103. سوره العصر

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1388 عنوان و نام پدیدآور:قرآن مجید به همراه 28 ترجمه و 6 تفسیر/ مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1388. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع:معارف قرآنی

سوره العصر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

وَ الْعَصْرِ (1)

إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ (2)

إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)

آشنايي با سوره

103- عصر [زمان، بعد از ظهر، فشار، و ...]

در اولين آيه، خداوند به عصر قسم ياد كرده است. مفسرين، عصر را به معانى گوناگونى بيان كرده اند، از قبيل: عصر نبوت، عصر نزول قرآن، عصر قيامت، عصر دولت مهدى، نماز عصر، روزگار، و معانى ديگر... در جواب اين سه قسم، سوره به بيان خلاصه اى از معارف قرآن اشاره مى كند و آن عبارت است از: «ايمان ، «عمل صالح ، «حق ، «صبر». در بيانى خلاصه و مختصر، مفاهيم بلند و فراوانى بيان شده است. اين سوره، مكى است و با 3 آيه در سال اول بعثت بعد از سوره انشراح نازل شده است.

اعراب آيات

{بِسْمِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {اللَّهِ} مضاف اليه، مجرور يا در محل جر / فعل مقدّر يا محذوف / فاعل محذوف {الرَّحْمنِ} نعت تابع {الرَّحِيمِ} نعت تابع

{وَالْعَصْرِ} (و) حرف قسم / اسم مجرور يا در محل جر

{إِنَّ} حرف مشبه بالفعل يا حرف نفى ناسخ {الْإِنْسانَ} اسم إنّ، منصوب يا در محل نصب {لَفِي} (ل) حرف مزحلقه / حرف جر {خُسْرٍ} اسم مجرور يا در محل جر / خبر إنَّ محذوف

{إِلاَّ} حرف استثنا {الَّذِينَ} مستثنى، منصوب {آمَنُوا} فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {وَعَمِلُوا} (و) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {الصَّالِحاتِ} مفعولٌ به، منصوب يا در محل نصب {وَتَواصَوْا} (و) حرف عطف / فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {بِالْحَقِّ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور {وَتَواصَوْا} (و) حرف

عطف / فعل ماضى، مبنى بر ضمه / (و) ضمير متصل در محل رفع و فاعل {بِالصَّبْرِ} حرف جر و اسم بعد از آن مجرور

آوانگاري قرآن

Bismi Allahi alrrahmani alrraheemi.

1.WaalAAasri

2.Inna al-insana lafee khusrin

3.Illa allatheena amanoo waAAamiloo alssalihati watawasaw bialhaqqi watawasaw bialssabri

ترجمه سوره

ترجمه فارسي استاد فولادوند

به نام خداوند رحمتگر مهربان

سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل ، (1)

كه واقعاً انسان دستخوش زيان است؛ (2)

مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده اند. (3)

ترجمه فارسي آيت الله مكارم شيرازي

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.

«1» به عصر سوگند،

«2» كه انسانها همه در زيانند؛

«3» مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و يكديگر را به حق سفارش كرده و يكديگر را به شكيبايى و استقامت توصيه نموده اند!

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين انصاريان

به نام خدا كه رحمتش بى اندازه است و مهربانى اش هميشگى.

سوگند به عصر [ظهور پيامبر اسلام] (1)

[كه] بى ترديد انسان در زيان كارى بزرگى است؛ (2)

مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند و يكديگر را به حق توصيه نموده و به شكيبايى سفارش كرده اند. (3)

ترجمه فارسي استاد الهي قمشه اي

بنام خداوند بخشنده مهربان

قسم به عصر نورانى رسول يا دوران ظهور ولى عصر (1)

كه انسان همه در خسارت و زيانست (2)

مگر آنان كه به خدا ايمان آورده و نيكوكار شدند و به درستى و راستى و پايدارى در دين يكديگر را سفارش كردند و به حفظ دين و اطاعت حق يكديگر را ترغيب و تشويق كردند رسول اكرم (ص) فرمود هر كه سوره عصر را بسيار بخواند به مقامصبر رسد و با اهل حق به بهشت ابد محشور گردد و حضرت صادق (ع) فرمود هر كه بر اين سوره مداومت كند در نماز نافله روز قيامت با لبى خندان و روئى درخشان و دلى شادمان باشد تا در بهشت جاودان وارد شود (3)

ترجمه فارسي حجت الاسلام والمسلمين قرائتي

به نام خداوند بخشنده ى مهربان.

به روزگار سوگند. (1)

همانا انسان در خسارت است. (2)

مگر آنان كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام داده و يكديگر را به حق و استقامت سفارش مى كنند. (3)

ترجمه فارسي استاد مجتبوي

به نام خداى بخشاينده مهربان

سوگند به عصر - روزگار يا هر عصرى، يا وقت نماز عصر يا عصر نبوت يا عصر مهدى (ع) كه حق بر باطل پيروز مى شود -، (1)

كه هرآينه آدمى در زيان كارى است، (2)

مگر كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى نيك و شايسته كردند و يكديگر را به راستى و درستى اندرز دادند و يكديگر را به شكيبايى - و پايدارى - سفارش كردند. (3)

ترجمه فارسي استاد آيتي

به نام خداي بخشاينده مهربان

سوگند به اين زمان، (1)

كه آدمي در خسران است. (2)

مگر آنها كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته كردند و يكديگر را به حق سفارش كردند و يكديگر را به صبر سفارش كردند. (3)

ترجمه فارسي استاد خرمشاهي

به نام خداوند بخشنده مهربان

سوگند به روزگار (1)

كه بى گمان انسان در زيانكارى است (2)

مگر كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند و همديگر را به حق سفارش كرده اند، و همديگر را به شكيبايى سفارش كرده اند (3)

ترجمه فارسي استاد معزي

بنام خداوند بخشاينده مهربان

سوگند به عصر (روزگار بازپسين) (1)

كه همانا انسان است در زيانكارى (2)

مگر آنان كه ايمان آوردند و كردار شايسته كردند و سفارش كردند به حقّ (به درستى) و سفارش كردند به شكيب (3)

ترجمه انگليسي قرائي

In the Name of Allah, the All-beneficent, the All-merciful.

1 By Time!

2 Indeed man is in loss,

3 except those who have faith and do righteous deeds, and enjoin one another to [follow] the truth, and enjoin one another to patience.

ترجمه انگليسي شاكر

I swear by the time, (1)

Most surely man is in loss, (2)

Except those who believe and do good, and enjoin on each other truth, and enjoin on each other patience. (3)

ترجمه انگليسي ايروينگ

In the name of God, the Mercy-giving, the Merciful!

(1) By eventide , everyman

(2) [is indeed] at a loss

(3) except for those who believe, perform honorable deeds, encourage Truth, and recommend patience.

ترجمه انگليسي آربري

In the Name of God, the Merciful, the Compassionate

By the afternoon! (1)

Surely Man is in the way of loss, (2)

save those who believe, and do righteous deeds, and counsel each other untothe truth, and counsel each to be steadfast. (3)

ترجمه انگليسي پيكتال

In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.

By the declining day, (1)

Lo! man is in a state of loss, (2)

Save those who believe and do good works, and exhort one another to truth and exhort one another to endurance. (3)

ترجمه انگليسي يوسفعلي

In the name of Allah Most Gracious Most Merciful.

By (the Token of) time (through the Ages). (1)

Verily Man is in loss (2)

Except such as have Faith and do righteous deeds and (join together) in the mutual teaching of Truth and of Patience and Constancy. (3)

ترجمه فرانسوي

Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.

1. Par le Temps!

2. L'homme est certes, en perdition,

3. sauf ceux qui croient et accomplissent les bonnes oeuvres, s'enjoignent mutuellement la vérité et s'enjoignent mutuellement l'endurance.

ترجمه اسپانيايي

1. ¡Por la tarde!

2. En verdad, el hombre camina hacia su perdición,

3. Excepto quienes crean, obren bien, se recomienden mutuamente la verdad y se recomienden mutuamente la paciencia.

ترجمه آلماني

Im Namen Allahs, des Gnنdigen, des Barmherzigen.

1. Bei der Zeit,

2. Wahrlich, der Mensch ist in einem Zustande des Verlusts,

3. Auكer denen, die glauben und gute Werke tun und einander zur Wahrheit mahnen und einander zum Ausharren mahnen.

ترجمه ايتاليايي

In nome di Allah, il Compassionevole, il Misericordioso

1. Per il Tempo!

2. Invero l'uomo è in perdita,

3. eccetto coloro che credono e compiono il bene, vicendevolmente si raccomandano la verità e vicendevolmente si raccomandano la pazienza.

ترجمه روسي

Bo имя Aллaxa Милocтивoгo, Милocepднoгo!

1. Kлянycь пpeдвeчepним вpeмeнeм,

2. пoиcтинe, чeлoвeк вeдь в yбыткe,

3. кpoмe тex, кoтopыe yвepoвaли, и твopили дoбpыe дeлa, и зaпoвeдaли мeждy coбoй иcтинy, и зaпoвeдaли мeждy coбoй тepпeниe!

ترجمه تركي استانبولي

Rahman ve rahîm Allah adiyle.

1- Andolsun zamana.

2- قüphe yok ki insan, elbette zararda, ziyanda.

3- Ancak inananlar ve iyi i lerde bulunanlar ve birbirlerine gerçeًi gِzetmeyi ve sabretmeyi tavsiye edenler ba ka.

ترجمه آذربايجاني

Mərhəmətli, rəhmli Allahın adı ilə!

1. And olsun axşam çağına (ikindi vaxtına, əsr namazına, zamana və ya Peyğəmbərin əsrinə) ki,

2. İnsan (ömrünü bihudə işlərə sərf etməklə, dünyanı axirətdən üstün tutmaqla) ziyan içindədir?

3. Yalnız iman gətirib yaxşı əməllər edən, bir-birinə haqqı tövsiyə edən və səbri tövsiyə edən kimsələrdən başqa! (Belələri Cənnətə nail olub əbədi səadətə qovuşanlardır!)

ترجمه اردو

شروع خدا كا نام لے كر جو بڑا مہربان نہايت رحم والا ہے

1. عصر كي قسم

2. كہ انسان نقصان ميں ہے

3. مگر وہ لوگ جو ايمان لائے اور نيك عمل كرتے رہے اور آپس ميں حق (بات) كي تلقين اور صبر كي تاكيد كرتے رہے

ترجمه پشتو

1. شروع كوم د الله په نامه چې ډېر زيات مهربانه او پوره رحم لرونكې دے. قسم دے په عصر

2. چې ټول انسانان په زيان كښې دي

3. خو هغه كسان (زيانكاران نه دي) چې ايمان يې راوړے دے، ښه عملونه يې كړي دي او يو بل ته يې د حقو وصيت كړے دے او يو بل ته يې د صبروصيت كړے دے.

ترجمه كردي

1. Bi navê Yezdanê Dilovan ê Dilovîn Bi gav û danan.

2. (Sond dixum!) ku meriv di zîyanêdanin.

3. Ji pêştirêwan (merivne) ku bawerkirine ûkarê aştî kirine û şîreta (parisandina) mafê û şîreta bi hewdana (1i ser cefadanê) li hev dikin.

ترجمه اندونزي

Sekali-kali tidak! Sesungguhnya dia benar- benar akan dilemparkan ke dalam Huthamah.(4)

Dan tahukah kamu apa Huthamah itu.(5) (1)

(Yaitu) api yang disediakan. Allah yang dinyalakan,(6) (2)

(yang) membakar. sampai ke hati.(7) (3)

ترجمه ماليزيايي

Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani

Demi Masa! (1)

Sesungguhnya manusia itu dalam kerugian - (2)

Kecuali orang-orang yang beriman dan beramal soleh, dan mereka pula berpesan-pesan dengan kebenaran serta berpesan-pesan dengan sabar. (3)

ترجمه سواحيلي

Kwajina la Mwenyeezi Mungu, Mwingi wa rehema, Mwenye kurehemu

1. Naapa kwa alasiri.

2. Kwa hakika mwanadamu yumo hasarani.

3. Isipokuwa wale walioamini na wakafanya vitendo vizuri, na wakausiana (kushikamana na) haki, na wakausiana kusubiri.

تفسير سوره

تفسير الميزان

صفحه ى 608

(103) سوره عصر مكى است و سه آيه دارد (3)

[سوره العصر (103): آيات 1 تا 3] ترجمه آيات به نام خداى رحمان و رحيم.

سوگند به عصر (1).

كه انسانها همه در خسران و زيانند (2).

مگر افراد و اقليتى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند و يكديگر را به حق سفارش كرده و به صبر توصيه نموده اند (3).

بيان آيات اين سوره تمامى معارف قرآنى و مقاصد مختلف آن را در كوتاه ترين بيان خلاصه كرده، و اين سوره از نظر مضمون، هم مى تواند مكى باشد و هم مدنى، چيزى كه هست به مكى بودن شباهت بيشترى دارد.

[اقوال مختلف در باره مراد از" عصر" كه بدان قسم ياد فرموده است

" وَ الْعَصْرِ" در اين كلمه به عصر سوگند ياد شده، و از نظر مضمونى كه دو آيه بعد دارد مناسب تر آن است كه منظور از عصر، عصر ظهور رسول خدا (ص) باشد، كه عصر طلوع اسلام بر افق مجتمع بشرى، و ظهور و غلبه حق بر باطل است، چون مضمون دو آيه بعد اين ______________________________________________________ صفحه ى 609

است كه خسران عالم انسان را فراگير است و تنها كسانى را فرا نمى گيرد كه از حق پيروى نموده، و در برابر آن صبر كنند، و اين اقليت عبارتند از كسانى كه به خدا و روز جزا ايمان آورده و عمل صالح كنند.

ولى بعضى «1» گفته اند: مراد از عصر، وقت عصر، يعنى آخر روز

است، چون اين وقت دلالت دارد بر تدبير ربوبى كه روز را مى برد و شب را مى آورد، و قدرت و سلطنت را از سلطان روز يعنى خورشيد سلب مى كند.

بعضى «2» ديگر گفته اند: مراد نماز عصر است، كه نماز وسطى است كه از همه نمازهاى يوميه فضيلت بيشترى دارد.

بعضى «3» ديگر گفته اند: مراد شب و روز است، كه اصطلاحا به آنها عصران گفته مى شود.

بعضى «4» ديگر گفته اند: منظور از عصر دهر است، كه در آن عجائبى وجود دارد، كه بر قدرت ربوبى دلالت دارد. و بعضى ديگر وجوهى ديگر ذكر كرده اند.

و در بعضى «5» از روايات آمده كه منظور، عصر ظهور مهدى (ع) است كه در آن عصر حق بر باطل به طور كامل غلبه كند.

" إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ" مراد از كلمه" انسان" جنس انسان است، و كلمه" خسر" و" خسران" و" خسار"" خسارة" همه به معناى نقص در سرمايه است.

راغب مى گويد: اين كلمه هم در مورد انسان استعمال مى شود، و گفته مى شود:

فلانى خسران كرد، و هم در مورد عمل انسان بكار مى رود و مى گويند: تجارت فلانى خسران كرد «6».

و اگر در آيه مورد بحث كلمه" خسر" بدون الف و لام آمده به منظور بزرگداشت آن بوده، و خواسته است بفهماند انسان در خسرانى عظيم است، احتمال هم دارد به منظور تنويع باشد، و بفهماند آدمى در نوعى مخصوص از خسران قرار دارد، غير خسران مالى و آبرويى، بلكه خسران در ذات كه خداى تعالى در باره اش فرموده:

_______________

(1) مجمع البيان، ج 10، ص 536.

(2 و 3 و 4) مجمع البيان، ج 10، ص 536.

(5) تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 666.

(6) مفردات راغب، ماده" خسر".

______________________________________________________ صفحه ى 610

" الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ" «1»

[شرحى در مورد مستثنى بودن مؤمنان صالح العمل از زيانمندى جنس انسان

" إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" اين استثنا استثناى از جنس انسان است كه محكوم به خسران است، و استثنا شدگان افرادى هستند كه متصف به ايمان و اعمال صالح باشند چنين افرادى ايمن از خسرانند.

و اين بدان جهت است كه كتاب خدا بيان مى كند كه انسان موجودى هميشه زنده است، زندگيش با مردن خاتمه نمى يابد، و مردن او در حقيقت انتقال از خانه اى به خانه اى ديگر است، كه بيان اين معنا در تفسير آيه شريفه" عَلى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ" «2» گذشت، و نيز كتاب خدا بيان مى كند كه قسمتى از اين زندگى هميشگى انسان كه همان حيات دنيا باشد حياتى است امتحانى، و سرنوشت ساز كه در آن حيات سرنوشت قسمت ديگر يعنى حيات آخرت مشخص مى گردد، آنها كه در آن حيات به سعادت مى رسند، و يا بدبخت مى شوند، سعادت و شقاوتشان را در دنيا تهيه كرده اند، هم چنان كه خداى تعالى فرموده:" وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ" «3»، و نيز فرموده:" كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً" «4».

و نيز بيان مى كند كه مقدميت اين زندگى براى آن زندگى به وسيله مظاهر اين زندگى و آثار آن يعنى اعتقادات و اعمال است، اعتقاد حق و عمل صالح ملاك سعادت اخروى و كفر و فسق ملاك شقاوت در آن است، مى فرمايد:" وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى ثُمَّ

يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى «5» و نيز مى فرمايد:" مَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ" «6»، و باز مى فرمايد:" مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها"

_______________

(1) كسانى كه در قيامت در ذات خود و اهل بيتشان خاسر شدند، و آگاه باش كه اين خسران، خسرانى است آشكار. سوره زمر، آيه 15.

(2) به اين منظور كه گروهى راى بجاى گروه ديگرى بياوريم و شما راى در جهانى كه نمى دانيد آفرينش تازه بخشيم. سوره واقعه، آيه 61.

(3) زندگى دنيا در آخرت جز وسيله نيست. سوره رعد، آيه 26.

(4) هر جاندارى مرگ راى خواهد چشيد، و ما شما راى به وسيله فتنه خير و شر مى آزماييم. سوره انبياء، آيه 35.

(5) و اينكه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست. و اينكه سعيش به زودى ديده مى شود سپس به او جزاى كافى داده خواهد شد. سوره نجم، آيه 39- 40.

(6) كسانى كه كافر شوند كفرشان عليه خودشان است و كسانى كه عمل صالح مى كنند به نفع خود ذخيره مى كنند. سوره روم، آيه 44. ______________________________________________________ صفحه ى 611

«1»، و در آياتى بسيار زياد سرنوشت آخرت را چه خوش و چه بدش را جزا و اجر خوانده.

و نيز با همه اين بيانات كه از نظرتان گذشت بيان مى كند كه سرمايه آدمى زندگى او است، با زندگى است كه مى تواند وسيله عيش خود در زندگى آخرت را كسب كند، اگر در عقيده و عمل حق را پيروى كند تجارتش سودبخش بوده، و در كسبش بركت داشته است، و در آينده اش از شر ايمن است، و اگر باطل را پيروى كند، و از ايمان به خدا و عمل

صالح اعراض نمايد، تجارتش ضرر كرده (نه تنها از سرمايه عمر چيزى زايد بر خود سرمايه به دست نياورده، بلكه از خود سرمايه خورده، و سرمايه را وسيله بدبختى خود كرده است) و در آخرتش از خير محروم شده، لذا در سوره مورد بحث مى فرمايد:" إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" و مراد از ايمان، ايمان به خدا، و مراد از ايمان به خدا ايمان به همه رسولان او، و مراد از ايمان به رسولان او اطاعت و پيروى ايشان است، و نيز ايمان به روز جزا است هم چنان كه قرآن در جاى ديگر تصريح كرده به اينكه كسانى كه به بعضى از رسولان خدا ايمان دارند، و به بعضى ندارند، مؤمن به خدا نيستند «2».

[جمله" وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" بر عمل به همه اعمال صالح دلالت دارد و از آن استفاده مى شود كه مؤمنان گنهكار نيز در خسرانند]

و ظاهر جمله" وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" اين است كه به همه اعمال صالح متصف باشد.

پس اين جمله استثنائيه شامل فاسقان كه بعضى از صالحات را انجام مى دهند، و نسبت به بعضى ديگر فسق مى ورزند نمى شود، و لازمه اين، آن است كه منظور از خسران اعم از خسران به تمام معنا باشد يعنى شامل خسران از بعضى جهات هم بشود، و بنا بر اين دو طايفه خاسرند، يكى آنهايى كه از جميع جهات خاسرند نظير كفار معاند حق و مخلد در عذاب، دوم آنهايى كه در بعضى جهات خاسرند، مانند مؤمنينى كه مرتكب فسق مى شوند و مخلد در آتش نيستند چند صباحى عذاب مى بينند، بعد عذابشان پايان مى پذيرد و مشمول شفاعت و نظير آن

مى شوند.

" وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ" كلمه" تواصى" به معناى سفارش كردن اين به آن و آن به اين است. و" تواصى" به حق" اين است كه: يكديگر را به حق سفارش كنند، سفارش كنند به اينكه از حق پيروى نموده و در راه حق استقامت و مداومت كنند، پس دين حق چيزى به جز پيروى اعتقادى و عملى _______________

(1) كسى كه عمل صالح كند، به نفع خود كرده، و آن كس كه بدى كند به ضرر خودش كرده.

سوره حم سجده، آيه 66.

(2) سوره نساء، آيه 150 و 151. ______________________________________________________ صفحه ى 612

از حق، و تواصى بر حق نيست، و تواصى بر حق عنوانى است وسيع تر از عنوان امر به معروف و نهى از منكر، چون امر به معروف و نهى از منكر شامل اعتقاديات و مطلق ترغيب و تشويق بر عمل صالح نمى شود، ولى تواصى بر حق، هم شامل امر به معروف مى شود و هم شامل عناوين مذكور.

[خصوصيت و اهميت تواصى به حق و تواصى به صبر كه بعد از عنوان كلى" وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" اختصاص به ذكر يافتند]

در اينجا سؤالى به نظر مى رسد، و آن اين است كه: تواصى به حق، خود يكى از اعمال صالح است، و با اينكه قبلا عنوان كلى" وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" را ذكر كرده بود، چه نكته اى باعث شد كه خصوص تواصى به حق را نام ببرد؟

جوابش اين است كه: اين از قبيل ذكر خاص بعد از عام است، كه در مواردى بكار مى رود كه گوينده نسبت به خاص عنايت بيشترى داشته باشد، و شاهد بر اينكه خداى تعالى از ميان همه اعمال صالح به تواصى به حق

عنايت بيشتر داشته، و بدين منظور خصوص آن را بعد از عموم اعمال صالح ذكر نموده اين است كه همين تواصى را در مورد صبر تكرار كرد، و با اينكه مى توانست بفرمايد:" و تواصوا بالحق و الصبر"، فرمود:" وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ".

و بنا بر همه آنچه گفته شد، ذكر تواصى به حق و به صبر، بعد از ذكر اتصافشان به ايمان و عمل صالح براى اين بوده كه اشاره كند به حيات دلهاى مؤمنين، و پذيرا گشتن سينه هاشان براى تسليم خدا شدن، پس مؤمنين اهتمامى خاص و اعتنايى تام به ظهور سلطنت حق و گسترده شدن آن بر همه مردم دارند، و مى خواهند همه جا حق پيروى شود، و پيروى آن دائمى گردد، و خداى تعالى در باره آنان فرموده:" أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ" «1».

در آيه مورد بحث صبر را مطلق آورده، و بيان نكرده كه صبر در چه مواردى محبوب است، و نتيجه اين اطلاق آن است كه مراد از صبر اعم از صبر بر اطاعت خدا و صبر از معصيت و صبر در برخورد با مصائبى است كه به قضا و قدر خدا به آدمى مى رسد.

بحث روايتى [(چند روايت در ذيل آيات سوره عصر)]

در تفسير قمى به سند خود از عبد الرحمن بن كثير از امام صادق (ع) نقل _______________

(1) آيا كسى كه خدا سينه اش را براى اسلام گشاده كرده، و در نتيجه داراى نورى از ناحيه پروردگارش شده، مانند ديگران است؟ پس واى بر سنگدلانى كه ياد خدا در دلهاشان راه ندارد، آنان

در ضلالتى آشكارند. سوره زمر، آيه 22. ______________________________________________________ صفحه ى 613

كرده كه در تفسير آيه" إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا ..." فرمود: در اين جمله خداى تعالى اهل صفوت از خلق خود را استثناء كرده «1».

مؤلف: و در ذيل روايت، ايمان را بر ايمان به ولايت على (ع) و تواصى به حق را بر توصيه ذريات و نسلهاى خود به ولايت على تطبيق نموده است «2».

و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه" وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ" گفته: منظور از اين انسان، ابو جهل بن هشام است. و در تفسير آيه" إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" گفته: منظور على و سلمان است «3».

_______________

(1 و 2) تفسير قمى، ج 2، ص 441.

(3) الدر المنثور، ج 6، ص 392.

تفسير نمونه

سوره والعصر

مقدمه

اين سوره در مكه نازل شده و داراى 3 آيه است.

محتوى و فضيلت سوره و العصر

معروف اين است كه اين سوره در مكه نازل شده ، هر چند بعضى احتمال مدنى بودن آن را نيز داده اند، مقاطع كوتاه آيات سوره ، و لحن آن ، نيز شاهد مكى بودن آن است .

به هر حال جامعيت اين سوره به حدى است كه به گفته بعضى از مفسران تمام علوم و مقاصد قرآن در اين سوره خلاصه شده است ، و به عبارت ديگر: اين سوره در عين كوتاه بودن برنامه جامع و كاملى براى سعادت انسان تنظيم و ارائه نموده است .

نخست از سوگند پر معنى به عصر شروع مى شود كه تفسير آن را به زودى خواهيد ديد، سپس سخن از زيانكار بودن همه انسانها كه در

طبيعت زندگى تدريجى نهفته است به ميان مى آورد، بعد فقط يك گروه را از اين اصل كلى جدا مى كند، آنها كه داراى برنامه چهار ماده اى زير هستند:

ايمان ، عمل صالح ، سفارش يكديگر به حق ، و سفارش يكديگر به صبر و اين چهار اصل ، در واقع برنامه هاى اعتقادى و عملى و فردى و اجتماعى اسلام را در برمى گيرد.

درباره فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : من قراء ((و العصر)) فى نوافله بعثه الله يوم القيامة مشرقا وجهه ضاحكا سنه قريرة عينه حتى يدخل الجنة : هر كس سوره و العصر را در نمازهاى نافله بخواند خداوند او را در قيامت برمى انگيزد در حالى كه صورتش نورانى ، چهره اش خندان و چشمش (به نعمتهاى الهى ) روشن است ، تا داخل بهشت

شود! <1>

و معلوم است كه اين همه افتخار و سرور و شادمانى از آن كسى است كه اين اصول چهارگانه را در زندگى خود پياده كند، نه فقط به خواندن قناعت نمايد.

تفسير :

تنها راه نجات

در ابتداى اين سوره با قسم تازه اى روبرو مى شويم ، مى فرمايد: به عصر سوگند! (و العصر).

واژه ((عصر)) در اصل به معنى فشردن است ، و سپس به وقت عصر اطلاق شده ، به خاطر اينكه برنامه ها و كارهاى روزانه در آن پيچيده ، و فشرده مى شود. سپس اين واژه به معنى مطلق زمان و دوران تاريخ بشر و يا بخشى از زمان ، مانند عصر ظهور اسلام و قيام پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و

سلّم )، و امثال آن استعمال شده است ، و لذا در تفسير اين سوگند مفسران احتمالات زيادى گفته اند:

1 - بعضى آن را اشاره به همان وقت عصر مى دانند، به قرينه اينكه در بعضى ديگر از آيات قرآن به آغاز روز سوگند ياد شده است مانند ((والضحى )) (سوره ضحى آيه 1) - يا - و الصبح اذا اسفر (مدثر - 34).

اين سوگند به خاطر اهميتى است كه اين موقع از روز دارد چرا كه زمان زمان دگرگونى نظام زندگى و حيات انسانها است ، كارهاى روزانه پايان مى گيرد، پرندگان و حيوانات به لانه هاى خود بازمى گردند، خورشيد سر در افق مشرق فرو مى كشد، و هوا تدريجا رو به تاريكى مى رود.

اين دگرگونى انسان را به قدرت لا يزال الهى كه بر اين نظام حاكم است متوجه مى سازد، و در حقيقت نشانهاى از نشانه هاى توحيد و آيتى از آيات پروردگار است كه شايسته سوگند مى باشد.

2 - بعضى ديگر آن را اشاره به سراسر زمان و تاريخ بشريت دانسته اند كه مملو از درسهاى عبرت ، و حوادث تكان دهنده و بيدارگر است ، و روى همين جهت آنچنان عظمتى دارد كه شايسته سوگند الهى است .

3 - بعضى روى قسمت خاصى از اين زمان مانند عصر قيام پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يا عصر قيام مهدى (عليه السلام ) كه داراى ويژگى و عظمت خاصى در تاريخ بشر بوده و هست انگشت گذارده ، و سوگند را ناظر به آن مى دانند. <2>

4 - بعضى نيز به همان ريشه لغوى اين

واژه برگشته ، و سوگند را ناظر به انواع فشارها و مشكلاتى ميدانند كه در طول زندگى انسانها رخ مى دهد، آنها را از خواب غفلت بيدار مى كند، به ياد خداوند بزرگ ميان دارد، و روح استقامت را پرورش مى دهد.

5 - بعضى ديگر آن را اشاره به انسانهاى كامل مى دانند كه عصاره عالم هستى و جهان آفرينشند.

6 - بالاخره بعضى آن را ناظر به ((نماز عصر)) شمرده اند، به خاطر اهميت ويژهاى كه در ميان نمازها دارد، زيرا آنها ((صلاة وسطى )) را كه در قرآن روى آن تاءكيد خاصى به عمل آورده نماز عصر مى دانند.

با اينكه تفسيرهاى فوق با هم تضادى ندارد و ممكن است همه در معنى آيه جمع باشد و سوگند به تمام اين امور مهم ياد شود، ولى در ميان آنها از همه مناسب تر همان عصر به معنى زمان و تاريخ بشر است ، چرا كه بارها گفته ايم سوگندهاى قرآن همواره متناسب با مطلبى است كه سوگند به خاطر آن ياد شده ، و مسلم است كه خسران انسانها در زندگى نتيجه گذشتن زمان عمر آنها است ، و يا عصر قيام پيغمبر خاتم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خاطر اينكه برنامه چهار ماده اى ذيل سوره در چنين عصرى نازل گرديده .

از آنچه گفته شد عظمت آيات قرآن و گستردگى مفاهيم آن به خوبى

روشن مى شود كه يك كلمه از آن تا چه حد پر معنى و شايسته تفسيرهاى عميق و گوناگونى است .

در آيه بعد اشاره به چيزى مى كند كه اين سوگند مهم براى آن ياد شده است

مى فرمايد: به طور مسلم همه انسانها در زيانند (ان الانسان لفى خسر). سرمايه هاى وجودى خود را چه بخواهند يا نخواهند از دست مى دهند، ساعات و ايام و ماه ها و سالهاى عمر به سرعت مى گذرد، نيروهاى معنوى و مادى تحليل مى رود، و توان و قدرت كاسته مى شود.

آرى انسان ، همانند كسى است كه سرمايه عظيمى در اختيار داشته باشد، و بى آنكه بخواهد هر روز بخشى از آن سرمايه ها را از او بگيرند، اين طبيعت زندگى دنيا است ، طبيعت زيان كردن مداوم !

يك قلب استعداد معينى براى ضربان دارد، وقتى آن استعداد و توان پايان گرفت قلب خود به خود مى ايستد، بى آنكه عيب و علت و بيمارى در كار باشد، و اين در صورتى است كه بر اثر بيمارى قبلا از كار نيفتد همچنين ساير دستگاه هاى وجودى انسان و سرمايه هاى استعدادهاى مختلف او.

((خسر)) (بر وزن عسر) و ((خسران )) چنانكه راغب در مفردات مى گويد: به معنى كم شدن سرمايه است ، گاه به انسان نسبت داده مى شود و مى گويند فلانكس زيان كرد، و گاه به خود عمل نسبت داده مى شود و مى گويند: تجارتش زيان كرد، اين واژه غالبا در سرمايه هاى برونى مانند مال و مقام به كار مى رود، و گاه در سرمايه هاى درونى مانند صحت و سلامت و عقل و ايمان و ثواب و اين همان است كه خداوند متعال به عنوان ((خسران مبين )) (زيان آشكار) از آن ياد فرموده آنجا كه مى گويد: ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم و

اهليهم يوم القيامة الا ذلك

هو الخسران المبين زيانكاران واقعى كسانى هستند سرمايه وجود خود و خانواده خويش را در قيامت از دست مى دهند، بدانيد خسران مبين همين است (زمر - 15). <3>

((فخر رازى )) درتفسير اين آيه سخنى نقل مى كند كه حاصلش چنين است : يكى از بزرگان پيشين مى گويد: معنى اين سوره را من از مرد يخ فروشى آموختم ، فرياد مى زد و مى گفت : ارحموا من يذوب راءس ماله ارحموا من يذوب راءس ماله !: رحم كنيد به كسى كه سرمايه اش ذوب مى شود، رحم كنيد به كسى كه سرمايه اش ذوب مى شود! پيش خود گفتم اين است معنى ان الانسان لفى خسر: عصر و زمان بر او مى گذرد و عمرش پايان مى گيرد، و ثوابى كسب نمى كند و در اين حال زيانكار است . <4>

به هر حال از نظر جهانبينى اسلام دنيا يك بازار تجارت است همانگونه كه در حديثى از امام هادى (عليه السلام ) على بن محمد النقى مى خوانيم : الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون : دنيا بازارى است كه جمعى در آن سود مى برند و جمع ديگرى زيان . <5>

آيه مورد بحث مى گويد همه در اين بازار بزرگ زيان مى كنند مگر يك گروهى كه برنامه آنها در آيه بعد بيان شده است .

آرى تنها يك راه براى جلوگيرى از اين خسران عظيم و زيان قهرى و اجبارى وجود دارد، فقط يك راه كه در آخرين آيه اين سوره به آن اشاره شده است ،

مى فرمايد مگر كسانى كه ايمان آوردند

و اعمال صالح انجام دادند، و يكديگر را به طرفدارى و انجام حق سفارش كردند، و يكديگر را به صبر و استقامت توصيه نمودند (الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر).

و به تعبير ديگر چيزى كه مى تواند جلو اين زيان بزرگ را بگيرد و آن را به منفعت و سودى عظيم مبدل كند آن است كه در برابر از دست دادن اين سرمايه ، سرمايه اى گرانبهاتر و ارزشمندتر به دست آورد كه نه تنها جاى خالى آن سرمايه پر شود، بلكه ده ها و صدها و هزاران بار از آن بيشتر و بهتر باشد. هر نفسى كه انسان مى زند يك گام به مرگ نزديكتر مى شود چنانكه امير مؤ منان على (عليه السلام ) در آن عبارت نورانيش فرمود: نفس المرء خطاه الى اءجله نفسهاى انسان گامهاى او به سوى مرگ است . <6>

بنابراين ، هر ضربانى كه قلب انسان مى زند او را يك قدم به پايان عمر نزديكتر مى سازد، و به اين ترتيب بايد در برابر اين زيان قطعى كارى كرد كه جاى خالى پر شود.

گروهى سرمايه هاى نفيس عمر و زندگى را از دست مى دهند و در برابر آن مالى مختصر يا بسيار، خانه اى محقر يا كاخى زيبا، فراهم مى سازند.

گروهى تمام اين سرمايه را براى رسيدن به مقامى از دست مى دهند.

و گروه هائى آن را در مسير عيش و نوش و لذات زودگذر مادى .

مسلما هيچيك از اينها نمى تواند بهاى آن سرمايه عظيم باشد، بهاى آن فقط و فقط رضاى خدا و مقام قرب او است .

يا

همان گونه كه امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرموده انه ليس لانفسكم ثمن الا الجنة فلا تبيعوها الا بها: براى وجود شما بها و قيمتى جز بهشت نيست ، مبادا

آن را به كمتر از آن بفروشيد)). <7>

و يا همانگونه كه در دعاى ماه رجب از امام صادق (عليه السلام ) آمده است : خاب الوافدون على غيرك و خسر المتعرضون الا لك : آنها كه بر غير تو وارد شوند ماءيوس خواهند شد، و آنها كه به سراغ غير تو آيند زيانكارند! و بى جهت نيست كه يكى از نامهاى قيامت ((يوم التغابن )) است ، همانگونه كه در آيه 9 سوره تغابن آمده است ذلك يوم التغابن : آن روز معلوم مى شود چه كسانى مغبون شده و زيان كرده اند.

حسن مطلب ، و لطف مساءله اينجا است كه از يكسو خريدار سرمايه هاى وجود انسان خداوند بزرگ است ((ان الله اشترى من المؤ منين ...)) (توبه - 111). از سوى ديگر سرمايه هاى كم را نيز خريدارى مى كند: ((فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره )) (زلزال - 7).

و از سوى ديگر بهاى عظيم در برابر آن مى پردازد، و گاه ده برابر و گاه تا هفتصد برابر و گاه بيشتر ((فى كل سنبلة ماة حبة و الله يضاعف لمن يشاء)) (بقره 261) و همانگونه كه در دعا وارد شده است يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير: اى خدائى كه حسنات كم را مى پذيرى و گناهان بسيار را مى بخشى .

و از سوى چهارم با اينكه تمام سرمايه ها را خودش در اختيار گذاشته ، آنقدر

بزرگوار است كه برمى گردد و همانها را با گرانترين قيمت خريدارى مى كند!

برنامه چهار مادهاى خوشبختى

قابل توجه اينكه قرآن براى نجات از آن خسران عظيم برنامه جامعى تنظيم كرده كه در آن بر چهار اصل تكيه شده است :

اصل اول در اين برنامه مساءله ((ايمان )) است كه زيربناى همه فعاليتهاى انسان را تشكيل مى دهد، چرا كه تلاشهاى عملى انسان از مبانى فكرى و اعتقادى او سرچشمه مى گيرد، نه همچون حيوانات كه حركاتشان به خاطر انگيزه هاى غريزى است .

و به تعبير ديگر اعمال انسان تبلورى است از عقائد و افكار او، و به همين دليل تمام انبياى الهى قبل از هر چيز به اصلاح مبانى عقيدتى امتها مى پرداختند، مخصوصا با شرك كه سرچشمه انواع رذائل و بدبختيها و پراكندگيها است به مبارزه مى پرداختند.

جالب اينكه ايمان در اينجا به طور مطلق ذكر شده است ، تا شامل ايمان به همه مقدسات گردد، يعنى از ايمان به خدا و صفات او گرفته ، تا ايمان به قيامت و حساب و جزا و كتب آسمانى و انبياى الهى و اوصياى آنها. در اصل دوم به ميوه درخت بارور و پر ثمره ايمان پرداخته از ((اعمال صالح )) سخن مى گويد.

چه تعبير وسيع و پر محتوائى ، آرى صالحات همان اعمال شايسته نه فقط عبادات ، نه تنها انفاق فى سبيل الله ، نه فقط جهاد در راه خدا، نه تنها كسب علم و دانش ، بلكه هر كار شايسته اى كه وسيله تكامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الى الله و پيشرفت جامعه انسانى در تمام زمينه ها شود.

اين تعبير حتى

كارهاى كوچكى همچون برداشتن يك سنگ مزاحم را از سر

راه مردم شامل مى شود، تا نجات ميليونها ميليون انسان از گمراهى و ضلالت و نشر آئين حق و عدالت در تمام جهان .

و اگر در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) اعمال صالح به ((مواسات و مساوات با برادران دينى )) تفسير شده از قبيل بيان مصداق روشن است .

ممكن است گاهى اوقات اعمال صالح از بعضى از انسانهاى غير مؤ من سر زند ولى مسلما ريشه دار و پايدار و گسترده نيست ، چرا كه از انگيزه هاى عميق الهى سرچشمه نمى گيرد، و از جامعيت برخوردار نيست .

قرآن در اينجا ((صالحات )) را مخصوصا به صورت جمع آورده ، جمعى كه با الف و لام همراه است ، و معنى عموم دارد. و بيانگر اين حقيقت است كه راه جلوگيرى از آن خسران طبيعى و قهرى بعد از ايمان ، انجام همه اعمال صالح است ، نه تنها قناعت به يك يا چند عمل صالح ، و به راستى اگر ايمان عميقا در جان انسان جاى گيرد، چنين آثارى را از خود ظاهر مى سازد.

ايمان تنها يك انديشه و اعتقاد در زواياى روح و فاقد هر گونه تاءثير نيست ، ايمان تمام وجود انسان را به رنگ خود درمى آورد.

ايمان همانند چراغ پر نورى است كه درون اطاقى روشن شود نه تنها فضاى اطاق را نورانى مى كند، بلكه شعاع آن از تمام دريچه هاى اطاق به بيرون مى افتد، و هر كس از خارج بگذرد به خوبى مى فهمد آنجا چراغ پر نورى روشن است .

همين گونه وقتى چراغ ايمان در

سراى در قلب انسان روشن شود نور آن از زبان و چشم و گوش و دست و پاى انسان منعكس مى شود، حركات هر كدام از آنها نشان مى دهد نورى در قلب است كه اشعه اش بيرون تافته .

به همين دليل در آيات قرآن غالبا عمل صالح همراه ايمان به عنوان

((لازم و ملزوم )) يكديگر آمده است ، در آيه 97 سوره نحل مى خوانيم : من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فلنحيينه حيوة طيبة : هر فردى از مرد يا زن عمل صالحى انجام دهد در حالى كه ايمان دارد ما او را با حيات پاكيزه اى زنده مى كنيم و در آيه 100 سوره مؤ منون مى خوانيم : تاءسف بدكاران بعد از جدائى از اين عالم در اين است كه چرا عمل صالحى انجام نداده اند، و لذا با اصرار زياد تقاضاى بازگشت براى انجام عمل صالح مى كنند: رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت .

و در آيه 51 سوره مؤ منون آمده است كه خداوند به رسولانش دستور مى دهد از طيبات تناول كنيد و عمل صالح بجا آوريد ((يا ايها الرسل كلوا من الطيبات و اعملوا صالحا)).

و از آنجا كه ايمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمى يابد مگر اينكه حركتى در اجتماع براى دعوت به سوى حق و شناخت و معرفت آن از يكسو، و دعوت به استقامت و صبر در طريق انجام اين دعوت از سوى ديگر صورت پذيرد، به دنبال اين دو اصل ، به دو اصل ديگر اشاره مى فرمايد كه در حقيقت ضامن اجراى دو اصل اساسى ((ايمان

)) و ((عمل صالح )) است .

در اصل سوم به مساءله ((تواصى به حق )) يعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مى كند، تا همگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن را فراموش نكنند در مسير زندگى از آن منحرف نگردند.

((تواصوا)) از ماده ((تواصى )) همانگونه كه راغب در مفردات آورده به معنى آن است كه بعضى بعض ديگر را سفارش كنند

و ((حق )) به معنى ((واقعيت )) يا ((مطابقت با واقعيت )) است ، در كتاب ((وجوه قرآن )) دوازده معنى و مورد استعمال براى اين كلمه در قرآن مجيد ذكر شده است ، مانند خدا، قرآن اسلام ، توحيد، عدل ، صدق ، آشكار بودن ،

واجب بودن و مانند اينها، ولى همه آنها به ريشه اى كه در بالا گفتيم باز مى گردد.

به هر حال جمله ((تواصوا بالحق )) معنى بسيار وسيعى دارد كه هم امر به معروف و نهى از منكر را شامل مى شود، و هم تعليم و ارشاد جاهل و تنبيه غافل و تشويق و تبليغ ايمان و عمل صالح را.

بديهى است كسانى كه يكديگر را به حق سفارش مى كنند، خود بايد طرفدار حق و عامل به آن باشند.

در اصل چهارم مساءله شكيبائى و ((صبر)) و استقامت و سفارش كردن يكديگر به آن مطرح است ، چرا كه بعد از مساءله شناخت و آگاهى ، هر كس در مسير عمل در هر گام با موانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمى تواند احقاق حق كند، و عمل صالحى انجام دهد و يا ايمان خود را حفظ كند.

آرى

احقاق حق ، و اجراى حق ، و اداى حق در جامعه جز با يك حركت و تصميم گيرى عمومى و استقامت و ايستادگى در برابر موانع ممكن نيست .

صبر در اينجا نيز معنى وسيع و گسترده اى دارد كه هم صبر بر اطاعت را شامل مى شود، و هم صبر در برابر انگيزه هاى معصيت ، و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار، و از دست دادن نيروها و سرمايه ها و ثمرات . <8>

با توجه به آنچه در بالا در مورد اين اصول چهارگانه كه به حق جامع ترين برنامه حيات و سعادت انسانها است گفته شد روشن مى شود كه چرا در روايات آمده است كه وقتى اصحاب و ياران پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به يكديگر مى رسيدند پيش از آنكه از هم جدا شوند سوره و العصر را مى خواندند، و محتواى بزرگ

اين سوره كوچك را يادآور مى شدند، سپس با يكديگر خداحافظى كرده به سراغ كار خود مى رفتند. <9>

و به راستى اگر مسلمانان امروز همين اصول چهارگانه را در زندگى فردى و اجتماعى خود اجرا كنند مشكلات و نابسامانيهاى آنها حل مى شود، عقب ماندگيها جبران مى گردد، و ضعفها و شكستها به پيروزى مبدل مى شود، و شر اشرار جهان از آنها قطع مى گردد.

خداوندا! صبر و استقامت و توفيق تواصى به حق و صبر را به ما مرحمت كن .

پروردگارا! همه ما در خسرانيم ، و جبران اين خسران جز با لطف تو ميسر نيست .

بارالها! ما دوست داريم كه به اين دستورات چهارگانه اى كه در

اين سوره داده اى عامل باشيم خودت توفيق را رفيق راه ما گردان .

آمين يا رب العالمين

تفسير مجمع البيان

آشنايى با اين سوره در آستانه بوستان پرگل و لاله ديگرى قرار داريم. پيش از هر چيز به شناسنامه اش مى نگريم.

نام اين سوره نام اين سوره، «عصر» به معنى «روزگار» است:

روزگار پرفراز و نشيب حيات انسان،

دوران تاريخ بشر يا بخشى از آن،

زمان درخشش گرفتن اسلام و ظهور محمّد(ص)،

زمان ظهور امام مهدى، آن برزگ اصلاحگر زمين و زمان و دوران پرشكوه آن حضرت كه دوران كمال و جمال و عدالت و آزادى و بشر دوستى و مردم خواهى و برابرى و رفاه و آسايش و نيك بختى است و آسمانيان و زمينيان از اداره جامعه و نظام او با همه وجود اعلام خشنودى و رضايت مى كنند.

به هر حال نام اين سوره، «عصر» است و از نخستين آيه آن اقتباس شده است.

2 - فرودگاه آن اين سوره به باور همه مفسران و محدثان در مكه و در كنار خانه خدا بر زجاجه نورانى جان محمّد(ص) فرود آمده است.

3 - شمار آيه هاى آن اين سوره از سه آيه، 14 واژه و 68 حرف پديد آمده است.

4 - پاداش تلاوت آن از پيامبر آورده اند كه فرمود:

من قرأها ختم الله له بالصبر و كان مع اصحاب الحق.(290)

هر كس اين سوره را بخواند، خدا مُهر شكيبايى بر قلب او مى زند، و كارش به شكيبايى به پايان مى رسد، و در روز رستاخيز با حق طلبان و حقگرايان خواهد بود.

و از امام صادق آورده اند كه:

من قرأ «والعصر»

فى نوافله بعثه الله يوم القيامة مشرقاً وجهه ضاحكاً سنه، قريرة عينه، يدخل الجنة.(291)

هر كس اين سوره را در نمازهاى نافله اش بخواند، و به برنامه انسان ساز آن عمل كند، خدا او را در روز رستاخيز در حالى بر مى انگيزد كه صورتش فروزان، چهره اش خندان، و ديدگانش به نعمت و پاداش خدا روشن است تا وارد بهشت پرطراوت خدا گردد.

5 - دور نمايى از محتواى آن اين سوره با نام و ياد پرشكوه خدا آغاز مى گردد، آن گاه اين نكات ارزشمند انسانى و تربيتى و اجتماعى و سياسى و اخلاقى را در چشم انداز اصلاح طلبان عصرها و نسل ها قرار مى دهد:

سوگند به عصر؛ عصر ظهور وحى و رسالت،

روزگار نبوت،

عصر فرود قرآن،

عصر رستاخيز،

عصر دولت بشر دوست و مردم نواز مهدى(ع)

نماز عصر،

يا تاريخ بشر، كه خود اين سوگند در خور تعمق بسيار است زيانديدگى و زيانكارى انسان ها، در طبيعت حيات و گذشت عمر، راه هاى جلوگيرى از اين زيان و ضرر،

اصل ايمان در زندگى انسان،

كارهاى شايسته و خدا پسندانه،

حق گرايى و سفارش به حق،

و شكيبايى و سفارش به صبر و مدارا در همه فراز و نشيب هاى حيات فردى، خانوادگى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى، ادارى، و ديگر ابعاد حيات.

1 - به روزگار سوگند.

2 - كه بى ترديد انسان در زيانكارى است؛

3 - مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده و يكديگر را به حق سفارش كرده و يكديگر را به شكيبايى توصيه نموده اند.

نگرشى بر واژه ها

عصر: اين واژه در اصل به معنى «فشردن» جامه و لباس و ميوه و همانند آن

براى گرفتن آب آن آمده است؛ آن گاه به اين تناسب كه در پايان روز، فرصت ها و كارها فشرده و كوتاه مى گردد، به طرف پايان روز عصر گفته مى شود. در فرهنگ عرب گاه به بامداد و شامگاه و يا روز و شب «عصران» به كار مى رود. شاعر مى گويد:

ولن يلبث العصران يوم و ليلة

اذا طلبا ان يدركا ما تيمما

شب و روز هرگز درنگ نخواهند كرد، آن گاه كه بخواهند آنچه پر بركت است دريابند.

خسر: زيان و كم شدن سرمايه. واژه «خسران» نيز به معنى زيان و يا زيان ديدن آمده است.

تفسير

سوگند به روزگار

سوره پيش با هشدار از تفاخر و سرگرم شدن به فزون طلبى و فخر فروشى و فراموش ساختن ياد خدا و سپاسگزارى و فرمانبردارى از او به پايان رسيد، اينك در اين سوره روشنگرى مى كند كه همه انسان ها در زيان و خسرانند، مگر اين كه خويشتن را دريابند و به برنامه سعادت آفرين آسمان عمل كنند.

نخست مى فرمايد:

وَ الْعَصْرِ

به روزگار پيروزى حق و عدالت بر باطل و بيداد سوگند،

آن چه آمد ترجمه اى آزاد از آيه است و در تفسير آن ديدگاه ها يكسان نيست!

1 - به باور گروهى از جمله «ابن عباس» خداى فرزانه در آغاز اين سوره به «روزگار» سوگند ياد مى كند، چرا كه در گذشت زمان و گردش چرخ روزگار و دگرگونى آن براى صاحبان بينش و خرد درس هاى عبرت آموز و عبرت انگيز بسيارى است و سراسر زمان و تاريخ انسان سرشار از تجربه هاى ارزشمند، رويدادهاى تكاندهنده و ظهور و سقوطهاى شگفت آور و بيدارگرى است.

2 - اما به باور «حسن» و «قتاده» منظور عصر است و

خدا به خاطر اهميت آن هنگام از روز به آن، سوگند ياد مى كند؛ چرا كه بخش پايانى روز به دليل دگرگونى نظام زندگى و پشت كردن روز روشن و سرشار از تلاش و تحرك و روى آوردن شب تار و آرام و پايان يافتن فرمانروايى خورشيد و سر فروبردن آن در سينه مغرب نشانه هاى شگفت آور و روشنى بر يكتايى پديد آورنده هستى و قدرت بى كران اوست.

قرينه درستى اين ديدگاه آيه ديگرى است كه خدا در آن به آغازين ساعت هاى روز و سر بر آوردن خورشيد از افق مشرق و آغاز فرمانروايى آن بر گستره آسمان و روى آوردن روز روشن سوگند ياد مى كند و مى فرمايد: والضحى...(292) به روشنايى روز سوگند. با اين بيان قرآن به دو بخش حساس از روز كه ملت ها هر دو را به خاطر طلوع و غروب تفكرانگيز و تماشايى خورشيد، يا آغاز و پايان موقت فرمانروايى آن بزرگ مى دارند، سوگند ياد مى كند.

3 - پاره اى آن را اشاره به عصر مى دانند و مى گويند خدا به نماز عصر كه نماز ميانه است و مراقبت از آن را سفارش كرده است، سوگند ياد مى كند.

4 - و به باور برخى ديگر بسان «ابن كيسان» منظور شب و روز است، كه عرب به آن دو «عصران» مى گويد.

آن گاه در بيان پاسخ اين سوگند يا چيزى كه سوگند به خاطر توّجه دادن به اهميت و ارزش آن آمده مى فرمايد:

إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ

كه بى گمان انسان دستخوش زيان و زيانكارى است،

واژه «انسان» در آيه اسم جنس است و اشاره به همه انسان ها دارد، و منظور از زيان و زيانكارى اشاره به

طبيعت زندگى انسان مى كند؛ چرا كه با گذشت هر لحظه و ساعت يا هر روز از عمر، از گران بهاترين سرمايه او كاسته مى شود. بر اين اساس اگر از سرمايه زندگى هر روز كاسته شود و يا در آن كارهاى شايسته اى انجام نشود، در آن صورت، زيان و خسرانى دردناك و جبران ناپذير دامان او را مى گيرد؛ چرا كه زيانى سهمگين تر از كيفر و عذابِ پايان ناپذير نخواهد بود.

از ديدگاه «اخفش» منظور از زيان و خسران در آيه هلاكت و نابودى است.

در آيه بعد در اشاره به تنها راه نجات از اين زيان بزرگ روشنگرى مى كند كه:

إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ

آرى، سوگند به عصر كه انسان به راستى دستخوش زيان است، مگر آن كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند.

با اين بيان در اين آيه سرنوشت كسانى كه به يكتايى خدا ايمان آورده و در زندگى راه شايسته كردارى و دادگرى را در پيش گرفته اند، به گونه اى ديگر رقم مى خورد و از آن زيان و خسران استثنا مى شوند.

در ادامه آيه مى افزايد:

وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ و نيز آنان كه يكديگر را به حق پذيرى و حق طلبى و رعايت حقوق مردم و دورى جستن از باطل و بيداد سفارش مى كنند،

به باور گروهى از جمله «حسن» و «قتاده» واژه «حق» در آيه به قرآن اشاره دارد و منظور سفارش به تلاوت و شناخت قرآن و عمل به برنامه هاى آن است، امّا از ديدگاه «مقاتل» منظور از آن سفارش به ايمان و عمل شايسته و يكتاپرستى است.

و به باور برخى منظور اين است كه: به هنگام مرگ و در

آستانه جان دادن، به خاندان و وارثان خويش سفارش كند كه جز توحيدگرا و فرمانبردار حق از دنيا نروند.

و در فراز پايانى آيه مى فرمايد:

وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ

و به شكيبايى توصيه مى نمايند.

به باور «حسن» و «قتاده» منظور اين است كه برخى ديگرى را به شكيبايى و مدارا در برابر دشوارى ها و سختى ها در اطاعت خدا، و نيز دورى گزيدن از گناهان سفارش مى كنند. آرى، اين گروه هستند كه در زيان و زيانكارى نخواهند بود، بلكه به خاطر اطاعت، خدا و رعايت مقررات و هزينه عمر و فرصت ها در راه انجام كارهاى شايسته پاداشى پرشكوه خواهند داشت، چرا كه در بازار زندگى آن گاه كه سرمايه هزينه گردد، امّا در برابر آن سود چند برابر آيد، آن را زيان نمى گويند، بلكه سود به حساب مى آورند.

از ديدگاه پاره اى منظور از زيانكارى و زيانديدگى، گرفتار آمدن به اثر طبيعى عملكردهاى زشت و ظالمانه و كيفر آن، زيانديدگى به خاطر مرگ خاندان، و از دست دادن سراى خود در بهشت پرطروات و زيباست.

و از ديدگاه پاره اى ديگر منظور از انسان در آيه دوّم، نه همه انسان ها كه فرد مشخص و معلومى است و آن عبارت از «ابوجهل» و يا «وليد» مى باشد.

اين سوره و آيه هاى كوتاه آن بزرگ ترين دليل بر معجزه بودن قرآن در ابعاد گوناگون است؛ چرا كه در اين سوره در قالب واژه ها و آياتى چند، همه مفاهيم و مقررات و فرهنگ مورد نياز دين و دنياى فرد و جامعه مورد توجه قرار گرفته، و به همگان از نظر علم و عمل، لزوم سفارش به حق گرايى و حق شناسى و رعايت حقوق، و وجوب

سفارش به شكيبايى و مدارا و پايدارى در ابعاد گوناگون زندگى، لزوم دعوت به قانون گرايى و رعايت ارزش ها و نهى از گناه و قانون شكنى برنامه اى نجات بخش ارائه شده، و تمامى خردمندان و كمال طلبان به توحيد و تقوا، عدل و داد، انجام وظايف و رسالت انسانى و دورى گزيدن از ستم و گناه رهنمون گرديده اند.

پرتوى از سوره مباركه در آيات روح پرور اين سوره كه تنها از سه آيه پديد آمده، درس هاى تفكرانگيز و سازنده و سعادت آفرينى است كه به پاره اى مى نگريم:

1 - سوگندى تفكرانگيز

همه سوگندهاى قرآن انديشاننده و پراهميت و تفكرانگيز است، امّا اين سوگند كه در نخستين آيه اين سوره آمده، سوگندى شگفت آورتر است؛ و درست به همين دليل مفسران در برابر آن درمانده و ديدگاه هاى چندگانه اى ارائه كرده اند:

سوگند به عصر يا بخش پايانى روز و برچيده شدن سلطه خورشيد بر گستره آسمان و فرورفتن در سينه مغرب،

سوگند به عنصر زمان، به سراسر عمر انسان و تاريخ پرفراز و نشيب و آكنده از رويدادها و ظهور و سقوطها و پيشرفت ها و پسرفت ها و اوج ها و افول ها، كه سراسر درس عبرت است و راستى در خور سوگند.

سوگند به نماز «عصر» يا نماز وسطى كه به مراقبت از آن سفارش شده است.

سوگند به «عصر»، به همان مفهوم اين واژه، يعنى «فشردن» كه نشانگر طبيعت زندگى انسان است كه از ميان دشوارى ها و رنجها و فشارها و تلاش ها بايد خردمندانه بگذرد و به سوى پيروزى و سرفرازى پيش رود و انسان براى موفقيت بايد كمر همت و بيدارى بندد.

سوگند به «عصر» يا انسان هاى كامل،

كه چكيده و عصاره فضائل و كمالات و جهان آفرينش هستند.

سوگند به عصر طلوع پيامبر،

دوران محمد(ص)،

عصر فرود قرآن،

و يا روز ظهور آن اصلاح گر راستين زمين و زمان امام مهدى و روزگار طلايى و سرشار از عدالت و آزادى امامت آن حضرت.

امام صادق در تفسير اين آيه فرمود: العصر، عصر خروج القائم.(293)

منظور از واژه «عصر» در آيه، عصر قيام امام مهدى است.

2 - طبيعت زندگى در بازار دنيا

پس از سوگند در آغاز آيه، در پاسخ اين سوگند به طبيعت انسان در بازار دنيا توجه داده مى شود؛ چرا كه انسان در زندگى به طور طبيعى به سرمايه دارى بزرگ مى ماند كه سرمايه اى بسيار ارزشمند و هنگفت در اختيار اوست، امّا هر لحظه بخش هايى از آن را در راه زندگى به طور طبيعى از دست مى دهد، چرا كه:

الف - از سويى در هر لحظه لحظه زندگى دستگاه هاى گوناگون جسم او استعداد طبيعى خود را سخاوتمندانه مصرف مى كنند و به پايان طبيعى كار خود نزديك مى شوند.

ب - از سوى ديگر جوانى، عمر، فرصت هاى زندگى، سلامتى، ثروت، قدرت و ديگر نعمت هاى ظاهرى و مادى بتدريج جاى خود را به پيرى، بيمارى، گرفتارى، نياز و سرانجام پايان زندگى و مرگ خالى مى كنند.

ج - و از سوى سوّم سرمايه هاى درونى، نظير دستگاه خرد و انديشه، ذهن و يادگيرى، عشق و هنر جويى، كمال طلبى و آرمان خواهى شور و طراوت و كارآيى خود را از دست مى دهند... قرآن در اين مورد مى فرمايد: و من نعمره ننكسه فى الخلق...(294)

و هركس را عمر دراز دهيم او را از نظر خلقت فروكاسته و شكننده مى گردانيم؛

آيا خرد خود را به كار نمى گيريد؟

اميرمؤمنان مى فرمايد: نفس المرخطاه الى اجله.(295)

نفس هاى هر انسانى گام هاى او به سوى پايان زندگى اش در اين سراست.

د - فاجعه اين جاست كه كسى افزون بر آن سه زيان بزرگ، به زيان معنوى گرفتار آيد، و ايمان و اخلاص، سلامت روان و خرد، امانت و امانتدارى، وفا و صفا، راستى و درستكارى و يا سرمايه هاى وجودى خودرا از كف دهد و به پايمال كردن حقوق مردم و ابزار سلطه و سركوب ساختن همه چيز، حتى مفاهيم و واژه هاى مقدس روى آورد.

با اين بيان طبيعت زندگى اين جهان، خواه و ناخواه هر لحظه برابراست با از دست دادن بخشى از سرمايه هاى جبران ناپذير ظاهرى و باطنى... و اگر تدبيرى انديشيده نشود، با از دست دادن همه چيز، به زيان كارى آشكار و يا به بيان قرآن به «خسران آشكار» گرفتار مى آيد.(296)

امام صادق در هشدار از اين خطر سهمگين است كه مى فرمايد:

خاب الوافدون على غيرك و خسر المتعرضون الا لك.

آنان كه بار سفر به سوى غير تو بندند و بر غير وارد گردند نوميد و سرافكنده اند، و آنان كه به جز تو روى آورند زيانكارند.

و امام هادى مى فرمايد:

الدنيا سوق، ربح فيهاقوم و خسر آخرون.(297)

دنيا بازارى بزرگ است كه گروهى در آن سود مى برند و گروهى ديگر دستخوش زيان مى گردند، اينك بايد انديشيد كه چگونه مى توان از زيان و خسران نجات يافت و برنده بود؟

3 - تنها راه نجات و رستكارى قرآن در اين سوره روشنگرى مى كند كه تنها راه نجات از اين زيان و ضرر آشكار و اوج گرفتن به سوى

نيك بختى و رستگارى ماندگار و جاودانه اين است كه اين سرمايه گرانبها را نه در برابر لذت هاى زودگذر ببازيم و نه در برابر جاه و مقام و قدرت پوشالى و ناپايدار، و نه در برابر زندگى مادى و عادى دنيا، بلكه در اين راه و اين گونه كه قرآن ترسيم مى كند:

1 - در راه ايمانى آگاهانه و خالصانه و باورى ژرف به خدا و رستاخيز و زندگى بر اساس قانون مدارى.

2 - در راه انجام كارهاى شايسته و عادلانه و انسانى در قلمرو فردى خانوادگى و اجتماعى.

3 - در راه حق گرايى و حق شناسى و مبازره در راه احياى حقوق و آزادى و كرامت و امنيت مردم.

4 - در راه انگيزش شكيبايى و پايدارى و تحمل و مدارا در راه حق و عدالت.

اين برنامه چهار ماده اى تنها راه نجات از آن خسران است و بس.

بار خدايا! ما را از زيان ها و زيانكارى هاى زندگى به لطف خويش پناه ده و در زمره برندگان و رستگاران دنيا و آخرت قرار ده.

تفسير اطيب البيان

سوره عصر ، غرض سوره :بيان تمام معارف قرآني و مقاصد آن در كوتاهترين وجه ممكن .

(1) (و العصر):(سوگند به عصر)

(2) (ان الانسان لفي خسر):(كه انسانها همه در خسران و زيانند)

(3) (الا الذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوابالصبر):(مگر افرادي كه ايمان آورده و اعمال صالح بجا آورده اند و يكديگر را به حق ، سفارش كرده و به صبر توصيه نموده اند)ظاهرا مراد از عصر، روزگار ظهور رسولخدا ص و عصر طلوع اسلام بر افق جوامع بشري و ظهور حق بر عليه باطل است ، لكن مفسران

آن را به معناي عصر و آخر روز، يانماز عصر يا شب و روز و يا عصرظهور حضرت مهدي (عج ) (دانسته اند.به هر جهت مي فرمايد: سوگند به عصر كه همانا نوع انسان در خسارت است ، و اينكه خسران نكره آورده شده براي دلالت بر عظمت خسارت و يا نوع خاصي از خسارت است كه همان خسارت در نفس و اهل مي باشد، همچنانكه فرمود:(ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم و اهليهم يوم القيامه (57) بدرستي زيانكاران در روز قيامت كساني هستندكه در ذات خود و اهل بيتشان خسارت ديده اند).و خسارت عبارتست از ضرر كردن در اصل سرمايه و مسلما انساني كه سرمايه عمر ونفس خود را از دست داده و كمالي بدست نياورده و عمل صالحي انجام نداده ، درخسارتي جبران نشدني و عظيم قرار دارد.آنگاه در مقام استثناء از فراز قبلي مي فرمايد: نوع انسان در خسارت است ، مگرافرادي كه متصف به ايمان و عمل صالح بوده و يكديگر را به حق و صبر سفارش مي كنند كه اينچنين افرادي از خسارت ايمن هستند، لذا اعتقاد حق و عمل صالح ملاك سعادت اخروي است ، و هر كس كفر بورزد، ضررش متوجه خود اوست ، چون خود رااز خير و سعادت محروم كرده و در تجارت نفس و مال خود زيان ديده است .از ظاهر عبارت كه استفاده مي شود كه ايمان ، شامل ايمان به خدا و همه رسولان و نيزايمان به روز جزاست و مراد از (عملوا الصالحات ) اين است كه آنان به همه اعمال صالح متصف هستند، پس اين استثناء شامل فاسقان امت كه فقط بعضي

از صالحات راانجام مي دهند، ولي نسبت به بعضي ديگر فسق مي ورزند، نمي شود، لذا منظور ازخسران اعم از خسران كامل و يا خسران نسبي است ، يعني كفار و معاندان هميشه مخلددر عذابند و در خسران مطلق هستند، اما فاسقان از بعضي جهات خاسرند و پس از چندصباحي كه در آتش عذاب ديدند، عذابشان پايان مي پذيرد و مشمول شفاعت و نظايرآن مي شوند.و (تواصي )به معناي سفارش كردن است و سفارش به حق ، يعني اينكه اين افراديكديگر را به پيروي از حق و استقامت و مداومت در راه آن سفارش مي كنند، لذاتواصي به حق عنواني وسيعتر از امر به معروف است ، چون شامل اعتقادات و ترغيب برعمل صالح مي باشد.و تواصي به صبر اعم است از سفارش به صبر در طاعت و صبر از معصيت و صبر دربرابر ناملايماتي كه بواسطه قضاي الهي پيش مي آيد، و ذكر اين دومورد پس از مطلق اعمال صالح ، از باب ذكر خاص بعد از عام است كه عنايت ويژه به مورد خاص را افاده مي كند، بنابراين زندگي و حيات ، سرمايه انسان است كه بوسيله آن اسباب تنعم و عيش خود در زندگي آخرت را فراهم مي كند، پس اگر در عقيده و عمل از حق پيروي كند، به تحقيق در اين تجارت سود كرده و از شر ايمن شده ، اما اگر از باطل پيروي كند، درتجارت نفس خود ضرر ديده و خود را از خير محروم نموده و عاقبت خود را تباه كرده ، بنابراين شخص صابر، رستگار است و مؤمنين حقيقي از جهت اهتمامي كه به گسترش

دين خدا و ظهور سلطنت حق دارند، مي خواهند در همه جا حق پيروي شود ودوام و ثبوت يابد.

تفسير نور

در صدر اسلام، مسلمانان هنگام خدا حافظى و جدا شدن از يكديگر اين سوره را تلاوت مى كردند.<1024>

خداوند در قرآن، به همه مقاطع زمانى سوگند ياد كرده است. فجر: <<والفجر>><1025>، صبح: <<و الصبح>><1026>، روز: <<و النهار>><1027>، شب: <<و الليل>><1028>، چاشت: <<و الضُحى ><1029>، سحر: <<والليل اذ ادبر>><1030> عصر: <<و العصر >>گر چه به سحر چ

بار سوگند ياد كرده است.

در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه منظور، عصر خروج حضرت مهدى عليه السلام است.<1031>

بعضى مراد از عصر را عصر ظهور اسلام گرفته اند. بعضى عصر را به معناى لغوى آن يعنى فشار گرفته اند، زيرا كه فشارها سبب غفلت زدائى و تلاش و ابتكار انسان هاست. بعضى مراد از عصر را عصاره هستى يعنى انسان كامل گرفته اند و بعضى آن را هنگام نماز عصر دانسته اند.

1032>

خسارت در مال قابل جبران است، امّا خسارت در انسانيّت، بالاترين خسارتهاست. <<ان الخاسرين الّذين خسروا انفسهم>><1033>

سفارش ديگران به حق، ممكن است عوارض تلخى داشته باشد كه بايد با صبر و استقامت به استقبال آن رفت. <<تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر>>

فخر رازى مى گويد: انسان در دنيا مانند يخ فروشى است كه هر لحظه سرمايه اش آب مى شود و بايد هرچه زودتر آن را بفروشد و گرنه خسارت كرده است.<1034>

با اينكه سفارش به حق و صبر جزء اعمال صالح است ولى به خاطر اهميّت جداگانه بيان شده اند. همانگونه كه صبر و استقامت نيز حق است و <<تواصوا بالحقّ>> شامل آن مى شود ولى به خاطر اهميّت صبر جداگانه آمده است. <<تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر>>

قرآن در آيه اى ديگر

فضل و رحمت الهى را عامل دورى از خسارت شمرده و مى فرمايد: <<فلو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخاسرين>><1035> بنابراين ايمان و عمل صالح و تواصى به حق، در سايه فضل و رحمت الهى حاصل مى شود و انسان بدون لطف خداوند، نه هدايت م

شود كه به ايمان برسد و نه اهل عمل صالح مى گردد.

بازار دنيا

نگاه اجمالى به آيات قرآن ما را به اين نكته اساسى مى رساند كه دنيا بازار است و تمام مردم عمر و توان و استعداد خودشان را در آن عرضه مى كنند و فروش جنس در اين بازار اجبارى است. حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «نفس المرء خطاه الى اجله»<1036> يعنى نفس ك

دن انسان گامى به سوى مرگ است. پس انسان الزاماً سرمايه عمر را هر لحظه از دست مى دهد و ما نمى توانيم از رفتن عمر و توان خود جلوگيرى كنيم. بخواهيم يا نخواهيم توان و زمان ما از دست ما مى رود. لذا در اين بازار آنچه مهم است انتخاب مشترى است. افرادى با خدا

له مى كنند و هر چه دارند در طبق اخلاص گذاشته و در راه او و براى رضاى او گام بر مى دارند اين افراد، عمر فانى را باقى كرده و دنيا را با بهشت و رضوان الهى معامله مى كنند. اين دسته برندگان واقعى هستند، زيرا اولاً خريدار آنها خداوندى است كه تمام هستى از ا

ثانياً اجناس ناچيز را هم مى خرد. <<فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره>><1037>

ثالثاً گران مى خرد و بهاى او بهشت ابدى است. <<خالدين فيها>><1038>

رابعاً اگر به دنبال انجام كار خوب وبديم امّا موفق به عمل نشديم باز هم پاداش مى دهد. <<ليس للانسان الا ما سعى>><1039>

يعنى اگر كسى سعى كرد گرچه عملى صورت نگرفت كامياب مى شود.

خامساً پاداش را چند برابر مى دهد. <<اضعافاً مضاعفة>><1040> به قول قرآن تا هفتصد برابر پاداش مى دهد و پاداش انفاق هاى نيك مثل دانه اى است كه هفت خوشه از آن برويد و در هر خوشه صد دانه باشد.

اما كسانى كه در اين بازار، عمر خود را به هوسهاى خود يا ديگران بفروشند و به فكر رضاى خداوند نباشند، خسارتى سنگين كرده اند كه قرآن چنين تعبيراتى در مورد آنها دارد:

تجارت بد انجام داده اند. <<بئسما اشتروا به انفسهم>><1041>

تجارتشان سود ندارد. <<فما ربحت تجارتهم>><1042>

زيان كردند. <<خسروا انفسهم>><1043>

زيان آشكار كردند. <<خسراناً مبيناً>><1044>

در زيان غرق شدند. <<لفى خسر>><1045>

در ديد اين گروه، زرنگ و زيرك كسى است كه بتواند با هر كار و كلام و شيوه اى، خواه حق و خواه باطل، زندگى مرفهى براى خود درست كند و در جامعه شهرت و محبوبيّتى يا مقام و مدالى كسب كند و در غير اين صورت به او لقب باخته، عقب افتاده و بدبخت مى دهند.

امّا در فرهنگ اسلامى، زيرك كسى است كه از نفس خود حساب بكشد و آن را رها نكند، براى زندگى ابدى كار كند و هر روزش بهتر از ديروزش باشد. از مرگ غافل نباشد و به جاى هرزگى و حرص و ستم به سراغ تقوى و قناعت و عدالت برود.

امام هادى عليه السلام فرمودند: «الدّنيا سوق ربح قوم و خسر آخرون» دنيا بازارى است كه گروهى سود بردند و گروهى زيانكار شدند.<1046>

1- دوران تاريخ بشر، ارزش دارد و خداوند به آن سوگند ياد كرده است. پس از عبرت هاى آن پند بگيريم. <<والعصر>>

2- انسان از هر سو در خسارت است. <<لفى خسر>>

3- انسانِ

مطلق كه در مدار تربيت انبيا نباشد، در حال خسارت است. <<ان الانسان لفى خسر>>

4- تنها راه جلوگيرى از خسارت، ايمان و عمل است. <<امنوا و عملوا الصالحات>>

5 - به فكر خود بودن كافى نيست. مؤمن در فكر رشد و تعالى ديگران است. <<تواصوا بالحقّ>>

6- سفارش به صبر به همان اندازه لازم است كه سفارش به حق. <<بالحقّ - بالصبر>>

7- ايمان بر عمل مقدم است، چنانكه خودسازى بر جامعه سازى مقدم است. <<آمنوا و عملوا... و تواصوا>>

8 - بدون ايمان و عمل و سفارش ديگران به حق و صبر، خسارت انسان بسيار بزرگ است. <<لفى خسر>> (نكره بودن «خُسر» و تنوين آن نشانه عظمت خسارت است.)

9- اقامه ى حق به استقامت نياز دارد. <<تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر>>

10- جامعه زمانى اصلاح مى شود كه همه مردم در امر به معروف و نهى از منكر مشاركت داشته باشند. هم پند دهند و هم پند بپذيرند. <<تواصوا بالحقّ >>(كلمه «تواصوا» براى كار طرفينى است)

11- نجات از خسارت زمانى است كه انسان در صدد انجام تمام كارهاى نيك باشد گرچه موفق به انجام آنها نشود. <<عملوا الصالحات>> (كلمه «الصالحات» به صورت جمع محلّى به الف و لام آمده است)

12- ايمان بايد جامع باشد نه جزئى. ايمان به همه اجزا دين، نه فقط برخى از آن. <<الاّ الّذين آمنوا>> (ايمان، مطلق آمده است تا شامل تمام مقدسات شود.)

«والحمدللّه ربّ العالمين»

تفسير انگليسي

Asr means age which implies continuity of time.

According to some commentators it is a reference to the period in which the Holy Prophet was sent into this world to preach the religion of Allah, Islam, so that mankind, in all ages,

come out from the darkness of ignorance into the light of divine guidance and reach higher realms of spiritual bliss.

Some say that it refers to afternoon prayers (salatul asr).

Imam Jafar bin Muhammad as Sadiq said:

"It refers to the age when the living Imam of the Ahl ul Bayt, Muhammad bin Hasan al Mahdi al Qa-im, will be commissioned by Allah to administer the society of all human beings under the law of Allah prescribed in the religion of Islam."

Whether it refers to the time of the Holy Prophet or his true successor who will act according to the teachings and laws he brought from Allah to guide mankind, those who follow them will achieve success in the life of hereafter, and those who reject them will be the losers.

Aqa Mahdi Puya says:

Asr literally means to wring out or press out implying squeezing or a squeezed object. It has been used figuratively for time in the sense of unfolding of the future by squeezing the past. The following two verses justify this interpretation.

The state of squeezing and unfolding in relation to the events taking place in "time" represents imperative proviso of the Imam as a microcosm and a medium between the finite and the infinite, therefore the Imam has been termed by the Ahl ul Bayt as mardar al dahr (axis of the age), the actuating force behind every activity.

If man does not believe in the oneness of Allah and accept the Holy Prophet and his Ahl ul Bayt as their mawla to give them on

the right path shown by the religion of Allah, Islam, certainly he is in loss. If he is deprived of the pleasure of Allah on account of his rejection of that which has been stated above, he shall not obtain salvation which is the real loss.

"Those who believe" refers to every believer, but his or her status as believer is restricted to the degree of conviction of faith and submission to the will of Allah. Baqarah: 177; An-am: 163; Bara-at: 20 and 26 refer to the believers who manifest highest degree of conviction and submission whose possessions and lives Allah has purchased in exchange of His pleasure according to verse 111 of Bara-at and Baqarah: 207; and they are those who declare that the Holy Prophet has a greater claim over them than they have on their own selves as per verse 6 of Ahzab and whom Allah has thoroughly purified (Ahzab: 33). According to Minhajus Sadiqin the Holy Prophet referred to his Ahl ul Bayt as those mentioned in this verse. Refer to the commentary of Baqarah: 2; Ali Imran: 7 and 101 to 115; Yunus: 35; Rad: 7; Maryam: 41 to 50; Fatir: 32.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109