حضرت فاطمه سلام الله عليها

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : حضرت فاطمه علیها السلام/تالیف واحد پژوهش مسجد مقدس جمکران مشخصات نشر : قم: مسجد جمکران، 1385 مشخصات ظاهری : 23ص. فروست : مجموعه زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام؛ 3 شابک : :9649730532 وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی شماره کتابشناسی ملی : 1077245

حضرت فاطمه

نام: فاطمه عليها السلام

لقب هاي معروف: زهرا عليها السلام، صديقه كبري

طاهره، راضيه، مرضيه، انسيه، بتول و ...

كنيه: ام ابيها

نام پدر: محمّد صلي الله عليه وآله وسلم نام مادر: خديجه عليها السلام تاريخ ولادت: 20 جمادي الثاني، 5 سال بعد از بعثت

محل ولادت: مكّه مدت عمر: 18 سال تاريخ شهادت: سوم جمادي الثاني

يا 13 جمادي الثاني سال يازده هق مرقد: محل خاكسپاري حضرت زهرا عليها السلام ناپيداست در يكي از سه محل 1- كنار قبر پيامبر صلي الله عليه وآله 2- قبرستان بقيع 3- بين منبر و قبر پيامبر صلي الله عليه وآله در مسجد النبي، زيارت مي شود

امام صادق عليه السلام مي گويد: خداوند به پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود:

«لولاك لما خلقت الافلاك و لولا علي لما خلقتك و لولا فاطمه لما خلقتكما؛ اگر تو (اي محمّد) نبودي، موجودات را نمي آفريدم و اگر علي نبود تو را نمي آفريدم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را نمي آفريدم».

مونس مادر

در آن هنگام كه خديجه به خاطر ازدواج با رسول خداصلي الله عليه وآله تنها مانده بود و زنان مكّه از او كناره گيري مي كردند، خداوند فرزندي پربركت (حضرت فاطمه عليها السلام) را به او عطا فرمود تا روشني چشم آن ها و افتخار بشريت و زنان عالم باشد.

فاطمه كه در شكم مادر بود، غم هاي مادر را حس مي كرد، لذا با وي سخن مي گفت و او را در برابر مشكلات دلداري مي داد.

پيامبر در اين زمان به حضرت خديجه بشارت داد كه :«اي خديجه! اينك جبرئيل مرا مژده داد كه اين طفل، پاك و مبارك است و فرزندان او پيشوايان مردم اند و پس از من خليفه خدا در روي زمين خواهند بود».

كم كم، زمين

خودش را آماده قدم هاي مبارك بانوي دو عالم مي نمود. حضرت خديجه كه تولد طفلش را نزديك مي ديد، از زنان اقوام كمك خواست تا به هنگام ولادت فرزندش او را كمك كنند، امّا آن ها كه پيامبري همسرش را نپذيرفته بودند، دعوتش را قبول نكردند. در همين هنگام چهار بانوي خوش قامت، نزد حضرت خديجه عليها السلام رسيده و به او گفتند: اي خديجه! پروردگار، ما را به كمك تو فرستاده و ما خواهران تو هستيم. آن چهار بانو: مريم دختر عمران، ساره همسر حضرت ابراهيم عليه السلام، آسيه همسر فرعون و كلثوم خواهر حضرت موسي عليهم السلام بودند.

وقتي حضرت فاطمه به دنيا آمد، نوري از او درخشيد كه همه جا را فرا گرفت. آن گاه ده تن از حوريان بهشتي با تَشت هاي پر از آب كوثر وارد شدند. يكي از آن ها نوزاد را شست و در پارچه اي سفيد و خوش بو پيچيد و از او خواست كه سخني بگويد.

حضرت فاطمه زبان گشود و گفت: گواهي مي دهم كه معبودي جز خداي يكتا نيست و پدرم رسول خدا، برترين پيامبران و همسرم سرور جانشين پيامبران و فرزندانم، سرور نوادگان مي باشند.

حضرت فاطمه عليها السلام شريك غم و همدرد رنج هاي پدر

حضرت فاطمه عليها السلام در حالي كه دوران كودكي را مي گذرانيد، ياري غمخوار و نوازشگري مهربان براي پدر بود. رنج هاي پدر را از نزديك مي ديد و براي پدر دعا مي كرد. پنج ساله بود كه با رحلت جانسوز مادرش خديجه روبه رو شد. حضرت فاطمه حدود سه سال همراه مادر و پدرش در شعب ابي طالب در محاصره مشركان بود، و سختي و گرسنگي و گرماي سوزان و رنج هاي آن سه سال را از نزديك ديد و چشيد و در رنج ها بزرگ

شد.

در يكي از روزها كه حضرت فاطمه عليه السلام در كنار كعبه بود، چشمش به گروهي از مشركان افتاد كه در كنار كعبه اجتماع كرده بودند. هوشمندانه كنجكاوي كرد تا بداند آن ها براي چه در آنجا جمع شده اند، دريافت كه آن ها با هم به سه بُت «لات، عُزّي و منات» پيمان مي بندند تا دسته جمعي به پيامبر صلي الله عليه وآله حمله كنند و او را بكشند.

حضرت فاطمه با شتاب نزد پدر آمد، و در حالي كه اشك مي ريخت توطئه مشركان را به آن حضرت گزارش داد. پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود: دختر عزيزم، آب حاضر كن تا وضو بگيرم. حضرت فاطمه عليها السلام آب حاضر كرد و پيامبر صلي الله عليه وآله وضو گرفت و سپس به سوي مسجد، كنار كعبه حركت كرد. وقتي كه مشركان آن حضرت را ديدند، گفتند: اين محمّد است كه مي آيد. آن ها با ديدن اُبهّت و چهره نوراني پيامبر صلي الله عليه وآله آن چنان سر در گريبان فرو برده و درمانده شدند كه هيچ يك از آن ها جرأت كاري بر ضدّ پيامبر صلي الله عليه وآله پيدا نكردند.

الگوي انفاق

فاطمه عليها السلام يگانه دختر پيامبر، نه ساله شده بود.خواستگاران زيادي از ياران پيامبر و بزرگان عرب داشت؛ امّا خداوند حضرت علي عليه السلام و حضرت فاطمه عليها السلام را براي هم قرار داده بود.

ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه عليهما السلام نزديك مي شد. پيامبر صلي الله عليه وآله در عروسي دخترش زهرا عليها السلام يك دست پيراهن نو به ايشان داده بود تا در شب عروسي بپوشد. هنگامي كه حضرت فاطمه عليها السلام مي خواست به خانه همسرش برود

بر سجّاده عبادت خود نشسته بود و با خدا مناجات مي كرد. مستمندي به درب خانه حضرت فاطمه آمد و با صداي بلند گفت: از خانه نبوّت يك پيراهن كهنه مي خواهم.

حضرت فاطمه در آن وقت دو پيراهن داشت، يكي كهنه و ديگري نو. خواست پيراهن كهنه را طبق تقاضاي فقير به او بدهد، ناگهان به ياد اين آيه افتاد كه مي فرمايد: «هرگز به حقيقت نيكوكاري نمي رسيد مگر آنچه را دوست داريد انفاق كنيد».

حضرت زهراعليها السلام با اين كه پيراهن نو را بيشتر دوست مي داشت به اين آيه عمل كرد و پيراهن نو را به فقير داد.

فرداي آن شب، هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه وآله پيراهن كهنه را در تن او ديد، پرسيد: چرا پيراهن نو را نپوشيده اي؟ حضرت زهرا عليها السلام عرض كرد: آن را به فقير دادم.

پيامبر صلي الله عليه وآله فرمود: اگر پيراهن نو را براي همسرت مي پوشيدي بهتر و مناسب تر نبود؟

حضرت فاطمه گفت: اين روش را از شما آموخته ام. در آن هنگام كه مادرم خديجه همسر شما گرديد، همه اموال خود را در راه خدا به تهي دستان بخشيد، كار به جايي رسيد كه فقيري به در خانه شما آمد و تقاضاي لباس كرد و در خانه لباسي وجود نداشت، شما پيراهن خود را از تن بيرون آورديد و به او داديد، از اين رو اين آيه نازل شد: «و بيش از حدّ انفاق نكن تا مورد سرزنش قرارگيري و از كار فرو ماني».

پيامبر صلي الله عليه وآله كه تحت تأثير محبّت ها و خلوص دخترش زهرا عليها السلام قرار گرفته بود، قطره اي اشك از چشمانش سرازير شد و حضرت فاطمه را به

نشانه محبت، به سينه اش چسباند.

تقسيم كار حضرت زهرا عليها السلام با فضّه خادمه

حضرت زهرا عليها السلام كارهاي خانه را طبق دستور رسول خدا صلي الله عليه وآله به طور عادلانه بين خود و خادمه اش «فضّه» تقسيم كرد. يك روز حضرت فاطمه به امور خانه رسيدگي مي كرد، و روز ديگر فضّه. روزي سلمان ديد حضرت زهرا عليها السلام با آسياي دستي، مشغول آرد نمودن جو است. و حسين را كه شيرخوار و در حال گريه بود در بغل داشت. سلمان عرض كرد: اي دختر رسول خدا! فضّه كه به عنوان خدمتكار در خدمت شماست چرا از او كمك نمي گيري؟ حضرت فاطمه در پاسخ گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله به من سفارش كرد كه يك روز او كار كند، يك روز من. ديروز نوبت او بود و امروز نوبت من است.

عبادت حضرت زهراعليها السلام

امام حسن عليه السلام مي فرمايند: شب جمعه مادرم را ديدم كه از بستر برخاست و به نماز ايستاد و همچنان به نماز ادامه داد تا سپيده سحر پيدا شد. به دعاهاي او گوش كردم، نام زنان و مردان با ايمان را به زبان مي آورد و براي آن ها بسيار دعا مي كرد ولي يك بار براي خود دعا نكرد.

عرض كردم: مادر! چرا براي خودت هيچ دعا نكردي، آن گونه كه براي ديگران دعا كردي؟

مادرم فرمود: پسرم! اوّل همسايه، بعد خانه.

حضرت فاطمه عليها السلام مي فرمود: از رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيدم كه در روز جمعه، ساعتي وجود دارد كه هرگاه مسلماني در آن ساعت دعا كند خداوند دعايش را قبول مي كند و آن هنگامي است كه قرص خورشيد تا نيمه غروب كرده باشد. و حضرت در آن ساعت به راز و نياز مي پرداخت.

تلاش هاي حضرت زهراعليها السلام در پشت جبهه

براي زنان، جهاد و جنگ ابتدايي با دشمن روا نيست ولي بر آنان لازم است كه پشتيبان رزمندگان باشند و در پشت جبهه، كارهاي مقدماتي و درمان و ساير نيازهاي آنان را بر عهده بگيرند. و ياور خوبي براي رزم آوران سپاه اسلام باشند.

حضرت زهرا عليه السلام در اين خصوص نيز تلاش و حضور ثمر بخشي داشت و پشتوانه اي توانمند براي جبهه اسلام بود. به عنوان نمونه:

1- در جنگ اُحد كه در سال سوم هجرت رخ داد، حضرت فاطمه عليها السلام ده سال بيشتر نداشت، پس از پايان جنگ از مدينه بيرون آمد و خود را به جبهه احد كه در يك فرسخي مدينه قرار داشت رسانيد. نزد پدر رفت و شوهرش علي عليه السلام را ديد كه چهره خون آلود پيامبر صلي الله عليه

وآله را شستشو مي دهد، فاطمه وقتي كه حال پدر را ديد گريه كرد و پدر را بوسيد، ديد جريان خون از چهره پدر قطع نمي شود، قطعه حصيري را سوزانيد و خاكستر آن را بر جاي زخم چهره پدر ريخت، در اين هنگام خون بند آمد.

2- در ماجراي جنگ خندق كه در سال پنجم هجرت رخ داد مسلمانان به كندن خندق اشتغال داشتند. شخص پيامبر نيز كمك مي كرد. كمبود غذا باعث شد كه گاهي مسلمانان از جمله پيامبر صلي الله عليه وآله سه روز گرسنه مي ماندند، فاطمه اندكي نان تهيه كرد و خود را به حضور پيامبر صلي الله عليه وآله رسانيد و عرض كرد: اين مقدار نان، قسمتي از ناني است كه براي فرزندانم پخته بودم و اين قسمت را براي شما آورده ام. پيامبر صلي الله عليه وآله نان را گرفت و فرمود: فاطمه جان، اين تكه نان نخستين لقمه اي است كه پدرت پس از سه روز گرسنگي ،به دهانش مي گذارد.

توجّه حضرت زهرا عليها السلام به مسأله حجاب

يكي از راه هايي كه موجب سعادت زنان خواهد شد مسأله حجاب است. حجاب كه يك دستور الهي است باعث مي شود تا محيط اجتماع و خانه، آرام، و باعث گرمي كانون خانواده گردد و از به هم ريختن محيط گرم خانه جلوگيري كند.

حضرت زهرا عليها السلام به مسأله حجاب بسيار اهميت مي داد؛ هرگز مو و بدن او را نامحرم نديد؛ با اين كه در صحنه ها حضور داشتند هرگز از حريم مقدّس حجاب و پوشش صحيح اسلامي خارج نشد.

روزي پيامبر از او پرسيد: براي زن چه چيز برترين كار است؟ حضرت فاطمه پاسخ داد: نه او مرد بيگانه اي را ببيند و نه اين كه مرد بيگانه اي او را

ببيند. پيامبر به نشانه تصديق، او را به سينه اش چسبانيد.

روزي مرد نابينايي اجازه خواست تا وارد خانه فاطمه گردد، حضرت فاطمه خود را از او پوشانيد، پيامبر صلي الله عليه وآله به او فرمود: با اين كه اين مرد نابيناست، چرا خود را پوشاندي؟

حضرت زهرا عليها السلام در پاسخ عرض كرد: اگر او مرا نمي بيند، من او را مي بينم، همچنين او بوي من را استشمام مي كند.

رسول خدا صلي الله عليه وآله پاسخ حضرت زهراعليها السلام را پسنديد، و به نشانه تصديق فرمود: گواهي مي دهم كه تو پاره وجود من هستي.

گردن بند با بركت

روزي پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم در مسجد نشسته بود و اصحاب به دورش حلقه زده بودند. در اين هنگام پيرمردي با لباس هاي ژوليده و حالتي رقّت بار كه ضعف وپيري توانش را زدوده بود، از راه رسيد. پيامبر تا چشمش به او افتاد به سويش رفت وجوياي حالش شد.

آن مرد پاسخ داد: اي رسول خدا! فقيري پريشان حالم، گرسنه ام، مرا طعام ده، برهنه ام مرا بپوشان، بينوايم گرهي از كارم بگشا.

پيامبر فرمود: اكنون چيزي ندارم ولي «راهنماي خير، چون انجام دهنده خير است» سپس او را به منزل حضرت فاطمه راهنمايي كرد. پيرمرد به درب خانه حضرت فاطمه عليه السلام رسيد. مشكلاتش را براي حضرت فاطمه عليها السلام بيان كرد. حضرت زهرا فرمود: ما نيز اكنون در خانه چيزي جز يك گردن بند نداريم، سپس گردن بند خود را به پيرمرد فقير داد و فرمود: اين را بفروش ان شإاللَّه مشكلاتت حل شود.

مرد فقير گردن بند را گرفت و به مسجد آمد و به پيامبر كه همچنان در ميان اصحاب نشسته بود، عرض كرد: اي پيامبر خدا! فاطمه عليها

السلام اين گردن بند را به من احسان نمود تاآن را بفروشم و به مصرف برسانم.

پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم از خوشحالي گريه كرد. عمّارياسر عرض كرد: يا رسول اللَّه! آيا اجازه مي دهي من اين گردن بند را بخرم ؟

پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم فرمود: هركس خريدارش باشد خدا از او راضي باشد. عمارياسر از پيرمرد پرسيد: گردن بند را چند مي فروشي؟

مرد بينوا پاسخ داد:به غذايي كه سيرم كند، لباسي كه تنم را بپوشاند ويك دينار توشه راه كه مرا به خانه ام برساند.

عمار پاسخ داد: من اين گردن بند را به بيست دينار طلا و غذا و لباسي و مركبي از تو خريدم.عمّار مرد را به خانه برد، او را سير كرد، لباسي به او پوشاند، او را بر مركبي سوار كرد و بيست دينار طلا هم به او داد. آن گاه گردن بند را به غلام خود داد و گفت: اين را به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم تقديم كن، خودت را هم به ايشان بخشيدم.

پيامبر نيز غلام وگردن بند را به حضرت فاطمه عليها السلام بخشيد. غلام نزد حضرت فاطمه آمد و آن حضرت گردن بند را گرفت وبه غلام فرمود: من نيز تو را در راه خدا آزاد كردم.

غلام خنديد. حضرت فاطمه راز خنده اش را پرسيد.

غلام پاسخ داد: اي دختر پيامبر! بركت اين گردن بند مرا به خنده آورد كه گرسنه اي را سير كرد، برهنه اي را پوشاند، فقيري را توانا كرد، پياده اي را سوار نمود، بنده اي را آزاد كرد و عاقبت هم به صاحب خود برگشت.

ماجراي مباهله

در سال نهم هجري عدّه اي از سران مسيحيان شهر نجران كه در 910 كيلومتري جنوب شرقي مكه واقع

است، همراه اسقف اعظم شهر براي مذاكره ديني و اعتقادي با رسول خدا به مدينه وارد شدند، آنان پس از بحث هاي ديني از قبول اين حقيقت كه عيسي عليه السلام بنده و فرستاده خداست سر باز زدند، زيرا آنان بر اين پندار بودند كه عيسي عليه السلام فرزند خداست .با اين همه در برابر منطق استوار رسول خدا مُهر خاموشي بر لب زدند. فرشته وحي فرود آمد و كلام وحي را رساند؛ كه اي محمّد! « هر كس با تو به مجادله برخيزد - پس از آن كه دانش (وحي) به تو رسيد - بگو بياييد ما و شما، با فرزندان و زنان خود با هم به مباهله برخيزيم (و به درگاه خداوند دعا كنيم) تا دروغگويان را به لعنت خدا (عذاب) گرفتار سازيم».

يعني به پيامبر امر شد تا آن ها را به مباهله دعوت كند. يعني هر دو گروه به همراه عزيزترين افرادشان به صحرا بروند و در زمان معين، هر دو گروه به درگاه خداوند نيايش كنند تا خداوند بر آن كه دروغگوست عذاب فرستد. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم از ميان بستگان ويارانش، عزيزترين و پاك ترين آن ها را با خود همراه كرد. آن روز رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم حسين را در آغوش گرفت و دست مبارك حسن را به دست گرفت و به راه افتاد و پشت سرش حضرت علي و حضرت فاطمه عليها السلام به راه افتادند. منظره معنوي و باشكوهي بود. هنگامي كه به جايگاه نزديك شدند، چشم مسيحيان به حالت پر از صفا و معنويت پيامبر و همراهان آن حضرت افتاد. بزرگشان گفت: «چهره هايي را مشاهده مي كنم كه اگر

به درگاه الهي رو كنند اين بيابان به جهنمي سوزان تبديل خواهد شد و دامنه عذاب به سرزمين نجران كشيده مي شود، اينان اگر از خداوند بخواهند كوهي از جا كنده مي شود. با اينان مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد و بيم آن است كه مسيحيان به تمامي نابود شوند». بدين ترتيب، تسليم و به پرداخت جزيه راضي شدند.

دستورات تربيتي

حضرت زهرا عليها السلام هنگام ميل نمودن غذا بهترين روش هاي اخلاقي ،بهداشتي،اجتماعي و...را مراعات مي نمود.

مثلاً براي غذا خوردن، دستوراتي را سفارش مي كند؛

مواردي كه ضروريست كه رعايت كنيم:

1- شناخت اين كه اين نعمت ها چگونه و از طرف چه كسي براي ما فراهم گشته است.

2- راضي و خشنود بودن به آنچه كه از طرف خدا، براي ما فراهم و مقدّر شده است.

3- گفتن «بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم» هنگام غذا خوردن.

4- شكر و سپاس از خداوند در ابتدا و پايان غذا.

مواردي كه خوب است هنگام غذا خوردن انجام دهيم:

1- شستن دست و دهان پيش از غذا.

2- نشسته غذا بخوريم.

3- سعي شود از آنچه جلو شخص قرار گرفته است ميل نموده و دست جلو ديگران دراز نكنيم.

4- غذا را كوچك و مناسب برداريم.

3- غذا را خوب جويده و در بلعيدن آن عجله و شتاب نكنيم.

4- هنگام خوردن غذا، به صورت و دست و دهان ديگران نگاه نكنيم.

شهادت حضرت زهرا

هجده سال از عمر حضرت فاطمه عليها السلام مي گذشت. پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم تازه از دنيا رفته بود كه گروهي دنيا پرست كه مدّعي جانشيني پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم بودند، به در خانه حضرت علي عليه السلام آمدند تا از او براي تأييد خلافت خودشان بيعت بگيرند؛ امّا حضرت كه مي دانست آن ها هدفشان براي خدا نيست و كاري غير حقّ را از او مي خواهند درخواست آن ها را نپذيرفتند. آن ها نيز وقتي چنين ديدند تصميم گرفتند با زور وارد خانه شوند. حضرت فاطمه عليها السلام به پشت در آمد و آن ها را از اين كار منع كرد امّا آن ها نه تنها به حرفهاي حضرت فاطمه عليها السلام توجهي نكردند بلكه

براي ورود به خانه، درب خانه را آتش زدند. درب در آتش مي سوخت و حضرت فاطمه عليها السلام پشت درب ايستاده بود و آن ها را نصيحت مي كرد. ناگهان با لگد به در نيمه سوخته كوبيدند و حضرت فاطمه عليها السلام ميان در نيمه سوز و ديوار قرار گرفت. آنجا بود كه حضرت محسن كه هنوز در شكم مادر بود به شهادت رسيد و حضرت فاطمه عليها السلام نيز به شدّت مجروح شد و بعد از چند ماه بر اثر جراحات وارده به شهادت رسيد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109