل قبول است.

مرقوم: نوشته شده

مُردار: حيوانى كه خود به خود مرده باشد و يا بدون شرايط لازم كشته شده باشد.

مزارعه: قرارداى كه بين مالك زمين و كشاورز منعقد مى شود كه براساس آن مالك درصدى از محصول كشاورزى را صاحب مى شود.

مَس: لمس كردن

مُساحقه: تماس و ماليدن اندام تناسلى يك زن به اندام تناسلى زن ديگر براى كسب لذت جنسى.

مساقات: قراردادى كه بين صاحب باغ و باغبان منعقد مى شود و بر اساس آن باغبان در برابر آبيارى و نگهدارى از درختان، حق استفاده از مقدار معينى از ميوه باغ را بدست مى آورد.

مس ميت: لمس كردن انسان مرده; دست ماليدن به انسان مرده.

مُستحاضه: زنى كه در حال استحاضه باشد.

مستحب: مطلوب; پسنديده; هر كارى كه انجام آن موجب ثواب است اما ترك آن عِقاب

و مجازات ندارد.

مستطيع: توانا; كسى كه امكانات و شرايط سفر حج را داشته باشد.

مستلزم: آنچه كه چيز ديگرى را لازم دارد، چيزى كه لازمه چيز ديگرى باشد.

مستمع: شنونده; گوش دهنده.

مستهلك: نابود شده; از ميان رفته; نيست شده.

مسح: دست كشيدن بر چيزى; دست كشيدن بر فرق سر و روى پاها با رطوبت باقيمانده از شستشوى صورت و دستها در وضو.

مُسكرات: چيزهاى مست كننده.

مسكين: بيچاره; مفلوك; كسى كه از فقير هم محتاج تر باشد.

مشروط: شرط شده.

مشقّت: رنج; دشوارى; سختى.

مُصافحه: دست دادن با يكديگر.

مصالحه(صلح): سازش; آشتى; توافق طرفين; اصطلاح فقهى آن اين است كه انسان با ديگران توافق كند كه مقدارى از مال يا سود خود را به طرف مقابل ببخشد يا از طلب، يا حق خود بگذرد.

مُضاربه: معامله اى كه در آن يكى مالى را به ديگرى بدهد تا با آن تجارت يا كسب و كار كند و سود بر اساس قرار قبلى ميانشان تقسيم شود.

مُضطر: ناچار; ناگزير.

مضطربه: زنى كه عادت ماهيانه اش بى نظم است.

مُضْغه: تكه گوشتى شبيه اسفنج كه مقدمه غضروف و استخوان شدن باشد; از مراحل جنين .

مضمضه: چرخاندن آب در دهان.

مضيقه: تنگدستى; سختى; دشوارى; تنگنا.

مطلقاً: به طور كلى; ابداً بدون هيچ قيد و شرطى.

مطَلَقِّه: زن طلاق داده شده.

مُطَهَّرات: پاك كننده ها .

مظالم: ستمها; جمع مظلمه: دادخواهى.

مُعانقه: دست به گردن يكديگر درآوردن; يكديگر را در آغوش كشيدن.

مُعَوَّ ذتَين: دو پناهگاه; دو سوره آخر قرآن يعنى سوره هاى «فلق» (قل اعوذ برب الفلق) و «الناس»(قل اعوذ برب الناس). خواندن اين دو سوره باعث نگهدارى فرد از هر گزندى خواهد شد.

معهود: معمول و متداول; شناخته شده; آنچه بطور ضمنى مورد قبول باشد.

مُفطِرات: چيزهايى كه روزه را

باطل مى كند مانند خوردن، آشاميدن، سربه زير آب فرو بردن و...

مُفلس: تهيدست; بى پول; بويژه كسى كه بعداً بى چيز و تهيدست شود.

مقاربت: آميزش جنسى; نزديكى كردن.

مُقارن: همراه; نزديك

مُقَلِّد: تقليد كننده; پيروى كننده

مُقَلَّد: كسى كه از او تقليد مى كنند; مجتهدى كه در احكام شرعى صاحب رأى و فتوى است.

مكروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نيست ولى تركش بهتر است

مُكَلَّف: انسان بالغ و عاقل كه به سن تكليف رسيده باشد.

ملاعبه: بازى كردن; معاشقه كردن.

مميز: بچه اى كه خوب و بد را تشخيص مى دهد.

مَندوب: مستحب

منذور لَه: كسى كه به سود او نذر شده است.

منسوخ: نسخ شده; از بين رفته.

منوط: وابسته; معلق.

موازين شرعيه: معيارهاى شرعيه.

مواضع هفتگانه: هفت عضوى كه هنگام سجده روى زمين قرار مى گيرد، شامل: پيشانى، كف دست ها، سر زانوها، سر انگشتان بزرگ پاها .

موافق احتياط: فتوايى كه به احتياط نزديكتر است.

موالات: پشت سر هم; پياپى انجام دادن.

موثق: مورد اعتماد

موجر: اجاره دهنده

منسوخ: از بين رفته; نسخ شده

مورد اشكال است: محل اشكال است; صحيح نيست; در اين مورد مى توان به مجتهد ديگرى رجوع كرد.

موكِّل: وكيل كننده

ميْتِه: مردار

«ن»

نائم: خواب; خفته

نادم: پشيمان

ناسيه: زنى كه وقت عادت ماهيانه خود را فراموش كرده باشد

نافله: نماز مستحبى

نجس: ناپاك; پليد

نساء: زنان

نصاب: حد مشخص; مقدار معين

نصاب زكات: مقدار مشخصى كه براى هر يك از موارد وجوب زكات در نظر گرفته شده است.

نفاس: خونى كه بعد از زايمان از رحم زن خارج مى شود

نفساء: زنى كه خون نفاس ببيند; زن در حال نفاس

نفس محترمه: كسى كه كشتن و آزار او حرام باشد.

نكاح: ازدواج كردن; زناشويى

نماز آيات: دو ركعت نماز مخصوص كه در مواردى نظير زلزله، كسوف (خورشيد گرفتگى)

و خسوف( ماه گرفتگى) واجب است خوانده شود.

نماز احتياط: نماز يك ركعتى يا دو ركعتى (بنا بر شكى كه در مورد ركعات مى كند) بدون سوره و قنوت كه براى جبران شك در تعداد ركعات خوانده مى شود.

نماز اخفاتى: مقصود نمازهايى است كه مردان بايد حمد و سوره را آهسته بخوانند يعنى نمازهاى ظهر و عصر

نماز استسقاء: نمازى با آدابى مخصوص كه براى طلب باران در بيرون از شهر خوانده مى شود.

نماز تراويح: نمازى كه اهل سنت در ماه رمضان خواندن آن را مستحب مى دانند، اين نماز را شيعه قبول ندارد.

نماز جعفر: نمازى است كه حضرت رسول (ص) به جعفر بن ابيطالب هنگام بازگشت وى از حبشه به او تعليم دادند. اين نماز بسيار با فضيلت است كه براى برآورده شدن حاجات بسيار معتبر است. نماز جعفر طيار دو نماز دو ركعتى با كيفيت خاص است.

نماز جماعت: نماز واجبى كه دو نفر يا بيشتر با امامت يكى از آنها (به شرط عدالت) بجاى مى آورند.

نماز جمعه: دو ركعت نماز مخصوص كه در زوال جمعه به جاى نماز ظهر و بطور جماعت برگزار مى شود و نبايد تعداد آنها كمتر از 5 نفر باشد.

نماز حاجت: نمازى مخصوص كه جهت برآورده شدن حاجات و حل مشكلات خوانده مى شود.

نماز خوف: نمازهاى واجب يوميه انسان در حال جنگ كه با كيفيت مخصوص و به طور مختصر خوانده مى شود.

نماز شب: نافله شب; نمازى است مستحبى در 8 ركعت به صورت 4 نماز دو ركعتى كه در ثلث آخر شب خوانده مى شود.

نماز شب اول قبر: نماز وحشت; نماز ليلة الدفن; دو ركعت نماز مستحبى براى رفع وحشت

ميت در اولين شب دفن ميت به نامش خوانده مى شود.

نماز شَفع: دو ركعت نماز مستحبى كه پس از هشت ركعت نماز شب، پيش از نماز وَتر خوانده مى شود.

نماز طواف: دو ركعت نماز كه در مراسم حج و عمره پس از انجام طواف، پشت مقام ابراهيم خوانده مى شود.

نماز طواف نساء: دو ركعت نماز كه پس از طواف نساء پشت مقام ابراهيم خوانده مى شود.

نماز عيد: دو ركعت نماز مخصوص كه در روز عيد فطر(اول ماه شوال) و عيد قربان (دهم ذيحجه) به جماعت خوانده مى شود.

نماز غدير: نمازى مخصوص در دو ركعت كه هيجدهم ذيحجه خوانده مى شود.

نماز غفيله: دو ركعت نماز مخصوص مستحبى كه پس از نماز مغرب تا وقتى سرخى مغرب از بين نرفته خوانده مى شود.

نماز قصر: نماز كوتاه; نماز مسافر; نمازهاى چهار ركعتى كه بايد در سفر بصورت دو ركعتى خوانده شود.

نماز ليلة الدفن: به «نماز شب اول قبر» مراجعه شود.

نماز مسافر: «به نماز قصر» مراجعه شود.

نماز مستحب: هر نمازى كه خواندن آن كارى است پسنديده اما واجب نيست.

نماز ميّت: نمازى مخصوص با 5 تكبير كه بايد بر جنازه مسلمان خوانده شود، داشتن وضو در آن شرط نيست.

نماز واجب: نمازهايى كه خواندن آنها براى هر مكلفى واجب و لازم است. اين نمازها عبارتند از: نمازهاى يوميه، نماز آيات، نماز ميت، نماز طواف، نماز قضاى پدر و مادر براى فرزند پسر ارشد، نمازى كه انسان با قسم، نذر و عهد براى خود واجب كرده است.

نماز وَتر: يك ركعت نماز مخصوص كه پس از نماز شَفع خوانده مى شود و آخرين ركعت از 11 ركعت نماز شب است

نماز وحشت: به «نماز

شب اول قبر» قبل مراجعه شود

نماز وُسطى: نماز ظهر

نماز يوميه: نماز روزانه; نمازهاى واجب كه در هر شبانه روز بايد خوانده شود كه مجموعاً 17 ركعت است.

نماز نوافل يوميه: نمازهاى مستحبى روزانه كه هر شبانه روز خوانده مى شود، مجموعاً 34 ركعت است و در روز جمعه 38 ركعت، يعنى دو ركعت نافله صبح; هشت ركعت نافله ظهر; هشت ركعت نافله عصر; چهار ركعت نافله مغرب; دو ركعت نافله عشاء(كه چون نشسته خوانده مى شود، يك ركعت به حساب مى آيد); يازده ركعت نافله شب. در روز جمعه، 4 ركعت به نافله هاى ظهر و عصر اضافه مى شود.

نيت: قصد; تصميم به انجام عمل دينى و شرعى با هدف تقرب و نزديكى به خداوند.

«و»

واجب: لازم; حتمى; هر كارى كه انجام آن از نظر شرعى الزامى است.

واجب عينى: واجبى كه بر تمامى مكلفين واجب است و انجام آن توسط شخص يا اشخاصى از ديگران ساقط نمى شود، مانند نماز و روزه.

واجب كفايى: واجبى كه اگر به حد كافى كسانى نسبت به انجام آن اقدام كنند، از ديگران ساقط مى شود، مانند غسل ميت كه بر همه واجب است زمينه غسل ميت را فراهم كنند، اما اگر كسى يا عده اى به آن اقدام كردند، از ديگران ساقط است.

وارث: كسى كه ارث مى برد; جمع آن ورثه.

واقف: وقف كننده.

وثيقه: سپرده; گرويى.

وجه: دليل: عنوان; صورت.

ودى: رطوبتى كه گاهى پس از خروج ادرار مشاهده مى شود.

وديعه: امانت; مالى كه نزد كسى بگذارند تا آن را حفظ كند.

وَذى: رطوبتى كه گاهى پس از خروج منى مشاهده مى شود.

وصل به سكون: حركت آخر كلمه اى را انداختن و بدون وقف

آن را به كلمه بعدى چسباندن.

وصى: كسى كه مسؤوليت انجام وصيتى را به عهده داشته باشد.

وصيت: سفارش; توصيه هايى كه انسان براى انجام كارهاى بعد از مرگش به ديگرى مى كند.

وضو جبيره: اگر در اندام محل وضو، جبيره باشد، بايد وضو جبيره گرفت بدين طريق كه اگر مثلا بر روى دست يا پاى انسان گچ گرفتگى يا باند زخم باشد بايد دست تر را روى آن كشيد و يا اگر زخم مى باشد، بايد پارچه اى تميز را روى آن قرار داد و دست تر را روى آن كشيد.

وطن: جايى كه انسان براى زندگى و اقامت اختيار مى كند.

وطى: عمل جنسى انجام دادن.

وقف: عقد يا قراردادى كه بر پايه آن كسى; واگذارى، فروش يا تملك ملك يا مالى را ممنوع كند تا منافع آن به مصرف معينى برسد.

وكيل: نماينده، كسى كه از طرف شخص اختيار انجام كارهاى او را داشته باشد.

ولايت: سرپرستى; اختيار داشتن.

ولىّ: كسى كه بر اساس دستور شارع مقدس سرپرست ديگرى باشد، مانند پدر يا پدر بزرگ

وَيل: واى

« ه_ »

هِبه: انعام; بخشش

هتك: بى احترامى; بى حرمتى.

هجرى: منسوب به هجرت حضرت رسول (ص) از مكه به مدينه. سال هجرى از «مُحرم» شروع مى شود و به «ذيحجه» ختم مى گردد كه معادل 354 روز مى باشد. در احكام شرعى نظير مكلف شدن دختر و پسر همين تاريخ معتبر است. سال هجرى از سال ميلادى 622 سال و از سال شمسى 11 روز كمتر است.

«ى»

يائسه: زنى كه سنش به حدى رسيده است كه عادت ماهيانه نمى شود.

زندگينامه حضرت آيت الله العظمى روحانى (مدظله العالى)

ولادت

حضرت آيت الله العظمى آقاى سيد محمد صادق حسينى روحانى (مدظله العالى) مردى از تبار مرزبانان دين، فقيه اصولى، برج بلند مرجعيت و زعامت حوزه هاى علميه، صداى رساى آزادى و عدالتخواهى، مجاهد و مبارزه خستگى ناپذير در ماه شهادت جد غريبش آقا اباعبدالله الحسين (ع) _ محرم الحرام _ سال 1345 ه_ ق، 1305 ه_. ش، تابستان 1926 ميلادى در شهر ديرپاى علم و تمدن و انديشه و فرهنگ اسلامى _ قم _ در خاندانى حسينى تبار، با پيشينه اى از علم و تقوى و فضيلت ديده به جهان گشود.

والدين

والدشان مرحوم حضرت آيت الله آقاى حاج ميرزا محمود روحانى (قدس سره) از مفاخر روحانيت و حوزه علميه قم است كه در سال 1307 (ه_. ق) در قم بدنيا آمد.

در سال 1330 (ه_. ق) وارد نجف اشرف شد تا از محضر حضرات آيات عظام آسيد ابوالحسن اصفهانى (ره) و ميرزاى نائينى(ره) بهره ها برد. مدتى در مشهد مقدس از شاگردان مرحوم آيت الله العظمى حاج آقا حسين طباطبايى قمى (ره) بود. بعد از آن به حوزه علميه قم آمدند. با تلاش، كوشش و پايمرديهاى ايشان، حضرت آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى (ره) به قم آمدند و تدريس علوم حوزوى را شروع كردند. ايشان از شاگردان خاص و مخصوص و مورد عنايت آيت الله حايرى بودند.

اين عالم متقى و زاهدِ متعبدِ با نفوذ، ساليان سال بعد از فوت پدر بزرگوارشان مرحوم آيت الله العظمى آقاى آسيد صادق روحانى (ره) در مسجد آقا ضمن اقامه نماز جماعت، پاسخگوى مسائل شرعى و گره گشاى مشكلات مردم بودند. از اقدامات ايشان مى توان به همكارى با

آيت الله كاشانى در قضيه ملى شدن نفت، مبارزه جدى با رضاخان در مورد كشف حجاب و دين زدايى از مملكت، دعوت و تلاش براى ورود آيت الله العظمى حايرى به قم، زمينه سازى براى تدريس ايشان و همكارى، همفكرى و يارى جهت تأسيس حوزه علميه قم و... را نام برد.

اين مجتهدِ عابد در 18 شعبان 1381 (ه_. ق) بعد از يك بيمارى طولانى وفات يافت. با پخش خبر فوت اين مرد بزرگ، شهرستان قم متلاطم، بازار، درسها و اداره جات تعطيل گرديد. در تشييع جنازه بسيار باشكوه ايشان، علاوه بر حضور تمامى مراجع تقليد، بزرگان و مدرسين حوزه، طلاب، بازاريان، كسبه و اداره جات با افراشتن پرچم عزا به صورت هيأت هاى سينه زنى و زنجير زنى شركت كردند و پس از اقامه نماز ميت توسط فرزند برومندشان حضرت آيت الله العظمى آقاى سيد محمد صادق روحانى (دام ظله)، در مسجد بالاى سر حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شدند.

والده شان از سادات حسنى و فرزند آيت الله آقاى حاج سيد احمد طباطبايى قمى(ره) است كه ايشان ساليان متمادى در صحن حضرت معصومه (س) اقامه نماز جماعت داشتند.

تحصيلات

حضرت آيت الله دروس پايه ادبيات عرب را در قم نزد پدر بزرگوارشان فرا گرفتند. سپس در سال 1355 (ه_ ق) در سن 10 سالگى به همراه برادر بزرگترشان براى استفاده از اساتيد بزرگ و نام آور حوزه علميهِ كهنِ نجف اشرف، رنج و مشكلات هجرت از قم به نجف را پذيرا شدند!! به دليل هوش و استعداد فوق العاده و حيرت برانگيزشان دوره چند ساله دروس «سطح» را در مدت يكسال به اتمام رساندند و

به امتحان و توصيه آيت الله العظمى خويى در سن 11 سالگى وارد درس خارج فقه و اصول شدند. ورود يك نوجوان 11 ساله به درس خارج فقه و اصول، آن هم همدوش طلاب با سابقه و بزرگسال حوزه علميهِ كهنِ نجف، براى همگان حيرت آور و شوق آفرين بود.

آيت الله زاده ميلانى نقل مى كند كه: «آيت الله العظمى خويى به پدرم آيت الله العظمى ميلانى فرمودند: افتخار مى كنم به حوزه اى كه در آن نوجوان يازده ساله در كنار شاگردان بزرگسال و علماى بزرگ و همراه با آنان «مكاسب» را مى خواند و مطالب مكاسب را بهتر از ديگران مى فهمد وتحليل مى كند.»

علاقمندان به علوم اسلامى و حوزوى مى دانند كه كتاب ارزشمند «مكاسب» از تأليفات مرحوم شيخ انصارى است كه در حوزه هاى علميه تدريس مى شود و يكى از كتابهاى مهم و سنگين حوزوى است كه فهميدن و درك مطالب آن نياز به شاگردان با كفايت و پر استعداد دارد.

اساتيد

معظم له به دليل علاقه و پشتكار فراوانشان هر روز در چندين درس مراجع و بزرگان حوزه علميه كه جهان اسلام و عالم تشيع به وجودشان افتخار مى كند، شركت مى كردند. عمده اساتيد ايشان عبارتند از:

1_ حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج شيخ كاظم شيرازى (قدس سره)(1367 _ 1290)

2_ حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج شيخ محمد حسين اصفهانى معروف به كمپانى (قدس سره)(ت 1361)

3_ حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج شيخ محمد على كاظمينى(قدس سره)

4_ حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج سيد ابوالحسن اصفهانى(قدس سره) (1365 _ 1284)

5_ حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج شيخ محمدرضا

آل ياسين(قدس سره)

6_ حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خويى(قدس سره)(1413 _ 1317)

7_ حضرت آيت الله العظمى آقاى سيد محمد حسين طباطبايى بروجردى (قدس سره) (1380 _ 1292)

آيت الله العظمى روحانى از وجود تماى اساتيد نام آور خود استفاده نمودند و خود را هميشه مديون محبتها و الطاف خالصانه آن بزرگواران (رضوان الله تعالى عليهم) مى دانند. اما در اين ميان نقش آيت الله خويى برجسته تر و قابل توجه تر است. پرورش روح اجتهاد و تكوين فقهى و علمى ايشان، مرهون 15 سال شركت در دروس خصوصى و عمومى آيت الله العظمى خويى مى باشد. هوش، پشتكار و استعداد معظم له، ايشان را مورد علاقه و توجه خاص اساتيد و مراجع، بخصوص مورد عنايت خاصه آيت الله خويى قرار داده بود. آيت الله العظمى خويى (ره) در آن زمان، به اتفاق رأى اغلب علماء، بزرگان و كارشناسان فقه و اجتهاد ; يك فقيه بى نظير بودند كه در اغلب علوم حوزوى نظير فقه، اصول، كلام، تفسير، رجال، فلسفه; مجتهد و صاحب نظر بودند و آثار منتشره ايشان گواه اين مدعاست.

در دروس عمومى آيت الله خويى صدها طلبه شركت مى كردند كه امتياز آيت الله العظمى خويى در شناخت و كشف استعدادهاى طلاب تيزهوش و بسيار موفق بود و سعى فراوان مى كردند تا آن طلبه را زير نظر گرفته و با ايجاد ارتباط بيشتر با او; بتوانند در تربيت آن طلبه كوشا نقش بيشترى را ايفا كنند.

با ورود آيت الله روحانى در دوران نوجوانى به نجف اشرف و شركت در دروس آيت الله العظمى خويى; حوزه علميهِ كهنِ نجف اشرف شاهد حضور

يك نابغه با درك و استعداد شگرفى بود كه چهره اش نشان از مقام آيت اللهى مى داد.

اين نوجوان نابغه بايد در دروس سنگين فقه اصول شركت كند، دروس مختلف را نوشته و آنها را در منزل پاكنويس كند، با دوستان همدوره تحصيلش مباحثه كند و پيش مطالعه براى درس هاى فردا را هم انجام دهد. اين مطالعات سنگين آنهم در غربت و با كمترين امكانات موجود; در شبانه روز 16 ساعت وقت ايشان را مى گرفت. علاوه بر آن، رسيدگى به كارهاى شخصى از قبيل: تهيه مايحتاج زندگى و تحمل فشارهاى اقتصادى نيز با خودشان بود. معظم له اغلب دورانى را كه در نجف اشرف بودند با وضع بسيار سخت و طاقت فرساى اقتصادى مواجه بودند و اغلب، زندگيشان با قرض گرفتن از مغازه داران محل سپرى مى شد. و اين بزرگترين رمز و سرمايه گذارى براى تحصيل و عشق و علاقه به آموختن دانش علوم اسلامى است.

تدريس

معظم له تدريس دوره هاى مختلف علوم اسلامى را در همان ايام نوجوانى در صحن حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين على (ع) در نجف اشرف آغاز كردند. تقرير دروس حوزه توسط اين نوجوان براى طلاب بزرگسال و ميانسال، براى همگان حيرت آور و قابل تقدير بود.

آيت الله العظمى روحانى پس از مدت كوتاهى كه در دروس آيت الله العظمى خويى (ره) شركت كردند، با تقرير دروس اصول و فقه استاد; آنان را براى عده اى از طلاب و علاقمندان به دروس حوزوى، تدريس مى كردند. ديرى نپائيد كه چونان خورشيدى در نجف اشرف درخشيدند و به سان درختى پربرگ و بار، برآمدند و در سايه شان خيل

مشتاقان را آرامش مى بخشيدند.

به همين دليل بود كه ارتباط آيت الله خويى روز به روز با معظم له بيشتر مى شد. با اينكه اغلب آيت الله العظمى خويى در جلسه تدريسشان به كسى اجازه طرح اشكال نمى دادند به آيت الله العظمى روحانى در ميان عده ايى از شاگردان مى فرمودند: «چرا در مباحثه ها اشكال نمى كنى. من از شما مى خواهم اشكال و ايرادهايى كه به نظرتان مى رسد را مطرح كنيد». و اين نشان از نبوغ فكرى و شايستگى ويژه آيت الله العظمى روحانى دارد.

ارتباط تنگاتنگ استاد و شاگرد تا آنجا ادامه يافت كه زيادى از شبهاى تعطيلى آن مرجع فقيد (ره) به حجره آيت الله العظمى روحانى مى آمدند و ساعتهاى مديدى به بحث و بررسى مسائل علوم اسلامى مى پرداختند و در انتها معظم له، استاد را تا درب منزلشان همراهى مى كردند.

حضرت آيت الله العظمى خويى در سال 1360 (ه_. ق) هنگامى كه آيت الله العظمى روحانى فقط 15 سال بيشتر نداشتند. طى نامه اى بسيار مهم، عظمت علمى، قدرت و استنباط قوى، هوش و ذكاوت اين نابغه بزرگ را تأييد و ستودند (متن كامل نامه كه به دست خط مبارك آيت الله العظمى خويى مى باشد درسايت اينترنت آيت الله العظمى روحانى و در كتابهاى زندگينامه كه به زبان عربى و فارسى در لبنان به چاپ رسيده است، موجود است). معظم له به تأييد و مكتوب مهم مراجع و اساتيد بزرگوارشان در سن 14 سالگى به درجه اجتهاد نائل آمدند.

ايشان در اواخر سال 1329 (ه_. ش) وارد قم شدند و در اوايل سال 1330 (ه_. ش) به

تدريس دروس خارج فقه و اصول در صحن مطهر حضرت معصومه (س) پرداختند. بيش از نيم قرن است كه ايشان به تدريس علوم آل محمد (ص) و تربيت هزاران طلبه فاضل و تشنگان دانش ائمه اطهار مى پردازند. اغلب شاگردان، پرورش يافتگان و حلقه نشينان منبر تدريسشان; از مدرسين نام آور، فضلا و دانشمندان حوزه و عده اى در مسير مرجعيت قرار دارند.

ايشان به هنگام تدريس، متين و گويا سخن مى گويند. به دليل وسعت احاطه شان بر موضوعات علمى، از پرداختن به زوايد پرهيز مى كنند. درس ايشان فشرده اى از آراء و مبانى بزرگان و فقيهان نامى به همراه نظريات خودشان است كه با بحث و استدلال، بر رد يا قبول آن مبانى مى پردازند. در جلسات تدريسشان به مبارزه با جمود، يكسونگرى، احتياط زدگى، تقليد و پيروى كوركورانه از بزرگان مى پردازند، زيرا معتقدند كه تقليد و تعصب ناروا و غير منطقى روى اقوال بزرگان و مبارزه با هر نظر نو، توان علمى را از حوزه مى گيرد. از اين رو معظم له با حفظ احترام بزرگان و تأكيد بر اين امر، با نظرات آنها نقادانه برخورد مى كنند. نظريات جديد و نو، ابتكار در مبانى، خروج از آراء پيشينيان و ژرف نگرى در تدريس ايشان موج مى زند.

هر چند ايشان به عنوان يك مرجع و فقيه نو انديش شهرت دارند اما هيچگاه «حكم الله» را به نام «مصلحت» يا «نوانديشى» زير پا نمى گذارند. فقيه نوانديشى كه هيچگاه به انكار سنت و حذف باورهاى دينى نمى پردازد.

تأليفات

معظم له از ابتداى زندگى علمى خويش در راستاى نشر معارف اهلبيت و گسترش

دانش اسلام، هرگز آرام نگرفتند. زمانى بر مسند تدريس مى نشينند و به تربيت و پرورش هزاران دانشمند فاضل و فرزانه مى پردازند و زمانى ديگر دست به قلم مى شوند و به تأليف كتب ماندگار اسلامى مى پردازند.

ايشان به محض ورود به حوزه علميه قم و احساس نياز جامعه حوزوى و اسلامى، همزمان با تدريس درس خارج فقه و اصول در سنين جوانى، دست به تأليف دايرة المعارف فقه اسلامى مى زنند. كتابى ماندگار كه بزرگان و اساتيد نام آورِ خبره حوزه، مراجع بزرگ تقليد و مدرسين، سر تعظيم و تمجيد در برابرش فرو مى آورند.

حضرت آيت الله العظمى بروجردى (ره) دوبار كتاب «فقه الصادق» را همراه خود به جلسه تدريس شان مى برند و به عنوان سند از آن نقل قول و به آن استناد مى كنند.

حضرت آيت الله العظمى خويى (ره) طى نامه ايى مرقوم فرمودند كه: من كتاب «فقه الصادق» را شخصا براى آيت الله كاشف الغطاء بردم و گفتم: ببيند من چه خدمت بزرگى به عالم اسلام و فقاهت نموده ام و چنين عالم محققى را تربيت كرده ام.

رييس دانشگاه الازهر (مهمترين و عالى ترين مركز علمى اهل تسنن) نيز طى نامه اى كتاب عظيم «فقه الصادق» را مى ستايد.

اين كتاب ساليان سال است كه يكى از رساترين، معتبرترين و مهمترين منبع تدريس فقه و اصول تشيع است. يكى از دلايل مرجعيت و اعمليت ايشان، ناشى از اين تأليفات بخصوص كتاب گرانسنگ «فقه الصادق» است.

1_ فقه الصادق(بزبان عربى): دايرة المعارف كامل فقه تشيع. اين كتاب عظيم و بزرگ كه به عنوان يك منبع مرجع شناخته شده است در 26 جلد

بارهادر داخل و خارج كشور به چاپ رسيده است. چاپ جديد آن بزودى در 40 جلد (با ذكر منابع و مصادر) به چاپ خواهد رسيد.

از تأليف كتاب عظيم «جواهر الكلام» كه شامل تمامى ابواب فقه مى باشد نزديك به 200 سال مى گذرد و كتاب «فقه الصادق» كه به اعتقاد بعضى از مراجع و بزرگانِ خبره حوزه، از «جواهر الكلام» رساتر و كامل تر است; اولين و كامل ترين دايرة المعارف تمام ابواب فقه در دو سده اخير است. اين كتاب كه در سنين جوانى معظم له به رشته تحرير درآمده، مورد عنايت خاصه تمامى مراجع تقليد و بزرگان حوزه هاى علميه است. اين كتاب در ميان علماء عامه (اهل تسنن) نيز شناخته شده و مورد استناد است. كتاب «فقه الصادق» در دانشگاه هاى معروف غرب (بخش مطالعات اسلام شناسى) يكى از منابع مورد قبول و قابل استناد است.

2_ «زبدة الاصول»(بزبان عربى): دوره كامل علم اصول فقه كه به صورت بحث استدلالى ارائه گرديده است. اين كتاب در 6 جلد مى باشد.

3_ «منهاج الفقاهه»(بزبان عربى): در 6 جلد مى باشد كه حاشيه ايى است بر «مكاسب» شيخ انصارى (ره) كه به شيوه ايى نو و ابتكارى تمامى موارد ارائه شده را بحث و بررسى كرده اند.

4_ «المسائل المستحدثه»(بزبان عربى): حضرت آيت الله مبتكر مسائل مستحدثه و ارائه مسائل جديد با ذكر مسايل فقهى، روايى هستند. اين كتاب كه بارها وبارها در خارج و داخل كشور به چاپ رسيده است شامل ارائه مسائل جديد، نو و مورد ابتلاى جامعه با ذكر دلايل و مستندات فقهى، روايى و قرآنى مى باشد.

5_ تعليق بر «منهاج الصالحين» در 2

جلد (بزبان عربى)

6_ تعليق بر «عروة الوثقى» در 2 جلد( بزبان عربى)

7_ تعليق بر «وسيلة النجاة» (بزبان عربى)

8_ رساله در لباس مشكوك (بزبان عربى)

9_ رساله در قاعده لاضرر (بزبان عربى)

10_ الجبر و الاختيار (بزبان عربى)

11_ رساله در قرعه (بزبان عربى)

12_ مناسك الحج (بزبان عربى)

13_ المسائل المنتخبه (بزبان عربى)

14_ رساله در «فروع العلم الاجمالى» (بزبان عربى)

15_ الاجتهاد و التقليد (بزبان عربى)

16_ القواعد الثلاثه (بزبان عربى)

17_ اللقاء الخاص (بزبان عربى) مربوط به «سايت يا حسين»

18_ رساله «توضيح المسائل» (بزبان فارسى و اردو)

19_ تحقيقى در مورد جبر و اختيار (بزبان فارسى)

20_ «نظام حكومت در اسلام» (بزبان فارسى و تركى و اردو)

21_ مناسك حج (بزبان فارسى)

22_ منتخب احكام (بزبان فارسى)

23_ «استفتائات قوه قضائيه و مؤسسه حقوقى وكلاى بين الملل» (بزبان فارسى)

24_ احكام فقهى مسائل روز (بزبان فارسى)

25_ استفتائات (پرسش و پاسخ هاى مسائل شرعى) (بزبان فارسى): كه تاكنون در 2 جلد به صورت سؤال و جواب ارائه شده است.

26_ «الف سؤال و جواب» (بزبان عربى): شامل استفتائات و پاسخ هاى مسائل شرعى مى باشد كه در 6 جلد تهيه شده است. هرجلد شامل 1000 سؤال و جواب است.

مرجعيت

بعد از تشريف فرمايى ايشان از حوزه علميه نجف اشرف و شروع به تدريس درس خارج فقه و اصول و با توجه به نگارش كتاب عظيم «فقه الصادق» بعد از فوت آيت الله العظمى بروجردى (ره) به پيشنهاد علماء، فضلاء و مدرسين نام آور، رساله عمليه ايشان منتشر شد. طبق آنچه در كتابخانه ملى ايران موجود است، اولين چاپ رساله توضيح المسائل ايشان مربوط به سال 1340 (ه_. ش) مى باشد.

معظم له اولين مرجع تقليد صاحب رساله در خاندان بزرگ «روحانى»

است و مهمترين دليل معروفيت بين المللى اين خاندان، مربوط به شخصيت و موقعيت جهانى حضرت آيت الله العظمى سيد صادق روحانى (مدظله العالى) مى باشد و مقلدين حضرتش در سراسر دنيا پخش مى باشد.

بعضى از ويژگى ها سياست و حيات سياسى

ايشان دين را از سياست جدا نمى دانند، روح سياست را در پيكره ديانت مى بينند. به همين دليل، ضرورت مبارزه با حُكام جائر در هر زمان، لزوم مبارزه با استعمار، استكبار و صهيونيسم; شركت و اظهار نظر در تمامى مسائل سياسى جهان اسلام، تلاش براى برقرارى آزادى و عدالت اجتماعى، فقر زدايى، زدودن خرافات از چهره تشيع و... از همين تفكر نشأت مى گيرد. در نتيجه در هيچ مقطع از زمان، كناره گيرى از صحنه سياست و تكاليف اجتماعى را جايز نمى دانند.

معظم له در دوران رژيم ستمشاهى پهلوى از رهبران كليدى مبارزات مردمى بودند. زمانى كه ناز و نعمت حكومت خيلى ها را به عجز و تسليم وادار كرده بود، زمانى كه خيلى از مقدس نمايان مبارزه را عقيم مى دانستند، نااميد شده و به تسليم كشيده شدند; مبارزات، تلاش ها و پايمرديهاى اين رهبر بزرگ ملى و مذهبى بود كه دل به ايستادگى و پايدارى سپردن، از دولت وقت نهراسيدن، به ميدان كارزار و مبارزه برآمدن و ديگران را به جهاد فراخواندن; كارى بود كارستان! ايشان تلاششان حق گويى، حق گرايى، حق مدارى و بر موضع حق پاى فشردن است.

اين طراح بزرگ انقلاب تفكر مبارزه و قهر ستيزى و سرنگونى حكومت وقت را در سرلوحه برنامه هاى خود قرار دادند و رهبرى مبارزات را براى آشتى ناپذيرى با دولت و برقرارى حكومت اسلامى را بزرگترين وظيفه در

اين «مملكت شيعه» و از مصاديق خدمتگزارى به آستان ملكوتى صاحب الزمان (عج) مى دانستند. به همين جهت بود كه با همه سختى ها، رنج ها، سنگ اندازى ها، تبعيدها، زندانى شدنها; پرچم حق مدارى را بر زمين ننهادند. ايشان بر بلنداى «فاستقم كما امرت» ايستادند تا اين نهال را به باور بنشانند (كه نشاندند) تا از آن هزاران ميوه برآيد (كه برآمد) كه شيرينى آن بركام ملت بزرگ ايران بنشيند( كه نشست). و اين يكى از بزرگترين دستاوردهاى رهبرى اين مرزبان بزرگ دين است.

از آنجا كه اين مرد بزرگ متاع دنيا را با همه وسعتش به سُخره گرفته و به پَشيزى نمى خرد و تنها چشم بر آخرت دوخته است و همچون مولاى مظلومش على (ع) دنيا را سه طلاقه كرده است; هيچگاه براى بدست آوردن پست و مقام تلاش نكرد و هرگز با حق ستيزان از در آشتى درنيامد!

هر چند تاريخ نويسان تحريف گر و قلم بدستان مغرض و معاند، تلاش داشته و دارند تا از نقش بزرگ و انكار ناپذير اين رهبر مذهبى و ملى در مبارزات مردمى با رژيم پهلوى و پيروزى انقلاب; به سادگى بگذرند و در تلاشند تا در عرض ايشان، جمعى ديگر را در رهبرى و هدايت انقلاب چهره كنند و اندوهمندانه بايد اعتراف كرد تا حدودى نيز اين تلاش هاى مذبوحانه جواب داده است و گروهى معاند با جعل سند _ كه بعدها به شكست خفت بار خود اعتراف كردند _ ناكام مانده و مى مانند كه هميشه ماه پشت ابرها باقى نمى ماند!؟

اعلاميه هاى پرشور، سخنرانى هاى داغ و مبارزانه، پرونده هاى تابناك موجود ساواك، تبعيدهاى

سخت و طاقت فرسا به زابل، يزد، ميگون، تهران، زندان انفرادىِ طاق سوزِ كميته شاه، حصرهاى خانگى، ممنوع الملاقات، ممنوع التدريس، ممنوع الخروج بودن، زندانى شدن ياران، شاگردان و مريدان معظم له، و... خود گواه صادق اين مدعاست.

احترام به مراجع

يكى از ويژگى هاى معظم له، حفظ و احترام مراجع تقليد است. با آن كه در ديدگاهها و سلايق، ناسازگارى هايى با بعضى از مراجع داشته و دارند، اما هيچگاه زبان به دشنام، بدگويى يا تخريب موقعيت آنها نگشوده اند. بارها اتفاق افتاده است كه يك مرجع يا فردى كه در مسير مرجعيت است به هر دليل موجه يا غير موجه مورد شماتت يا دشنام قرار گرفته، ايشان به دليل همان احترامى كه براى مقام مقدس مرجعيت _ نه شخص _ قائل هستند، سكوت را جايز نشمارده و به دفاع از كيان مرجعيت و علوم دينى پرداخته اند. حتى اگر مقام خودشان مورد هجوم قرار گيرد. ايشان معتقدند كه اگر ديانت، عزت و حرمت مراجع را نداشته باشيم; كج انديشان، بددهنان و معاندين را به ميدان عرض اندام و ضربه زدن به كيان و نظام مرجعيت فرا خوانده ايم. در اين راه ديديد و ديديم كه چه ها كردند!؟

اندرزها و سفارشات

حضرت آيت الله العظمى روحانى به شاگردان، مقلدان و مريدان بى شمارشان در سراسر دنيا اندرزهايى نه فقط با زبان كه با رفتار و عمل خود، آموزانده اند. كه:

يادمان داده اند كه «حق و باطل» را با افراد و بزرگان نشناسيم!

اندرزمان داده اند كه تفاوتى بر «مدح و ذم» ديگران قائل نشويم!

ايشان با زندگى شگرف خويش بى اعتنايى بدنيا را به ما آموزش داده اند و يادمان داده اند كه مى توان «ساده زيست» و «اسير تجملات دنيا» نشد!

معظم له درس فروتنى و تواضع را با عمل خويش يادمان داده اند !

نهيبمان زده اند كه نكند «حوادث در شما اثر كند» و فرازونشيب روزگار شماها

را از راه بازدارد!

از معظم له آموخته ايم كه هيچ كارى در روى زمين به عظمت «هدايت و انسان سازى» نيست!

«دريا صفتى» و «بزرگى روح» را از رفتار و منش بزرگوارانه اش آموخته ايم!

معظم له يادمان داده اند كه هرگز به دنيا و مافيهايش چشم ندوزيم تا به هنگام مرگ نگويند: «چشم از جهان فرو بست»!

يادمان داده اند كه آخرت و جهان ديگر را چنان آميخته لحظه لحظه زندگيمان كنيم تا به هنگام مرگ نگويند: «به دار باقى شتافت»!

ياد آورمان شده اند كه براى «بقاى روح» بايد رنج كشيد كه سختى و رنج و مشقت، صيقل دهنده روحمان است!

زُهد ايشان درزندگى شخصى بهترين آموزشگر ماست!

استقامت و پايدارى شگرفش، بيانگر اوج احساس مسؤوليت و پايمردى ايشان است!

نهيبمان زده اند كه قدر لحظات زندگى خود را بدانيد و پياممان داده اند كه فقط يك بار به اين دنيا مى آييد و براى زندگى ابدى خود از همين يك بار بايد هر آنچه را كه مى توانيد استفاده كنيد و ره توشه برداريد!

گذشت و بزرگوارى اش يادآور كرامتى است كه قرآن و سنت اهل بيت به گوشمان خوانده اند!

اخلاص فراگير ايشان در تمامى لحظات، جايى براى بروز اميال نفسانى، خودنمايى و خودخواهى، تكبر و فخر فروشى، مدح طلبى و ثناجويى، باقى نمى گذارد!

معظم له اخلاص، بلند همتى، عفو و گذشت، صبر و استقامت، دقت و ريزبينى، خدمت به مردم، آزادى و عدالت خواهى و بالاخره قدرشناسى از اساتيد را به ما آموزش داده اند!

اگر چه خود هرگز قدرشناس او نبوده ايم!!؟

حيات مذهبى

ايشان تقيد خاصى به خواندن زيارت كامل عاشورا دارند. حدود نيم قرناست كه معظم له

هر روز صبح زود به مدت يكساعت و نيم زيارت كامل عاشورا را مى خوانند و با ياد آقا اباعبدالله الحسين (ع) روحشان را جلا مى دهند.

آنان كه به عشق امام زمان (عج) و ارتباط با حضرتش به مسجد جمكرانمشرف مى شوند، مى دانند كه سالهاست هر هفته يك سيد نورانى; آرام، آرام و عصا زنان به عشق مولا و تجديد عهد و پيمان، ابراز علاقه و توان بخشى روحى به مسجد جمكران مى آيد تا گزارش يك هفته خدمتگزارى خود را به مولاى و مقتدا خود، ارائه دهد. اين سيد نورانى جليل القدر، كسى نيست جز حضرت آيت الله العظمى روحانى. بعد از جمكران، به قصد عرض ادب به ساحت كريمه اهل بيت حضرت معصومه (س) به حرم مشرف مى شوند و به هنگام خواندن زيارت، دستها را به حلقه هاى ضريحش قلاب مى كنند و بعد از خواندن نماز زيارت، براى خواندن فاتحه و عرض ادب بر سر مزار پدر بزرگوارشان در مسجد بالاى سر حضرت معصومه، حاضر مى شوند.

ايشان تقيد خاصى به برقرارى مراسم عزادارى براى ائمه اطهار بخصوص آقا ابا عبدالله الحسين (ع) دارند. در طول دو ماه محرم وصفر تمام لباسهاى ايشان سياه است، بيت معظم له سياه پوش مى شود. در اين ايام هيأت هاى مذهبى و سينه زنى كه از اقصى نقاط ايران به بيت ايشان مى آيند، پس از مراسم عزادارى به همراه معظم له و اقامه نماز جماعت، با ايشان مهمان سفره آقا اباعبدالله الحسين خواهند بود. فقط مظلوميت مولايش على و مقتدايش مهدى (عليهما السلام) و مادر پهلو شكسته اش زهرا (س) است كه بر

پهناى چهره شان اشك مى نشاند.

در اعياد مذهبى هم معظم له براى شركت در شادى دل امام زمان (عج) مجلس جشن و سرور برقرار مى كنند و مداحان و عاشقان ائمه اطهار در اين مراسم ها شركت مى كنند.

بيت معظم له به دور از هر سازمان يا تشريفاتى اداره مى شود، در نتيجه ارتباط مستقيم با ايشان به سهولت امكان پذير است. ملاقات هر روزه در دفتر ايشان بطور مستقيم با معظم له در يك ساعت مشخص و معين، امكان پذير است. مخارج بيت زير نظر مستقيم معظم له است و هر نوع خرج و برجى را مستقيماً نظارت دارند. وجوهات شرعى را شخصاً دريافت مى كنند و حساب هاى بانكى نيز به نام خودشان است. زندگى ساده و بى آلايش ايشان زبانزد عام و خاص است.

گاه گاهى بعضى از افراد و البته به قصد ضربه زدن به بيت ايشان وارد شده اند تا آنچه را كه خود مى خواهند و مى پسندند به كرسى بنشانند. زمانى كه معلوم و ثابت شود كه اين افراد از تقواى لازم برخوردار نيستند، در كمترين زمان ممكن و بدون هيچ رودر بايستى عذر آنها خواسته مى شود و از نفوذ آنها جلوگيرى بعمل مى آيد.

از ديگر خصوصيات اخلاقى ايشان; تواضع و فروتنى، ساده زيستى، كمك و يارى به طلاب علوم دينى براى سنت ديرينه حضرت رسول (ص) _ ازدواج _ كمك هزينه براى مداواى بيمارى طلاب و خانواده هاى آنها، تهيه ليست چند ده هزار نفرى ايتام، بيوه زنان، ضعفا و درماندگان و كمك هاى ماهانه به آنها. اجازه و شركت در ساخت صدها مسجد، حسينيه، مدرسه، بيمارستان،

درمانگاه و مراكز عام المنفعه در سراسر ايران و خارج از كشور.

سالهاست معظم له هر ماه به مدت 5 روز مرحمتى آقا امام زمان (عج) را به دهها هزار طلبه حوزه علميه مقدسه قم، پرداخت مى كنند. ديگر طلاب علوم دينى در استانها ديگر نيز از اين مرحمتى امام زمان (عج) توسط معظم له، استفاده مى كنند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109