صحیفه نور: مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف ) جلد 8

مشخصات کتاب

سرشناسه : خمینی ، روح الله ، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368.

عنوان و نام پدیدآور : صحیفه نور: مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف )/ تدوین سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی (گروه انتشارات ).

وضعیت ویراست : [ویراست ؟].

مشخصات نشر : تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، سازمان چاپ و انتشارات : سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی ، 1370 -

مشخصات ظاهری : ج.

شابک : دوره964-422-126-5 : ؛ 36000 ریال : ج. 1، چاپ دوم964-422-127-3 : ؛ 3500 ریال (ج. 2، چاپ دوم) ؛ 3500 ریال (ج. 3، چاپ دوم) ؛ 450 ریال (ج.3، زرکوب) ؛ 280 ریال (ج.3، شمیز) ؛ 3500 ریال (ج. 4، چاپ دوم) ؛ 3500 ریال (ج. 5، چاپ دوم) ؛ 450 ریال (ج.5، زرکوب) ؛ 280 ریال (ج.5، شمیز) ؛ 3500 ریال (ج.6) ؛ 4950 ریال (ج. 8، چاپ دوم) ؛ 450 ریال (ج. 9، زرکوب) ؛ 280 ریال (ج. 9، شمیز) ؛ 9500 ریال (ج. 9، چاپ دوم) ؛ 36000 ریال (ج. 10، چاپ دوم) ؛ 450 ریال (ج.10، زرکوب) ؛ 280 ریال (ج.10، شمیز) ؛ 39000 ریال (ج. 11، چاپ دوم) ؛ 450 ریال (ج. 15، زرکوب) ؛ 280 ریال (ج. 15، شمیز)

یادداشت : ج . 1و 2 (چاپ دوم : 1370).

یادداشت : ج. 3 - 5 (چاپ دوم: تابستان 1371).

یادداشت : ج.3، 5 و 10 (چاپ ؟: بهمن 1361).

یادداشت : ج.6 (چاپ اول : زمستان 1371).

یادداشت : ج. 8 (چاپ دوم : 1373).

یادداشت : ج. 9 و 15(چاپ ؟: بهمن 1361).

یادداشت : ج. 9 (چاپ دوم : پائیز 1374).

یادداشت : ج . 10 (چاپ دوم : بهار 1378).

یادداشت : ج . 11 (چاپ دوم : 1378).

موضوع : خمینی ، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، 1279 - 1368. -- پیام ها و سخنرانی ها

موضوع : فتوا های شیعه -- قرن 14

موضوع : ایران -- تاریخ -- انقلاب اسلامی، 1357 -- اسناد و مدارک

موضوع : ایران -- تاریخ -- جمهوری اسلامی، 1358 - -- اسناد و مدارک

شناسه افزوده : سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی. گروه انتشارات

شناسه افزوده : سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

شناسه افزوده : سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی

رده بندی کنگره : DSR1572 1370

رده بندی دیویی : 955/08308

شماره کتابشناسی ملی : م 73-66

ص: 1

اشاره

عکس

ص: 2

عکس

ص: 3

عکس

ص: 4

عکس

ص: 5

عکس

ص: 6

عکس

ص: 7

عکس

ص: 8

عکس

ص: 9

عکس

ص: 10

عکس

ص: 11

عکس

ص: 12

عکس

ص: 13

عکس

ص: 14

عنوان و نام پدیدآور : صحیفه نور:مجموعه رهنمودهای امام خمینی مدظله العالی/تهیه و جمع آوری مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی

مشخصات نشر : تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1364.

مشخصات ظاهری : ج.

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرست نویسی (اطلاعات ثبت)

یادداشت : فهرست نویسی بر اساس جلد هفدهم٬ 1364.

یادداشت : عنوان عطف: صحیفه نور

شماره کتابشناسی ملی : 2 0 4 3 6 5 8

ص: 15

بیانات امام خمینى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان آباده

نامحدود بودن شعاع بینش مکاتب توحیدى در تربیت انسان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

اینکه ما مى گویم و شما هم اشاره به آن کردید که هیچ رژیمى مثل حکومت اسلامى نمى تواند انسان را و ملت هاى انسانى را آنطورى که بایداداره کند و تربیت ، این براى این است که همه رژیم هاى غیر توحیدى و رژیم هائى که به دست غیر انبیأ وجود پیدا کرده است آنقدرى که بینش دارند ، اگر ما فرض بکنیم که اینها صد در صد هم امین هستند و دلسوز براى ملت ها ، لکن شعاع بینش بشر را باید دید تا کجاست و انسان تا کجا مى تواند سیر بکند و احتیاجات انسان چقدر است . آیا به مقدار سعه وجود انسان و قابلیت رشد انسان این رژیم هاى غیر الهى دیدشان وافى است ؟ تا فرض بکنیم اگر هم اشخاصى باشند دلسوز و اشخاصى باشند که بخواهند خدمت بکنند . به ملت ها ، بتوانند خدمت بکنند یا دید اینها محدود است تا یک حدودى و اگر آنها هم بخواهند خدمت بکنند تا همین حدود مى توانند خدمت بکنند؟ اگر ما این معنا را دیدیم که انسان مراتب سیرش از طبیعت است تا ما فوق طبیعت ، تا برسد به آنجائى که مقام الوهیت است ، سیر از طبیعت تا رسیدن به مقامى که غیر از خدا هیچ نمى بیند ، مراتب معنوى انسان . و این موجود که قابل این است که از این طبیعت سیر بکند و تمام معنویت ها را در خودش ایجاد بکند با تربیت هاى صحیح و برسد به یک مقامى که حتى فوق مقام ملأ که اللّه باشد ، احتیاجات انسان یک همچو احتیاج است . انسان مثل یک حیوان نیست که احتیاجش به خوردن و خوابیدن باشد ، انسان یک موجودى است که خداى تبارک و تعالى تا حالا او را خلق کرده است براى اینکه همه جهاتى که در عالم هست در انسان هست ، منتها به طور قوه است ، به طور استعداد است و این استعدادها باید فعالیت پیدا بکند ، تحقق پیدا بکند . تمام رژیم هاى غیر الهى که به دست غیر انبیأ تحقق پیدا کرده است ، حدود دیدشان همین طبیعت است ، احتیاجات طبیعى را مى توانند آنها بر آورند ، مى توانند احتیاجات طبیعى هم خیلى خوب برآورده کنند . سابق مسافرت ها با الاغ و اسب بود ، حالا با طیاره است ، سابق طبابت ناقص بود ، حالا کامل است و از این هم کاملتر خواهد شد ، سابق علوم طبیعى ناقص بود ، حالا کامل است و کاملتر هم خواهد شد ، همه اینها حدود طبیعت است . تمام آن چیزهائى که دست بشر به آن مى رسد همین حدود طبیعت و چیزهائى که با چشمشان مى بینند و با ادراک ناقصشان ادراک مى کنند . از عالم طبیعت به آن طرف دست بشر از آن کوتاه است و تربیت هائى که بخواهند غیر

ص: 1

الهیین ، غیر انبیا که به الهام خدا تربیت مى کنند ، تربیت هائى که اینها بخواهند بکنند ، همان تربیت هاى طبیعى است . طبیب معالجه جسم ما را مى کند ، طبیب خیلى خوب هر مرضى را ، مرض جسمانى را معالجه مى کند اما امراض روحانى به طبیب مربوط نیست ، هیچ ابدا طبیب کارى به او ندارد ، نمى تواند هم داشته باشد براى اینکه اطلاع بر آن ندارد . هر چه علوم طبیعى ترقى بکند انسان را به آن چیزهائى که در طبیعت به آن احتیاج دارد مى رساند ، آن ورق بالا که فوق طبیعت است ، هیچ یکى از این علوم بشرى به آنجا نمى رسد . رژیم هاى بشرى بر فرض اینکه صالح باشند و حال آنکه مى دانیم که اکثرا نیستند ، بر فرض اینکه صالح باشند تا حدودى که دیدشان هست ، انسان را پیش مى برند . آنجا که نمى دانند ، دیگر نمى توانند پیش ببرند و لهذا مى بینیم که تمام رژیم هاى غیر و حیاى ، آنهائى که مربوط نیستند به مبدا وحى ، کارى به انسان ندارند راجع به آن چیزهائى که مربوط به باطن انسان است حکومت ها هیچ کار ندارند که شما پیش خودتان چه فکر مى کنید ، پیش خودتان چه اعتقاد دارید ، پیش خودتان چه ملکاتى دارید ، هیچ کارى به این ندارند ، آنقدرى که آنها کار دارند ، این است که نظام این عالم طبیعت را آنهائى که مردم صحیح هستند ، آن حکومت هاى عادل نظام این طبیعت را به طورى کنند که محفوظ باشد ، بازارشان یک بازار منظم باشد ، مملکتشان یک مملکت منظم باشد ، دزدها را جلویش را بگیرند ، بى عدالتى ها را جلویش را بگیرند ، آنقدرى که رژیم ها به آن نظر دارند همین مقدار است اما هیچ کارى به این ندارند که شما توى منزلتان چه خودتان چه مى کنید ، چه کار دارند به توى منزلتان ، شما بیرون که آمدید باید نظام را حفظش کنید اما در داخل منزل بین خودت و خداى خودت چه کاره هستى . هیچ ابدا این نظام ها قانونى هم برایش ندارند و کارى هم به آن ندارند ، تنها رژیمى که و تنها مکتبى که کار دارد به انسان از قبل اینکه این تخم و این دانه کشته بشود ، تا آنوقتى است که آخر است و آخر ندارد کار دارند ، این مکتب هاى انبیأ است هیچ مکتبى غیر از مکتب انبیأ کارى به این ندارند که تو چه زنى انتخاب کن ، وصلت کنى ، و زن چه مردى را انتخاب کند . به آنها چه ربطى دارد ، کارى به این ندارند ، هیچ ابدا در قوانینشان این نیست که چه زنى انتخاب کن و چه مردى انتخاب کن . هیچ در قوانینشان نیست که در ایام حمل بچه ، مادر چه کارهائى را بکند ، ایامى که بچه را شیر مى خواهد بدهد . چه کار بکند ، ایامى که بچه در دامن مادرش است ، مادرش چه وظیفه اى دارد ، آنوقتى که تحت تربیت پدرش هست پدرچه . ابدا به این کارها قوانین مادى و طبیعى و رژیم هاى غیر انبیأ و هیچ کارى به اینها ندارند آنها فقط وقتى که انسان انسانى شد که آمد توى جامعه ، جلو مفسده هائى که اینها مى خواهند ، آن هم مفسده هائى که مضر به نظم باشد والا مفاسدى که عیش و نوش و عشرت باشد ، هیچ کارى به آن ندارند بلکه دامن هم به او مى زنند ، کارى به اینکه بخواهند که انسان بسازند ، آدم درست کنند ، کارى به این ندارند . در نظر آنها انسان با حیوان فرقش همین مقدار است که در طبیعت این بیشتر پیشرفتگى دارد ، حیوان نمى تواند طیاره درست کند ، انسان تواند ، حیوان طبیب نمى تواند بشود ، انسان مى تواند ، اما حدود ، حدود طبیعت است . آن که به همه چیز کار دارد ، آن که انسان را قبل از ازدواج ، قبل از اینکه بخواهد ازدواج کند دنبال این است که آن چیزى که از این ازدواج مى خواهد حاصل بشود باید یک آدم

ص: 2

صحیحى باشد ، انسان باید باشد ، قبل از اینکه شما ازدواج کنید ، دستور دارد چه زنى را انتخاب کن ، چه مردى را انتخاب کن . چرا این را دستور دارند؟ براى اینکه همانطورى که یک زارع ، یک دهقان وقتى که مى خواهد یک مزرعه اى را بسازد ، اول نظر مى کند که زمین چه جور زمینى است ، یک زمین صالح انتخاب مى کند ، آن تخمى را که مى خواهد بکارد چه جور تخمى است ، یک تخم گندم صالحى انتخاب مى کند ، چى لازم دارد براى تربیت ، تمام اینها را در نظر دارد تااینکه این مزرعه راآباد کند و یک منفعتى از آن ببرد ، اسلام در انسان این نظر را داشته است که آن زوجى که انتخاب مى شود چه جور باشد تا از این زوج یک انسان صحیح پیدا بشود ، آن زنى که انتخاب مى کنى چه جور زنى باشد تا از این دو نفر زوجین یک انسان پیدا بشود ، بعد هم به چه ادبى باید باشد ، روى چه ادبى این ازدواج باید باشد ، بعد هم در چه حالى باید تلقیح بشود و چه ادبى دارد ، بعد هم در ایام حمل چه ادب هائى هست بعد هم در ایام شیردادن چه ادبهائى هست ، همه اینها براى این است که این مکتب هاى توحیدى که بالاترینش اسلام است آمده اند براى اینکه انسان درست کنند ، نیامده اند که یک حیوانى منتها دارأى ادراکاتى که حدود همان حیوانیت و همان مقصدهاى حیوانى باشد ، منتها یک قدرى زیادتر ، نیامده اند اینها را درست کنند آمده اند انسان درست کنند . اینکه شما گفتید که هیچ مکتبى مثل اسلام نیست و هیچ رژیمى مثل اسلام نیست ، نکته اش این معناست که اسلام است که مى تواند انسان را از مرتبه طبیعت تا مرتبه روحانیت ، تا فوق روحانیت تربیت کند . غیر اسلام و غیر مکتب هاى توحیدى اصلاکارى به ماورأ ندارند ، عقلشان هم به ماورأ طبیعت نمى رسد ، علمشان هم به ماورأ طبیعت نمى رسد ، آنى که علمش به ماورأ طبیعت مى رسد آنى است که از راه وحى باشد ، آنى است که ادراکش ادراک متصل به وحى باشد و آن انبیأ هستند .

بررسى تفاوت هاى اساسى میان حکومت اسلامى و حکومت هاى دیگر

اسلام مثل حکومتهاى دیگر نیست ، اینطور نیست که اسلام فرقش با حکومت هاى دیگر این است که این عادل است و آنها غیر عادل ، خیر فرق ها هست یکیاش همین است ، فرق هاى زیاد بین حکومت اسلام و بین اسلام هست و مابین رژیم هاى دیگر ، یکى از فرق هایش هم این است که حکومت اسلام و بین اسلام هست و مابین رژیم هاى دیگر ، یکى از فرق هایش هم این است که حکومت اسلام یک حکومت عادل است . آن اوصافى که در حاکم است چیست ، آن اوصافى که در پلیس است چیست ، آن اوصافى که در لشگرى است چیست ، آن اوصافى که در مثلا سایر کارمندان دولتى است باید چه باشد ، این یکى از فرق هاست ، یک فرق نازلى است و بالاتر از این آن چیزهائى است که انسان را رو به معنویات مى برد . اسلام آمده است که این طبیعت را بکشد طرف روحانیت ، مهار کند . طبیعت را به همان معنائى که همه میگویند ، آن هم مى گوید اینجور نیست که به طبیعت کار نداشته باشد ، تمدن را به درجه اعلایش اسلام قبول دارد و کوشش مى کند براى تحققش و لهذا حکومت هائى که در اسلام بوده اند یک حکومت هائى بوده اند که همه جور تمدنى در آنها بوده است اما نظر به این نبوده است که در عین حالى که همان چیزهائى که در ممالک متمدن باشد ، اسلام هم آنها را قبول دارد و کوشش هم

ص: 3

برایش مى کند ، در عین حال آنها به این نگاه مى کنند و همین است ، او به این نگاه مى کند که بکشدش طرف روحانیت ، بکشدش طرف توحید . از این جهت فرق است ما بین اسلام و غیر اسلام ، بین حکومت اسلامى و حکومت هاى غیر اسلامى ، بین آن چیزى که مکتب اسلام آورده با مکتب هاى دیگر ، مکتب هاى دیگر یک مکتب هاى ناقص هست که خودشان خیال مى کنند خیلى کامل است لکن حدودش تا همین دیدى است که دارند ، بیشتر از این نیست . مکتب اسلام دیدش تا آخر است ، طبیعت را به آن دنیا مى گویند ، در لسان انبیا دنیا یعنى خیلى پست ، پس کلمه دنیا یعنى خیلى پست ، اسفل سافلین هم که در قرآن هست همین طبیعت است و آثار طبیعت ، بالاتر است اعلى علیین است ، خدا مى خواهد مردم را به اعلى علیین برساند از اسفل سافلین بکشاندشان تا اعلى علیین و این در غیر رژیم هاى انبیا جاهاى دیگر اصلا مطرح نیست . چکار دارند به اینکه مردم بشوند یک مردم الهى ، به ما چه ربط دارد ، اینجا خلاف نظم نکنند ، اینجا کارى نکنند به حکومت ما ضرر بزند ، هر چه مى خواهد باشد . انبیا اینطور نیستند ، انبیا به شما کار دارند ، توى صندوقخانه هم که هستى به تو کار دارند . هیچ کس نیست ، لکن حکم خدا هست دنبال شما . آنها مى خواهند یک انسانى تربیت کنند که خلوتش و جلوتش فرقى نداشته باشد ، همانطورى که خیانت نمى کند در جلوت و در پیش مردم براى اینکه از مردم ملاحظه مى کند ، انبیا مى خواهند که انسانى درست کنند که پیش مردمش و غیاب مردمش دیگر فرقى نباشد ، هر دویش آدم باشد ، وقتى که آدم شد ، چه در خلوت آدم است ، چه در بین مردم هم آدم است . نظرشان به این معنا هست و ما میلمان این است ، آرزومان این است که یک همچو مکتبى در خارج بشود ، تحقق پیدا کند ، میل انبیأ هم همین بوده است ، میل همه ما این است که ما یک حکومتى داشته باشیم ، همانجور حکومت هائى که در صدر اسلام بود که عدالت بود ، همه اش عدالت بود و زأ د بر او آن مسأ لى که در قرآن کریم و در اسلام هست آنها هم باشد ، همه چیز و حالا راجع به جمهورى اسلامیش که اول قدم است و تا حالا ، الان ، اسلام ، جمهورى اسلامى الان رژیم ماست ، براى اینکه رأى دادند ، تمام شد ، رژیم رفت ، دفن شد تا ابد . دفن شد و حالارژیم شما رژیم اسلامى است ، در این رژیم اسلامى الان ما خیلى مسؤولیت داریم . مسؤولیت بزرگ داریم و آن حفظ آبروى اسلام است .

ما مکلفیم به پیاده کردن محتواى اسلام در تمامى امور

لان ما همه مان مکلفیم حالائى که جمهورى اسلامى شد ما هم اسلامى باشیم . اگر بنا شد جمهورى اسلامى باشد اما ماها دیگر اسلامى نباشیم ، حکومت اسلام نیست ، این جمهورى اسلامى نمى شود . اگر بنا شد که جمهورى اسلامى باشد ، پاسبان هایش اسلامى نباشند خداى نخواسته ، دادگاه هایش اسلامى نباشد ، وزارتخانه هایش اسلامى نباشد ، این حکومت طاغوتى است به اسم اسلام ، همان طاغوت است منتها اسمش را ما عوض کردیم . ما نمى خواهیم اسم عوض بشود مى خواهیم محتوا درست بشود .

باید کوشش کنید محتوا درست بشود.

امروز اسلام بسته به اعمال شما است ، حکومت اسلامى اگر شما خوب رفتار کردید ، همه

ص: 4

قشرهاى ایران خوب رفتار کردند یک حکومت اسلامى و یک رژیم اسلامى است ، حکومتش اسلامى ، ملتش اسلامى . اگر همه وزارتخانه ها اسلامى شد و همه ادارات اسلامى شد ، ارتش اسلامى شد و شهربانى اسلامى شد و ژاندارمرى اسلامى شد ، آنوقت حکومت ما یک حکومت اسلامى است و اگر ماها هم که یک اشخاصى هستیم که هر کدام وارد یک کسبى هستیم ، یک شغلى هستیم ماها هم روى دستور اسلام عمل کردیم یک ملت اسلامى هستیم و الاالفاظ است و معنا ندارد ، هى من بگویم اسلام ولکن عملم برخلاف او باشد ، هى حاکم بگوید اسلامى ولکن عمل برخلاف او باشد ، این ، نه رژیم آنوقت اسلامى مى شود ، نه ملت ، ملت اسلامى مى شود . کوشش کنید که ملت اسلامى باشد و دولت اسلامى و از خداى تبارک و تعالى من مى خواهم این اتحاد شماها و این روحیه قوى شما محفوظ باشد تا این مراتب سیر بشود ، تا این مراحل بگذرد . خداوند همه تان را حفظ کند .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 5

تاریخ : 13/4/58

بیانات امام خمینى در جمع استادان دانشگاه

مقصد اسلام از علوم مادى ، رساندن عالم طبیعت به مرتبه توحید است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

فرق بین دانشگاه هاى غربى و دانشگاه هاى اسلامى باید در آن طرحى باشد که اسلام براى دانشگاه ها طرح مى کند . دانشگاه هاى غربى به هر مرتبه اى هم که برسند ، طبیعت را ادراک مى کنند طبیعت را مهار نمى کنند براى معنویت . اسلام به علوم طبیعى نظر استقلالى ندارد . تمام علوم طبیعى به هر مرتبه اى که برسند باز آن چیزى که اسلام مى خواهد نیست . اسلام طبیعت را مهار مى کند براى واقعیت و همه را رو به وحدت و توحید مى برد . تمام علومى که شما اسم مى برید و از دانشگاه هاى خارجى تعریف مى کنید و تعریف هم دارد ، اینها یک ورق از عالم است آن هم یک ورق نازکتر از همه اوراق . عالم از مبداه خیر مطلق تا منتها الیه ، یک موجودى است که حظ طبیعى اش یک موجود بسیار نازل است و جمیع علوم طبیعى در قبال علوم الهى بسیار نازل است ، چنانچه تمام موجودات طبیعى در مقابل موجودات الهى بسیار نازل هستند . فرق مابین اسلام و سایر مکتب ها (نه ، مکتب هاى توحیدى را عرض نمى کنم ) بین مکتب هاى توحیدى که بزرگترینش اسلام است و سایر مکتب ها این است که اسلام در همین طبیعت یک معناى دیگرى را مى خواهد ، در همین طب یک معناى دیگر مى خواهد ، در همین هندسه یک معناى دیگرى را مى خواهد ، در همین ستاره شناسى یک معناى دیگر مى خواهد . کسى که مطالعه کند در قرآن شریف این معنى را مى بیند که جمیع علوم طبیعى جنبه معنوى آن در قرآن مطرح است ، نه جنبه طبیعى آن . تمام تعقلاتى که در قرآن واقع شده است و امر به تعقل ، امر به اینکه محسوس را به عالم تعقل ببرید و عالم تعقل عالمى است که اصالت دارد و این طبیعت یک شبحى است از عالم ، منتها ما تا در طبیعت هستیم این شبح را ، این حظ نازل رابینیم . در حدیث است که "ان اللّه تعالى ما نظر الى الدنیا" یا "الى الطبیعه منذ خلقها نظر رحمه " نه اینکه این جزء رحمت نیست لکن نظر به ماورأ این عالم است ، به ماورأ این طبیعت است . اینهائى که ادعا مى کنند که ما عالم را شناختیم و اعیان عالم را شناختیم ، اینها یک ورق نازل کوچکى از عالم را دیدند و اقناع شدند به همان . آنهائى که مى گویند که ما انسان را شناختیم ، اینها یک شبحى از انسان آن هم نه انسان ، شبحى از حیوانیت انسان را شناختند و گمان کردند که انسان همین هست . آنهائى که ادعا مى کنند که ما اسلام شناس هستیم ، اینها هم یک چیزى از این مرتبه نازل اسلام را دیدند به همین قناعت کردند و گمان کردند که اسلام را شناختند .

ص: 6

انسان یک مراتبى که دارد ، مرتبه طبیعتش از همه مراتبش نازل تر است منتها محسوس ماست . آن چیز چون محسوس ماست ، ماها که طبیعى هستیم و الان در عالم طبیعت هستیم ، این محسوس ، ما را گاهى اشباع مى کند . معنویت نیست الان ، محسوسات هست . اسلام براى برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحید است . تعلیمات اسلام ، تعلیمات طبیعى نیست ، تعلیمات ریاضى نیست ، همه را دارد ، تعلیمات طب نیست ، همه اینها را دارد لکن اینها مهار شده به توحید . برگرداندن همه طبیعت و همه ظل هاى ظلمانى به آن مقام نورانى که آخر ، مقام الوهیت است . بنابراین باید این معنا که علوم (ما از آن هم تمجید مى کنیم ، تعریف مى کنیم ، همه علوم طبیعى ، همه علوم مادى لکن آن خاصیتى که اسلام از اینها مى خواهد ، در غرب از آن خبرى نیست ، اگر هم باشد کم است ، یک چیز نازلى است ) . آن معنائى که از علوم دانشگاه ها ما مى خواهیم و آن معنائى که از علوم مدارس قدیمه ما مى خواهیم همین معنا نیست که در سطح ظاهر الان هست و متفکرین ما همان سطح ظاهر را دارند در آن مى کنند و بسیار هم ارجمند است کارهایشان ، لکن آنکه اسلام میخواهد این نیست ، آنکه اسلام مى خواهد تمام علوم ، چه علوم طبیعى باشد و چه علوم غیرطبیعى باشد آنکه از آن اسلام مى خواهد ، آن مقصدى که اسلام دارد این است که تمام اینها مهار شود به علوم الهى و برگشت به توحید بکند . هر علمى که جنبه الوهیت در آن باشد یعنى انسان طبیعت را که مى بیند خدا را در او ببیند ، ماده را که مى بیند خدا را در او ببیند ، سایر موجودات را که مشاهده بکند خدا را در او ببیند . آنکه اسلام براى او آمده است براى برگرداندن تمام موجودات طبیعى به الوهیت و تمام علوم طبیعى به علم الهى . و از دانشگاه ها هم این معنى مطلوب است نه اینکه خود طب را ، البته طب هم باید باشد ، علوم طبیعى هم همه باید باشد ، معالجات بدنى هم باید باشد ، لکن مهم آن مرکز ثقل است که مرکز توحید است . تمام اینها باید برگردد به آن جهت الوهیت نباید ما خیال کنیم که اسلام هم مثل ، مثلا اگر علومى در اسلام هم باشد ، نظر مثل علومى است که سایر مردم دارند یا سایر رژیم ها دارند . اسلام در همه چیزش اصلش آن مقصد اعلى را خواسته ، هیچ نظرى به این موجودات طبیعى ندارد ، الا اینکه در همان نظر ، نظر به آن معنویت دارد و به آن مرتبه عالیه دارد . اگر نظر به طبیعت بکند ، به عنوان اینکه طبیعت یک صورتى است از الوهیت ، یک موجى است از عالم غیب . اگر نظر به انسان بکند ، به عنوان این است که یک موجودى است که از او مى شود یک موجود الهى درست کرد . تربیت هاى اسلام تربیت هاى الهى است ، چنانچه حکومت اسلام ، حکومت الهى است . فرق ما بین حکومت هاى دیگر با حکومت اسلام این است که آنها حکومت رامى خواهند براى اینکه غلبه کنند بعضى بر بعضى و سلطه پیدا کنند یک عده اى بر عده دیگر . اسلام این منظورش نیست ، اسلام از کشورگشائى ها ، نمى خواهد کشورگشائى کند ، اسلام مى خواهد که کشور گشائى کند که همه را بکشد طرف یک عالم دیگرى ، همه را تربیت انسانى بکند نه اینکه استفاده از آنها بکند مثل این رژیم ها که شما ملاحظه کردید و مى کنید که چه در غرب باشد و چه آنهائى که در شرق بوده است که همه نظر به این بوده است که یک سلطه اى پیدا کنند و یک استفاده هاى مادى بکنند . اسلام اصلش ماده در نظرش مطرح نیست . هر کس قرآن را مشاهده کند مى بیند همه چیزهاى ماده در آن هست لکن نه به عنوان

ص: 7

مادى ، همه اش به عنوان یک مرتبه دیگرى ، تعلیم به یک مرتبه دیگرى . حکومت اسلامى هم اینطورى است که مى خواهد حکومت اللّه در عالم پیدا بشود ، یعنى مى خواهد سرباز مسلمان با سربازهاى دیگر فرق داشته باشد ، این سرباز الهى باشد . نخست وزیر مسلم با نخست وزیر سایر رژیم ها فرق داشته باشد ، این یک موجود الهى باشد . هر جا یک مملکتى باشد که هر جایش ما برویم صداى اللّه در او باشد . اسلام این را مى خواهد . اسلام از کشورگشائى مى خواهد که اللّه را در همه عالم نمایش بدهد ، تربیت الوهیت بکند در همه عالم ، تربیت انسانى بکند ، انسان را برساند به آنجائى که در و هم تو ناید آن شود . بنابراین ما باید فرق بگذاریم بین علومى که خودشان مستقیما آنها را مى بینند و آن علومى که اسلام آنها را طرح کرده . علوم اسلامى همه اینها هست بعلاوه ، اینها همین ها هستند ، آن علاوه را ندارند . فرق مابین علوم اسلامى در همه طرف ، در همه جا باسایر علوم این است که یک علاوه در اسلام هست که این علاوه در آنجا نیست . آن علاوه اى که در اسلام هست ، آن جنبه معنویت و روحانیت و الوهیت مساله است . و اما قضیه خواجه نصیرو امثال خواجه نصیر را شما مى دانید این را که خواجه نصیر که در این دستگاه ها وارد مى شد نمى رفت وزارت کند ، مى رفت آنها را آدم کند نمى رفت که براى اینکه در تحت نفوذ آنها باشد ، خواست آنها را مهار کند تا اندازه اى که بتواند کارهائى که خواجه نصیر براى مذهب کرد ، آن کارهاست که خواجه نصیر را خواجه نصیر کرد ، نه طب خواجه نصیر و نه ریاضیات خواجه نصیر . آن خدمتى که به اسلام کرد خواجه نصیر که رفت در دنبال هلاکو و امثال آنها لکن نه براى اینکه وزارت بکند ، نه براى اینکه یک براى خودش یک چیزى درست بکند ، او رفت آنجا براى اینکه آنها را مهار کند و آنقدرى که قدرت داشته باشد ، آن خدمت بکند به عالم اسلام و خدمت به الوهیت بکند و امثال او مثل محقق ثانى ، مثل مرحوم مجلسى و امثال مرحوم مجلسى که در دستگاه صفویه بود ، صفویه را آخوند کرد ، نه خودش را صفویه کرد . آنها را کشاند توى مدرسه و توى علم و توى دانش و اینها تا آن اندازه اى که البته توانستند . بنأ علیه ما نباید مقایسه بکنیم که روحانیون یک وقتى وارد شدند ، الان هم ما اگر بتوانیم ، ما آنوقت هم اگر مى توانستیم ، آنطورى که آنها مى خواستند خدمت کنند ، ما هم وارد مى شدیم براى اینکه مقصد این است که انسان درست بکنیم . اگر انسان بتواند که محمدرضا را انسان کند ، بسیار کار خوبى است . انبیا براى همین آمده اند . پیغمبر اکرم براى خاطر اینکه این کفار مسلمان نمى شدند و اعتنا به این مسائل را نمى کردند غصه مى خورد . فعلک باخع نفسک که بر آثار تو اینها توجه نکردند . در هر صورت انبیا آمدند که همه مردم را آدم کنند ، علم انبیا علم آدم سازى است . قرآن هم یک کتاب آدم سازى است ، نه کتاب طب است ، نه کتاب فلسفه است ، نه کتاب فقه است ، نه کتاب عرض مى کنم _ سایر علوم است . هر چه در قرآن هست اگر کسى مطالعه کند درست ، مى بیند آن چیزى که در قرآن است آن جنبه الوهیتش است ، همیشه هر چیزى طرح شده به جنبه الوهیت طرح شده است ، همه چیز در آن است اما به جنبه الوهیتش . اسلام براى خدمت به خدا آمده است . انبیا خدمه خدا هستند و براى خدا آمده اند و براى توجه دادن همه موجودات اینجا و همه انسانهاى اینجا به خداى تبارک و تعالى .

ص: 8

نیاز به یک تبدل معنوى در دانشگاه ها و حفظ وحدت کلمه

و من امیدوارم که دانشگاه ما یک تبدل معنوى پیدا بکند ، یک تحول پیدا کند . همانجورى که بسیارى از چیزها در این نهضت تحول پیدا کرد و شما ملاحظه کردید که یک تحول بزرگ روحى که در ایران پیدا شد بالاتر از این فتحى بود که کردند و آن تحول روحى این بود که یک روز پاسبان مى آمد توى بازار مى گفت چهارم آبان است همه باید بیرق بزنید ، هیچ کس به خودش اجازه نمى داد که ، توى مغزش نمى آمد که مى شود با این پاسبان مخالفت کرد . هیچ کس ، همه اطاعت ، هر جا مى رفت اطاعت ، توى دانشگاه هم که مى آمد اطاعت مى کردند ، یک وقت بعد از یکى ، دو سال چنین شد که مردم ریختند توى خیابان و گفتند : (ما شاه نمى خواهیم ) و پیروز هم شدند . این تحول روحى ، آن خوفى که از پاسبان بود متبدل شد به یک شجاعتى که از تانک نترسیدند . همان آدمى که از آن چوبى که دست پاسبان بود مى ترسید ، همان آدم آمد در خیابان مشتش را گره کرد و حمله کرد به تانک ، کشته هم شد ، اما حمله کرد به تانک . این تحول ، یک تحولى بود که در نهضت پیدا شد و این یک دست الهى بود ، نه یک چیزى بود که ماها بتوانیم این کارها را بکنیم ، انسانى بتواند این کارها را بکند . اصلا این حرفها نیست ، این یک نظر الهى بود ، یک نظرى بود که خداى تبارک تعالى به این ملت کرد و متحولشان کرد به یک صورتى که مثل سربازهاى صدر اسلام که مى گفتند که ما جنگ مى کنیم کشته شویم نفع با ماست و بکشیم هم نفع با ماست ، اینها را اینجورى کرده بودند . مکرر پیش ما آمدند الان هم باز ، الان هم گاهى وقت ها شاید همین دیروز بود که اینجا مى رفتم یک کسى در گوشم گفت که دعا کنید من شهید بشوم . این تحول که مردم شهادت رابراى خودشان فوز عظیم مى دانستند و مى آمدند توى خیابان ها به عشق اینکه شاید هم شهید بشوند این تحول اسباب این شد که این پیروزى حاصل شد و الان این تحول را باید حفظش کنیم . آن چیزى که لازم است این است که شما که در دانشگاه هستید ، شما که تماس با جوانها دارید این معنا را تذکر بدهید که این تحولى که رمز پیروزى شما بود و شما را تا اینجا رساند و این سد بزرگ شیطانى را شکستید ، این تحول و این نهضت را به این معنا که هست حفظش کنید تا اینکه بعدها بتوانیم یک دانشگاه داشته باشیم مستقل براى خودمان ، یک مدرسه علمى داشته باشیم مستقل براى خودمان ، یک ارتش داشته باشیم مستقل براى خودمان . ما هیچ چیز نداشتیم ، ما نمى توانیم ادعا کنیم ، نه شما دانشگاه داشتید ، نه ما مدرسه علمى ، همه دست آنها بود ، همه ، همه با امر آنها بود . سازمان امنیت همه را مى خواست اداره بکند ، مساجد ما دست سازمان امنیت بود هر کدامش یک نفر باز نشسته را نشسته بودند آنجا که نظارت بکند . همه امور دست آنها بود . این تحول اسباب این شد که ما دست همه را انشأاللّه کوتاه کردیم و مى کنیم بعدها هم به شرط اینکه شما دانشگاهى ها و اساتید محترم در محل خودتان ، من که یک طلبه هستم در محل خودم آقایان که از علما هستند در محل خودشان ، همه مان دنبال این معنا باشیم که این نهضت به اینجورى که تا اینجا آمده حفظ بشود . اگر این نهضت به همین طورى یعنى با وحدت کلمه باقى بماند و گروه گروه نشویم امید پیروزى نهائى هست اما الان ملاحظه مى کنید صد گروه اظهار وجود کرده اند ، صد گروه مخالف با اسلام ، ولو خودشان نفهمند ، ولو خودشان بگویند

ص: 9

ما این کار را براى اسلام کردیم . اگر دانشگاه از روحانیت جدا بشوند ، روحانیت از دانشگاه و هر دو از مردم جدا بشوند و احزاب متعدد و متشتت پیدا بشوند ما خوف این معنى را داریم که نهضت ما به ثمر نرسد و دانشگاه هم به آن معنى که دلتان مى خواهد نرسد . ما باید دنبال این باشیم که وحدت خود را حفظ کنیم و دانشگاه و مدارس را به وحدت کلمه دعوت کنیم تا مردم با وحدت کلمه و توجه به اینکه ما همه جمهورى اسلامى مى خواهیم آزاد فکر کنند . آزاد نظر بدهند و آزاد عمل کنند ، استقلال داشته باشند . من خوف این را دارم که دست هائى در کار باشد براى ایجاد این تشتت ها و گروه گروه درست کردن ها . من امیدوارم که یک مسجد و محراب مستقل داشته باشیم ، یک دانشگاه مستقل داشته باشیم و همه با عقیده بر اینکه کشور ما اسلامى است و زحمات ما از خود ماست جدیت کنیم . اگر همه با هم باشیم همانطورى که تا حالا بودیم ، پیروز هستیم . من از خداوند تبارک و تعالى توفیق همه شما را مى خواهم و امیدوارم که همه ما در راهى که خداوند مى خواهد قدم برداریم و همه موفق باشیم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 10

تاریخ : 13/4/58

بیانات امام خمینى در جمع پاسدران و روحانیون تربت حیدریه

روحانیون پاسداران اسلام هستند

بسم اللّه الرحمن الرحیم

در این مجلس ، هم پاسدارها هستند و هم علما و هم طبقات دیگر . آن چیزى که من را حالا نگران دارد و اگر عرض کنم ، آقایان هم نگران خواهند شد ، این است که در اینوقت که با همت همه قشرها ، همه طبقات ، این نهضت را به اینجا رسانده اند و دشمن را از صحنه بیرون کرده اند و دست اجانب را کوتاه کردند ، حالا یک خطرى بدتر از آن خطرها متوجه ماست و آن خطر این است که از این دو طایفه یعنى طایفه روحانیون و پاسدارها (که روحانیون هم جزء پاسدارها هستند روحانیون پاسدار اسلامند دیگران هم پاسدارند بلکه همه ملت پاسدار اسلام باید بشاند کلکم راع و کلکم مسوول آن خطرى که الان من را نگران کرده است و من تکرار مى کنم ، هر دسته اى که بیایند اینجا تکرار میکنم آن را ، آن خطر این نیست که ما شکست بخوریم ، شکست خوردن خطر نیست . اولیأ خدا هم بسیاریشان در جنگها شکست مى خورده اند و حتى خود پیغمبر هم گاهى شکست مى خورد . حضرت امیر هم از معاویه شکست خورد . اگر ما در آن رژیمى که بود و قیام کردیم و شما قیام کردید ، فرض شد که ما را شکست مى دادند ، هیچ اشکالى در کار نبود ، ما را هم مى کشتند براى اسلام بود ، کارى نبود .

آنکه الان موجب نگرانى است این است که از این دو قشر (مهم این دو قشر است و سایرین هم هستند که الان اسم مى برم ) قشر روحانیون که پاسداران اسلام و قرآن هستند ، از صدر اسلام تا حالا و قشر پاسدارهاى اسلامى و اضافه کنید به اینها کمیته ها ، دادگاه هاى انقلاب اسلامى ، اگر خداى نخواسته اینها که در نظام اسلام الان هستند ، ما مدعى هستیم که پاسدار احکام اسلام هستیم و شما هم پاسدارید از این انقلاب اسلامى و همه ملت هم باید پاسدار از اسلام باشند ، الان که نظام اسلامى است و ما رژیم را رژیم جمهورى اسلامى مى دانیم ، رأى دادید ، همه ملت رأى دادند و الان رسما مملکت ما رژیم آن جمهورى اسلامى است ، اگر از ما یا از شما یا از کمیته ها یا از دادگاه هاى انقلاب یک اعمالى صادر بشود که در نظر عالم این اعمال بر خلاف رویه باشد ، این اسباب این مى شود که آنهایى که با ما دشمن هستند و عدد آنها هم در خارج خیلى زیاد است و در داخل هم هست و مراقب این هستند که یک قدم خلافى از ماها ببینند و یکى را هزارها کنند و منعکس کنند در روزنامه هاى خارج ، در مجلات خارج

ص: 11

و در داخل هم با اشارات و بگویند که نظام اسلامى هم همین است ، اینها پاسدارهایش و اینها روحانیونش و اینها بازارى هایش و آنها هم سایر طبقاتش و مکتب ما را متزلزل کنند ، اسلام را معرفى کنند به اینکه اینها پاسدارهاى اسلامند ، الان جمهورى اسلامى است و جمهورى اسلامى هم با سابق فرق نکرد ، آنوقت محمدرضا پهلوى و سازمان امنیت خلافکارى مى کردند ، حالا آقایان روحانیون و آقایان پاسداران و دادگاه هاى انقلاب و کمیته ها خلافکارى مى کنند ، پس معلوم میشود که اسلام هم همین ، مثل سایر رژیم ها مى ماند . نمى گویند که من یک کارخلاف کردم ، آقا یک کار خلاف کرده شما _ مى گویند که (الان رژیم اسلامى و جمهورى اسلامى است و اینها هم که مى گویند ما پاسدار جمهورى اسلامى هستیم ، روحانیون هم که مى گویند ما از اول پاسدار اسلام بودیم و دادگاه ها هم مى گویند دادگاه انقلاب اسلامى و کمیته ها هم مى گویند کمیته هاى اسلامى ، اینها همه با اسم اسلام الان این جماعات هستند و به ما بگویند که جمهورى اسلامى هم مثل رژیم شاهنشاهى است منتها آنوقت یک دسته اى آن کارها را مى کردند حالا یک دسته دیگرى . آنوقت آن دسته مى ریختند توى خانه هاى مردم و کارهاى خلافى مى کردند ، حالا هم این دسته هست . آن وقت آن دسته کارى مى کردند حالا به اسم کمیته اسلامى تعدى مى کنند . آنوقت محمد رضا و اتباعش این کارها را مى کردند حالا روحانیون این کار را مى کنند . مهره ها عوض شده ، مسائل همان مسائل است . )

این خطرى است که ، مصیبتى است که از همه مصیبت ها بالاتر است . در کشتن حضرت سیدالشهدا هیچ اشکال نبود براى اینکه مکتب را داشتند آنها از بین مى بردند و شهادت حضرت سیدالشهدا مکتب را زنده کرد . خودش شهید شد مکتب اسلام زنده شد و رژیم طاغوتى معاویه و پسرش را دفن کرد و سیدالشهدا هم چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده مى کنند بااسم خلافت اسلام ، خلافکارى مى کنند و ظلم مى کنند و این منعکس مى شود در دنیا که خلیفه رسول اللّه است دارد این کارها را مى کند ، حضرت سیدالشهدا تکلیف براى خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را . پس کشتن ، شهادت سیدالشهدا چیزى نبود که براى اسلام ضرر داشته باشد . نفع داشت براى اسلام ، اسلام را زنده کرد . اگر ما هم همه در این نهضتى که کرده بودیم ، در این راهى که داشتیم مى رفتیم براى مبارزه و معارضه ، کشته مى شدیم ، آن هم اشکال نداشت براى اینکه ما هم راهمان را رفته بودیم ، کشته شده بودیم در راه اسلام ، اسلام در خطر نبود ، اسلام زنده تر مى شد ، اما حالا که دست ما افتاده است ، حریف را بیرون کردید و خودتان قبضه کردید مملکت خودتان را و خودتان دارید اداره مى کنید و پاسدار هستید و آقایان هم پاسدار هستند ، اگر در این وضع از ماها یک کار خلاف صادر بشود ، خداى نخواسته روحانیون در بلاد اختلافى با هم بکنند ، معارضه با هم بکنند ، پاسدارها با هم اختلاف بکنند ، به هم تفنگ بکشند ، کمیته ها خلاف بکنند ، دادگاه ها درست رسیدگى نکنند ، امروز نمى گویند که اگر یک آقایى کارى بکند ، بگویند ساواکى است ، امروز مى گویند روحانى است و روحانیون این هستند ، دیکتاتورى عمامه و کفش است . و مکتب ما آلوده مى شود نه خودمان ، خودمان مهم نیست ، مکتبمان آلوده مى شود . منعکس مى کنند این اشخاصى که با کمال دقت کارهاى ما را

ص: 12

تحت نظر دارند و با ما هم دشمنند و با اسلام هم دشمنند . نمى گویند که فلان آدم یک کار خلافى کرد ، مى گویند رژیم هم الان اسلامى شده و الان هم اینها همه مدعى اند که ما پاسدار اسلام هستیم و ما نگهبان اسلام هستیم و روحانیون هم میگویند ما نگهدار اسلام هستیم و این است وضعشان ، پس معلوم شد که اسلام اینطورى است . اینطور منعکس مى کنند که این اسلام این است و این آخوندها دروغ مى گفتند که اسلام مکتب مترقى است . این است ، این خطر ، خطر بزرگى است براى ما و این خطر را باید از آن جلوگیرى کنیم . چطور جلوگیرى کنیم ؟ روحانى به وظیفه روحانیتش ، به وظیفه اى که اسلام براى روحانى تعیین کرده عمل کند ، پاسداراسلام به وظیفه پاسداریش عمل بکند ، پاسدار انقلاب است ، نه مخل به انقلاب معارض با انقلاب . اگر ما یک خلافى بکنیم ، روحانى نیستیم ، یک اشخاص شیطانى هستیم که صورت روحانیت به خودمان ، لباس روحانیت پوشیدیم . اگر شما پاسدارها که قدرت الان دست تان است یک کارى بکنید که بر خلاف وظیفه پاسدارى است ، شما پاسدار اسلام و انقلاب نیستید ، شما پاسدار هواى نفس خودتان هستید ، به هواى نفستان عمل مى کنید ، به الهام شیطان عمل مى کنید . اگر بازارى در جمهورى اسلامى همان بازارى باشد که در رژیم طاغوتى بود نباید ادعا کند که بازار اسلامى است ، نه بازار طاغوت است . آن اجحافات زیادى که الان دارد به این مستمندان مى شود ، این رباخوارى که الان رواج دارد ، این هروئین فروشى و نمى دانم زهر مارفروشى که الان رواج دارد اینها رابه عهده بازار اسلام حساب مى کنند ، به عهده جمهورى اسلامى حساب مى کنند ، مکتب ما شکست مى خورد ، اسلام شکست مى خورد ، اسلام دفن مى شود و دیگر کسى نمى تواند بیرونش بیاورد . برادرهاى روحانى من ! برادرهاى پاسدار من ! دریابید اسلام را ، اختلافات را کنار بگذارید ، با هم برادر باشید ، همه با هم دست به هم بدهید و اسلام را نجات بدهید ، خطر است امروز . حالا که ما آزاد شدیم ، هر کارى دلمان مى خواهد بکنیم ؟! اسلام یک همچو آزادى نمى دهد به کسى . حالا که ما از زیر بار ظلم رژیم سابق بیرون آمدیم خودمان ظلم بکنیم ؟ !خوب ، پس ما فرقمان با آنها چه هست ؟ شما همه لباس پاسدارى دارید ، آقایان لباس روحانیت دارند ، مسؤولیت زیاد است براى آنها . امروز روزى است که مسؤولیت براى همه ما ، براى همه طبقات ، براى همه مسلمان ها ، مسؤولیت امروز زیاد است در ایران . رژیم سابق نیست که گردن من و شما نگذارند بگویند ظالم ها دارند این کارها را مى کنند ، رژیم اسلامى است اگر از دولت اسلامى خلاف صادر بشود ، اسلام را لکه دار مى کنند ، اگر از روحانى در این زمان یک خلاف صادر بشود مکتب را متزلزل مى کنند ، اگر از پاسدارها ى ما خداى نخواسته یک خلافى صادر بشود ، همان کارهایى که در رژیم سابق مى شد حالا با این اسم بشود ، مکتب ما متزلزل مى شود ، اگر کمیته هاى ما یک خلافى بکنند ، اگر دادگاه هاى ما ، این دادگاه ها را ، دادگاه هاى طاغوتى که نیست دادگاه هاى اسلامى است ، از دادگاه هاى اسلامى توقع این دارند که احکام اسلام جارى بشود و همین طور از همه ما . این مساله جزءمصیبت هایى است که من الان برایش ناراحتم و شما هم ناراحت باید بشوید و علاجش به این است که هر یک ما به وظیفه اى که خدا براى او معین کرده عمل کنیم ، روحانیون عمل کنند به وظایفى که اسلام برایشان تعیین کرده .

ص: 13

الزام قرآن کریم بر اعتصام بحبل اللّه و دورى از اختلاف و تفرقه

قرآن کریم فرموده است : واعتصموا بحبل اللّه جمیعا ولا تفرقوا این یک دستور است ، دستور الزامى است ، امر است ، مشتمل بر یک امر است و یک نهى . مجتمع باشید با هم ، به اسلام تمسک بکنید ، همه با هم به اسلام تمسک بکنید ، تفرقه بینتان نباشد ، اینطور نباشد که ملت ها ، آنهایى که ناظر ما هستند ، آنهایى که دشمن ما هستند و نظارت به ما مى کنند بگویند که در هر شهرى آن شلوغکار ، عبارت از معممین آن است . این براى ما سر شکستگى دارد عرض بکنم خلاف ما براى امام زمان سرشکستگى دارد ، دفاتر را وقتى بردند خدمت ایشان و ایشان دید شیعه هاى او (خوب ، ما شیعه او هستم ) شیعه او دارد این کار را مى کند ، این ملائکه اللّه که بردند پیش او دید ، سرشکته مى شود امام زمان . بیدار بشوید که مساله خطرناک است و خطر هم خطر شخص نیست ، خطر ملت نیست ، خطر اسلام است . انشأاللّه خداوند همه شما را موفق کند به وظایف عمل بکنید ، همه مان را خداوند موفق کند به وظائف اسلامى ، وظایف روحانى ، به وظایف پاسدارى به این وظایف عمل بکنیم و انشأاللّه این نهضت را به پیش ببرید و مملکت مال خودتان باشد ومملکت یک مملکت اسلامى بشود .

والسلام علیکم و رحمة اللّه وبرکاته

ص: 14

تاریخ : 13/4/58

بیانات امام خمینى در جمع کارکنان اداره بهدارى و بهزیستى آذربایجان شرقى

بروز یک تحول روحى همه جانبه به برکت نهضت اسلامى و عنایت الهى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

از برکات این نهضت یکى این است که ما با آقایان محترمى که دور از مراکز علمند ، در مراکز دیگرند ، از نزدیک آنها مى شویم و مطالبى اگر دارند و داریم به هم مى رسانیم و اگر درد دلى هم داریم ذکر مى کنیم بلکه شما که مأمور بهدارى و بهزیستى هستید معالجه کنید .

یکى از برکات این نهضت قضیه تحول روحى در جامعه ما هست ، که من مکرر این را گفته ام که این تحول روحى که در ایران پیدا شده است و این نهضت توانست این تحول روحى را ایجاد کند به خواست خداى تبارک و تعالى ، از این پیروزى که نصیب ما شده است و دست اجانب را کوتاه کردیم و دست خیانتکارها را ، اهمیتش بیشتر است . این تحولات روحى به این زودى براى یک شخص هم حاصل نمى شود تا برسد به گروه ها ، تا برسد به سرتاسر یک کشور . شما ملاحظه مى کنید که چند جور تحول ، تحولهاى روحى پیدا شد در این جمعیت ها . یکى که من کرارا گفتم و باز هم تکرار مى کنم این تحولى که از خوف و ترس به شجاعت متحول شدند . شما ملاحظه کردید ، دیگر اینها همه یادتان هست که یک پاسبان اگر مى آمد در بازارها ، بازار تهران ، بازار تبریز و مى گفت که چهارم ابان است و باید بیرق بزنید سردکان ها ، توى ذهن مردم اصلا نمى آمد که مى شود هم با پاسبان معارضه کرد و گفت نه ، همه اطاعت مى کردند روى اینکه خوب ، دنبالش خوف اینکه حبس باشد ، زجر باشد ، شکنجه باشد ، بود . در ظرف کمتر از دو سال آخر این انقلاب ، در ظرف کمتر از دو سال همین جمعیت ها یک تحولى درشان پیدا شد که ایستادند در مقابل توپ وتانک و مسلسل و گفتند ما اصلا رژیم نمى خواهیم . آن که به خودش جرأت نمى داد که بگوید من امشب این کار را نمى کنم و بیرق نمى زنم ، این جرات را پیدا کرد که مشتش را گره کند و جلو برود ، بریزند توى خیابان ها و فریاد بزنند که مرگ بر این سلطنت کذا . این تحول آسانى نیست . بله ، یک نفر ، دو نفر ، ده نفر ، یک همچو تحولى پیدا بکنند ، خوب مى شود اما یک ملتى اینطور بود ، همانطورى که در آذربایجان بود ، در مشهد بود ، در تهران بود ، در شیراز بود ، در دهات بود ، در قصبات بود . اختصاص به یک محیطى نداشت سرتاسر کشور یکدفعه متحول شد و این نبود جز اینکه یک عنایت خاصى از طرف خداى تبارک و تعالى به این ملت شد ، یک نظر معنوى خداى تبارک و تعالى بر این ملت انداخت و ملت را فوق النظر متحول کردکانه یک چیزى دیگر شدند .

ص: 15

جمعیت ها سرتاسر کشور یک چیز دیگرى شدند ، یک چیزى بودند یک چیز دیگر شدند ، متحول شدند یک جمعیتى به یک جمعیت دیگر . و باز جزء تحولات این تحول حس اعانت بود که مردمى که از هم جدا بودند و کارى به هم نداشتند واینها ، یک وقت ما دیدیم که وقتى جمعیت راه مى افتد ، از اطراف به اینها اعانت مى کنند ، زن و مرد خانه این خیابان هائى که هست و خانه هائى که در خیابان هست (آنطور که به مانقل مى کردند) مکرر اینها آب مى آوردند ، چه مى کردند و به مردم اعانت مى کردند دراین کارى که داشتند . یک دسته تظاهر مى کردند یک دسته هم اعانت به این اشخاصى که تظاهر مى کردند .

یک قصه اى که در نظر من خیلى جالب است این بود که یکى از اشخاص به من گفت ، گفت من در خیابان تهران دیدم که در این تظاهرات یک زنى یک کاسه اى دستش هست و اینطور ایستاده و تویش هم پول هست ، من فکر کردم که خوب این حالا فقیر هست و پولى مى خواهد ، پیرزن هم بود گفت وقتى که نزدیک شدم و از استفسار کردم ، گفت که امروز تعطیل است ، اینجا هم مرکز تلفن است ، من این را نگه داشته ام که هر که بخواهد تلفن کند این پول را بردارد و بندازد آنجا و تلفن کند . این یک قضیه کوچک جزئى است اما معنایش زیاد است . این جزو همان تحول هائى است که پیدا شد . یا کسى باز نقل مى کرد که اگر یک ساندویچى را به یک نفر تعارف مى کردند در این اجتماعات (ایشان گفت من خودم دیدم ) این تکه تکه مى کرد ، لقمه لقمه هى به این و آن مى داد تا آخر . اینها یک مسائلى است که به نظر اولى کوچک مى آید لکن اینها بزرگ است . یک تحول بوده این ، این حس اعانت که تعاون مردم از هم داشتند این یک مساله عادى نیست باز یک مساله الهى است که اشخاصى که آنوقت ارتباط به هم نداشتند ، کارى نداشتند ، اینها هم همچو مرتبط به هم شدند و همچو جوش پیدا کردند که شدند یک خانواده کانه مردم یک خانواده بودند این خانواده هم از هیچ چیز نمى ترسید . گفت شخصى که یک بچه ده دوازده ساله اى در این مبارزات سوار موتورسیکلت ظاهرا (یا دوچرخه یا موتور سیکلت ) این همان طور رفت طرف تانکى که داشت مى آمد حمله کرد این بچه و بچه هم زیر تانک خرد شد از بین رفت . اما اینطور شده بود . این تحول یک تحول الهى بود و یک دست غیبى مردم را اینطور متحول کرد و تا این نحو تحول نبود این پیروزى نبود . یک ملتى که دست خالى بود ، هیچ نداشت (حالا چهار تا تفنگ پیدا شده است کى آنوقت این حرف ها بود) دست خالى ، آنها همه مسلح و همه تانک و توپ و مسلسل دار و اینها هیچ نداشتند جز اینکه یک فریاد لااله الا اللّه و اللّه اکبر و یک مشت پرو یک ایمان قوى . این ایمان بود که این مردم را به این پیروزى رساند که همه حساب ها فاسد از کار در آمد . حساب اینکه دست خالى نمى شود غلبه کرد بر این سلاح ها مدرن ، این حساب ها خلاف در آمد چون آن ها حساب معنویات را نمى کردند حساب مادیات را مى کردند . معنویت غلبه کرد بر مادیت ، خدا غلبه کرد بر شیطان و غلبه دارد بر شیطان .

ص: 16

لزوم حفظ یکپارچگى و قدردانى از نعمت هاى خدا براى تثبیت پیروزى

این تحول یک نعمت بزرگى است که اگر ما نگهش داریم این نعمت خدا را ، براى ما همه چیز هست . اول بفهمیم که نعمتى بوده خدا داده است ما خودمان ضعیف بودیم و خداوند ما را تقویت کرد و قوتى داد که همه قدرت هاى خارجى را شکست دادید . اینهائى که از خارج مى آیند ، از آمریکا مى آیند ، از جاهاى دیگر مى آیند مى گویند که ایرانى ها نمى دانند چه کردند ، خارج مى دانند چه خبر است ، آنها مى فهمند که چه شده است ، خود ایرانى ها توجه ندارند ، داخل معرکه هستند نمى دانند چه شده است . تمام دول پشتیبان محمدرضا بودند ، نه دولت آمریکا و شوروى و ابرقدرت ها ، خیر ، همین دولت هاى پائین تر ، همین دولت هاى اسلامى همه طرفدار بودند و با همه طرفدارى هائى که کردند و با همه قدرت هائى که خود این هم داشت نتوانستند این را نگهش دارند . ملت با دست خالى شکست داد هم قدرت محمدرضا را و هم آنهائى را که پشتیبان او بودند . این یک مساله اى نیست که ما بتوانیم روى موازین طبیعى حلش کنیم این دلیل بر این است که یک مبدأ فوق این مبادى هست ، این دلیل بر این است که خدا هست . اگر این را حفظش بکنید همه چیز دارید ، اگر این انسجامى که ملت پیدا کرد و گروه ها ، متفرقات به هم مجتمع شدند ، همه با هم شدند ، آنهائى که دور از هم بودند به هم نزدیک شدند و آن ایمانى که قلب ها مملو از ایمان و همه داد مى زدند جمهورى اسلامى ، اگر این را ما نگهش داریم ، این نعمت را قدرش را بدانیم ، نگهش داریم یک ملت پیروزى هستیم که دیگر نمى توانند این ریشه هاى فاسد کارى انجام بدهند . لکن مهم همین است که نگهش داریم . مهم این است که ما آن وحدتى که داشتیم حفظش کنیم ، حالائى که رسیدیم به یک مرتبه اى از پیروزى و دشمن ها را بیرون کردیم ، حالا خیال نکنیم که تمام شد قضیه و برگردیم سراغ اینکه من خانه ندارم ، کسب من حالا چطورى است . شما دیدید آن روزى که توى خیابان ها مى ریختند (همه تان بودید لابد) توى خیابان ها مى ریختند و فریاد (اللّه اکبر) رابلند میکردید ، هیچ فکر این بودید که کسب شما امروز چه جورى است ؟ شما کسب ها را رها کرده بودید شما پنج ماه ، شش ماه بیشتر کسب ها را رها کردید . یک همچو موجودى خدا ساخت . آنى که حاضر نبود یک روز دکانش را رها بکند شش ماه رها کرد . نه شش ماه رها کرد و نگران بود ، شش ماه رها کرد و عاشقانه رها کرد . این را یک چیزآسانى حساب مى کنید ؟ اینها یک نعمت هائى است که ، عنایاتى است که خداى تبارک و تعالى بر شما کرد و این عنایت را ، این رحمت را دو دستى بگیرید نگهش دارید ، حفظش کنید . همه با هم برادر ، همه فداکار هم باشید و فداکار اسلام باشید . اگر این روحیه محفوظ بماند ، این شجاعت محفوظ بماند و شما آذربایجانى ها مرکز شجاعتید ، اگر این شجاعت محفوظ بماند و این توجه به خدا محفوظ بماند و این وحدت کلمه محفوظ بماند دیگر کسى نمى تواند ، هیچ قدرتى نمى تواند شما را عقب بزند و هیچ کس نمى تواند همه دارائى شما را بگیرد و بخورد و ببرد و خیانت به شما بکند . نه دولتى دیگر مى تواند که خلاف بکند و نه ارتشى مى تواند به شما تحمیل بشود و نه ژاندارمرى مى تواند تحمیل بشود و نه هیچ چیز ، خودتان هستید و استقلال ، آنها هم از شما هستند ، آنها هم قواى شما هستند .

ص: 17

آرمان جمهورى اسلامى پیروى از شیوه سرداران اسلام است

وحدت کلمه و اسلامى بودن یک مملکت این است که از آن رئیس جمهورش که آن بالا هست به حسب اعتبار تا آن کسى که آن پائین هاست اینها یک جور باشند ، نه این از او بترسد نه او توقع داشته باشد که این از او بترسد ، اسلام اینطورى است .

حضرت امیر سلام اللّه علیه که خلیفه مسلمین بود ، خلیفه یک مملکتى که شاید ده مقابل مملکت ایران بود از حجاز تا مصر ، آفریقا ، کذا ، کذا ، یک مقدار هم از اروپا ، این خلیفه الهى وقتى توى جمعیت بود مثل همه ما که نشسته ایم با هم ، این هم زیر پایش نبود ، همین بود که یک پوست داشتند به حسب نقل . یک پوست داشتند که شب خودش و حضرت فاطمه رویش مى خوابیدند و روز روى همین پوست علوفه شترش را مى ریخت ، پیغمبر هم همین شیوه را داشت . اسلام این است ، آن که ما مى خواهیم این است . البته هیچ کسى قدرت ندارد مثل او باشد اما ما مى خواهیم یک خرده نزدیک ، یک بوئى از اسلام بیاید در ایران ما مى خواهیم اینطور بشود که وقتى رئیس یک مملکتى ، فرض کنید رئیس جمهور ، نخست وزیرش توى جمعیت مى آید همچو امتیازى نباشد که مردم کنار بروند ، آى آه واه بشود . زمان رژیم سابق اگر مى خواست این شخص از یک خیابانى عبور کند ، سازمان امنیت و مأمورها قبل از اینکه بیاید ، دو روز ، سه روز قبل این جاها را همه را تحت نظر مى گرفتند ، خانه ها را این خانه ها را خالى مى کردند از مردم تحت نظر میگرفتند که ایشان مى خواهد یک عبورى از اینجا بکند . چرا؟ براى اینکه خودش خائن بود و خائن مى ترسد . خیانت به مملکت کرده بود و خائن خائف است ، از خودش مى ترسد ، میترسد بکشندش . اما مالک اشتر هم اینطور بود؟ توى مردم بودند ، حضرت امیر تو مردم بود ، با مردم بود . پیغمبر اکرم توى مسجد به حسب نقل وقتى نشسته بودند با اصحابشان یک عربى که از خارج مى آمد نمى شناخت اینها کدام یکى پیغمبرند ، کدام یکى دیگران هستند . مى پرسید که : کدام یکى تان هستید ؟ پیغمبر کدام ها هستید ؟ وضع اینطور بود که دور مى نشستند ، یک صدرى یک ذیلى نبود دور هم مى نشستند ، وقتى یک کسى مى آمد ، خوب اینها که دور هم نشسته اند کدام یکى شان هستند . وضع حکومت اسلام این است ارتش اسلام اینطور نبوده است که وقتى بیاید مردم از خوف فرار کنند از دست آنها ، پشت بکنند به انها . رژیم هاى طاغوتى ارتششان براى این است که مردم را اول سرکوب کنند . ارتش ایران هیچ وقت براى این نبوده است که بروند دشمنان را سرکوب کنند این ارتش ها براى سرکوب کردن شماهاست . شما هم شاید بسیارى تان یادتان باشد که متفقین وقتى که آمدند در سرحدات ، زمان رضاخان شاید بعضى تان یادتان باشد وقتى که آمدند در سرحدات به مجرد اینکه اینها حمله کردند ، آنها فرار کردند سرحد ، این را دیگر من خودم شاهد بودم سرحد را ما شاهد نبودیم اما سرحد حمله کردند تهران خالى شد . تمام صاحب منصبان از تهران رفتند طرف اصفهان ، چمدانشان را پر کردند و فرار کردند . رضا خان گفته بود آخر این ارتش و این بساط چطور سه ساعت طول کشید . گفته بودند سه ساعت طول نکشید آنها آمدند و ما رفتیم . ما براى اینکه اظهار قدرت بکنیم مى گوئیم سه ساعت ، کى سه ساعت طول کشید ؟ مساله اینطور بود . در سرحد اینطور شد . من تهران بودم در سرحد

ص: 18

این قضیه واقع شده بود ، سربازها در تهران از سربازخانه ها بیرون ریخته بودند و فرار کردند ، تو خیابان ها راه مى رفتند ، فرار مى کردند . به هم ریخت ، آنها در سرحدات آمدند ، تهران به هم ریخت . فرار کردند صاحب منصب هاى ارشد ، ارتشبدها و نمى دانم فرض کنید که سپهبدها ، چمدان ها را برداشتند و سوار اتوبوس شدند رفتند طرف اصفهان که از یک طرفى که مثلا پناهگاه پیدا کنند . ارتش براى این نبود که مقابل یک قدرت خارجى باشد ارتش براى این بود که ماها را سرکوب کنند تا دیگران بیایند بخورند ما نتوانیم حرف بزنیم ، براى این بود . یک همچو ارتشى نمى تواند مقاومت کند در مقابل یک قدرتى ، بلکه نتوانست مقابله کند در مقابل شماها . البته پیوند هم شدند به ما ، آنهائى که روح انسانى شان باقى بود متصل شدند به ملت آن هم براى اینکه مى دیدند که حق با اینهاست . آنها را هم چاپیده بودند ، آنها را هم خود آنها چاپیده بوند . شاید از حقوق آنها هم باز در بار یک چیزى مى برد . مى گویند از پاسبان ها هم مى بردند . من اطلاعى ندارم . اسلام اگر خدا بخواهد انشأاللّه با خواست خدا در خارج تحقق پیدا کند ولو به یک وجود کوچکى نازلى ، غیر از این مسائل است که اینها خیال مى کنند ، غیر از این مطالبى است که مردم خیال مى کنند و اینهائى که خیال مى کنند که ما اسلام را مى فهمیم ، غیر از این مسائل است . اگر اسلام پیدا بشود ، اسلام آن است که همان روزى که بیعت کردند با حضرت امیر سلام اللّه علیه ، همان روز (در تاریخ هست ) که بیعت کردند ، بیعتى که طول و عرض مملکتش آنقدر بود که عرض کردم ، بیعت تمام شد بیل و کلنگش را برداشت رفت یک چشمه اى بود که مشغول بود براى کندنش ، رفت آنجا براى سر کارش ، کارگر بود . حالا چشمه در آمد مى گویند که چشمه هم وقتى که کلنگ آخر را زدند مثل گردن شتر آب بیرون آمد . یک کسى گفت خوب است ، گفت که این ورثه را چیز بده . بعد آن را وقفش کرد . یک همچو سردارهائى اسلام داشته است . یک همچو لشگرى اسلام داشته که جنگ وقتى که مى کردند (تاریخ هست این ) گرسنه بودند ، این جهازات جنگى در کار نبود ، هر چند نفرشان یک دانه شمشیر و هر چند نفرشان یک دانه شتر داشتند این حرف ها نبود که خیال کنید که حالا ساز و برگ چیز . یک دانه خرماگیر این مى آمد مى گذارد دهانش ، همان شیرینى اش که به دهانش مى رسید در مى آورد مى داد به رفیقش آن بگذارد دهانش ، مى داد رفیقش آن مى داد رفیقش تا آن آخر . اینطور اسلام را اینها نگه داشتند و حالا ما باید نگه داریم این اسلام را اسلام خیلى عزیز است .

هدف اصلى از جهاد در اسلام ، انسان سازى است

اسلام خیلى فدائى داده است . پیغمبر اسلام براى اسلام خیلى زحمت کشیده ، تمام عمرش در زحمت بوده ، تمام عمرش آنوقتى که در مکه بود زحمتش یک طور بود با آن رنجى و تعبى که بود و مدت ها در حبس ، یعنى بیرون بود و نمى توانست اصلا خودش را نشان بدهد . آنوقت هم که مدینه آمدند این جنگ هاى زیادى که با مشرکین واقع شد و با خائن ها و با گردن کلفت ها و با ثروتمندها تا اینها را بخواهند خاضع کنند براى اسلام . بسته بودند چند نفر را داشتند مى آوردند ، اسیر کرده بودند ، فرمود ببین ما با زنجیر اینها را بهشت مى بریم . جنگ هایشان براى این بودکه مردم را آدم کنند ، نه این بود که

ص: 19

مملکت بگیرند . مملکت گیرى چیز اسلام نیست . ممالک را فتح مى کردند براى این بود که قلوب اینها فتح بشود ، نه براى این بود که یک مملکت زیادى درست کنند مالیات زیاد بشود ، براى این بود که اینها را آدم کنند انسان کنند . اسلام خیلى عزیز است و اسلام خیلى فدائى داده . اسلام امام حسین (علیه السلام) را فدائى داده این را باید نگهش داشت . الان نوبت ماست . الان اسلام به دست ما افتاده . الان جمهورى اسلامى است ، طاغوتى در کار نیست . ما باید فکر این باشیم که این اسلام را حفظ کنیم ، نگه داریم . ما باید از این اختلافاتى که تازگى دارد هى پیدا مى شود و دامن به آن مى زنند ، آنهائى که مى خواهند نگذارند این اسلام تحقق پیدا کند به آن دامن مى زنند ، به اختلافات دامن میزنند ما باید این اختلافات را کوشش کنیم که از بین برود و این وحدت کلمه اى که نعمت خدا ، نعمت بزرگ خدا بود به ما داد محفوظ بماند تا اینکه این بار را انشأاللّه با سلامت ، سعادت به منزل برسانیم . خداوند انشأاللّه همه شما را تائید کند . موفق باشید . خداوند همه شما را سعادتمند کند . مملکت مال خودتان باشد خودتان زحمت بکشید براى خودتان نه اینکه شماها زحمت بکشید و دیگران ببرند و بچاپند .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 20

تاریخ : 14/4/58

فرمان امام خمینى به ثقة الاسلام جعفرى ورامینى

بسمه تعالى

جناب مستطاب سیدالاعلام و ثقة الاسلام و المسلمین آقاى حاج سید محمد جعفرى ورامینى دامت افاضاته

با توجه به وضع موجود زندان قصر لازم است جنابعالى مجددا به تهران مراجعت نموده و از نزدیک وضع زندانیان را بررسى کنید و نسبت به امور رفاهى ایشان همانند گذشته سعى و کوشش نمائید و در تسریع رسیدگى به اتهامات ایشان با قضات و بازپرسان محترم همکارى هاى لازمه را بنمائید . از خداى تعالى موفقیت همگان را خواستارم .

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 21

تاریخ : 14/4/58

بیانات امام خمینى در جمع مسؤولین و کارکنان مجله خواندنیها

بسم اللّه الرحمن الرحیم

خدمتى که مجله ها و روزنامه ها و سایر رسانه هاى این مملکت مى توانند به کشور خودشان و به اسلام بکنند این است که وضع این مجله ها را تغییر بدهند . این مجله ها در زمان رژیم سابق یک وضعى داشت از حیث مطالب ، از حیث عکسها و از این جهات ، اگر شما بخواهید خدمتى بکنید به کشور خودتان ، خدمتى بکنید به اسلام ، باید از چیزهائى که انحراف مى آورد ، اینکه در مجله ها این عکس شهوانى مبتذل و آن مقالات منحرف کننده بود ، شما خیال نکنید که این همین طور واقع شده بود ، این هم یک راه حساب شده اى بود که جوان هاى ما را به انحراف بکشاند . جوانهاى ما را از طریق هاى مختلف اینها مى خواستند محتوایشان را از آنچه هستند خالى کنند یک چیز دیگرشان کنند . یک وقت از راه مواد مخدره ، خوب این یک راه بود . مواد مخدر الان هم رایج است . یک راه از باب مراکز فساد که مى دانید که چقدر مراکز فساد درست کردند و جوانهاى ما را به آن مراکز کشاندند و از آنى که باید یک جوان بشود ، که استفاده از او بشود براى اسلام ، استفاده بشود براى کشور خودش ، اینها را از آن استفاده انداختند ، یک آدم همین جورى بار آوردند . کسانى که در مراکز فحشا مى روند اینها دیگر نمى توانند نه فکرشان یک فکر صحیح باشد ، نه عملشان یک عمل صحیح و اینها مى خواهند همین معنا را که جوانهاى ما را کارى با آنها بیاورند که محتواى خودشان را بگیرند به جاى آن یک چیز دیگرى تزریق کنند و یکى از چیزهاى مهم هم از قضیه مطبوعات و سینماها و تئاترها ، رادیوها ، و اینها بود ، تمام اینها روى یک نقشه حساب شده براى این بود که این کشور را از آدم خالى کنند ، از یک انسانى که بتواند در مقابل کسانى که به کشورش مى خواهند خیانت بکنند ، به اسلام مى خواهند تجاوز بکنند بتواند در مقابل بایستد . این بساطى که اینها درست کرده اند و به آن دامن زده اند و زیادتر از همه در همین زمان هاى نزدیک به ما ، در این پنجاه سال و این سالهاى اخیرش دیگر بیشتر ، براى این بود که جوانهاى ما را از صحنه خارج کنند . از صحنه تفکر ، از صحنه سیاست خارج کنند ، به چه خارج کنند؟ این یک رشته طولانى قضیه مواد مخدراست که شما خیال مى کنید که این قاچاقچى ها همان یک کاسب هائى هستند قاچاقچى بى حساب مسأله ، من احتمال مى دهم که این هم جزء همان حساب هائى است که آنها مى کنند . آنهائى که مى خواهند شما را بچاپند ، آنهائى که نمى خواهند ایران به پاى خودش بایستد (هر کشورى با جوانهایش به پاى خودش مى ایستد) از یک راه جوانهاى ما را عادى کردند به

ص: 22

این مخدرات که دیگر یک کسى که عادى به هروئین شد دیگر آدم اسمش را نمى شود گذاشت ، یک موجودى است که آنجا نفس مى کشد ، این نمى تواند مبدأ یک کارى بشود ، نمى تواند یک اداره اى را اداره کند ، نمى تواند تفکر بکند در امورى که مملکتش احتیاج به او دارد و همین طور مراکز فحشا که درست کردند ، هر جا مى رفتى یک مرکز فحشا بود که جمع مى شدند در آن این اشخاصى که عادى شدند به این ، جوان است ، جوان وقتى عادى شد به این مراکز فحشا همه چیزش مى شود آن فحشا ، آن دیگر نمى تواند تفکر کند که مملکتش دارد چه میشود ، نمى تواند تفکر کند که کى دارد مملکت را اداره میکند چه جورى دارد اداره مى کند ، کارى به این کار ندارد . او فقط دنبال این است که ببیند که آن مرکز بهتر ارضأ مى کند او را یا آن مرکز دیگر . دنبال همین است . یک عده کثیرى از جوان هاى ما را هم کشیدند در این مراکز . سینماهاى آن زمان هم همین بود حالایش را من نمى دانم ، سینماها آن زمان هم همین بود که کسانى که عادى شده بودند بروند سینما ، اینها دیگر نمى توانستند فکر کنند ، بنشینند فکر کنند که کشورشان به چه احتیاج دارد ، کى دارد کلاه سرشان مى گذارد . اصلا _ فکر _ همچو فکرى در آنها نمى آید ، چنان خیالى منعکس نمى شود ، هر چه در ذهنش مى آید آن پرده سینما و آن بساطى که آنجا هست . سینمائى که باید معلم این جوان ها باشد ، مربى این جوانها باشد ، اصلاح کند اینها را ، جورى درستش کردند که به فساد مى کشاند آنها را .

آنهائى که ، عقلائى که اینها را درست کردند اگر براى ماها درست کرده باشند روى همان عقل خودشان براى مهار ما براى این است که جوانهاى ما را از دستمان بگیرند و اما براى خودشان اگر درست کرده باشند ممکن است که یک اغراض صحیحى هم داشته باشند لکن مطبوعات ، سینما ، تلویزیون ، رادیو ، مجله ها ، همه اینها براى خدمت به یک کشور است ، اینها باید در خدمت باشند ، نه اینکه هر کس پا شود و یک مجله اى درست کند و هر چه دلش بخواهد در آن باشد و هر عکسى بهتر مشترى داشته باشد توى آن بیندازد . عکس مهیج ، عکس هاى مهوع در آن بیندازد که مشترى هایش زیاد بشود آنوقت اسمش مطبوعات است و عرض مى کنم صاحب قلم است و آزادى هم مى خواهد!! باید دید تو چه مى کنى ، چه خدمتى دارى به این مملکت مى کنى ، با قلمت دارى چه مى کنى ؟ با قلمت بچه هاى ما را دارى به باد فنا مى دهى یا تربیت مى کنى ؟ مطبوعاتى که در زمان این پدر و پسر بود حساب شده ، نه همین طورى ، حساب شده اینها به خدمت خارجى ها بودند ، به خدمت اجانب بودند ، ولو خودش نمى فهمید ، ولو خودش هم نمى فهمید لکن با حساب درست کرده بودند اینطور که این مجله باید حتما در آن یک صورت هاى کذایى باشد ، یک چیزهائى باشد که اعوجاج بیاورد که بچه ها و جوانهاى ما وقتى عادت کردند به این مجله دیگر نروند سراغ یک فکر دیگرى ، همه اش فکر روى این نقشه ها باشد و روى این صورت ها باشد ، روى این بساط ، یا اگر جوان هاى ما رفتند در سینما و عادت کردند به این ، دیگر نروند سراغ یک فکر دیگرى ، فکر دیگر را از آنها بگیرند . تا حالا اینجور بوده ، حالا از این به بعد هم مى خواهد اینجور باشد؟ اگر از این به بعد هم مى خواهد اینجور باشد ، ما از جمهورى اسلامى ، لفظ جمهورى دستمان آمده باقى همان طاغوت ، همان است . اگر بیدار شدند این

ص: 23

جوانهاى ما ، این نویسنده هاى ما ، این گوینده هاى ما ، این متفکرین ما ، اگر بیدار شدند ، حالا باید همه چیز فرمش تغییر بکند . مجله باید در خدمت کشور باشد ، خدمت به کشور این است که تربیت کند ، جوان تربیت کند ، انسان درست کند ، انسان برومند درست کند ، انسان متفکر درست کند تا براى مملکت مفید باشد . مجله باید وقتى کسى بخواند ، ببیند ، اگر عکس دارد ، عکسى باشد که تهییج کند براى اینکه مقابله با دیگران بکند . اگر مطلبى دارد ، مطلبى باشد که بسیج کند این را براى حفظ استقلال خودش ، براى حفظ آزادى خودش ، براى حفظ مملکت خودش . اگر مجله ، این مجله است ، مجله اسلامى است و مجله جمهورى اسلامى . اگر مجله همان مسائل سابق است منتها حالا یک خرده تخفیفش داده اند لکن باز هست ، اگر آن باشد نباید اسمش را مجله جمهورى اسلامى گذاشت ، باید اسمش را مجله طاغوتى گذاشت که در آنجائى که گفته مى شود ما جمهورى اسلام هستیم پیاده مى شود و سایر چیزها هم همین طور . ملت ایران ، ملت مسلم ایران اسم را نمى خواستند عوض بشود ، محتواى همان یا بدتر ، مى خواستند که عوض بشود این مملکت ، یک مملکتى که همه چیزش از بین رفته بود به هلاکت کشیده بود ، به نابودى رفته بود ، این برگردد به حال خودش و مهمش انسان هاست . یک کشور اگر انسان هایش ، آدم هایش صحیح باشد ، کشور است ، اگر آدم هایش آدم صحیح نباشد ، کشور نمى تواند صحیح باشد . تمام این خیانت هائى که به این مملکت ما شده براى اینکه ما آدم نداشتیم ، اگر ما آدم داشتیم نمى شد این خیانت ها ، مملکت ما را از آدم خالى کردند .

دیشب آقاى بازرگان مى گفت خوب ما هر چه مى گردیم پیدا مى کنیم ، درست هم مى گوید . براى پنجاه سال کوشش شد که نگذارند آدم پیدا بشود ، پنجاه سال ، پنجاه و چند سال کوشش ، سابق همین کوشش ها بود اما زیادش در این پنجاه و چند سالى که این پدر و پسر خیانتکار در این مملکت بودند و همه قدرت ها کمک کردند اینها را نگه داشتند و اینها هم با همه قدرت این مملکت را تهى کردند و مهمش تهى کردن از نیروى انسانى است . جوان هاى ما ، نیروى جوانى ما را از بین بردند با اسم هاى مختلف ، با یک اسمأ خیلى فریبنده ، با یک بساط (ما مى خواهیم آزادمردان ، آزادزنان ، مملکت ، حالا دیگر همه آزاد شدند ، این دهقان ها دیگر ، حالا دهقان است دیگر رعیت نیست ) این دهقان هاى بیچاره آمدند توى این زاغه ها ، زاغه هاى اطراف تهران و اطراف شهرستان از اینکه زراعت از دستشان گرفته شد هیچ چیز هم نداشتند ، حالا دیگر دهقان شدند! زاغه نشین شدند بیچاره ها . هر جا دست بگذارى خراب کردند و آنکه در یک موقعى از همه خیانت بالاتر است این است که نیروى انسانى ما را عقب بزنند و نگذارند درست بشود و آنکه از همه خدمت ها بالاتر است این است که نیروى انسانى ما را رشد بدهد و این به عهده مطبوعات است ، مجله هاست ، رادیو تلویزیون است ، سینماهاست ، تئاترهاست . اینها مى توانند نیروى انسانى ما را تقویت کنند و تربیت صحیح بکنند و خدمتشان ارزشمند باشد و مى توانند مثل رژیم سابق باشند که همه چیز به هم ریخته بود و همه چیز در خدمت استعماربود ، آنها خودشان هم نمى دانستند ، خیلى ها خودشان نمى دانستند نمى دانست که این عکسى که از این زن لخت مى اندازد چند تا جوان را آشفته مى کند ، از بین مى برد ، در هر هفته اى که یک مثلا

ص: 24

مجله اى در مى آید که در آن ده تا عکس کذاست ، این چند نفر از جوان هاى ما را از دست ما مى گیرد . یا خودشان هم متوجه نبودند یا خودشان هم از آنها بودند ما چه مى دانیم . اگر خودتان را متحول کردید ، کشورتان را هم مى توانید نجات دهید ، اگر به همان حال باشید و اسمتان را عوض کردید ، با اسم نمى تواند یک کشورى اداره بشود ، با لفظ ، با لفظ جمهورى اسلام ، با رأى به جمهورى اسلام نمى تواند یک مملکتى اسلامى بشود . مملکت اسلامى محتوایش باید اسلامى باشد . شما هم که مجله مى نویسید مى توانید خدمت کنید ، جوان ها را برومند کنید با مقالاتتان ، مقالات صحیحتان ، دنبال این باشید که از نویسنده هاى متعهد اسلامى و انسانى نیرو بگیرید ، مقالات صحیح بنویسید ، درد و دوایش را بنویسید همه چیز را انتقاد کنید و مى توانید باز از آن عکس ها و از آن بساط و از آن کار درست کنید تا جوانها را از دست بدهید ، از بین ببرید .

خدا انشأاللّه همه شما را توفیق بدهد که خدمت بکنید و همه ما را توفیق بدهد که خدمت کنیم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 25

تاریخ : 14/4/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از نابینایان مدرسه ابابصیر اصفهان

مطالعات گسترده استعمارگران در اوضاع مشرق زمین به منظور غارت و چپاولگرى هر چه بیشتر

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من ابتدا یک نکته اى راجع به این مطلبى که آن آقا گفتند عرض کنم . اینکه تذکر دادید که در حدود پنجاه سال پیش یک نفر آمده است و مدرسه تأسیس کرده است ، شما باور نکنید که اینها مدرسه اى براى نصرانیت درست کنند ، این چپاولگرها نه به نصرانیت اعتقاد دارند نه به اسلام و نه به هیچ مبدائى از مبادى . اینها براى این بوده است که بچه هاى ما را از اسلام منصرف کنند و این نقشه تنها در سازمان ابوبصیر نیست ، این نقشه در همه سازمان ها بوده است . از وقتى که غربى ها راه پیدا کردند به شرق ، از سالهاى بسیار قدیم شاید حدود قریب سیصد سال که اینها راه پیدا کردند به ایران ، کارشناس هاى خودشان را فرستادند و مطالعه کردند ایران را و شرق را ، تنها نه ایران را ، همه شرق را مطالعه کردند . یک قسم مطالعات ، مطالعات در خصوص زمین اینجا ، معادن اینجا ، چیزهاى ، ذخائر زیرزمینى این ممالک شرقى ، این یک قسم مطالعات بوده است که در آنوقتى هم که این وسائل نقلیه حالا نبوده است در تاریخ است که اینها با شتر مى رفتند و حتى آن بیابانهاى بى آب و علف را هم گردش مى کردند و لابد نقشه بردارى مى کردند و معادنى که در این ممالک است ، آنها با نقشه بردارى ها و با وسائل علمى که داشتند اطلاع بر آنها پیدا مى کردند . من در یک سالى که (خیلى سابق ) همدان بودم یکى از آشنایان ما یک ورقه اى آورد که تقریبا حدود یک متر بیشتر در یک متر بیشتر ، این راجع به نقشه همدان بود که آنها نقشه کشى کرده بودند و روى آن نقشه نقطه هاى به رنگ دیگرى زیاد بود ، آن آقا که این را آورد گفت این نقطه ها هر یک علامت این است که در این ده ، در این بیابان یک معدنى است ، یک ذخیره زیرزمینى هست . این یک قسم از مطالعاتشان بوده است که بفهمند این ممالک شرقى چه دارند ، چه چیزهائى هست که مى شود از آنها استفاده کرد و چپاول کرد . یک مطالعات دیگر راجع به عقائد این مردم بوده است و اینکه این عقائدى که اینها دارند تا چه حدود مى تواند فعالیت داشته باشد و تا چه حدود مى تواند جلوگیرى کند از چپاولگرى که این هم یک مطالعات دامنه دارى اینها در این معنا داشتند . یک صنف مطالعاتشان هم مطالعات روحیات گروه هاى مختلفه اى که در این ممالک بوده است که حالا مملکت خودمان را حساب کنیم ، ایل هائى که در مملکت ما بوده ، عشائرى که

ص: 26

بوده است مطالعه کرده اند ، در بین این عشائر رفته اند با آنها صحبت کرده اند ، روحیات آنها را مطالعه کرده اند که ببینند که اینها هر کدام را به چه جور مى شود مهار کرد . اینها چیزهائى بوده است و بیشتر از اینها که اینها مطالعه کرده اند و شرق را تماما مطالعه کرده اند که باید چه جور این شرق را چاپید و چه قدرت هائى مى تواند جلوى این چاپیدن را بگیرد و چه جور باید این قدرت را مهار کنند که نتوانند .

تبلیغات دامنه دار غربى ها برضد روحانیت ، این دژ مستحکم اسلام

از چیزهائى که آنها ، قدرتى که آنها فهمیدند که مى شود این قدرت از سایر قدرتها بیشتر جلو چپاولگرى و سلطه آنها را بگیرد ، قدرت اسلام بود در این ممالک اسلامى و عقیده اسلامى ، با اصل اسلام شروع کردند مخالفت کردن و مبلغین آنها به طور وسیع با همه دین ها و در این ممالک اسلامى با خصوص اسلام مخالفت کردند و مى خواستند که اسلام را غیر از آنى که هست به مردم نمایش بدهند و خود این مردمى که در اینجاها زندگى مى کنند و عقائد اسلامى دارند ، اینها را از اسلام منحرف کنند و اسلام را پیش آنها کوچک کنند و بد نمایش بدهند و مع الاسف از تفاله آنهائى که این مسائل را چشم بسته قبول کرده اند حالا هم موجود است . الان هم اشخاصى پیدا مى شود که از همان ها ارتزاق فکرى کرده اند بدون اینکه اصلا از اسلام اطلاعى داشته باشند و احکام اسلام را ، حکومت اسلامى را ، رژیم اسلامى رااصلا بدانند چیست . همین که غربى راجع به اسلام بدبین هستند و تبلیغات کرده اند ، اینها هم براى اینکه بگویند ما روشنفکر هستیم ، دنبال آنها رفتند و از اصل اسلام انتقاد کرده اند . الان هم شما در همین قشرهائى که به اسم روشنفکر هستند ، اشخاصى را مى بیند ، نه همه ، در اینها اشخاص متفکر خوب زیاد است اما باز شما در بین اینها اشخاصى را مى بینید که این اشخاص در همین جمهورى اسلامى ، اسلامى اش را نمى خواستند ، مى گقتند جمهورى باشد ، جمهورى دموکراتیک باشد . این دنباله آن تزریقات بود که آنها کردند ، تبلیغاتى بود که خارجى ها کردند و اینها گوش و چشم بسته بدون اطلاع از اسلام تسلیم آنها شدند و غربزده شدند . یکى از قدرتهائى که آنها باز احراز کردند که باید شکسته بشود ، قدرت روحانیت بود که اینها با تجربه و با عینیت در جاهاى مختلف دیدند که قدرت روحانیت مى تواند جلوگیرى کند از مفاسدى که آنها مى خواهند ایجاد کنند ، از انتفاعاتى که آنها مى خواهند از ما ببرند و ما را عقب نگه دارند اینها مى توانند یک چنین کارى بکنند . قضیه تنباکو در زمان مرحوم میرزا به اینها فهماند که با یک قتواى یک آقائى که در یک ده در عراق سکونت دارد یک امپراطورى را شکست داد و سلطان وقت هم با همه کوششى که کرد براى اینکه حفظ کند آن قرارداد را نتوانست حفظ بکند و مردم ایران قیام کردند و شکستند آن پیمانى که آنها داشتند . این یک تجربه اى شد براى آنها که ببینند که یک آقائى در یک ده وقتى یک کلمه مى نویسد که امروز استعمال تنباکو در حکم محاربه با امام زمان است و این موجش مى آید همه ایران را فرا مى گیرد به طورى که شاه مستبد با آن قدرت را مى کوبد ، قلم این آقا مى کوبد آن سرنیزه هاى آن روز را . اینها فهمیدند که باید این قدرت را بگیرند ، تا این قدرت زنده است نمى گذارد که اینها هر کارى دلشان مى خواهد بکنند و دولت ها عنان

ص: 27

گسیخته شده باشند و هر طورى دلشان مى خواهد عمل بکنند .

لهذا با کمال کوشش تبلیغات کردند بر ضد روحانیت و زائد بر اصل تبلیغات عمل خارجى کردند . در زمان رضاخان (که اکثر شما یادتان نیست و شاید کمى از شما یادتان باشد ابتدأ زمان رضاخان را و من همه اش را یادم هست و از اولى که آمد تا حالا مسائل را یادم هست ) با دست رضاخان شروع کردند کوبیدن روحانیون ، عمامه ها را برداشتن و مدرسه ها را جلویش را گرفتن ، لباس ها را تغییردادن با آن شدتى که انسان شرم مى کند که چه کردند با این طایفه و این هم به اسم اینکه مى خواهیم اصلاح بکنیم (همین اصلاحاتى که پسر مى خواست بکند) با اسم اصلاحات ، با اسم اینکه همه ایران یک رنگ باشند ، ملت ما کذا باشد ، با این حرف هاى ناروا این قدرت را هم مى خواستند بشکنند و شکستند در آنوقت و سخت هم شکستند و چند قیامى که در ایران از جانب روحانیون شد که یکى از آنها از اصفهان بود که با یک دایره وسیعى که تقریبا از همه شهرهاى ایران اتصال پیدا شد و در قم مجتمع شدند و مرحوم حاج آقا نوراللّه رأسشان بود و مخالفت با رضاخان کردند ، این را هم با قدرت و حیله شکستند چنانچه قیام آذربایجان و علمأ آذربایجان و قیام خراسان و علمأ خراسان ، اینها را همه را با قدرت ، شکستند و آنوقت هم به ما بعضى گفتند که مرحوم حاج آقا نوراللّه را که در قم فوت شد ایشان را مسموم کردند (ما مطلع نیستیم اما اینطور مى گفتند بعضى از اشخاص که از اصفهان ، از علمأ اصفهان آمده بودند اینجا) و علمأ تبریز را دو نفر شخصى که در رأس بود از آنجا گرفتند و بردند (گمانم این است که ) در سنقر ، آنجا مدتى تبعید بودند و بعد هم که اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج میرزا صادق آقا که شخص اول آنوقت روحانیت تبریز بود آمد و در قم ماند و در همین جا هم فوت شد و دیگر نرفت آنجا ، مى رفت هم کارى نمى توانست بکند . و علمأ مشهد را دست جمعى گرفتند و آوردند به تهران و حبس کردند و مرحوم آقازاده که در رأس علمأ آنوقت خراسان بود ، به محاکمه مى بردند با سر برهنه و یک نفر سرباز همراهش مى بردند که در عدلیه محاکمه اش کنند . آنوقت قدرت شیطانى ، این قوه را مى خواستند بشکنند منتها خوب نتوانستند و خدا حفظ کرد این جمعیت را .

ملاحظه تاریخ اسلام و سرگذشت انبیا باطل کننده یاوه سرائى دشمنان

در زمان این یکى که آنطور قلدرى دیگر وقتى گذشته بود یا آنها هم صلاح نمى دانستند که به این نحو باشد شروع به تبلیغات کردند ، تبلیغات زیاد کردند ، نسبت به اهل علم ، روحانیت تبلیغات زیاد شد (آن سرنیزه برداشته شده بود اما نه به آن شدت ) مساجد را نگذاشتند تبلیغات صحیح بشود ، درست کردند مبلغینى که بر ضد اسلام به صورت روحانى لکن ضد اسلامى بود ، خود آنها هم تبلیغات در همه جا و خصوصا در دانشگاه ، در دانشگاه دامنه تبلیغات ضد روحانى خیلى اوج گرفت به طورى که بکلى دانشگاه را از روحانیین جدا کردند و هم دانشگاه را شکستند و هم روحانیون را شکستند یعنى مى خواستند بشکنند . اینها که مى گوئید که مدرسه درست کردند در آنجاها یا بعدا در همه جا داشتند

ص: 28

مدارس ، نه اینکه آنها یک اعتقاد به یک مبادى داشتند منتها مى گفتند اسلام نباشد و نصرانیت باشد ، آن ها نه نصرانیت را مى خواهند و نه اسلام را مى خواهند و نه کارى به این مسائل دارند ، آنها منافع مادى خودشان را ، مى خواهند به هر جورى شده بچه هاى ما را منحرف کنند ، از اسلام منحرف بشوند ، نصرانیت هم کارى از او نمى آید براى اینکه آن چیزى که الان در نصرانیت است این است که مردم یک دعائى بکنند و یک ذکرى بگویند و یکشنبه کلیسا بروند و دیگر کارى به دولتشان نداشته باشند چنانچه الان هم این دستگاه نصرانیت کارى ندارد با نفوذ اینها ، اگر نگوئیم دنبال آنهاست . اسلام بود که تحرک داشت و مع الاسف ما را از اسلام جدا کرده بودند . این قرآن کریمى که هر که مطالعه بکند مى بیند که یک کتابى است که در آن جنگ ها هست ، تحرک ها هست بر ضد این اشخاصى که مى خواهند مستتضعفین را از بین ببرند ، این قرآن را نگذاشتند حتى ما خودمان درست مطالعه کنیم . همچو تبلیغات کردند که ما دیگر از قرآن آن استفاده را نگذاشتند بکنیم که خودمان ببینیم چه نوشته قرآن ، چى بوده است . در صدر اسلام همین قرآن بود که مردم را تجهیز کرد و دو تا امپراطورى بزرگ را با یک عده معدود عربى که اسلحه نداشتند ، هر چند تایشان یک شتر داشتند ، هر چند تایشان یک شمشیر ، آن هم آن شمشیرهاى آنوقت در مقابل یک قدرت هائى که در آنوقت روم داشت وآن قدرت قدرتهایى که در آنوقت ایران داشت که در جنگى که در روم بین ایران و آنجا _ بین چیز واقع شد _ بین لشکر اسلام واقع شد آن کتیبه شان که عبارت از پیشقراول ها بود شصت هزار نفر بود از آنها و دنبال او هم هفتصد هزار یا هشتصد هزار از لشکر بود . یکى از سردارهاى اسلام گفت که ما اگر بخواهیم با اینها به میدان برویم از ما نمى آید . تمام لشکر اسلام سى هزار بودند . یک سى هزار نفرى که ابزار جنگى نداشتند بلکه درست خوراک هم نداشتند ، یک مردم فقیرى بودند لکن ایمان داشتند . این سردار گفت ما اگر بخواهیم با اینهابه طرز متعارف جنگ بکنیم ما حریف اینها نیستیم من سى نفر انتخاب مى کنم و امشب با این شصت هزار نفر مى روم جنگ مى کنم . مسلمان ها گفتند آخر با سى نفر چطور مى شود؟ بالاخره قرار شد که با شصت نفر برود که هر نفرى مقابل هزار نفر باشد ، یعنى هر نفر با یک شمشیرى آنوقتى کند (اگر حالا تندش کردند نمى دانم ، لابد با آن بساطى که آنها داشتند) این شصت نفر شبیخون زدند و شصت هزار را عقب نشاندند . این اسباب این شد که لشکر روم بکلى شکست خورد از اینها . اینها از اسلام تاریخ را دیده اند و _ عرض مى کنم که _ به عین در وقت خودش دیده اند و از اسلام ضربه خورده اند و دیده اند قدرت اسلام چیست و این قدرت ایمان است . این قدرت را باید بگیرند . خوب ، چه کنند که قدرت را بگیرند؟ بخصوص اسلام توجه کنند؟ نه ، اول به تمام ادیان . (اصل دین افیون است ) دین را اینها اینطور تبلیغات کردند و مع الاسف در خود ایران و در جوانهاى ما هم تاثیر گذاشت و گذاشته و در بعضى از این روشنفکرهاى ما هم باز اثرش هست . اینها از همان تفاله هایند حالا که حالا باز اثرش هست هست در آنها ، (دین افیون است ، افیون جامعه است ) معنایش این است که دین را همین قدرتمندها درست کردند براى اینکه مردم را خواب کنند و آنها بچاپند . همانطورى که افیونى وقتى افیون کشید چرت مى زند و دیگر توجه به چیزى ندارد ، دین را هم اینها تبلیغ

ص: 29

کردند که یک همچو چیزى است که قدرتمندها درست کردند که مردم توجه به دین بکنند و مثل آدمى که افیون مى کشد خواب بروند و آنها بیایند غارت کنند و از بین ببرند . راجع به دین اینطور گفتند ، آنوقت اسلام را که قدرتمندتر دین بود کشاند همین حرف ها (اسلام براى هزار و چهار صد سال پیش خوب است ) این را حالا بعضى از اشخاصى که از تفاله هاى آنها ماندند حالا هم باز این را مى گویند که نمى شود همه احکام اسلام الان تحقق پیدا بکند ، این مال سابق است ، مال حالا نیست ، و از این حرفهائى که همین ها گاهى هم نفهمیده اکثرا هم شاید از روى نفهمى مى زنند نه اینکه عداوت دارند ، از روى نفهمى که اسلام را نمى دانند چیست تا اینکه اسلام مال چه وقت است ، اینهااصلا اطلاع ندارند که اسلام چیست در صورتى که هر کس تاریخ را دیده باشد و لااقل تاریخ اسلام را دیده باشد که نزدیک است به ما ، تاریخ را دیده باشد که چه اشخاصى در قبال چه اشخاصى بوده اند ، این انبیا که اینها مى گویند که درست کرده اند انبیا را براى اینکه دین درست بشود ، براى اینکه قدرتمندها را حفظ کنند ، هر که تاریخ انبیا را ملاحظه کند که این انبیا از چه طبقه اى بوده اند و اینها با کى مخالفت داشتند ، مى بیند که انبیا از این طبقه مستضعفین بوده اند ، از همین طبقه سوم مردم بوده اند و مردم را وادار کردند که جنگ کنند با آن مستکبرین . یکى حضرت موسى است که به ما باز یک قدرى نزدیک تر است . حضرت موسى یک آدمى بوده ، شبان بوده است با عصاى شبانى مدت ها هم در خدمت حضرت شعیب بوده و شبانى او را مى کرده است و از همان مردم عادى بوده است در صورت ، و همین حضرت موسى که از توى همین جمعیت پا شد ، همین ها را تجهیز کرد بر ضد فرعون . فرعون موسى را درست نکرد براى اینکه تختش را حفظ کند ، موسى مردم را برداشت رفت تخت فرعون را به هم زد ، نه اینکه دین افیون است . به نظر آنها فرعون موسى را درست کرده که مردم را خواب کند تا خودش سلطنت کند ، عکس آنى که واقع هست که موسى مردم را تجهیز کرده یعنى این طبقه سه را تجهیز کرده و برده و تاج و تخت فرعون را به باد فنا داد . خوب تاریخ اسلام که نزدیک است ، آیا قریش و قدرتمندهاى قریش رسول اکرم را درست کردند که مردم را خواب کنند که آنها به رباخوارى خودشان و به تجارت خودشان و به اخاذى خودشان و به غارتگرى خودشان ادامه بدهند؟! یا پیغمبر اکرم در مقابل قریش بود؟ خودش هم از قریش بود اما یک آدمى بود که از همین طبقات پائین بود ، از اشراف به آن معنى که طایفه دار بوده ، بود اما هیچ چیز نداشت ، نتوانست در مدینه زندگى کند ، از دست همین پولدارها و همین قلدرها مدتى در یک کوهستانى رفت ، در یک غارى بود تا اینکه کارهاى زیرزمینى را انجام داد و بعد تشریف بردند مدینه . مدینه کى همراه پیغمبر بود؟ باز آن قدرتمندها بودند؟! باز قلدرها بودند؟! باز رباخوارها بودند؟ تاجرها بودند؟! یهودى هائى که آنوقت جزء متمکنین بودند ، آنها بودند؟! یا پیغمبر وارد شد به یک آدم درجه سه اى و اشخاصى که دورش جمع شده بودند یک اشخصاص فقیر بى بضاعتى و خودش هم یک منزل و اطاق (نه مثل این اطاق ) یک اطاقى با ساقه خرما چند تا اتاق براى خودش و مسجدش هم آنطور و اصحاب حضرت هم یک دسته شان که اصحاب صفه بوند آنهائى بودند که منزل هم نداشتند ومى آمدند روى سکوئى در آنجا مى خوابیدند و زندگیشان همین بود . اینها را برداشت برد و آنها را از بین برد . این

ص: 30

فقرا را ، این مستضعفین را ، اینهائى که درجه سه بودند و حتى خانه رانداشتند ، حتى در جنگ یکى شان یک خرما وقتى پیدا مى کرد دهن خودش مى گذاشت و در مى آورد به دهن رفیقش مى گذاشت و او در مى آورد و به دهن رفیقش و . . . یک خرما را اینطورى دور مى زدند ، اینها بودند که پیغمبر تجهیز کرد و در جنگ هاى با قریش ، آنها با همه بساطى که داشتند و اینها با همه فقر و فلاکتى که داشتند ، لکن ایمان داشتند . واقعه غیر آنى است که به جوانهاى ما گفته اند و تبلیغات کرده اند که خیر اینها ، اسلام یا سایر ادیان ، همه اش افیون بوده . خیر ، اسلام و سایر ادیان همه محرک بودند ، بیدار کردند مردم را ، تعلیمات انبیا مردم را بیدار کرد ، تجهیز کرد مردم را بر ضد قدرتمندان ، بر ضد مشرکین . قرآن مى شود گفت کتاب جنگ است ، کتابى است که تجهیز مى کند مردم را به جنگ کردن ، در عین حالى که همه تعلیمات انسانى در آن هست لکن (اشدأ على الکفار رحمأ بینهم ) ( قاتلوا المشرکین کافه ) قرآن وادار کرد مردم را و بیدار کرد مردم را ، دلدارى داد به مردم که ملائکه همراه شماست . ملائکه هم بود همراهشان . یک دسته کوچکى حرکت مى کرد یک قدرت بزرگ را مى شکست با همان قدرت ایمان و آن تحرکى که پیغمبر اکرم و قرآن کریم ایجاد کرده بود در آنها ، پس این تعلیم که مع الاسف در بعض از جوان هاى ما هم اثر گذاشته است ، این تبلیغى است که آنها کرده اند که بشکنند این قدرت را که مى تواند در مقابل سایر قدرت ها بایستد و آنها ما را بچاپند . مى آئیم سراغ روحانیین که ببینیم که آیا اینها دربارى اند ، اینها را انگلیس ها درست کردند که مردم را خواب کنند و آنها بچاپند؟! این قیام هائى که در این صد سال شده است از کى بوده ؟ چند قیام در این صد سال ؟ کى راس اینها بوده ؟ قیام تنباکو ، مرحوم میرزا بود ، قیام مشروطه از نجف ، آقایان نجف ، از ایران ، علماى ایران ایجاد کردند . این چند قیامى که ما شاهدش بودیم همه از علما بود . علماى اصفهان قیام کردند رأسشان مرحوم حاج آقا نوراللّه رحمت اللّه بود . علماى تبریز قیام کردند ، علماى مشهد قیام کردند . یک وقت مرحوم آقاى قمى خودش تنها پاشد راه افتاد آمد که من تهران بودم ، ایشان به حضرت عبدالعظیم آمدند و ما رفتیم خدمتشان و ایشان قیام کردند ، منتها حبس کردند در همانجا حبسش کردند و بعد هم تبعیدش کردند . قدرت بود دیگر ، در این صد سال هر چه قیام بوده است ، تقریبا از اینها بوده ، تبریز هم خیابانى یکى از آقایان بود ، از علما بود . البته جنگل هم بوده اند ، اینها هم بوده اند لکن در اقلیت بودند ، عمده اش اینها بودند . پس اینکه مى گویند که (روحانیون دربارى اند یعنى براى دربار دارند کار مى کنند ، اینها کارى مى کنند که مردم را خواب کنند و دربار بچاپندشان ) این حرف صحیح نیست . باز در هر شهرى از شهرها بروید آن روحانى آن شهر اگر علنا نتواند مخالفت کند با اینها ، مخالفت مى کرده است . من نمى گویم صد درصد معمم درست است . ما معمم هائى داشتیم که از سازمان امنیتى ها بدتر بودند . من روحانیون را مى گویم . آنها بطور مطلق مى گویند روحانیون اینطور هستند و من عرض مى کنم نه ، مسأله این نیست . من نمى خواهم بگویم که هر کس عمامه سرش گذاشت این روحانى است و هر کس عمامه سرش گذاشت این مخالفت کرده ، نه . خیلى از عمامه به سرها هم موافقت کرده اند ، زیاد هم موافقت کرده اند ، اما (روحانیین مطلقا اینطور بودند) صحیح نیست . این هم براى این بود که این قدرت را بشکنند و وقتى که این قدرت را شکستند ،

ص: 31

از آنطرف اسلام را در نظر مردم کوچک کردند ، از این طرف روحانیون را در نظر مردم کوچک کردند . این دو تا قدرت را از ما گرفتند آنوقت هر کارى مى خواستند مى کنند ، از آن طرف آمدند دانشگاه ها را جدا کردند از روحانیون ، در دانشگاه ها تبلیغات بر ضد روحانیین ، در مساجد و منابر و عرض مى کنم که جاهاى دیگر گروه هاى روحانى تبلیغات بر ضد دانشگاه راه انداختند و این نه براى اسلام بود که اینها مى آمدند مى گفتند که دانشگاهى ها مثلا اشخاصى هستند کذا ، خیر ، این نبود ، این نقشه بود ، این یک مطلب حساب شده بود ، مى خواستند این دو تا قدرتى که مى تواند کار بکند (دانشگاهى مى تواند کار بکند ، روحانى هم مى تواند کار بکند) مى خواستند این دو تا قدرت را از هم جدا بکنند و جدا هم کردند . دانشگاه مى رفتى اسم روحانى را نمى شد بیاورى (حالا نه ، آنوقت ) اسم معمم را نمى شد بیاورى ، در محیط روحانى هم اسم دانشگاهى را نمى شد برد . جدا کردند این دو تا قدرت را از هم ، یعنى دو قدرت فعاله اى که مى توانست اگر با هم پیوند کند اساس این چپاولى ها و این دست هائى که از خارج به این سفره یغما دراز شده اینها مى توانستند قطع کنند ، این دو تا طایفه را از هم جدا کردند . اینها یک نقشه هائى بود .

هوشیارى در مقابل نقشه هاى تفرقه انگیز اجانب و توجه به تصویب قانون اساسى

خوب ، الحمداللّه در این نهضت این پیروزى حاصل شد براى مسلمان ها که همه بیدار شدند و همه با هم انسجام پیدا کردند . پیوند پیدا کردند مع الاسف حالائى که ما رسیدیم به یک مرتبه اى از پیروزى ، دست آنها را کوتاه کردیم ، چپاولگرها هم به همت همه مردم بیرون رفتند مع الاسف حالا باز نقشه ها این است که تفرقه بیندازند ، گروه گروه بکنند مردم را ، همان نقشه اى که در زمان سابق ، زمان همین رژیم سابق بود ، چه قبل از ماه رمضان و قبل از محرم و صفر ، این دو موعد جاى تفرقه اندازى بود براى اینکه ماه رمضان شهراللّه بود و قدرت روحانیون در ماه رمضان نمایشش زیاد بود ، اجتماع مسلمین زیاد بود ، ماه محرم هم ماه امام حسین بود و قدرت اینها ، اهل منبر و روحانیون آنوقت هم زیاد بود . جلو ماه رمضان یک چیزى درست مى کردند ، جلوى ماه محرم هم یک چیزى درست مى کردند ، حالا هم ما جلو ماه رمضان هستیم الان هم درست کرده اند الان اصفهان یک قصه اى درست شده است ، مشهد هم همین طور ، سر یک مطلب پوچى ریخته اند به هم . این چقدر غفلت مى خواهد ، یک حالى که الان مقدرات اسلام مطرح است ، قانون اساسى اسلام مطرح است حکومت اسلام مطرح است ، رئیس جمهور اسلام مطرح است ، از اینها دست برداشتند یک جبهه هائى که حساب شده آنها کارهاى خودشان کرده اند و بسیارى شان هم از روى بى اطلاعى چند تا گروه درست کرده اند ، صد تا حزب و گروه در همین چند وقت درست کرده اند ، هر کدام گروه گروه شدند و مع الاسف در اصفهان ، در تهران هم یک مقدارى ، در مشهد هم ، حالائى که قبل از ماه رمضان است و حالائى که باید قدرت ها با هم جمع بشوند و این مقدرات مملکت را درست بکنند و اسلامى کنند حکومت را ، سر یک شخصى دعوا مى کنند (آیا این مسلمان است یا نه ؟) مسلمان است به من چه ، مسلمان نیست به تو چه ؟ چرا همه

ص: 32

قدرتها را به باد فنا مى دهید براى اینکه زید مسلمان است یا غیر مسلمان ؟ قضیه مرحوم شمس آبادى شما خیال کردید که یک چیز عادى بود ، اینهم جزء همان ها بود که با طریق هاى مختلف اینها مى آمدند و درست مى کردند . یک وقت شهید جاوید را پیش مى آوردند از این طرف و از آن طرف و یک ماه محرم و صفر و بیشتر را منبرها همه خرج این مى شد که شهید جاوید چى . از این طرف و از آن طرف یک دسته اى تأیید ، از آن طرف یک دسته اى تکذیب . یک قدرى که این سست مى شد ، باز یک چیز دیگرى درست مى کردند . مرحوم شمس آبادى هم از این امور بود که شاید هم خودشان این کار را کردند (من نمى دانم ) که یک کسى را بکشند و صدا در بیاورند یک دسته از آن طرف و یک دسته از این طرف و بساط درست کنند و یک قدرى که این کمتر مى شد آنوقت یک کس دیگر را به میدان مى آوردند که این کتاب هایش چطور است . او مى گفت کافر است ، این مى گفت مسلمان است ، آن مى گفت که مسلمانى است در تالى مثلا انبیا ، آن دیگرى مى گفت کافرى است از ابوجهل بدتر . اما نقشه توى کار است ، آنهائى که اینها را درست مى کنند نه به اسلام عقیده دارند و نه به روحانیت عقیده دارند و نه به هیچ چیز ، آنها مادیت در نظرشان هست و مسلمان ها را به جان هم بریزند تا آنها چپاول کنند . امروزى که ما احتیاج مان به وحدت کلمه از همه اوقات بیشتر است ، امروزى که این توطئه ها ، مرزى و غیر مرزى ، در کار است ، باز ما سر یک چیز مختصرى دعوا مى کنیم ، این نیست جز اینکه یک جهالت است در ما ، رشد ما نداریم که مواقع را تشخیص بدهیم که چه وقت باید چى گفت و آنها که نقشه مى کشند مى فهمند که دارند چه مى کنند ، آنها مى دانند که باید چه وقت چه چیز را چاپ کرد و منتشر کرد ، کسانى را واداشت ضدش ، کسانى را واداشت تأییدش .

ما باید بیدار باشیم آقا ، توجه داشته باشیم ، وقت این نیست که امروز سر افراد ما دعوا بکنیم ، وقت این است که امروز همه قوایمان را متحد کنیم و این گروه گروه ها یکى بشوند و همانطورى که با یکى بودن به جلو برویم ، نه اینکه حالائى که با یکى بودن قدرت را به زمین زدیم حالا متفرق مان کنند و بعد هم یک قدرتى بیاید و همه ما را از بین ببرد . الان وقت وحدت کلمه است ، الان وقت این است که همه ما قدرت هایمان را روى هم بگذاریم ، از من که یک طلبه هستم ، از شما آقایان ، از این علماى اعلام اصفهان یا جاهاى دیگر ، وقت این است که همه فکرهایشان را متوجه به این بکنند که حالا باید چه کرد . حالا که قانون اساسى مطرح است طرح بدهند ، نظر بدهند ، مسائل را بگویند به مردم ، بگویند فردا که بناست مجلس خبرگان درست بشود ، خبره اسلامى تعیین کنند . حالائى که وقت این حرف هاست ، یک وقت ما مى بینیم که یک طرحى آوردند او فحاشى به یک کسى کرده ، یک دسته هم از آن طرف فحاشى ، یک دسته هم از آن طرف تأیید ، یک دسته هم از آن طرف ، باز همان مسائل که در زمان محمدرضا درست مى شد قبل از ماه رمضان ، دوباره حالا قبل ماه رمضان ما ، آن هم در یک همچو موقعى . و این ماه رمضان و ماه شعبان ، غیر ماه شعبان و رمضان هاى دیگر است ، ماه رمضانى است که سرنوشت ما را مى خواهد درست بکند . ما باید همه قوا را روى هم بریزیم و برویم سراغ این مصیبت . نباید ما مشغول یک چیزى بشویم که هیچ ارزشى پیش اسلام ندارد ، هیچ ارزشى به هیچ وجه ندارد . ما

ص: 33

نباید برویم دنبال این مسائل ، باید برویم دنبال این مسائل اساسى ، این یک جمله اى بود راجع به عموم .

ارزش انسان به قلب و بصیرت اوست ، نه به بصر

اما چیزى که راجع به این عزیزها ، راجع به این فرزندان عزیز بگویم ، این است که انسان با روح انسان است ، با بصیرت انسان است . ما همه با همه حیوانات شرکت داریم در اینکه گوش داریم ، چشم داریم ، پا داریم و ما دست داریم چه ، اما این مناط و انسانیت نیست ، آنى که انسان را از همه موجودات جدا مى کند ، از همه موجودات طبیعى جدا مى کند ، آن قلب انسان است ، آن بصیرت انسان است . شما بصیرت داشته باشید ، انسانید . اگر بصیرت نداشته باشد ، ابوجهل چشم داشت اما انسان نبود ، بعضى از انبیا هم چشم نداشتند و نبى بودند . میزان در انسانیت معنویت انسان است . کوشش کنید که خودتان را با محتوا کنید ، معنویت در خودتان ایجاد بکنید و از این هیچ باکى نداشته باشید که انسان دست ندارد ، پا ندارد ، چه ندارد . در روایت است که بعضى از انبیابودند که چشم نداشتند و دست و پا هم حتى نداشتند . حضرت مى فرماید که مى بینم فلان را (که الان من درست یادم نیست ) دست و پا نداشتند ولى نبى بودند و البته مرسل به آن معنى نبودند اما نبى بودند . بسیارى از علما ، بسیارى از نوابغ بودند که چشم نداشتند ، در زمان ما هم بعضى را ما ملاقات کردیم که از علما بودند ، نابغه بودند ، اطلاعات زیاد و وسیعى داشتند ، اسنان بودند هیچ از این معنى نگران نباشید که حالا شما صاحب یک حسى نیستید ، شما معنویت تان را انشأاللّه تقویت کنید ، روحتان را تقویت کنید و از همه بصیرها شما انشأاللّه بصیرتر باشید . خداوند انشأاللّه شما را حفظ کند و همه ما را براى اسلام خدمتگزار کند و همه ما این راهى را که آمده ایم بتوانیم تا آخر انشأاللّه برسانیم .

ص: 34

تاریخ : 15/4/58

بیانات امام خمینى در جمع صاحبان صنایع و بازاریان تهران

موعظه به صاحبان کارخانه ها در رعایت حقوق کارگران و پیشگیرى از انفجار عمومى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من یک کلمه به طور موعظه با شما صحبت مى کنم ، یک کلمه هم راجع به اساس قضایا که شما مى گوئید اینکه بطور موعظه عرض مى کنم این است که آقایان صاحب کارخانه ها باید وضعشان را یک قدرى از آن رژیم سابق تغییر بدهند براى اینکه در رژیم سابق که مردم آن را رژیم اسلامى نمى دانستند و طاغوتى مى دانستند ، اگر کارى مى شد مى گفتند که در رژیم طاغوتى شده است و اگر یک ناراحتى هایى براى کارگرها پیدا مى شد یا یک تحریکاتى مى شد که اینها اعتصاب کنند ، شورش کنند ، آنها با فشار و اگر چنانچه نوبت به روحانیین هم مى رسید با موعظه اما الان با آنوقت فرق دارد . الان همه ما این ادعا را داریم که یک مملکت اسلامى است و روى احکام اسلام باید عمل بشود . اگر خداى نخواسته در یک مملکت اسلامى طورى بشود که در کارخانه ها کارگرها به واسطه اینکه درست به آنها رسیدگى نمى شود انفجار حاصل بشود ، این انفجار از محیط یک مملکتى است که مدعى اسلام است ، نه روحانى مى تواند این را خاموش کند و نه کس دیگر . براى اینکه روحانى آنوقت مى تواند چیز بکند که بگوید خوب یک اشخاصى غیر اسلامى این کارها را کرده اند اما اگر مملکت اسلامى به اینکه اسلامى است یک طورى بشود که انفجار در کارگرها حاصل بشود ، این انفجار دیگر قابل کنترل نیست و این یک خطرى است که بر همه شماها و بر همه ما هست و ما را تهدید مى کند . از این جهت باید صاحبان کارخانه ها توجه به این داشته باشند که با کارگرها نظیر سابق عمل نکنند ، با اینها برادر و دوست باشند و تا آن حدودى که آنها ، کارگرها هم چنین نیست که خیلى بلندپرواز باشند ، اینهایک زندگى مى خواهند . آقایان کارى بکنند که یک زندگى براى اینها حاصل بشود و جلوگیرى بشود از یک انفجارى که قابل کنترل نیست . عرض کردم انفجار ، اگر یاس از حکومت اسلامى باشد و انفجار پیدا بشود هیچ چیز نمى تواند جلویش را بگیرد به خلاف آنجایى که انفجار حاصل بشود و پناه به اسلام بخواهند بیاورند ، آن قابل کنترل است اما اگر یک مملکتى اسلامى شد و باز بساط ، همان بساط سابق باشد که لفظ ، لفظ اسلامى است ، عمل ، عمل طاغوتى باشد و خداى نخواسته انفجار حاصل بشود ، با اینهمه تحریکاتى که مى بینید الان هست ، توطئه که الان هست اگر انفجار بشود ،

ص: 35

انفجار بر ضد اسلام است . یک همچو انفجارى ، انفجارى است که از باطن یک مملکتى که مدعى اسلامى است پیدا شده و مأیوس از اسلام شده اند ، مأیوس از برنامه هاى اسلام شده اند ، یک همچو انفجارى را هیچ کس نمى تواند جلویش را بگیرد ، دیگران هم که دامن مى زنند و همان مسائل را دارند طرح مى کنند که (تغییرى نکرده است ، یک اسمى تغییر کرده ، آنوقت مى گفتیم حکومت شاهنشاهى ، حالا مى گوئیم جمهورى اسلامى ، واقع مسائل همان مسائل است ، کارگرها همان کارگرها هستند ، کارمندها همان کارمندها هستند ، مردم همان مردمند ، رباخوارها همان رباخوارها هستند ، زورگوها همان زورگوها هستند) اگر در یک همچو محیطى خداى نخواسته انفجار حاصل بشود ، غیر از انفجارهاى دیگر است ، این دیگر چیزى براى کسى باقى نخواهد گذاشت و لهذا باید خود آقایان در فکر این معنا باشند که یک همچو چیزى نشود و آن به این است که شماها یک قدرى پایین تر بیائید ، کارگرها را هم یک قدرى بالاتر ببرید ، آنها نمى خواهند در عرض شما باشند ، آنها یک زندگانى مى خواهند ، شماها که الحمدلله دارا هستید و داراى کارخانه ها هستید و دارأى کارمندان زیاد هستید ، یک قدرى براى مصلحت خودتان و براى اینکه خداى ناخواسته یک وقت انفجارى نشود که همه چیز به باد رود ، همه چیز یک کشور به باد برود ، شماها هم یک مقدارى خودتان با دست خودتان به اینها یک کمک هایى بکنید ، یک کارهائى بکنید که آنها ببینند که در این وضعى که حالا شده است به آنها رسیدگى مى شود . البته دولت هم رسیدگى مى کند ما هم موعظه شان مى کنیم و رسیدگى مى کنیم اما مسأله این است که اینها ببینند که در یک جمهورى اسلامى ، این کارگرها ببینند که این اشخاصى که در رأس هستند و کارفرما آنوقت به آنها مى گفتند اینها بنا دارند که با اینها یک جور دیگرى رفتار کنند ، آنچه که کمونیست ها یا اشخاص منحرف تبلیغ مى کنند ، اینجور نیست ، بنابراین است که با اینها یک طرز بهترى رفتار بشود ، به زندگى آنها رسیدگى بشود ، به احتیاجات آنها رسیدگى بشود . این معنا امروز دیگر عملى نیست که یک دسته اى آن بالاها باشند و همه آن چیزهایى را که بخواهند ، به طور اعلى تحقق پیدا بکند ، پارک ها و اتومبیل ها و بساط ، یک دسته هم این زاغه نشین ها باشند که اطراف تهرانند و مى بینند آنها را این نمى شود . این نه منطق اسلامى دارد ، نه منطق انصافى دارد ، نه صحیح است . و اگر خداى نخواسته اینها صدایشان درآید دیگر قابل خاموشى نیست ، شماها باید یک فکرى بکنید براى اینها . شما براى حفظ خودتان ، حفظ خانواده تان ، حفظ ثروتتان ، حفظ حیثیت خودتان ، خودتان بنشینید با هم تفاهم بکنید ، دسته هاى دیگر هم که آمدند ، از اصفهان یک دسته اى آمده بودند و من همین حرف هایى که به نظرم مى آید به آنها گفتم که باید یک فکرى خودتان بکنید که این تفاوت طبقاتى به اینطور نباشد ، یک تعدیلى بشود . اسلام تعدیل مى خواهد ، نه جلو سرمایه را مى گیرد و نه مى گذارد سرمایه آنطور بشود که یکى صدها میلیارد دلار داشته باشد و براى سگش هم اتومبیل داشته باشد و شوفر داشته باشد و امثال ذلک و این یک شب که برود پیش بچه هایش نان نداشته باشد . نمى شود این عملى نیست ، نه اسلام با این موافق است نه هیچ انسانى با این موافق است ، این با دست شماها نصفش حل مى شود ، نصفش ، اگر نگویم همه اش ، نصفش با دست شما حل مى شود یک قسمت دیگرش هم با دولت است که براى

ص: 36

اینها خانه درست بکند ، بسازد _ عرض کنم که _ یک زندگى ، همانقدرى که آن بیچاره هامى خواهند . شما خیال نکنید آن کارگرها مى گویند ما اتومبیل مى خواهیم ، ما پارک مى خواهیم این حرف ها نیست آنها یک زندگى مى خواهند وقتى بروند منزلشان اگر بچه اش بگوید من کفش ندارم بتواند کفش بخرد برایش ، بشرند آنها ، ناراحت مى شوند خود شما فکر کنید ، که خودتان بروید منزل ، یک بچه عزیز داشته باشید از شما یک چیز بخواهد نداشته باشید ، یک وقت ندهید ، نه ؟ ناراحتى ندارد؟ یک وقت بخواهید و نداشته باشید به او بدهید . فرضا از اینکه یک وقت برود منزل و ببینید که پدرش برایش نان نیاورده ، خوب شما فکر این را بکنید ، این منطق دیگر درست نمى شود که بگویید که ما اختیار داریم و همه اختیارات را داریم و ما باید چه باشیم و چه باشیم و دیگران هیچ . نمى شود این ، این ، من حالا که عرض مى کنم از نظر جهت سیاسیش مى گویم که جهت سیاسى براى خود کارخانه دارها و براى خود کارفرماها جهت سیاسى اقتضأ مى کند که خودشان فکر بکنند و این مسائل را بین خودشان حل کنند . من به آن اصفهانیها هم که آمدند گفتم شما خودتان یک چیزى تشکیل بدهید یک مجلسى تشکیل بدهید با هم صحبت بکنید با هم قرار بدهید که کمکهایى بکنید به اینها که اینها دلخوش بشوند به شما هم کار خوب بکنند برایتان و هم آن انفجارى که احتمال هست و من ترس از او دارم آن حاصل نشود . این آن مطلبى است که عرض کردم که به طور موعظه مى گویم و مسأله اساسى است و سبک نگیرید این را . شما حالا ممکن است که خیلى توجه به مسائل نکنید اما یک وقت از دست بگذرد ، وقتش بگذرد و علاج براى هیچ کس ممکن نباشد نه ما بتوانیم مهارش کنیم و نه شما بتوانید ، این یک فکر مى خواهد .

عمل بر خلاف مسیر اسلام ممنوع !!

اما آنچه راجع به قضایاست ، آنکه مربوط به من است باید صحبت بکنم البته یک چیزهائیش مربوط به دولت است یکى مربوط به وزارت کار است ، یکى مربوط به _ عرض کنم که _ دیگر است و آن این است که ما اجازه نخواهیم داد که یک قدم خلاف اسلام بردارند . اسلام مالکیت را به طور مالکیت مشروع تثبیت کرده ، اجازه داده و کسانى که دارأى کارخانه اى هستند ، صنعتى هستند ، آنها اگر چنانچه به غیر مشروع نباشد ، اینها باید باشند سر جایشان و طرح دولت هم این نیست که صنایع خاص مردم را چه بکنند ، دولت هم آن طرحى که حالا داده اند که من باز درست تمامش را با دقت نگاه نکردم این است که گفتند یک دسته اى هستند که اموالشان اموالى بوده است که چه کرده اند و برده اند و خورده اند واز بین برده اند و اموال غیر است و کذا ، و صاحب کارخانه هایى که آنطور هستند ، آنها ملى مى شود و این حق است . یک دسته هم آنها هستند که بدهکار به دولت هستند ، بیشتر از آن اندازه اى که دارند در آنجا . یک دسته اشخاص هستند که به اندازه اى نه ، بدهکار نیستند ، خودشان شریکند آن شریکشان عبارت از کسى بوده است که مثلا صاحب منصب و امثال اینها بوده است ، یکى هم شریک خاصى داشته اند اینها هم بیایند اینها شرکتشان محفوظ است . یک دسته هم هستند که خودشان

ص: 37

مى توانند اداره کنند خودشان را . پس این نبوده است که دولت بخواهد ، اینجا مملکت کمونیست نیست که دولت ، حرفى از کمونیست که نیست ، اینجا دولت اسلامى است ، آنقدرى که اسلامى مى شناسد مالکیت را ، دولت نمى تواند تخطى بکند ، بخواهد تخطى بکند ، بخواهد تخطى بکند کنارش مى گذارند ، اینطور نیست که شما خیال بکنید که بخواهند هر کس هر کارخانه اى دارد بگیرند . چنانچه در زمینها گفته بودند که خوب زمین ها را مى خواهند بگیرند ، مسأله این نبود . زمین موات بود ، زمین موات آن است که هیچ کس در آن چیز نکرده آنوقت این موات را فروخته بودند همین فروش غلط بود زمین موات را نمى تواند کسى بفروشد یا یک خطکشى کرده بودند و فروخته بودند ، آن هم غلط است ، آن موات را مى گیرند بلکه ارفاق هم مى کنند که هر که خودش مى تواند برود چه بکند اما زمینى که کسى احیأ کرده و مالک هست ، کى مى گیرد آن را کى مى تواند بگیرد آن را . این مسائل مطرح نیست ، این مسائل یک مسائل اسلامى است ، یک برنامه اسلامى است و تاکنون هم هر چه اینها گفته اند و طرح داده اند من ندیدم یک چیزى باشد که خلاف اسلام باشد و بخواهند این را ، ولى شایعات زیاد است . یک کلمه که گفته مى شود که اراضى موات گرفته مى شود یکدفعه شایع مى شود به اینکه مى خواهند خانه هاى مردم و زمین ها را بگیرند از مردم . اما اشخاص غیر مسؤول اگر یک حرفى ، نطقى بکنند ، توى روزنامه یک چیزى بنویسند ، اینها میزان نیست . هر وقت خود دولت صحبت کرد ، سخنگوى دولت صحبت کرد آن میزان است . روزنامه ها خیلى چیزها همین طورى مى نویسند یا یک اشخاصى که غیر مسؤولند یک حرف هایى مى زنند این مربوط به دولت و مربوط به اسلام نیست ما روى خط اسلام باید عمل کنیم من تا زنده هستم از خط اسلام نمى گذارم دولت خارج بشود و من امیدوارم خودمان هم خارج نشویم .

لزوم همیارى دولت وملت در رفع حوائج یکدیگر و بازسازى ایران اسلامى

و شماها سرگرم کارتان باشید لکن این مطلبى را که به شما گفتم خیلى در نظر داشته باشید ، خیلى توجه داشته باشید ، شما فکر بکنید اینها فرزندان خودتان هستند شما فکر کنید که یک فرزندى دارید برود منزل براى بچه اش نان نداشته باشد به شما چه مى گذرد . فکر این را بکنید یک قدرى افکارتان را بیاورید توى این جمعیتى که زیر دستتان هست ، توى این جمعیتى که زاغه نشین هستند ، توى این جمعیتى که هیچى ندارند . البته دولت هم مشغول است لکن بى انصاف ها اینقدر خرابى کرده اند و رفته اند که به این زودى نمى شود اصلاحش کرد . هر جا شما دست بگذارید خرابى است . هر چه توانستند بانک ها را چاپیدند و رفتند ، به عنوان قرض . الان این چیزهایى که اینها گذاشته اند از قبیل عمارات و اینطور چیزهایى که گذاشته اند ، همه اش را قرض کرده اند و برده اند که باید قرض اینها را بدهند . اینطور نیست که این ثروت را ما اکثرا خیال مى کردیم خوب ، براى اصلاح حال فقرا همین که اینها گذاشتند کافى است ، ما هم اینها را بنیاد مستضعفین درست کردیم بعد که رسیدگى کردند دیدند چه . اینقدرى که اینها چاپیدند و رفتند و این اخیرا قرض کردند و همچو که فهمیدند که امکان دارد که بروند قرض کردند از همه بانک ها با هر طورى که توانستند چاپیدند و بردند این بنیاد مستضعفین هم

ص: 38

آنقدر سرمایه دیگر ندارد . معلوم شد اینطورها نیست که ما خیال مى کردیم که کافى است براى ما . ما باید دستمان را باز پیش ملت دراز کنیم براى اینکه این مستضعفین و این بیچاره ها و این زاغه نشین ها را نجاتشان بدهیم ، باید به ملت رجوع کنیم و ملت این کارها را بکند . همه مان یعنى با هم ، همه مان روى هم رفته دست به هم بدهیم که یک وضع متوسطى براى اینها حاصل بشود که نه بى انصافى باشد نسبت به برادرهاى هم نوع شما اینها را برادر خودتان حساب کنید ، کارگرها ، کارگردان ها را نوکر حساب نکنید ، برادر حساب کنید ، فرزند حساب بکنید . حوائجشان را ببینید چه ، براى اولادتان حوائجى اگر داشته باشد هر چه بتوانید بر مى آورید ، اینها آنقدرها نمى خواهند ، آنقدرى که یک زندگى متوسطى ، همچو نباشد که هر چه را دست بگذارد ، نداشته باشد ، این اسباب این مى شود که خداى نخواسته یک وقت غیر آنطورى که ما فکر مى کنیم بشود . خداوند انشأاللّه همه شما را حفظ کند و همه تان ، همه تان در فکر این باشید که این مملکت را راهش بیندازید . اینکه شما خیال کنید دولت تنها بتواند ، نمى تواند . مسأله این نیست که دولت بتواند کار بکند . یک قشر از مردم بتوانند ، نمى توانند . باید هر کس در هر جا هست مشغول بشود به خدمت تا اینکه بشود این کار را انجام بدهیم . من که اینجا نشسته ام و یک طلبه هستم به اندازه طلبه اى به مردم سفارش کنم و چه بکنم و شما که صاحب کارخانه هستید و خداوند به شما عنایت کرده ، شما هم به اندازه خودتان کار را انجام بدهید . کشاورزان هم به اندازه خود ، هر کس در آن محیطى که هست آنجا را درست بکند . انشأاللّه بلکه ایران به دست همه درست بشود تا دوباره چپاولگران نیایند همه چیز شما را ببرند . هر چه نتیجه عملتان است چپاولگران به صورتهاى مختلف و به جهات مختلف ببرند . این بسته به این است که خود ما قیام کنیم به امر و گمان نکنیم که مطلب دیگر تمام است . نخیر ، مطلب تمام نیست . الان ساختن برتر از سابق است ، سابق براى بیرون کردن آنها خیلى معونه نمى خواست یعنى جز معونه مشت و فریاد ، اما حالا محتاج به عمل است و همه عمل مى کنند . و همه براى خدا عمل بکنند . انشأاللّه خداوند همه شما را مؤید کند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 39

تاریخ : 15/4/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از اقشار مختلف مردم

واعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرقوا

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من باید به یک واقعیتى ملت ایران را تذکر دهم واقعیتى که شاید باز هم تذکر داده باشم لکن اهمیت موضوع موجب مى شود که من باز به ملت ایران تذکر دهم .

کوشش هاى زیادى در ظرف قریب 20 سال شد تا گروه هاى مختلف ملت را به هم پیوست ، کوشش هایى شد تا آنکه تبلیغات اجنبى ها ، آنهائى که مى خواستند ما را غارت کنند و عقب نگه دارند خنثى شد . کوشش ها شد تا گروه هاى مختلف ملت را به هم پیوست ، جوانان دانشگاهى را با جوانان روحانى پیوند داد ، کارمندان دولت را با بازارى و روحانى و دانشگاهى به هم پیوست . این قشرها ، قشرهاى مختلف از کارگر تا دهقان تا کشاورز ، بازارى ، روحانى ، دانشگاهى ، تمام قشرهابه هم پیوستند و به هم جوش خوردند . زحمت هاى زیاد ، کوشش فراوانى شد تا این متفرقات مجتمع شدند تا این قطره ها دریا شدند ، تا این قطره جداى از هم به یک شکل سیل بنیان کن در آمدند و بنیان ظلم و جور و دست هاى اجنبى را از بیخ و بن کندند و قطع کردند و شما ملت بزرگ ایران ، از شهرستانى ها گرفته تا دهات و قصبات ، بانوان محترم و برادران عزیز ، بدون توجه به گرفتارى هاى خودتان همصدا با هم این سد بزرگ انسانیت را شکستید . من مى ترسم که در این نیمه راه زحمت هایى که تاکنون کشیده شده است ، به واسطه نادانى یک عده و غرض ورزى عده دیگر از بین برود و خون جوانان ما هدر رود . شما مى بینید که در ظرف دو ماه ، سه ماه که از پیروزى شما گذشته است و همه دیدید در پناه وحدت کلمه و در پناه قدرت اسلام این پیروزى را تحصیل کردید و رمز پیروزى شما ایمان و وحدت کلمه بود ، در ظرف یکى دو ماه قریب صد گروه با اسم هاى مختلف اظهار وجود کردند یعنى آن انسجامى که ملت به هم پیدا کرد و آن وحدتى که ملت پیدا کرد و اجانب احساس کردند که با وحدت کلمه ملت و با قدرت ایمان هیچ قدرتى نمى تواند مقابله کند با این قدرت ، در صدد بر آمدند این قدرت را تضعیف کنند ، هم قدرت اسلامى را و هم وحدت کلمه را . زحمت هاى چندین ساله اى که براى انسجام گروه هاى مختلف و براى وحدت کمله بود ، اجانب درصدد بر آمدند که به هدر بدهند این زحمت ها را و با دستهاى ناپاک خودشان و با بى توجهى به بسیارى از اشخاصى که ادعاى همه چیز مى کنند ، این زحمت ها نزدیک است به هدر برود . ما گروه هاى مختلف را مجتمع کردیم و این سد را

ص: 40

شکستیم و الان گروه هاى مختلف حدود صد گروه تاکنون اظهار وجود کرده اند و این اظهار وجود منتهى به معدومیت همه خواهد شد .

اى احزاب مختلفه !اى گروه هاى مختلف !اگر شما براى کشور خودتان دلسوز هستید و براى ملت خودتان دلسوز هستید ، باید بدانید که این ایجاد گروه هاى مختلف براى ملت سم قاتل است و کشور شما را باز به حال اول خداى نخواسته بر مى گرداند . اى اشخاصى که داد از ملیت مى زنید ، داد از دوستى با ملت مى زنید ، داد از دوستى با مستضعفین مى زنید ، این اظهار وجودها ، این گروه گروه کردن ملت موجب این مى شود که ملت شما باز به حالت اول برگردد . شما دارید رمز پیروزى ملت را از دست مى دهید . شماها که حسن نیت دارید در تحت تأثیر شیاطینى که سوء نیت دارند واقع شده اید . خداى تبارک و تعالى مى فرماید (واعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرقوا) امر به اجتماع و نهى از تفرق . شماها اجتماع مسلمین را به هم مى زنید و موجب تفرقه مى شوید .

هواهاى نفس را کنار بگذارید ، با ملت در یک مسیر بروید . این ملت جوانهاى خودش را از دست داد ، این دانشگاه زحمت کشید ، این مدرسه ها زحمت کشیدند ، این مدرسه فیضیه کشته داد ، قرآن ها را در این مدرسه فیضیه بى احترامى کردند ، بلکه گفته بود آتش زدند . ما زحمت کشیدیم و روحانیون را با دانشگاه آشتى دادیم و تبلیغات سوء اجانب را خنثى کردیم و شما در این وقت ، در وقتى که ما احتیاجمان به وحدت بیشتر است موجب تفرق دارید مى شوید . این خدمت به خلق است ؟! این خدمت به کشور است ؟! این گروه گروه شدن خدمت به انسانیت است ؟! خدمت به مستضعفین است ؟! یک قدرى تأمل کنید و یک قدرى در کارهایتان تجدید نظر کنید .

گروه گروه مى شوید و هر گروهى مخالف گروه دیگر . اگر همه در یک مسیر مى رفتید ، باز مضایقه نبود که گروه هایى همه در مسیر واحد لکن دست هاى خبیث اجانب در کار است که شما را ندانسته گروه گروه کند و مخالف با هم . آنهایى که مى خواهند ما را بچاپند و ذخائر ما را ببرند و ما را به اسارت بکشند ، مشاهده عینى کردند که دو چیز براى ما پیروزى آورده است و به این دو چیز حمله کردند : یکى ایمان ، اسلام ، یکى وحدت کلمه . با دست عمال خودشان ، این رمز پیروزى که داراى دو جهت بود به هر دو حمله کردند و در سطح وسیعى در ایران مشغول تفرقه افکندن شدند ، تفرقه در همه اطراف ایران ، احزاب مختلفه ، گروه هاى مختلفه ، جبهه هاى مختلفه و مع الاسف همه با هم مخالف . این وحدت کلمه را دارند از ما مى گیرند . قدرت ایمان بود که شما رابه این پیروزى رساند و آنها مشاهده عینى کردند که ایمان منشأ شکست آنها شده است این را هم دارند در آن خدشه مى کنند . آنهایى که با اسلام مخالفند ، امروز اگر چنانچه عقل دارند مخالفت نکنند که اسلام پیروز مى کند آنها را . آنها که نوکر اجنبى هستند حسابشان معلوم است . این یک نگرانى است براى من که زحمت هاى چندین ساله اشخاصى که دنبال این بودند بین قشرهاى مختلف آشتى بیندازند و تبلیغات باطل اجانب را خنثى کنند و بحمداللّه کردند و پیروز شدند ، این اجتماع به هم بخورد و تفرقه حاصل شود .

یک نگرانى دیگرى که ما داریم این است که دوست هائى که نادان هستند توجه به مسائل ندارند

ص: 41

موجب این بشوند که اسلام را طور دیگرى نشان بدهند . ما امروز رژیم جمهورى اسلامى داریم . ما امروز تمام قشرهایمان مدعى هستند که جمهورى اسلامى هستیم ، که رژیم ما جمهورى اسلامى است ، دادگاه هاى ما دادگاه هاى اسلامى است ، کمیته هاى ما کمیته هاى اسلامى است ، پاسدارهاى ما پاسدار اسلامى است ، ارتش ما ، ژاندارمرى ما ، شهربانى ما ، قواى انتظامى ما اسلامى است ، دولت ما اسلامى ، ادارات ما اسلامى ما همچو ادعا داریم . من خوف آن دارم که به واسطه کارهایى که از قشرهایى که غرض ندارند لکن نادان هستند کارهائى صورت بگیرد که مکتب ما را آلوده کند و بد معرفى کند ، ما شکست بخوریم در مکتب ، اسلام دفن بشود .

اگر کمیته ها ، چه آنهایى که در آنها بعضى معممین هست و چه آنهائى که نیست اگر خداى نخواسته بر خلاف موازین اسلامى عمل کنند ، مکتب ما را شکست مى دهند و این مسؤولیت بزرگى است براى معممین . اگر خداى نخواسته در شهرستان ها ، در جاهایى که علما و روحانیون هستند یک اختلاف نظرى باشد که منتهى به اختلاف ظاهر بشود ، مکتب ما خدشه دار مى شود و این مسئولیت بزرگى است متوجه به روحانیون . اگر دادگاه هاى ما بر خلاف موازین اسلامى ، بر خلاف عدالت رفتار کنند مکتب ما خدشه دار مى شود . اگر پاسدارهاى ما که پاسدار جمهورى اسلامى هستند ، پاسدار انقلاب اسلامى هستند کارى بکنند که بر خلاف موازین پاسدارى باشد ، مکتب ما خدشه دار مى شود و این مسؤولیت بزرگى است . ما اگر در رژیم سابق شکست مى خوردیم و کشته مى شدیم لکن مکتب ما محفوظ بود غم نداشتیم ، نگرانى نداشتیم .

ما اگر در رژیم سابق بعضى کارهاى خلاف فرض کنید مى کریدم به مکتبمان مربوط نبود ، امروز اگر کار خلاف بکنیم مکتب شکست مى خورد . مصیبت آن است که مکتب شکست بخورد سیدالشهدا (علیه السلام) شهید شد با همه اصحاب و عشیره لکن مکتب جلو رفت ، شهادت او مکتب را جلو برد . ما هم اگر در آن رژیم شهید مى شدیم و شما هم اگر شهید مى شدید ، مکتب جلو مى رفت لکن با اعمال ما ، با کردار ما ، با گفتار ما ، با قلم هاى ما ، با قدم هاى ما اگر امروز کارهاى خلاف واقع بشود ، مکتب متزلزل مى شود . مصیبت بزرگ این است که مکتب از دست برود ، مکتبى که انبیا براى آن کشته شده اند ، مکتبى که اولیا براى آن کشته شده اند .

ملت ایران ! بانوان محترم ! بردادران محترم ! به داد اسلام برسید اسلام امروز امانت است در دست شما ، خیانت نکنید به این امانت . روحانى ! دانشگاهى ! بازرگان ! دهقان ! کارگر! شهرى ! دهاتى ! عشایر! اسلام امروز در خطر است ، نه ما . خطر براى ما بود اشکال نبود . اسلام را دریابید ، کارهاى خلاف ما اسلام را بد جلوه مى دهد ، اسلام را دفن مى کند که تا آخر به آن توجه نشود . قلم ناپاک ، چشم هاى ناپاک در صددند که از شما خرده گیرى کنند و مکتب شما را بد جلوه دهند و بگویند این هم جمهورى اسلامى ، چنانچه در کارخانه ها مى روند و مى گویند ، چنانچه قلم هاى خائن مى نویسد . ما امروز از دوستان مى ترسیم ، دیروز از دشمن ها مى رسیدیم . آن ترس خیلى زیاد نبود ، اشکالى نبود . امروز از دوست ها مى ترسیم که این دوست هاى بى توجه به عمق مسائل ، بى توجه به موقعیتى که الان ما

ص: 42

در آن واقع هستیم کارى بکنند که مکتب ما در دنیا مکتب فاسد قلمداد شود ، مکتب عقب مانده قلمداد شود . این است که ما را رنج مى دهد ، این است که ما را نگران کرده .

امروز بر همه ما ، بر همه ملت ، بر بانوان ، بر برادران ، بر علما ، بر دانشگاهى ها ، بر وکلا ، بر وزرا ، بر همه قشرهاى ملت است که احتراز کنند از اختلاف و احتراز کنند از کارهائى که مخالف با نهضت اسلامى است ، مخالف با جمهورى اسلامى است . دست از اختلافات بردارید ، در یک امور جزئى با هم اختلاف نکنید ، امروز روز اختلاف نیست . دست از هواهاى نفسانى بردارید ، براى ریاست کمیته و پاسدارى و اینها خداى ناخواسته خلاف نکنید . امروز روز هواى نفس نیست . امروز روزى است که سرنوشت شما ، سرنوشت اسلام ، سرنوشت قرآن باید معلوم شود . با هم برادر باشید . دانشگاهى ها با ما برادرند ، ما خدمتگزار آنها هستیم . برادران دانشگاهى ! توجه کنید که شما را جدا نکنند از روحانیون . برادران روحانى ! توجه کنید که شما را جدا نکنند از دانشگاهى ها . همین چند روز در اصفهان ، در مشهد ، در تهران اساس یک خلاف را دارند طرح ریزى مى کنند که دانشگاه را از روحانى جدا کنند . بعضى منبرهاى نادان و بعضى دانشگاهى هاى نادان مى خواهند این دو قشر را از هم جدا کنند ، طرحش را ریخته اند در یک موقعى که موقع طرح قانون اساسى است ، در یک موقعى که موقع نتیجه گیرى است ، در یک موقعى که نزدیک به ماه مبارک رمضان است و اجتماعات شما براى آنهائى که مى خواهند ایران را از بین ببرند خطر دارد . ماه مبارک ، ماه اجتماع است ، ماه وحدت است ، ماه خداست . در یک همچو موقعى قبل از ماه رمضان و موقع نتیجه گیرى از این خون ها ، از این زحمت ها ، از این رنج ها طرح یک اختلاف بزرگ بین روحانیون و دانشگاهى ریخته شد ، یکى جزوه مى دهد لعن مى کند یک کسى را ، یکى جزوه مى دهد تعریف مى کند از کسى . هر دو خلاف است . هر دو امروز غلط است . دست بردارید از نادانى ، شما را تحریک نکنند آنهائى که با اسلام دشمن هستند . خیانت به اسلام نکنید . این تفرقه امروز خیانت به اسلام است با هر اسمى که باشد . امروز سر ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اختلاف کردن خیانت به اسلام است . امروز این حرف ها را طرح نکنید همه توجه به این معنا داشته باشید که این سرنوشتى که بناست براى ایران تحقق پیدا کند خوب باشد . با اعمال شما مبادا اسلام فراموش بشود ، با اعمال شما مبادا اسلام دفن بشود . اگر دلسوز به اسلام هستید دست از تفرق بردارید ، اگر دلسوز به ملت هستید دست از تفرق بردارید ، اگر دلسوز به کشورتان هستید دست از این تفرقات بردارید . این طرح شیطانى که در اصفهان ظهور کرده و در مشهد و در تهران هم ، این طرح شیطانى را خنثى کنید . سر یک نفر آدم که آیا کافر است یا مسلم ، تو سر هم نزنید ، توجه به مسائل کنید ، شما را مى خواهند به جان هم بریزند و آنها نتیجه بگیرند . خداوند انشأاللّه ما را از غفلت بیدار کند . خداوند انشأاللّه اجتماع ما را حفظ کند . خداوند انشأاللّه تفرقه اندازها را هدایت کند . خداوند انشأاللّه اسلام را پیروز کند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 43

تاریخ : 15/4/58

بیانات امام خمینى در جمع روحانیون و پاسداران انقلاب اسلامى ارومیه

شکست ظاهرى و شهادت اهل حق به نفع اسلام است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من باید با آقایان روحانیون و پاسدارهاى محترم و سایر آقایان محترم که تشریف دارند ، خطرهائى که حالا به ما متوجه است و اشکالاتى که در حال حاضر ما داریم و موضعى که ما در اینوقت داریم فى الجمله عرض کنم و من در مجامع دیگر هم مطلب را چون اهمیت دارد گفته ام و باز هم تکرار مى کنم .

موضع ما الان از دو جهت حساستر از اوقات دیگر است . در رژیم سابق و آنوقتى که همه شما و همه قشرها مشغول مبارزه بودند با رژیم سابق ، آنوقت رژیم ، رژیم طاغوتى بود و شما هم بر ضد طاغوت قیام کرده بودید اگر ما در آن روز شکست مى خوردیم ، کشته مى شدیم اشکالى خیلى نداشت براى اینکه یک لشکر اسلامى ، یک لشکر الهى با لشکر طاغوتى مقابله کردند و شکست خوردند ، یک شکستى که اولیأ خدا هم در مقابل طاغوت گاهى شکست مى خوردند و این شکست در آن حال به ضرر اسلام تمام نمى شد ، به نفع اسلام بود و قدرت اسلام و صحت مکتب ما بیشتر ثابت مى شد . به وجهى نظیر مبارزه حضرت سیدالشهدا سلام اللّه علیه با دولت وقت که دولت طاغوتى بود . شهادت سیدالشهدا به اسلام هیچ لطمه اى وارد نیاورد ، اسلام را جلو برد . اگر نبود شهادت ایشان ، معاویه و پسرش اسلام را یک یک جور دیگرى در دنیا جلوه داده بودند به اسم خلیفه رسول اللّه ، با رفتن در مسجد ، اقامه جمعه و امام جمعه بودن ، اقامه جماعت و امام جماعت بودن . اسم ، اسم خلافت رسول اللّه و حکومت ، حکومت اسلام لکن محتوا بر خلاف . نه حکومت ، حکومت اسلامى بود به حسب محتوا و نه حاکم حاکم اسلامى . سیدالشهدا سلام اللّه علیه این نقشى که اینها داشتند براى برگرداندن اسلام به جاهلیت و نمایش دادن اسلام را به اینکه این هم نظیر همان چیزهاى سابق است آن را باطل کرد . و اگر هم در این مبارزه اى که مى کردیم شکست مى خوردیم ، کشته مى شدیم ، اسلام از او ضررى نمى دید بلکه اسلام نفع مى دید براى اینکه یک جبهه مجاهد اسلامى با یک عده طاغوت مبارزه کردند ، مبارزه شان هم بین حق و باطل بود منتها باطل قوه اش زیاد بود و آنهائى که اهل حق بودند شهید شدند ، لکن حالا وضع چه جور است ؟ آنوقت رژیم ، رژیم طاغوتى بود و حکومت وقت حکومت طاغوتى بود و همه دستگاه ها دستگاه هاى طاغوتى بودند و لکن حالا که حکومت ما مى گوئیم اسلامى ، همه تان رأى دادید به

ص: 44

جمهورى اسلامى و رژیم تغییر کرد از رژیم سلطنتى به حکومت جمهورى اسلامى ، الان ما که معمم هستیم و شما که پاسدار هستید و سایر قشرهائى که در این مملکت هستند ، همه در حکومت اسلامى هستید ، همه ما در جمهورى اسلامى واقعیم ، الان رژیم ما جمهورى اسلامى است ، آن خطرى که الان متوجه به ماست خطر کشته شدن نیست ، خطر شکست یک جمعیت اسلامى در مقابل طاغوت نیست ، آنها اصلا خطر نیست . آن خطرى که الان براى ماست اینست که مکتب ما شکست بخورد ، اسلام شکست بخورد . این خطر بزرگترین خطرى است که الان متوجه به ماست و آنکه ما را تا اینجا رساند و پیروز کرد این بود که با هم قشرها اختلاف نداشتند ، همه با هم فریاد مى کردند که جمهورى اسلامى مى خواهیم ، فرقى ما بین شهر و ده نبود ، مرکز و سرحدات نبود ، همه دست به هم دادند و فریاد کردند که ما جمهورى اسلامى مى خواهیم و این دو جهت که یکى وحدت کلمه همه بود ، اکثرا با هم بودند و یکى هم مقصد ، مقصد اسلامى بود ، شما را پیروز کرد . شما الان یک لشکر فاتح هستید . اما لشکرهاى فاتح در سابق هم غالبا اینطور بوده که بعد از فتح طورى مى شد که شکست مى خوردند . امروز من براى یک جمع دیگر که صحبت کردم هیتلر را مثال زدم که حرکت کرد و نهضت کرد و زد و کشت و فرانسه را فتح کرد و سایر کشورها را فتح کرد و حمله کرد به شوروى ، با آن قدرتى که شوروى داشت ، فتح کرد بسیارى از جاها را لکن نتوانست نگه دارد ، آن فتح و پیروزى که کرده است نتوانست نگه دارد . چون نتوانست نگه دارد شکست خورد و منتهى شد به آنجائى که خودکشى مى گویند کرد . فاتح ها همیشه تقریبا اینطورى بودند که بعد از اینکه فتح مى کردند ، یک عواملى پیدا مى شد که اینها را به شکست منتهى مى کرد .

تخطى از موازین ، خطرى براى اسلام و حربه اى به دست دشمنان

من خوف این را دارم که شما که یک لشکر اسلامى ، ملت اسلامى فاتح هستید الان و فتحى هم کردید که همه دنیا را به اعجاب آوردید ، عواملى پیدا بشود که شکست بخورید و شکست هم از ناحیه خودتان باشد ، نه از ناحیه دشمن . من خوف این را دارم که ما ، چه طبقه روحانیون و چه سایر طبقات که مهمش اینهائى است که مستقیما اسم اسلامى رویشان هست ، دولت اسلامى ، وزارتخانه هاى اسلامى ، کمیته اسلامى ، پاسداران اسلامى و دادگاه هاى اسلامى و این هائى که الان به اسم اسلام و لباس اسلامى دارند در حکومت اسلامى پاسداران اسلامى داریم و دادگاه اسلامى و همین طور کمیته ، اگر در یک همچو موقعى ماها که ادعا مى کنیم که ما هم پاسدار هستیم و شماها هم که پاسدار هستید ، در یک همچو موقعى ما یک کارهائى انجام بدهیم که آنهائى با ما مخالف اند و دشمن اند ، آنها مراقب هستند و با کمال مراقبت به کارهاى ما چشم دوخته اند ، ما یک کارهائى انجام بدهیم که این کارها با محتواى جمهورى اسلامى موافق نباشد . این شکست مسلم در مقابل کافر نیست ، شکست سیدالشهدا در مقابل یزید نیست ، این شکست اسلام است . ما ادعا کردیم که جمهورى اسلامى داریم و ادعا کردیم که حکومت اسلامى تنها حکومت عادلانه است ، تنها حکومتى است که از رئیس جمهورش تا پاسبانش تابع اسلام

ص: 45

است ، نه رئیس جمهورش مى خواهد بزرگى بفروشد به پائین ترها نه پائین ترها مى خواهند مردم را از باب اینکه مثلا نظامى است ، پاسدار است مردم را آزار بدهند ، این چیزى است که ما ادعایش داریم مى کنیم . جمهورى اسلامى یعنى یک حکومت عادلانه اسلامى چنانچه مملکتى که اسلامى است و جمهورى در تحت لواى اسلام دارد اداره مى شود ، این مملکت هم باید اجزائش اسلامى باشد . اگر چنانچه در این مقطعى که از زمان ما هستیم و در اینوقتى که ما ادعاى تبدیل طاغوت به اسلام ، همچو ادعائى را داریم ، اگر چنانچه ما که معمم هستیم و شما که پاسدار هستید بر خلاف آنطورى که باید پاسدارهاى اسلامى ، روحانیون که پاسدارند و شماها که پاسدارید بر خلاف آن اگر یک وقت یک عملى صادر بشود ولو از یک مصداق ، یک فرد صادر بشود و دیگران جلویش را نگیرند ، آنهائى که الان متوجه اند که به ما اشکال کنند ، یکى را هزار مى کنند و در بوق تبلیغاتى در خارج و در داخل منتها در داخل به یک طرز دیگر و در خارج با صراحت که : (اسلام هم همانست ، تغییرى حاصل نیست ، اسلام اصلش همین طورى است ، اسلام هم مثل رژیم شاهنشاهى است منتها اینها حالا یک اسمى جاى یک اسمى گذاشته اند . رأى داده اند فقط به یک چیزى اما محتوا ، محتواى دیگرى است . یک چیز دیگرى است . اسلام اینجورى است آنوقت سازمان امنیت مردم را آزار مى کرد ، حالا پاسداران اسلامى ، آنوقت روساى طاغوتى به مردم تعدى مى کردند حالا روساى جمهورى اسلامى . )

آنوقت روحانیون در زمان طاغوت بودند ، اگر یک کارى از بعضى شان صادر مى شد مردم مى گفتند که اینها ساواکى هستند ، یکى کار خلاف مى کرد نمى گفتند که اینها نوکر اسلامند و این کار را مى کنند مى گفتند اینها جزء ساواکند . امروز اگر از یک روحانى صادر بشود کى مى گوید ساواکى است ؟ هیچ کس ، کى مى گوید که الزام دارد به این کار؟ اگر امروز یک خطائى از یک نفر معمم صادر بشود و سایرین جلویش را نگیرند و اعتراض نکنند ، جنگ لازم نیست ، اعتراض ، گفتن ، نهى از منکر . در خارج آنهائى که دشمن شماها هستند منعکس مى کنند که جمهورى اسلامى با رژیم شاهنشاهى هیچ فرقى ندارد فقط یک اسمى تغییر کرده و الا واقع همان واقع است ، دلیلش هم اینست که این پاسدارها ببینید مثل ساواکى عمل مى کنند ، این کمیته ها ببینید مثل مثلا چه عمل مى کنند ، این دادگاه ها را ببینید مثل همان دادگاه هاى طاغوتى است و هکذا و هکذا . آنکه امروز نگرانى دارد ، آنکه امروز مصیبت است براى ما این است که مکتبمان یعنى اسلاممان در معرض این است که دنیا به آن پشت بکنند و با اعمال ما دفنش کنند ، فکرى براى این باید کرد . تا ما خودمان را اصلاح نکنیم نمى توانیم بگوئیم که ما یک اشخاصى هستیم که براى خدا داریم کار مى کنیم ، مى خواهیم اصلاح کنیم مردم را . تا آقا خودشان صالح نباشند نمى توانند دعوت به صلاح بکنند . کسى که خودش خداى نخواسته پایش را کج مى گذارد اگر به مردم بگوید پایت را راست بگذار مسخره اش مى کنند ، مى گویند اگر پا راست گذاشتن صحیح بود خودت بگذار . اگر شما که پاسدارید و مدعى هستید که ما براى پاسدارى خدمت مى کنیم به اسلام مى خواهیم خدمت کنیم ، اگر خداى نخواسته همانطور که در رژیم سابق گاهى مى ریختند منزل یک کسى و اثاثش را مى بردند ، زن و بچه اش را به زحمت مى انداختند ، اگر حالا هم از یکى از شما خداى

ص: 46

نخواسته یک همچو چیزى صادر بشود و دیگران جلویش را نگیرند و تربیتش نکنند ، نهى اش نکنند ، این حربه را دست دشمن ما مى دهد و مى گوید پاسداران اینجورى اند . نمى گوید آن یک آدم اینجورى است ، نمى گویند این یک روحانى ملبس به این لباس اینطورى است ، مى گویند آخوندها اینطورند و پاسدارها اینطورند . این خطر را چه جور باید رفع کرد؟ ما الان مواجهیم با این .

امر به معروف و نهى از منکر ، تکلیف همگانى امت است

الان مکلفیم ما ، مسوولیم همه مان مسوولیم ، نه مسؤول براى کار خودمان مسؤول کارهاى دیگران هم هستیم (کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته ) همه باید نسبت به همه رعایت بکنند ، همه باید نسبت به دیگران ، مسؤولیت من هم گردن شماست ، شما هم گردن من است . اگر من پایم را کج گذاشتم شما مسوولید اگر نگوئید چرا پایت را کج گذاشتى ، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا بر خلاف موازین ؟ سایر مردم هم باید بکنند و نهى از منکر اختصاص به روحانى ندارد ، مال همه است ، امت باید نهى از منکر بکند ، امر به معروف بکند . اگر ما ملت که الان مدعى هستیم که رژیم ما اسلام است ، حکومت ، حکومت عدل است و امثال ذالک و به دنیا هم اعلام کردیم و دنیا هم شناخته مملکت ما را به اسم جمهورى اسلامى ، ممالک دیگر شناختند اکثرا و الان ما را یک رژیم اسلامى مى دانند ، اگر چنانچه ما محتواى این رژیممان اسلامى نباشد و کارهائى که مى کنیم منطبق نباشد با قوانین اسلام ، سر یک قضایاى جزئیه اى با هم معارضه بکنیم ، سر یک قضایاى جزئیه اى با هم دشمنى بکنیم ، سر یک قضایاى جزئیه اى براى دیگران کارشکنى بکنیم که همه اینها مخالف با قواعد اسلام است ، اگر یک همچو چیزى بشود و دنیا بگوید که اسلام هم همین است ، همین رژیم است ، دیگر همه سر یک کرباس هستید . این قضیه این نیست که ما در یک جنگى شکست خوردیم ، سیدالشهدا سلام اللّه علیه از یزید شکست خورد همه را کشتند لکن همچو شکستى به رژیم معاویه داد که تا ابد دفن شان کرد . ما اگر کشته مى شدیم در این نهضت شاید ما هم دفن مى کردیم رژیم را ، اما حالا که ما پیروز شدیم و رسیدیم به این مرتبه ، اگر اختلافات بین خودمان حالا شروع بشود ، اگر نزاع هاى شخصى بین خودمان حالا شروع بشود ، اگر سر یک کارهائى جزئى با هم اختلاف بکنیم ، اگر خداى نخواسته پاسدارى برود منزل مردم و تعدى بکند ، اگر دادگاهى رأى بر خلاف اسلام بدهد ، اگر کمیته اى بر خلاف موازین اسلامى عمل بکند ، این دیگر پاى این حساب نمى شود که در رژیم طاغوتى دارد این کارها مى شود . در رژیم اسلامى دارد این کار مى شود ، در حکومت اسلامى دارد این کار مى شود ، این پاى اسلام حساب مى شود ، دشمن هاى ما این را پاى اسلام حساب مى کنند . یکدفعه مى بینیم که در همه روزنامه هاى خارج صریحا نوشتند به اینکه اینها همان است فرقى ندارد . اینجا هم که جرات نمى کنند به طور صحیح بنویسند ، به طور کنایه مى نویسند . الان خوف از این دشمن ها بیشتر از خوف محمدرضا بود ، محمدرضا جنگ بود و نزاع بود و زد و خورد بود و بحمداللّه زدید و بیرونش کردید . حالا که جنگ نیست ، الان جنگ قلم است ، الان

ص: 47

جنگ اعصاب است ، آن جنگ نیست که آسان است . الان یک همچو جنگى هست که در خارج و داخل قلم ها را برداشته اند و مى خواهند بر ضد اسلام چیزى بنویسند ، نه برضد من و شما و زید و بکر ، بر ضد اسلام . اینها از اسلام مى ترسند ، از من و تو نمى ترسند اینها از اسلام مى ترسند . اسلام بود که جوانهاى ما را غلبه داد بر توپ و تانک و همه چیزها ، بر همه قدرت ها ملت ما را غلبه داد . اگر این پاسبان هاى ما بعد از این غلبه یک کارى بکنند که اسباب شکست اسلام بشود ، این مسؤولیت غیر مسؤولیت آدمکشى است ، غیر مسؤولیت گناه هاست ، این یک گناهى است که قابل بخشیدن نیست . اگر ما اسلام را آنطورى که هست بر خلاف آنطورى که هست نمایش بدهیم به خارج ، عرضه کنیم به خارج ، این شکست اسلام است ، نه یک معصیت ، قضیه معصیت نیست . این آنى است که انبیا سرش کشته شدند ، آنى است که اولیا سرش کشته شدند . دین حق دینى است که اولیا و انبیا کشته شدند سرش ! اگر کسى یکى از انبیا را بکشد ، یا اسلام را کارى بکند ، این گناهش بالاتر از او هست . انبیابراى اسلام کشته شدند ، این از نبى کشتن بالاتر است ، این از سیدالشهدا کشتن بدتر است . سیدالشهدا براى اسلام خودش را به کشتن داد ، همان اسلامى که حالا دست ما افتاده و مع الاسف بعضى از ما بازى مى کنند با او .

رعایت حدود الهى و پرهیز از اختلاف به منظور حفظ اسلام

باید اصلاح کنید خودتان را ، مسئولیت زیاد است آقا ، خیال نکنید که مسؤول نیستیم ، من مسئول نیستم ، او مسئول نیست . من عمامه اى مسئولم ، شماى غیر عمامه اى هم مسئولید ، بازارى مسئول است ، دانشگاهى مسئول است . همه مسئول هستیم ، همه مراقب این باشیم که این مکتب محفوظ باشد . دشمن ها الان دنبال این هستند که مکتب ما را به تباهى بکشند براى اینکه آنى که از آن مى ترسند این است . دشمن هاى ما از من و شما نمى ترسند . از مکتب ما مى ترسند . آنها _ شکسته خورده اى _ که خودشان را شکست خورده مى دانند ، شکت خورده از من و شما نمى دانند ، شکست خورده از ایمان شما مى دانند . آنها فهمیدند ، لمس کردند که یک دسته اى با هیچ با قدرت اللّه اکبر بر آنها غلبه کردند . اینها این قدرت را مى خواهند از شما بگیرند و شما حفظش کنید ، حفظش کنید ، حفظش به این است که من معمم و هر کس که معمم هست ، از حدود الهى یک کلمه ، یک قدم برندارید ، شماى پاسدارهاى معظم (که خداوند حفظتان کند) از حدود پاسدارى اسلام قدمى تجاوز نکنید . آن طبقه بازارى و آن طبقه ادارى و آن دولت و آن ملت هم ، همه در رژیم اسلامى الان واقع هستیم ، همه در دولت اسلام الان هستیم ، وظیفه دولت اسلامى را از دست ندهید . اختلافات را در یک امورى که نباید هم در آن اختلاف کرد این اختلافات را کنار بگذارید همه . این حزب بازى و نمى دانم گروه گروه که صد گروه به حسب آنطورى که در روزنامه ها بود ، قریب صد گروه ، در این چند هفته صد گروه اظهار وجود کرده اند ، یعنى صد گروه کارى دارند مى کنند که این انسجامى که پیدا شد و رمز قدرت شما بود به هم بزنند . صد گروه دشمن دارید شما منتها یک عده مى فهمند و شاید اکثرا توجه ندارند .

این گروه گروه شدن همین طورى نیست که خیال بکنید که من باب اتفاق اظهار وجود مى کنند ،

ص: 48

هر روز در روزنامه ها مى خوانید که گروه کذا هم اظهار وجود کرد ، بسیارشان به اسم اسلام است و خیلى شان هم غیر اسلامى ، هم آن که به اسم اسلام است حالا اشتباه دارد مى کند ، هم آن که به اسم غیر اسلام است اشتباه مى کند . همه باید تحت لواى لااله الا اللّه باشیم ، همه یکى باشیم انشأاللّه .

توصیه به حسن استفاده از نعمت آزادى

خطر بزرگ است ، مسئولیت بزرگ ، مسئولیت من و آقایان زیادتر از شماست ، مسؤولیت شما هم بزرگ است . از تحت این مسئولیت باید صحیح بیرون بیائیم . اصلا امتحان است ، خداوند یک نعمت بزرگى به شما داده است و الان تحت امتحان هستید . نعمت آزادى بالاترین نعمتى است که بشر دارد ، شما فاقد بودید این نعمت را نمى توانستید یک کلمه حرف بزنید ، نمى توانستید اینجا با هم مجتمع بشوید . امکان داشت براى شما؟ قبلا امکان داشت که ماها بنشینیم با هم صحبت کنیم ؟ نمى گذاشتند کسى از این در داخل بشود ، اگر یک وقتى قاچاقچى داخل مى شدید وقتى بیرون مى رفتید توى سازمان امنیت باید بروید .

خدا به شما نعمت آزادى را داده و شما را در امتحان این آزادى قرار داده که ببیند که شما با این آزادى چه مى کنید . آیا این نعمت خدا را کفران مى کنید و با آزادى خودتان مردم را رنج مى دهید یا این نعمت را تشکر از آن مى کنید و این آزادى را حسن استفاده از آن مى کنید . این چیزى است که من خودم را موظف مى دانم در این زمان هر گروهى که مى آیند همین مسائل را بگویم ، براى اینکه درد این است . درد این است که الان اختلافات زیاد ، گروه گروه ها زیاد ، آنها دارند باهم مجتمع مى شوند ماها داریم از هم متفرق مى شویم . باید همه بیدار بشویم ، همه توجه بکنیم ، همه اصلاح کنیم خودمان را که خداى نخواسته تخلف نکنیم و همه توجه کنیم به اینکه اگر یکى تخلف کرد جلویش را بگیریم ، نه به داد و دعوا ، گفتن با ملایمت . اگر یک کسى یک کار خلافى کرد و صد نفر آدم با ملایمت سلام کرد ، تعارف کرد ، بگوید آن کار خوب نبوده ، تأثیر مى کند در انسان و نمى تواند تخلف بکند .

خداوند انشأاللّه شما پاسدارها رابراى اسلام حفظ کند و شما آذربایجانى ها را که همیشه عزت اسلام بودید باز هم عزت اسلام قرار بدهد و همه ما را موفق کند به خدمت به اسلام و به مسلمین و به سایر کشورهائى که مستضعف هستند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 49

تاریخ : 16/4/58

بیانات امام خمینى در جمع دانشجویان اهواز

باید از طریق (عمل ) محتواى اسلام را متحقق سازیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من امیدوارم که حالا که مملکت مان یک مملکت اسلامى است و جمهورى اسلامى الان حکومت ماست و رژیم طاغوتى از بین رفته است و دست خیانتکارها و ظلمه کوتاه شده است ، ما همه و شما دانشجوهاى محترم و این داشنجویان ، خواهران ما همه کوشا باشیم به اینکه اینطورى که باید و آنطورى که لازم است در جمهورى اسلام ما عمل کنیم . همچو نباشد که فقط لفظ باشد که ما جمهورى اسلامى هستیم لکن نه دانشگاه هایمان ، نه دانشسراهایمان و نه دادگاه هایمان و نه پاسدارهایمان و نه کمیته هایمان هیچ کدام آن معنایى که باید در اسلام باشد در آنها نباشد . اگر خدا نخواسته اینطور باشد که فقط یک رأى به جمهورى اسلامى دادیم و دیگر فکر این نباشیم که این جمهورى اسلامى باید همه چیزش اسلامى باشد ، نه اینکه لفظ جمهورى اسلامى و محتوا غیر اسلامى ، و این بسته به عمل همه هست خصوصا قشر دانشجو و قشر اساتید دانشگاه ، استادهاى دانشسراها و آنهائى که جوانند و در صدد تعلم و دانش هستند و دانشجو هستند و مى خواهند بعدها براى کشور خودشان مفید واقع بشوند .

اهمیت تزکیه و تربیت همراه با تحصیل

بسیار اشخاص هستند که دانشمندند ، خیلى هم دانشمندند لکن چون تربیت اسلامى ندارند وجودشان گاهى ضرر مى زند به کشور و ضرر مى زند به اسلام ، این فرقى نیست مابین اینکه دانش ، دانش علوم قدیمه باشد یا دانش علوم جدیده ، چه در جانب علمأ اسلام و روحانیون و چه در جانب شما دانشجوها و دانشگاهى ها و سایر طبقاتى که در صدد تعلیم و تعلم هستند ، اگر چنانچه فقط دنبال یاد گرفتن باشید ، حالا این یاد گرفتن همراه با یک تربیت صحیح و تزکیه نفس و درست راه رفتن نباشد ، یک انبارى از معلومات یا به قول سعدى که به تعبیرى دیگر ، قرآن هم همان تعبیر (مثل الذین حملوا التوریة ثم لم یحملواها کمثل الحمار یحمل اسفارا) کسى که یاد مى گیرد لکن یاد گرفتنش همان یاد گرفتن است و به کار نمى بندد آن یادگرفتن ها را ، تربیت ، تربیت انسانى نیست ، در تعبیر قرآن کریم این است که مثل یک حیوانى ، الاغى مى ماند که به پشتش کتاب بار باشد . این کتاب فرق نمى کند که

ص: 50

پشت یک کسى باشد یا خیر ، در مغز و در فکرش باشد ، بلکه آن که در مغز و کتاب هست ، تعلیمات هست لکن مربا به تربیت انسانى نیست این ضرر دارد براى جامعه ، چه در جانب ما باشد و چه در جانب شما باشد هیچ فرقى نیست ، چه علوم اسلامى و فلسفه اعلا باشد و چه علوم طبیعى و امور مربوط به طبیعت باشد . اگر همراه با تعلیم ، تربیت نباشد ، همراه با تعلم تربیت نباشد ، تربیت انسانى نباشد یک حیوانى هست که انبارى از معلومات دارد . اکثر این دین هائى که باطل بوده و درست شده است ، به وسیله اهل علم درست شده است ، غیر اهل علم دین سازى نکرده اهل علم دین سازى کرده و بسیار از این خیانت هایى که به کشور ما شده است از همین درس خوانده هاست . این درس خوانده ها هستند که کمک کردند به دستگاه و دکترها و نمى دانم کذا و اینها کمک کردند به دستگاه و پنجاه سال مملکت ما را به باد فنا دادند .

اگر دانشگاه ها درست نشود و مدرسه هاى ما هم درست نشود امید اینکه یک جمهورى اسلامى ما پیدا بکنیم نداریم . اگر این دو قشر تربیت شدند به طورى که اسلام مى خواهد ، تربیت انسانى شدند ، هم مملکت ما مصون مى شود از تصرف شیاطین و روى چرخ خودش گردش مى کند بدون وابستگى به خارج و بدون خیانت هاى داخلى و هم ترقیات حاصل مى شود براى شما . مهم در دانشجویى و در دانشیارى و در استادى و در شاگردى و در تربیت ، در علم این است که یک تربیت صحیح همراه علم باشد ، عالم تربیت شده به تربیت انسانى ، که همان تربیت اسلامى است . کوشش کنید که هر قدمى که براى علم بر مى دارید ، براى عمل ظاهرى و براى اعمال باطنى ، ایجاد تقوا در خودتان ، ایجاداستقامت ، امانت در خودتان بکنید که وقتى از دانشگاه انشأاللّه بیرون مى آیید یک انسانى باشید که هم معلومات داشته باشید و هم امانتدار باشید . براى معلوماتتان ، هم امانتدار باشید و هم تزکیه نفس کرده باشید ، نفس خودتان را مهار کرده باشید . نفس انسان سرکش است و سرکشى آن انسان رابه زمین مى زند . همانطورى که انسان اگر سوار یک اسب سرکش باشد و مهار نداشته باشد این اسب سرکش انسان را به هلاکت مى رساند ، نفس انسان بدتر از هر سرکشى است . سرکشى نفس ، انسان را به هلاکت مى رساند . هر قدمى که براى تعلیم و تعلم بر مى دارید همراه آن قدم ، قدم باشد براى مهار کردن نفستان که از این سرکشى که دارد و آزادى که براى خودش فرض مى کند که هیچ مهارى در کار نباشد خودتان مهار کنید نفس خودتان را . اگر یک همچو تعلیم و تربیتى در یک کشورى باشد این کشور مى تواند مستقل باشد ، مى تواند آزاد باشد ، اقتصادش را مى تواند تأمین کند ، مى تواند فرهنگش را درست کند و مى تواند همه چیزش را اصلاح کند یک همچو کشورى دیگر حکومتش نمى تواند معوج بشود ، ارتشش نمى تواند زورگو باشد ، ژاندارمرى اش نمى تواند تعدى بکند ، شهربانى اش نمى تواند خلاف بکند . عمده این است که از دانشگاه ها ، چه دانشگاه هاى علوم جدید باشد و چه دانشگاه هاى علوم قدیمه باشد ، که مقدرات یک مملکت دست این دو قشر است ، از اینها انسان بیرون بیاید ، نه چهارپایى و بر دوشش کتابى چند ، اینطور نباشد که تعلم باشد ، دنبال دقایق علوم ، شما در طرف علوم طبیعى و این طایفه هم در طرف علوم فقهى و الهى ، دقایق علوم را بررسى کنید لکن از آن جهالاتى که در نفس است

ص: 51

و از آن سرکش هایى که در نفس است غفلت بکنید . اگر غفلت بکنید هر قدمى که در علم بردارید از انسانیت دور شده اید ، هى دورتر . انسانیت یک راه مستقیمى است ، یک راه مستقیم که اگر از این طرف کسى برود معوج است و بر خلاف انسانیت است و اگر از آن طرف هم برود بر خلاف است و آن کسى که اعوجاج پیدا کرد و راه مستقیم نرفت ، هر چه پیش برود دور مى شود از راه انسانیت . مثل این مى ماند که یک خط مستقیم بکشید ، دو خط اینطور ، هر چه این خط جلوتر بروند ، از خط مستقیم دورتر مى شود . هر چه درس بخوانید و بخوانیم ، اگر چنانچه به راه مستقیم نباشیم و مهار نکنیم معلومات خودمان را و مهار نکنیم نفس خودمان را و در این راه مستقیم نکشیم نفس را ، هر چه معلومات زیادتر بشود ، از انسانیت ، انسان دورتر مى شود و مشکلتر مى شود انسان خودش را برگرداند . شما که الان جوان هستید و قواى جوانى را الحمدلله دارید و مبتلاى به سستى پیرى نشدید زود مى توانید خودتان را اصلاح کنید . خیال نکنید که بگذاریم آخر عمر ، آنوقت توبه کنیم . آخر عمر توبه ممکن نیست براى آدم ، اگر از اول عمر دنبال قضیه نباشد ، خودش ، خودش را نسازد ، آخر عمر دیگرنمى تواند ، قواى شیطانى در انسان ریشه کرده و قوى شده و قوه خود آدم ضعیف شده و اراده اش ضعیف شده و کارى از او نمى آید . جوان ها قدر جوانى شان را بدانند که صرف کنند در علم و در تقوا و در سازندگى خودشان که اشخاص امین صالح بشوند که مملکت با اشخاص امین صالح مى تواند مستقل باشد . همه این پیوستگى هایى که ما به خارج پیدا کردیم ، دنبال این بود که ما رجال صالح نداشتیم ، آنوقت اگر رجال صالحى بودند ، کنار بوند ، کنار گذاشته بودند ، آنهایى که در میدان بودند آنها رجال صالح نبودند ، دانشمند هم بودند اما رجال صالح نبودند ، به درد مملکت نمى خوردند و آنها بودند که ما را پیوسته به خارج کردند و سال هاى طولانى مملکت ما در حلقوم خارجى منافعش فرو رفت و به ما آن کردند که الان مى بینید که هیچ نداریم . شماها ذخائر این مملکت هستید ، جوانید ، دانشجو هستید ، ذخیره این مملکت هستید طورى بکنید که این ذخیره ها براى مملکت مفید واقع بشود و خودتان رااصلاح بکنید تا انشأاللّه یک انسان هاى متعهد صحیح العمل امین ، کشورتان دست خودتان و خودتان اداره اش بکنید . آدم امین را هیچ کس نمى تواند معوجش کند ، اشخاصى که اعوجاج دارند اینها امانت ندارند ، اینها صلاحیت ندارند .

خداوند انشأاللّه همه شما را ، هم خواهرها را و هم برادرها را که همه ارجمند هستید و ذخیره هستید براى این مملکت همه تان را حفظ کند و همه مان را به راه راست هدایت فرماید .

ص: 52

تاریخ : 16/4/58

بیانات امام خمینى در جمع پاسداران کمیته انقلاب اسلامى حصارک کرج

جدیت در شناخت عوامل پیروزى و کوشش فراوان جهت حفظ آن

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من اول راجع به آنچه گذشته است یک کلمه عرض مى کنم و بعد آنچه باید در آینده بشود و ما تکلیف داریم راجع به آنچه گذشت و بحمداللّه خوب گذشت . چه چیز اسباب شد که این ملت ، این راه را رفت و پیروز شد و چه باید کرد که این پیروزى ادامه پیدا کند؟ چه بسا یک لشکرى ، یک جمعیتى پیروز بشوند به یک جمعیت یا ملت دیگر و خوب از عهده بر آیند لکن نتوانند حفظ کنند پیروزى خودشان را . بسیارى از این کشورگشاها بوده اند که زده اند ، رفته اند و جلو رفته اند و فتح کرده اند لکن نتوانستند حفظ کنند . وقتى که به یک حدى رسیدند ، یک جهاتى پیش آمد که نتوانستند حفظ کنند ، شکست خوردند . این باید عبرت بشود براى کسانى که در یک میدان پیروز شدند و باز تتمه دارد ، نرسیده اند به مقصد . در همین جنگ هاى عمومى که شده است ، یک وقت ، یک سردارى با فشار و زور و با لشکر خیلى جرار جاهایى را گرفت و پیش رفت مثل هیتلر ، پیش رفت فرانسه را گرفت و _ عرض مى کنم _ حمله کرد به شوروى و یک مقدارى هم از شوروى گرفت لکن جهاتى پیش آمد که در همان جا شکست خورد و شکستن هم تا آخر تا ملزم شد (به طورى که گفته اند) خودش را بکشد .

ما نباید مغرور بشویم به این پیروزى که پیدا کرده ایم با اینکه پیروزى بزرگى بود ، یعنى یک پیروزى بود که احتمالش را نمى دادند ، شاید این حرکات ما را یک حرکات غیر عاقلانه مى دانستند ، حتى در این اواخر هم که خود آن مردک رفته بود و بختیار جایش بود باز ناصح هاى بى اطلاع نصیحت مى کردند که باید ساخت دیگر با اینها ، باید شوراى سلطنتى را تأیید کرد و بعد رفت وکیل درست کرد و بعد از راه او مسأله را ختم کرد و شاید این پافشارى هائى که از طرف بعضى مى شد ، اینها صحیح نمى دانستند . حالا شما به یک پیروزى بحمداللّه رسیدید و یک پیروزى بزرگى بود که هم یک قدرت بسیار بزرگ را شکستید و هم از کشور خودتان دست قدرت هاى بزرگ را کوتاه کردید . تا اینجا باید ما از همه ملت تشکر کنیم و این خدمتى که ملت کرد ، این وحدت کلمه اى که پیدا کرد ، این کوششى که کرد ، این جان نثارى و فداکارى که کرد ، در محضر خداى تبارک و تعالى مأجور است و مورد نظر ولى عصر (سلام اللّه علیه ) است . تا اینجا خوب رفتیم و نتیجه هم خوب گرفتیم اما ما کارمان که به آخر نرسیده است ، الان نه یک حکومت مستقر داریم ، یک دولت انتقالى است ، در عین حال که خوب است

ص: 53

لکن یک دولت متزلزل انتقالى است ، و نه قانون اساسى که اساس هر کشورى هست الان داریم و نه یک رئیس جمهور داریم و نه یک مجلس شورا داریم که اینها اساس یک حکومت است و همه اینها باید باشد آنقدرى که ما تا حالا به آن رسیدیم این است که با رأى و رفراندم عمومى آن رژیم از بین رفت و به جاى او جمهورى اسلامى آمد ، الان ایران به عنوان جمهورى اسلامى در دنیا شناخته شده است ، اما جمهورى اسلامى که فقط ما به آن رأى دادیم اما مجلس نداریم و رئیس جمهور نداریم و قانون اساسى نداریم اینها را باید درست کنیم . پس ما بین راهیم ، مثل یک لشکر فاتح مى ماند که زده و رفته و یک جایى را گرفته است لکن معلوم نیست که بتواند حفظش بکند . ما الان معلوم نیست که با این توطئه ها که هست و با این تفرق ها که موجود شده است و با این کارها که انجام مى گیرد ، بعد از پیروزى معلوم نیست سرنوشتمان چه خواهد شد ، نگرانى داریم . تکلیف ما امروز چه هست ؟ ما اگر بخواهیم پیروزیمان که تا اینجا رسیده به آخر برسد ، چه بکنیم که حفظ بشود این پیروزى و مثل قضیه هیتلر نشود که محتاج بشود به خودکشى . ما باید بفهمیم چرا پیروز شدیم ، این چرا را اگر فهمیدیم آنوقت باید کوشش کنیم که همان چیزى را که ما را پیروز کرده حفظش کنیم ، اگر حفظش نکنیم ، همان است که یک لشکر فاتحى آمده و نتوانسته بعدش را حفظ کند . اکثر فتح هائى که شده نتوانستند حفظ کنند بعد رفتند و رها کردند . حتى نادرشاه هم که رفت هندوستان را گرفت ، آنجا دید نمى تواند حفظ کند یک قراردادى کرد و برگشت . حفظ یک نظامى ، حفظ یک پیروزى از اصل یک پیروزى مشکلتر است و نکته اش هم این است : در آنوقت که یک جمعیتى دارند حمله مى کنند براى گرفتن یک قلعه اى ، همه توجه شان به گرفتن قلعه است ، هیچ توجه دیگرى ندارند ، هیچ کس فکرش این نیست که ما امشب وقتى شب شد شام چه داریم ، ناهار چه داریم ، بچه مان کسالت دارد ، هیچ در فکر نیستند ، تمام قواى هر فرد دنبال این است که این فتح را بکنند ، این قلعه را بگیرد و یک گروهى که با هم مجتمع شدند ، همه یکصدا و قواى مختلفه جمع شده است و به حال حمله است ، همه قوا مجتمع شده است و همه هم نظرشان یک چیز است و آن این است که این قلعه راباید ما فتح بکنیم ، تا وقتى که رسیدند و فتح کردند و آنوقتى که در داخل قلعه بودند و نشستند و دیدند الحمداللّه فتح کردیم ، سستى ها شروع مى کند پیدا شدن ، خستگى ها ، سستى ها ، اختلاف ها ، در داخل همان قلعه ممکن است که هم سستى براى این افرادى که آنوقت با این قدرت پیش رفتند ، پیش بیاید و قدرت خودشان را از دست بدهند و هم تا حالا همه متحدالکلمه براى این فتح و پیروزى بودند حالا که خودشان را پیروز مى بینند مى افتند به گله هایى که از هم دارند ، اشکالاتى که برایشان هست ، زندگیمان چطورى هست ، بچه هایمان چطورند ، مناقشاتى که بعضى با بعضى دارند ، اغراضى که دارند ، آن سستى بعد از پیروزى و این اختلاف بعد از پیروزى موجب این مى شود که نتواند این فاتح حفظ کند فتح خودش را و آنهایى که شکست خورده اند بسیار اینطور اتفاق افتاده آنهائى که شکست خورده اند ، آنها براى اینکه عقده شکست خوردن درشان هست شروع مى کنند به پیوند با هم . از آن طرف شکست خورده ها روى عقده اى که پیدا کردند بنا مى کنند این جزیى جزیى ها به هم متصل بشوند و وحدت پیدا بکنند ، از این طرف اینهائى که فتح کرده اند ، براى

ص: 54

اینکه عمق مسائل را درست ادراک نکرده اند شروع مى کنند به اینکه استراحت بکنند ، سستى پیدا مى کنند و عمده ، اختلافات ، جدا از هم بشوند ، آنوقت که با هم مجتمع بودند فتح کردند ، حالا آنهایى که شکست خوردند دارند با هم مجتمع مى شوند ، اینهایى که فتح کردند دارند از هم جدا مى شوند ، نتیجه چه میشود؟ نتیجه این مى شود که همان رمزى که در فتح شما بود در اینها پیدا مى شود و همان رمزى که در شکست آنها بود در شماپیدا مى شود . پس ما باید چه بکنیم ؟ این فتحى را که کردید ، یک فتح کوچکى نبود ، ما باز ادراکش را خیلى نمى کنیم ، اینهائى که از خارج مى آیند ، از امریکا مى آیند ، از انگلستان مى آیند ، از بلاد خارج و غرب مى آیند ، اینها گاهى به ما مى گویند که ایرانیان نمى دانند که چه کرده اند ، نمى دانند که چه فتحى کرده اند ، یک فتحى بوده است که همه عالم را به تعجب واداشته است که چطور یک جمعیتى که هیچ چیز دستشان نبود بر یک قوائى که همه قواى عالم با هم جمع شده بودند ، شما خیال مى کنید که فقط محمد رضا بود و امریکا؟ مسأله این نبود ، محمدرضا بود و دنبال سرش همه دولت ها ، چه اسلامى و چه غیر اسلامى ، همه دنبال سرش بودند . بى جهت بود که ما را در کویت راه ندادند؟ با ما دشمنى نداشتند آنها ، براى اینکه پشت سر او بودند . بى جهت بود که ما را کارى کردند که نتوانیم عراق بمانیم ؟ بى جهت بود که من ممالک اسلامى را رها کردم و رفتم به خارج ، در یک مملکت کفرى ؟ اینها همه جهت داشت براى اینکه من دیدم همین کارى که عراق دارد مى کند و همین کارى که کویت مى کند نمى گذارد ما از این طرف شهر برویم آن طرف شهر سوار طیاره بشویم و برویم ، اینقدر هم مانع شدند ، گفتند از همان جا که آمدید به همان جا برگردید . این براى این بود که همه اینها طرفدار بودند با آن رژیم ، آنوقت آن قدرتهاى بزرگ هم همه پشت سرش بودند ، بعضى ها صریح مى گفتند مثل امریکا و انگلستان ، بعضى ها هم صریح نمى گفتند لکن بودند براى اینکه منافع خودشان را به وجود او مى دانستند و متأسف بودند از رفتن او .

در عین حال که همه قوه هاى عالم بر خلاف یک 35 میلیون جمعیت ، یک جمعیت ایرانى ، همه قوه هاى عالم مخالف ، معذلک نتوانستند نگه دارند او را چه اسباب این شد که یک همچو پیروزى پیدا شد؟ ماها چنین عرضه اى داشتیم ؟ نه ، ایمان و نظر خدا بوده وقتى همه شما از ظلم بیزارید و همه شما به عدالت اسلامى رو آوردید خداى تبارک و تعالى به شما کمک مى کنند ، ملائکة اللّه به شما کمک مى کنند ، این ملائکة اللّه که در جنگ هاى اسلامى به جمعیت هاى کوچک کمک مى کردند که پیروز مى شدند بر جمعیت هاى بزرگ ، منتها خود مردم آنجا نمى دانستند ، پیغمبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) مى دانست به وحى ، الان هم اگر پیغمبر بودند ، شاید مى فرمودند که شما این پیروزى را که پیدا کردید ملائکة اللّه با شما موافق بود ، همه اسلام را مى خواستید ، دین حق را مى خواستید و از رژیم فاسد اعراض کردید ، این اسباب این معنا شد ، این دو تا کلمه ، همه با هم وحدت کلمه و همه با هم اسلام . این دو تا کلمه رمز پیروزى شما بود و عمل به آیه کریمه : (واعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرقوا) در این آیه همین رمز است که همه تان با هم به خدا بپیوندید و جدا از هم نباشید ، اجتماع با هم باشد و توجه به خدا باشد ، تفرقه هم نباشد در کارهایتان ، این اسباب این شد که یک جمعیت کمى با نداشتن هیچ ساز و برگ

ص: 55

جنگى مشتى داشتند و ایمانى داشتند ، غلبه کردند بر جمعیت هاى بزرگ و با اشخاصى که منافعشان در خطر بود ، منافع حیاتشان در خطر بود و پشتیبان او بودند ، هیچ کس هم نتوانست این را نگهش دارد . ما تا اینجا آمده ایم ، پس ما یک فاتحى هستیم که در نیمه راهیم . از اینجا به بعد چه بکنیم که این فتح را به آخر برسانیم ، حفظ کنیم این فتح را ، این پیروزى را حفظ کنیم ، مثل هیتلر نشویم که بین راه برش گرداندند ، توى دهنش زدند برش گرداندند و محتاج به خودکشى شد؟ آنچه که باید بکنیم این است که همین رمز را ، همین دو تا کلمه را حفظ کنیم : یکى جدا نشویم از هم و الان دستهایى در کار است که مى خواهند این رمز را از ما بگیرند ، دست هاى زیاد ، دست هایى که مع الاسف اغفال کرده اند دوستان ما را ، نه همان دشمن ها ، دوستان را هم اغفال کرده اند و دارند بذر نفاق و جدائى را در این مملکت پخش مى کنند . این مملکتى که از مرکز تا سرحدات همه جا یک کلمه مى گفتند ، مى گفتند : جمهورى اسلامى ، یک کلمه مقدمه آن بود ، مى گفتند : که این رژیم نه ، از مرکز این بود تا سرحدات ، از هر طرف بروى ، هر جائى مى رفتى همین کلمه بود ، فهمیدند آنهایى که مى خواهند غارت کنند ما را که رمز پیروزى ما این وحدت کلمه بود و مقصد ، یک مقصد بودن ، هر کس یک طرف نمى کشید ، همه یک چیز مى گفتند ، همه مى گفتند : (جمهورى اسلامى ) . حالائى که ما رسیده ایم به اینجا ، الان آنهایى که این معنا را لمس کردند که این وحدت کلمه و وحدت مقصد ، همه با هم و همه با هم اسلام ، این پیروز کرده ما را ، مى خواهند این را از ما بگیرند ، همه را بگیرند ، اسلامش را هم بگیرند . این دو تا کلمه اى که اساس پیروزى شما بود ، الان شیاطین در صددند که از شما این رمز را بگیرند و اگر این رمز را حفظش نکنید و شیاطین خداى نخواسته غلبه کنند بر شما و رمز را بگیرند ، مملکت ما مى شود مثل همان قضیه هیتلر مى شود ، در نیمه راه برش مى گردانند ، مى زنند توى دهنش بیرونش مى کنند . ماباید این را حفظش کنیم .

بیدارى در برابر نقشه هاى حساب شده شیاطین و پیشگیرى از اختلاف و افتراق

الان شما ببینید ، در تهران از قرارى که روزنامه ها مى نویسند قریب صد گروه پیدا شده اند ، اظهار وجود کرده اند ، گروه ، گروه ، گروه ، ولو چیزى نیستند اینها ، در مقابل ملت اینها چیزى نیستند لکن این زنگ خطر است . این زنگ خطر براى اینکه آن رمز پیروزى که اجتماع بود از ما بگیرند . آنوقت ما گروه گروه ها را به هم پیوند دادیم ، ملت ، گروه ، گروه ها را به هم پیوند داد ، حالا در مقابل او بعد از اینکه به این حد رسیدید ، دارد پیوندها از هم گسسته مى شود و گروه گروه مى شوند . این کیست ؟ حزب چه این کیست ؟ حزب چه . این کیست ؟ جبهه چه . آن کى ؟ بسیارش هم اسم اسلام رویش هست ، اما غفلت از اینکه حالا تکه تکه کردن صحیح نیست ، محله محله کردن ، گروه گروه کردن الان صحیح نیست ، ما در یک حالى الان هستیم که باید این مراحل را طى کنیم تا بتوانیم بگوئیم ما حالا پیروز شده ایم . آنوقت هم باید حفظش بکنیم . همیشه باید حفظش بکنیم اما حالا نیمه پیروزى است ، نه پیروزى ، الان ما یک مقدارى جلو رفتیم ، مقدار دیگرش مانده است . اگر در این نیمه راه که ما هستیم غلبه کنند بر ما ، ما از هم جدا بشویم ، کم کم آنها از زیر پیوند کنند ، مثل همان فاتحى که قلعه رافتح کرده

ص: 56

و لشکرش رو به سستى و رو به افتراق گذاشته است و اهالى قلعه اى که شکست خورده بودند رو به اجتماع و روى دسته بندى که با هم یکى بشوند ، نتیجه اش این مى شود که بعد از چندى این گروه فاتح شکست خورده مى شوند و از قلعه بیرونشان مى کنند . اگر ما این رمز را حفظ نکنیم (ما مقصودم همه ایران است ، همه مملکت ، طبقه روحانى ، طبقه دانشگاهى ، پاسداران ، بازارى ، کارمند ، کارگر ، دهقان ، همه مکلفیم ) اگر ما نگه نداریم این پیروزى که برایمان پیدا شده است و این فتح عظیمى که براى شما پیدا شده است ، اگر حفظش نکنیم ، در حالى که بین راه هستیم ، آنها دارند با هم مجتمع مى شوند ما داریم گروه گروه مى شویم الان بسیارى از این منحرفین ، زیرزمینى با هم مجتمع دارند مى شوند ، با هم پیوند مى کنند . اضافه کنید دست هم از خارج هست که دست ها ، آن کمک هاى خارجى هم این مطلب را به آن باد مى زنند ، کمک مى کند . از مرزها الان باز اشخاصى وارد مى شوند اسلحه وارد مى شود ، از این چیزها ، در داخل باز اینطور روابط دارد درست مى شود ، گروه ها با هم مجتمع مى شوند . آنها دارند مجتمع مى شوند ، ماها داریم متفرق مى شویم . ما خودمان را فاتح دیدیم به سستى گرائیدیم و جدا داریم از هم مى شویم ، آنها خودشان را مغلوب دیدند و عقده پیدا کردند و دارند با هم پیوند مى کنند و ما را متفرق مى کنند ، رمز را از ما مى گیرند خودشان رفتار مى کنند رمز پیروزى یعنى یک رمزش را و آن وحدت کلمه و آن اجتماع ، اجتماع را دارند از ما مى گیرند ، گروه گروهش مى کنند . آقا این بى جهت نیست که صد گروه یک وقت ، در حدود یک ماه یا یک خرده بیشتر در تهران پیدا بشود ، این یک مسأله عادى نیست که یک دسته اى دلشان خواسته ، دلشان خواسته ، این یک نقشه اى است و یک چیزى است که زیر پرده یک دستى پشت سر اینهاست ، آنهایى که آدم هاى صحیح هستند و حسن نیت دارند ، غفلت مى کنند ، باید بیدار بشوند ، آنهایى که شیاطین هستند روى نقشه کار مى کنند . اگر این دسته هایى که علاقه دارند به اسلام ، علاقه دارند به کشور خودشان ، علاقه دارند به ملت خودشان ، این دسته ها از این تفرق ها دست بردارند ، براى آنها چیزى خیلى نمى ماند ، دیگر آنها صد گروه نیستند . از آن طرف دارد آنها مجتمع ، از این طرف گسسته مى شود . نتیجه این مى شود که خداى نخواسته اگر ما سستى کنیم ، اگر ما غفلت کنیم ، شیاطین هم با هم مجتمع بشوند ، یک وقت چشممان را باز کردیم که یک کودتا شد و همه بساط را به هم ریخت . همه بساطى که تا حالا ، همه خون هائى که تا حالا دادید هدر مى رود ، همه زحمت هایى که کشیدید باطل شد ، باید چه کرد؟ نباید امروز ما هى فریاد کنیم که ما چنین کردیم ، ما امروز باید فریاد کنیم که باید این کار را بکنیم . نباید یک لشکر فاتح هى بنشیند از فتحش بگوید ، این ثناخوانى از فتح اسباب این مى شود که دلگرم بشوند که الحمدلله دیگر گذشت ، سستى پیدا مى شود . _ ما_ باید از آن طرف صحبت کرد ، فریاد کنیم که ما باید جلو برویم ، همان فریادهاى اللّه اکبرى که کردید و با قدرت الهى پیش بردید این پیشبرد عظیم را ، همین را باید حفظش بکنید .

این مساجد را باید مسلمان ها پر کنند از جمعیت

الان ماه مبارک رمضان جلو است ، ماه بسیار شریف شعبان هم درش واقع هستیم ، این مساجد

ص: 57

را باید مسلمان ها پر کنند از جمعیت ، این سنگرهاى اسلامى را پر کنند از جمعیت ها و در آنجا مسائل روز رابگویند و فریاد کنند . الان ما احتیاج به اللّه اکبر بیشتر داریم . تا آن وقتى که آن مردک بود . الان احتیاج ما بیشتر است ، الان ما به اجتماعات بیشتر احتیاج داریم . حربه دست شماست ، اگر بتوانید نگهش دارید . شما همه چیز دارید ، اگر بتوانید نگه دارید . شماقدرت ایمان دارید باید نگهش دارید . شمایک ملت رنجدیده بودید که از وقتى چشمتان را باز کردید و هوشتان بوده است هى سازمان امنیت به گوشتان خورده ، هى در سازمان امنیت چه شده ، هى دلتان لرزیده براى اینکه سازمان امنیت مبادا چه بکند ، پاسبان مبادا چه بکند . شما با این تنفرى که پیدا کردید از این رژیم و با آن توجهى که پیدا کردید به اسلام ، پیروز شدید .

این وحدت کلمه را حفظش کنید و این ایمان را ، این ایمان را که جوانهاى عزیز ما ، بسیار عزیز ما مى آیند استدعا مى کنند که دعا کنید ما شهید بشویم ، این جوان 30 ساله ، 20 ساله ، 25 ساله ، کمتر ، 18 ساله مى آید که دعا کنید من شهید بشوم این رمز پیروزى است . این احساس ، این تحولى که در جامعه ما پیدا شد ، اینها رمز پیروزى ما بود ، این را نگهش دارید . این روحیه ، این روحیه بزرگ ، این روحیه الهى ، غیبى ، این را حفظش کنید و از تفرقات ، از این افتراق ها پرهیز کنید . من همه را دارم مى گویم ، من خطابم به هر جا برسد صدایم . معنا ندارد امروز در یک مملکتى که فتحش نیمه کاره است احزاب مختلف بگذارند استقرار پیدا بکند بعد هر کارى مى خواهند بکنند . بگذارند ما درست مستقر بشویم ، اقتصادمان درست بشود ، زراعتمان درست بشود ، لااقل دستمان دراز نباشد براى دیگران که گندم بده ، جو بده ، چه بده ، همه چیزمان را از دیگران بگیریم بگذارید اینها قدرى درست بشود ، اگر شما خدا را مى شناسید ، براى خاطر خدا ، اگر شما ملت را دوست دارید ، براى خاطر ملت ، اگر کشورتان را مى خواهید ، براى خاطر کشور بازى نخورید از این یک مشتى که دارند کارى مى کنند که همه چیز ما به باد برود ، تا مى توانستند نمى گذاشتند کسى زراعت درست بکند ، بعدش نمى گذاشتند کسى زراعتش را بردارد ، حالا که برداشت کرده اند آتش مى زنند . اینها دلشان براى ملت سوخته ؟ ارزاق یک ملتى را که اینطور دارند به باد مى دهند آنوقت مى گویند که ما ملى هستیم ، ما با ملت آشنا هستیم . نیست مطلب اینطور ، باز نخورند این جوانان عزیز ما ، اینهائى که قصدشان این است که خدمت بکنند لکن راهش را نمى دانند ، دست بردارند اینها از این متفرق شدن و گروه گروه درست کردن .

با رفتار موافق موازین و انجام وظایف انسانى اسلامى پاسدار مکتب باشید

مطلب زیاد است و من هم نمى توانم دیگر ادامه بدهم ، محول به خودتان . اسلام را امروز به دوش من و شما گذاشته اند که این را حفظش کنیم ، مسئولیتش به دوش من و شماست ، به دوش این ملت است این را حفظش کنید . شما پاسداران خدمت مى توانید بکنید به این نهضت ، و خداى نخواسته مى توانید کارى بکنید که اسلام از دست برود ، شما پاسدارها اگر پاسدارى واقعا از اسلام مى کنید ،

ص: 58

پاسدارى از مملکت اسلامى مى خواهید بکنید ، توجه کنید به اینکه خودتان یک قدم خلاف بر ندارید . اگر شمایى که الان پاسدار اسلامید از شما یک خلاف ببینند ، مى گویند اسلام اینطورى است ، چنانچه اگر از روحانیون یک چیزى ببینند ، مى گویند اسلام این است . باید شماها وظایف پاسدارى از اسلام ، پاسدارى از جمهورى اسلامى پاسدارى از مملکت اسلام ، شمائى که الان به این شغل بسیار شریف و لباس بسیار مبارک در آمدید ، قدرش را بدانید . اگر الان شما یک خلافى بکنید ، گردن شما نیست مى گذارند گردن جمهورى اسلامى ، مى گویند جمهورى اسلامى هم همین است ، آنوقت سازمان امنیت به ما ظلم مى کرد و حالا پاسداران اسلامى . مکتب ما را ، آن مکتب بزرگ ما را دفن مى کند . اگر در این نهضت مکتب ما شکست بخورد ، دفن مى شود و دیگر کسى نمى تواند بیرونش بیاورد . کارى بکنید که شکست نخورید ، کارى بکنید که مکتبتان شکست نخورد . شما به وظایف انسانى و اسلامى خودتان رفتار کنید و ما هم همین طور انشأاللّه و همه گروه ها هم همین طور تا اینکه این فتحى که تا اینجا رساندیم بتوانیم نگهش داریم تا به آخر برسانیم و بتوانیم ما عرضه کنیم به دنیا که ما یک چنین متاعى داریم ، اسلام یک چنین چیزى است . اگر بنا باشد که حالایى که یک پیروزى نصیب ملت ما شده است ، کمیته ها تعدى بکنند خداى نخواسته ، پاسدارها تعدى بکنند خداى نخواسته ، روحانیون خلاف مسلک روحانیت عمل بکنند خداى نخواسته ، دولت خلاف دولت اسلامى رفتار کند خداى نخواسته ، ارتش خلاف ارتش اسلامى رفتار کند خداى نخواسته ، و همین طور ، اگر یک چنین قصه اى پیش بیاید ، در دنیا منعکس مى شود ، آنهایى که در صددند که این نهضت را آلوده کنند و اسلام را _ دشمن دارد اسلام _ آنها در خارج و در داخل منعکس کنند که اعمال همان تا عمال است مهره ها عوض شده آنوقت نصیرى بود حالا بصیرى ، عمل چه عملى است . اگر ما اعمالمان را موافق با آنکه جمهورى اسلامى اقتضا دارد منطبق نکنیم ، اگر ما که پاسدار احکام و شما پاسدار اسلام (همه مان الحمدلله امیدورام پاسدار باشیم ) اگر ما اعمالمان را مطابق با آن وظیفه پاسدارى نکنیم ، ما را متهم مى کنند به اینکه ، (خودمان را متهم نمى کنند ، آنها دیگر حالا کارى به شخص ندارند) مکتب ما را متهم مى کنند به اینکه این هم همان رژیم شاهنشاهى است ، افراد فرق کرده اند ، اسمش فرق کرده ، آنوقت مى گفتند رژیم شاهنشاهى و حالا مى گویند جمهورى اسلامى ، آنوقت مى گفتند شاهنشاه حالا مى گویند یکى دیگر ، اما معنا همان معناست ، محتوا همان محتواست ، اشکالات هم همان اشکالات است و تعدیات همان تعدیات است . اگر یک کارى بکنید ، زیادش مى کنند ، اگر کسى یک تعدى بکند ، نمى گویند این کرده ، مى گویند پاسدارهاى اسلام اینطور ، از اینجا هم برش مى دارند و مى گذارند روى اسلام و مى گویند اسلام این است ، آن اسلامى که اینها فریاد مى کردند ما اسلام مى خواهیم ، ما رژیم شاهنشاهى نمى خواهیم ، ما رژیم اسلام را مى خواهیم ، این هم اسلامشان . اینطور براى ما مى گویند .

توصیه به اصلاح خویشتن و مؤاخذه از خلافکاران

امروز اسلام به شما محتاج است ، قرآن کریم محتاج به شماست ، خودتان را اصلاح کنید . شما هم

ص: 59

خودتان را اصلاح کنید ، این طبقه هم خودش را اصلاح کند . اگر هر کس یک جایى فرض کنید یک صورت روحانى به خودش داد و چهار تا از این تفنگدارها را دور خودش جمع کرد و شروع کرد خلاف آن چیزى که وظیفه روحانى است عمل بکند ، اسلام را باد داده ، امروز نمى گویند زید این کار را کرده مى گویند جمهورى اسلامى این است ، منعکس مى کنند این جمهورى اسلامى است . وظیفه سنگین ، مسئولیت سنگین و همه تان مسؤول است . خواهید بود اگر یکى تان یک کارى بکند دیگرى ساکت باشد او هم مسؤول است یکى یک خلاف کرد ، همه باید بروید دنبالش که آقا چرا . لازم نیست که کتک کارى بکنید ، مؤاخذه کنید . اگر یک نفر خلاف کرد ، 20 نفر از شماها رفت گفت نکن این کار صحیح نیست ، تحت تأثیر واقع مى شود . اگر یک معمم ، یک صورت معمم ، یک کار خلاف کرد ، از اطراف ، معممین هجوم به آن آوردند که چرا این کار را مى کند ، دیگر اگر من دخالتى کردم همه تان هجوم آوردید که چرا این کار را مى کنى من سر جایم مى نشینم ، همه تان مسؤولید همه مان مسؤولیم ، امروز مسؤولیت بزرگ است براى ما ، ما نصف راه هستیم و من خوف این را دارم که قضیه ما قضیه هیتلر بشود .

خداوند انشأاللّه شما را سلامت بدارد . ماها همه را به وظایف خودمان آشنا کند و مملکت ما را از همه شرها نجات بدهد و نادان هاى ما را دانا کند و آن کسانى که خیانت مى خواهند بکنند به این مملکت ، هدایت کند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 60

تاریخ : 16/4/58

بیانات امام خمینى در جمع بانوان مکتب ولى عصر

نقش عظیم تعلیم و تربیت در رشد معنوى انسان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من امیدوارم که همه خواهرها و برادرها و همه قشرهاى این ملت و همه ما از خدمتگزاران به اسلام و ولى عصر سلام اللّه علیه باشیم .

ما در یک مملکتى هستیم که مملکت ولى عصر است و وظیفه آنهائى که در مملکت ولى عصر زندگى مى کنند ، یک وظیفه سنگین است . نمى توانیم ما لفظا بگوئیم ما در زیر پرچم ولى عصر سلام اللّه علیه هستیم و عملا توى آن مسیر نباشیم ، چنانچه نمى توانیم بگوئیم که ما جمهورى اسلامى داریم و عملا آنطور نباشیم اسلامى نباشیم . شما که به نام مقدس ولى امر یک گروه متشکلى تشکیل داده اید و زحمت مى کشید و خدمت مى کنید و احکام اسلام را ترویج مى کنید و تعلیم و تربیت مى کنید ، تعلیم باید پهلویش تربیت باشد ، تربیت صحیح ، تربیت اسلامى . اگر تعلیم تنها باشد بى تربیت ، فایده ندارد بلکه گاهى مضر است ، تربیت بى تعلیم هم نمى شود ، به نتیجه نمى رسد . این دوتا باید با هم باشند ، توأم باشند ، تعلیم و تربیت . انسان یک موجودى است که با تعلیم و تربیت رشد مى کند . یک رشد نباتى و حیوانى انسان دارد که با نباتات و با حیوانات شریک است ، همه با هم ، این قافله حرکت دارند مى کنند ، انسان هم یکى از آنهاست ، یک نباتى است اول و بعد یک حیوانى مثل سایر حیوانات است و تا سرحد حیوانیت با حیوانات شریک است چنانچه تا سرحد نبات با نباتات شریک است . یک موجودى است که هم نبات است و هم حیوان و تا سرحد حیوانیت با همه حیوانات شرکت دارد . و از آنجا راهش جلوتر مى رود . حیوانات با انسان شرکت دارند در همین امور مادى ، همان خوردن و خوابیدن و تولید مثل کردن ، همه حیوانات همینند ، انسان هم اگر همین باشد ، حیوانى است مثل سایر حیوانات ولو اینکه خوراکش با او فرق داشته باشد ، حیوانات هم بعضى شان با بعضى خوراکشان فرق دارد ، یکى گوشتخوار است ، یکى علفخوار است و انسان هم جزء آنهاست که علفخوار است منتها حالا گوشتخوار هم شده . اگر انسان تربیت و تعلیم نداشته باشد توأم با هم ، در همین حد حیوانیت باقى مى ماند و انسان از سایر حیوانات اگر آن تربیت و تعلیم نباشد ، بدتر است .

ص: 61

شعاع آمال و آرزوها و شهوات انسان نامحدود است

حیوانات حدود شعاع فعالیتشان خیلى محدود است و حدود تجاوز و تعدیشان هم محدود است ، یک طعمه اى گیر مى آورد و مى خورد و دیگر ذخیره نمى کند الا بعضى شان و همان وقتى که سیر شد مى رود سراغ کارش مى خوابد . انسان یعنى این حیوانى که حالا نرسیده به حد انسانیت ، این حیوان ، این قسم از حیوان که ما اسمش را انسان مى گذاریم براى اینکه بعدها ممکن است انسان بشود ، این هیچ حدى ندارد ، نه در شهوت حد دارد و نه در آمال و آرزوهائى که باید باشد حد دارد . شما اگر فرض کنید براى یک انسانى ، یکى از همین ها ، ابتدائا خودش خیال مى کند که من اگر یک خانه خوبى داشتم بس بود . وقتى به خانه مى رسد مى بیند بس نیست ، خوب یک باغى هم پهلوى آن خانه بود بس بود ، به باغ رسید مى بیند بس نیست ، یک مزرعه اى داشتیم ، خوب ، بد نبود . به مزرعه هم مى رسد ، یک دهکده خوب بود داشته باشیم ، به آن مى رسد . هر چه بالا مى رود زیادتر مى شود ، ابتدائا یک چیز مختصرى مى خواست ، هر چه بالاتر رفت ، زیادتر مى شود ، طمعش زیادتر مى شود ، آرزویش زیادتر مى شود . اینهائى که یک مملکت دارند ، مى بینید که مى روند دنبال یک مملکت دیگر ، مملکت گیرى مى کنند . اگر همه ممالک دنیا را یک انسانى بگیرد ، آنوقت به فکر مى افتد برود کره ماه ، برود آنجا را هم بگیرد ، بعد به فکر مى افتد برود کره مریخ ، آنجا را هم بگیرد ، بعد مى رود سراغ جاهاى دیگر . آخر ندارد ، این یک موجودى است که خدا اینطور خلقش کرده است که در حد حیوانیت ، یعنى همان هائى که حیوان مى خواست این زیادترش را دارد ، حدود هم ندارد . حیوانات در یک وقت خاصى شهوت دارند ، در وقتى که وقت حمله است ، وقتى است که مى خواهند تولید مثل بکنند ، در ما بقیش آنطورها نیستند . انسان اینجور نیست ، انسان شهوتش هم حد ندارد ، نه حدود دارد و نه یک طور خاصى که غیر از آنطورى که انبیا آمده اند محدودش کردند به حدودى ، انسان هیچ این حرف ها ندارد ، با آن بهترین محارمش هم فرق نمى کند پیشش با او ، دخترش با اجنبى فرقى ندارد پیش او . یک همچو حیوانى است ، در هر چیز نامحدود است . شما یک موجود نامحدود هستید . اگر این نامحدودى در طرف حیوانیت صرف شد ، یک حیوان نامحدود ، یک حیوانى که با سایر حیوانات فرق دارد ، حیوانات دیگر شهواتشان محدود است ، آمالشان محدود است ، این انسان نامحدود است ، اگر به همین حال حیوانیت باشد و دنبال همین کارهاى حیوانى ، دنبال همین شهوات ، دنبال همین آمال و آرزوهاى حیوانى که همه این آمال و آرزوهائى که مربوط به طبیعت است ، تمام آمال و آرزوهائى که مربوط به امور طبیعى است ، حیوانى است ، اگر به این حد باقى بماند این تا آخر حیوان است ، اینجا صورتش ، صورت انسان است وقتى این پرده برگشت و آن عالم پیدا شد ، صورتش هم یک صورت دیگر مى شود . همچو نیست که به صورت انسانیت آنجا محشور بشود ، اگر انسان اینجا شد ، آنجا انسان است ، اگر کسى در اینجا توانست خودش را انسان بکند ، آنجا که برود ، آنجا انسانیتش به طور کمال و آنطورى که چشم هاى این عالم نمى تواند او را ببیند ، به طور کمال در آنجا تحقق پیدا مى کند و اگر چنانچه نتواند این کار را بکند ، مهار را رها کند ، خوب بسیارى هستند که مهار ندارند ، رها هستند ، آزادند ، این آزادیى که غربى ها

ص: 62

مى خواهند همین است ، آزادند ، هر چه مى خواهند ، هر کارى مى خواهند بکنند ، ظلم بکنند آزاد است ، شهوات غیر مشروع ، آزاد است ، بدگوئى به هر کس ، آزاد است ، قلمفرسائى به ضد هر کس ، آزاد است . اگر این آزادیى که همین غیر محدود بودن این قسم حیوان ، غیر محدود بودن این قسم حیوان ، این حدى ندارد براى خودش ، آزادیش را حدى قائل نیست ، هر جا جلو برود باز در این آزادى مى خواهد جلوتر برود .

نیاز انسان به هدایت انبیا در پیمودن مسیر کمال و کنترل غرائز

اگر ما تربیت و تعلیم نداشته باشیم ، تربیتى که انبیا آورده اند براى اینکه غیر انبیا راه را نمى دانند ، ما الان یک راهى را داریم قهرا مى رویم خودمان هم ملتفت نیستیم و آن راهى که انبیا براى ما آوردند که از آن راه باید بروید آن صراط مستقیم که منتهى مى شود به آنجائى که ماها دیگر الان نمى توانیم ادراک بکنیم ، این را انبیا آورده اند ، مکتب غیر انبیااطلاع از ماورأ طبیعت ندارد ، هر چه مکتب هست همین طبیعت است ، مکتب انبیا است که ماورأ طبیعت را هم طرح مى کند . در مکتب هاى دیگر اصلا طرح نمى شود ماورأالطبیعه ، بله مى گویند دروغ است . یک آدمى که اصل نمى داند ماورأ طبیعت چیست ، همین طور نشسته توى خانه اش و مى گوید نخیر ، نیست . انبیا مى دانند راه چه هست ، از کجا باید رفت ، چه جورى باید رفت . راهى است که تا بوسیله انبیا و تعلیمات انبیا نباشد ، انسان نمى تواند به مقصدش برسد . از راه مستقیمى که انسان را به مقصد مى رساند اگر راه انبیا نباشد معوج مى شود یا این طرف مى رود یا آن طرف مى رود . انبیا هستند که ما را به راه مستقیم هدایت مى کنند و کیفیت تربیت و تعلیمى که براى آن عالم هم باشد ، هم این عالم و هم آن عالم ، نه اینکه انبیا به این عالم کارى ندارند ، این عالم هم با هر چیزى که بگوئید ، آنها منافى و مخالف با آن نیستند ، مخالف با دل بستن به دنیا هستند ، این دو تا اشتباه مى شود . آنهائى که مى خواهند عیب گیرى کنند مى گویند که با همه تمدن ها مخالف است . اسلام با همه تمدن ها مخالف است ، این اشتباه است ، اسلام با هیچ تمدنى مخالف نیست ، اسلام یک تمدنى را ایجاد کرد ، ششصد ، هفتصد سال یک دنیا را تقریبا اکثر معموره را چیز کرد ، با اینکه باز اسلام نبود درست . با تمدن ، اسلام مخالف نیست ، با دلبستگى و محدود شدن مخالف است که همه آمال و آرزوى ما همین باشد ، همه هم ما همان علفمان باشد ، تمام همت ما این باشد که خوب بخوریم ، خوب بخوابیم و خوب شهوات . دلبستگى را مخالف است . این هم انسان علفش باشد یا الفش باشد ، با این مخالف است اسلام . تمدن به اعلى مرتبه ، مهار ، مهار در معنویت . همه مظاهر تمدن را انبیا قبول دارند لکن مهار شده ، نه مطلق و رها . شهوات را جلویش را نگرفتند ، جلوى اطلاقش را گرفتند ، جلو رهائى و آزادى را گرفتند . یک کسى ، در همان زمان هاى سابق به یک ظریفى که از آشناهاى ماست راجع به امور جنسى گفته بود که فلان ، این حل شده . این گفته بود این را در صدر خلقت ، خرها حل کرده بودند . آن آزادى که شما مى گوئید که حل شده همان است که حیوانات در صدر خلقت آزاد بودند . انبیا آمدند این آزادى را جلویش را بگیرند و الا اصلش را مخالف نیستند ،

ص: 63

دعوت هم به آن کرده اند ، این دعوت به ازدواج ، اینقدر تعریف از ازدواج براى اینکه هم ازدواج بشود ، هم انحراف نباشد . از این شهوات مطلق ، از این مراکز فساد و فحشا انبیا جلوگیرى مى کنند ، نه از اصل شهوت . اصل شهوت طبیعى است و باید هم کار خودش را انجام بدهد اما حدود دارد . اگر تربیت و تعلیم آنطورى که انبیا و تحت تربیت انبیاست تحقق پیدا بکند ، انسان ، هم اینجایش صحیح مى شود و روى یک نظمى تحقق پیدا مى کند و این آکل و مأکول و این تعدیات و این تجاوزها و این اختلاف هاى طبقاتى پیدا نمى شود و هم آن طرف ، که عمده آن طرف است ، آن حیات جاویدى که آخر ندارد ، هم آن طرف تأمین مى شود . کوشش کنید که شما که حالا منتسب به ولى امر سلام اللّه علیه هستید ، مکتب ولى امر را به آن توجه کنید که براى تعلیم و تربیت این انسان است که از حد حیوانیت برساندش به حد انسانیت و رشد انسانى پیدا کند و تربیت انسانى پیدا کند و تعلیمات ، تعلیمات صحیح باشد . خداوند همه شما را انشأاللّه موفق بدارد .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 64

تاریخ : 17/4/58

بیانات امام خمینى در جمع وعاظ و روحانیون تهران

وقتى که قلب الهى شد همه چیز انسان الهى مى شود

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من چند جمله راجع به تکالیف کلى روحانیون و اهل محراب و منبر باید عرض بکنم و بعد مشکلاتى که هست . آقایان روحانیون و خصوص اهل منبر ، خطبا ، اینها سخنگوى اسلام هستند . اگر حکومتى سخنگو مى خواهد ، سخنگوى اسلام آقایان خطبا هستند و وقتى مى توانند آقایان خطبا سخنگوى یک اسلامى باشند ، آن اسلامى که همه چیز در آن هست ، این اگر خودشان را اسلامى کنند و مطالبى که گفته مى شود ، اسلامى باشد و از قلب پاکیزه اسلامى بیرون بیاید ، این صلاحیت سخنگویى براى اسلام را دارد . سخنگوى دولت هاى دیگر هیچ کارى به این ندارند که این حرفى که تو مى زنى ، باوردارى ، از روى قلب است . به قلب هیچ کارى ندارند اینها ، فقط کار دارند که این خوب صحبت بکند و مطالب دولت را خوب ادا بکند ، حالا به حسب قلبش معتقد باشد یا نباشد کارى به آنها ندارد و از سخنگویى او هم چیزى کسر نمى شود اما اسلام اینطور نیست ، اسلام آنقدرى که به قلب اعتنا دارد ، به زبان اعتنا ندارد . مرکز ، قلب است ، مرکز ، لب انسانى است . اگر خداى نخواسته شما حرف هایى که مى زنید همه اش اسلامى باشد ، لکن از یک قلب اسلامى بیرون نیاید ، این شایستگى براى سخنگویى در اسلام ندارد ولو خیلى هم خوب صحبت بکند . و اگر از قلب اسلامى بیرون بیاید ، یعنى قلبى که اعتقاد دارد به مبانى اسلام ، ایمان آورده است به اینکه اسلام همه چیز است و مکتب اسلام مکتبى است که تنها این مکتب و مکتب هاى الهى که آنها هم همه اسلامند ، این مکتب است که مى تواند انسان ها را به همه ابعادى که دارد ، تربیت کند و نظام را به همه ابعاد برقرار کند و انسان ها را برساند به آنجایى که مقام انسانیت است . با همچو اعتقادى ، با همچو ایمانى اگر چنانچه خطیب خطبه بخواند و ملا موعظه بکند و روحانى عمل بکند ، اگر از روى یک همچو قلبى بیرون بیاید ، روحانى ، روحانى است خطیب هم خطیب اسلامى است و اهل منبر هم سخنگوى اسلام هستند ، روحانیون هم باز سخنگوى اسلام . ابتدا از قلب شروع مى شود ، همه چیزها از قلب انسان شروع مى شود ، نه این قلبى که حیوانى است ، قلب انسانى ، همه مسائل از قلب انسانى شروع مى شود و اگر چنانچه قلب ، یک سرچشمه نور و هدایتى در آن باشد ، زبان هم به نورانیت قلب منور مى شود ، چشم هم به نورانیت قلب منور مى شود ، همه اعضاى انسان که تابع قلب است ، وقتى قلب الهى شد ، همه چیز انسان الهى مى شود یعنى حرف که مى زند ،

ص: 65

حرفش هم الهى است ، استماع هم که مى کند ، استماعش هم الهى است ، راه هم که مى رود ، راه رفتنش هم الهى است . این همان است که انبیا آمده اند براى تربیت انسان ها که این انسانى که یک حیوانى است ، با سایر حیوانات فرق ندارد یا بدتر از سایر حیوانات است مى خواهند که این انسان را از این لجنزار بیرون بیاورند و یک انسان الهى ، یک انسانى که سر تا پایش معرفت اللّه باشد ، توحید باشد ، حرکتى نکند الا به حرکت الهى (و ما رمیت اذ رمیت و لکن اللّه رمى ) نه این است که معنایش این است که خدا تیر را با دست انداخت . این دست ، دست خداست و نفسانیت در تو نبوده است تا اینکه رمییى که مى کنى ، رمى تو باشد . تو الهى بودى ، تو یک موجود الهى بودى ، موجود الهى همه چیزش الهى است ، رمیش رمى اللّه است ، عینش ، عین اللّه است ، همه چیزش خداست .

باید کوشش کنیم ما معممین ، ما که خودمان را اسممان روحانى گذاشتیم ، چه طبقه اهل منبر باشند ، چه اهل محراب باشند ، چه از قشرهاى دیگر ، همین بنگاه ، این بنگاه را بنگاه اسلامى اش کنیم . ما که امروز همچو قدرتى خدا به ما داد و اعطاى خدا بود ، لیس الا براى این نیم توجهى بود که به اسلام شد و همه گفتند اسلام را مى خواهیم ، یک همچو قدرت هایى را از بین بردیم ، بردید و همه قشرها هم در این شرکت داشتند ، زن ها ، مردها ، بچه ، بزرگ ها ، ما همه ، روحانى ، دانشگاهى ، همه ، ما که الان آن قدرت ها را از بین بردیم و الان هم مدعى هستیم که رژیم ما رژیم اسلامى است و جمهورى ما جمهورى اسلامى است ، باید اکتفاى به این نکنیم که یک لفظى را برداشتیم و یک لفظ دیگر جایش گذاشتیم یا یک رژیمى را منقرض کردیم ، یک رژیم دیگرى جایش گذاشتیم . باید ما همه متوجه این معنا باشیم که لااقل این محیط بنگاه روحانى ، این محیطى که سر و کار دارند با قلوب مردم ، دعوت مى کنند مردم را و سر و کارشان با دل هاى مردم است ، شمائى که سر و کارتان با جان مردم است ، باید کوشش کنید که جان خودتان را ، قلب خودتان را اصلاح کنید ، الهى کنید که وقتى که منبر مى روید مثل منبرهاى ، البته نمى شود ، اما شیعه آن صاحب منبر حقیقى که حضرت امیر سلام اللّه علیه هست باشد که هر چه مى گفت و از قلب الهى سرچشمه مى گرفت (ضربت على یوم الخندق کافضل من کذا . . ) این نه اینکه مسأله این بود که تمام کفر با تمام اسلام مقابله کردند ، از این جهت شده است . ما اگر فرض مى کردیم که غیر حضرت امیر همین ضربه را زده بود و همان شکست را هم داده بود ، باز اصلا معلوم نبود که یک فضیلتى داشته باشد تا فضیلتش از نماز انبیا هم بالاتر باشد این ضربه ضربتى بود که از روح امیرالمومنین سرچشمه گرفته بود همه ایامى که ضربت مى زد ، فضیلتش بالاتر از همه بود براى اینکه قلب ، قلب الهى بود ، قلبى بود که غیر از خدا در او راه نداشت . ضربتى که از آن قلب سرچشمه بگیرد ، تصمیمى که از آن قلب سرچشمه بگیرد ، این ارزشش همان است که فرموده است افضل از همه چیزهائى که در عالم واقع شده است . البته براى ماها و بالاتر از ماها این مقام میسور نیست لکن آن تا حدودى که میسور است ما باید کوشش کنیم (حالا که نشد ، هیچ ، نباشد) حالا که ما نمى توانیم حضرت امیر سلام اللّه علیه باشیم شیعه اش هم نباید باشیم ؟! نه ، خود ایشان هم فرمودند که شماها نمى توانید اینطور باشید لکن اعانت کنید مرا به تقوا و به امثال ذلک .

ص: 66

رسالت عظیم روحانیت در حفظ شؤونات و اداى مقاصد اسلام

باید شما سخنگوى اسلام باشید ، این شغل شماست و این شغل اگر چنانچه واقعیتى داشته باشد از همه شغل ها بالاتر است براى اینکه مقاصد اسلام با زبان شما ادا مى شود ، همه مقاصد اسلام ، و مسؤولیتش از همه چیز زیادتر است . اگر خداى نخواسته یک نفر از کسانى که ادعاى اهل منبرى مى کنند یا محرابى ، یا در منبر مى روند و یا در محراب اگر چنانچه آن کسى که منبر مى رود ، زبانش یک وقتى یک زبانى باشد که بر خلاف مسیر اسلام باشد ، این غیر از یک آدم عادى است که توى دکانش یک خلافى مى کند ، یک کم فروشى مى کند ، این خطر ، خطر به مکتب است . شماها سخنگوى اسلام هستید اگر سخنگوى اسلام یک چیزى بگوید که با برنامه اسلام مخالف باشد ، با مقاصد اسلام مخالف باشد ، این مسؤولیتش غیر از آن مسؤولیتى است که یک نفر آدم عادى یک چیزى مى گوید . یا باید این ادعا را نکنید و این شغل را قبول نکنید یا اگر قبول کردید و این ادعا را کردید ، باید سرش بایستید همه مان ، همه ما الان این لباسى که الان شعار است لباس اسلام است ، شعار است لباس روحانیت است ، ما که این لباس را پوشیدیم ، به لوازم این لباس باید التزام پیدا بکنیم دنبال این باشیم که شؤون این لباس که مى گوئیم لباس اسلام است شؤون این را باید حفظ بکنیم اگر خداى نخواسته ما شؤون این را حفظ نکنیم لباس ، یک لباس غصبى است ، ماقاچاق هستیم براى اینکه لباسى که باید یک فردى بپوشد که اسلامى باشد ما این لباس را از او غصبا پوشیده ایم . باید مافکر این مطالب باشیم که اول شرط روحانى بودن ، چه آن قشر از روحانى که اهل منبر و خطبا هستند که سرو کار با روحانیت دارند ، سر و کار با روح دارند و چه آن قشرى که اهل محراب و اهل تحصیل و اهل فتوى و اهل این چیزها هستند ، این یک مسئله اى است که براى همه سنگینى دارد و مشکلات دارد و براى همه مسئولیت دارد منتها مسئولیت ها کم و زیاد دارد . یک کسى است فرض کنید که اگر چنانچه یک خلافى بکند یک مملکت به واسطه خلاف او یک وقت خداى نخواسته به اعوجاج کشیده مى شود ، یک وقت یک کسى هست که یک شهر ، یک وقت یک کسى است که یک ده ، یک وقت کسى یک کسى است که یک مسجد ، البته فرق مى کنند اینها ، لکن همه مشترکند در اینکه مسئول هستند و همه مشترکند در اینکه باید از این مسئولیت درست از کار بر آیند . الان یک رژیم اسلامى به حسب رأى همه مردم ، رژیم ما دیگر رژیم سلطنتى نیست و جمهورى اسلامى است ، اما آنقدرى که تا حالا واقع شده است همین است که ما رأى دادیم به یک مسأله اى و دنیا هم ایران را شناخت به اینکه جمهورى اسلامى است ، اما محتواى این جمهورى اسلامى که یک مقداریش مربوط به دولت است و دستگاه هاى دولتى که آن الان به ما ، محل صحبت ما نیست ، یک قسمت مهمش هم مربوط به این بنگاه است ، به این بنگاه روحانیت است ، ما باید این بنگاه روحانیت را یک کارى بکنیم که اسلامى بشود و ما بتوانیم بگوئیم که ما در جمهورى اسلامى واقع شدیم ، ما حالا دیگر آزاد هستیم ، اختناق نداریم و مسائل اسلامى را آنطور که باید مى گوئیم ، آنطور که باید عمل مى کنیم پیشتر نمى توانستیم ، آزاد نبودیم ، منبر آزاد نبود ، محراب آزاد نبود ، حالا آزاد شدیم اما نه آزاد به اینکه حالا بخواهیم هر چه دلمان مى خواهد بگوئیم و هر چه

ص: 67

بخواهیم بکنیم ، نه آزادیم که پیشتر نمى توانستیم عمل به اسلام و مقاصد اسلامى را بگوئیم ، حالا آزادیم که مقاصد اسلامى را بگوئیم .

امروز تمامى چشم ها براى طرح اشکال متوجه جمهورى اسلامى است

الان همه چشم ها دوخته شده است به این مملکت و شاید بیشتر به این بنگاه که این بنگاهى که در اسلام در طبقه بالا واقع شده اند ، مربى هستند ، تربیت مى خواهند بکنند ، سخنگوى اسلام هستند ، اینها چه مى کنند وضع همان وضع است و لفظ تغییر کرده است یا خیر حالا وضع را دارند تغییر مى دهند محتوا را دارند تغییر مى دهند ، متبدل شده اند ، همین طورى که حکومتشان ، رژیمشان متبدل شد از طاغوتى به رژیم اسلامى ، این قشر هم که قشر روحانى باشند اعم از مراجع اسلام ، از علماى اسلام و از خطباى اسلام ، از همه اینها ، مسأله گوى اسلام ، همه اینها که در این بنگاه واقع شده اند ، نظرها الان دوخته شده است به اینکه اینها چه مى کنند ، الان در چه حالى هستند ، تغییرى در ورحیه اینها پیدا شده ، در اعمال اینها پیدا شده است یا اعمال همان اعمال و روحیه همان روحیه و یک لفظى را برداشتند یک لفظ دیگرى جایش گذاشتند . در دولت هم همین طور ، در وزارتخانه ها هم همین طور ، در ادارات دولتى هم همین طور است ، در ارتش هم همین طور ، همه جا همین است مطلب ، منتها یک چشم هاى دشمن است که به ما دوخته شده است و یک چشمها هم از غیر دشمن آن چشم دشمن که به ما دوخته شده است ، هم در داخل کم نیستند و هم در خارج زیادند . اینها چشم هایشان را دوخته اند به ما که از ماها اشکال بگیرند ، به ما اشکال بکنند و اشکال را به آن باد بزنند تا زیاد بشود ، یکى را چندین هزار کنند و در مجلات اینجا و روزنامه هاى اینجا به طور کنایه و رمز و در خارج به طور صریح حمله کنند ، نه حمله به بنده و شما ، حمله به مکتب . مسأله این است که از اعمال ماها یک بهانه اى دست دشمن داده بشود که مکتب ما را بگویند اینطورى است . این مکتب دارها شما هستید اگر مکتب دارها خدشه در آنها پیدا شد ، آنها مى گویند مکتب خدشه دارد ، براى اینکه سایر قشرها سر و کار با موارد طبیعت دارند ، با اسلام هم اگرسر و کار دارند ، به این رژیم طبیعى اسلام آنها سر و کار دارند اما شماها و ماها همه ادعایمان این است که ما سر و کار با ارواح مردم داریم ما خواهیم روح مردم را تربیت کنیم ، اگر چنانچه ما که سروکارمان با معنویات اسلام است و با واقعیات اسلام است ، از ما یک مسائلى ببینند ، در محراب ببینند ، در مسند ببینند ، در منبر ببینند ، اگر ببینند ، نمى گویند که این آقا که منبر است یک آدم کذائى است ، مى گویند که روحانیون اینطورند ، اهل منبر ، خطباى اسلام اینطورند ، بعد جرش مى کنند به اسلام که اصلا این همین است دیگر ، این رژیم هم همان رژیم است منتها یک اسمى را تغییر دادند و یک افرادى رفتند ، یک ظلمه اى رفتند و یک ظلمه اى دیگر جایشان نشستند ، یک منحرفینى رفتند یک منحرف هاى دیگر جایش نشستند . اینها براى ما یک همچو چیزهایى درست مى کنند . امروز مسئولیت مان مسئولیت شخصى نیست که من موظفم که حفظ آبروى خودم را بکنم . این وظیفه است براى همه ، هر کسى وظیفه دارد حفظ حیثیت و آبروى خودش را بکند ، اختیار ندارد که آبروى خودش

ص: 68

رابریزد . قضیه این نیست که حیثیت شخص من ، حیثیت شخص شما یک وقتى خدشه دار بشود تا مسئولیت به حدود همان خود آدم برگردد ، صحبت در این است که با عمل ما ، مکتب ما دفن بشود ، یعنى حالائى که ما جمهورى اسلامى پیدا کردیم و هیاهو کردیم که ما ظلم نمى خواهیم و عدالت مى خواهیم ، حالا ما که اولى هستیم به اینکه این عدالت را اجرا بکنیم ، اولى هستیم به اینکه اعوجاجات را مستقیم کنیم ، خداى نخواسته از ما عملى صادر بشود که بر خلاف مجارى عدالت است ، انحرافى است اگر اینطور شد جمهورى اسلامى شکست مى خورد . اگر این جمهورى اسلامى شکست خورد اسلام مدفون مى شود ، دیگر خیال نکنید بعدها شما بتوانید دوباره یک کارى انجام بدهید . مسئولیت یک همچو مسئولیتى است . مسئولیت یک مسئولیتى است که انبیا و اولیا و همه خونشان را دادند براى حفظ این ، همه براى حفظ مکتبشان خون هایشان را دادند ، چه انبیأ سابق و چه نبى اکرم که همه تاریخش را مى دانید ، همه چیزشان را دادند براى اینکه حفظ بشود این مکتب و یک وقت اعوجاجانى در آن پیدا نشود . سیدالشهدا سلام اللّه علیه که آن قیام را کردند ، براى اینکه معاویه و پسرش اسلام را وارونه کرده بودند ، هم امام جماعت بود و هم امام جمعه بود و هم خطیب بود و هم شارب الخمر و هم همه چیز ، مکتب داشت از بین مى رفت . یک وقت یک کسى است که مى گوید من رضاخان پهلوى هستم ، هر غلطى بکند به مکتب ضرر نمى زند مردم مى گویند مردیکه کذاست . یک وقت یک کسى است که مى گوید من خلیفه رسول اللّه هستم ، مى آید خطبه مى خواند و مى آید جماعت خواند و خلافت رسول اللّه است و با اینکه خلافت رسول اللّه است ، آن اعوجاج ها را مى کند ، آن خطاها را مى کند ، این غیر خطاى محمد رضا و رضاست . خطاى یزید قضیه این نبود که سیدالشهدا را کشت ، این یکى از خطاهاى کوچکش بود ، خطاى بزرگ این بود که اسلام را وارونه اش کرده بودند و سیدالشهدا به داد اسلام رسید ، سیدالشهدا اسلام را نجات داد .

روضه و مصیبت سیدالشهدا ، مایه حفظ مکتب اسلام

روضه سیدالشهدا براى حفظ مکتب سیدالشهداست . آن کسانى که مى گویند روضه سیدالشهدا را نخوانید ، اصلا نمى فهمند مکتب سیدالشهدا چه بوده و نمى دانند یعنى چه ، نمى دانند این گریه ها و این روضه ها حفظ کرده این مکتب را . الان هزار و چهار صد سال است که با این منبرها با این روضه ها و با این مصیبت ها و با این سینه زنى ها ما را حفظ کرده اند ، تا حالا آورده اسلام را . این عده از جوانهایى که اینطور نیست که سوء نیت داشته باشند ، خیال مى کنند ما حالا باید حرف روز بزنیم . حرف سیدالشهدا حرف روز است ، همیشه حرف روز است ، اصلا حرف روز را سیدالشهدا آورده است دست ماها داده و سیدالشهدا را این گریه ها حفظ کرده است مکتبش را ، این مصیبت ها و داد و قال حفظ کرده این سینه زنى ها و این دستجات و عرض مى کنم اینها حفظ کرده . اگر فقط مقدسى بود و توى اطاق و توى خانه مى نشست براى خودش و هى زیارت عاشورا مى خواند و تسبیح مى گرداند ، نمانده بود چیزى . هیاهو مى خواهد ، هر مکتبى هیاهو مى خواهد ، باید پایش سینه

ص: 69

بزنند ، هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد ، تا پایش گریه کن نباشد ، تا پایش توى سر و سینه زدن نباشد ، حفظ نمى شود . اینها اشتباه مى کنند ، بچه اند اینها ، نمى دانند که این نقش روحانیت واین نقش اهل منبر چه هست در اسلام ، خودتان هم شاید خیلى ندانید . این نقش یک نقشى است که اسلام را همیشه زنده نگه داشته ، آن گلى است که هى آب به آن مى دهند زنده نگه داشته ، این گریه هازنده نگه داشته مکتب سیدالشهدا را ، این ذکر مصیبت ها زنده نگه داشته مکتب سیدالشهدا را . ما باید براى یک شهیدى که از دستمان مى رود ، علم بپا کنیم ، نوحه خوانى کنیم ، گریه کنیم ، فریاد کنیم . دیگران مى کنند ، دیگران فریادزنند وقتى یکى از آنها کشته بشود ، فرض کنید که از یک حزبى یکى کشته بشود میتینگ ها مى دهند ، فریادها مى کنند . این یک میتینگ و فریادى است براى احیأ مکتب سیدالشهدا واینها ملتفت نیستند ، توجه ندارند به مسائل ، همین گریه ها نگه داشته این مکتب را تا اینجا و همین نوحه سرایى ها ، همین هاست که ما را زنده نگه داشته ، همین هاست که این نهضت راپیش برده ، اگر سیدالشهدا نبود ، این نهضت هم پیش نمى برد ، سیدالشهدا همه جا هست (کل ارض کربلا) همه جا محضر سیدالشهداست ، همه منبرها محضر سیدالشهدا است ، همه محراب از سیدالشهداست اگر سیدالشهدا نبود ، یزید و پدرش و اعقابشان اسلام را منسى کرده بودند ، اگر نسیان شده بود ، یک رژیم طاغوتى در خارج منعکس شده بود . معاویه و یزید ، یک رژیم اسلامى را رژیم طاغوتى داشتند معرفى مى کردند ، اگر سیدالشهدا نبود این رژیم طاغوتى را اینها تقویت مى کردند ، به جاهلیت بر مى گرداندند ، اگر حالا من و تو هم مسلم بودیم مسلم طاغوتى بودیم ، نه مسلم امام حسینى . امام حسین نجات داد اسلام را ، ما براى یک آدمى که نجات داده اسلام را و رفته کشته شده هى سکوت کنیم ؟ ما هر روز باید گریه کنیم ، ما هر روز باید منبر برویم براى حفظ این مکتب ، براى حفظ این نهضت ها ، این نهضت ها مرهون امام حسین سلام اللّه علیه هست . نمى فهمند اینها ، بچه اینها ، سوءنیت ندارند ، بله خوب ، ممکن است بعضى از آنها هم سوءنیت داشته باشند ، بعضى ها هم روى نقشه کار مى کنند همانطورى که زمان رضاخان ، منتهااو یک قدرى روى نفهمى کرد ، بعدها روى فهمیدگى ، جلوى منبرها را همه را گرفت ، نگذاشت کسى منبر برود ، محراب ها را هم همه را یک جور دیگرى گرفت ، یک مجلس روضه اى نداشتند . در همه قم ، آنقدرى که من ، آنوقت ها بود ، مى گفتند یک مجلس آقاى صدوقى بود که قبل از اذان شاید ، یا قبل از آقتاب تمام مى شد . شب بود . . . این یک مطلبى بود ، نه این است که من باب اتفاق رضاخان آمد منبرها را نگذاشت و محراب ها را جلویش را گرفت و روحانیون را متحدالشکل کرد . نخیر ، این مسأله نقشه بود ، نقشه اینکه این قوه را بکوبند ، این قوه محراب منبر که از آن مى آید یکدفعه یک ملت را هول بدهد به یک طرف و یک همچو سلطنت را از بین ببرد . این رااز بین ببرند این قدرت را از دست ما بگیرند . نمى دانند این قشرهاى سیاسى که چه خدمتى این منبر ، این محراب به این کشور کرده .

اینها اگر چنانچه ملى هستند ما کار نداریم که آیا به خدا هم کار دارند یا نه اگر ملى هستند ، اگر کشورشان را مى گویند مى خواهیم اگر ملت را مى گویند که ما مى خواهیم ، اینها باید دامن بزنند به

ص: 70

این روضه خوانى ها براى اینکه این روضه خوانى ها این ملت شما را حفظ کرده ، این روضه خوانى ها و مصیبت و گریه است که کشور شما را حفظ کرده . بله ، اگر چنانچه یک مردمى هستند که روى همان نقشه اى که طرح شده است که باید قدرت اسلام گرفته بشود و قدرت روحانى گرفته بشود و قدرت خطیب گرفته بشود تا راه باز بشود براى آنهائى که باید استفاده کنند و استفاده کردند ، آنها یک مردم دیگرى هستند که با آنها نمى توانیم حرف بزنیم اما سایر مردم ، اینهایى که مسجد مى آیند ، منبر را گوش مى کنند ، مطالب را گوش مى کنند ، همچو که به روضه مى رسند ، رد مى شوند روند ، این از باب این است که ملتفت نیستند چه هست . آن روضه است که این محراب ، که این منبر را حفظ کرده ، اگر آن روضه نبود ، این منبر هم نبود ، این مطالب هم نبود ، آن حفظ کرده . ماباید به شهیدمان گریه کنیم ، فریاد کنیم ، مردم را بیدار کنیم . البته یک مطلبى هم که بین همه ما باید باشد این است که این نکته را به مردم بفهمانیم همه اش قضیه این نیست که ما مى خواهیم ثواب ببریم ، قضیه این است که ما مى خواهیم پیشرفت کنیم . سیدالشهدا هم که کشته شد ، نه اینکه رفتند یک ثوابى ببرند ، ثواب براى او خیلى مطرح نبود ، آنطور رفت که این مکتب را نجاتش بدهد ، اسلام را پیشرفت بدهد اسلام را زنده کند . شما هم که دارید نوحه خوانى مى کنید ، حرف مى زنید ، خطبه خوانید ، نوحه مى خوانید ، مردم را به گریه وادار مى کنید ، مردم هم که گریه مى کنند ، همه روى این مقصد باشد که این اسلام را ما خواهیم با همین هیاهو حفظش کنیم . با این هیاهو ، با این گریه ، با این نوحه خوانى ، با این شعر خوانى ، با این نثر خوانى ما مى خواهیم این مکتب را حفظ کنیم چنانچه تا حالا هم حفظ شده . باید این نکته را هم به مردم گفته بشود ، تذکر داده بشود که آقا قضیه روضه خوانى قضیه این نیست که من یک چیزى بگویم و یکى هم گریه کند ، قضیه این است که با گریه حفظ شده است این ، با گریه این حفظ شده ، حتى تباکى هم ثواب دارد ، خوب تباکى چرا ثواب دارد ؟ براى اینکه تباکى کمک مى کند به این مکتب ، کمک به مکتب مى کند . اینها اشتباه است که اینهایک طرف قضیه را مى بینند یک طرف قضیه را نمى بینند و مع الاسف ما همیشه ، یعنى اسلام همیشه مبتلا بوده به این یک طرف دیدن ها ، همیشه مبتلا بوده . اینکه در روایت است که اسلام غریب است ، از اول غریب بوده و الان هم غریب است ، براى اینکه غریب آن است که نمى شناسند او را ، در یک جامعه اى هست او اما نمى شناسند ، نمى شناسند اسلام را ، هیچ وقت شناخته نشده به آنطورى که باید باشد ، مگر پیش خودمان ، همیشه یک ورق را گرفته اند ، آن ورق دیگر را حذفش کرده یا مخالفت با آن کرده اند . یک مدت زیادى گرفتار عرفا ما بودیم ، اسلام گرفتار عرفا بود . آنها خدمتشان خوب بود اما گرفتارى براى این بود که همه چیز بر مى گردانند به آن طرف ، هر چه دستشان ، هر آیه اى دستشان مى آمد مى رفت آن طرف ، مثل تفسیر ملا عبدالرزاق ، خوب بسیار مرد دانشمند بسیار مرد با فضیلتى اما همه قرآن را برگدانده به آن طرف کانه قرآن با این کارها کار ندارد . یک وقت هم گرفتار شدیم به یک دسته دیگرى که همه معنویات را بر مى گردانند به این طرف ، اصلا به معنویات کار ندارند ، کانه اسلام آمده براى اینکه اسلام هم طریقه اش مثل هیتلر که او آمد که دنیا گیرى کند و کشورگشائى کند ، اسلام هم آمده کشورگشائى کند . هر چه مربوط به عرض

مى کنم

ص: 71

-زندگى است و هر چه مربوط به طبیعت است و هر چه ، اینها را گرفته اند ، هر چه معنویات است برگردانده اند به این طرف . بعضى از تفسیرها ، بعضى از اشخاصى که مى خواهند اظهار فضیلت مثلا بکنند ، ملاحظه کنید همه مسائل را برگردانده اند به این آب و خاک ، همه چیز را فداى حیوانیت کرده اند . عرفا همه چیز را فداى انسانیت کرده اند ، خوب باز او ، اما اینها غفلت از آن کرده اند . اسلام همه چیز است آقا ، اسلام آمده انسان درست کند و انسان همه چیز است ، همه عالم است انسان . آن که مربى انسان است باید همه عالم را آشنا بر آن باشد و انسان را به همه مراتب آشنا به آن باشد تا بتواند این انسان را به آن مدارجى که دارد برساند ، اسلام را به همه جهاتش بشناسد . یکى مى آید چهار تا از جنگ هاى اسلام را بررسى مى کند ، بعد مى شود اسلام شناس . خوب تو جنگ شناسى ، از اسلام بگو ، من این ورقش را مى شناسم . فقیه حق ندارد بگوید که من اسلام شناسم ، فقیه باید بگوید من فقه شناسم ، من فقه اسلام را مى شناسم ، آن که از همه بهتر مى داند همان است که فقه اسلام را مى داند . فیلسوف حق ندارد بگوید من اسلام شناسم ، این بگوید من یک قسمى از مثلا معقولات اسلام را ادراک کردم . آن هم که حکومت اسلامى را بررسى کرده و اطلاع پیدا کرده که وضع حکومت چه بوده او حق ندارد بگوید من اسلام شناسم ، بگو من حکومت اسلام شناسم . ادعاى اسلام شناسى جز براى آن که همه جهات اسلام را بداند چه جورى است و همه مراتب معنویت اسلام و مادیت اسلام را بداند ، او مى تواند بگوید من اسلام شناسم . على ابن ابیطالب اسلام شناس بود ، در عملش هم آنطور بود که عملش هم اعجاز است ، یک معجزه اى بود ولهذا مى بینید که فقها حضرت امیر را از خودشان مى دانند ، خطبا هم از خودشان مى دانند ، پهلوان ها هم از خودشان مى دانند ، زورخانه کارها هم از خودشان . زورخانه کارها وقتى اینجا مى آیند ، همه دم از على است ، شما هم همین طور . یک موجود اعجوبه اى بوده است که همه کس او را از خودش مى دانسته ، از همه بوده و از هیچ کدام نبوده ، از همه بوده براى اینکه هر کدام یک جهت على را توجه به آن داشته ، آن که خوب توجه دارد ، از این جهت ، از آن جهتش از شما هم بوده ، از این جهتش از یک دسته دیگر بوده ، نبوده از باب اینکه یک جهت نبوده ، همه چیز بوده ، کیست که همه چیز باشد .

پیروزى نهضت مرهون اظهار ارادت ملت به اسلام و توجه به مقصد

حالا طولانى شد صحبت و اسباب زحمت آقایان ، لکن ما حالا باید بگوئیم چه بکنیم . الان ما گرفتار هستیم به یک گرفتارى هاى زیادى یعنى حالا گرفتارى ما بیشتر از آن گرفتارى است که قبل از پیروزى بود . قبل از پیروزى یک گرفتارى بود و آن است که دو تا قدرت ، یکى با هیچ و یکى با همه چیز رو به هم رفته بودند یعنى یک قدرت ایمان و یک قدرت هاى شیطانى زیاد ، دعوا بود و مبارزه دیگر طرح چیز دیگرى نبود ، همه از این راه داشتند مى رفتند . آن که با برنامه مى رفت ، مى رفت ، آنهاى دیگرى هم که برنامه نداشتند ، کشیده مى شدند . دیگر وقتى یک جامعه اى راه افتاد ، آن هم که نخواهد ، قهرا کشیده مى شود . اگر الان همه شما یک فریادى بزنید ، چاره نداریم ما هم فریادبزنیم ، وضع جامعه

ص: 72

و اجتماع اینطورى است . همه اینها کشیده شدند یک طرف . خوب ، دنبال آن همه رفتند و همه مقصد این بود که این سد را بشکنند و الحمدلله شکستند و رفتند ، آن وقت گرفتارى فقط یک کلمه بود و آن اینکه برویم بشکنیم ، همه اللّه اکبر مى گفتند ، بچه هاى کوچک هم با اینکه نمى دانستند دارند چه مى گویند ، لکن از پدرها یاد گرفته بودند که اللّه اکبر مى گفتند _ و چیز مى کردند _ بچه هاى کوچولو هم که روى دوش پدر بودند ، آنها هم یک چیزى به تبع مى گفتند ، براى اینکه همه داشتندگفتند . حالا آنطور نیست حالا یک مقصد که مقصد اصلى ماست باقى مانده است و یک جهات مختلفه و گرفتارى هاى مختلف پیش آمده . آنوقت هیچ صحبت این نبود که در سرحدات چه مى گذرد ، هیچ صحبت نبود ، صحبت نبود کارخانه ها چه مى کنند ، همه با هم موافق بودند ، کارخانه ها و کارمندها و علما و شما ، همه قشرها با هم دست به هم داده بودند و فریاد مى کردند ما اسلام را مى خواهیم . همین مقدار که ما فریاد مى کردیم اسلام ، اگر چه قلب ما هم خیلى با اسلام آشنا نبود اما همین اظهار ارادت و اظهار اسلامیت و توجه به مقصد ، شما را پیروز کرد .

پرهیز از تشتت و کوشش براى انتخاب وکلاى مطلع و معتقد به مکتب حیاتبخش اسلام

امروز قشرهاى مختلفى توطئه دارند مى بینند و به عبارت اخرى مع الاسف ماها که آنوقت با هم مجتمع بودیم ، همه با هم بودیم ، الان داریم از باطن مى پوسیم . آنهایى که شکست خوردند ، از باطن دارند رشد مى کنند ، آنها دارند ، همین امروز بود ، کى بود که کاغذ نوشته بود ، هر روز از این حرف ها هست که در فلان جا فلان اشخاص با هم اتحاد پیدا کرده اند با هم وحدت پیدا کرده اند با هم اجتماع دارند پیدا مى کنند ، شاید همین چند روز مثلا چه بکنند ، ولو حرف است اما خوب ، اشتغال دارند . اینها نتوانند یک مطلبى است اما اشتغال دارند و اگر چنانچه کوشش نشود ، یک وقت هم مى توانند . فرق ما _ بین حالا وآنوقت این است که آنوقت همه با هم منسجم مى شدیم به هم و کار را انجام مى دادید و دادید ، این انسجام حالا دارد گسسته مى شود ، از باطن مى پوسد آنها آنوقت انسجامشان را از دست دادند و شکست خوردند یعنى ارتش پشت کرد ، ژاندارمرى پشت کرد عرض کنم شهربانى پشت کرد ادارات پشت کردند ، کارگرها پشت کردند ، کارمندان ، همه پشت کردند به او و آن انسجامى که آنوقت بود ، همه قواى آنهابا هم منسجم بودند ، آن انسجام گسیخته شده ، از این طرف انسجام بود از آن طرف گسیختگى ، پیش بردید شما . الان عکس است ، الان دارد دست هایى ، دست هایى توطئه مى کند که این قشرهائى که با هم انسجام پیدا کرده بودند حلش کنند و همان ها هم دارند انسجام براى خودشان درست مى کنند . آنها دارند باهم روابط پیدا مى کنند ، ماها داریم با هم قهر مى کنیم . عاقبت این امر چه خواهد شد که دشمن ما دارد با هم روابطش را زیاد مى کند و ما داریم روابطمان را از دست دهیم ؟ نتیجه شکست است ، چاره نیست . همان رمزى که در پیروزى ما بود آنها دارند به دست مى آورند و همان چیزى که در شکست آنها بود براى ما الان دارد حاصل مى شود .

از سابق اینطور بود که قبل از ماه

ص: 73

رمضان و قبل از ماه محرم که وقت یک نتایج اسلامى بود ، در همان رژیم سابق شما اگر توجه کنید به این قضایایى که پیش آمده ، ببینید اینها چه وقتى پیش آمده . یک قصه یک وقت مى بینید درست شد (شهید جاوید) آقا ، این منبرى ، آن منبرى ، آن محراب ، آن محراب ، آن محراب ، در سطح کشور همه حرف ها شهید جاوید بود ، (شهید جاوید) چه بود که اینقدر داد بکنید؟ براى چه ؟ نزدیک محرم مى شد مى دیدند که اگر این قوه ها با هم باشند و یک وقت نکند که توجه بکنند به گرفتارى هاى خودشان ، توجه بکنند به آنکه گرفتارشان کرده ، شهید جاوید را پیش مى آورند ما هم غفلت از مسائل روز و از مسائل سیاسى ، همه به جان هم مى افتادیم ، همین قم تمام وقتش را صرف کرد سر شهید جاوید ، تا تمام شده ، بعد که تمام شد حالا یک وقت دیگر نزدیک مى شود ، آقاى شمس آبادى را پیش کشیدند ، شاید هم خودشان کشتند تا پیش بیاورند ، بعد این هم یک خرده اى کم شد شریعتى راپیش کشیدند ، هى دامن بزن ، از این طرف تکفیر ، از آن طرف تمجید ، هر دو طایفه غافل از اینکه کى دارد کلاه سرشان مى گذارد ، هر دو طایفه غافل ، هر دو (براى خدا ، براى خدا) یعنى محرابى و منبرى عرض مى کنم چیزى که اشکال مى کرد مى گفت که براى خدا ، دارد دین خدا از دست مى رود ، آن جوان و چه مى گفت (نه باز هم او براى خدا ، این ما را آشنا کرد به اسلام ) هر دو کلاه سرتان رفته و آنها نتیجه بردند و الان فکر این هستند همین که این صدا را بلند کنند تکلیف منبرى و محرابى این است که یک کلمه راجع به این مسائل حالا صحبت نکنند . الان روز این مطلب نیست ، الان روز این است که شما همه قوایتان را روى هم بگذارید و آن که باید براى مجلس خبرگان تعیین بشود ، انتخاب کنید و مردم را وادار کنید که اینها را منتخب کنند . اگر امروز چهار نفر از این معوج ها بروند در این مجلس خبرگان ممکن است این چهار نفر آدم توطئه چى مطلع از مسائل خارج ، این دیگران را هم بسیاریشان را تحت تأثیر قرار بدهند . باید شماها ، همه ما ، شماها کوشش کنید به اینکه اشخاصى که انتخاب شوند اشخاصى باشند مطلع بر اسلام ، اشخاصى باشند دلسوز براى اسلام ، اشخاصى که معتقدند که اسلام مى تواند استقلال ما را حفظ کند و اسلام مى تواند آزادى ما را حفظ کند ، اسلام مى تواند ما را ترقى بدهد اسلام مى تواند که اقتصاد ما را حفظ کند ، یک اشخاصى معتقد به اسلام که قبول کرده باشند اسلام یک مکتب مترقى است و مملکت ما باید اسلامى بشود . یک همچو اشخاص اگر رفتند و قانون اساسى ما را عرض مى کنم مطالعه کردند و بررسى کردند و تنظیم کردند ، ما برده ایم . اگر چنانچه از الان غفلت بکنیم ، هى بنشینیم و طرح بدهیم ، آن هم طرح پیش من ، من حالا دخالتى در این امر ندارم طرحى که مى دهند باید بدهند مجلس سنا که آنجا اجتماع هست براى این کار ، هر کس هر طرحى دارد آنجا باید بدهد ، الان باید همه شما ، همه ما باید قوایمان را روى هم بگذاریم که مبادا دیگران ببرند این مطلب را و ما را وقتمان را صرف این بکنند که آیا اسب حسین خان بهتر است یا اسب حسن خان ، دعوا را یک جاى دیگر ، ما را منحرف کنند از مقصد خودمان به طرف جاى دیگر ، جاى دیگر ما برویم آنها هم کار خودشان را انجام بدهند . الان نقشه این است که ماها از صحنه خارج بشویم خودمان با رضا و رغبت ، این منبر ، این منبر ، آن منبر ، خوب مردم هم توى همین منبرها و توى همین مساجد هستند ،وقتى

ص: 74

منبرى رفت و شروع کرد به مثلا یک مسأله اى که انحرافى بود ولو حق بود لکن در این زمان انحراف است ، اگر یک مسأله را طرح کردید ، آن اشخاصى هم که آنجا نشستند آنها هم کم کم ذهنشان این طرف آید ، از آن مسأله اساسى که ما الان پیشمان مطرح است که باید اساس و شالوده یک حکومت اسلامى حق انجام بگیرد از این ما را منحرف مى کنند شیاطین به یک طرف دیگرى و خودشان مى روند سراغ آن کارها ، به ما مى خندند ، به ریش ما مى خندند ، خودشان مى روند کارها راانجام مى دهند . الان باید فکر این مطلب باشید ، این ماه مبارک شعبان ، این ماه مبارک رمضان که خداى تبارک و تعالى یک حربه اى دست شما داده ، الان این حربه دست شماست و دیگران ندارند این را و این هم از برکت امام حسین سلام اللّه علیه است ، این حربه الان دست شماست ، این حربه را به کار ببرید ، مثل شمشیر ابى عبیده است که خودش باید به کار ببرد ، هر کسى نمى تواند این شمشیرى که دست شماست بتواند به کار ببرد . غفلت نکنید ، اغفالتان نکنند . ممکن است الان اشخاصى بیایند هى بیخ گوش شما بخوانند که (دیدى اسلام از بین رفت ، چطور شد) این نظر سوء دارد نظر حسن ندارد ، شما بگوئید ما الان مى خواهیم اسلام را درستش کنیم بعد که اسلام درست شد ، آنوقت مى رویم سراغ اشخاص که کى مسلم است یا غیر مسلم . ما الان را همان این راه است ، شما هم باید در مساجدتان ، در منابرتان عرض مى کنم مردم را دعوت به اجتماع بکنید . این اجتماعات است که اسلام را حفظ کرده ، این اجتماعات ، این فریادها ، این زنده بادها این مرده بادها ، اینهاست که ما را پیش برد . این اجتماعات مساجد را زیاد کنید ، مردم را دعوت کنید به مساجد ، بفهمانید به آنها که نکته گریه چیست گریه فقط براى این نیست که ما عزادار هستیم ، مردم براى پدرشان هم و فرزندشان هم دو ، سه روز گریه مى کنند و تمام شد ، چرا این تمام نشد؟ براى اینکه مکتب تمامى ندارد و این مکتب ماست ، این سند مکتب ماست ، ما مى خواهیم مکتبمان را با این حفظش کنیم .

مسائل دیگرى که ایشان فرمودند که راجع به همین قضیه انتخابات و قضیه اینها باشند ، اینها از مسائلى است که من الان نباید دخالت در آن بکنم به یک جهاتى ، اینها هر کدام هر کس مسأله اى داردبدهد به همان مجلسى که براى این قضیه هست که بررسى بکنند . ومهم مطلب این است که اشخاصى را انتخاب بکنند آقایان آنجا ، آقایان هر بلدى ، علماى هر بلدى ، اشخاصى را انتخاب کنند و به اهل منبر بگویند وآنها هم معرفى بکنند و شاید این مسأله بشود که اشخاصى درصدد بررسى الان هستند اشخاصى که پیدا بکنند و باید هم اکثرا از علما باشند ، بدانند چه مى کنند . انشأاللّه خداوند همه شما را تایید بکند و موفق باشید ، ادامه بدهید به این شغل شریف و محترم و بگریانید مردم را ، گریه بکنید خودتان بر شهیدى که اسلام را زنده کرده .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 75

تاریخ : 17/4/ 58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى سازندگى قم

آتش زدن خرمن ها به دست عمال امریکا وبه نفع ابرقدرت ها

بسم اللّه الرحمن الرحیم

امید است پیش خداى تبارک و تعالى کارتان مقبول باشد و توجه داشته باشید که کارهاى اسلامى باید در اطرافش توجه بشود که صد در صد اسلامى باشد . شما الان دارید مى روید در دهات و در جاها دیگر مى خواهید بروید ، ممکن است که در آنجا یک عناصر ضد اسلامى پیدا بشوند ، آنها را هدایت کنید ، آنها را نگذارید که یک کارهاى خلافى بکنند ، تبلیغات خلافى بکنند ، البته در حدود همان که از ایشان بپرسید خوب ، شما چه مى گوئید ، شما که مى گوئید ما براى مردم و براى توده مى خواهیم یک کارى بکنیم ، خوب زراعت راآتش زدن ، این براى خلق یک خدمتى است ؟! خرمن را آتش زدن یعنى چه ؟ قبلا این عده مى رفتند و نمى گذاشتند کشت بکنند ، بعد از آن نمى گذاشتند درو بکنند ، بعد از آن درو کردند ، خرمن کردند ، حالا خرمن ها را آتش مى زنند . این نفعش به جیب چه کسى مى رود؟ ما حساب بکنیم . ما بخواهیم عمال یک رژیم را بشناسیم باید ببینیم که این کارى که اینها مى کنند نفعش تو جیب چه کسى مى رود؟ توى جیب هر کس که رفت این نوکر اوست . مستقیما توى جیب امریکا مى رود ، براى اینکه ما وقتى که زراعت نداشته باشیم ، گندم نداشته باشیم ، در جائى که صادر مى شود امریکاست ، مهمش اوست ، شوروى که گندم نمى دهد ، خودش هم محتاج است ، از امریکا به شوروى صادر مى شود ، نفع این کارها مستقیما توى جیب امریکا مى رود . پس اینکه ما مى گفتیم که اینها که با اسم چپى و به اسم کذا دارند عمل مى کنند اینها از عمال امریکا هستند ، منتها خودشان نمى دانند وضع خودشان را ، این براى این است که کار ، کار آمریکائى است . کار ، کارى است که مى خواهد گندم نباشد ، ما زراعت نداشته باشیم و آنها که زراعت شان زیاد است و آتش مى زنند و به دریا مى ریزند ، آنها زراعت شان را بدهند به ما ، شما که مى گوئید ما براى مردم دلسوز هستیم ، براى خلق مى خواهیم کار بکنیم ، خوب بیائید کمک کنیم تا گندم زیاد بشود ، بیائید شما هم با این آقایان درو کنید ، بروید گندم ها را جمع بکنید ، بروید زراعت ها را تصفیه کنید تا براى مردم باشد . اگر خلاف این شد و بنابر شلوغکارى و به هم زدن شد ، این را باید دید آن که بیشتر در این کار فایده مى برد کیست ، آن که شما را وادار مى کند به این کار کیست . و ما دیدیم که امریکا بیشتر نفع مى برد براى اینکه امریکا در این شکست از همه بیشتر شکست خورد و بیشتر از دول منفعت مى برد ، شکست او هم بیشتر است ، ناراحتى او هم بیشتر

ص: 76

است و دسیسۀ او هم بیشتر است .

شما توجه داشته باشید به اینکه اینها را هدایت کنید ، این جوانهاى ما بسیارشان گول خورده اند نمى دانند چه مى کنند .

ایجاد حزب توده ، به دست انگلیس ها

اصل این حزب توده را من اولش را مى دانم این ابتدا حزب توده ، آن کسى که حزب توده را ایجاد کرد ، همسفر مکه ما بود ، مى خواهم بگویم از اول توده اى نبود ، توده اى آنوقت بود که شوروى درست کرده بود ، این همسفر مکه ما بود ، سلیمان میرزا یک آدم مقدس مآبى بود و دو ، سه نفر هم همراه خودش آورده بود . خودش اولاد نداشت لکن یک کسى را به اولادى قبول کرده بود و او رابرداشته بود آورده بود مکه ، خودش هم یک آدم نمازخوانى در آن شهرها . آنوقت هم که تکبیر سلیمان نمازى وکذا که برایش مى خواندند ، که ، این نماز مى خواند ، چرا شما تکفیرش کنید؟ حزب توده به دست سلیمان میرزاى نمازى و طاعتى و مکه برو ایجاد شد و این مستقیما از انگلیس ها بود . آنوقت انگلیس ها اینجاچیز داشتند ، حالا امریکائى ها هستند . در دربار همین محمدرضا خان از همین کمونیست ها خدمتگزار بودند ، از همین سران اینها خدمتگزار بودند . پس مطلب اینطور نیست که ما خیال کنیم که نه ، اینها کمونیست اند ، کمونیست نیستند ، اصلا کمونیست به آن معنا که خودشان ادعاکنند که ما طرفدار ضعفا و مستضعفین هستیم و مى خواهیم به مردم برسیم ، اصلا اینها آن نیستند ، اینها طرفدار سرمایه دارها و طرفدار قلدرها هستند و مى خواهند ما محتاج به آنها باشیم و گندم ها را از آنها بیاوریم و پولش را بدهیم و بعد هم نفت را بیایند ببرند . اینها را هدایت کنید ، نگذارید توى ده رخنه بکنند . توى آن دهاتى که مى روید ، اگر آنها یکى شان آمدند ، شما هم بایستید صحبت کنید ، مسأله بگوئید . اگر این مطلبى را که من عرض مى کنم به شما ، درست بگوئید ، از این ده مى رود ، از آن دهات مى رود ، مى روند جاى دیگر پیدا مى کنند . انشأاللّه خداوند همه شما را تایید کند و موفق باشید و به خدمت خودتان ادامه بدهید .

والسلام علیکم و رحمة اللّه وبرکاته

ص: 77

تاریخ : 17/4/58

بیانات امام خمینی در جمع کارکنان و دانشجویان دانشگاه شیراز و گروه اطبأ سنتى اسلامى

ضرورت پرداختن به تدوین قانون اساسى و عدم طرح مسائل غیر اساسى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

ما بالفعل یک مسائل اساسى داریم که باید فکر آن مسائل اساسى باشیم . در یک همچو موقعى که این مسائل اساسى مطرح هست ، طرح مسائل دیگر اشتباه است . من کرارا گفته ام که اگر چنانچه یک زلزله اى بیاید و یک خانه هایى را خراب و یک مردمى زیر آوار باشند ، دیگر شما به خودتان اجازه مى دهید که بنشینید راجع به مسائل طب صحبت کنید ، یا مسائل ریاضى ، یا مسائل دیگر مطالعه کنید؟ یا همه باید هجوم بیاورید و این زلزله زده ها را بیرون بیاورید؟

ما الان یک مملکتى داریم که یک خرابى هایى دارد اساسى و یک مسائلى ما الان داریم که این مسائل ، اساس مملکت ماست . مسائل اساسى را ما الان باید طرح کنیم و همه با هم دنبال این مسائل اساسى باشیم . بعد که این مسائل اساسى را درست کردیم و اساس مملکت مان را مستقر کردیم ، آنوقت شما بروید سراغ طب سنتى ، آنها هم بروند سراغ طب وارداتى . امروز روزى نیست که شما صرف کنید همه قوایتان را در اینکه آیاطب اسلامى به اصطلاح شما ، یا طب سنتى ابوعلى و رازى باید عمل بشود یا طب هاى دیگر . این الان نباید مطرح بشود . الان شما در یک وضعى واقع هستید که بین وجود و عدم کشورتان ، بین وجود و عدم مذهب و اسلامتان واقع شده اید ، سر دو راهى الان واقع شده اید ، گمان نکنید حالا که رژیم سابق را عقب زدید ، دیگر مسائل تمام است . الان شما ملاحظه مى کنید که در این مملکت ریشه هایى که از همان رژیم سابق هست که مشغول فعالیتند ، یک اشخاصى از خارج آمده اند با اسمهاى مختلف آنها هم مشغول فعالیتند ، مى خواهند نگذارند که این مملکت رژیمش مستقر بشود . سابق با رفراندم مخالفت مى کردند ، بعد با طرح قانون اساسى مخالفت مى کنند . بعد هم هرقضیه اى را که پیش بیاورید . یک قشرى هستند که از عمال خارجى ها مخالفت مى کنند . در یک روزى که راجع به اساس مذهب ، راجع به اساس کشور ، ما مواجه با مخالفین هستیم ، همه ما باید توجه به همین معنا بکنیم . چطور آن روز که مى خواستید این رژیم را خارج کنید ، هیچ طرحى نمى کردید مسائل خودتان را ، گرفتارى هاى خودتان را با اینکه داشتید آنوقت هم گرفتارى لکن مى دیدید که الان وقت طرح این نیست . الان هم همانطور است ، الان وقت طرح اینکه دانشگاه وضعش چطور است ، طب سنتى یا طب جدید وضعش چه جور است ، یا سایر چیزهایى که ما به آن احتیاج داریم و همه خرابى هایى که الان

ص: 78

گذاشتند و رفتند ، الان وقت طرح اینها نیست ، اینها یک وقتى دارد . الان ما یک دولت متزلزل انتقالى داریم ، استقرار پیدا نکرده است الان رژیم ما ، استقرار پیدا نکرده حکومت ما . ما قانون اساسى خواهیم که اساس یک مملکتى بر قانونش هست ، بعد از آن رئیس جمهور خواهیم که الان نیست ، بعد از آن مجلس شوراى ملى خواهیم که با رأى مردم تحقق پیدا کند ، بعد که مجلس تحقق پیدا کرد و رئیس جمهورى تحقق پیدا کرد و دولتى تحقق پیدا کرد ، یک دولت مستقرى ، و دست اینها و طمع اینها از این مملکت برید ، آنوقت ، وقت این است که من مشکلاتى که دارم ، بگویم ، شما مشکلاتى که دارید ، آقایان هم مشکلاتى که دارند ، نه اینکه ما نمى دانیم ، مشکلات زیاد است و نه اینکه ما نمى دانیم که علومى که در شرق بود ، دسیسه اسباب این شد که عقب بزنند آنها را و به جاى آن علوم غرب را بیاورند ، دانش هایى که در شرق بود و اروپا از آن تقلید مى کرد ، دست هایى آمد آنها را عقب زد و محتوا را از ما گرفت و الان وضع ما وضعى شده است که خیال مى کنیم که هر چه هست ، در غرب است و ما هیچ چیز نداریم . محتواى خودمان را گرفتند ، یعنى مغزهاى ما را شستشو کردند جایش یک مغز دیگرى گذاشتند که از همان غرب ارتزاق مى کند و این یک مطلب مهم است که باید به تدریج این مملکت از زیر آن بار بیرون برود . یکى هم از مسائل ، همان مسأله طب قدیم است . آنها همه این دردهایى که الان هست ، با همین دواهاى علفى معالجه مى کردند و معالجه شان یک معالجات اساسى بود و اروپا از طب بوعلى تا همین آخر استفاده کردند . کتاب بوعلى تا همین آخر ، شاید حالا هم مورد نظر آنها باشد ، بروزش را نمى دهند . من نه این است که ندانم اینهارا . مى دانم اشکالات زیاد است لکن همه چیز اینطور است ، همه مسائل اینطوراست که ما را ، به ما اینطور فهماندند که خودتان هیچ چیز نیستید و همه چیز آنها هستند و اینها مى خواستند همچو ما را از صحنه انسانیت بیرون بکنند ، بگویند ما اصلا هیچ چیز نداریم ، الان هم شما مى بینید که ما طبیب داریم ، معالج داریم لکن تا یک کسى یک مرضى پیدا مى کند ، راهش را مى رود به انگلستان ، مى رود به امریکا ، همین جا مى تواند معالجه کنند لکن اینها مى روند به آنجا ، بعد از مدتى که آنجا دیدند آنجا هم معالجه شان نکرده اند ، گاهى هم معالجه کردند . این از باب این است که ما را جورى الان بار آوردند که خیال مى کنیم که غیر از آنجا چیزى نیست در کار و حال آنکه نه ، هست ، اینجا هم هست در کار . در هر صورت ما همه اشکالات را دانیم لکن وقت دارد اینها ، الان شما باید تمام همتان را صرف این معنا بکنید که این مراحلى که ما داریم و دارند با آن مخالفت مى کنند ، این مراحل را ماطى بکنیم . الان مااحتیاج داریم که قانون اساسى مان بکنند و تصویب بکنند یک عده آدم مطلع ، خبیر ، مجلس خبرگان پیدا بشود ، باید همه افکار را متوجه این بکنید که یک اشخاص صحیحى ، یک اشخاص مسلمانى ، یک اشخاص متعهد به اسلامى ، یک اشخاص معتقد به اینکه این مکتب است که مى تواند ما را مستقل قرار بدهد ، یک همچو اشخاصى را تعیین بکنید تا بروند به مجلس و انشأاللّه قانون اساسى را آنها چه بکنند و بعد هم به رفراندم گذاشته بشود و این مرحله را ما طى بکنیم . در همین مرحله اى که ماهستیم ، الان ما مخالف داریم . الان همین حرف هایى که شما مى زنید من احتمال مى دهم که یک کسى بیخ گوشتان است خودتان هم متوجه

ص: 79

نیستید . گفتید که ببین طب ما از بین رفته ، بیائید برویم آنجا طرحش بکنیم . وقت طرح نیست الان ، الان وقت این نیست که ما بنشینیم بگوییم که طب ما چه جور است . دانشگاه ما چه جور است همه اینها اشکال دارد دادگسترى ما چه جور است همه اینها باید متحول بشود اما موقعش وقتى است که ما یک حکومت صحیح پیدا بکنیم ، ما بتوانیم در دنیا بگویى که این مملکت ما ، این رژیم ما ، این قانون ما ، این رئیس جمهور ما ، این مجلس ما ، که مردم ، که دنیا ما را بپذیرد به اینکه ما یک رژیم تام العیارى هستیم . بعد از اینکه اینطور شد ، آنوقت بیائیم سراغ این خرده ریزهایى که چه شده است ، چه عقب افتادگى داریم ، چه گرفتارى هایى براى ما این رژیم منحوس سابق درست کرده است ، همه چیزها را به هم ریختند ، رفتند .

انشأاللّه خداوند همه تان را تایید بکند و وظیفه فعلى تان را به آن توجه پیدا کنید . و شماى دانشگاهى و آن طب سنتى و دیگران ، همه این خواهرهاى محترم و شمابرادرها و همه ایران ، همه با هم الان باید توجه به همین مسیر داشته باشیم که نهضت مان تو راه هست ، این نهضت را باید همچنان زنده نگه دارید تا این مسائل بگذرد . اگر یک سستى بکنید و بروید سراغ کارهاى دیگر ، آن بگوید من خانه ندارم و آن بگوید طب من چطور است و آن بگوید دانشگاه من چطور ، در بین راه ما مى ترسیم که یک وقتى یک عایقى پیدا بشود ، یک مانعى پیدا بشود و همه این حرف هاى شما بشود دیگر هیچ و تمام بشود و تا آخر دیگر باز ما زیر بار همان مسائل باشیم . خدا همه تان را انشأاللّه حفظ کند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه وبرکاته

ص: 80

تاریخ : 17/4/58

بیانات امام خمینى در جمع کارکنان جامعه اسلامى وزارت امور اقتصاد و دارائى

هدف خداوند از بعثت انبیا و نقش سازنده تعالیم آنان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

کوشش هایى که انبیا مى کردند و جنگ هایى که با مخالفین راه حق مى کردند و خصوصا جنگ هایى که در صدر اسلام واقع شد ، مقصد جنگ نبوده است و مقصد کشورگشایى هم نبود ، مقصد این بوده است که یک نظامى عادلانه که در آن نظام عادلانه ، احکام خدا جارى بشود . انبیا آنهمه زحمت کشیدند نه فقط براى اینکه طرف را از صحنه خارج کنند و خودشان صحنه را دست بگیرند ، بلکه مقصد اصلى این بوده است که این انسان هائى که انسانیت ندارند ، این اشخاصى که در راه خلاف دارند سیر مى کنند و آنها مى دیدند که این راه خلاف ، راه شقاوت است ، راه ضلالت است ، راهى است که مردم را در این دنیا به شقاوت و در آن دنیا هم به مهلکه مى کشاند ، انبیا از طرف خداى تبارک و تعالى مأمور شدند براى نجات مردم . مردم را اگر به حال خودشان مى گذاشتند جز یک حیوانى که خوردن و خوابیدن را و شهوات را ادراک بکند و در راه آن عمل بکند ، چیز دیگر را نمى توانستند بفهمند ، از باب اینکه ورق ماوراى طبیعت برمردم پوشیده است . اینکه مردم مى دانند ، همین عالم را عالم طبیعت را ، آنهایى که علمشان دیگر زیاد هست ، یک خصوصیات طبیعت را زیادتر مى فهمند ، لکن همه آنها همین است که از طبیعت بهره ور مى شوند و به طبیعت توجه دارند و انسان را هم به همین جنبه طبیعى مى شناسند و براى همین جنبه طبیعى انسان هم زحمت مى کشند . تمام زحمات مادیین که مربوط به مکتب الهى نباشد صرف ادراک طبیعت و خصوصیاتى که در طبیعت است مى شود و استفاده از طبیعت ، آنهم طبیعت انسان از طبایع عالم . هر چه نگاه بکنید از این تمدن هاى بزرگ ، جدید ، از این پیشرفت هاى عظیم انسانى مى بینید که همه آن مربوط به همین طبیعت است و مربوط به استفاده انسان از طبیعت است ، آنهم استفاده انسان طبیعى از عالم طبیعت . از عالم طبیعت به آن طرف این موجودات طبیعى نمى توانند بفهمند و لهذا اینها راهى به آن عالم ندارند مگر از راه وحى که همه عالم را در تحت سیطره اش هست و چون این انسان مثل سایر حیوانات نیست که همان حیات طبیعى و دنیایى باشد بلکه انسان یک طور خلق شده است که علاوه بر حیات طبیعى ، حیات مابعدالطبیعه هم دارد و آن حیات مابعدالطبیعه ، حیات صحیح انسان است ، اینجا همان حیات حیوانى است ، از این جهت مردم محتاج شده اند به اینکه در پیدا کردن راه صحیح از طریق وحى به این ها گزارش داده بشود و خداى تبارک و

ص: 81

تعالى هم منت بر مردم گذاشت و انبیا را مبعوث فرمود تا اینکه راه را به اینها نشان بدهند . تمام تعلیمات انبیا براى مقصد ، نشان دادن راهى است که انسان ناچار از این راه باید عبور کند . ناچار انسان از این عالم طبیعت به یک عالم دیگرى عبور مى کند ، اگر سر خود باشد یک حیوانى است که از این عالم به عالم دیگر مى رود و اگر چنانچه به راه انبیا برود انسانیتش کامل مى شود و هر چه بیشتر اطاعت کند بیشتر انسانیتش رشد مى کند . تمام کوشش انبیا براى این بوده است که انسان را بسازند ، تعدیل کنند ، انسان طبیعى را مبدل کنند به یک انسان الهى ، در همین عالم که هست هم ، باز اینطور باشد . نظر انبیا به این عالم بانظر اشخاص دیگر فرق دارد ، آنهامى خواهند این عالم را الهى کنند ، یعنى به هر چه نگاه مى کنند آثار الهیت در آن ملاحظه کنند . سایر قشرها چه فلاسفه باشند و چه سایر دانشمندان باشند خصوصا دانشمندان طبیعى ، اینها تمام نظرشان به این است که آثار طبیعت را کشف کنند و استفاده از طبیعت بکنند . انبیا طبیعت را قبول دارند لکن طبیعت را مهار مى کنند به طورى که در تحت الوهیت مهار بشود ، در تحت عالم بالاتر باشد . همان استفاده اى را که ماها که اطلاعى از آن واقعیات نداریم از این عالم طبیعت مى کنیم آن آدمى که از ما عداى طبیعت هم اطلاع دارد همین استفاده را مى کند با فرق اینکه ، این که استفاده مى کند نظرش به همین طبیعت است و او که استفاده میکند طبیعت را آثار آن عالم مى بیند و حق تعالى را در طبیعت مشاهده مى کند .

اینهمه جنگ هایى که در اسلام شده است و زحماتى که اولیأ خدا کشیده اند و اینها براى اینکه اسلام را پابرجا کنند ، احکام اسلام را پیاده کنند آنهم براى اینکه انسان ها را هدایت کنند به یک واقعیاتى که اطلاع بر آن ندارند ، راه را نمى دانند ، آنها مى دانند راه را اینطور باید بروند .

تکلیف بر تحقق عملى احکام اسلام در کلیه امور فردى و اجتماعى

ما تا حالا که این جمهورى اسلامى را ، همه شماها زحمت کشیدید و همه قشرهاى ملت متحد شدند با هم و خون ها را دادند و زحمت ها کشیدند و زجرها را کشیدند و این سد را شکستند و رأى به جمهورى اسلامى هم دادند ، این براى این نبود که فقط حریف را از میدان در بکنند و خودشان به جاى او بنشینند ، این براى این بود که یک رژیم فاسد راتبدیل کنند به یک رژیم صحیح ، رژیم عادل که وقتى رژیم عادل تحقق پیدا کرد و احکام اسلام آنطورى که باید تحقق پیدا کرد ، آنوقت افراد اگر عمل کنند ، راه صحیح واقعیت را پیدا مى کنند و رژیم هم اگر چنانچه اسلامى باشد و عمل ، عمل اسلام باشد و همه نظام ، نظام اسلام باشد ، یک نظام عادلانه اى که به هیچ یک از افراد تعدى نشود ، در هر اداره اى بروید آنجا اسلام را ببینید ، در هر بنگاهى بروید آنجا هم ببینید اسلام هست ، اینکه حکومت مى کند اسلام حکومت بکند ، غیر اسلام در کار نباشد . ما تا حالا نرسیدیم به این . ما رأى دادیم به اینکه جمهورى اسلامى باشد ، حالا هم رژیم ما جمهورى اسلامى است اما اینطور نیست که ما تا رأى دادیم ، جمهورى اسلامى ، یک جمهورى اسلامى شده باشد ، فقط نظام الان نظام جمهورى اسلامى و دنیا هم شناخته ایران را به اینکه اینجا رژیمش جمهورى اسلامى است اما اسلام که این را نمى خواسته که ما

ص: 82

یک رأى بدهیم و بگوئیم جمهورى اسلامى ، اسلام مى خواسته که در رژیمش اینطور باشد که هر جا پا بگذارى احکام اسلام باشد ، غیرش نباشد . اگر ما با همه زحمت ها با همه خون دادن ها به این جا رسیدیم که جمهورى اسلامى ، و باز رهایش بکنیم تمام کارهایمان هدر رفته ، یعنى طاغوت فرق نمى کند که محمدرضا باشد یا من و شما . حیطه شعاع عملیات مختلف است یک کسى طاغوت است در خانواده خودش ، یک کسى طاغوت است در خودش و همسایه هایش ، یک کسى طاغوت است در محله اش ، یک کسى در شهر ، یک کسى هم در یک استان ، یک کسى هم در سطح کشور . در طاغوتى فرقى نیست ، در شعاع عمل فرق است . همین طاغوتى که در خانواده خودش طاغوت است ، اگر دستش برسد در محله هم طاغوت است ، اگر دستش برسد ، در همه سطح کشور طاغوت است ، براى اینکه خودش وقتى طاغوت هست دیگر شعاع عمل کم و زیادش پیش او فرقى ندارد ، دستش نمى رسد ، دستش برسد همان کارهایى که محمد رضا مى کرد ، این آدم هم همان کارها را مى کند تا تربیت اسلامى و انسانى و تحت تربیت انبیا کسى نباشد ، دستش نمى رسد و الا وقتى دستش برسد همه آن کارها را مى کند حالا هم خیال مى کند نمى کند . این آدمى که در منزل خودش ظلم مى کند ، در منزل خودش تعدى بر اولادش ، بر فرزندش ، بر خادمش مى کند این اگر زیادتر بشود خدمه اش ، زیادتر بشود اولادش ، زیادتر بشود تابعش همان قدر که آنها زیادتر شوند این وسعت ظلمش زیاد مى شود ، براى اینکه آدم ظالم است . ظالم اگر ده نفر تحت سیطره اش باشند ، ظلمش به اندازه ده نفر است ، اگر سى و پنج میلیون جمعیت هم باشند ، ظلمش به اندازه سى و پنج میلیون نفر است ، آدم ، همان آدم است براى اینکه آدم نشده است ، یک موجودطاغوتى شیطانى است . این موجود طاغوتى شیطانى اگر تحت سیطره انبیا نرود ، تحت تعلیم و تربیت انبیا نرود هیچ فرقى مابین این فرد با آن فردى که یک عالم را دارد مى چاپد ، در روحیات نیست ، در عمل هست از باب اینکه این دستش نمى رسد ، او دستش مى رسد . اینهایى که مثلا فرض کنید در ایران سیطره داشتندمثل محمد رضا اگر در عراق هم سیطره اش مى رفت همین ظلم هایى که اینجا مى کرد آنجا هم کرد ، اگر در همه ممالک اسلامى هم سلطه پیدا مى کرد همین کارهایى که اینجا کرد در همه مى کرد اگر در همه عالم هم سلطه پیدا مى کرد همان مطلب بود . مى بینید که این ابرقدرت ها که دستشان را همه جا دراز کنند ، دستشان را همه جا دراز مى کنند براى چاپیدن ، آن آدمى که چاپیدنش یک حدود خاص داشت وقتى که شد رئیس ، یک قدرى وسعت پیدا مى کند و همان کارها را هم آنجا مى کند . گمان نکنید که من و شما اگر دستمان برسد به آنها نکنیم ، تا آدم نشویم همان حرف هست ، باید همه فکر این معنا را بکنیم که رژیممان را رژیم اسلامى بکنیم .

رژیم اسلامى به این است که این افرادى که در کار هستند ، این افرادى که در این رژیم سر کار هستند ، مشغول به فرض کنید که خدمتگزارى هستند ، کارمندهاى دولتى همه شان ، هر کدام آنجا که کار مى کنند کارشان کار اسلامى باشد ، این فکر نباشد که حالا که این اداره آنجایش خراب است خوب ، بگذارید اینجایش هم خراب باشد ، حالا که آن آدم آنجا خلاف مى کند خوب ، بگذار اینجا هم خلاف کند . همه ملکفیم ، همه ما . اگر همه عالم خلاف بکنند ، یک آدمى که تربیت شده تحت مکتب

ص: 83

انبیاست او خلاف نمى کند ، تمام عالم وقتى که به هم بخورد و ظلم بشود ، حضرت موسى خلاف نمى کند . از اینکه حالا همه دارند مى چاپند پس باید من هم این کار را بکنم ، نه ، در تربیت انبیا اینجور نیست ، على بین ابیطالب سلام اللّه علیه همه عالم اگر کافر مى شدند به حال او فرقى نمى کرد جز غصه خوردن به اینکه چرا اینها دارند خلاف مى کنند و الا در مشى او هیچ تغییرى نمى کرد آن روزى که تو خانه نشسته بود با آن روزى که یک خلافت داراى آن وسعت که ایران یک جزئش بود تا مصر و در حجاز و همه اینها تحت سیطره بود و از اروپا هم یک مقدارى ، هیچ فرقى در حال روحى اش نبود که حالا که من داراى یک همچو چیزى هستم ، باید مثلا چه بشود ، هیچ ابدا در روح او هیچ فرقى نمى کرد براى اینکه روح ، روح الهى بود . روح الهى در آن فرقى نمى کند که یک جمعیت کمى تحت نظر او باشد یا یک دنیا باشد ، در حال روحى او فرقى نمى کند ، او موظف است عدالت کند ، مى تواند با این چهار تا که هست عدالت بکند ، اگر توانست با همه جا و همه جا عدالت را گسترش مى دهد . همه ما الان که اسم جمهورى اسلامى روى خودمان گذاشتیم و رژیم سابق را فرستادیم بحمداللّه به خارج و دفنش کردیم و دیگر هم زنده نخواهد شد انشأاللّه ، همه ما الان مکلفیم که این رژیمى که ادعا داریم که تحقق پیدا کرده ، واقعیتش تحقق پیدا کند ، از حد لفظ به حد معنا بیاید ، از حد رأى به حد خارج بیاید . شما که مأمورین یک وزارتخانه هستید یک طور باید عمل بکنید ، آنها هم که در وزارتخانه دیگرند یک طور ، همه باید یک مأمورین اسلامى باشند . هر فرد باید خودش را موظف بداند به اینکه این کارى که الان ، این کار جزئى که پشت میز نشسته به او محول است ، این کارى که به او محول است به عدالت عمل کند ، منتظر نشود که وزیر عادل بشود . وزیر عادل باشد یا نباشد ، شما باید عادل باشید . نخست وزیر عادل باشد یا نه ، براى خودش ضرر دارد و نفع دارد ، آن حسابش علیحده هست ، شما هم حسابتان علیحده است ، پیش خدا حسابش علیحده است ، پیش ملت هم حسابش علیحده است . شما که این کار جزئى ، پیشخدمتى که این کار جزئى دستش هست ، این عدالت در آن کارش باید بکند . آن رئیس اداره هم که در آنجا نشسته آن هم عدالت در همان کار باید بکند ، منتظر نشود دیگران عادل بشوند تا او عادل بشود . مثل این است که من منتظر بشوم دیگران نماز بخوانند تا من نماز بخوانم ، یا منتظر بشوم دیگران ناهار بخورند تا من ناهار بخورم . چطور وظایف طبیعى را آدم اینطورى عمل مى کند ، وظایف طبیعى را هر کسى شخصى عمل مى کند . شما هیچ وقت انتظار کشیدید دیگران نفس بکشند تا شما بکشید؟ دیگران نگاه کنند تا شما نگاه کنید؟ هیچ همچو نیست . شما به حسب طبیعت تان وظایف طبیعى را شخصا عمل مى کنید ، وظایف الهى را هم همینطور است همانطور که وظایف طبیعى را شخصا عمل مى کنید وظایف الهى را شخصا شما موظفید عمل کنید بعلاوه موظفید که دیگران را هم وادار کنید که به این کار در این جا موظف نیستید که دیگران را وادار کنید که نگاه کن اما در آنجا موظفید که تعدیل کنید دیگران را هم تربیت کنید . هر کدام ما موظفیم خودمان عمل کنیم و موظفیم دیگران را هم وادار کنیم ، اگر یک همچو روحیه اى در یک ملتى پیدا بشود که انشأاللّه امیدوارم پیدا بشود ، اگر یک همچو روحیه تعاون معنوى همانطورى که در این برهه اى که انقلاب بود یک تعاون مادى پیدا شده بود ، این هم

ص: 84

معنا بود ، اما معاونت راجع به این بود که اینهائى که مى آمدند در خیابان ها تظاهر مى کردند ، خانه ها به آنها آب مى دادند ، غذا مى دادند عرض کنم مردم کمک مى کردند و معاونت مى کردند ، اگر یک روحیه معاونت معنوى پیدابشود در انسان ، در همه ، که هر کس خودش را موظف بداند به اینکه علاوه بر اینکه خودش یک آدمى است که مى خواهد عدالت بکند ، وظیفه شناس است ، پشت میز که نشسته کار خودش را که مى کند و کار مردم را که مى خواهد انجام بدهد ، روى وظایف است ، نه روى طمع است ، نه روى ترس و خوف است ، روى وظیفه است ، آنطورى که وظایف شخصى خود راآدم عمل مى کند براى خودش وظیفه مى داند که براى بچه هایش لباس بخرد ، این یک وظیفه اى است پیش آدم ، نه خوف است و نه طمع . اگر انسان ، آن کسى که متصدى یک کار یاست ، وظیفه بداند این را که من حقوق مثلا مى گیرم وظیفه ام این است ، نخیز ، حقوق هم نمى گیرم وظیفه انسانى ام این است ، وظیفه اسلامى ام این است که حالا که متکفل یک امرى شدم و یک دسته اى به من محتاجند که کار آنها را راه بیندازم ، کارها را تعویق نیندازم ، همانقدرى که مى توانم ، به هر ترتیبى که جریان دارد ، جریان بدهم با رفاقت ، جلو وعقب انجام ندهم ، خلاف عدالت نکنم ، اگر جلو و عقب انجام بدهم این همان کارهاى طاغوت است ، طاغوت در یک چیز کم ، در یک شعاع کم . چنانچه هر کداممان توجه به همین معنا داشته باشیم ، هر کسى به خودش متوجه باشد ، خودش را درست کند ، اداره اى که داراى پانصد نفر مأمور است ، هر مأمورى آن کارى را که به او محول است سرش را زیر بیندازد و کارش را انجام بدهد ، یک اداره درست مى شود ، یک وزارتخانه درست مى شود ، باقى درست مى شود ، همه کشور درست مى شود . اگر یک همچو چیزى در یک کشورى پیداشد ، این کشور مترقى است کشور مترقى این نیست که سینماهاى کذا داشته باشد و آن کارهایى که در آن مى شد ، یا مترقى آن است که مراکز فحشا آن قدر زیاد باشد ، مشروب خورى آنقدر زیاد باشد این انحطاط است ، کشور مترقى این است که افرادش مترقى باشند ، فرد مترقى آن است که وظیفه شناس باشد ، وظایف ادارى اش ، وظایف الهى اش ، اگر انسان وظیفه شناس شد یک انسان مترقى است ، یک انسان عادل است . یک مملکتى اگر انشأاللّه موفق بشویم ، موفق بشوید به اینکه این مملکت ، همه وظیفه شناس بشوند و جمهورى اسلامى بشود . جمهورى اسلامى این است که اداره مالى آن هم اسلامى بشود ، اداره عدلیه اش هم اسلامى بشود . تحول باید پیدا بشود ، تحول در نظام و تحول در افراد که این نظام را مى خواهند پیش ببرند . به مجرد اینکه تحول در نظام هم باشد و تحول در افراد نباشد ، فایده ندارد براى اینکه وقتى تحول در افراد نباشد ، اگر حالا هم یک کسى ، یک تحولى در نظام درست کند ، فردا همین افرادند که این نظام را مى خواهند پیش ببرند ، همین افراد ، نظام را معوجش کنند ، بر خلاف مى کنند .

تحول در افراد ، در روحیه افراد میزان است و این با این است که همه آقایان بناى بر این بگذارند که کارهایشان را روى وظیفه شان عمل بکنند ، خودشان را ببینند در یک جمهورى اسلامى ، ببینند در یک مملکتى هستند که رأس این مملکت امام زمان سلام اللّه علیه مراقبشان هست ، مأمورهاى مخفى دارد ، ملائکه اللّه مأمورند ، خودش را تحت مراقبت ببیند ، بگوید که ما یک مملکتى الان هستیم

ص: 85

که یک مراقبى داریم معصوم و ماتحت مراقبت هستیم ، اعمالمان باید یک اعمالى باشد که یک وقتى به عرض ایشان رسید ، راضى از ما باشند . در هر جا که کار مى کنید ، شما براى مسلمان ها مى خواهید خدمت بکنید . دولت ها خدمتگزار مردم هستند ، نه فرمانفرما . این رژیم طاغوتى است که مثلا یک نخست وزیرش ، یک رئیس جمهورش فرمانفرمایى بخواهد بکند . این طاغوت ، همین است . بله ، این مقدارى که وظیفه هست که امر و نهى بکند وظیفه است بکند ، اما بخواهد زاید بر آن وظیفه فرمانفرمایى بکند ، حالا که رسیده به اینجا سوء استفاده بکند ، این همان رژیم طاغوتى است حالا دستش به زیادتر نمى رسد یا خوف دارد از اینکه مردم به او اشکال بکنند ، اگر دستش باز بشود ، همان کارهایى که محمد رضا مى کرد شاید من هم بکنم اگر دستم برسد . تا تربیت یک تربیت صحیح نباشد ، فایده ندارد . و شما آقایان انشأاللّه من امیدوارم و از خودتان ، رفقایتان ، دیگران ، سفارش کنید همه که ما الان در یک نظامى واقع شده ایم که ما مى گوئیم ما اسلامى هستیم ، شما یک گروه اسلامى هستید الان . یک گروه اسلامى اگر همان ادعا باشد ، خوب ، همه عالم مى توانند ادعا کنند ، مگر محمدرضا نمى گفت من مسلمانم ، قرآن هم طبع مى کرد ، خدمت حضرت رضا هم رفت و مى ایستاد و برایش زیارت نامه هم مى خواندند و نماز هم مى خواند و همه این کارها را مى کرد اما نبود اینطور . ما اگر بخواهد رژیممان اسلامى باشد و این ادعایى که مى کنیم که ما مسلم هستیم و ما طرفدار اسلام هستیم و طرفدار رژیم اسلامى هستیم باید این قدم راهم برداریم که مهمش این قدم است که محتواى یک مملکتى اسلامى باشد ، هر جایش برویم در مملکت اسلامى رفتیم ، نه اینکه وقتى رفتیم ، بازار ببینیم بازار همان بازار و همان رباخورى و همان اجحاف و همان گرانفروشى بیجا و همان ها و بعد هم فریاد مى کنند که اسلام ، بعد هم چراغانى مى کنند . خیال مى کنند با این مى شود امام زمان را بازى داد ، نمى شود . تا یک نورى در قلب ما پیدا نشود فایده ندارد ، هر چه هم از این اعمال بکنیم اعمال است . خیر ، از این اعمال همه مى کنند باید این اعمال بشود ، نه اینکه اینها نشود ، این اعمال بشود ، پیوند با قلب داشته باشد ، با قلبمان یک کارى کنیم که این عمل را قلب ما آورده باشد .

در هر صورت ما الان در یک جمهورى لفظى اسلامى هستیم ، نه جمهورى اسلامى ، جمهورى ، طرح جمهوریت است ، حالا طرحش هست ، طرحش هم حالا تمامى باز نیست . وقتى مملکت ما جمهورى اسلامى است که همه چیزش اسلامى باشد . هر چه ناقص باشد جمهورى اسلامى ناقص ما داریم ، حالا جمهورى اسلامى لفظى داریم . اگر چهار تا اداره مان درست بشود ، یک جمهورى اسلامى ناقصى باندازه این اسلامى شده ، اگر انشأاللّه همه آن اسلامى بشود آنوقت مدعى هستیم ، ادعاى ما این است که جمهورى اسلامى و این ادعا صحیح است و از ما مى پذیرند این را و این را هم نباید هر یک فکر کند که دیگران بشوند تا من بشوم ، هر کس باید آن کارى را که مى کند ، آن کار را خوب انجام بدهد . شما شبیه خوان هاى سابق رادیده اید ، این شبیه که مى خواندند ، شمر خوب آن بود که خوب شمر باشد ، اگر آن شمر بنا بود که یک کارى بکند که سیدالشهدا باید کند ، این خوب شمرى نیست ، سیدالشهدا بر حسب شبیه هم آن است که آن عمل را خوب انجام بدهد ، اگر آن عمل را خوب انجام

ص: 86

بدهد یک شبیه خوان خوبى است . هریک ما باید آن عملى که دستش مى دهند خوب انجام بدهد ، نرود سراغ اینکه دیگران چه مى کنند ، بخواهد دخالت کند در کار دیگران . نه ، دخالت در کار دیگران نکنید ، شما آن کارى که به آن موظف هستى همان کار را خوب انجام بده ، برادرت هم که پهلویت نشسته اگر انجام خواست بدهد ، دیدى یک خلافى مى خواهد بکند به او بگو که آقا ما جمهورى مان اسلامى است . جمهورى اسلامى معنایش این است که عدالت باشد عدالت این است که این آدمى که الان احتیاج به من دارد ، از خارج آمده الان ، از راه دور آمده ، به این اداره احتیاج دارد ، زود رسیدگى بشود به احتیاج این . اینطور نباشد که یک کسى که آشناى ما هست ، جلو کارش را انجام بدهیم ، یک کسى که خیر ، غریبه هست ، عقبتر انجام بدهیم و هکذا چیزهایى که شما مى دانید شود ، این چیزهایى که مى شد ، دیگر نگذارید بشود .

خداوند انشأاللّه همه شما را حفظ کند ، توفیق بدهد و امیدوارم که همه ما با هم بتوانیم که یک جمهورى اسلامى درست کنیم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه وبرکاته

ص: 87

تاریخ : 18/4/58

بیانات امام خمینى در جمع راهپیمایان تهرانى

کوشش کنید که عملتان براى خدا و مقصدتان جلب رضاى او باشد

بسم اللّه الرحمن الرحیم

اگر این راه را براى خدا مى روید ، اگر این طریق را براى خدا طى مى کنید ، افسرده نباشید از اینکه به شما اعتنا نمى شود ، خداوند به شما عنایت دارد . کوشش کنید که راه براى خدا باشد ، کوشش کنید که چشمتان را از مخلوق ، از ما سواى خدا ببندید ، توجه تان به این نباشد که اگر خدمتى براى خدا مى کنید ، دیگران پیش شما بیایند تواضع کنند . شما جوان هائى هستید که در طول این مدت زحمت کشیدید براى خدا رنج بردید ، براى خدا عمل کردید ، حالا یک راه طولانى را براى خدا طى کردید و آمدید اینجا با ما صحبت کنید ، و درد دل کنید . کارى که براى خداست خدا توجه مى کند و اگر براى خدا نباشد ، همه عالم هم توجه کنند چیزى نیست .

رفع آشفتگى ها و گرفتارى هاى حاصل از افساد رژیم منحوس با روحیه اى قوى

من هم مى دانم که الان مشکلات زیاد است . توطئه زیاد است ، تفرق ها زیاد است و گرفتارى همه قشرهاى ملت زیاد ، لکن شما هم مى دانید که چه مشکلاتى را براى این مملکت اینها بار آورده اند و چه کارها کرده اند که به این زودى ها نمى شود درستش کرد . این فسادى که پنجاه سال اینها دامن به آن زده اند ، این جوان هاى ما که پنجاه سال است تربیت فاسد کرده اند ، مراکز فحشا برایشان درست کرده اند ، همه جا را مرکز فحشا قرار داده اند ، سینماها که باید مرکز تربیت جوان هاى ما باشد ، مرکز فساد و مرکز فساد اخلاق بود ، مدرسه ها که باید مرکز سازندگى باشد ، نگذاشتند به آنطور باشد ، جوان ها که باید ذخیره این ملت باشند و مقررات این مملکت را به دست بگیرند ، نگذاشتند یک تربیت صحیح بشود که اینها بتوانند یک همچو کارى را بکنند . الان شما بعد از انقلاب هستید ، یعنى در حال انقلاب ، باز بعد از انقلاب نیست الان شما در حال انقلاب هستید در همه جاى دنیا حال انقلاب و بعد از انقلاب آشفتگى است . و بحمداللّه ایران نه حال انقلابش آنطور آشفتگى بود نه بعد از انقلاب . شما اگر انقلاب هاى بزرگ دنیا را ملاحظه کنید ، فسادهائى که در آن انقلاب ها بوده است ، قتل عام هائى که بوده است ، گرفتارى هائى که بعد از انقلاب بوده است ، طرف مقایسه نیست با اینجا . نکته اش این است که این انقلاب ، انقلاب اسلامى بود ، انقلاب اسلامى آن مفسده هائى که در سایر انقلابات هست کم است

ص: 88

مشکلات زیاد است اما ما نباید روحیه خود را ببازیم لکن همه مى دانیم ، شما مى دانید ، ما میدانیم ، دولت مى داند ، ملت مى داند که الان آشفتگى زیاد است و گرفتارى هم زیاد و دست هاى خبیثى هم هستند که در کارند که در توطئه هستند و مى خواهند نگذارند این نهضت ما به ثمر نهائى برسد . ما الان یک مسائل بزرگ دیگر داریم که آن مسائل باید حل بشود ، باید به آن برسیم تا یک دولت مستقرى ، یک مجلسى ، یک رئیس جمهورى ، یک قانون اساسى داشته باشیم و بعد از اینکه اینها شد ، آنوقت باز اول این است که سازندگى بشود ، نه اینکه دولت نخواهد بشود ، اینها شب و روز مشغولند ، لکن آشفتگى زیاد است . من که اینجا هستم شب و روز تقریبا مواجهم با این. مشکلات مال شما تنها نیست ، از هر جاى ایران که آیند ، مشکلات زیاد دارند و اتفاقا هر گروهى که مى آیند ، مى گویند مشکلات ما از همه جا بیشتر است ، خرابى ما از همه جا بیشتر است ، از بختیارى ها مى آیند همین را مى گویند ، از اهواز مى آیند همین راگویند ، از هر جا مى آیند همین مسائل مطرح است و ما هم نباید روحیه خودمان را از دست بدهیم براى این مشکلات .

پیشبرد نهضت بسته به ایمان راسخ و حفظ روحیه الهى است

با روحیه قوى شما جوان ها وبا توجه هاى خدا این مشکل بزرگى که عبارت از این رژیم فاسد بود آن را برانداختید و از بین بردید ، این روحیه را حفظ کنید ، این روحیه قوى را حفظ کنید ، خدا با شماست . وقتى خدا با کسى باشد کارها درست شود . البته پشت سر هر انقلابى مشکلات زیاد هست لکن آنهائى که اعتقاد به این انقلاب دارند ، ایمان به این نهضت دارند ، این روحیه قوى اى که با آن روحیه قوى و آن ایمان راسخ و آن توجه به خداى تبارک و تعالى شما را پیش برد ، مادامى که این روحیه محفوظ باشد ، شما پیش مى روید . حالا گاهى کندى دارد ، گاهى تندى دارد ، گرفتارى دارد ، راه حق گرفتارى دارد ، هر راه حقى مشکلات دارد ، شیاطین نشسته اند سر راه حق که مردم را منحرف کنند ، مال حالا نیست ، زمان پیغمبر هم همین طور بوده ، مشکلات پیغمبر از مشکلات ماها زیادتر بوده است ، مشکلات امیرالمومنین سلام اللّه علیه از مشکلات ما بیشتر بوده ، گرفتارى آنها از گرفتارى ما بیشتر بوده ، آنها از دوستانشان مخالفت دیدند ، این دسته اى که قیام کردند در صفین در مقابل حضرت امیر و ایستادند و شمشیر کشیدند به روى حضرت ، اینها از دوستان حضرت بودند ، مخلصین حضرت بودند . گرفتارى حضرت از مخلصینش شاید بیشتر بود از سایرین . امام حسن سلام اللّه علیه آنقدر گرفتارى که از این دوستان و اصحابش داشت از دیگران نداشت . اصحابى که توجه نداشتند که امام زمانشان روى چه نقشه دارد عمل کند با خیال کوچکشان با افکار ناقصشان در مقابلش مى ایستادند و غارتش کردند ، اذیتش کردند و عرض مى کنم که شکستش دادند ، معاهده با دشمنش کردند و هزار جور بساط درست کردند . گمان نکنید که این مشکلات براى من و شماست ، هر چه مشکلات زیادتر باشد ، اجرش زیادتر است ، الهیتش زیادتر است . اگر آدم در حال خیلى وسعت ، در حال خیلى تفریح و تفرح ، گرایش به اسلام کند ، اینکه چیزى نیست ، خوب همه وقتى که وقت نتیجه

ص: 89

بردن است حاضرند . آن روزى که براى اسلام زحمت پیش مى آید ، آن روزى که زحمت و مرارت دارد ، آن روزى که خون دارد ، آن روزى که رنج دارد ، آن روزى که باسر نیزه آدم مقابل است ، آن روزى که با توپ و تانک مقابله مى کند ، آن روز ، روزى است که مرد از غیر مرد تمیز داده مى شود ، مسلمان از غیر مسلمان . آن روز ، روزى است که روز اجراست ، روزى است که خداوند توجهش را به این ملت کرد .

تحول روحى و حصول پیروزى در اثر عنایات (مقلب القلوب )

آن رمزى که شما را پیروز کرد که ایمان به خدا ، توجه به خدا بود (که من در قیافه شما دارم مى بینم ) این را حفظش کنید ، گله نکنید از دیگران . شما براى خدا دارید مى کنید ، هر چه توانستید ، اینهائى که مبتلا هستند ، اینها را نجات بدهید . هر چه نتوانستید ، عذر دارید پیش خدا . هر چه ما توانستیم ، آنهائى که افتاده اند باید دستشان را بگیریم . آنهائى که مبتلاى به این مخدرات هستند ، اینها برادران ما هستند و ما باید اینها را نجات بدهیم و با چشم پدرى ، برادرى به اینها نگاه کنیم ، اینها را هدایت کنیم ، نجات بدهیم ، کوشش کنیم براى نجات این جمعیت نجات این ملت . شما با این عزم راسخ ، با این قوه ایمان پیاده آمده اید ، خواهرها بالاتر پیاده آمده اند و من خجلم ازاین عواطف ، من خجالت مى کشم که خودم اینجا نشسته ام و دوستانم اینطور بیابانگردى مى کنند . من دعاگوى شما هستم . خداوند انشأ اللّه شما را حفظ کند . شما ذخیره اسلام هستید ، شما جوان هائى هستید که ذخائر این ملت هستید این عواطف شما را پیروز کرد ، این تحول روحى ، این تحولى که در جوان هاى ما پیدا شد ، این دست خدا بود ، بشر نمى تواند در ارواح مردم اینطور موثر باشد . آن خداست که مقلب القلوب است ، قلب ها دست اوست ، متحول مى کند ، قلب ضعیف را قوى مى کند ، آن قلبى که از یک پاسبان مى ترسید ، حالا مقابل توپ و تانک مى رود ، استقبال مى کند از مردن ، از شهادت ، این کار خدا بود ، خدا را در این امور باید دید ، اعتمادتان به خدا باشد خلق از شما پذیرفتند یا نپذیرفتند چیزى نیست کوشش تان همین باشد که برادرهاى خودتان را نجات بدهید ، ملت خودتان را نجات بدهید ، کوشش این باشد که اسلام را ما بتوانیم در این مملکت ، آنطورى که اسلام است ، آنطورى که خداى تبارک و تعالى مقرر فرموده است ، آنطور ما بتوانیم در ایران پیاده کنیم . راه طولانى است و قوى باشید ، قدرتمند باشید ، اراده تان قوى باشد . انشأاللّه که این چهره نورانى ذخیره براى اسلام باشد و متصل بشود این زمان به زمان ظهور مهدى سلام اللّه علیه .

والسلام علیکم ورحمة اللّه و برکاته

ص: 90

تاریخ : 18/4/58

پیام امام خمینى به مناسبت نیمه شعبان ، میلاد حضرت سلام اللّه علیه

بسم اللّه الرحمن الرحیم

میلاد شکوهمند امام امت و عصاره خلقت ، وارث نبوت ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف را به عموم مسلمین و مستضعفین تبریک عرض مى کنم . سال قبل در چنین ایامى براى مصیبات وارده بر اسلام و مسلمین عید مبارک به صورت تعطیل در آمده ، گرچه وابستگان به رژیم شاهنشاهى کوشش مى کردند که ملت را براى مراسم اسلامى ، از مصالح اسلامى باز دارند بحمداللّه موفق نشدند ولى در این سال جشن هاى توام با پیروزى هر چه شکوهمندتر بر پاست و مراسم عظیم مذهبى ، مشتى محکم به دهان بدخواهان ، شرق وغرب را مأیوس نموده و خط بطلان بر نقشه هاى تار عنکبوتى آنان کشید و باید این ریشه هاى گندیده بدانند که حرکات مذبوحانه آنان جز به رسوائى خود و اربابان تبهکار تمام نمى شود و ملت حماسه آفرین ما که با مشت خالى و قدرت ایمان قدرت هاى شیطانى را به خاک سپرد ، این ریشه هاى پوسیده را دفن خواهد کرد . من به این منحرفین که باصورت هاى مختلفه رو در روى ملت ایستاده و به نفع اجانب به خرابکارى مشغولند ، اخطار مى کنم که تا وقت نگذشته و جرم ها و خیانت ها ثابت نشده به صفوف فشرده ملت بازگردید و از روز انتقام حق تعالى که به دست تواناى ملت انجام مى گیرد ، بهراسید . اکنون اینجانب با تشکر وافر از همت والاى ملت بزرگ ایران از بد و نهضت عظیم اسلامى تا بزرگداشت با شکوه جشن میلاد مسعود ولى اللّه الاعظم ارواحنا فداه لازم است تذکراتى بدهم :

1_ بارها تذکر دادیم که باید ایرانى بسازیم که بتواند بدون اتکأ به امریکا و شوروى و انگلستان ، این جهانخواران بین المللى ، استقلال سیاسى ، نظامى ، فرهنگى ، اقتصادى خویش را به دست گیرد و روى پاى خود بایستد و هویت اصیل خویش را به جهان عرضه کنند افسوس که هنوز عده اى از روشنفکران نمى توانند دست از غرب و یا شرق بکشندواین دو را سر مشق کارهاى خود قرارداده اند امیدواریم با تحول فرهنگ حاکم اسلامى ، این گروه به خود مشغول و از مردم بریده به خود آیند و اصالت خویش را دریابند و از وابستگى نجات پیدا کنند .

2_ کلیه متهمین که در رژیم سابق مرتکب تقصیراتى شده اند بخشوده مى شوند به استثناى اشخاصى که مبادرت به قتل مردم نموده یا دستورآن را صادرکرده اند یا زندانیان انقلابى ما را شکنجه داده اند تشخیص جرائم فوق را باید هیاتى مؤمن به انقلاب اسلامى به عهده بگیرند .

ص: 91

3_ حفظ استقلال و امنیت و بقأ جنبه هاى سیاسى و اجتماعى و اقتصادى هر کشور مستقیم یا غیر مستقیم وابسته به قواى انتظامى ارتش ، ژاندارمرى و شهربانى آن است و در کشور ما که در حال انقلاب به سر مى برد ، در کنار قواى انتظامى پاسداران انقلاب نیز موجود و به حفاظت انقلابى اشتغال دارند و باید ملت محترم با تمام قوا کوشش در حفظ این قواى انتظامى و فعال نمایند و از پشتیبانى آنها دریغ ننمایند که این قوا در خدمت اسلام و از جنود اسلامند که مولا امیرالمؤمنین درباره آنها فرموده : فى الجنود باذن اللّه حصون الرعیه وزین الولاه و عزالدین و سبل الا من و لیس تقوم الرعیه الا یحم و چون این قواى انتظامیه که در خدمت خالق و خلق هستند ، باید با روحیه قوى سربازى و در امن و امان به سر ببرند و نیز در چنین حالى که سربازان اسلامند ، مورد نظر مقدس ولى عصر عجل اللّه فرجه هستند ، قواى سه گانه مورد عفو هستند و اینجانب و ملت شریف آنها را عفو نمودیم و البته موارد استثنأ شده در بند یک در اینجا نیز جارى است لکن تا جرم آنها به ثبوت شرعى نرسیده است احدى حق تعرض به آنها را ندارد و متهمین به جرم هائى که بخشوده نشده ، باید از طریق ارتش و ژاندارمرى و شهربانى تسلیم دادگاه انقلاب شوند و دیگران حق هیچ گونه تعرض به آنها را ندارند .

4_ چون ملت مبارز رمز پیروزى را یافته است و با هوشیارى دریافته که بسیج عمومى از سنگرهاى الهى مساجد و منابر و محافل دینى گردید ، لازم است این سنگرهاى اسلامى را حفظ نمائیم و در این موقع حساس سرنوشت ساز که با ماه مبارک رمضان نیز مصادف است ، باید اجتماعات در مساجد و محافل مذهبى هر چه بیشتر و با شکوهتر بر پا شود و اهل منبر و خطبأ محترم به روشنگرى و سازندگى هر چه بیشتر قیام و اقدام نمایند و توطئه خیانتکاران و وابستگان به اجانب را خنثى نمایند و نهضت اسلام عظیم را حفظ نموده و به پیش ببرند . و ملت شریف با اجتماعات خود قطع طمع اجانب و مفتخوار را بنمایند .

5_ لازم است ملت بدانند که ما در نیمه راه پیروزى هستیم و پیروزى نهائى وقتى است که ریشه هاى گندیده رژیم سابق طرفداران آن قطع و دندان طمع چپاولگران از کشور ما کنده شود و جمهورى اسلامى وقتى متحقق مى شود که محتواى آن صد در صد اسلامى شود . در کشور ، احکام قرآن و خداوند تعالى اجرا شود و از قوانین طاغوتى و انحرافى بکلى تصفیه شود و عناصر انحرافى از توطئه مأیوس شوند و این به خواست خداوند تعالى و همت والاى ملت انجام خواهد گرفت و خداى تعالى با شماست .

6 _ از جمله چیزهائى که محتمل است توطئه باشد براى تضعیف دولت اسلامى ، مطالبى است که در بین ملت پخش مى شود و در رسانه ها تعقیب مى شود و از دولت انتقادهاى غیر صحیح مى شود و کوشش مى شود دولت را در نظر مردم بد جلوه دهند . دوستان از این توطئه غافل و دشمنان در کمین هستند . من نمى گویم دولت صد در صد موفق است لکن مى گویم خدمتگزار است و کوشش دارد انجام خدمت بدهد .

لکن خرابى ها به قدرى است که با فوریت قابل ترمیم نیست . انتقادهاى بیجا سوء استفاده از

ص: 92

آزادى است و کسانى که به کشور و اسلام علاقه دارند در موارد صحیح دولت را هدایت کنند و از او پشتیبانى نمایند و تحت تأثیر تبلیغات دشمنان نروند و دولت اسلامى خدمتگزار را تضعیف نکنند .

7_ آنچه اینجانب را نگران مى دارد آن است که ملت ما چون لشکر فاتحى است که پس از فتح مغرور شود و از داخل رو به پوسیدگى و تشتت گذارد و حریف و یا حریفان لشکر بزرگ شکست خورده اى است که با حساب و توطئه مشغول به انسجام و بسیج قواست . درست به عکس آنچه قبل از پیروزى بود و عاقبت این امر تکان دهنده است . من از تمام قشرهاى مذهبى و ملى و اسلامدوست و ملت و کشور خواه اکیدا و با تواضع مى خواهم که به انجام قبل از پیروزى برگردند و از تفرق و گروه گروه شدن در این موقع حساس بپرهیزند که این تفرقه ها به منزله انتحار است و ممکن است خداى نخواسته نهضت را به عقب براند .

دوستان عزیز امروز همه چیز ما در معرض خطر است ، خطر از جانب دوستان نادان تفرقه افکن و یا با نقشه حساب شده از ناحیه دشمنان توطئه گر . بیدار شوید که حفظ پیروزى و نهضت بسیار مشکل تر از اصل آن است . از خداوند متعال عزت اسلام و مسلمین را خواهانم .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 93

تاریخ : 19/4/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از نمایندگان کشورهاى اسلامى

ایمان به اسلام و روحیه شهادت طلبى رمز پیروزى مسلمین در صدر اسلام

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من ابتدائا تشکر مى کنم از اینکه آقایان آمدند اینجا و از شعب آنها هم تشکر مى کنم . و بعد ما باید ببینیم که چه شد که اسلام در صدر اول با یک جمعیت کمى و با یک دست خالى که هیچ ساز و برگ جنگى نداشتند قریب نیم قرن گذشت و معموره را فتح کردند ، و چه شد که مسلمین بعدها با اینکه جمعیت هایشان خیلى زیاد و ساز و برگ جنگى هم دارند و از حیث ذخایر هم غنى هستند و معذلک همه چیزشان را از دست داده اند . این چه شد که آنها آنطور و ما اینطور . علت این است که در صدر اسلام افرادى که بارسول اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) بیعت کرده اند و بودند ، اینها افراد کمى بوده اند لکن متعهد به مسلک خودشان و معتقد به اسلام و براى آنها طرح نبود اینکه زندگى بکنند ولو با هر ذلت و زحمت ، اینها شهادت را براى خودشان سعادت دانستند و این روحیه که در آنها بود آنها را غلبه داد بر روم و ایران دو امپراطورى بسیار بزرگ ، که آن دو امپراطورى روم و ایران هر دو قویتر از حالاى این دو معموره است و بعدها مسلمین کم کم آن قدرت ایمان را از دست دادند و وارد شدند در شوون دنیا و دلبستگى به همین مادیات و آنهائى هم که مى نشستند و صحبت مى کردند و حالا هم که ما اجتماع مى کنیم و صحبت مى کنیم ، بحث هاى عددى است ، یک بحث هائى نیست که سازنده باشد . در این ممالک اسلامى که ممالک بسیار وسیعى هستند و قدرت هائى هم دارند وقتى که انسان ملاحظه مى کند ، مى بیند که مسئله شعر و خطابه و فلسفه و آنهائى که دیگر خیلى چیز هستند ، عرفان و امثال اینها مطرح است و آن چیزى که در صدر اسلام رمز پیروزى بود مطرح نمى شود . اگر آنکه در صدر اسلام در اصحاب رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) و لشکر اسلام بود ، عشر او در این مملکت اسلامى بود ، قدرتى بودند که از تمام ابرقدرت ها مقدم بودند لکن بکلى آن روحیه ایمان را از دست دادند و آن که خیلى مؤمن بود آن بود که به مسجد برود و از مسجد برگردد منزل و دعا بخواند ، دیگر آن جهاتى که در صدر اسلام مطرح بود اصلا در بین ممالک اسلامى مطرح نیست ، الان هم مطرح نیست . الان هم وقتى که مجالسى که تهیه مى شود براى اینکه ببینند باید چه بکنیم ، از حدود نطق (و هر که بهتر نطق بکند) معلوم نیست بیشتر باشد ، همچو نیست که واقعا رسیدگى بکنند به اینکه چرا ما عقب افتاده هستیم و چرا و چه چیز ممکن است که ما را از این عقب افتادگى نجات بدهد ، طرح بکنیم و دنبالش

ص: 94

برویم ، عمل بکنیم . نه در هر سالى ، هر چند سال یک جلسه اى درست بکنیم و هر کس هم از هر جا بیاید یک مقدارى خطابه و شعر و یک مقدار هم از مسائل اسلامى و احتیاجات مسلمین و بعد هم که از آن مجلس خارج شدند دیگر اصلش همه چیزها مغفول عنه بمانند . باید بگوئیم که دشمن هاى اسلام ، ممالکى که به اسلام سلطه پیدا کردند و به مسلمین ، آنها مرد عمل بودند ، نه حرف ، و مسلمین در این بعد از صدر اول مرد حرف بودند ، نه عمل . خیلى خوب شعر مى گفتند ، خیلى خوب خطابه مى خواندند وقتى هم مطرح مشکلات مى شد ، خیلى هم خوب طرح مى کردند امااز حدود گفتار خارج نمى شد ، به عمل نمى رسید . اگر از حدود گفتار خارج مى شد نمى تواند انسان باورش بیاید که بیشتر از صد میلیون عرب در مقابل اسرائیل آنطور زبون باشند و انسان نمى تواند باور کند که با داشتن همه چیز ، و احتیاج غرب در بسیارى از امور به ممالک اسلامى ، اینها همه تحت سلطه آنها باشند با داشتن جمعیت هاى زیاد و ذخایر زیاد . این نیست جز اینکه آن روحیه اى که در صدر اسلام بود و منشأ غلبه شد ، آن روحیه را ما از دست دادیم . دلیل بر اینکه یک همچو روحیه اى مى تواند غلبه کند بر مشکلاتش ، قصه ایران است . اگر در ایران هم مثل سابق ، مثل سالهاى گذشته تمام مسائل بر مى گشت به اینکه مشکلات گفته بشود و هیچ عمل نشود ، مصیبت ها را ذکر بکنند و بروند منزلشان بخوابند ، اگر اینطور بود الان هم زیر بار همان رژیم و همان گرفتارى ها بودیم لکن خداوند خواست که این ملت از حد حرف به حد عمل بیاید و آن روحیه اى که در صدر اسلام بین مسلمین بود ، تا حدودى در این ملت پیدا شد و همان رمز پیروزى یک مشت فاقد همه چیز بر یک قدرتهاى شیطانى بزرگ ، همان روحیه که در صدر اسلام بود و مسلمین دنبال شهادت مى رفتند ، جنگ مى رفتند و اگر از جنگ بر مى گشتند شاید پیش خودشان معلوم بودند ، این تا یک حدودى در ایران پیدا شد به طورى که جوان هاى برومندى که اول جوانى شان بود و هست چه در آنوقتى که من نجف بودم و چه حالا که ایران هستم و چه قبل از این پیروزى و چه بعد ، اینها از من مى خواهند که دعا کنم شهید بشوند و جدا دعا میخواهند و بعضى ها تأسف مى خورند ، اظهار تأسف مى کنند که ما نشدیم . این روحیه تا در مسلمین پیدا نشود همینند که هستند ، مجلس ها اثرى ندارد ، اجتماعات اثرى ندارد ، کنفرانس دولت هاى مختلف و اجتماعاتشان اثرى ندارد ، صحبت است . دل خوش کردن به این چیزها موجب تنفر ما شده است و مى شود . مسلمین فکرى بکنند که این تحول در آنها حاصل بشود ، تحول از خوف به شجاعت و تحول از توجه به دنیا به ایمان به خدا . منشأ همه پیروزى ها همین کلمه است ، ما متحول بشویم به یک موجودى اسلامى انسانى با ایمانى که خداوند تبارک و تعالى از ما خواسته است ، والا شما تشریف مى آورید اینجا با ما صحبت مى کنید ما هم با شما صحبت مى کنیم دردها را گوئیم و درمانش هم گاهى گفته مى شود لکن شما که میروید و ما که اینجا هستیم هیچ دیگر در فکر این نیستیم که یک عملى انجام بگیرد .

منشأ مصائب و گرفتارى هاى مسلمین

اضافه بر همه این مسائل قضیه دولت هاى اسلامى است که مصیبت مسلمین بسیارش از

ص: 95

دولت هاى اسلامى سرچشمه مى گیرد . دولت اسلامى که باید با هم همصدا باشند ، همفکر باشند ، همه از یک دیانت ، صاحب یک کتاب ، و همه هم مى بینند که با اختلافاتى که بینشان هست دیگران نتیجه مى گیرند ، درد را مى دانند لکن دنبال دوا نمى روند ، بلکه هر روز اختلافاتشان بیشتر مى شود و جدائى از هم بیشتر پیدا مى کنند و دولت هاى بزرگ هم حرفشان همین است که ماها از هم جدا باشیم و با هم بلکه دشمن باشیم و اشتغال پیدا کنیم به حال هم و آنها استفاده کنند . باید مسلمین فکر اساسى براى خودشان بکنند و دولت هاى اسلامى فکر اساسى بکنند . فکر این نباشند که چند روزى که هستند مرفه باشند و داراى سلطه بر کشور خودشان ، و این درد تفرق را خودشان دوا کنند ، والا هیچ علاجى دیگر نیست در کار و هیچ مجلس و هیچ کنفرانس و هیچ اجتماعى اثرى نخواهد گذاشت . من از خداى تبارک و تعالى خواستارم که مسلمین را عموما و دولت هاى اسلامى را خصوصا بیدار کند و بر مشکلات خودشان غالب بشوند و اسلام آنطور که هست در ممالک اسلامى تحقق پیدا بکند ، آن طور که در صدر اسلام بود .

(آنگاه یکى از نمایندگان سخنانى را به زبان عربى معروض داشت و امام در پاسخ وى فرمودند : )

بله یکى از مشکلات که باز مسلمین ، من گرفتارش هستم و مشکله دولت و ملت است ، و دولت ها در آن قدرى که ما اطلاع داریم و شما هم مطلع هستید ، دولت ها ، دولت هائى هستند که با ملتشان تفاهم ندارند ، معامله دولت ها با ملت ها ، معامله دشمن بادشمن است ، ملت پشت مى کند بر دولت و دولت مى خواهد تحمیل کند بر ملت از این جهت ملت ها پشتوانه دولت ها نیستند بلکه معامله دشمن با دشمن مى کنند و این موجب ضعف دولت هاست . ما دیدیم که این پدر و پسر که در ایران حکومت کردند ، حکومت جابرانه ، هم در زمان پدر همچو ملت پشت به او کرده بود که وقتى متفقین آمدند و همه جهات مملکت ما در خطر بود ، وقتى که رضا شاه رفت مردم شادى کردند و شکست او را در جنگ با شادى تلقى کردند براى اینکه او را هم دشمن خودشان مى دانستند و محمدرضا وقتى که با قدرت مردم بیرون رفت ، مردم در روز رفتن او مثل عید رفتار مى کردند و عید گرفتند و این یک مطلبى است که در اکثر دولت هاى اسلامى (اگر نگویم در همه ) هست که دولت هاى اسلام ما با ملتشان هیچ تفاهم ندارند ، معامله دشمن با دشمن است ، ملت از آنها فرار مى کنند آنها مى خواهند به ملت تحمیل کنند . و این هم یکى از مشکلاتى است که در ممالک ما هست و شاید حلش به این زودى ها امکان نداشته باشد . ما الان که یک دولتى داریم که با مردم تفاهم دارد ، الان تظاهرات مردم در خیابان ها له اوست در عین حالى که خیلى نتوانستند تاکنون براى ملت کارى بکنند لکن ملت با او موافق است ، با دولتشان موافقند ، پشتیبان آن هستند یعنى یک دولت ملى است ، یعنى دولتى است که یک ملت پشت سرش هست ، و اما اگر حساب بکنید در سایر ممالک اکثرا (اگر همه نباشند) مسأله اینطور نیست ، مردم با رضاى نفس از آنها پشتیبانى ندارند ، آنها هم مصالح مردم را نمى خواهند مصالح خودشان رامى خواهند و تا این مشکل هست باز ما به همین حال هستیم و باز من از خداى تبارک و تعالى مى خواهم که این مشکل حل بشود .

ص: 96

دولت ها توجه بکنند به اینکه چه شد که این قدرت شیطانى از بین رفت و ملت ما غلبه کرد . این براى این بود که ارتش او هم وقتى که ملت را دید یک طرف مى رود ، پشت به او کرد ، قواى خودش بر خود او پشت کرد چون که دیدند که ملت یک راهى دارد و آنها راه مخالف . از این جهت اینها غلبه کردند و دولت ها اگر چنانچه با مردم تفاهم کنند و خدمتگزار مردم باشند ، مردم پشتیبان آنها هستند و شکست براى آنها دیگر نیست لکن مع الاسف ، هم دست هاى خارجى نمى گذارند و هم عدم رشد خودمان .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 97

تاریخ : 20/4/58

بیانات امام خمینى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى سپید دشت

بسم اللّه الرحمن الرحیم

شما برادران پاسدار که از سپید دشت آمده اید ، من از خداى تبارک و تعالى مى خواهم که سفید رو باشید . انشأاللّه همه ما در این نهضت ، کارى بکنیم که پیش خداى تبارک و تعالى سفید رو باشیم . امروز ملتفت هستید که هر جا یک نغمه هاى ضعیف البته ، اما ناراحت کننده هست و پاسدارها بحمداللّه همه جا قدرت دارند و همه جا جلوگیرى مى کنند از این ریشه هاى فاسدى که در صدد توطئه هستند و با هوشیارى ، ما از زحمات هوشیارانه شماها تشکر مى کنیم .

و امیدوارم که این خدمت را که خدمت به اسلام است و خدمت به امام زمان سلام اللّه علیه است به آخر برسانید و برسانیم و همه با هم این منزل را طى بکنیم و انشأاللّه وکلائى که ، اشخاصى که براى اهل خبره هستند ، خوب تعیین بشود و قانون را خوب ، به طورى که با اسلام موافق باشد و با مصلحت مسلمین موافق باشد بررسى بکنند و انشأ اللّه تصویب بشود اساس مملکت که عبارت از قانونش است . درست بشود و در این مدت که این قانون باید تصویب بشود و بعدش یک رئیس جمهور تعیین بشود و مجلس شورا تعیین بشود ، از موارد حساسى است که پاسداریش با شما آقایان است . همه باید پاسدارى بکنیم لکن یک پاسدارى است که از قوه جوان بر مى آید ، یک پاسدارى است که از ماها که با صحبت باید ، من از خدا مى خواهم که شماها انشأاللّه همانطورى که اسمتان پاسدار است و در این زیب شرافتمندانه وارد هستند ، پاسداران امام زمان سلام اللّه علیه باشید و خداى تبارک و تعالى شما را حفظ کند و سعادتمند کند ، قدرت و قوه بدهد و همه در همین راهى که نهضت باشد ، در این راه برویم و حفظ کنیم این نهضت را و نگذاریم اختلافات واقع بشود . پاسدارها در عین حالى که شغلشان بسیار شریف است لکن مسئولیت شان هم زیاد است . مبادا یک وقتى کارى انجام داده بشود از بعضى از نادان ها که اسباب این بشود که اصل پاسداران را مردم راجع به آنها یک چیزى بگویند .

باید خود شما از اشخاصى که یک قدرى مثلا جوان هستند ، یک قدرى تند هستند یا گاهى جهالت دارند ، شماها باید جلوگیرى کنید . نگذارید یک وقتى پاسدارى مثلا یک کار خلافى بکند ، موجب بشود که بگویند پاسدارهاى جمهورى اسلامى هم اینطورى هستند و این امر مهمى هست که به عهده خود شماست و امیدوارم از این به بعد هم پاسدارى تان هم یک پاسدارى خالصانه و براى اسلام باشد و همه با هم به پیش بروید و موفق و موید باشید و امیدوارم که این بچه هائى که حالا آمدند براى ما

ص: 98

شعر خواندند ، اینها هم پاسداران اسلام بشوند و بعدها ملحق بشوند به شماها در پاسدارى و خوب تربیت بشوند و خوب درس بخوانند . خدا همه شما را انشأاللّه حفظ کند و من دعا به همه مى کنم و خدمتگزار همه شماها هستم . سلام بر همه شما انشأاللّه موفق و موید باشید .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 99

تاریخ : 20/4/58

بیانات امام خمینى در جمع کارکنان پالایشگاه تبریز

تغییر روحى ملت

بسم اللّه الرحمن الرحیم

ما باید فکر بکنیم که چه کردیم و بعد از این کار چه باید بشود و بعد ما چه تکلیف داریم . آنکه ملت ما انجام داده است یک امر اعجاز آمیزى است که به حسب قواعد طبیعى نمى شد یک همچو امرى واقع بشود ، براى اینکه یک ملتى بود اولا خیلى ترسناک از سازمان ها و اینها ، که وقتى اسم سازمان را مى شنید ، هر کس مى شنید شاید به خودش مى لرزید و ثانیا نداشت هیچ چیزى که مقابله کند با یک قدرت بزرگ . معذلک ، هم در روحیه متبدل شد به یک موجود دیگرى و یک موجود ترسو به یک موجود شجاع ، یک موجودى که از سایه پلیس مى ترسید ، متبدل شد به یک موجودى که با شاه در افتاد و بیرونش کرد و ثانیا هیچ نداشت و آنها همه چیز داشتند و یک کارى انجام دادید .

نیاز به مهلت و صرف وقت برا اصلاح آشفتگى هاى پس از انقلاب و پاکسازى دستگاه هاى دولتى

خوب حالا یک انقلابى شما کردید و یک پیروزى بسیار مهمى به دست آوردید . پشت هر انقلابى یک آشفتگى هاى بسیار زیادى هست و بحمداللّه آشفتگى هایى که در این انقلاب ماست خیلى کم است اما خودش فى نفسه زیاداست ، اما وقتى که مقایسه بشود با آشفتگى هایى که در انقلابات دنیا واقع شده است این کم است نسبت به آنها . و بعد از این انقلاب و هر انقلابى که این آشفتگى هست و خصوصا انقلاب ما که خرابکارى اینها کردند و رفتند ، قرض هاى زیاد گذاشتند ، نیروى انسانى ما را عقب زده بودند ، اقتصاد ما را ورشکسته کرده بودند ، ارتش به یک صورت دیگر در آمده بود همه قوا و همه جهات در هم و بر هم ، همه وزارتخانه ها یک جاهاى بسیار ناراحت کننده . و حالا که انقلاب حاصل شد و مى خواهید همه چیز منقلب بشود دیگر ، همه چیز بخواهد منقلب بشود نمى شود که یکدفعه بشود . شما فرض مى کنید که ما مى خواهیم همه وزارتخانه هایى که هستند اینها اشخاصى که در آنجامثلا طاغوتى بودند ، اینها عوض بشوند و یک اشخاص دیگرى بیایند . اینها پنجاه سال زحمت کشیدند که ما آدم نداشته باشیم حالا دولت به زحمت افتاده است که چه بکنند . گردش مى کنند این طرف ، آن طرف یکى را بردارند ، یکى را مى گذارند . بخواهند یکدفعه در را باز کنند و بگویند همه بروید ، خوب به هم

ص: 100

می خورد اوضاع با تدریج اینها دارند عمل مى کنند ، دولت شب و روز زحمت مى کشد ، حسن نیت دارند ، زحمت مى کشند لکن امورى است که با تدریج باید درست بشود . به این زودى نباید ما توقع داشته باشیم که یک رژیمى رفته و همه چیز را هم خراب کرده و اینهمه هم قرض گذاشته براى این مملکت ، حالا تا این پایش را بیرون گذاشت تمام کارها درست بشود . و البته آنهایى که طمع به این مملکت دارند به این زودى دست بردار نیستند ، آنها توطئه مى کنند ، اسباب فساد ایجاد مى کنند ، اسباب شلوغى و ناراحتى ایجاد مى کنند ، نمى گذارند کشت بشود ، وقتى کشت شد نمى گذارند بر دارند ، وقتى برداشتند مى سوزانند . اینها همه امورى است که بعد از انقلاب هست در کار شما نباید قدرت ایمانى تان را هیچ در آن تزلزل ایجاد کنید . شما قوى باشید ، شما پیروز هستید ، اینها رفتنى هستند منتها تحمل زحمت مى خواهد . شما پنجاه سال ظلم کشیدید و حرف نزدید ، نتوانستید هم حرف بزنید . پنجاه سال از شهربانى و از ارتش و ازژاندارمرى و از سازمان بالخصوص همه ما رنج بردیم ، همه ما زحمت کشیدیم ، حبس رفتند رفقاى شما ، شکنجه دیدند رفقاى شما پنجاه سال اینطور بود ، حالا پنجاه سال این کارها شده است و شما هیچ وقت خطابه نخواندید که چرا اینجورى مى شود ، حالا پنج ماه است ، پنجاه ماه هم نیست ، پنج ماه است که اینها رفته اند ، آنوقت هم خرابى کرده اند و رفته اند ، شما با آن قدرت و قوه الهى که خدا به شما داده به پیش بروید . دولت از یک طرف و شماها از یک طرف و ماها از یک طرف همه با هم مجتمع این نهضت را پیش ببریم و انشأاللّه همه چیز درست بشود و همه این چراها جواب داده مى شود . اشکالات وارد است اما وقت دارد .

ارجحیت تدوین قانون اساسى و انتخاب نمایندگان مؤمن و اهل علم بر سایر امور

الان شما باید همه قدرت تان راصرف بکنید براى اینکه الان قانون اساسى باید ، اساس مملکت باید درست بشود ، اساس مقدم بر اینطور چیزهاست . الان قانون اساسى را باید درست بکنید ، اشخاص خبره را فکر بکنید چه اشخاصى باید انتخاب بکنید ، اشخاص سالم ، اشخاصى که نه شرقى باشند نه غربى باشند ، اعتقاد به جمهوریت اسلامى داشته باشند ، ایمان به خدا داشته باشند ، اهل علم باشند ، امثال ذلک ، انشأاللّه وقتى مجلس درست شد و قانون اساسى درست شد و رئیس جمهور درست شد ، اینها هم بتدریج درست شود . قدرت الان دست خود شماست و اینها هم هیچ آدمى نیستند که بتوانند کارى بکنند .

خدا انشأاللّه همه تان را حفظ کند . موفق باشید .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 101

تاریخ : 21/4/58

بیانات امام خمینی در جمع برادران اهل مریوان وسنندج وپرسنل گران 62

بسم اللّه الرحمن الرحیم

شما مى دانید که الان موقع حساسى است که باید ما این مراحلى که پیش داریم ، جلو برویم و باید در این مراحل اولیه که قانون اساسى و خبرگان و مجلس شوراى ملى و رئیس جمهور و اینهائى که اساس یک مملکت است ، اینها را ما الان جلو داریم و باید همه برادرها با هم متحد باشیم و این مسائل را پیش ببریم . در یک همچو موقع حساسى دشمن هاى شما و ما در صدد هستند که نگذارند این مراحل پیش برود و لهذا دیدید که در رفراندم شلوغکارى کردند و الان هم مى خواهند شلوغ بکنند و نگذارند مسائل اسلامى پیش برود .

اینها از اسلام مى ترسند براى اینکه اسلام دین برابرى و برادرى است و در آن اصلا نژاد مطرح نیست . کرد و فارس ، ترک و عرب و فارس ابدا در اسلام مطرح نیست و آن چیزى که در اسلام مطرح هست تقوا و صفا و برادرى و برابرى است . و اینها مى دانند که اگر اسلام به آنطورى که هست ، در این مملکت تحقق پیدا بکند ، دستشان کوتاه خواهد شد . آنها مى خواهند که همان قلدرى هائى که در سابق مى کردند ، همان چپاولگرى هائى که مى کردند همان ها را ادامه بدهند یا برگردانند و تنها اسلام است که مى تواند جلو اینها را بگیرد از این جهت اینها مى خواهند یک شلوغى هائى بکنند ، یک نفاق هائى ایجاد کنند ، یک اختلاف هائى ایجاد کنند که این مراحل ابتدائى نگذرد و منعکس کنند در خارج که ایران نمى تواند خودش را اداره کند . با تبلیغاتى که در خارج و در خارج از مرزها و در داخل هم یک مقدارى بکنند این است که اینها رشد ندارند . ایران باز رشد اینکه خودش . خودش را اداره بکند ندارد محتاج به این است که یک کسى ، یک قیمى بیاید او را اداره بکند ، و مى خواهند همان مسائل را برگردانند . امروز روزى است که ما ، همه برادرها ، برادرهاى مرزنشین و مرکز نشین با هم همانطورى که در ابتدأ نهضت همه با هم بودید و همه با هم این نهضت را پیش بردید از حالا به بعد هم این نهضت را پیش ببرید به طورى که یک حکومت اسلامى مستقر شود . الان یک حکومت انتقالى است ، باید قدرت را انتقال بدهد ، یک حکومت اسلامى مستقر ما پیدا بکنیم با قوانین اسلام آنوقت خواهید و خواهند دنیا فهمید که آن رژیمى که عدالت پرور است ، آن رژیمى که براى دهقان بیشتر مقام قائل است تا براى بالاترى ها آن رژیم اسلام است . آن رژیمى که اصلا در آن گروه ها و زبان ها هیچ در آن مطرح نیست اسلام است . ما باید کوشش کنیم که این مطلب را به دنیا ثابت کنید که مملکت ما یک مملکتى است که

ص: 102

متحول شد از رژیم طاغوتى به رژیم اسلامى انسانى و محتوایش ، واقعش تغییر کرده ، تحول واقعى . فقط اسم نبود که ما بگوئیم جمهورى اسلامى ، نه ما مى خواهیم تمام قواعد اسلامى همانطور که در صدر اسلام بوده است در ایران تحقق پیدا بکند و ما ارائه بدهیم به دنیا که اسلام این است ، اسلام مترقى این است ، احکام مترقى اسلام این است . آن که به حال مستمندان و ضعفا بیشتر عنایت دارد تا به حال دیگران ، آن که طرفدار مستضعفین است ، آن رژیمى که مى خواهد مستضعفین را از قید و بند آن گرفتارى ها بیرون بیاورد آن اسلام است . آن که پیشش اصلا مطرح نیست مرزنشینى و مرکز نشینى ، بالانشینى و پائین نشینى پیشش مطرح نیست اسلام است آن که وقتى حکومتش ، راسش مثل رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) وقتى که با اینکه راس بود ، بااینکه اداره یک کشور میکرد وقتى که مى آمدند در یک مجلسى که نشسته بودند اصحاب حضرت و حضرت نشسته بودند ، بالا و پائین معلوم نبود چیه . مى آمد مى گفت کدام یکى تان پیغمبر هستید ؟ از باب اینکه دور مى نشستند اصحابشان با خودشان ، همه با هم دور هم مى نشستند . یکى بالا و یکى پائین ، یکى این زیرش باشد نبوده است ، روى همان زمین و اگر هم یک بوریائى بوده ، بوریاى آنوقت براى مسجد بوده روى آن بوریا همه مى نشستند دور هم و از همان مسجد که اینطور زندگى مى کردند تجهیز قوا مى کردند و ممالک را مى گرفتند . یک همچون حکومتى ما مى خواهیم که اینطور باشد که این طبقات مختلفه اى که چپاولگرند یک دسته شان ، اینها نباشد و این دهقان ها به حالشان رسیدگى بشود ، این مستمندها ، این زاغه نشین ها . شما بدانید که در خود تهران الان زاغه نشین هائى هست که در کردستان شبیهش را نمى بینید ، در اطراف خودتان شبیهش را نمى بینید ، آنقدر اینها مستمند هستند و همه اینهارا این شاه مخلوع ایجاد کرد ، به اسم اصلاحات ارضى همه این گرفتارى ها را براى این مستمندها پیش آورد . من امیدوارم که بعد از اینکه ما الان بنا بگذاریم همانطور که تا حالا بوده است که الان صف خودمان را محکم نگه داریم ، شما که در مرز هستید و امیدوارم که مرزها را شما خودتان باقدرت خودتان حفظ کنید و ماها که در اینجا هستیم همه یک کلام داشته باشیم و او اسلام ، جمهورى اسلامى ، برگشت به صدر اسلام . وقتى که این را داشته باشیم این مسائل خود به خود حل مى شود دیگر آن مسائلى که اینها بخواهند پیش بیاورند ، وقتى قوانین اسلام آمد آنها حل است ، آن قدرت ها از بین خواهند رفت . قدرت ، قدرت اسلام است ، قدرت ملت اسلامى است .

من از شما و همه دوستان اینجا مى خواهم که این وحدت را حفظ کنید و این اراده و تصمیم قوى تان را حفظ کنید و با این بازوهاى قدرتمند جلو این حشیش هائى که هست و این حشاش هائى که هست ، بگیرید . انشأاللّه مملکت خودتان براى خودتان باشد و همه اینهائى که مى خواستند ، مى خواهند باز یک سلطه اى پیدا کنند بر امثال شماها ، همه اینها از بین خواهند رفت .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 103

تاریخ : 21/4/58

فرمان امام خمینى به حجت الاسلام موسوى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقاى سید محمد موسوى دامت افاضاته مقتضى است جنابعالى تشریف ببرید در سازمان رادیو و تلویزیون باهمکارى جناب آقاى قطب زاده امور و برنامه هاى آنجا را تنطیم کنید که موجب شکایت مردم نباشد . البته توجه دارید که این دستگاه اسلامى است و باید جدا از برنامه هاى انحرافى احتراز شود . توفیق جنابعالى را خواستارم .

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 104

تاریخ : 21/4/58

بیانات امام خمینى در جمع نمایندگان کارکنان روزنامه جمهورى اسلامى

کوشش رژیم شاهنشاهى در انحراف نیروى انسانى و از بین بردن اتکأ به نفس

بسم اللّه الرحمن الرحیم

قبلا یک قصه اى را عرض کنم که شاید شماها هیچ کدام یادتان نیست . در این جنگ عمومى دوم که هیتلر پیش برد و فرانسه را گرفت و خیلى جاهاى دیگر و حمله کرد به شوروى و اینها ، چرچیل آن سیاستمدار انگلیسى آمد در مجلس انگلستان و شروع کرد راجع به ضعف خودشان و راجع به گرفتارى ها و راجع به شکست خوردن ها ما کجا را از دست دادیم و کجا را از دست دادیم کار ما چطور است ، مملکت ما چه خواهد شد ، زندگى ما چه خواهد شد خیلى طولانى شکایت و اینکه ما از بین رفتیم ، آخرش یک کلمه گفت ، گفت لکن پیروزى مال کسى است که روى موج هاى نفت سوار است وحدسش هم درست بود و پیروزى هم مال اینها شد که نفت هاى ما را بردند من هم حالا این معنا را عرض مى کنم که الان که بعد از انقلاب است و در همه انقلابات یک آشفتگى هاى فراوان هست ، ما هم مبتلاى به آشفتگى هستیم ، مضافا به اینکه در طول ، اگر نگوییم دو هزار و پانصد سال رژیم شاهنشاهى ، لکن آنقدرى که ما مشاهده کردیم در طول پنجاه و چند سال رژیم پهلوى کوشش شده است که مملکت ما را از هر جهت عقب بزنند ، از جهت نیروى انسانى که از همه بالاتر است که الان باید بگردید ، شما درسى و پنج میلیون جمعیت بگردید این طرف و آن طرف چند نفر پیدا کنید که دولت تشکیل بدهند . یک نفر بخواهید پیدا کنید رئیس جمهور بشود ، باید شمع بردارید و دور همه جا بگردید و چه بکنید . اینها یک نیروى انسانى را بکلى نه به باد دادند ، منحرف کردند . یک وقت این است که نیروى انسانى به باد داده شده ، یک وقت یک نیروى مقابل با نیروى انسانى درست کرده اند ، یعنى انسانى که باید متکى به خودش باشد ، متکى به ملتش باشد ، متکى به عقایدش باشد ، این را متحول کردند به یک نیروئى که متکى به غرب است ، به یک نیروئى که خودش را از دست داده ، به خیال خودش ، خودش هیچ نیست ، هر چه هست خارجى ها هستند . نه اینکه نیرو را ما از دست داده ایم ، نیروى متضاد با نیروئى که ما باید داشته باشیم به جاى آن نیرو نشسته . درست یک انسانى که باید متکى به خودش باشد و به فرهنگ خودش باشد و به رژیم خودش باشد این را متحولش کردند به یک آدمى که بدبین شده است راجع به فرهنگ خودش ، راجع به نیروى ملت خودش ، راجع به همه اینها بدبین شده است ، خودش را از دست داده و به جاى یک انسان شرقى ، شده یک آدم غربى . مصیبت اینجا این

ص: 105

است که طولانى سال ها مى خواهد تا این غربزده ها برگردند به حال طبیعى ، نه به حال یک انسان مترقى ، به حال یک انسانى که هیچ نیست حالا مى خواهد از سر شروع کند . این خیلى طولانى است یک شستشوهاى مغزى داده بشود به این ملت که یعنى آنهائى که در این امور وارد بودند ، که اینها برگردند به آن حالى که در اول قبل از اینکه غربزده بشوند داشتند . این یک مشکله است که شاید از همه مشکل هاى ما زیادتر باشد و خیلى هم از این مشکلات داریم ، لکن ما هم حرف چرچیل را نظیرش را مى گوئیم ، ما به نفت اتکأ نداریم ، ما اتکأ داریم به اینکه مى گوئیم پیروزى مال آن کسى است که ملت با او موافق است و ملت با اسلام و با سعادت اسلامى ، با جمهورى اسلامى موافق است . بنابراین ما هیچ خوفى از این ریشه هایى که حالا دارند انقلابات مى کنند نداریم منتها اگر خوفى باشد ، براى این است که شلوغ مى کنند ، ناراحت مى کنند ، دولت را ناراحت مى کنند ، ملت را ناراحت مى کنند عرض بکنم که اینطور چیزها والا اینها یک چیزى که ما بتوانیم بگوئیم مشکلى است و نمى شود حلش کرد نیست .

استقرار حکومت و محدود شدن هرج و مرج با بررسى قانون اساسى و تشکیل مجلس

و آنچه مى خواهم عرض بکنم این است که اصل این قضایا را ، اصلاح این قضایا را به نظر من آسان است و آن در وقتى است که ما یک مجلسى داشته باشیم . اگر مجلس شورا آن طورى که ما بخواهیم ملى و اسلامى باشد ، همه این مطبوعات اصلاح خواهند شد ، همه این رادیو تلویزیون ها اصلاح خواهند شد ، همه این ادارات تصفیه خواهند شد ، یعنى ملت باید تصفیه کند به وسیله اشخاصى که مى فرستد . انشأ اللّه در این دوره بر خلاف دروه هائى از زمان ، یکى دو دوره شاید بعد از مشروطه تا حالا و یا از زمان رضا شاه تا حالا دیگر آنطورها نخواهد شد که یک کسى به قول محمدرضا لیست را از چیزها ، سفارتخانه ها بفرستند و ما هم مأمور اجرا باشیم . ایشان خودشان این مطلب را به صراحت گفتند منتها خواست تعریف از خودش بکند که ما حالا دیگر آنطور نیست . از پدرش تکذیب کرد و از خودش ماقبل اینوقت را ، اصلش هم دروغ گفت . انشأاللّه ما امیدواریم که دیگر لیستى در کار نباشد که یکى لیستى بدهد و شما ملزم باشید ، بله لیست بدهید که هدایت کند ملت را به اینکه اینها افراد خوبى هستند ، اما الزام کند ملت را که اینها را تعیین کنید یا اصلا به ملت کارى نداشته باشد ، خودش تعیین کند و ببرد مجلس چون اصلش از خیلى وقت ها اینطور بود ، اینها دیگر پیش نمى آید و انشأاللّه وقتى که یک مجلسى ملى اسلامى به همت همه ملت تهیه شد این مسائل که حالا یک قدرى هرج و مرج است و یک قدرى از این آزادى سوء استفاده مى کنند ، اینها محدود خواهدشد و مجلس اصلاح خواهد کرد اینها را . الان شما بخواهید که در این مسائل وارد بشوید ، من چون مى بینم که حالا که صحبت قانون اساسى است هى طرح هاى زیاد مى آید که بسیارش انقلاب آمیز است و بسیاریش شلوغ بازى و بر هم کردن است ، مخالف ایجاد کردن است . در همین چند روزى که صحبت قانون اساسى است ، زیادتر این هجوم به اینجا شود ، مشکلات را مى گویند ، من هم قبول دارم مشکلات

ص: 106

هست ، از اطراف مى آیند و مشکلات خودشان را مى گویند و من هم به همه آنها این سفارشى را که به شما حالا عرض مى کنم به همه شان عرض کرده ام که ما یک مسائل اصلى داریم که الان به آن مبتلاییم و آن اینکه تدوین قانون اساسى شده منتشر هم کرده اند و باید نظر داده بشود . الان وقتى است که ما همه قوایمان را صرف کنیم در اینکه طرح بدهیم ، اشکالاتى که راجع به قانون اساسى داریم بکنیم و بدهیم به مجلس سنا که بعدها خبرگان بیایند و نظر کنند و بالاتر از آن اینکه همه قوا را صرف کنیم در انتخاب اشخاص صحیح ، اشخاصى که غربى نباشند که بعد ما را بکشانند به طرف غرب ، شرقى نباشند که ما را بکشانند از آن طرف ، به صراط مستقیم اسلام باشند و مسلم باشند ، متعهد باشند ، عالم به اوضاع وقت ، عالم به اسلام و عرض مى کنم که امین در کارهایشان ، اینطور باشند . یک همچو اشخاصى با همت همه قشرهاى ملت تعیین بشود تا اینکه این قانون اساسى بررسى بشود و عرض مى کنم که نقایصى اگر دارد رفع بشود و اگر یک چیزى باید به آن زیاد بشود ، زیاد بشود و چیزى باید کم بشود ، کم بشود و بعد هم به دسترسى ملت بدهند و ملت نگاه کند و رأى بدهد ، یا آرى یا نه . آنوقت اساس مملکت ما یک پایه اش درست شده و آن پایه قانون اساسى است . دو پایه دیگر مانده و آن اینکه مجلس شورا را باید ملت خودش وکلا تعیین کنند وکلا هم همین جورى که عرض کردم وکلاى ملى ، وکلائى که مردم در بلاد خودشان شناختند که اینها مردم صالحى هستند ، اینها مردم اسلامى هستند ، اینها گرایش به شرق و غرب ، گرایشى به مکتب هاى فاسد ندارند ، اینها را تعیین کنند . یک مجلس شورا داشته باشیم ، آنوقت رئیس جمهور هم انشأاللّه تعیین بشود و مملکت ما رسمى ، یک دولت مستقر رسمى داشته باشد با قانون اساسى ، با آن جهاتى که اساس مطلب است ، بعدش بیائیم برسیم به قضیه مطبوعات که مى دانیم مطبوعات صحیح نیستند ، رادیو تلویزیون اشکال در آن هست عرض کنم ادارات در آنها اشکال هست ، در وزارتخانه ها اشکال هست ، در بازارخیلى اشکال هست ، در همه جا اشکالات زیاد است اما ما الان بخواهیم برویم سراغ آن اشکالات فرعى ، ممکن است که نقشه باشد که ذهن ما را به آن طرف منحرف کنند و خودمان هم متوجه نباشیم ، ذهن ما را برگردانند به یک طرف دیگرى و آنهائى که مى خواهند نتیجه بگیرند ، ما که الان مى خواهیم نتیجه بگیریم نتیجه اش را آنها بگیرند ، یعنى آنها در قانون اساسى طرح بدهند . من اشخاص مختلفى که از علماى بلاد و از اشخاصى آمده اند اینجا صحبت شده است گفتم آقا ننشینید تا دشمن هاى شما طرح بدهند ، شما خودتان طرح بدهید ، خودتان صحبت کنید ، نیائید پیش من بگوئید ، طرح را بنویسید بدهید به آنجاهائى که باید بررسى بشود و بعد هم خودتان باید ، ملت خودش باید انتخاب کند اشخاصلى اللّه علیه وآله را ، البته یک معرفى هم از طرف اشخاصى که مطلع بر اوضاع هستند و مطلع بر افراد هستند ، یک معرفى هم از آنها خواهد شد لکن ملت خودش باید نظر بدهد . ما الان مى ترسیم که در اینوقتى که وقت نتیجه گرفتن از این نهضت است و باید ما جدیت کنیم که اساس را درست بکنیم ، بخواهند ذهن ما را از این مطلب منصرف کنند به یک مشکلاتى که همه اینها مشکلات صحیح است ، مشکل است همه اینها ذهن ما را منصرف کنند و خود آنها مسائل اصلى را خود آنها تصرف در آن بکنند . از این جهت به نظر من مى آید که باید ما همانطورى

ص: 107

اقلا شماها تا آنوقتى که چشمتان باز شد و توجه پیدا کردید ، زیر مشکل بودید و زیر بار _ عرض کنم که انحرافات بودید یکى دو ماه دیگر ، دو سه ماه ، دیگر باید تحمل کنید و اذهانتان متوجه باشد به این مسائل اصلى که قدم به قدم پیش برود . باید انسان هر وقت به آن مسأله اى که راجع به آنوقت است توجهش را بکند این مسائل ، مسائل دست دومند و این مسائل دست دوم انشأاللّه حل مى شود و انشأاللّه کم کم هم روزنامه ها ترتیبش حل مى شود و هم سایرچیزهائى که هست ، انشأاللّه درست مى شود ، لکن این نکته را من هر وقت و هر آن مى گویم از باب اینکه خوب ، دردى است که باید گفت و نباید اینکه ترسید که چرا هى گوئید این راه ما ، هى باید این را بگوئیم ، یک نفر آدم که سرش درد مى کند ، براى اینکه تکرار نشود ، یک دفعه هم بگوید دلم درد مى کند؟! خوب سرم درد مى کند ، بترسد از اینکه تکرار مى کند؟! این طبیب مى آید ، به طبیب باید بگوید سرم درد مى کند ، اگر یک طبیب دیگرى آمد ، به او بگوید دلم درد مى کند که مبادا آن دفعه گفتم سرم درد مى کند این دفعه بگویم دلم ؟! نه ما الان سرمان درد مى کند ، هر کس را مى بینیم باید این ناله را بزنیم که آقا آه سرم درد مى کند ، هر کسى را مى بینیم باید بگوئیم الان وقت این است که راجع به این قدمى که الان پیش داریم ما الان طرحى که هست نظر بدهیم و راجع به وکلایى که مى خواهیم تعیین کنیم و اشخاصى که مى خواهیم تعیین کنیم که خبره مسأله هستند ، چشممان را باز کنیم که مبادا یک اشخاصى نابابى وارد بشوند ولا اقل اشکال تولید کنند ، نتوانند ولو اینکه یک کارى بکنند ، لکن اشکال و هیاهو و بساط براى ما درست بکنند . انشأاللّه من امیدوارم که همه مسائل با توجه به خدا ، با حفظ وحدت کلمه ، با حفظ این انقلابى که در خود روحیه ها شد که روحیه را متبدل کرد به یک روحیه صحیح اسلامى ، این مسائل انشأاللّه با قدرت خودتان حل بشود و حل مى شود انشأاللّه وخواهد شد انشأاللّه .

والسلام علیکم و رحمة اللّه وبرکاته

ص: 108

تاریخ : 21/4/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از بازاریان تهران

پرداختن به قانون اساسى و مجلس خبرگان از مسائل ضرورى و تعیین کننده کنونى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

مطالب شما دو بخش بود : یکى راجع به امور بازرگانى و بازار و برگرداندن بازار را به یک بازار اسلامى که اشخاصى که بر خلاف موازین اعمالى مى کنند جلوگیرى بشود ، یکى هم راجع به قانون اساسى و وضع قانون اساسى . من حالا اعتقادم این است که آن قسمت اول یک قدرى ما صبر بکنیم و قسمت ثانى که الان اولویت دارد ، در آن صحبت بکنیم و بعد مربوط به آن اقدام بکنیم . الان چیزى که مطرح است آن چیزى است که اساس اسلام و اساس مذهب مبتنى بر آن است و آن قانون اساسى مملکت است . در قانون اساسى مملکت ، یک صحبت در این است که شما گفتید که باید روى موازین شرعیه باشد . شک ندارید این ، لکن شماها مطالعه کنید ، همین قانونى که منتشر شده است و هر جا که نظر دارید یا اصحاب نظر ، نظر داده اند نظرتان را بنویسید و به مجلس سنا که بناست همه نظرها مجتمع بشود آنجا بدهید تا انشأاللّه بعد آن خبرگانى که آنجا مى روند ، آنجا روى هم بریزند و اصلاح کنند و یک مسأله دیگر که مهم است قضیه خبرگان است . در قضیه خبرگان اهمیت خیلى زیاد است براى اینکه ممکن است که یک وقتى اگر ماها ، شماها غفلت کنید یا سستى کنید یا انظارتان را متوجه به یک مسائل دیگر بکنید ، اشتغال به مطالب دیگر پیدا بکنید ، اشخاصى که با مسیر شما مخالف هستند چند نفرى بفرستند در مجلس و موجب زحمت بشوند . از این جهت در اینوقت باید همه توجه به آن دو تا مطلب باشد : یکى تدوین قانون اساسى یعنى نظر در قانون اساسى که شماها هر کس صاحبنظرند نظر بدهند و یکى هم انتخاب اشخاصى که باید بشود ، اشخاصى که متدین باشند ، اشخاصى که اهل نظر باشند ، شرقى و غربى نباشند ، مورد اطمینان جامعه باشند . این چند نفرى که در تهران شده است باید یک همچو اشخاصى باشند ، که البته یک معرفى هم بعضى اشخاص صاحبنظر مى کنند . در هر صورت الان طرح همه چیزها (چون طرح هاى زیادى الان هى مى آید) طرح همه چیز الان یک قدرى با مسیر مخالفت دارد . آن چیزها قدم قدم باید پیش رفت ، یعنى هر چى در هر وقتى که موقعش هست . یک مسائلى است که حالا موقعش است ، یک مسائلى است که بعد موقعش است ، یک مسائلى است که متاخرتر .

ص: 109

خدشه در اصول قانون اساسى مایه ضربه به پیکر یک جامعه

آن که الان مطرح است آنهایى است که اساس حکومت ماست اگر در اساس قانون اساسى ما یک خدشه اى بشود ، یک اشتباهاتى باشد یا عمدى یا خطئى ، این سرنوشت یک مملکتى را عوض مى کند . بنابراین الان راجع به اصناف و گرفتارى هائى که در اصناف است و چیزهائى که در بازار واقع مى شود ، الان طرح این مسأله یک قدرى زود است . این ، طرح این مسأله باید بشود که همه نظر بدهید راجع به قانون اساسى ، قوایتان راصرف این مطلب بکنید . الان ما احتیاج مان به این مسأله است ، نه احتیاجمان به بازار . الان اگر راجع به ما همه احتیاجات داریم ، خوب مدارس ما نواقص دارد باید رفع بشود ، دانشگاه هم نواقص دارد ، دادگسترى هم نواقص دارد ، همه اینها باید رفع بشود ، اما اگر ما حالا از این مطلبى که الان اساسى است براى ما ، دست برداریم و برویم سراغ آن مسائل ، خداى نخواسته رخنه مى کنند در این مسأله اساسى ما ، بعد هم اگر خداى نخواسته آنها غلبه بکنند ، دیگر نه بازارى براى شما مى ماند و نه مدرسه اى براى ما . پس حالا باید این دو تا مسأله اى که الان موقعش است ، دو مسأله دیگر هم بعد از این موقعش است : یکى انتخابات است ، یکى انتخاب رئیس جمهور . انتخابات مجلس شوراست که امسال غیر سالهاى سابق است ، غیر دوره هاى سابق است . دوره هاى سابق فرمایشى بود ، هیچ کدامتان هم اطلاع نداشتید که کى وکیل مى شود و کى مى شود . چه بخواهید چه نخواهید مى شود ، اما حالا اینطور نیست . خود شما باید تعیین بکنید ودر آنجا هم آن قدم بعد باید برداشته بشود و وکلایى که آنجا تعیین مى شود هم باید بعد نظر همه تان بدهید که و بعد از اینکه این مسائل تمام شد ویک استقرارى در حکومت پیدا شد ، آنوقت این مسائل باید به طور دقیق بررسى بشود . پس حالا همه ما ، نه من به احتیاجات خودم و نه شما به احتیاجات خودتان الان نظر نکنید ، خیال کنید که ، که دو سال دیگر هم خداى نخواسته این حکومت آن بود . یک چند ماهى است . انشأاللّه با یک چند ماهى تمام مى شود مسأله و این چند ماه هم روى همان سال هاى طولانى که گذشت است .

ایجاد اختلاف ، حرکتى است در مقابل پیشرفت نهضت

و مهم این است که یک اختلافاتى الان ایجاد مى کنند یعنى اشخاصى که مى خواهند نگذارند که نهضت ما نتیجه بگیرد . ما یک نهضتى کرده اید شما ، یک قدرت بزرگى را شکست دادید لکن نتیجه این نبوده است که فقط به قدرت برسید . اگر عوض آن قدرت ، یک قدرتى نظیر آن بیاید ، خوب همان است که بود پس عمده این است که ما بعد از رفتن آن قدرت نتیجه اى که اسلام مى خواهد نتیجه اى که صلاح مسلمین است بگیریم . در همین حالى که براى نتیجه مشغول بررسى و اقدام است ، یک دستهایى از خارج و داخل مشغول ایجاد اختلافاتند ، یک اختلافاتى بین مردم به جهات مختلفه ، به اسمأ مختلف ، به جهات مختلف ، خیلى توجه به این معنا بکنید و به دوستانتان و بازارى ها هم بعداز اینکه سلام من را رسانید این مطلب را بگوئید که توجه تان به این معنا داشته باشید که هر کس

ص: 110

بخواهد ایجاد اختلافى بکند ، بدانید که یا آدم نادانى است ، تحت تأثیر واقع شده است ، یا آدم شیطانى است که مى خواهد نگذارد نهضت درست بشود . الان اختلاف سر هیچ نکنید . من در آن صحبت هاى طولانى هم که کردم سفارش کرده ام این مطلب را . شما هم رفقایتان ، دوستانتان ، خودتان توجه به این معنا را داشته باشید که الان اختلاف ایجاد نشود ، یکى بیاید بگوید کتاب کى چطور است ، کى بگوید چطور است اینها . الان اختلافات اسباب این مى شود که ما نتوانیم این قدم را که الان لازم است برداریم .

استمداد از افراد خیر براى جلوگیرى از اجحاف و گرانفروشى و کوشش براى آبادانى

بنابراین ، این مسأله اول شما انشأاللّه بعد از یک مدتى که یک استقرارى پیدا بکند ، لااقل یک حکومت چه مستقرى پیدا بکنیم و این نقیص و خیلى نقایص دیگر ، یکى ، دو تا نیست براى اینکه 50 سال ، اقلا پنجاه و چند سال و 25000 سال هم جلوتر کوشش کرده اند تا اینکه خراب کنند ، براى اینکه آبادى کوششى نکرده اند ، منتها یک کسى خراب مى کرد و نمى گفت که من دارم آباد مى کنم ، این محمد رضا خراب مى کرد و فریاد مى کرد که ما خواهیم به تمدن بزرگ برسیم . ما را عقب راندند ، فرهنگ ما عقب است الان ، اقتصاد ما سالم نیست ، درست انشأاللّه مى شود و همه چیز ما خراب است ، همه جا را خراب ، هى وعده دادند . الان از هر طرفى که از ایران مى آیند اینجا پیش ما ، تقریبا هر چند روز یک دفعه یک گروهى از اطراف مى آیند ، همه شکایت از اینکه ما هیچى نداریم ، نه بهدارى داریم ، نه آسفالت داریم ، نه چى داریم . من گاهى به آنها مى گویم که آقا ، شما خیال نکنید که شما هیچى ندارید ، تهران هم ندارد . تهران این زاغه نشین ها را بروید ببینید که اینها هیچ ندارند ، یک تکه اى از تهران است که چیز دارد . این بیچاره ها و مستضعفینى که اطراف تهران الان خیمه دارند و نمى دانم کپر دارند و امثال ذلک ، آنها هم هیچى ندارند . اینها کوشش کرده اند به اینکه نگذارند یک مملکتى آباد بشود ، با اسم اینکه مى خواهند تمدن بزرگ درست کنند بکلى خراب کردند . انشأاللّه اینها باید بعدا زاینکه اساس مطلب درست بشود به اینها رسیدگى بشود . یکى اش هم قضیه بازار است ، یکى اش هم که حالا هم خوب ، صحبتش هست قضیه گرانفروشى هاى زیاد . آخر فکر نمى کنند اینهایى که اجحاف اینقدر مى کنند ، گرانفروشى اینقدر مى کنند که این برادرهایشان ، این بیچاره ها ، این سراپا برهنه ها که فریاد کردند توى این خیابان ها و خونشان را دادند ، حالا باید اینطور باهاشان معامله کنند که یک کس که هیچ ندارد نتواند هندوانه بخرد و در تابستان یک فقیرى که چند تا بچه دارد نتواند هندوانه بخرد ، نتواند یک میوه اى براى زن و بچه اى ببرد براى اینکه وضع گرانى آنطور است و ما نمى دانیم باید چه بکنیم . آیا مى شود که در بازار یک خیرمندانى باشند یک دکان هایى باز کنند عمومى براى مردم با یک قیمت مناسبترى رویش بگذارند تا این گرانفروشى تمام بشود؟ این را که نمى دانم حالا . على ایحال خداوند همه تان را تایید کند و موفق باشید که یک بازار اسلامى ، یک مملکت اسلامى پیدا بکنید که این الگو بشود براى همه جا انشأاللّه .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 111

تاریخ : 22/4/58

بیانات امام خمینى در جمع گروه کثیرى از اقشار مختلف مردم

هوشیارى در مقابل وقوع توطئه ها در آستانه تعیین سرنوشت ملت واسلام

بسم اللّه الرحمن الرحیم

در آستانه بررسى قانون اساسى ، در آستانه تعیین خبرگان براى بررسى از قانون اساسى ، در آستانه تعیین سرنوشت ملت ما و سرنوشت اسلام ، در آستانه سرنوشت استقلال ایران ، توطئه هایى را در کار بینم . در این موقع که از هر وقت حساستر و سرنوشت ملت ما در این موقع باید تعیین شود و اساس مملکت ما باید تعیین شود ، توطئه در دست اجر است . ملت هوشیار باشد . حمله هایى مستقیما بر بعضى قوانین اسلام ، حمله هائى بر من ، اهانت هایى بر من براى اینکه اغتشاش ایجاد کنند . من به ملت ایران اخطار مى کنم و تاکید مى کنم که اگر چنانچه هر کس با هر عنوان در این موقع حساس به من اهانت کند و بخواهد تفرقه ایجاد کند نباید در این موقع عکس العمل نشان دهید . در این دو روز بعضى مراجعات شد که براى بعضى مجلات که اهانت کرده اند ، عکس العمل نشان دهند و من در این موقع حساس جایزنمى دانم . بدخواهان گمان نکنند که بتوانند صفوف فشرده ملت ما را با این دسیسه ها به تفرقه بکشند . ملت ایران باید با هوشیارى این مراحلى را که داریم طى کند . اگر فر ضا به من سب کنند یا عکس مرا بسوزانند یا به من حمله کنند ، در این موقع حساس کسى حق ندارد عکس العمل نشان بدهد . دشمن در کمین است و در توطئه ، مى خواهند اذهان شما را از طریقى که دارید و از راهى که براى نجات اسلام است و دارید طى مى کنید منحرف کنند . مى خواهند نهضت را از طریق خودش منحرف کنند . مى خواهند شما را سرگرم کنند به مسائل دیگرى غیر از مسائل اساسى . در این چند روز من مى بینم که گروه هاى مختلفى مى آیند و شکایات مختلفى دارند ، این را من ، من باب اتفاق نمى دانم . اهانت به بعضى از احکام اسلام و اهانت به من و شکایات متعدد از امورى که در کشور گذرد ، من باب اتفاق نیست ، نقشه است ، توطئه است . نقشه براى اینکه شما را از راه مستقیمى که دارید ، از این نهضتى که دارید منحرف کنند و به امور دیگر غیر از این امر مهم منصرف کنند . ملت ایران باید با هوشیارى این توطئه ها را خنثى کند . در این روزها اجتماعاتى مى شود ، از طرق مختلفه مى خواهند ایجاد نفاق کنند ، ایجاد هیاهو کنند . ملت باید با کمال خونسردى این توطئه ها را و این شیطنت ها را خنثى کند . اگر شما سرگرم کارهاى دیگر بشوید ، اگر راجع به مسائل جزئى ، راجع به مسائل تفرقه افکن توجه کنید ، از مسائل اصلى باز مى مانید .

ص: 112

بررسى قانون اساسى و تعیین خبرگان مسئله اصلى است

مسأله اصلى ما طى کردن این راه است ، تعیین خبرگان است ، بررسى قانون اساسى است و بعد از این قدم ، قدم هاى دیگر ، باید در هر قدمى همان مطلب را توجه بهش کرد ولو شیاطین مى خواهند شما را به واسطه احساسى که از بعضى از امور دارید شما را متوجه به مسائل دیگر بکنند و ایجاد اختلاف بین شما بکنند ، توجه به این کارها نداشته باشید . تمام توجه ، تمام توجه شما به بررسى از قانون اساسى و هر اشکالى که در قانون اساسى دارید طرح کنید و به مجلس سنا بفرستید و بعد هم نمایندگان خودتان را تعیین کنید ، خبرگان را تعیین کنید تا بررسى کنند از قانون اساسى . من توصیه مى کنم که خبرگان خودتان را اشخاص متدین ، اشخاص عالم ، علماى بزرگ بلاد ، اشخاصى که نه به راست و نه به چپ انحراف دارند ، اشخاصى که به صراط مستقیم انسانیت ، به صراط مستقیم اسلام ، در صراط مستقیم اسلام هستند ، اشخاص معتبر ، اشخاص امین ، اشخاص و طنخواه ، اشخاصى اسلام خواه ، این اشخاص را تعیین کنید براى تعیین سرنوشت خودتان . امروز سرنوشت شما در دست خود شماست .

لزوم حفظ خونسردى و احتراز از هرگونه تشنج و اختلاف کلمه

امروز هر تشنج و هر اختلاف کلمه براى هر چیز که باشد ، بر خلاف مسیر نهضت و انقلاب است ، از آن احتراز کنید . بى جهت نیست که در یک همچو موقع حساس شیاطین دست به هم داده اند تا اختلاف ایجاد کنند ، بیخود نیست که در بعضى مجلات اهانت به اسلام مى کنند . در این موقع نباید از خونسردى خودتان غفلت کنید . خونسرد باشید ، ترتیب اثر به این حرف شیاطین ندهید . انشأاللّه در موقع خودش ، ملت سرنوشت این اشخاصى که توطئه گرند تعیین خواهد کرد . شیاطین بدانند که در این موقع ملت ما آرام است هر چه فحش بدهید ملت خونسردى خودش را حفظ مى کند و باید حفظ کند ، هر چه اهانت به اسلام بکنید ، در این موقع حساس باید ملت خونسردى خودش را حفظ کند و هیچ ترتیب اثر ندهد . من از قشرهاى مختلفى که در این هواى گرم ، در این مکان ضیق ، با این فشار و با این زحمت مجتمع شده اند تشکر مى کنم و از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه شما را خواستارم . خداوند همه شما را به سعادت ابدى برساند . خداوند دست شیاطین را از این مملکت قطع بکند . خداوند توطئه ها را خنثى بکند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 113

تاریخ : 23/4/58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى هیأت اعزامى از کشور یوگسلاوى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من از ملت و دولت و این هیأتى که از آنجا آمده اند تشکر مى کنم و سعادت همه را از خداوند مى خواهم . نهضت ایران نهضت اسلامى است و نهضت اسلامى نهضتى است انسانى که اگر اطلاع بر عمق آن پیدا بکند بشر ، همه طرفدار او خواهند بود مگر آنها که از انسانیت به دور هستند . برنامه دولت اسلامى آنست که همه بشر به سعادت برسند و همه در کنار هم به طور سلامت و رفاه زندگى کنند . اسلام با همه کشورهایى که در جهان هستند مى خواهد که دوست باشد و دولت اسلامى با همه ملت ها و با همه دولت ها مى خواهد که تفاهم و ارتباط صحیح داشته باشد در صورتى که آنها متقابلا احترام دولت اسلامى را مراعات کنند . برنامه جمهورى اسلامى اینست که یک دولتى بوجود بیاید که با همه قشرها به عدالت رفتار کند و امتیاز بین قشرها را ندهد مگر به امتیازات انسانى که خود آنها دارند . ما اگر موفق بشویم و جمهورى اسلامى را با محتواى اسلام پیاده کنیم و یک حکومت اسلامى به تمام معنا در ایران بپا کنیم این الگو خواهد شد از براى همه کشورها که معنى دمکراسى را به آن معناى حقیقى ، نه به آن معناى طرحى بدون حقیقت ، و معنى آزادى را به آن معناى حقیقى ، نه به آن معنایى که براى اغفال دیگران است ، انشأاللّه پیاده بشود . ما امیدواریم که با همه ملت ها و دولت ها با حسن جوار ، با حسن نیت و با حسن رفتار و با ارتباطات حسنه رفتار کنیم و دولت ما با همه دولت روابط حسنه متقابله داشته باشد . سلامت و توفیق همه بشر را و همه مستضعفین را از خداوند مى خواهم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 114

تاریخ : 23/4/58

پیام امام خمینى به حجت الاسلام توحیدى

شاهرود _ حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ على توحیدى دامت برکاته تلگراف تسلیت آقایان علماى اعلام شاهرود در مورد رحلت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقاى مهدوى قدس سره و اصل و موجب تأثر گردید . مراتب تأثر و تسلیت اینجانب را به آقایان محترم و بازماندگان ابلاغ فرمائید . سلامتى و توفیق شما را از خداى تعالى خواستاریم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 115

تاریخ : 23/4/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از فرهنگیان شهرستان شهرضا

بسم اللّه الرحمن الرحیم

آموزش تنها اثر ندارد و پرورش پهلوى آموزش باید باشد ، یعنى جوانها وقتى که در دانشگاه ها و دانشسراها بروند براى تحصیل ، اگر همان تحصیل محض باشد ، گاهى وقت ها شاید مضر هم باشد به حال کشور . بسیارى از ضررهایى که به کشور ما وارد شده است ، از همین تحصیلکرده ها وارد شده است . طرح هاى منافى با کشورما بسیارش به دست همین تحصیلکرده ها شده است ، تحصیلکرده هایى که آموزشى داشته اند لکن پرورش نداشته اند ، تحصیلکرده هایى که فقط براى منافع شخصى خودشان کارها را انجام مى دادند . کسى که پرورش صحیح ندارد و آموزش هم صحیح فرض کنید دارد ، خیلى هم آموزشش به سطح عالى است ، این ضررش به کشور از مردم عادى بیشتر است . مردم عادى نمى توانند آنطور ضرر به کشور بزنند ، اینها تحصیلکرده ها هستند که مى توانند یک طرح هایى بریزنند براى استفاده دیگران .

اشخاصى که در اطراف این پدر و پسر بودند ، اینها از همان تحصیلکرده هایى بودند که در اروپا و آمریکا تحصیل کرده بودند لکن فقط آموزش بود ، پرورش اسلامى ، پرورش انسانى نداشتند و لهذا آن ضررى که به کشور ما از ناحیه دانشمندان این کشور وارد شده است ، آن ضرر از ناحیه دیگران وارد نشده است ، حتى ساواکى هم مثل آنها به ما ضرر نزده است . آنها افکار را ضایع کردند ، آنها جوانهاى ما را فاسد کردند .

از این جهت فرهنگ در کنار آموزش باید پرورش داشته باشد . همان اسم نباشد که آموزش و پرورش ، واقعیت باشد ، هم تحصیل باشد به مدارج عالیه و هم همراه تحصیل تربیت باشد و جوانهاى ما تربیت بشوند به یک تربیت هاى انسانى ، به یک تربیت هاى اسلامى که همان تربیت هاى انسانى است . اگر چنانچه تربیت انسانى بشوند جوان هاى ما ، اینها دیگر خیانتکار به کشور خودشان نمى شوند ، اینها دیگر طراح نیستند براى اینکه منافع کشور ما را به دیگران بدهند .

عمده این است که فرهنگ ، یک فرهنگ متحول بشود ، یک فرهنگى که از آن غربزدگى بیرون بیاید . همه چیزمان باید اینطور بشود ، استقلال فکرى ، استقلال باطنى داشته باشد ، علاوه بر اینکه استقلال باید داشته باشد و کسى در فرهنگ دخالت نباید بکند ، باید استقلال فکرى داشته باشد . خودش را مستقل و آزاد و روى پاى خودش باشد . اینطور نباشد که توجهش به این باشد که غرب چه

ص: 116

مى کند ما هم دنبال آن ، آنها چه مى گویند و ما هم دنبال او .

این مصیبت بزرگى که بر ایران و ممالک شرقى مطلقا وارد شده است که گوششان به این است که غربى ها چه کنند و چه مى گویند و چه عمل مى کنند و خودشان را از دست بکلى داده اند ، استقلال فکرى خودشان را ، محتواى خودشان را از دست داده اند ، این ضررى است که بالاتر از ضرر نفت و _ نمى دانم _ امثال اینهاست . این را باید فرهنگ جبران بکند که فرهنگ ما طورى باشد که بعد از انشأاللّه چند سال دیگر افرادى که از فرهنگ بیرون مى آیند یک افرادى متکى به نفس که خودشان را ببینند ، نه تبع ببینند ، نه دنباله ببینند و گمان کنند که هر چه آنها کردند ، ما باید دنبال آنها باشیم . باید مملکت خودشان را و خودشان را مستقل ببینند و خودشان اداره بکنند مملکتشان را ، خودشان با استقلال فکرى خودشان دنبال مملکت و مصالح مملکت باشند .

من انشأاللّه امیدوارم که همه شما موفق باشید و همه ما موفق باشیم به اینکه انسان ها ساخته بشوند در این مملکت ، انسان سازى باشد مملکت . چنانچه برنامه اسلام انسان سازى است فرهنگ انشأاللّه انسان ساز باشد . خداوند همه شما را تأیید کند انشأاللّه .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 117

تاریخ : 23/4/58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى کانون دارالتعلیم مهدویه قزوین

بسم اللّه الرحمن الرحیم

سوره اى را که این خانم خواندند ، این مى تواند برنامه باشد از براى مسلمین و برنامه اسلام باشد . مى فرماید : (اقرأ بسم ربک الذى خلق ) قرائت را شروع مى کند که اول امر ، قرائت را شروع مى کند که اول امر ، قرائت است اما قرائت به اسم خداى تبارک و تعالى . برنامه این است که قرائت اول رشد انسانى است و براى رشد انسانى است ، قرائت تنها نباشد ، آموزش تنها نباشد ، آموزش تنها ممکن است که براى یک کشورى مضر هم باشد ، آموزش باشد با تربیت که در آیه مى فرماید : (اقرأ بسم ربک ) قرائت کن ، به اسم رب قرائت کن ، با اسم رب شروع کن به قرائت . اگر قرائت با اسم رب شروع شد این هم پرورش است و هم آموزش . قرائت پرورش است ، آموزش است و با اسم رب وقتى که شد آموزش است ، پرورش است . هم پرورش را و هم آموزش را در آیه شریفه مى فرماید بلکه دستور کلیه همه کارهاى انسانى در این آیه شریفه هست که فقط قرائت نیست که باید به اسم رب باشد ، قرائت هم یکى از مصادیقى است که باید به اسم رب باشد و با توجه به خدا باشد . همه کارهائى که شما انجام مى دهید ، همه تحصیلاتى که مى کنید ، همه اقداماتى که مى کنید تمام اینها با اسم رب شروع بشود ، اگر همه با اسم رب شروع بشود ، آموزش ممکن است مفید باشد از براى اینکه آموزش توام با پرورش است . تمام صدماتى که ، بیشتر صدماتى که به بشر وارد مى شود از طریق آموزش بى پرورش است . تمام این آلاتى که درست شده است ، تمام این آلات جنگى که درست شده است ، آلات منهدم کنى که درست شده است ، به دست اشخاصى بوده است که آموزش داشته لکن پرورش صحیح نداشته اند و لهذا با علم خودشان طرح فناى برادرهاى خودشان و همجنس هاى خودشان را مى ریزند .

در مملکت ما هم ، آن مقدار که از دست آموزش و آموزش خواهان و آنهائى که آموزششان زیاد بوده است صدمه دیده اند ملت ما ، از دست دیگران ندیده اند براى اینکه این متفکران و این دانشمندان بوده اند که طرح هاى تخریبى را ، طرح هاى فنا کننده ملت را مى ریختند براى اینکه آموزش داشتند لکن آموزش در کنار پرورش نبود . شماها که مربى هستید یا خواهید تربیت بکنید فرزندان خودتان را یا جامعه را ، باید توجه به این آیه شریفه داشته باشید که (اقرأ بسم ربک ) مى خواهید آموزش بدهید و مى خواهید آموزش پیدا کنید ، قرائت کنید ، با اسم رب باشد ، با توجه به خدا باشد ، با تربیت الهى باشد . اگر یک انسانى ، هم علم داشت و هم تربیت الهى داشت این مفید خواهد شد براى مملکت

ص: 118

خودش و هرگز یک مملکتى از دست آن که آموزش و پرورش دارد صدمه نمى بیند . صدمه هائى که وارد مى شود بر مملکت غالبا از این متفکرین بى پرورش ، آموزش هاى بى پرورش واقع مى شود ، علم را تحصیل مى کنند لکن تقوى ندارند ، لکن پرورش باطنى ندارند ، از این جهت عمال خارجى مى شوند ، از این جهت نقشه ها را براى فناى مملکت خودشان مى کشند .

خداوند انشأاللّه شما بانوان را که مرکز پرورش بچه هاى کوچک هستید ، تا آخر موفق کند شما را به اینکه این بچه ها را خوب آموزش و پرورش بدهید و پرورش از دامن شما شروع مى شود . دامن بانوان است که بچه هاى خوب را پرورش دهد . ممکن است که یک بچه اى که شما خوب تربیت بکنید یک ملت را نجات بدهد و توجه داشته باشید که بچه ها را خوب تحویل جامعه بدهید و آموزشتان با پرورش باشد . خداوند به همه شما توفیق بدهد و سلامت بدهد ، سعادت بدهد . سلام بر همه شما .

ص: 119

تاریخ : 23/4/58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى جامعه ورزشى اصفهان

تلاش دامنه دار ابرقدرت ها جهت سرکوب و انحراف نیروهاى مبارز و مؤمن

بسم اللّه الرحمن الرحیم

نقشه این بود که همه نیروها را یا متوقف کنند و یا منحرف . نقشه این بود که هر جایى که احتمال بدهند که در مقابل اجانب یک نیرویى باشد ، یا سرکوب کنند یا منحرف . این یک نقشه اى بود که با این نقشه رضاخان آمد روى کار و ادامه داد به جنایات خود و با این نقشه محمدرضا آمد براى تکمیل کار و خدمت به خارجى ها . رضاخان را آنوقت انگلیسى ها آوردند ، چون آنوقت زور آنها بیشتر بود . آنها رضاخان را آوردند ، چنانچه جنگ عمومى که پیدا شد ، در رادیو دهلى انگلیسى ها اعلام کردند به اینکه ما رضاخان را آوردیم و به سلطنت رساندیم و چون خیانت کرد او را بردیم . و محمدرضا را متفقین روى کار آوردند به اعتراف خودش که در یک کتابى نوشت (ولو بعد او را محوش کردند) نوشت که متفقین که آمدند صلاح دیدند که من باشم ، سلسله ما باشد . و این یک نقشه اى بود که ، این یک نقشه اى بود که خارجى ها و آنهایى که نقشه کش هستند براى چاپیدن این ممالک اسلامى ، ممالک شرق مثلها ، اینها نقشه داشتند که در همه جا نیروهایى که احتمال مقاومت در مقابل اجانب در آنها مى دادند این نیروها را یا خفه کنند و یا منحرف کنند از آن راهى که دارند . و لهذا دیدیم و شماها اکثرا یادتان نیست ، بعضى از شما یادتان هست که زمان رضاخان نقشه را به اینطور پیاده مى کردند که روحانیت را سرکوب مى کردند ، سرکوب کردند سخت و مجالس وعظ و خطابه و مصیبت را قدغن کردند به طورى که شاید در تمام ایران یک مجلس علنى نبود ، اگر بود سرى . در قم من یک مجلس سراغ داشتم که سرى ، قبل از آنکه صبح بشود یا قبل از آفتاب تمام بود و آن هم مثل اینکه گرفته شد . براى اینکه اینها اینطور تشخیص داده بودند که روحانیت یک قوه اى است و این مجالس وعظ و مجالس خطابه و مجالس سیدالشهدا سلام اللّه علیه یک قدرتى است که ممکن است یک وقتى از این قدرت استفاده بشود و جلوى آن چپاولگرى ها را بگیرد . آنها با اطلاع کامل از وضع خزائن زیرزمینى که این دولت ها ، این ملتها ، این کشورها ، کشورهاى شرقى دارند و بالخصوص ایران زیاد مورد نظرشان بود و قدرتى را که احتمال مى دادند آنوقت که بتواند یک مقاومتى بکند و دیده بودند که در طول تاریخ همین قدرت ها مقاومت کرده اند ، این قدرت را سرکوب کردند با دست رضاخان و پلیس آنروز و سازمان هاى آن روز . منتها بعد نقشه عوض شد . نقشه این شد که با تبلیغات ،علاوه بر فشارهایى که مى آورند ، تبلیغات

ص: 120

بر ضد آن قدرتهایى که ممکن است یک وقتى بر خلاف آنها یک خودنمایى بکنند و نقشه اینها را بشکنند و تبلیغات را شروع کردند . و در زمان رضاشاه هم تبلیغات زیاد بود به طورى که مردم را (آنهایى که آگاه نبودند) از روحانیت تقریبا بسیارشان را برگرداندند .

در زمان این پسر که بدتر از آن پدر در یک دهاتى بود ، در این زمان تبلیغات زیاد شد به طورى که این تبلیغات در دانشگاه هم ، جوانها هم که جوان هاى خوبى بودند ، تبلیغات در آنها هم اثر کرد . چه حیف که یک وقتى بود که در دانشگاه اسم یک معمم را شاید نمى شد ببرند ، بلکه در دانشگاه بعضى از آیات قرآن را در دیوار مى نوشتند و مسخره کردند ، براى اینکه آنها که منحرف مى کردند اینها را از راه حق نقشه شان این بود که مبادا یک وقت اسلام قدرت پیدا بکند در جامعه و روحانیت که خدمتگزار اسلام است آن هم قدرت پیدا بکند و جامعه را بکشد به طرف مخالفت با دستگاه ها و مخالفت با اجانب .

در همه قشرهایى که یک احتمالى مى دادند که شاید مقاومتى در اینها باشد ، به یک وضعى وارد مى شدند و یا آنها را منحرف مى کردند و یا سرکوب مى کردند . قشر شما پهلوانان هم مستثنى نبوده ، قشر ورزشکارها هم مستتثنى نبوده از این ، براى اینکه اینها هم یک جمعیت متدین بودند ، علاقه مند به اسلام بودند و قدرتمند . اینها را هم به یک جورى سرگرم مى کردند ، نمى توانستند از اسلام منحرفشان کنند ، گوش نمى دادند به حرف اینها در آن باب اما منحرف مى کردند از مسائل اصلى . یک بساطى درست مى کردند که سرگرم بشوند به آن بساط و از مسائل اساسى مملکت غفلت بکنند . در همه قشرها این مسائل پیش مى آمد ، مستقیما یا سرکوبى مى کردند ، اگر نمى توانستند انحراف ایجاد کنند ، سرکوبى مى کردند و یا اگر سرکوبى را صلاح نمى دانستند یا او را انحراف را بهتر مى دانستند به تبلیغات منحرفشان مى کردند از آن راه و اگر این هم نبود ، سرگرمشان مى کردند به یک کارهاى دیگر . قشر روحانى را سرکوب کرد رضاشاه و با بهانه هاى مختلف که شاید اکثرا یادتان نباشد که چه بساطى بود و بعد که دانشگاه پیدا شد و دانشگاه هم یک قدرتى به نظر آنها بود که در مقابل ممکن است بایستند شروع کردند تبلیغات انحرافى در ایجاد یک انحرافات که اذهان جوان را با تبلیغات که زود مى شود برگردانید او را ، تبلیغات دامنه دار از اصل مذهب شروع کردند تا اسلام اصل و اساس را تبلیغات دامنه دار به خلاف کردند . و بعد هم جدا کردند روحانیت را از دانشگاه ، هر کدام را مفقود کردند . آنها را هم بسیارشان منحرف کردند ، البته در آنها ، آنهایى بودند که بسیارى منحرف نبودند لکن نمى توانستند ، چون قدرت در دست آنها بود و بعضى از آنها هم منحرف کردند به طورى که ایجاد دشمنى بین دانشگاه و روحانى کردند . مى دیدند که اگر این دوبار مستمر شوند ، خطرناک است . بنابراین چند جور اینها نقشه داشتند . یکى نقشه سرکوبى که آنى را که نمى شود الا به سرکوبى ، سرکوبش کنند ، حبس ببرند ، زجر بدهند ، به بهانه هاى مختلف بگیرند (زمان رضاشاه بدتر بود در قضیه ، گرفتار شدیم ، زمان این هم بود) و آنکه را مى شود منحرفش کرد ، منحرفش کنند ، آنکه نه ، انحراف عقیدتى مى تواند در او تأثیر بکند ، آنها را بیایند و سرگرمشان کنند به یک مسائلى که سراغ همان مسائلى را که خودشان است

ص: 121

سرگرم کنند و به دستجات زیادى را ، شماها را سرگرم کنند به همان محیطى که خودتان دارید و جورى وضع راپیش بیاورند که شما به مسائل سیاسى کم توجه کنید یا نکنید . یک دسته هاى زیادى هم از جوانهاى ما را براى اینکه منحرفشان کنند از اساس ، به مراکز فحشا کشیدند که بیشتر جوان هاى ما از این راه انحراف پیدا کردند . مراکز فحشا در همه جا و خصوصا در شهرهاى بزرگ و بالاخص در تهران مراکز زیاد براى فحشا و براى آن کارهایى که مى دانند ، درست کردند ، دامن زدند ، آسان کردند رسیدن به شهوات را . رادیو و تلویزیونى که باید مربى جوانها باشد منحرف کننده شد ، سینما و تئاتر که باید مربى جامعه باشد منحرف کنند شد . با تمام قوا کوشش کردند که این ملت را اولا از هم جدا کنند ، تکه تکه اش کنند ، صنف دانشگاهى علیحده براى خودش یک مطلبى باشد ، روحانى علیحده باشد ، ورزشکار علیحده باشد ، بازارى علیحده باشد ، همه را تکه تکه کنند ، آنقدرى که مى توانند منحرف کنند و نیروى جوانى را به باد بدهند .

تبلیغات سوء اجانب در شستشوى مغزى و از خود بیگانه ساختن ملت

و یک راه دیگر هم قضیه تبلیغات دامنه دارى براى ترقیاتى که در غرب هست که جوانهاى ما را غربزده کنند ، اعتماد به کشور خودشان را از آنها بگیرند ، اینها دیگر اتکال به خودشان نداشته باشند ، هر صحبتى که مى شود صحبت از غرب پیش بیاید ، خیابان ها را به اسم آنها اسم گذارى کنند ، میدان ها را به اسم آنها اسم گذارى کنند ، مراکز علم را با اسم آنها چه بکنند ، جورى تربیت کنند این ملت را که خودش را ببازد و خودش را از دست بدهد ، بجاى آن یک آدم غربى بنشیند . یک آدم اسلامى شرقى که باید متکى به خودش باشد ، متکى به مکتب خودش باشد این را شستشو کنند ، شستشوى مغزى به اصطلاح بکنند و به جاى یک آدم شرقى ، یک آدم غربزده درست بکنند که هر چه صحبت بکنند ، از آنها . گوینده هایشان بگویند که ما همه چیزمان را انگلیسى مى سازد ، ما اگر بخواهیم به تمدن برسیم ، همه چیزمان باید انگلیسى باشد . گوینده معروفشان ، اینطور . الان هم ملاحظه مى کنید که این مسأله هست تا یک کسى مریض مى شود باید برود اروپا . طبیب نداریم ما؟ داریم طبیب ، اما جورى تربیت شده اند اینها که حتى خود طبیب ها هم اتکأ به نفس شان از دست رفته ، خود طبیب هم وقتى بروند ، مى گوید دیگر گذشته باید برود به جاى دیگر ، مى رود آنجا هم اکثرا نتیجه معلوم نیست حاصل بشود . ما را از خودمان جدا کردند . آن شجاعت انسانى که در انسان باید باشد و همه چیز را طرد کند و بگوید من هستم در مقابل همه ، از او گرفته اند ، مى گوید من هیچ هستم و همه آنها هستند . در صورتى که این اشکال در کار نیست و آنها ترقیات مادى زیاد کردند ، ما این را در آن اشکالى نداریم لکن اشکال سر این است که ما آدابمان را هم از آنها مى خواهیم بگیریم ، قوانین مان را هم مى خواهیم از آنها بگیریم ، آنوقت هم که قانون اساسى را نوشتند ، از بلژیک و بعضى جاهاى دیگر گرفتند و نوشتند . همه چیزمان را خیال مى کنیم آنها مقدمند ، در صورتى که در تمدن مقدم نیستند بلکه بسیار عقب افتاده اند ، آنى که جلو هستند این است که آلاتى درست کردند آدمکش . دنیا را به آتش مى زنند اینها . اخیرا هم مى گویند یک چیزى

ص: 122

درست کرده اند ، یک بمبى درست کرده اند ، که پنج مقابل زیادتر از آنى است که در آن 200 هزار نفر را در یک بمب کشتند . افتخارشان به این که دنیا را متبدل کرده اند و مى خواهند بکنند . یک جمعیت آدمکش و آدمخوار ، اگر تمدن این است ، همه عالم باید از تمدن بیزار باشند . مجرد اینکه طیاره درست کنند ، ما قبول داریم خوب جهت مادیش صحیح است ، اما جهت انسانیش ، آن چیزى که بشر را به آرامش مى کشد ، آن چیزى که انسان را متمدن مى کند ، در غرب از آن خبرى نیست . اگر باشد ، در شرق است . آنکه ضامن این است که یک کشورى درست بکند که متمدن باشد ، آزادیخواه به معناى حقیقیش باشد ، استقلال داشته باشد به معناى حقیقیش ، آن مکتب انسانیت است ، غیر از او هیچ نیست . آنکه مى تواند آزادى به مردم بدهد ، آن آزادى که در غرب است یک قدرى فحشاست که هر جورى دلشان مى خواهد عمل کند در شهوات ، هیچ قید و بندى نباشد ، آزادند هر طورى دلشان مى خواهد در فحشا غوطه ور شوند . یک مقدارش هم کلاه سر ما گذاشتن است که ما آزادى مى دهیم . در زمان رژیم سابق مى گفتند که آزادى زیاد دادند کارتر مى گفت که زیاد آزادى دادند به این ملت ، این فریادى که از مردم بلند مى شود ، براى اینکه آزادى زیاد است !! این حبس و این زجر و این بساطى که در ایران بود و یک حبس بود مملکت ما که 35 میلیون جمعیت توى حبس بودند ، نه یک مطبوعات ما آزاد بود ، یک کلمه نمى توانستند بنویسند ، نه رادیو آزاد بود ، یک کلمه نمى توانستند خلاف بگویند ، همه آن دیکته بود و از طرف سازمان امنیت درست مى کردند و دست اینها و از طرف بالاترها هم درست مى کردند و دست آنها هم مى دادند . یک وکیل را ملت تعیین نکرده ، اینکه حالا فلان جمعیت مى گویند که نخیر ما آزادى داشتیم و وکیل خودمان است ، براى اینکه مى خواهند این را از آن چیزى که دادگاه ها دارند مطالعه مى کنند ، مى خواهند نجات بدهند نه این است که وکیل را خودشان تعیین کردند ، خودى در کار نبود که تعیین کند . آزادى به این معنا که مردم در انتخابشان آزاد باشند ، در اقوالشان آزاد باشند ، مطالبى که دارند بتوانند بگویند ، هیچ اصلا نبود .

جدیت در تحقق محتواى اسلام در داخل و خارج

آنى که آزادى به مردم مى دهد ، آزادى در حدودى که فحشا نباشد ، آنى که مخالف با شخصیت انسانى است ، نباشد ، این را مکتب هاى توحیدى مى دهند که در رأس آنها اسلام است . گرایش باید پیدا کرد به این مکتب . اگر بخواهید سعادتمند بشوید ، جدیت کنید که این مکتب تحقق پیدا کند در خارج . حالا یک اسمى هست ، در عین حالى که اسمى هست ، از همه آن رسمى ها بهتر است . همین حالایش هم از آنها بهتر است ، دلیلش این است که ما اشخاص مختلف که آن روز نمى توانستیم در یک مجمعى در یک مجلسى با هم مجتمع بشویم ، اگر شما مى آمدید اینجا وقتى بیرون رفتید باید بروید حبس ، الان آزاد نشسته اید ، قلم ها هم آزاد است . حتى آنهائى که بر خلاف نهضت هم هستند ، به آنها حرفى نمى زنند ، دارند مى نویسند و مى گویند و مزخرفات خودشان را مى گویند . الان هم که باز ما یک اسمى از جمهورى اسلامى داریم و باز محتوایش به آنطورى که دلخواه است تحقق پیدا نکرده است ، باز نه

ص: 123

قانون اساسى جمهورى اسلامى درست شده است و نه رئیس جمهورى ما داریم و نه مجلس شوراى ملى داریم و یک دولت انتقالى است ، معذلک خدمت همین دولت انتقالى در همین پنج ماه از خدمت هایى که آنها کرده اند (بگویم که خدمتى نکرده بودند) خدمت هائى که اینها کرده اند ارزشمند است ، منتها قلم هاى مسموم است که هى مى گویند چه شد ، چه شد .

چه مى خواهید بشود آقا؟ یک قدرت بزرگى که همه چیز شما را به باد داده بود این نهضت برد از بین . اگر هیچ چیز نشود الا این ، بس است دیگر ، باقى اش را خودتان درست کنید . اگر ما هیچ نداشتیم الا اینکه دست مفتخوارها را از نفت قطع کردیم ، نفت مال خودتان است الان ، دست جنایتکارها از خزینه دولت قطع شد ، اینها همه نفت را ، آنقدرش را که به آنها مى دادند عوضش هم به خودشان دادند ، پایگاه درست مى کردند برایشان ، آنقدرى هم که تو جیب این ملت باید بیاید ، خود اینها مى خوردند . به صورت حساب هایشان برسید ، هر فردشان از این نفت مى بردند ، برسید به حساب هایشان و مى رسند به حساب هایشان . همین چهار ، پنج ماهى که این دولت انتقالى هست ، باز یک دولت مستقر ما نداریم ، همین چهار ، پنج ماهى که یک بویى از جمهوریت اسلامى هست و باز آنقدرى که باید بشود ، نشده است و طولانى است باز راهمان ، همین قدرش هم نمى شود مقایسه کرد حتى با مملکت هاى دیگر این چیزى که الان هست ، این کارهائى که الان شده ، مقایسه با آنها نمى شود کرد . ممالک دیگر الان تحت سیطره همین ابرقدرت ها هستند و اینجا سیطره آنها را شکست در هم این نهضت و از بین برد . باز گرفتار آنهایى هستند که مى کشند و مى برند و مى زنند و همین امروز یک آقایى که آمده بود گفت که من و بچه هایم و بچه شیرخوارم و زنم و همه را در حبس برده اند از یک مملکت دیگر آمده بودند . این حرف ها نیست الان ، الان آن که مى ترسد ، جنایتکاران هستند که مى ترسند . مردم عادى دیگر چه ترسى دارند؟ براى اینکه بناى بر ظلم نیست ، بناى بر این نیست که مردم را غارت کنند ، در این پنج ماه اگر یکى پیدا شد که بگوید دولت اینجا به ما ظلم کرد ما را غارت کرد ، پیدا نمى شود همچو چیزى . بله صاحب قلم هایى که مى خواهند انتقاد بکنند ، انتقاد مى کنند منتها انتقاداتشان راه هاى دیگر است . آنها که نمى گویند دزدى کردند ، آنها هم چیزهاى دیگر مى گویند . همین دست دزدى از خزاین یک مملکت کوتاه شدن ، اسباب این مى شود که انشأاللّه بعد از یک چندى اقتصاد ما اقتصاد صحیحى بشود ، انتساب به سایر ممالک را احتیاج نداشته باشیم . یک مملکتى خودش خودکفا بشود ، خودش بتواند ارزاق خودش را اداره بکند . این خانه خراب ها به اسم اصلاحات ارضى بکلى از بین بردند زراعت ها را ، بکلى کشاورزى را از بین بردند و یک بازارى درست کردند براى خارجى ها .

برادرها! به اسلام روى بیاورید ، همه . توجه به اسلام بکنید . از تفرقه دست بردارید . توجه کنید وحدت کلمه ، اینى که رمز پیروزى شما شد ، اسلام و وحدت کلمه ، این دو تا مطلب را نگهش دارید محکم . خداوند انشأاللّه شما پهلوان ها را پهلوان تر کند و ما معممین را هم معمم تر کند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 124

تاریخ : 24/4/58

بیانات امام خمینى در جمع علما و لشگر 16 زرهى قزوین

ترسیم چهره ارتش در رژیم هاى فاسد و حکومت اسلامى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

حالا که ما در این اتاق کوچک مى بینیم که جمع شده است بین علما و ارتشیان ، این بهتر است یا آنوقت که ارتشى یک طرف بود و علما یک طرف و ملت جداى از ارتش و ارتش جداى از ملت ؟ رژیم هاى فاسد با حکومت اسلامى یکى از فرق هایش هم همین است که در رژیم فاسد از باب اینکه خیانتکارند به ملت ، از ملت مى ترسند و براى اینکه مبادا یک وقت ملت که ناراضى از آنهاست قیامى بکند ، یک ارتشى درست مى کند که این ارتش ملت را بترساند . در رژیم هاى فاسد ، ارتش براى ارعاب ملت ایجاد مى شود و ملت هم ارتش را دشمن خودش مى داند ، ارتش هم ملت را . از این جهت اینها همیشه از هم جدا هستند و بدخواه هم هستند . شاید آنهایى که مسجد مى روند عوض اینکه دعا بکنند نفرین مى کنند آنها هم که در ارتش هستند ، ارتش رژیم فاسد به جاى اینکه حفاظت کنند از ملت ، ملت را به تفنگ مى کشند . این مال رژیم فاسدى که ایجاد ارتش براى این است که خودش مى ترسد و مردم را مى ترساند که مبادا مردم بر ضدش قیام کنند . در حکومت اسلام این مطلب مطرح نیست براى اینکه حاکم اسلام و رئیس دولت اسلام از مردم هیچ نمى ترسد چون خیانتکار نیست ، از خود مردم است و توى مردم است .

شما شاید شاهد این مطلب بوده اید یا شنیده اید که همین محمدرضا وقتى که مى خواست از خیابانى عبور کند برود مثلا به یک جایى ، یکى دو روز قبل این مأمورین ساواک مى آمدند و این خانه هایى که سر راه بودند همه را تحت نظر مى گرفتند و کنترل مى کردند و مأمور مى گذاشتند و اشخاص را از خانه بیرون مى کردند ، خیابان ها را تحت نظر قرار دادند و از مأمورین خودشان آنجا مى گذاشتند ، براى چه بود؟ براى اینکه او خائف بود ، آدم خائن خوف دارد ، مى ترسد ، مى ترسد که از اینجا که عبور بکند ، مردم با او بد هستند ، چه چون مردم بدند شاید او را ترور کنند ، شاید بریزند سر او . اما حکومت اسلامى از مردم نمى ترسد به مردم چون خیانتى نکرده و لهذا در صدر اسلام همان مسجدى که عالم در آن بود ، همان مسجد هم ارتشى بود و سردارهاى سپاه هم همانجا بودند و با هم نماز مى خواندند و با هم اطاعت مى کردند و با هم ، هم جنگ مى کردند . یک همچین وضعى داشت .

ص: 125

اجتماع اقشار مختلف در کنار یکدیگر و در کمال آرامش ، از برکات نهضت است

شما قبل از اینکه این نهضت بشود هیچ وقت با این آقایان مجتمع نمى شدید یک جائى و هیچ وقت هم پیش ما نمى آمدید . ماها با هم گاهى هم مجتمع مى شدیم ، شما هم با هم و هر دو از هم جدا . این نهضت اسباب این شد که ما همه با هم حالا هستیم ، نه من از شما مى ترسم ، نه شما از من و نه آقایان از شما فرار مى کنند و نه شما از آقایان فرار مى کنید ، همه رفیق و دوستید . این آرامش خاطرى که الان در ما هست و در شما که شما آرامش دارید از اینکه نمى ترسید از ملت و آرامش دارد ملت از اینکه نمى ترسد از شما این ، یکى از برکات اسلام است که به ما رسیده است و این ارزشمند است خیلى . آنهائى که در رژیم سابق ، همین ساواکى ها و امثالشان که در رژیم سابق مردم را اذیت مى کردند آنطورها ، وجدانشان ناراحت بوده است . بله ، گاهى مى شود که انسان دیگر وجدانش هم تغییر مى کند اما اکثرا ناراحت مى شدند از اینکه یک همچنین کارهایى را مى کردند با وحشت بودند توى مردم وقتى که همچین کارهایى مى کردند آرامش خاطر ، اطمینان خاطر که از نعمت هاى بزرگ است نداشتند . الان آرامش خاطر است ، همه مان حالا با اینکه نیمه راه هستیم ، اگر انشأاللّه راه را به آخر برسانیم و این ریشه فاسدى که خیال مى کنند با مثلا سوء قصد به کسى ، با ترور یک کسى دیگر کارشان انجام مى گیرد و حال آنکه نه ، دیگر گذشته وقتش . لابد شنیدید که امروز هم یکى از علماى تهران را سوء قصد به او کرده اند ، آقاى آقارضى را به اصطلاح سوء قصد کردند ، سه تیر هم به ایشان زدند لکن به جایى نشده است ، ایشان نجات پیدا کردند . اینها خیال مى کنند که با این مسائل مى شود دیگر برگرداند یک ملتى که جوان هایش مى آیند پیش من یک دفعه و دو دفعه نه ، زیاد و از من تقاضا مى کنند که تو دعا کن که ما شهید بشویم . این از ترور دیگر نمى ترسد ، این شهادت هم مى خواهد ، با آغوش باز دنبال شهادت مى رود . این تعلیم اسلامى اینطورى است . رمز پیروزى ملت ما همین بود که دیگر نمى ترسیدند از اینکه بروند توى خیابان بکشندشان ، مى رفتند ، خیلى هم کشته مى شدند ، بالاخره هم با همین فریادها و دادها و اللّه اکبرها پیروز شدند . رژیم اسلامى اینطور است که افرادش از مسجد هستند ، از مسجد نهضت مى شد و از مسجد مى رفتند به میدان ، به میدان جنگ ها . در جمعه ها که خطابه مى خواندند یا غیر جمعه که مى رفت آن سردارشان منبر و صحبت مى کرد ، از آنجا راهش را مى انداخت براى اینکه بروند مبارزه کنند و یک همچین روحیه اى که از مسجد تحقق پیدا مى کند ، این دیگر نمى ترسد از اینکه حالا من بروم شاید چه بشود ، این مسجدى است ، الهى است ، آدم الهى نمى ترسد از اینکه حالا شاید من هم بکشند . بهتر ، ما جاى بهترى داریم ، آنها باید بترسند از مردن که خیال مى کنند وقتى مردند تمام شد ، یا اگر تمام نشده ، آنجا که بروند چه خواهند کرد با آنها ، اما آنهایى که راهشان و حسابشان درست است با خالق خودشان ، اینها چرا بترسند؟ نمى ترسند .

در هر صورت حالا از برکات این نهضت همین اجتماع ما در اینجاست . ما و علماى بزرگ و محترم قزوین و شما آقایان ارتشى ها همه با هم اینجا مجتمع و همه برادر و دوست و با آرامش خاطر اینجا نشسته ایم و با آرامش خاطر هم مى رویم و این یکى از برکاتى است که از اسلام به ما رسیده است .

ص: 126

تلاش در عرضه محتواى اسلام به عالم ، به عنوان یک مکتب نمونه

امیدوارم که این راه را همه با هم طى کنیم و آن حکومتى را که اسلام خواهد (حالا باز نشده است ، اول مطلب است ، یک نسیمى از اسلام آمده و الا الان باز نشده است ) آن حکومتى را که اسلام مى خواهد و آن رژیمى را که اسلام مى خواهد متحقق باشد ، انشأاللّه متحقق بشود به طورى که شما هر جا بروید ، بازار بروید ببینید بازار اسلامى است ، دیگر اجحاف نمى شود ، زیادفروشى بیجا نمى شود ، کم فروشى نمى شود ، ربا نمى شود ، مفتخورى نیست ، در ارتش بروید ببینید که اسلامى هست ، همه شان توجه به اسلام دارند ، نماز مى خوانند ، روزه مى گیرند ماه رمضان و هکذا در مسجد بروید مى بینید که همه چیز درست است ، در ارتش بروید مى بینید که مثل این است که توى مسجد رفته اید و همه جاى مملکت ، وزارتخانه هایش ، اداراتش همه اسلامى بشود . اگر انشأاللّه آنى که خداى تبارک و تعالى فرموده است بشود ، که تحقق پیدا بکند ، آنوقت یک نمونه اى است که در عالم عرضه بشود به اینکه آنکه ما مى خواستیم این است و الان هم که تا اینجا رسیدید ، کارى انجام گرفته است که دنیا باورش نمى آید ، این کار را اسلام کرد . مردم چون فریاد کردند اسلام ، توده هاى مردم داد زدند اسلام ، وقتى که از پهلوى ارتش رفتند ارتش هم به اینها متصل شد ، وقتى از پهلوى ژاندارمرى رفتند ژاندارمرى هم به اینها متصل شد ، همه متصل شدند به هم و این مطلب اعجازآمیز را متحقق کردند و امیدوارم که این تتمه اش هم ، همه مجتمعا با هم انشأاللّه برسید . و قضیه ، قضیه قانون اساسى را هم با آن مجلس خبرگان که باید اشخاص بسیار خبیر و اسلامى باشند ، آنها هم متحقق بشود ، که قانون اساسى اسلامى ، یک مجلس شوراى اسلامى ، یک رئیس جمهور اسلامى ، همه اینها تحقق پیدا بکند و بعد که اینها تحقق پیدا کرد ، کارهاى اصلاحى آسان پیش رود . انشأاللّه خدا همه شما را حفظ کند و موفق باشید به اینکه همه مان خدمت کنیم به این .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 127

تاریخ : 24/4/58

بیانات امام خمینى در جمع دانشجویان دانشکده داروسازى دانشگاه تهران

طرح مسائل غیر اصولى ، توطئه اى براى انحراف از مسائل اصلى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

مسائلى که شما حالا طرح کردید بسیاریش را یا اکثرش را و یا همه اش را من مى دانم و مشکلات تحصیلى تان را هم مى دانم لکن من حالا احساس مى کنم این اجتماعاتى که در این چند روز اینجا مى شود و مسائل غیر اصولى طرح مى شود دنباله یک توطئه اى است که این گروه هائى که مى آیند توجه به آن ندارند . الان ما بعضى از مسائل اصولى داریم که اگر از طرف همه قشرهاى ملت ، چه بانوان و چه آقایان به آن توجه نشود ، اصل مسائلمان و اصل استقلال مملکتمان ممکن است به خطر بیفتد . ما امروز باید تمام توجه مان را به طرح قانون اساسى و انتخاب خبرگان منعطف کنیم ، که در قانون اساسى که طرح شده است و کسانى که صاحب رأى هستند رأى بدهند و انتقاد کنند ، چیزى باید اضافه بشود اضافه کنند ، چیزى بناست کسر بشود کسر کنند ، قیدى باید در آن اضافه بشود ، شرطى باید اضافه بشود ، اینها را بررسى کنند و بنویسند و به مجلس خبرگان که الان براى این کار مهیاست تسلیم کنند و دنبال آن هم توجه کنند به اینکه سرنوشت مملکت ما و سرنوشت اسلام به این خبرگانى است که باید تعیین شوند و توجه بکنید به اینکه چه جور اشخاص باید تعیین بشوند ، اشخاصى که متدین باشند ، اشخاصى که اسلام را قابل انطباق بدانند و نگویند اسلام مال هزار و چهار صد سال پیش از این است و دیگر حالا به درد نمى خورد ، چپى نباشند ، راستى نباشند ، امین باشند و امثال ذالک ، عالم به اوضاع باشند ، عالم به اسلام باشند اسلام شناس باشند ، از این قبیل اشخاص تعیین کنید تا اینکه بروند و مطالعه کنند در قانون اساسى و این طرحى که داده شده است تصحیح کنند و بعد به آرأ عمومى گذاشته بشود .

توطئه جهت انحراف اذهان

الان توجه به مسائل فرعى که باید بعد از اساس مسائل طرح بشود ، این الان صلاح نیست . بلکه من در این چند روزى که صحبت قانون اساسى است و مى بینم که اشخاص مختلف و گروه مختلف مى آیند شکایاتى دارند از همه اطراف و بعد یک مسائل دیگرى در روزنامه ها و در مجلات طرح مى شود که همه اینها به نظر من مى آید یک توطئه اى در کار باشد که بخواهند اذهان ملت ما را منحرف

ص: 128

کنند و توجه شان را از قانون اساسى که اساس است منصرف کنند به جاهاى دیگر ، چه حق باشد و چه باطل ، به آنجاها سوق بدهند و آنها نتیجه بگیرند و ماها مشغول بشویم به یک مسائل و اختلاف هائى که خودشان ایجاد مى کنند و به یک مسائل جزئى که یک احتیاجات محلى ، ذهنمان ار از اصل قانون اساسى ، از انتخابات خبرگان و بعد هم از مجلس شوراى ملى که بعد باید تعیین بشود و رئیس جمهور که باید تعیین بشود که اینها اساس مملکت هستند منحرف کنند . اگر غفلت از اینها بشود ممکن است که ما دوباره برگردیم به وضعى که امیدواریم برنگردیم . بنابراین من الان از همه شماها که مسائل تان هم صحیح است ، حق است ، از همه شماها من خواهش مى کنم که یک قدرى صبر کنید در این امور و مهلت بدهید در این امور و الان تمام ذهنتان را ، تمام قوایتان را متوجه به این مسائل اصلى بکنید . این مسائل اصلى که اگر درست شود و ما یک مجلس شوراى ملى داشتیم ، نه مجلس شوراى فرمایشى مثل سابق ، یک مجلس شورائى که اشخاص آن صحیح ، اسلامى هستند ، اسلام را کهنه نمى دانند ، اشخاصى که چپ و راستى نیستند ، اگر یک همچو مجلسى درست شود ، این مسائل همه حل شود . من مى دانم که الان در همه قشرهاى مختلف اشخاص مختلفى هستند که صلاحیت ندارند ، لکن حالا وقت این نیست که ما صدا در بیاوریم ، حالا وقت این نیست که ما اختلاف ایجاد بکنیم ، از همه اطراف هم دارند اختلاف ایجاد مى کنند ، در شهرها ، در مرزها ، در کردستان ، در جاهاى دیگر و الان اشخاصى که نمى خواهند این نهضت درست بشود ، دارند اختلافات ایجاد مى کنند . همین امروز اگر شنیده باشید رادیو اعلام کرد که در مریوان یک جنگى واقع شده است و تقریبا بیست و چند نفر کشته شدند . اینها توطئه است . اینها را ایجاد مى کنند آن کسانى که مى خواهند که این نهضت به آخر نرسد و قانون اساسى ما درست نشود ، در آنجا به یک جور ، در مرکز به یک جور ، در کارخانه ها به یک جور ، در مرکز هر جا به یک طور . الان توطئه ها در کار است براى اینکه نگذارند این نهضت به آخر برسد و نگذارند که ما قانون اساسى را به طور صحیح درستش کنیم و یک دولت مستقر و مستمرى که همه امور را اصلاح بکند درست بشود .

لزوم انتخاب اشخاص متعهد و امین که گرایش به چپ و راست ندارند

الان به نظر من کارهاى دیگر هر چه باشد دست دوم است ، دست اول همین کارى است که الان بالفعل هست که هر کدام شما که اهل نظر هستید به قانون اساسى ، مطالعه کنید قانون اساسى را و نظر بدهید و بعد از این هم توجه به این نکته بکنید که آرائى که مى دهید ، راجع به اشخاص متعهد ، اشخاص صحیح ، اشخاص اسلامى ، اشخاصى که بشناسید که اینها مسلمانند و متعهدند و امین هستند ، گرایش به چپ و راست ندارند ، این اشخاص را تعیین کنید تا آنها آن قانون را بررسى کنند و بعد از بررسى و پیدا شدن استقرار و دادن رأى بر آن و این مرحله را طى کردیم و داراى قانون اساسى شدیم و دنبالش هم مجلس شورا است که انشأاللّه بعد به همت همه ملت ، ملى و صحیح و با اختیار تام ، مردم منتخبین شان را تعیین کنند که در امورات نظر بدهند و آنوقت هم ما باید بگوئیم که منتخبین چه جور

ص: 129

اشخاصى باید باشند . در هر صورت الان وقت این است . من مى دانم مشکلات هست و مشکلات نه اینکه شما تنها داشته باشید ، ما هم مشکلات داریم همه قشرها مشکلات دارند ، از همه اطراف مى آیند مشکلاتشان را مى گویند ، لکن این مشکلات را حالا باید یک قدرى پائین بیاوریم ، حالا باید قدرى صرفنظر کرد ، این اشکالات را باید یک قدرى صرفنظر کرد تا انشأاللّه این مسائل درست بشود ، بعد برسیم به آن مسائلى که باید چه بکنیم ، تحصیل باید چه بشود . در تحصیل ما هم اشکال هست ، نه در تحصیل شما فقط . انشأاللّه من امیدوارم که همه موفق و سالم باشید و این عرضى را که کردم عمل بکنید و الان که پا مى شوید در نظرتان این باشد که اشخاصى که باید تعیین بشوند و صالح هستند در نظر بگیرید ، ممکن هم هست که از علماى تهران اشخاصى منتخب بشوند یعنى پیشنهاد بشوند که اینها را تعیین کنید و اینکه علماى تهران اگر تعیین کردند صحیح است . انشأاللّه سلامت و موفق باشید .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 130

تاریخ : 24/4/58

پیام امام خمینى به حجت السلام رضى شیرازى

بسمه تعالى

خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج آقا رضى شیرازى دامت افاضاته

خبر ناگوار سوءقصد به جنابعالى از طرف عناصر فاسد رژیم منحط سابق موجب نگرانى و تاثر گردید . در این موقع که نهضت اسلامى با قاطعیت به راه خود ادامه مى دهد و بدخواهان رابه یاس و نومیدى مى کشد ، با این حرکات مذبوحانه مى خواهند به خیال فاسد خودشان ایجاد وحشت در ملت مسلم کنند غافل از آنکه ملتى که جوانان نورسشان از شهادت در راه هدف که همان اسلام است استقبال مى کنند ، از سوءقصدها و ترورها نمى هراسند . سوءقصد به اشخاصى که در طول عمر به خدمت خالق و خلق اشتغال داشته اند ، اراده آنان را مصمم تر و حقانیت مکتب را واضح تر مى نماید . گروهى که به اسم اسلام ، فرزندان اسلام را ترور مى کنند و به اسم خلق ، زندگى خلق را به تباهى مى کشند ، مى توان آنها را جز هواخواهان اجانب و خیانتکاران به اسلام و خلق مسلمان دانست ؟ از خداوند تعالى سلامت و بهبودى جنابعالى را خواهانم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 131

تاریخ : 24/4/58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى انجمن اسلامى کارکنان وزارت کشور و استادان ودانشگاهیان اصفهان

اقدامات عمال اجانب اعم از ترور یا تخریب نمایانگر یاس و نابودى جبهه باطل است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من اینطور احساس مى کنم که باقیمانده رژیم مأیوس شدند ، مأیوس شدند از اینکه بتوانند دیگر یک کارى انجام بدهند . دلیل مأیوس شدن ، این دست زدن به این ترورها و به این کارهاى خرابکارى است . خوب لابد شنیدید که امروز هم یکى از علماى تهران را ترور کردند لکن موفق نشدند که بکشند ، سه تا گلوله اصابت کرده است به یکى از علماى تهران . اینها دلیل بر ضعف است ، کسى که خودش را دیگر ضعیف مى داند و از بین رفته مى داند به این امور تخریبى دست مى زند و در اطراف کشور مى خواهد یک شلوغکارى هائى بکند و اذهان را مشوش کند و به خیال خودشان ارعاب کنند ، در صورتى که ملت ما دیگر نمى ترسند از اینها . خود آنها که بودند با همه قوایشان ملت از آنها نترسید ، در خیابان رفت ، در خیابان ها از بچه هاى کوچک تا مردهاى بزرگ ، زن ها مردها رفتند در کوچه ها و در خیابانها و فریاد کشیدند و با فریاد اللّه اکبر و اسلامى شکست دادند اینها را . بنابراین یک خیال باطلى است که اینها مى کنند که با یک ترور یک شخصى یا فرض کنید که یک پایگاهى را یک وقت یک تخریبى بکنند دیگر کارى مى توانند انجام بدهند . این ها مأیوس از این مسائلند از این جهت یک همچو خرابکارى هایى مى کنند و باید ملت قوى باشد و با قوت نفس ، با اراده مصمم پیش برود و باید ما یک سؤالى از اینهائى که ، بعضى از این طایفه هایى که دست به این شلوغکارى ها مى زنند و خودشان را اسلامى معرفى مى کنند یا طرفدار خلق و توده و امثال ذلک ، طرفدار آنها حساب مى کنند ، ما یک سوالى از اینها بکنیم که خوب و شما اگر اسلامى هستید و مسلمان هستید ، چطور بر خلاف اسلام اقدام مى کنید؟ و کشتن یک شخصى که در عمرش همیشه مشغول به ترویج اسلام بوده است ، به تائید از مکتب اسلام بوده است مثل مرحوم آقاى مطهرى یا سوء قصد به عالمى که در تمام عمرش مشغول به خدمت بوده است ، هیچ کس از او یک چیزى که بر خلاف مصلحت اسلام باشد ندیده است ، مثل آقاى ، آقا سید رضى که الان هم در بیمارستان خوابیده اند ، این باکجاى اسلام (این ) جور در مى آید؟ شما مدعى هستید که ما مسلمان هستیم و براى اسلام مى خواهیم خدمت کنیم و علماى اسلام را ، اولاد پیغمبر را مورد اصابه قرار مى دهید . اگر آن دسته باشند ، و اگر آن دسته اى باشند که مى گویند ما طرفدار توده ها و خلق و اینها هستیم ، مى گوئیم شما در این پنج ماهى که جمهورى اسلامى متحقق شده است ،

ص: 132

جز خدمت به مردم در این پنج ماه چیزى دیدید که حکومت فعلى ، مأمورینش ریخته باشند منزل یک کسى و یک آدم بیگناهى غارتى کرده باشند ، بیگناهى را گرفته باشند جز اینکه آن اشخاص فاسد را محاکمه مى کنند و کسانى که فوج فوج مردم را کشتند یا امر به کشتن کردند . آیا شما زراعت هاى مردم را آتش مى زنید نمى گذارید که زراعت کنند و کشت کنند ، وقتى هم کشت کردند ، نمى گذارید برداشت کنند وقتى هم خرمن کردند ، خرمن ها را مى سوزانید ، این خدمتى است به ملت ؟ خدمتى است به توده مردم ؟ آن رفراندمى که همه مردم با آن موافق بودند و رأى دادند و صد ، نود و هشت ، نود و هشت و نیم رأى دادند ، شما اگر چنانچه توده مردم را مى خواهید ، مصالح مردم را مى خواهید ، خوب این مردم مى خواهند همه شان ، چه شد که خرابکارى کردید؟ چه شد که تحریم کردید بعضى شماها؟ صندوق هائى که ، بعضى صندوق ها را آتش زدید با اسلحه مانع شدید از اینکه بعضى ها رأى بدهند ، این موافق با مصلحت توده بود؟ حالا که دارند براى این مردم خدمت مى کنند ، خانه سازى مشغولند الان ، پاکسازى مشغولند الان ، مردم دارند خدمت مى کنند ، شما در مقابل اینها اینطور دست به هرج و مرج مى زنید ، اینها موافق با مصلحت مردم است ؟ و ما از این کارهائى که اینها مى کنند همیشه در دادگاه ها ، همین است که در دادگاه ها اگر یک کسى یک کارى مى کرد ، مى روند دنبال اینکه چه شخصى از این نفع برده ، آن کسى که صاحب نفع است کى هست تا اینکه راه پیدا کنند بر اینکه از چه طریقى این جرم واقع شده است . ما هم در اینجا وقتى که ملاحظه مى کنیم که این خرابکارى مثلا خرمن سوزى ها ، نگذاشتن اینکه مردم زراعت کنند ، جلوگیرى از کارمندانى که مى خواهند کار بکنند ، جلوگیرى از کارخانه هایى که مى خواهد به راه بیفتد ، باید ببینیم این به نفع که تمام مى شود ، تا ما برویم سراغ آن که اینها از عمال آن طایفه اند که به نفع آنها تمام مى شود و به نظر مى آید که در باب زراعت که حتما به نفع آمریکاست . آمریکاست که عرضه دارد ، زراعت هاى خودش را زیادى دارد و اگر چنانچه مشترى نداشته باشد ، باید بسوزاند یا باید به دریابریزد . سایر کشورها اینطور نیستند . آنها هم محتاج (هستند) به شوروى هم از آمریکا صادر ، مى شود . این خرمن سوزى و جلوگیرى از کشاورزى به نفع آمریکاست و اما ، حدسى که ما مى زدیم که این اشخاصى که خودشان را چپى معرفى کنند یا به نفع خلق به خیال خودشان معرفى مى کنند اینها عمال آمریکا هستند ، نه اینکه مربوط به آن طایفه دیگر باشند . مى شود به آنها هم باشند اما بیشتر احتمالش این است که اینها آمریکائى باشند ، ساخته آنها باشند چنانکه اساس حزب توده را من یادم است ، آن کسى که حزب توده را در ایران ایجاد کرد سلیمان میرزا بود . سلیمان میرزا همسفر من بود در مکه ، آدم نمازخوان و آدم مؤمن . دو تا هم ، بچه از سر راه برداشته بود که معامله اولادى با آنها مى کرد ، آن هم برداشته بود آورده بود مکه ، این توده به آن معنا که اینها مى گویند نبود که اعتقاد هیچ نداشته باشد . اصلا این از طریق انگلیس ها این طرح را ریخته بود . آنوقت ، در آنوقتى که سلیمان میرزا بود . زمان سابق بود ، آمریکائى ها خیلى در اینجا چیز نداشتند بلکه هیچ ، این که زیاد دست داشت انگلیس ها بودند ولهذا رضاشاه (را) هم انگلیس ها آوردند ، به طورى که خود آنها در رادیو گفتند ، گفتند ما این را آوردیم و بعد که خیانت کرد بیرونش کردیم . حالا دیگر انگلیس ها نیستند ، هر چه هست

ص: 133

آمریکاست که زیادتر ، در اینجاها ، هم نفع و طمع زیادتر است هم نفوذش در این ممالک شرقى بیشتر است و انشأاللّه این نفوذ در ایران دیگر قطع شد و قطع مى شود .

از این جهت به نظر آدم مى آید که این شلوغکارها به نفع آمریکا دارند کار مى کنند . اگر مدعى اند که به نفع ملت و آنطور که ادعا مى کنند که ما مى خواهیم ملت چه بشود ، خوب اینها مى بینند که الان کارهاى زیادى براى این ملت شده است ، کارهائى شده است که همه اش به نفع ملت مى بوده ، اگر واقعا اینها ملى هستند ، خوب چیزى که به نفع ملت است باید بیایند کمک بکنند ، همانطورى که مى بینید که در جاهایى که الان دارند زراعت بر مى دارند اجزأ ادارات و عرض مى کنم که دکترها و مهندسین و زن ها و مردها توى بیابان مى روند و با مردم کمک مى کنند که این سابقه ندارد در ایران یک همچو وضعى ، خوب ، وقتى یک همچو وضعى در ایران حالا پیش آمده که دکترها هم مى روند توى کشت ها و براى مردم کمک مى کنند ، معممین هم ، علماى بلاد هم بعضى وقت ها مى روند کمک مى کنند به مردم ، در تلویزیون من دیدم که اشخاصى که آنجا بودند ، اشخاص ، خلاصه ازاین صنف جمعیت بودند ، رعیت ها نبودند کمک مى کردند ، زن بود ، مرد بود . اگر اینها راست میگویند که رأى ملت اینها مى خواهند خدمت بکنند ، خوب آنها هم بیایند بااینها شریک بشوند در برداشتن زراعت ، در کشت و زراعت ، چرا جلوگیرى از کشت مى کنند؟ بعد هم که کشت کردند مردم ، زحمت یک ساله یک کشاورز یا چند کشاورز که یک خرمن است آن را آتشش مى زنند . این صحیح است که یک کسى ادعا بکند که من موافق با خلقم ، من خدمتگزار به خلقم ، خدمتگزار به توده هستم لکن خرمنش را آتش مى زنم ، زراعتش را به باد فنا مى دهم ؟ اینها ، آدم باید ازشان بپرسد ، آن طایفه را ازشان بپرسد که شما مى گوئید من مسلمانم ، آدم مسلمان ، مى شود که یک کسى مسلم باشد و اینطور شلوغکارى بکند و آدمکشى بکند و اینها؟ یا توده اى هستید و اهل مثلا طرفدارى از خلق به قول خودتان ، آدمى که طرفدار است ، مى شود که یک آدم طرفدار مردم و ضعفا و مستمندان برود دم چیزها بایستد بگوید که کار نکنید ، بیائید حقوق را از ما بگیرید و کار نکنید؟ این پول از کجا مى آید که اینها مى دهند به کارمندان که کار نکنند و حقوق بگیرند؟ براى کار نکردن حقوق بگیرند؟ این جز این است که مى خواهند اختلال (پیدا بشود؟) ، آن پول مبدأش آن خزانه هاى دیگران است و مى خواهند هم اختلال پیدا بشود در امر مملکت بلکه دوباره آن ارباب ها بیایند و اینها هم به نوائى برسند؟ لکن باید بدانند که نه ، دیگر مسأله از اینها گذشته ، راه طى شده تا نیمه راه و این باقى اش هم طى خواهد شد .

تأکید بر گسترش تحول اسلامى در کلیه دستگاه هاى مملکتى

شما همه مى بینید که یک نهضت اسلامى در همه جا پیدا شده ، یک تحول اسلامى پیدا شده . این تحول اسلامى که در مردم پیدا شده است و همه یک علاقه اى پیدا کرده اند به اسلام و توجه کرده اند که با اسلام مى شود پیشرفت کرد ، این علاقه رابه این زودى نمى شود دیگر از مردم گرفت . مردم دیدند که اسلام کار از آن مى آید ، این هم که مى بینید که اینها الان جدیت مى کنند که مثلا اشخاص مبرزى را چه

ص: 134

بکنند ، براى اینکه اینها هم از اسلام ترسیده اند ، اینها دیده اند به اینکه اسلام از آن همچو کارى آمده است که یک ملتى که هیچ نداشت بر همه چیز مقدم شد ، فقط ایمان داشت ، فقط فریاد مى کرد اللّه اکبر و با فریاد اللّه اکبر بیرون کردند اینها را ، دست همه اینها را قطع کرد . الان همه چیز مال خودتان هست منتها از بس که خرابى به جا گذاشته اند ، دولت تا آمده بیاید یک خرده اى ترمیم بکند خرابى ها را ، یک مقدارى البته طول دارد و البته باید همه وزارتخانه ها ، همه ادارات ، همه دستگاه ها باید یک تحول اسلامى پید ابکند . یعنى ما که حالا مدعى هستیم همه مان به اینکه رژیم مان رژیم اسلامى است ، جمهورى اسلامى داریم ، انجمن هاى اسلامى بپا مى کنیم ، باید کوشش کنیم به اینکه فرم هائى که در وزارتخانه هاست اسلامى بشود که کسى که وارد مى شود در وزارت مثلا کشور ، ببیند که وارد شده در یک جایى که همه چیزش اسلامى است و همه ، همه شان اسلامى هستند ، یک چیزهاى غیر اسلامى به چشمش نخورد . نمى شود که ما مدعى بشویم که جمهوریمان اسلامى است لکن وقتى برویم در این اداره ، باز همان مسائل سابق باشد ، در آن اداره . هم این نمى سازد با هم ، تناقض (است ) این ، من مدعى باشم اسلامى هستیم ، رژیم مان اسلامى است لکن محتوایش نباشد . باید با کوشش شما آقایان که انجمن اسلامى درست کردید آنجا و امیدوارم که همه ایران یک انجمن اسلامى باشد . انجمن اسلامى انشأاللّه با کوشش شما جوانها ، با کوشش همه زن و مرد ایران ، یک مملکت اسلامى بشود که آنطورى که احکام اسلام همه جا برود و بدانند مردم که یک همچو رژیمى هم مى شود در دنیا باشد که در آن ظلم نباشد ، در آن خلاف عدالت نباشد ، در آن دزدى نباشد ، در آن فحشا نباشد ، بازارش بازار اسلامى باشد . البته اینها یک مقدارى کوشش لازم دارد ، یک مقدار تعقیب لازم دارد ، یک مقدارى رنج مى خواهد این چیزها ، این مملکت از خودتان است ، مثل اینکه براى منزل خودتان شما زحمت مى کشید حالا باید براى مملکت تان زحمت بکشید . یک روزى بود که این منطق بود که خوب ما زحمت بکشیم و دیگران ببرند ، چرا؟ امروز آنطور نیست که یک دیگرى داشته باشیم که زحمت هاى شما را ببرد ، این عاید خود مملکت مان مى شود ، عاید خود کشور مى شود و زحمت ها هدر نمى رود و آنچه باز من باید حالا عرض کنم به شما قضیه کوشش کردن در این قانون اساسى و خبرگان است که وقتى که بنا شد خبرگانى تهیه بشوند ، باید کوشش کنید که یک اشخاصى که متعهد باشند ، مؤمن باشند ، چپ و راستى نباشند ، امین باشند ، یک همچو اشخاصى را (که ) مطلع از اسلام باشند ، اسلامى باشند ، ما مى خواهیم یک قانون اسلامى را رسیدگى بکنیم و آن اسلام را که بخواهیم رسیدگى بکنیم باید یک اشخاصى باشند که اسلام را بدانند چه است ، احکام اسلام را بفهمند چه است ، معتقد باشند که اسلام یک رژیمى است که لازم است که در مملکت ما باشد . الان باید همه قوا را روى هم بگذارید براى اینکه این قدم ، قدم که دارد نهضت پیش مى رود در هر قدم همان قدم راتعقیب کنید که انشأاللّه پیش بروید و امیدوارم که خداوند همه شما را حفظ کند و موفق باشید و به خدمتگزارى ، همه ما انشأاللّه به خدمت به این مردم ، خدمت به این مستمندان موفق باشیم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 135

تاریخ : 24/4/58

بیانات امام خمینى در جمع اساتید و علماى اصفهان

جدا کردن دو قدرت روحانى و دانشگاهى از مأموریت هاى رژیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من این چند روز که شنیدم و خواندم که دانشگاهى هاى اصفهان با علماى اصفهان مجتمع شده اند ، بسیار از همه متشکرم و امیدوارم که ادامه پیدا کند این وحدت . این اختلافى که بین دانشگاه ، روحانى ، مع الاسف در زمان رژیم بود یک چیز من باب اتفاق نبود ، یک مطلب حساب شده بود که هم روحانى از او بى خبر بود و هم دانشگاهى .

به دانشگاه که مى رفتند ، دستگاهى که باید مأمورند که این دو را از هم جدا کنند ، راجع به روحانیین مطالبى مى گفتند که مع لاسف جوان هاى ما باورشان آمد . پیش روحانیون هم که مى رفتند مطالبى از دانشگاه گفتند که آنها هم باور مى کردند و هر دو قشر غالبا غافل از این بودند که دارند آنها را به کجا مى کشند . هر دو قشر توجه نداشتند که آنها قصد این ندارند که یک دانشگاه خوبى درست بشود و یا یک روحانى خوبى ، آنها دنبال این بودند که این دو قدرتى که قدرت متفکر ملت هست و ممکن است که ملت ها را اینها بیدار بکنند ، اینها را از هم جدا بکنند ، نه فقط جدا ، طورى بکنند که مقابل هم بایستند ، صف آرائى بکنند . آنها به اینها مطالبى بگویند ، آنها به اینها ، اینها سرگرم خودشان باشند و غافل از مسائل اصلى که بر ملت و مملکت مى گذرد چنانچه حالا هم ، که من این را باید تکرار کنم و این را گفتم که ما از این تکرار هیچ اشکالى نمى بینیم براى اینکه یک مریضى اگر چنانچه سرش درد بکند پیش صد تا طبیب که برود مى گوید سرم ، نباید بگوید که چون تکرار مى شود و یک دفعه بگوید سرم ، یک دفعه بگوید پایم ، یک دفعه بگوید دلم که مبادا تکرار بشود .

درج مطالب تحریک آمیز ، توطئه اى براى انحراف از مسائل اساسى

ما الان حکم یک مریضى را داریم که باید آن مرض خودمان را افشا کنیم ، بگوئیم ، هر دسته اى که آمدند همان مرض که هست باید بگوئیم . براى شما ، براى دیگران هر چه که هست ، هر واقعى که هست ما باید بگوئیم . دردى که بالفعل ما دچارش هستیم باید بگوئیم . آن دردى که دچارش هستیم الان این است که در این حالى که قانون اساسى دارد ، طرح شده است و مى خواهد تصویب بشود تا مراحل نهائى اش ، در این حال من مى بینم که قشرهاى مختلفى مى آیند و یک مسائل دیگرى طرح مى کنند و

ص: 136

گاهى هم یک مسائلى که دنبال او ممکن است که برخوردها باشد و در روزنامه ها و مجلات هم بعضى مطالب را مى نویسند که این مطالب محرک است ، تحریک آمیز است . و این روى یک (آنطور که به نظر آدم مى رسد) نقشه و حسابى است ، یک توطئه اى است که الان ماها را یا متوجه کنند به یک مسائلى غیر از مسائل اصلى که ما داریم ، یا منحرفمان کنند به طورى که تا آخر منحرف بشویم از مسائل ، یا به جان هم بیندازند ، دعوامان بیندازند که آن هم اسباب انحراف است و آنها نگذارند که ما این مراحلى که الان داریم : یکى بررسى در قانون اساسى ، یکى انتخاب خبرگان ، دنبالش مجلس شوراى ملى ، دنبالش یا همراه او رئیس جمهور که اینها اساس یک مملکت است که باید این اساس درست بشود ، بعد که این اساس درست شد روى او و مسائل دیگر باید حل بشود .

ایجاد استقلال و جمهورى اسلامى از اهداف ماو ملت

و ما الان آنى که گرفتارش هستیم این اساس است و الان بالفعل هم آنکه گرفتارش هستیم ، قضیه بررسى قانون اساسى است . شماها دانشگاهى هستید و اهل نظر ، مطالعه کنید قانون اساسى را ، هر نظرى دارید بنویسید و به مجلس سناى تهران بفرستید تا آنها بعد که خبرگان آمدند تا رسیدگى بکنند و دنبالش آنوقت که اعلام مى شد که انتخاب بکنید خبرگان را ، شما ببینید که چه اشخاصى باید انتخاب بشوند ، اشخاص مطلع از اسلام . ما اسلام را خواهیم درست بکنیم ، ما نمى خواهیم یک مطلب اروپائى درست کنیم تا برویم سراغ کارشناس هاى اروپا ، نمى خواهیم یک مسأله حقوق اروپائى و غربى درست کنیم تا برویم سراغ حقوقدان اروپائى فهم ، ما مى خواهیم یک مسائل اسلامى . همه این ملت فریاد زدند که ما جمهورى اسلامى مى خواهیم ، این فریاد ملت بود . آنهایى که مخالف با این بودند ، آنوقت نفس شان هم در نمى آمد آنها رفته بودند ، یا خارج از این مملکت بودند و هیچ کاره ، یا داخل در مملکت بودند و آن کنار نشسته بودند و تماشا مى کردند و شاید به شهیدهاى ما هم مى خندیدند . اینها اهل این نیستند که اسلام را بدانند چى هست تا اینکه قوانین را وقتى نگاه مى کنند ببینند به اسلام مربوط هست یا نه . شماباید اشخاص را تعیین کنید که علاقه مند به اسلام باشند . اینطور نباشد که فرض کنید یک جایش که راجع به اسلام است یک قلمى رویش بکشند و آن هم کنارش بگذارند . علاقه مند باشند به اینکه اسلام باید در این مملکت ، در این کشور تحقق پیدا کند . از اینور و از آنور هم نرفته باشند که بخواهند منافع غرب را یا منافع شرق را تأمین بکنند ، مستقل در نظر باشند ، مستقل در روحیه و فکر باشند ، امین باشند ، شناخته شده باشند . یک آدم مجهول را هر چه هم به شما بگویند خیلى آدم خوبى است ، تا خودتان نشناسیدش این را تعیین نکنید . اشخاصى که مى شناسید که مسلمانند ، مطلع بر اسلامند و گرایش نداشتند در عمرشان به این طرف و آن طرف ، گرایش شان ، گرایش اسلامى بود ، مشى شان ، مشى اسلامى بود ، مطلع هستند از اوضاع کشورشان ، یک همچو اشخاصى را باید تعیین بکنید که انشأاللّه این قانون اساسى را آنها مطالعه کنند و بر طبق آنکه مصلحت ملت ما هست .

ص: 137

اسلام تا ابد زنده است

این را شما بدانید ، همه باید بدانید که آنچه مصلحت ماست که از زیر بار خارجى ها و افکار خارجى ها و اعمال خارجى ها این ایران را بیرون بکند و یک مملکت عدل به تمام معنا آزاد ، آزادى صحیح ، نه آزادى غربى ، و عرض کنم که اقتصادش صحیح باشد ، همه چیزش صحیح باشد ، آنکه بتواند یک همچو کارى بکند اسلام است ، اسلامى است که خدا قوانینش را وحى فرموده و بهتر میداند که براى اینها تا ابد چى لازم است . خیال نشود که اسلام سابقا شده است پیاده بشود ، حالا نه ، دیگر نمى شود یا بعدش نمى شود . اینها انحراف است بى توجهى است ، نفهمى است ، باید شما اشخاصى که صد در صد معتقد باشند که اسلام کهنه نیست ، الان تا ابد زنده است .

این نهضت شما ثابت کرد به اینکه اسلام الان متحرک است و کوبنده است . الان هم ظلم را دستگاه ظلم را اسلام مى کند . اگر شما پیوند به اسلام نداشته بودید و اشخاصى بودید که هر کس براى مقصد خودش یک حرفى زد ، حالا هم باز زیر همان بارها بودیم و محمدرضا هم اینجا باز سلطنت مى کرد و فریاد مى کرد تمدن بزرگ و ما را به آتش مى کشید .

این وحدت کلمه شما و همه توجه تان به اسلام ، جوانها توجه شان به اسلام که الان هم آیند مى گویند شما دعا کنید ما شهید بشویم و من مى گویم دعا کنم که شما ثواب شهید داشته باشید دیگر ما حالا انشأاللّه مى دانى پیدا نمى کنیم تا شهادتى باشد ما حالا دیگر دزدها را و کلاهبردارها را داریم چه مى کنیم در هر صورت یک همچو روحیه اى که متحول شده بود از آن ترس به این شجاعت ، از آن فرار به این هجوم ، یک همچو روحیه اى شما را پیروز کرد و این روحیه ، روحیه اى بود که اسلام به ما داده یعنى مردم حالا متحول شده اند به همان اشخاصى که در صدر اسلام ، سى هزارتاشان یک روم و یک ایران را به هم کوبید و عرض کنم که فتح کرد . آنها هم براى همین بود که اسلام را سعادت مى دانستند ، چه زنده باشند چه نباشند ، شهادت را براى خودشان زندگى ابدى دانستند . این روحیه در جوانهاى ما ، من مى بینم که پیدا شده است و جدا مى آیند و از من تقاضا مى کنند که من دعا کنم شهید بشوند . این اسباب این شد که ما پیروز شدیم .

الان که وظیفه فعلى ما این است که همه مسائلى که بعدها باید درست بشود ، همه گرفتارى هائى که بعدها باید درست بشود ، همه را کنار بگذاریم و همه متوجه به این باشیم که این قانون اساسى که بناست تصویب بشود ، چى هست ، اشکالاتش چى هست ، اشکالات را بگوئید ، کى باید این را بررسى بکند و چه اشخاصى باید بررسى بکنند ، همان اشخاص را تعیین بکنید .

انشأاللّه خداوند همه شما را حفظ کند وهمه مسائل بعد از تحقق یک دولت غیر انتفاعى ، یک دولت مستقر و مستمر ، بعد از او و یک قانون اساسى و یک مجلس شورائى که ملى باشد ، نه فرمایشى ، انشأاللّه همه این مسائل حل مى شود و به دست خود ملت همه اینها واقع مى شود . خداوند همه شما را حفط کند و موفق .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 138

تاریخ : 25/4/58

فرمان امام خمینى به دادستان دادگاههاى انقلاب

بسم اللّه الرحمن الرحیم

جناب آقاى دادستان دادگاه هاى انقلاب اسلامى کشور

نظر به اینکه در نیمه شعبان معظم 99 ، روز میلاد مسعود حضرت ولى عصر (عج ) کلیه متهمین که در رژیم سابق مرتکب تقصیراتى شده اند ، به استثناى اشخاصى که ذیلا ذکر خواهد شد ، مورد عفو قرار گرفته ، لازم است دستور دهید تمام دادگاه هاى انقلاب اسلامى سرتاسر کشور در اسرع وقت به پرونده متهمین رسیدگى نموده و بخشوده شدگان را فورا آزاد نمایند . استثناشدگان عبارتند از :

1_ کسانى که شخصا مبادرت به قتل شخص یا اشخاصى نموده اند .

2_ آنهائى که دستور قتل شخص یا اشخاصى راصادر کرده اند .

3_ افرادى که زندانیان را شکنجه داده و یا دستور آن را داده اند .

4_ اشخاصى که به نحوى از انحأ از بیت المال سوء استفاده نموده اند .

ضمنا توجه داشته باشید که بخشودگى مذکور شامل کسانى که قبل از عفو 15 شعبان 99 حکم دادگاه درباره آنها صادر شده است نمى شود و نیز بعد از حکم عفو اگر کسى مرتکب جرمى شد باید تعقیب و مجازات شود و اکیدا اعلام کنید که هیچ کس حق ندارد مستقیما متعرض قواى انتظامى ، ارتش ، ژاندارمرى و شهربانى بشود و متهمان در این دستگاه ها باید بوسیله رؤساى خود آنان تسلیم دادگاه شوند و متخلفین از این امر مورد تعقیب و مجازات قرار گیرند .

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 139

تاریخ : 25/4/58

پیام امام خمینى به ملت ایران در مورد شرکت در راهپیمایى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

خدمت عموم ملت شریف و مبارز ایران ایدهم اللّه تعالى

به طورى که ملاحظه مى کنید ، پس از نهضت مقدس اسلامى که با تأیید خداوند متعال و همت والاى ملت ، کنگره هاى کاخ ستمگران را معجزه آسا فرو ریخت و قدرت ایمان و فداکارى مؤمنان بر قدرت هاى شیطانى پیروز شد و دیوار اختناق و استعمار در هم شکست ، فرصت طلبان از سوئى و مفسده جویان از سوى دیگر مى خواهند وانمود کنند که نهضت از پشتیبانى عظیم ملت پس از پیروزى برخوردار نیست و با این حیله شیطانى مردم ناآگاه را به تردید بکشانند و به خیال خام خود از آب گل آلود ماهى بگیرند ، لهذا براى اثبات وحدت ملى و ابطال باطل و احقاق حق و خاتمه دادن به دروغپردازى ها و فتنه انگیزى هاى مخالفین با اسلام و نهضت مقدس اسلامى مقتضى است روز سه شنبه 26 تیر ماه 58 عموم اقشارى که به اسلام و قرآن مجید و جمهورى اسلامى و استقلال کشور علاقه دارند ، در راهپیمائى شرکت کنند تا حساب گروه هائى که بر خلاف مسیرانقلاب اسلامى هستند روشن شود . در حقیقت این مانور اسلامى ملى عرضه جنود حق و حزب اللّه است در مقابل جنود شیطانى .

از خداوند متعال عظمت اسلام و ملت را خواهانم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 140

تاریخ : 25/4/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از مردم عرب زبان خوزستان

اتفاق مخالفین اسلام در ایجاد توطئه ، براى انحراف اذهان مؤمنین از تنظیم قانون اساسى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من اولا از اینکه آقایان در این محل گرم ، توى آفتاب ، خانه کوچک مجتمع هستید معذرت مى خواهم و باید کلماتم را کوتاه کنم که آقایان در زحمت نباشند . و از همه تشکر مى کنم که از راه دور آمدند و با من ملاقات کردند و ما درد دل خودمان را به آنها بگوئیم و آنها هم مطالبى که دارند با ما در میان بگذارند . شما اولى به اسلام هستید از دیگران . شما عرب هستید و اسلام از عرب است و پیغمبر اسلام عرب است . بنابراین عرب نسبت به اسلام بیشتر باید توجه داشته باشد چون اسلام از خود اوست و دیگران دنباله . امروز روزى است که سرنوشت اسلام ، سرنوشت مملکت اسلامى باید با دست تواناى ملت من غیر فرق بین طوائف مختلفه ، این سرنوشت حقق پیدا بکند . امروز روزى است که حساسترین اوقات است براى مملکت ما ، از یک طرف مشغول بررسى به قانون اساسى باید بشوند وکلاى بلاد ، اهل خبره تعیین بشوند و مطالعه کنند قانون اساسى را که اساس مملکت و سرنوشت اسلام و مملکت در آن است . و از یک طرف ملاحظه مى کنید که در همه جا توطئه هائى در کار است که نگذارند این اساس و پایه درست متحقق بشود ، در هر جاى از بلاد به وجهى ایجاد اختلاف مى کنند و بالخصوص در این چند روز و چند هفته اى که مسأله قانون اساسى در پیش آمده است و مخالفین اسلام و مخالفین شماخوف این را دارند که قانون اساسى طورى تنظیم بشود و تصویب بشود که دست آنها براى همیشه کوتاه بشود ، اینها در فکر افتاده اند که اذهان ملت را ، اذهان مؤمنین را ، اذهان خطباى معظم را ، اذهان علماى اعلام را ، اذهان سایر قشرها را ، از این مسیر مستقیمى که باید حرکت کرد و منتهى شد به تصویب قانون اساسى ، منحرف کنند به مسائل دیگر . این شلوغى هائى که الان در کردستان هست ، در خوزستان هست و این اختلافاتى که در همه جاهاى مملکت هست واین توطئه هائى که براى ایجاد یک خلاف ، براى ایجاد و هیاهو بپا کردن هست و معلوم نیست که من باب اتفاق همین طور شده باشد ، این یک نقشه اى است از آنهایى که مى خواهند قانون اساسى نباشد . هم قشرهاى خارج و قدرت هاى خارج از اسلام مى ترسند و هم قشرهاى منحرف داخل مى ترسند . الان خوف آنهااین است که اگر قانون اساسى آنطورى که اسلام مى خواهد ، آنطوری که برنامه قرآن کریم است ، اسلام

ص: 141

است و تصویب بشود و دنبالش همین ملت که اکثریت تام دارند و همین ملت که در رفراندم آنطور پیروز شدند که در دنیا سابقه نداشت ، اینها خوف این را دارند که قانون اساسى را خبرگانى که شما ملت تعیین مى کنید آنها بررسى کنند ، یک قانون اساسى اسلامى باشد و بعد هم که به رفراندم ملت گذاشته مى شود مى دانند که اکثریت با ملت است . خوف این را دارند که این مراحل طى بشود و دست خودشان و ارباب هایشان از مخازن و از منافع ملت ما کوتاه بشود . از این جهت ملاحظه کردید که در رفراندم بعضى از همین هایى که مخالف با اساس هستند تحریم کردند و بعضى از همین هایى که مخالف با اسلام هستند ، بعضى از صندوق ها را سوزاندند یا با اسلحه جلو گرفتند از اینکه رأى بدهند . با همه وصف ، ملت اسلام و ملت ما یک رأى صد الا یک یا دو داد و همه گروه ها یک از صد یا یک و نیم از صد رأى داشتند . اینها الان احساس شکست در خودشان کرده اند ، در این احساس شکست دست و پا مى زنند که جدا کنند گروه ها را از گروه ، پخش کنند بین مردم که کردها علیحده ، عرب ها علیحده اند ، بلوچ ها علیحده اند ، فارس ها علیحده اند ، ترک ها علیحده اند ، و اینها را گروه گروه کنند . در صورتى که اسلام براى هیچ کس امتیازى قائل نیست الا براى آن که به طریقه اسلام رفتار کند و متقى باشد .

تأ کید بر خنثى ساختن حیله تفرقه انگیزان و توجه به پیشرفت اسلام

شما برادرها که از راه دور آمده اید اینجا و الان هم در رنج هستید توى این آفتاب گرم و سوزان ، توجه تان را باید معطوف کنید به اینکه مبادا این اشخاص مفسده جو و توطئه گر که مى خواهند جدائى بیندازند مابین عرب و عجم ، مابین کرد و ترک و عرب و سایر چیزها ، مبادا موفق بشوند . حیله هاى اینها را خنثى کنید . وقتى بناشد که همه خطباى عرب و عجم در منابر گفتند ما همه برادر هستیم و همه اهل قرآن هستیم و همه اهل اسلام هستیم ، دیگر حرفى باقى نمى ماند که اینها توطئه بکنند و بخواهند که این قانون اساسى تأسیس آن درست نشود ، باید دقت کنید ، توجه کنید به اینکه در یک همچو موقعى همه اذهانتان متوجه به این باشد که قانون اساسى درست از کار درآید و اسلامى باشد . سرنوشت همه ما به قانون اساسى بستگى دارد و بعد هم مجلس خبرگان و بعد هم مجلس شورا ، که ملى باشد ، مثل سابق نباشد که تحت فرمان دیگران باشد . بنابراین آن چیزى را که من از شماها خواهش کنم این است که گوش به حرف اینهایى که الان مى خواهند تفرقه بیاندازند ندهید ، توجه تان به مقصد باشد ، توجه تان به پیشرفت اسلام باشد . همه قشرهاى ملت الا نادرى که انحراف از اسلام دارند ، با شما و با هم هستید . همه باید دست برادرى به هم بدهید و این توطئه ها را خنثى کنید و اشخاص خبره اى که مى خواهید بفرستید به ملاحظه و بررسى قانون اساسى که اساس را درست کنند ، اشخاص ، با اوصافى که اسلام باشد ، مسلم باشد ، معتقد باشد به مذهب ، معتقد باشد به طریقه ما و انحراف راست و چپى نداشته باشد ، انحرافات دیگر نداشته باشد ، امین باشد ، اسلام را بشناسد ، اهل اسلام باشد ، عالم اسلام باشد ، یک همچو اشخاصى را تعیین کنید و بفرستید تا اینکه قانون اساسى شما را مطالعه کنند و یک قانون اساسى مطابق اسلام بررسى شده و مطابق اسلام عرضه کنند . اختلافات امروز بسیار مضر است ، از

ص: 142

همه اوقات ضرر اختلاف الان بیشتر است اگر یک اشخاصى پیدا شدند و خواستند به تبلیغات سوءشان اختلافى بین شما برادرها ایجاد کنند ، بین برادرهاى عرب و عجم ، بین برادرهاى کرد و غیرکرد ، ترک و غیر ترک ، بدانید که توطئه است و مى خواهند همه تان را منحرف کنند از آن اساس و خداى نخواسته قانون اساسى ما را به طور انحرافى درست بکنند . انشأاللّه خداوند همه شما را موفق کند و ثانیا از همه شما تشکر مى کنم که در اینجا هستید .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 143

تاریخ : 25/4/58

بیانات امام خمینى در جمع نمایندگان هنرجویان و دانش آموزان مدارس کرمان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من از شما تشکر مى کنم که به اینجا آمده اید . سلام مرا به مردم کرمان برسانید . یکسرى مسائل در گذشته داشتیم که با آنها فعلا کار نداریم ، مسائلى هم در آینده خواهد بود . یکسرى مسائل امروز مطرح است که عمده اینها هستند و آن قانون اساسى ، انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان و انتخاب رئیس جمهورى است . به اینها توجه کنید . من در این ملاقات هائى که هفته گذشته با گروه هاى مختلف داشتم مى بینم که یک توطئه در کار است و اینها مى خواهند ما را از هدف اصلى باز دارند . پیام من به مردم کرمان این است که در مورد قانون اساسى مطالعه کنند و نظر دهند و نمایندگان مجلس خبرگان را کسانى انتخاب کنند که از بین علمأ محل باشند ، نه چپى باشند و نه راستى و نه مخالف اسلام ، که بتوانند قانون اساسى اسلام پسند را تهیه کنند . مسائل اصلى اینها هستند . مسائل دیگر فرعى هستند . هر شهرى مسائلى دارد . باید به اصول فکر کرد و از تفرقه و اختلاف باید اجتناب نمود . ضمن تأیید مجدد نمایند خود حجت الاسلام محمد جواد حجتى کرمانى ، ایشان از اشخاص صاحبنظر هستند و بهتر است بیشتر اوقات خود را در زمینه مواد قانون اساسى صرف کرده و نظر خود را براى مجلس خبرگان ارسال دارند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 144

تاریخ : 26/4/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از فرمانداران کشور پاسداران سپیددشت و کودکان مکتب سرود

نحوه عملکرد و برخورد سران حکومت اسلامى و رژیم هاى طاغوتى با مردم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

از حمله تحولاتى که باید بشود وشما آقایان باید کوشش کنید ، این است که به این کلمه فرماندار مغرور نشوید که شما فرماندار هستید . این کلمه فرماندار مال وقتى است که فرمان باشد و فرمانبر باشد و برادرى نباشد و طبقه اى طاغوتى باشد و مردم دیگر فرمانبردار آنها . در صورتى که در اسلام مطرح نیست . آنهائى که سرتاسر کشور اسلامى را اداره کردند ، آن هم آن کشورى که از حجاز تا مصر و آفریقا و عراق و ایران و همه این ممالک اسلامى که مى بینید ، اروپا هم یک مقدارش ، تحت فرمان بود ، معذلک اینطور نبود که معاملاتشان با رعیت ، معامله فرمانفرما و فرمانبر باشد . خود رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) وضعشان با مردم مثل یکى از سایرین بود ، یکى از اشخاص بود ، نه یک منزل فرمانفرمائى داشتند و نه در محافل که بودند ، یک امتیازى بود که مردم ببینند که این بالا نشستن و پائین نشستن ، این مسائل مطرح نبود .

بعضى از این عرب ها که از خارج مى آمدند و وارد مسجد مى شدند و پیغمبر را با سایرین نشسته بودند ، وضع جورى بود که نمى شناختند که خوب ، کدام یکى پیغمبر است و کدام یکى اصحاب ، مى پرسیدند که کدام یکى تان هستى . براى اینکه وضع نشستن دور بود و حتى اینکه حالا شما اینجا مى بینید که یک پتو اینجا انداخته اند و یک اشخاصى هم اینطورى نشسته اند که اگر یکى از خارج بیاید یک امتیازى قائل مى شود ، نبود . حضرت امیر سلام اللّه علیه همان روزى که بیعت با وى کردند ، بیعت به خلافت رسول اللّه ، همان روز بیل و کلنگش را برداشته و رفت سراغ یک جائى که کار مى کرد ، خودش کار مى کرد دستش پینه داشت . وضع این سردارهائى که حکومت هاى بلاد بودند با مردم وضع ، وضع فرمانفرمائى و فرمانبردارى نبوده است ، وضع خدمت بوده است که فرمانفرماها خدمتگزار مردم بودند . این انفصالى که شما دیدید در زمان رژیم سابق و طاغوت که بین حکومت هاى بلاد ، استاندارهاى بلاد با مردم یک جدائى بود که هر کدام د شمن دیگرى بودند ، مردم اینها را به صورت یک دشمن حساب مى کردند ولو اینکه خدمتگزار هم بودند لکن مردم نمى پذیرفتند ، این براى این بود که وضع رژیم اینطور بود . رژیم هاى سلطنتى و طاغوتى هر جا که هستند ، وضع رژیم اینطور اقتضأ مى کرد که با یک تشریفاتى و هیاهوئى مردم را از خودشان رم بدهند ، بترسانند و لهذا مردم پشتیبان

ص: 145

نبودند . در وقتى که من بچه بودم در خمین یک حکومتى بود که این ، یکى از خوانین آن اطراف را گرفته بود و حبس کرده بود ، بعد از همان خوانین چند نفرى با تفنگ آمدند و حکومت را گرفتند و بردند و مردم هیچ عکس العملى نشان ندادند بلکه خوشحالى هم مى کردند . این حال حکومت مال رضاشاه سابق را حساب کنیم و مال محمدرضا . شما اکثرا یادتان نیست وقتى که متفقین ، وقتى که آمریکا و عرض کنم که انگلستان و روسیه و اینها آمدند به ایران و ایران را گرفتند ، همه چیز مردم در معرض خطر بود ، در عین حال وقتى رضاشاه را از اینجا بردند بیرون مردم شادى مى کردند ، کانه همه آن ناراحتى ها به رفتن رضاشاه ترمیم شد . محمدرضا هم شما شاهدش بودید که وقتى که از اینجا رفت (من نبودم در ایران لکن گفتند) ایران غرق شادى بود این را دیگر شماها دیدید . چرا؟ براى اینکه جدا بودند اینها از ملت ، فرماندار به قول شما از ملت جدا بود . وقتى که یک حکومتى ، آنوقت هم این متعارف بود که وقتى حکومت معزول مى شد فرار مى کرد فرماندار یک جائى . این کرارا ، این دیگر مسأله اى بود که آنوقت ها کرارا اتفاق افتاد ، شاید در زمان اینها نشد اما قبلا این مسأله بود که فرماندار یک جائى ، حکومت یک جائى وقتى حکم عزلش مى آمد ، نمى توانست آنجا دیگر باشد فرار مى کرد شب فرار مى کرد که مبادا مردم غارتش کنند ، بریزند و چه بکنند ، براى اینکه از مردم جدا بودند ، آنوقتى که قدرت دستش بود ، با مردم بدرفتارى مى کرد ، مردم از او جدا ، او از مردم جدا و آنوقتى که معزول مى شد ، مى بایست فرار کند برود . اگر چنانچه این محمدرضا گوش کرده بود آن چیزى که به او تزریق مى شد ، گفته مى شد که با مردم ملت باید آن کسى که خیال مى کند که رأس است ، با ملت باید بسازد تا اینها پشتیبان او باشند ، اگر ملت پشتیبانش بود ، خوب این قضایا پیش نمى آمد . کارى کرده بودند و طاغوت ها این کار را مى کنند و طاغوت ها هم براى این ، این کار مى کنند که خودشان از مردم مى ترسند ، خائن هستند ، به مردم خیانت کرده اند ، ظلم کرده اند ، از مردم مى ترسند ، وقتى که بنا شد از مردم ترسیدند باید یک قوائى تهیه کنند براى حفظ خودشان و با این قوا مردم را بترسانند . اینکه قواى انتظامى در زمان طاغوت و هر طاغوتى ، قواى سرکوبى ملت است ، الان هم در جاهاى دیگر همین جور است ، حالا الحمدلله ایران دیگر این نیست و امیدوارم که نشود دیگر ، اما الان هم شما ملاحظه کنید ، پایتان را از ایران بگذارید ، هر جا بروید قواى انتظامى براى سرکوبى مردم است ، این براى این است که حکومت از مردم نیست ، جداست نه فقط جداست ، حکومت را مردم مخالف مصالح خودشان مى بینند ، دشمن خودشان مى بینند . پشتیبانى که ندارند دشمنى دارند ، اگر یک دشمنى رو بیاورد اینها هم با او همراهى مى کنند ، این جدائى دولت ها از ملت ها منشأ همه گرفتارى هائى است که در یک کشورى تحقق پیدا مى کند . اگر آنطورى که اسلام طرح دارد راجع به حکومت و راجع به ملت ، حقوق ملت بر حکومت ، حقوق حکومت بر ملت ، اگر آن ملاحظه بشود و مردم به آن عمل بکنند همه در رفاه هستند ، نه مردم از حکومت مى ترسند ، براى اینکه حکومت ظالم نیست که از آن بترسند ، همه پشتیبانش هستند و نه حکومت فرمانفرمائى مى خواهد بکند ، حکومت هم خدمت مى خواهد بکند . مسأله ، مسأله خدمتگزارى دولت به ملت است نه فرمانفرمائى دولت به ملت . همین فرمانفرمائى جدا مى کند شما را

ص: 146

از ملت و ملت را از شما و منشأ مفاسد زیاد مى شود . اگر جورى باشد که وقتى رئیس دولتى نخست وزیرش ، رئیس جمهورش بیاید توى مردم ، با مردم باشد ، فواصل نباشد ، آنطور فواصل که در طاغوت هست و فرماندارها با مردم فواصل نداشته باشند که مردم پشت اتاقش بیایند بایستند و راهشان آنها ندهند و چه ، البته با عدالت راه باید بدهند هرج و مرج نباشد که هر کس آمد ، بخواهد جلو بیفتد ، یک موازینى که خود شما مى دانید ، اما مردم از کارهاى شما احساس کنند که شما از خودشان هستید و مى خواهید خدمت کنید بهشان ، نمى خواهید فرمانفرمائى کنید و نمى خواهید مردم را تحت فشار قرار بدهید و نمى خواهید ظلم بکنید . این حرف نباشد ، مثل سابق نباشد که اجاره مى دادند یک استانى را ، اجاره رسمى ، چقدر بدهد تا اینکه این در این استان برود ، و آنوقت رفت باید چقدر بدهد و چقدر درآورد تا آن را ادا کند و براى خودشان چقدر باشد ، قضیه تیول بود . یک جائى را به یک نفرى به اجاره ، تیول دادند ، این باید برود مردم را آنقدر بدوشد که آن مقدارى را که باید به مثلا آن نخست وزیر آنوقت یا آن فرض کنید که فرمانفرما و آن کسى که در رأس بود باید ادا کند ، ادا کند . خوب قهرا خودش هم که رفته براى این کار براى خودش هم ببندد بار خودش را . وقتى وضع اینطور شد که از اول آن کسى که صدر اعظم بوده است (آنوقت ، صدراعظم آنوقت منشأ امور بود) صدراعظم آن حکومت را ، استانهائى را که مى خواست بفرستد ، اجاره مى داد آنجا یک تیول بوده این استان ، استان کرمان است ، کم درآمدتر است ، کمتر . استان خراسان زیادتر درآمد دارد ، استان آذربایجان زیادتر ، روى درآمد آنجا و اینکه ثروتمندهاى آنجا چقدر هستند ، چقدر مى شود از آنها این استفاده بکند . وقتى بنا شد سند اجاره بندى یک استانى دست یک حاکمى باشد و یک چیزى داده باشد براى این کار ، خوب ، بالاخره باید برود مردم را داغ کند و مى کردند و مردم را داغ مى کردند و از آنها چیزى مى گرفتند ، البته سابق همین بود نه اینکه در زمان اینها ، زمان اینها به فرم دیگرى اینطور بود .

اصل رژیم سلطنتى غیر منطقى و باطل است

ما یادمان است ، رژیم غیر از این رژیم ، آنها هم همین طور بوده اند . وضع رژیم سلطنتى اصلا این است و از اول یک رژیم غلطى بوده است ، از اول یک رژیمى بوده است که بى منطق بوده است . حالا یک کلمه اش را براى شما مى گویم . ما فرض کنیم که تمام ملت (فرض است و الا واقعیت که ندارد) تمام ملت جمع شده اند و یک کسى را براى خودشان مثلا سلطان قرار داده اند . اختیار دارند مردم یک کسى را انتخاب کنند ، انتخاب کردند . خوب ، این ملتى که حالا هستند حق دارند ، در حومه زندگى خودشان اختیار دارند که کسى را قرار بدهند . خوب ، براى صد سال بعدى که این آقایان هیچ نیستند ، چه حقى دارند؟ شما چه حقى دارید که براى اولادتان و اولاد اولادتان که الان نیستند سلطان انتخاب کنید؟ سلطنت ، سلطنت میراثى بود . ما فرض مى کنیم با انتخاب دولت یک سلطنتى را امضأ کردند ، به چه حقى ملت مى تواند براى نسل هاى آتیه اش سرپرست قرار بدهد؟ خودشان حق اختیار دارند ، باید خودشان انتخاب کنند و لهذا سلطنت از اول غلط بوده ، جمهورى یک مطلب صحیحى

ص: 147

است براى اینکه هر مملکتى وقتى قرار دادند خود این چهار سال ، پنج سال بعد از چهار سال و پنج سال باز ثانیا باید قرار بدهند ، دیگر براى نسل هاى آتیه ارثى نیست که کسى اگر چنانچه پسرش هر چیز باشد باید بشود . حالا که رضاخان شد ، بعدش محمدرضا باشد و بعد هم باز رضا وبعد هم باز محمدرضا و بعد رضا و همین طور ادامه پیدا کند . و لهذا اصلا منطقى نیست سلطنت به این معنایش ، به این معنا که سلطنت میراثى ، اگر جمهورى میراثى باشد ، منطقى نیست . منطقى آن است که کار درست خود ملت باشد . ملت یک کسى را مى آید انتخاب مى کند ، آن هم انتخاب آزاد مى کند ، یک کسى را رئیس جمهور قرار مى دهد . اختیار دارد که یک کسى را براى خودش رئیس جمهور قرار دهد . بعد که چهار سال گذشت با همین ملت است و همین بساط ، باز یکى دیگر را قرار مى دهند ، اگر این آدم خوبى بود ، همین را قرار مى دهند . تکلیف صد سال بعد را من و تو نمى توانیم تعیین کنیم ، ما حق داریم براى خودمان مثل این است که یک نفر را فرض بفرمائید که وکیل کنیم از جانب آن آدمى که مرده ، براى اینکه نیامده است براى رأى دادن به من چه ربط دارد؟ این اصلا یک رژیم غیر منطقى بوده است ، حالا هم هر جا باشد غیر منطقى است ولو انگلستان باشد ، انگلستان حالا سلطنتى است ، البته آن سلطنتى که آنها مى کنند ، سلطنت اینطورى نیست که ماها مى کنیم معذلک یک مسأله غیر منطقى است .

تأکید بر نظارت دقیق در امر انتخابات و ایجاد زمینه مساعد براى رأى دهندگان

حالا شما خواهید که در این انتخابات البته نظارت کنید ، شما باید توجه کنید که این رژیم ، رژیم انسانى _ اسلامى است ، رژیم طاغوتى نیست ، یک کلمه نباید شماها مطلبى بگوئید که تحمیل اسمش باشد مطلبى که عمل بکنید . مردم آزاد و همانطورى که در رفراندم بود آزاد بودند مردم مردم را باید آزاد بگذارید . بله ، وسائلش را شماها فراهم مى کنید ، نظارت بر اینها که مبادا یک وقت خیانت بشود در اینطور چیزها . مثل سابق نباشد که بردند و هر چه که مى خواستند مى ریختند تویش و مى آوردند و عرضه مى داشتند . نظارت باشد بر صندوق ها به طورى که هیچ کس نتواند خیانت کند . صندوق ها دست امین ها باشند ، امین از ملت باشد که بعد صحبت نشود . براى شما که فلان فرماندار مثلا دخالت کرد در این امر در حکومت اسلامى وضع این است که شماها در انتخابات بیش از حق نظارت و فراهم کردن وسائل به آنقدرى که باید حکومت فراهم کنند ، بیشتر از این حق ندارید ، که خداى ناخواسته یک وقتى نسبت بدهند به اینکه اینها براى خاطر طرفدارى از یک نفر آدم _ فرض کن _ یک کارى کردند ، صندوق عوض شده . این را باید خیلى توجه به آن داشته باشید ، هم آزادى ملت را ، راه دادن ملت را در آنجائى که مى خواهند رأى بدهند و هم امانت در حفظ آن چیز که تحت مراقبت یک عده اشخاص امین از دولت و از ملت ، اشخاص امین تحت نظرشان باشد که بعد صحبت نشود که خوب این هم این رژیم و این هم این انتخابات و انتخابات اینجا هم مثل آنجا . این باید خیلى مورد توجه آقایان باشد که اصلا یک تحولى در ایران انشأاللّه بشود ، یک تحولى روحى . تحول روحى یعنى فرماندار خودش را فرماندار حساب نکند . من دلم نمى خواهد اصلا این اسم را ببرم چنانچه

ص: 148

سلطان هم دلم نمى خواهد اسم ببرم . اسم ، این اسم را هم اگر آقایان خودشان بنشینند با هم یک اسم بهترى ، قشنگى انتخاب کنند ، (یکى از حضار : خدمتگزار) امام : خودتان دیگر بکنید این را ، من دیگر به این کار ندارم ، من دوست ندارم این را ، چنانچه سلطنت مثلا سلطان . من خیلى ناراحت گاهى مى شوم از اینکه مثلا امام عصر سلام اللّه علیه را مى گویند سلطان السلاطین ، خلیفة اللّه است در هر صورت عمده عمل است حالا اسمائش خیلى مهم نیست ولو اینکه بهتر این است که تغییر بکند انشأاللّه ، عمده عمل است که به عمل نشان بدهید که در این انتخابات که یک انتخابات ملى آزاد ، هر کس هر جا هر کس را دلش بخواهد رأى بدهد . وقتى اکثریت آوردند ، البته مردم صالح اسلامى _ چیز _ را مردم قرار مى دهند اما هیچ تصرفى از جانب آقایان نباشد که الان چشم هائى دوخته شده است به اینکه مناقشه کنند ، اشکال کنند . اگر یک فرماندارى یک جائى یک کارى بکند که بر خلاف موازین جمهورى اسلامى باشد ، این یکى را به همه سرایت مى دهند بعد مى گویند فرمانداران اینطورى هستند ، استانداران اینطور هستند ، حکومت هم هست اینطور .

تفاوت دولت اسلامى با دولت طاغوتى در عنایت خاص نسبت به مستضعفین است

من امیدوارم که همه تان سلامت و با سعادت باشید و همه مان و همه تان خدمتگزار به این مردم خصوصا به مستمندان ، به ضعفا ، عمده توجهات به این طبقه اى باشد که این طبقه احتیاج دارند . اینطور نباشد که مثل رژیم سابق که یک دسته بالاها را برایشان همه چیز فراهم کردند به علاوه که جیب هایشان را هم پر کردند و فرستادند و یک دسته هم زاغه نشین اطراف تهران که الان هم باز به همین طور هستند . اینها باید تبدل پیدا کنند ، باید فرق باشد ما بین دولتى که مى گوید من اسلام هستم و دولت اسلامى هستم با دولت هائى که طاغوتى هستند . یک فرقش هم این است که عنایت شما فرماندارها یا خدمتگزاران به خلق ، به این طبقه ضعیف بیشتر باشد تا طبقه بالا . مبادا یک وقتى یک نفر آدمى که مثلا متمکن است و چیزدار است و با یک نفر آدم ضعیف ، او را با آنکه آن یکى باید جلو باشد او را جلو بیندازید . من نمى گویم آن یکى را جلو بیندازید ، مى گویم عدالت باید باشد . البته در یک فرماندارى که با آن احتیاج دارند ، نمى تواند همه را یکدفعه بپذیرد لکن روى عدالت باشد که آن آدمى که ضعیف است هم بپذیرید ، آن یکى هم که غیر ضعیف است او را هم بپذیرد . حضرت امیر سلام اللّه علیه در یک محاکمه اى که ما بین آنوقتى بود که خلیفة اللّه بود و خلیفه مسلمین بود و قضات هم خودش تعیین مى کرد ، یک محاکمه اى بود بین حضرت امیر و یک نفر غیر مسلم (یهودى ظاهرا بود) و قاضى خواست حضرت را ، وقتى که رفت ، تشریف بردند ، آنطور است که با کنیه اسم حضرت را برد ، گفت : نه حق ندارى ، باید مساوى باشیم ، در نشستن مساوى ، در همه چیز مساوى وقتى هم که حکم بر خلاف کرد ، پذیرفت آن خلیفه بحق خدا بود و شماها باید به او اقتدا بکنید . همه ما باید اقتدا بکنیم . البته هیچ کدام طاقت نداریم مثل او باشیم لکن اینقدر که اگر نامه ما را بردند ، آنجا بگویند اینها هم شیعه هستند ، اینها هم تابعند . وقتى نامه هاى ما را بردند پیش امام زمان سلام اللّه علیه (در روایات است

ص: 149

که هر هفته مى برند ، هفته اى دو دفعه ) وقتى که مى برند ، اعمال ما جورى باشد که نمایش از این بدهد که ما تابعیم ، ما آنطور نیست که خود سر بخواهیم یک کارى را انجام بدهیم .

امیدوارم انشأاللّه این انتخابات و انتخابات بعد که راجع به مجلس شورا است با نظارت شما جدیت به اینکه کسى دخالت نکند ، دخالت نابجا نکند ، کسى نباشد که بخواهد یک تحمیلى بکند به مردم ، اینطور باشد و این انتخابات انشأاللّه باشد که براى نمونه و در طول تاریخ مشروطیت (الا بعضى الا یک کمى ) نمونه باشد که یک انتخابات آزاد . این هم که مى گوید الا یعنى دخالت دولت نبوده و الا خان ها دخالت مى کردند . همان صدر مشروطه ، از آن اول مردم گرفتار خان ها بودند و ارباب ها و یک وقت هم گرفتار به دست حکومت بودند . انتخابات شود گفت که در طول مشروطیت آزاد نبوده است و خان ها جمع مى کردند رعیت ها را ، ارعاب مى کردند رعیت ها را ، رعیت هم مى آمدند رأى به آنها مى دادند که این را من خودم شاهد بودم قبل از رضاشاه زمان احمدشاه آنوقت ها این دست خان هابود ، خان ها وکیل درست کردند و بعد که رضاشاه آمد و این خان ها را یک قدرى متمرکز کرد در خودش (نه از بین برد ، همه قدرت ها را در خودش متمرکز کرد و همه ظلم هائى که خان ها مى کردند خودش مى کرد) بعد که اینطور شد ، دیگر دست اینها بود و هیچ مردم ، و ملت اصلا مطرح نبودند ، ملت کیست . حالا آنطور نیست ، حالا ملت مطرح است و خود مردم . انشأاللّه نمونه باشد کارهاى شما براى همه جا که انتخابات آزاد این است . انشأاللّه خدا همه تان را تأیید کند و موفق باشید .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 150

تاریخ : 26/4/58

بیانات امام خمینى در جمع پاسداران مهدیه تهران

بسم اللّه الرحمن الرحیم

در این آیه شریفه اى که آقا خواندند ، یک جهت مربوط به ذات مقدس حق تعالى بود که تحقق پیدا کرد ، یک جهت هم مربوط به ماست . آن که مربوط به قدرت الهى بود ، تبدیل کرد خوف ما را به ایمنى . قبلا ما از قواى انتظامى ، ملت ما از سازمان امنیت ، از شهردارى ، از شهربانى ، از همه اینها ، از دستگاه ظلم خوف داشتیم . خداى تبارک و تعالى تبدیل کرد این خوف را به ایمنى و الان ما با کمال امانت و ایمنى در اینجا نشسته ایم . یک جهت هم مربوط به ماست (یعبدوننى لا یشرکون بى شیئا) ما باید چه کنیم ؟ عبادت خدا و کسى را شریک با او قرار ندادن ، نه قدرتها را ما شریک قرار بدهیم و نه نفس اماره را و نه شیاطین را ، همه چیز را از او بدانیم و همه قدرت ها را قدرت او بدانیم ، کسى را ما صاحب قدرت ندانیم الا او ، این پیروزى را از او بدانیم . ما چیزى نداشتیم ، قدرتى نداشتیم ، تشکیلاتى نداشتیم ، مردم متفرقى بودیم ، هر کسى مشغول به کار خود و حال خود و همه گرفتار دست جبارها . آن که ما را مجتمع کرد ، آن که همه دل هاى ما را یک جهت کرد ، آن که همه مقاصد مختلفه ما را در یک مقصد خلاصه کرد آن ذات مقدس حق تعالى بود . هیچ بشرى نمى تواند یک همچو نهضتى ایجاد کند ، نهضتى که اغراض مختلفه ، گروه هاى مختلف ، مقصد مختلف ، مکان ها دور از هم ، افراد متشتت ، اینها همه برگشت به یک ، یک جامعه واحد . یک روز ما جوامع متعدد بودیم هر فرد براى خودش علیحده بود ، فکر هر فرد غیر فکر دیگرى بود ، آن قدرت خداى تبارک و تعالى بود که تمام افکار را متوجه کرد به یک فکر ، تمام مقاصد را خلاصه کرد دریک مقصد . یک اشخاصى که باید بگوئیم قطره هائى بودند ، مثل قطرات باران بودند واز هیچ قطره اى کارى بر نمى آمد اینها را متبدل کرد به یک سیل بنیان کن ، سیلى که در مقابل توپ ها و تانک ها ، قدرت هاى بزرگ و با عالم ، نه فقط قدرت شیطانى رژیم ، همه قدرت ها دنبال او بودند ، بعضى ها تصریح مى کردند مثل آمریکا ، انگلستان و بعضى ها بودند ولو تصدیق نمى کردند ، نه فقط قدرت هاى خارج از سیطره اسلام ، قدرت هاى اسلامى هم ، حکومت هاى اسلامى همه با هم متفق الکلمه پشتیبانى مى کردند ، از آن طرف قدرت داخلى او آنطور بود و از آن طرف قدرتهاى بزرگ و کوچک خارجى پشتیبانى مى کردند . ما مى توانستیم در مقابل قدرتى که عالم مجتمع شده بود با هم ، ما مى توانستیم کارى بکنیم ؟! ما که نمى توانیم یک محله را با هم مجتمع کنیم ، ما که نمى توانیم چند نفر افراد را با هم در یک راه ببریم ، ما نمى توانیم یک ملتى را از مرکز تا حدود ، و از

ص: 151

بچه تا پیرمرد ، و از ملا تا غیر ملا و جاهل ، مى تواند کسى غیر خدا اینها را در یک جا مجتمع کند؟ (یعبدوننى لا یشرکون بى شیئا) هیچ خیال نکنید که کسى بتواند یک همچو معجزه اى را ایجاد کند . معجزه اى که همه دستگاه ها و متفکرین حرف هائى را که مى گفتند ، طرحهائى را که مى دادند همه خنثى شد ، همه تصدیق کردند که این غیر آن مسائلى بود که ما طرح مى کردیم . آنهائى که طرح مسائل مى کردند براى حفظ قدرتشان در اینجا ، حسابشان غلط در آمد . آنها حساب مادیت را مى کردند ، روى حساب مادى درست مى گفتند . روى حساب طبیعى کسى که جز طبیعت را نبیند . معلوم بود که روى طبیعت ما باید نتوانیم یک قدم برداریم ، شکست بخوریم . اینها حساب معنویت را مى کردند . آنها غافل بودند از آن قدرتى که با اراده خودش یک ملت را متبدل مى کند . یک ملتى که از یک پاسبان مى ترسید ، متبدل مى کند به یک ملتى که از تانک و توپ نترسد ، نه بزرگ ها ، بچه ها . یکى از دوستان من براى من نقل کرد که من شاهد بودم که یک پسر بچه دوازده ، سیزده ساله سوار بر یک موتور سیکلت یا یک دوچرخه بود و با همین حمله کرد به تانک ولو زیر تانک رفت . لکن یک همچو روحیه اى پیدا شده بود . این خوفى که بیش از پنجاه سال بر این ملت سایه افکنده بود چطور در ظرف یکى ، دو سال (البته از عمر نهضت از اول تا آخرش از پانزده سال بیشتر مى گذرد لکن آن که نهضت بود قریب دو سال است ) چطور امکان داشت آن کسى که ، آن ملتى که پنجاه سال خائف بود ، اگر اسم سازمان امنیت را مى شنید مى لرزید ، همچنان متبدل شد که ریخت در خیابان ها و فریاد زد (مرگ بر شاه ) از هیچ چیز نترسید ؟ چطور یک ملت متبدل شد به جوان هائى ، به یک اشخاصى که آرزوى شهادت کردند؟ الان هم باز با آنکه انشأاللّه دیگر مبارزه تمام شده ، الان هم باز بعضى ها مى آیند در همین اتاق . یک شخصى همین دو روز پیش آمد ، تعقیب به اینکه شما دعا کن من شهید بشوم حتى تا دم در باز تعقیب کرده بود . من مى گفتم که خداوند به تو ثواب شهدا را بدهد و او اصرار مى کرد که شما دعا کن من شهید بشوم . این تبدل روحى را کى مى تواند ایجاد کند ؟ کى مى تواند تصرف کند در ارواح مردم ؟ کى مقلب القلوب است ؟

توجه به خدا داشته باشید و هیچ در مقابل خدا کسى را شریک قرار ندهید ، نه در عبادت تنها ، در همه چیز ، نه عبادت تنها . همین فریادهائى که مى شنوید ، فریاد خداست ، قدرت خداست . این نهضت را خدا پیش برده والا به حسب موازین طبیعى ما چهار تا معمم بودیم و یک عده هم بازارى که شغلشان کسب و کار بود و تمام قوا هم دست آنها بود . این خدا بود که وقتى که این نهضت پیدا شد ، هى فوج فوج از آنها را برگرداند به این طرف ، منصرفشان کرد از اینکه آن قواى شیطانى شان را استعمال کنند والا اگر شصت تا از این طیاره ها که از آمریکا خریده بودند مى آمدند بالاى سر ما و بالاى سر شما و بمباران مى کردند ، ما قدرت نداشتیم ، اما خداوند آنها را از این هم منصرف کرد ، ایجاد خوفى در آنها کرد که دست و پایشان را بست راجع به این ، از باطن خودشان از هم پاشید ، خود قوایشان رو آورد به مردم ، پائینى ها دیگر از بالائى ها اطاعت نکردند . اینکه فرار کرد عادى نبود ، بهم خورده بود ، دیگرپائینى ها از بالائى ها نمى شنوند . قدرت فرمانفرمائى از هم پاشیده شده بود . همه اش از خداست . خدا را در این

ص: 152

امورببینید ، خدا ظاهرتر از این آفتاب است . از این به بعد هم اگر ما حفظ کنیم این توجه را به خدا ، اگر حفظ کنیم این این برادرى و وحدت را ، از این به بعد هم پیش مى بریم ، تا آخر هم پیش مى بریم .

دعا کنید که ما غفلت نکنیم از خداى تبارک و تعالى ، غفلت نکنیم از اسلام ، نرویم سراغ آن چیزهائى که خودمان به آن احتیاج داریم اینها مى گذرد . نرویم سراغ اینکه کارم چطور است ؟ مسجدم چطور است ؟ محرابم چطور است ؟ خانه ام چطور است ؟ اینها یک چیزهائى است که عبور مى کند و مى گذرد ، آن که باقى است معنویات انسان است .

خداوند انشأاللّه این امان را هیچ وقت از ما به خوف مبدل نفرماید . خداوند انشأاللّه ما را اهل عبادت و اهل اینکه کسى را شریک خدا در هیچ چیز ندانیم قرار بدهد .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 153

تاریخ 26/4/58

فرمان امام خمینى به حجت الاسلام ملک حسینى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام حاج سید کرامت اللّه ملک حسینى دامت افاضاته

امید است وجود محترم از بلیات محفوظ و به انجام وظایف اسلامى موفق باشید . ضمنا با توجه به وضع زندانیان و متهمین لازم است زودتر در مورد تشکیل دادگاه و رسیدگى به پرونده هاى آنان اقدام بفرمائید و کسانى که گناه صغیره دارند مورد عفوقرار داده و آنها را آزاد کنید و دیگران را طبق مقررات شرع محاکمه نموده وحکم شرع را در مورد ایشان اجرا کنید و نسبت به وضع منطقه هم به هر نحو صلاح مى دانید ، در آرامش و امنیت منطقه اقدام وسعى کافى مبذول دارید و اهالى محترم را به وحدت و پرهیز نمودن از اختلاف و تفرقه ، دعوت و ارشاد نمایند و توطئه هاى دشمنان اسلام را با حسن تدبیر خنثى نمایند و وظیفه خطیرى را که مردم در این موقع حساس به عهده دارند گوشزد فرمائید . از خداى تعالى موفقیت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمین و قطع ایادى اجانب و دشمنان خواستاریم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 154

تاریخ : 26/4/58

بیانات امام خمینى در جمع خواهران دانشجوى مکتب معصومه اصفهان و اعضاى سپاهپاسداران شهرضا

دستور خدا حفظ وحدت بر اساس اعتصام به حبل اللّه است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

دستور همان است که آیه شریفه را که این خواهر خواندند فرمودند : (و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا ولا تفرقو ا) در آیه فقط امر به اجتماع نیست ، تمام دستورهاى مردم عادى و رژیم هاى غیر الهى این است که همه با هم باشید و دستور به اجتماع است لکن دستور خدا دستور (و اعتصموا بحبل اللّه ) است . اینکه مهم است این است که تنها این نباشد که همه با هم در یک امرى مجتمع باشید و متفرق نباشید ، امر این است که همه با هم اعتصام به حبل اللّه بکنید . راه راه حق باشد و توجه به حق باشد و اعتصام به راه حق باشد . انبیا نیامده اند که مردم رادر امور با هم مجتمع کنند انبیا آمده اند که همه را در راه حق مجتمع کنند یعنى این (راهى که ) راهى است که از طبیعت شروع مى شود تا ماورأالطبیعه و تا آنجاکه ماها نمى توانیم الان بفهمیم و اگر همه با هم مجتمع بشوند و این راه را بروند ، دستجمعى این راه را بروند ، این اداره امور دنیا را مى کند و اداره امور آخرت را ، هر دو .

تأمین سعادت و پیروزى در گروه اجتماع و توجه به خداست

شما دیدید که در این اجتماعاتى که اخیرا کردید ، همه باهم مجتمع شدید ، اینکه واقع رمز بوده است از براى پیروزى شما همان جهت الهیت مسأله بود . یعنى همه اهالى ایران توجه به این داشتند که ما اسلام را مى خواهیم . این اعتصام به حبل اللّه بود . اسلام حبل اللّه است . اینهمه با هم یک راه بروند و آن هم راه خدا ، این پیروزى را به ما هدیه کرد . پس آن که ما را در مقابل قدرت هاى بزرگى که در داخل و خارج بود یعنى قدرت بزرگى که در داخل و خارج بود یعنى قدرت بزرگى که شاه سابق داشت و دنبالش هم ، همه قدرت هاى ممالک دیگر بى استثنأاست تقریبا ، تقریبا تمام ممالک عربى با او موافق بودند ، ابر قدرت ها هم همه شان ، خودش ذى قدرت ، داراى قدرت شیطانى بود ، همه قدرت هایى هم که در عالم بود یعنى اینهایى که توانست مربوط باشد به طرف هاى ما ، همه اینها با او موافق بودند و خواستند نگهش دارند ، در عین حال نتوانستند نگهش دارند . شما هیچ نداشتید ، اصلا اسلحه اى دست شما نبود ، الان چهار تا تفنگ یا چند تفنگ مى بینید ، اینها غنیمتى است که بعد از شکست دادن آنها به دست شما آمده است ، قبل از آن دست شما چیزى نبود . عزب بودید شما و آنها مجهز بودندبه همه جهازات شیطانى ، همه چیزداشتند .

ص: 155

در عین حالى که اینها همه چیز داشتند و شما هیچ نداشتید ، مغلوب کردید آنها را . همه مى خواستند بماند او و بعد از رفتن او هم خواستند که با رژیم باقى باشد و شوراى سلطنتى باشد و نشد ، نتوانستند . این یک قدرت الهى بود ، نه قدرت من و شما . این براى همین بود که همه اجتماع اعتصام به حق کرده بودند ، یعنى به این اسلام که بین مردم و خداى تبارک و تعالى مثل یک ریسمانى است که تصور شده ، همه معتصم شده بودند به او ، همه توجه پیدا کرده بودند به اسلام . این اسباب این شد که ما پیروز شدیم . حالا هم باید همین را نگهش داریم . اگر بخواهید این مملکت ، این کشور به سعادت برسد ، پیروزى شما به آخر برسد ، بین راه نمانیم یا خداى نخواسته در بین راه ما را از مقصد برگردانند ، اگر بخواهید (که مى خواهید البته ) که کشور ما تا آخر دیگر مستقل باشد ، شما تا آخر آزاد باشید و منافع کشور ما دست دیگران نباشد و راه ما راه سعادت باشد همین معنایى که اعتصام به اسلام که حبل اللّه است و متفرق نشدن از هم ، همه با هم در اسلام مجتمع ، در این راه مجتمع و تفرقه بینمان نباشد . الان آن اشخاصى که در بین ملت افتادند و تخم تفرقه دارند مى پاشند با قلم هایشان ، با نطق هایشان ، با اجتماعاتشان ، اینها جنود شیطان هستند و شما که انشأاللّه جنود اللّه هستید ، حسب این امرى که خداوند تبارک وتعالى فرموده است که (واعتصموا بحبل اللّه ) و به حسب آن نهى اى که فرموده که (لا تفرقوا) همین یک امر و نهى الهى را اگر عمل کنید تمام سعادت تان تأمین مى شود و تا حالا هم براى همین بوده است که همه شما توجه به خدا داشتید ، همه با ذکر (اللّه اکبر) جلو رفتید و همه چیزها را خنثى کردید . یعنى یکى از امورى که شد اینکه انصراف پیدا کردند از اینکه شما را بکوبند ، نه اینکه نمى توانستند ، همه وسایل بمباران را داشتند که طیاره ها را راه بیندازند همه شهرهاى ایران را بمباران کنند لکن یک رعبى خدا در دلشان خدا_ القأ کرد که از این کار منصرف شدند ، منحرف شدند ، نکردند . این هم یکى از چیزهایى بود که خدا این رعب را در دل آنها انداخت و این رعب را در دلشان انداخت که وقتى شما جمعیت اللّه اکبر گفتید ، همه قشرهایى که مربوط به او بود مربوط به شما شد . هى از آنها منفصل شدند به شما متصل شدند . از ارتش ، از ادارى ، از همه اینهایى که مربوط به اینها به خیالشان بود . همه اینها براى خاطر اینکه این راه ، راه خدا بود و اعتصام به حبل اللّه بود همه اینها متصل شدند به شما و این راه را تا اینجا طى کردید و از اینجا به بعد هم باید طى بکنید با همین جهت : این حربه ، حربه بزرگ که اعتصام به حبل اللّه و متفرق نشدن است حفظ کنید این وحدت را ، حفظ کنید این اعتصام به حبل اللّه و اسلام را . اسلام همه چیز براى شما هست .

سعادت دنیا ، سعادت آخرت ، همه چیز براى شما اسلام است . و کوشش کنید که انشأاللّه این قانون اساسى درست تدوین بشود و کوشش کنید که اشخاص مؤمن ، صحیح از علماى بزرگ را انتخاب کنید تا قانون اساسى را آنطورى که اسلام مى خواهد تدوین کنند ، بعد هم خودتان انشأاللّه تصویب کنید و یک مملکت اسلامى آنطورى که همه خواهیم ، مملکتى که هر جایش بروید بوى اسلام بدهد . خداوند همه تان را تایید کند ، موفق بدارد .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 156

تاریخ : 26/4/58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى هیات استرالیائى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

این پیروزى که براى ملت ما حاصل شد ، یک عنایت الهى بود ، یک عنایت بزرگى که متحول کرد روحیه ملت ما را به روحیه اسلام و مسلمین صدر اسلام و این قدرت ایمان و اعتقاد به اسلام بود که پیشرفتى را که کسى احتمال نمى داد نصیب ما کرد . ملت ما با دست خالى ، هیچ اسلحه نداشت ، با همان قدرت ایمان در مقابل اسلحه مدرن و قدرت عظیم نظامى ایستادگى کرد و تمام قدرت ها را در هم شکست و این دلیل بر این است که ملتى اگر قیام کرد ، با حفظ قدرت ایمان ، هیچ قدرتى در مقابل آن نمى تواند بایستد . تمام قدرت ها و ابر قدرت پشتیبانى از شاه مخلوع مى کردند و گاهى ما را تهدید مى کردند ولکن قدرت اسلام با تأیید خداوند تعالى موجب شد که ما با دست خالى بر قدرت هاى بزرگ غالب شویم و من امیدوارم این نهضت ایران الگویى باشد براى سایر ملت هاى مستضعف و امید است خداوند دنیا را از دست مستکبرین بگیرد و به دست مستضعفین بسپارد و من از اینکه شما اظهار محبت کردید متشکرم . سلام گرم خود را به دوستان شما و مسلمین استرالیا تقدیم مى کنم و از خداوند تعالى تأیید همه را خواهانم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه و برکاته

ص: 157

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از پرسنل نیروی و هوانیروز ارتش

بهترین راه سازندگى ، خدمت صادقانه با در نظر گرفتن رضاى خداست

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من از شما جوانهاى نیرومند مؤمن تشکرمى کنم که آمده اید و از نزدیک با من ملاقات و حضور خودتان را در همه مشکلاتى که مملکت الان دارد اعلام کردید . مى دانید که امروز مملکت آشفتگى زیاد دارد . اینها یک مملکت آشفته اى درست کردند و به جا گذاشتند و رفتند و الان شما وارث یک مملکت خراب شده تقریبا هستید و همه ما باید کوشش کنیم که حالا که سد عظیم را شکستیم و پشت سد اینقدر خرابى داریم مى بینیم ، کوشش کنیم در ساختن این مملکت . و کوشش به این است که هر گروهى در هر محلى که هستند در همان محل خوب عمل کنند ، معنایش این نیست که شما که در یک محل خاصى خدمت مى کنید ، کوششتان این باشد که در جاى دیگرى یک خدمتى بکنید . کوشش براى ساختن این است که هر جمعیتى آن کار خودش را خوب انجام بدهد ، این که به او محول شده است ، آن را خوب انجام بدهد . اگر همه قشرهاى مملکت به این فکر باشند که الان مملکت اسلامى است و باید به همانطورى که دستور اسلام است عمل بکنند ، کم کارى که باید کار بکنند نداشته باشند ، انحراف نباشد در کار ، با صداقت ، با امانت ، با توجه به خدا عمل بکنند .

شکست ناپذیرى کشورها در سایه تفاهم میان ملت

و دولت شما ملاحظه کردید که در این انقلاب ، شما همه قلوبتان برگشت به طرف ملت و این را خداى تبارک و تعالى این قلب ها را برگرداند والا یک ارتشى که در طرف دیگرى بود ، باید به حسب آن وضعى که ارتش دارد ، باید بر خلاف مسیر مقابل خودش باشد ، لکن شما ملاحظه کردید که دل هایتان برگشت به این طرف و اسباب این شد که گروه هاى مختلف پیوستند به ملت و با ملت همقدم شدند ، همصدا شدند و این موجب پیروزى ملت شد ، ملتى که هیچ نداشت و آن طرف همه چیز داشت . این اراده خدا بود که ما را پیروز کرد و ما باید طورى عمل کنیم که این عنایت الهى محفوظ بماند براى ما ، امانت داشته باشیم ، توجه به خداداشته باشیم ، براى ملت خدمتگزارباشیم ، همه مان وضعمان تغییر بکند با وضعى که رژیم هاى طاغوتى دارند . بناى مابر این باشد که به مملکتمان خدمت بکنیم ، به ملت خدمت بکنیم . ارتش باید نگهبان یک ملت باشد و نگهبان کشور باشد و سایر قواى انتظامى هم همین طور ،

ص: 158

باید طورى عمل بکنند که ملت را برادر خود بدانند و ملت هم آنها را برادر خود ، آنها پشتیبان ملت باشند ، ملت پشتیبان آنها . اگر یک مملکتى دولت و ملتش ، ارتش و ملت ، قواى انتظامى و ملت از هم شدند ، با هم شدند و هر دو احساس کردند که باید خدمت به هم بکنند ، یک همچو کشورى شکست نخواهد خورد . عمده شکست هایى که کشورها مى خورند براى پوسیدگى است که از باطن خودشان پیدا مى شود ارتش شان از آنها جدا مى شود ، ملت پشت به آنها مى کند . همین پیروزى که شما مشاهده کردید در ایران ، دیدید که ملت پشت کرده بود به دستگاه و فریاد مى کرد (نمى خواهیم ) خوب ، ارتش هم از همین ملت بود ، ژاندارمرى هم از همین ملت بودند ، اینها برادر بودند ، مى دیدند که نمى شود مخالفت کرد ، نمى شود تا آخر سرکوبى کرد ملت را ، این است که پیوستند به ملت . خرابیها مال این است که یک مملکتى قواى انتظامى اش را جدا کنند از ملت ، ارتشش از ملت جدا باشد به طورى که ملت وقتى که ارتش را ببیند از آن فرار کند ، ارتش هم در ذهنش این باشد که باید سرکوبى کند ملت را ، ژاندارمرى اش هم همین طور ، شهربانى اش هم همین طور ، اداراتش هم همین طور . وقتى بنا شد که یک کشورى اینطور حالش شدکه ملت علیحده شدند و دولت با همه بساطش هم علیحده ، این دولت پشتیبان ندارد . ملت باید پشتیبان دولت ها باشد . دولتى که پشتیبان ندارد شکست مى خورد . همه شکست هائى که از این دولت هائى که در خارج شکست مى خوردند و مال خودمان هم دیدیم که رژیم سلطنت اصلا به هم خورد ، براى همین بود که تفاهم ما بین ملت و رژیم نبود . اگر ملت با رژیم تفاهم داشتند این مسائل پیش نمى آمد ، الان ، الان شما مشغول کار خودتان بودید ، ما هم مشغول کارخودمان . این مسائل روى همین زمینه پیش آمد که دولتها در مقابل ملت مى ایستادند و جبهه مى گرفتند . ملت هم در مقابل دولت همین طور بود . وقتى اینطور شد نمى تواند دوام داشته باشد . ممکن است سرنیزه تا یک مدتى باشد امادوام نمى تواند داشته باشد . اما اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند . ممکن است سر نیزه تا یک مدتى باشد اما دوام نمى تواند داشته باشد . اما اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند ، دوست باشند ، اینها خودشان را خدمتگزار آنها بدانند آنها خودشان را پشتیبان اینها بدانند ، هر دو به هم خدمت بخواهند بکنند ، یک همچو ملت و دولتى هیچ وقت شکست نخواهد خورد . تا اینطور هستید که با ملت هستید ، تا اینطور هستید که توجه به خدا داشته باشید شکست برایتان نیست . بپرهیزید از اینکه از ملت جدا بشوید ، شما را بخواهند جدا بکنند ، ملت هم باید بپرهیزد از اینکه از شما جدا باشد . وقتى این دو قدرت همراه هم شدند ، هیچ قدرتى نمى تواند اینها را شکست بدهد . همه قدرت هاى خارجى ، همه قدرت ها تقریبا ، یعنى اینهایى که تماس داشتند ، خوب بعضى تماسى نداشتند ، چه ابرقدرت ها و چه قدرت هایى که با این ممالک ما تماس داشتند همه کوشش کردند که محمدرضا بماند ، همه کوشش شان این بود که بماند (اگر همه نگوییم یک اکثریتى که یکى ، دو تا از آن مى شود گفت مستثنى بود که آن هم کارى نداشت ) در عین حال چون ملت یک مطلبى را نمى خواست ، نشد . وقتى ملت نخواست ، قواى انتظامى هم وفادار دیگر نمى توانند باشند ، به یک نفرنمى شود که قواى انتظامى که از همین مردم است ، پسرش توى این مردم است ، برادرش توى این مردم است ، عیالش تو این مردم است ، براى خاطر یک نفر از همه چیز خودش دست بردارد .

یک وقت این است که خدا و اسلام است ، انسان مى تواند از خودش

ص: 159

بگذرد براى خاطر خدا ، براى خاطر اسلام ، براى خاطر عقیده ، یک وقت این حرف ها نیست ، یک رژیمى است که طاغوتى است ، معنا ندارد که انسان براى خاط یک نفر دیگر از خودش بگذرد . از این جهت چون پشتیبان نداشت ، این وقتى که ملت با دست خالى فشار آورد شماها هم به او پیوستید ، همه قواى انتظامى هى رو آوردند به این طرف و او هم وقتى دید که از باطن پوسیده است مسأله ، نتوانست کارى بکند ، دیگران هم نتوانستند . کوشش کنید که قواى شما با ملت یکى باشد ، با ملت تفاهم داشته باشد . انشأاللّه خداوند همه شما را حفظ کند و همه شمارا از لشکر امام زمان سلام اللّه علیه قرار دهد .

والسلام علیکم و رحمة اللّه وبرکاته

ص: 160

تاریخ : 26/4/58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى انجمن اسلامى کارکنان وزارت بهدارى و بهزیستى

تزکیه نفس از علم و حکمت بالاتر است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

این آیه که خوانده مى شود از آیاتى است که در بیان آن مى شود مفصل صحبت کرد ، لکن من یک نکته را عرض مى کنم و مى گذرم . خداوند فرموده است : (لقد من اللّه على المومنین اذبعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ) خداوند به مومنین منت گذاشته که از خودشان کسى را فرستاد که آیات الهى را بر آنها تلاوت کند . تلاوت آیات براى تزکیه و تعلیم کتاب وحکمت است . تزکیه را مقدم ذکر فرموده است ، معلوم مى شود تزکیه نفس از علم و حکمت بالاتر است . همین طور هم هست . اگر افراد یک ملت تزکیه و تربیت شده باشند ، آن ملت پیشرو است . اگر سران قوم ، آنهائى که کشور را اداره مى کردند نفس شان تزکیه وتربیت شده بود ، نه آن گرفتارى ها براى ملت پیش مى آمد و نه براى خودشان . منشأ تمام این گرفتارى ها در همه جا این است که آنهائى که عهده دار امور ملت هستند تزکیه نشده اند . یک نفر آدمى که تزکیه نشده اگر بر یک ملت سلطه پیدا کند اینهمه گرفتارى هائى را که در طول پنجاه و پنج سال براى ملت ما پیش آمد بوجود مى آورد . کسى که بر ملتى سلطه و حکومت دارد اگر یک نفر عدالت پرور باشد دستگاه او عدالت پرور خواهد شد ، قشرهائى که به او مربوطند قهرا به عدالت گرایش پیدا مى کنند ، تمام اداراتى که تابع آن مملکت و آن حکومت است خواه ناخواه به عدالت گرایش پیدا مى کند . اگر همه ملت تزکیه بشوند همین دنیا بهشت آنهاست و تمام گرفتارى ها از بین مى رود .

مفاسد و مصالح از حکومت ها و سران آن سرچشمه مى گیرد

از طرف دیگر چون اشخاصى در رژیم طاغوتى بر مردم حکومت کردند اشخاص تزکیه شده اى نبودند و شخص اول مملکت اخلاق و عقاید و اعمالش تزکیه نشده بود ، مملکت را به هلاکت کشاندند . رضاخان خودش سرچشمه تمام مفاسد بود . در پاریس که بودیم یک نفر آمد پیش من و از کسى نقل کرد که او گفته اگر در ایران پنج نفر فاسد بشوداین محمدرضا روى هر پنج نفر انگشت مى گذارد و به طرف خودش جلبشان مى کند . آن اشخاصى که پاک نیستند و با تزکیه شده ها سر و کار ندارند ، نمى روند سراغ اشخاص امین . آدمى که خودش امین نیست مى رود سراغ اشخاصى که نظیر خودش

ص: 161

باشند .

ولهذا مفاسد و مصالح از حکومت ها سرچشمه مى گیرد . حکومت عدل تمام مصالح کشور را تأمین مى کند و حکومت ظلم تمام بدبختى ها را براى یک ملتى ایجاد مى کند .

دامن مادران مى تواند مبدأ خیر یا مبدأشر باشد

لذا در آیه شریفه تزیکه مقدم است . انبیا آمده اند که انسان بسازند ، انبیا مأمورند که افرادى را که بشر هستند و با حیوانات فرق ندارند ، اینها را انسان کنند ، تزکیه کنند . شغل انبیاهمین است ، باید شغل مادرها هم همین باشد نسبت به بچه هائى که در دامنشان است ، و با اعمالشان آنها را تزکیه کنند . در دامن مادر ، بچه ها بهتر تربیت مى شوند تا در پیش استادان . علاقه اى که بچه به مادر دارد به هیچ کس ندارد و آن چیزى که در بچگى از مادر مى شنود در قلبش نقش مى بندد و تا آخر همراهش است . مادرها باید توجه به این معنى کنند که بچه ها را خوب تربیت کنند ، پاک تربیت کنند ، دامن هایشان یک مدرسه علمى و ایمانى باشد ، و این یک مطلب بسیار بزرگى است که از مادرها ساخته است و از کسى دیگر ساخته نیست . آنقدرى که بچه از مادر چیز مى شنود از پدرنمى شنود ، آنقدرى که اخلاق مادر در بچه کوچک نورس تأثیر دارد و به او منتقل مى شود از دیگران عملى نیست . مادرها مبدأ خیرات هستند و اگر خداى نخواسته مادرانى باشند که بچه ها را بد تربیت کنند مبدأ شرند . یک مادر ممکن است یک بچه را خوب تربیت کند و آن بچه یک امت را نجات بدهد ، و ممکن است بد تربیت کند و آن بچه موجب هلاکت یک امت بشود . مع الوصف در طول این سلطنت ، اینها کوشش کردند که مادران را از بچه ها جدا کنند به مادرها تزریق کردند که بچه دارى چیزى نیست ، شما توى ادارات بیائید . و اینها بچه هاى معصوم را جدا کردند از دامن مادران و بردند در پرورشگاه ها و جاهاى دیگر ، و اشخاص اجنبى و غیر رحیم آنها را به تربیت فاسد تربیت مى کردند . بچه اى که از مادرش جدا شد پیش هر که باشد عقده پیدا مى کند ، عقده که پیدا کرد مبدأ بسیارى از مفاسد مى شود . بسیارى از قتل هائى که واقع مى شود از روى همین عقده هائى است که پیدا شود ، و بسیارى از عقده ها از این پیدا مى شود . در همین کارى که باید معلم و دانشگاه ها بکنند ، از دامن مادر شروع مى شود تا برسد به مدارس و به دانشگاه ها و به جاهاى دیگر . اگر از دامن مادر این تربیت خوب شروع شد و مادر بچه را خوب تربیت کرد و به دبستان تحویل داد ، دبستان هم خوب تربیت کرد و به دبیرستان تحویل داد آنجا هم همین طور ، تا دانشگاه یا مدارس علمى دیگر ، آنها هم خوب تربیت کردند ، یک وقت در یک برهه از زمان مى بینید که جوانها همه خوب از کار در آمده اند و یک مملکت را به طرف خوبى مى کشانند .

تمام مبارزه رژیم شاه با تزکیه و رشد انسانى جوان ها بود

رژیم خائن سابق جدیت کرد که با همه جهات و همه قدرت با تزکیه مبارزه بکند و نگذارند جوان هاى ما صحیح بار بیایند . مى گویند در تهران در آن زمان شراب فروشى ها از کتاب فروشى ها بیشتر بوده و حالا انشأاللّه دیگر نیست . مى دانید که چقدر مراکز فساد درست کرده اند ، مراکزى را که

ص: 162

باید آموزشى باشد به فساد کشیدند مثل سینما ، مثل رادیو و مطبوعات . با تمام قوا کوشیدند که نگذارند رشد انسانى پیدا شود . باید این تربیت هاى طاغوتى در جوانهاى ما و در این نسل به تربیت هاى انسانى و اسلامى متحول شود و امید است که از دامن مادرها شروع بشود و به دانشگاه و بالاتر ختم بشود . سعادت یک ملت به این است که سران آن ملت و کسانى که مقدرات آن ملت به دستشان است تزکیه شده باشند . خداوند همه شما را به راه راست هدایت کند و همه ما را خدمتگزار به اسلام و مسلمین قرار بدهد .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 163

تاریخ : 27/4/58

بیانات امام خمینى در جمع فارغ التحصیلان پاسیار دانشگاه پلیس

ترسیم چهره کریه قواى انتظامى طاغوت و توصیف قواى انتظامى اسلام

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من در این وقت کم و اتاق گرم و فشرده از آقایان دو ، سه کلمه راجع به وظیفه شما آقایان که مى خواهید پلیس انشأاللّه باشید و پاسدار و پاسیار و امثال ذلک باید عرض کنم پلیس در رژیم هاى طاغوتى مثل سایر قواى انتظامیه از قبیل ژاندارمرى و ارتش در نظر ملت ، ملت که در تحت سلطه طاغوت بودند ، پلیس یک معنایى پیش ملت داشت که آن معنا این بود که مردم از پلیس فرار کنند و پلیس هم هجوم ببرد . نه فقط پلیس ، قواى انتظامیه هم که در این دولت هایى که ما دیدیم بوده است اینها براى سرکوبى خود ملت ، در مقابل دیگران نبوده اند ، تربیت نشده بودند که در مقابل دیگران باشند . ما شاهدبودیم که در زمان رضاخان این قواى انتظامیه ، سرانشان همه سرکوب مى کردند ملت را . آن روزى که قواى خارجى ، متفقین هجوم آوردند به ایران ، همین قواى انتظامیه ، سرانشان در تهران همچوکه سر حد اینها هجوم آوردند ، اینها از تهران فرار کردند . این را ما شاهد بودیم که چمدان هاشان را بستند و از تهران فرار کردند ، مى گفتند طرف اصفهان مى روند ، حالا از آنجا کجا مى روند را من نمى دانم ، و در مقابل آنهایى که هجوم کردند ، مهاجمین ، آنوقت گفتند که سه ساعت مقاومت کردند و بعد گفتند که وقتى رضاخان از یکى از صاحب منصبان پرسیده است که آخر 3 ساعت چرا؟ گفته است این را به شما گفته اند 3 ساعت ، ساعتى در کار نبود ، آنها از آن طرف آمدند ما از آن طرف فرار کردیم . مقابله ارتش در مقابل خارجى اینطور بود ، و در مقابل ملت خودش سرکوبى مى کرد ، هر طور تعدى را مى خواست مى کرد و سران ارتش که آنطور با مردم رفتار کردند به مجرد اینکه اطلاع پیدا کردند از اینکه آمدند اینها به سرحد ، بدون اینکه باز واردبشوند ، اینها از تهران فرار کردند و سربازخانه ها هم به هم خورد که من خودم تهران بودم آنوقت ، مى دیدم که این سربازها ویلان توى خیابان ها دارند مى روند . براى این بود که قواى انتظامیه را طاغوت در خدمت خودش مى خواست باشد ، نه در خدمت ملت ، نه در خدمت کشور . نه شهربانى را آنطور که باید باشد آنها تربیت مى کردند و نه ژاندارمرى را و نه ارتش را . اینها همه یکجا در خدمت خود آنها بودند . شخص ، کسى که خودش را شاه مى دانست بوده ، ملت اصلا مطرح نبود پیششان ، مگر براى دوشیدنشان ، مگر براى استفاده شان هر طورى که مى توانستند ولهذا ملت از همه قواى انتظامى فرار مى کردند و متنفر بودند ، قواى انتظامى هم ملت را از خودش نمى دانست بلکه

ص: 164

یک برده اى مى دانست که از او باید استفاده بکند . این اساس حکومت طاغوتى را تشکیل مى داد که نسبت به ملت آنطور کوبنده و نسبت به خارج آنطور فرار .

خود اینها هم همین طور بودند ، خود رضاخان و پسرش هم همین طور بودند ، در مقابل ملت اینها اظهار قدرت آنطور که مى دیدید میکردند لکن خود من در عکسى که در روزنامه انداخته بودند که باز هم هر وقت من فکر مى کنم تاثرم هست که وقتى که رفته بود محمدرضا در امریکا ، زمانى بود که جانسون رئیس جمهورى بود ، عکسى که انداخته بودند من دیدم که جانسون ایستاده بود و در سر جاى خودش ایستاده بود و عینکش را اینطور دست گرفته بود و چپ به جاى دیگر نگاه مى کرد ، حتى تو روى او نگاه نمى کرد و این مثل یک آدم بنده اى در مقابل او ایستاده بود . در مقابل آنها اینطور بودند ، وقتى پایشان را مى گذاشتند توى مملکت بامردم اینطور رفتار مى کردند . این برنامه همه اشخاصى است که به ملت خیانت مى کنند . همه حکومت هایى که خیانت به ملت مى کنند از ملت مى ترسند . چون از ملت مى ترسند قواى انتظامیه را ، همه را ، در خدمت خودشان براى مقابله با ملت استخدم مى کنند ، تربیت هاشان هم همین طورها بوده . این درست عکس آن معنایى است که از این قواى انتظامیه انتظار مى رفت و درست عکس آن معنائى است که قواى انتظامیه اسلام داشته است . قواى انتظامى اسلام براى سرکوبى خود ملت نبوده است ، با ملت رفیق و دوست و خدمتگزار ، در مقابل خارجى کوبنده و مهاجم . همین دسته بى ساز و برگ قواى اسلامى در صدر اسلام که هر چند نفرشان یک اسب و یک شتر داشتند ، هر چند تاشان یک شمشیر داشتند و زندگى سربازى شان اینطور بود از باب اینکه اتکایشان به ملت بود و به خدا ، همین عده کم به دو امپراطورى بزرگ آنوقت که همه دنیا تقریبا تحت سلطه آنها بودند اینها غلبه کرده اند با همین دست خالى لکن قدرت ایمان ، با نداشتن ساز و برگ صحیح جنگى و مجهز بودن قواى ایران و روم با همه قوایى که داشته اند لکن اینها قدرت ایمان داشتند آنها نداشتند . آنها را در یکى ازجنگ ها که جنگ سلاسل (یک همچو چیزى ) به آن مى گویند این سربازهایى که اینها مى خواستند به جنگ بیاورند ، از طرف ایران میخواستند به جنگ بیاورند اینها را با ریسمان و با زنجیر بسته بودند که فرار نکنند . یک همچو روحیه اى درمقابل خارج داشتند ، در مقابل مردم سختگیرى داشتند ، روحیه شان اینجور بود که وقتى خواستند به جنگ ببرند پانصد هزارتا ، پانصدتاشان ، هزارتاشان با یک زنجیرهایى مى بستند که اینها فرار نکنند و به جنگ بروند . معلوم است یک همچو لشکر با سلسله نمى تواند جنگ بکند ، مثل همین لشکرهاى ما و زمان متفقین مى شود اسلام وضعش در حکومت ، وضعش در قواى انتظامى ، وضعش در شرطه که به اصطلاح آنهاانتظامى هست درست عکس این وضعى است که حکومت هاى طاغوتى دارند . شرطه با مردم دوست ، رفیق یعنى شهربانى با مردم دوست ، رفیق ، خدمتگزار ، مردم با او دوست ، پشتیبان . ارتش و لشکرى آنوقت بامردم دوست و رفیق ، پشتیبان مردم ، مردم پشتیبان آنها . یک همچو روحیه اى که نسبت به خودشان آنطور باشند و نسبت به خارج قوى باشند و (اشدأعلى الکفار رحمأبینهم ) که قرآن است ، وصف اینهاست ، وصف مومن هایى است که ارتش اسلام هستند ، عکس آنى که طاغوت ها دارند . در قرآن وصف آنها را

ص: 165

عکس اینها مى گوید . مى گوید (نسبت مى فرماید) نسبت به کفار اشدأ هستند و قوى ، نسبت به خودشان رحیم و مهربان و دوست ، نه ارتش و ژاندارمرى و شهربانى از مردم ترسى دارد که مبادا یک وقتى چه بشود ، نه مردم از ارتش ترس دارند ، همه دوست و رفیق و همه همین طورى که حالا مى بینید شما اینجا آمدید ، نه ما از شما مى ترسیم که شما هجمه کنید به ما ، ما را چه بکنید ، نه شما از ما چیزى دارید . ما رفیق و دوست و هر دو رحمأبینهم . این دستور قرآن است . قواى انتظامى براى انتظام یک کشور است ، براى حفظ مردم است ، براى حفظ مال و جان مرم است ، نه براى ارعاب مردم ، نه براى ترساندن و عرض کنم چاپیدن مردم . شما الان در جمهورى اسلام واقع هستید ، طاغوت رفت ، جایش نمى آید دیگر .

توصیه به مردمى بودن و ایجاد تحولى همه جانبه

شما الان در یک جمهورى اسلامى واقع هستید که باید خودتان اسلامى باشید یعنى همانطورى که شرطه زمان حضرت امیر سلام اللّه علیه با مردم بوده است شما هم با مردم باشید . همانطورى که قواى انتظامیه در خدمت مردم بوده است و مردم با آغوش باز مى پذیرفتند ، دوست داشتند آنها را شما هم باید عملى بکنید که مردم با شما آنطور باشند . عمل شما ، عمل طاغوتى دیگر نباشد . خیال نکنید که ما قدرتمندیم و مردم چه ، قدرت وقتى دارید که ملت دنبال شما باشد . شما دیدید در این قضیه ، عبرت مى گیرید از این قضیه که وقتى ملت یک چیزى را اراده بکند و همه با هم ، مصمم ، ملت یک کارى را بخواهد هیچ قوه اى نمى تواند جلویش بایستد . همه قوا شکست خوردند در مقابل ملت و آن چیزى که مهم است آرامش روحى انسان است . آنى که سعادت انسان است این است که آرامش داشته باشد در اینجا یا انشأاللّه آنجا . الان شما آرامش دارید از باب اینکه نمى خواهید به مردم تحمیل بشوید تا اینکه در وجدانتان ناراحت باشید .

آنهایى که به مردم تعدى مى کنند وجدانشان ناراحت است ، مگر بعضى شان که دیگر از وجدان انسانى بیرون رفته اند اما غالبا اینطورند خصوصا این طبقه جوان . اما وقتى با مردم دوستند و رفیقند آرامش قلبى دارند ، سعادت ، دارند ، سعادت همین آرامش سعادت است . شماکارى بکنید که این آرامش قلبى را حفظ بکنید و مردم را مثل فرزندهاى خودتان ، مثل برادرهاى خودتان اینطور حساب بکنید . آن مسائل طاغوتى را کنار ، شما که نبودید آن موقع ، کنار بگذارید مطالعه کنید در حال آن رژیم و وضع او و در عاقبت او .

الان دولت اسلامى است ، شماها اسلامى ، شهردارى و شهربانى و امثال ذلک انشأاللّه همه اسلامى و باید همه چیزهایى که در ایران است همه متحول بشود به یک مملکت اسلامى به همه معنا که در مملکت اسلامى آرامش روحى هست ، رفاه همه جانبه هست ، تعاون هست ، برادرى هست . و من از خداى تبارک و تعالى سعادت و سلامت همه شما رامى خواهم و امیدوارم پلیس هاى خوبى براى اسلام باشید ، پلیس هاى امام زمان سلام اللّه علیه باشید .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 166

تاریخ : 28/4/58

بیانات امام خمینى در جمع برادران و خواهران نابیناى کارمند

انقلاب ما انقلاب اسلامى است ، چون متکى بر اسلام است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

البته دانید که بعد از هر انقلابى یک مشکلات زیادى براى کشور و براى دولت ها پیش مى آید ، این اجتناب ناپذیر است . هیچ نمى شود تصورکرد که انقلابى حاصل میشود ، یک رژیم دو هزار و پانصد ساله با همه قدرتى که داشت شکسته بشود ، از بین برود و آرام باشد و مملکت همه چیز به جاى خودش باشد و همه چیزها زود اصلاح بشود ، همه حوائج برآورده بشود . اینها یک امورى است که هیچ امکان ندارد براى یک انقلابى . بعضى از انقلاب هائى که در حدود شصت سال پیش از این شده است ، الان هم با مشکلات روبرو هستند و من گمانم این است که انقلاب ما بهترین انقلابى بوده است که با ضایعاتى کم ، نتایج زیادى از آن تاکنون برداشتیم و امیدواریم که بعد از این هم برداشته بشود و نکته اش هم این بوده است که انقلاب هاى دیگر ، انقلاب هاى یک رژیمى بر یک رژیمى و یک رژیم مشابه رژیم بوده و انقلاب ما انقلاب اسلامى است چون متکى بر اسلام است .

رفع مشکلات متضمن استقرار حکومت است

از این جهت است که بعد از انقلاب آشفتگى ها کم هست و نیست لکن رویهمرفته باید یک قدرى با مشکلات ساخت . شمائى که پنجاه وچند سال از وقت که توجه به دنیا کردید ، از وقتى که اندازه رشد رسیدید دیدید که همیشه در مشکلات بودید و همیشه تحت فشار و اختناق و همه نابسامانى ها بوده ، حالا پنج ماه است تقریبا از عمر این رژیم ثانى ورژیم تازه اسلامى ، جمهورى اسلامى مى گذرد و ما الان آن اصول مسائل را باز درست نکردیم . خوب ، اصول مسائل قانون اساسى است که باید تصویب بشود ، مجلس شوراست که باید انتخاب بشود ، رئیس جمهور است که باید تعیین بشود تا این حکومت انتقالى یک حکومت استقرارى دنبالش باشد . این مشکلات ، من هم مى دانم هست ، هم براى شما و هم براى همه قشرهاى ملت ، همچو نیست که شماخیال کنید که براى شما_ چیز هستید _ یک مشکلاتى باشد ، براى دیگران نباشد ، مشکلات براى همه است و من امیدوارم که اگر آنطورى که ماخواهیم حکومت اسلامى برقرار بشود ، هیچ امتیازى نباشد بین قشرها ، همه تحت لواى اسلام با هم انشأاللّه رشد خودشان را بکنند و به همه رسیدگى بشود .

ص: 167

شما دعا کنید که این آشفتگى ها و این توطئه هائى که الان در دست است و در همه جا تقریبا توطئه است . چه از رژیم سابق و چه از منحرفین ، گروه هاى منحرف الان هست و توطئه مى کنند ، دعا کنید که انشأاللّه اینها رفع بشود ، یک حکومت مستقرى پیدا بشود ، بعد آسان است اینها . امیدواریم که به زودى اینطور چیزها رفع شود این رژیم اسلامى مثل رژیم طاغوتى نیست که همش را صرف کرد براى به هم زدن اوضاع کشور ما و همه چیز را به نفع خودشان تمام کردند ، انشأاللّه امیدواریم که یک حکومت عدل اسلامى باشد و به همه رسیدگى بکند و همه قشرها به نتایجش برسند و هم دنیا و هم آخرت انشأاللّه معمور بشود . خداوند همه شما را حفظ کند . موفق باشید .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 168

تاریخ : 28/4/58

بیانات امام خمینى در جمع نمایندگان گروه هاى مختلف مردم

تحت فشار قرار داشتن مدرسه فیضیه در طول سلطنت شاهنشاهى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

مدرسه فیضیه نشیب و فرازهائى به خود دیده است ، مدرسه فیضیه شاهد قضایائى بوده است که اگر زبان داشت و بیان مى کرد ماها متاثرشدیم . من شاهد قضایائى که در مدرسه فیضیه واقع شد در زمان آن پدر و این پسر بودم . در زمان پدر آنقدر شدت کردند ، آنقدر فشار آوردند بر این مدرسه فیضیه و همه مدرسه ها و همه مساجد و همه ملت و تمام روحانیت که روى تاریخ سیاه شد . طلاب مدرسه فیضیه قبل از آفتاب باید از حجره هاى خودشان به باغات شهر پناه ببرند که وقتى در مدرسه بودند مأمورین مى آمدند و آنها را مى بردند و خلع لباس کردند . یا به نظام وظیفه یا به نظام اجبارى مى بردند ، و آخر شب بر مى گشتند به مدرسه . علماى اسلام در زمان آن پدر آنچنان تحت فشار بودند ، علماى درجه اول را از خراسان به حبس کشیدند دستجمعى و از آذربایجان تبعید بردند علماى طبقه اول را و از اصفهان که مجتمع شدند در این قم و از اطراف علماى بلاد آمدند ، آنها را هم با فشار در هم شکستند . مدارس ما را خواستند از آثار اسلام خالى کنند . در زمان پسر هم که شما شاهد بودید که حمله ها شد بر مدرسه فیضیه . مدرسه فیضیه شاهد سوختن کتاب هاى دینى بلکه کتاب آسمانى ما بود ، شاهد آتش زدن عمامه هاى اهل و شاهد پرت کردن بعضى از طلاب ما از پشت بام به زمین بود .

اگر خلافى از ما صادر شود دشمنان آن را به اسلام نسبت مى دهند

والحمدلله حالا هم شاهد است که شما علماى بلاد از کاشان ، از رفسنجان مجتمع شدید و آزادانه مسائل خودتان را مى گوئید . و من امیدوارم که تا آخر ، این آزادى و این استقلال محفوظ بماند . شما آقایان باید حافظ حیثیت اسلام باشید . امروز آنچه که به شما احتیاج است ، آنچه شما تکلیف دارید و همه روحانیت در سراسر کشور ، کشورهاى اسلامى وظیفه دارند این است که حدود اسلام را امروز اگر چنانچه از یکى از ماها بر خلاف مقررات اسلامى ، بر خلاف احکام اسلام یک مطلبى از او صادر بشود اسلام رو به شکست مى رود امروز مملکت ، مملکت اسلامى است و محتوا باید محتواى اسلام باشد . وقت حساسى است ، روحانیت زمان حساسى را مى گذراند . مبادا این کمیته ها به اسم روحانیت کارهاى خلاف بکنند و مبادا پاسداران به اسم پاسدارى از اسلام کار خلاف بکنند و مبادا که دادگاه ها

ص: 169

که اسلامى هستند بر خلاف موازین اسلام باشند اسلام امروز احتیاج دارد به همه قشرها براى محافظت اولیاى اصفهان نظر دوختند به شما روحانیون و سایر اقشار ملت که حفظ کنید حدود اسلام را از آزادى ها سوء استفاده نشود آزادى در حدود اسلام است ، در حدود قانون است ، تخلف از قانون نشود به خیال اینکه آزادى است . از همه بالاتر مسؤولیت روحانیت است . دشمن ها چشمها را دوخته اند که از روحانیت چیزى ببینند و آن را بزرگ کنند و به اسلام نسبت بدهند . اگر امروز از شما ، از علما خداى نخواسته از علماى اسلام ، از فضلاى بنام ، یک امر خلاف صادر بشود ، دشمن هاى شما آن را هزار امر مى کنند و با هیاهو و جنجال به اسلام نسبت میدهند مى گویند جمهورى اسلام هم مثل سایر رژیم هاست است . این مسئولیت بزرگى است . خداوند انشأاللّه همه شما را و همه ما را توفیق بدهد که خدمتگزار به اسلام باشیم و آبروى اسلام باشیم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه وبرکاته

ص: 170

تاریخ : 28/4/58

بیانات امام خمینى در جمع اقشار مختلف مردم

نهضت ما قرآنى و اسلامى و تا آخر باقى است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

ما در این دعوت به راهپیمائى نه اینکه احتمال مى دادیم ملت ما از انقلاب منصرف شده باشد ، ما براى اینکه بدخواهان بفهمند نهضت ما به قوت خود باقى است و ملت ما همانطور که در اول انقلاب با شور و شعف به نهضت رو آوردند الان هم باقى هستند و تا آخر باقى خواهند ماند دعوت به راهپیمائى کردیم و ملت اثبات کرد که نهضت به قوت خودباقى است . مااحتمال اینکه ملت پشت به اسلام بکند نمى دهیم ، بدخواهان گمان نکنند ملت مسلم به اسلام پشت خواهد کرد . نهضت ، نهضت سیاسى نیست که احتمال برود مردم توجه ندارند . نهضت ، نهضت قرآنى است . نهضت ، نهضت اسلامى است و این نهضت اسلامى تا آخر باقى است . دعوت ما براى این نبود که احتمال سستى در نهضت مى دادیم . ما هر روز شاهد تظاهرات مردم هستیم ، ما خواستیم بدخواهان را بفهمانیم که به جاى خود بنشینند و گمان نکنند بااین صحبت ها و توطئه هاتوانندملت را از راه خود باز دارند .

نهضت ، براى حکومت اسلام و قوانین قرآن بود

من از ملت تشکر مى کنم و سعادت همه را از خداى تبارک و تعالى طلب مى کنم و آنان را دعوت به ادامه نهضت و دعوت به آرامش و دعوت به وحدت کلمه مى کنم . نهضت ما پیروز شد و پیروز است تا آخر . نهضت ما همانطور که قدرتهاى بزرگ را شکست ، این ریشه هاى ضعیف را مدفون مى کند . ما آن روز که بفهمیم دشمنان توطئه گر دست از لجاجت بر نمى دارند ، با یک روز فاتحه آنها را مى خوانیم . با قاطعیت به اینجا رسیدیم و با قاطعیت جلو مى رویم و با قاطعیت مقاصد اسلامى را پیاده خواهیم کرد . ما نهضت براى آن کردیم که اسلام و قوانین اسلام و قرآن و قوانین قرآن در کشور ما حکومت کند و هیچ قانونى در مقابل قانون اسلام و قرآن عرض وجود نکند و نخواهد کرد . نهضت اسلامى است و نهضت اسلامى محتوایش باید اسلامى باشد و احکام اسلام در سرتاسر کشور باید جارى شود و تمام قشرها اسلامى مى شوند . ملت ما براى اسلام خون خود را داد و براى اسلام ادامه مى دهد نهضت خود را .

ص: 171

کسانى را انتخاب کنید که اسلام شناس باشند

قانون اساسى ما باید اسلامى باشد و اگر حرفى از اول اسلامى نباشد ، نه من رأى خواهم به او داد و نه ملت . ملت ما که همه اسلامى هستند و همه توجه به اسلام دارند و مى خواهند قانون اساسى ما اسلامى باشد ، کسانى را انتخاب مى کنند که به اسلام عقیده دارند و اسلام را دین مترقى مى دانند ، کسانى را انتخاب مى کنند که امین باشند ، کسانى را انتخاب مى کنند که اسلام شناس باشند . کسانى که توجه به اسلام ندارند ، کسانى که نمى خواهند قوانین اسلام در ایران پیاده شود ولو هر چه دانشمند باشند و نویسنده ، ملت ما آنها را انتخاب نخواهند کرد . آنها که گمان مى کنند با طرح شیطانى خود مى توانند راهى پیدا بکنند براى انحراف قانون اساسى از مجراى اسلام ، اشتباه میکنند . مسلمین همه در زیر پرچم اسلام و زیر پرچم توحید و در سایه قرآن ادامه حیات مى دهند . آنها که گمان کردند نهضت تا اینجا که آمد دیگر سست شده است و مردم توجه به اسلام ندارند ، دیدند که مطلب اینطور نیست ، راهپیمائى اخیر را دیدند و هر روزى که بخواهیم راهپیمائى کنیم ، همه حاضریم . قشرهاى اینطور نیست ، اکثریت ما را نخواهند منحرف کرد . من از همه طبقات ، از همه جبهه ها ، از همه حزب ها تقاضا مى کنم که در کاندیدهاى خود توافق کنند . اسلام براى همه بهتر است از سایر مسلک ها ، اسلام است که شما را از زیر بار ظلم بیرون برد . اسلام است که شماها را از حبس بیرون آورد . اسلام است که شماها را از خارج به داخل آورد . اسلام است که شماها را آزاد کرد و قلم هاى شما را آزاد کرد . از این آزادى سوء استفاده نکنید ، قدر اسلام را بدانید ، همه با هم مجتمع شوید ، کاندیدها را با هم تعیین کنید . اگر کاندیدهاى غیر اسلامى باشد ، شکست مفتضحانه خواهید خورد .

اعتصام کنید

به حبل اللّه من از خداى تبارک و تعالى سلامت و سعادت همه قشرهاى ملت را مى خواهم و از همه تقاضا دارم که با هم این راه را طى کنند . اگر استقلال کشور را مى خواهید ، اگر قطع ایادى دشمنان را مى خواهید اگر مى خواهید آزاد باشید ، اگر مى خواهید که کشور مال خودتان باشد ، بیائید همه زیر پرچم اسلام (واعتصموا بحبل اللّه جمیعا ولا تفرقوا) امر خدا را اطاعت کنید از آنچه نهى فرموده است ، که با هم اعتصام کنید به حبل اللّه . حبل اللّه ، اسلام است . صراط مستقیم اسلام است . ریسمان بین حق و خلق ، اسلام است . (واعتصموا بالاسلام ) متفرق نشوید ، گروه گروه نشوید . مملکت شما مستقل شود ، تا آزاد باشید . قدر اسلام را بدانید که شماها رااز زاویه ها بیرون آورد . من از گروه هائى که از اطراف آمده اند و از رفسنجان و سایر جاها آمده اند تشکر مى کنم و از علمأ رفسنجان هم که زحمت کشیده اند و تشریف آورده اند تشکر مى کنم و از همه ملت تشکر میکنم که با شور و شعف نهضت را دارند ادامه مى دهند و ادامه خواهند داد .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 172

تاریخ : 28/4/58

بیانات امام خمینى در جمع دانش پژوهان قزوین

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من از این روحیه اى که در جوان هاى ما در همه نقطه نقاط کشور حاصل شده است ، خیلى متشکرم و خیلى امیدوار . ما امیدمان به شما جوان هاست ، آن جوان هائى که براى اسلام خدمت کردید و رنج بردید و در مقابل طاغوت ایستادگى کردید و یک روح انسانى اسلامى در همه زنده شده است و این موجب این است که ما آن مقاصدى که داریم و حالا در آستانه آن مقاصد هستیم ، انشأاللّه بتوانیم اجرابکنیم لکن دو جهت باید ، یعنى دو شرط دارد : یک شرط اینکه این روح نهضتى و انقلابى را حفظش کنید ولو به اینکه هر چند وقت یک دفعه در شهر خودتان اینها راهپیمائى کنید که این انقلاب ، روح انقلابى محفوظ باشد . و یکى که از این بالاتر است روح ایمانى است . انقلاب تنها ما را به مقصد نرساند ، ایمان ما را به مقصد رساند ، خدا ما را به مقصد رساند . همه این حرف ، همه این کارها با دست غیبى واقع شد والا یک ملتى که چیزى در دستش نبود ، اسلحه صحیحى نداشت ، چهار تا تفنگى که حالا مى بینید اینها غنایم جنگى است شما نداشتید همچو چیزى ، معذلک خداوند طورى کرد که اسلحه هاى آنها را نگذاشت استعمال بشود یعنى نه اینکه آنها اسلحه نداشتند ، آنها تانک داشتند ، توپ داشتند ، طیاره داشتند ، فانتوم داشتند ، عده داشتند لکن خداوند شما را به رعب نصرت کرد ، در دلشان یک ترسى انداخت ، همان ترس اسباب شکستشان شد . ایمان شما و ایمان ملت ما ، زن و مردش ، بچه و بزرگش ، یک مسأله اى بود که نمى توانیم ما به حساب افراد ، اشخاص ، شخصیت ها بگذاریم ، یک مطلبى که در عرض یک مدت کمى طورى شد که بچه ها زبان باز کردند و شعار مى دادند ، در دبستان ها بچه هاى کوچک اعتصاب مى کردند شعار مى دادند ، در دبیرستانها همین طور در دانشگاه ها همین طور ، بازار همینطور ، کارخانه ها همین طور ، خود ادارات همین طور ، اسباب این شد که ، آنهاهى فوج فوج برگشتند به طرف ملت قوه هاى آنها ، خداوند همچو کرد که این قوه ها برگشت به طرف ملت ، ملت قدرت پیدا کرد ، قدرت ایمان و قدرت عمل پیدا کرد و یک همچو قدرت بزرگى را در هم شکست ، این غیر از یک دست غیبى هیچ چیز دیگرى نبود ، همه را پاى خدا حساب کنید و ایمان خودتان را تقویت کنید . با این ایمان و با این انقلاب و روح انقلابى شما انشأاللّه پیروز شوید ، پیروزى را به آخر مى رسانید و انشأاللّه از کشورخودتان به کشورهاى خارجى ، به کشورهاى اسلامى سرایت مى کند و امیدوارم که انشأاللّه همه شما موفق باشید . و همین روح متحول انقلابى است که شما را با

ص: 173

بودن همه وسایل پیاده راه مى اندازد . این خداست که شما را پیاده راه انداخته است . خودتان ملتفت نیستید این چیزها را یک روحى خدا به آدم مى دهد که یک وقت یک همچو کارهائى انجام بدهد . از آمریکا آمده بودند براى جهادسازندگى ، یک دسته از جوان ها شاید عددشان یک قدرى کمتر از شما بود ، در چندوقت پیش از این از آمریکا آمده بودند براى جهاد سازندگى . خوب این یک مسأله اى است که سابقا هیچ مطرح نبود این مسائل ، این مسائل نبود اصلا شما پاشید پیاده راه بیفتید براى اینکه مثلا در اینجا باشید . این یک مطلبى است که خدا درست کرده است و چیزى که به دست خدا واقع بشود ، شکست ندارد . انشأاللّه براى شما دیگر شکست نیست و شما مقابل کفر و زندقه و ستم و چپاولگرى ایستادگى کردید و تا اینجا هم پیروز شدید و از این به بعد هم پیروز مى شوید و خداوند شما را همانطورى که این راه طولانى را طى کردید و آمدید ، در راه هائى که در پیش دارید مثل برق شما را بگذراند . انشأاللّه موفق و موید باشید ، سلامت باشید .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 174

تاریخ : 28/4/58

بیانات امام خمینى در جمع کارکنان و کارمندان بخش تولید و مالى رادیو و تلویزیون

انسان از راه چشم و گوش و زبان مى تواند کسب فضیلت یا فساد کند

بسم اللّه الرحمن الرحیم

انسان اینطور خلق شده است که به حسب تمام امورى که در خارج هست ، هر چه هست در خارج ، خداوند یک روزنه اى در انسان قرار داده که اتصال به او پیدا مى کند ، چشم ، دیدنى ها را ، گوش ، شنیدنى ها را و همین طور عقل ، مافوق طبیعت را . انسان یک موجودى است که رابطه با تمام موجودات خارجى به واسطه قدرتى که خدا به او داده است و روزنه هائى که برایش قرار داده که با خارج اتصال پیدا بکند این موجود مى تواند اتصال پیدا بکند و از همین روزنه ها مى تواند کسب فضیلت کند و احیانا از همین روزنه ها فسادها در باطن انسان موجود بشود ، از راه چشم ، از راه گوش ، از راه زبان این عثورى که هست ، مى شود که یک انسان از این راه ها فضایل را و چیزهائى که مصالح یک جامعه است و براى خودش هست ادراک کند و پس بدهد و مى شود که یک انسان هم به واسطه انحرافاتى که دارد عکس این باشد .

رادیو و تلویزیون مى تواند یک کشور را اصلاح کند یا به فساد بکشد

این رسانه هائى که ما الان داریم ، چه مطبوعات و مجلات و روزنامه ها و چه سینماها و تئاترها و امثال ذلک و چه رادیو و تلویزیون ، اینها آنچه از همه آن دستگاه ها بیشتر رابطه با انسان دارد ، تلویزیون است ، از دو جهت ، یک جهت اینکه مطبوعات هر چه هم تیراژش زیاد باشد اولا در سطح یک مملکتى نیست و ثانیا همه افراد نمى توانند از این استفاده کنند براى اینکه الان تقریبا نیمى از جمعیت ما سواد خواندن ندارند تا از مطبوعات و نوشته ها استفاده کنند . سینماها در یک محیط محدود مى توانند کار خودشان را انجام بدهند ، رادیو هم در همه جا هست ، در همه چیز هست لکن فقط از راه سمع است . آنچه که در همه کشور یعنى آن دهاتى که در خانه است توى مرز و هیچ هم سواد ندارد ، لکن چشم و گوش دارد ، این از رادیو تلویزیون استفاده مى کند ، هم استفاده سمعى مى کند ، هم استفاده بصرى ، یعنى رادیو فقط استفاده سمعى دارد ، رادیو تلویزیون استفاده سمعى و بصرى دارد ، هم آن آدم نقشه ها را مى بیند و هم طرح ها رابیند و هم مى شنود . بنابراین رادیو تلویزیون از تمام رسانه هائى که هست حساستر است ، رادیو تلویزیون مى تواند یک مملکت را اصلاح کند و مى تواند به فساد بکشد ، این را نه

ص: 175

روزنامه مى تواند ، نه سینما مى تواند ، نه تئاتر مى تواند ، نه تبلیغات لفظى که درمنابر است تواند ، براى اینکه اینها همه شعاعشان محدود است . رادیو شعاعش مثل تلویزیون است لکن فقط سمعى است . تلویزیون ، هم سمعى است و هم بصرى . تبلیغات تلویزیون مى تواند از راه سمع مردم را یا تربیت کند یا منهدم کند .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 176

تاریخ : 30/4/58

بیانات امام خمینی در جمع دانشجویان دانشکده بابل

انبیا مستضعفین را بیدار مى کردند که بر ضد مستکبرین قیام کنند

بسم اللّه الرحمن الرحیم

در این آیه شریفه که تلاوت کردید ، نکات زیادى هست منجمله اینکه : (البته من همه نکات را نمى توانم عرض کنم ) مى فرماید که ( من اللّه على المومنین ) که از خودشان یک کسى را فرستادم . این در مقابل آن حرفى است که عده اى براى منحرف کردن مردم از ادیان مى گویند که ادیان را قدرتمندها مثل فرعون وامثال اینها درست کردند تا اینکه مردم را خواب کنند و آنها بچاپند . در تمام ادوار مؤمنین عبارت از این طبقه مقابل مستکبرین بودند که آنها داراى قدرت هاى فوق العاده . زمان حضرت موسى مومنین عبارت از یک دسته اى بودند در مقابل فرعون و قدرت هاى فرعونى . و در آیه مى فرماید که از خودشان ، از خود مومنین یعنى از این طبقه پائین به اصطلاح ، خداوند منت بر آنها گذاشته که از این ، همین طبقه مومن ها در همه عصرها عبارت از همین طبقه پائین تر بودند مقابل مستکبرین که طبقات بالا بودند . و این یک واقعه اى است که قرآن مى فرماید ، واقعه تاریخى است که قرآن مى فرماید و در مقابل چشم و گوش همه مردم که در آن عصر بودند و دیدند که چه بوده قصه . اگر چنانچه پیغمبر دستاورد آن مستکبرین بود و از آن طایفه بود ، در مقابلش مردم مى ایستادند که نه ، قرآن در اینجا خلاف واقع گفته است از همین طبقه به حسب تاریخ هم همین طور بوده است که حضرت موسى یک شبانى بوده است سال ها براى حضرت شعیب شبانى مى کرده است و همین شبان را چون لیاقت داشته است خداوند مبعوثش کرده است و در اسلام هم پیغمبر اسلام از قریش بوده لکن قریش آن ثروتمندهایشان و آن مستکبرین شان یک دسته بودند و این طایفه پائین تر را که خود حضرت مى فرمایند من هم شبانى کرده ام . یک موجودى بوده است که از طایفه فقیر بوده است که اینها خود حضرت و عموهایش ، اینها فقیر بوده اند و لهذا در یک وقتى حضرت فرمود که ابوطالب نمى تواند بچه هایش را حفظ کند ، ما برادریم هر کدام قسمت کنیم . این براى این بوده است که مال نداشتند و این طایفه پائین را همیشه اینطور بوده که پیغمبرها این مردم مستضعف را ، این طایفه اى را که مستکبرین آنها را ضعیف مى شمردند و مى دیدند که شما چیزى نیستید در مقابل ماها ، ازهمین ها ، خداوند یکى را انتخاب مى فرمود روى لیاقت ذاتى اى که داشت و او را در مقابل مستکبرین قرار مى داد ، درست عکس آنکه تبلیغات سوئى که مى شود و مى خواهند مردم را از ادیان منحرف کنند درست عکس آن . اینها

ص: 177

مى گویند که پیغمبرها را مستکبرین درست کردند بر اینکه مردم پائین را ، کارگر را ، صنعتگر را ، زارع را ، اینها را ، اینها با موعظه و اینها خواب کنند و اغفال کنند ، وعده بدهند و آن بزرگترها بچاپند مردم را و اینها هم حرفى نزنند براى این وعده ها . و حال آنکه به حسب تاریخ ، تاریخ اسلام هم که نزدیک است به ما ، تاریخ دیگر هم که منقول است که از این طایفه تجهیز مى کردند انبیا مستضعفین را در مقابل مستکبرین ، نه متسکبرین اینها را درست مى کردند که مستضعفین را خواب کنند ، اینها مستضعفین را بیدار مى کردند که بر ضد مستکبرین قیام کنند . قیام هاى انبیا همیشه اینطورى بوده که یکى از بین خود اینها ، از بین خود این مومنین که طبقه پائین بودند ، از خود همین مردم پائین یکى انتخاب مى شد براى اینکه تبلیغ کند و کارش هم ، یکى از کارهایش هم این بود که همین جمعیت مستضعف مقابل مستکبر را تجهیز مى کرد با تبلیغاتى که مى کرد ، مهیا مى کرد ، تجهیز مى کرد بر ضد آنها ، بر ضد مستکبرین . مستکبرین اینها را براى منافع خودشان درست نمى کردند ، این مستضعفین بودند که از میان آنها یکى پا مى شد و خداوند انتخاب مى کرد و بر ضد مستکبرین قیام مى کردند . موسى بر ضد فرعون و رسول اکرم بر ضد قریشى که آنوقت همه چیز دستشان بود و در آیه این معنا را مى فرماید و این به مرئى و منظر مردم بوده است که مطلبى را نمى شده است که خلافش بگوید نعوذباللّه . این مطلبى بوده است که همه مردم مى دانستند که پیغمبر زندگى اش چطور بوده و مادرش در کجا بچه را بزرگ کرد و در یک بیابانى ، بعد هم که آمده همیشه تحت قدرت این بزرگ ها بوده ونمى شده زندگى بکند و در مکه د رغار مدتى بوده است و هیچ نمى توانسته ، همیشه آنجا در مکه که بوده تبلیغاتشان به طور تقیه و زیرزمینى بوده تا وقتى هم که آمدند مدینه ، مدینه هم آنى که دور ور حضرت بود یک دسته اى از همین فقرا ، مستمندها بودند که _ مسجد _ وقتى که ایشان در مسجد ، مسجد درست کردند ، آن هم نه مثل مسجدهاى ما ، یک مسجدى که یک دیوارى با چوب دورش درست کرده بودند ابتدائا و اگر هم یک سایه اى داشت با این چیزهاى خرما ، با این علف هاى خرما ، چوب هاى خرما با این درست کرده بودند و یک جائى هم بود که به آن مى گفتند صفه : یک دسته اى از اصحاب پیغمبر اصحاب صفه هستند یعنى اشخاصى بودند که خانه نداشتند ، هیچى نداشتند و مى آمدند توى همین مسجد روى همین زمین ها وصفه اش هم مثل صفه هاى مسجد حالا نبوده است که آجر فرش مثلا باشد یا با چیزهاى دیگر درست شده باشد یک زمینى بوده است قدرى بلندتر مثلا جاى آن گل بوده ، چیز دیگر شاید ، اصلا حصیر هم نداشتند آن وقت آنجا مى خوابیدند و آنجا زندگى مى کردند . اینها را حضرت بر ضد قریش و آنهائى که داراى اموال بزرگ بودند و از مستکبرین بودند اینها را از اینها حرکت کرد و رفت سرکوبى آنها را کرد . اینکه این تبلیغات شود ، براى این است که اینها هر چه ضربه خورده اند از ادیان خورده اند . حالا در اسلام که ، حالا ما بحثمان در این است این قدرت هاى بزرگى که مى خواهند ماها را بچاپند ، اینها آنى را که معارض خودشان مى دانند اسلام است از این جهت اول حمله مى کنند به اصل ادیان و مقصودشان هم حالا آن دینى که گذشته و رفته نیست مقصودشان این است که کلام را بکشند به اسلام و بیایند بگویند که اسلام هم یک دینى است که مخدر است . حال اینکه ما وقتى تاریخ اسلام را مى بینیم و بعد هم از

ص: 178

زمان پیغمبر تا حالا درست اسلام را و کسانى که اسلام را تبعیت کرده اند مطالعه کنیم مى بینیم که در صدر اسلام پیغمبر از همین طبقه پائین بوده است و ( من اللّه على المومنین اذبعث فیهم رسولا من انفسهم ) این از خود این طایفه پائین ، نه اینکه انسان بوده این طایفه پائین ، مومنین ، خدا به اینها چیز داد که از خود اینها یک کسى را که هم مشرب باشند و بیایند با هم بنشینند و با هم بیاشامند اینها و همانطورى که پیغمبر توى مسجد زندگى مى کرد و توى همان مسجد با مردم معاشرت مى کرد و از همان مسجد هم تجهیز مى کرد جیوش را براى کوبیدن قدرت ها ، از همین جمعیت پیغمبر را انتخاب فرمود بر ضد آنهائى که مى خواستند چه بکنند . این براى این است که اینکه این تبلیغات را مى کنند اول طرف همه ادیان مى روند بعد مى کشندش به اسلام و مقصودشان این است که اسلام را سرکوبى کنند ، این براى این است که از اسلام مى ترسند . آن که مى تواند درمقابل اینهاعرض اندام کند و دست اینها را از ظلم و تعدى و غارتگرى و اینها کوتاه کند آن اسلام است از این جهت اینها باید اسلام ، مى خواهند اسلام را درنظر جوان هاى ما ، در نظر طبقه متنور ، در نظر این جمعیتى که از آنها کار مى آید کوچکش کنند تا اینها برگردند از اسلام ، وقتى برگشتند از اسلام ، دیگر از خودشان کارى نمى آید .

مى خواهند قدرت روحانیت را از مردم بگیرند

حالا البته خیلى چیزها هست که براى سرگرم کردن جوانهاى ما خیلى دامنه دار است . آن چیزهائى را که آنها طرح کرده اند و طرح هائى که دادند ، یکى از آنها همین است که اسلام را در نظر اینها کوچک کنند چنانچه از روحانیت هم چون مى ترسند و از طبقه اى که مى تواند در مقابلشان بایستد و ایستاده است طبقه روحانى هستند از این جهت مستقیما به اینها هم حمله مى کنند (روحانیین دربارى هستند ، هر چه آخوند است دربارى است . این دربار است که آخوندها را درست کرده و تربیت کرده براى اینکه مردم را بچاپند و اینها هم ثناگو باشند وعاظ السلاطینند . ) این هم براى این معناست که مردم را از روحانیت رم بدهند ، از اسلام رم بدهند و از روحانیت هم رم بدهند و این دو تا قدرت را بگیرند از مردم . حال اینکه شما اگر ملاحظه کنید ، از اول تا حالا آن که با این قدرت معارضه کرده ابتدایش از روحانیین شروع شده در این صد سال آخرى که خوب تاریخش دیگر خیلى نزدیک است و همه شما هم اطلاع دارید در این صدساله اخیر آنى که معارضه کرده با سلاطین وقت ، ابتدایش از روحانى شروع شده . قضیه تنباکو ابتدایش از روحانیون ایران و عراق ، از مرحوم میرزا فتوا بود ، و از علماى تهران قیام و عمل . البته مردم هم به اینها علاقه داشتند و دنبال اینها را مى گرفتند و کارها را انجام مى دادند . در جنبش مشروطیت هم همین طور بود که از روحانیون نجف و ایران شروع شد مردم هم تبعیت کردند و کار را تا آنجا که توانستند آنوقت انجام دادند و رژیم استبدادى را به مشروطه برگرداندند ، لکن خوب نتوانستند مشروطه را آنطور که هست درستش کنند ، متحققش کنند ، باز همان بساط بود . در زمان رضاشاه که من و مثلا ایشان (اشاره به یکى از حضار) یادشان هست و شما اکثرا اصلا آن زمان را یادتان نیست چند قیام که در ایران شد همه اش از روحانیون بود . یک قیام از

ص: 179

آذربایجان شد ، از علماى آذربایجان که قیام کردند و چه ولکن خوب قدرت دست آنها بود گرفتند . آنها را ودر گمان مى کنم سنقر مدت ها اینها تبعید بودند و بعدش هم که تبعید برداشته شد مرحوم آقا میرزا صادق آقا در قم آمدند و ماندند اینجا و اینجا هم فوت شدند . یک قیام از خراسان بود منتها همه علما قضیه قیام مسجد گوهرشاد تمام علماى خراسان را که در این قیام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و حبس کردند و محاکمه کردند و اینها . یک قیام از اصفهان شد و علماى اصفهان آمدند به قم و دعوت کردند از علماى اطراف و علماى اطراف هم خیلى هایشان هم آمدند اینجا ، منتها این هم قدرت دست آنها بود و نتوانستند و شکستند و ملت هم آنطور هوشیار نشده بود که درست دنبال علما را بگیرد . عکس آنکه اینها مى گویند که اینها دربارى هستند ، بعکس اینها ضد دربارى هستند . ضد دربارى را اینها مى گویند دربارى . و همیشه در همین عصر خودمان آنى که مورد هجوم واقع مى شد همین مدرسه علمى بود . همین مدرسه فیضیه قم چند دفعه مورد هجوم واقع شد و در شکستند و پنجره شکستند و کتاب ها را آتش زدند و عمامه ها را آتش زدند و بعضى از افراد را از پشت بام پرت کردند پائین و از این وحشیگرى ها که کردند این هم براى این بود که مى خواستند این دو تا قدرت را از مردم بگیرند .

تلاش استعمار در دور نمودن جوانان از اسلام

یک چیز دیگر هم راجع به دانشگاه ها بود و طبقه دانشجو و دانشگاهى . اینها از دانشگاه هم مى ترسیدند ، مى دیدند که خوب اینها یک قوه متفکره اى هستند که جوان هم هستند ممکن است از اینجا باز یک قدرتى پیدا بشود در مقابلشان ، دانشگاه را هم به طریق هاى مختلف کوبیدند . طریق هاى مختلفى داشتند تا توانستند اینها را به واسطه همین تبلیغات ، منحرف کردند ، اذهانشان را منحرف کردند . یک کارهاى مهمى اینها کردند براى اینکه طبقه جوان هر چه هست این را مشغول کنند به خودشان و نگذارند که اینها در مقدرات مملکت دخالت بکنند . اگر دانشگاه را به حال خودش مى گذاشتند و تبلیغات توى کار نبود و کارشکنى در کار نبود از دانشگاه خوب متفکرهائى پیدا مى شدند که در فکر این بودند که دارند دیگران مى چاپند ما را ، یک علاجى بکنیم . اینهاطبقه جوان که این کارها از آنها مى آمد و مى آید به طریق هاى مختلف مشغول مى کردند تا اینها را به خودشان . تمام این رسانه هاى گروهى که هست تمام اینها را اجیر مى کردند یااز خودشان بود که طبقه جوان را به واسطه رادیو و تلویزیون و سینما و تئاتر و مطبوعات و مجلات و اینها سرگرم به عیاشى بکنند و عیاش بارشان بیاورند . جوان است وقتى که رفت سینما ، پنج روز ، ده روز رفت سینما عادت مى کند به رفتن سینما و اصلا فکر ، فکر سینمائى مى شود شاید شب هم وقتى که خواب ببیند خواب ستاره سینما مى بیند ، روز هم وقتى که چشمش را باز کند به فکر است که کى شب بشود من بروم و چه وقت بشود که برویم سراغ این مرکز . یک همچو دماغى که بار آمد اینطورى ، این به فکر این نمى افتد که کارتر نفت ما را مى برد ، اصلا هیچ کارى به این ندارد . جوانهائى که در این مراکز فساد که درست کردند سرتاسر ایران و

ص: 180

بیشتر تهران ، این مراکز فسادى که اینها درست کردند ، مراکز عیاشى که درست کردند ، این خانه هائى که درست کردند براى اینکه مردم ، بچه ها بروند ، جوان ها بروند عیاشى بکنند ، دامن زدند به این . این ایام تابستان این دریاها با آن وضعى که آنها درست کردند ، این دستگاه هائى که باید دستگاه تربیتى باشد مثل دستگاه رادیو و تلویزیون و مطبوعات و اینها ، تمام اینها را بعکس آنى که باید باشد درست کردند و قضیه این نبود که یک چیزى خود به خود شده باشد ، یک قضیه اى بود که روى برنامه تنظیم شده ، آن هم بسیار محتمل است که تنظیمش از همان (سیا) شده باشد ، از آنجا شده باشد که باید جوان ها را اینطورى مى شود بگیرید ، حبس کنید . خوب نمى شود همه مردم که حبس بشوند . آنجائى که مى شود با آنطور ، آنجائى که همه این حرف ها ، همه این چیزها دست به دست هم دادند برایشان مراکز فساد و فحشا درست کردند و دامن به آن زدند و تبلیغاتى روى آن کردند و جوان هم هست کشیده مى شود قهرا به آنجا . تابستان است ، دریاچه درست کردند و دریا و اجتماعات جوان ها با هم زن و مرد داخل هم و ، که مى کشیدند اینها را به اطراف دریا و برایشان هم همه وسائل را درست مى کردند و مفت و مجانى مى رفتند آنجا و هر کارى دلشان مى خواست مى کردند . مسأله این نبود که طبعا این شده باشد ، مسأله این بود که یک برنامه خاص و یک توطئه اى در کار بود که نگذارند این جوان ها رشد طبیعى خودشان را و انسانى خودشان را بکنند ، سرگرمشان کنند به همین مسائل . قضیه موسیقى یک مطلبى است که خوب طبع جوان به آن توجه دارد اگر یک مدتى این عادت کرد که موسیقى را باز کند و گوش کند مغز این از تفکر در امور جدى بازماند ، مى رود دنبال همین قضیه . اینها امورى است که با نقشه درست کردند که جوانهاى ما را منحرف کنند و یکى از نقشه هایشان این بود (نقشه هاى دیگر زیاد) که نگذارند در دانشگاه درس بخوانند یک دسته اى را درست بکنند به اسم چپ گرا بریزند توى دانشگاه و شلوغ بکنند و دعوا راه بیندازند و امثال ذلک و دانشگاهى ها را ، جوان ها را از کلاس بیرون بکشند و بیاورند به بیرون به جنگ و به چیزهاى دیگر ، تبلیغات چپى بکنند در دانشگاه ها که توجه اینها را به آن مسائل کنند و هکذا از این قبیل . اینها همه چیزهائى است که روى نقشه اى درست شده است که ماها از مقدرات مملکتمان غافل بشویم . حالا بیشتر روى این امور تکیه مى شود براى اینکه حالا لمس کرده اند که اسلام و ایمان به خدا اسباب این شد که یک جمعیتى که هیچى دستشان نبود از تفنگ و بساط (حالا هم چهار تا تفنگ اگر پیدا شده است بعد از غنائم جنگى پیدا شده ) اینها دیدند که اینها با مشت خالى لکن با ایمان ، با ایمان به خدا آمدند به میدان و قدرت هاى بزرگ را شکست دادند و همه را بیرون کردند ، قطع دستشان را کردند . اینها الان لمس کردند که آنى که اینها را شکست داد این ایمانى بود که این جوان ها داشتند و این توجهى بود که به اسلام داشتند . حالا بیشتر در صدد این هستند که شما را از اسلام جدا کنند .

تلاش قلم اجیر در تکفیر مومنین

الان باز آن قلم هائى که قلم اجیر است و مزدمى گیرد تا جوانهاى ما را منحرف کند الان هم در

ص: 181

کار هستند نطق ها را مى کنند و قلم ها را به کار مى اندازند حتى این مسأله اطرف دریا را که با آن فضاحت انجام گرفت ، در بعضى از مطبوعات نوشتند جلوگیرى از این ارتجاع است . اینکه تمدن عبارت از این است که زن و دختر و پسر با هم تو دریا به هم ور بروند و اگر این نباشد ارتجاع است . تمدن این است که هر جوانى که در سینما چند روز برود و دیگر زندگى اش همان بشود ، تمام آمال و آرزویش همان بشود . اگر چنانچه از اینطور چیزها جلوگیرى بشود و آموزنده باشد ، این سینما آموزنده باشد ، این مطبوعات آموزنده باشد ، این مجلات ، اگر کسى بگوید که باید اینها آموزنده باشد ، اینها باید بچه هاى ما را تربیت کنند ، اینها باید بچه هاى ما را رشد سیاسى بدهند و اینها را وارد میدان عمل سیاسى بکنند و این عکس ها و این دعوت هاى به شهوت اینطور چیزهائى که همه جانبه است اینها را از این راه باز دارد ، مى گویند ارتجاع است و شما را از ارتجاع مى ترساند و به اصطلاح چماق تکفیر دارند ، همین ارتجاع اصلا این تکفیر مؤمنین است . اینها به هر قدرتى که توانستند و به هر ترتیبى که توانند مى خواهند شماها را منحرف کنند از آن مسیرى که دارید .

ایجاد تحول روحى در سراسر ایران به لطف و عنایت الهى

الان این نهضتى که ملاحظه کنید ، این نهضت الان رسیده است به یک حدى که دست را کوتاه کرد همه دست هاى خارجى ها را کوتاه کرد و شما مى دانید که نهضت اسلامى ایران با همان توجه به مردم به اسلام و اینکه از شهادت دیگر خوفى نداشتند ، براى اسلام شهید شدن را یک چیز عظیمى براى خودشان دانستند ، یک فوزى مى دانستند براى خودشان ، این معنا شد که مردم دیگر نترسیدند از تانک و توپ و اینها نترسیدند و ریختند به خیابان ها . یک تحول روحى پیدا شد در ایران ، سر تا سر ایران ، یک تحول روحى پیدا شد و مردمى که فکر در امور مملکتى نمى کردند ، حالا جوان ها ، بچه ها ، زن ها ، مردها مسائلى که در مجالسشان طرح مى شود مسائل روز است و قبلا اصلا این مطلب هیچ نبود . ما آخوندها را که گفتند ، اگر یک کلمه مى گفتند ، مى گفتند که این سیاسى است . یکى از فحش هائى که به یک آخوندى اگر مى خواست یک حرفى بزند که به درد مملکتش بخورد مى گفتند سیاسى است . اوایل که ما آمده بودیم به قم یکى از علماى محترم _ محترم _ و رئیس بود در قم ، این را بعضى مقدس مآب ها اشکال به او داشتند مى گفتند منزلش روزنامه پیدا مى شود . اینطور مغزها را تهى کرده بودند که اگر یک ملائى منزلش روزنامه بود این اسباب طعنش مى شد . ملا باید ، چکار دارد ملا به روزنامه ، ملا چکار دارد به سیاست . ما را وقتى که از حبس مى خواستند بیرون بیاورند آمدند گفتند که بیائید توى آن اتاق . از حبس در آمدیم رفتیم توى اتاق مجللى هم بود نشستیم . پاکروان آمد پیش ما و آن مولوى هر دو آنها هم رفتند ، آمدند آنها و پاکروان در ضمن صحبت هایش گفت که سیاست عبارت از دروغ گفتن است ، عبارت از تقلب است ، عبارت از خدعه است ، عبارت از فریب است ، عبارت از پدر سوختگى است (این تعبیر آخرش بود) این را بگذارید براى ما . مى خواست ما را وادار کند به اینکه ما دخالت در سیاست نکنیم . من به آن گفتم خوب اگر این سیاست عبارت از اینهاست این که مال شما

ص: 182

هست ، بله . بعد هم برداشتند توى آنجا نوشتند که تفاهم شد بین ما و فلان . من هم که آمدم سر منبر حسابش را رسیدم . اینها تبلیغات همچو کرده بودند که به خورد ما معممین هم داده بودند که شماها بروید کنار سراغ مدرسه تان و این منافع مملکت را بدهید دست ما (مطلب این بود) مقدرات مملکت را بدهید دست ما شما بروید آن گوشه مدرسه بنشینید و آنطور زندگى کنید و مسأله بگوئید آن هم نه هر مسأله اى _ هر مسأله اى _ را . اگر ما درست مسأله مى گفتیم که وضع اینطور نبود . مسائل اسلام را کنار گذاشته بودند و یک دسته اى از مسائل شخصى را پیش کشیدند . مسائل اجتماعى اسلام ، مسائل سیاسى اسلام ، مسائل جنگ اسلام . آن قرآن را شما ملاحظه مى کنید که قرآن مسائل سیاسى اش و جنگى اش و مقاتله اش و اینهایش زیاد در آن طرح شده اهلا و سهلا اما دیگر کار نداشته باشید به اینکه تکلیف ملت با دولت چیست و تکلیف دولت با ملت چى هست ؟ چه جور باید دولت باشد ، شرایط حاکم چیست ، شرایط شرطه چیست ؟ شرائط قاضى چیست ؟ اینها را دیگر شما کار نداشته باشید ، شما هم بروید این مسائل و ما هم باورمان آمده بود ، همچو باورمان آمده بود که _ روزنامه خواندن را _ اولى که ما آمدیم قم سنه چهل ، روزنامه خواندن را عیب مى دانستند ما هم اصلا جرات نمى کردیم یعنى ما هم خودمان جزء آنها بودیم . الان یک تحولى پیدا شده است که شاید در دو سال پیش از این نبود اینطور تحولى ، دو ، سه سال است که ، دو سال است که تحول زیاد پیدا شد . البته نهضت عمرش پانزده ، شانزده سال است لکن این تحول در این آخر پیدا شد یک تحول پیدا شد که ، تحول هاى مختلف ، شما همه و ما همه ، یک پاسبان اگر پیدا مى شد و یک امرى کرد همین بازار تهران ، توى ذهن کسبه و تجار نمى آمد که مى شود مخالفت با پاسبان کرد . پاسبان آمده گفته است چهار آبان است باید همه بیرق بزنید . همه گوش و سمع و چیز بودند که هر چه این گفته عمل بکنیم . چندى نگذشت که همین هائى که از یک پاسبان مى ترسیدند و براى خودشان هم حقى قائل نبودند ریختند تو خیابان و گفتند ما شاه نمى خواهیم . این یک تحول معجزه آسا بود که آدمى که از یک پاسبان ترسید حالا از تانک نمى ترسد ، حالا از سربازها هم نمى ترسد ، سر نیزه ها هم که مى آورند ، مى آیند معارضه با آنها مى کنند . این یک جور تحولى بود که حاصل شد ، یک تحول دخالت همه در مسائل روز و مسائل سیاسى . همین جمعیتى که روزنامه خواندن را در آنوقت اشکال مى کردند حالا همان ها منزل هایشان هم رادیو هست و هم تلویزیون هست و هم عرض مى کنم اصلا مشروعش هست ، غیر مشروعش نیست و هم مسائل روز طرح است . در هر جا بروید جوان ها مشغول به صحبت در مسائل روزند . شما خیال مى کنید که در ده سال پیش از این این حرف ها بود اصلا چه دخالتى داشتید ، حقى نداشتید که دخالت در مسأله روز بکنید ، حقى نداشتید که باید مثلا ژاندارمرى وضعش این باشد ، باید دولت وضعش این باشد ، اشکال بکنید به دولت . حالا طورى شده است که همه در میدان آمده اند و یک تحول روحى پیدا شده است در این جامعه و این تحول ، تحول الهى است هیچ کس نمى تواند ، این قلوب مردم دست خداست این تحول الهى است . یکى از تحولاتى که امروز یک دسته از اروپا آمده بودند ، یک دسته جوان ها گفتند که ما آمدیم براى اینکه برویم در این روستاها کمک بکنیم . یعنى این چه تحولى است که جوانى که بحبوحه

ص: 183

جوانى اش است و در اروپا است و باید در اروپا فرض کنید روى غریزه جوانى اش مشغول و پى چیزهاى دیگر باشد همچو تحولى پیدا شده است که عده زیادى بودند زن و مرد گفتند که ما از اروپا آمدیم که برویم روستاها کمک کنیم به مردم در چیز . به آنها گفتم که ارزش این عمل را خیلى باید بدانید که این عمل چه ارزشى دارد . این روستائى که تاکنون مى دیده تنها هست و همه قدرت ها مخالف او هست و مى خواهند بچاپندش ، ببیند که از اروپا یک دسته جوان تحصیلکرده مهندس و طبیب و دکتر و اینها آمده اند با آن زحمت به ایران و مى روند توى این روستاها برایشان گندم مى چینند ، ولو شما بلد نیستید درست درو کنید خوب ، درو را رعیت ها مى دانند شما بلد نیستید درو کنید اما شما چهار تا خوشه گندم را که براى اینها جمع بکنید همچو قدرتى در این رعیت ها و در این زارع ها و در این دروگرها پیدا مى شود که کارشان دو مقابل مى شود . وقتى کشاورز دید که خانم ها از خانه ها پاشده اند ، از اروپا ، اینجا هم همین طور ، از دانشگاه ها و از دانشکده ها و از مراکز تحصیل جوان ها ریختند ، زن و مرد ، در تلویزیون دیشب هم نشان داد این را ریخته اند اینجا و دارند کمک کنند به اینها ، در روحیه این کشاورزها چقدر این تأثیر دارد ، چقدر اینها را آقا کند که مى بینند خدمه اینها عبارت از دکتر است و مهندس ، آقایان کمک کار هستند ، این ارزشش خیلى است . شما هم که الان مى گوئید ما مهیا هستیم ، این یک همچو تحولى است که خدا این تحول را پیدا کرده ، قلب شما پیشتر اصلا دنبال این مسأله نبود حالا آمده . کى آورده این را؟ مقلب القلوب خداست . خداوند قلب هاى شما را اینطور کرده است که مى خواهید بروید روستاها کمک کنید ، آموزش ، پرورش . غیر آن وضعى که سابق بود که اگر یک دسته از سازمانى را مى خواستند بفرستند آنجا به اسم نمى دانم کذا براى تبلیغ براى خودشان ، حالا دیگر تبلیغى در کار نیست هیچ کس از کسى تبلیغ نمى کند شما به طبیعت خودتان مى خواهید بروید کمک کنید ، آموزش بدهید ، پرورش کنید و امثال ذلک .

همه با هم بکوشیم که درست عمل کنیم

انشأاللّه خداوند همه شما را حفظ کند و موفق کند که خدمت بکنید به کشور خودتان . مملکت مال خودتان است دیگر ، دیگر دست هاى آنها برید ، دیگر همت کنید که اداره کنید مملکت خودتان را تا نگویند نمى توانند ، ایرانى ها نمى توانند مملکت شان را اداره کنند یک کسى دیگر خواهد که بیاید سرپرستى کند . فضول ها الان باز هم هستند ، آنهائى که نقشه کشند باز هم هستند . خودتان بچسبید به مملکتتان و با قدرت خودتان هر که در هر جا هست خوب عمل کند . آقا در محراب خوب عمل کند و شما در دانشگاه خوب عمل کنید و ما هم در مدرسه خوب عمل کنیم . همه و همه با هم دست به هم بدهیم که درست عمل بکنیم و انشأاللّه مملکت مال خودتان است .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 184

تاریخ : 30/4/58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى انجمن هاى اسلامى دانشجویان در اورپا و انشجویان اصفهان

یاس از جنود ابلیس است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

یکى از جنود ابلیس یاس است در امورى که انسان باید با امید و طمانینه و تسلیم عمل بکند و شیاطین ایجاد یاس کنند و با این ایجاد یاس جوانهاى ما را در آن مسائلى که باید با تصمیم جدى پیش بروند ، گاهى سست مى کنند . من آنقدرى که یاد دارم از اول نهضت تاحالا که اینجا نشستم ، چه آنوقت که در حبس بودم و چه آنوقتى که در تبعید به ترکیه بودم و چه وقتى که در عراق بودم و چه آنوقتى که به پاریس آمدم و چه آنوقتى که شاه با آن طمطراق ها و قدرت ها بود و چه آنوقت که او رفت و بختیار شروع کرد ، من هیچ وقت مأیوس از مسائل نبودم و اعتقادم این بوده است که این ملت وقتى که چیزى را بخواهد ، مى شود . خداوند حافظ ملت هاى اسلام خواه در برابر تعدى قدرت هاى بزرگ است . خصوصا اخیرا که در پاریس بودیم ، نمى دانم حالا آقایان را آنجا ملاقات کردم یا بعضى شان را ، پیش ما مى آمدند ، ملاقات شان مى کردیم ، این خواهرها هم ، با اینها بودند اخیرا که در آنجا بودیم و اخبار ایران به ما مى رسید و از جمله اخبار ، بعضى ها خودشان لمس کرده بودند ، براى من آمدند گفتند ، این بود که من دردهات بعضى از مناطق رفته ام و اسم یک قریه اى ، یک قلعه اى را گفت ، آنجا خود من هم رفتم ، در اطراف ماست ، او مى گفت که در این دهات صبح که مى شد آن ملاى محل جلو مى افتد و مردم دنبال او تظاهر مى کنند ، و آن قلعه اسم برد که آن قلعه رامن رفته ام و دیده ام چقدر است ، شاید مثلا ده خانوار ، پانزده خانواربشود توى آن قلعه زندگى بکنند ، گفت : (حتى آن قلعه که من رفتم ، دیدم همان حرف هائى که تهران گفته مى شد توى آن قلعه ، مردم آن قلعه مى گویند . این براى من خیلى جالب بوده است ) ، ایمان آورد که یک مطلبى که مطلب ملت است و اینطور مطلب ملت است که هر جا پا بگذارى ، همان مطلب هست شما که در اروپا بودید و آنها که در امریکا بودند ، آنهائى که در خارج از کشور در هر جا بودند ، همین مسائل را مى گفتند که آنهائى که در داخل بودند . دانشجویشان همین مى گفت که علماى دینى شان گفت ، بازاریشان همان را مى گفت که کارگرشان مى گفت ، بچه هاى اینقدرى شان همان مى گفت که بزرگان مى گفتند . این مورد اطمینان من شد که یک دست غیر طبیعى در کار است . شعاع عمل انسان تا یک حدودى است ، یک کسى مى تواند یک محله را تحت تأثیر قرار بدهد ، یک کسى مى تواند یک شهر را ، یک کسى مى تواند یک استان را ، اما کسى نمى تواند به این ترتیب همه

ص: 185

قشرهاى موجود در هر جا را از یک ملتى ، از بچه هاى کوچک و تا پیرمردهایشان و دانشجویشان با افکار متعدده که اینها دارند و با ایده هاى مختلفى که دارند ، همه را تحت یک مطلب بیاورد ، این نمى شد الا اینکه دست غیبى در کار است . من مطمئن شدم به اینکه یک عنایتى از طرف خداوند تبارک و تعالى هست و این عنایت انشأاللّه محفوظ است ، شما پیروزید تا این توجه ملت ما به مقاصد اسلامى است ، این ملت پیروز است و این حرف هائى که گفته مى شد و قلم هائى که هست و اینها چیزى نیستند . آنوقت که قدرت ها بود که همه قدرت هاى موجود پشتیبانى مى کردند از محمدرضا ، مکرر شاید از امریکا به ما پیغام مى دادند ، در پاریس که من بودم ، مکرر مى آمدند و مستقیما با من تماس مى گرفتند ، گاهى از بعضى از کسانى که به من مربوط بودند تماس مى گرفتند ، گاهى به صورت تعزیر و گاهى به صورت نصیحت واینها ، و مى خواستند که حفظ کنند محمدرضا را ، رژیم را مى خواستند حفظ کنند ، انگلستان هم به صراحت چیز کرد که ماباید این را حفظش کنیم ، منافع ما در این است ، دیگران هم همین طور بودند و مع الاسف دولت هاى اسلامى هم همین طور بودند ، دولت هاى اسلامى هم پشتیبانى مى کردند اصلش جدا بودند از مقاصد ما و مطابق با این مشى مى کردند . معذلک یک ملتى وقتى یک چیز را خواست و آن خواستش هم خواست الهى بود ، یک مطلب مادى نمى خواست ، گفت ما اسلام را مى خواهیم ، جمهورى اسلامى را ما مى خواهیم ، مى خواهیم ظلم نباشد ، مى خواهیم رژیم غارتگر نباشد ، مسائلى بود ، همه اش اسلامى بود ، همه اش انسانى بود ، با یک همچو ملتى نمى شود کسى در بیفتد ، بخواهد جور کند ، نمى شود ، اصلش ما فرض مى کنیم اصلا در دنیا اینطورى است ، ما فرض مى کنیم که یک وقت از طرف یکى از این ابرقدرت ها بریزند ایران را بگیرند ، نمى کنند ، نمى شود ، ما حالا فرض مى کنیم لکن با یک ملتى که همه یکپارچه هستند ، نمى توانند بمانند و گرفتن یک جائى یک طور ، و ماندن در آنجا یک طور دیگر است وضعش جور دیگر است ، مى خواهند براى هر آدمى یک مأمور بگذارند؟! اینکه معقول نیست ، در هر شهرى یک عده مى گذارند ، بعد از چندى همین مردم این عده را از بین مى برند . کشورگیرى غیر کشور نگه داشتن است ، اینها عاقلند اولا که نمى شود دیگر در دنیا با اعمال زور ، آنطورى اصلش معقول نیست دیگر ، ثانیا قواى ابر قدرت همه مقابل هم مى ایستادند ، این مواظب اوست ، آن هم مواظب این است ، آن یک قدم اگر جلو برود ، آن هم مى گوید ، من هم خواهم جلو بیایم ، از این جهت خداوند اینطور ملت ها رابه همین معناست ، حفظ میکند که قدرت هاى بزرگ در مقابل هم بایستند و نتوانند هیچ کدام تعدى بکنند و آنها مى دانند که اگر فرض کنیم که یک قدرت هم بشود و بخواهد حمله کند و یک جا را بگیرد ، نمى تواند ادامه به حیات خودش بدهد . این کشورهائى که یک وقتى مى ریختند و یک جائى را مى گرفتند ، بعد از چندى همه شان از بین مى رفتند و مستهلک مى شدند ، بعد که جزء همین ملت مى شدند . بنابراین ملت وقتى که یک مطلبى را مى خواهد ، این عملى خواهد شد و شما اسلام را خواستید و جمهورى اسلامى را خواستید و احکام اسلام را همه مان مى خواهیم و این عملى مى شود ، بیخود دست و پا مى زنند خودشان را زحمت دهند ، البته ما را هم زحمت مى دهند اما زحمت دادن یک مطلب است ، پیروز شدن یک مطلب دیگر .

ص: 186

آتش زدن خرمن ها ، عملى در جهت منافع آمریکا

البته هر کسى که یک صحبتى بکند ، قلمفرسائى بکند ، انتقاد بکند ، خوب ، یک زحمتى است یا فرض کنید اینهائى که مى روند و کشاورزها و پیش کشاورزها ، پیش کارگرها و اینها ایجاد فتنه و فساد مى کنند خوب ، یک زحمتى ایجاد مى کنند ، اما آنطور نیست که حالا که چهار تا جوان گول خورده یا چهار تا جوان اجیر که خیلى محتمل است در بعضى اینها که اینها اجیر آمریکا هستند به یک صورت دیگرى .

چنانچه من توده را ، در حزب توده آن اولش را ، حالا دیگر که من اطلاع پیدا نکردم ، اولى که حزب توده پیدا شد ، آن شخصى که این حزب را درست کرد و همه مى گفتند که این از شوروى است و از اینهاست ، از روسیه است ، سرچشمه گرفته اینها ، آن شخص همسفر من بود در مکه و در بیروت که ما براى انتظار کشتى سیزده روز بودیم ، این هم آنجا بود و مى آمد پیش ما ، یک آدم نمازخوان ، حج برو ، خیر هم بود ، لکن خوب ، تحت نظر یک دسته آنوقت که به نظر مى آمد که انگلیس ها ، حزب توده را آنها درست کردند ، حزب توده اى که منتسب به یک قشر دیگرى است ، آن را درستش کردند ، حالا همین طور به نظر آدم مى آید که بعضى از این احزابى که چپگرائى مى کنند ، خودشان را مى چسبانند به چین و یا چسبانند به شوروى ، به نظر آدم اینطور مى آید که نه ، اینها یک اشخاصى هستند که آمریکا درست کرده براى ما که شلوغ بکنند اینجا و صدا ایجاد کنند و دوباره آنها برگردند ، دلیل من بر این مطلب این است که اینها یکى از کارهاشان ، قضیه رفتن در پیش کشاورزها ، اول مى رفتند و مى گفتند که کشاورزى را جلو مى گرفتند که کشاورزى نکنند ، اینجا زورشان نرسید ، بعد مى رفتند که نگذارند اینهاجمع بکنند ، آنجا هم که مأیوس شدند و مردم جمع کردند ، بعد شروع کردند خرمن ها را آتش زدند . این طایفه اى که ادعا مى کنند ما طرفدار خلق هستیم ، طرفدار مردم هستیم ، توده را چه داریم ، خلق را چه ، ما از ایشان مى پرسیم که آتش زدن خرمن هااولا چه منفعتى براى توده ها دارد ، این ضعفایند که خرمن درست کردند ، یک سال این بیچاره زحمت کشیده یک عده اى یک خرمن درست کرده ، این خرمن آتش زدن طرفدارى از این ضعفاست ؟ بعد هم مى گوئیم که کى منفعت از این مى برد! یکى از طرقى که براى کشف بعضى از جرائم است این است که یک جرمى که واقع مى شود ببینیم کى از این جرم منفعت مى برد که بگوئیم زیر سر اوست . اگر ما گندم نداشته باشیم ، از کجا گندم وارد مى کنید؟ از آمریکا ، اگر ما فرض کنیم جو نداشته باشیم ، باز هم آمریکا ، زراعت هر چه نداشته باشیم آن کس که صادر کننده است براى ما ، آمریکاست ، نه چین ما زراعت تواند بدهد نه شوروى ، خود شوروى هم از آمریکا مى گیرد ، او هم ندارد ، منفعت به جیب آمریکا مى رود! پس شما عمال آمریکا هستید براى اینکه اگر منفعت به جیب آنها و دیگران مى رفت ، ما مى گفتیم از عمال آنها هستند ، نمى خواهم بگویم که آنها چطورند و آنها هم از آنهابدتر ، همه شان با وضع ما موافق نیستند ، همه مى خواهند که از این سفره حظى ببرند لکن در این قضیه که آتش زدن خرمن ها و امثال ذلک باشد ، این منفعتش مستقیما توى جیب آمریکا مى رود . آنها گندم هایشان زیاد است بالاخره یا باید آتش بزنند یا به دریا بریزند وبازار

ص: 187

مى خواهند ، همانطورى که ملاحظه کردید که قضیه اصلاحات ارضى هیچ نبود الا اینکه بازارى براى آمریکا درست کند و نگذارند ما زراعت داشته باشیم . همانطورى که خود آن مردک از عمال آمریکا بود و براى بازار درست کردن امریکا این کار را کرد و نقشه از آنها بود و او اجرا مى کرد الان هم نقشه از آنهاست و اینها اجرا مى کنند ، منتها آن به اسم آریا مهر ، اینها به اسم فلان و فلان چپگرا .

بى حاصل بودن نقشه هاى آمریکا در جهت سرکوب نهضت

اما مسأله اینطورى است ، همین ها بودند که در زمانى که او بود از او طرفدارى مى کردند ، در در بار هم از همین ها بودند ، از بزرگانشان در دربار هم بودند ، ما از اینها دیگر وقتى خود آمریکائى هیچ کار نتوانست بکند با همه صحبت هائى که کرد یک وقت به صورت ارعاب و یک وقت به صورت مصلحت اندیشى . اخیرا هم که شاه رفته بود و بختیار بود دیگر به صورت اینکه نه ، صلاح نیست ، حالا زود است ، نورس است ، حالا چه و مى آمدند که من را نگذارند به ایران بیایم ، جدیت مى کردند ما نیائیم به ایران ، همین جدیت اینها باعث شد که من فهمیدم که رفتن ما مضر به حال اینهاست براى اینکه آنها براى صلاح ما نمى گفتند که شما زود است حالا بروید و حالا پیغام فرستادند به وسیله رئیس جمهور فرانسه که آوردند براى ما خواندند پیغام شان را که الان چطور است و کذا هست و زود است ، نورس است ، حالا شما یک قدرى ، چند هفته اى باشید . من دیدم که معلوم مى شود که در این چند هفته مى خواهند اینها قوایشان را مجتمع کنند که دیگر هیچ کارى از ما بر نیاید ، مردم الان قیام کردند و نهضت کردند ، حالا باید رفت هر چه شد بشود ، ما بنا گذاشتیم بیائیم ، آنها فرودگاه را بستند ، ما گفتیم ، خوب ، هر وقت باز شد مى رویم ، معلوم است که تا ابد نمى بندند که وقتى هم که باز شد ، ما هم آمدیم .

اعتصام به حبل اللّه عامل سرکوب قدرت هاى شیطانى

على ایحال مأیوس نباشید ، این از جنود ابلیس است که به انسان تزریق مى کند ، قدرتمند باشید که این از طرف خداست ، خدا شما را قدرتمند کرده ، ملت قدرتمند است .

یداللّه مع الجماعه خداوند مى فرماید : (واعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرقوا)

خوب ، ما اگر اطاعت این امر را کردیم ، خداوند ما را واگذار مى کند که ما را بچاپند ، ما اطاعت بکنیم از امر خدا ، که ما اعتصام کنیم به اسلام ، حبل اللّه همین اسلام است ، مااعتصام کنیم به حبل خدا ، به اسلام ، به قرآن و توجه کنیم به او همه مان ، تفرقه هم نداشته باشیم ، بعد خدا ما را وادار مى کند ، واگذار مى کند به اینکه ما را بچاپند؟ نه ، دیگر نمى شود ، اگر ما وفا کردیم به این امر خدا و عمل کردیم به امر خدا و با هم شدیم ، همه قشرهایمان با هم شد ، خارج و داخل ، دانشجو و طلبه ، همه با هم این نهضت را تا اینجا که رساندیم تا آخر ببریم ، شک نکنید که پیروز هستید ، هیچ شک نداشته باشیم ، الان مهار پیروزى دست خود ملت است ، دست خودشان ، کلید پیروزى دست خود ملت است ، ملت باید بفهمد که آن چیزى که او را پیروز کرد همین بود که همه با هم بودند و اعتصام بحبل اللّه بود ، همه با هم

ص: 188

چسبیده بودند که ما جمهورى اسلامى مى خواهیم ، ما اسلام را مى خواهیم ، ما قرآن رامى خواهیم ، ما حکومت عدل الهى مى خواهیم ، این اعتصام بحبل اللّه بود ، این اعتصام بحبل اللّه اسباب این شد که یکدفعه یک قدرت شیطانى که همه قدرت ها ، نه همه قدرت ها فقط ابر قدرت ها ، بلکه قدرت هاى کوچولو هم دنبال او بودند ، بیخود نشد که ما را به کویت راه ندادند ، یعنى راه ندادند که من از این دروازه کویت بیایم و از آن طرف رد بشوم و سوار شوم و بروم ، اینقدر هم راه ندادند گفتند از همان جا که آمدید به همان جا برگردید . وقتى هم عراق آمدیم دیدیم که من فکر کردم که ما هر جا برویم همین صحبت ها هست براى اینکه اینها همه مربوطند به هم ، یک سیاست است ، اینها همه پشت او ایستاده اند ، ما دیدیم که خوب ، حالا برویم در خارج ، بعدش آمدیم و آنها هم پشیمان شدند و من از جوانهاى آنجا متشکرم و از این جوان هاى عزیز ما که از همه جاها آمدند و احوال از ما پرسیدند و مجتمع شدند ، حرف ما را شنیدند و منتشر کردند مصاحبات ما را در آنجا ، گاهى در همه جا منتشر کردند و این راهى براى پیروزى ما بحمداللّه بود .

امروز زمان طرح گرفتارى هاى شخصى نیست

در هر صورت به شما عرض بکنم که تحت وسوسه ابلیس و عمال ابلیس که همین هایند که مى نویسند و همین ها که مى گویند هیچ وقت نروید ، شما پیروزید و پیروزى تا آخر مال شماست . آنى که من به شما عرض مى کنم ، این است که کلید پیروزى را حفظ کنید ، کلیدش را اگر حفظ کردید عنایت خدا با شماست اجتماع تان را حفظ کنید ، دنبال این الان نباشید که ما حوائجى داریم برآورده نشد ، این را به این آقا دارم مى گویم من هم مى دانم که حوائج برآورده نشده ، من هم حوائجى دارم که برآورده نشده ، آقا هم حوائجى دارند و آقا و آقا ، همه چیزهائى مى خواهند که نشد . من که از اول مسائل یادم هست حدود پنجاه و هشت سال ، شماها هم که در بین راه ها ملحق شدید ، زمان این شاه را درک کرده اید ، از آنوقت که چشمتان را باز کردید ، اختناق بوده ، زحمت بوده ، گرفتارى بوده ، توى حبس بوده ، تبعید بوده ، از این مسائل بوده ، گرفتارى هاى دیگرى که چپاول بوده ، همه چیز شما را برده اند اینها ، جواهرات که پشتوانه این مملکت بوده ، یک مقداریش را رضا شاه برد و انگلیس ها در بین راه از دستش گرفتند و بردند و یک مقداریش ایشان حمل کرد وبرد ، الان هم بانک هاى ما گرفتار قرض است ، یعنى دولت گرفتار قرض هائى است که اینها از بانک ها گرفته اند و برداشته اند و رفته اند . در هر صورت الان وقت این نیست که ما گرفتارى هاى شخصى که داریم ، طرح کنیم و هى به دولت اشکال بکنیم ، به ملت اشکال بکنیم ، به نهضت اشکال بکنیم .

نهضت اسلام در برخورد با مجرمین بى نظیر در عالم است

شما بدانید این را ، در عالم نهضتى به این خوبى نبوده ، انقلاب سفید این بود نه آنى که درست کرده بودند . شمانهضت هائى که ، انقلاب هائى که در عالم واقع شده ، یکى انقلاب فرانسه است که

ص: 189

بزرگ است و یکى انقلاب شوروى است ، آنقدرى که آنجاها آدم کشته شده و سایر انقلابات ، آنقدرى که آنجاها خونریزى شده ، اینجا نشده ، براى چه ؟ براى اینکه بعد از انقلاب یک نسیم اسلام بود نمى گویم اسلام تحقق پیدا کرده ، دیگر اینها که انقلاب کرده اند ، ننشسته آنجا همین جور سر ببرند تا آخر هر کس را احتمال بدهند که مخالف است به تفنگ ببندند ، این مسائل نبوده ، هیچ نیست . البته یک عده اى که پنجاه سال این مردم را قتل و غارت کرده است این عده که حد عددشان شاید تا حالا به صد و چند نفر بیشتر تجاوز نمى کند من دقیقا نمى دانم ولى کم بوده عددشان ، جنایت شان زیاد بوده ولو عددشان کم بوده ، اینها البته به جزاى خودشان رسیدند ، نه آن جزائى که باید برسند آن جزا در آنجا باید واقع بشود ، در اینجا نمى شود . یک نفر آدمى که صدها خانواده را بى سرپرست کرده ، صدها جوان را از مادرهایشان جدا ، کرده و داغ کرده و آتش زده و بوداده روى تاوه هاى متصل به برق این را نمى توانیم جزایش را اینجا بدهیم ، یک جان دارد ، ما آن یک جانش را فرض کنیم از او گرفتند ، آن هزارها افراد و خانواده را چه کرده ، ما نمى توانیم ، این دلیل بر این است که یک جاى دیگرى هم هست که این باید تا ابد بسوزد ، تا ابد جنایاتى را که کرده ، جبران بشود ، در آنجا جبران مى شود انشأاللّه . مقصود من این است که این حرف هائى که حالا دارند مى زنند ، ما از این بزرگترش را شنیدیم و اعتنا نکردیم . اینها دیگر چیزى نیست ، نیستند ، یک تتمه اى است که دست و پائى در این آخر مى زنند ، چلاپ و چلوپى مى کنند .

راه انبیا الگوى راه ما جهت نیل به اهداف اسلامى

و انشأاللّه با قدرت شما و با قدرت ایمان شما ، با قدرت اسلام این نهضت به آخر مى رسد و بوى اسلام را آنوقت مى شنوید که چه معطر است اسلام . چه نظامى است این اسلام که آن که در رأس واقع شده است مثل خود پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) و آنهائى که در پائین به اصطلاح شما یا مردم ، واقع شده اند ، اینها در یک جا با هم مجتمع مى شوند و مى نشینند و صحبت مى کنند و _ عرض مى کنم _ قصه و صحبت تجییش جیوش مى کنند اینها ، این بناى پیغمبر اینطور بود . پیغمبر که خلیفة اللّه بود ، همه او را قبول داشتند ، وقتى که توى مسجد مى نشست نمى شناختندش ، کسى که از خارج مى آمد ، نمى شناخت براى اینکه بالا و پائینى در کار نبوده ، آنوقت حتى یک همچو چیزى هم نبوده است که بیندازد زیرش ، آن روى یک حصیر اگر خوب ، بود حصیر ، و الا روى زمین نشست ، اسلام این است . ما دلمان مى خواهد یک همچو ، البته قدرت ما نداریم که این که هست عرضه کنیم اما هر چه ، هر چه آدم بخواهد به مبدأ خیر نزدیک بشود ، باید خودش را نزدیک کند ، حالا من نتوانستم مثل مالک اشتر عمل کنم خوب ، هر چه بتوانم خودم را نزدیک کنم به آنها ، باز خوب است و من امیدوارم که مملکت ما یک مملکت اسلامى بشود ، جوانهاى ما ، یک جوان هاى مسلم ، معتقد به اسلام بشود و اگر این ایمانى که ما را پیش برد ، باقى باشد ، احدى دیگر نمى تواند به شما تعدى کند و انشأاللّه نخواهد توانست .

ص: 190

انقلاب روحى ، بالاتر از سدى است که شکستند

از خداى تبارک و تعالى سلامت و سعادت مى خواهم و همین حس یکى از امورى که انسان به او خیلى علاقه پیدا مى کند ، خیلى مایه امیدوارى است ، این انقلاب روحى است که در ملت پیدا شده ، انقلاب روحى بالاتر از سدى است که شکستید ، شما از اروپا پا شدید ، آمدید که به مردم کمک کنید ، این انقلاب روحى مهم است ، این را هیچ کس نکرده الا خدا .

خدا مقلب القلوب شما در بین دست خداى تبارک ، دست معنوى خداى تبارک و تعالى است که هر جا مى خواهد ، او بر مى گرداند . شما یک وقت مشغول کار خودتان بودید ، در زمان چیز من مشغول طلبگى خودم بودم ، شما مشغول آقائى خودتان ، که شما را از آنجا برداشت و آورد اینجا که بروید در یک روستا زحمت بکشید براى برادرانتان ، این دست خداست که قلب هاى شما را اینطور کرده ، قدرش را بدانید . دل شما الان در دست خدا ، هر طورى مى خواهد مى گرداند و به خیر گردانده ، الان شما را از آنجا او آورده ، جوانهاى دانشگاه و نمى دانم دکتر و مهندس ، اینها که هر کدام باید در یک جاى دیگرى باشند ، زن محترمه و خانم هاى عزیز که باید در جاهاى چه باشند ، همه اینها توى این روستاها رفته اند و دارند درو مى کنند ، چه مى کنند ، البته اینها دروگر نیستند به آن معنائى که رعیت دروگرند ، اما یک عمل کوچک که اینها همچو قدرت مى دهد به این دروگرها که اگر یک جریب زمین را آنوقت درو کردند ، حالا دو جریب زمین درو مى کنند . وقتى دروگر آمد دید که این خانم هائى که باید زیر سایه بنشینند ، آمدند توى افتاب و گرفتند دارند جو را درو مى کنند و جمع مى کنند ، و اینها یک قدرتى در نفس آنها پیدا مى شود ، یک ارزشى دارد عمل اینها که قدرت به آنها مى دهد و آنها کارشان چند برابر مى شود . خیلى ارزش دارد وقتى ببینند شما از اروپا پا شدید آمدید ، از امریکا پاشدید آمدید اینجا براى اینکه کمک کنید به برادرهاى خودتان ، ببینید چه حالى براى این رعیت پیدا مى شود ، این رعیتى که هر روز یک سازمان امنیت مى رفت بالا سرش یا شلاقش زد یا چه از او اخذ مى کرد ، حالا مى بیند که از اقصى بلاد خارج نه داخل ، برادرانشان آمدند و مى گویند ما آمدیم به شما کمک کنیم ، ما آمدیم که با شما درو کنیم ، ما آمدیم با شما زراعت تان را برداریم ، نمى دانیم این چه حظى براى ، این چه در قلب آنها چه اثرى خواهد گذاشت و نمى دانید ارزش اینکه یک قلب ضعیف را شما همچو خوشحال کردید ، این ارزش چقدر است ، معنویت عمل را ما نمى دانیم چقدر است ، خیلى زیاد است عمل ، ولو کوچک هم باشد و شما از باب اینکه دروگر نیستید ، نتوانید درست درو کنید ، لکن چند تا خوشه گندم را که شما جمع بکنید ، اینقدر ارزش دارد ، اینقدر قلوب را به شما متوجه مى کند و اینقدر مردم را امیدوار مى کند و نهضت ما را پیش مى برد که خدا مى داند. خداوند همه تان را حفظ کند ، و خداوند همه شما را سعادتمند کند ، و این تحول روحى که پیدا شده است ، خداوند حفظ کند این تحول را .

نقشه هاى استعمار گرانه ، جهت انحراف اذهان جوانان

من حالا وقت ندارم لکن از امورى ، خیانت هائى که دستگاه به ما کرده است یکى همین قضیه

ص: 191

اختلاف است ، از طرق مختلفه جوانهاى مارا منحرف کردند ، راه هاى مختلف ، شیاطین اینها نشستندبررسى کردند و راه هائى پیدا کردند براى اینکه نسل جوان ما را بکشند به یک فسادهائى و از آن چیزهائى که مربوط به خودشان و زندگى خودشان غافل کنند . این مراکز فسادى که بیشترش در تهران است و در همه شهرستان ها هست ، این با یک نقشه و حساب بوده است . اگر یک جوانى رفت در یک مرکز فسادى ، فردایش هم رفت ، ده روز رفت ، عادت مى کند به آن مرکز فساد ، دلش دنبال اوست ، یک جوان یا جوانهائى که دلشان دنبال مراکز فساد باشد وقتى که خواب مى بینند ، خواب همان مراکز را مى بینند تا بیدار هم مى شوند حواسشان آنجا باشد و بعد هم بروند سراغ همان مقاصد فاسده ، این دیگر به درد اینکه بتواند در مقابل قدرتها بایستد و بگوید نه ، نیست ، این دیگر فکرش دنبال این نیست که مملکت ما گرفتارى دارد ، باید این گرفتارى را ما خودمان رفع بکنیم ، این ذهنش منعطف است دیگراز این مسائل . این اختلاطهائى که درست کرده اند و ایجاد کردند براى ملت ما و جوانهاى ما را مختلط کردند با هم کشیدند به یک مسائل فاسدى ، این هم جزء همان نقشه هائى است که براى ما کشیدند . این اختلاط در دریا یک چیز عادى نیست ، یک چیزى نیست که همین طورى شده باشد ، یک نقشه اى است براى اینکه جوان هاى ما را منعطف کنند ذهن شان را به این مسائل ، اگر چندین هزار جوان ما جذب شدند به مراکزى که اینطور مسائل شهوى و حیوانى در او مطرح است ، همین چندین هزار جوان را ملت ما از دست داده .

ص: 192

تاریخ : 30/4/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از اهالى شهرستان اسفراین

هدف ، عقب نگاه داشتن اقشار مختلف مردم بود

بسم اللّه الرحمن الرحیم

شما توقع نداشته باشیدکه یک کشورى که دو هزار و پانصد سال تحت سلطه سلاطین جور بوده است و و قریب شصت سال تحت سلطه رژیم ناپاک پهلوى بوده است ، با همه قوا و با همه و با همه کوشش ها ، کوشش کردند که این کشور را از همه حیث به عقب بزنند ، توقع نداشته باشید به مجرد اینکه آنها رفتند ، اینجا بشود یک گلستان و مردمش هم بشوند ملائکه . نسل جوان ما را اینها به طورى تربیت بر خلاف انسانیت کردند که مشکل است به این زودى بشود اینها را برگرداند به یک حال که از آن راه به این راه بیاید تا راه بیفتد . هر معممى روحانى نیست و هر قائل به اسلامى مسلم نیست ، و در دستگاه جور که از همه قشرها استفاده مى کردند از این قشر هم استفاده شده است و شما توقع نداشته باشید که در ظرف پنج ماه بشود همه را اصلاح کرد . نه همان شهر شما این گرفتارى را دارد ، شهرهاى دیگر هم همین گرفتارى ها را دارند ، قشرهاى دیگر هم همین گرفتارى ها را دارند منتها هر یک از گروه ها که مى آید همان وضع خودشان چون محسوس شان بوده است ، مى گویند هیچ جا بدتر از محل ما نیست ، از کردستان مى آیند همین را مى گویند ، از لرستان مى آیند همین را گویند و از هر جا که مى آیند همین مسائل مطرح است و همه هم درست گویند براى اینکه در طول این مدت زحمت کشیده شده است که همه چیز عقب کشیده بشود و خصوصا نیروى انسانى ، نگذارند نیروى انسانى . . . قشرها و نه در قشر دیگران ، نگذارند روحانى صحیح و سالم باشد . . . صالح ، هر چه هم صالح باشد بتواند همه قشرها را سالم کند حتى بتواند همان چیزى که مربوط به خود رژیم هست ، مربوط به خود دستگاه دولتى است سالم کند . . . نخواهد روحانیت مترقى کارى بکند . به قدرى آشفته است که نمى توانند به این زودى کارى انجام بدهند .

با کمک همه اقشار مشکلات رفع خواهد شد

با اینکه دولت با تمام قوا مشغول است براى اینکه مسائل را ، مشکلات را حل بکند لکن مشکلات زیاد است و مشکلات زیاد را نمى شود حل کرد الا با دست همه ملت ، همانطورى که همه ملت این رژیم را عقب زد و قشرى . . . قشرى نمى تواند این کار را بکند ، اجتماع بود که این کار را کرده

ص: 193

همین طور حالا هم براى سازندگى که کارش مشکل تر از اصل مطلب بود احتیاجى به کمک دارد ، دولت محتاج است که همه مردم کمکش بکنند ، زیر بالش را بگیرند و این انشأاللّه با کمک همه اقشار انشأاللّه درست خواهد شد و آنطور اشخاص ناباب هم انشأاللّه خود مردم طردشان مى کنند ، خود مردم رها مى کنند آنها را .

انشأاللّه امیدواریم که به خواست خداى تبارک و تعالى امور اصلاح بشود ، و هیچ خوف اینکه نتواند ، در ذهن تان نیاید . قدرتمند باشید و همه با هم قدرتمند . شما یک همچو قدرتى را عقب زدید ، این آشفتگى ها دیگر داخلى ، مال خودمان است غیر آن بود که همه قدرت ها دنبالش بودند ، همه قدرت ها ، یعنى قدرت هاى کوچک ممالک . . . بزرگ . . . ما دیگر دشمن داخلى را کنار گذاشتیم ، اینها یک چیزهاى داخلى است . اگر ریشه اى ، یک چیز گندیده اى هم باشد این را هم شما مى کنیداندازید دور ، تمام شد . خداوند انشأاللّه همه تان را حفظ کند ، خواهرها را حفظ کند برادرها را هم حفظ کند و همه موفق باشید که این نهضت را به آخر انشأاللّه برسانید .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 194

تاریخ : 30/4/58

بیانات امام خمینى در دیدار با گروه تحقیقات و تبلیغات دانشکده علوم اصفهان

نپذیرفتن قدرتى جز قدرت حق ، از آداب عبودیت

بسم اللّه الرحمن الرحیم

از آداب عبودیت این است که جز قدرت حق ، قدرتى را نپذیرند و جز ثناى حق و آنکه از اولیأ حق است ، ثناى کسى را نگویند . ما بندگانى هستیم که هیچ نداریم و هیچ نیستیم و هر چه هست قدرت الهى است . معجزه هایى که در این نهضت واقع شد همه از جانب خداى تبارک و تعالى بود و بشر کوچکتر از آن است که بتواند این معجزه ها را انجام بدهد . تحولات روحى که در این مدت قلیل براى ملت ما پیدا شد ، تحولاتى قلبى ، تحولات روحى ، تحولات ارادى ، هیچ کس نمى توانست این تحولات را ایجاد کند . آنچه که عظمت دارد این تحولات روحى است که در ملت پیدا شده و او بالاتر از این پیشبرد و پیروزى است که ملت ما پیدا کرد . ملتى بود که در فکر سرنوشت خودش نبود ، هر کس مشغول کارى بود و آنچه مطرح نبود مسائل سیاسى ، مسائل اجتماعى کشور بود ، در مدت کمتر از دو سال یک تحول پیدا شد که تمام قشرهاى ملت افکار سیاسى پیدا کردند . مجالسى که صرف مى شد در امورى که بیهوده بود حالا صرف مى شود در امورى که سرنوشت ساز است . خواهرهاى ما که اشتغال به مسائل دیگر داشتند الان همدوش با برادرها و مقدم بر آنها به سرنوشت ملت و به سرنوشت کشور خودشان فکر مى کنند ، طرح دهند ، فکر مى کنند ، انتقاد مى کنند . این تحول تحولى است که خداى تبارک و تعالى که مقلب القلوب است این تحول را ایجاد کرد .

کشیده شدن کشور از ضعف به قدرت و ایجاد حق تعاون از معجزات الهى

تحول مهم دیگر ، تحولى بود که از ضعف به قوت کشور ما را کشاند . کرارا گفتم این را که یک پاسبان در بازار بزرگ ایران که تهران است اگر مى آمد و مى گفت باید بیرق بزنید کسى به خود اجازه نمى داد ، فکر نمى کرد که مى شود مقابل او ایستاد . همین ملت با همین ضعف در ظرف یک سال و چندى به خیابان ها ریخت و گفت ما شاه را نمى خواهیم ، ما ابرقدرت ها را محکوم مى کنیم . آنهائى که از یک پاسبان مى ترسیدند از توپ و تانک و مسلسل هراسى نداشتند ، خانم هائى در قبل وضعشان یک نحو دیگرى بود و رژیم آنها را به یک مسائل دیگرى مشغول کرده بود ، متحول شدند به کسانى که در مقابل رژیم ایستادند و با برادرها همدوش بلکه مقدم در این نهضت شرکت کردند . این تحول ها ، تحول هاى

ص: 195

اعجاز آمیز بود .

از آنطرف تحول دیگرى که پیدا شد ، امروز یک دسته از جوان ها ، زن و مرد ، از اروپا آمدند پیش من و آنها گفتند ما آمدیم براى اینکه در روستاها برویم و به مردم خدمت بکنیم . جوانهائى که سابق در مسائل دیگر فکر مى کردند امروز در اینجور مسائل فکر مى کنند . مى آیند ، از اروپا مى آیند ، از خارج مى آیند ، زن و مردشان مى آید براى اینکه در روستاها بروند کمک کنند به روستائى ها . چنانچه از داخل ، از دانشگاه ، طبیب ، مهندس ، خانم ها همه مى روند در این روستاها و کمک مى کنند . این حس تعاون یک حسى است که ، یک تحولى است که اعجاز آمیز است و آنچه که هست خداوند تبارک و تعالى انجام داده است .

با اراده حق تعالى در همه چیز پیروز شدیم

همه چیز را از خدا بدانید . ما بنده ضعیفى هستیم که هیچ نیستیم ، هر چه هست او هست و هر چه داریم از او داریم و پیروزى ما به دست او واقع شد . ما که هیچ در دستمان نبود و پیروز در همه چیز شدیم با اراده حق تعالى بود . این اراده حق تعالى دنبال اینکه شما اجتماعتان ، اجتماع اسلامى بود (یداللّه مع الجماعه ) اجتماع شما اسلامى بود و قیام ، قیام انسانى اسلامى بود و خداوند به شما آزادى را هدیه داد براى اینکه براى او قیام کردید . این قیامى است که براى اوست ، حفظ کنید . مادامى که براى او کار کنید ، اجتماعتان براى او باشد پیروز هستید و من امیدوارم که این اجتماعات شما تا آخر محفوظ باشد و براى خدا باشد . خداوند همه شما را سعادتمند کند و خداوند کشور شما را مستقل و آزاد کند وآزادى را از کشور شما نگیرد .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 196

تاریخ : 30/4/58

بیانات امام خمینى در جمع کارکنان رادیو دریا

مى خواستند مملکت ما را از انسان خالى بکنند

بسم اللّه الرحمن الرحیم

دستگاه رژیم سلطنتى و آن چیزهائى که از قبیل رژیم سلطنتى که رویهمرفته بگوئیم رژیم الهى و غیر الهى ، رژیم هاى غیرالهى براى اینکه وضع شان بر حسب نوع این است که به ملت خیانت مى کنند و براى خودشان دستگاه درست مى کنند و به منافع خودشان ملت را به کار مى کشند و از ملت جدا هستند ، برنامه هاى آنها این است که با کوشش ملت را به تباهى بکشند و نسل جوان را فاسد کنند . اگر نسل جوان فاسد نباشد آنها از آن خوف دارند و مى ترسند که یک وقت نسل جوان یک عصیانى بکند و آنها را به تباهى بکشد از این جهت به وسائل مختلف کوشش مى کنند که نسل جوان را به تباهى بکشند که از مسائل روز و از مسائل زندگى کنار باشند . وسائل متعدده از قبیل مطبوعات که در خدمت آنها ، رادیو و تلویزیون ، سینما ، تئاتر ، تمام اینها که در خدمت آن رژیم هاى غیر توحیدى هست ، تمام اینها براى این است که ملت را عقب برانند و از توجه به مقدرات خودشان غافل کنند و احیانا بکشانند به طرف خودشان و آنها سرگرم به کارهاى غیر مقدرات خودشان بشوند و آنها هم منافع خودشان راببرند و مطمئن باشند که کسى مخالفشان نیست و لهذا جمیع وسائل فساد جوانها را اینها فراهم مى کردند از قبیل مراکز فحشا که اطلاع لابد دارید که در تهران خصوصا چقدر مراکز فحشا بوده است به طرق مختلف که بعضى از آنها گفتنى نیست اصلا و همین طور اطراف دریا . در وقتى که ، موقعى که مردم دریا مى روند یکى از امورى که آنها دامن به آن مى زدند همین اختلاطى بود که بین جوانها و زن و مرد ، و این نه از باب این بود که اینها مى خواستند به جوانهاى ما مثلا یک خوشى بگذرد ، بلکه از باب این بود که اینها را به تباهى بکشند . مراکزى که در آن مخدرات بود از قبیل مشروبات و دستگاه هاى تخدیرى دیگرى بود الى ماشأاللّه . در سینما جوانهاى ما وارد مى شدند ، اگر چنانچه چند روز وارد مى شدند عادت مى کردند و سینما با آن صورت هائى که همه اش انحرافى بود ، رادیوها همه انحرافى ، مطبوعات از قبیل روزنامه ها ، از قبیل مجلات ، همه چیزهائى بودند که جوانهاى ما را منحرف کنند . و از جمله چیزهائى که باز مغزهاى جوانها را مخدر مى کند و تخدیرى است موسیقى است . موسیقى اسباب این مى شود که مغز انسان وقتى چند وقت به موسیقى گوش کرد تبدیل مى شود به یک مغزى غیر آن کسى که جدى باشد ، از جدیت انسان را بیرون مى کند و متوجه مى کند به جهات دیگر . تمام این

ص: 197

وسائلى که حالا این بعضى شان بود و الى ماشأاللّه وسائل درست کرده بودند ، همه براى خاطر این بود که ملت را از مقدرات خودشان غافل کنند و متوجه به جهات دیگر بکنند ، منحرف کنند او را از مسائل روز که مبادا مزاحمش بشوند . این یک برنامه بسیار مفصلى بوده است که طرح شده نه اینکه من باب اتفاق مثلا این مسائل واقع شده ، نخیر ، این یک طرح هائى است که آنهائى که طراح هستند ، طرح کردند که این جوان ها را به تباهى بکشانند و علاوه بر این آن فشارهائى که بر مردم مى آوردند و آن فشارهائى که به روحانیت آوردند و آن فشارهائى که به دانشگاه ها مى آوردند و به سایر اقشار ، رویهمرفته خواستند که مملکت ما را از انسان خالى بکنند و نیروى انسانى را به تباهى بکشند . دستگاه هائى که براى آموزش است ، براى پرورش است ، تبدیلش کرده بودند به دستگاه هائى که ضد او باشد . آموزش هائى که براى انسان مفید است ، براى یک جامعه و کشورى مفید است ، آنها حذف مى شد و به جاى او آموزش هائى که مخالف مسیر ملت بود ، روى شهوات خود فرد بود لکن با مسیر ملت مخالفت داشت ، با مصالح کشور مخالفت داشت آنها را مى آوردند . مقالاتى که مربوط به سرنوشت ملت بود امکان نداشت در روزنامه نوشته بشود و در رادیوها خوانده بشود . مقالاتى که مخالف مسیر ملت بود ، مقالاتى که مخالف مصالح یک ملت بود ، مخالف مصالح جامعه بود ، اینها رایج بود و مجلاتى که باید تربیت کند نسل جوان را ، مبدل شده بود به آن تربیتى که همه ملاحظه کردید که مجلات ما چه وضع افتضاح آمیزى داشت . همه براى این بود که جوان ها را از مسیرى که دارند و مسیر انسانى که باید اینها بروند ، منحرف کنند به یک مسیر دیگرى و استفاده کنند . استفاده همچو بکنند که تمام مصالح یک کشور را از بین ببرند ، همه چیز را به تباهى بکشند ، همه مخازن ما را به اجنبى دهند و کسى نباشد که چرا بگوید ، براى اینکه توجه مردم را از آن چیزى که مربوط به زندگى شان است منحرف کردند . وقتى جوان ها که اساس یک مملکتى هستند ، پایه یک مملکت هستند ، همه جوان ها بروند طرف فحشا ، طرف مواد مخدره ، متوجه بشوند به این مجلات و به این اوضاع و به آن وضع رادیو و تلویزیون و به آن مسائلى که بود ، دیگر براى جوان نه وقتى مى ماند که فکر کند در این امور و نه مغزش کار کند . موسیقى از امورى است که البته هر کسى بر حسب طبع خوشش مى آید ، لکن از امورى است که انسان را از جدیت بیرون مى برد و به یک مطلب هزل مى کشاند ، دیگر یک جوانى که عادت کرد که روزى چند ساعت را با موسیقى سر و کار داشته باشد (که اینها شاید اکثر رادیوشان و تلویزیون شان از همین قسم ها بود) یک جوانى که اکثر اوقاتش را صرف بکند پاى موسیقى و اکثر اوقاتش را صرف بکند در اینکه پاى موسیقى بنشیند و اینها ، این از مسائل زندگى و از مسائل جدى بکلى غافل شود ، عادت مى کند ، همانطور که به مواد مخدره عادت مى کند . کسانى که به مواد مخدره عادت مى کنند ، دیگر نمى توانند یک انسان جدى باشند که بتوانند در مسائل سیاسى فکر بکنند . فکر انسان را موسیقى جورى کند که دیگر نتواند در غیر همان محیط موسیقى و مربوط به شهوات و مربوط به موسیقى نتواند اصلش فکرش را بکند . از این جهت اینکه پافشارى داشتند به اینکه رادیو آنطور باشد و تلویزیون آنطور باشد و مطبوعات و مجلات آنطور باشد و روزنامه ها آنطور باشند و سینماها آنطور

ص: 198

باشند و همه رویهمرفته دست به دست هم بدهند و این ملت را سرگرم بکنند به این امور و همه مخازن ما را ببرند که الان که رفتند و گم شدند براى مملکت ما یک چیز سالم نمانده ، هر جایش دست بگذارى ناسالم است . هیاهو کردند ، فریاد کردند که ما مى خواهیم شما را به دروازه تمدن بزرگ برسانیم و واقع مطلب دور کردن ملت بود از اصل تمدن ، تا چه برسد به تمدن بزرگ . همه را دور کردند از تمدن ، از آنى که استقلال انسان را درست مى کند ، استقلال فکرى انسان را . تا انسان استقلال فکرى نداشته باشد ، نمى تواند یک فرد مفید باشد . و اینها خواستند فرد مفید پیدا نشود ، اصلا اینها از انسان مى ترسیدند . اینها دیدند که یک مدرس ، در زمان رضاخان یک مدرس بود که در مجلس بود نگذاشت رضاخان آنوقت که مى خواست جمهورى را درست بکند ، مدرس نگذاشت ولو بر خلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود ، لکن آنوقت اینها نظر سوء داشتند ، یعنى او به سلطنت که نرسیده بود ، او مى خواست رئیس جمهور بشود و بعدش حالا کارهاى دیگر بکند و کسى که جلوى او را گرفت مدرس بود که نگذاشت این کار عملى بشود . کسى که تا آخر ایستاد در مقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد ، مدرس بود که نگذاشت او کارهائى بکند ، لکن آخرش هم در یک جائى شهیدش کردند . اینها نمى خواهند یک انسان پیدا بشود ، کوشش دارند که دانشگاه اینقدر که مورد توجه شان است و مورد هجومشان هست و تا بتوانند نمى گذارند که برنامه هاى دانشگاه یک برنامه هاى صحیح باشد . اگر هم از آنجا فرض کنید یک برنامه صحیح باشد ، نمى گذارند اینها استقلال داشته باشند هر روز یک غائله و یک بساط درست مى کنند ، غائله هائى ایجاد مى کنند که جوان هاى ما سرگرم بشوند . در محیط ما هم همین طور ، غائله درست مى کنند ، مى کردند ، هر روز یک غائله اى درست مى کردند ، یک بساطى درست مى کردند که همه را سرگرم به او بکنند ، و از مسائل اصلى و انسانى ما دور باشیم . جزء همین مسائل ، قضیه دریاست که حالا شما مطرح مى کنید و قضیه دریا این بود که این جوان هاى نورس و این دخترهاى نورس در دریا بریزند به جان هم و هر کارى مى خواهند بکنند نسل ضایع بشود ، انسان ضایع بشود . یک انسان جوانى که چند ماه در اطراف دریا رفت و دو تا جوان با هم مخلوط شدند ، این دیگر نمى تواند فکر بکند که نفت ما را وقتى مى خواهند ببرند باید چه کرد . اصلا فکر این معنى در ذهن جوانى که آنطورى است نمى آید ، آن فقط توجه به این دارد که یک شعر عاشقانه بخواند و یک عاشق و معشوقى باشد ، اصلا فکر مى رود سراغ اینگونه مسائل ، مسیر عوض مى شود . اینها روى نقشه کار مى کنند من باب اتفاق این نشده که دریا اینطور باشد ، اینجور نشده که دریا اینطور باشد که آنطور وسائل برایشان فراهم مى کردند . از قرارى که مى گویند همه وسائل را برایشان فراهم مى کردند ، تشویق شان کردند ، به همه این مسائل انحرافى تشویق مى کردند . اینها براى این بود که جوان ها را با هر ترتیبى که شده ، با هر جورى که شده از مسیر زندگى خارج کنند تا این که یک ملتى فقیر باشد و نفهمد که الان چیست یک مملکت فقیر الان ما داریم و ملت نمى دانست چى هست . حالا که اینها رفتند ، چشمشان باز شده و مى بینند تمام انبارها را خالى کرده اند و قرض کردند و بردند تمام جواهرات را اینها یعنى اکثر جواهرات ما را رضاشاه برد که به انگلیس ها رسید و بسیاریش هم ایشان

ص: 199

برده که نمى دانم به که خواهد رسید . بانک هاى خارج پر است از ارزهاى اینها و پول هاى اینها و جوان هاى ما توجه به این مسائل نداشتند براى اینکه توجه خودشان را منصرف کرده بودند به یک جاهاى دیگر یک روح جوان تازه رسیده که الان وقت شهواتش هست ، اگر مسایل شهوى براى او به آنطور رایج بشود و مسائل جدى به آنطور مغفول عنه بماند ، بالاخره این جوان آنطور بار مى آید ، دیگر در زمان پیرى هم که دیگر به درد نمى خورد ، کارى از او بر نمى آید . آنوقتى که نیروى جوانى است و باید به کار بیاید آنوقت این نیروى جوانى منحرف است که تهى شده از آنى که بوده ، یک چیز دیگرى جایش نشسته ، مسائل دیگرى هست از قبیل همین مسائل غربى و غربزدگى که اینها بساط طولانى دارد . بالاخره با تمام وسائل حساب کرده روى نقشه ها ، بسیار محتمل است که از خارج این نقشه ها ریخته مى شود و اینهائى که مى خواهند منافع ما را ببرند ، آنها نقشه مى دهند و اینها اجرا مى کنند یا کارشناس ها مى آیند به اینجا و نقشه مى دهند و اینها اجرا مى کنند . اینها یک مسائل حساب شده است و روى یک مقاصد پلیدى که خارجى ها داشتند و خود دستگاه داشت .

رادیو و تلویزیون آموزنده باید باشد

الان انشأاللّه امیدواریم که این مسائل یک مقدارى حل بشود و دست آنها بحمداللّه الان کوتاه است و امیدواریم که تا آخر کوتاه باشد . رژیم رفته است و امیدواریم که دیگر برنگردد و نخواهد برگشت . حالا باید جدى بگیرید مسائل را ، از آن هزل و شوخى و مسائل غیر جدى برگردید به آن مسائل جدى ، مملکت تان را اداره کنید ، خودتان باید اداره کنید . دستگاه تلویزیون یا دستگاه رادیو آموزنده باید باشد ، قدرت بدهد به جوان هاى ما ، جوان هاى ما را نیرومند کند نباید دستگاه تلویزیون جورى باشد که ده ساعت موسیقى بخوانند ، جوان هائى که نیرومند هستند از نیرومندى آنها را برگردانند به یک حال خمار و خلسه مثل همان تریاک و . . . موسیقى با تریاک فرق ندارد ، تریاک یک جور خلسه مى آورد این یک جور خلسه مى آورد . اینها باید تبدیل بشود . اگر بخواهید مملکت تان یک مملکت صحیح باشد ، یک مملکت آزاد باشد ، یک مملکت مستقل باشد ، مسائل را از این به بعد جدى بگیرید ، رادیو و تلویزیون را تبدیلش کنید به یک رادیو و تلویزیون آموزنده ، موسیقى را حذف کنید نترسید از اینکه به شما بگویند که کهنه پرست شدید . باشد ما کهنه پرستیم . از این نترسید . همین کلمات نقشه است براى اینکه شماها را از کار جدى عقب بزنند . اینکه مى گویند که اگر چنانچه موسیقى در رادیو نباشید ، آنها مى روند از جاى دیگر موسیقى را مى گیرند ، بگذار بگیرند از جاهاى دیگر ، شما عجالتا آلوده نباشید ، آنها کم کم برمى گردند به اینجا . این عذر نیست که اگر موسیقى نباشد در رادیو ، آنها مى روند از جاى دیگر موسیقى مى گیرند . حالا اگر جاى دیگر مى گیرند ما باید به آنها موسیقى بدهیم ؟! ما باید خیانت بکنیم ؟! موسیقى خیانت است به یک مملکتى ، خیانت است به جوان هاى ما ، این موسیقى را حذفش کنید بکلى ، عوض آن یک چیزى بگذارید آموزنده باشد ، کم کم مردم را و جوان ها را عادت به آموزندگى بدهید ، از آن عادت خبیثى که داشتند برگردانید . اینکه مى بینید

ص: 200

که جوانها اگر این نباشد مى روند سراغ موسیقى و جاى دیگر ، براى این است که اینها عادت کردند و این شاهد بر این است که جوان هاى ما فاسد شدند . الان ما موظفیم که این نسلى که فاسد شد برگردانیم به صلاح و نگذاریم آن کوچک کوچک هاى ما فاسد بشوند و اینها را جلوشان را بگیریم . باید جدى باشد این مسأله . اختلاط زن و مرد در دریا هم از همان نقشه ها بوده باید مردم جدیت کنند ، خودشان جلو بگیرند و دستگاه هاى انتظامى و حکومت ها و اینها جلوگیرى بکنند و خود مردم جلوگیرى بکنند رادیو این معنى را تبلیغ بکند که نباید اینطور باشد ، مفاسدش را به آنان بگوید و همین طور رادیو یک دستگاهى باشد براى آموزندگى ، براى پرورش یک ملتى . با رادیو و تلویزیون از همه چیز بهتر مى شود پرورش داد مملکت را ، براى اینکه رادیو و تلویزیون هم ملا و آدمى که سواد دارد از او استفاده مى کند هم آن کس که سواد ندارد ، اما از دستگاه هاى دیگر مثل روزنامه و مجله یک دسته مى توانند استفاده بکنند در یک جاهاى محدودى . این الان رادیو و تلویزیون جورى شده است که در همه جا الان شما مى گوئید که رادیوى ما را چهار میلیون جمعیت مى شنود . رادیوها یک جورى شده است که حالا همه قشرها مى شنوند . این از راه سمع و بصر شما مى توانید خدمت بکنید به این مملکت ، چنانچه خیانت کردند به این مملکت ، بهتر مى شود به آن آموزندگى و تربیت داد و مترقى کرد و جوان ها را به آن تربیت کرد ، براى اینکه همه گوش مى کنند و همه جوان ها گوش مى کنند و دهاتى ها و روستائى ها و آنها همه ، هر کس توانست ، یک رادیو پیدا مى کند و نتوانست ، رفته منزل رفیقش و گوش کرده است . در هر صورت این دستگاه ها باید تبدیل بشود ، اگر بخواهید مملکت تان بماند در دست تان و اگر همان بساط و همان برنامه ها باشد ، بدانید که حالا اگر نشود بعد از چند سال دیگر دوباره برگشت مى کند به همان مسائل و دوباره بدبختى براى اعقاب شما خواهد بود .

انشأاللّه خداوند همه را تأیید کند و همه ملت ما را بیدار کند و همه ملت ما به مصالح خودشان آشنا بشوند و از آن نقشه هائى که براى ما کشیده اند انشأاللّه مطلع بشوند و خنثى کنند آنها را .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 201

تاریخ : 31/4/58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى نهضت رادیکال ایران

شعار وحدت اگر با عمل همراه نباشد ریا کارى است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الان مردم همه دارند راجع به این مسأله فریاد مى زنند که مااسلام را مى خواهیم . همه این را مى خواهند . آقا! شما مى گوئید نه ، و مى خواهید چه کنید ؟ همه با هم مجتمع بشوید تحت یک بیرق و وکلایتان را تعیین بکنید . همه به یک وکلاى اسلامى که اعتقاد به مسائل دارد ، آنى که ایمان دارد ، آنى که اعتقاد دارد که اگر خلاف بکند ، ولو در اینجا مچش گیر نکند جاى دیگر مچش گیر مى کند . امروز روزى است که کلمه وحدت براى ما فایده ندارد ، عمل وحدت لازم است . من هم هى مى گویم وحدت ، اگر بنا شد که من مخالفت کنم بااین ، خوب این کلمه اى است دیگر ، یک ریایى بیشتر نیست . فکر این مطلب را بکنید ، خودتان بنشینید فکر بکنید . رفقاى دیگر ، آنهائى که اعتقادشان این است که مى خواهند خدمت بکنند به کشور ، با آنها تفاهم بکنید ، بگویید اگر خدمت مى خواهید بکنید ، چرا گروه گروه مى شوید؟ همه خدمت بکنید . گروه گروه شدن معنایش این است که من مى خواهم براى خودم بکشم ، آن مى خواهد براى خودش بکشد ، اظهار وجود بکنند . آقا نمى توانیم در مقابل اسلام اظهار وجود بکنیم ، در اشتباه هستیم . جز این معنى که یک تشتتى پیدا بشود و یک اختلافاتى پیدا بشود و یک عرض مى کنم تأخیرى نهضت را عقب بیندازد . شما خیال نکنید این پیش نمى رود ، پیش مى رود انشأاللّه ، لکن عقب مى شود . با اختلافاتى که پیدا بشود و اشخاص روشنفکر ، اشخاص صاحب قلم ، اشخاص صاحب اطلاع و فکر ، اینها دنبالش را مى گیرند که ، قلم ها را بر مى دارند ، هر چه دلشان مى خواهد مى نویسند و موجب تشتت مى شوند . همین هم که مى گویند وحدت ، وحدت ، وحدت ، همین ها وقتى که قلم دست شان مى گیرند و مطلب مى نویسند ، یک وقت دیدیم که حمله کردند به یک مسأله اى از مسائلى که مردم به آن مسأله علاقه مند هستند ، و ایجاد اختلاف مى کنند . چراباید اینطور باشد؟ اگر اینها و اقعار است مى گویند که ما مملکت را میخواهیم و ملت را مى خواهیم ، استقلال را مى خواهیم ، چرا باید اینطور باشد که قلم هایشان بر خلاف مسائلى است که ادعا کنند . اول کلام مى گویند که مملکت باید با هم متحد باشد ، آخر کلام شان مى بینید که یک کلمه اى گفته است که اسباب تشتت مى شود . این اطراف دریا بود که جهات اطراف دریا را یک مرد (نمى دانم ، حالا من که نمى شناسم ) در مجله گفته جدا بودن زنها از مردها افتضاح است . تمدن این است که پسرها و دخترها توى دریا به هم ور بروند !! این تمدن

ص: 202

است ؟!!این تمدنى است که پنجاه سال حالى ما کردند؟!! این معنى اش تمدن است ؟!

تهى نمودن مغزهاى جوانان با ایجاد مراکز فحشا

پنجاه سال به مغزهاى ما تزریق کردند که تمدن عبارت از این است که چیز کردند ، سینمایش بروید تمدنش عبارت از این است که آن دستگاه وقاحت ، مجلاتش اینطور و روزنامه هایش اینطور ، رادیو و تلویزیونش اینطور ، همه اینطور بودند و ما از این ضرر دیدیم ، همه مان از این ضرر دیدیم ، دیدیم که زندگى ما را به هم زدند ، نیروى انسانى ما را عقب زدند . نیروى انسانى ، ما الان کم داریم . براى چه ؟ براى اینکه پنجاه سال ما را کشیدند به مراکز فحشا ، جوانهاى ما را کشیدند به مراکز فحشا ، کشیدند به مراکزى که مغزهاى آنها را تهى کردند . به آدمى که در این نحو سینماهائى که پیش بود (حالا من نمى دانم وضعش چه جورى است . آنوقت سینماهائى که بود همه آن دستگاه فساد بود) دیگر یک جوانى که مى رفت در آنجا ، پنج روز ، ده روز مى رفت عادت مى کرد به این ، این دیگر نمى توانست جدى یک عملى بکند ، این دیگر نمى توانست فکرش را متوجه بکند به اینکه نفت شما را دارند مى برند و همه چیز ما را دارند ، حیثیت ما را دارند برند و ما مشغول اینکه سینما را تماشا بکنیم ، ستاره سینما را . مجلاتمان اینطور ، سینماهایمان اینطور ، همه چیزمان اینطور شده بود و ما را خودمان را از بین بردند که هیچ ، یکى دیگر را جاى ما نشاندند و مملکت ما متبدل شده بود به یک چیز دیگرى . الان که در این نهضت بسیارى از قشرها آن وضع سابق شان را رها کرده اند ، متوجه شدند .

این اسلام بود که شما روشنفکران را از انزوا خارج کرد

این حقوقدان ها ، این روشنفکرها ، این عرض مى کنم کذاها ، اینها چرا نمى آیند ملحق بشوند به همین جمعیت ها؟ و با همین ها کارشان ، چرا همه دست به هم نمى دهند؟ نوشته هایشان جورى باشد که وحدت کلمه ایجاد کند ، گفته هایشان جورى باشد ، جمعیت هایشان اینطور باشد . چرا مى روند توى مجلس نمى دانم وکلا و مى گویند که اسلام دیگر به درد نمى خورد ؟ جز این است که مى خواهند فساد کنند ؟ ولو یک کلمه مفتى که به یک کسى بگوید ، که در کسى تأثیر نمى کند ، اما خود این معنى نشان این را مى دهد که این رشد نیست . الان اگر این تمیز مى داد که این اسلام بود که همه شما را از خارج کشید اینجا و حالا آزاد شدید ، این اسلام بود که شما را از انزوا بیرون آورد ، شما همه توسرى خور سازمان امنیت بودید ، شما همه نمى توانستید اظهار وجود کنید ، حالا که اسلام آمده و شما را از زاویه بیرون کشیده و از خارج وارد کرده در میدان عمل ، حالا بر ضد همان اسلامى که همچو خدمتى براى شما کرده است ، قیام کردید ؟ ! این را باید اسمش را چى گذاشت ؟ این را اسمش را مى گویید تشخیص نمى دهند ؟ اینقدر با اسلام بد هستند که حتى حاضرند که امریکا و شوروى براینها حکومت کنند و اسلام روى کار نیاید . چه جورى است وضع ؟ اصلاح کنند مردم خودشان را . باید این طبقه روشنفکر و این طبقه اى که عرض مى کنم که کار آمد هستند ، خودشان را اصلاح بکنند . این

ص: 203

طبقه مردم زود سالم مى شوند ، دست نخورده اند اینهاما هر چى داریم از این طبقه اى که ادعا کنند که ما روشنفکریم و ماحقوقدانیم و ما نمى دانم طرفدار چه هستیم و اینها ، ما هر چه داریم از اینها داریم صدمه مى خوریم . چرا دست به هم نمى دهند که این کار را بکنند؟ چرا جلوگیرى مى کنند از این سیلى که راه افتاده است و مى خواهد کارها را اصلاح بکند ؟ این دردهایى است که هست و شماها باید درمان بکنید و دست به هم بدهید که درمان بکنید . حالا شماها که آمدید ، این عمل را بکنید تا ببینیم سایرین چه مى کنند . اگر من دیدم شماها کردید آنوقت . . .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 204

تاریخ : 1/5/58

فرمان امام خمینى به حجت الاسلام شاهرخى

بسمه تعالى جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمین آقاى سید محمد تقى شاهرخى دامت افاضاته

با توجه به حساسیت وضع موجود و احتیاج به تسریع در کارهاى دادگاه ها و رسیدگى به وضع زندانیان و اصلاح امور مردم بدین وسیله جنابعالى به سمت قاضى شرع در دادگاه انقلاب اسلامى بروجرد منصوب مى شوید که انشأاللّه تعالى زودتر به پرونده ها رسیدگى و حکم الهى را درباره متهمان اجرا نمائید و افرادى را که مشمول عفو عمومى مى شوند از زندان آزاد کنید و در مورد اصلاح امور مذهبى و اجتماعى شهر نیز با همکارى و مشورت علماى اعلام محل و مؤمنین محترم اقدام نمائید . از خداى تعالى توفیقات همگان را در راه خدمت اسلام و مسلمین خواستارم .

و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 205

تاریخ : 1/5/58

بیانات امام خمینى در جمع پرسنل شهربانى همدان

تفاوت مابین قواى انتظامیه در رژیم طاغوتى و جمهورى اسلامى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

فرق مابین قواى انتظامیه در نظام و در رژیم طاغوتى و قواى انتظامى در رژیم اسلامى این است چون رژیم طاغوتى مبنایش بر استفاده هاى شخصى و رساندن انتفاع به کسانى که ارتباطات خارجى با آنها دارد و مى خواهد حفظ کند او را ، ناچار آن رژیم به ملت خیانت مى کند ، مى خواهد از چنگ ملت بر باید و به جیب خودش و اربابهایش بکند چنانچه مشاهده کردید و کردیم . از این جهت قواى انتظامى که آن رژیم خواهد این است که جورى تربیت بشود که حفظ همان منافع او را بکند و چون خیانتکاراست از ملت مى ترسد و چون مى ترسد مى خواهد که یک قوائى درست کند که ملت را بترساند . اینکه قواى انتظامى در رژیم هاى غیر انسانى و غیر توحیدى کوشش دارند که مردم را سرکوب کنند وبترسانند ، این براى این است که خودشان از مردم مى ترسند و چون خیانتکارند مى ترسند ، از این جهت ارتش را جورى درست مى کنند ، تربیت مى کنند که در مقابل ملت بایستد . ملت را از ارتش جداکنند ، ژاندارمرى را ، شهربانى را ، اینها را طورى تنظیم مى کنند که از ملت جدا باشد و با ملت مخالف باشد . این براى این است که چون دستگاه از ملت مى ترسد و مى خواهد که اینها با ملت روابط نداشته باشند و مخالف ملت باشند و ملت هم مخالف اینها ولهذا قواى انتظامى در امثال ایران ، نه در خود ایران تنها در امثال این کشورها طورى هستند که با مردم در دو جهت واقع هستند . مردم از قواى انتظامى بیزارند و قواى انتظامى هم مردم را مى خواهند سرکوبى کنند و تمام اساس این است که آنها براى اینکه خودشان را حفظ کنند یک قوائى تربیت مى کنند که این قوا آنها را حفظ کند و از ملت هم جدا باشند . شما مى دانید که اگر چنانچه این محمدرضا مى خواست از یک خیابانى در چند روز دیگر عبور کند ، آن جاهائى که در مسیر او بود کنترل مى شد . خانه هاى اطراف خیابان باید یا خالى بشود یا مأمور انتظامى بروند آنجاها پاس بدهند براى اینکه در یک عبورى مى ترسید ، از مردم مى ترسید مردم را هم مى ترسانند از باب اینکه مى ترسیدند از مردم ، مى ترسیدند از باب اینکه خیانتکار بودند . خیانت منشأ این شد که یک شخص خائن ، اسباب این شد که تمام قواى انتظامیه اى که باید در خدمت مردم باشد اینها راکشیدند به ضد مردم ، مردم از شما جدا بودند ، متنفر هم بودند ، شما هم از مردم جدا بودید و خیال مى کردید باید تو سر مردم بزنید . اما رژیم اسلامى اینطورى

ص: 206

نیست براى اینکه آن کسى که مبدأ امر است ، خیانتکار نیست وقتى خیانتکار نیست از ملت نمى ترسد ، ملت به او وفا دارند ، قواى انتظامى در آن رژیم براى حفظ ملت است و براى این است که به مردم خدمت بکنند . وقتى که قواى انتظامى اینطور تربیت شد که به مردم خدمت بکند ، آنها خدمتگزار ملت مى شوند ، ملت هم خدمتگزار است از او پشتیبانى مى کند . اینکه در آن رژیم شهربانى ها مثل وقتى که مردم اسم شهربانى مى شنیدند یا اسم سازمان امنیت را مى شنیدند مى لرزیدند به خودشان و مى ترسیدند از اینها و از شما روگردان بودند این براى این بود که وضع را اینطورى پیش آورده بودند . در این ممالکى که اینها همه مى خواهند مردم را بچاپند ، خزائن مردم را ببرند و خدمت بکنند به ارباب هاشان ، اینها ناچارند که براى این کار یک قوائى تهیه کنند مناسب با این کار و اینطور تربیت مى کردند ، قهرا آن کسى وارد مى شد در شهربانى یا وارد مى شد در ژاندارمرى یا وارد شد در ارتش ، به این ترتیب وارد مى شد ، از آن طرف شاهدوستى را باید خیلى تزریق کنند که هر روز بخوانند به گوش سربازهاى جوان و از آن طرف مردم را از اینها جدا بکنند . حساب مردم حساب علیحده ، شهربانى با مردم هیچ رابطه اى نداشت مگر اینکه این رابطه که یکى را بیاورند آنجا وکتکش بزنند و حبسش بکنند و آن ترتیب .

مردم با طبقات ارتشى و ژاندارمرى و شهربانى ، خودشان را از هم جدا ندانند

شما امروز در رژیم اسلامى واقع هستید یعنى رژیمى که اساسش بر این است که مردم با طبقات ارتشى و ژاندارمرى و شهربانى خودشان را از هم جدا ندانند . شما خودتان را از آنها بدانید آنها هم خودشان را از شما بدانند و با آغوش باز از شما ، پذیرائى کنند ، شما کوشش کنید که این معنى را در ذهن مردم با اعمالتان وارد کنید شما پنجاه ساله اید ، شما که سن تان جوانید مردم ملت پنجاه و چند سال از این لباس بدى دیده اند ، از وقتى که شهربانى را دیدند ، دیده اند که این شهربانى معنایش این است که آدم را بزند و بگیرد و حبس کند و زجر بدهد و از او چیز بگیرد ، از ارتش هم همین طور ، از ژاندارمرى هم همین طور ، پنجاه سال ملت ما اینطور دیده قبلا هم اینطور دیده . اما حالا آنکه ما واردش هستیم این را تا بخواهید از ذهن مردم بیرون کنید یک قدرى طول دارد لکن مى توانید که شما این چیزى که در ذهن آنها در این پنجاه سال رفته است از آنوقتى که چشمش را باز کرده است از سازمان امنیت ترساندنش و از ارتش ترساندنش و از ژاندارمرى ترساندنش ، این را باید با عمل کارى بکنید که از قلب او بیرون بیاید و بفهمد که امروز غیر دیروز است .

قواى نظامى در صدر اسلام با وجود تجهیزات ناقص برد و امپراطورى بزرگ غلبه کردند

امروز روزى است که ملت با این قشرهاى انتظامى رفیقند و دوستند و برادرند . آنها مى خواهند حفظ کنند این انتظامات را براى ملت ، ملت وقتى دید که این طایفه خدمتگزار او هستند و محبت به او

ص: 207

مى کنند ، نسبت به کسى که خدمت به او مى کند ، حفظ مى کند نظم مملکتش را ، قهرا علاقه مند مى شود . شما کوشش کنید که همین معنائى که الان هست که بنا این است که رژیم جمهورى اسلامى رژیم مردمى باشد ، همه با هم باشند . قواى انتظامى مردم همانطور که در صدر اسلام بوده است که از خود این مردم بودند ، اینطور نبوده است که آن کسى که استاندار یک جائى مى شده ، مى خواهد برود مردم را بچاپد ، در آن زمانها اینطور بودند . این را یادم هست ، که حالا در چه وقتش بود نمى دانم ، اگر یک کسى را استاندار آذربایجان مثلا مى کردند ، اجاره مى دادند به آنها ، یعنى این آدم باید مثل پنجاه هزار تومان یا ده هزار تومان آنوقت بدهد به آن کسى که باید این را سر آن کار بگذارد (نخست وزیرش ، خودش یا صدر اعظمش ) باید اینقدر بدهد که برود استاندار آذربایجان بشود . این به آنجا که مى رفت چون اجیر است و اینقدر گرفته باید دو مقابل ، آنجا بگیرد یا بیشتر تا اینکه خوب ، هم مال لاجاره را بدهد ، هم نفع ببرد . وضع اینطور بود که اجاره بندى بود ، آذبایجان چون بزرگتر بود زیادتر ، همدان چون کوچکتر بود کمتر ، همه روى یک اجاره بندى خاصى بود که روى این اجاره بندى استاندار تعیین مى شد یا فرض کنید که فرماندار تعیین مى شد ، این وضع ها در اسلام نیست ، این بساط در اسلام نیست ، آن هم که در صدر اول است و بالاتر از همه به حسب نظامش هست ، با سایرین در یک طبقه نشسته اند ، با هم دوستند ، رفیقند ، صحبت مى کنند و تفاهم دارند با هم و لهذا یک لشگر و یک ارتش ، آنوقت که اسمش را نمى شد ارتش بگذارید یک عده عرب بودند که اینها چندتاشان یک شمشیر داشتند ، چندتاشان یک اسب داشتند ، اینها غلبه کردند بر این دو تا امپراطورى بزرگ که امپراطورى روم بود و ایران ، بزرگترین امپراطورها آنوقت اینها بودند . این یک مشتى عرب از باب اینکه قوى بودند ، ایمان داشتند و از ملت بودند و اینطور نبود که بخواهند براى استفاده یک کارى بکنند ، مى خواستند خدمت بکنند اینها ، در مقابل آنها ایستادند و از آن طرف با اینکه عدد زیاد بود و تجهیزات زیاد بود و _ عرض مى کنم که _ اسب ها کذا وزین اسب ها طلا و اینها لکن روحیه نداشتند ، اینها را در یکى از جنگ ها مى بستندشان در ذوالسلاسل دیگر ، مى بستند اینها را که مباد فرار کنند ، با زنجیر مى آوردند که جنگ بکنند . عرب ها شمشیر را کشیده بودند و ریختند همه اینها را از بین بردند و یک عدد کمى با تجهیزات ناقص ، یعنى ناقص که نمى شود اصلا اسم تجهیزات روى آن بگذارى یک چند تا شمشیر و یک چند تا اسب و یک چند تا شتر و اینها براى اینکه روحیه اینها روحیه مادى بود ، ضعیف ، روحیه آنها روحیه معنوى بود و قوى .

به مملکت رسول خدا و صاحب الزمان خدمت کنید

شما امروز شهربانى دولت جمهورى اسلامى هستید ، افرادتان یکى یکى باید ملاحظه این را بکند که من در شهربانى اسلامى دارم کار مى کنم رئیس شهربانى هم باید همین معنا را در ذهنش بیاورد ، جمعیت تان هم باید همین معنا در ذهنش باشد که ما در یک مملکتى مى خواهیم شهربانى بکنیم که این مملکت مال امام زمان سلام اللّه علیه است ، مال حضرت امیر سلام اللّه علیه ، مال پیغمبر است . ما

ص: 208

داریم خدمت به پیغمبر و اسلام مى کنیم ، ما نباید به مردم حالا عرض کنم که قدرت فروشى بکنیم ، خیال بکنیم ما یک قدرتمندى هستیم و مردم چیزى نیستند ، اگر این کار را بکنید محبوب مردم نیستید ، دل هاتان مطمئن ، آرام ، وقتى شب مى روید منزل با دل آرام منزل مى خوابید هیچ تشویشى در کار نیست ، اما اگر یک رژیمى باشد که مخالفت بخواهد بکند حتى آن کسى که ظالم است به حسب نوع مردم ، مگر بعضى شان که دیگر متبدل به یک حیوانى شده اند آنها ناراحتند از اینکه اذیت کنند مردم را ، این یک چیز جبلى است ، آدم وقتى هم به یکى اذیت بکند خودش هم ناراحت مى شود . اما در این رژیم باید همه با دل راحت انشأاللّه و با قدرت ، اما قدرت براى اشخاصى که فساد مى کنند ، و با رحمت براى دوستان خودتان ، (اشدأ على الکفار رحمأ بینهم ) دستور خداست که وصف مؤمنین این است که در مقابل اجانب ایستند قوى ، بین خودشان دوست و رفیق و رحیم و اینها .

انشأاللّه خداوند همه تان را حفظ کند . موفق باشید به اینکه خدمت بکنید به این مملکت .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 209

تاریخ : 1/5/58

بیانات امام خمینى در جمع دانشجویان کاشان

هدف عمده رژیم طاغوت انحراف نیروهاى جوان به طرف فحشا بود

بسم اللّه الرحمن الرحیم

شما خودتان در ضمن بیان گفتید که فرهنگ دو هزار و پانصد ساله ، دو هزار و پانصد سال فرهنگ غلط رژیم طاغوتى و پنجاه و چند سال رژیمى که ما ادراک کردیم و ده پانزده سال هم رژیمى که شماها که جوانید ادراک کردید ، تمام همشان در انحراف بود ، نیروى جوانى را و نیروى انسانى را مى خواستند که منحرف کنند و یا مشغول کنند به چیزهائى که مربوط به زندگى نیست . اینهمه مراکز فحشا ، اینهمه مخدرات ، اینهمه مراکزى که باید آموزشى باشد ، بر خلاف آموزش و فاسد کننده ، اینها همین طور من باب اتفاق واقع نشده است ، اینها نقشه داشته است و با آن نقشه عمل شده است ، نقشه این بوده است که نگذارند نیروى فعال این مملکت رشد کند و به فعالیت انسانى خودش ادامه بدهد و لهذا از طریق هاى مختلف با برنامه هاى بسیار وسیع و مختلف کوشش کردند که نیروى انسانى ما را نگذارند رشد بکند . آنها از نیروى انسانى مى ترسند ، اصلا از انسان مى ترسند آنها تجربه کرده اند که در دوران سابق گاهى یک نفر آدم وقتى پیدا شد در مقابلشان ایستاد و منافع شان را مانع شد که درست به آزادى ببرند ولذا برنامه آنها (خارجى هائى که مى خواهند استفاده از ما ببرند) برنامه این است که نگذارند انسان پیدا بشود و بهتر از همه چیز این است که نیروى جوانى را منحرف کنند از آن راهى که باید برود ، بکشندش به طرف فحشا ، بکشندش به طرف سینمائى که آن برنامه هاى فحشائى را داشت . این از صبح که بیدار بشود تا پیچ رادیو را چیز بکند ، موسیقى ، تا تلویزیون را نگاه بکند ، آن مناظر بد و باز گوشش و چشمش را مشغول کند تا از منزل بیرون بیاید ، راهش راه این باشد که یا اطراف دریا برود و آن وضع یا دنبال مراکزى که مهیا شده و آسانش کرده اند و ارزانش کرده اند برود و عادتش بدهند به این مسائلى که شهوى است ، به این مسائلى که مغز انسان را فاسد مى کند و همه مطلب این است که نگذارند تفکر کند در امورى که احتیاج به آن دارد . اگر جوان هاى ما اینطور عادت کردند که دائما اذهانشان مشغول شد به آن چیزهائى که در سینما به آنها نشان داده اند و آن چیزهائى که از رادیو شنیده اند و آن چیزهائى که در خارج برایشان مهیا کرده اند ، اینها تمام افکارشان متوجه به همان مسائل مى شود ، مسائل شهوى ، شب که توى منزلش مى رود و فکر همان مسائل ، در رختخوابش مى رود و شب هم اگر خواب ببیند همان مسائل را خواب مى بیند وقتى هم بیدار مى شود اول چیزى که در ذهنش وارد

ص: 210

مى شود همان مسائل است ، وقتى هم مى رود سراغ یک کارى و اشتغالى ، حواسش به آنجاست تا کى وقتش بشود که برود سراغ آن مسائل ، یک همچو موجودى نمى تواند در مسائل جدى فکر کند ، فکرش نمى آید دنبال مسائل جدى . یک مغزى را که اینطور تربیت کرده اند ، این مغز اصلش وارد بشود در یک فکر روز و فکر مسائل حیاتى و جدى ، تمام افکارش متوجه به آن مسائل شهوانى و حیوانى است . این یک برنامه بوده ، همین طور اتفاق نیفتاده است که در این ممالک ما اینطور به خودى خود شده باشد که جوان ها این کارها را کرده ، فکر این یک مسأله اى بوده است که روى یک نقشه اى که از خارج داده اند به اینها و طرح کرده اند و اینها هم در خارج اینها را عمل کرده اند . این یک باب واسعى است که علاوه بر آن مسائل دیگرى که دارند ، یک باب واسعى است که از همه اطراف چشم و گوش جوان هاى ما را به روى مسائل حیاتى ببندند ، به مسائل دیگر منحرف کنند . قضیه روزنامه ها علیحده ، قضیه مجلات با آن وضعى که مى دانید علیحده و همین طور هر جا گوشت را باز بکنى مى بینى یکى از آن مسائل است ، یک وقتى بود که در تهران من گاهى عبور مى کردم همین طور که آدم مى رفت موسیقى بود ، در تمام دکان ها صداى موسیقى که پخش شد همانطور تا آخر موسیقى بود ، این مغز را اینطور متزلزل مى کردند ، حواس را مى بردند دنبال این مسائل که مبادا راجع به آن مسائلى که مربوط است به زندگى شان ، مربوط به آن مسائل انسانى شان هست ، مربوط به استقلال مملکت شان است مبادا متوجه به او بشوند و همین طور هم هست ، توفیق هم یافتند که اصلا در طول این پنجاه و چند سال الا کمى از اوقات آنهم کمى از مردم ، توجه به این مسائل اصلش نداشتند .

پیدا شدن روزنامه در منزل یک روحانى را نقصش مى دانستند

از آن طرف تبلیغات دامنه دار که طبقه روحانى را جدا کنند از مسائل روز ، آنچنان تبلیغ کرده بودند که اوائلى که من همان سال اول ، دومى که من آمدم به قم ، در قم وضع جورى بود که یکى از روحانیون که رئیس بود ، در اینجا مورد طعن مردم بود ، مى گفتند در منزلش روزنامه پیدا مى شود ، روزنامه پیدا شدن در منزل یک روحانى را نقصش مى دانستند . فلان آخوند ، سیاسى است و طعن مى زدند آخوند سیاسى است به اینکه فلان آخوند سیاسى است جدا مى کردند روحانیون را ، محدودشان مى کردند به همان مسائل شخصى و از مسائل اجتماعى و مسائل سیاسى جدا کردند و تبلیغات همچو بود که یک آخوندى اگر چنانچه مى خواست در این امور دخالت کند مى ترسید از مردم ، مطعون مى شد ، کنار گذاشته شد . اینطور درست کرده بودند این هم یک باب واسعى بود براى جدا کردن روحانیون از مسائل روز . یک باب واسع هم جدا کردن روحانیون از دانشگاه بود که این هم نقشه بود ، براى اینکه من باب اتفاق اینها به نظر نمى آید باشد ، همه اینها طرح هائى بود که درست کرده بودند براى اینکه استفاده ها را ببرند و کسى حرف نزند . جدا کردن روحانیون از دانشگاه ، پیش روحانیون اینطور منعکس مى کردند که دانشگاهى ها یک دسته فکلى نمى دانم کذا و کذا ، پیش آنها هم مى گفتند آخوندها اصلا دربارى هستند . این دو تا قشر را از هم جدا مى کردند ، نه فقط جدا ، دشمن این به او بد

ص: 211

مى گفت ، این به او بد مى گفت ، درگیرى تبلیغاتى جدا مى کردند این دو طایفه را از هم . طرح ها بود براى این جدائى در قبل از ماه رمضان که وقت اجتماعات است و قبل از ماه محرم که وقت اجتماعات است اینها یک طرحى درست مى کردند ماها غافل و بیچاره طرحى درست مى کردند که تمام ماه مبارک مردم در منابر سر آن طرح با هم دعوا مى کردند . دانشگاهى به اینها حمله مى کرد ، اینها به دانشگاهى ، تمام ماه مبارک را به یک مسائلى که ربطى نداشت به مسائل روز و زندگى سر اینها را گرم مى کردند و آن کنار مى نشستند و به ماها مى خندیدند . ما اینطور بى اطلاع از مسائل روز و بى اطلاع از نقشه هاى شوم آنها . این هم یک باب واسعى بود که اینطور چیز کرده بودند و همین طور امثال اینها .

امروز باید همه اقشار هوشیار و مجهز باشند در مقابل نقشه هاى شیطانى

حالا باید ما فکر این مسائل باشیم هم طبقه روحانیون و هم طبقه دانشگاهى و دانشجویان و سایر طبقات به فکر این مطلب باشیم که الان اینها احساس کرده اند ، لمس کردند که اتصال مردم به هم آنها را شکست داد و نتوانستند مقاومت کنند ، روى یک وحدت کلمه جامعه نتوانستند مقاومت کنند ، با تمام جدیتى که آمریکا به صراحت و انگلستان به صراحت و شوروى هم براى حفظ این جرثومه فساد مى کردند نتوانستند حفظش کنند و فهمیدند که این براى این بود که قشرهاى مختلف با هم مجتمع شدند و مقصود همه هم این بود که یک حکومت عدل اسلامى . مجتمع شدند در این مسأله حق . الان بیشتر ما احتیاج به این داریم که خودمان را حفظ کنیم و مجهز باشیم . پیشترها اینها همه کارها را البته مى کردند لکن مسائل کلى در نظرشان بود ، آنکه شاید اینها با هم مجتمع بشوند ، شاید این دو قوه متفکر روحانى و دانشگاهى با هم بشوند ، شاید توده هاى مردم با اینها بشود ، شایدها بود و روى شایدها این همه نقشه ها بود . حالا احساس کردند ، در این نهضت عینا دیدند که مسأله چه بود ، دیدند که همه قدرت ها در مقابل قدرت ایمان و اجتماع مردم بر امر اسلامى ، فشل شده است . الان بیشتر نقشه ها ، نقشه شیطانى در کار است و الان بیشتر ما باید هوشیار باشیم گمان نکنیم به اینکه ما حالا دیگر این سد را شکستیم و تمام شد .

الان اینها مشغول تجیهزند . اجتماعات ، اتصالات و اشخاصى که با هم اصلش دوستى نداشتند ، گروه هائى که با هم هیچ ابدا ارتباط نداشتند حالا پیوند کردند ، پیوند مى کنند ، شما روزنامه ها را بخوانید قضیه قانون اساسى و خبرگان ، ببینید چه گروه هائى با هم مجتمع شدند براى اینکه کاندید بدهند .

مهم این است که خبرگان باید خبرگان اسلامى باشد

توجه داشته باشید کاندیدهایتان اسلامى باشند . ما مى خواهیم یک مملکت اسلامى درست بکنیم ، یک مملکت غربى نمى خواهیم درست بکنیم . مملکت اسلامى قانونش باید اسلامى باشد ، باید آن کسانى را که تعیین مى کنید براى بررسى ، خبره اسلامى باشند ، مثل این مى ماند که _ مثلا _ ما

ص: 212

بخواهیم یک کسى را معالجه کنیم برویم یک فقیه را چون فقیه است بیاوریم براى معالجه _ یک یک _ این را باید طبیب باشد تا معالجه کند ، فقیه هم هرچه فقیه باشد عقلش نمى رسد راجع به طب . ما مى خواهیم یک قانون اسلامى ، یک جمهورى اسلامى . این جوانهاى ما در خیابان ها ریختند و غلبه کرده اند بر اینها ، روى آن حس اسلامیتشان بود و الا اگر کلمه اسلام را بر مى داشتیم کنار مى گذاشتیم ، مردم مگر بى عقلند که بروند جلوى توپ و تانگ ، مردم براى اسلام روند . صدر اسلام ، سربازهاى اسلامى براى اسلام جانشان را به خطر مى انداختند یعنى خطر نمى دیدند ، خطر براى خودشان نمى دیدند براى اینکه مردن را خطر نمى دانستند . جوانهاى ما اینطور شده بودند و الان هم هستند . الان هم بعضى وقت ها شاید هر چند روزى یک دفعه یکى مى آید بیخ گوش من مى گوید دعا کنید من شهید بشوم . جوان اینطور آمده است الان به میدان . این حس ، حس انسانى و حس اسلامى ما را پیروز کرده است و روى این حس است که مردم خون خودشان را دادند . حالا بعد از اینکه رسیدیم به اینجا بیائیم یک قانون آمریکائى درست کنیم ، یک قانون اروپائى درست کنیم ، یک قانون اساسى غربى درست کنیم ، خون جوان هامان را هدر بدهیم ، این الان دست خودتان است . این قانون پیش نویس است . پیش نویس هیچ چیز نیست . باید رأى بدهید . باید نظر بدهید و مهم این است که خبرگان باید خبرگان اسلامى امین ، مسلمان ، متوجه غرب و شرق ، تحت تأثیر غربى و شرقى نباشند ، تحت تأثیر مکتب هاى انحرافى نباشند . اینهائى که مى خواهید قرار بدهید اینطور نباشد که تحت تأثیر مکتب مارکس یا امثال اینها باشند ، اینها باید اسلامى باشند ، مجلس خبرگان را که مى خواهید درست بکنید باید افراد خبیر و دانشمند به احکام اسلام و اشخاصى که امین هستند و اشخاصى که تحت تأثیر مکتب هاى انحرافى نیستند و اشخاصى که با این ملت هستند و اشخاصى که دلسوز به اسلام هستند یک همچو اشخاصى را ، البته اشخاص خبیر مطلع و مطلع بر اوضاع روز ، اینها را باید تعیین بکنید تا بررسى بکنند و یک قانونى که مطابق با میل همه ملت است که آن عبارت از قانون غیر مخالف با قانون اسلام است ، هیچ چیزش مخالف با اسلام نباشد انشأاللّه درست بشود و بعدش آنوقت به نظر همه مردم گذاشته بشود ، مردم رأى به آن بدهند و آن قانون تصویب شده باشد . انشأاللّه که خداوند همه شما را حفظ کند ، موفق کند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 213

تاریخ : 2/5/58

بیانات امام خمینى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى امیرآباد و جوادیه تهران

پاسدارى در دولت اسلامى داراى شرافت زیاد و مسئولیت بزرگ است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من امیدوارم که همه ما سرباز اسلام باشیم و گوش به فرمان خداى تبارک و تعالى و من امیدوارم که شما پاسداران همانطور که پاسدار اسلام الان هستید ، پاسدار جمهورى اسلام هستید ، پاسدار خودتان هم باشید . شما امروز با سمت پاسدارى در جمهورى اسلامى یک شرافت زیاد و بزرگ دارید و یک مسئولیت بزرگ . اما شرافت براى اینکه خدمتگزار به اسلام ، خدمتگزار به دین اسلام شریف است و اما مسئولیت براى اینکه شمائى که براى اسلام هستید و سرباز اسلام هستید باید همه چیزتان را اسلامى کنید . خداى نخواسته اگر چنانچه از سربازهاى اسلام به مردم یک تعدى بشود ، یک چیزى واقع بشود ، یک مکروهى واقع بشود ، این پاى اسلام حساب مى شود . در رژیم طاغوتى هر کارى که سازمانى ها مى کردند و دیگران و قواى انتظامى ، پاى طاغوت حساب مى شد . امروز این رژیم رفت و رژیم اسلامى است شما هم پاسدار رژیم اسلامى هستید . اگر خداى نخواسته از بعضى جوانهاى شما یک تندى ، یک چیز مکروهى ، یک چیزى واقع بشود که مردم مثلا خوششان نیاید ، حالا دیگر نمى گویند رژیم طاغوتى ، گویند در رژیم اسلامى هم این مسائل هست و نمى گویند آن آدم این کار را مى کند ، مى گویند پاسدارها این کار رامى کنند . اگر یک پاسدار قدمش را کج بگذارد ، مى گویند پاسدارها اینجورى هستند چنانچه اگر یک روحانى پایش را کج بگذارد ، مى گویند روحانى ها اینطورى هستند . این یک مسئولیت بزرگى است که براى ما هست و براى شما . براى ما هست براى اینکه ما خودمان را منتسب به اسلام مى کنیم . ما هم مثل شما پاسدار اسلام هستیم انشأاللّه . و براى شما هست براى اینکه شما الان پاسدار اسلام هستید .

در رژیم اسلامى دولت و ملت از هم جدا نیستند با همند

خیلى مواظب باشید که صحیح رفتار بکنید . با مردم برادر باشید . فرق ما بین رژیم طاغوتى و رژیم اسلامى اینست که در رژیم طاغوتى مردم جدا بودند از قواى انتظامیه ، از رژیم . هر کدام مقابل هم ایستاده بودند . ملت هر چه مى توانست کار شکنى مى کرد براى دستگاه دولتى . دولت هم هر چه میکرد براى استفاده خودش و براى فشار به ملت بود . اما در رژیم اسلامى دولت و ملت از هم جدا نیستند ،

ص: 214

باهمند . دوست و برادرند . برادر باشید با مردم . همین قواى انتظامى که شما هم الان از این قوا هستید ، اینها باید در خدمت مردم باشند مردم احساس کنند که شما در خدمت آنها هستید ، وقتى این احساس بشود آنها مثل برادر با شما رفتار مى کنند ، دعا به شما مى کنند ، پشتیبان شما هستند .

سرباز در دولت اسلامى مثل سربازان صدر اسلام با خداست

اینکه در آن رژیم ها تا یک صدائى بلند شد همه رها کردند و متصل شدند به ملت ، براى اینکه کار ، کار شیطانى بود ، ملت هم پشتیبان نبود ، خودشان هم از باطن پوسیده بودند . اما در رژیم اسلامى کار ، کارخدائى است و سرباز ، سرباز خداست و قوى است . چنانچه در صدر اسلام با یک عده کمى آن فتح ها و پیروزى ها نصیبشان شد ، ایران را ، روم را شکست دادند . شما هم الحمدلله با روحیه قوى ، ایمان به خدا ، این طاغوت را شکست دادید و طاغوتى که در باطن خودتان هست شکست بدهید .

مهم این است که آن طاغوت را شکست بدهید . امیدوارم که انشأاللّه با سلامت و سعادت و در تحت رهبرى آقا این راه را طى بکنید و این نهضت را به آخر برسانید که یک حکومت اسلامى با محتواى اسلامى که تمام جاها که انسان پا مى گذارد ببیند که اسلامى است . خداوند همه شما را موفق کند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 215

تاریخ : 2/5/58

فرمان امام خمینى به حجت الاسلام جبل عاملى

بسمه تعالى

خدمت حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقاى شیخ عبدالجواد جبل عاملى دامت برکاته

امید است وجود محترم از بلیات محفوظ و به وظایف الهى مشغول باشید . ضمنا با توجه به لزوم تسریع در کار دادگاه هاى انقلاب و رسیدگى به پرونده متهمان ، لازم است جنابعالى در شهر سده (خمینى شهر) و توابع ، دستور رسیدگى و اقدام در مورد پرونده ها را بدهید و به همین جهت جنابعالى به سمت قاضى شرع منصوب مى شوید تا مستقیما در دادگاه ها شرکت و قضاوت نموده و احکام صادره را اجرا نمایید و در اصلاح کارهاى محول و مشکلات اهالى نیز به هر نحو مصلحت دانید اقدام نمائید .

از خداى متعال ادامه توفیقات جنابعالى را خواستارم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 216

تاریخ : 2/5/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از پاسداران ملکان آذربایجان

ایمان و وحدت ، این رمز پیروزى را حفظ کنید

بسم اللّه الرحمن الرحیم

آذربایجانى ها همیشه در نهضت هاى اسلامى پیشرو بوده اند و همیشه چشم ما به جوان هاى آنها و جوان هاى سایر ملت ایران روشن است . شما مى دانید که این نهضت با قدرت اسلامى و با قوت ایمان پیش برد ، وگرنه ما در مقابل آنها چیزى نداشتیم و آنها همه چیز داشتند و شما جوانان با قدرت ایمان این نهضت را تا اینجا آوردید و به پیروزى رساندید . این قدرت ایمان را حفظ کنید . اگر خداى نخواسته سستى یا تفرقه اى پیش بیاید یا مخالفت قشرها با یکدیگر پیش بیاید ، خوف آن است که دشمن هاى شما با هم متحد بشوند و بر ما غلبه کنند آنوقت است که اسلام را کنار زنند و بر ما حکومت مى کنند ، همان حکومت هاى جابرانه ، لیکن اگر این ایمان و این وحدت را حفظ کنید و همه به سوى اسلام باشید هیچ قدرتى بر شما پیروز نخواهد شد .

آنها الان در صددند که با هم ارتباط پیدا بکنند و شما را از هم جدا کنند . این گروه ها ، این منطقه ها را با تبلیغات غلطشان از هم جدا کنند ، با اسم هاى فریبنده . در حالیکه ما مى خواهیم به ملت خدمت بکنیم در صورتى که آنان دشمن ملت هستند .

اینها کسانى هستند که در طول مدت رژیم منحوس شاهنشاهى به او کمک مى کردند و در خدمت او بودند ، الان هم براى خدمتگزارى به آن رژیم است یا خدمتگزارى به ارباب هاى رژیم این فساد را مى کنند ، مى روند در کردستان یک جور تبلیغ مى کنند ، در خوزستان جور دیگر ، پیش شماها یک جور ، در دهات طور دیگر ، در شهرستان ها از طریق دیگر ، در کارخانه ها پیش زارعین طورى دیگر . مقصد این است که نگذارند جمهورى اسلامى به معناى واقعى اش تحقق پیدا کند ، براى اینکه از اسلام مى ترسند ، اینها مى دانند که اگر عدل اسلامى محقق شود ، براى توطئه گرها ، براى طاغى ها ، براى چپاولگرها دیگر راهى باقى نمى ماند و لهذا دست و پا مى زنند که نگذارند جمهورى اسلامى آنطور که میل ماست تحقق پیدا بکند . ولى انشأاللّه به قدرت شماها و با قدرت اسلام و به پشتیبانى ولى عصر سلام اللّه علیه ما پیروز هستیم و شما جوانها انشأاللّه موفق و موید باشید . انشأاللّه خداوند به شما توفیق عنایت کند و این را با هم بروید و به مقصد برسید تا دنیا بفهمد که حکومت عدل على یعنى چه .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 217

تاریخ : 3/5/58

پیام امام خمینى به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

باحلول ماه مبارک رمضان ، ماه عبادت و سازندگى ، ماه تجدید قواى معنوى ، شهراللّه الاعظم که در آن عموم مسلمانان در صف واحد متوجه به موضع قدرت لایزال و تجهیز در مقابل قواى طاغوتى هستند ، لازم است با توحید قدرت و قدرت واحده در مقابل طاغوت هاى زمان و چپاولگران بین المللى بپا خیزند و از ممالک اسلامى دفاع کنند ، دست خائنان را کوتاه و امید آنان را قطع نمایند . اکنون عموم مسلمانان و مستضعفان و خصوصا ایران عزیز و لبنان و فلسطین مغصوب ، مراحل حساسى را در پیش دارند . ایران با اخلالگران وابسته به رژیم و منحرفین و صهیونیسم جهانى و لبنان و فلسطین با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین و مفسد آدمخوار روبروست . اکنون برادران مسلمان ما در فلسطین و لبنان گرفتار تجاوزات غیر انسانى اسرائیل اند و اگر خداى نکرده اسرائیل در آن میدان پیروز شود ، دامنه تجاوزاتش را به سایر کشورها نیز خواهد کشید . مقتضى است در اجتماعات ماه مبارک به برادران فلسطینى و لبنانى دستجمعى دعا شود .

لازم است در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان مطالبى را تذکر دهم :

1_ در این موقع حساس که بیش از هر وقت دیگر احتیاج به اجتماعات اسلامى داریم ، لازم است ملت مسلمان ما در تمام بلاد به مساجد روى آورند و نهضت را از راه مساجد که دژهاى محکم اسلامند ، زنده نگه دارند و با شعارهاى اسلامى نهضت را پیش برند .

2_ خطبأ محترم و اهل منبر ، مردم را به وحدت کلمه و ادامه نهضت و تقوى و صبر انقلابى دعوت کنند و از اختلاف و تفرقه که اساس شکست و عقب ماندگى است بترسانند و با یاد آورى جهاد سید مظلومان و مصیبات وارده بر آن حضرت ، ملت را به مجاهدت تا پیروزى نهائى و رسیدن به حکومت اسلامى در تمامى ابعادش فرا خوانند . ذکر فداکارى ها و مجاهدات مجاهدین صدر اسلام ، نه تنها در امروز ، بلکه تا ابد اسلام را زنده نگه مى دارد .

3_ لازم است علمأ جمیع بلاد ، از مرکز تا دورترین استان ها و شهرستانها براى رسیدن به هدف اسلامى تشریک مساعى نمایند و براى انتخاب مجلس خبرگان ، همه مجتمعا در انتخاب کاندیدا مشترک باشند و هر یک یا هر محل کاندیداى جداگانه نداشته باشند ، که در این تفرق ، خوف شکست و مخاطره عقب راندن اسلام و احکام مترقى آن است . امروز ، چنانچه ملاحظه مى نمائید بعضى

ص: 218

از گروه هائى که با هم اتحاد نداشته اند ، در این امر متحد شده و کاندیداى مشترک تعیین نمودند . من بیم آن دارم که شما از حق خود متفرق شوید و خداى نخواسته سستى در انقلاب پدید آید . لازم است در این امر حیاتى ، براى مصالح اسلام از مقاصد دیگر دست برداشته و همه علما و قشرهاى علاقه مند به اسلام ، خصوصا جوانان پرشور اسلامى در تعیین خبرگان ، متحد شوند . در این صورت خداوند تعالى با شماست . امیدواریم که در این چند روز ، کاندیداهاى مشترک همه علمأ بلاد و علاقه مندان به اسلام را در رسانه ها بشنوم و بخوانم . از خداوند تعالى قدرت اسلام و پیروان را خواهانم .

4_ من با پشتیبانى ملت عظیم مسلمان ، از موضع قدرت به بدخواهان نهضت اسلامى و به توطئه گران راست و چپ اخطار مى کنم که دست از افساد و توطئه بردارید و براى مصالح کشور به ملت بپیوندید و از نفاق و خدمت به اجانب بپرهیزید و گمان نکنید با این حرکات جاهلانه مى توانید ملت را از مسیر خود باز دارید و نیز به مطبوعات و رسانه هاى جمعى همین اخطار را اکیدا مى کنم ، آزادى غیر از توطئه است . از توطئه هاى خلاف مصالح عالیه اسلام و کشور و ملت جدا جلوگیرى مى شود و من در صورت احساس خطر جدى ، مسائل را با ملت عزیزم در میان مى گذارم تا ملت دلیر ، خود تصمیم لازم را بگیرد ، که تا به حال در مسائل مختلف ، تصمیم قاطعانه گرفته است .

5_ اینجانب به برادران اسلامى ، در همه کشورها خصوصا به برادران عرب و ملت عظیم عرب که پیشتازان اسلامند ، خطر عظیم اجانب ، خصوصا صهیونیسم را کرارا اعلام کرده ام . لازم است در شهر رمضان که ماه اجتماعات اسلامى است ، مومنین در مجامع عمومى پرده از توطئه هاى این غول جهانخوار برداشته و خطرات دشمن انسانیت را بر ملا کنند .

6_ لازم است از متفکرین بزرگ جهان اسلام دعوتى به عمل آید تا ابعاد مختلف انقلاب کبیراسلامى ایران تشریح گردد و ضرباتى که این انقلاب بر پیکر جهانخواران بین المللى زده است ارزیابى گردد تا تبلیغات سوء دشمنان انقلاب اسلامى ما نقش بر آب گردد . از خداوند متعال عظمت اسلام و کشورهاى اسلامى را خواستارم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 219

تاریخ : 8/5/58

پیام امام خمینى به ملت ایران در آستانه انتخابات مجلس خبرگان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

در آستانه انتخابات خبرگان براى بررسى پیش نویس قانون اساسى جمهورى اسلامى لازم است با ملت شریف و مبارز مطالبى را در میان گذارم :

1_ ملت شریف با نهضت عظیم خود و قیام مردانه ، با ایثار جان و خون و از دست دادن ده ها هزار شهیدان ارجمند و به جا گذاشتن ده ها هزار معلول و معدوم ، کشور را از لوث وجود خیانتکاران و اجانب پاک و با رفراندم بى مانند خود به جمهورى اسلامى رأى مثبت داد که حکومت عدل اسلامى برقرار و احکام مترقى اسلام اجرا شود و از این جهت جمهورى صد در صد اسلامى است و قانون اساسى آن باید به هیچ وجه مخالف با احکام اسلام نباشد و براى رسیدن به این مقصود لازم است با شور و شعف همانند رفراندم ، زن و مرد و بزرگ و کوچک به صندوق آرأ هجوم برده و آرأ خود را در آن بریزند و هر چند ماه مبارک است و زحمت دارد لکن این امر از عبادات بزرگ محسوب خواهد شد .

2_ خبرگانى که براى رسیدگى به قانون اساسى جمهورى اسلامى انتخاب مى شوند باید آشنا به مسائل اسلام و خبره در آن باشند و نیز معتقد به اسلام و متعهد و امین و ملى و مورد اعتماد و بى گرایش به چپ و راست و پرهیزکار باشند . ملت عزیز! سرنوشت خود را به کسى دهید که در مسیر شماست که مسیر اسلام است . در هر شهرستان و حوزه انتخاباتى علماى اعلام و معتمدین محل منتخبین خود را با وحدت کلمه تعیین و ملت را دعوت به انتخابات آنان کنند و من امیدوارم که ملت شریف از ارشاد علماى اعلام خود بهره مند شده و اسلام و مصالح کشور اسلامى را با این عمل انسانى _ اسلامى حفظ نمایند .

اینجانب راجع به قانون اساسى و خبرگان مطالبى دارم که انشأاللّه بعد از این بیان مى کنم .

3_ این روزها در بعضى مصاحبات و مطبوعات مطالبى مبنى بر نزدیکى خطر منتشر مى شود که جز جنگ اعصاب و تبلیغات بى سرو پا چیزى نیست . ملت ما که قدرت شیطانى عظیم دشمن را از دست او گرفت و رژیم شاهنشاهى را از تاریخ محو کرد از این تبلیغات بى مایه نمى هراسد . امروز به خواست خداوند متعال قدرت در دست ملت است و جوانان برومند ایران چون سدى عظیم در مقابل دسیسه ها و توطئه ها ایستاده اند و ما هیچ باکى از این ریشه هاى گندیده نداریم و تمام توطئه ها را در نطفه خفه

ص: 220

مى کنیم . من به ملت مبارز اطمینان مى دهم که خطرى ما را تهدید نمى کند و توصیه کنم که از موضع قدرت هوشیارانه مراقب توطئه ها باشند و راه را بر خائنان به ملت و کشور ببندند و وحدت خود را حفظ کنند و از تبلیغات منحرف رسانه ها نترسند که خداوند متعال پشتیبان ماست .

4_ من ارباب جراید و رسانه ها و گویندگان رانصیحت مى کنم که دست از این شایعه افکنى ها بردارند و مسائل بیهوده و مطالب دروغ را براى زیاد شدن تیراژ پخش نکنند ، که اگر احساس توطئه و فساد شود ملت با آنها به طورى دیگر عمل مى کنند . از آزادى سوء استفاده نکنید و مسیر ملت را رها ننمائید و از بزرگ نشان دادن و قایع کوچک بپرهیزید که صلاح ملک و ملت در آن است . از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 221

تاریخ : 10/5/58

پیام امام خمینى به آیت اللّه دستغیب

بسم اللّه الرحمن الرحیم

خدمت حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقاى حاج سید عبدالحسین دستغیب دامت برکاته ، مرقوم محترم که حاکى از صحت مزاج شریف بود واصل گردید طومارى هم از اهالى محترم شیراز وسیله حامل نامه رسید که خواستار شده بودند جنابعالى دعوت آقایان را جهت اقامه نماز جمعه بپذیرید و بدین ترتیب مناسب است جنابعالى اقدام فرموده و نماز جمعه را در شیراز بخوانید ، از خداى تعالى ادامه توفیقات و سلامتى آنجناب را خواستارم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 222

تاریخ : 12/5/58

پیام امام خمینى به ملت ایران در مورد شرکت در انتخابات

بسم اللّه الرحمن الرحیم

ملت شریف و مبارز ایران ! دشمنان اسلام و نهضت در خارج و داخل تبلیغات زهر آگین خود را شروع کردند و چنین وانمود مى کنند که مردم دراین انتخابات بى تفاوتند و به سردى و سستى گراییده اند ، مى خواهند شما را متهم کنند که از جمهورى اسلامى رو برگردانیده اید . از شما ملت مبارز انتظار دارم که با شرکت همگانى خود یاوه سرایان را رسوا کنید . و نیز اطلاع دادند که در اطراف دانشگاه که محل اقامه نماز جمعه است ، گروهى براى اخلال در شرکت در انتخابات بپا خاسته اند . دولت موظف است از آنان جلوگیرى کند و مردم موظفند به تبلیغات آنان اعتنا نکنند . ملت عزیز مسلمان ! از اسلام و کشور اسلامى پاسدارى کنید و به سوى صندوق آرا هجوم آورید .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 223

تاریخ : 13/5/58

پاسخ امام خمینى به تلگراف جعفر نمیرى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

حضرت جعفر محمد نمیرى رئیس جمهورى دمکراتیک کشور سودان ؛

پیام محبت آمیز آن حضرت بوسیله آقاى دکتر حسن عبداللّه ترابى نماینده جنابعالى واصل گردید . از ابراز محبت و احساسات گرمى که نسبت به اینجانب و انقلاب اسلامى ایران ابراز فرموده اید متشکرم و از خداوند تعالى سعادت و رستگارى ملت همکیش و برادر را مسئلت داشته وامیدوارم جمهورى اسلامى ما که بر اساس اتحاد کلمه و بر مبناى انقلاب پر ارج اسلامى و محو رژیم طاغوتى بنا شده ، در همبستگى و اتفاق مسلمانان جهان و پیروزى و تعالى روزافزون اسلام و آسایش مسلمین نقش موثر و ارزنده اى را ایفا نماید .

والسلام على من التبع الهدى

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 224

تاریخ : 15/5/58

فرمان امام خمینى به حجت الاسلام قدوسى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى شیخ على قدوسى دامت افاضاته

بدینوسیله جنابعالى به سمت دادستانى کل انقلاب اسلامى در سطح کشور منصوب مى شوید که از این تاریخ در کارهاى دادستانى اقدام و شروع به کار نمائید و در هر حال احتیاط را کاملا مراعات نمائید . ازخداى تعالى ادامه توفیقات جنابعالى را خواستارم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 225

تاریخ : 15/5/58

بسم اللّه الرحمن الرحیم

جناب آقاى هادوى دادستان کل انقلاب اسلامى

ضمن تشکر و قدردانى از زحماتى که در طول این چند ماهه جنابعالى در مقام دادستانى متحمل شدید ، قرار شد از این تاریخ جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ على قدوسى دامت افاضاته متصدى مقام دادستانى شده و بدین مقام منصوب گردند . مراتب جهت اطلاع آن جناب بدین وسیله ارسال شد . از خداى تعالى موفقیت جنابعالى را خواستارم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 226

تاریخ : 15/5/58

پیام امام خمینى به علماى قزوین

بسم اللّه الرحمن الرحیم

خدمت حضرات آقایان علمأ اعلام شهرستان قزوین دامت برکاتهم ،

امید است وجود محترم آقایان از بلیات محفوظ و به انجام وظایف الهى موفق و منصور باشید آنچه که لازم به تذکر است و خود آقایان محترم نیز توجه دارند این مطلب است که باید در این موقعیت حساس سعى شود از هر گونه اختلاف و تفرقه پرهیز گردد و وحدت کلمه و اتحاد به هر نحو که مقدور است حفظ شود و براى انجام کارها هیاتى را انتخاب فرموده و کارها از طریق هیات مذکور انجام پذیرد . لازم است جناب حجت الاسلام آقاى باریک بین یکى از اعضأ آن هیات باشد . از خداى تعالى ادامه توفیقات همگان را در راه ترویج شریعت مقدسه خواستارم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 227

تاریخ : 15/5/58

پیام امام خمینى به ملت ایران در مورد ترمیم خسارات انقلاب

بسم اللّه الرحمن الرحیم

ملت شریف و مبارز ایران ، ایدهم اللّه تعالى

در این ماه مبارک رمضان ، ماه خداوند تعالى و ماه عبادت و توجه به مبدأ اعلى سلامت و سعادت همه مسلمین خصوصا شما ملت عظیم را خواستارم و مى خواهم یک عبادت بزرگ که شاید در رأس عبارتها باشد ، به شما ملت عزیز پیشنهاد کنم . شما میدانید که در انقلاب عظیم که بحمداللّه به پیروزى رسید و امید است به پیروزى نهایى برسد ، چه خسارت هاى بزرگ از طرف دستگاه جبار به مردم مسلمان و برادران و هموطنان شما وارد شده است . خساراتى که ما و دولت نمى توانیم جبران کنیم و من کرارا تذکر دادم که این خسارات را باید خسارات جنگزدگى نامید با کمک تمام قشرهاى ملت بزرگ باید جبران کرد ولهذا به منظور کمک به ترمیم ضایعات و جبران خسارات وارده به خانه ها و مستغلات و فروشگاه ها و دارایى مردم در نقاط کشور که در اثر حملات و خرابى هاى دشمن در دوران انقلاب دچار ویرانى و غارت و حریق شده اند ، سازمانى مردمى به نام صندوق ملى ترمیم خسارات دوران انقلاب به شماره دویست بانک ملى در کلیه شعب تأسیس و به ثبت رسیده . امید است بودجه این صندوق به همت والاى خواهران و برادران عزیزم و کمک دولت تأسیس شود که با نظارت هیاتى از معتمدین هر محل و و ناحیه با کمک دولت ، با دادن وام بدون بهره و جبران خسارات بلا عوض از محل صندوق انجام گیرد .

دوستان عزیز در این دوران مصیبت بار دوران انقلاب ، خانواده هاى محترم علاوه بر خسارات جانى عزیزانشان ، از هستى ساقط شده اند یا به قدرى خسارت دیده اند که نمى توانند جبران کنند که به زندگى شرافتمندانه خود ادامه دهند و بر ما و شماست که با آغوش باز در رفع این خسارت بکوشیم که این از عباداتى است که نزد خداوند متعال ارزش فراوان دارد . لازم است از برادران و خواهران ارجمندى که در خانه سازى براى مستمندان که بحمداللّه تعالى در نقاط مختلف کشور مشغول انجام آن هستند و کمکهاى ارزنده کردند تقدیر و تشکر کنم و سعادت همگان را از خداوند متعالى بخواهم . اینجانب از بیت المال مبلغ یکصد میلیون ریال به صندوق شماره دویست بانک ملى واریز مى نمایم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 228

تاریخ : 16/5/58

پیام امام خمینى به مسلمانان جهان به مناسبت انتخاب آخرین جمعه ماه رمضان به عنوان روز قدس

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من در طى سالیان دراز ، خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم که اکنون این روزها به حملات وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینى شدت بخشیده است و بویژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطینى پیاپى خانه و کاشانه ایشان را بمباران مى کند . من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مى خواهم که براى کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت مى کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و مى تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد به عنوان روز قدس انتخاب و طى مراسمى همبستگى بین المللى مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمایند . از خداوند متعال پیروزى مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 229

تاریخ : 17/5/58

پیام امام خمینى به ملت ایران

بسم اللّه الرحمن الرحیم

باکمال تأسف در این روزهاى پس از انقلاب که باید تمام قشرها براى ساختن و مرمت خرابى هاى دولت طاغوتى دست به دست هم بدهند و با پشتیبانى از دولت جمهورى اسلامى خسارات را جبران کنند ، دیده و شنیده مى شود اعتصاب بعد از اعتصاب و تحصن پس از تحصن و راهپیمائى پس از راهپیمائى و دروغ پراکنى و دنبال دروغ پراکنى و کوشش در تضعیف دولت با هر حیله و هر شایعه سازى رواج دارد . در حالى که دولت با کوشش به اصلاح امور و مرمت خرابى هاى اشتغال دارد ، کارشکنى ها شروع ، به اسم صلاح اندیشى به تضعیف روحیه مردم ، انتقاد بى منطق به دولت اسلامى ، بپاخاسته اند . باید به برادران و خواهران بسیار محترم تذکر دهم که همانطور که در حال انقلاب تحصن و اعتصاب بر ضد طاغوت موجب رضاى خداوند تعالى بود ، در حال حاضر که دولت اسلامى و ملى است و دشمن در توطئه است تحصن و اعتصاب و شایعه سازى و جنجال بى اساس که باعث ضعف دولت مى شود موجب سخط خداوند و از معاصى بزرگ و محرمات عظیم شمرده مى شود . دوستان من ! شما اگر به اسلام و احکام آزادیبخش آن گرایش دارید ، امروز تضعیف دولت و شایعه سازى ها و دروغ پردازى ها مخالف صلاح ملت ها و مستضعفین و کمک به دشمنان ملت و کشور است و کسانى که گروه ها را وادار به اعتصاب و تحصن و تضعیف دولت مى کنند مخالفین نهضت و از طرفداران اجانب و یا اعمال آنها به نفع اجانب است . اینجانب از تمام قشرهاى ملت عزیز تقاضا دارم که به کمک دولت که کمک به مستضعفین است بشتابند و تفرقه اندازان را به خود راه ندهند و در این ایام ماه مبارک ، که خصوصا ایام لیالى متبرکه قدر ، در محافل و مساجد اجتماع و دعا به اسلام و مسلمین نمایند .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 230

تاریخ : 22/5/58

فرمان امام خمینى به حجت الاسلام شاهرخى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمین آقاى سید محمد تقى شاهرخى دامت افاضاته

با توجه به اختلافات منطقه بروجن و سابقه اى که جنابعالى در آن منطقه دارید ، مقتضى است مسافرتى بدانجا بکنید و از نزدیک به وضع محل و مشکلات رسیدگى نموده و در رفع آنها بکوشید و به هر نحو صلاح مى دانید با همکارى افراد ذیصلاح در آن منطقه و جلوگیرى از اختلاف و تفرقه سعى نمائید و براى اصلاح وضع کمیته محل و یا انحلال آن و تشکیل سپاه پاسداران و غیره نیر با جلب نظر کمیته مرکزى و ستاد مرکزى سپاه پاسداران و سایر مراجع مربوط و تأیید آنان اقدام نمائید . از خداى تعالى ادامه توفیقات جنابعالى را خواستارم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 231

تاریخ : 25/5/58

پیام امام خمینى به مناسبت روز قدس

روز قدس ، روز مقابله مستضعفین با مستکبرین

بسم اللّه الرحمن الرحیم

روز قدس ، یک روز جهانى است ، روزى نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد ، روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است ، روز مقابله ملت هائى است که در زیر فشار ظلم آمریکا و غیر آمریکا بودند ، در مقابل ابرقدرت هاست ، روزى است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند ، روزى است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد . متعهدین این روز را روز قدس مى دانند و عمل مى کنند به آنچه باید بکنند و منافقین ، آنهائى که با ابرقدرت ها در زیر پرده آشنائى دارند و با اسرائیل دوستى ، دراین روز بى تفاوت هستند یا ملت ها را نمى گذارند که تظاهر کنند . روز قدس ، روزى است که باید سرنوشت ملت هاى مستضعف معلوم شود . باید ملت هاى مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرین ، باید همانطور که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید ، تمام ملتها قیام کنند و این جرثومه هاى فساد را به زباله دان ها بریزند . روز قدس ، روزى است که باید این دنباله روهاى رژیم سابق در ایران و آن توطئه چین ها ى رژیم فاسد و ابرقدرت ها در سایر جاها خصوصا در لبنان ، تکلیف خودشان را بدانند ، روزى است که باید همت کنید و همت کنیم که قدس را نجات بدهیم و برادران لبنانى را از این فشارها نجات بدهیم ، روزى است که باید تمام مستضعفین را از چنگال مستکبرین بیرون بیاوریم ، روزى است که باید جامعه مسلمین ، همه ، اظهار وجود بکنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها ، به این تفاله هائى که مانده است از آنها ، چه در ایران و چه در سایر جاها . روز قدس ، روزى است که باید به این روشنفکرانى که در زیر پرده با آمریکا و عمال آمریکا روابط دارند ، هشدار داد ، هشدار به اینکه ، اگر از فضولى دست برندارید ، سرکوب خواهید شد . ما به آنها مهلت دادیم و با آنها با ملایمت رفتار کردیم که شاید دست از شیطنت بردارند و اگر دست بر ندارند کلمه آخر را خواهیم گفت و خواهیم به آنها فهماند که دیگر رژیم سابق قابل برگشتن نیست و دیگر آمریکا نمى تواند به اینجا حکومت کند ودیگر سایر ابرقدرت ها نمى توانند در این مملکت حکومت کنند . روز قدس ، روزى است که باید به همه ابرقدرت ها هشدار داد که باید دست خود را از روى مستضعفین بردارید و سر جاى خود بنشینید . اسرائیل ، دشمن بشریت ، دشمن انسان ، که هر روز غائله ایجاد مى کند و برادرهاى ما را در جنوب لبنان به آتش کشد ، باید بداند که دیگر

ص: 232

ارباب هاى اورنگى ندارند در دنیا و باید انزوا اختیار کنند ، طمع ها را از ایران باید قطع کنند ، دست آنها باید از همه ممالک اسلامى قطع شود ، عمال آن در همه ممالک اسلامى باید کنار بروند . روز قدس ، روز اعلام یک چنین مطلبى است ، اعلام این است به شیاطینى که ملت هاى اسلام را مى خواهند کنار بگذارند و ابرقدرت ها را به میدان بیاورند . روز قدس ، روزى است که قطع آمال آنهارا بکند و به آنها هشدار بدهد که که گذشت آن زمان ها .

روز قدس ، روز اسلام است

روز قدس ، روز اسلام است روز قدس ، روزى است که اسلام را باید احیأکرد و احیأ بکنیم و قوانین اسلام در ممالک اسلامى اجرا بشود . روز قدس ، روزى است که باید به همه ابرقدرت هشدار بدهیم که اسلام دیگر تحت سیطره شما به واسطه عمال خبیث شما ، واقع نخواهد شد . روز قدس ، روز حیات اسلام است ، باید مسلمین به هوش بیایند ، باید بفهمند قدرتى را که مسلمین دارند ، قدرت هاى مادى ، قدرت هاى معنوى . مسلمین که یک میلیارد جمعیت هستند و پشتوانه خدائى دارند و اسلام پشتوانه آنهاست و ایمان پشتوانه آنهاست ، از چه باید بترسند؟ ما با یک جمعیت کمى در مقابل دشمنهاى زیاد ، دشمن هاى بسیار ، قیام کردیم و ابرقدرت ها را شکست دادیم و کسى گمان نکند که دیگر بعضى از این قشرهاى فاسد ، بعضى از این چپ روهاى آمریکائى یا غیر آمریکائى بتوانند در این مملکت اظهار وجود کنند . آن روز که ما بخواهیم و ملت ما بخواهند ، در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله دان هاى فنا خواهند ریخته شد .

ملت بزرگ ما دیگر از این حرکات مذبوحانه نخواهد ترسید و حرکات اسرائیل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطین ، همین حرکات مذبوحانه است ، حرکاتى است که اواخر عمر اشخاص فاسد ، مى کنند چنانچه شاه ما ، شاه مخلوع ایران این حرکات را کرد و منتهى به فنا شد . دولت هاى عالم بدانند که اسلام شکست بردار نیست ، اسلام و تعالیم قرآن بر همه ممالک باید غلبه کند ، دین باید دین الهى باشد ، اسلام دین خداست وباید در همه اقطار ، اسلام پیشروى کند . روز قدس ، اعلام یک چنین مطلبى است ، اعلام به این است که مسلمین به پیش ! براى پیشرفت در همه اقطار عالم . روز قدس فقط روز فلسطین نیست ، روز اسلام است ، روز حکومت اسلامى است ، روزى است که باید جمهورى اسلامى در سراسر کشورها ، بیرق آن برافراشته شود ، روزى است که باید به ابرقدرت ها فهماند که دیگر آنها نمى توانند در ممالک اسلامى پیشروى کنند . من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) مى دانم و روزى است که باید ما ، تمام قواى خودمان را مجهز کنیم و مسلمین از آن انزوائى که آنها را کشانده بودند ، خارج شوند و باتمام قدرت وقوت در مقابل اجانب بایستند و ما در مقابل اجانب ، با تمام قوا ایستاده ایم و نخواهیم اجازه داد کسان دیگر در مملکت ما دخالت کنند ومسلمین نباید اجازه بدهند که کسان دیگر در ممالکشان دخالت کنند . در روز قدس ، ملتها باید به حکومت هائی که خائن هستند ، هشدار دهند . روز قدس ، روزى است که ما خواهیم فهمید چه اشخاصى و چه رژیم هائى با

ص: 233

توطئه گرهاى بین المللى موافقت دارند وبا اسلام مخالفت . آنهائى که شرکت ندارند ، مخالف با اسلام هستند و موافق با اسرائیل و آنهائى که شرکت کردند ، متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام که در راس آنها آمریکا و اسرائیل است . روز امتیاز حق از باطل است ، روز جدائى حق و باطل است .

من از خداوند تبارک و تعالى خواهانم که غلبه بدهد اسلام را بر همه قشرهاى عالم ، بر همه مستکبرین ، مستضعفین را غلبه بدهد . واز خداى تبارک و تعالى خواهانم که برادرهاى ما را در فلسطین ، در جنوب لبنان و در لبنان و در هر جائى از عالم که هستند ، از دست مستکبرین و از دست چپاولگران نجات بدهد .

والسلام على رسول اللّه و على ائمه المسلمین

ص: 234

تاریخ : 25/5/58

بیانات امام در دیدار با وزیر خارجه کشور سوریه

اتفاق بر اسلام قدرت مافوق طبیعت مى آورد

بسم اللّه الرحمن الرحیم

سلام مرا به رئیس جمهور برسانید و از ایشان تشکر کنید . نسبت به ما عواطف دارند . امیدوارم که مسلمین و ملت هاى اسلامى همانطور که دستور اسلام و قرآن مجید است با هم برادر باشند و نسبت به دشمنان انسانیت ، کشورهاى اسلام با شدت و قدرت رفتار کنند . و این حاصل نمى شود الا به اینکه از اختلافات جزئى که بین دولت ها هست دست بردارند و مثل برادر هم باشند . این اختلاف موجب بهره بردارى دشمن اسلام و مسلمین است . باید از این بهره بردارى جلوگیرى بشود به وحدت اسلامى و اینکه همه در تحت لواى اسلام و قرآن مجید مجتمع بشوند ، زیرا آنطور که قرآن دستور داده است رحمأبینهم واشدأ بر کفار باشد .

در اسلام اساساً نژاد مطرح نیست ، عربى و عجمى و سایر گروه ابدا مطرح نیست . اسلام براى تربیت انسان آمده است . مطلب در برنامه اسلام ، انسان است و تربیت انسانى . آنچه مطرح است تقوا و اخوت بین مسلمین و دوستى و دفع اختلافات است . و اگر مسلمین بخواهند این عزت و عظمتى را که در صدر اسلام بین پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) و اصحاب بود ، و سایر اقشار مسلمین آن سیره را متابعت کنند تا اینکه عظمت خودشان را بیابند و آن سیره همان اتفاق بر اسلام که قدرت مافوق طبیعت مى آورد ، و شجاعت مافوق الطبیعه . آنچه که ملت ما با اینکه در حال ضعف و تشتت بود دریافت ، همین مطلبى بود که در صدر اسلام مسلمین دریافته بودند ، اتکأ به ایمان و اسلام و وحدت کلمه . جوانهاى ما در حال انقلاب و حالا هم باز تقاضا مى کنند که ما دعا کنیم تا آنها شهید بشوند . این تحول بزرگى که به اراده خداى تبارک و تعالى در این ملت پیدا شد ، موجب پیروزى آنها بر یک قدرت شیطانى بزرگ که پشتیبان او همه ابرقدرت ها بودند گردید و این پیروزى از خداى تبارک و تعالى و عملیات خاصه او بود . و من امیدوارم که این اخلاق در ملت ما باقى بماند و همه ملت ها و مسلمین همین اخلاق را و همین سیر را داشته باشند ، عظمت صدر اسلام را باز یابند .

اگر مسلمین مجتمع بودند ، هر کدام یک سطل آب به اسرائیل مى ریختند او را سیل مى برد

براى من یک مطلب به شکل معماست و آن این است که همه دول اسلامیه و ملت هاى اسلام

ص: 235

مى دانند که درد چیست ، مى دانند که دستهاى اجانب در بین است که اینها رامتفرق از هم بکند ، مى بینند که با این تفرقه ها ضعف و نابودى نصیب آنها مى شود ، مى بینند که یک دولت پوشالى اسرائیل در مقابل مسلمین ایستاده که اگر مسلمین مجتمع بودند ، هر کدام یک سطل آب به اسرائیل مى ریختند او را سیل مى برد ، معذلک در مقابل او زبون هستند . معما این است که با اینکه اینها رادانند ، چرا به علاج قطعى که آن اتحاد و اتفاق است روى نمى آورند؟ چرا توطئه هایى که استعمارگرها براى تضعیف آنها به کار مى برند ، آن ها توطئه ها را خنثى نمى کنند؟ آیا این معما چه وقت باید حل شود؟ و پیش کى باید حل بشود؟ این توطئه ها راکى باید خنثى کند غیر از دولتهاى اسلام و ملت هاى مسلمین ؟ این معمایى است که شما اگر جوابى دارید و حل کردید ، این معما رابه ما هم تذکر بدهید .

عامل ضعف و فساد در ممالک اسلامى از حکومت هاست

میل داشتم که این حقیقت را از شما بشنوم و این حقیقتى است که ما هم بر او مطلع هستیم که هر چه ضعف در مسلمین وفساد در ممالک اسلامى است ، از حکومت هاست . حکومت ها به واسطه خودخواهى که دارند مع الاسف براى اجانب به طور نوکرى عمل مى کنند و براى ملت خودشان آقایى مى کنند وتمام مفاسد را همین نوکرى و آقایى در ممالک مسلمین ایجاد کرده است و راه حل همان است که شما گفتید . راه حل اینها به دست ملت است . ملت ها باید دولت هائى که بر خلاف مصالح اسلامى و مصالح ملت ها عمل کنند ، باآنها همان معامله کنند که ملت ایران با شاه مخلوع کرد . و اگر این مطلب در آنجاهائى که دولت ها بر خلاف مسیرملتها عمل مى کنند عمل بشود ، حل مشکلات مى شود و دست اجانب از ممالک اسلام کوتاه مى شود . و من از خداى تبارک و تعالى مسئلت مى کنم که یا حکومت ها را به هوش بیاورد که موافق اسلام و مصالح مسلمین عمل کنند یا ملت ها را بر آنها غلبه بدهد که آنها را قلع و قمع کند . سپس برادر عبدالحلیم خدام گفت : از حضرت امام نهایت تشکر را دارم که چنین فرصتى را به اینجانب عنایت فرمودند تا بتوانیم فرمایشات معظم له را به حضرت حافظ اسد رئیس جمهورى بازگو کنم . حافظ اسد با علاقه فراوان و شوق بسیار ، امید به ملاقات حضرت آیت اللّه در دمشق را دارد . براى ملت ایران و شخص آن حضرت آرزوى سلامت و سعادت را مى نمایم .

امام در پاسخ گفتند : من از ایشان و شما تشکر مى کنم وسعادت همه را از خدا مى خواهم و غلبه شما را بر اسرائیل و فتح قدس را از خداى تبارک وتعالى آرزو مى کنم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 236

تاریخ : 26/5/58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى سمینار آموزشى انجمن اسلامى معلمین کشور

مکتب هاى توحیدى و مادى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

از امتیازات مکتب توحید با تمام مکتب هائى که در عالم هست ، این است که در مکتب هاى توحید ، مردم را تربیت مى کنند و آنها را از ظلمات خارج مى کنند و هدایت به جانب نور مى کنند . تمام مکتب هائى که مکتب غیر توحیدى هستند ، مکتب مادى هستند و این مکتب هاى مادى مردم را از عالم نور بر مى گردانند به سوى عالم ظلمت و دعوت مى کنند به مادیگرى و ماده و از عالم نور منصرف و منحرفشان مى کنند یا آنها راهمان دعوت به ماده مى کنند و دیگر آن طرفش را کار ندارند . نسبت به عالم نور ، و در ارجاع مردم به عالم نور بیطرف هستند و على ایحال هر دو مکتب ، چه آن مکتب هاى ضد توحیدى و چه آن مکتب هائى که نسبت به توحید کارى ندارند ، بیطرفند نسبت به توحید ، اینها کارهائى که مى کنند ، تعلیم و تعلم هائى که دارند ، تعلیم و تعلم هائى است که مربوط به ماده است و مردم را در مادیات و در ظلمات منغمس مى کنندواز توحید و از نور آنها را باز مى دارند لکن مکتب هاى توحیدى که در راس آنها مکتب اسلام است در عین حال که به مادیات و با مادیات سر و کار دارند ، لکن مقصد این است که مردم را طورى تربیت کنند که مادیات ، حجاب آنها براى معنویات نباشد ، مادیات را در خدمت معنویات مى کشند ، به خدمت معنویات مى کشند ، در عین حالى که نسبت به مادیات نظر دارند ، نسبت به زندگى دنیا نظر دارند ، در عین حال مردم را متوجه به معنویات مى کنند و از ظلمت ماده نجات مى دهند . توجه به ماده و به مادیات به طورى که تمام توجه به مادیات باشد ، ظلمت است ، ظلمات است و انسان را به ظلمات مى کشد و به چیزهائى مى کشد که شما مشاهده مى کنید که در همه مکتب هائى که هست ، مردم را مى کشند به جنگ ها ، به خونریزى ها . مکتب کمونیسم ، مکتب خونریزى است ، مکتب اختناق است ، تمام اختناق در آنجا حکمفرماست و خونریزى در آنجا هست به طورى که سران آنها در اول امرى که سلطه پیدا کردند ، هزاران نفر ، بلکه صدها هزار نفر را به قتل رساندند و مادیتى که در آمریکا و امثال آن ممالک غربى غیر کمونیستى است ، آنها هم تمام جدال و نزاعشان سر مادیات است و با مادیات سر و کار دارند و مردم را به خاک وخون مى کشند . الان در تمام دنیا که ملاحظه مى کنید ،

ص: 237

این دو مکتب و این دو فرقه دست دارند و مردم را به خاک و خون مى کشند . یک طایفه در افغانستان و امثال اینها ، یک طایفه دیگر در جاهاى دیگر . مکتب هاى توحیدى اینطور نیست ، مکتب توحیدى نمى خواهند فتح کنند بلاد را و نمى خواهند با مردم با خشونت رفتار کنند ، آنها مى خواهند مردم را از ظلمت هاى ماده به نور بکشند ، به طرف خدا بکشند ، توجه به خدا بدهند ولهذا تا آنجا که امکان دارد در مکتب هاى غیر مادى مدارا هست ، خوشرفتارى هست ، دعوت هست ، تا آنجائى که ممکن است با دعوت مردم را بر مى گردانند به عالم نور وهیچ وقت در صدد جنگ و جدال نیستند مگر اینکه احساس کنند توطئه هست ، اگر احساس توطئه کردند ، به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آن ها با شدت رفتار مى کنند ، تا احساس توطئه نشده است همه را آزاد مى گذارند براى هر چه مى خواهند اختیار کنند ، وقتى احساس توطئه شد ، با شدت رفتار مى کنند .

عرضه مکتب غیر از سوزاندن خرمن هاست

در مملکت ما هم وقتى که این فتح بزرگ به دست شما زنها ومردهاى محترم انجام گرفت ، همه چیز را آزاد گذاشتند ، تبلیغات را آزاد گذاشتند ، مکتب ها را آزاد گذاشتند و این است که در چند ماه ، تقریبا حدود دویست تا شاید ، گروه هاى مختلف اظهار وجود کردند . حتى کمونیست هائى که فاسد و مفسدند اظهار وجود کردند لکن بعد از آن ما احساس کردیم که اینها اظهار وجودشان فقط براى تبلیغ نیست ، فقط براى این نیست که مى خواهند مکتب خودشان را عرضه کنند بلکه مسأله ، مسأله توطئه است . عرضه مکتب غیر از سوزاندن خرمن هاست ، غیر ریختن به دانشگاه است و جلوگیرى از اینکه دانشگاهیان مشغول کار باشند ، غیراز ریختن به کارخانه هاست و مانع شدن از اینکه کارخانه ها عمل بکنند ، غیر از این است که با رفراندمى که مردم و مردمى است و مربوط به مصلحت مردم است مخالفت کنند و تحریم کنند یاآتش بزنند صندوق ها را یا با اسلحه جلوگیرى کنند از اینکه مردم رأى بدهند یا در راهپیمائى که کرده ، خودشان غائله درست کردند و عده کثیرى از جوانهاى ما را زخمى کردند ، قریب سیصد نفر زخمى شد که اکثرشان شاید مربوط به ما بود ، خودشان غائله درست مى کردند و حالا که مى بینند که نزدیک است که مجلس خبرگان تحقق پیدا بکند ، حالا افتادند به دست و پا که در هر جا یک غائله اى ایجاد کنند و ما تا حالا که صبر کردیم و صبر انقلابى کردیم تا حالا براى این بود که به مردم معلوم بشود که اینها چه هستند ، اینها چه مرا مى دارند . اینها نمى خواهند مکتب خودشان را عرضه کنند ، اینها نمى خواهند با منطق صحبت کنند ، اینها مى خواهند که همه مکتب ها را سرکوب کنند ، اینها براى سرکوبى مکتب اسلام است ، اینها از اسلام ترسند ، اینها از قوانین اسلام مى ترسند ، اینها مى خواهند که اسلام نباشد ولو هر چه باشد ولهذا توطئه است .

الان وقتى که توطئه شد ، دیگر نمى توانیم ما تا آخر تحمل کنیم و توطئه ها را بپذیریم . مسأله ، مسأله اسلام است ، مسأله مصالح مسلمین است ، با مصالح مسلمین و اسلام ما نمى توانیم مسامحه کنیم . بنابراین من اعلام کردم که اگر چنانچه اینها باز یک چنین کارهائى بکنند ، ما تمام ملت را بسیج

ص: 238

مى کنیم ، ما تمام پاسدارانى که هستند بسیج مى کنیم ، ماتمام زن و مرد ایران را بسیج کنیم و ریشه آنها را در مى آوریم ، اینها باید برگردند به ملت و اگر مکتبى هم دارند با اینکه برگشت به ملت کردند ، از روى عقل ، از روى منطق صحبت بکنند . اینها را در رادیو خواستند که با ایشان صحبت بکنند ، حاضر نشدند ، اینها در مکتب شکست خورده اند ، اینها یک دسته اشرار هستند ، نه مکتب دارند ، اینها اشرار هستند . بنابراین اشرار را ما باید سر جاى خودشان بنشانیم و با آنها با خشونت رفتار کنیم لکن من باز مهلت دادم به آنها که باز سر عقل بیایند و برگردند به دامن ملت و با ملت همراهى کنند . این مربوط به این قضایا .

نقش معلم در جامعه نقش انبیأ است

و اما معلم ، نقش معلم در جامعه ، نقش انبیأ است . انبیأ هم معلم بشر هستند ، نقش بسیار حساس و مهمى است و مسئولیت بسیار زیادى دارد . نقش مهمى است که همان نقش تربیت است که (اخراج من الظلمات الى النور) است آنهائى که ( اللّه ولى الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور ، ) همین سمت معلمى است . خداى تبارک و تعالى این سمت را به خودش نسبت مى دهد که خداى تبارک و تعالى ، ولى مومنین است و آنها را از ظلمات اخراج مى کند به سوى نور . معلم اول ، خداى تبارک و تعالى است که اخراج مى کند مردم رااز ظلمات به نور و بوسیله انبیأ و به وسیله وحى مردم را دعوت مى کند به نورانیت ، دعوت مى کند به کمال ، دعوت مى کند به عشق ، دعوت کند به محبت ، دعوت مى کند به مراتب کمالى که از براى انسان است . دنبال او انبیأ هستند که همان مکتب الهى را نشر مى دهند و آنها هم شغلشان تعلیم است ، معلمند ، معلم بشرند ، آنها هم شغلشان این است که مردم را تربیت کنند و انسان را تربیت کنند که از مقام حیوانیت بالا برود وبه مقام انسانیت برسد . انسان مقام هائى دارد که مقام اولش بعد از اینکه مراتبى را سیر کرد ، همین مقام حیوانیت است ، یک حیوانى است مثل سایر حیوانات بلکه خطرناکتر . خطر حیوانات به اندازه خطر انسان نیست ، آنقدرى که انسان جنایت وارد مى کند به همنوع خودش ، هیچ حیوانى حتى سبع هم آنقدر جنایت وارد نمى کند . این چیزى است که انسان است ، اول مقامى است که بعد از اینکه مراحلى را طى کرده ، به مرتبه حیوانیت رسیده ، یک حیوانى است که هیچ افسارى ندارد ، یک حیوانى است که اگر رهایش کنند ، خونخوارترین موجودات است . انبیأ آمده اند این انسانى که در این مرحله رسیده است و یک مرحله خطرناک است هم براى خودش و هم براى همنوع خودش ، آنها را نجات بدهند و متوجه به نور بکنند ، متوجه به مبادى نور بکند ، آنها را از اخلاق فاسد ، از آن اخلاق ، خوى هاى حیوانى بیرون بیاورند و به خوى هاى انسانى و به اخلاق انسانى برسانند ، از مقام حیوانیت بالا ببرد به مقام انسانیت برساند ، ماده را تابع عالم غیب بکنند ، عالم طبیعت را تابع عالم الوهیت بکنند و بعد از او معلمینى که در بشر هستند که الان شما هم انشأاللّه موفق باشید از آن طایفه هستید .

ص: 239

شغل معلم اخراج بچه ها و کودکان است از ظلمت به نور

شغل شما اخراج بچه ها و کودک هاست از ظلمت ها به نور . تعلیم و تربیت انسانى ، تعلیم و تربیت اسلامى ، آنها را از اخلاقى فاسد نجات بدهید ، آنها را از این آمال و آرزوهائى که بواسطه آن به فسادکشیده مى شوند ، بر حذر دارید ، بچه ها را تربیت کنید . شما معلمین یک شغل بسیار شریف دارید که همان شغل اللّه است ، همان شغل انبیأاست و یک مسئولیت بسیار بزرگ دارید که همان مسئولیت انبیا است ، منتها انبیا از مسئولیت بیرون مى آیند براى اینکه عمل مى کنند به آنچه فرموده اند ، به آنچه مأمور هستند ، ماها هم باید عمل بکنیم ، اگر چنانچه خداى نخواسته بچه هائى از دامن هاى شما و از کلاس هاى شما بیرون بیایند که بر خلاف تربیت هاى انسانى اسلامى باشد ، شما مسئول هستید ، مسئولیت بزرگ است . یک انسان درست ممکن است یک عالم را تربیت کند ، یک انسان غیر سالم و یک انسان فاسد عالم را به فساد مى کشد . فساد و صلاح از دامن هاى شما و از تربیت هاى شما و از مدارسى که شما در آنجا اشتغال دارید ، از آنجا شروع مى شود .

اینها مى خواهند بچه ها را از دامن مادرشان جدا کرده و به پرورشگاه ها بفرستند

اینهامى خواهند بچه هارا از دامن مادرشان جدا کرده و به پرورشگاه ها بفرستند براى خانم یک مطلب بالاتر است و آن مطلب ، تربیت اولاد است . شما گمان نکنید اینها که همیشه از مادر بودن و از اولاد داشتن و از تربیت اولاد داشتن ، اینها تکذیب مى کنند و مطلب را یک مطلب خیلى سستى مى گیرند و مطلب را یک مطلب بسیار پائینى مى گیرند ، اینها غرض صحیحى دارند . اینها مى خواهند از این دامن که بچه خوب مى خواهد در آن تربیت بشود ، بچه ها را از این دامن ها دور کنند ، بچه ها را از همان اول به پرورشگاه ها بفرستند ، زیر دست دیگران ، زیر دست اجانب بچه ها را تربیت کنند ، آنهامى خواهند انسان درست نشود ، دامن هاى شما دامن هائى است که انسان درست مى کند . اینهامى خواهند بچه شما را راازاینجا نگذارند با شما باشند و نگذارند انسان درست بشود . بچه هائى که از دامن مادر جدا شده اند و در پرورشگاه ها رفتند ، اینها چون پیش اجنبى هستند و محبت مادر ندیده اند ، عقده پیدا مى کنند ، این عقده ها منشأ همه مفاسدى است یا اکثر مفاسدى است که در بشر حاصل مى شود . این جنگ هائى که پیدا مى شود از عقده هائى است که در قلوب این خونخوارها هست . این دزدى ها این خیانت ها ، اینها اکثرا از عقده هائى است که در انسان است . بچه هاى شما را اگر از شما جدا کردند ، به واسطه نداشتن محبت مادر ، عقده پیدا مى کند ، به فساد کشیده مى شود . مأمور بودند این دستگاه به اینکه بچه هاى مارا به فساد بکشند ، از آن اول نگذارند در یک دامن محبت بزرگ بشود ، تربیت بشوند ، تا عقده پیدا بشود . بعد هم زیر دست معلم هائى که خودشان تعیین کردند و بعد هم در دانشگاهى که خودشان تأسیس کردند ، از این پائین تا آن بالا فساد ، اخراج من النور الى الظلمات ، نگذاشتند اینکه یک تربیت انسانى پیدا بشود . دامن مادر بزرگترین مدرسه اى است که بچه در آنجا تربیت مى شود ، آنچه که بچه از مادر مى شنود غیر از آن چیزى است که از معلم مى شنود ، بچه از مادر

ص: 240

بهتر مى شنود تا از معلم ، در دامن مادر بهتر تربیت مى شود تا در جوار پدر ، تا در جوار معلم . یک وظیفه انسانى است ، یک وظیفه الهى است ، یک امر شریف است ، انسان درست کردن است . اینهائى که مى خواهند انسان درست نشود از انسان مى ترسند . این رژیم ها از انسان مى ترسند ، در هر رژیمى یک انسان اگر پیدا بشود ، متحول مى کند کارها را . رضا شاه از مدرس مى ترسید ، آنقدرى که از مدرس مى ترسید ، از دزدهاى سرگردنه نمى ترسید ، از تفنگدارها نمى ترسید . از مدرس مى ترسید ، مدرس مانع بود از اینکه یک کارهاى زشتى را انجام بدهد و آخر مدرس را گرفت و کشت . اینها از روحانى مى ترسند براى اینکه روحانى تربیت مى کند انسان را و آنها انسان نمى خواهند پیدا بشود . اینها نمى خواهندانسان پیدا بشود از این جهت اینقدر تربیت اولاد را پیش مادر مبتذل کردند و اینقدر تبلیغات کردند که حتى خود مادرها هم شاید باور کردند ، آنهائى که تحت تأثیر اینها واقع شدند ، آن بچه هاى عزیز را به پرورشگاه ها فرستادند و از دامن هاى خودشان جدا کردند و در آنجا تربیت هاى شیطانى شدند .

موظفیم ما که انسان درست کنیم . انسان است که مى تواند جلوى مفاسد را بگیرد ، انسان است که به حال مستضعفین نظر دارد ، انسان است که از حال مستضعفین متأثر مى شود ، پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) است که از حال مستضعفین متأثر است ، امیرالمومنین سلام اللّه علیه است که از حال مستضعفین در رنج و عذاب است .

دشمنان ، مهلت خدمت کردن به دولت نمى دهند

این رژیم ها همه مستضعفین را زیر بار مى خواهند بکشند و از آنها استثمار کنند . آنها دنبال این نیستند که براى مستضعفین کارى بکنند ، نکردند ، دیدید که پنجاه و چند سال که ما شاهد قضایا بودیم براى مستضعفین کارى نکردند ، باز زاغه نشینان در اطراف تهرانند و این دولت هم که مى خواهد کارى بکند ، نمى تواند به این زودى . این دولت هم که مى خواهد یک خدمتى به مردم بکند نمى گذارند ، این اقشار نمى گذارند که دولت توجه داشته باشد به این مسائل از بس غائله پیش مى آورند . هر روز یک غائله پیش مى آورند که مبادا مهلت پیدا بکند دولت و کارهاى اساسى انجام بدهد و اساس اینها از بین برود و ما خواستیم که مفسده نکنند ، زحمت ایجاد نکنند و ما مى خواهیم که اینهابه فساد نکشند جوانهاى ما را و من امیدوارم که موفق نشوند و به خود بیایند و به ملت برگردند و به سوى جامعه انسانى بیایند .

خداوند شما همه را موفق کند و من از زحمت شما که در این هواى گرم آمدید اینجا و در این اطاق گرم تشریف دارید عذر مى خواهم و من هم یکى از خدمتگزارهاى شماها هستم و امیدوارم خداوند این خدمت را از ما قبول کند . سلام بر همه شما .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

ص: 241

تاریخ : 27/5/58

بیانات امام خمینى در جمع نمایندگان مجلس خبرگان

اغتشاشات عمال اجانب هنگام تحقق جمهورى اسلامى به منظور انحراف اذهان عمومى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من مى خواستم اظهار تأسف کنم از اوضاعى که پیش آوردند و همیشه این اوضاع ، اینطور خرابکارى ها قبل از یک کارى که بنا بود انجام بگیرد ، انجام مى دهند . وقتى که رفراندم مى خواست بشود ، یک شلوغى هائى ایجاد مى کردند . آنجا که شکست خوردند بعد در هر مورد اینها با شکست مواجه مى شدند و حالا هم که بناست این مجلس محترم تحقق پیداکند ، این خرابکارى ها را پیش آوردند براى اینکه اذهان را متوجه کنند به جاى دیگر و شاید به خیال خودشان نتوانند آقایان به کار خودشان ادامه بدهند ، بعد هم که این کار درست شد ، بعد که بخواهیم مجلس شوراى ملى درست بشود و رئیس جمهور ، باز هم منتظر هستیم که این مسائل پیش بیاید ، لکن ملت راه خودش را پیدا کرده است و ملت ودولت و همه قشرها به این راه ادامه دهند ، چه این شلوغ کارى ها را اینها بکنند و چه نکنند و سرکوبى اینها هم خیلى دشوار نیست ، ما مى خواهیم حتى الامکان با ملایمت با اینها رفتار بکنیم ، خونریزى نشود . در هر صورت ما منتظر این هستیم که این خرابکارى ها به دست این خرابکارها و به دست این اجانب که اینها را آلت قرار دادند بشود . اینها براى مقاصد خودشان با این اسمأ مختلف ، مثل حزب دمکرات ، دمکرات کذا ، حزب فدائیان خلق و اینطور الفاظ بى معنا به این کارهاى خلاف انسانى ادامه دارند مى دهند ، با قلم گاهى ، با عمل گاهى ، و این همانطور که من پریروز عرض کردم این گناهش گردن ماست ، انقلاب نباید اینطور باشد ، ما مى خواستیم که آقایان خواستند که بعد از انقلاب هم خیلى باملایمت رفتار کنند ، آزاد کردند ، مرزها را باز گذاشتند ، آزاد کردند همه را ، قلم ها را آزاد کردند ، گفتارها را آزاد کردند ، احزاب را آزاد کردند ، به خیال اینکه اینها یک مردمى هستند که لااقل اگر مسلمان نیستند ، آدم هستند ، براى یک مملکتى که براى خود آنها ملت زحمت کشیده است ، لااقل آنقدر ادراک دارند که اگر دوباره اوضاع برگردد ، براى همه بد است لکن معلوم شد خیر ، قضیه این حرف ها نیست و اینها عمال خارجى ها هستند ، حالا یا عمال آمریکا هستند یا عمال جاهاى دیگر هستند ، حالا براى ملت ماهیت اینها ، ماهیت این نویسنده ها ، ماهیت این احزاب ، ماهیت این الفاظ فریبنده بى معنا براى ملت حالا روشن شد .

ص: 242

اسلام اجازه نمى دهد که ما آزاد بگذاریم هر کس هر توطئه اى خواهد بکند

اگر ما الان دیگر انقلابى رفتار کنیم ، نمى توانند بگویند که شما آزادى ندادید . ما آزادى دادیم ، سوء استفاده شد و آزادى نخواهیم دیگر داد . آزادى به آن معنا که اینها بخواهند خرابکارى بکنند ، این آزادى نخواهد داده شد . آزادى در حدودى که قوانین اقتضأکند ، در حدودى که اسلام به ما اجازه مى دهد ، اسلام اجازه نمى دهد که ما آزاد بگذاریم که هر کس هر غلطى بخواهد بکند ، هر توطئه اى مى خواهد بکند ، هر کارى مى خواهد بکند که بکشد به خاک و خون . ما باید از دولت و از وزیر کشور هم باید گلایه کنیم که در آن روزى که اینها سیصد نفر را (آنطور که گفتند) زخمى کردند ، از طرف دولت جز اظهار تاسف ، ما چیزى ندیدیم ، از رادیو هم ندیدیم چیزى . اگر بنا بود اینها با یک اظهار تاسفى ، با یک مثلا نصیحتى از کارهاى خلاف خودشان دست بر مى داشتند ، حالا چند ماه است نصیحت شده است ، توصیه شده است ، التماس شده است ، همه چیز با اینها رفتار شده است و اینها اهل این نیستند که با نصیحت دست از کار خودشان بردارند . باید با شدت با آنها عمل کرد و من شاید امروز و فردا بسیار از این احزاب را ممنوع اخطار و اعلام کنم و نگذاریم هیچ نوشته اى از اینها در هیچ جا و هیچ اثرى از اینها در هیچ جاى مملکت نگذاریم که خروج کند ، تمام نوشته هایشان را از بین مى بریم براى اینکه وقتى ملت فهمید که اینها خرابکارند ، اینها اشخاصى نیستند که بشود با آنها با ملایمت رفتار کرد . حزب دمکرات کردستان یک جمعیت خرابکار هستند ، یک جمعیت فاسد هستند ، یک جمعیت مفسد هستند ، اینها را ما نمى توانیم بگذاریم که همین طور هرکارى که دلشان مى خواهد بکنند ، حالا هم اعتراض کرده اند که خود شماها دارید این کارها را مى کنید . نظیر آنها که در پریروز و در چند روز پیش ، آن خرابکارى را کردند و بعد گفتند که خود مردم این کارها را کردند . خودشان ایجاد غائله مى کنند ، بعد گردن اینها مى گذارند . حالا هم در روزنامه دیدم که آنجا عزالدین حسینى فاسد و همین طور قاسملوى فاسد (که نیست لابد اینجا) اینها مى گویند خود پاسدارها که آمدند ، اینها مردم را چه کردند ، در صورتى که سر پاسدارها رابریدند ، سر مردم را بریدند ، بچه هارا چه کردند . یک همچو مردمى هستند اینها ، با اینها نمى شود با آشتى و مصالحه و با این چیزها با اینها نمى شود رفتار کرد ، با اینها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار مى کنیم انشأاللّه .

سوء استفاده جنایتکاران مدعى خلق از نعمت آزادى

البته حتى الامکان ، حالا ما هم دلمان مى خواهد که کسانى که قلم دارند ، کسانى که _ عرض مى کنم که به خیال خودشان روشنفکر هستند ، کسانى که جبهه ها تشکیل دادند ، آنها باز ما میل داریم که باملایمت با آنها رفتار کنیم لکن باید دست از کار خودشان بردارند . مسیر ملت معلوم است ، یک چیزى نیست که مجهول باشد . همه کسانى که بر اوضاع ایران مطلع هستند ، همه میدانند که این ملت چه خواهد ، بر کسى پوشیده نیست ، به خارجى ها ، به داخلى ها ، به احزاب ، به همه پوشیده نیست که این ملت آنى را که مى خواهد ، جمهورى اسلامى است . اسلام را مى خواهد این ملت . چند نفر آدم

ص: 243

فاسد بیایند بگویند که نخیر ، اسلام نه ، همان جمهورى بخواهند و چند نفر آدم به یک ملت تحمیل کنند و بعد بگویند که ما آزاد نیستیم . آزادى این است که شمائى که در اقلیت هستید (نه آن اقلیتى که حزب ها بعضى شان اقلند وبعضى اکثرند) ، آن اقلیتى که شما همه گروه ها را با هم جمع کردید ، همه کارها را انجام دادید و همه خرابکارى ها را هم کردید و از صد ، یک ونیم فوقش دو ، همه رویهمرفته دو ، مخالف با قضیه بود . یک همچو رفراندمى در دنیا سابقه نداشته که اینطور رفراندم باشد ، یک چنین رفراندم آزادى که همه مردم را آزاد گذاشتند و با آزادى مردم رأى دادند ، ولى بعضى ها هم جلو گرفتند ، بعضى از همین شیاطین جلو گرفتند . اینها نمى خواهند که این مملکت به حال خودش باقى بماند و این مملکت و این نهضت پیش برود ، اینها منظورشان این است که نگذارند پیش برود ، والا خرمن سوزى و کارخانه ها را از کار بازداشتن و مردم را از رأى دادن باز داشتن ودر وقتى که مردم مجلس خبرگان را مى خواهند تهیه کنند ، این بساط را درست کردن و وقت رأى گرفتن آنطور و وقت تشکیل اینطور (بعدها هم که خواهد شد) اینها مسیر ملت است ؟! شمائى که مى گوئید ما براى ملت و براى توده ها و براى خلق داریم کار مى کنیم ، اینها مسیر ملت است ؟! به نفع خلق است سوزاندن حاصل رنج یک جمعیت ، یک سال حاصل رنجشان را شما با یک کبریت آتش مى زنید ، این مسیر ملت است ؟! این به نفع توده ها و خلق است ؟! مى خواهند توده ها و خلق رأى بدهند جلو مى گیرید این به نفع خلق است ؟! به نفع توده هاست ؟! که شما ادعا کنید ما به نفع توده ها هستیم ، به نفع خلق هستیم و این عمامه و نعلین است که بر خلاف است . این عمامه و نعلین چه مى کنند ، این عمامه و نعلین حالا پنج ماه است که به شما مهلت داده در صورتى که همه قدرت دستش بوده است ، قدرت در همه جا دست عمامه و نعلین بوده ، چه کرده اینها؟ شما جز خرابکارى کرده اید؟ بله ، اشکال به عمامه و نعلین است که به شما مهلت دادند ، این اشکال وارد است . اگر بنا بود که از اول مثل سایر انقلاباتى که در دنیا واقع مى شود ، انقلاباتى که واقع مى شود ، پشت سر هر انقلاب یک چند هزار از این فاسدها را در مراکز عام دار مى زنند و آتش مى زنند ، تمام مى شود قضیه ، نمى گذارند که یک روزنامه اى چیز بشود الا آن روزنامه اى که خودشان مى خواهند .

الان انقلاب اکتبر که اینقدر وقت از آن گذشته ، باز روزنامه اى مردم ندارند ، باز حزبى در کار نیست ، یک حزب بیشتر نیست . اینها دارند براى آنها سینه مى زنند . اگر در اینجا از یک حزب فاسد جلو بگیرند مى گویند شد یک حزبى ، شد رستاخیز . ما مى خواهیم رستاخیز بشود ، ما یک حزب را ، یا چند حزب را که صحیح عمل مى کنند مى گذاریم عمل بکنند و باقى همه را ممنوع اعلام مى کنیم و همه نوشتجاتى که اینها کرده اند و بر خلاف مسیر اسلام و مسیر مسلمین است ، ما همه اینها را از بین خواهیم برد . ما بعد از اینکه فهماندیم به اینها که شماها دیکتاتور هستید ، ما آزادیخواه بودیم و شما نگذاشتید ، ما آزادى دادیم و شما نگذاشتید این آزادى باقى بماند ، حالا که اینطور شد ما انقلابى با شما رفتار مى کنیم ، هر چه مى خواهند روزنامه هاى خارج بنویسند ، هر چه مى خواهند توابع صهیونیست ها و امثال اینها هر چه دلشان مى خواهد فریاد بزنند . اینها هم اگر چنانچه هر چه دلشان مى خواهد توى

ص: 244

خانه هایشان بروند فریاد بزنند لکن بیرون دیگر نمى توانند ، اینها بایدمنزوى بشوند .

ما شرعا موظفیم به حفظ مصالح اسلام و مسلمین

بعد از این هم ما گرفتارى داریم ، فردا قضیه رئیس جمهور است ، همین بساط و همین خونریزى و اینها در قضیه مجلس شورا بدتر از این خواهد شد ، دیگر خیلى بدتر از این خواهد شد . ما باید جلوى مفاسد را بگیریم ، ما موظفیم از طرف اسلام که مصالح مسلمین را حفظ کنیم ، همه موظفیم ، همه ما موظفیم که مصالح اسلام را حفظ کنیم و این طوایف دارند مصالح اسلام را از بین مى برند . بنابراین در کمال تاسف ما دیگر نمى توانیم آن آزادى که قبلا دادیم ، بدهیم و نمى توانیم بگذاریم این احزاب به کار خودشان و به فسادهائى که داشتند مى کردند و مى کنند ادامه بدهند . مردیکه سرمایه دارى که چه است (که حالا من نمى خواهم اسم کثیفش را ببرم ) یک مردیکه سرمایه دارى ، همه این غائله ها را ایجاد کرد در آن چند روز پیش از این و بعد هم حالا فرار کرد ، ما نمى توانیم مهلت بدهیم ، شرعا جایز نیست براى ما دیگر مهلت . تا آنجائى که ما توانستیم و خطا هم کردیم و من تصدیق مى کنم که خطا کردیم ، هم ما خطا کردیم ، هم دولت خطا کرد ، هم شوراى انقلاب خطا کرد ، همه ما خطا کردیم . ما خیال مى کردیم که ما با انسان سر و کار داریم ، پس با انسانیت رفتار مى کنیم ، معلوم شد که نه ، ما با انسان سر و کار نداریم ، ما با حیوانات درنده سر و کار داریم . نمى شود با حیوانات درنده ، ما ملایمت بکنیم و نمى کنیم دیگر ملایمت و من امیدوارم که این فریادهاى اینها و این دست و پا زدن هاى اینها ، این شایعه پخش کردن اینها ، حالا هم باز شایعه پخش کرده اند که 28 مرداد شاه مى آید ، بسیار خوب بیاید ، ما از خدا مى خواهیم که شاه بیاید آنجا ، این شایعه ها چیزى نمى شود .

طرح مسائل غیر اسلامى بر خلاف حدود وکالت است

و من امیدوارم که بدون اینکه یک ذره آقایانى که انشأاللّه با سلامت (و مى دانم دیگر گفتن من زیادى است لکن براى اینکه گفته بشود باز هم ) بدون یک ذره ملاحظه از غرب ، از شرق ، از نمى دانم حزب کذا ، حزب دمکرات ، از چه و چه بدون یک ذره ملاحظه ، باید این قانون اساسى ما مطابق با شرع ، در چهار چوب شرع . اگر یکى یکى از وکلا یا همه وکلا بخواهند دست از این چهارچوب خارج بشود ، اصلا وکیل نیستند براى ما . شما آقایان وکیل هستید که زن هاى مردم راهم طلاق بدهید؟ زن موکل تان را؟ نیستید . اگر طلاق بدهید ، صحیح است ؟ نه . از باب اینکه شما وکیل هستید براى رسیدگى به قانون جمهورى اسلامى . الان اگر چنانچه شما بخواهید ، یا بعضى از شما بخواهند که اسم جمهورى اصلا نباشد ، بحث را ببرند روى رژیم سلطنتى ، شما حق دارید رسیدگى بکنید؟ شما حق رسیدگى ندارید . براى اینکه جمهورى اسلامى را شما حق رسیدگى دارید . همانطورى که براى طلاق دادن زن مردم ، شما و ما ، هر کس که وکیل شده است براى طلاق دادن زن مردم وکالت ندارد ، وکالتش محدود است . در مسائل غیر اسلامى ، اگر یک مسأله غیر اسلامى در اینجا بیاید ، طرحش

ص: 245

مردود است . طرح مسأله غیر اسلامى بر خلاف وکالت شما ست . مثل یک مباحثه اى مى ماند که شما ، یک مسأله علمى بحث بکنند ، مانعى ندارد بحث بکنید ، اما بر خلاف وکالت شما است . همانطور که طلاق دادن زن موکلین تان بر خلاف وکالت شماست . طرح کردن یک مسأله غیر اسلامى هر چه باشد ، هر چه مترقى باشد ، شما نمى توانید طرح بکنید . یک دسته دیگرى درست کند ، ملت خودش اختیار دارد یک دسته هم درست کند که در مسائل غیر اسلامى بحث بکند در چهار چوب مسائل اسلامى . البته مسائل ادارى راجع به اداره امور ، اینها مسائل دیگرى هست . اما مطالبى که مربوط به اسلام است ، اگر یکى بخواهد طرحى کند ، بر خلاف او ، بر خلاف مسیر ملت است و علاوه بر خلاف حدود وکالتش است ، حد وکالت بیشتر از این نیست . اگر رأى هم بدهد ، رأیش ، اگر خداى نخواسته همه آقایان هم رأى بدهند به یک مسأله غیر اسلامى ، بر خلاف وکالتشان است ، مردم وکیلشان نکرده اند براى آن . وقتى بر خلاف وکالت شد ، مثل طلاق دادن زن آنها مى ماند .

بدون هراس از یاوه سرائى دشمنان اسلام به طى مسیر خویش ادامه مى دهیم

ما از هیچ چیز باک نداریم ، نه باک داریم که شرق ما را یکوقت اشخاص مثلا غیر آزادى طلب یا دیکتاتور حساب بکند ، نه باک از این داریم که غرب یک همچو چیزى بکند . البته منافعشان که در معرض خطر است ، باید همه تهمت ها را به ما بزنند و ما همه تهمت ها را قبول مى کنیم . هر چه آنها مى گویند بسیار خوب ، اما ما مسیر خودمان را طى مى کنیم . ما جمهورى اسلامى را به آنطورى که دستور از خداى تبارک و تعالى داریم و به آنطورى که مصالح مملکت ما ، ملت ما اقتضأ مى کند ، ما این مسیر را خواهیم رفت و آقایان هم همین مسیر را خواهند رفت و هر چه که بگوید هیچ مورد اعتماد و اعتنا نیست وباکى هم از این نیست که چه بگویند . البته بخواهید که همه مردم براى شما خوب بگویند ، باید بروید توى خانه هایتان بنشینید و هیچ کس شما را نبیند . براى حضرت امیر هم هزاران چیز گفتند ، براى پیغمبر اکرم گفتند ، حالا هم دارند مى گویند . ما باکى از این نداریم . غربى براى پیغمبر ما بدتر از این مى گوید که براى شما و ماها مى گوید . براى همه خلفاى اسلام ، براى همه آنها مى گویند ، براى اینکه الان در معرض خطر است کارشان . وقتى در معرض خطر شدند یعنى منافعشان در معرض خطر است . البته آنهاباید بر علیه ما حرف بزنند لکن ما مسیر خودمان را طى مى کنیم ، تا آنجائى که بتوانیم مسیر خودمان را طى مى کنیم و آقایان هم مسیر خودشان را طى مى کنند بدون اینکه هیچ باکى از حرف هاى این ور و آن ور داشته باشیم . و جاهت ما نمى خواهیم براى خودمان درست بکنیم . نه شما خواهید وجیه المله بشوید با مردم ، اگر کسى شما را مى شناسد وجیه است ، نمى خواهید حالا درست کنید ، نمى خواهید در این مجلس وجاهت درست بکنید . شما این مجلس را مى خواهید بروید و مطابق آنطورى که ملت شما را وکیل کرده است و مطابق آنکه اسلام شما را موظف کرده است ، به آنطور عمل کنید و همین طور عمل خواهید کرد .

ص: 246

سفارش به وکلاى مجلس در پیمودن مسیر ملت

و من سفارش مى کنم به آنهائى که خداى نخواسته یک آرائى دارند بر خلاف مسیر ملت ، من سفارش مى کنم به آنها که طرحشان راو آرایشان را بگذارند براى یک وقت دیگرى و یک وقت هاى دیگرى این کارها را بکنند ، حالا وقت این نیست که آرائى که خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند . من میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت . خلاف در این مجلس یک چیزهایى و یک حرف هائى زده بشود که بر خلاف مسیر ملت است ، اینها وجاهت خودشان را در بین ملت مى برند و خداى نخواسته بعدها برایشان خیلى نفع ندارد . همان مسیرى که ملت داشتند ، همین چیزى که اگر مى خواهید مطابق به قول خودتان دموکراسى عمل بکنید ، دموکراسى این است که آرأ اکثریت و آنهم اینطور اکثریت معتبر است ، اکثریت هر چه گفتند آرایشان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد . شما ولى آن ها نیستید که بگوئید که این به ضرر شماست ما نمى خواهیم بکنیم . شما وکیل آنها هستید ، ولى آنها نیستید . بر طبق ، آنطورى که خود ملت مسیرش است ، خواهش مى کنم از اشخاصى که ممکن است یک وقتى یک چیزى را طرح بکنند که این طرح بر خلاف مسیر ملت است ، طرحش نکنند ازاول ، لازم نیست ، لازم نیست هر مطلب صحیحى را اینجا گفتن . شما آن مسائلى که مربوط به وکالتتان است و آن مسیرى که ملت ما دارد ، روى آن مسیر راه بروید ولو عقیده تان این است که این مسیرى که ملت رفته ، خلاف صلاحش است . خوب باشد ، ملت مى خواهد اینطور بکند ، به من و شما چکار دارد؟ خلاف صلاحش را مى خواهد انجام بدهد . ملت رأى داده و رایى که داد ، متبع است . در همه دنیا رأى اکثریت آن هم یک همچو اکثریتى ، آن هم یک فریاد چند ماهه و چند ساله ملت ، آن هم این مصیبت هائى که ملت ما در راه این مقصد کشیده اند انصاف نیست که حالا شما بیائید یک مطلب بگوئید که بر خلاف مسیر است ، یعنى انصاف نیست که نمى شود ، پیش هم نمى رود ، اگر چنانچه یک چیزى هم گفته بشود ، پیش نمى رود براى اینکه اولا مخالف با وضع وکالت شما هست و شما وکیل نیستید از طرف ملت براى هر چیزى و ثانیا بر خلاف مصلحت مملکت است ، بر خلاف مصلحت ملت است ، بر خلاف مصلحت خود آقایان است .

اسلام مترقى ترین مکتب هاست

و من از خداى تبارک و تعالى خواهانم که آقایان انشأاللّه با سلامت و موفقیت این راه را طى بکنند و یک قانونى که مطابق با اسلام و مترقى و همه چیزش تمام باشد ، و ما اسلام را مترقى ترین مکتب ها دانیم و هر مکتبى هر چه مى خواهد بگوید ، بگوید . ما اسلام را مکتب مترقى مى دانیم و شما فرض کنید که مکتب مترقى نیست ، ما این را مى خواهیم . ما این را مى خواهیم . مترقى اسمش را مى گذارید ، بگذارید ، غیر مترقى هم اسمش را مى گذارید ، بگذارید ، ما را وحشى هم بدانید ، بدانید . ما این را مى خواهیم . ملت ما هم این را مى خواهند و من معذرت مى خواهم از آقایان که در این هواى گرم تشریف آوردند . موید باشید .

ص: 247

تاریخ : 27/5/58

فرمان امام خمینى به دولت ، ارتش و ژاندارمرى در رابطه با غائله پاوه

بسم اللّه الرحمن الرحیم

از اطراف ایران گروه هاى مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده اند که من دستور بدهم به سوى پاوه رفته و غائله را ختم کنند ، من از آنان تشکر مى کنم و به دولت و ارتش و ژاندارمرى اخطار مى کنم اگر با توپ ها ، تانک ها ، قواى مجهز تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوى پاوه نشود ، من همه را مسؤول مى دانم . من به عنوان ریسات کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور میدهم که فورا با تجهیز کامل عازم منطقه شوند و به تمام پادگانهاى ارتش و ژاندارمرى دستور مى دهم که بى انتظار دستور دیگر و بدون فوت وقت با تمام تجهیزات به سوى پاوه حرکت کنند و به دولت دستور مى دهم وسائل حرکت پاسداران را فورا فراهم کند . تا دستور ثانوى ، من این کشتار وحشیانه را قواى انتظامى مى دانم و در صورتى که تخلف از این دستور نمایند ، با آنان عمل انقلابى مى کنم . مکرر از منطقه اطلاع دهند که دولت و ارتش کارى انجام نداده اند . من اگر تا 24 ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد ، سران ارتش و ژاندارمرى رامسؤول مى دانم .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 248

تاریخ : 27/5/58

فرمان امام خمینى به رئیس ستاد ارتش ، ژاندارمرى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

به رئیس ستاد ارتش و ریاست کل ژاندارمرى جمهورى اسلامى و رئیس پاسداران انقلاب اکیدا دستور مى دهم که به نیروهاى اعزامى به منطقه کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند تعقیب نمایند و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالحه تسلیم کنند و تمام مرزهاى منطقه را با فوریت ببندند که اشرار به خارج نگریزند و اکیدا دستور مى دهم که سران و اشرار را با کمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند . اهمال در این امر ، تخلف از وطیفه و مورد مواخذه شدید خواهد شد .

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 249

تاریخ : 27/5/58

بیانات امام خمینى در جمع اقشار مختلف مردم

ضرورت تشکیل حزب مستضعفین

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من از ملت ها ودولت هائى که در این نداى اسلامى با ما موافقت کردند و لبیک به نداى اسلام دادند تشکر مى کنیم و سلامت و تأیید همه را از خداوند تعالى خواستاریم .

روز قدس یک روز اسلامى است و یک بسیج عمومى اسلامى بود و امیدوارم که این امر ، مقدمه باشد از براى یک حزب مستضعفین بر تمام دنیا و من امیدوارم که یک حزب به اسم حزب مستضعفین در تمام دنیا بوجود بیاید و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند و مشکلاتى که سر راه مستضعفین است از میان بردارند و قیام در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالم ظلم کنند ، و نداى اسلام را و وعده اسلام را که حکومت مستضعفین بر مستکبرین است ، و وراثت ارض براى مستضعفین است متحقق کنند . تاکنون مستضعفین متفرق بودند و با تفرقه ، کارى انجام نمى گیرد . اکنون که نمونه اى از پیوند مستضعفین در بلاد مسلمین تحقق پیدا کرد ، این نمونه باید به یک سطح وسیع ترى در تمام قشرهاى انسانهاى تاریخ تحقق پیدا کند به اسم (حزب مستضعفین ) که همان (حزب اللّه ) است و موافق اراده خداى تبارک و تعالى است که مستضعفین وارث ارض باید بشوند .

ما از جمیع مستضعفین عالم دعوت مى کنیم که با هم در حزب مستضعفین وارد بشوند و مشکلات خودشان را با دستجمع و اراده مصمم عمومى رفع کنند و هر مسأله اى که در هر جا و در هر ملتى پیش مى آید ، بوسیله حزب مستضعفین رفع بشود .

ما مکرر گفته ایم که اسرائیل این جرثومه فساد ، اکتفا به بیت المقدس نخواهد کرد

من باید با کمال تأسف عرض کنم که یک اشتباه دولت ها و ملت هاى اسلام و خصوصا دولت ها و ملت هاى عرب کردند و یک اشتباه هم در ایران ، ما کردیم . اشتباهى که همه مسلمین و خصوصا ملت ها و دولت هاى عرب کردند این بود که مهلت دادند که اسرائیل به ، اغراض شخصیه دولت ها مانع شد از اینکه صداى اسرائیل را در همان اول خفه کنند و نگذارند قدرت پیدا بکند و مع الاسف به نصیحت هاى ما که در طول بیست سال یا قدرى کمتر فریاد زدیم و آنها را دعوت کردیم به اتحادبر ضد

ص: 250

اسرائیل ، اغراض مانع شد از اینکه اجابت کنند . مهلت دادند تا اینکه مطلب به اینجا رسید که الان دست تعدى او دراز شده است و جنوب لبنان را به آتش مى کشد و فلسطین را مى خواهد عقب بزند و ما گفته ایم مکرر که اسرائیل این جرثومه فساد اکتفا به قدس ، اکتفا به بیت المقدس نخواهد کرد و اگر مهلت داده شود ، تمام دول اسلامى در معرض خطر است . اشتباه سابق باید جبران بشود به اتحاد مسلمین و تشکیل حزب مستضعفین بر ضد مستکبرین که در رأس آنها آمریکاى جانى است و نوکر بسیار فاسد او که اسرائیل است . این اشتباه دول اسلامى و اعراب خصوصا بود و باید جبران کنند این اشتباه را و در پیشگاه خداى تبارک و تعالى توبه کنند .

ما نمى خواهیم در خارج از کشور وجاهت پیدا کنیم ، ما مى خواهیم به امر خدا عمل کنیم

و اما اشتباهى که ما کردیم این بود که به طور انقلابى عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهاى فاسد ، و دولت انقلابى و ارتش انقلابى و پاسداران انقلابى ، هیچ یک از اینها عمل انقلابى نکردند و انقلابى نبودند . اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم ، به طور انقلابى عمل کرده بودیم ، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤساى آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب هاى فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤساى آنها را به سزاى خودشان رسانده بودیم و چوبه هاى دار را در میدان هاى بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم ، این زحمت ها پیش نمى آمد .

من از پیشگاه خداى متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر مى خواهم ، خطاى خودمان را عذر مى خواهم . ما مردم انقلابى نبودیم ، دولت ما انقلابى نیست ، ارتش ما انقلابى نیست ، ژاندارمرى ما انقلابى نیست ، شهربانى ما انقلابى نیست ، پاسداران ما هم انقلابى نیستند ، من هم انقلابى نیستم . اگر ما انقلابى بودیم ، اجازه نمى دادیم اینها اظهار وجود کنند . تمام احزاب را ممنوع اعلام مى کردیم . تمام جبهه ها را ممنوع اعلام مى کردیم ، یک حزب و آن (حزب اللّه ) حزب مستضعفین ، و من توبه مى کنم از این اشتباهى که کردم و من اعلام مى کنم به این قشرهاى فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جاى خودشان ننشینند ما به طور انقلابى با آنها عمل مى کنیم . مولاى ما امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه آن مرد نمونه عالم ، آن انسان به تمام معنا انسان ، آن که در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آنطور و در رحم و مروت آنطور و با مستضعفین آنطور بود ، با مستکبرین و با کسانى که توطئه مى کنند _ شمشیر را _ مى کشت هفتصد نفر را در یک روز (چنانچه نقل مى کنند) از یهود بنى قریضه که نظیر اسرائیل بود و اینها از نسل آنها شاید باشند ، از دم شمشیر گذراند .

خداى تبارک و تعالى در موضع عفو و رحمت ، رحیم است و در موضع انتقام ، انتقامجو ، امام مسلمین هم اینطور بود ، در موقع رحمت ، رحمت ، و در موقع انتقام ، انتقام . ما نمى ترسیم از اینکه در روزنامه هاى سابق ، در روزنامه هاى خارج از ایران براى ما چیزى بنویسند ما نمى خواهیم وجاهت در ایران در اسلام در خارج از کشور پیدا بکنیم ، ما مى خواهیم به امر خدا عمل کنیم و خواهیم کرد .

ص: 251

مى آیم تهران و رؤسائى که مسامحه مى کنند ، با آنها انقلابى عمل مى کنم

اشاره

(اشدأ على الکفار رحمأ بینهم ) این توطئه گرها در صف کفار واقع هستند ، این توطئه گرها در کردستان و غیر آن در صف کفار هستند . با آنها باید باشدت رفتار کرد . دولت با شدت رفتار کند ، ژاندارمرى با شدت رفتار کند ، ارتش با شدت رفتار کند . اگر با شدت رفتار نکنند ، ما با آنها با شدت رفتار مى کنیم . ما با خود همین ها اگر مسامحه بکنند ، با شدت رفتار مى کنیم . مسامحه حدودى دارد ، جلب وجاهت حدودى دارد . مصالح مسلمین را نمى گذارند به این امور از بین برود . دادستان انقلاب موظف است مجلاتى که بر ضد مسیر ملت است و توطئه گر است تمام را توقیف کند و نویسندگان آنها را دعوت کند به دادگاه و محاکمه کند . موظف است کسانى که توطئه مى کنند و اسم حزب روى خودشان مى گذارند ، رؤساى آنها را بخواهد و آنها را محاکمه کند . ما باز تا چندى مهلت مى دهیم به این قشرهاى فاسد و این اعلام آخر است و اگر چنانچه در کار خودشان تعدیل نکنند و به ملت برنگردند و دست از توطئه ها برندارند ، خدا مى داند انقلابى عمل مى کنم . مى آیم تهران و رؤسائى که مسامحه مى کنند ، با آنها انقلابى عمل مى کنم . قشرهائى از ارتش که اطاعت از بالاترها نمى کنند و امر آنها را اطاعت نمى کنند ، باید بدانند که من با آنها اگر آمدم ، انقلابى عمل مى کنم . عذرها را کنار بگذارید ، بروید فاسدها را سرکوبى کنید ، بروید توطئه گرها را سرکوبى کنید ، مسامحه نکنید . دولت مسامحه نکند ، ارتش مسامحه نکند ، ژاندارمرى مسامحه نکند ، پاسداران مسامحه نکنند .

از گذشته ها عبرت بگیرید و در مسیر اسلام و ملت عمل کنید

من باز از همه قشرهاى ملت ، از همه روشنفکران ، از همه احزاب ، از همه دستجات و گروه (گروه ها که مع الاسف تاکنون شاید دویست گروه پیدا شده باشد) تقاضا مى کنم که مسیرتان ، مسیر ملت و مسیر اسلام باشد ، به ملت بپیوندید ، صلاح شما در این است که به ملت بپیوندید . اگر خداى نخواسته این نهضت عقب بزند ، شماها هم فداى غلط کارى خودتان خواهید شد لکن نهضت ما عقب نخواهد زد و نهضت ما به پیش مى رود و باید سایر ملت ها از نهضت ما عبرت بگیرند و حکومت ها از حکومت سابق ما و از وضعى که براى او پیش آمد ، عبرت بگیرند . ملت افغانستان از ایران عبرت بگیرد و این فاسدها را که مردم را به خون و خاک مى کشند به سر جاى خودشان بنشانند . ارتش افغانستان به ملت بپیوندد ، حکم اسلام است . ادارات دولتى افغانستان همانطورى که ادارات ما به ملت پیوستند ، به ملت بپیوندند ، ژاندارمرى آنجا به ملت بپیوندد و این فاسد را بیرون کند . ما امیدواریم که با وحدت کلمه مسلمین ، مسائل اسلام ، مسائل فلسطین ، مسائل افغانستان حل بشود . من از خداى تبارک و تعالى سلامت و توفیق مسلمین را خواستارم و از خداى تبارک و تعالى خواهانم که مستضعفین را بر مستکبرین غلبه بدهد و زمین را به آنها به ارث عنایت فرماید .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 252

تاریخ : 28/5/58

فرمان امام خمینى به کلیه قواى انتظامى در مورد غائله سنندج

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الساعه خبر رسید که در سنندج حزب دموکرات ، ارتشى ها و سازمان هاى آنان را محاصره کرده اند و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد اسلحه ها را مى برند . و از مسجد سنندج به ما اطلاع داده اند که حزب دموکرات زن هاى ما را به گروگان برده اند . اکیدا به کلیه قواى انتظامى دستور مى دهم به پادگان هاى مراکز ابلاغ کنند که با قدرت کافى به طرف سنندج حرکت کنند و با شدت اشرار را سرکوب نمایند . پاسداران انقلاب در هر محلى هستند به مقدار کافى به طرف سنندج و تمام کردستان با پل هوائى بسیج شوند و با شدت تمام ، اشرار را سرکوب نمایند .

تأخیر ولو به قدر یک ساعت ، تخلف از وظیفه و به شدت تعقیب مى شود . از ملت ایران مى خواهیم که مراقب باشند هر یک از مأمورین تخلف کردند فورا اطلاع دهند . من انتظار دارم که تا نیم ساعت دیگر از قواى انتظامى به من خبر بسیج عمومى برسد .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 253

تاریخ : 28/5/58

پیام امام خمینى در مورد غائله پاوه

بسم اللّه الرحمن الرحیم

پیرو مسائل پاوه ، گروه هاى بسیار زیادى از اطراف و اکناف کشور آمادگى خود را براى حرکت به منطقه و سرکوبى اشرار اعلام نمودند ، من از مردم غیرتمند و برادران عزیزم تشکر و امر مى کنم پیرو مسأله سنندج که به اطلاع رسید و به قواى انتظامیه دستور بسیج فورى دادم ، از قواى انتظامى اطلاع رسید که اقدام مؤثر و فورى شده است .

هم اکنون مطلع شدم که اهالى دستجمعى پیاده به طرف سنندج حرکت کرده اند ، ضمن تشکر فراوان از آنان تقاضا دارم به منازل خود مراجعت کنند . به قواى انتظامیه و سپاه پاسداران دستور اکید داده ام که غائله کردستان را ختم نموده و مردم شریف آن منطقه را از دست ضد انقلابیون نجات دهند و آن منطقه را از لوث اشرار خارج و داخل پاک نمایند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 254

تاریخ : 28/5/58

پیام امام خمینى به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

اکنون که با عنایت خداوند متعال و تأیید حضرت ولى اللّه اعظم اجل اللّه فرجه و بایمن و برکت ، مجلس رسیدگى پیش نویس قانون اساسى کار خود را شروع مى کند ، بجاست تذکراتى به ملت شریف و حضرات علماى عظام و سایر وکلاى محترم بدهم .

1_ بر هیچ یک از آنان که از انقلاب اسلامى ایران اطلاع دارند ، پوشیده نیست که انگیزه این انقلاب و رمز پیروزى آن اسلام بوده و ملت ما در سراسر کشور از مرکز تا دور افتاده ترین شهرها و قرأ و قصبات با اهدأ خون و فریاد اللّه اکبر جمهورى اسلامى را خواستار شدند و در رفراندم بیسابقه و اعجاب آور ، با اکثریت قریب به اتفاق به جمهورى اسلامى رأى دادند و دولت هاى اسلامى و غیر اسلامى ، رژیم و دولت ایران را به عنوان جمهورى اسلامى به رسمیت شناختند .

2_ با توجه به مراتب فوق ، قانون اساسى و سایر قوانین در این جمهورى باید صد در صد بر اساس اسلام باشد و اگر یک ماده هم بر خلاف احکام اسلام باشد ، تخلف از جمهورى و آرأ اکثریت قریب به اتفاق ملت است . بر این اساس هر رأى یا طرحى که از طرف یک یا چند نماینده به مجلس داده شود که مخالف اسلام باشد ، مردود و مخالف مسیر ملت و جمهورى اسلامى است و اصولا نمایندگانى که بر این اساس انتخاب شده باشند ، وکالت آنان محدود به حدود جمهورى اسلامى است و اظهار نظر و رسیدگى به پیشنهادهاى مخالف اسلام یا مخالف نظام جمهورى ، خروج از حدود وکالت آنهاست .

3_ تشخیص مخالفت و موافقت با احکام اسلام منحصرا در صلاحیت فقهأ عظام است که الحمدلله گروهى از آنان در مجلس وجود دارند و چون این یک امر تخصصى است ، دخالت وکلاى محترم دیگر در این اجتهاد و تشخیص احکام شرعى از کتاب و سنت ، دخالت در تخصص دیگران بدون داشتن صلاحیت و تخصص لازم است . البته در میان نمایندگان ، افراد فاضل و لایقى هستند که در رشته هاى حقوقى و ادارى و سیاسى تخصص دارند و صاحبنظرند که از تخصصشان در همین جهات قوانین استفاده مى شود و در صورت اختلاف متخصصان ، نظر اکثریت متخصصان معتبر است .

4_ من با کمال تأکید توصیه مى کنم که اگر بعضى از وکلاى مجلس تمایل به مکاتب غرب یا شرق داشته یا تحت تأثیر افکار انحرافى باشند ، تمایل خودشان را در قانون اساسى جمهورى اسلامى

ص: 255

دخالت ندهند و مسیر انحرافى خود را از این قانون جدا کنند ، زیرا صلاح و سعادت ملت ما در دورى از چنین مکتب هائى است که در محیط خودشان هم عقب زده شده و رو به شکست و زوال است .

از گفته ها و نوشته هاى بعضى از جناح ها به دست مى آید افرادى که صلاحیت تشخیص احکام و معارف اسلامى را ندارند ، تحت تأثیر مکتب انحرافى ، آیات قرآن کریم و متون احادیث را به میل خود تفسیر کرده و با آن مکتب ها تطبیق مى نمایند و توجه ندارند که مدارک فقه اسلامى بر اساسى مبتنى است که محتاج به درس و بحث و تحقیق طولانى است و با آن استدلال هاى مضحک و سطحى بدون توجه به ادله ، معارض و بررسى همه جانبه معارف بلند پایه و عمیق اسلامى را نمى توان به دست آورد و من انتظار دارم محیط مجلس خبرگان از چنین رویه اى به دور باشد .

5_ علماى اسلام حاضر در مجلس اگر ماده اى از پیش نویس قانون اساسى و یا پیشنهادهاى وارده را مخالفت با اسلام دیدند ، لازم است با صراحت اعلام دارند و از جنجال روزنامه و نویسندگان غربزده نهراسند ، که اینان خود را شکست خورده مى بینند و از مناقشات و خرده گیرى ها دست بردار نیستند .

6_ نمایندگان محترم مجلس خبرگان باید همه مساعى خویش را به کار برند تا قانون اساسى جامع و داراى خصوصیات زیر باشد :

الف _ حفظ و حمایت حقوق و مصالح تمام قشرهاى ملت دور از تبعیض هاى ناروا .

ب _ پیش بینى نیازها ، منافع نسل هاى آینده آنگونه که مد نظر شارع مقدس در معارف ابدى اسلام است .

ج _ صراحت و روشنى مفاهیم قانون به نحوى که امکان تفسیر و تأویل غلط در مسیر هوس هاى دیکتاتورها و خودپرستان تاریخ در آن نباشد . د _ صلاحیت نمونه و راهنما قرار گرفتن براى نهضت هاى اسلامى دیگر که با الهام از انقلاب اسلامى ایران در صدد ایجاد جامعه اسلامى بر مى آیند .

در خاتمه از خداوند متعال ، توفیق و تأیید همگان را خواستارم و امیدوارم به برکت تلاش آقایان ، قانون اساسى واقعا اسلامى و مترقى به تصویب برسد .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 256

تاریخ : 29/5/58

پیام امام خمینى به مردم کردستان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

اهالى محترم کردستان ! دوستان معظم من ! پس از پیروزى انقلاب و اعلام جمهورى اسلامى ، گروه هایى که با اسلام دشمن هستند و از وابستگان اجانب مى باشند شروع به فعالیت بر ضد نهضت اسلامى و بر ضد جمهورى اسلامى نمودند حتى بعضى از آنها علنى مخالفت کرده و رفراندم را تحریم نمودند و شما برادران دیدید که حزب دموکرات کردستان وابستگى مستقیم با امریکا و صهیونیزم دارد . در آستانه تشکیل مجلس خبرگان و پس از راهپیمائى عظیم مسلمین براى قدس ، سر کردگان خائن این حزب ، جوانان را اغفال نموده و به برادر کشى کشاندند . برادران مسلمان من ! شما به تبلیغات فریبنده این مخالفین اسلام که مى خواهند کشور مسلمان ما را به کفر بکشند گوش ندهید و نگذارید جوانان عزیز به دام این منحرفین بیفتند . من از اهالى محترم کردستان تشکر وافر مى کنم که به تعهد انسانى و اسلامى خود باقى هستند و از آنان تقاضا مى کنم که از قواى انتظامى اسلامى پشتیبانى کنند و سران این حزب و مفسدین را در این منطقه بگیرند و تحویل مأمورین دهند و بدانند که با این عمل رضاى خداوند تعالى و پیغمبر عظیم الشأن اسلام را به دست آورده است . حزب دموکرات کردستان غیر رسمى و غیر قانونى اعلام شد و چون حزب شیطان است باید تمام اهالى کردستان به وظیفه شرعیه عمل و جوانان خود را از عضویت در این حزب منحل ممنوع نمایند و با قاطعیت تمام از توطئه این جنایتکاران جلوگیرى و مخفى گاه هاى سران آنان را به دولت و ارتش اسلامى معرفى کنند . امید است این عمل شما موجب قبولى عبادات در درگاه حق تعالى بشود . در خاتمه تأکید مى کنم که اسلام تنها پناهگاه همه ماست و در زیر پرچم پرافتخار آن ، همه گروه ها به حقوق خود مى رسند . عوامل اجانب که منافع خود و اربابانشان را در خطر مى بینند براى تحریک برادران اهل سنت و دامن زدن به برادر کشى ، قضیه شیعه و سنى را طرح نموده و مى خواهند با شیطنت بین برادران اختلاف ایجاد کنند . در جمهورى اسلامى ، همه برادران سنى و شیعه در کنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوى هستند . هر کس خلاف این را تبلیغ کرد دشمن اسلام و ایران است و برادران کرد باید این تبلیغات غیر اسلامى را در نطفه خفه کنند . از خداوند تعالى وحدت کلمه مسلمین و نابودى منافقین را خواهانم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 257

تاریخ : 29/5/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از پاسداران از انقلاب اسلامى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من از سپاه راضى هستم و به هیچ وجه نظرم از شما بر نمى گردد . اگر سپاه نبود ، کشور هم نبود . من سپاه پاسداران را بسیار عزیز و گرامى مى دارم . چشم من به شماست . شما هیچ سابقه اى جز سابقه اسلامى ندارید . سلام مرا به همه برسانید . من از همه شما متشکرم . من به همه دعا کنم . اوضاع انشأاللّه به تدریج درست مى شود ، نارضایتى ها رفع مى شود . خطر مملکت را تهدید نمى کند ، زحمت ما را فراوان مى کند . آنها را سرکوب مى کنیم . باید بیشتر کار کرد ، باید بیدار بود . اوضاع مملکت خوب مى شود و اینطور نمى ماند . به دولت دستور مى دهم صریحا به کارهاى شما رسیدگى کند و بودجه تان را هر چه زودتر بپردازد . خداوند همه شما را تأیید کند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 258

تاریخ : 31/5/58

فرمان امام خمینى به آیت اللّه صدوقى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقاى صدوقى دامت افاضاته

پس از اهدأ سلام و تحیت ، در این موقع حساس که لازم است مسائل اجتماعى و سیاسى اسلام گوشزد ملت شود مقتضى است جنابعالى در یزد اقامه نماز جمعه نموده و مردم را به وظایف شرعى و ملى آنان آشنا فرمائید . از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمین را خواهانم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 259

تاریخ : 31/5/58

پاسخ امام خمینى به تلگرام آیت اللّه العظمى گلپایگانى

بسمه تعالى

حضرت آیت اللّه آقاى حاج سید محمد رضا گلپایگانى دامت برکاته _ مشهد مقدس

تلگراف شریف و اصل و موجب تشکر شد . خائنان و استفاده جویان از مال ملت که خود و اربابانشان را در خطر مى بینند به تلاش افتاده که به خیال خود با سلب آرامش و ایجاد فجیعه و کشتار مسلمین منطقه مانع از پیشرفت سیاسى و اجتماعى کشور شوند غافل از آنکه ملت به خواست خداوند متعال آنچنان با هوشیارى بپاخاسته و آماده سرکوبى آنان است که اگر جلوگیرى و تقاضاى صبر نشود ، با بسیج عمومى ریشه فساد را قطع و به زندگى خائنانه آنان خاتمه مى دهد . از جنابعالى در تحت قبه مطهر ثامن الائمه علیه السلام امید دعا براى اسلام و مسلمین دارم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 260

تاریخ : 31/5/58

پیام امام خمینى به ملت ایران در رابطه با مسأله کردستان

بسم اللّه المنتقم

از مقام رهبرى انقلاب و فرماندهى کل قوا اخطار کنم :

1_ اینجانب پشتیبانى خود را از قواى انتظامى ، ارتش ، ژاندارمرى ، شهربانى و پاسداران انقلاب اعلام مى کنم و اجازه نمى دهم قلم یا قدمى در تضعیف آنان به کار رود . متخلفین ، مجرم و در صورت احساس توطئه در دادگاه هاى انقلاب محاکمه انقلابى مى شوند و از این تاریخ هیچ کس و هیچ مقامى حق تضعیف آنان را ندارند .

2_ افراد قواى انتظامى فوق باید اطاعت از مافوق و حفظ سلسله مراتب را بکنند و در صورت تخلف مجرم شناخته مى شوند و با احساس توطئه دستور محاکمه در دادگاه هاى صحرائى را مى دهم .

3_ اعتصابات قواى انتظامى اکیدا ممنوع مى شود و در صورت تخلف مجرم شناخته شوند و محرکین ، ضد انقلاب شناخته مى شوند و در دادگاه هاى انقلابى به کیفر انقلابى مى رسند و با احساس توطئه دستور دادگاه هاى صحرائى نسبت به آنان را مى دهیم .

4_ اکیدا دستور مى دهم که قواى انتظامى بخصوص ارتش و پاسداران انقلاب هماهنگ باشند و تمام گروه هاى پاسدار نیز هماهنگ باشند و در سرکوبى اشرار و پاکسازى مناطق بخصوص کردستان و خوزستان همکارى کنند . متخلفین مجرم و محرکین محاکمه انقلابى مى شوند .

5 _ به اعضاى حزب دمکرات و کردهاى غیور و پاکدل که از طرف سران توطئه گر این احزاب و خیانتگران به اسلام و ملت اغفال شده اند ، اعلام مى شود در صورتى که خائنان را رها کرده و به ملت و به اسلام بپیوندند و خود را به پادگان ها و مقامات انتظامى معرفى کرده سلاح خودشان را تحویل دهند ، مورد عفو واقع مى شوند و اگر سران خائن را دستگیر و تحویل دهند پاداشى بزرگ به آنان مى دهم و در صورتى که به مخالفت با ملت و دولت پایدارى کنند به سزاى اعمال ضد اسلامى خود مى رسند و با شدت با آنان عمل مى شود .

6_ به مردم شریف کردستان اعلام مى کنم که شما را برادر و برابر خود مى دانیم و از حقوق برابر با سایرین ، برادران ایرانى تان در هر کجا باشید برخوردار خواهید شد و در جمهورى اسلامى هیچ فرقى بین ترک ، کرد و لر و عرب و فارس و بلوچ نمى باشد .

ص: 261

7_ به مدیر عامل شرکت نفت دستور داده ام که با مذاکره با دولت پول یک روز نفت را به کردستان اختصاص دهد و دولت موظف است در اسرع وقت ، در عرض یک هفته این امر را انجام دهد و برادران عزیز کرد ما که مورد هجوم اشرار قرار گرفته اند مورد توجه قرار دهد و نسبت به سایر استانها نیز اقدام مى شود . 8 _ از ملت رزمنده و شریف ایران باید تشکر کنم که باکمال صداقت و شجاعت آمادگى خود را براى سرکوبى اشرار و حفظ سرحدات کشور اعلام داشتند و به پشتیبانى از قواى انتظامى برخاستند . پاسداران و سایر قواى انتظامى امروز از اسلام و در مسیر اسلام هستند و پشتیبانى از آنان وظیفه شرعى و ملى همگى ماست .

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 262

تاریخ : 1/6/58

پاسخ امام خمینى به تلگراف آیت اللّه قمى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

حضرت آیت اللّه آقاى قمى دامت برکاته مشهد _ مقدس

تلگراف شریف و اصل و موجب تشکر گردید . از خداوند متعال توفیق سرکوبى اشرار و قطع ایادى خیانتکاران را مسئلت مى نمایم . ملت شریف ایران با تصمیم قاطع رشته حیات توطئه گران و وابستگان به اجانب را قطع و پرچم پر افتخار اسلام را افراشته و جمهورى عدل اسلامى را به ثمره هاى شیرین آن مى رساند . از خداوند تعالى امید دعاى خیر شما را در جوار مولا ثامن الحجج دارم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 263

تاریخ 2/6/58

بیانات امام خمینى به مناسبت عید سعید فطر

اشاره به جهات گسترده سیاسى اقتصادى اسلام و اظهار تأسف از غفلت مسلمین

بسم اللّه الرحمن الرحیم

عید سعید فطر را به همه مسلمین در مشارق ارض و مغارب ارض تبریک عرض مى کنم . امید است خداى تبارک و تعالى عبادات مسلمین را در این ماه بزرگ قبول فرماید و عید را مبارک فرماید . اسلام دین سیاست است ، دینى است که در احکام او ، در مواقف او سیاست بوضوح دیده مى شود . در هر روز اجتماعات در تمام مساجد کشورهاى اسلامى از شهرستانها گرفته است تا دهات و قرأ و قصبات ، روزى چند مرتبه اجتماع براى جماعت و براى اینکه مسلمین در هر بلدى ، در هر قصبه اى از احوال خودشان مطلع بشوند ، از احوال مستضعفین اطلاع پیدا کنند و در هر هفته یک اجتماع بزرگ از همه در یک محل و نماز جمعه که مشتمل دو خطبه است که در آن خطبتین باید مسائل روز ، احتیاجات کشور ، احتیاجات منطقه و جهات سیاسى ، جهات اجتماعى ، جهات اقتصادى طرح بشود و مردم مطلع بشوند بر این مسائل و در هر سال دو عید که در آن دو عید مجتمع بشوند و دو خطبه در آن دو عید در نماز هست . در نماز عید دو خطبه هست که آن دو خطبه هم باید بعد از حمد و بعد از صلوات بر پیغمبر اکرم و ائمه علیهم السلام ، جهات سیاسى ، جهات اجتماعى ، جهات اقتصادى ، احتیاجاتى که کشور دارد ، احتیاجاتى که منطقه دارد در آنها طرح بشود و خطبا مردم را آگاه کنند از مسائل . و از همه بالاتر در هر سال یک مرتبه اجتماع در حج که از همه بلاد اسلامى اشخاصى که مستطیع هستند واجب شده است بر آنها که مجتمع بشوند و باید در آنجا مسائل اسلام در آن مواقفى که در حج هست ، در عرفات ، بخصوص در منا و بعد در خود مکه مکرمه و بعد در حرم رسول اکرم این مواقفى که در آنجا هست ، در آنجا مردم مطلع بشوند از اوضاع مملکت و از اوضاع تمام کشورهاى اسلامى و در آنجا بالحقیقه یک مجلس عالى است و یک اجتماع عالى براى بررسى تمام اوضاع تمام کشورهاى اسلامى . پس مطلب این است هر روز در محله ها اجتماع و رسیدگى به اوضاع شهر و محله ، در هر هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهایى که شرایط نماز محقق است براى بررسى اوضاع شهرستان و بالاتر ، اوضاع تمام کشور و در هر سال باز دو اجتماع بزرگ براى بررسى به اوضاع کشورها و در هر سال یک اجتماع بسیار بزرگ از تمام ممالک اسلامى براى حج و آن مواقفى که در حج هست ، اجتماعات در آنجا براى رسیدگى به اوضاع تمام کشورهاى اسلامى . تمام اینها مسائل سیاسى هست و

ص: 264

مسائلى است که باید مسلمین به آن توجه داشته باشند و مع الاسف غفلت از این مسائل هست ، غفلت از این مسائل شده است . اجتماعات مى شود و از اجتماعات نتیجه گرفته نمى شود . مجتمع شوند مسلمین در مکه مکرمه و در مواقف لکن مثل اینکه از هم جدا هستند و غریبه هستند . اجتماعات مى شود در بلاد ، نمازهاى جمعه ، نماز عید لکن افراد مثل اینکه با هم وحدت کلمه ندارند . اسلام دعوت کرده است مردم را به این اجتماعات براى مقصدهاى بزرگ ، مقصدهاى عالى دارد اسلام در این اجتماعات .

نظرى بر مسائل مطروحه در سوره مبارکه (جمعه )

در روز جمعه که اجتماعات مى شود ، دو سوره انتخاب شده است و امام را دعوت کرده اند که آن دو سوره را بخواند ، در رکعت اول سوره جمعه و در رکعت دوم سوره منافقین . در سوره جمعه راجع به بعثت رسول اکرم و سر بعثت رسول اکرم ذکر مى فرماید که پیغمبر اکرم مبعوث شده اند از براى اینکه : (ویزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه ) بعثت براى این است که مردم را تزکیه کنند . مقدم بر تعلیم حکمت و تعلیم کتاب ، تزکیه را ذکر فرموده است که آیات را بر آنها بخواند تا آنکه آنها تزکیه بشوند و تعلیم بکند کتاب را بر آنها و حکمت را بر آنها عرضه بدارد و تعلیم کند آنها را . در سوره جمعه سر بعثت رسول اکرم را ذکر مى فرماید . سر بعثت رسول اکرم تزکیه امت است و تعلیم و تربیت امت ، آن هم تعلیم ، تمام قشرهاى تعلیم که کتاب و حکمت تمام قشرهاى تعلیمات را واجد است . بعد از آنکه تعلیم و تربیت را ذکر کرده است ، ذکر علمأ سوء را فرماید ، آنهایى که علم را آموخته اند لکن عمل به آن علم نمى کنند و با بدترین وجه از آنها اسم برده است : (مثل الذین حملو التوریه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا) مثل آنها که عالم شده اند لکن علم در آنها اثر خودش را نگذاشته است مثل الاغى مى ماند که بارش کتاب باشد . وقتى که علم در انسان تأثیر نکند و انسان را انسان نکند این حمل کتاب ، چه درها باشد و چه در پشت باشد مثل اینها ، مثل آن اشخاص است ، مثل حیوانى هست ، مثل الاغى هست که کتاب به دوش او باشد . همانطور که کتاب براى آن حیوان هیچ فایده ندارد ، این علمى که دنبالش تعهد نباشد ، دنبالش عمل نباشد ، دنبالش رشد فکرى نباشد ، دنبالش هدایت مردم نباشد ، این نظیر همان است که به دوشش کتاب باشد بلکه به دوش یک حیوان و یک الاغ کتاب باشد . در اینجا این را ذکر مى فرماید براى تذکر به مردم به اینکه عالم سوء را از عالم غیر سوء تمیز بدهند و براى تذکر به عالم که تکلیف خودش را بفهمد . البته نکاتى دیگر هم در سوره اول هست که من دیگر وقت این کار را ندارم .

شناخت چهره منافقین از طریق عملکرد رسواى آنان

در سوره دوم منافقین ذکر فرماید و کیفیت منافقین را که اینها پیش تو اظهار دیانت مى کنند ، اظهار اسلام مى کنند لکن دروغ مى گویند ، اینها مسلم نیستند ، اینها منافق هستند و منافقین را هم به بدترین وجه ذکر مى فرماید که مردم آنها را بشناسند . ما قبلا تذکرات دادیم براى اینکه منافقین را از

ص: 265

غیر منافقین مردم تشخیص بدهند . به مجرد اینکه کسى گفت که من مسلم هستم و به مجرد اینکه کسى گفت من جمهورى اسلامى را قبول دارم ، این نمى شود باور کرد باید اعمال آنها را دید ، باید دید اینها در این جمهورى اسلامى چه تعهداتى دارند ، چه کارى کردند براى مملکت خودشان ، چه فکرى دارند . اینهایى که اظهار اسلام مى کنند لکن مردم را در بلاد ایران به آتش مى کشیدند ، خرمن هاى مردم را به آتش کشند ، جوان هاى ما را در اطراف مى کشند ، در کردستان عزیز آنقدر از جوان هاى ما را و از خود کردها را کشته اند و اینها در عین حال گویند ما مسلم هستیم ، قرآن مى فرماید که شماها منافق هستید ، شماها مسلم نیستند ، شمایى که قولتان غیر عملتان است ، حرفتان غیر واقعیت تان هست ، شما مسلم نیستید ، شما منافق هستید ، شما خواهید مردم را گول بزنید . شمایى که الان در کردستان دست به خرابى زده اید و معذلک مى گوئید ما سنى هستیم و اهل سنت هستیم ، شما اگر اهل سنت هستید به حسب فتواى علماى بزرگ اهل سنت واجب است اطاعت کنید او از اولى الامر ، اولى الامر امروز دولت ما و ما هستیم ، بر شما واجب است به حکم اسلام که تبعیت کنید و به حکم قرآن ، به حسب رأى ، علماى خودتان ، به حسب رأى مشایخ خودتان . شما اگر چنانچه مسلم هستید ، چرا تبعیت از قرآن نمى کنید؟ چرا به حسب آنطورى که علماى شما استفاده از آیه شریفه (اطیعوااللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم ) اطاعت نمى کنید؟ شما در صورت مسلمان هستید ، در ظاهر اظهار اسلام مى کنید ، به حسب واقع مسلم نیستید .

مردم کرد ما ، کردستان عزیز ما ، جوان هاى کرد ما این میزان در دستشان باشد که منافق را از غیر منافق بشناسند . آنهایى که اظهار اسلام مى کنند و مسلمین را به آتش مى کشند ، آنهایى که اظهار اسلام مى کنند و مردم را به زحمت مى اندازند ، مردم را به مضیقه مى اندازند ، آنهایى که اظهار اسلام مى کنند و بیمارستان را آتش مى زنند و مجروح ها را سر مى برند ، اینها را بشناسید ، اینها مسلم نیستند ، اینها منافق هستند ، اینها اظهار اسلام امروز مى کنند براى اغفال شما ، اغفال نشوید ، توجه بکنید که اینها چه مردمى هستند . آنهایى که در مقابل حکومت طاغوت که جمهورى اسلام به همت مسلمین بر پا شد و رأى ندادند بر جمهورى اسلام و همان طاغوت را خواستند (رأى به جمهورى اسلامى ندادن یعنى ما طاغوت مى خواهیم ) اینها منافق هستند ، اینها مسلم نیستند ، مسلم باید به جمهورى اسلامى رأى بدهد ، مسلم باید حکومت عدل اسلامى را بپذیرد . آنهایى که تحریم کردند رأى دادن بر جمهورى اسلامى را ، منافق هستند مسلم نیستند . آنهائى که صندوق ها را آتش زدند ، آنهایى که مانع شدند از اینکه مردم رأى بدهند ، آنها مسلم نیستند ما با آنها عمل خواهیم کرد به طورى که با غیر مسلمین عمل مى کنیم ، با منافقین عمل مى کنیم و آنها را سرکوب مى کنیم .

هشدار به ملت ایران در مطالعه اعمال منافقین و سرکوب جدى این جرثومه هاى فساد

ما تاکنون براى اینکه به مردم عالم بفهمانیم و بفهمند مردم که ما با چه اشخاص مقابله داریم ، ما آزادى دادیم به آنها ، آزادى مطلق که در ظرف این چند ماه قریب دویست حزب و گروه و زیاد مطبوعات

ص: 266

و مجلات و روز نامه ها منتشر شد و هیچ کس جلوگیرى نکرد در عین حالى که به همه مقدسات ما توهین کردید ، در عین حالى که با حکومت آنطور رفتار کردید و با اسلام آنطور رفتار کردید در مطبوعاتتان ، معذلک به شما تعرضى نشد تا آنکه فتنه را دیدیم و فهمیدیم شما فتنه گر هستید ، شما منافقینى هستید که مى خواهید فتنه بکنید ، منافقینى هستید که توطئه کردید بر ضد اسلام ، توطئه کردید بر ضد کشور ، توطئه کردید بر ضد ملت ، شما اشخاصى هستید که با سر حدات و با خارج روابط دارید ، رفت و آمد شما کنترل است ، اطلاع به ما دادند که رفت و آمد دارید شما با اشخاصى که در رژیم سابق بودند ، با اشخاصى که مى خواهند مملکت ما باز به حال اول برگردد . بعد از اینکه توطئه شما ثابت شد و مردم فهمیدند شما چه اشخاصى هستید ، دیگر نمى توانیم اجازه بدهیم آزادانه هر کار مى خواهید بکنید ، شما را سرکوب خواهیم کرد .

من به ملت عزیز کردستان ، من به مردم بزرگ کردستان هشدار دهم که توجه داشته باشند به اعمال اینها ، مطالعه کنند در حال اینها . من به جوان هاى عزیز کردستان هشدار مى دهم که اسلام پناهگاه همه ماست ، اسلام براى شما همه چیز را فراهم مى کند و اینها تابع اجانب هستند و در حزب اینها اگر وارد شدید بیرون بیایید و به اینها اتصال پیدا نکنید . من از آنها مى خواهم که این سران بسیار خبیث و این سران خائن را خودشان بگیرند و تحویل بدهند . جوان هاى ما اغفال نشوند ، اینها یک مشتى از اراذل هستند و یک مشتى اشخاص منافق هستند که خداى تبارک و تعالى به اسم منافقین اینها را ذکر مى فرماید و اوصافشان را در کتاب ذکر مى کند .

من به همه قشرهاى ملت هشدار مى دهم که اینها در هر جا هستند و با هر صورتى که هستند ، از آنها احتراز کنند و در موقعى که امر مى آید و در موقعى که خواهیم انشأاللّه (اگر اینها دست از شیطنت بر ندارند) یک بسیجى فوق این بسیجى که سابق شد انجام بدهیم و تمام را پاکسازى بکنیم ، باید هوشیار باشند و مهیا . ملت ما مهیا باشند نگذارند که این جر ثومه هاى فساد دوباره ، مملکت ما را به حال اول برگردانند و رژیم شاهنشاهى را برگردانند یا بدتر از او ، اگر بدترى باشد .

لزوم تأسیس حزب مستضعفین به منظور بر پا ساختن پرچم اسلام در سراسر دنیا

من از خداى تبارک و تعالى مسئلت مى کنم که این عید را و همه اعیاد را بر همه مسلمین مبارک کند و همه با هم در کنار هم در همه جا ، در همه جاى عالم براى مصالح مسلمین اقدام کنند ، براى گرفتارى هایى که ما در افغانستان داریم و آنها هم گرفتار به دست همین طایفه هستند که منافقین هستند ، اظهار اسلام مى کنند لکن منافق هستند و همین طور در قدس و نقاط دیگر مثل لبنان ، مثل فلسطین که برادرهاى ما گرفتار هستند و ابر قدرت ها با صهیونیسم موافقت مى کنند و آنها را به آتش مى کشند . مسلمین همه توجه داشته باشند و در روز دعا ، دعا کنند به اینها و در روز عمل ، عمل کنند و من امیدوارم که ما بتوانیم پرچم اسلام را پرچم جمهورى اسلام را در همه جاى دنیا بر پا کنیم و اسلام که حق همه است ، از او تبعیت کنند ، همه از او تبعیت کنند . و این نکته را باید تذکر بدهم که ما گفتیم حزبى به نام

ص: 267

(حزب مستضعفین ) در همه دنیا ، معنایش این نبود که حزب هاى صحیحى که در ایران هست نباشد ، حزب هاى منطقه اى علیحده است و حزب تمام مناطق و تمام جاها یک حزب دیگر است . اگر انشأاللّه مسلمین موفق بشوند و یک همچو حزبى که حزب مستضعفین است ، براى همه جاها یک همچو حزبى را تأسیس کنند بسیار بموقع است لکن به معناى این نیست که در محل و در منطقه ها حزب نباشد ، خیر ، در منطقه احزاب هستند و آزاد هم هستند مادام که توطئه معلوم نشده است .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 268

تاریخ : 2/6/58

بیانات امام خمینى خطاب به امت مسلمان ایران

اسلام در تمامى اعصار با خون شهدا و اولیأ خدا رشد یافته است

بسم اللّه الرحمن الرحیم

عید سعید فطر بر همه مسلمین مبارک باد و عیدهاى سعید مبارک باد . سال سابق ، عید فطر ما عید خون بود ، مبارک و امسال هم براى برادران کرد ما عید خون است و مبارک . اسلام با خون رشد پیدا کرد . دین هاى بزرگ پیامبران سابق و دین بسیار بزرگ اسلام در عین حالى که یک دستشان به کتابهاى آسمانى و براى هدایت مردم ، دست دیگر به اسلحه ها بود . ابراهیم خلیل سلام اللّه علیه با یک دست صحف را داشت و با دست دیگر تبر براى سرکوبى بت ها . موسى کلیم سلام اللّه علیه با یک دست تورات را داشت و با دست دیگر تبر براى سرکوبى بت ها . که فرعونیان را به خاک مذلت کشاند ، عصایى که اژدها بود ، عصایى که خیانتکاران را مى بلعید . پیغمبر بزرگ اسلام با یک یک دست قرآن را داشت و با دست دیگر شمشیر ، شمشیر براى سرکوبى خیانتکاران و قرآن براى هدایت . آنها که قابل هدایت بودند ، قرآن راهنماى آنها بود و آنهایى که هدایت نمى شدند و توطئه گر بودند ، شمشیر بر سر آنها .

ما در عید فطر سابق که عید خون بود و در این عید هم که باز عید خون است هراسى از خون نداریم . اسلام دین خون است براى فجار و دین هدایت است براى مردم دیگر . اولیأ ما بى هراس خون دادند و بى هراس در جنگ هاى خونین وارد بودند . امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه آن موجود یگانه در عین حالى که نهج البلاغه براى هدایت داشت ، شمشیر براى آنهائى که توطئه گر بودند . ما خون ها دادیم و شهدا دادیم . اسلام خون داد و شهدا داد . ما فرق هاى شکافته دادیم مثل على ابن ابى طالب ، على ابن الحسین و سرهاى بر نیزه رفته دادیم مثل سیدالشهدا و اصحاب واعوان او . اسلام در تمام اعصار با خون و با شمشیر و با اسلحه اسلام را پیش برد و نمایش پیدا کرد . ما از شهید دادن باکى نداریم . در عید فطر ، ما سال قبل و در آن ایام شهدا دادیم و در این فطر ، در این ماه صیام هم شهدا دادیم . از شهادت باکى نیست . اولیأ ما هم شهید شدند یا مسموم شدند یا مقتول . اولیأ ما هم بعضى از آنها در حبس و بعضى از آنها در تبعید بسر بردند . براى اسلام هر چه بدهیم کم دادیم و جانهاى ما لایق نیست . بدخواهان ما گمان نکنند که جوان هاى ما از مردن ، از شهادت باکى دارند . شهادت ارثى است که از اولیأ ما به ما مى رسد . آنها باید از مردن بترسند که بعد از مرگ ، موت را فنا مى دانند . ما که بعد از موت را حیات بالاتر از این حیات مى دانیم چه باکى داریم .

ص: 269

خائن ها باید بترسند . خادم هاى به اسلام خوفى ندارند . ارتش ما ، ژاندارمرى ما ، شهربانى ما ، پاسداران ما خوفى ندارند . پاسداران ما را که در پاوه و امثال آن سر بریدند به حیات جاودان رسیدند .

مدعیان دروغین دموکراسى و آزادیخواهى

ما هر چه خواستیم هدایت کنیم این قشرهاى فاسد را ، هر چه مهلت دادیم که هدایت بشوند ، هر چه مهلت دادیم که به خود بیایند ، هر چه مهلت دادیم که به مصالح کشور نظر کنند ، هر چه آزادى دادیم که آزادى را براى ملت وسیله رشد ملت قرار بدهند ، آزادى قلم دادیم ، آزادى بیان دادیم ، آزادى اجتماعات دادیم ، آزادى احزاب دادیم که اینها اگر درست مى گویند که براى ملت کار مى کنند و دموکرات هستند ، حکومت مردم بر مردم مى خواهند ، اگر اینها حکومت مردم بر مردم مى خواهند ، چرا نمى گذارند مردم سرنوشت خودشان را تعیین کنند؟ چرا با خرابکارى ها نمى خواهند مردم حکومت خودشان را تعیین کنند؟ چرا با غائله آفرینى نمى گذارند که ملت قانون اساسى خودش را به دست خبرگان خودش تعیین کند؟ اینها دموکرات نیستند ، اینها جنایتکارانى هستند که با اسم حزب دموکرات مى خواهند براى اربابان خودشان کار کنند .

ملت عزیز کردستان ما ، بیدار باشند ، از اعمال اینها بفهمند اینها مردم خائنى هستند و اینها منافق هستند . اینها اظهار مى کنند که ما براى ملت مى خواهیم ، براى مصالح ملت مى خواهیم عمل کنیم . اینها که مى گویند براى مصالح ملت مى خواهیم عمل کنیم ، چرا مصالح ملت را به باد مى دهند؟ چرا جوان هاى این ملت را مى کشند؟ چرا بیمارستان را خراب مى کنند؟ چرا نمى گذارند این ملت سرنوشت خودش را تعیین کند؟ اگر شما دمکرات هستید ، بگذارید حکومت مردم بر مردم تحقق پیدا کند . شما دموکرات نیستید ، شما منافق هستید ، شما دیکتاتورهائى هستید که به صورت دموکرات بیرون آمدید و ادعا مى کنید .

برادران کردستانى ! به دامن اسلام باز گردید

برادران کردستانى من ! عزیزان من ! کسانى که گول خوردید از این سران خود فروخته ! برگردید به اسلام . اسلام عفو دارد . اسلام براى همه است . اسلام باب رحمت است . برگردید به دامن اسلام دست بردارید از این حزب ها ، از این گروه هاى فاسد . اسلام با شما با عطوفت رفتار مى فرماید و با خائن ها با خشونت . خائنان را سرکوب مى کند با شمشیر ، با اسلحه و به شما رحمت مى کند و با شما مدارا مى کند . باب رحمت باز است . باب عفو باز است . بیایید به باب رحمت حق ، گول نخورید از این خائنان ، از این منافقان .

ما انسان رزمنده مى خواهیم ، ما جوان هاى حماسه جو مى خواهیم ، ما روشنفکر نمى خواهیم

مع الاسف در مراکز هم یک آرأ فاسد هست . اینها که آزادى مى خواهند ، اینها که مى خواهند

ص: 270

جوان هاى ما آزاد باشند قلمفرسایى کنند براى آزادى جوان هاى ما ، چه آزادى را مى خواهند؟ مى خواهند جوانان ما آزاد بشوند ، قمار خانه ها باز باشد به طور آزاد ، مشروبخانه ها باز باشد به طور آزاد ، عشرتخانه ها باز باشد به طور آزاد ، هروئین کش ها _ باز باشد _ آزاد باشند ، تریاک کش ها آزاد باشند ، دریاها آزاد باشند و درها باز براى جوان ها . جوان هاى ما آزاد باشند و هر مفسده اى را بخواهند عمل کنند ، به هر فحشا که مى خواهند کشیده شوند . این چیزى است که از غرب دیکته شده است . این چیزى است که مى خواهند جوانان ما که مى شود در مقابل آنها بایستند ، جوانان ما را بى خاصیت کنند . ما مى خواهیم جوانانمان را از میکده ها به میدان جنگ ببریم . ما مى خواهیم جوانانمان را از عشرتکده ها به میدان جنگ ببریم ما مى خواهیم جوانانمان را از این سینماهایى که بود و جوان هاى ما را به فساد مى کشید دستشان را بگیریم و به جاهایى ببریم که براى ملت فایده داشته باشد . این آزادى که آقایان مى خواهند ، آزادى است که قدرتمندها دیکته کرده اند و نویسندگان ما یا غافلند و یا خائن . این دمکرات مآب ها که مى گویند باید آزاد باشد ، به هیچ وجه نباید جلوى هیچ چیز را گرفت ، اینها الهام مى گیرند از ابرقدرت ها ، با آنها مى خواهند ما را غارت کنند و جوان هاى ما بى تفاوت باشند . جوان هایى که در عشرتگاه هستند بى تفاوتند . جوان هایى که مبتلا به مخدرات هستند ، در امور کشورى بى تفاوتند . جوان هایى که در مراکز فحشا بزرگ مى شوند نسبت به مسائل ممکلت کار ندارند . آن جوان ها به مصالح مملکت کار دارند که از این مسائل دورند ، در تحت تربیت اسلامى هستند . رئیس پاسدارها به من گفت جوان هاى ما شب ، نماҠشب مى خوانند و در قنوت فلان دعا ، دعاى مفصل را مى خوانند . اینها مى توانند مملکت نگه دارند . ما مى خواهیم مملکت حفظ کنیم . حفظ مملکت به آزادى که شما مى گویید نیست . باد مى دهد این آزادى مملکت را ، بر باد مى دهد . این آزادى که شما مى خواهید ، آزادى دیکته شده است براى اینکه مملکت را ببلعند و جوانى ما نداشته باشیم جواب بدهد . چنانچه دیدیم که عمل کردند و چه شد ، چه مصیبت هایى به مملکت ما وارد شد ، براى اینکه جوان هاى ما را به فساد کشیده بودند . ما مى خواهیم جوانانمان را از چوب وافور رها کنیم ، مسلسل به دست آنها بدهیم . ما مى خواهیم جوانانمان را از پاى منقل و وافور رها کنیم و به میدان جنگ ببریم . شما خواهید که ما آزاد بگذاریم تا جوانان ما فاسد بشوند و اربابان شما بهره بردارند .

بله ، ما مرتجع هستیم ، شما روشنفکر هستید . شما روشنفکرها مى خواهید که ما به هزار و چهار صد سال قبل بر نگردیم . شما مى ترسید که اگر ما جوانان را مثل هزار و چهار صد سال قبل تربیت کنیم که با جمعیت کم دو امپراطورى بزرگ را به باد داد . ما مرتجع هستیم ، شمایى که مى خواهید جوانان ما را به تعلیمات غربى بکشید ، نه آن تعلیماتى که خودشان دارند ، آن تعلیماتى که براى ممالک استعمارى دارند ، شما روشنفکر هستید! شما که آزادى مى خواهید ، آزادى همه چیز ، آزادى فحشا ، همه آزادى ما را مى خواهید ، شما روشنفکر هستید! آزادى که جوان هاى ما را فاسد کند ، آزادى که راه را براى مستکبرین باز کند ، آزادى که ملت ما را تا آخر به بند مى کشد ، شما این آزادى را مى خواهید و این

ص: 271

دیکته اى است که از خارج به شما شده است . شما حدود آزادى را ، براى آن چیزى قائل نیستید . شما بى بند و بارى را آزادى مى دانید . شما فساد اخلاق را آزادى مى دانید . شما فحشا را آزادى مى دانید . ما شما را آزاد گذاشتیم و خودتان را به فحشا کشیدید ، به بدتر از فحشا کشیدید ، آبروى خودتان را بردید پیش ملت . ما شما را آزاد گذاشتیم و قلم هاى مسموم شما توطئه گران ، مملکت ما را خواست به باد بدهد . با اسم دموکراتى ، با اسم آزادیخواهى ، با اسم روشنفکرى ، با اسم هاى مختلف ، خائنان در این مملکت با دست باز شروع کردند به فعالیت و توطئه چینى . همین خائن ها غائله هاى کردستان را بوجود آوردند و همین خائن ها هستند که براى توطئه گرها عزا مى گیرند . آنهایى که جوان هاى ما را سر بریدند حرفى نیست . آنهایى که جنایتکاران را قصاص مى کنند ، برایشان نوحه مى گیرند . ما که خواهیم مملکت خودمان را از دست جنایتکاران ، از دست خیانتکاران ، از دست چپاولگران نجات بدهیم ، ما سلب آزادى کردیم ! البته آزادى که منتهى مى شود به فساد ، آزادیى که منتهى بشود به تباهى ملت ، به تباهى کشور ، آن آزادى را نمى توانیم بدهیم . آن آزادیى است که شما خواهید ، آن آزادیى که منتهى بشود به تباهى ملت ، به تباهى کشور ، آن آزادى را نمى توانیم بدهیم . آن آزادیى است که شماها مى خواهد ، آن آزادیى است که مى خواهید جوان هاى ما را بى تفاوت بار بیاورید هر چه هر جا بشود و هر که هر کارى بکند ، دولت هاى بزرگ تمام منافع ما را ببرند و آنها مشغول عشرت باشند . عشرتخانه ها درست کرده اند ، بارها درست کردند ، سینماها درست کردند ، دامن زدند به آن ، مخلوط کردند جوان هاى زن و مرد را با هم و به فساد کشیدند هر دو را با اسم آزادى . مملکت ما را بردند و اینها که آزاد بودند و به آزادى عمل کردند ، بى تفاوت بودند . همین روشنفکرها هم بى تفاوت بودند ، همین دموکرات ها هم بى تفاوت بودند ، همین احزاب هم بى تفاوت بودند . آنهایى که مملکت ما را نجات دادند همین توده جمعیت است ، همین دانشگاهى هاى عزیز هستند ، همین طلاب علوم دینیه عزیز هستند ، همین علماى بلادند ، همین تجار و کسبه بلاد هستند ، این جوان ها ، همین کارگر است ، همین کشاورز است . اینها مملکت ما را نجات دادند و اکنون شما با اسم آزادى و آزادیخواهى و دموکراسى و کذا مى خواهید این مردم را دوباره برگردانید به حال اول و آنها را تحقیر کنید . آزاد بگذارید تا اینها هر کارى مى خواهند بکنند و بعد از یک نسل دیگر یک انسان متعهد پیدا نشود در مملکت . این آزادى را شما مى خواهید و این همان آزادى است که به شما الهام کرده اند و شما از خارج الهام گرفتید و ما آزادى وارداتى را قبول نمى کنیم . ما باید این ملت را حفظ کنیم . ما باید این جوانان را حفظ کنیم . ما باید دست این جوان ها را از تباهى ها بکشیم و قدرتمند کنیم . ما انسان رزمنده مى خواهیم . ما جوان هاى حماسه جو مى خواهیم . ما روشنفکر نمى خواهیم ، اینجور روشنفکر .

اى علماى کردستان ! جوان هاى خودتان را بیدار کنید

البته در بین روشنفکرها ، در بین طبقات تحصیلکرده بسیار اشخاصى صحیح هستند لکن اینهایى که با قلم دارد بر ضد ملت قلمفرسایى مى کنند و با قدم دارند بر ضد ملت اقدام کنند و اسلحه را به روى ملت کرد عزیز ما کشیده اند ، اینها سرکوب خواهند شد .

ص: 272

خداى تبارک و تعالى در باب مؤمنین مى فرماید : (اشدأ على الکفار رحمأ بینهم . . . ) نسبت به توطئه گروه ها نسبت به کفار که توطئه گرها هم از آن صف هستند و سران این احزاب هم از آن سنخ هستند ، نسبت به آنها اشدأ با شدت ، با مشت گره کرده ، به دستور اسلام با شدت عمل کنیم و با ملت رحما ، رحیم هستند ، دوست هم هستند . ما خادم همه هستیم . ما چون خادم شما هستیم ، این خیانتکارها را سرکوب مى کنیم براى اینکه اینها به شما خیانت مى کنند . ما خادم برادران کردستانى هستیم و خادم برادران بلوچستانى و سیستانى و همه طبقات . ما مى خواهیم شما را نجات بدهیم از دست این خائن ها ، شما هم کمک کنید این خائن ها را از خود دور کنید ، سران اینها را بگیرید تحویل بدهید . اینها به اسلام عقیده ندارند ، اینها با قرآن مخالفند . اگر _ از قرآن _ به قرآن اعتقاد دارند ، قرآن فرموده است : (اطیعوا اللّه واطیعوا الرسول و اولى الامر منکم ) چرا از اولى الامر اطاعت نمى کنند؟ چرا قیام بر ضد حکومت کردند؟ چرا قیام بر ضد اولى الامر کردند؟ اى علماى کردستان ! جوان هاى خودتان را بیدار کنید . اى علماى کردستان ! از اسلام پشتیبانى کنید . اى علماى کردستان ! این خیانتکاران را برانید و دستور دهید اینها را بگیرند و تحویل دادگاه اسلامى دهند . نگذارید از مرزها فرار کنند .

هماهنگى و وحدت کلمه قواى انتظامى و پاسداران براى حفظ مرزهاى کشور

ارتش مرزها را نگه دارد . تمام مرزها را مکلف است که با قدرت نگاه دارد . قواى انتظامى وحدت کلمه پیدا کنند ، هماهنگ باشند . پاسداران ما با قواى انتظامى دیگر هماهنگ باشند . اگر هماهنگ نباشید ، خائنید . امروز مخالفت ، خیانت است . امروز دسته دسته بودن ، خیانت است . اگر شما هماهنگ باشید کشته نمى دهید ، زود پیش برید و انشأاللّه به همین زودى این ریشه هاى فاسد کنده مى شود و این خیانتکاران به سزاى خودشان مى رسند . خداوند همه شما را و همه ما را هدایت کند . خداوند خائنان را از صفحه روزگار بردارد .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 273

تاریخ : 2/6/58

پاسخ امام خمینى به تلگرام آیت اللّه شیرازى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

حضرت آیت اللّه آقاى شیرازى دامت برکاته _ مشهد مقدس

تلگرام شریف و اصل و موجب تشکر گردید . به خواست خداوند متعال ، با پشتیبانى قاطع ملت عظیم ، دست خائنین و وابستگان به آنان را از کشور کوتاه خواهیم کرد . اینان که خود را عاجز مى بینند ، دست به شایعه افکنى زده و به خیال خام خود مى خواهند مردم شریف کردستان را در مقابل نیروهاى انتظامى قرار دهند . اگر نیروى انتظامى دست به قتل عام زده است ، چرا مردم شریف پاوه و سنندج و سایر نقاط از آن استقبال نموده و آنها را گلباران مى کنند و از جمهورى اسلامى پشتیبانى نمایند؟ امید است بدون احتیاج به بسیج نیروى عظیم ملت ، نیروهاى انتظامى اشرار را قلع و قمع نموده و منطقه و مردم بیگناه را از چنگال این خونخواران نجات دهند . از جنابعالى امید دعاى خیر در تحت قبه مطهره دارم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 274

تاریخ : 2/6/58

پیام امام خمینى به مهندس بازرگان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

جناب آقاى مهندس بازرگان نخست وزیر

براى بازماندگان شهداى قواى انتظامى پاداشى در نظر بگیرید و بپردازید و براى بازماندگان پاسداران علاوه بر پاداش ، نظیر ارتشیان حقوق ماهانه ، هزینه اى با توافق هیأت دولت و شوراى انقلاب مقرر دارید که براى همیشه به آنان بدهند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 275

تاریخ : 3/6/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از خواهران و برادران کویتى

امید است که بیرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز در آید

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من از خواهران و برادرانى که زحمت کشیده اند و از کویت تشریف آورده اند و با ما مواجه و روبرو شدند تشکر مى کنم و دعاگوى همه هستم . ما آنچه که مى خواهیم این است که اسلام با تمام محتوائى که دارد که آن محتوا یک میوه شیرینى است که هر کس آنرا بچشد به لذات ابدى مى رسد ، مى خواهیم که در تمام قشرها و در تمام آن طرف از ممالک اسلامى این حقیقت ، این نور ، این اسلام عزیز با محتواى بسیار عزیز پیاده شود ، بلکه آرزو این است که از سرحدات ممالک اسلامى به جاهاى دیگر انشأاللّه کشانده شود و امید است که بیرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز در آید لیکن شرط تحقق این مطالب این است که مسلمین وضع خودشان را تغییر بدهند ، دولت هاى اسلامى هم وضع خودشان را تغییر بدهند . دولت هاى اسلامى مع الاسف اکثرا با مردم به خشونت و به حکومت رفتار مى کنند و از این جهت مردم هم به آنها پشت مى کنند . اگر براى حکومت ها مشکلى پیدا بشود مردم بى تفاوت هستند ، بلکه شاید تأیید بکنند آن مشکلات را . یک کلمه با دولتها هست و یک کلمه با ملت ها . با دولت ها این است که عبرت بگیرند از دولت سابق ما و از دولت فعلى ما . دولت سابق ما که مردم به او پشت کرده بودند و او با تمام قدرت مردم را سرکوب مى کرد و بالاخره به آنجا رسید که خود ملت با مشتهاى گره کرده بر توپ و تانک هاى آنها غلبه کرد و در عین حال که یک ارتش قواى انتظامى شیطانى داشت و تمام ابرقدرت ها بلکه تمام قدرت ها پشتیبان او بودند چون ملت با او نبود و مخالف او بود ، با همه کوشش ها نتوانستند او را نگه دارند و حالا را ملاحظه کنند که هر مشکلى که براى دولت پیش بیاید ملت قدم گذارد جلو براى حل او . در مشکل کردستان ملاحظه کردید که تمام قشرهاى ملت بلکه مسلمین جاهاى دیگر ، بلاد دیگر ، مسلمین خلیج ، جاهاى دیگر همه آمادگى خودشان را براى پشتیبانى و براى سرکوبى اشرار اعلام کردند و ما دیدیم احتیاج به بسیج عمومى نیست ، خود قواى انتظامیه آنها را سرکوب مى کنند ، از این جهت خواهش کردیم از آنها که دست نگه دارند . آن طرز حکومت با این طرز حکومت این دو تا را باید حکومت ها به نظر بیاورند . آن طرز حکومت که اگر مشکلى پیدا بشود ، مردم به مشکلات مى افزایند و این طرز حکومت که مردم حکومت را از خودشان مى دانند و همانطور که از عائله خودشان دفاع کنند . از حکومت خودشان دفاع مى کنند اگر همه

ص: 276

حکومت هاى اسلامى بلکه همه حکومت هاى جهانى اینطور بشوند که با مردم تفاهم داشته باشند ، مسلمین ملاحظه بکنند ، حکومت هاى اسلامى ملاحظه بکنند حکومت صدر اسلام را ، صدر اسلام وضع حکومت چطور بود پیغمبراسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) با مردم چطور رفتار مى کرد در عین حالى که با کفار با خشونت (وقتى که نمى شد هدایتشان بکنند و توطئه گرى مى کردند) با خشونت رفتار مى کرد ، با ملت چطور رفتار مى کرد ، یک پدر مهربان و بالاتر از یک پدر مهربان بود . امیرالمؤمنین چطور در زمان خلافت که یک خلافتى بود که سرتاسر ممالک اسلامى که در آنوقت از حجاز و مصر و ایران و عراق و سوریه و یمن و همه اینها از اروپا هم یک مقدارى بود ، این مرد بزرگ در عین حالى که سیطره بر همه این ممالک داشت با مردم چطور رفتار مى کرد ، با ضعفا ، با مستضعفین چه جور رفتار کرد ، زندگى خودش چطور بود . البته او یک مردى بود که معجزه بود ، کسى نمى تواند مثل او باشد لکن حکومت ها مى توانند عبرت بگیرند که تعدیل کنند کار خودشان را ، آنطور حکومت مى کرد ملت هم با او آنطور بودند . الان مشهود است این در ایران ، حکومت از خود مردم است ، به مردم تعدى نمى کند ، خیر مردم را مى خواهد ، مردم هم خیر او را مى خواهند ، پشتیبانش هستند . اگر همه حکومت ها سیره خودشان را تغییر بدهند و با مردم اینطور باشند ، این حل یک مشکل مى شود و آن حل مشکل حکومت هاست . یک مشکل دیگر عدم رابطه بین ملت هاست . ملت ها با هم روابطشان یا هیچ نیست یا کم است . تمام مؤمنین به حسب فرمان خدا برادرند . برادرها باید از حال برادرها مطلع باشند . برادرها باید مشکلات برادرشان را حل کنند . اسلام در عین حالى که نقشه این مطلب را که تفاهم بین همه قشرها باشد کشیده است و آن مسأله حج است ، فریضه حج که تمام کشورهاى اسلامى را موظف کرده است که افراد مستطیع شان بروند به مکه ، آنجا هم مواقف متعدده فراهم کرده اسباب را که تفاهم باشد . مسلمین مع الاسف غفلت دارند . اگر دولت ها بخواهند یک مجلسى را از دویست نفر آدم از بلاد مختلفه جمع بکنند ، چه زحمت ها و چه خرج ها باید تحمل کنند تا اینکه دویست نفر جمع بشود در یک نقطه اى بخواهند که یک محفلى در آن نقطه درست کنند . خداى تبارک و تعالى یک محفل چندین میلیونى براى مسلمین تهیه کرده است و گفته است بروند همه در آنجا و همه هم برادرند . مؤمن ها اخوه هستند ، برادرند و اگر چنانچه این برادرها به حال هم رسیدگى نکنند ، این قصور از اسلام نیست این قصور از ماست . اگر ما آن مواقفى که اسلام قرار داده است و مردم را هدایت کرده است به آن مواقف ، آن مواقف را حفظ کنیم . اسلام پیش مى رود ، ممالک اسلامى مشکلاتش حل مى شود ، دیگران به ما نمى توانند طمع کنند ، یک میلیارد جمعیت مسلم اسیر یک مشت اشخاص یا دولت هاى کذا نمى شوند . یک میلیارد جمعیت با داشتن خزائن ، با داشتن خزائن زیرزمینى و با داشتن پشتوانه ایمان ، ایمان به خدا ، یک همچو قدرت بزرگ مادى و معنوى که براى هیچ جا نیست براى مسلمین هست ، اگر استفاده نکنند خودشان قصور یا تقصیر کرده اند . مسلمین باید وضع خودشان را تغییر بدهند .

ص: 277

ضرورت تشکیل حزب مستضعفین

و من یک پیشنهادى در چند روز پیش از این کردم که اگر این پیشنهاد را عمل بکنند ، این اسباب این شود که روابط انشأاللّه کم کم پیدا بشود و ایجاد یک حزب مستضعفین ، تمام مستضعفین دنیا اعم از مسلم و غیر مسلم ، این دولت هاى غیر اسلامى که به مردم ظلم مى کنند ، ملت ها اینطور نیستند ، ملت مثلا آمریکا ، ملت فرانسه آنهائى که ظلمى نمى خواهند بکنند ، آن که ظلم مى کند ، آن که خلاف مى کند ، دولت ها هستند ، آنها هم مستضعفین شان گرفتار مستکبرین است و اگر یک حزبى در عالم پیدا بشود ، یک حزب عالمى ، حزب مستضعفین که همان حزب اللّه است ، این همه مشکل رفع بشود ، با رفع این دو اشکال ، تمام مشکلات مسلمین رفع مى شود ، هیچ قدرتى با این 3 نمى تواند مقابله بکند .

روح شهادت طلبى و ایمان اسلام ، رمز غلبه مشت بر توپ و تانک

شما دیدید که ملت ایران ، حالا شما چند تا اسلحه دست مردم مى بینید ، این اسلحه ها غنیمت حربى است ، اینها اسلحه هاى خود مردم که نبود ، غنائمى بود که از دولت سابق گرفتند ، چیزى نداشتند مردم ، دست خالى لکن ایمان داشتند ، ایمان به خدا بود ، فریاد اللّه اکبر بود ، این ملت تحت فشار دو هزار و پانصد سال و تحت فشار بسیار پنجاه و چند سال و تحت فشار بسیار این دو دهه آخر این ملت همچو متحول شد ، خداى تبارک و تعالى همچو تقدیر فرمود این ملتى که خوف از یک پاسبان داشت همچو متحول شد که در خیابانها آمد و فریاد زد که ما این سلسله خبیث را نمى خواهیم ، آن که نمى توانست یک کلمه بر خلاف بگوید ، بچه کوچک و بزرگش ، زن و مردش . مارهین منت بانوان بیشتر از جوانهاى مردشان هستیم بانوان در ایران بسیار حظ وافر داشتند یعنى بانوان که بیرون مى آمدند مردم تهییج مى شدند ، دو مقابل ، چند مقابل مى شد قدرت مردم در عین حالى که هیچ نداشتند الاقوه ایمان در ظرف چند این آخر دیگر که اینها حمله کردند و کودتا خواستند بکنند و نقشه کشیدند که در یک شب تمام سرها را ، سرهاى قوم را از بین ببرند _ در ظرف _ خدا رحمت کند قره نى را ، گفت سه ساعت و نیم طول کشید . گفت جنگ ما بین مردم و قواى شاه شاه مخلوع سه ساعت و نیم شد . با سه ساعت و نیم غلبه کرد ، مشت ها غلبه کرد بر تانک ها ، بر توپ ها . این ایمان بود ، این براى این بود که جوان هاى ما از مردن نمى ترسیدند براى اینکه شهادت را فنا نمى دانستند ، شهادت را یک زندگى جاویدان مى دانستند . کرارا پیش من آمدند ، کرارا ، حالا هم مى آیند گاهى که شما دعا کنید ما شهید بشویم . من دعا مى کردم که ثواب شهید پیدا کنید انشأاللّه . یک همچو روحیه اى پیدا شد نظیر همان روحیه اى که در زمان رسول اللّه در جوان هاى آنوقت بود . این اسباب این شد که غلبه کرد مشت بر تانک . من از خداى تبارک و تعالى مى خواهم که همه مسلمین ، همه حکومت هاى اسلامى به وظائف اسلامى شان عمل کنند و همه موفق باشند .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 278

تاریخ : 4/6/58

بیانات امام خمینى در جمع اعضاى خانواه شهید عراقى

بسم اللّه الرحمن الرحیم

من ایشان را حدود بیست سال است که مى شناسم . مهدى عراقى یک نفر نبود ، او به تنهائى بیست نفر بود . حاج مهدى عراقى براى من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود . شهادت ایشان براى من بسیار سنگین بود اما آنچه مطلب را آسان مى کند آن است که در راه خدا بود . شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد . او مى بایست شهید مى شد ، براى او مردن در رختخواب کوچک بود .

سپس برادر شهید عرض کرد : ما خوشبختیم که هدیه اى به پیشگاه حضرت ولى عصر (عج ) و نایب آن حضرت امام خمینى تقدیم داشتیم .

امام فرمودند : این هدیه اى است براى خدا .

در اینجا فرزند کوچک شهید عراقى گفت : پدر من در مقابل دو شخصیت سر تعظیم فرود آورد ، اول مرحوم نواب صفوى و دوم امام خمینى و من خوشحالم که اگر دو نفر را از دست دادیم قلب میلیون ها انسان را متوجه به خود دیده و دل آنان را در دست داریم .

امام فرمودند : شما خدا را دیدید که فوق هر نیروئى است .

ص: 279

تاریخ : 4/6/58

فرمان امام خمینى به ثقة الاسلام رحمانى

بسمه تعالى

ثقة الاسلام آقاى شیخ محمد على رحمانى دامت افاضاته

مقتضى است جنابعالى با آشنائى و اطلاعاتى که از وضع قوچان دارید مسافرتى بدانجا نموده و چنانچه مشکلاتى در آنجا هست ، با همکارى و مشورت علماى اعلام محل دامت افاضاتهم در رفع آنها بکوشید و مردم آن سامان را به وظایف خطیرى که در این برهه از زمان دارند آشنا نموده و از اختلاف و تفرقه بر حذر دارید و به اتحاد و یگانگى در برابر دشمنان دعوت کنید . از خداى تعالى ادامه توفیقات همگان را در خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 280

تاریخ : 6/6/58

بیانات امام خمینى در جمع گروهى از پاسداران کرج و نمایندگان اصناف

حل مشکلات و نابسامانى ها در سایه کوشش براى حفظ آرامش

بسم اللّه الرحمن الرحیم

آنچه که امروز براى همه ما لازم است این است که حتى الامکان کوشش کنیم در اینکه آرامش پیدا بشود . اگر حالا که در کردستان اشرار مشغول شرارت هستند و اذهان متوجه به این است که حل کند آن قضیه را ، در هر جا باز یک صدائى در آورند ، اینجور مى شود که افکار متشتت بشود و نتوانند این مسأله را حل کنند .

من اعتقادم این است که هر جا الان باید یک قدرى آرامش باشد ، یک قدرى توصیه بشود به اینکه آرامش باشد . شما آقایانى که از کرج آمده اید و به کردستان هم رفتید من تشکر مى کنم از شما لکن حالا که برگشتید همچو عجله نکنید در اینکه همه کارها فورا درست بشود . باید یک قدرى در این وقتى که آنجا این انقلاب هست و این آدمکشى و همه اذهان هم متوجه به آنجاست کارى بکنید که در محل خودتان ، هر کس در هر محلى هست همصدا باشد ، آرام باشد ، تا اینکه دولت بتواند به آن امر رسیدگى بکند . اگر بنا باشد که هر جا صدا در آید و _ عرض مى کنم که _ اختلافات باشد و بین قشرها مختلف باشند و این موجب این مى شود که خداى نخواسته یک وقتى ضد انقلابى ها پیشه کنند و یک وقت یک فاجعه اى به کار بیاید . در هر صورت انشأاللّه به این امور رسیدگى مى شود لکن یکدفعه و در این حالى که الان جهاتى دیگر در کار است که آنها اهمیتش زیاد است ، البته به این زودى فورا این امور قابل حل نیست و مهمش هم همین است که اگر بنا باشد هى متشتت باشد هر جا ، الان از قزوین آمده بودند و حرف هائى مى زدند ، جاهاى دیگر هم همین طور مسائل هست و من هم مى دانم که آشفتگى در کار است و نابسامانى زیاد است .

لزوم انتخاب وکلاى متدین و صالح براى مجلس شوراى اسلامى

اما الان مسأله کردستان ، یک مسأله اى است براى ایران براى اینکه از آن طرف مرز هم ممکن است به آنها کمک بشود ولو کارى نمى توانند بکنند اما خوب ، یک کشتارى مى شود و یک جوان هائى از دست ما مى روند . یک قدرى باید ، آقایان همانطورى که مى گویید تا حالا صبر انقلابى کردیم باز هم یک صبر انقلابى بکنید تا بلکه این مسائل حل بشود و همه این مسائل در مجلس شورا باید حل بشود

ص: 281

یعنى مردم کوشش کنند که وکلاى صالح متدین در مجلس بفرستند . تمام گرفتارى ها و تمام چیزهائى که بر خلاف موازین عمل مى شود آنجا حل مى شود . دیگر نه دولت مى تواند خودش یک کارى بکند ، یک برنامه اى بدهد تا یک وقت خلاف باشد و اگر چنانچه انشأاللّه آنهائى هم که در مجلس مى روند ، مردم ، انشأاللّه امیدوارم همین طور هم بشود براى اینکه مملکت ما همه متدینند اکثرا و وکیل متدین تعیین مى کنند وقتى بنا شد وکلاى متدین باشند و مقید به احکام شرع باشند که انشأاللّه هستند ، آنوقت این مسائل همه اش حل شود . و بعضى از این حرف ها هم که مثلا گفته شده است به اینکه اسباب این شده است که آقایان ترسیده اند ، من نمى دانم چه چیزى بوده که آقایان ترسیده اند ، چه ترسى از مملکت اسلامى هست ؟ چطور آقایان قبلا نمى ترسیدند؟ اینهائى که ترسیده اند (بعضى شان البته ) همان هائى که مى خواهند آشوب بپا کنند که مى گویند ما ترسیدیم و الا خوب چه ترسى هست . البته بعضى حرف هائى که شده است ، یک حرف هائى است که عمل نخواهد شد . عملى که بر خلاف شرع مقدس باشد نخواهد شد اما خوب یک خلاف هائى هم حالا هست که مهمش این است که مجلس شورا ما نداریم . الان هر کسى هر جائى یک کارى کند و یک طرحى مى دهد و یک برنامه اى مى گذراند یا یک قانونى مثلا فى الجمله درست مى کند و اینها بعد از تحقق مجلس شورا ، همه اینها به هم مى خورد و مجلس شورا یک مجلس اسلامى امیدوارم باشد . مجلس اسلامى نگذارد که برنامه هاى غیر اسلامى اجرا بشود یا کارهاى خلاف شرع واقع بشود .

من هم مى دانم که الان همه جاى ایران مسائلى هست ، هم کمیته ها یک مقدارى خرابکارى دارند ، هم در دادگاه ها خیلى معلوم نیست همچو با دقت عمل بشود و هم دولت بعضى وقت ها برنامه هایش بر خلاف است ، صحیح نیست . اینها را من مطلعم ، مى دانم لکن الان یک وقتى نیست که ما بخواهیم همه چیز را به هم بزنیم و اوضاع را دگرگون بکنیم . البته از بعضى مسائل که آقایان گفتند و ایشان اشاره کردند ، جلوگیرى خواهد شد لکن باید این جهت را متوجه باشید که اگر در بازار دیدید که یک صحبتى است ، بروید دنبال اینکه از کجا ریشه اش هست ، دنبالش بکنید ، تعقیب بکنید و ریشه را پیدا بکنید که گاهى وقت ها یک ریشه هائى دارد که این ریشه ها با مسائل شما هم جور نیست ، با موازین اسلام هم جور نیست . و من امیدوارم که این مسائل حل بشود و بر خلاف اسلام چیزى واقع نشود انشأاللّه .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

ص: 282

تاریخ : 6/6/58

فرمان امام خمینى به حجت الاسلام کرمانى

بسمه تعالى

جناب مستطاب حجه الاسلام آقاى حاج شیخ حسن کرمانى دامه افاضاته

با توجه به آشنائى و سابقه اى که جنابعالى نسبت به منطقه کردستان دارید مقتضى است مسافرتى بدانجا نموده و با همکارى و مشورت با آقایان علماى اعلام و روحانیون محل و همچنین ارتش و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و کلیه افراد ذیصلاح در رفع مشکلات و کمبودهاى منطقه سعى کافى را مبذول دارید و به هر نحو به نظر جنابعالى و آقایان مصلحت بود در آرامش منطقه اقدام نمایید . مقصود آن نیست که با جنایتکاران که سران آنها هستند مذاکره کنید ، آنان باید سرکوب شوند . از خداى تعالى موفقیت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم .

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 283

تاریخ : 6/6/58

پیام امام خمینى در رابطه با مسأله کردستان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

بدین وسیله مراتب زیر اعلام مى شود :

1_ هماهنگى در قواى انتظامى ، ارتش ، ژاندارمرى و سپاه پاسداران به طور قاطع باید ادامه پیدا کند . متخلفین ، مجرم شناخته مى شوند و مواخذه مى گردند .

2_ با سران حزب منحله دموکرات و دیگر سران که خائنان به ملت و کشور اسلامى هستند و قیام بر ضد حکومت مرکزى نمودند ، با شدت ، عمل مى شود و جوانان عزیز و برومند کرد آنان را گرفته و تحویل نیروهاى انتظامى دهند .

3_ علماى اسلام اهل سنت مکلفند شرعا که با قواى انتظامى همکارى کنند و مخفیگاه خائنان را در صورتى که مى دانند به آنان نشان دهند و با آنان معامله مرتد از اسلام نمایند تا نزد خدا مسئول نباشند .

4_ من مکرر اعلام کرده ام که در اسلام ، نژاد ، زبان ، قومیت و ناحیه مطرح نیست . تمام مسلمین ، چه اهل سنت و چه شیعى برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزایا و حقوق اسلامى هستند . از جمله جنایت هایى که بدخواهان به اسلام مرتکب شده اند ایجاد اختلاف بین برادران سنى و شیعى است . من از همه برادران اهل سنت تقاضا دارم که این شایعات را محکوم و شایعه سازان را به جزاى اعمالشان برسانند .

5_ هیچ کس به هیچ عنوان حق تجاوز به جان و مال برادران کردستانى ما را ندارد . متجاوزین شدیدا به جزاى اعمال خود مى رسند .

6_ آن دسته از اعضاى حزب منحل دموکرات و سایر برادران ما که بوسیله تبلیغات باطل سران جنایتکار این حزب اغفال شده اند ، در صورتى که به برادران مسلمان خود بپیوندند ، اسلحه را زمین گذاشته و تسلیم شوند ، باز هم مورد عفو هستند و در امان حکومت جمهورى اسلامى مى باشند .

7_ در عین حال که باید سلسله مراتب در قواى انتظامى دقیقا مراعات شود و اطاعت از ما فوق حتمى است ، ما فوق موظف است با زیردست رفتار اسلامى انسانى داشته باشد .

8_ شایعه سازى هاى ضد انقلاب که از چپ و راست بر خلاف مسیر ملت مى شود و دولت را متهم به اختناق مى کنند جدا مردود است . ما در طول پیروزى انقلاب گوشزد کردیم که آزادى مطبوعات

ص: 284

مورد نظر ماست لیکن از خیانت و توطئه به طور جدى و بدون اغماض جلوگیرى مى شود . مطبوعاتى که توطئه گر و مخالف مسیر ملت نباشند ، پس از تحقیق آزاد خواهند بود .

9_ دادستان هاى دادگاه ها موظفند که بار دیگر رسیدگى به مطبوعات و حال نویسندگان آنها را بر عهده گیرند و هر یک از مطبوعات را که توطئه گر و مخالف مصالح ملت و کشور ندانستند ، اجازه نشر دهند و از نشریات مخالف مصالح ملت و کشور جدا جلوگیرى کنند .

10_ مردم به هیچ وجه حق ندارند به کتابفروشى تعرض نمایند . در صورتى که دادستان شهرستانها نشریاتى را مضر انقلاب و مصلحت کشور تشخیص دادند موظف به جلوگیرى هستند . اشخاص غیر مسئول از دخالت در این امور جدا خوددارى کنند و الا مواخذه شوند .

11 _ مطبوعات موظفند از تیترهایى که موجب تحریک و یا تضعیف مردم مى شود و یا مخالف واقع است خوددارى کنند و خود را با مسیر انقلاب تطبیق دهند و نیز از درج مقالاتى که مضر به انقلاب و موجب تفرقه مى شود خوددارى کنند که این خود توطئه محسوب مى شود .

والسلام

روح اللّه الموسوى الخمینى

ص: 285

ص: 286

عکس

ص: 287

عکس

ص: 288

عکس

ص: 289

عکس

ص: 290

عکس

ص: 291

عکس

ص: 292

عکس

ص: 293

عکس

ص: 294

عکس

ص: 295

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109