113. سوره الفلق

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388 عنوان و نام پدیدآور:قرآن مجید به همراه 28 ترجمه و 6 تفسیر/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1388. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع:معارف قرآنی

سوره الفلق

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (1)

مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ (2)

وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ (3)

وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ (4)

وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ (5)

آشنايي با سوره

113- فلق [صبح]

در اين سوره فرمان به پيامبر است كه به خدائى كه آفريدگار فلق و سپيده دم است از شر همه پديده ها و شر ظلمت فراگير و جادوگران و حسودان، پناه ببرد.بعد از سوره فيل و قبل از ناس در مكه نازل شده و 5 آيه دارد.

اعراب آيات

{بِسْمِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / فعل مقدّر يا محذوف / فاعل محذوف {الرَّحْمنِ} نعت تابع {الرَّحِيمِ} نعت تابع

{قُلْ} فعل امر مبنى بر سكون / فاعل، ضمير مستتر (أنت) در تقدير {أَعُوذُ} فعل مضارع، مرفوع به ضمه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (أنا) در تقدير {بِرَبِّ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {الْفَلَقِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر

{مِنْ} حرف جر {شَرِّ} اسم مجرور يا در محل جر {ما} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {خَلَقَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير

{وَمِنْ} (و) حرف عطف / حرف جر {شَرِّ} اسم مجرور يا در محل جر {غاسِقٍ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {إِذا} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {وَقَبَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير

{وَمِنْ} (و) حرف عطف / حرف جر {شَرِّ} اسم مجرور يا در محل جر {النَّفَّاثاتِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر {فِي} حرف جر {الْعُقَدِ} اسم مجرور يا در محل جر

{وَمِنْ} (و) حرف عطف / حرف جر {شَرِّ} اسم مجرور يا در محل جر {حاسِدٍ} مضاف اليه، مجرور يا در محل

جر {إِذا} ظرف يا مفعولٌ فيه، منصوب يا در محل نصب {حَسَدَ} فعل ماضى، مبنى بر فتحه ظاهرى يا تقديرى / فاعل، ضمير مستتر (هو) در تقدير

آوانگاري قرآن

Bismi Allahi alrrahmani alrraheemi.

1.Qul aAAoothu birabbi alfalaqi

2.Min sharri ma khalaqa

3.Wamin sharri ghasiqin itha waqaba

4.Wamin sharri alnnaffathati fee alAAuqadi

5.Wamin sharri hasidin itha hasada

ترجمه سوره

ترجمه فارسي استاد فولادوند

به نام خداوند رحمتگر مهربان

بگو: «پناه مى برم به پروردگار سپيده دم، (1)

از شرّ آنچه آفريده، (2)

و از شرّ تاريكى چون فراگيرد، (3)

و از شرّ دمندگان افسون در گره ها، (4)

و از شرّ [هر] حسود، آنگاه كه حسد ورزد.» (5)

ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

«1» بگو: پناه مى برم به پروردگار سپيده صبح،

«2» از شرّ تمام آنچه آفريده است؛

«3» و از شرّ هر موجود شرور هنگامى كه شبانه وارد مى شود؛

«4» و از شرّ آنها كه با افسون در گره ها مى دمند [و هر تصميمى را سست مى كنند]؛

«5» و از شرّ هر حسودى هنگامى كه حسد مى ورزد!

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين انصاريان

به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.

بگو: به پروردگار سپيده دم پناه مى برم، (1)

از زيان مخلوقاتى كه [با انحرافشان از قوانين الهى به انسان] ضرر مى رسانند، (2)

و از زيان شب هنگامى كه با تاريكى اش درآيد [كه در آن تاريكى انواع حيوانات موذى و انسان هاى فاسق و فاجر براى ضربه زدن به انسان در كمين اند] (3)

و از زيان زنان دمنده [كه افسون و جادو] در گره ها [مى دمند و با اين كار شيطانى در زندگى فرد، خانواده و جامعه خسارت به بار مى آورند] (4)

و از زيان حسود، زمانى كه حسد مى ورزد. (5)

ترجمه فارسي استاد الهي قمشه اي

بنام خداوند بخشنده مهربان

اى رسول ما بگو من پناه ميجويم به خداى فروزنده صبح روشن (1)

از شر مخلوقات شرير و مردم بد انديش (2)

و از شر شب تار هنگامى كه از پى آزار درآيد و حشرات موذى و جنايتكاران و فتنه انگيزان را به كمك ظلمتش به ظلم و به جور و ستم برانگيزد (3)

و از شر آنان افسونگر چون به جادو در گره ها بدمند در عصر رسول (ص) زنانى يهوديه بودند كه سحر و جادوگرى بر عليه مسلمين ميكردند (4)

و از شر حسود بدخواه چون بر وجود رسول (ص) و كمالات حضرتش شراره آتش رشك و حسد برافروزند رسول اكرم (ص) از اينها به خدا پناه برد تا امت هم به آن حضرت اقتدا كند (5)

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

به نام خداوند بخشنده ى مهربان.

بگو: پناه مى برم به پروردگار سپيده دم. (1)

از شرّ آفريده هايش. (2)

و از شرّ تاريكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگيرد. (3)

و از شرّ افسون گرانى كه در گره ها مى دمند. (4)

و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد. (5)

ترجمه فارسي استاد مجتبوي

به نام خداى بخشاينده مهربان

بگو: پناه مى برم به خداوند سپيده دم، (1)

از شر آنچه آفريده است، (2)

و از شر شب تاريك آنگاه كه درآيد، (3)

و از شر زنان دمنده در گره ها - زنان جادوگر -، (4)

و از شر هر بدخواه - حسود - آنگاه كه بدخواهى كند. (5)

ترجمه فارسي استاد آيتي

به نام خداي بخشاينده مهربان

بگو: به پروردگار صبحگاه پناه مي برم، (1)

از شر آنچه بيافريده است، (2)

و از شر شب چون درآيد، (3)

و از شر جادوگراني كه در گرهها افسون مي دمند، (4)

و از شر حسود چون رشك مي ورزد. (5)

ترجمه فارسي استاد خرمشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

بگو به پروردگار فلق پناه مى برم (1)

از شر هر آنچه آفريده است (2)

و از شر شب چون در آيد (3)

و از شر زنان افسونگر دمنده در گره ها (4)

و از شر رشكبرى كه رشك برد (5)

ترجمه فارسي استاد معزي

بنام خداوند بخشاينده مهربان

بگو پناه برم به پروردگار بامداد (شكاف صبح) (1)

از بدى آنچه آفريد (2)

و از بدى تاريكى گاهى كه فراگيرد (يا فرورود) (3)

و از بدى زنان دمنده در گره ها (4)

و از بدى حسود گاهى كه حسد ورزد (5)

ترجمه انگليسي قرائي

In the Name of Allah, the All-beneficent, the All-merciful.

1 Say, ‘I seek the protec-tion of the Lord of the daybreak

2 from the evil of what He has created,

3 and from the evil of the dark night when it settles,

4 and from the evil of the witches who blow on knots,

5 and from the evil of the envious one when he envies.’

ترجمه انگليسي شاكر

Say: I seek refuge in the Lord of the dawn, (1)

From the evil of what He has created, (2)

And from the evil of the utterly dark night when it comes, (3)

And from the evil of those who blow on knots, (4)

And from the evil of the envious when he envies (5)

ترجمه انگليسي ايروينگ

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful!

(1) SAY: "I take refuge with the Lord of Dawn

(2) from the mischief of whatever He has created,

(3) and from the evil of dusk as it settles down,

(4) and from the mischief of women spitting on knots

(5) and from the evil of some envier when he envies."

ترجمه انگليسي آربري

In the Name of God, the Merciful, the Compassionate

Say: `I take refuge with the Lord of the Daybreak (1)

from the evil of what He has created, (2)

from the evil of darkness when it gathers, (3)

from the evil of the women who blow on knots, (4)

from the evil of an envier when he envies.' (5)

ترجمه انگليسي پيكتال

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.

Say: I seek refuge in the Lord of Daybreak (1)

From the evil of that which He created; (2)

From the evil of the darkness when it is intense, (3)

And from the evil of malignant witchcraft, (4)

And from the evil of the envier when he envieth. (5)

ترجمه انگليسي يوسفعلي

In the name of Allah Most Gracious Most Mercifu.

Say: I seek refuge with the Lord of the Dawn. (1)

From the mischief of created things; (2)

From the mischief of Darkness as it overspreads; (3)

From the mischief of those who practice Secret Arts; (4)

And from the mischief of the envious one as he practices envy. (5)

ترجمه فرانسوي

Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.

1. Dis: ‹Je cherche protection auprès du Seigneur de l'aube naissante,

2. contre le mal des êtres qu'Il a créés,

3. contre le mal de l'obscurité quand elle s'approfondit,

4. contre le mal de celles qui soufflent (les sorcières) sur les noeuds,

5. et contre le mal de l'envieux quand il envie›.

ترجمه اسپانيايي

1. Di: «Me refugio en el Señor del alba

2. del mal que hacen sus criaturas,

3. del mal de la oscuridad cuando se extiende,

4. del mal de las que soplan en los nudos,

5. del mal envidioso cuando envidia».

ترجمه آلماني

Im Namen Allahs, des Gnنdigen, des Barmherzigen.

1. Sprich: «Ich nehme meine Zuflucht beim Herrn der Morgendنmmerung,

2. Vor dem _bel dessen, was Er erschaffen,

3. Und vor dem _bel der Nacht, wenn sie sich verbreitet,

4. Und vor dem _bel derer, die auf die Knoten blasen (um sie zu lِsen),

5. Und vor dem _bel des Neiders, wenn er neidet.»

ترجمه ايتاليايي

In nome di Allah, il Compassionevole, il Misericordioso

1. Di': " Mi rifugio nel Signore dell'alba nascente,

2. contro il male che ha creato,

3. e contro il male dell'oscurità che si estende

4. e contro il male delle soffianti sui nodi ,

5. e contro il male dell'invidioso quando invidia ".

ترجمه روسي

Bo имя Aллaxa Милocтивoгo, Милocepднoгo!

1. Cкaжи: "Пpибeгaю я к Гocпoдy paccвeтa

2. oт злa тoгo, чтo oн coтвopил,

3. oт злa мpaкa, кoгдa oн пoкpыл,

4. oт злa дyющиx нa yзлы,

5. oт злa зaвиcтникa, кoгдa oн зaвидoвaл!"

ترجمه تركي استانبولي

Rahman ve rahîm Allah adiyle.

1- De ki: Sًnrm karanlً yarp tan sabahn Rabbine.

2- Yarattً mahlûklarn errinden.

3- اِküp etraf kapladً zaman karanlًn errinden.

4- Ve düًümlere üfleyen kadnlarn errinden.

5- Ve hasetçinin haset ettiًi zaman, errinden.

ترجمه آذربايجاني

Mərhəmətli, rəhmli Allahın adı ilə!

1. (Ya Peyğəmbər!) De: "Pənah aparıram sübhün Rəbbinə!

2. Yaratdıqlarının (insanların, cinlərin, vəhşi heyvanların) şərindən;

3. Zülmətə bürünməkdə olan gecənin (və ya: batan ayın, ziyası sönən ulduzların) şərindən;

4. (Ovsun oxuyub) düyünlərə üfürən (yaxud: cadu edib iplərə düyün vuran) qadınların şərindən;

5. Və bir də paxıllığı tutanda paxılın şərindən!"

ترجمه اردو

شروع خدا كا نام لے كر جو بڑا مہربان نہايت رحم والا ہے

1. كہو كہ ميں صبح كے پروردگار كي پناہ مانگتا ہوں

2. ہر چيز كي بدي سے جو اس نے پيدا كي

3. اور شب تاريكي كي برائي سے جب اس كااندھيرا چھا جائے

4. اور گنڈوں پر (پڑھ پڑھ كر) پھونكنے واليوں كي برائي سے

5. اور حسد كرنے والے كي برائي سے جب حسد كرنے لگے

ترجمه پشتو

1. شروع كوم د الله په نامه چې ډېر زيات مهربانه او پوره رحم لرونكې دے. ووايه (اے محمده!) پناه غواړم په رب د سهار (د تيارې څېرونكي باندې) (وړم د تيارې څيرونكي رب ته)

2. له شره د هغه شي چې پيدا كړې يې دي(له ضرر رسونكي شيانو څخه)

3. او له شره د تيارې شپې كله چې تكه توره شي

4. او له شره دهغه پوكي كوونكيو ښځو چې غوټو ته پوكي وركوي

5. او له شره د حسد كوونكي كله چې ښكاره كړي خپل حسد

ترجمه كردي

1. Bi navê Yezdanê Dilovan ê Dilovîn (Muhemmed! tu aha) bêje, "Ez xwe davêjime (berbextê wî Xuda yê, ku şevê) diçirîne (sibehê) derdixe."

2. Ji sîkatîne hemî tiştê aferandîye.

3. Û ji sikatîya şevê gava tarî dibe.

4. Û ji sikatîya ançkeran, ku pufe girya dikin; girê didin.

5. Û ji sikatîya Dexesan, gava dexesî dikin.

ترجمه اندونزي

Katakanlah:" Aku berlindung kepada Tuhan Yang Menguasai subuh.(1)

Dari kejahatan makhluk-Nya,(2) (1)

Dan dari kejahatan malam apabila telah gelap gulita,(3) (2)

Dan dari kejahatan wanita- wanita tukang sihir yang menghembus pada buhul- buhul,(4) (3)

Dan dari kejahatan orang yang dengki apabila ia dengki".(5) (4)

Dengan menyebut nama Allah Yang Maha Pemurah (5)

ترجمه ماليزيايي

Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani

Katakanlah (wahai Muhammad); "Aku berlindung kepada (Allah) Tuhan yang menciptakan sekalian makhluk, (1)

"Dari bencana makhluk-makhluk yang Ia ciptakan; (2)

"Dan dari bahaya gelap apabila ia masuk; (3)

"Dan dari kejahatan makhluk-makhluk yang menghembus-hembus pada simpulan-simpulan (dan ikatan-ikatan); (4)

"Dan dari kejahatan orang yang dengki apabila ia melakukan dengkinya". (5)

ترجمه سواحيلي

Kwajina la Mwenyeezi Mungu, Mwingi wa rehema, Mwenye kurehemu

1.Sema: Ninajikinga kwa Mola wa asubuhi.

2. Na shari ya alichokiumba.

3. Na shari ya usiku wa giza unapoingia.

4. Na shari ya wenye kupuliza katika mafundo.

5. Na shari ya hasidi anapohusudu.

تفسير سوره

تفسير الميزان

صفحه ى 679

(113) سوره فلق مكى است و پنج آيه دارد (5)

[سوره الفلق (113): آيات 1 تا 5] ترجمه آيات به نام اللَّه كه بخشنده به همه و مهربان به خواص از بندگان است.

بگو پناه مى برم به پروردگار صبحدم (1).

از شر هر چه كه او خلق كرده و داراى شر است (2).

و از شر شب وقتى كه با ظلمتش فرا مى رسد (3).

و از شر زنان جادوگر كه به گره ها مى دمند و افسون مى كنند (4).

و از شر حسودى كه بخواهد زهر حسد خود را بريزد (و عليه من دست بكار توطئه شود) (5).

بيان آيات در اين سوره به رسول گرامى خود دستور مى دهد كه از هر شر و از خصوص بعضى شرور به او پناه ببرد، و اين سوره به طورى كه از روايات وارده در شان نزولش بر مى آيد در مدينه نازل شده است «1».

_______________

(1) و اگر در آغاز گفته شد در مكه نازل شده به تبعيت قرآنهاى موجود بود." مترجم". ______________________________________________________ صفحه ى 680

[معناى" فلق" در" قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ" و مفاد" مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ"]

" قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ" مصدر" عوذ" كه كلمه" اعوذ" متكلم وحده از مضارع آن است، به معناى حفظ كردن خويش و پرهيز دادن از شر از راه پناه بردن به كسى است كه مى تواند آن شر را دفع كند، و كلمه" فلق"- به فتحه اول و سكون دوم-

به معناى شكافتن و جدا كردن است، و اين كلمه در صورتى كه با دو فتحه باشد صفت مشبهه اى به معناى مفعول خواهد بود، نظير" قصص" به دو فتحه (چون قصص به كسره اول و فتحه دوم جمع قصه است)، كه به معناى مقصوص يعنى حكايت شده، و يا نقل شده است، و غالبا اين كلمه بر هنگام صبح اطلاق مى شود، و فلق يعنى آن لحظه اى كه نور گريبان ظلمت را مى شكافد و سر بر مى آورد.

و بنا بر اين، معناى آيه چنين مى شود: بگو من پناه مى برم به پروردگار صبح، پروردگارى كه آن را فلق مى كند و مى شكافد، و مناسب اين تعبير با مساله پناه بردن از شر، كه خود ساتر خير و مانع آن است، بر كسى پوشيده نيست.

ولى بعضى «1» از مفسرين گفته اند: مراد از كلمه" فلق" هر چيزى است كه از كتم عدم به وسيله خلقت سر بر آورد، براى اينكه خلقت و ايجاد در حقيقت شكافتن عدم، و بيرون آوردن موجود به عالم وجود است، در نتيجه رب فلق مساوى با رب مخلوق است.

بعضى «2» ديگر گفته اند: كلمه" فلق" نام چاهى است در جهنم.

مؤيد اين قول بعضى «3» از رواياتى است كه در تفسير اين سوره وارد شده.

" مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ" يعنى از شر هر مخلوقى، چه انسان و چه جن و چه حيوانات و چه هر مخلوق ديگرى كه شرى همراه خود دارد، پس، از عبارت" ما خلق" نبايد توهم كرد كه تمامى مخلوقات شرند و يا شرى با خود دارند، زيرا مطلق آمدن اين عبارت دليل بر استغراق و كليت نيست.

" وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ" در

صحاح مى گويد: كلمه" غسق" به معناى اولين مرحله از ظلمت شب است، وقتى گفته مى شود" قد غسق الليل" معنايش اين است كه تاريكى شب فرا رسيد، و غاسق شب، آن ساعتى است كه شفق سمت مغرب ناپديد شود «4».

و كلمه" وقوب" كه مصدر فعل ماضى" وقب" است، به معناى داخل شدن است.

_______________

(1) تفسير فخر رازى، ج 32، ص 192.

(2 و 3) روح المعانى، ج 30، ص 280.

(4) صحاح اللغة، ماده" غسق". ______________________________________________________ صفحه ى 681

در نتيجه معناى آيه اين مى شود: و از شر شب وقتى كه با ظلمتش داخل مى شود. و اگر در آيه شريفه شر را به شب نسبت داده، به خاطر اين بوده كه شب با تاريكيش شرير را در رساندن شر كمك مى كند، و به همين جهت مى بينيم شرورى كه در شب واقع مى شود بيشتر از شرور واقع در روز است. علاوه بر اين، انسان كه مورد حمله شرور است، در شب ناتوان تر از روز است.

ولى بعضى «1» گفته اند: مراد از كلمه" غاسق" خصوص شب نيست، بلكه هر شرى است كه به آدمى هجوم بياورد، هر چه مى خواهد باشد.

[ذكر خصوص شر شبانگاه، شر ساحران و شر حاسد بعد از ذكر" من شر ما خلق" از باب اهتمام به اين سه شرط است

در آيه اول مطلق شر را ذكر كرد، و در آيه دوم خصوص" شر غاسق" را ياد آور شد، و اين خود از باب ذكر خاص بعد از عام است، تا اهتمام بيشتر نسبت به خاص را برساند، و در اين سوره بعد از ذكر شر عام، به خصوص سه شر اهتمام شده است: يكى شر شب وقتى داخل مى شود. و

دوم شر ساحران. و سوم شر حاسد، كه مشغول توطئه مى گردد. و اهتمام بيشتر نسبت به اين سه نوع شر بخاطر اين است كه انسان از اين سه شر غافل است، يعنى اين سه نوع شر در حال غفلت آدمى حمله مى آورند.

" وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ" يعنى و از شر زنان جادوگر ساحر، كه در عقده ها و گره ها عليه مسحور مى دمند، و به اين وسيله مسحور را جادو مى كنند. و اگر از ميان جادوگران، خصوص زنان را نام برد، براى اين بود كه سحر و جادوگرى در بين زنان بيشتر است تا مردان، و از اين آيه استفاده مى شود كه قرآن كريم تاثير سحر را فى الجمله تصديق دارد، و نظير اين آيه در تصديق سحر آيه زير است كه در داستان هاروت و ماروت مى فرمايد:" فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ" «2»، و نيز نظير آن، آيه اى است كه سخن از ساحران فرعون دارد.

ولى بعضى «3» از مفسرين گفته اند: آيه مورد بحث نظرى به سحر ندارد، بلكه مرادش از دمندگان در گره ها، آن زنانى است كه با تسويلات خود تصميم هاى شوهران را از ايشان مى گيرند و رأى شوهران را متمايل به آن جانبى مى كنند كه خودشان صلاح مى دانند و دوست _______________

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 569.

(2) از هاروت و ماروت آن سحرى را مى آموختند كه به وسيله آن بين شوهر و همسرش جدايى بيندازند، ولى آنها نمى توانند به احدى آسيب برسانند مگر به اذن خدا. سوره بقره، آيه 102.

(3) مجمع البيان، ج 10، ص 569. ______________________________________________________ صفحه ى 682

دارند،

پس مراد از كلمه" عقد"- كه جمع عقده است- رأى، و مراد از" نفث در عقد" به طور كنايه سست كردن تصميم شوهر است. ولى اين معنايى به دور از ذهن است.

" وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ" يعنى از شر حسود وقتى كه مبتلا به حسد گشته و مشغول اعمال حسد درونى خود شود و عليه محسود دست بكار گردد.

بعضى «1» از مفسرين گفته اند: اين آيه شامل چشم زدن اشخاص شور چشم نيز مى شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد درونى مى گردد، شخص حسود وقتى چيزى را ببيند كه در نظرش بسيار شگفت آور و بسيار زيبا باشد حسدش تحريك شده، با همان نگاه، زهر خود را مى ريزد.

بحث روايتى [چند روايت حاكى از نزول" معوذتين" بعد از بيمار شدن پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بر اثر سحر يك يهودى

در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، از زيد بن اسلم روايت كرده كه گفت: مردى يهودى رسول خدا (ص) را جادو كرد، و در نتيجه آن حضرت بيمار شد، جبرئيل بر او نازل گشته دو سوره معوذتين را آورد و گفت: مردى يهودى تو را سحر كرده و سحر مذكور در فلان چاه است، رسول خدا (ص) على (ع) را فرستاد آن سحر را آوردند، دستور داد گره هاى آن را باز نموده، براى هر گره يك آيه بخواند، على (ع) هر گرهى را باز مى كرد يك آيه را مى خواند، به محضى كه گره ها باز و اين دو سوره تمام شد، رسول خدا (ص) برخاست، گويا پاى بندى از پايش باز شده باشد «2».

مؤلف: و از كتاب" طب الأئمه" نقل شده كه به

سند خود از محمد بن سنان از مفضل از امام صادق (ع) نظير اين معنا را روايت كرده «3». و در اين معنا روايات بسيارى از طرق اهل سنت با مختصر اختلافى وارد شده، و در بسيارى از آنها آمده كه زبير و عمار را هم با على (ع) فرستاد «4»، و در آن كتاب رواياتى ديگر نيز از طرق ائمه اهل _______________

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 569.

(2) الدر المنثور، ج 6، ص 417.

(3) نور الثقلين، ج 5، ص 718 به نقل از طب الأئمه.

(4) روح المعانى، ج 30، ص 283. ______________________________________________________ صفحه ى 683

بيت (ع) نقل شده «1».

و به اين دسته روايات اشكالى كرده اند، و آن اين است كه اين روايات با مصونيت رسول خدا (ص) از تاثير سحر نمى سازد، و چگونه سحر ساحران در آن جناب مؤثر مى شده با اينكه قرآن كريم مسحور شدن آن جناب را انكار نموده، فرموده:" وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُوراً انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا" «2».

ليكن اين اشكال وارد نيست، براى اينكه منظور مشركين از اينكه آن جناب را مسحور بخوانند، اين بوده كه آن جناب بى عقل و ديوانه است، آيه شريفه هم اين معنا را رد مى كند، و اما تاثير سحر در اينكه مرضى در بدن آن جناب پديد آيد، و يا اثر ديگرى نظير آن را داشته باشد، هيچ دليلى بر مصونيت آن جناب از چنين تاثيرى در دست نيست.

و در مجمع البيان است كه: از رسول خدا (ص) روايت شده كه بسيار مى شد رسول خدا (ص) حسن و حسين را با اين دو سوره تعويذ مى كرد «3».

و

نيز در همان كتاب از عقبة بن عامر روايت شده كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: آياتى بر من نازل شده كه نظيرش نازل نشده، و آن دو سوره" قُلْ أَعُوذُ" است، اين حديث را در صحيح آورده «4».

مؤلف: در الدر المنثور اين حديث را به ترمذى و نسايى و غير آن دو نيز نسبت داده، و نيز روايتى در اين معنا از كتاب" أوسط" طبرانى از ابن مسعود نقل كرده «5».

و بعيد نيست كه مراد آن جناب از نازل نشدن مثل اين دو سوره اين باشد كه تنها اين دو سوره در مورد عوذه و حرز نازل شده، و هيچ سوره اى ديگر اين خاصيت را ندارد.

[نظر ابن مسعود دائر بر اينكه" معوذتين" جزء قرآن نيست، رد اين نظر و بيان اينكه تواتر قطعى بر اينكه اين دو سوره جزء قرآنند وجود دارد]

و در الدر المنثور است كه احمد، بزار، طبرانى، و ابن مردويه از طرق صحيح از ابن عباس و ابن مسعود روايت كرده اند كه ابن مسعود دو سوره" قُلْ أَعُوذُ" را از قرآن ها پاك _______________

(1) نور الثقلين، ج 5، ص 718 به نقل از طب الأئمه.

(2) ستمگران گفتند شما پيروى نمى كنيد مگر مردى سحر شده را، ببين چگونه مثلها برايت مى زنند، و در نتيجه گمراه گشته راه به جايى نمى برند. سوره فرقان، آيه 8 و 9.

(3) مجمع البيان، ج 10، ص 569.

(4) مجمع البيان، ج 10، ص 567.

(5) الدر المنثور، ج 6، ص 416. ______________________________________________________ صفحه ى 684

مى كرد و مى تراشيد، و مى گفت: قرآن را به چيزى كه جز و قرآن نيست مخلوط مكنيد، اين دو سوره جز و قرآن نيست، بلكه تنها به اين

منظور نازل شد كه رسول خدا (ص) خود را به آن دو حرز كند. و ابن مسعود هيچ وقت اين دو سوره را به عنوان قرآن نمى خواند.

مؤلف: سيوطى بعد از نقل اين حديث مى گويد: بزار گفته احدى از صحابه ابن مسعود را در اين سخن پيروى نكردند، و چگونه مى توانستند پيروى كنند، با اينكه به طرق صحيح از رسول خدا (ص) نقل شده كه در نماز اين دو سوره را مى خواند، و علاوه بر اين در قرآن كريم ثبت شده است «1».

و در تفسير قمى به سند خود از ابو بكر حضرمى روايت كرده كه گفت: خدمت ابى جعفر (ع) عرضه داشتم: ابن مسعود چرا دو سوره" قُلْ أَعُوذُ" را از قرآن پاك مى كرده؟ فرمود: پدرم در اين باره مى فرمود: اين كار را به رأى خود مى كرده و گر نه آن دو از قرآن است «2».

مؤلف: و در اين معنا روايات بسيارى از طرق شيعه و سنى رسيده، علاوه بر اين، جزو بودن اين دو سوره براى قرآن، مورد تواتر قطعى تمامى كسانى است كه متدين به دين اسلامند، و لذا مى بينيم در پاسخ بعضى از منكرين اعجاز قرآن كه گفته اند: اگر قرآن معجزه بود نبايد در جزئيت اين دو سوره براى قرآن اختلاف شود، گفته اند تواتر قطعى هست بر اينكه اين دو سوره جزو قرآن است، و اين تواتر كافى است در اينكه به اختلاف مذكور اعتنايى نشود، علاوه بر اين آنها هم كه گفته اند: اين دو سوره جزو قرآن نيست، نگفته اند كه ساخته خود رسول خدا (ص) است، و از ناحيه خداى تعالى نازل نشده، و نيز نگفته اند كه مشتمل بر اعجاز در

بلاغت نيست، بلكه تنها گفته اند جزو قرآن نيست، كه آن هم گفتيم قابل اعتناء نيست، چون تواتر عليه آن قائم است.

[چند روايت در باره مراد از" فلق" و در باره آثار حسد]

و در الدر المنثور است كه ابن جرير، از ابو هريره از رسول خدا (ص) روايت كرده كه فرمود:" فلق" نام چاهى رو پوشيده است در جهنم «3».

مؤلف: در معناى اين روايت روايات بسيارى ديگر هست كه در بعضى از آنها آمده:

فلق نام درى است در جهنم كه وقتى باز شود جهنم افروخته گردد، اين روايت را عقبة بن عامر نقل كرده «4». و در بعضى از آنها آمده چاهى است در دوزخ كه وقتى بخواهند دوزخ را شعله ور

_______________

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 416.

(2) تفسير قمى، ج 2، ص 450.

(3، 4) الدر المنثور، ج 6، ص 418. ______________________________________________________ صفحه ى 685

سازند از آنجا شعله ور مى كنند، ناقل اين روايت عمرو بن عنبسه است «1». و از اين قبيل رواياتى ديگر.

و در مجمع البيان مى گويد بعضى ها گفته اند: فلق چاهى در جهنم است كه اهل جهنم از شدت حرارت آن به دنبال پناهگاهى مى گردند، ناقل اين حديث سدى است «2». و ابو حمزه ثمالى «3» و على بن ابراهيم «4» هم آن را در تفسير خود آورده اند.

و در تفسير قمى از پدرش از نوفلى از سكونى از امام صادق (ع) روايت آورده كه فرموده: رسول خدا (ص) فرمود: فقر با كفر فاصله چندانى ندارد، و حسد آن قدر مؤثر است كه گويى مى خواهد از قضا و قدر الهى هم جلو بزند «5».

مؤلف: اين روايت به همين عبارت از انس از رسول خدا (ص) نقل شده «6».

و در

كتاب عيون به سند خود از ملطى از حضرت رضا از پدر بزرگوارش، و آن جناب از آباى گرامش از رسول خدا (ص) روايت كرده اند كه فرمود: نزديك است كه حسد از قضا و قدر الهى سبقت بگيرد «7». (اين تعبير كنايه است از شدت تاثير حسد، نه اينكه مى تواند سبقت بگيرد، چون تاثير حسد هم خود از قضاء و قدر الهى است).

و در الدر المنثور است كه: ابن ابى شيبه از انس روايت كرده كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: حسد حسنات آدمى را مى خورد، آن چنان كه آتش هيزم را «8». (لطفى كه در اين تشبيه بكار رفته از نظر خواننده مخفى نماند).

_______________

(1) الدر المنثور، ج 6، ص 418.

(2 و 3) مجمع البيان، ج 10، ص 568.

(4) تفسير قمى، ج 2، ص 449.

(5) اين حديث در تفسير قمى وجود ندارد و در اصول كافى (ج 2، ص 233، باب الحسد) آن را از على بن ابراهيم نقل مى كند و گويا در اينجا اشتباهى در ذكر نام على بن ابراهيم و تفسيرش رخ داده.

(6) الدر المنثور، ج 6، ص 420.

(7) عيون اخبار الرضا، جزء 2، ص 130، ح 16، ط نجف.

(8) الدر المنثور، ج 6، ص 420.

تفسير نمونه

سوره فلق

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى 5 آيه است.

محتوى و فضيلت سوره فلق

جمعى معتقدند كه اين سوره در مكه نازل شده است هر چند جمعى ديگر از مفسران آن را ((مدنى )) مى دانند.

محتواى اين سوره تعليماتى است كه خداوند به پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) خصوصا و به ساير مسلمانان عموما، در زمينه پناه بردن به ذات پاك

او از شر همه اشرار مى دهد، تا خود را به او بسپارند، و در پناه او از شر هر موجود صاحب شر در امان بدارند.

در باره شاءن نزول اين سوره رواياتى در غالب كتب تفسير نقل شده كه مطابق آنها پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به وسيله بعضى از يهود مورد سحر قرار گرفته ، و بيمار شده بود، جبرئيل نازل شد و محل ابزار سحر را كه در چاهى پنهان كرده بودند نشان داد، آن را بيرون آوردند، سپس اين سوره را خواندند، و حال پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بهبود يافت .

ولى مرحوم طبرسى و بعضى ديگر از محققان اينگونه روايات را كه سند آن فقط به دو نفر ابن عباس و عايشه منتهى مى شود زيرا سؤ ال قرار دادند، زيرا: اولا سوره طبق مشهور مكى است و لحن آن نيز لحن سوره هاى مكى را دارد، در حالى كه درگيرى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با يهود در مدينه بوده است و اين خود دليلى است بر عدم اصالت اينگونه روايات .

از سوى ديگر اگر پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به اين آسانى مورد سحر ساحران قرار گيرد تا آنجا كه بيمار شود و در بستر بيفتد، به آسانى ممكن است او را از مقاصد بزرگش بازدارند، مسلما خداوندى كه او را براى چنان ماموريت و رسالت

عظيمى فرستاده از نفوذ سحر ساحران حفظ خواهد كرد، تا مقام والاى نبوت بازيچه دست آنها نشود.

از سوى سوم اگر بنا شود سحر در جسم

پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اثر بگذارد ممكن است اين توهم در مردم پيدا شود كه سحر در روح او نيز مؤ ثر است ، و ممكن است افكارش دستخوش سحر ساحران گردد، و اين معنى اصل اعتماد به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را در افكار عمومى متزلزل مى سازد .

و لذا قرآن مجيد اين معنى را نفى مى كند كه پيغمبر مسحور شده باشد مى فرمايد: و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا: ظالمان گفتند شما از يك انسان سحره شدهاى پيروى مى كنيد، ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند؟ آنچنانكه نمى توانند راه را پيدا كنند! (فرقان 8 و 9).

((مسحور)) در اينجا خواه به معنى كسى باشد كه از نظر عقلى سحر شده يا در جسمش ، در هر صورت گواه بر مقصود ما است .

به هر حال با چنين روايات مشكوكى نمى توان قداست مقام نبوت را زير سؤ ال برد، و در فهم آيات بر آنها تكيه كرد.

درباره فضيلت اين سوره از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است كه فرمود: انزلت على آيات لم ينزل مثلهن : المعوذتان : ((آياتى بر من نازل شده كه همانند آنها نازل نشده است ، و آن دو سوره ((فلق (( و ((ناس )) است )). <1>

و در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم : كسى كه در نماز ((وتر)) سوره ((فلق )) و ((ناس )) و ((قل هو الله احد))

را بخواند به او گفته مى شود اى بنده خدا بشارت باد بر تو خدا نماز وتر تو را قبول كرد. <2>

و باز در روايتى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم كه به يكى از يارانش فرمود مى خواهى دو سوره به تو تعليم كنم كه برترين سوره هاى قرآن است ؟ عرض كرد: آرى اى رسول خدا! حضرت معوذتان (سوره فلق و سوره ناس ) را به او تعليم كرد، سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمود و به او فرمود: هر گاه برمى خيزى و مى خوابى آنها را بخوان . <3>

روشن است اينها براى كسانى است كه روح و جان و عقيده و عمل خود را با محتواى آن هماهنگ سازند.

تفسير :

پناه مى برم به پروردگار سپيده دم !

در نخستين آيه به شخص پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به عنوان يك الگو و پيشوا

دستور مى دهد: بگو: پناه مى برم به پروردگار سپيده صبح كه دل سياهى شب را مى شكافد (قل اعوذ برب الفلق ).

از شر تمام آنچه آفريده است (من شر ما خلق ).

از شر همه موجودات شرور، انسانهاى شرور، جن و حيوانات و حوادث و پيشامدهاى شر و از شر نفس اءماره .

((فلق )) (بر وزن شفق ) از ماده فلق (بر وزن خلق ) در اصل به معنى شكافتن چيزى و جدا كردن بعضى از بعضى ديگر است ، و از آنجا كه به هنگام دميدن سپيده صبح پرده سياه شب مى شكافد، اين واژه به معنى طلوع صبح ، به كار

رفته ، همانگونه كه ((فجر)) نيز به همين مناسبت بر طلوع صبح اطلاق مى شود.

بعضى آن را به معنى همه مواليد و تمام موجودات زنده اعم از انسان و حيوان و گياه مى دانند، چرا كه تولد اين موجودات كه با شكافتن دانه و تخم و مانند آن صورت مى گيرد از عجيب ترين مراحل وجود آنها است ، و در حقيقت هنگام تولد جهش عظيمى در آن موجود رخ مى دهد و از جهانى به جهان ديگرى گام مى نهد.

در آيه 95 انعام مى خوانيم : ان الله فالق الحب و النوى يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى ((خداوند شكافنده دانه و هسته است ، زنده را از مرده خارج مى سازد، و مرده را از زنده )).

بعضى نيز مفهوم فلق را از اين هم گسترده تر گرفته اند، و آن را به هر گونه آفرينش و خلقت اطلاق كرده اند، چرا كه با آفرينش هر موجود پرده عدم شكافته مى شود و نور وجود آشكار مى گردد.

هر يك از اين معانى سه گانه (طلوع صبح - تولد موجودات زنده - آفرينش هر موجود) پديده اى است عجيب كه دليل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر

آن است ، و توصيف خداوند به اين وصف داراى مفهوم و محتواى عميقى است .

در بعضى از احاديث نيز آمده كه ((فلق )) چاه يا زندانى در دوزخ است ، و همچون شكافى در دل جهنم خودنمائى مى كند.

اين روايت ممكن است اشاره به مصداقى از مصداقهاى آن باشد نه اينكه مفهوم گسترده ((فلق )) را محدود كند.

تعبير به ((من شر ما خلق ))

مفهومش اين نيست كه آفرينش الهى در ذات خود شرى دارد، چرا كه آفرينش همان ايجاد است ، و ايجاد و وجود خير محض است ، قرآن مى گويد: الذى احسن كل شى ء خلقه ((همان خدائى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد)) (الم سجده - 7).

بلكه شر هنگامى پيدا مى شود كه مخلوقات از قوانين آفرينش منحرف شوند و از مسير تعيين شده جدا گردند، فى المثل نيش و دندان برنده حيوانات يك حربه دفاعى براى آنها است كه در برابر دشمنانشان به كار مى برند همانند سلاحى كه ما در مقابل دشمن از آن استفاده مى كنيم ، اگر اين سلاح به مورد به كار رود خير است ، اما اگر نابجا و در برابر دوست مصرف گردد شر است .

وانگهى بسيارى از امور است كه ما در ظاهر آنها را شر حساب مى كنيم ولى در باطن خير است مانند حوادث و بلاهاى بيدارگر و هشدار دهنده كه انسان را از خواب غفلت بيدار ساخته و متوجه خدا مى كند اينها مسلما شر نيست .

سپس در توضيح و تفسير اين مطلب مى افزايد: ((و از شر هر موجود مزاحمى هنگامى كه وارد مى شود)) (و من شر غاسق اذا وقب ).

((غاسق )) از ماده ((غسق ))(بر وزن شفق ) به گفته ((راغب )) در ((مفردات )) به معنى شدت ظلمت شب است كه در همان نيمه شب حاصل مى شود، و لذا قرآن مجيد به هنگام اشاره به پايان وقت نماز مغرب مى فرمايد: الى غسق

الليل ، و اينكه در بعضى از كتب لغت غسق به معنى تاريكى آغاز شب تفسير

شده ، بعيد به نظر مى رسد، بخصوص اينكه ريشه اصلى اين لغت به معنى امتلاء (پر شدن ) و سيلان است ، و مسلما تاريكى شب هنگامى پر و لبريز مى شود كه به نيمه رسد، يكى از مفاهيمى كه لازمه اين معنى است هجوم و حمله ور گشتن است ، لذا در اين معنى نيز استعمال شده .

بنابراين معنى ((غاسق )) در آيه مورد بحث يا ((فرد مهاجم )) است ، يا هر ((موجود شرور)) كه از تاريكى شب براى حمله كردن استفاده مى كند، زيرا نه فقط حيوانات درنده و گزنده شب هنگام از لانه ها بيرون مى آيند و زيان مى رسانند، بلكه افراد شرور و ناپاك و پليد نيز غالبا از تاريكى شب براى مقاصد سوء خود استفاده مى كنند.

((وقب )) (بر وزن شفق )) از ماده ((وقب )) (بر وزن نقب ) به معنى حفره و گودال است ، سپس فعل آن به معنى ورود در گودال به كار رفته ، گوئى موجودات شرور و زيان آور از تاريكى شب استفاده كرده ، و با ايجاد حفره هاى زيانبار براى تحقق بخشيدن به مقاصد پليد خود اقدام مى كنند، يا اينكه اين تعبير اشاره به ((نفوذ كردن )) است .

بعد مى افزايد: ((و از شر آنها كه در گره ها مى دمند)) (و من شر النفاثات فى العقد).

((نفاثات )) از ماده ((نفث )) (بر وزن حبس ) در اصل به معنى ريختن مقدار كمى از آب دهان است ، و از آنجا كه اين كار با دميدن انجام مى گيرد، ((نفث )) به معنى ((نفخ )) (دميدن ) نيز

آمده است .

ولى بسيارى از مفسران ((نفاثات )) را به معنى ((زنان ساحره )) تفسير

كرده اند (نفاثات جمع مؤ نث است و مفرد آن ((نفاثة )) صيغه مبالغه از نفث مى باشد) آنها اورادى را مى خواندند و در گره هائى مى دميدند و به اين وسيله سحر مى كردند، ولى جمعى آن را اشاره به زنان وسوسه گر مى دانند كه پى در پى در گوش مردان ، مخصوصا همسران خود، مطالبى را فرو مى خوانند تا عزم آهنين آنها را در انجام كارهاى مثبت سست كنند، و وسوسه هاى اين گونه زنان در طول تاريخ چه حوادث مرگبارى كه بار نياورده ، و چه آتشها كه بر نيفروخته و چه عزمهاى استوارى را كه سست نساخته است .

فخر رازى مى گويد زنان به خاطر نفوذ محبتهايشان در قلوب رجال ، در آنان تصرف مى كنند. <4>

اين معنى در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است زيرا يكى از مهمترين وسائل نفوذ جاسوسها در سياستمداران جهان استفاده از زنان جاسوسه است كه با اين نفاثات في العقد قفلهاى صندوقهاى اسرار را مى گشايند و از مرموزترين مسائل با خبر مى شوند و آن را در اختيار دشمن قرار مى دهند.

بعضى نيز نفاثات را به نفوس شريره ، و يا جماعتهاى وسوسه گر كه با تبليغات مستمر خود گره هاى تصميمها را سست مى سازند تفسير نموده اند.

بعيد نيست كه آيه مفهوم عام و جامعى داشته باشد كه همه اينها را شامل شود حتى سخنان سخن چينها، و نمامان كه كانونهاى محبت را سست و ويران مى سازند.

البته بايد توجه داشت كه

قطع نظر از شاءن نزول سابق نشانه اى در آيه نيست كه منظور از آن خصوص سحر ساحران باشد، و به فرض كه آيه را چنين تفسير كنيم دليل بر صحت آن شاءن نزول نمى باشد، بلكه تنها دليل بر اين است

كه پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از شر ساحران به خدا پناه مى برد، درست مثل اينكه افراد سالم از بيمارى سرطان به خدا پناه مى برند هر چند هرگز مبتلا به آن نشده باشند.

در آخرين آيه اين سوره مى فرمايد: و از شر هر حسودى هنگامى كه حسد مى ورزد (و من شر حاسد اذا حسد).

اين آيه نشان مى دهد كه حسد از بدترين و زشت ترين صفات رذيله است ، چرا كه قرآن آن را در رديف كارهاى حيوانات درنده و مارهاى گزنده ، و شياطين وسوسه گر قرار داده است .

1 - مهمترين منابع شر و فساد

در آغاز اين سوره به پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه از شر تمام مخلوقات شرور به خدا پناه برد، سپس در توضيح آن اشاره به سه گونه شر مى كند شر مهاجمين تاريك دل كه از تاريكيها استفاده مى كنند و حمله ور مى شوند.

شر وسوسه گرانى كه با سخنان و تبليغات سوء خود اراده ها، ايمانها، عقيده ها محبتها و پيوندها را سست مى كنند.

و شر حسودان .

از اين اجمال و تفصيل چنين استفاده مى شود كه عمده شرور و آفات از همينجا سرچشمه مى گيرد و مهمترين منابع شر و فساد اين سه منبع است و

اين بسيار پر معنى

و قابل تامل مى باشد.

2 - تناسب آيات

قابل توجه اينكه در نخستين آيه اين سوره به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه به پروردگار فلق پناه برد، از شر تمام موجودات ذى شر، انتخاب ((رب فلق )) شايد به خاطر اين است كه موجودات شرور نور و روشنائى سلامت و هدايت را قطع مى كنند، ولى پروردگار فلق شكافنده ظلمتها و تاريكيها است .

3 - تاثير سحر

در جلد اول ذيل آيه 102 و 103 سوره بقره بحثهاى مفصلى در باره حقيقت سحر در زمانهاى گذشته و امروز، و حكم سحر از نظر اسلام .

و چگونگى تاثير آن بحثهاى مشروحى داشتيم ، و در آن مباحث تاثير سحر را به طور اجمال پذيرفته ايم ، ولى نه به آن صورتى كه پندارگرايان و افراد خرافى از آن سخن مى گويند، براى توضيح بيشتر به همان بحث مراجعه فرمائيد.

اما نكته اى كه ذكر آن در اينجا لازم است اين است كه اگر در آيات مورد بحث به پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه از سحر ساحران يا مانند آن به خدا پناه برد، مفهومش اين نيست كه پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مورد سحر آنها قرار گرفته ، بلكه درست به اين ميماند كه پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از هر گونه اشتباه و خطا و گناه نيز به خدا پناه مى برد، يعنى با استفاده از لطف خدا از اين خطرات مصون مى ماند و اگر لطف خدا نبود امكان تاثير سحر در حق

او بود، اين از يكسو.

از سوى ديگر سابقا گفتيم دليلى نداريم كه منظور از ((النفاثات فى العقد)) ساحران باشد.

4 - شر حسودان !

((حسد)) يك خوى زشت شيطانى است كه بر اثر عوامل مختلف مانند ضعف ايمان و تنگ نظرى و بخل در وجود انسان پيدا مى شود، و به معنى درخواست و آرزوى زوال نعمت از ديگرى است .

حسد سرچشمه بسيارى از گناهان كبيره است .

حسد همانگونه كه در روايات وارد شده است ايمان انسان را مى خورد و از بين مى برد همانگونه كه آتش هيزم را!

همانگونه كه امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد: ان الحسد لياكل الايمان كما تاكل النار الحطب . <5>

در حديث ديگرى از امام صادق آمده است آفة الدين الحسد و العجب و الفخر: آفت دين حسد است و خود بزرگ بينى و تفاخر. <6>

اين به خاطر آن است كه حسود در واقع معترض به حكمت خدا است كه كه چرا به افرادى نعمت بخشيده ؟ و مشمول عنايت خود قرار داده است ؟ همانگونه كه در آيه 54 نساء مى خوانيم : ام يحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله .

كار حسد ممكن است به جائى رسد كه حتى براى زوال نعمت از شخص محسود خود را به آب و آتش زند و نابود كند، چنانكه نمونه اش در داستانها و تواريخ معروف است .

در نكوهش حسد همين بس كه نخستين قتلى كه در جهان واقع شد از ناحيه قابيل نسبت به برادرش ((هابيل )) بر اثر انگيزه ((حسد)) بود.

((حسودان )) هميشه يكى از موانع راه انبيا و اوليا بوده اند، و لذا قرآن

مجيد

به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه از شر حاسدان به خدا و رب فلق پناه برد.

گر چه مخاطب در اين سوره و سوره بعد شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ولى مسلما منظور الگو و نمونه است و همه بايد از شر حسودان به خدا پناه برند.

خداوندا! ما نيز از شر حسودان به ذات مقدس تو پناه مى بريم .

پروردگارا! از تو مى خواهيم كه خود ما را نيز از حسد نسبت به ديگران حفظ نمائى .

بارالها ! ما را از شر نفاثات فى العقد و وسوسه گران در راه حق نيز محفوظ بدار.

آمين يا رب العالمين

تفسير مجمع البيان

آشنايى با اين سوره در برابر بوستان پر گل و لاله ديگرى از بوستان هاى قرآن ايستاده ايم.

پيش از ورود به آن، به شناسنامه اش مى نگريم:

1 - نام اين سوره در آغاز اين سوره روى سخن با پيامبر نور و آزادى است، و خدا به او دستور مى دهد تا از شرّ همه پديده ها و شرارت و افسونگرى همه جادوگران و حسودان و فريبكاران به پروردگار سپيده دم پناه برد.

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ....

و نام اين سوره از آغازين آيه آن بر گرفته شده، و «فلق» نام دارد.

فرودگاه آن در مورد فرودگاه اين سوره دو نظر است:

به باور بيشتر مفسران اين سوره در مدينه فرود آمده است، امّا گروهى نيز بر آنند كه اين سوره در مكّه و پس از سوره «فيل» فرود آمده است.

3 - شمار آيه ها و حروف آن اين سوره داراى

5 آيه است، و از 23 واژه، و 73 حرف شكل گرفته است.

4 - پاداش تلاوت آن از پيامبر آورده اند كه فرمود:

من قرأ قل اعوذ برب الفلق و... فكانّما قرأ جميع الكتب التى انزلها اللّه على الانبياء.(366)

كسى كه سوره «فلق» و سوره «ناس» را بخواند، بسان كسى است كه همه كتاب هايى را كه خدا بر پيامبران فرو فرستاده، خوانده است.

و نيز آورده اند كه فرمود:

انزلت علّى آيات لم ينزل مثلهن: المعوذتان.(367)

بر من آياتى فرود آمده است، كه همانند آن ها فرود نيامده است، و آن ها آيات دو سوره «فلق» و «ناس» است.

و نيز «عقبه» آورده است كه پيامبر فرمود: آيا دو سوره از قرآن را به تو بياموزم كه برترين سوره هاست؟ گفتم آرى. آن حضرت دو سوره «فلق» و «ناس» رابه من آموخت و فرمود: اين دو سوره را به هنگام خواب و برخاستن از خواب بخوان.

و از امام باقر آورده اند كه:

من اوتر بالمعودتين و قل هو اللّه احد، قيل له يا عبد اللّه! ابشر فقد قبل اللّه وترك.(368)

هر كس در نماز «وتر» سوره «فلق» و «ناس» و «اخلاص» را بخواند، به او گفته مى شود: هان اى بنده خدا، مژده ات باد كه خدا نماز «وتر» تو را پديرفته است.

يادآورى مى گردد كه همه اين پاداش ها و نويدها در گرو درست انديشى، گفتار سنجيده، عملكرد عادلانه و انسانى، رعايت صادقانه آزادى و امنيت و حقوق و كرامت مردم است، نه خواندن، يا حفظ كردن، يا تفسير و نگارش تنها، و ياچاپ و نشر قرآن، و يا شعار و ادعاى پيروى از آن، و يا ابزار سلطه و

سركوب و يا كالاى قدرت و مقام و دنيا ساختن آن است.

دورنمايى از محتواى آن در آيات پنجگانه اين سوره خداى فرزانه، پيام آور خود را مخاطب مى سازد و به او و رهروان راه توحيدى او آموزش مى دهد كه چگونه در فراز و نشيب هاى حيات دل در گرو عشق خدا سپارند و از هر بدى و ناخوشايند و شرارت و وسوسه هر موجود خطرناك و وسوسه گرى به او - كه سرچشمه قدرت هاست - پناه برند و بدين وسيله دل را به ساحل آرامش برسانند و به نعمت امنيت روح برسند.

1 - بگو: پناه مى برم به پروردگار سپيده دم،

2 - از شر آنچه آفريده است؛

3 - و از شرّ شب تيره، آن گاه كه در آيد؛

4 - و از شرّ آن دمندگان در گره ها؛

5 - و از شرّ حسود، آن گاه كه حسد ورزد.

نگرشى بر واژه ها

فلق: اين واژه در اصل به معنى شكافتن بسيار گسترده آمده است. هنگامى كه گفته مى شود: «فلق رأسه بالسيف» منظور اين است كه: سر او را با شمشير شكافت. و از آن جايى كه به هنگام سپيده سحر و دميدن صبح، پرده سياه شب، به وسيله روشنايى روز شكافته مى شود، اين واژه در مورد طلوع صبح و يا سپيده سحر به كار مى رود.

غاسق: اين واژه در اصل به معنى «مهاجم» و يورشگرى است كه در انديشه زيان رساندن است. در آيه منظور شدت ظلمت و سياهى است؛ چرا كه در دل تاريكى شب درندگان و گزندگان از لانه ها و سوراخ هاى خود بيرون مى آيند و زيان مى رسانند.

اين واژه به معنى «چركابه» نيز آمده

است، چرا كه وقتى گفته مى شود: «غسقت القرحة» منظور سرباز كردن زخم و بيرون آمدن چرك از آن است.

واژه «غسّاق» نيز از همين ماده است كه به معنى چرك و خون دوزخيان آمده است، كه به سبب سوختنِ در آتش جارى مى گردد.

و نيز به معنى ريزش اشك چشم آمده است. «غسقت عينه» يعنى اشكش سرازير گرديد.

وقوب: به معنى وارد شدن و نفوذ كردن آمده است. واژه «وقب» از همين ماده است. و نيز به معنى دميدن در بوق آمده است، چرا كه هوا در آن وارد مى شود.

نفث: به معنى دميدن و ريختن اندكى از آب دهان آمده است. واژه «نفاثات»، جمع مونث مى باشد، كه مفرد آن «نفاثه» نيز از همين ماده، و به معنى «دمندگان» آمده، و داراى معنى مبالغه است.

حاسد: به معنى كسى است كه زوال و نابودى نعمت را براى ديگرى آرزو مى كند، گرچه براى خودش نيز نباشد، به همين دليل «حسد» به عنوان يك بيمارى اخلاقى و بلاى اجتماعى، سخت مورد نكوهش قرار گرفته است. در برابر آن، «غبطه» است كه وصفى است پسنديده، چرا كه فرد هم براى خود نعمت مى خواهد، و هم بسان آن را براى ديگرى، و هرگز زوال نعمت را نمى خواهد.

شأن نزول برخى از مفسران اهل سنّت آورده اند كه: يكى از يهود به نام «لبيد» بر ضد پيامبر گرامى دست به سحر و افسون زد، و ساخته و پرداخته خود را در عمق چاهى نهان كرد.

پيامبر بر اثر آن افسون، بيمار گرديد، و دو فرشته به ديدارش آمدند. يكى از آن دو، كنار سر مبارك آن حضرت نشست

و ديگرى پايين پاى او، و به هنگام عيادت، موضوع افسون را با او در ميان نهادند. آن حضرت، على(ع) را به همراه برخى از ياران فرستاد و با نشان و آدرسى كه به آنان داد، نوشته آن مرد افسونگر را از عمق چاه بالا كشيدند و آوردند؛ آن گاه بود كه اين سوره و سوره پس از آن فرود آمد و با خواندن آن ها بر آن نوشته و آن نيرنگ افسونگرانه، همه بافته ها و دمدمه هاى ساحر نقش بر آب گرديد و پيامبر سلامت خود را باز يافت.

فرشته وحى پس از خواندن آيات اين دو سوره بر قلب نورانى پيامبر، گفت: خدا وجود گرامى تو را از هر آنچه آزارت رساند، و نيز از چشم بد و حسود حفظ مى كند و شفايت مى بخشد.

برخى اين روايت را از «عايشه» و «ابن عباس» آورده اند، كه به باور ما بى اساس است، چرا كه پندار افسون شدگى و جنون به وجود گرامى پيامبر، از تهمت هاى شرك گرايان و بيدادگران است و قرآن ضمن نفى اين بافته ها، چنين پندار و صاحب آن را در گمراهى دور و درازى مى نگرد و مى فرمايد:

...اذ يقول الظالمون ان تتبعون الّا رحلاً مسحوراً انظركيف ضربوا لك الامثال فضلوا...(369)

ما بهتر مى دانيم... آن گاه كه ستمكاران مى گويند: آنان جز مردى افسون شده را پيروى نمى كنند. بنگر كه چگونه براى تو مثالها زدند و گمراه شدند و در نتيجه نمى توانند راه به جايى ببرند.

با اين بيان روايتِ بيانگر شأن نزول، پوچ است، مگر اين كه گفته شود بدانديشان براى آسيب رسانى و اثرگذارى در آن حضرت به هر تلاش و جنايتى، از جمله سحر و افسون دست

يازيدند، امّا هرگز نتوانستند در آن عقل كل و آن انسان والا اثر گذارند.

افزون بر اين اگر آنان مى توانستند به وسيله افسون و جادو سلامتى آن وجود گرانمايه را به خطر افكنند، آيا تنها به اين قناعت مى كردند؟ و آيا جز به كمتر از كشتن او رضايت مى دادند؟

با اين بيان روايتى كه در شأن نزول آمده، بى اساس است و با خرد و كتاب خدا و روايات رسيده ناسازگار.

تفسير

به پرودگار سپيده دم پناه مى برم در آغازين آيه اين سوره، خداى فرزانه روى سخن را به پيامبرش مى كند و مى فرمايد:

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ هان اى پيامبر! بگو: پناه مى برم به پرودگار سپيده دم،

در آيه، گرچه به ظاهر روى سخن با پيامبر است و به او فرمان مى رسد، امّا پيام به همه مردم مى باشد و منظور اين است كه: هان اى پيامبر! به مردم بگو و بياموز كه: به پروردگار سپيده دم و آفريدگار و تدبيرگر توانا و فرزانه آن پناه مى برم؛

آن گاه مى فرمايد:

مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ از شرّ هر آنچه ذات بى همتاى او از پريان و آدميان و ديگر جنبندگان و حيوانات آفريده است،

از ديدگاه گروهى از مفسران پيشين از جمله «ابن عباس»، بدان جهت به سپيده دم، «فلق» گفته شده است كه به هنگام دميده شدن سپيده، پرده سياه شب به وسيله آن شكافته مى شود. واژه «فجر» نيز دراين مورد به كار رفته است، چرا كه با آمدن روشنايى سپيده دم، سياهى شب شكاف بر مى دارد و مى رود.

امّا از ديدگاه پاره اى منظور از واژه «فلق»، نوزاد است كه از پدر و مادر ولادت مى يابد. برخى نيز برآنند

كه منظور شكافتن دانه و تخم و همانند آن است كه گل و گياه باشرايط و نظامى شگفت انگيز از آنها ولادت مى يابد.

به باور «سدى» واژه «فلق» به معنى چاهى است بسيار عميق در دوزخ كه گرفتاران در آن جا، از شدت سوزانندگى آتشِ آن به خدا پناه مى برند.

اين ديدگاه را «ابوحمزه ثمالى» و «على بن ابراهيم» هم روايت كرده اند.

گفتنى است كه مفهوم آيه مورد بحث عام است و در تقدير مى تواند اين گونه باشد: هان اى پيامبر! بگو: از شرّ درندگان، گزندگان، پريان، شيطان ها، آدميان بدانديش و هر آنچه پروردگار سپيده دم آفريده است، به ذات بى همتاى او پناه مى برم.

سپس در روشنگرى بيشتر در همين مورد مى افزايد:

وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ

و از شرّ تاريكى آن گاه كه فرا گيرد،

از ديدگاه گروهى از جمله «ابن عباس»، «مجاهد» و «حسن» منظور اين است كه: و از شرّ شب آن گاه كه تاريكى و ظلمت آن جهان را فراگيرد، به پروردگار سپيده دم پناه مى برم.

با اين بيان به نظر مى رسد منظور رويدادهاى ناگوارى است كه در شب تار پديد مى آيد. اختصاص شب به يادآورى به خاطر آن است كه گناهكاران و بدانديشان، بيشتر در شب تار به ستم و بيداد دست مى يازند؛ همين گونه گزندگان و درندگان، بيشتر در تاريكى شب آسيب مى رسانند.

واژه «غسق» در اصل به معنى پرشدن و جريان يافتن چيزى به زيان و ضرر آمده است. واژه «غاسق» را نيز به «مهاجم» و يورشگرى تفسير كرده اند كه زيان مى رساند، خواه از انسان ها باشد يا از ديگر پديده ها.

در چهارمين آيه مورد بحث مى افزايد:

وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ

و از شرّ آن هايى كه در گره ها مى دمند و افسون مى كنند،

از ديدگاه «حسن» و «قتاده» منظور اين است كه: و از شرّ زنان افسونگرى كه جادو مى كنند و در گره ها مى دمند، به پروردگار سپيده دم پناه مى برم.

در روزگار فرود قرآن و نيز در زمان ما برخى از مردم چنين مى پندارند كه افسونگران مى توانند در سلامتى و بيمارى كسى اثر گذارند، و يا سود و زيانى را متوجه او سازند و يا دور كنند، و نيز برخى مى پندارند كه جادوگران با جنيان سر و سرّى دارند و از آن ها علم غيب مى آموزند، و با پندار اين توانايى براى آنهاست كه از آن ها احساس خطر، و يا به آنان احساس نياز مى كنند و اين پندارى است كه براى دين و دنياى انسان بسيار زيانبار است، و مى تواند آرامش خاطر را از فرد و جامعه سلب كند،

به همين جهت خداى آگاه و توانا براى آرامش خاطر بخشيدن به مردم با ايمان و توجه دادن به فرمانرواى هستى، به آنان دستور مى دهد كه از شرّ همه پديده ها و تاريكى شب به پروردگار سپيده دم پناه ببرند.

امّا «ابومسلم» در اين مورد مى گويد: واژه «نفاثات» نه افسونگران، بلكه منظور زنانى است كه با دلربايى و وسوسه هاى خود رأى و نظر مردان را مى زنند و آنان را به راه دلخواه خود مى برند. با اين بيان از ديدگاه و قصد و آهنگ و يا رأى و عزم، به «عقده» و گره تعبير مى گردد و از گشودن آن ها به دميدن تعبير مى شود؛ و از دير باز جريان اين گونه بوده است كه هر كسى كارى را گره زد و بر آن

دميد، بايد خود آن را بگشايد.

و در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد:

وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ

و از شرّ هر حسود و حسادت ورزى، آن گاه كه حسد ورزد، به پروردگار سپيده دم پناه مى برم.

و اين دستور نيز بدان دليل است كه انسان حسادت ورز و گرفتار به اين بلاى اخلاقى و بيمارى اجتماعى هر لحظه ممكن است براى تسكين ناراحتى درونى خود، به انسانى كه مورد حسادت اوست زيانى وارد آورد، از اين رو بايد از شرّ او نيز به خدا پناه برد.

از ديدگاه پاره اى منظور از شرّ حسود، زيان رساندن چشم اوست، چرا كه بسيار شده است كه شورچشمى حسود به گونه اى در فرد مورد نظرش اثر نهاده، كه او را دچار زيان و ضرر و يا بيمارى و عيب ساخته است.

در روايت آمده است كه چشم زدن گاه واقعيت دارد، و برخى از چشم ها داراى اين اثرند. العين حق.(370)

پاره اى آورده اند كه: پيامبر، شترى به نام «عضباء» داشت كه در همه مسابقات اسب دوانى و شتر دوانى پيش مى افتاد. روزى مردى صحرانشين آمد و به آن حضرت پيشنهاد مسابقه شتر دوانى داد.

مسابقه آغاز گرديد و شترِ هماره برنده و پيشتاز پيامبر بر خلاف انتظار باخت. اين موضوع بر ياران بسيار گران آمد، امّا آن حضرت فرمود: بر خداست كه هيچ كس و هيچ چيزى را در دنيا اوج نبخشد و بالا نبرد، جز اين كه آن را پايين آورد.

و نيز آورده اند كه فرمود: هر كس چيزى را ديد و از آن خوشش آمد، بگويد: «اللّه! اللّه، ماشاءاللّه و لا قوة الا باللّه» در پناه خدا،

از زيان و بدآمد روزگار در امان مى ماند.

و آورده اند كه آن حضرت دو نور ديده اش حسن و حسين عزيز را به وسيله اين دو سوره در پناه خدا سپرد

برخى از قرآن پروهان آورده اند كه: خداى فزرانه همه شرارت ها و رويدادهاى ناگوار را در اين سوره آورد، آن گاه آن را با هشدار از خصلت نكوهيده حسد به پايان برد، تا روشنگرى كند كه اين خصلت زشت و ظالمانه پست ترين و زيانبارترين بيمارى هاى اخلاقى است و بايد از آن به خدا پناه برد.

تفسير اطيب البيان

سوره فلق ، غرض سوره :دستور دادن پيامبر به استعاذه و پناه بردن به خدا.

(1) (قل اعوذ برب الفلق ):(بگو پناه مي برم به پروردگار صبحدم )

(2) (من شر ما خلق ):(از شر هر چه كه او خلق كرده )

(3) (و من شر غاسق اذا وقب ):(و از شر شب وقتي كه با ظلمتش فرا مي رسد)

(4) (و من شر النفاثات في العقد):(و از شر زنان جادوگر كه در گره ها مي دمند وافسون مي كنند)

(5) (و من شر حاسد اذا حسد):(و از شر حسودي كه بخواهد حسد بورزد)(عوذ)يعني احتراز جستن از شر و پناه بردن به كسي كه مي تواند آن را دفع كند و پناه دهد و (فلق ) يعني شكافتن وجدا كردن كه معمولا در مورد صبح بكار مي رود، چون صبح گريبان ظلمت را مي درد و سر بر مي آورد.مي فرمايد: بگو، من به پروردگار صبح پناه مي برم ، همان پروردگاري كه صبح را ازپس ظلمت شب مي شكافد و بيرون مي آورد(همانطور كه خير، ظلمت شر را از بين مي برد و مي زدايد)بعضي مفسران گفته

اند: مراد از فلق ، هر چيزيست كه بوسيله خلقت از كتم عدم سربر مي آورد، در نتيجه رب فلق ، يعني رب مخلوقات .و بعضي ديگر فلق را چاهي درجهنم دانسته اند.در ادامه به پيامبر ص دستور مي دهد كه از شر هر مخلوقي كه خدا آن را آفريده ، به خدا پناه ببرد، يعني هر موجودي كه شري به همراه خود دارد اعم از جن و انس وحيوانات و نيز از شر تاريكي شب وقتي كه فرا مي رسد و داخل مي شود، چون (غسق )يعني ابتداي ظلمت وتاريكي شب و وقتي كه نور خورشيد در مغرب ناپديدمي شود.و علت نسبت دادن شر به شب اين است كه شب با ظلمتش شرير را در رساندن شر مددمي كند و شروري كه در شب واقع مي شود بيشتر از شرور روز است و انسان در شب قدرت دفاعي كمتري دارد.ولي بعضي مفسران كلمه (غاسق ) را به معناي هر شري دانسته اند كه به آدمي هجوم بياورد، اعم از شب و غير آن .در ادامه به پيامبر ص دستور مي دهد كه از شر زنان جادوگر به خدا پناه برد، و اينكه زنان جادوگر را نام مي برد به جهت آنست كه سحر بيشتر درزنان شيوع دارد و از اين آيه و آيه 102 سوره بقره استفاده مي شود كه قرآن كريم تأثير سحر را في الجمله تصديق مي كند، هرچند كه هيچ يك ازساحران بدون اذن خدا قادر نيستند كه به كسي ضرري برسانند. ولي بعضي مفسران اين آيه را متوجه ساحران ندانسته اند، بلكه مراد از آن را زناني مي دانند كه

با حيله هاي خود شوهران را از تصميم خود منصرف مي كنند، و در آخرپيامبر را از شر حسود برحذر مي دارد،آن زماني كه مبتلا به حسد گشته و در اثر آن دست به اعمالي بر عليه شخص مورد حسد مي زند،ولي بعضي مفسران گفته اند: اين آيه شامل چشم زخم نيز مي شود، چون چشم زدن هم نوعي ابراز حسد درو نيست. در اين سوره خداوند ابتدا مطلق شر را ذكر كرد و سپس به موارد خاصي از شر اشاره نمود(شر شب ، شر جادوگران و شر حسود)و ذكر اين موارد خاص پس از مورد عام ،اهتمام بيشتر به اين سه مورد را مي رساند، چون انسان از اين سه نوع شر غافل است و اينهادر حال غفلت آدمي به وي حمله مي آورند.

تفسير نور

كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح: <<فالق الاصباح>><1145>؛ شكافتن دانه درون خاك. <<فالق الحبّ و النَّوى ><1146>

مراد از «غاسق» آغاز شب است كه تاريكى را به همراه مى آورد. چنانكه در آيه اى ديگر مى فرمايد: <<اقم الصلوة لدلوك الشمس الى غسق الليل>><1147>

شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكى هاى معنوى را به همراه خود مى آورد و گسترش مى دهد.

از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مى كنند، لذا به خدا پناه مى بريم از شرورى كه در شب واقع مى شود.

«نفّاثات» از «نَفث» به معناى دميدن و «عُقَد» جمع «عَقْد» به معناى گره است.

در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نيز آفاتى دارند. آفت علم،

غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.

در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصت هاى مناسب براى هجوم نظير تاريكى ها وجود حفره ها و نقطه ضعف ها آرى دشمن به دنبال تاريكى ها و حفره ها و نقاط ضعف است.

تبليغات سوء، جوسازى ها، سخن چينى ها، جاسوسى ها و شايعه پراكنى ها، نمونه هايى از <<نفّاثات فى العقد>> است، يعنى مى دمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مى كنند <<ما يفرّقون بين المرء و زوجه>><1148>

با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: <<الّذى احسن كلّ شى ء خلقه>><1149> لكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مى شود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. <<مِن شر ما خلق>>

<<شرّ ما خلق>> يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.

پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اَعوذ» حاصل نمى شود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبرعليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير را اطعام كردند، گفتند: <<انّا نخاف من ربّنا يوماً عبوساً قمطريرا>><1150> ما از روز قيامت ترسيم كه اطعام كرديم. قرآن مى فرمايد: <<فوقاهم اللّه شرّ ذلك اليوم>><1151> خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن <<انّا نخاف>> به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد.

زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مى فرمايد: <<اما ترضى ان

احشرت على جمال جبرييل>> آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟

مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد.<1152>

شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مى شوند و زاويه اى ديگر خير. چنانكه مولوى مى گويد:

زهر مار، آن مار را باشد حيات

ليك آن، آدمى را شد ممات

پس بَد مطلق نباشد در جهان

بَد به نسبت باشد، اين را هم بدان

بعضى از سختى ها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مى گويد:

گندمى را زير خاك انداختند

پس ز خاكش خوشه ها برساختند

بار ديگر كوفتندش ز آسيا

قيمتش افزون و نان شد جان فزا

باز نان را زير دندان كوفتند

گشت عقل و جان و فهم سودمند

باز آن جان، چون كه محو عشق گشت

يُعجب الزّراع آمد بعد كشت

قرآن سفارش مى كند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. <<و عاشروهنّ بالمعروف فان كرهتموهنّ فعسى ان تكرهوا شيئاً و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً>><1153> چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر

زندانى بزرگ و برجسته مى شود.

بسيار از تلخى ها، استعدادهاى ما را شكوفا مى كند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مى دهد و دل انسان را خاضع و خاشع مى سازد. <<لعلّهم يتضرّعون>><1154>

شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: <<يتلون آيات اللّه آناء الليل>><1155> ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است. <<من شرّ غاسق>>

سخن و يا حركتى كه روابط و دوستى هاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد.

پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه

دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.

در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:

- شرور پنهان و در تاريكى ها. <<من شرّ غاسق اذا وقب>>

- شرور زبان هاى ناپاك. <<من شرّ النفّاثات فى العقد>>

- شرور حسادت ها و رقابت هاى منفى. <<و من شرّ حاسد اذا حسد>>

برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مى توانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.

يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.

با اينكه <<شر ما خلق>> شامل تمام شرور مى شود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است. <<غاسق اذا وقب - النفّاثات فى العقد - حاسد اذا حسد>>

پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: <<شرّ ما خلق>> خواه دريافت كمال باشد: <<فاذا قرأت القرآن فاستعذ باللّه من الشيطان الرجيم>><1156> هرگاه قرآن تلاوت مى كنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.

در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مى بريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ <<ربّ الفلق>> پناه برديم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مى شويم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ <<ربّ

نّاس>>، <<ملك النّاس>> و <<اله النّاس>> پناه مى بريم.)

بحثى درباره حسادت

تلاش براى بدست آوردن كمالات غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است. اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى

كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آ

بود. در حديث مى خوانيم: حسادت ايمان را مى خورد آن گونه كه آتش هيزم را.<1157>

آنچه بر سر اهل بيت پيامبرعليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه 54 سوره نساء مى فرمايد: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مى ورزند، مگر نمى دانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم.

حسادت در ميان تمام شرور، برجسته ترين شرّ است. زيرا حسود نقشه ها مى كشد و حيله ها مى كند و مرتكب انواع شرور مى شود تا به هدف برسد.

حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «الحسد داء عياء لايزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود»<1158> حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمى رود.

حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مى گيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.

حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمى كند و به خاطر خوى حسادت، از خير خودش به ديگران جلوگيرى مى كند.

قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را <<بغياً>> به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «انّ الكفر اصله الحسد»<1159> ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مى گفتند: <<أبشر يهدوننا>><1160> آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را

ايت كند؟

حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمى دهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مى شود.

حسود معمولاً منافق است. حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «الحاسد يظهر وُدّه فى اقواله و يخفى بُغضه فى افعاله»<1161> در ظاهر اظهار علاقه مى كند ولى در باطن كينه و بغض

دارد.

منشأ حسادت چيست؟

گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مى انگيزد.

گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مى پندارند و همينكه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مى ورزند. در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوت ها را بدانند آرام مى شوند.

حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مى شود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.

دامنه حسادت تنها نسبت به نعمت هاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مى شود و مى خواهند آنان را به كفر برگردانند. <<يردّونكم من بعد ايمانكم كفّاراً حسداً>><1162>

روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: <<ملكاً لا ينبغى لاحد>><1163> و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مى خواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قر

او به خداوند نيز بيشتر باشد. «واجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك...»

براى درمان حسادت بايد اينگونه فكر كرد:

دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.

ما نيز نعمت هايى داريم كه ديگران ندارند.

نعمت ها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم.

آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است.

بدانيم كه حسادت ما بى نتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بنده ى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمى كند و فقط خودمان را رنج مى دهيم.

1- پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. <<قل اعوذ>>

2- به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. <<قل اعوذ>>

3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى

به خداوند امكان ندارد. <<قل اعوذ بربّ الفلق>>

4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مى زنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفل ها و موانع باشد. <<بربّ الفلق>>

5 - در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. <<شرّ ما خلق>> (همه مخلوقات را در برمى گيرد.)

6- در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئه هاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. <<من شرّ غاسق... شرّ النفاثات... شرّ حاسد>>

7- دشمن آنقدر مى دمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. (<<نفّاثات>> جمع «نفّاثة»، صيغه مبالغه است.)

8 - با وسوسه ها عقايد سست مى شود و حرف اثر مى كند. <<من شرّ النفاثات فى العقد>>

9- حسادت، داروئى جز پناه بردن به خدا ندارد. <<قل اعوذ... اذا حسد>>

10- زمينه ها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. <<حاسد اذا حسد>>

11- حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. <<اذا حسد>>

«والحمدللّه ربّ العالمين»

تفسير انگليسي

Falaq is the daybreak-the cleaving of darkness and the manifestation of light. The forces of good are light. When the darkness of ignorance is at its worst, light from Allah pierces through and provides guidance and enlightenment.

This surah is a prayer for seeking divine protection from fears proceeding from visible as well as invisible, known as well as unknown, physical as well as spiritual forces emanating due to interaction of laws created by Allah.

Physical dangers, difficulties, accidents and calamities are also referred to as darkness (ghasiq). If man trusts in Allah, relies on His protection and takes reasonable precautions, protection is made available to him when its evil strikes.

Magical formulae rehearsed by those

who practice secret acts cause psychological terror.

Malignant envy when rendered into action destroys the happiness enjoyed by other people.

As everything is a creation of Allah, nothing has the unchecked power to hurt man if he or she seeks Allahs protection and takes refuge with Him.

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

(see commentary for verse 1)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109