صحیفه نور: مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف ) جلد 14

مشخصات کتاب

سرشناسه : خمینی ، روح الله ، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368.

عنوان و نام پدیدآور : صحیفه نور: مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف )/ تدوین سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی (گروه انتشارات ).

وضعیت ویراست : [ویراست ؟].

مشخصات نشر : تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، سازمان چاپ و انتشارات : سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی ، 1370 -

مشخصات ظاهری : ج.

شابک : دوره964-422-126-5 : ؛ 36000 ریال : ج. 1، چاپ دوم964-422-127-3 : ؛ 3500 ریال (ج. 2، چاپ دوم) ؛ 3500 ریال (ج. 3، چاپ دوم) ؛ 450 ریال (ج.3، زرکوب) ؛ 280 ریال (ج.3، شمیز) ؛ 3500 ریال (ج. 4، چاپ دوم) ؛ 3500 ریال (ج. 5، چاپ دوم) ؛ 450 ریال (ج.5، زرکوب) ؛ 280 ریال (ج.5، شمیز) ؛ 3500 ریال (ج.6) ؛ 4950 ریال (ج. 8، چاپ دوم) ؛ 450 ریال (ج. 9، زرکوب) ؛ 280 ریال (ج. 9، شمیز) ؛ 9500 ریال (ج. 9، چاپ دوم) ؛ 36000 ریال (ج. 10، چاپ دوم) ؛ 450 ریال (ج.10، زرکوب) ؛ 280 ریال (ج.10، شمیز) ؛ 39000 ریال (ج. 11، چاپ دوم) ؛ 450 ریال (ج. 15، زرکوب) ؛ 280 ریال (ج. 15، شمیز)

یادداشت : ج . 1و 2 (چاپ دوم : 1370).

یادداشت : ج. 3 - 5 (چاپ دوم: تابستان 1371).

یادداشت : ج.3، 5 و 10 (چاپ ؟: بهمن 1361).

یادداشت : ج.6 (چاپ اول : زمستان 1371).

یادداشت : ج. 8 (چاپ دوم : 1373).

یادداشت : ج. 9 و 15(چاپ ؟: بهمن 1361).

یادداشت : ج. 9 (چاپ دوم : پائیز 1374).

یادداشت : ج . 10 (چاپ دوم : بهار 1378).

یادداشت : ج . 11 (چاپ دوم : 1378).

موضوع : خمینی ، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، 1279 - 1368. -- پیام ها و سخنرانی ها

موضوع : فتوا های شیعه -- قرن 14

موضوع : ایران -- تاریخ -- انقلاب اسلامی، 1357 -- اسناد و مدارک

موضوع : ایران -- تاریخ -- جمهوری اسلامی، 1358 - -- اسناد و مدارک

شناسه افزوده : سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی. گروه انتشارات

شناسه افزوده : سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

شناسه افزوده : سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی

رده بندی کنگره : DSR1572 1370

رده بندی دیویی : 955/08308

شماره کتابشناسی ملی : م 73-66

ص: 1

اشاره

عکس

ص: 2

عکس

ص: 3

عکس

ص: 4

عکس

ص: 5

عکس

ص: 6

عکس

ص: 7

عکس

ص: 8

عکس

ص: 9

عکس

ص: 10

عکس

ص: 11

عکس

ص: 12

عنوان و نام پدیدآور : صحیفه نور:مجموعه رهنمودهای امام خمینی مدظله العالی/تهیه و جمع آوری مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی

مشخصات نشر : تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1364.

مشخصات ظاهری : ج.

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

یادداشت : فهرست نویسی بر اساس جلد هفدهم٬ 1364.

یادداشت : عنوان عطف: صحیفه نور

شماره کتابشناسی ملی : 2 0 4 3 6 5 8

ص: 13

تاریخ: 59/10/29

بیانات امام خمینی در جمع کارگران و کارمندان چاپخانه هفده شهریور گروهی از اعضای صنایع دفاع ملی، پرسنل انبارهای نیروی هوایی پاسداران اصفهان و اعضای کمیته انقلاب اسلامی برازجان

باید برای استقلال از خواب غفلتی که اجانب در ما بوجود آورده اند بیدار شویم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

توجه به یک نکته و تذکر او لازم است ملتی که بخواهد سرپای خود بایستد و اداره کشور خودش را خودش بکند لازم است که اول بیدار بشود در سیر الی اللّه هم اهل معرفت گفته اند که يقظة بیداری اول منزل است در طول تاریخ در این سده های آخر کوشش شده است که ملتهای جهان سوم خواب باشند غافل باشند و توجهشان به شخصیت خودشان نباشد و شخصیت خودشان را اصلاً وابسته به غیر بدانند. این قضیه از سالهای بسیار طولانی بوده است و هی دائماً رشد کرده است تا این اواخر به رشد تمام رسیده بود من یک قصه شنیدم که مال شاید صد سال پیش از این باشد، صد و بیشتر از صدسال از شیخ ما مرحوم آیت اللّه حائری رحمة اللّه نقل شد که من بچه بودم فرموده بودند من بچه بودم در یزد و تازه این لامپا ،را لامپاهائی که آنوقتها بود آورده بودند و یک جلسه ای درست کرده بودند مردم جمع شده بودند آنجا و این لامپا را گذاشته بودند یک پله هائی درست کرده بودند و آن لامپا را گذاشته بودند آنجا آن بالا مردم تازه میدیدند او را چراغشان قبلاً چراغهای غیر از آن ترتیب بوده و یک نفر فرنگی هم آنجا بود این هر چند دقیقه یا چند وقت یک دفعه از این پله ها می رفت بالا و آن ماشه لامپا را حرکت میداد این یک قدری نورش میرفت بالا، مردم صلوات می فرستادند بعد میآمد پائین یک قدری میماند و مردم مشغول تماشا بودند دوباره می رفت بالا آن را می کشید ،پائین مردم باز تظاهر میکردند این از آنوقتها مطرح بوده است که ما حتی نمی توانیم پیج یک چراغ را بالا ببریم، این باید فرنگی این کار را بکند باید از خارج فرنگی ها بیایند و دستشان را اینطور کنند تا این ماشه ،چراغ فتیله را بالا ببرد و بعد هم اینطور کنند تا پائین بیاورد کم کم این در همه طبقات این انگیزه رشد کرد من عکس مجسمه آتاتورک را در ترکیه آنوقت که تبعید بودم به آنجا دیدم که مجسمه او روبه غرب بود و دستش را بالا کرده بود و آنها به من گفتند که این علامت این است که ما هر چه باید انجام بدهیم باید از غرب باشد به اصطلاح آتاتورک یک مرد مثلاً ،روشنی یک مرد کذائی بوده و در کشور ما هم بعضی از روشنفکرها به اصطلاح گفته بودند که ما باید از سر تا قدم اروپایی و انگلیسی باشیم تا بتوانیم ادامه حیات بدهیم ما تا نفهمیم که خودمان هم یک شخصیتی داریم مسلمانها هم یک گروهی هستند و شخصیتی دارند و میتوانند خودشان هم کار انجام بدهند تا نخواهیم یک کاری را

ص: 1

نمی توانیم و تا بیدار نشویم نمیخواهیم ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند که ما هیچ یک از امور صنعتی را قادر بر تحققش نیستیم، ملت ما فقط لولهنگ میتواند بسازد کار دیگر از او نمی آید. باور کرده بود این ملت بیچاره روی تبلیغاتی که قدرتهای پیشرفته و بزرگ کرده بودند و تبلیغات داخلی که وابستگان به آن قدرتها کرده بودند به اینکه ما باید همه چیزمان از خارج باشد و ما باورمان آمده بود یا بسیاری از ما که غرب یک نژاد برتر ،است همانطور که هیتلر این معنا را از قراری که شنیدم می گفته است که آلمان یک نژاد برتر است و بعضی از نویسنده های ما نوشته بودند که آن عمله ای که در آلمان هست و بیلش را دستش گرفته و لب خیابان ایستاده که برود کار بکند آن آدم چشم آبی را عقیده بسیاری هست به اینکه برای اداره مملکت مثلاً امثال ما از اشخاصی که در این مملکت هستند بهتر و بالاتر میتواند عمل بکند این طرز فکر ما را آنطور عقب نشانده بود که اعتقادمان این بود که اصلاً از ما کاری ساخته نیست ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود مستشار لازم دارد از آمریکا یا از اروپا باید مستشارانی بیایند تا ارتش ما را بتوانند سرو سامان بدهند. ما راجع به صنایع اصلا نباید صحبتش را ،بکنیم ما یک ملت لولهنگ ساز هستیم ما نسبت به صنایع اصلا نباید صحبت بکنیم این صنایع در بست به عهده اروپائیها و آمریکائیهاست ما تا بیدار نشویم از این خواب و تا توجه به این نکنیم که ما هم انسان هستیم ما هم شخصیت داریم ما هم ملتهای بزرگ هستیم ما هم مسلمین هم یک میلیارد تقریباً جمعیت با همه وسائل ،دارند تا این معنا را ما باورمان نیاید نمی رویم دنبال کار یک جمعیتی اگر نشستند و دستشان را دراز کردند پیش یک جمعیتهای دیگر که بده به ما، تمام همشان این بود که هر چه میخواهند از خارج بیایند و بدهند به شما و ذخائر شما را از اینجا ببرند در ازای آن چیزی که می دهند این ملت اگر یک میلیون سال هم زندگی بکند همان حال اول است، تنبل بار می آید بی اراده بار می آید این تبلیغات دامنه داری که کردند و حالا هم باز میکنند، به گوش شما نباید برود، شما باید بیدار بشوید و از این خوابی که بیشتر از چند صد سال به ما تزریق کردند و ما را خواب کردند. اول قدم این است که ما بیدار بشویم بفهمیم که ما هم از جنس بشر هستیم و ممالک دیگر و رژیمهای دیگر و نژادهای دیگر برتر نیستند از ما منتها آنها با تبلیغاتشان ما را جوری کردند که همیشه دستمان طرف غرب یا طرف شرق در از باشد و هر چه میخواهیم از آنجا برای ما بیاید. اگر ما بیدار بشویم که ما هم موجودی هستیم مثل سایر موجودات و ما هم انسانی هستیم مثل سایر انسانها و نژاد ما هم نژادی هست مثل سایر نژادها اگر این معنا را ما توجه به آن بکنیم و بفهمیم که ما باید خودمان برای خودمان وسائل زندگی را فراهم کنیم خودمان برای خودمان کار بکنیم اگر دستمان را از شرق و غرب کوتاه کنیم و خودمان مشغول فعالیت بشویم یاد بگیریم لکن بعد از یاد گرفتن خودمان کار بکنیم نرویم سراغ اینکه بنشینیم تا حتی یک گلیمی هم که میخواهیم یک پتوئی هم که میخواهیم از آنجا بیاورند یک تفنگی هم که میخواهیم از آنجا بیاورند. اگر ما به این معنا توجه کنیم و بیدار بشویم دنبال ،بیداری اراده پیش میآید که ما بخواهیم که خودمان وسائل زندگی اجتماعی خودمان را فراهم کنیم با کوشش ،خودمان باید کارهای خودمان را انجام بدهیم مدتی می گذرد و ما خودمان صنعتگر

ص: 2

خواهیم شد. آنهائی که این صنعتهای بزرگ را درست کردند آنها هم انسان هانی یک سر و دو گوشی هستند که مثل سایر انسانها منتها قبل از ما بیدار شدند و ما را خواب کردند قبل از اینکه ما بیدار بشویم آنها بیدار شدند و هم خودشان را صرف این کردند که با ایادی خودشان مستقیماً یا به غیر مستقیم ما را غافل ،کنند ما را خواب کنند و به ما تزریق کنند به اینکه شما نمی توانید حتی تزریق کنند که شما نمی توانید حکومت کنید شما نمی توانید یک حکومت صحیح داشته باشید . نمی توانید یک نظام صحیح داشته باشید شما نمی توانید یک صنعتی داشته باشید. اگر ما از این خواب بیدار نشویم هر چه فریاد هم بزنیم فایده ندارد، شعارها فایده ندارد، آن شعاری فایده دارد که از روی علم باشد و توجه البته در یک انقلابی و در یک نهضتی اولش شعارهاست که این نهضت را به پیش می برد و اگر این شعارها نباشد انقلاب نمی تواند پیش ببرد لکن بعد از اینکه انقلاب پیروز شد باید عمل کرد باید توجه کرد به اینکه ما نباید همیشه دستمان دراز باشد یک دستمان طرف غرب در از باشد یک دستمان طرف شرق دراز باشد تا این دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است ما وابسته هستیم ما که میخواهیم وابسته نباشیم باید اول بیدار بشویم به اینکه ما خودمان هم شخصیت داریم ما میتوانیم کار انجام بدهیم.

شما دیدید که قبل از اینکه این نهضت حاصل بشود و انقلاب کم شخصی بود، کم کسی بود که احتمال این را حتی بدهد که میشود بر این قدرتهای بزرگ غلبه کرد آن هم یک ملتی که همه چیزش وابسته بوده و همه چیزش از آنجا آمده و چیزی ندارد این یک مسأله ای بود که باور کسی نمی آمد لکن شما دیدید که وقتی اراده کردید ملت اراده کرد دنبالش شد. وقتی ملت بیدار شد که نباید این ابر قدرت ها در اینجا حکومت کنند و نباید وابستگان آنها در اینجا حکومت کنند با اینکه کمال قدرت را آنها آنوقت داشتند در عین حال همین سروپا برهنههای بازار و کوچه و دانشگاه و جاهای دیگر قیام کردند و با وحدت کلمه و با بیداری دشمن را از صحنه بیرون کردند اگر ملت ما در این طول مدت این بیست سی سال از بیست سال به این طرف باز همان بودند که از پاسبان می ترسیدند اگر یک وقتی می خواستند به کلانتری بروند خوفشان بود که بروند از اسم شاه کذا میترسیدند اگر اینها همانها بودند، نمی توانستند قیام کنند و این واقعه را این واقعه اعجاز آمیز را بوجود بیاورند. اول بیدار شدند. با نطق ،ناطقین نویسندگان بیدار شدند یعنی نویسندگان متعهد بعد که بیدار شدند اراده کردند خواستند دنبال اراده و خواست قیام حاصل شد و دیدید که چیزی که ملت خواست متحقق می شود ملت ما خواست که نظام جائر سلطنتی نباشد و به جای او یک نظام انسانی اسلامی باشد این را خواست و این شد. البته نمیگویم که الان ما یک نظام اسلامی تمام عیار داریم، لکن این را میگویم که آن نظام جائر که همه چیز ما را به دیگران فروخت و از بین برد آن رفت از بین و دست آن ابر قدرتها کوتاه شد از مملکت و ما الان در اول قدم هستیم و باید کوشش کنیم همه ما کوشش کنیم همه ملت کوشش کنند هر کس در هر جا که هست کوشش کند و کوششاش این باشد که ما باید و ابسته نباشیم اگر دهقانهای ما در صحراها و در هر جا که هستند این معنا را بفهمند که کوشش باید کرد تا وابسته

ص: 3

نبود و هر کس و ابسته است اسیر است و ممکن است که اسارتش زیادتر بشود اگر آنها در بیابانها این معنا را احساس کنند اراده میکنند که وابسته نباشند و اراده میکنند که ارزاق خود مملکت را خودشان تهیه کنند و اگر در کارخانه های ما این معنا را متنبه بشوند که ما باید وابسته نباشیم و ما باید خودمان برای خودمان کار انجام بدهیم آنها کوشش میکنند که کارخانه ها را بهتر راه ببرند و اشخاصی که مغز تفکر صنعتی دارند این مغزها را به کار میاندازند و بعد از اینکه فهمیدند که باید برای خودمان کار بکنیم و باید صنعت را هم چه صنعت بزرگ چه صنعت کوچک را خودمان باید درست بکنیم این مبداء عمل میشود که بعد از آن بیداری و این اراده راه بیفتند و مشغول بشوند و تفکر کنند و مغزها را کار بیندازند و کار خودشان را خودشان انجام بدهند.

امید را که از جنود اللّه است در خود زنده و یأس را نابود کنید

شما متوقع نباشید که همین امروز بتوانید طیاره درست کنید میگ درست کنید، البته الان نمی شود اما مأیوس نباشید از اینکه میتوانیم درست کنیم باید بیدار بشوید بروید دنبال اینکه آن صنایع پیشرفته را خودتان درست بکنید وقتی این فکر در یک ملتی پیدا شد و این اراده در یک ملتی پیدا شد. کوشش میکند و دنبال کوشش این مطلب حاصل می شود، یأس از جنود ابلیس است یعنی شیطانها انسان را به یأس وامی دارند همین ابلیسهایی که می بینید در طول تاریخ ملتهای ضعیف را مأیوس کرده اند، همینهایی که به ملتهای ضعیف تزریق کردند که ما هیچ نمیدانیم و هیچ نمی توانیم همین هایی که به ملتهای ضعیف به واسطه وابستگی شان به خارج گفتند که ما باید غربی باشیم ما ارتشمان هم باید از غرب برایش یک کسی بیاید کارخانه هایمان هم باید از غرب بیاید، راهش بیندازد، ما باید این جنود ابلیس را کنار بزنیم و امید که از جنود اللّه است در خودمان زنده بکنیم به خودمان امیدوار باشیم، تکیه به اراده خودمان بکنیم تبع اراده دیگران نباشیم لكن همه با هم مجتمعاً این اراد را بکنیم تا کار انجام بگیرد آنهائی که در ارتش هستند، در قوای مسلح هستند با هم هماهنگ باشند و با هم بخواهند که ارتششان قوی باشد و ارتششان و قوای مسلحه شان را خودشان اداره کنند - دنبال و میتوانند و میبینند که توانستند و میتوانند و آنهائی که در کارخانه ها هستند و در کارگاهها هستند و در امور صنعتی هستند خودشان بگویند ما خودمان میکنیم و میتوانیم.

نویسندگان و گویندگان باید به جای اشکالتراشی به مردم امید و اطمینان بدهند

امید در خودتان ایجاد کنید نویسندههای ما گویندگان ما همه شان دنبال این باشند که به این ملت امید بدهند مأیوس نکنند ملت را بگویند توانا هستیم نگویند ناتوان هستیم بگویند خودمان میتوانیم و واقع هم همین طور است میتوانیم اراده باید بکنیم نویسنده های ما بهترین خدمتشان امروز این است که این ملتی که ایستاده در مقابل شرق و غرب و نمیخواهد تحت نظام شرق با نظام غرب باشد امید به آنها بدهند که میتوانید تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشید. اگر این نویسنده ها،

ص: 4

این گوینده ها به جای اینکه به هم اشکالتراشی ،بکنند به جای اینکه به جان هم بریزند با هم امید در ملت ایجاد کنند اطمینان در ملت ایجاد کنند استقلال روحی در ملت ایجاد کنند اگر این خدمت را این رسانه های گروهی این ،مطبوعات این نویسندگان این گویندگان این اطمینان را در ملت ایجاد کنند ما تا آخر پیروز هستیم و حیف است که یک ملتی که ایستاده و خون جوانان خودش را داده و همه چیزش را فدای اسلام و استقلال کشورش کرده ماها که گوینده هستیم نویسنده هستیم آنهایی که در مطبوعات چیز مینویسند در رادیو و تلویزیون صحبت میکنند حیف است که اینها توجه به این معنا نداشته باشند که باید این ملت را امیدوار کرد و باید مطمئن کرد ملت را

اطمینان داشته باشید که اگر بخواهید میشود و اگر بیدار بشوید میخواهید. شما بیدار بشوید و بفهمید این معنا را که نژاد ژرمن از نژاد آریا بالاتر نیست و غربیها از ما بالاتر نیستند، زودتر کار راه انداختند مشغول بشوید و کار را انجام بدهید ژاپن همین معنا را مبتلا بود و بعد بیدار شد و اراده کرد و شد یک مملکت صنعتی که الان صنعت او مقابله میکند با آمریکا هندوستان بیدار شد با اینکه از همین نژادهایی بود که غیر غربی بودند و غیر آلمانی و غیر ژرمنی بودند که آنها می گفتند اینها اب--ر هستند و اینها نمی توانند وقتی ملتشان خواست شد شما هم بخواهید میشود خواستید که سلطنت جائر پهلوی نباشد و از بین رفت خواستید که قدرتهای دیگر بر شما و بر ذخائر شما سلطه نداشته باشند همین طور شد و الان سلطه ندارند .

گروهکها میخواهند شخصیتهائی را که در رأس کارند، از نظر مردم بیندازند

بخواهید که خودتان اداره کنید مملکت خودتان را بخواهید که کمک کنید به دولت تضعیف نکنید دولت را تضعیف نکنید اشخاصی که خدمتگزار هستند تمام این اشخاصی که الان مشغول کار هستند اینها خدمت به شما و ملت ما شما میکنند در صدد نباشید که این گروه، آن گروه را عقب بزند و آن ،گروه این گروه را همه در صدد این معنا باشید که با هم این کشور را اداره کنید و این مردم را بیدار کنید. من طرفدار تمام قشرهایی هستم که به این کشور خدمت دارند می کنند و متأثرم از اینکه اشخاصی که دارند به این مملکت خدمت میکنند دستهایی که میخواهد این کشور را باز به عقب بزند، اینها را روبروی هم قرار داده است و هر کدام به دیگری اشکال میکنند، به جای اشکال هر دو با هم عزمتان را جزم کنید که این ملت را به جلو ببرید این ملت را بیدار کنید ارتش را تقویت بکنید دادگاهها را تقویت بکنید البته اصلاح هم باید بشود اشخاصی که در رأس دادگاه ها هستند تقویت کنید تا آنها بتوانند کارهای خودشان را انجام بدهند اشخاصی که در رأس ارتش و قوای مسلحه دیگر هستند تأیید کنید تا آنها بتوانند ارتش را اداره کنند تا بتوانند قوای مسلحه کارهایی که بر آنها محول است به خوبی انجام بدهند مجلس را که در رأس همه امور است تقویت کنید و دنبال این باشید که یک مجلس قوی قانونگذاری داشته باشیم تا بتوانند مملکت را به راه راست ببرند.

من با همه این گروهها هیچ با هیچ یک از اینها قوم و خویشی ندارم ولی با همه این گروه ها

ص: 5

موافقم مادامی که در پستهای خودشان رفتار خوب دارند شما بدانید که در بین این ملت ما الان اشخاصی هستند گروهکهائی هستند که میخواهند یکی یکی اینهائی که مشغول خدمت به این مملکت هستند از نظر مردم بیندازند و آنها را از ملت جدا کنند باید توجه داشته باشید که اینها که آمدند و مطلبی را گفتند مچشان را بگیرید که این آقایی که تو می گوئی فلان است دلیلت چه است ببینید چه خواهد گفت آن کسی که مثلاً در ارتش است فرمانده ارتش است اگر گفتند فلان کار را کرده مچش را بگیرید که دلیل شما بر این مطلب چه است؟ آن که در رأس دادگاه ها هست اگر به او اشکال کردند مچشان را بگیرید بگوئید دلیلت بر این مطلب چه است؟ آنوقت خواهید فهمید که دلیلی در کار نیست فقط این است که تبلیغات است که میخواهند شخصیتها را بشکنند و میخواهند نتیجه از آن بگیرند و مع الاسف ملت ما توجه به این مسأله بسیاریشان کم دارند به این تبلیغات سوئی که نسبت به بعضی از این روحانیون که مشغول خدمت به این ملت هستند نسبت به اینها میکنند باور میکنند اشخاصی را که من بیش از بیست سال است میشناسم و میدانم چه اشخاصی هستند لکه دار می کنند اینها از عیوبی است که در کشور ما هست اشخاصی که در ارتش الان دارند خدمت میکنند میکنند در ژاندارمری خدمت میکنند در سپاه پاسداران دارند خدمت می کنند در بسیج دارند خدمت میکنند کمیته هائی که دارند خدمت میکنند همه اینها الان خدمتگزار هستند البته در هر قشری و جمعیتی پیدا میشوند بعض اشخاص غیر صالح نباید ما اگر در یک جمعیتی یک آدم غیر صالح پیدا ،شد تمام آن گروه ها را بکوبیم و نباید ما بدون دلیل و بدون شاهد یک مطلبی را قبول بکنیم بعضی از فلاسفه میگویند که کسی که بی دلیل یک مطلبی را قبول بکند از فطرت انسانی خارج شده است و صحیح است .این انسان نمیتواند به حسب فطرتش یک مطلبی را که میشنود همین طوری خود بخود قبول کند. اشخاصی که میخواهند الان شخصیتهائی که در این مملکت مشغول خدمت و در رأس کار هستند از نظر مردم بیندازند اینها نظرشان به این است که این کشور را تهی کنند از شخصیات و از اشخاص مؤثر و آن کنند که سابق بود ملت ما باید هوشیار باشد و هیچ مطلبی را بی دلیل قبول نکند، همین که یک کسی گفت فلان چه جور است باید بگویند به چه دلیل میگوئی؟ دلیلش را از او بپرسند اگر بیدلیل یک مطلبی را قبول بکنند از فطرت انسانی خارجند انسان باید هر مطلبی که می شنود دلیل برای آن اقامه بشود ما خدا را با دلیل قبول کردیم بیدلیل قبول نکردیم و ما انبیا را با دلیل قبول کردیم بی دلیل قبول نمیکنیم ما کسانی که خیانتکارند با شواهد آنها را خائن میدانیم کسانی که به این ملت اذیت کردند و این ملت را جور کردند شاهدش همان بود که می دیدید، ولی یک نفر آدم، هر کس می خواهد باشد یک زارع ،باشد یک کاسب باشد یک بازاری باشد یک اداری باشد اگر به ما گفتند این فلان است باید دلیل اقامه کند باید توجه داشت که مبادا خدای نخواسته بخواهند حکومت اینجا را و مملکت ما را بگویند نه عرضه حکومت کردن دارند و نه عرضه اینکه دادگستری را اصلاح کنند دارند و نه عرضه اینکه مجلس را اداره کنند .دارند این مسائل مصیبت بار است و اشخاص توجه ندارند و غالباً هم آن اشخاصی که این حرفها را میزنند غرضمندند یا گول خورده اند.

ص: 6

اسلام پیش ما امانت ،است با قلمها و قدمها به آن خیانت نکنیم

برادرهای من خواهرهای من توجه بکنید که مسؤولیت داریم امروز مسؤولیتهای بزرگ داریم ،ما اگر این نهضتی که تا اینجا رسیده و این انقلابی که تا اینجا رسیده است و یک جمهوری اسلامی در مملکت ما تحقق پیدا کرده است اگر این از دست ما برود همه ما مسؤولیم اگر قلمهایی که در روزنامه ها به ضد هم چیز مینویسند کمک کنند بر این از بین رفتن جمهوری همه مسوولند ما مسؤولیم و ما اسلام امانت است پیشمان احکام اسلام امانت است پیشمان و نباید با سر قلمها خیانت کنیم بر این امانت و نباید با زبانها خیانت کنیم به این امانت و نباید با قلمها و قدم ها به این امانت خیانت کنیم اگر بخواهید کشورتان مستقل باشد اگر بخواهید کشورتان روی پای خودش بایستد و بخواهید آزاد باشید باید از اینطور مناقشات دست بردارید و همه نظر حسن بکنید و برادروار همه باهم کمک بکنید تا این کشور به مقصد خودش برسد.

والسلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته

ص: 7

تاریخ 59/11/1

پیام امام خمینی به مردم و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی

بسم اللّه الرحمن الرحيم

در این مقطع زمانی سرنوشت ساز، در وضع حساس جنگ تحمیلی ابر قدرتان به دست وابستگان خود علیه نیروهای مسلح اسلام لازم است تذکراتی داده و اخطار نمایم. بدیهی است تخلف از آنها خطرهای هولناکی برای اسلام و کشور اسلامی ما به بار خواهد آورد و موجب تعقیب قانونی وشرعی است:

1 - نیروهای مسلح نظامی و غیر نظامی از هر قشر که هستند لازم است انضباط را دقیقاً حفظ کرده و از کارهایی که مخالف انضباط است اجتناب نمایند و به مسؤولیت بزرگی که بر عهده آنان گذاشته شده است توجه نموده و تخلف از انضباط مطلوب موجب مسؤولیت و تعقیب است.

2 - از ثمرات انضباط اطاعت از فرماندهان .است باید تمام افراد نیروهای مسلح از فرماندهان خود اطاعت کنند که بحمد اللّه می.کنند سرپیچی از اطاعت فرمانده، چه در قوای نظامی و انتظامی و چه در سپاه پاسداران و چه بسیج و نیروهای مردمی مسؤولیت دارد و موجب تعقیب است.

3 - وحدت فرماندهی از مسائل مهم سرنوشت ساز است که بدون آن پیروزی میسر نیست و عدم مراعات آن فاجعه آفرین است و کسانی که بدان سر ننهند مسؤول میباشند.

4 - فرار از جنگ در اسلام از گناهان بزرگ است و موجب مسؤولیت و تعقیب در این دنیا و عذاب بزرگ در آخرت است باید فرماندهان فرد و یا افراد نادری را که خدای ناکرده اقدام به فرار مینمایند ،که نمی نمایند دستگیر نموده و تحویل دادگاه دهند.

5 - هماهنگی جمیع قوای نظامی و غیر نظامی از مهمات آینده ساز است. اگر فرد و یا افرادی در این امر حیاتی اخلال ،نمایند باید معرفی شوند تا به دادگاه تسلیم گردند.

6 - همانطور که اطاعت از فرماندهان لازم است و تخلف از آن جرم فرماندهان نیز لازم است با سربازان و افراد به اصطلاح زیر دست خود به شیوه ای اسلامی انسانی رفتار نمایند و آنان را با عواطف خود دلگرم نمایند و با اعمال پسندیده خود از آنان سربازانی فداکارتر بسازند.

7 - باید فرماندهان و همه افراد قوای مسلح با کمال دقت مواظب باشند تا ضد انقلاب در سنگرهای آنان و در جبهه ها نفوذ نکنند و با تبلیغات باطل ،خود جنگنده های نیرومند ما را تضعیف ننمایند و اگر کسانی به چنین اعمال خیانت باری دست زدند همه موظف هستند آنان را دستگیر نموده

ص: 8

تسلیم فرماندهان کنند تا به دادگاه تسلیم نمایند.

8 - کسانی که از ارتش بازیخوردۀ عراق به ایران پناهنده شوند مورد عفو و محبت و اغماض هستند و با آنان چون برادران خودمان رفتار میشود و کسی حق ندارد به غیر از رفتار انسانی اسلامی با آنان رفتار کند .و به تمامی سربازان و درجه داران و افسران و صاحب منصبان عراقی و غیر عراقی اعلام میشود که در صورت تسلیم به لشکر اسلام مورد عفو واقع میشوند و پس از جنگ در صورتی که مایل باشند در ایران میمانند و در صورتی که تقاضا کنند آنان را به کشور خودشان با احترام بر می گردانند.

اینجانب به عموم ارتش عراق نصیحت میکنم که گول حزب کافر بعث را نخورند و با برادران اسلامی خود جنگ نکنند و متوجه باشند تا صدام کافر آنان را در خدمت آمریکا، به برادر کشی اغوا نکند برادران عراقی ام تا وقت نگذشته و عذاب الهی نازل نشده است به دامان اسلام پناهنده شوید که اسلام دین عفو و رحمت و اغماض است.

9 - اینجانب به حسب وظیفه اسلامی و ،اخلاقی به گروه های داخل کشور اعم از تهران و کردستان و سایر نواحی ایران در هر نقطه که هستند پدرانه توصیه میکنم که به آغوش گرم اسلام و ملت مسلمان برگردید و سلاح های خود را کنار گذاشته، با برادران و خواهران خود آشتی کنید. در این صورت، اینجانب به همه آنان تأمین میدهم که مادامی که با صلح و صفا به کشور خودتان خدمت کنید و به جمهوری اسلامی و فادار باشید هیچ کس مزاحم شما نخواهد شد چه چیز بهتر از اینکه در محیط صلح و صفا همه قشرهای ملت در بازسازی کشور عزیزمان که در اثر حکومت سالهای طولانی رژیم منحط پهلوی به خرابی کشیده شده است با کار و کوشش اقدام نمایند و چه تأسف آور است که برادران ارتشی و سپاهی و دیگر قشرهای متعهد در راه خداوند و کشور عزیز اسلامی مان فداکاری کنند تا دشمن اسلام و وطن از خاک خود برانند. گروه هایی که بازیخورده، تحت تأثیر بعضی منحرفین واقع شده و کارشکنی کنند و به دشمن کمک مستقیم یا غیر مستقیم نمایند و بر روی برادران مسلمان خود اسلحه بکشند من بار دیگر یادآوری میکنم که روزی میرسد که از کردار خود پشیمان میشوید و در آن روز که خیلی هم طولانی نیست پشیمانی فایده ای نخواهد داشت چه بهتر امروز که درهای رحمت خداوند بزرگ بر روی شما باز است به صفوف فشرده ملت بپیوندید و در پناه اسلام آسوده خاطر به زندگی شرافتمندانه خود ادامه دهید.

10 - بار دیگر به ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمری و بسیج و همه نیروهای مسلح نظامی و غیر نظامی تأکید میکنم که با هماهنگی هر چه بیشتر بر دشمن بتازید و از اختلاف که از وسوسه های شیطان و به سود شیاطین است بپرهیزید و از فرماندهان اطاعت کنید و به خدای متعال اعتماد و اتکال نمائید و کشور خود را از شر شیاطین با وحدت کلمه نجات دهید و با اطمینان خاطر و صبر و ،شکیبائی همچون سربازان صدر اسلام به جنگ و دفاع از کشور عزیزمان ادامه دهید که خداوند متعال پشت و پناه شماست و شما به خواست پروردگار بزرگ پیروزید

ص: 9

11 - بار دیگر به دوستانی که پشت جبهه هستند چه دولتمردان و چه سایر قشرهای مختلف ملت اکیداً توصیه میکنم که از کارهایی که ممکن است جنگنده های عزیز از جان گذشته که خدا یارشان باد در جبهه ها دلسرد کند احتر از نمائید و بدانید که اگر آسیبی به آنان و کشور عزیز اسلامی مان به واسطه اقوال و افعال ما برسد مسؤول هستیم و در پیشگاه عدل الهی و ملتهای اسلامی معذور نخواهیم بود. در خاتمه به تمامی شما و خواهران و برادرانی که در محیط جنگ به زندگانی دلاورانه خود ادامه میدهید و از کشته شدن به دست دشمنان خدا در راه خدا ترسی ندارید و با چنگ و دندان از میهن عزیزتان برای رضای خدا دفاع میکنید و موجب دلگر می رزمندگان اسلام می شوید و همه چیز خود را در طبق اخلاص قرار داده اید و با فدائیهای مکرر صحنه های شجاعت و شهامت را در تاریخ سراسر مبارزات بی امانتان ثبت نموده و می نمائید و با درس فداکاری و رشادت به مستضعفین جهان می آموزید که وعده خدا بر حکومت پابرهنگان جهان حق است به شما که با مبارزات خویش روی ابر قدرت ها و قدرت ها را سیاه کردید درود می فرستم و در مقابل صبر و استقامتنان خاضع و خاشعم.

خمینی که آخرین روزهای عمرش را میگذراند تمام امیدش به شما مردم سلحشور ایران است به شما مردمی که به هیچ وجه تحت تأثیر اختلافات جزئی و کلی واقع نشده و انشاء اللّه نمی شوید شما مردمی که با تمام وجود بر سر غرب و شرق جهانخوار شوریدید شما عزیزانم به امید خدا پیروزید. شما مردم دلیر و آگاه سرمشقی هستید برای ملل زیر سلطه و باید بدانید در میدانی که قدم گذاشته اید مواجه هستید با مشکلات بسیاری که تنها مقاومتتان نجاتتان خواهد داد. به هیچ وجه ترس و بیم در خود راه ندهید که مبارزات کوبنده تان نشان داده است که نمیدهید متحد شوید که در سایه اتحاد، پیروزیتان بر ابر قدرتان حتمی است. از خداوند متعال غلبه اسلام بر کفر و پیروزی رزمندگان اسلامی را خواستارم

والسلام على عباد اللّه الصالحين

روح اللّه الموسوى الخميني

ص: 10

59/11/2

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از دانش آموزان مدارس تهران و اقشار مختلف مردم

شما جوان ها باید راه را ادامه دهید تا پیروان شایسته حضرت رسول باشید

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ما در آستانه روز مقدسى هستیم و عید مبارکى که در آن روز، بزرگترین شخصیت عالم براى اصلاح بشر و تحول بزرگتر تحولات، و نیز ولادت با سعادت فرزند او حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- که مذهب را ترویج و اسلام را ارائه داد به مردم. تحول از شرکها، الحادها، آتش پرستیها و همه انحرافها، به استقامت و توحید و توحیدپرستى. در مرکزى که به جاى توحید و به جاى حکومت اللَّه بتها نشسته بودند و در عصرى که به جاى ستایش حق تعالى آتشها پرستیده مى شدند.

این روز روز مبارکى است که ما نزدیک به او مى شویم، و روز نویدى است که بشر را نوید داد به استقامت و راهنمایى به صراط مستقیم انسانیت. و پیروان آن حضرت کسانى هستند که همان راه را و همان خط را تعقیب مى کنند و از خود شروع مى کنند و به دیگران سرایت مى دهند. شما جوانان دانشجو و جوانان عزیزى که از هر جا آمده اید، امید این ملت هستید که باید این راهى را که فرا راه شما گذاشته شده است به آخر برسانید. و این نهضتى را که در راه او آن همه جانفشانى شده است، ادامه بدهید. و این صراط مستقیمى را که انبیا جلو راه بشر گذاشتند و نبى اکرم آخرین انبیا و اشرف همه، آن راه را جلو مردم گذاشتند، و مردم را دعوت به این صراط مستقیم کردند و هدایت کردند به راه انسانیت و خروج از همه انحاى کفر و الحاد و خروج از همه ظلمات به نور مطلق، باید شما جوانها همان راه را ادامه دهید تا اینکه پیرو رسول اکرم و در مکتب حضرت صادق پیروانى شایسته باشید.

از کودکستان تا دانشگاه مرکز جولان دست های خبیث استعمار است

عزیزان من! منحرفین و کسانى که مى خواهند این مکتب به آخر نرسد و آنهایى که از مکتب اسلام سیلى خورده اند، و آنهایى که مکتب اسلام را بر خلاف مصالح خودشان مى دانند و بر خلاف مصالح اربابانشان مى دانند، اول نظرشان به این است که از مدرسه هایى که کودکان ما، جوانان ما، جوانان نورس ما در آنجا براى تحصیل کمال رفته اند، از آنجا انحرافات را شروع کنند. آنها در صدد این هستند که مدارس که منشأ همه برکات هست و جوانهاى نورسى که باید این کشور را به رشد خودش برسانند و از دست اجانب نجات دهند، آنها را منحرف کنند. و لهذا مى بینید که از آن دبستان تا

ص: 11

دانشگاه مرکز توطئه است، و شماها هدف آنها هستید، و مى خواهند شما را از اسلام عزیز منحرف کنند. و دانشگاهها و دبیرستانها و دبستانها و تمام مراکز علم و تهذیب را مبدّل کنند به مراکزى که اگر در آنجا علم تحصیل بشود به نفع قدرتهاى بزرگ باشد. و هر چه در آن جاها و در آن مکانهاى مقدّس، هر چه فرآورد باشد، فرآورد به نفع ابَرقدرتها. قدم اوّل آنها از همان کودکستان شروع مى شود، و هر چه جوانها و کودکهایمان بالاتر بروند، قدمهاى بعدى آنها هم به دنبال آنهاست. از کودکستان تا دانشگاه، مرکز جولان دستهاى خبیث استعمار است، و آنها خوب مى دانند که اگر این نوباوگان را از راه مستقیم و صراط اللَّه خارج کنند به مقاصد شوم خودشان خواهند رسید. و لهذا کوشش آنها و هدف آنها از کودکستان شروع مى شود و تا دانشگاهها جریان دارد. و مراکزى که باید براى اصلاح جامعه، اصلاح جامعه در معنویات و اصلاح جامعه در مادیات، ذخایرى باشند براى کشور عزیز ما، آنجا را به فساد بکشند و بعد کنار بنشینند و به این جوانهاى ما نگاه کنند که این منحرفین کارهاى خودشان را انجام داده اند و فساد را به دست شما مى خواهند اجرا کنند.

مراکز علم مراکزی است که با اصلاح آنها کشور اصلاح می شود

شما جوانها در سرتاسر کشور از کودکستان که محل اطفال است تا دانشگاه که محل علم و محل دانش و تهذیب باید باشد، باید بیدار باشید و خودتان این مراکز را از فساد حفظ کنید. کسانى که مى آیند در این مراکز و مشغول تبلیغات هستند، شما باید، جوانهاى ما باید، معلمین این جوانها باید که ببینند اینها سابقه شان چه بوده و چه وضعیّت فعلى دارند و چه وضعیتى در سابق داشتند و دعوت آنها چیست. امروز مملکت شما، کشور شما مرکز توطئه هاست. براى اینکه کشور شما آن چنان صدمه اى وارد کرده است بر ابَرقدرتها و آن چنان سیلى اى به صورت قدرتهاى بزرگ و ریشه هاى فساد آنها زده است که آنها از جا نمى نشینند مگر آنکه این کشور را به خیال خودشان به حال اول و به فساد بکشند. و آنها مى دانند که اگر کودکان ما را از نورسى منحرف بار بیاورند، این انحراف تا آخر خواهد رفت. و اگر نوباوگان ما را به انحراف بکشند، این کشور به انحراف کشیده خواهد شد. و اگر دبیرستانهاى ما را و دانشگاههاى ما را به انحراف بکشند این کشور به انحراف خواهد کشید.

بزرگتر سنگر، براى اسلام این مراکزى است که شما در آنها زندگى مى کنید و تحصیل مى کنید. این مراکز، مراکزى است که با اصلاح آنها، کشور اصلاح مى شود و با تباهى آنها، کشور به تباهى کشیده مى شود. باید جوانهاى ما، کودکان ما درست چشم و گوش خودشان را باز کنند که شیاطین اغوا نکند آنها را. و هر روز آنها را وادار نکند به جنجال کردن و راهپیمایى کردن. شما باید در هر جا که تحصیل مى کنید و جوانها و کودکان ما در سرتاسر کشور، در هر مرکزى که اشتغال به تحصیل دارند باید توجه به این داشته باشند که تحصیل همراه تهذیب و همراه تعهّد و همراه اخلاق فاضله انسانى است که مى تواند ما را به حیات انسانى برساند. و مى تواند کشور ما را از وابستگیها نجات بدهد. اگر شما جوانها دنبال تحصیل که مى روید، دنبال این معنا باشید که یک تصدیقى بگیرید، یک دیپلمى بگیرید و

ص: 12

بروید آن را آلت قرار بدهید براى استفاده مادّى خودتان، این همان انحرافى است که آنها مى خواهند. و اگر شما در مراکزى که هستید یک ایده صحیح داشته باشید و یک غایت صحیح داشته باشید که براى رسیدن به آن غایت مشغول تحصیل باشید، و براى رسیدن به آن امرى که خداى تبارک و تعالى مى خواهد و آن تهذیب نفس و پرستیدن اللَّه و دور کردن همه شرکها و همه انحرافها و همه الحادها از خودتان و از مراکزتان، اگر این طور باشد شما پیروز خواهید شد. و همه انحرافها و همه گرفتاریهایى که براى یک کشور پیش مى آید براى این است که مراکز تعلیم و تعلّمشان، مراکز تهذیب نیست. این فرقى نیست ما بین مدارس علمى قدیم با مدارس علمى جدید. تا تهذیب نباشد و تعهد نباشد و از اول انسان راه خودش را، صراط مستقیم خودش را نیافته باشد، و تحصیل او دنبال همان ایده صحیح اسلامى نباشد، همین انحراف آور است و همین است که ما را و کشورهاى اسلامى را یا به طرف چپ مى برد و یا به طرف راست؛ یا باید کشور، کشور کمونیستى باشد یا کشور، کشور تابع امریکا. از مدرسه شروع مى شود این مسائل. از مدارس و دانشگاهها این مسائل شروع مى شود. آنها مى خواهند که آن چیزى که در دانشگاهها و در مدارس ما، در دبیرستانها و در همه جا حاصل مى شود این باشد که آن چیزى که نتیجه زحمات طولانى ملت است و زحمات طولانى جوانهاى ماست، براى آنها باشد.

شما نمى دانم دیشب در رادیو، این «حمید» را که در رادیو، در تلویزیون نشان دادند و حرفهایى را که او زد، شنیدید؟ اگر نشنیدید از آنها که شنیدند بپرسید که چه دستهاى جنایتکارى، جوانهاى تحصیلکرده ما را با چه دامهایى به دام مى کشند. و آنهایى که باید سرمایه باشند براى کشور خودشان و باید زحمت بکشند براى پیشرفت کشور خودشان، چطور به دام مى کشند، و آنها را وادار مى کنند که بر مصالح آنها زحمت بکشند. این الآن یک پرده است که شما ملاحظه کردید، بسیار هستند افرادى که از این قبیل هستند. براى اینکه در رژیم سابق این مطلب مطرح بود، منتها اسمش را نمى آوردند. مطرح بود این مطلب که باید دانشگاههاى ما این طور باشد. تربیت فاسد از آن اوّلى که بچه هاى نورس ما در کودکستان مى رفت تا آن آخر که جوانهاى برومند ما که سرمایه هاى این کشور هستند، در دانشگاهها بودند. برنامه سابق همین بود که اینها از اینجا تا آخر طورى بار بیایند و طورى تربیت بشوند که تربیت مسکو باشد یا تربیت واشنگتن. مسأله این بود و الآن که شما جوانهاى عزیز و همه دبیرستانیها و همه دانشگاهها مى خواهید کشور خودتان دست خودتان باشد، استقلالش محفوظ باشد، آزادى داشته باشید، طریق انسانیت را طى بکنید و به کمال انسانى برسید، و آن چیزى که انسان براى آن خلق شده است به او برسید، شیاطین به دست و پا افتادند که شماها را منحرف کنند.

آنها که در مدارس و دانشگاه ها جنگ به راه می اندازند عمال اجانبند

اینهایى که در مدارس مى آیند و با تبلیغات سوئشان جوانهاى نورس ما را وادار مى کنند به یک مسائلى که با تحصیل آنها مخالف است، و نمى خواهند اینها تحصیل بکنند اینها، و نمى خواهند اینها یک

ص: 13

جوانهایى که براى کشور خودشان مفید باشند به بار بیاورند. با بهانه هاى مختلف اینها را به تظاهرات و راهپیماییها و اختلافات مى کشند و کنار مى نشینند و به شماها و به ما مى خندند. آن کوششى که اینها مى کردند که دانشگاهها باز بشود قبل از اینکه برنامه صحیح ریخته بشود، همین بود که مى خواستند این دانشگاهها به همان وضع سابق که امثال این اشخاصى که روى کار آن وقت بودند به جامعه تحویل بدهد. مى خواستند همان معنا باشد. و اینکه در کودکستانها، دبیرستانها مى روند و مشغول مى شوند با تبلیغات خودشان و تحریکات خودشان جوانهاى ما را و کودکهاى ما را وادار کنند که به جاى اینکه تحصیل بکنند جنگ و دعوا به راه بیندازند، و به جاى اینکه تهذیب نفس بکنند و اخلاق اسلامى را بیاموزند با فحش و فضیحت روبرو مى کنند، این همان برنامه سابق است. کودکهاى ما، جوانهاى ما، همه آنها- چه دختر و چه پسر- باید تمام همّشان را صرف این بکنند که بشناسند اینها را. بفهمند که اینها چه مقصدى دارند.

بفهمند که اینها قبلًا چه بودند. بفهمند که اینها در حالى که جوانهاى ما از ارتشى و پاسدار و ژاندارمرى و سایر قشرهاى مردمى، عشایر و سایرین در مرکز جنگ و در جبهه ها مشغول فداکارى هستند، اینها در پشت جبهه ها مشغول افساد هستند، مشغول کمک به اربابان خودشان هستند. بدانند که در رادیوهاى خارجى و در رادیوهاى منحرف از اینها پشتیبانى مى شود و از جمهورى اسلامى تکذیب مى شود. و مى خواهند جمهورى اسلامى نباشد. همان طورى که صدام و سایر منحرفین به کشور ما حمله کردند و جنگ راه انداختند. اینها هم همان جنگ را به صورت دیگرى در مدرسه ها و در دانشسراها و در دانشگاهها به راه مى اندازند. همه عمّال خارجى هستند و شما باید هر جا که هستید توجهتان، توجه شما زیاد بر این مسائل باشد که مبادا یک وقت چشم باز کنید ببینید گول خورده اید؛ همان طورى که دیشب «حمید» گفت، از آن راهها، از همه راهها. خداوند شماها را ذخیره این مملکت قرار بدهد. جوانهاى ما را به راه راست هدایت کند و همه ما را خدمتگزار به اسلام و به کشور اسلامى قرار دهد.

والسلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته

ص: 14

59/11/4

بیانات امام خمینی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای هیأت دولت

کوشش انبیاء و ایده بعثت در تمام قرنها تربیت انسان است

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

امروز روز بسیار بزرگى است که هم پیشواى امت بزرگ اسلامى دنیا را به نور مبارکشان منور کردند و هم پیشواى بزرگ مذهب. و شاید در ایام دیگر ما مثل امروز کم داشته باشیم یا نداشته باشیم. و من تبریک عرض مى کنم به همه ملتهاى اسلام و همه کشورهاى اسلامى و به شما آقایان وکلاى محترم مجلس و هیأت دولت و سایر برادرانى که در اینجا حضور دارند. و من سلامت و توفیق و پیروزى همه شما را از خداوند تعالى خواستارم.

برکت وجود رسول اکرم برکتى است که در سرتاسر عالم از اول خَلق تا آخر یک همچو موجود با برکت نیامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات و اکمل انسانها و بزرگتر مربّى بشر؛ این وجود مبارک است. و مُبیِّن احکام اسلام و ایده هاى رسول اکرم، ذُریّه مطهّر ایشان و خصوص حضرت جعفر بن محمد صادق هستند.

کوشش انبیا و ایده بعثت در تمام قرنها؛ تربیت این موجود است. این موجودى که عصاره همه مخلوقات است و با اصلاح او اصلاح مى شود عالم و با فساد او به فساد کشیده مى شود. کوشش انبیا از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند. نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه راهنمایى و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال، براى اینکه این موجود را به آن کمالى که لایق است برساند. و مع الأسف این ایده به آن طورى که آنها مى خواستند حاصل نشد و بعدها هم به آن طورى که انبیا در نظر داشتند حاصل نخواهد شد. براى اینکه اینها مواجه هستند با یک موجودى که این موجود شناخته نشده است الّا براى خدا و کسانى که علم را از خداى تبارک و تعالى اتخاذ کردند. و یک موجود پیچیده اى است که حتى خودش از خودش اطلاع ندارد. و شاید این کلمه اى که وارد شده است که مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ تعلیق به یک امر محالى باشد براى نوع بشر. شناخت انسان خودش را، و شناخت اوصافى که در انسان هست و غرایزى که در انسان هست، این از امورى است که یا محال است یا نظیر محال الّا آن کسى که عَصَمَهُ اللَّهُ تعالى. انسان خودش از باب اینکه حُبّ نَفْس دارد و هر چه را مى خواهد براى خودش مى خواهد، براى خاطر این حب نفس شدید از بسیارى از امور غافل است؛ یعنى با این حب نفس نمى تواند خودش را آزاد بشناسد.

ص: 15

بالاترین گرفتاری حُبّ نفس است

سه نظر در عالم هست. یک نظرى که از روى حُب، مطالعه مى کند موجودات را یا بعض موجودات را و یک نظرى که از راه بغض نظر مى کند به همه چیز و یک نظر ثالثى که حُبّ و بغض در آن نیست و آزاد است. آن دو نظر، نظر اشخاصى است که آزاد نیستند. بزرگترین گرفتارى بشر و ماها این گرفتارى است که خودمان داریم و از ناحیه خود ما هست. کسى که از روى حُبّ نفس به مردم و اشیأ نظر مى کند و به اشیایى که نظر مى کند از راه دشمنى و بغض نظر مى کند؛ این نمى تواند آزاد باشد، در نظر دادن گرفتار است. و کسى که از راه حبّ نفس نظر مى کند به موجودات یا به اشخاص یا به گروهها این آزاد نیست، نمى تواند حکم صحیح بکند. انسان گمان مى کند که من خودم هر چه مى گویم از روى آزادى است و بینظرى، لکن اگر کسى یک همچو ادعایى کرد؛ این را نپذیرید. نمى تواند این انسان موجود آزاد از هواهاى نفسانى و از حُبّ نفس- که منشأ همه گرفتاریهاست- آزاد بشود. مدّعى آزادى از این طور امور زیاد است، لکن واقعیت کم است. ممکن است که بسیارى از اشخاص حتى خودشان هم توجه نداشته باشند به اینکه بنده خودشان هستند، نه بنده خدا، خودشان هم خودشان را مبرّا و منزّه مى دانند، و این براى همان حُبّ نفسى است که انسان دارد. این حُبّ نفس، تمام عیوب انسان را به خود انسان مى پوشاند. هر عیبى که داشته باشد براى خاطر این حُبّ نفس، آن عیب را نمى بیند، و گاهى هم آن عیب را حُسن مى داند. و تا انسان با مجاهدتها و تبعیت از تعلیمات انبیا از این گرفتارى و عبودیت نفس خارج نشود، نه خودش اصلاح مى شود و نه مى تواند احکامى که مى کند و رأیهایى که مى دهد صحیح باشد، مطابق واقع باشد.

اتفاق مى افتد، لکن نمى تواند مطلقاً این طور باشد انسان. یک عملى از یک شخص در یک محیط در یک ساعت از یک شخص صادر مى شود، دو نفر که این عمل را مى بینند یکى از اینها با این دشمن است، این عمل را بد مى بیند و یکى از آنها که با این دوست است این عمل را خوب مى بیند. عمل از یک آدم است، در یک وقت است، در یک محیط است، در یک شرایط است، همه چیزهایش با هم مجتمع است. لکن براى آن گرفتارى که بیننده دارد، آن عدم آزادى که بیننده دارد و اسیر هواى نفس است؛ این عمل را عیناً خوب مى بیند، اگر با آن آدم خوب باشد. و این عمل را عیناً بد مى بیند، چنانچه با آن آدم بد باشد. و انسان خودش هم متوجه نیست. بله، هستند اشخاصى که بیجهت مى دانند و تکذیب مى کنند. یا مى دانند و تعریف مى کنند. این طور هستند، اما شاید بسیارى این طور باشند که به واسطه آن اسارتى که دارند و آن گرفتارى که در باطن، خودشان مبتلاى به او هستند، و آن شیطانى که در نفس انسان فعّال است، این گرفتارى نمى گذارد که انسان آزادانه حکم بکند، نمى گذارد که انسان آن طورى که واقعیت است ادراک کند. و آن طورى که واقعیت است او را بگوید. یا واقعیت را به واسطه همین عبودیتى که دارد، بندگى که دارد و آن طورى که سلطنت بر او دارد شیطان و قواى شیطانى خودش، یا ادراک نمى کند مطلب را و یا اگر ادراک هم کرد، او نمى خواهد او را اظهار کند. از آن طرف هم همین طور. تعریف ها و تکذیبهایى که ماها مى کنیم، انسان عادى مى کند، این تعریف و تکذیب ها به واسطه همین علاقه اى که انسان به خودش و وابستگان خودش

ص: 16

که آن هم علاقه به خود است، علاقه به وابستگان، علاقه به خود است؛ این چون پسر من است و این چون برادر من است، و این چون همسلک من است، این همه من است. و تمام این اشیا در انسانهاى عادى تماماً برمى گردد به خود من. اگر از کس دیگرى هم تعریف کند، این از باب اینکه به او متعلق است تعریف مى کند.

اگر انسان بخواهد خودش را تجربه کند، یک وقت که خلوت مى شود خودش بنشیند پیش خودش. دو نفر را که یکى شان از رفقاى اوست، از اقرباى اوست، بسته به اوست و یکیشان با او مخالف اند و با او دشمن اند مثلًا، این بنشیند و فکر کند که این عملى که از این دشمن من و دوست من صادر شده است، چه شده است که من این عمل خصوصى را وقتى که نسبتش مى دهم به دوستم، شروع مى کنم از آن تعریف کردن، یا لا اقل عیبپوشى کردن به حیل . و آن عمل چنانچه از دشمن من صادر بشود یکى را چه مى کنم و هیاهو مى کنم؟

اگر انسان بنشیند و واقعاً بخواهد بفهمد که خودش چکاره است، باید این موازین را ملاحظه کند. اگر یک عمل خوبى صادر شد از یک دشمنى، این عمل خوب را ستایش کند، ببیند که همچو هنرى دارد. اگر یک عمل بدى از یک دسته اى صادر شد این را بد بداند و بگوید بد است. نمى گویم که اسرار مردم را فاش کند، من مى گویم پیش خودش. البته اسرار مردم هر چه باشد، فاش کردن بر خلاف اسلام است. و غیبت و تهمت و همه اینها از مکائری است که انسان به آن مبتلا هست. لکن ابتلاى انسان به خودش از همه ابتلاها بالاتر است. شاهد، همین است که من اگر یک امر خیلى برجسته اى از یکى صادر شد، من بناى به مناقشه مى گذارم که این امر شایسته را هر چه بتوانم این را از ارزش بیندازم. و اگر این امر شایسته از یک دوستى، یک متعلق به خود من صادر شد، بناى بر این مى گذارم که این امر شایسته را بیشتر از آن مقدارى که هست این را نمایش بدهم.

همه اینها زیر سر خود من است، به خارج هیچ مربوط نیست، دنیا من هستم.

این عالم مُلْک، این عالم طبیعت یکى از مخلوقات خداست، و این عالم طبیعت هم جلوه اى از جلوه هاى خداست. تعلق به این عالم طبیعت، تعلق به این دنیا، این اسباب این مى شود که انسان را مُنْحَط مى کند. ممکن است یک کسى به یک تسبیحى آن قدر تعلق داشته باشد که یک کس دیگرى به یک سلطنت این تعلق را نداشته باشد. این اوّلى بیشتر به دنیا چسبیده است و آن دومى کمتر. سلیمان بن داود هم سلطان بود، سلطانى که بر همه چیز حکم مى کرد. لکن آن سلطنت یک سلطنتى نبود که دل سلطان را، دل سلیمان بن داود را به خودش جذب کند رسول اکرم هم رئیس یک ملت بود و فرمانفرماى ملت بود، لکن این فرمانفرمایى این طور نبود که او را جذب کند به خودش. فرمانفرمایى در تحت سیطره او بود، نه او در تحت سیطره فرمانفرمایى. اگر انسان سیطره پیدا بکند به حسب نفس بر خودش و بر همه چیز، این اهل دنیا دیگر نیست و لو اینکه همه دنیا هم داشته باشد، مثل حضرت سلیمان و امثال او. و اگر این سیطره نباشد و انسان در این غفلت که ما داریم باشد، این آدم اهل دنیا هست و دنیاى دَنىّ پست. دنیا و آخرت، خدا و دنیا، اینها دو چیزى است که ما وقتى تعلق به او داشتیم عالم ملک مى شود دنیا، این دنیاى من است. من وقتى تعلق به این داشتم و تحت نفوذ او بودم، تحت نفوذ و سیطره او بودم، تحت نفوذ ریاستها، تحت نفوذ مقامات بودم، همه اینها دنیاست و من خودم اسیر است.

هر چه سعه سلطنت زیادتر

ص: 17

بشود اسارت زیادتر مى شود، من اسیر او هستم و خودم ملتفت نیستم. و اگر چنانچه انسان موفق بشود به آنکه انبیا مى خواستند که از تحت این سیطره نفس بیرون برود، این اعدى عدوّ بیرون برود، این اسارت را، قید اسارت را از گردن خودش بردارد، این آدم مى شود یک آدمى که بر همه چیز سیطره دارد و چیزى بر او سیطره ندارد، و سیطره اى که بر همه چیز دارد هم در حساب نمى آورد. نمى بیند او را چیزى. و همان طورى که براى دوستان خودش خیر و صلاح مى خواهد براى دشمنان خودش هم خیر و صلاح مى خواهد. انبیا این طور بودند. انبیا غصه مى خوردند براى کفار، غصه مى خوردند براى منافقین که چرا باید اینها این طور باشند. انبیا زحمتشان این بود که این کفّار و منافقین را و این اشخاص مُعْوَج را و این انسان هایى [که در بند اسارت خود و علایق دنیا هستند- و همه مفاسد هم زیر سر همین است- اینها را مى خواهند آزادشان کنند، و این مأموریت بسیار مشکل بوده است. و این مأموریت هم عمومى نشد که بشود. و از این به بعد هم این معنا نخواهد شد. این انسان آدم نمى شود تا آخر هم. یک مثل معروفى بود که مى گفتند ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. شیخ ما - رحمه اللَّه- مى فرمود که: ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است.

انسان اگر بخواهد حکم بکند به یک مطلبى، تصدیق کند در باطن یک مطلبى را. اول برود سراغ خودش، خودش ببیند چکاره است. انسان آن کنار بنشیند و نظرش را به عیوب مردم بیندازد یا محسَّنات دیگران را عیبجویى بکند یا بدیهاى دیگران را تحسین بکند، خوب این یکى امرش آسان است. انسان وارد هیچ معرکه اى نمى شود. آنهایى که در سرحَدّات دارند جنگ مى کنند هِى اشکال مى کند به آنها. وارد هیچ اداره اى نمى شود.

آنهایى که وارد هستند اشکال مى کند. وارد هیچ مرکزى که باید اصلاح بکند امور را نمى شود. این کنار مى نشیند و شروع مى کند هِى مناقشه کردن و عیب تراشیدن. این کار آسان هست و خیلى هم رایج شاید باشد. اما اگر انسان اول نشست و پیش دل خودش نشست، پیش افکار خودش نشست، ببیند خودش چکاره هست، امتحان کند خودش را، اگر یک پیروزى از دشمن حاصل شد، براى اسلام و به صلاح اسلام بود، ببیند این خوشحال مى شود از این و تبریک به حسب قلبش مى گوید به این دشمن یا نه بدش مى آید از پیروزى اسلام که به دست این واقع شده است؛ مى خواهد اسلام پیروز نباشد که مبادا این آدم پیروز بشود. اگر انسان پیش دل خودش بنشیند و فکر این را بکند که اگر پیروزى که به دست او حاصل شده بود براى اسلام، به دست من حاصل شده بود، فرقى مى کند در قلب من بین این و او؟ این اسلامخواه است؟! این اسلام را مى خواهد؟! آن که اسلام را مى خواهد، اگر به دست کافر هم حاصل بشود خوشش مى آید. اگر پیروزى به دست یک کافر براى اسلام حاصل بشود، این از کافر به اینکه کافر است خوشش نمى آید از آن عملش خوشش مى آید. و از این به اعتبار اینکه این پیروز شده است و اسلام را پیروز کرده خوشش مى آید. و چنانچه کارشکنى از یک نفر آدمى که دوست او هست، محبت به او دارد این حاصل بشود یا از خودش حاصل بشود، ببیند در قلبش این اثرى مى گذارد یا نه، اثر نمى گذارد. یک کار خارجى که در خارج واقع مى شود- هر کارى مى خواهد باشد- انسان وقتى مى خواهد قلم دستش بگیرد

ص: 18

و راجع به این کار یک چیزى بنویسد، یا مى خواهد برود در مرجع مردم، در محضر ملت راجع به این مسأله یک مطلبى بگوید قبل از اینکه مى رود و این مسأله را مى گوید، ببیند که آیا این حُبّ نفس- که تابع او حُبّ به علایق خودش هست، حُبّ به دوستان خودش هست- او را همچو کور کرده است که نمى تواند واقعیت را بگوید، و واقعیت را فداى خودش مى کند یا نه، این طور نیست و فداى خودش نمى خواهد بکند چیزى را. آن وقت اگر دید آن طورى است، بداند که قلم مالِ شیطان است و به دست اوست و زبان مال شیطان است و در قدرت اوست. و اگر دید که نه، کار خوب را هر کس بکند این خوب است، چون خوب است، هر کس بکند این کار را، تحسین مى کند. کار، خودِ کار را ببیند، صدور کار از فلان، این است که انسان را مبتلا مى کند. خودِ کار را وقتى نگاه بکند بدون صدورش از این و آن، انسان مى تواند حکم بکند، مى تواند حکم بکند که مجلس شوراى اسلامى ما، این مجلس چطور است. مى تواند حکم بکند اگر خود مجلس را نگاه کند، نه افراد را در نظر بگیرد. یک چیزى که از مجلس مى گذرد خود او را نگاه کند که این چیزى که از مجلس گذشته است این چطور است. اینجا مى تواند قضاوت کند براى اینکه این بسته به افراد نیست. اما اگر پاى افراد پیش آمد به مجرّدى که پاى افراد پیش مى آید همین معنایى که قبلًا وقتى که بدون افراد، بدون توجه به افراد، حکم به خوبى اش یا بدى اش کرده بود حالا وقتى که توجه به افراد کرد عوض مى شود، حکم عوض مى شود در باطن انسان. اکثراً هم خودشان غفلت دارند؛ یعنى بینش از روى دوستى و بینش از روى عداوت یک چیزى است که در انسان تأثیر مى گذارد. ممکن است که این آدم هم، مطلب را خیال کند به اینکه خیلى هم خوب است. این نفهمیده خود مطلب را. این بینشش از باب اینکه از کانال محبت به این آدم رفته سراغ او، این بینش، بینش خطاست.

از کانال بُغْضِ بر اینکه این عمل را مى کند، برود طرف او. این بینش، بینش خطاست.

ما باید خودمان را اول امتحان کنیم و بعد که امتحان کردیم آن وقت برویم سراغ اینکه فلان عمل چطور بوده. فلان عمل خوب بوده فلان عمل بد بوده. آنهایى که در یک عملى با هم دشمنى دارند، یک عملى که صادر مى شود، مى روند سراغ آن جهات ضعفش. جهات قوتش را اصلًا نمى گویند. ساکت مى شوند. وقتى هم خیلى خوب آدمى باشد جهات قوتش را ساکت مى شود. و اگر اعوجاج داشته باشد و آدم شیطانى باشد جهات خوبش را هم بد مى کند. مى رود سراغ اینکه این جهتِ خوبش است این هم بد بود. و چنانچه نظر، نظر ساده باشد؛ یعنى نظر آزاد باشد بالاترین آزادیها این آزادى از خود است، از حُب و بُغض است. و بالاترین گرفتارى ما همین گرفتارى است، گرفتارى حُبِّ نفس است، گرفتارى حُبِّ جاه است، گرفتارى حُبِّ شهرت است. من مى خواهم این عمل از من صادر بشود تا مردم براى من دست بزنند. عمل خوب از یکى صادر شده این بدش مى آید که از او صادر شده. این مى خواهد از خودش صادر بشود که مردم بایستند و براى او هُورا بکشند. اگر یک عمل بدى مثلًا صادر شد از او به نظرش مى آید که نه این عمل هم باید برایش چه باشد. براى اینکه خودش کور است از اینکه ببیند «حُبُّ الشَّىْ ء یُعْمى وَ یُصِم» هم آدم را کَر مى کند هم آدم را کور مى کند. خوبها را نمى بیند، بدها را مى بیند. یک جا هم بدها را نمى بیند، خوبها را مى بیند. اگر آدم فضولى هم باشد، خوبها را مى کِشد طرف بدى،

ص: 19

بدیها را هم مى کشد طرف خوبى. با آن که خوب است، هر کار بدى بکند این دنبال این است که این کار بد را خوبش بکند. با یک کسى که خوب است، هر کار بدى بکند دنبال این است که این کار بد را هم بکشد طرف خوبى. این بر خلاف انسانیت است و بر خلاف صراط مستقیمى است که نبى اکرم و همه انبیاى بشر براى همین آمده اند. اگر موفق بشوند که این اسارت را، این اسارتى که من در خودم دارم، و هواهاى نفس بر من مسلطاند، اگر این را از بین ببرند موفق شده اند. و اگر قدرت بر این نباشد از باب اینکه هیچ موعظه اى تأثیر نمى کند، هیچ گفته اى تأثیر نمى کند، هیچ نوشته اى تأثیر نمى کند، هیچ استدلالى تأثیر نمى کند. ادله فلسفى هم در یک همچو موجوداتى که دلشان بسته است به یک طرف، برهان هاى فلسفى هم تأثیر نمى کند آنى که دشمن دارد رسول اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- را، هر چه برهان هم اقامه بشود که این روى این مبادى درست مى گوید، آن این مبادى را همه اش اشکال مى کند. در یک حدیثى است که اهل جهنم مى بینند که یک خنکى حاصل شد. مى پرسند- قریب به این، حالا من [به این نزدیکى ندیدم این را- که چه شد؟ مى گویند که پیغمبر اسلام از اینجا دارد عبور مى کند. مى گوید: ببندید درها را، ببندید که ما عذاب را مى خواهیم و این را نمى خواهیم.

این نفسانیت این طور است و از چیزهایى که براى انسان به واسطه این نفسیت پیش مى آید اگر انسان علایقش شدید باشد به دنیا و علایقش شدید باشد به زن و فرزند و مال و حیثیت و ریاست و امثال ذلک. از مصیبتهایى که هست در اینکه احتمالش هم انسان را ناراحت مى کند و کمر انسان را مى شکند، این است که در آن نزدیکى که مى خواهند او را منتقلش کنند به یک عالم دیگرى، برایش کشف مى شود که این به دست خداى تبارک و تعالى است. و این آدم براى اینکه، خدا او را از این چیزهایى که حب به او دارد، دارد جدا مى کند، دشمن خدا مى شود. یکى از محترمین قزوین، ملاهاى خیلى عابد قزوین- خداوند رحمتش کند- ایشان ظاهراً گفت که ما رفتیم عیادت یک نفر آدم که نزدیکهاى فوتش بود. این آدم گفت که آن ظلمى را- نعوذ باللَّه - آن ظلمى را که خدا به من کرده است به هیچ کس نکرده. من این بچه هایم را چطور تربیت کردم. چطور حالا مى خواهد مرا ببرد. مسأله این است. آنکه کمر انسان را مى شکند این است که حُبّ انسان به خودش و حُبّ انسان به ریاستش و حُبّ انسان به همه چیزهایى که موجب حُب است، انسان را برساند به آنجایى که اگر نبى اکرم هم از او بگیرد دشمن او مى شود. و آن وقت هم که مى فهمد خدا دارد مى گیرد، دشمن او مى شود. و ما تا اصلاح نکنیم خودمان را، نمى توانیم کشور خودمان را اصلاح کنیم. من نمى گویم که این طور باشید که خیر، از همه هواهاى نفس بیرون بروید. این نه براى من و نه براى شما و نه براى الّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّه میسور نیست. لکن ما قدرت داریم که جلوى زبانمان را بگیریم، نمى توانیم بگوییم زبانمان اختیار ندارد. ما قدرت داریم که جلوى قلممان را بگیریم، نمى توانیم بگوییم قلم من اختیار ندارد. ما جلوى زبانمان را، جلوى بیانمان را، جلوى قلممان را، جلوى عملمان را، همه را مى توانیم بگیریم، قدرت داریم. این معنایى که مى توانیم و قدرت داریم و به واسطه او همه مؤاخذه ها و همه گرفتاریها هست هر چه هم انسان حُبِّ به یک کسى داشته باشد، یا بُغض به یک کسى داشته باشد، قلمش را نگه دارد، لا اقل

ص: 20

این قدر قدرت داشته باشد که در نوشته هایش دنبال این نباشد که بد از هر جا هست پیدا بشود و او بنویسد، ضعف از هرجا هست پیدا شود و او بنویسد.

ما هر چه داریم از این ملت است، نباید مردم را سست بکنیم

ما امروز احتیاج به این داریم که این ملت را امیدوار کنیم و دلگرم. ما هر چه داریم از این ملت هست. ما هر چه داریم از این ملت است. از این توده هاى عظیم انسان است. و ما الآن مى بینیم که این قدر از ما کشته شده است از 15 خرداد بگیرید تا بعد از جنگ. اینها همه را در نظر بیاورید. آن قدر از ما کشته شده است، آن قدر از ما معلول شده است، آن قدر از ما بى خانمان شده است، آن قدر از ما آواره شده است براى اینکه این کشور استقلال پیدا کند، آزادى پیدا بشود در آن براى اینکه ما دیگر آن گرفتاریهاى سابق را نداشته باشیم؛ یک کشور اسلامى داشته باشیم. یک کشور که تَبَع خدا و احکام خدا باشد داشته باشیم.

ما نباید حالا که گرفتار هستیم باز به پیروزى هم نرسیده ایم، نباید این مردم را سستشان بکنیم.- بیاییم- مجلس را از این [طرف هِى اشکال بکنیم. آن قدر خوبى که در این مجلس هست از اوّلى که مجلس در این مملکت پیدا شده تا حالا، یک همچو مجلسى با این افرادى که در آن هست، من نمى گویم توى مجلس هم فرد غیر صالح نیست، ممکن است باشد، اما صُلَحا هستند اینها. این مجلس را باید حفظش کرد، و مردم را از این دلسرد نکرد. هِى هر روز راجع به مجلس یک چیزى نوشت و هر روز راجع به- عرض مى کنم- ندانستن مجلس، چى مجلس، چى مجلس، ما امروز احتیاج داریم که اگر یک نفر آدمى هم که جزء کسبه هستند و بسیار هم محترم اند، جزء کارگرها هستند و آنها هم بسیار محترم اند، همه محترم اند- ان شأ اللَّه- نباید ما یک کارگر را دلسرد بکنیم که دستش وقتى که مى خواهد به کار برود بلرزد. یک کشاورز را دلسرد کنیم که وقتى دستش مى خواهد براى کشاورزى عمل کند بلرزد. و یک وکیل را دلسرد کنیم که وقتى بخواهد صحبت کند بلرزد. یا در سرحدات اشخاصى که مشغول هستند به خدمت، دلسردشان کنیم که آنها هم دستشان بلرزد. ما باید همه کوشش کنیم که امید ایجاد کنیم در این ملت؛ که با امید است که مى توانند اینها پیروز بشوند. با امید است که کشاورز مى تواند قدرت کشاورزى را زیاد کند. و با امید است که ارتش و پاسدار مى تواند در سرحدات جلوى دشمن را بگیرد. ما که همه به حسب قولمان دشمن با اسلام نیستیم. ما که با کشور خودمان دشمن نیستیم. ما که با مصالح کشور خودمان مخالفت نداریم. ما مى خواهیم که این کشور و این اسلام و همه اینها- ان شأ اللَّه- به خواست خدا درست بشوند. همه ما این آرزو را داریم. خوب، اگر همه ما این آرزو را داریم، چرا باید دولت اسلامى را تضعیف کنیم؟ چرا باید مجلس را تضعیف کنیم؟ چرا باید ارتش را تضعیف کنیم؟ چرا باید پاسدار را تضعیف کنیم؟ مگر اینها همه اشخاصى نیستند که دارند براى این ملت خدمت مى کنند؟ خوب، همه اینها خدمتگزارند، از آن رئیس جمهور گرفته است تا من طلبه، و همه ارگانهایى که بعد هستند، الآن مشغول خدمت هستند. نظرها را نظرهاى بدبینى نکنید. و

ص: 21

حُبّ و بُغض در دل شما آن جور نباشد که به خلاف واقع حکم کنید و بنویسید و بگویید. آنچه که هست بگویید.

البته نه، من نمى گویم تأیید کنید و فحشا را [ترویج بکنید. این خلاف شرع هست و از گناهان کبیره هست این. لکن براى موعظه، براى بیدار کردن، نقاط ضعف را بگویید، لکن به آرامى. نه اینکه آن کسى که مى شنود که از قلم شما چه بیرون آمده بدتر کند مطلب را. اگر شما یک مطلبى را بگویید که غرض آلود باشد و به کسى بربخورد، آن آدم هم آن طور مهذّب نیست که این را غَمْضِ عین بکند. آن هم مطلبى را مى گوید غرض آلود. یک مقدار بالاتر، آن یک مقدار بالاتر مى رود، اینکه مقابلش ایستاده است فردا یک مقدار از او بالاتر مى رود. ما اگر بخواهیم که واقعاً کشور خودمان یک کشورى باشد که براى خودمان باشد، دیگران نتوانند به او تسلط پیدا کنند، حالا باید همه قشرهایى که هستند، با هم دست به دست هم بدهند. دست بردارند از این حُبّ و بُغضهایى که اساسش هم همان حُبِّ نفس است. یک مقدار حُبِّ نفس را کنترلش کنند، نمى توانند خارجش کنند، کَمَش کنند، موقتاً کَمَش کنند تا این پیروزى حاصل بشود.

موقتاً جلوى قلمها را بگیرند، و اگر مى خواهند نصیحت کنند، نصیحت باشد، نصیحت را آدم ممکن است قبول کند، اما تندگویى را همان آدمى هم که هر چه باشد، تندگویى را نمى تواند تحمل کند. ما باید از این بزرگان چیز یاد بگیریم. خوب، مالک اشتر را که قصه اش را شنیده اید که فحش به او دادند و بعد که آن مرد فهمید که این مالک اشتر بود رفت دنبالش. ایشان مسجد رفته بود و مشغول نماز بود و رفت عذرخواهى کرد. گفت من نیامدم- این طور نقل مى کنند- در مسجد الّا اینکه براى تو طلب مغفرت کنم. ببینید چطور تربیت مى کند. یک همچو امرى چطور تربیت مى کند. یک کسى به خواجه نصیر الدین - رضوان اللَّه علیه- کاغذى مى گویند نوشته بود و مسائلى. و در ضمن او جسارت کرده بود به ایشان و اسم «کلب» روى ایشان گذاشته بود. ایشان جواب وقتى که نوشتند- از قرارى که نقل مى شود- مسائلى که او اشکال داشت یکى یکى به طور حکیمانه دفع کرده بودند تا رسیده بود به اینجایى که به ایشان گفته بود تو سگ هستى. ایشان گفته بود که نه، اوصاف و خواص و آثار من با اوصاف و خواص و آثار کلب دوتاست. کلب فلان صفت را دارد من آن صفت را ندارم، من فلان صفت را دارم او ندارد.

حکیمانه این طورى حل کرده بود قضیه را. خوب، اگر خواجه هم یک کاغذ نوشته بود به اینکه نه، تو سگى و پدرت هم سگ است، فردا یک کاغذى دریافت مى کرد او سه تا چیز رویش گذاشته بود. وقتى ما بتوانیم با زبان نرم، با نصیحت، با قول سالم بدون نیش، بدون اظهار غرض مردم را اصلاح کنیم، دوستان خودمان را زیاد کنیم، براى خدا همین معنا باشد، خوب، چه داعى هست که آدم با قلم خودش به ضد خودش عمل کند. خیلیها خیال مى کنند که این حرفى که من مى زنم، ضد فلان است و سرکوب مى شود فلان. لکن اول خودش سرکوب مى شود. اینها توجهى به این معنا ندارند. اول یک وقتى که یک همچو شد که دیدند قلم، قلم آلوده است، این مورد نفرت واقع مى شود.

چه ادعایى دارد انسان که مى تواند یک انسانى را دعوت به خیر بکند با زبان ملایم، با قلم ملایم، با نصیحت، با دوستى او را به راه راست ببرد آن طور که انبیا مى کردند. انبیا بنایشان بر این بود که دست به شمشیر نبرند الّا براى آنها

ص: 22

که علاجى ندارند جز شمشیر و فاسد مى کنند جامعه را. آن که فاسد مى کند جامعه را و دست از فسادش بر نخواهد داشت او را باید از جامعه جدا کرد. و یک غده سرطانى است که جامعه را فاسد مى کند.

انبیا مثل یک طبیبى بودند، آنها که مى خواستند اصلاح کنند جامعه را. اگر یک طبیبى آمد و غده سرطانى را، چاقو را درآورد و شکم را پاره کرد و غده سرطانى را درآورد، شما فریاد مى زنید که شکم مردم را پاره کردى، جانى هستى؟! نه، احترامش مى کنید و اجر هم به او مى دهید و دستش را هم فرض کنید مى بوسید و خیلى هم خوشحال مى شوید، براى اینکه این شکم را پاره کرده. اما براى درآوردن غده سرطانى که این را به هلاکت مى رساند. انبیا این طور بودند.

انبیا در عین حالى که خداى تبارک و تعالى مى فرماید: که چرا این قدر خودت را به زحمت مى اندازى، چرا این قدر خودت را مى خواهى بکشى که اینها ایمان نمى آورند؟! آن قدر عاطفه داشته است و آن قدر دلش مى خواسته است که مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لکن وقتى که مى دید که فلان جمعیت اگر باشند مردم را به فساد مى کِشند، شمشیر او همان چاقوى طبیب است. او طبیب عالم است و طبیب جامعه است و جامعه را باید با حُسن نیّتى که دارد اصلاح بکند. شمشیر على بن ابی طالب ضربه اش مى فرماید که از عبادت جن و انس هم بالاتر است. براى اینکه اصلاح است، ضربه اصلاحى است، ضربه افسادى نیست.

اگر قلمهاى ما و زبانهاى ما هم این طورى بشود که واقعاً بخواهیم این جامعه پیش ببرد، این مملکت اصلاح بشود و در حالى که ما همه گرفتار هستیم، لا اقل از این گرفتارى قلم ما، مردم بیرون بیایند، آخر این گرفتارى گرفتارى زیادى است.

اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم باید یک قدرى فکر بکنیم که حالا خوب است که ما قلمها را یک قدرى غلاف کنیم، و یک قدرى مردم را نصیحت کنیم. اگر قلم، مى گوییم، قلممان اصلاحى باشد، دنبال این نرویم هِى عیب پیدا کنیم و هِى بنویسیم. شما که این عیب را پیدا کردید و نوشتید حریف شما هم همین یک عیب دیگرى براى شما مى تراشد، فردا زیادتَرش مى کند. آن یکى هم همین طور، همین طور تا آخر. اگر یک کسى بایستد سر این کوچه فحش بدهد به یک نفر آدم، اگر آن آدم رد شد و رفت، یا خیر، آمد و گفت نه شما این مطلبى که گفتید آن طور نبوده، من نکردم این کار را، فلان، تمام مى شود. اصلاح مى شود آن. و اما اگر او هم بخواهد شاید یک فحش دیگرى داد.

این فحش دوم دوباره زیادترش مى شود. باید یک فکرى همه بکنند. آنهایى که اهل فکرند. اهل قلمند. آنهایى که صالح اند. این صُلَحا باید بنشینند و در صدد این باشند که امید بدهند به این جامعه. این مردم احتیاج به امید دارند. دیگران دارند اینها را ناامید مى کنند. دیگران مى گویند که همه به هم ریختند اصلًا مملکتى نیست اینجا. مایى که باید همه کوشش کنیم به اینکه نخیر، نظامى هست اینجا و این نظامى است که بهتر از نظامهاى دیگرى است. کجا سراغ دارید شما یک نظامى را که یک نفر بقّال هم آزاد بشود به اینکه به یک رئیس جمهور هر چه مى خواهد بگوید. به نخست وزیر هر چه مى خواهد بگوید.

به رئیس مجلس هر چه مى خواهد بگوید. کجا شما همچو چیزى را دارید؟ خوب، شما سران ممالک دیگر را هم ببینید. کارهاى آنها را هم ببینید. معامله آنها را با ملت ببینید.

معامله آنها را با ملت ببینید. معامله اینها را با ملت. وقتى این طور باشد، چرا ما با قلمهایمان اینها را به هم بیندازیم؟ چرا زیاد کنیم؟ اگر فرض کنید

ص: 23

یک کدورتى- فرض کنید- بین دو طایفه باشد، خوب، ما باید دنبال این برویم که اصلاح کنیم این را با قلممان. با گفتار ما. اجتماع کنیم. با هم باشیم. برادریم. همه مى خواهند که این مملکت اصلاح بشود. اگر با قلم ما، با قدم ما، گفتار ما، خداى نخواسته یک آسیبى به این مملکت برسد، یک آسیبى به این جمهورى اسلامى برسد، در خارج بگویند اینها نمى توانند اداره بکنند، خودمان هم دامن بزنیم به این. چرا باید ما به واسطه یک بُغضى که با یک شخصى یا با یک جمعى داریم، در دنیا یک طورى بگوییم که دنیا به جمهورى اسلامى بدبین بشود؟

جمهورى اسلامى را خودتان که مى خواهید آن را، یک کارى بکنید که دنیا لا اقل این طور که دارند خودشان تبلیغ مى کنند، دیگر دست ما هم دنبال تبلیغ نباشد. به حرفهاى ما هم استشهاد نکنند آنها. باید توجه به این مسائل داشت. انسان خیلى گرفتار است.

خداوند ما را از این گرفتاریها نجات بدهد و خداوند ما را از شرّ خودمان نجات بدهد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 24

59/11/4

بیانات در جمع سفراى کشورهاى اسلامى

اگر کشورهای اسلام با هم مجتمع بشوند، هیچ آسیبی به آنها نمی رسد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من این روز فرخنده و سعید را به همه مسلمین در مشارق ارض و مغارب ارض تبریک عرض مى کنم. به شما سفراى محترم ممالک اسلامى هم تبریک عرض مى کنم.

و مبارک آن روزى است که اهداف اسلام، اهداف پیغمبر معظَّم اسلام در همه کشورهاى اسلامى تحقق پیدا بکند و این طور نباشد که صرف شعار باشد و از حد الفاظ بیرون نرود. من امیدوارم که ممالک اسلامى در این وقتى که دنیا یک تحولى پیدا کرده است و مستضعفین بیدار شدند و بسیارى از ممالک، استقلال از سایر ممالک پیدا کرده اند ما مسلمین هم که جمعیتمان اگر هم باشیم بیشترین جمعیت را داریم، و ذخایرمان بزرگترین ذخایر است، و افرادمان افراد بزرگ و برجسته است، بتوانیم با وحدت اسلامى و زیر تعالیم قرآن مجید با هم مجتمع باشیم. در عین حال که همه در ممالک خودمان استقلال داشته باشیم، لکن تمام مجتمع باشیم تحت لواى اسلام و توحید و نگذاریم که دستهاى ابرقدرتها در ممالک ما حکومت کند و ما زیر پرچم آنها باشیم.

شما آقایانى که در اینجا هستید، در ایران هستید و مشاهده مى کنید مسائلى که در ایران است، حکومت ایران را و رژیم جمهورى اسلامى ایران را با اینکه مجال باز پیدا نکردند که به طور گسترده همه اهداف اسلام را گسترش بدهند، لکن ملاحظه مى کنید که این حکومت با حکومتهاى جائر، با نظام شاهنشاهى که سابق بود چقدر فرق دارد. و از همان وقتى که آن نظام دست نشانده بیرون رفت از اینجا، تمام دروازه ها باز شد به روى مسلمین و تمام آزادیها تحقق پیدا کرد، و اسلام به حسب اساس در اینجا تحقق پیدا کرد، و دست قدرتهاى بزرگ از این مملکت قطع شد. و ما باید بدانیم که اگر ملتها چیزى را خواستند، تحقق پیدا مى کند. ملت ما خواست که آن حکومت جائر دو هزار و پانصد ساله در ایران نباشد و همان طور شد. و خواست که دست ابَرقدرتها از ایران کوتاه باشد و کوتاه شد. و الآن ملاحظه مى کنید که در این کشور به ما حمله نظامى کردند، یک دفعه خودشان مستقیماً و الآن هم به توسط صدام حمله کردند به ایران، و این قدر از این زن و بچه و بزرگ و کوچک ایران را اسیر کردند و کشتند و دربدر کردند که شما همه شاهد هستید. و من میل داشتم که اگر تشریف نبردید به این سرحَدَّات و به این ملتهایى که جنگزده شدند، و این شهرهایى که خراب شدند، اگر نرفتید، بروید ببینید و به

ص: 25

ممالک خودتان اطلاع بدهید که اطلاع شما، یک سندى است براى آنها. و من امیدوارم که مسلمین محکوم کنند این جائر را و محکوم کنند این رژیم را. و امیدواریم که [ملت] عراق هم به آمال خودش برسد که این دولت فاسد را از بین ببرد، و خودشان براى خودشان یک دولتى به دست ملت تحقق پیدا کند.

و من دعا مى کنم، به خداى تبارک و تعالى التجا مى کنم که ما مسلمین را بیدار کند و ما را به مقاصد اسلامى خودمان برساند. و دستهایى که تفرقه بین ممالک اسلامى مى خواهند بیندازند قطع کند. و ممالک اسلامى همه با هم بدون اینکه نژادى در کار باشد، بدون اینکه زبانى در کار باشد، همان طورى که اسلام خواسته است مثل دندانه هاى شانه با هم مجتمع باشند. و اگر مجتمع شدند هیچ آسیبى به آنها نمى رسد و هیچ کشورى نمى تواند به آنها تعدّى کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 26

بیانات امام خمینی در جمع معلمان علوم دینی سراسر کشور

معلم امانت داری است که انسان امانت اوست

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

از آقایان تشکر مى کنم که در این هواى سرد و در این جاى کوچک زحمت کشیدند و تشریف آوردند. ان شأ اللَّه خداوند همه را موفق کند به خدمت به اسلام و کشورشان.

شما مى دانید که این بچه هاى کوچک که در دبستان هستند و بعد از آن در جاهاى دیگرى، مثل دبیرستان، و بعد هم منتهى مى شوند به دانشگاهها، همینها سرمایه این کشور هستند؛ یعنى سرمایه علمى و سازندگى علمى این کشور هستند. و مى دانید که این کودکان از اولى که وارد مى شوند در محیط تعلیم، یک نفوس سالم ساده و بى آلایش و قابل قبول هر تربیتى و هر چیزى که به آنها القا مى شود هستند. و اینها از اول که وارد در کودکستان مى شوند؛ اماناتى هستند الهى به دست آنهایى که در کودکستان آنها را تعلیم مى دهند. و همین امانات از آنجا منتقل مى شوند به جاهاى دیگر و به دست معلّمین دیگر، تا برسد به آنجایى که رشد کردند و بزرگ شدند و وارد شدند در مراتب عالیه و دانشگاهها.

اگر چنانچه این اطفال را از اول یک نحو تربیت بکنند که در آن انحراف نباشد، تربیتهاى مناسب با انسان باشد، مناسب با فطرت پاک انسانها باشد، از آن اول، وقتى که [با] آن معلمین دبستان و کودکستان، بعد بالاتر، تحت تربیت واقع مى شوند، با همان ترتیب وارد مى شوند به دبیرستان مثلًا. و اگر اینجا هم همان تربیت به صراط مستقیم باشد و آنها را به آن راهى که فطرتشان اقتضا دارد هدایت کنند معلمین، از باب اینکه اینها جوان هستند و اول بچه بودند و حالا جوان دیگرى شدند، در آنجا اگر باز تعلیم و تربیت، یک تربیت انسانى باشد، با همان حال که پذیرش هر تربیتى در نوسالها و [میان سالها] خیلى زود انجام مى گیرد، وارد مى شوند به مراتب بعد. آنجا هم چنانچه تربیت، یک تربیت انسانى باشد و موافق با فطرت انسان که همان فطرت، ودیعه گذاشته از خداست فِطرَتَ اللَّهِ الَّتى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها آن طور باشد، در دانشگاه هم همان جور تربیت باشد، اینها بعد که تحویل به جامعه داده مى شوند و مقدرات جامعه قهراً به دست اینها سپرده مى شود بِالمَآل کشور را کشور نورانى، کشور انسانى، کشور به فطرت اللَّه، تربیت مى کنند، و کشور را به جلو مى برند.

اگر شما بخواهید تعلیم کنید فقط اطفال را و کارى به این نداشته باشید که در پهلوى تعلیم و تربیت انسانى، تربیت اخلاقى باشد، اینها با همان علمِ بدون تربیت، مراحل را طى مى کنند. و علم بدون تربیت آنها را یا اکثر آنها را رو به فساد مى کشد.

ص: 27

انسان از اول این طور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد. از اول با فطرت خوب به دنیا آمده؛ با فطرت الهى به دنیا آمده: کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ که همان فطرت انسانیّت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیتهاست که یا همین فطرت را شکوفا مى کنند؛ و یا جلوى شکوفایى فطرت را مى گیرند. این تربیتهاست که یک کشور را ممکن است به کمال مطلوبى که از هر جامعه انسانى است برسانند و یک کشور کشور انسانى باشد؛ کشور مطلوب اسلام باشد. و همین تربیتها یا تعلیمهاى بدون تربیت ممکن است که اینها در آن وقتى که مُقدّرات یک کشورى دست آنهاست و همه چیز کشور به دست آنهاست کشور را به تباهى بکشند. شما آقایان معلمین و همه معلمهایى که در سرتاسر کشور هستند و همه اساتیدى که در دانشگاهها هستند مسئولند نسبت به این امانتى که خداى تبارک و تعالى و اولیاى اطفال و اولیاى اینها به شما سپرده اند. همه مسئول هستید. گمان نکنید که شما ده نفر، پنجاه نفر، پیش شما هست، و شما آن پنج نفر یا ده نفر یا پنجاه نفر را تعلیم مى دهید، و ممکن است که خیال کنید که این عدّه چیزى نیستند، دیگران کارها را انجام بدهند. ممکن است در بین همین ده نفر، همین پنجاه نفر که شما تعلیم مى دهید یک شخصى پیدا بشود که بعدها یک مقام عالى داشته باشد، رئیس جمهور یک مملکت بشود، نخست وزیر بشود، مراتب عالیه کشور دست او بیاید. چنانچه همین یک نفرى که پیش شما بوده بعد هم رفته پیش کسان دیگر تا رسیده به آن آخر یک تربیت فاسدى بشود؛ یعنى یا تعلیمى باشد و هیچ کارى به این نداشته باشند که این باید تربیت انسانى هم بشود، یا خداى نخواسته معلّم منحرفى باشد و این کودک از اول و بعد هم در مراتب دیگر، تحت یک تربیت انحرافى واقع بشود، ممکن است همین یک نفر، یک کشور را به باد فنا بدهد.

رضا خان هم یک نفر بود. وقتى هم که آمد به تهران، یک نفر آدمى بود که در یک فوجى، در یک چیزى، یک منصب کوتاهى داشت؛ لکن دریافته بودند آنهایى که مى خواستند با قُلْدرى این مملکت را چپاول کنند که این اهل این کار است. از این جهت او را فرستادند به طورى که در رادیوها، وقتى که او را بردنش از خارج ایران، رادیوهاى انگلستان بود آن وقت، آنجا اعلام کردند که این را ما آوردیم. لکن بعد از اینکه براى ما خرابکارى کرد و خطا کردو خیانت، او را بردیم. ممکن است که از زیر دست شما، اگر تربیت یک تربیت صحیح نشود، یک رضا خان بیرون بیاید، یک محمد رضا بیرون بیاید.

شما که نمى دانید این آدمى که پیش شما [است و لو حالا فرض کنید بچه کشاورزى است یا بچه کاسبى است آمده، شما که اطلاع ندارید که این بچه کشاورز و کاسب بعدها چه خواهد شد.

رضا خان هم یک آدمى بود که بچه یک نفر آدم پایین بود. لکن چون تربیت تربیت انسانى نبوده است و اسلامى نبوده است، یک نفر آدم فاسد از کار درآید، یک کشور را به سالهاى طولانى به فساد مى کشد. چنانچه شما دیدید که این پدر و پسر از باب اینکه تربیت انسانى و اسلامى نداشتند، با اینکه یک نفر بودند لکن یک مُهره اى بود که خارجیها او را تقویت مى کردند. پس شما گمان نکنید که یک بچه کاسبى پیش من هست و این چیزى نیست؛ مى رود کاسب مى شود؛ یا یک بچه- فرض کنید- کشاورزى پیش من هست، این [را] گمان نکنید. شما فکر این را بکنید که این بچه ممکن است یک

ص: 28

وقتى رئیس یک کشور بشود؛ رئیس یک ارتش بشود. آن وقت که این رئیس کشور شد، رئیس ارتش شد، کشور را به تباهى مى کشد و ارتش را به تباهى مى کشد.

همیشه اکثراً افراد نادر هستند که وارد مى شوند و یک کشور را یا ترقى مى دهند، و یا تنزل مى دهند. شما باید توجه به این معنا داشته باشید که اگر تربیتتان تربیت خداى نخواسته خلاف انسانى و اسلامى باشد، هر کارى که او بعدها بکند شما هم شریک جُرمید. و اگر تربیت، یک تربیت انسانى و روى فطرت انسان باشد، بعدها هم که هر کار خوبى بکند شما شریکید در آن کار خوب. معلم امانتدارى است غیر همه امانت [دار] انسان امانت اوست. امانتهاى دیگر را اگر کسى خیانت به آن بکند خلاف کرده است؛ یک قالى را که به آن امانت داده بودند از بین برده است، در جامعه یک چیزى درست نمى شود؛ یک شخصى ضررى کرده است، و این هم باید ضرر او را جبران کند. اما امانت اگر انسان شد، اگر یک طفلِ قابل تربیت شد، اگر خداى نخواسته این امانت به آن خیانت شد، یک وقت مى بینید خیانت به یک ملت است، خیانت به یک جامعه است، خیانت به اسلام است. بنا بر این، این شغل در عین حالى که بسیار شریف است و بسیار ارزنده است، از باب اینکه همان شغل انبیاست که براى انسان سازى آمده بودند، مسئولیت بسیار بزرگ است، چنانچه مسئولیت انبیا هم بسیار بزرگ بود.

اهمیّت تربیت از تعلیم بیشتر است

باید خیلى شما توجه کنید به اینکه یک فرد عادى نیستید. اگر فرض کنید در یک اداره اى یک نفر آدم یک خلاف کرد، در یک وزارتخانه یک نفر آدم یک خلاف کرد، آن خلافى که در یک وزارتخانه مى شود یا یک اداره مى شود با این خلافى که در جاهایى که تربیت و تعلیم باید واقع بشود و در آموزش و پرورش مى شود، بسیار فرق دارد. آن طور نیست که در یک وزارتخانه اگر یک کسى خلاف کرد، خلافش همچو باشد که یک کشور را به هم بزند؛ مگر نادراً یک همچو اتفاقى بیفتد. اما چنانچه در آموزش و پرورش یک بچه اى فاسد از کار درآمد، یک بچه اى با اخلاق شیطانى تربیت شد، با اخلاق استکبارى تربیت شد، این بچه با اخلاق شیطانى، با اخلاق استکبارى، امکان این را دارد که یک کشور را تباه کند، و یک انسانهاى زیاد را تباه کند. و [در] تمامش، شما که مشغول این شغل عظیم هستید، در تمام آنها، هم در خوبیهایشان و هم در بدیهایشان، شریک هستید. گاهى شریک جُرمید؛ و گاهى شریک یک نورانیتى که شما ایجاد کردید. باید خیلى توجه شما داشته باشید که شماها یک مردم عادى نیستید.

شماها معلّم نسلى هستید که در آتیه همه مُقدّرات کشور به آن نسل سپرده مى شود. شما امانتدار یک همچو نسلى هستید. تربیت شما و تعلیم شما باید همراه هم باشد. فقط این وظیفه نیست براى معلّم علوم دینى. این وظیفه است براى تمام معلمین در هر رشته که هستند و تمام اساتید دانشگاه در هر رشته اى هستند.

همان طورى که معلم علوم دینى فقط اگر بخواهد علوم دینى را یاد بدهد و توجه به اخلاق دینى نداشته باشد، توجه به سازندگى این طفل یا این جوان نداشته باشد، ممکن است غائله بار بیاورد و کشور را به تباهى بکشد، معلّم غیر علوم دینى هم همین طور است. در هر

ص: 29

رشته اى که تعلیم واقع مى شود، چنانچه در آن رشته خداى نخواسته انحراف ایجاد بشود، معلّمینى یا اساتیدى باشند که انحراف ایجاد بکنند، هم خودشان شریک اند در این جرمهایى که از آنها صادر مى شود؛ و هم کشورشان به تباهى کشیده مى شود به حسب امکان. همچو نیست که وظیفه شما آقایان که معلم دینى هستید این باشد که تعلیم کنید. شما باید این عدّه اى که در دست شماست تعلیم کنید، و اهمیت تربیت را از تعلیم بیشتر بدانید.

اگر انسان فقط بندگی خدا را بپذیرد هر کاری انجام بدهد عبادت است

تربیت کنید آنها را به اخلاق انسانى، اخلاق اسلامى؛ و آنها را توجه به خدا بدهید؛ و آنها را از این فسادهایى که در جامعه هاى منحط واقع مى شود بپرهیزانید. و به آنها تذکر بدهید که چنانچه شماها یک تربیت اسلامى- انسانى داشته باشید، هم براى خودتان سعادت است؛ هم براى کشورتان سعادت است. باید شما اینها را از آن طبیعت منحطى که انسان را به انحطاط مى کشد، آن حب جاه و حب مال و حب منصب، احتراز بدهید.

اینها را از آن چیزهایى که خار راه انسان هستند، مانع ترقى انسان هستند، احتراز بدهید.

به آنها بفهمانید که انسان تا سرش توى این آخور طبیعت است انسان نیست. اینهایى که همه توجهشان به این است که چیزى به دست بیاوریم و یک زندگى با رفاه درست کنیم توى آخورِ طبیعت سرشان هست. در آخر هم مثل یک حیوانى که در آخور، سرش هست محسوب مى شود. شماها باید به اینها بفهمانید که زندگى شرافتمندانه زندگى است.

زندگى انسانى زندگى شرافتمندانه است. باید شما آنها را از عبودیت غیر خدا بازدارید، و به عبودیت خدا، به بندگى خدا آنها را تربیت کنید. اگر از راه عبودیت خدا انسان وارد شد در جامعه یا نظر انداخت به امور، از این راه و از این کانال وقتى واقع شد، وارد شد، کارهایش همه الهى مى شود.

انسان اگر عبودیت خدا را فقط، بندگى خدا را فقط بپذیرد و از عبودیت سایر چیزها یا سایر اشخاص احتراز کند، از کانال عبودیت خدا در دنیا وارد بشود، در طبیعت وارد بشود، از کانال عبودیت خدا مدرسه برود، در وزارتخانه وارد بشود، در جامعه وارد بشود؛ هر کارى که انجام بدهد عبادت است، براى اینکه مبدأ، عبودیت خداست. شما ملاحظه کردید که در قرآن شریف، و همین طور در نماز وقتى که مى خوانید نماز را، نسبت به رسول اکرم عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ «عبد» را بر «رسالت» مقدّم داشتند. و ممکن است که اصل این اشاره به این باشد که از کانال عبودیت به رسالت رسیده است. از همه چیز آزاد شده است، و عبد شده است. عبد خدا؛ نه عبد چیزهاى دیگر.

دو راه بیشتر نیست؛ یا عبودیت خدا، یا عبودیت نفس امّاره، این دو راه است. اگر انسان از عبودیت دیگران آزاد بشود و عبودیت خدا را بپذیرد- که لایق این است که انسان عبد او باشد- کارهایى که انجام مى دهد انحراف ندارد؛ یعنى انحراف عمدى نخواهد کرد.

تمام اینهایى که انحرافى هستند- چه عقاید انحرافى و چه اعمال انحرافى و چه قلمهاى انحرافى و چه نطقهاى انحرافى- اینها براى این است که از کانال عبودیت اللَّه عبور نکرده اند، اینها بنده هواهاى نفسانى هستند.

این بچه هاى کوچک که در دست معلمین درجه پایین باصطلاح، در درجه اى

ص: 30

که از حیث کلاس پایینتر است، این بچه ها لایق این هستند که یک انسان بشوند، لایق این هستند که یک انسان به تمام معنا بشوند؛ و لایق این هستند، قابل این هستند که یک شیطان بشوند، یک حیوان بشوند.

تربیت است که این طفل را یا به راه انسانیت وامى دارد، یا به راه حیوانیت. چنانچه مقامات دنیا را انسان به رخ اینها بکشد و هِى از مقامات و از درجات و از شغلها دل این کودک را انباشته کند، این همین طورى بار مى آید. [همان چیزى که در آن مرتبه یاد گرفته است و در قلبش واقع شده است. چون قلب، قلب صاف نورانى است زود قبول کرده است. در مرتبه بعد هم که برود، دنبال این مى رود که یک سندى دست بیاورد، به طور مشروع فرض کنید، حقوق بگیر بشود، یا چپاولگر بشود.

اگر در ذهن این بچه ها شما هِى انباشته کنید شغلتان چطور مى شود، مقامتان چه مى شود، مرتبه تان چه مى شود، مرتبه تان چه مى شود، به باغ مى رسید، به دنیا مى رسید، اینها همه توجهشان به همان مى شود، کأنَّهُ چیز دیگرى غیر از این نیست. و چنانچه به آنها این معنا را تزریق کنید که ما با شرافت انسانیّت باید در این کشور زندگى کنیم، همان معنایى که حاصل مى شود از براى آن چپاولگرى که مالِ مردم را مى برد یا آن منحرفى که حقوق مى گیرد براى این هم، اگر براى خدا کار کند، آن مطالب حاصل مى شود. لکن بین این دو تا فرق است. او از کانال خیانت رسیده است به یک خانه. و این از کانال عبودیت خدا رسیده است به آن خانه. این اعتنا به آن خانه نداشته است، لکن احتیاج طبیعى بوده است رسیده به آن. آن، همه توجهش رسیدن به آن است، دیگر کارى به چیز دیگرى ندارد. چنانچه انسان هدایت نشود به آن طریق مستقیمى که خداى تبارک و تعالى جلوى پاى انسان گذاشته است، اگر این راه را نرود، راهها همه اش دیگر اعوجاج و انحراف است. اگر منحرفین و مُعْوَجین در یک کشورى سرنوشت آن کشور را به دست بگیرند، آن کشور رو به انحطاط مى رود، رو به انحراف مى رود. و اگر افاضل و دانشمندانى که با فضیلت هستند، با فضیلت انسانى هستند، اینها سر رشته دار یک کشور بشوند، فضیلت در آن کشور زیاد مى شود، براى اینکه در آن مقامى که هستند، مردم به حسب عادت توجه به آنها دارند و حرفهاى آنها در ذهنهاى عمومى مردم کارگر است و تأثیر مى کند. و چه بسا حرف یک نفر آدمى که در جامعه مورد توجه است یک جامعه را رو به فساد ببرد. و همین طور از آن طرف، یک حرف آدمى که در جامعه توجه به او دارند، ممکن است یک جامعه را رو به صلاح ببرد. و شما آقایان مى خواهید که یک همچو افرادى را به جامعه تحویل بدهید. خیال نکنید که یک فرد عادى است. این فرد عادى محتمل است که بعدها بشود یک رئیس مملکتى، بعدها یک مقامى پیدا بکند. وقتى آن مقام را پیدا کرد، آن وقت میزان است. اگر منحرف است، در پیش شما به انحراف کشیده شده باشد، و از پیش شما هم وقتى رفته بالاتر، آنجا هم به انحراف کشیده شده باشد و هکذا، این ممکن است یک فرد باشد و یک جامعه را فاسد کند. انبیا یک نفر بودند، یک نفر آدم بودند؛ لکن از باب اینکه یک آدمى بود که از کانال عبودیت رسیده بود به مقام رسالت، همه چیزش انسانى بود، جامعه هاى بزرگ را از زمان خودشان تا بعدها اصلاح کردند. یک نفر بودند، ولى یک نفرى که جامعه ها را اصلاح مى کردند. اگر انبیا از بشر مستثنا بودند؛ یعنى

ص: 31

بشرى بود به استثناى انبیا، الآن حکایتهایى در دنیا بود و فضاحتهایى در دنیا بود که نظیرش را کسى نمى توانست بفهمد.

حالا هم که از انبیا زحمت کشیدند و افتخار دادند بشر را به تعلیمات و تربیتشان [على رغم اینکه منحرفین باز زیاد بودند و آنها هم در مقابل انبیا ایستادند و این مردم را دعوت به انحرافات کردند، حالا هم آنچه برکات هست در دنیا از انبیاست. شما چنانچه این پرونده هایى که در دادگسترى سراسر دنیا هست ملاحظه بکنید، پرونده جنایت از آن اشخاصى که به انبیا اعتقاد پیدا کردند، تحت تربیت انبیا واقع شدند، پرونده جنایت، کم مى بینید یا نمى بینید. همه پرونده هاى جنایات و همه پرونده هاى مالى و جانى و امثال اینها مال آنهاست که از تربیت انبیا کنار بودند، و لو نماز مى خواندند، نمازى بوده است که از کانال عبودیت نبوده. و لو اعمالى که به جا مى آوردند اعمال صالحه هم فرض کنید بوده، لکن از راه مستقیمِ عبودیت نبوده است. آن هم که به جا مى آورده است همه توجهش باز به خودش بوده است.

شما اگر بتوانید این بچه ها را تربیت کنید به طورى که از اول بار بیایند به اینکه خداخواه باشند، توجه به خدا داشته باشند، شما اگر عبودیت اللَّه را و پیوند با خدا را به این بچه ها تزریق کنید، و بچه ها زود قبول مى کنند امر را، اگر عبودیت خدا را به اینها و تربیت الهى را و آنکه هر چه هست از اوست به اینها القا کنید، و آنها بپذیرند، خدمت کردید به این جامعه؛ بعدها دسترنجهاى شما ارزشمند خواهند شد. و اگر خداى نخواسته بر خلاف این باشد به این امانت، خداى نخواسته هر کس کرده باشد خیانت کرده است. و این غیر از همه خیانتهاست. خیانت به انسان است؛ خیانت به اسلام است؛ خیانت به عبودیت اللَّه است.

خیلى باید چشمها را باز کنید. شغلى که انتخاب کردید بسیار شغل عالى است؛ لکن به مسئولیتش هم باید توجه بکنید. تربیت کنید، مهم تربیت است. علم تنها فایده ندارد، علم تنها مُضر است. گاهى این باران که رحمت الهى است وقتى که به گُل ها مى خورد بوى عطر بلند مى شود؛ وقتى که به جاهاى کثیف مى خورد بوى کثافت بلند مى شود. علم هم همین طور است. اگر در یک قلب تربیت شده علم وارد بشود، عطرش عالَم را مى گیرد. و اگر در یک قلب تربیت نشده یا فاسد بریزد این علم و وارد بشود، این فاسد مى کند عالم را إذا فَسَدَ العَالِم فَسَدَ العالَم اگر صالح بشود، صالح مى کند. یک شعاعهاى زیادى دارد که به صلح و به اصلاح و به خوبى مى رساند مردم را. و شما متصدى یک همچو امرى هستید. شماها متصدى هستید که این عالم را به نور برسانید از ظلمات. این بچه هایى که نورانى هستند آن نورانیت آنها را شکوفا کنید. شما متصدى یک امر بزرگ هستید، آنها را تربیت اسلامى و صحیح بکنید تا- ان شأ اللَّه- کشور شما سعادت خودش را پیدا بکند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 32

59/11/12

فرمان امام خمینی به آیت اللّه خزعلی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ ابو القاسم خزعلى- دامت افاضاته

چون جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ محمد رضا مهدوى کنى عضو شوراى نگهبان به خاطر مشاغل مهم دیگرى که دارند نمى توانند در جلسات شورا شرکت نمایند، از این رو طبق اصل نود و یکم قانون اساسى جمهورى اسلامى که به منظور پاسدارى از احکام اسلام و قانون اساسى از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنها، شورایى تشکیل مى شود و انتخاب اعضاى آن بر طبق شرایط تعیین شده به عهده این جانب مى باشد، بدین وسیله جنابعالى را به عنوان یکى از شش فقیه به عضویت شوراى نگهبان منصوب مى نمایم. از خداى تعالى موفقیت هر چه بیشتر شما را امیدوارم.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 33

59/11/12

نامه وزیر دفاع به محضر امام خمینی در مورد برسی وضع بازماندگان معدومین کودتای نافرجام

بسمه تعالى

پیشگاه امام خمینى رهبر و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران

پیرو اوامر آن رهبر در مورد بررسى وضع بازماندگان معدومین کودتاى نافرجام، به سه نفر از پرسنل نیروى هوایى، تیپ نوهد و نیروى زمینى جمهورى اسلامى مأموریت داده شد که به پیگیرى این امر بپردازند. اینک خلاصه اقدامات انجام شده و پیشنهادها را به عرض مى رساند:

الف - معدومین نیروی هوائی جمهوری اسلامی اکثراً خلبان بوده و کلیه آنها منازل سازمانی نیروی هوائی را ترک نموده اند.

ب - معدومین نیروی زمینی که اکثراً از افسران زرهی و توپخانه، لشکر گارد سابق لشگر 92 زرهی اهواز، لشگر 16 قزوین و لشگر 64 پیاده ارومیه و تعدادی از آنها در منازل سازم--ان-ی زن--دگی می کنند.

پ - معدومین تیپ نوهد که اکثریت را درجه داران تشکیل داده و هم اکنون 30 خانه سازمانی را اشغال نموده اند.

پیشنهادها:

1- چون سکونت این عده در خانه هاى سازمانى مغایر با اصول حفاظتى بوده، براى سهولت بیشتر آنان قرار شد منازل سازمانى آنها تخلیه گردد.

2- با توجه به هزینه زندگى و مسکن، به هر خانواده با یک فرزند مبلغ سى هزار ریال و در ازاى هر فرزند اضافى مبلغ پنج هزار ریال به خانواده ها پرداخت شود.

3- وامى جهت خرید خانه به خانواده ها پرداخت و در ازاى بازپرداخت این وام مقدار کمى از مستمرى آنها کم شود.

ضمناً گزارش هیأت بررسى مشکلات خانواده هاى معدومین به پیوست جهت مقتضیات اوامر عالى تقدیم مى گردد.

وزیر دفاع جمهورى اسلامى ایران

سرهنگ خلبان جواد فکورى

ص: 34

59/11/12

پاسخ امام به نامه وزیر دفاع

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مراتب فوق مورد موافقت است امید است خانواده این اشخاص در دامان اسلام و ملت اسلامى با رفاه زندگى کنند و سعادت خویش را در دنیا و آخرت تأمین نمایند. از خداوند تعالى سعادت و سلامت ملت مسلمان را خواهانم.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 35

بیانات امام در جمع کارگران معادن ذوب آهن ، اعضای جهاد سازندگی شهرهای زرند، ماهان، و کرمان

همه بیدار باشند و دعوت های به اعتصاب، جنجال و امور خلاف نظم را نپذیرند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

دستجات مختلفى که امروز اینجا تشریف دارند و در بین آنها بعض معلولین هم مشاهده مى شوند، اینها چون جمعیتها [و] دستجات زیادى هستند، من نمى توانم به اسم هر یک صحبت کنم. من چون مزاج کم [توان دارم، از این جهت، چند کلمه اى به طور کلى با شما آقایان در میان مى گذارم.

یک مطلب مهمى که باید کارگران کارخانه ها، کارگران معادن، و همه کارگران در هرجا که هستند، و کارمندان در هر جاى کشور هستند، توجه به آن بکنند این است که نظم را در هر جا که هست مراعات کنند. اگر در یک کارخانه اى، در یک معدنى، در یک اداره اى بنا باشد که با بى نظمى بخواهند انجام عمل کنند، این بى نظمى موجب این مى شود که آنها نتوانند به وظایف اسلامى خودشان، به وظایف ملى خودشان عمل کنند، پس لازم است که همه کارگرها و کارمندان به یک نظم خاصى و با گوش کردن به آنهایى که در رأس هستند عمل کنند، که به نتیجه مطلوب- ان شأ اللَّه- برسند.

شما مى دانید که ما در ظرف قریب به پنجاه سال، تمام این کارخانجاتى که ما داشتیم و تمام این معادنى که ما داشتیم در خدمت ملت نبوده است. بلکه زحمت را ملت ما کشیدند و عَمَلگى را آنها کردند، و منافع را دشمنان آنها بردند. شماها در معادن با آن سختیها و با آن زحمتها کار کردید و کارگران معدن نفت با آن رنجها و زحمتها کار کردند، نتیجه کارهاى همه را دشمنهاى همین ملت بردند. امروز که کشور شما مالِ خود شماست و منافع کشور شما براى خود شما و ملت شماست نباید با آن روز مقایسه کنید. امروز وظیفه است براى همه ما که براى این کشور خدمت کنیم، و اقتصاد این کشور را به پیش ببریم تا محتاج به دیگران نباشیم. این اختصاص به کارگرها یا کارخانه هاى خاصى ندارد.

تمام سراسر کشور، آنهایى که مشغول یک کار تولیدى هستند، اینها امروز هر کارى بکنند براى کشور خودشان و براى ملت خودشان است؛ و باید با کمال فداکارى کارها را انجام بدهند، و حفظ نظم در همه جا بکنند. و اگر خداى نخواسته اشغالگران و کسانى که مى خواهند در این کارخانه ها یک جنجالى بپا کنند، آنها را نپذیرند و از تبلیغات سوء آنها بر حذر باشند. امروز دعوت به بى کارى و کم کارى و دعوت به اعتصاب؛ خیانت به این کشور است و خیانت به جمهورى اسلامى.

امروز مثل دیروز نیست که دعوت مى شدید

ص: 36

شما به اعتصاب. آن اعتصاب، سرنوشت ساز بود و آن کم کارى، سرنوشت ساز بود. شما را مى گفتند که اعتصاب کنید تا چپاولگران را از کشور خودتان دور کنید، و بحمد اللَّه عمل کردید و به نتیجه رسیدید. امروز عکس آن روز است.

دعوت به اعتصاب، دعوت به کم کارى، دعوت به جنجال، دعوت به کارهاى مخالف اسلام، به ضرر خود شما و به ضرر کشور شما هست. پس شما باید بیدار باشید و همه کارکنان و کارمندان در هر جاى از کشور هستند باید بیدار باشند که دعوتهاى به اعتصاب را، دعوتهاى به کم کارى و بى کارى را، دعوتهاى به جنجال و امور خلاف نظم را نپذیرند. کنار بزنند آن اشخاصى را که مى خواهند شما براى ملتتان کار نکنید. این یک امر کلى است براى همه شما.

تفاوت احزاب ایران و احزاب خارجى

و اما مطلب دیگرى که مهم است، و من کراراً تذکر داده ام و امروز هم تذکر مى دهم، این است که ما امروز در حال جنگ هستیم؛ در حال جنگ با ابَرقدرتها هستیم.

چنانچه ما که در حال جنگ هستیم و دشمنهاى ما مى خواهند ملت ما را به اسارت بکشند و تمام سران را از بین ببرند، باید این ملت با هم اجتماع کنند و همان وحدتى که در اول انقلاب بود، و نتیجه بزرگ آن را دیدید، باز هم حفظ کنند. این طور نباشد که گروههاى مختلف، احزاب مختلف، و اشخاص مختلف، در یک موقعى که ما همه احتیاج به وحدت کلمه داریم، اختلاف ایجاد کنند؛ تشنج ایجاد کنند. البته آنهایى که مى خواهند این نهضت و این انقلاب را از بین ببرند و کشور ما را مى خواهند به حال زمان طاغوت برگردانند آن کنار نشستند، و اشخاص را که در داخل هستند وادار به عملهایى و نوشته هایى و گفتارى مى کنند که در این انقلاب اختلاف واقع بشود و ملت ما و ملت بزرگ ما، طایفه هاى مختلف بشوند؛ یک طایفه به اسم یک گروه تظاهر کنند، و یک طایفه به اسم یک گروه دیگر. این از امورى است که القا شده است به اشخاص یا گروهها. و شاید خودشان هم مطّلع نیستند.

شیاطینى که در خارج نشستند و نقشه کشیدند براى نابودى همه ما خود ما را وادار مى کنند که تیشه به ریشه خودمان بزنیم. توجه به این معنا داشته باشند که در صدر مشروطیت که احزاب مختلف پیدا شد دنبال آن پیروزى که ملت پیدا کرده بود، این احزاب مختلف به جان هم افتادند و این کشور را تباه کردند. شما گمان نکنید که احزابى که در ممالک دیگرى هست، در صدر مشروطیت در انگلستان بود، آن احزاب با همان کارى که آنها مى کردند و حزب بازى مى کردند ماها را به اختلاف مى کشیدند، و خود آنها با هم دشمنى نداشتند. هیچ حزبى بر ضد مصالح کشور خودش عمل نمى کرد. اگر هم با هم اختلاف سلیقه یا اختلاف رَویّه داشتند، عاقلانه بود؛ با حساب بود. این طور نبود که یک دسته دسته دیگر را آن چنان تضعیف کنند که کشورشان آسیب ببیند. مع الأسف همان احزابى که در آنجا بودند به ما نمایش مى دادند که کشور باید احزاب داشته باشد و احزاب هم باید مخالف با هم باشند، ما را و احزاب ما را روبروى یکدیگر قرار مى دادند و به ضرر هم صحبت مى کردند و به ضرر هم قلمفرسایى مى کردند؛ و نتیجه این شد که به ضرر کشور بود. طرز احزاب در سایر کشورهاى بزرگ، از قبیل شوروى- اگر باشد

ص: 37

احزابى در آن- و از قبیل انگلستان، فرانسه، امریکا، با وضع احزاب در مملکت امثال ما مختلف است.

هیچ وقت نخواهید دید که دو حزب در امریکا باشد که یکیشان یا هر دویشان بر خلاف مصلحت امریکا عمل کنند. شما دیدید که در همین چند وقت، این مخالفتى که بین دو حزب در امریکا بود و مى خواستند یک دسته اى، یک نفر را براى خودشان رئیس جمهور کنند آن دسته هم یکى دیگر را، بعد از آنکه آن یکى برد قضیه را و رئیس جمهور شد، آن حزب دیگر نیفتادند به جان او و کارشکنى کنند! تبریک گفتند، و بلااشکال مشغول خدمت هستند براى کشور خودشان و با وحدت کلمه کشور خودشان را پیش مى برند. اما در ممالکى که توجه به مسائل ندارند و دیدهاى سیاسى ندارند، اینها چنانچه گروههایى درست کنند یا احزابى درست کنند، این طور نیست که بعد از آنکه کاندیداى یک حزبى در یک امرى پیش برد، دیگران بیایند تبریک بگویند و کمک کنند او را؛ دیگران مخالفت مى کنند و کارشکنى مى کنند. باید این ملت بیدار بشود. باید این سران و دولتمردان شمِّ سیاسى پیدا کنند. اینها شمِّ سیاسى ندارند. توجه به مسائل و مسائلى که براى حفظ این کشور است ندارند. اینها را اشخاصى که تعهد به اسلام ندارند تحریک مى کنند- چه از خارج و چه از داخل- و به جان هم مى اندازند [تا] بر خلاف مصالح کشور خودشان عمل کنند.

من نمى خواهم یک مَثَلى که معروف است بگویم، لکن مَثَل ما نظیر همان مَثَل معروف است که ما را، کشور ما را، ملت ما را به اسارت مى خواهند ببرند، و خود ما کمک مى کنیم به این اسارت! خود ما به روى هم پنجه مى اندازیم. خود ما جدّیت مى کنیم که مملکت خودمان را ضعیف کنیم. خود ما در جبهه بندیهایمان تضعیف روحیه هاى ارتش و روحیه هاى کارکنان و روحیه هاى کارمندان مى کنیم. و این بزرگترین خطایى است که ما داریم. ما اگر اختلاف سلیقه داریم، اختلاف بینش داریم، باید بنشینیم با هم در یک محیط آرام صحبت کنیم و مسائل خودمان را به میان بگذاریم و حل کنیم. با تفاهم مسائل را حل کنیم؛ نه اینکه جبهه گیرى کنیم. یکى یک طرف بایستد با دار و دسته خودش؛ و یکى یک طرف بایستد با دار و دسته خودش؛ و کوشش کنند در تضعیف یکدیگر و کوشش کنند در تضعیف کشور اسلامى. اینها براى این است که تعهد اسلامى نیست، و دید سیاسى هم نیست. شماها اگر مُسْلم هستید، به احکام اسلام عمل کنید. و اگر خداى نخواسته تعهد اسلامى را قبول ندارید، با دید سیاسى مسائل را حل کنید. این کارها که انجام مى گیرد و این قلمها و این قدمها و این گفتارها از سیاست به دور است؛ با یک دید غیر سیاسى و غیر اسلامى است. من به سراسر کشور، به سراسر ملت هشدار مى دهم که چنانچه از این اختلاف اندازها پیروى کنید، هر کس باشد، مملکت شما به دامن امریکا مى افتد.

اگر چنانچه ملت اشخاصى را دید، گروههایى را دید که بر خلاف مصالح کشور دارند جبهه گیرى مى کنند و این طایفه آن طایفه را مى کوبند و آن طایفه آن طایفه را، تکلیف شرعى ملت این است که از آنها اعراض کنند و آنها را پذیرا نباشند.

شماها توجه باید داشته باشید که آن ناطق یا آن قلمزن که دارد صحبت مى کند چه مى گوید، کى را تضعیف مى کند، جز ملت خودش را؟ و جز ارگانهاى دیگر را؟ شما روزنامه هایى را مى بینید که میدان جنگ شده است با قلمهاى غیر

ص: 38

اسلامى! معلولین ما الآن در اینجا نشسته اند، هزاران معلول دیگرى ما در اطراف کشور داریم و هزاران شهید از ما داده شده است، فداکارى کردند، و ما نشسته ایم در منازل خودمان و با نیش قلم و نیش زبان به هم طنز مى گوییم، با هم جنگ مى کنیم. بزرگان یک کشور- اگر بزرگى باشد- باید تعلیم بگیرند از این پیرزنهاى اطراف کشور و از این جوانها و بچه هاى اطراف کشور. بدانید که آنها متعهد به اسلام اند، و آنها پشتیبانى این ملت را مى کنند. شما در تلویزیون ملاحظه کنید که این قشرهایى که خدمت مى کنند الآن براى جنگ و براى جنگزدگان از کدام قشر کشور هستند، جز اینکه از همان مستمندان؟ از همان درجه هایى که شماها آنها را ضعیف مى دانید و در نظر شما مستضعف هستند؟ اینها هستند که از اول پیروزى را به دست آوردند، و شما را به مَسْنَد حکمفرمایى نشاندند. اینها هستند که امروز دنبال این هستند که کشور شما را پیروز کنند؛ و شماها دانسته یا ندانسته دنبال این هستید که کشور خودتان را تباه کنید. تضعیف هر قشر از اقشار و هر شخص از اشخاص که در امروز مشغول به کار هستند و یک خدمتى هستند کمک کردن به دشمنهاى اسلام است. ملت باید خودش توجه کند و به تحریکات گوش ندهد و به چیزهایى که اشخاص بر خلاف هم مى گویند گوش ندهد؛ و محکوم کند اشخاص یا گروههایى را که بر خلاف مصلحت اسلام یکدیگر را تضعیف مى کنند، و بر خلاف مصلحت کشور به هم پنجه مى زنند. بزرگها- اگر بزرگ باشند- توجه کنند و تعلیم بگیرند از این توده جمعیت، از این قشرهاى بزرگ جمعیت که آنها الهى هستند و براى خدا کار مى کنند. تعلیم بگیرید از این جوانهایى که گریه مى کنند که من دعا کنم شهید بشوند. تعلیم بگیرید از این سربازانى که در مرزها فداکارى مى کنند و خون خودشان را فداى اسلام و کشور اسلامى مى کنند.

فردا همه شما در پیشگاه خدا و در پیشگاه ملتها مسئول هستید: مسئول کشته هاى ما؛ مسئول خونهاى به ناحق ریخته ما. ما از صدام توقع نداریم، [باید] در کنفرانس طائف آن لاطایلها را بگوید؛ ما از بعض سران کشورهاى به دست آنها افتاده و آن سرانى که در زمان شاه طرفدار شاه بودند و در جنایات شاه شریک بودند، و امروز در جنایات صدام شریک هستند، از آنها توقعى نداریم؛ آنها روى فطرتِ غیر انسانى خودشان عمل مى کنند.

آنها به جاى اینکه دور هم که نشسته اند براى اسلام فکر کنند و براى کشورهاى اسلامى فکر کنند و براى فلسطین فکر کنند و براى نهضت اسلامى ما فکر کنند، دنبال این اند که در یک کشور اسلامى که مى خواهد تمام مسائلش اسلامى باشد و مى خواهد احکام اسلام را جارى کند در این مملکت، نقشه بکشند و طوایف مختلف را به جان هم بریزند. نقشه بکشند و برادران سُنّى و شیعه را به روى هم وادار کنند، ما از آنها توقع نداریم، فطرتِ شیطانى آنها این عمل را اقتضا دارد؛ اما از دوستان خودمان، از اولادهاى این ملت، از اشخاصى که گوشت و پوستشان در این کشور پرورش یافته، از آنهایى که مصالح این کشور مصلحت خودشان است و مفاسد این کشور مَفْسده خودشان هست، ما از آنها رنج مى بریم، ما از آنها توقع داریم. ما توقعمان این است که شما به فکر این خونهاى بناحق ریخته باشید، به فکر این معلولین عزیز ما باشید، به فکر این آوارگان جنگ باشید، و به فکر پیشرفت اسلام، نه به فکر اینکه من باید و تو نباید، من هستم و تو نیستى!

ص: 39

اختلاف سلیقه ها را در یک محیط خوب، برادرانه حل کنید

شما باید توجه داشته باشید که هر قشرى از این کشور تضعیف بشود، هر شخصى که در این کشور مسئول کارى است تضعیف بشود، هر ارگانى که در این کشور مشغول خدمت هست تضعیف بشود. این تضعیف، تضعیف همه هست، و این انتحار است! بدون اینکه گوینده و نویسنده توجه داشته باشد، این روزنامه هایى که هر کدام به جان هم افتاده اند و یک راهى را دارند باز مى کنند براى انتقاد از کشور، براى انتقاد از جمهورى اسلامى، براى انتقاد از گروه یا اشخاص، اینها شیاطینى هستند و قلمها در دست شیاطین است، خودشان توجه ندارند. روزنامه ها و مطبوعات باید در خدمت این ملت و در خدمت اسلام باشند. باید همه با هم با برادرى رفتار کنند. اگر انتقاد دارند، انتقاد برادرانه داشته باشند؛ مصلحت گویى باشد. اگر روزنامه ها، تبلیغات، همه اینها در این معنا با هم متحد بشوند که قلمهایشان و گفتارشان گزنده نباشد، مثل عقرب نباشد؛ شما بدانید که زبان انسان اگر گزنده شد و از عقرب گزنده تر شد، در آن عالم به صورت یک عقرب گزنده بیرون مى آید. و آنهایى که دیگران را تضعیف مى کنند و غیبت دیگران را مى کنند زبانهایشان در روز قیامت به قدرى بلند مى شود که مردم از روى آن زبانها مى گذرند.

امروز هم مطلب این است که مثل مار و عقرب هم را مى گزند. و خودشان نمى فهمند، یا مى فهمند و مى خواهند بگزند. خدا نکند که بفهمند! خدا نکند که دانسته اینها تضعیف کنند این کشور را. خدا نکند که روزى پیش بیاید که من احساس وظیفه بکنم. من به آنها نصیحت مى کنم که آرام باشید! به آنها نصیحت مى کنم که یکدیگر را نگزید. پنجه به روى هم نزنید. همه با هم این کشور را به پیش ببرید. اختلاف سلیقه ها را در یک محیط خوب، برادرانه حل کنید. نگذارید که احساس وظیفه بشود. اگر احساس وظیفه بشود، من به هر کس هر چه دادم پس مى گیرم.

من از خداى تبارک و تعالى سلامت همه برادران و خواهران این کشور را، همه خدمتگزاران به این کشور را مى خواهم. و از خداوند تعالى مى خواهم که با عنایت خودش و با رحمت خودش به همه ما توجه کند، و این اختلافات را خود او حل کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 40

بیانات امام خمینی در جمع اعضاى هیأت شورای هماهنگی تبلیغات اسلامى

مسئله تبلیغات یک امر مهمى است، دنیا بر دوش تبلیغات است

16 بهمن 1359/ 29 ربیع الاول 1401

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مسئله تبلیغات یک امر مهمى است که مى شود گفت که در دنیا در رأس همه امور قرار گرفته است مى توان گفت که دنیا بر دوش تبلیغات است. و مع الأسف ما در این دوره کوتاه نتوانستیم به این امر، درست قیام کنیم. البته مشکلاتى که از اول در داخل کشور داشتیم و مشکلاتى که از خارج براى ما پیش آوردند، مانع شد؛ و یک مقدار هم اهمالهایى در این امر شد. دیگران مشغول تبلیغ شدند- چه قدرتهاى بزرگ و چه وابستگان به آنها- تبلیغات بر ضد ما کردند، و تا آن مقدار که مى توانستند و مى خواستند این جمهورى اسلامى را بر غیر آن جهتى که دارد معرفى کردند.

من یک مطلبى را عرض کنم که ببینید وضع تبلیغات حتى در زمانهاى سابق هم چه بوده. یک نفر از یک شاعرى- به طورى که نقل مى شود- پرسیده که اشعر شُعرا کیست؟ گفته بود که بیایید تا من به شما نشان بدهم اشعر شُعرا را. برده بودش در خانه خودشان، و دیده بود آن مرد، که یک آدم بسیار کثیفى نشسته و پستان یک بُزى را در دهان گرفته و از او شیر مى خورد. آن شخص که این را آورده بود گفته بود که این پدر من است. اشعر شُعرا، [فرزند] این پدرى است که از شدت بُخل، شیر را نمى دوشد که مبادا یک قطره اى در کاسه بماند و مستقیماً از پستان این بز مى خورد! و جهات دیگرش هم که مى بینید. اشعر شُعرا این است که در سالهاى طولانى فخر بر این پدر کرده و به خورد مردم داده است که این مثلًا سَخى است و کذا! تبلیغات بر ضد ما وضعش این است که متاعهایى که دارند، و آن متاعها بر خلاف انسانیت است، بر خلاف عقل است، بر خلاف قراردادهاى بین المللى است، آنها با تبلیغشان آن متاع فاسد را در دنیا معرفى کرده اند به اینکه یک متاع کذاست!

شما مى دانید که این انقلاب بهترین انقلابها و بزرگترین انقلابها بوده است از حیث محتوا؛ محتواى این انقلاب. اسلام و اخلاق اسلامى و اخلاق انسانى و تربیت انسانها بر موازین انسانیت بوده است؛ بنا بر این است که به واسطه این انقلاب متحول بشوند انسانهایى که در رژیم سابق به آن وضع بودند به یک انسانهایى که در صدر اسلام و در رکاب رسول اکرم مشغول فداکارى یا ترویج احکام بودند، لکن ما این متاع خودمان را نتوانستیم عرضه کنیم. آنها باطل خودشان را عرضه کردند به دنیا به صورت حق و متاعهاى فاسد خودشان را به دنیا عرضه کرده اند به صورت متاع خوب؛ و متاع خوب ما را عرضه کردند به دنیا

ص: 41

به صورت مُوحِش! شما چند نفر فاسد را در اینجا به دادگاهها سپردید و دادگاهها آنها را که سالهاى طولانى به این ملت ستم کرده بودند و بعضیها کشتار کرده بودند و بعضیها دستور کشتار داده بودند و انحرافات مذهبى بعضى داشتند، بعد از محاکمه آنها را اعدام کردند؛ و این بوقهاى تبلیغاتى خارج، دانسته به اینکه مسائل درونى ما چیست، مشغول تبلیغات و اینکه در ایران آدمکشى رواج دارد، آدمکشى مى شود! نه اینکه آنها ندانند این آدمهایى که در اینجا کشته شدند آدم نبودند؛ سبع بودند، جنایتکار بودند؛ آنها مى دانند که مأمورهاى خودشان چه اشخاصى بودند، و براى خاطر همان خواسته ها بوده است که آنها را به کار واداشتند؛ لکن وقتى که پاى تبلیغات مى آید، ایران را یک کشور جنایتکار، به صورت یک کشور جنایتکار، وحشى، غیر متمدن و امثال ذلک در خارج نمایش مى دهند. متاع خودشان را خوب نشان مى دهند.

مَثَلش همین نطق صدام است در کنفرانس طائف که هشتاد دقیقه- از قرارى که گفتند- نطق کرده است و سرپوش روى جنایات خودش گذاشته است، و خودش را یک دلسوز به ملت عراق و عرب نمایش داده و مظلومانه دولت خودش را معرفى کرده است؛ و افرادى هم که در آنجا بودند یک جمعیشان که وابسته به همان جا هستند که صدام هم وابسته است، آنها هم تأیید مطالب او را کردند؛ این همه جنایاتى که این شخص بر کشور ما و بر ملت و بر بچه هاى ما و پیرزنها و جوانهاى ما کرده است به صورت یک کار مترقى، یک کارى که براى اسلام، براى عرب فایده داشته است! و ما مع الأسف نتوانستیم که متاع خوبى که داریم، متاعى که در هیچ کشورى نیست، با تمام کمبودهایى که این کشور دارد و تمام آشفتگیهایى که در اطراف این کشور به دست ضد انقلابیین و منحرفین انجام مى گیرد، و با تمام امورى که بر خلاف مقررات اسلامى به دست بعضى منحرفین انجام مى گیرد و به گردن جمهورى اسلامى مى گذارند، ما نتوانستیم که این متاع را به دنیا معرفى کنیم که ما چرا انقلاب کردیم؛ ملت ما چرا انقلاب کرد و چرا رژیم سابق را کنار گذاشت؛ و چه مى خواهد، مقصد ملت ما چه هست، در راه چه هست، مى خواهد چه بکند ملت.

اگر بگذارند مُفْسِدهاى خارج و داخل، چهره هاى فاسد که بر ضدِّ انقلاب کوشش مى کنند، اگر بگذارند این ملت یک فرصتى پیدا بکند، این جمهورى یک فرصتى پیدا بکند، آنکه ملت مى خواهد، مى خواهد که عدل اسلامى را در ایران زنده کند، بعد از آنکه در طول تاریخ نبوده است در ایران آن عدالت. با اسم اسلام گاهى آن ظلمها و آن جورها؛ و با اسم آزادى و با اسم «آزادزنان و آزادمردان» آن فضاحتها را درآوردند و با بانوان ما آن کردند که مغول با دشمنان خودش. ما نتوانستیم به دنیا، به اشخاصى که اطلاع از ایران و وضع ایران ندارند یا کم دارند، نتوانستیم به آنجا ارائه بدهیم که ما چه مى کردیم، و چه مى خواهیم. مع الأسف در داخل کشور خودمان نیز یک عده اى که یا منحرف هستند یا جاهل، در صدد این هستند که این انقلاب را یک انقلاب فاسد معرفى کنند. حتى بعضى از اشخاصى که توقع نبود که این کلمه را بگویند گفته اند که زمان شاه بهتر از حالا بود! بعض اشخاص متدین، لکن غافل از وقایع. [از] بى توجّهى به وقایعى که واقع شده است و چیزهایى که در رژیم سابق رایج بوده، همین که چند نفر فاسد رفته شکایت کرده پیش مثلًا فلان آقا که به من ظلم شده است، به من چه شده است، آن آقا فرموده است که رژیم سابق بهتر از حالا بود!

ص: 42

البته بى توجه به مسائل، نه با غرض.

ما چنانچه دیر بِجُنبیم، در همین داخل کشور [از] همانهایى که قلمها را به دست گرفتند تا اینکه این انقلاب را، دانسته یا ندانسته مشوَّه کنند، خواهیم به یک امر بزرگى مواجه شد. و اینکه در بین ملت ما هم که شاهد مسائل بودند باز شایع کنند که زمان رژیم سابق بهتر از حالا بود. این براى ضعف تبلیغات ما و قوّه تبلیغات آنهاست. آنها در تبلیغاتشان اتکا دارند به قدرتهاى بزرگ و بودجه هایى که از آنجا برایشان مى آید، و ما حق خودمان را بررسى کردیم و تبلیغ نکردیم. آنها مشغول تبلیغ به ضد ما هستند؛ به ضد جمهورى اسلامى هستند. گاهى با اسم اسلام به ضد جمهورى قلمفرسایى مى کنند یا صحبت مى کنند. گاهى هم مستقیماً بدون اسم اسلام از این جمهورى انتقاد مى کنند؛ و هر روز در کوچه و بازار بین مردم شایع مى کنند. ما نتوانستیم- و باید بگویم ما عرضه این معنا را نداشتیم- که تبلیغاتمان حتى در داخل کشور یک تبلیغات دامنه دارى باشد. فضلًا که در خارج کشور باید بگوییم که انقلاب خودش پیش رفته؛ نه ما پیش بردیم. آن طورى که ملتهاى اسلامىِ خارج اطلاع پیدا کردند بر وقایع اینجا نه این بوده است که ما یک تبلیغاتى داشتیم و آنها را با تبلیغات خودمان آن طور عاشق این انقلاب کردیم؛ این انقلاب خودش کأنَّه منعکس شده در آنجا؛ و آنها که بى غرض بودند، بى مرض بودند، فهمیده اند تا حدودى که شماها چه مى خواهید، ملت ما چه مى خواهد. و دیدند خواست ملت ما همان خواستى است که همه ملت ها دارند؛ هم ملتهاى مستضعف جهان و هم ملتهاى مُسْلِم جهان. نه این است که ما توانستیم تبلیغ بکنیم. ما نشستیم که حق، خودش پیش برود! تکلیف خودمان را نتوانستیم ادا بکنیم. چنانچه این گروههایى که حالا به فکر افتادیم، آقایان به فکر افتادند که به خارج بفرستند همان دنبال انقلاب، اول انقلاب، این گروهها را فرستاده بودند، ما وضعمان در خارج این طور نبود. حتى پیش دولتهاى خارجى که غرض دارند نمى توانستند آن طورى که مى خواهند تبلیغ کنند. اگر ما راجع به همین جسارت عراق و حمله عراق تبلیغات کرده بودیم و فرستاده بودیم به اطراف دنیا که این جانور چه مى کند با این انسانها این عشّاق اسلام، وضع ما این طور نبود که دولتها بتوانند بگویند که این ملت کذاست. این براى این است که ما نتوانستیم این کار را بکنیم.

همان صدام معروف، گروههایى را در همه کشورهاى اسلامى و بسیارى از کشورهاى خارج از اسلام فرستاد و به ضد ما تبلیغات کردند؛ و این جنگ تحمیلى خلاف اسلام و خلاف انسانیت را آنها عکس نمایش دادند، گفتند: ایران اوّل شروع کرد! در صورتى که همه اشخاصى که اطلاع دارند یا گوش به رسانه هاى گروهى خارج هم دادند این معنا را مى دانند، آنها هم اعلام کردند که بى خبر آنها حمله کردند به ما. اینکه آنها جرأت این معنا را دارند و با کمال بى حیایى این مسأله را طرح مى کنند، براى این است که ما متاع خودمان را تبلیغ نکردیم، و تجاوزات دیگران را بر خودمان تبلیغ نکردیم. و آنها به خیال اینکه بسیارى غافل از این معنا هستند، شروع کردند تبلیغ کردن و ما را معرفى کردن که اول آنها به ما حمله کردند، و ما حق خودمان را، دفاع از خودمان مى خواهیم بکنیم! اینها براى ضعف تبلیغات ماست. و قدرت آنها بر دروغ گفتن؛ و ضعف ما در راست گفتن.

ص: 43

دفاع از جمهورى اسلامى در برابر تبلیغات سوء

این کارى که الآن آقایان شروع کردند، و خداوند به آنها توفیق پایانش را بدهد، این کارى است که کاش در اول انقلاب مى شد و ما به این زحمتها دچار نمى شدیم. و ایکاش اشخاصى که در داخل هستند، از نویسندگان، از گویندگان، توجه به این معنا مى کردند که کمک به تبلیغات خارجى نکنند، کمک به جنایات دیگران نکنند، این قلمها را یک مقدار متوقف کنند براى اسلام، براى خدا، براى کشور اسلام، براى ملت اسلامى.

این قلمها را یک قدرى متوقف کنند. هِى دعوت نکنند مردم را که بیایید فحش بدهید! خودشان کم است براى فحش دادن، دعوت مى کنند از این و آن که بیایید، یا اللَّه! بیایید مبارزه کنید با جمهورى اسلامى. بیایید فحش بدهید به جمهورى اسلامى! بیایید بگویید جمهورى اسلامى اصلًا اسلامى نیست! بیایید بگویید که این ارگانهایى که در ایران هستند همه شان خلاف اسلام اند. اینها یک قدرى توجه داشته باشند به مسئولیتهایى که به عهده شان است، توجه داشته باشند. این متاع خوب را آن طور مشوَّه نکنند. نه اینکه ما نمى دانیم که الآن ما گرفتاریهایى داریم و اشخاص فاسدى هستند که در همه ارگانها نفوذ کردند، در همه کمیته ها، در همه دادگاهها، در همه جاهاى دیگر نفوذ کردند و براى خاطر مشوه کردن این جمهورى کارهاى خلاف مى کنند؛ این معنا معلوم است که کارهاى خلافى مى شود؛ لکن کارهاى خوبى که شده است شما چرا نمى بینید؟ همان دیروز در مجلس، یکى از آقایان مى شمرد مراکز فساد را، از روى حسابى که با اطلاع- از قرارى که خودش گفت- کرده است. این همه مراکز فساد که از بین رفته است، این همه خدمتى که به این ملت شده است، این همه خدمت که به اسلام شده است، اینها را چشم مى پوشند از آن، یا اگر بخواهند بر خلافش مى گویند؛ و اگر یک کارهایى به واسطه دیگران شده است، به واسطه اشخاص فاسد شده است، این را به حساب اسلام مى آورند و به حساب جمهورى اسلامى؛ یک قدر تأمل کنند. توجه کنند که شما مکلفید که از این جمهورى اسلامى دفاع کنید. اگر دفاع نکنید، این جمهورى اسلامى با تبلیغات خارج دامنه دار و تبلیغات داخل دامنه دار [صدمه خواهد دید]. باز شما هم که خودتان را از این ملت مى دانید، مسلمان هستید، متعهد هستید، لکن عقده هایى تو کار است، توجه به این عقده ها نکنید. شما که از اسلام بدى ندیدید، مى خواهید که اسلام در ایران تحقق پیدا بکند، کمک کنید به تحقق اسلام در ایران؛ نه کمک کنید بر جلوه دادن کوچکها و فسادهاى کوچک به طور بزرگ، و جمهورى اسلامى را در نظر دنیا معکوس نشان بدهید.

من از خداى تبارک و تعالى خواهانم که به شماها و به کسانى که به این اسلام مى خواهند خدمت کنند [توفیق عنایت کند]. توجه داشته باشید که بالاتر چیزى که مى تواند این انقلاب را در اینجا به ثمر برساند و به خارج صادر کند؛ تبلیغات است.

تبلیغات صحیح در آنچه که هست، هیچ مبالغه نکنید. ما متاعمان یک متاعى است که محتاج به مبالغه نیست. همان سرپوشهایى که دیگران روى متاع ما گذاشته اند، همان دروغهایى که تبلیغات سوء بر ضد ما منتشر کرده اند، شما همانها را با آن مبارزه کنید و مسائل اسلامى هم همان طورى که هست و آن چیزى که ملت ما از اول خواست او بوده است و حالا

ص: 44

هم همان را تعقیب مى کند، و- ان شأ اللَّه- بعدها هم دنبال همین معناست و به پیش خواهد برد، در تبلیغاتتان همین معانى را در خارج منعکس کنید. بعدها هم باید ادامه بدهید در یک مواقعى که لازم است. باید سفارتخانه هاى ما یک مرکز تبلیغات باشد. و مع الأسف کم بوده است این. اخیراً شاید یک مقدارى باشد، و الّا در بسیارى از اوقات هیچ نبوده است. در بعضى از اوقات به ضدش هم در بعضى جاها بوده است. باید همه اینها توجه بشود. و این تبلیغاتى که در رأس همه امور است براى پیشبرد مقاصد یا جلوگیرى از مقاصد، این تبلیغات را شما دامنه دارش کنید. و هر چه بیشتر ان شأ اللَّه موفق باشید به این مطلب بزرگ.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 45

تاریخ 59/11/16

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از عشایر سیستان و بلوچستان و مردم آشتیان، خانواده های شهدا و پاسداران کمیته های قزوین و تاکستان و پیشمرگان مسلمان کرد

ملت ایران امروز باید بگوئیم در میدان جهاد هستند

بسم اللّه الرحمن الرحيم

شما آقایان که از قشرهای مختلف تشریف آوردید، سندهای فداکاری و سندهای جنایات قدرتهای بزرگ را همراه آورده اید این عکسهای زیادی که از جنایات بزرگ ابر قدرت ها به دست حزب بعث عراق واقع شده است و این عزیزانی که سلامت خودشان را از دست داده اند و در مقابل من نشسته اند، بزرگتر سند افتخار آمیز خودشان در کشور اسلامی و بر اسلام عزیز است و بهترین سند جنایات امثال صدام و اربابان آنهاست.

من عاجزم از اینکه از این نیروهایی که ثبت شده است در راه اسلام و این جوانانی که ما از همه نیروهای اسلامی و نیروی هوائی بالخصوص که شاید پیشقدمتر از سایر نیروها بود تشکر کنم من از همه ملت ایران که امروز باید بگوئیم در میدان جهاد هستند بعضی در جبهه و بعضی در پشت جبهه هستند باید قدردانی و تشکر کنم.

برادران و عزیزان من! چه آنهایی که از قوای مسلح هستند از ارتش و نیروهایی که در ارتش هست و از پاسداران و از آنهائی که از مردم غیر نظامی هستند چه از عشایر و چه از شهرستانها که در این جهاد مقدس شرکت کردند تقدیر میکنم و شما اشخاصی که در جبهه هستید، چه نیروی هوائی و چه نیروی دریائی و نیروی زمینی و چه پاسداران و عشایر و سایر نیروهای انسانی ملت، می بینید ک-ه تمام ملت ایران سرتاسر کشور زن مرد کوچک بزرگ پشتیبان شما هستند و این یک مسأله معنوی است روحانی است اسلامی است که در جاهای دیگر نظیرش را نمی بینید. اینطور نیست که این جوانهایی که از شهرستانها از عشایر و از سایر نیروهای ملت میآیند و در جبهه ها از شما پشتیبانی میکنند یک زوری در کار باشد اینها عشقی است که به اسلام و به کشور اسلامی دارند و با این عشق پشتیبانی شما می.کنند اگر خدای نخواسته شخص یا گروههائی در بین شما ارتشیان با سپاه پاسداران و یا سایر کسانی که در جبهه هستند تبلیغ کردند که ملت با شما نیست یا یک قشری از ملت با شما ،نیست یا روحانیت با شما نیست اینها اشخاصی هستند که نمیخواهند این مملکت به سروسامان خودش برسد. شما توجه کنید و خودتان حکم کنید تلویزیون را رادیو را باز کنید و خودتان ببینید که

ص: 46

سرتاسر کشور همه قشرها از زن و مرد جوان و نورس همه آنها اظهار پشتیبانی می کنند و عمل میکنند به این ،اظهار برای ارتش ما هم به حسب تظاهر اظهار پشتیبانی میکنند و هم به حسب عمل این کسانی که در بین قشرهای قوای نظامی و انتظامی و یا سپاه پاسداران چیزهایی می گویند که بر خلاف آن چیزی است که وجدان خود شما و چشم و گوش خود شما شاهد آن است بدانید که اینها مصلحت شما را نمیخواهند اینها یا جاهلند و یا مأمور یا مأمور این هستند که بین ارتش و قشرهایی که در خود ارتش هست اختلاف ایجاد کنند و بین ارتش و پاسداران مخالفت ایجاد کنند و یا اشخاص جاهلی هستند که با جهالت خودشان صدمه بر این کشور اسلامی میزنند شما شاهد هستید که ملت با شماست و ملت شاهد است که این قوای مسلحه تمام قشرهایشان تمام افرادشان دارند برای اسلام و برای ایران جانفشانی میکنند و فداکاری سندش همین عکسهایی که از این جوانها در این جبهه ها شهید شدند و اشخاصی است که در این جبهه ها معلول شدند هم این اسناد عرضه به ملت شده است تا ملت گمان نکنند که خدای نخواسته در این جبهه ها اشخاصی هستند که نمیخواهند کار انجام بدهند و هم ملت را می بینید که پشتیبان شما هست که شما خیال نکنید که تنها هستید و ملت یا گروهی از ملت با شما مخالف است. شما در حالی که هستید با ارتشی که در سابق بود خیلی فرق دارید شما بدانید که اگر در زمان سابق ارتش میخواست با یک گروهی یا با یک دولتی مقابله کند نه خود ارتش با اختیار و اشتیاق میرفت به میدان جنگ و نه قشرهای ملت از او پشتیبانی میکرد این برکت اسلام است این برکت قرآن کریم است که در بین ما هست اسلام است که همه قشرها را به هم پیوند می دهد و یک همچو بسیج عمومی درست میکند.

اگر یک کلمه برای شکست قدرتهای نظامی و انتظامی و پاسداران گفته شود، مستقیماً به ضد اسلام است

آنهائی که میخواهند نگذارند شماها در جبهه ها که هستید آرام باشید و آنهائی که میخواهند از شماها به ملت طور دیگری غیر آنچه واقعیت است عرضه کنند آنها دانسته یا ندانسته دشمن این انقلابند کار میکنند برای ابر قدرتها کارمند برای ابر قدرتها یک وقت از روی علم و اختیار است، این جنایت بزرگی است یک وقت از روی جهالت و نادانی است این هم جنایت است نظیر آن ،جنایت منتها بی علم و این هم جهالت بزرگی است. امروز اگر یک کلمه برای شکست این قدرتهای نظامی و انتظامی و پاسداران و عشایر گفته بشود مستقیماً این کلمه به ضد اسلام است و اگر یک کلمه برضد ارگانهای فعالی که در این کشور مشغول خدمت هستند گفته بشود آن هم خلاف اسلام است. مسلم این است که در اوقاتی که اسلام در خطر است در اوقاتی که کشور اسلامی در خطر است دندان روی جگر خودش بگذارد و لگد روی نفسانیت خودش بزند و نگذارد این کشور شکست بخورد و این ارتش خدای نخواسته تلاشی پیدا کند.

گمان نکنند اشخاصی که برای مصالح خودشان قدم بر میدارند یا قلم میزنند یا گفتار میکنند،

ص: 47

اینها با اسلام آشنا هستند، اینها دشمنان اسلام هستند منتها بعضى من حيث لا يشعر وبعضى با شعور لكن ملت ما این ملت میلیونی که در همه اقشار منجر به ملت هست و در همه نواحی این کشور هست و قوای نظامی و انتظامی ما که در جبهه ها یا پشت جبهه ها هستند اینها باید مطمئن باشند که اینها همه برای اسلام الان دارند کار میکنند و هرگز گوش به حرفهای اشخاصی که می خواهند شما را از هم جدا کنند یا ملت را از شما جدا کنند یا روحانیت را از شما جدا کنند گوش شما به آنها نباشد شما خودتان قضاوت کنید و خودتان حکم کنید و به حرف دیگران هر کس باشد و هر جا باشد گوش ندهید. خودتان ببینید که آیا ملت با شما خوب است یا بد و خودتان ببینید که آیا روحانیت با شما مخالف است یا موافق در نطقهای روحانیین در حرفهای گویندگانی که از ملت هستند و در اعمالی که خود ملت دارند میکنند شما آنها را توجه کنید و هر چه که بر خلاف این مسیر بود و هر قولی که بر خلاف این مسیر بود باور نکنید و همین طور به ملت اسلام عرض میکنم به ملت شریف ایران عرض میکنم که شما هم گوش به حرف اشخاص ندهید شما هم وجدان خودتان را حکم کنید و ببینید که آیا اینهائی که در مرزها دارند فداکاری میکنند اینهائی که در جبهه ها دارند خون میدهند و برای اسلام خدمت میکنند اینها از جنود اسلام هستند و اینها هستند که مملکت اسلام را حفظ میکنند و فداکاری میکنند و اگر کسی در بین شما از آنها کلمه ای گفت بدانید که آن هم یا جاهل نفهم است و یا عالم فاسد. هیچ به حرف دیگران گوش ندهید امروز یکی از نقشه های بزرگ آنهائی که می خواهند این کشور را، همه اشیائش را ببرند و همه خزائن ما را ببرند و از راههای دیگر مأیوس شده اند، شایعه است. شما در هر جا که بروید میبینید که یک شایعه ای درست کرده اند یا برای یک گروهی یا برای یک اشخاصی از هر طرف که می بینید، شایعه سازی فراوان است به حرف شایعه سازان گوش فرا ندهید به حرف اشخاصی که از روی غرض و هوای نفس صحبت میکنند گوش فرا ندهید، شما خودتان با وجدان خودتان ،بنگرید اگر گفتند که فلان قشر با شما دشمن است ببینید که این مطلب صحیح است یا غیر صحيح صحت و غیر صحتش را از گفتار آن گروه از کردار آن گروه از نوشته های آنها باید استفاده کنید. اگر کسی با شما توی دلش مخالفت کند که به شما ضرری نمی رساند اما معنی مخالفت به اینکه در علن گفته بشود که ما با قشر کذا مخالفیم این شما خودتان باید حکم قرار بدهید خودتان را اگر در بین ملت آمدند و گفتند فلان قشر از ارتش ،ما ژاندارمری، پاسبانها، پاسدارها و دیگر کسانی که در سرحدات ما در جبهه های ما مشغول فداکاری هستند اینها سستی کردند یا خدای نخواسته خیانت اینها حرفهای اشخاصی است که میخواهند بین شما و ارتش جدائی بیندازند. وجدان خودتان حکم ،باشد اینهائی که دارند هر روز فداکاری میکنند و فدا میدهند هر روز کشته میدهند هر روز معلول میدهند هر روز در جبهه ها خون میدهند ما که در این کنار نشستیم و هیچ فداکاری خودمان نمی کنیم فقط میگوئیم و صحبت میکنیم و با صحبتهای خودمان تفرقه بین جمعیت ها می اندازیم تفرقه می خواهیم بیندازیم بین ارتش و جناحهای دیگر بین پاسداران و ارتش اینها اشخاصی هستند که در خارج نشسته اند و فساد و شایعه سازی و این چیزها را آلت دست قرار داده اند برای اینکه این کشور را

ص: 48

از آن چیزی که هست به حال اول برگردانند. شما باید هیچ وقت به این صحبت ها گوش نکنید و همیشه در هر امری وجدان خودتان را حکم کنید و اگر از کسی یا از کسانی تکذیب کرد به تکذیب او فقط گوش نکنید و خودتان ببینید که اعمال او چیست اگر اعمالش بد است هر کس هم تعریف کند از او غلط است اگر اعمالشان خوب است کسی که تکذیب کند از او باز هم غلط است. انسان باید خودش نظر داشته باشد و همه قشرها و همه ملت و همه قوای نظامی و انتظامی و قوای مسلحه و غیر نظامی باید خودش قضاوت بکند گوش به حرف کسی ندهد بی چون و چرا حرفی از کسی قبول نکند راجع به اینکه فلان قشر چطور است فلان قشر چطور است. البته در همه قشرها اشخاص فاسد هستند و نفوذ کردهاند و میخواهند بین شماها اختلاف بیندازند و نتیجه اختلاف را خودشان یا اربابانشان که آن ابر قدرتها هستند ببرند. ما امروز دشمن های زیاد داریم و بعدها هم این دشمن ها هستند. شما آن ما سیلی که به ابر قدرتها ،زدید، در طول تاریخ کسی نزده است متوقع نباشید که آنها بنشینند و تماشاچی باشند آنها مشغول فعالیت هستند بتوانند با قوای نظامی به ما حمله میکنند نتوانند با تبلیغات سوء در داخل کشورمان به ما حمله میکنند اختلاف میاندازند بین اینها از قراری که بعض رسانه ها نقل کرده اند این بعض از این سران کشورهای اسلامی که کشور اسلامی است نه آن سر در این کنفرانسی که در طائف داشتند قرار دادند بعضی از اینها البته نه همه آنها بعضی از آنها گفته اند که ما باید در ایران بین شیعه و سنی اختلاف ایجاد کنیم و کاری بکنیم که بعضی اینها بعضی دیگر را بکشند تا اینکه این حکومت از بین برود برادران شیعه ما برادران سنی !ما هوشیار باشید که اگر کسانی آمدند در بین شما و راجع به برادرانتان چیزی گفتند و راجع به شیعه ها پیش شما راجع به سنی ها پیش دیگران چیزی گفتند بدانید این همان نقشه کنفرانس است یعنی همان مطلبی است که بعضی از این سران بسیار فاسد بعضی از دولتها آنهایند که این نقشه را دارند انجام میدهند بیدار باشید و این نقشه را این نقشه شیطانی را خنثی کنید شماها همه با هم برادر هستید و قرآن کریم بین مسلمین عقد اخوت خوانده است مؤمنین همه با هم برادر هستند. برادر نباید گوش کند به حرف کسانی که بین او و با برادر خودش میخواهد تفرقه بیندازد بدانید که اگر چنانچه یک همچو تفرقه ای خدای نخواسته باشد، این به سود نه شیعه تمام میشود و نه سنی بلکه به سود کفار تمام می شود، آنهایی که اسلام را میخواهند زیر پا بگذارند به سود آنها تمام میشود خداوند انشاء اللّه همه قشرهای ملت ما را انشاء اللّه تعالی به سعادت و سلامت برساند شهدای ما را همه را در رحمت خودش غریق کند و معلولین ما را همه را خداوند شفا عنایت .کند سعادت و سلامت برای همه ملت از خدا طلب میکنم.

والسلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته

ص: 49

بیانات امام خمینی در جمع کارکنان مجله پویندگان راه زینب (علیهم السلام)

چون برای خدا کار می کنید، موفق خواهید شد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

هر کارى را که انسان شروع مى کند نمى شود که در همان روزهاى اول هر چه را که مى خواهد انجام بگیرد. اینکه شما مى گویید که کارى نکرده ایم، همین که در صدد هستید که کار خوب انجام بدهید، این بزرگترین کارى است که انجام گرفته است. انسان، اول که مى خواهد یک مقصدى را، مقصد بزرگى را شروع کند تصمیم گرفتن براى او شاید از مشکلترین کارهایى است که انسان مبتلا به آن است. یک کار بسیار بزرگى که ارشاد یک ملت است، و بیشتر ارشاد نصف یک ملت است که بانوان باشند، این کار مشکلات زیاد دارد. تصمیم به این کار، خودش یک کار مهمى است شما تصمیم بعد گرفتید، بعد از تصمیم، هیچ به خودتان تزلزل و سستى راه ندهید. براى اینکه چنانچه انسان تصمیمى به یک امرى گرفت ولى متزلزل باشد در اینکه آیا مى تواند این کار را تا آنجا که مى خواهد و آرزو دارد عمل کند، تصمیم گیرى با این تزلزل نمى تواند کار را درست انجام بدهد.

باید همان طور که شما تصمیم گرفتید، جازم باشید [و] امیدوار باشید که این عمل را مى توانید انجام بدهید؛ اگر بخواهید، مى توانید انجام بدهید. شما دیدید که کارهاى بزرگى که در ظرف این دو سال در این کشور انجام گرفته است و تحول بزرگى که پیدا شده است بعد از قرنها ستمکارى، این کار در عین حالى که بسیار بزرگ بود، و شاید بسیارى از این متفکرین و روشنفکرها احتمال اینکه بشود این کار انجام بگیرد نمى دادند، مع ذلک، چون ملت تصمیم گرفت و در تصمیمش جازم بود، متزلزل نبود، این کار انجام گرفت. حالا هم ان شأ اللَّه باز مصمّم باشد ملت و جازم باشد به اینکه به پیروزى نهایى مى رسد؛ همین تصمیم و جازمیت او را به پیروزى خواهد رساند.

شما بانوان هم که مشغول یک عمل اسلامى- انسانى شدید، جازم باشید به اینکه چون براى خدا دارید این کار را ادامه مى دهید موفق خواهید شد. هر اندازه اى که مى توانید کوشش کنید که اولًا افرادى که انحراف دارند از این مسیر و انحراف دارند از جمهورى اسلامى خودش را جا نزنند. آن افراد این طور نیست که بیایند بگویند ما انحراف داریم و آمدیم با شما کار کنیم. اینها از خود شما شاید بیشتر نمایش بدهند که نه. ما هم همین کار را مى خواهیم انجام بدهیم ما هم در راه اسلام هستیم.

باید شما اشخاصى که همکار مى خواهید قرار بدهید براى خودتان، شناخته باشید از سابق که اینها

ص: 50

وضعشان، وضع خانوادگیشان، مسیرشان در دانشگاه اگر بودند، چه طورى بودند؛ در سایر نقاط اگر چنانکه کار کرده اند، چه جور کار کرده اند؛ اینها را همه در نظر بگیرید، و افراد را براى کمک و دخالت در این امر بزرگ انتخاب کنید. و بعد راجع به طرز عمل شما، باید بنا بر این بگذارید که هیچ اعتنا به انتقاداتى که ممکن است حتى به این اسمى که شما انتخاب کردید منحرفین بکنند، هیچ اعتنایى به این مسائل نکنید. همان راهى که دارید همان راه را بروید.

مقالاتى که نوشته مى شود از اشخاصى که براى شما- ممکن است خارج از خود شما باشد- مقاله مى فرستند، این مقالات را با دقت در یک شورایى که خودتان تأسیس مى کنید مطالعه کنید. ممکن است یک وقت یک مقاله اى ابتدایش خیلى هم دلچسب باشد و براى شما خوب باشد، لکن در خلالش یک وقت مسائلى طرح بشود که بر خلاف مسیر خود شماست. مقالات هم باید به طور دقت، یک نفر نه، یک شورایى باشد یک جمعیتى باشد که این مقالات را درست تحت نظر بگیرد. و بعد از اینکه دیدید در همین راه است و همین مسیر است، آن وقت در مجله آن مقاله را منعکس کنید. همین طور راجع به عکسهایى اگر آن هست. من درست الآن نمى توانم بگویم این را. اگر عکسهایى در آن هست، اگر چیزهایى مثلًا درش هست، باز توجه کنید که یک وقت قالب نزنند به شما یک عکسهایى که نباید در مجله شما باشد. و ادامه بدهید همین کار را و دامنه اش را توسعه بدهید. و اشخاصى اگر در اداره شما هستند که مخالف این موازین هستند، یا باید کنار گذاشته بشوند؛ و لا اقل حالا شما به آنها کارى نداشته باشید و مسیر خودتان را بروید و آنها را دخالت ندهید در امر خودتان. من دعا مى کنم که خداوند شما را توفیق بدهد موفق بشوید به این خدمت بزرگ که ما مدتهاى طولانى گرفتارش بودیم. و در این کشور ما این جور افراد هستند. توجه دارید که در زمان آن پدر و پسر خصوصاً به سر بانوان ما چه آمد. و به سر آن قشر بزرگى که باید خدمت به اسلام و مسلمین بکنند چطور آنها مَلْعَبه کردند و عروسک درست کردند. باید خیلى توجه به این مسائل بکنید. و احتراز کنید [از] امثال آنهایى که در سابق براى آنها خوش رقصى مى کردند. در بین شما یک وقت نباشند. خداوند ان شأ اللَّه به شما توفیق بدهد، و به کار خیر خودتان ادامه بدهید.

ص: 51

59/11/19

بیانات امام خمینی در جمع پرسنل نیروى هوایى

جدال و سختى محکی است برای شناخت ارزش ها

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ارزشهاى انسانى در اوقات عادى معلوم نمى شود. در اوقاتى که آرام است یک کشور و به طور عادى زندگى را مى گذرانند، ارزش اشخاص و ارزش گروهها معلوم نمى شود.

در آن اوقات شاید همه کس مدّعى باشد، مدّعى ارزش، مدّعى انقلابى بودن. و ارزش اشخاص و ارزش گروهها بعد از انقلاب و پیروزى نمى تواند تحقّق پیدا بکند و عرضه شود؛ براى اینکه بعد از پیروزى هم گروههاى مختلف مى آیند و همه اظهار بستگى مى کنند و همه اظهار انقلابى بودن. گروههایى از اطراف براى استفاده و براى چیدن میوه از باغِ حاضرِ انقلاب جمع مى شوند؛ و گاهى هم یا بسیارى از اوقات هم، این گروهها، این اشخاص که براى میوه چیدن آمده اند، حاضر نیستند که صاحب باغ هم با آنها شرکت کند! دربست همه چیز را براى خودشان مى خواهند. شما بعد از انقلاب شاهد بودید که گروههایى عرض وجود کردند و اشخاصى، و همه به صورت انقلابى وارد شدند و خواستند که در این انقلاب بهره بردارى کنند. و مع الأسف خود صاحب باغها را هم به عنوان شریک نشناختند. آن روز، ارزش اشخاص، مردان و گروهها ثابت مى شود و نمایش پیدا مى کند که روز سختى است و روز مرگ است.

آن روزى که شما آقایان نیروى هوایى آمدید در صحنه و مخالفت کردید با رژیم طاغوتى، آن روز ارزش شما در تاریخ ثبت شد و پیش خداى متعال هم محفوظ است.

کارى که شما آن روز کردید با کارهایى که امروز مى کنید بسیار تفاوت دارد. آن روز روزى بود که شما و هر کس که به ملت مى خواست پیوند کند و به آغوش اسلام بیاید مواجه با مرگ بود؛ مواجه با گرفتارى بود؛ مواجه با قدرت شیطانى بود. و شما آن روز امتحان دادید. کسانى که نظیر شما در صحنه آمدند و بر ضد طاغوت یا اعتصاب کردند و یا تظاهر کردند، آنها هم ارزش خودشان را به نمایش گذاشتند. لکن شما که از نظامیها بودید و از نیروى هوایى طاغوت آن وقت بودید، این ارزش را بیشتر از دیگران عَرضه کردید که از طاغوت بُریدید و به اسلام پیوند کردید. و پیروزى انقلاب رهین همه ملت است و رهین اقدامات شما و سایر قوایى که بعد از شما به اسلام پیوستند و نمایش ارزش خودشان را دادند. آن روز را هم باید از «یوم اللَّه» ما حساب کنیم. روزى که خداى تبارک و تعالى شما برادران را و شما نیروى عظیم انسانى را در آن روز بسیج کرد؛ و شما اطاعت کردید از خداى تبارک و تعالى و به صف انسانى- اسلامى

ص: 52

ملت پیوستید و به آغوش اسلام آمدید. قدر آن روز را همه مى دانیم. آن روز، روزى است که در تاریخ و در تاریخ نیروى هوایى ضبط است. و من از همه نیروها- چه نیروى هوایى و چه نیروى دریایى و چه زمینى- و از همه کسانى که قواى مسلَّح بودند آن وقت و در آن وقت در خدمت طاغوت بودند و بعد به خدمت اسلام آمدند، تشکر مى کنم، و ملت اسلام از همه آنها قدردانى مى کند.

هیچ رژیمی به اندازه اسلام، پایبند اخلاق و ارزش های انسانی نیست

مطلبى که من باید به شما و تمام قواى مسلّحه، و خصوصاً ارتش و ژاندارمرى، و سایر کسانى که مربوط به قواى نظامى هستند تذکر بدهم [این که شما آقایان توجه داشته باشید که یک گرایشهاى سیاسى، یک تبلیغات سیاسى در ایران هست. شاید گروههایى یا اشخاصى بیایند نفوذ کنند در بین شما؛ و با آن دیدهاى سیاسى که انطباق با دیدِ اسلام ندارد، سیاستهاى شرقى یا غربى است، به شما مسائلى را القا کنند. شما در این گرایشهاى سیاسى و در این مسائل سیاسى وارد نشوید. دیدهاى سیاسى را داشته باشید، مطالعات سیاسى مانع ندارد. اما گرایشهاى سیاسى که ممکن است آنهایى که بیایند و با شماها صحبت کنند و نفوذ کنند در صفهاى شما، شما را بدون اینکه توجه داشته باشید از این راهى که تا کنون آمده اید و از طاغوت به اسلام پیوسته اید جداکنند، و شما توجه نداشته باشید. سیاستمداران یک مطالعات سیاسى دارند که امثال اشخاص عادى از آنها اطلاعاتى ندارند. ممکن است افرادى بیایند از همان اشخاصى که دیدهاى سیاسى دارند لکن این دیدهاى سیاسى با مصالح کشور تطبیق نمى کند شماها را در اثر تبلیغات خودشان خداى نخواسته منحرف کنند؛ و این ارزشى را که شما در دنیا دارید و پیش اسلام دارید و در کشور خودتان دارید از شما سلب کنند. خیلى باید توجه داشته باشید که به شیاطینى که بخواهند شما را منحرف کنند، یا به طرف راست یا به طرف چپ و لو با اسم اسلام و اسم ایران و اسم کشور ایران. خیلى توجه داشته باشید که مبادا خداى نخواسته منحرف بشوید و از اسلامِ عزیز، شما را جدا کنند.

اسلام براى شما و براى همه بشر و همه توده هاى عالم تحفه آورده است. تحفه همگانى و براى همه. و در رأس برنامه هاى اسلامى؛ هدایت است که شما را هدایت کند به راهى که هم دنیاى شما تعمیر بشود و معمور باشد، و هم آخرت شما. در هیچ رژیمى و در هیچ دولتى آن طورى که در دولت اسلام و در رژیم اسلامى پایبند اخلاق و پایبند ارزشهاى انسانى است، نخواهد بود. ادعاها زیاد است، هرجا بروید سران کشورها، در هر جا بروید، خصوصاً کشورهاى ابرقدرت، ادعاهایشان زیاد است. ادعاى اینکه ما خلق را مى خواهیم و مصالح خلق و توده ها را مى خواهیم و مصالح کارگران را. این ادعا زیاد است، و از قدیم هم زیاد بوده. ادعاى اینکه ما به حقوق بشر احترام قائل مى شویم و ما نسبت به حقوق بشر وفادار هستیم. این ادعاها زیاد است. پیشتر هم بوده، حالا هم هست.

لکن شما باید به اعمال این مدعیان نگاه کنید، نه به گفتار آنها. گفتارشان شیرین است، اعمالشان از زهر تلختر است. همانهایى که مدعى حقوق بشر هستند و همانهایى که مدعى این هستند که باید به قراردادهاى بین المللى وفادار

ص: 53

بود اولین اشخاصى هستند و اولین دولتهایى هستند که نه به حقوق بشر اعتنا دارند، و نه به این سازمانهایى که به دست خودشان به وجود آوردند. آنهایى که ادعا مى کنند که ما انقلاب کردیم براى خلقها و براى مردم مستضعف، وقتى اعمال آنها را شما نگاه کنید، اولین اشخاصى هستند که به ضد بشر هستند و به ضد ملت خودشان هستند. تمام تبلیغات براى به دست آوردن قدرت است. تبلیغات شرق و تبلیغات غرب تمامش آلوده به آن هواهاى نفسانى است که انسان هر گز سیر نمى شود از آن هواها. با الفاظ خوب، با گفتار خیلى شیرین، مردم را اغفال مى کنند. [از] خود مردم استفاده مى کنند و مردم را به قیادت خودشان [به اسارت در مى آورند و از مردم استفاده قدرت براى خودشان مى کنند. همانهایى که ادعاى توده اى بودن و براى توده بودن را مى کنند بعد از اینکه انقلابشان پیروز شد، میلیونها نفر از این توده هاى مردم را و از این مستضعفین را به زندان انداختند و به هلاکت رسانده اند. و همانهایى که ادعاى حقوق بشر را مى کنند در طول حکومت خودشان بشر را به هلاکت رسانده اند، و تمام مستضعفین دنیا را از حقوق اولیه بشر محروم کردند.

نه به تبلیغات غربى گوش بکنید، و نه به تبلیغات شرقى، و نه به تبلیغات گروههاى سیاسى که مى خواهند ملت را و شما را به یک راهى ببرند که آن راه راه اسلام نیست.

چشم و گوش خودتان را باز کنید. اشخاصى که با شما تماس مى گیرند و ممکن است در بین شما نفوذ بکنند حرفهاى آنها را درست توجه کنید ببینید آیا همان حرفى است که ملت در ابتداى انقلاب مى زند، که عبارت است از وحدت کلمه و توجه به خدا. همین وحدت کلمه شما را با اینکه اندک بودید در مقابل ابرقدرتها بر آنها پیروز کرد، و کشور شما را که در طول سالیان دراز در تحت سلطه اجانب بود یا در تحت سلطه سلاطین جور بود نجات داد. شما را مستقل کرد و دستهاى دیگران را از کشور شما کوتاه کرد و سلطه آنها را از سر شما کوتاه کرد. شما باید توجه کنید گویندگانى که پیش شما مى آیند یا کسانى که در داخل شما وارد مى شوند و بیخ گوش شما مسائلى را طرح مى کنند، توجه کنید که طرح این طور مسائل، طرح تفرقه است، طرح جدا کردن یک قشر از قشر دیگر است، یا دعوت به وحدت و دعوت به انسجام است؟ اگر دیدید که گویندگان دعوت به اتحاد همه قشرهاى ملت مى کنند، نمى خواهند شما را از سپاهیان جدا کنند و نمى خواهند سپاهیان را از شما، نمى خواهند شما را از روحانیین جدا کنند و نمى خواهند آنها را از شما، نمى خواهند بین خود شما، سران شما با خود شما، تفرقه ایجاد کنند، و دعوت به همان امرى که خداى تبارک و تعالى دعوت فرموده است و همه را به وحدت دعوت فرموده است و به تمسک به اسلام و حبل اللَّه دعوت فرموده است و از تفرقه تحذیر فرموده است، اگر گویندگان همان معنا را مى گویند، شما بدانید که این گویندگان، اسلامى هستند و این حرفها حرفهاى اسلامى و قابل قبول.

و اگر دیدید که گویندگان یا گروهى یا اشخاصى گفتارشان بر خلاف آن چیزى است که خداى تبارک و تعالى مى فرماید که وَ اعتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً تمام شما اعتصام به ریسمان خدا بکنید. تمام شما مأمورید که تفرقه نداشته باشید. اگر دیدید اشخاصى مى خواهند بین شما و گروهى از ملت تفرقه بیندازند و دعوت بکنند به مقابله با گروهى از ملت یا همه ملت؛ بدانید که این دعوت بر خلاف دعوت اسلام است و

ص: 54

بر خلاف دعوت انبیاى خداست و بر خلاف دعوت خداست که شما را دعوت به اتحاد همگانه مى کنند.

گروههایى که در ایران الآن هم اظهار موجودیت مى کنند، و در یکى دو روز سابق هم اظهار موجودیت کردند، اینها همانها هستند که ادعا مى کنند ما فدایى خلقیم و ما براى خلق مى خواهیم فعالیت کنیم و تبلیغ کنیم، مى بینید که اینها در جبهه ها هر گز حاضر نیستند و در داخل جبهه ها هر گز نیامده اند، و در پشت جبهه ها به کارشکنى براى عزیزان ما که در جبهه ها مشغول نبرد هستند، مشغول فعالیت اند. اینها از اسلام جدا هستند؛ و از انسانیت هم جدا هستند؛ و از خلق هم جدا هستند و دشمنان خلق اند که به اسم «فدایى خلق» خودشان را محسوب کردند. و این همان حیله اى است که ابرقدرتها براى تحت ستم قرار دادن ملتها حتى ملتهاى خودشان به کار مى برند، که ما با توده هاى مردم رفیق هستیم؛ و با اسم «رفیق» توده هاى مردم را اسم گذارى مى کنند و خودشان را «رفیق» مى دانند، لکن دشمن آنها هستند. طرفین شرق و غرب با انسانها مخالفند؛ و جز به آن چیزى که مربوط به خودشان هست و مربوط به قدرت خودشان هست، به چیز دیگر فکر نمى کنند.

شما مقایسه کنید بین سران کشورهاى قدرتمند، با سرانى که در اسلام بودند و در صدر اسلام قدرتشان از اینها هم بیشتر بود، ببینید فرق از کجا تا به کجاست. ببینید حکومت اسلام چه حکومتى است؛ و حکومت غیر اسلام چه حکومتى. مع الأسف نگذاشتند قدرتهاى شیطانى که اسلام پیاده بشود. نگذاشتند که چهره اسلام آن طورى که هست نمایش پیدا کند. اسلام از ابتدا غریب بود، و حالا هم غریب است. الآن هم که شما ملت ایران و شما سربازان عزیز ایران مى خواهید اسلام را در ایران زنده کنید و جاوید کنید، مى بینید که تمام قدرتها تقریباً، اکثر قریب به اتفاق قدرتها با شما مخالفت مى کنند؛ در هر اجتماعى که باشند شما را محکوم مى کنند. الآن که شما با این جنگى که ابتلا به آن پیدا کردید و آنها به شما حمله کردند و صدام هجوم کرد به مملکت ما، الآن هم که مى بینید که این امر واضحى است که دولت فاسد صدام به این ملت ما تهاجم کرد و این قدر از جوانهاى ما را کشت و این قدر از اطفال و جوانها و پیرها و زنهاى ما را قتل عام کرد، باز هم وقتى که در کنفرانس طائف مى نشیند تمامش اظهار مظلومیت است! و یکى نیست به او در آن جمع بگوید که تو هجوم کردى، نه ایران. کنفرانسى که از کشورهاى مختلف جمع شدند و با هم نشستند، و عقد پیمان بستند که به ضد اسلام و ضد مصالح اسلامى با اسم اسلام قیام کنند. بسیارى از آنها را همه شما و ما مى شناسیم که در طول مدت سلطنتشان یا ریاست جمهوریشان با ملتهاى خودشان چه کردند، و با اسلام چه کردند، و با صهیونیسم چه قدر همراه بودند؛ در عین حال در یک مجمعى جمع مى شوند و در آن مجمع آن شخص براى آنها صحبت مى کند و مورد تأیید بسیارى از آنها مى شود. ادعاها زیاد است، لکن واقعیتها بر خلاف ادعاهاست. زیادند اشخاصى که از اسلام دم مى زنند، لکن وقتى که به عملشان رسیدگى مى شود صد در صد، مخالف اسلام است. زیادند اشخاصى که از ملت و از ملیت دم مى زنند، لکن وقتى که به قدرت مى رسند بر خلاف ملت و بر خلاف ملیت عمل مى کنند. این بختیار بود که همه دیدید. از جبهه «ملّى» بود و جزء ملى گرایان. و دیدید که با ملت ما چه کرد، و چنانچه قدرتهاى شما جلوى او را نگرفته بود، چه مى کرد. از

ص: 55

حرفها گول نخورید. از ادعاها گول نخورید. و خودتان تفکر کنید. خودتان چشم خودتان را باز کنید و بدانید که اسلام است که پشتیبان ملتهاست.

حکومتهاى اسلامى بود در صدر اسلام که پشتیبان ملتها بود و غمخوار توده ها. کسان دیگر صحبت مى کنند، و اسلام عمل مى کند. اینها از حقوق بشر صحبت مى کنند، و بر خلاف حقوق بشر عمل مى کنند؛ اسلام هم حقوق بشر را محترم مى شمارد، و هم عمل مى کند. حقى را از هیچ کس نمى گیرد. حق آزادى را از هیچ کس نمى گیرد. اجازه نمى دهد که کسانى بر او سلطه پیدا کنند که حق آزادى را به اسم آزادى از آنها سلب کند و حق استقلال را به اسم استقلال از آنها سلب کند. به اسلام پیوسته باشید. و پیوند خودتان را هر روز محکم کنید. از شیاطینى که مى خواهند پیوند شما را از اسلام جدا کنند، و شما را از ملت و ملت را از شما، و شما را از روحانیت که غمخوار شماست و روحانیت را از شما جدا کنند، آنها را توجه داشته باشید که مبادا خداى نخواسته موفق بشوند.

خداوند ان شأ اللَّه این پیروزى را تا آن نقطه نهایى برساند و شما برادران عزیز ما را از همه قشرها که هستید، موفق کند که همین راه مستقیمى که راه انسانیت است و راه خداست تا آخر در پیش گیرید، مُنتهى إلیه خداست؛ و مُنتهى إلیه او نعمتهاى بزرگ خداست. ان شأ اللَّه جاوید باشید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 56

فصل سیزدهم

چراغ ایزد فروز

حتی با نگاهی گذرا به تاریخ صد ساله اخیر ایران، می توان دریافت که همیشه مردم ستمدیده ما به اندک نیرنگی یا خدعه ای یا زور و سر ای نیزه ای مورد بهره برداری قرار می گرفته و در مسیری می افتاده اند که زورمداران یا خدعه کاران یا نیرنگبازان تاریخ، استعمارگران و دلقک های داخلی آنان می خواسته بوده اند؛ و متقابلاً هر صدای روشن و زلال و حقی که از گلوی ستمزده ای و آگاهی برمی خاسته، همان در گلو، فرو میرانده می شده است.

از سردار جنگل میرزا کوچک خان بزرگ تا نواب صفوی.... و از میرزای بزرگ شیرازی تا آیة الله کاشانی و اینان اگر چه به وسعت تاریخ و در گستره ابدیت زمان پیروز بوده اند و پیروزند، اما در عرصه زمانه خویش نتوانستند داد مستضعفان را از مستکبران چنانکه باید بستانند. اما انقلاب مقدس اسلامی، اسطوره کامیابی در همه ناکامی های تاریخی مردم مستضعف ماست... یک جام آب نیست تا تنها لب و کام را

ص: 57

مرطوب کند؛ سرچشمه خنکای جاودانه جاری اسلام است که جگر سوختگان قرون و اعصار را حتی فراسوی مرزهای دنیایی سیراب می کند؛ و آبشخور زلال فضیلت و حقجویی است که تشنگی سراب زدگان تاریخ را فرو می نشاند قبسی نیست که کسی برافروخته باشد؛ نوری است که «الله» روشن ساخته و روح الله چراغدار همیشه بیدار آنست... و چون فروغی ایزدی است پفباد هیچ توطئه داخلی حتی توفان خدعه هیچ ابر قدرتی نمی تواند این نورالهی خاصّه با جراغبانی روح اللّهی» را خاموش کند و چنین است که می بینیم در این مقطع از صحیفه نور، امام هوشیارانه به توطئه اتحاد نیروهای ((نفاق و سیاست بازی)) پیوسته هشدار می دهند... اما اینان که «ختم الله على قلوبهم و على ابصارهم غشاوه» این هشدارها را نمی شنوند و نمی بینند... و توطئه چهارده اسفند را جون پفبادی در رهگذار این چراغ الهی می دمند... و نمی توانند و هرگز نمی دانند که:

«مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ...»

ص: 58

59/11/22

بیانات امام خمینی به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

در آستان سومین سال پیروزى ملت مسلمان ایران، به پیشگاه مبارک حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا له الفدأ- و به ملت شریف و پیروزمند معظم تبریک و تهنیت تقدیم مى نمایم.

ملت عزیز در این دو سال شاهد وقایع بسیار بود؛ شاهد پیامدهاى بسیار شیرین و پیامدهاى بسیار تلخ؛ شاهد پیروزى عظیم بر قدرتهاى شیطانى و تشکیل حکومت اسلامى در تمامى ابعادش، برچیده شدن تسلط غارتگریها و چپاولگریها از جناحهاى راست و چپ و وابستگان سرسپرده آنان، باز شدن درهاى زندانهاى جهنمى به روى علماى ابرار و روشنفکران متعهد، بسته شدن مراکز گسترده فحشا و عشرتکده هاى منحرف کننده نسل جوان، بیرون راندن مستشاران و اربابان پر مدعا و باجگیر و کارشکن، اعدام سران جنایتکار و خیانتکار زراندوز، فرارى دادن انگلهاى خائن و سودجو و جنایتکار، تحول عجیب قشرهاى مختلف ملت عزیز از بى تفاوتى به تعهد در مقابل اسلام و میهن که در طول مدت جهاد با قدرتهاى شیطانى و وابستگان آنان، خصوصاً در هجوم شیطانى صدامى اخیر به وجود آمده است و هزاران کارهاى عمرانى و ایجاد مراکز تربیتى در سطح روستاها براى توده هاى عقب نگه داشته شده و شکستن اختناق و ایجاد فضایى آزاد و بسیار امور دیگر که در این مختصر مجال شمردنش نیست. و در مقابل این همه کارهاى مثبت، تلخیها و نابسامانیهایى از قبیل قیام مسلحانه احزاب وابسته به قدرتهاى شیطانى، قتل و غارت خواهران و برادران مسلمان کُرد و ترک و بلوچ، بى نظمى و خودسریها و افسارگسیختگیها که توسط خائنان و مزدورانى که در تمام قشرها و ارگانها نفوذ نموده اند و متأسفانه گاهى به دست جوانانى که از حکومت اسلامى بى اطلاع مى باشند و عمل خلاف خود را اسلامى گمان کرده اند، و از همه بالاتر جنگ تحمیلى و هجوم سبعانه رژیم جنایتکار بعث عراق و قتل و غارت بیگناهان مرزنشین و آواره شدن صدها هزار از خواهران و برادران عزیز و امور دیگرى که پیامدهاى غیر قابل احتراز تمامى انقلابات مى باشد که به خواست خداوند متعال نسبت به سایر انقلابها حتى در کشورهاى اسلامى بسیار ناچیز است، گرچه کج فهمان و یا بدخواهان آنها را بزرگ جلوه داده و در شکست اسلام دانسته یا ندانسته کوشش مى نمایند.

اکنون که بحمد اللَّه تعالى انقلاب بزرگ اسلامى در آستانه سال سوم است و به رغم بدخواهان و گروهکهاى فاسد مفسد و مزدور شرق و غرب که امید شکست انقلاب را در کمتر از شش ماه داشتند

ص: 59

و چشم به راه سردى و سستى ملت و پشت نمودن آنان به انقلاب و باز شدن راه براى وابستگان به رژیم ستمکار سابق و در نتیجه براى امریکاى جنایتکار و دیگر چپاولگران که با حیله هاى شیطانى در کمین نشسته اند تا از آب گل آلود ماهى بگیرند، ملت معظم باید در حال افزایش انسجام و وحدت کلمه باشد. ملت آگاه ایران امروز شاهد آن همکاریهاى عظیم انسانى- اسلامى در سرتاسر کشور است و نیز شاهد ایثار مال و جان و عزیزان خود براى پیروزى و راندن کفار بعثى از میهن عزیز خویش است و قلمهاى زهرآگین دشمنان آگاه بدخواه و دوستان بى توجه، تأثیرى در روحیه توده هاى میلیونى عظیم الشأن ایران و مسلمانان جهان ننموده است. لازم است تذکراتى داده شود:

1- تذکر متواضعانه اى است به حضرات گویندگان و نویسندگان اعم از روحانیون معظم و سایر آقایان مطبوعات و تمامى رسانه هاى گروهى. عزیزان من! شما مى دانید آنچه که به دست آوردید از نفى طاغوت و جایگزین کردن جمهورى اسلامى به جاى آن، ارزان نبوده است بلکه با خون هزاران جوان مؤمن و هزاران معلول و مجروح که ما باید تا آخر عمر خود را رهین آنان بدانیم، به دست آمده است. این نعمت بزرگ الهى را ارزان از دست ندهید. شما حضرات آقایان که در پیروزى انقلاب سهیم بودید و اسلام و ایران مال خودتان است، سعى کنید قلمها و زبانهایتان در خدمت انقلاب و به ثمر رسیدن آن، که آزادى و استقلال در سایه جمهورى اسلامى و زیر پرچم توحید و اسلام بزرگ است، باشد. سعى کنید روحیه ملت را تقویت نمایید و در مقابل فحاشیهاى منحرفین که براى تضعیف روحیه ملت است بیدریغ فعالیت نمایید و از تضعیف اشخاص و یا گروههایى که در خدمت جمهورى اسلامى هستند و تضعیف آنان مستقیماً خدمت به جهانخوارانى است که در کمین نشسته اند تا از قلمها و زبانهاى شما بهره گیرى کنند، بپرهیزید.

انصاف نیست که جوانان عزیز اسلام از ارتش و سپاه و ژاندارمرى و بسیج و شهربانى گرفته تا گروههاى جانباز عشایر و عزیزان شهرها و روستاها در سراسر کشور در خدمت اسلام و مسلمین خون خود را نثار و جان خود را فدا کنند، ما در کنارى بنشینیم و با قلمها و زبانهاى خود قلب نورانى آنان را آزار دهیم. انصاف دهید که ما براى اسلام و کشور اسلامى خود چه کرده ایم و این جوانان عزیز از خود گذشته، از دانشگاهى تا روحانى و از روستایى تا شهرستانى و از کارگر تا بازارى چه کرده اند. از اول انقلاب تا کنون تمام رنجها و زحمتها و جانبازیها بر دوش این طبقات بوده است و آنان ولى نعمت ما بوده اند.

رهبر ما آن طفل دوازده ساله اى است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.

خداوندا! من از پیشگاه مقدس تو عذر مى خواهم که کودکان و جوانان عزیز ما خود را فدا کنند و ما بهره کشى نماییم.

2- تذکر من به ارتشیان و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و بسیج و شهربانى و همه نیروهاى غیر

ص: 60

نظامى مسلح این است که شما هم اکنون در خدمت اسلام و از جنود اللَّه و محافظین کشور اسلامى مى باشید. ملت مسلمان ایران از شما قدردانى مى کند و شما را از خود و خود را از شما جدا نمى داند و اکنون در جهان کشورى نیست که پیوند ملت و قواى مسلحش بدین پایه باشد. قواى نظامى و انتظامى که از طاغوت بریدند و به اللَّه پیوستند، درست در آن زمان که تخلف از طاغوت مساوى با مرگ بود، با تمام توان به صف جانبازان ملت پیوستند و با طاغوت به ستیز پرداختند، دیْن خود را به اسلام و میهن خود ادا نموده و خداوند متعال را از خود راضى نمودند و یا پاسداران عزیز و تمامى قواى غیر منظم که با پشتیبانى ملت بزرگ انقلاب مقدس را به پیروزى رساندند، امید است همگان در پیشگاه مقدس حق تعالى روسفید باشند که جمهورى اسلامى را روسفید نمودند.

عزیزان من! توجه کنید که افرادى از خدا بیخبر مى خواهند شما را از هم جدا کنند و بدین وسیله ملت را از تمامى شما جدا و سپس انقلاب را به تباهى بکشند و کشور را اسیر ابرقدرتها کنند. با تمام توان از وسوسه هاى شیطانى این وابستگان به شرق و غرب بپرهیزید و با آن مبارزه نمایید. قواى مسلح از هر قشرى که هستند، در حالى که باید داراى دید سیاسى باشند و هر گز کورکورانه عمل نکنند، نباید در امورى که سیاست بازان در آن دخالت دارند داخل شوند، زیرا اگر در امور سیاسى وارد شوند ناچار کسانى که در فن سیاست ورزیده شده اند بین آنان اختلاف ایجاد کرده و هر گروه از آنان را به یک طرف کشیده و شیرازه ارتش را که تنها با انسجام کامل است که مى توانند به کشور خود خدمت نمایند از بنیان به هم مى زنند و نتیجه نهایى خود را که اسارت کشور است به دست مى آورند. شما اى قواى مسلح عزیز که عازم خدمت به میهن خود هستید! با ورود در بازیهاى سیاسى ناچار از خدمت به میهن عزیز خود بازمانده و به سوى شرق یا غرب کشیده خواهید شد. بازیهاى سیاسى است که شما را به یک گروه نزدیک و از یک گروه دور مى سازد و شما را نسبت به یک قشر ملت بدبین مى کند و پس از اختلاف ضربه خود را مى زند.

امروز تمامى ملت به شما خوشبین و شما را خدمتگزار به میهن و اسلام مى داند و از شما پشتیبانى مى کند، چنانچه مشاهده مى نمایید در پشت جبهه، کوچک و بزرگ، زن و مرد، توده هاى میلیونى براى پیروزى شما به خدمت و فعالیت مشغولند. امروز گویندگان و نویسندگان به شما علاقه جدى دارند. در صورتى که اشخاص منحرف در بین شما نفوذ کرده تا با گفتار شیطانى خود شما را به روحانیون و متدینین بدبین کنند و شما را از آنان و بالاخره از ملت جدا کنند، بدانید که اینان هیچ مقصودى جز مقاصد شیطانى خویش ندارند. بهوش باشید، شیاطین را از خود برانید و لازم است با تمام توان کوشش نمایید تا بین خودتان خداى نخواسته شکافى واقع نشود. بدانید که قواى مسلح از هم جدا نیستند و همه براى خدا و اسلام و میهن عزیز در جنگ و فداکارى به سر مى برند و کسانى که مى خواهند بین سپاه و ارتش و دیگر اقشار قواى مسلح اختلاف ایجاد کنند به فکر میهن و اسلام نیستند و شما را خداى نخواسته از داخل پوسانده و ضربه کارى خود را مى زنند.

3- تذکر اکید به روحانیونى است که در دادگاهها و کمیته ها، جهاد سازندگى و دیگر ارگانها

ص: 61

اشتغال به خدمت دارند، که اولًا در امورى که صلاحیت آن را ندارند به هیچ وجه دخالت نکنند که دخالت آنان علاوه بر آنکه از جهت عدم صلاحیت آنان غیر مشروع است، از جهت بدبین شدن ملت به روحانیت و در نتیجه جدا شدن ملت از شما که لطمه اى بزرگ به اسلام و کشور اسلامى مى باشد از گناهان بزرگ و نابخشودنى است.

شیاطینى که شما را وادار به این نحو دخالتها مى کنند دشمنان سرسخت روحانیت و اسلامند، با این عمل خود نتایج شیطانى گرفته و شما را منزوى و کشور را به تباهى مى کشند. دخالت در امور اجرایى، عزل و نصب و امثال اینها به استثناى دخالت کسانى که دولت مستقیماً گماشته است، دخالت غیر مشروع و موجب اختلال در امر کشور و باید از آن اجتناب بشود.

من خوف آن دارم که جوانهاى روحانى که مکلف به حفظ آبرو و حیثیت اسلام و روحانیت هستند، به حسب اعمالى که بعضى از آنها و لو با حسن نیت انجام مى دهند، چهره روحانیت و اسلام را غیر از آنچه هست نمایش دهند. من بیم آن دارم که شیاطینى که براى شکست جمهورى اسلامى با قلمهاى مسمومشان نشسته اند تا یکى را صد کنند و اعمال بى رویه اشخاص را به پاى جمهورى اسلامى محسوب دارند، با فریاد وا اسلاما جمهورى اسلامى را مشوه کنند.

4- شکى نیست که دخالتهاى غیر صحیح بعضى از اشخاص که به صورت روحانى درآمده اند و اشخاص غیر روحانى که خود را بدون هیچ گونه صلاحیتى در امور کشورى وارد کرده اند، زیاد هستند. باید مراجع صلاحیتدار از این گونه اعمال شدیداً جلوگیرى کنند و باید نویسندگان و گویندگان ذى صلاحیت در رفع آنها با نصایح برادرانه و انتقاد سالم بکوشند، لکن نه به طور انتقامجویى و از روى عقده هاى درونى و چهره جمهورى اسلامى را واژگونه کردن که خود گناهى بزرگ است، که این گونه برخوردها نه تنها علاوه بر آنکه تأثیر درستى ندارد، داراى عکس العمل نیز مى باشد. مع الأسف بعضى از نویسندگان و گویندگان به جاى انتقاد سالم و هدایت مفید، با انتقاد کینه توزانه مى خواهند افراد جامعه را به جمهورى اسلامى بدبین کنند. اینان به جاى انتقاد سازنده به فحاشى پرداخته و به جاى نهى از منکر، خود مرتکب منکر مى شوند. خداوند آنان را هدایت فرماید.

5- من بار دیگر خطر امریکا را به جهان بخصوص منطقه و ایران گوشزد مى نمایم.

امروز تمامى آنانى که علیه جمهورى اسلامى ایران متحد شده اند، با واسطه یا بدون واسطه در رابطه با امریکا مى باشند ملت ایران باید با قاطعیت با این خطر بزرگ مبارزه نماید. امریکا از اینکه دید حمله نظامى توسط یکى از نوکرانش یعنى دولت عراق، مردم ما را متحدتر کرد، دوباره دست به تشدید اختلافات داخلى زد. مردم دلیر ایران باید با اتحاد خویش این نقشه شیطانى را هم به دنبال نقشه هاى قبل خنثى کنند.

6- خطر کمونیسم بین الملل چیزى نیست که به سادگى بشود از آن گذشت. گرچه امروز ابرقدرتها زیر عناوین مختلف خون مردم مستضعف را مى مکند و به هیچ وجه کارى به نوع تفکر خویش ندارند و آنچه برایشان مطرح است مسائل مادى خودشان است ولى خطر کمونیسم از سرمایه دارى غرب کمتر نیست و مردم عزیز ایران باید در مقابل دسایس آنها هوشیار باشند.

ص: 62

7- امروز اسرائیل و دوست صمیمى اش مصر، در منطقه، در فکر ایجاد یک هسته مرکزى براى نابودى مسلمانها و ارزشهاى عالى فکرى آنها مى باشند، اخیراً عراق و بعضى سران کشورهاى منطقه هم با این طرح موافقت نموده اند. من نزدیک به بیست سال است خطر صهیونیسم بین الملل را گوشزد نموده ام و امروز خطر آن را براى تمامى انقلابات آزادیبخش جهان و انقلاب اخیر اسلامى ایران نه تنها کمتر از گذشته نمى دانم که امروز این زالوهاى جهانخوار با فنون مختلف براى شکست مستضعفان جهان قیام و اقدام نموده اند. ملت ما و ملل آزاد جهان باید در مقابل این دسیسه هاى خطرناک با شجاعت و آگاهى ایستادگى نمایند.

8- من بار دیگر از تمام جنبشهاى آزادیبخش جهان پشتیبانى مى نمایم و امیدوارم تا آنان براى تحقق جامعه آزاد خویش پیروز شوند. امید است دولت اسلامى در مواقع مقتضى به آنان کمک نماید.

9- پیام من به ملت بزرگ و توده هاى عظیم انسانها که پیروزى به دست پر برکت آنان تحقق یافت و آنان اسلام عزیز را در این قرن تجدید نمودند و همه مرهون خدمات ارزنده آنان هستیم این است که این اعجاز بزرگ قرن و این پیروزى بى نظیر و این جمهورى اسلامى محتاج به حفظ و نگهبانى است و آن هم نیز به دست تواناى شما که دست خداوند قادر با آن است حاصل مى شود. شما ملت عزیز بزرگوار، همه چیز خودتان را براى رضاى خداوند تعالى در طبق اخلاص نهادید و این مائده بزرگ آسمانى را به دست آوردید. نگهدارى این متاع محتاج به صبر و کوشش است. شیاطینى که شاید اکثر آنها از قشر مرفه وابسته به رژیم سابق باشند با شایعه ها و دروغها و فریبها مى خواهند شما را سست کنند و این متاع را که با خون شهدا و جوانان عزیز به دست آوردید از شما سلب کنند و با اسم کمبود بنزین و نفت و قند و شکر و از این قبیل، شما را نسبت به حکومت جمهورى اسلامى دلسرد کنند و ضربه آخر خود را بزنند. در صورتى که این قبیل شایعه و فریب ضربه اى است به شرافت انسانى شما. این کوردلان گمان کرده اند که شما، جوانان و عزیزان خود را در راه نفت و بنزین داده اید و به اسلام و میهن عزیز خود براى پر کردن شکم خود خدمت مى کنید. اینان را که دشمن عزت و شرافت شما هستند از خود برانید و مجال ندهید که توطئه هاى آنان به ثمر برسد. شما به صدر اسلام و مجاهدت پیغمبر عظیم الشأن و یاران بزرگوار او نظر کنید که با چه زحمات و کمبودهایى مواجه بودند و چگونه با نثار جان و خون، اسلام را به ثمر رساندند و با پیروى از آن بزرگواران اسلام را تقویت کنید و میهن عزیز خود را حفظ نمایید و دست رد بر سینه بدخواهان زنید و ترس به خود راه ندهید که خداوند با شماست. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمین و پیروزى هر چه زودتر سپاه اسلام بر کفر را خواستارم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 63

59/11/22

پیام امام خمینی به خانواده هاى شهدا در آغاز سومین سال پیروزى انقلاب

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

در آغاز سومین سال پیروزى انقلاب که مرهون فداکاریهاى دلاورانه ملت، خصوصاً شهیدان و معلولان انقلاب است، این جانب رحمت بى پایان خداوند متعال را براى شهداى جاوید و صحت و سلامت را براى معلولان و مجروحان عزیز خواستارم و درود پیاپى تقدیم آنان مى نمایم. این جانبازان حماسه آفرین که پرچم پر افتخار لا اله الا اللَّه را بر فراز این کشور عزیز به اهتزاز درآورده اند و با خون و توان خود شرافت انسانى ملت بزرگ را بیمه نمودند و با پشتیبانى توده هاى میلیونى بپاخاسته، ائمه کفر و الحاد را شکست مفتضحانه داده و کشور را از لوث وجود آنان پاک نموده اند، الحق به ملت ما حق بزرگ دارند. رحمت خدا و سپاس بى پایان ملت عزیز نثار روح آنان و دیگر فداکاران در راه گسترش عدالت اسلامى- انسانى باد.

کشور ما در این دو سال مواجه با مشکلات بسیار بوده که بحمد اللَّه تعالى تمام آن مشکلات را پیروزمندانه و سرفراز پشت سر نهاد، و امید است که با عنایات خداوند متعال و وحدت کلمه بر دیگر مشکلات- که در هر انقلابى احتراز ناپذیر است- غلبه کند و با استقامت و صبر در مقابل ناملایمات ایستادگى نماید. ملت ما و قواى مسلح جمهورى اسلامى در این دو سال امتحان خود را داده اند که به هیچ وجه حاضر نیستند آنچه را با چنگ و دندان به دست آورده اند از دست بدهند؛ اگر چه با نثار جان و فرزندان عزیزشان باشد. شما خانواده هاى شهدا و معلولین و مجروحین نشان دادید که هر گز اجازه نمى دهید استعمار بر مقدرات این کشور سایه افکند. شما خانواده هاى شهدا با شهادت افتخارآفرینان این مرز و بوم به جهان فهماندید که از همه عزیزان در راه اسلام خواهید گذشت. شما چشم و چراغ این ملتید، خداوند یارتان باد. شما با ایثار فرزندان و جوانان و عزیزان خویش به همه نشان دادید که توطئه هاى داخل و خارج نخواهد توانست بر این ملت مصمم پیروز شود.

مبارزات کشور ما عقیدتى است و جهاد در راه عقیده، شکست ناپذیر است. جهاد در راه عقیده است که سرتاسر کشور را در یک راه تجهیز مى کند و تمام سختیها و مشکلات را از سر راه برمى دارد. پیروز است ملتى که راه خود را که صراط مستقیم انسانیت است یافته و در راه آن به جهاد مقدس برخاسته است. مسلماً پیروز خواهید بود. هان اى شهیدان، در جوار حق تعالى آسوده خاطر باشید که ملت شما پیروزى شما را از دست نخواهد داد. واى بازماندگان شهداى به خون خفته، واى معلولان عزیزى که حیات جاوید را با نثار سلامت خود بیمه کرده اید،

ص: 64

مطمئن باشید که ملت شما مصمم است پیروزى را تا حکومت اللَّه و تا ظهور بقیة اللَّه- روحى فداه- نگهبان باشد. جاوید باشید، و پیروز باشد جمهورى اسلامى.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 65

59/11/22

بیانات امام خمینی در جمع سفیران و وابستگان نظامى کشورهاى خارجى مقیم ایران

ما نه ظلم خواهیم کرد و نه مظلوم واقع خواهیم شد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من تشکر مى کنم از آقایانى که، سفراى محترمى که امروز براى سالروز پیروزى ملت اسلام و انقلاب شکوهمند ایران اینجا تشریف آوردند. و من به همه ملتهاى مظلوم و همه مستضعفین جهان این روز را- که طلیعه بیرون آمدن از زیر یوغ ابرقدرتهاست و خارج شدن از تحت سلطه سلطه جویان- تبریک عرض مى کنم.

ملت اسلام پیرو مکتبى است که برنامه آن مکتب خلاصه مى شود در دو کلمه؛ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون . ما در طول تاریخ تحت ظلم و ستم قدرتهاى داخلى و خارجى بودیم. خصوصاً در این نیم قرن آخر که با دست دولتهاى بزرگ این رژیم را به روى کار آوردند. رضا خان را انگلیسها؛ و محمد رضا را متفقین. در طول این پنجاه سال ما از همه ابعاد، تحت فشار و ظلم بودیم. ظلم و تجاوز فرهنگى؛ ظلم و تجاوز نظامى؛ ظلم و تجاوز اقتصادى، و اجتماعى. ما در طول این پنجاه سال حاضر بودیم در یک کشورى که تحت سلطه خارجى به دست عمّال آنها که از خود افراد داخلى بودند. شاهد ظلمهایى بودیم که اگر در تاریخ ثبت بشود، کتابى باید در آن باب نوشته بشود. آن ظلمهایى که به مذهب کردند و آن ظلمهایى که به ملت؛ به بانوان، به جوانان، به روشنفکران و به علماى اسلام کردند چیزهایى نیست که بشود در یک روز و چند روز تفصیل آن را بیان کرد.

ملت ما بعد از اینکه این فشار آنها را به جان آورد و جان آنها به لب رسید، قیام کردند.

در این قیام- که تقریباً بیش از پانزده سال طول کشید- قربانیان فراوان دادند؛ و با قیمت خونهاى جوانها و کشتارهاى دستجمعى که از آنها شد، معلولینى که براى ما به ارث رسید شاهد آن قدر ظلم بودند تا جانشان به لب رسید و قیام کردند، دست آن قدرت ظالم را و آن قدرت وابسته را از کشور خودشان دور کردند؛ و همین طور دست کسانى که این مملکت را به غارت مى بردند و به اسم خرید و فروش همه چیزهاى ما را برایگان مى بردند.

ما تحت رهبرى پیغمبر اسلام این دو کلمه را مى خواهیم اجرا کنیم؛ نه ظالم باشیم و نه مظلوم. ما در طول تاریخ مظلوم بودیم. از همه جهات مظلوم بودیم. و ما امروز مى خواهیم که مظلوم نباشیم؛ و ظالم هم نباشیم. ما تعدى به هیچ کشورى به واسطه دستورى که به ما رسیده است از اسلام، نخواهیم کرد؛ و تجاوز به هیچ فردى نخواهیم کرد، و نباید بکنیم. تجاوز به هیچ کشورى نخواهیم کرد، و نباید بکنیم. لکن

ص: 66

از تجاوز دیگران هم باید جلوگیرى کنیم. مردم ما امروز- از زن و مرد، صغیر و کبیر- عازم این هستند که در مقابل تجاوزهایى که تا کنون به آنها شده است و امروز جلوگیرى شده است بایستند؛ و جان خودشان را فداى آزادى و استقلال و فداى بیرون رفتن از زیر بار ظلم کنند. و ما از همه ملتها و از همه دولتها این توقع انسانى را داریم. اگر دولتهاى اسلامى هستند و تَبَع اسلام هستند، دستور اسلام است که نباید ظلم بکنید و نباید تحت بار ظلم بروید. و اگر تابع عیساى مسیح هستند، عیساى مسیح، ظلم را به هیچ وجه روا نمى داشت. و اگر تابع موساى کلیم هستند، موساى کلیم هم ظلم را روا نمى داشت و زیر بار ظلم هم نمى رفت. این برنامه انبیاست؛ برنامه الهى است که به وسیله انبیا به بشر ابلاغ شده است که مردم نباید ظالم باشند، حتى دو درهم، حتى یک تومان. و نباید قبول ظلم بکنند. همین طور ما که تلخى ظلم را چشیدیم. و من از زمان رژیم اسبق شاهد ظلمهایى بودم که به این ملت شد. و در رژیم دوم و ما قبل این رژیم، رژیم منحوس پهلوى، ما شاهد بودیم که با این ملت رفتار انسان با حیوانات هم نمى شد! حیواناتى بر ما مسلط شدند که به هیچ چیز ما و به هیچ جهت شرفى که انسان باید داشته باشد احترام نمى گذاشتند. سَبُعهایى بر ما سلطه پیدا کردند که جوانان ما را در تحت ظلم و سَبُعیّت خودشان و ستم خودشان در زندانها از بین مى بردند، و آنها را با فجیعترین صورت مى کشتند و شکنجه مى دادند. حتى شکنجه گر از اسرائیل مى آوردند تعلیم بکنند شکنجه را! ما امروز غلبه کردیم بر آن ظلمها و ملت ما غلبه کرد بر آن رژیم، و غلبه کرد بر آن کسانى که در داخل این مملکت مى خواستند این مملکت را از دست ما همه چیزش را بگیرند و تمام ثروت این مملکت را، چه ثروت انسانى و چه ثروتهاى طبیعى و زیرزمینى و روى زمینى را، از ما مى خواستند برایگان بگیرند و از ما نعمت را سلب کنند. ملت ما قیام کرد و دست آنها را کوتاه کرد. و ما با هیچ قیمتى این متاعى را که به دست آوردیم از دست نخواهیم داد. اگر سوابق امور را ملاحظه کنید و چنانچه این صدامى که ادعاى پوچى دارد اگر سوابق امور را ملاحظه کند، و چنانچه توجه به تاریخ داشته باشید، عراق جزء ایران است؛ مداین از ماست و از ایران است. و شواهد موجود است در خود مداین و در طاق کسرى : آن بناى عظیم کسرى الآن در [نزدیک بغداد موجود است. لکن ما از باب اینکه تابع اسلام هستیم و قراردادهایى که شده است محترم مى شماریم، هر گز بناى این مطلب را نداریم که حتى به یک وَجَب از مملکت عراق- که به حسبْ حالا مال عراق است- تعدى کنیم.

و حتى یک وَجَب از زمین خودمان را نخواهیم به دیگران داد. نه ظلم مى کنیم به آنها؛ و نه تحت ظلم واقع مى شویم.

صدام متجاوزی که خودش را مظلوم و ما را تجاوزگر معرفی کرد

آقایان سفرا که اینجا هستند و مُشاهِد این ظلمهایى هستند که از طرف رژیم صدام بر ما واقع شده است و هجوم او را در رادیوها و در مطبوعات شنیده اند و دیده اند، باید توجه داشته باشند که این رژیم بر ما تعدى کرده است، تجاوز کرده است. و باید این تعدى و تجاوز جبران بشود، باید برگردد به محل خودشان، تا ما ببینیم با او باید چه بکنیم؛ و در این تجاوزات که کرده است دنیا چه حکم مى کند.

ص: 67

بر خلاف همه قراردادهاى بین المللى، بر خلاف همه اخلاقهاى انسانى، این شخص تجاوز کرد بر ما و بر مملکت ما و به کشتار داد جمعیتهاى کثیرى از انسانها را، انسانهاى عزیزى که ما داشتیم؛ جوانهاى ما را، پیرمردهاى ما را، اطفال ما را، پیرزنهاى ما را [آنها را] از خانمان خودشان دور کردند. و همین طور مدت کثیرى است که دسته دسته و فوج فوج کسانى که در مملکت عراق بودند و اهل آن مملکت بودند، براى اینکه در سابق اجداد آنها از ایران رفته آنجا و بعد هم آنجایى شده است، از آنجا بیرون کردند و آواره کردند. و ما آنها را به واسطه انسانیت و به واسطه اسلامیتى که داریم، آنها را پذیرفتیم، و با آنها با آغوش باز به طورى که با کشور خودمان و افراد کشور خودمان عمل مى کنیم عمل کردیم.

ما در این جنگى که آنها هجوم آوردند و تحمیل به ما کردند، اسَراى بسیار از آنها داریم، پناهندگان بسیار از آنها داریم؛ لکن با اسَرا عملى کردیم که هیچ کس با اسَراى خودش آن عمل را نمى کند. ما مثل برادرهاى خودمان با آنها عمل کردیم. در صورتى که اسَرایى که از ما آنها گرفتند تحت شکنجه هستند. حتى وزیر نفت ما الآن تحت شکنجه است. آن طورى که حتى در روزنامه هاى این دو روز نوشته بودند، به واسطه شکنجه در خطر است، و شاید خداى نخواسته از شکنجه هایى که مى کنند و کردند جان سالم به در نبرد. این آن رژیمى است و آن شخصى است که در طائف آن لاطایلها را مى گوید و اظهار مظلومیت مى کند؛ و نیست کسى که بنشاند او را در یک محکمه اى و از او بازجویى کند که آیا این مظلومیتهایى که اظهار مى کنید، ظالمى هستید که به صورت مظلوم خودتان را جلوه مى دهید و خائنى هستید که خودتان را امین ملت عرب مى دانید، و آیا ملت عراق شما را قبول دارند، پذیرا هستند؟ شما دو روز اختناق را از ملت عراق بردارید تا معلوم بشود که کى با شما موافق است. همان طورى که شاه سابقِ معدوم ایران هم ادعا مى کرد که ملت با من است! و دیدید که ملت چطور با او بود. ملت عراق هم همین طور است که اگر سرنیزه از روى آنها برداشته بشود، خواهند دید که چطور موافق اند با این آدم و این مطلب که «عُروبَت» را من مى خواهم تقویت کنم؛ این بر خلاف اسلام است. ما عَرَبیت را و عَجَمیت را و تُرکیّت را و همه نژادها را پذیرا هستیم، لکن نه به آن معنایى که «حزب بعث» عراق قائلند که باید عرب باشد، و نه عجم و نه ترک و نه دیگران. همان مطلبى است که هیتلر مى گفت، آن مملکت خودش را و نژاد خودش را نژاد برتر مى دانست؛ و بر مردم و بر جهان آن کرد که همه شنیدید یا دیدید. ما نه ظلم خواهیم کرد؛ و نه مظلوم خواهیم واقع شد. این مطلبى که اینها در بوق کردند که ما خیال تجاوز داریم به همه ملتها و همه دولتهاى دنیا یک مسئله فاسدى است و یک تهمتى است و یک افترایى است که این مرد جنایتکار و این حزب جنایتکار به ما زده است. ما کراراً گفته ایم که ما به حسب دستور اسلام، نه ظالم هستیم و نه مظلوم. نه مى توانیم زیر بار ظلم برویم، و نه خود ظلم مى کنیم. نه یک وَجَب از خاک دیگران را طمع به آن داریم، اگر قدرت هم داشته باشیم، اگر قدرت گرفتن همه دنیا هم داشته باشیم، بنا بر این نیست. دستور این نیست و برنامه اسلام این نیست که تجاوز کنیم. لکن یک وَجَب از مملکت خودمان هم نخواهیم به دیگران داد. صدام را به جاى خود نشاندیم، و بعد هم بیشتر مى نشانیم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 68

59/11/24

بیانات امام خمینی در جمع فارغ التحصیلان دانشکده افسرى و پرسنل اداره دوم ارتش جمهوری اسلامی

22 بهمن روزی بود که ارتش از طاغوت به اللّه پیوست

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

روز 22 بهمن روزى بود که ارتش و ملت به هم پیوستند. و روزى بود که ارتش از طاغوت به اللَّه برگشت، و با تکبیر و پشتیبانى امت بر طاغوت غلبه کرد. و این معنا باید سرمشق ما باشد در تمام زندگى که اگر یک ملتى همه قشرهایش با هم بودند و یکپارچه بودند، هیچ قدرتى نمى تواند در مقابل آنها ایستادگى کند و آسیبى به آنها برساند.

کسانى از ابرقدرتها که مى خواهند غلبه به کشورى بکنند و از کشورى بهره بردارى کنند، محتاج اند به اینکه یا این کشور با تمام افرادش طرفدار آنها باشد که از دسته جمعى آنها بهره بردارى کند؛ و یا اینکه بازى بدهند گروههایى را که تفرقه بیندازند بین افراد این کشور، گروههاى این کشور. آنها مى دانند که اگر بخواهند بهره کشى کنند از یک کشورى، باید آن کشور و آن ملت سر جاى خودش باشد تا بتوانند بهره کشى کنند. آنها مى خواهند که این کشور را یا هر کشور دیگرى را که از آن مى خواهند بهره بردارند، خود ملت را به یک طورى تسلیم کنند؛ نه اینکه ملت از بین بکلى برود. و چنانچه ملت با هم قیام کنند در مقابل تمام قدرتهاى عالم، قدرتهاى عالم به خودشان اجازه نمى دهند که با یک همچو ملتى مقابله کنند؛ براى اینکه آنها براى بهره بردارى است؛ وقتى ملت همه مقابلشان ایستادند، براى آنها بهره بردارى امکان ندارد. و لهذا کوشش اصیل آنها در این است که در خود ملت، بین قشرهاى ملت، اختلاف ایجاد کنند، که با اختلاف خود ملت، یک طایفه اى از آن طرف، یک طایفه اى از آن طرف، آنها بتوانند سلطه پیدا کنند. وقتى سلطه پیدا کردند و یک نفر قُلْدر را حاکم کردند و مسلَّط کردند بر کشور، مى توانند بهره بردارى خودشان را [بکنند] و نتایجى که از سلطه بر یک کشورى است مى توانند آنها آن را به ثمر برسانند. و لهذا ملت ما تجربه کرد این معنا را، این واقعیت را، که با وحدت کلمه و وحدت مقصد غلبه کرد بر همه قدرتهایى که پشتیبانى مى کردند از شاه مخلوع ایران، و بعدش از جانشین منحوس او و بعدش هم از آن کسى که به نخست وزیرى غیر قانونى منتخب شد. فهمیدند که هیچیک از این قدرتها نمى توانند در مقابل ملت که یکپارچه است- در 22 بهمن ثابت شد که ملت یکپارچه [است ملتى که مقصدشان یک مقصد الهى است، نه مقصدشان یک مقصد مادى صرفاً، و همه شان با هم یکصدا هستند، یک مقصد هستند- نمى توانند که بر این ملت غلبه کنند، و دیدند که ملت غلبه کرد بر همه آنها. و آن کسى

ص: 69

را که آنها همه قدرتهاى خارجى- چه ابرقدرتها، چه وابستگان به ابرقدرتها- مى خواستند او را نگاه دارند نتوانستند نگاه دارند.

وقتى دیدند ملت همه مى گویند که ما رژیم فاسد طاغوتى را نمى خواهیم، آنها تسلیم شدند و آن آدم را از اینجا بردند. و شما بیرونش کردید از اینجا. این یک درسى است براى ما در طول تاریخ که اگر ما بخواهیم مقاصد خودمان را، کشور خودمان را به آن طورى که مى خواهیم برسانیم؛ یعنى به ثمر برسانیم نتیجه این همه خون و این همه علیل و این همه رزمنده، باید همه با هم باشیم. این یک درسى است که ما از 22 بهمن فرا گرفتیم.

و باید این درس را با تمام قوا دریابیم؛ و با تمام قوا حفظ کنیم این را. 22 بهمن باید سرمشق ما باشد در طول زندگى؛ و براى نسلهاى آینده که همه آنها 22 بهمن را، که غلبه ایمان بر کفر و اللَّه بر طاغوت و اسلام بر کفر بود، باید حفظ کنند و بزرگ بشمارند. بزرگ بشمارند روزى را که خداى تبارک و تعالى بر ملت ما منّت گذاشت و این ملت را یکپارچه کرد، و ملت را غلبه داد. ما از تمام نیروهاى مسلّح- چه نیروهاى نظامى و انتظامى و چه ژاندارمرى و سپاه پاسداران- یعنى کلیه قوایى که الآن در خدمت هستند، و آنها همه شان در خدمت اسلام هستند، و اگر استثنایى باشد یک استثناى قلیل است که در این دریاى بى پایان [و] موجهاى بزرگى که الآن در ایران ایجاد شده است مضمحل هستند، من از تمام اینها متشکرم. و ملت ایران هم به تمام قدرت از قواى مسلَّح، چه آنهایى که سابق بودند و بعد ملحق شدند به اسلام و از طایفه توّابین هستند- که خداى تبارک براى آنها اجر قائل است- و چه آنهایى که از خود ملت جوشیدند، قواى مسلّحى که از خود ملت جوشیدند، از تمام آنها تشکر مى کند و ملت ما نسبت به همه آنها وفادار است. و مى دانم که ارتش هم و همه قواى مسلّح هم نسبت به ملت و نسبت به اسلام و نسبت به کشور خودشان و ملت خودشان وفادار هستند.

رسیدن به پیروزى؛ آسانتر از حفظ پیروزى است

فتح یک کشورى یا شکست یک قدرت بزرگ خیلى عظمت دارد، لکن اشکال بعد فتح و بعد از پیروزى بیشتر از اشکال خود پیروزى است. در خود پیروزى دستجات مختلفى که در یک کشور هستند، و لو مخالف باشد با آن مقصدى که ملت و عموم ملت مى خواهند، و لو مخالفِ او باشد، یا اظهار مخالفت نمى کند؛ یا اگر عاقل باشد موافقت هم مى کند؛ چنانچه دیدید که در این موج عظیمى که در ایران برخاست آن وقتها مخالف ظاهرى نداشتیم؛ البته مخالف واقعى داشتیم، لکن آن مخالفتهاى واقعى در آن وقت متوقف شده بود؛ از این جهت، پیروزى آسانتر بود از حفظ پیروزى، بعد از اینکه شما پیروز شدید و ملت پیروز شد، دستجات مختلفى که مى خواستند بهره بردارى بکنند و با شماها یک راه را نداشتند شروع کردند به اظهار وجود کردن؛ و گاهى هم پیروزى را به خودشان نسبت دادند.

اینکه گفته شده است، بعضى از اشخاص و بعضى از علماى جامعه شناسى گفته اند که اگر پیروز شدند یک ملتى؛ متحد مى شوند، و اگر شکست خوردند؛ مختلف مى شوند.

این مخالف آن چیزهایى است که ما در عین مى بینیم. بلکه علم اقتضاى این را مى کند که بعد از اینکه یک ملتى پیروز

ص: 70

هم شدند، به واسطه اینکه قشرهاى مختلف مقاصد مختلف دارند، بعد از پیروزى شروع به مخالفت مى کنند. ما دیدیم این معنا را که بعد از اینکه ملت ایران پیروز شد، آن جبهه ها و آن گروههایى که در آن وقت مخالفتى نمى کردند بعد از پیروزى، براى بهره دارى و براى اینکه این مسئله معجزه آمیز را هر کدام به خودشان نسبت بدهند، آنها به مخالفت برخاستند. در کردستان دمکراتها حساب مى کردند که ما دخالت داشتیم در پیروزى و ما باید الآن چه بکنیم. و در جاهاى دیگر گروههاى مختلف، چه گروههایى که در تهران بودند و چه گروههایى که پخش بودند در همه ایران، آنها هم بپاخاستند و مخالفت کردند، و آن وحدت کلمه را شکستند. به امید اینکه ما عمل کردیم و ما پیروز شدیم و ما بهره بردارى باید بکنیم، هر کدام به خیال این افتادند که باید ما از بین ببریم دیگران را و ما باشیم. و این براى این است که اشخاصى که در آن وقت یا گروههایى که در آن وقت اظهار وجود نمى توانستند بکنند، براى آن موج بزرگ، یا نمى خواستند بکنند، براى اینکه آن رژیم ساقط بشود، بعد از اینکه پیروز شد ملت، هر طایفه اى سربلند کرد و پیروزى را به اسم خودش مى خواست ثبت بکند. یک دسته اى مى گفتند که ما بودیم که قیام کردیم! در همین دو روزه، در روزنامه اى بود یا در خبرگزاریهاى خارجى بود که این پیروزى را کمونیستها به دست آوردند! این براى این است که بهره بردارها و میوه چینها در بین ملت پخش هستند و خودشان کنار مى نشینند و نظر مى کنند ببینند کى پیروز شد؛ چنانچه جمهورى اسلامى پیروز شد؛ اینها بیایند بگویند که ما بودیم که این جمهورى اسلامى را درست کردیم. و چنانچه اجانب پیروز شدند؛ بگویند که ما بودیم که این پیروزى را براى شما تحصیل کردیم. اگر شرق پیروز شد؛ بگویند ما کمونیست حقیقى هستیم! اگر غرب پیروز شد؛ بگویند که ما شبیه کمونیست بودیم؛ و با شما موافق بودیم! وقتى که پیروزى حاصل مى شود، هم براى اینکه این نقش بزرگىِ پیروزى را هر طایفه اى براى خودشان ثبت کنند، و هم براى اینکه این بهره هایى که پیروزى پیدا مى کند و آن پیامدهایى که دنبال پیروزى است براى خودشان ثبت کنند و بهره جویى کنند، به مخالفت مى ایستند. چنانچه اگر این پیروزى نبود و شکست بود، آن وقت هم یک مخالفتهایى بود. و آن اینکه مى خواستند ننگ شکست را به دیگرى نسبت بدهند. لکن این مخالفت دوم طولانى نمى شد، براى اینکه آن ننگ را یکدفعه که هیاهو مى کردند که این ننگ به عهده مثلًا فلان طایفه است یا به عهده فلان طایفه است، ریشه دار نبود و تمام مى شد. لکن در پیروزى طمعها زیاد است. در پیروزى آمال و آرزوها زیاد است. براى بهره بردارى و براى ثبت پیروزى در تاریخ به اسم خودشان، دمکرات مى گوید که ما بودیم، کمونیست مى گوید که ما بودیم. و اشخاص هم ممکن است که هر کدام ادعا کنند که نخیر ما پیروزى را تحصیل کردیم. در صورتى که کسانى که چشمشان را باز کنند مى دانند که ماها هیچ دخالت نداشتیم. این ملت و ارتش و سپاه و سایر قوایى بودند که با هم متحد شدند و این پیروزى را به دست آوردند.

و یک نکته اى را که باید به شما آقایان و همه ارتشیها و همه قواى مسلّح و همه کسانى که دست اندرکار هستند در این کشور تذکر بدهم؛ این است که هیچ چیز، هیچ صفتى در انسان از

ص: 71

آن وقتى که متولد شده است، این صفاتى که بعدها بروز مى کند، آن وقت نبوده. هیچ فردى از افراد انسان،- مگر آنهایى که [از] خداى تبارک و تعالى [هستند] مثل انبیا- اول که متولد شدند عالِم نبودند. بعد براى مجاهدت خودشان کم کم تحصیل کردند، و هر کسى یک علمى را انتخاب کرد. دیکتاتورى هم از آن امورى است که بچه وقتى متولد شد دیکتاتور نیست. وقتى هم که بزرگ مى شود کم کم، آن طور نیست که آن دیکتاتوریهاى بزرگ را داشته باشد. لکن با تربیتهاى اعوجاجى، در همان محیط کوچکى که خودش دارد، کم کم دیکتاتورى در او ظهور مى کند. اگر تربیت صحیح باشد براى این بچه، آن دیکتاتوریش رو به ضعف مى رود. و اگر تربیت فاسد باشد، آن دیکتاتورى که کم بود رشد مى کند. آنهایى هم که در قواى مسلّح و دست [اندرکارند در] کارهایى که در مملکت ما یا سایر ممالک هستند این طور نیست که ابتدأً؛ اینها دیکتاتور بودند. دیکتاتورى کم کم بروز مى کند در انسان. از اول خیال مى کند که خودش یک آدمى است که با دیکتاتورى مخالف است. لکن بعضى وقتها که اتفاق مى افتد، در آرأ و در اقوال شروع مى کند تحمیل کردن. رأى خودش را مى خواهد تحمیل کند بر دیگرى. نه اینکه با برهان ثابت کند؛ تحمیل مى خواهد بکند بر دیگران. این یک دیکتاتورى است که انسان بخواهد آن چیزى را که خودش فکر کرده است دیگران از او بى جهت قبول بکنند. یک وقت یک آدم مُنْصِفى است که مى گوید بیایید بنشینیم با هم صحبت کنیم، بدانیم حرف شما درست است، یا حرف من درست است.

یک وقت این طور است که در روحش چون یک دیکتاتورى هست و خودش آگاه نیست، مى خواهد که آن مطلبى را که مى فهمد به همه تحمیل کند و دیگران را وادار کند به اینکه قبول بکنند. از اینجا شروع مى شود. بعد کم کم یک قدرت وقتى برایش پیدا شد، از اینجا یک قدمى بالاتر مى گذارد و نسبت به مثلًا آن محیطى که دارد، نسبت به آن مقدارى از قدرتى که دارد، کم کم شروع مى کند دیکتاتورى کردن. کم کم وقتى که انسان وارد جامعه شد، کم کم وقتى وارد جامعه شد، وارد نظام شد، یک نظامى شد، یک سر کرده نظامى شد، یک فرمانده نظامى شد، کم کم آن خویى که در باطنش بوده است رو به رشد مى رود. اول هم خودش ناآگاه است از مطلب، نمى داند که این رویّه رویّه دیکتاتورى است؛ خیال مى کند که رویّه رویّه انسانى و اسلامى است. لکن هِى جلو مى رود. هر چه جلو مى رود، این خو در او زیاد مى شود. شما خیال نکنید که اول رضا خان یک دیکتاتورى بود، یا هیتلر یک دیکتاتور بود، آن وقتى که رضا خان در آن محلى که متولد شد دیکتاتور نبوده است. هیتلر هم نبوده دیکتاتور. کم کم که وارد جامعه شدند و قدرت پیدا کردند هر چه قدرت زیادتر شد، آن ملکه اى که در باطنش بود هى زیادتر شد. و همین طور بتدریج قوّت پیدا کرد، تا یک وقت یک دیکتاتورى شد مثل هیتلر؛ یا در مملکت ما یک دیکتاتورى شد مثل رضا خان. محمد رضا دیکتاتور بود، منتها به یک صورتى غیر صورتى که پدرش عمل مى کرد.

این دیکتاتور بود، و مردم را با دیکتاتورى زیر بار ذلت خودش آورد. و آنها هم که این را وادار کردند به اینکه این کشور را به تباهى بکشد. آنها هم راجع به پدرش خوب، مى دانستند که دیکتاتور است.

راجع به پسر هم تعهداتى لا بُد داده است که قبولش کردند. و اینها این طور نبوده که از اول دیکتاتور زاییده

ص: 72

شده باشند؛ یا از اول آزادیخواه کسى زاییده شده باشد. اول اینها همه بالقُوّه است. کم کم که انسان وارد مى شود مى بیند که یک وقت به دام خودش افتاد؛ یعنى این دام دیکتاتورى.

شما که از الآن مى خواهید ان شأ اللَّه در نظامْ رو به توانایى بروید و رو به قدرت بروید این جهت را باید خیلى توجه کنید که آیا دارید وقتى که قدرت پیدا مى کنید، وقتى رئیس یک فوج مى شوید، رئیس یک پادگان مى شوید، در خودتان توجه کنید که مى خواهید هدایت کنید پرسنل خودتان را؛ یا مى خواهید تحمیل کنید و لو باطل باشد. یک مطلبى را که مى گویید چنانچه خطایش را فهمیدید، حاضرید به اینکه بگویید من خطا کردم، اشتباه کردم؛ یا همان خطا را مى خواهید تا آخر به پیش ببرید.

از مفاسدى که دیکتاتورى دارد و دیکتاتور مبتلا به آن هست این است که یک مطلبى را که القا مى کند، بعدش نمى تواند، قدرت ندارد بر خودش که این مطلبى که القا کرده است اگر خلاف مصلحت است، اگر خلاف مصالح، فرض کنید، کشور خودش هم هست، خلاف مصلحت ارتش هم هست، نمى تواند که از قولش برگردد؛ مى گوید: گفتم، و باید بشود! این بزرگترین دیکتاتوریهاست که انسان به آن مبتلا هست که «چیزى که گفتم باید بشود» و لو اینکه یک کشور به تباهى کشیده بشود. این دیکتاتورى هیتلر و امثال اینها از این قماش دیکتاتورى بود که وقتى مثلًا مشاهده این معنا را مى کند که خطا کرده است و نباید این طور حمله را به مثلًا شوروى بکند، این را اظهار نمى کند؛ عقیده اش این است که «باید این کار بشود» «گفتم و باید بکنم». دیدید که این شخص که گفت «باید بشود» آن طور به مذلت کشیده شد.

شماها که ان شأ اللَّه بعدها یک چهره هاى فعّالى براى این مملکت مى شوید و یک چهره هاى اسلامى براى این مملکت مى شوید بدانید که این چیزهایى که در نفس خودتان هست، این اوصافى که در نفس خودتان هست، اگر مهار نکنید یک وقت یک دیکتاتور از کار در مى آیید. این طور نباشد که آن قدر خودتان را ببینید که هر چه مى گویید همان درست است؛ و آن قدر خودبین باشید که اگر نادرستى را فهمیدید هم، حاضر به تسلیم نباشید.

انسان کامل آن است که اگر فهمید که حرفش حق است با برهان اظهار کند و مطالبش را برهانى بفهماند. اینکه در قرآن کریم دارد که لا إِکْراهَ فِى الدِّینِ براى اینکه تحمیل عقاید نمى شود کرد. امکان ندارد که همین طورى یک کسى تحمیل عقاید بکند. این باید با یک توطئه هایى [باشد] که بد را به دیگران به عنوان خوب جلوه بدهد. یا اینکه اگر انسان باشد و اگر تربیت شده باشد با برهان آن مطلبى را که دارد به مردم بفهماند. تحمیل نباشد. آگاه کند مردم را بر اینکه راه این است، نه اینکه تحمیل کند به مردم که باید از این راه بروید. شما توجه به این معنا داشته باشید که چنانچه ان شأ اللَّه رئیس و فرماندار شدید، این خوى را که در انسان هست این خوى را از خودتان زایل کنید. و از الآن توجه به این معنا داشته باشید که مبادا مبتلا به این خودخواهى عظیم باشید که منشأ دیکتاتورى و منشأ همه مفاسد است. اگر یک چیزى را دیدید که واقعاً خلاف کردید، اعتراف کنید.

این اعتراف، شما را در نظر ملتها بزرگ مى کند؛ نه اینکه اعتراف به خطا شما را کوچک مى کند. پایبند بودن به خطا، انسان را خیلى منحط مى کند. انسان یک حرفى زده است و خطا گفته است؛ بعد که دید خطا گفته است، اگر پایبند به این خطا باشد و دنبال این باشد که این خطاى خودش را به کرسى

ص: 73

بنشاند، این همان دیکتاتورى بسیار فاسد است و لو در صورت غیر دیکتاتورى باشد، لکن دیکتاتورى است. و این مى رسد به آنجایى که انسان را هیتلر از کار در مى آورد، رضا خان از کار در مى آورد.

شما که در مدارس نظام تحصیل مى کنید باید این مسائل را، این مطلب را توجه داشته باشید که مبادا تحصیلات شما همه اش براى این باشد که خودتان را برسانید به مقامى. براى این باشد که آن مقام وسیله براى رشد ملت، براى استقلال ملت، براى آزادى ملت، براى حفظ حدود و ثغور ملت باشد. نه اینکه مقصد این باشد که من برسم به فرماندهى و ملت هر چه مى خواهد بشود. دیکتاتورها این صفت را دارند که مى خواهند خودشان برسند به یک قدرت بزرگ و لو اینکه یک ملت تباه بشود، و لو اینکه یک ارتش از بین برود. شما باید توجه کنید که این صفت دیکتاتورى در شما رشد نکند، ان شأ اللَّه از اول هم نباشد. لکن اگر خداى نخواسته یک وقتى بود؛ رشد نکند که دیکتاتورى بدترین صفاتى است که انسان را منحط مى کند از انسانیت و کشور را به تباهى مى کشد.

خداوند ان شأ اللَّه همه شما قواى مسلّح را با هم منسجم کند بیشتر از حالا. و شما را با ملت منسجم کند بیشتر از حالا که با انسجام و با وحدت کلمه و با وحدت مقصد که همان مقصد الهى است، و در مقصد الهى هم استقلال کشور است و هم آزادى افراد است وهم همه آمالى است که انسانها دارند [به نتیجه مى رسیم . ان شأ اللَّه شما همه با هم و ملت ما- زن و مرد، بزرگ و کوچک- با هم منسجم باشند تا اینکه این کشور را به آنجایى که خداى تبارک و تعالى مى خواهد برسانند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 74

59/11/25

نامه [به آقاى محمد امامى کاشانى (موافقت با تشکیل شورای عالى تبلیغات)]

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت آیت اللَّه العظمى امام خمینى- دام ظله العالى

بعد از تحیت و سلام، خاطر مبارک مستحضر است که حقیر مسئولیت تبلیغات اسلامى مستقر در مدرسه شهید مطهرى را دارم، و کارهایى که انجام شده است خلاصه اى تقدیم مى شود. و نظر به اینکه حوزه علمیه قم هم فعالیت تبلیغاتى داشته و دارد و نیز تبلیغات به خارج از کشور گسترش یافته است، ضرورت داشت شورایى تشکیل شود و کارهایشان هماهنگ و بهتر انجام گردد. لذا حجج اسلام آقایان: جنتى (عضو شوراى نگهبان)، محمد جواد باهنر (عضو شوراى انقلاب فرهنگى)، شرعى (نماینده جامعه مدرسین قم)، عبایى (از دفتر تبلیغات قم)، حقانى (رابط بین شورای عالى تبلیغات و شوراى هماهنگى)، از همه شاخه هاى فرهنگى، نهادهاى انقلاب قم و مدرسه شهید مطهرى دعوت نمودم و شورایى عالى به اضافه حقیر تشکیل گردید تا شوراى هماهنگى شاخه هاى فرهنگى اسلامى را تغذیه نماید. اعضاى شورا امیدوارند از رهنمودهاى پدرانه رهبر عالیقدر بهره مند گردند- ادام اللَّه ظلکم العالى.

محمد امامى کاشانى

پاسخ امام خمینی

بسمه تعالى

شوراى مذکور مورد تایید است و حضرات آقایان مذکور را مى شناسم و مورد اعتماد هستند. امید است در این امر مهم کوشش نمایند و تبلیغات اسلامى را با همه ابعادش هر چه بهتر و بیشتر گسترش دهند و اشخاصى که براى این امر مهم تعیین مى شوند اشخاص ارزشمند مورد اعتماد باشند. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 75

59/11/26

بیانات امام خمینی در جمع مدیران شرکت ملى نفت

تقدرت های بزرگ کوشش کردند که شخصیت را از ما بگیرند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ما آن صدمه اى که از قدرتهاى بزرگ خوردیم، باید بگوییم که بالاترین صدمه صدمه شخصیت بوده. آنها کوشش کردند که شخصیت ما را از ما بگیرند، و به جاى شخصیت ایرانى- اسلامى، یک شخصیت وابسته اروپایى، شرقى، غربى به جایش بگذارند؛ یعنى تربیت فاسدى که در رژیم سابق بود و بتدریج داشت قوت مى گرفت، این بود که از همان کودکستان شروع کنند به این برنامه اطفال ما را از همان جا زمینه تبدیلشان به یک موجود وابسته فراهم کنند، تا برود به مرتبه بالا مثل دبیرستان؛ و بعد هم بالاتر از او. در طول این مدتها که ایران مبتلا به این بوده است این بیمارى در او پیدا شده است که ما نمى توانیم کار بکنیم. ما همه چیز را باید از خارج بیاوریم، و یا استمداد کنیم از آنها. اگر یک آپاندیس را مى خواهیم عمل کنیم، طبیب از خارج بیاوریم، یا این را بفرستیم به خارج. شما دیدید که در زمان محمد رضا براى یک مرض خیلى جزئى- حالا آپاندیس بود یا شبیه به او- از خارج طبیب آوردند. و مى دانید که یک کسى که ادعاى این را داشت که من رهبر این ملت هستم و من مى خواهم این کشور را به «تمدن بزرگ» برسانم و آن همه تبلیغات براى این مسأله کردند تا او را یک شخصیت بزرگى نشان بدهند، از یک همچو شخصیت به قول خودشان «بزرگ» یک همچو عملى، چه غائله اى و چه فاجعه اى براى مملکت ایجاد مى کند در نظر خارج و در نظر داخل. در خارج ایجاد مى کند این مطلب را که اینها چنانچه طبیب متخصصى راجع به یک همچو امرى هم داشتند. خوب، دیگر لازم نبود از خارج بیاید. در داخل هم، بى اعتبار کردن اطبا و دکترهاى ما بود.

انسان این طور مى فهمد که این یک مسأله اتفاقى نبود که این آدم از باب اینکه به این وابسته اش علاقه داشت مى خواست که از خارج بیاورد. این یک مسأله برنامه ریزى شده اى بود که شخصیت را بگیرند از این کشور.

اگر مى خواستید شما یک زمینى را، یک خیابانى را اسفالت کنید، یک جاده اى را اسفالت کنید، دستشان را دراز مى کردند پیش خارج که از خارج بیایند، متخصصین بیایند این کار را بکنند. این نه از باب اینکه اینجا نبود. از باب اینکه مى خواستند اینجا را اصلش نادیده بگیرند. اصلش مملکت خودشان را بگویند ما هیچ کاره ایم و اصلًا ما چیزى نیستیم. باید ما همه چیزمان از خارج باشد، حتى آسفالت مثلًا

ص: 76

یک جاده اى. آن خرجهاى فوق العاده را مى کردند، و آن خرجش خیلى مهم نیست، آن القاى این مطلب در ذهن عامه مردم که ما در یک همچو امور کوچک هم احتیاج به متخصص خارجى داریم، این مهم بود. و این روى برنامه بود. آنها مى خواستند که اصلش همه مغزهایى که در ایران هست وابسته باشد؛ یعنى خود اطبا هم شخصیت خودشان را گم کنند، و به جاى اینکه خودشان شخصیت داشته باشند، احاله کنند یک چیزهایى را به خارج، خوف اینکه ما نمى توانیم.

محاصره اقتصادى؛ فرصتى براى خودکفایى

شما دیدید در این جنگ تحمیلى که پیش آمد و محاصره اقتصادى ما شدیم، خود ایرانیها خود ارتشیها این قطعات را درست کردند. اگر قبل از این بود، یکى از آن قطعات را نمى توانستند درست کنند؛ از باب اینکه شخصیتشان را گم کرده بودند، مى گفتند باید متخصص بیاید.

من اعتقادم است که اگر ما در محاصره اقتصادى یک ده سال، پانزده سال واقع بشویم شخصیت خودمان را پیدا مى کنیم؛ یعنى همه مغزهایى که راکد بودند در آن وقت و نمى توانستند فعالیت بکنند به فعالیت مى افتند. این طبیعى است که اگر یک نفر آدم یک جایى نشسته و همه چیز او را مى آورند تقدیمش مى کنند این فکرش به کار نمى افتد، حتى کاسب هم نمى تواند بشود! اگر یک آدمى بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر هم همین طور. شب هم همین طور، هر احتیاجى هم داشت، هر چیزى بود، برآورده کردند، این نمى تواند دیگر هیچ کارى بکند، یک مرد فلجى مى شود. اینها مى خواستند که [در] این مملکت یک موجودات فلج بار بیاورند. تبلیغات دامنه دار و اعمال بسیار کوبنده بود که به ما حالى کنند که شماها نمى توانید! شماها نمى آید ازتان هیچ کارى. از آن طرف هم از آنجا هر چیزى بیاورند و متخصصین از خارج وارد کنند، و هر چیزى که احتیاج دارند راجع به هر امرى از خارج بیاورند. وقتى که یک ملتى دید که خارج همه چیزش را دارد اداره مى کند و دیگر احتیاجى ندارد، این به فکر نمى افتد که خودش احتیاجش را رفع کند.

آن روزى که این ملت فهمید که اگر ما جدیت نکنیم براى کشاورزیمان، جدیت نکنیم، براى صنعت نفتمان، جدیت نکنیم براى کارخانه هاى خودمان، از بین خواهیم رفت و کسى نیست که به ما بدهد، وقتى این احساس پیدا شد در یک ملتى که من خودم باید هر چیز مى خواهم تهیه کنم، دیگران به من نمى دهند، این احساس اگر پیدا شد، مغزها به راه مى افتد و متخصص پیدا مى شود در هر رشته اى و بازوهایى که هر عملى را مى توانند انجام بدهند به کار مى افتند: کشاورزى را خودشان درست مى کنند؛ کارخانه ها را خودشان راه مى اندازند.

چنانچه مى بینید که کارخانه ها را راه انداخته اند- خودشان. در تلویزیون هم گاهى دیده مى شود که خود راه انداخته اند، و یا ابتکاراتى کرده اند اینها. این ابتکارات از برکات این محاصره اقتصادى بود. اگر ما هر چیزى مى خواستیم مى فرستادند، جوانهاى ما دیگر نمى رفتند دنبال اینکه خودمان بکنیم. هست دیگر! مى خواهیم چه کنیم. این محاصره اقتصادى را که خیلى از آن

ص: 77

مى ترسند، من یک هدیه اى مى دانم براى کشور خودمان، براى اینکه محاصره اقتصادى معنایش این است که «ما یَحْتاج» ما را به ما نمى دهند. وقتى که ما یحتاج را به ما ندادند، خودمان مى رویم دنبالش. ممکن است یک ده سالى زحمت بکشیم، ده سالى گرفتارى داشته باشیم، اما نتیجه آخرش این است که بعد از ده سال خودمان هستیم؛ دیگر احتیاج به اینکه دست دراز کنیم طرف این مؤسسه یا آن مؤسسه یا آن کشور و این کشور نیستیم. اشکال مطلب همین است که در رژیم سابق جورى عمل کرده بودند و جورى ما را و جوانهاى ما را تربیت کرده بودند که خودشان را تهى مى دیدند از همه چیز، و مى گفتند مصرف کنیم ما. و این را یک چیزى مى دانستند! و حتى تعبیر بعضى ها این بود که خوب، چه عیب دارد، دیگران نوکر ما هستند براى ما مى آورند، ما هم مصرف مى کنیم! غافل از اینکه خیر، ارباب شما هستند! و همه چیزهاى شما را مى برند به این صورت که مى خواهیم به شما چیز بدهیم.

خودباورى و اتکا به خویشتن

مهم این است که ما بفهمیم که دیگران به ما چیزى نمى دهند، ما خودمان باید تهیه کنیم. اگر این کشاورزها این معنا را حالیشان بشود، باورشان بشود که خارج به ما چیزى نمى دهند، خود کشاورزها کار را انجام مى دهند؛ خود ملت انجام مى دهند. از قرارى که شنیدم در چین یک وقتى در پشت بامهایشان هم گندم مى کاشتند. علاوه بر زمینهایشان، توى حیاطهاشان، در پشت بام هم گندم مى کاشتند. یک مملکت اگر بخواهد خودش به پاى خودش بایستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز این تفکر که «ما باید از خارج چیز وارد کنیم» از کله اش بیرون کند. مغزش توجه به این بکند که ما از خارج نباید وارد بکنیم. اگر یک چیزى نداریم، از خارج برایمان نمى آورند آن [را] فلان کار را انجام نمى دهیم، تا خودمان درست کنیم. اگر یک وقت دیدیم که ما چنانچه یک کارخانه اى را نمى توانیم راه بیندازیم، اتکال به این نکنیم که برویم از خارج بیاوریم.

خودمان دنبالش برویم تا کار انجام بگیرد، و انجام مى گیرد. مغزهاى اروپا با مغزهاى ایران فرقى ندارند، جز این معنا که آنها آن طورى تربیت شدند و خودشان را آن جورى درست کردند؛ و ماها را این طورى تربیت کردند. ما را یک موجودات مهملى بار آوردند. خوب، تا کى ما باید این تحمل را بکنیم که ما یک موجودات مُهْمَلى هستیم، و باید از اربابها پیش ما برسد؟ حتى نانمان را آنها بدهند و گوشتمان را آنها بدهند؛ اداراتمان را آنها درست کنند؛ ارتشمان را آنها. این باید یک آخرى داشته باشد.نمى شود که همیشه انسان انگل باشد به غیر.

و عمده این است که ما باور کنیم که خودمان مى توانیم. اول هر چیزى، این باور است که مى توانیم این کار را انجام بدهیم. وقتى این باور آمد، اراده مى کنیم. وقتى این اراده در یک ملتى پیدا شد، همه به کار مى ایستند، دنبال کار مى روند. در هر صورت، این باور را باید از گوش [و] مغز خودمان بیرون کنیم. و کسانى که گوینده هستند، کسانى که نویسنده هستند، کسانى که فرض کنید در ادارات هستند و اطلاعات دارند، این مطلب را به مردم باور بیاورند.

ص: 78

همان طورى که آنها با تبلیغات خودشان در طول چند صد سال تقریباً این مطلب را در شرق بوجود آوردند که ما تا طرف غرب، تا طرف شمال نرویم، طرف شرق نرویم، کار نمى توانیم انجام بدهیم. این یک باورى بوده است که نویسنده ها [و] گویندگان آن وقت همه آنها در تعقیب این بودند. یک عده اى با اینکه حسن نیت داشتند، عقیده شان این بود که باید این طور بشود. حالا هم خیلى ها عقیده شان این است که ما باید یک پیوندى داشته باشیم، با اینکه حسن نیت دارند. یک عده هم وابسته بودند، اجیر آنها بودند، براى اینکه این مسأله را دامن به آن بزنند. حالا که یک مملکتى شده است که آن چیزى را که در نظر [کسى امکان نداشت و هیچ کس احتمالش را نمى داد که امریکا را که داراى همه چیز هست، داراى قدرت اول دنیاست تقریباً، یک ملت کوچکى که آن همه تبلیغات کردند و آن همه وابستگى بایستد و امریکا را بیرونش کند- این مسئله اى بود که به نظر خیلیها امکانش نبود. من بر نخوردم به شخصى که بگوید که نه مى شود، یا ساکت بود، یا مى گفت نمى شود.

خوب، دیدید که وقتى ملت خواست، شد. یک ملت وقتى یک چیزى را بخواهد، این خواهد شد- و اینها الآن در صدد این هستند که آن مسأله را باز پیش بیاورند: مسئله اینکه ما خودمان نمى توانیم؛ ما خودمان متخصص نیستیم؛ ما خودمان تحصیلاتمان ناقص است. این مسأله را پیش بیاورند. آن ممالکى که توانستند مثل ژاپن، ژاپن- خوب- اول چیزى نبود. کوشش کردند. تا اینکه حالا با امریکا مقابله مى کند. بسیارى از [مصنوعات او در امریکا فروش مى رود. خوب، یک امرى نشدى را شد کردند. یا هندوستان که الآن پیش رفته است، براى این است که این فکر را در خودش پیش آورده است که ما نباید وابسته باشیم .

والسلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته

ص: 79

59/11/27

بیانات امام خمینی در دیدار با اقشار مختلف مردم

هجوم عوامل ضد انقلاب از راه قلم، زبان و شیوه های نظامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

چون گروههاى مختلفى اینجا آمده اند و با این جاى تنگ در فشار هستند، من به طور کلى از همه آنها تشکر مى کنم. و معذرت مى خواهم از اینکه جاى ما تنگ است، و مهمانان عزیز ما زیادند و در زحمت. و از اینکه نمى توانم تمام گروهها را اسم ببرم، ممکن است بعضیها را فراموش کنم، از این جهت من از تمام گروههایى که اینجا آمده اند تشکر مى کنم. و از خداوند تعالى سعادت و سلامت همه را تقاضا مى کنم. چند کلمه هم راجع به مسائل روز عرض مى کنم.

شما مى دانید که از طرق مختلفه از اول پیروزى انقلاب به این انقلاب، هجوم نظامى و بدتر از او، هجوم قلم و زبان شده است، حالا هم ادامه دارد. و بعدها هم ممکن است ادامه داشته باشد. حالا از امورى که تبلیغ مى کنند و بین قشرهاى مختلف پخش مى کنند این است که این انقلاب کارى نکرده است و این جمهورى اسلامى هم مثل رژیم شاهنشاهى است، یک اسمى عوض کرده است. من امروز مى خواهم راجع به نظام جمهورى اسلامى، و متصدیان این جمهورى اسلامى یک چند کلمه اى عرض کنم.

ببینیم که این مثل نظام سابق است و یا بدتر از نظام سابق، که بعضى نویسندگان آرزوى برگشتن او را مى کنند. من نمى خواهم با این صحبتى که مى کنم اشخاص را یا ارگانها را تطهیر کنم به طور مطلق. من هم مثل همه، مثل خود متصدیان امور، این اعتقاد را دارم که کمبودهایى هست؛ و در اطراف کشور هم راجع به امورى که اجرا مى شود چیزهایى بر خلاف دستور اسلام و جمهورى اسلامى اجرا مى شود. این را انکار ندارند و نداریم.

لکن راجع به اینکه این جمهورى اسلامى لفظى است و واقعیت ندارد و نظام شاهنشاهى است، یا بعضى مى گویند بدتر از نظام شاهنشاهى است! من راجع به اصل نظام و متصدیان این نظام مختصراً چند کلمه عرض مى کنم. اینهایى که مى گویند جمهورى اسلامى هم همان نظام شاهنشاهى است، لکن یک لفظى را برداشتند روى نظام شاهنشاهى گذاشتند و اسمش را گذاشتند جمهورى اسلامى، محتوا همان نظام شاهنشاهى است، در عین حالى که نمى خواهم از هیچ کس به طور مطلق یک تأییدى بکنم، مى خواهم یک مقایسه اى بکنم. نظام شاهنشاهى را با این نظام یک مقایسه بکنم؛ و بین کسانى که در این نظام متصدى امور هستند، و در نظام شاهنشاهى یک مقایسه بکنم، ببینم که این حرفى که مى زنند صحیح است؛ یا این حرف هم، همان

ص: 80

اشخاصى که از نظام شاهنشاهى هستند و آن بهره هایى که در نظام شاهنشاهى مى بردند [و] اینجا دیگر امکان ندارد، مى زنند.

در نظام شاهنشاهى، در رأس: آقاى آریامهر ! بودند و بستگان آقاى آریامهر. آن روز شاه معدوم بود و بستگانش. امروز آقاى بنى صدر را ما با او مقایسه مى کنیم. براى اینکه بالاترین چیزهایى که در جمهورى هست، مقامى که در جمهورى هست، ریاست جمهورى است. ما مقایسه مى کنیم بین این دو آدم و عائله این دو آدم، ببینیم که این همان نظام شاهنشاهى است یا نه. این که در رأس است با او فرق دارد؛ در عین حالى که من نمى خواهم بگویم به طور مطلق مطلب درست است. اینکه من مى گویم [نه اینکه اینها به طور مطلق دلخواه هستند. لکن مى خواهم اندازه بى انصافى اینهایى که این حرف را مى زنند، با مقایسه بین همه متصدیها در این زمان، و همه متصدیها در زمان رژیم پهلوى [نشان دهم زندگیهایى که آنها داشتند و استفاده هاى مادى که آنها داشتند و از طریق درآمدهاى این کشور در بانکهاى خارجى آن قدر مبالغ ریختند و زندگیشان در اینجا و پارکهاى عظیم و املاک عظیم و دستگاههاى طاغوتى بزرگ آن طرف. زندگى ساده رئیس جمهور هم این طرف. اینها شبیه به هم هستند؟! یک «اعلیحضرت» قَدَر قدرت، که بر تمام جمعیت این کشور حکومت طاغوتى مى کرد و درآمدهاى این کشور را خود و وابستگان خود مى بردند و یک تتمه هم به خارج مى دادند و نفت ما را آن طور به خارج دادند، و براى ما چیزى در مقابل او حاصل نشد، آیا ملت ما یک اعلیحضرت همایونى آریامهر را برداشته، و یک اعلیحضرت همایونى رئیس جمهور گذاشته است؟! دستگاه این با دستگاه او مثل هم است؟! چپاولگر است این آدم هم مثل اینکه آنها چپاولگر بودند؟! عائله ایشان هم مثل عائله آنها هست و زندگى مى کنند؟! شما و ما آن مقدارى که با کمى اطلاع از آنها مطلع هستیم، شما قصرهاى آنها را در تهران دیده اید، و در جاهاى دیگر هم هست و در خارج هم بوده، حتى در طول یک سال چند ساعت که آن اعلیحضرت قدر قدرت مى خواستند در یک شهرستانى بروند، برایشان یک دستگاه هاى عظیم با پول همین ملت درست کردند که آقا مى خواهند چند ساعت در سال تشریف ببرند در آنجا! حالا آقاى بنى صدر هم همان طور است؟! در هر شهرى دستگاههاى عظیمى از پول ملت درست کرده که اگر دو ساعت بخواهد آنجا برود، برود در آن دستگاه ها؟ و آیا خانه دارد این آقا، جز یک خانه اى که شنیده ام از پدرش دارد؟ عائله ایشان آن جور عائله است؟ مثل اشرف پهلوى هم در عائله ایشان هست؟! مثل فرح هم در عائله ایشان هست؟! مثل شمس پهلوى هم در عائله ایشان هست؟! مثل برادرهاى آن آدم هم اینجا همان طور هستند و دارند سلطنت مى کنند، و من و شما بى اطلاع هستیم از این سلطنت؟! اینهایى که مى گویند که همان شاهنشاهى است و ما اسمش را عوض کرده ایم حالا، محتواى جمهورى اسلامى همان محتواى شاهنشاهى است، خوب، این یک نفر از اشخاصى که در رأس واقع است، آیا زندگیش را نمى بینند اینها؟ الآن نمى بینند که زندگیش را وقف این کرده است که برود براى این ملت خدمت بکند، و آنها یک روز این کار را نکرده اند؟ این راجع به رئیس جمهور.

یک ارگان دیگرى که در آن نظام بوده است و در این نظام هیأت

ص: 81

وزرا و نخست وزیر [است . آیا محتواى این جمهورى اسلامى همان محتواى نظام شاهنشاهى است، و این یک نظام شاهنشاهى است با اسم عوضى؟! آیا آقاى رجایى مثل ازهارى است، مثل بختیار است، مثل شریف امامى است، که این ملت را به مسلسل بستند و آن همه جنایات کردند؟! حالا هم آقاى رجایى یک دستگاهى دارد و دارد شلوغکارى مى کند و این ملت را دارد قتل عام مى کند، و ماها مطلع نیستیم و این نویسنده هاى بى انصاف مطلع هستند؟! آیا زندگى آقاى رجایى و سایر وزرا از قبیل وزیر کشور و دیگران، نظیر زندگى ازهارى ها و شریف امامى ها و بختیارهاست؟! و جنایات آنها را هم ایشان دارد انجام مى دهد با اسم جمهورى اسلامى؟ این طور است مطلب؟ ملت ما آقاى رجایى را این طور شناخته اند؟! اینهایى که مى گویند فرقى نکرده، آقاى رجایى را هم مثل بختیار مى دانند که حتى آن هم که مى خواست فرار کند دستور قتل عام داد، و یا مثل ازهارى مى دانند، و یا مثل امثال اینها؟! فقط اسم عوض شده لکن محتوا [نه . آقاى رجایى همان شریف امامى است و همان کارها را مى کند؟! یا به مردم تعمیه کردیم و اسم نخست وزیر جمهورى اسلامى رویش گذاشتیم، لکن این همان نخست وزیرهاى زمان سابق است با اسم عوضى؟ مسأله این طورى است؟! شما بروید زندگى همین آقاى نخست وزیر و همان وزرایى که در خدمت هستند و مشغول زحمت هستند براى ملت، بروید زندگیهاى آنها را ببینید؛ و بروید زندگیهایى که آنها داشتند در سابق ببینید. اعمال اینها را ببینید؛ و اعمال آنهایى که سابق متصدى امر بودند ببینید. ببینید که جمهورى اسلامى همان رژیم شاهنشاهى است، یا نه. این با آن زمین تا آسمان فرق دارد. اگر هم اشکالى دارند و اشکالى مردم به اینها دارند، آن اشکال نیست که شما دارید. چپاول مى کنید مردم را، قتل عام مى کنید. مى گویند مثلًا نتوانستید خیلى کار انجام بدهید.

نتوانستید این گرفتار که در ظرف پنجاه و چند سال براى این ملت پیش آمده، شما ظرف چند روز این را بکنید؛ یعنى شما نتوانسته اید معجزه بکنید! آقاى رجایى و ما هم قائل نیستیم که دولت حالا یک دولت معجزه آفرین باشد. لکن خوب، خدمتش را دارید مى بینید. زحمات اینها را دارید مى بینید: وضع زندگیشان و سادگى زندگیشان و اینها را هم دارید مى بینید. پس این هم که با آن حرفى که این آقایان توى خانه هایشان نشسته اند و مى نویسند فرق دارد.

مى آییم سراغ مجلس. مجلس هم یکى از چیزهایى است که در جمهورى اسلامى هست، و در نظام شاهنشاهى مشروطه به اصطلاح هم بود. مجلسهاى سابق را شما یک مقداریش را دیده اید؛ و من هم خیلیش را دیده ام. آیا مجلس سابق و رؤساى مجلس سابق مثل مجلس حالاست و مثل رئیس مجلسِ حالاست؟! آیا وضع مجلس و وضع افرادى که در مجلس هستند و شخصیتهاى مردمى که الآن در مجلس هست و شخصیتهاى طاغوتى که در مجلس سابق بود یک طور است و [به همان طاغوتها ملت ایران رأى داده اند و آورده اند به یک مقامى رسانده اند، و آنها هم مشغول همان کارهایى هستند و جعل همان قوانینى هستند که در زمان شاه سابق بود؟! مجلس جمهورى اسلامى عین مجلس رژیم شاهنشاهى است با عوض کردن یک کلمه؟! به جاى اینکه بگویند مجلس شوراى ملى شاهنشاهى آریامهرى، ما اسمش را گذاشته ایم مجلس شوراى اسلامى،

ص: 82

ازجمهورى اسلامى؟! مطلب این طورى است در نظر ملت؟! یا این کسى که قلمش را دست گرفته و آن کنار نشسته و چون ضرر برده است از جمهورى اسلامى، مى خواهد همان سلطنت شاهنشاهى باشد یا شبیه آن تا بتواند این هم استفاده هایى که آنها مى کردند و رفقاى آن عصرش مى کردند حالا بکنند؟ ملت ما همه شان جمع شده اند با هم رژیم شاهنشاهى را از بین بردند، و یک رژیم شاهنشاهى دیگر درست کردند؟! این اهانت به یک ملت نیست؟ اینکه با آرأ ملت [درست شده است. رئیس جمهورش با آرأ ملت شده است. مجلس شورایش به آرأ ملت شده است. وزرایش با آرأ ملت شده است. آیا ملت ما همه سرشان همین درد مى کرد که یک جوانهایى را بدهند و یک معلولین و مجروحین را به جا بگذارند، و یک رژیم شاهنشاهى را به یک رژیم شاهنشاهى تبدیل کنند؟! آیا ملت ما این طور هستند که خودشان با دست خودشان جوانهایشان را، خونشان را بدهند و رژیم شاهنشاهى را با یک اسم دیگرى برپا کنند؟! مسأله این طورى است که این آقایان مى نشینند و کاغذ و قلم را ضایع مى کنند، و خودشان را هم مُفْتَضح مى کنند! آیا رئیس مجلس امروز ما مثل رؤساى مجلس سابق است؟! حتى آن رؤساى مجلسى که خیلى هم به قول خودشان ملى بودند، لکن از اشراف بودند و از طبقاتى بودند که داراى زندگیهاى کذا و کذا و نوکرها و اوضاع طاغوتى عظیم. آیا مسأله این طورى است که اینها مى گویند؟!

یکى هم قوه قضایى است. آیا شوراى قضایى این عصر- زمان جمهورى اسلامى- و رئیس دادگاه، رؤساى دادگاهها و رئیس ارگانهاى قضایى، همان طور هستند که در رژیم شاهنشاهى بود؟! آیا آقاى دکتر بهشتى هم و آقاى موسوى اردبیلى هم همان قاضیهایى هستند که در آن وقت بودند؟! آیا وضع قضاوت را در آن وقت اطلاع ندارند مردم؟ قاضیهایى که در آن وقت بودند- البته یک قشرشان که الآن هم در کار هستند اینها خوب بودند- آن تصفیه شده ها را مقایسه بکنید با اینهایى که الآن هستند. این آقاى موسوى اردبیلى که چند روز پیش از این آن طور نماز جمعه خواند و آن طور براى ملت دلسوزى کرد، مثل همان رؤساى دادستانى هستند که سابق بودند؟! و این مردم که آمدند اقتداى به ایشان کردند و به آنها اقتدا نمى کردند، مردم مى خواستند دنیا را بازى بدهند، یا خودشان بازى بخورند؟! یک طاغوتى را برداشتند و یک طاغوت دیگر گذاشتند؟! یک قاضى بناحق را برداشتند، و یک قاضى بناحق جایش گذاشتند؟! یک رئیس دیوان عالى را برداشتند، و یک رئیس دیوان عالى طاغوتى دیگرى گذاشتند به جایش؟! اینها همانها هستند؟! کارهایشان هم همان است؟! زندگیهایشان هم مثل همانهاست؟! خوب، باید بررسى بکند ملت ببیند که مسأله این طورى است. این ملت مى خواهد مردم دنیا را بازى بدهد، یا مى خواهد یک قشرش یک قشر دیگر را بازى بدهد؟! اینها باید بررسى بشود تا بفهمیم که همان حرفى است که مى گویند که یک رژیم طاغوتى را برداشتید، یک رژیم طاغوتى دیگرى هم جایش گذاشتید؟ این هم راجع به قضات. که من نمى خواهم بگویم که قضات سابق چه اشخاصى بودند و از چه صنف مردمى بودند. این را من نمى خواهم بگویم که حتى کمونیست هم تویشان بود! قاضى شرع، قاضى اى که مى خواهد بر طبق موازین عمل کند، کمونیست است!

ص: 83

و بدتر از آن هم تویشان بوده. حالا هم این طور است؟! شوراى قضایى ما الآن مثل قضات آن وقت هستند، و دادگاههاى ما و دادگاههاى قضایى ما هم همان طور است؟! من باز نمى خواهم بگویم که در تمام کشور همه قضاتى که هستند درست هستند. هیچ همچو صحبتى نیست. من صحبتم همین است که اینکه مى گویند تغییر اسم است و رژیم شاهنشاهى برداشته شده، و همین رژیمى هم که هست همان رژیم شاهنشاهى است، من مى خواهم بگویم که مقایسه این دو تا را بکنیم، ببینیم که واقعاً مسأله این طورى است و ما ادعاى دروغى داریم مى کنیم، و ملت ما هم همچو خداى نخواسته بى شعور و بى فرهنگ بوده اند که به دست خودشان رژیم شاهنشاهى را از بین برده اند، و به دست خودشان یک رژیم شاهنشاهى دیگر آورده اند؟! مسأله این طور است؟ این هم یکى از جاها هست. البته نارساییهاى قضایى در سرتاسر کشور هست، لکن حالا مثل سابق است؟!

و یکى از امور دیگر- رادیو- تلویزیون است. رادیو- تلویزیون حالا با اینکه باز تسلط به آن پیدا نشده و نتوانسته اند آن طورى که دلخواهشان است درست بکنند، مثل رادیو- تلویزیون زمان رضا خان و محمد رضا است؟! زمان محمد رضا که همه وضع رادیو- تلویزیون را دیده اید، حالا رادیو- تلویزیون همان رادیو- تلویزیون شاهنشاهى است، و ما یک اسمى عوض کردیم، برنامه ها همان برنامه هاى سابق و آن بساطى که در تلویزیون بود و آن حرفهایى که در آنجا و آن نمایشها و آن فیلمها، همان فیلمها هست حالا؟! یا نه، این با آنها فرق دارد؟ در عین حالى که باز نتوانسته اند به تمام معنا اصلاح کنند، لکن این رادیو- تلویزیون با آن رادیو- تلویزیون آن سال- که بسیارى از شما آن را دیدید- یک جور هستند؟! همان رادیو- تلویزیون زمان طاغوت است، اینجا اسمش را عوض کرده اند؟! یا نه، مسأله این نیست و قلمزنها منحرف هستند!

مى رویم سراغ قواى مسلّحه: از ارتش شروع مى کنیم، تا بیاییم سراغ این رفقایى که الآن موجودند اینجا. ارتش حالا و فرماندهان ارتش حالا مثل ارتش شاهنشاهى بود و فرماندهان هم همان فرمانده ها هستند؟! آن سپهبدها، آن سرلشکرها، آن بالا و پایینترها، اینها همان جور هستند؟! وضع زندگیشان مثل آن سپهبدهاست؟! مثل سپهبد باتمانقلیچ است حالا هم؟! منتها یک لفظى را ما تغییر داده ایم به جاى دیگرى، و مردم جمع شده اند یک باتمانقلیچ را بردارند، یک باتمانقلیچ دیگرى جایش بگذارند؟! همان ترتیب با همان وضع و ارتش هم به همان نظام سابق است و با همان وضع سابق است و تغییرى هیچ نکرده؟ یا بین این دو تغییر زیاد شده است. اگر نقیصه اى هم باشد، خودشان مشغول هستند دارند درست مى کنند. پس این هم [نیست که رؤساى فرماندهان ارتش مثل آن فرماندهان باشند. فرمانده ارتش حالا با فرمانده ارتش سابق زمین تا آسمان در طرز تفکر، در طرز عمل و در زندگى روزمَرّه اش فرق دارد. پس این هم که با آن یکى نشد. یک لفظى را به جاى لفظ دیگرى [نگذاشته اند].

خوب، ژاندارمرى چطور؟ ژاندارمرى آن وقت آن طور بود که رضا خان وقتى که وارد شد در یک پادگان ژاندارمرى، دست در جیبش گذاشت که مبادا از جیب او دزدى کنند! با اینکه خودش در رأس دزدها بود. شما هر کدام که درک کردید آن زمان ژاندارمرى را و مبتلا شدید به دست اینهایى

ص: 84

که سر راهها گذاشته بودند؛ مى دانید مطلب را. حالا هم آن طورى است؟! ژاندارمرى حالا هم مشغول به غارتگرى و دزدى و این چیزهاست؟! یا نه، حالا این طور نیست. ملت ما جمع شدند یک دسته غارتگر را کنار گذاشتند، یک دسته غارتگر دیگر را به جاى آنها گذاشته اند؟! یک دسته دزد را برده اند، یک دسته دزد دیگرى را به جاى آنها گذاشته اند؟! یا این قلمفرساییهاى انحرافى براى این است که نمى توانند ببینند این جمهورى را؟ مبادى مختلف هم دارد در نفوس خبیثه آنها.

خوب، شهربانى چطور؟ من خودم به شهربانى، به کلانتریها گاهى ابتلا پیدا کرده بودم در جوانى. شما هر کدام مبتلا شده باشید به این کلانتریهایى که در سابق بود مى دانید که وضع چه جور بود، و مردم در نظر آنها چطور بودند و با مردم چه رفتار مى کردند.

پاسبانهایى که باید پاسبانى کنند از یک ملت و باید پاسبان ملت باشند آن طور بودند. حالا هم همان است؟! الآن هم پاسبانهاى ما حکومت مى کنند به مردم؟! یکیشان مى آمد بازار تهران را مى بست! حال همه شان هم بیایند آن جا، مى آیند یک همچو کارى بکنند؟! نمى آیند. و ثانیاً بیایند، ملت همان ملت است که پذیرا باشد این را؟! این را باید در قضیه خود ملت هم بگوییم. آن وقت کسى که شکایت از کسى داشت، مى خواست برود به کلانترى خوف این را داشت که در خود کلانترى گرفتارى برایش پیدا بشود! مردم از کلانترى آن طور مى ترسیدند که از دزدهاى سر محله، از چاقوکشها! حالا هم آن طور است؟! مردم آن طور مى ترسند از کلانتریها و از شهربانى؟ و شهربانیها و کلانتریها هم همان معاملات زمان سابق را دارند؟ یا نه، این آقایان نویسنده ها دلشان مى خواهد آن وقت باشد، لکن خوابشان آشفته است!

پاسداران، خدمتگزاران خودجوش انقلاب

پاسدار در آن وقت نبود. چرا نبود؟ براى اینکه پاسدار با وضع طاغوتى موافق نبود.

پاسدار طرفدار ظلم و طرفدار طاغوت نبود؛ یعنى ملت نبود. آن وقت پاسدارى نبود، چون ملت مخالف بود با رژیم شاهنشاهى؛ مخالف بود با طاغوت؛ پشتیبانى از طاغوت را حرام مى دانست، خلاف اسلام مى دانست؛ خلاف قرآن مجید مى دانست. بعد از اینکه انقلاب شد، اینها در همه کشور، سرتاسر خودشان جوشیدند از بین ملت و بیرون آمدند و حفاظت کردند این کشور را، و حالا هم مشغول به خدمت هستند. اینها هم یک دسته اى هستند که همان طاغوت هستند، منتها اسمى عوض کرده اند؟! آن وقت رؤساى اینها را بهشان مى گفتند که فلان، و حالا رؤسا همانها هستند، همان چپاولگرها هستند، و خود پاسدارها هم همان چپاولگرها هستند با اسم اسلام؟! در بین ملت این طورى برداشت مى شود؟! من نمى خواهم بگویم که همه پاسدارها در سرتاسر کشور خوب عمل مى کنند. من گله دارم از بعضى از آنها. و جدّاً مى خواهم از آنها که توجه داشته باشند که این قلمها در کار است. این اشخاص جانى قلمهاى جنایتکارشان در کار است که کوچکترین انحرافى از شما ببینند و به بزرگترین انحراف معرفى مى کنند و قلمفرسایى کنند. این هم راجع به پاسدارها. پاسدارها آن وقت نبودند از باب اینکه طاغوت را نفى مى کردند. بعد هم که طاغوت از بین رفت، یک جمعیت متعهدى، مؤمنى براى حفظ

ص: 85

نظم در ایران پیدا شد. این طور نبود که اینها همه شان، شماها همه که اینجا نشسته اید، همان طاغوت سابق هستید، یک اسمى عوض کرده اید! و در سرتاسر کشور هم این طورى است!

تحوّل در ملت عامل سرنگونی رژیم جبار دوهزار و پانصد ساله

مى آییم سراغ ملت که ببینیم ملت هم همان است؟ تحول پیدا کرده است یا نه؟ این ملت از جهات مختلف در آن باید صحبت بشود، لکن من بعضى چیزهایش را مى گویم.

این ملت همان بود که یک پاسبان مى آمد توى بازار مى گفت که روز چهارم آبان است همه باید بیرق بزنید، احدى به خودش اجازه اینکه تخلف بکند نمى داد. و اگر تخلف مى کرد، او را جلب مى کردند و چه مى کردند. چه شد که این ملت این طور شد که یک وقت از یک پاسبان آن طور مى ترسید، یک وقت هم ریخت در خیابان و گفت ما اصلًا رژیم شاهنشاهى نمى خواهیم! شما این را کم حساب مى کنید؟ رژیم شاهنشاهى اى که دو هزار و پانصد سال با قدرت تمام و شیطنت تمام بر این ملت حکومت کرد، حتى آن عادلشان که معروف به عدالت است از بدترین جنایتکارهاى دنیا بوده است، و در این زمانى که ما در آن زندگى مى کردیم آن جنایات را با ملت مى کردند که نتوانند نفسشان

درآید، این چه تحولى بود که در این ملت پیدا شد که یک رژیم دو هزار و پانصد ساله با تمام قدرتى که داشت و تمام قدرتهایى که دنبال سر او بودند، از قبیل امریکا و شوروى و سایر قدرتهاى دیگر، چه تحولى پیدا کرد این ملت که اعتنا به این قدرتها نکرد، و قیام کرد و تمام آن قدرتها را عقب زد و غلبه کرد بر تمام آنها؟ آیا این ملت همان ملت زمان شاهنشاهى است در روحیات، و ما اسمش را عوض کردیم مى گذاریم که ملتِ زمان جمهورى اسلامى؟! این ملتِ زمان جمهورى اسلامى همان ملتِ زمان شاهنشاهى است با تغییر اسم؟ یا نه، تحول پیدا شد؟! یک روزى از یک پاسبان مى ترسید یک بازار تهران. یک روزى بازار تهران و همه ملت ریختند در خیابانها گفتند ما اساس سلطنت را نمى خواهیم؛ نه از تانکهاى آنها و نه از مسلسلهاى آنها و نه از توپ و تشرهاى آنها نترسیدند، و با همین شجاعتِ انسانى که داشتند با مردانگى زن و مردشان ریختند در خیابانها، و رژیم شاهنشاهى را از بین بردند.

آیا بانوان ما امروز با بانوانِ زمان «اعلیحضرت» یکى است؟ ما اسمش را تغییر داده ایم؟! جمهورى اسلامى فقط یک اسمى است بى محتوا؟ مردها همان مردها و زنها هم همان زنها، و همه چیزش همان چیز؟ آیا زنهاى زمان طاغوت، آنها که در تلویزیون پیدا مى شدند، آنهایى که در خیابانها پخش بودند همانها هستند اینها؟! یا آنها به جهنم رفتند، بانوان ما مثل مردان شجاع و مثل شیران شجاع بیرون آمدند، و جمهورى اسلامى را به دست خود و برادرهایشان اقامه کردند؟ [پس محتوا همان نیست و لفظ عوض شده باشد؛ یعنى الآن در خیابانهاى ما همه اینهایى که در خیابان هستند از همان عروسکهاى زمان سابق است، ما لفظش را عوض کرده ایم؟! یا نه، محتوا عوض شده است؟ آن قلمهایى که در این باب مى نویسند، و عُقده هاى خودشان را مى خواهند با قلم خودشان صاف کنند یا مى خواهند همان بساط شاهنشاهى یا نظیر او یا بدتر از او را دوباره در ایران بیاورند، و به مَسْند

ص: 86

قدرت خودشان بنشینند و مردم را اسیر خودشان کنند، این قلمها که مى گویند که محتوا تغییرى نکرده همان است، منتها یک اسمى آن وقت داشت، اسمش رژیم شاهنشاهى بود، حالا هم همان رژیم شاهنشاهى است لکن اسمش عوض شده؛ خوب، مى رویم در خیابانهاى تهران و سایر شهرستانها و در خیابانهایى که از تهران تا شمیرانات کشیده شده در زمان شاهنشاهى و حالا هیچ فرقى نکرده لفظش تغییر کرده؟! همان عشرتکده ها الآن در سرتاسر این خیابانها و این شمیرانات و جاهاى دیگر همانها هست، و همان مشروب فروشیها در همه ایران هست، و همان مراکز فساد در همه جا هست، و همان سینماها با آن وضع هست، لکن ما اسمى عوض کرده ایم، واقعیت هیچ تغییرى نکرده، همان واقعیت است، و ما اسمش را عوض کردیم؟! مسأله این طورى است؟! این نویسنده ها کى را مى خواهند بازى بدهند؟ این ملتى را که خودشان حاضر بودند، از اول تا حالا در صحنه بودند. ملت کنار گذاشته نشده بود، و یک دسته اى حکومت کند و یک دسته اى مقدرات اینها را به دست بگیرد و اینها را اصلًا از هیچ امرى آگاه نکند. ملت همین ملتى بودند که آگاهانه آمدند به میدان و آگاهانه بچه هایشان را، جوانهایشان را، از دست داده اند، برادرانشان را از دست داده اند، و آگاهانه یک رژیم طاغوتى را به یک رژیم طاغوتى دیگر تبدیل کرده اند. الآن شما از آن مشروب فروشیها در خیابانها فراوان مى بینید، اسمش را عوض کرده اند؟! آن مراکز فساد در همه ایران مثل زمان شاهنشاهى هست، منتها در عین حالى که آنها هست شما اسمش را عوض کرده اید؟!

توطئه گرها و قلم های بازیگر بیمار هستند

این طورى است که آن آقایان توى خانه هایشان مى نشینند و مى نویسند، یا گاهى براى رفقایشان مى گویند، و گاهى توطئه ها دارند- که از آن توطئه ها هم بى خبر خیلى نیستیم. مسأله این طورى است آن مرضشان را بگویند. بیمارند اینها! آن مرض واقعى که دارند بگویند. مرض واقعى این است که اسلام آمد منافع ما را از دستمان گرفت. ما از اسلامى که منافعمان را، منافع مادیمان را از دست بگیرد بیزاریم! من نه اینکه اعتقادم این باشد که شما آقایان و همه ملت ما از این مطالبى که من امروز گفتم بى اطلاع باشند، لکن تذکرش خوب است. ممکن است در بین این جمعیتهاى زیادى که هستند بعضیها توجهشان درست نباشد و بازى بخورند از این بازیگرها. این نویسنده ها بازیگرند! این قلمهایشان قلمهاى بازیگرى است. اینها با هر حیله اى که هست مى خواهند این ملت را دلسرد کنند، و به این ملت بگویند که تغییرى نکرده، همان بوده است که هست. حالا هم همه این ارگانها همان است؛ و شما که جمع شده اید و رأى داده اید به رئیس جمهور و رأى داده اید به جمهوریت اسلامى و رأى داده اید به وکلاى خودتان، همانها را شما آورده اید و سرکار گذاشته اید! همان بساط سابق است! اینها هم همان کارها را دارند انجام مى دهند. این را همه مى دانید دروغش را، لکن من خوف این را دارم که بعضیها توجه نداشته باشند، بعضى مسائل را باور کنند.

و باز من تکرار مى کنم که نارساییها داریم، و زیاد است؛ لکن شما توقع نداشته باشید [کشورى که در طول تاریخ و خصوصاً این پنجاه سال آخر با

ص: 87

تمام قوا کوشش کرده اند که [کشور را] وابسته اش کنند و از بین ببرند و همه چیزش را فاسد کنند و جوانهاى ما را فاسد کنند، ما بتوانیم و شما بتوانید و دولت بتواند در ظرف یک مدت کمى، یک سالى، دو سالى، همه این کارها را انجام بدهد. خصوصاً با این توطئه هاى عظیمى که هست، و گرفتارى این جنگ، که از قرارى که شنیدم بعضى از برادرهاى جنگزده ما هم در این مجلس هستند. شما مى دانید که کشور، به این عرض و طول و بزرگى که همه جایش را خراب کردند، کشاورزیش را با اسم اصلاحات خراب کردند، کارخانه هاى ما را همه را وابسته کردند، تمام شئون ما، فرهنگ ما، اقتصاد ما، ارتش ما، همه وابسته بودند، شما تا حالا اعجاز کرده اید که این قدر هم عمل کرده اید. این قدرى که این ملت- که کمک کار دولت و همه ارگانهاى دولتى است- این قدر عملى که تا حالا کرده است جزء معجزات است. در طول پنجاه سال آن خرابیها شد و عمران و اینها مختصرى شد؛ و در طول دو سال آن همه کارها و خدمتها در همه کشور، خصوصاً روستاها که مَنْسى بودند و هیچ کس به آنها اعتنا نمى کرد و آنها را جزء این ملت حساب نمى کردند. امروز در تمام این روستاها یا بسیارى از کارها انجام گرفته، یا در دست انجام گرفتن است.

این قلمها مى خواهند ملت را دلسرد کنند. در عین حالى که ملت خودش وارد عمل هست، لکن باز احتیاطاً آنها حرف مى زنند، منتشر هم مى کنند، به افراد مى گویند که نه، خبرى نشده است! جمهورى اسلامى هم کارى از آن نیامد! اسلام هم از آن کارى نمى آید! تا همینها در خارج منعکس بشود، آنهایى که در خارج هستند و بى اطلاع اند از وضع ایران باورشان بیاید. آنها دلشان را خوش مى کنند به اینکه بگذارید خارجیها باور کنند؛ شاید یک فَرَجى براى این ستمکارها پیدا بشود و ایران به آن حال برگردد، و اینها هم مشغول بشوند به آن کارهایى که دلشان مى خواست بکنند.

من اینکه شما را زحمت دادم و این واضحات را براى شما گفتم، براى این است که توجه داشته باشید که این انگلهایى که مى خواهند نباشد اسلام و مى خواهند نباشد نظام جمهورى اسلامى و از این صدمه دیدند، در بین مردم، در بین جوانها، در بین مدارسى که هست، افتاده اند و از این حرفها مى زنند. این بزرگتر اهانتى است که به یک ملت مى کنند که ملت خودش با دست خودش یک طاغوت را کنار گذاشته، و یک طاغوت را به جاى او گذاشته! این اهانت بزرگى است به خود ملت. براى اینکه کسى نیامده با زور، جمهورى اسلامى را تحمیل کند به شما.

خود شما رفته اید و رأى داده اید. تقریباً بیست و دو میلیون از جمعیت ما رأى داده. این بیست و دو میلیون غرضشان این بوده است که جمهورى اسلامى یک لفظى باشد و همان رژیم سابق شاهنشاهى در کار باشد؟! یا خیر، این بیست و دو میلیون را بعضیها بازى داده اند که بیایید رأى بدهید، و اینها نظرشان این بود که جمهورى اسلامى همان بساط شاهنشاهى باشد، و بیست و دو میلیون جمعیت را یکى دو نفر یا صد نفر یا دویست نفر بازى داده اند و برده اند پاى صندوق ها؟! بزرگتر اهانتى به یک ملت این است که به ملت بگویند که تو بازى خورده اى از چند نفر آدم! آن چند نفر آدم چه کسانى هستند که این ملت را بازى داده اند؟

در هر صورت، گوشها و چشمها باید باز باشد. خیال نکنید که خارجیها با وساطت انگلهاى داخلیشان از ما دست بردارند به این زودى.

ما

ص: 88

سالهاى طولانى مبتلا هستیم. و خودتان را مهیا کنید براى ساختن کشورتان. و ارزش دارد که ما یک ده سال- پانزده سال زحمت بکشیم و رنج ببریم، و کشورمان مستقل بشود و از دست و چنگال این گرگهاى آدمخوار بیرون کشیده بشود.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 89

59/11/29

بیانات امام خمینی در جمع خانواده شهداى کشورهاى اسلامى و سرپرست بنیاد شهید

مدعیان دروغین طرفدارى از اسلام و مسلمین

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من امروز مواجهم با چهره هاى معصومى که تحت ستمکاریهاى ابرقدرتها به دست عمّالشان یتیم شده اند، آواره شده اند. ادعاها زیاد است. ادعاى اسلام، همه سران کشورها دارند، و ادعاى بشر دوستى و حقوق بشر همه سران کشور عالم دارند. این ادعاها تازگى ندارند؛ در صدر اسلام هم ادعاها زیاد بود؛ لکن در مقام امتحان، عملها موافق با ادعاها نبود. خوارج هم ادعاى اسلام داشتند، و امثال عمرو عاصها هم ادعاى اسلام داشتند، و امروز هم صدام ادعاى اسلام و ادعاى عرب دوستى دارد، و برادرهاى خائنشان هم همین ادعا را دارند- از قبیل سادات و امثال او. لکن وقتى اعمالشان را مشاهده مى کنید و مشاهده مى کنیم، بین اعمال آنها و گفتارشان فرسنگها فاصله است. این اسلام دوستها و طرفداران اسلام در طائف جمع شدند، به اسم اسلام در مرکزى که از آن مرکز اسلام بروز کرد- و آن حجاز بود- لکن چه گفتند و چه کردند؟ آیا اسمى از این اطفال معصومى که به دست صهیونیسم بى پدر شده اند بردند، و آیا از لبنان نامى بردند؟ و آیا از سایر کشورهاى اسلامى که تحت فشار ابرقدرتها و بستگان آنها هستند نامى بردند؟

این اسلام خواهها نمى بینند که اسلام در تمام کشورهاى اسلامى زیر چکمه ابرقدرتها و وابستگان آنها پایمال مى شود؟ آیا نمى دانستند که در جنوب لبنان، در فلسطین و در ایران و در عراق و در سایر کشورهاى اسلامى چه مى گذرد و با مردم آنجا چه کرده اند و چه اطفال بیگناه صغیر را بى پدر کرده اند و از منازل خودشان آواره کرده اند؟ آیا کنفرانس طائف این امور را نمى دانست؟ به اسم اسلام مجتمع شدند در آن کنفرانس، و از اسلام بویى در آنجا نبود. آنچه بود خرجهاى گزاف و زندگیهاى اشرافى، بدون توجه به اسلام و اهتمام به امور مسلمین. آیا نشنیده اند اینها حدیث رسول خدا را که کسى که صبح کند و اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد مسلم نیست؟ مَنْ أصْبَحَ و لَمْ یَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِین فَلَیسَ بِمُسلِمٍ آیا اینها اهتمام داشتند به امور مسلمین جهان؟ این سرانى که در کنفرانس طائف در کشورى که رسول خدا و پیغمبر اسلام در آن کشور بود و تبلیغات او در آن کشور بود، مجتمع شدند، آیا درباره اسلام چه گفتند؟ درباره مسلمین و در امور مسلمین چه اهتمامى کردند؟ آیا به نص حدیث شریف اینها را ما مى توانیم جزء مسلمین محسوب داریم؟ اینها [با] اطلاع بر کشورهاى اسلامى که زیر بار

ص: 90

ابرقدرتها و با دست آنها و وابستگان آنها آواره شده اند، به قتل رسیده اند، و بچه هاى معصوم را به جا گذاشته اند، هیچ صحبتى کردند؟ آیا به تجاوز اسرائیل به لبنان و به فلسطین اهتمامى کردند؟ آیا به تجاوز عراق به کشور اسلامى ایران که جرمى ندارد جز آنکه طاغوت را برداشته است و اسلام را به جاى او مى خواهد پیاده کند و به جاى رژیم طاغوت، رژیم اسلامى برپا کند، جرمى نداشتند جز این، آیا در کنفرانس طائف از این مسائل بحثى شد؟ یا همه ادعاست.اسلامى بودن هم ادعاست و این ادعاى رایج بین همه سران کشورهاست.

توجه به حقوق بشر هم یک ادعایى است. و این رایج بین تمام سران کشورهاى دنیاست. لکن در مقام عمل چه؟ کارتر هم ادعا مى کرد که ما حقوق بشر را احترام مى گذاریم؛ لکن به حقوق بشر احترام گذاشت؟ آیا شاه مخلوع در ایران به حقوق بشر احترام مى گذاشت که آنها پشتیبانى از او کردند؟ آیا کشورهایى که دودمان پهلوى را بر ما مسلط کردند، این حقوق بشرى ها و احترام به حقوق بشر، نمى دیدند که اینها چه کردند با اسلام و مسلمین؟ و آیا نمى دانستند که صهیونیسم با لبنان و با فلسطین چه کرد؟ یا خودشان شریک بودند؟ همه ادعا مى کنند. کسانى که مسلمان باشند و اهتمام به امور مسلمین داشته باشند کم اند. ملتها خودشان باید در فکر اسلام باشند. مأیوسیم ما از سران اکثر به اتفاق مسلمین. لکن ملتها خودشان باید به فکر باشند. و از آنها مأیوس نیستیم. در قضیه هجوم عراق به ایران ملتها بودند که پیشتیبانى خودشان را اعلام کردند؛ از دولتها کم یک همچو امرى واقع شد. یا تأیید کردند از مقابله کفر با اسلام؛ تأیید کردند کفار بعثى را، بعث عراقى را و یا بى صدا و بى تفاوت کنار نشستند و هجوم کفر بر اسلام را نظاره کردند. اینها که ادعاى اسلامیت مى کنند، نظاره کردند؛ بى تفاوت بودند نسبت به تجاوز اسرائیل به لبنان، به فلسطین و جنایتهاى بسیارى که کردند. آیا اینها اهتمام به امور مسلمین دارند و مسلمین در همه بلاد زیر چکمه طرفداران دولتهاى بزرگ در فشار هستند و اینها بى تفاوت هستند؟ ما چطور این ادعاها را قبول کنیم؟ آنهایى هم که حضرت امیر المؤمنین على- علیه السلام- را در محراب عبادت کشتند، مدّعى اسلام بودند. آنهایى هم که لشکرکشى کردند و هجوم آوردند به لشکر اسلام در صدر اسلام و هجوم آوردند به لشکر على بن ابى طالب آنها هم ادعاى اسلام داشتند، با اسم اسلام با اسلام جنگیدند. اینها هم ادعاى اسلام دارند، و با اسم اسلام به اسلام خیانت مى کنند.

صدام هم مدّعى اسلام است، و با اسم اسلام به کشور اسلامى هجوم آورده است و با اسم اسلام هزاران جوان ما را شهید کرده است و قریب دو میلیون آواره، و با اسم اسلام در مملکت خودش با اسلام و علماى اسلام آن مى کند که مغول کرد با ایران. ادعاها همیشه زیاد بوده است، و حالا هم هست. من به همه شما اطفالى که به واسطه جور مجرمین بى پدر شده اید، به همه شما تسلیت عرض مى کنم، و ما شریک غم شما هستیم.

ما شریک غم شما هستیم در اینکه از آقاى موسى صدر بى اطلاعیم. و ما شریک غم شما ملت عراق هستیم که آقاى صدر و خواهر عزیز ایشان را به آن طور کشتند و شکنجه کردند. و ما شریک غم همه مظلومین جهان هستیم، و پشتیبان همه مظلومان جهان. باید مظلومان جهان که هستند خودشان قیام کنند بر ضد مستکبرین. مستضعفین نباید بنشینند که دولتهایشان این کار را بکنند، خودشان انجام بدهند.

ص: 91

خداوند ان شأ اللَّه اسلام و مسلمین را قدرت بدهد؛ و شما برادران و خواهرانى که از منزلهاى خودتان آواره شدید نصرت بدهد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 92

تاریخ: 59/12/2

بیانات امام خمینی در جمع رئیس دفتر مردمی جنبش خلق لیبی و هیأتی از نمایندگان مجلس و شخصیتهای کشور لیبی

مشکل ،اسلام دولتهای اسلامی است نه ملتها

من از تقدیر و احترامات شما متشکرم ملتهای اسلامی و بعضی دولتهای اسلامی همه در طریق حق هستند و ما از آنها یعنی از همه ملتهای مسلمان و بعضی دولتهایی که در طریق اسلام هستند تشکر میکنیم و البته وظیفه مسلمانان است که قیام در راه اسلام کنند و دست قدرتهایی را که برای نابودی اسلام و برخورداری از منابع مسلمین مشغول توطئه هستند را قطع کنند و امیدوارم خداوند تعالی این دولت و ملتهایی را که در مبارزه با امپریالیسم هستند پشتیبانی کند تا این مطلب

حق به ثمر برسد.

از مشکلات مسلمانان قضیه دولت هاست دولتهایی که گمارده شدهاند بر سر ملتها و به نفع دولت های بزرگ فعالیت میکنند مشکل اسلام دولتهای اسلامی است نه ملتها این ملتهای اسلامی هستند که باید برای قطع دست اجانب به کمک دولتشان اقدام و قیام کنند. مع الأسف بعضى از دولتها برضد مصالح کشور و ملت خود برای کسب قدرت قیام میکنند چون میخواهند به قدرت برسند و خود در صف جنایتکاران بین المللی دولتهای متعهد و ملتها را در فشار بگذارند و این از مصیبتهایی است که بر ملتهای اسلامی میگذرد و باید خود دولتها و ملتهایی که بیدارند از مصائب باخبر و با مسلمین ،متعهد همفکر و ملّتها را بیدار و دولتهای دیگر را بیدار کنند که از توطئه بر علیه ما و از مخالفت با مصالح دولتهای اسلامی و ملتها دست بردارند تا بتوانند دست قدرتها را از سر خود بردارند.

والسلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته

ص: 93

تاریخ: 59/12/4

بیانات امام خمینی در جمع مسئولین اداره سیاسی ایدئولوژیک شهربانیهای سراسر کشور و نمایندگان کلانتری های تهران

همه متعهد برای اسلام هستید و کلمه افتراق بین شماها طرح شیطانی قدرت های بزرگ است

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من امروز یک کلمه با شما آقایان و عزیزان که از قرار مذکور از اطراف کشور آمده اید و رؤساى کلانترى و رئیس شهربانى، یک کلمه عرض مى کنم. و بعد براى مسائلى که باید همه در آن شرکت داشته باشند بعض مطالب عرض مى کنم.

شما مى دانید که وضع شما و تمام عزیزانى که در سرتاسر کشور براى نظم شهرها مشغول فعالیت هستند با زمان طاغوت فرق دارد. آن روز ملت به شهربانى نظر دیگر داشت؛ و امروز ملت نظر مساعد، نظر برادرى، نظر دوستى و پشتیبانى از شما مى کند. شما امروز قواى انتظامىِ مملکت اسلامى هستید؛ و رهبر همه شما و همه ما وجود مبارک بقیة اللَّه است. باید ماها و شماها طورى رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را- که رضایت خداست- به دست بیاوریم. شما در سرتاسر کشور با تعهد باید از داخل، شهرها را حفظ کنید. امروز با شما ملت هم موافق هستند و پشتیبان شما هستند. و شما با پشتیبانى ملت مى توانید که این شرارت هایى که گاهى در سطح شهرها مى شود جلویش را بگیرید با نصیحت، و الّا با قدرت. کسانى که بخواهند اخلال کنند در هر امرى از امور- چه در سخنرانیهایى که از طرف شخصیتها مى شود و چه در اجتماعات مطابق قانونى که با اجازه وزیر کشور اجتماعات حاصل مى شود- باید شماها مواظب باشید، و سپاه پاسداران هم که در شهرها هستند با شما هماهنگ باشند براى جلوگیرى از اینکه در این اجتماعات یک دسته اشرار وارد نشوند و بخواهند درگیرى ایجاد کنند؛ و همین طور در خیابانها یک دسته اى از اشرار بخواهند درگیرى ایجاد کنند و ناراحتى براى مردم. به حسب قاعده و قانون، شما وظیفه دارید و سپاه پاسدارها هم که در شهرها هستند وظیفه دارند که با شما کمک کنند، و مردم هم از شما پشتیبانى کنند که این طور شرارتها و این طور درگیریهایى که موجب تشتت قوا مى شود، موجب ضعف قوا مى شود، و با یک برنامه اى مشغول هستند براى شرارت، انجام نگیرد. با قدرت، قوه و با پشتیبانى همه مردم از این طور امور باید جلوگیرى بشود تا در یک سطح آرامى مردم مشغول به کارهایشان باشند. و بعضى از این اشرار که مشغول ترور هستند یا مشغول انفجار بعضى جاها هستند باید اطلاعات حاصل بشود و

ص: 94

پیگیرى بشود، و اینها معرفى بشوند به دادگاهها، و دادگاهها آنها را مجازات کند به آن مجازاتى که اسلام براى آنها تعیین کرده است. و آن مجازات سختى است.

برادران من! شما امروز برادر هستید با اهالى مملکت. و کشور شما در معرض این است که کفار و اشرار بخواهند که این جمهورى اسلامى را به هم بزنند با اینکه- ان شأ اللَّه- نمى توانند. لکن باید شماها در داخل شهرها و ژاندارمرى، در بین شهرها و ارتش، در سراسر مرزها با کمال توجه مراقب باشند؛ مراقب اشرار داخلى، و مراقب اشرار خارجى. کشور مال همه شماها هست. امروز روزى نیست که هر طایفه اى مثلًا شهربانى، براى خودش مستقلًا در مقابل ژاندارمرى بایستد؛ ژاندارمرى در مقابل شهربانى؛ ارتش در مقابل هر دو؛ و هر دو در مقابل اینها؛ و پاسداران و سایر قشرهاى مسلح در برابر اینها. امروز روزى است که یک مقصد در کار است. و این مقصد همه شماست. یک مطلوب در کار است. و آن مطلوب همه شماها هست. و او حفظ جمهورى اسلامى که حفظ اسلام است و حفظ کشور اسلامى. در یک همچو موقعیتى مقابله بعض گروهها، با بعض گروهها خصوصاً گروههاى مسلّح- نظامى و انتظامى- موجب فساد بزرگ مى شود، و موجب این مى شود که خداى نخواسته انسجام از بین رود، و با رفتن انسجام حتماً آسیب خواهد واقع شد. شما همه موظفید که با هم و با سایر قواى مسلّح همدم باشید، هم نفس باشید. خصوصاً در این موقع استثنایى که همه ماها و همه شماها و همه افراد کشور موظف اند که با هماهنگى جلو اجانب را و آنهایى که مى خواهند باز آن مسائل سابق را پیش بیاورند و کشور ما را برسانند و به آن حال اول خداى نخواسته و همه چیز ما را از بین ببرند.

و شما باید بدانید که اگر خداى نخواسته این جمهورى اسلامى شکست خورد، شکست براى همه مسلمین در همه اعصار است. اگر امروز جمهورى اسلامى مقاصد خودش را پیش برد و دست قدرتهاى بزرگ را از کشور خودش تا ابد قطع کرد و این تفاله هایى که مانده است از رژیم سابق آنها را به قبرستان فرستاد و جمهورى اسلامى را آن طورى که خداى تبارک و تعالى امر و مقرر فرموده است مستقر کرد، این معنا موجب این مى شود که کشورهاى اسلامى و خصوصاً کشور شما بیمه بشود و هیچ کسى نتواند آسیب برساند. و این امر در سایه اتحاد همه قواست. همه قواى مسلّح باید با هم متحد باشند. نباید هر قوه اى گمان کند که من خودم على حدّه هستم امروز همه ما در این موقع استثنایى باید یک گروه را به حسب واقع تشکیل بدهیم. و آن گروه ضربت [است در مقابل ابرقدرتها.

و من امیدوارم که شماها موفق باشید به اینکه هر مقداریتان که در داخل شهرها هست، در داخل شهرها نظام را و انتظام را به طور کامل ایجاد کنید. با قدرت کامل جلوگیرى کنید از نابسامانیها و از شرارتها. و هر کدام شما که در جبهه ها هستند، که در این موقع استثنایى باید هم، همه قوا در جبهه ها باشد، آن مقدارى که مى شود باشند، آنها هم در آن جا هماهنگ باشند تا اینکه- ان شأ اللَّه- به پیروزى برسیم؛ به پیروزى نهایى که سعادت همه ملت است در دنیا و در آخرت. و آن چیزى که من براى همه قواى مسلّحه باید عرض کنم همین معناست، منتها نسبت به همه است. ما نباید در مرزها که مشغول هستیم و دوستان ما، عزیزان ما در آنجا دارند فداکارى مى کنند این مسأله اصلش طرح بشود که من سپاهى هستم، و آن ژاندارمرى هست، و آن ارتشى هست، و آن پاسبان هست. طرح این مسأله اصلًا در

ص: 95

یک همچو موقع استثنایى یک طرح باطل است. و از قرارى که من شنیده ام، از همین ستون پنجم اشخاصى هستند که وارد مى شوند در مرزها و در بین افرادى که در آنجا هستند، گروههایى که در آنجا هستند، هر طایفه اى را از طایفه دیگر مى خواهند جدا کنند. سپاه پاسداران را مى خواهند از سایر قوا جدا کنند، در بین آنها مى روند یک حرفهایى مى زنند از ارتش. و ارتش را مى خواهند از اینها جدا کنند، در بین ارتش مى روند یک صحبتهایى مى کنند به ضد سپاه پاسداران. در صورتى که سپاه پاسداران و ارتش و ژاندارمرى و شهربانى همه با هم هستند. و باید اعتنا نکنند به این دسیسه هایى که مشغول هستند براى به هم زدن اوضاع. اگر امروز در مرزهایى که عزیزان ما مشغول فداکارى [هستند] یک همچو مسائلى در آنجا طرح بشود، که مثلًا پاسدارها چه مى کنند و این مخالف با نظم ارتش است و به اینها بگویند ارتش چه خیالى دارد، و اینها را بخواهند مقابل هم قرار بدهند، بدانید که این ضربه اى است که اجانب به ما مى خواهند بزنند با دستهایى که در داخل دارند و دستهایى که در خارج دارند.

جوانهاى عزیز ما که مشغول فداکارى هستید و همه متعهد و فداکار براى اسلام هستید، بدانید که کلمه افتراق بین شماها، بین قواى مسلّحه و مقابل قرار دادن این قوّه با آن قوّه، این همان طرح شیطانى قدرتهاى بزرگ است که در داخل به دست اشخاص فاسد- که مع الأسف نفوذ دارند در بسیارى از جاها- دارد انجام مى گیرد. و این طرح اگر انجام بگیرد، نه شما خداى نخواسته باقى خواهید ماند و نه پاسدار و نه کشور. توجه بکنید به اینکه اعتنا نکنید به این مسائل.

از امورى که من براى همه قواى مسلّح لازم مى دانم؛ عدم دخالت در امور سیاسى است. شماها یک مردم صحیح، یک مردم صادق و صافدل هستید؛ و بعضى از سیاسیّونى که نفوذ پیدا کردند از طرف اجانب در بعضى از جاها یک مردم شیطانى هستند و مى خواهند با همان مسائل شما را وارد کنند و در سیاستهاى شیطانى، و افتراق بین شما بیندازند. شما خودتان را از این امور کنار بکشید، و ابداً گروه گرایى نکنید. شما همه لشکر امام زمان هستید و همه گروه واحد، و این گروه واحد جُنْد خدا [است و] لشکر امام زمان. ابداً اعتنا به مسائلى که طرح مى شود در آنجا نکنید. چنانچه شماها همه با هم متحد بشوید و هماهنگ، و همه قوا با هم هماهنگ بشود و همین طور اسلحه ها در اختیار همه قواها قرار داده بشود و همه [کنار] هم جنگ بکنید، در ارتش و سایر قوا اختلاف نباشد، پیروزى شما نزدیک است.

چماق زبان و چماق قلم بالاترین چماق هاست

و یک کلمه هم با کسانى که قلم دستشان است و بیان در اختیارشان. و آن این است که شما همه و همه ملت مى دانند که همه ما باید کوشش کنیم در اینکه وحدت ایجاد کنیم؛ در اینکه هماهنگى بین جناحها و گروهها ایجاد کنیم. من باید عرض کنم که بعض از زبانها از چماق بدتر است! چماق کشى و چماق بازى از بدترین چیزهایى است که در آخر سلطنت محمد رضا درست شد. از باب اینکه ضعیف شده بود، مى خواست با چماق خودش را تقویت کند. و بعد از انقلاب و در بین انقلاب باز همین چماقها، حتى در حوزه علمیه قم هم به کار رفت و [در] خیابانها [ریختند] شیشه هارا شکستند، و خیال کردند با چماق

ص: 96

مى شود یک چیزى پیدا کرد.

و حالا هم همین مسأله هست: لکن آن چماق زبان و چماق قلم بالاترین چماقهاست که فسادش صدها برابر چماقهاى دیگر است. آنهایى که مى خواهند صحبت بکنند، و خصوصاً در این چند روز زیاد هم هستند، باید توجه بکنند به اینکه قبل از اینکه مى خواهند صحبت بکنند، بنشینند و با خودشان فکر بکنند ببینند که این زبان چماق است و مى خواهد به سر یک دسته دیگر کوبیده بشود، یا اینکه این زبان زبان رحمت است و براى وحدت؟ چنانچه مالک نفس خودشان هستند- این امر مهم که مالکیت شخص بر نفس خودش است، حضرت موسى- سلام اللَّه علیه- یک همچو ادعایى کرد، و او بحق بود، که به خداى تبارک و تعالى عرض کرد که من مالک هیچ کس نیستم الّا مالک خودم و برادرم - این یک ادعاى بزرگى است که شایسته پیغمبران است. ماها مالک خودمان نیستیم. مالک برادرهایمان هم نیستیم. مالک فرزندانمان هم نیستیم. مالک دوستانمان هم نیستیم. عمده مالکیتِ خودش است بر خودش. انسان وقتى مى خواهد صحبت بکند [باید] زبان مملوک او باشد و او سلطنت بر زبان خودش داشته باشد؛ نه اینکه شیطان بر نفس او و بر زبان او تسلط پیدا کند، و حرفها و چماقها و اسلحه هایى باشد که از اسلحه صدام برنده تر است.

کمال بزرگ؛ حق خواهى براى حق

باید اشخاصى که مى خواهند صحبت کنند ببینند که آیا حق را مى خواهند براى حق؟

بزرگتر چیزى که انسان اگر آن را داشته باشد کمال بزرگ دارد این است که حق را براى حق بخواهد. از حق خوشش بیاید براى اینکه حق است. و از باطل متنفر باشد براى اینکه باطل است. اگر حق به دست دشمنش هم اجرا شد، این مالکیت را داشته باشد بر نفس خودش که آن حق را تعریف کند. و اگر باطل از فرزندش یا دوستانش وجود پیدا کرد، این مالکیت را داشته باشد که از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر کند. کسانى که حق را براى حق خواهند اندک اند، بسیار اندک. کسانى که باطل را براى باطل بودنش بُغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند اندک اند، و بسیار اندک. انسان خودش هم نمى تواند بفهمد که چه کاره است. انسان باید یک کسى که دشمن او هست پیش او برود ببیند قضاوت او نسبت به این چه هست، تا عیبهاى خودش را بتواند بفهمد. انسان نمى تواند از دوستان خودش تعلیم بگیرد. انسان باید از دشمنان خودش تعلیم بگیرد. وقتى که یک صحبتى مى کند ببیند دشمنها چه مى گویند؛ و تفکر کند که عیبها را دشمنها مى فهمند. دوستها هر چه هم شما عیب داشته باشید و ما عیب داشته باشیم، براى اینکه حق را براى حق نمى خواهند و باطل را براى اینکه باطل است دشمن ندارند، به ما مى آیند و به شما مى آیند و مى گویند که چه قدر خوب صحبت کردى و چه مقاله خوبى نوشتى؛ چه مقاله کوبنده اى بود این؛ چطور حریف خودت را منزوى کردى؛ چطور حرفهاى حریف خودت را و لو هم صحیح بود، باطل کردى! دوستان انسان، دشمنان واقعى انسان اند. و دشمنان انساندوستان، واقعى انسان اند. انسان باید از کسانى که بر او خرده مى گیرند از آنها یاد بگیرد. کسانى که از او تعریف مى کنند بداند که این زبان؛ زبان تعریف؛ خصوصاً در یک امورى که جاى انتقاد است تعریف مى کنند، این همان زبان

ص: 97

شیطانى است و آن هم تأییدش تأیید شیطانى است. گویندگان ما، نویسندگان ما، کسانى که در این موقع مى خواهند صحبت بکنند، توجه داشته باشند که آیا مالک خودشان هستند؟ مى توانند ادعایى را که حضرت موسى، پیغمبر بزرگ کرد، آنها هم بکنند، که إنّى لا أَمْلِکُ الّا نَفسِى وَ أَخى برادر او هم یک برادرى بود که پیغمبر بود. و چون پیغمبر بود، کلام حضرت موسى براى او کلامى بود که اجرا مى شد. اما کسى که به این مقام نرسیده است باید بگوید: إنّى لا أملک نفسى و لا أخى. نه بگوید: إنّى لا أملک إلّا نفسى و أخی.

برادرهاى ما توجه داشته باشید، در گفتار شما، در نوشته هاى شما، اگر خداى نخواسته یک تفرقه اى ایجاد بشود، یک سرکوبى بخواهید از دشمنان، به خیال خودتان، از رقیبهاى خودتان بکنید، و این موجب بشود که دلسردى براى ارتش حاصل بشود، دلسردى براى سپاه پاسداران، دلسردى براى پاسبانان و شهربانى حاصل بشود، و یک قتلهایى واقع بشود به واسطه همین دلسردى، شماها شریک هستید در آن قتل، راضى هستید به آن قتل. در روایات هست که اگر کسى در مشرق کشته بشود و مظلوم کشته بشود و یکى در مغرب به او راضى باشد، این هم شریک قتل اوست. توجه کنید که قلمهاى شما شریک خنجرهایى که از پشت به ما مى زنند نباشد.

توجه کنید که زبانهاى شما، قلمهاى شما چماق نباشد، و با همان قلم بنویسید که چماق بد است! توجه کنید که قلمهاى شما و زبانهاى شما مسلسل نباشد و به سینه این جوانهاى ما وارد بشود، و آن وقت بگویید که به ما حمله شده است! شما هم حمله کردید. فقط صدام نیست، شما هم شریک خواهید بود. قبل از اینکه به نطقها بروید و قبل از اینکه مقاله ها بخواهید بنویسید و قبل از اینکه تیترها را بخواهید درشت بنویسید، با خودتان خلوت کنید و ببینید که براى چه این کار را مى کنید؟ مقصد شما چه است؟ شما حق را براى حق مى خواهید، یا حق را از رقباى خودتان نمى پذیرید؟ باطل را براى باطل از آن متنفر هستید؟ یا باطل را از دوستان خودتان مى پذیرید؟ شما خودتان را امتحان کنید. انسان یک موجود عجیب و غریبى است که تا آخر عمر خودش نمى تواند خودش را بشناسد.

انسان آن آخر عمر هم اگر بخواهد کشته بشود، به یک طور طاغوتى دلش مى خواهد کشته بشود! بعضى از این کفار که در صدر اسلام بودند وقتى مى خواسته اند سرش را ببرند، مى گفته است به او، از قرارى که تاریخ مى گوید؟ که گردن من را بلند ببر که جزء سر باشد، براى اینکه مى خواهم سر من بالاى نیزه که مى رود از سایر سرها بلندتر باشد! این مرض را انسان تا آخر عمرش دارد. شما گمان نکنید که تصفیه شدن و انسان شدن یک امرى است آسان. اگر آن طورى که شیخ ما مى فرمود که محال است، محال است، و اگر به آن شدت هم نباشد؟ مشکل است؛ و از بزرگترین مشکلهاست براى انسان.

چه بسا انسان خیال مى کند که دارد کار خوب مى کند، و کار بد مى کند، براى اینکه آن خصیصه اى که در او هست حجاب است از اینکه بتواند تشخیص بدهد خوب را از بد.

یک قضیه واقع مى شود؛ این یک قضیه را وقتى که انسان در گفتارها و نوشته ها و روزنامه ها ملاحظه مى کند، همین یک امر را یک دسته اى مى کوبند، و یک دسته اى ترویج مى کنند! یک مسأله در کشور واقع مى شود؛ این یک مسأله را یک جمعیتى تأیید مى کنند و توصیف مى کنند و قلمها به کار مى افتد که این کار خوبى است؛ و یک دسته دیگر مقابل آنها مى ایستد و این امر را محکوم مى کنند

ص: 98

و قلمها و گفتارها به کار مى افتد براى محکوم کردن او، چرا؟ براى اینکه این کار به نفع فلان دسته بوده است و به ضرر فلان دسته؛ از دوستان حاصل شده است، یا از رقیبان. اگر از دوستان حاصل شده است، خوب است هر چه مى خواهد باشد. خوبى را براى دوستى مى خواهیم؛ نه خوبى را براى خوبى. عدالت را براى عدالت نمى خواهیم؛ عدالت را براى دوستان مى خواهیم.

دیگرانى که در مقابل ما ایستاده اند و ما آنها را رقیب حساب مى کنیم. هر چه کار خوب از آنها صادر بشود بد نمایش مى دهیم. قلمها به کار مى افتد و انتقادها پیش مى آید. وقتى همین کار از دوستان ما پیدا مى شود، هر چه مى خواهد باشد، قلمهایتان به کار مى افتد و از او تأیید مى کنید. پس عدل را براى عدل نمى خواهید. حق را براى حق نمى خواهید.

حق را اگر کسى براى حق بخواهد، چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را باید بخواهد و دوست داشته باشد و اظهار کند. و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد باید مبغوض او باشد و اقرار کند. آیا اینهایى که بنا دارند صحبت بکنند، حق را براى حق مى خواهند و باطل را براى باطل نمى خواهند؟ یا حق را براى خودشان مى خواهند؛ و باطل هم اگر از خودشان یا دوستان خودشان صادر بشود حق جلوه مى دهند؟ و حق چنانچه از رقباى خیالى خودشان حاصل بشود، باطل جلوه مى دهند. انسان نمى تواند به این زودى از شرّ خودش- که از شرّ شیطان بالاتر است- فارغ بشود. لکن مى تواند قلم خودش را کنار بگذارد؛ مى تواند زبان خودش را کنار بگذارد؛ مى تواند قبل از اینکه مى خواهد صحبت بکند، ببیند که روى چه مبادى صحبت مى کند، چه مبادى او را وادار کرده است به اینکه صحبت بکند. این مسئله اى است که عمومى است، در همه جاست؛ هر کارى صادر بشود از خودم این خوب است! میزان من هستم هر کارى از من صادر بشود، چون میزان من هستم خوب است! و هر کارى از رقیب من حاصل بشود بد است، براى اینکه رقیب من است! هر چه هم خوب باشد کار خوبِ رقیب، بد است؛ و کار بد من خوب! این یک مسأله و یک بیمارى است در انسان که معالجه او را با زحمت مى شود کرد. و باید انسان پیش اشخاصى که مى توانند معالجه کنند خودش را معالجه کند. پیش اطباى روح برود و خودش را معالجه کند. قبل از اینکه دست به قلم بزند و قبل از اینکه زبان باز کند، توجه به حال خودش بکند، و توجه به مسائل سیاسى، اجتماعى، امورى که الآن ما مبتلا به آن هستیم، ببیند که آیا این صحبت در سطح کشور یک تشنجى ایجاد مى کند؟ چماق ایجاد مى کند، یا آرامش ایجاد مى کند؟ ببیند که این روزنامه و این قلم، آرامش در این کشور که الآن لازم است ایجاد مى کند، یا تشنج ایجاد مى کند؟ چنانچه تشنج ایجاد کرد، این روزنامه چماق است و آن گفتار چماق است. و اگر آرامش در مردم ایجاد کرد، این رحمت است و این مشکور است پیش خداى تبارک و تعالى.

ایجاد اختلاف و نفاق در کشور؛ بزرگترین معصیت

خدا را در نظر بگیرید اى گویندگان، اى نویسندگان، اى کارکنان مملکت، اى کارمندان ادارى

ص: 99

و غیر ادارى، و کشاورز و همه! خدا را در نظر بگیرید، خدا حاضر است همه جا. زبان شما در محضر خداست. چشم شما در محضر خداست. همه قواى شما در محضر خداست. در محضر خدا خدا را معصیت نکنید. امروز در کشور ما؛ بزرگتر معصیت؛ ایجاد اختلاف است؛ ایجاد نفاق است. بزرگترین رحمت براى ما و تکلیف براى ما ایجاد آرامش است و ایجاد رفاه است.

گویندگان ما، نویسندگان ما هر چند هم بسیار خوب باشند و بسیار متعهد باشند، لکن گمان نکنند که از آن شرور باطنى پاک شدند؛ از آن شیطان باطن پاک شدند. توجه کنند که شیطان باطنى انسان تا آخر هم همراه انسان هست. گاهى این شیطان کارى مى کند که انسان خودش را به هلاکت برساند که رفیقش را به هلاکت برساند. شما این قصه را شنیده اید که یک نفر بنده اى داشت و به او بسیار محبت کرد و بسیار تربیت کرد بعد گفت به او: من در مقابل این همه محبت که به تو دارم فقط یک خواهش از تو دارم، آن این است که بیا بالاى پشت بام این همسایه من که رقیب من است سرِ من را بِبُر! انسان یک همچو موجودى است که حاضر است سرش را بِبُرد که رقیبش از بین برود. اصطلاح دیرینه ما این است که «خرِ دیزه»، که یک قسم از خرهاى فضول است، خودش را به چاه مى اندازد که به صاحبش ضرر بزند! انسان یک همچو موجودى است. انسان یک همچو موجود پیچیده اى است. یک همچو موجودى است که انبیا نتوانسته اند این انسان را انسان کنند، الّا بعض اشخاص. در هر جایى که انبیا بودند، یک عده معدودى، بسیار معدود، به تربیت انبیا آن تربیت والا را که باید حق انسان باشد قبول کردند و تربیت شدند، و الّا نتوانستند آنکه مى خواستند انجام بدهند. لکن مى توانیم ما کمتر بکنیم این شیطنت ها را، مى توانیم. این طور نیست که ما مجبور باشیم، و معاقب نباشیم از باب اینکه مجبور هستیم. نه، ما مختاریم. با اختیار خودمان فساد ایجاد مى کنیم. با اختیار خودمان قلمهایمان را به کار مى اندازیم براى اینکه دیگران را بى آبرو کنیم. قلمهاى خودمان را و زبانهاى خودمان را به کار مى اندازیم براى اینکه حریفها را از میدان بیرون کنیم. اینها همه مکایدى است که در خود انسان هست. انسان خیال مى کند کار خوب مى کند؛ و حال آنکه کار بد دارد مى کند. خیال مى کند براى خداست؛ و حال آنکه براى شیطان است.

ان شأ اللَّه خداوند تبارک و تعالى به همه ملتهاى اسلامى توفیق بدهد و آنها را تأیید کند براى اینکه از شرّ اجانب و از شرّ شیاطین و خصوصاً شیطان خودشان، نجات پیدا کنند. و خداوند تعالى کشور ما را از شرّ شیاطین و اجانب و از شرّ قلمها و قدمها و زبانها نگه دارد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 100

59/12/5

پیام تسلیت امام خمینی به آیت اللّه خوانساری

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

حضرت آیت اللَّه آقاى خوانسارى- دامت برکاته

امروز مسموع شد که به حضرت عالى مصیبت بزرگ واقع شده است. این واقعه اسفناک موجب تأثر گردید. از خداوند تعالى براى آن مرحوم رحمت و مغفرت و براى حضرت عالى و بازماندگان آن محترم صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم و سلامت و سعادت حضرت عالى را خواستارم و امید دعاى خیر براى حسن عاقبت دارم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 101

59/12/7

سخنرانى [در جمع کارکنان وزارت دفاع، ارتش و هلال احمر (وحدت اقشار ملت)]

مهم بودن وحدت معنوى و روحانى

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من امیدوارم که این اجتماعاتِ ابدان منتهى بشود به اجتماع ارواح، و مهم آن است.

تشکیل سمینارها بسیار خوب است، دعوت به وحدت بسیار مهم است، لکن باید این سیمنارها و اجتماعاتِ بدنى در راه یک اجتماع روحانى و یک اجتماع عقلانى و یک اجتماع روحى و یک اجتماعِ مقصد باشد. کافى نیست که ما و شما در یک محفلى جمع بشویم، و در جاهاى دیگر هم همین طور، لکن آن مقصدى که مقصد اسلام است و مورد امر خداى تبارک و تعالى است و همه انبیا براى آن مقصد آمده اند از آن مقصد غفلت بشود. باید گفتارها، انسان را برساند به معنویات و برساند به توحید کلمه و کلمه توحید. آسان است که ما سمینار و مجامع درست کنیم و در آن مجمعها همه قشر اشخاص باشند، از روحانى و از نظامى و از انجمن های اسلامى. این یک امرى است که آسان است، لکن این امر براى رسیدن به مقصود کافى نیست. باید این اجتماعاتى که مى شود، دنبال او و در خود او کوشش بشود به اینکه آن وحدت حقیقى- که لازمه یک امت مسلمان است و مورد توجه پیغمبران عالم است و مورد امر خداى تبارک و تعالى است- آن امر را دنبال کنیم که حاصل بشود. در طبقات متعارف ملت و ملتها این وحدت آسانتر است تا طبقات بالا- باصطلاح بالا- براى اینکه انسان یک موجودى است که چنانچه مهار نشود و سر خود بار بیاید و یک علف هرزه اى باشد و تحت تربیت واقع نشود، هر چه بزرگتر بشود به حسب سال و بلندپایه تر بشود به حسب مقام، آن جهات روحى تنزل مى کند و آن معنویات تحت سلطه شیطان، شیطان بزرگ- که همان شیطان نفس است- واقع مى شود.

جوانها جدید العهد هستند به ملکوت عالم و نفوسشان پاکتر است. هر چه بالاتر بروند، چنانچه مجاهده نکنند و تحت تربیت واقع نشوند، هر قدمى که به بالا بردارند و هر مقدارى که از سنّشان بگذرد، بعیدتر مى شوند از ملکوت اعلى و اذهانشان کدورتش بیشتر مى شود. و لهذا تربیتها باید از اول باشد. از همان کودکى تحت تربیت انسان قرار بگیرد. و بعد هم در هر جا که هست یک مربّیهایى باشند که تربیت کنند انسان را. تا آخر عمر هم انسان محتاج به این است که تربیت بشود.

ص: 102

اگر انسان ها در کلمۀ مبارک اللّه مجتمع بشوند به همه مقاصد عالی می رسند

انبیا هم که آمده اند از طرف خداى تبارک و تعالى. براى همین تربیت بشر و براى انسان سازى است. تمام کتب انبیا- خصوصاً کتاب مقدس قرآن کریم- کوشش دارند به اینکه این انسان را تربیت کنند. براى اینکه با تربیت انسان، عالَم اصلاح مى شود. آن قدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع، هیچ شیطانى و هیچ حیوانى و هیچ موجودى آن قدر مضر نیست. و آن قدر که انسان تربیت شده مفید است براى جوامع، هیچ ملائکه اى و هیچ موجودى آن قدر مفید نیست. اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است. و انبیا آمده اند براى اینکه این عصاره بالقوّه را بالفعل کنند؛ و انسان یک موجود الهى بشود. این موجود الهى تمام صفات حق تعالى در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالى است.

کوشش کنید که اجتماعاتى که مى کنید و سمینارهایى که درست مى کنید معنویت در آن باشد. از همه جا و در همه جا توجه به تربیت انبیا داشته باشید. شما در قرآن کریم- در اول سوره قرآن کریم- مى خوانید که الحَمْدُ للَّهِ رَبِّ العَالَمین کلمه «ربوبیت» را و مبدأ تربیت را در اول قرآن طرح مى کند. و ما را مکلف فرموده اند که در هر شبانه روز چندین مرتبه این را در رکعات نماز بخوانیم و توجه داشته باشیم به اینکه مسأله تربیت و ربوبیت- که درجه اعلاى آن مخصوص به خداى تبارک و تعالى است و دنبال آن منعکس مى شود در انبیاى عظام و به وسیله آنها به سایر انسانها- این در آن پایه از اهمیت بوده است که دنبال «للَّه»، «ربّ العالمین»، مربّى عالمین آمده است. و باز در همین سوره مى خوانید که غایت تربیت، حرکت در «صراط مستقیم» است. و منتهى إلیه این صراط مستقیم؛ کمال مطلق است، اللَّه است. دعوت شده است که ما تحت تربیت انبیا برویم و تحت تربیت بزرگان از اولیا واقع بشویم، تا آنها ما را هدایت کنند به راه مستقیم. و هر روز چندین مرتبه از خداى تبارک و تعالى بخواهیم که ما را هدایت کند به صراط مستقیم، نه راه چپ، و نه راهِ راست: غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ ما باید توجه به این معنا داشته باشیم که موجودى هستیم که اگر خود رو بار بیاییم؛ بدترین موجودات و منحطترین موجودات هستیم. و چنانچه تحت تربیت واقع بشویم و صراط مستقیم را طى بکنیم، مى رسیم به آنجا که نمى توانیم فکرش را بکنیم؛ آنجایى که بحر عظمت است، بحر کبریایى است.

این سمینارها باید دنبالش تفکر باشد، دنبالش تدبّر باشد، دنبالش این باشد که توجه بکنیم به وحدت کلمه، و آن وحدت کلمه؛ «للَّه» است. در «اللَّه» مجتمع بشوند. اگر انسانها در کلمه مبارکه «اللَّه» مجتمع شدند و همه بتها را شکستند، به همه مقصدهاى عالى مى رسند- چه مقاصدى که در این دنیا هست براى بشر و اجتماعات بشر، و چه مقاصدى که مقاصد بالاتر است و در عالم دیگر هست.

پیروزى حاصل وحدت کلمه و وحدت مقصد

ما تجربه کردیم در این دو سه سال که آن وقت که توجه به خداى تبارک و تعالى مجتمعاً نداشته ایم، و لو یکى یکى هم داشتیم، نتوانستیم کارى انجام بدهیم؛ زیر بار ظلمها و ستمها و فشارها بودیم و

ص: 103

چپاولگران عالم به ما از هر طرف حمله کرده بودند، و ما در قبضه آنها و کسانى که وابسته به آنها بودند گذراندیم روزگار بزرگى را و با فاجعه اى را. و دیدیم که این قیامى که ملت ایران کرد و نهضتى که ملت ایران کرد و کم کم از تفرقه به وحدت رو آورد و مقصد واحد و ابدان مجتمع و ارواح مجتمع در خیابانها، در همه بلاد کشور- از روستاها گرفته تا مرکز- ابدان مجتمع و ارواح مجتمع، ابدان در خیابان ها ریختند، و خواست آنها اسلام و خدا بود، و دست رد به سینه ظلم و ظالم و ستمکار زدند، همه اشخاصى که مى خواستند این کشور را چپاول کنند، و چپاول کردند در سالهاى طولانى و داشتند ادامه مى دادند به این چپاولگرى. خداى تبارک و تعالى عنایت فرمود و ما و شما و همه ملت، هم در ابدان مجتمع شدیم و هم در ارواح، اجتماعاً از زن و مرد و بزرگ و کوچک به خیابانها ریختند ملت ما، مقصد هم یکى بود و فریاد همه «اللَّه اکبر» بود، و فریاد همه این بود که مرگ بر اشخاصى که ستمگرند و اشخاصى که چپاولگرند، ما اسلام را مى خواهیم، جمهورى اسلامى را مى خواهیم که جمهورى اسلامى در آن هم آزادى هست و هم استقلال. ما باید این اجتماعى را که در ایران حاصل شد و این تحول بزرگى که حاصل شد این را سرمشق خودمان قرار بدهیم و از یاد نبریم.

توجه داشته باشیم که آنچه ما را پیروز کرد، آنکه ما را با دست تهى پیروز کرد، این اجتماع ابدان و اجتماع ارواح و وحدت کلمه و وحدت مقصد بود. و همین مردم در بیست سال پیش از این همینها بودند، مورد تعدى اجانب بودند و مورد تعدى آنهایى که نوکرهاى اجانب بودند و کارى نمى توانستند بکنند. همینها بودند که به عنایت خداى تبارک و تعالى متحول شدند به یک موجود آسیب ناپذیر با وحدت همه جانبه در روح و در جسم. همینها بودند که از آن حالت به حالت دیگر متحول شدند و پیروزى را با این حال به دست آوردند. آن هم پیروزى اى که معجزه آسا بود. پیروزى اى که احتمالش داده نمى شد که بتوانند در این مدت کم با این زحمتهایى یکه در مقابل آن چیزى که به دست آورده اند باز شما ناچیز به جا آوردید. آن چیزى که در دنیا اسمش باید معجزه باشد. بنا بر این ما همه باید توجه کنیم [به همین تابلو بزرگى که سرتاسر ایران هست و منعکس است در آن «اللَّه اکبر» و «آزادى و استقلال و جمهورى اسلامى»، همان در نظر ما باشد و سرمشق ما باشد؛ و تا آخر و در نسلهاى آتیه منتقل بشود همین مطالب از شما به نسلهاى آتیه تا ان شأ اللَّه در هیچ وقت از تاریخ نتوانند دیگر بر ما سلطه پیدا بکنند. این مطلب در شما مهم است؛ و در کسانى که دولتمردان هستند بیشتر مهم است، اهمیتش بیشتر است. آنها باید توجه داشته باشند که سند پیروزى ما همین وحدت کلمه و همین توحید کلمه بوده است. آنها باید بدانند که رسیدن هر یک از آنها به هر مقامى براى خاطر همین ملتى [است که بپاخاستند و وحدت کلمه را ایجاد کردند و با هم یک کلمه گفتند، و آن «آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى». همه همین مقصد را داشتند. در آن وقت اشخاص خودشان مَنسى بودند. هیچیک به فکر خودشان نبوده اند. همه آنها به فکر مقصد بوده اند. چنانچه در طول روز، ناهار هم گیرشان نمى آمد توجه نداشتند.

اصلًا گرسنگى را نمى توانستند بفهمند و بى لباسى را نمى فهمیدند. شاید بسیارى از آنها کفشهایشان، کلاههایشان و اینها از بین مى رفت یا بچه هایشان گم مى شد، هیچ توجه به

ص: 104

این معنا نداشتند. از خود فانى شدن و در مقصد باقى ماندن؛ همین معناست. همین بود که در ایران شد، شما از خود هجرت کردید، و به خدا پیوستید. خود را فراموش کردید، و این فراموشى از خود مقدمه براى کمال انسان است. باید همه بدانند، و دولتمردان بیشتر بدانند که تا در خود فرو مى روند، انسان نیستند، وقتى که خود را فراموش کردند و در مقصد عالى انسانى فرو رفتند، انسان بزرگ اند. همه موجودات این طور هستند؛ و همه انسانها این طور هستند. و این غایت خلقت است؛ و غایت مقصد انبیاهست.

امسال از تشریفات نوروز کم کنید

برادران من، عزیزان من! توجه کنید، و همه ملت، سرتاسر کشور توجه کنند که ما امروز در یک موضع حساس واقع هستیم. امروز تمام قدرتهاى دنیا به ضد ما قیام کرده اند و توطئه ها از هر طرف متوجه به ما شده است، در داخل و در خارج. و شما چنانچه توجه به این معنا بکنید و همه ملت ما توجه به این معنا بکنند، مى دانند که اگر بخواهند آزاد باشند و اگر بخواهند مستقل باشند و اسیر نباشند، باید همه آنها از آن مقاصد شخصى که دارند و لو یک مدت کمى، بگذرند تا اینکه این توطئه ها از بین برود. همه مقصد واحد داشته باشند، آنهایى که در رأس هستند بیشتر مکلّف اند، و ماهایى که در اینجا هستیم هم مکلّف هستیم.

من یک جهتى هم مى خواهم تذکر بدهم و آن اینکه شما مى دانید که الآن ما جوانهایمان در مرزها آن قدر فداکارى دارند مى کنند و ما چه قدر جوان دادیم از دست و چه قدر معلول داریم و چه قدر مبتلا داریم و چه خانواده هایى را از منزلهاى خودشان بیرونشان کردند و الآن در اطراف کشور هستند و نمى شود گفت که در یک شهرى چندین جوان از آن شهید نشده است یا معلول نشده است، در یک همچو مصیبتى که بر ما وارد شده است و البته مصیبتى است که دنبال آن ان شأ اللَّه همه بزرگیها و همه بزرگواریها براى ملت ما خواهد بود، لکن من مى خواهم تقاضا کنم از تمام کسانى که در ایام به اصطلاح خودشان عید نوروز مى خواهند تشریفات داشته باشند امسال این تشریفات را کم کنند، یا نکنند. انصاف نیست که خانواده هاى زیادى مصیبت برایشان وارد شده است، جوانها دادند، و مع ذلک با آن قدرت ایستاده اند، انصاف نیست که آن خانواده ها در مصیبت باشند و دیگران در عشرت. انسانیت اقتضاى این را مى کند.

اسلامیت اقتضاى این را مى کند. انصاف اقتضاى این را مى کند که ما کارى نکنیم که در قلب این مادرها، در قلب این خواهرها، در قلب این پدرهایى که جوانهاى خودشان را از دست داده اند، یک آزردگى ایجاد کنیم. کسانى که مى خواهند در ایام عید یک تشریفات زیادى و یک کارهاى زیادى که مناسب بوده است پیشتر با عید، حالا انجام بدهند یک قدرى توجه بکنند ببینند که اگر خود آنها مبتلا بودند به داغ یک جوانى و همسایه آنها در عشرت بود، به آنها چه مى گذشت. شما بدانید که برادرهاى شما، فرزندان این ملت، برادرهاى افراد این ملت، داغدیده هستند، جوان داده هستند و مصیبت کشیده. هر چه هم شجاع باشند، و هستند، مع ذلک مصیبت جوان است. شما توجه کنید که در نزدیکى شما، در شهر شما پنجاه نفر جوان مرده و عائله هاى زیاد، مصیبت دیده هستند. و شما در بازار بروید و چیزهایى

ص: 105

تهیه کنید و عیش و عشرت را به راه بیندازید، این مناسب با مقام انسانیت شما نیست؛ مناسب با مقام اسلامیت شما و برادرى شما نیست. من تقاضا مى کنم امسال یک قدرى سبک بگیرید این چیزها را. امسال به جاى اینکه براى فرزندان خودتان چیزهایى غیر ضرورى تهیه کنید، به جاى این، براى این معلولینى که در بیمارستانها الآن هستند و براى آوارگانى که در سرتاسر کشور جا و منزل ندارند و محتاج به این هستند که به آنها سرکشى بشود، به آنها سرکشى کنید. برادرى خودتان را اثبات کنید، و همِّ مذهبى خود و همِّ دینى خودتان را اثبات کنید. شما فرض کنید چند روزى هم سفر کردید و به عیش و عشرت برگزار کردید، بالاخره این سفر چند روز است و تمام مى شود؛ اما آن اثرى که این سفرها و این عشرتها و این عیشها و این عید گرفتن ها در قلب خسته این مادرها و خواهرها مى گذارد؛ آن اثر باقى است؛ و خداى تبارک و تعالى این قلوب را که در حضور او اثر بر آن واقع شده است، توجه به آن دارد. من از خداى تبارک و تعالى خواهانم که ما را به تکالیف خودمان، به وظایف خودمان آشنا کند.

ما باید سرباز اسلام باشیم و همه با هم هماهنگ

از خداى تبارک و تعالى وحدت کلمه را خواهان هستم.

باز به ارتش و ژاندارمرى و سایر قواى مسلّحه، پاسدارها، عشایر- که همه اینها فرزندان اسلام هستند و همه اینها فداکارى دارند مى کنند در راه اسلام- سفارش مى کنم، تقاضا مى کنم که همه با هم یک آهنگ باشند. اگر بنا باشد که هر دسته على حدّه خودشان بخواهند در جنگ، یک کار مستقل انجام بدهند، بدانند که پیروزى دیر خواهد بود. و اما اگر همه هماهنگ باشند و تحت فرماندهى واحد باشند و همه خودشان را سرباز اسلام بدانند [پیروزى زود حاصل شود] جدایى امروز بین ملت ما و ارتش نیست، و [بین ملت ما و پاسدار نیست. و باید هم جدایى بین آنها نباشد. اصلًا طرح اینکه من سپاهى هستم و آن ژاندارمرى و آن ارتشى، طرح این مطلب الآن در مملکت ما صحیح نیست. ما باید همه سرباز اسلام باشیم؛ و همه ما با هم هماهنگ. همان طور که مى بینید که سرتاسر کشور ما جوانها و زن ها، پیرزنها، پیرمردها، با هم دارند به شما خدمت مى کنند و به ارتش و قواى مسلّحه دارند خدمت مى کنند و همه با هم هستند. همه مقصدشان این است که این ارتش و این سپاه و سایر قواى مسلّح در آنجا آرامش داشته باشند، از حیث چیزهایى که باید به آنها برسد تا اشتغال داشته باشند به خدمت. همان طورى که در پشت جبهه، این جوانها و پیرها و زنها و مردها با هم مجتمع هستند و با وحدت کلمه دارند کار انجام مى دهند و همه هماهنگ هستند در این مسأله، شما هم که در جبهه ها هستید و جانفشانى مى کنید و در حضور خدا براى خدا دارید کار مى کنید، براى خدا با هم باشید و هماهنگ باشید، و همه، همه را از خود بدانید و جداى از خود ندانید.

از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه ملت را، همه ملتهاى اسلامى را و همه کسانى که براى اسلام مشغول خدمت هستند خواهانم. و ان شأ اللَّه همه شما در این جنگى که همه هستید پیروز باشید خداى تبارک و تعالى پشتیبان همه باشد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 106

59/12/10

سخنرانى [در جمع هیأت بررسى جنگ تحمیلى (تشریح وضعیت ایران در جنگ)]

انتقال از شعار به شعور و عمل به اسلام

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ضمن تشکر از اینکه آقایان آمدند از نزدیک، ایران را ببینند و مسائلى که در ایران هست مشاهده کنند؛ اگر فرصت یک همچو امرى داشته باشند یا علاقه به اینکه تشخیص بدهند ظالم را از مظلوم، متعدّى را از آن کسى که به او تعدى شده است. من اگر بخواهم مسائلى که در ایران بوده است و هست و مصایبى که بر این ملت گذشته است به طور اجمال هم بخواهم بگویم این اسباب این مى شود که من سلامت خودم را از دست بدهم.

شما هم وقتتان اقتضا ندارد. و لهذا بعض از مسائل را من به شما مى گویم. و من امیدوارم که مسلمین و خصوصاً سران مسلمین از شعار به اسلام- که یک پوششى است براى عدم عمل به احکام اسلام- دست بردارند، و به اسلام به حسب آنچه که هست فکر کنند و عمل کنند. تا کنون گرفتارى مسلمین و ملتهاى مظلوم اسلامى این بوده است که سران آنها به شعار اسلامى اکتفا مى کردند؛ و در پوششِ شعارْ مقاصد دیگرى که داشتند اجرا مى کردند. من امیدوارم که ملتهاى اسلامى، و خصوصاً دولتهاى آنها از شعار منتقل بشوند به شعور و عمل به اسلام و قرآن کریم.

توصیف اوضاع ایران در جنگ تحمیلى

شما در کشورى آمدید که دو هزار و پانصد سال تحت فشار و اختناق بوده است، و زیر چکمه سلاطین جور، به اسم عدالت، به اسم تمدن، به اسم انسان خواهى واقع بوده است. شما در کشورى آمدید که بالفعل مظلومین ما مى خواستند از تحت فشار ظلم بیرون بیایند و خودشان استقلال و آزادى را تحصیل کنند؛ پس از سالهاى طولانى که تحت فشار بودند و آزاد به هیچ وجه نبودند، و با اسم اسلام و با اسم ترقى، کشورشان به دست عمّال قدرتهاى بزرگ شرق و غرب پایمال شده است. هواهاى نفسانیه این کسانى که وابسته بودند به کشورهاى ابَرقدرت، مجال اینکه این ملت ما یک نفس بکشد در آزادى ندادند. شما به کشورى آمدید که قریب شصت هزار شهید داد، و بیش از صد هزار معلول [دارد] و قرب به پنجاه هزار خانواده هاى بى سرپرست به جا

ص: 107

گذاشت. در کشورى واقع شدید که این مصیبتها را داشته است. شما به کشورى آمدید که بالفعل قریب یک میلیون و نیم آواره جنگى دارد که آنها را از شهرهاى خودشان و منازل خودشان بیرون راندند، و همه انواع ظلم را بر این ملت و بر این آوارگان سزاوار دانستند.

و شما به کشورى آمدید که ستمگرها به واسطه بستگى که دارند به قدرتهاى بزرگ، وارد شدند در این کشور از مرزهاى ما ناگهان گذشتند و بعض شهرهاى ما را به ظلم غصب کردند، و تمام جوانهاى ما را و کسانى که در آن جبهه بودند یا کشتند و یا بعضیشان را به اسارت بردند. شما در کشورى آمدید که ملت مظلوم ما به جرم اینکه مى خواهد به اسلام خدمت کند و به اسلام برگردد و دست قدرتهاى بزرگ را- که بر خلاف موازین انسانى- اسلامى در اینجا به فعالیت مشغول بودند- قطع کند و حکومت جائر را از بین ببرد، و حکومت دلخواه خودش در این کشور اقامه بکند و تحت لواى اسلام زندگى کند. و ابرقدرتها براى اینکه نمى خواهند ملتهاى اسلامى و دولتهاى اسلامى مجتمع بشوند، و مى ترسند از اینکه قریب یک میلیارد جمعیت اسلامى و مسلمین با هم باشند، و مى ترسند از اینکه همه اینها تحت لواى اسلام باشند، به ما از هر طرف حمله کردند؛ حمله نظامى، توطئه کودتا و اخیراً هم حمله نظامى به دست یک نفر سرسپرده به اسم صدام حسین. شما در کشورى وارد شدید که مظلوم یا ظالم مقابل است؛ مقابل است با یک اشخاصى که ظلم مى کنند و ستمگر هستند. شما اسم ملت عراق و ایران را نباید ببرید. ملت ایران و عراق برادرند و هر دو با هم هستند، و هر دو ملت، دشمنِ این حکومت عراق هستند. شما اگر بخواهید اسلام را از شعار بالاتر حساب کنید، باید بیایید و ببینید که در شهرهاى ما به جوانهاى ما، به زنهاى ما، به اطفال ما چه گذشته است.

شهرهاى مخروبه ما که آثار جرم الآن هست. شما اگر بخواهید از شعار اسلامى به شعور اسلامى منتقل بشوید، و دولتهاى اسلامى اگر بخواهند از شعار به شعور [و به باب واقعیت و عمل منتقل بشوند، باید دست از هواهاى خودشان بردارند و دست از ستمگریها بردارند و به ملتها بپیوندند.

صلح بین اسلام و کفار معنا ندارد

شما اگر مدّتى در اینجا بمانید و از آن تبلیغاتى که بر ضد ایران شده است گوشهاى خودتان را یک قدرى تخلیه کنید و در ایران واقع بشوید و مسائل ایران را ببینید و مقاصد ملت ایران و دولت ایران را ببینید که آیا اینها اسلام را مى خواهند و به اسلام پناه مى خواهند ببرند؛ یا اینکه خیر، اینها مى خواهند گروه گرایى کنند، ملت گرایى کنند، و فُرس را مى خواهند ببرند به بالا، و عرب را مى خواهند بیاورند پایین؟

شما و اشخاصى که در کنفرانس طائف بودند هشتاد دقیقه به حرفهاى صدام گوش کردید. در این هشتاد دقیقه یک دقیقه مطابق رضاى خدا حرف نزد. چنانچه اسم از اسلام برد، اسلامى بود که از اروپا و از امریکا براى او هدیه آوردند؛ نه اسلامى که از مدینه و حجاز براى او آمده است و براى همه. شما هشتاد دقیقه گوش کردید به اراجیفى که او در عین حال که در کشور ما واقع شده است و لشکر او در کشور ما مشغول آدمکشى است، مى گوید که ایران متجاوز است، و شما

ص: 108

سؤال نکردید از او که تجاوز ایران کجاست. آیا الآن ما در مملکت عراق داریم جنگ مى کنیم، یا در مملکت ایران داریم جنگ مى کنیم؟ اگر در مملکت ایران جنگ مى کنیم، تجاوز مال عراق است. اگر ما یک روز به عراق حمله کردیم، تجاوز مالِ ما هم هست اگر ما دفاع مى کنیم از حقوق ملت و دفاع مى کنیم از اسلام و دفاع مى کنیم از حقوق عراق و دفاع مى کنیم از مسلمین، نباید کنفرانس طائف ساکت بنشیند؛ نباید شما فکر کنید که دو تا ملت در مقابل هم هستند.همان طورى که ملت ایران انزجار دارد از این حکومت، ملت عراق بیشتر انزجار دارد.

براى اینکه ملت عراق علمایى از دست دادند، جوانهایى از دست دادند، پیرمردها و جوانها و بچه هایى را از دست دادند، همه به دست این رژیم فاسد. شما اگر بخواهید به اسلام فکر کنید، باید آیات قرآن را منشأ قرار بدهید؛ همان طورى که دستور داده آیه قرآن که چنانچه یک طایفه اى از مسلمین- بر فرض اینکه مسلم باشند اینها- یک طایفه اى از مسلمین به طایفه اى دیگر هجوم بکند، بر همه مسلمین واجب است که با او قتال کنند. شما به همین یک واجب الهى عمل بکنید. ما بیشتر از شما توقعى نداریم. شما به همین یک واجب که خدا امر فرموده است به شما و به همه مسلمین که چنانچه یک طایفه اى از مسلمین به طایفه دیگر تجاوز کرد باید با او مقاتله کنید، تجاوز را ببینید.

و بفرستید، اگر خودتان وقت ندارید، یک نمایندگانى تعیین کنید بفرستید، در سرحَدَّات، در بلادى که مورد تجاوز اینهاست، مشاهده کنند. بفرستید در قبرستانهایى که براى ما آنها تشکیل دادند و قبرهایى که ما از شهدا داریم و آوارگانى که ما از شهدا داریم و از مردم ستمدیده غرب و جنوب داریم آنها را ببینند، و ببینند که آیا ما تجاوز کرده ایم، یا آنها تجاوز کردند. اگر تشخیص دادید که ما تجاوز کردیم، با ما جنگ کنید. و اگر تشخیص دادید که آنها تجاوز کرده اند، با آنها جنگ بکنید. صلح بین اسلام کفر معنا ندارد. هیچ مسلمى نباید خیال کند که بین اسلام و غیر اسلام و مسلم و غیر مسلم باید صلح ایجاد بشود. باید حکم خدا عمل بشود. باید ما همه تابع قرآن کریم باشیم.

دستور اسلام؛ محاکمه و تأدیب متجاوز

شما گمان نکنید که در ایران امروز یک حکومت مستبد است که بتواند صلح بکند با کسى که ملت با او مخالف است؛ و یک رئیس جمهور مستبد است که بتواند با دیگران صحبت کند و یک شخص مستبد است که بتواند بر خلاف میل ملت اینجا عملى بکند.

اینجا آرأ ملت حکومت مى کند. اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد. این ارگانها را ملت تعیین کرده است. و تخلف از حکم ملت براى هیچیک از ما جایز نیست و امکان ندارد. شما اگر مأموریتى دارید براى اینکه این آتش جنگ را بخوابانید- که آن هم آمال همه مسلمین است- باید متجاوز را به پاى میز محاکمه بکشید، و متجاوز را تأدیب کنید؛ افرادى [از آنها] که در مملکت ما هستند به کنار بفرستید و از صدام بخواهید، تحکیم کنید بر او که از کشور ما برود بیرون و لشکر او از تجاوز دست بردارد.

بعد از اینکه از تجاوز دست برداشت، یک هیأت بین المللى در اینجا باشد؛ آن هیأت بین المللى که در یک جایى تشکیل شد،

ص: 109

رسیدگى کنند به جنایاتى که شده است؛ اگر ما جنایتکار هستیم، ما را تأدیب کنند. و اگر صدام جنایتکار است، صدام را تأدیب کنند.

این طریقه اسلام است.اسلام به ما دستورهاى صحیح داده است. ما را گفته است که همه با هم باشیم و تفرق نداشته باشیم؛ از شعار بیرون برویم و به حسب واقع با هم باشیم. اکتفا نکنیم به اینکه یک اجتماعاتى، یک سمینارهایى تقریر کنیم بدون اینکه یک واقعیتى در آن تحقق پیدا کند. شما توجه کنید به این معنا که آیا این کنفرانسى که در طائف تشکیل شد راجع به مظلومینى که ما داریم و مظلومینى که در فلسطین هست و مظلومینى که در لبنان هست آیا چه عملى کردند؟ آیا چه کارى براى مسلمانها کردند؟ فقط ما اجتماع کنیم که ما مسلمان هستیم و فریاد بزنیم اسلام را؟ این فریاد را فقط ماها نمى زنیم؛ این فریاد را بیشترش را محمد رضا مى زد و بیشترش را صدام مى زند؛ و بیشترش را اشخاصى که الآن بر اسلام و بر حکومتهاى و بر ملتهاى اسلامى سلطه بیجا دارند و ظالم اند ظالمانه دارند این فریاد را مى کشند. لکن شماها اگر بخواهید که بررسى کنید واقعاً و اگر حسن نیت دارید و آمدید براى اینکه آتش را خاموش کنید، باید به حَکَمیت بنشینید و باید سرحَدّات را ببینید؛ آن طرف را ببینید، و این طرف را؛ باید ملتها را ملاحظه کنید؛ ملت عراق را ببینید که آیا ملت عراق این حکومت را قبول دارد یا نه؟ و ملت ایران را هم ببینید که آیا ملت ایران این حکومت را قبول دارد؟ این رئیس جمهور را قبول دارد؟ این نخست وزیر را قبول دارد؟ این مجلس را قبول دارد؟ چنانچه ملتها مقبول بود پیششان اینها، پس اینها حکومت قانونى هستند. و اگر غیر مقبول بود؛ حکومت غیر قانونى هستند. و باید دنیا حکومت غیر قانونى را [به رسمیّت نشناسد] اگر راست مى گویند که باید ملتها حکومت کنند، اگر صحیح مى گویند که حقوق بشر باید مراعات بشود؛ باید رجوع کنند به ملتها. و ما حاضریم که شما بیایید در اینجا رفراندم کنید و ناظر قرار بدهید بر رفراندم که آیا این حکومت و این مجلس و این رئیس جمهور را شما قبول دارید یا قبول ندارید. و با یک ترتیبى هم بروید عراق و بدون سرنیزه، سرنیزه در کار نباشد، اختناق در کار نباشد، آنجا هم یک رفراندم بکنید، ببینید که آیا ملت عراق هم همان طورى که ملت ایران مى گویند، قبول دارند یا نه؟ اگر ملت ایران حکومت ایران را طرد و رئیس جمهور را و مجلس را طرد کرد، باید بگویید آنها کنار بروند. و باید ملت خودش عمل بکند. و اگر طرد نکرد، بروید عراق آنجا هم همین طور رفراندم کنید و بگویید که مردم آیا قبول دارند این حزب را، قبول دارند این مجلس حزبى را، قبول دارند این صدام را، و این رئیس جمهور به اصطلاح خودشان را، یا قبول ندارند؟ اگر قبول دارند، آن وقت بنشینید با هم مصالحه کنید. و اگر آنها هم قبول ندارند، ما هم قبول نداریم، هیچ کس قبول ندارد او را، مگر یک دسته اى که همراه او هستند، و مگر امریکا و مگر شوروى [...]

اگر همین باشد مسأله اجتماعات شما اثرى ندارد و صحبتهاى ما و صحبتهاى شما به جایى نخواهد رسید.

همه باید تحت بیرق اسلام و تحت پرچم اسلام بروید، لکن نه به طور شعار، به طور واقع و به طور حقیقت. اگر به طور حقیقت تحت پرچم اسلام رفتیم، آن وقت مى توانیم فعالیت بکنیم. اما اگر تشریفاتى باشد، یک روز در طائف یک تشریفاتى باشد، یک روز هم در ایران یک تشریفاتى باشد،

ص: 110

یک روز هم یک جاى دیگر، تا آخر همین طور خواهد بود، و مسلمین تحت فشار اجانب تا آخر خواهند بود، و ما مظلوم خواهیم بود تا آخر، و شماها هم مظلوم خواهید بود تا آخر. آن روزى مى توانیم ما و شما از تحت سیطره ظلم، ظلم قدرتهاى بزرگ، بیرون برویم که با یک میلیارد جمعیت و با آن همه ذخایرى که ما داریم خودمان را پیدا کنیم و اسلام را پیدا کنیم و توجه به اسلام بکنیم و با فرمان خدا عمل بکنیم. اگر با فرمان خدا عمل بکنیم، خداى تبارک و تعالى ما را نصرت خواهد کرد إِنْ تَنْصُروا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقدَامَکُمْ.

- و السلام علیکم و رحمة اللَّه

ص: 111

تاریخ: 59/12/10

بیانات امام خمینی در جمع کارکنان مدرسه عالی شهید مطهری و اعضای انجمنهای اسلامی دانش آموزان مدارس دخترانه دامغان و سمنان

جدیت کنید که در آن مدرسه که هستید تحصیل کنید و بالاتر از تحصیل تهذیب اخلاق

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من امیدوارم که خواهران و برادرانى که در مدرسه عالى شهید مطهرى- رحمه اللَّه- هستند و مشغول تحصیل و تبلیغ هستند توجه داشته باشند که مدرسه به اسم شهیدى است که براى اسلام مفید بود و نوشته هاى او و گفتار او مربى جوانان ما هست، و باید باشد. شما خواهرها و برادرها که در این مدرسه هستید برنامه تان را آن طور تنظیم کنید که از بین شما مطهرى ها، یا یک مطهرى، پیدا بشود. عزمتان جزم این معنا باشد، و توجهتان به خدا و اعمالتان خالص براى خداى تبارک و تعالى. جدیت کنید که در آن مدرسه که هستید تحصیل کنید. و بالاتر از تحصیل، تهذیب اخلاق [است . اسلامى باشید و علوم اسلامى را با نفوس اسلامى تکمیل کنید. در کنار تحصیل جدى در احکام اسلام و معارف اسلامیه، تهذیب اسلامى داشته باشید. مدرسه هاى علمى و دینى و تمام مدارسى که در آن تحصیل مى شود، چه تحصیلات علوم دینى باشد یا تحصیلات دیگر، در رأس برنامه هایشان در این جمهورى اسلامى باید این معنا باشد که مهذَّب باشند، قبل از اینکه عالِم هستند. مهذب باشند، قبل از اینکه محصل هستند. در مدارس، همه مدارس سرتاسر کشور، لازم است که اشخاصى که مهذب هستند و علما و گویندگانى که راه حق را تا آن اندازه که قدرت داشتند پیموده اند در این مدارس بروند و حوزه اخلاقى و حوزه تهذیب و حوزه معارف اسلامى تشکیل بدهند، که در کنار تحصیلات علمى، تهذیب اسلامى و اخلاق اسلامى باشد. اگر تهذیب اسلامى در مدارس نباشد، چه مدارس دینى و چه مثل سایر دانشگاهها، که آنها هم باز مدارس اسلامى و دینى هستند، باید توجه کنند که معلمانى که در این مدارس هستند و کسانى که در این مدارس تبلیغ مى کنند یا صحبت مى کنند اشخاصى باشند که صد در صد اسلامى و معتقد به احکام اسلام و عقاید اسلامى باشند، که کسانى که پیش آنها تربیت مى شود تربیتهاى اسلامى با تهذیبهاى اسلامى باشد.

و شما بدانید که چنانچه عالِم، هر عالِمى باشد، تهذیب اسلامى و اخلاق اسلامى پیدا نکند، براى اسلام مضر است، که نافع نیست. آن قدرى که از زبان و قلم اشخاصى که تعهد به اسلام نداشته اند و انحراف داشته اند کشور ما

ص: 112

صدمه دیده است از توپ و تانک و از محمد رضا و پدرش صدمه ندیده است. صدمه اینها صدمه روحى است. صدمه روحى بالاتر از صدمات جسمى است. چنانچه عالِم مهذب نباشد، و لو اینکه عالِم به احکام اسلام باشد، و لو اینکه عالِم به توحید باشد اگر مهذب نباشد، براى خودش و براى کشورش و براى ملتش و براى اسلام ضرر دارد که نفع ندارد. اگر بخواهید خدمتگزار اسلام باشید، خدمتگزار ملت اسلامى باشید، و اسیر در دست ابرقدرتها و آنها که پیوند با ابرقدرتها دارند نباشید، باید دانشگاه و فیضیه و همه آنها که مربوط به دانشگاهند و همه آنها که مربوط به فیضیه هستند در رأس برنامه هاى تحصیلى شان برنامه اخلاقى و برنامه هاى تهذیبى باشد؛ تا امثال مرحوم مطهرى- رحمهُ اللَّه- را به جامعه [تقدیم کند. و اگر خداى نخواسته بر خلاف باشد، آن وقت افرادِ مقابلِ این افراد را به جامعه مى فرستد؛ و اینها جامعه را به فساد مى کشند و مردم را به اسارت.

منشأ تمام بدبختیها، اساتید غیر متعهد و وابسته هستند

آن قدر که کشور ما از دانشگاه و فیضیه صدمه دیده است از جاهاى دیگر ندیده است. باید هر دو اینها مهذب باشند. علماى اسلام و اساتید دانشگاه با هم پیوند داشته باشند، تفاهم داشته باشند، که این دو محل را محل اسلامى کنند. و معلمهایى که انتخاب مى شوند در دانشگاه بخصوص و در سایر جاها معلمهاى متعهد باشند؛ و معلمهایى باشند که نه فکر آنها طرف شرق باشد، و نه دست آنها طرف غرب دراز باشد. چنانچه در بین معلمین ما شرقى یا غربى باشد، این کشور ما یا گرایش به شرق پیدا مى کند، یا گرایش به غرب پیدا مى کند؛ و از محتواى جمهورى اسلامى، که شعارش نه شرقى و نه غربى است، تهى مى شود. اعتنا [نکنید] به اینکه بعضى از اشخاص مى گویند که نباید این طور تهذیبها بشود؛ و باید آزاد و سر خود هر کس هر جا مى خواهد برود. هر معلمى بخواهد جوانها و بچه هاى ما را هر جور تربیت کند این انحراف است؛ بر خلاف تعالیم عالیه اسلام است.

اسلام آن قدر که به تهذیب این بچه هاى ما و جوانهاى ما کوشش دارد به هیچ چیز کوشش ندارد. اسلام اصلًا براى آدم ساختن آمده است. این مکتبهاى انحرافى آدم را از آدمیتش بیرون مى کند؛ کشور ما را به جایى مى رساند که یا پناه به شرق و کمونیست ببرد؛ یا پناه به غرب و امریکا. و منشأ تمام این بدبختیها این اساتیدى بودند که متعهد نبودند، و زیر دست آنها افرادى بیرون آمدند که آن افراد جامعه ما را به هلاکت رساندند و مملکت ما را و سران مملکت ما را با شرق یا با غرب متصل کردند. مهمتر چیزى که براى کشور ما لازم است تعهد اسلامى و تهذیب اسلامى است. اگر این یک سنگر صحیح بشود و سنگر دانشگاه و فیضیه یک سنگر اسلامى باشد، دیگر سایر ملت به این طرف یا آن طرف نخواهند گرایید؛ و با صراط مستقیم راه انسانیت و راه اسلامیت و راه استقلال و راه آزادى را طى مى کنند.

من از خداى متعال خواستارم که توفیق به همه شما خواهران و برادران بدهد، و همه شما در راه هدف، که همان اسلام است، در راه هدف اعلى که اللَّه است، قدم بردارید؛ و دیگران را به همان راه هدایت کنید؛ که این راه مستقیم انسانیت است؛ و خداى تبارک و تعالى ما را هدایت کند به این صراط مستقیم.

و السلام علیکم

ص: 113

59/12/12

بیانات امام خمینی در جمع اعضای هیأت تحریریه و سرپرست و کارکنان روزنامه میزان

میزان اعمال ما پیش خداست

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من از شما آقایان تقدیر مى کنم که بنا [دارید] بر یک همچو مسائلى و بنا بر اینکه روزنامه میزان شما، بر میزان عدل باشد، و از شما تشکر و تقدیر مى کنم که خیال دارید که راهى را بروید که راه اسلام باشد.

آنچه من عرض مى کنم این است که شما یک لفظى را انتخاب کردید که باید به محتواى آن لفظ پایبند باشید. لفظ «میزان»، همان میزانى که بعدها هم در منتهى إلیه سیر به آن منتهى مى شوید، اگر محتواى واقعیش را نداشته باشد، شما در این میزان گرفتارید که با اسم میزان و این اسمائى که از آیه شریفه اخذ کردید نتوانستید و یا نخواستید محتواى او را در خارج محقق کنید. و اگر خداى نخواسته بر خلاف میزان یک وقت با قلم آقایان چیزى در روزنامه شما منعکس بشود، متوجه باشید که انعکاس آن در آن میزان هم هست. میزان اعمال ما پیش خداست و ثبت است و ثبت مى شود. هر کلمه اى و هر حرفى از ما صادر بشود، منعکس در آن عالَم و در میزان اعمال ما هست و اگر این میزان موافق با آن است [و] ما به صراط مستقیم رفتیم [و] میزانمان صحیح از کار در آمد، آن وقت هست که در آنجا رو سفید هستیم. اینجا ممکن است انسان کلمه اى اتخاذ کند، و به محتواى آن کلمه عمل نکند. ممکن است که با تبلیغات آدم بگوید که ما داریم کار مى کنیم. هر طایفه اى هم شک ندارد که خودش را میزان قرار مى دهند. بناى این عالَم این است. اگر شما پیش استالین مى رفتید، او هم میزان را خودش مى دانست. هر چه با او تطبیق مى شد صحیح بود. هر چه با او تطبیق نمى شد باطل بود. امریکا هم بروید همین حرف است. آن که ما مى گوییم میزان است گفتار ماست. هر چیزى که با این میزان درست در بیاید صحیح است. هر چیزى با این میزان درست در نیاید باطل است. اینجا هم همین حرفهاست. این حرفى است مال بشر. بشر خودش را محور همه چیز قرار مى دهد.

هر چه من خواستم و گفتم آن صحیح است. هر چه دیگران مى گویند آن صحیح نیست.و این بر خلاف آن میزانى است که در آنجا هست. میزانى که در آنجاست این طور نیست که مثل اینجا بشود حقنه کرد. آنجا همه چیز واضح و آشکار مى شود. قلبها در آنجا همه اسرارشان منعکس مى شود. و آنجا دیگر این نیست که ما بتوانیم یک مطلبى بگوییم و ادعا بکنیم، و در عمل خلافش را بکنیم و بعد هم توجیه بکنیم، این طور نیست.

شما که این کلمه را براى روزنامه خودتان انتخاب کردید- و کلمه شریفى است- باید توجه بکنید به اینکه این میزان جورى از کار درآید که با آن میزانى که میزان حق است خلاف نباشد.

و توجه داشته باشید که به این بیمارى همه ما مبتلا هستیم، و بیمارى عمومى است، الّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى. همه انسانها به این بیمارى مبتلا هستند. و آن بیمارىِ مَنیّت است، خودخواهى است. انسان تا آن آخر هم خودخواهیش هست. از این مرض مگر به مدد انبیا- علیهم السلام- و به مدد خداى تبارک و تعالى نجات پیدا بکند؛ یا لا اقل کم بشود این بیمارى در او. شما توجه بکنید که حتى الامکان توجه به این بیمارى داشته باشید که این طور نشود که شما بگویید ما، و هیچ کس دیگر نه. من هستم، و هیچ کس نه. این مرض در

ص: 114

باطن آدم هست. این طور نیست که کسى بتواند بگوید که نه، در باطن من خودخواهى نیست. این هست، منتها کم و زیاد دارد. اشخاصى دنبال این هستند که معالجه کنند خودشان را. اشخاصى هم نمى خواهند

عدل از هر کس صادر بشود عدل است. و جرم و جور از هر کس صادر بشود جور است

شما که حالا این وصف را انتخاب کرده اید که میخواهید میزان بین حق و باطل را در روزنامه تان منعکس کنید توجه داشته باشید که خدای ناخواسته برخلاف تعهدی که با این اسم پیدا کرده اید نباشد. عدل و حق را ملاحظه کنید عدل از هر کس صادر بشود عدل است و جرم و جور از هر کس صادر بشود جرم است و انسان کامل آن است که آن چیزی که از خودش صادر می شود اگر باطل است دنبال این باشد که اصلاحش بکند و ابایی از آن نداشته باشد که اقرار به باطلش بکند. البته نه اینکه معصیتی که در خفا کرده است بیاید علناً بگوید این حرام است. فرض کنید در این روزنامه میزان که شما منتشر میکنید در مقاله ای یا سر مقاله ای اشتباهی شده است و بر خلاف آن چیزی که میزان اقتضا می کند شده است قدرت روحی انسان صحیح این است که بتواند در همان اول بنویسد که من اشتباه کرده ام هر کس این قدرت را پیدا کند مالک خودش است و اگر این قدرت در انسان نباشد مالک خودش نیست شیطان مالک اوست شما توجه به این معنا بکنید حال که روزنامه شما این اسم را انتخاب کرده است در این راه کوشش کنید در بین شما جوانان و پیران هستند و طرز فکر جوانها با پیرها فرق می.کند. شما اگر دیدید جوانی به واسطه تندی که دارد و مقاله ای نوشته است که موجب آزردگی جمعیتی میشود و یا موجب تفرقه میگردد به پیرها عرضه کنید تا اصلاح کنند.

زبانها و قلم ها را بر علیه دشمن به کار بگیرید

باید به این معنا توجه بشود که حتی الامکان آنقدری که لازم است، خصوصاً در این موقع که ملت و کشور ایران مبتلا به گرفتاریهائی است همه باید کوشش کنند تا نه تنها این گرفتاریها را زیاد نکنند بلکه گرفتاریها را کم کنند، سعی کنند دعواها زیاد نشود تا همه قلمها بشود چماق و همه زبانها خنجر ما باید کوشش کنیم حتی الامکان کار کنیم تا نگویند ایران کشوری است که نمی تواند خودش را اداره کند بزرگانشان اینها هستند که ریخته اند به جان هم و پایین ترهایشان هم همین طور، در حالی که مملکتشان در معرض خطر ،است جنگ داخلی راه انداخته اند پس اینها رشد ندارند زیرا در موقعی که دشمن به آنها حمله کرده است باید زبانها و قلم هایشان را نه تنها غلاف کنند بلکه بر علیه دشمن به کار گیرند همه میدانیم دشمنان همشان این است که ما را به جان هم بیندازند و بعد منعکس کنند که اینها نمیتوانند کشور را اداره کنند و به قیم احتیاج دارند و بعد به ما حمله کنند و دنیا را هم که مهیا کرده اند که ما نمی توانیم ایران را اداره کنیم پس دیگر کسی نیست که اینها را محکوم کند، اصولاً آنها میگویند ما برای انساندوستی وارد ایران شده ایم.

ص: 115

ما باید سعی کنیم مشکلات را کم کنیم و روزنامه میزان به مناسبت اینکه این اسم را انتخاب کرده است بیشتر مسؤول است چون افرادی که در این روزنامه هستند به اسلام تعهد دارند، بیشتر مسؤول می.باشند. شاید روزنامه «مردم» چنین تعهدی را نداشته باشد و هر چه دلش بخواهد بگوید و ادعا هم نکرده که من متعهدم البته لفظش هست ولی واقعش که چنین نیست ولی میزان که کلمه میزان را عدل برای خودش قرار داده است و میخواهد به موازین شرعیه عمل ،نماید در پیشگاه خدا مسؤول است فردا خدا به شما می گوید شما این کلمه را انتخاب کردید و خدای نخواسته اگر عمل موافق با میزان ،نباشد شما ریاکار هستید علی ای حال این مطلبی است که نه تنها من به شما بلکه به همه اشخاصی که متصدی تبلیغات میباشند و سایر افرادی که قلم در دست دارند و یا گوینده می باشند عرض کرده ام که ما اگر عقل سیاسی هم داشته باشیم باید همگی دست در دست یکدیگر گذاریم تا بتوانیم راه برویم امروز هم امریکا می خواهد ما را زیر سلطه خودش قرار دهد و هم شوروی. حال که ،ما همه طعمه گرگهای دنیا هستیم و همه میخواهند ما را شکار کنند ما باید با عقل و تدبیر و قلم و حق و همه چیز با یکدیگر همکاری کنیم به یکدیگر کمک کنیم تا کارها درست شود کمک کنیم تا این کشور خودش را بتواند اداره کند باز میگویم توجه داشته باشید که همه ما در محضر خدا هستیم اینجا محضر خداست. آنوقت که قلم در دست میگیرید و میخواهید بنویسید بدانید که فکر شما، زبان شما، قلب شما، قلم شما همه در محضر خداست خداوند به همه شما توفیق دهد و همه ما را موفق به عمل الهى خودمان کند. انشاء اللّه.

ص: 116

تاریخ: 59/12/13

بیانات امام خمینی در جمع اعضای هیأت بررسی کننده جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

حاکمیت قلوب میان دولت و ملت اساس همگامی آنان در اداره امور کشور است

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من لازم مى دانم که به شما آقایان که در رأس بعضى از کشورهاى اسلامى هستید نصیحت کنم. شما کوشش کنید که حکومت بر قلوب کشورهاى خودتان بکنید؛ نه حکومت بر ابدان، و قلوب از شما کناره بگیرند. مسلمین اگر بخواهند موفق بشوند و از زیر تعهدهاى اجانب و سلطه آنها بیرون بیایند، حکومتهاى آنها باید کوشش کنند که قلوب ملتِ خودشان را به دست بیاورند حکومت بر قلوب؛ یک حکومت شیرین است؛ به خلاف حکومت بر ابدان که قلوب با آنها نباشد. شما دیدید که ایران با اینکه یک مملکت کم جمعیتى است، لکن براى اینکه قلوب ملت با حکومت موافق بود و موافق هست الآن در همه گرفتاریهایى که حکومت دارد، در همه گرفتاریها، ملت کوشش مى کند که همقدم باشد با آنها و مقاصد دولت را به پیش ببرد.

ما در این جنگى که ناگهان بر ما تحمیل شد، و آنها گمان مى کردند که با یک ارتش مقابل هستند، آن هم به خیال خودشان یک ارتش ضعیف و آشفته، دیدید که اشتباه کرده بودند و حسابهاى آنها صحیح نبود. براى اینکه آنها نه حساب ارتش فعلى ما را کرده بودند؛ و نه حساب ملت را. ارتش فعلى ما و همین طور سایر قواى نظامى و مسلّح ما امروز غیر از زمان طاغوت است. زمان طاغوت دلها همراه نبود، و مردم با ابدان بزور همراهى مى کردند. و در این زمان دلها همراه است و حکومت بر دلهاست. رئیس جمهور بر دلهاى مردم حکومت مى کند. و نخست وزیر ما و مجلس ما همه بر دلهاى مردم حکومت مى کنند. از این جهت، الآن که لشکر ما و ارتش ما در جبهه ها مشغول به جنگ و دفاع هستند، تمام کشور ما یکپارچه به جنگ مشغول اند؛ به همراهى با ارتش و همراهى با قواى مسلّحه مشغول هستند. و شاید هر روز یا اکثر روزها، جوانهایى اینجا بیایند و با گریه بخواهند که عازم به جبهه ها بشوند براى شهادت. حتى پیرمردهاى ضعیف هم این آرزو را دارند و بچه هاى نارَس هم این آرزو را دارند. این براى این است که در این کشور اسلام حکومت مى کند؛ و حکومت این کشور حکومت بر ابدان نیست؛ حکومت بر قلوب است قلوب مردم با کسانى که در این کشور حکومت مى کنند همراه است. و ملت است که حکومت مى کند.

ص: 117

آسیب ناپذیرى در حاکمیت بر قلوب

شما آقایان کوشش کنید، شما سران کشورها کوشش کنید، و به دیگر سران کشور هم سفارش کنید که آنها هم نظیر ایران حکومت بر قلوب مردم بکنند. اشکال مسلمین این است که در بسیارى از حکومتها حکومت بر ابدان است، آن هم با فشار؛ و لهذا موفق نیستند. اگر ما حکومت بر ارواح بکنیم و سران کشورهاى اسلامى حکومت بر ارواح بکنند و قلوب ملتها را به دست بیاورند، با این کثرت جمعیت و با این مخازن زیاد اینها آسیب پذیر نخواهند بود؛ و بر همه کشورهایى که بخواهند به آنها تعدّى کنند، مقابله مى کنند و هیچ کشورى با ملتها نمى تواند مقابله کند. کشورها با دولتها مقابله مى کنند و با ارتشهایى که قلوب مردم با آنها نیستند.

شما کوشش کنید و به دوستان خودتان بگویید که کوشش کنند که قلوب مردم را به دست بیاورند. همان طورى که در صدر اسلام قلوب مردم متوجه به حکومت بود.

حکومت صدر اسلام؛ حکومت بر قلوب بود. و لهذا با جمعیتهاى کم بر امپراتوریهاى بزرگ غلبه کردند. الآن بحمد اللَّه جمعیت مسلمین قریب یک میلیارد است؛ چرا باید با اینکه یک میلیارد جمعیت ما داریم؛ قدس ما را صهیونیستها ببرند، و حکومتهاى دیگر را هم در تحت سلطه قرار بدهند؟ در صورتى که اینها اگر با هم مجتمع باشند، حکومت بزرگى خواهند بود. هر کدام در محل خودشان حکومت بر محل خودشان، و همه با هم زیر بیرق اسلام باشند.

ان شأ اللَّه امیدوارم که این نصیحت را بپذیرید که این صلاح دین و دنیاى شما و ما و مسلمین است.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 118

تاریخ: 59/12/14

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از مسؤولان و روحانیون دفتر تبلیغات اسلامی حوزه های علمیه قم و مشهد

جهانخواران روحانیت را منزوی کردند تا هر چه می خواهند بر سر ملتها بیاورند

بسم اللّه الرحمن الرحيم

با اینکه وقت کم است و تقریباً گذشته است لکن من چند کلمه با شما روحانیون و شما برادران و فرزندان اسلام در میان میگذارم دستهای مرموز جهانخواران به وسیله اشخاص و گروه هایی که در قشرهای ملتهای اسلامی نفوذ کرده اند در طول سالیان در از یک برنامه ای را انجام دادند و مع الأسف انجام گرفت و ثمرات خبیث خودش را هم تحویل ملتها داد و آن این معنا که روحانیون باید در مساجد و در حجره ها و در زاویهها منزوی باشند و تمام کار آنها این است که پیرمردانشان از منزل تا مسجد و از مسجد به منزل بروند و کنار از جامعه و بی توجه به چیزهایی که بر جامعه می گذرد باشند و حتى دخالت روحانیین در امور اجتماعی و سیاسی کشور یک ننگی بود و خلاف عدالت و مقام روحانیت وظیفه جوانهای روحانی هم خزیدن در گوشه مدارس و حجره های مرطوب و فقط تحصیل علوم، آن هم نه آنی که مربوط به جامعه است و نه آنکه مربوط به سیاست جامعه، حتی لباس جندی جزء چیزهایی حساب میشد که اگر روحانی آن لباس را به تن کند از عدالت خارج می شود، و دخالت در امور سیاسی یک وضعی تعبیر شده بود که این برخلاف روحانیت است و فلان آقا که سیاسی است دیگر نباید در جرگه روحانیت باشد. این امری بود که برای منزوی کردن روحانیت و کشاندن آنها را به گوشه های انزوا و حجره های مدارس و گوشه های مسجد طرح ریزی شده بود و به باور اکثر از روحانیون و اکثر قریب به اتفاق ملت واقع شده بود اگر یک امری که مربوط به سیاست مربوط به اجتماع، مربوط به گرفتاریهای سیاسی و اجتماعی اسلام و کشور اسلام بود روحانیین نباید دخالت کنند این امر را از اروپا گرفته بودند که آنها هم روحانیت خودشان را منزوی کرده بودند تا هر کاری که میخواهند به سر ملتها بیاورند و کسی نباشد «چرا» بگوید در اینجا هم در مملکت ما و در بلاد دیگر اسلامی هم همین نقشه بود و روحانیین اگر دخالت در یک امر سیاسی میکردند ملت به آنها ایراد میگرفت و خود روحانیین هم ایراد میگرفتند. آنها باید منعزل باشند از سیاست و از گرفتاریهای اسلام و مسلمین و این امور باید به دست سلاطین و وابستگان به آنها سپرده بشود این یک نقشه ای بود که سالهای طولانی کشیده شده بود و استفاده های بزرگی هم کردند. اگر این نقشه نبود یا به ثمر نرسیده بود کشور ما و کشورهای اسلامی که روحانیینشان باید در امور کشور دخالت

ص: 119

کنند و باید سیاست مُدُن را در رأس برنامه هاى خودشان بگذارند، این گرفتاریها را پیدا نمى کرد. آنها خوب فهمیده بودند که این طایفه که پیش مردم هستند و نفوذ دارند و کلید باب ملت هستند، باید به طورى عمل بشود که ملت هم اجازه ندهد به اینها که در امور سیاسى دخالت کنند؛ و خودشان هم باورشان بیاید که نباید در امور سیاسى دخالت کنند. همان طورى که غربیها این مطلب را نسبت به کلیسا انجام دادند و کلیسا منعزل شد از ملتها، این امر در اینجا هم به دست آنها انجام گرفت و ما را به اینجا رساند.

برای دخالت در امور سیاسی اجتماعی و مشکلات مسلمین مهیا باشید

امروز که یک تحول بزرگى در ملت ما پیدا شده است، و خداى تبارک و تعالى به این ملت عنایت فرموده است و این تحول را به قدرت خود ایجاد فرموده است، در روحانیین هم این تحول حاصل شده است. الآن در صف مجاهدین جهاد مى کنند و کشته مى دهند و شهید مى دهند، و با سلاح در بین توده هاى مردم ظاهر مى شوند؛ و آن سدّ عدم دخالت روحانى در امور اجتماعى و سیاسى و جنگى شکسته شد. بحمد اللَّه شما آقایان و همه علماى بلاد و همه طلاب و روحانیین بلاد حاضر در صحنه هستند، و همراه با برادران سپاهى خودشان و برادران ارتشى خودشان در جبهه ها مى روند و فداکارى مى کنند.

برادران عزیز من، فرزندان اسلام! توجه داشته باشید که باز یک جریانى در کار است شما را منعزل کنند از این امرى که در او هستید. مبادا گروهها یا آنهایى که نمى خواهند روحانیون در این کشورها نفس بکشند شما را اغفال کنند و برگردانند به کنجهاى مدارس و منزوى کنند در حجره ها! شما همان طورى که علم باید بیاموزید و تقوا در رأس برنامه شما باشد، [در] مهیا بودن از براى دخالت در امور سیاسى و امور اجتماعى و دخالت در مشکلات مسلمین و حاضر بودن از براى دفاع از کشور اسلامى هم باید کوشش کنید.

همین معنایى که براى روحانیون نقشه کشیده بودند، براى جوانهاى غیر روحانى- چه دانشگاهى ها و چه سایر جوانها- با طرزهاى دیگرى نقشه کشیدند تا آنها در میدان سیاست حاضر نباشند، و در امورى که کشور احتیاج به آن دارد دخالت نکنند. عدّه کثیرى که در دانشگاهها و در مدارس بودند، با گماردن معلّمین و اساتیدى که بسیارى از آنها بر خلاف مسیر اسلام و بر خلاف مسیر ملت اسلامى بودند [و] جوانهاى ما را از آن راه منحرف مى کردند، و آنها را مانع مى شدند از اینکه براى اسلام زحمت بکشند. بدبین کرده بودند آنها را به روحانیت، و روحانیت را به آنها دو جبهه تشکیل شده بود: جبهه روحانیت، و جبهه دانشگاه. و از همین دو جبهه شدن آنها استفاده مى کردند. و الحمد للَّه این سد هم شکسته شد، و روحانى در کنار دانشگاهى و دانشگاهى در کنار روحانى مشغول به فعالیت و مشغول به امور سیاسى و امور اجتماعى و امور جنگى هستند. نبادا در بین شماها کسى بیاید و از دانشگاه بخواهد انتقاد کند. و نبادا در بین دانشگاهیها بروند و از روحانیت انتقاد کنند. این انتقاد از اینها و انتقاد از آنها نه براى نفع شماست، و نه براى نفع آنها؛ بلکه براى نفع ابرقدرتهاست. آنها به

ص: 120

این زودى دست از این کشورهاى اسلامى بر نمى دارند و از ایران- که سرچشمه هاى نفت ما به جیب آنها بود و تمام مخازن ما به نفع آنها بودند و تمام اشخاصى که از آنها کارى انجام مى گرفت به نفع آنها بودند- اینها الآن دستشان کوتاه شده است. و به این زودى از ما دست بر نمى دارند.

عزیزان من، برادران من، خواهران من! تمام قشرهاى ملت توجه بکنید که جریانهایى در کار است که روحانیین را در چشم مردم یک نحو دیگرى جلوه بدهند؛ و مردم را از روحانیت جدا کنند، و دانشگاه را از روحانیون جدا کنند؛ و مقاصد خودشان را انجام بدهند؛ و لو با یک رژیمى که به طور سالوسى در ملت ایجاد کنند؛ یعنى یک رژیم به صورت صد در صد اسلامى و بیشتر از شما فریاد «وا اسلاما» بکشد، لکن در باطن منافق باشد و در باطن بر خلاف مصالح کشور عمل کند. امروز حیله هاى شیطانى قدرتهاى بزرگ در کار است که ملت را از روحانیت جدا کند و اینها را از ملت جدا کند و اینها را از دانشگاه ها جدا کند و از قشر جوان ملت جدا کند. این همان نقشه اى است که آنها مى خواهند که روحانیین منزوى بشوند در حجرات و در مساجد، و آنها کارهاى خودشان را انجام بدهند.

اینهایى که از روحانیون انتقاد مى کنند کجا هستند، در کدام زاویه هستند؟ که وقتى انقلاب شد ریختند و اسلحه ها را به غارت بردند، و الآن هم اسلحه ها در دست آنهاست، و آن روز که جنگ بود آنها کنار نشستند و منتظر این اند که عراق یا قدرت دیگرى غلبه کند و ملحق به آنها بشوند. روحانیین ما در صحنه حاضرند. شهداى آنها الآن در مقابل چشم من بسیاریشان یا بعضیشان حاضرند. و خود جوانهاى روحانى با اسلحه از جنگ برگشتند. آنهایى که انتقاد از روحانیین مى کنند در کدام جبهه رفتند؟ کدام شهید را دادند؟

بیاورند عرضه کنند. آنها اسلحه ها را غارت کردند، و نشسته اند که شکست به ایران بدهند. و آنهایى که خوبان آنها- اگر در بینشان باشد- مى خواهند استفاده خودشان را بکنند؛ و آنهایى که خون داده اند به کنار بروند، و منافعى که اینها به دست آورده اند، آنها ببرند. آنها که منحرفین هستند نه اسلام را قبول دارند، و نه روحانیت را، و نه دانشگاه را.

با رفتارتان اسلام را آنطور که هست عرضه کنید

باید توجه داشته باشید! باید دانشگاهها و مدارس و همه جا توجه داشته باشد! دانشگاه پیوند خودش را با فیضیه محکم کند. و فیضیه محکم کند پیوستگى خودش را به دانشگاه. شما دو قشرى هستید که اگر اصلاح بشوید، اصلاح مى شود ملتها. و اگر خداى نخواسته شما اصلاح نشوید، یا منزوى بشوید، مملکتتان و کسانى که مى توانند در مملکت کارى بکنند منزوى خواهند شد، و قدرتهایى که منافع خودشان را از دست داده اند به میدان مى آیند و یک حکومت وجیه الملّة مى آورند روى کار، و آن حکومت وجیه الملّة تمام چیزهاى ما را به باد فنا خواهد داد!

شما، برادران و عزیزان من! همان طورى که الآن سلاح در دستتان است باید در دست دیگر صلاح باشد. باید شما صُلَحا باشید. باید شما رفتارى بکنید که اسلام را آن طور که هست عرضه کنید. شما

ص: 121

بدانید که اگر خداى نخواسته از روحانیین و از کسانى که مُلبَّس به لباس روحانى هستند مطلبى که بر خلاف دستورات اسلام است صادر بشود، روحانیت را با این اعمال منزوى خواهید کرد؛ و قلمها بر ضد شما به کار مى افتد و شما را از ملت جدا مى کنند و ملت را از شما جدا مى کنند؛ و به سر این کشور آن مى آورند که در زمان رضا خان و پسرش آمد.

این اسلام امروز در دست همه ماها، سرتاسر کشورهاى اسلامى و خصوصاً ایران که جمهورى اسلامى- انسانى را در این کشور اعلام کرده؛ امانت است؛ امانت بزرگ است.

این امانت به دست ماهاست چنانچه به این امانت خیانت بکنیم؛ خیانت به اسلام است- خیانت به احکام نورانى خداست؛ و خیانت به ملتهاى ضعیف است. توجه کنند روحانیون در سرتاسر کشور، چه جوانها که در میدانها مى روند و فداکارى مى کنند و چه آنهایى که در مدارس مشغول تحصیل علوم هستند و چه آنهایى که مشغول به تدریس هستند و چه آنهایى که ائمه جمعه و جماعات هستند و چه آنهایى که در دادگاهها و مقامات قضایى هستند و چه آنهایى که در کمیسیونها و جاهاى دیگر هستند، توجه کنند که اسلام در دست شما طایفه بالخصوص امانت است. انحراف شما و لو بعضى از شما موجب مى شود که اشخاصى که با شما و با اسلام دشمن هستند با قلمهاى خودشان و گفتار خودشان به شما حمله کنند و یک مطلب را بزرگ کنند: مجاهدات شما یک کلمه از آن گفته نشود، لکن انحراف شما دائماً گفته بشود و به گوش مردم خوانده بشود؛ مردم را از مجاهدات شما اغفال کنند. از زحماتى که از 15 خرداد تا کنون بر شما وارد شده است و بزرگان شما را برده اند در حبسها و زجرها، و انجام دادند کارهایى را که با دزدان آن طور انجام نمى دهند، اینها را ذکرى از آنها ندیدم بکنند! قلمها راجع به این مسأله شکسته است! اما اگر در یک دادگاهى یک کارى بشود که مثلًا در نظر آنها انحراف باشد، یا خداى نخواسته به حسب واقع انحراف باشد، عمّال آنها دوره بیفتند و این طرف و آن طرف و تبلیغ کنند که دیکتاتورى آخوندى در کار است! دیکتاتور روحانى در کار است. این کلمه، کلمه اى است که دشمنهاى اسلام درست کرده اند و مى خواهند که روحانیون را کنار بگذارند و روحانى برود گوشه مسجد و مسائل اسلامى را، نه آنکه مربوط به جامعه است، نه آنکه مربوط به مشکلات جامعه و اسلام است، بلکه مسائل عبادى را فقط انجام بدهند؛ لکن دیگران در صحنه باشند و آن کنند به ما که محمد رضا کرد.

تکلیف ملت است که تبعیت از روحانیون بکند

باید بیدار بشوید شما! باید ملت ما بیدار بشوند. ملت ما در خیابانها، در بازارها، در سایر نقاطى که هستند، در کارخانه ها، در صحراها مشغول به خدمت هستند، بیدار باشند که اینکه گفته مى شود «دیکتاتورى آخوندى» این کلمه اى است که به باطل گفته مى شود براى مقصد باطلتر! و الّا پیدا کنند آنها این روحانیونى که دیکتاتورى مى کنند. اگر دیکتاتورى معنایش این است که احقاق حق مظلوم را از ظالم مى کنند و اگر دیکتاتورى معنایش این است که در دادگاهها امثال نصیرى ها را از بین مى برند،

ص: 122

این چیزى است که اسلام کرده است و امرى است که با امر اسلام انجام مى گیرد. و اگر دیکتاتورى معنایش این است که تحمیل به ملت چیزى را مى خواهند بکنند، مى خواهند با قدرت، ملت را آزار بدهند و مقاصد خودشان را انجام بدهند، این یک دروغ واضح است. باید مردم اشخاصى که این را مى گویند، بگیرند آنها را و از آنها بپرسند که این کدام یک است و چه کرده است و چه کار دیکتاتورى انجام داده است، تا بفهمند ریشه این مطلب از کجاست.

شما آقایان تکلیف دارید که کارهایى که انجام مى دهید، در تمام قشرهاى روحانیت که در ملت هستند و مشغول خدمت هستند، کارها بر وِفْق موازین شرعیه باشد، هیچ تخلف از موازین شرعیه نشود تا بهانه به دست دشمن ندهد. این تکلیف شماست که تخلّف از احکام اسلام نکنید، و ان شأ اللَّه نمى کنید. و تکلیف ملت است که تبعیت از روحانیون بکند؛ و حرفها و تبلیغاتى که بر ضد روحانیت مى شود گوش به آن ندهد.

پیگیرى کند اگر یک جایى گفتند، ببینند که آیا این دیکتاتورى که آنها مى گویند در کجا واقع شده است. آیا رئیس مجلس ما یک دیکتاتور است و دارد دیکتاتورى مى کند؟ یا مقامات دیگرى که در کشور هستند. کدام یک از اینها مشغول دیکتاتورى هستند؟ یا زبانهاى غیر متعهدِ اشخاص دارند دیکتاتورى مى کنند و مى خواهند روحانیت را تضعیف کنند و جمهورى اسلامى را تضعیف کنند. زبانهایى که بر خلاف مصالح اسلام به روحانیت حمله مى کنند بدون حجت شرعى، یا به جمهورى اسلامى حمله مى کنند بدون یک دلیل واضح. اینها زبانهایى هستند که گویندگان آنها دیکتاتورند؛ و مى خواهند روحانیت را از صحنه بیرون کنند، و آن وقت یک حکومتى به دست بیاید که این حکومت موافق میل آقاى ریگان باشد یا مطابق میل شوروى باشد!

اسلام بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است

من به همه روحانیین سرتاسر کشور اعلام خطر مى کنم! من به همه ملت اعلام خطر مى کنم! به روحانیون اعلام خطر مى کنم که چنانچه خداى نخواسته در بین شما کسى است که بر خلاف موازین اسلام عمل مى کند، او را نهى کنید. اگر نپذیرفت از جرگه روحانیت اخراج کنید. اگر نکنید این کار را، خداى نخواسته صورت روحانیت- که عزّ اسلام است- این را مُشوَّه مى کنند. و با مُشوَّه کردن صورت روحانیت، اسلام به انزوا خواهد [رفت . اسلام بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است. گویندگان شما و دانشمندان شما باید توجه داشته باشند که حوزه ها را با تدبیر، با نصیحت و همین طور جاهاى دیگرى که روحانیین مشغول کارهایى هستند، آنها را با تدبیر و با نصیحت وادار کنند به اینکه خداى نخواسته از آنها کارى صادر نشود که بهانه به دست آنهایى که مى خواهند شما را از صحنه خارج کنند بیفتد، و قلمها به کار برود و خدمتهاى شما ناچیز و نادیده گرفته بشود، و لغزشى اگر در یکى از شما یا در دو تا از شما پیدا شد به حساب روحانیت بگذارند. باید تهذیب بشوید شما، خودتان را تهذیب کنید. کسانى که در حوزه ها هستند، اساتیدى که در حوزه ها هستند کوشش کنند که حوزه ها مُهذّب باشد.

و اعلام خطرى که به ملت مى کنم این است که جریانى در کار است که روحانیت را

ص: 123

کنار بگذارند؛ و جریانى در کار است که شما را از روحانیت جدا کنند، و آن کنند به سر ملت که در زمان محمد رضا آمد، منتها به یک صورت دیگرى.

بیدار بشوید اى ملت! و بیدار بشوید اى روحانیت! و بیدار بشوید اى دانشگاهیان! و بیدار بشوید اى کارگران! اى کارمندان! اى بزرگان! اى کوچکان! اى زنها! اى مردها! بیدار بشوید و این جریان را خنثى کنید، و نگذارید ملت شما و مملکت شما انحراف پیدا کند از آن راهى که شما دارید- که راه اسلام و راه خدا و خط رسول اکرم است.

امروز باید دست از تمام اختلافات برداریم، این یک تکلیف شرعی _ الهی است

من یک کلمه هم تکرار مى کنم و مکرّر گفته ام. و آن کلمه براى اشخاصى است که متصدى امور مملکت هستند، از رئیس جمهور تا هر جا که باشد و هر کس که باشد و هر ارگانى که اشتغال به یک کارى در این کشور داشته باشد؛ از ارتشیها و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و پاسبانها و همه عشایر و قشرهایى که از ملت هستند و مشغول خدمت هستند.

به همه آنها این کلمه را مى گویم که توجه کنید که شما را دارند مى کشند به سوى اختلاف. توجه ندارید به این مطلب! مى آیند پیش این دسته از آن دسته شکایت مى کنند؛ و پیش آن دسته از آن دسته شکایت مى کنند. اشخاصى در مرزها هستند و در آنجاهایى که جوانهاى ما دارند خون خودشان را مى دهند، مى روند و مى خواهند پاسدارها را از ارتش جدا کنند، و ارتش را از پاسدارها و هر دو را از ژاندارمرى. بین خود ارتش هم قشرهاى مختلفى درست کنند، و اختلاف بین خود ارتش بیندازند. توجه کنند که اینهایى که به عنوان خیرخواهى پیش آقاى رئیس جمهور مى روند و حرفهایى از دیگران مى زنند؛ شیاطینى هستند به صورت انسان و در سیرت شیطان. و آنهایى که پیش اجزاى دولت مى روند، پیش نخست وزیر مى روند، پیش دیگران مى روند، و از آقاى رئیس جمهور انتقاد مى کنند؛ اینها هم شیطانهایى هستند به صورت انسان و در سیرت شیطان. آنهایى که مى خواهند بین شماها اختلاف بیندازند، دشمنى ایجاد کنند، مى خواهند که این مملکت را به دست غیر بسپارند، همه شما را از بین ببرند، ویک دولتى به دست امریکا یا به دست شوروى در این مملکت ایجاد کنند.

عقل سیاسى اقتضا مى کند که ما امروز با آن اشخاصى که در رویّه هم حتى با ما مخالفت دارند، لکن در اصل مقصد با ما موافق اند، با ملت موافق اند، مسیرشان مسیر ملت است؛ عقل سیاسى اقتضا مى کند که ما امروز دست از تمام این اختلافات برداریم، تا این مملکت را آرام کنیم و این مقصد اصلى که ما داریم، و آن اینکه اسلام در این مملکت پیاده بشود و جمهورى اسلامى با محتواى حقیقى خودش در اینجا پیاده بشود، موفق بشویم ان شأ اللَّه. من به همه، به همه آنها عرض مى کنم که شما دست از اختلافات بردارید. این طور نباشد که هر کدام در یک اجتماعى که پیدا کردید بر ضد دیگران صحبت کنید. این طور نباشد که هر کدام قلم به دست گرفتید بر ضد دیگران قلمفرسایى کنید. همه شما امیدوارم که به اسلام معتقد و به جمهورى اسلامى متعهد باشید؛ و در این صورت همه شما مسیرتان یک مسیر است و لو عقایدتان در بعضى از امور [و] رویّه هاتان اختلاف دارد. لکن امروز وقت اعمال رویّه هاى مختلف نیست. من این را از همه کسانى که متصدى امر هستند- چه آقایانى که در مجلس هستند و چه

ص: 124

آقایانى که در جاهاى دیگر متصدى امر هستند- من به آنها با کمال اخلاص سفارش مى کنم که این یک تکلیفى است شرعى الهى؛ و تخلّف او خلاف مسیر اسلام است.

ما همه پشتیبان ارتش هستیم

ما همه پشتیبان ارتش هستیم. ما همه پشتیبان فرماندهان ارتش هستیم. اگر کسى بگوید که ملت با ارتش نیست، این یک دروغ واضح است. شاهدش این است که ارتش که در آنجا دارد خدمت مى کند، تمام مردم این ملت دنبال او دارند به آنها خدمت مى کنند. آنهایى که مى گویند ارتش و روحانیت با هم مخالف هستند دروغ مى گویند؛ براى اینکه همین روحانیون عزیزند که از بلاد مختلف، و الآن از قم و مشهد- دو مرکز بزرگ علمى- در اینجا حاضرند با تفنگها، که هم شهید داده اند و هم مجروح، و الآن آمده اند اینجا و بعد هم ان شأ اللَّه مى روند و ان شأ اللَّه پیروز مى شوند. همه ملت باید پشت سر ارتش باشد، و آنها جبهه ها را نگهدارى کنند. پاسدارها و پاسبانها و ژاندارمرى و ارتش، همه آنها و سایر قواى مسلّح و غیر نظامى، همه در آنجا با هم هماهنگ باشند، و ملت هم پشت سر آنها باشد تا اینکه ان شأ اللَّه این جنگ تحمیلى به آخر برسد و ان شأ اللَّه با پیروزى شماها به پیش بروید. و من به شما و تمام نسلهایى که بعد از شما و ما خواهند آمد هشدار مى دهم که ملت و روحانیت، دانشگاه و روحانیت، از هم جدا نشوند که جدا شدن اینها از هم؛ هلاکت ملت و هلاکت اسلام و هلاکت کشور است.

و السلام علیکم و رحمة اللّه و بركاته

ص: 125

تاریخ: 59/12/16

پاسخ امام خمینی به تلگرام حضرت آیت اللّه العظمی گلپایگانی در مورد وقایع 14 اسفند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

حضرت آیت اللَّه آقاى گلپایگانى- دامت برکاته

پس از اهداى تحیت و سلام، تلگراف جنابعالى که از نگرانى آن حضرت در قضایاى شوم دانشگاه در روز پنجشنبه 14/ 12/ 59 حکایت مى کرد واصل، تلفنهاى بسیارى در دنباله جنایت منحرفین از اطراف نیز واصل گردید. به جنابعالى و عموم ملت شریف اطمینان مى دهم که با خواست خداوند تعالى با این گونه مخالفتهاى با اسلام، برخورد شدید خواهد شد، و به دستگاه قضایى گفته ام که قضیه را تعقیب و مجرمین و محرّکین را شناسایى و محاکمه کنند و نتیجه را به این جانب اطلاع دهند تا تکلیف آنان به حسب موازین اسلامى معین شود. باید گروهها و دسته هاى منحرف سیاسى و غیر سیاسى بدانند که من با احساس تکلیف، با آنان برخورد اسلامى و حدود اسلامى مى کنم و به شرارتهاى ضد اسلامى خاتمه مى دهم. از جنابعالى امید دعاى خیر دارم. حضرت عالى مردم را دعوت به آرامش فرمایید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 126

تاریخ: 59/12/16

تلگرام امام خمینی به آیت اللّه حاج شیخ بهاء الدین محلاتی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

حضرت آیت اللَّه آقاى شیخ بهأ الدین محلاتى- دامت برکاته

از قرارى که شنیده شد جنابعالى در اثر نقاهت در بیمارستان تشریف دارید. این خبر موجب تأثر گردید. این جانب براى صحت و سلامتى آن جناب دعا کرده و شفاى کامل و طول عمر جنابعالى را از خداى تعالى مسألت مى نمایم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 127

تاریخ 59/12/25

بیانیه امام خمینی خطاب به مردم و مسؤولین کشور

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

به اطلاع عموم مى رساند براى صیانت کشور و جمهورى اسلامى در این موقع حساس و براى حفظ مصالح اسلام و مسلمین مطالب زیر ابلاغ مى شود:

1- معیار در اعمال نهادها قانون اساسى است و تخلف از آن براى هیچ کس چه متصدیان امور کشورى و لشکرى و چه اشخاص عادى جایز نیست و متخلف به مردم معرفى مى شود و مورد مؤاخذه قرار مى گیرد. بنا بر این، دخالت هر یک از مقامات در امور مربوط به مقامات دیگر بر خلاف قانون است و دخالت کننده به مردم معرفى مى گردد.

2- مقامات فعلى، ریاست جمهورى، دولت، ریاست دیوان عالى، دادستانى کل کشور، مجلس شوراى اسلامى، شوراى نگهبان، قانونى مى باشند و کسى حق ندارد در مصاحبه ها و نطقها و رسانه ها به یکى از این مقامات توهین و یا آنان را تضعیف نماید؛ و متخلف به ملت معرفى و مورد مؤاخذه قرار مى گیرد.

3- به همان نحو که آقاى رئیس جمهور را به فرماندهى کل قوا منصوب نمودم، باید ایشان را به این مقام بشناسند و فرماندهان قواى مسلح از ایشان بر طبق مقررات اطاعت کنند.

4- شوراى دفاع به نحوى که در قانون اساسى است، مأمور مى شود و نمایندگان این جانب آقاى خامنه اى و آقاى چمران مى باشند.

5- مسائل دفاع در شورا مطرح و رسیدگى مى شود و پس از تصویب، تصمیم در اجرا با فرماندهى کل قواست و قواى مسلح باید اوامر ایشان را اجرا نمایند.

6- براى رسیدگى به شکایات نسبت به مسائل جنگ و سایر مسائل مورد اختلاف بین مقامات جمهورى اسلامى، هیأتى تعیین خواهد شد مرکب از یک نماینده از طرف رئیس جمهور و یکى از طرف دیگر و یکى از سوى این جانب که کوشش در حل شکایات نمایند و رأى اکثریت هیأت مذکور معتبر است؛ و در صورت تخلف یکى از مقامات، باید متخلف را به مردم معرفى کنند و مورد مؤاخذه قرار گیرد.

7- چون در سخنرانیهاى رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس دیوان عالى کشور، رئیس مجلس شوراى اسلامى، گروههاى منحرف و مخالف با جمهورى اسلامى توطئه کرده و موجب فساد مى شوند،

ص: 128

اینان تا پایان جنگ تحمیلى سخنرانى نکنند. مصاحبه هاى سالم و سازنده و ارشادى مانع ندارد.

8- از آنجا که روزنامه ها و رادیو تلویزیون عاملى مهم براى ارشاد یا تفرقه و نفاق هستند، هیأت سه نفرى فوق، آنها را دقیقاً مورد بررسى قرار مى دهند و در صورتى که دو نفر از هیأت مذکور، آنها را مضر تشخیص دهند، مراتب را به مردم ابلاغ و به دادستانى کل کشور اطلاع مى دهند تا به وظیفه قانونى عمل کند.

9- اکیداً از مقامات رسمى خواستارم تا با کمک یکدیگر مشکلات کشور را حل نمایند و برادرانه با یکدیگر همکارى نمایند.

10- ائمه جمعه و جماعات- ایّدهم اللَّه تعالى- در خطبه ها و منابر و سایر گویندگان کوشش فرمایند که آرامش در کشور برقرار باشد و از هر سخنى که موجب نگرانى مردم و تفرقه شود خوددارى نمایند و مردم را در پشتیبانى از ملت و تمام ارگانهاى جمهورى اسلامى و نهادهاى انقلابى و قواى مسلح و مردمى تشویق فرمایند.

و السلام.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 129

تاریخ: 59/12/25

بیانات امام خمینی در جمع بانوان عضو مؤسسه 12 فروردین قم

نقشه این بود که با توطئه کشف حجاب فاسد کنند جامعه را

بسم اللّه الرحمن الرحيم

درود بر شما بانوان معظم که با نصیحتهای خودتان میخواهید ما را به راه راست و ادارید درود بر بانوان سراسر کشور که در این نهضت شریف معلم مردان بودند و حالا هم به همان نحو باقی ماندند. ایادی ،اجانب این قشر محترم که ساختمان صحیح کشورها به دست توانای آنها بجاست کوشیدند که از شما بانوانی که باید ایران را بسازید و باید مردان را بسازید عروسکهائی درست کنند و دست ملعبه های فاسد بسپارند و بحمداللّه موفق نشدند. نقشه این بود که این قشر مؤثر که از دامن آنها زنان و مردان مؤثر تربیت میشود طوری کنند که اطفال خودشان را از دامن های خودشان برانند و در جاهای دیگری که اطفال در آنجا جمع میشوند انباشته کنند و شما را از مهر مادری و آنها را از سرپرستی مادرانشان جدا کنند که نتوانند این افرادی که باید در دامنهای شما تربیت بشوند، از شما جدا بشوند و نتوانند برای کشور خودشان و برای اسلام عزیز عمل .کنند نقشه این بود که با توطئه کشف حجاب مفتضح در زمان قلدر ،نافهم ،رضاخان این قشر عزیز را که جامعه را باید بسازند تبدیل کنند به یک قشری که فاسد کنند جامعه را و این نقشه نه اختصاص به شما بانوان داشت بلکه جوانان مرد را هم همین طور بکشانند به مراکز فساد و آنطور که میخواهند آنها را تربیت کنند که اگر چنانچه کشورشان به دست هر کس بیفتد بی تفاوت باشند یا موید.

اگر این نهضت و انقلاب اسلامی هیچ نداشت جز این تحولی که در بانوان و در جوانان ما پیدا شد این یک امری بود که کافی بود برای کشور ما اینهائی که در گوشه و کنار به گوش اشخاص میخوانند که این انقلاب کاری انجام نداد اینها اشخاصی هستند که این تحولی که در شما پیدا شده است چون مضر به حال آنها و قدرتهای چپاولگر است این را چیزی حساب نکنند و با تبلیغات سوءشان بخواهند به شما بیاورانند، باور بیاورند که چیزی نشده است چه بهتر از این که در یک همچو جلسه ای که شما بانوان هستید و فعالیت اخلاقی و زحمتهای همه جانبه برای مستمندان و برای آوارگان میکشید از این تحول بهتر چه؟ اگر در رژیم سابق بود نه این اجتماعات بانوان بود و نه این فعالیت همه جانبه آنها که نیمی از جمعیت در ایران هستند و این نیم آن نیم دیگر را هم تربیت میکند نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است برای اینکه زنان بانوان علاوه بر اینکه خودشان

ص: 130

یک قشر فعال در همه ابعاد هستند قشرهای فعال را در دامن خودشان تربیت میکنند خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه کس بالاتر است و این امری است که انبیا می خواستند و میخواستند که بانوان قشری باشند که همه آنها تربیت کنند جامعه را و شیر زنان و شیر مردانی به جامعه تقدیم کنند لکن آنهائی که میخواهند این کشور را از همه مواهب محروم کنند از مواهب ،اسلامی ،اخلاقی اعمال صالحه و آنها را به مراکز فساد بکشانند آنها هستند که الان که شما وارد شدید در جامعه و خدمت به جامعه میبینند که نقشه های آنها نسبت به بانوان و نسبت به مردان باطل شده است. از این جهت فریاد آنها بلند است که چیزی نشده است و این زمان مثل زمان رژیم سابق است و هیچ تغییری با زمان رضاخان و پسرش نکرده اینها تبلیغاتی است که بر خلاف آن چیزی که مشاهد است برای همه بانوان سرتاسر کشور و مردان سرتاسر کشور که آن تحولی که در انسانها پیدا شده و آن ارزشی که امروز در کشورهای اسلامی و خصوصاً در کشور ایران پیدا شده است این است که در رژیم سابق شأن و مرتبت عبارت از آرایش مهوع و لباسهای کذا و منزلگاه های کذا بود و امروز ،ارزش ارزش انسانی است ارزش اخلاقی است ارزش انسانی است که به واسطه همین تحول در قشر بانوان دیگر آنهایی که با آرایشهای فاسد و لباسهای فاخر می خواستند فخر فروشی کنند در بین جامعه نسوان ما محکومند و خجالت زده اند آن روز بانوان اسلامی ما خجلت میکشیدند که با لباس اسلامی و لباسی که در او مراعات شده باشد طبقات ضعیف هم اگر این کار را می کردند خجالت میکشیدند در بین قشرهای فاسد مرفه بروند. امروز امر بعکس است و یکی از این اشخاصی که دارای آنطور کارهای فاسد و آرایش فاسد و خودنمائیهای مفسد بودند آنها احساس شرم می کنند در بین شما این تحول یک تحولی است که بالاترین تحول است در جامعه جامعه ما از بانوان زمان یعنی بعضی بانوان زمان محمدرضا و رضا برگشتند به یک بانوانی که زینب گونه شدند و تابع فاطمه آن روز تابع آرایش اروپایی بودند و باید از اروپا طرح لباس ،بیاید امروز تابع مکتب هستند و آنچه اسلام پسندد مقبول است و این یک تحولی است که بالاترین تحولات است در جامعه ما نگه دارید این تحول را توجه کنید به اینکه دستهای فاسد و قلم های فاسد و گفتارهای فاسد شما را به اغفال نکشاند و شما را برنگرداند به حال سابق این راه را شما ادامه بدهید و توده های میلیونی مردان ما هم ادامه بدهند و میدهند و توده های میلیونی بانوان ما هم ادامه بدهند و میدهند و هیچ توجه به صحبتها و قلم ها و سخنرانیهایی که میشود نکنید و خودتان مستقل فکر کنید و تابع افکار دیگران نباشید و خودتان برای کشور خودتان کوشش کنید که مفید باشید و شما هدایت کنید مردان را و هدایت کنید و نصیحت کنید دولتمردان را شما مادران خوبی برای اطفال باشید و ناصحان خوبی برای جامعه و زحمتکشان خوبی برای مستمندان و هستید بحمد اللّه شما جامعه ای که در سرتاسر کشور الان مشغولید برای همه اموری که کشور ما احتیاج به آن دارد سرپرستی اطفالی که بی پناه هستند و خدمت به مستمندان و رفتن پیش آوارگان و مستمندان و دلجوئی کردن از آنها این خدمت ارزشمند است و پیش خدای تبارک و تعالی بسیار ارزش دارد

ص: 131

باید اختلافات از بین برود و اخلاق اسلامی انسانی را در تمام قشرها توسعه بدهند

و خداوند شما را و همه بانوان را و همه مردان را هدایت کند که به همین راه مستقیمی که شماها میروید آنها هم بروند و همان راه صحیحی که بدون غل و غش و بدون هوای نفس شماها دنبال کردید قشرهایی که در ایران هستند همه همان راه را بروند و شما و همه ملت توجه کنید که این صحبتهایی که میشود و اشتباهاتی که گاهی از دولتمردان میشود اینها آنقدر چیزی نیست که به جمهوری اسلامی ما لطمه وارد کند و من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که زودتر بین قشرهایی که اختلاف بینشان هست چه در بالا و چه در تودههای جمعیت این اختلافات از بین برود و همه با هم دنبال این باشند که این کشور را به راه مستقیم هدایت کنند و این کشور را آباد کنند و اخلاق اسلامی انسانی را در تمام قشرها توسعه بدهند من سفارشم به تمام قشرهای ملت از بانوان گرفته تا جوانان و مردان این است که شما راجع به این مسائلی که در ایران طرح میشود فکر نکنید که باید حتماً شما هم اختلاف با هم پیدا بکنید. اختلافات رده بالا رفع میشود انشاء اللّه و شماها هم دامن به اختلاف نزنید، دامن زدن شما به اختلافات باعث میشود که رده های بالا هم اختلافاتشان را نتوانند حل کنند و اما اگر چنانچه توده های مردم با هم باشند و گوش به مسائلی که در رده های بالا طرح میشود ندهند و خودشان توجه کنند که با وحدت کلمه میتوانند این جامعه را به سعادت خودش برسانند و اختلاف کلمه شاید خدای نخواسته موجب این بشود که عنایت خاص خدا که به شما سایه افکنده بود یک وقت خدای نخواسته برداشته بشود و کشور شما آن شود که در سالهای طولانی مبتلای به آن بودید. اگر چنانچه اختلافاتی بین طبقات افراد باشد و این اختلافات موجب شود که خدای نخواسته در جنگ مغلوب شویم یا خدای نخواسته طول بکشد حل این مشکل این گناهش به گردن آنهائی است که دامن به اختلافات میزنند و تشنج در کوچه و بازار ایجاد میکنند مسلمین مؤمنین معتقدین به خدای تبارک و تعالی مجال ندهند به این قشرهایی که در بین مردم هستند و از تفاله های رژیم سابقند و همین طور از اشخاصی که در بین اینها هستند از فاسد و ،مفسد اگر چنانچه به اینها گوش بدهند اینها میخواهند شما را به دامن غرب یا به دامن شرق بکشانند بیدار باشید که اختلافات را خودتان رفع بکنید و اگر اختلافی هست آنها را موعظه کنید که دست از اختلافات بردارند و من از خدای تبارک و تعالی سعادت ملتهای اسلامی و سعادت شما بانوان و همه بانوان اسلام و سعادت همه قشرهای ملت را میخواهم و از خدای تبارک و تعالی پیروزی لشکر اسلام و قوای مسلحه اسلام را بر قوای کفر مسألت می کنم خداوند شماها را سعادتمند کند و در خدمت به همنوعان خودتان توفیق دهد.

والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

ص: 132

تاریخ: 59/12/28

بیانات امام خمینی در جمع رئیس و نمایندگان مجلس شوراى اسلامى

امروز تمام ملت ما در صحنه گرفتاری ها و در صحنه جنگ حاضرند و خود را در جبهه می بینند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

البته در این سالى که به ما گذشت ماجراهاى زیاد، گرفتاریهاى زیاد براى ملت ما رخ داد. ولى من به نظرم مى رسد تا گرفتاریها نباشد، سختیها نباشد، جنگها نباشد و کشتار دادنها و سایر اثرات آن نباشد، انسان از آن خمودى و از آن راحت طلبى- که در ذاتش هست- بیرون نمى آید. البته جنگ و لواحق آن بسیار ناگوار بود براى ملت ما، لکن در ازاى او جوانهاى ما، آنهایى که در جبهه ها مى گذرانند و مردمى که جنگ را لمس مى کنند، آن چنان مقاومتى از خودشان به خرج دادند که متوقع نبود. و این از برکات زحمتها و ناگواریهاى جنگ و لواحق جنگ بود. اگر در یک رژیمهایى که ملت شرکت نداشتند با دولت در همه امور و حاضر در صحنه نبودند در همه گرفتاریها و زحمتها جنگى واقع مى شد، فقط در یک کنارى بود، بدون اینکه تحرکى از خود ملت و جوانهایى که احتیاج به تحرک دارند واقع مى شد، این جنگ بیفایده بود. و اما امروز تمام ملت ما، نه فقط جوانها و آنهایى که در جبهه ها هستند، بلکه پیرمردها و پیرزنها و دختر و بچه هاى نابالغ در صحنه گرفتاریها و در صحنه جنگ حاضرند و همه خود را در جبهه مى بینند.

من وقتى در تلویزیون مى بینم این بانوان محترم را که اشتغال دارند به همراهى کردن و پشتیبانى کردن از لشکر و از قواى مسلّح ارزشى براى آنها در دلم احساس مى کنم که براى کس دیگرى نمى توانم این طور ارزش قائل بشوم. کارهایى که آنها مى کنند یک کارهایى است که دنبالش توقع اینکه یک مقامى داشته باشند، یا یک پستى را اشغال کنند، یا یک چیزى از مردم خواهش کنند، هیچ این مسائل نیست. بلکه سربازان گمنامى هستند که در جبهه ها باید گفت مشغول به جهاد هستند. و ما اگر فایده اى از این جمهورى اسلامى نداشتیم الّا همین حضور ملت به همه قشرهایش در صحنه و نظارت همه قشرها در امور همه، این یک معجزه اى است که جاى دیگر من گمان ندارم تحقق پیدا کرده باشد. و این یک هدیه الهى است که بدون اینکه دستهاى بشر در آن دخالت داشته باشند خداى تبارک و تعالى به ما اعطا فرموده است. و ما باید قدر این نعمت را بدانیم؛ و اقتدا کنیم به این زنها و بانوان و بچه هاى پشت جبهه و آنهایى که در خود شهرهاى مخروبه و نیمه مخروبه حاضرند. ماها باید از اینها اخلاق اسلامى و ایمان و توجه به خدا را یاد بگیریم. ماها

ص: 133

ممکن است کارهایى که حتى خیلى هم مفید است. براى جامعه بکنیم، لکن براى خودمان مفید نباشد. ممکن است که ماها کارهایى انجام بدهیم که به صلاح جامعه است و جامعه از آن استفاده کند و جامعه را به پیش ببرد، لکن ما را به عقب ببرد؛ و در پیشگاه خداى تبارک و تعالى نه اینکه اجرى نبریم، بلکه انحطاط پیدا بکنیم.

ما باید به این قشرهاى توده مردم که بى توقع به کشور خدمت مى کنند و به همه شما هم دارند خدمت مى کنند به آنها اقتدا بکنیم و خودمان را اصلاح بکنیم. اگر ما هم آن روحیه را پیدا مى کردیم، آن وقت کارهایمان همه یک وجهه پیدا مى کرد. و افراد اگر کارهایشان به وجهه واحد باشد؛ یعنى مقصد خدا باشد و توجه به او. انسان را وادار به کار بکند، هیچ اختلافى متصور نیست. تمام چیزهایى که بشر به آن مبتلا هست از خود آدم است. تمام یعنى کارهایى که به دست بشر انجام مى گیرد، بلکه کارهایى هم که از غیب به ما وارد مى شود، چه بسا این همه زلزله ها و سیلها و طوفانها براى این باشد که ما خودمان را اصلاح نکردیم. ما اگر چنانچه خودمان را اصلاح کنیم و اینهایى که مؤثرند در بین توده ها، اینهایى که مردم نظر مى کنند ببینند اینها چه مى کنند، آنها هم تبعیت کنند، اگر آن اشخاصى که مورد توجه مردم اند و مردم اعمال آنها را و اقوال آنها را تحت نظر دارند، اگر چنانچه وجهه واحد باشد، شما که صحبت مى کنید براى خدا باشد، آن هم که مى شنود براى خدا باشد، او که مى نویسد هم همین طور، هیچ اختلافى نخواهد واقع شد.

اگر اختلاف نظر هم باشد، با طرز الهى حل مى شود؛ نه با طرز شیطانى. عمده اصلاح همین مرکزِ «خود» است. همه مصیبتهاى ما از خود ماست. و باید اصلاح از خود ما شروع بشود. من توقع نداشته باشم که خودم اصلاح نشده بخواهم دیگرى را اصلاح کنم. این خیال باطل است. اگر چنانچه خود آن گوینده اصلاح شده باشد، مى تواند دیگران را اصلاح بکند.

یکی از ادله محکم اثبات کمال مطلق، همین عشق بشر به کمال مطلق است

و این بشر یک خاصیت هایى دارد که در هیچ موجودى نیست. مِنْ جمله این است که در فطرت بشر؛ طلبِ قدرتِ مطلق است، نه قدرت محدود. طلبِ کمال مطلق است، نه کمال محدود. علم مطلق را مى خواهد؛ قدرت مطلقه را مى خواهد. و چون قدرت مطلق در غیر حق تعالى تحقق ندارد، بشر به فطرت حق را مى خواهد، و خودش نمى فهمد.

یکى از ادله محکم اثبات کمال مطلق همین عشق بشر به کمال مطلق است. عشقِ فعلى دارد به کمال مطلق. نه به توهّم کمال مطلق؛ به حقیقت کمال مطلق. عاشقِ فعلى بدون معشوقِ فعلى محال است. در اینجا توهّم و ساختن نفسى تأثیر ندارد، براى اینکه فطرت دنبال واقعیت کمال مطلق است؛ نه دنبال یک توهّم کمال مطلق تا کسى بگوید بازى خورده است. فطرت بازى نمى خورد. در فطرت همه بشر این است که کمال مطلق را مى خواهد. و براى خودش هم مى خواهد. بشر انحصار طلب است. کمال مطلق را مى خواهد که خودش داشته باشد. و این کمال مطلق آنجایى که همه پیدا بکنند یکى مى شود. متعدد نیست تا اینکه آنجا دیگر انحصار باشد. همه یک است. اگر یک نفر- فرض کنید- حکومت یک شهرى [را داشته باشد، در قلبش راضى نیست؛

ص: 134

براى اینکه مى بیند که دلش مى خواهد حکومت یک استان [را داشته باشد. وقتى استاندار شد، باز راضى نیست. دلش مى خواهد که تمام یک کشور در دست او باشد. بعد که به دستش آمد، راضى نیست. مى خواهد که کشورهاى دیگر هم تحت سلطه او باشد. شما مى بینید که الآن این دو قدرتى که در عالم هست، در زمین است، این دو قدرت هیچ کدام راضى به آن ابرقدرتىِ خودشان نیستند. دولت امریکا مى خواهد که روسیه شوروى نباشد و خودش باشد. شوروى هم مى خواهد که امریکا نباشد و خودش باشد. و توهّم این را مى کنند که کافى است برایشان! و حال آنکه اگر تمام زمین را به یکى بدهند، مى رود دنبال آنچه ندارد. قانع نمى شود به آنچه دارد. دنبال آن چیزى است که ندارد، براى اینکه عشق به کمالِ مطلق دارد، عشق به قدرت مطلقه دارد. اگر تمام عالم را، تمام این کهکشانها و تمام این سیّارات و ثوابت و هر چه هست در تحت سلطه یک نفر بیاید، باز قانع نمى شود، براى اینکه اینها کمال مطلق نیست. تا نرسد به آنجایى که اتصال به دریاى کمال مطلق پیدا بکند و فانى در آنجا بشود، برایش اطمینان حاصل نمى شود. ألا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ. نه به ریاست جمهورى و نه به نخست وزیرى و نه به قدرت قدرتهاى بزرگ و نه به دارا بودن همه مُلک و ملکوت. آنى که اطمینان مى آورد و نفس را از آن تزلزل که دارد و خواهش که دارد بیرون مى آورد «ذکر اللَّه» است. نه ذکر اللَّه به اینکه با لفظ، ما لا إله إلّا اللَّه بگوییم. ذکر اللَّهى که در قلب واقع مى شود، یاد خدا، توجه به او: ألا بذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ. و بعد در آیات دیگر مى فرماید که یَا أیَّتُهَا النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى إِلى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرضِیَّةً فَادْخُلِى فِی عِبَادی وَ ادْخُلِى جَنَّتِى. اگر انسان بخواهد خصوصیات این آیات شریفه را بگوید طولانى است. من یک اشاره به آن بکنم. و آن اینکه آن «نَفْس مطمئنّه»؛ یعنى آن نفسى که دیگر هیچ خواهشى ندارد. این طور نیست که حالا نخست وزیر شده مى گوید این کم است، باید رئیس جمهور بشوم؛ رئیس جمهور شده است مى گوید این کم است، من باید رئیس جمهور کشورهاى اسلامى باشم. به اینجا رسید مى گوید این کم است. به هر جا برسد کم است. تمام عالم را اگر یک لقمه کنند و به دست او بدهند، وقتى فکر مى کند مى بیند نقیصه دارد؛ خواهشش غیر این است. آن وقت مطمئن مى شود که به کمال مطلق برسد. کمال مطلق آن وقتى است که او باشد؛ غیر او نباشد در کار. توجه به ریاست، توجه به سلطنت، توجه به عالم ماده، توجه به عالم هاى دیگر به غیب، به شهادت، هیچ نباشد. یاد منحصر شده باشد به یاد خدا. آنجا نفس «مطمئن» مى شود. آن وقت است که مورد این خطاب واقع مى شود که یا أَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اى نفسى که به آنجا رسیدى که مطمئن شدى؛ از لغزش بیرون رفتى و توجه ندارى به جاى دیگر. یا أَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى إلى رَبِّکِ حالا دیگر هیچ چیز دیگر براى تو نمى شود. تو برگرد به سوى خداى «خودت»: «رَبِّکِ». ربِّ نفس مطمئنّه. فَادْخُلى فى عِبادى نه عباد اللَّه، عباد صالحین نه. «عبادى». با این ریزه کارى. وقتى که واقع شدى در عباد، آن وقت وَ ادْخُلى جَنَّتى نه الجنَّه. آن جنت مال دیگران است. آن جنت با همه عرض و طولش مال «عباد صالح» است، «عبادى» نیست. مالِ «عبادى» آنچه دیگر هیچ نیست جز عبادت، آن هم عبادت «هو» وقتى آنجا رسیدى، «ادخلى جنّتى». جنّتِ لقأ، جنّت ذات؛ نه جنت دیگران. جنّت شما که ان شأ اللَّه همه وارد بشوید در آن جنت، با

ص: 135

این جنت فرق دارد. آن جنتِ «عباد صالح»، «عباد اللَّه الصالحین» است. اما این جنتى است که انتساب به هیچ جا ندارد، الّا به «هو». آن وقت «نفس مطمئنّه» وارد شده است در یک منبع نور و در یک کمال مطلق، و رسیده است به آن چیزى که عاشق او بود. به هیچ چیزى عشق ندارد، خیال مى کند! قدرتهاى بزرگ خیال مى کنند که قدرت رسیدن به زمین و هر چه در اینجاست کافیشان است. دلیل اینکه کافى نیست [این است که مى بینید که در فطرت همه هست که یک قدرتى من داشته باشم که هیچ محدود به حدى نباشد. اگر به آن بگویند که خوب، حالا همه قدرتِ مُلْک و ملکوت را دارى، لکن یک قدرت دیگرى هم هست، مى خواهى یا نمى خواهى، جواب مثبت است! [اگر] بگوید همه قدرتهایى که در عالم هست، عالم مُلْک و ملکوت و جبروت، هر چه که هست، به تو دادم و تو فرمانفرماى عالم مُلْک و ملکوت شدى، لکن یک چیز دیگرى هست بالاتر از این، مى خواهى یا آن را دیگر نمى خواهى؟ مى گوید مى خواهم. فطرت انسانى مى گوید مى خواهم. هیچ کس از شما نیست که وقتى عرضه به او داشتند، بگوید من نمى خواهم. یک کسى عالِم به همه علوم دنیا و آخرتى هست، تمام علوم در این محفظه اش موجود است، به او بگویند علوم دیگرى هم در عالم دیگرى هست، او را مى خواهى یا همین بس [است . هیچ فطرتى نیست که بگوید بس. مى گوید اى کاش که بود واى کاش که به ما مى رسید! آنجایى که تمام مى شود واى کاش ها تمام مى شود [و آن در] آنجایى است که انسان به علم مطلق برسد، و فانى بشود این قطره در آن دریا.

پس شما که در این عالم هستید و خیال مى کنید که من اگر فلان را داشتم کافى بود، بدانید که کافى نیست. ممکن است که آن چیزى را که شما حالا تخیل مى کنید که مى خواهید یک کمى باشد، یک نفر آدم عادى مى گوید یک خانه اى داشته باشیم و یک زندگى مثلًا بخور و نمیرى، تا نرسیده خیال مى کند این را مى خواهد. همچو که رسید به او، یک چیز بالاترى را مى خواهد، تا نرسیدید به اینکه ریاست جمهورى بهتان برسد، مى گویید این [را] مى خواهیم. همچو که رسیدید به آنجا مى گویید نه، این که او نیست، آن که من مى خواستم این نیست. بالاتر را مى خواهم. آن هم که رفته به بالاتر. شما مى بینید که فرض کنید که رئیس جمهور امریکا نصف قدرت این سیّاره را دارد، و خیال مى کند این کم است. آنکه من مى خواهم این نیست، خیال مى کند که اگر شوروى را هم شکست بدهد و منزوى کند و همه این سیّاره در تحت قدرت او بیاید بَسَش است. این نمى فهمد که این جور نیست. این نمى فهمد که عاشق خداست، نه عاشق دنیا. دلیل این است که وقتى رسید به آنجا، مى بیند نه، کافى شد. اگر به او مى گفتند در سیّاره مشترى هم یک چیزهایى هست، مى خواهى به او برسى هیچ ممکن نیست بگوید نه؛ مى گوید آرى. هیچ سیر نمى شود انسان. دنبال این نباشید که خیال کنید ما رسیدیم به اینجا، خوب، الحمد للَّه! اختلافاتى که پیدا مى شود براى همین است که اشتباهات هست. اشتباه در مقصد است. مقصدِ فطرت نداریم، ما ندیدیم، ما نمى دانیم، ما کتاب فطرت را نخوانده ایم. ما چون آشنا به کتاب فطرت نیستیم، خیال مى کنیم که ما مى خواهیم برسیم به یک قدرتى و در انحصار ما باشد این قدرت. وقتى رسیدید، مى بینید آنکه مى خواستم این نیست. در دل باز آشفتگى هست. و آشفتگى رو به تزاید هم مى شود؛ یعنى الآن اگر فرض کنید که [به فلان رئیس

ص: 136

جمهور امریکا بگویند به اینکه خوب، شما حالا چه مى خواهید، عاشق چه هستید، میل دارید چه بکنید. همه همّش این است که شوروى که یک خارى در چشم من است، این نباشد. به آن هم بگویند، مى گوید این امریکا یک خارى است در چشم من، او نباشد. نمى فهمند اینها که نه آن قدرتْ آمال است؛ نه آن قدرت یک چیز دیگر است. در تمام فطرتها بلا استثنا، در تمام فطرتها بى استثنا، عشق به کمال مطلق است؛ عشق به خداست. عذاب براى این است که ما نمى فهمیم، ما جاهلیم، عوضى مى گیریم مسائل را. اگر روى همین فطرت ما پیش برویم به کمال مطلق مى رسیم.

اینکه انسان را معذَّب خواهد کرد این است که کمال را عوضى گرفته است. خیال مى کند کمال رئیس شدن است، رئیس اداره شدن است. رئیس اداره که مى شود، مى بیند اینکه کم است این اداره چه است، رئیس یک کشور شدن است. وقتى رسید، مى رود سراغ آن کشور دیگر. آن هم وقتى رسید، مى رود سراغ دیگرى. همه عالم را به او بدهند باز سیر نمى شود. براى این است که کمال مطلق آرزوى انسان است. فطرت انسان فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا . این فطرت توحید است. فطرت کمال مطلق است. تا آنجا نرسید، هِى مى خواهید. دنبال یک گمشده اى شما هستید. عوضى مى گیرید آن گمشده را. ماها همه عوضى مى گیریم. هر کس خیال مى کند اینکه آن چیزى که دیگرى دارد کاش مال من بود، وقتى پیش دیگرى مى روى، مى گوید آن چیزى که آن دارد کاش پیش من بود. هر دوشان هم برسند به آن مطلب، مى بینند نه این آن نبود. دنبال چیزى شما هستید که آن کمال مطلق است؛ یعنى همه در فطرتشان خداست. و این اثبات مى کند که یک همچو کمال مطلقى تحقق دارد.

عشقِ فعلى محال است بى عاشق فعلى، بى معشوق فعلى. این از ادله محکم ثبوت کمال مطلق است. پس، این قدر دنبال این ورق و آن ورق و این جبهه و آن جبهه و این طرف و آن طرف نگردید. زحمت ندهید خودتان را، شما سیر نخواهید شد. دنبال چیزى بروید که شما را شاداب کند؛ مطمئن کند نفس شما را. هر چه زیادتر دستتان بیاید تزلزل زیادتر مى شود. انسان فطرتش این طورى است. چون کمال مطلق را مى خواهد، عوضى گرفته است. وقتى که اینجا را گرفت، مى بینند این نیست؛ یک چیز زیادترى من مى خواهم. رئیس جمهور امریکا دیگر قانع نیست به اینکه یک کشور، دو تا کشور، ده کشور، مالِ او باشد. شما قانعید که یک اداره دیگرى را دستتان بدهند، چون حالا نمى دانید. اما اگر هر یک از شما را به جاى رئیس جمهور امریکا بگذارند، یا شوروى بگذارند، همان آشوبى که زیادتر الآن در دل آنها هست و در دل شما شعله اش کمتر است همان آشوب در قلب شما زیادتر مى شود. و اگر همه دنیا را به شما بدهند، آشوب زیادتر خواهد شد؛ تزلزل زیاد مى شود. آنکه انسان را از تزلزل بیرون مى آورد ذکر خداست. با یاد خداست که تزلزلها ریخته مى شوند؛ اطمینان پیدا مى شود. وقتى اطمینان پیدا شد و ذکر خدا و یاد خدا شد، وقتى است که مخاطب مى شود به این خطاب: یا أیَّتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ در روایتى است که خطاب به حضرت سید الشهداست. آن وقت است که به شما مى گویند که فادخلى فى عِبادى. نه فى عباد اللَّه؛ نه فى عباد دیگر. «فى عبادی همان یک عنایت خصوصى است مال خودم. این بشر مالِ خودش است. وقتى این طور شد، جنّتش هم فرق دارد با جنّتهاى دیگر. شما خیال نکنید که بهشت شماها و ماها مثل بهشت رسول اللَّه است. خیر، آن وضع

ص: 137

دیگرى است، «جنّتى» است. «الجنّه» مال همه [است ان شأ اللَّه؛ لکن وقتى به آنجا رسید، «جنّتى» است دیگر. دیگر دل به جاى دیگر نمى رسد. پس دنبال چه مى گردید شماها که با قلمتان، با زبانتان، کوشش مى کنید که مثلًا یک چیزى دستتان بیاید. شما خیال مى کنید که دست مى شود. مطلب دستتان که آمد، دیگر مطمئن مى شوید، نه! وقتى دستتان آمد، زیادتر متزلزل مى شوید، نگرانیها بیشتر مى شود. براى آن درویشى که یک گوشه اى نشسته و فرض کنید یک لقمه نانى پیدا مى کند، تشویش خاطر کمتر است از رئیس جمهور امریکا. او تشویش خاطرش زیادتر است؛ ناآسوده تر است؛ متزلزلتر است؛ نگرانتر است. کارى بکنید نگرانیها رفع بشود، نه زیاد کنید نگرانیها را. هر چه بروید جلو، نگرانیها زیاد مى شود.

انسان خودش حجاب است اگر خودتان را از بین برداشتید تمام نگرانی ها تمام می شود

کارى بکنید که این پرده هایى که بین شما و بین خداى تبارک و تعالى است اینها کنار زده بشود. پرده بزرگ، خودتان هستید. انسان خودش حجاب است. تو خود حجاب خودى. فکر بکنید بخواهید اطمینان قلبى پیدا کنید. بخواهید آسایش داشته باشید؛ نه تزلزل و نگرانى. انسان در همین دنیا هم این نگرانیها در جهنم انسان را نگه مى دارد. این نگرانیهایى که براى انسان است یک بابى از جهنم است. کوشش کنید این نگرانیها رفع بشود. رفع شدن نگرانیها به این نیست که یک پُست اگر دارید دو تا داشته باشید. نه، اضافه نگرانى است. کارى بکنید که این وحشتِ نَفْسى که در انسان هست، این نگرانى و این چیزهایى که دنبال این خودخواهیهاست، اینها رفع بشود. خودتان را از بین بردارید.

خودتان حجابید. اگر خودتان را از بین برداشتید، تمام نگرانیها تمام خواهد شد. همه این نگرانیها [که آدم خیال مى کند من که دارم کوشش مى کنم و مى خواهم در این پست باشم، براى خدا مى خواهم این کار را بکنم. این خیالاتى است که انسان مى کند. انسان چون خودش را خیلى دوست دارد، خیال مى کند که هر کارى که مى کند خوب است، و هر کارى که مى کند براى خداست. لکن اگر خودش را عرضه کند به یک کسى که خدا را مى شناسد، آن وقت به او مى فهماند که نه، کار تو براى خودت بوده. همه کارها براى خودت است. اگر رسیدى به آن جایى که این خود را کنار بگذارى و کار بکنى، آن کار براى خود نیست. قهراً وقتى خود نباشد، دیگر نزاع هم نیست، دعوا هم نیست. انبیا با هم نزاع نداشتند. همه انبیا اگر جمع بشوند در یک جایى با هم هیچ اختلافى ندارند؛ براى اینکه وجهه وجهه واحد است و خودْ کنار رفته است؛ دیگر خودى در کار نیست: جُزنَا وَ هِىَ خامِدَةٌ این روایتى است که مى فرماید که ما از این صراط- این صراط را مى گویند که در متن جهنم است. یعنى رو نیست مثل اینکه آب از زیرش مى رود. وسط است. مثل یک پلى که وسط آب غرق شده باشد. محیط هست جهنم بر صراط. و شما باید از آنجا عبور کنید. نه اینکه آن بالا هست و ما مى افتیم تویش. خیر، وسط است. مؤمن وقتى که مى خواهد عبور کند، عبور باید بکند، جهنم براى او هم هست، لکن جهنم صدا مى کند که نور من را دارى از بین مى برى، زود رد شو- در روایات ماست که انبیا- که ائمه علیهم السلام فرموده اند این راجع به همه اولیاست- که «ما از

ص: 138

صراط گذشتیم در صورتى که خاموش بود جهنم: جُزْنا وَ هِىَ خامِدَةٌ براى اینکه این خمود از خود شروع مى شود.

وقتى جهنم در خود آدم خامد است، آن جهنم هم برایش خامد است. آن جهنمى که به ما مى رسد اینى است که از خودمان درست کردیم. هیچ چیز ما نمى بینیم اضافه از آنکه خودمان کردیم: ذلِکَ بِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ ما خودمان درست کردیم جهنم را. در روایت است که پیغمبر اکرم وقتى به معراج رفتند، دیدند که در بهشت یک دسته اى هستند که مشغول کار هستند: گاهى مى ایستند، گاهى مشغول مى شوند. سؤال کرد از جبرئیل که قصه چه است؟ گفته بود اینها اعمال مردم است؛ وقتى که اینجا مى رسد مصالح است، اینها عمل مى کنند. وقتى آنها از کار بازمى مانند، اینها هم رها مى کنند. هیچ چیز از خارج به شما نمى رسد. هر چه هست از خود شماست. کوشش کردند انبیا و خداى تبارک و تعالى همه انبیا را فرستاده براى اینکه شما را از این ورطه نجات بدهد. از اینکه خودتان دارید درست مى کنید. از اینکه خودتان مهیا کردید براى آن عالم. همه انبیا آمده اند که ما را نجات بدهند از این چیزى که خودمان با دست خودمان درست کردیم. و کم موفق شدند. چه هواهاى نفسانى ما غلبه کرد بر دعوتهاى آنها.

مقصودم از این مزاحمت این بود که گمان نکنند ابَرقدرتها و گمان نکنند دولتمردها و گمان نکنند هیچ کس از افراد که من قانعم به اینکه حالا بشوم فلان رئیس، آشوبى که در قلب شماست بیشتر مى شود. حالایى که این حد را دارید، اگر به آن یک قدرى توجه کنید و قانع بشوید، آشوب هست، اما کم است. وقتى هر چه زیادتر شد، آشوب زیادتر مى شود؛ نگرانیها زیادتر مى شود. پس چرا انسان دست و پا بزند براى زیاد کردن آشوب خودش. براى اینکه ناراحتى خودش را زیاد کند، دست و پا بزند؛ مثل عنکبوت، تار دور خودش بتَنَد. تمام کارهایى که ما مى کنیم، مثل همین عنکبوتها، در آن عالم ظاهر مى شود که ما خودمان داریم با دست خودمان، خودمان را به بند مى کشیم. چرا مى خواهید این مقام را پیدا کنید که این براى شما یک چیزى است که صورتش مُشوَّه است در آنجا؟ چرا دنبال این هستید که زحمتهاى خودتان را زیاد کنید؟ سلمان داراى حکومت مداین بود؛ وقتى سیل آمد، پوستى که زیرش بود برداشت و رفت بالا گفت نَجىَ المُخَفَّفون من چیزى ندارم تا آب ببرد. یک پوستى هست آن هم برداشتم. حاکم آنجا بود! اما آنهایى که زیاد کردند، روى هم گذاشتند،- چه اموال دنیا را روى هم گذاشتند و چه ریاستها را روى هم گذاشتند- آنهایى هستند که در آن عالم گرفتاریشان زیاد است. و چرا ما این قدر زیاد کنیم گرفتاریها را؟!

برای نجات اسلام از شر این قدرت ها همه کوشش کنیم

ما براى این ملت عمل بکنیم. ما تمام همّمان را صرف کنیم که این کشورى که به این حال در آمده است، و همه هم با ما دشمن هستند، این را نجاتش بدهیم. همه به فکر نجات باشیم؛ نه به فکر اینکه براى خودمان باشد. براى نجات یک بشر، براى نجات یک ملت، براى نجات اسلام از شرّ این قدرتها همه کوشش کنیم، شما اگر یک خانه هم داشته باشید بخواهید تدبیر کنید این خانه را، تا زن و مرد و بچه و کُلْفَت و اینهایى که هستند همفکر نباشند، نمى توانید یک خانه را اداره کنید. یک کشور را وقتى

ص: 139

بخواهید اداره بکنید، اگر همفکر نباشید، اگر همت همه اداره این نباشد [کار پیش نمى رود] همه در فکر مردم باشید. اینها عباد خدا هستند؛ بنده هاى خدا هستند. اینهایى که در مرزها دارند کشته مى شوند و اینهایى که گرفتار اوضاع جنگ هستند و اینهایى که آواره شدند و در این زمینها و در این چادرهاى بدون همه چیز دارند زندگى مى کنند، اینها بنده هاى خدا هستند. و از من افضل اند. و محتمل است که از شماها هم افضل باشند. چرا ما به فکر آنها نباشیم؟ فکر نجات امَّت نباشیم؟ چرا یک ذرّه از آن چیزى که در دل انبیا بود در دل ما نباشد: فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ شاید تو مى خواهى خودت را هلاک کنى! غصه مى خورد از بس براى این مردم. غصه پیغمبر براى این کفار بود، این کفار! غصه مى خورد که اینها نمى فهمند دارند چه مى کنند. اینها دارند براى خودشان جهنم مى سازند. چرا ما یک ذرّه، یک بارقه کوچکى از این نفسهاى مطمئنّه شریف در قلبمان نباشد که براى این امّت کار بکنیم، نه براى خودمان؟ اگر همه کوشش کنید که براى امّت کار بکنید، همه چیز اصلاح مى شود. همه ما بنامان بر این باشد که در این سال جدید که ان شأ اللَّه به خیر برایتان باشد، به فکر این باشیم که براى این امّت هر کارى مى خواهیم بکنیم؛ این مقام را براى امّت خرج کنیم؛ این پست را براى امّت بگیرم. اگر این مطلب حاصل بشود و لو به یک مرتبه نازلش هم باشد، این سال جدید، سال صلح و سال صفا واقع مى شود.

و من امیدوارم که خداوند دست ما را بگیرد، و ما را به وظایف خودمان آشنا کند؛ و عیوب نفسانى ما را به ما بفهماند؛ و راه نجات از آن نفسانیات را به ما هدایت کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 140

59/12/29

پیام امام خمینی به ملت ایران در آستانه سال نو

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

در آستانه سومین سال جمهورى اسلامى و روزهاى بزرگداشت ولادت شخصیت اسلام حضرت صدیقه کبرا- سلام اللَّه علیها- که با خواست خداوند متعال نقشه شوم ابرقدرتهاى شرق و غرب که کمر به نابودى اسلام بزرگ و شکست جمهورى اسلامى بسته بودند و تنها راه موفقیت خود را در ایجاد اختلاف بین توده هاى عظیم ملت شریف پنداشته و مى پندارند تا از این توطئه شوم شیطانى ایجاد یأس و ناامیدى در قشرهاى میلیونى بنمایند و به مقاصد شوم خویش برسند نقش بر آب شد، و دولتمردان محترم، جناحهاى وابسته به اجانب و تفاله هاى عقب مانده آنان را که در سرهاى بى ایمان خود، و با اسمهاى گوناگون حتى به اسم اسلام، آن هم امریکایى اش در صفوف مسلمانان و مؤمنان به خداى بزرگ و اسلام عزیز رخنه کرده و حکومت به اصطلاح خلقى و جمهورى دمکراتیک را طرح ریزى نموده بودند شناسایى نموده و دست برادرى به هم داده اند تا در سایه وحدت و اتفاق، نقشه شیطانى آنان را باطل و امید و طمأنینه را به ملت برگردانند، و توطئه گران اصلى و دنباله روهاى آنان را در این مرحله نیز مأیوس نمودند.

این سال جدید را به تمام ملت شریف بخصوص شهداى زنده و بازماندگان آنان و آسیب دیدگان عزیز تبریک عرض مى کنم و پیروزى اسلام را بر کفر و قواى مسلح جمهورى اسلامى را بر قواى گول خورده بعث کافر عراق و سایر وابستگان به شرق و غرب- که چشم طمع بر نابودى اسلام و جمهورى اسلامى و سلطه همه جانبه بر ذخایر کشور عظیم مان دوخته اند- از خداوند متعال خواستارم. اینک مطالبى را که به صلاح امت مسلمان و خصوص ملت انقلابى ایران به نظر مى رسد تذکر مى دهم، باشد که ملت عزیز با به کار بردن آن به پیروزى نهایى و افراشته شدن پرچم پر افتخار اسلام و برچیده شدن بساط ظلم و ستمگرى نایل آید:

1- اخیراً به واسطه حوادثى ملت ما از دشمنهاى اصلى، چه ابرقدرت شرق و چه غرب- که در رأس همه آنها امریکاى جهانخوار است و تمام بدبختیهاى بشر از جنایات آنان است و ما در حال جنگ با آنان هستیم و تمام گرفتاریها و کمبودهایى که در کشور ما به چشم مى خورد از آنان است- غفلت نموده و مى رفت تا دشمن حقیقى از یاد برود و به جاى آن دشمنیهاى خانگى بنشیند که با خواست خداوند متعال این حیله هم درهم شکست، و ما نباید فراموش کنیم که تقریباً ملت قهرمان ما با خیانتکاران سراسر دنیا طرف است و لازمه چنین مبارزه اى باید بیش از اینها گرفتارى داشته باشد. در

ص: 141

جنگ دوم بین الملل با آنکه ما طرف جنگ نبودیم آن چنان قحطى شد که نان و ما یحتاج عمومى به سختى پیدا مى شد؛ و اکنون که ما در جنگ چنانى هستیم باید ملت ما تحمل لوازم مبارزه با قدرتهاى بزرگ را داشته باشد و با دولت همکارى کند و به تبلیغاتى که از جانب منحرفین مى شود اعتنا نکند تا پیروزى نهایى را به دست آورد.

2- چه نیکوست که این سال جدید را سال رحمت و عطوفت و برادرى اعلام کنیم و کوشش نماییم در تألیف قلوب و از خداوند رحمان بخواهیم که قلوب ما را به هم نزدیک و ما را به نعمت اخوت اسلامى مفتخر و از پرتگاه افتراق و خودبینى و خود خواهى- که پایانش در این جهان ذلت و اسارت و در آن جهان ظلمت و جهنم است- نجات بخشد.

برادران و خواهران اسلامى! اگر استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى را مى خواهید و همان را که در به دست آوردن آن جوانان عزیز خود را فدا کردید و رنج و فشار جنگ تحمیلى را تحمل کردید، کوشش کنید در این سال جدید از قید شیطان نفس بیرون آیید و با پیوند جدید و وحدت کلمه و پناه به زیر پرچم پر افتخار اسلام عزیز، خود و اسلام عزیزتر از خویش را از آسیب و شرّ ابرقدرتها و تفاله هاى وابسته به آنان نجات بخشید و با اعتصام به حبل اللَّه بر قدرتهاى شیطانى غلبه کنید.

3- از عموم ملت عظیم الشأن و خصوص دولتمردان مى خواهم که از تجربه تلخى که از اختلاف بعد از اتحاد اول پیروزى که در ماههاى اخیر به اوج خود رسید و روزگار را بر همه تاریک و تلخ کرد، عبرت بگیرند، و بر آن باشند که مدتى هم تجربه برادرى و اتحاد را به کار برند و با محبت و رحمت همکارى و همفکرى را اگر چه با تکلف هم باشد، پیشه خود قرار دهند و به کمکِ هم براى ساختن کشور بشتابند و نسبت به یکدیگر با عفو و اغماض رفتار نمایند. اگر خداى نخواسته از آن بد دیدند، فرصت فراوان است و میدان باز، ولى مطمئن باشند که وعده خداوند متعال بر آن است که اخوت ایمانى و دوستى و محبت با یکدیگر موجب نجات است.

4- از عموم علماى عظیم الشأن و ائمه جمعه و جماعات تقاضا دارم که با دیده رحمت و عطوفت به جمهورى اسلامى و متصدیان امور نظاره کنند و با ارشاد و موعظه حسنه، خطاکاران را تربیت کنند و کجیها را راست فرمایند که این شیوه انبیاى عظام و اولیاى خداوند است. و تأثیر موعظه حسنه در نفوس بسیار زیادتر است از عیبجویى و بدگویى، و ممکن است قلمها و زبانهاى عیبجو در بعضى از نفوس عصیان بیاورد و به جاى اثر مثبت و نیکو اثر منفى و بد به جا گذارد و به جاى اصلاح، موجب افساد شود. باید حضرات اعلام بدانند که با وجود اشتباه و خطا در متصدیان امور آثار نیک و مثبتى که در کشور به دست متصدیان و به کمک ملت عزیز انجام گرفته بسیار بیشتر است از اشتباهات و خطاها، و چنانچه تمام قلمها و زبانها به ارشاد آنان به کار افتد و با دیده رحمت و سنت انبیا- علیهم صلوات اللَّه- با آنان رفتار شود، بزودى با تأیید خداوند رحمان، امور اصلاح و نقیصه ها مرتفع مى شود.

5- از متصدیان امور در جمهورى اسلامى؛ خصوصاً قشر روحانى تقاضا دارم که در تدبیر امور

ص: 142

کشور و حل و فصل قضایا از خط اسلام به طور دقیق پیروى کرده و تحت تأثیر گروه گرایى و طرفدارى از قشرى و مخالفت با قشرى دیگر قرار نگرفته و با عدل اسلامى و عطوفتِ متوقع از جمهورى اسلامى با مردم و مراجعین رفتار و حکومت اسلامى را در انظار واژگونه جلوه ندهند، و از سوء رفتار و کاغذبازیهاى رژیم سابق شدیداً احتراز نمایند که جمهورى اسلامى ودیعه اى است الهى به دست همه ملت خصوصاً شما و مسئولیت شما نزد خالق و خلق بسیار است.

6- از فرهنگیان و متصدیان تعلیم و تربیت و قضات و متصدیان دادگسترى و دادگاههاى انقلاب مى خواهم که به مأموریت بزرگى که به آنان سپرده شده و مسئولیت عظیمى که به عهده گرفته اند توجه نمایند که با انحراف آنها فرهنگ کشور به انحراف کشیده مى شود و نوباوگان و جوانان که امید ملت و اسلام هستند، اماناتى بس بزرگ و شریفند که خیانت در آن خیانت به اسلام و کشور است، و این نوباوگان و جوانانند که در آتیه، سرنوشت کشور به دست آنان است و باید تربیت صحیح اسلامى در جمیع مدارس به طور جدى اجرا شود تا کشور از آسیب مصون گردد. و دستگاههاى دادگسترى و دادگاههاى انقلاب و قضاوت دستگاه بسیار امر مهمى است که سر و کار با جان و آبرو و مال ملت دارد، و اهمیتى که اسلام به قضاوت داده است به کمتر چیزى داده است. امروز دستگاه دادگسترى و دادگاههاى انقلاب پاسبان آبرو و حیثیت جمهورى اسلامى و اسلام است و انحراف در قضا مردم را از این دستگاه مأیوس و به جمهورى اسلامى و روحانیون بدبین مى نماید. مسئولان بالاى قضایى موظفند در نهادهاى مذکور نظارت کامل داشته و از انحرافات جلوگیرى نمایند؛ و روحانیونى که در امر قضا گماشته شده اند بدانند که بالاترین مسئولیت را به عهده گرفته و انحراف به هر نحو از آنان متوقع نیست و با آنان سختگیرى خواهد شد.

از مسئولین مى خواهم که وضع زندانها را تحت نظر قرار دهند و سفارش اکید کنند که با زندانیان رفتار اسلامى- انسانى کنند. و چه نیکوست که گویندگان متعهد در زندانها حاضر شده و آنان را تحت تربیت اسلامى- اخلاقى قرار دهند. و لازم است که در حفظ سلامت بیشتر و بهداشت بهتر آنان برنامه هایى داشته باشند که زاید بر سختى زندان از سختیهاى دیگر رنج نبرند. و با صلاحدید رؤساى زندان اجازه ملاقات بیشترى دهند، خصوصاً در این ایام، که گناهکاران نیز افرادى هستند همچون خود ما.

7- شوراى انقلاب فرهنگى لازم است با کوشش فراوان و افزایش گروههاى متعهد و متخصص کار خود را به نتیجه رسانده و در باز شدن دانشگاهها در این سال حد اعلاى توان خود را به کار برند. از خداوند توفیق آنان را براى این امر مهم خواهانم.

8- از قواى مسلح، ارتش، ژاندارمرى، سپاه پاسداران، شهربانى، بسیج، قواى مردمى، عشایر، پیشمرگان و غیر آنان که در جبهه ها به فداکارى در راه اسلام و کشور عزیز اشتغال دارند، امیدوارم که با تمام جدیت و پشتیبانى یکدیگر و وحدت کلمه و انسجام کامل و پیروى از فرماندهان، دلاورانه کشور عزیز اسلامى را از لوث وجود مهاجمین وابسته به قدرتهاى جهنمى پاک و با هجوم به

ص: 143

لشکر کفر آنان را مجال پایدارى ندهند. و بر فرماندهان قواى مسلح است که با در نظر گرفتن نیرو درنگ را جایز ندانسته، فرصت را از دست ندهند که خداوند متعال با قواى اسلامى است.

9- این جانب پشتیبانى خود و ملت شجاع مبارز را از تمام قواى مسلح تکرار مى کنم و به آنان اطمینان مى دهم که فداکارى آنان مورد قدردانى و افتخار ملت است، و فرماندهان قواى مذکور در زیر پرچم پر افتخار اسلام و مورد حمایت ملت بزرگ ایران مى باشند و من عهده دار حمایت آنان مى باشم. لازم است تذکر دهم که گوش به شایعه پراکنیهاى مشتى بى وطن نداده و با اطمینان خاطر به سلحشورى خود ادامه دهند.

10- من متواضعانه از ملت عزیز مى خواهم که پشتیبانى خود را از قواى مسلح ادامه داده و کشور عزیز اسلامى را با حمایت بیدریغ خود از آسیب دهر نگاه دارید. و نیز اکیداً تقاضا مى کنم که از آوارگان جنگى که با هجوم کفار بعثى عراق عزیزان و خانمان خود را از دست داده اند حمایت برادرانه و خواهرانه خود را ادامه دهید، و نگذارید اینان تلخى آوارگى را احساس نمایند. رحمت خدا بر شما خواهران و برادران ارزشمند که با همت بزرگ خود، هم پشتوانه جنگ تحمیلى بوده و هم یاران وفادار آوارگان جنگى. و البته دولت هم تمام کوشش را در این امر انسانى نموده و مى نماید لکن حمایت ملت موجب تقویت روحى قواى مسلح و دولت خواهد بود.

11- اکنون که نقشه هاى شوم دشمنان خارجى و داخلى اسلام و مسلمین با بیدارى و وفادارىِ ملت و دولت باطل گردید و توطئه هایشان براى اختلاف بین دولتمردان- که در نتیجه اختلاف بین قشرهاى ملت مى شد- با هوشیارى ملت عزیز خنثى شد، از راه شایعه افکنى و تبلیغات بى پایه که به خیال خامشان موجب دلسردى و بى تفاوتى ملت سلحشور اسلامى گردد مشغول به فعالیت مذبوحانه شدند که به گمان باطل خود ملت را از صحنه خارج و اسلام و مسلمین را به پرتگاه هلاکت بکشند و راه را براى اربابان ستمگر خویش صاف نمایند. بر ملت هوشیار و عزیز است که به شایعات و قلمهاى مسموم که مع الأسف گاهى به دست دوستان جاهل نیز مى باشد اعتنا نکنند و اسلام عزیز را که از دسترنج زحمتهاى طاقت فرساى پیامبر اسلام- صلى اللَّه علیه و آله- و اصحاب کبارش به ما رسیده است با بیهوده گویى مشتى توطئه گر و جاهل از دست ندهند.

12- به متفکران و روشنفکران و قلمداران- چه به اسلام وفادار و چه به کشور و میهن علاقه مند و چه به شرف و ارزش انسانى پایبند مى باشند و چه در فاجعه آوارگان بى سرپرست و راندگان از منازل و شهرها و روستاهاى خود بى تفاوت نیستند و احساس رنج مى کنند- تذکر مى دهم که مخالفت بعضى از شما با حکومت اسلامى براى شما نفعى ندارد و شما از آن بهره اى نخواهید برد، و جز با تعویق پیروزى نهایى و ادامه جنگ، کشور و ملت خود را به خرابى و هلاکت مى کشانید و راهى براى دشمنان ایران و اسلام باز مى کنید نتیجه اى نخواهید برد. پس به خود آیید و در این جهاد مقدس با ملت همفکر و هم قدم باشید تا پیروزى به دست آید و شما از شرف پیروزى نیز بهره مند شوید و مردانگى را در حمایت از ملت و ستمکشان بدانید.

ص: 144

13- امید است امسال سال حکومت قانون باشد. در اسلام همه کس حتى پیامبر عظیم الشأن- صلى اللَّه علیه و آله- در مقابل قانون، بى امتیاز در یک صف هستند و احکام قرآن و اسلام بر همه جارى است، و شرف و ارزش انسانها در تبعیت از قانون است که همان تقواست و متخلف از قانون مجرم و قابل تعقیب است. و بر دستگاههاى قضایى است که از متعدیان به جان و شرف و مال بندگان خدا دفاع کنند و آنان را به سزاى خود بنشانند. و من براى چندمین بار اعلام مى کنم که هر گروه و شخصى- اگر چه از بستگان و اقرباى این جانب باشند- خود مسئول اعمال و اقوال خود هستند و اگر خداى نخواسته تخلف از احکام اسلام کردند، دستگاه قضایى موظف است آنان را مورد تعقیب قرار دهد، و هر کس و هر دستگاه، چه قضات شرع و چه دادگاهها و چه غیر اینها، هر کس تعدیات خود را به اسم من و یا به انتساب به من اجرا کنند مجرم و مفترى است. و اخیراً درود بى پایان خود را تقدیم مجاهدان اسلام و شهداى راه حق و معلولان و آوارگان جنگزده مى نمایم و رحمت واسعه خداوند را براى همگان از پیشگاه مقدس پروردگار مسألت مى نمایم، و از درگاه مقدسش تقاضا مى نمایم که این سال جدید را بر همه مسلمین و مستضعفین جهان و بر ملت عزیزمان مبارک گرداند، و این سال را سال پیروزى اسلام قرار دهد.

و السلام على عباد اللَّه الصالحین.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 145

تاریخ: 60/1/1

پیام رادیو تلویزیونى امام خمینی به مناسبت حلول سال نو

آن روز مبارک است بر ما، که سلطه جهانخواران بر ملت های مستضعف شکسته شود

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من این سال نو را به همه مسلمین جهان و ملت هاى مظلوم تحت فشار ابرقدرت ها و ملت شریف رزمنده ایران تبریک عرض مى کنم. مبارک باد بر شما ملت بپاخاسته و بیدار که تمام توان خودتان را در مقابل قدرتهاى بزرگ، که همه بسیج شده اند بر ضد شما، به میدان آوردید؛ و همان طور که در اول نهضت با هم همدست و متحد بودید، امروز هم در این سال جدید هم با هم هستید. و من امیدوارم که بیشتر از پیش با هم برادر و همفکر و هم رزمنده باشید.

آن روز مبارک است بر ما که سلطه جهانخواران بر ملت مظلوم ما و بر سایر ملتهاى مستضعف شکسته شود؛ و تمام ملتها سرنوشت خودشان را به دست خودشان بگیرند؛ و دولتها بیدار بشوند و ببینند که با داشتن آن همه ابزار و آن همه انسان و قواى انسانى و آن همه اراضى وسیع و ذخایر زیرزمینى، براى اینکه ما توجه نکردیم به دستورات اسلام که بین همه مسلمانها عقد اخوت بسته است و همه را دعوت به اعتصام به حبل اللَّه و پیروى از خط اسلام مى فرماید نکردیم.

و من امیدوارم که در این سال جدید هم ملت ما و دولت ما و همه آنهایى که در اداره کشور دخالت دارند، از لشکریها و کشوریها، همه با هم برادر باشند. و این نعمت بزرگى که در قرآن کریم او را نعمت «اخوت» ذکر مى فرماید، و همین نعمت اخوت را موجب این مى داند که ما از همه گرفتاریها نجات پیدا کنیم، من در این سال جدید امیدوارم که همه با هم برادر باشند؛ و همه با هم در مصالح این کشور پیش بروند؛ و دست قدرتها را از کشور خودشان کوتاه کنند؛ و همه مسلمین جهان توجه بکنند به این آیاتى که در قرآن کریم براى وحدت مسلمین نازل شده است و مسلمین را دعوت به وحدت و اعتصام به حبل اللَّه، که همان اسلام است، فرموده است، همه توجه کنند؛ و این سال نو را با مبارکى و میمنت در زیر پرچم پر افتخار اسلام و دستورات نورانى خداى تبارک و تعالى مجتمع بشوند؛ و دست قدرتهاى بزرگ را که هیچ فکر نمى کنند الّا براى مصالح خودشان و چپاول کردن ذخایر ملتهاى ضعیف، با هم باشند همه تا این دستهاى چپاولگر قطع بشود. و ملتها و دولتهاى اسلامى همه با هم مجتمع باشند؛ همه با هم برادر باشند؛ برابر باشند.

ص: 146

امیدواریم امسال سال اخوت ایمانی و وحدت کلمه وعود به اوایل نهضت باشد

حکومتها در فکر سلطه بر ملت خودشان و سرکوبى ملت خودشان نباشند؛ و ملت در فکر خنثى کردن اعمال دولتها نباشند. اگر آنها به اسلام برگشتند و توجه به احکام اسلام کردند، همان طورى که ملت ما با دولتش، با همه ارگانهاى دولتى، دوست هست؛ و نه ارگانهاى دولتى مى خواهند بزرگى به ملت بفروشند، سلطه گرى کنند به ملت؛ و نه ملت درصدد این است که به دولت خودش یک کارى بکند که خنثى بشود اعمالش. همه با هم هستند. و همه با هم ان شأ اللَّه این کشور را به پیش مى برند. و نمى گذارند که قدرتهایى که در کمین نشسته اند و تفاله هاى آنها در بین کشور ما هم هست، [ملت نمى گذارند اینها بتوانند کارى انجام بدهند.

و ما امیدواریم که امسال سال اخوت ایمانى و وحدت کلمه و عود به اوایل نهضت باشد. همان طورى که مى بینیم که بحمد اللَّه هست، باز تحکیم بشود این وحدت. و تمام افراد این مملکت در صدد این باشند که براى این کشور خدمت کنند و خدمتگزارى به اسلام و کشور اسلامى داشته باشند؛ تا اینکه این سال بر همه ما نوروز باشد و بر همه ما مبارک باشد و پیروزى اسلام در این سال ان شأ اللَّه تحقق پیدا بکند؛ و تمام اقلیتهایى که در این کشور هستند، اقلیتهاى مذهبى که در این کشور هستند و رسمى هستند، در زیر لواى اسلام با رفاه و آسودگى زندگى کنند.

دولت با تمام قوا مشغول این است که امور را پیش ببرد

و ان شأ اللَّه این آثار شوم جنگ نابکار صدامى، که دست نشانده قدرتهاى بزرگ است، از بین برود. و تمام کشور ما توجه به این معنا داشته باشند که [در] آثار جنگ البته این مسائل هست. و ما همه این آثار را از دشمنها مى دانیم، نه از دوستها. دولت با تمام قوا مشغول این است که امور را به پیش ببرد و مردم را در رفاه نگه دارد، لکن آثار جنگ است. در آن سالى که متفقین آمدند به ایران، من خوب یاد دارم که در قم که ما بودیم، تقریباً تمام دکانهاى نانوایى بسته شده بود و قحطى وجود پیدا کرده بود، حتى یک روز، که اواخر امور بود، من با یک بچه اى که همراهم بود داشتیم مى رفتیم، یکدفعه این بچه به من گفت: آى نون! که نان را، مدتها بود نان سنگک را ندیده بود. شما مى دانید که ما الآن در حال جنگ هستیم؛ و به حسب حال جنگ، آن هم جنگ با تمام ابرقدرتها و آن هم اینکه ما را محصور کرده اند، مدتهاست ما محصور اقتصادى هستیم و مشغول جنگ هستیم، مع ذلک با کوشش خود ملت و با کوشش دولت اینجا باز رفاه نسبى هست. و من امیدوارم که این جنگ بزودى تمام بشود و لشکر اسلام بر کفر غلبه کند. و ان شأ اللَّه این مملکت یک مملکت با رفاهى، یک مملکت با سعادتى، باشد که ملتهاى ما، ملت ما، در این کشور با سعادت و سلامت باشند.

و خداوند متحول کند قلوب و ابصار ما را و بصیرت ما را به یک قلوب نورانى و یک بصیرت واقعى که مسائل را درست ارزیابى کنیم. و کسانى که مى خواهند این ملت را سست کنند و مى خواهند به واسطه تبلیغات سوئى، که اخیراً بیشتر مى کنند، که این مملکت در آن کارى نشده است. این مثل رژیم سابق است. مثل اوقاتى است که

ص: 147

آنها بودند این ،تبلیغات از کمبودی ها تبلیغ می کنند از وضع اقتصادی انتقاد می کنند اینها توجه ندارند که در عین حالی که ما در این دو سال تمام توانمان صرف این شده است که این قدرتهای بزرگ را نگذاریم دخالت کنند و تفاله های آنها را نگذاریم به این ملت ظلم ،کنند معذلک در همین مدت کوتاه از تمام زمانی که مدرسه ساخته شده است و این پنجاه سالی که آنها راجع به کارهایی که کرده اند آسفالت هائی که کرده اند ساختمان هائی که کرده اند این دو سال چندین برابر آن بوده است لکن کوردلان اینها را به حساب نمی آورند و میگویند دولت نمیتواند کار بکند و اسلام نمی تواند اداره یکند مملکت را این اسلام است که امروز اداره میکند مملکت را و این اسلام است که تمام افراد این مملکت را دور خودش جمع کرده است و نمی گذارد که این جنگ تأثیر سوء خودش را زیادتر از این مقدار که در آن محیط ها هست انجام بدهد.

مملکت ما در این سال مملکتی باشد که فقط قانون حکم کند

و من امیدوارم که خداوند این سال را سال ،رحمت سال ،برکت سال صفا، سال برادری سال برابری قرار بدهد و تمام ملت و دولت و دست اندر کارها تماماً مجتمع باشند و با هم این کشور را به سلامتی و سعادت همه چیزهایی که احتیاج دارد تهیه کنند و کارسازی کنند و از کارهای ناشایستی هم که در کشور واقع میشود و این لازمه یک انقلاب است جلوگیری کنند و مملکت ما در سال آینده و در این سال در همین سالی که هستیم مملکتی باشد که قانون فقط حکم کند. هیچ کس غیر قانون حکم نکند و تمام مجری قانون باشند و کسی در حدود غیر قانونی عمل نکند و همه در حدود خودشان عمل کنند و انشاء اللّه سعادت و سلامت برای تمام مسلمین و برای خصوص کشور ما و کشور عراق باشد که این جرثومه فساد کنار برود و مسلمین عراق و ایران آزاد باشند و امیدوارم که سعادت و سلامت برای همه باشد و انشاء اللّه فلسطین آزاد بشود و بیت المقدس آن که مسجد همه مسلمین است به حال اول برگردد و آنهایی که به مسلمین ظلم و ستم میکنند انشاء اللّه خداوند دفع شر آنها را بکند.

والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

ص: 148

60/1/9

تلگراف [به آقاى عبد الرحیم ربانى شیرازى (ترور نافرجام ایشان)]

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام و المسلمین آقاى ربانى شیرازى- دامت افاضاته

از سوء قصد به جنابعالى مطلع شدم این نحو برخورد با روحانیون متعهد، برنامه منحرفین بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع کاردان و متعهد از صحنه است؛ غافل از آنکه به حکم تاریخ، روحانیون آگاه در تمام صحنه هاى سیاسى پیشقدم بوده اند و ترور اشخاص نمى تواند آنان را مأیوس کند و راه را براى بدخواهان به اسلام و کشور باز کنند. بحمد اللَّه جنابعالى از این سانحه نجات پیدا نمودید و امید است بزودى صحت خود را بازیافته و به خدمت به اسلام و مملکت ادامه دهید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 149

تاریخ: 60/1/11

بیانات امام خمینی در جمع نمایندگان انجمن های اسلامی مدارس سراسر کشور

شما دو تعهد دارید: یکی اسلامی بودن خودتان، یکی اسلامی کردن آنجائی ک-ه ای--ن انجمن ها در آنجا هست

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من نسبت به انجمن های اسلامى همه کشور، اعم از انجمن های اسلامى دبیرستان هاى سراسر کشور یا سایر انجمن های اسلامى، که در همه جا بحمد اللَّه تحقق پیدا کرده است، چند کلمه اى صحبت دارم.

یکى اینکه این نامگذارى که «انجمن اسلامى» در هر جا باشد، این یک تعهدى است از طرف انجمنها نسبت به اسلام و آن تعهدِ اسلامى بودن و اسلامى کردن است. فقط اسم نیست که گروهى دور هم جمع بشوند و اسم خودشان را انجمن اسلامى بگذارند. این یک تعهد است که شما براى خاطر اسلام، در سرتاسر کشور و در تمام جاهایى که در آنجا از اسلام هست همه چیز، شما متعهدید که اسلامى باشید و اسلام را در آنجاها که هستید پیاده کنید. پس شما دو تعهد دارید: یکى اسلامى بودن خودتان، یکى اسلامى کردن آنجایى که این انجمنها در آنجا هست.

راجع به اسلامى کردن خودتان دو تا مطلب هست: یکى اینکه توجه به این معنا باشد که در این انجمنها اشخاص منحرف، غیر متعهد به اسلام، بلکه دشمن اسلام، نباشد.

آنهایى که نمى خواهند اسلام در این کشور تحقق پیدا بکند و از اسلام سیلى خورده اند در همه جاهایى که با اسم اسلام یک انجمنى هست، یک مساجدى هست و جاهاى دیگر، اینها کوشش دارند که در آنجاها نفوذ کنند. تکلیف انجمن های اسلامى، چه در مدارس و چه در سایر جاهاى کشور، که بحمد اللَّه همه جا هست، تکلیف اولى این است که اشخاصى که در این انجمنها وارد مى شوند شناسایى شده باشند؛ سابقه قبل از انقلابشان و در انقلاب چه کردند و چه بودند و قبل از انقلاب اینها داخل چه امرى بودند و چه کارهایى مى کردند، خانواده هاى اینها خانواده هاى متعهد به اسلام است؟

خود این فرد قبل از انقلاب متعهد به اسلام بوده است و بعد از انقلاب هم به همان حال باقى مانده است، یا نه؟ ممکن است که یک اکثریتى از این انجمنها اشخاص متعهد، سالم، مؤمن به انقلاب و مؤمن به اسلام باشند، لکن اگر یک اقلیت، و لو دو نفر هم در بین انجمنها، هر انجمنى، منحرف باشد، یک وقت مى بینید که همان دو نفر منحرف، انجمن اسلامى را به انحراف مى کشند و انجمن اسلامى آنجایى را که مى خواهد اسلامى بکند رو به انحراف مى برد. این یکى از مهمات انجمن های اسلامى است. شاید مکرر این مطلب به من گفته شده است که در انجمن های اسلامى

ص: 150

اشخاصى هستند که اسلامى نیستند، اشخاصى هستند که به اسم اسلام و صورت اسلام در این انجمنها آمدند و مى خواهند انحراف ایجاد کنند. این یکى از وظایف انجمنهاست که باید توجه داشته باشند این اشخاصى که در این انجمنها وارد مى شوند چه جور اشخاصى هستند؛ سوابقشان را، لواحقشان را، خانواده شان را، باید بررسى بکنید و آن وقت فرد را بپذیرید. این طور نباشد که شما بدون توجه، یک وقت اشخاصى که انحراف دارند، اشخاصى که تعهد به اسلام ندارند، اشخاصى که با اسلام دشمن هستند، مخالف هستند، اینها وارد بشوند و- خداى نخواسته- اصل انجمن اسلامى را به فساد بکشند و اصل آن ارگانى که این انجمنها براى اصلاح آنها تحقق پیدا کرده است. یک وقت رو به فساد برود. این یکى از تکالیف شماهاست، که همه آنهایى که انجمن های اسلامى را به وجود مى آورند، این را باید بسیار توجه به آن بکنند.

یک جهت دیگر، راجع به اسلامى بودن خود این انجمنهاست. اسلام ابعاد مختلفى دارد که اگر یک نفر یا یک جمع بخواهند واقعاً، مسلم باشند، باید تمام ابعاد را در نظر بگیرند. یک بعد اسلام بعد عقاید است، عقاید اسلامى. باید انجمن های اسلامى عقاید اسلامى را داشته باشند. این طور نباشد که یک فرد یا افرادى پایبند به عقاید اسلامى نباشند و انجمن اسلامى درست کرده باشند. اگر معتقد به تمام اصول اسلام نباشند، اینها نمى توانند انجمن اسلامى تشکیل بدهند، یا اسلام را بخواهند پیاده بکنند.

و یک بعد دیگر اخلاق اسلامى است. چه بسا اشخاصى عقاید اسلامى را به حسب واقع هم تا حدودى دارند، لکن اخلاق اسلامى را ندارند. آن چیزى که مهم است براى شما که انجمن اسلامى تشکیل مى دهید و خصوصاً، براى شما حاضرین که انجمن های اسلامى دبیرستانها را متکفل هستید و دوستان شما متکفل هستند، این یک امر بسیار مهمى است که شما عهده دار شدید باید شما از خودتان شروع کنید و خودتان را به اخلاق اسلامى آرایش بدهید و از اخلاقى که بر خلاف اسلام است تحرز کنید؛ براى اینکه شما مى خواهید در دبیرستانهایى که هستید اسلام را در آنجا پیاده کنید، نمى خواهید که فقط یک اسمى باشد که دیگران چون انجمن دارند پس ما هم انجمن داشته باشیم. شما مى خواهید که اسلام را در دبیرستانها که بسیار اهمیت دارد، پیاده کنید و این تابع این است که خود شما هم عقاید اسلامیتان صحیح باشد و هم اخلاق اسلامى داشته باشید.

چنانچه یکى از بعدهاى دیگر، اعمال اسلامى است؛ تعهد به ظواهر اسلام، به اوامر و نواهى اسلام و عمل کردن به احکام اسلام است. چنانچه آن جمعیتى که تشکیل انجمن اسلامى دادند- خداى نخواسته- در اعمال انحرافى داشته باشند، اینها نمى توانند بگویند که ما انجمن اسلامى هستیم و آمدیم که اسلام را در اینجا که هستیم پیاده بکنیم. اول باید از خودتان شروع کنید، هر کسى از خودش باید شروع کند و عقاید و اخلاق و اعمالش را با اسلام تطبیق بدهد و بعد از اینکه خودش را اصلاح کرد، آن وقت دنبال این باشد که دیگران را اصلاح کند، خصوصاً، شما که در دبیرستانها هستید و همه آنهایى که سرو کارشان با بچه ها، نوباوگان، جوانان هست، این یک عهده بزرگى است براى شما که در آنجاها هستید و مى خواهید که دبیرستان را با هر چه در دبیرستان هست به صورت اسلامى در بیاورید. و این یک تعهد بزرگى است. آنهایى که در آنجا هستند، در

ص: 151

دبیرستانها هستند، در دبستانها هستند، بعد هم در دانشگاهها وارد مى شوند، اینهایى هستند که آتیه یک کشور در دست آنهاست و اگر آنها به طور تعهد اسلامى، اخلاق اسلامى، تربیت شدند و به جامعه تحویل داده آنها مى توانند یک کشور را اصلاح کنند و از استقلال کشور دفاع کنند.

با تعهد به اسلام امکان ندارد که بروند و وابسته به غیر بشوند

تمام این امورى که فاسد است، چه امورى که در رژیم سابق واقع مى شد از حیث وابستگى به قدرتهاى اجنبى و چه آنهایى که خودشان طرفدار بودند که وابسته کنند این ملت را و این کشور را به کشورهاى ابرقدرت، اینها تمام براى این است که تعهدهاى اسلامى اینها نداشتند. چنانچه یک فرد یا افرادى اسلام را بدانند چه است، اسلام را بفهمند [و اینکه نسبت به قدرتهاى دیگر چه جور باید معامله کنند، استقلال که در اسلام باید باشد توجه به آن بکنند، با تعهد به اسلام امکان ندارد که بروند و وابسته به غیر بشوند، آن هم غیرى که بر خلاف اسلام است و دشمن اسلام است. تمام گرفتاریهاى ما براى همین است که رجال ما در سابق، چه آنهایى که در مجلس بودند و چه آنهایى که دولت را در دست داشتند و چه آنهایى که ارتش را در دست داشتند در سابق، قضیه اسلام پیش آنها مطرح نبود اکثراً، چون مطرح نبود، آنهایى که در تربیت بچه ها وارد بودند اصلًا کارى [نداشتند] به اینکه این بچه تربیت اسلامى بشود تا یک روح بزرگ پیدا بکند که تحت سلطه اجانب واقع نشود و تحت سلطه داخل هم واقع نشود. وقتى آنها خودشان تعهد اسلامى نداشتند، بچه هاى ما هم همان طور تربیت مى شوند. گروه گروه در دانشگاهها مى رفتند و گروه گروه از دانشگاهها بیرون مى آمدند و از اسلام خبرى نبود و از تعهد اسلامى و اخلاق اسلامى خبرى نبود.

الگو بودن اعضاى انجمن های اسلامى

باید شماها که انجمن اسلامى در دبیرستانها تشکیل مى دهید بعد از اینکه خودتان توجه داشته باشید به اسلام و تعهد داشته باشید به احکام اسلام و اخلاق اسلام و اعمال اسلامى. باید خود شما الگو باشید براى اینکه بچه ها، با عمل شما تربیت بشوند و شما دعوت کنید آنها را با اعمال خودتان به اسلام و اخلاق و اعمال اسلامى. اگر این خدمت بزرگ را شما بکنید و تمام کسانى که سر و کارشان با جوانها هست، سرو کارشان با کودکها هست، اینها متعهد به اسلام باشند و متعهد به احکام اسلام باشند- که در احکام اسلام تمام چیزهایى که در اداره یک کشور احتیاج به آن هست، هست در اسلام. اسلام را اگر کسى تعهد به آن داشته باشد، امکان ندارد که او زیر بار ظلم برود، زیر بار وابستگى به کفار برود، خودش را تابع کفار قرار بدهد. تمام این فسادها براى این است که اسلام در این کشورها به آن معنایى که هست تحقق پیدا نکرده و آنهایى که تربیت جوانها و بچه ها و بزرگها و آنهایى که در دبستان یا بالاتر هستند تربیت صحیح نشدند و بعد در جامعه که آمدند و کشور را در تحت سیطره خودشان در آوردند، یک اشخاص غیر متعهد بودند و ابایى از این نداشتند که کشور خودشان وابسته به

ص: 152

غیر باشد و احتیاج به خارج داشته باشد.

باید کوشش کنید که جوانها و نیمسال ها و خردسال ها را مستقل از حیث افکار و فرهنگ باربیاورید

شما حالا باید از اول شروع کنید و قصدتان این باشد که خودتان مستقل در همه چیز باشید؛ در فرهنگ مستقل باشید، در صفت مستقل باشید، در زراعت مستقل باشید. وقتى که بناى بر این معنا گذاشتید و با این عزم وارد میدان شدید، مى توانید که کشور خودتان را نجات بدهید و کشور خودتان را مستقل کنید و بیمه کنید استقلال کشور خودتان را براى همیشه. الآن ما اول کارمان هست، ما به یک کشورى وارد شدیم که همه چیزش وابسته به اجانب بود. تمام کارهایى که در اینجا مى شد تقلید از خارج بود. اگر مدرسه تأسیس مى کردند، یک مدرسه وابسته بود و اگر نظامى تربیت مى کردند، یک نظامى وابسته بود.

مى گویند در آن وقتى که کندى را ترور کردند، در مدرسه هاى ما براى این بچه هاى کوچک یک شعر عزا درست کردند! عزا براى کندى گرفتند! و امروز که یک برادر دیگر او را ترور کردند، حالا چه این ترور موفق باشد یا نباشد و به حال ما هم فرقى نمى کند، حالا این طور نیست که دیگر برایش عزا بگیرند.

در هر صورت، شما باید متحول بشوید از آن رژیم و آن ریشه هایى که دوانده بود در همه جا؛ همه جاى کشور را آنها منقلب کرده بودند به یک اخلاق وابسته. باید کوشش کند ملت ایران و کوشش کنند آنهایى که با جوانها و با نیمسالها و با خردسالها سر و کار دارند، کوشش کنند که اینها را مستقل از حیث افکار و مستقل از حیث فرهنگ بار بیاورند، اینها هستند که بعدها این کشور را در دست مى گیرند. اگر شما اینها را تربیت خوب بکنید، هر کارى که آنها بکنند براى شما ثواب دارد.

شما به واسطه همین اسمی که روی خودتان گذاشتید مسؤول هستید

در هر صورت، شما یک تکلیف بزرگى به عهده دارید. انجمن های اسلامى در هر جا که هستند، این اسمى که روى خودشان گذاشتند تکلیف مى آورد براى آنها. یک روز از شما سؤال مى شود که شما، انجمن اسلامى اسم خودتان را گذاشتید، لکن به اسلام تعهد نداشتید. اگر- خداى نخواسته- انحرافى در شما باشد، یا بگذارید انحرافى در انجمنها باشد، یا بگذارید انحرافى در تعلیماتى که مى خواهد بشود، انجام بشود، بشود، شما به واسطه همین اسمى که روى خودتان گذاشتید مسئول هستید؛ سؤال مى شود که تو که گفتى من داخل انجمن اسلامى هستم، چرا خودت اسلامى نبودى. و چرا بچه هایى که با تربیت معلمینى که شما بودید تربیت شدند، اسلامى نشدند و چرا انحراف در این انجمن های اسلامى بوده است.

ما همه مکلف هستیم. همه باید این بار سنگین و امانت بزرگى را که به عهده ما هست، و آن اسلام است و آن کشور اسلامى، به مقصد برسانیم و ما باید تماممان، چه

ص: 153

دولت و چه ملت، و خصوصاً، کسانى که سرو کارشان با جوانها و بچه ها هست، این یک امانت بزرگى است به عهده همه شماها و همه ما که ما این امانت را به آنجایى که باید برسد برسانیم، و اسلام را ان شأ اللَّه در تمام نواحى این مملکت پیاده کنیم. و از خودمان شروع کنیم و دیگران را هم ان شأ اللَّه، دعوت کنیم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 154

تاریخ: 60/1/12

پیام امام خمینی به مناسبت سومین سالروز تأسیس جمهوری اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

درود بى پایان بر ملت انقلابى ایران که با قیام خود دست جنایتکاران خارج و داخل را قطع و جمهورى اسلامى را پایه گذارى نمود. رحمت خداوند تعالى بر شهداى راه استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى، و درود بر رزمندگان شجاع در جبهه هاى غرورآفرین دفاع از میهن عزیز و اسلام بزرگ. سلام بر آوارگان و خانواده هاى شهدا و برکت خدا بر پشتیبانان پشت جبهه ها در سراسر ایران.

آغاز سومین سالروز رسمیت جمهورى اسلامى که با پشت سرگذاشتن مشکلات بزرگ و توطئه هاى ابرقدرتها و قدرتهاى شیطانى- که در رأس آن امریکاى جنایتکار است- با سرافرازى ملت عظیم الشأن و قدرت نهادهاى انقلابى و نیروهاى مسلح سلحشور با پیروزى حق بر باطل و اسلام بر کفر به خواست خداوند متعال، این یار مستضعفان و پناهگاه مظلومان، بر همه مبارک باد. ما هم اکنون در موضع قدرت با وحدت کلمه و توحید مقصد، با دشمنان جهانخوار و خودفروختگان بى وطن مواجه هستیم. ما در سال قبل با توطئه امریکا و آلت بى اراده او، سادات، که با پناه دادن شاه مخلوع، در صدد غائله راه انداختن و شاه معدوم را وسیله قرار دادن بود، مواجه بودیم که با تأیید خداوند تعالى شاه با فضاحت به گورستان و توطئه گران با رسوایى به زباله دان تاریخ رهسپار شدند. و در این سال، با شاخه فاسد و ریشه جنایتکارتر غرب و شرق مواجه مى باشیم؛ و بحمد اللَّه تعالى این جنگ تحمیلى موجب انسجام هر چه بیشتر ملت رزمنده ما گردید. دولت بعث عراق که با حسابهاى غلط خود و فریب محرکین آن به دام افتاده است و راه پس و پیش ندارد، زیرا از یک سو ملت عراق بدان پشت کرده و آن را به تزلزل کشانده است، و از سوى دیگر قواى مسلح شجاع ایران او را در تنگنا قرار داده است، با حرکات مذبوحانه و تشبثات همه جانبه، درصدد است تا خود را از این دام که به دست خائن خود فراهم نموده است نجات دهد و به خیال خام خود حیثیت به باد رفته خود را اعاده کند و بر جنایات بى سابقه خود بر ملت شریف عراق و ایران پرده فریب کشد، غافل از آنکه دیر شده است و او نیز چون شاه مخلوع و پشتیبانان او، در همان گورستانى رود که آنان رفته اند. أ لیس الصُّبحُ بقریب . صدام و پشتیبانان ستمگر او باید بدانند که در این سال، انسجام و قدرت ارتش شجاع و سپاه پاسداران غیور و سایر قواى مسلح نظامى و ملى اسلامى ما بیش از سالهاى پیش است، و ملت رزمنده ما بیش از سابق پشتیبان آنان هستند، و داوطلبان شهادت در راه خداوند متعال روز به روز افزایش یافته و منتظر فرمان

ص: 155

الهى هستند. امروز متفکران ملت بزرگ ما، در اثر محاصره اقتصادى، مغزهاى خود را به کار انداخته اند و نقصانهاى موجود را به طور چشمگیرى رفع و زیانهاى ناشى از محاصره را با کوشش شبانه روزى خود به مقدار زیاد جبران نمودند.

امروز دولت ایران با پشتیبانى ملت، قویتر و سرسخت تر در مقابل دشمنان ایستاده است. صدام جنایتکار و دوستان او باید بدانند که جنایات وارد بر عراق و ایران به دست سردمداران جنایتکار او، به میزانى نیست که به حساب آید. خسارات مالى که بالغ بر صدها میلیارد تومان مى باشد و جنایات انسانى که از خسارات مالى بسیار بزرگتر است، بهترین جوانان عزیز ما را که مى بایست در راه اعتلاى اسلام در سراسر جهان و کشور عزیز کوشش مى کردند، شهید و ارتش عراق را که لا اقل مى بایست با دشمن اعراب- اسرائیل جنایت پیشه- به جنگ برخیزد و قدس را نجات دهد، به تجاوز به کشورى که جز به اسلام فکر نمى کند وادار و به هلاکت رساندند. باید جهانیان بدانند که امروز کشور ایران مثل ابرقدرتها و یا رژیمهاى فاسد دست نشانده ابرقدرتها نیست که یک اقلیت زورگو و قلدر بر یک اکثریت مظلوم تحت سلطه حکومت کنند و مقدرات آنان را به دست بگیرند؛ بلکه ایران امروز یک ملت است که دسته اى از آن خدمتگزارانى هستند که تدبیر امور کشور و دفاع از آن را با اراده ملت به عهده دارند، و ملت نیز خود را عهده دار پشتیبانى از آنان مى داند. چنانچه در طول مدت پیروزى انقلاب، سراسر کشور عزیز از زن و مرد، کوچک و بزرگ، در مشکلات دولت و ارتش، سهیم و در رفع آنها هم قدم و همفکر بودند، و در جنگ تحمیلى و چه در جبهه و چه در پشت جبهه تمام ملت در دفاع از کشور سهیم مى باشند و اراده چنین ملتى در سرنوشت کشور و در جنگ و صلح تعیین کننده است. و کسانى که به عنوان حسن نیت، پاى در میان گذاشته و رفت و آمد مى کنند، اگر حقیقتاً بشر دوست و با حسن نیت و به حکم اسلام به این امر قیام نموده اند، باید با رسیدگى کامل، ظالم را از مظلوم و غارتگر را از غارت شده و جانى را از کسى که بر آن جنایت واقع شده است شناسایى نموده و معرفى نمایند.

ملت ما در مقابل حق و عدالت تسلیم است، چنانچه در مقابل ظلم و جور ایستاده است. ما انتظار داریم تا هیأتى به تجاوزات و جنایات رسیدگى کامل نماید و ظالم و متجاوز را معرفى نموده و با آن، طورى عمل کنند تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد؛ و با این شیوه نیز مى توان صلح و آرامش را به جهان برگرداند.

غمض عین از جنایتکاران و نادیده گرفتن جنایات ستمگران، راه را براى ظالمان باز و دنیا را به هلاکت خواهد کشاند. اکنون به حکم اداى وظیفه خدمتگزارى به ملت شریف، لازم است تذکراتى گرچه تکرارى است، بدهم:

1- به تمام گروهها و سازمانها و احزاب و دستجات در سراسر ایران اعلام مى شود که اگر سلاح خود را تحویل دهند و اظهار ندامت کنند، به آنان تأمین داده مى شود و مى توانند برادروار در کشورشان زندگى نمایند و آنچه گذشته است، مورد عفو است؛ و اگر به جنایات خود ادامه دهند، روزى که پشیمان شوند، به حکم اسلام، از آنان پذیرفته نخواهد شد، و من مطمئن هستم که به زودى روز

ص: 156

پشیمانى براى آنان خواهد آمد. شما مخالفان جمهورى اسلامى، در این دو سال باید درک کرده باشید که نمى توانید با ملتى که در راه کشور و اسلام از جان گذشته است، مقابله کنید و پس از رنجها و زحمتها و جنایات، ناچار تسلیم خواهید شد. پس بهتر آن است که هر چه زودتر به ملت بپیوندید و از گرایش به شرق و غرب خوددارى نمایید و برگشت خود را به آغوش ملت و اسلام اعلام نمایید تا مورد حمایت ملت قرار گیرید.

2- در این چند روز که اظهار مخالفتها بحمد اللَّه کاهش پیدا کرد و روزنامه ها تعطیل و از ایجاد اختلاف دستشان کوتاه بود و پس از انتشار نیز اکثر آنها از دامن زدن به اختلافات تا حدى خوددارى نموده اند و گوش ملت از هیاهوهایى که به وسیله گروههاى منحرف ایجاد مى شد آسوده بود و در جبهه هاى جنگ، مبارزان شجاع از این جهت آسوده خاطر و فرماندهان، با دلگرمى مشغول فعالیت بودند، بحمد اللَّه تعالى پیروزیهاى چشمگیرى نصیب ایران گردید. بنا بر این، لازم است کسانى که به کشور و اسلام و ملت علاقه مند هستند، این راه نجات را که راه حق و مرضىّ خداوند متعال است، ادامه دهند و از کوچکترین اختلافات یا دامن زدن به آن، که راه شیطان و مخالف رضاى حق تعالى است احتراز نمایند تا در دنیا و آخرت سعادتمند شوند و کشور راه سازندگى را پیش گیرد.

3- بر جمیع سخنرانان، چه در محیطهاى باز و چه بسته و تمام نویسندگان، تکلیف حتمى شرعى است که حتى به طور اشاره و کنایه، از گفتار و نوشته هاى اختلاف انگیز اجتناب نمایند که امروز اختلاف براى امت اسلامى، سم کشنده است. و باید بدانند که ایجاد اختلاف در محیط حاضر، جز تبعیت از نفس اماره و شیطان درونى و خدمت به ابرقدرتها خصوصاً امریکاى جهانخوار، نیست. و از منکرات بزرگى است که شیطان به اسم اسلام، بر زبانها و قلمها جارى مى کند و باید بدانند که انقلاب اسلامى تاب تحمل آن را ندارد و متخلف را مجازات خواهد کرد. دادستان کل کشور موظف است تا به این طریقه خطرناک خاتمه دهد. سخنرانیهاى سالم و سازنده در محیطهاى سالم غیر متشنج، براى ایجاد وحدت و تفاهم و جلوگیرى از اختلاف و تشنج، مفید و موجب رضاى خداست.

4- من براى روحانیت که نگهبان اصیل اسلام است نگران هستم و خوف آن دارم که کسانى که کفالت امرى از امور کشور را دارند، خصوصاً دادگاهها و کمیته ها و دادستانیها با رفتار بعضى از آنان و لو به واسطه عدم توجه به موازین اسلامى، وجهه روحانیت، این سنگر اسلام، پیش ملت مشوه بشود و با شایعه سازیها و تهمتها از طرف مخالفین با اسلام یا با روحانیت، یک امر جزئى، چندین برابر به نمایش گذاشته شود. و متأسفانه بعضى از علما بى توجه به مسائل، به خیال پشتیبانى از اسلام تحت تأثیر شایعات واقع شده و یکسره به انتقاد از جمهورى اسلامى و از تمام دادگاهها و همه ارگانهاى جمهورى اسلامى برخاسته و به دشمنان اسلام و قرآن کریم ناآگاهانه کمک و شریک جرم گروهکهاى منحرف مى شوند. این جانب جداً از رئیس دیوان عالى و دادستان کل کشور و انقلاب و شورای عالى قضایى مى خواهم هیأتهایى مرکب از اشخاص عالم، مؤمن و متعهد تشکیل دهند تا دادگاههاى کشور را رسیدگى نمایند و قضات غیر صالح و دادستانهاى منحرف را کنار گذاشته، و اگر

ص: 157

به مال و یا آبروى اشخاص تعدى نموده اند محاکمه نمایند. سستى در این امر مهم و مسامحه در آن، خطر عظیمى است براى جمهورى اسلامى که هر چه بگذرد، ناراحتى زیاد و خطر افزون مى شود.

5- گاهى شنیده مى شود که بعضى از پاسداران در بعضى از نقاط کشور از طریق اعتدال و شرع خارج و از مأموریت قانونى خود، تجاوز در امورى که مربوط به دادگاهها یا نهادهاى دیگر مى باشد، دخالت ناروا مى کنند. بر رؤساى پاسداران در سطح کشور است تا از این نحو دخالتها که خلاف قانون و خلاف طریقه اسلام است، جلوگیرى و خوددارى نمایند؛ و اگر بعضى اشخاص، این نحو دخالتها مى کنند- و ممکن است از گروههاى منحرف در بین آنان رخنه کرده باشند- آنان را تصفیه نموده؛ و اگر خلاف انجام داده اند، تحویل دادگاهها نمایند. بر شورای عالى سپاه لازم است این حرکات را تحت نظر گرفته و نگذارند تا این ارگان فداکار مؤمن و متعهد، حیثیت خود را در بین ملت از دست بدهد. نفوذ افراد بعضى از گروهکهاى منحرف و اعمال خلاف عقل و شرع آنان، خداى نخواسته این جوانان عزیز انقلابى را بدنام مى کند. بر رؤساى سپاه پاسداران است که در سراسر کشور از انحرافات اشخاص جلوگیرى نمایند.

6- لازم است دولت بیش از پیش کمکهاى لازم را به کشاورزى و کشاورزان بکند و در این امر از هیچ کوششى خوددارى ننماید و از پیچ و خمهاى ادارى که موجب تأخیر در این امر حیاتى است جلوگیرى نماید، و در این موضوع، به استاندارها در سطح کشور سفارش اکید نماید که امر کشاورزى در کشور ما، از اهمّ امور است و هدایت و اجراى آن به وجه صحیح، اساس اقتصاد کشور است.

7- از عموم ملت عزیز مى خواهم که از شایعه ها که از طرف گروههاى وابسته به رژیم سابق و یا ابرقدرتها پخش مى شود، بى اعتنا بگذرند و به اکاذیب آنان گوش نکنند. اکنون که مخالفین انقلاب از توطئه هاى گذشته مأیوس شده اند، به شایعه سازى و دروغ پردازى کمر بسته و مى خواهند مردم را از این راه مأیوس کنند و کشور را به دامان چپ و یا راست بکشانند. از خداوند متعال سعادت و پیروزى اسلام را در این سال جدید مسألت مى نمایم، و امید است که با قدرت کامل خود، این کشور اسلامى را از شرّ بدخواهان حفظ فرماید. سلام و درود بر ملت بزرگ و رحمت خداوند و درود بر شهیدان و آسیب دیدگان در راه اسلام.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 158

تاریخ: 60/1/12

فرمان امام خمینی به آیت اللّه مهدوی کنی

بسم اللّه الرحمن الرحيم

جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمدرضا مهدوی کنی دامت افاضاته

جنابعالی را به نمایندگی خویش تعیین نمودم تا با نماینده ای که جناب آقای بنی صدر و نماینده دیگری که جناب حجت الاسلام آقای بهشتی و جناب حجت الاسلام آقای هاشمی رفسنجانی و جناب آقای رجائی تعیین مینمایند موارد تخلفات از حقوق قانونی هر یک رسیدگی بنمایند و نیز در زمان جنگ که زمانی استثنائی است به اقوال و اعمال هر کس که موجب اختلاف و تشنج در کشور می شود رسیدگی بنمایند و نیز در همین زمینه مطبوعات و رسانه های گروهی را مورد بررسی قرار دهید تا هر کس و هر چه به حسب رأی اکثریت متخلف و تخلف به شمار آمد در مرتبه اول به آنان تذکر دهید تا در اصلاح خود بکوشند و در مرحله بعد به وسیله رسانه های گروهی به مردم شریف کشور معرفی و در تمام موارد فوق به دادستان کل کشور گزارش دهید و دادستان کل کشور شرعاً موظف است تا با بیطرفی ،کامل پس از طی کردن مراحل قانونی موافق موازین شرعی و قانونی با آنان عمل نمایند انتظار می رود که آنچه را به عهده آقایان گذاشته شده است که یک تکلیف شرعی است، قاطعانه و بدون غمض عين عمل نمایند. لازم به تذکر است که برای اتحاد بیشتر بین نمایندگان هیچ کدام از سه نماینده در خارج از جلسه حق بازگو کردن نظر خود و اظهار مخالفت با رأی اکثریت را که موجب تضعیف هیأت ،گردد نداشته و در صورت تخلف که موجب جنجال ،است دادستان کل کشور با خ--ود نماینده متخلف چون سایرین عمل خواهد نمود. لازم است نمایندگان و افرادی که آنان را تعیین مینمایند و همه نویسندگان و گویندگان برای حل معضلات جامعه دست در دست یکدیگر دهند و در حدود قانونی وظائف خویش برای پیشبرد مقاصد عالی اسلام تلاش نمایند.

والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

روح اللّه الموسوى الخميني

ص: 159

تاریخ: 60/1/13

بیانات امام خمینی در جمع خانواده های شهدا و معلولین جنگ تحمیلی

خوزستان دین خودش را به اسلام ادا کرد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

إنَّا لِلَّهِ وَ إنَّا الَیْهِ راجِعُونَ

خوزستان دین خودش را به اسلام ادا کرد. خوزستان براى اسلام و براى ارزشهاى انسانى و براى شرافت خود و کشور خود کوشش کرد و کوشش مى کند و مردانه ایستاده است و شهداى بزرگوار خود را نزد خداى تبارک و تعالى فرستاد. خوزستان در این عرصه تهاجم باطل به حق و دفاع حق و در برابر باطل پیشقدم است و اسوه است از براى سایر اهالى کشور. غرب و جنوب اسوه هستند از براى سایر کشور. اینها که در مَناظر ما هستند، این شهدا، که تصویر مبارکشان در پیش ماست، اینها به سوى خدا شتافتند و لبیک گفتند به دعوت اسلام و سعادت را براى خودشان تحصیل کردند و شرافت و عزت را براى غرب و جنوب، بلکه براى همه ایران، بلکه براى بشریت. آنچه که مایه تسلى ماها هست در این مصیبتها که همه ما با هم شرکت داریم، این است که ما از خدا هستیم و به سوى خدا برمى گردیم.

ما از خود چیزى نداریم. هر چه داریم اماناتى است که خدا به ما عنایت فرموده است.

إنَّا لِلَّه: ما همه مال خدا هستیم؛ ملک خدا هستیم و عاقبت به سوى او برمى گردیم.

سعادت را آنها تحصیل کردند که با اختیار خودشان و با جهاد خودشان و با رزمندگى خودشان در مقابل کفر ایستادند و جان خودشان را تسلیم خدا کردند و برگشتند به خداى تبارک و تعالى با سعادت و آبرو. ما همه خواهیم مرد؛ لکن آنها سعادت را براى خودشان و شرافت را براى وطنشان تحصیل کردند که در مقابل لشکرهاى کفر براى دفاع از اسلام و براى دفاع از کشور اسلامى ایستادند و فداکارى کردند و به سوى خدا شتافتند. انسان که باید این راه را برود و مردنى است، چه بهتر که این سعادت را تحصیل کند و امانت را به صاحب امانت بسپرد؛ موت اختیارى؛ شهادت؛ رسیدن به خدا در لباس شهید و با ایده شهدا. در بستر مردن، مردن است و چیز نیست، لکن در راه خدا رفتن شهادت است و سرفرازى و تحصیل شرافت براى انسان و براى انسانها.

شما اهالى غرب و جنوب خوزستان و سایر مرزهاى کشور در مقابل ستمکاران و مهاجمان به اسلام ایستادگى کردید و همچون شهداى صدر اسلام شهید تقدیم کردید. و از شما شهداى بسیار براى ملت باقى ماند. [شما] شرافت این ملت را بیمه کردید و خداى تبارک و تعالى از شما راضى باشد. اسلام براى شما سرفرازى قائل است و ملت پشتیبان شما و سایر رزمندگان است و شهادت هایى که حاصل شده و

ص: 160

شهدایى که شما تقدیم کردید به اسلام شهداى همه ملت است. مصیبتها براى همه ملت است و سرافرازى براى همه ملت. خوش به سعادت این جوانهاى عزیز برومند که عکسهاى بعضى از آنها در این مجلس حاضر است و موجب تأثر و سرفرازى است.

آنچه از دنیاست فانی و آنچه برای خدا تقدیم می شود باقی و ابدی است

من به شما اهالى خوزستان و سایر مرزنشینانى که مورد تهاجم واقع شدید تبریک عرض مى کنم و تذکر مى دهم به شما دو جمله از کتاب خدا را: لِکَیلَا تأسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتیکُمْ. این تعلیم خداى تبارک و تعالى است به انسانها از اول تا آخر که در پیشامدها چنانچه پیشامدى بود که براى شما ضررى داشت، به حسب ظاهر و چشمهاى ظاهر بین، شما محزون نباشید، که اینها ضرر نیست. نه تأسف بخورید و نه محزون باشید.

براى آن چیزى که از دستتان رفته است؛ براى اینکه بظاهر از دست رفته است و در واقع آنها باقى هستند و براى شما شرافت تحصیل کرده اند و نه فرحناک باشید براى چیزهایى که به دست مى آید از دنیا؛ براى آنکه آنچه از دنیاست فانى است و آنچه براى خدا تقدیم مى شود باقى و ابدى است. و این شهدا زنده هستند و در پیش خداى تبارک و تعالى: عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ ، آنها الآن در درگاه خداى تبارک و تعالى روزیهاى معنوى و روزیهاى همیشگى را به آن نایل شدند و آنچه که از خدا بود تقدیم کردند و آنچه که داشتند و آن جان خودشان بود، تسلیم کردند و خداى تبارک و تعالى آنها را پذیرفته است و مى پذیرد و ماها عقب ماندیم. ما باید تأسف بخوریم که نتوانستیم این راه را برویم. آنها پیشقدم بودند و رفتند و به سعادت خود رسیدند و ما عقب ماندیم و نتوانستیم در این قافله سیر کنیم و در این راه راهرو باشیم. ما از خدا هستیم همه، همه عالم از خداست، جلوه خداست و همه عالم به سوى او برخواهد گشت. پس چه بهتر که برگشتن اختیارى باشد و انتخابى و انسان انتخاب کند شهادت را در راه خدا و انسان اختیار کند موت را براى خدا و شهادت را براى اسلام. خداوند تمام شهداى راه اسلام را و تمام کسانى که در راه اسلام معلول شدند، در راه اسلام خانمان خودشان را از دست دادند، در راه اسلام به آوارگى رسیده اند، خداوند تمام آنها را به سعادتهاى ابدى برساند.

این مصیبتها بر همه ما وارد است و آن شرافتى که این جوانها تحصیل کردند براى انسانیت است، شرافت انسانى است. ارزش انسانى را اینها به ثبوت رساندند؛ خدایشان رحمت کند و خدایشان بپذیرد.

و من به تمام بازماندگان این شهدا، به همه آنها، هم تسلیت عرض مى کنم و هم تبریک. مبارک باد بر اهالى خوزستان و بر اهالى جنوب و غرب این خدمتگزارى و این جان نثارى و این پایدارى. کسانى که در آنجا رفت و آمد دارند و براى این طرفیها صحبت مى کنند از روحیه عظیم بزرگ شما اهالى خوزستان و اهالى جنوب و غرب صحبتهاى زیاد مى کنند و شما را به این روحیه بزرگ ستایش مى کنند. و من امیدوارم که ملت ایران با این روحیه بزرگى که دارد به تمام قدرتهاى فاسد غلبه کند و من امید آن دارم که بزودى کشور ما از لوث این

ص: 161

جنایتکاران پاک شود و دوستان ما در هر جا هستند به محل خودشان برگردند. و تنفر و عیب بر دشمنان اسلام و دشمنان شما و رحمت و عزت و شرف بر شما برادران و خواهران و رحمت بر شهداى شما.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 162

60/1/16

تلگراف [تشکر به آقاى مرعشى نجفى (تبریک سالروز جمهورى اسلامى)]

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

حضرت آیت اللَّه آقاى آقا سید شهاب الدین مرعشى نجفى- دامت برکاته- اسپانیا

تلگراف تبریک آن جناب به مناسبت روز 12 فروردین، سالروز جمهورى اسلامى واصل و موجب تشکر گردید. از خداى تعالى شفاى کامل جنابعالى و مراجعت به وطن مألوف را مسألت دارم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 163

تاریخ: 60/1/16

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از گودنشینان و اقشار مختلف جنوب شهر تهران

طبقه محروم بود که این نهضت را به ثمر رساند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

گروههاى مختلفى در اینجا حاضرند و من براى اینکه شاید غفلت کنم از اسم بعض از گروهها، از این جهت معذورم که هر یک را اسم ببرم. همه، ملت اسلام و تابع قرآن و از گروه زحمتکشان این کشور هستید. انقلاب اسلام، این انقلاب مهم اسلامى، رهین کوششهاى این طبقه است؛ طبقه محروم، طبقه گودنشین، طبقه اى که این نهضت را به ثمر رساند و توقعى هم نداشت. من شما طبقه گودنشینان را از آن کاخ نشینان بالاتر مى دانم؛ اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند. من وقتى که در انقلاب مى دیدم که یک پیرمردى از آن گودنشینها از آن منزل محقر خرابه بیرون مى آمد و مى گفت که ما با بچه هایمان صبح که مى شود مى رویم براى تظاهرات، [مباهات مى کردم . یک موى شما بر همه آن کاخ نشینها و آنهایى که در این انقلاب هیچ فعالیتى نداشتند، بلکه کارشکنى هم تا آن اندازه که مى توانستند مى کردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند مى کنند، یک موى شما بر همه آنها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسه یک موى شما با آنها نباید صحیح باشد.

شما این انقلاب را به ثمر رساندید و گروههایى که در سرتاسر این کشور این انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم [بودند] و همانهایى که مستضعف هستند و کاخ نشینها آنها را استضعاف مى کنند و اینها ثابت کردند که کاخ نشینها هستند که ضعیفند و پوسیده اند و براى این ملت هیچ کارى نکرده اند و نخواهند کرد. این دانشگاه بود، جوانهاى دانشگاه که آنها هم از محرومین و مستضعفین اند و این طبقه محروم جامعه بود که از همه رفاهها محروم بود، لکن قلبش مملو از عشق به اسلام و ایمان بود و با آن عشق و با آن ایمان این حرکت را دنبال کرد و شهید داد و در مقابلش چیزى مطالبه نکرد.

آنهایى که هیچ حظى در این میدان نداشتند و جز خرابکارى از آنها کارى ساخته نیست و الآن هم در گوشه و کنار کشور مشغول به خرابکارى هستند، آنها بودند که کنار نشسته بودند و منتظر این بودند که یک طرف غلبه کند و آنها بیایند و بهره بردارى کنند، میوه چینى کنند. وقتى که دیدند که جمهورى اسلامى آن طور میوه چینى هایى را که اینها مى خواهند موافق برنامه اش نیست، آنها هم مشغول به خرابکارى شدند و هر جا که یک خرابى پیش آمد، آنها تأیید کردند یا وارد شدند در کردستان؛ در بلوچستان. الآن هم که در جنوب و غرب ما گرفتارى جنگ را داریم، همانها هستند که نمى گذارند که

ص: 164

این ملت توجه بکند به جنگ و مشغول به تبلیغات هستند در خیابانها و در کوچه ها و محله ها.

شما هستید که کشور را از دست ابرقدرتها نجات دادید و این طبقه عزیز محروم که در ازاى خدمتش غیر از خدا از کس دیگرى چیزى نمى خواهد و ما همه رهین منّت شما هستیم و اگر لایق باشیم، خدمتگزار شما. شما بودید که در میدانها، در خیابانها، اجتماع کردید و با مشت گره کرده در مقابل توپ و تانک و مسلسل و اینها ایستادید و با ایستادگى و شجاعت، زن و مرد شما، بزرگ و کوچک شما، فداکارى کرد و شهید داد تا غلبه کرد. و الآن هم که در جبهه ها جنگ است، باز این طبقه محرومند که در تلویزیون نشان مى دهد مشغول خدمت هستند. آن کاخ نشینها یک شاهى خدمت در این جنگ نکردند و نخواهند کرد. آنها اگر مشغول افساد و فساد نباشند، بى تفاوت هستند.

و من باید از نیروهایى که در جنگ هستند تشکر کنم و تقدیر. دیروز یک شجاعت بى سابقه اى نیروى هوایى به خرج داد، و جنگنده هاى اینها تا آخرین نقطه عراق رفت و آنها را در آنجا سرکوب کرد. من باید از قِبَل همه ملت- امیدوارم که ملت این حق را به من داده باشد- از همه این جنگنده ها و همه این خدمتگزارها که دارند در سرحدّات جان خودشان را فداى اسلام و کشور مى کنند، تشکر کنم و ملت پشتیبان آنهاست. بحمد اللَّه دیروز یک شجاعت نمونه اى به خرج دادند و بدون اینکه خسارتى بر خودشان وارد بشود، کوبیدند عراق را و فهماندند که چنانچه خوف این نبود که اشخاص بیگناه یک وقت در این امور پایمال بشوند- به ملت عراق اینها علاقه دارند- اگر این خوف نبود، به دولت عراق مى فهماندند که او لایق این نیست که در مقابل این جوانهاى ما ایستادگى کند. دیروز که این فرماندهان ارتش اینجا بودند، وقتى مى خواستند بروند، آقاى فکورى، فرمانده نیروى هوایى، به طور مخفى به من گفتند که ما یک کارى مى خواهیم بکنیم و ذکر نکردند که آن کار چیست و بعد معلوم شد که این کار بسیار مهم انجام گرفت و گوشمال سختى به صدامیان دادند. و همین طور نیروى زمینى و پاسدارها و همه در این مسائل فعالیت شجاعانه اى مى کنند و مورد تقدیر ملت هستند. آنها هم از طبقه محروم اند. در بین همه این خلبانها و همه این پاسدارها و همه این ژاندارمرى و ارتش شما یکى را پیدا نمى کنید که از بالا شهرى باشد. همه آنها از این طبقه هستند. پس انقلاب ما مرهون این طبقه هست. این طبقه هستند که این نهضت را بپا کردند و قیام کردند و به پیش بردند و همین طبقه هستند که الآن در سرحدّات مشغول فداکارى هستند و همین طبقه هستند که براى ملت ما ارزش ایجاد مى کنند و شجاعت آنها به همه دنیا ثابت مى کند که این طبقاتى که مشغول به فعالیت هستند در شجاعت فوق آن چیزى است که تصور مى کنند.

ما امروز نیز شاهد فداکاری های طبقه محروم هستیم

ما هر روز شاهد یک پیروزیهایى در جبهه ها هستیم [به واسطه همه آنها که سرتاسر این جبهه ها فعالیت مى کنند و آنها هم از همین طبقه محرومند، لکن طبقه فوق همه طبقات هستند. چنانچه شما هم و همه کسانى که، زن و مردى که، در پشت جبهه هستید همه مشغول به فداکارى و مشغول به جنگ هستید. آنها در جبهه جنگ مى کنند و شما در پشت جبهه و این از خصوصیات انقلاب اسلامى

ص: 165

است، این از خصوصیات اسلام است، این از چیزهایى است که اسلام تعلیم کرده است بر شما.

و شما از روز اول قیام کردید و براى اسلام قیام کردید و الآن هم چون حکومت خودتان را اسلامى مى دانید و ارتش خودتان را اسلامى مى دانید، از این جهت، همه با هم بدون اینکه در فکر این باشید که یک افتخارى براى خود، شخص خودتان، ایجاد کنید، مشغول هستید به فداکارى و شاید در دنیا نظیر نداشته باشد این نحوى که در ایران ملت از ارتش پشتیبانى مى کند. در دنیا شاید بى نظیر باشد و شاید در طور تاریخ هم نظیرى برایش نتوانیم پیدا بکنیم که بچه هاى کوچک و جوانهاى نیمسال و زنها، پیرزنها، نوعروسها، نودامادها، همه با هم در این جبهه حاضرند و صحنه جنگ، صحنه اى است که ملت همه در آن حاضر هستند.

اضطراب کاخ نشینان و آرامش کوخ نشینان

من امیدوارم که شما ملت بزرگ و شما ملتى که محروم هستید، لکن پیش خدا عزیز هستید، گمان نکنید که کاخ نشینها بسیار مرفه هستند؛ آنها دلهایشان لبریز از تزلزل است؛ آنها قلبهایشان آرام نیست. تزلزلى که در بین کاخ نشینها هست در بین کوخ نشینها نیست.

آرامشى که این طبقه محروم دارند آن طبقه اى که به خیال خودشان در آن بالاها هستند، ندارند. شما اگر توجه کنید، قدرتهاى بزرگ را ببینید، مى بینید که آن قدر اضطرابى که در سران قدرتهاى بزرگ هست، در شما اشخاصى که براى خدا عمل مى کنید و از خدا مى خواهید اجر را، این اضطراب نیست. این یک نعمتى است که خدا به شما داده و شاید ماها هم نتوانیم درست بفهمیم نعمتهاى خفىّ الهى را؛ نعمت طمأنینه، نعمت آرامش، نعمت سکینه قلب. اطمینان قلب، در شما گروهها و در گروههاى به نظر آنها مستضعف، هست و در آن بالاها نیست، آن بالاها، همه اضطراب است. در کاخ هاى بزرگ نشستند و غصه مى خورند؛ شما در کوخ ها نشستید و آن غصه ها را ندارید. این از الطاف خداست بر شما و من امیدوارم که خداوند تبارک و تعالى عنایتش را بر سر شما ملت عزیز و همه ملتهاى اسلامى مستدام دارد. ان شأ اللَّه، به زودى آن مستکبرین به جاى خودشان بنشینند و آنهایى که به شما ظلم کردند و ستم و هجوم کردند، ان شأ اللَّه، خداوند آنها را فانى کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 166

تاریخ: 60/1/18

بیانات امام خمینی در دیدار با وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوائی خلبانان و گروهی از پرسنل نیروی هوائی

من امیدوارم که این پیوند محفوظ باشد پیوند شما آقایان نیروی هوائی و دریایی و زمینی و سایر قوای مسلح با روحانیون و پیوندتان با ملت

بسم اللّه الرحمن الرحيم

من کم کم از بزرگى این عملى که آقایان انجام دادند و طرح ریزى که آقایان کردند، هر چه بیشتر صحبت شد بیشتر عمق مطلب را فهمیدم. این مسأله ثابت کرد که بحمد اللَّه جوانان عزیز ما با اتکا به ایمان و خدا کارها را طورى انجام دادند که نظیر اعجاز بود و من اگر از دعا چیزى بالاتر مى دانستم آن را به آقایان هدیه مى کردم، لکن دعاى براى شما که من مى کنم و کردم از همه هدیه ها بالاتر است. و من از خداى تبارک و تعالى مى خواهم که شما آقایان در همه مراحل موفق باشید و کشور خودتان و اسلام عزیز را حفظ کنید و آن ریشه هاى فاسدى که در کشور هست، با جدیت خودتان از بین ببرید. و من از همه ارتش، چه نیروهاى هوایى، چه نیروهاى زمینى، و چه نیروهاى دیگر، دریایى، از همه قواى مسلح، همیشه پشتیبانى کرده ام و مى کنم و از قول ملت هم همین عمل را انجام داده و مى دهم و شما را سزاوار این مى دانم که ملت همه پشت سر شما و پشتیبان شماها باشند.

و من امیدوارم که این پیوند محفوظ باشد؛ پیوند شما آقایان نیروى هوایى و دریایى و زمینى و سایر قواى مسلح با روحانیین و پیوندتان با ملت. شما این مطلب را باید درست توجه بکنید که این روحانیین که در بین شما مى آیند و یک کارهایى را انجام مى دهند- در آن حدودى که باید انجام بدهند- اینها به صلاح هم شما و هم کشور و هم اسلام است. دستهایى مى خواستند که شما را از روحانیین جدا کنند و ملت را به شما بدبین کنند.

باید شما توجه به این معنا بکنید که اگر چنانچه روحانیون همراه شما باشند- البته آنها در حدود آن چیزى که مأموریت دارند باید عمل کنند و به قوّت خودش هم باید باقى باشد- آنها پشتیبان شما هستند. وقتى که نماینده روحانیین در پادگانها باشند، این براى شما نفع دارد و اگر کسى این معنا را بگوید که اینها براى شما- مثلًا- ضرر دارد، این صحیح نیست. ملت به واسطه همین معنا پشتیبان شما باقى مى ماند و من امیدوارم که این ارتباطى که الآن حاصل است بین همه قشرها، این ارتباط محفوظ بماند و کشور ما با همین ارتباط مى تواند پیش برود. اگر چنانچه- مثلًا- یک گله اى هم هست از بعضى از روحانیین جوان، این را باید [با] مراجعه به- مثلًا- من یا اشخاصى که در آنجاها هستند [تا] حل بشود و حدود معلوم باشد. نه آقایان جلوگیرى کنند از آن حدودى که آنها باید عمل بکنند و نه آنها تعدى کنند از

ص: 167

آن حدودى که دارند، به طورى که هر کس مشخص باشد که چه باید بکند. روحانى که در آنجا باید تبلیغات بکند مشخص باشد و نباید کسى جلوگیرى از تبلیغات او بکند، اگر یک وقت دیدید که یک کسى گفت باید جلوگیرى کرد، بدانید دشمن شماست، دوست شما نیست و آنها هم نباید از آن حدودى که دارند تجاوز کنند؛ براى اینکه تجاوز از حدود اسلام، جایز نیست، هر کسى حد خودش را باید عمل بکند. و این یک سفارشى است که من به شما آقایان که هستید و همه قواى مسلح این معنا را مى گویم که این در آن پادگانهایى که مال لشکر هست، در قواى زمینى، در آنجا از قرارى که شنیدم، یک مقدار بدرفتارى شده است با روحانیون، در صورتى که روحانیون آنجا که باشند پشتیبانى شما را بیمه مى کنند، ملت پشتیبان شما خواهد بود و اگر اینها نباشند، براى شما یک چیزهایى درست مى کنند اشخاص که شما را از چشم ملت بیندازند. آنها هم باید در حدود خودشان، هم روحانیینى که هستند به آن مأموریتى که دارند باید عمل بکنند و تجاوز هیچ نکنند و هم آنها که مشغول فعالیت خودشان هستند، جلوگیرى نباید بشود، مخصوصاً به آقاى ظهیرنژاد زیادتر این مطلب گفته بشود.

براى اینکه در حوزه قدرت ایشان یک مقدارى با روحانیون رفتار خوش نشده است و این به ضرر خود آقایان خواهد بود.

چنانچه روحانیون هم در یک جایى- مثلًا- از آن حدودى که دارند تخلف کردند، باید اطلاع بدهند تا جلوگیرى بشود. در هر صورت، من میل دارم که یک انسجامى ما بین شما و روحانیت و ما بین شما و ملت، بین خودتان، همه قواى مسلح، باشد. و این انسجام است که مى تواند این کشور را نجات بدهد. وقتى شما که دارید فداکارى مى کنید ویک همچو معجزه اى را- تقریباً- ایجاد کردید، وقتى ببینید تمام ملت پشت سر شما ایستاده اند و از شما قدردانى مى کنند، روحیه شما زیادتر خیلى خواهد شد؛ بخلاف اینکه شما یک کارى بکنید و ملت، کارى به این کار نداشته باشد. در رژیم سابق اگر یک کارى کردند، ملت اگر بر خلافش یک چیزى نمى گفت، موافقش هم نبود. او کار خودش را مى کرد و کارى به این حرفها نداشت. اما امروز شما مى بینید که ملت در همه جا، در همه امور، کار دارد. این از خصوصیات اسلام است و از خصوصیات کشور اسلامى است و جمهورى اسلامى، که مردم خودشان در صحنه باشند و خودشان ناظر امور باشند. شما مى بینید در این جنگى که شما دارید مى کنید و در همه جا الآن مشغول اند و توافق دارند در این معنا که باید این پیشرفت بکند، با کمال جدّیت حتى آن بچه هاى کوچولو قلکهایشان را مى آورند و مى شکنند و مى دهند. این سابقه ندارد در جایى، این براى این است که از اسلام یک نسیمى آمده است. و من امیدوارم که اسلام به آن معنایى که هست در ایران پیاده بشود. اگر پیاده بشود، شما پیروزیتان صد در صد در همه جا هست و من باز هم تقدیر مى کنم از این طرحى که دادید، از این اجرایى که کردید، از این امر بزرگى که شما انجام دادید تقدیر مى کنم، چنانچه از همه قواى مسلحه تقدیر مى کنم که مشغول اند به فداکارى و مشغول اند به کارهایى که محول به آنهاست. ان شأ اللَّه، همه موفق و مؤید و منصور باشید و پیروز باشید ان شأ اللَّه.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 168

تاریخ: 60/1/19

بیانات امام خمینی در جمع رئیس و اعضای دادگاههای انقلاب اسلامی ہو

میخواهند در جامعه روحانیت را منزوی کنند و کنار بگذارند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

این کارى که شما در آن دخیل هستید، چه آقایانى که مقام قضاوت را دارند و چه آنهایى که مقام دادستانى را دارند و چه آنهایى که سرو کارشان با زندانیها و با این نحو زندانیهاست، این کار، کار بسیار مشکلى است و ارزنده. اما مشکل است براى اینکه مسئله قضاوت همیشه این طور است که یک طرف ناراضى است، همچو نیست که دو نفر آدمى که با هم اختلاف دارند، اگر قاضى تشخیص داد که یکى از اینها مجرم است، مجرم هم روى موازین اسلامى تصدیق و صحبتى نکند. لا اقل شاید در تمام افرادى که محاکمه مى شوند و اینها محکوم مى شوند محکومین ناراضى اند؛ چه محکومیت بحق باشد که ان شأ اللَّه، هست و چه- خداى نخواسته- محکومیت بناحق باشد. خوب، آنکه بناحق است صحیح است که ناراضى باشد، اما مسأله، مسئله مشکلى است. شمایى که متکفل این امر هستید و سر و کارتان با یک همچو وضعیتى هست که در مقام قضاوت آن طورى است، بعدش هم وقتى منتهى مى شود به حبس، وضعش آن طورى است که شما دارید مى گویید، کار بسیار مشکلى است، لکن ارزنده است. مى ارزد به اینکه انسان در کارهاى مشکل که وارد مى شود، به اشکالاتش هم یک قدرى تن بدهد.

من الآن نمى توانم یک مسأله همچو شسته و رفته اى عرض کنم، لکن آنى که من عرض مى کنم راجع به همه قضات که لا بد اکثراً روحانیین هستند دیگر یا همه، یک مطلبى که راجع به قضاوت من عرض مى کنم، این است که مسأله قضاوت یک مسئله اى است که در اسلام شاید در رأس مسائل باشد و سر و کارش با جان مردم است، با مال مردم است، با نوامیس مردم است. این از مسائل بسیار مشکل و حلش هم بسیار مشکل. و شرایط قاضى هم خیلى زیاد [است و ما امروز آن قدر قاضى که داراى همه شرایط باشد نداریم، ولى خوب، مشغول اند به اینکه ان شأ اللَّه تهیه کنند. لکن آنهایى که حالا متکفل هستند و تشخیص داده شدند، چه در قم و در تهران، به اینکه صلاحیت اینکه رسیدگى بکنند دارند، اینها باید بسیار توجه به این معنا بکنند که امروز آنکه هدف اولى است، روحانیت است. براى همه این دستجات آنکه هدف اولى است که مى خواهند در جامعه اینها را منزوى کنند و کنار بگذارند روحانیین اند.

چنانچه این قضاتى که سر و کارشان با مردم و با مجرمین است، آنها هم اهل این هستند که داد و قال بکنند و اظهار نگرانى بکنند و این مسائلى که

ص: 169

مى گویید، اگر بنا باشد- خداى نخواسته- یک وقت یک جایى یک خلافى واقع بشود، خوب، این خلاف را آنها دامن مى زنند، تبلیغ مى کنند و چه مى کنند، زیاد جلوه مى دهند؛ این طور نیست که یک مردمى باشند متعهد به اسلام باشند که نخواهند دروغ بگویند.

شما گرفتار یک جمعیتی هستید که خودشان، خودشان را بیهوش می کنند و داغ می کنند برای اینکه گردن شما بگذارند

همین دیشب یا دیروز بود که یک آقایى به من گفت که من رفتم منزل فلان شخصیت، وقتى از پیش آن شخص بیرون آمدم، بعضى از اشخاصى که در دفتر این آقا بودند گفتند که شکنجه شده، اگر بخواهید ببینید اینجا یکى هست. ایشان گفتند بله من مى خواهم ببینم. ایشان گفتند که من رفتم دیدم که یک شخصى روى [بدنش را باز کرد آنجا، گفت که اینها با سیگار هست و من را داغ کردند، من را چه کردند و اسم فلان آدم هم با همین سیگار رویش ثبت بود. اسم یکى از مقامات محترم قضایى، اسم او را مى گفت. آن شخص مدعى بود که اینها را با سیگار این جورى کردند و من را شکنجه کردند و داغ کردند و آن اسم هم رویش بود؛ یعنى، آن اسم را به قول او با سیگار آنجا نوشته بودند. ایشان گفتند که من ابتدأً به نظرم آمد که خالکوبى کردند. بعد با او صحبت کردم گفتم که کى شما را گرفت. گفت که یک دسته اى تو بیابان آمدند و یک اتومبیل بود و من را گرفتند و شکنجه کردند و چه گفتند. خوب شناختى آنها را؟ گفت نه، سر و کله شان را بسته بودند آنها. گفتم که کجا شما را شکنجه دادند. گفت که توى همان اتومبیل این شکنجه را دادند و آنها پاسدار بودند. گفتم خوب، تو که مى گویى سر و کله شان بسته بودند، از کجا مى گویى پاسدار بودند، شاید رفقاى خودت بودند. گفت، ماند و نتوانست جواب بدهد. بعد من گفتم که تو از این منافقین هستى و اینجا آمده اى شکایت مى کنى. پاشو برو، و الّا من پدرت را در مى آورم؛ پا شد رفت. اینها یک همچو وضعى دارند. بلکه من شنیده ام از یک نفر آدم که در [محکمه قضایى بود که در فلان جا- حالا یادم نیست، مثل اینکه شیراز ایشان گفت- که بعضى از اینها آن رفیق خودشان را بیهوش مى کنند و شکنجه مى کنند، براى اینکه بگویند شکنجه ما داریم. شما سر و کارتان با یک همچو مردمى است. شما بخواهید که هیچ ناملایم نداشته باشید، در یک همچو مسائل مشکلى، این را نمى توانید، نمى شود یک همچو چیزى. شما مشکلات زیاد دارید و این مشکلات هم بسیاریش تحمیل مى شود به روحانیین که اینها هستند که چه مى کنند. شاید زیاد از این ور آن ور این طور شکایات مى آید و بسیاریش هیچ اصلى ندارد، ممکن هست تویش هم یک چیزى باشد و همین طور دادستانیها، آنها هم بالاخره ناراضى درست مى کنند، براى اینکه قاضى به حق هم باشد، آن طرف ناراضى مى شود، وقتى ناراضى شد، داد و قال مى کند؛ آن وقت، این مال اشخاص عادى است. اما آنهایى که از اول انقلاب مى خواستند که یک مسائلى براى خودشان باشد، در انقلاب کارى نکرده بودند، لکن مى خواستند بهره بردارى کنند، و حتى- مثلًا- رئیس جمهور بشوند، خوب، نشدند، بعدش شروع کردند به کارهایى که همه مى دانید. شما سر و کارتان با یک همچو اشخاصى هست که در همه جا توطئه است؛ در حبس هم توطئه است، در

ص: 170

بیرون حبس هم توطئه است، در جبهه ها هم الآن هست، همه جا هست این مسائل، منتها شما در یک محیط محدود هستید و آنها هم در آن محیط محدود تمام همّشان این است که وضع زندان را به آن طورى که مى گویید، بکنند.

من اعتقادم این است که شماها اینکه در یک جاى محدودى که خودتان نشسته اید و یکى هم من هستم که با شما نشسته ام، این مسائل را بگویید، این مسائل باید در جامعه به مردم عرضه بشود؛ یعنى، به شماها نسبت زیاد دادند و من مکرر از بعض آقایانى که مى شناسند شماها را، [شنیدم که شماها را تطهیر کردند، گفتند دروغ است این حرفها. خوب، شما پیش من مى گویید که دروغ است این حرفها، خودتان هم پیش من این شکایات را دارید؛ لکن جامعه نمى داند. آنها بین مردم پخش مى کنند به هر طورى که مى خواهند، مع الأسف، بعضى مقامات هم باور مى کنند؛ همین باور، دامن زده مى شود به آن. شما در یک محیطى هستید که با این گرفتاریها مواجه هستید، لکن گرفتاریتان را به مردم نمى گویید؛ آنها که براى شما گرفتارى پیش مى آورند آنها مى روند داد و قال مى کنند و عکس مسأله را نشان مى دهند؛ بعضى از شما را یک آدم کذا و کذا نشان مى دهند. در صورتى که من از اشخاص مورد اطمینان، من جمله آقاى محمدى، شنیده ام که اشخاص بسیار متعهد و مسلم [دارند خدمت مى کنند]، اما خوب، بین من و ایشان است این حرف، شما هم در یک همچو محیط کوچک دارید این حرفها را مى زنید. من آنى که مى گویم این است که کار مشکل است، لکن باید شما یک قدرى مقاومت داشته باشید. البته من نه اینکه خودم مقاومتى دارم، اما میل دارم شما داشته باشید. شما الحمد للَّه جوان هستید و باز آن مقاومت جوانى را دارید. در این مشکلات هر کس زیادتر گرفتار باشد و مقاومت کند زیادتر پیش خدا آبرو دارد، اجر دارد. البته شما الآن گفتید که این قدر کار زیاد هست که به آن نتوانستیم برسیم؛ لکن این مقدارى هم که رسیده ایم این همه صداها بلند شده است. من هم مى دانم این معنا را، من هم مى دانم که آن که قاضى است، آن که رئیس محبس است، آن که دادستان است، آن که وکیل مدافع است، همه اینها گرفتارى دارند؛ هر کدام به اندازه یک مقدارى که سعه شعاعشان تا آن اندازه است؛ لکن مردمى که در خارج هستند نمى دانند. آن مردم خیال مى کنند که همچو که یک کسى رفت در حبس، اوّل شروع مى شود به کتک زدن و داغ کردن و چه کردن و بعد هم تا آخر همین طور. شما هم از این طرف مى گویید که این مسائل هیچ نیست در آنجا؛ بلکه آنها دارند ما را داغ مى کنند و ما را شکنجه مى دهند.

آنها پاسبانها را دارند کتک مى زنند و پاسبانها به آنها حرفى نمى زنند. این مسأله باید براى مردم روشن بشود، باید گفته بشود به مردم. آن آقایانى که آمدند و حبسها را دیدند باز تا حالا نیامدند پیش من که مسائل را به من درست بگویند. جسته و گریخته من بعضى وقتها از- مثلًا- اشخاص محترم مى شنوم که مسائل، مسائل دروغ بوده، این طور نبوده؛ بله گاهى اتفاق افتاده است براى کسانى که در حبس کذا بوده اند، یک همچو چیزهایى گاهى اتفاق افتاده. وقتى شما گرفتار یک جمعیتى هستید که خودشان خودشان را بیهوش مى کنند و داغ مى کنند براى اینکه گردن شما بگذارند و وقتى شما گرفتار یک جمعیتى هستید که بچه هاى کوچکشان در خیابانها مى آیند و فریاد مى زنند، براى اینکه مردم را وادار کنند که با آنها مقابله کنند، توقع این را نداشته باشید که آرام و راحت در آنجا باشید. شما باید توقع این را داشته باشید که هر روز همین بساط را داشته باشید و زیادتر از این هم داشته باشید. لکن کار، یک کار

ص: 171

مهم شریفى است؛ براى اینکه هم قضاوت در عین حالى که بسیار شغل مهم شریفى است، لکن خوب، خطر براى قاضى دارد و مسأله خطرناکى است و هم زندانبانى و رئیس زندان شدن و پاسدار در زندان شدن و اینها هم همه اش از چیزهاى مشکل است. سر و کار با یک عده اى که به هیچ چیز پایبند نیستند، آنهایى که مى خواهند اصل و اساس را از بین ببرند، سر و کار با اینها هست، وقتى سر و کار با اینها هست، با آنهایى که به این انقلاب اسلامى هیچ عقیده نداشتند و نخواهند داشت و این انقلاب اسلامى را مضر به حال خودشان و اربابانشان مى دانند، شما سرو کارتان با اینهاست، توقع این را نداشته باشید که آنها مثل یک اشخاص عادى با شما رفتار کنند.

محبس یک جائی است که تربیت باید بشوند مردم در آن محبس اسلامی

این مسائل واقع مى شود. لکن شما کوشش کنید که همین طورى که مى گویید که ما رفتارمان خوب است، رفتار را خوب کنید با اینها. آنهایى که مى شود واقعاً آنها را موعظه شان کرد، نصیحت کرد، از بین آنها ببرید یک جاى دیگر نصیحتشان کنید؛ اشخاص بیایند، روحانیون بیایند، با آنها صحبت کنند، خودتان صحبت کنید، بلکه اینها تربیت بشوند. محبس یک جایى است که تربیت باید بشوند مردم در آن محبس اسلامى. من آن وقتى که در حبس بودم، این اشخاصى که در آنجا زندانبان بودند مى آمدند پیش من مى نشستند صحبت مى کردند. یک دفعه که من دیدم یک جایى صدا بلند شد و مثل اینکه یک شکنجه اى در آنجا بود- شکنجه ها را اگر بود جاهاى دیگر مى بردند، مثل اینکه آنها مى خواستند به من هم بفهمانند که اینها هم هست در کار- من بعدش که آمدند آنجا، گفتم آقا این چه بساطى است که شما درست کردید. زندان باید تربیت کند اشخاص را، باید یک مکتب باشد زندان. وقتى مى آیند آنجا اگر یک دزدى است، دزدى اش را از او بگیرید و بیرونش بفرستید؛ تربیتش کنید. البته آنها عذر آوردند که نه اصلش شکنجه اى در کار نبود و یک پاسبانى چه کرده بود، یک سیلى به آن زدند و فلان، ولى دروغ مى گفت. در هر صورت، زندان اسلامى باید روى همان موازین اسلامى باشد. همانى که وقتى که به شخص اول اسلام، حضرت امیر، ضربت مى زند، بعد که مى بردندش، سفارش مى کند که این را از همان غذایى که خودتان مى خورید بدهید و همان طور چه بکنید. وقتى مواجه بشوند اینها با یک اخلاق صالح و خوبى، یک دسته شان که توطئه گرند و اینها که اصلًا دنبال این مسائل نیستند؛ اما یک دسته دیگر کم کم آرام مى شوند، کم کم همان طورى که گفتید بعضیهایشان تربیت شدند، تربیت مى شوند و باید اینها را با اخلاق خوب و با رفتار خوب و اینها تربیت کرد و کار، کار بسیار مشکلى است؛ هر که باشد در مى رود. لکن من دعا مى کنم که شما مقاومتتان زیادتر باشد و رفتارتان هم ان شأ اللَّه، همان طورى که تا حالا هست، خوب باشد با آنها.

آنها باطل خودشان را منتشر می کنند و شما حق خودتان را بیان نمی کنید

و اینهایى که مى گویید باید گفته بشود به مردم. شما بیایید پیش من بگویید، هیچ اثرى ندارد.

ص: 172

فرض کنید من هم اعتقادم این شد، اما در این جامعه است که آنها سمپاشى مى کنند و شما حق خودتان را بیان نمى کنید. اینها باطل خودشان را دارند منتشر مى کنند، همان طورى که مى گویید، جورى مى کنند که دیگر پاسدار نخواهد آنجا بماند و بگوید که خوب، ما را اینها دارند اینجا کتک مى زنند، مردم هم از آن طرف مى گویند که ما شکنجه گر هستیم. یک همچو مواجهه اى الآن هست بین اشخاصى که مى خواهند اصل این نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى را در بین همه جامعه ها از بین ببرند و مشوّه کنند و بدنام کنند. وقتى انسان با اینها مواجه شد، خوب، باید خیلى با استادى عمل بکند که اینها خیلى دستشان یک مسأله نیاید. البته کار، کار بسیار مشکلى است و ان شأ اللَّه، اجر دارید در این کار. و من امیدوارم که خداوند به شما قدرت بدهد که در مقابل این ناملایماتى که هست شما پایدار باشید، لکن باز هم تکرار مى کنم، من به هر یک از این آقایانى که آمدند و مطالبى که عمل کردند و به من گفتند، گفتم این فایده ندارد، باید بروید عرضه کنید به مردم، بگویید بیایند بگویند، بگویید مسائل این است، بیایند خلافش را بگویند و بیایند مردم ببینند. اشخاص بیایند ببینند، از مقامات اشخاص را بفرستند بیایند ببینند این جاها را. اشخاصى که از خارج مى آیند بیایند ببینند این زندانها را، بیایند ملاحظه کنند مسأله چه جورى است و از آن طرف ببینند اینها چه دارند مى گویند. امیدوارم که ان شأ اللَّه، این امور بتدریج درست بشود و دلهاى خودتان را قوى کنید که شما پیروز هستید ان شأ اللَّه.

ص: 173

تاریخ: 60/1/20

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از برادران و خواهران معاود عراقی در آستانه سالگرد شهادت آیت اللّه سید محمد باقر صدر»

این ملت ها هستند که باید قیام کنند و خودشان را از دست اشرار نجات دهند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

شهادت مرحوم آیت اللَّه صدر را به همه ملتهاى مستضعف جهان و به مسلمین خاصتاً و به عراق و ایران بالاخص، تسلیت عرض مى کنم.

برادرهاى من، عزیزان ما که از اوطان خودتان آواره شدید، در این گرفتاریهاى شما در طول حکومت بعث، ما هم مبتلا بودیم در ایران، و شما در عراق. ما در ایران گرفتار یک حکومت دیکتاتور خبیث [بودیم که با ملت ما آن کرد که مغول آن طور نکرد. علماى ما را تبعید و آواره از اوطان خودشان کرد و بعضى را شهید، نسأ ما را بى احترامى [کرد] و احترام آنها را از بین برد، جوانهاى ما را در حبسها و در زجرها، حتى بعضى از آنها را چنانچه گفته اند در تاوه سرخ کردند و بعضى از آنها را پاى آنها را اره کردند. روحانیون بسیارى از بلاد ما را از بلاد خودشان تبعید و در حبس نگه داشتند و با وضع فجیع به آنها اهانت و ظلم کردند. شما هم در طول [حکومت این حزب فاجر کافر مبتلا بودید و به همان نحو ابتلائاتى که ما داشتیم. جوانهاى شما را، به جرم اینکه براى زیارت حضرت سید الشهدا مى رفتند، در بین راه گرفتند و با آنها آن طور سبعانه عمل کردند. علماى شما هم گرفتار این حزب فاجر فاسد بود. با مرحوم آیت اللَّه حکیم آن کردند که ما شاهد بودیم و مرحوم آیت اللَّه صدر را به جرم اینکه از ظلم آنها شکایت داشت و مى خواست حکومت اسلام برقرار باشد، شهید کردند و خواهر مکرمه مظلومه ایشان را هم شهید کردند. ما شهید دادیم، شما هم شهید دادید؛ ما در حبس به سر بردیم، شما هم به سر بردید، لکن خداى تبارک و تعالى خواست که ملت ایران را از زیر بار ظلم بیرون بیاورد و به آنها توفیق داد که در سایه وحدت و اتکال به خداى کریم بر حکومت جائر وقت غلبه کردند و او را از کشور خودشان راندند و دست قدرتهاى بزرگ را از کشور خودشان کوتاه کردند و یک حکومت اسلامى- انسانى در ایران مستقر کردند. و مع الأسف، دستهاى ظالم خارجى در کار است و از اول در کار بود که نگذارند این حکومت اسلامى مستقر بشود و نگذارند در سایر کشورهاى اسلامى هم حکومت دست خود ملت باشد. این آدمى که در عراق آن همه جور و ستم کرد، براى خاطر به دست آوردن دل قدرتهاى بزرگ، به ایران تجاوز کرد، آن هم به محلهاى عرب نشین. این شخص و این جرثومه فساد که با اسم عُروبت به اسلام مى تازد با ملت عرب و با عرب نشین ایران آن کرد که

ص: 174

محمد رضا به همه ایران کرد و بدتر از او. عربهاى ایران را کشت و یا آواره کرد. زن و بچه هاى مناطق عرب نشین را و سایر مناطق را، براى خاطر به قول خودش عروبت و به حسب واقع براى شیطان بزرگ و برادرهاى شیطان بزرگ، آن قدر قتل عام کرده است که قبرستانهاى ایران مضاعف شده است. در زمان حکومت جائر این سفّاک، چاره جز وحدت کلمه و اتکا به خدا نیست. من در سابق که ایران بودم، قبل از اینکه تبعید بشوم و منتهى بشود که به عراق بیایم، گمان مى کردم که عشایر عرب که داراى سلاح هم بودند، در مقابل این حکومت خواهند ایستاد و خواهند او را به جاى خودش نشاند، لکن بعد از اینکه آمدم به عراق، تعجبم بیشتر شد که دیدم در حضور همین عشایر و در حضور همان ملت، رئیس روحانى ملت عراق و ملت اسلام را محاصره کردند و تحت الحفظ از بغداد به نجف آوردند و آن هم مظلومانه باید بگوییم به شهادت رسید.

اگر ملت عراق بخواهند از گرفتارى که دارند و داشتند و از تحت ستم این ستمکاران خارج بشوند، چاره ندارند جز آنکه همان نحو که ایران اجتماع کرد و ملت متحد شد و با اتحاد کلمه و اتکال به خداى تبارک و تعالى آن حکومت جائر را ساقط کرد، با اینکه آن حکومت قدرتش بسیار بیشتر بود از این حکومت بعثى صدام بسیار خبیث، مع ذلک، ملت ایران توانست با اینکه سلاح نداشت این جرثومه فساد و این سلسله خبیث سلاطین را که در طول تاریخ مجرمترین افراد انسانها بودند، منقرض کند و به جاى او جمهورى اسلامى را مستقر نماید؛ عراق هم چاره اى جز این ندارد. این ملتها هستند که باید نهضت کنند، قیام کنند و خودشان را از دست اشرار نجات بدهند. نباید ملتها بنشینند تا اینکه از جاى دیگر و کسان دیگر آنها را نجات بدهند. مبدأ نجات از خود ملت است. ایران با اینکه هیچ کشورى با او مساعدت نکرد، بلکه تمام کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، الّا کمى از آنها، با او مخالفت کردند و طرفدارى از رژیم کردند، مع ذلک، چون ملت خواست انقراض این سلسله خبیثه را، عمل شد. ملت اگر مطلبى را بخواهد، نمى شود به او تحمیل کرد؛ نمى شود خلاف او را به او تحمیل کرد. ملت عراق نباید بنشینند و منتظر این بشوند که یک دستى از خارج بیاید و آنها را نجات بدهد. ملت عراق، ملت مسلم و تابع اسلام و قرآن کریم و مخالف با استبداد، و مخالف با ستمگرى، مخالف با خویهاى سبعى و حیوانى است و ملت باید تبعیت از اسلام بکند.

خود ملت و ملتها باید خودشان را نجات بدهند. ملت ایران با ملت عراق دو نیست و با ملتهاى مسلم دیگر هم دو نیست؛ این یک ملت است و داراى یک میلیارد جمعیت؛ یک ملت است و داراى خزاین بى شمار و مع الأسف، به واسطه انحراف اکثر دولتهاى اسلامى، این یک میلیارد انسان در تحت فشار قدرتهاى شیطانى بزرگ است و این خزائن عظیم این کشورهاى اسلامى به حلقوم این قدرتهاى بزرگ فرو مى رود. ملتها باید قیام کنند و خودشان را از دست حکومتهاى خودشان و قدرتهاى بزرگ نجات بدهند. اگر ملت ایران نشسته بود و چشم به این دوخته بود که از خارج کسى کمک کند و او را نجات بدهد، تا آخر تحت همان فشارها بود و حکومت جائر پهلوى حکومت مى کرد، لکن انتظار نکشید و با اینکه دولتهاى شرق و غرب به کمک محمد رضا بودند و پشتیبان او بودند، مع ذلک، با همه قدرتهاى خارجى و با قدرت بزرگ نظامى که در داخل داشت، وقتى ملت یکپارچه قیام کرد، زن و مرد، کوچک

ص: 175

و بزرگ، فریاد کرد که ما نمى خواهیم این حکومت جائر و این سلطنت کافر را، هیچ یک از قدرتهاى خارجى نتوانست که جلوگیرى کند و قدرتهاى داخلى هم برگشتند از او و متصل به ملت شدند.

ارتش عراق هم، اگر مسلمانهاى عراق قیام کنند، به آنها متصل خواهند شد و این ریشه فساد را از آنجا خواهند کند.

قیام بر ضد کشور اسلامی و حکومت های اسلامی در حکم الحاد و کفر است

اخیراً، در یک نوشته اى دیدم، در یکى از خبرگزاری ها که دولت عراق مى گوید ما همیشه مسلمان بودیم و شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر مى دهیم، پس ما مسلمانیم و شما چرا ما را کافر حساب مى کنید. من به آنها مى گویم که شما قبل از اینکه ما صحبت از این بکنیم، از قِبَل آیت اللَّه حکیم- رضوان اللَّه علیه- تکفیر شده اید. ملت عراق مسلم اند؛ لکن این حزب «بعث» عقایدشان عقاید اسلامى نیست و مورد تکفیر رئیس ملتشان شدند و این اظهار اسلامیت که صدام و امثالش مى کنند مثل آن اظهار اسلامى است که محمد رضا مى کرد. من احتمال مى دهم که محمد رضا در باطن ذاتش مسلمان باشد، لکن مسلمان بدتر از کافر؛ لکن نسبت به صدام این احتمال را نمى دهم که بر حسب ذاتش به اسلام گرایش داشته باشد. قیام بر ضد کشور اسلامى و حکومت اسلامى که الآن در ایران مستقر است، همین قیام بر ضد اسلام، در حکم الحاد و کفر است و این آدم در عین حالى که به قول خودش مسلم است، قیام بر ضد اسلام کرده است. جرم ملت مسلمان ما جز این نیست که مى خواهد دست قدرتهاى بزرگ از خزاین او و از ملت او کوتاه و خودش حکومت اسلامى داشته باشد و از اول هم حکومت اسلامى را مى خواست و به حکومت اسلامى رأى داد و مستقر کرد و به همین جرم مورد مؤاخذه ابرقدرتها و تجاوز پیوندهاى پوسیده به ابرقدرتها شد.

صدام گفته است که چنانچه به مقاصد من عمل نکنید، من بیشتر از این، کشور شما را خراب مى کنم. تو هر چه توانستى کرده اى و هر چه بتوانى مى کنى و بیشتر از آن هم نتوانستى که بکنى، نه اینکه نخواستى بکنى. تو اگر بتوانى تمام مسلمین ایران را خواهى کشت، لکن این خیال باطلى بود که کردى و گمان کردى که ملت ایران بى تفاوت است، اگر تو هجوم بیاورى به کشورش و ارتش ایران ضعیف و ناتوان است. ملت و ارتش به تو فهماند که مسأله آن طور که تو حساب کرده بودى و آن طور که قدرتهاى بزرگ حساب کرده بودند، نبود و همان وقت که تو هجوم کردى و ناگهان هجوم کردى، جلوى تو را گرفتند و پس از آن یک قدم هم پیش نیامدى و حالا هم هر روز عقبتر خواهى رفت. و اگر نبود خوف اینکه ملت شریف عراق صدمه ببیند، اگر ما هم و ارتش ما هم و ملت ما هم مثل صدام فکر مى کرد که باید پیشبُرد و لو به کشتن ملتها، و لو به کشتن بچه ها و زنها و پیرمردها، اگر یک همچو برنامه اى بود، امروز مى دیدى که عراق دیگر کسانى را که بتوانند کارى انجام بدهند، ندارد. لکن کشور ما متعهد به اسلام است و ارتش ما متعهد به اسلام است؛ ارتشى است که از بالاى شهرهاى بزرگ عراق مى گذرد و در آخرین نقطه عراق، در مرز اردن، مى کوبد مراکز نظامى عراق را و یک بمب در شهرهاى عراق نمى اندازد. این کشور اسلامى

ص: 176

است و این لشکر، اسلامى و این قواى مسلحه، اسلامى است و آن کسى که مى کوبد مسلمین را و آواره مى کند مسلمین عرب را و به تباهى مى کشد کشور اسلامى را، به جرم اسلامیت، آن کس در سلک مسلمین نیست؛ هر چه هم فریاد بزند که من مسلمم، فریاد بزند که من شهادت مى دهم، لکن این اسلام نفاق است که بسیارى از شهادتها را مى دهند و در صدر اسلام هم مى دادند، لکن منافقینى بودند که بالاتر از سایر کفار بودند.

و من از خداى تبارک و تعالى خواستارم که ملتهاى مسلم را بیدار کند و ملت عراق را هوشیار کند و خودشان را [رها کنند] از قید و بند این قدرتهاى بزرگ و این جرثومه هاى فسادى که به اسم اسلام مسلمین را قتل عام مى کنند و به اسم اسلام احکام اسلام را زیر پا مى گذارند و با اسم اسلام علماى اسلام را شهید مى کنند، آن هم مثل سید محمد باقر صدر که مغز متفکر اسلامى بود و امید این بود که اسلام از او بهره برداریهاى زیادترى بکند و من امیدوارم که کتابهاى این مرد بزرگ مورد مطالعه مسلمین قرار بگیرد و ان شأ اللَّه خداوند تعالى او را با اجداد بزرگش محشور فرماید و خواهر بزرگوار مظلومه او را هم با جده اش محشور کند و امیدواریم که ملتهاى اسلامى با قیام خود دست قدرتهاى بزرگ را از کشور خودشان کوتاه کنند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 177

60/1/22

فرمان امام خمینی به حجت الاسلام صفائی

22 فروردین 1360/ 6 جمادى الثانى 1401

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ غلام رضا صفایى- دامت افاضاته

جنابعالى را به ریاست اداره سیاسى- ایدئولوژیک ارتش جمهورى اسلامى ایران منصوب مى نمایم. امیدوارم در زمینه مکتبى کردن ارتش در تمام زمینه ها و قسمتها در حوزه مسئولیت خویش اقدام نمایید. از خداوند متعال توفیق جنابعالى را خواستارم.

و السلام.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 178

تاریخ: 60/1/22

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از اقشار مختلف مردم مرزنشین ماکو، اعضای دادگاه انقلاب اسلامی مرکز پاسداران زندان اوین و عشایر بختیاری مسجد سلیمان

این توجه ملت بزرگ و حضور زن و مرد جامعه اسلامی ما امیدبخش است

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

شما که از مرزهاى دور کشور آمده اید و در خدمت اسلام کوشش کرده اید و کوشش مى کنید، خوش آمدید. امروز ایران همان طور که مى دانید مورد هجوم خارجى و توطئه هاى داخلى است، لکن این توجه ملت بزرگ و حضور زن و مرد جامعه اسلامى ما امیدبخش است. این حضور شماها در صحنه امید این را مى دهد که نه توطئه هاى داخلى موفق بشوند به آن طرحهاى شیطانى خودشان و نه هجوم خارجى بتواند به این ملت آسیب برساند. سرتاسر ایران ملتى است که همان طور که در اول نهضت، حاضر در صحنه بودند و با حضور خودشان بیمه کردند این کشور را و اسلام را، الآن هم در سرتاسر کشور همه حضور دارند در صحنه. آنها که خیال کردند یا تبلیغ مى کنند به اینکه مردم دیگر در آن مسائل اسلامى و در جمهورى اسلامى سست یا بى تفاوت [اند] و در بعضى تبلیغات هم هست که مخالف شده اند، مردم از جمهورى اسلامى رو برگردانده اند، اینها بیایند ببینند سرتاسر کشور اسلامى را، زن و مرد مسلمان این کشور را، و زن و مرد تمام فرق مختلفه اى که در این کشور هست- الّا بعض ریشه هاى پوسیده از رژیم سابق یا بعضى سرسپردگان به شرق و یا سرسپردگان به غرب که اینها قابل توجه نیستند- تمام مسلمانها و کسانى که از اقلیتهاى مذهبى هستند و پایبند به جمهورى اسلامى هستند، تمام اینها در سرتاسر کشور، با همان شور و شوقى که در اول نهضت داشتند، امروز هم به همان نحو در ادامه نهضت شور و شوق دارند. شما که از سرحدّات، از ماکو، دورترین نقاط کشور، به اینجا آمده اید، کى شما را الزام به آمدن کرد و کى شما را به زور وادار کرد که بیایید و اظهار کنید که ما براى اسلام همان طور که از اول بودیم حالا هم هستیم؟ این جز آن حس اسلامى شما و ایمان واقعى شما چیز دیگرى هست؟ اگر در رژیم سابق مى خواستند شما را با زور هم بیاورند به اینجا، مى توانستند این طور مجتمعاً بیاورند؟ کى الآن شما را وادار کرد به اینکه از این راههاى بسیار دور بیایید و پیوند با اسلام را تجدید کنید و حضور خودتان را در صحنه، در جبهه ها و در پشت جبهه ها، اثبات کنید؟ این غیر از آن ایمانى است که در شما هست و غیر آن عِرق اسلامى و وطن دوستى، چیز دیگرى هست؟

ص: 179

شماها باید در سرتاسر کشور، جوانها و پیرها و زنها و مردها و کودکان باید با اجتماعات خودتان و با حضور خودتان در صحنه دست قدرتهاى بزرگ را همان طور که قطع کردید اجازه ندهید که ثانیاً، بتوانند در این کشور یک کارى انجام بدهند. الآن هم شما مورد هجوم هستید و ملت ما بیشتر مورد تبلیغات سوء و توطئه هایى که در سرتاسر کشور هست، مورد این تبلیغات هست، لکن این اجتماعات شما در مسائل اسلامى و در مسائل کشور دست رد به سینه تمام توطئه گرها و تمام اجانب، که باز چنگ و دندانشان را تیز کردند که کشور شما را مثل سابق به غارت ببرند، دست رد به سینه اینها خواهید زد و امید است ان شأ اللَّه، خداوند شماها را و همه ملت را موفق کند و اسلام را به آن طورى که دلخواه است و آن طورى که خواست خداى تبارک و تعالى هست به آن طور در این کشور پیاده کنید. و این محتاج است به اینکه تمام کشور ما و تمام ملت ما حاضر باشند در صحنه و خودشان ناظر باشند که اگر کسى تخطى از اسلام و تخطى از قوانین اسلام بکند، او را سرزنش کنند و او را از صحنه خارج کنند.

من از خداوند تبارک و تعالى توفیق همه شماها را و همه ملت را و همه مستضعفین جهان را خواستارم. و از شما که از این راههاى دور آمدید و در این محل حقیر و تنگ مجتمع شدید، تشکر مى کنم و دعا مى کنم که همه شما به سعادت دنیا و آخرت برسید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 180

تاریخ: 60/1/24

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از کشاورزان و اهالی شهرستانهای گرگان علی آباد گنبد و ترکمن صحرا

ما در سایه آرامش و وحدت می توانیم این کشور را به مقاصد عالیه اسلامی برسانیم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

از تمام برادرانى که از راههاى دور، از گرگان، از گنبد، از بلوچستان، برادران اهل سنت و برادران شیعى در این مکان تشریف آورده اند تشکر مى کنم و دعا مى کنم که ان شأ اللَّه، همه موفق باشند به اینکه مقاصد اسلام را در ایران عزیز پیاده کنند.

شما برادران مى دانید که به هر نحوى تشبثات خارجى [در کار است و آنهایى که در راه آنها قدم برمى دارند به اسم اسلام، یا به اسمأ دیگر، همه در کارند که این انقلاب را که به نفع همه کشور و خصوص طبقه هاى کشاورز و کارگر و مستضعفان است، از بین ببرند و باز این کشور را که با خون صدها هزار نفر و معلولین به ما اعطا شده است، با ایجاد اختلاف از بین ببرند و بر ما همه و بر شما همه است که هوشیار باشیم و این توطئه ها را یا از بین ببریم و یا با بى اعتنایى از کنار آنها عبور کنیم. الآن اجتماعاتى هست که به اسم شیعه و سنى بنا بر ایجاد اختلاف دارند؛ همان طورى که وابستگان به قدرت بزرگ امریکا در طائف این مسأله را طرح کردند و براى خدمتگزارى به امریکا که دنبالش خدمتگزارى به شوروى هم است، نقشه اختلاف بین برادران را ریختند و دنبال او در کشور خودمان هم، اشخاصى دارند همان نقشه را پیاده مى کنند؛ غافل از آنکه اگر- خداى نخواسته- این قدرتهاى بزرگ در ایران برگردند، نه اسلامى و نه اهل سنتى و نه اهل تشیعى باقى مى گذارد. اگر اینها این دفعه- خداى نخواسته- برگردند، براى اینکه از این برادران سنى و شیعه صدمه دیدند و از اجتماعات آنها نفعهاى خودشان را و چپاولگریهاى خودشان را از دست داده اند، این دفعه بدانید که- خداى نخواسته- اگر آنها برگردند، اساس اسلام را که منشأ اجتماع شما برادران بود، از بین خواهند برد. برادران بیدار باشند و کسانى که درصدد این هستند که بین برادران شیعى و سنى اختلاف بیندازند، اگر وابسته به امریکا یا شوروى هستند، آنها نصیحت را معلوم نیست بپذیرند و اما اگر وابسته به آنها نیستند و براى اسلام و براى کشور اسلامى خودشان و براى مسلمین مى خواهند کارى بکنند، راه ایجاد اختلاف نیست. راه، این است که تمام گروهها، را با هم آشتى بدهند و این اجتماعى که بحمد اللَّه در ایران پیدا شده است و این وحدت کلمه اى که بین همه قشرهاى کشور پیدا شده است، کوشش کنند که محفوظ باشد.

رسیدن به مقاصد عالیه اسلامى در سایه وحدت و آرامش. ما در سایه آرامش و وحدت مى توانیم این کشور را به مقاصد عالیه اسلامى برسانیم و این مستضعفین را از آن ظلمهایى که در طول تاریخ به آنها شده است،

ص: 181

نجات دهیم. اگر آرامش نباشد، کشاورزى نخواهد بود و اگر آرامش نباشد، صنعت راه نخواهد افتاد. اگر آرامش نباشد، اصلاحاتى که باید بشود و براى مستضعفین عمل بشود، نخواهد شد. شما مى بینید که در کردستان و در خوزستان که آشوب بپا کردند- و بعضى از آنها هم که آشوب را بپا کردند با اسم اسلام بود- تا کنون دولت نتوانسته است در آنجاها یک عمل چشمگیر مثبتى ایجاد کند؛ براى اینکه محیط ناآرام فرصت نمى دهد که کسانى که بخواهند خدمت کنند، درست بتوانند خدمت کنند. چطور ممکن است که کشاورزى در یک محیطى که خرمنها را اشخاص فاسد آتش مى زنند، به نتیجه برسد؟ و چطور ممکن است صنعت در یک محیطى که کارگران را به اعتصاب و اشتغال به کارهاى غیر انسانى وادار مى کنند، تأثیر داشته باشد و نتیجه بدهد؟

برادران من، برادران اهل سنت، برادران اهل تشیع، همه توجه داشته باشید که ریشه هاى فسادى که شماها را در تحت فشار ظلم و زیر چکمه هاى دژخیمان خودشان خرد کردند در طول تاریخ و الآن از بین شما بحمد اللَّه رفته اند و مى روند، اینها در صددند که با اسمهاى مختلف شما را به جان هم بیندازند و نتیجه بگیرند. الآن در اطراف کشور همین اشخاصى که مى خواهند این کشور را به حلقوم امریکا یا شوروى بیندازند، مشغول فعالیت اند. در اطرافى که شماها هم هستید مشغول اند، در شمال بیشتر مشغول اند، در خود تهران مشغول اند و اجتماعاتى دارند. در خود تهران اشخاص منحرفى که بعضى شان پرونده هم دارند در پیش مقامات، باز سر درآوردند و مشغول شیطنت هستند.

امروز دامن زدن به اختلاف یک معصیت نابخشودنی است

چه دیده اید شماها از آرامش، و چه بدى دیده اید از اسلام و چه بدى دیده اید از جمهورى اسلامى و از قرآن کریم که کمر به محو او بسته اید و به اسم اسلام، ناآگاه و یا- خداى نخواسته- آگاهانه، مشغول توطئه هستید؟ شما گمان مى کنید که توطئه هاى شما مخفى است؟ خیر، این طور نیست، پرونده هاى شما در دست است. دست بردارید از صحبتها، از اجتماعات، از توطئه ها. ملت اسلامى ما که در راه اسلام خون داده است و جوان داده است، نمى تواند ببیند که یک مشت اشخاصى که در رژیم سابق بلندگوى رژیم بودند، حالا دوباره از سر شروع کردند و گمان مى کنند که فرصت پیدا کرده اند. خدا نکند آن روزى بیاید که ملت ما [بخواهد برخورد کند با] افرادى که این طور هستند، چه تحت لواى اسلام به اسلام دارند لطمه وارد مى کنند، و چه به اسمأ دیگر، به اسم تسنن و تشیع، لطمه بر اسلام وارد مى کنند. ملت افراد را مى شناسند. شما گمان نکنید که ملت که این همه زحمت کشیده است و جمهورى اسلامى را تا اینجا رسانده است، بگذارد شماها هر کارى مى خواهید بکنید و این جمهورى را به هم بزنید و با توطئه هایى که از خارج الهام گرفته مى شود، نظیر توطئه طائف، در اینجا باز خواهید درست کنید.

من هشدار مى دهم به بعض اشخاصى که در صدد مفسده هستند که ما آنها را مى شناسیم؛ لکن مى خواهیم که خودشان به اسلام توجه کنند؛ خودشان به اسم اینکه ما حقوق خودمان را مى خواهیم به اسلام خیانت نکنند. حقوق همه افراد، چه برادرهاى اهل سنت و چه برادرهاى اهل تشیع و چه آنهایى که اقلیت

ص: 182

مذهبى رسمى دارند، حقوق آنها همه هم در قانون اساسى ملحوظ شده است و هم اسلام براى همه آنها حقوق قائل است و با عدل اسلامى رفتار مى کند. این قدر، درصدد نباشید که بذر فتنه را بیفشانید و با اجتماعات خودتان فتنه انگیزى کنید. توجه به اسلام داشته باشید، توجه به دیانت اسلامى و قرآن کریم داشته باشید. با سلطه خارجى همه چیز شما از بین خواهد رفت و این ایجاد اختلاف- خداى نخواسته- موجب سلطه خارجى خواهد شد. دشمنان اسلام، دشمنان قرآن کریم، در کمین اند. آنهایى که اسلام را نمى توانند ببینند و آنهایى که از اسلام سیلى خورده اند در کمین اند. اگر شماها در داخل به اسم تشیع و تسنن بخواهید- خداى نخواسته- اختلاف ایجاد کنید، تکلیف براى ما پیدا خواهد شد و آنهایى که مفسده جو هستند و مى خواهند با مفسده جویى بین برادرها اختلاف بیندازند آنها را ما مى شناسیم و ممکن است- خداى نخواسته- معرفى کنیم به برادران اهل سنت و به برادران اهل تشیع و به همه ملت. مقتضى این است که در یک همچو زمانى که ما در جنگ هستیم و قدرتهاى بزرگ پشت سر دشمنهاى خارجى ما هستند و صدام با تمام قوا کوشش مى کند که این جمهورى را به هم بزند، آن هم به اسم اسلام این کار را دارد انجام مى دهد و بر خلاف اسلام عمل مى کند، در یک همچو موقعى مبادا برادران ما بازى بخورند از اشخاص مفسده جو که گاهى در کردستان و گاهى در کرمانشاه و گاهى در تهران اشتغال به افساد دارند. ما به آنها هشدار مى دهیم که توجه به اسلام بکنند؛ توجه به مصالح مسلمین بکنند؛ توجه به توطئه هاى خارجى بکنند و دامن به اختلاف نزنند، که دامن زدن به اختلاف امروز یک معصیت نابخشودنى است و چنانچه- خداى نخواسته- تکلیفى پیدا بشود، ممکن است که به ضرر آنها تمام بشود. من مایلم که در جوّ برادرى در جوّ همزیستى مسالمت آمیز، در جوّ آرام، ما بتوانیم این کشور را به ساحل نجات برسانیم.

جمهوری اسلامی برای مصلحت همه است

کشاورزان ما، کشاورزان عزیز ما، در هر جا که هستند- و امروز از گنبد و گرگان و سایر جاهاى نزدیک به آنجا آمده اند، و راجع به کشاورزى بسیار خوب توصیف شد- من امیدوارم که آنها همان طورى که دیدند، در جوّ آرام مى توانند یک کشاورزى خوبى بکنند و ملت را از وابستگى نجات بدهند، تمام کشاورزهاى سرتاسر ایران توجه به این معنا داشته باشند که گروهکهایى که مى روند و آنها را مى خواهند مأیوس کنند از جمهورى اسلامى، به آنها اعتنا نکنند و آنها را از خود برانند که با جوّ آرام و با حکم اسلام و با پیاده شدن احکام قرآن است که دنیا و آخرت همه شماها ان شأ اللَّه، تعمیر خواهد شد و بدانید شما که جمهورى اسلامى براى مصلحت همه است. اگر مهلت بدهند این اشخاصى که در صدد فتنه جویى هستند، اگر مهلت بدهند، خواهند دید که دولت و ملت همه با هم یکى هستند و دست به هم مى دهند و این کشور را آباد مى کنند و این کشور را از وابستگى به خارج رها مى کنند [تا] اسلام ان شأ اللَّه، در این محیط پیاده بشود، و ما آن رفاهى که در اسلام و آن طمأنینه اى که در اسلام براى افراد حاصل خواهد شد، حاصل کنیم در این کشور.

ص: 183

جمهوری اسلامی پشتیبان دانشگاه و دانشگاهیان است

عزیزان من توجه خیلى لازم است، بیدارى خیلى لازم است. امروز در همه جا مى خواهند که ایجاد نفاق کنند؛ ایجاد یأس کنند. در دانشگاهها هم همین معنا هست و من باید به آنها هم عرض کنم که ما و جمهورى اسلامى و اسلام پشتیبان دانشگاه است، پشتیبان دانشگاهیان است، پشتیبان اساتیدى که براى اسلام و براى کشور زحمت مى کشند هست، پشتیبان تخصصها هست. آن چیزى که مسلماً باید نباشد فقط آن است که بخواهند توطئه ها را- خداى نخواسته- در دانشگاه دامن بزنند؛ البته توطئه نباید باشد. من به همه اساتید دانشگاه که تعهد دارند به کشور خودشان و مى خواهند خدمت کنند به کشور خودشان و مى خواهند تربیت کنند جوانان ما را و مى خواهند تخصصهاى خودشان را پیاده کنند و [تعلیم کنند براى جوانان ما، به همه آنها، من اطمینان مى دهم که ایران و اسلام با آنها موافق است و نگهدار آنهاست و پذیراى از آنهاست و هیچ به خودشان تزلزل راه ندهند و همه متفکران، از اساتید دانشگاه و غیر آنها با هم توجه کنند و همکارى کنند با این هیأت اصلاح فرهنگى و انقلاب فرهنگى، تا اینکه یک دانشگاهى ما پیدا بکنیم که لبریز از علم باشد، لبریز از تخصص باشد و آرام باشد. اگر در دانشگاه بخواهد آرامش نباشد، این دانشگاه نمى تواند تخصصهاى متخصصین را پذیرا باشد.

شما اساتید محترم نمى توانید علم خودتان را به دیگران [تعلیم کنید، مگر در یک محیط آرام؛ آرامش دانشگاهها از همه جا لازمتر است. اگر آرامش در دانشگاه نباشد، تمام زحمتهاى اساتید به باد فنا خواهد رفت. اگر آرامش در دانشگاه نباشد و در محیطهاى تعلیمى نباشد، چطور امکان دارد که متفکران افکار خودشان را به جوانان ما صادر کنند و مغزهاى آنها را متفکر و متخصص بار بیاورند. آن چیزى که براى ما مهم است آرامش است در همه جا، در سطح کشور، در بین کشاورزان، در بین کارخانه ها، در بین صاحبان صنایع و خصوصاً در بین دانشگاه. از دانشگاه است که تمام علوم به خارج و به جوانان ما مى رسد. این احتیاج به یک آرامش دارد. البته علوم انسانى محتاج به یک انسانهاى متعهد دارد. انسانى که تعهد به قواعد اسلام ندارد و تعهد به آن زیربنایى که توحید است ندارد، در علوم انسانى نمى تواند عملى انجام بدهد الّا انحراف و این قابل پذیرش نیست. در سایر رشته هایى که در دانشگاه هست آن چیزى که مورد نظر است این است که اساتید مشغول به کار خودشان باشند و توطئه در کار نباشد. اما انگیزه هاى آنها یک انگیزه هاى مختلفى است. یک امر طبیعى است که انگیزه ها با هم اختلاف دارد، لکن اگر اساتید محترم دانشگاه، که مى خواهند به این مملکت خدمت بکنند و مى خواهند تخصص را از خودشان به دیگران [تعلیم کنند، توجه داشته باشند که محیط دانشگاه، محیط تعلیم و تعلم است، نه محیط امورى که به کشور ما ضرر مى رساند. هر یک از آنها در این حد باشند که فقط مشغول آن تعهدى که استاد دارد باشند، و لو انگیزه آنها با انگیزه هاى دیگران اختلاف داشته باشد، آنها مورد پذیرش هستند و در دانشگاهها مى توانند خدمت بکنند و برادران، همه ما، با آنها مخالفت نباید بکنند، ولى این جهت باید محرز باشد که انحرافات در کار نباشد؛ و بنا بر این نباشد که اساس جمهورى اسلامى را بخواهند متزلزل کنند و جوانان را وادار کنند به کارهایى

ص: 184

که در دانشگاه مناسب نیست.

در سایه اخوت اسلامی است که می توانید اسلام عزیز را حفظ کنید

من امیدوارم که امسال دانشگاه آن مقدارى که ممکن است باز بشود و آن مقدارى که باید اساتید ما عمل کنند، عمل کنند و ان شأ اللَّه، این کشور در آرامش واقع بشود. و این جنگ تحمیلى، که به ما از ابرقدرتها تحمیل شده است، به زودى ان شأ اللَّه، از بین برود و اشخاصى که گناهکارند و جنایتکارند به جاى خودشان بنشینند. من از خداى تبارک و تعالى سلامت و سعادت و عزت همه شما را خواستارم. و باز تأکید مى کنم که اخوت اسلامى خودتان را که قرآن کریم براى شما هدیه آورده است، حفظ کنید و در اخوت اسلامى است که مى توانید این کشور را نجات بدهید و بالاتر اینکه اسلام عزیز را حفظ کنید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 185

تاریخ: 60/1/25

بیانات امام خمینی در دیدار با وزیر دفاع فرمانده و گروهی از خلبانان نیروی هوایی جمهوری اسلامی

بسم اللّه الرحمن الرحيم

اسلام قوای مسلح را در رأس امور قرار میدهد و آنها هستند که استقلال کشور را حفظ می کنند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من احساس قلبى خودم را نمى توانم با زبان اظهار کنم. شمایى که جوان هستید بحمد اللَّه و امیدوارم که بعدها ایران از وجود شما استفاده هاى زیادترى بکند و بتوانید خدمت زیادترى به کشور خودتان بکنید و پیروزیهاى زیادترى به دست بیاورید، براى جهان ثابت کردید که ایران آن طور که آنها گمان مى کردند نیست و مادامى که ایمان در قلب شما هست پیروزید. و باید کوشش کنید که این نور را، نور ایمان را، در قلبتان زیاد کنید و تعهد داشته باشید به اینکه اسلام را تأیید کنید و ان شأ اللَّه، پیاده کنید در این کشور. اگر یک همچو تعهدى داشته باشید پیروزید ان شأ اللَّه. و من امیدوارم که ایران از وجود امثال شماها بهره بردارى زیاد بکند و همین طور سایر قواى مسلح که اساس استقلال کشور به آنهاست. و خداوند شما را تأیید خواهد کرد که استقلال کشور خودتان را حفظ کنید و توجه به بعضى تبلیغات سوئى که گاهى مى شود [نکنید] که مى خواهند شما را از ملت جدا کنند و اساس فکرشان این است که این مملکت را به حال سابق برگردانند و اشتغال دارند به یک توطئه هاى همه جانبه، که یکى اش هم این است که در بین شماها احساس- مثلًا- سستى [ایجاد] بکنند، یأس بکنند، در صورتى که اسلام وجود شما را مغتنم مى شمارد و عزیز مى شمارد. و تمام قواى مسلح باید بدانند که اسلام قواى مسلح را در رأس امور قرار مى دهد. آنها هستند که استقلال کشور را حفظ مى کنند و این افرادى که از اول مى خواستند که اساس ارتش را به هم بزنند، با یک بهانه هاى واهى، الآن هم در کار هستند و ممکن است که بعضى از جوانهاى ما را بازى بدهند. باید خیلى توجه بکنید که این طور افراد را راه ندهید به خودتان، نصیحتشان کنید، جوانهایى که ممکن است گول خورده باشند نصیحت کنید.

و من امیدوارم که با تعهد به اسلام و با تعهد به حفظ کشور خودتان دیگر آسیبى نبیند و آنهایى که بر اسلام و بر ذخایر ایران طمع داشتند قطع بشود و اسلام ان شأ اللّه، به آن معناى واقعى خودش پیاده بشود. شماها حافظ باشید براى کشور خودتان و مؤید باشید به تأییدات الهى. مى بینید که هر وقت که یک اقداماتى مى شود، خدا تأییدتان مى کند و من دعا مى کنم به شماها و غافل نیستم از دعاى به شما. ان شأ اللّه، خداوند همه تان را حفظ کند و همه موفق باشید و همه فرماندهان ما هم موفق باشند، و

ص: 186

البته همه جهاتى که باید در ارتش محفوظ باشد حفظ بکنید. همچو گمان نکنید که حالایى که ما انقلاب کردیم باید نظام هم به هم بخورد، نه، این طور نباید باشد. انقلاب کردید، لکن این نظام از اول در اسلام بوده است و حالا هم باید باشد که امور با نظم انجام مى گیرد. اگر فرض بکنید که یک کشورى باشد که ارتشش صد مقابل این باشد که هست، لکن نظمى در کار نباشد، نمى تواند آن ارتش فعالیت داشته باشد، لکن عده قلیل با نظم، به عده کثیر بى نظم همیشه غلبه داشته است. الان هم باید همین طور باشد، حفظ بشود مراتب، منتها برادریتان محفوظ، سلسله مراتب هم محفوظ. خداوند همه تان را تأیید کند و شماها جوانانى باشید که این کشور را حفظ کنید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 187

تاریخ: 60/1/26

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از اقشار مردم میانه و حومه

با هوشیاری و تعهد به اسلام از توطئه ها جلوگیری کنید

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من از شما برادران محترم که از راه دور زحمت کشیدید و در اینجا باز هم با زحمت مجتمع شدید تشکر مى کنم و سعادت و سلامت همه شماها را از خداوند تعالى خواستارم. من امید آن دارم که ملت شریف ایران و خصوصاً، ملت شریف آذربایجان، با توجه به مشکلاتى که براى کشورشان پیش آمده است، بیشتر از پیش توجه داشته باشند و توطئه هایى که در اطراف کشور، خصوصاً، در آذربایجان، در دست تحقق است با هوشیارى با بیدارى و با تعهد به اسلام از آن جلوگیرى کنند.

گروههایى که سابق بعضى از آنها وابسته به رژیم سابق بودند و در طول مدت این انقلاب هر چه مى توانستند کارشکنى کردند و پس از انقلاب هم هیچ قدمى در راه انقلاب برنداشته اند، بلکه مشغول شیطنت بوده اند، امروز به خیال خودشان که جنگ است و جنگ طولانى شده است فرصت پیدا کرده اند که در اطراف کشور، خصوصاً، در آذربایجان، ایجاد نفاق و اختلاف کنند. بعضى از این افراد- که شناخته شده اند در بعضى از شهرها و مراکز علمى- مجتمع شدند و به خیال خودشان [مى خواهند] این جمهورى اسلامى را که با جدّ و جهد، توحید کلمه ملت در سرتاسر کشور، با آن همه خون و با آن همه زحمت، مستقر شده است، به تباهى بکشند. من به این اشخاصى که در بعض حوزه هاى علمیه مجتمع شدند، گوشزد مى کنم و هشدار مى دهم که از شیطنت دست بردارند که اشخاص شما شناخته شده اند. ما براى اینکه آرامش در کشور باشد، به شما تعرضى تا کنون نکرده ایم، لکن اگر ادامه پیدا بکند این شیطنتها، و این دسته بندیها، چه در تهران و چه در قم و چه در مشهد و چه در سایر جاهاى ایران، افراد شناخته شده توسط دادگاهها خواسته خواهند شد و چنانچه آنها را در دادگاه حاضر کنند، خواهند فهمید که در طول این مدتى که این ملت شریف خون داده است و زحمت کشیده است و آوارگى دیده است، شماها چه کرده اید، در آذربایجان چه کرده اید، و در سایر جاها چه کرده اید. من به شما نصیحت مى کنم که دست از این شیطنتها و از این توطئه ها بردارید که ملت شریف ایران و خصوص اشخاصى که در آذربایجان زندگى مى کنند و ملت غیور آذربایجان، حاضر نیست که این جمهورى اسلامى را به واسطه شهوات چند نفر از دست بدهد.

ص: 188

شیاطین با بهانه اسلام می خواهند جمهوری اسلامی را بکوبند

من به همه ملت توصیه مى کنم که در هر جا هستید آرامش خودتان را حفظ کنید و گوش به توطئه هایى که در دست اجرا هست، [ندهید]. گاهى به اسم تشیع و تسنن که بعض شیاطینى که به اسلام هم عقیده ندارند، با این اسم مى خواهند تفرقه بیندازند و گاهى به اسم ترک و فارس اشخاصى که به ملت ایران اعتقادى ندارند و جز براى بهره بردارى خودشان قدمى برنمى دارند مى خواهند اختلاف ایجاد کنند و با بهانه اسلام، جمهورى اسلامى را بکوبند. من به تمام ملت ایران با تواضع عرض مى کنم که در عین حالى که آرامش خودتان را حفظ مى کنید، این توطئه ها را تحت نظر بگیرید و اشخاص فاسد را بعد از آنکه دیدید با موعظه به جاى خودشان نمى نشینند، به دادگاهها معرفى کنید تا اینکه دادگاهها به وظایف اسلامى و قانونى خودشان عمل کنند. من از خداى تبارک و تعالى [خواستار سعادت هستم براى این ملتى که از براى احقاق حق ضایع شده خودش در طول تاریخ بپاخاسته، و از پا نخواهد نشست الّا آنکه اسلام عزیز را در اینجا به آن نحوى که خداى تبارک و تعالى امر فرموده است مستقر کنند، و نخواهند سستى کرد. این ملتى که بیش از دو سال است آن همه زحمت کشیده است و سابق هم، در طول تاریخ، آن همه گرفتار جهانخواران بوده است و آن همه گرفتار این سلسله خبیث پهلوى بوده است و قبل از او هم گرفتار سلاطین جور بوده است، اکنون که کشور خود را به دست آورده و ریشه هاى فاسد را یکى بعد از دیگرى قطع کرده است و دست دشمنان اسلام و دشمنان بشریت را قطع کرده است، این ملت حاضر نخواهد شد که به توطئه هاى بعض فاسدها و مفسدین اعتنا بکند، خود ملت این توطئه ها را با آرامش و با تعقل خنثى خواهد کرد.

من امیدوارم که این دستجاتى که با اسم اسلام و با اسم کمک به اسلام مى خواهند اسلام را به تباهى بکشند و یا ناخواسته اسلام را به تباهى مى کشند، اینها توجه کنند که امروز ایجاد اختلاف به سود آنها تمام نخواهد شد و قبل از اینکه آنها به مطالب خودشان برسند، اگر- خداى نخواسته- در ایران اختلافات پیدا بشود، اول خود آنها قربانى این اختلافات خواهند شد.

من از همه ملت ایران تقاضا دارم که همان طور که از اول در میدان مبارزه با کفر، همه حاضر بودید و در صحنه این مبارزه همه حاضر بودید، باز هم ادامه بدهید که ادامه این نهضت براى اسلام است و اسلام عزیز این حق را به ما همه دارد که در راه او هر جانفشانى که مى توانیم و هر اقدامى که مى توانیم بکنیم. ما باید در این امور از پیغمبر اکرم و از ائمه هدى که در طول مدتشان یا در جنگ بودند با کفار و یا در حبس بودند به دست اشخاصى که با اسم اسلام آنها را به حبس و زجر مى کشیدند، سرمشق بگیریم و به آنها اقتدا بکنیم. اسلام عزیز چیزى است که پیغمبر اکرم در راه او جانفشانى کرد و ائمه هدى در راه او جانفشانى کردند و یاران پایدار پیغمبر در راه او جانفشانى کردند. و ما نیز باید به آنها اقتدا کنیم. و از اینکه جنگ طولانى شده است نهراسیم که جنگ به نفع اسلام است.

ما حق هستیم و حق بر باطل پیروز است. مرگ مخالفین اسلام و جمهورى اسلامى نزدیک است. قواى مسلح ایران با کمال رشادت در مرزها مشغول مجاهده هستند و تمام ملت پشتیبان آنهاست؛ زن

ص: 189

و مرد این ملت در پشتیبانى آنها مشغول اقدام است. و یک همچو کشورى که تمام افرادش حاضر در صحنه هستند و تمام افرادش براى پیشبرد اسلام و پیشبرد مقاصد اسلامى مهیا هستند، یک همچو کشورى آسیب نخواهد دید. و من امیدوارم که بزودى این نوکرهاى اجانب و این ریشه هاى فاسد از بین بروند و شما ملت عزیز، سرفرازتر از آنچه تا کنون بودید، در دنیا قدرت خودتان را نشان بدهید.

خداوند تمام شما را، تمام عزیزان ما را، تمام عزیزان آذربایجانى ما را، توفیق و سعادت و عزت عنایت فرماید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 190

60/1/27

پیام امام خمینی به مناسبت روز ارتش جمهوری اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

فرا رسیدن روز 29 فروردین روز ارتش شجاع و متعهد جمهورى اسلامى را به ملت ایران و به قواى مسلح و ارتش مجاهد تبریک مى گویم. این سال، تبریک به ارتش و قواى مسلح و ملت که چنین ارتشى دارند که با مجاهدات بزرگ و فداکارى شجاعانه، کشور عزیز خود را از شرّ جنود ابلیس- که با پشتیبانى دو قدرت بزرگ و سایر قدرتهاى وابسته، به کشور عزیزمان هجوم نموده اند- نجات داده و چون سدى عظیم و بنیانى مرصوص در مقابل آن ایستادگى کرده و مى کنند، افزون و مضاعف است. روز ارتش در این سال، روز حماسه ملت است؛ روز افتخار کشور است؛ روز سرافرازى ارتش و سایر قواى مسلح است. تبریک به ارتش و ملت شعار نیست، شعور و حقیقت است؛ حقیقتى که در جبهه هاى کارزار جلوه گر است. حقیقتى که صدامیان و جنود ابلیس آن را لمس نموده و مى نمایند.

ضربه هاى پى در پى و مداوم قواى مسلح شاهد این حقیقت است. دنیا این واقعیت را به ثبت رسانده، بگذار تا رسانه هاى گروهى مزدور، هر چه مى خواهند بگویند و هر چه به فکر زبونشان مى رسد بنویسند. بگذار تا شیاطین خارج و داخل، هر توطئه اى که بیانگر ضعف و شکست آنان است، براى تفرقه افکنى بین قواى مسلح قدرتمند بنمایند. اکنون تمام قواى عزیز همرزم ما با خاطرى آسوده و قلبى مطمئن و دلى سرشار از ایمان، یکدل و یک جهت، برادرانه در کنار هم، با دژخیمان از خدا بیخبر، در نبردند و تا انهدام اساس کفر، پابرجا از حقوق انسانها و مظلومان و مستضعفان جهان دفاع مى کنند. خداوند بزرگ یار و مددکار آنان باد. لازم است تذکراتى گرچه تکرارى است، عرض نمایم:

1- این سال که سال قانون اعلام شده است، لازم است که در ارتش و سایر قواى مسلح، حفظ نظام و سلسله مراتب را که قانون داخلى قواى مسلح است، بیش از پیش مراعات نمایند تا ارتش و سایر قواى اسلامى، قدرتمندتر و هر چه بیشتر منسجم شوند. تخلف از این امور، تخلف از قانون است. و من امیدوارم با برادرى و حفظ نظام و حذف خشونت، قواى مسلح اسلامى آسیب ناپذیر شود.

2- فرماندهان و سایر افراد ارتش مطمئن باشند که زحمتها و فداکاریهاى آنان در پیشگاه مقدس خداى بزرگ و در نزد ملت شریف مورد تقدیر است، و لازم است به یاوه گوییهاى بعضى منحرفین و گروهکها گوش فرا ندهند و سستى و نگرانى به خود راه ندهند و بدانند که از نقشه هاى شیطانى دشمن ایجاد یأس و تزلزل است و قدردانى از مجاهدات قواى مسلح یکى از وظایف

ص: 191

اسلامى- انسانى است که ملت شریف از آن غافل نیستند و شما هر چه به قدرت و پیشروى خود و شکست دشمن بیفزایید، ملت به تقدیر و تشکر و پشتیبانى خود مى افزاید. خداوند تعالى پشت و پناه شما و ملت یار وفادارتان مى باشد.

3- این جانب براى شهداى عزیز ارتش و سایر قواى مسلح، طلب رحمت از پیشگاه خداوند مى نمایم و طلب عافیت براى معلولین و مدافعین اسلام، و تبریک و تسلیت به بازماندگان آنان مى دهم. باید این عزیزان بدانند که مصیبتهایى که به آنان وارد شده است، ملت شریف با آنان شریک مى باشند. من فرزندان عزیزى که افتخارآفرین بودند از دست دادم و شما عزیزان غیرتمندى که موجب سرافرازى تان بودند به جوار رحمت حق فرستادید. خداوند پناه شما و مددکارتان باد. من بار دیگر این روز بزرگ را گرامى مى دارم و از خداوند سلامت و سعادت شما فرزندان را خواهانم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 192

تاریخ: 60/1/31

بیانات امام خمینی در جمع پرسنل صنایع نظامی کشور و اعضای مکتب الزهرای یزد

کشورهای قدرتمند دنبال این بودند که با تبلیغات به ممالک ضعیف باور بیاورند که ناتوانند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اساس همه شکستها و پیروزیها از خود آدم شروع مى شود. انسان اساس پیروزى است و اساس شکست است. باور انسان اساس تمام امور است. غربیان و در سابق انگلستان و بعد از او امریکا و سایر کشورهاى قدرتمند دنبال این بودند که با تبلیغات دامنه دار خودشان به ممالک ضعیف بباورانند که ناتوان اند، بباورانند که اینها نمى توانند هیچ کارى انجام بدهند؛ اینها باید در صنعت، در نظام، در اداره کشورها، دستشان به طرف قدرتهاى بزرگ از شرق و غرب دراز باشد. آنهایى که مى خواستند مخازن این کشورهاى ضعیف را ببرند، نقشه هاى درست فکر کرده آنها این بود که مردم این کشور را، ملت این کشورها را، باورشان بیاورند که خودشان ناتوانند؛ ناتوانى را به خورد کشورهاى مستضعف بدهند و خود مردم باور [کنند] که ما نمى توانیم صنعتى را خودمان ایجاد کنیم و نمى توانیم لشکرى را خودمان اداره کنیم و نمى توانیم اداره مملکت خودمان را بکنیم. این باور که به وسیله تبلیغات غربزدگان در این ممالک پیاده شد، این کشورها را به تباهى و عقب ماندگى کشاند. هر کارى را که انسان باورش این است که ضعیف است نسبت به آن کار، نمى تواند آن کار را انجام بدهد. هر قدر، قدرت ارتشى زیاد باشد، لکن قدرت روحى نداشته باشد و باورش آمده باشد که در مقابل فلان قدرت و فلان قدرت نمى تواند ایستادگى کند، این ارتش محکوم به شکست است و هر کشورى که اعتقادش این باشد که نمى تواند خودش صنعتى را ایجاد کند این ملت محکوم به این است که تا آخر نتواند و این اساس نقشه هایى بوده است که براى ملل ضعیف دنیا قدرتهاى بزرگ کشیده اند و قلمفرسایانى که در راه آنها قلمفرسایى مى کردند و غربزدگانى که وابسته به آنها بودند، این مطلب را به طور وسیع تبلیغ کردند، به طورى که این ممالک باورشان آمده بود که هیچ کارى از آنها ساخته نیست و هیچ امرى از امور کشورى و لشکرى و صنعت و سایر امورى که در تمدن بشر دخالت دارد از عهده اینها ساخته نیست و باید از غرب و از قدرتهاى بزرگ اینها تبعیت کنند، لشکرشان مستشار لازم دارد و کشورشان مدبّر. این باور مادامى که در کشورهاى جهان و کشورهاى مستضعف هست، براى خاطر همین باور تا آخر مبتلا و وابسته هستند.

ص: 193

اگر ملت این باور را داشته باشد که ما می توانیم در مقابل قدرت های بزرگ بایستیم توانائی پیدا می کند

شما چنانچه باورتان آمده باشد که نمى توانید صنعت درست بکنید و نمى توانید صنایع بزرگ و کوچک را و چیزهایى که احتیاج به غرب بوده است خودتان آنها را درست بکنید، تا این باور هست، نمى توانید که انجام بدهید. اول باید خودتان را درست کنید؛ اول باید باورتان بیاید که ما هم انسانیم، ما هم قدرت تفکر داریم، ما هم قدرت صنعت داریم. این قدرت در همه افراد بشر بقوه هست. اگر این باور براى شما پیدا شد [موفق خواهید بود]. با این تجربه اى که در این دو سال شماها کردید، دیدید که آن حرفهایى که گفته مى شده است تبلیغات بوده است و مسائل آن طور نبوده است. این تبلیغات بوده است که در مقابل قدرتهاى بزرگ نمى شود نفس کشید و باید تسلیم قدرتهاى بزرگ شد.

شما در این مدتى که انقلاب کردید و قیام کردید خودتان باورتان آمد و به دولتهاى مستضعف و ملتهاى مستضعف هم باوراندید که مى شود در مقابل امریکاى جهانخوار و شوروى جهانخوار ایستادگى کرد. شما دو سال است که قیام مردانه کردید و در مقابل آنها ایستادید و همه آنها را دستشان را از کشور خودتان قطع کردید و دیدید که یک مطلبى است امکان دارد و شما خودتان مى توانید در عین حالى که قدرت نظامیتان مثل آنها نیست و قدرت صنعتیتان مثل آنها نیست، لکن مى توانید ایستادگى کنید. و یک ملت وقتى که یک مطلب را باور کرد که مى تواند انجام بدهد، انجام خواهد داد. اساس، باور این دو مطلب است؛ باور ضعف و سستى و ناتوانى و باور قدرت و قوه و توانایى. اگر ملت این باور را داشته باشد که ما مى توانیم در مقابل قدرتهاى بزرگ بایستیم، این باور اسباب این مى شود که توانایى پیدا مى کنند و در مقابل قدرتهاى بزرگ ایستادگى مى کنند.

استقلال و رهایى از وابستگى در گِرو خودباورى

این پیروزى که شما به دست آوردید، براى اینکه باورتان آمده بود که مى توانید؛ باورتان آمده بود که امریکا نمى تواند به شما تحمیل بکند. این باور اسباب این شد که آن کار بزرگ معجزه آسا را شماها انجام دادید و چنانچه شما ملاحظه مى کنید که در این دو سال در کشور ما صنعتهاى زیادى که آنها انجام مى دادند، خودشان انجام مى دهند و باورتان باشد که خود ما هم مى توانیم، صنعتى داشته باشیم و مى توانیم ابتکارى داشته باشیم. همین باورِ توانایى، شما را توانا مى کند. اساس این باور است که آنها از ما گرفته بودند. آنها ما را از همه چیز تهى کرده بودند، به طورى که افکار ما، باورهاى ما، همه وابستگى داشت.

اگر افکار یک ملتى وابستگى به قدرت بزرگى داشته باشد، تمام چیزهاى آن ملت، وابستگى پیدا مى کند. عمده این است که افکار شما آزاد بشود، افکار شما از وابستگى به قدرتهاى بزرگ آزاد بشود. اگر افکار شما آزاد شد و باورتان آمد که ما مى توانیم که صنعتمند و صنعتکار باشیم، خواهید بود. اگر افکارتان و باورتان این باشد که ما مى توانیم مستقل باشیم و وابسته به غیر نباشیم، خواهید توانست. اگر کشاورزان ما باورشان این باشد که ما مى توانیم در کشاورزى به جایى برسیم که صادر کنیم و وابسته به غیر نباشیم، بلکه دیگران به ما محتاج باشند، مى توانند. اگر شماهایى که در صنعت

ص: 194

هستید و پرسنل صنعتى [هستید] در ارتش این باور را داشته باشید و به تجربه این باور را امروز دارید که مى توانید صنّاع باشید و مى توانید کارهاى ابتکارى بکنید، خواهید توانست.

آن طورى که به من اطلاع دادند، در این پرسنل صنعت، کارهاى بسیار مثبت انجام گرفته است و من امیدوارم که از این به بعد کارهاى بالاتر از شما انجام بگیرد، به طورى که دست ما به طرف غرب و شرق دراز نباشد و خود ما بتوانیم کارهاى خودمان را انجام بدهیم. خود ما بتوانیم که کشور خودمان را به استقلال تامّ تمام، بدون وابستگى در هیچ امرى از امور به غیر، بتوانیم اداره بکنیم. باورمان بیاید که ما هم مثل سایر موجودات عالم مى توانیم کارهایى انجام بدهیم. با این باور ان شأ اللَّه، به پیش برویم. ان شأ اللَّه، خداى تبارک و تعالى به شما کمک کند، همان طورى که تا کنون کمکهاى غیبى خداى تبارک و تعالى بوده است و این کشورى که کشور ائمه هدى و کشور صاحب الزمان- سلام اللَّه علیه- است کشورى باشد که تا ظهور موعود ایشان به استقلال خودش ادامه بدهد؛ قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد که عالم را ان شأ اللَّه، به عدل و داد بکشد و از این جورهایى که بر مستضعفان مى گذرد جلوگیرى کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 195

60/2/1

مقدمه کتاب پیام خون به قلم امام خمینی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

آنچه مقابل شماست جملاتى از وصیتهاى عده اى از شهداى انقلاب اسلامى است.

براستى انسان را به یاد شهداى صدر اسلام مى اندازد. من شرمم مى آید که خود را در مقابل این عزیزان سرشار از ایمان و عشق و فداکارى به حساب آورم؛ آنان با عشق به خداى بزرگ به معشوق خویش پیوستند و ما هنوز در خم یک کوچه هم نیستیم.

خداوندا، این عزیزان از خود گذشته را در جوار رحمت خود بپذیر، و ما را از قیدها و بندهاى خودبینى و خودخواهى نجات مرحمت فرما.

«إنک ذو الفضل العظیم».

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 196

ص: 197

تاریخ: 60/2/1

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من ضمن تقدیر از این شجاعت و ابتکار آقایان و باز تقدیر از اینکه شماها اول کسى بودید که به ملت پیوستید و امیدوارم که تا آخر هم به این عهد خودتان باقى باشید، باید چند کلمه اى عرض کنم و آن امرى است که از همه امور براى هم کشور، هم براى اسلام و هم براى ارتش مهمتر است و آن همانى [است که پیروزى را به شما داد؛ وحدت کلمه و انسجام کامل در همه قواى مسلح.

اگر بنا شود که- خداى نخواسته- در قواى مسلح، به واسطه تبلیغات سوئى که گاهى به اغراض فاسدى مى شود، یک اختلافى پیدا بشود، این موجب این مى شود که عنایت خداى تبارک و تعالى- خداى نخواسته- برگردد و باز همان ابتلائات و همان بساطى که دیدید در طول تاریخ بر این ملت واقع شد- خداى نخواسته- عود کند. بر همه شما، بر همه ما و بر همه ملت است که وحدت کلمه را همان طورى که تا حالا بحمد اللَّه حفظ کرده اند، از این به بعد هم حفظ کنند و به حرف مفسدها که برانگیخته از همان ابرقدرتها هستند، هیچ گوش ندهند و چنانچه در بینشان یک افراد فاسدى پیدا شد که بخواهند تفرقه ایجاد کنند، آنها را نصیحت کنند و اگر گوش نکردند، به فرماندهان معرفى کنند، تا آنها را به دادگاه ببرند و نگذارند که- خداى نخواسته- این انسجامى که الآن بین همه هست، گسیخته بشود.

و مهمتر از این توجه به خداست. هر چه داریم از اوست و هر چه هستیم. او هستى داده به ما و ما باید توجه به او دائماً داشته باشیم و بدانیم که پیروزى از اوست و اگر- خداى نخواسته- انحرافى پیدا بشود، شکست به عهده ماست. و من امیدوارم که شما برادرهاى عزیز توجه داشته باشید که اسلام براى همه [است ، براى همه مستضعفین، که از آن جمله خود شماها هستید؛ یعنى، شمایید که قدرتهاى بزرگ، شما را کوچک شمردند و بحمد اللَّه شما ثابت کردید که تخیلات آنها باطل است و امیدوارم که باز با جدیت خودتان، ابتکار خودتان، به راه انداختن کارهایى که باید راه بیفتد، باز به دشمنها اثبات کنید که ایران با اتکا به خدا پیروز است. و من امیدوارم که این پیروزى را هر روز نصیب شما خداى تبارک و تعالى بفرماید.

سلام و درود بر همه شما و بر همه رزمندگانى که در راه خدا رزم مى کنند و رحمت بر شهدایى که از شما و از دیگران تقدیم بارگاه خدا شده است. سلامت باشید، ان شأ اللَّه.

ص: 198

تاریخ: 60/2/3

بیانات امام خمینی در جمع معاونین فنی وزارت آموزش و پرورش

ما برای اسلام قیام کردیم و همه باید فدای او بشویم تا تحقق پیدا کند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مسائل پیش خود آقایان روشن است که وضع چه بوده است و حالا چه هست و بعد باید چه بشود. وضع سابق را خوب، همه مى دانید، بلکه شماها که در کشور بودید و وارد در مسائل، بهتر از من که غایب بودم لمس کردید گرفتاریهاى آن زمان را و بعد هم خوب، خود شماها و سایر ملت بحمد اللَّه با هم مجتمع شدند و رفع کردند آن دزد اصلى را که امریکاست و آنهایى که پیوند با او داشتند و بعد هم مبتلا هستیم الآن به تتمّه این مسائل. ملتى که بخواهد خودش روى پاى خودش باشد، آزاد باشد، مستقل باشد، این ملت باید مهیا باشد براى اینکه بعد از پیروزى آن گرفتاریهایى که براى هر انقلابى حاصل مى شود تحمل کند. هیچ انقلابى نمى شود مگر اینکه دنبالش گرفتاریها هست. ما الان اولًا، بعد از انقلاب بودیم که همه جا این گرفتاریها را دارند و داشتند و بعضى ممالک که انقلاب کردند، شاید از شوروى که شصت و چند سال است، تا دیگرانى که بیست سال، سى سال از انقلابشان مى گذرد، اینها باز گرفتارى دارند و اینکه اینجا گرفتاریش به آن حدود نیست، کمتر است، براى این است که اینجا مسلمان هستند اینهایى که انقلاب کردند و یک انقلابِ دولتى نیست که یک دولتى یک دولت دیگرى را کودتا کرده باشد و از بین برده باشد. بلکه یک مطلب ملى- اسلامى است که به واسطه نارساییهایى که در سابق بوده است و گرفتاریهایى که بوده است و ملت هم دیده است که اسلام در معرض خطر است، قیام کرده است و کار خودش را به اینجا رسانده. و بحمد اللَّه این گرفتاریهایى که براى کشور ما هست کمتر است از آن گرفتاریهایى که براى همه انقلابات بوده و نکته اساسى اش هم همین است که اینجا اسلامى بوده است و زن و مردش در راه اسلام فداکارى کردند. از این به بعد هم البته باز گرفتاریها هست. ما علاوه بر آن گرفتاریهایى که بعض انقلابات داشتند، گرفتارى جنگ هم داشتیم؛ براى اینکه کشور ما با خیلى کشورها فرق دارد. کشور ما محل مطامع همه کشورهاى بزرگ است؛ هم از باب سوق الجیشى ما یک وضع خاصى داریم و هم از حیث مخازن یک وضع خاصى داریم. از این جهت، کشور ما بعد از انقلاب به دست این قدرتهاى بزرگ تا آن اندازه که بتوانند، گرفتارى دارد و این کسانى که در داخل هم هستند و بسته به آن قدرتهاى بزرگ هستند، اینها هم به این زودیها دست بردار نیستند، لکن آنچه که هست این است که ما براى اسلام قیام کردیم و

ص: 199

براى اسلام هم تحمل مى کنیم. و من امیدوارم که پیروز هم بشویم. و اساس را ما از بین بردیم.

ملت ما آنکه اساس بوده است، و آن رشته اى که مى دانید، قدرتى بزرگ بود و سلسله پهلوى داشتند و اخیراً، محمد رضا به آن قدرت بود و همه قدرتها هم از او حمایت مى کردند، آن اساس را از بین بردید شماها، آن تمام شد. اینها ریشه هایى است که دنبال هر انقلابى هست و باید هم تحمل کرد و تحمل در این امر هم براى خداست. همان طورى که رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- آن قدر تحمل کرد در مکه و ده سال آن قدر رنج کشید، تازه وقتى که تشریف آوردند به مدینه، که رنجهاى مکه تمام شد؛ رنجهاى جنگهاى پیغمبر، آن همه جنگ در مدت ده سالى که در مدینه تشریف داشتند و آن همه رنج که اصحاب ایشان بردند آن همه رنج که لشکر ایشان برد. این حال براى ما این قدرها تا حالا حاصل نشده است. آن رنجهایى که براى رسول خدا حاصل شد که در محاصره، سه سال در یک محاصره ، به همه معنا بود که حتى براى خوراک چیزى پیدا نمى کردند، آبشان، همه چیزشان، باید از خارج با یک زحمتهایى بیاید، آن تا حالا در ایران بحمد اللَّه، نشده است و ما باید آن را الگوى خودمان قرار بدهیم. مایى که خودمان را امت پیغمبر اکرم مى دانیم و شیعه ائمه معصومین مى دانیم، باید ببینیم که آنها در مدت زندگى شان براى اسلام تحمل چه نارواییها، چه گرفتاریها، کرده اند. حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- در ایام خلافتش بدتر بود برایش، سخت تر برایش گذشت تا ایام قبل از خلافت، تا ایامى که زمان رسول اللَّه آن جنگ بود و برجسته ترین مرد براى جنگ بود. در زمانى که به خلافت رسیدند گرفتاریشان بسیار زیادتر بود؛ براى اینکه آن وقت عهده دار یک مسائل بزرگ بودند؛ غیر از چیزهایى که باید انجام بدهند که مئونه اش کم بود، مع ذلک، خوب، مقاومت کردند و اسلام را ترویج کردند و به پیش بردند. و ائمه ما- علیهم السلام- همه شان یا در حبس بودند یا در تبعید بودند یا در محاصره بودند.

اینها یک چیزى بود که براى آنها از باب اینکه براى اسلام بود سهل بود. ما هم همین را مى گوییم که براى اسلام است و براى اسلام همه چیز سهل است. اسلام چیزى است که همه ما باید فداى او بشویم تا اینکه تحقق پیدا بکند.

و من امیدوارم که شماها که مشغول هستید با قدرت فکرى و اتکاى به خداى بزرگ که قدرت مطلق است، این مسائل را حل کنید و مشکلات ایران را خود شما و سایر برادرانتان حل بکنند و من وعده پیروزى ان شأ اللَّه، به شما مى دهم و خداوند همه شما را موفق و مؤید و پیروز کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

ص: 200

تاریخ: 60/2/4

پیام امام خمینی به مناسبت روز زن

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

روز ولادت سرتاسر سعادت صدیقه طاهره که والاترین روز براى انتخاب روز زن است، به ملت شریف ایران، خصوصاً زنان محترم تبریک و تهنیت عرض مى کنم. این ولادت با سعادت در زمان و محیطى واقع شد که زن به عنوان یک انسان مطرح نبود و وجود او موجب سرافکندگى خاندانش در نزد اقوام مختلف جاهلیت به شمار مى رفت. در چنین محیط فاسد و وحشتزایى، پیامبر بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهلیت نجات بخشید. و تاریخ اسلام گواه احترامات بى حد رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله- به این مولود شریف است، تا نشان دهد که زن، بزرگى ویژه اى در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد، کمتر نیست. پس این روز، روز حیات زن و روز پایه گذارى افتخار و نقش بزرگ او در جامعه است. این جانب به زنان پر افتخار ایران، مباهات مى کنم که تحولى آن چنان در آنان پیدا شد که نقش شیطانى بیش از پنجاه سال کوشش نقاشان خارجى و وابستگان بى شرافت آنان، از شعراى هرزه گرفته تا نویسندگان و دستگاههاى تبلیغاتى مزدور را نقش بر آب نمودند، و اثبات کردند که زنان ارزشمند مسلمان دچار گمراهى نشده و با این توطئه هاى شوم غرب و غربزدگان آسیب نخواهد پذیرفت. هر چند در طول سلطنت غاصبانه پهلوى با آن بوق و کرناهاى تبلیغاتى، بجز مشتى زنان مرفه طاغوتى و وابستگان ساواکى و سرسپردگان آنان دیگر قشرهاى میلیونى زنان متعهد که اساس ملت مسلمانند، در دام فریب دلباختگان به غرب نیفتاده و با عمل خود در طول پنجاه سال سیاه با روى سفید نزد خدا و خلق شجاعانه مقاومت نموده اند. لکن در این تحول الهى اخیر، امید کوردلانى را که قبله گاه خود را غرب مى دانستند و اکنون هم مى دانند، به طور قاطع و براى همیشه قطع نموده اند.

پیروز و سرافراز باد نهضت اسلامى زنان معظم ایران. افتخار بر این قشر عظیمى که با حضور ارزشمند و شجاعانه خود در صحنه دفاع از میهن اسلامى و قرآن کریم، انقلاب را به پیروزى رسانده و اکنون هم در جبهه و پشت جبهه در حال فعالیت و آماده فداکارى هستند. رحمت خداوند بر مادرانى که جوانان نیرومند خود را به میدان دفاع از حق فرستاده و به شهادت ارجمند آنان افتخار مى کنند. نفرت بر آن عروسکهایى که در کاخهاى ننگین داخل و خارج به زندگانى حیوانى پست، دل بسته و جز به فکر فسادانگیزى نیستند. بریده باد زبانها و دستهاى جنایتکارى که با گفتار و قلمفرسایى خود، کوشش دارند جمهورى اسلامى را بشکنند و کشور عزیز را به دامن چپ یا راست بکشانند. درود

ص: 201

بى پایان بر زنان متعهدى که اکنون در سراسر کشور، به تربیت نوباوگان و تعلیم بیسوادان و تدریس علوم انسانى و آموزش فرهنگ غنى قرآنى اشتغال دارند. و درود خداوند بر زنانى که در این انقلاب و در دفاع از میهن، به درجه والاى شهادت نایل شده اند. و بر آنانى که در بیمارستانها و درمانگاهها در خدمت معلولان و بیماران مى باشند. و درود بر مادرانى که جوانان خود را با افتخار از دست داده اند. مبارک باد روز زن بر زنان متعهد کشورهاى اسلامى. و امید آن است که جامعه زنان، از غفلت و خواب مصنوعى که از جانب چپاولگران بر آنان تحمیل شده است، برخیزند و همگان دوش به دوش هم به داد بازى خوردگان برسند. و زن را به مقام والاى خود، هدایت کنند. و امید است که زنان سایر کشورهاى اسلامى، از تحول معجزه آسایى که براى زنان ایران در اثر انقلاب بزرگ اسلامى حاصل شد، عبرت گرفته و بکوشند تا جامعه خود را اصلاح نمایند و کشورهاى خود را به آزادى و استقلال برسانند. رحمت و برکت حق تعالى نثار زنان با شخصیت اسلام و ایران عزیز.

و السلام على عباد اللَّه الصالحین من المؤمنین و المؤمنات.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 202

تاریخ: 60/2/7

بیانات امام خمینی در جمع اعضای انجمنهای اسلامی معلمان استان مازندران کارکنان خدمات هلیکوپتر و هواپیمائی مدیران کل پست و تلگراف و تلفن تهران و عده ای از اهالی لاریجان

انقلاب ایران انقلابی است از خود ملت با فریاد اللّه اکبر

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

این انقلاب ویژگیهاى بسیار مثبت داشت و دارد. این انقلاب از باب اینکه یک انقلابى از خود ملت بوده است و مثل انقلابهاى دیگرى [نبود] که اکثراً یا همه، انقلاب ملت مستقیماً نبوده. بلکه گاهى حزبى در رأس بوده است و انقلاب کرده است و گاهى حکومتى بر حکومت دیگر قیام کرده است، بر ضد حکومت دیگر و او را سرنگون کرده است. انقلاب ایران نه مثل کودتاهاى دنیاست و نه مثل انقلابات دنیا، یک انقلاب خاص خودش است؛ انقلابى است از خود ملت با فریاد «اللَّه اکبر» و با فریاد جمهورى اسلامى. این دو خصوصیت، که یکى خود ملت در صحنه حاضر هست و بود و یکى اینکه راه یک راه بود، یک راه اسلامى، این دو خصوصیت و دو ویژگى اسباب آن شد که بعد از اینکه بر این قدرتهاى شیطانى که در ایران هدایت مى شد و همه قدرتها هم در دنبال آن بودند، به شکست رسیدند، این طور نبود که ملت کنار برود و بگوید که ما رژیمى را کنار زدیم و حالا اشخاص خاصى بیایند و در صحنه اداره کنند کشور را. خود ملت در همه جا و در همه ارگانها حاضر بودند و تمام جهات انقلاب جوشیده از متن ملت بود. این انجمن های اسلامى که در سرتاسر کشور در همه جا تشکیل شد، این طور نبود که یک کسى طرح ریزى کرد که اى ملت بیایید انجمن اسلامى تشکیل بدهید، یکدفعه خود ملت در هر جا که بودند، خودشان انجمن اسلامى تشکیل دادند. الآن شما آقایان که اینجا هستید و از استان مازندران تشریف آوردید، یک شعبه از این گروه کثیرى که در هر جا انجمن اسلامى تشکیل داده اند شما هستید و ان شأ اللَّه، موفق باشید. تمام چیزهایى که بعد از انقلاب حاصل شد براى خاطر همان که ملت، انقلاب را از خودش مى دانست؛ نه یک انقلابى که به دست شرق واقع بشود یا به دست غرب واقع بشود یا به دست حزبى از احزاب واقع بشود یا گروهى از گروهها.

یک انقلابى بود که خود ملت انجام داد و قیام کرد و خود ملت هم از خودش دانست این انقلاب را، همان طورى که اسلام را از خودش مى داند و این اسباب این شد که در سرتاسر کشور خود ملت در همه حوایج اقدام کرد و حاضر در صحنه بود؛ بى تفاوت نبود، این طور نبود که رها کنند؛ بعد از اینکه انقلاب کردند، رها کنند و بروند سراغ کارشان، رها نکردند، در صحنه

ص: 203

حاضر هستند و همین حضور است که موجب این است که آسیب نبیند این انقلاب. اگر انقلاب مال یک حزبى بود یا مال یک گروهى بود و مردم حاضر نبودند در صحنه، آن انقلاب دوام نداشت و همیشه باید با سرنیزه حفظش مى کردند. آنهایى که انقلاب کردند در جاهایى یا شورش کردند، بعدش حفظ انقلاب را باید با سرنیزه بکنند. ایران حفظ انقلاب را با افراد مؤمن کرد و الان هم به دست افراد مؤمن این انقلاب پیش مى رود.

این انجمن های اسلامى که در سرتاسر کشور بعد از انقلاب یکدفعه جوشید و از متن مردم بیرون آمد، و همین طور کمیته ها، پاسداران و جهاد سازندگى، همه اینهایى که الان در ایران مشغول به فعالیت هستند، اینها از باب این است که کشور را از خودشان مى دانند؛ مثل رژیم سابق نیست که این توهم، یا این واقعیت، در کار باشد که خوب، ما براى کى فعالیت کنیم، براى امریکا فعالیت کنیم؟ آنها دارند همه چیز ما را مى برند و در همه ارگانهاى ما مستشار دارند و چپاولگر، ما چرا خدمت بکنیم و دیگران و اجنبى منافع را ببرند؟ از این جهت، مردم یا بى تفاوت بودند و یا یک مخالفى بودند که کارشکنى مى کردند براى دولتهاى غاصب.

اما حالا وضع یک وضع دیگرى است؛ شما مى بینید که حکومت از خود مردم است و اگر شما شکل و شمایل وزراى این حکومت را تماشا کنید و سوابق زندگى آنها را، مى بینید که حتى یک نفر از آنها شبیه به آن افرادى که در زمان طاغوت بود نیستند، اینها چهره هایى هستند از خود ملت و چهره هایى هستند که از توده مردم هستند. دیگر «سلطنه» ها نیست در کار و «مُلک» ها در کار نیست، و امثال ذلک. یک مجله اى چند روز پیش از این آوردند پیش من، دیدم هیأت وزراى زمان طاغوت و همه آن زمانهایى که بودند یک هیأت وزرایى بود که همه جزء مُلک ها و سلطنه ها و همه از آن طاغوتها بودند و یک تشکیلى کرده بودند که جامع بود بین اشخاصى که خائن بودند یا اگر خائن هم نبودند از طبقه بالاى کشور بودند؛ یعنى، آن طبقه مرفه بالانشین. همین طور مرسوم شده بود از اول تا این زمان که باید حتماً آنهایى که به وزارت مى رسند از توده مردم نباشند؛ باید به قول خود آنها از طبقه ممتاز، ممتاز به نظر آنها، یعنى ثروتمند، یعنى یال و کوپال دار، یعنى اطرافى دار و داراى پارکهاى بزرگ و زمینهاى زیاد، تا این طور نبودند لیاقت نداشتند که در یک حکومتى وارد بشوند و اگر یک وقت- فرض کنید- از دستشان در مى رفت و یکى که از آنها نباشد، وارد بشود، این یک امر نادرى بوده است و شاید براى بازى دادن مردم بوده است، لکن امروز شما هر یک از اینهایى که متصدى کارها هستند وقتى ملاحظه کنید مى بینید که از همین خود مردم هستند. رئیس جمهور یک شخصى است پسر بنى صدر همدانى، یک ملاى همدان، حالا هم که هستش از آن یال و کوپال دارها نیست و از خود مردم است. نخست وزیر هم که مى بینید که کسى است که در آن دوره آن قدر زجر کشیده است، از خود این مردم است و همین طور سایر اشخاصى که در این ارگانهاى دولتى هستند. الآن ما نمى توانیم بگوییم که یک دولتى است و یک ملتى. الآن یک دولتى است که بعضى از آنها را خود مردم روى کار آوردند براى اداره کشور، از خودشان است، مردم اینها را از خودشان مى دانند. و لهذا، آن طورى که در سابق بود که هیچیک از مردم، الّا آنهایى که در اطراف

ص: 204

خود آنها بودند و براى چپاولگرى و ابزار چپاول و چپاولگرى بودند، توده مردم، بازار، کارخانه ها و کشاورزها و توده جمعیت هیچ به آنها نظرى نداشتند و آنها را از خود جدا مى دانستند، آنها هم خودشان را از ملت جدا مى دانستند، آنها هم وقتى که- فرض بفرمایید- بین مردم گاهى پیدا مى شدند با آن دم و دستگاههاى زیاد و افرادى که نگهبان آنها باشد و نگهدار آنها باشد و کالسکه هاى کذایى و اتومبیل کذایى و امثال اینها، آنها به مردم نظر استضعاف مى کردند و اینها را کوچک مى شمردند و مردم هم آنها را ظالم مى دانستند و چپاولگر، امروز نه دستگاههاى دولتى ما مردم را استضعاف مى کنند و کوچک مى شمارند- مى گویند کابینه ما خود این مردم هستند و واقع هم همین است، مردم خودشان حاضرند در صحنه- و نه مردم اینها را یک جنس ممتاز و یک افراد والا مقام مى دانند، از خودشان مى بینند و از خودشان مى دانند. با مردم هم مى روند و صحبت مى کنند و میان مردم هستند. این از ویژگیهاى این است که انقلاب، انقلاب مردمى است، نه انقلاب حزبى، نه انقلاب حکومتى، نه کودتاى یک حکومتى، یا یک کسى بر ضد دیگرى. خود مردم جمع شدند آن حکومت را کنار گذاشتند، یک حکومتى را سر جایش گذاشتند و خود مردم کمیته درست کردند. آن روزى که انقلاب به ثمر رسید و پیروز شد و محتاج بود کشور به حفظ انتظامات، خود مردم متکفل این شدند. یک دسته اى به عنوان «پاسدار» مشغول فعالیت شدند و حفظ کردند کوچه و خیابان و بازار را و منزلهاى مردم را، نه کسى به آنها گفته بود که بیایید این کار را بکنید.

اینها چون از خودشان مى دانستند کشور را، خودشان وارد صحنه شدند. شمایى هم که در سرتاسر کشور خودتان و رفقایتان انجمن های اسلامى تشکیل دادید، این طور نبود که یک کسانى آن بالا بنشینند و بگویند که انجمن اسلامى درست کنید. خودتان احتیاج دیدید که باید یک کشورى که اسلامى است، همه چیزش اسلامى باشد، این احتیاجى که شما دیدید اسباب این شد که همان طورى که پاسدارها مملکت را محتاج مى دانستند به اینکه باید حفظ بشود، مشغول شدند، شما هم گفتید که باید چهره اسلام حفظ بشود و در همه جا این معنا را قیام بر آن کردید.

باید با دقت افراد را بررسی کنید اشخاصی هستند که دشمنند و با صورت دوست در بین شما وارد می شوند

لکن باید این مطلب را انجمن های اسلامى سرتاسر کشور بدانند که با این انجمن های اسلامى، اشخاصى هستند که دشمن اند و با صورت دوست در بین شما وارد مى شوند و مى خواهند که انجمن های اسلامى شما را به فساد بکشند. باید هر یک از شما توجه به این معنا داشته باشید که اینهایى که در انجمن اسلامى مى خواهند وارد بشوند و فعالیت بکنند، زندگى قبل از انقلابشان چه بوده، یک ساواکى نباشد که حالا آمده باشد یک تسبیحى دستش گرفته باشد و یک ریشى گذاشته باشد و شما را بخواهد بازى بدهد، ببینید قبلًا این چکاره بوده، خانواده اش چه خانواده اى است، خودش چه بوده است، تحصیلاتش کجا بوده؛ و چه بوده است فکرش، چه جور فکرى بوده است. اینها را باید از قبل از انقلابشان ما شناسایى بکنیم. زمان انقلاب همه انقلابى هستند. الآن از اشخاصى که- فرض کنید- در

ص: 205

ساواک بودند الان هم اینها مى گویند که ما آن وقت هم مخالف بودیم با رژیم! حالا همه اظهار مخالفت با رژیم سابق مى کنند، لکن عده ایشان هستند که نوکر همانها هستند و چشمشان را دوخته اند به اینکه دوباره آن آمال و آرزوهایى که داشتند، دوباره برگردد به حال خودش و این خیال خام را در سر خودشان مى پزند و وارد مى شوند در این ارگانهایى که جوانهاى عزیز ما، متعهد ما، دارند خدمت مى کنند و تشکیل دادند. اینها ممکن است که در اینها وارد بشوند و بدون اینکه شماها توجه بکنید، یک وقت توجه بکنید به اینکه به فساد کشیده شده این انجمن. انجمن اسلامى باید از افرادى باشد که خانواده اش مسلم؛ خودش مسلم، زمان قبل از انقلابش آدم متعهد مسلم، بعد از انقلابش این طور، یک همچو افرادى باید باشند، نه اینکه هر کس آمد خواست وارد بشود و یک قدرى هم- فرض کنید- که اظهار انقلابى بودن کرد و اظهار اسلام کرد، شما بازى بخورید. باید با دقت افراد را بررسى کنید که مبادا- خداى نخواسته- در بین شما اشخاصى باشند که انجمن اسلامى را به تباهى بکشند و دنبال او صورت اسلام را در دنیا مشوّه کنند. این یک تکلیف شرعى- الهى است براى همه این ارگانهایى که یا به عنوان «انجمن اسلامى» یا به عنوان «کمیته» یا به عنوان «جهاد سازندگى». همه اینها خدمتگزار هستند و به عنوان خدمتگزارى در این کشور دارند خدمت مى کنند، براى اینکه کشور را از خودشان مى دانند، لکن توجه به این معنا لازم است که افراد انتخاب بشوند، خصوصاً، در انجمن های اسلامى که اسم اسلام و انجمن اسلامى روى آن گذاشته شده است. باید درست، با کمال دقت، ملاحظه بشود و اگر فردى یا افرادى را دیدند که سوابق این، آن سوابقى که باید باشد نیست، آنها را وارد نکنند در این انجمنها، نه اینکه آنها را از جامعه طرد بکنند؛ کارهاى دیگرى جامعه دارد، بروند کارهاى دیگر را انجام بدهند. لکن انجمن اسلامى که مى خواهد بلندگوى اسلام باشد و مى خواهد در هر جا اسلام را پیاده کند به افرادى که سابقاً، سوابقشان اسلامى نبوده، اطمینان نمى توانید شما بکنید.

بنا بر این، یکى از وظایف شما انتخاب افراد است؛ افراد مؤمن قبل از انقلاب و در زمان انقلاب، خانواده چه خانواده اى بوده و امثال ذلک. یکى هم قضیه عهده دارى شماست یک همچو محلى را، که در هر جا مى گویید ما انجمن اسلامى داریم، این یک مسئله اى است که یک عهده دارى بر انسان تحمیل مى شود. انسان وقتى که ادعا کرد که من مسلمانم، این عهده دار کأنّه پیمانى است بین او و خداى تبارک و تعالى که به اسلام عمل کند و به اسلام معتقد باشد. شمایى که الآن مى گویید ما «انجمن اسلامى» هستیم، انجمن اسلامى معلمین، انجمن اسلامى ارتش، انجمن اسلامى فلان اداره، فلان کارخانه، باید خودتان توجه به این معنا بکنید که مبادا- خداى نخواسته- از افراد جوانى که تجربه شان کم است از اینها یک وقت یک حرکاتى صادر بشود، یک چیزهایى واقع بشود که بر خلاف مقاصد اسلام باشد. انجمن اسلامى در همه جا خوب است، لکن نه به این معنا که در هر جا که رفتند، بخواهند قدرت به دست بگیرند؛ به این معنا که هر جا رفتند بخواهند ارشاد بکنند مردم را. یک مدرسه باشد، در یک جایى که- فرض بفرمایید- پیشتر نبوده است. این شمایى که انجمن اسلامى معلمین هستید باید معلمین را ارشاد بکنید به اینکه راه و روش باید چه باشد. آنهایى که انجمن اسلامى در ارتش هستند، آنها هم تبلیغ باید بکنند، ارشاد باید

ص: 206

بکنند، اما دخالت نظامى نباید بکنند.

و من به همه شماها و به همه ملت ایران اطمینان مى دهم که مادامى که شما توجهتان به اسلام است و مادامى که خودتان در صحنه حاضر هستید، [پیروز مى باشید] همان طورى که الآن هستید و الآن جنگ وقتى که در ایران بپاشد و تحمیل شد بر ایران مى بینیم که سرتاسر کشور مردم حاضر هستند در صحنه جنگ، آن که پشت جبهه هست خدمت مى کند به جنگجویان و آنهایى که در آنجا هستند با کمال جدیت و اخلاص و با روحیه بزرگ مشغول فعالیت هستند و بحمد اللَّه در این روزهاى اخیر هم، پیروزیهاى چشمگیرى به دست آوردند. باید شماها که در پشت جبهه هستید توجه کنید که تقویت کنید روحیه ارتش را، روحیه پاسداران را، و روحیه همه رزمندگانى که در آنجا هستند، چه از جهاد سازندگى و چه از توده هاى مردم و عشایر. باید همان طورى که تا حالا پشتیبانى اظهار کردید، از این به بعد هم حاضر باشید و پشتیبانى خودتان را از این قواى مسلح اعلام کنید و عمل کنید و همین طور راجع به جنگزده ها، همان طورى که تا کنون مشغول بودید به اینکه همراهى کنید، از این به بعد هم همراهى کنید و نگذارید به این جنگزده هایى که از خانمانشان آواره شدند، بد بگذرد.

من امیدوارم که خداى تبارک و تعالى همه ما را و همه شما را و همه ملت را موفق کند که به اسلام وفادار باشیم و عمل کنیم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 207

تاریخ: 60/2/9

پیام امام خمینی به مناسبت سالگرد شهادت استاد شهید مرتضی مطهری

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

سالروز شهادت شهیدى مطهر است که در عمر کوتاه خود اثرات جاویدى به یادگار گذاشت که پرتوى از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مکتب بود. او با قلمى روان و فکرى توانا در تحلیل مسائل اسلامى و توضیح حقایق فلسفى، با زبان مردم و بى قلق و اضطراب، به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بى استثنا آموزنده و روانبخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبى سرشار از ایمان و عقیدت نشأت مى گرفت، براى عارف و عامى سودمند و فرحزا است امید آن بود که از این درخت پر ثمر، میوه هاى علم و ایمان بیش از آنچه به جا مانده، چیده شود و دانشمندانى پر بها تسلیم جامعه گردد. مع الأسف دست جنایتکاران مهلت نداد و جوانان عزیز ما را از ثمره طیبه این درخت برومند محروم نمود، و خداى را شکر که آنچه از این استاد شهید باقى است، با محتواى غنى خود مربى و معلم است. مرحوم شهید استاد مرتضى مطهرى به ابدیت پیوست، خدایش با رحمت خود با موالیانش محشور فرماید.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 208

تاریخ: 60/2/10

پیام امام خمینی به مناسبت روز جهانی کارگر

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مبارک باد روز کارگر بر خصوص کارگران گرانقدر و بر عموم ملت و مستضعفان جهان. بزرگداشت روز کارگر، این ستون فقرات استقلال کشور و این اسطوره سرنوشت ساز و رهایى بخش از وابستگیها و پیوستگیها، وظیفه اى است ملى و اسلامى و همگانى. طبقه شریف کارگر در این مدت کوتاه و خصوصاً بعد از تجاوز عمال اجانب به خاک میهن عزیز ثابت کرد که قادر است با خواست خداوند متعال، کشور عزیز خود را با کوشش شبانه روزى از وابستگى نجات دهد و مشت قدرتمند گره کرده خود را بر دهان یاوه گویان و تبلیغاتچیان خارج و تفاله هاى وابسته مزدور داخل کوبد و دست رد به سینه منحرفان و منافقان وابسته به چپ و راست با قدرت هر چه بیشتر زند. امروز بعد از دو سال جنایتکارى گروهکهاى وابسته به قدرتهاى خارجى، مشت آنان در پیشگاه ملت و خصوص کارگران عزیز به خوبى باز و این گروهکهاى نادان با کردار و گفتار خود ثابت کردند که دشمنان خلق و خالق و بازیگرانى ناشى در صحنه مى باشند. این سوداگران در اعمال فتنه انگیز بچگانه خود، چهره قبیح خود را به ملت و خصوص طبقه مستضعف که مى رفت پشتیبانى آنان را باور کند، آن چنان ناشیانه نشان دادند که براى کسى نباید جاى شک و تردید باقى باشد؛ که اینان جیره خواران کاخ سفید و کرملین مى باشند و دشمن درجه یک کارگران و کشاورزانند. برادران عزیز کارگر که براى خودکفایى کشور با جان و دل و کار طاقتفرسا به خدمت به کشور اشتغال دارید. اینان به خیال خام خود مى خواهند شما عزیزان را آلت مقاصد شوم خود قرار داده و در نفع ابرقدرتها از شما استفاده نمایند. بهوش باشید که اینان کسانى هستند که دانشگاه را سنگر جنگ علیه اسلام و ایران کردند و اصرار آنان و هوادارانشان براى باز شدن دانشگاه به منظور مقاصد شوم امریکاست. اینانند که در کردستان و دیگر جاها بر ضد جمهورى اسلامى با دشمنان اسلام پیوند بسته و به جنگ افروزى برخاسته اند. و اینان هستند که در هر فرصت جوانان متعهد ما را با اسلحه گرم و سرد مورد حمله قرار داده و مى دهند. و اینان هستند که پس از هر پیروزى چشمگیر از طرف قواى مسلح در جبهه، در پشت جبهه و در شهرهاى مختلف به جنگ افروزى و افساد مى پردازند تا اذهان را از جبهه ها معطوف کنند. و اینانند که در توطئه ها علیه جمهورى اسلامى دست دارند. برادران و خواهران، بهوش باشید که خدمتهاى ارزنده شما در راه کشور عزیز اسلامى با دست جنایتکار این گروهکها به خدمت امریکا کشیده نشود.

ص: 209

واى ملت بزرگ قهرمان و شهیدپرور، بیدار باشید که این تفاله هاى استعمار، دختران و پسران شما را آلت دست جهانخواران چپ و راست قرار ندهند. من بار دیگر روز کارگر را بر ملت عزیز و خصوص کارگران تبریک و تهنیت عرض مى کنم و از خداوند متعال سعادت همگان را خواستار و قطع ریشه هاى فساد را امیدوارم. درود و تحیت بر ملت بزرگ ایران، پایدار باد جمهورى اسلامى ایران.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 210

تاریخ 60/2/10

بیانات امام خمینی در دیدار با وزیر کار و امور اجتماعی و کارگران کارخانجات مختلف سراسر کشور

کشاورزان و کارگران اساس استقلال کشور هستند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ان شأ اللَّه، مبارک باشد بر همه مستضعفین جهان و بر ملت ایران و بر شما کارگران متعهد اسلامى روز کارگر، مبارک باشد بر ملت ایران که چنین جوانان متعهدى در کارگاهها مشغول فعالیت هستند. دو قشر از ملت ستون فقرات کشور و انقلاب اند: یک قشر، قشر کارگر که با مجاهدات پیگیر خود، قبل از انقلاب با اعتصابات دامنه دار خود انقلاب را به پیروزى رساندند و بعد از انقلاب هم آنها هستند که با کوشش خود و جهاد خود در راه اسلام این انقلاب را به پیش مى برند و من امیدوارم که کوشش آنها در پیشگاه مقدس خداى تبارک و تعالى مقبول باشد و سرفراز باشند در اینجا و در آنجا و قشر دوم کشاورزانند. کشاورزان و کارگران اساس استقلال کشورند و اگر این دو قشر بطور دلخواه ان شأ اللَّه، عمل کنند، گرفتاریهاى کشور ما ان شأ اللَّه، رفع مى شود. و از این جهت است که این دو قشر بیشتر مورد هَجمه مخالفین انقلاب اسلامى هستند. بى جهت نیست که فعالیت گروههایى که به خلاف جمهورى اسلامى هستند و وابسته به اجانب هستند به این دو قشر بیشتر توجه دارند و این دو قشر را بیشتر مى خواهند به انحراف بکشانند. در کارخانه ها آنچه مورد نظر آنهاست، در عین حالى که مدعى هستند که ما طرفدار کارگر هستیم، طرفدار ضعفاى کشور هستیم، کارى انجام مى دهند که این قشر را به بیکارى، کم کارى، اعتصاب، وادارند و این آمال قدرتهاى بزرگ است که اگر چنانچه قشر کارگر ما به وظیفه اسلامى- انسانى خود عمل نکنند، یکى از ستونهاى فقرات ملت شکسته خواهد شد. و بى جهت نیست که در بین کشاورزها هم همین جمعیتهاى انحرافى و وابسته مى روند و آنها را نمى گذارند به طور شایسته عمل کنند و اگر چنانچه عمل هم کردند، خرمنهاى آن را گاه گاه مى سوزانند. اگر این دو قشر پایدارى کنند در مقابل این اشخاصى که شکست جمهورى اسلام را، که دنباله اش شکست اسلام است، [مى خواهند] اگر پایدارى کنند، این کشور به پیش خواهد رفت. همان طورى که سرحدات را قواى مسلح نگهدارى مى کنند و با شجاعت و شهامت از اسلام دفاع مى کنند و جوانانى پر ارزش را از دست مى دهند مع ذلک، با کمال شجاعت به دفاع از کشور و اسلام مشغول هستند، در داخل کشور هم مجاهدین کارگر و مجاهدین کشاورز مجاهده مى کنند نظیر همان مجاهدات. آنها سرحدات را از آسیب حفظ مى کنند و شما متن کشور را از وابستگى حفظ مى کنید. آنها مجاهد

ص: 211

فى سبیل اللَّه هستند و شماها هم مجاهد فى سبیل اللَّه. همان طور که خون آنها در پیش خداى تبارک و تعالى مقدس و ارجمند است، عَرَق شما هم در پیشگاه خداى تعالى مقدس است. اگر شما کارگران و کشاورزان سرتاسر کشور قیام کنید به امرى که مصلحت کشور شما، استقلال کشور شما، آزادى شما، به او بستگى دارد، این کشور به پیش خواهد رفت و آسیب نخواهد دید.

شما باید بیدار باشید و بحمد اللَّه ملت امروز هوشیار است و گول این جمعیتهایى که بر خلاف مسیر اسلام مى خواهند کشور ما را یا به طرف شرق بکشند یا به طرف غرب، خود ملت هوشیارند و گول این جمعیتها را نخواهند خورد.

من از خداى تبارک و تعالى توفیق شما برادران عزیز کارگر که آبروى کشور و اسلام هستید و برادران کشاورز که همدوش شما هستند، در به ثمر رساندن استقلال کشور، [خواستارم و] دعا مى کنم و تشکر مى کنم و همان طور که به آن اشخاصى که در سرحدات کشور را حفظ مى کنند و نگهدار استقلال کشور هستند دعا مى کنم، به شما هم، که همان رویه را دارید و به صورت دیگر حفظ استقلال کشور را، حفظ آزادى خودتان را مى کنید با صورت دیگر، دعا مى کنم و تشکر مى کنم.

باید ملت اسلام، ملت ایران، بدانند که این قشرهاى میلیونى ملت که در کارخانجات و در امور کشاورزى مشغول خدمت هستند، برگزیدگان خداى تبارک و تعالى هستند و مورد عنایت اسلام و صاحب اسلام هستند و باید این قشر فداکار پشتیبان آن قشرهاى فداکار دیگر که در سرحدات مشغول جانبازى هستند باشند و پشتیبانى همه از هم بکنند تا اینکه ان شأ اللَّه، این کشور به خودکفایى برسد. و فکر این معنا که «ما خودمان نمى توانیم» را از سر بیرون کنید که «ما مى توانیم» و شما برادران، عزیزان، وقتى که اراده کنید براى خودکفایى، قدرت این مطلب را دارید. عمده این است که شما به بازوان قدرتمند خودتان اتکال کنید و قشر کشاورز هم به بازوان قدرتمند خودش اتکال کند و با اتکال به خداى تبارک و تعالى و پشتیبانى صاحب این کشور امام زمان- سلام اللَّه علیه- این مقصد را به آخر برسانید و خواهید رسانید.

امروز کشور ما سرتاسر زن و مرد و بچه و بزرگ در راه اسلامند

آنهایى که گمان کردند که مى توانند در این کشور باز شیطنتهایى بکنند و گروه کارگر و کشاورز را به تباهى بکشند و آماده کنند براى باز وارد شدن اجانب در این کشور اشتباه مى کنند آنها بر خطا هستند و با ادعاى اینکه ما طرفدار این قشرها و خلقها هستیم- در عین حالى که جوانان عزیز ما از هر طبقه در جبهه هستند و مشغول فداکارى هستند و صاحب منصبان عزیز ما در این چند روز چند نفرشان شهید شدند- اینها در شهرها فساد مى کنند و توطئه مى کنند. اینها اشتباه مى کنند. اینها اگر به ملت برگردند براى خودشان هم صلاح است و اگر ادامه به این امر بدهند، یک روز است که پشیمانى دیگر سودى ندارد و آن روزى است که به ملت تکلیف شود، تکلیف شرعى- الهى، به مقابله با اینها و تکلیف آخرى نسبت به اینها تعیین شود. من صلاح همه قشرهایى که بازى خورده اند، از ابرقدرتها بازى خورده اند، از تفاله هاى رژیم سابق بازى خورده اند، از بعضى بازیگرانى که مى خواهند با بازیگرى خودشان برگردانند این مملکت به حال اول، مصلحت آنها را این مى دانم که توجه

ص: 212

داشته باشند که این مسئله اى است نشدنى. کشور ما امروز سرتاسر، زن و مرد و بچه و بزرگ، در راه اسلام اند و براى استقلال کشور خودشان و براى عزت خودشان و براى ارزش انسانى خودشان کوشش دارند. شمایید که سد راه آزادى و استقلال مى خواهید بشوید و شما چیزى نیستید که بتوانید در مقابل این موج خروشان انسانهاى برپاخاسته مقاومت کنید. پس، صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه این است که اسلحه ها را زمین بگذارید و این شیطنتها را دست بردارید و به آغوش ملت برگردید و مثل سایر برادران ما همراه با آنها به زندگى خودتان ادامه بدهید. این زندگى که شما الآن دارید، زندگى شرافتمندانه نیست. زندگى است که براى هواهاى نفسانى دیگران شما خودتان را به باد فنا مى دهید. براى ارضاى خاطر آن تفاله هاى رژیم سابق و آن منحرفین از اسلام، شما براى ارضاى آنها، جوانانتان را از دست مى دهید. بیدار باشید که نیاید آن روزى که ملت ما تکلیفشان معلوم بشود که با شماها چه بکنند.

از خداوند تبارک و تعالى سلامت و سعادت این ملت اسلامى و عظمت این کارگران مجاهد فى سبیل اللَّه و آن کشاورزان مجاهد را مى خواهم. خداوند به شما قدرت بدهد.

خداوند بازوان شما را هر چه بیشتر قوى کند و اراده هاى شما را مصمم کند تا در مقابل همه قدرتهاى عالم، مقابل همه ابرقدرتها بایستید و کشور خودتان را حفظ کنید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 213

60/2/20

تلگرام تسلیت امام خمینی به آقاى مهدى بازرگان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان- ایّده اللَّه تعالى

مصیبت وارده به جنابعالى را تسلیت عرض نموده، رحمت براى آن مرحوم و سلامت جنابعالى و بازماندگان آن مرحوم را از خداوند تعالى خواستارم.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 214

تاریخ: 60/2/21

بیانات امام خمینی در جمع علما و روحانیون استانهای آذربایجان شرقی و غربی

قاضی امروز مسؤول حیثیت اسلام است

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مجلس، مجلس علماى اعلام است، آن هم علماى آذربایجان و در این مجلس- که برکات خداى تبارک و تعالى امید است به آن نازل شود- لازم است به آقایان معظم آذربایجان، بلکه علماى اعلام همه کشور، بعض تذکرات را عرض کنم.

آذربایجان و علماى آذربایجان در طول تاریخ پاسداران اسلام و کشور بوده اند و ان شأ اللَّه، خواهند بود. ما در این مدتى که بودیم و حاضر بعضى واقعه ها بودیم، از قیام علماى بزرگ آذربایجان مطلع بودیم و حاضر در صحنه اى بودیم که علماى بزرگ آذربایجان با قیام خودشان در مقابل رژیم پهلوى تکلیف الهى خودشان را ادا کردند و منتهى به تبعید آنها شد و مع ذلک، پیروزى با آنان بود و هست ان شأ اللَّه. ما از آذربایجان و خصوصاً علماى آذربایجان، همان توقعى را داریم که از علماى سابق آذربایجان، خصوصاً، در این پنجاه سال اخیر، داشتیم و ما امید آن را داریم که همان طور که علماى آذربایجان در مقابل ظلم و ستمکارى رژیم سابق قیام کردند و نهضت کردند، و لو اینکه گرفتار بعضى از چیزهایى که نباید بشوند، شدند، ما امیدواریم که علماى آذربایجان در صحنه باشند و همه نابسامانیها را توجه داشته باشند و در حل مشکلاتى که امروز گرفتار آن هستیم و هستند کوشا باشند. و توجه داشته باشند که دستهاى ناپاکى و گروههاى فاسدى بالخصوص در مقابل روحانیون و در مقابل جمهورى اسلامى ایستاده اند و باید با هشیارى همه ملت و خصوصاً، علماى آنها و خصوصاً، آذربایجان که در آنجا توطئه ها شاید بیشتر باشد، علماى آذربایجان و سایر قشرهاى مؤمن آذربایجان دین خودشان را به اسلام و جمهورى اسلام ادا کنند. ما امروز گرفتار قلمهایى هستیم و گرفتار زبانها هستیم و گرفتار بعض گروههایى که مسلح هم هستند. ما گرفتار بعضى اشخاص هستیم که کنار نشسته اند و به اشخاصى که در میدان هستند، چه میدانهاى جنگ، چه میدانهاى مبارزه با فساد و چه میدانهاى بازسازى کشور، در خارج آنها نشسته اند و قلمها را در دست گرفته اند و اشکال مى کنند و کارشکنى مى کنند. من مى خواهم به قشر روحانیون یک کلمه عرض بکنم که قضیه قضاوتْ، محوّل به آنها به حسب شرع هست. من به آن آقایانى که نشسته اند و به قضاوتى که در ایران مى شود اشکال مى کنند یک عرض دارم و یک عرض هم به قضاتى که در سرتاسر کشور هر جا هستند.

عرض من به قضات این است که توجه کنند به اینکه اگر با کوشش آنها مسئله قضاوت حل

ص: 215

نشود، تا آخر، قضیه قضاوت به زمین خواهد ماند. کوشش کنند که اولًا علما و اشخاص دانشمند را معرفى کنند و ثانیاً آنها که متصدى امور قضایى هستند، توجه کنند به اینکه مسئله بسیار مشکل و مهمى و پر مسئولیتى بر عهده آنهاست. حتى مسئولیت قضیه قضا از همه مسئولیتهایى که در یک کشور هست بالاتر است؛ براى اینکه قاضیان، متصدى امورى هستند که جان مردم، مال مردم، نوامیس مردم، در گرو کارهاى آنها و قضاوت آنهاست. و القَاضِى عَلى شَفِیرِ جَهَنَّم. باید توجه کنند که- خداى نخواسته- جانى به واسطه فتواى آنها و یا قضاوت آنها بدون مجوز شرعى از بین نرود، مالى از بین نرود، حیثیتى، آبرویى از بین نرود که بسیار اهمیت دارد این مطلب و امروز اهمیتش بیشتر از سابق است. سابق قضیه این نبود که اگر قاضى تخلف مى کرد، اصل اسلام را مشوّه کند.

امروز قلمهایى هست که چنانچه یک قاضى یا چند قاضى و لو اشتباهاً یک کارى انجام بدهد، یا- خداى نخواسته- عمداً انجام بدهد، این را پاى روحانیت حساب مى کنند و پاى جمهورى اسلامى حساب مى کنند و بالاخره پاى اسلام حساب مى کنند و لهذا، قاضى امروز مسئول حیثیت اسلام است؛ مسئول حیثیت جمهورى اسلام است و مثل قضاتِ در طول تاریخ نیست که فقط مسئول باشد نسبت به آن قضاوتى که در مورد شخصى مى کرد. امروز قضاوت علاوه بر آن بعدى که همیشه داشته است، یک بعد خاصى دارد و آن بعد خاص آن چیزى است که بر مى خورد به حیثیت اسلام. اگر چند قاضى در چند محل اشتباه بکنند، یا بعضى از آنها مثلًا- خداى نخواسته- عمداً یک کارى را انجام بدهند، این اسباب این مى شود که قلمهایى که مى خواهند این جمهورى اسلامى را از بین ببرند یکى را چند و چند را صدها جلوه مى دهند و با قلمهاى خودشان به اصل جمهورى اسلامى و به اسلام حمله مى کنند. بنا بر این، اگر سابق شغل قضا یک شغل در عین حال بسیار مهم و پر مسئولیتى بود، امروز مسئولیت او بسیار زیادتر است؛ باید بگوییم صد چندان است. این یک [مطلبى است که به متصدیان قضا، چه در حال و چه بعدها که تصدى مى کنند، عرض کردم.

و یک عرضى هم دارم به اینهایى که کنار نشسته اند، توى حجره ها نشسته اند، توى خانه ها نشسته اند و وارد صحنه ها نیستند، لکن اشکال مى کنند، یک عرضى به علمایى است که در این مسائل اشکال مى کنند، مصاحبه مى کنند، چیز مى نویسند؛ اشکال امر آسانى است، انسان مى تواند یک جایى بنشیند و فکر خودش را جمع بکند و اشکال بکند، آنچه مشکل است حل اشکال است. ما امروز چند هزار قاضى در این کشور لازم داریم، قاضى اى که قاضى شرع باشد. این آقایان باید یکى از چند امر را قبول بکنند؛ یا قبول بکنند که اصل قضا را در این جمهورى اسلامى حذف بکنند، اصلًا قضاوت هیچ نباشد، هرج و مرج باشد، هر کس مال هر کس را برد و ناموس هر کس را تجاوز کرد و هر کس را کشت یک محل رسیدگى نباشد، این یک فرض است. فرض دوم اینکه نه، باشد، اما مثل سابق باشد؛ مثل زمان رژیم پهلوى باشد؛ یعنى، قاضى لازم نیست مسلمان باشد.

از قرارى که به من گفتند، در این قاضیها کمونیست هم بوده، در این قاضیها مبتلاى به مشروبات هم بوده. این علماى اعلام یا این را قبول کنند که نه، لازم نیست که قاضى معمم و ملا باشد و اهل علم باشد، به همان ترتیب سابق باشد و قضاوت به دست همان اشخاصى که سابق بودند باشد، این هم یک فرض است. فرض دیگر این است

ص: 216

که نه، باید قاضى به دست همین طبقه اى که شرع معین کرده است باشد. آقایان مى دانند که حوزه هاى علمیه در ایران و در خارج، از باب اینکه قضاوت از آنها بکلى سلب شده بود، مهیا نبودند براى اینکه قاضى تربیت کنند و ما امروز چند هزار قاضى لازم داریم و کمبود داریم. آقایان به جاى اینکه بنشینند و بگویند بچه طلبه ها دارند قضاوت مى کنند، خودشان هم بیایند قضاوت کنند، کى جلویشان را مى گیرد؟ معرفى کنند هر عالمى در هر استانى که هست، علمایى که لایق اند، براى قضاوت و حاضرند براى قضاوت، معرفى کنند، شوراى قضا قبول مى کند. آن آقایى که مى فرماید که این قضاوت قضاوت شرعى نیست، خوب، ایشان خودشان بیایند در رأس قضاوت قرار بگیرند و در هر جایى که هستند معرفى کنند اشخاصى را که لیاقت براى قضاوت دارند، تا آنها را قاضى قرار بدهند، تا وقتى که وارد در عمل شدند، بفهمند که مسأله، مسئله آسانى نیست، مسئله اى است که حالا از صفر شروع شده است. اگر کمک کنند همه علماى بلاد و آنهایى که دلسوزند براى اسلام و در امر قضاوت مى بینند که یک اشخاص غیر لایق هستند، آنها بیایند خودشان متکفل قضا بشوند یا معرفى کنند اشخاص لایقى که مى توانند قضاوت کنند. هر کس در هر جا هست پیدا کند قاضیهاى شرعى اسلامى را و معرفى کند. بهتر نیست اینکه همه آقایان کمک کنند تا اینکه قضاوت به آن طورى که در اسلام است درست بشود؟ این بهتر از این نیست که بنشینند و بگویند که بچه طلبه ها دارند قضاوت مى کنند؟ خیر، بچه طلبه ها نیستند، لکن قضاوت کار آسانى نیست، تازه کارند. البته قضاوت به آن ترتیبى که در شرع مقرر شده و با آن شرایط به این آسانى نمى شود او را پیدا کرد و قاضى پیدا کرد، لکن بهتر نیست که آقایان براى اینکه تا یک حدى این قضاوت به صورت واقعى شرعى درآید کمک کنند، نه اشکال کنند؟ اشکال را همه مى توانند بکنند، اما کمک بکنند. این علماى بلاد، اینهایى که براى اسلام دلسوز هستند، اینها بنشینند و پیدا کنند افراد را، تربیت کنند افراد را. همان طورى که در قم الآن مشغول اند براى پیدا کردن قاضى و تربیت کردن قاضى، آقایانى هم که در بلاد دیگر هستند و خارج هستند از صحنه و نمى دانند که مسأله چه مسئله مشکلى است، کمک کنند بر این مشروع و بر این امر شرعى. کمک کردن به امر شرعى تکلیف آقایان است یا فحاشى تکلیف آقایان است؟ کمک کردن به اینکه قضاوت به طور شرعى انجام بگیرد یک تکلیف شرعى است یا اینکه به باد فحش گرفتن قضاوت را و جمهورى اسلامى را؟

این امرى است که من به علماى اعلام بلاد عرض مى کنم که هر جا هستند و در هر ناحیه اى که هستند کمک کنند به این جمهورى نوپاى اسلامى؛ با هم همکارى کنند. اگر قاضیهاى خوبى را در هر استانى پیدا کردند و معرفى کردند و شوراى قضایى قبول نکرد، آن وقت حق این دارند که [بگویند] شما قاضى خوب را قبول نکردید و قاضى بد به جاى او گذاشتید. بهتر این است که آقایان، کسانى که اشکال دارند، بنشینند و رفع اشکال بکنند.

ما چطور با کسانی که قیام مسلحانه بر ضد اسلام میکنند میتوانیم تفاهم بکنیم؟

و آنهایى که به حکومت اشکال دارند و اصلًا در مقابل جمهورى اسلامى ایستاده اند و حکومت

ص: 217

این جمهورى را قبول ندارند، من به آنها هم عرض مى کنم که شما سراغ دارید یک دولتى که اگر این دولت از بین برود به جاى این دولت آن دولت بیاید، بعد از چند روز این مملکت گلستانى بشود؟ شما سراغ دارید یک جمعیتى را که بتوانند چند میلیون جمعیت آواره، یک مقدار آواره جنگى، یک مقدار آواره از عراق، یک مقدار آواره از افغانستان، شما سراغ دارید یک مبدئى را که این دولت آن مبدأ را مخفى کرده است و اشخاصى هستند که اگر بیایند آن مبدأ را پیدا مى کنند و همه اینها را اصلاح مى کنند؟ آیا شما یک همچو حکومتى را سراغ دارید؟ آیا مى دانید شما دارید چه مى کنید؟ شما دارید کارى مى کنید که اگر این حکومت از بین برود و اگر این جمهورى برود، به جاى او امثال ازهارى خواهد آمد. آنها در خارج نشسته اند، در پاریس نشسته اند و نقشه مى کشند براى اینکه بیایند و جاى حکومت اسلامى را بگیرند و خودشان حکومت کنند. شما دارید یک اشخاصى را که اگر این حکومت از بین رفت، آنها را بیاورید و فوراً به طور اعجاز همه کارها را انجام بدهید؟ شما دارید حکومتى را که در این حالى که ما در جنگ هستیم و در محاصره اقتصادى به حسب واقع هستیم- و لو اینکه لفظاً گفته اند نه، لکن عملًا هست- و طلبهاى ما را خارجیها نمى دهند، چیزهایى که ازشان خریده اند دولت، به آنها نمى دهد و همه جا در مخالف با این جمهورى اسلامى مشغول فعالیت هستند، شما یک حکومتى دارید که اگر این جمهورى اسلامى که همه جایش را مى گویید خراب است، این خراب برداشته بشود، یک حکومت اسلامى زمان رسول اللَّه جاى او بنشیند؟ اگر سراغ دارید معرفى کنید، معرفى کنید که اینها افرادى هستند که اگر این حکومت از بین برود، تمام کارهایى را که حالا زمین مانده است یا اینکه نتوانسته است این دولت انجام بدهد، آنها انجام مى دهند، آنها همه آواره ها را مسکن برایشان با یک روز یا ده روز یا یک ماه درست مى کنند و همه چیزشان را اصلاح مى کنند و جنگ را هم به پایان مى رسانند و صلح ایجاد مى کنند به طورى که شرافتمندانه براى ایران باشد و همه امور را اصلاح مى کنند، فوراً کشاورزى را به راه مى اندازند و بازرگانى را به راه مى اندازند و دانشگاهها را دانشگاه اسلامى مى کنند و همه جا را سرتاسر ایران را گلستان مى کنند. خوب، شماها اگر سراغ دارید معرفى کنید.

خوب، مى خواهید که این از بین برود، به جاى او حکومت سابق بیاید. اگر نمى توانید معرفى کنید و معرفى نکنید، معلوم مى شود که شما با جمهورى اسلامى به نام اینکه اسلامى است مخالف هستید؛ این «اسلامى» نباشد، هر چه مى خواهد باشد. شما مى خواهید این مطلب باشد که جمهورى اسلامى نباشد، هر کس دیگر مى خواهد باشد.

آن که مى گوید حالا از زمان شاه ملعون بدتر هست، مى فهمد چه مى گوید؟ مى فهمد دارد چه ضررى به اسلام وارد مى کند؟

مى فهمد که در زمان شاه ملعون سابق، بر این ملت، بر این بانوان ملت ما، بر این اشخاص ملت ما، بر این روحانیت، چه گذشت و چه رنجها بردند، و یک کلمه نتوانستند حرف بزنند؟ آقایان مى بینند که حالا شکایتها زیاد است، پیشتر لا بد شکایت نبوده است! پیشتر که مال مردم را بزور مى گرفتند و جان مردم را آن طور تلف مى کردند لا بد شکایت نبوده! شکایت بوده، جرأت اظهار نبوده.

اگر یک روز مردم، آزادى امروز را داشتند، آن وقت مى فهمیدید که شکایات در آن زمان چه بوده؛ روحانیون چه شکایت هایی داشتند، بازاریها چه

ص: 218

شکایت هایی داشتند. امروز و آن روز فرقش این است که امروز مردم شکایت مى کنند اگر یک چیزى واقع بشود و شما شکایات را چند برابر جلوه مى دهید؛ آن روز مردم خفقان داشتند، اختناق در کار بود، جرأت نفس کشیدن نداشتند. حکومت سابق نفسها را قطع کرده بود و [حالا] شما به آنجا رسیدید که صاف در مقابل حکومت مى ایستید و مى گویید که این کار خطاست.

شما جرأت مى کردید که در حکومت سابق یک همچو کلمه اى یا یک همچو مقاله اى بنویسید؟ فرق ما بین حالا و آنجا این است که شمایى که قلمهایتان- خداوند آن قلمها را بشکند- آن طور آزاد است که [علیه همه چیزها و مقدسات اسلام مى نویسید و پخش مى کنید و جلوى شما گرفته نمى شود- با اینکه باید گرفته بشود- فرق حالا و سابق این است که در سابق شما تسلیم بودید، اگر هم در دلتان چیزى بود در زبانتان نمى شد اظهار کنید و امروز در زبان و قلم و قدم، کارهایى مى کنید و جلوه مى دهید این جمهورى اسلامى را به اینکه این از زمان سابق بدتر است! به این نعمت خدا تشکر کنید، خوبهاى این را ببینید. آن مقدارى که در این دو سال خدمت شده است به این ضعفا و به این مستمندان و به این مستضعفین آنها را نگاه بکنید؛ نه اینکه یک جایى یک فساد مى شود، شما تمام مسائل که انجام گرفته است نادیده بگیرید، فقط آن را بگیرید. این انحراف است، این بى انصافى است، این خلاف رضاى خداست. کسانى دارند شب و روز به این مملکت خدمت مى کنند؛ لکن آن قدر فساد زیاد است و آن قدر خرابى زیاد است که نمى توانند به این زودى این کارها را انجام بدهند. و مع ذلک، در این دو سال به قدر پنجاه سال سابق کار انجام داده اند. شما ناشکرى نکنید. خداى تبارک و تعالى- خداى نخواسته- یک وقت از شما عنایتش را برمى دارد و گرفتار همان مى شوید که در طول پنجاه سال گرفتار بودید.

پاسخ قاطع به گروهک منافقین (مجاهدین خلق)

آنهایى که این طور هم با قلمهایشان، علاوه بر تفنگهایشان، با ما معارضه دارند ما به آنها کراراً گفته ایم و حالا هم مى گوییم که مادامى که شما تفنگها را در مقابل ملت کشیده اید، یعنى در مقابل اسلام با اسلحه قیام کرده اید، نمى توانیم صحبت کنیم و نمى توانیم مجلسى با هم داشته باشیم. شما اسلحه ها را زمین بگذارید و به دامن اسلام برگردید، اسلام شما را مى پذیرد و اسلام هوادار همه شماها هست. فقط گفتن به اینکه ما حاضریم [کافى نمى باشد] و در آن نوشته اى که نوشته اید، در عین حالى که اظهار مظلومیتهاى زیاد کرده اید، لکن باز ناشیگرى کردید و ما را تهدید به قیام مسلحانه کردید. ما چطور با کسانى که قیام مسلحانه بر ضد اسلام مى خواهند بکنند مى توانیم تفاهم کنیم؟ شما این مطلب را، این رویه را، ترک کنید و اسلحه ها را تسلیم کنید و اگر مى گویید ما به قانون، در عین حالى که رأى نداده ایم، لکن سر به او مى سپاریم و قبول داریم او را، به قانون شما، عمل کنید و قیام بر ضد دولت، که بر خلاف قانون است و قیام مسلحانه که بر ضد قانون است و اسلحه داشتن که بر ضد قوانین کشور است، به اینها عمل کنید، ما هم با شما بهتر از آن طورى که شما بخواهید عمل مى کنیم. ما مى خواهیم با آغوش باز همه گروههایى که هستند، بپذیریم و همه منحرفین را میل داریم که به استقامت برگردند. اسلام براى همین آمده است. اسلام آمده است که راه مستقیم انسانیت را به مردم، به جهان، ارائه بدهد و حتى الامکان هم خودش تعقیب کند براى برگرداندن منحرفین به راه راست اسلامى. اسلام، بلکه تمام مکتبهاى توحیدى در طول تاریخ،

ص: 219

براى اصلاح بشر آمده است. پیغمبر اکرم براى این مشرکینى که به جهنم خودشان را مى فرستادند، براى اینها تأسف مى خورد، غصه مى خورد براى اینها. اسلام دین رحمت است، دین عدل است. دیانت قانون است، شما به قوانین اسلام سر بگذارید، گردن فرو بیاورید. کشور اسلامى ما، همه شما را مى پذیرد و من هم که یک طلبه هستم با شما حاضرم که در یک جلسه، نه در یک جلسه، در ده ها جلسه، با شما بنشینم و صحبت کنم، لکن من چه بکنم که شما اسلحه را در دست گرفته اید و مى خواهید ما را گول بزنید.

برگردید و به دامن ملت بیایید و اسلحه ها را تحویل بدهید و اذعان کنید به اینکه ما خلاف کرده ایم. دعوى نکنید که ما در جبهه مشغول جنگ هستیم. دعوى این را نکنید که ما از اول تا حالا همیشه طرفدار اسلام و یا طرفدار از مردم بودیم. این را دعوى نکنید؛ براى اینکه از شما پذیرفته نیست و شما قبل از اینکه اینجا به این مطلب برسید، مشت خودتان را باز کرده اید. شما الآن مى بینید که بعض احزابى که انحرافى هستند و ما آنها را جزء مسلمین هم حساب نمى کنیم، مع ذلک، چون بناى قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهاى سیاسى دارند، هم آزادند و هم نشریه دارند به طور آزاد. پس بدانید که این طور نیست که ما با احزاب دیگرى، با گروههاى دیگرى، دشمنى داشته باشیم. ما البته میل داریم که همه گروهها و همه احزاب به اسلام برگردند و راه مستقیم اسلام را پیش بگیرند و همه مسلم بشوند. بر فرض اینکه نشدند، مادامى که آنها با ما جنگى ندارند و با کشور اسلامى جنگى ندارند و در مقابل اسلام قیام مسلحانه نکرده اند، به طور آزاد دارند عمل مى کنند و به طور آزاد حرفهاى خودشان را دارند مى زنند، لکن شما بناى بر این مطلب ندارید. و من اگر در هزار احتمال یک احتمال مى دادم که شما دست بردارید از آن کارهایى که مى خواهید انجام بدهید، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم؛ لازم هم نبود شما پیش من بیایید. و حالا هم به موجب احکام اسلام نصیحت به شما مى کنم؛ شما در مقابل این سیل خروشان ملت نمى توانید کارى انجام بدهید. شما اگر یک وقت ملت قیام کند، مثل یک ذره اى در مقابل این سیل خروشان هستید.

برگردید به دامن اسلام، بیایید آن چیزى را که دیگران مى خواهند به شما بدهند و وعده آن را به شما مى دهند در اسلام براى شما مهیاست. شما دست بردارید از قیام مسلحانه و آن چیزهایى که به غارت برده اید از بیت المال مسلمین برگردانید و با مسلمین دیگر با هم باشید. شما معزز و محترم هستید، لکن مادامى که اسلحه در دست شماست و شما در همین نوشته اظهار مظلومیت و اظهار اینکه ما مى خواهیم کارها درست بشود و تفاهم بشود، وقتى در همین جا تهدید به قیام مى کنید، ما نمى توانیم از شما این طور مسائل را قبول کنیم، لکن بهتر است که شما با این جمهورى مخالفت نکنید. اگر شما واقعاً، براى مردم و براى این ملت و براى این کارگرها و براى این دهقانها دلسوز هستید، این را بدانید که اگر این جمهورى اسلامى- خداى نخواسته- شکست بخورد، شکست مستضعفین در سرتاسر جهان است.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 220

60/2/27

تلگرام امام خمینی به حجت الاسلام حقشناس

بسمه تعالى

جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حقشناس- دامت افاضاته

کسالت جنابعالى موجب تأثر است. از خداوند متعال سلامت جنابعالى را خواستارم که با عنایت خاصه به جنابعالى توفیق مرحمت فرماید که به خدمتهاى ارزنده خود ادامه داده و مردم محترم محل از وجود محترم جنابعالى استفاده نمایند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 221

عکس

ص: 222

عکس

ص: 223

60/2/27

پیام امام خمینی به شرکت کنندگان در کنگره هزاره نهج البلاغه

در کنگره هزاره نهج البلاغه از چه صحبت خواهد شد و از کى معرفى؟ دانشمندان بزرگ جهانى مى خواهند مولا امیر المؤمنین را معرفى کنند و به دیگران بشناسانند یا کتاب نهج البلاغه را؟ ما با کدام مئونه و با چه سرمایه اى مى خواهیم در این وادى وارد شویم؟

درباره شخصیت على بن ابی طالب، از حقیقت ناشناخته او صحبت کنیم، یا با شناخت محجوب و مهجور خود؟ اصلًا على- علیه السلام- یک بشر ملکى و دنیایى است که ملکیان از او سخن گویند یا یک موجود ملکوتى است که ملکوتیان او را اندازه گیرى کنند؟ اهل عرفان درباره او جز با سطح عرفانى خود و فلاسفه و الهیون جز با علوم محدوده خود با چه ابزارى مى خواهند به معرفى او بنشینند؟ تا چه حد او را شناخته اند تا ما مهجوران را آگاه کنند؟ دانشمندان و اهل فضیلت و عارفان و اهل فلسفه با همه فضایل و با همه دانش ارجمندشان آنچه از آن جلوه تام حق دریافت کرده اند، در حجاب وجود خود و در آینه محدود نفسانیت خویش است و مولا غیر از آن است. پس اولى آن است که از این وادى بگذریم و بگوییم على بن ابی طالب فقط بنده خدا بود، و این بزرگترین شاخصه اوست که مى توان از آن یاد کرد، و پرورش یافته و تربیت شده پیامبر عظیم الشأن است، و این از بزرگترین افتخارات اوست، کدام شخصیت مى تواند ادعا کند که عبد اللَّه است و از همه عبودیتها بریده است، جز انبیاى عظام و اولیاى معظم که على- علیه السلام- آن عبد وارسته از غیر و پیوسته به دوست که حجب نور و ظلمت را دریده و به معدن عظمت رسیده است، در صف مقدم است. و کدام شخصیت است که مى تواند ادعا کند از خردسالى تا آخر عمر رسول اکرم در دامن و پناه و تحت تربیت وحى و حامل آن بوده است جز على بن ابی طالب که وحى و تربیت صاحب وحى در اعماق روح و جان او ریشه دوانده. پس او بحق عبد اللَّه است و پرورش یافته عبد اللَّه اعظم است.

و اما کتاب نهج البلاغه که نازله روح اوست براى تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیّت و در حجاب خود و خودخواهى خود، معجونى است براى شفا و مرهمى است براى دردهاى فردى و اجتماعى و مجموعه اى است داراى ابعادى به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانى از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه جامعه ها به وجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند. هان، فیلسوفان و حکمت اندوزان، بیایند و در جملات خطبه اول این کتاب الهى به تحقیق بنشینند و افکار بلندپایه خود

ص: 224

را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند بحق وجدان خود را براى درک واقعى آن ارضا کنند؛ به شرط آنکه بیاناتى که در این میدان تاخت و تاز شده است آنان را فریب ندهد و وجدان خود را بدون فهم درست بازى ندهند و نگویند و بگذرند، تا میدان دید فرزند وحى را دریافته و به قصور خود و دیگران اعتراف کنند و این است آن جمله:

مع کل شی ء لا بمقارنة و غیر کل شی ء لا بمزایلة.

و این جمله و نظیر آن که در کلمات اهل بیت وحى آمده است، بیان و تفسیر کلام اللَّه است که در سوره «حدید» است و براى متفکران آخر زمان آمده است: وَ هُوَ مَعَکُمْ ایْنَما کُنْتُمْ. اینک امید آن است که شما دانشمندان و متفکران متعهد که در کنگره ارجمند هزاره نهج البلاغه گرد هم آمدید، ابعاد عرفانى و فلسفى و اخلاقى و تربیتى و اجتماعى و نظامى و فرهنگى و دیگر بعدها را به مقدار میسور بیان فرمایید و این کتاب بزرگ را به جوامع بشرى معرفى نموده و عرضه دارید که این متاعى است که مشترى آن انسانها و مغزهاى نورانى است. صلوات و سلام بى پایان به رسول اعظم که چنین موجودى الهى را در پناه خود تربیت فرمود و به کمال لایق انسانیت رسانید. و سلام و درود بر مولاى ما که نمونه انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقى است و خود الگوى انسانیت و مظهر اسم اعظم است. و سلام و درود بر شما دانشمندان که با زحمت پر ارج و سودمند خود راه رسیدن به اهداف عالى این کتاب مقدس را باز مى نمایید.

و السلام على عباد الصالحین.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 225

تاریخ: 60/2/28

بیانات امام خمینی در دیدار با فرمانده نیروی دریائی و پرسنل ناوگان نیروی دریائی بندر عباس و اقشار مختلف مردم استان و جزایر استان هرمزگان

ولادت فرخنده علی ابن ابیطالب

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من این روز مبارک را بر تمام مسلمین، و بر ملت شریف ایران، و به قواى مسلح جمهورى اسلامى، و به عشایر نیرومند همه کشور و آن عشایرى که از کهکیلویه و بویر احمد در اینجا حاضرند، و به شما نیروى دریایى، و به سایر آقایانى که از هرمزگان آمده اند و از جزیره هاى ثلاث، تبریک عرض مى کنم. این روز روزى است که على بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- که باب وحى و امانتدار وحى بود متولد شد. و این روزى است که قرآن کریم و سنت رسول اکرم به ولادت این مولود بزرگ، مفسر پیدا کرد و پشتوانه وحى و پشتوانه اسلام به وجود این مبارک مولود، قوى شد، که اتمام بعثت، به وجود این مولود بزرگ شد. و باید بگوییم فتح باب وحى و تفسیر وحى و ادامه وحى، به وجود مقدس این سرور [متحقق شد. من این روز را، که هم روز بعثت است وهم روز ولایت است وهم روز نبوّت است وهم روز امامت، به همه آقایان و همه ملت تبریک عرض مى کنم.

آنچه که اولیاء خدا بدان توجه داشتند سلامت در دین و نفس بود

ما باید دنبال تعلیمات اسلام باشیم. کشور ما که به اسم اسلام و به اسم قرآن کریم و با اسم «اللَّه اکبر» این جمهورى اسلامى را مستقر کرد. باید کوشش ما، هر جا که هستیم و در هر یک از ارگانها که هستیم و در هر جاى ایران که هستیم، این باشد که اسلام در آنجا پیاده شود و تحقق پیدا کند. ما اگر چنانچه اسلام را در این کشور متحقق کنیم و نیروهاى مسلح ما، چه نیروى دریاى یا هوایى یا زمینى و چه پاسداران متعهد و چه سایر قشرهاى ملت، از نیروهاى مسلح گرفته تا سایر قشرهاى مردم، متعهد به اسلام باشیم و دنباله وحى و دنباله امام باشیم و دنباله آن بزرگوارى که امروز روز اوست باشیم، خوفى از هیچ چیز نداریم. خوف از مرگ براى آن است که کسى مرگ را آخر زندگانى بداند. کسى مى ترسد که با مرگ به نابودى برسد یا به مراحلى از جزا و عقاب برسد لکن اگر ما با سلامت ایمان از این دنیا برویم، چه در جبهه هاى جنگ، که جبهه شهادت است، و چه در جبهه هاى پشت جنگ، که آن هم جبهه جنگ و شهادت است، اگر ما نایل بشویم به فوز شهادت، باکى از این نداریم که در این دریاى

ص: 226

پر خروش عالم ما شکست بخوریم، شکست صورى، یا پیروز بشویم، پیروزى صورى. اگر ما در آن مرحله از سیر که داریم، پیروز از کار درآییم، مرگ ما پیروزى است، و حیات ما نیز پیروزى است. کوشش کنید که در آن میدانى که میدان مبارزه بین اللَّه و شیطان است، میدان مبارزه بین نفسانیت انسان و روح است، در آن میدان پیروز بشوید. اگر این پیروزى به دست شما آمد، از هیچ شکستى باک نداشته باشید که آنها شکست نیست. على- علیه السلام- در وقتى که رسول اکرم، به حسب روایت، فرمود که تو شهید خواهى شد، به فکر این بود که آیا با سلامت دین یا نه. سؤال مى کند که من هنگام شهادت دینم سالم است. مى فرماید که بله. آن چیزى که اولیاى خدا توجه به او داشتند سلامت در دین و سلامت نفس بود. حضرت على بن الحسین هم وقتى که پدر بزرگوارش فرمود که شهید خواهیم شد، عرض کرد مگر ما بحق نیستیم. فرمود: چرا، ما بحقیم. بعد عرض کرد که ما از چه دیگر بترسیم. ما از موت ترس دیگر نداریم.

توجه داشته باشید در سایر جاها که مجتمع هستید از تخلفات اسلامی پرهیز کنید

برادران من، کوشش کنید که در هر جا که هستید، هر شغلى که دارید، هر نظامى که هستید، با هر ایده اى که هستید، توجه کنید که این راه اسلام را به آن طورى که خداى تبارک و تعالى امر فرموده است طى کنید که با طى کردن این راه شما پیروزید. امروز شما ببینید که مواجه با چه اشخاص و جمعیتها هستید. مواجه با آنها که نفاق دارند و با نفاق ادعاى اسلام مى کنند، و آن وقت یک حبسیهایى که در جاهایى پیش دمکراتها محبوس بودند بر خلاف همه مقررات انسانى، مقررات اسلامى، با ادعاى اینکه مسلمان هستیم، آنها را بمباران مى کنند و با آن طرز فجیع به شهادت مى رسانند. اینها دلیل بر این است که شکست خورده اند و وازده اند در جمعیتهاى عالم. چون شکست خورده اند، با این و پا زدن مى خواهند یک صورتى براى خودشان درست کنند و آن وقت با آن وضع و با آن وضع جنون آمیز و حیوانى جوانهاى عزیز ما را، که گفته مى شود قریب دویست نفر در آن محبس بودند، به شهادت رساندند، یا بسیارى را زخمى و بسیارى را شهید کردند. این وضعى است که ما مواجه با این طور جنایتکاران هستیم. جنایتکارانى که الهام از جنایتکاران بزرگ مى گیرند و با افراد ملت خودشان این نحو رفتار مى کنند.

شما برادران توجه داشته باشید که به راه اسلام بروید، و تخلف نکنید. و در همه جاها که هستید، در پادگانها و در سایر جاها که مجتمع هستید، از تخلفات اسلامى پرهیز کنید. و شما ببینید که آنهایى که با شما مقابل هستند وقتى که شکست مى خورند، آن طورى که گفته شده است در سنگرهاى آنها آلات لهو و لعب و مشروبات پیدا مى شود. شماها توجه کنید که شمایى که امروز لشکر اسلام هستید، ارتش اسلام هستید، پاسداران اسلام هستید، باید با آنهایى که پاسدار کفرند و نفاق اند فرق داشته باشید. شما باید جاهایى که زندگى مى کنید مسجد شما باشد. معبد شما باشد. شما در عبادت خدا هستید. شما در سنگرها که هستید عبادتگاه شماست سنگرها؛ براى اینکه شما دنبال اسلام هستید و دنبال امام مسلمین، على بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه.

ص: 227

من از همه قواى مسلح، چه نیروى دریایى، که بسیاریشان در اینجا تشریف دارند، و چه نیروى هوایى و چه نیروى زمینى، و از پاسداران متعهد، و از عشایر نیرومند، و از جهاد، و از همه نیروهایى که ملى هستند و از ملت جوشیده اند، و از همه سازمانها تشکر مى کنم. خداى تبارک و تعالى پشتیبان همه شما هست. و شما باید با همکارى هم، همفکرى هم، با توجه به اینکه نظام به طور صحیح ملحوظ بشود و مراتب ملحوظ باشد، با هم به جنگ کفار مى روید. و ان شأ اللَّه پیروزى با شماست. و خداوند شما را پیروز کند. هم در پیروزى با جنگ داخلى که جنگ نفس است، وهم پیروزى در خارج، که قواى کفر است و قواى نفاق. از خداى تبارک و تعالى سلامت و سعادت همه را خواستارم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 228

تاریخ: 60/2/31

پاسخ امام خمینی به تلگرام بنی صدر و تقدیر از فاتحان ارتفاعات «اللّه اکبر»

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب آقاى رئیس جمهور.

مراتب تقدیر این جانب در تصرف ارتفاعات «اللَّه اکبر» و به اسارت گرفتن شمار کثیرى از دشمنان اسلام را به نیروهاى مسلح و فرماندهان محترم آنان که با هماهنگى و انسجام پیروزمندانه بر قواى شیطانى غلبه کردند ابلاغ نمایید. مطمئن باشید و باشند که با حفظ وحدت و هماهنگى و اتکال به خداوند تعالى پیروزى نهایى از آن نیروهاى اسلامى است. خداوند متعال پشت و پناهتان باشد.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 229

تاریخ: 60/3/2

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از بانوان عضو جهاد دانشگاهی اصفهان

بانوان ایران در این نهضت و انقلاب سهم بیشتری از مردان دارند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

آنچه که در ایران بزرگتر از هر چیز بود، تحولى است که در بانوان ایران حاصل شد.

بانوان ایران در این نهضت و انقلاب سهم بیشترى از مردان دارند و امروز هم که در پشت جبهه ها مشغول فعالیت هستند، سهم آنها بیشتر از دیگران است و در تربیتى که اشتغال دارند، چه تربیت کودکانشان و چه تربیت خردسالانشان و چه تربیتهایى که در کلاسها و جاهاى دیگر مجالس دارند، باز سهم بزرگى در این انقلاب دارند. عواطفى که در بانوان هست مخصوص خودشان است؛ در مردها این عواطف نیست و لهذا، آن چیزى که در پشت جبهه از روى عواطف از بانوان صادر مى شود، بیشتر و بالاتر و ارزنده تر است از آن چیزى که از مردها صادر مى شود. به موجب عواطفى که بانوان دارند، آنها براى جبهه ها کارهاى بسیار مفید انجام داده اند و انجام مى دهند و از همه مهمتر اینکه بانوان بعد از انقلاب با تمام کوشش و حفظ عفت و حفظ جهات اسلامى همقدم، بلکه پیشقدم در امور کشور بوده اند و بر خلاف آنچه که در رژیم سابق با برنامه ریزى از طرف چپاولگران جهان مى خواستند به سر بانوان ما بیاورند و فاجعه ها را چند برابر کنند و بحمد اللَّه، موفق نشدند.

و امروز ما مى بینیم که بانوان محترم ایران در سرتاسر کشور یک عضو مفید و یک جمعیت متعهد معتقد هستند که به کشور خودشان خدمت مى کنند و پشتوانه هستند از براى این کشور و من امیدوارم که تمام جهات اسلامى را در نظر بگیرند و با اسلحه ایمان و تعهد به اسلام، این پیروزى را به پیش ببرند و پشتوانه این انقلاب باشند. همان طورى که جوانان را تربیت کردند و به جبهه فرستادند و در عین حالى که مادران جوانانشان در جبهه شهید شده اند، با کمال خوشرویى و افتخار، افتخار مى کنند بر اینکه جوان آنها در راه اسلام شهید شده است و باز هم پیشنهاد مى کنند که جوانان دیگر هم داریم و به اسلام تقدیم مى کنیم. این مطلبى است که براى خاطر اسلامى بودن این انقلاب این تحول حاصل شده است. آنها مى خواستند که بانوان ما را به طور دلخواه خودشان عرضه کنند و این قشر بزرگ کشور را به تباهى بکشند که با تباهى آنها تمام کشور در نسلهاى آینده به تباهى کشیده مى شد.

و خداى تبارک و تعالى بر این ملت منت نهاد و این پیروزى را نصیب کشور ما فرمود که به واسطه تعهد بانوان امیدواریم که در آتیه، پشتوانه این ملت و اسلام محکمتر بشود. و با کوشش شما بانوان محترم،

ص: 230

جوانانی به کشور و باز کسانى که هم در جبهه [هستند]، بتوانند از عهده جنگ تا پیروزى اقدام کنند [بیرون آیند] و هم در داخل بتوانند و در پشت جبهه ها بتوانند به کارهاى عمرانى و کارهاى دیگرى که مفید به حال کشور است قیام کنند. شما را رژیم سابق نشناخته بود. و گمان مى کرد که بانوان ایران مثل همان چند نفر یا عده معدود منحرفین است و اینها هم به دست آنها مى شود که انحراف پیدا کنند، لکن بانوان محترم ایران ثابت کردند که دستخوش این طور توطئه ها نشده اند و نمى شوند و ثابت کردند که در دژ محکم عفت و عصمت هستند و جوانان صحیح و نیرومند و دختران عفیف و متعهد به این کشور تسلیم خواهند کرد و هیچ گاه در آن راههایى که قدرتهاى بزرگ براى تباه کردن این کشور پیش پاى آنها گذاشته بود، نخواهند رفت.

من از خداى تبارک و تعالى سعادت و سلامت همه ملت و همه مردها و زنها و بانوان محترم را خواهانم و امیدوارم که با کوشش شما و با تعهد شما، این کشور به طور چشمگیر به پیروزیهاى نهایى موفق شود. سلام و درود بر شما بانوان محترم و بر همه ملت.

ص: 231

تاریخ: 60/3/4

بیانات امام خمینی در جمع اعضای انجمن اسلامی و جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت و سازمان پژوهش های علمی و صنعتی کشور

اسلام در رأس ادیانی است که از علم و تخصص تمجید کرده است

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اشکال ما این است که مواجه هستیم با اشخاصى که بدون توجه به مشکلات و بدون توجه به خواستهاى ملت، به مجرد اینکه گفته مى شود که فلان مرکز باید اسلامى باشد، آنها مى گویند یعنى تخصص نباشد. اینها مى خواهند که به دنیا ارائه بدهند که اسلام با علم و تخصص مخالف است، در صورتى که آیات قرآن کریم آن قدر راجع به علم و راجع به دانش سفارش فرموده است که شاید در سراسر کتب دیگر نباشد. اسلام با تخصص، با علم، کمال موافقت را دارد، لکن تخصص و علمى که به خدمت ملت باشد؛ در خدمت مصالح مسلمین باشد. یک صحبت این است که ما متخصص نمى خواهیم، این را به طور تبلیغات نسبت مى دهند به بعضى- مثلًا- مسلمین که وقتى مى گویند باید در دانشگاه، انقلاب فرهنگى بشود و باید دانشگاهها اسلامى باشد، اینها از این فوراً منتقل مى کنند مطلب را به اینکه دانشگاهها دیگر طبیب لازم ندارد، متخصص طب نمى خواهد، متخصص صنعتهاى پیشرفته نمى خواهد، فقط باید بروند آنجا و مسائل و احکام اسلامى را بگویند. این از شیطنتهایى است که شاید از بعضى از افراد و گروهها نسبت به اسلام و انجمن های اسلامى که گفته مى شود و در خصوص انقلاب فرهنگى، این طور تبلیغات مى شود. اینها نمى دانند که مقصود ما که مى گوییم باید تمام گروهها، تمام نهادها و به خصوص دانشگاهها که مرکز علم است و مغز متفکر جامعه است، ما که مى گوییم باید اینها اسلامى باشد، نمى گوییم که ما احتیاج به متخصص نداریم. تا آنجا اسلام کوشش دارد براى متخصص که در احکام عادى هم، در احکام شرعى هم، متخصص تر را میزان قرار داده است، رأى متخصص تر را میزان قرار داده است.

ما مسئله دیگر مى گوییم، درد ما یک درد دیگرى است. درد این است که کشور ما را در این سنین زیادى که خارجیها پا باز کردند به آن و خصوصاً، در این پنجاه سال دوره سیاه پهلوى، آن طور تبلیغات کرده بودند و کردند که آنها مى خواهند در ذهن ملت ما و جوانهاى ما متمرکز کنند که ایران، اسلام، از عهده اینکه یک علمى را، یک تخصصى را، یک صنعتى را ایجاد کند عاجز است؛ ما حتماً، باید دستمان را در همه چیزها به طرف شرق و کمونیست دراز کنیم یا دستمان را به طرف امریکا و ممالک غربى سرمایه دارى. آن طور تبلیغات کرده اند که مى گویند باید ما در تمام چیزها از سر تا به پا غربى بشویم یا شرقى باشیم. من در ترکیه که بودم، مجسمه آتاتورک را که در بعضى

ص: 232

میدان ها گذاشته بودند دیدم که دستش را بلند کرده بود، گفتند که این دست را طرف غرب بلند کرده و مى خواهد بگوید که ما باید هر چه داریم از غرب بیاید. در سایر ممالک اسلامى هم تبلیغات را طورى کرده بودند که ما در هر امرى باید مستشار از غرب یا از شرق بیاوریم و اصلًا، مغز ایرانى لایق این نیست که یک کار مثبتى بتواند انجام بدهد، حتى کشاورزى هم نمى تواند. این یک برنامه اى بوده است که ریخته شده بوده است و تبلیغاتى که در دنبال این برنامه به وسیع شده بود باور آورده بود ملت ما را، بسیارى از افراد ما را، به اینکه ما هیچى نداریم و نمى توانیم هم داشته باشیم؛ ما باید حتماً، برویم یا به طرف غرب و در بلوک غربى واقع بشویم تا آنها به ما ترحم کنند و حاجتهایى که ما داریم آنها برآورده کنند و یا باید به طرف شرق کمونیست برویم تا آنها این عمل را انجام بدهند. و الآن هم مغزهایى هست، که خود را مغز متفکر مى دانند، باز باورشان نشده است که خود ما هم مى توانیم آدم باشیم. آنکه ما اصرار داریم به اینکه دانشگاه که مغز متفکر یک ملت است، باید از وابستگیهاى به شرق و غرب کنار برود و نمى شود که کنار برود الّا اینکه فرم اسلامى پیدا بکند، آن این نیست که دانشگاه ما نباید علم و صنعتى تحصیل کند، بلکه باید فقط همین آداب صلاة را به جا بیاورد! این یک مغالطه اى است که تا صحبت «دانشگاه اسلامى» مى شود و اینکه باید انقلاب فرهنگى پیدا بشود، فریاد مى زنند آنهایى که مى خواهند ما را به طرف شرق و عمدتاً، به طرف غرب بکشانند، که اینها با تخصص مخالف اند، با علم مخالف اند. خیر، ما با تخصص مخالف نیستیم؛ با علم مخالف نیستیم؛ با نوکرى اجانب مخالفیم. ما مى گوییم که تخصصى که ما را به دامن امریکا بکشد یا انگلستان یا به دامن شوروى بکشد یا چین، این تخصص، تخصص مهلک است، نه تخصص سازنده.

ما مى خواهیم متخصصینى در دانشگاه تربیت بشوند که براى ملت خودشان باشند، نه براى کشاندن دانشگاه به طرف شرق یا طرف غرب. ما مى خواهیم که تمام اداراتى که در این کشور هست و تمام جاهایى که صنعت مى خواهند ایجاد کنند و مى خواهند این مملکت [وارد] در صنعت بزرگ بشود و در علم، ما مى خواهیم این علم و صنعت و همه چیزها در خدمت ملت باشد، نه در خدمت اجانب. تخصصى که در خدمت اجانب است ضررش از همه چیزها بالاتر است. علمى که ما را بکشد به طرف امریکا یا شوروى آن علم علم مضر است؛ آن علمى است که براى ملتها هلاکت مى آورد. اشخاصى که در دانشگاه سابق تربیت شدند- الّا قلیلى از آنها- اینها براى کشور ما اگر ضرر نداشتند که داشتند، نفعى نداشتند. ما مى خواهیم یک دانشگاهى داشته باشیم در خدمت خود مملکت، در خدمت خود ایران، نه دانشگاهى داشته باشیم که در شعار این باشد که ما مى خواهیم که ایران متمدن آباد داشته باشیم و رو به دروازه تمدن برویم و وقتى که واقعش را دیدیم و دیدید از همه جهات وابسته بودیم. ما با دانشگاهى که ما را وابسته به خارج بکند- هر خارجى مى خواهد باشد- ما با آن دانشگاه از اساس مخالفیم.

ما دانشگاهى مى خواهیم که ما را از وابستگیها بیرون بیاورد؛ ما را مستقل کند، تمام کشور ما را مستقل کند و از وابستگیها خارج کند. ما متخصص مى خواهیم و اسلام با تخصص موافق است. اسلام در رأس ادیانى است که از علم و تخصص تمجید کرده و مردم را دعوت کرده است، حتى دعوت کرده است که

ص: 233

هر جا یافتید علم را، حتى از هر کافرى یافتید، آن را بگیرید، اما باید بگیرید و در خدمت اسلام و کشور باشد، نه علم را بگیرید و بر ضد کشور خودتان استعمال کنید. ما مى خواهیم یک دانشگاهى داشته باشیم و یک کشورى داشته باشیم که این وابستگى مغزى ما را که مقدم بر همه وابستگیها و خطرناکتر از همه وابستگیهاست، نجات بدهد. ما اساتید دانشگاهى را مى خواهیم که آن اساتید بتوانند مغزهاى جوانهاى ما را مستقل بار بیاورند، غربى نباشند، شرقى نباشند، رو به غرب نایستند، آتاتورک نباشند و تقى زاده نباشند. ما مى خواهیم یک دانشگاهى داشته باشیم که بعد از چند سال دیگر تمام حوایج خودمان را خودمان تحصیل کنیم. ما با تخصص هیچ مخالفتى نداریم و آن چیزى که ما با آن مخالفیم وابستگى مغزهاى جوانهاى ما به خارج، شرق و غرب است. دانشگاههاى ما الّا عده معدودى، یا در صدد نبودند که این وابستگى را بردارند یا در صدد بودند که وابسته کنند این مغزها را به خارج. ما مى خواهیم که اگر بیمارى پیدا [شد] این طور نباشد که بگویند که باید حتماً بروید به انگلستان، حتماً بروید به امریکا. ما مى خواهیم که همان طورى که یک امریکایى اگر مریض شد به ایران نمى آید و یک انگلیسى اگر مریض شد به ایران نمى آید، یک ایرانى هم اگر مریض شد، جاى دیگر نرود. ما یک همچو تخصصى مى خواهیم که جورى بار بیاورد کشور را و جوانهایى که در رأس امور کشور هستند که اینها مغزهایشان وابسته نباشد و فکرى جز اسلام و ایران در سرشان نباشد. ما با تخصص مخالف نیستیم، انجمن های اسلامى هم همین طور. کدام انجمن اسلامى مى تواند با تخصص مخالف باشد؟ کدام انجمن اسلامى نمى خواهد که تمام جوانهاى ما در رشته هاى مختلف متخصص باشند و خودکفا باشند؟ همه مى خواهند، لکن دانشگاههاى زمان سابق را دیدید که ما بعد از چندین سال، سالهاى طولانى، که دانشگاه داشتیم، آن وقت یک کسى که به عنوان رئیس مملکت خودش را جا زده بود، آن شاه مخلوع، براى آپاندیس یکى از بستگان خودش از خارج آدم آورد و طبیب آورد که عمل کند! براى اینکه او در مغز پوکش مى دانست این معنا را که جورى این ایران را وابسته کرده که خودشان از عهده این معنا برنمى آیند و اگر برآیند هم، باید کارى کرد که به همه ملتها فهماند که ما هیچ نیستیم. ما حتى عمل آپاندیس هم بعد از مدتها دانشگاه [داشتن نمى توانیم انجام بدهیم! ما مى خواهیم این فکر را از توى کله ها بیرون کنیم. انجمن اسلامى باید در صدد این معنا باشند که این فکر را از اذهان بیرون کنند و خودشان را بیابند، بعد از اینکه قرنها تقریباً، خودشان را گم کرده بودند. ما مى خواهیم طورى باشد و افرادى تربیت بشود [مانند ابن سینا] که کتاب قانون او در اروپا الان هم مورد استفاده است، نه اینکه اشخاصى باشند که الفباى مسائل اسلامى را نمى دانند و تا صحبت مى شود مى گویند اسلام نمى تواند! ما یک همچو دانشگاهى مى خواهیم همطراز با حوزه هاى علمیه که وابستگى هیچ روز نداشته اند با خارج و اگر یک کس، یک نفر، دو نفر، وابستگى داشتند، رسوا هستند. ما مى خواهیم دانشگاهى باشد که همفکر باشد با دانشگاههاى علمى قدیمى که آنها هیچ روز وابسته به خارج نبودند و اگر فردى یا افرادى از آنها منحرف بودند در بین آنها رسوا بودند. ما مى خواهیم یک همچو مطلبى تحقق پیدا بکند.

ص: 234

و البته راجع به انجمن های اسلامى هم من یک تذکرى که دایماً داده ام، لازم است باز هم بدهم و آن این است که چشم و گوش خودتان را باز کنید که در انجمن های اسلامى هم ممکن است که از این غربزده ها و شرق زده ها وارد بشوند و به شما بگویند، این طور ارائه بدهند که ما صد درصد اسلامى هستیم و شرقى و غربى نیستیم؛ در صورتى که شرقى باشند یا غربى باشند. باید شما توجه بکنید که انجمن های اسلامى طورى باشند، اشخاصى باشند، که آزمایش شده باشند، سوابق آنها معلوم باشد، کارهائى که قبل از انقلاب مى کردند معلوم باشد، کارهائى که بعد از انقلاب کرده اند معلوم باشد که- خداى نخواسته- در انجمن های اسلامى یک وقت یک وضعى پیش نیاید که توجه شما سلب بشود از واقعیت و یک وقت ببینید که انجمن اسلامى هم گرایش پیدا کرده است به شرق یا گرایش پیدا کرده است به غرب. در همه انجمن های اسلامى این سفارش را من کرده ام مکرر. و در انجمن های اسلامى دانشگاهها، علم و صنعت، اهمیتش از همه جا بیشتر است و باید با تمام قدرت، با تمام توجه و با تمام بررسى، این معنا را شما پیگیر باشید که در انجمن های اسلامى شما، اشخاص منحرف نباشد و بدانید که امروز چون نمى توانند به اسم غیر اسلام یک مسئله اى را عنوان کنند، با اسم اسلام درست مى کنند. همان منحرفین هم با اسم اسلام مى خواهند مسائل خودشان را پخش کنند. همان اشخاصى هم که اسلام را سد راه خودشان مى دانند و با اسلام صد در صد مخالف هستند با اسم اسلام وارد میدان مى شوند، نه اینکه وارد بشوند و بگویند ما مسلمان نیستیم، نه، خطر آنها خیلى زیاد نیست. خطر آنهایى که با اسم اسلام در ادارات، در دانشگاه، در سایر ارگانهاى دیگر، با اسم اسلام وارد مى شوند و به اسلام اعتقاد ندارند بیشتر از خطر آنهایى است که اسلام را مى گویند ما قبول نداریم و چهره شان واضح است؛ مردم از آنها احتراز مى کنند و آنها نمى توانند یک خطر مهمى داشته باشند. باید انجمن های اسلامى و خصوصاً، انجمن های اسلامى دانشگاهها، توجه به این معنا را داشته باشند.

و باید اشخاصى که مأمور «انقلاب فرهنگى» هستند باید در کار خودشان دقیق باشند و کوشا باشند که اشخاصى متعهد را پیدا بکنند و با مشورت آنها زودتر کارها را انجام بدهند که ان شأ اللَّه، بتدریج این دانشگاه باز بشود و دانشگاهى باشد که براى خود ما باشد؛ نه دانشگاهى که ما را گرایش بدهد به خارج، چه در طرف چپ یا در طرف راست.

و من امیدوارم که این آقایانى که مأمور این معنا هستند که «انقلاب فرهنگى» بکنند کمک بشوند از اشخاصى که توجه به مسائل دارند؛ اشخاصى که به اسلام و به کشور خودشان عقیده دارند و گرایش غربى و شرقى ندارند به اینها کمک کنند. آنها هم، همان طورى که قبلًا، به آنها تذکر داده ام، دعوت کنند از اینها که ان شأ اللَّه، بزودى این مطلب حاصل بشود و ما یک دانشگاه اسلامى [داشته باشیم که در فکر این باشد که این ملت را از این [مشکلاتى که تا کنون پیدا کرده است نجات بدهند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 235

تاریخ: 60/3/6

بیانات امام خمینی در جمع کلیه نمایندگان مجلس شورای اسلامی

مجلس یک معلم باشد از برای همه کشور و مجلس های بعد و نسل های آینده

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من یک کلمه راجع به مجلس و محیط مجلس عرض دارم. و یک کلمه هم راجع به کشور و کسانى که در این کشور مشغول به خدمت هستند.

آنکه راجع به مجلس است یک مقدار زیادش را دیشب از تلویزیون آقایان دیدند، که من در سال قبل آن مسائل را گفتم. و باید عرض کنم که مع الأسف آن که من مى خواستم نشده است. من مى خواستم که این مجلس یک معلم باشد از براى همه کشور، و براى مجلسهاى بعد و نسلهاى آینده، که کیفیت مشاوره وکلا باید این نحو باشد.

آن نحوى که در مجالس سابق، و خصوصاً این مجالس آخر پنجاه ساله، آن طور نباشد.

آقایان در یک محیط آرام مسائلى که دارند با آرامش بیان کنند. اختلافاتى که در دیدها دارند، در سلیقه ها دارند، اینها را با یک آرامش خاطر بیان کنند و حل و فصل کنند و راجع به مسائل کشور هم که در آنجا مى آید، باز هم با یک محیط آرام. در محیط آرام است که عقلها مى توانند کار بکنند. آن روزى که غضب توى کار آمد، عقل کنار مى رود. قوه غضبیه هر وقت به راه افتاد، عاقله را کنار مى زند، [شخص از روى بى عقلى صحبت مى کند. قاضى چنانچه در حال غضب باشد، نباید حکم بدهد؛ براى اینکه حکم در حال غضب حکمى است که از منشأ عقلى و شرعى صادر نمى شود. شما مسائلى دارید؛ فرض کنید یک نفر مى رود و مسائل خودش را مى گوید؛ انتقاد هم دارد؛ انتقادات آزاد است، به اندازه اى که نخواهند یک کسى را خفیف کنند، یا یک گروهى را خفیف کنند و از صحنه خارج کنند؛ انتقاد براى ساختن، براى اصلاح امور، لازم است؛ هر مجلسى باید این انتقادات را داشته باشد؛ لکن اگر [در] این انتقادات آن که انتقاد مى کند با آرامش خاطر و با نظر صحیح انتقاد بکند، این که جواب مى دهد هم اگر با نظر صحیح و بدون اینکه غضب در آن راه داشته باشد جواب بدهد، آن وقت منطق در مقابل منطق است. و اگر با هیاهو و جار و جنجال بخواهید شما یک مسأله را حل بکنید، و هر کسى در نظر داشته باشد که طرف مقابل خودش را مثل یک دشمن بکوبد، عقلها کنار مى رود و قوه غضبیه، که بدترین قوه هاست اگر مهار نشود، در کار مى افتد؛ و مسائل را علاوه بر اینکه حل نمى کنند، مشکل تر مى کنند.

ص: 236

حق هر جا که هست باید دنبالش رفت

انسان ناچار سه جور نظر دارد: یک نظرى که نظر بیطرف است. این یک نظر است

یکى هم نظر طرفدارى از یک روش، از یک جریان؛ یک نظرى هم مخالفت با یک روش و یک جریان؛ نظر بیطرف و نظر طرفدارى از یک مسأله و نظر طرفدارى از یک مسئله دیگر. نظرى که حبّ باشد به یک جریانى، یا بغض باشد به یک جریانى، این نظر نمى تواند یک نظر سالم باشد؛ حُبُّ الشَی ءِ یُعمِى و یُصِمُّ. بغض هم همین طور است؛ نور عقل را خاموش مى کند. حبّ مفرط به یک روشى اسباب این مى شود که خود آن کسى که حبّ دارد توجهى به این ندارد که از مبدأ حبّ دارد این مطلب صادر مى شود و این مطلب حق نیست؛ مطلبى است که از راه حبّ است. و خواه یا ناخواه این نظر، نظر صائب نیست. انسان خودش را نمى تواند بشناسد به این زودیها؛ انسان تا آخر عمرش، تا آن وقتى که از این دنیا خارج مى شود، گرفتار یک مسائلى در باطن خودش هست که خودش هم نمى تواند بفهمد. باید عرضه کند خودش را انسان به کسانى که بى نظر هستند.

اگر نظر از راه حب شد، همیشه دنبال این مى رود که آن مطلبى را که مربوط به آن روشى است که این دوست دارد آن روش را، آن مطلب را، به هر عنوانى که هست ثابت کند، و لو اینکه این عنوانى که هست عنوان خلاف باشد، خلاف اخلاق باشد، خلاف منطق باشد. آنى هم که بغض به یک روشى دارد نظرش نظر سالم نیست، آن هم دنبال این است که آن طرفى که مورد بغض اوست و آن روشى را که نمى پسندد، با هر توجیهى که باشد، آن را تصحیح کند. و لهذا مى بینید که یک مطلب، یک امر، از یکى صادر مى شود، [در] یک وقت و یک محیط، یک مطلب از یک کسى صادر مى شود، یک عمل از یکى صادر مى شود، دو طایفه اى که یکیشان این را خوب مى دانند و دوست مى دارند و یک طایفه این را بد مى دانند و دشمن مى دانند، آن مطلب واحدى که زمانش واحد و همه جهات واحد است وقتى که پیش آنها مى رود که مورد محبت هست آن آدم. تمام مطالب او را، و لو مخالف با عقل باشد، و لو مخالف با منطق باشد، مى پذیرند و تأیید مى کنند، شروع مى کنند به اینکه خیر، مطلب همین است. و آن دسته اى که با این خوب نیستند اگر یک مطلب خوبى هم این بگوید، آنها دنبال این هستند که نه، این حرف صحیح نیست. این دو نظر را انسان مبتلا به آن هست. نظر بیطرف بسیار کم است.

یعنى «نظر» بیطرف باشد؛ خود آدم هیچ وقت نمى تواند بیطرفِ بیطرف باشد. لکن در نظر دادن حق را ببیند. تحت تأثیر حق واقع بشود؛ این حق چنانچه از دشمن من هم صادر شد، من او را تمجید کنم به عنوان اینکه حق است. و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تکذیب کنم به عنوان اینکه باطل است. و لو در باطن فرض کنید یکى یک روشى را دوست دارد، یکى روش دیگر را؛ لکن در مقام نظر دادن، در مقام مصلحت اندیشى براى کشور یا براى اشخاص، آن نظر حب و بغض خودش را کنار بگذارد، برود دنبال حق و باطل.

حق هر جا هست باید دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذیرفت، و لو بر خلاف نظر خود من هست. و باطل را هر چه هست و از هر کس صادر بشود باید نپذیرفت به عنوان اینکه باطل است. اشخاص و گروهها و اینها را باید کنار گذاشت، حق و باطل را ملاحظه کرد. آن وقت هم براى اثبات حق و ابطال باطل اگر

ص: 237

انسان گرفتار بشود به عصبانیت و عرض مى کنم غیظ و غضب کردن، نه مى تواند حق را به دست بیاورد؛ و نه مى تواند باطل را ردش کند.

مهم در همه افراد، و خصوصاً شما آقایان که در مجلس هستید، و مجلس مبدأ همه چیزهایى است که در کشور واقع مى شود، مهم این است که در مقام بیان مسائل ورد مسائل، انتقاد و تکذیب، به آنجا نرسد که قوه عقلیه کنار، و با قوه غضبیه انسان وارد میدان بشود. اگر یک کسى هم فرض کنید از زبانش یک مطلبى بر خلاف شما صادر شد، شما بروید و مطلب را منطقى صحبت کنید، با داد و فریاد و- خداى نخواسته- حرف زشت زدن کار درست نمى شود. جز اینکه اگر- خداى نخواسته- این امور تکرار بشود در مجلس، کم کم- هیچ امر فاسدى یکدفعه سراغ آدم نمى آید. شیطان باطنى انسان بسیار استاد است. و او همچو نیست که ابتدا انسان را به فساد بکشد- ابتدا قدم کوچکى را وامى دارد که انسان بردارد. این قدم که برداشت، فردایش یک قدم یک قدرى بلندترى. انسان را یواش یواش به جهنم مى فرستند؛ یواش یواش به فساد مى کشد.

شيطان باطنی با کمال استادی انسان را به تباهی می کشد

همه اینهایى که مى بینید فاسد شدند این طور نبودند که اینها از اول به این درجه از فساد بودند؛ بلکه کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الفِطرَةِ و این طور هم نبودند که یکدفعه جهش کرده باشند از یک مرتبه اى به مرتبه بالاى فساد. این طور هیچ وقت نبوده است. این بتدریج واقع شده است.

اینهایى که دیکتاتور شدند این طور نبوده است که از اول دیکتاتور زاییده شده باشند.

آنها هم مثل سایر مردم [بودند.] بعد هم وقتى که به مقامى رسیدند، این طور نبوده است که از اول دیکتاتورى کرده باشند. لکن قدم بقدم، ذره به ذره، رو به دیکتاتورى رفتند، یک وقت هیتلر از کار درآمدند؛ یک وقت استالین از کار درآمدند. شیطانى که در باطن انسان است با کمال استادى انسان را به تباهى مى کشد. اگر از اول بگوید که تو بیا برو یک آدمى را بکش، هر گز نخواهد رفت. از اول انسان را وادار مى کند که این آدم چطور است، یک غیظى به او بکن. بعد یک قدرى زیادتر. تا کم کم مهیا مى کند انسان را از براى اینکه آدم هم مى کشد! همه اینهایى که فاسد هستند بتدریج فاسد شدند؛ هیچ کس یکدفعه فاسد نشده است. و هیچیک از ماها هم تصور نکنیم که مأمون از این هستیم که فاسد بشویم. همه در معرض فساد هستیم. همه ما دست به گریبان شیطان [هستیم.] و خصوصاً شیطان نفس، همه گریبانمان به دست اوست. هیچ کس هم از ابتدا فاسدِ فاسد نبوده است. و هیچ کس هم مأمون نیست از اینکه به فساد و به دام شیطان نیفتد. اگر کسى مراقب حال خودش باشد، توجه به مسائل انسانى داشته باشد، با مراقبت و با اینکه خودش را محاسبه کند، اگر فرض کنید در مجلس، یا در جاى دیگر، یک روزى گذشته است که در آنجا مسائلى پیش آمده است، شب برود حساب کند ببیند که واقعاً اینکه من امروز گفتم مبدأ این چه بود، مبدأ شیطانى داشت یا مبدأ الهى داشت، اگر محاسبه کند آدم شب از خودش و خودش را در محاسبه قرار بدهد که امروز تو این صحبت را کردى، این مبدأ، مبدأ شیطانى بوده است نه مبدأ انسانى و الهى، ممکن است کم کم دنبال این برود که اصلاح کند. و اگر این کار را نکند و همان رویه را

ص: 238

تعقیب بکند، هیچ بعید ندانید که یک نفر زاهد، عابد، مسلمان، همه چیز، یک انسان فاسد شقى از کار درآید.

مأمون نیست هیچ کس.

منظره مجلس یک منظره صالح باشد

امیدوارم که از این به بعد یک قدرى توجه بکنند که این محیط مجلسى که نمایش داده مى شود در همه کشور، و بعضى جاهاى دیگر هم، یک طورى نباشد که وقتى این محیط در منظر مردم واقع شد، مردم از اینکه این وکیل را انتخاب کرده اند پشیمان بشوند.

یک طورى نباشد که از آن راهى که همه مردم دنبال آن راه هستند کنار برود.

مجلس باید یک محیطى باشد که با کمال تفاهم و خیرخواهى براى ملت و کشور، مسائل را پیش بیاورند. انتقاد مى کنند، انتقاد خیرخواهانه باشد. جواب انتقاد مى دهند، آن هم خیرخواهانه باشد. و منظره مجلس یک منظره صالح باشد، که مردم وقتى که این منظره را دیدند بگویند چه کار خوبى کردیم که یک همچو اشخاص صحیح را در مجلس بردیم. و یک وقت- خداى نخواسته- طورى نباشد که مردم پشیمان بشوند از رأیى که داده اند.

این مجلس فراهم آمده از اللّه اکبرهای مردم است

و من تکرار مى کنم مجلس بالاترین مقام است در این مملکت. مجلس اگر رأى داد و شوراى نگهبان هم آن رأى را پذیرفت، هیچ کس حق ندارد یک کلمه راجع به این بگوید. من نمى گویم رأى خودش را نگوید؛ بگوید؛ رأى خودش را بگوید؛ اما اگر بخواهد فساد کند، به مردم بگوید که این شوراى نگهبان کذا و این مجلس کذا، این فساد است، و مفسد است یک همچو آدمى، تحت تعقیب مفسد فى الارض باید قرار بگیرد.

این مجلس ما حصل خون یک جمعیتى است که وفادار به اسلام بودند؛ و این مجلس عصاره زحمتهاى طاقت فرساى این ملت مسلمان بوده است؛ این مجلس فراهم آمده از «اللَّه اکبر» هاى مردم است؛ اگر بنا باشد که این مجلس فراهم آمده از «اللَّه اکبر» مردم قدمى بر خلاف اسلام بگذارد، این مجلس مجلسى خواهد بود که بر خلاف مسیر مسلمین عمل کرده. با تمام قدرت، بدون اینکه ملاحظه از احدى و از مقامى بشود، مجلس باید مسائل را طرح بکند. و رد و بدل و انتقاد صحیح، بدون جار و جنجال، بدون هیاهو، مسائل را بگویند. کسى که مخالف است مخالفت خودش را بدون هیاهو بگوید. آن که موافق است موافقت خودش را بدون جار و جنجال بگوید. و بعد هم رأى بگیرند. وقتى رأى گرفتند، اگر اکثریت رأى داد، و بعد هم برده شد پیش شوراى نگهبان و آنها هم صحیح دانستند این رأى را، مخالف اسلام ندانستند و مخالف قانون اساسى ندانستند، اگر بعدها بخواهند شیطنت بکنند، این شیطنتها از مبادى غضب، از مبادى فاسد، بیرون مى آید.

سرتسلیم به مجلس یعنی سرتسلیم به اسلام

باید سر تسلیم به مجلس، یعنى سر تسلیم به اسلام وقتى مخالف اسلام نیست، سر تسلیم به اسلام

ص: 239

فرود آورد. روشهاى غیر اسلامى را، اگر هم در باطن- خداى نخواسته- دارند، نباید دیگر اظهار بکنند و نباید اذهان مردم را نسبت به مجلس مشوش کنند. این یک مسئله اى است اساسى، و باید همه توجه داشته باشند. به مجرد اینکه یک مطلبى بر خلاف رأى یک نفر است، نباید بگوید مجلس درست نیست. این خودش را اصلاح کند. این خودش درست نیست. نباید بگوید شوراى نگهبان درست نیست. این خودش درست نیست. باید خودش را اصلاح بکند. و این گرفتارى هست براى ملت ما.

و من امیدوارم که مجلس یک مجلس اسلامى، مجلس عبادت باشد؛ نه مجلسى که- خداى نخواسته- معصیت در آن واقع بشود و به دیگران اهانت کنند؛ به کسى بد بگویند. اینها خلاف اسلام است. و نباید بشود.

شخص پرست نبودن و اسلام خواهى ملت

و اما مطلبى که به طور کلى مى خواهم عرض بکنم؛ این ملت ما، که از اول قیام کرد و به ما منت گذاشت و وارد شد در صحنه و مقابل همه قدرتها ایستاد و رأى داد به این جمهورى و تا آخر و شکست داد طرفهاى مقابل را، این ملت ما سر جاى خودش هست.

این شیاطین که مى گویند که ملت دیگر چطور و چطور است، اینها توى اتاقهاى خودشان نشسته اند حساب مى کنند. اینها نمى روند که این ملت میلیونى را محاسبه بکنند که این ملت هر وقت که یک صدایى بلند بشود و بخواهد- فرض کنید- از اسلام یک طرفدارى بشود، همه ملت سرتاسر- الّا یک دسته کوچکى که به اسلام اعتقاد ندارند.

آنها هم وقتى که ملت آمدند یک طرف، آنها هم در ملت محو مى شوند- [به خیابانها مى ریزند]. این معنا را که هى دیده مى شود که [مى گویند] باید یک کارى بشود که ملت راضى بشود، ملت اسلام را مى خواهد؛ کارى بهتر از اسلام چى؟ چه مى خواهید بکنید؟

شما کارهایتان را خوب بکنید. ملت ایران رأى داده است به جمهورى اسلامى؛ هر چه زحمت داشته و توان داشته است در طبق اخلاص گذاشته است گفته ما اسلام را مى خواهیم؛ شما اگر با اسلام بد هستید، خوب تشریف ببرید اروپا و امریکا و هرجا دلتان مى خواهد، آنجا زندگى کنید. یا همین جا زندگى کنید و اگر ملت را مى خواهید، هى نگویید که «ملت با من است»، «ملت با من است». ملت با اسلام است. نه با من است و نه با شما و نه با دیگرى. من اگر یک کلمه اى بر خلاف اسلام بگویم، همین ملت مى ریزند و من را از بین مى برند. ملت اسلام را مى خواهد. ملت شخص نمى خواهد. شخص پرست نیست ملت. ملت مى خواهد که قوانین اسلام در این مملکت پیاده بشود. ملت این همه زحمت کشیده است که دین اسلام را برقرار کند در یک مملکتى که صدها سال و در این اخیر پنجاه سال کوشش شد به اینکه اسلام را کنار بگذارند؛ کوشش شد به اینکه روحانیت را کنار بگذارند و تضعیف کنند. ملت روحانیت را به تبع اسلام مى خواهد. اگر- خداى نخواسته- روحانى هم بر خلاف اسلام بکند، آن هم یک ساواکى است. فرقى نمى کند. بدتر از ساواکى هم هست! این معناها را از گوشهایشان بیرون کنند آقایان که این مردم دیگر از جمهورى اسلامى کنار رفته اند. خیر، شماها کنار رفته اید. شما خودتان را علاج کنید. مرضهاى باطنیتان را علاج کنید که ننویسند که این مملکت دیگر رفته از بین. این مملکت از بین نرفته؛ و این جمهورى اسلامى هم سر جاى خودش هست؛ و این مردم هم دنبال جمهورى اسلامى هستند؛ و این مردم هم از مجلس، مادامى که مجلس بر طریقه اسلام باشد، و از دولت، مادامى که دولت بر طریقه اسلام باشد، و از رئیس جمهور، مادامى که رئیس جمهور

ص: 240

در طریق اسلام باشد، طرفدارى مى کنند. هر کدامتان بلغزید، مردم دیگر از شما طرفدارى نمى کنند. براى اینکه مردم اسلام را مى خواهند. امر دایر مى شود بین من، و پیغمبر اکرم؛ کدام مسلمان است که ترجیح بدهد من را؟ امر دایر مى شود بین شما، و اسلام؛ کدام مسلمان است که شما را بر اسلام ترجیح بدهد؟ این خیالها را از کله هایتان بیرون کنید که الآن اگر وضعى بشود، مردم دیگر آن مردم نیستند. مردم اسلام را مى خواهند. تا آخر هم مى خواهند.

این قلمها یک قدرى ملاحظه بکنند این مسائل را. همین طور مى نشینند توى خانه هایشان حکم مى کنند ملت این طورى است! خوب، ملت اینهاست که شما مى بینید که در کوچه و بازار و آنهایى که در جنگ هستند و آنهایى که هر روز مى آیند و مى گویند که ما مى خواهیم برویم جنگ. ملت من و تو نیستیم! ملت آنها هستند. میزان آنها هستند.

هى ننشینید و بگویید که مردم چه شده اند؛ مردم دیگر مأیوس شدند؛ مردم کذا شدند.

نخیر، مردم از اسلام مأیوس نمى شوند. کارهاى ما هم هر کدام فاسد است، مى گویند کار تو فاسد است، ولى ما جمهورى اسلامى را مى خواهیم.

یک قدرى قلمها را کنترل کنید. یک قدرى حفظ کنید خودتان را. این قدر تبعیت از هواى نفس نکنید. این قدر تبعیت از شیطان نکنید. مسائل را یک مسائل صحیح طرح بکنید. مسائل فاسد طرح نکنید. نگویید هى که ما حالا دیگر باید چه بکنیم؛ حالا باید چه بشود. خوب، کارها شده است تا حالا. تا حالا هم الحمد للَّه خوب هم شده است. البته یک مملکتى که پنجاه سال، بلکه 2500 سال، رو به تباهى کشاندنش، مى خواهید فردا صبح همه مردم صحیح بشوند؟! همه ارگانها ارگانهاى صحیح اسلامى بشود؟ اگر شماها بگذارید، اگر اینهایى که الآن دنبال مفسده جویى هستند مهلت بدهند، مى شود. شما هم نگذارید مى شود؛ منتها یک قدرى دیرتر مى شود. شماها که مسلمان هستید، اعتقاد به اسلام دارید، شماها یک قدرى مهلت بدهید به این مملکت که دارد از هر طرف به او حمله مى شود. دیگر شما حمله نکنید!

ما همیشه مى خواهیم که با آرامش همه مسائل حل بشود. و الّا این ملت هست و این روحانیت هم هست؛

قدر اسلام و روحانیت را بدانید

این را بدانید در هر جایى از این مملکت یک روحانى بارز، متعهد به اسلام، هر وقت صدایش در بیاید، همه دنبال او هستند. این قدر تعقیب نکنید که بخواهید هى روحانیت را کنار بگذارید. آخر شما در ظرف چندین سال چه کار کرده اید براى این کشور که حالا روحانیون را مى گویید که نباید باشند؟ خوب، چه کرده اید؟ چه کار مثبتى شما کرده اید؟ جز حرف هیچى ندارید. هى مى گویید ما گفتیم. خوب، گفتید، چه کرده اید؟ الآن این ملتى که دنبال این جمعیت بودند و دنبال اسلام بودند و روحانیت را نشانه اسلام مى دانستند ...- من نمى خواهم بگویم هر روحانى کذا. من بعضى روحانیها را از شمر هم بدتر مى دانم- من عرض مى کنم که این روحانیتى که اسلام را تا حالا به ما رسانده است، اگر این روحانیت و این اشخاص نبودند، ما حالا از اسلام اطلاعى داشتیم؟

کى همه این مسائل اسلام را ضبط کرده و دسته بندى کرده و به ما داده؟ همین روحانیین بودند. از زمان حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- که

ص: 241

فقه اسلام و شیعه تدوین شد، همین روحانیین بودند که دست به دست دادند، و در غیبت کبرى هم همین روحانیین بودند که احکام اسلام را دست به دست دسته بندى کردند. اینها را، دست به دست، نسل به نسل، منتقل کرده اند تا به ما رسید. و همین روحانیین بودند که در این طول پنجاه سال- همه شما دیگر شاهد بودید- که چندین دفعه قیام کردند. لکن چون اساس خیلى دست آنها نبود نتوانستند. همین روحانیون بودند که از اصفهان و همه جا، زمان رضا خان، مجتمع شدند بر ضد رضا خان، منتها از باب اینکه مردم آن طور تحت سلطه بودند، شکست خوردند. و همین روحانیون بودند که از آذربایجان قیام کردند. و باز هم دنبال اینکه باز درست مسأله براى مردم روشن نشده بود، آنجا هم شکست خوردند. و همین روحانیین بودند که از 15 خرداد تا آخر که هیچ کس نفس نمى کشید، باز همین ها بودند که صدا در مى آوردند و فریاد مى زدند. در این دو سال آخر از روحانیون مطلب شروع شد. هى نگویید من چه کردم و ما چه کردیم. آخر یک مقدار هم انصاف مى خواهد. «از اول روحانیون هیچ کاره بودند! فقط ما بودیم که همه کارها را کردیم!» آخر این را نباید یک آدم صحیح بگوید که به او بخندند. اینها بودند که مردم را به کوچه و بازار کشاندند؛ و این اسلام بود که مردم را [آماده شهادت کرد] و الّا نه هیچ جبهه اى و نه هیچ حزبى و نه هیچ گروهى نمى توانست که مردم را بکشاند به طورى که داوطلب دنبال مرگ بروند؛ شهادت بطلبند. شما در تاریخ کجا سراغ دارید که داوطلب بیایند و بگویند که من مى خواهم شهید بشوم. یا اللَّه دعا کن که من شهید بشوم! گریه کند به اینکه دعا کن من شهید بشوم. این اسلام است که این طورى کرده است. آقا، قدر این اسلام و قدر این روحانیت را بدانید. شماها نمى فهمید، مطلع نیستید درست؛ اگر این طایفه را کنار بگذارند، بعد از پنجاه سال رسم و اسمى از اسلام نخواهد بود. شمایى که به اسلام اعتقاد دارید، آن که اسلام را نگه داشته و دسته بندى کرده داده، و الآن هم در مراکز علمى مشغول فقه اسلام است- و من دو سه روز پیش از این، که یکى از مدرسین محترم قم اینجا بود، از او سؤال کردم راجع به حوزه هاى علمیه قم و توجه طلبه ها به فقه، بسیار تعریف کرد گفت که با کمال جدیت مشغول فقه اسلام هستند- اینها را شما قدرشان را بدانید. اگر اینها کنار بروند، شماها هیچکاره اید؛ چنانچه از اول هم هیچکاره بودید! اینها هستند که شما را به میدان آوردند و وزیر و وکیل و نمى دانم چى کردند، یا فرض کنید بالاتر. چرا با اینها مى خواهید مخالفت کنید؟ ملت است که دنبال اینها هست؛ و اینها با همراهى ملت دارند کارها را انجام مى دهند. چرا حالا شما هى مى گویید ملت نمى خواهد دیگر اینها را؟ خوب، ملت چطور اسلام را نمى خواهد؟ فرض کنید یک روحانى هم یک جایى خلاف کرده است، فرض کنید- اینکه نیست. شما هى مناقشه مى کنید. خلاف خودتان را نمى بینید؛ خلاف فلان معمم را مى بینید. من هم قبول دارم الآن یک وضعى هست که هم قضاوت ما به آن طورى که باید باشد، براى کمبودى که دارد، آن طور نیست؛ و هم جوانهایى که بعضى کارها را مى کنند یک قدرى ناپخته هستند و خلافکارى مى شود- اما دست به دست هم بدهید براى اصلاح. نه اینکه اگر یک جوانى یک جایى خلاف کرد، شما بگویید که پاسدارها کذا هستند! آقا، این پاسدارها بودند که شما را نجات دادند و الّا پدر همه ما را درمى آورد

ص: 242

رضا خان و محمد رضا خان. شکر کنید اینها را؛ تشویق کنید این را، اصلاح هم بکنید. هر جا خلاف کردند، باید اصلاح بشوند. هى ننشینید و بگویید پاسدار کذا. همین ارتش است که الآن دارد در آنجایى که دائماً آتش مى ریزد زیر آتش دارند خدمت مى کنند. اینها براى کى مى کنند؟ اینها براى کشور اسلامى و براى اسلام. همینهایند که آنجا نماز شب مى خوانند و کار مى کنند.

همانهایند که اصلًا از کشتن و از رفتن به آن عالم باک ندارند، و مى گویند بگذار برویم از اینجا رها بشویم. وصیتنامه هاى اینها را لا بد دیدید. بگذارید این قدرت باقى باشد.

بگذارید این قدرت اسلام باقى باشد. اگر این قدرت اسلام- خداى نخواسته- شکسته بشود، و شکسته نخواهد شد. شما و ما و همه اشخاصى که هرجا هستند و همه روشنفکران و قلم بدستها همه شان به باد فنا مى روند. این قدرت است که شما را نگه داشته است. این قدرت ملت است و قدرت اسلام است که نمى گذارد امریکا بیاید بریزد، از آن ور شوروى بیاید بریزد اینجا. براى اینکه تباه مى شود اینجا. آنها مى خواهند یک مملکتى داشته باشند. مملکت ما تا آخر فردش جانفشانى دارد مى کند. این قدرت اسلام را نگه دارید. تا گفته مى شود «مکتبى»، آقایان مسخره مى کنند! «مکتبى» یعنى اسلامى. آن که مکتبى را مسخره مى کند اسلام را مسخره مى کند. اگر متعمّد باشد، مرتد فطرى است، و زنش برایش حرام است، مالش هم باید به ورثه داده بشود، خودش هم باید مقتول باشد.

من همیشه میل دارم که همه طبقاتى که هستند، همه کسانى که در صحنه ها حاضر هستند همه با هم بنشینند اصلاح کنند مسائل را. هى ننشینند آن از آن ور بخواهد او را از بین ببرد، او از آن ور بخواهد که او را از بین ببرد؛ و مسأله را به بن بست برسانند و مملکت را به بن بست. شما به بن بست رسیدید! اشتباه مى کنید. مملکت اسلام که به بن بست نمى رسد. همین مردم، همین پیرزنها و پیرمردها و جوانها و بچه ها، از این بن بستها بیرون مى آورند این مملکت را. شماها به بن بست رسیدید، مى گویید خوب، چه بکنیم؛ بگذارید اسلام نباشد تا ما باشیم! بگذارید ایران نباشد، شما ایستاده اید تا پاى اینکه ایران نباشد! دست بردارید از فضولیها! براى خدا کار بکنید. براى خدا آرامش بگیرید. براى خدا دعوت به آرامش بکنید. براى خدا توى سر هم نزنید. این قدر هى مى گویند آقایان- چند روز پیش از این آقاى حجتى آمده بودند اینجا- که ما مى خواهیم یک جمعیتى درست کنیم. جمعیت «وحدت» و کذا. گفتم آقا این نمى شود. شما مى بینید که اگر درست کنید چند تا جمعیت هم، جمعیت فرض کنید که چه درست مى شود با این حرفها درست نمى شود، نه با مصاحبه درست مى شود؛ نه با چى. بله، خصوصى بنشینید با هم چه بکنید.

بترسید از اینکه یک وقت یک انفجارى حاصل بشود و همه ما را به باد فنا بدهد. از این بترسید شما! مغرور نشوید به اینکه من آن هستم که فلان کار، چیز بود، رستم یلى بود در کذا! مغرور نشوید.

همه باید مقید به قانون باشند

این مردم اسلام را مى خواهند. اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید این طلبه اى که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت مى کند. همه ملت اسلام هم اسلام را مى خواهند.

من اول سال به آقایان

ص: 243

عرض کردم که این سال خوب است سال اجراى قانون باشد. باید حدود معلوم بشود. آقاى رئیس جمهور حدودش در قانون اساسى چه هست، یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت مى کنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت مى کنم. آقاى نخست وزیر حدودش چه قدر است، از آن حدود نباید خارج بشود. یک قدم کنار برود با او هم مخالفت مى کنم. مجلس حدودش چه قدر است، روى حدود خودش عمل کند. شوراى نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوه قضاییه حدودش چى است؛ قوه اجرائیه. قانون معین شده است. نمى شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط مى کنى قانون را قبول ندارى! قانون ترا قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از کسى پذیرفت، که ما شوراى نگهبان را قبول نداریم. نمى توانى قبول نداشته باشى. مردم رأى دادند به اینها، مردم شانزده میلیون تقریباً یا یک قدرى بیشتر رأى دادند به قانون اساسى. مردمى که به قانون اساسى رأى دادند منتظرند که قانون اساسى اجرا بشود؛ نه هر کس از هر جا صبح بلند مى شود بگوید من شوراى نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسى را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئیس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم. نه! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، و لو بر خلاف رأى شما باشد. باید بپذیرید، براى اینکه میزان اکثریت است؛ و تشخیص شوراى نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست، میزان است که همه ما باید بپذیریم. من هم ممکن است با بسیارى از چیزها، من که یک طلبه هستم، مخالف باشم.

لکن وقتى قانون شد [تصویب خوب، ما هم مى پذیریم. بعد از اینکه یک چیزى قانونى شد دیگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحریک بکند، مفسد فى الارض است؛ و باید با او دادگاهها عمل مفسد فى الارض بکنند. و اگر نه، رأى مى دهد آرام. با رأى آرام هیچ کس مخالف نیست. شما مى گویید که نخیر، اینکه گفتند اینها اشتباه کردند؛ ولى ما در مقام عمل قبول داریم. رأیمان این است که این جورى نیست؛ اما در عمل ملتزم هستیم.

این هیچ مانعى ندارد. البته مسائل اگر مسائل اسلامى باشد، اگر در رأى هم مخالف باشید، باید تو سرتان زد! اما اگر یک مسائل سیاسى هست، مسائل [دیگر] هست، مى گویید اینها اشتباه کرده اند، بسیار خوب، ممکن است یک میلیون جمعیت هم اشتباه بکنند؛ این اشکال ندارد؛ اما در عین حالى که اعتقادتان این است که اینها اشتباه کرده اند، در عین حال باید بپذیرید. چاره ندارید. شما هم که وکیل شدید فرض کنید از تهران یا از جاى دیگر، خوب، عده کثیرى مى گویند که این لیاقت نداشته است! این نباید، خوب نبود بشود، اما حالا که اکثریت شد، پذیرفته اند. این مردم بیچاره همه چیز را قبول دارند؛ این من و شما هستیم که هر جا بر خلاف مصلحت ما باشد اساس را مى گوییم قبول نداریم. هر جا هر کس بر خلاف من است این اصلًا مسلمان هم نیست و هر که بر وفق من است، اگر شمر هم باشد این ابو ذر است! این یک مطلبى است که در باطن ذات هر کس هست. اصلاح کنید خودتان را. در باطن ذات همه هست که آن که با من خوب است خوب است؛ و آن که با من بد است بد. نه آنکه به حسب حکم خدا خوب است و به حسب واقع خوب است، نخیر، آنى که با من خوب است آن میزان است. آن قانون میزان است که براى من باشد؛ و آن مجلس میزان است که براى من باشد؛ و آن ارتش میزان است

ص: 244

که براى من باشد! آن که براى من نباشد آن فاسد است! این یک چیزى است که در قلب همه است، اختصاص به یکى و دو تا ندارد. هر کسى هر چیزى را براى خودش مى خواهد همه مردم هر چیزى را براى خودشان مى خواهند، الّا آنهایى که بالاتر از این طبقات هستند. البته هر کس این طور است. اما در مقام تدبیر امور یک مملکت و در مقام اداره یک مملکت، باید همه شماها و همه کسانى که دست اندر کار هستند و همه ملت بپذیرند آن چیزى را که، قانون اساسى پذیرفته است. بپذیرند آن چیزى را که مجلس به آن رأى مى دهد و شوراى نگهبان آن را موافق قانون و موافق شرع مى داند.

باید بپذیرند اینها را. اگر مى خواهید که از صحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را. نگویید هى قانون، و خودتان خلاف قانون بکنید! بپذیرید قانون را. همه تان روى مرز قانون عمل بکنید. اگر همه روى مرز قانون عمل بکنند، اختلاف دیگر پیش نمى آید. همه اختلافات این است که یک کسى اینجا فرشش را انداخته، یکى هم اینجا فرشش را؛ اگر این روى فرش خودش بنشیند و آن هم روى فرش خودش بنشیند دعوا ندارد. اما اگر این پایش را دراز کرد روى فرش او، او پایش را کنار مى زند. و او هم مى خواهد پایش را دراز کند اینجا؛ دعوا اینجا پیدا مى شود.

دعواهاى ما دعوایى نیست که براى خدا باشد. این را همه از گوشتان بیرون کنید! همه تان همه ما، از گوشمان بیرون کنیم که دعواى ما براى خدا است، ما براى مصالح اسلام دعوا مى کنیم. خیر! مسأله این حرفها نیست. من را نمى شود بازى داد! دعواى خود من و شما و همه کسانى که دعوا مى کنند همه براى خودشان است. همه مى گویند پیش بده براى ما! همه مى خواهند تمام این قدرت چى چى. آخر من نمى فهمم چه قدرتى الآن در کار هست! خوب، محمد رضا اگر دنبال این مسائل مى رفت مطلبى بود، براى اینکه یک قدرتى بود- قدرت شیطانى بود- کسى حق نداشت یک کلمه بگوید؛ اما امروز که بقال سر محله مى آید و مى گوید که برادر نخست وزیر اینجا این کار درست نیست، برادر رئیس جمهور این کار درست نیست، این دیگر قدرتى نیست. یک برادرى است، یک دسته برادرند، یک دسته شان شانسشان آورده است آنجا نشسته اند؛ یک دسته بیچاره هم براى اینها سینه مى زنند! قدرت نیست که ما حالا براى یک قدرتى بیاییم. اینها تلبیسات ابلیس است که بر ما غلبه کرده است. و این تلبیسات ابلیسى را چنانچه مسامحه کنید، شما را به جهنم مى فرستد! در همین دنیا هم به تباهى مى کشد. در همین دنیا ایستاده است این تلبیس نفسانى و این شیطان نفس ایستاده است تا آنجایى که همه چیز دنیا را به باد فنا بدهد. هیتلر حاضر بود تمام بشر از بین برود، و خودش در آن قدرت همان آلمان باقى باشد. آن نژاد بالاتر و این چیزى که در مغز هیتلر بود در مغز همه شما هست! خودتان غفلت کرده اید. در مغز همه این مطلب هست که همه بروند و من [باشم ! تا نروید سراغ اینکه یک انصافى در کار باشد، یک توجهى به خدا در کار باشد. یک حسابى در کار باشد، که خودتان از خودتان حساب بکشید که من امروز مى خواهم چه بکنم، مى خواهم همه مملکت ایران را به هم بزنم براى اینکه من باشم و هیچ کس نباشد نه، همه باشید، و همه هم حفظ کنید مملکت را. همه باشید، و همه روى قانون عمل بکنید قانون اساسى را باز کنید، و هر کس مرز و حد خودش را تعیین کند. به ملت هم بگویند که قانون اساسى ما براى دولت این را

ص: 245

وظیفه کرده است؛ براى رئیس جمهور این را؛ براى مجلس این را؛ براى فرض کنید فلان کار براى ارتش این را. براى همه وظیفه معین کرده است. به مردم بگویند در قانون اساسى که شما رأى دادید برایش، وظیفه ما این است. در لفظ فقط نباشد، و در واقع خلاف. واقعاً سر فرود بیاورید به قانون؛ و واقعاً سر فرود بیاورید به اسلام. لفظ را همه مى گویند. شاید شیطان را هم ازش بپرسند، مى گوید من انقلابى هستم!

جمهوری اسلامی را تضعیف نکنید

امروز همه انقلابى هستند! امروز همه دلسوز براى ملت هستند! امروز دعواى اینکه ما همه جنگ هم رفته ایم- و شما دیدید که یک دسته نوشته اند که ما از اول در جنگ چه بودیم- گفته اند. خوب، من هم مى توانم بگویم من در صفِ اول جنگ دارم جنگ مى کنم، ولى اینجا افتادم همین طور. باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمى که شماها را روى کار آورده اند، این مردم زاغه نشین که شماها را روى مسند نشانده اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهورى را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزى که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکى از «ایام اللَّه»- خداى نخواسته- باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به 22 بهمن. قضیه [این است که فاتحه همه ما را مى خوانند! من از خداى تبارک و تعالى امید این را دارم که به ما عنایت بفرماید و ما را هدایت کند به یک راهى که مرضى اوست؛ و قلمهاى ما را هدایت کند به یک نوشته هایى که مورد رضاى اوست. و بر زبانهاى ما جارى کند یک چیزهایى را که مورد رضاى اوست.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 246

60/3/9

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از روحانیون اهل سنت کردستان

هر کس ایجاد اختلاف کند بدانید که از خارج الهام گرفته است

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

این طرحى بود که توجه دارید در طائف این طرح ریخته شد. دنبال او هم مع الاسف بعضى از روحانى نماهاى اهل سنت دامن به آن زدند، در تهران و در جاهاى دیگر. و بحمد اللَّه شما توجه پیدا کردید که آنهایى که مى خواهند بین اهل سنت و اهل تشیع فاصله ایجاد کنند نه سنى هستند نه شیعه. اینها اصلًا به اسلام کار ندارند. و الّا کسى که به اسلام اعتقاد داشته باشد، در یک زمانى که با وحدت همه مسلمین باید پیشروى کنیم و پیروز بشویم ان شأ اللَّه، این نمى آید دامن بزند به اختلاف و مسائل اختلافى را طرح کند، اینها نیست جز اینکه اشاره اى از خارج هست. و قدرتهاى بزرگ فهمیدند که آن چیزى که آنها را عقب زده است اسلام است و وحدت مسلمین و برادرى بین همه گروههاى اسلامى، از این جهت، از اینجا شروع کردند که اینها را به هم بزنند.

و شماها بحمد اللّه خودتان بیدار هستید و ملت را در آنجا بیدار کنید. به همه آنها سفارش کنید که ماها برادر بودیم و هستیم و خواهیم بود و مصلحت شما مصلحت ماست، مصلحت ما مصلحت شماست. ما همه قرآن شریف را باید حفظ کنیم. ما همه دین اسلام را باید حفظ کنیم و با وحدت ان شأ اللَّه، پیروز بشویم. و شما به آنها بگویید که هیچ گونه اختلافى را نگذارند رشد بکند، نگذارند بین مردم یک اختلافى ایجاد بشود؛ براى اینکه این اختلافات همه به ضرر اسلام است و به نفع دشمن؛ به نفع امریکا، به نفع شوروى.

من از خداى تبارک و تعالى سلامت و سعادت همه آقایان را مى خواهم و از همه توقع این معنا را دارم که به حرف مفسدین گوش نکنند و هر کس بخواهد ایجاد اختلاف بکند، بدانید که از خارج یک الهامى گرفته؛ مقصودشان این است که اسلام را از بین ببرند و باز بشود مثل سابق و ما همه در تحت سلطه اجانب باشیم. ان شأ اللَّه، خداوند همه شما را حفظ کند. موفق و مؤید باشید.

ص: 247

تاریخ: 60/3/11

بیانات امام خمینی در جمع اعضای هیأت تحریریه و کارکنان نشریه عروة الوثقى (نشریه دانش آموزان و جوانان حزب جمهوری اسلامی)

باید مطالب نشریات روبه انتقاد سالم و مصلحت اندیشی و هدایت باشد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

در باب نشریات، خودتان مى دانید که نقش نشریات در هر کشورى از همه چیزها بالاتر است. روزنامه ها و مجلات مى توانند یک کشورى را رشد بدهند و هدایت بدهند به راهى که صلاح کشور است و مى توانند که به عکس عمل بکنند. مع الأسف، در ایرانِ آن زمان، بى استثنا، نشریات و نوشته ها غیر اسلامى بود. آنان براى برنامه اى که انحراف جوانان بود، به هر راهى تمسک کردند؛ از جمله به نشریات. مجلات آن روز جوانان را به فساد مى کشاند. و پس از آنکه آنها رفتند و نشریات این طرف شروع شد، بسیاریشان انحرافات آن طورى اگر نداشتند، لیکن انحرافات جور دیگرى داشتند؛ یعنى، اگر دیدند که نمى شود مجلات را با آن روش سابق انتشار دهند، مقالاتى جانشین آنها کردند که در راهى است که راه قدرتهاى بزرگ است.

ابتداى انقلاب، که درها به روى همه اشرار باز بود، آنها از آزادى سوء استفاده کردند؛ شروع کردند به کارهایى که شما خودتان بهتر مى دانید. یک وقت متوجه شدند به اینکه مجلات یک بابى هستند که باب تاخت و تاز به یکدیگر و این به او اشکال کردن، نه اشکال سالم، بلکه انتقام! و این براى کشورى که مى خواهد جمهورى اسلامى باشد مقتضى نبوده و نیست. مجلات و روزنامه ها باید در محیطى اسلامى و با جهت اسلامى باشند؛ باید مطالب نشریات رو به انتقاد سالم و مصلحت اندیشى و هدایت باشد. گاهى ممکن است یک انتقادى از باب اینکه با سلامت نفس نوشته نشده است، باعث بدتر شدن وضع شده باشد. انتقادى وضع را آرامش مى دهد که از روى مصالح باشد و نویسنده توجه به این داشته باشد که مسئولیت الهى دارد و پیش خدا مسئول است. کسى که قلم به دست مى گیرد بداند که مورد سؤال قرار مى گیرد که اینکه نوشتى چه بود. انسان از خودش همیشه غافل است، نمى تواند ادراک کند که چه کاره است. ممکن است چهل پنجاه سال یکى فکر کند که براى خدا کار مى کند و آن که به او القا مى کند شیطان باشد.

مجله [در آوردن مسئولیتى بزرگ دارد؛ هم پیش خداى تبارک و تعالى، هم پیش مردم. ممکن است اینها مملکتى را به

ص: 248

تباهى بکشانند، اگر کوشش نکنند در اینکه اصلاح کنند. و اگر آن که مى نویسد از روى صلاحدید و مبانى غیر نفسانى و رسوا نکردن مسلمان و این طور مسائل باشد، مجله ها مفید خواهند بود و مردم رو به تباهى نمى روند.

باید نشریاتمان مفید باشد و اخلاق جامعه را اصلاح کند

من نمى رسم که همه مجلات را بخوانم، اما گاهى مى بینم که بعضیها انحراف دارند.

خود آنها که مدعى هستند که ما در راه اسلام قدم برمى داریم، باید بدانند که این قلمها بسیاریشان با اسم اسلام است و نه براى اسلام. این عهد بزرگى است به دوش شما؛ مسئولیتى بزرگ است. و بدانید که یک روز از باب این مسئولیت سؤال خواهد شد و آن وقت چیزى پنهان نخواهد ماند، دل شما علیه شما شهادت مى دهد، دست شما علیه شما شهادت مى دهد، خود اعضا بر ضد انسان، اگر خلاف کرده باشد، شهادت مى دهند.

خصوصاً شما که نشریه اى براى جوانها منتشر مى کنید، باید بدانید که اگر دو هزار مجله چاپ کنید لا اقل، پنج هزار نفر این مجله را مى خوانند ویک عده کثیرى آن را مطالعه مى کنند. اگر تیراژ روزنامه اى دویست هزار باشد، پانصد هزار نفر آن را مطالعه مى کنند؛ اگر انحراف باشد، پانصد هزار نفر را منحرف مى کند. و این مسئولیت کوچکى نیست. این غیر از معصیتى است که در خانه است؛ آن هم معصیت است، اما نه به بزرگى این. هر چه تیراژ شما بیشتر باشد، باید بیشتر توجه به اصلاح آن بکنید. آنها که مى گویند [براى تیراژ بیشتر، توجه بیشتر مردم، هر چه مى خواهیم مى نویسیم، اشتباه مى کنند. آنها مسئولیت بیشتر دارند. همان طورى که مردمى که در کوچه و محلات و کارخانه و صحرا مشغول فعالیت اند مردم سالمى هستند، نویسنده ها باید فکر کنند که این جمعیت این محیط را به وجود آورده و ما در پناه این جمعیتهاى میلیونى منشور درست کرده ایم.

در زمان سابق، شما یک سطر نمى توانستید بیرون بدهید. و اینکه حالا نشریه منتشر مى کنید از برکت این مردم است. پس، شما و همه ما مرهون این جمعیت هستیم. آنها هم اسلام مى خواهند و مملکتى را که قواعد اسلامى پیاده شود. باید مردم را به این راه دعوت کرده؛ و منحرفین را به راه راست هدایت کرد. باید فساد آنها را به طور سالم با برهان از بین برد، نه با جنگ و جدال. نشریه، بسیار خوب است و در صورتى که محتواى آن محتواى آموزنده باشد و دست اندر کاران آن متعهد باشند، این نشریه رأس همه امور مى شود. انسان اگر انصاف داشته باشد، باید به خاطر مردمى که قلمها را براى اینها آزاد گذاشته اند، از قلم و قدمش استفاده کند. و دیانت هم اقتضاى همین را مى کند. ما باید نشریاتمان مفید باشد و اخلاق جامعه را اصلاح کنیم.

در پنجاه سال اخیر، زحماتى کشیده شد براى انحراف جوانان. آن همه مراکز فساد و نشریات فاسد و آزاد گذاشتن منکرات، همه براى این بود که صداى ملت در نیاید. اما آنچه که کردند، برایشان اثر نداشت. آنها که دیدند تبلیغاتشان آن گونه نبوده که اسلام را کنار بزند، حالا بیشتر در صدد هستند که اسلام را کنار بگذارند، سرانشان در خارج مشغول فساد هستند و قلمهایشان از

ص: 249

خارج مایه مى گیرد. باید همه دست به دست هم بدهید و این مملکت را در دست بگیرید و [در] دامن امریکا و شوروى ندهید که باز ما چند صد سال در دام آنها بیفتیم. و آنها [که متصدى امور هستند و نویسنده ها، گوینده ها و روشنفکرها بیدار شوند و ببینند که چه بوده ایم، چه شده ایم، و چه باید بشویم. باید همه دست به دست هم بدهیم و کار بکنیم. خدا به شما توفیق بدهد تا آنچه را که به عنوان امانت به ما داده صرف در راه او بکنیم. خداوند همه شما را موفق و مؤید بکند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 250

60/11/3

بیانات امام خمینی در جمع اقشار مختلف مردم تبریز

انگیزه بعثت، نزول قرآن و تلاوت آیات الهی برای مردم است

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

سالروز بعثت رسول اکرم را به تمام مسلمین و به ملت رزمنده ایران و به شما اهالى محترم تبریز تبریک عرض مى کنم و از خداوند تعالى توفیق تبعیت از این وجود مقدس را براى همگان خواستارم.

ما باید راجع به بعثت و آنچه انگیزه بعثت است و آنچه که نتیجه بعثت است و آنچه تکلیف ما براى بعثت است، چند کلمه عرض بکنم.

غایت بعثت همان است که خداى تبارک و تعالى در سوره «جمعه» فرموده است: هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الامِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ و یُزَکِّیهِم وَ یُعلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ. غایت بعثت اینهایى است که در این آیه شریفه ذکر مى فرماید؛ مى فرماید که خداى تبارک و تعالى آن خدایى است که مبعوث کرده است در بین شما از خود شما یک رسولى، یک فرستاده اى و این فرستاده این چند امر را از طرف خدا باید انجام بدهد: یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ آیات خدا را بر مردم قرائت کند. قرآن آیات الهى است و انگیزه بعثت آوردن این کتاب بزرگ است و تلاوت کردن این کتاب بزرگ و آیه عظیم الهى است. گرچه همه عالم آیات حق تعالى هستند، لکن قرآن کریم فشرده از تمام خلقت و تمام چیزهایى [است که در بعثت باید انجام بگیرد. قرآن کریم یک سفره اى است که خداى تبارک و تعالى به وسیله پیغمبر اکرم در بین بشر گسترده است که تمام بشر از آن هر یک به مقدار استعداد خودش استفاده کند. این کتاب و این سفره گسترده در شرق و غرب و از زمان وحى تا قیامت کتابى است که تمام بشر؛ عامى، عالم، فیلسوف، عارف، فقیه، همه از او استفاده مى کنند؛ یعنى، کتابى است که در عین حال که نازل شده است از مرحله غیب به مرحله شهود و گسترده شده است پیش ما جمعیتى که در عالم طبیعت هستیم، در عین حالى که متنزل شده است از آن مقام و رسیده است به جایى که استفاده بتوانیم از او بکنیم، در عین حال، مسائلى در او هست که همه مردم، عامى و عارف و عالم و غیر عالم، از او استفاده مى کنند و مسائلى در او هست که مختص به علماى بزرگ است، فلاسفه بزرگ است، عرفاى بزرگ است، و انبیا و اولیاست. بعض مسائل او را غیر از اولیاى خداى تبارک و تعالى کسى نمى تواند ادراک کند؛ مگر با تفسیرى که از آنان وارد مى شود، به مقدار استعدادى که در بشر هست، مورد استفاده

ص: 251

قرار مى گیرد و مسائلى هست که عرفاى بزرگ اسلام از آنها استفاده مى کنند و مسائلى هست که فلاسفه و حکماى اسلام از آن استفاده مى کنند و مسائلى هست که فقهاى بزرگ از آن استفاده مى کنند و این سفره همگانى است براى همه و این طوایف از آن استفاده مى کنند. مسائل سیاسى، مسائلى اجتماعى، مسائل فرهنگى و مسائل ارتشى و غیر ارتشى، همه در این کتاب مقدس هست. انگیزه نزول این کتاب مقدس و انگیزه بعثت نبى اکرم براى این است که این کتاب در دسترس همه قرار بگیرد و همه از او به اندازه سعه وجودى و فکرى خودشان استفاده کنند. مع الأسف، نتوانستیم ما و نتوانسته است بشر و نتوانسته اند علماى اسلام آن طورى که باید استفاده از این کتاب مقدس بشود، استفاده کنند. باید همگان افکار خودشان را به کار بیندازند و مغزهاى خودشان را متوجه کنند به این کتاب بزرگ، تا اینکه این کتاب بزرگ را به طورى که هست و به طورى که ما مى توانیم از او استفاده کنیم همه استفاده کنند. و قرآن آمده است براى استفاده همه طبقات، هر کس به مقدار استعداد خود، البته بعض آیات است که غیر از رسول اکرم و آن که متعلم به تعلیم اوست نمى تواند بفهمد و به وسیله آنهاست که ما باید بفهمیم. و بسیارى از آیات است که در دسترس همگان است که همه فکرهاى خودشان را به کار بیندازند و مغزهاى خودشان را متوجه کنند و مسائل زندگى را، زندگى این دنیا و زندگى آن عالم را، از این کتاب مقدس استفاده کنند. پس یک انگیزه از بعثت این است که قرآن که در غیب بوده است و به صورتهاى غیبى بوده است و در علم خداى تعالى بوده است و در غیب الغیوب بوده است، به وسیله این موجود عظیمى که به واسطه مجاهدات بسیار و به واسطه بودن او بر فطرت حقیقى و فطرت توحیدى و همه مسائلى که هست، رابطه دارد با غیب، به واسطه رابطه اى که با غیب دارد، این کتاب مقدس را از مرتبه غیب متنزل کرده است و بلکه تنزلاتى حاصل شده است و تا رسیده است به مرتبه «شهادت»، که به صورت الفاظ در آمده است و این الفاظ را ما و شما و همه مى توانیم بفهمیم و معانى آن را تا اندازه اى که مى توانیم ما استفاده از آن مى کنیم. و انگیزه بعثت، بسط این سفره [است در بین بشر از زمان نزول تا آخر. این یکى از انگیزه هاى کتاب است و انگیزه بعثت است، «بعث علیکم» رسولى را که تلاوت مى کند بر شما قرآن را، آیات الهى را.

وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة، این شاید غایت این تلاوت باشد؛ تلاوت مى کند براى «تزکیه» و براى «تعلیم» و براى تعلیم همگانى؛ تعلیم همین کتاب و تعلیم حکمت که آن هم از همین کتاب است. پس انگیزه بعثت نزول وحى است و نزول قرآن است و انگیزه تلاوتِ قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس مصفا بشوند از این ظلماتى که در آنها موجود است تا اینکه بعد از اینکه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها، قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند.

مادامی که انسان در حجاب خود هست، این قرآن را نمی تواند ادراک کند

انگیزه، تزکیه است براى فهم کتاب و حکمت. هر نفسى نمى تواند این نورى را که از غیب متجلى شده است و متنزل شده است و به شهادت رسیده است ادراک کند. تا

ص: 252

تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست؛ باید تزکیه بشود نفوس از همه آلودگیها؛ که بزرگترین آلودگى عبارت است از آلودگى نفس انسان و هواهاى نفسانیه که دارد. مادامى که انسان در حجاب خود هست، نمى تواند این قرآن را که نور است و به حسب فرمایش خود قرآن نور است، نور را کسانى که در حجاب هستند و پشت حجابهاى زیاد هستند، نمى توانند ادراک کنند، گمان مى کنند که مى توانند؛ لکن نمى توانند. تا انسان از حجاب بسیار ظلمانى خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاى نفسانى است، تا گرفتار خودبینیهاست، تا گرفتار چیزهایى است که در باطن نفس خود ایجاد کرده است از ظلماتى که بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ است، لیاقت پیدا نمى کند که این نور الهى در قلب او منعکس بشود. کسانى که بخواهند قرآن را بفهمند و محتواى قرآن را، نه صورت نازل کوچکش را، محتواى قرآن را بفهمند و طورى باشد که هر چه قرائت کنند بالا بروند و هر چه قرائت کنند به مبدأ نور و مبدأ اعلى نزدیک شوند، این نمى شود الّا اینکه حجابها برداشته بشود و «تو خود حجاب خودى» باید از میان بردارى این حجاب را، تا بتوانى این نور را به آن طور که هست و انسان لایق است براى ادراک او، ادراک کنى. پس، یکى از انگیزه ها این است که تعلیم بشود کتاب بعد از تزکیه و تعلیم بشود حکمت بعد از تزکیه.

اول آیه اى که به رسول اکرم، به حسب روایات و تواریخ، وارد شده است، آیه اقرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ است. این آیه اولین آیه اى است که، به حسب نقل جبرئیل بر رسول اکرم خوانده است و از اول به «قرائت» و به تعلم دعوت شده است. اقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الذی خَلَق و در همین سوره است که کَلَّا إِنَّ الِانْسَانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى این سوره اولین مورد وحى [است و در اولین نزول وحى این آیه در این سوره وارد شده است که کَلَّا إِنَّ الْانْسَانَ لَیَطْغى أَن رَآهُ اسْتَغْنَى. معلوم مى شود که طغیان و طاغوت بودن از امورى است که در رأس امور است و براى طاغوت زدایى باید تعلیم «کتاب» و «حکمت» و تَعلّم «کتاب» و «حکمت» کرد و «تزکیه» کرد. انسان این طورى است، وضع روحى همه انسانها این طور است که تا یک استغنایى پیدا مى کند طغیان مى کند؛ استغناى مالى پیدا مى کند، به حسب همان مقدار طغیان پیدا مى کند، استغناى علمى پیدا مى کند، به همان مقدار طغیان پیدا مى کند، مقام پیدا مى کند، به مقدارى که مقام پیدا کرده است طغیان مى کند. فرعون را که خداى تبارک و تعالى «طاغى» مى گوید هست براى همین است که مقام پیدا کرده بود و انگیزه الهى در او نبود و این مقام او را به طغیان کشیده بود. کسانى که چیزهایى که مربوط به دنیاست و آنها را بدون تزکیه نفس پیدا مى کنند، هر چه پیدا بکنند، طغیانشان زیادتر خواهد شد و وبال این مال و این منال و این مقام و این جاه و این مسند از چیزهایى است که موجب گرفتاریهاى انسان است در اینجا و بیشتر در آنجا. انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیانها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا کنیم و نفوس خودمان را از این ظلمات نجات بدهیم. اگر این توفیق براى همگان حاصل شد، دنیا یک نورى مى شود نظیر نور قرآن و جلوه نور حق. تمام اختلافاتى که بین بشر هست، اختلافاتى که بین سلاطین هست، اختلافاتى که بین قدرتمندان هست، ریشه اش همان طغیانى است که در نفس هست. ریشه این است که انسان دیده است که خودش یک مقام دارد طغیان کرده است و چون قانع نمى شود به آن مقام، این طغیان اسباب تجاوز

ص: 253

مى شود، تجاوز که شد، اختلاف حاصل مى شود و این فرق نمى کند، از آن مرتبه نازلش طغیان است تا آن مرتبه عالى آن. از مرتبه نازلى که دریک روستا بین افراد اختلاف حاصل مى شود ریشه آن همین طغیان است، تا مرتبه بالاتر و هر چه بالاتر برود طغیان زیادتر مى شود. فرعونى که طغیان کرد و أَنَا رَبُّکُمُ الْاعْلَى گفت، این انگیزه در همه است، فقط در فرعون نیست. اگر انسان را سر خود بگذارند، أَنَا رَبُّکُمُ الْاعْلَى خواهد گفت. انگیزه بعثت این است که این نفوس سرکش را و این نفوس طاغى را و یاغى را از آن سرکشى و از آن طغیان و از آن یاغیگرى کنترل کند و تزکیه کند نفوس را.

همه اختلافاتى که در بشر هست براى این است که تزکیه نشده است. غایت بعثت این است که تزکیه کند مردم را تا به واسطه تزکیه، هم تعلم حکمت کند و هم تعلم قرآن و کتاب و اگر تزکیه بشوند، طغیان پیش نمى آید. کسى که تزکیه کرد خود را، هیچگاه خودش را مستغنى نمى داند و إِنَّ الْانْسَانَ لَیَطْغَى، أَن رَآهُ اسْتَغْنَى؛ وقتى که خودش را مى بیند و براى خودش مقام قائل است و براى خودش عظمت قائل است، این خودبینى اسباب طغیان است. اختلافاتى که بین همه بشر هست، اختلافاتى که سر دنیا بین همه بشر هست، این اختلافات ریشه اش این طغیانى است که در نفس هست و این گرفتاریى است که انسان دارد؛ گرفتارى به خود دارد و به هواهاى نفسانیه. اگر انسان تزکیه بشود و نفس انسان تربیت بشود، این اختلافات برداشته مى شود.

خطری که از عالمی که تربیت و تزکیه نشده، بر بشر وارد می شود از خطر مغول بالاتر است

اگر تمام انبیاى عظام جمع بشوند در یک شهرى و در یک کشورى، هیچگاه با هم اختلاف نمى کنند؛ براى اینکه تزکیه شده اند، علم و حکمت را بعد از تزکیه در نفس دارند. گرفتارى همه ما براى این است که ما تزکیه نشده ایم، تربیت نشدیم. عالِم شدند، تربیت نشدند، دانشمند شده اند، تربیت نشده اند، تفکراتشان عمیق است، لکن تربیت نشده اند. و آن خطرى که از عالمى که تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد مى شود آن خطر از خطر مغول بالاتر است.

غایت بعثت این تزکیه است، غایت آمدن انبیا این تزکیه است و دنبالش آن تعلیم. اگر نفوسى تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحید، در صحنه معارف الهى، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سیاست، در هر صحنه اى که وارد بشوند، اشخاصى که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند و از این شیطان باطن رها نشدند، خطر اینها بر بشر خطرهاى بزرگ است. و باید کسانى که مى خواهند در این عالم تربیت کنند دیگران را، قبلًا خودشان تزکیه شده باشند، تربیت شده باشند و کسانى که در بشر مى خواهند زمامدارى کنند اگر بخواهند که طغیان نکنند و کارهاى شیطانى نکنند، باید تزکیه کنند خودشان را و بعثت براى همین است که همگان را تزکیه کند. و این تزکیه براى دولتمردان، براى سلاطین، براى رؤساى جمهور، براى دولتها و براى سردمداران بیشتر لازم است تا براى مردم عادى. اگر افراد عادى تزکیه نشوند و طغیان پیدا کنند، یک طغیان

ص: 254

بسیار محدود است. یک نفر در بازار یا یک نفر در روستا اگر طغیان بکند، یک نقطه محدودى را به فساد ممکن است بکشد، لکن اگر طغیان در کسى شد که مردم او را پذیرفته اند، در عالمى شد که مردم آن عالم را پذیرفته اند، در سلطانى شد که مردم آن سلطان را پذیرفته اند، در رؤسایى شد که مردم آنها را پذیرفته اند، این گاهى یک کشور را به فساد مى کشد و گاهى کشورها را به فساد مى کشد.

این طغیانها که موجب این است که کشورهایى به تباهى کشیده بشود براى این است که تزکیه نشده است کسى که زمام امور به دستش است. شما مقایسه کنید صدام را با یک نفر آدم عادى؛ یک نفر آدم عادى هر چه طغیان بکند و هر چه فرعونیت داشته باشد جز اینکه یک افراد معدودى را به تباهى بکشد یا خانواده خودش را به تباهى بکشد کار دیگرى از او نمى آید، اما صدام را ببینید که طغیان کرده است و طاغى است و این طغیان موجب به فساد کشیدن یک مملکت، دو مملکت، بلکه منطقه ممکن است بشود و اگر این طغیان در رئیسهاى جمهور بزرگ دنیا باشد، اگر رئیس جمهور امریکا طغیان بکند طغیان او یک کشورهاى بسیار را به فساد مى کشد. جنگهاى بزرگى که در دنیا واقع شد، مثل جنگ اول و جنگ دوم، براى همین بود که طغیان در آن طبقه بالا بود. آن طبقه بالا که مهذب نبودند طغیان کردند و کشورهاى بزرگ را به فساد کشاندند. اگر رئیس حزب جمهورى سوسیالیستى شوروى طغیان کند، طغیان او محدود نیست به این حدود معین، طغیان او کشورهایى را به فساد مى کشد.

کسانى که در یک مقامى هستند، چه مقامهاى پایین و چه مقامهاى بالا، اگر بخواهند مملکت اصلاح بشود، اگر بخواهند این کشور آرامش پیدا بکند، آنها باید آرامش را از بالا شروع کنند؛ از پایین آرامش نمى شود حاصل بشود. باید اشخاصى که زمامدار امور هستند، هر نحو زمامدارى، باید از آنجا آرامش را شروع کنند. آرامش آنها کشور را به آرامش مى کشد و اگر خداى نخواسته طغیان کنند، طغیان آنها کشور را به هلاکت مى کشاند. آنهایى که براى این کشور دلسوزند، آنهایى که براى اسلام دلسوزند، آنهایى که اسلام را نجات دهنده همه بشر مى دانند، باید به تعلیمات اسلام، لا اقل به یکى از تعلیمات اسلام توجه کنند و آن اینکه إِنَّ الْانْسَانَ لَیَطْغَى، أَن رَآهُ اسْتَغْنَى. آنهایى که بعثت را یک بعثت الهى مى دانند و انگیزه بعثت را هدایت همه خلق مى دانند، باید به غایت بعثت توجه کنند، به انگیزه بعثت توجه کنند که خود خدا انگیزه بعثت را فرموده است، فرموده است: یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة. تزکیه براى این است که نور هدایت در انسان واقع بشود. تا تزکیه نشدید، طغیان براى شما حاصل خواهد شد. تا تزکیه نشده اید، علم براى شما خطرناک است، خطرناکتر از هر چیزى. تا تزکیه نشده اید، مقام براى شما خطرناک است و شما را به هلاکت دنیایى و اخروى مى کشاند. کوشش کنید که از این روزى که بعثت شروع شده است، از آن وقتى که بعثت شروع شده است و امروز سالروز این بعثت بزرگ است و این نعمت عظیم الهى است، توجه کنید که بعثت براى چه بوده، انگیزه بعثت چه بوده است و اگر کسى تخلف کند از انگیزه بعثت چه خواهد شد. انگیزه بعثت تزکیه نفوس بوده است و تزکیه نفوس به این است که خودخواهیها برود از بین، خودبینیها برود از بین، ریاست طلبیها برود از بین، دنیا طلبیها برود از بین، و به جاى همه، خداى تبارک و تعالى و هواىِ براى خدا بنشیند. انگیزه

ص: 255

بعثت این است که حکومت خدا در دلهاى بشر حکومت کند تا اینکه در جامعه هاى بشر هم حکومت کند. تا تزکیه در رده هاى بالا حاصل نشود و تصفیه در رده هاى بالا حاصل نشود، این مملکت و همه ممالکى که هستند اصلاح نخواهند شد. آنهایى که این انقلاب را مفید مى دانند و این انقلاب را پشتیبانى مى کنند و این انقلاب را از ملت مى دانند و این انقلاب را مى خواهند به نتیجه برسد باید آرامش را به هر نحو که هست در کشور ایجاد کنند و این آرامش از رده بالا باید شروع بشود. مادامى که در رده بالا آرامش نیست، پایینها آرامش پیدا نمى کنند. مادامى که تزکیه در رده بالا نباشد و تصفیه در رده بالا نباشد و خدا خواهى در رده بالا نباشد و فرار از خود در رده بالا واقع نشود، تزکیه نباشد و خودبینیها به جاى این تزکیه ها باشند و خودخواهیها به جاى تصفیه ها باشند، در رده بالا آرامش حاصل نخواهد شد و هر چه فریاد بزنید که آتش بس، نخواهد شد.

همه ما مکلفیم به اینکه تزکیه بشویم. بعثت براى تزکیه آمده است. اگر تزکیه نباشد، هر چه در نفس واقع بشود، هر چیزى که در نفس بیاید، حجاب انسان است. همه مکلفیم که تزکیه بشویم تا بتوانیم از نور الهى و نور قرآن استفاده کنیم. لکن این تزکیه براى دولتمردان و رده هاى بالا لازمتر است تا براى امثال ماها. ما اگر تزکیه نشویم، یک حد محدود را به فساد مى کشیم یا خود را به فساد مى کشیم و آنها اگر تزکیه نشوند و خودخواهیها را کنار نگذارند، یک کشور را، بلکه کشورها را، ممکن است به فساد بکشند.

من از همه شما دوستان عزیز آذربایجانى و تبریزى که در اینجا تشریف دارید تشکر مى کنم که از راه دور آمده اید و در این محل محقر مجتمع شدید و من به شما آذربایجانیها و به شما تبریزیها امیدها دارم. من امیدم این است که خود شما در آنجا آرامش را حفظ کنید و خود شما تزکیه کنید خودتان را و خود شما براى اسلام و براى پیشرفت مقاصد اسلامى کوشش کنید. اسلام براى همه است و همه ما باید از اسلام استفاده کنیم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 256

تاریخ: 60/3/12

بیانات امام خمینی در جمع کارکنان هیأت تحریریه روزنامه کیهان

هیچ انسانی نیست که محتاج موعظه نباشد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

راجع به روزنامه و سایر ،مطبوعات رادیو و تلویزیون مکرراً صحبتهایی کرده ام، لكن تذکر و موعظه تکرارش مؤثر است. یکی از اموری که حتی در امراض مؤثر است تلقین است که مریض به خودش و یا دیگری به او تلقین کند که خوب میشوی این وقتی مکرر شد در نفس انسان اثر می گذارد. در موعظه هم همین طور است انسان باید هم خودش را موعظه کند و هم در معرض موعظه واقع بشود. هیچ انسانی نیست که محتاج به موعظه نباشد منتها انسانهای بالا و اعظشان خداست و انسانهای بعد و اعظشان آنها هستند تا برسد به آخر تا برسد به ما ما خودمان احتیاج به موعظه داریم و موعظه چندین ساله در خود من باز تأثیر بسزا نکرده است. من باید اعتراف کنم که در عین حالی که آقایان را موعظه می کنم و حالا مسائل روز را و قدیم مسائل اخلاقی را معذلک در خود من آنطور که باید تأثیر کند. تأثیر نکرده است. این برای این است که در باطن ،انسان شیطان بزرگی است که ایستاده است تا انسان را به هلاکت برساند تمام همش این است که انسان را بدون ایمان از اینجا بیرون کند و ما از گرفتاری به این عواقب سوء به خدا پناه میبریم موعظه من به شما آقایان این است که شما و ما همه در محضر خدا هستیم همین جا که نشسته ایم و با هم صحبت میکنیم محضر خداست. همه پیش چشم خدا هستیم. همه در علم خدا هستیم خدا در همه جا حضور دارد. و هو معکم اینما کنتم. آن کسی که مسؤولیت را به عهده ما گذاشته است حاضر است پس با آن کسی که حاضر است نباید مخالفت کنیم.

مسؤولیت بزرگ شما قلم هائی است که در دست شماست

مسؤولیت بزرگ شما امروز قلم هایی است که در دست شماست اداره شما مثل یک اداره دولتی نیست که هر چه در آن واقع شود در همانجاست مگر گاهی به مردم بگویند اما قلم ها اگر لغزش پیدا کنند یک ملت را می لغزاند رادیو تلویزیون دستگاهی است که اگر فاسد باشد یک ملت را فاسد می.کند. الان همه رادیو را گوش و تلویزیون را نگاه میکنند معصیتی اگر اتفاق بیفتد در محضر همه مردم است اگر خدای نخواسته قلمهای شما بلغزد و از تعهدی که برای خدای تبارک و تعالی باید داشته باشید غفلت بکنید اینجور نیست که تنها به شما و دوستان و هم مذهب و هم دین شما ضرر بزند.

ص: 257

به همه ضرر می زند پس یک ضرر کوچک نیست شما که روزنامه کثیر الانتشاری در دستتان است باید توجه کنید که مسؤولیت بسیار خطیری پیش مردم و ملتهای جهان دارید که اگر ارشاد کنید مردم را بالاتر از اطاعتهائی است که در گوشه خانه و یا یک مجلسی که چند هزار نفر هستند میباشد. قلم شما اگر ارشادی باشد ملت را به راه راست هدایت میکند و می تواند مردم را از انحرافات نجات .دهد امروز چند برابر قلمهای ارشادی قلمهای انحرافی است باید انسان متوجه باشد که منحرفین چه میگویند و چه میخواهند گفت و انگیزه شان از این انحرافات چیست آن کسی که اهل همین مملکت و خاک و ملت است چه می گوید که می خواهد انحراف ایجاد کند. آیا صحیح است که اینها دلسوز ملت هستند و از روی دلسوزی است که میخواهند مسائل فاسد را رفع کنند؟ یا نه، دست خودشان را آلت قرار داده اند به اینکه فاسد کنند؟ ممکن است در بین اینها اشخاصی باشند که واقعاً بخواهند مفاسد را بگویند و اصلاح کنند ولی انسان از لحن کسی که صحبت میکند می فهمد که چیست انسان از قلم کسی که میگوید من میخواهم مردم را ارشاد کنم می فهمد که مسأله، مسأله ارشاد است یا مسأله چیزهای دیگر است.

انسان از طرز صحبت میفهمد که از یک نفس خبیث برای افساد بیرون آمده یا از یک نفس آرام برای اصلاح و ما در بعضی از این قلمها و زبانها معانی که اصلاح است کم میبینیم آدم می بیند که سلامت قلم و بیان و ارشاد هست ولی کم است از آن طرف نشریاتی که برای فساد است زیاد می باشد.

اگر می خواهید کشور اسلامی باشد باید مطبوعاتش هم اسلامی باشد

باید نشریات شما در مقابل اینها به صورتی باشد که وقتی دست مردم می رسد بگویند تعلیمی است و مدرسه ای است برای تعلیم و کسانی که الهی هستند راضی باشند شما در صدد این نباشید که منحرفین را راضی کنید در صدد این باشید که منحرفین را اصلاح کنید. اگر منحرفین را بخواهید راضی کنید شما را به انحراف میکشند اما اگر بخواهید منحرفین را اصلاح کنید هر روز قلم شما قلم اصلاحی است مقالاتی که مینویسید اصلاحی ،باشد اخباری که می نویسید تیترهایی هست مردم اینها را در روزنامه ها میبینند و میفهمند که این تیتر از کجا پیدا شده است و برای چه مقصدی این تیتر را گذاشته اند و گاهی هم آدم میبیند مسأله اینطور نبوده است تیترش یک جور است و مسأله اش یک جور دیگر مردم این تیترها را نگاه میکنند و می فهمند که چه فسادی و یا چه صلاحی واقع شده است. باید توجه کنید که روزنامه ای تیترش چیزی نباشد که محتوایش آنطور نباشد، نه به آن تندی که در تیتر است و نه به آن عظمت این غش است. درست مثل کاسبی که روی متاعش چیز خوب می ریزد و آخرش فاسد است و این حرام است و اگر تیتر با محتوا نخواند غش است که شما با قلم هایتان می کنید باید توجه کنید و شک نکنید ما روز محاسبه داریم از همه چیزها محاسبه می شود آن روز خود ،انسان قلمها دستها چشمها شهادت میدهند، دیر یا زود چیزی نیست ولی چنین روزی هست.

ص: 258

توجه کنید اگر میخواهید کشور اسلامی باشد باید مطبوعاتش هم اسلامی باشد. توجه کنید که اگر یک چیزی پیدا کنند در رادیو لندن و یا آمریکا و یا رادیوهای دیگر یک کلمه را برداشته و به صورتی بزرگ نمایش میدهند مثلاً ایران همه کارهایش به هم ریخته است و چه و چه هست این برای این است که یکی از راههایی که اینها بخواهند فساد کنند مطبوعات است.

روزنامه ها با کسی صورت مخاصمه نداشته باشند بلکه صورت ارشاد داشته باشند

من امیدوارم انشاء اللّه تا شما این روزنامه ای که در دستتان است و عهده دار مسؤولیت آن هستید درصدد باشید که اولاً افرادی که میخواهند به این جمهوری صدمه بزنند اگر یکدفعه نمی توانید آنها را ارشاد کنید به تدریج این کار را بکنید وقتی تدریجی شد کار درست میشود. اما راجع به محتوا و دیگر چیزها شما هیچ کس را دشمن خودتان حساب نکنید نمی گویم صدام را هم حساب نکنید نه اما اینهائی که الان متکفل امور کشور هستند هیچ کدام دشمن با شما نیستند سلیقه های مختلفی با هم دارند. این سلیقه های مختلف در نفس انسان روی انگیزه هایی است که به صورت مخاصمه در می آید در صورتی که نباید اینطور باشد. روزنامه ها باید با کسی صورت مخاصمه نداشته باشند بلکه صورت ارشاد داشته باشند مطالب را بگویند انتقادها باید باشد زیرا یک جامعه تا انتقاد نشود اصلاح نمیشود عیب هم در همین جاست چون سرتا پای انسان عیب است و باید این عیبها را انتقاد کرد تا جامعه اصلاح بشود. خداوند انشاء اللّه شما را حفظ کند و موفق باشید و قلم ها موفق باشند تا رضای خدا را ملاحظه کنند.

والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

ص: 259

ص: 260

فصل چهاردهم

تمنور عشق سرخ و مرگ خونرنگ

این فصل از انقلاب گلچهره مقدس اسلامی ما را می توان «فصل شقایق» نامید، با مقاطع گلرنگ و خونین 15 خرداد تا 17 شهریور 60، وداغستانهای 7 تیر و 8 شهریور...

در این مقطع انقلاب، کهکشانی از سرخ کو کبان خود را از کف ،داد شهید بزرگوار بهشتی و یاران او و از بی او و یاران دو گلگون کفن به ارجمند دیگر: رجائی و باهنر.

اما به برکت این خونهای ،مقدس انقلاب از خطر ((نفاق و رئیس جمهور دست نشانده آن)) رست. صورتک ها از چهره ها برداشته شد و باطن های کریه آشکارا گشت و جامعه از فاجعه تشتت و گروه گروه شدن رهيد.

مهره های پوشالی نفاق و خیانت ارزشی بیش از همان فرارهای بی فرجام نداشتند و چندان هم مهم نبودند اما در جریان انقلاب بیم انحرافی عظیم می رفت و بنای سنتهایی نهاده میشد غیر الهی و به سوی تباهی.....

ص: 261

فرمان ها، هشدارها، و آگاهی ها و بیداری ها و پاسداری های هماره به هنگام امام: چونان همیشه انقلاب را ازین خطر بزرگ نیز رهانید و کشتی توفان زده انقلاب اسلامی را یک بار دیگر به آب های سلامت و استقامت رسانید و بحق میتوان این سکانداری راهبرانه را ((انقلاب سوم)) نامید.

بهایی که جامعه ی اسلامی ایران پرداخت اگر چه سخت گران بود، اما همچنان که جنگ با همه ی شومی و ویران سازی و آوارگی مردم را متحد و منسجم و مقاوم ساخت و به تعبیر شگرف حضرت امام: از نعمت های خفیّه الهی بود همچنین ریخته شدن خون های پاک و مطهر شهید مظلوم بهشتی و هفتاد و اندی یاران بزرگوار و ارجمند وی و سپس شهادت یاران گرامی رهبر: رجایی و باهنر و نیز معلول شدن شهید زنده فرزند برومند امام حجّت الاسلام خامنه ای و شهادت ده ها تن از افراد خالص و مخلص حزب الله در یورش های منافقین به خیابان ها، همه و همه، همراه با راهبری های داهیانه ی امام که ابعادی از آن در گفتارهای همین فصل از صحیفه نور، متجلی است، این انقلاب را از خطر انحراف و نفاق رهانید.

و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين.

ص: 262

60/3/15

پیام امام خمینی به مناسبت سالروز قیام پانزده خرداد

بسم اللّه الرحمن الرحيم

در 15 خرداد 42 که مصادف بود با 12 محرّم، سومِ شهادت بزرگ شهید فداکار تاریخ، گرچه ملت غیور ایران با فداکارى عظیم خویش و تسلیم قریب پانزده هزار شهید به درگاه خداوند متعال، به ظاهر سرکوب شد و دژخیمان رژیم جنایتکار پهلوى، ننگى ابدى بر ننگهاى پنجاه ساله خود افزودند، لکن سرلوحه پیروزى اسلام و ملت بود.

همان سان که شهادت سید مظلومان و هواخواهان قرآن در عاشورا، سرآغاز زندگى جاوید اسلام و حیات ابدى قرآن کریم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل اللَّه، تخت و تاج یزیدیان را که با اسم اسلام، اساس وحى را به خیال خام خود مى خواستند محو کنند، براى همیشه به باد فنا سپرد و آن جریان، سُفیانیان را از صحنه تاریخ به کنار زد، این شهادت دلاورانه ملت مظلوم ایران، تخت و تاج پهلویان و جریان پهلوى صفتان را که با اسم اسلام مى خواستند اسلام را از صحنه خارج نمایند و افکار غرب و نشخوار امریکا را جانشین وحى کنند، از تاریخ ایران بیرون راند. در حقیقت دستاورد نهضت 15 خرداد 42، پیروزى 22 بهمن 57 بود.

اینک باز تفاله هاى رژیم خونخوار سابق در صددند که با کمک و همکارى گروهکهاى واپسزده و قلمداران غرب و شرق زده، تجدید حیات کنند و با قلمهاى به ظاهر خلقى و زبانهاى فریبنده، در خارج و داخل، جمهورى اسلامى را متزلزل کنند و در جهان، جمهورى ما را رژیمى ظالمانه و بدتر از رژیم پهلوى معرفى کنند و افکار عمومى را مشوش و به ابرقدرتها مشروعیت دخالت در امور کشور دهند. اینان با نام آنکه در ایران قانونى نیست و در ایران حکومت جنگل پابرجاست، و به نام آنکه تمام نهادهاى جمهورى، بر خلاف قوانین دنیا، به غارت اموال و اتلاف نفوس دست زده اند، مى خواهند راه را براى اربابان خود یا ابرقدرت شرق و بلوک کمونیست یا ابرقدرت غرب و بلوک سرمایه دارى باز کنند و ایران عزیز را با اسم آزادى که مراد آنان بى بند و بارى است به لجن بکشند و ملت مسلمان را از صحنه خارج کنند. اینان، آزادى مسلح بودن در مقابل حکومت اسلامى و آزادى در ایجاد اغتشاش را مى خواهند. اینان آزادى ژ- 3 براى نابودى اسلام و جمهورى اسلامى را مى خواهند؛ و این آزادى همان است که پیامبران و اسلام و رهبران آن، در سرتاسر تاریخ با آن به جنگ برخاسته اند و خود را فدا کرده اند، و ما نیز به حکم پیروى از آنان در صحنه هستیم. و غربزدگان آزادى به شکل غرب که حتى آزادى جنسى به حد فجیع آن و آزادى مراکز فحشا را طالبند،

ص: 263

اسلام و جمهورى اسلامى مخالف ایده هاى حیوانى آنان است.

اینان با پاسدار و با اصل پاسدارى و با ارتش و با تمام قواى مسلح مخالفند، و ملت عظیم ما باید بهوش باشد و کیْد آنان را به خودشان بازگرداند. اینان از بزرگداشت 15 خرداد وحشت دارند چون این روز بزرگ تاریخى سرآغاز شکوفایى اسلام و استقلال و آزادى ملت است. در سایه اسلام است که استقلال به معناى واقعى آن و آزادى به معناى منزه آن تحقق مى یابد. روز 15 خرداد در عین حال که چون عاشورا روز عزاى عمومى ملت مظلوم است، روز حماسه و تولد جدید اسلام و مسلمانان است.

بزرگداشت روز حماسه آفرین 15 خرداد، بزرگداشت ارزشهاى انسانى در طول تاریخ است، همان سان که بزرگداشت روز سرنوشت ساز عاشورا، بزرگداشت اسلام و قرآن کریم است. ملت شریف ما، بلکه ملتهاى مظلوم، از هر چه غفلت کنند، از این دو روز الهى نباید غفلت کنند.

عاشورا با «نه» خود، یزیدیان را در طول تاریخ نفى کرد و به گورستان فرستاد و 15 خرداد پهلویان و پهلوى صفتان و ابرقدرتها را مدفون کرد. بزرگداشت و راهپیماییهاى روز پانزده خرداد فریادى کوبنده است از مستضعفان بر سر مستکبران و از متعهدان به مکتب مترقى قرآن در مقابل تسلیم شدگان بى چون و چرا به مکاتب انحرافى یا التقاطى شرق و غرب که به طور خزنده در انحراف ملت مظلوم ما دست به قلم و زبان، در کوشش بى امان هستند. بر ملت شریف ماست که این ایام اللَّه را که هدیه هایى از عالم غیب ربوبى است با جان و دل حفظ و با چنگ و دندان نگهدارى کنند؛ و با شعار و شعور بر مخالفان مکتب و خدمتگزاران به شیاطین بزرگ و کوچک بتازند و صفهاى خود را فشرده تر و دلهاى خود را مطمئنتر، با قدم استوار و تصمیم آهنین، بر مشکلات و توطئه هاى غرب و شرق غلبه کنند، و مجهز به جهاز ایمان به خدا شوند در مقابله با مشکلات. و بر قواى مسلح اسلامى از ارتشیان و قواى نظامى و انتظامى و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و شهربانى و بسیج و عشایر تا همه رزمندگان عزیز اسلامى که انسجام و وحدت خود را حفظ نمایند و با قدرت الهى و بانگ «اللَّه اکبر»، بر دشمن کافر بتازند و از خداى بزرگ پیروزى طلب کنند، که دست غیب با آنان است. و بر ملت عزیز رزمنده است که از قواى مسلح پشتیبانى کنند و در همکارى و کمک به آنان از پاى ننشینند و آنان را در این فداکارى و عبادت ارزشمند روحیه دهند، که فتح و ظفر ان شأ اللَّه تعالى نزدیک است. شرف و عزت از آن شما و ننگ و خذلان از آن دشمنان اسلام است.

درود بر عاشورا، درود بر 15 خرداد و 22 بهمن، درود بر ایام اللَّه و بر ملت شریف ارزشمند ایران، و درود بر رزمندگان و مجاهدان در جبهه هاى جنگ و در پشت جبهه ها.

و السلام على عباد اللَّه الصالحین.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 264

تاریخ: 60/3/16

پیام امام خمینی به مناسبت روز پاسدار (سوم شعبان المعظم)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

عید سعید پر برکت سوم شعبان المعظم، ولادت با سعادت سید مظلومان، بر مظلومان جهان مبارک باد.

این روز شریف که طلیعه ادامه بعثت خاتم الانبیا- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- بوده است مبارک بوده و خواهد بود. اگر عاشورا و فداکارى خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جانفرساى نبى اکرم را طاغوتیان آن زمان به نابودى کشانده بودند.

و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابو سفیانیان که مى خواستند قلم سرخ بر وحى و کتاب بکشند و یزید یادگار عصر تاریک بت پرستى که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحى امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام «لا خبر جأ و لا وحى نزل» بنیاد حکومت الهى را برکند. نمى دانستیم به سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه مى آمد. لکن اراده خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهایى بخش و قرآن هدایت افروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانى چون فرزندان وحى احیا و پشتیبانى فرماید و از آسیب دهر نگه دارد و حسین بن على آن عصاره نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد، تا جان خود و عزیزانش را فداى عقیدت خویش و امت معظم پیامبر اکرم نماید، تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیارى فرماید و از وحى و از رهاوردهاى آن پاسدارى نماید.

و اینک که پاسداران از سپاه و کمیته هاى عصر حاضر، این روز بزرگ پر برکت جاوید را روز پاسدار اعلام نموده اند، مسئولیتى بس بزرگ و تکلیفى بس عظیم را عهده دار شده اند، گویى آنان به یاد پاسداران عاشورا و انگیزه جانفشانیها و فداکاریهاى کربلا این روز را انتخاب نمودند و نیکو انتخابى است و بزرگ مسئولیتى. نیکوست که ادامه خون سرخ تشیع را تداعى مى کند و پر مسئولیت است که انگیزه آن فداکارى و جانبازى آن چنان لطیفه الهى دارد که آن خون را «ثار اللَّه» و از مرزهاى حجب نور و ظلمت فراتر برده و از خودیها و خودبینیها پیراسته و به مرز «العبودیةُ جوهرةُ کنهها الرّبوبیة» رسانده و آراسته و دست ما از آن کوتاه است. لکن مأیوس نشوید و کوشش کنید تا به کوشش خویش رنگ اسلامى- الهى بیشترى دهید و به فداکارى خویش اخلاصمندتر باشید که بحمد اللَّه هستید.

شما عزیزان که از بدو انقلاب از متن جامعه اسلامى جوشیدید و در جهاد حق علیه باطل و رژیم شاهنشاهى کوشیدید و اکنون در جهاد اسلامى مقابل کفر صدامیان یعنى امریکاى خونخوار همدوش با برادران ارتشى و سایر قواى مسلح از بسیج

ص: 265

گرفته تا عشایر برومند در رزم و جهاد مقدس جانبازى مى کنید و افتخارات بزرگ براى ملت و اسلام مى آفرینید، باید بدانید که خدا پشتیبان لشکریان خویش است و همیشه در نهایت حق پیروز است.

امریکاى جهانخوار باید بداند که ملت عزیز و خمینى تا نابودى کامل منافعش او را راحت نخواهند گذاشت و تا قطع هر دو دست آن به مبارزه خدایى خود ادامه خواهند داد. ملت ما همان گونه که نشان داده اند، تحمل تمام کمبودها را براى حفظ شرف و آبروى خویش خواهد نمود. ملت مقاوم ما از روز اول مبارزه اش مى دانست که با تمام قدرتها و ابرقدرتها دست به گریبان است و باید بداند که تمام ایادى داخلى و خارجى قدرتها و ابرقدرتها خصوصاً امریکاى جنایتکار براى شکست ما از تمام امکاناتش استفاده خواهد نمود، ولى چاره چیست که کوه مصیبتها در مقابل حیثیت اسلامى- ایرانى ما چون کاهى است و مردم ما باید خود را آماده این درگیرى حسینى تا پیروزى کامل بنمایند، که مرگ سرخ به مراتب بهتر از زندگى سیاه است.

و ما امروز به انتظار شهادت نشسته ایم تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانى با سرافرازى بایستند و بار مسئولیت استقلال واقعى را در تمامى ابعادش به دوش کشند و با افتخار پیام رهایى مستضعفین را در جهان سر دهند. شما دلاوران سلحشور و شما سپاهیان انقلاب اسلامى مردم ایران، شما از همان روزهاى اول هدف ناجوانمردانه گروهها و گروهکهاى منحرف واقع شدید و این خود فخرى بر افتخارات شما افزود، و اکنون نیز آن کس که از اسلام بیشتر گریزان است، دشمن سرسخت تر شما عزیزان است.

بکوشید که نفاق افکنان در شما رخنه نکنند و میان شما و برادران رزمنده دیگرتان جایى نیفکند؛ که اکنون قواى نظامى و انتظامى همچون شما و سایر قواى مسلح مردمى لشکریان اسلامید و برادران ایمانى.

بهوش باشید که از تفاله هاى رژیم طاغوتى و مکتبهاى انحرافى آسیب نبینید که دشمنان اسلام در کمینند و قلمهاى زهرآگین از هر سو از غلافها کشیده شده تا جمهورى اسلامى را از صحنه به در کنند و بجز جمهورى اسلامى به هر چه باشد گردن نهند. اینان همانها هستند که از اول از اسم جمهورى اسلامى وحشت داشتند و اکنون نیز وحشت دارند و با قلم و قدم هر چه بیشتر در هَدْم آن و دولت مردمى شما مى کوشند؛ لکن باید بدانند که سیل خروشان ملت آنان را چون خسى بر کنار خواهد زد و قدرت الهى اسلام فوق آن است که در مغزهاى بى محتواى آنان بگنجد. و شما مطمئن باشید که هر گاه تکلیف شرعى احساس شود، به راهى که خداوند قاهر پیشاروى ملت گذاشته است هدایت خواهند شد. این جانب روز مبارک پاسدار را به شما دوستان و سایر قشرهاى ملت، بلکه به مستضعفان جهان تبریک مى گویم و سعادت آنان و عظمت اسلام و مسلمین را خواهانم.

درود بر رزمندگان مجاهد، درود بر سپاه پاسداران، درود بر کمیته هاى انقلابى، درود بر شهداى راه اسلام، درود بر بازماندگان شهدا و درود بر آسیب دیدگان جنگ تحمیلى و درود بر ملت ایران.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 266

تاریخ: 60/3/18

بیانات امام خمینی در جمع اعضای ستاد انجمنهای اسلامی وزارت بهداری و بهزیستی و اقشار مختلف مردم

با تمام قوا کوشش کنید تا اعمالتان اسلامی باشد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

وجود انجمن های اسلامى در همه کشور و خصوصاً، در ارگانهاى انقلابى، از امورى است که لازم است. لکن خود آقایانى که انجمن های اسلامى را تشکیل مى دهند باید مواظب باشند به اینکه اولًا در این انجمنها اشخاص فاسد و از گروههاى منحرف وارد نشود. و ثانیاً خود آقایان توجه داشته باشند که کارهایى که در آنجا انجام مى گیرد، کارهاى اسلامى باشد و انحرافاتى نداشته باشد.

امروز که انجمن های اسلامى وزارت بهدارى و همین طور اطبا و کارگران بهداریهاى خوزستان و پرستارهاى محترم آن استان اینجا آمده اند، من یک کلمه راجع به این اطبا و بهیاران و پرستاران و کارمندان بهدارى در سرتاسر کشور عرض دارم و یک کلمه هم راجع به این نهادها در خوزستان و در غرب و جنوب کشور عرض دارم.

آنچه نسبت به این آقایان و این خانمها در سرتاسر کشور عرض دارم، این است که طبابت و پرستارى و خدمت به این بیمارانى که در این بیمارستانها خوابیده اند، یک خدمت بسیار مشکل، لکن بسیار ارزنده است.

پرستارى مریض بسیار مشکل است و پرستارى خوب بسیار ارزشمند و همین طور طبابت و بالاى سر مریضها و مجروحین و معلولین و اینها رفتن و با آنها سر و کار داشتن مشکل است، لکن صحیح عمل کردن بسیار ارزشمند است. در سایر ادارت باید همه کار صحیح انجام بدهند و کار صحیح همه ارزش دارد، لکن بیمارستانها یک ویژگى خاصى دارد. سر و کار با یک عده اى دارید شما و خصوصاً، پرستارها که اینها بیمارند، دلشکسته اند، احتیاج به پرستارى روحى دارند، احتیاج به آرامش روحى دارند و شما با این بیمارها هر چه محبت بکنید و هر چه پرستارى مادرانه و خواهرانه و برادرانه و پدرانه بکنید، این در روحیه بیمار مؤثر است، و در خوب شدن، سرعت خوب شدن بیماران نیز مؤثر است و در بارگاه خداى تبارک و تعالى خدمت به این جمعیت، خدمت به این بندگان خدا، بسیار ارزشمند است.

و آنچه باید به پرستارها و اطبا و بهیارها و مستخدمین بیمارستانهاى خوزستان و جاهاى جنگزده عرض کنم، این است که کارهاى شما در آن بیمارستانها ارزشمندتر از همه جا هست؛ کارها در آنجا در معرض خطر است و شما مواجه هستید با یک جمعیتهایى که به بیمارستان هم رحم نمى کنند و به مدارس هم رحم نمى کنند، در آنجا

ص: 267

خدمت مى کنید، این یک ارزش بسیار بزرگ است. و پرستارى از کسانى که در راه اسلام اعضاى خودشان را، صحت خودشان را، سلامت خودشان را، از دست داده اند این یک خدمت بسیار بزرگ ارزشمندى است در بارگاه خداوند تبارک و تعالى. لکن باید خیلى توجه داشته باشید به اینکه هم وضع بیمارستانها وضع اسلامى باشد و هم رفتارتان با این مَرضى و با این معلولین و با این بیمارها یک وضع مادرانه و پدرانه و خواهرانه و برادرانه باشد. بسیار کار مشکل ارزشمندى است و بسیار پر مسئولیت. چنانچه انجمن های اسلامى هم کارشان ارزشمند است و مسئولیتشان بزرگ. بنا بر این، سفارش من، تمناى من، از همه انجمن های اسلامى سرتاسر کشور و همه اطبا و بهیاران و کارمندان و پرستاران سرتاسر کشور، خصوصاً در جاهایى که جنگزده هستند و در جاهایى که در معرض خطر هستند، این است که با تمام قوا کوشش کنید که اعمال شما اعمال اسلامى باشد و رفتار شما با مَرضى رفتار خوب و رفتار انسانى- اسلامى باشد. خداوند تبارک و تعالى به شماها برادران و خواهران اجر عنایت کند و اجر آن زنهایى که در صدر اسلام براى پرستارى لشکر اسلام مى رفتند ان شأ اللَّه، در نامه اعمال شما هم نوشته بشود.

اگر به قانون خاضع بشویم هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد

ما امروز مواجه هستیم با مشکلاتى که از خارج براى ما تهیه مى کنند و صادر مى کنند و در داخل هم بعضى عناصر وابسته به خارج، تهیه مى کنند و ما را در مشکلات مى گذارند. من در اول این سال اعلام کردم که این سال را باید ما سال اجراى قانون بدانیم و با قانون طورى عمل کنیم که هم اسلام و هم دنیا، کارهاى مارا یک رفتار صحیح بداند. در کشورى که قانون حکومت نکند، خصوصاً، قانونى که قانون اسلام است، این کشور را نمى توانیم اسلامى حساب کنیم. کسانى که با قانون مخالفت مى کنند اینها با اسلام مخالفت مى کنند. کسانى که با مصوبات مجلس بعد از اینکه شوراى نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت مى کنند، اینها دانسته یا ندانسته با اسلام مخالفت مى کنند. اگر همه اشخاصى که در کشورمان هستند و همه گروههایى که در کشور هستند و همه نهادهایى که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافى پیش نخواهد آمد. اختلافات از راه قانون شکنیها پیش مى آید. اگر قانون حکومت کند در یک کشورى [اختلافى دیگر نخواهد بود]. چنانچه از صدر عالم تا کنون تمام انبیا براى برقرار کردن قانون آمده اند و اسلام براى برقرارى قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفاى اسلام تمام براى قانون خاضع بوده اند و تسلیم قانون بوده اند. ما هم باید تبعیت از پیغمبر اسلام بکنیم و از ائمه هدى بکنیم و به قانون هم عمل کنیم و هم خاضع باشیم در مقابل قانون. قانون براى همه است. البته چنانچه به قانون بخواهند عمل کنند و یک دزدى را به جاى خودش بنشانند، آن دزد صدایش در مى آید، لکن باید به آن دزدى که مقابل قانون مى خواهد عرض اندام کند، توجه داد که این قانون است. اگر پسر رسول اکرم، دختر رسول اکرم، هم- خداى نکرده- دزدى کند، رسول اکرم دست او را مى برد، قانون است. قانون

ص: 268

براى نفع ملت است، براى نفع جامعه است، براى نفع بعضى اشخاص و بعضى گروهها نیست. قانون توجه به تمام جامعه کرده است. قانون براى تهذیب تمام جامعه است. البته دزدها از قانون بدشان مى آید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان مى آید و کسانى که مخالفتها مى خواهند بکنند از قانون بدشان مى آید، لکن قانونى که مال همه ملت است و براى تهذیب همه ملت است و براى آرامش خاطر همه ملت است و براى مصالح همه ملت است، باید محترم شمرده بشود. نباید چنانچه یک قانونى بر خلاف نظر من بود، من بیایم بیرون و هیاهو کنم که من این قانون را قبول ندارم، این قانون خوب قانونى نیست. قانون خوب است، شماها باید خودتان را تطبیق بدهید با قانون، نه قانون [خودش را] با شما تطبیق بدهد. اگر قانون بنا باشد که خودش را تطبیق بدهد با یک گروه، تطبیق بدهد با یک جمعیت، تطبیق بدهد با یک شخص، این قانون نیست. قانون در رأس واقع شده است و همه افراد هر کشورى باید خودشان را با آن تطبیق بدهند. اگر قانون بر خلاف خودشان هم حکمى کرد، باید خودشان را در مقابل قانون تسلیم کنند، آن وقت است که کشور کشور قانون مى شود.

اگر یک جایى عمل به قانون شد و یک گروهى در خیابانها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معناى دیکتاتورى است که مکرر گفته ام که قدم بقدم پیش مى رود، این همان دیکتاتورى است که به هیتلر مبدل مى شود انسان، این همان دیکتاتورى است که به استالین انسان را مبدل مى کند. اگر قانون در یک کشورى عمل نشود، کسانى که مى خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانى هستند که به صورت اسلامى پیش آمده اند یا به صورت آزادى و امثال این حرفها. اگر همه این آقایان که ادعاى این را مى کنند که ما طرفدار قوانین هستیم، اینها با هم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روى قانون همه شان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون بر خلاف رأى من هم بود من خاضعم، اگر بر وفاق هم بود من خاضعم، دیگر دعوایى پیش نمى آید؛ هیاهو پیش نمى آید. اگر بنا باشد که یک جایى دادستان بخواهد روى قوانین عمل بکند، ما بخواهیم بگوییم که خیر، ما دادستان را قبول نداریم، این معناى دیکتاتورى است. دیکتاتورى همان است که نه به مجلس سر فرود مى آورد، نه به قوانین مجلس و نه به شوراى نگهبان و نه به تأیید شوراى نگهبان و نه به قوه قضائیه و نه به دادستانى و نه به شوراهاى دادستانى و همین طور به همه ارگانها. قانون معنایش این است که [همه چیزها [را] به حسب قانون اسلامى، به حسب قانون کشورى که منطبق با قوانین اسلام است، همه را، وظیفه شان را قانون معین کرده. بعد از آنکه قانون وظیفه را معین کرد، هر کس بخواهد که بر خلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتورى است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهى خواهد کشید و این کشور وقتى به تباهى کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند، این همان وظیفه اى که براى ابرقدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده، و لو خودش نمى فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است، لکن خودشان ملتفت نیستند. اگر من این نصیحتها را مى کنم که شما همه به قانون عمل

ص: 269

کنید، از هیاهو و جنجال دست بردارید، روزنامه ها از هیاهو و جنجال دست بردارند، قلمدارها از هیاهو و جنجال دست بردارند، نویسنده ها دست بردارند، گوینده ها دست بردارند، اگر این طور بشود، یک کشور قانونى ما پیدا مى کنیم که همان کشور اسلامى است و دیکتاتورى از این کشور بیرون مى رود.

اینکه من همیشه نصیحت مى کنم به آقایان و مى خواهم که امور روى روش صحیح عمل بشود، روى قوانین عمل بشود و تخلف مى شود و مع ذلک، من نصیحت مى کنم به آقایان، این نه از باب این است که در ملت ما یک ضعفى پیدا شده، یک فتورى پیدا شده و ملت ما دیگر به احکام اسلام اعتنایى ندارند، اینها دنبال این هستند یک دیکتاتور پیدا کنند و پاى بیرق او همه سینه بزنند، مسأله این نیست. 15 خرداد و سالروز 15 خرداد ثابت کرد که این مردم در صحنه هستند و براى اسلام هم در صحنه هستند.

آن روزی که احساس خطر برای اسلام ،بکنم دست همه را قطع خواهم کرد

من تا آنجایى که بتوانم، تا آنجایى که اخلاق اسلامى اقتضا مى کند که همه اینها را به آرامش دعوت کنم، همه گروهها و گروهکها را به آرامش دعوت کنم، همه افراد را به آرامش دعوت کنم، عمل خواهم کرد، نصیحت خواهم کرد، نصیحت برادرانه خواهم کرد، نصیحت خاضعانه خواهم کرد، لکن این را باید همه بدانند که آن روزى که من احساس خطر براى جمهورى اسلامى بکنم، آن روزى که من احساس خطر براى اسلام بکنم، آن روز این طور نیست که باز من بنشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم کرد.

چنانچه اشخاصى در این برهه از زمان که ما ابتلا داریم به جنگ، باید آرامش محفوظ بشود، اگر کسانى در اطراف کشور سخنرانى کنند و سخنرانى آنها اسباب تشنج بشود، آن شخص، هر کس میخواهد باشد، هر مقامى مى خواهد باشد، من او را به جاى خودش مى نشانم، قبل از اینکه شورش پیدا بشود من او را به جاى خودش مى نشانم.

و امروز اعلام مى کنم به اینهایى که در اطراف مى روند و صحبت مى کنند- و از قرارى که به من اطلاع دادند، این گروهکهاى فاسد هم فرصت را به دست آوردند و مى خواهند راهپیمایى کنند- قواى نظامى و انتظامى و پاسدارها باید به طور جد از سخنرانیهایى که این طور هستند، جلوگیرى کنند و سخنرانهایى که این طور هستند، دستگیر کنند. اگر من هم سخنرانى کردم که مخالف با دستور اسلام بود و براى ایجاد تشنج و براى گرفتار کردن ملت مسلمان ما، که خونها داده است در راه اسلام، اگر من هم این کار را بکنم، موظف شرعى هستند این ارگانهاى انتظامى و نظامى که من را بگیرند و به دادگاه بسپرند، این استثنا ندارد. گوشهاى خودتان را باز کنید، من همان طورى که با شاه عمل کردم و هم ملت ما همان طورى که با محمد رضا عمل کرد، با اشخاصى که بخواهند فساد ایجاد کنند، با اشخاصى که زاید بر صحبت، بخواهند تشنج ایجاد کنند، با اشخاصى که مى خواهند صف آرایى بکنند در مقابل دادستانى، در مقابل مجلس، در مقابل ارگانهاى دیگر، من همان خواهم کرد که با محمد رضا [کردم ، امروز وسایل در دست است، و شماها منزوى خواهید شد.

ص: 270

باز من نصیحت مى کنم شماها را که تا دیر نشده است به جاى خودتان بنشینید و از تحریکات عناصر فاسد که در گوشهاى شما مطالبى مى خوانند، پرهیز کنید و آنها را از خودتان برانید. من اگر کسى با آرامش مخالفت کند با او سخت عمل خواهم کرد و این یک وظیفه شرعى است که بر عهده همه ما هست و بر عهده من هم هست.

من به سرتاسر کشور، به بازارهاى کشور، به همه جایى که مسلمین در کشور هستند، اخطار مى کنم و مى گویم که گروههایى در صددند که بازار را ببندند. اینها همان سرمایه دارانى هستند که امروز مى خواهند مفسده کنند. اینها همان گروهکهاى فاسد هستند که اشخاصى را آلت دست قرار داده اند و مى خواهند مفسده بکنند و چنانچه یک همچو امرى بشود، بستن بازارْ امروز و راهپیمایى امروز، بستن بازار و راهپیمایى در مقابل رسول اکرم است، در مقابل اسلام است و شما هوشیار باشید که مبادا این گروهکهاى فرصت طلب به بهانه اینکه چه شده و چه شده بخواهند راهپیمایى کنند و بخواهند آشوب کنند. محرکین آشوب را، هر کس مى خواهد باشد، با قلم، با زبان، با هر چه بخواهد باشد، معرفى کنند، من او را خواهم منزوى کرد. بنا بر این، من تا سر حد امکان، تا آنجایى که اسلام را در خطر نبینم و بازیهاى سیاسى نخواهد اسلام را و مسلمین را در خطر بیندازد، به آنها نصیحت مى کنم و خاضعانه از آنها مى خواهم که دست بردارند از این شیطنتها و اگر احساس خطر بکنم، همان طورى که با محمد رضا عمل شد با همه آن طور عمل خواهد شد. امروز بازار بستن، راهپیمایى کردن، سخنرانیهاى انحرافى کردن، تمام اینها بر خلاف مصالح اسلام و بر خلاف مصالح خداى تبارک و تعالى که اسلام را براى ما الگو قرار داده است مى باشد و حرام است. بستن بازار در هر جا و راه افتادن در کوچه و محله ها بدون اینکه از طرف وزارت کشور اجازه داده شده باشد، این انحراف است و محرّم است و قواى انتظامى و نظامى و پاسداران و بسیج و تمام ملت موظف اند، شرعاً مکلف اند به تکلیف الهى که جلوگیرى از این مفسده ها بکنند.

من باز به همه این آقایانى که مى خواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمى دانم نامه سرگشاده بفرستند و از این مزخرفات، به همه اینها اعلام مى کنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون، برگردید به قرآن کریم، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیارى از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به قانون عمل کنند و همه در جاى خود باشند و چنانچه این طور نباشد، مسأله طور دیگر خواهد شد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

ص: 271

تاریخ 60/3/19

فرمان امام خمینی به حجت الاسلام موحدی کرمانی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ محمد مهدى موحدى کرمانى- دامت افاضاته

چون جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ محمد امامى کاشانى به خاطر مسئولیتهاى زیادى که دارند از سمت خود در اداره شهربانى استعفا داده اند، بدین وسیله جنابعالى را به سمت نماینده در آن اداره منصوب مى نمایم که ضمن سرپرستى اداره سیاسى ایدئولوژیک شهربانى به کارهاى مذهبى آنان رسیدگى و رفع نیازمندیهاى آنان را بنمایید و کارهاى ادارى را کما کان به خود مسئولان واگذار نموده تا خود حل و فصل کنند. از خداى تعالى موفقیت آن جناب را در انجام وظایف محوله مسألت دارم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 272

تاریخ: 60/3/20

فرمان امام خمینی به حجج اسلام ،ایروانی هاشمی ،گلپایگانی توسلی، جلالی و طاهری خرم آبادی

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضرات آقایان حجج اسلام حاج سید عبدالمجید ایروانی و آقای حاج سید علی هاشمی گلپایگانی و آقای حاج شیخ محمدرضا توسلی و آقای حاج شیخ حیدر علی جلالی و آقای حاج سید حسن طاهری خرم آبادی دامت افاضاتهم از آنجا که مسأله حج و انجام این فریضه بزرگ الهی از مسائل مهم اسلامی و اجتماعات بزرگ سیاسی - مذهبی جامعه مسلمانان میباشد و باید در انجام هر چه باشکوهتر و بهره برداری هر چه بیشتر از این اجتماع عظیم دینی سعی کافی مبذول شود بدین وسیله حضرات آقایان محترم را برای رسیدگی به کار حجاج و زائران بیت اللّه الحرام در این سال تعیین و منصوب می نمایم تا با همفکری و مشورت یکدیگر در رفع نیازمندیهای آنان بکوشند و از راهنمائیهای لازم در موسم حج دریغ ننمایند و آنان را به حساسیت زمان و موقعیت خطیر کنونی متوجه سازند و این حقیقت را به همگان گوشزد کنند که دشمنان اسلام با تمام قوا سعی در ایجاد تفرقه و اختلاف میان جوامع اسلامی دارند و به هر نام و هر وسیله که شده میکوشند تا با درگیری میان مسلمانان زمینه را برای تسلط کامل و مجدد خود بر همه کشورهای اسلامی و چپاول و غارتگری خود مساعد سازند و به همین جهت لازم است از هرگونه عمل تفرقه انگیز خودداری کنند که این یک وظیفه شرعی و الهی است. ضمناً متصدیان ادارات گوناگونی که به هر مناسبت کارشان با حج ارتباط پیدا می کند موظفند برای هماهنگی در کارهای خود با صلاحدید و تصویب آقایان محترم کارها را انجام دهند از خدای تعالی موفقیت همگان را مسئلت دارم.

والسلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته

روح اللّه الموسوى الخميني

ص: 273

60/3/20

حکم بنى صدر از فرماندهى نیروهاى مسلح

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ستاد مشترک نیروهاى مسلح جمهورى اسلامى ایران. آقاى ابو الحسن بنى صدر از فرماندهى نیروهاى مسلح برکنار شده اند.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 274

تاریخ: 60/3/21

فرمان امام خمینی به تیمسار فلاحی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

تیمسار ولى اللَّه فلاحى، جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهورى اسلامى ایران.

تا تعیین تکلیف جانشین فرماندهى نیروهاى مسلح، ستاد مشترک مجاز است با استفاده از اختیارات مقام رهبرى مأموریتها و وظایف محوله را انجام دهد.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 275

60/3/22

فرمان امام خمینی به آیت اللّه صدوقی

جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقاى صدوقى- دامت برکاته

پس از اهداى سلام، هر چه سریعتر هیأتى را براى رسیدگى به وضع زلزله استان کرمان اعزام دارید تا با همکارى و همیارى مردم شجاع و مبارز و روحانیت شریف کرمان، احتیاجات مصیبتزدگان حادثه ناگوار بررسى و سریعاً این جانب را در جریان امور قرار دهید تا در حد توانم به خواهران و برادران درد کشیده ام کمک نمایم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینى

ص: 276

تاریخ: 60/3/22

پیام امام خمینی به مناسبت زلزله کرمان

بسم اللّه الرحمن الرحيم

اناللّه وانا اليه راجعون

زلزله عظیم و مصیبت باری که در استان کرمان موجب خسارات بسیار جانی و مالی شده است. موجب تاثر و تاسف هر شنونده و بیننده است. ما باید بدانیم که این حوادث ناگوار ابتلا و امتحانی است از طرف خداوند متعال برای مصیبت دیدگان در محل حوادث و برای مصیبت زدگان در سراسر کشور برای مصیبت دیدگان تا با مراتب صبر و تحمل در از دست دادن عزیزان ثابت کنند که در مقابل حوادث پابرجا بوده و ناتوان نیستند و به منطق قرآن کریم هر چه دارند و داریم از خداوند منان است و همگی امانتدارانی هستیم که دیر یا زود امانات الهی را به صاحبش برمی گردانیم. و برای مصیبت زدگان در سراسر کشور آزمایش عظیمی است که در مصیبت برادران و خواهران عزیز تا چه اندازه خود را سهیم و شریک میدانیم و برای جبران این فاجعه بزرگ تا چه اندازه کوشش مینمائیم با اتحادی که بین ملت عزیز و شریف ایران دیده میشود اطمینان داریم که در مقابل حوادث و مصیبت ها پایدار و در کمک سریع به خواهران و برادران عزیز خود که همه چیز خود را از دست داده اند بپا خواهند خاست و هر چه سریعتر دولت مردمی و متدین خود را که تکلیف بزرگی به عهده دارد پشتیبانی نموده و برای نجات بازماندگان این مصیبت بزرگ کوشا خواهند بود. اینجانب این مصیبت را به ملت شریف ایران تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال سعادت و سلامت برای بازماندگان این حادثه دلخراش خواهانم.

سلام و درود بر بازماندگان و رحمت و مغفرت بر پویندگان راه خدا.

والسلام عليكم و رحمة اللّه وبركاته

روح اللّه الموسوى الخميني

ص: 277

تاریخ: 60/3/23

بیانات امام خمینی در جمع اعضای ستاد انقلاب فرهنگی

دشمن های کشورهای اسلامی مدتهای طولانی سعی کردند بین دو قشر روحانی و دانشجو اختلاف و شکاف ایجاد کنند

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من با اینکه در روز شنبه بناى صحبت نداشته ام، لکن براى اینکه آقایان دانشگاهى هستند و دنبال مسائل دانشگاهى و انقلاب فرهنگى صحبت کردند، من هم به سهم خودم چند کلمه اى عرض کنم.

بالاتر چیزى که دشمنهاى کشورهاى مستضعف و کشورهاى اسلامى از طرف مخالفین با بشریت انگشت رویش گذاشتند، دانشگاه است؛ براى اینکه آنها خوب مى دانند که اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، یعنى همه کشور در خدمت آنهاست.

دانشگاه است که اداره امور کشور را مى کند و دانشگاه است که تربیت نسل آینده و حاضر را مى کند. و چنانچه دانشگاه در اختیار چپاولگرهاى شرق و غرب باشد، کشور در اختیار آنهاست. آن قدرى که دانشگاه هدف بوده است؛ جاهاى دیگر نبوده است.

روحانیت هم پهلوى دانشگاه هست. و آنها دانشگاهیها را با آن تربیت شرقى یا غربى وارد در صحنه مى خواستند بکنند. و روحانیون را، از باب اینکه آنها را تحت کنترل خودشان بیاورند، مأیوس بودند؛ مى خواستند که از صحنه خارج کنند. آنها دانشگاه نمى خواستند و دانشگاه هاى علوم قدیمه هم نمى خواستند. آنها سعى کردند که این دو قشر را و این دو دانشگاه را، که تمام مقدرات کشور مى تواند در دست آنها باشد، یکى را تربیت خارجى و شرقى و غربى بکنند و به صحنه بیاورند و یکى دیگر را، که تربیتش در دست آنها نبود و هزار سال هم نتوانستند در آن رخنه کنند، مى خواستند که از صحنه خارج کنند. چه بکنند که از صحنه خارج کنند و اینها را هم در اختیار خودشان داشته باشند؟ یکى از کارهاى مهم، بدبین کردن دانشگاهیها [نسبت به روحانیت بود؛ بدبین کردن روحانیت به دانشگاه. در طول این مدتهاى طولانى، سعى کردند در اینکه بین این دو قشر اختلاف ایجاد کنند، شکاف ایجاد کنند، بلکه اینها را با هم دشمن کنند. اگر در بین دانشگاه مى رفتیم، اسم «آخوند» در آنجا مطابق با یک ماده مخدر بود! اگر در بین طلاب علوم دینیه هم مى رفتیم، «دانشگاهى» مطابق با بى دینى بود! اینها را به جان هم مى انداختند و از هم جدا مى کردند تا اینکه آن استفاده هایى که باید بکنند، بکنند.

ص: 278

بیخود نیست که ظرف این پنجاه سالى که اینها روى کار بودند، نگذاشتند یک دانشگاهى که مربوط به خود کشور باشد، یک دانشگاهى که براى مصالح خود کشور تحصیل کند و براى مصالح خود کشور آدم و دانشمند بیرون بدهد، [ایجاد شود.]

نمى گویم به طور کلى موفق شدند، لکن آنها در صدد بودند که بتدریج، به طور کلى موفق بشوند که هر چه از دانشگاه بیرون بیاید قبله او شرق یا غرب باشد. وقتى که دانشگاه به این صورت در آمد و روحانى هم از دانشگاه منعزل شد و ارتباطش قطع شد، آنها مقدرات همه کشور را در دست خود دارند.

آنهائی که قبله شان شرق یا غرب است می خواهند دانشگاه و فیضیه باهم مرتبط نباشند

همان طور که آنها انگشت روى دانشگاه مى گذاشتند و با تمام قدرت دنبال این بودند که دانشگاه را به دست خودشان بیاورند و اشخاصى که جبهه و وجهه شان رو به شرق و بیشتر رو به غرب است [در] دانشگاه آن طور به دست بیاورند و تربیت دانشگاهیها را آن طور بکنند و قشر روحانیت را هم کنار بگذارند، آنها را بى خاصیت کنند و اینها را خاصیت شرقى یا غربى بدهند، همان طور هم ماها و این انقلاب انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشت. در رأس مسائل، «انقلاب فرهنگى» و دانشگاهى برنامه بود؛ یعنى، همان که آنها در ظرف پنجاه سال مى خواستند عمل کنند. بعد از انقلاب هم آنهایى که به کشور خودشان علاقه داشتند و به اسلام علاقه داشتند، آنها هم انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشتند و انقلاب فرهنگى و انقلاب دانشگاهى را خواستند. و شما دیدید که از همان روز اول، آنهایى که قبله شان یا مسکو بود و یا امریکا، شروع به مخالفت کردند؛ این را یک عمل ارتجاعى حساب کردند. آن وقت تهمتها هم زدند که اینها مى خواهند اصلًا علمى توى کار نباشد و تخصصى توى کار نباشد و لا بد اینها مى خواهند تیمم و وضو را در دانشگاه یاد اینها بدهند! غافل از اینکه این تبلیغات اگر سابق عمل خودش را زیاد انجام داد، بعد از انقلاب و بیدار شدن قشرهاى میلیونى ایران، این حرفها دیگر در آنها اثر ندارد. آنها مى دانند که شما وقتى مى گویید «مرتجع» مقصودتان این است که بگذارید ما دستمان باز باشد تا اینکه «مترقى» باشیم و مملکت خودمان را در آغوش غرب بکشیم که مترقى است! و یا در آغوش شرق و بلوک کمونیستى که آنها هم مترقى هستند! مقصود از «مرتجعین» مسلمانها و علاقه مندهاى به اسلام و علاقه مندهاى به کشور بود و مقصود از «مترقى» آنها بودند که مى خواستند و مى خواهند کشور را به طرف شرق و غرب بکشند و راهى جز کشاندن دانشگاه به طرف شرق یا طرف غرب نداشتند.

از آن روز اولى که صحبت «انقلاب فرهنگى» پیش آمد، مخالفتها شروع شد. اگر شما گروههایى [را] که مخالفت کردند با این مسائل و اشخاصى [را] که سینه زدند براى باز شدن دانشگاه قبل از اصلاح مشاهده کنید، مى بینید که اینها همه پاى بیرق غرب و شرق سینه مى زنند. شما توجه داشته اید و دارید که از همان اول انقلاب، قدم به قدم طوایفى و قلمهایى و زبانهایى بر ضد این انقلاب به کار افتادند؛ و هر قدمى که انقلاب خواست براى اصلاح بردارد، آنها مخالفت کردند. اگر صحبت دانشگاه آمد،

ص: 279

همانهایى که دانشگاه را مرکز فساد قرار داده بودند و همانهایى که قبله آنها غرب یا شرق بود، با اصلاح دانشگاه مخالف بودند. آنها خوف این را داشتند که مبادا دانشگاه یک دانشگاه اسلامى بشود تا اینکه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه کوتاه بشود؛ یعنى، از کشور کوتاه بشود.

آنهایى که مى خواهند و مى خواستند که دست شرق یا غرب باز باشد و مصلحت شخصى خودشان را در این امر مى دانستند، کوشش کردند که با قلم و زبان محکوم کنند اصلاح و انقلاب دانشگاه را. و شما اگر توجه کنید که چه گروههایى مخالفت با این امر کردند و باز هم مى کنند و باز هم اصرار دارند به اینکه دانشگاه به همان ترتیبى که سابق بود باز بشود، مى فهمید روش این اشخاص چه روشى است. ما از مسائلى که در کشور طرح مى شود اشخاصى که آن مسائل را طرح مى کنند مى شناسیم.

آنهایى که با انقلاب «فرهنگى» مخالف بودند با اسم اینکه دانشگاه را مى خواهند اینها اصلش ببندند و اینها نمى خواهند که دانشگاه در کار باشد، مشغول به تبلیغات شدند.

یک دسته از آنها همانها بودند که دانشگاه را سنگر قرار داده بودند و اتاق جنگ در دانشگاه- به طورى که گفته مى شود- ایجاد کرده بودند! و یک دسته از آن غربزده هایى که به خیال خودشان، اسلامى شدن دانشگاه و اسلامى شدن جوانهاى ما و اسلامى شدن دانشمندان ما با مقاصدشان مخالف بود اینها را طرد به «ارتجاع» کردند. «مرتجعین»، یعنى آنهایى که نمى خواهند طرف شرق بروند که مرکز تمدن است- به اصطلاح آنها- و نمى خواهند طرف غرب بروند! که آنها طرف شرق و غرب هر دو را بهتر مى دانستند از اسلام. آنها مى خواهند اسلام نباشد، هر چه مى خواهد باشد. آنها مى خواهند که تربیتهاى اسلامى در دانشگاهها نباشد، دیگر هر چه باشد مانعى ندارد. آنها مى خواهند که دانشگاه و فیضیه با هم مرتبط نباشد؛ براى اینکه این ارتباط موجب اسلامى شدن دانشگاه مى شود و این ارتباط اسباب این مى شود که آن بدبینى هایى که در طول مدت زیاد بین دانشگاه و طلاب علوم دینى حاصل شده بود از بین برود. وقتى این بدبینى ها از بین رفت و دانشگاه در کنار فیضیه مشغول به فعالیت شدند، دست اینهایى که قبله شان شرق یا قبله شان غرب است، کوتاه مى شود. و لهذا، با تمام قوا، کوشش مى کنند و مى کردند که این دو قشر را از هم جدا کنند و بدبین کنند. وقتى این دو قشر از هم جدا شد و بدبین شدند به هم، آنها کارهاى خودشان را هر طورى که مى خواهند، انجام بدهند. الآن هم دست بر نداشته اند از این مطلبى که مقصود اصلى آنهاست. الآن هم آن قشرى که مى خواهد بدون اینکه یک ترتیب صحیحى در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طورى که هست باز بشود و هر طورى که مى خواهد، باشد؛ همان مسائل سابق پیش بیاید؛ مردمى هستند که خودشان را در مقابل غرب یا در مقابل شرق باخته اند؛ ملت خودشان را مى خواهند یا فداى بلوک شرقى بکنند یا فداى بلوک غربى.

استقلال یک کشور بستگی به نوع تربیت دانشگاهی دارد

و باید دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به این نقشه ها. و جوانهاى عزیز دانشگاهى ما توجه داشته باشند به این مسائل؛ که از دانشگاه است که مى شود یک ملتى اصلاح بشود و از دانشگاه

ص: 280

است که مى تواند یک ملتى به تباهى کشیده بشود. این دانشگاه و تربیت دانشگاهى است که جوانهاى ما را یا طرف غرب مى کشد یا طرف شرق مى کشد و آنها را از خودشان تهى مى کند و وجهه آنها را متوجه به غرب و شرق [مى کند تا اینکه یا شرق غلبه کند و تمام جهات ایران را و شرق را و تمام بلاد مسلمین را از بین ببرد یا غرب غلبه کند و همه فرهنگ و چیزهاى دیگرى را از ما بگیرند و به جاى آن، یک مغز شرقى یا یک مغز غربى بنشانند و ملت ما را به تباهى بکشند.

لکن بحمد اللَّه، ملت ما بیدار شده است و ملت ما اجازه این امورى که به نفع شرق است یا به نفع غرب است نمى دهد. و ملت ما توجه پیدا کرده است به اینکه از دانشگاه است که مى تواند یک کشورى کشور مستقل باشد؛ و از دانشگاه است که مى تواند یک کشورى کشور وابسته باشد.

البته باید آقایان دانشجویان و علماى دانشمند دست به هم بدهند و هر چه زودتر دانشگاهها را به طریقه اسلامى، به طریقه ملى، دانشگاهى که مال خود ملت باشد، دانشگاهى که مال خود ملت اسلامى باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصى که مى خواهند این دانشگاه را به طرف شرق بکشند یا به طرف غرب بکشند کوتاه کنند و مقدرات دانشگاه را معلمین و اساتید اسلامى به دست بگیرند و دانشگاه یک دانشگاه ملى براى ملت باشد، نه اینکه زحمت را ملت بکشد و خرج دانشگاهها را ملت به عهده بگیرد و یک دانشگاهى باشد که اشخاصى که از او بیرون مى آیند یا قبله شان شرق باشد یا قبله شان غرب باشد. باید دانشگاه باز بشود، لکن با آن وضعى که تربیتهاى اسلامى و ملى و انسانى باشد. این طور نباشد که ما فقط مى خواهیم باز باشد. باز بود، پنجاه سال هم باز بود. چه اشخاصى را بیرون داد؟ همان اشخاصى را که ملت را به تباهى کشاندند و الآن هم دست از سر این ملت بر نمى دارند. ما مى خواهیم که دانشگاهى باشد که ملت ما را مستقل و غیر وابسته به شرق و غرب درست بکند؛ نه ملت را به طرف شرق بکشد، نه ملت را به طرف غرب بکشد؛ یک ملتى مستقل، با فکر مستقل، با دانشگاه مستقل؛ که با استقلال دانشگاه کشور مستقل مى شود؛ یک دانشگاهى که با فیضیه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را کنار بزنند و خودشان براى مصالح کشور خودشان و براى مصالح اسلام عزیز خودشان عمل بکنند و نونهالان عزیز ما را طورى بار بیاورند که نه قبله آنها مسکو باشد و نه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن؛ قبله آنها کعبه باشد؛ توجه به خداى تبارک و تعالى باشد و اسلام را در آغوش بگیرند، که استقلال آنها، عزت آنها در سایه اسلام است.

استقلال کشور در گرو استقلال مراکز فرهنگى

و اسلام براى علم آن قدر اجر قائل است که شاید دیگر مسالک آن قدر قائل نباشند.اسلام دانشمندها را آن قدر ارج مى گذارد که شاید سایر مسالک آن طور نباشد. در اسلام، دانش بزرگترین چیز است، لکن نه دانش آن طورى که ما را به تباهى بکشد، نه دانشمندان آن طورى که ملت ما را به آغوش غرب یا شرق ببرد. اسلام کوشش دارد که علم را در مغزهاى مستقل، در مغزهایى که به طرف شرق و غرب نیستند، در مغزهایى که به اسلام فکر مى کنند، بار بیاورد. و این استقلال است که مى تواند کشور ما را مستقل کند.

استقلال کشور ما منوط به استقلال همین دانشگاهها و فیضیه هاست. دانشگاه و فیضیه دست به دست هم بدهند و استقلال کشور خودشان را حفظ کنند. و امید خودشان را از غیر دانشگاه اسلامى و

ص: 281

غیر فیضیه اسلامى، امید خودشان را از دیگران ببرند. اعتناى به این نکنند که مثلًا [مى گویند] دانشگاهى با آخوند چرا با هم پیوند مى کنند. آنها از سایه آخوند هم مى ترسند! آنها برنامه شان این است که دانشگاه را از فیضیه جدا کنند.

در سالهاى طولانى، بناى آنها این بود که این دو قشر را، که سعادت یک ملت و عظمت یک ملت و استقلال یک ملت بسته به این دو قشر است- قشر روحانى و قشر دانشگاهى اینها مغز متفکر یک ملت هستند- کوشش کردند که این دو قشر را از هم جدا کنند، که با هم دشمن کنند. و ما دیدیم و شما دیدید که این دو قشر با هم دشمن بودند. تا این انقلاب اسلامى پیدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع کرد. و دعوت اسلام پیوند همه قشرها و خصوصاً پیوند دانشگاه و فیضیه است. و تا این دو قشر با هم پیوند داشته باشند، استقلال کشور شما محفوظ مى ماند.

هم دانشگاه چشمهاى خودش را باز کند، و هم فیضیه! بدانید شما که باز دستهایى در کار است که شماها را از هم جدا کنند! آنها، آنهایى که استعمارگرند، آنهایى که تابع استعمارگران هستند، آنهایى که قبله شان یا لندن است یا واشنگتن یا مسکو، پیوند این دو قشر را به مصالح خودشان و مصالح اربابانشان مضر مى دانند. از این جهت، در صددند که این دو قشر از هم جدا باشد. همان طور که دیدید که در طول پنجاه سال سلطنت منحوس پهلوى، که سر سپردگى خودش را به دولتهاى خارج اثبات کرد، بین این دو قشر جدایى افکندند و اینها را با هم دشمن کردند و دیگران و مخالفین این ملت از این آب گل آلود ماهى گرفتند. ثروتهاى شما را در طول این پنجاه سال و خصوصاً این چندین سال سلطنت محمد رضا، به باد فنا دادند. و این نتیجه دشمنى دانشگاه و فیضیه [بود.] دشمنى دانشگاه و فیضیه بیمه کرد و مى کند- اگر [خداى ناخواسته اعاده بشود، بیمه مى کند- مصلحتهاى ابرقدرتها را.

عزیزان دانشگاهى من و عزیزان فیضیه من، آگاه باشید که دشمنها در صددند بین شماها تفرقه بیندازند! و توجه داشته باشید که اگر دانشگاه و فیضیه اصلاح بشود، کشور شما استقلال خودش را بیمه مى کند! آن قلمها و زبانهایى که کوشش مى کنند که این دو قشر را از هم جدا کنند، آنها هستند که یا قبله آنها مسکو و یا قبله آنها واشنگتن است. و شما هوشیار باشید که این مصلحت بزرگ را، که وحدت دانشگاه و فیضیه است، از دست ندهید! و امیدوارم که موفق باشید که خودتان، کشور خودتان را مستقلًا اداره بکنید؛ دست شما از طرف شرق و غرب به سوى خودتان برگردد؛ و شرّ شرق و غرب از کشور ما به سوى خودشان برگردد. خداوند تبارک و تعالى یار و پشتیبان فیضیه و دانشگاه باشد و یار پشتیبان همه ملت.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

ص: 282

تاریخ: 60/3/24

بیانات امام خمینی در جمع فرماندهان نیروهای سه گانه ارتش جمهوری اسلامی و نماینده امام در شورایعالی دفاع

ارتش باید یک ارتش مستقلی باشد و غرور ارتشیاش محفوظ باشد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

البته تا حالا من موفق نشده بودم که آقایان را از نزدیک ببینم. حالا که این توفیق حاصل شد، لازم است من چند نکته را به آقایان بگویم:

یکى اینکه شما خودتان حاضرِ صحنه از اول انقلاب تا حالا بوده اید و آن ناگواریها [را] که بر ایران گذشت شاهد بوده اید. و هر یک هم تاریخ خوانده اید [و] دیده اید که از ناحیه شاهنشاهى و خصوصاً این پنجاه سال از ناحیه قدرتهاى بزرگ، به کشور شما چه گذشته است. و شاید بتوان گفت که بر ارتش از سایر قشرهاى ملت ناگوارتر گذشته؛ براى اینکه با آمدن مستشارهاى خارجى در بین ارتش و آن مسائلى که پیش آوردند، اینها در صدد بودند که اصل غرور ارتش را بشکنند. ارتش وقتى مى تواند استقلال و غرور خودش را حفظ کند که ببیند خودش هست، نه اینکه از خارج یک کسى بیاید یا مستشارانى بیایند و بخواهند او را اداره کنند. معناى «از خارج آمدن» این است که ارتش ارتش استعمارى است؛ خودش حیثیتى از خودش ندارد. از این جهت، بر ارتش، به حسب قاعده، باید بدتر گذشته باشد تا به سایر قشرها. اینها اگر محرومیتهایى داشته اند- که داشته اند- و اگر رنجها و عذابهایى دیده اند- که همه دیده اند- اینها براى آنها شاید قابل تحمل بوده است، لکن ارتشى که باید یک کشور را حفظ کند، سرحدات کشور را حفظ کند، دفاع از کشور بکند، این را بخواهند وابسته کنند به یک کشور دیگرى، هر چه باشد آن کشور، هر چه قدرتش زیاد باشد، این معنایش اصل از بین بردن تمام حیثیت ارتش است.

از این جهت، یکى از تحفه هاى بسیار با ارزشى که این انقلاب به ما داده است، هدیه اى که از جانب خداى تبارک و تعالى به ما عنایت [شده است، همین است که دست قدرتهاى بزرگ از ارتش بریده شده و مستشارهاى اینها بیرون رانده شده اند؛ و شما الآن خودتان هستید و فرماندهان خودتان. فرماندهان وقتى از خودتان است، خودتان هستید، دیگر این طور نیست که شما این ناراحتى را در قلبتان احساس کنید که ما تحت فرمان دشمنهاى خودمان هستیم. شما مى دانید که این قدرتهاى بزرگ دشمن توده هاى مردم هستند و دشمن کشورها، خصوصاً کشورهاى اسلامى. انسان احساس کند که باید خاضع باشد در مقابل دشمن خودش، در مقابل دشمن اسلام، کشور خودش، این بسیار ناگوار است.

از این جهت، این هدیه اى که خداى تبارک و تعالى به ارتش عنایت کرده، شاید بیشتر و ارزنده تر باشد از اینکه به سایر قشرها عنایت کرد. البته همه ارزنده است، همه الطاف خدا ارزنده

ص: 283

است، لکن ارتش که باید یک ارتش مستقلى باشد و غرور ارتشیش محفوظ باشد، الآن بحمد اللَّه، این مطلب حاصل است براى شما.

اشخاصی افکارشان آنطوری پرورش یافته که کشورهای ضعیف بدون وابستگی برایشان امکان استمرار حیات نیست

و تمام نگرانیهاى احتمالى- البته احتمال، احتمال ضعیف، اما خوب [است که گفته شود- این است که دوباره یک دستهایى در کار باشد که بخواهند همان مسائل سابق پیش بیاید. البته مسئله شاهنشاهى دیگر مدفون شده، آن مسأله دیگر مطرح نیست، لکن به طور دیگر یک مسائلى فراهم بیاورند. کسانى که از آنها هستند یا افکارشان آن نحو افکار است یا- به اصطلاح- خودشان صلاح ملت را مى دانند، که وابسته باشد. خوب، هستند اشخاصى که متدین هم هستند، نمازخوان هم هستند، شاید نماز شب هم مى خوانند، اما افکارشان این طورى پرورش یافته؛ یعنى، از بچگى به گوش اینها خوانده اند که این کشورهاى ضعیف بدون وابستگى یا به این طرف یا به آن طرف، بدون این، برایشان امکان استمرار حیات نیست! وقتى هم وارد شدند در مدرسه، توى مدرسه این را به گوششان خوانده اند. وقتى هم وارد شدند در جامعه، هى این در گوششان خوانده شده است، در روزنامه ها تبلیغ شده است، در مجلات تبلیغ شده است، همه جا این مطلب پیش آمده است که شما خودتان نمى توانید خودتان را اداره کنید. اگر از دامن شرق فرار کنید، به دامن غرب باید پناهنده بشوید! این اشخاص متدینى هم که نمازخوان هم هستند، متدین هم هستند، لکن این معنا در ذهنشان هست که چون شوروى الحاد ذاتى دارد و اصلًا مبدئى قبول ندارد، ما اگر از او فرار کنیم و ناچاریم [با] یک جایى پیوند حاصل کنیم، باید به طرف غرب برویم، و حالا امریکاست. اینها نه اینکه غرضشان این است که- مثلًا- یک صدمه اى به اسلام وارد بشود، نه، اصلًا این طورى پرورش پیدا کرده اند؛ فکرشان این طورى است؛ صلاح را این مى دانند.

و لهذا، در خلال این گیرودارهایى که در این دو سال اخیر بود و من در پاریس بودم، اخیراً این مسائل را پیش مى آوردند که اول راجع به اینکه شاه حالا باشد و او سلطنت بکند و دیگر حکومتى براى او نباشد؛ مطابق قانون عمل بکند. خوب، من مى دانستم که اینها اغفال شده اند. یکى از همین محترمین اینها که آمد و این را طرح کرد، من گفتم: شما این مطلب را مى گویید که شاه باید سلطنت کند و حکومت [نکند]، و ما هم بیاییم این را قبول کنیم، خوب، شما این اطمینان را دارید که شاه زیر بار این مسأله مى رود؟ یا اینکه اگر شما یک کلمه این مطلب را بگویید، من هم مثل شما باورم بیاید و بیایم مصالحه کنیم با ایشان، [بعداً] تمام شماها را از بین خواهد برد؟ این دفعه در ماند! نتوانست جواب بدهد. واقعاً هم نمى شد جواب بدهد. اینها این طورى پرورش پیدا کردند و مى خواهند مردم هم به این روش بروند. منتها روشهاى مختلفى دارند اینها. روشهاى سیاسى مختلفى که دارند، به آن روشها این طور مى کنند که ما را- خداى نخواسته- دوباره برگردانند به آن حال؛ نه به عنوان اینکه حالا شاهنشاهى در کار

ص: 284

باشد، به عنوان جمهورى اسلامى و همین چیزها؛ مثل جمهورى اسلامى این ممالکى که هستند: اسمش جمهورى اسلامى است و از اسلام خبرى نیست وهمه وابسته هستند!

من اعتقادم این است که انسان اگر با هر زحمت و مرارتى زندگى کند و زندگیش مال خودش باشد، مستقل باشد در زندگى و نانِ جو خودش را بخورد، آن ارزشش صدها مقابل این است که انسان در آپارتمانهاى عظیم بنشیند و دستش پیش دیگران دراز باشد و به دیگران سلام بدهد. این یک مطلبى است که هر انسان شرافتمندى [تأیید مى کند،] خصوصاً در ارتش باید این مطلب قویتر باشد. در آن جا مطرح نباشد که من باید اتومبیلم چه باشد.

جریانی در کار است که میخواهد به طور خزنده این کشور را باز هل بدهد به طرف آمریکا

آنجا مطرح این باشد که من باید به جهت نظامى حیثیت نظامیم چه جور باشد.

در حیثیت نظامى باید او نظر [بکند.] و الآن یک جریانى در کار است- من الآن نمى خواهم اشخاص هیچ صحبتش بشود- اما جریانى هست در کار که اگر کسى توجه بکند به مسائلى که در این اواخر هى پیش آوردند، در روزنامه هاى مختلف پیش آوردند، یک جریانى در کار است که آن جریان انسان را از این معنا مى ترساند که بخواهد به طور خزنده این کشور را باز هل بدهد طرف امریکا؛ بخواهند از این راه پیش بروند. و این یک مسئله اى است که به قدرى اهمیت دارد در نظر اسلام و باید آن قدر اهمیت داشته باشد در نظر شما فرماندهان و دیگران که اگر احتمال این را بدهید، باید مقابلش بایستید، نه اینکه اول یقین کنید به اینکه مسأله این طورى است. بعضى چیزهاست که اگر انسان احتمالش را بدهد، یک احتمال صحیحى بدهد، باید دنبال کند او را و به آن اعتراض کند. شما اگر احتمال بدهید- یک احتمال درستى- که یک مارى الآن توى این اتاق [هست پا مى شوید مى روید بیرون؛ احتراز از آن مى کنید.

ما اگر احتمال این معنا را بدهیم که این جریانى که در روزنامه ها دیده مى شود و دیده شد، جریان براى این جهت باشد که این کشور را نگذارند ثبات پیدا بکند [باید دنبال کنیم آن قضیه رفراندم و قبل از او، قضیه طرح آنکه مجلس خبرگان منحل بشود که در زمان دولت موقت این طرح شد و بعد هم معلوم شد که اساسش از امیر انتظام بوده و آن مسائل. آن وقت آمدند آقایان پیش ما؛ همه این آقایانى که، آقاى بازرگان و رفقایش گفتند: ما خیال داریم این مجلس را منحلش کنیم. من گفتم: شما چه کاره هستید اصلش که مى خواهید این کار را بکنید! شما چه سمتى دارید که بتوانید مجلس منحل کنید؟ پا شوید بروید سراغ کارتان. وقتى دیدند محکم است مسأله، کنار رفتند.

مسئله انحلال مجلس خبرگان روى این زمینه بود که آنهایى که توجه به مسائل دارند، این آقایان را که توجه به مسائل و ریشه هاى مسائل کم دارند وادار کردند؛ روى این زمینه که دیدند مجلس خبرگان یک مجلس اسلامى شد، یک مجلسى شد که اکثرش از علما هستند. اینها از اینها مى ترسند- خوب، از این علما مى ترسند- ضربه خوردند، دیدند

ص: 285

یک مجلسى است که مجلس علماست؛ اینها اگر قانون بنویسند، یک قانونى مى نویسند که با مزاج غرب و شرق سازش ندارد و آن غیر آنى است که شرقى مى خواهد یا غربى مى خواهد. از این جهت، این آقایان را وسوسه کردند، وادار کردند. این آقایان هم توجه به مسائل خیلى ندارند- مع الأسف- با اینکه بودند در مسائل سیاسى. و از این جهت، آن طرح را درست کردند.

دنبال همان مسائل، قضیه رفراندم پیش آمد، در روزنامه ها شروع کردند گفتن و بلکه برگرداندن به زمان 22 بهمن. در لسان یکى از همین آقایان بود [که معناى برگشتن به 22 بهمن، یعنى برگردیم به همان زمان قبل از 22 و شاهنشاهى، اینکه برگردیم به آن وقتى که [انقلاب کردیم [و] همه این چیزهایى که تا حالا درست کردیم هیچ، بیاییم به هم بزنیم همه را! چیزى را که دو سال است براى آرامش و استقرار جمهورى اسلامى درست شده است ما بیاییم به همش بزنیم، بگوییم حالا اینکه نشد به [رأى ما، دوباره رأى بگیریم ببینیم چه مى شود! احتیاطى است دیگر. براى چه؟ براى اینکه اینها دیدند که خوب، مجلس هم که شد یک مجلسى که اکثرش اهل علم و علما هستند و اکثریت قاطعش مسلمانهاى پر و پا قرص هستند و همین طور در دولت هم یک دولتى است که اسلامى است و پر و پا قرص، قوه قضائیه هم یک قوه قضایى است که در کف مسلمانها و مسلمانهاى پر و پا قرص است و این غیر آنى است که ما مى خواهیم، غیر آنى است که آنها مى خواستند.

آنها مى خواستند که یک مجلسى باشد [به صورت مجلس؛ مثل بعضى مجالس سابق، که بود و افرادى باشند از همین افرادى که درست شده است و مى شود و سینه براى غرب مى زنند. و دیدند نشد این. از این جهت، دنبال این افتادند که ما همه بساط را به هم بزنیم! باز دو سه سال بنشینیم دوباره رفراندم کنیم: رفراندم براى اصل جمهورى! حالا اگر براى اصل جمهوریش هم نگویند، رفراندم براى قانون اساسى؛ رفراندم براى رئیس جمهور، رفراندم براى مجلس؛ رفراندم کنیم براى اینها. این معنایش چیست؟ معنایش این است که ثبات این مملکت را از دست بگیرند. اینکه الآن ثبات دارد و از افتخارات این انقلاب است که در ظرف یک سال همه این چیزها درست شد، این را از دست بگیرند، بگویند حالا نشد، دوباره از سر! دوباره از سر!؛ آرأْ [آرأِ] مردم است. خوب، اگر میزان آرأ مردم است، آرأ مردم است اینها که هستند. اینها که از اروپا نیامده اند! اینها آرأ همین مردم اند؛ همین مردم اند که به مجلس رأى دادند، وکیل تعیین کردند؛ همین مردم اند که به جمهورى اسلامى رأى دادند و همین مردم اند که به قانون اساسى رأى دادند و همین مردم اند که همه چیز را خودشان ایجاد کردند. حالا ما دوباره از سر برویم سراغ چه مردمى؟ باز برگردیم به این مردم! این مردم همان مردم اند که اگر پنجاه دفعه هم [نظام به هم بخورد، همین است. اینها این اشتباه را دارند که خیال مى کنند که اگر این دفعه به هم بخورد- مثلًا- فلان جمعیت تو کار مى آید. اینها نمى دانند که اگر این دفعه به هم بخورد، یکى از اینها هم نمى آید! این دفعه مردم فهمیدند که چه اشخاصى به اسلام اعتقاد دارند و چه اشخاصى به اسلام اعتقاد ندارند یا خیلى پایبند نیستند. اگر این دفعه به هم بخورد و رفراندم بشود، رفراندمش تمام اینها را کنار مى گذارد. یک اشخاص دیگرى را مى آورد در کار که آن اشخاص مطلوب مردم باشد، نه [اینکه اشخاصى بیایند که غیر مطلوب باشند. لکن

ص: 286

مسأله این است که آنها احتیاط کردند؛ ما این احتیاط را بکنیم، بلکه ان شأ اللَّه، به هم بخورد این اوضاع، باز یک دو سالى تزلزل بشود، یک راه مفرى براى امریکا پیدا بشود که ما را درست بتوانند تربیت کنند، ما که نمى توانیم خودمان را اداره کنیم، بیایند ما را اداره بکنند! این مسائل را پیش آوردند.

و من مى خواهم به شما آقایان بگویم که بیدار باشید و هوشیار! دشمنهاى شما پشت همین دروازه هاى تهران و دروازه هاى ایران هستند. در داخل این کشور هم دشمنهاى ایران هستند. یک دسته دشمن نیستند؛ [عده اى از روى نادانى کار دشمن را مى کنند.

یک دسته هم دشمنهاى سرسخت هستند که مى خواهند که این جمهورى اسلامى نباشد، هر چه مى خواهد باشد. جمهورى باشد، جمهورى دمکراتیک باشد، جمهورى هر چه مى خواهد باشد؛ جمهورى خلق باشد، اسلام تویش نباشد؛ براى اینکه اگر جمهورى اسلامى شد و قانون، قانون اسلامى شد، دیگر براى آن اربابها راهى پیدا نمى شود. و آن وقت به عقیده این آقایان، ما دیگر باید از [قافله تمدن و از کشورهاى متمدن کناره بگیریم حتماً! یا باید کلاه امریکا را سرمان بگذاریم یا کلاه شوروى را سرمان بگذاریم و اگر این نشد، دیگر ما مرتجع هستیم و باید کناره بگیریم، منزوى دیگر هستیم! این یک اشتباه است که آقایان دارند. و اینها را ترسانده اند از اول. اینها بچه ترس شده اند! از اول نمى دانند که مسأله چیست، نمى دانند قدرت اسلام چیست، نمى دانند قدرت یک ملت چیست. یک ملت هر چه محدود باشد، هر چه جمعیتش کم باشد، لکن وقتى خواست یک ملتى یک چیزى، شد. ابرقدرتها اگر بخواهند خلاف این خواست بکنند، به ضرر خودشان است؛ براى اینکه آنها یک کشورى مى خواهند آباد باشد، بازار باشد [تا] چیزهایش را ببرند. همین طورى که نمى خواهند یک بیابان را بگیرند! اینها مى دانند که اگر یک کشورى همه افراد ملتش یا اکثر افراد ملتش ایستادند، در مقابل همه ناگواریها ایستادند، اینها دیگر هوس اینکه بیایند و بزنند و بکشند و از بین ببرند، ندارند. اینها نقشه مى کشند که اینها را از باطن خراب بکنند. افرادى که نقشه را خوب بلد هستند مى آورند تو کار تا اینکه این بساط را به هم بزنند. شماها باید هوشیار باشید!

این نقشه ای است که امور سیاسی را وارد کنند در ارتش شما هم افکارتان بیاید سراغ حزب بازی

و وظیفه هر نظامى و هر پادگان این است که در امور سیاسى حکومت [دخالت نکند؛ براى اینکه سرباز اگر وارد شد در امور سیاسى، سربازیش را از دست مى دهد. یک سربازى که افکارش را متوجه بکند به اینکه کى جلو باشد، کى عقب باشد، چه جور بشود، فلان گروه چه بشود، فلان گروه چه بشوند، این دیگر «سرباز» اسمش نیست؛ این یک آدم سیاسى است که کلاه سربازى را غصب کرده! باید شما همه توجه کنید، سران این ارتش و همه قواى مسلح باید موظف باشند به اینکه حفظ کنند تمام ارتش را از اینکه وارد در امور سیاسى بشود. ورود در امور سیاسى همان و حیثیت ارتش از بین رفتن همان. امور سیاسى در ارتش از هروئین بدتر است. چطور هروئین انسان را چه مى کند و از بین مى برد، امور سیاسى هم باطن ارتش را از بین مى برد؛ دید ارتش را از بین مى برد. از این

ص: 287

جهت، یکى از چیزهایى که لازم است براى شما و باید این مطلب را با جدیت، با قدرت، در همه جا بسط بدهید، این است که نگذارید در امور سیاسى وارد بشوند. نگذارید سیاسیونى که بخواهند بیایند در آنجا مسائل سیاسى بگویند در آنجا صحبت بکنند. البته بیایند موعظه بکنند؛ بیایند دعوت به اصلاح بکنند، به صلاح بکنند، شجاعت را به آنها یاد بدهند؛ اینها همه اش خوب است، اما بخواهند یک امور سیاسى را وارد بکنند در ارتش، این نقشه اى است که اگر این قائل هم خودش نقاش این امر نباشد، نقشه اى است که کشیده شده است و این قائل را مِن حیثى که خودش هم حتى نداند، وارد معرکه کرده اند.

آن چیزى که از همه چیزها براى ابرقدرتها الآن [بیشتر] مطرح هست این است که ما این ارتشى که الآن دیدیم که انسجامش بحمد اللَّه، هست و قدرت نظامیش هست و نه ماه بیشتر هم دارد جنگ مى کند و پیشبرد هم مى کند، هر روز هم پیش مى برد و خوب، این یک خوفى در قلب آنها ایجاد کرده، اینها دارند کم کم مأیوس مى شوند. از این جهت، مى خواهند ارتش را از باطن یک اشکالاتى در آن ایجاد کنند. یکى از اشکالات بزرگ همین است که امور سیاسى را وارد کنند در ارتش و بیایند صحبتهاى سیاسى بکنند و بیایند حرفهاى سیاسى بزنند. بیایند یک گروهى گروه دیگر را چه بکنند؛ شما هم وارد بشوید در این میدان، یک دسته تان اهل گروه کذا بشوید و یک دسته هم اهل حزب کذا بشوید؛ و دایماً افکارتان بیاید سراغ حزب بازى، سراغ گروه بازى و سراغ این مسائل. و این همان است که ارتش را از دست مى برد؛ همه چیز ارتش را از بین مى برد.

و لهذا، من به سران ارتش امر مى کنم به اینکه باید در ارتش مسائل سیاسى طرح نشود. اشخاص اگر بخواهند بیایند آنجا صحبت بکنند، اگر از سیاسیون هستند، اینها را نگذارند بیایند در ارتش صحبت بکنند. اینها توجه هم اگر خودشان نداشته باشند، لکن متحرک به حرکت دیگران و به تحریک دیگران هستند. این از مسائل لازم براى ارتش است. همان طورى که راجع به مواد مخدره هم من گفتم به آقایان و شماها هم همه باید توجه داشته باشید، آنها هم اگر در ارتش وارد بشوند، ارتش را از بین مى برند. این امورى است که باید حتماً در ارتش با کمال قدرت اجرا بشود.

توطئه گروهکها براى انحلال ارتش

و اما اینکه بعض از همین گروهها، گروههاى سیاسى، ممکن است که در ارتش القا بکنند به اینکه اسلام با شماها سر و کارى ندارد، جمهورى اسلامى با شما سر و کارى ندارد، شما دیدید که از اولى که این انقلاب به پیروزى رسید، اول قدم این بود که ارتش لازم نیست دیگر، اول حرف آنهایى که تابع سیاستهاى خارجى هستند این بود که این ارتش «طاغوتى» است، این ارتش طاغوتى باید از بین برود. این کلمه را هم رویش گذاشتند که مردم را اغفال کنند! خوب، ما هم مى دانستیم که مسأله چیست و اینها مى خواهند چه بکنند. از این جهت، ما هم از روز اول این مطلب را محکوم کردیم و گفتیم که ارتش باید باشد؛ آن هم ارتشى که با قیام ارتش بود که ملت پیش برد و همه با هم

دست به هم دادند و مسائل را پیش بردند. آنها مى خواستند که این قدرت را از ایران بگیرند و ارتش را نابود کنند و ارتش برود سراغ کار خودش و ایران بماند بدون ارتش و همچو راحت و آسوده آقاى صدام بیایند هرجا دلشان مى خواهد! آقاى کارتر یا ریگان هم بیایند هر کارى دلشان مى خواهد بکنند، راه را باز کنند براى این مسائل. باید توجه داشته باشید که اسلام

ص: 288

براى ارتش ارج قائل است. اسلام ارتش را لازم مى داند و احترام براى او قائل است و پشتیبان اوست. و ملت ایران هم که مسلمان هستند و ما هم که به عنوان یک مسلمان هستیم، ارتش را با کمال قدرت حفظ مى کنیم. وسوسه هایى که ممکن است در بین ارتش گفته بشود یک وقتى، این مسائل که ممکن است شما هم یک وقتى چه بشوید، شما هم یک وقتى چه بشوید، این مسائل را بکلى منسى کنید و کنار بگذارید. ایران و تمام مردم مسلمان با ارتش دوست اند و پشتیبان اند، چنانچه مى بینید که شما دارید آنجا جنگ مى کنید، مردم هم دارند پشت سر شما همه کمکها را مى کنند، بدون اینکه کسى الزامشان بکند. خودشان، بچه کوچولو هم مى آید قلکش را مى دهد براى شما، پیرزن هفتاد ساله هم مى آید آن طلایى که ذخیره کرده است مى دهد براى شما. ایران ارتش لازم دارد. اسلام ارتش [مى خواهد]، لکن یک ارتش اسلامى. این مطلب را من باید بگویم که یکى از مهماتى که در ارتش لازم است این است که اسلامى باشید شما. شما با اسلامیتتان بر این قدرتهاى بزرگ غلبه کردید. ارتش و همین طور سپاه پاسدار [ان و سایرین با قدرت اسلامى و اینکه شهادت را براى خودشان یک فوزى مى دانستند و اینکه هر وقت مى آیند پیش من، هر کدام از آنها مى آیند، بسیارى از اینها که مى آیند پیش من، گریه مى کنند که شما دعا بکنید که ما شهید بشویم و من دعا مى کنم که پیروز بشوند [...] یک همچو روحیه اى وقتى در یک فرد یا افراد پیدا شد، این پیروز است. و این روحیه بود که پیدا شد. و این روحیه در پناه اسلام پیدا شد. هیچ مکتب دیگرى نمى تواند این طورى درست کند که گریه کند که بگذار من کشته بشوم. دیروز یک کسى که پایش قطع شده بود، عصا زیر بغلش گذاشته بود، آمده اینجا. من باهاش مصافحه کردم. گفت: دعا کنید من شهید بشوم. این روحیه در اثر اسلام است. کوشش کنید که در این پادگانها هر جا هستید، اسلام را تقویت کنید.

این انجمن های اسلامى مفید براى شماست. چنانچه یک کسى گفت که انجمن های اسلامى به درد نمى خورد و ارتجاعى است، این همان ارتجاعى است که به همه ما مى گویند و به همه شما مى گویند. این همان ارتجاعى است که با این کلمه مى خواهند شما را کنار بزنند و آن اشخاص «مترقى» را بیاورند! آن اشخاص مترقى کى اند؟ یا از امریکا باید بیایند مترقیها یا از شوروى باید بیایند این مترقیها. این ارتجاع در مقابل مترقى، یعنى اسلام و ایران در مقابل امریکا و در مقابل شوروى. این انجمن های اسلامى همه شان براى ما مفیدند. البته من به انجمن های اسلامى هم سفارش کردم به اینکه فقط جهات اسلامى را در نظر بگیرند و هیچ دخالت دیگرى در امور نکنند- دخالت مال خود فرماندهان هست- لکن این را توجه بکنید که اگر یک وقتى اشخاصى آمدند، وسوسه کردند که این انجمن های اسلامى- مثلًا- چندان فایده ندارد یا ضرر دارد یا ارتجاع است، این همان نقشه اى است که آنها مى کشند براى اینکه رفراندم حاصل بشود، شاید دیگر آخوندها بروند کنار، متدینین بروند کنار، انجمن هاى اسلامى نباشند، شاید باز آن مسائل زمان طاغوت بیاید تو کار؛ باطن اینها را تهى کنند از آنى که باید باشند. این هم از امور مهمى است که باید توجه کنید.

توصیه به تقویت پیوند ارتش با ملت

و من آگاهم از داخل ارتش. این طور نیست که من بى اطلاع باشم. من آگاهم که چه اشخاصى گاهى مى آیند و چه اشخاصى حرفهایى مى زنند و چه

ص: 289

عکس العملهایى هست در کار. توجه داشته باشید که- خداى نخواسته- یک وقتى اسباب این نشود که ملت ایران بگوید که این ارتش ارتش کذایى است و به اسلام کارى ندارد و این طور چیزها. شما وقتى قدرت دارید که ملت دنبال شما باشد. همان طورى که ملت بدون ارتش نمى تواند ادامه زندگى بدهد، ارتش هم بدون ملت نمى تواند ادامه زندگى بدهد. ارتشى که ملت با او مخالف است، نمى تواند این ارتش باشد؛ چنانچه ملتى هم اگر ارتشش با او مخالف باشد، نمى تواند زندگى بکند. شما کوشش کنید که پیوند خودتان را با ملت هر چه مى توانید تقویت کنید و این به تقویت جهات اسلامى است. وقتى مردم دیدند که شماها روى طریقه اسلام یعنى اینکه اینها خونشان را دادند، آن «اللَّه اکبر» ى که همه داد زدند و به خیابانها ریختند و زیر تانکها رفتند و آن قدر صدمه دیدند، ببینند که شما هم همان رویه را دارید، همان راه را دارید [با شما هستند. اما] اگر یک وقت احساس کنند به اینکه نه، از آن رویه یکقدرى پایش را کج گذاشته، خوب، مردم دیگر رها مى کنند آن را. مردم یک عقد اخوتى با افراد نبسته اند که! با هیچیک از ما.

اگر دیدند من یک وقتى پایم را کنار گذاشتم از آن رویه اى که خود این ملت دارد و این سیل خروشان دارد، من بخواهم به خلاف این سیل شنا بکنم، من را از بین مى برند؛ هر کس باشد این طور است.

ما باید کوشش کنیم، هم تکلیف ملیمان است، هم تکلیف الهیمان است، کوشش کنیم به اینکه این کشور را حفظش کنیم. و این کشور حفظش به این است که ارتش یک ارتش اسلامى جانباز باشد و با ملت همراه باشد، منسجم باشد. خود ارتش هم منسجم باشند با هم.و سایر قواى مسلح هم با ارتش برادر باشند- که هستند- سپاه پاسداران را شما در آغوش بگیرید؛ آنها شما را در آغوش بگیرند. همه شما در این مسائل باید کوشا باشید که مملکت خودتان را نجات بدهید.

و نکته دیگر هم- که و لو ضعیف هست، لکن خوب، باز تذکر مى دهم- [اینکه ممکن است که در این پادگانها یک [عده بازى خورده اى باشند، گاهى بخواهند- مثلًا- یک نقى بزنند، یک حرفى بزنند. کسانى که بر خلاف این مسیر، که مسیر اسلام است، پشتیبانى از هر که بخواهند بکنند، خلاف مسیر اسلام است. این کسان را باید فرماندهان تعقیب کنند. و هر کس روى این مصالح اسلامى در ارتش باقى بماند؛ روى این مصالح کشور که مصلحت اسلام است؛ مصلحت کشور است؛ هر کس براى کشور خودش و روى مصالح کشور و روى مصالح اسلام با روح استقلال طلبى که نخواهد گرایش به آن طرف یا گرایش به آن طرف پیدا کند.

این ارتش، ارتش اسلامى است، از سربازش تا فرماندهان اولش. اگر- خداى نخواسته- یک کسى ببیند که نه این طور نمى تواند زندگى کند، این طور نمى شود، خوب، کارهاى دیگر هم ممکن است؛ لازم نیست در ارتش باشد. فرماندهان آنها عذرش را مى خواهند که یک جایى دیگر برود براى خودش زندگى بکند. نماند که- خداى نخواسته- ارتش را از بین ببرد. این جهاتى است که من مى خواستم به آقایان بگویم.

و یک جهت دیگر این است که کوشش کنید- این را فرماندهان دیگر باید توجه بکنند- کوشش کنید که این پیشرفتهایى که [ارتش مى کند یک قدرى زیادتر باشد؛ براى اینکه ممکن است که صدام و دوستان صدام تبلیغ کنند در آنجا که این فرماندهى که کنار رفته است، حالا دیگر ضعف پیدا کرده است ارتش.

با اینکه من مى دانستم که امثال آقاى بنى صدر گوینده خوبى

ص: 290

هستند، اما در پیشرفت مطالب، شماها هستید که پیش مى روید، سرباز است که کار را انجام مى دهد، لکن ممکن است صدامیان یک وقت تبلیغ کنند به اینکه چه و روحیه ارتش خودشان را با این حقه بخواهند بالا ببرند و روحیه ارتش ما را بخواهند پایین بیاورند.

شما اگر بعد از این واقعه، یکى دو تا پیروزى پیدا بکنید، این مطلب هم شکسته مى شود و نمى تواند صدام دیگر تبلیغ بکند به اینکه نه، دیگر روحیه ها ضعیف شده است؛ نه، روحیه ها سر جاى خودش هست، مسئله اى هم واقع نشده است و ارتش هم همه چیزش سر جاى خودش است، فرماندهان سر جاى خودشان هستند، هیچ قضیه تازه اى واقع نشده. رئیس جمهور ریاست جمهوریش را بکند؛ لازم نیست که رئیس [قوا] هم باشد.

این مسائلى بود که مى خواستم به شما عرض کنم و اطمینان بدهم به شما که اسلام با شما موافق است، مادامى که شما سرباز اسلام باشید، و ملت با شما موافق است، مادامى که در راه اسلام و در راه کشور کوشا باشید- و بحمد اللَّه، هستید و خواهید بود. و شما آن ذائقه تلخى که از زمان محمد رضا داشتید و مى دیدید که شما اسیر یک ممالک دیگرى- تقریباً- هستید، با استقلالى که پیدا شد، آن ذائقه تلخ رفت از بین و الآن ذائقه شما به تبع خداى تبارک و تعالى و با «اللَّه اکبر» ذائقه اى شیرین شده است و ان شأ اللَّه، شیرینتر بشود.

و پیروز باشید و پیروزمند باشید.

اسلام را حفظ کنید! و استقلال کشور خودتان را حفظ کنید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

ص: 291

ص: 292

عکس

ص: 293

عکس

ص: 294

عکس

ص: 295

عکس

ص: 296

عکس

ص: 297

عکس

ص: 298

عکس

ص: 299

عکس

ص: 300

عکس

ص: 301

عکس

ص: 302

عکس

ص: 303

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109