زندگينامه مشاهير ايران و جهان جلد 6

مشخصات كتاب

سرشناسه : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1390

عنوان و نام پديدآور : زندگينامه مشاهير ايران و جهان/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان.

مشخصات نشر ديجيتالي: اصفهان: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان - 1390.

مشخصات ظاهري : [9018] ص.: مصور.

يادداشت : عنوان روي جلد: زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

يادداشت : كتابنامه: ص. [9018].

عنوان روي جلد : زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

موضوع : سرگذشتنامه -- مجموعه ها

رده بندي كنگره : CT203 /ف28 و67 1385

رده بندي ديويي : 920/02

صنعتگران

ابتياع، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از هنرمندان، صنعتگران و سازگران خوب شهرستان بروجرد، حسين ابتياع مى باشد. وى متولد سال 1326 در اين شهر است و پس از پايان تحصيلات ابتدايى به فراگيرى موسيقى و نواختن ساز ويولن علاقمند گرديد. در سال هاى اول دبيرستان بود كه به نواختن ويولن روى آورد و چون امكانات در اين شهر براى وى كاملاًً مهيا و آماده بود، لذا علاوه بر يادگيرى موسيقى و نواختن ويولن به طور سينه به سينه، از خواندن كتاب ها و متدها و آثار موسيقى دانان كشور غفلت نكرد با الهام از استعداد ذاتى خويش توانست تا مرحله اى خيلى زياد پيشرفت حاصل كند.

حسين ابتياع پس از اينكه به خدمت نظام رفت، در قسمت موزيك ارتش فرصت خوب و طلايى به دست آورد تا جهت فراگيرى خط نت و ايجاد پلى بين اندوخته هاى قبلى خود برقرار سازد و موسيقى را به صورت علمى نيز بياموزد. وى پس از فراگيرى نت در ارتش موسيقى را خيلى بهتر شناخت و اجرا كرد و خود از

آن بهره ور شد و چون بهاى ويولن براى هنرآموز خيلى زياد بود كه هنوز هم هست او تصميم گرفت كه اقدام به ساختن اين ساز كند، لذا پس از اينكه چند ساز خوب را جهت الگو، براى كار خود انتخاب كرد، با تأسيس كارگاهى شروع به ساختن اين ساز نمود و با مطالعات دقيق و تحقيق فراوان در اين راه به استانداردهاى واقعى قطعات اين ساز واقف گشت و توانست سازهايى در حدى زيبا و صداى خوب بسازد و اميدوار است كه روزى بتواند به سهم خويش جامعه هنرى كشور را از ورود اين ساز پروسعت كه روزبه روز علاقمندان فراوانى پيدا مى كند از خارج بى نياز سازد.

حسين ابتياع، علاوه بر تدريس ويولن و ساخت آن با دوربين هاى عكاسى و تعمير آنها آشنا و احاطه كامل دارد و در ساخت و تعمير ماشين آلات صنعتى و كشاورزى نيز وارد و تسلط دارد كه اگر امكانات در اختيار وى در زادگاه او قرار داده شود، قادر به انجام خدمات شايسته تر و چشمگيرترى خواهد گرديد.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد چهارم)

ابن ابي الخير، ابوالعباس معين الدين احمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(758 -670 ق)، نويسنده و مورخ. پدرش شيخ الاسلام شهاب الدين از دانشمندان و مؤلفان قرن هفتم و هشتم هجرى و برادرش محمود زركوب از علماى زمان خويش بود وى علوم ادبى و شرعى را نزد استاد دانش، محمدصفى كرمانى، ابراهيم زنجانى، عبدالرحمن على بزغش، نورالدين محمد خراسانى و امين محمد فراگرفت و از عبدالرحمن على بزغش اجازه ى اجتهاد گرفت سپس سر تعظيم بر آستان شيخ امين الدين بليانى سود. در طريقت پيرو پدران بزرگوارش شد و از شيخ صدرالدين و شيخ قطب الدين نامقى جامى اخذ روش در

سير و سلوك كرد و خرقه از شيخ فخرالدين و دائى خويش حاج ركن الدين منصور بن مظفر پوشيد. وى حدود 90 سال زيست و سال وفاتش را به اختلاف بين 745 تا 758 ق آورده اند. آثار وى: «شيراز نامه»، كه به سبك بغداد نامه نوشته است؛ «كامل التواريخ» يا «عمدة التواريخ» در متن «شيراز نامه» بدان اشاره شده اما ناياب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1307 -1304 /3)، تذكره ى هزار مزار (359 -358)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (102 /1)، شيرازنامه (مقدمه).

ابن ابي ثلج كاتب، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 238 /237- وف 325 -322 ق)، محدث و مورخ امامى. اصل وى از رى بود. در زمان غيبت صغرى از محدثان برجسته ى مورد اعتماد بود. نزد محمد بن جرير طبرى درس خواند، و از جدش، محمد بن عبداللَّه، حديث شنيد. ابوالحسن دارقطنى و ابوحفص بن شاهين و ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى و ابوالمفضل شييبانى از او روايت كرده اند. به گفته ابن نديم موافق مذهب عامه و خاصه رفتار مى كرد اما بيشتر تشيع مى ورزيد. از آثار وى: «اخبار فاطمه والحسن والحسين عليهم السلام»؛ «اخبار النساء الممدوحات»؛ «تاريخ الائمة عليهم السلام»؛ «تفسير قرآن»؛ «التنزيل او ما نزل من القرآن فى اميرالمؤمنين عليه السلام»؛ «البشرى والزلفى فى فضائل الشيعة»؛ «كتاب من قال بالتفضيل من الصحابه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (101 /9)، تاريخ بغداد (338 /1)، الذريعه (240 /4 ،218 /3 ،343 /1)، رجال الطوسى (502)، رجال النجاشى (300 -299 /2)، ريحانه (329 -328 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 244 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (423)، الفهرست للطوسى (273)، لغت نامه (ذيل/ ابن ابى ثلج)، معجم رجال الحديث (314 -313 /14)، معجم

المؤلفين (9 /9).

ابن ابي طاهر مروزي، ابوالفضل احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(280 -204 ق)، اديب و مورخ. از فرزندان خراسان بود كه در بغداد به دنيا آمد. در ابتدا آموزگار نوجوانان بود. پس از چندى به بازار كتابفروشان راه يافت و به استنساخ كتب پرداخت و از اين رهگذر با بسيارى از عالمان و اديبان بغداد آشنا شد. وى از عمر بن شبه و احمد بن هيثم سامى و عبداللَّه وراق حديث روايت كرده، و از وى فرزندش، عبيداللَّه، و محمد بن خلف مرزبان نقل حديث كرده اند. شهرت عمده ى وى براى نگارش «تاريخ بغداد» است. از او در حدود پنجاه اثر به جاى مانده كه از آن جمله: «تاريخ بغداد»، كه جلد ششم آن چاپ شده؛ «المنثور والمنظوم»، در 14 جزء كه فقط دو جزء آن باقى مانده كه يكى از اين دو به نام «بلاغات النساء» است كه مجموعه اى از خطبه ها، گفته ها و شعرهاى زنان عهد اسلامى است و دومين خطبه اين كتاب گفتار آتشين حضرت زهرا (ع) پيرامون دفاع از حريم ولايت و بازگرداندن فدك است. از ديگر آثارش: «سرقات الشعراء»؛ «كتاب المؤلفين»؛ «اخبار بشار بن برد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (138 /1)، تاريخ بغداد (212 -211 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (403 -401 /2)، كشف الظنون (288)، مروج الذهب، ترجمه (665 /2)، هدية العارفين (52 -51 /1).

ابن اسفنديار، بهاءالدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 613 ق)، مورخ. از مردم طبرستان بود. و از وابستگان دربار آل باوند، خاصه حسام الدوله اردشير بن حسن بازگشت به موطن خويش از قتل رستم بن اردشير (606 ق) پسر و جانشين حامى خويش، مطلع شد. در رى ماند و كتاب «تاريخ طبرستان» ابوالحسن يزدادى را، براى ترجمه و بسط، با

افزودن تاريخ سلاطين آل باوند در دست گرفت. به درخواست پدر به آمل رفت، ولى به سبب ناآرامى اوضاع به خوارزم سفر كرد. در آنجا ترجمه ى ابن مقفع از «نامه ى تنسر» را، كه از قطعات مهم ادبى پهلوى است، يافت و آن را ترجمه كرد و به كتاب تاريخ خود افزود. «تاريخ طبرستان» كه تنها اثر شناخته شده ى ابن اسفنديار محسوب مى شود، علاوه بر اشتمال اطلاعات جغرافيايى و تاريخى معتبر، در بر گيرنده ى شرح حال مشاهير و شاعرانى است كه اشعارى به لهجه ى طبرى سروده اند كه اين نيز بر اهميت كتاب مى افزايد.[1]

محمد بن حسن بن اسفنديار مورخ ايرانى اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم هجرى. از شرح زندگانى وى اطلاعى در دست نيست جز همانكه خود در مقدمه تاريخ طبرستان نگاشته. او در سال 606 ه.ق. هنگامى كه رستم بن اردشير فرنانفرماى طبرستان كشته شد در بغداد بود و چون اين خبر بشنيد از بغداد به عراق عجم بازگشت. و دو سال براى تكميل مواد كتاب خود در رى به سر برد و پس از آن به خوارزم رفت و مداركى در دكان كتابفروشى يافت كه نامه تنسر (ه.م.) به گشنسب شاه فرمانفرماى طبرستان هم در ميان آنها بود. تاريخ طبرستان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ايران در زمان ساسانيان (35 -34)، تاريخ در ايران (10 -9)، تاريخ نظم و نثر (136)، تاريخنگاران ايران (236 /1)، چهار مقاله (مقدمه/ چهار)، دايرةالمعارف فارسى (15 -14 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (416 -415 /3)، گنج و گنجينه (267 -263)، لغت نامه (ذيل/ ابن اسفنديار).

ابن بابويه ابوجعفر، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن على ابن حسين فرزند مهتر ابوالحسن على بن حسين قمى و ملقب

به صدوق (ف. 381. ه.ق.). او از اساتيد بسيار از جمله پدر خود و محمد بن حسن ابن الوليد ادب و فقه را فراگرفت.

وى با سلاطين و اعاظم شيعه زمان خود آميزش داشت. كتاب من لا يحضره الفقيه خود را كه از كتب معتبر شيعه و يكى از كتب اربعه است به نام الوليد نوشته است. مدتى نيز در بغداد تدريس مى كرده در اواخر عمر در رى متوطن شد و وزير ركن الدوله، صاحب بن عباد او را گرامى مى داشت. ابن بابويه كتاب عيون الاخبار الرضا را به نام صاحب بن عباد نوشت. از كتب ديگر اوست: اكمال الدين، امالى، معانى، الاخبار، كتاب التوحيد، ثواب الاعمال، علل الشرائع، كتاب الخصال، و كتاب الاعتقاد كه همه به طبع رسيده.

محمد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى. كنيه وى ابوجعفر و لقبش (صدوق) است و او چنانكه شيخ گويد: به جلالت قدر معروف و به قوه حافظه موصوف در مضمار فقاهت يكه سوار و در ميدان احاديث و اخبار و بصيرت به احوال رجال علمدار، او را كتابهاى بسيار و مصنفات بيشمارى است و آنها را در فهرست ذكر كرده ايم.

نجاشى و علامه فرموده اند: او پيشواى ما شيعه و فقيه ماست. و در خراسان رئيس طايفه بوده.

در سنه ى 355 وارد بغداد شد و با حداثت سن شيوخ طائفه بسماع حديث مستفيض و بهره مند شدند و علامه نيز پس از اين سخن او را به جلالت قدر و حفظ و بصيرت به احوال رجال و ناقديت اخبار ستايش كرده و گفته است در قميين مانند او در قوه حافظه و حفظ حديث و كثرت علم ديده نشده قريب سيصد كتاب تصنيف

كرده و آنها را در كتاب كبير خود ذكر كرده ايم و به موافقت نجاشى گفته وفات وى در رى سنه ى 381 بوده.

وحيد بهبهانى قدس سره الشريف در تعليقه از محقق بحرانى نقل كرده كه در حاشيه كتاب بلغه كه در علم رجال است چنين گفته: مشايخ ما يكى از ديگرى از شيخ بهائى رحمةاللَّه عليه روايت كرده اند كه: كسى از وى از حال اين شيخ بزرگوار سؤال كرد. پس از تعديل و توثيق و ثنا و ستايش او فرمود كه در قديم الايام كسى از من سؤال كرد كه زكريا بن آدم و شيخ صدوق محمد بن على بن بابويه كدام يك افضل و در مرتبه جلالت اكملند گفتم زكريا بن آدم، چه اخبار بسيار و احاديث بى شمار از ائمه اطهار عليهم صلوات اللَّه الملك الغفار در مدح او وارد شده. پس از اين جواب در خواب خدمت شيخ صدوق (ره) رسيدم آن جناب به من عتاب كرده فرمود، از كجا دانستى كه زكريا بن آدم از من افضل است و روى از من برگردانيد.

اين بزرگوار در السنه اهل علم ملقب به ريئس المحدثين و صدوق مطلق است و گفتيم كه او با برادرش (حسين بن بابويه) بدعاء حضرت صاحب الامر عجل اللَّه فرجه متولد شده اند و مدح ايشان قبل از ولادتش به زبان آن لسان اللَّه جارى شده.

بالجمله جلالت او پيدا و آشكار و عدالت او كالشمس فى رايعة النهار است كتب و مصنفات وى بتفصيل در كتاب رجال شيخ و نجاشى (ره) مذكور است و حضرتش را در مجلس ركن الدوله ديلمى با علماى مخالفين در اثبات خلافت بلافصل حضرت اميرالمؤمنين و حقانيت مذهب شيعه مناظره ايست كه قاضى نوراللَّه شوشترى نوراللَّه

مرقده الشريف در (مجالس المؤمنين) آن را نقل كرده از خوف اطناب از درجش اجتناب شد.

قبر شريفش در شهر رى نزديكى قبر منور حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام در وسط باغ مستوفى با بقعه و قبه عالى زيارتگاه عامه مردم است، اين نويسنده ترجمه او را مفصلا با تراجم دانشمندان و رجال علمى كه در اطراف مزار او مدفون اند در كتاب «تذكرة المقابر» فى «احوال المفاخر» خود نگاشته ام من جمله كرامات آن بزرگوار كه جماعتى از اعلام در كتب خود ثبت نموده اند در زمان فتحعليشاه خواستند قبر شريفش را تعمير نمايند ناگزير به نبش شدند ديدند جسد مطهرش بحال خود باقيست و نپوسيده است و بر نوك ناخن و محاسن او رنگ حنا باقى است.

مرحوم حاج شيخ عبداللَّه مامقانى در رجال خود (تنقيح المقال) مى گويد و از چيزهائى كه گواهى به جلالت او مى دهد اضافه بر آنچه گذشت كه براى من نقل كرده اند بسند صحيح متجاوز از چهل سال قبل، از عدل ثقه امين سيد ابراهيم لواسانى تهرانى (جد سادات لواسانى) قدس سره كه در اواخر صده سوم بعد از هزار (1300) سيل قبر او را خراب كرد و جسد شريفش نمودار شد، سيد لواسانى از اشخاصى بوده كه داخل قبر شده و ديده كه جسد شريفش صحيح و سالم است و تغيير نكرده گويا روح او الآن از جسدش مفارقت نموده و رنگ حنا بر محاسن و زردى حنا در پاى او موجود است.

نگارنده گويد- اين حكايت را شنيدم از سيد استادم علامه بزرگوار فقيه و محدث اهل البيت عليهم السلام آيةاللَّه نجفى مرعشى مدظله كه فرمودند مرحوم پدرم علامه ورع حاج سيد محمود مرعشى در

سفر مشهدش در تهران با عده اى از علماء مركز به زيارت بدن شريف مرحوم صدوق موفق شده و دست او را بوسيده كه نرم بود و ناخن يك دستش را گرفته و دست ديگرش را نگرفته بود (گويا دست راست را روز پنجشنبه گرفته و دست چپ را براى روز جمعه گذارده كه در شب جمعه وفات نموده).

و اين مطلب از متواتراتست و افرادى كه به اين فيض رسيده اند نامبردگان زيراند:

1- سيد ابراهيم لواسانى 2- ميرزا ابوالحسن جلوه حكيم و فيلسوف آن عصر 3- سيد محمود مرعشى 4- حاج آقا محمد آل آقا سبط وحيد بهبهانى 5- آخوند ملا محمد اندرمانى و بعضى ديگر.

از تصنيفات و تأليفات آن بزرگوار قدس سره كه مطبوع و در كتابخانه نگارنده موجود است نامبرده هاى زير است: 1- كتاب من لا يحضره الفقيه 2- كتاب علل الشرايع 3- كتاب معانى الاخبار 4- كتاب الامالى 5- كتاب التوحيد 6- كتاب خصال 7- كتاب المقنع 8- كتاب ثواب الاعمال 9- كتاب عقاب الاعمال 10- كتاب عيون اخبارالرضا 11- كتاب الاعتقادات 12- كتاب حقوق الاخوان 13- كتاب صفات الشيعه 14- كتاب اكمال الدين و اتمام النعمه كه به امر حضرت صاحب الامر روحى له الفداء نوشته است و از كتابهاى بسيار ارزنده او كتاب مدينةالعلم است كه متأسفانه از قرن ششم به بعد مفقود شده و اثرى از او نيست و به گفته بعضى از بزرگان اگر مفقود نشده بود ما را از كتب اربعه مستغنى مى كرد.

اين بزرگوار دانشمندى نابغه و متحرك بوده و فكرى مواج داشته است. او در روزگار سلطنت ركن الدوله ديلمى و وزارت صاحب بن عباد كه هر دو شيعى مذهب و شخصيتى ممتاز

داشته اند به منظور معرفى شيعه، دست به يك سلسله مسافرتهاى طولانى زد و همه جا با استقبال شايان اهل فضل و رجال حديث روبرو شد، اين مسافرتها از رى كه مقر وى بود شروع و به رى نيز پايان يافت، به طورى كه از تأليفات او استفاده مى شود صدوق در سال 352 هجرى در نيشابور بود كه آن روز مركز علمى بزرگ اهل تسنن بود توقف داشت و همانسال به بغداد و از بغداد به كوفه رفته و تا سال 354 در كوفه بوده سپس در 355 به بغداد مراجعت كرده و در 367 به خراسان سفر كرد و تا سال 368 در نيشابور ماند و همان سال عازم ماوراءالنهر و بخارا شد و در سال 372 كتاب با عظمت «من لا يحضره الفقيه» را در قصبه «ايلاف» از توابع شهر تاريخى «بلخ» تأليف كرد.

رجال و دانشمندانى كه افتخار مجاورت اين بزرگوار را يافته اند بسيار و از معاريف و مشاهير آنان نامبردگان زير مى باشند.

1- مرحوم علامه عاليقدر و حكيم ربانى حاج شيخ على مدرس نورى (ره)

2- مرحوم سيد المتالهين فيلسوف و حكيم اماميه علامه بزرگ ميرزا ابوالحسن جلوه.

3- مرحوم شيخ الحكماء والفقهاء ميرزا طاهر تنكابنى.

4- مرحوم عالم جليل القدر ميرزا مسيح طالقانى استاد و مدرس مدرسه مروى كه ماده تاريخ فوتش اين آيه: (لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للَّه) است

5- مرحوم حجةالاسلام و شيخ الاعلام حاج شيخ محمد آملى والد ماجد آيةاللَّه آملى معاصر ما.

6- عالم بزرگوار حاج شيخ احمد خندق آبادى پدر بزرگوار شيخ المحدثين حاج شيخ جعفر خندق آبادى معاصر.

7- دانشمند جليل القدر حاج شيخ محمد خندق آبادى فرزند آن مرحوم.

و بسيارى ديگر كه ذكر آنها موجب

اطناب و طالبين مراجعه به كتاب تذكرةالمقابر نويسنده كنند.

(وف 381 ق)، محدث، مفسر، فقيه، اصولى، حافظ قرآن و رجال شناس شيعى. مشهور به شيخ صدوق. وى يكى از برجسته ترين فقها و محدثان شيعه است. اهل قم بود و در خانواده اى فقيه و دانشور به دنيا آمد. پدرش، ابوالحسن على بن حسين، شيخ قمى ها در زمان خويش، نيز محدث و فقيه والايى بود. در قم از پدرش و محمد بن حسين بن وليد و محمد بن على ماجيلويه و احمد بن على بن ابراهيم قمى و ديگران، فقه و حديث آموخت. استادان شناخته شده ى او را در قم و ديگر شهرها متجاوز از دويست نفر مى دانند. سپس راهى سفرى دراز گرديد و در رى، نيشابور، مشهد، بلخ، بخارا، مدينه، كوفه، بغداد و همدان، نزد عالمان بزرگ آن عصر به تحصيل علم پرداخت و از سرآمدان شيعه ى آن روزگار شد. شيخ مفيد و حسين بن عبيداللَّه غضائرى و حسين بن على بن بابويه از شاگردان معروف او بودند. دانش، حافظه قوى و استوارى او در معارف شيعى، آثارش را به لحاظ اهميت در صدر قرار مى دهد. در آخرين سالهاى زندگى به درخواست شيعيان رى در آن شهر ساكن شد و در همان جا درگذشت. تأليف حدود سيصد اثر را به وى نسبت مى دهند و نجاشى از يكصد و هشتاد كتاب او نام مى برد. مهم ترين اثار وى عبارت اند از: «من لا يحضره الفقيه»، يكى از كتب چهارگانه ى شيعه؛ «الاعتقادات»؛ «مدينة العلم»؛ «عيون اخبار الرضا (ع)»، كه به درخواست صاحب بن عباد نوشت؛ «الخصال» «اثبات الخلافة»؛ «فضائل الشيعة»؛.«علل الشرايع»؛ «دعائم الاسلام»؛ «ثواب الاعمال»؛ «كتاب الامالى»، معروف به «مجالس»؛ «معانى الاخبار»؛

«اثبات الوصية»؛ كتاب «التوحيد»؛ «صفات الشيعة»؛ «نصوص الائمة».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (159 / 7)، اعيان الشيعه (25 -24 / 10)، ايضاح المكنون (584 ،505 ،491 ،490 ،456 ،350 ،342 ،316 ،315 ،297 ،261 ،196 ،103 / 2 ،477 ،473 ،348 ،123 / 1)، تاريخ ادبى ايران (548 -547 / 1)، تاريخ بغداد (89 / 3)، خاتمة مستدرك الوسائل (265 -257 ،240 / 3)، دانشنامه (432 -431 / 3)، دايرة المعارف فارسى (17 -16 / 1)، الذريعه (179 / 24 ،232 / 22 ،204 / 21 ،260 / 16 ،375 ،313 ،45 / 15 ،162 / 7 ،482 / 4 ،315 ،226 / 2)، رجال الطوسى (495)، رجال النجاشى (316 -311 / 2)، روضات الجنات (135 -123 / 6)، رجال ابن داود (قسم 325 -324 / 1)، رياض العلماء (122 -119 / 5)، رى باستان (422 / 2 ،426 -424 / 1)، ريحانه (439 -434 / 3)، سير النبلاء (304 -303 / 16)، الفهرست لابن النديم (363)، الفهرست للطوسى (305 -304)، فوائد الرضويه (564 -560)، كشف الظنون (1174)، الكنى والالقاب (223 -221 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ابن بابويه)، مؤلفين كتب چاپى (617 -612 / 5)، مجالس المؤمنين (463 -454 / 1)، معجم المؤلفين (3 / 11)، معجم رجال الحديث (326 -316 / 16)، هدية الاحباب (50 -49)، هدية العارفين (53 -52 / 2).

ابن بلخي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ ايرانى قرن پنجم معاصر محمد بن ملك شاه سلجوقى است، و او به زمان سلطان محمد مستوفى فارس بود. كتاب «فارسنامه» از تأليفات اوست.

(ز ح 511 ق)، مورّخ. در شيراز متولد شد. در دستگاه سلجوقى كار را شروع

كرد و همراه ركن الدوله خمارتگين به شيراز رفت و در دستگاه وى عهده دار ديوان استيفا شد. اث معروفش «فارسنامه» است كه جزو منابع معتبر تاريخى و جغرافيايى ايران در عهد سلجوقى به شمار مى رود. تاريخ تأليفات كتاب مشخص نيست، ولى بايد قبل از وفات سلطان محمد سلجوقى (511 ق) تمام شده باشد، چون مقدمه آن به نام اوست.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (927 -926 / 2)، دايرةالمعارف فارسى (1823 / 2)، كشف الظنون (1215).

ابن بُندار يزدي، ابوذر، اسعد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 580 ق)، قارى. از مردم يزد بود. در اصفهان به تحصيل پرداخت و مؤذن مسجد جامع آنجا بود و چندى نيز به قضاوت پرداخت. از آثار وى: «غاية المنتهى و نهاية المبتدى»، در قراآت، كه ابن جزرى آن را ديده و بسيار ستوده؛ «المنتقى»، در قراآت دهگانه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (293 /1)، معجم المؤلفين (246 /2).

ابن بي بي، ناصرالدين، يحيي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصرالدين يحيى بن مجدالدين محمد ترجمان نويسنده و مورخ ايرانى قرن هفتم. مادرش بى بى به كار زجر و فال اشتغال داشت و پدرش در دربار سلاجقه آسياى صغير دبير و مترجم بود و چند بار به سفارت به دربار پادشاهان رفته. از احوال او چيزى در دست نيست. كتابى به نام «الاوامر العلائية فى امور العلائية» كه در تاريخ سلاجقه آسياى علاءالدين كيقباد را به تفصيل شرح داده و كتاب را به علاءالدين عطا ملك جوينى اهدا كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن مردويه ي اصفهاني، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(410 -323 ق)، محدث، حافظ، مفسر و مورخ. از ابوسهل بن زياد قطان، ابن اسحاق خراسانى، محمد اسوارى، احمد بندار و ديگران حديث شنيد. ابوالقاسم عبدالرحمان بن منده، ابوبكر مستملى عطار و ابن شكرويه و برخى ديگر از وى روايت شنيدند. در «معجم البلدان» و «الكنى والالقاب» و «هدية الاحباب» سال وفات او 352 ق ذكر شده است. از آثار وى: «المستخرج على صحيح البخارى»؛ «التاريخ»، درباره ى تاريخ اصفهان؛ «تفسير القرآن» يا «تفسير الكبير»، معروف به «تفسير ابن مردويه»؛ «الامالى»، در سيصد مجلس.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (246 /1)، ريحانه (200 /8)، سير النبلاء (311 -308 /17)، كشف الظنون (439)، الكنى والالقاب (406 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم البلدان (216 /1)، معجم المؤلفين (190 /2)، الوافى بالوفيات (201 /8)، هدية الاحباب (87)، هدية العارفين (72 -71 /1).

ابن مسكويه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكويه خازن رازى اصفهانى.

حكيم و فيلسوف و مورخ عالي قدر شيعى مذهب گويند: در اول مجوسى بوده و سپس مسلمان و شيعى گرديده و ظاهراً اين مطلب خالى از اعتبار است زيرا نام پدر و جدش مخالف اين عقيده است. در زمان جوانى بخدمت ابن عميد رسيده. ابوحيان توحيدى درباره او عقيده خوبى ندارد و وى را به بخل زياد و حرص شديد در جمع مال و طلب كيميا سخت نكوهش مى كند. وى خازن «كتابدار» فخرالدوله ديلمى بوده و بدين جهت به خازن شهرت يافته.

در كتاب دانشوران خراسان (:159) و ديگر كتب نوشته اند كه سلطان محمود، غزنوى خواجه ابوالفضل حسين بن على ميكال را نزد مأمون خوازمشاه گسيل داشته و اين دانشمندان كه در دربار او بودند را طلب كرد: شيخ

الرئيس ابوعلى سينا - ابوريحان بيرونى - ابوسهل مسيحي، ابوعلى مسكويه، ابن خمار و ابو نصرعراق. سه نفر از اينان نزد سلطان محمود رفتند، و سه نفر ديگر يعنى: ابن سينا و ابن مسكويه و ابوسهل خدمت سلطان محمود را نپذيرفته و به سمت گرگان حركت كردند و ابوسهل در راه از تشنگى بمرد (سال 401 ه.ق) و آن دو به سختى جان بدر بردند.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- آداب العرب و الفرس، در اخلاق 2- احوال الحكماء 3- تجارب الامم، در تاريخ مشهورترين تأليفات او 4- ترتيب السعادات، در اخلاق 5- تفضيل النشأتين 6- طهارة الاعراق؛ معروفترين كتاب در اخلاق.

مجموعه تأليفاتش متجاوز از بيست و هشت مجلد مى شود.

صاحب عنوان در 9 صفر سال 421 در اصفهان وفات يافته در محله خواجو مدفون گرديد و محل قبرش ظاهراً حدود امام زاده باقر فعلى مى باشد.

قمى در الكنى و الالقاب گويد: قبره على باب (درب جناد) فى اصفهان. و درب جناد تصحيف شده حسن آباد است، و مراد دروازه حسن آباد است كه در اصفهان معروف است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن بابا كاشاني، ابوالعباس، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 501 ق)، مورّخ. از زندگانى وى چيزى در دست، اما از نسبت كاشانى چنين برمى آيد كه از مردم كاشان بوده است. گويا در اواخر زندگى به مرو رفت و سرانجام در همان شهر نيز درگذشت. وى در تاريخ و ادب دانش فراوانى داشت و چندين كتاب در اين زمينه ها تأليف كرده بود كه از آنها تنها كتاب «رأس مال النديم» باقى مانده است، مؤلف اين كتاب را در 501 ق به پايان برده و آن را به امير ناشناخته اى به نام

سعدالملك، ابوالفتوح محمد بن بهرام بن على كه شايد از وابستگان دربار سنجر بن ملكشاه سلجوقى بوده هديه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ غزنويان (439 -437 ،288)، معجم البلدان (336 /4).

ابن بَوَاب، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 423 /413 ق)، خطاط مذهّب، حافظ، قارى، اديب و شاعر شيعى. مشهور به ابن بواب يا ابن سترى و ملقّب به علاءالدين و قبلةالكتاب. پدرش پرده دار دستگاه آل بويه بود و شهرت وى هم از اين رو است. ابوالحسن نيز يك چند در خدمت بهاءالدوله ى ديلمى سرپرستى كتابخانه ى بهاءالدوله را در شيراز بر عهده داشت. خوشنويسى را از ابن اسد كاتب آموخت، برخى او را شاگرد حسن بن مقله و بعضى شاگرد محمد بن مقله دانسته اند. خط نسخ را به شيوه ى خود مى نوشت و اصولى نيز براى آن وضع كرد. وى را پايه گذار شيوه ى ريحانى و محقق نيز دانسته اند. آموزشگاهى براى تعليم خط تأسيس كرد كه تا 698 ق برجا بود. شصت و چهار نسخه قرآن به خط خود نوشته بود. ابن بواب به خدمت فخرالملك، ابوغالب محمد بن على بن خلف واسطى، والى عراق، از جانب بهاءالدوله، درآمد و نديم وى شد. در بغداد درگذشت و در جوار امام احمد حنبل به خاك سپرده شد. آثارى از وى در مجموعه ى چستربيتى لندن و كتابخانه لاله لى استانبول باقى است. نسخه قرآن كتابخانه چستربيتى به امضاى او و به تاريخ 391 ق است كه هم از نظر خط و هم از تذهيب مجلل است. اشعارى نيز در فن خط و لوازم آن سروده كه اديبان «القصيدة الرائية» او را در نهايت بلاغت دانسته اند. شهرت او در تكميل و تنقيح شيوه ى ابن مقله است.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اطلس خط (308 -300)، الاعلام (183 /5)، پيدايش خط و خطاطان (75 ،74 -70)، تاريخ گزيده (696)، تاريخ هنرهاى ملى (744 -739 /2)، خوشنويسان و هنرمندان (22)، دانشنامه ى ايران و اسلام (454 /3)، دائرةالمعارف البستانى (411 -410 /1)، ريحانه (424 -422 /7)، سرآمدان فرهنگ (36 -35 /1)، سير النبلاء (320 -315 /17)، كارنامه ى بزرگان (24)، كشف الظنون (1339)، الكنى والالقاب (234 /1)، گلستان هنر (19 ،18 ،12)، مجالس المؤمنين (488 /2)، معجم الادباء (134 -120 /15)، معجم المؤلفين (258 /7)، مناقب هنرمندان (113 ،42 ،38 -37)، نامه ى دانشوران (105 -91 /5)، وفيات الاعيان (344 -342 /3)، هدية الاحباب (51).

ابن بوذي شيرازي، ابوالقاسم هبة اللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 486 /485 ق)، حافظ، محدث و مورّخ. اهل شيراز بود. به دنبال حديث به شرق و غرب سفر كرد و در خراسان، عراق، مكه، مدينه، يمن، مصر، شام، جزيره، قومس، فارس، خوزستان، جبال، سرحدات و سواحل، از ابوبكر محمد بن حسن شيرازى و احمد بن فضل باطِرقانى و ابوجعفر بن مُسْلِمة و اقران آنها حديث شنيد. نصر مقدسى و هبة اللَّه بن طاووس و ابونصر يونارتى از وى روايت كرده اند. سمعانى گويد از محضر او بهره بسيار مى بردند. در 350 ق وارد بغداد شد و در اواخر عمر ساكن مرو شد و در همان جا درگذشت. اثر وى: «تاريخ شيراز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (61 /9)، سير النبلاء (19 -17 /19)، الكامل (166 /8)، كشف الظنون (296)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (248 -246)، معجم المؤلفين (141 /13).

ابن بي بي جعفري رُغَدي، امير ناصرالدين حسين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 684 ق)، اديب و مورخ. معروف به ابن بى بى منجمّه. پدرش مجدالدين محمد ترجمان از مردم گرگان، مدتها منشى دستگاه جلال الدين خوارزمشاه و سمنانى، رييس شافعيان نيشابور بود و چون به اخترگويى مى پرداخت به بى بى منجّمه شهرت داشت. ابن بى بى از طريق پدر وارد دستگاه سلجوقيان گرديد. در روزگار جانشينان علاءالدين كيقباد فرمان نويس و مهردار پادشاه بود. تنها اثر بازمانده او كتاب «الاوامر العلانيه فى الامور العلائيه» است مشهور به «تاريخ ابن بى بى»، درباره ى تاريخ سلاجقه ى روم كه وقايع ميان سالهاى 588 و 679 ق را در بر مى گيرد. مؤلف اين كتاب را پس از استيلاى مغولان بر آسيا، به علاءالدين عَطاء مَلكِ جوينى اهدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1217 -1213 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (456

-455 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابن بى بى).

ابن تانه خرجاني، ابونصر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 375 ق)، محدث و قارى. از مردم اصفهان بود. در بغداد از ابوعلى بن شاذان و همتايان او و در اصفهان از ابوبكر بن مردويه و همطبقه او حديث شنيد. وى در اصفهان مجلس املاى حديث داشت. سرانجام در اصفهان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (412 /2).

ابن جراح بغدادي، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(334 -245 ق)، اديب، نويسنده، محدث، مفسر و مورخ. از خاندانى ايرانى تبار بود. از احمد بن بُديل قاضى و حسن بن محمد زعفرانى و ديگران حديث شنيد. فرزندش عيسى و ابوالقاسم طبرانى و ابوطاهر ذهلى از او حديث روايت كرده اند. وى وزير مقتدر و قاهر عباسى بود كه امور مالى دولت را سامان داد. مدتى خليفه او را بركنار كرد و به زندان انداخت و پس از آزادى به رياست ديوانها منصوب شد. در 311 ق او را به مكه، سپس به صنعا تبعيد كرد. در 312 ق بخشوده و رياست ديوان اشراف مصر و شام به او سپرده شد. پس از آن در 315 ق مجدداً به وزارت رسيد، ولى باز بر اثر حسد درباريان خشم خليفه بر وى نازل شد و او را دستگير و زندانى كردند. ابن جراح از وزراى ايرانى دربار خلفاى عباسى بود، كه زندگى پر فراز و نشيبى را گذراند، اما در پايان زندگى، در بغداد، محتشم زيست. او را به نيك رفتارى و نيك خلقى ستوده اند. هارولدباون خاورشناس انگليسى كتابى درباره ى زندگى وى به نام «زندگى على بن عيسى و عصر او» به انگليسى نوشته است. از آثارش: «ديوان رسائل»؛ «معانى القرآن» و تفسير آن كه با همكارى ابوالحسن واسطى و ابن مجاهد مقرى تأليف شد، «جامع الدعاء»؛

«كتاب الكتّاب و سياسة المملكة و سيرة الخلفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الوزراء (131 -126) الاعلام (133 /5)، تاريخ بغداد (16 -14 /12)، روضات الجنات (207 -206 /5)، سير النبلاء (301 -298 /15)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (212 -211 ،60)، معجم الادباء (73 -68 /14)، معجم المؤلفين (162 -161 /7).

ابن جنيد رازي، ابوالحسين محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 347 ق)، حافظ، محدث شافعى و مورّخ. در ابتدا معروف به ابن رستاقى و يا ابورستاق بود. از مردم رى بود. در خراسان، عراق، شام و مكه حديث شنيد و در دمشق مسكن گزيد و به محدث شام معروف شد. اولين استاد وى محمد بن ايوب بن ضُرَيس بود و ابن جنيد از او و محمد بن حفص مِهْرِقانى و حسن بن سفيان و ابراهيم بن يوسف هِسِنجانى و فِريابى و بسيارى ديگر حديث شنيد. پسرش، تمّام رازى، و عقيل بن عَبدان و ابوالحسن بن جَهْضَم از او روايت كرده اند. در دمشق از دنيا رفت. از آثار وى: «مناقب الامام الشافعى»، در احوال و اخبار شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (37 /2)، سير النبلاء (18 -17 /16)، كشف الظنون (1839)، معجم المؤلفين (207 /10)، هدية العارفين (43 /2).

ابن حِبّان تَميمي بُستي، ابوحاتم محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 354 -270 ق)، محدّث، مورخ و فقيه شافعى. در خانواده اى عرب تبار در بُست، بين سجستان و هرات، متولد شد. در خراسان، عراق، شام، حجاز، و مصر حديث شنيد، و استادان بسيارى ديد، ولى از ابن خزيمه بيشترين تأثير را پذيرفت. در بازگشت به زادگاهش با حنبليان به ستيزه پرداخت و به علت نگرش مخالفى كه در توحيد و نبوت داشت به زندقه متهم شد؛ لذا به سمرقند رفت و در آنجا به واسطه احاطه به حديث و فقه، منصب قضاوت را به وى سپردند. در سفر به نيشابور خانقاهى در آنجا ساخت. در 340 ق به زادگاهش بازگشت و تا پايان عمر در آنجا ماند. ابوحاتم خانه و كتابخانه خود را وقف دانش پژوهان كرد. از آثار وى: «المُسند الصحيح»، در حديث كه برخى

آن را از «سنن ابن ماجه» صحيح تر مى دانند؛ «روضة العقلاء»، در ادبيات؛ كتاب«الانواع والتقاسيم» يا «التقاسيم والانواع»، در حديث؛ «معرفة المجروحين من المحدثين»؛ «وصف العلوم و انواعها»؛ «علل اوهام اصحاب التواريخ»؛ «تاريخ ابن حبان»؛ كتاب «الثقات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (307 -306 /6)، تاريخ اسلام (حوادث 114 -112 /380 -351)، دانشنامه ى ايران و اسلام (489 -488 /3)، دائرةالمعارف البستانى (439 /1)، ريحانه (464 -463 /7)، سير النبلاء (104 -92 /16)، كشف الظنون (1400 ،1087 ،1075 ،522 -521 ،463 ،277)، لسان الميزان (9 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن حبان)، معجم البلدان (498 -493 /1)، معجم المؤلفين (174 -173 /9)، نامه ى دانشوران (375 -371 /2)، الوافى بالوفيات (318 -317 /2)، هدية العارفين (45 -44 /2).

ابن حبيب نيشابوري، ابوالقاسم حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 406 ق)، مفسر، قارى، واعظ، مورخ، اديب و نحوى. از اصم و ابوالحسن كارزى و ابوحاتم بن حِبّان و ابوزكريا عنبرى حديث شنيد. ابوالقاسم ثعلبى از خواص شاگردان وى بود. نخست مذهب كرامى داشت، اما بعدها به مذهب شافعى گرويد. در علوم و معانى قراآت مختلف امام عصر خود بود و در نيشابور سرچشمه علم به حساب مى آمد. وى در آنجا به تدريس مشغول بود و گروه فراوانى از مجلس درس او بهره مند گرديدند. ابوبكر حيرى واعظ و محمد فرغانى و حسين سكّاكى از وى روايت كرده اند. ابن حبيب در مغازى، قصص و سير نيز پيشگام بود. از آثار وى: «تفسير النيسابورى القديم» يا «تفسير قرآن مجيد»؛ «عقلاء المجانين». از وى آثارى در آداب و مواعظ و نيز اشعارى پراكنده بر جاى ماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (278 /6)، سير النبلاء (238 -237 /17)، كشف الظنون (460)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم

المؤلفين (278 /3)، الوافى بالوفيات (240 -239 /12)، هدية العارفين (274 /1).

ابن حمّويه جويني سرخسي، تاج الدين، ابومحمد عبداللَّه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(642 -573 /572 -566 ق)، مورخ، رياضيدان، پزشك، محدث و فقيه شافعى. اصل وى از خراسان بود و در دمشق به دنيا آمد. در 593 ق به مغرب رفت و به منصور يعقوب بن يوسف، سومين فرمانرواى موحدى پيوست. و تا 600 ق در آنجا ماند آنگاه از راه مصر به دمشق بازگشت. از ابومحمد بن عبداللَّه بن سليمان بن حوط اللَّه انصارى و ابوالقاسم بن عساكر حديث شنيد منذرى و زين الدين فارقى از وى روايت كردند. وى در دمشق فوت كرد. از آثار: «المسالك والممالك»؛ «السياسة الملوكيه»؛ «المونس فى اصول الاشياء»، در هشت مجلد؛ «الامالى»؛ «رحلة المغربية» يا «رحلة الى المغرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248 /4)، ايضاح المكنون (473 ،102 ،32 /2 ،55 /1)، دائرةالمعارف البستانى (449 -448 /1)، سير النبلاء (97 -96 /23)، معجم المؤلفين (96 /6)، هدية العارفين (461 /1).

ابن خُرداذْبِه، ابوالقاسم عبيداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 300 /280 -205 ق)، مورخ، جغرافيدان و موسيقيدان. پدربزرگ وى زرتشتى بود و به دست برامكه اسلام آورد. به روايتى پدرش در خلافت مأمون حاكم طبرستان بود و خود او نيز ظاهراً در خراسان به دنيا آمد. گفته اند كه براى كسب علم شوق وافر داشت و هنر و ادب را به خوبى فراگرفت. وى در موسيقى نيز دست داشت و آن را نزد اسحاق موصلى فراگرفت. نخست چندى در ولايت جبال مأمور پست و خبر بود و سپس با حفظ سمت به بغداد و سامرا رفت و در دربار معتمد، خليفه ى عباسى، از مقربين گشت. فهرستى از آثار او را ابن نديم در كتاب خود آورده كه اكثر آنها مفقود شده است. مهم ترين اثر وى «المسالك والممالك» يا

«تاريخ ابن خرداذبه» است كه به زبان فرانسه نيز ترجمه و چاپ شده است و مشتمل بر اطلاعاتى درباره ى راهها و شهرها مى باشد. اين كتاب مورد استفاده ى جغرافى نويسان پس از او از قبيل: ابن فقيه، مقدسى، ابن حوقل و جيهانى قرار گرفته است، ولى درباره ى ارزش علمى اين كتاب نويسندگان قديم عرب و خاورشناسان جديد آراء متضاد ارائه كرده اند؛ از ديگر آثار او: «كتاب اللهو و الملاهى»، درباره ى موسيقى و موسيقيدانان؛ «كتاب جمهرة انساب الفرس والنواقل»، درباره ى طايفه ى ايرانيان و اقوام جابه جا شده؛ «كتاب التاريخ»، كه مسعودى آن را بهترين و كامل ترين تأليف در نوع خود دانسته است؛ «الندماء والجلساء»؛ «ادب السماع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :استادان موسيقى (29 -28)، الاعلام (343 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (350 -349 /1)، تاريخ گزيده (697)، تاريخ موسيقى (557 /2 ،131 ،73 ،58 /1)، تاريخ هنرهاى ملى (727 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (529 -528 /4)، دائرةالمعارف البستانى (457 /1)، دايرةالمعارف فارسى (18 /1)، ذيل تاريخ بغداد (13 -11 /17)، ريحانه (498 -497 /7)، سرآمدان فرهنگ (39 /1)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (245)، كارنامه بزرگان (31 -30)، كشف الظنون (1665 ،278)، لغت نامه (ذيل/ ابن خرداذبه)، معجم المؤلفين (236 /6)، هدية العارفين (645 /1).

ابن رزين رازي اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 253 ق)، قارى، نحوى و محدث. اصل وى از اصفهان بود. در رى متولد شد. نزد نُصير و خلاّدبن خالد قرآن آموخت. در عربيت و قراآت استاد و راوى حديث بود. از آثار وى: «الجامع»، در قرائت، «رسم القرآن»؛ «العدد»؛ كتابى در «جواز قراءة القرآن على طريق المخاطبه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (213 /7)، رى باستان (378 /2)، معجم المؤلفين (103 /11)، الوافى

بالوفيات (294 /4).

ابن سمقه، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 369 ق)، مورّخ. وى از تاريخنگاران محلى است كه درباره خوارزم تاريخ مفردى به نام «اخبار الخوارزم» نگاشته است حاجى خليفه از صاحب ترجمه به نام ابواحمد محمد بن سعيد بن قاضى ياد كرده و از اثر وى تحت عنوان «الكافى من تواريخ الخوارزم» و تاريخ وفات وى را 346 ق ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (9 /7)، كشف الظنون (293)، الوافى بالوفيات (105 -104 /3).

ابن سمناني، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 499 ق)، مورّخ و فقيه حنفى. در رحبه، نزديك حلب، متولد شد. در فقه و تاريخ كتبى نگاشت. از آثار وى: «روضة القضاة و طريق النجاة» در آداب قضا؛ «العروة الوثقى»، در شروط.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149 -148 /5)، ايضاح المكنون (99 /2 ،596 /1)، كشف الظنون (1133)، معجم المؤلفين (180 /7)، هدية العارفين (694 /1).

ابن سيّار مروزي، ابوالحسن احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(268 -198 ق)، فقيه، محدث شافعى و مورّخ. در مرو متولد شد. براى استماع حديث بسيار سفر كرد و از اسحاق بن راهويه و عَبدان بن عثمان مروزى و عفان بن مسلم و از همطبقه آنان در خراسان و عراق و حجاز و شام و مصر حديث شنيد. ابن سيار در علم و پارسايى بلند آوازه بود و در روزگار خود با ابن مبارك مقايسه مى شد و در ميان معاصران خود حرمت و احترام فراوانى داشت. نسايى در «صحيح» خود و نيز محمد بن اسماعيل يخارى و محمد بن نصر مروزى و ابن خُزيمه و محمد بن عقيل بلخى و حاجب طوسى و ديگر خراسانيان از وى روايت كرده اند. رجال شناسان او را ثقه توصيف كرده اند. وى يكى از كسانى است كه فقه شافعى را در خراسان پراكنده كرد. از آثار وى: كتابى در «اخبار مرو» يا «تاريخ مرو»؛ «فتوح خراسان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح والتعديل (ج 1، ق 53 /1)، تاريخ بغداد (189 -187 /4)، تهذيب التهذيب (34 -33 /1)، سير النبلاء (611 -609 /12)، كشف الظنون (303)، معجم المؤلفين (241 /1).

ابن شهاب يزدي، حسن

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 855 ق)، مورخ و شاعر. از مردم يزد بود و «منظومه اى» در تاريخ سلجوقيان سرود و آن را به سلطان محمد بن بايسنقر بن شاهرخ از شاهزادگان تيمورى اهدا كرد. كتاب ديگر وى «جامع التواريخ حسنى» نام دارد كه آن را نيز به نام سلطان محمد بن بايسنقر در 855 ق تأليف كرده است. ابن شهاب در «جامع التواريخ» اطلاعات مفيدى درباره ى عصر حافظ نقل كرده و در موارد متعدد به اشعار خواجه حافظ تمثل جسته است. نسخه اى از آن كتاب به تاريخ 880

ق در كتابخانه ى ملى موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ عصر حافظ (مقدمه: مو- مز، 124 ،122)، تاريخ نظم و نثر (239)، الذريعه (47 -46 /5)، ريحانه (58 /8).

ابن طبري مروزي، ابوحامد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 377 /376 ق)، قاضى، حافظ، محدث و مورّخ حنفى. اصل پدر وى از همدان بود و خود از مردم طبرستان. در جوانى وارد بغداد شد و نزد ابوالحسن على كرخى فقه حنفى را فراگرفت. وى از احمد بن خضر مروزى، احمد بن محمد بن عمر منكدرى، محمد بن عبدالرحمان دغولى، احمد بن محمد بن حارث عبدالكريم و محمد بن رزام مروزى حديث شنيد. ابوبكر برقانى و قاضى ابوالعلاى واسطى و محمد بن حسين بن احمد بن بكير و محمد بن مؤمل انبارى و احمد بن محمد عتيقى از وى روايت كرده اند. وى مدتى عهده دار منصب قاضى القضاتى خراسان بود. او سرانجام در بخارا يا مرو درگذشت. از آثار وى: كتاب «التاريخ» كه با صفت بديع توصيف شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112 -111 /1)، تاريخ بغداد (108 -107 /4)، معجم المؤلفين (207 /1).

ابن طيفور، ابوالحسن، ابوالحسين عبيداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 313 ق)، اديب و مورخ. اصل وى از مرورود خراسان بود. در بغداد متولد شد. او همچون پدر به تاريخ نگارى روى آورد و بر كتاب تاريخ بغداد پدرش كه درباره ى اخبار بغداد و شرح حال پادشاهان و حوادث مربوط به آنان بود ذيلى به نام «تتمه كتاب اخبار بغداد» نوشت و تاريخ روزگار معتمد تا نيمه ى خلافت مقتدر را بر آن افزود. از ديگر آثار وى: «المستظرفات والمستظرفين»؛ «كتاب السكباج و فضائلها».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (343 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (402 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (243)، معجم المؤلفين (236 /6)، هدية العارفين (646 /1).

ابن عربشاه، شهاب الدين، ابومحمد، ابوالعباس احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(854 -791 ق)، مورخ، اديب، لغوى، فقيه و محدث حنفى. معروف به عربى و گاهى به عجمى. در دمشق متولد شد و همان جا نشو و نما كرد. در لشكركشى تيمور، در 803 ق به همراه او به سمرقند انتقال يافت و نزد جرجانى، جزرى و بسيارى ديگر، به تحصيل علم پرداخت و زبانهاى فارسى، تركى و مغولى را فراگرفت. در مغولستان، نزد شِرامى حديث آموخت. از سفرهايى به خوارزم، كريمه و ادرنه داشت و در ادرنه معتمد سلطان عثمان محمد اول شد و براى او كتابهاى بسيارى به تركى ترجمه كرد و به عنوان كاتب السر مسؤول نامه نگاريهاى سلان به زبانهاى عربى، تركى، فارسى و مغولى شد. در 824 ق به حلب و سال بعد به دمشق رفت و نزد دوست خود، ابوعبداللَّه محمد بخارى به تحصيل حديث پرداخت. درطى سفر حج در قاهره با ابوالمحاسن ابن تغرى بردى و ديگران روابط دوستى ايجاد كرد. سرانجام در مصر درگذشت. از آثار وى: «عجائب المقدور فى

نوائب (اخبار) تيمور»؛ «فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء» كه تقليدى است از «مرزبان نامه»؛ «الترجمان المترجم بمنتهى الارب فى لغة الترك والعجم»؛ «برهان الفارض بقول المعارض»؛ «العقد الفريد فى علم التوحيد»؛ «عنقود النصيحة»؛ «غرة السير فى دول الترك والتتر»؛ ترجمه «جامع الحكايات»؛ «مرآت الادب فى المعانى والبيان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (218 /1)، ايضاح المكنون (228 /2 ،178 /1)، تاريخ ادبيات زبان عربى (635)، دائرةالمعارف اسلاميه (231 -230 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (707 -706 /5)، الذريعه (220 /15)، ريحانه (111 -110 /8)، كشف الظنون (1646 ،1216 ،1198 ،1174 ،1152 ،1128 ،714 ،397)، الكنى والالقاب (355 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (122 /2)، هدية العارفين (130 /1).

ابن فوطي، كمال الدين، ابوالفضل

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(723 -642 ق)، محدث، مورخ، متكلم، حكيم، شاعر و منجم. نياكانش از مردم مرورود خراسان بودند. در چهارده سالگى مغولان او را در بند كردند و نزديك دو سال در بند بود. در زمان آخرين خليفه ى عباسى در بغداد شغل ديوانى داشت. ابن فوطى در منطق، حكمت و خوشنويسى استاد بود و به دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود. پس از فتح بغداد، به خدمت خواجه نصيرالدين طوسى رفت و در محضر او علوم پايه را آموخت، و در رصدخانه ى مراغه مشغول كار شد. در 679 ق به بغداد بازگشت و از على بن ساعى بغدادى بهره گرفت. گفته اند كه وى حدود پانصد استاد ديد. در ايامى كه عطاءالملك جوينى امارت بغداد داشت وارد دربار گرديد. او مجدداً به سال 704 ق به آذربايجان سفر كرد و سه سال در آن خطه زيست. او سفرهاى ديگرى نيز به آذربايجان كرد و سرانجام در اثر سكته

و كهولت در بغداد درگذشت. چون نياى مادرى او فوطه (لنگ) مى فروخته، به ابن فوطى شهرت يافته است. برخى منابع نيز وى را به واسطه ى پيشه ى نياى پدرش ابن صابونى نام نهاده اند. در شيعى يا معتزلى يا شافعى بودن او جاى ترديد است. از آثارش: «الحوادث الجامعة والتجارب النافعة فى المائة السابعة»، در رويدادهاى سده ى هفتم قمرى در چند مجلد؛ «تاريخ الحوادث من آدم الى خراب بغداد»؛ «تذكرة الرصد»، در تاريخ رصدخانه ى مراغه؛ «دررالاصداف فى غرر الاوصاف»، در بيست جلد، در شرح مراحل هستى؛ «مجمع الآداب فى معجم الاسماء والالقاب»؛ «معجم الشيوخ»؛ «الدرر الناصعة فى شعراء المائة السابعة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (770 -768 /6)، ريحانه (144 -143 /8)، كشف الظنون (1736 ،1597 ،750 ،693 ،573)، لسان الميزان (347 -346 /4)، معجم المؤلفين (216 -215 /5)، هدية العارفين (567 -566 /1).

ابن كثير داري، ابومعبد، ابوبكر عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(120 -45 ق)، قارى و محدث. در مكه ى معظمه متولد شد. او از نوادگان ايرانيانى بود كه پادشاه ايران آنان را با كشتى به يمن فرستاد. وى از موالى عمرو بن عَلقَمه ى كنانى بود. ابن كثير يكى از قراء هفتگانه بود كه اصول قرائت را از مجاهد و دِرْباس (مولى ابن عباس) از ابن عباس از اميرالمؤمنين (ع) اخذ كرد. به احتمالى وى بر عبداللَّه بن سائب مخزومى نيز قرائت كرده است. او از ابن زبير و عكرمه و ديگران حديث شنيد. گرچه قليل الحديث است اما به گفته ابن مدينى و ابن سعد و نسائى از راويان موثق به حساب مى آيد. ايوب، ابن جُريج، جرير بن حازم، سفيان بن عُيَينه و شبل بن عباد و ديگران از وى روايت كرده اند. وى پيشه ى

عطرفروشى داشت و نسبت دارين او به جهت همين پيشه بود، ولى عده اى نوشته اند كه او منسوب به دار بنى لخم است. محمد بن عبدالرحمان مخزومى ملقب به قنبل و ابن ابى بَزّى فارسى، قارى مكه، از شاگردان و راويان قرائت ابن كثير مى باشند. ابوعمرو بن علاء و معروف بن مُشكان و اسماعيل بن قُسطنطين و بسيارى ديگر بر وى تلاوت كردند. قاضى اهل جماعت مكه بود. و در همان جا از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (68 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 402 -401 /120 -101)، التاريخ الكبير (181 /5)، تهذيب التهذيب (326 -325 /5)، الجرح والتعديل (ج 2، ق 144 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (805 -804 /6)، دائرةالمعارف البستانى (660 /1)، ريحانه (167 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (49)، الكنى والالقاب (393 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن كثير)، وفيات الاعيان (42 -41 /3)، هدية الاحباب (84 -83).

ابن ماجه ي قزويني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(273 -209 ق)، حافظ، محدث، مفسر و مورخ. برخى گفته اند كه ماجه لقب پدر وى است نه جدش. ابن ماجه براى گردآورى حديث به رى، بصره، دمشق، بغداد، حمص، شام مصر و حجاز سفر كرد. در دمشق از هشام بن عمار و عباس بن وليد خلاّل و در حمص از محمد بن مصفى و در عراق از ابوبكر بن ابى شيبه و احمد بن عبده و اسماعيل فزارى و ديگران حديث شنيد. محمد بن عيسى ابهرى و ابوطيّب بغدادى و ابوعمرو احمد مدينى و ابوالحسن على بن قَطّان از شاگردان وى بودند. وى سرانجام در قزوين درگذشت. آوازه ى او بيشتر به جهت كتاب «السنن» است كه چهار هزار حديث را در آن گرد

آورده و يكى از كتابهاى ششگانه «صحيح» در حديث اهل سنت است. ابن ماجه خود گويد: چون كتاب «السنن» را بر ابوزرعه عرضه كردم، گفت: «گمان من آن است كه اگر اين كتاب در دسترس مردم قرار گيرد ديگر كتابها يا اكثرشان بى رونق شوند». از ديگر آثار وى: «تفسير القرآن»؛ «تاريخ قزوين»، كه گويا هر دو از ميان رفته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (15 /8)، تهذيب التهذيب (458 -457 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (823 -822 /6)، دائرةالمعارف البستانى (673 /1)، دايرةالمعارف فارسى (22 /1)، ريحانه (183 /8)، سير النبلاء (281 -277 /13)، كشف الظنون (1405 ،1004 ،439 ،300)، الكامل (62 /6)، الكنى والالقاب (398 /1)، نامه ى دانشوران (342 -340 /4)، معجم البلدان (391 /4)، معجم المؤلفين (116 -115 /12)، الوافى بالوفيات (220 /5)، وفيات الاعيان (279 /4).

ابن مجاور، جمال الدين، نجم الدين، ابوالفتح يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(690 -601 ق)، مورخ، محدث و كاتب ايرانى تبار. از كندى و ابن مندويه حديث شنيد. بنا به علت نامعلومى به هند رفت و از آنجا به عدن. سه بار به زبيد سفر كرد. در سال 621 ق در مكه بود و از آنجا به جده رفت. در غلافقه، يكى از شهرهاى يمن، مدتى مقيم شد. ابن مجاور با جمع آورى اطلاعات درباره ى شهرها، قبايل غرب و جنوب عربستان كتاب مشهور خود «تاريخ المستبصر/ مستنصر» را نوشت. ارزش اين كتاب بيشتر به لحاظ معرفى جغرافيايى و اجتماعى عربستان آن زمان است. راه شناسى كتاب نيز بسيار مفيد است و مسافتها به فرسنگ نوشته شده. ابن مجاور توصيف جغرافيايى خود را از مدينه شروع كرده و اطلاعاتى كه وى درباره ى قلهات، مسقط و صحار در خليج عمان به دست مى دهد از

ديگر جغرافيدانان عرب پربارتر است. در اين كتاب از خليج فارس و جزيره ى كيش (قيس) نيز سخن رفته است. گزارش او درباره ى فرق اسلامى، آداب زناشويى، برده دارى، لباس، اوزان و مقياسها، سكه ها، كشاورزى، دريانوردى و حقوق گمركى بسيار دقيق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (831 -829 /6)، معجم المؤلفين (345 /13).

ابن منده اصفهاني، ابوالقاسم عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(470 -383 ق)، مورخ، حافظ و محدث حنبلى. منده نياى بزرگ او بود. در اصفهان به دنيا آمد. نيا و پدرش هر دو عالم دينى بودند. ابوالقاسم از پدرش و ابوبكر بن مردويه و ابوجعفر مرزبان و ابراهيم بن خرشيد قوله و محمد بن ابراهيم جرجانى و ديگر محدثين حديث شنيد و از زاهر بن احمد سرخسى اجازه ى روايت گرفت. براى استماع بيشتر حديث بسيار سفر كرد و از مشايخ همدان، دينور، شيراز، بغداد و نيشابور حديث شنيد. ابن منده از علماى بزرگ عصر خويش بود، چنانكه وى را با خواجه عبداللَّه انصارى همسنگ مى دانستند. او از حسن خط نيز بهره داشت. ابوالقاسم بسيار به شرع پايبند بود و مردم را از منكر نهى مى كرد. او به مكه سفر كرد و ظاهراً در «تاريخ مكه» تأليفى كرده است. وى در اصفهان درگذشت. پيروان عقايد وى در اصفهان به عبدالرحمانيه موسوم بودند. از آثارش: «تاريخ اصفهان»، با ذكر تاريخ ولادتش در آن؛ «حرمةالدين»؛ «الرد على الجهمية»؛ «صيام يوم الشك»؛ «المستخرج من الكتب الناس»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (103 /4)، دائرةالمعارف البستانى (708 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (879 /6)، ريحانه (234 /8)، سير النبلاء (355 -349 /18)، الكامل (125 /8)، كشف الظنون

(1672 -1671)، معجم المؤلفين (171 /5)، نامه ى دانشوران (292 -291 /5)، هدية العارفين (517 /1).

ابن منده اصفهاني، ابوزكريا يحيي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(512 /511 -434 ق)، مورخ و محدث حنبلى. در اصفهان متولد شد. از پدر، عمويش و ابن ريذه ابوبكر اصفهانى دانش فراگرفت. در پژوهشهاى علمى با پدرش همراه بود. به سفر حج رفت و سپس راهى بغداد شد و در جامع منصورى درس گفت، و املاى حديث كرد. ابن ناصر و عبدالقادر حيلى و ابن خشاب نحوى و حافظ سلفى و عبدالوهاب انماطى و على بن ابى تراب خياط و محمد طرسوسى از وى حديث نقل مى كردند، و از شاگردان او به حساب مى آمدند. شهرت خاندان دانشور ابن منده در علم و فضل با نياى بزرگ او، خاندان دانشور ابن منده در علم و فضل با نياى بزرگ او، يحيى، آغاز و به وى، يحيى، ختم مى شود. لذا وى را محدث بن محدث بن محدث بن محدث بن محدث بن محدث گويند. ابن منده داراى تصانيف و آثار بسيارى است از آن جمله: «تاريخ اصفهان»، كه احتمالاً اين كتاب را بر پايه ى كتاب جد بزرگش نوشته است؛ «التنبيه على احوال الجهال والمنافقين»؛ «زندگينامه ى مفصلى درباره ى طبرانى»؛ «مناقب الامام احمد»، درباره ى احمد بن حنبل؛ «معرفة السماء ارداف النبى»؛ «من عاش من الصحابة مائة و عشرين»؛ «مناقب العباس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (194 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (880 -879 /6)، دائرةالمعارف البستانى (708 /1)، ريحانه (234 /8)، سير النبلاء (396 -395 /19)، الكامل (285 /8)، كشف الظنون (1464 ،282)، الكنى والالقاب (428 -427 /1)، لغت نامه (ذيل/ بنومنده)، معجم المؤلفين (211 -210 /13)، نامه ى دانشوران (287 /5)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (257 -256)، وفيات

الاعيان (171 -168 /6)، هدية العارفين (520 /2).

ابن منده اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(395 -310 ق)، حافظ، محدث و مورّخ. در خانواده ى علم و حديث، در اصفهان، به دنيا آمد از پدرش و عموى پدرش بهره گرفت و در جوانى به خراسان، اصفهان، عراق، حجاز، مصر، شام و بخارا حديثها شنيد. در نيشابور ابوحامد بن بلال و محمد بن حسين قطّان را درك كرد و از ابوالعباس اصم هزار جزء نحو نوشت. در بغداد از اسماعيل صفّار و ابوجعفر ابن البخترى و در طرابلس از خيثمة بن سليمان در شام از ابراهيم ابن سنان قنطرى و در حمص از حسن بن منصور امام و در مكه از ابوسعيد بن اعرابى و در مصر از ابوطاهر مدينى و احمد بن بهزاد فارسى و در سرخس از عبداللَّه بن محمد بن حنبل و در مرو از محمد بن احمد بن محبوب حديث شنيد. و به گفته فرزندش عبدالرحمن حدود 1700 استاد ديد و از ابن ابى حاتم و ديگران اجازه ى روايت گرفت. چون از سفر طولانى علمى اش بازگشت كتابهاى فراوانى به همراه آورد. ابوعبداللَّه حاكم و ابوعبداللَّه غنجار و ابوسعيد ادريسى و تمام رازى و ابونعيم اصفهانى و ابن بُندار رازى و بسيارى ديگر از شاگردان وى مى باشند. از آثارش: «فتح الباب فى الكنى والالقاب»؛ «تاريخ اصفهان»؛ «معرفة الصحابه» يا «اسماء الصحابه»؛ «الناسخ والمنسوخ»؛ «التوحيد و معرفة اسماء اللَّه عزّ و جلّ و صفاته»؛ «الايمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (235 /6)، ريحانه (234 /8)، سير النبلاء (43 -28 / 17)، الكامل (230 /7)، كشف الظنون (1406 ،1103 ،589 ،89)، معجم المولفين (43 -42 /9)، الوافى بالوفيات (191 -190 /2)، هدية العارفين (57

/2).

ابوالفرج اصفهاني، علي بن حسين بن هيثم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(356 -284 ق)، مورخ، محدث، اديب شاعر و موسيقيدان. در اصفهان متولد شد و در بغداد نشو و نما يافت و نزد ابن دريد و ابن انبارى و محمد بن جرير طبرى تحصيل كرد. وى از على بن عباس بجلى و محمد بن جعفر قتّات و ابوبكر بن دريد و نفطويه حديث شنيد. دارقطنى و ابراهيم بن احمد طبرى و ابوالفتح بن ابى الفوارس از وى حديث روايت كرده اند. ابوالفرج در ادبيات، نحو، لغت، تاريخ، سير، انساب، طب، نجوم و حديث متبحر بود و شعر را نيكو مى گفت. با اينكه نسب اموى داشت، شيعى زيدى بود و اين را از عجايب شمرده اند. وى در بغداد درگذشت و همان جا دفن شد. مهمترين اثرش كه او را جاودانه ساخته، كتاب «الاغانى» است كه رجال قرن چهارم، مانند صاحب بن عباد و عضدالدوله ى ديلمى به آن توجه بسيار داشتند و گفته اند كه عضدالدوله اين كتاب را از خود در سفر و حضر دور نمى داشت. از ديگر آثار وى: «الاماء الشواعر»؛ «الديارات»؛ «مقاتل الطالبين»؛ «اعيان الفرس»؛ «آداب الفرباء من اهل الفضل و الاداب»؛ «اخبار جحظة البرمكى»، «اخبار الطفيليين»؛ «اشعار الاماء و المماليك»؛ «جمهرة النسب»؛ «دعوة التجار»؛ «كتاب التنزيل فى اميرالمؤمنين (ع)»؛ «كتاب الخمارين و الخمارات»؛ «كتاب الغلمان المغنين»؛ «مجرد الاغانى » و « ديوان» شعر.[1]

اصفهانى على بن حسين (و. 284 ه.ق./ 897 م.- ف. 356 ه.ق./ 967 م.) نويسنده و اديب قرن چهارم. وى در ادب عرب شاگرد ابن دريد و ابن الانبارى و محمد- ابن جرير طبرى بود و كتاب مشهورش الاغانى (اغانى) است، ديگر از آثار او «مقاتل الطالبين»، «الاماء الشواعر» و «الديارات» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] استادان موسيقى (31)، الاعلام (88 /5)، اعيان الشيعه (201 -198 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (642 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 145 -143 /380 -351)، تاريخ برگزيدگان (274 -272)، تاريخ بغداد (400 -398 /11)، تاريخ در ايران (24 -23)، تاريخ هنرهاى ملى (736 -735 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (978 -977 /7)، دائرةالمعارف البستانى (304 -303 /2)، دايرةالمعارف فارسى (26 /1)، الذريعه (377 -376 /21 ،742 /9 ،287 /8 ،250 -249 /2)، سرآمدان فرهنگ (82 -81 /1)، سير النبلاء (203 -201 -16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 184 -183 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (189)، الفهرست للطوسى (379)، فوائد الرضويه (280 -278)، الكامل (25 /7)، كشف الظنون (1951 ،1947 ،1444 ،1256 ،756 ،605 ،419 ،360 ،161 ،129 ،128)، الكنى و الالقاب (139 -138 /1)، لسان الميزان (15 -13 /5)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفرج)، معجم الادباء (136 -94 /13)، معجم المؤلفين (79 -78 /7)، مؤلفين كتب چاپى (213 -212 /4)، نامه ى دانشوران (58 -44 /4)، الوافى بالوفيات (26 -20 /21)، وفيات الاعيان (309 -307 /3)، هدية العارفين (681 /1).

ابوالقاسمي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى احمد ابوالقاسمى در 10 خرداد ماه سال 1347 ه_.ش در شهر تهران و در خانواده اى مذهبى به دنيا آمد. جوّ مذهبى خانواده و همت پدر و مادر ايشان باعث شد كه او از همان آغاز كودكى به قرآن و تالوت آن علاقه خاصى پيدا كند. احمد ابوالقاسمى در سن 8 سالگى در مسجد امام جعفر صادق (ع) شهر تهران با شنيدن تلاوت قرآن از يك نوجوان ايرانى كه به تقليد از استاد عبدالباسط سوره هاى آخر قرآن را تلاوت مى كرد مجذوب قرائت قرآن شد

و پس از شنيدن نوارهاى تلاوت عبدالباسط عشق و علاقه اش به امر تلاوت قرآن دو چندان شد.

آقاى احمد ابوالقاسمى در سال 1362 مشغول تحصيل در مقطع متوسطه شد. او تحصيل در رشته الكترونيك در هنرستان راهيان قدس تهران برگزيد اما حضور در جبهه هاى جنگ حق عليه باطل را بر تحصيل ارجعيت دارد و پس از احمد ابوالقاسمى افراد و عوامل مؤثر در امر تربيت و آموزش قرآن خود را پدر و مادرش و استادان محمد غفارى، محمد رضا ابوالقاسمى و سيد محسن خدام حسينى معرفى مى كند و معتقد است مهمترين عامل پيشرفت من انگيزه قوى و پشتكار بوده است حقيقتاً مى خواستم بهترين قارى در سطح جهان بشوم.

آثاس احمد ابوالقاسمى آموزش جدى صوت و لحن و علوم مختلف قرآنى را بطور رسمى از سال 1361 آغاز كرد و قبل از آن با شنيدن تلاوتهاى زيباى اساتيد مصرى، مقدمات اين آموزش را براى خودش فراهم كرده بود اما با توجه به علاقه اش به علوم قرآنى در سال 1378 از دانشكده الهيات دانشگاه تهران موفق به اخذ ليانس علوم قرآنى شد. ابوالقاسمى در ابتدا بيشتر از اساتيد مصرى بخصوص مرحوم شعبان عبدالعزيز صياد تقليد مى كرد و معتقد است از نوارهاى قاريان بايد در حوزه مسائل لحن باشد حاج احمد ابوالقاسمى در سال 1372 ازدواج كرد و يك فرزند دختر دارد. همسر ايشان نيز به قرآن و تلاوت ان علاقه مند است و حافظ 2 جزء قرآن كريم مى باشد. احمد ابوالقاسمى از ميان رشته هاى هنرى به خط و از رشته هاى علمى به فيزيك و از رشته هاى ورزشى به شنا

علاقه مند است.

احمد ابوالقاسمى كه به تازه گى حفظ قرآن را شروع كرده است توانسته است در مدت 18 ماه 7 جزء قرآن را حفظ نمايد. او در سال 1365 در مسابقات مربوط به جلسات قرآنى شهر تهران رتبه دوم را كسب كرد و در سال 1369 در مسابقات نيروهاى بسيجى كشور رتبه اول را كسب كرد و در سال 1371 موفق به كسب عنوان اول مسابقات قرآن جانبازان كشور شد و در همين سال در مسابقات سراسرى حفظ اوقاف توانست رتبه سوم را كسب كرد و به مسابقات بين المللى مالزى در همان سال اعزام شد و توانست با افتخار تمام مقام اول مسابقات را كسب كند. و براى نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران افتخار بيافريند.

احمد ابوالقاسمى در مناسبات و مراسم بسيارى به اجراى تلاوت پرداخته و شنوندگان را از صداى دلنشين زيباى خود بهره مند ساخته است.

او به مدت 4 سال در سازمان تبليغات در قسمت دارالقرآن و چند سال نيز در امور فرهنگى قرآنى حرم حضرت عبدالعظيم (ع) مشغول فعاليت بوده است. و از سال 1379 مسئوليت مؤسّسه قرآن را در كشور آلبانى عهده دار شده است و هم اكنون نيز فعاليتهاى قرآنى را بداين كشور سازماندهى مى كند. وى مؤلف جزوه آموزش قرآن كريم است كه به زبان آلبانيايى ترجمه شده و به همراه 4 نوار در دسترس مسلمانان آلبانيايى است.

آقاى احمد ابوالقاسمى در جلسات قرآنى بسيارى بعنوان مربى مشغول آموزش صوت و لحن بوده است اما از جلساتش در حرم حضرت عبدالعظيم بعنوان مؤثرترين جلسات ياد مى كند.

او همچنين در چند دوره متوالى به عنوان مربى دانشجويان تربيت معلم به

تدريس اشتغال داشته است.

آقاى احمد ابوالقاسمى در مسابقات فراوانى به عنوان داور رشته صوت و لحن حضور داشته است كه بهترين آنها داور مسابقات قرآن ارتشهاى جهان در سال 78 در تهران است. او به ابتهال و تواشيح علاقه مند است و معتقد است كه اگر ابتهال با صداى استاد سيد محمد نقش بندى يا استاد محمد عمران باشد بسيار شنيدنى است او از اساتيد؛ عبدالفتاح شعشاعى، محمد صديق منشاوى و عبدالباسط به عنوان سه قارى برتر كشور مصر از ابتدا تا كنون ياد مى كند و معتقد است كه استاد شحات محمد انور و استاد راغب مصطفى غلوش دو قارى برتر كشور مصر ياد مى كند.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net/

ابونعيم اصفهاني، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(430 -336 /334 ق)، محدث، عارف و مورخ. معروف به حافظ اصفهانى و حافظ دنيا. به گفته صاحب «رياض العلماء» ابونعيم نياى بزرگ علامه مجلسى است. وى فقه و تصوف را با حديث توأم ساخت. در خانانى ايرانى نژاد در اصفهان متولد شد. در مذهب او اختلاف است. بعضى او را از اهل سنت مى دانند ولى يك گمان بر اين است كه از شدت تقيه حاكم بر زمانش تشيع خود را از مخالفين مذهب كتمان مى كرده است. ابونعيم در هشت سالگى رسما شروع به استماع حديث از محدثان معروف اصفهان كرد. و از پدرش و ابوالقاسم طبرانى و ابن فارس و ابن مقرى حديث شنيد. پدرش كه از بزرگان علما و محدثان بود براى وى از علماى شهرهاى ديگر درخواست اجازه روايت كرد. خيثمة بن سليمان از شام و ابوالعباس اصم از نيشابور و عبداللَّه بن عمر از واسط و ابوسهل قطان از بغداد و ابوبكر بن

سنى از دينور به او اجازه حديث دادند. وى از سال 356 ق براى تكميل تحصيلات به خراسان، خوزستان، عراق و حجاز سفر كرد و استادان بسيار ديد و از ابواحمد حاكم و ابن حمدان و ابو عبدالرحمان سلمى در نيشابور و از ابوزرعه استرآبادى در استرآباد و از محمد بن احمد غطريفى در گرگان و از محمد بن احمد بن سختويه در شوشتر و ديگران حديث شنيد. در مورد وى گفته اند: كه بيش از چهار صد و سى عالم حديث به او اجازه ى روايت دادند كه براى بعضى از آنان وى تنها راوى شناخته شده است. از جمله آثارش: «منقبة المطهرين و مرتبة الطيبين»؛ «ما نزل من القرآن فى اميرالمؤمنين (ع)»؛ «حلية الاولياء و طبقات الاصفياء»؛ «تاريخ اصفهان» يا «ذكر اخبار اصفهان»، در دو مجلد كه در 1931 م در ليدن چاپ شد؛ «المستخرج على الصحيحين»؛ «دلائل النبوه»، در سيره پيامبر (ص)؛ «معرفة الصحابة»؛ «تاريخ بلد»؛ «فضايل الصحابة»؛ «النفاق»؛ «علوم الحديث»؛ «طب النبى»؛ «كتاب الطب» يا «الشفا فى الطب»؛ «الاربعين» يا «كتاب المهدى»، در حالات حضرت مهدى (عج)؛ «مختصر الاستيعاب»؛ «رياضه المتعلم»؛ «معجم الشيوخ»؛ «حرمة المساجد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150 /1)، اعيان الشيعه (438 /2)، تتمة المنتهى (393)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1120 -1118 /8)، دايرةالمعارف فارسى (36 /1)، الذريعه (143 /15 ،81 /7 ،396 /6 ،232 /3)، روضات الجنات (285 -282 /1)، ريحانه (286 -285 /7)، سير النبلاء (464 -453 /17)، الكامل (18 /8)، كشف الظنون (1739 ،1735 ،1672 -1671 ،1465 ،1435 ،1433 ،1422 ،1411 ،1279 ،1276 ،1209 ،1095 ،1055 ،938 ،760 ،689 ،282 ،116 ،53)، لسان الميزان (38 /8

،304 -303 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، الكنى و الالقاب (168 -165 /1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 430)، معجم المؤلفين (283 -282 /1)، الوافى بالوفيات (84 -81 /7)، وفيات الاعيان (92 -91 /1)، هدية الاحباب (43 -42)، هدية العارفين (75 -74 /1).

ابهري، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(375 -289 /287 ق)، قاضى، قارى، محدث و فقيه مالكى. در ابهر تولد يافت و ساكن بغداد شد و در آنجا از ابوعمر محمد بن يوسف قاضى و فرزندش ابوالحسين فقه آموخت. و از ابوبكر باغندى و ابوالقاسم بغوى و عبداللَّه بجلى و ابن تمّام بهرانى و محمد اشنانى و ديگران در عراق و شام و جزيره حديث شنيد. دارقطنى از او حديث نقل كرده و او را ستوده و گفته كه او امام مالكيان در عصر خود بود و از اندلس و مغرب و گوشه و كنار دنيا به سويش مى شتافتند. از وى آثارى بر جاى مانده است كه به گفته ى قاضى عياض تصانيف از در شرح مذهب مالكى و ردّ مخالفين است. از جمله آثار وى : «الاصول»، در فقه؛ «الرد على المزنى»؛ «شرح كتاب ابن عبدالحكم الصغير» و «شرح كتاب ابن عبدالحكم الكبير»؛ «فضل المدينه على مكة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (98 /7)، تاريخ الاسلام (حوادث 582 -580 /380 -351)، تاريخ بغداد (463 -462 /5)، ريحانه (72 /1)، سير النبلاء (334 -332 /16)، الفهرست لابن النديم (283)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 375)، معجم البلدان (106 /1)، معجم المؤلفين (241 /10)، الوافى بالوفيات (308 /3)، هدية العارفين (50 /2).

اتحاديه، منصوره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

منصوره اتحاديه در سال 1312، در تهران به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در سال 1358، در دانشگاه ادينبورگ انگلستان به پايان برد و با اخذ درجه دكتري در گروه تاريخ دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. دكتر اتحاديه ضمن تاليف و تحقيق و مديريت نشر تاريخ، با انجام سفرهاي مطالعاتي و شركت در سمينارهاي خارجي، بر پشتوانه هاي علمي خود

افزود. او صاحب تاليفات بسياري در زمينه تاريخ مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منصوره اتحاديه پس از اخذ مدرك ديپلم و ليسانس، رهسپار انگلستان شد و در سال 1358 به دريافت مدرك دكتراي تاريخ از دانشگاه ادينبورگ نائل آمد.

همسر و فرزندان : منصوره اتحاديه همسر دكتر نظام مآفي و مادر چهار فرزند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منصوره اتحاديه پس از مدتي اقامت و تحصيل در انگلستان، به ايران بازگشت و مديريت نشر تاريخ را در تهران عهده دار شد.

فعاليتهاي آموزشي : منصوره اتحاديه پس از كسب درجه دكتري، در گروه تاريخ دانشگاه تهران مشغول تدريس شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : منصوره اتحاديه ضمن تاليف و تحقيق، دست به سفرهاي مطالعاتي و شركت در سمينارهاي خارجي نيز زده است و بدين ترتيب بر پشتوانه هاي علمي خود افزوده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احزاب سياسي در مجلس سوم (1334 - 1333 ه_ ق)

2 پيدايش و تحول احزاب سياسي مشروطيت دوره اول و دوم مجلس شوراي اصلي

3 حرفي از هزاران، كاندر عبارت آمد، وقايع تبريز و رشت1335-1326 هجري قمر

4 خاطرات و اسناد حسين قلي خان نظام السلطنه ما في

5 خاطرات و اسناد محمد علي غفاري، نايب اول پيشخدمت باشي (تاريخ غفاري)

6 رضا قلي خان نظام السلطنه

7 زمانه، زندگي و كارنامه ي بيهقي

8 زندگي نامه حاج محمد حسين كمپاني، امين دار الضرب

9 سفرنامه كرمان و بلوچستان

10 سياق معيشت در عصر قاجار حكمراني و ملكداري مجموعه اسناد عبدالحسين ميرزا فرمانفرما

11 گزيده اي از مجموعه اسناد عبدالحسين ميرزا فرمانفرما،

از 1325 تا 1340 هجري قمري

12 گوشه هايي از روابط خارجي ايران

13 مجلس و انتخابات: از مشروطه تا پايان قاجاريه

14 مرامنامه ها و نظام نامه هاي احزاب سياسي ايران در دوره دوم مجلس شوراي ملي

15 نخبه سيفيه، در تاريخ و جغرافياي استرآباد به انضمام ترانه هاي عاميانه تركمن

16 نصرت الدوله: مجموعه مكاتبات، اسناد، خاطرات ...

17 واقعات اتفاقيه در روزگار (تاريخ مشروطه)

احد الحسيني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(اوايل س سيزدهم ق)، نگارگر فلزات و شمشير ساز. از آثار رقم دار وى: قمه ى زيبا و استادانه اى است در موزه ى ويكتوريا آلبرت لندن، با رقم «ابن عبداللَّه احد الحسينى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (50 /1).

احمدخان بيگي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا احمد خان بيگي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال تحصيلي 58 - 57 با ديپلم رياضي از دبيرستان دكتر هشترودي تهران فارغ التحصيل شدم. از سال 59 دروس حوزه را از مدرسه آقاي مجتهدي در تهران آغاز و پس از يكسال به قم آمدم و در مدرسه رضويه دروس حوزوي را ادامه دادم.

در سال 78 با پايان دوره مقدمات سطح و خارج در دوره تخصصي كلام حوزه پذيرفته شدم و در سال 81 فارغ التحصيل شدم و در حال حاضر در حال نوشتن پايان نامه در موضوع فطرت هستم. همچنين در سال 78 براي تدريس دروس معارف دانشگاههاي تهران كار خود را آغاز كردم. در طول اين چند سال در دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي، ايران و الزهراء تدريس داشته ام و از سال 81 به عنوان هيئت علمي (رتبه مربي) در دانشگاه ايران پذيرفته شدم.

در حال حاضر مسئوليت نهاد رهبري در دانشگاه الزهراء را نيز دارا هستم.

احمدي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى احمدي

محل تولد : عشق آباد طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/6/30

زندگينامه علمي

در سال 1372 پس از اخذ مدرك سيكل وارد حوزه علميه قم شدم. سه سال در مدرسه علميه رسالت تحصيل كرده و سپس به مدرسه امام باقر (ع) رفتم و تا پايه 6 را در آن مدرسه تحصيل نمودم.تاثير گذارترين اساتيد من در اين دوره حجةالاسلام والمسلمين قائمى، طاهرى، رباني و قوامي بودند. رسائل و مكاسب را از محضر حجةالاسلام والمسلمين دكتر سيد محمود مدني فراگرفتم. همزمان با تحصيل به تحقيق روي آوردم. تحقيقات خود

را از سال 1379 آغاز كردم. محورهاي تحقيقاتي اينجانب تا كنون موارد زير است:

1- بيوگرافى، بررسي افكار و انديشه هاي بزرگان ديني. 2- سيره اهل بيت (ع). 3- حقوق زنان در اسلام. 4- شهيد شناسي در حوزه دين.

اخسيكثي، ابوالوفاء محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 520 ق)، لغوى و مورخ. معروف به ابن ابى المناقب. وى برادر ابورشاد اخسيكثى است. در اخسيكث فرغانه ماوراءالنهر متولد شد، همراه برادر به مرو رفت و در آن شهر تحصيل كمال كرد و از اديبان به نام روزگار خود شد. پايان عمر را در همان شهر زيست تا درگذشت. از آثار وى: «التاريخ»، كه به «تاريخ ابى الوفاء الاخسيكثى» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (212 /1)، ريحانه (367 /7)، كشف الظنون (281)، معجم الادباء (55 -52 /5)، معجم البلدان (148 /1)، معجم المؤلفين (259 /11).

اخسيكثي، ابورشاد احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(528 /526 -466 ق)، اديب، شاعر، نويسنده و مورّخ. ملقب به ذوالفضائل، و منسوب به اخسكيث ماوراءالنهر در نظم و نثر و نحو و لغت دستى توانا داشت و مرجع استفاده ى اكثر فضلا و كاتبان ديوان سلاطين بود. در مرو وفات يافت. از تأليفات او: «تاريخ ابى رشاد»؛ «الزوائد»، شرح «سقط الزند» ابوالعلاء معرّى؛ « كتاب فى قولهم كذب عليك كذا»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208 /1)، ايضاح المكنون (212 /1)، روضات الجنات (269 -268 /1)، ريحانه (110 /7)، كشف الظنون (933 -280)،لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (55 -52 /5)، معجم المؤلفين (144 /2).

اخويان، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي اخويان

محل تولد : كوهدشت لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي اخويان در سال 1362 وارد حوزه علميه شدم و در سال 1374 در رشته تخصصي كلام از موسسه امام صادق (ع) فارغ التحصيل شدم و حدود يك دوره اصول حضرت آيت الله سبحاني شركت نمودم و بيش از 8 سال در درس خارج آيت الله فاضل و آيت الله نوري همداني و آيت الله وحيد خراساني شركت نمودم.

كارشناسي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه پيام نور تهران اخذ كردم و كارشناسي ارشد تاريخ عمومي جهان را از دانشگاه واحد مركز تهران گرفتم. همچنين در دانشگاههاي مختلف از جمله هنر، آزاد اسلامي تهران، دانشگاه قم، باقرالعلوم (ع)، دانشگاه اراك، حوزه علميه شهيد صدوقي فاز 4 و 5 تدريس داشته و دارم.

اديب بهروز، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن اديب بهروز

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/9

اديب طوسي، محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1283 ش)، دانشمند، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به اديب طوسى. وى در مشهد متولد شد و تحصيلات مقدماتى را در مكتب گذرانيد. سپس، به تحصيل علوم دينى در مدارس قديم پرداخت. علوم ادبى را نزد اديب نيشابورى و حكمت را نزد حاج ميرزا عباسعلى معروف به فاضل و آقا بزرگ حكيم و فقه را نزد پدر خود آموخت. اديب طوسى با سفرهايى كه به هند، تركستان، عربستان، مصر، شام و آسياى صغير كرد، به زبانهاى رايج عربى، تركى، اردو، انگليسى، سانسكريت، اوستايى، پهلوى و كلدانى آشنايى كامل پيدا كرد. وى در تبريز اقامت نمود و مجله ى «ماهتاب» را در سال 1316 ش آنجا به مدت يك سال انتشار داد. در دانشكده ى ادبيات تبريز تدريس كرد و مديريت مجله ى آن دانشكده را نيز عهده دار شد. او كتب زيادى به رشته ى تحرير درآورد. از جمله آثار وى: «تاريخ دينى ايران» در دو دوره؛ «دستور زبان فارسى» در سه دوره؛ «بودا در هند»؛ «تخت سليمان»؛ «پيام فردوسى»؛ به نظم؛ «لغات آذرى»؛ «لهجه هاى محلى»؛ «تعليم و تربيت از نظر غزالى».[1]

مدرس، اديب، محقق.

تولد: 1283، مشهد (محله نوغان).

درگذشت: 5 خرداد 1361، تهران.

محمد امين طوسى، معروف به اديب طوسى، فرزند شيخ محمدحسين گيلانى در شهر مشهد به تحصيل پرداخت و در مكتب هاى قديم و مدارس علوم دينى به كسب علم و دانش مشغول شد و علوم ادبى را از اديب نيشابورى و حمكت و فسلفه را از آقا بزرگ حكيم آموخت و مدتى نيز در سبزوار نزد حاج ملا هادى سبزوارى به فراگيرى اصول فسلفه

اشراق پرداخت. وى در سال 1342 ق. به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل زبان انگليسى و تدريس ادبيات مشغول شد و بعد از سه سال اقامت به مشهد بازگشت و در مدارس آنجا به تحصيل پرداخت. پس از آن نيز در مدرسه هاى تهران و يزد و تبريز به تدريس مشغول شد.

اديب طوسى سفرهايى به ندوتسان و عربستان سعودى و تركستان و مصر و سوره و تركيه نمود. از آن پس كه به ايران مراجعت كرد به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و چندى در اداره ى كل نگارش وزارت فرهنگ به خدمت پرداخت و سال ها نيز در دانشگاه تبريز به تدريس در دانشكده ى ادبيات مشغول بود و در ضمن مديريت نشريه ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز» را به عهده داشت. پس از آن كه بازنشسته گرديد در اواخر عمر به تهران آمد و در اين شهر اقامت گزيد.

از جمله آثار وى مى توان به موارد زير اشاره نمود: آموزش و پروش از نظر غزالى (تبريز، 1320)؛ ايام كودكى (نظم، تهران، 1312)؛ بودا در هند؛ پيام فردوسى (نظم، تهران، 1313)؛ تاريخ دينى ايران قديم (در دو دوره)؛ تخت سليمان؛ دستور زبان و معانى و بيان و بديع فارسى؛ رابطه اوزان شعر يا ترانه هاى محلى ايران (تبريز، 1332)؛ فرهنگ لغات ادبى تبريز (دو جلد، 1349)؛ فرهنگ لغات بازيافته (ذيل برهان قاطع) (تبريز، دو جلد، 1343)؛ فرهنگ لغات لهجه هاى محلى ايران؛ فقه الغة فارسى؛ لغات آذرى؛ تلخيص مثنوى؛ مهرشاه و ميهن (نظم، تبريز 1320)؛ نقد الادب (بغداد). وى همچنين مجله ى «ماهتاب» (نشريه ى انجمن ادبى آذربايجان) و نيز داستان هايى چند را منتشر ساخت. از جمله اين داستان ها مى توان به

اين عنوان ها اشاره كرد: انتقام عشق (سه جلد، تبريز، 1319 -1317)، مرد عجيب، جوكى در جنگل، دخمه هاى سياه يا كلبه بدبختان (تبريز 1320)، شبح مخوف، درويش گمنام.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (181 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (107 -106 /1)، سخنوران نامى (54 -46 /2)، سخنوران نامى معاصر (230 /1)، مؤلفين كتب چاپى (687 -685 /1).

اديب كرماني، غلامحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز ح 1330 ق)، موّرخ، مترجم نويسنده و شاعر، متخلص به اديب. معروف به اديب كرمانى. از كرمان به خراسان رفت، سپس به تهران آمد. شغل ديوانى داشته و در اوقات فراغت به مطالعه و تأليف كتب در تاريخ، جغرافيا و سفرنامه مى پرداخت. او مترجم ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه و و قايع نگار ايشان در سفرهايشان بود. وى صاحب دو «ديوان» بوده يكى به فارسى و ديگرى به عربى. از آثار اوست: «سفرنامه ى خراسان»؛ «سفرنامه ى عراق عرب»؛ «تاريخ و جغرافياى مازندران».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شاعران كرمان (34)، الذريعه (66 /9)، ستارگان كرمان (15)، فرهنگ سخنوران (53)،لغت نامه (ذيل/ غلامحسين خان).

ارفع، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم ارفع ، فرزند سيد ناصر الدين ارفع ، در سال 1323 در تهران به دنيا آمد . دوران تحصيلي دبيرستان را ناتمام رها كرد و به تشويق پدر و شوق خود ، روي به آموزش حوزوي آورد . او در حوزه ي علميه اي در تهران ( خيابان ري ، بازارچه ي نايب السلطنه ) به درس و بحث طلبگي اشتغال يافت . پس از چهار سال طلبگي در آن مدرسه ي علوم اسلامي كه برجسته ترين استادش حاج آقا مجتهدي بود ، در سال 1342 به حوزه ي علميه ي قم مهاجرت كرد . استادان بزرگ او در اين حوزه عبارت بودند از: آيت الله فاضل لنكراني ، مرحوم آيت الله سلطاني ، آيت الله نوري همداني و مرحوم دكتر مفتح .

پس از درگذشت پدر گرانمايه اش ، ناچار شد براي سرپرستي خانواده ، از قم به تهران بازگردد و باز همچنان به آموختن علوم و معارف

اسلامي ، اين بار نزد استادان : آيت الله حاج ميزرا علي آقا فلسفه در مسجد لرزاده و آيت الله ميرزا باقر آشتياني در مدرسه ي مروي پرداخت . در عين حال ، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامي ، به وعظ و تبليغ متعهدانه ي انقلابي روي آورد .

مترجم گرامي صاحب بيش از پنجاه كتاب اعم از تاليف و ترجمه است و اغلب و بلكه همه ي آنها در زمينه ي علوم و معارف اسلامي و نشر و ترويج فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ) است . ايشان بر وفق سنتي مرضيه به ترجمه ي قرآن كريم و نهج البلاغه و صحيفه ي سجاديه توفيق يافته است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

استاد ولي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين استاد ولي در سال 1331 ، در تهران متولد گرديد. با به پايان بردن تحصيلات مقدماتي ، وارد دوره ي متوسطه دبيرستان شد ، و در سال 1348 هم زمان با تحصيل در دوره ي متوسطه ، شب ها پس از نماز مغرب و عشاء به مسجد مرحوم حاج ملا محمد جعفر معروف به حوزه ي علميه ي حضرت آقاي شيخ احمد مجتهدي تهراني مي رفت و به فراگيري علوم ادبي و ديني مي پرداخت ، او تا سطح لمعه را در آنجا فراگرفت. استاد ولي فراگيري علوم ديني را هم چنان پس از اين دوره ادامه داد و توانست در اين مدت محضر درس اساتيد بزرگي را درك نمايد. استادولي كار ترجمه و تصحيح را از سال 1354 نزد استاد غفاري آغاز نمود و در اين مدت

آثار زيادي به چاپ رساند. تصحيح كتاب «الامالي» حسين استاد ولي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

والدين و انساب : پدر حسين استاد ولي ، مرحوم عباسعلي ، معروف به آقاي شيخ عباس از كسبه ي متدين و اهل تهران بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين استاد ولي با به پايان بردن تحصيلات مقدماتي ، وارد دوره ي متوسطه دبيرستان شد ، و در سال 1348 هم زمان با تحصيل در دوره ي متوسطه ، شب ها پس از نماز مغرب و عشاء به مسجد مرحوم حاج ملا محمد جعفر معروف به حوزه ي علميه ي حضرت آقاي شيخ احمد مجتهدي تهراني مي رفت و به فراگيري علوم ادبي و ديني مي پرداخت ، او تا سطح لمعه را در آنجا فراگرفت. استاد ولي فراگيري علوم ديني را هم چنان پس از اين دوره ادامه داد و توانست در اين مدت محضر درس اساتيد بزرگي را درك نمايد.

استادان و مربيان : حسين استاد ولي از سال 1348 تا سال 1354 در محضر درس شيخ احمد مجتهدي تهراني حاضر گرديد. در سال 1354 در اثر علاقه ي وافر به علم حديث ( با توسل به ذيل عنايت شيخ صدوق ) محضر درس ميرزا علي اكبر غفاري را درك نمود. و در فاصله ي سال هاي 48 تا 57 همزمان با تحصيل در مدرسه ي آقا ، در محضر درس حاج سيدهاشم حسيني حاضر گرديد. استاد ولي همچنين در سال 1362 به

حوزه ي درس آيت الله حاج سيخ محمدتقي شريعتمداري راه يافت و شرح لمعه و بخشي از مكاسب شيخ و چندي نيز خارج المدارك آيت الله حاج سيد احمد خوانساري را نزد اين استاد فراگرفت.

هم دوره اي ها و همكاران : حسين استاد ولي در سال 1345 با دانشمند گرانمايه آقاي ميرزا علي اكبر غفاري آشنا شد كه ثمرۀ اين آشنايي فراگيري روش تصحيح فني متون اسلامي از آقاي غفاري بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسين استادولي كار ترجمه و تصحيح را از سال 1354 نزد استاد غفاري آغاز نمود و در اين مدت آثار زيادي به چاپ رساند.

جوائز و نشانها : تصحيح كتاب «الامالي» حسين استاد ولي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اعراب گذاري كتابهاي توحيد صدوق، ثواب الاعمال، غيبت نعماني

2 الامالي

ويژگي اثر : تصحيح كتاب - برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره دوم كتاب سال-يكي از پايه هاي معارف اسلامي سخنان و سيره ائم? اطهار عليهم السلام است، ثقل اصغري كه پيامبر اكرم بارها و بارها در حيات خويش به تمسك و پيروي از آن فرمان داده بود. بدين سبب در طول دوران حيات ائم? اطهار محدثين شيعه با دقت و وسواس بي نظير خود به گردآوري و ضبط احاديث آن بزرگواران پرداختند و حاصل تلاش آنان مجموعه هاي روايي بود كه به آيندگان به ارث رسيد. علماي اسلامي كه پس از عصر ائمه و دوران غيبت كبري به سر مي بردند در استمرار اين سنت

حسنه به نقل روايات ائمه عليهم السلام پرداختند. علاوه بر تأليف كتابهاي روايي، اين بزرگواران با تشكيل مجالس هفتگي و يا ماهانه به نقل حديث مي نشستند و شاگردان ايشان با كتابت اين احاديث مجموعه هايي را مي پرداختند كه در اصطلاح «امالي» ناميده مي شود. يكي از علمان بزرگ شيعي كه چنين مجالسي را برپا مي داشت فخرالشيعه ابوعبدالله محمدبن النعمان العكبري الغدادي، معروف به شيخ مفيد (متوفي به سال 413 ه_.ق) مي باشد. شيخ مفيد از دانشمندان بزرگي است كه در فنون مختلف اسلامي تبحر فراواني داشته و در دفاع از حريم اهل بيت عليهم السلام با قدرت بي نظيري به بحث و مناظره مي پرداخته است. كتاب «الامالي» دربرگيرند? 42 جلس? نقل روايت است كه اولين آن در ماه مبارك رمضان سال 404 هجري و آخرين آن در روز شنبه 27 ماه مبارك رمضان سال 411 هجري برگزار شده است و در مجموع حاوي 387 حديث در مسائل مختلف مي باشد. در تصحيح كتاب، مصحح محترم با مراجعه به نسخ مختلف و نيز افزودن تعاليق مفيد، در مجموع كار ارزنده اي را به انجام رسانده كه سبب احياي مجدد اين كتاب شده است. فهارس تفصيلي اعلام، بيوتات قبايل و اماكن نيز به اين كتاب ارزش افزونتري بخشيده است

3 الامام علي بن ابي طالب (ع)

4 الامام مهدي

ويژگي اثر : ترجمه

5 امالي مفيد

6 بحرالمعارف

7 ترجمه مستقلي از قرآن كريم

8 دعاهاي مفتاح الفلاح

9 علم اليقين

10 قصه هاي طاقديس

11 قصه هاي عارفان

منابع زندگينامه : 1www.ketabesal.ir2دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي ، به كوشش: بهاءالدين خرمشاهي ، تهران: انتشارات

دوستان و ناهيد، ص 196

استرآبادي، محمدمهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1180 -1100 ق)، منشى و مورخ. ملقب به ميرزا مهدى خان. در اصفهان تحصيل كرد. و منشى دربار صفوى شد سمت فرمان صدر و لقب كوكب، عنوان باغبان باشى يا ناظر قصور يافت. پس از پيروزى نادر بر افاغنه در اصفهان، مهدى نامه اى، به عنوان تبريك مردم مازندران به نادر فرستاد و از سال 1142 ق به مدت هجده سال مشاور خاص او شد و از او لقب منشى الممالك يافت و بعد از تاج گذارى نادر در سال 1148 ق لقب ميرزا مهدى خان را گرفت و تنها سمت ضبط وقايع داشت. در جنگها و سفرهاى نادر از داغستان تا دهلى و از هرات تا بغداد و نجف همراه وى و يكى از سه شخصيت اصلى دربار بود. در اوايل سال 1158 ق كه عثمانيان در جنگ ايروان از نادر شكست خوردند و درخواست مصالحه نمودند، مذاكراتى صورت گرفت ميزامهدى به عنوان سفير نادر به دربار عثمان رفت و در راه بازگشت در بغداد بود كه نادر درگذشت. به مشهد آمد و از كارهاى ديوانى كناره گرفت و دور از مردم در مدرسه اى كه بعضى از نسخه هاى نوشته ى وى هم اكنون در آنجا يافت مى شود و وقف فرزندان وى است، به تكميل تأليفاتش در تاريخ حوادث حكومت نادر پرداخت. سبك نگارش وى شيوه ى مترسلان قرن هفتم و هشتم قمرى چون وصاف الحضره است. آثار وى: «جهانگشاى نادرى»؛ «درّه ى نادره»، با نثر مسجع؛ «سنگلاخ»، در ترجمه ى لغات تركى جغتايى، اين كتاب سه جلد است جلد اول در مبانى لغت تركى جلد دوم سنگلاخ است كه قسمت اعظم كتاب است و جلد سوم در

شرح و تفسير لغات مشكل فارسى و عربى؛ «مبانى اللغه»، مقدمه ى «سنگلاخ»؛ «انشاء الدرر»، كه همان «منشآت» است كه با انشاى دشوارى نوشته شده و گواهى روشن بر بلاغت اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1810 -1085 /5)، شرح حال رجال (172 -171 /4)، صبح گلشن (479)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 756 -653 /12)، لغت نامه (ذيل/ مهدى)، مؤلفين كتب چاپى (448 -447 /6).

اسفرايني، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نقاش و فلزكار. اهل اسفراين و از استادان كوفتگر و فلزكار و طلاب كوب زمان خود بود. از آثار بى نظير اين هنرمند، پنجره ى بى نظيرى است در آستانه ى قدس رضوى كه به مهارت تمام شبكه و كنده كارى و طلاكوبى شده و كتيبه هاى زرين و نقوش هندسى عالى دارد. اين پنجره كه روى سنگ مرمر نصب شده و فولادى و زركوب است، با همكارى استادان نامى زمان اتمام يافته و رقم آن چنين است: «عمل حاجى محمد بن على حافظ اسفراينى تحت شهور محرم 817».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (143/1).

اسكافي، ابوعلي محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(336 /332 -258 ق)، مورخ و عالم امامى. مشهور به ابوعلى كاتب بغدادى. اجداد او زرتشتى بودند. پيشگام در فنون مختلف و از مشايخ برجسته ى شيعه و از معاصران شيخ كلينى بود كه در سوق العطش بغداد مسكن داشت. وى از شاگردان جعفر بن محمد بن مالك و محمد بن موسى بربرى و احمد بن محمد بن رستم نحوى است. تلعكبرى و ابوالقاسم جعفر بن محمد قولويه و ابوبكر احمد وراق دورى و معافى بن زكريا جريرى از او روايت كرده و رجال نويسان شيعه از او به صفت هاى ثقه و جليل القدر ياد كرده اند. در بغداد درگذشت و در مقابر قريش دفن شد. از آثارش: «الانوار فى تاريخ الائمة الاطهار (ع)»؛ «التمحيص».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (92 -91 /10 ،156 /4)، ايضاح المكنون (275 /2)، بحارالانوار (17 /1)، تاريخ بغداد (365 /3)، خاندان نوبختى (215)، الذريعه (432 -431 /4 ،413 -412 /2)، رجال الطوسى (494)، رجال النجاشى (297 -295 /2 ،303 /1)، رياض العلماء (39 -38 /6)،

ريحانه (123 -122 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 312 /4)، الفهرست للطوسى (325 -324)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى و اسكافى)، الكنى والالقاب (27 /2)، معجم المؤلفين (93 /12)، هدية الاحباب (98).

اشراقي، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احسان اشراقي در سال 1307در قزوين بدنيا آمد.ايشان داراي دكتراي تخصّصي تاريخ از دانشگاه تهران است. وي هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان علوم و استاد تاريخ دانشگاه تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي احسان اشراقي به قرار زير است: كارشناسي رشته تاريخ و جغرافيا از دانشگاه تهران در سال 1328 كارشناسي ارشد رشته تاريخ و علوم اجتماعي از دانشگاه تهران در سال 1341 دكتراي رشته تاريخ از دانشگاه تهران در سال 1348

همسر و فرزندان : دكتر احسان اشراقي متاهل و داراي يك فرزند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سوابق مديريتي و اجرايي دكتر احسان اشراقي به قرار زير است: مديريت گروه آموزش تاريخ دانشگاه تهران بمدت بيست سال معاونت آموزشي داانشكده ادبيات و علوم انساني در دانشگاه تهران بمدت دو سال عضو پيوسته فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران

فعاليتهاي آموزشي : احسان اشراقي عضو هيئت علمي دانشگاه تهران مي باشد .ايشان بمدت 50 سال است كه در مراكز دانشگاهي و موسسات آموزش عالي به امر تدريس فعاليت دارد.

جوائز و نشانها : جوايز و نشانهاي دريافتي احسان اشراقي به قرار زير است: استاد ممتاز دانشكده ادبيات دانشگاه تهران جشن بزرگداشت و تكريم دكتر اشراقي در قزوين در سال 1380 به علت پژوهشهاي علمي و فرهنگي درباره شهر مذكور

چگونگي عرضه آثار : - ارائه 50 مقاله در زمينه تاريخي - تاليف شش كتاب

تاريخي - داراي سه ترجمه ( ترجمه يك كتاب از زبان فرانسوي) - ايراد سخنراني در خارج از كشور در كشورهايي همچون فرانسه،انگليس،آلمان ،گرجستان و غيره --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بيهقي تصويرگر زمان

ويژگي اثر : مولف: محمدبن حسن بيهقي، احسان اشراقي (مترجم) ناشر: سخن - 1381

2 تاريخ جهان آراي عباسي

ويژگي اثر : مولف: محمدطاهرحسين وحيدقزويني، احسان اشراقي (مترجم)، سيدسعيد ميرمحمدصادق (مترجم) ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 1383

3 خلاصه التواريخ

ويژگي اثر : مولف: احمدبن حسين منشي قمي، احسان اشراقي (مترجم) ناشر: دانشگاه تهران - 1383

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

اشرفي اصفهاني، عطاالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه، مجتهد.

تولد: 1279، سده اصفهان (خمينى شهر).

شهادت: 23 مهر 1361، كرمانشاه.

آيت الله ميرزا عطاءالله اشرفى اصفهانى پس از آموختن مقدمات در خمينى شهر در سن دوازده سالگى رهسپار حوزه ى علميه ى اصفهان گرديد و پس از ورود به اصفهان در مدرسه ى نوريه واقع در بازار عتيق سكونت كرد. ادبيات و سطح را نزد اساتيد حوزه ى علميه اصفهان، حضرات آيات عظام محمد حسين فشاركى و سيد مهدى درچه اى تلمذ نمود. پس از پايان تحصيلات سطح فقطه و اصول، براى ادامه تحصيل و كسب علوم اسلامى در سن بيست سالگى رهسپار حوزه علميه قم گرديد و در سال 1350 ق. در آن شهر اقامت گزيد و مدت يك سال از آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى ، مؤسس حوزه ى علميه ى قم، كسب علم نمود. پس از فوت آيت الله العظمى حائرى، نزد آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد حسن صدر مدت ده سال به كسب علم مشغول بود. همچنين مدتى از

آيت الله فيض كسب دانش نمود. ايشان تمامى دروس آيت الله حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى را نوشته اند. آيت الله اشرفى منظومه حكمت و اسفار را نزد حضرت امام خمينى (ره) فراگرفتند. پس از ورود آيت الله سيد حسين بروجردى به حورزه ى علميه ى قم و اقامت در قم، آيت الله اشرفى مدت دوازده سال از محضر درس ايشان بهره گرفت و تمامى دروس فقه آن فقيه را نوشت.

آيت الله اشرفى اصفهانى سپس به تدريس دروس سطح رسائل و مكاسب در حوزه اشتغال ورزيد و شاگردانى تربيت كرد. ايشان از مراجع تقليد آيات عظام اصفهانى، خوانسارى، كوه كمره اى، صدر بروجردى، شيرازى و شاهرودى اجازه در امور حسبيه گرفتند و در سن چهل سالگى توسط آيت الله العظمى خوانسارى براى ايشان اجازه اجتهاد صادر شد. در سال 1342 نيز از حضرت امام خمينى (ره) وكالت مطلق و نمايندگى در سال 1342 براى وى صادر شد. ايشان وكالت مطلق از آيت الله گلپايگانى نيز داشتند.

از جمله خدمات آيت الله اشرفى مى توان به اين موارد اشاره نمود: تجديد بناى مسجد ولى عصر (ع) در خمينى شهر، ساختمان مسجد امام حسين (ع) در خمينى شهر، ساختمان مكتب الزهرا، تأسيس حوزه ى علميه ى امام خمينى در كرمانشاه، مسئوليت امور تبليغى روحانيون تسنن استان كرمانشاه (كه از سوى امام به عهده ايشان واگذار شده بود).

پس از تأسيس مدرسه ى علميه در شهر كرمانشاه در سال 1334 توسط آيت الله سيد حسين بروجردى ايشان به همراه مدرس هاى ديگر از قم به كرمانشاه رفتند. پس از فوت آيت الله بروجردى ايشان در همان جا باقى ماندند. وى از جمله كسانى بود كه پس از شهادت فرزند امام، آيت الله سيد مصطفى خمينى، مجلس بزرگداشت همراه با

اعلاميه ى چاپ شده برگزار كرد. آيت الله اشرفى چندين بار مورد تهديد رژيم پهلوى قرار گرفت اما به واسطه نفوذ مردمى اش، نتوانستند تبعيدش كنند. زمانى كه رژيم عراق امام خمينى (ره) را از عراق اخراج كرد، آيت الله اشرفى ساعت سه نيمه شب در منزل دستگير و پس از يك ساعت توقف در ساواك به اتفاق حجت الاسلام بهاءالدين عراقى به تهران برده و در كميته ى شهربانى در سلولى بازداشت كردند.ولى وى بر اثر فشار مراجع تقليد پس از چند روز آزاد شد. در هنگام اوج گيرى انقلاب، در تمام راهپيمايى ها شركت مى كرد و مردم را به شركت در كليه ى راهپيمايى ها و اعتصابات دعوت مى نمود. اولين راهپيمايى كه همزمان با راهپيمايى تهران بود و درعيد فطر سال 1357 رخ داد، به دعوت ايشان پس از انجام نماز عيد از مسجد آيت الله بروجردى تا مجسد آيت الله جامع انجام شد. آيت الله اشرفى امام جماعت مسجد آيت الله بروجردى بود. همچنين پس از انقلاب، در ذى العقده 1391 ق. (1385) از سوى بينانگذار انقلاب، به امامت جمعه شهر كرمانشاه منصوب شدند كه تا پايان عمر امام جمعه همين شهر بودند.

آيت الله اشرفى اصفهانى در بيست و سوم مهر 1361 در كرمانشاه به شهادت رسيد.

عطاء اصفهانى از علماء مبرز و ممتاز معاصر كرمانشاه است.

معظم له در حدود 1338 قمرى در سه ده (خمينى شهر) اصفهان متولد شده و پس از رشد و خواندن ادبيات و قسمتى از سطوح در اصفهان به قم مهاجرت نموده و پس از پايان و تكميل سطوح عالى از مدرسين بزرگ حوزه چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و بعد مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى

خونسارى و آيت اللَّه صدر و پس از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى از محضر و ابحاث آنجناب استفاده وافى و كافى و ضمناً تدريس سطح فقه و اصول نموده تا هنگام تأسيس حوزه علميه كرمانشاه و بناء مدرسه آن مرحوم به امر معظم له به اتفاق چند نفر از علماء و مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى و بعضى از اعلام ديگر به كرمانشاه عزيمت و تا حال بيش از بيست سالست كه در مسجد مدرسه مزبور به اقامه جماعت و تدريس و ارشاد مردم اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج آقا عطاء اصفهانى از دانشمندان موصوف به فضل و كمال و تقوا و متانت و بيش از سى سالست كه افتخار شناسائى معظم له را دارم عالمى متقى و متصف به اوصاف جميله و محامد اخلاق و ملكات فاضله مى باشد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اصفهاني كاظميني، محمد حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن كرم على، متولد در حدود 1170. پدر و جدش تجارت مى كرده اند. خود در اوايل جوانى اندك [تجارت و سپس] تحصيل علوم نموده، سال ها به سير و سياحت در اطراف شهرها پرداخته، و خدمت جمعى كثير از علما و بزرگان رسيده، و چون از سفر خسته شد در كاظمين ساكن گرديده، و مدت سى سال در آن ارض اقدس مجاور بوده، در سال 1227 شروع به تأليف كتابى كشكول مانند نموده، و آنچه در مسافرت ها و شهرها ديده و شنيده است در آن جمع آورى كرده است. و ديگر: جامع التواريخ كه در 1228 تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1302 ق)، نقاش و قلمدان ساز. معروف به ميرآقا و مير زين العابدين. در اصفهان به دنيا آمد. وى جد حاج مصورالملكى اصفهانى بود و در قلمدان و قاب آينه سازى و آثار روغنى چابك دست و پرتوان. او همچنين در مرغش سازى رنگارنگ نيز مهارت داشت. اين استاد گل و مرغ و تصاوير حيوانات بخصوص پرندگان را به حلاوت تمام رسم مى كرد و در آرايش گلها و حل كارى آنها استادى بصير به شمار مى رفت. اديب الممالك فراهانى در اشعار خود وى را ستوده است:

... خامه بر تارخ تصويرش رقم زد

نقش نقاشى نمود اين صنع زيبا (1302)

از آثار او: قاب آيينه گل و مرغى با زمينه ى مرغش كه حواشى و جداول آن به انواع گلها آرايش شده و شيوه ى گل و مرغها در بيك على اشرف است، با رقم: «هو رقم كمترين زين العابدين اصفهانى 1275»؛ قلمدان گل و مرغ زيبايى كه را وسط و رويه آن تصاوير ريز پروانه جلب نظر مى كند، با رقم:

«زين العابدين 1289»؛ قاب آينه مرغشى سبز رنگ كه در رويه ى آن گل سرخ زيبايى جلب نظر مى كند و به خط شكسته ى زيبا چنين رقم نهاده: «رقم كمترين زين العابدين اصفهانى سنه 1280».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (214/1)، هنر قلمدان (156).

اصفهاني، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1295 ق)، نقاش و قلمدان ساز. وى به غير از استاد مصطفى امامى حسينى است. اين هنرمند در شيوه ى آقا رحيم كار مى كرده و در قلمدان سازى دست داشته است. از آثار او قلمدان گل و مرغ خوش نقشى به شيوه ى سياه قلم كه معيار هنرى گل و مرغ ها، با آثار مصطفى امامى تفاوت زيادى دارد. زمينه ى قلمدان، حل كارى برگ و گل است و داخل و زير آن تذهيب شده، با رقم: «حسب الفرمايش... رقم كمترين مصطفى اصفهانى سنه 1295».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1157/ 3)، هنر قلمدان (120 -119).

اصفهاني، نجف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا نجف اصفهانى فرزند آقا بابا نقاش، قلمدان ساز معروف دوره ى قاجاريه، در شهر اصفهان متولد شد. وى مشهورترين استادى است كه دست به تهيه ى قلمدان زده است. امضاى آقا نجف در روى قلمدانها جمله ى «يا شاه نجف» است. از آقا نجف قلمدانهائى در دست است كه تاريخ آنها بين 1230 و 1272 ه.ق است. در سن هفتاد سالگى در شهر اصفهان درگذشت و همانجا مدفون شد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

اصفهانيان، داود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تاريخ و تحصيلات عالى در زمينه هاى تاريخى در ايران و دانشگاه كمبريج انگلستان.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى در سال 1356.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ فرهنگ ايران و تاريخ ايران عصر مغول و ايلخانان و ادوار مختلف تاريخ اروپا، نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 15

زمينه علمى مقالات:

تاريخ، فرهنگ و هنر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

اصلاح عرباني، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم اصلاح عرباني يكي از محققان معاصر استان گيلان است . او مدير عامل گروه پژوهشگر ان ايران مي باشد . مهمترين اقدام علمي و فرهنگي ايشان ، انتشار نشريات وكتب متعددي است كه در حيطه ايران شناسي مورد نظر مي باشد .گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابراهيم اصلاح عرباني تحصيلات حويش را درناحيه عربان صومته سرا آغازكرد . سپس براي ادامه تحصيل به رشت و تهران عزيمت كرد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ابراهيم اصلاح عرباني اصلاح عرباني ،مدير عامل گروه پژوهشگران ايران مي باشد .فعاليتهاي آموزشي : ابراهيم اصلاح عرباني ضمن فعاليتهاي اقتصادي و بازرگاني و علاقه به كارهاي فرهنگي فعاليت مطبوعاتي درروزنامه ها را آغاز نمود . سپس سازمان كوچكي را با نام «فار» به وجود آورد و دراين سازمان نشريه اي را با همين نام منتشر كرده است .مراكزي كه فرد از

بانيان آن به شمار مي آيد : ابراهيم اصلاح عرباني علاوه برسازمان فار، سازمان نيز تحت عنوان گروه پژوهشگران ايران تاسيس كرد كه به كارهاي تحقيقاتي درزمينه ايران شناسي مي پردازد .همفكران فرد : استادان و دانشمندان همچون دكتر محمد حسن گنجي ،دكتر حسن حاج سيد جوادي ، دكتر فرج الله محمودي ، دكتر ايرانپور جزني ، دكتر حبيب الله زنجاني ، دكتر عباس سعيدي ، دكتر محمد طاهر نظامي از جمله همفكران ابراهيم اصلاح عرباني هستند كه در امور پژوهشي و تحقيقاتي از افكار يكديگر بهره مي برند .آثار : راهنماي شهرستانهاي ايران ويژگي اثر : اين كتاب درسال 1346 شمسي در645 صفحه منتشر گرديده است . انتشار اين كتاب كه حاوي اطلاعات ارزنده اي در مورد تمام شهرستانهاي ايران مي باشد مورد استقبال قرار گرفته است .2 فرهنگ استان بنادر ويژگي اثر : انتشار اين فرهنگ مورد توجه كارشناسان طرح وبرنامه ريزي وزارت كشور قرار گرفته و تصويب گرديد كه براي هراستاني كتابي بي نظير فرهنگ استان بنادر تهيه مي شود .3 كتاب گيلان ويژگي اثر : اين كتاب ازمجموعه كتابهاي همه جاي ايران مي باشد كه دران هزاران عكس نقشه ،نمودار و مقاله درمورد استانهاي مختلف كشور گرد آوري شده است .

اصلاني، مختار

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مختار اصلاني

محل تولد : مراغه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مختار اصلاني در سال 1352 در يكي از روستاهاي شهرستان مراغه در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدائي را در همان روستا و تحصيلات راهنمائي را در بخش خراجو به پايان رسانده و جهت ادامه تحصيل در دوره دبيرستان مجبور به

ترك خانواده شده و در شهر مراغه و دبيرستان خواجه نصير به ادامه تحصيل پرداختم.

روحيات مذهبي و فطرت پاك روستائي با محيط شهر و دبيرستان خيلي سازگار نبود، از اين رو هميشه دنبال گمشده اي مي گشتم كه در محيطي سالم و مطابق با روحيات مذهبي و انقلابي بتوانم ادامه تحصيل بدهم كه با راهنمائي يكي از دوستان، حوزه علميه را مناسبترين جا تشخيص داده و در سال 1370 وارد حوزه علميه شهرستان بناب شدم و بعد از اتمام سطح يك براي ادامه تحصيل در سال 1375 به شهر قم مهاجرت كرده و بعد از اتمام سطح در درس خارج اصول و فقه حضرات آيات: مكارم شيرازي و سبحانى شركت نمودم.

در كنار دروس حوزه در مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات در رشته تاريخ اسلام به مدت دو سال دوره ديده و در گروه تاريخ مركز مطالعات حوزه مشغول به تحقيق شدم كه حاصل كارهاي تحقيقي بنده چاپ ده ها مقاله در مجلات و روزنامه ها و چاپ كتابي به نام "تاريخ پيدايش شيعه" بوده است.

اعمش، ابومحمد سليمان

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(148 -61 ق)، قارى، حافظ و محدث شيعى. اصل او از نواحى رى بود و در قريه ى امه طبرستان، در روز عاشورا، به دنيا آمد. در كودكى او را به كوفه آوردند. شيخ طوسى او را از اصحاب امام صادق (ع) شمرده و ابن شهرآشوب او را از خواص اصحاب امام خوانده است. علماى عامه نيز او را از شاگردان امام صادق (ع) دانسته و برترى او را بر ديگران در قرائت قرآن و علم به فرائض و حفظ حديث پذيرفته و تجليل و تعظيم

كرده اند. ابن ابى ليلى، قاضى كوفه، اعمش را سرور و بزرگ كوفه معرفى مى كرد و يحيى بن قطان گيود كه از علامه اسلام بود و عجلى گويد كه او در عصر خود محدث كوفه بود و چهار هزار حديث از او نقل شده، ليكن كتابى از وى در دست نيست. ذهبى از او به عنوان شيخ قاريان و شيخ محدثان نام مى برد و او را يكى از ائمه ثقات مى داند. حمزه و زائده بر وى قرائت كرده اند و كسائى بر زائده به قرائت اعمش قرائت كرده است. حكم بن عتبه و ابواسحاق سبيعى و ابان بن تغلب و ابوحنيفه و اوزاعى و جرير بن عبدالحميد و حفص بن غياث و سفيان بن عيينه و سفيان ثورى و يحيى بن سعيد قطان و شعبه و ابونعيم و خلق بسيارى از اعمش حديث شنيدند. بخارى و مسلم و ترمذى و ابوداوود و نسائى و ابن ماجه در «صحاح» ششگانه خود از او حديث نقل كرده و ابن معين و نسائى و عجلى او را توثيق نموده اند. ميرداماد در «رواشح السماويه» به شرح حال او پرداخته و شيخ بهائى در «توضيح المقاصد» گويد كه او شيعه امامى و از زهاد و فقهاى عصر خود بود و از تواريخ چنين برمى آيد كه او شيعه امامى است. به گفته عيسى بن يونس او با اين كه بسيار فقير بود اما اغنيا و سلاطين در چشمش بسيار حقير بوند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اصحاب امام صادق (ع) (247 -231)، اعيان الشيعه (318 -315 /7)، تذكره الحفاظ (ج 1، ط 154/4)، تقريب التهذيب (331/1)، تنقيح المقال (66 -65 /2)، تهذيب التهذيب

(204 -201 /4)، رجال الطوسى (206)، سير النبلاء (248 -226 /6)، الكنى والالقاب (47 -45 /2)، لسان الميزان (378/8)، المعارف (268)، الملل و النحل (150)، ميزان الاعتدال (224/2)، النجوم الزاهره (10 -9 /2)، الوافى بالوفيات (431 -429 /15)، وفيات الاعيان (403 -400 /2).

افشاري كاشانيان، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهندس حسن افشارى كاشانيان در تهران متولد شد و پس از تحصيلات ابتدايى براى ادامه تحصيلات متوسطه به دبيرستان رفت. در دبيرستان بود كه شيفته ى موسيقى ايرانى گرديد و آروز مى كرد كه روزى بتواند سازى را بسازد و يا آن را بنوازد. پدر او ضمن اين كه خود با موسيقى مأنوس و به آن علاقه داشت معهذا پسر را از يادگيرى اين هنر منع مى كرد و مى گفت كه بايد بيشتر به درس و مشق خود برسد تا به موسيقى و نوازندگى و براى همين منظور سخت وى را زير نظر قرار مى داد تا او از درس غفلت نورزد، ولى وى روزها كه به دبيرستان مى رفت در راه با خود تصنيف هاى خوانندگان را زير لب زمزمه مى كرد به طورى كه از فرط علاقه بيش از يكصد تصنيف از خوانندگان مختلف را از حفظ داشت.

در همين سال هايى كه مشغول تحصيل در دبيرستان بود، ازدواج كرد ولى باز هم عشق به موسيقى و يادگيرى آن از سر او بيرون نرفت و پس از فوت پدر بود كه با تمام گرفتارى هاى خانواده و تحصيل يك ساز آكوردئون خريدارى كرد و نزد خود و با كمك چند كتاب شروع به يادگيرى و نواختن اين ساز نمود و در دوران خدمت سربازى اين آموخته ها را به حد كمال رساند.

وى چون از وضع مالى نسبتاً خوبى بهره مند بود پس

از خاتمه خدمت سربازى جهت ادامه تحصيل عازم آمريكا گرديد و بعد از اخذ مهندسى الكترونيك به وطن بازگشت و آموخته هاى خود را در راه پيشرفت و آبادانى ايران عزيز قرار داد.

وى حدود يك سال و نيم نزد خانم شهنازى همشيره على اكبرخان شهنازى رفت و نواختن ساز تار را نزد ايشان فراگرفت تا اين كه در سال 1362 با مهندس سعيد تجويدى (فرزند استاد على تجويدى) آشنا شد كه در اينباره مهندس حسن افشارى كاشانيان مى گفت:

«پس از آشنايى خود در سال 62 با مهندس سعيد تجويدى كه يكى از همكاران خوب و عزيزم مى باشد، از ايشان خواستم كه امكان فراگيرى و نواختن ساز تار را نزد جليل شهناز براى من از طريق پدرشان فراهم آورند، ايشان اظهار داشتند كه استاد جليل شهناز كلاس تعليم فعلاً ندارند. چون در اين زمان بود كه امكان زيادى براى يادگيرى موسيقى برايم فراهم بود، لذا تصميم گرفتم نزد استاد على تجويدى بروم و اصول و گوشه هاى موسيقى ايرانى را بخصوص رديف هاى شادروان ابوالحسن صبا را فراگيرم تا بعداً بتوانم آموخته ها و اطلاعاتم را روى ساز تار پياده كنم.

روزى كه به منزل استاد على تجويدى رفتم و در همان ابتداى ورودم به منزل ايشان ويولونى نظر مرا جلب كرد كه بسيار زيبا و خوش خوان بود، داخل آن اسم استاد ابراهيم قنبرى حك گرديده بود، باور نمى كردم كه اين كار يك استاد ايرانى باشد. از آن پس در جستجوى ايشان برآمدم تا او را بهتر بشناسم، در يكى از جلسات تعليم ويولن در منزل استاد، دوباره با ساز سه تار زيبا و بى نظيرى با طرح و نقشى استثنايى كه ديدم يك چنين اثرى

فقط در موزه ها امكان پذير است روبرو شدم كه متوجه گرديدم اين نيز كار استاد قنبرى است. تصميم گرفتم سازى از كارهاى ايشان را تهيه كنم ولى با كمال تأسف متوجه شدم كه استاد به علت گرفتارى هاى كارى فرصت ساختن ساز براى همه را ندارند و اصولاً كسانى كه خصوصيات هنرى و اخلاقى شان مورد تأييد استاد باشد هم بايد سال ها به انتظار باشند تا اين كه افتخار داشتن ساز ايشان را داشته باشند.

در همين ايام نياز به سازى خوش خوان مثل ساز استاد آرام آرام اين فكر را در من ايجاد مى كرد كه شايد بشود با بررسى و علاقمندى و پشتكار و استعداد هنرى خود اين كار را آغاز كنم. ابتدا موضوع را با استاد تجويدى در ميان گذاشتم، ايشان قول دادند در فرصتى مناسب ترتيب اين كار را بدهند و من از همان زمان، ساز سه تار ساخته شد استاد قنبرى را، الگوى خويش قرار دادم و شبانه روز، روى آن فكر و بررسى مى كردم، تا اين كه در اواخر سال 1364 تمام اطلاعات و اندازه هاى مختلف را ثبت كردم، يك شب در كلاس درس استاد با آقاى دكتر صرافى كه از دوستان استاد تجويدى هستند آشنا شدم، ضمن صحبت در مورد ساختن ساز، ايشان گفت:

«شما كه تمام اطلاعات را داريد بهتر است با استاد حسين مسعود آشنا شويد و زير نظر ايشان كار را شروع كنيد».

از ايشان تشكر كردم، استاد تجويدى بعداً امكان آشنايى مرا با استاد مسعود فراهم آوردند و پس از چندى در خدمت اين استاد توانستم كار تارسازى را شروع كنم و از راهنمايى هاى بى دريغ ايشان استفاده نمايم و مى توانم بگويم كه اگر اطلاعات

و راهنمايى هاى اين استاد نبود، شايد سال ها مى بايستى تجربه كسب كنم تا بتوانم به اندازه يك روز در محضر ايشان چيز ياد بگيرم.

به هر حال پس از مدتى توانستم تعدادى تار و سه تار بسازم ولى قبل از اينكه آنها را جمع كنم لازم ديدم كه هر طور شده نظر استاد محترم آقاى قنبرى را هم جويا شوم، لذا از دوست عزيزم آقاى دكتر هادى پورتراب كه با استاد دوستى ديرينه داشتند خواهش كردم كه هر طور هست ترتيب اين ملاقات را با استاد بدهند و ايشان هم قول دادند كه در اولين فرصت مرا به استاد معرفى كند، البته حدود يك سال و نيم طول كشيد و كارهاى انجام شده به همان صورت ماند تا اين كه يك روز ايشان اطلاع دادند كه روز سه شنبه استاد تصميم دارند كه به كارگاه شما بيايند، من از شوق و شادى آرام و قرار نداشتم و آن روز يكى از بهترين روزهاى فراموش نشدنى زندگى من است.

آن روز عصر استاد قنبرى تا عصر منزل ما بود و من توانستم تمام سؤالات خود را از ايشان بپرسم و استاد هم دستوراتى فرمودند و در مورد ساختن ساز سه تار هم اظهاراتى داشتند: «كه شما مدتى فرصت دهيد تا من اصول ساخت سه تار تركه اى را به شما ياد دهم. و سپس فرمودند: من مصمم هستم كه اين كار را بكنم و بايد اين امكان را براى شما فراهم آورم».

من كه در مقابل اين همه ايثار و بزرگوارى، واقعاً درمانده بودم كه چه جوابى بدهم، اصلاً جوابى براى گفتن نداشتم و خود را در مقابل استادى وارسته و بى نياز و دلسوزى مى ديدم كه

در زمانه بى نظير است.

به هر حال ايشان همان طور كه فرموده بودند در منزل ما و در همان كارگاه ناقص كار را به بنده آموختند و تمام اصول و ريزه كارى هاى مربوط را يا به وسيله تلفن و زمانى هم در منزل خودشان به من ياد دادند و اكنون قادر هستم كه تمام فكر و وقت خود را به اين كار اختصاص دهم و جا دارد كه من متواضعانه از زحمات استاد قنبرى و استاد مسعود كه در راهنمايى و ارشاد و تعليم در اين راه پرپيچ و خم و پر از فراز و نشيب حق بزرگى به گردن من دارند قدردانى نمايم و فكر مى كنم كه بهترين سپاس از استاد قنبرى اين است كه راه و رسم استاد و خصوصيات اخلاقى و بى نيازى عارفانه ايشان را دنبال نمايم. من از ايشان تنها ساختن ساز را نياموختم، بلكه درس هاى معنوى و اخلاقى را كه استاد با ظرافت هاى خاص خودشان مطرح و من توانستم درس هاى اخلاقى و آزادگى هم از ايشان فرابگيرم و اذعان نمايم كه كسى مى تواند ادعاى شاگردى اين استاد فرزانه و والامقام را بكند كه مثل ايشان فكر كند و عمل نمايد.

پس از گذراندن دوره آموزش تصميم به ساختن الگويى نمودم كه اصول آن قبلاً توسط استاد طرح شده بود و اين به آن خاطر بود كه بتوانم شايستگى خود را نسبت به آموخته هايم ثابت كنم و اكنون نيز در فكر ساختن ويولن هستم كه اميدوارم بتوانم از اين راه خدمتى به جامعه هنرى و صنعت سازسازى كشور بكنم، ناگفته نماند كه اين حركت در من به هيچ گونه انگيزه ى مادى نداشته تنها ارضاء هنرى و

شناخته هايم بوده است و اكنون هم كه ده سال از ادامه اين راه مى گذرد ذكر اين مهم كه تمدن هنرى هر جامعه بستگى دارد به هنرمندان لايق و دلسوز در تمام زمينه هاى هنرى و براى ارائه يك اثر هنرى والا و ارزشمند و برتر به داشتن ابزار مناسب مى باشد، بخصوص در فن نوازندگى بى شك در اختيار داشتن ساز مناسب، هنرمند را قادر مى سازد كه خلاقيت هنرى خودش را به نحو دلخواه ارائه نمايد و از طرفى ساختن ساز نياز به بررسى و تجربه و بخصوص ابتكار و نبوغ و آشنايى كامل با فن نوازندگى را طلب مى كند، كه البته در كارهاى ساختمانى ساز نيز مهارت و دقت از اولويت خاصى برخوردار است.

در اينجا از همسر فداكارم كه واقعاً در راه به ثمر رسيدن زندگيم و شكوفا شدن استعداد هنريم اين امكان را به من دادند كه بتوانم در خدمت هنر و صنعت ايران زمين باشم قدردانى و سپاسگذارى كنم و همچنين از فرزندان عزيزم دو دخترم كه يكى از آنها علاوه بر تحصيلات عاليه در رشته هاى راديولوژى از دانشگاه تهران و رشته مامائى از دانشگاه آزاد، دختر ديگرم در رشته مترجمى زبان انگليسى و پسرم فريد كه ساز تخصصى وى پيانو مى باشد و در واقع هر سه با نواختن چند ساز و آشنايى با دستگاههاى موسيقى سنتى ايران مرا تشويق به ادامه ى كارم كردند تشكر كنم. در خاتمه از تمام كسانى كه به طور گمنام در راه تداوم و اعتلاى هنر اين مرز و بوم زحمت كشيده و مى كشند و بخصوص دوست عزيزم خادم ديرآشناى مطبوعات ايران آقاى حبيب اللَّه نصيرى فر كه واقعاً جهت آشنايى ملت

ايران با هنرمندان و سازندگان اين سرزمين و جامعه هنرى همت و تلاش و پيگيرى نموده اند قدردانى كنم».

مهندس احمدعلى سهراب زاده كه از دوستان و اقوام وى مى باشد و طى ساليان زيادى با مهندس افشارى كاشانيان رفت و آمد و نشست و برخاست داشته است مى نويسد:

«آقاى حسن افشارى از سازندگان ماهر و باسليقه آلات و لوازم موسيقى از قبيل: ضرب، سه تار، ويولن و تار و سنتور مى باشد و در ساختن آلات موسيقى براى بهبود صدا و زيبايى و كيفيت آنها از نظر علمى و عملى و فنى مطالعات و تحقيقات فراوان نموده است.

اين هنرمند در ساختن ويولن به حدى مهارت و تسلط داد كه تشخيص ويولن هاى ساخت وى از بهترين ويولن هاى ساخت كارخانجات خارجى مقدور نيست معهذا بر اثر ذوق و استعداد فطرى و توجه كافى و به كار بردن نكات علمى و فنى در سازندگى آلات موسيقى بخصوص ويولن به پيشرفت هاى شايان توجه و تكامل فوق العاده اى دست يافته است و اين از سازهاى ساخته شده توسط وى نمايان است و به قول معروف:

مشك آن است كه خود ببويد

نه آنكه عطار بگويد

بى شك در هنر موسيقى و سازندگان لوازم وابسته به اين هنر در زمان گذشته و حال تاريخ كشور ما، نوابغى و استادانى بزرگ بوده اند كه موجب پيشرفت روزافزون و تكامل آن از هر جهت گرديده اند. هر كدام از اين اساتيد گنجينه و سرمايه اى عظيم و پربها براى موسيقى ايران بوده و خواهند بود.

در اين راستا كسانى بودند و هستند كه اصلاً دنبال شهرت طلبى و مادى گرائى نبودند و تنها به هنرشان فكر مى كنند و من خيلى از اين قبيل هنرمندان را از نزديك مى شناسم كه يكى

از ايشان همين مهندس حسن افشارى مى باشد. وى به سال 1323 در محله قنات آباد تهران خيابان مولوى متولد شد. از سن ده سالگى با راديو و از طريق مجلات موزيك موسيقى آشنا شد و در سال سوم متوسطه كه مشغول تحصيل بود ازدواج كرد و از همين سال هم با خريد يك ساز آكوردئون مشغول فراگيرى و نواختن اين ساز شد سپس به خدمت سربازى رفت و پس از پايان خدمت سربازى جهت ادامه تحصيل عازم آمريكا شد و پس از پايان تحصيلات عاليه به وطن بازگشت و در سال 1353 به استخدام سازمان راديو تلويزيون ملى ايران درآمد و پس از چندى توسط دوست خود آقاى مهندس سعيد تجويدى نزد آقاى على تجويدى استاد موسيقى سنتى ايران رفت و به تحصيل علم موسيقى پرداخت و پس از چندى توسط ايشان با استاد مسعود كه خود از سازندگان خوب و ممتاز ساز تار مى باشد آشنا شد و مشغول ساختن تار گرديد و پس از تكنيك سه تار سازى و ويولن را از ايشان آموخت و در سفرى كه پس از چندى به كشور آلمان نمود، زيرنظر آقاى بالزويت استاد ويولن ساز كارخانجات آلمان، ساخت و تعميرات ورگلاژ ساير مسائل مربوط به اين ساز را فراگرفت و اطلاعات باارزشى را كسب كرد كه در مراجعت به كشور، ابزار و لوازمات مربوط به ساخت ويولن را با خود به ايران آورد و اكنون دور از سروصدا و شهرت طلبى هاى كاذب و مادى ولى با عشق و علاقه در تحقيق و تفحص در اين راه تلاش مى نمايد. چون با شناختى كه بنده با موسيقى و هنرمندان اين رشته دارم، معتقدم كه

فيزيك ساز و صداى آن بايد طورى باشد كه نوازنده سر ذوق آمده و از نواختن و ديدن شكل ساز لذت ببرد و چون خود گوشه ها و نغمات موسيقى ايرانى هم، اين حالت عاطفى را شديد و افزون مى كند، لذا نوازنده تحت تأثير اين سه جريان كه عبارت است از: زيبائى، طنين صدا و شكل و حالت ساز كه البته خود سازنده هم بايد در اين رابطه با زيباشناسى، صداشناسى و حتى نواختن ساز هم آشنايى كامل داشته باشد به اضافه مسائل فنى و تكنيك كه فيزيك ساز را هم بداند.

به هر حال وى در زمانى كه در آلمان مشغول تحصيل و فراگيرى ساخت ويولن بود، توسط آقاى بالزويت به عضويت انجمن ويولن سازان درآمد كه مقر اين انجمن در دانشگاه سانديگو كاليفرنيا مى باشد و اين خود كمك بزرگى براى او بود تا در جريان گذشتگان در اين رشته بااطلاع شود اين جلسات هر ماهه در دانشگاه سانديگو با حضور اعضاء تشكيل مى شود و به نقد و بررسى و ارزيابى مسائل در مورد هنر و صنعت ويولن سازى اعم از چوب و مراحل ساخت تا رنگ آميزى مى پردازد و اطلاعات و نتايج به دست آمده در بولتن انجمن زير نظر رئيس انجمن آقاى وينستون ماس ماهيانه براى اعضاء انجمن در تمام جهان ارسال مى شود.

تا آنجا كه من اطلاع دارم، آقاى مهندس افشارى كوشش دارد تا ساير سازندگان ساز ويولن را در ايران عضو اين آكادمى جهانى كند تا از اين شناخت بيشترى از صنعت سازسازى كشور به جهانيان بدهد».

مهندس افشارى، مى گفت: «از راهنمايى ها و كمك برادران هوشنگ و سياوش اكبرى كه به حق از شاگردان خوب و شايسته استاد

قنبرى مى باشند بهره فراوان بردم و اين شاگردان بافضيلت از خوى و خصلت عاطفى و جوانمردى و بى نيازى استاد خود ابراهيم قنبرى مهر بهره ور گشته اند و به استاد و شاگردان شايسته او تبريك و خسته نباشيد مى گويم».

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد چهارم)

افضل كرماني، افضل الدين، ابوحامد، احمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 613 ق)، مورخ، طبيب و شاعر. از تاريخ نويسان بزرگ زبان فارسى كه به ظاهر از بردسير كرمان بود. وى در اواخر عهد قاورديان و انقلابات كرمان و عهد تسلط غزان بر آن سرزمين به سر مى برد و در آن جا به تدريس و طبابت مشغول بود. و با ملك دينار از ملوك غزكه در اول رجب سال 583 ق بر كرمان استيلا يافته بود معاصر بوده است. بعد از آن نيز شاهد كشاكشهاى عمال اتابك فارس، سعد بن زنگى و قطب الدين مبارز، امير شبانكاره و سلطان محمد خوارزمشاه براى تسلط بر كرمان بوده و آثار خود را در اين كشاكشها تاليف نموده است. ظاهرا در شروع بحران كرمان و اختلاف ميان پسران طغرل شاه يعنى بهرام شاه و ارسلان شاه و تركان شاه، نظر به آشنايى كه با امرا و وزراء و اشراف داشت چند سالى عمل انشاء آن اميران و وزيران به او تفويض شد، ليكن بر اثر دوام بحران ناگزير جلاى وطن و قصد خراسان و دربار ملك طغان شاه بن مويد آى ابه را كرد و راه خراسان پيش گرفت و در كوه بنان متوقف شد و پنج سال آنجا بود، بعد به يزد رفت و چندى متعهد امور بيمارستان آن شهر شد و بعد از سر و سامان يافتن اوضاع در كرمان طبابت و

انشاء ديوان اتابك يزد به او پيشنهاد شد، اما نپذيرفت. در سال 584 ق عزم كرمان نمود و در همان اوان به خدمت ملك دينار رسيد و كتاب معروف خود را به نام او نوشت. آثار وى: «عقدالعلى للموقف الاعلى» در تاريخ ملك دينار كه در سال 584 ق به پايان رسيده است؛ «بدايع الازمان فى وقايع كرمان» معروف به «تاريخ افضل» كه حوادث كرمان را تا سال 601 ق در آن ضبط كرده است و شخصى به نام محمد بن ابراهيم در قرن يازدهم قمرى تحرير نوى از آن كتاب با زبان ساده تر به نام «تاريخ سلاجقه كرمان» انجام داده است؛ «المضاف الى بدايع الازمان فى وقايع كرمان» كه شامل حوادث از سال 602 تا 612 ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سنايى تا سعدى (262 -261)، تاريخ ادبيات در ايران (1026 -1023 /2)، تاريخ در ايران (26 -25)، تاريخ نظم و نثر (118)، ستارگان كرمان (57)، سرآمدان فرهنگ (169 -168 /1)، لغت نامه (ذيل/ افضل الدين).

افوشته اي نطنزي، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 938 ق)، مورخ و شاعر. از ادباى پركار زمان خود، كه در نظم و نثر دست داشت. در شيراز مى زيست. آثار وى: «نقاوه الاثار فى ذكر الاخيار» در تاريخ صفويه كه در 998 ق تاليف آن را آغاز كرد و وقايع آن سلسله را تا سال 1006 ق در آن آورده است؛ «ديوان مجازيه»؛ «ديوان غايه المجاز»؛ «ديوان حاصل الجنات»، در مدح ائمه، «ديوان اضطراريه»؛ «برائه القلم»، كه دو «ديوان» اخير در مدح پادشاهان است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1697/5)، تاريخ نظم و نثر (358)، الذريعه (271/24)، نقاوه الاثار (پيش گفتار).

اقبال آشتياني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1277 ش)، اديب، مورخ و روزنامه نگار. در خانواده اى پيشه ور و تهيدست به دنيا آمد. در كودكى شاگرد درودگر بود اما ميل به تحصيل سبب شد كه در ضمن كار به مكتب رفته، مقدمات علوم را در زادگاه خود فراگيرد. در سال 1328 ق به تهران آمد. ابتدا به مدرسه ى شركت گلستان رفت سپس در دارالفنون به فراگيرى ادب فارسى پرداخت و معاونت كتابخانه ى معارف را كه در دارالفنون داير شده بود به عهده گرفت. علاوه بر آن تدريس ادبيات و جغرافيا در مدارس نظام و علوم سياسى و دارالمعلمين عالى نيز سالها با وى بود. كار نويسندگى اقبال از همكارى با «مجله ى دانشكده» و انتشار مقالاتى در آن مجله از سال 1297 ش آغاز شد. در سال 1304 ش از سوى وزارت جنگ با سمت منشى به همراه هيئت نظامى ايران به پاريس رفت و از دانشگاه سوربن ليسانس ادبيات گرفت. در سال 1308 ش به ايران بازگشت. در اين هنگام وزارت فرهنگ از وى خواست كه

در تأليف كتابهاى درسى تاريخ و جغرافياى اقتصادى ايران براى دبيرستانها و شعب علوم انسانى مدارس عاليه كه در كشور تأسيس شده بود شركت كند. با تأسيس دانشگاه تهران در سال 1313 ش به سمت استادى در دانشكده ى ادبيات انتخاب گرديد. از سال 1323 تا 1328 ش مجله ى «يادگار» را در تهران منتشر كرد. در اواخر عمر مدتى رايزن فرهنگى ايران در تركيه و ايتاليا و در رم درگذشت. پس از يك سال پيكرش را به ايران آوردند و در مرقد شيخ ابوالفتوح رازى در جوار بارگاه حضرت عبدالعظيم به خاك سپردند. از وى آثار زيادى بر جاى مانده است از جمله: «تاريخ اكتشافات جغرافيايى و تاريخ علم جغرافيا»؛ «تاريخ ايران از صدراسلام تا استيلاى مغول»؛ «تاريخ ايران از بدو خروج چنگيز تا ظهور امير تيمور»؛ «دوره ى تاريخ عمومى»؛ «جغرافياى ايران در خارجه»؛ «خاندان نوبختى»؛ «خدمات ايرانيان به تمدن عالم»؛ ترجمه ها: «تاريخ مختصر ايران» تأليف پاول هرن؛ «طبقات سلاطين اسلام»؛ «مأموريت ژنرال گاردان در ايران»؛ «ناپلئون و اسلام»؛ «يادداشتهاى ژنرال تره زل»؛ تصحيح متون: «ديوان معزى»؛ «حدائق السحر»؛ «بيان الاديان»؛ «تجارب السلف».[1]

(بخش 1) عباس اقبال آشتيانى، محقق و مورخ ايرانى (و. 1314 ه.ق./ 1275 ه.ش.- ف. رم. 1375 ه.ق./ 1334 ه.ش.). وى در آغاز جوانى شاگرد درودگر بود و سپس به تحصيل پرداخت و دوره دارالفنون را به پايان رسانيد و به معاونت كتابخانه معارف انتخاب گرديد. آنگاه در دارالفنون به تدريس، پرداخت و بعدها به معلمى مدارس نظام، مدرسه علوم سياسى و داراالمعلين عالى منصوب شد. در سال 1304 ه.ش. به منشى گرى هيئت نظامى ايران به پاريس رفت و در آنجا به تحصيل ادامه داد

و با اخذ درجه ليسانس از سربن نائل آمد و در آن شهر با علامه محمد قزوينى آشنايى يافت و از محضر وى استفاده كرد. پس از بازگشت به ايران به سمت استادى دانشگاه و عضويت فرهنگستان انتخاب شد و سپس به سمت نماينده فرهنگى ايران در تركيه و ايتاليا به شهر رم رفت و در آنجا اقامت گزيد و هم در آنجا در سن 59 سالگى درگذشت.

جنازه او را به تهران حمل كردند. وى در 1324 مجله «يادگار» را تأسيس كرد كه پنج دوره از آن منتشر شده. از آثار وى «تاريخ مغول»، «وزراء سلاجقه»، «خاندان نوبختى»، تصحيح «عبتة الكتبه»، تصحيح «سمط العلى»، تصحيح «مجمع التواريخ» تأليف دكتر فوريه، ترجمه «يادداشتهاى ژنرال تره زل»، ترجمه «مأموريت ژنرال گاردان در ايران»، تصحيح «ترجمه فارسى محاسن اصفهان»، تصحيح «بيان الاديان»، و تصحيح «تبصرةالعوام» را بايد نام برد. وى در تحقيقات تاريخى و ادبى روش عالمانه اى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما(89 -85)، تاريخ در ايران(200 -197)، دايرةالمعارف فارسى(183 -182 /1)، زندگى نامه ى رجال و مشاهير(245 -243 /1)، سرآمدان فرهنگ(172 -171 /1)، شخصيتهاى نامى(17 -16)، شرح حال رجال(131 /5)، فرهنگ ادبيات فارسى(64 -63)، كارنامه ى بزرگان(418 -416)، گلزار معانى(92 -84)، مؤلفين كتب چاپى(640 -633 /3)، يغما(س 9، ش 1، ص 45 -44).

اقتداري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد اقتداري به سال1304 هجري شمسي در شهر لار فارس به دنيا آمد. در پنج شش سالگي او را به مكتب خانه اي در شهر لار رفت. چيزي بعد از تاسيسي مدرسه دولتي در لار او را از مكتب خانه بازگرفتند وبه مدرسه دولتي فرستادند دروس شش ساله ابتدايي را آنجا

خواند. جايزه شاگرد اولي در تمام استان (ايالت آن روز) فارس را در اين شش سال را دريافت كرد. دوران سه ساله دبيرستان را در شهر لار گذراند پدرش پس از ترديد بسيار او را به شيراز فرستاد تا در دانشسراي مقدماتي شيراز كه دارالمعلمين ابتدايي بود نام نويسي كرد. دو سال در آن دانشسرا درس خواند و با شور و شوق بسيار با سمت آموزگاري به شهر لار برگشت و در سال هاي اول تا چهارم ابتدايي به خدمت آموزگاري پرداخت. اوايل سال1325؛ حدود يك سال پس از ازدواج استاد با اين كه مي توانست از معافيت استفاده كند، اما عشق به وطن سبب شد كه براي خدمت وظيفه عازم تهران شود. خود را به دانشكده افسري معرفي كرد پس از پايان اين دوره و در سال1328 كه نخستين كنكور دانشكده حقوق و علوم سياسي و اقتصادي تهران برگزار مي شد، در اين دانشگاه پذيرفته شد و با كسب مدرك ليسانس به دبيري در دبيرستان هاي تهران پرداخت و در دانشسراي مقدماتي پسران به خدمت آموزشي مأمور شد. در سال1332 پروانه كارآموزي وكالت درجه يك بعد از درخواست يكساله، برايش صادر شد. سال1334 سوگند ياد كرد وبه اخذ اجازه وكالت پايه يكم دادگستري مفتخر شد تا علاوه بر 30 سال معلمي و خدمت به نونهالان اين مرز و بوم چهل سال هم در شغل وكالت دادگستري به جامعه خود خدمت كند. احمد اقتداري در طول زندگي سرشار از علم و ادب خود حدود چهل كتاب با ارزش و بيش از صد مقاله علمي به چاپ رسانده است. در ميان آثار او از تصحيح و

همت گماردن به انتشار ديوان اشعار شاعران، ترجمه آثار تحقيقي نويسندگان و پژوهشگران غيرايراني تا چاپ قصه هاي مثنوي، منطق الطير و هزار و يك شب و همچنين تحقيقات علمي در زمينه لهجه شناسي، زبان و فرهنگ مناطق مختلف كشور را مي توان يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ محلي جنوب ايران

والدين و انساب : پدراحمد اقتداري مرحوم مرتضي قلي خان اقتداري و مادرش انيس خانم اقتداري، هر دو لارستاني و از روستاي گراش بودند. از آن جهت كه به علم آموزي احمد اهميت مي دادند از پنج شش سالگي او را به مكتب خانه اي در شهر لار فرستادند .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : احمد اقتداري از خانداني كهنسال از خوانين گردش است. پرورش در آن خاندان منشاء ظهور خلقيات و مرام خاص در او شده است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - گذراندن دوره ابتدايي و دبيرستان در شهر لار - گذراندن دوره دانشسراي مقدماتي در شيراز - شركت در كنكور دانشكده حقوق سال1328 - اخذ پروانه كارآموزي وكالت درجه يك سال1332 - اخذ مجوز وكالت پايه يكم سال1334 - اخذ دكتراي افتخاري از دانشگاه تهران

همسر و فرزندان : احمد اقتداري در سال 1323 با قمر خانم اقتداري ازدواح كرد. حاصل اين ازدواج يك دختر و سه پسر بود. او و همسرش در تربيت فرزندان خود موجدانه كوشيدند و همه را با فضيلت به بار آورده اند. دختر ايشان با نام آرزو، متخصص زبان ايتاليايي و مدرس دانشگاه در آن رشته است، و تحقيق او درباره غزل هاي حافظ به زبان ايتاليايي به چاپ رسيده است.

وقايع ميانسالي :

احمد اقتداري در سال1331 تقاضاي اخذ پروانه وكالت درجه يك دادگستري كرد و در سال1332 پروانه كارآموزي وكالت درجه يك برايش صادر شد. در همين ايام يادداشت هاي كتاب هاي «فرهنگ لارستاني» و «لارستان كهن» را آماده و مرتب مي كرد ضمن اين كه سال1334 سوگند ياد كرد وبه اخذ اجازه وكالت پايه يكم دادگستري مفتخر شد تا علاوه بر 30 سال معلمي و خدمت به نونهالان اين مرز و بوم چهل سال هم در شغل وكالت دادگستري به جامعه خود خدمت كند

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زندگي احمد اقتداري سرشار از تلاش، كوشش و آفرينش است. خلق 24 كتاب و بيش از 200 مقاله علمي، نشان دهنده توانايي ها و كوشش هاي عاشقانه وي به ايران زمين، و به ويژه سرزمين فارس است. اقتداري مشاغل گوناگوني را پيشه خود ساخته است كه مي توان به معلي، مديريت هاي فرهنگي، تدريس در دانشگاه تهران، فعاليت هاي اجتماعي و سياسي، وكالت دادگستري،و مقاله نويسي در نشريات متعددي همچون يغما، فرهنگ ايران زمين اشاره نمود. در كنار اين امور در برگزاري گردهمايي هاي علمي نيز مشاركت فعال مي نمود از جمله برگزاري سمينار « خليج فارس در سال 1342»و برگزاري نمايشگاه آثار سديد السطنه كبابي بندر عباس در سال 1354 در دانشگاه تهران

فعاليتهاي آموزشي : لارستان در آثار احمد اقتداري جايگاه ويژه اي دارد، علاوه بر آن استان هاي هرمزگان، خوزستان، بوشهر، كهكيلويه و بوير احمد نيز مورد توجه او بوده اند. يكي ديگر از اساسي ترين دل مشغولي هاي وي در عرصه علمي و فرهنگي، خليج فارس مي باشد. با توجه به حساسيت هاي پنجاه

ساله اخير در مودر اين بخش از جغرافياي ايران، اقتداري به طور مستمر در جهت تبيين و تحليل تاريخي آن كوشيده است. تنوع آثار نگارشي استاد در زمينه هاي تاريخ، معماري، ترجمه، تصحيح، تحشيه، ادبيات، مردم شناسي و سياست نشان دهنده توانايي ها و علاقة اقتداري به زواياي نهان و پنهان فرهنگ ايراني است. عرصه هاي پژوهشي اقتداري شامل تحقيقات كتابخانه اي و تحقيقات اصيل مي شود و ميان به فراخور در اين تحقيقات ميداني نيز در تقويت روش علمي خود بكار مي گيرد.آثار اقتداري در واقع حاصل مشاهده، معاينه، مصاحبه و مراجعه به اصل بوده است.شيوه تحقيق و تاريخ نگاري اقتداري، تلاش جهت حداكثر به كار گيري شواهد بيروني جغرافيايي و وجه شيئي فعليت يافته تاريخي است. او تمام خليج فارس و سراسر جنوب را با قدم طي كرده و سپس در آن باره قلم زده است.م روش تاريخ نگاري وي مبتني بر اتكاء به آن بخش از اطلاعات تاريخي است كه متقن و مثبت به شمار مي آيند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ي

جوائز و نشانها : بنياد فارس شناسي در نوزدهم آبان ماه 1379 با همراهي استادان برجسته تاريخ و ادب كشور، و انجمن آثار و مفاخر فرهنگي استان فارس به دليل سپاس از زحمات بي دريغ احمد اقتداري در حيطه علم و فرهنگ،از او تجليل به عمل آورد.

چگونگي عرضه آثار : آثار احمد اقتداري را ميتوان به تاليفات ، مقالات و سخنرانيها تقسيم كرد ضمن اين كه مجموعه مقاله هاي او در اين زمينه با نام «كشته خويش» به چاپ رسيده است كه مجموعاً پنجاه مقاله را دربرمي گيرد و

مجموعه سخنراني هايش بانام «از درياي پارس تا درياي چين» منتشر شده است.كي از مهمترين جنبه هاي تحقيقات اقتداري پژوهشي درباره خليج فارس است. اهميت استراتژيك اين منطقه و اين كه خليج فارس به اندازه قدمت و پيشينه اش شناخته شده نيست ضرورت تحقيق درباره شناسايي جنبه هاي مختلف آن را بيش از پيش بر ما مشخص مي كند. آنچه امروز درباره اين منطقه مي دانيم و آنچه در دست داريم برپايه حدس و گمان يا بنابر افسانه هاي قديم و اسناد تاريخي مانند تورات، كتيبه هاي ميخي و آثار برجا مانده از دوران باستان است و در اين ميان اقتداري با توجه به جنبه هاي مختلف خليج فارس از جمله زبان هاي محلي، آثار باستاني، تاريخ و جغرافياي منطقه، نام خليج فارس و... مقاله هاي متنوع و آموزنده اي در شناسايي آن نوشته كه مي توان به اين موارد اشاره كرد: «زبان هاي محلي و فولكلور خليج فارس»، «اسناد فارسي، عربي و تركي در آرشيو ملي پرتغال درباره هرمز و خليج فارس»، «سرگذشت تاريخي چهار جزيره در خليج فارس»، «تاريخ و جغرافياي خليج فارس»، «خليج فارس و آشنايي با امارات آن»، «محاكمه خليج فارس نويسان»، «خليج فارس و نام آن» و... ضمن اين كه كتابي با عنوان يكصد و پنجاه مقاله در زمينه هاي ايران شناسي و خليج فارس از او به چاپ رسيده است كه مي تواند به عنوان مرجعي در شناخت اين منطقه پراهميت مورد استفاده قرار گيرد. و نيز تلاش هاي اقتداري در هويت بخشيدن به لارستان و نگرش تازه به تاريخ، فرهنگ و جغرافياي اين ناحيه بسيار مهم و قابل

تقدير است احمد اقتداري، علاوه بر تحقيق و پژوهش، طبعي شاعرانه و روحي لطيف دارد گرچه او خود را شاعر نمي داند اما: او شاعري است كه تجربيات اجتماعي و زندگي خود را در شعرهايش مي گنجاند. احمد اقتداري، علاوه بر تحقيق و پژوهش، طبعي شاعرانه و روحي لطيف دارد گرچه او خود را شاعر نمي داند اما: او شاعري است كه تجربيات اجتماعي و زندگي خود را در شعرهايش مي گنجاند. يكي از نمونه شعرهاي او: از گردش روزگار آزرده منم وز دور زمان دمي نيا سوده منم از كارگران و مزد كم باد به دست با رنج مدام، گنج نابرده منم بس بود و نبود عمر را كرده گذار هم نيك و بدش به هيچ نشمرده منم با هر كس زروي مهر خدمت كردم ماري به درون جيب پرورده منم بس نيش به جاي نوشم دادند ترياق نخورده زهرآمخته منم محزونم و مهجورم و مطرودم از آنك ديري است كه با عشق تو خو كرده منم --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتشكده كاريان و آتشكده هاي فارس- ناتمام

2 آثار شهرهاي باستاني سواحل و جزاير خليج فارس و درياي عمان

3 آيين دريا نوردي كهن در اقيانوس هند و خليج فارس

4 از درياي پارس تا درياي چين

5 بشنو از ني: نداي ني

6 بشنو از ني: نياز ني

7 بشنوي از ني: نواي ني

8 تحشية ارجان و كهكيلويه

9 تحشية سرگذشت كشتي راني ايرانيان

10 تحشيه ديوان سديد الدوله- ناتمام

11 تحشيه عهد مسم( سفرنامه خسرو ميرزا)- ناتمام

12 تحشيه مشوش نامه- ناتمام

13 ترجمه لار در قرون وسطي- ناتمام

14 تصحيح

باغستان لارستاني

15 تصحيح بندر عباس و خليج فارس

16 تصحيح تاريخ مسقط وعمان و بحرين و قطر و روابط آنها با ايران

17 تصحيح ديوان شيداي گراشي

18 تصحيح سرزمين هاي پيرامون خليج فارس و درياي عمان در صد سال پيش

19 تصحيح سفرنامه سديد السطنه

20 خليج فارس

ويژگي اثر : اين اثر جايزه ويژه يونسكو در ايران را به خود اختصاص داده است.[كمال سروستاني، سخن اول، ص6 ]

21 خوزستان و ممسني و كهكيلويه

ويژگي اثر : در زمينه شناساندن كهگيلويه هم كتاب معروف احمد اقتداري بانام «خوزستان، كهگيلويه و ممسني» با استناد به مدارك و منابع معتبر اين ناحيه را به خوانندگان خود معرفي كرده است. براي نمونه در اين كتاب به نقل از مسالك و ممالك اصطخري مي خوانيم: «يكي از پادشاهان رم كه هميشه از يك تا سه هزار نفر بر در خانه ايشان لشكر حاضر است، مهرگان پسر برزويه پادشاه زميگان است و آن رمي است كه به رم گيلويه مشهور است و مهرگان پيش از گيلويه بوده و شأن و شوكتي از گيلويه بالاتر داشته. پس ازمهرگان پسرش سلمه به جاي او نشست. گيلويه از ولايت اصطخر نزد او آمد و به خدمتگزاري پرداخت. چون سلمه بمرد گيلويه آنجا را تصرف كرد و كارش به جايي رسيد كه اين سرزمين را به اسم او مي خوانند...»

22 ديار شهر ياران(ج1)

23 ديار شهر ياران(ج2)

24 سايه سيمرع- ناتمام

25 صدو پنجاه مقاله در زمينه ايران شناسي و خليج فارس- ناتمام

26 فرهنگ لارستاني

ويژگي اثر : نخستين و يكي از مهمترين كتاب هاي اقتداري «فرهنگ لارستاني» بود كه

به عنوان نخستين نشريه جداگانه مجله «فرهنگ ايران زمين» با نشان فرهنگ ايران زمين، نقش شير در كتيبه هاي تخت جمشيد زينت يافت و در سال ???? منتشر شد.

27 كاروان عمر

ويژگي اثر : اين اثر شامل خاطرات سياسي و فرهنگي هفتاد سال عمر اقتداري مي باشد.اقتداري در كتابي با نام «كاروان عمر» خاطرات سياسي فرهنگي هفتاد سال عمر خود را با قلمي شيوا و با ذكر جزئيات نوشته است. در اين كتاب ضمن آشنايي با جنبه هاي مختلف زندگي او با توجه به سمت هاي مختلفي كه وي در طول عمر خود داشته است و با توجه به فعاليت هاي مختلف فرهنگي و هنري اش مي توان با اوضاع فرهنگي ايران در دوره معاصر آشنا شد. وي در آغاز اين كتاب مي نويسد: «نوشتن «خاطرات» زندگي، از ديرباز در ايران زمين معمول بوده است. بسياري از نكته ها و گوشه هاي تاريخ اجتماعي ايران از روي همين «خاطرات نامه ها» به دست ارباب تحقيق رسيده و مسائل مبهم و فرهنگي و وضع زندگي مردمان و كيفيات زندگي مدني و اجتماعي، از روي اينگونه كتاب ها استخراج شده و مورد بحث و تدقيق جامعه شناسان و مورخين و محققين قرار گرفته است... من در هفتاد سال عمر خود در ايران و خارج از ايران بسياري از مشكلات را در سر راه زندگي خود يافته ام. بسياري راحل كرده ام و بسياري راحل نكرده ام و...»

28 كشته خويش

29 لارستان كهن

30 لارستان كهن و فرهنگ لارستاني

منابع زندگينامه :

1http://www.iran-newspaper.com/1385/851024/html/horizon.htm2خيرانديش، عبدالرسول.«سبك تاريخ نگاري استاد احمد اقتداري،» فارس شناخت. پاييز 1379، صص5-143رياحي، محمد امين، اقتداري

محقي آشنا. فارسشناخت، پايير 1379، ص 124قاسمي، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا،ص455كمالي سروستاني، كوروش، سخن اول، فارس شناخت. پاييز 1379، ص66ياسيني، قاسم. نقش احمد اقتداري در احياي آثار سديد سلطنه كبابي، فارس شناخت، پاييز1379، ص27

اكبري، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از نوازندگان چيره دست و خوب ضرب، سياوش اكبرى است كه به سال 1317 در تهران متولد شد و از ميان آلات موسيقى بيش از همه به نواختن ضرب و سنتور علاقه پيدا كرد ولى امكانات براى وى موجود نبود و با مشكلاتى كه در اين راه براى او موجود بود، مجبود به دست و پنجه نرم كردن گرديد. وى مى گويد:

«علاقه اى بسيار در كودكى به فراگيرى و نواختن ضرب پيدا نمودم ولى پدرم مخالفت مى كرد و اصرار مى ورزيد كه وارد ارتش و خدمت نظام گردم. پس از پايان تحصيلات متوسطه و دريافت ديپلم رياضى، با پول توجيبى خود، يك تنبك حلبى خريدم و در منزل شروع به نواختن كردم و خيلى خوب هم صداها را تقليد مى كردم و بجا آنها را پياده مى نمودم ولى براى اينكه بتوانم فن نواختن ضرب را به طور صحيح فراگيرم در سال 1335 در كلاس هاى شبانه هنرستان موسيقى ملى ثبت نام كردم و دسترسى به كلاس استاد بزرگ و والامقامى چون حسين تهرانى پيدا نمودم.

بدين طريق اولين استاد تهرانى بود، از كالس درس اين استاد فقيد خاطره اى دارم كه به عرض مى رسانم: جلسه اول كه نزد استاد رفتم، به محض اين كه ضرب را بغل گرفتم بدون هيچ دليلى مرا از كلاس بيرون كرد كه احساس كردم، دنيا برايم تمام شده است. درس استاد كه تمام شد، نزد او رفتم و با خواهش و تمنا از

وى خواستم كه من را به شاگردى قبول كند، ايشان فرمودند:

«چون تو تنبك را طرف راست مى گذارى، هيچوقت ياد نمى گيرى».

به خود جرأت داده گفتم:

«استاد شما هرچه طرف چپ بزنيد، من طرف راست مى زنم».

اين كار را كردم، خوشبختانه قبول كردند. ناگفته نماند كه در آن زمان يادگيرى از راه گوش بود و من نزد ايشان با همان سبك ياد گرفتم و بعدها طبق تجربه اى كه آموخته بودم، سعى كردم چپ و راست تنبك براى شاگردان اين رشته مسئله اى نباشد كه موفق هم شدم.

من چون هميشه در اين رشته طلبه بوده ام و هستم بنابراين علاقه زيادى به فراگيرى نت پيدا كردم و همين امر باعث شد كه چند وقتى نزد مرحوم اميرناصر افتتاح رفتم و در سال 1347 -1348 مشغول فراگيرى نت گرديدم و بعدها كه كتاب نت استاد حسين تهرانى چاپ شد براى فراگيرى بيشتر، نزد استاد محمد اسماعيلى رفتم و به فراگيرى هرچه بيشتر و سبك و سياق نوازندگى وى پرداختم و پس از آن، در حال كاوش درباره تنبك و بهتر ارائه دادن آن بوده و هستم».

سياوش اكبرى، از سال 1345 فعاليت هاى هنرى خود را در راديو و تلويزيون آغاز كرد و در اركستر سازهاى ملى كه با همكارى دكتر منوچهر جهانبگلو، محمدرضا شجريان، منتشرى، نادر گلچين، كامران داروغه، عباس زندى، حسن ناهيد، محمد موسوى، مهدى تاكستانى و عده اى ديگر از هنرمندان اداره مى شد شركت كرد و با اركسترهاى ديگر راديو و تلويزيون شروع به همكارى نمود كه با همين اركسترها، جهت شناساندن هرچه بيشتر موسيقى سنتى ايران، تحت عنوان قراردادهاى فرهنگى و هنرى، مسافرت هايى به كشورهاى: آلمان، فرانسه، عراق، كويت، ژاپن، عربستان و

آمريكا كه در آمريكا در هفده ايالت آن همراه جليل شهناز فرهنگ شريف، محمدرضا شجريان و عده اى ديگر كرد و برنامه هايى اجرا نمود.

سياوش اكبرى، تا سال 1357 فعاليت هاى هنرى خود را در راديو و تلويزيون ادامه داد و از اين سال به بعد مشغول تدريس تنبك به هنرجويان مى باشد و سبكى ارائه داده است كه شاگردان اين رشته در مدت كمترى مى توانند فن نواختن ضرب را بياموزند. وى چون علاقه وافرى به نواختن سنتور داشت، در سن هفده سالگى نزد استاد رضا ورزنده مدتى نواختن سنتور را آموخت و با نواختن اين نيز آشنايى دارد.

وى داراى يك دختر به نام ماندانا است كه ديپلم هنرستان موسيقى ملى است در رشته سنتور و نزد استاد فرامرز پايور دوره كامل اين ساز را به پايان برده و نواختن تنبك را به طور كامل و صحيح مى داند و فرزند ديگر وى مازيار كه فن نواختن ضرب را نزد پدر خويش آموخته و داراى سبك مخصوص پدر خود مى باشد.

سياوش اكبرى، يكى ديگر از برادران خودساخته ى اكبرى است كه در سال 1341 در روستايى از توابع شهرستان اروميه متولد شد. دوران كودكى وى مثل برادرش هوشنگ در نهايت محروميت سپرى شد ولى اين نارسايى هاى روزگار و اجتماعى آنان را مردان خودساخته اى ساخت كه هم اكنون در صنعت سازسازى كشور خود، افتخارآفرين مى باشند.

سياوش اكبرى نيز از طفوليت به موسيقى علاقمند شد و هر وقت صداى سازى را از راديو و يا تلويزيون هاى همسايه مى شنيد و مى ديد سراپا به آن گوش مى داد و در عالم ديگرى سير و سياحت مى كرد. خودش مى گويد: «من موسيقى سنتى ايران را، يك موسيقى عارفانه مى دانم و هر

وقت و هر زمان به اين موسيقى گوش مى دهم، دنياى ديگرى در ديدگانم مجسم مى گردد.»

سياوش اكبرى، به واسطه اين عشق و علاقه به موسيقى سنتى ايران مثل برادرش به سوى اين هنر والا، كشيده شد زيرا سال 1363 به كلاس شاهرخ در اروميه براى فراگيرى ساز «تار» رفت و نزد وى شروع به فراگيرى موسيقى و نواختن اين ساز پرداخت. در اين باره، سياوش اكبرى مى گويد: «مدتى كه از تعليم و تعلم من نزد اين استاد مى گذشت، روزى به ايشان گفتم كه ممكن است يك تار خوب كه قيمتش هم مناسب باشد براى من تهيه كنيد؟ ايشان گفتند يك تار است كه سرپنجه ى آن شكسته و خرك و پوست و پرده هم ندارد، قيمتش در حدود پنج هزار تومان مى باشد گفتم اشكالى ندارد، همه ى كارهايش را خودم انجام مى دهم و از اين زمان بود كه به فكر ساختن تار افتادم و چون زمستان بود و مكانى را هم نداشتم كه از آن محل جهت كارگاه استفاده كنم، رخت كن حمام منزل را براى كارگاه انتخاب كردم و با چند عدد سوهان و مغار و يك عدد هم پيچ گوشتى شروع به كار كردم و اولين تار را ساختم كه خودم مدت يك سال با آن تمرين كردم. در اين موقع برادرم ماشين بارى كه داشت فروخت و در كارگاهى كه با وى خياطى را در زمان خدمت سربازى آموخته بود كار مى كرديم و چون ايشان هم به سازسازى علاقه ى زيادى داشت با وسائلى كه شخص خيرى به نام آقاى شيوا به ايشان داده بود، در اين مغازه كه خياطى بود شروع به ساختن تار و ويولن در

سطحى وسيع تر نموديم، ولى هزينه زندگى خانواده و درآمد مختصر و كارشكنى هاى متعدد تنى چند از حاسدان، مجبور گرديدم به تهران روم و در شركت حفارى چاه عميق كه قبلاً كار مى كردم بروم و ضمن كار از حق خويش كه ساختن تار و نواختن آن بود هيچ گاه دور نباشم لذا از هر فرصتى استفاده مى نمودم و به مركز حفظ و اشاعه موسيقى سنتى نزد آقاى محمود فرهمند مى رفتم تا هرچه بيشتر با اين ساز آشنا شوم، سپس مدت چهار ماه نزد آقاى على اصغر صادقى درس گرفتم و مدت دو سال هم از هنرمند خوب و باارزشى مثل آقاى جلال دوستى كه اهل همدان هستند بهره ور گرديدم. مدتى هم نزد استاد هوشنگ ظريف مشغول فراگيرى گوشه ها و رديف هاى موسيقى ايرانى هستم. همچنين با نواختن سه تار و سنتور تا آنجا كه بتوانم صداى آن را تشخيص بدهم آشنا مى باشم؛ پس از يك سال مجدداً به اروميه بازگشتم كه در اين زمان، هواپيماهاى عراق به شدت اين شهر را مورد هجوم هوايى قرار داده بودند و در شهر نمى شد ماند، لذا همراه خانواده به روستاى خود محل زادگاهمان نقل مكان كرديم، در روستا، در كارگاهى با طول و عرض 2 ضربدر 3 كه با برادرم ساخته بوديم مشغول كار شديم، در اين زمان به خاطر توسعه ى كار و نياز جامعه ى هنردوست كشور، ساخت سنتور را نيز مورد توجه قرار داديم كه مورد تشويق مسئولين قرار گرفتيم و اداره امور هنرى ارشاد اسلامى ما را به تالار وحدت معرفى كرد.

در اين تالار، مورد تشويق آقايان: اتابكى، اعرابى، آقاسى (منظور آقاسى خواننده نيست) قرار گرفتيم و براى بار دوم

كه ويولن دست ساز خود را به اين تالار برديم، مرحوم آقاسى گفت كه اى كاش اين كار شما را استاد قنبرى مى ديد، من و برادرم هوشنگ كه سالها اشتياق ديدار و آشنايى با اين استاد را داشتيم تلفنى با ايشان صحبت نموديم و گفتيم كه ما از اروميه آمده ايم و ويولنى ساخته ايم كه مى خواهيم شما آن را ببينيد و نواقص و معايب آن را به ما گوشزد فرماييد تا در رفع آن عيوب بكوشيم.

استاد قنبرى، پس از تعارفات خيلى گرم از آن طرف سيم، سراغ بزرگان «شيوا» را گرفتند و حال ايشان را جويا گرديدند كه به عرضشان رسانديم كه حالشان خوب است (بزرگان شيوا، متأسفانه در حال حاضر در قيد حيات نيستند و دار فانى را وداع گفته اند).

به هر حال، استاد قنبرى با كمال فروتنى اجازه دادند خدمتشان برسيم و همان روز بعد از ظهر به منزل استاد رفتيم. با خوشرويى ما را پذيرفت و پس از پذيرايى از ما، ويولن ساخت خود را نشان استاد داديم، اندازه هاى بيرونى ويولن را گرفتند. در ضمن پرسشهايى درباره وضع خانوادگى و كارمان از ما جويا شدند. پس از اين كه به سؤالات استاد قنبرى پاسخ گفتيم، ايشان فرمودند: با اين توصيف كه كرديد من مى فهمم كه شما واقعاً برادر هستيد و كمتر بين برادرها اين طور تفاهم و اشتراك نيت و كار وجود دارد، زيرا يك نمونه كار اين بود كه برادرم هوشنگ ويولنى را كه ساخته بود اسم كوچك خود را به آن ننوشته و فقط به كلمه «اكبرى» اكتفا كرده بود و اين نمونه اى از محبت وى نسبت به من بود.

برگرفته از كتاب :مردان

موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

اكبري، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هوشنگ اكبرى، فرزند عبدالقادر، به سال 1336 در يكى از روستاهاى شهرستان اروميه متولد شد. از كودكى به موسيقى علاقه مند بود ولى فراگيرى آن برايش مقدور نبود. وى كه با برادر خود سياوش اكبرى هم اكنون از بهترين سازندگان ويولن، تار و سه تار و سنتور مى باشند از شاگردان استاد ابراهيم قنبرى هستند. نگارنده در سفرى كه چندى پيش به اروميه داشتم، طى مصاحبه اى با اين دو برادر از آقاى هوشنگ اكبرى سؤال كردم كه چگونه به ساختن ويولن روى آورديد؟ چنين اظهار داشت:

«در سال 1354 كه تلويزيون در هفته يك برنامه به نام بشنو از نى پخش مى كرد، مجذوب اين برنامه گرديدم به طورى كه در هر كجا بودم، خود را در رأس ساعت مقرر به تلويزيون مى رساندم تا اين برنامه ى خوب و دوست داشتنى را تماشا و گوش نمايم، شبى كه اين برنامه طبق روال گذشته از تلويزيون پخش مى شد، به قدرى تكنواز ويولن برنامه خود را خوب و عالى اجرا كرد كه در تمام ذرات وجود من اثر گذاشت و بسيار مرا تحت تأثير قرار داد به طورى كه اشك از چشمانم جارى شد. من اولين بار بود كه شكل ويولن را از تلويزيون مى ديدم، تصميم گرفتم كه يك ويولن براى خود تهيه نمايم و به نوازندگى اين ساز روى آورم. لازم به تذكر است كه پدر من در سال 1350 به افسردگى روحى شديد دچار شد و روزى از خانه رفت و خانواده را كه عبارت بودند از من، برادر بزرگم نصرت اللَّه و برادر ديگرم سياوش و مادر و دو خواهر، ترك كرد، من و اكبر هنوز

كوچك و طفل بوديم و نمى توانستيم در بازار كار در اروميه وارد شويم در نتيجه هزينه ى زندگى ماها بر دوش برادر بزرگترم نصرت اللَّه قرار گرفت و من با هر مشكلى بود تا ششم ابتدائى به تحصيل خود ادامه دادم و چند سال بعد به كلاس شبانه رفتم و ادامه تحصيل دادم.

براى گذران زندگى و يافتن شغل، در سال 1351 همراه خانواده به شهر آمدم و در يك فروشگاه وسائل و لوازم زندگى مشغول كار شدم ولى شكل و شمايل ويولن هميشه و در همه حال جلوى نظرم بود و از زمانى كه آن در تلويزيون مشاهده كرده بودم لحظه اى از جلوى چشمانم دور نمى شد، عاقبت با يك تخته و مقدارى سيم براى خود ويولنى ساختم ولى صدا نداشت اصولاً ويولن نبود بلكه تقريباً شبيه ويولن بود، من آن را نزد شخص هنرمندى به نام آقاى غلامحسين بزرگان معروف به «شيوا» كه در آن زمان در اروميه ويولن مى ساخت بردم و گفتم اين ساز را من ساخته ام ولى صدا نمى دهد، ايشان ضمن بعضى مسائلى كه در مورد نواقص سازم به من يادآورى كرد گفت يك عدد «كاليفون» تهيه بكن تا صدا از آن درآيد و من اين كار را كردم و صداى ويولن خيلى بهتر شد. يادم هست كه ايشان گفتند ويولن يكصد و پنجاه تومان است شما يك ويولن حاضر و آماده بخريد و با آن مشق كنيد اين ساز شما خارج است و فقط شكل آن حدودى شبيه به يك ويولن مى باشد، خود را اينقدر زحمت ندهيد. ولى من چون وضع مالى خوبى نداشتم گفتم با اين ويولن كار مى كنم و در فرصتى كه

وسع مالى پيدا كردم يك ويولن خوب تهيه خواهم كرد. روزها و شبها با همان ويولن ساخت دست خود تمرين مى كردم و دلخوش بودم.

در سال 1355 به خدمت سربازى رفتم و پس از دو سال خدمت براى گذران زندگى راننده ى كاميون شدم ولى در همه جا و در همه حال عشقم ويولن بود، به همين سبب روزى كه در خيابان ولى عصر تهران با دوستم مى گذشتيم، چشمم به تابلويى افتاد كه روى آن نوشته شده بود. كلاس موسيقى «گام». اين كلاس متعلق به مرحوم اميرناصر افتتاح بود به دوستم گفتم كه من مى خواهم به اين كلاس بروم و جهت فراگيرى موسيقى نام نويسى كنم او گفت با اين عجله و بى مقدمه چطور يكباره به اين فكر افتادى؟ گفتم كه از ده سال پيش تصميم خود را براى يادگيرى ويولن گرفته بودم منتها امكان آن را نيافته بودم.

به هر حال، با عجله از پله ها بالا رفتم و به قدرى بدنم مى لرزيد كه حتى نمى توانستم حرف بزنم، در ضمن بسيار هم خوشحال بودم كه خدمت هنرمند بزرگى چون اميرناصر افتتاح مى رسم، وارد كلاس كه شدم سراغ استاد را گرفتم، ايشان آمدند و گفتند من افتتاح هستم، گفتم استاد من مى خواهم كه نواختن ويولن را فراگيرم، استاد گفت كه شما برويد تصميم قطعى و جدى خود را بگيريد هر وقت كه ديديد آمادگى كامل داريد بياييد و در كلاس نام نويسى نماييد، گفتم استاد من از ساليان پيش تصميم گرفته ام گفتند شهريه كلاس ماهيانه پانصد تومان مى شود و شهريه را تا سه ماه كه يكهزار و پانصد تومان مى شود يكجا بايد پرداخت نماييد گفتم اشكالى ندارد، يادم هست آن روز

يكشنبه بود و معلم كلاس ويولن ايشان منوچهر لشگرى بود، مرا خدمت آقاى منوچهر لشگرى برد و گفت اين شخص به موسيقى بسيار علاقمند است و از اروميه براى فراگيرى موسيقى به اين جا آمده است.

به هر حال دفتر نت خريدم و ايشان تمام نت ها را براى من نوشت و من از فرط عشق و علاقه تمام نت ها را از بر كردم و من در هر سفر كه به اروميه مى رفتم و برمى گشتم وقت داشتم كه در بين راه از هر فرصت استفاده كنم و به تمرين بپردازم سه چهار جلسه به كلاسم رفتم، بنابه عللى ماشين را فروختم و ديگر نتوانستم به تهران رفته و در كلاس درس موسيقى حاضر شوم. اين وضع خيلى در روحيه من اثر گذاشت و خيلى افسرده و پريشانحال شده بودم، تا اين كه روزى دوستم گفت بيا در اروميه در كلاس موسيقى ثبت نام كردم و معلم كلاس يك قطعه برايم نواخت كه من گفتم اين سه گاه بود كه نواختيد ايشان گفتند شما كه تازه در كلاس نام نوشته ايد چگونه نام دستگاه ها را مى دانيد در جواب گفتم كه آنقدر نوار و ويولن گوش داده ام كه از راه گوش با دستگاهها آشنايى پيدا كرده ام. من آن شب تا صبح خواب به چشمانم راه نيافت و ديگر همه زندگى ام ساختن ويولن و نواختن آن شد.

در اين كلاس موسيقى كه متعلق به آقاى شاهرخ است، كتاب اول هنرستان مربوط به استاد روح اللَّه خالقى را تمام كردم و كتاب دوم را نزد آقاى محمد مخفيان گذراندم. در كلاس آقاى شاهرخ، وقتى ايشان ويولن را به دست من داد من با دقت تمام

آن را بررسى كردم و چون كلاس ايشان مركب از دو اتاق بود هر وقت كه به آن يكى اتاق جهت سركشى به هنرآموزان مى رفت من خوب پشت و روى ويولن و اطراف آن را بررسى مى كردم تا از كم و كيف آن تا آنجا كه امكان دارد باخبر گردم، روزى از وى سؤال كردم كه استاد ويژگى يك ويولن خوب چيست گفت ساز نو يا كهنه اش مهم نيست، مهم صداى آن است، معمولاً ويولن هاى ايتاليايى خوب از كار درمى آيند، گفتم علت خوبى ويولن هاى ايتاليايى آيا نوع چوب هايى است كه از آن استفاده مى كنند گفتند نه در ساختن تمام سازها از يك نوع چوب استفاده مى شود.

اين استادكار است كه بايد ويولن را از كار دربياورد و آن را خوش صدا و خوب ساخته و تحويل عاشقان آن دهد. گفتم چرا نبايد كه ايرانى ويولن خوب بسازد گفت داريم چنين شخصى را ويولن مى سازد از خارجى ها هم بهتر و آن آقاى ابراهيم قنبرى است. لازم به يادآورى است كه بنده در آن زمان نام استاد قنبرى را نشنيده بودم.

آقاى شاهرخ سپس گفت اگر تصميم قطعى دارى كه مى خواهى ويولن بسازى شما را نزد آقاى «شيوا» ببرم كه با من رفيق است و او راز و رمز ساختن اين ساز را به شما بياموزد.

بالاخره يك روز به اتفاق ايشان نزد آقاى شيوا رفتيم، مشاهده نمودم كه ايشان همان آقاى شيوايى است كه من چند سال قبل خدمتشان رسيده بودم و اكنون خيلى پير شده بودند و مغازه ى خود را تبديل به كتاب فروشى كرده بودند تا مرا ديدند شناختند و گفت شما همان شخصى هستيد كه ساليان قبل آمده

بوديد و ويولن ساخته بوديد و من شما را راهنمايى كردم گفتم آرى همان شخص هستم. ايشان گفتند من ساليان متمادى دنبال كسى مى گشتم تا آموخته هاى خود را در هنر سازسازى به وى بياموزم ولى چنين شخصى را پيدا نمى كردم، اكنون مى بينم كه اين شخص را يافته ام. من از لطف و محبت وى تشكر كردم، سپس ايشان گفتند كه به پاس اين همه عشق و علاقه به هنر و صنعت سازى كشور، من كليه لوازم و وسائل خود را به شما هديه مى كنم تا نگذاريد اين صنعت در اين شهر از بين برود. من هم قبول كردم و هرچه اصرار كردم ايشان دينارى بابت وسائل خود از من دريافت نكردند. و من از آن زمان شب و روز با برادرم اكبر در كارگاهى كه به همين مناسبت آماده كرده ايم مشغول ساختن انواع ساز بخصوص ويولن، سه تار، تار و سنتور مى باشيم.»

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

اكرمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

وي در آبان ماه سال 1338ش در شهر گوگد گلپايگان در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود. دوران كودكي را در همانجا سپري كرد و در سن چهار سالگي جهت فراگيري قرآن مجيد و احكام اسلامي به مكتب خانه رفت و در سن شش سالگي قرآن و احكام اسلامي را فرا گرفت سپس براي فراگيري تحصيلات كلاسيك به دبستان رفت و مقطع ابتدائي را در يكي از مدارس شهر به پايان رسانيد.

سال آخر دوره ابتدائي يعني پنجم دبستان را طي مي كرد كه ابوي ايشان به حج مشرف شد. هنگام بازگشت پدر، وي جهت استقبال همراه عده اي از آشنايان به قم

آمده و به حسن اتفاق همراه يكي از طلاب ساكن مدرسه حاج ملا محمد صادق به آن مدرسه رفت و شب را در آنجا سپري كرد. روحيه لطيف و سادگي طلاب وي را جذب خود كرد و از همانجا تصميم گرفت جهت آموزش و فراگيري علوم ديني به اين شهر عزيمت كند. با اصرار او و موافقت والدين در سال 1350 ش به قم آمد و در همان مدرسه ساكن شد. ادبيات و دوره مقدمات را نزد اساتيد بزرگوار مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني فرا گرفت. همزمان با تحصيل علوم ديني دروس جديد و كلاسيك را نيز ادامه داد و موفق به اخذ ديپلم اقتصاد گرديد.

پس از پايان مقدمات سطح را نيز ادامه داده و در اين هنگام از محضر اساتيد بزرگواري چون حضرات آيات محسن دوزدوزاني، محمد تقي ستوده، محي الدين فاضل هرندي، و ... تلمذ نموده و در نهايت در سال 1363ش امتحانات پايان سطح را با موفقيت پشت سر گذاشته و در درس هاي خارج فقه و اصول همچنين فلسفه و تفسير شركت كرد. در اين مقطع نيز كه 16 سال ادامه داشت و هم اكنون نيز ادامه دارد، از محضر اساتيد معظم و مراجع تقليد حضرات آيات عظام محمد فاضل لنكراني، حسينعلي منتظري، جوادي آملي، مكارم شيرازي و محمد علي گرامي بهره مند شده و تقريراتي كه وي از اين دروس نوشته به حدود سي دفتر مي رسد كه به صورت دست نويس نزد ايشان موجود است.

همزمان و در كنار آموزش و فراگيري علوم ديني در مبارزات حق طلبانه اي كه در حوزه علميه قم وجود داشت شركت مي كرد.

در سال 1354 همراه طلاب و فضلا در جلسه اي كه در مدرسه فيضيه به مناسبت بزرگداشت شهداي پانزده خرداد سال 1342 برپا شده بود حضوري فعال داشت و يكي از رهبران آن جنبش به شمار مي آمد. در سال 1356 به اتفاق جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي محمد علي نكونام سفري تبليغي سياسي به گلپايگان داشته و به دنبال سخنرانيهاي افشاگرانه و پخش اعلاميه هاي حضرات آيات عظام امام خميني(ره) و گلپايگاني و ... دستگير، بازداشت و ممنوع الملاقات گرديد. در شهرباني شهر پس از بازجويي گسترده و تحمل حدود يك ماه زندان بدون ملاقات به اصفهان اعزام شد و در دادگاه نظامي و فرمايشي شاهنشاهي محاكمه و به دو سال حبس محكوم گرديد.

دوران محكوميت را در زندان شهرباني اصفهان سپري مي كرد كه همزمان با اوج گيري مبارزات حق طلبانه مردم ايران رژيم استبدادي تسليم خواسته مردم شد و زندانيان سياسي را آزاد كرد، وي نيز در پاييز سال 1357 پس از تحمل حدود يك سال اسارت و زندان آزاد شد و به آغوش خانواده بازگشت.

پس از پيروزي انقلاب و شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران نامبرده پس از طي مراحل مختلف آموزش نظامي به جبهه هاي جنگ عزيمت كرده و در كنار رزمندگان اسلام به انجام وظيفه پرداخت.

يكي از وظايف و مسئوليتهاي مهم طلاب و فضلاي حوزه علميه تبليغ، ارشاد و هدايت مردم است، براي اداي اين وظيفه الهي، مردمي اولين سفر تبليغي خود را در سال 1354 به اطراف شيراز اعزام شد و از همان سال به طور مرتب در ايام تبليغ به مناطق و شهرهاي مختلف كشور سفر مي

كرد.

الحسيني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. از هنرمندان دوره ى فتحعلى شاه و محمدشاه قاجار بود كه در هنر خود مهارت داشت. از آثار رقم دار اين هنرمند، قلمدان گل و مرغى زيبايى در زمينه ى نخودى سير است كه در وسط و رويه ى آن قرنقل آبى خوشرنگى تصوير شده است و در طرفين نيز گلهاى متنوع رنگينى است كه بين آنها، پروانه ها و زنبورها ديده مى شوند. تذهيب قلمدان نيز نارك قلم است، با رقم: «كمترين حسين الحسينى سنه 1250».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (156/1).

الشريف، ابومحمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم و سيزدهم ق)، نقاش و مجلّد. وى از جمله استادان ممتاز گل و بوته سازى در اواخر دوران زنديه بود، كه جلدهاى رغنى در حد اعلاى نفاست مى ساخت. آثار بازمانده از وى: يك جلد زيبا است با تاريخ 1199 ق و همچنين يك جلد كتاب گلستان سعدى كه زمينه ى آن مرغش آلبالويى زيبايى است، تصاوير گل و بلبل و پيچكهاى ريز طلايى كه به استادى نقاشى شده، با رقم: «عمل ابومحمد سنه 1201». احتمالا وى در قلمدان سازى نيز استاد بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (49 /1)، هنر قلمدان (106).

الله اكبري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد الله اكبري

محل تولد : بند قراء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1358 وارد حوزه علميه كاشمر شدم. در مهر سال 1359به حوزه علميه يزد رفتم و پس از سه سال تحصيل در آنجا و خواندن دروس مقدمات و معالم و مختصر المعانى، سال 1362 در مهرماه وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه الهادي مرحوم آية الله گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم و به ترتيب دروس فقه و اصول را در حوزه قم خواندم.

در سال 1367درس خارج را شروع كردم. درس هاي فقه و اصول را نزد آقايان نكونام، مدنى، كريمى، نظري، ميانجى، عندليب شيرازى، اعتمادي و بني فضل و ستوده خواندم. درس خارج اصول را نخست در درس خارج اصول آية الله صانعي حاضر شدم و سپس درس خارج اصول آية الله سبحاني و درس خارج فقه را نزد آية الله مكارم شيرازي حاضر مي شدم.

در سال 1368 از طريق كنكور سراسري در دانشكده الهيات دانشگاه

تهران قبول شدم و هر هفته دو روز به تهران مي رفتم تا در سال 1372ليسانس تاريخ تمدن ملل اسلامي را گرفتم و همان سال فوق ليسانس همان رشته را قبول شدم و در شهريور 1375از اين سطح فارغ التحصيل شدم و همان سال در همان رشته و همان دانشكده دكتري قبول شدم كه مع الاسف هنوز رساله دكتري را دفاع نكرده ام. از سال 1374 همزمان با تحصيل در معاونت فرهنگي دفتر تبليغات واحد پژوهش به پژوهش مشغول شدم و مدت دو سال هم مدير اين واحد بودم از سال 1378 با قسمت دائرة المعارف قرآن كريم دفتر تبليغات همكاري مي كردم تا سال1382.

از سال 1380در واحد سيره و تاريخ اهل بيت سيره دفتر تبليغات همكاري را شروع كردم و دو سال مدير گروه سيره اهل بيت (ع) بودم تا سال 1382.و تاكنون هم عضو شوراي پژوهش اين واحد هستم.

از سال 1379 تدريس در مركز جهاني علوم را آغاز كردم و سال 1381 جزء هيأت علمي آن مركز شدم و از اسفند سال 1382 تا كنون معاون پژوهش مدرسه عالي امام خميني (ره) از مدارس تحت پوشش اين مركز هستم و فعاليتم ادامه دارد. در مراكزي مانند مركز جهانى، مركز مهدويت، مؤسسه امام خمينى(ره)، باقر العلوم(ع)، مركز تخصصي تاريخ اسلام حوزه علميه قم، دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد تدريس داشته ام.

الهي قمشه اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ربانى و حكيم متاله استاد ميرزا مهدى الهى قمشه اى فرزند حكيم و عارف بزرگ ميرزا ابوالحسن از دانشمندان به نام و حكماء والامقام و اساتيد عظام معاصر تهران بوده اند تولد ايشان در حدود 1322 در قمشه اصفهان (شهرضا) واقع شده و در

بيت علم و تقوا پرورش و دروس ابتدائى و سطوح نهائى را در فقه و اصول از علماء بزرگ و حكماء قمشه و اصفهان فراگرفته و از آنجا مسافرت به مشهد مقدس نموده و از اساتيد خراسان چون مرحوم آقا بزرگ حكيم و آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و ميرزا مهدى اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه برسى و ديگران استفاده نموده آنگاه به تهران عزيمت نموده و در دانشكده الهيات و دانشگاه به تدريس فلسفه و حكمت و ساير علوم پرداخته تا در ربيع الثانى 1393 قمرى بدرود حيات گفته و جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت معصومه (ع) مدفون شده است.

استاد الهى داراى تأليفات ارزنده مرحوم استاد الهى قمشه اى در فلسفه و حكمت و ديوان بزرگ هزار صفحه اى مى باشد كه شرح حال خود را در صفحه 395 ديوانش به نظم آورده كه نويسنده عين آن را با بعضى از غزلياتش تقديم اهل ذوق و معرفت و پژوهش مى نمايم باشد كه روح پرفتوح آن حكيم ربانى و عارف صمدانى اين گنهكار را ياد و دوستانش دعا فرمايند.

آثار گرانقدر مرحوم استاد الهى قمشه اى.

1- ترجمه آزاد و خلاصه التفسير قرآن كريم.

2- ترجمه آزاد مفاتيح الجنان مرحوم حاج شيخ عباس قمى طاب ثراه.

3- ترجمه و شرح صحيفه سجاديه.

4- حكمت الهى جلد اول (يك دوره حكمت از امور عامه و طبيعيات و الهيات خاص و بيان نبوت و امامت عامه و خاصه و معاد).

5- حكمت الهى جلد سوم شرح خصوص حكيم فارابى و شرح خطبه توحيده مولا اميرالمؤمنين و اخلاق علمى و عرفانى صد كلمه از كلمات مولا على عليه السلام.

6- كليات ديوان الهى (نغمه الهى - نغمه حسينى- نغمه عشاق).

7- توحيد

هوشمندان ترجمه و شرح خصوص فارابى.

(1392 -1320 ق)، حكيم، عالم و شاعر، متخلص به الهى. در شهرضا (قمشه) متولد شد. مقدمات علوم فقه و اصول و حكمت را از شيخ هادى قمشه اى و ديگران آموخت و جهت تكميل آن به اصفهان رفت و در خدمت آقا شيخ محمدحكيم خراسانى و پس از آن در خراسان در محضر مرحوم آقابزرگ حكيم مشهدى و آقا شيخ اسداللَّه يزدى مشغول شد تا در حكمت و فلسفه صاحب نظر شد. مدتى نيز در حوزه ى درس آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و ميرزامهدى اصفهانى حاضر گشت. سپس به تهران آمد و در مدرسه ى عالى سپهسالار به تدريس حكمت و فلسفه پرداخت. همچنين به سمت استاد زبان عربى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران و استاد فلسفه در دانشكده ى الهيات (معقول و منقول)، تدريس كرد. وى در تهران وفات يافت و در قم، در جوار حضرت معصومه (ع)، به خاك سپرده شد. از آثار منثور وى: «رساله اى در فلسفه ى كلى»؛ «شرح رساله ى حكيم فارابى»؛ «رساله اى در سير و سلوك»؛ حاشيه اى بر «مبدأ و معاد» ملاصدرا؛ «رساله اى در مراتب ادراك»؛ «رساله اى در مراتب عشق». و از آثار منظوم وى: «نغمه ى عشاق»؛ «ديوان» شعر؛ «نغمه ى حسينى»، كه تاريخ بزرگترين شهيد اسلام است؛ «نغمه ى الهى». و از ديگر آثار او: «ترجمه ى قرآن مجيد»؛ «ترجمه صحيفه ى سجاديه»؛ «ترجمه مفاتيح الجنان»؛ و «تصحيح و تحشيه ى تفسير ابوالفتوح رازى».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (55 -53)، الذريعه (1135 ،92 / 9)، سخنوران نامى معاصر (339 -334 / 1)، فرهنگ سخنوران (85)، گلزار معانى (458 -451)، گنجينه ى دانشمندان (116 -108 / 8)، مؤلفين كتب چاپى

(370 -368 / 6).

امام جمعه، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس امام جمعه سال 1345 در تهران به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايى خود را در محله قنات آباد تهران آغاز كرد و در همان دوران نوجوانى با تشويق پدر و مادر خود به قرآن روى آورد. وى سپس در جلسات قرآنى شركت كرد و روخوانى قرآن را نزد استاد مولايى فرا گرفت و به دليل داشتن استعداد و جدّيت و پشتكار علم قرائت را نيز آموخت.

وى در مسابقات مختلف قرائت قرآن شركت كرده و مقام هايى را به دست آورده است مثلاً رتبه اول مسابقات بين المللى مالزى سال 1368 و رتبه دوم مسابقات بين المللى عربستان سعودى سال 1370.

او همچنين با اهداف قرآنى به كشورهاى مختلف مانند عربستان، سوريه، لبنان، انگلستان، چين، و مالزى سفر كرده است.

امام جمعه هم اكنون دانشجوى رشته الهيات و معارف اسلامى است و در شوراى عالى قرآن صدا و سيما _كه زير نظر مقام رهبرى است_ نيز خدمت مى كند.

منابع زندگينامه :http://st-golbangenamaz.ir

امام، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جلال امام

محل تولد : رشكوئيه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 73 وارد حوزه علميه امام خميني (ره) يزد شدم. در سال 75 به مدرسه علميه مصلي يزد رفته و فقه و اصول را گذراندم و همزمان در كلاسهاي زبان جهاد دانشگاهي به مدت دو سال به مكالمه زبان پرداختم. در سال 78 امتحان ورودي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) داده و مهر 79 به قم آمدم و در كنار دروس حوزه در رشته تاريخ موسسه مشغول به تحصيل شدم.

پس از اتمام دوره كارشناسي در بهار سال 84 در امتحان ورودي كارشناسي ارشد تاريخ تشيع

موسسه پذيرفته شدم و از بهمن ماه 84 در مقطع ارشد مشغول به تحصيلم.

همزمان سطح دو حوزه را از شوراي مديريت اخذ كردم. از فروردين 86 به عنوان كارشناس اجرايي گروه تاريخ اسلام مدرسه عالي امام خميني (ره) مشغول به كار شدم و از مهر ماه 86 در اين مدرسه مشغول به تدريس مي باشم. موضوع پايان نامه كارشناسي ارشد بنده هنوز تصويب نشده است.

امامي فر، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي امامي فر

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

دوره ابتدايي را در روستا (روستاي ارگس عليا از توابع ملاير) گذراندم. پاييز سال 56 براي ادامه تحصيل به بروجرد رفتم روزها در حوزه علميه نوربخش كه الان به نام امام صادق (ع) تغيير نام داده مشغول تحصيل شدم و شب ها در مدرسه راهنمايي به ادامه تحصيل دولتي مشغول شدم. اواخر 56 انقلاب شروع شد و در سال 57 كه انقلاب ادامه داشت در سال 58 به منظور ادامه تحصيل به قم آمدم.

سال 62 در موسسه در راه حق در برنامه هاي آموزشي آيت الله مصباح شركت نمودم. و دوره هاي آموزش اين موسسه را به پايان بردم. بعد از تأسيس موسسه امام خميني (ره) به صورت مستقل از طرف معظم له مجدداً در دوره تخصصي تاريخ اسلام در مقطع كارشناسي ارشد شركت نمودم و فارغ التحصيل شدم (در سال 74). اين برنامه ها در كنار درس هاي حوزه بود كه دروس اصلي به حساب مي آمدند. لمعتين را در محضر آيت الله اشتهاردي و مرحوم وجداني، مكاسب و رسائل را خدمت آيت الله پاياني و محفوظي و اعتمادي خواندم. كفايه را در محضر آيت الله

اعتمادي و مرحوم ستوده خواندم. در دروس خارج مرحوم آيات عظام مرحوم تبريزى، صالحي مازندرانى، مكارم شيرازي و سبحاني و آيت الله مؤمن، شركت نموده و انتقاد كرده ام. از سال 74 در دانشگاههاي شهيد بهشتي تهران، آزاد قم، اراك، بروجرد و ساوه مشغول به تدريس بوده ام و حدود 10 سال است كه عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد ساوه هستم.

امامي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنوان : دكتر ابوالقاسم امامي

آقاي دكتر ابوالقاسم امامي از فضلاي كم كار اما گزيده كار و دقيق النظر امروز ايران است و در ادبيت و عربيت و اغلب دانش ها و معارف اسلامي ، هم در حوزه و هم در دانشگاه ، به مدارج والاي علمي دست يافته است . او متولد بيست و سوم دي ماه 1313 ش در روستاي گز ( وابسته به بندر گز ، جزو استان گلستان امروز ) است . پدرش اهل علم و از شاگردان مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني بود . تا سال 1328 تحصيلات ابتدايي را در گز و بندر گز به پايان رساند . سپس بر وفق علاقه و ارشاد پدر ، به تحصيلات حوزوي ( در بهشهر ، گرگان ، و سرانجام و بيش از همه در مشهد ) روي آورد ، و استادان فرزانه اي داشت از جمله اديب نيشابوري ، و ميرزا جواد آقا تهراني . مدتي كوتاه نيز به حوزه ي علميه ي قم رفت و سپس به تهران آمد . در سال 1339 از كسوت روحاني بيرون آمد و تحصيلات دانشگاهي جديد را در پيش گرفت . يك چند با مجله ي عربي الاخاء همكاري داشت . پس از

طي دوره ي ليسانس حقوق سياسي ( 1348 ) در دانشگاه تهران ، دوره ي فوق ليسانس زبان و ادبيات عربي را با احراز رتبه ي اول گذراند ( 1351 ) و دوره ي دكتري در رشته ي فرهنگ عربي و علوم قرآني را با نگارش رساله اي به نام تصحيح و تحقيق در متن تجارب الامم ، نيز تاليف رساله اي در زندگينامه و كارنامه ي ابوعلي مسكويه در دانشكده ي ادبيات و از سال 1360 در دانشكده ي الهيات همان دانشگاه به تدريس پرداخت . از سال 1355 تا 1369 ( كه بازنشسته شد ) ، از سر ويراستاران و صاحب نظران مسائل كتاب و نشر در انتشارات صدا و سيما ( سروش ) بود . از سال 1371 به عضويت هيئت علمي دانشكده ي الهيات و ادبيات عرب دانشگاه آزاد اسلامي ، واحد كرج ، در گروه علوم قرآن و حديث درآمد . همچنين با بعضي نهادهاي علمي _ انتشاراتي نظير دفتر نشر ميراث مكتوب و انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، همچنان ، و به موازت كار تدريس و مسئوليت دانشگاهي همكاري دارد . مقالات علمي بسياري به عربي و فارسي نوشته است . آثار كتابي چاپ شده يا در دست چاپ ايشان از اين قرار است :

1 _ ترجمه ي قرآن كريم كه به توصيف اجمالي آن مي پردازيم ( چاپ اول ، نگار ، 1370 ؛ چاپ دوم ، اسوه ، 1378 )

2 _ تصحيح متن عربي تجارب الامم اثر هفت جلدي ابوعلي مسكويه ( مشكويه رازي ) كه دو جلد آن ( سروش ، 1366 )

منتشر شده و كار بر روي باقي مجلدات ادامه دارد .

3 _ ترجمه ي تجارب الامم پيش گفته ( جلد اول ، سروش ، 1369 )

4 _ تصحيح ترتيب السعادات ، اثر مسكويه ( آماده ي چاپ )

5 _ رسائل پراكنده ي مسكويه ( نزديك به پايان )

6 _ رساله فيماهيه العدل ( آماده ي چاپ )

7 _ تصحيح متن الفوز الاصغر ( آماده ي چاپ )

8 _ تصحيح كيمياي سعادت ( كه ترجمه اي است از طهاره الاعراق / تهذيب الاخلاق اثر ابوعلي مسكويه ، به قلم ميرزا ابوطالب زنجاني . چاپ تهران ، انتشارات نقطه با همكاري « ميراث مكتوب » ، 1375 )

9 _ تصحيح و ترجمه ي ديوان امام علي ( تهران ، اسوه ، 1370 ، 1373 ) .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

امامي، محمدجعفر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1232 ق)، نقاش و مجلد. از سادات اصفهانى و از خاندان مورد احترام امامى بود كه در قلمدان و جلدسازى و كارهاى روغنى مهارت داشت. از آثار جلدسازى وى، جلد قرآن رحلى است كه رويه آن گل و مرغ پسنديده دارد و در داخل آن، دسته گلهاى با طراوتى است كه در زمينه ى مرغشى و طلايى آن جلب نظر مى كند. اين جلد به خط رقاع خوش، رقم «فى سنه 1232... راقمه محمدجعفر الامامى» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (679/ 2).

اميرلو، عنايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنايت الله اميرلو در سال 1323 ، در قزوين متولد گرديد. پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه ، در رشته باستان شناسي دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد. در سال 1345 به كشور ژاپن عزيمت نمود و در دانشگاه هيروشيما تحصيلات خود را در زمينه انسان شناسي جسماني و نيز باستان نشاسي دوره سنگ پي گرفت. عنايت الله امير لو از سال 1347 به استخدام اداره كل باستان شناسي و سپس مركز باستان شناسي ايران درآمد. وي همچنين مسئول تهيه شناسنامه براي بسياري از اشياء موجود در كاخ موزه گلستان بود. گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : عنايت الله اميرلو پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه ،در رشته باستان شناسي دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد. در سال 1345 به كشور ژاپن عزيمت نمود و در دانشگاه هيروشيما تحصيلات خود را در زمينه انسان شناسي جسماني و نيز باستان نشاسي دوره سنگ پي گرفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عنايت الله امير لو از سال 1347 به استخدام اداره كل باستان

شناسي و سپس مركز باستان شناسي ايران درآمد. وي همچنين مسئول تهيه شناسنامه براي بسياري از اشياء موجود در كاخ موزه گلستان بود.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : عنايت الله اميرلو در تاسيس گنجينه اشياء و ذخاير بازيافته موجود در ميراث فرهنگي استان و تهيه براي اشيا مكشوفه قاچاقچيان همكاري داشته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عنايت الله امير لو پس از اتمام تحصيلات خود ، در سال 1358 به ايران بازگشت و فعاليت علمي خود را دنبال نمود. وي در دوران حيات خود فعاليت هاي ذيل را به انجام رسانده است: - شركت در كاوش هاي تپه قيطريه تهران - شركت در كاوش هاي معبد آناهيتا كنگاور - شركت در كاوش هاي شهر ساساني - اسلامي سيراف بوشهر - شركت در كاوش هاي تپه سه گابي ، تويسركان - بررسي شهرستان دماوند ( كشف محوطه اي از دوره پارينه سنگي در روستاي قلعه عسگر دماوند ) ، سه فصل - بررسي منطقه قاضي ميرجعفر يزد - كاوش در فهرج يزد آثار : باستان شناسي اسراييل ، به مثابه ابزاري در خدمت صهيونيسم ويژگي اثر : با همكاري مصطفي تنها ، موزه ، ش 4و32 ساليابي محوطه محوطه هاي باستاني ايران به روش كربن 14 ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ _ سال دوم ، ش 1 ، پاييز و زمستان 13663 قلعه عسسگر دماوند تهران ويژگي اثر : راهنماي نمايشگاه دومين گردهمايي باستان شناسي ايران _ تهران 13764 كاربرد رياضيات در پژوهشهاي باستان شناسي ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ _ سال هفتم ش2و1 ،

يادنامه هلن كنتور5 مقدمه اي بر مطالعات دروان سنگ ويژگي اثر : فروهر ( نشريه سازمان فروهر ) ، ش 4 ، شهر يور 13636 نگاهي به فرهنگهاي كهن سنگي ايران ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ _ ش 1 ، پاييز و زمستان 1365

منابع زندگينامه : نشريه باستان پژوهان ، « ويژنامه سمينار باستان شناسي دانشگاه تهران » ، زمستان 1379

امين ذبيحي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا امين ذبيحى از سازگران خوب و جستجوگر شهرستان بروجرد است كه آينده اى بس روشن و موفقيت آميز در انتظار دارد، وى به سال 1331 در شهرستان بروجرد متولد شد.

پدر وى كه از علاقمندان موسيقى سنتى ايران است كه هر وقت به محفلى كه در آن از هنر موسيقى برخوردار بود، فرزند خود را نيز همراه خويش به آن محفل مى برد.

عليرضا امين ذبيحى بعدها به ساختن ساز تار و آلات موسيقى علاقه فراوان پيدا كرد و براى اين كه بتواند از صدا و كيفيت اين ساز بهره كافى را ببرد، از سال 1364 فن فراگيرى نواختن ساز تار را در قسمت هنرى اداره ارشاد اسلامى بروجرد نزد هنرمند ارجمند ماشااللَّه وحدتى شروع كرد و كتاب هاى اول و دوم مقدماتى استاد روح اللَّه خالقى را به پايان برد سپس نزد هنرمند درويش و بى تكلف رحيم رفيعى منش مشغول فراگيرى علم موسيقى گرديد.

از سال 1365 نيز ساختن ساز تار و ضرب را آغاز كرد و در ضمن تعميرات سازهاى زهى را نيز انجام داد كه باشوق و عشق فراوانى كه به هنر موسيقى دارد به اين مهم با علاقمندى بسيار ادامه مى دهد و هم اكنون غير از ساختن تار و ضرب، سه تار هم مى زند.

وى هنرمندى است درويش مسلك و بى تكبر

و بى ادعا كه داراى چهار فرزند به نام هاى: حسين، محسن، وحيده و وحيد كه تمامى ايشان با موسيقى مأنوس و با نواختن يكى از سازهاى ضرب و تار آشنا مى باشند بخصوص حسين امين ذبيحى فرزند ارشد وى كه آينده اى درخشان دارد و در نواختن ساز ضرب سبك اميرناصر افتتاح را دارد و سال ها در قسمت هنرى اداره ارشاد اسلامى شهرستان بروجرد زير نظر هنرمند ارجمند ماشااللَّه وحدتى، با پشتكار و استعداد ويژه خود و پس از آن زيرنظر هنرمند خوب و باارزش ديگر رحيم رفيعى منش پله هاى ترقى را يكى پس از ديگرى طى مى نمايد.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد چهارم)

اميني تبريزي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1320 ق)، عالم، فقيه و محدث. در تبريز متولد و چون جدّ او ملا نجف على امين شرع بوده، به امينى شهرت يافته است. ابتدا تحت تربيت پدرش كه از علماى بزرگ تبريز بود پرورش يافت و در مدارس تبريز مقدمات و ادبيات را فراگرفت. سپس از محضر حاج سيد محمد مولانا و حاج سيد مرتضى خسروشاهى صاحب كتاب «اهداء الحقير در معنى حديث الغدير» و آقا شيخ حسين مؤلف كتاب «هداية الانام» سطوح عاليه را آموخت. بعد به نجف اشرف مهاجرت كرد و در محضر حاج سيد ابوتراب خوانسارى، آقا سيد محمد فيروزآبادى، تلمذ كرد و از آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، علامه نائينى، حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى، محمدحسين غروى اصفهانى و ميرزا على آقا شيرازى و ديگران استفاده نمود و به دريافت اجازه اجتهاد از ايشان نايل گرديد. او بعد از فراغت از تحصيل به تبريز بازگشت و در آنجا به وظائف شرعى پرداخت. سرانجام به قصد اقامت دائم به

نجف بازگشت. علامه امينى فقيهى بزرگ و مؤلفى پركار و خطيبى دانشمند بود و از ابتدا بزرگان نجف او را اميد اسلام و تشيع پيش بينى مى كردند. وى در تأليف اثر گرانقدرش «الغدير» كتابخانه هاى ايران و عراق و ديگر كشورهاى اسلامى را جستجو كرد. و بيش از چند هزار كتاب را ديد. وى با سفر به شهرهاى حيدرآباد دكن و عليگره و بمبئى و لكهنو و كانپور و پتنه و رامپور و جلالى هند و نيز بيروت و دمشق و معره و نبل و حلب و مكه و مدينه و شهرهاى بسيار ديگر همگام با تهيه مآخذ و مطالعه و استنساخ كتب در ملاقات با استادان و دانش پژوهان و شركت در محافل عمومى به نشر مفاهيم اصيل و صحيح ولايت مى پرداخت. كتابخانه ى اميرالمؤمنين (ع) در نجف با همت وى تأسيس شده كه از نفايس جهان علم و ادب به شمار مى رود و حدود 40000 كتاب از جمله صدها كتاب خطى در آن گردآورى شده است. وى در تهران درگذشت؛ پيكر او را به نجف بردند و در كتابخانه اش دفن كردند. از وى آثارى بر جاى مانده است كه عبارت اند از: «الغدير فى الكتاب والسنة والادب»، دايرةالمعارف شيعه كه در آن احاديث و اشعار مربوط به روز عيد غدير را آورده است؛ «اعلام الانام فى معرفة الملك العلام»؛ «ثمرات الاسفار»، در دو جلد كه شرح سفرهاى اوست؛ «شهداء الفضيله»؛ «رياض الانس»، در دو جلد؛ «سيرتنا و سنّتنا سيرة نبيّنا و سنته»؛ «حاشيه بر رسائل شيخ مرتضى انصارى»؛ «حاشيه بر مكاسب شيخ مرتضى انصارى»؛ «تفسير سوره ى حمد»؛ «تفسير آياتى از قرآن»؛ «ادب الزائر»؛ «العترة الطاهرة فى الكتاب».[1]

حاج

شيخ عبدالحسين امينى تبريزى ابن عالم الجليل ميرزا احمد بن المولى نجفعلى مشهور به امين الشرع تبريزى از اعاظم علماء و اكابر دانشمندان معاصر و داراى معنويت و مقامات عاليه بودند.

در سال 1320 ق در تبريز متولد شده و در تحت تربيت و رعايت مرحوم والدش كه از علماء بزرگ تبريز بودند پرورش يافته و در مدارس تبريز مقدمات و ادبيات را فرا گرفته و از همان اوان صغر آثار نبوغ و كثرت حافظه و سرعت انتقال از وى ظاهر و بارز بوده است. پس از پايان اوليات، سطوح عاليه را از محضر مرحوم آيةاللَّه حاج سيد محمد مولانا و آيةاللَّه حاج سيد مرتضى خسرو شاهى و آيه اللَّه آقا شيخ حسين مولف كتاب (هدايه الانام) استفاده نموده و به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحوم آيةاللَّه حاج سيد ابوتراب خونسارى متوفى 1346 ق و آيةاللَّه آقا سيد محمد فيروز آبادى متوفى 1345 ق و مرحوم آيةاللَّه نائينى و آيةاللَّه ميرزا على آقا شيرازى و بعضى ديگر بهره مند شده تا بمدارج علم و كمال رسيده و مبادرت بتأليف و تصنيف كتب مفيد نموده و از اين راه خدمات بسيار ارزنده اى بعالم اسلام مخصوصا تشيع نموده است.

نگارنده گويد: مرحوم علامه مجاهد امينى حقا از نوادر علماء معاصر ما بودند كه در راه خدمت بدين و ولايت تحمل شدائدى نموده و به كشورهاى هند و پاكستان و سوريا و حلب و غيره مسافرتها كرده و كتابخانه هاى مهم آنجا را با دقت مطالعه و بررسى و بيش از چند هزار كتاب را ديده و دائره المعارفى بنام (الغدير) در موضوع ولايت حضرت اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام

و مثالب غاصبين حقش از كتب اهل سنت نوشته كه در فن خود بى نظير و موجب استبصار بسيارى از اهل سنت كه تقليد كوركورانه ستمكاران به اهل بيت عليهم السلام مى نمودند گرويده اند.

علامه امينى چندين سال بود كه در تهران رحل اقامت افكنده، و در آخر ماه ربيع الاول 1390 ق در تهران وفات و پس از تشييع و تجليل با شكوهى حمل به نجف و در كتابخانه اش مدفون گرديده است.

آثار خالده ى او كه بزرگترين اثر جاودانى او مى باشد تاسيس كتابخانه وزين اميرالمومنين عليه السلام نجف اشرف است كه بيش از چهل هزار جلد كتاب مطبوع و محفوظ دارد و از نفايس جهان علم و ادب بشمار مى رود.

و آثار علمى او از اين قرار است:

1- دائره المعارف شيعه بنام الغدير كه بيست و دو مجلد است يازده جلد آن مطبوع و بقيه مخطوط است و مطبوع آن مكرر در نجف و بيروت و تهران بطبع رسيده است.

2- شهداء الفضيله كه در نجف چاپ شده. 3- كتاب سيرتنا و سنتنا كه بچاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] حماسه ى غدير (احوال و آثار علامه امين)، الذريعه (26/16 ،259/1482/2)، الغدير، ترجمه (163 -154 /1)، گنجينه ى دانشمندان (379 -377 /4)، مؤلفين كتب چاپى (723 -722 /3)، مستدركات اعيان (82/1).

اميني هروي، صدرالدين ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 941/930 ق)، مورخ و شاعر. از اعيان هرات و از وزراى سلطان حسين بايقرا بود و در هنگام استيلاى ازبكان در آن شهر كشته شد. او ابتدا در هرات در خدمت سلطان حسين ميرزا بايقرا بود و در سال 927 ق به دربار شاه اسماعيل پيوست و به امر او كتابى در دو قسمت به نام «فتوحات شاهى» تأليف كرد.

از ديگر آثار وى: «مناظره ى مهر و مكتوب»؛ ترجمه «ديوان» على بن ابيطالب (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (666 ،275)، تحفه ى سامى (47 -46)، الذريعه (117 ،16 -15 /9)، فرهنگ سخنوران (99).

اميني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر امينى كه ساليان دراز در راديو به خدمت فرهنگى و هنرى بخصوص موسيقى فعاليت داشته در سال 1298 قمرى در شهرستان تفرش متولد شد. پدر وى از ملاكين تفرش بود كه منزلش محل آمد و شد آنان بود.

بيش از يك سال از سن على اكبر نمى گذشت كه همراه خانواده به تهران آمد و ساكن اين شهر بى دروازه شد. منزل ايشان در تهران مثل تفرش محل رفت و آمد و نشست اشخاص شد با اين تفاوت كه در تفرش آن اشخاص ملاكين و خان ها بودند ولى خانه آنها در تهران محل آمد و شد موسيقى دانانى مثل: حسين خان اسماعيل زاده، ابوالحسن صبا، مرتضى خان محجوبى، رضا محجوبى، قمرالملوك وزيرى، ملوك ضراى و تنى چند از بزرگان موسيقى ايران و شعرايى نظير: ايرج ميرزا، ملك الشعراء بهار و ميرزاده عشقى شد.

آمد و شد اين هنرمندان بزرگ به خانه ى ايشان موجب شد تا پدر على اكبر نزد اسماعيل زاده به فراگيرى كمانچه پردازد و على اكبر كه شش سال از سنش مى گذشت به يادگيرى ويولن نزد رضا محجوبى رفت. وى مدت چهار سال از محضر مرحوم رضا محجوبى بهره گرفت و مدت سه سال هم نزد شادروان ابوالحسن صبا جهت يادگيرى موسيقى سنتى ايران و رديف ها و مقام هاى آن به شاگردى پرداخت. سپس مدت يك سال و نيم نزد آساطور هنرمند بزرگ و سرشناس وقت كار كرد تا هارمونى، آهنگسازى و آرانژه (قسمت بندى نت براى اركستر) آموخت.

پدر

و مادر وى به قدرى مشوق على اكبر در يادگيرى موسيقى بوده اند كه مادر او، وى را در صندوقخانه (از اتاق هاى عقبى ساختمان هاى قديمى) حبس مى كرده و مى گفته به جاى بازى گوشى و وقت تلف كردن تا آمدن پدرت بايد موسيقى را تمرين نمايى و او ساعت ها به تمرين اجبارى مى پرداخته كه همين امر موجب پيشرفت سريع او در موسيقى شد ولى وى بيشتر به ساختن ساز راغب بود تا نواختن.

به همين سبب در تمام طول فعاليت هاى هنرى خود بيش از دوازده آهنگ نساخت ولى در قسمت سازسازى بيش از پانزده كمانچه، چهارصد و دوازده ويولن و چهل و سه تار ساخته و هم اكنون هم مشغول ساختن اين سازها مى باشد.

على اكبر امينى، از سال 1325 به سمت نوازنده ى ويولن، همكارى خود را با راديو آغاز كرد و يكى از بهترين نوازنده هاى اركستر شادروان مهدى خالدى گرديده و در راديو كار دومى داشت كه آن تعمير سازهاى زهى اين مركز زير نظر وى بود. وى با نواختن اكثر سازها آشنايى كامل دارد و كار ويولن سازى را طبق گفته ى خودش، همراه استاد ابراهيم قنبرى نزد مسيو آراكليان فراگرفته و در حال حاضر كارمند بازنشسته ى شركت مخابرات ايران مى باشد.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

انصاري، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران استاد مسعود انصاري خوشابر ، يكي از اسلام شناسان و محققان عالي مقام و سختكوش و پركار و صاحب نظر و صاحب اثر در اغلب زمينه ها و رشته هاي علوم اسلامي ، به ويژه علوم قرآني و فقه ( همراه با حقوق ) و حديث و نيز مترجمي تواناست كه به شمه اي از آثار ايشان اشاره خواهد شد .

او در سال 1345 در شهرستان تالش / طالش به دنيا آمد . تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خود گذراند ، و همزمان به آموزش مقدمات علوم ديني پرداخت . پس از به پايان رساندن تحصيلات دوره ي متوسطه ، براي تكميل آموخته هاي ديني به حوزه ي علميه ي دارالعلوم زاهدان رفت . پس از طي مراحل لازم ، در تهران به تحصيل در دانشكده ي حقوق ( در دانشگاه شهيد بهشتي ) پرداخت ، و با شور و شوقي بيكران تحصيلات حوزوي را پي گرفت و نزد استاد محمد شيخ الاسلامي ، فقه ، كلام ، تفسير ، علوم قرآني ، نحو و علوم بلاغي را تا مدارج عالي فرا گرفت و در سال 1370 ش در محضر اين استاد عاليقدر و از دست ايشان _ در 25 سالگي _ اجازه ي مكتوب « افتاء » به شيوه ي مرسوم در مذهب شافعي ، دريافت داشت و دو سال بعد از دانشكده ي حقوق فارغ التحصيل شد و پس از آن قرآن پژوهي و اسلام شناسي و تاليف و ترجمه و تحقيق را پيشه ي خود ساخت و تاكنون آثار معتنابهي ، هم از نظر ارزشمندي خود اثر ، و هم از نظر كيفيت عالي پژوهش ، پديد آورده كه مايه ي اعجاب اهل فن و ارباب نظر است . مهم ترين و طبعاً شريف ترين اثر ايشان ترجمه ي قرآن كريم به شيوه اي شيوا در كمال صحت و دقت است كه بخشهاي بعدي اين مقاله ، تماماً به بحث درباره ي آن و معرفي آن اختصاص دارد . بعضي از آثار

ديگر ايشان عبارت است از :

_ تاليف بيش از چهارصد مقاله براي دو اثر مرجع : دانشنامه ي قرآن و قرآن پژوهي و فرهنگ آثار ( بخش معرفي كتابهاي عربي و فارسي ، به سرپرستي جناب رضا سيد حسيني و سه محقق برجسته ي ديگر )

_ ترجمه ي كتاب واقعه ي كربلا، اثر عباس محمود عقاد

_ ترجمه ي مجموعه اي از حدوداً چهار هزار حديث و خطبه و نامه و عهدنامه ، و وصايا و كلمات قصار ، و احاديث موضوعي ، با ذكر اسناد هر حديث از كتب ششگانه ( صحاح سته ) اهل سنت و كتب اربعه ي شيعه ، با همكاري بهاء الدين خرمشاهي . نام اين مجموعه كه تدوين فرهنگ وار و انواع فهارس را در بر دارد ، پيام پيامبر ( ص ) است .

_ هديه ي معراج ( احكام نماز در فقه شافعي )

_ اهميت نماز جماعت ( ترجمه )

_ پديده ي افراط در تكفير ( ترجمه از اثر دكتر قرضاوي )

_ زن در اسلام و نقش زن در فعاليتهاي اجتماعي ( ترجمه از اثر فيصل مولوي )

_ ترجمه ي مجموعه اي از آثار جبران خليل جبران ( از جمله اشكي و لبخندي ، تندبادها ، موسيقي ، عروسان مرغزار ، بالهاي شكسته ، عيسي فرزند انسان ، تازه و طرفه ها ، و ارواح سركش )

_ ترجمه ي كتاب خاتم النبيين اثر سميح عاطف الزين كه ممكن است عنوان فارسي آن « حضرت محمد در مكه / حضرت محمد در مدينه » باشد .

_ قاموس شگرفيهاي قرآن (

در دست تدوين )

_ پژوهشهاي تاريخي در قرآن ( ترجمه ي اثر بيومي مهران ، زير چاپ )

_ دانشنامه ي حقوق خصوصي اين اثر مرجع 3 جلدي ، در مرحله ي حروف نگاري است . و يكي از آثار و كوششهاي قرآن پژوهي ديگر ايشان تصحيحي علمي و هر چه دقيق تر ترجمه ي شاه ولي الله دهلوي از مهم ترين و دقيق ترين ترجمه هاي قرآن مجيد به زبان فارسي است ، كه متاسفانه چاپ آن در حدود يك دهه به درازا كشيده و هنوز هم منتشر نشده است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

انصاريان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين فرزند حاج شيخ محمدباقر انصاريان خونسارى از گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست. در 18 آبان ماه 1323 شمسى در خونسار متولد شده و در تحت تربيت پدرى متدين و اهل حال پرورش يافته نشو و نما يافته و هفتمين جد ايشان عارف بزرگ شيخ عرفان بوده كه در حمله افاغنه از اصفهان به خونسار آمده و قبرش در سرچشمه خونسار مزار و داراى صحن و سرا و گنبد و بارگاه است و اصلا از طايفه انصار مدينه است.

والده ماجده اش علويه از سادات مصطفوى است كه به عفت و پرهيزگارى و پاكدامنى موصوفه مى باشد. و اين توفيقات ايشان در راه تبليغ اسلام و معارف اهل بيت و تأليفات عديده از اثر دعاء مادرشان و بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى رحمه اللَّه عليه مى باشد كه از خداى متعال خواستند او روحانى و خدمتگذار آستان ولايت و خاندان رسالت و بالاخص سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام باشند.

ايشان در اوائل عمر با خاندانش مهاجرت

به طهران نموده و در خيابان خراسان ساكن و در مدرسه ابتدائى و دبيرستان مرحوم حاج شيخ على اكبر برهان انار اللَّه برهانه دروس جديد را فراگرفته و به تشويق حكيم الهى ميرزا مهدى الهى قمشه اى درسال 1341 شمسى به قم آمده و به دروس ديگر پرداخته و از محضر حاج شيخ محمد وحيد و مرحوم حاج شيخ محمدجواد خندق آبادى و آقاى ناطق نورى و حاج شيخ رحمت اللَّه فشاركى و حاج آقا جمال مرتضوى و آقاى جوادى استفاده و مقدمات و سطوح وسطى را خوانده و پس از آن سطوح عاليه را در طهران از حاج ميرزا ابوالقاسم فلسفى و حاج ميرزا على آقاى فلسفى آموخته و باز به قم آمده و از محضر و دروس آقاى فاضل لنكرانى و حاج شيخ مصطفى اعتمادى و آقاى خزعلى و حاج شيخ يوسف صانعى فراگرفته و به درس خارج آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى و حاج شيخ ابوالفضل خونسارى و آقاى منتظرى و مشكينى و يزدى شركت و استفاده نموده و دروس اخلاق و عرفان را از محضر و بيانات آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر برهان و ميرزا مهدى الهى قمشه اى و آخوند ملا على همدانى و آيت اللَّه العظمى ميلانى در مشهد مقدس آموخته و در تهران و ساير نقاط كشور به ترويج احكام اسلامى و نشر معارف اشتغال داشته و دارند و براى صراحت لهجه و انتقادات از رژيم طاغوتى گذشته كرارا بازداشت و زندانى شده و پس از مدتى آزاد و به خدمات خود تداوم بخشيده است.

داراى تأليفات سودمنديست كه به طبع رسيده است.

1- اسلام و كار و كوشش

2- اسلام و علم و دانش

3- از اسلام چه

مى خواهيد

4- معنويت اساسى ترين نياز عصر

5- حج وادى ايمن

6- لقمان حكيم چاپ چهارم

7- مناجات عارفان طبع ششم

8- عرفان اسلام حدود 14 مجلد

9- به سوى قرآن و اسلام

10- مقدمه بر ديوان وحدت

11- مقدمه حقوق كيفرى

12- مقدمه اى بر معاد

13- مقدمه اى بر قضاء در اسلام

14- چهره هاى محبوب و منفور در قرآن

15- سيرى در اخلاق اسلامى

16- مرز روشنائى

17- شرح ديوان و كلمات باباطاهر

18- فروغى از تربيت اسلامى

19- حسينيه انصاريان (انصار الحسين) در خيابان باغ حاج محمدحسن خيابان رى- كه بسيار مجلل و مكمل آماده براى تبليغ احكام اسلامى و نشر معارف اهل بيت عليهم السلام و تدريس و تعليم و تعلم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

انيسي قندهاري

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 973 ق)، شاعر و مورخ. واقعه نويس دربار ظهيرالدين بابر بود و استادانه غزل مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (642).

اهوازي، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(446 -362)، متكلم، قارى و محدث. معروف به ابن يزداد. در اهواز به دنيا آمد. و در سال 391 ق به شام رفت و تا آخر عمر آنجا بود. ابوعلى در علم قراآت مشهور بود و قرآن را به روايات بسيار قرائت مى كرد و سرآمد قاريان شام بود. وى بر على بن حسين غضائرى و برشنبوذى و ابوحفص كتانى قرائت كرده بود و هذّلى و غلام هرّاس و احمد سمرقندى و ابوالحسن مصيّنى و ديگران بروى قرائت كرده اند. او همچنين از نصر بن احمد مرجى حديث شنيد و افرادى همچون خطيب بغدادى از وى حديث روايت كرده اند. در دمشق درگذشت. كتاب «الاقناع» را در قراآت شاذ پرداخت. او را كتب ديگرى نيز هست مانند: «الايضاح فى القراآت»؛ كتاب «البيان فى شرح عقود اهل الايمان»؛- «الفوائد و العوائد» يا «الفوائد و القلائد»، در نصيحت پادشاهان؛ «قراءة الحسن البصرى»؛ «النير الجلى فى قراءه زيد بن على»؛ «الوجيز فى القراآت الثمانيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (218 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1073 /8)، سير النبلاء (18 - 13 /18)، كشف الظنون (2004 ،1994 ،1773 ،1323 ،1303 ،211 ،140)، لسان الميزان (442 -439 /2)، معجم الادباء (39 -34 /9)، معجم المؤلفين (248 -247 /3)، الوافى بالوفيات (122 /12)، هدية العارفين (276 -275 /1).

ايدرم، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن ايدرم

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ مدرك سال دوم رياضي فيزيك راهي حوزه علميه قم، مدرسه امام صادق عليه السلام مشهور به خلخالي شدم. در مدت چهار سال مقدمات را در آن جا فرا گرفتم. بنام ترين استادمان دراين مرحله

جناب حجه الاسلام جراثيمي بود. البته، بيشتر دروس اين مرحله را پيش خودم خواندم؛ همچنين فراگيري را محدود به درسهاي ارايه شده نكردم .در مرحله سطح 1 و 2 هم بيشتر دروس را بجز بخشهايي از آن ، پيش خود خواندم از اساتيد اين مرحله مي توانم آيات و حجج اسلام: وجداني، اعتمادي، محفوظي و محقق داماد را نام ببرم كه مدتي بخشهايي از سطح را پيش ايشان فراگرفتم. در مرحله خارج كه از سال 67 شروع شد، بخشهايي از فقه و اصول را نزد آيات عظام: منتظري، صانعي، موسوي اردبيلي، صالحي مازندراني، احمدي فقيه يزدي فرا گرفتم. از سال 69 هم تحقيق و پژوهش را در جلسه حزب الله در مباحث تاريخي شروع نمودم. كمي بعد به پژوهشكده باقر العلوم عليه السلام رفتم و مدت چهارسال با آنجا به همكاري پژوهشي پرداختم. سپس در سال 75 به همكاري با پژوهشكده فرهنگ و انديشه پرداخته و تا چهار سال اين همكاري ادامه داشت. از سال 78 تا كنون نيز با موسسه فرهنگي و هنري عصر سبز همكاري دارم. در ضمن، سال 76 تا 79 هم با حوزه هنري همكاري داشته ام.

ايراني، عبدالمحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1250 ق)، شاعر، نويسنده، مورخ و روزنامه نگار. ملقب به مؤدب السلطان. در اصفهان متولد شد. در هفت سالگى پدرش را از دست داد و در حجره ى تجارتى برادران خود به كار مشغول شد و همزمان در مدارس قديم اصفهان نيز به تحصيل پرداخت. در هفده سالگى به شيراز و بوشهر سفر كرد و پس از يك سال اقامت به عتبات رفت. پس از بازگشت به اصفهان، به نمايندگى شركت اسلاميه، كه براى

ترويج صنايع وطنى در اصفهان تأسيس شده بود، به بادكوبه رفت و چند سال در آنجا ماند. در سال 1332 ق كه به مصر رفته بود، ابتدا در اسكندريه و سپس در قاهره به انتشار روزنامه ى «چهره نما» پرداخت. به همين سبب به چهره نما مشهور شد. در سال 1327 ق به اروپا رفت و در سال 1309 ش به ايران مراجعت نمود. پس از مرگش روزنامه ى «چهره نما» به مديريت فرزندش منوچهر مؤدب زاده ايرانى چاپ مى شد. ايرانى سرانجام در مصر درگذشت. از آثار وى: «رساله ى احقاق الحق»؛ «زرتشت باستانى و فلسفه ى او»؛ «تاريخ مفصل افغان»؛ «پيدايش خط و خطاطان»؛ «امان التواريخ»؛ «فوائد التواريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (493 -492 /2)، تاريخ جرايد (199 -190 /2)، تذكرة القبور (247)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (318 -317 /1)، مؤلفين كتب چاپى (9 -7 /4).

ايزدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ايزدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/1

آبان، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نساج و طراح. در هنر خود شهره و هم عيار نساجان و طراحان معروف زمان خود، از قبيل غياث، حسين عبداللَّه، يحيى و معزالدين بود و استادى چيره دست به شمار مى آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1 /1).

آبري سيستاني، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 363 ق)، مورخ، حافظ و محدث شافعى. وى به خراسان، شام، جزيره و حجاز سفر كرد. از ابن خزيمه ى نيشابورى، ابوالعبّاس سراج نيشابورى، زكريا بن احمد بلخى، محمد بن يوسف هروى و محمد بن سهل قهستانى و ديگران حديث شنيد. على بن بُشرى ليثى سجستانى، يحيى بن عمّار سجستانى و ديگران از وى روايت كرده اند. اثر معروف او: «مناقب الامام الشافعى» است كه تذكره نويسان آن را در نوع خود كم نظير دانسته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (56 /1)، تاريخ سيستان (29)، تذكرة الحفاظ (955 -954 /3)، دائرة المعارف البستانى (20 /1)، سير النبلاء (301 -299 /16 ،500 ،12 /10)، كشف الظنون (1839)، مراصد الاطلاع (1 /1)، معجم البلدان (67 /1)، معجم المؤلفين (232 -231 /9)، الوافى بالوفيات (372 /2)، هدية العارفين (48 /2).

آبنوسي، نريمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از صنعتگران هنرمند كشور، نريمان آبنوسى است كه در سال 1302 در شهرستان ساوه متولد شد. وى از سن 8 سالگى به موسيقى روى آورد و به آن علاقه اى وافر پيدا نمود. پس از چندى اقدام به ساختن سازى محلى به نام «چگور» كرد، اين ساز 9 سيمه مى باشد و داراى صدايى خوش است.

نريمان آبنوسى از آنجا كه به ايران و ايرانى عشق مى ورزيد براى زنده كردن هنر و صنعت ايران، در سال 1328 اولين ساز «عود» را كه همان «بربط» ساز ايران باستان است ساخت و به قدرى آن را خوب و خوش صدا از كار درآورد كه شهرت آن از مرزهاى كشور گذشت و به سراسر شيخ نشين هاى خليج فارس و از آنجا به عراق، لبنان، سوريه و مصر كشيده شد از جمله يكى از استادان «عود» نواز

مصر از طرف محمد عبدالوهاب نزد وى مى آيد عود را مى بيند و بسيار مورد توجه او واقع مى گردد. از اين زمان به بعد نريمان ايرانى اين ساز ايرانى را براى كشورهاى عربى مى سازد تا جلوه گر موسيقى آنها شود ولى متأسفانه در اركسترهاى ايرانى از آن يا استفاده نمى شد يا اگر هم مى شد كمتر ميدانى به نوازنده ى آن مى دادند.

نريمان آبنوسى، علاوه بر ساختن «عود»، «سه تار» و «سنتور» نيز مى ساخته والحق هم خوب از عهده ى كار برمى آمده ولى عود كار دست وى چيز ديگرى بوده. وى مدتى بنابه دعوت وزارت فرهنگ و هنر وقت به آن اداره رفت و در كارگاه آنجا مشغول كار شد ولى بنابر اختلافى كه با رؤساى آنجا پيدا نمود از اين وزارتخانه قهر كرد و ديگر به آنجا نرفت و تا پايان عمر در كارگاه خصوصى خود مشغول فعاليت بود، نريمان سازهاى خود را بيشتر از چوب هاى افرا و گردو مى ساخت و خشك كردن چوب طرز مخصوص خود او بود.

نريمان در ساختن «عود»، استاد يحياى دوران خود بود و بهترين و زيباترين «عود»ها را ساخت. «سه تار»ها «چگور»ها و «تنبور»هاى وى نيز بسيار مشهور و كمياب مى باشد. مرحوم نريمان سازهاى ديگرى چون «تار»، «قانون» و «سنتور» نيز مى ساخت و در درزگيرى و وصل قطعات ساز بخصوص «عود» از استادان بى نظير بود، روانش شاد، از وى، دو پسر و سه دختر به جاى مانده كه همگى ايشان هنرمند مى باشند، آمو آبنوسى در رشته پيانو از انگلستان فارغ التحصيل گرديده، دختران هم با پيانو و نواختن آن آشنايى كامل دارند و پسر بزرگ وى، ساهاك آبنوسى است كه با نواختن تمام سازها آشنايى دارد و بخصوص

يكى از «عود»نوازان خوب به شمار مى آيد ولى بيشتر فعاليت وى در ساختن ساز در كارگاه پدر صرف مى شود.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

آبي، ابوسعد، ابوسعيد منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 432 /422 /421 ق)، فقيه، اديب، شاعر و مورخ امامى. در آبه يا آوه از توابع ساوه متولد شد. و پس از كسب معلومات متداول زمان در رى به وزارت ابوطالب مجدالدوله ى ديلمى رسيد، و با صاحب بن عباد دوستى داشت. به گفته ى منتجب الدين از شاگردان شيخ طوسى بود. عبدالرحمان نيشابورى از او روايت مى كرد. برادر او، ابومنصور محمد بن حسن آبى، نيز از اديبان و دانشمندان قرن پنجم است كه در خدمت ملوك طبرستان داراى منصب وزارت بود. آثار ابوسعد عبارت اند از: «نزهة الادب»؛ «نثر الدرر»؛ «تاريخ رى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (237 /8)، اعيان الشيعه (252 /9 ،85 /2)، دائرةالمعارف البستانى (26 -25 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (12 /1)، الذريعه (108 ،52 -51 /24 ،254 /3)، رى باستان (394 /2)، رياض العلماء (219 /5)، ريجانه (136 -135 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196 -195 /5)، فهرست منتجب الدين (161)، فوائد الرضويه (668 -667)، كشف الظنون (1939 ،1927 ،295)، الكنى والالقاب (4 /2)، معجم الادباء (238 /6)، معجم البلدان (69 /1)، معجم المؤلفين (12 /13)، نشر دانش (س 13، ش 6، ص 28)، هدية الاحباب (96)، هدية العارفين (473 /2).

آدميت، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1299 و فارغ التحصيل دانشكده حقوق دانشگاه تهران. دكتراى خود را در رشته ى تاريخ سياسى از دانشگاه لندن دريافت كرد. خدمات ادارى را از 1319 در وزارت امور خارجه آغاز نمود و مشاغل مختلفى را در آن وزارتخانه احراز كرد، تا سرانجام به مستشارى سفارت و معاونت نمايندگى دائمى ايران در سازمان ملل متحد منصوب شد. در تهران نيز مدتى مديركل اداره ى سازمانهاى بين المللى بود. چندى با سمت

سفير كبير در هلى نو اقامت داشت و زمانى نيز سفير ايران در هلند بود. در كنار مشاغل سياسى و ادارى خود به كار تحقيق و تتبع در تاريخ جديد ايران پرداخته است. نشريه ى وزارت امور خارجه كه حاوى نكات مهم تاريخى است با مديريت وى منتشر مى شد. او داراى تأليفات متعددى است كه از همه مهمتر كتاب اميركبير و ايران است كه چند بار به چاپ رسيده است. در اين كتاب، گذشته از منابع دست اول، با استفاده از آرشيو وزارت امور خارجه ايران و انگليس اسناد مهمى را ارائه نموده است. اين كتاب از معتبرترين كتبى است كه تاكنون در اين زمينه چاپ شده است. كتاب ديگرى نيز به نام فكر آزادى و مقدمه ى نهضت مشروطه انتشار داده است كه اين نيز تاريخى و تحقيقى است. كتاب ايدئولوژى نهضت مشروطيت ايران از آثار ديگر اوست. آدميت پس از بازنشستگى فراغت بيشترى براى تحقيق در تاريخ قاجار و نهضت مشروطيت پيدا كرد و آثار زيادى انتشار داد. كتاب افكار اجتماعى و سياسى و اقتصادى در آثار منتشر نشده ى دوران قاجار را تنظيم نموده كه از تحقيقات سودمند اوست. وى را يكى از تاريخ نگاران دوره ى جديد ايران مى دانند كه آثارش براى پژوهش تاريخى در دوره ى قاجاريه مفيد و باارزش است. علاوه بر كتاب، رسالات و مقالات بسيارى نوشته كه همگى از لحاظ روش علمى تاريخ نگارى به سهم خود اهميت دارد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

آذرنوش، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود آذرنوش در سال 1324در كرمانشاه به دنيا آمد. تحصيلات خود را تا مقطع كارشناسي ارشد رشته باستان شناسي در دانشگاه تهران گذراند

و براي ادامه تحصيل به آمريكا عزيمت نمود و در آنجا موفق به اخذ مدرك دكترا از دانشگاه كاليفرنيا شد. رساله دكتراي آذرنوش در خصوص هنر ساساني در شرق فارس و منطقه حاجي آباد بوده است. ايشان علاوه بر سوابق پژوهشي ميداني و تدريس در دانشگاههاي تهران از تاليفات متعددي به زبان فارسي و انگليسي و فرانسه برخوردار است از جمله سوابق اداري ايشان مي توان به مسئوليت معاونت پژوهشي پژوهشكده باستان شناسي سازمان ميراث فرهنگي اشاره نمود.گروه : علوم انساني رشته : باستان شناسي والدين و انساب : مسعود آذرنوش در 5 فروردين 1324در كرمانشاه متولد شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : مسعود آذرنوش پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه، مشغول به تحصيل در رشته باستان شناسي پرداخت، و در سال 1347موفق به اخذ درجه ليسانس از دانشگاه تهران شد. وي پس از خدمت وظيفه مشغول به تحصيل در دوره كارشناسي ارشد باستان شناسي شد و در سال 1353پايان نامه خود را با عنوان (تمدن و هنر هيئت) موفق به دريافت درجه كارشناسي ارشد شد. در سالهاي پس از انقلاب براي تحصيل به اروپا و سپس آمريكا عزيمت كرد و در سال 1366رساله دكتراي خود را با عنوان: هنر ساساني در شرق فارس» كاوشهاي حاجي آباد در نزديكي داراب، ايران» در گروه باستان شناسي دانشگاه ايالتي كاليفرنيا ارائه داد. زمان و علت فوت : مسعود آذرنوش زماني كه از مأموريت اداري از هگمتانه همدان به تهران بازگشته بود، در اثر سكته قلبي در هفتم آذر ماه 1387 دار فاني را وداع گفت و در قطعه نام آوران به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد

تصدي : سوابق اجرايي و اداري مسعود آذرنوش از سال 1349_1375به شرح زير مي باشد: _ سرپرست هيئت هاي كاوش و بررسي، مركز باستا ن شناسي ايران 59_1349 _ استاديار موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران، از 1375. _ عضو انجمن ايران شناسي اروپا. _ مشاور مجله باستان شناسي و تاريخ، مركز نشر دانشگاهي. _همكار مجله كتابشناسي انتقادي چكيده هاي ايران شناسي(Abstracta iranica) _مدير گروه باستان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي تهران . _بورس تحقيقاتي از موسسه باستان شناسي آلمان،برلن ،1365. _بورس تحقيقاتي از موزه پليتن ،نيويورك 67_1366. _انجمن حفظ آثار باستاني و بناهاي تاريخي ايالت بروكسل ،بلژيك ،74_1373. فعاليتهاي آموزشي : مسعود آذرنوش در دانشگاههاي تهران، تربيت مدرس و دانشگاه آزاد اسلامي تهران دروس زير را تدريس كرده است: باستان شناسي اشكاني، باستان شناسي ساساني، باستان شناسي يونان و روم، روش كاوش و بررسي (نظري و عملي) و تاريخچه باستان شناسي. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مسعود آذزنوش در سالهاي 57_1345 حضور فعالي در كاوشها و بررسي ميداني ايران داشت چنانكه مي توان به موارد زير اشاره كرد: - شركت در كاوشهاي هفت تپه خوزستان، دانشجو _ كار آموز، به سرپرستي عزت الله نگهبان،1346. - استان خراسان،دانشجو _ كار آموز، به سرپرستي عزت الله نگهبان،1347. - شركت در كاوشهاي هفت تپه خوزستان، دانشجو _ كارآموز، به سر پرستي سيف اله كامبخش فرد، 1347. - شركت در كاوشهاي هفت تپه خوزستان، دانشجو _ كارآموز، به سرپرستي عزت الله نگهبان، 1348. - شركت در كاوشهاي كنگاور كرمانشاه دانشجو _ كارآموز، به سرپرستي سيف الله كامبخش فرد،1351. - كاوشهاي مسجد سليمان، نماينده مر كز باستان شناسي ايران،

به سرپرستي ر.گيرشمن،1352. - شركت در كاوشهاي كنگاور، مسوول كار گاه، به سرپرستي سيف الله كامبخش فرد،1352. - شركت در كاوشهاي هفت تپه خوزستان،معاون هيئت، به سرپرستي عزت الله نگهبان،1353. - كاوش كردار تپه، نماينده مركز باستان شناسي ايران، به سرپرستي ك.كرمر،1353. - شركت در كاوشهاي كنگاور كرمانشاه، مسئول كارگاه، به سرپرستي سيف اله كامبخش فرد،1353. - شركت در كاوشهاي شوش مسوول كارگاه شائور، به سرپرستي ژ.پر، 1355. -كاوشهاي گورستان محوطه سنگ شير و تپه هگمتانه همدان، سرپرست هيئت، 1355 - كاوشهاي كنگاور و در چال، سرپرست هيئت، 1356. - بررسي هاي حاجي آباد (تل سفيدك) فارس، سرپرست هيئت،1354. - كاوشهاي حاجي آباد (تل سفيدك) فارس، سرپرست هيئت، 1357. - كاوشهاي كنگاور كرمانشاه، سرپرست هيئت، 1357. - كاوشهاي حاجي آباد (ميل نقاره و چهار ستون) فارس، سرپرست هيئت، 1376. - كاوشهاي حاجي آباد (تل سفيدك) فارس، سرپرست هيئت، 1377. - كاوشهاي ابراهيم آباد قزوين (كاوش آموزشي گروه باستان شناسي دانشگاه تهران)، سرپرست هيئت، 1379.چگونگي عرضه آثار : مسعود آذر نوش نتايج مطالعات و پژوهشي هاي باستان شناسي خود را در همايشها و كنگره هاي ملي و بين المللي متعددي عرضه نموده است، از جمله اين همايش ها عبارتند از: - هفتمين كنگره بين المللي باستان شناسي و هنر ايران (مونيخ، آلمان) -سمپوزيوم هاي چند گانه باستان شناسي و هنر ايران پيش و پس از پيروزي انقلاب (تهران)؛ -موزه مترو پليتن (نيويورك، آلمان) -كلوپ باستان شناسي دانشگاه كلمبيا (نيويورك، آمريكا) -موزهاي سكلر و فرير (واشنگتن، آمريكا). -همايش بين المللي جاده ابريشم، يونسكو (پاريس، فرانسه) -همايش بين المللي جاده ابريشم، يونسكو و پژوهشگاه علوم انساني (تهران) -نخستين

(تورين، ايتاليا)؛ دومين (بامبرگ، آلمان) و چهارمين (پاريس، فرانسه) كنفرانس اروپايي پيرامون پژوهش هاي ايران شناسي. آثار : nbsp1 A New sasania temple in easten ويژگي اثر : Iranica antiqua19842 deux sasions de fouilles a la necropole de sang - e shir (hamedan( ويژگي اثر : In the akten des vll . Internationlen kongresses fur iranische kunst and archaeologie , munchen publish19793 Excavations at hagiabad ويژگي اثر : first preliminary report, iranica Antiqua19834 Excavations at kangavar ويژگي اثر : Archaologische mitteihungen aus iran 19815 From persepollise to al - fustet :continuation of acha menid architectural concepts ويژگي اثر : in proceedings of the second european conference of iranian studies , bamberg , 30th september to 4 th october , 1991 ,Publish in 19956 hagi abad residense sassanide dans le fars ويژگي اثر : les dossirers de larcheologie empires perses , d alexandre aux sassanides 19997 Hamedan,survey of Excavationsin iran1973-74 ويژگي اثر : iran,19758 Kangavar ويژگي اثر : in the dictionary of art 19969 kngavar un temple seleucide d anahita devient un munoment sassanide , ويژگي اثر : dossiers de l archeologie empires perses d alexandre aur sassanide 199910 la more de gulien I apostat selon ies sources iraniennes ويژگي اثر : byzantion , revue internationale des etudes byzantions 199211 les fouische de hagi abad ويژگي اثر : arabie orientale , mesopotamie et iran meridional de l age du fer au debut de la period islamique 198412 Mil-e naqarah hanah , complex of two cahar taps in eastrn fars ويژگي اثر : Archeologia iranica et oreintalis

miscellanea in honorem louis vanden berghe198913 Parthian and sassanian stucoo ويژگي اثر : In the splendor of iran14 sapur II ardasir II, ans sapur III :Another Perspective ويژگي اثر : Archaeologische mitteilungen aus iran198615 sassanian architecture ويژگي اثر : In the splendor of iran16 sassanian Art in Eastern fars :the Excavation of a manorhouse at hagi abad darab , iran ويژگي اثر : in dissertation Abstracts internation, section 198817 Seleucid and parthian architecture ويژگي اثر : In the splendor of iran18 Stucco , III, history and uses , I ancient ويژگي اثر : I n the dictionary of art (london :macmillan) forthcoming199619 The manor house of hagi abad and the chranology of the sasssanin Gavernose of kusansar . ويژگي اثر : Histore et culter de parsi centrale preslamique ecarites et documents archejologiques20 ايدز ،اخلاق ،و آينده ويژگي اثر : زتان 137521 بFire temple and anahita temple Adiscussion on some iranian palaces of some iranianpalaces of worship ويژگي اثر : mesopotamia 198722 بخش دوران تاريخي در چكيده هاي باستان شناسي ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي و انجمن ايران شناسي فرانسه درتهران .23 به مناسبت سفر گرجستان ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ 1378.24 چشم انداز كرد لر در هزاره ي يكم پيش ازميلاد. ويژگي اثر : نشريه ي انجمن فرهنگ ايران باستان 1353.25 خليج فارس ، خليج يتيم ويژگي اثر : نگاه نو 137226 فصل دوم كاوشهاي محوطه ي باستاني سنگ شير در همدان . ويژگي اثر : گزارش هاي چهارمين مجمع سالانه ي كاوشهاي و پژوهشهاي باستان شناسي در ايران ،تهران ، 1355.27

كاوشهاي گورستان محوطه ي سنگ شير . ويژگي اثر : گزارش سومين مجمع سالانه ي كاوش ها وپژوهش هاي باستان شناسي در ايران ، تهران ،1354.28 كهن ترين پاپيروس عربي ويژگي اثر : ترجمه از يوسف راغب كه وقف ميراث جاويدان مي باشد1379.29 نگاهي ديگر به شاهپور دوم ، اردشير دوم و شاهپور سوم:پيشنهادي براي باز نويسي بخشي از تاريخ دوره ي ساسانيان ويژگي اثر : باستان شناسي و تاريخ 1375.30 هنر ايران در دوره ي اشكانيان ويژگي اثر : دائر النعارف بزرگ اسلامي31 هنر ايران در دوره ي ساسانيان ويژگي اثر : دائر المعارف بزرگ اسلامي32 ور تاجيكان ويژگي اثر : معارف دوره دوازدهم 1374.

آذري، علاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تاريخ از دانشگاه تهران در سال 1348.

مرتبه علمى:

تدريس دروس مختلف از جمله تاريخ ايران باستان، تاريخ مغول و قاجاريه، تاريخ قرون وسطى در دانشگاههاى تهران و اصفهان از سال 1348، دانشيار دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جغرافياى تاريخى، تاريخ و فرهنگ، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر، پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جغرافياى تاريخى ورامين. تاريخ روابط ايران و چين، سيرى در تاريخ و فرهنگ ايران.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 50، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

روابط خارجى، جغرافياى تاريخى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آزاد ارمكي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر تقي آزاد ارمكي در سال 1336 در شهر ارمك، بدنيا آمد. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. ايشان مدرك كارشناسي خود را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1359)، مدرك كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس (1362) و مدرك دكتري را در رشته جامعه شناسي (گرايش اصلي: جامعه شناسي نظري- گرايش فرعي: جامعه شناسي توسعه) از دانشگاه مري لند آمريكا (1371) اخذ نموده است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : جامعه شناسي نظريتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات دبيرستاني را در تهران به پايان رسانيد و در 1354 خورشيدي به عنوان دانشجوي رشتة تعاون و سپس جامعه شناسي در مقطع ليسانس در دانشكدة علوم اجتماعي دانشگاه تهران پذيرفته شد. در سال 1360 در اولين دورة پذيرش

دانشكدة علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس به عنوان دانشجو در رشتة جامعه شناسي مشغول تحصيل شده و در سال 1364 اين دوره را با عنوان اولين فارغ التحصيل رشتة فوق با راهنمايي استاد دكتر غلامعباس توسلي به پايان رسانيد. در سال 1367 براي ادامة تحصيل با بورسية دانشگاه تهران به دانشگاه مريلند آمريكا رفته و در سال 1371 به دريافت مدرك دكتري با گرايش اصلي جامعه شناسي نظري و گرايش فرعي جامعه شناسي توسعه با درجه افتخاري نائل شد. عنوان رساله وي در دوره دكتري «بررسي ريشه هاي نظريه ابن خلدون: تحليل متاتئوريكي» است.وقايع ميانسالي : دكتر آزاد از سال 1364 به عنوان مربي در گروه جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران پذيرفته شده و مشغول تدريس و تحقيق گرديد و تا سال 1367 به تدريس دروس مباني جامعه شناسي، تاريخ انديشه اجتماعي متفكران در اسلام پرداخت. در اين دوران با جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران و جهاد ساندگي در انجام طرحهاي پژوهشي و آموزشي همكاري داشتمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص خدمات علمي اجرايي آقاي دكتر آزاد مي توان مواردي همچون «رياست دانشكده علوم اجتماعي»، «عضو هيئت تحريريه فصلنامه علمي پژوهشي اعتياد پژوهي»، «عضو هيئت مشاوران ماهنامه گزارش گفتگو»، «مدير پژوهشي»، «مديريت گروه جامعه شناسي»، «مدير مسئول مجله نامه علوم اجتماعي»، «نماينده دانشكده در هيئت مميزه دانشگاه»، «عضو كميته ويژه علوم اجتماهي شوراي انتشارات دانشگاه تهران»، «عضو كميسيون تخصصي برنامه ريزي راهبردي شوراي برنامه ريزي دانشگاه تهران»، «همكاري در تشكيل انجمن انسان شناسي»، «مدير مسئول مجله پژوهش زنان»، «عضو هيات تحريريه فصلنامه مطالعات ملي»، «عضو كميته فرهنگ شوراي عالي انقلاب فرهنگي»، «مدير گروه علوم

اجتماعي سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها(سمت)»، «عضو هيئت تحريريه فصلنامه علمي پژوهشي مطالعات آمريكاي شمالي و اروپا»، «مسئول كميته جامعه شناسي توسعه»، «رئيس كارگروه آينده پژوهي آسيبهاي اجتماعي شوراي اجتماعي كشور»، «عضو هيئت تحريريه دوفصلنامه نسل نامه»، «عضو كميته علمي گروه علوم اجتماعي و ارتباطات جشنواره بين المللي خوارزمي» و ... را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : دكتر آزاد ارمكي پس از دريافت مدرك دكتري با راهنمايي جورج ريترز، از جامعه شناسان برجستة آمريكايي، جهت همكاري به دانشكده برگشته و مشغول تدريس دروسي چون تاريخ تفكر اجتماعي در اسلام و نظريه هاي جامعه شناسي و جامعه شناسي توسعه پرداخت. موارد تدريس دكتر آزاد: «نظريه هاي جامعه شناسي2» (در مقطع كارشناسي)، «انديشه متفكرين مسلمان»، «بينشهاي جامعه شناسي»، «سمينارجامعه شناسي شهري»،«چارچوب نظري در تحليل مسائل»، «جامعه شناسي تلفيق نظريه هاي جامعه شناسي»، «نظريه هاي توسعه»، «بينشهاي جامعه شناسي1»، «تحول فرهنگي ايران»، «تغييرات فرهنگي»، «طرح تحقيق»، «نظريه هاي جديد جامعه شناسي» (در مقطع كارشناسي ارشد و دكترا) است. وي مولف كتب «نظريه در جامعه شناسي»، «مجموعه مقالات گزارش دبير سمينار»، «انديشه اجتماعي متفكران مسلمان از فارابي تا ابن خلدون»، «بنيانهاي جامعه شناختي: خاستگاه هاي ايده هاي اساسي در جامعه شناسي»، «زن در رسانه ها»، «بنيان هاي جامعه شناسي: ايده هاي اساسي جامعه شناسي»، «نظريه در جامعه شناسي»، «نظريه در جامعه شناسي»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «جامعه شناسي ابن خلدون»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «انديشه اجتماعي متفكران مسلمان از خواجه نظام الملك تا ...»، «بررسي مسائل اجتماعي»، «كتاب و جامعه كتاب در عصر تحول فرهنگ شفاهي به فرهنگ مكتوب»، «جامعه شناسي در ايران»، «جامعه مدني (اصول رويكردها

و زمينه شكل گيري آن در جمهوري اسلامي ايران)»، «جامعه مدني اصول رويكردها و زمينه شكل گيري آن در جمهوري اسلامي»، «جامعه شناسي جامعه شناسي در ايران»، «بررسي كتب مباني جامعه شناسي»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «نگرش مردم تهران در مورد ميزان سلامت جامعه»، «ابن خلدون و جامعه شناسي»، «بررسي مسائل اجتماعي»، «جامعه شناسي توسعه»، «جامعه شناسي جامعه شناسان ايران»، «جلد دوم انديشه اجتماعي متفكران»، «زن در رسانه ها»، «كتاب در عصر تحول فرهنگ شفاهي به فرهنگ مكتوب»، «انديشه نوسازي در ايران»، «درآمدي بر نظريه سازي در جامعه شناسي»، «پست مدرنيسم و توسعه جامعه شناسي معاصر»، «مدرنيته ايراني روشنفكران و پارادايم فكري عقب ماندگي در ايران»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «ترجمه كتاب جامعه شناسي»، «اذيت و آزار بدني فرزندان در خانواده تهراني»، «بررسي عوامل موثر بر رضايت شغلي زنان شاغل در مشهد»، «جامعه شناسي آينده»، «جامعه شناسي در كانادا»، «جامعه شناسي معماري شهر تهران»، «جنبش اجتماعي»، «خلاصه مقاله فرهنگ عمومي و ضرورتهاي توسعه»، «رابطه نسلها از طريق خانواده»، «روشنفكري ايراني و هويت»، «مصاديق اثز تغيير نگرش در توسعه»، «جامعه شناسي تغييرات فرهنگي در ايران»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «جامعه شناسي تغييرات فرهنگي در ايران»، «نظريه هاي جامعه شناسي»، «جامعه شناسي نسلي در ايران»، «تغييرات اجتماعي در ايران»، «پاتوق و مدرنيته ايراني»، «روشنفكري در گذر انديشه ها»، «علم و مدرنتيه ايراني»، «فرهنگ و هويت ايراني و جهاني شدن»، «جامعه شناسي توسعه اصول و نظريه ها»، «جامعه شناسي خانواده ايراني»، «تاريخ تفكر اجتماعي در اسلام از آغاز تا دوره معاصر»،«logue Among vilizations »، «Hand book of world families»،«Making Civil Societies Work Zivilgesellschaft und gesellschaftliche Praxis»،« uluslararasi oryantalizm sempozyumu»،« making civil societies work-

zivilgesellschaft und gesellschaftliche praxis»، « the cultures of economic migration» و مقالات متعددي از جمله « انقلاب و هزيمت جامعه شناسي ماركسي»، « «تئوري جامعه شناختي دفاع از حقوق زنان»، «مقدمه اي بر نظريه وابستگي در جامعه شناسي توسعه»، «پارادايم و جامعه شناسي»، «جامعه شناسي در ايران»، «ظهور جامعه شناسي در ايران»، «دولت و تحول»، «انديشه اجتماعي ابوريحان بيروني و ابن خلدون»، «مشاركت و توسعه اقتصادي اجتماعي»، «جامعه شناسي آمريكايي»، «شريعتي و ماركسيسم »، «تاملي جامعه شناختي در بررسي ويژگيهاي فرهنگ بسيجي»، «نگرش مردم تهران در مورد سلامت جامعه»، «نگرش مردم تهران در مورد ميزان سلامت جامعه»، «آسيب شناسي اجتماعي و بسيج»، «اختلال فرهنگي و زمينه ايجاد آن»، «سنت نوگرايي توسعه»، «استاد مطهري و جامعه شناسي»، «عقلانيت در جامعه شناسي/ جامعه شناسي عقلانيت»، «نقش تبليغات سياسي در رفتار انتخاباتي ساكنان تهران»، «بررسي وضعيت خشونت در جامعه تهران»، «تبادل و تقابل فرهنگي در عصر ماهواره»، «ديدگاه حضرت امام ره درباره توسعه اقتصادي»، «كتاب وجامعه»، «گزيده مقالات سمينار توسعه فرهنگي و اولويت هاي پژوهشي تلقي تحصيلكردگان در مورد پژوهشهاي ،فرهنگي»، «جامعه شناسي آمريكايي»، «جامعه شناسي آينده راهي براي بررسي علمي آينده»، «سهم جلال آل احمددرشكل گيري پژوهشهاي فرهنگي واجتماعي ايران(پژوهشي درجامعه شناسي ومردم .شناسي ادبيات)»، «پيشينه نظري ديدگاه جامعه شناسي دكتر علي شريعتي: نسبت شريعتي با ماركسيسم»، «استاد مطهري و جامعه شناسي»، «الگوي تحليل وبر از رابطه دين و توسعه»، «الگوي تحليل وبرازرابطه دين وتوسعه»، «انديشه اجتماعي ابوريحان بيروني و ابن خلدون»، «انقلاب وهزيمت جامعه شناسي ماركسي:معرفي ونقدتئوري دولت وانقلاب اجتماعي خانم تدا اسكاچيل، براساس واقعيت انقلاب اسلامي ايران»، «بررسي امكان وجود بحران در جامعه شناسي ايران»،

«بررسي بحرانهاي اجتماعي و تحليلي از ديدگاههاي صاحبنظران ايراني»، «بررسي جامعه شناسي انتخابات مجلس»، «بررسي فرهنگ اپارتمان نشيني باتوجه به مشكلات آن»، «بررسي نظريه نوسازي :مطالعه موردي درباره تقدير گرايي فرهنگي در ايران»، «بسيج شناسي در جامعه شناسي اجتماعي»، «تئوري جامعه شناختي دفاع ازحقوق زنان »، «تبادل و تقابل فرهنگي در عصر ماهواره»، «تحليل جامعه شناسي رابطه باغرب»، «تحليلي جامعه شناختي از : راههاي نفوذ فرهنگي غرب در ايران معاصر»، «تحول پذيري فرهنگي»، «تلقي از جهان و تغييرات فرهنگي ناشي از آن»، «تلويزيون در ايران-ابزار توسعه يا نمادسازي»، «جايگاه بسيج شناسي اجتماعي درجامعه شناسي»، «جايگاه مخاطب در فرآيند ارتباط»، «جايگاه مخاطب در فرآيند ارتباط»، «خشونت درشهرتهران»، «نگرش ايرانيان نسبت به غرب,بررسي تجربي درايران»، «نظريه وابستگي»، «نقش آموزش درارتقاء صنعت فرش درايران»، «نقش تبليغات سياسي دررفتارانتخاباتي ساكنان ايران»، «نقش روزنامه هاي داخلي در و حدت ملي»، «نقش صدا و سيما در كتابخواني»، «نيروي مقاومت ,رفتار و الگو»، «ياداشت سردبير»، «تلوزيون در ايران: ابزار توسعه يا نمادسازي»، «برابري جنسيتي در حوزه سياسي»، «تغييررات فرهنگي در استان مازندران(آزمون تجربي نظريه اينگلهارت)»، «روند جهاني جامعه شناسي: تحليلي از اجتماع علمي»، «وضعيت پيوستاري تغييرات فرهنگي در ايران»، «جامعه شناسي در كانادا: مساله شناسي بومي و شكل گيري بومي گرايي علمي در علوم انساني كانادايي»، «فوتبال: پارادكس نوسازي»، «مدرنيته يا تغيير فرهنگي از مدرنيته مورد تجربي ايران»، «تحليل جامعه شناختي وضعيت دينداري جوانان با رويكرد بي شكلي دين ورزي»، « جامعه شناسي كانادا: آثاز معرفت شناسي مساله شناسي بومي بر شكل گيري بومي گرايي علمي در علوم ،انساني كانادايي، شكل گيري حوزه هاي خاص در جامعه شناسي كانادا»، « بدن به

مثابه رسانه هويت»، «روند تغييرات فرهنگي اجتماعي خانواده تهراني طي سه نسل»، «هرمنوتيك: بازسازي يا گفتگو»، «ترجيحات ارزشي دانش آموزان تهراني»، «روند تغييرات فرهنگي اجتماعي خانواده تهراني طي سه نسل»، «جوانان ومناسبات نسلي»، «تكوين حوزه عمومي و گفت و گوي عقلاني (بررسي موردي چند تشكل دانشجويي)»، «راديو پيام رسانه اي در نوسازي شهري»، «بررسي وضعيت نظام ارزشي در مناطق فرهنگي - اجتماعي ايران»، «اعتماد، اجتماع و جنسيت »، «بحران اجتماعي و روشنفكران ايراني»، «طبيعت نظام ارزشي جامعه ايراني: مادي، فرامادي يا تلفيقي»، «فرهنگ وانديشه»، « «ادبيات داستاني و سرنوشت جامعه شناسي در ايران»، «اعتماد اجتماع و جنسيت،بررسي تطبيقي اعتماد متقابل در بين دو جنس»، «رابطه بين نسلي در خانواده ايراني»، «شكاف طبقاتي و انقطاع اجتماعي»، « ابعاد وعوامل گسست وپيوند نسلها»، «هويت سازي و بحران هويت در ايران»، «مناطق فرهنگي: تنوع الگوي تغييرات فرهنگي يا يكساني»، «ارزش هاي فرهنگي (ارزشي) و تغييرات اجتماعي»، «جوانان و دگرگوني فرهنگي ارزشي»، «سازمان سنتي: ارزش هاي خانوادگي و آموزش توسعه اي»، «دو جهان ايراني: مسجد و كافي شاپ»، «جامعه ايران و مكانيسم هاي تغييرات در آن»، «جايگاه بسيج شناسي اجتماعي در جامعه شناسي»، «سوژه و قدرت: تحليل چگونگي شكلگيري ذهنيت در مطالعات فرهنگي»، «آموزش جامعه شناسي در ايران،مشكلات و فرصتها»، «نظرسنجي و تحقيقات اجتماعي در ايران»، «دو جهان ايراني: مسجد و كافي شاپ»، «زنان و سريالهاي تلويزيوني »، «زنان و سريالهاي تلويزيوني (مطالعه اي درباره سريال كلانتر و مخاطبان آن»، «نراقي و جامعه شناسي در ايران»، «طبيعت نظام ارزشي جامعه ايراني: مادي، فرامادي يا تلفيقي»، «فرآيند تغيير نسلي: بررسي فراتحليلي در ايران»، «رابطه ارزش هاي سنتي و مدرن در سطوح

خردو كلان» و ... است.جوائز و نشانها : از جمله جوايز و تقديرنامه هاي وي «كسب رتبه دوم طرح پژوهشي برگزيده در نخستين جشنواره آثار مطالعات فرهنگي اجتماعي شهر تهران»، «نويسنده كتاب قابل تقدير در رشته علوم انساني»، «پژوهشگر نمونه»، «نويسنده كتاب سال براي كتاب جامعه شناسي در ايران» است. آثار : جامعه شناسي ابن خلدون ويژگي اثر : نويسندگان:تاليف تقي آزاد ارمكي سال نشر:1376 موضوعات: ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، 732 - 808ق. -- نقد و تفسير ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، 732 - 808ق. -- معلومات -- جامعه شناسي تاريخ نويسان اسلامي جامعه شناسان اسلامي محل نشر:تهران ناشر:موسسه فرهنگي انتشاراتي تبيان سرشناسه هاي فارسي:آزاد ارمكي، تقي، 1336 -

آزاد سرو

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، از راويان «خداينامه». وى با احمد بن سهل (وف 307) از بزرگان كامكاريان كه داعيه ى امارت داشت در مرو ب سر مى برد. فردوسى سالها بعد از او از كتابش كه در «اخبار رستم» نوشته بود و از روايتش راجع به قتل رستم استفاده كرد. البته توجه فردوسى به نظم «شاهنامه» و مرگ احمد نزديك هفتاد سال فاصله داشت و يقيناً آزاد سرو در طول اين ايام جهان را بدرود گفته بود. بنابراين فردوسى مستقيماً از آزادسرو روايت نكرده است، بلكه از «دفتر» بهره جسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (616 ،489 ،473 /1)، حماسه سرايى در ايران (99 -97)، دايرةالمعارف فارسى (113 -112 ،63 /1).

آزاداني، ابوعبدالرحمان قتيبة

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، استاد قرائت قرآن و محدث. از اهالى آزادان، قريه اى در اصفهان بود. وى شاگرد و راوى على بن حمزه ى كسائى در قرائت بود. آزادانى گويد: يك بار قرآن را از ابتدا تا انتها بر كسائى قرائت كردم و كسائى نيز قرآن را از ابتدا تا انتها بر من قرائت كرد. او از ليث بن سعد و شُعبه و ديگران حديث شنيده و يونس بن حبيب از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 /1)، دائرةالمعارف البستانى (69 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (82 /1)، معجم البلدان (72 /1).

آزرم، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، زيست شناس. وى پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در ايران به فرانسه رفت و تحصيلات متوسطه را در آن كشور طى نمود. سپس وارد مدرسه ى كشاورزى گرينسيون و موفق به دريافت ديپلم مهندسى كشاورزى شد. پس از آن به انگلستان رفت و به تحصيل زيست شناسى پرداخت. دو سال هم در انستيتو ژنتيك حيوانى كار كرد تا موفق به دريافت دكترا شد. دكتر آزرم پس از پايان تحصيلات به ايران بازگشت و به ترتيب عهده دار اين مشاغل شد: تدريس بيولوژى و ژنتيك در دانشكده ى پزشكى و دامپزشكى، دانشيار دانشكده ى پزشكى، استاد بى كرسى بيولوژى حيوانى وابسته به كرسى انگل شناسى. آثار به جا مانده از وى: «تئوريهاى اساسى ژنتيك»؛ «جانورشناسى سيستماتيك»؛ «چند بخش از بيوفيزيك»؛ «حالت كلوئيد ماده»؛ «ساختمان فيزيكى و تركيب شيميايى پرتوپلاسم»؛ «كلباتى راجع به موجود زنده».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (130 /18)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (34 -33 /1)، زندگينامه ى مشاهير و رجال پزشكى معاصر (376)، مؤلفين كتب چاپى (571 -569 /1).

آسايش، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين آسايش در سال 1311 در شهر تبريز بدنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي در سال 1336 در رشته تاريخ و جغرافيا و علوم تربيتي از دانشگاه تبريز را گذراند. وي به علت شاگرد اولي از بورسيه دولتي استفاده كرده و عازم فرانسه شد و تا مقطع دكتري رشته جغرافيا، گرايش روستاشناسي در دانشگاه سوربن تحصيل كرد. ايشان پس از مراجعت به ايران در دانشگاه تبريز با مرتبه استادياري مشغول به فعاليت شد و تا سال 1364 در اين دانشگاه بودند كه به افتخار بازنشستگي نائل آمد. دكتر آسايش فعاليت علمي خود را در دانشگاه آزاد

اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران ادامه داد و تاكنون با رتبه علمي دانشياري انجام وظيفه مي كند.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : جغرافياي روستاييوالدين و انساب : پدر حسين آسايش، خياط بود و امور خياطي استاد محمدحسين شهريار را بر عهده داشت. پدر بزرگش به حرفه علافي مشغول بود كه در زمان خود شغلي مهم بوده است. مادر ايشان نيز خانه دار بوده است.خاطرات كودكي : حسين آسايش از دوران كودكي خود خاطرات زيادي بياد دارد كه از آن جمله اند: تشكيل حكومت ملي دموكرات در آذربايجان به دست جعفر پيشه وري، قطع رابطه با حكومت مركزي به مدت دو سال، چاپ اسكناسهايي به زبان تركي، مكاتبات اداري به زبان آذري، تدريس در دانشگاهها و مدارس به زبان آذري (كتابهاي موجود هم به زبان تركي چاپ شده بودند)، تاسيس اولين دانشگاه در تبريز، انتصاب آقاي بي ريا به سمت رياست فرهنگ و ...اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسين آسايش در خانواده اي از نظر شرايط مادي متوسطي بدنيا آمد. او به همراه خانواده (هفت خواهر و برادر) در خانه 250 متري در تبريز در كنار پدري خياط زندگي مي كرد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين آسايش پس از طي دوره ابتدايي و متوسطه در تبريز، در رشته تاريخ و جغرافيا و علوم تربيتي در دانشگاه تبريز پذيرفته شد و در سال 1336 از همان دانشگاه فارغ التحصيل گرديد. وي به علت شاگرد اولي از طرف دولت در سال 1339 به فرانسه عزيمت كرد و در دانشگاه سوربون پاريس به تحصيل پرداخت و دكتراي جغرافياي انساني با گرايش روستاشناسي را با درجه عالي از انستيتو جغرافياي دانشگاه سوربن

پاريس دريافت كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : حسين آسايش از تحصيل در مدارس به زبان آذري خاطراتي به ياد دارد. وي از مدير مدرسه خود چنين نقل مي كند: مدير مدرسه ما فرد خوبي بود كه به گفته خودش چندين بار مدرسه اش را به خاطر اينكه سواد آموزي گناه است به آتش كشيده بودند و بعدها معلوم گرديد كه فرزندان آنها در انگلستان مشغول به تحصيل بودند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسين آسايش در كنار تحصيل به آموزش حرفه خياطي نزد پدر مي پرداخت و همچنين در مقاطع ابتدايي و متوسطه به تدريس مشغول بود.استادان و مربيان : حسين آسايش از دوران تحصيل خود اساتيد و مربياني داشته است كه در زندگي علمي وي تاثير بسزايي داشتند كه از آنجمله مي توان به چند تن اشاره كرد: آقاي ميرزا عبدالله ساويز (مدير مدرسه ابتدايي و متوسطه)، آقاي دربندي (معلم كلاس سوم ابتدايي)، آقايان دكتر تاجبخش، دكتر صوفي املشي، دكتر وديعي (اساتيد دوره كارشناسي)، پروفسور ژرژ (استاد معروف دانشگاه سوربن دوره دكتري).هم دوره اي ها و همكاران : مرحوم دكتر فريد، دكتر محمود پور، دكتر سيد رحيم مشيري، دكتر عزت الله عزتي، دكتر پرويز كردواني و ... از همكاران و هم دوره اي هاي حسين آسايش مي باشند.همسر و فرزندان : حسين آسايش متاهل است. وي داراي سه فرزند پسر است. فرزند ارشد در آمريكا بسر مي برد و يك كمپاني در رابطه با هوا و فضا و ناسا دارد. ديگر فرزندانش شغل پدر را ادامه نداده و وارد بازار كار شدند و هم اكنون از تاجران بنام بازار مي باشند.وقايع ميانسالي : دكتر حسين آسايش پس از بازنشستگي به تهران

منتقل شد و دوره دكتري رشته جغرافيا و برنامه ريزي روستايي را در دانشگاه آزاد اسلامي تاسيس كرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين آسايش پس از اخذ مدرك دكتراي جغرافياي انساني با گرايش روستاشناسي از پاريس، به ايران مراجعت كرد و در دانشگاه تبريز با مرتبه علمي استادياري استخدام شد. وي تا سال 1364 (تا زمان بازنشستگي) در همان دانشگاه بود. ايشان پس از بازنشستگي به تهران منتقل و در دانشگاه آزاد اسلامي فعاليت علمي خود را مجدد شروع كرد و در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري از سال 1370 به بعد (تاكنون) به تدريس پرداخت. ايشان در كنار تدريس و تحقيق، داراي سمت هايي بوده اند كه مي توان به موارد زير اشاره كرد: - عضو هيئت علمي و دانشيار گروه جغرافيا دانشگاه آزاد اسلامي تهران (واحد علوم و تحقيقات) - موسس و رئيس مركز تحقيقات روستايي دانشگاه تبريز (اين موسسه دومين موسسه بعد از موسسه تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران بود) - موسس و رئيس دفتر طرح و برنامه ريزي دانشگاه تبريز - مدير كل اداره كل بودجه و تشكيلات دانشگاه تبريز - مدير كل اداره كل خدمات دانشگاه تبريز - مشاور وزارت جهاد كشاورزي در سازمان امور اراضي در تهيه برنامه دوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران - عضو كميته شوراي برنامه ريزي آموزش عالي در برنامه سوم توسعه جمهوري اسلامي ايران - عضو انجمن جغرافيايي فرانسهمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : حسين آسايش دوره دكتراي جغرافيا و برنامه ريزي روستايي را در دانشگاه آزاد اسلامي تهران راه اندازي كرده است. وي همچنين موسس مركز

تحقيقات روستايي دانشگاه تبريز (اين موسسه دومين موسسه بعد از موسسه تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران بود) و دفتر طرح و برنامه ريزي دانشگاه تبريز مي باشد.شاگردان : حسين آسايش درباره شاگردان خود چنين مي گويد: شاگردانم كه در موقعيت بسيار مهم و كليدي مشغول به فعاليت هستند، خيلي زياد است، از جمله چند نفر وكليل مجلس شوراي اسلامي، دو نفر در سازمان ملل در كميته بحران جمعيت و دهها استاد و روساي دانشگاهها. دكتر قاليباف و سرلشكر مصطفوي هم از دانش آموختگان دكتر آسايش مي باشند.آرا و گرايشهاي خاص : حسين آسايش در زمينه هاي پيرامون مسائل روستا در ايران و جهان به تحقيق و مطالعه مي پردازد.جوائز و نشانها : - اخذ مدال درجه اول فرهنگ به مناسبت شاگرد اولي در مقطع كارشناسي در سال 1337 - دريافت لوح تقدير سپاس از دست آيت الله هاشمي رفسنجاني به عنوان استاد برگزيده جغرافيا و برنامه ريزي توسعه روستايي در ايران - اخذ لوح تقدير از دومين همايش ملي توسعه روستايي ايران در سال 1386 - و چندين لوح تقدير ديگر و از ديگر سران عالي رتبه كشورچگونگي عرضه آثار : - انتشار 17 جلد كتاب دانشگاه مربوط به مسائل و مشكلات و برنامه ريزي روستايي توسط دانشگاههاي كشور - مديريت و اجراي 11 طرح تحقيقاتي روستايي منطقه اي و ناحيه اي در ايران - مديريت و اجراي 3 طرح بين المللي مربوط به مسائل روستايي ايران - انتشار 20 مقاله در نشريات مختلف داخلي و خارجي مربوط به مسائل روستاييآثار : nbsp1 اصول و روشهاي برنامه ريزي روستايي (رشته جغرافيا) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر:

دانشگاه پيام نور - 11 آذر، 1374 2 اصول و روشهاي برنامه ريزي ناحيه اي (رشته جغرافيا) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 28 شهريور، 1375 3 اقتصاد روستايي (رشته جغرافيا) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 18 بهمن، 1374 4 برنامه ريزي روستايي در ايران ويژگي اثر : تاليف، انتشارات دانشگاه پيام نور 13755 برنامه ريزي روستايي در ايران، رشته جغرافيا ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 1383 6 جغرافياي اقتصادي ايران 2، صنعت، حمل و نقل، انرژي، رشته جغرافيا ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 1383 7 جغرافيايي صنعتي ايران(بخش صنايع سنگين و نيمه سنگين) ويژگي اثر : تاليف،انتشارات دانشگاه تبريز، شماره 173-13548 جمعيت و مسائل روستايي آذربايجان شرقي ويژگي اثر : تاليف، موسسه تحقيقات اجتماعي و علوم انساني دانشگاه تبريز 13479 راهنماي تحقيق روستاهاي ايران ويژگي اثر : تاليف، موسسه تحقيقات اجتماعي و علوم انساني دانشگاه تبريز 134510 روش شناسي و تكنيك هاي تحقيق علمي در علوم انساني با تاكيد بر جغرافيا ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش، سيدرحيم مشيري ناشر: قومس - 16 فروردين، 1381 11 روشهاي برنامه ريزي ناحيه اي (مدلها و روشها و فنون) ويژگي اثر : تاليف، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد شهر ري 138312 كارگاه برنامه ريزي روستايي، رشته جغرافيا ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين آسايش ناشر: دانشگاه پيام نور - 1373 13 مقدمه اي بر اقتصاد روستايي ايران ويژگي اثر : دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرمانشاه سال 1385

آشتياني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مهدي آشتياني در سال 1306 قمري به دنيا

آمد. از همان اوان كودكي آثار هوش و استعداد در وي آشكار بود، طوري كه درسن پنج سالگي به تلاوت كامل قرآن مجيد موفق گرديد.ميرزا مهدي علوم ادبي مانند صرف، نحو، معاني، بياي، بديع و همچنين منطق و مقدمات فلسفه را نزد پدر دانشمند خود فرا گرفت و سپس به درس اساتيد تهران در علوم و معارف مختلف حاضر شد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ و فلسفه

والدين و انساب : از پدر و مادري پرهيزگار در ذيقعده سال 1306 قمري ميرزا مهدي پا به عرصه وجود گذاشته شد. پدر و نياكان ميرزا مهدي همه از علماي بزرگ اسلام بوده اند. در رأس اين خاندان آيت اللّه العظمي حاج ميرزا حسن آشتياني (ره) معروف به ميرزاي آشتياني است. ميرزاي آشتياني به عنوان رئيس علماي تهران در جنبش شكوهمند تحريم تنباكو نقش فوق العاده اي را ايفا مي كرد. ايشان كه نماينده ميرزاي بزرگ شيرزاي نيز بود در انجام رساندن هدف قيام و رهبري مردم دخالت مستقيم داشت. آن بزرگوار در سال 1319 قمري درگذشت. از شاگردان مبرّز ميرزاي آشتياني، برادرزاده اش، مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا جعفر آشتياني است كه افتخار دامادي استاد را نيز داشته است. او پدر فيلسوف عالي مقام ميرزا مهدي آشتياني مي باشد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : از همان اوان كودكي آثار هوش و استعداد در وي آشكار بود، طوري كه درسن پنج سالگي به تلاوت كامل قرآن مجيد موفق گرديد.ميرزا مهدي علوم ادبي مانند صرف، نحو، معاني، بياي، بديع و همچنين منطق و مقدمات فلسفه را نزد پدر دانشمند خود فرا گرفت و سپس به درس اساتيد تهران در علوم و معارف مختلف حاضر شد.آشتياني براي آموختن

فقه و اصول، نزد بزرگاني همچون آقا شيخ مسيح طالقاني، آخوند ملا عبدالرسول مازندراني، آقا سيد عبدالكريم لاهيجي و شهيد حاج شيخ فضل اللّه نوري زانو زد و نيز رياضي را نزد آقا شيخ عبدالحسين سيبويه، ميرز اغفار خان نجم الدوله، ميرزا جهانبخش منجم بروجردي و آقا شيخ محمد حسين رياضي فرا گرفت. ايشان همچنين طب قديم را از محضر ميرزا محمد حسين حكيم و آقا ميرزا ابوالقاسم نائيني و طب جديد را از ميرزا علي اكبر خان ناظم الاطبا و ميرزا ابوالحسن خان رئيس الاطبا آموخت.ميرزا مهدي با جديت تمام همه علوم و معارف فوق را نزد دانشمندان و بزرگان عصر آموخت و از بسياري اساتيد خود به اخذ اجازه و گواهي نامه علمي نائل شد.ايشان اگرچه در فقه و اصول و رياضي و طب صاحب نظر و داراي مقامي ارجمند بود، ولي آنچه بيشتر براي او جاذبه داشت گام نهادن در وادي علوم عقلي و فلسفي بود.ميرزا مهدي آشتياني طي سال ها تلاش مستمر و كوشش مداوم در حوزه سالخورده نجف و در جوار آستان قدس علوي، مضجع حضرت اميرالمؤمنين (ع) موفق به اخذ اجازه اجتهاد از همه اساتيد خود شد.

استادان و مربيان : ميرزا مهدي آشتياني براي آموختن فقه و اصول، نزد بزرگاني همچون آقا شيخ مسيح طالقاني، آخوند ملا عبدالرسول مازندراني، آقا سيد عبدالكريم لاهيجي و شهيد حاج شيخ فضل اللّه نوري زانو زد و نيز رياضي را نزد آقا شيخ عبدالحسين سيبويه، ميرز اغفار خان نجم الدوله، ميرزا جهانبخش منجم بروجردي و آقا شيخ محمد حسين رياضي فرا گرفت. ايشان همچنين طب قديم را از محضر ميرزا محمد حسين حكيم و آقا ميرزا

ابوالقاسم نائيني و طب جديد را از ميرزا علي اكبر خان ناظم الاطبا و ميرزا ابوالحسن خان رئيس الاطبا آموخت. از اساتيد وي در مباحث فلسفه مي توان به موارد زير اشاره كرد: سيدالحكمائ آقا ميرزا ابوالحسن جلوه مرحوم آقا ميرزا حسن كرمانشاهي آقا مير شهاب نيريزي ميرزا هاشم اشكوري نام برد. از اساتيد وي در نجف اشرف عبارتند از: آيت الله آخوند خراساني آيت الله سيد محمد كاظم يزدي آيت الله سيد محمد فيروز آبادي آيت الله ميرزا حسن نائيني آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني

همسر و فرزندان : همچنين از يادگارهاي ميرزا مهدي آشتياني فرزند دانشمندش، مهندس جلال الدين آشتياني مي باشد كه از اساتيد و نويسندگان تواناي كشورمان به شمار مي رود. فرزند ديگر ايشان، آقاي ميرزا جعفر آشتياني است.

وقايع ميانسالي : در ماه ذيحجه سال 1368 ه . ق در منزل مرحوم آيت اللّه حجت (ره) بودم و مرحوم ميرزا مهدي آشتياني در آنجا وارد بودند.مرحوم آيت اللّه العظمي بروجردي و آيت اللّه سيد محمد تقي خوانساري براي ديدن ايشان آمدند و بعد از تعارفات و تشريفات، آيت اللّه حجت به آيت اللّه بروجردي گفتند كه آقاي ميرزا مهدي آشتياني مكاشفه عجيبي دارند و مناسب است خودشان نقل كنند. مرحوم آشتياني فرمودند:من مبتلا به يرقان هستم و براي همين مسافرت به خارج هم نموده ام ولي علاج نشده است. در سال 1365 ق كه توده اي ها - نهايت تسلط را در شمال و غرب ايران داشتند - به مشهد مشرف مي شدم. در اتوبوس حالم منقلب شد به طوري كه مسافرين و راننده خيال كردند من سكته كرده ام. ماشين را متوقف كردند و مرا بيرون آوردند و در آن حال ديدم كه

در عرفات هستم و انوار بسياري از آسمان به زمين مي آيد و ديدم كه مردم به يك طرف متوجه هستند. پرسيدم چه خبر است؟ گفتند: حضرت رسول (ص) تشريف آورده اند. من به آن طرف رفتم و ديدم چهارده خيمه در كنار يكديگر نصب است. خيمه بزرگي بود كه متعلق به حضرت رسول (ص) بود من در آن خيمه مشرف شدم و حضرت را زيارت كردم. خواستم از كسالت خود و حوائج ديگرم بگويم. گفتند: چون زائر فرزندم رضا (ع) هستي برو به خيمه ايكه متعلق به اوست. پس من به خيمه آن حضرت شرفياب شدم و سه حاجت خود را اظهار كردم. اول راجع به كسالتم، فرمودند مقدر شده كه اين كسالت با تو باشد تا از دنيا بروي، دوم راجع به فتنه توده اي ها، فرمودند به همين زودي شر آنها مرتفع خواهد شد و تا شما با قبور و مجالس سوگواري ما ارتباط داريد در امان هستيد و سوم راجع به حاجت شخصي بودكه فرمودند: اين حاجت هم رواست.»

زمان و علت فوت : سرانجام بعد از سال ها تحقيق و تدريس و عمري سراسر پارسائي مرغ روح ميرزا مهدي آشتياني، عارف فرزانه و فيلسوف و حكيم عالي قدر، پس از يك بيماري طولاني در حوالي ساعت ده صبح روز پنجشنبه، سوم ارديبهشت 1332 ش، برابر با نهم شعبان 1372 ق در تهران و در حالي كه مشغول افاضه مطالبي در مسئله «شق القمر» بود و گاه گاه بلند مي فرمود: يا رحمن و يا رحيم يا ارحم الراحمين»، به عالم قدس پركشيد و خطه خاك را از انوار آن وجود تابناك محروم ساخت.يكر مطهر آن مرحوم به قم منتقل

شد و پس از تشييع با شكوهي، در جوار كريمه اهل بيت (ع) ، حضرت فاطمه معصومه (س) ، نزديك مرقد مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم حائري (ره) در مسجد بالاسر مبارك به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ميرزا مهدي آشتياني حدود 30 سال در مدرسه سپهسالار و مدرسه ميرزا محمدخان قزويني تدريس داشت. معمولاً روزي سه ساعت و گاهي چهار ساعت تدريس مي كردند. علامه سيد جلال الدين آشتياني نوشته اند:دوازده دوره الهيات شفا و چهار دوره طبيعيات اين كتاب عظيم را تدريس نموده اند. تمهيد القواعد را پنج بار و شرح فصوص را تا قبل از سال 1316ش در طول هجده سال، شش دوره و مجلدات اسفار را در دوره هاي متوالي درس داده اند.»تسلط ايشان به مباني حكمت و عرفان و تبحر در آثار ملاصدرا باعث مي شد تا محفل درس او مورد توجه اهل فضل قرار گيرد.علامه سيد جلال الدين آشتياني باز نوشته اند:«مرحوم استاد آقا ميرزا مهدي سه سال ايام عيد را به مقصد زيارت حضرت معصومه (س) در قم به اين شهر مسافرت كردند ؛ و در سفر اخير مغفور له، حضرت امام خميني درس اسفار خود را تعطيل كردند و فرمودند، آقاي آشتياني در رتبه اساتيد من هستند...»

فعاليتهاي آموزشي : ميرزا مهدي آشتياني طي سال ها تلاش مستمر و كوشش مداوم در حوزه سالخورده نجف و در جوار آستان قدس علوي، مضجع حضرت اميرالمؤمنين (ع) موفق به اخذ اجازه اجتهاد از همه اساتيد خود شد. ايشان مدتي را نيز در نجف اشرف به تدريس معقول اشتغال يافت و آن گاه به ايران بازگشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا مهدي آشتياني در اوائل

شباب تدريس منظومه مي كرد.

شاگردان : اگر چه ميرزا مهدي آشتياني به علت مسافرت هاي زياد و كسالت طولاني به صورت پيوسته و شايان نمي توانست به افاده بپردازد، ولي حوزه درس و محفل بحث او تا اواخر عمر شريفش ادامه داشت و جويندگان معارف ناب از زلال درياي علومش استفاده ها بردند. نام برخي از شاگردان زبده وي چنين است:1 - آيت اللّه سيد علي سيستاني.2 - آيت اللّه ميرزا ابوالحسن شعراني.3 - آيت اللّه علامه سيد جلال الدّين آشتياني.4 - آيت اللّه دكتر مهدي حائري يزدي.5 - آيت اللّه علامه محمد تقي جعفري.6 - آيت اللّه آخوند ملا علي همداني.7 - آيت اللّه شيخ ابوطالب تجليل تبريزي.8 - آيت اللّه شهيد مرتضي مطهري.9 - پرفسور عبدالجواد فلاطوري.10 - استاد بديع الزمان فروزان فر.11 - دكتر محمد تقي دانش پژوه.12 - دكتر مهدي محقق.13 - دكتر ابراهيم آيتي.14 - دكتر محمد صادقي.15 - دكتر محمد جعفر لنگرودي.16 - دكتر موسي جوان.17 - دكتر سيد صادق گوهرين.18 - حكيم حاج شيخ علي محمد جولستاني.19 - حكيم شيخ محمدرضا رباني تربتي.20 - شيخ عبدالكريم روشنا تهراني.21 - آقا شيخ جعفر خندق آبادي.22 - آقا ميرزا محمد علي اديب تهراني.23 - آقا شيخ علي محقق كاشمري.24 - آقا سيد مهدي لاجوردي كاشاني.25 - آقا سيد هوشنگ ميرمطهري.26 - آقا سيد محمد تقي نقوي.27 - آقا سيد محمد حسين آل طيب شوشتري و بسياري ديگر

آرا و گرايشهاي خاص : يكي از ويژگي هاي برجسته ميرزا مهدي آشتياني اين بودكه در يك محدوده جغرافيايي نمي ماند و مسافرت هاي متعددي را به مراكز علم و دانش جهان داشت. او طي سفري به بخارا مدت يك سال در آنجا اقامت گزيد و به تدريس حكمت و فلسفه

اسلامي مبادرت ورزيد.بعد از آن به مصر، اسكندريه، برلين، پاريس، رم، هند، بلژيك و ديگر نقاط اروپا مسافرت كرد و با فلاسفه و انديشمندان آن ديار مباحثاتي را انجام داد.ملاقات هاي ايشان كه در واقع نماينده فلسفه و عرفان اسلامي بود - در آشنايي فلاسفه غرب با مباني بلند و ژرف فلسفه اسلام و ايران تأثير مطلوبي داشت. ________________________________________

آثار :

1 اساس التوحيد

ويژگي اثر : اساس التوحيد، ط تهران، دانشگاه تهران. اين كتاب كه قبلاً با مقدمه آقاي منوچهر صدوقي سُها چاپ شده بود اخيراً با مقدمه و تصحيح آيت اللّه سيد جلال الدين آشتياني مجدداً به چاپ رسيده است.

2 ترجمه اسفار اربعه

3 ترجمه اي بر اشارات بوعلي

4 تعليقه بر اسفار اربعه

5 تعليقه بر اشارات بوعلي

6 تعليقه بر شفاء بوعلي

7 تعليقه بر فصوص ابن عربي

8 تعليقه بر فصوص فارابي

9 تعليقه بر مصباح الانس

10 تعليقه بر منطق منظومه سبزواري

11 حاشيه بر فرائد الاصول

12 حاشيه بر فرائد الاصول تعليقه بر حكمت منظومه سبزواري

13 حاشيه بر كفاية الاصول

14 حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري (ره)

15 رساله در اثبات معراج جسماني

16 رساله اي در اثبات معاد جسماني

17 رساله اي در جبر و تفويض

18 رساله اي در حقيقت كتاب و ميزان به مذاق عرفا، ط تهران، 1352

19 رساله اي در شق القمر

20 رساله اي در علم اجمالي و طلب و اراده

21 شرح بر مشكلات حافظ

22 شرح حديث عمران صابي

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

آشنا، محمدطاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1081 ق)، مورخ و شاعر شيعى، متخلص به آشنا. ملقب به عنايت خان و خان زمان. اصل وى از تربت خراسان بود. او و پدر و

جدش در دستگاه گوركانى هند داراى اعتبار و نفوذ بودند و در پرورش شاعران و اديبان پارسى گوى شهرت فراوان داشتند. آشنا در درگاه شاهجهان صاحب منصب بود و در اواخر پادشاهى او عهده دار سرپرستى كتابخانه ى شاهى شد. وى در اوايل سلطنت اورنگ زيب در كشمير گوشه گيرى كرد و سرانجام در همان جا درگذشت. از آثار وى: «ديوان» اشعار؛ سه مثنوى منظوم، كه از آن جمله مثنوى در صعوبت راه كشمير است؛ خلاصه ى «پادشاه نامه» ملا عبدالحميد لاهورى تحت عنوان «ملخص»، به نثر در احوال سى سال پادشاهى شاهجهان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1245 ،483 -482 /5)، تذكره ى نصرآبادى (58)، الذريعه (1000 ،7 /9)، شام غريبان (39)، فرهنگ سخنوران (7)، لغت نامه (ذيل/ آشنا)، نشتر عشق (119 -118 /1)، يغما (س 9، ش 2، ص 82).

آغاسي وزيراف، دربندي، حيدر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1257 ق)، نويسنده، مورخ. از جمله آثار وى: «مجمع الملوك فى ذكر سلاطين عجم»، در تاريخ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (1070 -1069 /2).

آقا ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش جلد و قلمدان ساز. در اين رشته صاحب كارخانه اى نيز بوده است. تنها يك اثر معمولى بزمى از او ديده شده كه عبارت است از: تابلوى بزرگ روغنى جوانى در حال خوردن غذا از روى ميز بزرگى پر از خوردنى و نوشيدنيهاى گوناگون كه در اطراف وى دختران جوان به طرب مشغول اند. اين اثر بزمى با رنگهاى زنده و شاد آرايش شده است، با رقم: «در كارخانه ى آقا ابوالقاسم سنه 1272».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (46 /1).

آقاسردار، نجف قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1303 ق)، مورخ و مترجم. وى پس از پايان تحصيلات ابتدايى و مقدمات براى ادامه ى تحصيلات به بيروت رفته و از آنجا به فرانسه رهسپار شد. مدتى براى تكميل انگليسى در لندن صرف وقت كرده در بازگشت وارد خدمت وزارت دارايى شده و يك دوره نيز به وكالت مجلس انتخاب شد. وى از شاگردان فرصت الدوله شيرازى صاحب «آثار عجم» است. از آثارش: ترجمه ى «تاريخ انگلستان»؛ ترجمه ى «تاريخ روسيه»؛ «تاريخ سياسى نفت»، «دره ى نجفى»، در عروض و بديع و قافيه؛ «راه آهن ايران»؛ ترجمه ى «شناسايى دام و دد»؛ «عالم حيوانات»؛ «فراماسيون در انقلاب فرانسه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (235 /14 ،114 /8)، مؤلفين كتب چاپى (546 -544 /6).

آگهي يزدي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1305 ق)، شاعر، زرگر و ميناساز. ميرزا محمدعلى شهلاى يزدى مؤلف «تذكره ى شبستان» جد وى بوده است. برخى از اشعار وى در «آتشكده ى يزدان» تأليف آيتى يزدى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (593)، تذكره ى سخنوران يزد (3 -2)، الذريعه (12 /9 ،35 /4)، ريحانه (59 /1) فرهنگ سخنوران (13).

آل بحرالعلوم، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1282 ق)، عالم، مورخ، اديب و شاعر. در نجف به دنيا آمد. ادبيات و مقدمات علوم را نزد پدر آموخت. فقه و اصول را نزد سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعة اصفهانى و شيخ عبداللَّه مازندرانى فراگرفت. بيشترين شهرت او در شعر و ادب و تاريخ است. او همچون پدرش شاعرى توانمند بود. از آثارش: «التاريخ المنظوم»، حدود 1000 بيت، در تاريخ وفيات مشاهير علما و پاره اى از حوادث مهم و تاريخى و مدائح ائمه- عليهم السلام؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (626 /4)، الذريعه (289 /3)، معجم المؤلفين (195 -194 /3).

آلياري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه: تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

فارغ التحصيل از دانشگاه استانبول در رشته تاريخ، كارشناسى ارشد در زمينه هاى تاريخ آسيا و تاريخ اسلام قرون وسطى، دكتراى تاريخ در سال 1345.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مسايل تاريخى از جهت روشن شدن دهليزهاى تاريك تاريخ. نظارت بر 2 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

اوضاع سياسى و اقتصادى و اجتماعى تاريخ ايران بعد از اسلام.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 18، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

در مورد مسايل تاريخى بويژه از جهت روشن شدن دهليزهاى تاريك تاريخ

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آملي طبرستاني، اولياءاللَّه، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 764 ق)، مورخ و شاعر. معروف به ملا اولياء. مدتها در بغداد تحصيل كرد. سپس به عراق عجم و طبرستان بازگشت و به جهت مرگ اردشير بن حسن حكمران مازندرانى كه ممدوح ظهيرالدين فاريابى بود دلتنگ شد و از استرآباد به خوارزم رفت و چندى در آن سامان زيست. «تاريخ سلاطين مازندران» كه نثرى ساده و روان دارد از تصنيفات او است. بعدها سيد ظهيرالدين مرعشى، از آن زمان تا حيات خود، ذيلى بر آن نوشت. ملا اولياء گاهى شعر مى سرود و بيشتر در قالب رباعى طبع آزمايى مى كرد. از آثارش: «تاريخ رويان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (511 -510 /3)، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران (نودونه- صد)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (709 /1)، مؤلفين كتب چاپى (389 /5)، مجمع الفصحا (1173 /3).

آيتي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بافقي يزدي ( 1288 ق _ 13741 ق / 1332 ش ) معروف به آيتي و متخلص به « ضيايي » ، « آواره » و « آيتي » ، از شعرا ، محققان ، نويسندگان و قرآن پژوهان معاصر كه پس از ورود و درنگ 18 _ 20 ساله ي او در سلك بهائيت و طي مدارج تبليغ در آن مسلك و دريافت لقب رئيس المبلغين و القاب ديگر و الواح تشويقي از عباس افندي و شوقي افندي و به سر بردن چند سالي با آنها ، با ديدن كژيها و ناراستيها ، دوباره به اسلام و تشيع بازگشت و شرح حال اين دوران سرگشتگي فكري و به تعبير خود فريب خوردگي را در كتاب كشف الحيل ( 3 جلد ، تهران ، 1370

_ 1310 ش با تجديد چاپهاي مكرر ) نوشته و اين زندگي پرتلاطم از او شخصيت پرآوازه و حقيقت جو ساخته است . او فرزند حاج ملا محمد بن محمد بن حاج بزرگ ، در خانواده ي علم و عرفان به دنيا آمد . پدرش حاج ( ملا ) آخوند تفتي از ائمه ي جماعت و خطباي فرهيخته ي يزد ، و در زادگاه خويش نيز امام جماعت و مرجع حل و فصل امور شرعي مردم بود . زادگاهش قصبه ي تفت از نواحي يزد بود . تحصيلات مقدماتي را در مكتب خانه ي زادگاهش آغاز كرد و اولين معلمش پدرش بود . در سال 1303 ق به يزد رفت و پس از فراگيري صرف و نحو و علم بلاغت و منطق در 1305 ق به قصد ادامه ي تحصيلات ، سفر به عتبات عاليات كرد ، و به فراگيري فقه و اصول پرداخت . يك سال بعد پدرش درگذشت و او به درخواست مادر به زادگاهش بازگشت و نظر به ابراز علاقه ي هم ولايتي ها مسند پدر را كه امامت جماعت و وعظ و خطابه بود عهده دار شد . در سي و سه سالگي كه امامت جماعت مسجد تفت و تصدي امور شرعيه را عهده دار بود ، بعضي از مبلغان بهايي كتابهاي اين فرقه را به ترفند ، به تعبير خودش ، به مطالعه ي او رساندند و چون مطالعه ي اين كتابها آشكار شد ، يكي از رقباي روحاني ، او را به بد ديني و انحراف عقيده متهم كرد و آزار و ايذاء و بدنامي و رنجهاي روحي همراه

آن ، او را به دامان بهائيت سوق داد . خود در اين مورد مي گويد : « ... دستار از سر برافكندم و ريش خود را از بن بركندم و به جهانگردي پرداختم . چون محرم اسرار شدم و مقام عالي يافته بودم رئيس المبلغين شدم » .

ابتدا مدتي در تهران و رشت و اردستان و كاشان به كارهاي فرهنگي و تاسيس مدارس و تبليغ بهائيت پرداخت و سپس چند بار به عكّا ( مقرّ سران بهائيت ) مسافرت كرد و از طرف عباس افندي ( عبدالبهاء ) به « آواره » مشهورگرديد و به دستور يا درخواست او و ساير روساي مركز به تاليف كتاب مآثر البهائيه پرداخت ( نام كامل آن الكواكب الدريه في مآثر البهائيه ) كه در تاريخ ظهور و تشكيل بهائيت است . خود در مورد اين كتاب مي گويد : « چون خواستم طبع كنم عباس افندي نسخه ي آن را طلبيد و دستوراتي داد . ناچار بسياري از آن را تغيير دادم و بنده سه دفعه در تحت نفوذ حضرات به تحريفات و جعليات مبتلا شد و اينك مي گويم آن كتاب كه بعداً به كواكب الدريه موسوم شده ، در دو جلد ، به كلي از درجه ي اعتبار ساقط است .... » اما چون تغييرات دلخواه سران بهائيت در آن وارد شده طبيعي است چنانكه در مقاله ي دانشنامه ي ايرانيكا ( به انگليسي ، جلد سوم ، ذيل « آيتي » آمده است « اين كتاب هنوز اثر عمده اي در موضوع خود به شمار مي آيد » .

به نوشته ي دايره

المعارف تشيع : « ... پس از فوت عباس افندي ( 1340 ق ) ، شوقي افندي جانشين او آواره را به عكا احضار نمود و آواره از طريق بادكوبه و اسلامبول به عكا و از آنجا به دستور شوقي و براي تبليغ ، مسافرتي به انگلستان و فرانسه نمود . آواره در اواخر عمر عباس افندي و سپس در اوايل شوقي افندي به ميزان زيادي از سوء اخلاق و فساد روسا و مبلغين فرقه ي بهائيت اطلاع حاصل نمود و از كرده ي خود پشيمان شد ؛ و در مسافرت به اروپا و در مراجعت هنگام اقامت در مصر ، در احوالات آنها و مخصوصاً در علل و جهات انصراف ميرزا ابوالفضل گلپايگاني و ميرزا نعيم و ميرزا علي اكبر رفسنجاني [ با رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام ، در اين عصر ، اشتباه نشود ] كه از بهائيان اصلي و از مبلغين به نام آنها بودند ، از فرقه ي بهائيت تحقيق و تفحص بسيار نمود و يقين حاصل كرد كه آن سه تن با وجود تحمل زحمات و مشقات در طريق بهائيت و انجام تبليغات فراوان براي اين فرقه اخيراً از آن تبري جسته و از عمل خود نادم گشته بودند . آواره نيز هنگام اقامت در مصر زمزمه ي مخالفت آغاز و به جمع آوري اسناد و تصاوير و تهيه ي يادداشتهاي لازم عليه بهائيت مبادرت نمود و با ورود به تهران مخالفت خود را آشكار كرد و به تاليف كتاب كشف الحيل اقدام نمود . اين كتاب در سه جلد [ و گاه چاپ شده در يك مجلد ،

چاپ تهران 1307 _ 1310 ] و حاوي شرح و تفصيل كافي راجع به حيله ها و نيرنگهاي بهائيان تدوين گرديده و ... سند ارزنده و گوهر گرانبهايي است ... » ( داريه المعارف تشيع ، ج 1 ، ص 242 )

به نوشته ي دايره المعارف بزرگ اسلامي او در سال 1348 ق / 1929 م در تهران اقامت گزيد و به خدمت وزارت معارف ( آموزش و پرورش ) درآمد ، و به عنوان دبير به تدريس در دوره ي متوسطه پرداخت . با طبع و ذوق سخنوري كه داشت ، به پژوهشهاي ادبي روي آورد و نشريه اي ادبي / انتقادي به نام نمكدان [ كه بعضي منابع برآنند كه مقالات مختلف اغلب يا تمامي 61 شماره ي آن را خود او با اسامي مستعار گوناگون نوشته است ] در سال 1308 ش منتشر كرد كه در واقع گاهنامه بود و انتشارنامنظم آن چند سالي دوام آورد . مجموعه ي آثار او مشتمل بر 17 كتاب است كه عمده ترين آنها ترجمه ي تفسير آميز قرآن كريم است كه به كتاب نبي ( به ضم نون ) يا قرآن فارسي [ يا به قول خود آيتي ، به نقل از يكي از فضلا كه در مقدمه ي ترجمه اش آورده فارسي قرآن، كه دقيق تر و به ادب شرعي نزديك تر از قرآن فارسي است ] مشهور است . از دو كتاب الكوكب الدريه و كشف الحيل نيز نام برديم . كتابي نيز به نام تكميل كتاب كشف الحيل و بيان الحق و نيز جزوه اي به نام ضميمه ي كشف الحيل

دارد و آتشكده ي يزدان ( تاريخ يزد ) ، و تاريخ فلاسفه ، و فرهنگ آيتي و اثر قرآني ديگري به نام قصيده ي قرآنيه و ترانه ي روحي ( كه چون تاريخ نشر آن در منابع شرح حال او نيامده نميتوان راجع به صحت كلي آنكه در كدام مرحله ي حياتش نوشته / سروده است ، قضاوت كرد ) .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

آيتي، عبدالمحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد عبدالمحمد آيتي درسال 1305 شمسي در شهر بروجرد ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و دوره متوسطه را در شهر بروجرد به پايان رسانيد. پس از تحصيل در حوزه قم (بمدت دو سال) به تهران رفته و تحصيلات خود را در دانشكده معقول و منقول پي گرفت. آيتي سرانجام در سال 1328 با رتبه اول در رشته معقول را به پايان رساند و به دريافت مدرك ليسانس توفيق يافت. استاد پس از فارغ التحصيل شدن به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به تدريس ادبيات در مقطع دبيرستان پرداخت، تا آنكه در سال 1359 بازنشسته شد. او هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي مي باشد.ايشان چندين تاليف و ترجمه در كارنامه علمي خود در زمينه هاي زبان و ادبيات عربي و فلسفه دارد. ترجمه كتاب "تاريخ ادبيات زبان عربي " عبدالمحمد آيتي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالمحمد آيتي تحصيلات ابتدايي و دوره ي متوسطه را در شهر بروجرد به پايان

رسانيد. پس از چندي رهسپار قم شد و به تحصيل علوم دينيه پرداخت. تحصيلات او در حوزه علميه قم مدت دو سال به طول انجاميد ، سپس به تهران رفته و تحصيلات خود را در دانشكده معقول و منقول پي گرفت. آيتي سرانجام در سال 1328 با رتبه اول در رشته معقول فارغ التحصيل شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : وضعيت معيشت عبدالمحمد آيتي به گونه اي بود كه دركنار تحصيل مجبور بود پشتوانه اي براي تحصيلش فراهم سازد. از اين روي ، چندي در قنادي و زماني در نجاري به كار پرداخت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالمحمد آيتي رئيس شوراي علمي دانشنامۀ تحقيقات ادبي فرهنگستان نيز بوده است.

فعاليتهاي آموزشي : عبدالمحمد آيتي پس از فارغ التحصيل شدن به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به تدريس ادبيات در مقطع دبيرستان پرداخت. او چندي در بابل و مدتي نيز در خرم آباد انجام وظيفه كرد. استاد عبدالمحمد آيتي در تاريخ 17/2/1370 به عضويت پيوسته شوراي فرهنگستان زبان و ادب فارسي در آمده است. سوابق تدريس: - مدرّس ادبيات داستاني در دانشگاه فارابي (1356)؛ - مدرّس ادبيات داستاني و عربي در دانشگاه دماوند (1357_ 1358)؛ - بازنشستۀ آموزش و پرورش (1358).

جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "تاريخ ادبيات زبان عربي " عبدالمحمد آيتي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آمرزش ابوالعلا معري

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1347

2 الغارات در حوادث سال هاي معدود خلافت علي(ع)،

ويژگي اثر : 1371

3 بسي رنج

بردم، بازنويسي شده از فردوسي

ويژگي اثر : 1376

4 تاريخ ابن خلدون (تر جمه )

ويژگي اثر : 1363-71

5 تاريخ ادبيات زبان عربي ( ترجمه )

ويژگي اثر : تاليف حنا الفاخوري-برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره دوم كتاب سال-آشنايي با كتاب اين كتاب، ترجمه «تاريخ الادب العربي» تأليف حنّاالفاخوري است. كتاب، سير تحوّل و دگرگونيهاي ادبيات زبان عربي طي بيش از 1500 سال را بررسي مي كند. آشنايي با اين بررسي، گذشته از فايد? آن براي فرهنگ عربي، در ارتباط با ادبيات و فرهنگ فارسي نيز مفيد است، چرا كه رابطه ديرينه ادبيات فارسي با ادبيات عربي و تاثير ادبيات عرب بر زبان فارسي، ضرورت آشنائي با تاريخ ادبيات عربي و شيوه امروز و آميخته با نقد و تحليل را ايجاب مي كند. مؤلف در اين كتاب پس از ذكر مقدماتي، سراسر تاريخ ادب عربي را به شش دوره تقسيم كرده است: عصر جاهلي، عصر خلفاي راشدين و اموي، عصر عبّاسي در شرق، عصر عباسي در غرب، عصر مغول و ترك، و عصر نهضت. آنگاه طي هر يك از اين ادوار به بررسي سبكهاي جديد نظم و نثر در هر دوره، كه خود بازتابي از حوادث و انقلابهاي آن دوره بوده، پرداخته است.

6 تاريخ دولت اسلامي در اندلس، محمّد عبداللّه عنان

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1366_1371؛

7 تاريخ فلسفه در جهان اسلامي

8 تحرير تاريخ وصاف به زبان ساده

9 تقويم البلدان(ترجمه)

ويژگي اثر : نوشته ابوالفداء

10 داوري حيوانات نزد پادشاه پريان

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1383

11 در تمام طول شب،

ويژگي اثر : شرح چهار شعر بلند نيما-1383

12 درباره فلسفه اسلامي

ويژگي

اثر : ترجمه

13 درباره فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

14 شرح خسرو شيرين نظامي گنجوي

15 شرح منظومه مانلي و پانزده قطعه ديگر

ويژگي اثر : 1375

16 شرح و ترجمه معلّقات سبع

ويژگي اثر : 1371

17 شكوه سعدي در غزل

ويژگي اثر : 1369

18 شكوه قصيده

ويژگي اثر : 1364

19 قرآن مجيد

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1367

20 قصّه باربد و بيست قصّه ديگر از شاهنامه

ويژگي اثر : 1380

21 كشتي شكسته(ترجمه )

ويژگي اثر : اثر تاگور

22 گزيده شرح مقامات حميدي

ويژگي اثر : 1383

23 گزيده از نثر پارسي

24 گزيده غزليات سعدي

25 گزيده و شرح خمس? نظامي

ويژگي اثر : 1355_1373

26 گنجور پنج گنج

ويژگي اثر : 1374

27 معجم الأدبا، ياقوت حموي

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1381

28 معلقات سبعه(ترجمه)

29 مقالاتي در مجلّه راهنماي كتاب و آموزش و پرورش

منابع زندگينامه :زندگينامه :عبدالمحمد آيتي"ا3سخنوران نامي معاصر ايران ، سيد محمد باقر برقعي ، جلد1 ، ص 138

آئينه وند، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ و ادبيات اسلامى، دانشكده: علوم انسانى، دانشگاه: تربيت مدرس

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكترا در رشته تاريخ و ادبيات اسلامى از دانشگاه القديس يوسف لبنان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرس.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ اسلام، تاريخ شيعه، فرهنگ و تمدن اسلامى، علوم حديث، علوم قرآن، سيره، ادبيات عرب، علوم سياسى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 45 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 17

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ اسلام، ادبيات سياسى، علم التاريخ، تاريخ شيعه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 15، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ادبيات،

تاريخ، فقه، فرهنگ و تمدن اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

بابيوردي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1287، اهر.

درگذشت: 8 اسفند 1366، تهران.

حسين بابيوردى پس از طى دوره ى تحصيلات ابتدايى به عنوان اولين سرباز وظيفه ى قراچه داغ در سال 1307 خدمت نظام را در تبريز آغاز كرد و به تدريج مدارج مختلف خدمت از سربازى تا سرهنگى را گذراند و در سال 1337 بازنشسته شد.

مقاله هاى او در مجلات «بررسيهاى تاريخى»، «وحيد»، «يغما»، «ارتش» و «ژاندارمرى» منتشر شده و از تأليفات او تاريخ ارسباران (1341) و تاريخ پناهندگان ايران به چاپ رسيده است. تاريخ ارسباران حاوى تاريخچه ى خانواده ى بابيوردى و قرانيى مربوط به آنها از سال 900 ق. تا عصر حاضر است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

باراني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا باراني

محل تولد : سيرجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

زندگينامه علمي محمدرضا باراني

وي در سال 1344 در شهرستان سيرجان به دنيا آمد و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در سال 1363 شمسي مدرك ديپلم را دريافت نمود. او همچنين در زمان جنگ تحميلي عراق بر ضد جمهوري اسلامي ايران، به همراه هم رزمان خود حدود يك سال در جبهه هاي جنگ و دفاع مقدس نيز حضور داشته است.

الف _ تحصيلات حوزوي:

ايشان در سال 63 پس از اخذ ديپلم به شهر مقدس قم آمده و وارد حوزه علميه قم شده و به تحصيلات حوزوي پرداخت كه شرح آن در زير مي آيد:

1. دروس دوره آغازين حوزه مانند جامع المقدمات، المغني، سيوطي، مختصر المعاني و برخي دورس جنبي را در مدرسه حقاني گذراند.

2. دروس سطح را نزد اساتيدي چون حجج اسلام؛ سيد محمد سعيدي، سيد احمد خاتمي، سيد هاشم حسيني بوشهري، مدرسي يزدي، پاياني، اعتمادي، آيت الله استادي، آيت الله

طاهري خرم آبادي، آيت الله محفوظي و آيت الله سبحاني به پايان رساند.

3. دروس خارج فقه و اصول را نزد آيات عظام؛ فاضل لنكراني، سبحاني، خاتم يزدي، جوادي آملي و وحيد خراساني گذرانده است.

ب- تحصيلات دانشگاهي:

ايشان هم زمان با تحصيلات حوزوي به تحصيلات دانشگاهي و كلاسيك روي آورد و مراحل زير را پيموده است.

1. كارشناسي «الهيات و معارف اسلامي» را در سال 1373شمسي دريافت نمود.

2. كارشناسي ارشد «تاريخ» را در سال 1379 با عنوان پايان نامه «شيعه در ايران عصر ايلخانان» به پايان رساند.

3. دكتري Ph.D«تاريخ اسلام»؛ سال 1381 در دانشگاه اصفهان به عنوان دانشجوي دكتري تاريخ اسلام پذيرفته شد و در سال 1386 از پايان نامه دكتري با موضوع «بررسي تاريخي تعامل فكري و سياسي اماميه با فرقه هاي معتزله، اشاعره و حنابله در عصر آل بويه در بغداد» دفاع كرده است. ج _ مسئوليت هاي علمي:

1. عضو هيئت علمي جامعه المصطفي العالميه از 1382 تاكنون

2. مسئول انجمن تاريخ پژوهان از 1380 تاكنون كه يكي از انجمن هاي علمي حوزه مي باشد.

3. مسئول انجمن علمي ايراني تاريخ اسلام از سال 1387 تاكنون كه از انجمن هاي علمي وزارت علوم است.

4. مدير گروه تاريخ جامعة الزهرا (س) از سال 1386 تاكنون

5. مسئول دبيرخانه انجمن هاي علمي حوزه از 1381 تا پايان 1386

6. عضو هيئت تحريريه فصل نامه علمي تخصصي «نامه تاريخ پژوهان» وابسته به انجمن تاريخ-پژوهان

7. عضو هيئت تحريريه فصل نامه تخصصي « سخن تاريخ» وابسته به گروه تاريخ مدرسه عالي امام ره

8. مدير گروه تاريخ جشنواره كتاب سال حوزه از 1382 تاكنون

9. مدير مسئول فصلنامه تخصصي «نامه تاريخ پژوهان» از سال 1382 تاكنون

10. سردبير فصلنامه دانشجويي «سخن تاريخ» از سال 1385

تاكنون

11. مسئول كميسيون تاريخ اسلام مركز جهاني علوم اسلامي از 1383 تاكنون

12. عضو هيئت موسس انجمن تاريخ پژوهان از انجمن هاي علمي حوزه

13. عضو هيئت موسس انجمن علمي ايراني تاريخ اسلام از انجمن هاي علمي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري

14. عضو شوراي علمي مركز تخصصي تاريخ حوزه از 1382 تا مهر 1385

15. عضو شوراي گروه سيره پژوهشكده تاريخ و سيره دفتر تبليغات از 1381 تا آذر 84

16. عضو شوراي پژوهشي گروه تاريخ جامعة الزهراء از تابستان 1385 تاكنون

17. مسئول علمي نخستين «همايش بين المللي تشيع و خاورشناسان» در سال 1384 تا 1385

18. دبير علمي همايش «نكوداشت استاد علي دواني» در سال 1386.

19. عضو شوراي علمي «همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص)» در دانشگاه اصفهان در سال 1385

20. عضو شوراي علمي همايش سراسري «قرآن و تاريخ» دانشگاه آزاد اسلامي در سال 1385

21. دبير گروه تاريخ مدرسه عالي امام خميني (ره) در سال 1381

22. مسئول علمي دومين «همايش بين المللي تشيع و خاورشناسان» در سال 1386 و 1387 د- تدريس

ايشان در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد تدريس داشته اند كه به قرار ذيل است.

1) تدريس دروس مختلف تاريخ مانند؛ تاريخ پيامبر(ص)، تاريخ ائمه (ع)، تاريخ عباسيان، تاريخ امپراطوري عثماني، تاريخ اسلام در مصر و شام، تاريخ اسلام در مغرب و اندلس، تاريخ نگاري در اسلام، تاريخ اسلام و خاورشناسان و تشيع در آثار خاورشناسان در مدرسه عالي امام خميني(ره) وابسته به جامعه المصطفي العالميه از سال 1379 تاكنون.

2) تدريس دروس تاريخي مانند؛ تاريخ عباسيان، تاريخ عثماني، تشيع در آثار خاورشناسان و تاريخ اسلام در مغرب و اندلس در دانشگاه اهل بيت(ع) در سال هاي

1383 و 1385 و 1386.

3) تدريس دروس تاريخي مانند؛ تاريخ امويان، تاريخ عباسيان، تاريخ عثماني، تشيع در آثار خاورشناسان و تاريخ اسلام و خاورشناسان در مركز آموزش هاي اسلامي وابسته به حوزه – گروه تخصصي تاريخ در سال هاي 1382 تاكنون

4) تدريس درس تاريخ اسلام و خاورشناسان در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي در سال هاي 1383 تا 1385.

5) تدريس دروس تاريخي تاريخ عثماني و تشيع در آثار خاورشناسان در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در سال 1385.

6) تدريس درس تشيع در آثار خاورشناسان در دانشگاه پيام نور قم در سال 1387. ه_ پژوهش هاي منتشر شده:

1. «گرايش ايرانيان به تشيع در قرن هفتم هجري»؛ منتشره در فروردين 1380 در نشريه تخصصي معرفت شماره 40.

2. «نقد و بررسي گرايش ايلخانان به اسلام و تشيع»؛ منتشره در نشريه تخصصي تاريخ در آيينه پژوهش شماره اول پاييز 1381.

3. «معرفي و نقد سفرنامه ابن فضلان» منتشره در نشريه تخصصي تاريخ در آيينه پژوهش شماره پنجم فروردين 1383.

4. «اختلاف روايات و راهكارهاي حل آن» منتشره در مجموعه مقالات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سال 1380.

5. «زندگينامه علمي فرهنگي امام هادي(ع)» در مجموعه مقالات دفتر تبليغات اسلامي 1384.

6. «دين حنيف، ماهيتي مستقل يا روح اديان الاهي» منتشره در نشريه تخصصي مذاهب و فرق اسلامي «طلوع» پاييز 1384.

7. «جامعه شناختي نهاد حكومت پيامبر(ص)» منتشره در مجموعه مقالات همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص) دانشگاه اصفهان پاييز 1385.

8. «احناف» در دائرة المعارف قرآن در دائره المعارف قرآن وابسته به دفتر تبليغات اسلامي سال 1386.

9. «التأثير الفكري المتبادل بين الامامية و المعتزلة في عصر البويهيين» كه مجوز انتشار آن از

نشريه بين المللي علوم انساني در تاريخ 4/7/1386 دريافت شده است.

10. بررسي و تحليل تعامل فكري سياسي اماميه با اشاعره در بغداد دوره آل بويه (سده هاي چهارم و پنجم

هجري) انتشار در نشريه شيعه شناسي وابسته به موسسه شيعه شناسي، 1387.

11. مدخل بسر بن سفيان در دائره المعارف قرآن انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه و _ پژوهش هاي آماده نشر:

الف) مقالات

1. امام هادي (ع) و علم و دانش

2. تأثير حمله مغول بر جغرافياي انساني ايران

3. تأثير حديث نگاري بر تاريخ نگاري

4. سير تاريخي انديشه ولايت فقيه

5. تبيين تاريخي(تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

6. حركت و پويايي در تاريخ (تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

7. سبب در تاريخ (تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

8. تاريخ نگاري قرن هاي 4 تا 6 هجري

9. نقش مروان بن حكم در صدر اسلام

10. بررسي تاريخي حادثه انذار عشيره

11. رويكرد اماميه و حنابله درباره باورهاي كلامي در بغداد دوره آل بويه

12. ديدگاه اماميه و اشاعره در باره دانش ها

13. ديدگاه اماميه و حنابله درباره دانش ها

14. ديدگاه اماميه و معتزله درباره دانش ها

15. رويكرد حنابله در رقابت با ديگر فرقه هاي

16. همگرايي و واگرايي حنابله با ديگر فرقه هاي

17. فرايند اقتداريابي اشاعره در دوره آل بويه

18. فرايند تعامل و تقابل سياسي اماميه و معتزله

19. فرايند تعامل و تقابل فكري اماميه و اشاعره

20. فرايند تعامل و تقابل فكري اماميه و معتزله

21. مصلحت انديشي سياسي و مذهبي آل بويه

22. معتزله در فرايند اقتدار سياسي و فكري ب) كتاب ها

1. بررسي تاريخي تعامل فكري و سياسي اماميه با فرقه هاي معتزله، اشاعره و حنابله در عصر آل بويه در بغداد (رساله دكتري كه تا چند

ماه آينده منتشر خواهد شد.)

2. تشيع در ايران عصر ايلخانان؛ (پايان نامه كارشناسي ارشد است كه در حال آماده سازي براي انتشار است).

3. تاريخ امپراطوري عثماني (كتاب درسي)؛ در حال انجام است.

4. تشيع در آثار خاورشناسان (كتاب درسي)؛ در حال انجام است. ز- سخنراني علمي و شركت در همايش ها و ميزگردها

1. ارايه مقاله در همايش «بررسي كتاب الصحيح من سيرة النبي الاعظم (ص)» توسط پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سال 1379.

2. ارايه مقاله در «همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص)» در دانشگاه اصفهان در سال 1385.

3. شركت در ميزگرد «امام رضا (ع) و گروه هاي دورن شيعي» در انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385.

4. شركت در ميزگرد «بازكاوي اوضاع سياسي و اجتماعي عصر امام رضا (ع)» در انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385.

5. شركت در ميزگرد «توليد علم در تاريخ» توسط انجمن تاريخ پژوهان و نهضت نرم افزاري در سال 1383.

6. شركت در ميزگرد «نقد نظريه از اماميه تا اثني عشريه» كه اين نظريه از سوي خاورشناس مشهور اتان كلبرگ مطرح شده است و جلسه نقد اين نظريه كه توسط نهضت نرم افزاري و انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385 برگزار گرديد.

7. شركت در ميزگرد نقد كتاب «موسوعة التاريخ الاسلامي» نوشته استاد يوسفي غروي كه توسط انجمن تاريخ پژوهان و دبيرخانه كتاب سال حوزه در 2 اسفند 1386 برگزار شد.

8. سخنراني علمي در همايش توليد علم با عنوان «جايگاه مطالعات تاريخي در حوزه» در سال 1383.

9. سخنراني علمي در انجمن معلمان تاريخ استان قم با عنوان «آسيب شناسي تدريس تاريخ» در سال 1385.

10. شركت در ميزگرد «چالش هاي فراروي شيعه پژوهي غربيان» برگزار

شده در دومين همايش بين المللي تشيع از ديدگاه خاورشناسان، 1387. ح- راهنمايي و مشاوره رساله و پايان نامه

1. راهنمايي بيش از 36 رساله دفاع شده و در حال نگارش

2. مشاوره 15 (پانزده) رساله دفاع شده و در حال نگارش

3. داوري 5 (پنج) رساله ارشد

باستاني پاريزي، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم باستاني پاريزي فرزند شيخ علي اكبر ، در سال 1304 هجري شمسي در روستاي پاريز كرمان ديده به جهان گشود. استاد تحصيلات ابتدايي را در پاريز به پايان برد و دوره دبيرستان را تا سوم متوسطه در سعيدآباد سيرجان به انجام رسانيد و در كرمان وارد دانشسراي مقدماتي شد و ديپلم گرفت. در خلال تحصيل ، در حالي كه بيش از هفده سال نداشت ، با روزنامه روح القدس همكاري كرد و آثار نظم و نثرش را در آن به چاپ رساند. دكتر باستاني براي ادامه ي تحصيل راهي تهران شد و در دانشسراي عالي در رشته تاريخ و جغرافيا به تحصيل پرداخت و به دريافت ليسانس توفيق يافت و تا درجه دكترا پيش رفت. در تهران فعاليت مطبوعاتي خود را گسترش داد و با روزنامه ها و مجلات همكاري نزديك داشت. استاد مدتي در دبيرستان هاي كرمان مشغول خدمت بود اما سرانجام به تهران آمد و به كار تدريس در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران مشغول گرديد. از ايشان آثار زيادي تاكنون به چاپ رسيده است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : ايران دوره اسلامي

والدين و انساب : محمدابراهيم باستاني پاريزي ، فرزند حاج شيخ علي اكبر معروف به حاج آخوند بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : از آنجايي كه پدر محمد ابراهيم باستاني پاريزي فردي باسواد

بود ، وي را روانه ي مدرسه اي در همان قريه ي پاريز نمود. اين مدرسه در منزل شخصي به نام ملامحمدحسن قرار داشت _ اين فرد همان كسي است كه سال ها بعد باستاني پاريزي آثار ، نوشته ها و نامه هايش را تحت عنوان « آثار پيغمبر دزدان » جمع آوري و چاپ كرد - ، در سال 1313 پدر باستاني پاريزي مدرسه اي ساخته و او كلاس پنجم را در همين مدرسه به پايان رساند. پاريزي كلاس ششم ابتدايي را در سيرجان و در دبيرستان بدر سپري نمود. وي پس از به پايان بردن دوره ي تحصيل در مقطع ابتدايي ، به مدت 2 سال ترك تحصيل كرد ، اما در اين فاصله در محضر كلاس پدر حاضر مي شد و به آموختن ادبيات و عربي مي پرداخت. او در سال 1318 براي ادامه ي تحصيل عازم سيرجان شد و سه سال اول دبيرستان را در آنجا گذراند ؛ علي رغم آن كه وي تصميم داشت بجاي تحصيل به اداره پست و تلگراف رود ، اما با توصيه يكي از معلمان خود براي ادامه ي تحصيل به دانشسراي مقدماتي كرمان ، كه به كوشش رئيس فرهنگ وقت ( رهبر كسروي ) شبانه روزي شده بود ، وارد شد. با توجه به اينكه اين دانشسرا تنها به محصلان رتبه ي اول و دوم اجازه ي ادامه ي تحصيل در دانشسراي عالي تهران را مي داد ، پاريزي توانست شاگرد دوم اين دانشسرا شده و به تهران رود. سال ششم را در دبيرستان رشديه ي آن روز خواند و سپس در دانشسراي عالي تهران

در دانشكده ادبيات به ادامه ي تحصيل در رشته ي تاريخ پرداخت. پس از آن باستاني پاريزي به كرمان رفت ، اما مجددا در سال 1337 براي دوره دكتراي تاريخ به تهران بازگشت و توانست اين دوره را نيز به پايان برد.

خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيلات دوره ي دبيرستان محمد ابراهيم باستاني پاريزي در سيرجان مصادف با جنگ جهاني اول بود. اين سال ها براي كشورمان سال هاي سختي بود ، چرا كه جنگ جهاني باعث گرديد فقر و گرسنگي بر همه جا سايه افكند. با سقوط رضا شاه در سال 1320 ، پاريزي تصميم گرفت از كلاس نهم ( سوم دبيرستان ) ترك تحصيل نمايد و در پستخانة پاريز به جاي مدير قبلي كه در همان زمان بازنشسته شده بود استخدام شود ، اما چيزي كه باعث شد او از اين كار منصرف شود ، مقاله اي بود كه در روزنامة « بيداري » به چاپ رساند ، او در اين مقاله جوابيه اي در مقابل مقالة مرتضي برازجاني كه از معلمان مدارس كرمان بود تنظيم نمود. اين مقاله در احوال حضرت فاطمه زهرا ( ع ) و كيفيت زندگي او تنظيم شده بود ، پاريزي در جواب نوشت « اينكه زنهاي امروز از اين بانوي بزرگ سرمشق نمي گيرند ، تقصير مردان است كه زن ها را به گونه اي ديگر مي پسندند ، تقصير زن ها نيست ... » در همان زمان يك معلم كرماني به نام منصوري كه براي توزيع كوپن به پاريز آمده بود با خواندن اين مقالعه او را از خدمت در پست و تلگراف برحذر داشت .

فعاليتهاي

ضمن تحصيل : محمد ابراهيم باستاني پاريزي پس از به پايان بردن دوره ي ابتدايي ، به مدت دوسال ترك تحصيل نمود و در همين سال ها مجله ي خطي به نام « نداي پاريز » با سه مشتري منتشر كرد.

استادان و مربيان : از معلمين دوره ي ابتدايي محمد ابراهيم باستاني پاريزي مي توان آقايان : سيد احمد هدايت زاده نبوي پاريزي ، يحيي سالمي پاريزي و ميرزا غلامحسين سعيدنيا معروف به ناظم را نام برد. از معلمين پاريزي در سه سال اول دبيرستان مي توان آقايان : سيد عبدالحسين حجازي ، ابوالقاسم ارجمند ، محمد صنعتي ، جلال پور ، صفوت و چند تن ديگر را نام برد كه در شكل گيري معلومات و ذوق وي تاثيرگذار بوده اند. همچنين او در تابستان با مراجعت به زادگاه خود ، از محضر پدرش نيز كه محل تردد رجال ادب ، سياست و اهل ذوق بودند استفاده هاي زيادي مي نمود ؛ از كساني كه در اين مجلس حاضر مي شدند اسماعيل مرآت ، هادي حائري ، عطيفه ، مايل تويسركاني ، صادق انصاري _ از رؤساي اسبق معروف كرمان _ هادي اشتري ، ابوالفا معتمدي ، آقاسيد محمدرضا مدني ، سيدجلال هجري رفسنجاني ، شيخ عبدالمحسن محسني _ كه از خوشنويسان به نام و از شعراي سيرجان بود _ و مرتضي خان ستوده و بسياري از رجال صاحب ذوق سيرجان و زيدآباد و همچنين معلمان كرمان مي توان نام برد. پاريزي در فاصله ي دو ساله ي تحصيل در دانشسراي مقدماتي كرمان از محضر آقايان : فنايي ، الفت ، سيد حسين مدني پور ،

دكتر پورحسيني ، دكتر بقايي ، بهمن اوف ، صباحي محمد طاهري ، محمد طاهري ، محمد صرافي ، رغبتي ، محمد علي بابايي ، مهندس كارآموز و چند تن ديگر نيز استفاده نمود. او در سال ششم ادبي دبيرستان رشديه نزد معلمين معروفي همچون محمد جواد تربتي ، عضدتي ، محيط طباطبايي ، دكتر گوهرين ، محمد علي خليلي به كسب علم پرداخت. پس از واردشدن در دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات ، در رشته ي تاريخ محضر استادان بزرگواري چون نصرالله فلسفي ، رشيد ياسمي ، سعيد نفيسي ، عباس اقبال آشتياني ، دكتر سعادت ، دكتر مجير شيباني ، دكتر بينا ، فاضل توني ، دكتر احمد بهمنش ، دكتر احمد مستوفي و دكتر محمدحسن گنجي را درك نمود. باستاني پاريزي دوره ي دكتراي تاريخ را زيرنظر استاداني چون دكتر محسن عزيزي ، ابراهيم پورداود و سعيد نفيسي به پايان برد.

همسر و فرزندان : محمد ابراهيم باستاني پاريزي پس از اتمام تحصيلات عاليه در سال 1337 به كرمان بازگشت و در همين سال با يكي از معلمان دبيرستان دخترانه بهمنيار كرمان ازدواج نمود كه حاصل اين ازدواج يك دختر و يك پسر مي باشد و هر دو فارغ التحصيل دانشكده فني دانشگاه تهران هستند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد ابراهيم باستاني پاريزي به مدت سه سال سرپرستي دبيرستان دخترانه « بهمنيار » را به عهده داشت. در سال 1337 بعد از اخذ مدرك دكتري ، ابتدا در موزه ايران باستان شروع به كار نمود و چون دكتر خوانساري مدير داخلي مجله « دانشكده ادبيات » دانشگاه تهران براي استفاده از فرصت

مطالعاتي به اروپا رفته بود ، وي را به عنوان غلط گير مجله به دانشكده ادبيات منتقل نمودند. حدود ده سال مديريت مجله « دانشكده ادبيات » را به عهده داشت تا اينكه در سال 1349 براي فرصت مطالعاتي به اروپا رفته و به همين خاطر از كار مستعفي شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد ابراهيم باستاني پاريزي در پاييز 1330 پس از اتمام تحصيلات عاليه به سمت دبيري دبيرستان هاي كرمان منصوب شد و سه سال نيز سرپرستي دبيرستان دخترانه بهمنيار را به عهده گرفت. در سال 1337 بعد از اخذ مدرك دكترا ، به دانشكده ادبيات دانشگاه تهران رفت و به كار تدريس پرداخت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد ابراهيم باستاني پاريزي در كنار فعاليت هاي آمزشي ، با نوشتن مقاله و شعر ، با مطبوعات نيز همكاري داشتند. وي در دوره دانشسراي مقدماتي در روزنامه « بيداري ايران » مقاله اي در رثاي معلم دانشسرا ، مرحوم اديب بامداد نوشت و در همين سال ها با انتشار روزنامه « روح القدس » در كرمان مقالات خود را به چاپ رساند. در دوران تحصيل در دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات به عنوان مترجم عربي با روزنامه « كيهان » همكاري خود را براي ترجمه روزنامه هاي معروف مصر « المصري ، الاهرام ، آخرساعه ، اخبار اليوم » و امثال آن آغاز نمود. پس از اتمام تحصيلات عاليه با توجه به آنكه در كرمان به شغل دبيري مشغول بود ، در روزنامه « بيداري كرمان » كه تحت مديريت سيد محمد رضا هاشمي _ بعد از سيد محمد هاشمي _ مقالاتي را منتشر

كرد ، پس از آن با به دست آوردن امتياز مجله اي به نام « هفتواد » از سال 1336 تا 1337 در چاپخانه يارمند كرمان 17 شماره ي آن را به چاپ رساند. بعد تحصيلات دوره ي دكترا مقالاتي را در مجلات « يغما ، دانشكده ادبيات ، بررسي هاي تاريخي ، وحيد ، گوهر ، هفت هنر » و امثال آن منتشر نمود كه بلافاصله در مجله ي « خواندني ها » نقل مي گرديد. « سپيد و سياه » ، « راه نماي كتاب » و مجله « باستان شناسي » نيز مقالات او را چاپ مي كردند. از جرايد شهرستان ها مثل « پارس شيراز » ، « انديشه كرمان » ، « خراسان مشهد » ، « استوار قم » در افغانستان مجله « آريانا » ، « نواي ملت » خوزستان و امثال آن نيز اشعار و نوشته هايش راچاپ مي كردند. در ستون انتقاد روزنامه اطلاعات مقالاتي را چاپ نمود كه اين مقالات در كتاب جداگانه اي به نام « زير اين هفت آسمان » تجديد چاپ شد. بعد از انقلاب نيز با بسياري از جرايد و مجلات مثل « نهيب آزادي » ، « ماهان » ، « حديث كرمان » ، « آينده » و « چيستا » نيز به همكاري پرداخت. استاد باستاني پاريزي در شعر و شاعري نيز دستي داشته كه مجموعا سه بار اشعار او در سال هاي 1327 تحت عنوان « يادبود من » ، در سال 1340 تحت عنوان « ياد و يادبود » و در سال 1363 با نام «

ياد بود » چاپ گرديد . اشعار وي در سال هاي تحصيل معمولا در جرايد تهران ، خصوصا « توفيق » با سبكي خاص در دوبيتي عرضه مي گرديد.

آرا و گرايشهاي خاص : محمد ابراهيم باستاني پاريزي عمر خويش را بر سر معرفي و شناخت هر چه بيشتر سرزمين كرمان گذاشته اند ، به قول يكي از اساتيد : « ... و نديده ام كه او [ پاريزي ] روزي از ياد مردم كرمان و سرزمين آن خالي باشد ، اگر كتابي يا مجله اي به دستش مي افتد ، نخست مي خواهد بداند كه آيا در آن مطلبي در بارة كرمان هست يا نه ؟ اگر در كنگره اي و مجمعي علمي پيشنهاد سخنراني با او مي كنند ، تمام هم او آن است كه در موضوعي سخن بگويد كه به وجهي ، ولو بسيار دور با كرمان ارتباط داشته باشد و چنين موضوعي را ، هر چند دور از ذهن باشد ، پيدا مي كند و در آن باره سخن مي گويد. او عاشق كرمان و مردم آن است و عشقش عرضي و مجازي نيست كه از او جدا شود با شير اندرون شده و با جان خواهد بود. او تنها عاشق كرمان و منطقه ي آن نيست ، ايران و مردم آن را نيز به همان اندازه دوست دارد ، كسي نمي داند كه در ذهن باستاني ، ايران اصل است يا كرمان ، پاريز فرع است يا كرمان ؟ و اگر كسي به اوضاع جهان واقف نباشد و فقط نوشته هاي پاريزي را بخواند خيال خواهد كرد كه كرمان دل ايران

است و پاريز دل كرمان . » تاريخ در نظر باستاني پاريزي امري طولي و زماني نيست كه حوادث در آن به دنبال هم و در توالي يكديگر قرار گرفته باشند ، در انديشه ي او زمان تبديل به مكان و طول مبدل به عرض شده است و حوادث زماني مانند اشيا ء مكاني در جنب هم قرار دارند نه در پشت سر هم ؛ در نظر باستاني حوادث تاريخ جز « به درد گواه و شاهد براي امور مبتلا به فعلي مردم نمي خورند و گذشته مقدمه حال است و اگر تاريخي نتواند مشكلي را از حال حل كند ، بي فايده و بي حاصل است . » باستاني پاريزي به عنوان يك مورخ اديب معتقد است كه در تمدن چند هزاره ساله ي ما كه هزار و پانصد سال با زبان فارسي امروزي همراه بوده است ، غير عادي نيست اگر تاريخ با ادب آميخته شده باشد ، بيشتر كتب ادب فارسي ما حاوي قسمت مهمي از تاريخ اجتماعي ماست و ياد مي كند از عباس اقبال كه مي گفت : « ديوان معزي نيشابوري ، خودش يك تارخ سلجوقي است » . از طرف ديگر شعر و ادب ، در نگارش تاريخ يك چاشني اي به نوشته مي دهد تا خواننده را به دنبال كردن بحث تشويق و ترغيب كند. او مي گويد : « البته مرزي هست ميان شعر و ادب با تاريخ و سرگذشت كه اين مرز بايد رعايت شود و نكته همين جاست كه كسي از مرز خود تجاوز و از خط سير خود عدول نكند. » پاريز معتقد

است از شعر و ادب در تاريخ و پيوند اين دو مظهر بزرگ فرهنگ ايراني ، چيزي نيست ، مگر ادامه ي سنت و روال فرهنگي قديم و تاريخ نويسي هزارساله ي ما و اينك يك دانشجوي كم استعداد ، به همان راه قدم نهاده ، و چنان مي نمايد كه مورد تشويق همه قرار گرفته است. دكتر باستاني پاريزي در مورد تاريخ و تعريف آن برخلاف ديدگاه اروپاييان كه معتقدند « تاريخ علم ساختن آينده است » و يا به قول ابن خلدون « تاريخ عبرت است » ، با تاريخ نگاري منظم و كرونولوژيك فاصله دارد ، او مي گويد : « جامعه از تاريخ چه مي خواهد ؟ جامعه مايل است كه تاريخ مثل بسياري از منابع ديگر فرهنگي يك مملكت براي هريك از افراد آن ملت يك « شخصيت ثابت » و قابل اعتنا و در خور احترام پديد آورد ، چه ، ثابت شده است كه در برابر حوادث و پيش آمدها ي روزگار ، تنها كساني پايدار و بردبار و خوددار و حليم و چاره جو هستند كه از يك « شخصيت ثابت » برخوردار باشند. اشخاصي كه از جهت رواني نتوانند شخصيت خود را توجيه كنند ، و نقص شخصيت ، و بيماري تزلزل ، و فساد شخصيت داشته و درباره ي هويت خود دچار ترديد باشند ، هرگز افراد قابل اطميناني براي يك جامعه نخواهد بود ... ». او معتقد است كه دوران نوشتن تاريخ هاي كرنولوژيك به روال سابق سپري شده است و با توجه به آنكه دوران مطبوعاتي ها ، روزنامه نويسان ، رپورترها ،

فيلم بردارهاي تلويزيون ، مشغول نوشتن و تنظيم تاريخ كرونولوژيك ايران و دنيا هستند خيلي مستندتر و مفصل تر از تاريخي كه في المثل « هدايت » صاحب روضه الصفا ناصري براي قاجاريه نوشت ، يا شرف الدين يزدي صاحب ظفرنامه براي تيمور ، يا اسكندر بيك منشي صاحب عالم آرا براي شاه عباس. همچنين او مي گويد : « تاريخ واقعي را وقتي مي شود نوشت كه بسياري از اسناد محرمانه سياسي آزاد شده باشد و اين معمولا بيش از سي سال وقت مي طلبد ، به عبارت ديگر ، تاريخ واقعي امروز را نسل آينده خواهد نوشت. ما اگر همت و علاقه و بينش و توانايي و متد داشته باشيم ، بتوانيم تاريخ قرن پيش را بنويسيم ، خود كاري است كه در حد معجزه است » ! --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آثار پيغمبر دزدان

ويژگي اثر : نخستين كتاب باستاني پاريزي به نام « آثار پيغمبر دزدان » در سال 1323 يعني زماني كه در دانشسراي مقدماتي بود چاپ شد. او درباره ي اين كتاب مي گويد : « در يكي از تابستان ها وقتي مرحوم احمدآقا معين زاده رفسنجاني به پاريز آمد ، نامه هاي زيادي از پيغمبر دزدان داشت ، كه آنها را رونويس كردم و از جاهاي ديگر و اشخاص ديگر نيز شنيده ها را يادداشت كرده و درسال 1323 مقدمه اي برآن نوشتم و مرحوم سعيدي يزدي مدير كتابفروشي گلبهار كرمان آن را چاپ كرد و اين نخستين كتاب من بود كه به چاپ مي رسيد ».

2 آسياي هفت سنگ

3 از پاريز تا پاريس

ويژگي اثر :

باستاني پاريزي خاطرات مسافرت به اروپاي خود را ( فرصت مطالعاتي ) در مجلات « وحيد » و « يغما » منتشر نمود ، كه بعد از مدتي به صورت كتاب « از پاريز تا پاريس » درآمد.

4 اژدهاي هفت سر

ويژگي اثر : « اژدهاي هفت سر » مقاله مفصلي است كه باستاني پاريزي با عنوان « خودمشت مالي » به جهت تصحيح اشتباهات گذشته تنظيم نمود .

5 اصول حكومت آتن

ويژگي اثر : درسال 1337 در دوره ي دكترا به عنوان تكليف درسي ، رساله « اصول حكومت آتن » را كه از رسالات ارسطو است ، به فارسي ترجمه نمود كه چند سال بعد با نقدمه استاد دكتر غلامحسين صديقي منتشر شد.

6 ترجمه اخبار ايران ( از ابن اثير )

7 تصحيح و تحشيه تاريخ شاهي قراختائيان

8 تصحيح و تحشيه تاريخ وزيري

9 تصحيح و تحشيه جغرافياي كرمان وزيري

ويژگي اثر : پس از انتشار اين كتاب توسط باستاني پاريز ، بلافاصله به عنوان مسائل اجتماعي در تاريخ و جغرافياي كرمان توسط « بوسه » به زبان آلماني ترجمه و در شماره 50 مجله اسلام ( Derislam ) چاپ گرديد.

10 تلاش آزادي

ويژگي اثر : « تلاش آزادي » تاريخچه اي است از مشروطيت تا سقوط قاجار ، كه ابتدا به عنوان مقدمه كتاب « ايران باستان » نوشته پيرنيا چاپ گرديد سپس به صورت جداگانه چاپ شد.

11 تن آدمي شريف است ...

ويژگي اثر : اين كتاب تحقيقي درباره ي مظالم و گرفتاري هايي است كه بر تك تك اعضاي بدن آدمي وارد مي شود. قسمت اول كتاب ناتمام مانده

و اختصاص دارد به موي و سر و گوش و ابرو و چشم ، و قسمت هاي ديگر نيز هنوز به چاپ نرسيده است. نام اين مجموعه از شعر « تن آدمي شريف است ... » از شعر سعدي گرفته شده است.

12 جامع المقدمات

ويژگي اثر : پاريزي كليه ي مقدمه هايي را كه براي كتاب هاي ديگر نوشته است ، در يك مجموعه جمع كرده و تحت عنوان « جامع المقدمات » به چاپ رسانده است.

13 حماسه كوير

ويژگي اثر : «حماسه كوير » متن اضافه شده ي يك سخنراني درباره ي « قائم مقام » بود كه به صورت كتابي هشتصد صفحه اي در آمد.

14 خاتون هفت قلعه

15 دوره مجله هفتواد

16 ذوالقرنين ( كورش كبير )

ويژگي اثر : در سال 1330 هنگام ورود ابوالكلام آزاد ، وزير فرهنگ هند به ايران ، به ترجمه ي رساله ي معروف او كه در تفسير آياتي از قرآن كريم است ، مبادرت كرد و اين رساله تحت عنوان « ذوالقرنين يا كورش كبير » به چاپ رسيد كه تا كنون چهار بار تجديدچاپ شده است. در باب اين رساله ، پاريزي معتقد است كه شايد آخرين نظر در مورد كورش از سوي ابوالكلام مطرح شده است ، اين نظر را برخي پذيرفته اند و بعضي ترديد كرده اند ، او مي گويد : « من البته مدافع آن نظر نيستم ، كاري كه من كردم علاوه بر ترجمه ي متن ، يك مقدمه ي مفصل تحت عنوان « كورش در روايات ايراني » بر آن نوشتم كه احتمالا مفصل ترين تحقيق است كه

براي اولين بار در مورد كورش بر اساس روايات اسلامي ، ايراني و شرقي چاپ شده است ».

17 راهنماي آثار تاريخي كرمان

18 زير اين هفت آسمان

19 سلجوقيان و غز در كرمان

ويژگي اثر : اين كتاب از روي نسخه كتاب « بديع الزمان » كه مربوط به قرن هشتم هجري و از روي نسخه چاپ شده « هوتسما » ( مستشرق فرنگي ) تنظيم شده است .

20 سنگ هفت قلم

ويژگي اثر : پاريزي در كتاب « سنگ هفت قلم » نقش زن را به شكلي خاص در تاريخ مطرح كرده است و در اين كتاب جاي پاي زن را در همه جا جستجو نموده است ، به همين خاطر در مقاله « زن و جنگ » در « ناي هفت » معترف است كه از سرنوشت زن در تاريخ غافل نبوده است.

21 سياست و اقتصاد عصر صفوي

ويژگي اثر : سياست و اقتصاد در عصر صفوي نتيجه يك سخنراني در اصفهان بود كه به تدريج به صورت كتاب درآمد.

22 شاه منصور

23 فرماندهان كرمان

24 فرمانفرماي عالم

25 كوچه هفت پيچ

26 گنجعلي خان

27 محيط سياسي و زندگي مشيرالدوله

28 منابع و مآخذ تاريخ كرمان

29 ناي هفت بند

30 نشريه فرهنگ كرمان

31 نون جو و دوغ گو

ويژگي اثر : اين كتاب در احوال كساني است كه در تاريخ به خوردن نون جو از آنها ياد شده است ، يعني آنهايي كه با نان جوين خويش ساخته اند و آلوده ي منت كسان نشده اند. اين كتاب ابتدا مقاله اي بود در يادواره استاد محيط طباطبايي ، كه يك

سالي معلم او بود ، به اين مقاله بعد ها مطالبي اضافه شد و به صورت كتابي مفصل درآمد. در همين كتاب به مناسبت آنهايي كه ترك ديار گفته و مهاجرت اجباري بر آنها تحميل شده بود ، خصوصا در عصر صفوي يادي به ميان آمده و به كتابي نهصد صفحه اي در آمد.

32 هشت الهفت

33 وادي هفت واد

34 ياد و يادبود

ويژگي اثر : مجموعه شعر

35 يادبود من

ويژگي اثر : مجموع شعر

36 يعقوب ليث

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

باطرقاني اصفهاني، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(460 -372 ق)، قارى و محدث. شيخ القراء زمان خود بود. نسبتش به باطرقان از توابع اصفهان مى رسد. قرآن را با روايات مختلف بر بزرگان قرائت، تلاوت كرد، و از ابوعبدالله بن منده و ابراهيم بن خرشيد قوله و ابومسلم بن شهدل و ابوجعفر ابهرى و بسيارى ديگر حديث شنيد. ابوعلى حداد و عبدالعزيز نخشبى و ابوعلى وخشى از او روايت كرده اند. ساليانى امام مسجد بزرگ شهر بود. سعيد بن ابى رجاء و حسين بن عبدالملك اديب و محمد دقاق و عبدالسلام بن محمد حسن آبادى و ديگران از شاگردان وى در قرائت بوده اند. از آثار وى: «طبقات القراء» و «الشواذ» در قراآت؛ كتاب «المسند»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (186/1)، ايضاح المكنون (79/2)، سير النبلاء (183 -182 /18)، معجم الادباء (102 -100 /4)، الوافى بالوفيات (288/7)، هدية العارفين (73/1).

باقري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس باقري نزديك به چهل عنوان كتاب درحوزه علوم اجتماعي ترجمه و منتشر كرده است . او آثار ديگري نيز دردست انتشار دارد .گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي آرا و گرايشهاي خاص : عباس باقري كه درباره انديشيدن نظرات جالبي ارائه كرده است بر اين عقيده است كه لازمه اين كه انسان بد را از خوب تشخيص بدهد انديشيدن است . باقري معتقد است لزومي ندارد كه مترجم هم عقيده باكسي كه آثارش را ترجمه مي كند باشد . اوتوصيه مي كند كه هميشه شهامت خواندن آثاري را داشته باش كه مخالف نظرات تو است . باقري معتقد است كه دركار ترجمه هدفش بر اين است كه منابع اطلاعاتي مختلف را در اختيار نسل امروز مملكت قرار دهد .آثار

: ترجمه انديشيدن و ملاحظات اخلاقي ويژگي اثر : اين اثر تاليف ناآرنت است2 ترجمه انسان پاره پاره ويژگي اثر : اين اثر تاليف نيكولاگريمالدي است3 ترجمه پشت ورو ويژگي اثر : اين اثرتاليف آلبر كامو است4 ترجمه جهان گرايش ها ويژگي اثر : اين اثر تاليف كارل پوپر است5 ترجمه حقيقت و آزادي ويژگي اثر : اين اثر تاليف رمون پولن است6 ترجمه سرچشمه هاي دانايي و ناداني ويژگي اثر : اين اثر تاليف كارل پوپر است7 ترجمه فرهنگ فرد و فرهنگ توده ويژگي اثر : اين اثر تاليف لويي دولو مي باشد8 ترجمه فيلسوفان بزرگ يونان باستان ويژگي اثر : اين اثر تاليف لوچائو مي باشد 9 ترجمه قدرت و حاكميت ويژگي اثر : اين اثر تاليف سلين اسپكتوراست

بخارايي، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1004 ق)، حافظ، قارى و شاعر. وى خطيب مسجد جامع بخارا و از مريدان مولانا خواجگى كاشانى بود، پس از مرگ او مدتى از ملازمان خواجه ابواسحاق جويبارى گشت. ابراهيم قرآن را از برداشت و با صدايى خوش مى خواند و در سرودن قصيده، غزل، رباعى و قطعه نيز توانا بود. يك «مثنوى» در طريقه ى سلسله ى خواجگان و سه «ديوان» شعر سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (588 -587).

بخاري، ابو عبدالله محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره بن بردزبه، يزدبه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(256 -194 ق)، حافظ، محدث، فقيه و مورخ. وى ثقه ترين محدث اهل سنت است. بردزبه زرتشتيى بود كه اسلام آورد. ابو عبدالله در بخارا به دنيا آمد و در طلب حديث به خراسان و عراق و مصر و شام سفر كرد، و از بسيارى مشايخ چون، ابوعاصم و انصارى و مكى بن ابراهيم و عبيدالله بن موسى و ابوالمغيرة حديث شنيد. او از حدود يك هزار شيخ احاديث بسيارى جمع آورى كرد كه از آن ميان هر چه را به راويان آنها اعتقاد داشت در صحيح خويش ثبت كرد و كتاب خود يعنى اولين كتاب «صحيح» را عرضه كرد كه محمد بن يوسف فربرى از راويان آن است. بخارى از حافظه اى شگرف برخوردار بود. ابوعيسى ترمذى، ابوحاتم رازى، صالح جزره، ابراهيم نسفى، ابن خزيمه، ابو زرعه رازى، و مسلم بن حجاج نيشابورى از جمله راويان و شاگردان وى هستند. وى در آخر عمر به واسطه اختلافات فرقه اى مذهبى نتوانست در بخارا بماند لذا، به يكى از قراء سمرقند -خر تنگ- رفت و همان جا درگذشت. از آثار وى: «الادب المفرد»؛ «الاسماء و الكنى»؛ «تاريخ اوسط»، «تاريخ صغير» و «تاريخ كبير»؛ «ثلاثيات

البخارى»؛ «الجامع الصحيح»؛ مشهور به «صحيح بخارى»؛ «خلق افعال العباد»؛ «السنن»، در فقه؛ «الضعفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (258/6)، تاريخ بغداد (34 -4 /2)، تهذيب التهذيب (55 -47 /9)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 191/2)، دايرةالمعارف فارسى (239 -238 /1)، روضات الجنات (269 -264 /7)، ريحانه (238 -237 /1)، سير النبلاء (471 -391 /12)، الفهرست لابن النديم (322 -321)، كشف الظنون (1684 ،1581 ،1471 ،1469 ،1453 ،1449 ،1448 ،1420 ،1402 ،1392 ،1087 ،722 ،571 ،564 ،541 ،522 ،287 ،238 ،227 ،133 ،89 ،49 ،48)، الكنى و الالقاب (71/2) لغت نامه (ذيل/ بخارى)، معجم المؤلفين (54 -52 /9)، معجم البلدان (422/1)، الوافى بالوفيات (209 -206 /2)، وفيات الاعيان (191 -188 /4)هدية العارفين (16/2).

برقعي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اكبر بن السيد الجليل السيد رضى برقعى از علماء فضلاء و نويسندگان ادباء معاصر تهران است. وى در شب يازدهم ماه مبارك رمضان سال يكهزار و سيصد و هفده قمرى ه در شهرستان دينى و دارالعلم والايمان قم ديده بجهان گشوده و در مكتب قديم الفباء را آموخته سپس به تركيب كلمات فارسى كه تركيبى از زبان فارسى و عربى بود چنانكه هم هست پرداخته و از آن پس به فراگرفتن علوم ادبيه و فقه و اصول و منطق و كلام و فلسفه و هيئت همت گماشته و از علوم جديد كه در ايران تازه پا مى نهاد طرفى بسته است.

اساتيد معظم له در رشته هاى مختلف غير از اساتيد علوم ادبى بدين نامها مى باشند.

1- عالم جليل و فقيه نبيه آيت اللَّه حاج ميرزا محمد معروف به ارباب كه علاوه بر معلومات عقلى و نقلى محضرى دوست داشتنى و بيانى دلنشين

داشت.

2- عالم اصولى خبير آقاى شيخ ابوالقاسم معروف بصغير

3- عالم بسيار مدقق و متفكر آقاى آقا شيخ ابوالقاسم كبير

4- فاضل فكور كه هم اديب بود و هم فقيه آقاى شيخ حسن فاضل

5- فقيه متبحر و اصولى محقق آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى (موسس حوزه علميه قم) كه 15 سال در حلقات درس ايشان شركت نموده و استفاده كرده است.

6- آيةاللَّه حاج ميرزا حسين نائينى كه حقيقتا احاطه عجيبى به چندين علم داشت.

7- آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (البته از اين دو بزرگوار فقط در موقع توقفشان در قم كه بعنوان تبعيد بسر مى بردند استفاده نموده است)

8- در منطق و فلسفه و هيئت استاد يگانه و حكيم فرزانه آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى.

مشايخ اجازات ايشان چهار نفرند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب كه در سال 1337 قمرى مرقوم داشته اند.

2- مرحوم ثقةالاسلام محدث جليل حاج شيخ عباس قمى در سال 1342 قمرى نوشته اند.

3- مرحوم آيةاللَّه آقا ميرزا محمد تهرانى سامرائى در سال 1352 قمرى نوشته اند.

4- مرحوم علامه تهرانى آقا شيخ محسن معروف به آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه كه در تاريخ مزبور مرقوم داشته اند.

آثار و تأليفات ارزنده ى ايشان كه بطبع رسيده است باين شرح است:

1- راهنماى دانشوران در ضبط و تقييد نامها و نسبتها در سه مجلد.

2- كاخ دلاويز در تاريخ شريف رضى.

3- كانون احساسات در رستاخيز شگفت انگيز امام حسين عليه السلام.

4- مهر تابان در سيرت مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السلام

5- جلوه حق

6- تذكره مبتكران در بنيان گذاران علوم و فنون.

7- بامداد روشن در اسرار صلح امام حسن.

8- راهنماى دينداران پيرامون چندين بحث جالب دينى.

9- درج گهر در متن سخنان كوتاه پيغمبر و ترجمه فارسى

آن.

10- راهنماى قم در تاريخ قم و تاريخ اماكن مقدسه.

11- چرا از مرگ بترسم، پيرامون واقعيت مرگ و اثبات روح

12- ترجمه كتاب الشيعه و فنون الاسلام تأليف علامه سيد حسن صدر. بنام شيعه يا بنيان گذاران فنون و علوم اسلام.

13- مقالات بسيار در موضوع هاى مختلف.

و اما آنچه را كه تاكنون بطبع نرسيده است بسيار و از آنها كتب زير است:

1- هدايا العقول فى الحكم المأثوره عن العتره و الرسول. اين كتاب را بفارسى ترجمه نموده بنام گنجينه ى حكمت.

2- كتاب الروض المنى در دو مجلد فى الحكمه و الادب.

3- كتاب السراج الوهاج فى اسرار المعراج بعربى.

4- رساله الناهيه عن الفحشاء در اسرار نماز بعربى

5- رهبر دانشوران در شناخته شدگان بكنيه و لقب و ترجمه خطبه حضرت فاطمه عليهاالسلام و شرح آن و نام اين كتاب جزو تاليفاتشان در پشت جلد كتاب كاخ دلاويز مذكور است.

(1366 -1278 ش)، فقيه، نويسنده و شاعر، متخلص به كاشف. در شهر قم متولد شد. وى نسبتش به موسى مبرقع، فرزند امام محمد تقى (ع)، مى رسد. آموزش مقدماتى را در مكتب فراگرفت و از آن پس به تحصيل علوم عربى، دينى و ادبى پرداخت. از بزرگترين استادان وى در رشته هاى مختلف، مى توان از حاج ميرزا حسين نايينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى نام برد. برقعى نزد آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى منطق، فلسفه و هيئت را فراگرفت. آيت الله ارباب و محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى از مشايخ اجازه ى وى بودند. برقعى مشاور آيت الله حايرى در برخى از مسائل حوزه ى علميه ى قم بود. او در سال 1313 ش يك دبستان و در سال

1315 ش يك دبيرستان در قم بنا كرد. وى به منظور شركت در كنگره ى جهانى صلح به پاريس و وين دعوت شد و در آنجا سخنرانى كرد كه پس از بازگشت به ايران، به شيراز و بعد به يزد تبعيد شد. از اشعار وى تنها دو هزار بيت باقى مانده است. از آثار او مى توان از «راهنماى دانشوران» در سه مجلد؛ «جلوه ى حق» و «مهر تابان»، در سيرت اميرالمؤمنين (ع)؛ «كاخ دلاويز»، در تاريخ شريف رضى؛ «تذكره ى مبتكران»؛ «درج گهر»، در سخنان سيد بشر؛ «كانون احساسات»، پيرامون جنبش امام حسين (ع)؛ «بامداد روشن»، در اسرار صلح امام حسن (ع)؛ «چرا از مرگ بترسم»، پيرامون واقعيت مرگ؛ «هدايا العقول»؛ «تبصره ى معلمان»، در نحو؛ «السراج الوهاج»؛ «روض المنى فى المختار من قصار الكلمات اميرالمؤمنين (ع)»؛ «سياست نامه حضرت على (ع)»؛ «راهنماى قم»؛ «ديوان» شعر نام برد.[1]

فقيه، محقق، شاعر.

تولد: 1278(1317 ق.)، قم.

وفات: 13 مرداد 1366.

آيت الله سيد على اكبر برقعى قمى متخلص به «كاشف»، فرزند سيد رضى، پس از تحصيلات علوم عقلى و نقلى نزد استادان، شروع به تدريس نمود. حوزه ى درسى به وجود آورد و به دانش پژوهى و دانش پرورى پرداخت.

در بيست سالگى از مراجع زمان اجازه اجتهاد كسب كرد. اساتيد او در ادب شيخ جعفر غفرانى و شيخ ابوالقاسم نحوى و در منقول آقايان محمد ارباب و حسن فاضل و شيخ ابوالقاسم ملا محمد كريم و در خارج از سطح آيات عظام حائرى يزدى و حسن نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و در مقدمات معقول محمد ارباب و در تحصيلات عاليه معقول شيخ على اكبر حكمى يزدى بودند.

در سال 1313 يك دبستان و سال 1315 يك دبيرستان تأسيس كرد و هر

دو را به نام سنايى موسوم ساخت. پس از ورود آيت الله العظمى حائرى يزدى به قم و تأسيس حوزه ى علميه ى، آيت الله برقعى يكى از مشاروان او بود و درباره مشكلات روحانيت و وضع تحصيلى طلاب با او تبادل نظر مى كرد. آيت الله برقعى در زمان جنگ جهانى دوم ياور مردم بود و به تشكيل انجمن خيريه همت گماشت و از متمكنين تهران و قم كمك گرفت و در منطقه اى كه سكونت داشت نانوايى ايجاد كرد. بدين طريق به بينوايان كمك و مساعدت مى نمود.

در سال 1329 كه در ايران جمعيت هواداران صلح به رياست ملك الشعراى بهار تشكيل شد، از آيت الله برقعى خواستند كه به جمعيت صلح در ايران كمك كند و او نيز اولين سخنرانى خود را در مسجد امام خمينى (ره) (شاه سابق) تهران تحت عنون «صلح و نيروى نگهبان آن» ايراد كرد. شعار «به عدل سوگند، صلح پيروز است» به واسطه ايشان رايج شد. به همين منظور به كنگره ى جهانى صلح دعوت شد كه يك بار در پاريس و بار ديگر در وين تشكيل شد و به عنوان يك پيشواى روحانى مسلمان سخنرانى كرد. پس از مراجعت از سفر اروپا از قم به شيراز و بعد به يزد تبيد شد و اين تبعيد مدت چهارده سال به طول كشيد.

آيت الله برقعى به شعر و شاعرى علاقمند بود و شعر هم مى گفت. قسمتى از اشعار وى از بين رفته است و فقط حدود دو هزار بيت آن گردآورى شده است.

فهرست آثار ايشان به شرح زير است: راهنماى دانشوران (سه جلد؛ 1329 -1328)؛ راهنماى قم (در تاريخ قم و آثار تاريخى آن؛ با مقدمه رسيد ياسمى، 1317)؛ راهنماى

دينداران (1324)؛ كانون احساسات (در واقعه كربلا)؛ كاخ دلاويز (يا تاريخ شريف رضى؛ 138)؛ مهر تابان (در سيرت على (ع)؛ 1317)؛ جلوه حق (در سيرت على بن ابى طالب؛ 1319)؛ بامداد روشن (در اسرار واگذارى خلافت حضرت امام حسن (ع) به معاويه؛ 1320)؛ ترجمه شيعه يا پديدآورندگان فنون اسلام (اثر سيد حسن صدر؛ 1319)؛ تذكره مبتكران، درج گهر (در سخنان حضرت سيد البشر؛ 1366 ق.)؛ چرا از مرگ بترسم (اثر ابن مسكويه، ترجمه لماذا اخاف الموت، قم، چاپ دوم، 1327)، راه نو در جهان شناسى؛ دررالكلم در كلمات قصار على (ع)؛ سياست نامه حضرت على (ع).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (2931 -2924/ 5)، فرهنگ سخنوران (755)، الذريعه (229/ 17 ،64/ 10 ،899/ 9). گنجينه ى دانشمندان (393 -389/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (493 -491/ 4).

بروجردي، ابوحفص عمر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث و قارى. علوم ابتدايى را در زادگاهش، بروجرد، به پايان برد، سپس براى تكميل به بغداد رفت و در آنجا ساكن شد و در محضر استادان زمان به فراگيرى حديث پرداخت. او به مصر نيز مسافرت كرد و از رجال علمى آنجا نيز بهره گرفت. از جمله استادان وى ابوالحسن محمد بن محمد بن عبدالله باهلى است. حسين بن شيرك يا شريك بن عبدالله آدمى، از علماى قرائت، نيز از استادان بروجردى است. ابوحفص از مشاهير محدثان زمان خود شد و خواستاران حديث و قرائت در مجلس درس وى حاضر شدند. از جمله شاگردان وى ابوالعباس احمد بن محمد جرجانى و جعفر بن محمد بن فضل مارستانى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (21 -19 /2)، تاريخ بغداد (254/11).

بروجردي، داوود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1265- ز 1294 ق)، عالم، مورخ، اديب و شاعر. علوم و معارف اسلامى را از استادان عصر فراگرفت. وى اديب و شاعر نيز بود. از آثار وى: «مظهر المصائب»، در تاريخ زندگانى خمسه طيبه (ع)، كه در 1290 ق به رشته تحرير درآمده؛ «سرور المصلين»، در نماز شب و كيفيت و ادعيه آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (442 -439 /2).

بقاي شيرازي، علي حكاك

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1313 ق)، حكاك و خطاط. نگين تراش و نگارگر نقوش بر روى عقيق هاى سخت و فلزات بود كه هم در مهرهاى فرورفته و هم در مهرهاى برجسته مهارت داشت. وى خطوط شش گانه بخصوص خط نستعليق را خوش مى نوشت، و از شيوه ها، شيوه ى مير عماد را پذيرفته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (551)، احوال و آثار نقاشان (1203/3 ،10/1).

بقايي كرماني، مظفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مظفر بقايي كرماني (1290-1366 ش.) يكي از بحث انگيزترين شخصيت هاي سياسي تاريخ معاصر ايران است. او در يك خانواده داراي پيشينه سياسي در كرمان به دنيا آمد. پدرش، ميرزا شهاب، از فعالين انجمن هاي مخفي وابسته به لژ بيداري ايران در دوران محمدعلي شاه و پس از آن در كرمان بود. مظفر در 18 سالگي به خرج دولت براي ادامه تحصيل راهي فرانسه شد و در 27 سالگي به ايران بازگشت. با رواج فعاليت احزاب سياسي در فضاي پس از شهريور 1320، مظفر راه پيشرفت خود را در فعاليت هاي حزبي يافت. او ابتدا به عضويت حزب اتحاد ملّي و مدتي بعد به عضويت حزب كار درآمد. با تأسيس حزب دمكرات ايران، به رهبري قوام السلطنه، فعاليت سياسي بقايي وارد مرحله جديدي شد. بقايي، به سان گروه كثيري از جوانان جوياي نام آن زمان، به اين حزب پيوست. او در حزب دمكرات قوام به سرعت رشد كرد، براي تأسيس و تصدي شعبه اين حزب به كرمان رفت و سرانجام در سال 1326 به عنوان كانديداي حزب دمكرات از كرمان به مجلس پانزدهم راه يافت. حلقه دوستان بقايي از سال هاي آغازين فعاليت سياسي اش با حسن پاكروان (سرلشكر و رئيس بعدي ساواك) و

مادر فرانسوي او، امينه پاكروان، رابطه نزديك داشت. اين رابطه تا واپسين سال هاي زندگي اينان ادامه يافت. به اين حلقه دوستان بايد عيسي سپهبدي و علي زُهَري را افزود. اين حلقه با سفارت فرانسه در تهران ارتباط نزديك داشت. در اين ميان، پيوندهاي بقايي با عيسي سپهبدي، دوست دوران فرانسه او، از اهميت ويژه اي برخوردار است. اسناد به دست آمده ترديدي برجاي نمي گذارد كه سپهبدي واسطه انتقال برخي پيام هاي مرموز به بقايي بود كه راه سياسي او را ترسيم مي كرد. جنجال و شهرت در دوران نخست وزيري سپهبد حاج علي رزم آرا، بقايي سرسخت ترين مخالف او بود و به همين دليل دستگير و به يك سال زندان محكوم شد ولي در دادگاه تجديدنظر تبرئه گرديد. اين مخالفت ها و محاكمه هاي جنجالي، كه توسط مطبوعات آن زمان انعكاس وسيع مي يافت، شهرت بقايي را افزايش داد. بدينسان، بقايي در آستانه چهل سالگي به يكي از چند چهره درجه اوّل سياسي كشور بدل شد. نفر دوّم جبهه ملي ايران در اسفند 1329 رزم آرا به قتل رسيد و مدت كوتاهي بعد طرح ملّي شدن صنعت نفت، كه بقايي يكي از امضاكنندگان آن بود، تصويب شد. در اين زمان، كه مقارن با نخست وزيري حسين علا است، بقايي در رأس سازمان خلع يد از شركت نفت انگليس و ايران قرار گرفت. اين حوادث، در ارديبهشت 1330به تشكيل دولت دكتر محمد مصدق انجاميد و اختلافات ميان ايران از يكسو و شركت نفت انگليس و دولت بريتانيا از سوي ديگر به اوج خود رسيد. در اين دوران، بقايي خود را به عنوان يكي از چهره هاي اصلي نهضت ملي مطرح مي كرد و به اين

عنوان نيز شناخته مي شد. ازجمله، بقايي طي نطقي در مجلس خود را به عنوان «مراقب و محافظ دكتر مصدق پيشواي خودم كه به ملت ايران و به ما بزرگترين درس فداكاري را داده» مطرح نمود. جعل بزرگ: اسناد خانه سدان حادثه مهم ديگر كه نقش بقايي را در حوادث سياسي روز برجسته كرد و او را به يك چهره جنجالي و شاخص "ضد انگليسي" بدل نمود، ماجراي خانه سدان است: ظاهراً در اوايل تيرماه 1330 امير حسين پاكروان، كارمند شركت نفت انگليس و ايران، به بقايي اطلاع داد كه اسنادي از اداره انتشارات و تبليغات شركت نفت به منزل ن. ر. سدان، نماينده شركت نفت انگليس در ايران، در خيابان قوام السلطنه منتقل مي شود. بقايي به همراه سرلشكر فضل الله زاهدي، رئيس شهرباني وقت، و جهانگير تفضلي خانه سدان را تفتيش كرد و اسناد مزبور را به دست آورد. بخشي از اسناد خانه سدان توسط بقايي در روزنامه شاهد، و ساير مطبوعات آن زمان، منتشر شد و جنجال بزرگي به پا كرد. بعدها، در جريان دادگاه لاهه (خرداد 1331) اسناد خانه سدان به عنوان مدارك مداخله شركت نفت انگليس در امور داخلي ايران ارائه شد. امروزه، اصالت اين ماجرا مورد ترديد جدي است و برخي محققين، از جمله آبراهاميان، اسناد فوق، يا بخشي از آن، را جعلي يا دستكاري شده مي دانند. نگارنده نيز در طي كار چند ساله خود بر روي اسناد خانه سدان، در مجموعه اسناد شخصي بقايي، به اين نتيجه قطعي رسيد كه اسناد فوق كاملاً جعلي است. به عبارت ديگر، اصل اسناد دستمايه قرار گرفته و اسامي و مواردي كه مورد نظر

بوده به اسناد افزوده شده. در اين باره دلايل كاملاً مستندي دارم كه در زمان مناسب به صورت مقاله عرضه خواهم كرد. خليل ملكي: دوستي و دشمني در اين دوران بقايي با خليل ملكي همكاري نزديكي را آغاز كرد. ملكي از رهبران حزب توده ايران بود كه در سال 1326 انشعاب پرهياهويي را از اين حزب سازمان داد و منادي مشي سوسياليستي مستقل از مسكو شد. اين مشي بعدها به نام نيروي سوم شهرت يافت. پس از مدتي، ملكي به اتفاق هوادارانش به سازمان نگهبانان آزادي، به رهبري بقايي, پيوست و در اواخر ارديبهشت 1330 به اتفاق بقايي حزب زحمتكشان ملت ايران را تأسيس كرد. روزنامه شاهد ارگان اين حزب بود. سازمان نگهبانان آزادي و سپس حزب زحمتكشان ملت ايران، با بهره گيري از تجارب سازماني و تئوريك ملكي و دوستانش، توانست در بين روشنفكران و كارگران نفوذي كسب كند. حزب زحمتكشان، كه تنها سازمان متشكل عضو جبهه ملي ايران به شمار مي رفت، نقش اصلي را در مقابله با نفوذ حزب توده به عهده گرفت. مقابله اين دو حزب حوادث خشونت آميزي آفريد كه در نهايت نهضت ملي ايران را تضعيف نمود. استيضاح زُهري در روزهايي كه لايحه سلب مصونيت از بقايي مطرح بود، علي زهري دولت را استيضاح كرد. اين امر سبب شد كه مصدق از اكثريت مجلس، كه هوادار دولت او بودند، بخواهد كه استعفا دهند و سپس با برگزاري رفراندوم مجلس هفدهم را من حل كرد. در 25 مرداد 1332 بقايي و زهري دستگير شدند و به زندان عشرت آباد انتقال يافتند. زهري فرداي آن روز آزاد شد، ولي بقايي تا كودتا و سقوط دولت مصدق

در زندان بود. نقش مرموز حسين خطيبي در اسناد شخصي دكتر بقايي مجموعه اي از نامه هاي حسين خطيبي موجود است كه واجد اهميت فراوان تاريخي مي باشد. حسين خطيبي از دوستان نزديك بقايي بود كه در عين حال با محمدرضا پهلوي و اردشير زاهدي نيز رابطه نزديك و صميمانه داشت. طبق اسناد موجود، خطيبي حداقل از سال 1329 در رأس يك سازمان مخفي اطلاعاتي قرار داشت كه در حزب توده داراي عوامل نفوذي بود و با عناصر برجسته اطلاعاتي ارتش پهلوي- و در رأس آنها حسن ارفع، حسن اخوي و حبيب الله ديهيمي- مرتبط بود. اين سازمان به ظاهر در زير رهبري عالي بقايي قرار داشت و خطيبي خود را تابع بقايي وانمود مي كرد. معهذا، كاوش بيشتر نشان مي دهد كه خطيبي در عمليات خود كاملاً مستقل از بقايي بود. درواقع، اين سازمان را بايد بخشي از شبكه هايي به شمار آورد كه در ارتباط با سرويس هاي اطلاعاتي غرب فعاليت خود را آغاز كرده بودند. بدينسان، با پيوندهايي عجيب مواجهيم كه پيشينه آن حداقل به سال 1329 مي رسد؛ زماني كه بقايي به عنوان يكي از رهبران جنبش ملي شناخته مي شود و از ستيز او با دكتر مصدق خبري نيست. اين شبكه نقش مرموزي در تفرقه افكني هاي آن زمان داشت. براي نمونه، دكتر مصدق پس از آغاز زمامداري اش، در 22 ارديبهشت 1330 در مجلس اعلام نمود كه فداييان اسلام قصد ترور او را دارند. منبع مصدق شاه بود و شاه از ديهيمي، عضو سازمان دكتر بقايي، شنيده بود. [به شاه] عرض كردم ممكن است بفرماييد چه اشخاصي در صدد

از بين بردن من هستند؟ فرمودند: ديهيمي كه در سازمان دكتر بقايي است به او اينطور گفته است كه فداييان اسلام در صدد قتل دكتر مصدق اند و ديهيمي هم به ستاد ارتش اطلاع داده و از ستاد ارتش هم به من گزارش دادند. حسين خطيبي در روز پنجشنبه 3 ارديبهشت 1332 توسط مأمورين فرمانداري نظامي دولت مصدق به اتهام كارگرداني عمليات قتل افشارطوس دستگير شد. او در زندان بطور منظم با بقايي مكاتبه پنهان داشت. توجه كنيم كه در اين زمان سرهنگ حسن پاكروان، دوست صميمي بقايي و خطيبي، رئيس ركن دوم ستاد ارتش بود. خطيبي در اين نامه ها مأمورين انتظامي دولت مصدق را به شكنجه هاي «قرون وسطايي» عليه خود و ساير متهمين قتل افشارطوس متهم مي كرد و بدينسان به كمك بقايي كارزار گسترده تبليغاتي، در مجلس و مطبوعات، به سود او جريان يافت. در اين نامه ها، خطيبي به نحوي ماجراي دستگيري و بازجويي هاي خود را بيان مي دارد كه بقايي راهي جز رويارويي نهايي با مصدق و درگير شدن در نبرد مرگ و زندگي نبيند. به نظر مي رسد كه در اين حادثه نيرويي در وراء و مافوق خطيبي در كار است و خطيبي تنها واسطه انتقال پيام اوست. خطيبي در اين نامه ها طرح توطئه موهوم كودتاي مصدق عليه كاشاني، مكي و بقايي و غيره را افشا مي كند. قابل تصور است كه بقايي اين نامه ها را در اختيار آيت الله كاشاني قرار مي داد و بدينسان تعارض هاي آن زمان به سوي رويارويي محتوم سوق مي يافت. در اين نامه ها خطيبي زنداني حتي طرح استيضاح دولت مصدق و مفاد آن را

به بقايي ديكته مي كند. كودتاچي كينه توز در ماجراي كودتاي 28 مرداد 1332 نيروهاي دكتر مظفر بقايي از افرادي بودند كه به خانه مصدق حمله بردند. آنان در عمليات كودتا نيز نقش فعال داشتند و به اين دليل مطبوعات پس از كودتا بقايي را يكي از رهبران "قيام ملي" عليه دولت دكتر مصدق عنوان كردند. رفتار بقايي پس از كودتا كينه توزانه بود. او طي مصاحبه هاي مطبوعاتي خواستار آن شد كه «همكاران دولت سابق و توده اي ها به شديدترين وضعي مجازات شوند.» هواداران او در كرمان وحشيانه ترين تعرض ها را به مخالفين خود كردند و از جمله سرگرد سخايي، رئيس شهرباني كرمان، را به طرز فجيعي به قتل رسانيدند. بقايي مدتي پس از كودتا به كرمان رفت و در سخنراني خود اعلام كرد دست كسي كه سرگرد سخايي را به قتل رسانيده مي بوسد. بقايي، كه برجسته ترين ويژگي شخصيت او جاه طلبي بيمارگونه اش بود، انتظار نداشت كه زاهدي در سمت نخست وزير باقي بماند. او گمان مي برد كه با پيروزي كودتا مأموريت زاهدي خاتمه يافته و مسند نخست وزيري به وي تقديم مي شود. شايد، مستقيم يا غيرمستقيم، چنين وعده هايي به او داده شده بود. معهذا، چنين نشد. علت ناكامي بقايي در تصدي مناصب عالي دولتي را بايد در ارزيابي دقيق مامورين اطلاعاتي غربي از شخصيت بقايي جستجو كرد. براي نمونه، مامورين اطلاعاتي آمريكا بقايي را فردي «متلون، زيرك و هوچي» مي شناختند و به همين دليل به وي اعتماد نداشتند. بقايي سرخورده از ناكامي سياسي، سخناني عليه زاهدي بيان داشت كه منجر به تبعيد محترمانه او به زاهدان شد. پس از زاهدان مدتي در اراك بود و سپس به كرمان

رفت. امير اسدالله علم، وزير كشور وقت و دوست محمدرضا شاه پهلوي، از بقايي دعوت كرد كه «در صورت تمايل بقيه ايام تبعيد را در باغ ملكي ايشان در بيرجند بگذرانند كه موجب امتنان و تشكر گرديد.» علت اين رفتار دوگانه را بايد در اختلافات ميان زاهدي و شاه جستجو كرد. اين اختلافات سرانجام به سود دربار پايان يافت و زاهدي، كه مورد حمايت آمريكايي ها بود، از كشور خارج شد و زمام قدرت بطور كامل به دست شاه افتاد. تلاش نافرجام در سال 1339 بقايي با واسطه شمس پهلوي با شاه ملاقات كرد و پس از مذاكراتي به وي اجازه داده شد كه در انتخابات مجلس شركت كند. در مجموعه اسناد شخصي بقايي طرحي موجود است كه در اين زمان بقايي براي تجديد فعاليت سياسي خود تنظيم كرده است. اين طرح، كه نسخه اصلي آن به خط فرد ناشناسي است و توسط بقايي اصلاحات مختصري در آن صورت گرفته و سپس تايپ شده، به روشني گوياي اهداف تكاپوي بقايي در اين دوران است. مطالب مندرجه و به ويژه درخواست هاي بقايي روشن مي كند كه اين طرح، كه نام مخاطب بقايي در آن مندرج نيست، براي ارائه به مقامات عالي تصميم گيرنده تنظيم شده است. مخاطب اين طرح يا محمدرضا پهلوي است يا مقامات خارجي مرتبط با مسايل ايران. طرح با تحليلي از ساختار اجتماعي ايران آغاز مي شود، عدم تراكم روستاها در ايران را يكي «از عوامل مقاوم [در برابر] كمونيزم» و اختلاف طبقاتي در ايران را «از عوامل مساعد براي نفوذ كمونيزم» ارزيابي مي كند. سپس به علل و زمينه هاي پيدايش كمونيسم در ايران

و روش هاي عملكرد آن مي پردازد. در مقابل، عملكرد «دستگاه» حاكمه ايران قرار دارد كه «بد» ارزيابي مي شود. در مقابل اين دو، سازمان نگهبانان آزادي، به رهبري بقايي، به عنوان آلترناتيوي اصلاح طلبانه ارائه مي گردد كه هدف از آن «جلوگيري از انقلاب سياسي»، «در جهت حفظ رژيم سلطنت»، است: «اين سازمان مي تواند در تمام شهرستان هاي ايران به منزله دريچه اطميناني براي رفع عصيان ها و نارضايتي هاي مردم تشكيل گردد.» بخش بعدي طرح به بزرگنمايي خطر كمونيسم در ايران اختصاص دارد و از جمله تأثير فعاليت راديو پيك ايران را، كه از آذر 1336 توسط حزب توده ايران آغاز به كار كرده بود، معادل «سيصد روزنامه كثيرالانتشار» ارزيابي مي كند. بقايي براي مقابله با «خطر كمونيسم» خواستار «امتياز چند روزنامه منطقي و ضد كمونيست»، «امكان فعاليت حزبي به طور وسيع و علني»، و «استفاده از كرسي مجلس شوراي ملي و سنا به منظور انتقاد سالم» است. او تضمين مي دهد كه در سازمان نگهبانان آزادي، از آنجا كه «رهبري آن انتصابي است»، امكان «رخنه افراد منحرف و غير ملّي» وجود ندارد. بقايي با خط خود به متن پيش نويس چنين افزوده است: «بنابراين، خطري در اثر زياد شدن مثلا كمونيست ها متوجه سازمان نمي تواند بشود و هرچه بيشتر بيايند امكان هدايت آنها به راه صحيح بيشتر مي شود.»

مكتب بقايي در تاريخنگاري

يكي از عرصه هايي كه مكتب بقايي بيشترين تأثير را در آن بر جاي نهاد، تاريخنگاري دوران نهضت ملي شدن صنعت نفت بود كه به ايجاد تقابلي تند و مطلق گرايانه ميان نقش تاريخي دو رهبر نامدار آن، آيت الله سيدابوالقاسم كاشاني و دكتر محمد مصدق، انجاميد. اين امر تا حدود زيادي بازتاب تعارض هاي

سياسي روز بود. در يكسو كساني بودند كه با تجديد خاطره اختلافات ميان كاشاني و مصدق در واپسين دوران حيات سياسي اين دو، موج ضديت با دوستداران مصدق را دامن مي زدند. و در سوي ديگر كساني بودند كه از طريق بزرگنمايي نقش امروزين بقايي و هواداران او "پارانوياي بقايي" را مي آفريدند. حزب توده ايران و برخي نويسندگان مدافع دكتر مصدق از اين گروه بودند. به عبارت ديگر، تاريخنگاري حوادث سال هاي نهضت ملي به عرصه اي پرتنش بدل شد كه بازتاب عمل روزمره سياسي بود.

بلاذري، ابوجعفر، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 279 ق)، مورخ، جغرافيدان، اديب، شاعر و مترجم. اصل و ريشه ايرانى دارد ولى نشو نمايش در بغداد بود. از مترجمان مشهور فارسى به عربى است. از گروه انبوهى از مشايخ عراق و دمشق و انطاكيه روايت كرده و از آخرين مشاهير مورخان فتوحات اسلامى است. او نزد خلفاى عباسى هم عصرش چون متوكل و مستعين معتز تقرب داشت. در آخر عمر به جهت خوردن ميوه ى بلاذر (بلادر مساوى است با آناكرديوم) مبتلا به اختلال حواس شد و در بيمارستان بغداد جان داد. از آثار وى: «انساب الاشراف»؛ «البلدان الصغير»؛ «البلدان الكبير»، ناتمام؛ «عهد اردشير»؛ «فتوح البلدان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (252/1)، دايرة المعارف فارسى (438/1)، ريحانه (276 -275 /1)، سير النبلاء (163 -162 /13)، الفهرست لابن النديم (164)، كشف الظنون (1402 ،179)، الكنى و الالقاب (93 -92 /2)، لسان الميزان (490 -489 /1)، معجم الادباء (102 -89 /5)، معجم المؤلفين (202 -201 /2)، الوافى بالوفيات (241 -239 /8).

بلاغي، شيخ حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه شيخ حسن بلاغي

در روز چهارشنبه اي از ماه رجب ، در يكي از محله ها نجف (محله براق ) در خانه دانشمند عامل و روحاني فاضل ، علامه شيخ حسن بلاغي ، ستاره اي چشم به جهان گشود كه اميد آن مي رفت تا گمشدگان وادي شب گون ناداني را به كرانه هاي صبح اميد رساند. اين نورسيده را محمد جواد نام نهادند. و بدين سان در سال 1282 ق .(80) خداوند نعمتي ديگر به جامعه شيعه عنايت كرد.

آل بلاغي يكي از خاندانهاي نجيب ، شريف و قديمي شهر نجف بوده اند. اين دودمان پاك بسان چشمه اي پربركت همواره جوشيده و

طراوت بخشيده اند و تشنگان را سيراب كرده و همگي به جلال و بزرگي در علم و ادب شهرت داشته اند.

جرعه نوش علم و معرفت .

محمد جواد پس از آنكه نشو و نما يافت و دوران كودكي را پشت سر گذاشت در بوستان هميشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردي آن مكتب گرديد. علوم مقدماتي را در حضور نوراني علماي نجف فراگرفت و تا 24 سالگي از اساتيد بزرگ آن حوزه عظيم ، استفاده هاي علمي و معنوي فراواني برد.

روان پاك بلاغي كه شيفته كسب معارف و درك فضايل بود او را در سال 1306 ق . مجبور به ترك زادگاهش كرد و او با دلي مالامال از عشق و علاقه به فراگيري دانش و خودسازي ، وارد شهر مقدس كاظمين شد تا بتواند در سايه انديشه هاي بلند آن ديار، به اهداف عاليه اش نايل آيد.

ايشان شش سال از عمر مباركش را در اين شهر صرف تحصيل و تهذيب نمود و تا سال 1312 ق . در كاظمين ماند. او در همان شهر با خانواده شريف عالم بزرگوار سيد موسي جزايري وصلت نمود.

در سي سالگي به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترين استوانه هاي علمي و عملي عصر خويش حاضر شد و سرزمين سبز فكرش را با زلال آبهاي با صفاي آن حوزه طراوت بخشيد و مدت 14 سال در اين دانشگاه بزرگ اسلامي ماند و از باغ و بوستانهاي نجف خوشه هاي فراوان علم و معنويت چيد.

شيخ محمد جواد بلاغي كه سالهاي متمادي را در پي علم و عمل گذرانده بود در سال 1326 ق . وارد شهر مقدس سامرا

شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابي ، ميرزا محمد تقي شيرازي شركت جست و ده سال بر سفره علمي اين مجتهد سترگ و بيدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاي روحي و معنوي آن بزرگوار، خويشتن را تقويت كرد.

اين دانشمند وارسته آنچنان شيفته دانش و ياد گرفتن بود كه تا 54 سالگي در درس ميرزاي شيرازي شركت نمود.

راهنمايان رهرو خوبيها

انديشمندان و فرزانگاني كه علامه بلاغي در حضور نوراني آنان نشست و آموخت عبارت اند از:

1. فقيه بزرگوار شيخ محمد طه نجف (متوفي 1323 ق .)

2. فقيه محقق حاج آقا رضا همداني (متوفي 1322 ق .)

3. عالم و اصولي مدقق شيخ محمد كاظم خراساني (متوفي 1329 ق .)

4. علامه فقيه سيد حسن صدرالدين كاظمي (متوفي 1354 ق .)

5. فقيه بزرگ شيخ محمد حسين مامقاني (متوفي 1323 ق .)

6. علامه محدث ميرزا حسين نوري (متوفي 1320 ق .)

7. فقيه عاليمقام سيد محمد حسن هاشم هندي غروي (متوفي 1323 ق .)

8. مرجع مجاهد ميرزا محمد تقي شيرازي (متوفي 1338 ق .)(81)

پيوند دانش و مبارزه

اين متعهد وظيفه شناس از تبار روحانيتي بيدار و آگاه بود كه در پي استقلال طلبي كشور عراق از يوغ استعمار انگليس در سال 1336 ق . - براي بار دوم - آهنگ شهر كاظمين كرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامي حضور يافت و به صف مجاهدان پيوست .

آينده ساز دلسوز

اينك نام تني چند از پروردگان آن فقيه آينده ساز را ذكر مي نماييم .

1. آية الله العظمي آقاي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (متوفي 1411 ق .)

2. آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي (متوفي

1414 ق .)

3. آية الله العظمي آقاي حاج سيد هادي ميلاني (متوفي 1395 ق .)

4. علامه اديب آقاي ميرزا محمد علي اردوباي نجفي (متوفي 1380 ق .)

5. علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم (متوفي 1390 ق .)

6. آية الله شيخ محمد رضا آل فرج الله نجفي (متوفي 1386 ق .)

7. آية الله شيخ محمد مهدوي لاهيجي (متوفي 1403 ق .)

8. آية الله شيخ نجم الدين جعفر عسكري تهراني (متوفي 1395 ق .)

9. حاج شيخ ذبيح الله محلاتي (متوفي 1405 ق .)

10. آية الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي (متوفق 1405 ق .)

11. ميرزا محمد علي مدرس خياباني

12. استاد اديب علي خاقاني

13. آية الله شيخ علي محمد بروجردي (متوفي 1395 ق .)

14. شيخ مهدي بن داوودالحجار (متوفي 1358 ق .)

15. علامه محقق حاج شيخ مجتبي لنكراني نجفي

16. آية الله سيد صدرالدين جزايري (متوفي 1388 ق .)

17. شيخ ابراهيم بن شيخ مهدي قريشي

18. شيخ مرتضي مظاهري نجفي

19. آية الله سيد مرتضي لنگرودي (متوفي 1383 ق .)

20. علامه ميرزا محمد علي ادبي تهراني

تراوش قلم

آثار سبز او در زمينه هاي فقه ، تفسير، تاريخ ، اصول فقه ، عقايد و رد يهود و نصارا و ماديون و بابيت و بهائيت تدوين يافته است .

نشانه هاي ماندگار ايشان عبارت است از:

1. تفسير آلاءالرحمن 2. رساله اي در پاسخ به پرسشهايي كه از جبل عامل براي ايشان فرستاده و در آن شبهاتي درباره قرآن نموده بودند 3. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة 4. الهدي الي يدن المصطفي 5. التوحيد والتثليت 6. اعاجيب الاكاذيب 7. انوارالهدي 8. البلاغ المبين 9. نصايح الهدي 10. المسيح و الانجيل 11. نسمات الهدي 12. المصابيح في

بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر 13. مصباح الهدي 14. مسئلة في البداء 15. نورالهدي 16. اجوية المسائل البغدادية 17. داعي الاسلام و داعي النصرانية

18. تا 45. مجموعه از تعليقه ، حاشيه و رساله هاي فقهي ، در اين ميان رساله اي در احكام وضو به چشم مي خورد كه علامه خود آن را به زبان انگليسي ترجمه كرده است 46. رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول 47. رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب 48. رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام 49. رد بر كتاب ((تعليم العلماء)) نوشته غلام احمد قادياني 50 رد بر كتاب ((حياة المسيح )) نووشته غلام احمد قادياني 51 رد بر كتاب ((ينابيع الكلام )) 52. رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي (اين چهار رساله در رد شبه هاي مخالفان اسلام بويژه مبلغان مسيحي نوشته است .)

53. رساله اي در رد حسيون (رد بر فرقه قاديانيه است .) 54. داروين و اصحابه .(82)

مهتاب ادب

يكي از ويژگيهاي شخصيت علمي علامه بلاغي ، جنبه ادبي ايشان است . او دانشمندي اديب و اديبي دانشمند بود. نوشته هايش را با قلم و سبكي ابتكاري و جديد و در قالبهاي ادبي و شعر، داستان ، رمان و مناظره به رشته تحرير در آورده و برخي از مسائل عقيدتي و فلسفي را در قالب شعر سروده و شعرش حامل پيام بوده است .

ايشان در ثنا و رثاي اهل بيت عليهم السلام چكامه هايي چند سروده است . يكي از آنها را كه مرثيه اي براي

امام حسين عليه السلام است مرور مي كنيم :

يا تريب الخد في رمض الطفوف

ليتني دونك نهبا للسيوف يا نصيرالدين اذ عزالنصير

و حمي الجار اذ عزالمجير

و شديد الباءس واليوم العسير

و ثمال الوفد في العام العسوف

كيف يا خامس اصحاب الكسا

و ابن خيرالمرسلين المصطفي

و ابن ساقي الحوض في يوم الظماء

و شفيع الخلق في اليوم المخوف

يا صريعا ثاويا فوق الصعيد

و خضب الشيب من فيض الوريد

كيف تقضي بين اجناد يزيد

ضاميا تسقي بكاسات الحتوف (83)

- اي كسي كه گونه هايت در سرزمين كربلا بر خاك گرم افتاد! اي كاش من به جاي تو، جايگاه ضربه هاي شمشير مي شدم .

- اي ياور دين هنگامي كه ياران اندك شدند! و اي اميد بي پناهان هنگامي كه پناه دهندگان كم شدند.

- اي كسي كه در روز جنگ و سختي صبر بسيار داري و اي ملجاء وارد شدگان در سالهاي خشكي و سخت .

- چه سان است اي پنجمين اصحاب كساء و اي فرزند بهترن رسولان (حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم )

- اي فرزند ساقي حوض (حضرت علي عليه السلام ) در روز تشنگي ، شفاعت كننده مردم در روز ترسناك .

- اي كشته افتاده روي زمين و اي كسي كه محاسنت با خون گلويت خضاب است .

- چگونه تشنه ماندي بين لشكر يزيد، در حالي كه سيرابت مي كردند از جام مرگها.

چكاد تلاش

آموختن زبانهاي خارجي با امكانات محدود آن روز، كاري بسيار مشكل بوده است . علامه بلاغي علاوه بر زبان عربي ، زبانهاي عبري ، انگليسي و فارسي (84) را خوب مي دانست و

به آنها تسلط داشت و فراگيري آنها به شخصيت علمي ايشان برجستگي ويژه اي بخشيده بود.

درباره چگونگي آموختن زبان عبري چنين نگاشته اند: ((زبان عبري را از يهود دوره گرد آموخته است . در آن روزگار گروهي يهودي در شهرهاي عراق بودند كه مقداري جنس ، پارچه و امثال آن ، بر دوش داشتند و در كوچه و بازار مي گشتند و مي فروختند. بلاغي از اين فرصت استفاده مي كرد و درباره مفردات و جمله بندي زبان عبري از آنان چيزهايي مي پرسيد. گاه مجبور مي شد همه اجناس يك يهودي دوره گرد را بخرد تا از او درباره يك واژه يا تركيب سخني بشنود. چون يهوديان در آموختن لغت خود به ديگران بسيار بخل مي ورزيدند. بلاغي گاه شيريني و شكلات مي خريد تا اگر بچه اي يهودي ببيند به او بدهد و چيزي از او بپرسد.))(85)

شكوه گمنامي

گمنام زيست و بي هياهو، ولي نامش در گمنامي اوست و هنرش در اخلاص والايش ...

شكوه گمنامي و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلي كرده كه مي فرمود:

((اني لا اقصد الا الدفاع من الحق لا فرق عندي بين ان يكون باسمي او اسم غيري .))(86): من جز دفاع از حق انگيزه اي نداشتم . بنابراين هيچ فرقي نيست كه كتاب به نام من يا نام ديگري منتشر شود.

اسوه زهد

درباره ساده زيستي اش گويند:

((اتاقي كوچك داشت و محقر. در آن جز بوريايي و روفرشي يي كه بر آن مي نشست هيچ چيز نبود. در زمستان وسايل گرم كردن و در تابستان وسايل سرد كردن نداشت ؛ با اينكه مزاجي ضعيف داشت و بيمار بود. با

اين احوال ، هيچ گاه از اين اتاق بيرون نمي رفت مگر براي نيازهاي ضروري .))(87)

بحقيقت كه ايشان با بي پيرايگي اش اسوه برجسته زهد و پارسايي بود.

خنياگر بيداري

حياتش تركيبي از دو عنصر عقيده و جهاد بود و حركتش بر مبناي اين دو عنصر هيچ گاه گوشه نشيني را نگزيد و آرام نگرفت و پيوسته حريت آميخته با حيات را بر سر و روي جامعه اسلامي مي پاشيد و خوابهاي گران را بر مي آشفت گويند:

((برخي از بهائيان جاسوس استعمار در محله اي در بغداد، مكاني را به نام حظيره براي اجتماع خود بنا نهادند. بلاغي با شنيدن اين خبر ديگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترك آن محل واداشت و پس از مدتي آنجا را به مسجدي تبديل كرد و در آن نماز و شعاير حسيني اقامه مي شد.))(88)

اين روحاني آگاه ، مرز و بوم را همواره نگهبان بود و براي بيدار ساختن جامعه دل مي سوزاند و تمام هستي خود را فداي خدمت به حق و خلق كرد.

وي براي چاپ كتاب ((الهدي )) (در رسوا سازي خدعه ها و توطئه هاي مبلغان مسيحي ) پولي نداشت . بناچار هر چه در خانه داشت به قيمت ارزان فروخت و كتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند اندك اندك اثاثيه خانه و زندگاني وي را فراهم ساخت .(89)

آخرين هجرت

آسمان شهر غم رنگ بود و اندوهبار. اشك هجران بر گونه هاي شهر جاري بود. زيرا خورشيد انديشه اي رو به غروب بود كه هفتاد سال در آسمان علمي شيعه نور بخشيده بود.

تقويم عمري رو به پايان مي شد كه برگ برگ وجودش را وقف خدمت كرده بود.

باد خزان بر باغ پرشكوفه رادمردي وزيدن گرفته بود كه سراسر عمرش بهار بود و بيداري فصل فراق در گوش جان علامه آهنگ وداع مي نواخت و نسيم ((ارجعي ))(90) جانان در بوستان جانش وزيدن داشت و در حياط ((حياتش )) مي رفت كه با قفل مرگ بسته شود. او كه عمري در وادي رضاي حق قدم و قلم زد اكنون مجنون صفت مشتاق نوشيدن جام وصال بود.

سرانجام اين چكاد تعبد و تخصص ، فقيه و اديب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بيست و دوم شعبان 1352 ق .(91) نداي حضرت دوست را لبيك گفت و مرغ جانش با كوله باري از خدمت و خوبي و افتخار به سراي ابدي پر كشيد و در آستان دوست جاي گرفت . خاكيان را در سوگ و عرشيان را در سرور نشاند. حوزه هاي علميه - بويژه طلاب نجف - در اين فقدان ، غرق در ماتم شد. پس از تجليل و تشييع ، پيكر پاكش را در حجره جنوبي سوم در سمت غربي صحن مبارك حضرت علي عليه السلام ، در كنار آرامگاه جواد بن محمد حسيني (مؤ لف كتاب مفتاح الكرامه ) به خاك سپردند.

روحش شاد، راهش سبز و پر رهرو و تربتش از شمع رضاي جانان نوراني باد.

آثار:

تفسير آلاءالرحمن

الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة

الهدي الي يدن المصطفي

التوحيد والتثليت

اعاجيب الاكاذيب

انوارالهدي

البلاغ المبين

نصايح الهدي

المسيح و الانجيل

نسمات الهدي

المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر

مصباح الهدي

مسئلة في البداء

نورالهدي

اجوية المسائل البغدادية

داعي

الاسلام و داعي النصرانية

رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول

رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب

رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام

رد بر كتاب ((تعليم العلماء))

رد بر كتاب ((حياة المسيح ))

رد بر كتاب ((ينابيع الكلام ))

رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي

رساله اي در رد حسيون

بلعمي، ابوعلي محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 383/363 ق)، مورخ، اديب و متجرم. وى وزير منصور بن نوح سامانى و پسر ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمى بود. در زمان سامانيان مى زيست و وزارت عبدالملك بن نوح و منصور بن نوح سامانى را داشت و به دستور پادشاه اخير «تاريخ طبرى» را از عربى به فارسى ترجمه كرد. علت شهرت او به بلعمى به خاطر انتساب او و نياكان وى به بلعمان از قراء مرو بود. بلعمى در اين ترجمه بسيارى از موارد «تاريخ طبرى» را تلخيص كرده و در بسى موارد ديگر از منابع جديدى استفاده كرده است.

كتاب او حكم تأليف جديدى را پيدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (619/1)، ترجمه ى تاريخ يمينى (95)، دايرةالمعارف فارسى (33/1)، ريحانه (280/1)، زين الاخبار (161)، سبك شناسى (9 -8 /2)، لغت نامه (ذيل/ بلعمى)، گنج و گنجينه (15 -8)، فرهنگ ادبيات فارسى (91)، دستور الوزراء، (114 -113)، الذريعه (86/4).

بناكتي، فخرالدين، ابوسليمان داوود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 731 ق)، مورخ. وى منسوب به بناكت از شهرهاى ماوراء النهر بود، و از مورخان دوره ى مغول و ملك شعراى دربار غازان خان. وى چون از نزديك با خارجيانى كه از شهرهاى دور به دربار غازان خان مى آمدند، سر و كار داشت، اطلاعات جامعى درباره ى مذاهب و ملل گوناگون كسب كرد كه به تأليف تاريخ او به نام «روضه اولى الالباب فى معرفه التواريخ» يا «تاريخ بناكتى» منجر شد. در «كشف الظنون» نام كتاب «روضه اولى الالباب فى تواريخ الاكابر و الانساب» نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ در ايران (86 -85)، دايرةالمعارف فارسى (449/1)، الذريعه (242/3)، فرهنگ ادبيات فارسى (92)، كشف الظنون (925)، لغت نامه

(ذيل/ بناكتى)، هدية العارفين (360/1)

بني فاطمه، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين بني فاطمه در سال 1331 در مشكين شهر بدنيا آمد.ايشان در سال 1361مدرك دكتري در رشته جامعه شناسي را از دانشگاه ايالتي ميشيگان – امريكا با موفقيت اخذ كرد . وي از سال 1356 به عنوان عضو هيات علمي در گروه علوم اجتماعي دانشكده علوم انساني واجتماعي مشغول خدمت شد.نامبرده هم اكنون با رتبه استادي در دانشكده مذكور در دانشگاه تبريز به فعاليت مي پردازد. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين بني فاطمه تحصيلات ابتدايي را در دبستان قصابه به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1349از دبيرستان دهخدا اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته علوم اجتماعي را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد جامعه شناسي را در سال 1358 از دانشگاه ايالتي ميشيگان – امريكا دريافت نموده اند و در سال 1361مدرك دكتري در رشته جامعه شناسي را از دانشگاه ايالتي ميشيگان – امريكا با موفقيت اخذ كرده اند . عنوان پاياننامه : دكتري :The Transitional Adjustment phase in Rural- urban Migration (comparativestudy) مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي حسين بني فاطمه به قرار زير است: قبلي : مدير گروه علوم اجتماعي دانشگاه تبريز فعلي: رئيس موسسه تحقيقات اجتماعي فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي حسين بني فاطمه به قرار زير است: تدريس: 1-دوره كارشناسي: روشهاي تحليل جمعيت - جامعه شناسي 2 ، متون جامعه شناسي 1و2 ، جامعه شناسي شهري 2- تحصيلات تكميلي: روشهاي تحقيق - متون جامعه شناسي 1و2 ، سمينار شهري جوائز و نشانها : جوايزو نشانها دريافتي حسين بني فاطمه در

سطح ملي: 1- فرهيخته ممتاز 2- محقق برتر در انجام تحقيق علل گرايش جوانان به فرهنگ بيگانه چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي : تعداد مقاله هاي منتشرشده : 15 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها : 3 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده : 1 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد : 15 مورد تعداد پاياننامه هاي دكتري : 1 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي مصوب : 6 مورد

بوداق قزويني، منشي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده و مورخ. وى نويسنده ى كتاب «جواهرالاخبار» در شرح حال تيمورلنگ و پيروزى هاى او بر تقتمش در سال 795 ق و وقايع عمومى تا سال 984 ق است. وى اين كتاب را به شاه اسماعيل دوم هديه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (356)، الذريعه (258/5).

بهبودي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بهبودي درسال 1308ه.ش ديده به جهان گشود. از سال 1327 تحصيلات مذهبي رابطور تمام وقت شروع كرد. ادامه تحصيل خود را تا سال 1337 كشاند واز محضر اساتيد آن دوره كسب فيض نمود. بعد از ترك تحصيل به تهران منتقل شد و به تصحيح و تحقيق كتب خطي پرداخت. وي اخراج چهل و پنج جلد بحار و مقابله، تحقيق و پاورقي و تخريج احاديث آن و مقابله با ماخذ، كاملا به دست ايشان به اتمام رسيد. در اثر همين توفيق الهي بود كه بيش از ساير همكارانش به نسخة مولف دست يافت و 36 جلد از اين چهل و پنج جلد رابا نسخة مولف مقابله كرد. در جلد 110 كه آخرين جلد بحارالانوار است، سخني كوتاه دربارة اين كتاب و شيوة مولف در جمع احاديث تحرير كرده اند كه توجه علاقمندان را به آن جلب كرد. گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدباقر بهبودي در ادبيات از محضر استاد اديب محمدتقي نيشابوري معروف به اديب دوم، در قسمت سطح مختصري از محضر حجت الاسلام سيد احمد يزدي معروف به نهنگ و بيشتر از محضر استاد حجت الاسلام حاج شيخ هاشم قزويني بهره برد. علاوه بر مقداري سطح در يك رشته

از دروس تفسيري محضر حجت الاسلام دامغاني را هم درك كرد كه روزهاي تعطيل به آن پرداختند. در سال 1333 شمسي به قم آمد و بعد از آنكه يك درس در محضر آيت الله خميني حاضر شد، بدون توقف به نجف رفت. در نجف يك درس در محضر آيت الله خويي و يك درس در محضر آيت الله حكيم انتخاب كرد و تا دوسال به تحصيل و بيشتر مطالعه و تحقيق شخصي ادامه داد و درسال 1335 ترك تحصيل نمود.استادان و مربيان : استادان محمدباقر بهبودي استاد اديب محمدتقي نيشابوري، حجت الاسلام سيداحمد يزدي، حجت الاسلام حاج سيدهاشم قزويني، حجت الاسلام دامغاني، آيت الله خميني، آيت الله خويي، آيت الله حكيم مي توان نام برد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدباقر بهبودي از سال 1337كه به تهران منتقل شد ، به تصحيح و تحقيق كتابهاي خطي و چاپي پرداخت. اولين كاري كه شروع كرد تصحيح تفسير الميزان – جلد هفتم – بود كه تا جلد بيستم آخرين جلد ادامه يافت. درآن هنگام، كارمن چندان مورد توجه و علاقه واعتماد مولف قرار گرفت كه رخصت يافت به حك و اصلاح ادبي آن نيز بپردازد. به موازات تفسير الميزان به تصحيح بحار الانوار پرداخت و از جلد هفدهم تا آخرين مجلد – غير از دو جلد 77 و 78 همه مجلدات به تصحيح اينجانب واشراف و نظارت بر متن كتاب و احيانا حك و اصلاح تعليقة ديگران پايان گرفت.آثار : اسلوب جديد درشناسايي جديد ويژگي اثر : كتابي در تجويد به نام اسلوب جديد در شناسايي تجويد كه مقدمة آن در تاريخ علم قرائت و تجويد بسيار

جالب تهيه شده است. به سال 1329.2 تحقيق و تصحيح بحارالانوار ويژگي اثر : اين كتاب اثر محمدباقر مجلسي است.3 تحقيق و تصحيح كتاب كنزالعرفان ويژگي اثر : اين كتاب اثر فاضل مقداد است كه تحقيق نسخه و تخريج احاديث و تصحيح اوراق مطبعه به عهده محمدباقر بهبودي بوده است.4 تحقيق و تصحيح كتاب مسالك الافهام في آيات الاحكام ويژگي اثر : اين اثر در دو جلد كه قسمت تعليقات فقهي آن به عهده مرحوم شريف زاده است.5 تحقيق و تصحيح كتاب مناقب ابن المغازلي ، تحقيق و تصحيح و تعليقات كتاب الصراط المستقيم ويژگي اثر : اين اثر تاليف مرحوم بياضي در دو جلد است كه يك مقدمه از مرحوم حاج آقا بزرگ تهراني و يك مقدمه از آيت الله سيد شهاب اميري مرعشي در اول آن اضافه گرديده است.7 تحقيق و تصحيح و تعليقات كتاب مبسوط ويژگي اثر : كتاب مبسوط از جلد سوم تا جلد هشتم با تحقيق نسخه وتصحيح اوراق مطبعي و تعليقات نسبتا ناچيز و فهرست كامل فروع در حدود 200 صفحه.8 تحقيق و تصحيح وقايع السنين و الاعوام ويژگي اثر : اين اثر تاليف خاتون آبادي با تحقيق نسخه و تصحيح اوراق و مقابله با ماخذ مي باشد.9 تعليقه و تحقيق و تصحيح كتاب زبده البيان ويژگي اثر : اين اثر تاليف محقق اردبيلي است.10 صحيح الكافي ، قاطع البرهان في علم الميزان ويژگي اثر : اين اثر اولين اثر چاپي او مي باشد كه درسال 1328 شمسي به چاپ رسيده است.12 گزيدة كافي، مجلدات ناسخ التواريخ ، معرفه الحديث ، ميثم تمار ويژگي اثر : اين كتاب در

سال 1333 به چاپ رسيده است.

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگي، به كوشش سيدكمال حاج سيدجوادي، سيدمصطفي رخ صفت، روانشاد حسن منتظر قائم، سال سوم، شمارة 7، مهرماه 1365

بهرام پور، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل بهرام پور از قرآن پژوهان كوشاي معاصر است كه از سالهاي پيش از انقلاب در تاليف كتب درسي با شادروانان شهيد آيت الله محمد حسين بهشتي و شهيد باهنر در زمينه ي مسائل قرآني و ديني همكاري داشته است . كوشش و هدف اعلاي ايشان ناظر به آسان سازي فهم قرآن براي عامه ي مردم است . داراي تحصيلات حوزوي و دانشگاهي ( فوق ليسانس ادبيات و علوم قرآني از دانشگاه تهران ) است . ايشان يك سلسله تفسيرهاي تك سوره اي آموزشي كم حجم دارد . از جمله ي سوره ي محمد ، سوره ي فتح ، سوره ي حجرات ، سوره ي « ق » ، سوره ي ابراهيم ، سوره ي ملك ، سوره ي جمعه ، سوره ي منافقون و سوره ي حجر . اين آثار به نحوي تدوين شده كه علاوه بر قابليت مطالعه ي فردي ، جنبه ي درسي و خودآموزي هم دارد . در هر بخش ، اول لغتها ، سپس ترجمه ي آيات و بعد از آن تفسير و برداشتها ، و در آخر بعضي ريزه كاريهاي لفظي و نكات زباني و ادبي به دست داده شده است .

اثر قرآن پژوهي ديگر او روش روخواني قرآن است . كتاب ديگر ، روش تدريس ترجمه ي تفسيي قرآن است . اثر ديگر تفسير سوره ي يس است . ديگر تفسير نسيم حيات كه تفسير جزء سي ام

است .

فهرست آثار چاپ شده يا در دست تدوين ايشان در پايان ترجمه آمده است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

بهرامي خشنودي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى بهرامي خوشنودي

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

بهراميان، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين بهراميان هنرمند و مجسمه ساز در سال 1350 به دنيا آمد.وي داراي مدرك فوق تخصص زيبايي شناسي هنر (D.E.A) از دانشگاه سوربن پاريس است. او در سال 1384 براي اعتراض به موزه لوور به زندگي خود پايان داد.محمد حسين بهراميان يا به قول دوستان اش بهرام، يكي از 5 مجسمه ساز برتر معاصر ايران و البته به خاطر تخصصي و سبك كارهايش علمي ترين آنهاست كه به دليل دوري از وطن، تنها ميان متخصصان و همكارا ن اش نام آشناست.

گروه : هنر

رشته : هنرهاي تجسمي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اخذ ليسانس مجسمه سازي از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران 1347 كسب مدرك تخصصي مجسمه سازي از دانشگاه سوربن پاريس عنوان رساله تخصصي: هنر مجسمه سازي معاصر در ايران (اميد كه روزي چاپ شود) گرفتن مدرك فوق تخصص زيبايي شناسي هنر (D.E.A) از دانشگاه سوربن پاريس عنوان رساله فوق تخصص: مناسبات در ساختار اجتماعي و جغرافيايي شهر: نصب مجسمه هاي مختلف در شهر تهران يك سال تدريس در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران

وقايع ميانسالي :

زمان و علت فوت : مسئولان موزه لوور پاريس _ كه برچسب آثار ايراني موزه را مثل نام خليج فارس به عربي تغيير داده بودند _ در آتليه مولاژ موزه لوور، اسم و امضاي بهراميان را از پاي آثارش حذف كردند و تمام حقوق مادي و معنوي را زير پا گذاشتند. او همه وقت و دارايي اش را براي پيگيري اين پرونده در مراجع قضائي فرانسه صرف كرد. هزينه اين كارها براي شهروندان فرانسوي ارزان بود اما براي او _ كه با وجود

سال ها تحصيل، زندگي و كار در فرانسه حاضر به پذيرفتن شهروندي آنجا و گرفتن اوراق هويت فرانسوي نشده و ايراني مانده بود _ كلي آب مي خورد. تا روزي كه چيزي براي ادامه راه در كار نبود. يك روز با دعوت از همه رسانه ها و خبرنگاران و بازگو كردن داستان، با پريدن از بام موزه لوور، به قصه پايان داد و شايد با اين كار، پيگيري كار را به رسانه ها سپرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : وي متخصص بخش مولاژ در مجموعه موزه هاي ملي فرانسه بوده است.

فعاليتهاي آموزشي : يك سال تدريس در سال 1358 در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران را محمد حسين بهراميان در كارنامه دارد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ترميم بسياري از مجسمه هاي باستاني و ساخت مولاژ از آنها، نوآوري در ساخت مجسمه و استفاده از مواد در كار ساخت و اصلاح روش هاي قبل از فعاليتهاي وي ميباشد.

جوائز و نشانها : كسب عنوان مجسمه ساز حرفه اي در موزه لوور در 1991 برنده نشان طلا و ديپلم افتخار بيست و هفتمين نمايشگاه اختراعات هنري ژنو سوئيس براي پازل سه بعدي در 1999 كسب نشان نقره و ديپلم افتخار بيست و هفتمين نمايشگاه اختراعات هنري ژنو سوئيس براي طراحي نوعي قالب براي ساخت مجسمه به تعداد زياد بدون افت كيفيت در 1999 پازل توپ چهل تكه اي از كره زمين؛ برنده مدال طلاي نمايشگاه اختراعات هنري ژنو

چگونگي عرضه آثار : ابتكار بهراميان با ساخت پازل از اشياي باستاني ايران، هنر و تاريخ را از موزه ها به درون خانه ها مي برد و كودكان را در حس ساخت اشياي باستاني، با هنرمندان چند هزار سال قبل،

سهيم مي كند. آشنايي با هنر باستاني بخشي از بازي كودك مي شود و هر كس مي تواند يك كپي مثل اصل را در خانه داشته باشد؛ مانند پازل وزنه قوي هخامنشي. ساخت پازل هايي از آثار باستاني ايران و اهرام مصر، 2 جايزه برتر نمايشگاه اختراعات هنري سوئيس را براي او به ارمغان آورد. در حال حاضر، موزه لوور - كه يك هرم شيشه اي در حياط مقابلش ساخته اند- درآمد هنگفت اين امتياز را به جيب مي زند. اثر ديگر بهراميان "جنگ شاهين و مار" در بانك ملي دوبي؛ باز هم ساكنان آن سوي خليج فارس. يك مجسمه او در يكي از پارك هاي تهران در غيابش به اسم يكي از همكاران ثبت و مجسمه ديگرش هم در پارك دانشجو ناپديد شد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسب آبي جاي فرعون خوابيده

ويژگي اثر : پوستر پازل سه بعدي بهراميان از هرم مصري و اسب آبي فيروزه اي مصر باستان كه در دل پازل قايم شده.

2 جنگ شاهين و مار

ويژگي اثر : مجسمه، در پارك دبي

3 دو زيباي خفته

ويژگي اثر : اين دو تا قوي طلايي زيباي خفته، 2 مدل از وزنه هاي ترازوي زمان هخامنشي است كه در شوش كشف شده. ساخت مولاژ يا شبيه سازي آثار باستاني، يكي از تخصص هاي بي بديل بهراميان بود؛ تخصصي كه علاوه بر ذوق هنري نياز به مهارت و دانش زيادي دارد.

4 ماهي هاي در هم

ويژگي اثر : اين دو ماهي در هم پيچيده با فواره هايشان، در ساحل خليج فارس و خاطره بازديدكنندگان جا خوش كرده اند؛ تا حدي كه بسياري با ديدن عكس، محل آن در دوبي را به جا مي آورند. بهراميان با هنر وشناختش نسبت به

فضاي نصب اثر، يك مجسمه محيطي بسيار عالي خلق كرده بود.

منابع زندگينامه : روزنامه همشهري، 13-11-1386، "مجسمه سازي كه شكست"

بهروزي، علي نقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق.

تولد: 1281(1323 ق.)، كازرون.

درگذشت: 14 فروردين 1362، شيراز.

على نقى بهروزى متخلص به «بهروزى»، فرزند بهروز، پس از اخذ ديپلم در بوشهر و فراگيرى ادبيات و زبان انگليسى، به سال 1302 به بحرين رفت و دو سال به مديريت و آموزگارى مدرسه اتحاديه ايرانيان اشتغال ورزيد و بعد خدمت خود را در سمت هاى معملى و نظامت و مديريت در بوشهر و شيراز ادامه داد. وى در سال 1337 بازنشسته شد. با اين وجود معلمى در دبيرستان ابن سينا ادامه داد. همچنين داراى گواهينامه زبان انگليسى از دانشگاه كمريج بود. علاوه بر انگليسى، با عربى نيز آشنا بود و به دريافت نشان هاى درجه يك و دو علمى نايل آمد.

در سال 1305 با روزنامه ى «تخت جمشيد» همكارى كرد و بعد به عضويت در هيئت تحريريه روزنامه هاى «عصر آزادى»، «پيغام»، «پارس» و «بهار ايران» درآمد. در عين حال مقالاتى در مجلات «گل هاى رنگارنگ»، «ارمغان»، «يادگار»و «يغما» انتشار مى داد. او در سال 1325 امتياز روزنامه ى «دستاويز» را گرفت و چند شماره در شيراز منتشر كرد. وى همچنين عضو «انجمن قلم» و عضو مشورتى روزنامه ى «اطلاعات» در استان فارس بود و به عنوان شعار در «انجمن ادبى فارس» حضور مى يافت و يكى از بنيانگذاران «كانون دانش پارس» بود و تا روزهاى آخر عمر در جلسات آن شركت مى كرد.

از سال 1350 تا 1358 به سمت سرپرست كتابخانه حافظيه مشغول كار بود. از تير سال 1358 به سرپرستى كتابخانه حضرت احمد در ××××× شاهچراغ شيراز اشتغال داشت.

فهرست آثار او به شرح زير

است: جشن هاى ايزدى، تاريخ اعياد ملى (شيراز، 1324)؛ سده ى وفات قاآنى (شيراز، 1333)؛ شرح كامل حالات حكيم قاآنى (شيراز، 1334، نشريه ى سه كانون دانش پارس)؛ شهر شيراز يا خال رخ هفت كشور (شيراز، 1333)؛ تصحيح ديوان رحمت كازرونى (شيراز، 1334)؛ تصحيح ديوان مظفر شيرازى (با همكارى و بازنگرى ديگران شيراز، 1337)؛ لطايف و ظرايف ادبى (شيراز، 1342)؛ آثار محلى فارس (شيراز 1340)؛ فارسنامه ابن بلخى (شيراز، 1343)؛ تاريخچه ى شهر شيراز و اماكن تاريخى (تهران، 1347)؛ واژه ها و مثل هاى شيرازى و كازرونى (تهران، 1348)؛ بناهاى تاريخى و آثار هنرى جلگه شيراز (شيراز، 1439)؛ تاريخچه ى مسجد جامع سلطانى وكيل (شيراز، 1350)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ملى فارس (دو جلد با همكارى آقاى محمدصادق فقيرى، شيراز، 1351)، نوادر تاريخى (جلد اول، 1353)؛ حافظ را بشناسيد (شيراز، 1355)؛ سعدى را بشناسيد (شيراز، 1355)؛ افتخارات ايران؛ شرح حال و اشعار ناخدا عباس دريانورد (شيراز، 1356)؛ تاريخچه ى كتابخانه ها و مطبوعات و چاپخانه ى فارس (شيراز، 1356)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى آستان حضرت احمد بن موسى شاهچراغ (دو جلد، شيراز، 1360)؛ تاريخچه ى ده ساله ى كانون فرهنگيان پارس (شيراز، 1333)؛ اشعار نغز؛ گلشكر.

على نقى بهروزى سرانجام به سال 1362 در شيراز زندگى را بدرود گفت و در دارالرحمه شيراز به خاك سپرده شد.

(1362 -1283 / 1281 ش)، شاعر، روزنامه نگار و نويسنده. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در كازرون و بوشهر و شيراز به پايان رسانيد و موفق به اخذ ديپلم متوسطه شد و زبان انگليسى را كاملا آموخت و نايل به دريافت گواهى نامه از دانشگاه كمبريج انگلستان شد. بهروزى وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و مدت دو سال مدير مدرسه ى ايرانيان در بحرين بود و

از آنجا به بوشهر منتقل شد. و به مديريت و تدريس در مدارس مختلف در بوشهر و شيراز پرداخت. او مقالات ادبى و اجتماعى زيادى در جرايد «تخت جمشيد»، «عصر ايادى»، «پارس» و مجلات «ارمغان»، «يادگار» و «گلهاى رنگارنگ» منتشر كرد. بهروزى در سال 1325 ش امتياز روزنامه ى «دستاويز» را گرفت و چند شماره ى آن را در شيراز منتشر كرد. بعد از بازنشستگى از سال 1350 ش به سرپرستى كتابخانه حافظيه و كتابخانه شاهچراغ، گمارده شد و عضو انجمن ادبى فارس و مؤسس كانون دانش پارس بود و تا آخر عمر در جلسات آن شركت مى كرد. وى گاهى شعر مى سرود و محققى پركار بود و بيست و چهار جلد كتاب تأليف كرد و دهها مقاله نوشت. از آثار وى: «آثار محلى فارس؛ «جشنهاى ايزدى»؛ «نوادر تاريخى»؛ «گلشكر»، لطائف و ظرائف ادبى؛ «سده قاآنى»؛ «شهر شيراز يا خال رخ هفت كشور»؛ «فرهنگ لغات محلى فارسى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (332/ 5)، انجمن هاى ادبى شيراز (415 -412)، تارخى جرايد (31 -30/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (494 -490/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (120 -119/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (604 ،603/ 4).

بهزاد، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگي نامه مختصر:

(1347 -1273 ش)، مينياتورساز. پدرش قلمدان ساز و نقاش بود. وى از سن هفت سالگى وارد كارگاه پدرش شد و پس از چندى به كارگاه ملاعلى قلمدان ساز رفت و چنان مينياتورهاى عالى ساخت كه مشتريها فقط كارهاى او را خريدارى مى كردند. در هيجده سالگى كارگاهى ساخت و به تقليد از آثار استادان بزرگ پرداخت. وى پس از كمال الدين بهزاد هراتى، بزرگترين استاد مينياتور است. در دوران پديد آمدن هنرمنداني چون حسين

بهزاد و هادي تجويدي و محمدعلي زاويه و ديگران، سپري شدن مكتب دوره ي دوم قاجاريه (از 1250 تا 1313) قطعي شده بود و تنها نوعي كه مانده بود و عمل مي كرد، مكتب آكادميك كمال الملك و شاگردان و پيروانش بود. نقاشي سنتي، محدود مانده بود به ساختن تعدادي قلمدان و قاب آيينه و جلد روغني _ كه هيچ استاد بزرگي هم درميان سازندگان آنها وجود نداشت.

رجعت نسلي از هنرمندان با پيشينه ي هنرهاي سنتي، به شيوه ي نگارگري قرن هاي دهم و يازدهم ايران؛ تنها براساس علاقه به بازسازي يك سنت منسوخ نبود.اين هنرمندان، بازار كار خود را از دست رفته مي ديدند و با نقاشي غربي هم الفتي نداشتند.اينان در درجه ي اول به زمينه ي اقتصادي توجه كردند كه با آمدن دلال ها، ديپلمات ها، بازرگانان و سياحان اروپايي و آمريكايي، رونقي تازه گرفته بود. اين خريداران، جست و جوي گسترده را با پيشنهادهاي مالي وسوسه كننده همراه كردند و هنرمندان جوان و با استعداد، به جاي ادامه دادن به هنر منسوخ قلمدان سازي، به اين بازار داير روي آوردند و با مهارت چشمگير به تقلب و تقليد نمونه هاي عصر صفوي پرداختند. نمونه هايي از كار مرحوم حسين بهزاد كه به شيوه ي مكتب هاي بخارا و هرات و قزوين و اصفهان ساخته شده اند، چنان فراوان است كه در بسياري از موزه ها و مجموعه ها، به عنوان نمونه هاي اصيل، وارد شده اند.

نقاشي ايراني، در شرايط طبيعي، نمي توانسته رجعت و تقليدي چنين آشكار و دقيق را _ با جهشي چهارصد ساله _ بپذيرد و در راستاي

حركت ناگزير خود، جايگاهي قابل قبول براي آن فراهم كند.نقاشي ايراني، از قرون هفتم و هشتم به بعد، رو در ابداع و خلاقيت و تصحيح و ترقي داشته و تمايل به قهقرا و نسخه برداري از نمونه هاي گذشته ي دور، در آن جايي نداشته است. اما نسلي كه با مرحوم حسين بهزاد، كارش را آغاز كرد، هيچ پروايي از اين امر نداشت.اگر هم ر فته رفته بر اين جسد فاخر، جامه هاي تازه پوشاند و دست از جعل كردن برداشت و آثارش را امضا كرد و تاريخ گذاشت، بيشتر به اين خاطر بود كه در مقابل فشار روزافزون و جايگزين شونده ي هنرغربي، مابه ازايي فراهم آمده بود. اين مابه ازا در جايي پنهاني از حافظه ي قومي مردمان ما، يادي و اشاره اي داشت به آن باغ بهشت رنگارنگ مستتر و منتشر در نگاره هاي زيباي قرن هاي سپري شده.

نويسنده:آيدين آغداشلو

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ اصفهان (339 -337)، تاريخ برگزيدگان (505 -504)، شخصيت هاى نامى (117 -115).

همشهري جوان(ش39)

بهشتي، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، قارى، عالم و متكلم امامى. از مشاهير عصر شاه اسماعيل بود. آنگونه كه از «رياض» نقل شده وى عالمى فاضل و متكلمى برجسته و از شاگردان شمس الدين محمد، پسر سيدشريف جرجانى، بود. از آثار وى: كتاب «تجويد القرآن»؛ «كتاب الحساب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (159/6)، الذريعه (6/7 ،/366/3)، ريحانه (298/1)، لغت نامه (ذيل/ حسين بهشتى).

بهمنش، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، نويسنده، محقق و مترجم. در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى خود را در زادگاه خويش انجام داد و بعد به فرانسه رفت و به ايران بازگشت و در سال 1314 ش در دانشسراى عالى به تدريس پرداخت و تاريخ ملل قديم را درس گفت. وى تأليفات و ترجمه هاى زيادى دارد از جمله: ترجمه ى «تاريخ مصر قديم»؛ «تاريخ يونان قديم»؛ «تاريخ ملل قديم آسياى غربى»؛ «سير تاريخ»؛ «تاريخ جهانى»، در دو مجلد؛ «فرهنگ اساطير»؛ مسئله ى شرق»؛ «تارخى اروپا، قرون وسطى و آغاز قرن جديد».[1]

درگذشت: 1371.

احمد بهمنش از تحصيل كردگان دارالفنون بود و جزو محصلان اعزامى به اروپا و فرانسه به تحصيل تاريخ پرداخت. پس از بازگشت چندى در دبيرستان ها درس مى گفت تا اين كه به دانشگاه منتقل شد و در دانشكده ى ادبيات بيشتر تاريخ يونان و روم را بر عهده داشت. بهمنش چند كتاب در زمينه تدريس و مطالعات خود به چاپ رسانيده است. از جمله آثار اوست: تاريخ اروپا در قرون وسطى و آغاز قرون جديد (مخصوص سال چهارم ادبى و دانشسراى مقدماتى)؛ تاريخ جهانى (تأليف شارل دولاندلن، 1347)؛ تاريخ يونان باستان؛ فرهنگ اساطير يونان و روم (پير گريمال 1376).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س

4، ش 1، ص 10 -3)، مؤلفين كتب چاپى (367 -366 /1).

بيات، عزيزالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عزيز الله بيات در سال 1299 در شهر نهاون بدنيا آمد.ايشان داراي مدرك دكتراي رشته تاريخ و جغرافيا از دانشگاه پل ساباته فرانسه در سال 1378 مي باشد. نامبرده عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عزيز الله بيات تحصيلات مقدماتي را در شهر نهاوند گذراند.وي كلاسهاي هفتم ،هشتم و نهم را در شهر ملاير سپري كرد.ادامه تحصيلات متوسطه را در همدان پس گرفت و موفق به اخذ ديپلم گرديد. ايشان تتحصيلات دانشگاهي خود را در دانشسراي عالي تهران گذراند و مدرك كارشناسي اش را در سال 1323 گرفت."در سال 1332 و به علت نزديك بودن كرمانشاه به نهاوند از طرف اداره فرهنگ به اين شهر رفتم و به مدت 20 سال در اين شهر زندگي كردم، چند كتاب هم درباره تاريخ و جغرافياي كرمانشاه نوشتم و منتشر كردم."دكتر بيات با استفاده از بورس تحصيلي كه به كارمندان تعلق داشت استفاده كرده و عازم فرانسه گرديد.نامبرده در سال 1348 موفق به اخذ مدرك دكتراي رشته تاريخ و جغرافيا از دانشگاه پل ساياته فرانسه شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : دكتر بيات از خاطرات تحصيلش چنين بياد دارد: بعداز از ديپلم ترك تحصيل نكردم .پدر بزرگم انسان فاضلي بود، مضاف بر اين يكي از دوستان آيت الله مدرس بود و زماني كه به تهران رفت وآمد مي كرد در منزل مرحوم مدرس اقامت مي كرد. ايشان مرا به ادامه تحصيل تشويق مي كرد. ابتدا قرار بود مرا به خارج

از كشور بفرستد اما من به دانشسراي عالي كه الان به آن تربيت معلم مي گويند رفتم و ليسانسم را نيز دريافت كردم.

همسر و فرزندان : عزيز الله بيات داراي 4 فرزند پسر و يك فزرند دختر مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه شهيد بهشتي از سال 1350 تا كنون رئيس اداره چهارم كارگزيني آموزش و پرورش رئيس اداره مطالعات و برنامه ها

فعاليتهاي آموزشي : عزيز الله بيات در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا، به تدريس دروس تاريخ تمدن اسلام و گاه شماري در دانشگاههاي شهيد بهشتي (به عنوان عضو هيئت علمي )،دانشگاه آزادا اسلامي ،دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه الزهرا مي پردازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر عزيز الله بيات از زندگي خودش چنين اذعان مي كند: من 60 سال است كه تدريس مي كنم و در اين مدت كه درس داده ام شش ساعت هم غيبت ندارم. من بيش از 50 سال است كه فقط يك وعده غذا مي خورم و از هر فرصتي براي پياده روي هم استفاده مي كنم، هيچ بيماري هم ندارم.

چگونگي عرضه آثار : دكتر عزيز الله بيات حدود 40 كتاب به رشته تحرير در آورده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آثار باستاني كرمانشاه

ويژگي اثر : تاليف

2 از ظهور اسلام تا ديالمه

ويژگي اثر : تاليف

3 تاريخ ايران

ويژگي اثر : ناشر: امير كبير نويسنده: عزيزالله بيات (جلد اول و دوم)

4 تاريخ ايران از آغاز تا انقراض پهلوي با تجزيه و تحليل منابع و ماخذ

ويژگي اثر : تاليف

5 تاريخ تطبيقي ايران(از سلسله ماد تا پهلوي) با

تمام دنيا

ويژگي اثر : تاليف-پديدآورنده: عزيزالله بيات ناشر: اميركبير - 06 ارديبهشت، 1385

6 تاريخ مختصر ايران

ويژگي اثر : تاليف

7 تاريخ منابع و ماخذ ايران

ويژگي اثر : تاليف-پديدآورنده: عزيزالله بيات ناشر: اميركبير - 1383

8 تحرير و تحشيه تاريخ گيتي گشاي نامي

ويژگي اثر : تاليف

9 جغرافيا براي دانشسراها و دبيرستانها

ويژگي اثر : تاليف

10 جغرافياي محلي كرمانشها

ويژگي اثر : تاليف

11 زمينه هاي پيشرفت و پيروزيها و شكستهاي ايران

ويژگي اثر : تاليف

12 كتب درسي تاريخ براي دانشسراها و دبيرستانها

ويژگي اثر : تاليف

13 كليات جغرافياي طبيعي و تمدني ايران

ويژگي اثر : تاليف-پديدآورنده: عزيزالله بيات ناشر: اميركبير - 1383

14 كليات گاه شماري در جهان

ويژگي اثر : پديدآورنده: عزيزالله بيات ناشر: دانشگاه شهيد بهشتي - 1381

15 نهاوند

ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين زريني، عزيزالله بيات (زيرنظر) ناشر: دفتر پژوهشهاي فرهنگي - 27 تير، 1385

بيات، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بيات معلم باتجربه ى آموزش و پرورش و استادكار نى ساز، در سال 1323 در يكى از روستاهاى شهرستان ملاير متولد شد. در سن 5 سالگى بود كه همراه خانواده به تهران نقل مكان كرد. پس از تحصيلات ابتدايى و متوسطه و گرفتن ديپلم، شغل شريف آموزگارى را انتخاب و به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و از آنجايى كه درونى پاك و بى آلايش و روحى حساس و عارفانه داشت به ساز نى علاقه مند شد و يكى از روزهاى سال 1340 راهى اصفهان شد و براى خريدن نى نزد مرحوم عباس وحوشى كه از سازندگان خوب نى بود رفت و چند روزى از كارها و نى هاى ساخته شده توسط وى ديدن كرد و سپس روانه ى تهران شد.

ذوق

و استعداد و علاقه ى شديد وى به اين ساز عارفانه موجب گشت كه در سال 1350 به مركز حفظ و اشاعه موسيقى سنتى ايران برود و مدت پنج سال متوالى نزد محمدعلى حداديان استاد نى نواز اين مركز موسيقى كه از هنرمندان اصفهان بودند، شروع به فراگيرى شيوه ى نى نوازى كرد و در همين سال ها بود كه استاد چون علاقه فراوان محمد بيات را به اين ساز ديد، ضمن تعليم او، او را تشويق به ساختن نى نيز نمود و از آنجا كه خود استاد به فن نى سازى آشنايى كامل داشت، رموز كار را تا آنجا كه امكان داشت به وى آموخت و محمد بيات از آن زمان به بعد كار نى سازى را به طور جدى و اصولى و به روشى صحيح شروع كرد.

محمد بيات، مدت بيست و پنج سال است كه نى مى نوازد و نى مى سازد و در اين مدت حدود چهار تا پنج هزار، نى در كوك ها و الگوهاى مختلف ساخت است. به اين ترتيب اين هنرمند معلم يا معلم هنرمند، به موسيقى سنتى ايران خدمات ذيقيمتى نموده است. وقتى از ايشان سؤال كردم كه استاد از سازهايى كه ساخته ايد و اصولاً از اين صنعت و هنر خود، راضى هستيد؟ پاسخ دادند:

«بسيار خوشحالم كه كارهاى من مورد تأييد اساتيد فن و نوازندگان نى مى باشد، انگيزه و هدف من از اين كار اين بوده كه بتوانم با تجربه اى كه در اين زمينه كسب كرده ام، نى هايى بسازم كه جوابگوى تمام نت هاى موسيقى باشد و براى اين كار تغييرات و تعميرات اساسى و دقيقى بر روى الگوهاى موجود داده ام كه نى هم بتواند در كارهاى اركستر همرديف كليه

سازها جوابگو باشد و من هم به سهم خود خدمتى در اين راه به علاقه مندان اين ساز كرده باشم.»

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

بياني، شيرين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر شيرين بياني ، فرزند دكتر خانبابا بياني در يازدهم مرداد ماه سال 1317 در تهران متولد شد. پس از تحصيلات ابتدايي ومتوسطه در سال 1336 وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد و در رشته ي تاريخ ادامه تحصيل داد و در دوران تحصيل دانشگاهي ، شاگرد اول بود. در سال 1339 موفق به اخذ درجه ي ليسانس از آن دانشگاه شد. در همان سال براي ادامه ي تحصيل به كشور فرانسه رفت و در سال 1341 از دانشگاه سوربن پاريس موفق به اخذ درجه ي دكتراي تاريخ با درجه ي « بسيار عالي » گرديد. خانم بياني در سال 1342 با رتبه ي استادياري تمام وقت وارد كادر آموزشي گروه تاريخ دانشكده ي ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد و در سال 1346 به مقام دانشياري ارتقاء يافت. در سال 1353 به مقام استادي « تمام وقت » همان دانشگاه دست يافت و در سال 1373 به رتبه ي پروفسوري « رتبه ي همراه استادي » رسيد. وي هم اينك با رتبه ي 30 استادي به تدريس دوره هاي قرون وسطي و دوران باستاني ايران در گروه آموزشي تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مشغول است. خانم شيرين بياني علاوه بر نگارش چندين كتاب ، مقالات زيادي نگاشته است كه در مجلات معتبر داخلي و خارجي به چاپ رسيده است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ ايران -

دوره مغول

والدين و انساب : شيرين بياني ، فرزند دكتر خانبابا بياني است كه داراي فعاليت هاو كارهاي ارزنده اي بود كه به چند مورد از آنها اشاره مي كنيم: مؤسس دانشگاه تبريز و توسعه دهنده ي دانشگاه تربيت معلم ، استقلال بخشيدن به دانشسراي عالي (تربيت معلم كنوني) عضو شوراي عالي و فرهنگ سابق و تدوين و تنظيم اسناد و مدارك موجود در وزارت خارجه و تاسيس كتابخانه براي وزارت خانه و اهداي كتابهاي خصوصي به آن .دكتر شيرين بياني از جانب مادري ، نواده ي ملك المتكلمين مشروطه خواه معروف و شهيد راه آزادي (كه به در باغشاه توسط محمد عليشاه قاجار همراه با ميرزا جهانگير خان صور اسرافيل شهيد گرديد) و دكتر مهدي ملك زاده از بنيان گزاران طب جديد در ايران و صاحب كتاب « تاريخ مشروطيت » و فرزند ملك زاده ي بياني كارشناس معروف باستان شناسي و از بنيان گزاران موزه ي ايران باستان مي باشد. مادر بزرگ دكتر بياني از طرف مادري ،خورشيد كلاه ملكزاده بانويي فرهيخته وشاعر بودو عموي ايشان ،دكتر مهدي بياني استاد دانشگاه تهران ،خوشنويس و بنيانگذار انجمن خوشنويسي ايران است.خواهر دكتر بياني ،سوسن بياني (داراي دكتري رشته باستان شناسي و مشغول تدريس در دانشگاه تهران )است.

خاطرات كودكي : دوران كودكي شيرين بياني در بهترين و آرام ترين شرايط ممكن خانوادگي سپري گرديد در محيطي آكنده از مهر و محبت ،صفا ،يك رنگي و عشق به ايران و ايراني و همه انسانها.احترام به سنت ها ي ملي و مذهبي و اصول مذهبي ،احترام و دستگيري از طبقه غير مرفه جامعه كه اين اصول در تدوين

شخصيت او بسيار موثر بوده است.افراد خانواده همه فرهنگي ،اهل ذوق و هنر و داراي تاليفات متعدد بوده اند،كه اين شرايط خانوادگي نيز در سوق دادن او بسوي دانش و دانشگاه تاثير بسياري داشته است. شيرين بياني در اين باره مي گويد: يكي از بهترين خاطرات كودكي ام ، در هفت سالگي همراه خواهرم در حياط خانه به بازي مشغول بودم. پدرم با كيفي و بغلي پر از كتاب از دانشگاه به خانه باز گشت.من بسوي او دويدم و سلام كردم. او مرا در ميان كتابها در آغوش گرفت و بوسيد.من در آن لحظه با خود گفتم "منهم استاد دانشگاه مي شوم و هروز با بغلي و كيفي پر از كتاب به خانه باز مي گردم.من مانند پدرم تاريخ خواهم خواند و مانند او استاد خواهم شد " و چنين هم شد من از هفت سالگي در آغوش پدر راه زندگي ام را يافتم و با راهنمايي هاي مادر ،پدر و مادر بزرگ و پدر بزرگم ،همه ارزنده و انسان ساز بودند،بدون كوچكترين ترديد و تزلزل تاكنون همين را ادامه دادم. دكتر بياني در خانواده اي بزرگ در خيابان ويلا تهران كوچه شيرين زندگي ميكرد بنا به گفته هاي ايشان: در خانه از صبح باز بود و دوستان و آشنايان در رفت و آمد بودند. دراين خانه پدر بزرگ و مادر بزرگ رياست آن را بر عهده داشتند.بيشتر رفت و آمد ها براي ملاقات پدر بزرگ (دكتر مهدي ملكزاده) بود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شيرين بياني در خانواده اي فرهيخته و ارجمند متولد شد و دوران كودكي بسيار پرباري را در يك محيط گرم

خانوادگي ، توام با محبت و دانش سپري نمود. در خانواده او را با نواميس زندگي چون شرافت و كرامت انساني ، علم دوستي ، پاكدامني ، وطن پرستي و هم وطن دوستي و محبت انساني آشنا كرده و دينداري را به او آموختند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيرين بياني تحصيلات ابتدايي را در مدرسه منوچهري و متوسطه را در دبيرستان هاي ژاندارك و انوشيروان دادگر به انجام رسانيد. در سال 1336 در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران در رشته ي تاريخ به تحصيل ادامه داد و در دوران تحصيل دانشگاهي ، شاگرد اول بود. در سال 1339 موفق به اخذ درجه ي ليسانس از آن دانشگاه شد. در همان سال براي ادامه ي تحصيل به كشور فرانسه رفت و در سال 1341 در دانشگاه سوربن پاريس در رشته ي دكتراي تاريخ تحصيل و موفق به اخذ درجه ي دكتراي تاريخ با درجه ي « بسيار عالي » گرديد.

خاطرات و وقايع تحصيل : مهم ترين وقايع دوران تحصيل شيرين بياني ، نصب مجسمه ي ملك المتكلمين نياي مادري شان در ميدان « حسن آباد » بود كه نام اين ميدان به ميدان « ملك المتكلمين » تغيير يافت. همچنين خاطره ي ديگر خانم بياني ، شاگرد اول شدن در كلاس ششم ادبي در مدرسه انوشيروان دادگر و كل دبيرستان هاي تهران بود. شيرين از ابتدا تا انتهاي دوران تحصيل در علم رياضي ضعيف و در ادبيات قوي بود.خاطرات تلخ او گاه در كلاسهاي رياضي است و خاطرات شيرين از كلاهاي ادبي، كه سرانجام نيز در رشته ادبي شاگرد اول بود.يكي از خاطرات

جالب شيرين در كلاسهايست كه معلمان او را بسيار با فراست و هوشيار مي دانستند و احترام خاصي برايش قائل بودند در حاليكه معلمان رياضي ،با وجود نامي كه در دبيرستان داشت،و همه اورا مي شناختند ،چندان توجهي به او نداشتند البته حق هم داشتند. ودر حين تحصيل در دانشگاه به دليل استادي پدر ،همه اورا مي شناختند و بهمين دليل شيرين مي بايست خوب درس بخواند و خوب رفتار كند كه چنين هم مي كرد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : شيرين بياني ضمن تحصيل فعاليت هاي همچون به تكميل زبان فرانسه ،مطالعه كتابهايي غير درسي و ورزش مي پرداخت.و دردبستان ودبيرستان او را به عنوان سرپرست انجمن نيكوكاري مدرسه انتخاب مي كردند.

استادان و مربيان : ازجمله استادان شيرين بياني مي توان به پدر ايشان دكتر خانبابا بياني ، عموي ايشان دكتر مهدي بياني ، علي اصغر شميم و دكتر محمدحسن گنجي اشاره نمود.

هم دوره اي ها و همكاران : همدوره ايهاي شيرين بياني اغلب قريب به اتفاق فرهنگي و بخصوص دبير هستند.

همسر و فرزندان : شيرين بياني ، همسر دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن نويسنده ي معروف معاصر و استاد دانشگاه تهران است كه در سال 1343 با وي ازدواج كرد است.ايشان داراي دو فرزند پسر به نام هاي رامين ، متخصص تغذيه طبي و مهران ، متخصص محيط زيست و مسائل آب مي باشند كه پس از گذراندن تحصيلات در سوئيس و آمريكا به ايران بازگشته و مشغول به كار شده اند. آنها كه در محيطي فرهنگي و سالم پرورش يافته اند علم و انسانيت را ارج مي نهند و در اين راستا كوشا مي باشند.

وقايع

ميانسالي : شيرين بياني در دوره اي زندگي مي كند كه بيش از هر زمان ديگر داراي فراز و نشيب بوده و هست .دنيا در تحولي شگرف و سريع بسر مي برد كه بخصوص اين سرعت ،در تاريخ بي نظير است و او شاهد اين دگرگوني هاست.و اين وقايع و ماجراهاي جهاني و داخلي در گسترش افق ديد او از جهت نگرش تاريخي ،اهميت بسزايي دارد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شيرين بياني در طول چهل و سه سال فعاليت علمي خود بلافاصله از اتمام تحصيلات در سال 1342 با رتبه استاد ياري در دانشگاه تهران آغاز كرد .هيچ مسئوليتي بجز تدريس در گروه تارخ دانشگاه تهران نداشته است.وي در سال 1346 به رتبه دانشياري و در سال 1353 به درجه استاد تمام وقت نائل آمد.و در سال 1373 به رتبه ي پروفسوري « رتبه ي همراه استادي » رسيد. وي هم اينك با رتبه ي 30استادي به تدريس دوره هاي قرون وسطي و دوران باستاني ايران در گروه آموزشي تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مشغول است.

فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دوره هاي كارشناسي ،كارشناسي رشد و دكتري در گروه تارخ دانشگاه تهران. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط شيرين بياني: كارشناسي : • تاريخ ايران دردوره سلوكي واشكاني • تاريخ ايران ازمغولتا كارشناسي ارشد : • بررسي ومطاله انتقادي اديان ايران با • تاريخ تحولات سياسي ومناسبات فرهنگيوتمدني ايران واسلام • تاريخ تمدن وفرهنگ اسلامي • نقدوبررسي ايران باستان • نقدوبررسي تاريخ مغول تيمورحك دكتري: • بررسي وتحليل اسنادارشيوي وكتاب • تاريخ اجتماعي ايران • تحول سياسي اجتماعي بعدازاسلام • مناسبات

ايران باستان • هنرهاوصنايع ايران بعدازاسلام

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : شيرين بياني درتاسيس كتابخانه ملي شهر ندوشن ي_____زد فعاليت مستمري از خود نشان داده است. وي همچنين به مراكز درماني نيز كمك مي كند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شيرين بياني بر اين باور است كه هر زن ابتدا مي بايست به خانه و خانواده بپردازد.چون وي معتقد است كه بزرگترين مسئوليت يك زن تربيت فرزندان نيك براي تحويل دادن به جامعه ،ترتيب امور همسر براي آمادگي وي در پيشبرد كارهايش است.خانم شيرين بياني علاوه بر امورات زندگي به نگارش چندين كتاب ، مقالات زيادي نگاشته است كه در مجلات معتبر داخلي و خارجي چون مجلات : يغما ، راهنماي كتاب ، بررسي هاي تاريخي ، هستي و ايرانيكا ( چاپ دانمارك ) به چاپ رسيده است. او گذشته از اينها ، سخنراني چيره دست نيز هست و در مجامع بين المللي علمي از قبيل : كنگره ي بين المللي خواجه رشيدالدين فضل الله همداني ، كنگره ي بين المللي بيهقي ، مطالعات ايران شناسي و ازاين قبيل به سخنراني هايي پرداخته كه در مجموعه هاي وابسته به كنگره ها و مجلات معتبر به چاپ رسيده است. او در پيگيري پژوهش هاي علمي خود به كشورهاي فرانسه ، انگليس ، سوئيس ، ايتاليا ، يونان ، بلغارستان ، لهستان ، اسپانيا ، پرتغال ، آلمان ، تركيه ، مصر ، كويت ، هندوستان ، چين ، اردن ، عراق ، امارات متحده عربي و آمريكا سفر كرده و هربار با ره آوردهاي سودمندي به وطن بازگشته است.

همفكران

فرد : مولانا جلال الدين رومي بلخي در روشنفكري زندگي شيرين بياني تاثير داشته است. همچنين پدر و مادر و در بسياري موارد همسر وي ، همفكران او بوده و هستند.

آرا و گرايشهاي خاص : درباره گرايش شيرين بياني مي توان گفت كه به عرفان گرايش دارد. بدين گونه او اعتقاد دارد كه بايد بسوي كمال گام برداشت.خودشناسي را ضروري مي داند و دانش را چراغ فرا راه.عشق را ملاط همه اموز زندگي مي داند و انسان را بي عشق نمي تواند تصور كند.در توضيحي افزون تر ،شيرين بياني معتقد است كه سنت هاي ايراني را با تطبيق با وضع در روز مي بايست ارج نهاد و بكار گرفت و مدرنيته را با گزينشي صحيح و مطابق با فرهنگ و تمدن ايراني به آن پيوند داد.دقت در انتخاب هر دو كاري دقيق و سخت است كه همواره خانواده اش به پيروي از آنان در اين راه اقدام كرده اند و به نتيجه اي مطلوب رسيده اند.

جوائز و نشانها : شيرين بياني به اخذ متجاوز از ده لوح تقدير از مراكز علمي - فرهنگي و دانشگاهي نائل آمده است. مهمترين آنها لوح تقدير از انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ايران مي باشد(سال 1382) .و همچنين لوح هاي تقديري بمناسبت انتخاب كتاب"دين و دولت در ايران عهد مغول" تاليف وي به عنوان كتاب نمونه سال جمهوري اسلامي ايران در سال (دوره پانزدهم كتاب سال)1375 ،لوح تقدير براي انتخاب كتاب او به عنوان كتاب سال دانشگاه تهران در رشته علوم انساني در سال 1375 در يافت كرده است و همچنين در اين راستا موفق به دريافت لوح تقدير

به همراه50 سكه بهار آزادي گرديد كه جايزه ي نقدي آن به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اهداء شد تا كمكي براي تأسيس كتابخانه ملي شهر ندوشن يزد باشد.

چگونگي عرضه آثار : شيرين بياني حدود 35 مقاله نگاشته است كه يا به صورت كتاب و مجموعه به چاپ رسيده و يا زير چاپ است. و قبل از آن در مجلات معتبر داخلي و تعداد اندكي در مجلات معتبر خارجي انتشار يافته است. مقالات ارائه شده در همايشها • بياني شيرين ,"بابا طاهر از اقطاب فرقه قلندريه ",كنگره بزرگداشت بابا طاهر ,همدان /.ايران ,02-,فروردين,1379 • بياني شيرين ,"پيوند ادبيات و تاريخ در ايران ",كنگره زبان فارسي,شيراز /ايران ,02-,فروردين,1379 • بياني شيرين ,"فرقه قلندريه در دوره ايلخاني",كنگره بين المللي مغول شناسي,تهران/ايران ,01-,فروردين,1376 • بياني شيرين ,"هويت ايراني از خلال بوستان سعدي",كنگره هويت ايراني,لندن /انگليس ,01-,فروردين,1376 • بياني شيرين ,"زن در تاريخ بيهقي",كنگره بين المللي بزرگداشت ابوالفضل بيهقي,مشهد /ايران ,01-,فروردين,1349 • بياني شيرين ,"بررسي اوضاع اجتماعي ايران از خلال جامع التواريخ رشيدي",كنگره بين المللي خواجه رشيد الدين فضل االله همداني,تهران /ايران ,01-,فروردين,1348 --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايران در برخورد با مغول

ويژگي اثر : از انتشارات كتابخانه ي طهوري در سال 1353 .

2 پنجره اي بسوي تاريخ

ويژگي اثر : مجموعه شانزده مقاله - انتشارات اساطير -در دست چاپ

3 تاريخ آل جلاير

ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1343- اين كتاب به زبان فرانسه و رساله دكتري وي بوده است كه در دانشگاه سوربن پاريس از آن دفاع شده است و بعد ها توسط خود وي به فارسي برگردانده شده است.اين اثر بزبان قزاقي نيز

ترجمه شده است

4 تاريخ ايران باستان ( دوره ي سلوكي و اشكاني )

ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ.

5 تاريخ ايران باستان از ورود آريايي ها تا سقوط هخامنشيان

ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ.

6 تاريخ ايلخانان

ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ.

7 ترجمه ي كتا ب تاريخ سري مغولان

ويژگي اثر : تأليف : چائويي شه ، از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1350 -اولين منبع درباره تاريخ مغول و چنگيز خان است كه 13 سال پس از در گذشت اين خان تدوين شده است . و اصل آن بزبان چيني بوده است.

8 ترجمه ي كتاب تاريخ عيلام

ويژگي اثر : تأليف : پير آميه ، از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1349 .

9 ترجمه ي كتاب چنگيزخان

ويژگي اثر : تأليف : ولاديمير تسف ، از انتشارات اساطير در سال 1363 .

10 ترجمه ي كتاب نظام اجتماعي مغولان

ويژگي اثر : تأليف : ولاديمير تسف - انتشارات بنگاه ترجم و نشر كتاب - تهران 1346

11 ترجمه ي كتاب نظام اجتماعي مغولان ؛ فئوداليسم خانه به دوشي

ويژگي اثر : تأليف : ولاديمير تسف ، از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر كتاب در سال 1346 .

12 ترجمه ي مهمانخانه ي آنژگارين

ويژگي اثر : تأليف : دسكور.كتاب داستان براي نوجوانان و جوانان در سال 1332- اين اثر شيرين بياني هنگامي كه پانزده سال داشت ترجمه گرديد و بكوشش پدرش خانبابا به چاپ رسيد .دكتر ناتل خانلري مقدمه اي بر آن نگاشت.

13 تيسفون و بغداد در گذر تاريخ

ويژگي اثر : تاليف,انتشارات جامي ,1377

14 دين و دولت در

ايران عهد مغول

ويژگي اثر : مجموعه اي مشتمل بر سه جلد از انتشارات مركز نشر دانشگاهي در سال 1367 ، 1371 و 1375 - برنده جايزه بهترين كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره پانزدهم كتاب سال در رشته علوم انساني و اخذ لوح تقدير بسال 1375 و برنده جايزه بهترين كتاب سال دانشگاه تهران در رشته علوم انساني در سال 1375. آشنايي با كتاب: «دين و دولت در ايران عهد مغول»: دين و دولت در ايران عهد مغول؛ شيرين بياني؛ تهران: مركز دانشگاهي، 3ج، جلد سوم، 1375. دوران فرمانروايي ايلخانان مغول در ايران را مي توان يكي از شگفت انگيزترين و پُرتحرك ترين ادوار اين كشور به شمار آورد. در اين عهد است كه درخت فتوحات چنگيزي به بار مي نشيند و براي بازماندگانش ثمري شيرين مي دهد، ولي اين لقم? گلوگير به سختي قابل بلعيدن بود. در طول زندگي حكومت ايلخاني، پيوسته دو تلاش متقابل و در ضمن خستگي ناپذير از جانب حكومت و مردم مشاهده مي شود. از يك سو، تلاش حكومت براي تحكيم هرچه بيشتر مباني قدرت و قبولاندن آن به اتباع ايراني و از سوي ديگر تلاش مردم در جهت كمر راست كردن و تجديد حيات خويش. به بيان نويسند? كتاب، پيوستگي دين و دولت در دورانهاي گوناگون تاريخ ايران به چشم مي خورد. اين پيوستگي كه ريشه در قبل از اسلام دارد، با ورود اسلام و به ويژه در دور? صفوي به اوج رسيده، در نتيجه دين آميخته شده با فرهنگ ملي، مجموع معتقدات ايران را در برمي گرفت. از اين رو، مغولان در هجوم به ايران و

فتح آن با معتقدات مردم روبه رو بوده اند كه مي بايست يا آن را ريشه كن كنند يا با آن كنار آيند و اين نبردي بود كه تا زمان اسلام آوردن حكومت مغولي مستقر در ايران، همچنان ادامه داشت. اين موضوع خاص و مهم، محتواي كتاب نويسنده را تشكيل مي دهد كه 3 جلد را شامل مي شود. در جلد اول رويارويي دو طرز تفكر و دو فرهنگ ناهمگون و نابرابر (غالب و مغلوب) روشن مي شود. ادام? اين نبرد و نفوذ و حضور ايرانيان در امور ديواني و ادار? كشور مطالب جلد دوم را در برمي گيرد. در جلد سوم نيز مسائل سياست خارجي حكومت ايلخاني در مرزهاي شرقي و مرزهاي غربي ايران در روزگاراني مطرح شده كه جهان اسلام از سويي در رويارويي با عنصر بيگان? مغول و از سوي ديگر در تكاپوي رهايي از تتم? جنگهاي صليبي با جهان غرب است.

15 زن در ايران عصر مغول

ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران در سال1352 .

16 شامگاه اشكانيان و بامداد ساسانيان

ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1355 .

17 كرمساز دوصد كيش

ويژگي اثر : درباره مولانا جلال الدين _انتشارات جامي -تهران 1382

18 مجموعه مقالات

ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ.

19 مغولان و حكومت ايلخاني در ايران

ويژگي اثر : انتشارات سمت - تهران 1379

20 هشت مقاله در زمينه ي تاريخ

ويژگي اثر : از انتشارات توس در سال 1352 .

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

بيرام شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1266 ش)، مورخ، نويسنده و باستانشناس. وى در شيراز به دنيا آمد.

پدرانش همگى اهل دانش بودند. پس از تحصيل مقدمات در خدمت شيخ على ناجى، سيد على يزدى، سيد محمد مدرس يزدى و حاج سيد ابوطالب مجتهد شيرازى علوم متداول عربى و فارسى را آموخت. وى بسيارى از علوم عصر خود را به وسيله ى مطالعه كتابهاى تاريخ- جغرافى و باستانشناسى فراگرفت و به تحقيق در زمينه ى تاريخ ايران پرداخت. شغل او همواره زراعت بود و كشاورزى را بر تمامى مشاغل حتى استادى دانشگاه ترجيح مى داد. از آثار وى: «تاريخ مفصل و جامع ايران از بدو پيدايش تا انقراض سلسله ى قاجاريه» از اين كتاب حدود يكصد صفحه در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (516 -515 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (143/2).

بيرجندي، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نقاش فلزات. از هنرمندان اهل بيرجند و مقيم عثمانى بود كه در نقش و تصوير بر روى فلزات دست پرهنر داشت. از بهترين آثار وى، كوزه برنزى زيبايى است كه در كمال نفاست و استادى انجام يافته و به انواع گلهاى تزيينى آرايش شده است، با رقم: «كاتبه و ناقشه و فارغه حسين بن شهاب البيرجندى فى ربيع الاول سنه احدى و سبعين و ثمانمائه 871».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (157/1).

بيروني، ابوريحان محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(440 -362 ق)، دانشمند، منجم، رياضيدان، حكيم، فيلسوف، مورخ، لغوى. در خانواده اى ايرانى در بيرون خوارزم متولد شد. شهرك زادگاهش در بيرون شهر كاث قرار داشت كه يكى از دو شهر مهم اين ناحيه بود و شهرت بيرونى وى از همين جا است. او مدتى را در خوارزم به تحصيل معارف و علوم گذراند و نزد استادانى مثل رياضيدان بزرگ آن عصر، ابومنصور عراق، به فراگرفتن علوم رياضى پرداخت. ابوريحان با ابوعلى سينا، در موضوعات مختلف مكاتبه داشت. بيرونى بعد از مدتى در اثر يك اتفاق مهم به گرگانج شمال خوارزم رفت و بعد سفرى به گرگان كرد و در آنجا به خدمت شمس المعالى قابوس بن ابى طاهر وشمگير رسيد. در رى با ابومحمود خجندى و كوشياركيكى ملاقات كرد و بعد به طبرستان نزد ابوالعباس مرزبان بن شروين رفت و يكى از شاهكارهاى رياضى خود را به نام او نوشت. بيرونى در سال 387 ق در خوارزم بود و با ابوالوفاى بوزجانى كه در بغداد بود، مكاتبه كرد و قرار رصدى را گذاشت. ابوريحان در زمان حكومت سلطان محمود به دربار راه پيدا كرد و در سفرهاى

جنگى محمود به هندوستان و مسافرتهاى ممتد او به آن ديار همراه وى بود. او در ضمن همين سفرها بود كه با دانشمندان آن سامان آشنا شد و علاوه بر فراگيرى زبان سانسكريت، با علوم و عقايد هندوان نيز آشنا شد. بيرونى با زبانهاى سريانى، سانسكريت، فارسى، عبرى، عربى آشنا بود. وى در هند فلسفه ى يونان را تدريس مى كرد. اگر چه بيرونى در اكثر رشته هاى علوم زمان خود به پژوهش پرداخت، اما اصولا به رياضيات دلبستگى داشت و بيشتر وقت خود را صرف تحقيقات رياضى كرد. وى بيش از 113 كتاب در علوم مختلف پزشكى، هيأت، تاريخ جغرافيا نوشت. از جمله آثار وى: «التفهيم لاوائل صناعة التنجيم»، در رياضى؛ «تحقيق مالله ند»، كه پرحجم ترين اثر وى است؛ «استخراج الاوتار»؛ «جمع الطرق السائره فى معرفة اوتار الدائره»؛ «مقاليد علم الهيئة»؛ «قانون مسعودى»؛ «آثار الباقيه عن قرون الخالية»؛ «الجماهر فى معرفة الجواهر»؛ «رساله الاستيعاب لوجوه الممكنة فى صنعة لاسطرلاب»، «الاضلال او افراد المقال» و «فهرستى از تأليفات محمد زكرياى رازى».[1]

(قد. ابوريحان محمد بن احمد، رياضى دان و فيلسوف ايرانى و. بيرون) (خوارزم) 362 ه.ق./ 973 م.- ف. غزنين 440 ه.ق./ 1048 م.) وى اوايل عمر را در خوارزم معروف به خوارزم شاهيان گذرانيد و سپس چند سال در گرگان، در دربار قابوس بن وشمگير به سر برد و كتاب «الآثار الباقيه» (ه.م.) را به نام آن پادشاه تأليف كرد. پس از چندى به خوارزم بازگشت و در دربار ابوالعباس مأمون به مأمون مدتى بزيست. محمود غزنوى در مراجعت به غزنين ابوريحان را با چند تن از فاضلان دربار خوارزمشاه به غزنين برد (408 ه.ق.).پس از آن چند بار به

خوارزم سفر كرد و در غالب غزوات محمود به هندوستان در ملازمت او بود و با دانشمندان و حكيمان هند مخالطت كرد و زبان سنسكريت را بياموخت و دايره معلومات خود را وسعت داد و مواد لازم رابراى تأليف كتاب «تحقيق ما للهند» (ه.م.) فراهم آورد. از آثار مهم او جز آنچه گذشت كتاب «التفهيم» (ه.م.) است كه آن را به عربى و فارسى (جداگانه) تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (206 -205 /6)، اعيان الشيعه (65/9)، تاريخ در ايران (21 -20)، تاريخ ادبيات در ايران (342 -337 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (271 -254)، تاريخ گزيده (690 -689)، تاريخ موسيقى (154/1)، الذريعه (5/22 ،27/17 ،132/5 ،7 -6 /1)، روضات الجنات (336 -334 /7)، ريحانه (119 -114 /7)، زندگينامه ى رياضيدانان (197 -176)، زندگينامه ى علمى دانشمندان (327 -35 /1)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (28 -21)، فلاسفه ى شيعه (403 -380)، كشف الظنون (1784 ،1622 ،1594 ،1437 ،1434 ،1385 ،1314 ،1126 ،1065 ،907 ،771 ،594 ،488 ،463 ،424 ،403 ،345 ،81 ،79 ،70 ،9)، الكنى و الالقاب (80 -78 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوريحان)، معجم الادباء (180/17)، معجم المؤلفين (242 -241 /8)، نامه ى دانشوران (82 -61 /1)، هدية العارفين (66 -65 /2).

بيضاوي فارسي، ابوالخير، ابوسعيد عبدالله

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 696 -680 ق)، عالم، اديب، محدث، مفسر و مورخ اشعرى شافعى. معروف به قاضى بيضاوى. اهل بيضاى فارس بود. پدرش در زمان سلطنت اتابك ابوبكر بن سعد زنگى قاضى القضاة فارس بود و بعد از او اين منصب به پسرش رسيد. وى بعد از مدتها اقامت در شيراز، اواخر عمر را در تبريز سپرى كرد. قاضى معاصر با علامه حلى

امامى و خواجه نصيرالدين طوسى و صلاح الدين صفدى بود. او در گورستان چرنداب تبريز مدفون است. بيضاوى در عربى و فارسى تأليفاتى دارد. از جمله: كتاب تفسير كه به «تفسير بيضاوى» يا «انوار التنزيل و اسرار التأويل» شهرت دارد و شيخ بهايى بر آن شرح نوشته است. «الايضاح»، در اصول دين؛ «تهذيب الاخلاق» در تصوف؛ «شرح التنبيه»، در فقه؛ «شرح الكافيه»، در نحو؛ «شرح المصابيح»، در فقه؛ «شرح مطالع»، در منطق؛ «منهاج الوصول الى علم الاصول»، در اصول فقه؛ «طوالع الانوار» و «مطالع الانظار»، در توحيد و كلام؛ «غاية القصوى فى دراية الفتوى»، در فقه شافعى؛ «شرح منتخب الاصول»، در لغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248/4)، بزرگان نامى پارس (281 -274)، تاريخ ادبيات در ايران (1209 ،228 ،223 -222 ،218 /3)، تاريخ گزيده (706)، تاريخ نظم و نثر (140 -139)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (518 -517 /1)، دايرةالمعارف فارسى (490/1)، الذريعه (192/24 ،179 -178 /23)، روضات الجنات (130 -127 /5)، ريحانه (306/1)، شيرازنامه (182)، طرائق الحقائق (666 -662 /2)، فارسنامه ى ناصرى (118/1)، كشف الظنون (1959 ،188 -186)، الكنى و الالقاب (113/2)، لغت نامه (ذيل/ بيضاوى)، معجم المؤلفين (400/13 ،98 -97 /6)، نامه ى دانشوران (151 -137 /8)، هدية الاحباب (111 -110)، هدية العارفين (463 -462 /1)، يادداشتهاى قزوينى (15 -13 /2).

بيگدلي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي بيگدلي در سال 1322 در شهر قم بدنيا آمد. ايشان داراي دكتراي تاريخ (با موضوع سلجوقيان و جنگهاي صليبي) از دانشگاه تولوز در جنوب فرانسه است. وي عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. دكتر بيگدلي در سال 1385 پس از 44 سال و شش ماه خدمت در

عرصه علم بازنشسته شد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ اروپا

والدين و انساب : پدر و مادر علي بيگدلي فوت شده اند و داراي دو برادر و يك خواهر است.

خاطرات كودكي : علي بيگدلي علاوه بر تحصيل به ورزش دو و پرش علاقه زيادي داشت، بطوري كه در اين رشته به فعاليت پرداخته و به مقام قهرماني استان تهران دست يافت. ايشان در موسيقي نيز در زمينه هاي آواز، تنبك و تار به طور مختصر تحت آموزش بوده است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي بيگدلي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر محل زادگاهش، قم به تحصيل پرداخت و ديپلمش را اخذ كرد. پس از آن (تجربه كارمندي در سفيدرود) در سال 1346 در رشته حقوق دانشگاه ملي با رتبه 13 پذيرفته شد ولي بدليل اشتغال داشتن در آموزش و پرورش نمي توانست روزها به تحصيل بپردازد. بالاخره در سال 1347 بصورت شبانه روزي در مدرسه عالي ادبيات و زبانهاي خارجي در رشته ادبيات فرانسه به تحصيل پرداخت. در سال 1350 پس از اخذ كارشناسي رشته مذكور عازم فرانسه شد و جامعه شناسي را ادامه داد ولي به علت علاقه به رشته تاريخ در دانشگاه تولوز در جنوب فرانسه به تحصيل رشته تاريخ پرداخت و دوره دكتري را نيز روي سلجوقيان و جنگهاي صليبي كار كرد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي بيگدلي در كنار تحصيل به مدت 12 سال به شغل روزنامه نگاري در روزنامه هاي اطلاعات، آيندگان و مجله سياه و سفيد اشتغال داشت. بهترين خاطره از دوران خبرنگاري آشنايي با مقامات اجرايي كشور بود. پس از انقلاب اسلامي بيش از 100 برنامه

مصاحبه راديويي، تلويزيوني و بيش از 120 مصاحبه مطبوعاتي در ليست كارنامه كاري خود دارد.

استادان و مربيان : استاد فروزانفر، دكتر ذبيح الله صفا، دكتر موسي بروخيم و غيره از استادان دكتر بيگدلي بودند بطوري كه وي از آنها به عنوان اساتيد برجسته و تاثير گذار در زندگي خود ياد مي كند.

هم دوره اي ها و همكاران : همكلاسي هاي علي بيگدلي به ترتيب از ميان 16 نفر، 6 نفر يهودي، 4 نفر مسيحي و 6 نفر مسلمان بود حتي در طول چهار سال تحصيلي براي يك بار هم صحبتي از تفاوتهاي ديني به ميان نيامد.

همسر و فرزندان : علي بيگدلي در سال 1351 با همسر خود كه هم اكنون بازنشسته آموزش و پرورش است ازدواج كرد. ماحصل اين ازدواج دو فرزند پسر به نامهاي سينا (داراي مدرك كارشناسي ارشد عمران) و عطا (داراي مدرك كارشناسي عمران) مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي بيگدلي پس از اخذ ديپلم خود در سال 1344 در اداره آب و برق سفيدرود مشغول به كار شد. وي پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد در وزارت راه و ترابري به فعاليت پرداخت و در سن 32 سالگي مدير كل آموزش گرديد. سپس عضو هيئت مديره يكي از شركت هاي تابعه اين وزارتخانه شد. از سال 1358 تا 1361 معاونت اداري مالي هواپيمايي كشور و سازمان هواشناسي را بر عهده گرفت. ايشان همچنين براي مدت كوتاهي مسئوليت معاونت وزير راه و ترابري را در سازمان هواپيمايي كشور را بر عهده داشتند.

فعاليتهاي آموزشي : علي بيگدلي از سال 1353 تا 1361 در بيش از ده دانشگاه و مدرسه عالي به تدريس پرداخت. تخصص

ايشان در زمينه تاريخ اروپاست و بيشترين آموزش ايشان در زمينه علوم سياسي در حوزه تاريخ انديشه سياسي و تاريخ روابط بين الملل بوده است و تا مقطع دكتراي اين رشته به تدريس پرداخته اند و كتب درسي اين حوزه را نيز خود نگاشته اند.

چگونگي عرضه آثار : علي بيگدلي داراي 10 كتاب تاليفي و ترجمه است. وي همچنين بيش از 50 مقاله تخصصي منتشر شده در مجلات معتبر علمي دارد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ اروپا در قرون جديد

ويژگي اثر : تاليف- انتشارات دانشگاه پيام نور

2 تاريخ اروپا در قرون وسطي

ويژگي اثر : تاليف- انتشارات دانشگاه پيام نور

3 تاريخ انديشه سياسي در غرب

ويژگي اثر : تاليف- دو جلد

4 تاريخ روابط بين الملل

ويژگي اثر : ترجمه

5 تاريخ سياسي- اقتصادي عراق

ويژگي اثر : تاليف

6 تاريخ فرهنگ و تمدن اروپا در دوران جديد

ويژگي اثر : تاليف

7 تاريخ يونان و روم

ويژگي اثر : تاليف- انتشارات دانشگاه پيام نور

8 ترورهاي سياسي در تاريخ معاصر ايران

ويژگي اثر : تاليف- دو جلد

9 شيخ نشين هاي خليج فارس و مسئله نفت

ويژگي اثر : ترجمه

10 كرونولوژي مسيحيت و قرون وسطي

ويژگي اثر : تاليف منابع زندگينامه :

1پرسشنامه تكميل شده توسط دكتر علي بيگدلي بنا به درخواست بنياد ايران شناسي- بهار 1386

بيگدلي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين بيگدلي در سال 1297، در خمسة زنجان ديده به جهان گشود. پس از طي دوران كودكي وارد مدارس جديد شد. آنگاه به تهران عزيمت كرد و در دبيرستان نظام و دانشكده افسري ادامه تحصيل داد و در شهريور 1320 ش. به درجه افسري نايل گرديد.بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت سياسي

برضد رژيم به اتحاد جماهير شوروي سابق رفت و در مسكو تحصيلات عالي خود را در رشته ادبيات آغاز كرد. وي پس از اخذ دكتراي ادبيات ، در انستيتوي زبان و ادبيات (نظامي) باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) به پژوهش و تحقيق در زمينه ادبيات فارسي و تركي پرداخت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 به ايران بازگشت و بيشتر اوقات خود را صرف پژوهش و نگارش مطالب تاريخي و ادبي كرد. ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است. غلامحسين بيگدلي سرانجام در مرداد ماه سال 1377 در سن 88 سالگي ، در شهرستان كرج چشم از جهان فروبست و به ديار باقي شتافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر غلامحسين بيگدلي آقا فتح الله خان بيگدلي اهل خمسة زنجان بود و به كار كشاورزي اشتغال داشت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامحسين بيگدلي پس از طي دوران كودكي وارد مدارس جديد شد. آنگاه به تهران عزيمت كرد و در دبيرستان نظام و دانشكده افسري ادامه تحصيل داد و در شهريور 1320 ش. به درجه افسري نايل گرديد. بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت سياسي برضد رژيم به اتحاد جماهير شوروي سابق رفت و در مسكو تحصيلات عالي خود را در رشته ادبيات آغاز كرد و با اخذ گواهينامه دكتراي ادبيات به پايان رسانيد.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامحسين بيگدلي از دوران تحصيل خود و اتفاقي كه در زمان حضور رضا شاه در مدرسه افتاد چنين ياد مي

كند: « من با لباس رسمي ( يونيفورم ) مدرسه بودم. رضا شاه از عمويم پرسيد: اين پسر بچه كيست و اين چه لباسي ست كه پوشيده است ؟ عمويم توضيح داد. رضاشاه گفت: محمدرضا هم به همين مدرسه مي رود ولي لباس مدرسه او اين زرق و برق ها را ندارد. عمويم گفت: اين برادرزاده من شاگرد اول كلاس است و بنابراين يونيفورم او چيزهايي علاوه دارد.»

وقايع ميانسالي : غلامحسين بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت هاي سياسي و پيوستن به احزاب مخالف حاكميت بازداشت شد و پس از شش ماه حبس در كرمان رهايي يافت و به اتحاد جماهير شوروي سابق مسافرت كرد ، ولي به علت سوءظن مسوولان وقت مدت هفت سال در تبعيدگاه سيبري به سر برد، آنگاه به مسكو رفت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 از وي دعوت به همكاري شد و به تهران مهاجرت كرد.

زمان و علت فوت : غلامحسين بيگدلي در مرداد ماه سال 1377 در سن 88 سالگي ،

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : غلامحسين بيگدلي پس از اخذ دكتراي ادبيات ، در انستيتوي زبان و ادبيات (نظامي) باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) به پژوهش و تحقيق در زمينه ادبيات فارسي و تركي پرداخت.

جوائز و نشانها : غلامرضا اسلامي بيدگلي برگزيده بيست و ششمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ادب خزينه

ويژگي اثر : اين اثربه زبان تركي مي باشد.

2 تاريخ بيگدلي _ شاملو

ويژگي اثر : اين اثر دكتر بيگدلي بنابر نوشته خود

وي در ده جلد قرار دارد ، و تنها دو جلد از آن در بيش از 1200 صفحه به چاپ رسيده است و ساير مجلدات ديگر هنوز مخطوط است. الف) جلد اول ، شامل منشاء ايل و تبار بيگدلي و معرفي ساير انشعابات بيگدلي. ب) جلد دوم ، ايل بيگدلي در دوران صفويه. ج) جلد سوم ، دوران افشاريه و ايل بيگدلي. د) جلد چهارم ، دوران زندو ايل بيگدلي. ه ) جلد پنجم ، دوران قاجار و ايل بيگدلي. و) جلد ششم ، دوران پهلوي و خاندان بيگدلي. ز) جلد هفتم ، دودمان بيگدلي _ شاملو در دوران معاصر. ح) جلد هشتم ، تاريخ شعراي بيگدلي ( معرفي بيش از 80 شاعر ). ط) جلد نهم ، مدارك و اسناد مختلف از خاندان بيگدلي. ي) جلد دهم ، معرفي آثار عمراني و خيريه كه توسط بيگدلي ها بنا شده است.

3 تصحيح ديوان آذر بيگدلي

ويژگي اثر : تصحيح اين ديوان با همكاري دكترحسن سادات ناصري

4 تصحيح شهريار نامة عثمان مختاري غزنوي

5 جمشيد و خورشيد

ويژگي اثر : به اهتمام و ويرايش دكتر بيگدلي .

6 چهره اسكندر در شاهنامه فردوسي و اسكندر نامة نظامي

ويژگي اثر : اين اثر در سال 1369 در تهران به چاپ رسيد ، كه علاوه بر موضوع اصلي ( چهره اسكندر ) متعرض بسياري از نگرش و ويژگي هاي علمي و هنري فردوسي و نظامي شده است.

7 ديدار با شهريار ( استاد سيدمحمدحسين شهريارتبريزي

8 ديوان حاج محمدصادق خان بيگدلي شاملو

ويژگي اثر : گردآوري دكتر غلامحسين بيگدلي.

9 كهله يه سلام ( به زبان تركي )

10 گذر عمر

ويژگي اثر : مجموعه اشعار

11 لغتنامه فارسي _ تركي صحاح العجم ( نسخة غازان )

ويژگي اثر : به اهتمام دكتر غلامحسين بيگدلي . --------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1اينه پژوهش ، سال نهم ، شماره 54 ، ص 6812ماهنامه كلك ، شماره 97 ، شهريور 1377 ، ص121

بيهقي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 565 -490 ق)، مورخ، اديب، محدث، فقيه، متكلم، رياضيدان و حكيم. مشهور به ابن فندق و فريد خراسان. در سبزوار به دنيا آمد، اما آنچنان كه خود بيان مى كند اصلش به خزيمة بن ثابت كه از مشاهير اصحاب پيامبر (ص) بوده، مى رسد. ابوالحسن ابتدا فقه و ادب آموخت و سپس به فراگيرى علوم حكمت و حساب و نجوم پرداخت. بسيارى از استادان بزرگ عهد خود را در بيهق و نيشابور و مرو و سرخس و ديگر بلاد خراسان ديده و از محضر آنان استفاده كرده است، از آن جمله حكيم عمر بن ابراهيم خيام كه وى شرحى از ملاقات خود را با وى در كتاب «تتمة صوان الحكمة» آورده است. او از مشايخ ابن شهرآشوب بود. وى كتب بسيارى تأليف كرده و نخستين كسى است كه كتاب «نهج البلاغه» را شرح كرده است. ياقوت در «معجم الادباء» در ترجمه ى حال او از هفتاد و چهار تأليف وى با اسم و رسم نام مى برد ولى متأسفانه از آثار فارسى او جز «تاريخ بيهق» و كتابى مختصر در احكام نجومى موسوم به «جوامع الاحكام» و از آثار عربى او: شرحى بر «نهج البلاغه» موسوم به «معارج النهج»؛ جلد اول از «لباب الانساب» و «تتمة صوان الحكمة»، در تاريخ حكما كه ذيلى است بر «صوان الحكمة» سجستانى. مهمترين كتاب فارسى بيهقى «تاريخ بيهق»

است؛ اين كتاب در تاريخ و جغرافياى ناحيه ى بيهق و ذكر رجال علم و ادب، كتاب، سادات و خاندانهاى مشهور آن ولايت است و مشحون به فوايد تاريخى است.[1]

ابوالحسن على ابن زيد مشهور به ابن فندق و فريد خراسان (ف. 565 ه.ق.)، حكيم و اديب و رياضى دان معروف قرن ششم از جمله آثار اوست: تاريخ بيهق (ه.م.)، لباب الانساب، تفسير نهج البلاغه، جوامع احكام النجوم (ه.م.)، معرفةالكرة و ذات الحلق و الاصطرلاب، قواعد علوم الطب، مناهج الدرجات فى شرح كتاب النجات، تنبيه العلماء على تمويه المتشبهين بالحكماء، عرائس النفايس فى اصناف العلوم، امثلة الاعمال النجومية.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (101/5)، ايضاح المكنون (714 ،563 ،552 ،503 ،486 ،469 ،450 ،430 ،398 ،303 ،234 ،222 ،184 ،144 ،115 ،98 ،83 ،60 /2 ،599 ،566 ،548 ،466 ،462 ،406 ،373 ،363 ،326 ،300 ،250 ،232 ،192 ،180 ،154 ،130 ،125 ،123 ،107 ،97 ،92 ،83 ،74 ،66 ،65 ،53 ،36 ،3 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (996 -993 ،312 -311 /2)، تاريخ بيهق (مقدمه)، تاريخ در ايران (17 -16)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمة (مقدمه و 72 -71)، دائرةالمعارف الاسلامية (431/4)، الذريعه (184 /21 ،114 -113 /7 ،149 /4)، رياض العلماء (38/7)، ريحانه (335 -334 /4)، سبك شناسى (366 -364 /2)، سرآمدان فرهنگ (62 -61 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 190 -189 /6)، كارنامه ى بزرگان (119 -118)، كشف الظنون (2050 ،2011 ،2007 ،1895 ،1686 ،1514 ،1438 ،1361 ،1200 ،1101 ،1100 ،821 ،747 ،634 ،609 ،289)، لغت نامه (ذيل/ على بيهقى)، مؤلفين كتب چاپى (258 -257 /4)، معجم الادباء (240 -219 /13)، معجم المؤلفين (97 -96/7)، هدية العارفين (700

-699).

بيهقي، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(470 -385 ق)، نويسنده و مورخ. وى در قريه حارث آباد بيهق ولادت يافت، بعد از كسب فضايل در نيشابور، به ديوان رسايل محمودى راه جست و در خدمت خواجه بونصر مشكان به كار پرداخت. همچنان در خدمت سلاطين غزنوى بود تا در زمان غزالدوله عبدالرشيد كه در سال 440 ق سلطنت يافت چندى صاحب ديوان انشاء گرديد، اما به تهمت حاسدان معزول شد و در سال 443 ق كه طغرل بر عبدالرشيد خروج كرد و او را كشت، بيهقى با جمعى ديگر از درباريان زندانى شد و يك سال در زندان بود. ابوالفضل در اواخر سلطنت فرخزاد از كارهاى ديوانى كناره گرفت تا اينكه در سال 470 ق وفات يافت. مهمترين اثر بيهقى «تاريخ» مشهور اوست كه از امهات كتب تاريخ و ادب فارسى است در شرح سلطنت آل سبكتكين در سى مجلد كه در آن از تشكيل دولت غزنوى تا اوايل سلطان ابراهيم بن مسعود سخن رفته است، اما اكنون فقط قسمتى از آن كه مربوط به سلطنت مسعود بن محمود غزنوى و تاريخ خوارزم از زوال دولت آل مأمون و افتادن آن به دست سلطان محمود و حكومت آلتون تاش حاجب، در آن سامان تا غلبه ى سلاجقه، موجود است. درباره ى سبك و شيوه ى نگارش اين كتاب و مؤلف آن سخن بسيار گفته و نوشته اند و از ميان همه نوشته ها به قول استاد فياض كه بيهقى شناس يگانه روزگار ما بود بسنده مى كنيم كه فرمود بيهقى گزارشگر حقيقت بود. علاوه بر اين كتاب ابن فندق كتابى ديگر به نام «زينة الكتاب» در آداب كتابت بدو نسبت داده است.[1]

ابوالفضل محمد ابن حسين، دبير فاضل دربار محمود و

مسعود غزنوى (و. حارث آباد بيهق 358- ف. 470 ه.ق.). وى پس از كسب معلومات در نيشابور، به ديوان رسايل محمود غزنوى راه جست، و در خدمت ابونصر مشكان رئيس ديوان رسايل به كار پرداخت، و همچنان در خدمت سلاطين غزنوى به سر مى برد تا در زمان عزالدوله عبدالرشيد (جلوس 440) چندى صاحب ديوان انشا گرديد، ليكن به تهمت حاسدان معزول و محبوس شد. در سال 44 كه طغرل كافر نعمت بر عبدالرشيد خروج كرد و او را كشت، بسيارى از خادمان درگاه را در قلاع محبوس ساخت.از آن جمله بيهقى را از حبس سلطان- و به قولى از حبس قاضى غزنين- بيرون آورد و به زندان قلعه فرستاد. بيهقى پس از رهايى از زندان گويا بقيه عمر را در انزوا به سر برد تا بدرود زندگى گفت. اثر معروف او «تاريخ بيهقى.» (ه.م.) است، ديگر «زينة الكتاب» در آداب كتابت كه اكنون در دست نيست در مجموعه اى خطى متعلق به كتابخانه ملك (تهران) چند ورق مشتمل بر شرح بغض لغات است كه به بيهقى نسبت داده شده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (332 -331 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (892 -890 /2)، تاريخ بيهق (178 -175)، تاريخ بيهقى چاپ دكتر فياض، (مقدمه)، تاريخ در ايران (31 -29)، تاريخ غزنويان (9 -8)، تاريخ نظم و نثر (65 -64)، دايرةالمعارف فارسى (497/1)، سبك شناسى (91 -66 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 164 -163 /5)، گنج و گنجينه (92 -84)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفضل)، مؤلفين كتب چاپى (417 -416 /5)، معجم المؤلفين (237/9)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 470)، نام آوران فرهنگ (151 -150)، الوافى بالوفيات (20/3)،

يادنامه ى بيهقى چاپ دانشگاه فردوسى.

بيهقي، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، لغوى، نحوى، فقيه و قارى. معروف به شمس بيهقى. ملقب به شمس الائمه. او جامع علوم و فنون بود و در مرو مسكن داشت. از آثارش: «نقض الاصطلام»؛ «سمط الثريا»، در معانى غرائب حديث؛ كتابى در «لغت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (675/2)، معجم الادباء (141 -140 /6)، معجم المؤلفين (264/2).

پارسا، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، گياه شناس. از اهالى تفرش بود. تحصيلات متوسطه و عالى خود را در دارالمعلمين مركزى و دارالمعلمين عالى تهران به پايان رساند و موفق به اخذ ليسانس در رشته ى علوم طبيعى شد. سپس به اروپا رفت و در رشته ى علوم طبيعى از دانشگاه پواتيه با قيد درجه ى بسيار عالى، دكترا گرفت. پارسا، پس از بازگشت به ايران در سال 1314 ش، ابتدا به سمت دانشيارى علوم طبيعى در دانشسراى عالى استخدام شد و سپس به استادى دانشگاه رسيد. از آثارش: «اندام شناسى گياهان»؛ «تيره شناسى»؛ «دارونامه»؛ «گياهان شمال ايران»؛ «فلور ايران»؛ «نباتات ايران».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (155/2)، مؤلفين كتب چاپى (373 -372 /1).

پارسا، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب اللَّه پارسا، از هنرمندان خوب و علاقمند به موسيقى است كه به سال 1332 در شهرستان بروجرد متولد شد، تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در زادگاه خود ادامه داد و به موسيقى از سن يازده سالگى دل بست. او در اين سن فلوت كوچكى براى خود خريدارى كرد و روزها آهنگ هاى مختلفى را كه از راديو مى شنيد نزد خود تمرين مى كرد و آن قدر اين آهنگ ها را مى نواخت تا مى توانست شبيه آنها را بنوازد، او ساز فلوت را بر اثر تمرينات مداوم به طور سينه به سينه با عشق و علاقه خيلى خوب فراگرفت و نواخت ولى نواختن او روى اصول علمى موسيقى و حساب شده نبود، تا اين كه روزى صداى ساز سنتور شادروان رضا ورزنده كه از راديو به گوش وى رسيد او را دگرگون كرد و از آن پس ديگر نواختن فلوت را دنبال نكرد و تصميم گرفت كه به يادگيرى

و نواختن سنتور بپردازد، لذا يك ساز سنتور به بهاى يكهزار ريال براى خود خريدارى كرد و ابتدا نزد خود مشغول تمرين گرديد و پس از چندى نزد هنرمندى به نام مسعود فروزان اين ساز را به طور سنتى و سينه به سينه از راه گوش مشغول يادگيرى و نواختن شد كه مدت 10 سال طول كشيد سپس نزد هنرمندى ديگرى به نام امينى كه از شاگردان استاد فرامرز پايور بود رفت و مدت دو سال موسيقى را به طور علمى و عملى و نت نزد وى كار كرد و پس از آن نزد هنرمندى خوب و سرشناس ديگرى به نام رحيم رفيعى منش رفت و رديف ها و گوشه هاى موسيقى ايرانى را از اين هنرمند فراگرفت.

حبيب اللَّه پارسا، از كودكى و نوجوانى علاقمند به كارهاى منبت كارى و كنده كارى روى چوب بود و همين عشق و علاقه او را به سوى تعمير و ساختن ساز كشانيد به طورى كه از سال 1362 رسماً و عملاً با كمك دوست هنرمند خود لطف اللَّه عزيززاده اقدام به ساختن سنتور كرد كه از سال 68 به بعد به تنهايى به اين هنر و صنعت ادامه مى دهد و سازهاى وى بيشتر در خرم آباد، اصفهان و بروجرد مورد استفاده هنرجويان قرار مى گيرد.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد چهارم)

پاقلعه اي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، قلمدان ساز. اهل اصفهان بود. وى علاوه بر قلمدان خام، جعبه هاى مقوايى و قاب آينه و سيگاردان و جلد هم مى ساخته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :هنر قلمدان (42).

پاكدين، كامل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كامل پاكدين

محل تولد : مراغه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/1

زندگينامه علمي

بنده از سال 1359 بمدت 12 سال بصورت مستمر در مدرسه علميه شهيدين قم تحصيل كرده و همزمان با تحصيلات حوزوي , دروس دانشگاهي را هم تا سطح كارشناسي به اتمام رساندم.حدود يك سال و نيم در باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) مشغول تبليغ بودم. بعد , يكسال در نهاد رهبري دانشگاهها , در قسمت بازرسي فعاليت داشتم بعد , حدود سه سال در مركز دفتر تبليغات اسلامي واحد سيره بعنوان محقق مشغول كار بودم.در جامعه الزهرا (سلام الله عليها ) و دانشكده سپاه قم تدريس كرده ام . يكسال در دانشگاه معارف اسلامي و تاريخ تشيع تدريس داشتم و اخيرا" چهار سال است كه در موسسه پژوهشي راي پرداز مشغول تحقيقات فقهي هستم.

پاينده، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار، داستانسرا، مترجم.

تولد: 1292، نجف آباد.

درگذشت: 18 مرداد 1363.

ابوالقاسم نجف آبادى مشهور به ابوالقاسم پاينده، فرزند رضا، در اصفهان از سال 1301 تا 1309 به تحصيل علوم قديم (صرف و نحو عربى، فقه اسلامى و فلسفه يونان) پرداخت.

خدمت مطبوعاتى خود را از سال 1308 در روزنامه ى «عرفان» (اصفهان) آغار كرد. از سال 1311 به تهران آمد و روزنامه نگارى را ادامه داد مدت ها با روزنامه هاى «شفق سرخ» و «ايران» همكارى داشت. مدتى نيز مدير مجله ى «تعليم و تربيت» بود. در سال 1321 مجله «صبا» را بنياد نهاد و تا سال 1330 انتشار داد. ضمنا با مجلات ديگر از جمله مجله ى «معارف اسلامى» نيز همكارى مى كرد.

ابوالقاسم پاينده در سال 1336 به سبب ترجمه ى قرآن مجيد به دريافت جايزه نايل آمده است. از ترجمه هاى ديگر او مى توان به

اين عنوان ها اشاره نمود: التنبيه و الاشراف (على بن حسين مسعودى، 1349)؛ تاريخ طيرى يا تاريخ الرسل و الملوك (اثر محمد بن جرير طبرى در شانزده جلد، 1352)؛ اسرار نيك بختى (اوريزان ماردن، 1333)؛ تاريخ سياسى اسلام از آغاز ظهور تا انقراض دولت اموى (دكتر حسين ابراهيم حسن، سه جلد، 1318)؛ چرا فرانسه شكست خورد (آندره موروآ، 1319)؛ در آغوش خوشبختى (لرد آورى بورى، 1313)؛ زندگانى محمد (ص) (دكتر محمد حسنين هيكل، دو جلد، 1317)؛ مروج الذهب (از مسعودى، دو جلد، 1344)؛ تاريخ عرب (از فيليپ حتى، دو جلد، تبريز، 1344)؛ نهج الفصاحه (س) (كلمات قصار حضرت رسول، جلد اول: 1326)؛ سخنان محمد (ص) (كلمات قصار با ترجمه، 1318)؛ عشق و زناشويى (نيكلا حداد، 1335).

در سال 1326 به رياست اداره ى تبليغات برگزيده شد و در دوره ى دوم مجلس مؤسسان نامزد نجف آباد بود.

ابوالقاسم پاينده داستان هم مى نوشت. داستان هايش تركيبى از خاطره و موعظه اند و بيشتر به انتقاد از زندگى ادارى در سال هاى پيش از 1320 اختصاص دارند. در چند داستان نيز به نشان دادن جنبه هاى مضحك زندگى روستايى و خاطرات دوران كودكى مى پردازد. از جمله آثار داستان وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: رمان قاتل (اصفهان، 1313)؛ در سينماى زندگى (مجموعه داستان، 1337)؛ دفاع از ملا نصرالدين (1347)؛ جناب آقاى دكتر ريش (1348)؛ مرده كشان جوزان و هفده داستان ديگر (1357)؛ داستان هاى برگزيده (1352)؛ و ظلمات عدالت (1354).از آثار ديگر او مى توان به دستور نوشتن (اصفهان، 1309) و تمدن اسلام (از مجلدات تاريخ ويل دورانت) اشاره نمود.

در 1290 در نجف آباد اصفهان متولد شد. تحصيلات جديد و قديم را به خوبى ادامه داد و به ادبيات زبان

فارسى و عربى تسلط پيدا كرد. زبان فرانسه را هم فراگرفت. به خدمت دولت درآمد، ولى كار اصلى او ترجمه و نويسندگى بود و كارهاى ادبى و علمى اوليه ى او نشانگر ذوق و تسلط او به زبان فارسى است. چندى در مطبوعات اصفهان به كار ترجمه و نويسندگى اشتغال داشت، بعد به تهران آمد و مدتى به اتفاق على دشتى و عبدالرحمن فرامرزى در اداره ى راهنماى نامه نگارى شهربانى اشتغال داشت. بعد از 1320 مستقلاً به انتشار مجله ى هفتگى صبا كه روزهاى چهارشنبه منتشر مى شد مبادرت نمود. اين مجله در نوع خود جالب بود و در آن مسائل اجتماعى براى اولين بار در ايران به طور عريان مطرح مى شد. حتى از لحاظ چاپ عكس هاى لخت و نيمه لخت نيز بى سابقه بود. داستان هاى عشقى كه تحريك كننده ى جوانان است، هر هفته با آب و تاب تمام انتشار مى يافت. مخصوصاً عكس هاى ستارگان معروف سينما همه هفته روى جلد و داخل صفحات، و اخبار سينمايى جلب توجه مى كرد. اين مجله خيلى زود با استقبال روبرو شد و تيراژ آن سرسام آور بالا رفت و مدير آن از لحاظ اجتماعى موقعيتى پيدا كرد؛ مخصوصاً تبليغات مجله هم بى سابقه و جالب بود. مجله ى صبا در عين حال مخالفين سرسختى هم داشت و با تمام قدرت مى خواستند از انتشار آن جلوگيرى كنند، ولى ميسر نمى شد. مجله ى صبا چندين سال انتشار مى يافت تا تدريجاً تازگى خود را از دست داد و تعطيل شد.

پاينده در بين مردم وجهه ى زيادى نداشت و دشمنان سرسختى پيدا كرده بود. نسبت هائى به او دادند. هرچه تلاش كرد بدنامى مجله را از خود دور كند، نشد. سرانجام به ترجمه ى قرآن پرداخت و

ترجمه اى از قرآن به دست داد كه در زمان خود بهترين ترجمه ى فارسى بود. در دوره ى بيست و يكم پس از چندين سال تلاش، نماينده ى نجف آباد شد. در مجلس تك روى كرد. گاهى عوام فريبى مى كرد. پس از آن دوره، ديگر به مجلس راه نيافت، از او كتاب هاى زيادى انتشار يافته است كه هر يك در حوزه ى خود درخور توجه است. ترجمه هاى او روان است. ترجمه ى كتاب در آغوش خوشبختى يكى از ترجمه هاى سليس اوست. حيات محمد (ص) و ترجمه ى كلمات حضرت رسول (ص) تحت عنوان نهج الفصاحه از ديگر كارهاى علمى و ادبى او مى باشد.

مهمترين كار پاينده، ترجمه ى قرآن و ترجمه ى تاريخ طبرى در 16 مجلد است. پاينده قصه و طنز نيز مى نوشت. در 73 سالگى در تهران درگذشت. از وى كتابخانه ى معظمى باقى ماند كه غالب كتب آن به زبان هاى فرانسه و عربى بود. ظاهراً اين كتابخانه از طرف وراث به فروش رفت و گويا على رغم ميل صاحب آن، در اختيار مؤسسات دانشگاهى و علمى قرار نگرفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پرويز، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ، محقق.

تولد: 1286.

درگذشت: 20 آذر 1366.

عباس پرويز، فرزند حسين پرويز (آزاديخواه عضو حزب دمكرات از سال 1327 ق. به بعد و از مؤسسان و مدير كتابخانه ى تهران)؛ چندى در فرانسه تحصيل كرد. پس از بازگشت به ايران در سمت معلمى دبيرستان ها سال هاى دراز تدريس كرد و كتاب هاى درسى نوشت. وى از سال 1351 به مدت يك سال در مؤسسه ى انتشارات دانشگاه تهران به ويراستارى مشغول بود. فهرست تأليفات وى به شرح زير است: تاريخ اروپا در قرون وسطى (1316)؛ تاريخ اروپا در قرون هفدهم و هيجدهم (براى پنجم ادبى، 1316)؛ تاريخ ايران در قرون نوزدهم

و بيستم (1316)؛ تاريخ دو هزار و پانصد ساله ى ايران (1343)؛ جغرافياى اقتصادى ايران و انگليس و فرانسه و آلمان (1318)؛ از طاهريان تا مغول (1320)؛ فهرست تاريخ ايران (1326)؛ تاريخ ديالمه و غزنويان (1336)؛ تاريخ ايران بعد از اسلام تا عصر حاضر، (تاريخ روابط ايران با اروپاييان در دوران سلطنت صفويه و قاجاريه، تاريخ عمومى و اروپا از قرون وسطى تا پايان جنگ بين المللى اول، جغرافياى اقتصادى عمومى ايران (براى سال ششم ادبى)؛ از عرب تا ديالمه؛ تاريخ تمدن جديد دنيا و ايران؛ سلاجقه و خوارزمشاهيان؛ قيام ايرانيان در راه تجديد مجد و عظمت ايران؛ كليات جغرافيا (با همكارى نصرالله فلسفى و على اصغر شميم). مقاله هايى از وى در نشريه ى «بررسيهاى تاريخى» به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پرهيزگار، شهريار

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد شهريار پرهيزكار، در 25 مرداد ماه سال 1343 ه_.ش در شهر تهران ديده به جهان گشود. اشتياق خود او به آموختن قرآن و نيز جوّ مذهبى خانواده، يكى از عوامل اصلى در گرايش قرآنى او شد. خود او مى گويد: ميل و اشتياق درونى به شنيدن نغمات روحانى، اعم از دعا و قرآن كه بويژه توسط مادرم در برخى مواقع به شكلى محزون تلاوت مى شد مرا ترغيب مى كرد. يكى از تفريحات كودكى من اين بود كه گوشه اى مى نشستم و مسابقه اى قرانى براى خودم ترتيب مى دادم و خود را قارى تجسم مى نمودم و احساس مى كردم كه از من دعوت شده براى اجراى برنامه و در شروع مسابقه بايد من بخوانم بعد هم با يك لحن و وضعيت خاصى شروع مى كردم به خواندن و خانواده اين را

ديدند بيشتر توجه شان جلب شد و مرا به جلسات قرآن راهنمايى كردند، استاد شهريار پرهيزكار، در سال 1352 كه 9 سال بيشتر نداشت، با شنيدن پخش چند تلاوت زيبا از مسابقات جهانى در مالزى كه از طريق تلويزيون پخش مى شد، مجذوب تلاوت قرآن شد و بخصوص تلاوت استاد محمد تقى مرّوت كه رتبه نخست آن سال را در مسابقات مالزى را كسب كردند، بر او اثرى ويژه گذاشت و زندگى آينده اش در مسير قرآن رقم زد.

آقاى شهريار پرهيزكار، روخوانى و روانخوانى و مباحث اجمالى در زمينه تجويد مقدماتى را در محضر استاد اديب و تجويد و صوت و لحن قرآن كريم را همزمان در جلسات استاد مروت آغاز كرد. و سپس با راهنمايى استاد و مروت به جلسات درس استاد مولائى حضور يافت و بدين ترتيب، حفظ قرآن را نيز آغاز نمود. استاد پرهيزكار، اولين بار بصورت رسمى در مسابقات قرآنى كه در سال 1356 در مسجد لاله زار و در مقابله با رژيم طاغوت برگزار شد به تلاوت پرداخت در اين مراسم كه بسيار با شكوه برگزار شد آياتى از سوره مباركه يوسف را به زيبائى تلاوت كردند.

آقاى پرهيزكار پس از دريافت ديپلم در سال 1360، در دانشگاه شهيد بهشتى تهران و در رشته كامپيوتر و نرم افزار تحصيل خود را آغاز كرد و مدرك كارشناسى را دريافت نمود. آقاى پرهيزكار در سال 1369 ازدواج كرد كه ثمره اين ازدواج دو فرزند بنامهاى فاطمه و مهديه است.

استاد پرهيزكار قرآن كريم را در طول سه سال در جلسات حفظ استاد مولائى از حفظ نمود او همچنين در بسيارى از مسابقات داخلى در

كشور شركت كرده و رتبه هاى ممتاز كسب نموده است. در سال 1362 در مسابقات بين المللى جمهورى سلامى ايران در حفظ 15 جزء رتبه نخست را كسب كرد همچنين در سال 1364 در حفظ 20 جزء رتبه دوم را در كشور عربستان بدست آورد در سال 66 هم استاد پرهيزكار در رشته حفظ كل قرآن در مسابقات بين المللى ايران شركت كرد و رتبه نخست را در اين مسابقات از آن خود ساخت. او علاوه بر آن، در سال 71 نيز به رتبه نخست مسابقات كشور عربستان در رشته حفظ كل دست يافت. وى شيرين ترين خاطرات فراموش نشدنى خود را دستبوسى حضرت حضرت امام خمينى (ره) و تفقد و صميميت ايشان را با خود دانسته و خاطره ديگر را ورودشان به داخل كعبه پس از انجام مسابقات عربستان، در سال 66 مى داند. دوره كامل تلاوت ترتيلى با صداى استاد پرهيزكار كه از سالها پيش و به بركت نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران ضبط شده است همه ساله از شبكه هاى مختلف راديو و تلويزيون جمهورى اسلامى ايران پخش مى شود. كه بسيار مورد توجه دوستداران و علاقه مندان به قرآن قرار گرفته است. نوار كاست با تكرار تلاوت ترتيل با صداى استاد پرهيزكار براى علاقه مندان به حفظ قرآن كريم تدوين شده است و در دسترس علاقه مندان است. آقاى پرهيزكار مانند بسيارى ديگر از اساتيد و صاحبظران امر تلاوت معتقدند كه قارى قرآن شايسته است در ابتداى كار از يك قارى مصرى برجسته تقليد كند و در اين مرحله بايد از هرگونه ابداع و ابتكار سبك نوين پرهيز كند او معتقد

است پس از سپرى كردن اين دوره مى توان سبكى نو، ابداع كرد به همين دليل خود او نيز در ابتدا از مرحوم استاد عبدالباسط سپس مرحوم منشاوى و پس از آن از مصطفى اسماعيل تقليد نموده است. آقاى پرهيزكار به قاريان جوانى كه در ابتداى راه هستند سفارش مى كند كه در شنيدن تلاوتها براى يادگيرى توجه و دقت بالايى را مبذول دارند؛ يعنى بصورت تفننى به تلاوت گوش ندهند بلكه به تمام ظرايف و ريزه كارى هاى تلاوت قارى مورد تحقيق گوش بسپارند. استاد پرهيزكار تا كنون در جلسات مختلفى در سطح تهران و يا در دبيرستانهاى مختلف در زمينه اى قرآنى تدريس كرده اند ايشان هم چنين در دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران دو واحد درس آوا شناسى را تدريس نموده است. آقاى پرهيزكار در زمينه فعاليت هاى قرآنى خود در دوره هاى تربيت مربى قرآن، در سپاه پاسداران و تصميم گيرى جلسات برخى از نهادهاى كشور حضورى فعال داشته است. او در طول 8 سال دفاع مقدس كه دل و جان نيروهاى رزمنده لبريز از معنويت بود، در ايامى كه مجاهدان اين مرز و بوم با عشق به قرآن و اهل بيت (ع) لحظات را سپرى مى كردند حضور قاريان برجسته كشور در جمع آنان تأثيرى بسزا داشت، از اين رو استاد پرهيزكار نيز مانند بسيارى از برادران قارى در جمع رزمندگان اسلام در جبهه هاى مختلف حاضر مى شد و با تلاوت آيات وحى دل و جان آنها را از عشق حق حياتى دوباره مى بخشيد.

آقاى پرهيزكار معتقد است كه حضور قرآن در جامعه موجب طراوت بخشيدن به

زندگى مردم و ايجاد اميد به رحمت پروردگار و در نتيجه ايجاد آرامش و ممانعت از انحرافات فكرى و اعتقادى در جامعه است. او در كنار انس با قرآن به مطاله نيز اهتمام مى ورزد و علاوه بر مطالعه تفسيرهاى قرآن به ترجمه كتاب در زمينه كامپيوتر پرداخته است. او كتابى نيز در زمينه حفظ قرآن به رشته تحرير در آورده است كه در اين كتاب به نكات خاصى در زمينه حفظ قرآن كريم اشاره شده است. او علاوه بر اوقاتى كه در كنار ساير فعاليتها به خانواده اختصاص داد، به بسيارى از كشورها براى تبليغ قرآن نيز سفر نموده است. از جمله اين كشورها مى توان عربستان، ليبى، سوريه، مالزى، تانزانيا، و اطريش را نام برد كه در تمامى اين كشورها تلاوتهايش مورد استقبال مسلمانان قرار گرفته است. آقاى پرهيزكار از اساتيد؛ رفعت، شعشاعى، مصطفى اسماعيل و شعيشع به عنوان قاريان برتر پيشكسوت در كشور مصر ياد مى كند. او همچنين در ميان اساتيد حاضر در كشور مصر از اساتيد: شحات محمد انور، اللّيثى و نعينع به عنوان قاريان برتر كشور مصر نام مى برد. آقاى شهريار پرهيزكار كه تا كنون بارها و بارها در مسابقات بين المللى در كشورمان و نيز در مسابقات بين المللى كشور مالزى به قرائت پرداخته است معتقد است كه: فعاليتهاى قرآنى در كشور بايد از حالت ضعيف، پراكنده و غير تشكيلاتى خاج شود و مورد توجه مسئولان قرار گيرد او همچنين به همدلى واقعى در ميان عناصر قرآنى كشور به عنوان يكى از عوامل مهم براى گسترش فعاليتهاى قرآنى كشور نام مى برد او به دلسوزان مسائل قرآنى

در كشور سفارش مى كند تا در موضعگيرى هاى خود همواره تمايلات معنوى را مدّ نظر بگيرند و از هرگونه نفسانى عمل كردن در اين زمينه بپرهيزيد او هم چنين از برگزارى مسابقات قرآن كريم در سطح داخلى به عنوان يكى از اقدامات مؤثر در زمينه نشر فرهنگ قرآنى ياد مى كند و معتقد است كه بايد تشكيلات مستقل و منظمى در سازمان اوقاف باشد تا امر مسابقات قرآن سازماندهى شود. وى در توصيه هاى خود به جوانان معتقد است كه فعاليت در امر قرآنى به يك اشتياق و علاقه خاصى نيازمند است و صرف دوست داشتن را كافى نمى داند؛ بايد عشق و علاقه در خود ايجاد كرد تا بتوان با اين موتور محركه كه از درون ما را سوق مى دهد به سمت انس هر چه بيشتر با قرآن در اين عرصه موفق باشيم.

پور داوود، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد ابراهيم پور داود اديب ،مورخ و سخنور معاصر در سال 1264 ه.ش در شهر رشت به دنيا آمد. وي مقدمات فارسي و عربي را در زادگاهش آموخت و در سال 1284ه.ش براي تحصيل حكمت و طب قديم به تهران آمد. پور داود در آغاز نهضت مشروطه براي كسب علوم جديد به بيروت رفت. وي پس از دو سال و نيم اقامت در لبنان به ايران بازگشت و رهسپار فرانسه شد و در پاريس به تحصيل علم حقوق پرداخت. استاد پور داود در سال 1307 به اروپا بازگشت و در سال 1311 به درخواست رابيند رانات تاگور شاعر و فيلسوف هندي به تدريس فرهنگ ايران در دانشگاه ويسوبهارتي شهر شانتي نيكيتان پرداخت . پس از آن پور

داود مجددا مطالعات خود را در اروپا ادامه داد. وي در سال 1316 به دعوت مسئولان دانشگاه تهران، براي تدريس زبانها و ادبيات ايران پيش از اسلام دعوت شد. پور داود از اين تاريخ تازمان بازنشستگي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تدريس و تحقيق فرهنگ ايران باستان، زبان اوستا و تاريخ حقوق ايران باستان اشتغال داشت.ايشان در سال 1347 در سن هشتاد و سه سالگي در شهر رشت درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ و ادبيات ايران پيش از اسلام،

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابراهيم پور داود مقدمات فارسي و عربي را در زادگاهش آموخت و در سال 1284ه.ش براي تحصيل حكمت و طب قديم به تهران آمد. پور داود در آغاز نهضت مشروطه براي كسب علوم جديد به بيروت رفت. وي پس از دو سال و نيم اقامت در لبنان به ايران بازگشت و رهسپار فرانسه شد و در پاريس به تحصيل علم حقوق پرداخت. پور داود پس از شروع جنگ جهاني اول به ايران بازگشت و در كرمانشاه دست به انتشار روزنامه اي بنام رستخيز زد و پس از چند ماه مجددا عازم اروپا شد و در آلمان با ايران شناسان و طرز كار آنان آشنا شد. از اين زمان به بعد پورداود به رشته ايران شناسي به ويژه زبان و فرهنگ ايران علاقه مند شد و زندگي خود را وقف مطالعه و پژوهش تاريخ ايران باستان كرد. وي در سال 1303 ه.ش به ايران بازگشت و پس از يك سال و نيم به هندوستان رفت و با دستيابي به برخي از منابع آئين ايران باستان، بخشي از تفسير اوستا را منتشر كردو يك سلسله

سخنراني نيز در باره ايران و فرهنگ كهن آن ايراد كرد كه در كتابي بنام خرمشاه گرد آوري شد.

زمان و علت فوت : پور داود در سال 1347 در سن هشتاد و سه سالگي در شهر رشت درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : استاد پور داود در سال 1307 به اروپا بازگشت و در سال 1311 به درخواست رابيند رانات تاگور شاعر و فيلسوف هندي به تدريس فرهنگ ايران در دانشگاه ويسوبهارتي شهر شانتي نيكيتان پرداخت و ضمن اقامت يك ساله خود در هند صد بند ازاشعار تاگور را از بنگالي به فارسي برگرداند; پس از آن پور داود مجددا مطالعات خود را در اروپا ادامه داد. وي در سال 1316 به دعوت مسئولان دانشگاه تهران، براي تدريس زبانها و ادبيات ايران پيش از اسلام دعوت شد. پور داود از اين تاريخ تازمان بازنشستگي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تدريس و تحقيق فرهنگ ايران باستان، زبان اوستا و تاريخ حقوق ايران باستان اشتغال داشت. وي در سال 1317 به عضويت دائمي فرهنگستان ايران درآمد. پور داود در سال 1324 انجمن ايران شناسي را در تهران داير كرد و پس از دو سال آموزشگاهي براي ايرانشناسي بوجود آورد كه مدت دو سال دوام داشت.استاد پور داود در سال 1341 ه.ش به عضويت شوراي فرهنگي (سلطنتي) وقت منصوب شد.در سال 1342 دانشگاه دهلي به او درجه دكتري افتخاري داد و در سال 1344 به عنوان اولين دانشمند ايراني به عضويت آكادمي جهاني هنر و دانش برگزيده شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ابراهيم پور داوددر سال 1324 انجمن ايران شناسي را در تهران

داير كردو پس از دو سال آموزشگاهي براي ايرانشناسي بوجود آورد كه مدت دو سال دوام داشت

جوائز و نشانها : در سال 1324 دانشگاه تهران طي مراسم بزرگداشتي از خدمات علمي و فرهنگي ابراهيم پور داودقدرداني كرد و به همين مناسبت در سال 1325 ياد نامه اي مشتمل بر شرح احوال و آثار او به كوشش دكترمحمد معين به زبان فارسي و زبانهاي اروپائي منتشر شد. پور داود در سال 1345 جايزه بزرگ تاگور را از دولت هندوستان دريافت كرد و درسال 1346 به دريافت نشان علمي و عنوان شواليه دوسن سيلوستر (DeSilvester)از دربار واتيكان مفتخر گرديد --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آناهيتا،

ويژگي اثر : تهران (1343)

2 ايرانشاه(تاريخچه مهاجرت زرتشتيان به هند)

ويژگي اثر : بمبئي 1344

3 پوراندخت نامه،

ويژگي اثر : بمبئي (1306)

4 خرده اوستا

ويژگي اثر : (تفسير مجموعه اوستا بامتن اوستائي) بمبئي، ( 1310)

5 سوشيانت بمبئي

ويژگي اثر : 1306

6 فرهنگ ايران باستان،

ويژگي اثر : تهران (1326)

7 گاتها، نخستين بخش از كتاب مينوي اوستا،

ويژگي اثر : بمبئي (1305)

8 گفت و شنود پارسي

ويژگي اثر : (براي دبيرستانهاي هند) بمبئي (1312)

9 هرمزد نامه،

ويژگي اثر : تهران(1331)

10 يزد گرد شهريار،

ويژگي اثر : بمبئي (1312)

11 يسپرد،

ويژگي اثر : تهران (1342).

12 يشتا بخش نخست

ويژگي اثر : 1307

پورحسيني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1299 ش)، مترجم، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به واصل. وى در كرمان متولد شد. و تحصيلات ابتدايى و متوسطه ى خود را در همان شهر گذراند، پس از آن به تهران آمد و در دانشسراى عالى موفق به دريافت ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى شد. سپس به كرمان بازگشت و به

تدريس پرداخت و روزنامه ى «روح القدس» را در كرمان، به مدت سه سال منتشر كرد. برخى از مشاغل وى عبارت اند از: رياست دانشسراى مقدماتى كرمان، رياست دبيرستان، رياست فرهنگ شهداد، رفسنجان، كرمان. واصل در سال 1337 ش به وزارت فرهنگ و هنر تهران انتقال يافت و در خلال خدمت ادارى، و در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى دكترا گرفت و به مقام استادى دانشگاه رسيد. مدفن او در كرمان است. از آثار وى:

ترجمه ى «اخلاق نيكو ماخس» ارسطو؛ ترجمه ى رساله ى «سلامان وابسال»؛ «فيثاغورثيان»؛ «رواقيون»؛ «لغت نامه گويش كرمانى»؛ «فلاسفه قبل از ارسطو»؛ «اخلاق عملى» و «ديوان» اشعار.[1]

مدرس، مترجم.

تولد: 1299، كرمان.

درگذشت: 27 آذر 1365، شهداد.

سيد ابوالقاسم پورحسينى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاه خويش به پايان برد. آنگاه به تهران آمد و در سال 1322 از دانشگاه تهران در رشته ى فلسفه فارغ التحصيل شد و به زادگاه خود بازگشت و با شغل دبيرى كار فرهنگى خود را آغاز نمود. وى در طول چهل سال خدمت فرهنگى مشاغلى متعدد چون نظامت دانشسراى مقدماتى كرمان، رياست دانشسراى كرمان و فرهنگ شهداد و رفسنجان، معاونت استان كرمان و... برعهده اش بود. طى پانزده سال خدمت فرهنگى در استان كرمان حدود 122 مدرسه ى ابتدايى در اين شهر احداث كرد. در سال 1337 به تهران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به كار شد و پس از چندى به رياست دبيرخانه ى دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران منصوب شد (1362 -1342) و در ضمن به تدريس در اين دانشكده نيز مى پرداخت.

در سال 1348 از دانشگاه تهران در رشته ى فلسفه دكترى گرفت. در طى اقامتش در كرمان روزنامه «روح القدس» را پى افكند و سه سال متوالى

آن را منتشر نمود و دو نشريه را در دانشسراى مقدماتى كرمان فراهم ساخت. مقالات و اشعار او در روزنامه هاى «استقامت»، «صداى كرمان» و «بيدارى» چاپ مى شد.

دكتر پورحسينى شعر نيز مى گفت و غزليات، دو بيتى ها و قصادى از او به يادگار مانده است و تخلص او «واصل» بود. وى از سال 1335 به بعد در هيئت مديره ى انجمن ابدى عضويت داشته است.

فهرست آثار دكتر پورحسينى به شرح زير است: ترجمه ى اخلاق نيكوماخوس ارسطو به فارسى و تطبيق آن با كتاب تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق (الطهاره) مسكويه، ترجمه رساله سلامان و آبسال ابن سينا، فراسوى تناقض، افلاطون، مشارب عمده ى اخلاقى، فلسفه ى اپيكور، فلسفه ى رواقى، فلسفه ى اخلاق شرح نمط نهم اشارات، فيثاغورثيان، از انتشارات مجله ى «دانشكده ى ادبيات، رواقيون، رساله اى درباره ى فلسفه ى اخلاقى ابن حكماء كتب و آثار خطى مسكويه به صورت مقاله در مجله ى «معارف اسلامى»، ترجمه ى اشعار در مجله ى «يغما». آثار ترجمه نشده ى وى عبارتند از فرهنگ لغات و اصطلاحات كرمان، فلسفه ى بعد از سقراط، سقراط، هراكليتوس، فلسفه ى ياسپرس، سلسله مقالات عرفانى، مردمى و نامردمى ها.

پيكر دكتر پورحسينى بنا بر وصيت خود در جوار مرقد امامزاده زيد به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره ى شاعران كرمان (168 -158)، الذريعه (1249/9)، ستارگان كرمان (129 -124)، سخنوران نامى معاصر (3816 -3813 /6).

پوررنجبر، كوكب

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مدرس قرآن.

تولد: 1282 شيراز.

درگذشت: 12 اسفند 1370.

كوكب پوررنجبر، فرزند محمداسماعيل كه پزشكى مشهور بوده است، پس از اتمام تحصيلات خود به شغل معلمى تعليمات دينى در وزارت فرهنگ سابق روى آورد.

از سن شانزده سالگى به جمع آورى مستندات در روش هاى تدريس علوم اسلامى پرداخت. در اثناى آموزش تعليمات دينى در مدارس بود

كه ايشان اعراب گذارى و تصحيح نسخ قرآن چاپ كشورهاى پاكستان، هندوستان و ديگر كشورهاى اسلامى را آغاز كرد.

كوكب پوررنجبر با تغيير روش هاى تدريس قرآن و زيباسازى صفحات اين كتاب آسمانى از سويى و ويراستارى و صفحه آرايى متن آموزشى و درك بصرى راحت لغات از سويى ديگر تلاش نمود تا آموزش قرآن را به نونهالان و نوآموزان علوم دينى ساده و آسانتر سازد.

فعاليت ديگر استاد پوررنجبر بازنويسى مفاتيح الجنان بود. ويژگى اين نسخه اعراب گذارى كامل كلمات در زير و بالاى حروف بود و روال سنتى حاشيه نويسى در متن كه دشوارى زيادى براى خوانندگان را به همراه دارد، كنار گذاشت و حاشيه در متن صفحات قرار داده شد و از فنون زيبانگارى و هنر خطاطى نيز استفاده نمود.

استاد پوررنجبر در سن بيست و هفت سالگى نابينا شد ولى با ديدن حضرت فاطمه (س) در خواب شفا يافت، و عمر خود را وقف قرآن و علوم دينى كرد. ره آورد چهل و شش سال خدمت در مراكز دولتى و ملى ايشان، تأسيس مركز آموزش ابتدايى (كوكبيه) در شهر مشهد است.

استاد از سالهاى 1338 تا 1363 به منظور تدريس قرآن مجيد، ساده ترين روش ممكن خودآموزى در شش جلد تحت عنوان خودآموز و روش تدريس قرائت مجيد را تأليف نمود. اين خودآموز توسط انتشارات اسلاميه به چاپ رسيده است. از آثار ديگر او تصحيح خودآموز گفتگوى حسين و حسن است.

استاد كوكب پوررنجبر سرانجام در سن هشتاد و دو سالگى روز دوازدهم اسفند 1370 دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پورزرگري، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج محمدرضا پورزرگرى در 28 شهريور سال 1349 ه_.ش در شهر تهران و در خانواده اى مذهبى

ديده به جهان گشود. محيط مذهبى خانواده و اشتياق پدر براى تربيت معنوى فرزندش، از همان آغاز بستر مناسبى براى فراگيرى قرآن، فراهم ساخت و زمزمه تلاوت قرآن، فراهم ساخت و زمزمه تلاوت قرآن پدر در سحرگاهان، اشتياق محمدرضا را براى تلاوت قرآن دو چندان ساخت. البته جدّه مكرمه او، اولين و مؤثرترين عامل در گرايش آقاى پورزرگرى به اين راه بود. از ديگر عوامل تأثير گذار در حيات قرآنى محمدرضا پور زرگرى، بايد به استادان و مربيان دوره دبستان، بويژه استادش آقاى مصطفى اسلامى اشاره كرد. آقاى پورزرگرى از خاطرات خوش نخستين سالهايى كه در ايام كودكى در جوار حرم مقدس رضوى تلاوت آيات وحى را شنيده بود بسيار ياد مى كند و يكى از عوامل علاقه مندى خود به تلاوت قرآن را حال و هواى آن لحظات مقدس مى داند آقاى پورزرگرى از كلاس دوم ابتدايى در ساعات درس قرآن اشتياق بسيار از خود نشان مى داد به همين دليل نيز پس از پيروزى انقلاب اسلامى و آشنايى با استاد مصطفى اسلامى در دبستان علوى شماره 2 به اين دبستان رفت و با اشتياق، پشتكار و اهتمامى بسيار به تمرين و اجراى همخوانى قرآن كريم بر اساس تلاوت سوره حشر استاد عبدالباسط پرداخت.

آقاى محمدرضا پورزرگرى آموزش روخوانى قرآن كريم را در كلاس چهارم دبستان و زير نظر استادش آقاى فتحعلى و آموزش مقدماتى تجويد و صوت و لحن را، زير نظر استادش آقاى مصطفى اسلامى در كلاس پنجم ابتدايى به پايان رساند و پس از آن با حضور جلسات استاد محسن موسوى نكات تجويدى و صوت و لحن را در سطح بالاتر همراه

با مفاهيم قرآنى فرا گرفت.

او همزمان با فراگيرى تجويد و صوت و لحن در جلسات درس آيت الله ضياء آبادى و حجت الاسلام قرائتى به فراگيرى مفاهيم آيات قرآن كريم نيز پرداخت.

آشنائى با مؤسسه دارالتحفيظ قرآن كريم، نقطه عطفى در زندگانى قرآنى پورزرگرى شد. در همين مكان او با كلاسهاى آموزشى تجويد استاد محسن موسوى آشنا شد و در جلسات اين استاد كه در بعد از ظهرهاى تابستان برگزار مى شد، بهره هاى فروان برد.

آقاى محمدرضا پورزرگرى نخستين بار در يكى از هيئتهاى مذهبى كه به همت آموزش و پرورش برگزار مى شد بصورت رسمى به تلاوت قرآن پرداخت. او همچنين نخستين بار در سال 1361 همراه با استاد على اربابى و جمعى از قاريان مؤسسه دارالتحفيظ قرآن كريم در تلويزيون به اجراى چند برنامه همخوانى پرداخت.

حاج محمدرضا پورزرگرى نيز در ابتداى كار تلاوت خويش همچون ساير قاريان به تقليد از قاريان مشهور مصرى نظير استادان عبدالباسط، صياد، على البنّاء و مصطفى اسماعيل پرداخت. او معتقد است كه مؤثرترين مسئله در زمينه تلاوت قرآن براى تمامى قاريان در ابتداى كار تقليد از استادان برجسته مصرى است.

آقاى پورزرگرى معتقد است كه قاريان تازه كار و كسانى كه در ابتداى امر تلاوتند بايد علم تجويد را از مراحل ابتدايى تا سطوح عالى زير نظر استادان، با دقت كامل فرا بگيرند و با يادگيرى ترجمه كلمات قرآن با مفاهيم آن آشنا شوند. او همچنين قاريانى را كه در ابتداى مسير تلاوتند به يادگيرى صرف و نحو زبان عربى و نيز فراگيرى مفاهيم و تفاسير آيات قرآن سفارش مى كند.

آقاى محمدرضا پورزرگرى در سال 1375 ازدواج كرد كه ثمره

آن يك فرزند پسر است. او در مسير زندگى قرآنى خود از همان آغاز به آموزش قرآن كريم به علاقه مندان پرداخت و از همان دوران تحصيل در دبيرستان، به تهيه و تنظيم جزواتى در خصوص آشنايى با قرآن، اقدام كرد. او همچنين در سال 1364 بصورت رسمى در دارالتحفيظ و علاوه بر آن تمام سالهاى دفاع مقدس را در پايگاه هاى مقاومت بسيج اقدام به برگزارى جلسات قرآن كريم نمود. آقاى پورزرگرى علاوه بر تدريس در زمينه هاى مختلف قرآن در برخى از مدارس تهران در حدود 15 سال به آموزش قرآن در حسينيه محبان الحسين (عليه السلام) پرداخت او همچنين در سال 1363 در مسابقات قرآن كريم كه سازمان تبليغات اسلامى برگزار كرد رتبه سوم و در سال 1373 در مسابقات سراسرى قرآن كريم كه به همت سازمان اوقاف در سمنان برگزار شد رتبه نخست را از آن خود ساخت و در همان سال، در مسابقات بين المللى قرآن كريم كه در حسينيه ارشاد برگزار شد مقام نخست اين دوره از مسابقات را كسب كرد.

در ميان خانواده آقاى پورزرگرى بايد به برادر بزرگوار او شهيد حميد رضا پورزرگرى اشاره كرد. كه در زمينه هاى مختلف قرآنى فعاليت داشت. در محضر استاد مولوى فراگيرى نكات مختلف قرآنى پرداخته و چهره هاى فعال در زمينه هاى قرآنى به حساب مى آمد.

آقاى پورزرگرى در سالهاى 63 و 62 در ايام رياست جمهورى حضرت آيت الله خامنه اى مدظله العالى، از جلسات درس تفسير ايشان، بهره ها گرفت. در اين جلسات كه صبحهاى جمعه در همان مكان رياست جمهورى برگزار مى شد قاريان و علاقه مندان بسيارى

حضور مى يافتند آقاى پورزرگرى نيز از جمله اين مشتاقان بود كه در اين جلسات در حضور آيت الله خامنه اى به تلاوت قران مى پرداخت و مورد تفقد و تشويق ايشان قرار مى گرفت.

او همچنين از قاريانى است كه همه ساله به همراه كاروان قاريان قران براى تبلغيغ به كشورهاى مختلف اعزام شده اند كه از جمله اين كشورها مى توان به ماداگاسكار، اتيوپى، هند، سوره و افريقاى جنوبى، پاكستان، امارات، غنا، اردن، و انگليس اشاره كرد.

آقاى حاج محمدرضا پورزرگرى علوه بر قرائت بر قرآن كريم و اجراى اذان به اجراى برجسته تواشيح و همخوانى در كشور است كه از سال 68 فعاليت خود را آغاز كرد.

آقاى پورزرگرى علاوه بر داورى مسابقات داخلى يكبار نيز در كشور هند در مسابقات سارسرى قرآن كريم كه در شهر حيدر آباد اين كشور برگزار شد داورى كرده است.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

پيرنيا، مشيرالدوله، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1251 ش، فرزند ميرزا نصراللَّه مشيرالدوله. تحصيلات مقدماتى و معمول زمان را به اتفاق برادرش حسين پيرنيا (مؤتمن الملك) تحت مراقبت و نظارت پدر انجام داد و علوم متداول زمان را فراگرفت. سپس براى ادامه ى تحصيل عازم روسيه گرديد و در رشته هاى نظام و حقوق فارغ التحصيل شد. بعد مدتى هم در فرانسه به تحصيل اشتغال ورزيد و به خدمت در سفارت ايران در روسيه درآمد و عنوان مستشار سفارت يافت. در 1317 ه.ق پدرش به وزارت امور خارجه رسيد و او را به تهران احضار و با لقب مشيرالملك به رياست دفتر وزارت امور خارجه و منشى مخصوص خود تعيين نمود. در سفر اول مظفرالدين شاه به اروپا، مترجم زبان روسى شاه بود و در اين

مأموريت توانست لياقت و كياست خود را ثابت كند. پس از بازگشت از اروپا، به پيشنهاد پدر و موافقت اتابك صدراعظم، به جاى ميرزا رضاخان ارفع الدوله به وزيرمختارى ايران در روسيه تعيين گرديد.

در 1320 ه.ق در مقام وزيرمختارى ايران در روسيه به آن كشور رفت، ولى در مدت توقف خود در تهران كار عمده اى صورت داد و آن تأسيس مدرسه ى علوم سياسى بود كه به همت ميرزا نصراللَّه خان وزير امور خارجه اين كار انجام يافت. و چهار هزار تومان بودجه ى ساليانه ى آن از محل معدن فيروزه تأمين گرديد. در سفر دوم مظفرالدين شاه به اروپا، در مسكو اقامت داشت. در اين سفر نيز موجب رضايت شاه و اتابك را فراهم نمود و خدمات وى مورد رضايت و تقدير واقع شد. در 1324 ه.ق كه زمزمه ى مشروطيت در ايران بلند بود، به تهران آمد. پدرش مقام صدارت يافته و از طرف پدر و با موافقت شاه، مأمور تدوين نظام نامه ى مجلس گرديد و از اعضاى برجسته ى كميسيون بود.

پس از صدور فرمان مشروطيت و برقرارى حكومت قانون از كار كنار رفت و متعاقباً وزير افخم و اتابك، عهده دار نخست وزيرى گرديدند. مشيرالسلطنه پس از قتل اتابك، به زمامدارى رسيد و براى اولين بار ميرزا حسن خان مشيرالملك به عضويت كابينه دعوت شد. پست وى در كابينه، وزارت عدليه بود. اين كابينه دوام زيادى نداشت و مشيرالسلطنه در 4 آبان 1286 ش جاى خود را به ناصرالملك داد. در آن هنگام ميرزا نصراللَّه خان مشيرالدوله پدر مشيرالملك درگذشت و محمدعلى شاه چند روز پس از فوت ميرزا نصراللَّه خان، لقب مشيرالدوله را به پسرش ميرزا حسن خان داد و

در كابينه ى ناصرالملك وزير امور خارجه گرديد. در همان موقع قرارداد 1907 يا تقسيم ايران به دو منطقه ى نفوذ به وزارت خارجه ى ايران ابلاغ يا اعلام گرديد. ناصرالملك نيز در مقابل اختلاف مجلس و شاه دوام نياورد و جاى خود را به نظام السلطنه مافى داد.

نظام السلطنه در كابينه ى نخستين خود از مشيرالدوله دعوت ننمود، ولى در دو ترميم كابينه، او را به وزارت امور خارجه برگزيد. در خرداد 1287 در كابينه ى ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه وزارت علوم و اوقاف به وى سپرده شد و در ترميم همان كابينه همچنان وزير علوم و اوقاف بود. در ارديبهشت 1288 در كابينه ى ناصرالملك كه با سرپرستى سعدالدوله اداره مى شد، وزارت عدليه را بر عهده داشت، ولى چون كشور در حال بحران بسر مى برد، با ساير وزيران استعفا نمود.

پس از فتح تهران و تشكيل دولت جديد به رياست سپهدار تنكابنى، مشيرالدوله در كابينه ى دوم و سوم وزير عدليه بود. در كابينه ى چهارم وزير تجارت گرديد. در اسفند 1289 در دو كابينه ى سپهدار تنكابنى وزير عدليه بود و در ترميم كابينه به وزارت پست و تلگراف و تلفن منصوب گرديد. در مرداد 1290 در هيئت صمصام السلطنه بختيارى، وزارت عدليه به عهده ى او محول گرديد و در ترميم همان دولت نيز شغل خود را حفظ نمود.

علاءالسلطنه مازندرانى در كابينه ى خود كه در دى ماه 1291 تشكيل داد، مشيرالدوله را به وزارت علوم و معارف و اوقاف معرفى كرد. در اسفند ماه 1293 به نخست وزيرى رسيد و وزارت جنگ را نيز عهده دار شد. در سال 1296 در كابينه ى ديگر علاءالسلطنه، وزير جنگ بود و اين سمت را همچنان در كابينه هاى عين الدوله و مستوفى الممالك حفظ

كرد و امور وزارت جنگ را بر عهده داشت. در تيرماه 1299 براى بار دوم زمامدار گرديد و مدت پنج ماه در سمت نخست وزيرى انجام وظيفه كرد تا بالاخره در آبان 1299 جاى خود را به سپهدار رشتى داد. در سوم بهمن 1300 به جاى قوام السلطنه از طرف مجلس چهارم به نخست وزيرى رسيد و در كابينه ى خود وزارت كشور را شخصاً عهده دار بود. در خرداد 1302 براى بار چهارم به نخست وزيرى رسيد. در اين بار هم وزير كشور بود. در ادوار دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم نماينده ى مردم تهران در مجلس شوراى ملى بود، دو نوبت وزير كشور، هشت بار وزير عدليه، سه دفعه وزير امور خارجه، سه بار وزير علوم و شش بار وزير جنگ و يك مرتبه وزير تجارت و يك نوبت وزير پست و تلگراف (يعنى روى هم رفته 24 بار وزير بوده) و پنج دوره ى نمايندگى مجلس را بر عهده داشته است. از مورخين و محققين معاصر است كه تأليفات ارزنده اى از خود به يادگار گذاشته است. مشهورترين اثر وى تاريخ ايران باستان است. در ده سال آخر حيات خود، غالباً به كارهاى فرهنگى و علمى اشتغال داشت. در دوران وزارت دادگسترى، قوانين مهمى به تصويب رسانيد. در 1314 در 63 سالگى درگذشت. فرزندان او نيز مانند پدر نام خانوادگى پيرنيا را براى خود انتخاب نمودند. هيچ يك از فرزندانش به مقام سياسى مهمى نرسيدند. از ديگر خدمات او تأسيس مدرسه ى نظام بود.

(ميرزا حسن خان مشيرالدوله (و. 1252 ه.ش./ 1291 ه.ق.- ف. تهران 1314 ه.ش./ 1354 ه.ق.) پسر اول ميرزا نصراللَّه خان مشيرالدوله نائينى (مشير الدوله)، از رجال

دوره اخير قاجاريه و اوايل پهلوى. وى تحصيلات نظامى و حقوقى خود را در مسكور به پايان رسانيد و مؤلف «ايران باستانى» و تاريخ «ايران باستان» (3 جلد) و «داستانهاى قديم ايران» است. او مكرر سمت سفارت، وزارت و نخست وزيرى داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

پيشوايي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى پيشوائي

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

• عضو هيئت تحرير مجله درسهائى از مكتب اسلام از سال 1349 تاكنون

• مديريت داخلى مجله درسهايى از مكتب اسلام از سال 1350 تا 1353

• طى دوره تحصيلات عالى دار التبليغ اسلامى و اخذ گواهينامه اين دوره در سال 1349

• اشتغال به تحقيق و تأليف از سال 1351 تاكنون

• همكارى با سيماى جمهورى اسلامى ايران (شبكه هاى مختلف)

• همكارى با شبكه راديو معارف (قم) – كارشناس عالى تاريخ و سيره

• همكارى نزديك با موسسه تعليماتى و تحقيقاتى امام صادق (ع) زير نظر حضرت آيت الله سبحانى و عضو هيئت موسس اين موسسه از بدو تأسيس

• همكارى با فصلنامه ميقات از سال 1373 تا سال 1375

• همكارى با فصلنامه پيام حوزه تا سال 1380

• همكارى با معاونت امور اساتيد دروس معارف اسلامى در دانشگاه ها (نهاد نمايندگى ولى فقيه) از سال 1373 تاكنون در ارتباط با درس تاريخ اسلام و متون و مدرسين اين درس و كتب كمك درسى.

• مدير گروه پژوهشي تاريخ موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى

• سردبير فصلنامه علمي - تخصصى" تاريخ در آينه پژوهش"

• همكارى با نشريه افق حوزه (هفته نامه خبري حوزه علميه)

تاج سلماني

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم و نهم ق)، مورخ. وى در سال 813 ق از طرف شاهرخ مامور شد تا ذيلى بر تاريخ «ظفرنامه ى» نظام شامى بنويسد. او نيز وقايع ده ساله 817 -807 ق را در تاريخ سلطنت تيمور و شاهرخ والغ بيگ به صورت ذيلى بر آن افزود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (473

-472 /3)، تاريخ در ايران (178)، تاريخ نظم و نثر (236).

تبريزي، ابومحمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 512 ق)، مورخ و مترجم. وى تاريخ «الامم و الملوك» محمد بن جرير طبرى را كه شامل تاريخ عالم از آغاز خلقت تا سال 309 ق است به فارسى گزارش كرده و وقايع حد فاصل طبرى و زمان خود را نيز بدان افزوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (257/7)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد).

تبريزي، عبدالعزيز

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، حكاك و فلزكار. از آثار رقم دار وى، جام فلزى پايه دار برنزى است كه در اسليمى هاى گوناگون، تصوير و حكاكى شده و با خطوط ثلث و كوفى تزيينى، آرايش شده است، با رقم: «عمل عبدالفقير الى الله الغنى استاد عبدالعزيز بن استاد شرف الدين تبريزى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (337 / 1).

تبريزي، محمدصالح

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(اواخر س دهم ق)، مذهب و مجلد. اهل تبريز بود و در تذهيب و حل كارى و سوخت سازى مهارت داشت. از آثار گرانقدر وى جلد سوخت ممتازى است كه در وسط آن، تصاوير گل و مرغ ها و نقوش همطراز اسليمى به قوى دستى ارائه شده و رقم نهاده: «عمل محمدصالح التبريزى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (902 -901/ 2).

تبريزي، محمدمحسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، نقاش، مذهب و معرق ساز. اهل تبريز بود و در نقوش اسليمى، به شيوه سوخت و معرق، دستى بكمال داشت. از آثار امضادار اين هنرمند جلد ضربى و سوخت معرقى است، در موزه ويكتوريا آلبرت لندن كه جلد پرآرايش نسخه ى «نظامى» بوده و در زمينه هاى آبى و سبز و زرد و سرخ فرجام پذيرفته است، با رقم: «عمل محمد محسن تبريزى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1079 -1078 /3).

تجلي پور، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1313.

درگذشت: 1361.

از آثار اوست: بررسى تكميلى سيستماتيك و انتشار نرم تنان سواحل ايرانى خليج فارس (مترجم گلبرگ تجلى پور، تهران، 1373)؛ نرم تنان زمينى و روخانه اى ايران: بررسى كار نرم تن شناسان اتريشى در ايران (تهران، 1361)؛ نرم تنان مرواريدساز خليج فارس (1362).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تقوي، يحيي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1311 ق)، نقاش مذهب و قلمدان ساز. بنا به روايتى جد مادرى او ميرزا باباى اصفهانى نقاش باشى است كه از نقاشان صاحب نام قاجار بوده است. تقوى يكى از استادان مشهور است كه در چهره پردازى و انتخاب رنگها در آبرنگ دستى توانا داشت و تذهيب را به نازك قلمى و شيوا مى ساخت. وى در تذهيب شيوه اى استادانه داشت و پيرو مكتب استادش، ميرزا عبدالوهاب مذهب باشى بود. استاد ديگر وى سيدهاشم حسينى اصفهانى بوده و در بدايت حال، نزد آن استاد هنر آموخته است. فرزندانش، غلامحسين، غلامرضا و على اكبر تقوى، هر سه هنرمند و از شاگردان وى بوده اند. از آثار امضادار اين نقاش: آرايش و تذهيب كناره هاى قاب آينه صدفى استاد محمدصادق نقاش، با رقم: «جان نثار يحيى 1310»؛ قلمدان گل و مرغى خوش نقشى كه كناره هاى قلمدان را تشعير و تذهيب كرده و رقم نهاده است: «عمل يحيى 1311».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1425 -1424 /3).

تقي زاده، لطف الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

آقاي لطف الله تقي زاده در سال 1349هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ملكان ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و شوق ادامه تحصيل در قم، زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها از سوي ديگر وي را رهسپار قم و درسال 1381 وارد حوزه علميه قم و مركز علوم اسلامي جانبازان گرديد. از نخستين روزهاي ورود ضمن

انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت(ع) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگان و ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته تاريخ در مقطع دكترادر سال 1387از دانشگاه باكو در جمهوري آذربايجان فارغ التحصيل گرديد و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"به حكومت رسيدن تركان جوان در تركيه و مناسبات ما با قفقاز" دفاع كرد .

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي ، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون به تدريس در دانشگاههاي آزاد بناب،ملكان،مراغه و عجب شير مشغول مي باشد. وي درطول حيات علمي خويش از امرنگارش و پژوهش غافل نمانده است و مقالاتي از قبيل "جنگ جهاني اول و دولت عثماني" و" تركان جوان و تفكرات مشروطه خواهي " را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

تقي زاده، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1256 ش)، مورخ، نويسنده و روزنامه نگار. در تبريز متولد شد. اجدادش در قريه اى به اسم ونند، از توابع قصبه ى اردوباد، به دنيا آمده بودند. پدرش پس از تحصيل در نجف در شهر خود مدت بيست و چهار سال حوزه ى درس و مقام مقتدايى روحانى داشته است. تقى زاده در چهارده سالگى شروع به تحصيل كرد، ابتدا كتابهاى فارسى معمول آن زمان و مقدمات عربى و بعد منطق و فقه و اول را نزد علماى تبريز آموخت. وى در بين سنين چهارده تا هجده سالگى به تدريج تحولى در رشته ى تحصيلات و افكار او پديد آمد.

نخست شوق زياد به علوم رياضى قديم پيدا كرد و بعد به علم كلام و حكمت و طب قديم روى آورد، و دور از چشم پدر در راه علوم خفيه و تصوف و عرفان قدم نهاد؛ و در بعضى مسلكهاى دينى خلاف مشهور، مانند طريقه ى شيخيه و غيره، مطالعه و تحقيق كرد. بعد از فوت پدر، در هجده سالگى آزادانه به تحصيل علوم جديد پرداخت و طب و تشريح و غيره را ابتدا نزد ميرزا نصرالله سيف الاطبا و بعد نزد دكتر محمد كرمانشاهى، معروف به كفرى، آموخت و هم به قدر كافى در زبان فرانسه پيشرفت كرد. در اين اوقات در مدرسه ى دارالفنون مظفرى تحصيل مى كرد و در آنجا فيزيك نيز درس مى داد. تقى زاده در سال 1316 ق با همدستى چند نفر، مدرسه اى به نام تربيت تاسيس كرد. وى در سالهاى 1318 ق و بعد از آن در مدرسه ى آمريكايى تبريز به فراگرفتن زبان انگليسى پرداخت و نزد يكى از معلمان آمريكايى قدرى از درجات عاليه ى علوم طبيعى را از روى كتابهاى انگليسى فراگرفت. در سال 1320 ق به همراهى ميرزا محمدعلى خان تربيت و ميرزا سيد حسين خان عدالت و ميرزا يوسف خان آشتيانى اعتصام مجله اى علمى و ادبى، به اسم «گنجينه ى فنون» كه ماهى دو شماره منتشر مى شد و يك سال دوام يافت، تاسيس كرد. تقى زاده پس از امضاى فرمان مشروطيت چندين دوره به وكالت مجلس از طرف مردم تبريز برگزيده شد و بعد از به توپ بستن مجلس به اروپا رفت و مجله ى «كاوه» را در آلمان منتشر ساخت. او با انتقال حكومت از قاجاريه به پهلوى مخالف بود، اما بعد

از انتقال حكومت از قاجاريه به خانواده ى پهلوى، چندين مرتبه به وزارت هاى مختلف منصوب شد. تقى زاده مدتى نيز در دانشگاه كمبريج و مدرسه ى مطالعات شرقى زبان و ادبيات فارسى تدريس مى كرد. بالاخره در تهران وفات يافت. از آثار وى: «مقدمه ى تعليم عمومى يكى از سرفصلهاى تمدن»؛ «از پرويز تا چنگيز»؛ «گاه شمارى در ايران قديم»؛ «بيست مقاله»؛ «تمدنات قديمه»؛ «مانى و دين او»؛ «تاريخ انقلاب ايران»؛ «تحفه الملوك»، يكى از متون قديم مجهول المولف؛ «تاريخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام».[1]

فرزند سيد تقى، متولد 1256 در تبريز. پدرش در كسوت روحانيت بود. تقى زاده از پنج سالگى به تحصيل پرداخت و علاوه بر زبان فارسى و عربى و معارف اسلامى، رياضيات و فلسفه نيز خواند و تحصيلات رايج مدرسى را خيلى زود پايان برد. مدتى نيز در مدرسه ى آمريكائى تبريز به آموختن زبان انگليسى پرداخت. در بيست سالگى با كمك چند تن از دوستان خود مدرسه ى تربيت و كتابخانه اى در تبريز داير كرد. نشريات كشورهاى عربى و مخصوصاً عثمانى آن روز در آن كتابخانه توزيع مى شد. در اوايل 1320 ه.ق مجله اى به نام گنجينه ى فنون انتشار داد. مقالات اين مجله كه غالباً ترجمه از نشريات خارجى بود در تنوير افكار عمومى و ايجاد فكر آزادى در مردم تأثير بسزائى داشت. تقى زاده مدتى نيز به سير و سياحت پرداخت و از قفقاز و استانبول و مصر و بيروت ديدن نمود و در تمام اين مسافرت ها بر دانش خود افزود. در وقايع مشروطيت، فعاليت بسيار زيادى داشت و از بارزترين مبارزان راه آزادى و مشروطه در آذربايجان بود.

بعد از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس شوراى ملى،

از طرف تجار تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب شد. در آن تاريخ بسيار جوان بود. در خاطرات خود نوشته: «در همان روز كه به مجلس وارد شدم، مرحوم حاج محمد صراف نماينده ى مجلس به مرحوم حاج سيد مرتضى مرتضوى به شوخى گفت: در تبريز شما آدم حسابى قحط بود كه اين پسر را به عنوان نماينده به مجلس فرستاديد! اما مرحوم حاج سيد مرتضى گفت صبر كنيد تا همين آقا پسر به حرف بيايد آنوقت خواهى فهميد كه تبريزى ها چه كسى را به نام نماينده ى خود به مجلس اول روانه كرده اند.» تقى زاده با احاطه به نطق و بيان و افكار روشن و منظم و دقيق خيلى زود در مجلس گل كرد و در مدت كوتاهى توانست خود را بشناساند و مورد توجه مردم قرار گيرد. اقدامات مجلس اول عليه محمدعلى شاه كه بالاخره منجر به توپ بستن مجلس شد، تا اندازه ى زيادى مولود اقدامات تقى زاده و چند نفر ديگر بود. چون در اين وقايع جانش كاملاً در خطر بود، ناچار شد به سفارت انگليس پناه برد. پس از مدتى به اروپا رفت و در آنجا براى سقوط محمدعلى شاه فعاليت كرد و با نشر مقالات متعدد به زبان هاى مختلف، افكار عمومى مردم و دولت هاى بعضى از كشورها را متوجه ايران ساخت. بعد از استبداد صغير، به ايران بازگشت و در انتخابات دوره ى دوم از تهران و تبريز وكيل شد ولى وكالت تبريز را پذيرفت. بعد از خاتمه ى انتخابات به اروپا و آمريكا سفر نمود و در 1334 ه.ق به انتشار مجله ى كاوه در برلن مبادرت كرد و مدت شش سالى كه اين مجله به زبان

فارسى در برلن انتشار مى يافت، حاوى مقالات بسيار سودمندى بود.

در دوره ى سوم نيز وكيل شد، ولى در مجلس شركت نكرد. در انتخابات دوره ى چهارم كه همزمان با قرارداد 1919 در زمان نخست وزيرى وثوق الدوله بود، بار ديگر از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب شد. ولى مجلس در دوران نخست وزيرى مشيرالدوله، سپهدار رشتى و سيد ضياءالدين تشكيل نشد تا سرانجام قوام السلطنه در 1300 به تشكيل مجلس چهارم مبادرت ورزيد. در ادوار پنجم و ششم هم نماينده ى مجلس بود، ولى ديگر آن شور و احساس جوانى را نداشت و به استقبال ماجرا نمى رفت. در دوره ى پنجم از مخالفين تغيير سلطنت بود. مستوفى الممالك در 1305 او را براى وزارت خارجه در نظر گرفت ولى از قبول وزارت عذر خواست و نمايندگى مجلس را ترجيح داد.

در 1307 ش والى خراسان شد و كمتر از يك سال در اين سمت انجام وظيفه نمود. سپس وزيرمختار ايران در انگلستان شد و تا اواسط 1308 در لندن بود. در آن سال مخبرالسلطنه هدايت، رئيس دولت تغييراتى در كابينه ى خود داد؛ از جمله وزارت فوائد عامه را منحل و به جاى آن وزارت طرق و شوارع و وزارت اقتصاد ملى را تشكيل داد. ذكاءالملك فروغى به وزارت اقتصاد و تقى زاده به وزارت طرق منصوب شدند. يك سال بعد پس از كنار رفتن مشارالملك از وزارت دارائى، تقى زاده وزير دارائى و سرپرست وزارت راه شد و مهذب الدوله كاظمى را از جانب خود كفيل وزارت راه نمود. تا پايان كابينه ى حاج مخبرالسلطنه، در وزارت دارائى بود. ولى در شهريور 1312 پس از سقوط كابينه ى مزبور، او هم بالطبع از عضويت دولت كنار رفت و

به سمت وزيرمختار ايران در پاريس تعيين گرديد و تا 1313 در آن سمت بود. در آن تاريخ از مشاغل دولتى معاف شد و براى تدريس به انگلستان رفت و به تدريس زبان و ادبيات فارسى و عربى در مدرسه ى السنه شرقى پرداخت.

بعد از شهريور 1320 بار ديگر وارد ميدان سياست شد. در كابينه ى ذكاءالملك فروغى با كمك منشى سابق خود على سهيلى كه وزير امور خارجه بود، به وزيرمختارى ايران در لندن برگزيده شد. علت انتخابش به آن سمت، بيشتر براى استفاده از حسن روابط او با كارگردانان حكومت انگلستان بود، زيرا شخصيت علمى و وجهه ى سياسى تقى زاده علت معروفيت او در بين رجال انگليس و در وزارت امور خارجه ى انگلستان بود. در 1321 قوام السلطنه او را به عنوان وزير امور خارجه معرفى نمود، ولى تقى زاده تلگرافى عذر خواست و در سمت وزيرمختارى در لندن همچنان باقى ماند. بعد از آنكه نمايندگى هاى سياسى ايران و انگليس در دو كشور به سفارتخانه تبديل شد، تقى زاده به مقام سفيركبيرى ارتقاء يافت. اقدام برجسته ى او در سفارت ايران در لندن، مربوط به وقايع آذربايجان و تخليه ى ايران از قواى متجاوز ارتش شوروى است. او چون رجلى ملى و نامدار، در صدد استيفاى حقوق ملت ايران برآمد و با طرح شكايت در سازمان ملل، حقانيت ايران را به ثبوت رسانيد و از اين طريق بار ديگر در محافل سياسى ايران، نام وى به عنوانى يكى از رجال سياسى و ملى ايران بر سر زبان ها افتاد. با وجودى كه مخالفين وى در همان هنگام انگشت روى اشتباهات سياسى وى مى گذاشتند، ولى مع الوصف اقدام او در كشور حسن اثر داشت.

در

دوره ى پانزدهم، به پاس خدماتش در سازمان ملل، از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. در آن تاريخ منصورالملك استاندار آذربايجان و قوام السلطنه نخست وزير بود، و در غالب نقاط كانديداهاى حزب دموكرات ايران از صندوق ها بيرون مى آمدند. ولى تقى زاده عضو آن حزب نبود و مردم تبريز او را به عنوان يك شخصيت برجسته ى آذربايجانى و مستقل، به مجلس فرستادند. تصويب اعتبارنامه اش با جنجال توأم بود. عباس اسكندرى نماينده ى همدان، درباره ى صلاحيت و سوابق سياسى او، پناهنده شدنش به سفارت انگليس و تمديد قرارداد نفت جنوب در دوره ى وزارت دارائى اش، به تفصيل سخن گفت و او را براى نمايندگى صالح ندانست. عباس مسعودى در مقام دفاع از شخصيت تقى زاده، نطق مفصلى ايراد كرد و به ايرادها جواب گفت. سرانجام مجلس درباره ى اعتبارنامه ى او تصميم به اخذ رأى نمود و اعتبارنامه اش با اكثريت قاطعى به تصويب رسيد. در انتخابات هيئت رئيسه از طرف نمايندگان آذربايجان كانديداى رياست شد. سردار فاخر حكمت و ملك الشعراى بهار هم كانديداى حزب دموكرات ايران بودند. ملك الشعرا به توصيه ى قوام السلطنه كنار رفت و حزب دموكرات ايران يك كانديدا پيدا كرد كه سردار فاخر بود. پس از اخذ رأى، سردار فاخر با اكثريت ناچيزى بر كرسى رياست نشست. تقى زاده در دوران نمايندگى در دوره ى پانزدهم، دو يا سه نطق مهم ايراد كرد كه در يكى از نطق هايش خود را از بعضى اشتباهات سياسى كه به او نسبت مى دادند، مبرّا دانست.

در انتخابات دوره ى اول سنا كه مصادف با انتخابات دوره ى شانزدهم مجلس شوراى ملى بود، سناتور شد. و در دوره ى دوم سنا نيز رياست داشت. در دوره ى سوم و چهارم سنا زير بار

مسئوليت نرفت و غالباً فقط رياست كميسيون خارجه ى مجلس را عهده دار مى شد. در اواسط دوره ى چهارم سنا، بيمار شد و ناچار از صندلى چرخدار استفاده مى كرد. در جلسات سنا مرتباً شركت مى نمود، ولى از نطق و خطابه هاى شورانگيز كه در جوانى ايراد مى كرد، ديگر آثارى هويدا نبود.

متجاوز از هفتاد سال در صحنه ى سياسى ايران حضور داشت. از روزى كه با انتشار مجله ى گنجينه ى فنون در 1320 ه.ق وارد سياست شد، تا سال هاى آخر عمر همواره دست اندركار سياست بود. در صدر مشروطيت و ادوار اول و دوم مجلس شوراى ملى، به عنوان نماينده اى پرشور و انقلابى عمل مى كرد و از همه حيث محبوب مردم بود، ولى مخالفين وى پناهندگى اش را به سفارت انگليس نكوهش كرده اند و حتى بعضى از ترورهاى سياسى آن ايام را منسوب به او دانسته و چهره ى سياسى اش را زشت و سياه ترسيم كرده اند. هرچه كه باشد، نقش او در حيات سياسى، ملى، علمى و فرهنگى ايران به اندازه اى مؤثر و گسترده بوده است كه بررسى دقيق و كامل آن محتاج يك اثر مستقل است.

در طول هفتاد سال فعاليت سياسى، هيچگاه از فعاليت علمى و ادبى غافل نبوده است. لقب علامه را به لحاظ وسعت دامنه ى دانش و عمق و دقت اطلاعات علمى اش به وى داده اند. در ابتداى جوانى فقط تحصيلات قديمه داشت، ولى اين تحصيلات را عميقاً انجام داده بود. حافظه ى بسيار قوى، هوش سرشار، مطالعات مختلف، پى گيرى و دقت او، وى را در زمره ى محققين و دانشمندان طراز اول ايران و در شمار يكى از علماى جهان قرار داد. به زبان هاى تركى، عربى، فرانسه، انگليسى و آلمانى تسلط كامل داشت. گذشته

از تكلم به آن السنه، در زبان و ادبيات آنها تتبع و تعمق نموده بود. گرچه فعاليت هاى سياسى مجال زيادى براى مطالعه به او نمى داد، ولى مع الوصف به واسطه ى اقامت طولانى در كشورهاى خارجى و استفاده ى دقيق، منظم و با برنامه از كتابخانه هاى معتبر دنيا، در زمينه ى تحقيق در تاريخ و تمدن ايران، به يكى از صاحب نظران كاركشته ى معاصر تبديل شد.

در جنگ بين الملل اول با كمك چند تن از دوستان خود، از جمله علامه دهخدا و علامه قزوينى، در آلمان دست به انتشار مجله اى زدند كه كاوه نام داشت. كاوه كه شش سال انتشار يافت، حاوى نكات بسيار سودمند تاريخى و علمى و اجتماعى و سياسى است. بعضى از مقاله هاى تحقيقى آن مجله در همان تاريخ به صورت كتاب انتشار يافت كه مجلس ملى ايران و كشف تلبيس از جمله آنهاست. كتاب هاى گاه شمارى در ايران قديم، محاكمات تاريخى تاريخ، از پرويز تا چنگيز، مقدمه ى ديوان ناصرخسرو كه با مشاركت علامه قزوينى و حاج ميرزا نصراللَّه تقوى تنظيم شده است، مانى و ايران، جنگ فرنگستان و چند اثر ديگر از تحقيقات انتشار يافته ى خود اوست.

چند سال قبل درباره ى تاريخ مشروطيت سه خطابه در باشگاه مهرگان ايراد نمود كه در همان موقع در روزنامه هاى عصر انتشار يافت و بعد نيز به صورت كتابى منتشر شد. سال هايى كه در لندن به تدريس اشتغال داشت، متجاوز از پنجاه سخنرانى و خطابه ى عالمانه و محققانه درباره ى تاريخ و تمدن اسلام در كشورهاى مختلف جهان و دانشگاه ها ايراد نمود كه هركدام در حد خود يك رساله ى محققانه است. در ادوار اخير در دوره ى دكتراى الهيات و معارف اسلامى تدريس مى نمود و

كلاسش مركز تجمع شيفتگان علم و ادب و دانش پژوهان بود. رويه ى اداره ى كلاس او بر اساس دموكراسى كامل بود و شاگردان در حين درس استاد، حق داشتند به بحث و سؤال بپردازند. در هر دانشجوئى كه مايه و علاقه اى مى ديد، از هيچ گونه كمكى به او دريغ نمى ورزيد. به مبانى مذهبى و ملى اعتقاد داشت. در جوانى با يك خانم آلمانى ازدواج كرد و تا آخر عمر با او زندگى مى كرد. صاحب اولادى نشد و در 1349 در 92 سالگى در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (121 -112)، تاريخ جرايد (131 -125 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (290 -277 /2)، شرح حال رجال (69 -66 /5)، نقد حال (533 -470)، يادنامه ى تقى زاده، يغما (س 26، ش 4، ص 196 -193، س 30، ش 7، ص 404 -396، ش 8، ص 479 -472).

تكلو، احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 933 ق)، مذهّب، خطاط و شمشيرساز. هنرمند ذوفنونى از محل تكه تركمان، نزديك مشهد بود كه در هنگام حمله سلطان سليم به ايران و فتح تبريز، از موطن اصلى خود رخت بربسته و در دربار سلطنتى پادشاه عثمانى به كار هنرى مشغول گشته بود. از آثار اين استاد كه در سال 933 ق به پايان رسانده: شمشير منقش و استادانه سلطان سليمان قانونى است كه در قبضه عاجى آن، انواع نقوش قرينه اى و ساير تزيينات اسليمى، در كمال ريزنگارى انجام پذيرفته و بر روى تيغه به خط ثلث طلاكوبى رقم «احمد تكلو قارا باجك» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1441 -1440 /3).

تكميل همايون، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ناصر تكميل همايون در سال 1315 در قزوين متولد شد. وي در دو رشته تاريخ و جامعه شناسي در سالهاي 1351 و 1356 موفق به اخذ درجه دكترا از دانشگاه پاريس (سوربن) شد.آنچه وي را از ديگر پژوهشگران اجتماعي – فرهنگي ايران به صورتي ويژه متمايز مي كند، تحصيل و تسلط بر تاريخ ايران ( خصوصا ابعاد اجتماعي تاريخ ايران ) در گذشته و حال، در كنار تحصيل دانشگاهي جامعه شناسي است. در صورتي كه بتوان براي شناخت صحيح فرهنگها خصوصا فرهنگ ايراني، آگاهي از تاريخ و خصوصا تاريخ اجتماعي را لازم دانست، دكتر تكميل همايون به خوبي از عهده اين مهم بر آمده است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : ناصر تكميل همايون در دو رشته تاريخ و جامعه شناسي در سالهاي 1351 و 1356 موفق به اخذ درجه دكترا از دانشگاه پاريس (سوربن) شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي

: ناصر تكميل همايون استاد و عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي است. وي علاوه بر موقعيت دانشگاهي، سرپرستي بخش «فرهنگ و تاريخ» در موسسه تحقيقي - انتشاراتي «دفتر پژوهشهاي فرهنگي» را بر عهده دارد. وي در اين موسسه به طور ويژه اشراف علمي انتشار مجموعه كتابهايي موجز و دقيق درباره ابعاد گوناگون تاريخ و فرهنگ را برعهده گرفته است.فعاليتهاي آموزشي : ناصر تكميل همايون علاوه بر پژوهش و تاليف، سالها به تدريس تاريخ و علوم اجتماعي در برخي دانشگاهها و خصوصا پژوهشگاه علوم انساني مشغول بوده، به نحوي كه مقام دانشگاهي استادي رادر اختيار دارد. چگونگي عرضه آثار : ناصر تكميل همايون راهنماي بخشي از پايان نامه هاي دانشجويي هم بوده است. وي 142 مقاله فارسي و 4 مقاله انگليسي هم در آثار خود نهاده است. تكميل همايون تاكنون بيش از ده عنوان كتاب از مجموعه « از ايران چه مي دانم؟» را به نگارش درآورده است. تاكنون حدود 75 مجلد از اين مجموعه به چاپ رسيده و بيش از ده مجلد ديگر نيز در شرف انتشار است. اين مجموعه كتابها، از آنجا كه توسط متخصصين هر موضوع به نگارش درآمده و اشراف علمي دقيقي بر آنها واقع شده، مورد اقبال و استقبال فراوان مخاطبان قرار گرفته است. آثار ايشان و نتايجي كه وي از خلال بحثهاي تاريخي – اجتماعي درباره عناصر فرهنگي- اجتماعي ايران، با بهره مندي از نوعي نگاه تاريخي، ارائه مي كند، سندي مهم از اهميت دانش تاريخي در بررسي اجتماعي ايران است. گرچه محدوده موضوعات آثار او آنچنان وسيع است كه نوعي فقدان مركزيت در توليدات ايشان

را به ذهن متبادر مي كند، تحليل آماري موضوعات آثار ايشان نشان مي دهد كه وي بيش از همه درباره ابعاد گوناگون شهر تهران در دوره هاي جديد، تاريخ اجتماعي ايران، عناصر مدرن تاريخ ايران ( مرزبندي ها، نيروهاي نظامي، تعليم و تربيت)، استانهاي جنوبي ايران، خليج فارس و درياهاي ايراني و نيز معماري ايراني به تحقيق و پژوهش دست زده است. آثار : تاليف كتاب تاريخ اجتماعي و فرهنگي تهران، 3 جلد، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1377 چاپ دوم 1380 ، تاليف كتاب تاريخ ايران در يك نگاه، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1382چاپ سوم 1384 ، تاليف كتاب تاريخ تحولات قشون در تاريخ معاصر ايران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1376 ، تاليف كتاب تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1382 ، تاليف كتاب دانشگاه گندي شاپور، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1384 ، تاليف كتاب كتابشناسي تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1369 ، تاليف كتاب ميهن دوستي در ايران، استقلال، 1359 ، تاليف كتاب نقش علمي و فرهنگي يونسكو در پژوهش راههاي تاريخي ابريشم، سروش، 1376 ، تاليف كتاب آبسكون يا جزيره آشوراده، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1379 چاپ سوم 1380 ، تاليف كتاب آموزش و پرورش در ايران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، زير چاپ 1384 ، تاليف كتاب استان هرمزگان، (اجراي طرح با دانشگاه هرمزگان) ، تاليف كتاب خليج فارس، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1380 چاپ چهارم 1383 ، تاليف كتاب خوارزم، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1383 ، تاليف كتاب رويدادها و ياد مانهاي تاريخي تهران، جلد اول (از چهار جلد)، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1384 (زير چاپ). تاليف كتاب سرگذشت درياي مازندران، دفتر پژوهشهاي

فرهنگي، چاپ اول 1380 چاپ سوم 1383 ، تاليف كتاب گستره فرهنگي و مرزهاي تاريخي ايران زمين، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1379 چاپ سوم 1380 ، تاليف كتاب مرزهاي ايران در دوره معاصر، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1379 چاپ دوم 1380 ، تاليف كتاب مشروطه خواهي ايرانيان، مركز بازشناسي ايران و اسلام، جلد دوم زير چاپ 1384 ، تاليف كتاب مشروطه خواهي ايرانيان، مركز بازشناسي ايران و اسلام، جلد اول 1383 ، تاليف كتاب مكتبخانه (آموزش كودكان و نوجوانان)، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، زير چاپ ، تاليف كتاب نظام و نهادهاي آموزشي در ايران باستان، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1382

توفيق شيرازي، رفيع الدين ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1020 -947 ق)، مورخ. در شيراز ولادت يافت و در جوانى براى بازرگانى به هندوستان رفت. در دهلى به دربار على عادل شاه راه يافت و به منصب خوان سالارى او رسيد و پس از چندى منشى دربار شد. بعد از مرگ وى، در دربار برادرزاده اش، ابراهيم عادل شاه نيز مقام بلند يافت. اما، پس از چندى مغضوب شد و به زندان افتاد. رفيع الدين بعد از رهايى حاكم شهر بيجاپور شد. وى مولف كتابى است به نام «تذكره الملوك» در تاريخ سلسله عادى شاهيان بيجاپور كه وقايع مربوط به اين سلسله را تا اغاز سال 1020 ق در آن گرد آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (369 -368).

توكل كوثري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد محمدعلي توكل كوثري دانشيار گروه جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته رياضي، علوم كامپيوتري از دانشگاه صنعتي شريف تهران(1356)، مدرك كارشناسي ارشد را در رشته علوم كامپيوتر از دانشگاه اورگان آمريكا (1357)، مدرك دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه آبردين انگلستان(1360) و مدرك فوق دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه كمريج انگلستان اخذ نموده است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكترسيدمحمدعلي توكل كوثري مدرك كارشناسي را در رشته رياضي، علوم كامپيوتري از دانشگاه صنعتي شريف تهران(1356)، مدرك كارشناسي ارشد را در رشته علوم كامپيوتر از دانشگاه اورگان آمريكا (1357)، مدرك دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه آبردين انگلستان(1360) و مدرك فوق دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه كمريج انگلستان اخذ نمودند. عنوان رساله وي و دوره دكتري «جامعه شناسي معرفتي

تطبيقي- انتقادي» است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : خدمات علمي اجرايي دكتر توكلي كوثري به قرار زير است: • ,دبيركل كميسيون ملي يونسكو,كميسيون ملي يونسكو- وزارت علوم • معاون پژوهشي وزارت علوم,وزارت علوم • 8 مشاور وزير و رئيس موسسه پژوهش آموزش عالي,موسسه عالي پژوهش وبرنامه ريزي آموزش عالي-- وزارت علوم • مدير گروه جامعه شناسي دانشگاه تهران,دانشگاه تهران فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس دكتر توكل «جامعه شناسي پزشكي»، «زبان تخصصي 2» (در مقطع كارشناسي)، «زبان تخصصي2»، «جامعه شناسي تكنولوژي و توسعه»، «جامعه شناسي معرفت»، «جامعه شناسي بهداشت وسلامت جوانان»، (در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري) است.جوائز و نشانها : پايان نامه برگزيده كارشناسي ارشد,دانشگاه تهران, پايان نامه برگزيده دكتري سال,دانشگاه تهران, پايان نامه برگزيده سال,دانشگاه تهران,آثار : اصطلاحنامه فرهنگي فارسي ويژگي اثر : بررسي و نقد كتاب,سازمان مدارك فرهنگي,2 تقريظ بر كتاب جامعه شناسي بيماري و پزشكي ويژگي اثر : بررسي و نقد كتاب,باورداران,3 جامعه شناسي پزشكي ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,انتشارات دانشگاه صنعتي شريف,4 جامعه شناسي معرفت ويژگي اثر : تاليف5 جامعه شناسي معرفت و علم ويژگي اثر : تاليف6 جامعه شناسي(بررسي و معرفي كتاب گيدنز در مجله نامه علوم اجتماعي) ويژگي اثر : ,بررسي و نقد كتاب,نشر ني,7 دگرگوني اجتماعي در جامعه اطلاعاتي ويژگي اثر : ترجمه -ترجمه,شوراي عالي اطلاع رساني وكميسيون ملي يونسكو,8 رويكرد تأويلي در مسيحيت و اسلام ويژگي اثر : تاليف9 مأخذشناسي توسعه ويژگي اثر : تاليف-ويرايش علمي كتاب,موسسه پژوهش در برنامه?ريزي و توسعه,10 مقدمه اي بر جامعه شناسي علم ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,انتشارات صدوق,11 موانع توسعه در سه كشور ويژگي اثر : تاليف12 موانع توسعه:

مطالعه مقايسه اي ايران با تركمنستان و مراكش ويژگي اثر : تاليف13 يادنامه آيت الله خاتمي--فصل(مقاله) رويكرد تاويلي ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,موسسه معارف اسلامي امام رضا

تهراني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدصادق بن ميرزا ابوالقاسم تهرانى از دانشمندان فاضل و اخيار معروف به تقوا و پرهيزكارى حوزه علميه قم و شهرستان مذهبى قم است مرحوم والد مذكورش از متدينين واقعى و عبادالله الصالحين بوده كه تا آخر عمرش جز كسب رضاى خدا هدفى نداشت و جدش مرحوم ميرزا على اكبر سياه پوشان از رجال معروف زمان ناصرالدين شاه بود كه همه عمر براى ماتم حضرت سيدالشهداء عليه السلام لباس سياه را از تن بيرون نكرد شب و روز كارش گريه بود بخصوص در ايام عاشورا كه دستمالها از گريه و اشك چشمش تر نموده و براى كفن و قيامت خود ذخيره مى نمود و نيز مادران وى از زنان پارسا و قانتات عابدات ذاكرات با كيات صالحات روز كار بوده اند و هم پدران مادرى ايشان از مومنين كاملين و اتقياء زمان خود و بسيار معتقد و صوام و قوام بوده اند.

وى در اواخر ذى الحجه 1331 ق در چنين خاندانى متولد و در حجر اين پدران متدين و مادران صالحه تربيت و پس از رشد و خواندن مقدمات و ادبيات به مشهد مقدس رفته و بعضى از سطوح را خدمت مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگانى كه از ائمه جماعت مسجد گوهرشاد و معروف به قدس و تقوا بود خوانده و بعد از دو سال به تهران آمده و از مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى كه از علماء اتقياء تهران بود استفاده كرده و بعد به قم مهاجرت نموده و از اساتيدى

مانند مرحوم اديب تهرانى و سيد مهدى كشفى و حاج شيخ عباس تهرانى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آيت الله شاهرودى سطوح را تكميل و به درس خارج آيت الله حجت و آيت الله صدر حاضر شده و بعد به درس مرحوم علامه بزرگ آيت الله بروجردى شركت نموده و ضمنا در مسجد جامع قم به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارد و بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردى- ره- به آيت الله العظمى امام خمينى مدظله پيوسته و از اصحاب خاص آن جناب گرديد و به همين جهت گاهى گرفتار و به معذورات شديدى مبتلا شده است.

آثار ايشان 1- كتابى است در شرح احوال علماء قم كه از زمان مرحوم حايرى تا عصر حاضر از دنيا رفته و داراى اثرات نورانى بوده اند به نام آثارالنوريه يا (جلوه درخشان).

2- سفور التهافت يا (رسوائى ياوه گويان) كه همان تهافت و تناقض گوئى جمعى از مبدعين قرون گذشته و عصر حاضر است كه همان بطلان ادعاء آنهاست از قول خودشان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ثابت تبريزي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1253 ق)، شاعر و صحاف. از مردم تبريز بود. از رهگذر پيشه ى صحافى و جلدسازى امرار معاش مى كرد، و در زادگاهش مى زيست او به دو زبان فارسى و تركى، نيكو شعر مى گفت. «ديوان» او شامل اشعارى به هر دو زبان است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (116/2)، دانشمندان آذربايجان (89)، الذريعه (182/9)، ريحانه (362/1)، سخنوران آذربايجان (273)، فرهنگ سخنوران (197).

ثابتاي كاشي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، واقعه نويس و شاعر. طبعش خالى از لطف نبوده و طرزش به شعراى هندوستان شبيه بوده است. وى مدتى در خدمت عباس قلى خان، حاكم هرات، واقعه نويس بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى نصرآبادى (371)، الذريعه (182 -181 /9)، صبح گلشن (96)، فرهنگ سخنوران (198)، گلزار جاويدان (293/1).

ثعالبي نيشابوري، ابومنصور عبدالملك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(430/429 -350 ق)، اديب، نويسنده و مورخ. وى در دو روش نثر مصنوع و مرسل استاد بوده است. چون شغلش پوستين دوزى از پوست روباه بود، به ثعالبى مشهور شد. آثار مشهور او عبارت اند از: «يتيمه الدهر»، در شرح احوال شعراى بزرگ عهد مولف از شام تا ماوراءالنهر، كه از حيث انشاء بليغ و از باب اشتمال بر احوال و اشعار بسيارى از شعراى آن عصر، خاصه شعراى تازى گوى ايران، اهميت بسيار دارد. وى اين كتاب را به وسيله ذيلى به نام «تتمه اليتيمه»، تكميل كرده است. از ديگر آثار وى: «الاعجاز و الايجاز»؛ «خاص الخاص»؛ «ثمارالقلوب فى المضاف و المنسوب»؛ «نثر النظم»؛ «التمثيل و المحاضره».[1]

ابومنصور عبدالملك بن محمد نيشابورى (ف. 429 ه.ق.) اديب و نويسنده و مورخ قرن چهارم و آغاز قرن پنجم است. وى در نثر مصنوع و مرسل عربى هر دو استاد بود. از آثار او يتيمة الدهر (ه.م.)، الاعجاز و الايجاز، خاص الخاص، ثمار القلوب فى المضاف والمنسوب، نثر النظم، كتاب التمثيل و المحاضرة و چند كتاب ديگر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (311/4)، تاريخ ادبيات ايران (642 -641 /1)، دايره المعارف فارسى (713/1)، ريحانه (365 -364 /1)، سرآمدان فرهنگ (136/1)، سيرالنبلاء (438 -437 /17)، وفيات الاعيان (180 -178 /3)، هديه العارفين (635/1).

ثعالبي، ابومنصور حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 412 ق)، مورخ و نويسنده. از مردم مرغن، ناحيه غور بود. كتاب «غررانير» يا «غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم»، كه به ابومنصور عبدالملك ثعالبى منسوب شده است، ظاهرا از اوست. اين كتاب را مولف به نصر، سپهسالار خراسان، هديه كرده است. اين كتاب مشتمل بر تاريخ از خلقت عالم تا زمان محمود غزنوى

است. قسمتى از جزء اول آن را كه مربوط به ايران است زوتنبرگ، به سال 1900 م در پاريس منتشر كرده و به ابومنصور عبدالملك ثعالبى نسبت داده است. اين قسمت كتاب ثعالبى نسبت داده است. اين قسمت كتاب بخصوص از اين جهت اهميت دارد كه در بسيارى موارد بيشتر از طبرى به ماخذ قديم «شاهنامه» نزديك است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دايره المعارف فارسى (713/1)، سرآمدان فرهنگ (137 -138 /1).

ثعلبي، ابواسحاق، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 437/427/426 ق)، قارى، مفسر، حافظ، مورخ، فقيه، اديب و محدث. از اهالى نيشابور بود. وى از ابوطاهر بن خزيمه و ابوبكر بن مهران مقرى و ابومحمد مخلدى و همطبقه ى آنان روايت كرده است. استادان بسيار ديده و احاديث بسيار شنيده است. ابوالحسن واحدى تفسير را از او روايت كرده است. در علم قرآن او را يگانه ى زمان خود مى دانستند. از آثار وى: «عرايس المجالس فى قصص الانبياء»؛ «الكشف و البيان فى تفسير القرآن» معروف به «تفسير كبير» يا «تفسير ثعلبى»؛ «تاج العرايس»؛ «ربيع المذكرين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206 -205 /1)، دايره المعارف فارسى (713/1)، الذريعه (67 -66 /18 ،243 -242 /15)، روضات الجنات (257 -255 /1)، ريحانه (368 -367 /1)، سيرالنبلاء (437 -435 /17)، كشف الظنون (1496 ،1131)، الكنى و الالقاب (131/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (38 -36 /5)، الوافى بالوفيات (308 -307 /7)، وفيات الاعيان (80 -79 /1)، هديه العارفين (75/1).

ثقفي نژاد، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ثقفي نژاد

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد ثقفي متولد 1323، تبريز، داراي شماره 4، در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. پدرم سلاله الاطياب آقاي سيد علي اصغر ثقفي مردي متدين و كاسب كار بود. پس از اتمام دوره مدرسه ابتدايى، در سال 1335 وارد مدرسه طالبيه تبريزي تبريز شدم و مقدمات علوم عربي و ادبيات فارسي و عربي را شروع كردم. دو كتاب ادبي ارزنده گلستان و كليله و دمنه را از مرحوم آقاي حاج ميرزا علي نمرودي فرا گرفتم و همزمان جامع المقدمات را در صرف و نحو به پايان رساندم. مقداري

از معالم الاصول و جلد اول لمعه را در تبريز به پايان بردم و سپس در سال 1341 بعد از وفات مرحوم آيت الله بروجردي و براي تداوم تحصيل عازم حوزه علميه قم گرديدم.در مدت 5 سال متون فقه و اصول، رسائل، مكاسب و كفايه را به ترتيب از آيت الله سبحانى، شيخ ابوالفضل علماني و آيت الله پاياني و آيت الله سيد محمدباقر سلطاني به اتمام رساندم. همزمان در درس فلسفه منظومه سبزواري شهيد دكتر مفتح حاضر مي شدم و سپس ادامه فلسفه اسلامي را به ترتيب از آيت الله سبحانى، استاد جوادي آملى، شهيد مطهري و آيت الله محمد گيلانى، دنبال كردم.همچنين كلام اسلام، كشف الراء خواجه نصر را از آيت الله آستارائي به پايان رساندم. در علم تفسير، به تفسير استاد صالحي نجف آبادى ، آيت الله سبحاني حاضر مي شدم. آن روزها، در شب هاي جمعه و شنبه، در دبيرستان دين و دانش شهيد بهشتى، طلاب قم به كلاس زبان و مكالمه عربي شركت مي كردند كه من هم به مدت 9 سال از استاد اسدي دبير زبان و استاد رخشان فر زبان را تكميل كردم. سپس به مدت 6 سال در درس خارج فقه آيت الله شريعتمداري و اصول آيت الله مكارم، حاج آقا مرتضي حائري حاضر مي شدم.هنگامي كه دارالتبليغ اسلامي افتتاح شد در دوره اول و دوم آن موسسه علمي شركت كرده و سپس دوره تحصيلات تكميلي را آغاز كردم. در سال 1356 كه در دوره تحصيلات تكميلي دارالتبليغ اسلامي حضور داشتم، فرصتي پيش آمد كه از طرف موسسه علمي دارالتبليغ اسلامي كه حكم دانشگاه اسلامي را داشت به خارج از ايران، كشور

آمريكا، با بورسيه تحصيلي اعزام شدم و وارد دانشگاه تمپل Temple فيلادلفيا شدم و در رشته تطبيق اديان و جامعه شناسي ديني وارد دوره فوق ليسانس شدم. پس از اخذ مدرك، تعدادي از دروس دوره دكتري را مي گذراندم كه مقارن پيروز انقلاب مواجه با مبارزه سياسي جمهوري اسلامي با دولت آمريكا شديم، در نتيجه تحصيل ناتمام مانده و به خاطر فعاليتهاي سياسي _ اسلامي _ ويزاي تحصيلي ام لغو گرديد و به ايران آمدم.در سال 63 كه تازه دانشگاه آزاد اسلامي تاسيس شده بود در كنكور دوره دكتري شركت جستم و به عنوان شاگرد اول كنكور در رشته تاريخ و تمدن اسلام، ادامه تحصيل دادم. رساله دكتري خود را زير عنوان: ساختار اجتماعي _ سياسي دولت مدينه با درجه بسيار خوب پذيرفته شد. و از تاريخ به بعد در دانشگاههاي تهران _ آزاد اراك و تهران مركز مشغول تدريس هستم. در حال حاضر، به عنوان استاديار دانشگاه كه به دانشياري تبديل مي شود در دوره ارشد و دكتري دانشگاه دروس علوم اجتماعي _ جامعه شناسي ديني تدريس مي نمايم و از وضع تحصيل و تدريس خود راضي هستم.

ثقه الاسلامي، محمدهاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1280 ق)، فقيه و مورخ امامى. وى در مشهد به دنيا آمد و پس از فراگرفتن مقدمات علوم رهسپار نجف شد و در آن شهر از مجلس درس استادانى چون آخوند خراسانى و سيد اسماعيل صدر اصفهانى بهره مند گرديد. پس از بازگشت به مشهد به حوزه ى درس آيت الله سيد على حايرى يزدى پيوست. وى در مشهد درگذشت. از آثار وى: «رساله ى ربا»؛ «رساله ى رضاع»؛ «رساله ى معاملات»؛ «حسن العاقبه فى سعاده الخاتمه»، به فارسى؛ «غايه الامال فى حسن خواتيم الاعمال»؛

«منتخب التواريخ» در تاريخ معصومان (ع) و برخى امامزادگان؛ «وسيله الامان من تسويلات الشيطان» كه خلاصه «حسن العاقبه» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (76/25 ،15/7)، منتخب التواريخ (مقدمه).

ثلاثي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن ثلاثي ، جامعه شناس و مترجم ،متولد 1324 بابل است.تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خويش به پايان مي برد و براي ادامه تحصيل راهي تهران مي شود. ثلاثي در رشته جامعه شناسي تحصيل كرده و بر مبناي اين گرايش تحصيلي و علاقه شخصي،سال هاست كه به ترجمه متون جدي و مرجع در اين حوزه پرداخته و آثار گرانقدري را براي جامعه دانشگاهي و محققان علوم اجتماعي به فارسي برگردانده است. ثلاثي هم اكنون عضو هيأت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسي فعاليتهاي آموزشي : محسن ثلاثي علاوه بر آن كه ترجمه متون جامعه شناختي و مردم شناختي را با جديت دنبال مي كند،از تدريس در اين حوزه نيز غافل نمانده و در دانشگاه تهران و در دانشكده علوم اجتماعي اين دانشگاه، سال هاست كه به تدريس اشتغال دارد.آرا و گرايشهاي خاص : محسن ثلاثي درباره نقش شعر و ادبيات عرفاني فارسي در تقوت و تشديد رويكرد جهانگرايي مي گويد: «شعر فارسي از مهم ترين و برجسته ترين و كارسازترين عناصر فرهنگ ايراني به شمار مي آيد. شعر فارسي چنان بر عرصه هاي ديگر توليد فرهنگي تسلط پيدا كرد كه به راستي مي توان گفت كه آيينه به نسبت تمام نماي فرهنگ ايراني شده است؛ از همين روي، هرگونه بررسي در تحليل تحول و فرهنگ ايراني به بررسي شعر فارسي نيازمند است. اعراب به دليل

فقدان دستمايه هاي هنري پس از تسخير ايران حساسيت چنداني نسبت به مضامين و نقش مايه هاي هنر ساساني از خود نشان ندادند. او با اشاره به اين كه كتاب هاي رشته مردم شناسي در سال هاي پس از انقلاب و با فعال شدن اين رشته، منتشر شده است،مي گويد: «قبل از انقلاب كتابي در زمينه مردم شناسي نداشتيم. گذشته از كتاب هاي درسي، تحقيق هاي مردم شناسي كه با پيشنهاد، درخواست و تأمين اعتبار يك سازمان خاص انجام مي شوند، با نظر همان سازمان سفارش دهنده، منتشر مي شوند كه البته تعداد اين گونه سازمان ها در ايران كم است.» «ثلاثي» در اين باره كه وزارت علوم در زمينه تقويت رشته مردم شناسي چه اقداماتي مي تواند انجام دهد،معتقد است: «در دنيا رسم است كه چنين رشته هايي از طريق افراد متخصص در آنها، تقويت مي شوند و با صدور بخشنامه هاي دولتي نمي توان براي آنها كاري كرد. در ايران فارغ التحصيلان رشته مردم شناسي كم هستند و افرادي هم كه در خارج تحصيل كرده اند، به سادگي جذب دانشگاه هاي ما نمي شوند. چون امكانات، منابع مالي و تحقيقاتي ما براي جذب آنها كافي نيست. البته استادهاي رشته مردم شناسي در سال هاي اخير، فعال تر شده اند و اين رشته هم قابليت گسترش دارد؛ چرا كه هنوز بسياري از حوزه هاي زيرمجموعه آن در ايران ايجاد نشده است.» او رشته مردم شناسي را براي جوامع متنوعي مانند ايران، بسيار جذاب و مناسب مي داند و مي گويد:«جامعه ايران از نظر قومي، زباني و فرهنگي بسيار متنوع و متكثر است و اين

مسأله، موضوع مناسبي براي رشته مردم شناسي است. شايد در هيچ كجاي دنيا به اين اندازه تنوع موضوعي براي تحقيق مردم شناسان وجود نداشته باشد. ضمن آن كه شناخت فرهنگ ها، خرده فرهنگ ها و اقوام مختلف ايران براي حل بسياري از مسائل فرهنگي و رفع تنش هاي فرهنگي ميان اقوام مختلف ايراني و ايجاد همدلي و تفاهم در ميان آنها بسيار مهم است كه اين كار در حوزه انسان شناسي مي گنجد. متأسفانه تاكنون اهميت چنداني براي چنين تحقيق هايي قائل نشده اند.» جوائز و نشانها : محسن ثلاثي از جمله پژوهشگران معاصر مورد تقدير سازمان ميراث فرهنگي نيز هست. به طوري كه درهفته كتاب سال جمهوري اسلامي ايران و دربيست و دومين دوره كتاب سال، از او در كنار جمعي ديگر درحوزه ترجمه تقدير شد. چگونگي عرضه آثار : محسن ثلاثي در رشته علوم اجتماعي، نامي در كنار بسياري از كتب مرجع است، جامعه شناسي آگاه و مترجمي زبده كه به توسعه علوم اجتماعي در ايران مي انديشد. وي آثار زيادي را در اين زمينه ترجمه كرده است. در طول اين سال ها بسياري از آثار ترجمه شده ثلاثي به عنوان منابع كنكور كارشناسي ارشد در چند رشته جامعه شناسي ومطالعات فرهنگي معرفي شده است.از آن جمله است كتاب درآمدي بر جامعه شناسي نوشته بروس كوئن. محسن ثلاثي علاوه بر حسن انتخابي كه در متون ترجمه اش دارد،در برگردان آن به فارسي نيز نهايت دقت نظر و هماهنگي آن با زبان اصلي را به كار مي بندد و براي واژه هاي ناآشنا در زبان فارسي نيز معادل هايي پيشنهاد مي كند.به طور مثال

براي واژه پارادايم معادل هاي فارسي گوناگوني به كار رفته كه يكي از آنها «نمونه » است . احمد آرام در كتاب «ساختار انقلاب هاي علمي » _ نوشته كوهن _ واژه «نمونه » را به جاي «پارادايم » قرار داده است . علي اسدي در ترجمه كتاب «شناختِ شناخت» نوشته ادگار مورن به جاي آن، از تركيب «چارچوب ادراكي » استفاده كرده است و اما محسن ثلاثي در ترجمه كتاب «نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر» _ نوشته جورج ريتزر، كلمه «انگاره» را به جاي آن قرار داده است . آثار : اسلام و سرمايه داري ويژگي اثر : نوشته ماكسيم رودنسون، درحوزه اسلام شناسي،ثلاثي كتاب «اسلام و سرمايه داري» نوشته ماكسيم رودنسون را ترجمه كرده وبا اين كه سال هاست ناياب شده، ولي تجديدچاپ نشده است2 انسان شناسي فرهنگي ويژگي اثر : بيتس؛ دانيل، 3 انقلاب فرانسه و رژيم هاي پيش از آن ويژگي اثر : الكسي دتوكويل ؛ انتشارات زرين.4 پيامدهاي مدرنيته ويژگي اثر : يكي ديگر از كتب ترجمه شده آنتوني گيدنز توسط ثلاثي «پيامدهاي مدرنيته» است. «مدرنيت» به شيوه هايي از زندگي يا سازمان اجتماعي مربوط مي شود كه از سده هفدهم به بعد در اروپا به وجود آمد و به تدريج ابعاد جهاني پيدا كرد. اين تعريف، مدرنيته را به يك دوره زماني و يك جايگاه جغرافيايي اوليه مربوط مي سازد، در حالي كه عمده شاخصه هاي آن را سربسته باقي مي گذارد. آنتوني گيدنز، جامعه شناس نامي معاصر، دركتاب «پيامدهاي مدرنيته» به تحليلي فرهنگي و معرفت شناختي از مدرنيت مي پردازد و تعبيري جديد و تأمل برانگيز از

تحولات نهادي همراه با مدرنيته عرضه مي كند. گيدنز معتقد است كه ما هنوز پا به دوران پسامدرن نگذاشته ايم، بلكه دوران متأخر مدرنيته را سپري مي كنيم كه در آن پيامدهاي مدرنيته فراگيرتر و ريشه اي تر و بنيادين تر شده است عواملي چون تباهي محيط زيست، تهديدهاي قدرت نظامي و تسليحاتي، رشد و بسط توتاليتاريسم و حقير شدن كار صنعتي و ... كه گيدنز اين ها را از پيامدهاي مدرنيته برمي شمارد و بر اين باور است كه براي فرا رفتن از اين ها و گذار به عصر پسا مدرن مي بايست در ساختار سازمان هاي اجتماعي و فرهنگي مسلط عصر مدرن دگرگوني اساسي ايجاد كرد. اين كتاب در ? فصل تدوين و تنظيم شده و به مباحثي چون: انقطاع هاي مدرنيته، جامعه شناسي و مدرنيته، بازانديشي در مدرنيته، ابعاد نهادي مدرنيته، اعتماد و مدرنيته، دوره پيش از مدرن و دوره مدرن، مخاطره و خطر در جهان مدرن، پديده شناسي مدرنيته، آيا مدرنيته يك طرح غربي است؟ و ... مي پردازد. 5 جاده ابريشم ويژگي اثر : چاپ اول، نشر سروش، تهران،6 جامعه باستان ويژگي اثر : لوئيس هنري مورگان ؛ مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 7 جامعه شناسي دين ويژگي اثر : ملكلم هميلتون؛ نشر تبيان ، چاپ اول،8 جامعه نو نوشته اي.اچ.كار ، جهان ايراني و ايران جهاني ويژگي اثر : يكي از مهم ترين كتب ثلاثي كه بر خلاف غالب آثار او تأليف شده است، كتاب جهان ايراني و ايران جهاني است كه نشر مركز آن را منتشر كرده است.كتابي كه دردهمين دوره كتاب برتر دانشگاهي در رشته

علوم اجتماعي، به عنوان كتاب برتر شناخته شد.درباره اين كتاب به همان اندازه كه در محافل دانشگاهي و مجامع فرهنگي تهران باعث ايجاد بحث ها و نظرات متفاوتي گرديد، در شهرهاي ديگر نيز موجبات برگزاري جلسات نقد و بررسي آن فراهم شد.جلسه نقد و بررسي كتاب در امور كتابخانه هاي عمومي استان زنجان كه در سالن آمفي تئاتر كتابخانه سهروردي اين شهر برگزار شد از آن جمله بود. مير معزي كارشناس ارشد جامعه شناسي درباره اين كتاب مي گويد :« پژوهش نظريه پايه اي خود را از انسان شناسي فرهنگي گرفته است. اين همان نظريه پراك گرايي يا اشاعه گرايي است كه به آن( diffusion ) مي گويند. اين نظريه مي گويد، اقوام و اجتماع فرهنگي انساني در جهان منزوي نيستند و روابطي با فرهنگ هاي همسايگانشان دارند كه تقليد و مهاجرت را از فرهنگ هاي ديگر مي گيرند. ايرانيان در گذشته و تا چند سده پيش از اين، با فرهنگ هاي پيشرفته جهان در شرق و غرب جهان ارتباط مستقيم و بي واسطه داشتند. ولي دشمني ايران شيعي با عثماني سني راه ارتباط بي واسطه ايران را با اروپا تا حدودي سدكرد و در نتيجه فرهنگ ايراني ديگر نتوانست به آساني دوران گذشته، با فرهنگ نويني كه در اروپاي غربي به سرعت و بيش از پيش پيشرفت داشت و مي رفت كه سرنوشت جهان را در سده هاي آينده رقم زند، ارتباط سازنده اي برقرار سازد.» 10 خرد و انقلاب ويژگي اثر : نشر نقره، كتاب «خرد و انقلاب» هربرت ماركوزه نيز به وسيله ثلاثي به فارسي برگردانده شده و نخستين بار به وسيله

سازمان انتشارات جاويدان منتشر شده و بعدها در سال ،نشر نقره آن را به چاپ بعدي رسانده است.11 درآمدي بر جامعه شناسي ويژگي اثر : بروس كوئن12 درآمدي به انسان شناسي ويژگي اثر : از سايمون كولمن و هلن واتسون13 روش تحقيق در انسان شناسي ، روش تحقيق كيفي در جامعه شناسي ويژگي اثر : سيلورمن(ديويد)؛ انتشارات تبيان، 15 روش هاي تحقيق كيفي ويژگي اثر : از سيلورمن؛ 16 زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي ويژگي اثر : ثلاثي، از ميان آثاري كه تاكنون ترجمه و منتشر كرده ، به «زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناسي» علاقه بيش تري دارد. او دراين باره مي گويد:«زندگي و انديشه بزرگان جامعه شناس» را بيشتر دوست دارم، به خاطر اينكه مقام جامعه شناسان را در بستر اجتماعي، اقتصادي و تاريخي مورد بررسي قرارداد و نشان مي دهد كه نظريات و افكار اين افراد در چه شرايطي، پرورش پيدا كرده و تحت تأثير چه عواملي شكل گرفته است. اين كتاب فصل بندي بسيار جذابي دارد و درواقع كتاب جامعه شناسي جامعه شناسان است! » عنوان اصلي اين كتاب ideas in historical Masters of Sociological thought؛ است. كه واژه نامه و كتابنامه آن را ثلاثي به صورت زيرنويس تنظيم كرده و چاپ اول آن را در سال به انتشارات علمي سپرده است.17 سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني ويژگي اثر : ساموئل هانتينگتون؛ نشر علم، 18 فراسوي چپ و راست ويژگي اثر : چاپ انتشارات علمي، ثلاثي به آثار آنتوني گيدنز، جامعه شناس معاصر و نظريه پرداز عصر جديد، توجه ويژه اي دارد و اسباب آشنايي مخاطب فارسي

زبان را با ترجمه برخي از آثار مهم او فراهم كرده است. از آن جمله اثر « فراسوي چپ و راست » را مي توان نام برد. گيدنز در اين اثر به اين نكته اشاره مي كند كه به دليل گسترش مدرنيته و درگيري همه فرهنگ ها و ملت ها در ساختن جهان كنوني، هم اكنون مرزبندي هاي رايج اعم از شمال و جنوب، مركز و پيرامون و نيز تقابل ميان چپ و راست سياسي از ميان رفته است.19 فلسفه و انديشه سياسي سبزها ويژگي اثر : اندرو دابسون 20 كالبد شكافي چهار انقلاب ويژگي اثر : كرين برينتون؛ انتشارات نشر نو.21 كالبدشكافي چهارانقلاب از برينتون ، نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر» ويژگي اثر : توتاليتاريسم» از هانا آرنت؛ جاويدان، اسفند .23 نظريه هاي جامعه شناسي در دوران معاصر ويژگي اثر : جرج ريتزر، تهران، انتشارات علمي

منابع زندگينامه :منابع : روزنامه ايران صفحه مهرگان 1-12-1385

جان احمدي، فاطمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

فاطمه جان احمدي در تاريخ 1343 در خرم آباد مركز استان لرستان ديده به جهان گشود. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي و متوسطه وارد دانشگاه شهيد بهشتي شد و موفق به دريافت ليسانس كارشناسي تاريخ گرديد . كارشناسي ارشد خود را در دانشگاه الزهرا ادامه داد و مدرك دكتراي تاريخ با گرايش تاريخ اسلامي را از دانشگاه تربيت مدرس اخذ نمود . در حال حاضر علاوه بر تدريس در گروه تاريخ دانشگاه الزهرا معاونت آن گروه را نيز بر عهده دارد . زمينه هاي تدريس ايشان تاريخ تحولات سياسي ، اجتماعي و اقتصادي جهان اسلام تا قرن 4 هجري و به طور تخصصي تاريخ فاطميان در مغرب

و مصر اسلامي ، تارخ اسماعيليه مستعلويه در مصر و يمن و گسترش اسلام در شمال آفريقا و جنوب اروپا است .

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فاطمه جان احمدي در سال 76 در كنكور سراسري شركت و در مقطع كارشناسي (68-72 ) رشته تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي پذيرفته شد، در سال 72 پس از شركت در كنكور كارشناسي ارشد تاريخ به دانشگاه الزهراء راه يافت و در سال 75 از پايان نامه خود به نام « بررسي اوضاع اقتصادي ايران در دوره خلافت عباسيان» دفاع كرد. در پايان همين سال پس از شركت در آزمون پذيرش دكتري تربيت مدرس موفق به راه يابي دوره دكتري تاريخ، گرايش اسلام در اين دانشگاه شدو در سال 82 از رساله خود در زمينه « مباني مشروعيت و ساختار خلافت فاطميان » دفاع نمود.

همسر و فرزندان : فاطمه جان احمدي در اواخر سال دوم دبيرستان ازدواج كرد و وقتي وارد دانشگاه شد دو فرزند پسر داشت.

فعاليتهاي آموزشي : فاطمه جان احمدي تدريس در گروه تاريخ دانشگاه الزهرا معاونت آن گروه را نيز بر عهده دارد . زمينه هاي تدريس ايشان تاريخ تحولات سياسي ، اجتماعي و اقتصادي جهان اسلام تا قرن 4 هجري و به طور تخصصي تاريخ فاطميان در مغرب و مصر اسلامي ، تارخ اسماعيليه مستعلويه در مصر و يمن و گسترش اسلام در شمال آفريقا و جنوب اروپا است .

چگونگي عرضه آثار : فاطمه جان احمدي داراي مقالات متعددي با محوريت تاريخ اسلام است ، ايشان در سمينارهاي متعدد داخلي و خارجي شركت داشته و در كنفرانسهاي مختلفي

مقالاتي را ارائه داده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي

ويژگي اثر : دفتر نشر معارف( وابسته به نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاهها)- تير 1387

جاويدان، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1309.

درگذشت: مهر 1371.

تأليف و ترجمه كتاب تاريخ اختراعات (از اختراع چرخ تا مغز الكتريكى، 1367)؛ و تاريخ پزشكى ايران (تأليف گود) و چند كتاب در زمينه هاى علمى و پزشكى از جمله آثار اوست. او مدتى با مجله ى «شكار و طبيعت» و مدتى هم با مجله ى «سخن علمى» همكارى داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جباردار، عليقلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، نقاش و قملدان ساز. اين هنرمند به نامهاى عليقلى بيگ فرنگ و عليقلى جبه دار عباسى و عليقلى آرنااوت و عليقلى بيگ ارناوت نادرى اصفهانى در هنر تصويرسازى ايران شهره بوده است. وى مسيحى و از مردم آرنااوت (آلبانى) بود كه در زمان شاه عباس دوم صفوى (1077 -1052 ق) به ايران آمد و تغيير مذهب داد و در بدايت حال به جبه خانه (اسلحه خانه) دولتى راه يافت و مشغول كار شد. وى به سبك نقاشى اروپا آشنايى داشت و در تحول سبك، از مينياتور صفوى به شيوه ى ايرانى سازى، در شمار پيشگامان است. وى در مكتب هند و ايران نيز دست داشت و آثارى در اين مكتب از او به يادگار مانده است. عليقلى، تك صورت را بسيار لطيف مى ساخت و عمارات تاريخى و منظره ها را با لطافت و رعايت نزديك نمايى و دورنمايى استادانه وى به تصوير مى كشيد، علاوه بر اين در تصويرسازى جانوران نيز توانا بود. قلمدانهاى كار او از نوع بهترين قلمدانهاى عصر صفوى محسوب مى شود. عمده ترين آثار عليقلى در آبرنگ بوده، اما در آثار ورغنى نيز مهارت داشت. از آثار وى: تصوير اجتاع دراويش و نوازندگان در مهتاب شبانه كه در صحن باغى جمع شده اند و رقم «عمل على قلى بيك جبادار» دارد؛ تصوير زن جوانى كه نيم تاج

جواهرنشانى به سرگذاشته و در روى چهارپايه اى نشسته است و چنين رقم دارد: «رقم عليقلى جبادار بتاريخ شهر صفر... در دارالسلطنه ى قزوين مرقوم شد. رقم كمترين غلامان عليقلى جبادار سنه 1085»؛ تصوير مجنون كه در حالت افسردگى و خستگى است و چنين رقم نوشته: «رقم كمترين آرناوت 1099»؛ قلمدان نفيس و زيبايى كه در زمينه ى زرد آن، تصوير دختر شاهزاده اى جلب نظر مى كند، با رقم: «بر حسب امر اشرف اعلى عليقلى سنه 1117»؛ تصوير سفير روسيه كه كلاه پوست سمورى به سر گذاشته است و چنين رقم نوشته: «رقم عليقلى سنه 1129». «در احوال و آثار نقاشان» به بيست اثر ديگر وى اشاره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1473 / 3 ،397 -388 / 1)، تاريخ هنرهاى ملى (463 / 1)، گلستان هنر (چهل و هشت)، هنر قلمدان (96 -95).

جرجاني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(366 /362 -290 ق)، اديب، شاعر، خطاط، مورخ، مفسر و فقيه شافعى. از جرجان به همراه برادرش ابوبكر محمد به نيشابور آمد و در اين شهر حديث شنيد و دانشهاى مختلف را آموخت، تا آنجا كه نعالبى او را در خوشنويسى و شعر و نثر با ابن مقله و بحترى و جاحظ برابر دانسته است و ابن خلكان نيز شعر وى را ستوده. ابتدا قاضى جرجان بود و بعد قاضى القضاة رى و از نزديكان خاص صاحب بن عباد شد. در هفتاد سالگى در رى درگذشت. جنازه اش به جرجان منتقل شد. ياقوت حموى و ذهبى وفات وى را در دهه آخر قرن چهارم ذكر كرده اند. از آثار او: «الوساطة بين المتنبّى و خُصومه»؛ «تفسير القرآن»؛ «تهذيب التاريخ»، كه گويا همان

كتاب «صفة التاريخ» است؛ «مجموعه ى رسائل»؛ «كتاب الوكالة»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (114 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (644 -355 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 273 -271 /400 -381)، تاريخ نيشابور (171)، دانشنامه ى ايران و اسلام (946 /7)، ريحانه (402 /1)، سير النبلاء (21 -19 /17)، الكامل (88 /7)، كشف الظنون (1471 ،782)، الكنى والالقاب (144 /2)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (123 /7)، معجم الادباء (35 -14 /14)، هدية العارفين (684 /1)، وفيات الاعيان (281 -278 /3).

جرفادقاني، ابوشرف ناصح

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، نويسنده، مورخ و شاعر. وى در خدمت الغ باربيگ از مماليك اتابكان آذربايجان به سر مى برد و از دبيران و شاعران فاضلى بود كه در نظم و نثر تازى و پارسى توانايى داشت. او به سفارش ابوالقاسم على بن حسن، وزير جمال الدين الغ بار «تاريخ عتبى»، معروف به يمينى را به نثرى مصنوع و استادانه، به سال 603 ق از عربى به فارسى ترجمه كرد. ابوشرف در سرودن شعر نيز استاد بود. در مقدمه «تاريخ يمينى» از ترجمه دو مجموعه شعر به نام: «روضه الحزن» و «شعله القابس» و در خاتمه ى كتاب از كتاب ديگرى موسوم به «تحفه الآفاق فى محاسن اهل العراق» نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران (1012 -1011 /2 ،641/1)، تاريخ در ايران (49)، تاريخ نگاران ايران (261)، ترجمه ى تاريخ يمينى (مقدمه/ 28 -24 ،11)، دايره المعارف فارسى (599/1)، سبك شناسى (386/2)، سرآمدان فرهنگ (253 -252 /1)، فرهنگ ادبيات فارسى (123)، كشف الظنون (2053 -2052)، گنج و گنجينه (268)، لغت نامه (ذيل/ جرفادقانى)، مولفين كتب چاپى (497 -495 /6).

جزايري شوشتري، عبداللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1173 ق)، اديب، محدث، مورخ و فقيه شيعى. يكسر مذهب اخبارى داشت و منكر طريقه ى اجتهاد بود. وى از مشايخ اجازه ى روايت سيد نصراللَّه مدرس بود و خودش نيز از پدرش و سيد امير محمدحسين خاتون آبادى روايت مى كرد. از آثار وى: «الاجازة الكبيرة»؛ «اجوبة مسائل السيد على نهاوندى»؛ «الانوار الجلية»؛ «التذكرة فى التاريخ تستر»؛ «تاريخ شوشتر»؛ «حاشيه رياض السالكين»؛ «حاشيه نقد الرجال»؛ «شرح مفاتيح الحكام»، ملا محسن فيض؛ «شرح نخبه ى» فيض؛ «الذخيرة الباقية»؛ «الحاشية على اربعين البهايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87/8)، الذريعه

(382 -381 /21 ،254/20 ،102/14 ،15/10 ،842 ،694 /9 ،25 ،13/6 ،89/4 ،245 -243 /3 ،424 -423 /2)، روضات الجنات (372 ،253 -249 /4)، ريحانه (115/3)، فرهنگ سخنوران (716 -715)، فوائد الرضويه (257 -256)، الكنى والالقاب (332/2)، لغت نامه (ذيل/ جزايرى)، معجم المؤلفين (160/6).

جزايي، عبدالعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، اسطرلاب ساز. از طراحان نقوش هندسى و تزيينى روى فلزات بود و در ترسيم و گرده سازى و كنده كارى بر روى اسطرلابها مهارت داشت. در «تاريخ اصفهان» نام وى تحت عنوان عبدالعلى جزى آورده شده است. از آثارش: اسطرلابى است كه با همكارى برادر خود، محمد باقر، براى شاه سلطان حسين صفوى تهيه كرده و در نهايت دقت و مهار صور نجومى ساخته شده است، با رقم: «صنعه اقل الطلبه عبدالعلى بن محمد الجزائى نمقه اقل الطلبه اخ الصانع محمد باقر 1124»؛ اسطرلاب پرمهارت ديگرى كه آن نيز با همكارى برادرش انجام يافته، با رقم: «صنعه اقل الطلبه عبدالعلى، نمقه اقل الطلبه محمد باقر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (341 / 1)، تاريخ اصفهان (383).

جزايي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1124 ق)، طراح و رسام فلزات. وى در ساختن اسطرلاب مهارت داشت. از آثار رقم دار اين هنرمند كه به همكارى برادرش انجام پذيرفته، اسطرلاب نفيسى است كه براى شاه سلطان حسين صفوى ساخته شده و چنين رقم نهاده: «صنعه اقل الطلبه عبدالعلى بن محمد الجزائى، نمقه اقل الطلبه اخ الصانع محمدباقر 1124».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (669/ 2).

جزري، شمس الدين، ابوالخير محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 834/833 ق)، محدث، متكلم شافعى، قارى و مورخ. معروف به ابن جزرى. در دمشق به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. وى در زهد و تقوى معروف بود و در سيزده سالگى قرآن را حفظ كرد و بعد از آن اوقات خود را صرف تحصيل حديث كرد. جزرى در نوزده سالگى به قاهره رفت و در سيزده قسم قرائت، مهارتى به دست آورد. از ابوالفدا و ضياءالدين و شيخ السلام بلقينى اجازه ى فتوى گرفت. او در دوره ى تيمورى به سمرقند دعوت شد و تا زمان اميرتيمور در ماوراءالنهر ماند و بعد از مرگ وى به دارالسلطنه هرات شتافت و در آخر عمر به شيراز رفت و متصدى قضاوت شيراز شد و همان جا درگذشت. برخى از آثار وى: «المقدمه الجزريه»، در تجويد؛ «التمهيد فى علم التجويد»؛ «النشر فى القرآت العشر»؛ «غايه النهايه فى طبقات القراء»؛ «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب»؛ «الهدايه فى علم الروايه»؛ «المصعد الاحمد فى ختم مسند الامام احمد»، در حديث؛ «التاريخ»؛ «عقداللألى فى الاحاديث المسلسلة العوالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (275 -274 /7)، ايضاح المكنون (723 ،544 ،481 ،447 ،227 ،110 /2 ،539 ،315 ،168 ،151 ،81 ،26 ،8

/1)، حبيب السير (548/3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (476 -475 /3)، دايرةالمعارف الاسلاميه (120 -118 /1)، روضات الجنات (107 -106 /8)، ريحانه (410 -408 /1)، كشف الظنون (2042 ،2028 ،1952 ،1859 ،1803 ،1799 ،1699 ،1497 ،1323 ،1150 ،1132 ،1118 ،1105 ،743 ،669 ،621 ،520 ،484 ،421 ،389 ،295 ،290 ،277 ،211 ،200 ،152 ،150 ،128 ،114 ،53)، الكنى و الالقاب (146/2)، لغت نامه (ذيل/ جزرى)، معجم الموفين (292 -291 /11)، هديه الاحباب (119)، هديه العارفين (188 -187 /2).

جزي برخواري، محمّد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده كتاب «فتح نامه ها» كه وقايع قرن 11 هجرى را نوشته از رجال و شخصيت هاى تاريخى گز است. در سال 1087 و در زمان شاه عباس دوم و شاه سليمان صفوى، در جنگ هاى خراسان، آذربايجان، ازبكستان، تبريز و ديار بكر بوده كه 98 رقعه از تعداد زيادى از اين «فتح نامه ها» در مجموعه ادبيات الذريعه جلد 44 و در فصل هاى 164 و 165 و تحت عنوان منشأت ديوانية اعلام الشيعه قرن 11 ثبت بذكره و نام نويسنده آنها اشاره گرديده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

جعفري تبار، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجة الاسلام والمسلمين استاد مجيد جعفرى تبار در سال 1340 هجرى شمسى در شهر مقدس قم در خانواده اى روحانى چشم به جهان گشود و از همان خردسالى تحت تربيت پدر بزرگوارشان مرحوم آيت الله حاج شيخ محمود جعفرى تبار خواندن قرآن را آموختند.

ايشان قرائت و تحقيق مصطلح قرآنى را از سن 10 سالگى آغاز نموده و انس و ممارست زياد با آيات و كتب تفسيرى باعث شد تا بتواند كل قرآن كريم را با 20 روايت _14 روايت مشهور و 6 روايت غير مشهور _حفظ نمايد.

استاد جعفرى تبار در زمينه تفسير، علوم و معارف قرآنى، صاحب آثار متعددى مى باشند و همين احاطه به علوم قرآنى باعث گرديده تا سبك زيباى تلاوت ايشان مبتنى بر «تطابق لحن با معنى» استوار گردد و همين امر موجب گرديده تا شنونده در هنگام شنيدن تلاوت ايشان به درك عميق ترى از آيات الهى نايل گردد. تأثر شديد مستمعين در جلسه تلاوت آيات آخر سوره بقره كه در شب شهادت حضرت على(ع) _مصادف با چهلمين شب درگذشت پدر استاد جعفرى تبار _ اجرا شده تأييد كننده

اين مطلب است. اين تلاوت و نيز تلاوت سوره توحيد كه به وجوه مختلف تلاوت شده است از زيباترين تلاوت هاى ايشان مى باشد.

ايشان در شهرهاى مختلف ايران به تلاوت پرداخته ولى عمدتاً جلسات تلاوت خود را در مسجد رفعت قم برگزار مى كند. جلسات مركزى فنون قرائت و معارف قرآنى در سال 1369 زير نظر ايشان تأسيس شد.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

جعفري تبار، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجة الاسلام والمسلمين استاد مجيد جعفرى تبار در سال 1340 هجرى شمسى در شهر مقدس قم در خانواده اى روحانى چشم به جهان گشود و از همان خردسالى تحت تربيت پدر بزرگوارشان مرحوم آيت الله حاج شيخ محمود جعفرى تبار خواندن قرآن را آموختند.

ايشان قرائت و تحقيق مصطلح قرآنى را از سن 10 سالگى آغاز نموده و انس و ممارست زياد با آيات و كتب تفسيرى باعث شد تا بتواند كل قرآن كريم را با 20 روايت _14 روايت مشهور و 6 روايت غير مشهور _حفظ نمايد.

استاد جعفرى تبار در زمينه تفسير، علوم و معارف قرآنى، صاحب آثار متعددى مى باشند و همين احاطه به علوم قرآنى باعث گرديده تا سبك زيباى تلاوت ايشان مبتنى بر «تطابق لحن با معنى» استوار گردد و همين امر موجب گرديده تا شنونده در هنگام شنيدن تلاوت ايشان به درك عميق ترى از آيات الهى نايل گردد. تأثر شديد مستمعين در جلسه تلاوت آيات آخر سوره بقره كه در شب شهادت حضرت على(ع) _مصادف با چهلمين شب درگذشت پدر استاد جعفرى تبار _ اجرا شده تأييد كننده اين مطلب است. اين تلاوت و نيز تلاوت سوره توحيد كه به وجوه مختلف تلاوت شده است از زيباترين تلاوت هاى ايشان مى باشد.

ايشان در شهرهاى مختلف ايران به

تلاوت پرداخته ولى عمدتاً جلسات تلاوت خود را در مسجد رفعت قم برگزار مى كند. جلسات مركزى فنون قرائت و معارف قرآنى در سال 1369 زير نظر ايشان تأسيس شد.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

جعفري يزدي، جعفر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مورخ و شاعر، متخلص به جعفرى. از مورخان دوره ى شاهرخ بود. از وى سه اثر تاريخى بزرگ به جاى مانده است كه عبارت است از: «تاريخ كبير»، از آغاز خلقت تا وقايع سال 840؛ «تاريخ يزد»؛ «تارخى واسط» كه به نام شاهرخ به پايان رسانيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران (474/4)، تاريخ تذكره هاى فارسى (548 -547 /2)، تاريخ نظم و نثر (253)، تذكره ى سخنوران يزد (76 -74)، دايرةالمعارف فارسى (599/1)، الذريعه (198/9 ،246/3)، فرهنگ سخنوران (213)، فهرستواره كتابهاى فارسى (917 ،916 /2 ،586/1)، كشف الظنون (309)، مؤلفين كتب چاپى (304/2)، يغما (س 15، ش 7، ص 418 -415).

جعفريان، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول جعفريان

محل تولد : خوراسگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

دوره دبستان را در زادگاهش "خوراسگان" گذراند و سپس براي ادامه تحصيل به اصفهان آمد و دوره راهنمايي را در اين شهر آغاز كرد. پس از چندي تحت تأثير سفرهاي تبليغي مبلغان حوزه علميه قم و كلاس هاي روخواني قرآن در خوراسگان به دروس ديني علاقه مند شد و از آن پس به مدرسه ذوالفقار رفت و مطالعه دروس جديد را در مدارس شبانه ادامه داد. وي در مدت اقامت در اصفهان، به صورت آزاد از مدارس ديني ديگري چون«نيماورد»،«نوريه»،«وجده كوچك» استفاده مي كرد.

رسول جعفريان در سال 57 هجري شمسي و در آستانه پيروزي انقلاب، براي ادامه تحصيلات حوزوي، راهي شهر مقدس قم شد. نخست به مدرسه خان رفت و سپس در مدرسه رسالت، به ادامه تحصيل پرداخت. وي در قم از درس اساتيدي چون آيت الله جوادي آملي، آيت الله مصباح يزدي، آيت

الله ممدوحي، آيت الله گرامي و نيز آيت الله جعفر مرتضي جبل عاملي كسب فيض كرد. سال 58 هجري شمسي با آثار و موسسه آيت الله مصباح يزدي آشنا شد و در كلاسها و دوره آموزشي آن موسسه شركت كرد و با بازگشايي دانشگاهها، در سال 59 هجري شمسي به تدريس معارف اسلامي و تاريخ اسلام در دانشگاههاي اصفهان و تهران مشغول شد. اولين اثر استاد جعفريان در سال 64 هجري شمسي تحت عنوان «پيش درآمدي بر شناخت تاريخ اسلام» منتشر شد و از آن پس تاكنون، ضمن همكاري با موسسات پژوهشي و تأسيس كتابخانه اسلام و ايران در قم، به كوشش هاي پي گير خود در زمينه تأليف،تصحيح، ترجمه و نيز تحقيق در تاريخ اسلام، ايران و تشيع همچنان ادامه مي دهد.

جلالوند، علي كرم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي كرم جلالوند

محل تولد : نهاوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي كرم جلالوند در سال 1344 در روستاي درّه ابراهيم از توابع شهرستان نهاوند به دنيا آمده ام .تحصيلات ابتدائي را در زادگاهم به اتمام رساندم و سپس دوره راهنمائي و دبيرستان را در شهرستان نهاوند به پايان بردم . و در سال 62 موّفق به اخذ مدرك ديپلم علوم تجربي شدم.پائيز همان سال وارد حوزه علميه نهاوند شدم ، يك سال بعد وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه علميه مهدي موعود (عج) كه مدرسه اي تازه تأسيس بود ، مشغول ادامه تحصيل شدم دروس مقدمات را در اين مدرسه به اتمام رساندم .اساتيد در اين مقطع حجج الاسلام آقايان :احدي ، مظهر علي ، طالقاني ونقوي و... بودند . دروس

شرح لمعه و اصول فقه را نزد آيت الله اشتهاردي ، حجت الاسلام خاتمي و عليدوست و...تلمذ كردم . دروس رسائل ومكاسب را نزدآيت الله استادي ، حجت الاسلام محمدي ، حسيني بوشهري وحسيني شاهرودي و.... فرا گرفتم . در سال 68 همزمان با تحصيل دروس حوزوي در كنكور سراسري شركت كردم و وارد دانشگاه تهران شدم و در سال 72 موفّق به اخذ مدرك كارشناسي علوم اجتماعي در گرايش پژوهشگري شدم. در اين سال كه براي اولين بار نوشتن پايان نامه جزء واحدهاي درسي دوره كارشناسي شده بود اينجانب موضوع پايان نامه خود را (بررسي مسائل جامعه شناختي فرقه گناباديه ) قرار دادم . از سال 70-71 به تناسب همكاريهائي كه با سازمان تبليغات اسلامي و پژوهشكده باقرالعلوم (ع) داشتم در تأليف وآماده سازي كتب بسياري ازجمله مجموعه ديدار با ابرار ، گلشن ابرار ، بانوان نمونه و مجموعه فقه و زندگي به عنوان ويراستار ،ارزياب و...سهيم بودم. به موازات اين همكاريها كتاب و مقالاتي نيز تأليف كردم .

جلاير، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1290/1285 ق)، نقاش رنگ و روغن، قلمدانكار و خطاط. نقاشى را در مدرسه ى دارالفنون و زير نظر زبده ترين استادان زمان خود آموخت. در اغلب رشته هاى هنرى، از قبيل: آبرنگ و سياه قلم و نقطه پردازى و شبيه سازى پراستعداد بود. آثار رنگ و روغنى خود را با رنگهاى شاد و زنده تصوير مى كرد و بعضى اوقات از رنگ سياه و سفيد استفاده مى كرد و رنگ و روغن را به روش سياه قلم مى ساخت. وى زمينه ى آثار خود را با گل و برگهاى شاد و زنده و ابتكار مخصوص پر مى كرد. در خطاطى نيز روش خاصى داشت.

و از روى خطوط ميرزا غلامرضا خوشنويس باشى مشق و با قلم مو نقاشى مى كرد. به خاطر اعتقاد باطنى خاصى كه به حضرت على (ع) داشت، موضوعات هنرى را از بين اقطاب و اخوان صفا و قلندران پاكباخته انتخاب و ترسيم مى كرد. وى شاگردان بسيارى را تربيت كرد و از آن جمله: على اكبر مصور معروف به حجار. از آثار وى: تابلوى «ذبح اسماعيل»، در اندازه ى بزرگ كه تصوير خيالى ابراهيم و اسماعيل و شمارى چند از فرشتگان را نقش بندى كرده و با نبوغ هنرى خود جنبه ى ملكوتى چشم گيرى به آن تابلو داده است. و اين اثر عالى جزو آثار فاخر تزيينى مى باشد؛ مجلس چايخورى مانند، قصه ى معروف يوسف و زليخا، با رقم: «اسمعيل- غرض نقشى است كز ما باز ماند»؛ دو تابلوى زيبا، به خط نستعليق استادانه شش دانگ با نام والقاب امين السلطان اتابك، با رقم:«اسماعيل»؛ شمايل آبرنگ اميرالمؤمنين با حسنين، با: «رقم كمترين فدويان اسماعيل جلاير»؛ تصوير رنگ و روغن ميرزا حسين خان سپهسالار بر روى اسب كه صورت تصوير را در شيوه ى امپرسپونيسم و با تكه رنگهاى گوناگون تصوير كرده است، با رقم: «عمل نقاش دولت عليه ايران اسمعيل بن المرحوم حاج زمان خان جلاير». در «احوال و آثار نقاشان» به پانزده اثر ديگر وى نيز اشاره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (88 -77 /1)، تاريخ هنرهاى ملى (1003 -1001 /2)، گلستان هنر (پنجاه و دو)، هنر قلمدان (127 -126).

جمشيديها، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر غلامرضا جمشيديها دانشيار گروه جامعه شناسي و رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1358)، كارشناسي ارشد

را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس (1366) و دكتري را در رشته جامعه شناسي تاريخي از دانشگاه منچستر انگلستان (1376) اخذ نموده است. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : جامعه شناسي تاريخيتحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامرضا جمشيديها مدرك كارشناسي را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1358)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس (1366) و دكتري را در رشته جامعه شناسي تاريخي از دانشگاه منچستر انگلستان (1376) اخذ نموده است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص ديگر خدمات علمي و اجرايي آقاي دكتر غلامرضا جمشيديها مي توان مواردي همچون «مشاور معاون آموزشي»، «استاد راهنماي دانشجويان شاهد»، «معاون اداري و مالي»، «مشاور رئيس و مسئول اداره ارزشيابي و رسيدگي به شكايات دانشگاه»، «مدير كل دفتر رياست دانشگاه»، «معاون پژوهشي دانشكده» و «نماينده دانشكده در شوراي انتشارات دانشگاه» را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس غلامرضا جمشيديها «انديشه هاي متفكران مسلمان»، «تاريخ تفكراجتماعي دراسلام»، «جامعه شناسي انقلاب»، «زبان تخصصي»، «نظريه هاي جامعه شناسي1» و «نظريه هاي جامعه شناسي 2» (در مقطع كارشناسي) و «انديشه هاي متفكران مسلمان»، «انديشه متفكرين مسلمان1»، «زبان تخصصي2»، «نظريه هاي جامعه شناسي1» و «جامعه شناسي تاريخي» (در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري) مي باشد.آثار : «پيدايش نظريه هاي جامعه شناسي (سال دوم)» (1383) ، «تاريخ و نظرية اجتماعي (سال سوم)» (1383) ، «زبان تخصصي علوم اجتماعي» (1385) ، جامعه، دولت و شهر نشيني: تفكر جامعه شناختي ابن خلدون(سال دوم) (1383) ، هراس بنيادين اروپامداري و ظهور اسلام گرايي ويژگي اثر : (1379)

جنابي، ابومحمد مصطفي امير

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 999 ق)، مورخ اصل

وى از جنابه فارس بود، در روم متولد شد. مدتى متولى تدريس در مدرسه بروسه سلطانيه بود، سپس قاضى حلب شد. ابومحمد در ديار بكر از دنيا رفت. علاوه بر اينكه از عالمان بزرگ عهد مرادخان ثالث بود، در سرودن اقسام شعر به عربى و تركى نيز استاد بود. از آثارش: «العليم الزاخر فى اخبار الاوائل والاواخر»، در دو جلد و معروف به «بحر العلم» يا «تاريخ جنابى»؛ «رسالة فى بناء اياصوفيه و قلعة قسطنطنيه»؛ «السبع السيار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (131/8)، ريحانه (431 /1)، كشف الظنون (1181 -976 -851 -291 -224)، لغت نامه (ذيل/ جنابى)، معجم المؤلفين (247 -264 /12)، هدية العارفين (437 -436 /2).

جندي شاپوري، جبرييل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 213 ق)، طبيب و مترجم. از اطباى مشهور جندى شاپور و اولين طبيبى است كه نخستين كتاب طب را از زبان يونانى به عربى ترجمه كرد. جبرييل مدتى طبيب بيمارستان جندى شاپور و مدتى طبيب دربار هارون الرشيد و امين بود. وى مدت 23 سال در بغداد بود و در سقوط بغداد و قتل امين، مردم خانه اش را غارت كردند و او ترك خدمت دربار گفت و با اين كار مورد غضب مامون قرار گرفت و مدتى محبوس شد، سپس در زمانى كه اطبا از معالجه ى حسن بن سهل، وزير مامون، درمانده بودند، جبرييل آزاد شد و او را معالجه كرد و از آن پس به شدت مورد احترام قرار گرفت. جنازه اش در شهر مداين در ديرى به خاك سپرده شد. آثار وى: «المطعم و المشرب»؛ «مدخل طب»؛ «باء»؛ «صنعه البخور»؛ «كناش»، در طب؛ «المدخل الى صناعه المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (101 -100

/2)، تاريخ الحكماء قفطى (202 -183)، تاريخ طب (58 -56 /2)، دايره المعارف فارسى (393/1)، معجم المولفين (113/3).

جوادي، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم جوادي

محل تولد : پاكدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قاسم جوادي در سال 1350 وارد حوزه علميه قم شدم بعد از طي دروس رسمي حوزه كه فقه و اصول و ادبيات بود در سال 56 در درس خارج شركت كردم ، همزمان با دروس رسمي حوزه از سال 54 تا 68 فلسفه و عرفان نظري را نزد اساتيد متعددي گذراندم،سپس دوره هاي زبان انگليسي دفتر تبليغات را گذراندم و سرانجام در دوره دين شناسي مؤسسه امام خميني شركت كردم و در كنار درسهاي حوزه، تاريخ را خودم مطالعه كردم و از مباحث تاريخ به مباحث مذاهب اسلامي كشيده شدم و از سال 55 درسهاي حوزه را تدريس كردم و از سال 62 تا كنون در دانشگاههاي متعدد نظير دانشگاه كرمان، تهران، فردوسي، مقدس اردبيلي، مفيد و باقرالعلوم تدريس داشته ام

جوان، علي

قرن:20

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي جوان (زادهٔ 9/10/1305 در تهران از پدر و مادري آذري الاصل) دانشمند و مخترع ايراني است. وي اولين ليزر گازي دنيا كه تركيبي از دو گاز هليوم و نئون است و به همين نام نيز معروف است را اختراع كرد. اين ليزر از نوع ليزرهاي بي خطر به حساب مي آيد و رنگ آن سرخ است. اين ليزر در آزمايشگاه هاي دانشگاه ها براي بررسي پديده هايي مانند تداخل امواج و آزمايش دو شكاف يانگ كاربرد دارد.

پيشينه:

علي جوان پس از گذراندن تحصيلات در دبيرستان البرز، تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه تهران داد. سپس در سال 1948 به ايالات متحده آمريكا مهاجرت مي كند و تحصيلات خود را در مقطع دكتراي فيزيك در دانشگاه كلمبيا ادامه مي دهد. وي در سال 1964 با

درجه دانشياري به عضويت هيات علمي موسسه فناوري ماساچوست (MIT)در آمد. وي در حال حاضر استاد بازنشسته موسسه فناوري ماساچوست در ايالات متحده آمريكا مي باشد. گرايش وي در فيزيك، اتمي - مولكولي و اپتيك است.

او در MIT يك تحقيق بزرگ را پايه گذاري كرد كه باعث ايجاد بزرگترين تحقيق ليزري در دهه هاي شصت و هفتاد ميلادي شد. بسياري از بنيان هاي اوليه در استفاده از ليزر در آنجا به وقوع پيوست. اين بنيان ها شامل؛ ابداعات زيادي در زمينه اسپكتروسكوپي ليزري بصورت Sub-Doppler ؛ اولين استفاده از ليزر براي آزمايش دقيق نسبيت و ايزوتروپي در فضا؛ ابداع تكنولوژي اندازه گيري فركانسي دقيق در طيف نوري و اولين ساخت ساعت هاي اتوميك ليزري مي باشند.

پروفسور جوان در زمينه هاي تازه تحقيق مانند پژوهش اخيرش براي جستجوي اثرات هدايت نورهاي هم جهت شونده توسط يك آنتن نوري به سوي اندازه نانو از ماده فعال است.

او در تحقيقات گسترده اي از ليزرهاي پرانرژي و رادارهاي مولتي استاتيك

ليزري كه توسط ساعت هاي نوري دقيق كنترل مي شود، گرفته تا ليزرهاي تشخيصي پزشكي شركت داشته است. پايان نامه هاي تحقيقاتي بسياري از دانشجويان فيزيك تحت نظر او بوده است.

براي تحقيقات در زمينه ليزرهاي گازي، پروفسور جوان در سال 1964 مدال Stewart Ballentine، در سال 1966 مدال Fany John Hertz Foundation در سال 1975 مدال Fredrick Ives و در سال 1993 مدال جهاني آلبرت انيشتين را دريافت كرد.

او عضوي از آكادمي ملي علوم و آكادمي هنر و علم آمريكا و عضو افتخاري موسسه Trieste براي ترويج علوم مي باشد. در سال 1966 او به عنوان Guggeheim Fellow و

در سالهاي 1979 و 1995 به عنوان Humbolt Foundation Fellow شناخته شد.

افتخاراتپ:

•در سال 1960 وي موفق به اختراع ليزر گازي شد.

•اين فيزيكدان ايراني در سال 1975 مهم ترين نشان انجمن نورشناسي آمريكا يعني مدال فردريك ايوز را دريافت كرد. در جمله اي كه در كنار اين نشان حك شده است از آقاي جوان به خاطر «پديد آوردن يك دستگاه نورشناختي (ليزر گازي) با كاربردهاي بي سابقه در پژوهش هاي علمي» قدرداني فراوان شده است.

•علي جوان در سال 1993 جايزهٔ علمي جهاني آلبرت اينشتين را دريافت نمود.

•او همچنين در سال 2007 رتبه دوازدهمين آدم باهوش را در جهان كسب كرد.

جواهركلام، عبدالعزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، محقق.

تولد: 1270.

درگذشت: مرداد 1365.

از آثار اوست: آثار الشيعة (چهار جلد، 1342 به بعد)؛ تاريخ تهران (1325)؛ بازديد كتابخانه هاى هندوستان (1326)؛ جواهر الاثار (ترجمه مثنوى، پنج جلد، 1336، به بعد)؛ دائرةالمعارف الامامية (شش دفتر، 1339 -1336)؛ فهرست كتابخانه ى معارف (نسخه هاى خطى، دو جلد، 1314 -1313)؛ كتابخانه هاى ايران پيش از اسلام تا اين عصر (1311).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جهانگير، عيسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عيسي جهانگير

محل تولد : عجب شير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 در شهرستان عجب شير واقع در استان آذربايجان شرقي به دنيا آمدم – تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آنجا گذراندم سپس براي ادامه تحصيلات به قم رفتم. در سال 1370 دارد حوزه علميّه قم شدم و در مدرسه شهيدين مشغول تحصيل علوم ديني گشتم. از جمله اساتيد برجسته اي كه در حوزه علميّه قم از آنها كسب علم كرده ام آيت الله مروّجي، آيت الله جوادي آملي، آيت الله ميرزا جواد تبريزي، آيت الله مصباح يزدي و حجت الاسلام و المسلمين صادق لاريجاني مي باشند.در سال 1376 همزمان با تحصيلات حوزوي وارد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم. كارشناسي و كارشناسي ارشد جامعه شناسي را در اين زمينه به پايان رساندم.

چاهيچي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سازنده ساز.

تولد: 1303، اصفهان.

درگذشت: 23 شهريور 1372، اصفهان.

سيد جواد چاهيچى، فرزند سيد ابوالقاسم، فارغ التحصيل هنرستان صنعتى اصفهان بود و مدت بيست و هفت سال در همان هنرستان به عنوان استاد و هنرآموز درودگرى و صنايع دستى اشتغال به كار داشت. جواد چاهيچى در ساختن سازهاى سنتى مهارت داشت و مجموعه سازهاى سنتى از او به يادگار مانده است. در سال 1370 در جشنواره ى هنرى ايران در دوسلدورف شركت كرد و نمايشگاهى از سازهاى سنتى ايران را به معرض تماشا گذاشت. از آثار ديگر وى، مى توان به ساختن تزئينات چوبى هتل هاى عباسى اصفهان، كينگز تهران، رستوران شهرزاد اصفهان و در آمريكا در رستوران عباسى شهر- نيويورك اشاره كرد. نمونه هاى از آثار وى را به بسيارى از كشورهاى خارج برده اند.

استادان وى در

كارهاى هنرى چوبى، لئون، علمدار، ضياء و غلامرضا قربانى بوده اند. جواد چاهيچى به چوب و طرز خشك كردن آن و معايب و بيمارى انواع چوب ها شناخت داشت. وى در ابتداى جوانى اقدام به ساختن ساز ويولن كرد كه اين كار را ادامه نداد و خود در اين باره مى گويد: «چون چوب مخصوص اين كار در اختيارم نبود و بعضى مشكلات ديگرى هم در سر راهم بود، از ادامه ى ساختن ويولن منصرف شدم». سيد جواد لاهيچى ازسال 1359 بنا به توصيه ى حسن كسايى سازنده ى برنامه هاى گل ها اقدام به ساختن سازهاى ويولن، سه تار، تار، سنتور، كمانچه، قيچك و ضرب نمود. مشوق وى در اين راه بنا به گفته ى خودش احمد عبادى، حسن كسايى، جليل شهناز، ابراهيم قنبرى و حسين مسعود بوده اند و خود را شاگرد حسن مسعود مى دانست. سيد جواد لاهيچى براى سازهاى خود، ساخته هاى سازندگان برجسته هر ساز را الگو قرار مى داد. براى مثال ساختن تار از روى كار استاد فرج الله، يحيى اول، يحيى دوم، عباس صنعت، جعفر صنعت، رمضان شاهرخ، خاچيك (از ارامنه ى تارساز اصفهان)، گلى اصفهانى (معروف به آقا گلى)، عباس ملكوم و آمبارسون؛ ساز سه تار را از روى كارهاى محمد عشقى نوايى، سيد جلال سه تار ساز، مفتح السلطان، نريمان، على محمد صفايى و كمانچه را از روى ساخت كارهاى هنرمندان منطقه خرم آباد، بختيارى و كمانچه هايى كه در تهران ساخته شده است و سنتور را از روى كارهاى مهدى ناظمى انتخاب كرده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

چراغي كوتياني، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل چراغي كوتياني

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/2/2

زندگينامه علمي

در دومين روز از بهار سال 1354،در روستاي كوتيان از توابع شهرستان

دزفول، زاده شدم.تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در زادگاهم گذراندم و در سال 1368وارد حوزه علميه قم شدم.پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح، در سال 1377 درس خارج فقه و اصول را آغاز كردم. اصول فقه را خوشه چينِ درس استاد بزرگوارم حضرت آيه الله العظمي سبحاني(مدظله العالي) بودم و درس خارج فقه را با زانو زدن در محضر اساتيد بزرگوارم آيات عظام شبيري زنجاني و مكارم شيرازي(دامت افاضاتهم)،آموختم. در كنار تحصيل در حوزه علميه، در سال 1376 وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني شده و در رشته جامعه شناسي به تحصيل پرداختم. پس از پايان يافتن دوره كارشناسي،در سال 1382 در كارشناسي ارشد همان رشته به ادامه تحصيل پرداختم. و سرانجام در سال 1386 با دفاع از پايان نامه ام ( با عنوان بررسي و تبيين رويكرد اسلام و فمينيسم به كاركردهاي خانواده)موفق به اخذ كارشناسي ارشد در رشته جامعه شناسي شدم. در كنار تحصيل به پژوهش نيز پرداختم كه حاصل آن مقالاتي است كه در مجلات مختلف به چاپ رسيده است.

چلپي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مسعود چلبي متولد 1331 در يزد است. وي ،تحصيلات دانشگاهي خود را در ايران آغاز كرد .او مدرك كارشناسي ارشد رشته علوم اجتماعي را از دانشگاه تهران اخذ نمود .وي براي تكميل معلومات دانشگاهي خود عازم آمريكا شده و در دانشگاه ميشيگان غربي مدرك دكترا (Ph.D) رشته جامعه شناسي را اخذ كرد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي مسعود

چلبي به ترتيب زير است. كارشناسي: علوم اجتماعي / 1354 / تهران / دانشگاه تهران كارشناسي ارشد: علوم اجتماعي / 1356 / تهران / دانشگاه تهران دكتري: جامعه شناسي / 1363 / كالامازو / دانشگاه ميشيگان غربي رساله كارشناسي ارشد : آثار تورم اقتصادي بر اوقات فراغت معلمين رساله دكترا : توسعه نيافتگي و سرمايه داري دولتي : يك مطالعه تطبيقي امتحانات حوزه تخصصي -امتحانات جامع جامعه شناسي تطبيقي جامعه شناسي آموزش و پرورش توسعه اجتماعي مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مسعود چلبي ،عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.وي عضو سومين دوره هيات مديره انجمن جامعه شناسي ايران ،سردبير پيشين مجله جامعه شناسي ايران و عضو فعال شوراي علمي مجله جامعه شناسي ايران مي باشد. فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي مسعود چلبي به قرار زير است: دوره كارشناسي:آمار درعلوم اجتماعي ،جامعه شناسي آموزش و پرورش ،مباني جامعه شناسي ، جامعه شناسي توسعه ،روش تحقيق نظري و روش تحقيق عملي دوره كارشناسي ارشد: آمار پيشرفته ،روش تحقيق كمي ,روش تحقيق كيفي, نظريه هاي جامعه شناسي ( كلاسيك ها ) ,نظريه هاي جامعه شناسي معاصر دروس تدريس شده در دوره دكتري : نظريه هاي روش شناختي ، مسائل اختصاصي روش تحقيق ، روش تحقيق كمي ,جامعه شناسي نظم ,نظريه هاي جامعه شناسي ،روش تطبيقي كيفي فازي آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي مسعود چلبي : 1- توسعه و نظم اجتماعي 2- نظريه جامعه شناختي 3- جامعه شناسي تطبيقي 4- روش شناسي آثار : بررسي تجربي نظام شخصيت در ايران ويژگي اثر : موسسه پژوهش فرهنگ،

هنر و ارتباطات.تهران.13812 تحليل اجتماعي درفضاي كنش ويژگي اثر : نشر ني،تهران،13853 جامعه شناسي نظم:تشريح و تحليل نظري نظم اجتماعي ويژگي اثر : نشرني.تهران,(1375)چاپ چهارم13864 چارچوب مفهومي پيما يش ارزش ها و نگرش ايرانيان ويژگي اثر : انتشارات طرح هاي ملي,تهران,1383

چلپي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مسعود چلبي متولد 1331 در يزد است. وي ،تحصيلات دانشگاهي خود را در ايران آغاز كرد .او مدرك كارشناسي ارشد رشته علوم اجتماعي را از دانشگاه تهران اخذ نمود .وي براي تكميل معلومات دانشگاهي خود عازم آمريكا شده و در دانشگاه ميشيگان غربي مدرك دكترا (Ph.D) رشته جامعه شناسي را اخذ كرد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي مسعود چلبي به ترتيب زير است. كارشناسي: علوم اجتماعي / 1354 / تهران / دانشگاه تهران كارشناسي ارشد: علوم اجتماعي / 1356 / تهران / دانشگاه تهران دكتري: جامعه شناسي / 1363 / كالامازو / دانشگاه ميشيگان غربي رساله كارشناسي ارشد : آثار تورم اقتصادي بر اوقات فراغت معلمين رساله دكترا : توسعه نيافتگي و سرمايه داري دولتي : يك مطالعه تطبيقي امتحانات حوزه تخصصي -امتحانات جامع جامعه شناسي تطبيقي جامعه شناسي آموزش و پرورش توسعه اجتماعي مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مسعود چلبي ،عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.وي عضو سومين دوره هيات مديره انجمن جامعه شناسي ايران ،سردبير پيشين مجله جامعه شناسي ايران و عضو فعال شوراي علمي مجله جامعه شناسي ايران مي باشد. فعاليتهاي

آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي مسعود چلبي به قرار زير است: دوره كارشناسي:آمار درعلوم اجتماعي ،جامعه شناسي آموزش و پرورش ،مباني جامعه شناسي ، جامعه شناسي توسعه ،روش تحقيق نظري و روش تحقيق عملي دوره كارشناسي ارشد: آمار پيشرفته ،روش تحقيق كمي ,روش تحقيق كيفي, نظريه هاي جامعه شناسي ( كلاسيك ها ) ,نظريه هاي جامعه شناسي معاصر دروس تدريس شده در دوره دكتري : نظريه هاي روش شناختي ، مسائل اختصاصي روش تحقيق ، روش تحقيق كمي ,جامعه شناسي نظم ,نظريه هاي جامعه شناسي ،روش تطبيقي كيفي فازي آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي مسعود چلبي : 1- توسعه و نظم اجتماعي 2- نظريه جامعه شناختي 3- جامعه شناسي تطبيقي 4- روش شناسي آثار : بررسي تجربي نظام شخصيت در ايران ويژگي اثر : موسسه پژوهش فرهنگ، هنر و ارتباطات.تهران.13812 تحليل اجتماعي درفضاي كنش ويژگي اثر : نشر ني،تهران،13853 جامعه شناسي نظم:تشريح و تحليل نظري نظم اجتماعي ويژگي اثر : نشرني.تهران,(1375)چاپ چهارم13864 چارچوب مفهومي پيما يش ارزش ها و نگرش ايرانيان ويژگي اثر : انتشارات طرح هاي ملي,تهران,1383

چهره نما

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج عبدالمحمد مؤدّب السلطان ايرانى پور علي زاده، اديب فاضل، و شاعر و نويسنده و مورّخ، در اصفهان متولّد شده، و در اين شهر مقدّمات علوم را آموخته، به مصر مهاجرت نموده و تا آخر عمر در آنجا ساكن بوده و از محترمين ايرانيان ساكن مصر به شمار مى رفته. روزنامه چهره نما را در آنجا مى نوشته و مدّت سى و دو سال مرتّباً انتشار داده است.

در حدود سال 1291 متولّد، و در اوّل شعبان 1354 در قاهره وفات يافته، و هم در آنجا مدفون

گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- احقاق الحق 2- امان التواريخ 3- پيدايش خطّ و خطاطان 4- زردشت باستانى و فلسفه او 5- فؤاد التواريخ.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حاجي زاده، يدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله حاجي زاده

محل تولد : زرند كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب يدالله حاجي زاده فرزند محمد متولد 1354 در روستاي سينك از توابع شهرستان زرند به دنيا آمدم. پدرم كشاورز و مادرم خانه دار مي باشد تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان زرند به پايان رساندم سال 1369 وارد حوزه علميه صالحه كرمان شدم. همزمان تحصيلات كلاسيك خودم را هم ادامه دادم. در سال 1375 موفق شدم در رشته ادبيات ديپلم بگيرم سال 1376 وارد حوزه علميه قم شدم.

در سال 1379 همزمن با تحصيلات حوزوي در دانشگاه باقرالعلوم (ع) مشغول تحصيل در رشته تاريخ شدم دروس حوزوي را تا اتمام سطح به پايان رسانده و مشغول درس خارج هستم . در سال 1383 در مقطع ارشد تاريخ اسلام در دانشگاه باقرالعلوم مشغول تحصيل شدم و در حال حار مشغول تدوين پايان نامه ام هستم. با برخي از مراكز علمي ازجمله بخش فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات حوزه همكاري دارم. همچنين در مركز مطالعات حوزه بعضاً به سوالات تاريخي و سؤالات بخش مهدويت پاسخ مي دهم. بعضاً در ايام تبليغي ماه محرم، ماه رمضان و ايام تابستان به تبليغ مي روم.

حاجي آقا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ش)، سازنده ى تار. وى از معروفترين سازندگان تار در تهران بود. تارهاى ساخت او همه خوب و خوش آهنگ بودند. فرزندش، رمضان شاهرخ، نيز پيشه ى وى را ادامه داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (696/2)، سرگذشت موسيقى (173/1)، مردان موسيقى (322/2).

حافظ ابرو، شهاب الدين عبداللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 834/833 ق)، مورخ و جغرافيدان. اصلش از بهدادين خواف بود، و علت اينكه بعضى او را هروى خوانده اند شايد بدين خاطر است كه مدت زيادى را در هرات زيست. تربيت و تحصيل وى در همدان صورت گرفت. وى از همان دوران جوانى به خدمت امير تيمور گوركان پيوست و مورد التفات امير قرار گرفت. بعد از تيمور ملازم شاهرخ ميرزا و بايسنقر ميرزا شد و به نام آنان به تأليف و تصنيف پرداخت. او از مورخان موثق دور تيمور بود و در ضبط دقق وقايع و صحت گفتار معروف. شهاب الدين در شهر زنجان وفات يافت و نزديكان مزار اخى فرج زنجانى دفن شد. آثار او عبارت اند از: «ذيل جامع التواريخ رشيدى»؛ «ذيل تاريخ طبرى»؛ «تاريخ آل كرت»؛ «تاريخ طغاتيمور»؛ «تاريخ سربداران»؛ «تاريخ اميرارغون شاه»؛ «تاريخ شاهرخ»؛ كه تمامى كتابهاى تاريخى مذكور و چند كتاب ديگر مجموعه اى تاريخى را تشكيل مى دهند به نام «مجموعه حافظ ابرو» و شامل تاريخ جهان از آغاز آفرينش تا سال 830 ق است، به نام «مجمع التواريخ سلطانى» و «زبدة التواريخ».[1]

شهاب الدين عبداللَّه بن عبدالرشيد مورخ نامى دوره تيمورى (ف. 834 ه.ق.). وى در دربار امير تيمور بود و در سفرها نيز در ركاب او حركت ميكرد و پس از تيمور نزد شاهرخ پايه ارجمند يافت و مقرب شاه گرديد و همواره در سفر و

حضر ملازم بود. حافظ ابرو به رموز و آيين تاريخ نويسى آگاه بود و مخصوصا از احوال و امور روزانه سياست زمان خود اطلاع كافى داشته و در نوشته هاى خود تا حد امكان آنچه را كه مى ديده يا از اشخاص موثق مى شنيده معتبر دانسته و كمتر به افسانه و حكايت پرداخته است و در منقولات خود غالبا جانب حقيقت و راستى را گرفته. وى زبانهاى عربى و تركى را مى دانسته و در سرودن شعر نيز به دست داشته. آثار مهم او عبارتند از: كتاب جغرافا (817)، ذيل ظفرنامه شامى، تاريخ شاهرخ، ذيل جامع التواريخ رشيدى.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (489 -486 /4)، تاريخ در ايران (94 -93)، تاريخ نظم و نثر (238 -237)، حبيب السير (8/4)، دايرةالمعارف فارسى (827/1) الذريعه (23/12 ،49/10 ،115/5)، ريحانه (10 -9 /2)، سرآمدان فرهنگ (296 -295 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 28/9)، كشف الظنون (951)، الكنى والالقاب (166/2)، گلستان هنر (30)، لغت نامه (ذيل/ حافظ ابرو)، هدية الاحباب (122 -121).

حافظ هروي، كمال الدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 974 /973 ق)، خطاط و قارى. معروف به واحدالعين. اصل وى از هرات بود ولى، به مشهد رفت و از آنجا به قم و به اردوى شاه طهماسب صفوى پيوست. او در خواندن قرآن در خراسان شهرت فراوانى داشت و مورد توجه بزرگان و پادشاهان بود. كمال الدين جز نستعليق، انواع خطوط را ماهرانه و استادانه مى نوشت. از آثار وى: يك نسخه كلمات قصار حضرت اميرالمؤمنين (ع) و دو قطعه به قلم ثلث نيم دو دانگ و نسخ كتابت ممتاز و عالى، با رقم: «... كمال الدين حسين الحافظ الهروى فى المشهد المقدس

بتاريخ سنه ى ثلث و ثلاثين و تسعمائة» و «مشقه الفقير كمال الدين حسين الحافظ الهروى»؛ كتيبه ى صفه ى صاحب در مسجد جامع اصفهان، به قلم ثلث سه دانگ كتيبه ى عالى، با رقم: «انجام يافت فى تاريخ سنه ثمان و ثلاثين و تسعمائة كتبه كمال الدين حسين الحافظ الهروى»؛ يك قطعه از مرقع سيد احمد مشهدى، به قلم ثلث سه دانگ جلى و نسخ و رقاع كتابت ممتاز، با رق: «مشقه العبد كمال الدين حسين حافظ هروى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار ملى اصفهان (538 -537)، احوال و آثار خوشنويسان (1063/4 ،169 -168 /1)، اطلس خط (335)، پيدايش خط و خطاطان (150)، تاريخ اصفهان (233)، تاريخ موسيقى (319 -318)، تاريخ هنرهاى ملى (873 -872 /2)، خوشنويسان و هنرمندان (28)، گلستان هنر (104 -103)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (94 -91).

حايري طبرسي مازندراني، ابوعلي محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1215 -1159 ق)، مورخ و فقيه اصولى امامى. معروف به ابى على. اصل وى از طبرستان و زادگاهش كربلا بود. ابوعلى از شاگردان محمد باقر وحيد بهبهانى، سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» و سيد محسن كاظمى اعرجى بود. وى در عراق درگذشت. از آثار او: «زهر/ ازهار الرياض»؛ «عقداللالى البهيه»، در رد اخبارى ها؛ «منتهى المقال»، در رجال؛ «العذاب الواصب» يا «نقض نواقض الروافض».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (124/9)، الذريعه (291/24 ،14 -13 /23 ،240/15 ،71/12)، ريحانه (210/7)، الكنى و الالقاب (124/1)، معجم المولفين (58 -57 /9).

حائري مجد، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على حائري مجد

محل تولد : قم

شهرت : حائري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/4/28

زندگينامه علمي

سال 1374اخذ ديپلم و ورود به دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه علامه طباطبائي .سال 1377و 1378انتشار هفته نامه (نورٌعلي نور)در موضوع فرهنگ قرآني در بيست شماره. سال 1378پايان تحصيلات كارشناسي . فروردين 1379ورود به مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما با انجام پژوهش معراج در محراب ويژه آيت الله اشرفي اصفهاني وشميم تربيت اسلامي در خانواده. اسفند 1381پس ازبه دست گيري پروژه اي ناتمام روز شمار در اين زمان اولين مجله از پروژه روز شمار با نام روز شمار قمري ويژه رجال و وقايع اسلامي منتشر شد. آبان 1382در ادامه كار روز شمار در اين تاريخ روز شمار شمسي با محوريت تاريخ ايران از اواخر قاجار تا سال 1382 در بحث آزاد و رويدادهاي گوناگون به چاپ رسيد.

آذر 1384سومين مجله روز شمار تاريخ تحت عنوان روز شمار ميلادي به سرانجام رسيد لازم به ذكر است هر چند اين سه جلد كاري گروهي بود ولي

كليه مراحل نظارت و ارزيابي بازنويسي و تطبيق مجدد تاريخ ها و درستي محتواي آنها را شخصا"انجام دادم جمع سه كار در حدود 1330صفحه چاپي و نزديك به 4000صفحه تايپي بود؛ اين سه كار همزمان در همان سال به صورت نرم افزار تاريخ ايران،جهان و اسلام برنامه ريزي و توليد گرديد كه كار رابراي بهره برداران آسان كرده است.در حال حاضر از يك سال قبل با كمك چند محقق همكار به تصحيح و اضافه روز شمار قمري كه داراي نقص هاي محتوايي و تاريخي است مشغول هستيم. از دي ماه 1380تا ارديبهشت 1384به همكاري با ماهنامه گنجينه كه در زمينه برگزيده متون كهن فارسي اخلاق عرفان قرآن تاريخ و معرفي شخصيت هاي فرهنگي و فعاليت مي كرد پرداختم و در ابتدا 15شماره مقالات قرآني تاريخي و رجال را هر شماره در حدود 40الي 50صفحه تهيه و گردآوري مي كردم از ابتداي سال 1382تا ارديبهشت 1384بخش قرآن و تفسير هر شماره 20الي 30صفحه موضوعات مربوطه را ارائه مي دادم كه چاپ و نشر يافت.

حائري، عبدالهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: مطالعات اسلامى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

زندگينامه

دكتر شادروان عبدالهادى حائرى استاد برجسته ى تاريخ معاصر ايران در سال 1312 هجر شمسى به دنيا آمد. وى كه نوه ى حضرت آيت اللَّه حائرى يزدى بود سالها در خارج از كشور و در دانشگاههاى كانادا و آمريكا مشغول تدريس و تحقيق بود و در سال 1357 به ايران مراجعت نمود و در دانشگاه فردوسى مشهد به عنوان استاد و رئيس گروه تاريخ مشغول به تدريس و تحقيق شد.

ايشان در زمينه هاى تاريخى، بخصوص تاريخ معاصر ايران

داراى آثار ارزشمند و مهمى است كه در محافل علمى و دانشگاههاى داخل و خارج از كشور معروف مى باشد.

تأليفات گوناگون وى در زمينه مسائل تاريخى به زبانهاى انگليسى و فارسى به بيش از 40 مورد مى رسد.

مرحوم دكتر حائرى يكى از مردان نامى دانشگاههاى كشور بوده و مهمترين آثار فارسى او «تشيع و مشروطيت در ايران»، «روياروئى انديشه گران ايران با دورويه تمدن بورژوازى غرب»، «تاريخ جنبش و تكاپوهاى فراماسيونرى در كشورهاى اسلامى»، «ايران و جهان اسلام»، «آنچه گذشت»، «نقشى از نيم قرن تكاپو» (خاطرات خود استاد) و... نام برد. از وى بيش از 36 مورد ملاقات ارزشمند تاريخى به زبان انگليسى در نشريات داخلى و خارجى به چاپ رسيده است.

دكتر حائرى سرانجام بعد از يك دوره بيمارى طولانى 2 ساله در سن 60 سالگى در تاريخ بيست و چهارم مرداد 1372 چشم به جهان فروبست.

مدرس، مورخ.

تولد: 1314، قم.

درگذشت: 23 تير 1372، مشهد.

عبدالهادى حايرى، فرزند ميرزا احمد حائرى (و نوه ى دخترى آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى بنيانگذار حوزه ى علميه ى قم) پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى و متوسطه، ليسانس خود را در رشته ى الهيات از دانشگاه تهران گرفت. پس از آن چند سال در اداره ى بهداشت مشهد مشغول به كار بود. در همان دوران بود كه وى كتابى تحت عنوان ابن مقفع كه به قلم حنا الفاخورى عرب نوشته شده بود و از زبان عربى به فارس ترجمه و توسط انتشارات زوار چاپ كرد. در سال 1343 با كسب يك بورس دانشگاهى به كانادا رفت.

عبدالهادى حائرى در دانشگاه مگيل كانادا مقاطع فوق ليسانس و دكترى را در رشته ى اسلام و خاورشناسى گذراند و علاوه بر دو سال تدريس در اين

دانشگاه مدت چهار سال در دانشگاه كاليفرنيا در بركلى به تدريس و تحقيق مشغول شد و در كنفرانس ها و كنگره هاى بين المللى از جمله در بلژيك، كانادا، آمريكا، مكزيك و آلمان نتايج تحقيقات خود را در قالب مقاله هاى مختلف ارائه داد.

دكتر حائرى در سال 1357 به ايران آمد و با عنوان دانشيار در گروه تاريخ دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد به تدريس تاريخ دو سده ى اخير ايران، خاورميانه و ديگر سرزمين هاى اسلامى پرداخت.

تخصص اصلى دكتر حائرى در زمينه ى انقلاب مشروطيت و نقش علماى شيعه در آن بود كه نتيجه تحقيقاتش در اين زمينه در قالب كتاب تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق به دو زبان انگليسى و فارسى منتشر شد.

از آثار ديگر دكتر حائرى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: نخستين رويارويى انديشه گران ايران با دو رويه ى تمدن بورژوازى در كشورهاى اسلامى؛ ايران و جهان اسلام؛ پژوهش هايى تاريخى پيرامون چهره ها؛ انديشه ها و جنبش ها؛ نقشى از نيم قرن تكاپو (خاطرات ايشان). مقاله هاى وى به زبان هاى فارسى و انگليسى در مجله هاى گوناگون و از جمله در فصلنامه ى «مطالعات تاريخى» به چاپ رسيده است.

كتاب نخستين رويارويى هاى انديشه گران ايران با دو رويه ى تمدن بورژوازى غرب در هفتمين دوره ى كتاب سال كشور برنده ى جايزه شد.

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: خاورشناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حجازي، ايرج

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ايرج حجازي

محل تولد : لردگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ايرج حجازي در سال 1353 در روستاي تل ماران از توابع شهرستان لردگان (استان چهارمحال و

بختياري) در خانواده اي مذهبي به دنيا آمدم. دوران كودكي را همانند بيشتر كودكان روستايي گذراندم. درسال 1368 براي تحصيل علوم ديني راهي اصفهان شدم و در مدرسه علميه ذوالفقار كه داراي برنامه ها و نظم خاصي بود مشغول به تحصيل شدم و از محضر بزرگان و اساتيدي همچون آيت الله مرحوم سيد احمد امامى، آيت الله سيد حسن امامي ، حجج اسلام آقايان حجت ابطحى، مصطفي بهرمن، سيد ابوالحسن درخشان (حسيني) و ... و در قم از محضر بزرگاني همچون سيد هاشم حسيني بوشهرى، حسيني خراسانى، علي محمد خراسانى، احمد عابدى، نجف لك زايى، غلامرضا بهروزلك، محمدجواد ارسطا بهره بردم. در سال 1377 در دوره تاريخ اسلام شركت كردم و در سال 1379 وارد دانشگاه باقرالعلوم(ع) شدم و در رشته علوم سياسي مشغول به تحصيل شدم و در سال 1383 دردوره كارشناسي ارشد علوم سياسي با گرايش مسائل ايران به تحصيل ادامه دادم.و در سال 1386 فارغ التحصيل شدم.

حريري اكبري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد حريري اكبري در سال 1322 در تبريز بدنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته علوم اجتماعي Ph.D.in Social Science از دانشكده/مدرسه ماكسول دانشگاه سيراكيوز، نيويورك، ايالات متحده (در سال 1362) مي باشد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي واستاد گروه علوم اجتماعي- دانشگاه تبريز مي باشد. گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات محمد حريري اكبري : -1343 : اخذ ديپلم دوره متوسطه در رشته علوم طبيعي- تبريز. -1348: اخذ درجه ليسانس در علوم اقتصادي و سياسي از دانشگاه ملي ايران-تهران. -1350: اخذ درجه فوق ليسانس در علوم سياسي از دانشگاه ملي ايران – تهران. -1358: اخذ درجه فوق

ليسانس در حكومت مقايسه اي از دانشكده/ مدرسه ماكسول دانشگاه سيراكيوز، نيويورك، ايالات متحده. Maxwell School of Syracuse University, USA. -1362: اخذ درجه دكتري در رشته علوم اجتماعي Ph.D.in Social Science از دانشكده/مدرسه ماكسول دانشگاه سيراكيوز، نيويورك، ايالات متحده. فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي محمد حريري اكبري بهقرار زير است: -1350: تدريس اقتصاد و بازرگاني بين المللي در انستيتو تكنولوژي بازرگاني تبريز -1351: تدريس علوم سياسي و اداري در مدرسه عالي غزالي، قزوين. -1352: تدريس علوم سياسي و اجتماعي در مدرسه عالي علوم اجتماعي و اقتصادي، قزوين و تدريس علوم سياسي در مدرسه عالي كمپيوتر، تهران. -1353: تدريس اقتصاد ايران در مدرسه عالي علوم بازرگاني، تهران و تدريس علوم اجتماعي در دانشگاه تبريز، -1354 –1357: اشتغال تمام وقت به تدريس و مديريت در پستهاي گونه گون در دانشگاه تبريز، -1357-1362: اعزام به آمريكا با ماموريت مطالعاتي دانشگاه تبريز جهت اخذ درجه دكتري. -1362-1380: تدريس تمام وقت در دانشگاه تبريز و در مركز مديريت دولتي (تهران، تبريز و اروميه) و در سازمان برنامه و بودجه كشور. -1380-1381: گذراندن دوره تخصصي در برنامه " خزر شناسي" مدرسه (دانشكده) علوم سياسي جان.اف.كندي، دانشگاه هاروارد، بوستون، ماساچوست، آمريكا. Caspian Studies Program in J.F.Kennedy School of Government, atHarvard University. -1380- تا كنون: تدريس و تحقيق تمام وقت در دانشگاه تبريز و در ساير دانشگاهها و مراكز آموزش عالي شهر تبريز. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : خدمات علمي و فرهنگي محمد حريري اكبري: -عضويت در هيات تحريريه مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد. -عضويت در هيات تحريريه نامه علوم اجتماعي، نشريه دانشكده علوم اجتماعي، دانشگاه تهران.

-عضويت در هيات تحريريه مجله پژوهش زنان، دانشگاه تهران. -عضويت در هيات تحريريه مجله انجمن جامعه شناسي ايران، دانشگاه تهران، -عضويت در هيات امناي كتابخانه مركزي تبريز. -برگزاري افزون بر ده كارگاه آموزشي در زمينه سازمان و مديريت . -شركت در بيش از بيست كنفرانس، سمينار و سمپوزيوم ملي و بين المللي كه اغلب آنها با عرضه مقاله بوده است. -انجام بيش از ده مصاحبه مفصل با روزنامه ها و مجلات داخلي. -همكاري با روزنامه ها و مجلات گونه گون با تهيه مطالب كوتاه و بلند در باره امور و مسائل اجتماعي. چگونگي عرضه آثار : مقالات تهيه و تدوين شده: مقالات بزبان فارسي: 19 مورد مقالات بزبان خارجي:5 موردآثار : افسانه هاي فولكلوريك قفقاز ويژگي اثر : 1350: پروفسور پومرانتسوا،(تبريز: انتشارات نوبل، 1350)، ترجمه: محمدحريري اكبري، (از انگليسي به فارسي). 2 برگزيده آثار، ويژگي اثر : 1352: نريمان نريمانوف، ( تبريز: نشر ابن سينا، 1352)، ترجمه: محمدحريري اكبري، (از تركي آذربايجاني به فارسي). 3 جامعه شناسي سياسي ويژگي اثر : 1380: تام باتومور، (تهران: نشر قطره، 1380)، ترجمه: محمد حريري اكبري، (از انگليسي به فارسي). 4 حكومت فدرال هندوستان ويژگي اثر : 1349: كريشنا سوامي، تهران: موسسه بهار ايران، 1349)، ترجمه: محمد حريري اكبري، ( از انگليسي به فارسي). 5 خرد، عدالت و نوگرايي: نوشته هاي اخير يورگن هابرماس ويژگي اثر : 1380: استيون وايت، (تهران: نشر قطره، 1380)، ترجمه: محمد حريري اكبري، (از انگليسي به فارسي). 6 دبستان فرانكفورت ويژگي اثر : 1372: تام باتومور، (تبريز: انتشارات دانشگاه تبريز، 1372)، ترجمه: محمدحريري اكبري، ( از انگليسي به فارسي). 7 ريشه هاي فعاليتهاي سياسي

دانشجويان ويژگي اثر : 1351: محمدحريري اكبري، (تبريز: انتشارات نوبل، 1351). 8 كتاب دده قورقود ويژگي اثر : 1353: جفري لويس، (تبريز: نشر ابن سينا، 1353)، ترجمه: فريبا عزبدفتري و محمد حريري اكبري، (از انگليسي به فارسي). 9 مديريت توسعه ويژگي اثر : 1378: محمد حريري اكبري، (تهران: نشر قطره، 1378).

حسام الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. از هنرمندان دوره ى ناصرى بود و به شيوه ى آقا نجف نقش مى آفريد. در عين تقليد از استادان دوره ى زنديه، آثارش صبغه ى خاص داشت. از آثار وى قلمدان زيبايى است كه بر رويه ى آن سايه پردازيهاى ماهرانه اى عمل آمده و در شيوه ى آقا نجف است. طرفين قلمدان پر از گل و مرغهاى چشم نواز و مناظرى از شهر اصفهان و شيراز است و به خط نسخ طلايى رقم «مير حسام الدين» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1267/3)، هنر قلمدان (148).

حسامي، فاضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل حسامي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/8/10

زندگينامه علمي

اينجانب فاضل حسامي فرزند عباس متولد 1341 آبادان تحصيل دروس حوزوي تا خارج فقه نزد اساتيد بزرگواري چون حضرات حجج اسلام آقايان اسلامي . نواب ، خسرو شاهى، رجائي ، موسوي تهراني ، و صالحي افغاني و نيز حضرات آيات آقايان وجداني فخر (ره) پاياني ، ستوده ، بهبودي ، مومن ، مظاهري ، مكارم شيرازي و خاتم يزدي .تحصيل در زمينه الهيات و معارف اسلامي از سال 1365 تا پايان آن دوره در موسسه در راه حق قم. در سال 1369 براي ادامه تحصيل در رشته جامعه شناسي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني كه در آن زمان بنياد فرهنگي باقرالعلوم(ع) نام داشت ، پذيرفته شدم و در سال 1377 در مقطع كارشناسي ارشد در رشته جامعه شناسي فارغ التحصيل شدم .به دليل علايق حوزوي ، موضوع پايان نامه صبغه جامعه شناسي فقه و نيز جامعه شناسي دين به خود گرفت .همزمان با تحصيل و در ادامه آن مسئوليت

هاي اجرائي نيز عهده دار بودم كه مي توان مديريت تحصيلات تكميلي ، دبيري گروه جامعه شناسي ، مديريت مالي ، معاونت اداري - مالي و نيز دبير كلي انجمن فارغ التحصيلان موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) را نام برد

حسن الحسيني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. از هنرمندان اوايل دوره ى قاجار است كه در گل و بته و گل و مرغ چابكدست و توانا بود. از قلمدانهاى وى نمونه هايى در دست هست كه از قدرت هنر نقاشى او حكايت مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :هنرقلمدان (112)

حسن بيگ

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از فضلا و مورخان و دانشمندان عصر خود كه در اواسط قرن دهم احسن التواريخ را تأليف و وقايع سالهاى 900 تا 985 ه.ق. را تا تفصيل سلطنت شاه طهماسب در آن ثبت كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حسن لو، اميرعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير علي حسن لو

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در شهر زنجان تحصيلات حوزوي را از مدرسه وليعصر(عج) زنجان آغاز كرده و دروس مقدمات را نزد اساتيد بزرگ و معروف اين شهر نظير استاد شيخ سلطانعلي اصحابي و شيخ توكل بيات در مدت اندكي به پايان برده و برخي از دروس مقدماتي ديگر از جمله معاني بيان را در محضر استاد شيخ ابوالفضل مصطفوي تلمذ نمودم.

متون اصولي و منطق و فقه را در محضر آية الله حاج بيوك خاتمي و آية الله شيخ تقي خاتمي و آية الله شيخ ابراهيم محمدي تلمذ نمودم و اندكي در محضر آية الله صائيني از شاگردان بزرگ علامه طباطبائي از اصول و دروس عرفاني كه در تابستان برگزار مي گرديد و متن تدريس عرفاني كه «رسالة الولايه» علامه طباطبائي بود مدت دوسال استفاده بردم.در كنار تحصيل در حوزه به تحصيل در دبيرستان شبانه نيز غافل نمانده و ديپلم را از دبيرستان اخذ و پس از اتمام لمعتين(پايه ششم) در زنجان به كنكور سراسري شركت و در رشته تاريخ اسلام و علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم پذيرفته شده و در رشته تاريخ ادامه تحصيل داده و به اخذ مدرك كارشناسي تاريخ موفق شدم.

در كنار تحصيل در دانشگاه در حوزه نيز دروس حوزوي را ادامه داده و دروس سطح را در

محضر اساتيد بزرگ حوزه قم حضرات آيات: احمدي ميانجي، پاياني، وجداني فخر، حسيني بوشهري و... به پايان رسانيدم و اشتغال به درس خارج در محضر آيات عظام: وحيد خراساني، شبيري زنجاني، تبريزي، و جوادي آملي داشته و در كنار مشغله تحصيلي از تحقيق و پژوهش نيز غفلت ننموده و موضوعات و مقالات مختلفي را در قالب طرح و پژوهش به انجام رسانيده است.اكنون در رشته تاريخ تمدن اسلامي مقطع كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل بوده و با مراكز مختلف پژوهشي همكاري دارم.لازم به يادآوري است در فلسفه و عرفان نيز از اساتيد بزرگوار جناب استاد فياضي از دروس اشارات و نهايه و بدايه و حضرت آية الله شيخ يحيي انصاري قسمتهايي از اسفار اربعه را تلمذ نموده و كسب فيض شده است.

حسني، عطاء الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عطاءالله حسني ،متولد 1331 است. وي پس از اخذ مدرك ديپلم ادبي از دارالفنون تهران ،تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته كارشناسي تاريخ در دانشگاه شيراز آغاز كردو در سال 1354 به پايان رسانيد .وي مدرك كارشناسي ارشد تاريخ را از دانشگاه علامه طباطبايي و دكتراي همان رشته را از واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي (در سال 1369) دريافت كرد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه تاريخ, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي عطاءالله حسني به ترتيب زير است: 1- ديپلم ادبي – دبيرستان دارالفنون تهران ( 50-1349) 2- ليسانس تاريخ – دانشگاه شيراز(1354) 3- فوق ليسانس تاريخ-دانشگاه علامه طباطبايي ( 1364) 4- فوق ليسانس زبان وادبيات فارسي –دانشگاه

تهران (1366) 5- دكتري تاريخ –واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي (1369)

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و اجرايي و مديريتي عطاءالله حسني به قرار زير است: -رئيس مركز چاپ و انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي از 1377 تا 1380 - عضو هيات علمي گروه تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي از 1379 تا كنون(هم اكنون دانشيار دانشگاه مذكور مي باشد) - مدير گروه تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي از 1380 تا 1382 - مدير گروه تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي از 1386 تا كنون عضويت در مراكز علمي و پژوهشي - عضو هيئت تحريريه مجله رشد تاريخ از 1367 تا كنون - عضو هيئت تحريريه مجله تاريخ اسلام از 1379 تا 1385 - عضو هيئت تحريريه مجله تاريخ دانشگاه تهران - عضو هيئت تحريريه مجله تاريخ دانشگاه لرستان از 1385 تا كنون

فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي عطاءالله حسني به ترتيب زير است: دانشگاه تربيت معلم (1364) دانشگاه شهيد بهشتي( از سال 1369 تاكنون) استاد مدعو در دانشگاه مطالعات بين المللي شانگهاي (2006-2007)SISU

آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي عطاءالله حسني : -تاريخ فرهنگي و اجتماعي ايران -تاريخ دوره صفويه - تاريخ ايلات و عشاير - تاريخ عثماني -تاريخ جنبش هاي اجتماعي - اشعار اجتماعي ( فارسي ، تركي ) زمينه تخصصي : - تاريخ ايران عصر صفوي و ايلات و عشاير

چگونگي عرضه آثار : استاد راهنماي رساله هاي دكتري:3 رساله استاد راهنماي رساله هاي ارشد:9 رساله استاد مشاور رساله هاي دكتري:6 مورد استاد مشاور رساله هاي كارشناسي ارشد:14 مورد تعداد مقاله هاي فارسي:25 مقاله تعداد مقاله هاي خارجي:بيش از 2

مورد --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ازمنها

ويژگي اثر : آماده چاپ، دفتر شعر

2 اسنادي از دانشگاه ملي ايران 1358-1338

ويژگي اثر : تهران : انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي، 1379

3 بهار نامه

ويژگي اثر : سرپرستي مدارس جمهوري اسلامي ايران در تركيه ، نوروز 1376

4 پيرامون آموزش هاي غير حضوري

ويژگي اثر : تهران : انتشارات اداره كل آموزش هاي ضمن خدمت وزارت آموزش و پرورش ، 1367

5 تاريخ فرهنگي ايل شاهسون بغدادي

ويژگي اثر : تهران : انتشارات ايل شاهسون بغدادي، 1382

6 تاريخ معاصر جهان: هند، ژاپن ، چين، انگلستان، افريقاي جنوبي، مكزيك

ويژگي اثر : تهران : دفتر تحقيقات و برنامه ريزي كتاب هاي درسي ويژه مراكز تربيت معلم، 1367

7 دستمايه پژوهشگران

ويژگي اثر : تهران : ضميمه درسنامه گروه علوم اجتماعي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي،1368

8 زندگي، شخصيت، و محيط فضولي( ترجمه از تركي استانبولي نوشته پروفسور عبد القادر قاراخان).

ويژگي اثر : آماده چاپ

9 گفتگو : تاملاتي در علم تاريخ نگاري اسلامي ( با دكتر غلامحسين زرگري نژادو دكتر هاشم آقاجري)

ويژگي اثر : بكوشش حسن حضرتي. تهران: نقش جهان ، 1380

10 مطلع الاعتقاد في معرفه المبدا و المعاد( از تركي استانبولي نوشته محمد بن سليمان فضولي)

ويژگي اثر : ترجمه ،تهران : انتشارات بين المللي الهدي ، 1379

حسني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر حسني

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/12/4

زندگينامه علمي

اينجانب علي اكبر حسني فرزند حبيب الله ، اسفند ماه 1317 در لنگرود گيلان متولد شدم و تا كلاس هفتم دبيرستان را همان جا گذراندم . در سال 1332 پدرم مرا به قم

فرستاد و در مدرسه علميه خان ، حجره اي برايم فراهم شد. به سرعت و با پشتكار ، مقدمات از امثله ، صمديه ، سيوطي ، مغني ، مطول ، معالم ، قوانين و لمعتين را نزد علما و مدرسين آنروز خواندم ؛ رسائل و مكاسب شيخ انصاري (ره) را نيز خوانده و امتحان دادم .

در سال 1339 با اتمام كفايتين بمدت يكماه و نيم در درس خارج علمي و استدلالي آيت الله شيخ عباسعلي شاهرودي(ره) و نيز آيت الله اراكي(ره) شركت كردم و همه مطالب را به عربي نوشته و مورد تشويق واقع شدم كه متاسفانه در حملات ساواك به فيضيه ، در دوم فروردين 1342 از بين رفت .بعد از فوت آيت الله بروجردي (ره) در درس امام خميني (ره) شركت كردم . بعد از سه سال كه تبعيد ايشان به تركيه و عراق پيش آمد ، به درس مراجع آن زمان آيات عظام گلپايگاني(ره) ، شريعتمداري(ره) ، حائري(ره) ، محقق داماد(ره) و ميرزا هاشم آملي(ره) مي رفتم. برخي از كتب آيت الله حكيم(ره) و آيت الله خوئي(ره) را استفاده و مطالعه مي كرديم ؛ اسفار را نزد علامه طباطبائي (ره) خواندم و فلسفه تطبيقي را نزد آقاي مهدي حائري(ره) و برخي دروس تكميلي را نزد مراجع فعلي خواندم .

حسني، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم حسني

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/20

زندگينامه علمي

در بيستم فروردين سال 1355 شمسي در زنجان متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در شهر زنجان مدرسه ابتدايي در مدرس سپري نمودم. دوره راهنمايي را در مدرسه شهيد رجائي و سپس به مدرسه حافظ منتقل شديم

و دوره راهنمايي نيز در همان شهر با موفقيت به اتمام رسيد.

دوره دبيرستان در رشته علوم انساني در مدرسه قدس شهر زنجان به پايان رسيد و عليرغم موفقيت در كنكور دانشگاه طلبه شدم. و در حوزه علميه زنجان از سال 74-73 به مدت چهار سال و يك نيمسال دوره 6 ساله را تمام و موفق به كسب مدرك سطح يك حوزوي گشتم و سپس عازم شهر مقدس قم گرديدم. سپس سطح دو حوزه را در محضر اساتيدي چون : سيد محمد نجفي ، حضرت آيت الله بوشهري مدير حوزه علميه گذراندم. بعد از اتمام دروس مكاسب و كفايه به درس خارج مشغول و از محضر اساتيدي بزرگ بهره مند شدم.

درس خارج اصول كه توسط آيت الله سبحاني صبح ها از ساعت 8 الي 9 در مسجد اعظم برگزار مي گردد، مشغول شدم و هر روز بعد از ساعت 9 الي 10 صبح در مسجد اعظم فقه را در محضر آيت الله مكارم شيرازي پرداختم و هم اكنون نيز ادامه دارد. در ورودي دانشگاهي در سال 1379 همزمان با ورود به قم در دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام قم قبول و به رشته تاريخ مشغول شدم. پس از اتمام 136 واحد موفق به اخذ كارشناسي تاريخ از آن دانشگاه گرديدم. يادآور مي شود كه همزمان با دروس حوزه اي به دروس دانشگاهي كه بعد ازظهرها برگزار مي گرديد مشغول بودم.

بعد از اتمام كارشناسي بلافاصله به فكر مقطع كارشناسي ارشد افتاده و در كنكور شركت نمودم. ولي مجاز نشدم و از ورود به دانشگاه بازماندم. ولي سال بعد با لطف خداوند متعال كمر همت را بسته و

مجددا در كنكور شركت نموده و به حمد خداوند متعال موفق به ورود در دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام در رشته تاريخ اسلام مقطع كارشناسي ارشد گرديدم. هم اكنون هم دروس كارشناسي ارشد را باموفقيت سپري و در حال انتخاب موضوع براي پايان نامه مي باشم.

حسين زاده، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، روزنامه نگار.

تولد: 4 بهمن 1320، بجنورد.

درگذشت: 4 بهمن 1368، تهران.

منصور حسين زاده تحصيلات عالى خود را در دانشكده ى علوم ارتباطات اجتماعى به پايان رسانيد. مدتى در مدارس شهرستان بجنورد به آموزگارى پرداخت. در سال 1335 براى معالجه ى بيمارى كليوى و پيوند كليه راهى آمريكا شد و پس از انقلاب اسلامى در سال 1358 به ايران بازگشت و در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى مشغول به كار شد. از سال 1362 در روزنامه ى «كيهان» مشغول شد و به كار روزنامه نگارى پرداخت. به عنوان يك روزنامه نگار و محقق با سرويس فرهنگى- هنرى روزنامه «كيهان»، «كيهان بچه ها»، «كيهان فرهنگى» و «كيهان علمى» همكارى داشت و نتايج بخشى از مطالعات تحقيقى خود را نيز در شماره هاى مختلف «كيهان سال» ارائه كرد.

در آبان ماه 1368 به عنوان مأمور از روزنامه ى «كيهان» به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى منتقل شد تا به تلاش هاى مستمر خود براى نشريه اى تخصصى در زمينه ى روزنامه نگارى عينيت بخشد. وى در واقع بانى نشر فصلنامه ى مطالعاتى و تحقيقاتى در وسايل ارتباط جمعى به نام «رسانه» شد كه از سوى مركز گسترش آموزش رسانه ها پس از فوت وى از سال 1369 انتشار يافت.

از جمله آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تاريخ مجلات كودكان و نوجوانان (اين كتاب در دهمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران به عنوان كتاب برگزيده اعلام شد)

و چاپ «قصه ى انسانها» در «كيهان بچه ها».

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسينقلي خان

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1008 ق)، نقاش پارچه. طراح و بافنده زرى و قالى در عصر خويش بود. اين هنرمند، مبتكر و طراح مخصوص نقوش مختلف به روى پارچه ها و فرشها و ساير هنرهاى بافتنى بود كه به نام وى به طرح حسينقلى خانى معروف شده است. از آثار رقم دار استاد حسين كه به وسيله ى خودش طراحى و بافته شده، پارچه زربفت شاه عباس است كه رقم «حسين» و تاريخ 1008 ق دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (159 -158 /1).

حسيني امامي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1298 ق)، نقاش. قلمدان ساز و ميناساز. از سادات حسينى امامى و اهل اصفهانى بود كه در آبرنگ و ميناسازى و كارهاى روغنى و قلمدان سازى و هنر تذهيب مهارت داشت. از آثار وى: قلمدان نفيس كيانى كه تمام رويه و كناره ها، تصاوير پادشاهان قديمى ايران است و حواشى و كناره ها و مداليون ها نيز به تذهيب حاشيه گيرى شده، با رقم: «حاج محمد حسينى»؛ تصوير آبرنگى نيم تنه ناصرالدين شاه، با رقم: «عمل حقير محمد الحسينى الامامى سنه 1278»؛ اثر مينايى اين استاد، سر قليان مينايى زيبايى است كه گلهاى برجسته و صورتهاى پر حلاوت دارد، با رقم: «سيد محمد 1298». سه اثر ديگر وى در «احوال و آثار نقاشان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (711 -710/ 2).

حسيني عربي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي حسيني عربي

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/5/17

زندگينامه علمي

اينجانب سيد مهدي حسيني عربي فرزند سيد حسن در 17 مرداد سال 1354 در روستاي قلقاچي از توابع بخش انزل شهرستان اروميه در يك خانواده مذهبي و اهل علم به دنيا آمدم. در سال 1357و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي همراه خانواده به شهرستان سلماس (آذربايجان غربي)نقل مكان نموده و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه شهيد داهيم آن شهر در سال 1361 آغاز كردم. پس از سپري شدن دوران ابتدايي و سپس دوران راهنمايي در مدرسه شهيد مطهري سلماس، بنا به علاقه خود براي شركت در دروس حوزوي و نيز تشويق هاي پدر بزرگوارم كه خود فردي روحاني و يك خطيب وارسته بود به حوزه علميّه وارد شدم.

دروس اوّليّه (سطح اول) را

در مدرسه حضرت وليعصر شهرستان بناب بين سالهاي 1370-75 گذراندم و از محضر اساتيدي چون آيه الله حاج شيخ عبدالمجيد باقري بنابي و حضرات حجج اسلام خيريان، آتش زر، طباطبائي، اعلائي، و ... استفاده نمودم و پس از اتمام دروس سطح اول در مهر ماه سال1375 وارد حوزه علميه قم شدم .

دروس سطح دو و سه حوزه را در مدرسه مباركه فيضيه و مدرسه آيه الله گلپايگاني نزد اساتيدي چون : استاد تهراني، عليدوست، خسروشاهي، عظيمي، اصغري، قريشي و... سپري كردم و پس از آن در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام سبحاني، شبيري زنجاني، فاضلي گلپايگاني و استاد مهدي هادوي تهراني شركت داشتم. در ضمن اشتغال به تحصيل در حوزه علميّه هم زمان تحصيلات كلاسيك را نيز ادامه داده و مدرك ديپلم را از مدرسه شهيد زين الدين قم اخذ كردم و سپس مقطع كارشناسي را در رشته تاريخ در دانشگاه باقرالعلوم قم به پايان رسانيدم و در خلال اخذ ديپلم و قبولي در دانشگاه، دوره تربيت مربّي كودك و نوجوان را در مركز تربيت مربي دفتر تبليغات گذرانده و نيز در دروس مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات در رشته تاريخ اسلام شركت كردم.

پس از شروع به تحصيل در مقطع كارشناسي در دانشگاه، در بخش فرهنگ نامه مؤلفين اسلامي پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسطه به دفتر تبليغات حوزه علميّه قم به عنوان محقق مشغول به كار شدم و همزمان به عنوان عضو ثابت گروه تاريخ مهدويت مؤسسه آينده روشن (پژوهشكده مهدويت) به كار تحقيق و تأليف پرداختم و با مراكزي چون :

مركز مطالعات و پژوهشهاي علمي حوزه علميّه قم و مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني در بخش دانشنامه امام خميني همكاري نمودم و در طي دوره تحقيق در اين مراكز، چندين مقاله در موضوعات تاريخ اسلام و تاريخ مهدويت تأليف نموده و در تدوين فرهنگ نامه بزرگ مؤلفين اسلامي كه به صورت گروهي در پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت كار مي شود حضور دارم كه اين پروژه هنوز ادامه دارد.

حسيني هاشمي شاهرودي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود حسيني هاشمي شاهرودي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در سال 1327 هجري شمسي در شهر نجف و در خانواده اي مذهبي و از سادات منسوب به امام حسين(ع) چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم آيت الله سيد علي حسيني شاهرودي، از استادان و بزرگان حوزه علميه نجف بود و خدمات فراواني را به عالم اسلام ارزاني داشت. آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي تحصيلات ابتدايي را در مدرسه علويه نجف به پايان رسانيد و سپس به تحصيلات حوزوي روي آورد. او با توجه به موقعيت علمي خانوادگي و نيز با توجه به هوش و استعداد سرشار و كوشش فراوان خود، در مدتي اندك توانست دروس دورة سطح را به پايان رساند. پس از آن به حلقه درس آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر پيوست و سالها در خدمت استاد خود، مباني اجتهاد در اصول و فقه را به خوبي آموخت و در درس ديگر مراجع آن روز نجف _ از جمله امام خميني(ره) _ نيز با جديت شركت جست و بهره هاي فراوان برد. آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي

در طول سالهاي تحصيل، در دروس اخلاق خصوصي و عمومي استادان خود شركت مي كرد و از محضر آنان بهره هاي فراوان مي برد. آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در سالهاي تحصيل خود از محضر استادان بسياري بهره برد. مهم ترين و اصلي ترين استاد او در درس خارج آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر بود. آن شهيد سعيد كه از افتخارات شيعه و مرجعيت به شمار مي آيد، شاگردان بسياري را به عالم اسلام، تقديم داشته است. او كه از حافظه و استعدادي سرشار برخوردار بود، توانست با نوآوريهاي فراوان در فقه و اصول و ديگر علوم اسلامي و به روز ساختن مباحث علوم و نيز نگاشتن كتب درسي در زمينه هاي ياد شده، گام مهمي براي تعالي اسلام و تشيع بردارد و از اين رهگذر، شاگردان او، همچون آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي، اين خدمات و انديشه ها را پي گرفتند. از ديگر استادان آيت الله هاشمي شاهرودي، حضرت امام خميني(ره) و حضرت آيت الله العظمي خويي(ره) را مي توان نام برد. معظم له سالها در محضر ايشان به تحكيم مباني اجتهادي خود مي پرداخت، ضمن اينكه از محضر آنان، در زمينه هاي اخلاقي نيز بسيار بهره مي برد. آيت الله هاشمي شاهرودي در طول دوران تحصيل خود، با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و پس از آن نيز با علماي بسياري روابط صميمانه و علمي برقرار نمود كه از جمله آنها مي توان از آيت الله مؤمن و مقام معظم رهبري نام برد آيت الله هاشمي شاهرودي تاكنون فعاليتهاي بسياري را در زمينه هاي علمي و فرهنگي به انجام رسانده است. در يكي از ديدارهاي اعضاي مجلس اعلاي عراق، امام خميني(ره) با توجه به شناخت خود از ايشان

مي خواهد كه تدريس در حوزه علميه قم را بر هر كاري ترجيح دهد و به تربيت طلاب مستعد در زمينه هاي علمي و اخلاقي بپردازد. معظم له نيز با ورود به ايران _ در فروردين 1358 _ به تدريس درس خارج فقه و اصول مي پردازد كه اين تدريس تا هم اكنون نيز ادامه دارد و طلاب بسياري از محضر ايشان بهره مند شده اند. ويژگي درس ايشان دقت فراوان، تسلط بر مباحث و نوآوري در برخي زمينه هاست. آيت الله هاشمي شاهرودي رياست دو كنگرة مهم نقش زمان و مكان در انديشه امام خميني(ره) و نخستين كنگره دايرة المعارف فقه اسلامي را بر عهده داشت كه هر دو كنگره با استقبال بزرگان و فضلاي حوزه و دانشگاه و انديشمندان خارجي و داخلي مواجه شد. از خدمات ديگر ايشان، رياست مؤسسه دايرة المعارف فقه اسلامي با حكم مقام معظم رهبري است. مقام معظم رهبري در حكم خود، خطاب به ايشان مي فرمايد: «جناب عالي را كه چهرة درخشاني در علم و عمل بوده و بحمدالله از مقام والايي در فقه و علوم مرتبط با آن برخورداريد، براي انجام اين اقدام بزرگ، شايسته دانسته و مسؤوليت ايجاد و ادارة مؤسسه اي براي تهيه اين دايرة المعارف را به جناب عالي محول مي كنم». آيت الله هاشمي شاهرودي در سالهاي تحصيل و تدريس، فعاليتهاي سياسي بسياري را پديد آورده است. در پي يورش مزدوران رژيم صدام به علما و انديشمندان در سال 1974 ميلادي، آيت الله هاشمي شاهرودي به زندان افتاد و شكنجه هاي فراوان بدني و روحي را به جان خريد. او در پي تظاهرات مردم عراق پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام(ره)، بويژه در نجف،

و در گراميداشت اين پيروزي، تحت پيگرد رژيم بعث قرار گرفت و به سفارش شهيد صدر(ره) به وطن خود بازگشت تا وكالت عام شهيد صدر و نمايندگي او را نزد امام خميني (ره) بر عهده گيرد. او با ورود به ايران به خدمت امام خميني(ره) مشرف شد و با موافقت ايشان، رابط امام(ره) و شهيد صدر شد و پيامهاي علماي نجف را به سمع امام(ره) مي رساند. او با دستور آيت الله خامنه اي كه در آن زمان با حكم امام(ره) مسؤوليت نهضت هاي اسلامي را بر عهده داشت، تشكيلاتِ جامعة روحانيت مبارز و مجلس اعلاي عراق را به راه انداخت و آن را مديريت و سازماندهي كرد. او كه به دستور امام(ره) تدريس و بررسي مسائل فقهي، بويژه احياي فقه حكومتي استوار بر ادلة استنباط جواهري را بر عهده داشت، در طول ساليان انقلاب از هيچ كوششي در جهت اعتلاي انقلاب، دريغ نورزيد. آيت الله هاشمي شاهرودي سالها از اعضاي فقهاي شوراي نگهبان بود ودر اين نهاد مقدس به خدمت اشتغال داشت تا اينكه با حكم مقام معظم رهبري به رياست قوه قضائيه منصوب شد. او در طول مسؤوليت خود در قوه قضائيه، تاكنون خدمات بسياري را انجام داد كه توسعة قضايي، تسريع در رسيدگي به پرونده ها و ايجاد ارتباط مردمي از جمله آنهاست.

حسيني، خورشاه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 972 ق)، مورخ، معروف به ايلچى نظامشاه. ولادتش در ايران و شايد عراق عجم اتفاق افتاد، سپس به هند رفت. وى در دوران سلطنت برهان نظامشاه، فرمانرواى احمد نگر، به دكن رفت و به آن پادشاه اختصاص يافت. در سال 952 ق از جانب او به سفارت دربار شاه طهماسب در قزوين آمد.

ايلچى نظامشاه يك سال و نيم در خدمت شاه طهماسب ماند و در ركابش به گرجستان و شروان رفت و خود نيز سفرهايى در ناحيه هاى ايران و از آن جمله به گيلان و مازندران كرد و تا سال 971 در ايران سرگرم تاليف كتاب خود بود و چون به هند بازگشت، به دربار قطب شاهيان گلكنده پيوست و به خدمت ابراهيم قطب شاه درآمد و همان جا ماند. وى در گلكنده درگذشت. خورشاه مولف كتابى است در تاريخ عموى از آغاز تا زمان خود كه به نام «تاريخ ايلچى نظامشاه» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1659 -1654 /5)، تاريخ در ايرن (84)، تاريخ نظم و نثر (355/1)، دايرةالمعارف فارسى (594/1).

حقايق نگار خورموجي، جعفر

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1301 ق)، مورخ. در خورموج مركز دشتى متولد شد و در زادگاه خود به تحصيل پرداخت. به شيراز و تهران مسافرت كرد و مورد تفقد و محبت ناصرالدين شاه قاجار قرار گرفت. وى در عراق عرب درگذشت. از آثار وى: «حقايق الاخبار ناصرى»، در ذكر تاريخ قاجار؛ «آثار جعفرى»، در جغرافى و تاريخ مختصر ايران و بعضى ممالك اروپا؛ «نزهه الاحبار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (542)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (287 -286 /2)، ريحانه (54/2).

حكمت، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ، شاعر، مترجم.

تولد: 1271(1310 ق.)، تهران.

درگذشت: 3 شهريور 1359، تهران.

على اصغر حكمت فرزند احمد على مستوفى (حشمت الممالك شيرازى) بود. اجداد وى از علماى شيراز بودند و از طرف مادر نيز نوه ى حسن فسايى نويسنده ى كتاب فارسنامه ناصرى بود و جد او سيد عليخان كبير صاحب شرح صحيفه نام داشت.

على اصغر حكمت تحصيلات علوم قديم (مقدمات علوم و ادبيات فارسى و عربى) را در شيراز (در مدرسه ى علميه و منصوريه) فراگرفت. سپس در تهران در دبيرستان كالج آمريكايى به تحصيل ادامه داد. در تاريخ 1337 ق. در وزارت معارف مشغول به كار شد. در سال 1346 ق. به وزارت دادگسترى انتقال يافت و در سال 1309 به منظور تكميل تحصيلات خود به فرانسه و انگلستان عزيمت كرد و از دانشگاه سربن پاريس در رشته ى ادبيات فارغ التحصل گرديد و به تهران بازگشت.

مشاغل و فعاليت هاى وى به اين شرح است: رييس بازرسى وزارت معارف، 1299؛ رييس اداره ى كل معارف، 1307؛ مأمور مطالعات در تعليم و تربيت و قوانين ثبت اسناد در اروپا، 1312 -1300 (بازگشت به تهران در شهريور 1312)؛ كفيل وزارت معارف، 1312؛ وزير فرهنگ، 1317 -1313؛ رييس دانشگاه

تهران، 1317 -1314؛ وزير كشور 1318؛ وزير بهدارى، 1320؛ وزير دادگسترى، 1322؛ رييس كميسيون ملى يونسكو در ايران از سال 1325؛ وزير مشاور؛ 1326 و 1332 وزير امور خارجه، 1328 -1327؛ استاد كرسى تاريخ مذاهب و ادبيات ايران در دانشگاه تهران از سال 1329؛ رييس هيئت نمايندگى ايران در دانشگاه تهران از سال 1329؛ رييس هيئت نمايندگى ايران در كنفرانس عمومى يونسكو منعقد در فلورانس (1950) و دهلى نو (1956)؛ سفير كبير ايران در هند 1336 -1332؛ وزير مختار در تايلند، 1335؛ وزير امور خارجه، 1338 -1337؛ رييس هيئت مديره انجمن آثار ملى، 1333 -1324؛ رييس هيئت مؤسسان انجمن آثار ملى و رياست انجمن، 1244؛ از نخستين اعضاى فرهنگستان ايران؛ بنيانگذارى مجله «تعليم و تربيت» (اين مجله از انتشارات وزارت فرهنگ بود و شماره ى اول آن در فروردين 1304 منتشر شد)؛ حكمت در بيست و يكم خرداد 1351 كتابخانه شخصى خود را شامل پنج هزار جلد كتاب چاپى، تعداد زيادى نسخ خطى و مجموعه هاى روزنامه (از زمان ناصرالدين شاه تا زمان معاصر) و مجموعه هاى كتاب هاى تفسير و كتاب هاى مربوط به قرآن (از عربى و فارسى و انگليسى و تعدادى مرقعات) به كتابخانه ى مركزى دانشگاه تهران اهدا كرد كه در مخزنى به نام او نگاهدارى مى شود، شركت در جلسات كانون دانش پارس (به هنگامى كه وى براى تدريس و سخنرانى در دانشكده ى ادبيات به شيراز مى آمد، به پيشنهاد على سامى رياست افتخارى كانون دانش به او واگذار شد)، شركت گابيگاه در جلسات «شب هاى شيراز» در تهران.

از جمله نشان هاى اوست: نشان درجه اول وزارت فرهنگ، 1299؛ نشان لژيون دونور از دولت فرانسه؛ نشان درجه اول همايون، 1325؛

نشان درجه اول نيل از دولت مصر، 1318؛ نشان درجه ى اول الكوكب الاردنى از دولت هاشمى اردن؛ 1328، نشان درجه ى اول سردار اعلا از دولت افغانستان، 1329؛ نشان رسمى درجه ى اول از دولت هاى هلند، دانمارك، انگلستان، ژاپن و ايتاليا.

فهرست آثار او به شرح زير است: امثال قرآن مجيد (فصلى از تاريخ قرآن كريم، 1333)، حروف مقطعه ى قرآنيه يا فواتح صدور و فصلى از تاريخ قرآن (1331، نشريه مجله «مهر»)؛ تفاسير بوعلى سينا از قرآن مجيد؛ تصحيح و تحشيه كشف الاسرار و عدة الابرار خواجه رشيدالدين ميبدى معروف به تفسير خواجه عبدالله انصارى؛ سعدى تا جامى (ترجمه ى جلد سوم دوره ى تاريخ ادبيات ادوارد براون، در منبع ديگر به اين صورت از آن ياد شده است: ترجمه ى جلد سوم تاريخ ادبى ايران و در منبع ديگرى آمده است: چهارمين جلد از تاريخ ادبيات ايران، (1327)؛ شادباش نوروزى (مجموعه اشعار، 1326)؛ پارسى نغز (مجموعه آثار پارسى سره از نويسندگان ايران قديم و جديد، 1323)؛ امين و مأمون (ترجمه عربى آثار جرجى زيدان)؛ پنج حكايت از شكسپير (دو جلد، لاهور، 1957 م.)؛ پنج درام از شكسپير (دو جلد، تهرن، 1333)؛ دوستداران وطن، تقويم معارف از سال 1305 تا 1307 (تحصحيح و تحشيه)؛ جام جهان نما؛ رساله ى قضاياى عامه در «علوم طبيعى» ترجمه از انگليسى؛ رساله در باب عليشير نوايى (1326)؛ ايران در فرهنگ جهان (1326)؛ شعر معاصر؛ رستاخيز (اثر لئون تولستوى، 1339)؛ راه زندگى (اثر نيكلا حداد مصرى، 1346 ق.)؛ شرح حال و منتخب جامى (ظاهرا همين كتاب با نام زندگى جامى شاعر ايرانى در سال 1320 هم به چاپ رسيده است)؛ مطالعاتى در باب حافظ (با عنوان ديگرى:

درسى از ديوان حافظ نيز به چاپ رسيده است، 1220 -1319)؛ مطالعه تطبيقى رومئو و ژومليت با ليلى و مجنون نظامى (1317)؛ مقدمه و تحشيه و تصحيح مجالس النفائس عليشير نوايى؛ رساله در احوال «اثر» پرشكفتى شاعر معروف فارسى؛ نقش فارسى بر احجار هند (كلكته، 1957 م.، چاپ دوم، تهران، 1338)؛ شكونتلا يا انگشتر گمشده (كاليداس، ترجمه، بمبئى، 1336)؛ نه گفتار در تاريخ اديان (شيراز، نشريه دانشگاه، تهران، 1341)؛ الواح بابل (اثر ادوار شى ير، 1341)؛ اسلام از نظرگاه دانشمندان غرب (1340، چاپ دوم)؛ اصول فن مناظره (1316)، افسانه دلپذير (اثر ويليام شكسپير، 1321)، الف ليله و ليله (مقدمه كتاب به قلم حكمت، 1315)؛ گلزار حكمت جلد اول؛ مجله ى «تعليم و تربيت»؛ مجله ى رسمى وزارت معارف از سال 1304 تا 1305. سخن حكمت شامل سه هزار و پانصد بيت از اشعار حكمت با مقدمه ى سيد حسن سادات ناصرى به خط نستعليق ابراهيم بوذرى، سرزمين هند (1337، نشريه ى 515 دانشگاه تهران)، تاريخ اديان، ديوان جامى (با مقدمه و تصحيح و اهتمام ايشان). گذشته از اين مجموعه مقالاتى كه به قلم وى در مجلات مختلف ايران منتشر شده و همه شامل مباحث ادبى و تاريخى است.

على اصغر حكمت روز دوشنبه سوم شهريور 1359 برابرچهاردهم شوال 1400 ق. در تهران وفات يافت و در شيراز در مقبره ى خانوادگى در حضرت عبدالعظيم «باغ طوطى » به خاك سپرده شد.

فرزند احمدعلى خان حشمت الممالك است كه در 1272 در شيراز تولد يافت. حشمت الممالك از مستوفيان شيراز بود. حكمت تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در شيراز گذرانيد و در رشته هاى ادبيات فارسى و عربى مطالعاتى نمود و سپس براى ادامه ى تحصيل به تهران وارد

شد و ضمن گذراندن مدرسه ى آمريكائى، تحصيلات ادبى و فقه و اصول را ادامه داد و نزد حكما و فقهاء درجه اول آن روز مانند مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى تلمذ كرد.

در 1297 وارد خدمات فرهنگى گرديد و با نشر مقالات محققانه و تدريس زبان انگليسى در مدارس متوسطه، كسب شهرت نمود و وارد فعاليت هاى سياسى شد و با كمك عده اى از دوستان و همفكران خود، به زعامت على اكبر داور حزب راديكال را بنيانگذارى كردند. تا 1309 در وزارت معارف خدمت مى نمود و مشاغلى مانند رياست كارگزينى، بازرسى و اداره كل معارف را تصدى مى نمود. در اين سال به تشكيلات جديد داور در دادگسترى وارد شد و پس از چندى براى مطالعه در امور قضائى و ثبتى به اروپا اعزام گرديد.

حكمت در اروپا وارد دانشكده ى حقوق و ادبيات گرديد و درجه ى ليسانس از هر دو رشته گرفت. مأموريت ديگر حكمت در اروپا، مطالعه در امر آموزش و پرورش دانشگاه بود. وى در اين مدت تحقيقاتى درباره ى امر تعليم و تربيت به عمل آورده و مرتباً گزارش آن را به تهران ارسال مى داشت.

حكمت در شهريور 1312 به تهران احضار شد و در كابينه ى ذكاءالملك فروغى ابتدا كفيل و بعد وزير معارف و رئيس دانشگاه گرديد. حكمت در كابينه ى جم نيز وزير فرهنگ بود تا اينكه در شهريور ماه 1317 از خدمت معاف شد.

دوران پنج ساله ى وزارت فرهنگ على اصغر حكمت را بايد دوران تحول فرهنگى در ايران نام نهاد. تأسيس دانشگاه تهران، تأسيس دانشسراهاى مقدماتى در سراسر كشور، برگزارى جشن هزاره ى فردوسى، تأسيس فرهنگستان ايران، بوجود آوردن پيشاهنگى و تغيير برنامه هاى مدارس به اصول تعليماتى كشورهاى خارج، ايجاد

تحول در زبان و ادبيات پارسى، توجه به آثار باستانى و تشكيل موزه ى ايران باستان و تربيت كادر آموزشى و انتشار نشريات سودمند و توجه به امر ورزش در مدارس، توسعه و تكميل مدارس ابتدائى و متوسطه از جمله كارهاى او بود.

حكمت پس از معافيت از وزارت فرهنگ، شش ماه بلاشغل بود تا اينكه در اسفند 1317 در ترميم كابينه ى محمود جم، به وزارت كشور منصوب شد. در كابينه ى دكتر متين دفترى نيز سمت وزارت كشور را عهده دار بود. در خرداد 1319 بار ديگر از خدمت معاف گرديد و به كار تحقيق و مطالعه پرداخت.

در ترميم كابينه ى فروغى در سى ام شهريور 1320، حكمت وزير بازرگانى و پيشه و هنر شد. در ترميم ديگر كابينه ى فروغى، وزارت بهدارى را بر عهده گرفت. در كابينه ى سهيلى نيز همچنان وزير بهدارى بود.

در 1322 در نخست وزيرى دوم على سهيلى، وزارت دادگسترى بر عهده ى حكمت قرار گرفت. در كابينه ى قوام السلطنه در سال 1326 وزارت مشاور يافت. در كابينه ى ساعد در 1327 وزير امور خارجه گرديد و در دولت زاهدى وزير مشاور بود. در 1337 در كابينه ى دكتر اقبال مجدداً وزير امور خارجه شد و آنگاه به سفارت ايران در هند مأمور گرديد. على اصغر حكمت گذشته از اينكه پنج سال در سه كابينه وزير فرهنگ و رئيس دانشگاه تهران بود، دو نوبت وزير كشور، دو مرتبه وزير امور خارجه، يك بار وزير دادگسترى، دو بار وزير پيشه و هنر، دو بار وزير بهدارى، سه دفعه وزير مشاور و يك بار سفيركبير بوده است.

حكمت در سال 1314 كه وزير فرهنگ بود، كشف حجاب را اجرا كرد و در روز 17 دى ماه

جشنى در دانشسراى عالى منعقد نمود و چادر و حجاب از سر عده اى از فرهنگيان برداشت و شاه نيز حجاب همسر و دختران خود را برداشته، در آن مجمع شركت كرد. معلمين و دانش آموزان مجبور شدند در مدارس بدون حجاب شركت نمايند و همين مسئله موجب اشاعه ى كشف حجاب گرديد. اقدام حكمت در اين مورد درخور سرزنش بسيار است. وى در كتابى به نام سى خاطره از عصر پهلوى، اقدام خود را در اين زمينه نوشته است و نقش خود را در آن دوران به نمايش گذاشته است. پاداش حكمت در اين خوشرقصى، اين بود كه از كفالت وزارتخانه به وزارت منصوب شد.

حكمت در دو نوبت وزارت امور خارجه ى خود دست به يك اقدام فرهنگى زد و آن انتشار مجله ى وزارت امور خارجه بود كه مقالات تحقيقى و تاريخى زيادى در آن به چاپ مى رسيد و يكى از منابع مهم سياست خارجى ايران مى باشد. حكمت در اواخر عمر رياست يكى از مدارس عالى را بر عهده داشت. وى در جوانى با خواهر سردار فاخر حكمت ازدواج كرده و صاحب سه دختر شد.

او از روز تأسيس دانشگاه تهران، يكى از اساتيد و مدرسين دانشكده ى ادبيات و علوم معقول و منقول بود و پيوسته با داشتن مشاغل سياسى، دقيقه اى از حضور در سر كلاس غفلت نمى ورزيد.

داراى تأليفات و تحقيقات بسيارى است كه قسمتى از آن به چاپ رسيده است. ترجمه و تحشيه ى تاريخ ادبيات ايران تأليف پروفسور ادوارد براون تحت عنوان از سعدى تا جامى- پارسى نغز، سرزمين هند، نه گفتار در تاريخ اديان، دو تفسير يكى از ابوالفتوح رازى و ديگرى از خواجه عبداللَّه انصارى در

ده مجلد است. تاريخ اديان هم از ديگر تأليفات اوست.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حكيم، منذر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد منذر حكيم

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بسمه تعالى تولد : 29 شوال 1372 هجرى قمرى ( 20/4/1332ش) كربلا ورود به حوزه علميه : 1349- 1353 ش ، نجف اشرف ( مقدمات ، سطوح ، خارج ) 1353- 1372ش ، قم ( خارج ) اساتيد مقدمات و سطوح : آية الله شهيد سيد اسد الله مدنى ، آية الله سيد محمود شاهرودى ، آية الله شيخ ابوالفضل ( على ) اسلامى قزوينى ، آية الله شيخ بشيرحسين نجفي ، آية الله سيد نور الدين اشكورى و حجة الإسلام شيخ محمد سعيد نعمانى ، شهيد حجة الإسلام شيخ ماجد بدراوى ، آية الله سيد محمد تقى طباطبائى تبريزى ، آية الله ميرزا حبيب الله اراكى ، آية الله شيخ مرتضى اشرفى شاهرودى ، آية الله سيد حسن مرتضوى ، استاد شهيد سيد عبد الصاحب حكيم ، آية الله شيخ ابوالحسن انوارى زنجانى ، آية الله شيخ مصطفى اشرفى ، آية الله سيد كاظم الحائرى ، آية الله سيد محمد مفتي الشيعة ، استاد شيخ غلامرضا عرفانيان ، آية الله شيخ على كاتبى مرندى ، و آية الله فرخنده تبريزى ، استاد شيخ عباس طبرسى مازندرانى آية الله شيخ محمد امين زين الدين ، حجة الإسلام دكتر شيخ محمد باقر مقدسى . اساتيد اخلاق : آية الله شهيد سيد اسد الله مدنى ، استاد شهيد سيد عبد الصاحب الحكيم ، استاد شيخ نجم الدين طبرسى مازندرانى ، استاد شيخ نجم الدين طبرسى مازندرانى ، شيخ عبد الحسين

واعظ خراسانى ، آية الله شيخ ابوالفضل ( على ) اسلامى قزوينى . اساتيد تفسير : استاد شيخ نجم الدين طبرسى مازندرانى ، شيخ عباس طبرسى مازندرانى ، آية سيد حسن مرتضوى ، آية الله شيخ بشيرحسين النجفي ، آية الله خزعلى ، آية الله جوادى آملى . خارج اصول در محضر آيات عظام : آية الله العظمى سيد ابوالقاسم خوئى ،آية الله العظمى شهيد سيد محمد باقر صدر ، آية الله العظمى شيخ حسين وحيد خراسانى ، آية الله العظمى ناصر مكارم شيرازى ، آية الله العظمى ميرزا هاشم آملى ، آية الله العظمى سيد كاظم حائرى ، آية الله العظمى سيد محمد مفتى الشيعة اردبيلى . مباحث خارج فقه در محضر محضر آيات عظام : امام خمينى (ره) ، شهيد سيد محمد باقر صدر ، سيد على سيستانى ، ميرزا كاظم التبريزى ، شيخ محمد طاهر آل شبير خاقانى ، ميرزا جواد آقاى تبريزى ، شيخ حسين وحيد خراسانى ، سيد كاظم حائرى را درك نمودم . تدريس : تمام دروس مقدمات ، كتب سطوح اوليه و سطوح عاليه حوزوى ، خارج تاريخ و علوم تاريخ ، علوم قرآن و تفسير ، علوم تربيتى و اخلاق ، فلسفه و كلام ، مباحث جامعه شناسى كليه دروس معارف در دانشگاه در مقاطع مختلف تحصيلى استاد مشاور و راهنماى و داور در بسيارى از رساله هاى علمى در مركز جهانى علوم اسلامى و ( جامعة المصطفى العالمية ) ، حوزه علميه قم ، جامعة الزهراء ، مركز مديرت خواهران ، جامعة آل البيت (ع) ، مؤسسه پژوهشى امام خمينى (قدس) . برخى تحقيقات و تأليفات

: - المرشد الى تعليم قراءة القرآن الكريم - اصول عقائد ( در دو سطح مقدماتى ) - نگاهى به سر فصل ها و متون دروس معارف اسلامى در دانشگاهها - ترجمه ى اصول فلسفه و روش رئاليسم ج 1 - تحقيق فقه معالم الدين - تحقيق رساله لاضرر شيخ انصارى - تحقيق مقالات الأصول ( محقق عراقى ) - تاريخ تطور فقه و أصول در مكتب أهل بيت (ع) - حياة الإمام شرف الدين - عصر الإمام شرف الدين - قراءة فاحصة في تراث الإمام شرف الدين - عصر الإمام البلاغي - قبسات من حياة شهيد المحراب السيد محمد باقر الحكيم - تاريخ عصر غيبت باهمكارى پور سيد آقايى - درسنامه عصر غيبت - تاريخ عصر غيبت كبرى - النظرية الإجتماعية في فكر الشهيد السيد محمد باقر الصدر ( جامعه شناسى قرآنى ) - موسوعة أعلام الهداية ( 14 جلد ) - في رحاب أعلام الهداية ( 5 جلد ) - موسوعه " تأريخ الإسلام ( 4 جلد ) - قبسات من سيرة القادة الهداة ( 2جلد ) - دروس تمهيدية في تأريخ و سيرة قادة الهداة ( 2 جلد ) - في رحاب سيد المرسلين الرسول المصطفى (ص) برخى طرح هاى علمى : - نظريه ى اخلاقى اسلام - مبانى نظريه و نظام اخلاقى اسلام - طرح تاريخ و علوم تاريخ در قرآن كريم - طرح پيشنهادى آموزش در مقطع إجتهاد - مبانى و زمينه ها و شيوه ايجاد تحول در حوزه ها ى علميه - برنامه آموزشى پيشنهادى براى حوزه هاى علميه بر محوريت قرآن كريم برخى مسؤوليت ها : مديريت سازمان

تبليغات اسلامى خوزستان مديريت حوزه هاى علميه اهواز و دزفول مديريت پژوهش در : مجمع جهانى اهل بيت (ع) ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم ( بخش عربى ) مديريت برنامه ريزى و آموزش در : سازمان تبليغات اسلامى خوزستان مجمع انديشه اسلامى مركز مديريت حوزه هاى علميه خواهران و... مديريت اولين دوره ى تربيت محقق در مؤسسه ى دائرة المعارف فقه اسلامى مديريت گروه فقه خانواده در جامعة المصطفى العالمية مديريت گروه فقه در دانشگاه مجازى المصطفى

حلبي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد دكتر علي اصغر حلبي از محققان ، مولفان و مترجمان پركار و كوشاي معاصر است و در ميان آثار پرشمار او چندين اثر قرآني ديده مي شود كه ياد خواهد شد . علي اصغر حلبي فرزند علي اكبر در سال 1323 در اردبيل متولد شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را همراه با مقدمات عربيت و فقه و اصول و منطق و فلسفه در مدارس قديم همان شهر پيش استادان فرا گرفت . او داراي ليسانس فلسفه از دانشگاه تهران است . سپس چند سال براي ادامه ي تحصيلات عالي به دانشگاه ادينبوره [ ادينبورگ ] در اسكاتلند سفر كرد و در سال 1359 / 1980 از همان دانشگاه درجه ي دكتراي فلسفه و فرهنگ اسلامي گرفت . آثار كتابي ايشان اعم از تاليف و ترجمه نزديك به چهل اثر است . از آن ميان اين آثار قرآن پژوهانه است : آشنايي با علوم قرآني ، تاثير قرآن و حديث در ادب فارسي ، ترجمه ي تفير كبير فخر رازي كه 4 تا 5 جلد آن تاكنون ( زمستان 1383 ) منتشر

شده است و سرانجام ترجمه ي قرآن مجيد كه معرفي و نقد آن موضوع اين مقاله است . در حال حاضر دكتر حلبي به تدريس در دانشگاه هاي تهران و تحقيق و تاليف آثار ارزشمند اشتغال دارد .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

حمادراويه، ابوالقاسم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(156/155 -95 ق)، مورخ، لغوى و شاعر. اصلش از ديلم بود. در عهد بنى اميه در كوفه مى زيست. وى در عصر خود، در روايت اشعار و اخبار و وقايع از مشاهير طراز اول بود. او بايد وليد بن يزيد و مهدى عباسى مجالست داشت و براى وليد اشعار نيكو مى سرود. او همچنين داراى حافظه اى قوى بود، به طورى كه روزى چندين قصيده از قصايد جاهلى را بدون آنكه كلمه اى از كلمات شعاى اسلام در آن باشد، براى خليفه مى خواند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302 -301 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 382 ،113/160 -142)، دايرةالمعارف فارسى (864/1)، روضات الجنات (237 -235 /3)، ريحانه (299 -298 /2)، سيرالنبلاء (158 -157 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (155 -154)، الكنى و الالقاب (270 -269 /3)، لسان الميزان (664 -662 /2)، لغت نامه (ذيل/ حماد بن شاپور)، معجم الادباء (266 -258 /10)، الوافى بالوفيات (142 -137 /13)، وفيات الاعيان (210 -206 /2).

حمزوي شيرازي، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. از سادات حمزوى شيراز بود و در چهره سازى گل و مرغ دست توانايى داشت. از آثار وى قلمدان زيبايى است كه در وسط رويه آن، تصوير دخترى با لباسهاى رنگى ترسيم شده و پايين و بالاى آن با گل و مرغ زيبا آراسته شده و حواشى قلمدان نيز منظره ى گل و مرغ ساده دارد، با رقم: «عبدالوهاب حمزوى شيرازى 1336».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (350 / 1).

حمزه ي اصفهاني، ابوعبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(360/350 -270 ق)، مورخ و اديب. در اصفهان تولد يافت. مدتى در طلب علم سفر كرد و اكثر ايام عمر را در زادگاهش گذراند. اگرچه، غالبا به عنوان يك مورخ مشهور نام برده مى شود اما، وى بيشتر به ادب و لغت توجه داشته است. مشهورترين اثر وى «سنى ملوك الارض و الانبياء» است، كه نمايانگر تفكر شعوبى نويسنده مى باشد. چه، نامهاى ايرانى را به صورت اصلى آن نگاشته است، حال آنكه اغلب مورخان آنها را معرب كرده اند. ديگر آثار وى: «التنبيه على حدوث التصحيف»؛ «كبار البشر»؛ «الامثال»؛ «تاريخ اصفهان».[1]

اصفهانى، ابوعبداللَّه بن حسن (و. حدود 270- ف. حوالى 360 -350 ه.ق.) وى مؤلف كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء (سنى ملوك...)، كتاب التصحيف، كتاب كبار البشر و كتاب المثال است كه همه آنها در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (309/2)، اعيان الشيعه (240/6)، تاريخ ادبيات در ايران (643/1)، تاريخ در ايران (35 -34)، دايرةالمعارف فارسى (866/1)، الذريعه (265/17 ،288 -233 /3)، ريحانه (143/1)، سرآمدان فرهنگ (321/1)، فرهنگ ادبيات فارسى (185 ،117 -116)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (230)، كشف الظنون (1464 ،301 ،282

،168)، لغت نامه (ذيل/ حمزه)، معجم الادباء (136 -94 /13)، معجم المولفين (78/4)، هديه العارفين (336/1)، يادداشتهاى قزوينى (163/4).

حويزي، فرج اللَّه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1100 -1031 ق)، متكلم، مفسر، اديب، شاعر و مورخ امامى. از مردم حويزه خوزستان بود و معاصر با شيخ حر عاملى. وى در بيشتر علوم روزگار خويش دست داشت و تاليفاتش دامنه ى گسترده اى داشت. اكثر رجال نويسان او را به داشتن فضل ستوده اند. از آثار وى: «ايجاز المقال فى معرفه الرجال» درباره ى رجال، در دو مجلد؛ «تذكره العنوان» كه به پيروى «عنوان الشرف» شرف الدين اسماعيل يمنى است، در نحو و منطق و عروض؛ «التفسير»؛ «الغايه»، در منطق و كلام؛ «الصفوه»، در اصول؛ شرح «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ «المناسك الشاهورديه»، در فقه؛ «ديوان» شعر؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهايى؛ «تاريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341/5)، اعيان الشيعه (395/8)، ايضاح المكنون (499 ،275 /1)، الذريعه (276/22 ،818/9 ،487/2)، روضات الجنات (341 -399 /6)، رياض العلماء (337/4)، ريحانه (94/2)، فوائد الرضويه (349)، لغت نامه (ذيل/ فرج اللَّه)، معجم المولفين (59/8)،هديه العارفين (816/1).

حيدري نيك، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد حيدري نيك

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

دوره هاي ابتدايي ، راهنمايي و دبيرستان را در دبستان ثقفي ، مدرسه راهنمايي مترجم الدوله و دبيرستان ابوريحان تهران گذراندم و مقارن با پيروزي انقلاب اسلامي درسال 57 ديپلم رياضي فيزيك را از همان دبيرستان اخذ و در دانشگاه ملي ايران (شهيد بهشتي كنوني) در رشته كامپيوتر نيز قبول شدم . با تعطيلي دانشگاه ها و همزمان با آغاز جنگ تحميلي ، در سنگر جبهه ها مشغول فعاليت شدم . در سال 1360 همزمان در دو جبهه فرهنگي (معلمي) و رزمي (جبهه ها) فعاليت مي كردم . تا سال 63 در آموزش و پرورش منطقه 13

تهران به تدريس اشتغال داشته و پس از حضور يك دوره سه ماهه در جبهه و بازگشت از آنجا در پائيز 1363 وارد حوزه علميه قم ، مدرسه رضويه شدم . از سال 63 تا 66 علاوه بر مدرسه رضويه از اساتيد مدرسه امام و مدارس ديگر نيز استفاده مي كردم و در نهايت دروس مقدمات ، سيوطي ، حاشيه ، مغني ، معالم و مختصر را از اساتيدي چون حجج اسلام حسيني ، عرفان ، طالقاني ، هادوي ، كديور ، صالحي و مدرس افغاني استفاده كردم .

از سال 66 تا 70 لمعه ، اصول فقه ، رسائل ، مكاسب و كفايتين را از اساتيدي چون حجج اسلام : صلواتي ، محمدي ، هادي زاده ، پاياني ، اعتمادي ، شب زنده دار ، محقق داماد ، استادي ، تهراني و محسن وحيدي خراساني بهره بردم . از سال 70 به مدت ده سال درس خارج فقه و اصول را از آيات عظام فاضل لنكراني ، وحيد خراساني ، تبريزي ، مكارم شيرازي و مومن تلمذ كرده ام . در ضمن درس تفسير قرآن را هم از سال 70 تا 74 از استاد آيت الله جوادي آملي استفاده كردم . از سال 72 تا كنون به عنوان مدرس در دانشگاه هاي آزاد اسلامي واحد تهران و مركز شاهد تهران مشغول تدريس معارف و متون و اخلاق و تاريخ و ريشه هاي انقلاب اسلامي بوده ام . همچنين از سال 80 تا 82 در مركز تخصصي مهدويت به عنوان اولين دوره شركت داشتم و از سال 82 تا كنون در همان مركز به عنوان

مدرس دروس حكومت ديني و تاريخ تحليلي اسلام مشغول تدريس هستم . به علاوه در همان مركز با همكاري تعدادي از دوستان ، فصلنامه انتظار را انتشار داديم و هم اكنون نيز جزء شوراي نويسندگان در نشر اين فصلنامه فعاليت مي كنم . افزون بر اين در همين مركز در زمينه ترويج فرهنگ مهدوي به خصوص در نيمه شعبان و 9 ربيع دراعزام هاي مختلف به تبليغ و پاسخ به شبهات پرداخته ام .

از سال 72 تا كنون نيز در همكاري با نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه ها به مراكز دانشگاهي مختلف كشور از قبيل دانشگاه جامع هرمزگان ، پزشكي بندر عباس ، بين المللي و پزشكي قزوين ، ميرزا كوچك خان رشت ، خواجه نصير الدين طوسي و علامه طباطبايي ، علوم بهزيستي تهران و ... اعزام و به تبليغ و پاسخگويي به شبهات پرداخته ام . از سال 76 تا كنون به همراه عده اي از دوستان به شكل تحقيقي و كار گروهي در زمينه تفسير قرآن و نهج البلاغه و فقه و اصول مشغول فعاليت هستم .

در زمينه نشر فرهنگ شيعه درزمينه نويسندگي نيز فعاليتم را از سال 70 تا كنون شروع كرده ام . ابتدا در ماهنامه آزادگان شرح حال فرزانگان و دانشمندان شيعه را نوشته و بعد در روزنامه كيهان به همين كار ادامه دادم و سپس در نشريه هاي دانشجويي به نشر ديدگاه هاي خود ادامه دادم . تا اينكه در سال 80 با همكاري عده اي از دوستان در مركز تخصصي مهدويت به انتشار فصلنامه انتظار مشغول شدم و در بعضي از شماره هاي اين نشريه پيرامون فرهنگ

مهدوي مقالاتي را به رشته تحرير درآوردم . هم اكنون چند كتاب پيرامون صلح امام حسن (ع) ، پيشينه تاريخي انتظار ، تاريخ تحليلي اسلام در دست نگارش داردم كه انشاء الله بزودي كار انتشار آن ها به پايان مي رسد .

حيدري نيك، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود حيدري نيك

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم در تهران ، ابتدا يكسال به صورت متفرقه در سال 63 در حوزه آيت الله مجتهدي تهران و سپس در سال 64 با ورود به حوزه رسماً دروس حوزوي را شروع كردم . سه سال مقدمات را در مدرسه مباركه رضويه گذراندم سپس دروس اصول فقه و لمعه و مكاسب را نزد اساتيد معزز ، آقايان محمّدي خراساني ، اشتهاردي ، اعتمادي و پاياني گذراندم ؛ كتاب كفايه را نزد آقايان محسن وحيد خراساني و تهراني تلمّذ نمودم . از سال 71 دروس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آيات مكارم شيرازي ، وحيد خراساني ، جواد تبريزي و فاضل لنكراني خواندم.

از ابتداي ورود به حوزه و حتي قبل از آن به كتب تاريخي علاقه خاصي داشتم و بدين سبب مطالعاتي داشتم ؛ با همين علاقه در سال 71 با همكاري صدا و سيما و حزب الله در قم در قسمت تاريخ مقالاتي را نوشتم . زندگينامه بزرگاني همچون شيخ مفيد كه بعنوان سيماي فرزانگان صبح هاي جمعه از راديو پخش مي شد كار همان زمان مي باشد . همچنين زندگينامه آقاي رضا همداني و مرحوم نراقي و محقق داماد نيز نوشته شد . سپس در سال 77 اينجانب بعنوان

مسئول گروه تاريخ مركز جهاني علوم اسلامي شدم. در سال 78 تا 80 نيز بعنوان مسئول گروه تاريخ اسلام مدرسه امام خميني در خدمت دوستان بودم . سال 79 به همّت گروهي از پژوهشگران حوزه تاريخ ، انجمن پژوهشگران تاريخ حوزه علميه قم را تأسيس كرديم كه سپس بعنوان اوّلين انجمن علمي به رسميت شناخته شد و اينك نيز جزء هيئت مؤسس آن مي باشم .

بعنوان كار تحقيقاتي تلاش شده كه فعلاً مقالات و جزوات جمع آوري شود و در حد بضاعت در تكميل آن بپردازم حكومت از ديدگاه نهج البلاغه ، تاريخ در روايات ، مشكلات حكومت حضرت علي (ع) از مقالاتي است كه تهيه شده است . پژوهش حكومت از ديدگاه نهج البلاغه بعنوان پايان نامه سطح سه حوزه اينجانب بود كه تحت نظر استاد راهنما جناب حجت الاسلام آشتياني در سال 82 دفاع شد (در حوزه) . سال 1373 با گزينش امور اساتيد نهاد رهبري بعنوان استاد به دانشگاه تهران و دانشگاه شهيد بهشتي معرفي شدم و تا سال 78 در دروس معارف ، تاريخ اسلام ، متون و اخلاق تدريس نمودم.

سال 78 بعنوان استاد در مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات ، تاريخ اسلام تدريس نمودم . از سال 78 تا كنون در مدرسه علميّه امام خميني (ره) بعنوان استاد تاريخ اسلام مشغول تدريس مي باشم . سال 76 تا 78 نيز بعنوان مسئول قسمت پاسخگويي به سئوالات كتبي مؤسسه در راه حق ، مشغول خدمت بوده ام .

خاتون آبادي، عبدالحسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير محمّد باقر بن شاه مراد، عالم فاضل، محقّق مورّخ، از شاگردان ملاّ محمّد تقى مجلسى و ملاّ محمّد

باقر سبزوارى است.

در شعبان 1037 متولّد، و در 1097 يا 1100 وفات يافته، در مزار بابا ركن الدين مدفون گرديد.

كتب زير از اوست: 1- شرح بر شاطبيّه، در علم تجويد 2- شرح بر شافيه ي ابن حاجب 3- وقايع السنين و الاعوام، مشهورترين تأليفات اوست. 4- ترجمه ي رساله ي شهيد ثاني در معني ايمان «حقايق الايمان» و نسخه آن نزد نگارنده موجود است. تاريخ ترجمه: دوشنبه سلخ جمادي الاولي 1098.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خادميان، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس خادميان

محل تولد : زرين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس خادميان متولد سال 1347 شهرستان زرين شهر اصفهان در سال 1363 وارد حوزه علميه امام خميني زرين شهر شده و بعد از طي دوران مقدمات و بخشي از سطح عازم حوزه علميه مقدسه قم شدم كه بعد از اتمام سطح حدود 5 سال در درس خارج اصول و فقه آيات عظام سبحاني و مكارم حفظهما الله شركت داشته و همراه آن موفق به گذراندن دوره تخصصي كلام موسسه امام صادق (ع) گشته و بعد از آن دوره تخصصي مهدويت بنياد مهدي موعود (عج) را طي كردم. و به دنبال آن موفق به دريافت پايان نامه سطح چهار حوزه در موضوع جهاني شدن و مهدويت گرديده ام و به همين جهت اكثر پژوهشها و مقالات در همين راستا چينش شده است. و در كنار پژوهش و تحصيل در سال 1381 موفق به گرفتن مجوز تدريس در گرايش معارف و تاريخ اسلام از نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها شده ام كه به دنبال آن مشغول خدمت در امر

تدريس در دانشگاههاي مختلف از جمله آزاد اراك و آشتيان و تحصيلات تكميلي جامعه الزهراء قم شده ام و فعلا در كنار تحصيل و پژوهش، عضو هيئت علمي موسسه آينده روشن(در موضوع مهدويت) مي باشم. در ضمن سابقه تبليغ بيش از 20 سال در طرح هجرت و دانشگاه و شهرهاي گوناگون را دارم. ضمناً دوره تخصصي مذاهب اسلامي را هم در سال 1378-81 گذرانده ام و همين طور دوره تربيت كودكان را، به همين جهت اكثر ارتباط تبليغي در سطوح جوانان انجام پذيرفته است.

خاكي شيرازي، حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1022 ق)، مورخ. از اهالى شيراز بود كه به هندوستان رفت و منصب بخشى از گجرات به او تعلق گرفت، سپس جهانگير شاه رياست ديوان صوبه ى بهار را به او سپرد. سرانجام در تپنه درگذشت. از آثار او: «منتخب التواريخ» يا «احسن التواريخ»، در تاريخ عمومى كه تا وقايع سال 1021 ق را در آن ضبط كرده است. در تذكره هاى «نشتر شق» و «صبح گلشن» از شخصى به نام حسن بيگ، متخلص به خالى نام برده شده است كه او نيز در زمان جهانگير پادشاه صوبه دار بهار بوده و در نظم و نثر عربى و فارسى دستى داشته و در سال 1021 ق درگذشته است. احتمال مى رود كه اين دو تن يكى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1717 -1716 /5)، تاريخ نظم و نثر (358 -357)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (403/2)، الذريعه (389/22 ،289/9)، صبح گلشن (150 -149)، نشتر عشق (534/2).

خاكي شيرازي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1286 ق)، قارى و شاعر. وى مردى با تقوا و مطلع از علم قرائت و جفر بود. صاحب تذكره «مرآت الفصاحه» ملا محمد ابراهيم را مكرر مى ديد. خاكى در سرودن مرثيه استاد بود. وى در نجف اشرف دفن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (523 -522 /1)، فرهنگ سخنوران (295)، مرآت الفصاحه (179 -178) .

خاكي، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى رحيم خاكى در 30 خرداد ماه سال 1351 ه_.ش در شهر مراغه در استان آذربايجان شرقى در ميان خانواده اى مذهبى و اهل علم پا به عرصه وجود نهاد. جو مذهبى خانواده و علاقه بسيار به فراگيرى قران و مسائل دينى زمينه بسيار مناسبى براى علاقه مندى او به مسائل قرآنى شد. اهتمام خانواده بخصوص پدربزرگ ايشان كه حافظ برخى سور مختلف قرآن بوده و با صوتى زيبا به تلاوت آيات قرآن مى پرداخت يكى از عوامل مهم تربيت قرآن ايشان بود. پدر او آقاى كريم خاكى كه مدير دبستان بود و سالها در مسجد محله قديمى به تدريس قرآن و احكام مى پرداخت تمام تلاش خويش را براى پرورش مذهبى فرزندش بكار بست. خود او درباره نخستين طليعه هاى اين پرورش قرآنى مى گويد: بى شك همان تربيتى كه پدر بزرگم به هنگام تولد در كامم نهاد و همان آياتى كه در گوشم زمزمه كرد اولين نشئه جان بخشى خواهد بود كه تا ابد جان و روحم را سيراب خواهد نمود.

رحيم خاكى نخستين آموخته هاى قرآنى را به هنگام برگزارى جلسات قرآنى كه در منزلشان برگزار مى شد دريافت نمود در همين جلسات بود كه در كنار پدر به استماع آيات قرآن گوش جان

فرا مى داد و نخستين تلاوتهايى كه او را مجذوب نمود، تلاوتهاى مرحوم استاد عبدالباسط بود كه به تقليد از او تلاوت سوره مباركه ضحى را در بسيارى از مراسم شهر مراغه اجرا مى كرد و مورد استقبال قرار مى گرفت. در مدرسه به او لقب عبدالباسط كوچك دادند.

او پس از مدت 5 سال به تقليد حرف از استاد مرحوم منشاوى پرداخت زيرا به عقيده او بدون تقليد نمى توان از چهار چوب تلاوت آگاهى پيدا كرد. در يكى از مساجد شهر مراغه اولين جلسه عشق به قرآن به صورت جدى در جانش زده شد و بدين سان آموزش قرآن را براى نخستين بار در كلاسهاى انجمن اسلامى مكتب قرآن زير نظر استاد اصغر محمد نژاد فرا گرفت. خاطره اى شنيدنى از تلاوت او در 6 - 5 خالى از لطف نيست: او مى گويد 6 - 5 سالم بود كه در يك محفلى از من خواستند كه قرآن بخوانم و منكه دو سه آيه اول سوره ناس را بواسطه والدينم ياد گرفته بودم با يك صداى بلند و جيغ مانندى شروع به خواندن كردم. پس از اين خواندن مورد تشويق حضار قرار گرفتم كه از خجالت از مسجد فرار كردم.

حاج رحيم خاكى در سال 1361 در سن ده سالگى نخستين تلاوت رسمى خود را شامل تلاوت سوره هاى ضحى و انشراح به سبك مرحوم عبدالباسط و در مراسم رژه نيروهاى مسلح مراغه اجرا نمود. او تحصيلات ابتدايى تا اخذ ديپلم را در فاصله سالهاى 1358 - 1370 در شهرستان مراغه به پايان رساند. پس از آن با پذيرفته شدن در رشته زبان و ادبيات

فارسى تحصيلات خود را در مقطع كارشناسى در دانشگاه علامه طباطبائى به پايان رساند و در حال حاضر نيز در مقطع كارشناسى ارشد در رشته زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تهران در حال تحصيل است.

رحيم خاكى در سال 1356 در سن 5 سالگى آموزش روخوانى و روانخوانى قرآن را در شهر مراغه آغاز نمود كه اين دوره تا سال 1360 ادامه يافت. او از سال 1360 دوره آموزش تجويد مقدماتى را آغاز نمود و پس از فراگيرى دوره تجويد مقدماتى قرآن، از سال 1367 تا سال 1369 دوره تجويد عالى و از سال 1367 تا 1370 دوره آموزش صوت و لحن مقدماتى قرآن كريم را به پايان رساند او پس از آن در سال 1371 - 1370 در حضور استاد حنيفى دوره عالى آموزش صوت و لحن را در دانشگاه تهران تكميل نمود.

رحيم خاكى از اساتيد انجمن اسلاى مكتب قرآن شهر مراغه از جمله شهيد حميد پركار، شهيد نادر قادرى شهيد الله يارى بعنوان اولين اساتيد خويش ياد مى كند از جمله اساتيد و ديگر معلمان او شهيد دوستان و شهيد عادل نسبت هستند كه در مسير تربيت قرآنى او بسيار تلاش كردند همچنين او از استاد حنيفى در دانشگاه تهران و استاد خدام حسينى در مسجد ابوذر تهران نكات بسيارى را در زمينه صوت و لحن و مسائل قرآنى فرا گرفته است.

آقاى رحيم خاكى در سال 1374 با يكى از اقوام ازدواج نمود همسر ايشان نيز خانه دار است و نسبت به فراگيرى علوم قرآنى و پرورش قرانى فرزندشان بسيار مشتاق است. آقاى خاكى بسيار از موفقيتهاى خود را مرهون زحمات همسرش مى داند.

رحيم

خاكى چند سال در مسجد كوى دانشگاه تهران به تدريس اشتغال داشته است همچنين در مسجد امام صادق محله صادقيه نيز جلسات قرآن را برگزار نموده است. او به خوشنويسى، نقاشى و موسيقى سنتى و موسيقى هاى اصيل مصر علاقه دارد و در زمينه اى ورزشى به فوتبال، ورزشهاى رزمى و تنيس روى ميز علاقه مند است. او از اساتيد؛ محمد رفعت، عبدالفتاح شعشاعى، مصطفى اسماعيل، كامل يوسف و محمد صديق منشاوى بعنوان 5 قارى برتر كشور مصر از آغاز تا كنون نام مى برد.

او تا كنون به كشورهاى زيادى از جمله اطريش، كوروواسى، بوسنى و هرزوگوين، تركيه، سوريه، عراق، تركمنستان، امارات و غنا سفر نموده كه با استقبال گرم مردم اين كشورها مواجه شده است.

آقاى خاكى در سال 1370 رتبه نخست دانش آموزى را در آذربايجان شرقى و در سال 1373 رتبه نخست دانشجويان كشور را در شهر مقدس مشهد كسب نمود در سال 1376 پس از كسب عنوان نخست در مسابقات كشورى در كرمانشاه به مسابقات بين المللى ايران راه يافته و در يان مسابقات رتبه دوم قرائت را از آن خود ساخت.

رحيم خاكى از اساتيد؛ شحات محمد انور، ابوالعينين شعيشع و عبدالعزيز حسان بعنوان قارى بزرگ مصر كه هم اكنون در قيد حياتند ياد مى كند. او علاقه ويژه اى به ابتهال و مو شحات مصرى دارد بخصوص اجراهاى محمد عمران، كامل يوسف بطحينى، طه الفشمى و محمد نقش بندى و محمد طوخى.

او در گروه تواشيح شهر مراغه، گروه تواشيح دانشگاه تهران عضويت داشته و از سال 1372 هم عضو گروه تواشيح پر افتخار " قدر " است و در برخى اجرا

ا نقش تكخوان را داشته است. آقاى رحيم خاكى در سال 1370 همكارى خود را بصورت افتخارى با جهاد دانشگاهى تهران آغاز نمود و پس از آن نيز چند سال در سمت مسئول قرآن با آن نهاد همكارى داشته است. او اكنون بعنوان كارشناس مسئول در دبيرخانه دائمى فعاليتهاى قرآنى دانشگاهها وابسته به جهاد دانشگاهى مشغول به فعاليت است او بسيارى از موفقيتهاى خود را مرهون همكرى و حمايتهاى مسئولان اين نهاد شريف مى داند.

توصيه او به جوانان اين است كه در يادگيرى حوصله داشته و در پيشرفت عجله نكند و قدم به قدم از حفظ قرآن شروع كند و تجويد و صوت و لحن را از اساتيد گرانقدر فرا بگيرند و براى خودشان سبكى نو ابداع نمايند.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

خان محمدي، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم خان محمدي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب كريم خان محمدي در سال 61 پس از اخذ پنجم ابتدايي وارد حوزه علميه زنجان شدم .در سال 67 پس از اتمام پايه 6 (لمعتين) به حوزه علميه قم منتقل شدم . تا سال 70 ضمن اتمام رسائل و مكاسب شيخ انصاري (ره) به صورت متفرقه شبانه و دبيرستان رزمندگان ديپلم گرفتم . از سال 70 به صورت مخفيانه به دانشگاه رفتم و در سال 70 در كنكور سراسري قبول و در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران به رشته جامعه شناسي مشغول گشتم و در سال 78 در مقطع كارشناسي ارشد از همان دانشكده فارغ التحصيل و به همراه دروس حوزه شروع به تحقيق و پژوهش و همگام با آن تدريس نمودم . در درس آيات

عظام مكارم و سبحاني شركت مي كردم . دروس آيت الله جوادي مفسر بزرگ كه هنوز هم غير حضوري اشتغال دارم .

از سال 78 پژوهش را شروع نمودم و اكنون بيش از 20 مقاله در مجلات علمي به چاپ رسانده ام . در مقطع دكتري فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق عليه السلام نيز در زمينه اصول و هنجارهاي ارتباطي قرآن مشغول پژوهش هستم . طرح پژوهشي (مفهوم شناسي جامعه شناسي اسلامي) توسط نگارنده با كارفرمايي موسسه آموزش عالي باقر العلوم عليه السلام (حميد پارسانيا) در دست اجرا است .علاقه پژوهشي اينجانب ارائه آموزه هاي ديني به زبان روز و تلفيق علوم ديني با دست آوردهاي جديد علمي است . كليه مقالات منشر شده به جز چند مورد از متون ديني بهره گرفته است .

خانجاني، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم خانجاني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن دوره متوسطه در شهر تهران در سال 1361 وارد حوزه علميه چيذر تهران شده و تحصيل علوم ديني را در اين حوزه آغاز نمودم و تا سال 1371 در اين حوزه اشتغال داشتم و پس از آن براي ادامه تحصيل در سال 1371 وارد حوزه علميه قم شدم و پس از گذراندن امتحانات و مراحل قانوني در سال 1372 درس خارج را با درس آيت الله مكارم شيرازي و مدتي درس آيت الله سبحاني آغاز نمودم. در سال 1372 همراه با درس خارج در دوره كارشناسي ارشد تاريخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در رشته تاريخ شركت كردم و در سال 1379 از اين دوره فارغ التحصيل و از پايان

نامه خود دفاع نمودم. در طول اين سال از محضر مبارك برخي اساتيد حوزه چون حضرات آيات ميرزا جواد آقا تبريزي و آيت الله وحيد نيز بهره بردم و درس خارج آيت الله وحيد و آيت الله مكارم را همچنان ادامه مي دهم.

خائفي، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز خائفي در سال 1315 ه.ش در شيراز از مادر زاده شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و براي ادامة تحصيل وارد دانشكده ي ادبيات همان شهر گرديد . و به دريافت ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي، و به تدريس در دبيرستان هاي شيراز اشتغال ورزيد . سپس عازم تهران گرديد و دوره ي فوق ليسانس را در علوم اجتماعي گذرانيد و به سمت مسئول تبليغات و انتشارات كميته ي پيكار با بي سوادي منصوب شد . خائفي از آن پس در وزارت فرهنگ و هنربه خدمت پرداخت و يك چند رياست كتابخانه ي ملي فارس را عهده دار بود و اكنون ضمن تدريس در دانشگاه هاي آزاد و پيام نور شيراز و چند شهر استان فارس ، سرپرست مركز حافظ شناسي در آرامگاه حافظ نيز مي باشد . پرويز خائفي كار شعر و شاعري را از دوران دبيرستان آغاز كرد و از سال 1329 ه.ش با مطبوعات نيز همكاري نمود .گروه : علوم انسانيرشته : علوم اجتماعيوالدين و انساب : پرويز خائفي نوه ميرزا اسماعيل خائف ،شاعر معروف و عالم متبحر شيراز ،كه فلسفه ملاصدرا را تدريس مي كرد و هم صاحب ديوان شعر بود.وي با شوريده شيرازي معاصر بود ه و هر دو از نعمت بينايي محروم بوده اند

.تحصيلات رسمي و حرفه اي : پرويز خائفي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيل وارد دانشكده ادبيات همان شهر گرديد و پس ازدريافت ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي توفيق يافت ، به تدريس در دبيرستانها شيراز اشتغال ورزيد ،آنگاه عازم تهران گرديد و دوره فوق ليسانس را در علوم اجتماعي گذرانيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : پرويز خائفي كار شعر و شاعري را از دوران دبيرستان آغاز كرد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پرويز خائفي پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد ، مسئول تبليغات و انتشارات كميته پيكار با بي سوادي گرديد . خائفي از آن پس در وزارت فرهنگ وهنر انتقال يافت و يك چند نيز رياست كتابخانه ملي فارس را عهده دار بود واكنون سرپرست مركز حافظ شناسي در آرامگاه حافظ نيزمي باشد .فعاليتهاي آموزشي : پرويز خائفي پس از اخذ ليسانس ادبيات فارسي ، به تدريس در دبيرستان هاي شيراز به تدريس پرداخت .بعدها وي در دانشگاه هاي آزاد ، پيام نور شيراز و چند شهرستان استان فارس پرداخت .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پرويز خائفي از سال 1329 ه.ش با مطبوعات نيز همكاري نمود و آثار منظوم و مقالاتش همواره در روزنامه و مجله هاي كشور به چاپ رسيده است .آثار : از لحظه تا يقين (شعر) ، اين خاك طربناك (شعر) ، باز آسمان آبي است (شعر) ، بازگشت يادنامه ميرزا ي كاظمي ، پند سعدي ، حافظ در اوج ، حصار(شعر) ، مقا له ها و مقابله ها ، نگاهي به غزل حافظ

خداداديان، اردشير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه

علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تاريخ از ايران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ تمدن و فرهنگ ايران باستان، استاد كليه دروس در اين زمينه در دوره هاى كارشناسى و كارشناسى ارشد، استاد خطوط و زبانهاى ايران باستان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 13

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ ايران و جهان، كرونولوژى تاريخ جهان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

تاريخ، تمدن و فرهنگ ايران باستان، زبانهاى ايران باستان، كرونولوژى تاريخ جهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

خرسندي شيرازي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مورخ و شاعر، متخلص به خرسندى. اصل وى از كازرون بود اما، در شهر شيراز متولد شد. در سال 1259 ق به قصد زيارت مشهد وارد تهران شد و در خدمت محمد شاه قاجار به شاهنامه خوانى شاه و پيشخدمتى عباس ميرزا منصوب گشت. در آغاز سلطنت ناصرالدين شاه به امر ميرزا محمدتقى خان فراهانى به وقايع نگارى كرمان مامور شد. چندى در اين خدمت باقى بود، بعد وى را وكيل وظايف اهل اصفهان كردند. وى در پايان عمر كور شد. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (438 -435 /2)، الذريعه (291/9)، فرهنگ سخنوران (304)، مجمع الفصحا (245 -243 /4)، مرآت الفصاحه (190 -189).

خرم دل، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قرآن شناس ( مفسر و مترجم قرآن كريم به فارسي ) صاحب نظر و سختكوش معاصر ، جناب آقاي دكتر مصطفي خرم دل از استادان دانشگاه كردستان در سنندج و متولد در مهاباد در سال 1315 ش ، و از علماي اهل سنت . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر زادگاهش طي كرده ، و همزمان به آموزش علوم ديني به شيوه ي حوزوي و سنتي نيز پرداخته است . در سال 1346 از دانشگاه تهران ، در رشته ي زبان و ادبيات عرب ، مدرك كارشناسي ( ليسانس ) گرفته ، و همزمان با دانشجويي به خدمت در آموزش و پرورش هم اشتغال داشته است . در سال 1352 از همان رشته و همان دانشگاه ، مدرك فوق ليسانس ( كارشناسي ارشد ) گرفته ، و در سال 1358 به دريافت درجه ي دكتري در رشته ي فرهنگ عربي و علوم

قرآني از دانشكده ي الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران نايل آمده است . سپس چندي در دانشسراي عالي سنندج در دانشكده ي تربيت دبير ، و سرانجام در دانشگاه كردستان به تدريس و پرورش دانشجويان و آموزگاران و دبيران پرداخته و سرانجام در سال 1367 ش بازنشسته شده ، و در حال حاضر ، مدتي است كه به تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي ( واحد مهاباد ) اشتغال دارد . دكتر خرم دل در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي ، به ويژه قرآن ، داراي چند تاليف و ترجمه است . از جمله :

1 _ تفسير نور كه چون ترجمه ي قرآن كريم هم به صورت قابل تمايز از مواد تفسيري در دل آن مندرج است ، توانستيم آن را جزو ترجمه هاي امروزين به شمار آوريم و همانند ترجمه هاي مستقل و به همان شيوه معرفي و ارزيابي كنيم .

2 _ نگارش تفسير المقتطف ( به زبان عربي )

3 _ ترجمه ي تفسير اجتماعي و انقلابي و تحرك انگيز و بيدارگر في ظلال القرآن ، اثر سيد قطب ( 1906 _ 1966 م ) ( از بزرگان اخوان المسلمين مصر كه در راه آرمان انقلابي و اسلامي خود ، به دستور ضد بشري جمال عبدالناصر اعدام شد ) از عربي ، كه ترجمه ي ناقصي از آن به قلم شادروان احمد آرام انجام گرفته و به طبع رسيده است . تا كنون ( فروردين 1381 ) ، دو ، و احتمالاً سه جلد از آن چاپ شده كه دو جلد اول شامل ترجمه ي تفسير سوره هاي فاتحه ، بقره

، آل عمران ، و نساء است . ( دانشنامه ي قرآن و قرآن پژوهي ، مقاله ي « خرم دل ، دكتر مصطفي » ، نوشته ي قرآن شناس كوشا و مترجم قرآن كريم به فارسي ( نشر فرزان ، 1377 ، معرفي شده در همين كتاب ) و نيز ( مقاله ي تفسير نور در همين دانشنامه ) . برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

خرمشاهي، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاءالدين خرمشاهي، متولد 1324، قزوين

- انصراف از رشته پزشكي دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) 1342

- اخذ مدرك ليسانس ادبيات از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران 1347

- دكتراي كتابداري از دانشگاه تهران

- نويسنده بيش از 50 كتاب و هزار مقاله

- سردبير نشريه فرهنگ از 1366 الي1370

- تأليف بيش از 12 جلد كتاب درباره حافظ و حافظ شناسي

- ترجمه قرآن كريم با 4 هزار يادداشت در ذيل صفحات و واژه نامه اي با 12 هزار لغت

- تأليف فرهنگ شش جلدي انگليسي - فارسي «واژه پژوهي»

- برخي از تأليفات او عبارتند از: هنري ميلر (ترجمه)، شيطان در بهشت (ترجمه)، علم در تاريخ (ترجمه)، هابيل و چند داستان ديگر (ترجمه)، عرفان و فلسفه (ترجمه)، علم و دين (ترجمه)، تاريخ فلسفه (ترجمه)، كتيبه اي بر باد، پوزيتيويسم منطقي، ذهن و زبان حافظ، فرهنگ موضوعي قرآن مجيد، حافظ نامه، چهارده روايت، سيربي سلوك، دايرهٔ المعارف تشيع.

تعبيري را درباره بهاءالدين خرمشاهي بپذيريم كه مي گويد: «خرمشاهي در ميان نسلي كه در سالهاي دهه بيست متولد شدند، در سالهاي دهه چهل به دانشگاه رفتند و در دهه پنجاه به كار تأليف و تحقيق و

ترجمه پرداختند، بي شك بي نظيرترين و برجسته ترين چهره شناخته شده است. كارنامه پر بار و پربرگ او شگفت انگيز است. بيش از 50 كتاب و هزار مقاله زاييده پويش و پژوهش بي وقفه و عاشقانه اوست. آن هم در زمانه اي كه كار تحقيق و تأليف با ناكامي و نابساماني بسيار همراه است. استادان دانشگاه جز به تدريس نمي پردازند و كمتر فرصت تحقيق و پژوهش دارند. محققان و نويسندگان ما هم آنچنان درگير گرفتاريهاي پيچيده مادي و گذران معاشند كه امكان پژوهش ندارند. در اين زمانه عسرت اگر هم نويسنده اي به پركاري و كثرت آثار شهره شده، كارش را نازل و قدرش را ناچيز مي دانند و شعار «كوچك زيباست» را سر مي دهند...» بسيارند نويسندگاني كه دقت و سرعت را در هم آميخته اند و هم كميت و هم كيفيت كارشان درخشان است. خرمشاهي در زمره همين نويسندگان است. آثارش گسترده سرشار از تنوع است، نكته ياب و باريك بين است، كوشا و كوشنده و جستجوگر است. لطف بيان دارد و زبانش جذاب و شيرين و دلنشين است. پژوهشگر زبان و ادبيات فارسي است، شاعر و مترجم و مصحح و منتقد و ويراستار و دايرهٔ المعارف نويس است. و هر چند يكبار خود را «مؤلف و مترجمي پراكنده كار» ناميده، اما متفنن نيست. بي شك در دو حوزه تخصصي قرآن پژوهي و حافظ پژوهي كم نظير است. بهاءالدين خرمشاهي متولد فروردين 1324 قزوين است و در آستانه 60 سالگي مي گويد: «من به چند روايت و اختلاف در روز دوازدهم فروردين 1324 ديده به جهان گشودم. سالهاي ابتدايي عمر و

تحصيلم را در دبستان رزبان و دو دبيرستان ديگر سپري كردم. رشته طبيعي خواندم. ولي همه عشقم به ادبيات فارسي و علوم قرآني و علوم اسلامي معطوف بوده و هست.» پدرش اولين معلم علم و ادب و شيوه زندگاني اوست. و اگر عربيتي آموخته باشد از فضل پدر بوده است. از نويسندگان و قرآن پژوهان معاصر و از ويراستاران دايرة المعارف حاضر. تفسير مورد بحث در يك مجلد به قطع بزرگ رحلى و شيوه ادبى دايرة المعارفى شامل تمام قرآن كريم است مؤلف پس از درج هر يك صفحه از مصحف شريف، در ستون مقابل ترجمه فارسى آن را آورده سپس كلمات مشكله و متشابه و غريب هر آيه و مفاهيم كليدى و مسائل و عبارات دشوار را ذيل آن توضيح مى دهد. اين ترجمه همراه با تفسير از سوى مؤسسات انتشاراتى نيلوفر و جامى به طبع رسيده و نزديك به انتشار است. در پ_ايان اين تفسير واژه نامه قرآنى - فارسى و چند مقاله در زمينه تاريخ قرآن و عدم تحريف آن و مسائل ديگر قرآن پژوهى درج گرديده است. مؤلف از جمله محققين شيعه است كه چهار اثر در زمينه قرآن پژوهى و تفسير نگاشته است كه سه دي_گ_ر آن ع_ب_ارت_ن_د از: 1) فرهنگ موضوعى قرآن مجيد در يك مجلد به زبان عربى و فارسى با همكارى استاد محقق توانا آقاى كامران فانى اين اثر شامل تدوين كلمات قرآن بر اساس موضوعى است. ش_ي_وه ساده مؤلفان در تنظيم كلمات و لغات قرآن، به ترتيب حرف اول كلمه بر اساس ابجدى يا دق_ي_ق_ت_ر بگوئيم ابتثى است - و نه بر رسم فرهنگهاى كهن عربى

كه از روى ماده اصلى كلمات تنظيم يافته است. ل_ذا مبتديان و علماء و محققين يك سان بدون زحمت، خواسته خويش را در اندك زمان به دست مى آورند. اين اثر نزديك به هشت هزار مدخل از موضوعات قرآنى را با ذكر نام سوره و شماره آيه در برابر آنها دربردارد. طبع اول اين اثر در 1364 ش از سوى نشر فرهنگ معاصر (تهران), و طبع دوم آن در 1369 ش از سوى انتشارات الهدى صورت گرفته است. 2) ق_رآن پ_ژوهى : در يك مجلد به زبان فارسى، شامل هفتاد بحث و تحقيق قرآنى است كه توس ط نشر مشرق در تهران در 1372 ش طبع گرديده است. 3) ت_ف_سير و تفاسير جديد در يك مجلد به زبان فارسى (تهران، كيهان، 1364 ش) اين اثر توس ط عصام حسن به عربى ترجمه گرديده و در بيروت توسط انتشارات دارالروضة طبع و نشر گرديده است (1991/1411 ق). درباره پدرش مي گويد: «اولين معلم قرآني و عربي من پدرم بود. گاهي در ايام تحصيل در دانشگاه بين من و پدرم نامه هاي عربي رد و بدل مي شد كه ايشان از اين كار بسيار به وجد مي آمدند. هر چند كه عربي هر دوي ما عجمي بود.» خرمشاهي در سال 1342 ايام دبيرستان را به پايان مي رساند و با شركت در اولين دوره كنكور رد مي شود. چرا؟ مي گويد: «من مي بايست امتحان ادبي مي دادم در حالي كه دانش آموز رشته طبيعي بودم. اما با خواندن كتابهاي ادبي در سال بعد موفق شدم در دانشگاه تهران و دانشگاه شيراز، در رشته ادبيات فارسي قبول

شوم. در ضمن در حد فاصل ردي اول و قبولي دوم يك سال فاصله زماني وجود داشت كه من در همان خلال به دانشگاه ملي (آن روزگار) كه در همان سال تأسيس شده بود رفتم (1342). وجه تسميه ملي براي اين دانشگاه بيشتر به علت پرداخت شهريه اش بود. لاجرم پدرم از يكي از نزديكان وام گرفت تا من بتوانم وارد دانشكده پزشكي شوم و شهريه سنگين 5 هزار توماني اش را پرداخت نمايم. اما اين رشته دانشگاهي براي من چندان دوامي نداشت چرا كه من دلي درگير ادبيات و سري در سوداي عربيت داشتم و لاجرم از رشته پزشكي انصراف داده و سال بعد با قبولي در كنكور وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شدم.» او در دانشگاه تهران، نزد اساتيدي چون دكتر پرويز ناتل خانلري، دكتر ذبيح الله صفا، دكتر فره وشي، استاد پورداوود، استاد عبدالحميد بديع الزماني كردستاني، دكتر سيد صادق گوهرين، دكتر مهدي محقق، دكتر سيد جعفر شهيدي و... تلمذ مي كند. با اين همه خودش دكتر عبدالحميد بديع الزماني را دومين معلم قرآني خود مي داند و مي گويد: «هر هفته در محضر و كلاس او سؤالاتي كه در حين قرائت قرآن برايم موضوعيت مي يافت مطرح مي كردم.» بهاءالدين خرمشاهي در سال 1347 از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران فارغ التحصيل مي شود و پس از گرفتن ليسانس ادبيات، رشته كتابداري را انتخاب مي كند و پس از آن به انجمن حكمت و فلسفه مي رود. از مهمترين علايق زندگي بهاءالدين خرمشاهي قرآن است و قرآن پژوهي. درباره اش مي گويد «اصلاً بدين صورت نيست كه هر كسي تحصيلكرده باشد بتواند

قرآن را بفهمد و گاهي حتي از عهده روخواني قرآن نيز برنمي آيند تا چه رسد به فهم عبارات و تفسير قرآن، كه در حقيقت اين روند روخواني و فهم عبارات و تفسير مستلزم يك عمر جهد و ممارست و عشق و علاقه است كه عمري پنجاه ساله مي طلبد تا شخص از عهده آن برآيد. بنده شايد به تقريب حدود چهل سال از عمرم را صرف اين كار كرده ام و فعاليتهاي مستمري در حوزه قرآن پژوهي و حافظ پژوهي نمودم و با يك نگاه اجمالي در مي يابم كه حتي همين مدت طولاني نيز هنوز چندان كافي نيست و عمر بيشتري مي طلبد تا به فهم دقايق و رموزات قرآن و حافظ، توأمان، پي ببريم. و با آن كه ده كتاب قرآني و پانصد مقاله قرآن پژوهانه نوشته ام هنوز فكر مي كنم كه از آن آب و گل اوليه بيرون نيامده ام. از خداوند بزرگ مسألت دارم تا ما قرآن را مهجور نگيريم. چرا كه مهجور گرفتن قرآن چنين نيست كه ما قرآن را نخوانيم يا كه كم بخوانيم، بلكه مهجوريت قرآن زماني آغاز مي شود كه به مفاد قرآن توجه نكنيم و در آن تدبر ننماييم.»

برخي از تأليفات او عبارتند از: هنري ميلر (ترجمه)، شيطان در بهشت (ترجمه)، علم در تاريخ (ترجمه)، هابيل و چند داستان ديگر (ترجمه)، عرفان و فلسفه (ترجمه)، علم و دين (ترجمه)، تاريخ فلسفه (ترجمه)، كتيبه اي بر باد، پوزيتيويسم منطقي، ذهن و زبان حافظ، فرهنگ موضوعي قرآن مجيد، حافظ نامه، چهارده روايت، سيربي سلوك، دايرهٔ المعارف تشيع.

خسروشاهي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هادى خسروشاهى (متولد 1317 ش), با همكارى آية

اللّه جعفر سبحانى از محققين معاصر.

اين تفسير در يك جزء به زبان فراسى و شيوه ادبى و استدلالى شامل بخشى از قرآن كريم است.

م_ؤل_فان قسمتى از آيات مورد نظر خويش را گردآورى نموده سپس به شرح و تفسير و تاويل آن پرداخته اند.

آقاى بهاءالدين خرمشاهى در منشا و سبك اين تفسير در تفسير و تفاسير جديد آن را نقد و ردى بر آيات مشكله حاج يوسف شعار توصيف كرده است.

اين كتاب در تهران چاپ و منتشر شده است.

منابع زندگينامه :م_ن_اب_ع : تفسير و تفاسير جديد, 37; فهرست كتابهاى چاپى فارسى، 1/1385; مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى، 6/720.

خلفه نيشابوري، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مورخ. وى فرزند ملخص و مترجم «تاريخ نيشابور» است. خليفه در ترجمه و تلخيص پدر خود دست برده و بعضى از وقايع سده نهم را نيز وارد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (783)، تاريخ نيشابور (47 -43).

خواجوي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

انترن بيمارستان هاى دانشگاه تهران، انترن بيمارستان برگن پاين آمريكا، رزيدنت راديولوژى دانشگاه پيتسبورگ آمريكا، فلوى سى تى و سونوگرافى دانشگاه بالتيمور آمريكا، گذراندن دوران سى تى اسكن، سونوگرافى و ام. آر. آى در ژاپن.

مرتبه علمى:

عضو هيئت علمى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان از سال 1357، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

راديولوژى سونوگرافى و سى تى اسكن، بررسى كيست هيداتيك به وسيله سى تى اسكن، سونوگرافى، ضايعات تراشه در مجروحين جنگ شيميايى و استاد راهنماى 6 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

راديولوژى عمومى، سونوگرافى و سى تى اسكن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

وفور سنگ هاى صفراوى در ايران، نحوه بررسى كبد به وسيله سونوگرافى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خوافي، فصيح الدين احمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فصيح الدين احمد خوافي مشهور به فصيح در سال 777در خانواده جلال الدين محمد خوافي كه از ديوانيان ديوان استيفاي تيموريان ، بوددر هرات به دنيا آمد و منشي گري و خطاطي را نزد پدر آموخت و آغاز ،به شاعري در او شكوفا شد . او كه از سن نوجواني شغل ديواني را آغاز كرده بود ، از سال 818 از خدمت در ديوان علاءالدين علي ترخاني به ديوان شاهرخ بهادر و بايسنقر ميرزا منتقل شدو تا سال 836 به كار خود ادامه داد .در آن سال وي مورد خشم سلطان شاهرخ و همسرش گوهر شاد خانم قرار گرفت و محبوس شد. تا اينكه در سال 845آزاد و

كتاب تاريخي خود را تحت عنوان «مجمل فصيحي »را به رشته تحرير در آورده و به سلطان تقديم كرد و اندكي بعد در گذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : خاندان فصيح الدين احمد خوافي اصلا از خواف خراسان بوده اند اما در زمان تولد فصيح ،در هرات مي زيستند از اين رو فصيح در كتابش ،خود را هروي مي داند.پدرش جلال الدين نيز در هرات شغلي ديواني داشت و درسال 796وفات يافت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فصيح الدين احمد خوافي پس از آموختن فنون ديواني از جمله ترسل؟؟؟ وخوشنويسي در نزد پدر ، عهد ه دار خدمات ديواني شد.

وقايع ميانسالي : فصيح الدين احمد خوافي همانند پدر خود از نوجواني به خدمات ديواني مشغول شد، او در سال 807 پس از جلوس شاهرخ بجاي امير تيمور گوركاني در خراسان ، به همراه سه تن از امراي ديگر مامور تحويل گرفتن خزانه خاصه شاهرخ در سمرقند بود ، شد. وي در اين هنگام سي ساله بود . وي درهمان سال براي ماموريتي اداري به زاوه سفر كرد . از سال 818 هجري قمري از خدمت در ديوان علاءالدين علي ترخان به ملازمت ديوان شاهرخ در آمد و در عين حال در دربار بايسنقر پسر شاهرخ نيز مشغول بود . اما در سال 836 معزول و محبوس شد تا اينكه در سال 845 آزاد ودوباره استخدام شد و مدتي بعد درگذشت .

زمان و علت فوت : بعد از سال 845 از فصيح الدين احمد خوافي كه در آن زمان 68 ساله بود خبري در دست نيست . بعيد نيست كه فوت

او هم در نزديكي همين سال بوده باشد. زيرا كتاب وي باخبر بار يافتن وي به حضور سلطان شاهرخ در سال مذكور پايان يافته است . چرا كه بعيد است كه از اين در تكميل رساله نامه خود كه البته با حوادث مهم 5 سال آخر سلطنت سلطان شاهرخ ( تا سال 850) مقارن گشته بود ،دريغ مي كرد

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فصيح الدين احمد خوافي بعنوان كار گزار امور ديواني در خدمت وابسته گان قسمت مركزي تيموريان ،يكي از مامورين تحويل گرفتن خزانه خاصه شاهرخ در سمرقند و رئيس ماليات و محاسب خزانه دولتي (807)،كارگزار ديوان علاءالدين علي ترخان (تا سال 818 ه .ق)كارگزار و مقامات؟؟؟؟ديوان شاهرخ و بايسنقر (836-818) در درگاه تيموريان مشغول به كار بوده است.همه عمر وي به خدمت در ديوان استيفاي سپري شده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فصيح الدين احمد خوافي شاعر بود و در شعر خود ،كه نمونه هايي از آن را در كتاب خود ثبت نموده است ،به « فصيح » تخلص مي كرده است . --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 مجمل فصيحي

ويژگي اثر : كتابي است شامل وقايع نگاري سالنگارانه كه با رعايت اختصار از كتابهاي موثق دست چين شده است يا از يادداشتهاي مولف از وقايعي كه به چشم ديده است .اين كتاب در يك مقدمه و در دومقاله و خاتمه تنظيم شده است بدين شرح مقدمه از هبوط آدم تا ولادت پيغامبر اسلام ،مقاله اول از ولادت پيغامبر تا زمان هجرت ،مقاله سوم از آغاز هجرت تا پايان سال 845 ه.ق خاتمه كتاب نيز درباره برخي احوال هرات در سالهاي

پيش از هجرت است . روش تاريخ نگاري فصيح آن است كه هر ضرر را با كمترين كلمات به كوتاه ترين شكل در ضمن وقايع هر سال ضبط كند و بنا بر اين عبارات منشيانه در آن بسيار كم و نادر است . اما كتاب از حيث جمع آوري اخبار و اشتمال بر اطلاعات بسيار و آساني يافتن آنها را ،اثري سودمند است . نشر كتاب ساده و خلاصه و گاهي همراه با اشعاري فارسي و عربي است و فقط ديباچه اي شاعران ياد شده است . فصيحي كتاب خودرا در 15 ذيحجه 845 به سلطان شاهرخ بهادر تقديم كرده است . --------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1صفا ،تاريخ ادبيات در ايران ،ج 4 ،ص 4962نفيسي ،تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي ،ج 1 ،ص 238

خواند مير، غياث الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 880/881 وف 942 -937 ق)، مورخ. وى در شهر هرات ولادت يافت و در همان شهر به تحصيل علوم متداول زمان يعنى طب، تفسير، شعر، ادب، لغت و تاريخ كمالات پرداخت. غياث الدين نواده ى دخترى ميرخواند، صاحب «روضه الصفا» ست كه در بيشتر آثارش از وى ياد مى كند. خواندمير در جوانى به دربار سلطان حسين بايقرا راه يافت و مورد توجه و محبت اميرعليشير نوايى قرار گرفت و مدتى عهده دار وزارت بديع الزمان پسر سلطان حسين بود. وى در سال 935 ق به هندوستان سفر كرد و در آنجا مدتى خدمت بابرشاه و همايون شاه كرد. در هندوستان درگذشت و بنا به وصيتش در دهلى نزديك قبر نظام الدين اولياء و اميرخسرو دفن شد. در تاريخ وفات وى اختلاف نظر است، عده اى مثل خان بابا مشار و

صاحب «تاريخ فرشته» سال مرگ وى را 937 ق و 941 ق دانسته اند ولى، استاد سعيد نفيسى نوشته كه خواندمير در سال 942 ق براى شاعرى ماده ى تاريخ سروده، پس سال فوتش بايد اواخر سال 942 باشد. از آثار او: «دستور الوزراء»، در ذكر احوال وزراى اسلام تا عهد مولف؛ «خلاصه الاخبار فى بيان احوال اخيار» كه محتوى است از تاريخ عمومى از زمان خلقت تا سال 905 هجرى نبوى؛ «مآثر الملوك كه متضمن كلام پادشاهان و پيشوايان دين و حكيمان و به نام اميرعليشير نوايى تاليف شده است؛ «نامه ى نامى»، كه مجموعه اى از منشآت ديوانى وى است؛ «حبيب السير فى اخبار افراد بشر»، كه مهمترين كتاب وى است و شامل وقايع عمومى از خلقت تا سال 930 ق در سه جزء و يك مقدمه و يك خاتمه. اين كتاب را در اوايل سال 927 ق براى غياث الدين محمد بن يوسف حسينى، از رجال معروف هرات آغاز كرد ولى، مدتى آشفتگى در اوضاع روزگار به وجود آمد در تاليف وقفه افتاد بعدها به دستور حبيب اللَّه ساوجى آنرا به نام وى به پايان رسانيد؛ «آثار الملوك و الانبياء» كه خلاصه ى «حبيب السير» است؛ آخرين كتاب، كتابى در ذكر مناقب همايون شاه، پسر بابرشاه، است كه در سال 931 تاليف كرد. صاحب «الذريعه» به وى ديوانى نسبت داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (628 -626)، تاريخ ادبيات در ايران (545 -541 /4)، تاريخ در ايران (98 -97)، تاريخ نظم و نثر (241 -240)، تحفه سامى (109 -108)، تذكره ى روز روشن (250)، حبيب السير (19 -1 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس

(464 -460 /2)، دايرةالمعارف فارسى (921/1)، دستور الوزراء (ديباچه)، الذريعه (307/9 ،170/8 ،269/7 ،244/6)، ريحانه (187 -186 /2)، سرآمدان فرهنگ (347/1)، فرهنگ ادبيات فارسى (201)، فرهنگ سخنوران (320)، كارنامه ى بزرگان (282 -286)، كاروان هند (391 -389 /1)، الكنى و الالقاب (203/2)، لغت نامه (ذيل/ خواندمير)، مولفين كتب چاپى (742 -740 /4)، معجم المولفين (43/8).

خواند مير، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مورخ. وى فرزند خواند مير، صاحب تاريخ «حبيب السير»، بود كه در هرات مى زيست. او مولف كتابى است در تارخى شاه اسماعيل و شاه طهماسب كه آن را در سال 957 ق به پايان رسانيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (358).

خودگر بخارايي، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، فلزكار. كوفته گر، فلزكوب اهل بخارا بود كه با همكارى استادان ديگر، پنجره ى زركوب فولادى ساخته اند و اكنون در موزه ى آستان قدس رضوى به يادگار است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (252/1).

خوشايند، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين خوشايند

محل تولد : مرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 علوم حوزوي را از شهرستان مرند شروع كرده علم صرف و نحو را در آنجا و الباقي نحو و منطق و اصول مظفر و معالم الديني را در شهر تبريز به پايان رساندم. در سال 1355 جهت ادامه تحصيل وارد شهر مقدس قم شدم. سطح فقه و اصول را نزد اساتيد آقايان اعتمادي و شيخ احمد پاياني و شيخ وجداني و موسوي گرگاني به پايان رساندم و پس از حضور به مدت دو سال در جبهه هاي حق عليه باطل به مدت هفت سال در جلسات خارج فقه و اصول از اساتيد محترم و آيات عظام آقايان مكارم شيرازي و شيخ جعفر سبحاني و سيد يوسف مدني مستفيض شدم و درس تفسير قرآن را از محضر استاد صدر بلاغي و درس فلسفه (بداية الحكمه و نهاية الحكمة) را از محضر استاد حسيني استفاده نموده ام و همچنين درس هاي تاريخ اسلام و كلام اسلامي در زمان دارالتبليغ از آقاي سبحاني و اقتصاد اسلامي را از آقاي دكتر احمد بهشتي فيض برده ام. از سال 1368 جهت تدريس وارد دانشگاه تهران شدم كه هم اكنون در گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس دروس معارف اسلامي _ متون اسلامي _ تاريخ اسلام در رتبه استادياري به تدريس اشتغال دارم. در

تاريخ 1370 كارشناسي زبان و ادبيات را نيز از دانشگاه شهيد بهشتي دريافت نمودم.

خيرخواه علوي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على خير خواه علوي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1351 در خانواده روحاني در شهر رشت متولد شدم. پس از گذراندن دوره ابتدائي و راهنمايي در سال 1365 وارد حوزه علميه شهرستان رشت شدم و در مدرسه علميه جامع رشت شروع به تحصيل نمودم. از سال 1366 نيز در كنار تحصيلات حوزه، تحصيلات كلاسيك خود را- بصورت متفرقه- ادامه دادم و پس از 4 سال ديپلم متوسطه خود را دريافت نمودم. پس از 4 سال تحصيل در مدرسه علميه جامع رشت براي ادامه تحصيل علوم ديني در سال 69 وارد حوزه علميه مشهد شدم و لمعه و اصول را در مشهد به پايان رساندم و قسمت اول از كتاب رسائل نيز از آنجا فراگرفتم. در سال 72 با ورود به حوزه علميه قم به مدت يكسال نيز در موسسه در راه حق مشغول به تحصيل بودم تا آنكه در سال 74 در رشته تاريخ دانشگاه باقرالعلوم(ع) از طريق كنكور سراسري قبول شدم- اين دانشگاه در سال 74 با عنوان موسسه آموزش عالي باقرالعلوم(ع) خوانده مي شد- پس از تكميل دوره كارشناسي تاريخ با مركز فرهنگ و معارف قرآن آشنا شدم و در بخش تاريخ و اعلام اين مركز مشغول به تحقيق و مطالعه و پس از چندي نگارش مقالات تاريخي شدم.

همچنين در سال 80 با مركز مطالعات و پژوهش هاي حوزه آشنا شدم و در گروه تاريخ اسلام اين مركز بعنوان معاون و همكار گروه آغاز به فعاليت

نمودم و پس از چند ماه با تشكيل گروه تاريخ معاصر بعنوان مسئول گروه تاريخ معاصر به فعاليت خود در اين مركز ادامه دادم و با عضويت در شوراي نويسندگان مجله صباح كه از انتشارات مركز مطالعات بود به ارزيابي و نظارت مقالات تاريخ معاصر و گاه تاريخ اسلام مي پرداختم و پس از مدتي اولين مقاله بنده در حوزه تاريخ معاصر و با موضوع نقش كشورهاي استعماري در كودتاي 28 مرداد در مجله صباح چاپ گرديد. پس از آنكه در اواسط سال 83 از سوي بخش تاريخ مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم در خصوص تصدي امور اجرايي اين بخش دعوت به همكاري شدم – ضمن آنكه قبل از آن در نگارش مقالات با اين بخش همكاري داشتم – فعاليت و حضور در اين مركز را بيشتر نمودم و تاكنون نيز اين همكاري بصورت مداوم در زمينه هاي اجرائي و تحقيقاتي ادامه دارد. از حدود سال 82 نيز به عنوان استاد مدعو گروه دروس معارف اسلامي دانشگاه آزاد نيز به تدريس تاريخ اسلام در اين واحد دانشگاهي مشغول هستم.

خيري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن خيري

محل تولد : وزوان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1345 در شهر وزوان از توابع اصفهان در خانواده اي كشاورز و متدين به دنيا آمدم. دوره ابتدايي ، راهنمايي و متوسطه را در زادگاهم گذراندم. علاقه وافر به مذهب و روحانيت موجب شد كه به همراه شهيد احمد خوش كثير به عنوان اولين طلبه هاي شهرمان در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شوم. دوره سطح را در ظرف شش سال به پايان رسانده و

براي تحصيل دروس خارج فقه واصول در درس آيات عظام مرحوم فاضل لنكراني ، ميرزا جواد آقا تبريزي، سبحاني، مكارم حضور يافتم.

به علاوه از سال 64 در موسسه در راه حق به تحصيل پرداخته و پس از اتمام دروس عمومي از سال 69 تا 76 كارشناسي ارشد جامعه شناسي را گذراندم و نيز موفق به گذراندن دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي نجف آباد شدم. دوره تحصيلات را با ورود به دوره دكتري جامعه شناسي در سال 1382 ادامه داده و موفق به اخذ مدرك دكتري PH.D جامعه شناسي در سال 1386 شدم.هم اكنون نيز به عنوان مدير مركز مطالعات فرهنگي اجتماعي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي توفيق همكاري را دارم.

خيري، يوسف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسف خيري

محل تولد : مياندوآب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 69 وارد حوزه بناب شدم در سال 73 شش پايه ابتدايي را تمام و فارغ التصيل شدم و تا سال 75 سطوح را تمام كرده مشغول دروس خارج فقه و اصول شدم . همزمان با اينها وارد موسسه امام خميني شدم و امسال (سال 86) از رشته جامعه شناسي با مدرك فوق ليسانس فارغ التحصيل شدم.

ضمنا از سال 87 وارد موسسه اديان و مذاهب در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان وارد شدم و بمدت دو سال دروس آن را به اتمام رساندم البته پايان نامه ننوشتم.درسال 84 پايان نامه سطح سه حوزه را با موضوع موارد پرداخت ديه از بيت المال دفاع كردم. و الان مشغول تدوين رساله سطح چهار حوزه هستم.ضمنا فعلا در دانشگاه باقرالعلوم در

رشته انديشه معاصر مسلمين مشغول تحصيل دوره دكتري هستم. والسلام.

دانش، سياوش

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، نويسنده و مورخ. از جمله آثار وى «ابراهيم كلانتر» كه تاريخ ميرزا ابراهيم كلانتر از دولتمردان روزگار زنديه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :راهنماى كتاب (س 7 12 ص 389 -378)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (808/2).

دانشور علوي، نوراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نويسنده و مورخ. از جمله آثار وى: «تاريخ مشروطه ى ايران و جنبش وطن پرستان اصفهان و بختيارى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (751/1)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (902/2).

داوري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد داوري

محل تولد : رودان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1342 در شهرستان رودان متولد شدم . دوران ابتدايي و راهنمايي و قسمتي از متوسطه را در زادگاه خود به اتمام رساندم . در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و همزمان 2 سال آخر دبيرستان را در دبيرستان دين و دانش قم سپري كردم . ادبيات را در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني خواندم و سپس به تحصيل در دروس سطح عالي حوزه و خارج فقه و اصول مشغول شدم . همزمان با تحصيل در حوزه از سال 1371 وارد «دفتر همكاري حوزه و دانشگاه- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» شدم و تحصيل در رشته جامعه شناسي را شروع كردم و پس از چهارسال در اين پژوهشگاه مشغول به تحقيق و پژوهش شدم . علاوه بر آن به مدت سه سال با مركز تحقيقات اسلامي جانبازان در خصوص شناسايي جانبازان صدر اسلام و تنظيم زندگينامه براي آنان همكاري داشتم . همچنين به صورت پاره وقت از سال 1378 تا 1381 با نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي ايران همكاري داشته ام و در اين دانشگاه دروس معارف را تدريس كرده ام .

دخلي گيلاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مورخ، شاعر. در گيلان متولد شد و همان جا دانش آموخت و سپس به هند رفت و در دربار جلال الدين محمد اكبر تقرب يافت مدتى نيز در لاهور به سر برد. وى مردى بسيار خوش خوى و شيرين سخن بود و غزل را نيكو مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و

نثر (600).

درويش زاده، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي درويش زاده درسال 1314 درانزلي متولد شد. وي پس از دريافت ديپلم طبيعي در بندر انزلي درسال 1334، وي درسال 1337ليسانس، و در 1340 فوق ليسانس زمين شناسي از دانشگاه تهران و درسال 1350 دكتري تخصصي پترولوژي را از دانشگاه كلرومون فرانسه گرفت و پس از بازگشت عضو هئيت علمي دانشگاه تهران شد. درسالهاي 1355 و 1364 به مدارج دانشياري و استادي دست يافت. و عضو پيوسته فرهنگستان علوم و چهره ماندگار درعرصه زمين شناسي است.كتابهاي "اصول آتشفشان شناسي " و "پترولوژي تجربي و كاربردهاي آن"دكتر درويش زاده در دورهاي اول و هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده اند.گروه : علوم پايهرشته : زمين شناسيگرايش : پترولوژي تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي درويش زاده پس از اخذ ديپلم طبيعي در زادگاه خود بندر انزلي درسال 1334، وارد دانشگاه تهران شد. و درسال 1337 پس از اخذ ليسانس زمين شناسي، تا اخذ مدرك فوق ليسانس در 1340ه.ش ادامه تحصيل داد .وي سپس به فرانسه رفت و درسال 1350 با مدرك دكتري تخصصي پترولوژي به ايران بازگشت.خاطرات و وقايع تحصيل : اقامت و تحصيل علي درويش زاده دركشور فرانسه بين سالهاي 1340 تا 1350 ، و اخذ مدرك دكتراي زمين شناسي از وقايع مهم زندگي علمي علي درويش زاده به شمار است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي درويش زاده پس از اخذ ليسانس زمين شناسي از دانشگاه تهران درسال 1337، در آزمايشگاه زمين شناسي دانشكده علوم دانشگاه تهرا شروع به اشتغال كرد و به مطالعه و تحقيق پيرامون موضوعاتي

چون زمين شناسي، پترولوژي پرداخت.وقايع ميانسالي : علي درويش زاده پس از فراغت از تحصيل و بازگشت از فرانسه درسال 1350، به عضويت هئيت علمي گروه زمين شناسي دانشگاه تهران در آمد. وي درسالهاي 1355 و 1364 به مقام دانشياري و استادي دانشگاه تهران رسيدو علاوه بر تصدي مسئوليتهاي اجرايي و علمي، عضو پيوسته فرهنگستان و استاد نمونه سال1372 نيز شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عضو هئيت علمي گروه زمين شناسي دانشگاه تهران از سال 1350 دانشيار گروه زمين شناسي دانشگاه تهران در سال 1355 استاد گروه زمين شناسي دانشگاه تهران درسال 1364با نظارت بر 25 پايان نامه دكترا و كارشناسي ارشد پذيرش مسئوليتهاي علمي و اجرايي در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي فعاليتهاي آموزشي : علي درويش زاده از سال 1350 پس از بازگشت از فرانسه، عضو هئيت علمي گروه زمين شناسي دانشگاه تهران شد. وي درسالهاي 1355 و 1364 به مقام دانشياري و استادي رسيد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي درويش زاده علاوه برتدريس و رسيدگي به امور اجرايي مربوط به مسئوليتهاي خويش، به تحقيق و تاليف آثار قابل توجهي دررشته زمين شناسي مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : علي درويش زاده بيشتر به شناخت انواع جنس سنگها متمايل است و تحقيقاتي و آثاري دراين زمينه در حوزه زمين شناسي تاليف نموده است.جوائز و نشانها : علي درويش زاده علاوه بر مقام استاد نمونه دانشگاههاي كشور در سال 1372، درسال 1380 در نخستين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار در عرصه علم زمين شناسي معرفي و برگزيده شده اند.كتابهاي "اصول آتشفشان شناسي " و "پترولوژي تجربي و كاربردهاي

آن"دكتر درويش زاده در دورهاي اول و هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده اند.چگونگي عرضه آثار : علي درويش زاده تاكنون 16 مقاله از ايشان در مجلات داخلي و خارجي چاپ شده و علاوه بر كتاب اصول آتشفشان شناسي كه جزء بهترين كتاب هاي سال تشخيص داده شد 5 كتاب تأليف و يا ترجمه به تنهائي يا با همكاري ديگران تدوين نموده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 اصول آتشفشان شناسي ويژگي اثر : برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در دوره اول-امروز در حدود 400 آتشفشان در سطح زمين به فعاليت مشغولند. شناسائي تركيب مواد مذاب و طرز تشكيل آنها، نحوه فعاليت آتشفشانها، موادي كه از آتشفشان ها خارج ميشود و رابط بين آتشفشانها و ساختمان زمين شناسي منطقه، بالاخره نحوه پراكندگي وعلل آتشفشاني بحث اصلي اين كتاب را شامل مي باشد كه مؤلف با ذكر دليل، سعي در بيان چگونگي پديده ها داشته نه توصيف محض حوادث. در فصول آخر كتاب نيز از خطرات آتشفشانها و پيشگيري از حوادث احتمالي آنها و رده بندي سنگهاي آتشفشاني در ايران بحث گرديده است. در جلد دوم اين كتاب راجع به مورفولوژي آتشفشانها، «منشاء مواد مذاب آتشفشانها»، «نحوه فعاليت آتشفشانهاي مختلف»، خلاصه اجمالي درباره سري سنگهاي آتشفشاني و انواع مواد آتشفشاني (گاز، مايع، جامد)، «رابطه آتشفشاني ها با كوهزائي ها» چگونگي و علل آتشفشاني ها در رابطه با پليت تكنونيك مطالب جديد و ارزنده اي ارائه گرديده است و در همين فصل از نقش آتشفشانها در ساختمان پوسته

زمين به نكاتي اشاره مي شود كه بنظر كافي نمي آيد. بالاخره فصل آخر كتاب درباره آتشفشاني در ايران است. مآخذ و منابع كتاب د ر7 صفحه تنظيم شده است. خواننده به آساني در مي يابد كه بسياري از منابع مذكور جديد و بعبارتي در زمان چاپ كتاب از آخرين منابع موجود بوده و در كتاب هم بنحو مطلوبي از آنها استفاده شده است 2 بلور شناسي هندي nbsp3 پترولوژي آذرين nbsp4 پترولوژي تجربي و كاربردهاي آن ويژگي اثر : اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «پترولوژي تجربي و كاربردهاي آن»: اين كتاب در هفت فصل تدوين يافته كه سه فصل اول آن به مقدمات پترولوژي تجربي، ساتفاده از قوانين ترموديناميك و فاز دياگرام ها و سيستمهاي شيميايي مختلف «كاني» اختصاص دارد، در ساير فصلها از كاربردهاي پترولوژي تجربي در ساختمان زمين، ژنزماگما، فرايندهاي دگرگوني و تشكيل كانسارها بحث شده است. 5 تاليف كتب درسي براي دبيرستانها و مقالات علمي فراوان وحضور در سمينار هاي علمي و تخصصي بين المللي nbsp6 زمين شناسي nbsp7 سنگ شناسي دگرگوني nbsp8 كاني شناسي nbsp9 كاني ها و سنگ ها nbsp10 ماگما ها و سنگ هاي ماگمايي nbsp11 مباني زمين شناسي nbsp12 مباني شناسي nbsp13 ناآرامي هاي زمين

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد اول)

دريايي، تورج

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر تورج دريايي، دانشيار تاريخ دانشگاه كاليفرنيا در فولرتن و متخصص تاريخ ايران باستان، در سال 1346 در تهران بدنيا آمد. ايشان داراي دكتراي تاريخ از دانشگاه لوس آنجلس UCLA در سال

1376 مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - ابتدايي و متوسطه در تهران و آتن - كارشناسي رشته تاريخ و علوم سياسي در دانشگاه لوس آنجلس CSUF در سال 1372 - كارشناسي ارشد تاريخ از دانشگاه لوس آنجلس UCLA در سال 1374 - دكتراي تاريخ از دانشگاه لوس آنجلس UCLA در سال 1376

همسر و فرزندان : تورج دريايي مجرد است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - دانشيار و رئيس بخش تاريخ باستان، دانشگاه ايالتي كاليفرنيا- آمريكا از سال 1383 تا كنون - استاديار بخش تاريخ جهان و باستان، دانشگاه ايالتي كاليفرنيا- آمريكا از سال 1378 تا 1382 - مربي تاريخي ايرانيان- تاريخ خاور نزديك- تمدن غرب و تاريخ جهان اديان UCLA آمريكا از سال 1373 تا 1375 - پژوهشگر مركز مطالعات خاور نزديك گوستاو ون گرونباون از سال 1372 تا 1374 - مطالعه گر بخش فارسي ابتدايي و متوسطه در بخش زبان و فرهنگ خاور نزديك UCLA از سال 1372 تا 1373 - مطالعه گر تاريخ عثماني و جامعه شناسي در خاورميانه UCLA بخش تاريخ و جامعه شناسي از سال 1371 تا 1372 - سردبير مجله تمدن ساساني - سردبير مجله ايراني فارسي قديم باستاني عضويت در انجمن ها و موسسات: - موسسه مطالعاتي ايرانيها در آمريكا - انجمن ايرانشناسان اروپايي - انجمن تاريخ دانان آمريكايي - انجمن مطالعات خاورميانه - انجمن سكه شناسان شرقي - انجمن محققان زرتشت شناسي - انجمن خاورشناسان امريكايي - خاورميانه قرون وسطايي - انجمن مطالعاتي ايرانيان - انجمن تاريخدانان باستان - هيئت مشاوره: كتابخانه ايرانيكا سري رسوم روشنفكري - هيئت مشاوره: دايره المعارف بزرگ

در اسلام

فعاليتهاي آموزشي : تورج دريايي، استاد دانشگاه فولرتن كاليفرنيا در كرسي تاريخ باستان، علاوه بر تدريس و نويسندگي، سردبير فصلنامه «نامه ايران باستان» مركز نشر دانشگاهي نيز هست و به تازگي در دانشگاه يو.سي.آي كاليفرنيا به تدريس در كرسي تاريخ ايران باستان مشغول شده كه توسط يك ايراني پايه گذاري شده است و به نام «هوارد باسكرويل» ، معلم تاريخ آمريكايي نامگذاري شده است كه در انقلاب مشروطه در تبريز كشته شد. عنوان دروسي كه ايشان تدريس مي كنند به قرار زير است: فارسي قديم (باستاني)، خاور نزديك در قديم، زرتشت شناسي، آئين پرستش و تمدن جهان قديم و قرون وسطايي، تفكر تاريخي، يونان، امپراطوري روماني، تاريخ قرون وسطايي، تاريخ غذا، سمينار در تاريخ جهان قديم.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر تورج دريايي به زبانهاي سانسكريت، زبان باستان ايران، اوستايي، فارسي ميانه و زبانهاي پارتي مسلط است.

جوائز و نشانها : - جايزه بين المللي FDCCSUF در سالهاي 1379،80،82،84 - بورس تحصيلي موسسه مطالعاتي ايران در آمريكا سال هاي 84- 1383 - جايزه پژوهشي دانشجويي دانشكده در سالهاي 83- 1382 - بورس تحصيلي مركز مطالعاتي خاور نزديك گوستاوون گروبنام سالهاي 74- 1372 - بورس تحقيقاتي انجمن سكه شناسي آمريكا- نيويورك 1374 - تقديرنامه جامعه تاريخي في آلفا تتا 1371 - اهدا برنامه هاي مسافرتي و سرپرستي بين المللي در سالهاي 75- 1374 - هديه تحقيقاتي تابستاني، بخش تاريخ 1377 - بورس پيش دفاع پايان نامه UCLA سال هاي 77- 1376 - بورس دفاع پايان نامه UCLA سال هاي 78- 1377 - گواهي مطالعات قرون وسطا از مركز مطالعات قرون وسطا و رنسانس 1378

چگونگي عرضه آثار : تورج

دريايي يكي از نويسندگان كتاب «تاريخ جهان» است كه به تازگي توسط انتشارات «هارلن ديويدسن» منتشر شده است. خواندن تاريخ جهان حتماً خيلي وقت شما را مي گيرد اما اين روزها در دنيا تاريخ جهان را با ديد ديگري مي نويسند كه در آن ديگر خبري از حفظ كردن ترتيب حكومت پادشاهان يك سلسله نيست! دكتر تورج دريايي كه او را با كتاب «سقوط ساسانيان» مي شناسيم، يكي از 6 نويسنده كتاب «تاريخ جهان» است كه جلد نخست آن از دنياي باستان تا قرون وسطي را دربرمي گيرد. او مي گويد: «الان در آمريكا مرسوم شده است كه تمام دانشجوهاي سال اول و دوم يكسري كلاس هاي عمومي را بردارند كه «تاريخ جهان» هم از آن جمله است. 20 يا 30 سال پيش در جهان غرب فقط تاريخ تمدن غرب تدريس مي شد، اما امروزه خيلي روي تاريخ جهان تأكيد مي شود.» جلد اول تاريخ جهان در 17 بخش منتشر شده است. دريايي درباره تقسيم بندي نوشته شدن بخش هاي اين كتاب مي گويد: «من به خاطر حوزه تخصصي خود، بيشتر بخش هايي را كه به تاريخ رم، يونان، هند و ايران مربوط بوده است نوشته ام. يكي از همكاران بخش مربوط به مصر، بين النهرين و دنياي اسلام را نوشته، يك تاريخدان ديگر بخش مربوط به چين و آسيا را نوشته است و دو نويسنده بخش هاي مربوط به تمدن آمريكاي مركزي و اروپا را نوشته اند.» دكتر دريايي تا كنون 66 مقاله، 23 مورد بررسي كتاب و 50 سخنراني به رشته تحرير درآورده اند. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ جهان

ويژگي اثر : تاليف

2 تاريخ و فرهنگ ساساني

ويژگي اثر : پديدآورنده: تورج دريايي، مهرداد قدرت ديزجي (مترجم)

ناشر: ققنوس - 21 خرداد، 1384

3 سقوط ساسانيان، فاتحان خارجي، مقاومت داخلي و تصوير پايان جهان

ويژگي اثر : پديدآورنده: روزبه زرين كوب، منصوره (نظام مافي) اتحاديه، فرحناز اميرخاني (مترجم)، تورج دريايي (مترجم) ناشر: تاريخ ايران - 1383

4 شاهنشاهي ساساني

ويژگي اثر : پديدآورنده: تورج دريايي، مرتضي ثاقب فر (مترجم) ناشر: ققنوس - 18 تير، 1386

5 شهرستان هاي ايرانشهر

ويژگي اثر : انتشارات فردا- 1381

6 طلوع و غروب يك امپراطوري (ساساني)

ويژگي اثر : لندن 1386

7 مطالعات ايراني در مكاتبات حروف W.B ,S.H

ويژگي اثر : تهران- 1385

8 معرفت روح (مقاله اي بر خاطرات احمد تفظيلي دريايي و م.اميد سالار)

ويژگي اثر : انتشارات فردا 1383

دزفولي موسوي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1256 -1158 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به داعى. از فرزندزادگان خواجه على سياهپوش بود. او در محضر سيد محمدباقر حجةالاسلام اصفهانى و آقا محمد بيدآبادى تلمذ كرد. از جمله آثار وى: «تاريخ مظهرالدوله»، در رويدادهاى خوزستان و بقاع دزفولى و احوالاتى از آن سامان؛ «مجمع الابرار و تذكره الاخيار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 771 -770 /13)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (904 -903 /2).

دشتكي شيرازي هروي، جمال الدين امير عطاءاللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 926 -917 ق)، محدث، مورخ و شاعر. ملقب به جمال حسينى و معروف به امير جمال الدين محدث اصيلى به جهت شاگردى امير اصيل. وى پسر عم امير غياث الدين منصور و از بزرگان حديث روزگار خود بود و در ديگر علوم دينى دستى توانا داشت. در مدرسه سلطانيه هرات تدريس مى كرد، و بر منبر خطبه مى خواند و آشكارا تبعيت خود را از ائمه اطهار (ع) اعلام مى داشت. وى چندى در نيشابور زيست. از آثار وى: «احوال اولاد اميرالمومنين (ع)»؛ «الاربعون حديثا من حاديث سيد المرسلين فى مناقب اميرالمومنين (ع)»؛ «تحفه الاحباء»؛ «روضه الاحباب فى سيره النبى و الال و الاصحاب»، كه به خواست اميرعليشير نگاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (145/8)، الذريعه (286 -285 /11 ،124/6 ،409/3 ،480/2 ،421/1)، روضات الجنات (189/5)، رياض العلماء (316 -315 /3)، ريحانه (369 -367 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 140/10)، فارسنا مه ى ناصرى (1138 ،1057 /2)، فوائد الرضويه (263/1)، الكنى و الالقاب (154/2)، مؤلفين كتب چاپى (74/4)، معجم المؤلفين (285/6)، هديه الاحباب (120).

دشتي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد دشتي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

سال اول راهنمايي را در خرداد ماه 1356 در شرايطي در شهر نيشابور به پايان رساندم كه از طرف مدرسه راهنمايي ناصري جهت شركت در اردوي تابستاني رامسر با هزينه دولت دعوت شدم. اين دعوت كه نوعي پاداش محسوب مي شد و از هر مدرسه تنها يك نفر به اين اردو دعوت ميشد براي بنده به عنوان يك نوجوان روستايي بسيار مطلوب و مسرت بخش بود ولي منوط به اجازه پدرم بود ليكن پدرم به رغم اينكه

جهت امضاي رضايت نامه به شهر آمد به جهت مسائلي كه پيش آمد و در واقع از الطاف خفيه الهي بود به من اجازه شركت در اين اردو را نداد گمان ميكنم اگر در آن اردو كه گفته مي شد با حضور وليعهد طاغوت برگزار مي شود شركت كرده بودم طلبه نمي شدم. به هرحال با آغاز سال تحصيلي 56 – 57 بنده به والدينم عرض كردم ديگر به مدرسه نمي روم و اگر بناست درس بخوانم مي خواهم به حوزه علميه بروم كه اين تقاضاي بنده با استقبال پدر و مادرم مواجه شد و از مهرماه 1356 در حالي كه در شهرهاي مثل نيشابور و حتي شهرهاي بزرگتر كمترين نفسي عليه حكومت به گوش مي رسيد و جو خفقان و پليسي بر همه جا حاكم بود ، وارد حوزه علميه كهنسال نيشابور يعني مدرسه گلشن شدم طولي نكشيد كه در پي درگذشت مشكوك مرحوم حاج آقا مصطفي و برگزاري مجالس ختم آن مرحوم و در همان حال دست به دست گشتن عكسها و نوارهاي سخنراني حضرت امام ره فضاي سياسي كشور ملتهب و رفته رفته راهپيماييهاي خياباني و سخنراني هاي اعتراض آميز عليه طاغوت آغاز گرديد كه بنده نيز همچون ديگر طلاب و دانشجويان و ديگر اقشار جامعه در اين برنامه شركت مي كردم تا اينكه انقلاب اسلامي به صورتي غير مترقبه و تنها در سايه الطاف الهي و به گونه اي معجزه آسا به پيروزي رسيد لحظاتي آنچنان شيرين و معنوي و به ياد ماندني كه قلم و زبان از بيان آن قاصر است. مهرماه 1357 در حالي كه انقلاب به اوج خود نزديك مي شد وارد حوزه علميه جديد

التاسيس فضل بن شاذان شدم كه از نظم و فعاليت علمي بهتري برخوردار بود و تا سال 1360 در اين مدرسه به تحصيل مشغول بودم و در همان حال با شروع جنگ تحميلي آموزشهاي نظامي را به طور محدود توسط برادران سپاهي فرا گرفتم. سال 1360 وارد حوزه علميه مشهد شدم ولي شلوغي مشهد و عوامل مزاحم تحصيل آزارم مي داد لذا از سال 1361 با راهنمايي برخي دوستان و اساتيد وارد حوزه علميه مهديه خوانسار شدم كه از نظم و شرايط تحصيلي بسيار مطلوبي برخوردار بود گرچه به دليل ناهمخواني دروس ناچار به تكرار برخي دروس شدم كه البته خالي از فايده هم نبود در همان سال 61 معمم شدم و براي نخستين بار جهت تبليغ به جبهه رفتم واز آن پس تا پايان جنگ در ايام تبليغ و در طي فرصت هايي كه پيش مي آمد جهت اداي وظيفه شرعي خود به جبهه اعزام مي شدم. در سال 1364 در حالي كه بخشي از رسائل و مكاسب را خوانده بودم وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه فيضيه حجره گرفتم و در كنار دروس عمومي حوزه در موسسه در راه حق شركت كردم و در همان حال در رشته ادبيات و علوم انساني از آموزش و پرورش ديپلم گرفتم دوره ليسانس الهيات و معارف اسلامي و فوق ليسانس رشته تاريخ را در موسسه در راه حق و موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) گذراندم و از سال 1380 پس از طي مراحل كنكور و گزينش در همان موسسه به گذراندن دوره دكتري رشته تاريخ اسلام مشغول شدم كه اينك رو به پايان است. در طي

اين سنوات از سال 1368 به طور مرتب در درس خارج اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني و به مدت يك سال در درس خارج فقه مرحوم آيت الله فاضل لنكراني ره و يك سال درس خارج فقه حضرت آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم. از سال 1378 به جهت كثرت اشتغالات درسي و پژوهشي در رشته تاريخ دروس خارج حوزه را ترك كردم. درطي دوران طلبگي چه نيشابور و چه در مشهد و چه در خوانسار كم و بيش در زمينه دروس حوزوي (صرف و نحو و منطق) تدريس داشتم پس از گذراندن دوره كارشناسي ارشد تاريخ در نهادهاي مختلف حوزه علميه قم نيز به كار تدريس و پژوهش و راهنمائي پايان نامه هاي طلاب و دانش پژوهان اشتغال داشته و دارم .

دقيقي شاهرودي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

مهدي دقيقي شاهرودي از سن 14 سالگي مطالعات ديني خود را آغاز نمود و در سن 16 سالگي در حالي كه در دبيرستان مشغول به تحصيل بود تحصيلات خود را رها نمود وپس از قبولي در آزمون ورودي حوزه علميه قم به صورت طلبه رسمي وارد حوزه علميه قم گرديدو تحصيلات خودرا در محضر مدرسان بزرگ علوم دين آغاز نمود.وي صرف ونحو،معاني وبيان،منطق و معقولات،عقايد و اديان،ادبيات فارسي،فقه واصول وعلوم حديث و علوم مختلف ديني را از محضر مدرسان فرهيخته حوزه فرا گرفت .دغدغه هميشگي او عدم استفاده از علوم فراگرفته توسط علما وطلاب و جاري نشدن علوم ديني در سطح جامعه بود ،او معتقد است اگر فردي علوم را كسب نمايد اما آن را به ديگران نياموزد وديگران نيز از علوم او استفاده نكنند آن فرد عالم

نيست و با جهال تفاوتي ندارد.و از سوي ديگر عدم حضور دانش آموختگان حوزه در جامعه زمينه ورود دزدان اعتقادات را فراهم مي آورد. از اين رو در خلال تحصيل از قم به مناطق مختلف از جمله زادگاه خودتهران سفر مي نمود و در حلقه هاي مختلف درس و گفتگوي ديني با جوانان، نوجوانان و دانشجويان به انتقال يافته هاي خود مي پرداخت .او پس از چندسال كسب فيض از علما وفحول حوزه خود به تحقيق و تحصيل پيرامون معارف دين پرداخت و براي موفقيت هرچه بيشتر براي يافتن راه صحيح سلوك ديني تحقيقات خود را آغاز نمود و گوهر گمشده وجود خود را در "حوزه نجف "و سرآمدان آن حوزه كهن يافت و از اين رو براي شناخت "ريشه هاي علم" و"عالمان آن سامان" به مسافرتهاي مكرربه آن ديار پاك و تحقيقات گسترده درباره آن حوزه كهن دست يازيد.نتيجه تحصيلات و تحقيقات ديني و تلاشهاي علمي وي در حوزه معارف دين ارتباط تنگاتنگ با مجتهدين و عالمان فرهيخته حوزه و كسب اجازات مختلف از آن بزرگواران بود. او در خلال مطالعات ديني تحصيلات كلاسيك خود را نيز ادامه داد و مدرك ديپلم و پيش دانشگاهي خود را نيز دريافت نمود و در مقاطع ورشته اي مختلف دانشگاه نيز پذيرفته شد اما محصور شدن در نظام آموزشي حوزه و دانشگاه مطلوب او نبود و تحقيقات آزادانه و همراه با حريت در حوزه مسائل دين را براي خود برگزيد كه حاصل آن چندين سال تدريس،تحقيق و تبليغ در حيطه مباحث ديني مي باشد. وي نشر فضايل و علوم اهل بيت عليهم السلام،پاسخگويي به مسائل شرعي،شركت در

مناظرات ديني،مسافرتهاي تبليغي ،اداره سايتهاي اينترنتي ديني،تدريس در دانشگاه وحوزه،نوشتن و تهيه مقالات مورد نياز جامعه،رفع اختلافات عموم طبقات جامعه،سخنراني وبرگزاري مراسمات و بزرگداشتهاي ديني،مقابله جدي با منحرفان و شبهه افكنان ديني و ...وظايفي است كه به عنوان يك طلبه براي خود مقرر نموده است.

دكني، رحيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1226 ق)، نقاش و قلمدان ساز. در زمان سلطنت فتحعلى شاه مى زيست. از آثار وى: صورت نقاش، رحيم دكنى است، با رقم: «15 ربيع الثانى 1226- شبيه خود را از دست خود كشيده غلام رحيم دكنى»؛ قلمدان نفيسى كه تصاوير افرادى را در سه مداليون مختلف نقاشى كرده و در بالا و پايين آنها مناظر دل انگيز و مجلس آرايى ارائه داده و حواشى قلمدان گل و مرغ ريز دارد، با رقم: «رحيم دكنى 1225».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (184/1).

دلشاد، فيض اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1292 ش)، سازنده ى ساز و نوازنده. در خانواده اى هنرمند به دنيا آمد. پدرش نوازنده ى ضرب بود و در ساخت و تعمير لوازم و آلات موسيقى دست داشت. فيض اللَّه در سالهاى اول تاسيس راديو با خواننده هاى معروف زمان خود همراهى مى كرد. او بيشتر فعاليت خود را صرف هنر سازسازى مى كرد و سازهايى كه از وى به جا مانده، از بهترين كارهايى مى باشد، كه نزد بهترين نوازندگان و در بزرگترين موزه هاى دنيا موجود است.[1]

سازنده ى ساز.

تولد: 1292، تهران.

درگذشت: 1362.

فيض الله دلشاد ملقب به «استاد»، فرزند ابراهيم دلشاد سازنده ى آلات موسيقى، بود. پدرش وى را تشويق كرد كه به يادگيرى موسيقى اصيل ايرانى بپردازد. فيض الله دلشاد، در سال هاى اول تأسيس راديو كه به صورت زنده پخش مى شد، با خواننده هاى زمان خود همراهى مى كرد. وى گوشه گير و دور از جنجال و شهرت و از طرفى علاقه مند به ساخت و تعمير سازها بود، بيشتر فعاليت خود را صرف اين هنر و صنعت كرد. او در حد توانايى خود، سازهاى بسيارى ساخته است و سازهايى كه از او به جا مانده است نزد بهترين نوازندگان و در بزرگ ترين

موزه هاى دنيا موجود است.

مرحوم فيض اللَّه دلشاد ملقب به استاد به سال 1292، در خانواده اى هنرمند و هنردوست پا به عرصه وجود نهاد. پدرش زنده ياد ابراهيم خان در خيابان سيروس جنب حمام كشورى مغازه تعمير و ساخت لوازم و آلات موسيقى داشت كه آن زمان عبارت بود از تار و كمانچه و ضرب چوبى و گلى و دايره زنگى و دايره قفقازى و لوازن خيمه شب بازى و سياه بازى.

ابراهيم خان خود نوازنده ضرب بود و پدرش مرد خابلند هم سه دانگ صدايى خوش داشت و به قدرى به موسيقى اصيل و سنتى ايران علاقه مند بود كه نه تنها پسران خود را به فراگيرى علم موسيقى تشويق مى كرد بلكه مشوق ديگران هم براى يادگيرى موسيقى اصيل ايران بود. به همين سبب پسران وى علاوه بر آشنايى كامل با موسيقى سنتى ايران همگى داراى كارگاه تعمير لوازم و آلات موسيقى و مغازه فروش سازهاى مختلف بودند و از راه اين صنعت و هنر، روزگار ميگذرانيدند.

فرزندان ابراهيم خان، عبارت بودند از سليمان خان، مهدى، نشاط و دلشاد كه در ميدان بهارستان مغازه داشتند و خريد و فروش انواع و اقسام سازهاى مختلف ايرانى و خارجى را انجام مى دادند و در ضمن به تعمير و مرمت آنها هم مى پرداختند.

مرحوم فيض اللَّه دلشاد، در سالهاى اول تأسيس راديو كه هنوز به صورت زنده پخش مى شد و محل آن در (بى سيم قصر) بود با خواننده هاى معروف زمان خود همراهى مى كرد. وى گوشه گير و دور از جنجال و شهرت و از طرفى علاقه مند به ساخت و تعمير سازها بود، بيشتر فعاليت خود را صرف اين هنر و صنعت كرد. او در حد توانايى خود، خدمات ذى قيمتى به

موسيقى و هنر سازسازى كرد و سازهايى كه از او به جاى مانده، از بهترين كار دست مى باشد و نزد بهترين نوازندگان و در بزرگترين موزه هاى دنيا موجود مى باشد. وى در سال 1362 دار فانى را وداع گفت در حالى كه در هنر موسيقى كشور خود و خدمت به آن كارنامه اى گويا و بارز از خود به جاى گذارد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مردان موسيقى (363 -362 /3).

دوران، بهزاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهزاد دوران تحصيلات ابتدايي خود را در شهرستان كرج آغاز نمود و با قبولي در رشته پالايشگاه شيمي وارد دانشگاه شيراز شد. ايشان با تغيير رشته خود به جامعه شناسي كارشناسي ارشد و دكتراي خود را در رشته جامعه شناسي كسب نمود. وي با تدريس در دانشگاههاي آزاد و دولتي فعاليت آموزشي خود را آغاز كرد و به عنوان رئيس پژوهشكده علم سنجي و تحليل اطلاعات و مدير گروه پژوهشي جامعه اطلاعاتي به فعاليت خود ادامه مي دهد. ايشان مقالات زيادي در سمينارها و مجلات و ميزگرد ها به چاپ رسانيده است و مولف 2 كتاب درسي مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : بهزاد دوران دوره ابتدايي خود را در مدرسه خندان در كرج به سال 1357 دوره راهنمايي را در مجتمع آموزشي قلم در سال 1360 در كرج كارشناسي مهندسي شيمي (صنايع پايشگاه نفت) در دانشگاه شيراز در سال 1369 كارشناسي ارشد در رشته جامعه شناسي دانشگاه تربيت مدرس 1375 مقطع دكترا در رشته جامعه شناسي دانشگاه تربيت مدرس 1381 مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : بهزاد دوران در گروه پژوهشي جامعه اطلاعاتي فعاليت مي كند. - مدير گروه

پژوهشي تحليل اطلاعات - دبير شوراي پژوهش -عضو شوراي نظارت و ارزيابي - عضو شوراي برنامه ريزي استراتژيك فعاليتهاي آموزشي : بهزاد دوران در دانشگاه هاي دولتي و آزاد تهران و شهرستانها به تدريس دروس مختلف فعاليت داشته است. همچنين: - به عنوان مدير گروه پژوهشي فناوري اطلاعات با رويكرد اجتماعي پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) ،1382-84 - عضو گروه پژوهشي كالاهاي فرهنگي غير مجاز پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات ( وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي).1383 - عضو گروه پژوهشي رسانه هاي ديداري - شنيداري پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي)،1382 - كارشناسي ارزيابي طرح هاي پژوهشي پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي)، 81-1376 - عضو شوراي برنامه ريزي گروه علوم اجتماعي دفتر برنامه ريزي و تاليف كتب درسي سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي_ وزارت آموزش و پرورش)، از خرداد 82 عضو شوراي برنامه ريزي گروه علوم اجتماعي دفتر برنامه ريزي و تاليف كتب درسيِ سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي (وزارت آموزش و پرورش). از خرداد 1382. - عضو گروه علوم انساني پژوهشكدة برنامه ريزي درسي و نوآوري هاي آموزشي (وزارت آموزش و پرورش). از خرداد 1383. - عضو شوراي سردبيري كتاب ماه علوم اجتماعي. از دي ماه 1381. - عضو انجمن انسان شناسي ايران. از آبان ماه 1383. - عضو انجمن جامعه شناسي ايران. از آذر ماه 1381. - عضو انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران. از اردي بهشت ماه 1380. - دبير هم انديشي «رسانه ها، فناوري اطلاعات و جهاني شدن». موسسه فناوري اطلاعات آموزشي مدارس هوشمند (سازمان ملي جوانان). دي ماه 1382. - مشاور علمي ويژه نامة جامعه اطلاعاتي،

نمايه پژوهش، سال چهارم، شماره 15، 1379. - مشاور كميتة حقوقي صدا و سيما ج.ا.ا. 1378. - كارشناس پژوهش اجتماعي موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني. 75-1374. - مشاور كميتة اجتماعي، معاونت آب وزارت نيرو. 1375. - منشي كميسيون اطلاع رساني شوراي تحقيقات علمي كشور. 1374. - دبيرنامه (خبرنامه دبيرخانه شوراي پژوهش). مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران. 79-1378. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : بهزاد دوران به عنوان داور و ناظر پايان نامه هاي دوره ( كارشناسي ارشد و كارشناسي و دكترا) مي باشد و با طرحهاي تحقيقي و پژوهشي سازمانها و پژوهشگاهها فعاليت دارد.جوائز و نشانها : 1- لوح تقدير از رئيس جمهوري آقاي محمد خاتمي براي برگزيده شدن رساله دكترا به عنوان پژوهش برگزيده در هشتمين دوره پژوهش فرهنگي سال 82-1381. آذر 1382. 2- لوح تقدير از وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي آقاي احمد مسجد جامعي به عنوان پژوهشگر برگزيده. بهمن 1382. 3- لوح سپاس از رئيس سازمان ملي جوانان آقاي رحيم عبادي به عنوان برگزيدة نخستين فراخوان آثار پژوهشي. اسفند 1382.چگونگي عرضه آثار : از آثار بهزاد دوران انتشار 24 مقاله در مجلات، 10 مقاله در سمينارهاي داخلي و خارجي و همچنين انتشار مقاله در 2 ميزگرد تخصصي مي باشد.آثار : پالايش نفت ويژگي اثر : تهران: انتشارات كاوش قلم ، 13802 علوم اجتماعي ويژگي اثر : در مورد جامعه شناسي نظام جهاني، دوره پيش دانشگاهي رشته علوم انساني، با همكاري احمد رجب زاده ، تهران: شركت چاپ ونشر كتابهاي درسي ايران ، وزارت آموزش و پرورش 1384

دولابي، ابوبشر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(320/310 -234/224 ق)، حافظ، محدث و مورخ. وى از دولاب رى

بود و پيشه وراقى داشت. در زادگاهش به علم آموزى پرداخت و در شام و عراق و حجاز حديث شنيد و در مصر مسكن گزيد. وى از محمد بن بشار و احمد بن ابى سريج رازى و احمد بن عبدالجبار عطاردى و ابواسحاق جوزجانى و بسيارى ديگر حديث شنيد. ابوحاتم رازى و ابواحمد بن عدى و ابوالقاسم طبرانى و ابوالحسن بن حيويه و ابوحاتم ابن حبان بستى و ديگران از وى روايت كرده اند. دولابى در راه زيارت خانه خدا، بين مكه و مدينه، در عرج، درگذشت. وى تصانيف سودمندى در تاريخ و مواليد و وفيات علما از خود به جاى گذاشت كه از آن جمله كتاب «الكنى و الاسماء» است كه در حيدرآباد هند به چاپ رسيده است. از ديگر آثار او: «الذريه الطاهره»؛ «اخبار الخلفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (198/6)، رى باستان (347/2)، ريحانه (239/2)، سير النبلاء (309/14)، كشف الظنون (1419 ،827)، الكنى و الالقاب (236/2)، لسان الميزان (652 -651 /5)، لغت نامه (ذيل/ ابوبشر دولابى)، معجم المؤلفين (255/8)، الوافى بالوفيات (36/2)، وفيات الاعيان (353 -352 /4)، هديه العارفين (31/2).

دولت آبادي، ميرزا يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1241 ش)، روزنامه نگار، نويسنده، مورخ، شاعر. در دولت آباد اصفهان متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. در پنج سالگى به تحصيل خط و سواد مشغول شد از سال 1251 ش كه يازده ساله بود به اتفاق خانواده اش چندين سفر به عراق عرب، خراسان و تهران كرد و در سال 1260 ش به اصفهان بازگشت و در همين شهر با ميرزا آقاى كرمانى و شيخ احمد روحى ملاقات كرد. مجددا به عراق رفت و در حوزه درس ميرزاى شيرازى و محمدتقى

شيرازى شركت كرد و بعد از بازگشت به ايران در اصفهان و تهران نيز در محضر ميرزا ابوالحسن زواره ى اردستانى، معروف به ميرزاى جلوه به تحصيل پرداخت. در سال 1276 ش به استانبول رفت و در آنجا با ميرزا حسن خان دانش اصفهانى و حاجى زين العابدين مراغه اى آسنا شد و در همين شهر به همكارى دهخدا روزنامه فارسى «سروش» را داير كرد. دولت آبادى در سال 1287 ش به تهران آمد و در چند دوره به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد، وى مسافرتهايى نيز به كشورهاى اروپايى داشت. در تهران به سكته ى قلبى درگذشت. دولت آبادى از پيشروان معارف جديد ايران است كه هم شعر مى گفت و هم رمان و داستان مى نوشت. از آثار وى: داستن «شهرناز»؛ «شجره طيبه»؛ «دوره زندگانى يا غصب حق اطفال»؛ «تاريخ معاصر يا حيات يحيى»؛ «حقيقت راجع به قرارداد مجلس»؛ «نهال ادب»؛ «ارمغان يحيى»؛ «شرح حال ميرزا تقى خان اميركبير».[1]

سال تولد: 1241

فوت: 1318

آثار: كتاب شجره طيبه؛ كتاب على؛ دوره زندگانى يا غضب حق اطفال؛ ارمغان يحيى؛ نهال ادب ايران (شعر)؛ راهنماى انتخاب حقايق؛ تذكر حقيقت؛ داستان شهر ناز؛ سرگذشت درويش چنته؛ لبخند فردوسى؛ كنگره نژادى؛ كتاب ارديبهشت- دو جلد (شعر)؛ شرح احوال قائم مقام فراهانى؛ اصفهان و بيگانگان؛ مكتوب به آكادمى تربيت (ترجمه)؛ اراده (ترجمه)؛ آئين در ايران؛ زندگانى على بن ابى طالب؛ حيات يحيى، 4 جلد؛ لاوره پرس (كنفرانس)؛ حقايق؛ حقيقت راجع به قرارداد مجلس

مناصب: كارمند دولت- نماينده مجلس شوراى ملى- رئيس نشريات وزارت معارف- سرپرست محصلين ايرانى در بلژيك- نماينده ايران در كنگره بين المللى نژادى در لندن

ميرزا يحيى بن حاج سيد هادى دولت آبادى در سال 1241 هجرى شمسى در قريه دولت آباد

متولد شده و بعد از تحصيلات مقدماتى به عراق، مصر و حجاز رفته و در انقلاب مشروطه از پيش قدمان تغيير رژيم بود. در ظهور استبداد صغير به استانبول تبعيد شد بعداً به تهران آمد و در دوره دوم مجلس شوراى ملى به وكالت نامزد شد. وى نماينده ايران در كنگره بين المللى نژادى در لندن بود و در مدت توقف سه ساله در اروپا به تحصيل زبان فرانسه پرداخت و در مراجعت به ايران به عضويت وزارت معارف منصوب گرديد. وى در تأسيس مدارس جديد خدماتى كرده و از پيشروان معارف جديد شمرده مى شود، ايشان در سال 1318 در تهران وفات يافت.

يحيى (حاج ميرزا)، از رجال دوره اخير(ف. 1318 ه.ش.). وى از پيشقدمان آزادى و مروج فرهنگ جديد بود و چند دوره در مجلس شوراى ملى سمت نمايندگى داشت. از آثار اوست: كتاب «على» براى كودكان، «حيات يحيى» در تاريخ معاصر.

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (274 -271 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (242 -232 /3)، سرآمدان فرهنگ (294 -293 /1)، سخنوران نامى ايران (532 -524 /2)، سخنوران نامى معاصر (3966 -3962 /6)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (1006 ،954 ،904 /2)، مؤلفين كتب چاپى (830 -828 /6).

دهگان، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق.

تولد: 1307 ق.، روستاى مرزجران اراك.

درگذشت: 25 مرداد 1363.

ابراهيم دهگان، فرزند غلامعلى، در سال هاى كودكى نوشتن و خواندن را در مكتبخانه روستا فراگرفت و تا اوايل جوانى به كشت و كار مشغول بود، تا حدود جنگ بين الملل اول در آن روستا زندگى كرد تا اين كه در آغاز جنگ به سربازى رفت. سپس به مدرسه آقا ضياءالدين اراك رفت و در

سلك طلاب وارد گرديد و تا سال 1347 ق. به تحصيلات خود ادامه داد و بعد از سال 1330 تا 1337 به كار تعليم اشتغال داشت. در ضمن به كار تحقيق نيز پرداخت و مطالبى تدوين نمود كه پاره اى از آنها چاپ شده است. در سال 1307 به خدمت فرهنگ درآمد و به كار آموزش روى آورد. رشته ى تحصيلى وى، علوم قديمه بود كه آن را در محضر استادانى چون آيت الله ضياءالدين اراكى و آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى فراگرفته بود. اما احاطه ى او در رشته هايى چون تاريخ، جغرافيا، ادبيات فارسى و عربى، لغت شناسى و ديگر رشته هاى علوم انسانى، صرفا به واسطه ى مطالعه ى شخصى خودش بود و نزد استادى تعليم نديده بود. وى كمابيش در اين رشته ها صاحب بيست جلد تأليف بود. زمينه ى كار وى بيشتر تاريخ و جغرافيا بود و بيشتر آثارى كه از او به يادگار مانده است در همين زمينه است. وى همچنين به گردآورى كتب خطى اهتمام مى ورزيد. وقتى درگذشت، فرزندانش كتاب هاى وى را كه حدود 2500 جلد كتاب چاپى و كمابيش 250 جلد نسخه دستنويس خطى نفيس بود. به كتابخانه ى ملى اراك اهدا كردند. عمده ترين تأليفات وى به اين شرح است: تاريخ اراك (دو جلد، اراك جلد اول، 1329، جلد دوم، 1330)؛ تصحيح و تحشيه عباسنامه (تأليف محمدطاهر قزوينى، اراك، 1329)؛ نور مبين (در تاريخ مهاجرت مؤلف، از حجت الاسلام نوالدين عراقى، ترجمه از عربى به فارسى يا الحاقات، اراك 1332)؛ تصحيح و تحشيه تاريخ صفويان (اقتباس از خلاصةالتواريخ و تاريخ ملا كمال، اراك، 1332)؛ تصحيح و تحشيه تاريخ الدخانيه (يا قرارداد رژى، از شيخ حسن كربلايى، 1333)؛ ملخص تاريخ نو (از

سلطان يعقوب خان انجدانى معاصر عباس ميرزا، اراك، 1332)؛ جمع آورى رباعيات بابا طاهر عريان؛ تاريخ ارمنستان (از موسى خورون؛ ترجمه آواساپيان، نگارش ابراهيم دهگان، اراك، 1331)؛ گزارش نامه يا فقه اللغة اسامى امكنه (در مطلع كتاب گرجنامه يا تاريخ آستانه (اراك، 1342)؛ سازمان فرهنگ اراك و شرح حال ده تن از مردان نامى اراك (اراك، 1339)؛ كارنامه يا دو بخش ديگر از تاريخ اراك (تاريخ انجدان، سادات اسماعيليه و فهرست وار وقايع شهرستان اراك از 1271 تا به عصر حاضر، اراك، 1345).

برخى از مطالب به چاپ نرسيده وى به اين شرح هستند: اشعار محلى اراك؛ گندآوران اراك؛ چشمه هاى اراك (بخشى از آن در مجله «روشندل» به مديريت دكتر محمد خزائلى به چاپ رسيده است)، كيسه ى كرفه (شامل هزار مطلب علمى، ادبى، لغوى، اجتماعى، تاريخى و جفرافيايى).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

دهلوي، شاه ولي الله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفياض قطب الدين احمد بن عبدالرحيم معروف به « شاه ولي الله دهلوي » و « محدث دهلوي » ( 1114 _ 1176 ق / 1753 _ 1762 م ) دانشمند مسلمان ( قرآن شناس ، حديث پژوه ، فقه پژوه و متكلم ) و اسلام شناس و احياگر / اصلاحگري عرفاني مشرب بزرگ انديشه ديني / اخلاقي و اجتماعي / سياسي در قرن دوازدهم هجري / هجدهم ميلادي در شبه قاره ي هند ، ( متولد و متوفي و مدفون در دهلي ) .

وي داراي آثار عديده ، در حدود يكصد اثر به دو زبان فارسي و عربي است كه از آن ميان در حدود سي و پنج اثر چاپ و به انگليسي و زبانهاي ديگر ترجمه شده است . اولين معلم او پدرش شاه [ كلمه

ي شاه ، لقب طريقتي / عرفاني است ] عبدالرحيم عمري ( م 1131 / 1719 م ) ، موسس و مدير مدرسه ي علميه ي رحيميه در دهلي بود . معروف است كه در هفت سالگي قرآن كريم را حفظ كرد . در پانزده سالگي به توصيه ي پدر به طريقت صوفيانه ي نقشبنديه وارد شد . سپس استاد و مدير مدرسه ي پدر گرديد .

در سال 1143 به حج رفت و اين فريضه ي ديني واجب را به جاي آورد ؛ و چهارده ماه در حرمين شريفين ، به ويژه مدينه رحل اقامت افكند و نزد علماي بزرگ آنجا به تجديد و توسعه ي آموخته هاي خود ، به ويژه در زمينه ي حديث پرداخت .

در سال 1145 ق / 1732 م به هند بازگشت و از آن پس عمر خود را يكسره وقف تعليم و تاليف و ارشاد ياران طريقت خود كرد . يك دهه ي بعد ، اثر گران سنگ علمي _ اجتماعي خود حجت الله البالغه را به عربي نوشت ( چاپ قاهره ، 2 جلد ، 1952 _ 1953 ) . در اين كتاب صلاي احياگري و بازگشت به خلوص اوليه ي فرهنگ و علوم اسلامي ، با تاكيد بر قرآن و حديث ، و نيز چاره انديشي هاي اجتماعي براي حل معضلات مسلمانان در داده است . نگرش و انديشه ي صوفيانه ي او ته رنگي در آثارش دارد و هدفش به بار آوردن تهذيب نفس و وسعت مشرب است ، و در هر حال برجسته و موكد نيست .

تجددگرايان مسلمان نظير علامه محمد اقبال

لاهوري ( م 938 ) و فضل الرحمن ( م 1988 ) در او شخصيت وحدت بخش تفرقه ها و تحزب ها و فرقه گرايي هاي فقهي / حقوقي و ايدئولوژيك مي ديدند كه دعوتگر به اجتهادي نوين است و روي آوردن به باطن كتاب و سنت .

او داراي زندگينامه ي خودنوشت كوتاهي به نام الجزء اللطيف في ترجمه ي العبد الضعيف ( به فارسي ) است و در كتاب انفاس العارفين هم اشارات زندگينامه اي دارد . نهضت فرهنگي و اجتماعي _ سياسي اي كه او ، فرزندان ( به ويژه عبدالعزيز از ميان پنج پسرش ) و شاگردانش به بار آورند ، به تعبير عبيدالله سندي ( م 1944 ) « نهضت ولي الله » نام گرفت . پس از تاسيس پاكستان و استقلال آن ، شاه ولي الله به صورت قهرمان ملي و متفكر سياسي _ اجتماعي تلقي شد ؛ و به او همان شأني را دادند كه به عارف مسلمان هندي و مصلح ديني _ اجتماعي قرن هفدهم ميلادي يعني شيخ احمد سرهندي داده بودند . امروزه ، چنان كه اشاره شد ، نهضتهاي بزرگ ديني اسلامي در گستره ي جنوب آسيا ، به ويژه گروهي به نام ديوبندي Deobandis _ كه تكثرگرايي و روحيه و پيش زمينه ي عرفاني دارند _ خود را ملهم از آراء و آثار شاه ولي الله و فرزندش شاه عبدالعزيز مي دانند . جنبش هايي كه كما بيش صوفي / تصوف ستيزند ، نظير اهل حديث ، حتي پيروان مولانا مودودي ، در زندگي و آثار شاه ولي الله ، بازگشت به مباني اصلي

شريعت ، طرد سياسي تاثيرات و نفوذ فرهنگي / استعماري بيگانه ، و در يك كلام ، سرچشمه ي اعتقادات اصلاح طلبانه ي خود را مي يابند . در زمان حيات شاه ولي الله ، مخالفتهاي فرقه هاي نژادي غيرمسلمان هندي نظير « جات » و « مراتهه » ، و قهراً پس از وفاتش اشغال و استعمار انگلستان در كار بود . نواده ي او شاه اسماعيل شهيد با وجود تلاش براي برانداختن رسوم خرافه آميز محلي بعضي از توده هاي مسلمانان ، و نيز اعتقاد به لزوم جهاد با نيروهاي غيرمسلمان و اشغالگر هند ، در عين حال _ مانند جدش شاه ولي الله _ داراي آثار عرفاني بر وفق مكتب بن عربي است . دسته ي ديگري از پيروان او كه برجسته ترين آنها شاگرد و خويشاوند نزديك او محمد عاشق ( م 1773 ) بود ، در عمل ، پيگير گرايشهاي عرفاني شاه ولي الله شدند .

شاه ولي الله مردي كوشا و كثيرالتاليف بود . آثار او را تا يكصد كتاب و رساله هم برشمرده اند كه در حدود سي اثر از آنها به چاپ رسيده ( و بقيه يا به صورت نسخه ي خطي است يا از بين رفته است ) . آثار او به دو زبان عربي _ زبان رسمي و علمي سراسر جهان اسلام از آغاز تا امروز _ و فارسي _ زبان رسمي و ادبي هشتصد ساله ي هندوستان از عهد غزنويان تا استعمار بريتانيا _ نوشته شده است .

بعضي از آثار فارسي او ( كه در آن زمان ، زبان ادبي و رسمي /

اداري هند بود ) عبارتند از :

1 _ الطاف القدس في معرفه لطائف النفس ( چاپ هند ، 1964 م )

2 _ الانتباه في سلاسل اولياء الله

3 _ اتحاف النبيه في ما يحتاج اليه المحدث و الفقيه ( لاهور ، 1969 م ) .

و مهمتر از نظر بحث و تحقيق ، آثار قرآن پژوهي اوست كه برجسته ترين آنها عبارتند از :

4 _ فتح الرحمن في ترجمه ي القرآن كه پايان ترجمه و پاكنويس آن به تصريح خود شاه ولي الله در 1151 ق / 1738 م بوده و در كراچي و بعشي شهرهاي هند كراراً چاپ شده و بحث درباره ي آن موضوع اصلي اين مقاله است .

5 _ الفوز الكبير في اصول التفسير كه رساله اي كم حجم و پر مغز درباره ي اصول و مباني تفسير قرآن است كه هم به مسائل زباني / ادبي و بلاغي و هم عناصر و اركان و اصول تفسير نگاري در پنج مبحث و بخش اصلي پرداخته است . ( كراچي ، 1964 م ) ترجمه ي عربي اين كتاب در جهان اسلام ( عرب زبان ) اشتهار و به حق اعتبار دارد و تحت عنوان ترجمه ي الفوز الكبير ... بارها در كراچي و كشورهاي عربي به طبع رسيده است . ترجمه ي انگليسي اش به كوشش گ . ه_ . جلبني ( G.H.Jalbani ) با عنوان The Principle of Quran Commentary انتشار يافته است ( اسلام آباد ، 1985 م )

6 _ المقدمه في قوانين الترجمه رساله اي كوتاه و چاپ نشده در باب اصول و روشهاي

درست ترجمه ي قرآن است .

7 _ نامه هاي فارسي او در چندين كتابخانه از كتابخانه هاي هند نگهداري مي شود كه گزينه هايي از آنها به اردو ترجمه و چاپ شده است . برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

ديلمي همداني، ابوشجاع شيرويه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(509 -445 ق)، حافظ، محدث و مورخ. از محمد بن عثمان قومسانى و يوسف بن محمد مستملى، سفيان بن حسن بن منجويه. و ابوالفرج بجلى و احمد دينورى و بسيارى ديگر حديث شنيد. فرزندش شهردار و محمد بن فضل عطار و ابوطاهر سلفى و ابوموسى مدينى و عده اى ديگر از او روايت كردند. وى را از طبقه متوسط محدثان شمرده اند. از آثار وى: «تاريخ همدان»؛ «فردوس الاخبار»، حاوى ده هزار حديث، كه سيوطى «جامع صغير» خود را به اين روش تاليف داده؛ «رياض الانس لعقلاء الانس فى معرفه احوال النبى (ص) و تاريخ الخلفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (268/3)، ايضاح المكنون (599/1)، بحارالانوار (25/1)، بزرگان و سخن سرايان همدان (164 -163 /1)، الذريعه (164/16)، ريحانه (250/2)، سير النبلاء (295 -294 /19)، كشف الظنون (1254)، الكنى و الالقاب (239 -238 /2)، لغت نامه (ذيل/ شيرويه)، معجم المؤلفين (313/4)، الوافى بالوفيات (218 -217 /16)، هديه الاحباب (137).

ديوان بيگي شيرازي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1241- وف بعد از 1313 ق)، تذكره نويس، مورخ. از اهالى محله ى ميدان شاه شيراز بود و معاصر ناصرالدين شاه و داراى منصب ايشك آقاسى باشى بود. وى سفرهاى مختلف به اقطار ايران داشت و در طى همين مسافرتها با بسيارى از شاعران ديدار كرد و شرح حال آنها را فراهم نمود و در نگارش تذكره بزرگ و نسبتا جامع خود «حديقه الشعراء» بهره جست. در اين تذكره بيش از 1500 تن از شاعران ايران در فاصله ى سالهاى 1200 ق تا 1310 ق معرفى شده اند. آثا ديگر وى: «تاريخ يزد» يا «اخبار اليزد»؛ «كتابى در مصائب اهل بيت نبوت (ع)» و ذيلى بر كتاب «رياض الجنه». وى در شيراز درگذشت.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (74 -73 /2)، تاريخ تذكره هاى فارسى (457 -439 /1)، حديقه الشعراء (مقدمه كتاب)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (213 -212 /1)، الذريعه (385/6)، شرح حال رجال (28 -27 /6)، مكارم الاثار (1140 -1139 /4).

ذاكري، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر ذاكرخمي

محل تولد : بردسكن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب علي اكبر ذاكري در سال 1338 در خانواده اي روحاني در روستاي خمي (خمين) در يازده كيلو متري شهرستان بردسكن (و كاشمر) متولد شدم . جدم حاج محمد علي معروف به حاج شيخ از روحانيون مشهور و خوشنام منطقه بود . پدرم نيز روحاني است . تحصيلات را تا ششم ابتدايي در روستا گذراندم و پس از آن در سال 1350 وارد حوزه علميه كاشمر شدم . در مدرسه دانش يا عتيق حجره گرفتم . مديريت اين مدرسه به عهده آيت الله محمد صادق سعيدي بود . در آن زمان حوزه علميه كاشمر از رونق خوبي برخوردار بود . ادبيات و بخشي از اصول و منطق را در كاشمر گذراندم . اساتيدم عبارت بودند از : حجج اسلام :1. حاج شيخ موذني ؛ بخشي از جامع المقدمات 2. مرحوم علومي ؛ نصاب ، بخشي از جامع المقدمات ،شرح نظام و عروه الوثقي 3. حاج شيخ علي اصغر بلاغي ؛ صمديه و سيوطي 4. حاج شيخ فضل الله شريعتي محولاتي ؛ مغني باب اول و رابع و مختصر المعاني 5. محمد كاظم سعيدي (برادر بزرگتر ايت الله سعيدي ) منطق كبري و اندكي از حاشيه 6. آقاي فرقاني ؛ معالم 7. حاج شيخ

جواد مدرسي ؛ تحرير المعالم كه اخيرا چاپ شده بود ، بخش بديع مختصر . طلاب موظف بودند افزون بر درس هاي معمول ، مسائل رساله عمليه را حفظ كنند و از روي گلستان سعدي و كتاب كليله و دمنه مشق نوشته و لغات آن را ياد بگيرند تا هم با ادبيات آشنا شوند و هم تمرين خط داشته باشند .

آيت الله مشكيني پس از تبعيد به كاشمر ، در مدرسه حاج شيخ درس تفسير و نهج البلاغه برگزار مي كردند كه در آن درسها شركت مي كردم و آشنائيم با نهج البلاغه از اينجا آغاز شد .پس از بازگشت آيت الله مشكيني به قم زمينه اي فراهم شد كه گروهي از طلاب كاشمر به قم بيايند و من در سال 1355 به قم آمدم و در منزلي كه ايشان در اختيار طلاب گذاشتند ساكن شدم . سپس در امتحان ورودي مدرسه امام صادق (ع) شركت كردم و تا پيروزي انقلاب اسلامي در آنجا بودم . در مدرسه حجتيه حجره گرفتم . در قم در درس اخلاق و تفسير آيت الله مشكيني شركت مي كردم كه بيشترين تاثير را در شخصيت من و ديگر طلاب كاشمر داشت . دفتر تبليغات هم كلاسهايي تشكيل ميداد كه در آنها اساتيدي مانند : آيت الله شهيد بهشتي ، شهيد باهنر و رهبر معظم انقلاب اسلامي تدريس ميكردند . در سال 1360 در بخش فرهنگي مدرسه عالي تربيتي و قضايي قم شركت كردم و مدرك ليسانس دريافت نمودم . دوره عالي زبان انگليسي دفتر تبليغات را نيز به پايان رساندم . در سال 1362 سطح را امتحان دادم .

در سال 1368 با بخش احياء آثار دفتر تبليغات اسلامي همكاري كرده و در استخراج رجال كتاب مختلف الشيعه به تحقيق پرداختم . در سال هاي 1367 تا 1369 با همكاري دوستان به استخراج آيات اخلاقي قرآن پرداختيم كه محصول آن در مجله حوزه منتشر شد . ازسال 1368 عضو مجله حوزه شدم كه تا كنون 35 مقاله در اين مجله و 8 مقاله در مجله فقه و همين مقدار در ديگر مجلات و به مناسبت نشست ها و كنگره ها نگاشتم كه برخي از آنها لوح افتخار جشنواره مطبوعات را به همراه داشت . افزون بر استفاده از اساتيد در فقه ، اصول و فلسفه در دانشكده شهيد محلاتي چند ترم نهج البلاغه تدريس كردم ودر مركز تربيت نويسنده و محقق دفتر تبليغات اسلامي به تدريس تاريخ اسلام پرداختم . با برخي ارگان ها براي داوري كتاب و مقالات پژوهشي مانند دين پژوهان و كتاب سال جمهوري اسلامي و برخي كنگره ها همكاري دارم . جهت تبليغ به مناطق مختلف سفر كردم و به همين منظور به جبهه هاي جنوب ، غرب و كردستان رفتم .

اساتيد قم : تفسير : آيات : مشكيني ، خزعلي ، معرفت ، اشراقي سطح : آيات و حجج اسلام : باكوئي ، وجداني ،علي اصغر باغاني ، مدرس افغاني ، مصطفي نوراني ، صلواتي ، دوزدوزاني ،شيخ علي پناه اشتهاردي ، ستوده . خارج : آيات عظام : فاضل لنكراني ، مكارم شيرازي ، منتظري ، تبريزي ، صانعي ، وحيد خراساني و هاشمي شاهرودي . فلسفه : آيات و حجج اسلام : انصاري شيرازي ، فياض

، محمد علي گرامي .

ذبيح زاده روشن، علي نقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نقى ذبيح زاده روشن

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در رژيم طاغوت قبل از نظام جديد راهنمائي پس از سيكل، سال اول تجربي را گذراندم و تحت تاثير جلسات مذهبي در سال تحصيلي 55 – 54 دو سال قبل از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم گرديدم و با جمعي از دوستان در مدرسه اي واقع در گذر خان تحت نظر مرحوم آيت الله مرتضي حائري دروس مقدمات را گذرانديم و در سال دوم يعني سال تحصيلي 56 – 55 وارد مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني بنام الونديه واقع در چهار مردان درس سيوطي و ساير دروس جنبي را خوانديم. و ضمنا از دورس جامعه شناسي و روانشناسي تربيتي آقاي دكترعلي قائمي كه در بعضي از مراكز وابسته به حوزه برگزار مي شد شركت مي كردم. در سال سوم تحصيلي 57 – 56 وارد مدرسه ديگر آيت الله العظمي گلپايگاني واقع در صفائيه گشته و درس مغني و ساير دروس جنبي را در آن مدرسه از محضر استاد طالقاني و ساير اساتيد معظم تلمذ مي نمودم كه ناگهان به همراه سايرين با حادثه ارتحال مرحوم حاج آقا مصطفي فرزند برومند امام خميني (رض) مواجه گرديديم. اين واقعه كه به تعبير امام خميني (رض) از الطاف خفيه حضرت حق بود موجب اوج گيري مبارزات مردم رشيد ايران به رهبري امام گرديد و بصورت زنجيره اي حوادث جريانات و خاطرات مردم مختلف ايران را بدنبال داشت و از آن تاريخ دروس حوزوي و درس هاي

مدارس بخاطر شركت طلاب

در روند مبارزات به كندي پيش مي رفت. در سال چهارم تحصيلي يعني 58 – 57 درس ها به صورت رسمي برگزار نمي شد و افراد متعهد حوزه و از جمله امثال حقير بخاطر تكاليف و وظايف مبارزاتي به انجام وظيفه مشغول بوده و در همان ايام مختصرا قسمتهائي از معالم، اصول فقه، مختصر المعاني را به صورت آزاد نزد اساتيد به صورت خصوصي درس مي گرفتيم و شور انقلاب همه مناطق ايران را فرا گرفته بود. در همان سال مردم ايران شاهد قيامهاي 17 شهريور تهران، و جابجائي مهره هاي رژيم فاسد پهلوي نخست وزيران جمشيد آموزگار، شريف امامى، ازهاري و بختيار و در ادامه انتقال امام خميني (رض) از عراق به پاريس و سرانجام خروج مفتضحانه شاه و ورود شكوهمندانه امام خميني (رض) به ايران و آغاز دهه مباركه فجر تا پيروزي انقلاب اسلامي 22 بهمن سال 1357 و انتخاب و برقراري جمهوري اسلامي بودند. در سال تحصيلي 59 – 58 پس از تاهل به تحصيل لمعه و اصول فقه به صورت آزاد از محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي و ديگران اشتغال داشتم و در همان ايام از دروس ضروري و جنبي مربوط به شرائط اول پيروزي انقلاب كه توسط دفتر تبليغات بوسيله آيات عظام آقايان مكارم شيرازى، سبحانى، مرحوم شهيد باهنر، تمرين خطابه از مرحوم آقاي فلسفي و تفسير آيت الله خزعلي و طاهري خرم آبادي و درس شناخت شناسي آيت الله مصباح يزدي در مهديه واقع در خيابان چهار مردان و اساتيد ديگري ارائه مي شد، استفاده مي كرديم كه بسياري از آن جزوات هنوز نزد

اينجانب موجود است. در ادامه همين سال هاي نخست پس از پيروزي انقلاب ضمن آنكه تحت فرمان امام خميني (رض) طبق وظيفه در اوضاع سياسي و اجتماعي شركت داشته و دروس متعدد اصلي و جنبي را مي خوانديم و در راستاي نيازهاي جامعه آن روز در مقابله با تفكر ماركسيستى، ماترياليستي و ليبراليستي فعاليت مي نموديم. ما در سال تحصيلي 60 – 59 پس از آغاز جنگ تحميلي از طرفي وظيفه داشتيم تا در مقابل شبهات الحادي كمونيستى، امثال ليبرالي و ضد انقلابي منافقين و ديگران خود را مسلح علمي نمائيم و از طرفي به دروس حوزوي كه نظام مند مي گرديد برسيم و از جهتي ديگر راهي جبهه هاي حق عليه باطل باشيم. پس از اتمام شرح لمعه در همان سال و يا سال هاي تحصيلي بعد دروس مكاسب محرمه و رسائل را از محضر اساتيدي چون آيت الله بني فضل و آيت الله اعتمادي استفاده كرده در سال تحصيلي 62 – 61 بخاطر نياز جوامع علمي وارد موسسه در راه حق قم گرديدم و درس هاي مختلف معارف قرآن و فلسفه اسلامي و دروس بدايه و نهايه و زبان انگليسي رياضي و مكالمه عربي و دروس مباني رشته هاي مختلف علوم انساني از قبيل جامعه شناسى، علوم سياسى، اقتصاد، روانشناسي و ... را نزد اساتيد بزرگواري چون آيت الله مصباح يزدي استاد فياضى، دكتر صديق، استاد مصباحى، دكتر قائمي و ديگران گذرانديم. پس ازآن دوره چهار ساله، طبق برنامه آن موسسه با تعيين گرايش در دوره چهار ساله دوم در بنياد باقر العلوم(ع) موسسه فعلي امام خميني (رض)، در زمينه اختصاصي تاريخ، دورس

تاريخ محض و اسلامي را به صورت پيوسته كارشناسي و كارشناسي ارشد گذرانديم و در سال 74 پس از اتمام اين دوره، رساله پايان نامه تحت عنوان (ريشه هاي روابط علماي تشيع با صفويان) تحت نظر استاد راهنما جناب آقاي دكتررضا شعباني و استاد ناظر آقاي دكتر صادق آيينه وند دفاع نمودم و پس از گذراندن دوران طولاني كه البته حدود دو سال بخاطر تحولاتي در موسسه رشته ما به انعطال انجاميد توانستيم در اين سال مدرك كارشناسي ارشد تاريخ را دريافت نمائيم. در همين دوره طولاني طبق ضرورت برنامه موسسه و بعدا دوره اختصاص آن در بنياد باقر العلوم موسسه فعلي امام خميني (رض)، در دروس حوزوي شركت مي نموديم و دروس مكاسب بيع و خيارات و كفايه الاصول را نزد استاد بزرگوار مرحوم آيت الله ستوده گذرانده و ضمنا در امتحانات حوزه نيز شركت مي نموديم. از آن پس در دروس خارج اساتيد بزرگوار آيات عظام تبريزى، سبحانى، فاضل لنكرانى، جوادي آملي و مرحوم آيت الله خاتم يزدي جمعا چيزي حدود 12 سال شركت داشتم و درس ها را يادداشت مي نموديم. در مدارج علمي حوزه ثبت نام نمودم كه طبق برگه اي كه در دست دارم براي سطح 4 موضوع خراج در اسلام را تعيين كردند كه هنوز وقت نكرده ام تدوين نمايم شايد كتاب 4 جلدي مرجعيت و سياست در عصر غيبت بجاي آن پذيرفته شود.از سال تحصيلي 74 – 73 در دانشگاه آزاد قم، مدرسه غير ايراني مركز جهاني و امام خميني (رض)، مدرسه شهيدين، جامعة الزهراء موسسه امام خميني (رض) و دانشگاه باقر العلوم و بعضي از دانشگاه خارج

قم دروس مختلف تاريخ اسلام 1، 2، 3، 4 تاريخ اروپايي 1، 2، 3، 4 و تاريخ معاصر ايران، تاريخ تشيع، تاريخ تحول دولت و خلافت، ديپلماسي در اسلام، دروس معارف، (معارف، ريشه هاي انقلاب، اخلاق، متون، تاريخ اسلام)، تاريخ عصر غيبت، تاريخ تشيع از عصر صفويه تا هم اكنون، جريان شناسي مشروطيت، تاريخ مرجعيت شيعه و دروسي چون روش تحقيق، نحو، تفسير قرآن و متن اختصاصي تاريخ عربي را تدريس نموده ام و در مركز پژوهشي موسسه امام خميني(ره) پروژه تحقيقي مرجعيت و سياست در عصر غيبت را در 4 جلد به اتمام رسانده و اينك عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي قم و همكار پژوهشي موسسه امام خميني (رض) مي باشم.

ذهبي دزفولي، عين الدين حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مورخ و نويسنده. از جمله آثار وى: «تاريخ مختصر دزفول»، از پايان صفويان تا روزگار نگارنده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (901/2).

رادمنش، عزت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ و تمدن اسلام، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ و تمدن اسلامى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1349، كارشناسى ارشد از دانشگاه سوربن فرانسه، دكترا در تحليل جامعه شناسى و فلسفه تاريخ از ديدگاه ابن خلدون از دانشگاه سوربن پاريس در سال 1355.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نگارش تاريخ جنگ به مدت 4 سال با همكارى ارتش، بررسى اوضاع اجتماعى، اقتصادى، سياسى، رزمى مدينه در زمان پيامبر، اوضاع سياسى اجتماعى ايران در عصر خسرو پرويز، دو سال پژوهش در دانشگاه الجزاير.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 12

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ، تاريخ تمدن و فرهنگ اسلامى، جامعه شناسى، فلسفه تاريخ، تاريخ در قرآن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تعاون در اسلام، انقلاب اكتبر 1917 و آراء متفكرين (يهود و انقلاب اكتبر)، فلسفه تاريخ، ديدگاههاى جامعه شناسى در قرآن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رازي صنعايي، ابوالعباس احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 460 ق)، مورخ. از آثار وى: «در السحابه فى مواضع وفيات الصحابه»؛ «تاريخ يمن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (458/1)، كشف الظنون (311 -310)، معجم المؤلفين (294/1).

رازي، ابوالفضل عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 454 ق)، مقرى. از آثارش كتاب «اللوامح»، در قراآت است. پاره اى از تذكره نويسان وى را با عبدالرحمان بن احمد بن حسن ابوالفضل عجلى رازى مقرى، صاحب «جامع الوقوف»، يكى دانسته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (318/2)، كشف الظنون (1567)، معجم المؤلفين (134/5)، هديه العارفين (517/1).

رازي، حيدر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، مورخ. از آثار وى: «مجمع التواريخ» يا «تاريخ حيدرى» يا «زبده التواريخ» كه تاريخى عمومى از آغاز تا روزگار نگارنده است كه از 1020 تا 1028 ق طول كشيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1725 ،1557 -1556 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (769/2)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (646/1).

رازي، محمد شريف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد شريف رازي، در سال 1300ش (1340ق) در خانداني متدين در شهر ري به دنيا آمد. در سيزده سالگي پدر را از دست داد و پس از آن به كار و كسب و تحصيل علوم جديد و مقدمات علوم ديني پرداخت. وي در هفده سالگي با صلاحديد آيت اللَّه شيخ محمدتقي بافقي كه دوران تبعيدش را در شهر ري مي گذارند، به قم رفت و به تكميل سطوح عالي حوزه همت گماشت. حجت الاسلام شريف رازي پس از آن رهسپار حوزه علميه نجف اشرف گرديد و مدتي از درس سيد ابوالحسن اصفهاني و شيخ غلامحسين اردبيلي بهره برد. ايشان همچنين پس از چند ماهي كه از دروس آيت اللَّه ميرزا مهدي اصفهاني در مشهد مقدس استفاده نمود، در قم رحل اقامت افكند و يكسره به درس فقه و اصول حضرات آيات: سيد محمد حجت كوه كمره اي و سيدحسين بروجردي حاضر شد و مباني علمي خويش را استوار ساخت. حجت الاسلام شريف رازي در سال 1333ش به شهر ري رفت و در مدت اقامت پنج ساله در آنجا، در تاسيس، مديريت و تدريسِ مدرسه بُرهانيه نقش مهمي ايفا نمود. از آن پس به قم بازگشت و به تاليف و تحقيق و تبليغ دين در داخل و خارج كشور اشتغال ورزيد. وي

از بسياري از بزرگان شيعه اجازات امور حسبيه و روايتي دريافت داشت كه از جمله آنها، اجازات روايي حضرات آيات: شيخ آقابزرگ تهراني، شيخ علي اكبر نهاوندي و سيدشهاب الدين مرعشي نجفي بود. حجت الاسلام شريف رازي در ضبط تاريخ حوزه هاي علميه و بزرگان شيعه اهتمامي خاص داشت و با تاليف و نگارش كتاب هاي آثارُالحُجَّه يا دايرةالمعارف حوزه علميه قم در 2 جلد و نيز گنجينه دانشمندان درباره شرح حال زندگي علماي معاصر شيعه در ايران و عراق، در 9 جلد، در احيا و بزرگداشت نام و ياد علماي شيعه قدمي بلند و گامي ارجمند برداشت. علاوه بر اين از شريف رازي آثار با ارزش ديگري بر جاي مانده كه اختران فروزان ري و تهران، كرامات صالحين، چرا شيعه شدم، مشاهير دانشمند اسلام، تعليقه بر وسايل الشيعه در 5 جلد و تعليه بر بحارالانوار در 6 جلد و... از آن جمله اند. معظمٌ له سرانجام پس از عمري تحقيق و نگارش، در بيست و پنجم فروردين 1379ش برابر با هفتم محرم 1420ق در هفتاد و نه سالگي بدرود حيات گفت و در قبرستان شيخان قم مدفون گرديد.

راستگو، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيدمحمد راستگو ، در سال 1335 ش در كاشان به دنيا آمد.ايشان داراي مدرك دكتراي رشتة قرآن و حديث از دانشگاه تهران مي باشد.وي سالهاست كه در حوزه هاي ادبيات فارسي و عربي، علوم قرآني، فلسفه و عرفان در حال پژوهش است.نامبرده يكي از مترجمان كتاب «بررسي تاريخي قصص قرآن»- برگزيده انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره بيست و سوم - مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : علوم قرآنيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد محمد راستگو در

سال 1362 ليسانس خود را از مدرسة عالي قم گرفت. دورة كارشناسي ارشد را در دانشگاه تهران گذراند و دكتراي خود را در سال 1381 در رشتة قرآن و حديث از همان جا گرفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد محمد راستگو سالهاست كه در حوزه هاي ادبيات فارسي و عربي، علوم قرآني، فلسفه و عرفان در حال پژوهش است.جوائز و نشانها : كتاب " بررسي تاريخي قصص قرآن" ترجمه سيد محمد راستگو، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : حاصل تحقيقات سيد محمد راستگو دهها مقاله چون: «احوال و آثار شيخ جام»، «نگاهي به شعر سبزواري»، «نگاهي نو به تأويل»، «راز هنري گونه گون خواني هاي قرآن» «تفسير عرفاني امام صادق (ع») مي باشد.

________________________________________

آثار : ايهام در شعر فارسي بررسي تاريخي قصص قرآن ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب بررسي تاريخي قصص قرآن بررسي تاريخي قصص قرآن / تأليف محمد بيومي مهران؛ ترجمة سيدمحمد راستگو و مسعود انصاري. - تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1383،4 جلد، كتابنامه. يكي از زمينه هاي قرآن پژوهي كه از ديرباز كسان بسياري بدان پرداخته اند و از ديدگاه هاي گوناگون دربارة آن پژوهش هاي بسيار كرده اند و كتاب هاي پرشماري نوشته اند، داستان هاي قرآن است؛ و به سخن درست تر، رويدادهايي تاريخي كه در قرآن كريم از آنها ياد شده يا بدانها پرداخته شده است. با اين همه در

زمينة قرآن پژوهي - همچون ديگر زمينه هاي آن - پيمانة پژوهش هنوز پر نشده و ناگفته ها و روشن ناشده ها كم نيست. يكي از استوارترين گام هايي كه در ايران راه برداشته شده و يكي از بهترين و گسترده ترين كارهايي كه در اين زمينه انجام گرفته، بي گمان تأليف دكتر محمد بيومي مهران است. او كه استاد تاريخ دانشگاه اسكندريه است و دربارة تاريخ كهن شرق به ويژه مصر و سرزمين هاي عربي دست توانا دارد و پژوهش هاي چندي انجام داده است، رويدادهاي تاريخي قرآن كريم را به گستردگي و بايستگي به پژوهش گرفته است و كاري در خور و شايستة پيشكش خوانندگان عرب زبان كرده است. او در اين پژوهش براي هر چه آشكارتر ساختن رويدادهاي تاريخي قرآن، با كوشش و كاوشي بسيار پردامنه و حوصله سوز، افزون بر قرآن كريم، كتاب هاي پرشمار تفسيري، حديثي، تاريخي اسلامي - عربي، پژوهش هاي فرنگيان كه بيشتر بر سنگ نوشته ها و كتيبه هاي كهن استوارند، و نيز نوشته هاي كهن يوناني و رومي و همچنين تورات و انجيل را كاويده است، و با بهره گيري از اين همه منابع گوناگون شرقي و غربي به ويژه سنگ نوشته ها و كتيبه ها و پژوهش هاي باستان شناسانه، توانسته است دربارة رويدادهاي تاريخي قرآن كاري شگرف را سامان دهد و روشنايي بسياري بر آنها بتاباند. از بخش هاي بسيار خوب و خواندني كتاب، كه هم در پژوهش جداگانه و هم به مناسبت در جاي جاي كتاب بدان پرداخته است، سنجش ها و مقايسه هايي است كه ميان داستان هاي قرآن و آنچه در آن باره ها در تورات و انجيل آمده انجام داده است و دوگانگي ها و ناسازي هاي آنها را باز نموده است و از اين راه آشكار

كرده است كه سخنان آنان كه گفته اند داستان هاي قرآن از تورات و انجيل گرفته شده، بسيار بي پايه است و به هيچ روي نمي تواند درست باشد. نويسنده رويدادهاي تاريخي قرآن را از ديدي جغرافيايي بخش بندي كرده و رويدادهاي هر منطقة جغرافيايي را در جلدي جدا آورده است؛ رويدادهاي جزيرة العرب را در نخستين جلد، رويدادهاي مصر را در دومين جلد، رويدادهاي عراق را در سومين جلد و رويدادهاي شام را در چهارمين جلد، و بررسي زندگي و تاريخ پيامبر (ص) را نيز به جلد پنجم وانهاده است 3 تجلي قرآن و حديث در شعر فارسي تصحيح و تعليق ديوان حافظ تلخ و خوش راز جاودانگي سكوك عارفانه عرفان در غزل فارسي منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

راسخ، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن راسخ، يكى از صنعتگران و سازگران ديگر است كه طى ساليانى چند در حرفه ى سازسازى فعاليت دارد. وى در تاريخ 1332 خورشيدى در تهران متولد شد و دوران كودكى را همراه سه خواهر كوچكتر از خود سپرى نمود.

زندگى وى، از طفوليت با مشكلاتى توأم بود زيرا پدر او كه با ساختن سنتور در منزل در كارگاهى كوچك مشغول بود و روزگار سپرى مى كرد، هنوز بيش از 10 بهار از سن فرزند خود محسن نگذشته بود كه در خيابان بر اثر تصادف با اتومبيل جان خود را از دست داد و سرپرستى خانواده به عهده اين طفل 10 ساله قرار گرفت.

آرى، محسن راسخ بيش از 10 سال نداشت كه در يك كارگاه نجارى مشغول كار شد، او مى گويد:

«پس از سه ماه از كار كردن من در اين كارگاه كوچك نجارى مى گذشت شروع به تحصيل در كلاس شبانه نمودم و پس از چندى چون

از صداى سازها به خصوص ويولن خوشم مى آمد. ويولن كهنه و شكسته اى به بهاى 50 تومان خريدم و در كارگاه نجارى كه كار مى كردم، آن را تعمير نمودم و روزها در ساعات استراحت از كار براى خود مى نواختم، تا اين كه توسط يك نفر از دوستانم كه با نواختن سنتور آشنايى داشت، به كلاس ملك واقع در دروازه دولت رفتم و در كلاس ايشان مشغول فراگيرى موسيقى و نواختن ويولن گرديدم.

روزها و هفته ها، يكى پس از ديگرى سپرى مى شد و من زير نظر آقاى اسداللَّه ملك با رموز موسيقى ايرانى و رديف هاى آن آشنا مى گرديدم، تا اينكه روزى در كارگاه نجارى كه كار مى كردم به فكرم رسيد كه يك ويولن بسازم، ابتدا دور از ديد استادكار، خود ويولن كهنه را از هم باز كردم و آن را الگوى خويش قرار دادم و يك ويولن از روى آن براى خود پس از روزها و هفته ها مرارت و زحمت ساختم ولى چون كسى مرا راهنمايى نكرد، نتوانستم ساز خوبى بسازم، لذا سازى كه خواستم بسيار بدصدا و گوش خراش از كار درآمد. ولى من مأيوس نشدم و تصميم گرفتم دوباره ساز ديگرى بسازم و اين كار را هم شروع نمودم ولى چون استادكارم و در واقع صاحب كارگاه به اين كار راضى نبود، عذر مرا خواست و مرا از كارگاه خويش اخراج نمود.

من پس از مدتى بى كارى، دوباره در كارگاه نجارى ديگرى مشغول كار شدم و مجدداً ساخت ويولن را دور از چشم صاحب كارگاه در ساعات بى كارى، پس از خاتمه كار روزانه ام ساختم و تمرين ويولن را شروع نمودم كه دوباره دچار همان مشكل گرديدم و صاحب

كارگاه با اين كار من مخالفت كرد و من را اخراج نمود و ناچاراً در منزل كه از پدربزرگ به ارث به ما رسيده بود، اقدام به ساختن ويولن و سنتور كردم كه تقريباً در اينجا، حدود پنجاه درصد موفقيت نصيبم گرديده بود و از اين زمان به بعد در هر سازى كه مى ساختم سعى مى كردم كه نقص كمترى داشته باشد.

در سال 1352 تصميم گرفتم كه ساز «قانون» را هم بسازم، لذا شروع به ساختن اين ساز كردم و چند سالى كه در اين حرفه به فعاليت مشغول بودم، روزى توسط آقاى حسن سعيديان قهرمان كشتى كه از آشنايانمان هستند به آقاى استاد ابراهيم قنبرى معرفى شدم و ايشان بدون هيچ چشم داشتى مرا در ساختن ساز راهبر و رهنمون گشتند و مرا با آغوش باز پذيرفتند كه تا عمر دارم خود را مديون اين مرد بزرگ و معلم اخلاق مى دانم كه خود ايشان دست پروده بزرگ مرد هنر موسيقى ايران استاد ابوالحسن صبا مى باشد.

به هر حال، چند سالى نزد استاد قنبرى به كار سازسازى پرداختم و در خدمت استاد قنبرى ساخت ساز قانون و سنتور را به خوبى آموختم و استاد پس از موفقيت من در ساختن اين سازها، توصيه فرمودند كه سازهاى سه تار و تنبور را بسازم و رموز ساخت و رنگ كارى سازها را هم به من ياد دادند و من دوباره تأكيد مى كنم كه زندگى و موفقيت خود را مديون ايشان مى دانم و هميشه دعاى خير، بدرقه اين مرد بزرگ مى كنم.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد چهارم)

راقم سمرقندي، شرف الدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1113 ق)، مورخ. وى تاريخى داشته به نام «تاريخ راقم» يا «تاريخ سيد

راقمى»، كه تاريخ كوتاهى است درباره ى تركستان، از عهد تيمور (763 ق) تا پادشاهى عبدالعزيز سال (1054 ق). اين كتاب را «تاريخ نامه ى راقمى» و «تاريخ كثيره» نيز خوانده اند. اين كتاب حاوى وقايع مشهور تاريخى و مخصوصا وفيات مشاهير خراسان و ماوراءالنهر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (531 -530 /2)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (865 -864 /2)، يادداشتهاى قزوينى (16 -15 /2).

راود راد، اعظم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر اعظم راود راد دانشيار گروه علوم ارتباطات و معاون پژوهشي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي دانشگاه تهران(1365)، مدرك كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران(1369) و مدرك دكترا را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه وسترن سيدني استراليا(1375) اخذ نمودند. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر اعظم راود راد مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي دانشگاه تهران(1365)، مدرك كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران(1369) و مدرك دكترا را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه وسترن سيدني استراليا(1375) اخذ نمودند. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص خدمات علمي اجرايي دكتر راود راد مي توان به مواردي همچون معاون پژوهشي,دانشكده علوم اجتماعي در سال 1386،نماينده تام الاختيار دانشگاه در كميسيون بانوان استان تهران,كميسيون بانوان استان تهران (1379,1381)،عضو كميسيون علوم اجتماعي پژوهش هاي كاربردي,دانشگاه تهران ، سرپرست بخش تحقيقات زنان موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي ، سرپرست تحصيلات تكميلي دانشكده ، سرپرست تحصيلات تكميلي ، مدير گروه ارتباطات ، مديرگروه ارتباطات ، نماينده تام الاختيار دانشگاه در كميسيون بانوان استان تهران ، عضو هيئت تحريريه

فصلنامه پژوهش زنان ، معاون تحصيلات تكميلي انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات,عضو هيأت مؤسس,1380 ،عضو انجمن جامعه شناسي ايران,1375 و سردبير فصلنامه پژوهش زنان اشاره نمود. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس وي «ارتباطات تصويري »، « ارتباطات جمعي»، « تجزيه وتحليل برنامه هاي راديو و تلويزيون»، «جامعه شناسي ارتباطات اجتماعي»، «جامعه شناسي هنر»، «جامعه شناسي هنروادبيات»، «مباني ارتباطات جمعي»، «مطالعات راديويي»(در مقطع كارشناسي)، «جامعه شناسي هنر »، «جامعهشناسيهنر»، «روش تحقيق درهنر»، «زبان تخصصي1»، «زبان تخصصي2»، «جامعه شناسي سينما»، «سينما و مطالعات فرهنگي»(در مقطع كارشناسي ارشد و دكترا) است. وي مولف كتاب هاي «نظريه هاي جامعه شناسي هنر وادبيات»(1383)، « دين و رسانه»(1386) و مقالات «تبيين فيلم و جامعه»، «تحليلي بر نقش زن در توسعه با تاكيد بر اشتغال»، «جامعه شناسي هنر و جايگاه آن در حوزه جامعه شناسي معاصر»، «نقد كتاب رسانه ها و نمادها»، «نقدي بر ديدگاه كارال مانهم در جامعه شناسي هنر»، «ارتباط كلي سينما وجامعه شناسي با جامعه شناسي سينما»، «نقدي بر جبريت اجتماعي هنر»، «تحليل جامعه شناسي فيلمهاي قرمز و دو زن»، «تحليل برنامه هاي فرهنگي راديو و تلويزيون»، «سينماي سياسي ايران و زنان كارگردان»، «تخيل و نقش آن در راديو»، «مشارت زنان در راديو و تلويزيون»، «سينما رسانه فراموش شده»، «تخيل و نقش آن در راديو»، «مقايسه نقش شغلي زنان و مردان متخصص»، «جامعه هنرمند و هنرمند جامعه: تحليل جامعه شناختي آثار سينمايي بهرام بيضايي»، «جايگاه اقتصاد در جامعه شناسي هنر»، «مسائل اجتماعي زنان در اينترنت»، «نقدي بر نظريه انتقادي و سينماي آلمان»، «تصوير زن در آثار سينمايي رخشان بني اعتماد»، «عوامل اجتماعي موثر بر شكل گيري سينماي زن

در ايران»، «توصيف وضعيت پژوهش هاي فرهنگي-اجتماعي كشور بعد از انقلاب اسلامي»، «تغييرات نقش زن در سينماي ايران»، «جامعه شناسي اثر هنري»، «تحليل جنسيتي نقش هاي مورد انتظار و كار بسته زنان در خانواده»، «Sustainable Development: Role of Art in Local and Global Society» است.آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي پژوهشي مورد علاقه : جامعه شناسي سينما,جامعه شناسي هنر ,دين و رسانه ,رسانه هاي سمعي و بصري: راديو- تلويزيون- سينما,زنان و رسانه هاچگونگي عرضه آثار : دكتر راودراد همچنين مقالاتي را همچون اموزش جامعه شناسي هنر در دانشگاه، گزارش تحقيقي "تحليل و تفسير فعاليتهاي فرهنگي كشور"، معرفي جامعه شناسي هنر، آزار و تعقيب زنان در اينترنت، تعريف هنر از ديدگاه جامعه شناسي، سينما و انقلاب ديجيتال، عوامل موثر بر مصرف رسانه اي زنان، تعامل دين و رسانه، نقد جامعه شناسانه هنر، سينما و ارتباطات ديني، تعامل دين و رسانه، نقد جامعه شناسانه هنر، نقاشي ايراني در دوران سنت و تجد، جامعه شناسي اثر هنري، A study of social factors influencing people to become artists در سمينارها و همايشهاي مختلف ارائه داده اند. تعداد پايان نامه هاي كارشناسي ارشد:13 مورد تعداد طرحهاي تحقيقاتي:5 مورد تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:29 مورد تعدادهمايشها داخلي :16 مورد تعداد همايشها خارجي : 3 مورد آثار :دين و رسانه ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,دفتر پژوهش هاي راديو,2 مطالعات فرهنگي، مصرف فرهنگي و زندگي روزمره در ايران ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,جهاد دانشگاهي واحد تهران,3 نظريه هاي جامعه شناسي هنر وادبيات ويژگي اثر : تاليف و تصنيف,انتشارات دانشگاه تهران

راوندي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي راوندي در سال 1292 ، در تهران

به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ايمان و دوره دبيرستان را در دارالفنون به پايان برد ، سپس وارد دانشكده افسري شد و در همانجا دوره سربازي را انجام داد. آنگاه جهت ادامه تحصيل وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و در رشته قضايي با درجه ليسانس فارغ التحصيل شد. استاد رواندي پس از تحصيلات عالي ، مشاغل مختلفي را عهده دار شد ، وي ابتدا در راه آهن تهران به كار پرداخت ، سپس از سال 1318 ش . وارد دادگستري شد و به خدمت قضايي اشتغال ورزيد. راوندي همچنين سمت هايي همچون رياست ثبت كل كشور و دادياري ديوان عالي كشور را نيز پذيرفت ، تا آنكه در سال 1344 ش ، بازنشسته شد. وي پس از بازنشستگي به پژوهش درباره تاريخ ايران و نقش سياسي و اجتماعي مردم پرداخت و آثار نيز به چاپ رساند. استاد مرتضي راوندي سرانجام در روز چهارشنبه 23 شهريور 1378 در پي عارضه مغزي ديده از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مرتضي راوندي تحصيلات دوره ي ابتدايي و متوسطه را در تهران به پايان رساند. در سال 1322 به اخذ ليسانس در رشته ي ادبيات فارسي از دانشسراي عالي توفيق پيداكرد و به سال 1324 براي فراگرفتن علوم ديني و معارف اسلامي رهسپار شهر مذهبي قم گرديد. در سال 1329 براي تكميل تحصيلات به تهران بازگشت و در سال 1335 به اخذ درجه ي دكترا در رشته ي زبان و ادبيات فارسي نائل آمد. وي براي تز دكتراي خود و به راهنمايي استادش شيخ محمد سرابي ، «

تفسير مجمع البيان » را كه تفسيري جامع در علوم قرآني است برگزيد.

خاطرات و وقايع تحصيل : مرتضي راوندي از سختگيري هاي نابجا و نظام آموزشي غلط دوران تحصيل خود چنين ياد مي كند: « محيط اجتماعي ايران طوري بود كه خانواده ها و دولت وقت ، توجهي به حيات جسمي و روحي كودكان نداشتند . تحرك ، بازي ، دويدن و جست و خيز اگر امروز نوعي تربيت و آموزش حساب مي شود ، در قديم نه تنها مورد تاييد خانواده و مسئوولين فرهنگي نبود ، بلكه نوعي شيطنت و بازي گوشي بي ادبانه تلقي مي شد. هيچ فراموش نمي كنم موقعي كه در مدرسه مباركه ايمان دوره ابتدايي را مي گذراندم ، مدير مدرسه مرحوم « ميرزا ابوالقاسم خان تفرشي » نه تنها در دويدن و بازي كردن را تاييد نمي كرد ، بلكه در طبقه سوم ساختمان مدرسه و در ايوان مي نشست و دست هايش را مقابل چشم ها مي گذاشت و چنين وانمود مي كرد كه نمي بيند. اگر كودكي به حكم غريزه كودكي جست و خيز مي كرد و با ديگر اطفال به بازي مشغول مي شد ، آقاي ميرزا با تركه حاضر مي شد و به يكي از فراش ها مي گفت: « بيارش. » و بعد بساط تركه و فلك و تنبيه بود.

وقايع ميانسالي : روي كار آمدن محمدرضا شاه پهلوي و باز شدن فضاي سياسي از سال 1320 ، روشنفكران و سياستمداران را يكبار ديگر وارد عرصه سياست نمود ، مرتضي راوندي نيز از جمله اين افراد بود كه در مسير جريانات سياسي كشور قرار گرفت

و مدتي را نيز در زندان شاه به سر برد.

زمان و علت فوت : مرتضي راوندي در روز چهارشنبه 23 شهريور 1378 در پي عارضه مغزي ديده از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرتضي رواندي پس از تحصيلات عالي ، مشاغل مختلفي را عهده دار شد ، وي ابتدا در راه آهن تهران به كار پرداخت ، سپس از سال 1318 ش . وارد دادگستري شد و به خدمت قضايي اشتغال ورزيد. راوندي همچنين سمت هايي همچون رياست ثبت كل كشور و دادياري ديوان عالي كشور را نيز پذيرفت ، تا آنكه در سال 1344 ش ، بازنشسته شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مرتضي راوندي پس از بازنشستگي به پژوهش درباره تاريخ ايران و نقش سياسي و اجتماعي مردم پرداخت. علاوه بر آن سفر به فرانسه و ديدن كتاب هايي درباره زندگي روزمره توده مردم پاريس در سده هاي گذشته ، ايشان را مصمم به پژوهش درباره زندگاني مردم و آداب و رسوم عادي و ساير طبقات مختلف كشور از لابه لاي تواريخ كهن نمود.

راوندي، نجم الدين ابوبكر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نجم الدين ابوبكر عمر بن علي بن سليمان بن محمدبن احمدبن حسين بن همت راوندي در اوايل نيمه دوم قرن ششم در راوند كاشان متولد شد. پدران وي از علما و خاندان عراقي الاصل بودند. وي در كودكي پدر را از دست داد اما در كنف حمايت دايي هاي فرهنگ دوست خود زين الدين و تاج الدين، علوم شرعي و ادبي و خوشنويسي را آموخت. راوندي پس از بروز قحطي سال 570 در اصفهان، براي تحصيل به مسافرت در شهرهاي ايران و عراق پرداخت و از

سال 577 به دربار شاهان سلجوقي راه يافت . راوندي پس از انقراض سلجوقيان بزرگ، از همدان راهي آسياي صغير شد و در دربار سلطان غياث الدين ابوالفتح كيخسرو بن قليچ ارسلان مورد استقبال قرار گرفت و كتاب خود «راحه الصدور و آيه السرور في تاريخ آل سلجوق» را در سال 599 به وي تقديم كرد و اندكي بعد درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : ايران دوره اسلامي

والدين و انساب : خاندان نجم الدين ابوبكر راوندي از خانواده هاي علماي عراق بودند اما وي در راوند كاشان ولادت يافت. تاج الدين راوندي و زين الدين راوندي دايي هاي او ازشاعران عهد سلجوقي به شمار مي روند.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : نجم الدين ابوبكر راوندي در كودكي پدر را از دست داد و خاندان او به سبب قحطي سال570 تهيدست شدند . چنانكه محمد راوندي به مدت 10 سال تحت حمايت دايي خود تاج الدين احمد بن محمد بن علي راوندي ،كه از فاضلان بزرگ روزگار و در انواع علوم شرعي و ادبي سرآمد بود، رشد كرد و به شهرهاي مهم عراق سفر كرد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : نجم الدين ابوبكر راوندي كه در كودكي به زبان عربي تسلط داشت علوم شرعي و ادبي و هم چنين خوش نويسي را نزد دايي هاي خود آموخت تا آنجا كه در هفتاد نوع خط مهارت يافت . تسلط وي به خوش نويسي مو جب شد تا علومي را نيز از طريق نسخه نويسي كتابها كسب كند . از سال 570 محمد راوندي سفرهاي خود را به شهر هاي مختلف ايران و عراق براي تحصيل علم

آغاز كرد . او در مدارس عراق به صورت پراكنده و موقت به تحصيل پرداخت.

خاطرات و وقايع تحصيل : پدر نجم الدين ابوبكر راوندي در حين تحصيل وي درگذشت و اوضاع مالي خانواده راوندي رو به نزول رفت اين اوضاع با وقوع قحطي سال 507 در اصفهان به وخامت گراييد .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : نجم الدين ابوبكر راوندي به خطاطي تذهيب و جلد سازي نيز مي پرداخت و در حين تحصيل از طريق نسخه نويسي كتابها امرار معاش مي كرد. نجم الدين ابوبكر راوندي به نثر و شعر مسلط بود همواره در اين باره به ممارست مشغول بود . و در دربار سلاطين پذيرفته مي شد . و اشعار خود را از جمله قصايدش در كتاب راحه الصدور و آيه السرور آورده است

استادان و مربيان : نجم الدين ابوبكر راوندي نزد دايي هاي خود زين الدين و تاج الدين احمد بن محمد بن علي راوندي مقدمات علوم شرعي و ادبي را آموخت . تاج الدين در همدان در مدرسه محله سابق آباد درس مي گفت.

هم دوره اي ها و همكاران : شهاب الدين احمد از دوستان دوران تحصيل نجم الدين ابوبكر راوندي بوده است كه راوندي گاهي بدليل فروتني بعنوان استاد خود از وي ياد مي كند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نجم الدين ابوبكر راوندي پس از قحطي سال 570 در اصفهان براي تحصيل در شهرهاي ايران و عراق به مسافرت پرداخت و از سال 577 به دربار طغرل بن ارسلان سلجوقي راه يافت و پس از آن به خدمت سليمان شاه بن قلج ارسلان سلجوقي درآمد. در اين سالها راوندي در همدان

اقامت داشت ، اما پس از انقراض سلجوقيان ايران، به روم رفت و در دربار سلطان غياث الدين ابوالفتح كيخسرو بن قلج ارسلان پذيرفته شد. در آن زمان گروهي از بزرگان ايران از دست مغولان به دربار امن پادشاهان سلاجقه روم پناه مي بردند . از آن جمله مي توان به شمس الدين تبريزي، مولانا جلال الدين بلخي [مولوي ]و نجم الدين رازي از عارفان مشهور آن زمان نام برد . راوندي كتب خود را به دليل احساس دين به سلاطين سلجوقي و در قدرداني از تاسيس مدارس عراق كه وي در آنها تحصيل كرده بود و براي به يادگار گزاردن اثرجادواني از خود و همچنين براي تجليل از فتح عظيم انطاكيه توسط كيخسرو بن قلج ارسلان در سال 599 كتاب راحه الصدور را به وي تقديم كرد. [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج2، صص 10-1009] وي از سال 580 به فكر تاليف چنين اثري افتاد. و در سال 602 به طور كامل اتمام يافت.

فعاليتهاي آموزشي : نجم الدين ابوبكر راوندي بعنوان معلم پسران سليمان شاه بن قلج ارسلان سلجوق در دربار حضور داشت.

شاگردان : فرزندان سليمان شاه بن قلچ ارسلان سلجوقي در كودكي تحت تعليم نجم الدين ابوبكر راوندي قرار داشته اند.

همفكران فرد : افضل الدين كرماني، اتابيك منتجب الدين بديع كاتب جويني همانند محمد بن علي راوندي از شاعران و مورخين ومنشيان دربار سلجوقي به شمار مي رفتند كاشاني (مولف زبده التواريخ)در عهد سلجوقي همانند نجم الدين ابوبكر راوندي كتاب خود را بر اساس سلجوقنامه ظهير الدين نيشابوري نگاشت.

چگونگي عرضه آثار : نجم الدين ابوبكر راوندي كتاب راحه الصدور را به نام

سلطان غياث الدين ابوالفتح كيخسرو بن قلچ ارسلان سلجوقي به پايان برد و به وي تقديم نمود. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 0

ويژگي اثر : 0

2 اعلام الملوك معروف به راحه الصدور و آيه السرور

ويژگي اثر : راوندي دراين كتاب پر ارزش خود پس از ذكر ديباچه و سبب تاليف كتاب و ستايش عدل و انصاف كه پر است از فوايد ادبي و تاريخي، وارد تحقيق و بحث در دولت سلجوقيان شده و كار آنان را از ابتدا شرح داده و وقايع عهد سلاجقه بزرگ را تا پايان كار سنجر به تفصيل آورده و آنگاه به ذكر سلاجقه عراق تا پايان كار طغرل بن ارسلان و استيلاي خوارزمشاهيان بر عراق پرداخته و در عين حال درباره اتابكان عراق و آذربايجان به تفصيل سخن گفته است. در پايان كتاب راوندي فصولي در ذكر آداب شطرنج، شراب، مسابقت و تيرانداختن، شكار كردن، اصول خط ، في الغالب و المغلوب و فصلي در خاتمت كتاب آورده و كتاب را به نام و مدح غياث الدين كيخسرو خاتمه داده است. [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج3، ص 1010] كتاب راحه الصدور آيه السرور در سال 599 تاليف شده و يكي از بهترين كتب نثر فارسي و در نهايت فصاحت و رواني نوشته شده است و در ضمن اشعاري به فارسي از مولف و نيز از بزرگان ادب فارسي در آن ثبت شده است، [نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، ج1، ص 145] راحه الصدور از كتب مهم قرن ششم و اوايل قرن هفتم است كه خواه از باب سلامت انشا آن و ابراز

فضل هاي مولف و خواه از نظر در بر گرفتن اطلاعات فراوان تاريخي و اجتماي در شمار معتبرترين و سودمند ترين كتب فارسي پيش از حمله مغول در ايران به شمار مي رود. [صفا،تاريخ ادبيات در ايران، ج2، ص 1008] راحه الصدور از بهترين كتب نثر پارسي است كه قسمتي از آن به شيوه مصنوع و مزين و قسمتي ديگر ساده و بي پيرايه است. در قسمتهاي مصنوع راحه الصدور دراز گويي و آوردن امثال و اشعار عربي و فارسي بويژه اشعار شاهنامه فراوان و سخن راوندي در برخي موارد به لطافت شعر و داراي همان شرايط و موضوعات مي شود. از امتيازات ادبي راحه الصدور ايراد قصائدي تمام از شاعران استاد و بزرگ قرن ششم منوچهري دامغاني ،شمس الدين احمد بن منوچهر شصت كله، امير عمادي اثير اخسيكتي و سيد حسن غزنوي است. [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج2، صص 3و74و152و1011وص708و587و520] كه مدتها پيش بطور داوطلبانه آغاز به تاليف كرده بود.

منابع زندگينامه :

1راوندي، راحه الصدور و آيه السرور در تاريخ آل سلجوق، ص402سعيد، نفيسي. تاريخ نظم و نثر ر ايران و در زبان فارسي، ج1، تهران: كتابفروشي فروغي، 1344، ص 145و 8873صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج2، ص 10094محمد بن عي بن سليمان، «راوندي»، راحه الصدور و آيه السرور در تاريخ آن سلجوق، به اهتمام محمد اقبال و تصحيح مجتبي مينوي، چاپ دوم، تهران: امير كبير، 1364، ص 49

راوندي، نجم الدين، ابوبكر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، مورخ. وى از راوند كاشان بود. در كنف رعايت دايى خود، تاج الدين احمد راوندى كه از فاضلان بزرگ بود، تربيت شد و از علوم شرعى و ادبى و خط را آموخت

و مدتها از راه استنساخ و تذهيب و تجليد كتب زندگى كرد، تا اينكه در سال 577 ق در خدمت سلطان طغرل بن ارسلان تقرب حاصل كرد. بعد از زوال دولت آن پادشاه در سال 590 ق و برافتادن حكومت سلاجقه ى عراق به بلاد آسياى صغير رفت و به خدمت غياث الدين كيخسرو بن قلج ارسلان (634 -616 ق) از سلاجقه ى آسياى صغير درآمد. وى كتاب مشهور خود «راحه الصدور و آيه السرور» را كه در سال 599 ق به انجام رسانده بود، با اضافاتى در حدود سال 603 ق به نام وى كرد. اين كتاب از جمله بهترين كتب نثر پارسى است كه پيرامون تاريخ سلاجقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1011 -1008 /2)، تاريخ در ايران (37 -36)، تاريخ نظم و نثر (145 ،119)، تاريخ نگاران ايران (270 -267)، الذريعه (56/10)، راحه الصدور و آيه السرور (مقدمه/ 6 -1)، سبك شناسى (410 -405 /2)، گنج و گنجينه (226)، لغت نامه (ذيل/ راوندى)، مؤلفين كتب چاپى (623 -621 /5)، هديه العارفين (108/2).

راويه ديلمي، ابوالقاسم حماد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 195/161/155/151 ق)، مورخ و لغوى. اصل وى از ديلم بود و در كوفه متولد شد. او از مشاهير علماى تاريخ و لغت عهد بنى اميه بود كه در معرفت وقايع و اخبار و اشعار و انساب و لغات عرب، داناترين شخص در طبقه ى اول از لغت دانان كوفه به شمار مى رفت. نام پدر وى را ميسره و هرمز نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302 -301 /2)، روضات الجنات (237 -235 /3)، ريحانه (299 -298 /2)، الكنى و الالقاب (270 -269 /2)، لسان الميزان (664

-662 /2)، لغت نامه (ذيل/ حماد)، معجم الادباء (266 -258 /10)، الوافى بالوفيات (142 -137 /13)، وفيات الاعيان (282/5 ،212 ،210 -206 ،36 /2 ،448/1).

رباني خوراسگاني، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق رباني خوراسگاني

محل تولد : اصفهان

شهرت : رباني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

در مهر ماه سال 1370 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و سطوح مقدمات را در سال 76 به پايان رساندم و همراه با آن ديپلم را اخذ كردم و وارد حوزه علميه قم شدم و در كنار دروس حوزوي رسائل و مكاسب و كفايه در مؤسسه امام خميني(ره) قم مشغول به تحصيل در رشته جامعه شناسي شده و الان مشغول پايان نامه كارشناسي ارشد جامعه شناسي هستم و در حدود 5 سال است كه در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام آية الله فاضل لنكراني ، مرحوم تبريزي ، وحيد خراساني و استاد محمد جواد فاضل لنكراني مشغول به تحصيل علوم حوزوي هستم.

ربيعي، يدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله ربيعي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب يدالله ربيعي در سال تحصيلي 52-53 وارد حوزه علميه قم و در مدرسه رسالت مشغول به تحصيل شدم. تقريباً در اوائل سطوح عالي بودم كه انقلاب پيروز شد و بعد جنگ تحميلي آغاز گشت و در سال 61 هر دو پاي اينجانب قطع گرديد. درسها را ادامه دادم. در سال 1372 در آموزش و پرورش آغاز به كار كردم كه بيشتر در امور تربيتي بود، مشغول به كار شدم. در سال 78 در معاونت امور اساتيد مشغول به امتحان شدم تا اينكه در رشته (تاريخ و اديان) و نيز (معارف اسلامي) به نصاب قبولي رسيدم و در دانشگاه آزاد اسلامي واحد شاهرود و شهرستان ساوه مشغول تدريس شدم و هم اكنون فقط در

دانشگاه آزاد اسلامي واحد شاهرود مشغول تدريس هستم. در ضمن در عقيدتي و سياسي سپاه، ارتش و بسيج و نيز اردودهاي آموزشي زياد تدريس داشته ام و نيز در آموزش قرآن و عقايد فعاليت داشته ام. همچنين دروس حوزه را به صورت انفرادي و گروهي تدريس داشته ام و فلسفه را نيز مقداري از اسفار خوانده ام.

رجب زاده، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هاشم رجب زاده در سال 1320 در شهر تهران به دنيا آمد. رجب زاده بعد از طي مدارج رسمي تحصيلي در دوره متوسطه در تهران، با گرايش تاريخ به دانشگاه مي رود و تحصيلات دانشگاهي اش را تا دريافت درجه دكترا با گرايش تاريخ ايلخانان و تاريخ ايران ادامه مي دهد. پايان نامه دكتراي او درباره سياست و كشورداري رشيدالدين فضل الله بوده است. رجب زاده بعد از تحصيلات دانشگاهي به عنوان وابسته فرهنگي ايران به ژاپن سفر مي كند.اين آغاز يك ارتباط پيوسته با تاريخ وفرهنگ ژاپن مي شود. بار اول در سال 1352 بود كه به ژاپن رفت و مدت چهار سال در مأموريت بود. به عنوان وابسته سفارت و نماينده فرهنگي ايران فعاليت داشت. بعد از آن ،دو سال را در ايران گذراند . بعد از انقلاب هم از طرف وزارت امورخارجه به مأموريت استراليا رفت و حدود دو سال در كانبرا بود. در همين هنگام تدريس در دانشگاه ژاپن را پذيرفت و دوباره به آن كشور بازگشت. وي در مجموع 24 سال در ژاپن زندگي كرد. رجب زاده سال هاست كه در دانشگاه اوساكاي ژاپن ادبيات فارسي و ايرانشناسي درس مي دهد. در اين سال ها او از مهمترين منابع شناخت فرهنگ و تمدن ژاپن بوده و

تأليفات و ترجمه هايش نيز در راستاي اين مرجعيت شكل گرفته است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : فرهنگ و تمدن ژاپن

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پايان تحصيلات متوسطه در تهران - تحصيلات عاليه در رشته تاريخ - دريافت دكتراي تاريخ باگرايش تاريخ ايلخانان و تاريخ ايران

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : هاشم رجب زاده بعد از تحصيلات دانشگاهي به عنوان وابسته فرهنگي ايران به ژاپن سفر مي كند. بار اول در سال 1352 بود كه به ژاپن رفت و مدت چهار سال در مأموريت بود. به عنوان وابسته سفارت و نماينده فرهنگي ايران فعاليت داشت. بعد از آن ،دو سال را در ايران گذراند . بعد از انقلاب هم از طرف وزارت امورخارجه به مأموريت استراليا رفت و حدود دو سال در كانبرا بود.

فعاليتهاي آموزشي : - تدريس در دانشگاه ژاپن از اوايل دهه 60 - استاد ايران شناسي ادبيات فارسي دردانشگاه اوساكاي ژاپن

چگونگي عرضه آثار : هاشم رجب زاده همچنين در معرفي ادبيات و فرهنگ ايران در ژاپن نيز نقش مهمي دارد.او آثاري از ادبيات ايران به زبان ژاپني ترجمه و منتشركرده است، وي دراين باره مي گويد: «ادبيات كلاسيك ايران چون در سال هاي گذشته در ژاپن شناخته شده و مطرح بود، همچنان مطرح است. اما من ابتدا به رباعيات خيام پرداختم. سابقه صدساله ادبيات معاصرايران را در مقالاتي درآنجا معرفي كردم. به غير از اين موارد مطالبي درباره خيام شناسي، سعدي شناسي و فردوسي شناسي نوشته ام. در ژاپن بيش از همه خيام محبوب است كه تاكنون 14 ترجمه از رباعيات او درآنجا منتشرشده و بعد ازخيام،

حكيم نظامي بيشترين محبوبيت را دارد. به دليل گيرايي منظومه هاي عاشقانه اش، علاقه عجيبي به آثارش ديده مي شود.» هاشم رجب زاده درباره ترجمه آثار ادبيات معاصر ايران در ژاپن مي گويد:«درآنجا بيش از همه روي آثار صادق هدايت تمركزكرده اند. هدايت را به اين دليل مي شناسند كه ابتدا او را ازطريق ترجمه آثارش درزبان اروپايي شناختند. در دهه اخير توجه بيشتري به ادبيات معاصرايران شده است. براي نمونه يكي از آنها جلال آل احمد است كه ترجمه آثارش قابل مقايسه با ترجمه آثارديگران نيست. سفرنامه و خاطرات ايران نيز اثر ديگري از ترجمه هاي هاشم رجب زاده است. هاشم رجب زاده از نسل مردان سختكوش عرصه تاريخ نگاري، ترجمه و تأليف است. او نمونه والايي از روحيه جست وجوگري ايراني براي شناخت و آموختن براي نسل جديد ايرانيان است. در اين سال ها او از مهمترين منابع شناخت فرهنگ و تمدن ژاپن بوده و تأليفات و ترجمه هايش نيز در راستاي اين مرجعيت شكل گرفته است.بسياري از ايرانيان در سال هاي اخير اگر شناختي از فرهنگ و تاريخ ژاپن به دست آورده اند، يا به ادبيات ژاپني و نيز شعر آن ديار دلبستگي يافته اند،اين شناخت و دلبستگي را مديون آثار رجب زاده نيز هستند. همچنين در سالها اقامت رجب زاده در ژاپن ارتباط نشريات داخلي با او هرگز گسسته نشده و در بسياري از مجلات و نشريات تخصصي ايران شناسي يا تاريخ و فرهنگ،مقالات پرباري را در حوزه هاي كاري اش به چاپ رسانده است. از آن جمله است سلسله يادداشت هاي او در مجله بخارا با نام يادداشت هايي از

ژاپن كه چندين سال در هر شماره به چاپ مي رسيد.علاوه بر اين رجب زاده حوزه تأليف و ترجمه كتاب را نيز با جديت دنبال كرده و آثار ويژه اي از زبان ژاپني به فارسي برگردانده است.«انديشه و احساس در شعر معاصرژاپن»، « قصه هاي ژاپني» ،«گل صدبرگ» ،«چنين گفت بودا» و ...بخشي از آثاري است كه در كارنامه او به ثبت رسيده اند.به غير از گل صدبرگ كه مجموعه شعراست، درديگر حوزه ها هم كاركرده ام و مي كنم. درباره تاريخ دوران ميانه، و به طور اختصاصي پيرامون تاريخ ايلخانيان كاركرده ام. درمورد فضل الله تحقيقات و مطالعات گسترده اي دارم كه انتشارات طرح نو يكي از اين كتاب ها را كه پيرامون زندگي و آثارش بود، منتشركرد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيين كشورداري در عهد وزارت رشيدالدين فضل الله همداني

ويژگي اثر : .«آيين كشورداري» نخستين كتاب دكتر هاشم رجب زاده بود كه در باب وزارت رشيدالدين فضل الله نوشته شد.رجب زاده درباره يكي از آثار او مي گويد: «بيان الحقايق از جمله آثار رشيدالدين فضل الله همداني است.بنا به آنچه مؤلف خود در مقدمه كتاب ديگرش لطايف الحقايق اشاره كرده، اين اثر در بردارنده هفده رساله است.اين رساله ها كلامي و بيشتر در تفسير قرآن كريم نگارش يافته و منظور مؤلف از نگارش آنها آشتي دادن ميان فلسفه و كلام است.نسخه اي ناقص از بيان الحقايق در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي محفوظ است كه در سده هشتم هجري كتابت شده و در بردارنده ده رساله از هفده رساله بيان الحقايق است.در برخي از منابع، رساله هاي بيان الحقايق در بيست عنوان فهرست

شده است.در اين گفتار، به معرفي نسخه خطي بيان الحقايق ( محفوظ در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي ) پرداخته شده است.»

2 انديشه و احساس در شعر معاصر ژاپن

ويژگي اثر : 1358

3 ايران و ماوراء النهر

ويژگي اثر : «ايران و ماوراءالنهر» نيز كتابي است كه از اميلي برتشنايدر كه رجب زاده ترجمه كرده و بنياد موقوفات افشار به بازار عرضه كرده است.سياحان و جهانگردان چيني در سده هاي هفتم و هشتم هجري (سيزدهم و چهاردهم ميلادي) در عهد مغول از راه هاي سخت وبياباني گذشته به ماوراءالنهر رفته، سرزمين هايي را كه ديده اند و شرح سفر خود را در روزنامه هاي چيني نوشته و توصيف كرده بودند. اين خاطرات كه مشحون از جستارهاي باارزش تاريخي و جغرافيايي است و اطلاعات مفيدي را در بر دارد اساس كار دكتر اميلي برتشنايدرطبيب و جغرافيدان و گياه شناس معروف آلماني روسي الاصل قرار گرفت كه به اين اسناد دسترسي يافت و كتاب مفصلي فراهم آورد كه بخش ايران آن را محقق توانا دكتر هاشم رجب زاده ترجمه و چاپ كرده است. دكتر برتشنايدر مؤلف اين گنجينه معتبر - كه از آثار مكتوب چيني گرد آمده - در سال ???? به عنوان طبيب در سفارت روسيه در تهران اشتغال داشت و چهار سال در ايران بود، بعد در سال ???? به پكن منتقل شد و نزديك به ?? سال در آنجا ماند و اين اثر علمي نفيس و معتبر حاصل بهره گيري او از منابع چيني محفوظ در كتابخانه هاي پكن بوده كه دو بار در سال هاي ???? و ???? در انگليس به چاپ رسيده بود.

مترجم فاضل اين مجموعه را از نسخه چاپ لندن ترجمه و عرضه كرده است رجب زاده درباره اين كتاب مي گويد: « برتشنايدر اعتقاد دارد كه كتاب «جوامع التواريخ» رشيدالدين فضل الله بزرگترين تاريخ عالم است. اين حرف را البته اروپاييان ديگري به مناسبت هاي مختلف مطرح كرده اند. پس اين حرف كه مي گويند، ايرانيان عادت به نوشتن تاريخ نداشتند، درست نيست. چون اگر به شرق دور برويم مي بينيم چيني ها از دوهزار وپانصد سال پيش تاريخ مكتوب دارند و ژاپني ها ازهزاروپانصد سال پيش «يادداشت روزانه» يا تاريخ نامه به صورت روزنگار مي نوشتند و از ميان ايرانيان هم رشيد الدين فضل الله بزرگترين مورخ عصر خود و قرون بعد بود.»

4 بيان الحقايق

5 پروشييا كيكوء

ويژگي اثر : نوبويوشي فوروكاوا نفر دوم اين هيأت سفارت، سرهنگ و نماينده ستاد ارتش ژاپن، جدا از گزارشي كه از ديده ها و شنيده ها ويافته هايش به دولت و دستگاه متبوع خود داد، سفرنامه اي هم نگاشت كه در سال ???? م.در توكيو با عنوان «پروشييا كيكوء»(يادداشت هاي سفر ايران) چاپ شد. رجب زاده همچنين ردپاي حضور ايرانيان در ژاپن را نيز دنبال مي كند و بويژه در شناسايي قبيله اي تاريخي از ژاپن كه به نظر مي رسد از دربار ساسانيان به آن ديار عزيمت كرده اند،نقش مهمي داشته است. از بازماندگان اين قبيله ژاپني خانمي است به نام هيروكو نيشي زاوا كه اكنون بيشتر از هفتاد سال دارد. او به گواهي اسناد خانوادگي، خود را نسل پنجاه و سوم ازتبار شاهزادگان ساساني كه در سده هفتم ميلادي و در پي ويران

شدن تيسفون به خاور دور آمدند، ميداند و كتابي هم، داستان گونه، با نام«از تبار ايراني» منتشر كرد كه جلد يكم از چند دفتري است كه درباره خاندان خود در دست نگارش دارد.خانواده او از ديرباز درناگانو، ايالت كوهستاني در ميانه جزيره اصلي ژاپن، هونشو ، مقيم بوده اند، اما او اكنون در شهر توكيو زندگي ميكند. او گفته است: « از نشان خانوادگي ام و آثاري كه بازمانده، مي توانم تاريخ خاندانم را تا سال ???? پيش از ميلاد يا بيشتر از آن دنبال كنم». رجب زاده ، حكايت مي كند كه روزي در بهار ،?? تلفني به او گفته اند يك خانم ساساني قصد ديدار او را دارد تا پاره اي از مشكلات تحقيقاتي خود را حل كند! هاشم رجب زاده در نوشته اي سوابقي را مي آورد كه نشان مي دهد بنا به مدارك تاريخي در ژاپن در نيمه قرن هفتم ميلادي ايرانياني به آن كشور رفته و در آنجا ساكن شده اند.از جمله به نقل از «نيهون شهوكي» تاريخ نامه باستاني ژاپن در ضبط رويدادهاي سال ??? ميلادي آورده: تابستان.ماه چهار (آوريل ) دو مرد و دو زن از سرزمين تخارا (ايران) و يك زن از سراواستي را توفان به هيو گو آورد.??? ميلادي برابر با سال ?? ه_ است.با توجه به اينكه اعراب در سال ?? ه_ ??? م.به ايران يورش كردند، مي توان حدس زد كه سفر نياكان خانم نيشي زاوا، يعني آن شاهزادگان ساساني كه توفان آنها را به سواحل ژاپن رسانده، از ايران به ژاپن چند سالي طول كشيده است.معلوم نيست كه آن توفان زدگان، اجداد خانم

نيشي زاوا بوده باشند اما گويا اجداد اين زن ساساني هم سرنوشتي مشابه آنان داشته اند.

6 ترجمه سفرنامه فوروكاوا

7 ترجمه سفرنامه هاي ژاپني بوتجان

8 ترجمه سفرنامه و خاطرات آشي كاگا

9 جستارها

ويژگي اثر : گزيده مقالات ايرانشناسان و شرق شناسان ژاپن

10 چنين گفت بودا

11 زندگي و آثار رشيد الدين فضل الله همداني

ويژگي اثر : رساله هايي كه رشيدالدين فضل الله نوشته، در مجموع پنج كتاب است كه يكي مجمل الرشيدي مركب از چهار كتاب است و يكي هم بيان الحايق كه كتاب جداگانه اي است. رجب زاده درسال ?? درباره زندگي و آثار رشيدالدين فضل الله كتابي نوشت كه انتشارات طرح نو آن را به بازار عرضه كرد

12 سفرنامه فوكوشيما يا سوماسا

13 سفرنامه ماساجي

14 سفرنامه يوشيدا ماساهارو

ويژگي اثر : نخستين كتاب از اين مجموعه «سفرنامه يوشيدا ماساهارو» بود كه ?? سال پيش انتشارات آستان قدس رضوي منتشر كرد. هيأتي كه به رياست ماساهارو يوشيدا در سال ???? ميلادي ، ???? ه.ق، دوازده سال پس از آغاز تجدّد ژاپن (نهضتِ ميِجي)به دربار ناصرالدين شاه آمد، پس از گذراندن مأموريت خود در ايران، از راه روسيه و درياي سياه و بندر باتوُمي (اكنون در خاك گرجستان)به استانبول رفت تا از دربار عثماني نيز ديدن كند.ورود اين هيأت به خاك عثماني چند سالي پس از جنگ روسيه و عثماني و شكست و ادبار كار آل عثمان بود .

15 قصه هاي ژاپني

16 قصه هاي ژاپني

ويژگي اثر : 1363

17 گل صدبرگ (گزينه اي از اشعار كهن ژاپني)

ويژگي اثر : در ژاپن من در مورد تاريخ وفرهنگ ايران تدريس

مي كنم. ادبيات فارسي را يك خانم ژاپني تدريس مي كند به اسم فوجي موتو. اين استاد، زبان فارسي را خوب مي داند و كتاب «گل صدبرگ» را با همكاري او به فارسي برگردانده ام. اين كتاب در واقع گزيده اي از ? هزار و پانصد قطعه شعر قديم ژاپني است كه بيش ازهزارسال پيش سروده شده بود

18 مفتاح التفاسير

ويژگي اثر : هاشم رجب زاده در حال حاضر «بيان الحقايق» مجموعه ?? رساله كلامي، فلسفي و ديني از رشيدالدين فضل الله همداني را گردآوري، تصحيح و مقدمه نويسي كرده است، كه آن را به همراه «مفتاح التفاسير» - از ديگر رساله هاي رشيد الدين - به ترتيب مركز نشر ميراث مكتوب و مركز بزرگ دايرة المعارف اسلامي منتشر مي كنند.

19 نگاهي به تاريخ اسلام در ژاپن

رجبي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود رجبي

محل تولد : جاسب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سال 1330 هجري شمسي در شهيديه جاسب در ميان خانواده اي متدين و پاك طينت به دنيا آمد. پدرش مرحوم غلامحسين رجبي به شغل كشاورزي و آهنگري روزگار مي گذراند و به روحانيت شيعه و راه مقدس آن علاقه وافري داشت. او دو سال پس از تولد فرزندش به همراه خانواده به قم آمد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي تحصيلات خود را از دبستان آغاز كرد و با به پايان بردن آن، در سال 1343 به حوزه علميه قم وارد شد. مشوق اصلي وي در اين امر پدرش بود. پدرش از علاقه مندان به اهل بيت(ع) بود و همواره در شهادتها و ولادتها به برگزاري مراسم اهتمام جدي داشت. او

همواره به روحانيت شيعه عشق مي ورزيد و از اين رو فرزند خود را بسيار تشويق مي كرد تا در اين راه پرافتخار گام بردارد.او تحصيلات علوم ديني را در مدرسه علميه آية الله العظمي گلپايگاني(ره) آغاز كرد و كتب دوره مقدمات و سطح را نزد استادان برجستة آن روزگار به پايان برد. سپس در سال 1350 به درس خارج فقه و اصول استادان برجستة حوزه علميه قم راه يافت و سالها از محضر آنان بهره برد. او در طي اين سالها از تحصيل تفسير، علوم عقلي و شركت در دروس اخلاق نيز بازنماند و در اولين دوره آموزشي ويژه مؤسسه در راه حق كه تحت اشراف علمي حضرت آية الله مصباح يزدي اداره مي شد شركت نمود. وي همچنين با تأسيس دفتر همكاري حوزه و دانشگاه نيز در گروه علوم اجتماعي اين دفتر به تحقيق، ارائه كنفرانس و بازسازي علوم انساني در قلمرو جامعه شناسي پرداخت. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي به محضر استادان فراواني راه يافت. او بخشي از مقدمات و سيوطي را نزد آقايان فلاح زاده و شايسته(ره)، منطق مظفر و اصول فقه مظفر را نزد آية الله امينيان و حجة الاسلام و المسلمين فياضي، معالم الاصول را نزد آية الله مقتدايي و معاني و بيان را نزد آية الله حاج شيخ حسن آقا تهراني فرا گرفت. شرح لمعه را نزد حضرات آيات آقايان محمد مؤمن، حسين شب زنده دار، شيخ حسن تهراني، فاضلي و امراللهي فرا گرفت و در درس رسائل آية الله طاهري خرم آبادي و آية الله مؤمن و در درس مكاسب آية الله ستوده، آية الله مصلحي اراكي و آية الله مؤمن شركت كرد. براي آموختن كفاية الاصول نيز به درس آية الله سلطاني طباطبايي(ره) و آية الله مؤمن

رفت. وي با پايان يافتن دورة سطح، به درس خارج آية الله حاج شيخ كاظم تبريزي(ره)، آية الله حاج شيخ مرتضي حائري(ره)، آية الله العظمي وحيد خراساني، آية الله شاه آبادي آملي رفت و سالها از محضر ايشان بهره برد. ضمناً او در درس تفسير آية الله شب زنده دار نيز حاضر مي شد و باب حادي عشر رانزد آية الله صلواتي و شرح تجريد را نزد آية الله حسيني كاشاني آموخت. او در طي اين سالها از درس اخلاق حضرات آيات مشكيني و مصباح يزدي بهره برد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسياري رابطة دوستي داشت كه از آن جمله، حجج اسلام آقايان سيد محمد غروي، علي مؤمن، مهدي شب زنده دار و محمود محمدي عراقي را مي توان نام برد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سالهاي زندگاني خود تا به امروز، خدمات علمي و فرهنگي بسياري از خود برجاي نهاده است. او بسياري از كتب دوره سطح را بارها تدريس كرده و از اين رهگذر شاگردان فراواني را تربيت كرده است. بخشي از تدريس او مربوط به مؤسسه در راه حق و مؤسسه امام خميني(ره) است. او با توجه به رشته تحصيلي خود در مؤسسه در راه حق (جامعه شناسي) و مطالعات و تحقيقات فراوان در علوم قرآني و تفسير، سالها به تدريس در آن دو مؤسسه و نيز دانشگاه ها و مراكز آموزش ضمن خدمت آموزش و پرورش در رشته هاي جامعه شناسي، علوم قرآني و تفسير اشتغال داشته است. بخشي از فعاليتهاي علمي و فرهنگي وي تهيه متون و منابع درسي در دو رشته «تفسير و علوم قرآن» و «جامعه شناسي» است او از اين رهگذر كتابهاي متعددي را تأليف كرده كه

از آن جمله مي توان به كتابهاي «روش تفسير قرآن»، «شناخت قرآن»، «اعجاز قرآن»، «انسان شناسي» و «قرآن شناسي» _ كه حاصل تلاش ايشان در تحقيق و تدوين درسهاي استاد مصباح يزدي مي باشد _ را نام برد او همچنين كتابهاي «درآمدي به جامعه شناسي اسلامي»، «تاريخچه جامعه شناسي»، «مباني جامعه شناسي» و «تاريخ تفكرات اجتماعي» را در قلمرو علوم اجتماعي به رشته تحرير درآورده است. ايشان در زمينه ترجمه نيز كتاب «عوامل ضعف المسلمين» نوشته عاطف الزين را به فارسي ترجمه كرده است. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي از مؤسسان دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و مسؤول گروه علوم اجتماعي اين دفتر است، وي همچنين ضمن عضويت در شوراي عالي بررسي متون درسي دانشگاه ها، معاونت پژوهشي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) را نيز بر عهده دارد.او از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و هم اكنون در قم به تدريس مي پردازد.

رحيملو، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه: تبريز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رحيمي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا رحيمي

محل تولد : فريدون اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/10

زندگينامه علمي

از سال 1364 فعاليت هاي علمي خودم را آغاز كردم. بعد از آن كه از طريق جامعه مدرسين حوزه علميه قم در دانشگاه مشغول تدريس شدم، كم كم در تدريس موفق شدم، جزوه هاي درس بنويسم. در كنار دانشگاه به مدت 5 سال در حوزه علميه جعفريه تهران (پاكدشت) مشغول به تدريس دروس حوزوي شدم در سال 1371 در دانشگاه آزاد اسلامي اراك براي فوق ليسانس قبول شدم و لذا در آنجا هم تدريس مي كردم، و هم تحصيل بالاخره در سال 1374 با معدل 18.46 فارغ التحصيل شدم و رساله علمي خودم كه به نام تقيه در سيره عملي امامان معصوم(ع) بود با نمره 19 دفاع كردم. سپس در دانشكده فني دكتر شريعتي (تهران) عضو هيئت علمي شدم و هم اكنون در پايه 14 مربي هيئت علمي هستم به دنبال هيئت علمي شدن موفق شدم كتب و مقالاتي را بنوسيم. الحمدالله زمينه علمي و تحقيقي به خاطر هيئت علمي بودن برايم فراهم است. ان شاءالله كتابهايي كه نوشته ام به زودي چاپ خواهند شوند.در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم. در سال 1361 توانستم، پايه10 را به پايان برسانم و در درس خارج آيات عظام فاضل لنكراني(ره)، سبحانى، مكارم شركت كنم. فعلاً هم در درس خارج فقه مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي شركت مي كنم. بحث

كنوني استاد مكاسب محرمه است. ضمناً در كنار درس حوزه توانستم ديپلم بگيرم و در دانشگاه هم حضور پيدا كنم و مدارك فوق ليسانس در رشته الهيات _ فقه و مباني اسلامي بگيريم. هم اكنون از اعضاي هيئت علمي دانشكده فني شريعتي (تهران) مي باشم و بنا دارم به زودي مدرك سطح چهار را هم از حوزه علميه قم بگيرم.

رحيمي، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور رحيمي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/9/1

زندگينامه علمي

آقاي منصور رحيمي در سال 1339هجري شمسي در خانواده اي پاك، متدين، با اخلاص وكاملا مذهبي ديده به جهان گشود.نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر مقدس مشهد سپري كرد و در پي تشويق خانواده و اطرافيان و علاقه خود به فراگيري علوم ديني به وارد حوزه علميه مشهد شد از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله علي فلسفي،آيت الله صالحي و آيت الله شيخ مصطفي اشرفي بهره ها برد.استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته تاريخ در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1381از دانشگاه فردوسي فارغ التحصيل گرديد و پايان نامه خود را با عنوان "ديپلماسي پيامبر اكرم(ص)" به اتمام رسانيد. ايشان ضمن تدريس به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد و در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس و درس و قلم و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه مقالات "هجرت" و "جهاد" و... از جمله آثار ايشان است

رزاقي، نصرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله رزاقي

محل تولد : طالقان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

در سال 1342 در طالقان روستاي ناريان به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدايي را در همان روستا به پايان رساندم و تحصيلات مقطع راهنمايي را در تهران و مقطع دبيرستان را در قم به پايان رسانيدم. در سال 1361 به جبهه هاي جنگ در منطقه كردستان در قالب يك گروه فرهنگي اعزام شدم و

حدود 11 ماه در منطقه ديواندره همراه رزمندگان اسلام بودم بعد از اخذ ديپلم در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و مقطع مقدمات را در مدرسه مباركه رضويه به پايان رسانيدم و سپس دروس بعدي را به صورت آزاد در حوزه علميه قم آغاز كردم و در دروس اساتيد چون محمدي خراسانى، طالقاتى، محقق داماد، اعتمادى، طاهري خرم آبادى، بيگدلي و آيات عظام وحيد خراسانى، مكارم شيرازى، جوادي آملي ،مرحوم جوادآقا تبريزي و سبحاني شركت كردم. سپس در موسسه آموزش تخصصي مذاهب اسلامي شركت كرم و حدود سه سال دروس تخصصي مذاهب اسلامي را در نزد اساتيدي چون نجم الدين طبسى،بهجت پور، غيب غلامى، دكتر خدادادي و... گذراندم و در اين مدت تحقيقاتي در رابطه با حيات ابوبكر، انسان و تكنولوژى، معرفت شناسي انجام دادم و هم زمان در دانشگاه آزاد و مركز تربيت مربي و موسسه تخصصي مذاهب اسلامي تدريس داشته و هم اكنون نيز تدريس ادامه دارد.

رسولي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود رسولى، از نى نوازان خوب شهرستان بروجرد است كه خيلى گمنام و مهجور مانده و كمتر كسى جز محافل هنرمندان آن شهر از وجود اين هنرمند و هنر او آگاهى دارد. محمود رسولى كه به شغل خياطى در بروجرد اشتغال دارد به سال 1325 در اين شهر ديده به جهان باز كرد. پدر و عموى او ساز نى را به خوبى مى نواختند ولى از رديف و گوشه هاى موسيقى ايرانى و اصولاً دستگاههاى موسيقى اطلاعى نداشتند. محمود از سن دوازده سالگى نى زدن را نزد پدر و گاهى اوقات نزد عموى خود آغاز و شروع به فراگيرى نواختن اين ساز كرد.

وى روزهاى يكشنبه كه استاد حسن

كسائى در راديو برنامه داشت كنار راديو مى نشست و به صداى ساز اين استاد گوش مى داد و پس از آن تا يكشنبه هفته ديگر مرتباً آن آهنگ را نزد خود تمرين مى كرد و آن قدر شب و روز با عشق و علاقه در نى نفس گرم خود را مى دميد تا مى توانست صداى مورد نظر خويش را از دل سرد آن دربياورد. مدت ها اين وضع ادامه داشت ولى طبع حساس و روح كاوشگر او راضى نمى شد، تا اين كه به محمد موسوى يكى از شاگردان بزرگ و برجسته استاد كسائى كه خود هم اكنون در نى نوازى و نى سازى استاد است آشنا مى شود و آدرس استاد حسن كسائى را از وى دريافت مى كند. او بلافاصله نامه اى با يك بيت شعر زيباى حسام همدانى تحت عنوان:

ما ز هر صاحبدلى يك شمه كار آموختيم

ناله از نى، گريه از ابر بهار آموختيم

تقاضاى ملاقات با استاد را كرد كه استاد كسائى، اين هنرمند بزرگ و فخرآفرين، وى را مى پذيرد و به اصفهان دعوت مى كند و با مهربانى و خلوص نيت كه از استادان خود مهدى نوائى و ابوالحسن صبا آموخته بود، محمود رسولى را با راز و رمز نى نوازى آشنا مى كند و او را تشويق و مورد حمايت خود قرار مى دهد و دو نى به او مى دهد و سفارشات لازم را به وى مى كند. از جمله به او مى گويد:

«من نى را مثل استادان قديم با لب مى زنم، ولى نى را بايد با دو فك بالا و پايين نواخت كه امكان دميدن هوا در آن بيشتر و صداى رسا بهتر و اصولى تر مى گردد نواخت، لذا شما سعى نماييد كه نى را اين چنين

بنوازيد».

محمود رسولى، حدود 9 سال با عشق و علاقه وصف ناپذيرى از بروجرد به اصفهان مى رفت و از مكتب استاد كسائى بهره ور مى شد و پس از كسب آموخته هاى جديد و نو، دوباره به زادگاه خود بروجرد برمى گشت و پس از آن مدتى نزد محمد موسوى كه حدود 5 سال گرديد رفت و فنون نى سازى و بعضى مسائل نواختن نى را نزد وى آموخت و خود به مرحله اى رسيد كه نواختن نى او طرفداران فراوان پيدا كرد و از اين زمان به بعد در محافل و انجمن هاى فرهنگى و هنرى و ادبى شهر همراه دوستان هنرمند خود و يا به صورت تكنوازى به اجراى برنامه هاى موسيقى پرداخت، سپس با اركستر فرهنگى ارشاد اسلامى (صبا) شهرستان بروجرد همكارى خود را آغاز كرد كه هنوز اين همكارى ادامه دارد.

محمود رسولى، از سال 1367 اقدام به ساختن ساز نى كرده كه نى ها را از كاشان و شهرهاى مختلف مازندران مثل: سارى، بابلسر، بل مير و قائم شهر تهيه مى كند و پس از ساختن نى آن را به شهرهاى ديگر كشور و بسيارى كشورهاى عربى ساحل خيلج فارس صادر مى كند.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد چهارم)

رشيد ياسمي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1275 ش)، نويسنده، مورخ، اديب، مترجم و شاعر. در قصبه ى گهواره از توابع كرمانشاه متولد شد. پدر او شاعر و نقاش و خوشنويس بود. جد مادرى او، شاهزاده محمدباقر ميرزاى خسروى، نويسنده ى داستان «شمس و طغرا» است كه ديوان شعرش به همت رشيد چاپ شده است. رشيد ياسمى تحصيلات مقدماتى را در كرمانشاه به پايان برد، سپس به تهران آمد و دوره ى متوسطه را در دبيرستان سن لوئى گذراند. از همان هنگام به تشويق

نظام وفا كه معلم ادبيات او بود، به سرودن شعر پرداخت. پس از تحصيلات، در وزارت معارف، ماليه و دربار به كار مشغول شد. در همين اوان جرگه دانشورى را تاسيس كرد كه بعدها با همت ملك الشعراى بهار به انجمن دانشكده تبديل شد. رشيد ضمن همكارى با مجله ى «دانشكده» با نويسندگان و شعراى آن دوره آشنا شد و با انجمن ادبى ايران همكارى داشت. يك سال پس از كودتا، رشيد ياسمى مقالات خود را در روزنامه ى «شفق سرخ» به سردبيرى على دشتى منتشر ساخت كه همين مقالات موجب شهرت ادبى او گرديد. در اين مدت زبان هاى عربى و انگليسى را آموخت و زبان فرانسه را تكميل كرد. زبان پهلوى را از حوزه ى درس استاد هر تسفلد نيك فراگرفت. در سال 1312 ش كه دانشگاه تهران تاسيس شد، او در دانشكده ى ادبيات و دانشسراى عالى با سمت استادى تاريخ اسلام را تدريس مى كرد. بعدها به عضويت فرهنگستان ايران درآمد. در سال 1322 ش به همراه هياتى از استادان ايرانى به هند رفت و در سال 1324 ش به منظور مطالعه به فرانسه رفت و پس از دو سال به ايران بازگشت رشيد ياسمى تا پايان عمر به عنوان استاد در دانشگاه تهران تدريس كرد. روز يازدهم اسفندماه 1327 ش به هنگام سخنرانى در دانشكده ى ادبيات دچار سكته شد و پس از سفرى كوتاه به فرانسه و بازگشت به ايران، سرانجام روز چهار شنبه 18 ارديبهشت ماه 1330 ش در تهران درگذشت و در قبرستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. جز از مقالاتى ادبى و تاريخى و فلسفى و انتقادى كه از او در مجلات «نوبهار»، «آينده»،

«ارمغان»، «تعليم و تربيت»، «يغما»، «مهر»،... چاپ شده است داراى تاليفات و تحقيقات و تتبعات و ترجمه هاى بسيارى است كه از آن جمله: «ادبيات معاصر»؛ «تتبع و انتقاد در احوال و آثار سلمان ساوجى»؛ «احوال ابن يمين»؛ «تاريخ مختصر ايران»؛ «تاريخ ملل نحل»؛ «ايران در زمان ساسانيان»، ترجمه؛ «تاريخچه نادرشاه»، ترجمه؛ «جلد چهارم تاريخ ادبيات ايران تاليف براون»؛ «آيين دوست يابى»، ترجمه؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (145 -138)، تاريخ مشاهير كرد (316 -310 /2)، چشمه ى روشن (448 -441)، چهار صد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (369 -368)، الذريعه (1307 ،362 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (332 -328 /3)، سخنوران نامى معاصر (1534 -1528 /3)، سرآمدان فرهنگ (382 -379 /1)، فرهنگ سخنوران (378)، گنج سخن (326 -309 /3)، مؤلفين كتب چاپى (700 -696 /4)، يغما (س 26، ش 8، ص 490 -487).

رشيدالدين، فضل اللَّه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(718 -645 ق)، مورخ و طبيب. ولادتش در همدان بود. پدرش عمادالدوله ابوالخير پزشك بود، و رشيدالدين جوانى را در تحصيل فنون مختلف، به ويژه علم طب گذرانيد. و از عهد ايلخانى شد. در عهد دولت ارغون خان و گيخاتوخان مورد توجه و اكرام تمام قرار گرفت. غازان خان، بعد از قتل صدر جهان زنجانى، وى را با شركت خواجه سعدالدين محمد آوجى به وزارت برگزيد و الجاتيو (سلطان محمد خدابنده)، بعد از قتل سعدالدين، با وجود نهايت اعتمادى كه به كفايت رشيدالدين فضل اللَّه داشت؛ خواجه على شاه يلانى را با وى در وزارت شريك كرد. در دوره ى سلطنت ابوسعيد بهادرخان، به سبب نقارى كه بين رشيدالدين و خواجه على شاه در ميان بود، خواجه على شاه و همدستان او نزد آن

پادشاه در ميان بود، خواجه على شاه و همدستان او نزد آن پادشاه جوان و كم تجربه چنين فرانمودند كه خواجه رشيدالدين و پسرش خواجه ابراهيم، الجايتو را زهر داده اند. به همين جهت در جمادى الاول سال 718 ق سلطان ابوسعيد دستور داد تا اول پسر را پيش چشم پدر گردن زدند، و سپس خواجه رشيدالدين را هلاك كردند، و خاندان و خواسته ى او را به يغما بردند. علاوه بر آن كه درگاهش ملجا و مآب اهل هنر و علم بود. و در بسيارى از ناحى ايران و ممالك ايلخانى مدارس و مساجد و كتابخانه ها و موقوفات احداث كرد، خود نيز قسمتى بزرگ از عمر خود را در جمع و تدوين و تاليف گذرانيد. مجموعه ى مصنفات و مولفات رشيدالدين فضل اللَّه، «جامع التصانيف رشيدى» يا «المجموعه الرشيديه» ناميده مى شد و اينك از مجموعه ى آن آثار مختلف، برخى در مسائل مختلفى از قبيل مباحث دينى و تفسير و كلام و طب و فلاحت و تاريخ و داروشناسى، بر جاى مانده كه عبارتند از: «توضيحات رشيديه»، (شامل 19 رساله درباره مسايل كلامى و دينى و عرفانى)؛ «مفتاح التفاسير»؛ «الاخبار و آثار»؛ «رساله ى سلطانيه»؛ «بيان الحقايق»؛ «جامع التواريخ»؛ «مكاتيب يا مكاتبات رشيدى»؛ دو كتاب «جامع التواريخ رشيدى» و «مكاتبات رشيدى»، كه اولى كتاب مفصلى در تاريخ مغول و تاريخ عمومى است. دومى كه منشآت و مناشير و رسايل اوست و مجموعه ى فرمانها و نامه هايى است كه وى به صفرزندان و عمال و علماء و مشايخ عهد نوشته است. صاحب «الذريعه» به وى «ديوانى» نسبت داده كه نشان مى دهد شعر هم مى سروده است.[1]

فضل اللَّه وزير مدبر (و. همدان حدود 645 ه.ق.- مقت. 718 ه.ق./

1318 م.). در ايام اباقاخان وى طبيب خاص پادشاه بود و احترامى داشت، در زمان غازان لياقت وى آشكار شد و سه سال پس از عزل وزير اعظم صدرالدين زنجانى، غازان او و خواجه سعدالدين ساوجى را متفقا به صدارت انتخاب كرد.

در عهد سلطنت اولجايتو، رشيدالدين مانند سابق حيثيت داشت و در همان اوقات در سلطانيه- پايخت جديد- ناحيه اى را آباد ساخت كه نام او «رشيديه ناميده شد. دو سال بعد محلتى ديگر در نزديكى شهر غازانيه بنا نهاد و با صرف هزينه هنگفت رودخانه سرارود را بدانجا آورد. بعد از قتل سعدالدين، خواجه على شاه گيلانى، كه مردى مزدور و فرومايه بود- جايگزين او شد و او پس از اندكى دسيسه اى خطرناك ضد رشيدالدين ايجاد كرد ولى مؤثر نگرديد. در سال 1315 ه.ق. نزاعى شديد بين دو وزير به ظهور پيوست والجايتو ناگزير شد كه ترتيب و انتظام ممالك مختلف را بين آن دو تقسيم كند تا اختلافى روى ندهد، مع ذلك عليشاه تهمت و خصومت را ضد او ادامه داد به طورى كه خواجه رشيد به زحمت توانست خود را برهاند. اين رقابت پس از مرگ الجايتو و در اوان سلطنت ابوسعيد هم وجود داشت تا عاقبت خواجه تاب مقاومت نياورد و از شغل خود كناره گرفت و در سن متجاوز از 70 او و پسر 16 ساله اش ابراهيم را به تهمت مسموم كردن سلطان سابق (الجايتو) به قتل رساندند. تاريخ مشروح و معتبر «جامع التواريخ» به همت او تأليف و تدوين شده».

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] ارمغان (س 6، ش 253 -241 ،4 -3)، از سعدى تا جامى

(125 -95)، الاعلام (359/5)، اعيان الشيعه (401/8)، تاريخ ادبيات در ايران (1252 -1247 /3)، تاريخ برگزيدگان (172 -171)، تاريخ نظم و نثر (143 -142)، تاريخ برگزيده (604)، تذكره ى روز روشن (293)، حبيب السير (201 -199 ،191 /3)، دايرةالمعارف فارسى (1086/1)، دستور الوزراء (321 -315)، الذريعه (60/14 ،362/9 ،271 -269 /3)، ريحانه (340 -337 /7)، سبك شناسى (179 -170 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 160/8)، فرهنگ سخنوران (377)، كارنامه بزرگان (322 -320)، لغت نامه (ذيل/ ابن ابى الخير)، مجمع الفصحا (680/2)، معجم المؤلفين (74/8).

رضازاده لنگرودي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا رضا زاده لنگرودي سال 1329 در لنگرود به دنيا آمد،تحصيلات متوسطه خود رادر زادگاه خويش به پايان برد و براي ادامه تحصيل راهي تهران مي شود. علاقه او به تاريخ از دوران نوجواني شكل گرفت و بر مبناي اين علاقه نيز، راه تحصيلات عاليه اش را پي گرفته است.لنگرودي تحصيلات آكادميك خويش را تا مقطع دكتراي تاريخ از دانشگاه پاريس پيش برد و درطي اين دوران نيز از تحقق و پژوهش در آن نيز غافل نمانده است.رضا زاده لنگرودي از چهره هاي شاخص تاريخ نگاري بخصوص در حوزه دانشنامه نويسي در ايران است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تركمانان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پايان دوره متوسطه در زادگاهش و اخذ دكتراي تاريخ از دانشگاه پاريس. تخصص ويژه او پژوهش در دوره ايلخانيان و متخصص تاريخ نگاري تركمانان است

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رضا رضا زاده لنگرودي مديريت گروه تاريخ در بنياد دايرة المعارف اسلامي را برعهده دارد. بنياد دايرة المعارف اسلامي از سال 1362 همزمان با تأسيس مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي تأسيس شد. اين بنياد داراي 12 گروه

علمي در زمينه هاي زبان و ادبيات، اسلام معاصر، جغرافيا، فرهنگ و تمدن، فلسفه و عرفان، تاريخ علم، تاريخ، كلام و خرد، فقه و اصول، قرآن و حديث است. اغلب فعاليت هاي اين بنياد، تأليف دايرة المعارف الفبايي به نام دانشنامه جهان اسلام است كه تاكنون 10جلد از آن به وسيله مؤسسه كتاب مرجع ، منتشر شده است.

آرا و گرايشهاي خاص : رضا رضا زاده لنگرودي رضا زاده لنگرودي درباره دايرة المعارف نويسي در ايران نظريات ارزنده اي دارد:«دايرة المعارف به شكل امروزي، ويژگي هاي خاص خود را دارد و يكي از مهم ترين آنها ويرايش است بخصوص در «دايرة المعارف بزرگ اسلامي» به دليل آن كه مقاله ها از همان آغاز تأليفي بودند و نه ترجمه، ويرايش اهميت خاصي داشت اما در «دايرة المعارف جهان اسلام» از آنجا كه از همان ابتدا مقاله ها ترجمه بودند بيش تر مقابله ومقايسه مطرح بود تا ويرايش، اگر چه هم اكنون در اين دايرة المعارف ها نيز ويرايش اهميت خاصي يافته و مقالات يكدست شده اند. امروزه دايرة المعارف هايي كه در ايران نوشته مي شوند از نظر مستندات از دايرة المعارف هاي قديم اروپا بهتر هستند زيرا در قديم ويراستاران معتقد بودند كه حق با نويسنده است و وقتي افراد بزرگ و برجسته اي مثل «نيكلسون» يا «بارتول» مقاله اي مي نوشتند، كسي نمي توانست به آنها بگويد كه مأخذتان را بياوريد تا استناد آنها را ببينيم، در حالي كه در دايرة المعارف هاي ما، ويراستاران از نويسندگان مقالات در هر مقام و مرتبه اي كه باشند، مستندات را مي خواهند البته ويرايش، گاه

مشكلاتي را براي مقالات نويسندگان به وجود مي آورد و اين به دليل آن است كه اغلب مقاله ها با هر موضوعي كه باشند از سوي ويراستاراني كه اغلب ادبيات خوانده اند همان طور كه مقالات ادبي را با ويژگي خاصي ويرايش مي كنند، ويرايش مي شود. همين امر باعث مي شود كه ما در اغلب دايرة المعارف ها با تشابه واژه، تعابير و مفاهيم روبه رو مي شويم، اين از مشكلاتي است كه در حال حاضر در همه دايرة المعارفها و بويژه در «دايرة المعارف جهان اسلام» وجود دارد و ما نمي دانيم چه زماني مي توانيم اين مشكلات را از بين ببريم.» رضازاده درباره مسيري كه دانشنامه نويسي در ايران طي كرده است ،مي گويد: «از آنجايي كه در آن دوران زبان ديپلماسي اروپا فرانسه بود، اصحاب دايرة المعارف به سرپرستي «ديدرو »مي خواستند كه با يك مجموعه اي كه بيانگر انديشه هايشان باشد حاكميت خود را در اروپا (كه در دوران عصر روشنگري بود) به تحقق رسانند. ما دايرة المعارف نويسي را از آنها گرفتيم و در واقع بخشي از اصول آنها را هم وارد كار خود كرديم. يكي از مشخصه هاي حائز اهميت دايرة المعارف استناد است. ما نمي توانيم به دور از استناد مقاله بنويسيم. به همين دليل هم چون اغلب نويسندگان مقاله هاي ما، ايراني هستند، در حقيقت ً تخصص ما بيش از هر چيزي، نزديك به خود ما و مسائل پيرامون ماست. براي مثال ما كسي را نداريم كه درباره عرفان و تصوف در چين آن چنان دقيق و جامع و علمي بنويسد كه مثلاً در مورد عرفان

و تصوف ايران مي نويسد. به اين اعتبار، دايرة المعارف هايي كه در ايران نوشته مي شوند فقط 5 يا 6درصد مقاله هاي آن در مورد مالزي، اندونزي، آلباني و... است. بنابراين بيش تر مقاله هاي ما همان طور كه آقاي بجنوردي فرمودند، تاريخي است چون زمينه فرهنگي ما غني است و ما در دايرة المعارف مي خواهيم همين ها را عرضه كنيم. براي مثال اساس تأليف دايرة المعارف تشيع به دليل اشتباهاتي بود كه در دايرة المعارف تشيع انگليسي وجود داشت به عنوان نمونه مقاله اي را كه درباره امام رضا(ع) نوشته شده بود براساس يكسري كج فهمي ها بود كه بعدها خود آنها به آن اعتراف كردند. بنابراين همان طور سجادي و استاد فاني اشاره كردند، ما در يك فضاي ذهني تربيت شده ايم و با همان فضاي ذهني هم مي نويسيم به همين دليل مقاله ما درباره ابوالعلاي معري با مقاله اي كه يك عرب درباره او مي نويسد فرق مي كند و بايد هم چنين باشد يا مقاله حافظ كه يك نويسنده عرب مي نويسد، با مقاله اي كه در دانشنامه ادب فارسي يا دانشنامه ايرانيكا درباره حافظ نوشته مي شود بي شك بايد فرق كند؛ چرا كه در اين دايرة المعارف ها با ذهنيت ايراني نوشته مي شود. من مي خواهم بگويم كه دايرة المعارف هاي ما تأثير خوبي در خارج از ايران داشته اند.

چگونگي عرضه آثار : تخصص ويژه رضا رضا زاده لنگرودي پژوهش در دوره ايلخانيان و متخصص تاريخ نگاري تركمانان است و در اين باره با دو گرايش تاريخ روايي و تاريخ تحليلي تأليف كرده است.در

كنار اين گرايش، لنگرودي سال هاست كه بر جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام تمركز كرده و اثر مهمي نيز با همين عنوان نوشته است.اثري در2 جلد، كه جلد نخست آن از سوي انتشارات طهوري چاپ و منتشر شده است. كتاب «جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام» است. لنگرودي در مقام رياست بخش تاريخ بنياد دايره المعارف اسلامي و دانشنامه جهان اسلام،علاوه بر نظارت بر سفارش و نگارش مدخل هاي اين حوزه،خود نيز به كار نگارش مقالات ارزنده اي در آن پرداخته و تحقيقات خود را در قالب مدخل هاي دايرة المعارف دنبال كرده است. از آن جمله، نگارش مدخل هاي آتسز،آزاد، بلگرامي،آسين پالاسيوس،آق قويونلو،آل اخشيد،آماري،ابن اثير، ابوالحسن، ابوبكر طهراني، استادسيس و ... وي در طنز نيز دستي توانا داشت. طنز او در طعنه بر نابه ساماني ها بود و هجو او در افشاي نابرابري هاي اجتماعي. رضازاده لنگرودي اكنون مدتي است كه بر روي «جنبش هاي ديني _ اجتماعي خراسان در قرن دوم» مطالعات وسيعي را آغاز كرده و اثري با همين عنوان هم به نگارش در آورده است. رضا رضازاده لنگرودي در ميان تاريخ نويسان هم نسل خويش با نگاه دانشنامه نويسي و در نتيجه تكيه بر منابع موثق و پرهيز از ديدگاه هاي شخصي و فراهم آوردن منابعي براي نگرش هاي تطبيقي در تاريخ، از ديگران تفكيك مي شود. بويژه در دوره اي كه تاريخ نگاري جولانگاه تاريخ نگاران غير متعهد شده است. رضا رضازاده لنگرودي، با دانشنامه هاي ديگري از جمله دانشنامه هاي مرتبط با يك منطقه نيز همكاري مي كند و مدخل هايي براي آنان

نيز مي نويسد.از جمله مدخل كاشان براي دانشنامه كاشان --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام

ويژگي اثر : تاليف، 2 جلد. لنگرودي سال هاست كه بر جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام تمركز كرده و اثر مهمي نيز با همين عنوان نوشته است.اثري در? جلد، كه جلد نخست آن از سوي انتشارات فرهنگ نشر نو چاپ و منتشر شده است. كتاب «جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام» گرچه در قالب مجموعه مقالات لنگرودي انتشار يافته، اما وحدت ذهني او در پيگيري گرايش تاريخي اش، اتحاد و وحدت اثرش را به خوبي حفظ كرده و از كتاب جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام اثري قابل ارجاع ساخته است.اما اين كتاب خيلي زود در محافل فرهنگي و حوزه نقد كتاب به عنوان اثري مهم و اثرگذار شناخته شد و لنگرودي را ترغيب به نگارش جلد بعدي اين مجموعه كرد: «جلد دوم اين كتاب هم ادامه جنبش هايي است كه در تاريخ ايران شكل گرفته اند، يعني جنبش نومزدكيان و بردگان زنج است، بعد جنبش زنديه است، جنبش برده داران و جنبش نقطويه...»

2 جنبش هاي ديني _ اجتماعي خراسان در قرن دوم

3 مدخل كاشان براي دانشنامه كاشان

ويژگي اثر : او اين مقاله را با تشريح وضعيت كاشان در دوره پيش از تاريخ آغاز مي كند. آگاهي هاي ما از روزگاران پيش از تاريخ كاشان، مبتني بر كاوش هاي باستانشناسي تپه سيلك است كه نيز نخستين بار در طول سالهاي 7-1933 به دست رومن گيرشمن فرانسوي انجام گرفت. نگارنده براساس آثار يافت شده در

حفاري ها صورت گرفته به بررسي ويژگي هاي تمدن كهن سيلك و پيوندهاي سيلك با خارج و تأثيرهاي خارجي بر آن مي پردازد و با توجه به يافته هاي باستانشناسان در گورستان هاي سيلك، گونه هاي انسان شناختي سيلك را بررسي مي كند. در فاصله زماني پس از تمدن سيلك تا دوران ساساني، بويژه در صدر اسلام، اطلاعي از مردم سيلك و ديگر آبادي هاي كاشان در منابع موجود در دست نيست. ولي در پژوهش هاي پراكنده نشان داده شده است كه جوامع گوناگوني در دوره هاي مختلف تاريخي در دشت كاشان، و بويژه در نواحي كوهستاني غرب و جنوب، سكونت داشته اند. بقاياي آتشكده هاي نياسر، نطنز، خرمدشت و... گوياي وجود مراكز زيستي در دوران ساساني در اين منطقه است. رضازاده لنگرودي در ادامه به وضع كاشان در دوره پس از اسلام مي پردازد و از جمله، فرضيه هاي مختلف درباره نامگذاري كاشان را عنوان مي كند.

4 ياد پاينده

ويژگي اثر : شامل مجموعه ?? گفتار پژوهشي در قالب يادنامه محمود پاينده و... لنگرودي به زنده نگاه داشتن نام نيكان نيز اعتقاد ويژه دارد و بر مبناي همين اعتقاد است كه مجموعه يادنامه پاينده را تدوين كرده و درباره او مي گويد:«پاينده از شاعران خوش قريحه گيلكي و فارسي بود. شعر كهن و نو را خوب مي شناخت و در قصيده و غزل و رباعي و دوبيتي اشعاري سروده است. اما شيوه نيمايي را بيشتر مي پسنديد. به اعتقاد او «شعر بايد نكاتي به خواننده بياموزد و شاعر پيش از مردم همراه و همگام آنان باشد تا هنر شعرش در زمينه مردم مؤثر باشد.

» اشعار فارسي پاينده كه بيش تر مضمون اجتماعي دارند، در عين زيبايي، عامه پسند و عاري از تعقيدات لفظي است. اشعار گيلكي او شيوا، سليس و آكنده از مضامين دلنشين مردم پسند است. افزون بر زبان تعرض به بي عدالتي هاي زمانه، در زبان وصف نيز توانا بود، اما نه در وصف هلال ماه و تشبيه آن به ابروي دلدار بلكه وصف پريشاني هاي فرزندان تيره بخت روزگار.

5 يادگارنامه فخرايي

ويژگي اثر : ترانه هايي از اشكور بالا عنوان مقاله كاظم السادات اشكوري در كتاب يادگارنامه فخرايي است كه زير نظر دكتر رضازاده انتشار يافته است.

منابع زندگينامه :

1http://www.iran-newspaper.com/1385/851128/html/mehr.htm، روزنامه مهرگان صفحه مهرگان 28-11-1385

رضاي الهي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فضل الله رضاي الهي در سال 1302 در شهر اصفهان بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته جامعه شناسي از كشور فرانسه است. استاد هم اكنون پس از تدريس در دانشگاههاي مختلف ايران و بازنشستگي مدت 14 سال است كه با دانشگاه آزاد اسلامي همكاري دارند .گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : فضل الله رضاي الهي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را تا اخذ ديپلم ادبي در اصفهان سپري نمودند در سال 1333 موفق به اخذ درجه كارشناسي رشته ادبيات از دانشگاه تهران شد. ايشان چندين سال در كسوت معلمي به دبيري دبيرستانهاي تهران اشتغال داشتند. شوق تحصيل دسترسي بمدارج بالا تر موجب شد كه در كنكور كارشناسي ارشد شركت نمودند و در سال 1342 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي گرديد.دكتر رضاي الهي مدرك دكتري رشته جامعه شناسي را از كشور فرانسه دريافت كرده است.همسر و فرزندان

: فضل الله رضاي الهي متاهل و داراي سه فرزند مي باشد.وقايع ميانسالي : فضل الله رضا الهي پس از دريافت درجه كارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي در دانشگاه شهيد چمران (جندي شاپور) مشغول به تدريس و تحقيق شدند.و پس از اخذ درجه دكتري رشته فوق از كشور فرانسه به ايران بازگشتند و همچنان در دانشگاههاي مختلف به تدريس و تحقيق مشغول مي باشند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فضل الله رضاي الهي عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه آزاد واحد تهران شمال مي باشد.

رضاي قاجار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. وى شاهزاده پر استعداد قاجارى بود و در شبيه پردازى و قلمدان سازى دستى بكمال داشت. از آثار او: قلمدان زيبايى كه بر رويه آن تصوير بسيار شبيه مظفرالدين شاه قاجار نقش بسته و حواشى و جوانب آن از گل و مرغ پرمايه و رنگين آذين شده و حواشى قلمدان طلايى است، با رقم: «كمترين رضاى قاجار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (205/1).

رضايي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله رضايي انالوجه

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

بنده عبدالله رضايي فرزند حجة الاسلام شيخ علي رضايي در سال 1355 در خانواده اي روحاني و متدين در شهر مقدس قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايي، راهنمايي ودبيرستان را در مدارس قم طي نمودم و در سال 74 وارد حوزه علميه قم شدم و تحصيلات سطوح حوزوي را نزد اساتيدي همچون حجج اسلام موسوي خوئي، موسوي تهراني، وحيدي، شبيري زنجاني .... ادامه دادم. همزمان با قبولي در آزمون ورودي دانشگاه باقرالعلوم رشته تاريخ را درمقطع كارشناسي به اتمام رساندم و مقطع كارشناسي ارشد را در رشته ارتباطات با گرايش توليد سيما در دانشكده صدا و سيما ادامه داده و رساله علمي خويش را در قسمت عملي با موضوع طرح مسئله شفاء در رسانه تلويزيون و در قسمت نظري با عنوان بررسي تطبيقي مسابقات سرگرمي تلويزيون با توجه به انگاره هاي اسلامي ارائه دادم. در اين ميان همكاري تحقيقاتي و اجرايي در پروژه هاي مختلف تلويزيوني و توليد اين آثار و همچنين تاسيس كار گروه هاي علمي در حوزه رسانه و دين از جمله فعاليت هاي اينجانب مي

باشد. بنده هم اكنون به عنوان معاونت فرهنگي هنري موسسه آينده روشن (پژوهشكده مهدويت) كه توليد آثار پژوهشي، فرهنگي و هنري در زمينه تخصصي مهدويت را در دستور كار خود دارد را عهده دار مي باشم.

رضائيان، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حسن رضائيان در 7 مهرماه سال 1334 ه_.ق در شهر تهران در خانواده اى مذهبى ديده به جهان گشود. استماع صوت زيبا و روح بخش مرحوم استاد عبدالباسط، با تلاوت سوره هاى حشر و تكوير، نخستين بارقه عشق به تلاوت آيات روحى را در نهاد او تاباند و از اين رو از همان سنين نوجوانى، به تلاوت و تقليد از اين استاد پرداخت كه تاكنون نيز ادامه دارد. جوّ قرآنى و مذهبى خانواده آقاى حسن رضائيان، و اهتمام بسيار پدر به امر تلاوت قرآن، پرورش قرآنى او را چنان سرعت بخشيد ك در فاصله كوتاهى در شمار خيلى قاريان قرآن قرار گرفت چرا كه پدرش نيز خود قارى قرآنى بود و بر تلاوت فرزندش بسيار مشتاق. آقاى رضائيان مراحل ابتدائى تلاوت قرآن را به كمك والدينش در سن 12 سالگى آغاز كرده، با كوشش و تلاش خود و تمرين در زمينه تلاوت به موفقيتهايى در اين زمينه دست يافت. او در ابتداى كار به تقليد از استاد مرحوم عبدالباسط پرداخت و آنچنان در تقليد از اين استاد مرحوم پيش رفت كه صداى او با سبك تلاوت مرحوم عبدالباسط، عجين شد. از اين رو، اگر چه گاهى از سبك اساتيدى چون غلوش، مصطفى اسماعيل و منشاوى تقليد مى كند اما بطور كلى تلاوتهاى او رنگ و بوى تلاوتهاى استاد عبدالباسط را دارد. او نيز چون بسيارى از قاريان

برجسته معتقد است كه قارى در ابتداى امر تلاوت بايد به تقليد محض از قاريان مشهور مصرى بپردازد. و پس از آن براى خود سبكى را برگزيند. آقاى حسن رضائيان در بسيارى از مسابقات سراسرى قرآن كريم شركت كرده و رتبه هاى برترى را از آن خود ساخته است. او در مسابقات جهانى مالزى رتبه سوم و در مسابقات بين المللى قرآن كريم در آفريقاى جنوبى رتبه نخست را كسب نمود. آقاى رضائيان در بسيارى از استانهاى كشور به تلاوت پرداخته، و همچنين بعنوان داور در بسيارى از مسابقات استانى قرآن كريم حضور داشته است.

حاج حسن رضائيان در سال 1360 ازدواج نمود كه ثمره آن دو فرزند است _ فرزند اوان كودكى به تلاوت اشتغال داشته و در حال حاضر در شمار قاريان مى باشد آقاى رضائيان نخستين برنامه رسمى تلاوت خود را در مسجد دارالسلام تهران اجرا كرد. او در اين برنامه آياتى از سوره مباركه ابراهيم را تلاوت نمود. آقاى رضائيان علاوه بر اجراى تلاوت قرآن جلساتى نيز جهت آموزش تجويد و صوت و لحن تشكيل داده كه در حال حاضر نيز اين جلسات ادامه دارد و به تدريس در اين جلسات مى پردازد.

آقاى رضائيان در راستاى فعاليتهاى قرآنى خود، به بسيارى از كشورهاى جهان سفر نموده است او دو مرتبه به كشور هندوستان سفر نمود كه در اكثر استانهاى شمالى و شهرهاى تابعه آن، به تلاوت قرآن پرداخت. در اين جلسات مردم با شور و اشتياق، تا پاسى از شب تلاوت او را و برخى ديگر از قاريان ايرانى حاضر در جلسه، گوش جان مى سپردند و حتى اگر قاريان دچار تأخير

يك ساعته مى شوند مردم همچنان در مسجد با اشتياق فراوان، در انتظار مى ماندند. آقاى حسن رضائيان در صحبتهاى خود به خاطرات سفرش از كره چنين اشاره مى كند: در كره جنوبى هنگامى كه ما قرآن تلاوت مى كرديم، مردم مى گريستند و اشتياق عجيبى داشتند. در سفر به كانادا و تلاوت در اين كشور، مردم چنان به وجد مى آمدند كه او را براى مراسم افطارى به منزلشان دعوت مى كردند. او همچنين به كشورهاى ديگرى چون ژاپن، تركيه، پاكستان، بنگلادش، امارات متحده عربى، تانزانيا، آفريقاى جنوبى، عربستان و استراليا سفر كرده است.

آقاى حسن رضائيان نخستين بار در سال 1358 در سيماى جمهورى اسلامى ايران به تلاوت پرداخت و تا كنون بارها تلاوتهاى او از شبكه هاى مختلف صدا و سيما به سمع دوستداران تلاوتهاى او رسيده است؛ تلاوتهايى كه خاطره خوش تلاوتهاى مرحوم عبدالباسط را در اذهان تداعى مى كند. آقاى رضائيان اذان را نيز به زيبائى اجرا كرده است كه از سالها قبل در صدا و سيما پخش مى شود. او به قاريانى كه در ابتداى راه هستند توصيه مى كند كه ابتدا به حفظ قرآن همت گمارند، پس از آن احكام تجويدى از استادى كه خود قارى باشد، بياموزند. او معتقد است كه اين افراد پس از يادگيرى صوت و لحن و پس از مدتى تقليد از يكى از قاريان مشهور مى توانند، به تركيب خوانى بپردازند او همچنين به قاريان قرآن سفارش مى كند كه اعمال و كردار خود را با قرآن بياميزند. آقاى حسن رضائيان در دوران 8 سال دفاع مقدس بارها در جبه هاى حق عليه باطل

حضور يافت و با برپائى مراسم هاى شبى با قرآن در تقويت روحيه معنوى رزمندگان اسلام، قدم برداشت او معتقد است كه به بركت خون شهيدان است كه قرآن اين گونه جايگاه بالايى يافته است و انقلاب اسلامى ما، راه را براى جوانان هموار كرده است. آقاى رضائيان اساتيد عبدالباسط، غلوش، مصطفى اسماعيل، محمد صديق منشاوى بعنوا قاريان برتر مصر از آغاز تا كنون ياد مى كند او همچنين از قاريان كنونى مصر اساتيد غلوش، شحات انور و سيد متولى عبدالعالى را برترين مى داند آقاى رضائيان مى گويد: من زندگيم را با قرآن و عترت عجين شده يافتم زيرا از هنگامى كه خود را شناختم در خانواده اى بودم كه با تلاوت قرآن مأنوس بود. آقاى رضائيان در حال حاضر به عنوان ست اندر كار تهيه و توزيع داروهاى گياهى مى باشد.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net/

رضواني، محمداسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1300 ش)، محقق، مورخ و استاد دانشگاه. وى در قريه ى خراشاد بيرجند متولد شد و در همان جا به مكتب رفت. هشت ساله بود كه خواندن قرآن را تمام كرد. سپس به بيرجند رفت و در مدرسه ى طلاب و سپس در مدرسه ى دولتى تدين به تصحيل پرداخت. پس از اخذ ديپلم بلافاصله در وزارت فرهنگ استخدام شد و سه سال در بيرجند خدمت كرد. سپس به تهران آمد و ضمن تدريس در دبيرستان فرخى، موفق به اخذ ليسانس و فوق ليسانس و دكترا در رشته ى تاريخ و جغرافى شد. او در رشته ى امور تربيتى نيز داراى مدرك ليسانس بود. رضوانى در دانشگاه تهران به تدريس تاريخ و رشته هاى مربوط به آن پرداخت. سرانجام در تهران وفات يافت. از آثار

به جاى مانده از او مى توان از: رساله اى براى نوسوادان به نام «زمينى كه روى آن زندگى مى كنيم»؛ تصحيح متن «نامه ى تنسر» با همكارى مجتبى مينوى؛ «منتظم ناصرى»، در سه مجلد؛ «اعلانها و اعلاميه هاى دوره ى قاجار»، با همكارى جهانگير قائم مقامى؛ «انقلاب مشروطيت ايران» نام برد. و مقالات متعددى كه در مجلات «يغما»، «بررسيهاى تاريخى»، «آموزش و پرورش»، «آينده»، «راهنماى كتاب» چاپ شده است.[1]

مورخ، محقق، مدرس.

تولد: 10 ارديبهشت 1300، قريه ى خراشاد (24 كيلومترى شال شرقى بيرجند).

درگذشت: 5 فروردين 1375، تهران.

محمداسماعيل رضوانى، فرزند جعفر، تحصيلات خود را از مكتبخانه خراشاد آغاز نمود. سپس در مدرسه ى طلاب در بيرجند و پس از آن در مدرسه ى تدين به تحصيل پرداخت. در سال 1322 از دبيرستان فارغ التحصيل شد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در سمت مدير دبستان دقيقى خراشاد به خدمت پرداخت. بعد از ده سال در دبيرستان شوكتى بيرجند به تدريس مشغول شد. پس از آن به تهران آمد و ضمن تدريس در دبيرستان فرخى، توانست دوره ى ليسانس (1332 -1328)؛ و فوق ليسانس و دكترى (1341 -1336) را طى كند. وى مدت ها در دانشگاه ملى و دانشگاه تهران به تدريس مشغول بود. در سال 1358 بازنشسته شد و تا پايان عمر به تحقيق و پژوهشى در زمينه تاريخ ايران پرداخت. وى در سال هاى آخر عمر در چند واحد از واحدهاى دانشگاه آزاد اسلامى، دانشگاه الزهراء، تربيت مدرس تدريس مى كرد. از جمله مسئوليت هاى علمى او، مشاورت عالى پژوهشكده ى اسناد سازمان ملى ايران، مشاورت مؤسسه ى پژوهش و مطالعات فرهنگى، مديريت گروه تاريخ بنياد دايرةالمعارف اسلامى، عضويت در شوراها و هيئت هاى مختلف از جمله شوراى احياى ميراث مكتوب كتابخانه ى

ملى ايران و هيئت داوران جشنواره ى مطبوعات (دوره ى اول و دوم) بود.

از جمله آثار دكتر محمداسماعيل رضوانى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: زمينى كه در روى آن زندگى مى كنيم (1342)؛ انقلاب مشروطيت ايران (1345)؛ زندگى امام هشتم حضرت رضا (ع) (1349)؛ اعلان ها و اعلاميه هاى دوره ى قاجار (1349)؛ تعليقات نامه تنسر (با همكارى مجتبى مينوى، 1354)؛ تصحيح تاريخ منتظم ناصرى (سه جلد، 1367 -1362)؛ سفرنامه ى ظهيرالدوله همراه مظفرالدين شاه به فرهنگستان (1371)؛ روزنامه ى خاطرات ناصرالدين شاه در سفر سوم فرهنگستان (با همكارى فاطمه قاضيها، سه جلد، 1373 -1371)؛ عالم آراى عباسى؛ يادداشت هاى امين الدوله؛ وى همچنين چند جلد كتاب درسى نيز تأليف نموده است، از آن جمله يك دوره تاريخ و جغرافيا و تعليمات اجتماعى دبيرستان و يك دوره ى كامل تاريخ و جغرافيا براى دانشسراى مقدماتى و كلاس هاى تربيتى آموزش و پرورش و نيز كتاب درسى تاريخ سياسى ايران براى دانشجويان دانشكده ى افسرى. ايشان همچنين براى روزنامه هايى كه تجديد چاپ شده اند، مقدمه نوشته است، از جمله براى دوره ى روزنامه ى «وقايع اتفاقيه»، «ايران»، «دانش»، «مدرسه ى دارالفنون تبريز»، «ملت سنيه ايران»، (روزنامه ى ملتى)». مقاله هايى از ايشان نيز در موضوع هاى تاريخ و جغرافيا در مجله ها و روزنامه هاى مختلف نظير «يغما»، «راهنماى كتاب»، «كيهان»، «سالنامه ى كشور ايران»، «دانشكده ى ادبيات»، «بررسى هاى تاريخى»، «تاريخ و فرهنگ ايران»، «تحقيقات روزنامه نگارى»، «جامعه ى نوين»، «تاريخ»، «آينده»، «خواندنى هاى قرن»، «كلك»، «پيام كتابخانه»، «گنجينه ى اسناد»، «تحصيل»، «تاريخ معاصر ايران»، «كيهان فرهنگى» و «تحقيقات اسلامى» به چاپ رسيده است.

پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 5، ش 10،

ص 7 -1).

رضوي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1283.

درگذشت: 1368.

از آثار اوست: ترجمه ى تاريخ پزشكى نوين (اثر پير بورژه و كلود بولوون، تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رضوي، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول رضوي

محل تولد : نقده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

دوره دبستان و راهنمايي را در مدرسه آذرآبادگان تبريز به اتمام رساندم. يك سال در مدرسه علميه وليعصر تبريز مشغول تحصيل بودم و در سال 1367 به قم منتقل شدم. مقدمات را در مدرسه امام صادق(ع) مشغول به تحصيل شدم. دوره سطح را نزد اساتيدي چون استاد دوزدوزانى، استاد پاياني و ... به اتمام رساندم و در دروس خارج آيات عظام لنكراني(ره)، مكارم شيرازى، سبحاني و ... شركت كردم. در سال 1378 شروع به تحصيل در دوره نهم رشته تخصصي كلام اسلامي سطح چهار كردم و در سال 1382 اين دوره را به اتمام رساندم. در مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه به عنوان مدير گروه اديان و مذاهب مشغول به تحقيق شدم . در موسسه آينده روشن مدير گروه تاريخ بوده و تاريخ غيبت كبري تدريس مي كردم و در موسسه امام صادق(ع) يعني تخصصي كلام اسلامي به تدريس تاريخ اديان و مذاهب اسلامي و كلام استدلالي مشغول هستم و عضو هيات تحريريه مجله صباح و مشرق موعود مي باشم.

رضوي، محمد زمان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1041 ق)، مورخ. وى اثرى دارد در تاريخ ابومسلم خراسانى به نام «صحيفه الرشاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (17/15)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (1013/2).

رضوي، محمدحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. پيرو مكتب نوپاى محمد زمان و عليقلى بيگ جبادار بود و به نقش تصوير اشتغال داشت. محمدحسن در قلمدان سازى و آبرنگ مهارت داشته و در شيوه ى محمد زمان نقش مى آفريده است. از آثار وى قلمدان شكسته اى در شيوه ى صفوى است كه در بالاى آن، تصوير زن جوانى نقش بسته و حواشى و كناره هاى قلمدان پر از گلهاى چشم آذين و گوناگون است، با رقم: «محمدحسن رضوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (699/ 2)، هنر قلمدان (28).

رضوي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگي نامه آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي .

آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي فرزند ارشد شيخ محمد حسين رضوي در 26 دي ماه سال 1326 شمسي در خانواده اي فرهنگي، مذهبي و روحاني چشم به جهان گشود. فشرده اي از آثار و زندگي پدرو اجداد ايشان و انگيزه انتقال شيخ محمد علي كاظميني خوئي از عراق به آذربايجان در سايت بينش نو در لينك «دربارة ما» بيان گرديده است.

استاد مرتضي رضوي در اواخر سال 1340 پس ازتحصيل دوره ابتدايي و علوم مقدماتي به شهر مقدس قم عزيمت نمودند و در محضر اساتيد بزرگ به تحصيل علوم و معارف اسلامي پرداختند: دروس فلسفه و منطق را نزد بزرگاني چون انصاري شيرازي، شهيد دكتر مفتح و استاد شهيد مرتضي مطهري گذراندند.

فقه و مكاسب رادر محضر آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جعفر سبحاني و درس «خارج» را مدتي نزد آيت الله داماد، و آنگاه از كلاس درس خارج مرحوم آيت الله گلپايگاني، آيت الله شر يعتمداري و آيت الله ملكوتي بهره مند شدند.

استاد كه

در يك خانواده و خاندان بزرگ فرهنگي رشد يافته اند، از همان اوان كودكي با محافل نقد و بحث علمي، مذهبي مأنوس و آشنا بوده اند، همچنانكه خود بيان مي دارند در كلام و اعتقادات و اسلام شناسي شاگرد پدر بزرگوارشان شيخ محمد حسين رضوي، و مرهون راهنماييهاي مستمر ايشان بوده اند.

استاد مرتضي رضوي پس از بازگشت از قم تا پيروزي انقلاب اسلامي ضمن فعاليتهاي سياسي، به تبليغ معارف اسلامي و تدريس و تفسير قرآن و نهج البلاغه در آذربايجان مي پردازند و با قلم صريح و رساي خود به نشر و گسترش مباني علمي، اعتقادي دين اسلام در ميان جوانان و اقشار تحصيل كرده مبادرت مي ورزند.

در سن 19 سالگي كتاب «خلقت آدم و بحثي در تكامل» را با مقدمه شهيد دكتر مفتح تحرير و به چاپ مي رسانند.

استاد مرتضي رضوي در اوايل سنين جواني با امام خميني (ره) و اهداف عدالت گستر ايشان آشنا شده و در ماجراي فيضيه و سخنراني پرشور و تاريخي حضرت امام در سال 1342 حضور داشتند و تا سال 1356و خيزش نهضت اسلامي 18 بار توسط رژيم ستمشاهي دستگير و در زندان انفرادي توأم با شكنجه حبس گرديدند. ايشان در اسفند ماه سال 1356 مجدداً دستگير و به عنوان اولين تبعيدي آذربايجان به شهر لار تبعيد شدند.

استاد مرضي رضوي پس از چند سال تبليغ و تدريس و تفسير قرآن در آذربايجان و انجام فعاليتهاي گسترده و مؤثر در تبريز در سال 1363 از سوي مردم فهيم تبريز در دوره دوم مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي مجلس برگزيده شدند.

استاد مرتضي رضوي در سال 1366 در دوره سوم نمايندگي مجلس شواري اسلامي از

تهران كانديدا شدند. حضور چشم گير ايشان در مرحلة دوم انتخابات مجلس سوم تهران، باعث چالش و رخدادي بزرگ در عرصه فعاليتهاي سياسي گرديد. سرانجام استاد مرتضي رضوي بنابر فرمايش تاريخي، مصلحانه حضرت امام (ره) به وزير كشور وقت ، مبني براينكه «سلام من را به آقاي رضوي برسانيد و از قول من به ايشان بگوييد: اين حق شماست كه همچنان در مرحلة دوم كانديدا باشيد، ولي براي رفع تشنج و حفظ آرامش از حق خود صرف نظر كنيد»، في المجلس ضمن يادداشتي به وزير كشور وقت از نمايندگاني تهران انصراف داد.

رضيعي، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى قاسم رضيعى در 8 فروردين ماه سال 1349 شمسى در شهر ازنا در استان لرستان در خانواده اى مذهبى ديده به جهان گشود در سال 1359 همزمان با تحصيل در مقاطع ابتدائى صحنه تشويق يكى از همكلاسيانش او را به تلاوت قرآن بسيار علاقه مند ساخت زيرا تلاوت سوره حمد به شيوه استاد عبدالباسط توسط همكلاسى اش مورد توجه معلم دينى و قرآن گرفته بود ديدن اين صحنه قاسم رضيعى را متوجه توانايى هايش كرد و پى برد كه او بهتر از همكلاسى اش مى تواند تلاوت كند بهمين دليل او نيز به تلاوت پرداخت و بسيبار مورد تشويق قرار گرفت امرى كه باعث شد قاسم رضيعى به طور جدى به تلاوت به تلاوت قرآن بپردازد.

قاسم رضيعى از جذابيت و اعجاز لفظى قرآن كريم به عنوان مهمترين عامل در تربيت و پرورش قرآنى خود ياد مى كند. حمايتهاى والدين و جوّ مذهبى خانواده اش عامل ديگرى در پيشرفت قرآنى آقاى رضيعى شد. او همچنين از معلمان و برخى دوستان قرآنى كه باعث

پيشرفت و تشويق او شدند به عنوان عوامل ديگر در تربيت و آموزش قرآنى خود اشاره مى كند. آقاى رضيعى آموزش صوت و لحن را همزمان با هم آغاز كرد و تا كنون نيز در اين زمينه مداومت دارد. او نخستين تلاوت رسمى خود را در مسابقات دانش آموزى سراسر كشور در شهر رامسر اجرا كرد. همچنين آقاى دكتر رضيعى در سال 1370 براى اولين بار بصورت فنى در محفل انس با قرآن شهر كاشان تلاوت كرد كه مورد استقبال حاضران قرار گرفت.

حاج قاسم رضيعى در سال 1368 تحصيلات خود را در رشته پزشكى در دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى آغاز كرد و در سال 1375 موفق به اخذ درجه دكترا شد. پس از آن او با ادامه تحصيل در اين رشته در سال 77 مدرك دكتراى تخصصى در رشته پزشكى هسته اى را از دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى دريافت كرد. او در كنار امر تحصيل در زمينه تلاوت قرآن نيز تلاش مى كرد و بر آن مداومت داشت. و در دوره هاى مختلف مسابقات قرآن رتبه هاى برترى را كسب كرد. آقاى دكتر قاسم رضيعى در سال 1364 در مسابقات سراسرى دانش آموزان كشور، رتبه نخست را بدست آورد او در سال 1370 در مسابقات سراسرى دانشجويان علوم پزشكى مقام اول را ر كشور بدست آورد و در سال 1379 در مسابقات سراسرى جانبازان كشور نيز حائز رتبه نخست شد و در سال 1380 در مسابقات سراسرى اوقات و امور خيريه در شهر اردبيل موفق به كسب مقام سوم در رشته قرائت شد. آقاى دكتر رضيعى در زمينه فعاليتهاى قرآنى خود علاوه بر

موفقيت هايى كه در مسابقات داخلى كشور كسب كرد در سال 73 در سومين دوره مسابقات بين المللى بنگلادش رتبه نخست را بدست آورد، و پس از آن نيز در سال 1377 در مسابقات بين المللى كشور سوريه در قرائت رتبه اول را از آن خود كرد. دكتر قاسم رضيعيى كه زندگيش با تحصيل و عشق به قرآن بهم آميخته است از جمله كسانى است كه در كنار تحصيل در جامعه پزشكى و دريافت درجات بالاى آن به امر تلاوت قرآن نيز پرداخته و در اين زمينه نيز از قاريان برجسته كشور است. او مجموعه مقالاتى در مباحث تجويد و صوت و لحن تحرير كرده كه از سوى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى منتشر شده است قاسم رضيعى كه در زمينه طب و پزشكى به تحصيل پرداخته، در دانشگاه عبور پزشكى شهيد بهشتى در دانشكده هاى پزشكى، پرستارى و مامايى به امر آموزش در زمينه هاى مختلف قرآنى پرداخت. او علاوه بر اين، در دانشكده هاى برق و عمران خواجه نصير الدين طوسى و مسجد على ابن ابيطالب تهران نيز جلساتى در زمينه آموزش تجويد و صوت لحن داشته است.

دكتر قاسم رضيعى، همچون ديگر قاريان برجسته تلاوت معتقد است كه يك فرد قارى در ابتداى كار با تقليد از قاريان مشهور جهان، بايد شيوه خود را در تلاوت برگزيند. او معتقد است براى ابتداى راه تقليد تنها وسيله است. او خود نيز در ابتداى كار از اساتيدى چون مرحوم عبدالباسط، مرحوم منشاوى، مرحوم مصطفى اسماعيل تقليد كرد پس از آن نيز به تقليد از اساتيدى چون كامل يوسف، عبدالفتاح شعشاعى، محمود رمضان، حسّان و شحات

محمد انور پرداخت. پرداختن به مفاهيم آيات شريف قرآن در كنار امر تلاوت، يكى از نكات بسيار مهمى است كه بايد مورد توجه قرار گيرد از اين رو آقاى قاسم رضيعى به قاريانى كه در ابتداى راه قرار دارند توصيه مى كند كه در جلسات قرآن، علاوه بر پرداختن به فنون قرائت، با مفاهيم قرآن نيز آشنا شوند او براى دستيابى به اين هدف، توضييح خواستن از اساتيد راه حل خوبى مى داند. او همچنين به قاريان قرآن سفارش مى كند كه با ضبط نوار تلاوت خود براى شناسائى نقاط ضعفشان تلاش كنند.

آقاى دكتر قاسم رضيعى در سال 1377 ازدواج كرد كه ثمره اين ازدواج يك فرزند پسر است. همسر ايشان نيز پزشك است و به مسائل قرآنى علاقه دارد. آقاى رضيعى آيات قرآن را بصورت موضوعى حفظ كرده است و براى تبليغ اين كتاب عظيم بر تلاوت قرآن از حفظ اهتمام دارد. آقاى رضيعى تا كنون به كشور هاى مختلفى براى تلاوت قرآن سفر كرده است. از جمله كشورهاى بنگلادش و تركيه وى در سال 1374 بهمراه آقايان سيد حسين موسوى و محمد تهرانى به كشور تركيه سفر كرد و در شهرهاى استامبول و آنكارا به تلاوت قرآن پرداخت. او در سال 1375 بهمراه جناب آقاى على اكبر حشمتي، سفرى به كشور ناميبيا داشت و در ميان استقبال مردم آن ديار، آيات و كلمات وحى را تلاوت كرد. از ديگر سفرهاى دكتر رضيعى كه به منظور آشنا ساختن هر چه بيشتر مسلمانان جهان با كتاب آسمانى قرآن است بايد به سفر ايشان به كشور روسيه اشاره كرد كه در سال 76 بهمراه آقاى اصغر

شعاعى در اين كشور به تلاوت پرداخت. همچنين او در سال 1377، بهمراه آقايان علّامى، ستوده نيا، دولتى، و امام جمعه براى اجراى تلاوت قرآن، به كشور سوريه اعزام شد. قاسم رضيعى در سفرهاى تبليغى خود به خارج از كشور در سالهاى 78 و 79 به كشور هاى هندوستان و اتيوپى نيز سفر كرد و در آن كشورها، آيات قرآن را تلاوت نمود.

دكتر قاسم رضيعى هم اكنون به عنوان متخصص پزشكى هسته اى در بيمارستان آيت الله طالقانى تهران مشغول به فعاليت است. وى معتقد است انسان بايد همواره قرآن را در محضر خود ببيند. او مى گويد: هدف و غايت نهايى از تلاوت ظاهرى قرآن، مانند حفظ و قرائت اين است كه ما بتوانيم مقياس خوبيها و بديهاى خود را از مفاهيم آيات قرآن در يابيم. آقاى رضيعى از اساتيد بزرگ همچون مصطفى اسماعيل، رفعت، عبدالفتاح، كامل يوسف، حسّان، محمد صديق منشاوى و عبد الباسط به عنوان برترين اساتيد تلاوت قرآن در مصر ياد مى كند.

دكتر قاسم رضيعى چندين بار در ديدار رهبر معظم انقلاب با قاريان و حافظان قرآن در حضور ايشان به تلاوت پرداخته اند و از رهنمودهاى ارزنده ايشان، بهره ها گرفته اند. آقاى رضيعى كه خود نيز به ابتهال و مناجات علاقه دارد، برخى از ادعيه مفاتيح الجنان را اجرا كرده است كه از سوى مؤسّسه امام رضا عليه السلام در يك لوح فشرده با عنوان مفاتيح مورد استفاده علاقه مندان است. او به قاريان توصيه مى كند كه هميشه عظمت كلام الهى را در نظر داشته باشند كه اين امر باعث تواضع بيشتر انسان مقابل كلام الهى مى شود

و در تلاوتش هم بروز خواهد كرد يعنى توجه به عظمت قرآن، تلاوتهاى بهترى را نيز در دل خواهد داشت.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net/

رفعت انصاري همداني، عباس، محمدعباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1307 ق)، مورخ و اديب و شاعر، متخلص به رفعت. مدتى پيش از تولد وى در لكنهو، پدرش مقيم هندوستان شده بود. رفعت به اكثر سرزمينهاى هند مسافرت كرد و در «بهوپال» اقامت گزيد، و كتابهاى بسيارى تصنيف كرد. از وى با نسبتهاى شيروانى، انصارى، يمنى يا هندى ياد شده است از آثار وى: «آثار العجم» كه با «آثار عجم» فرصت شيرازى تفاوت دارد؛ «تاريخ ائمه»؛ «تاريخ افاغنه» فارسى؛ «تاريخ البواهر»، در عقايد اسماعيليه كه نام اصلى اين كتاب «قلائد الجواهر فى تاريخ البواهر» مى باشد كه «تاريخ نكو» نيز مى گويند؛ «تاريخ بهوپال»؛ «تاريخ دكن» كه همان «چار چمن» است؛ «تاريخ سرنديب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (377/9 ،216/3 ،234 ،291 /2)، ريحانه (325 -324 /2)، صبح گلشن (182 -180)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 988 -987 /14)، لغت نامه (ذيل/ رفعت)، مؤلفين كتب چاپى (653 -652 /3).

رفيع پور، فرامرز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: علوم اجتماعى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

گذراندن دوره كامل زبان انگليسى در انجمن ايران و آمريكا در سال 1340، گذراندن دوره زبان آلمانى در مؤسسه گوته شهر مونيخ آلمان در سال 1341، كارشناسى ارشد كشاورزى از دانشگاه هوهن هايم آلمان در سال 1342، دكتراى علوم اجتماعى از دانشگاه هوهن هايم آلمان در سال 1352، دوره Postdoctorate در روش تدريس از دانشگاه كاسل آلمان در سال 1352، دريافت درجه پروفسورى از دانشگاه هوهن هايم آلمان در سال 1365.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تغييرات اجتماعى روستايى، نيازسنجى، سنجش گرايش، پيدايش و آينده انقلاب،

تأثير تلويزيون و انتقال ارزشها، ويدئو و تغيير ارزشها، استاد راهنماى 6 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

روش تحقيق، جامعه شناسى روستايى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

روش تحقيق، نيازسنجى.

وقايع ميانسالي : دكتر فرامرز رفيع پور در سال 1353 به ايران بازگشت و به عضويت هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي (ملّي سابق) در آمد. وي جهت طي دوره تحقيقاتي علمي بار ديگر به كشور آلمان سفر كرد و در نتيجه تلاش روزافزون در سال 1365 به درجۀ پروفسوري از دانشگاه هوهن هايم مفتخر شد. از ديگر وقايع رخداده براي دكتر رفيع پور مي توان به موارد زير اشاره كرد: - 1359 (1980) تحقيق درباره سنجش نيازهاي روستائيان يزدي - 63 _ 1361 (84 _ 1982) دعوت به دانشگاه هوهن هايم به هزينه مركز تحقيقات آلمان DFG - 1365 (1986) اخذ Habilitation (رساله پروفس_وري) و venia legendi (اجازه تدريس در دانشگاههاي آلمان به عنوان پروفسور از دانشگ__اه هوهن هاي_م _ اشتوتگ_ارت ب_ر اساس رساله ارائه شده درباره "پويائي نياز در برنامه ريزي رشد ". - 1368 (1989) چاپ رساله Habilitation در آلمان. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - 1353(1974) استاديار گروه جامعه شناسي در دانشگاه ملي ايران (دانشگاه شهيد بهشتي) - رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي - رئيس گروه جامعه شناسي دانشگاه شهيد بهشتي - 68 _ 1367(89 _ 1988) استاد مدعو دانشگاه ويسكانزين _ مديسون عضويت ها • استاد دانشگاه هوهن هايم _ اشتوتگارت، آلمان تا سال 2005 •

عضو پيوسته فرهنگستان علوم ايران • عضو شوراي پژوهشي فرهنگستان علوم ايران • عضو شوراي پژوهشي فرهنگستان علوم پزشكي ايران • عضو شوراي دانشگاه شهيد بهشتي تا 1384 • عضو هيات مميزه دانشگاه شهيد بهشتي تا 1382 • عضو هيات مميزه مركزي علوم انساني وزارت علوم، تحقيقات و فناوري • عضو هيات امناء پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي • سرپرست كميته علوم اجتماعي شورايعالي برنامه ريزي تا سال 1386 • عضو كميسيون علوم انساني شوراي پژوهش هاي كشور تا 1379 • رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي 1382 تا خرداد 1385 ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : رفيع پور در كنار مسئوليت هاي آموزشي و پژوهشي در ايران، در دانشگاه هوهن هايم به عنوان پروفسوري به كار تحقيق و تدريس اشتغال دارد.جوائز و نشانها : - استاد برتر كشور در سال 1375 - برنده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در سال 1365 به خاطر تاليف كتاب «جامعه روستايي و نيازهاي آن» -استاد نمونه دانشگاه شهيد بهشتي در سال 1371 - دانشجوي بورسيه DAAD در طي سالهاي 1965-68 چگونگي عرضه آثار : «جامعه روستايي و نيازهاي آن» عنوان پژوهشي است كه فرامرز رفيع پور در 32 روستاي استان يزد انجام داده است و آن را به صورت كتاب روانه بازار نشر كرده است. مطالعه حاضر كه مي تواند به عنوان سرمشقي براي مطالعات روستايي بعدي تلقي شود، براي يافتن نيازهاي عيني و ذهني روستاييان استان يزد، يافتن ترتيب ارجحيت اين نيازها، طبقه بندي روستاها به ترتيب عقب افتادگي و نياز آنها طراحي گرديده است و نه تنها كتاب برگزيده سال 1365

شناخته شده، بلكه روشهاي ساخته و پرداخته اين پژوهش مورد استقبال محافل علمي آلمان نيز قرار گرفته است. كتاب مذكور از مهمترين كتابهاي پژوهشي است كه در دوره معاصر در عرصه جامعه شناسي روستايي نوشته شده است و از محبوب ترين كتابهاي رفيع پور در ساليان اخير محسوب مي شود. فعاليت هاي پژوهشي دكتر رفيع پور به قرار زير است: - تعداد مقالات :12 مورد - تعداد گزارش هاي علمي :3 مورد - تعداد سخنراني ها: المان : 4 مورد ،در آكادمي علوم اتريش:يك مورد،در امريكا :دو مورد ،در ايران:13 مورد - راهنمايي پايان نامه هاي دكتري: 2 مورد - راهنمايي پايان نامه هاي كارشناسي ارشد : 28 مورد آثار : nbsp1 Rafipoor, Faramarz 1974: Das “ Extension and Development Corps “ im Iran. Eine empirische Untersuchung zur Feststellung effizienzrelevanter Faktoren und Beziehungen. Saarbruecken: SSIP,1974 2 _ nbsp2 Rafipoor, Faramarz 1989 Beduerfnisse und Beduerfnisdynamik in der Entwicklungsplanung : Eine empirische Analyse zur Erarbeitung praxisrelevanter Ermittlungsmethoden in der Provinz Yasd/Iran. Frankfurt a.M: Campus, 1989 آناتومي جامعه ويژگي اثر : تاليف-مقدمه اي بر جامعه شناسي كاربردي. تهران: شركت سهام_ي انتشار. 1378 چاپ چهارم 1385.4 آنومي يا آشفتگي هاي اجتماعي ويژگي اثر : پژوهشي درباره پتانسيل آنومي در تهران. شرك_ت سروش 1378.5 تكنيك هاي خاص در علوم اجتماعي ويژگي اثر : تهران: شركت سهامي انتشار 1382 چاپ چهارم 13856 توسعه و تضاد ويژگي اثر : رفيع پور، در كتاب توسعه و تضاد خود كه حاصل سالها تحقيق و زحمت مداوم وي است در جايگاه نقاد سياست هاي توسعه، آن را موجب به هم زدن تعادل اجتماعي، افزايش نابرابري،

تغيير ارزشها و پيدايش انواع مسائل و معضلات اجتماعي مي داند. به عقيده وي اين نابرابري باعث تغيير سريع ارزشهاي معنوي به سوي ارزشهاي مادي و بسط سودجويي و فردگرايي شده و نهايتاً رضايت اجتماعي و وحدت ملي را مورد تهديد جدي قرار داده است-: كوششي در جهت تحليل علل پيدايش انقلاب اسلامي و مسائل اجتماع_ي ايران. دانشگاه شهيد بهشتي، 1376. چاپ ششم شركت سهامي انتشار 1384.7 جامعه روستايي و نيازهاي آن 1364 ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره چهارم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب جامعه روستايي و نيازهاي آن در اين كتاب اهميّت بررسي نيازها در رابطه با اهداف و انگيزه هاي گوناگون و سپس چارچوب تئوريكي پيدايش و پرورش نيازها در جوامع مختلف مطرح گرديده و آنگاه پس از ارائه اطلاعاتي كوتاه درباره منطقه مورد بررسي (استان يزد) و تشريح مراحل مقدماتي پژوهش، روش هاي گوناگوني كه جهت بررسي نيازها مي توانند به كارآيند، مورد بحث قرار گرفته و در پي آن روش هاي بكارگرفته شده در اين پژوهش تشريح شده اند. با ارائه نتايج اين پژوهش يكايك عوامل و متغيّرها، اهميّت، كيفيّت و كميت آنها توصيف و روابط بين آن عوامل با هم و با ساير متغيرهاي بررسي شده تحليل شده است. در خاتمه پس از ارائه خلاصه اي كوتاه از مسئله، اهداف و اصول جامعه در رابطه با موضوع مورد بررسي و شرايط لازم براي دستيابي به آنها – چگونگي تشخيص نيازهاي واقعي از يكسو و نحوه برانگيختن مردم به

مشاركت از سوي ديگر بيان گرديده و به طور انتقادي يكايك اقدامات مورد بررسي قرار گرفته است. -. تهران : شركت سهامي انتشار چاپ سوم 1370، (1364).8 جامعه، احساس، موسيقي ويژگي اثر : تاليف9 سرطان اجتماعي فساد ويژگي اثر : تهران: شركت سهامي انتشار، 1386 برگزيده جشنواره فارابي به عنوان كتاب سال 138610 سنجش گرايش روستائيان نسبت به جهاد سازندگي و عوامل موثر بر آن ويژگي اثر : پژوهشي در س_ه استان: اصفهان، فارس و خراسان. تهران : مركز تحقيقات روستائي، وزارت جهاد سازندگ___ي، 137211 علوم انساني در ايران نگاهي از بيرون و درون ويژگي اثر : ناشر دانشگاه شهيد بهشتي انتشار 138312 كارائي بيمارستانها ويژگي اثر : مقايسه اي در سه بيمارستان دولت_ي، خصوص_ي و آموزشي. ته_ران : بشير 1378.13 كندوكاوها و پنداشته ها ويژگي اثر : «كندوكاوها و پنداشته ها»، مقدمه اي بر روشهاي شناخت جامعه و تحقيقات اجتماعي كتاب ديگري است رفيع پور نوشته است و از ويژگي هاي بارز اين كتاب تجديد چاپ هاي پي در پي آن است. اين كتاب نيز در قطع وزيري به چاپ رسيده است كه از پرطرفدارترين كتابهاي رفيع پور در ميان دانشجويان و نخبگان جامعه شناسي محسوب مي شود. آنچه كه رفيع پور در اين كتاب مطرح مي سازد همان «روشهاي قابل اطمينان» دستيابي به شناخت به عنوان عنصر اساسي «دانش» مي باشد كه مي بايست در مورد جامعه شناسي پياده شود. -تهران: شركت سهامي انتشار چاپ شانزدهم 1386، (1360).14 موانع رشد علمي در ايران ويژگي اثر : تهران: شركت سهامي انتشار، 1381 چاپ دوم 1383.15 وسائل ارتباط جمعي و تغيير ارزشهاي اجتماعي ويژگي اثر

: پژوهشي درباره تاثير فيلمهاي سينمائ__ي، سريالها تلويزيوني، ويدئو، روزنامه و تبليغات. چاپ اول تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد 1375 و چاپ دوم تهران: نشرفر 1378.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رفيع فر، جلال الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر جلال الدين رفيع فر در سال 1330 در تهران متولد شد.وي تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه تهران و در رشته باستان شناسي شروع كرد و جهت ادامه تحصيلات در زمينه انسان شناسي به فرانسه رفت. در سال 1988 موفق به اخذ دكتراي انسان شناسي-مردم شناسي از دانشگاه سوربن شد .وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه آموزشي انسان شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : انسان شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : جلال الدين رفيع فر دكتر جلال الدين رفيع فر، استاد گروه آموزشي انسان شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي داراي دو مدرك كارشناسي باستان شناسي و مردم شناسي از دانشگاه نانترپاريس است. كارشناسي ارشد و دكتراي تخصصي خود را در رشته هاي مردم شناسي و انسان شناسي از دانشگاه سوربن فرانسه دريافت كرده است.(در سال 1988 موفق به اخذ دكتراي انسان شناسي-مردم شناسي از دانشگاه سوربن شد .) عنوان رساله دكتري اش «مطالعه انسان شناختي فرهنگ و تكنولوژي» در عصر نئولتيك در ايران مي باشد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مسئوليتها و مشاغل اداري و مديريتي جلال الدين رفيع فر به قرار زير است: 1- رئيس انجمن انسان شناسي ايراني (1387-1380) 2- مدير گروه آموزشي انسانشناسي دانشگاه تهران (1383-1378) 3- معاون آموزشي و تحصيلات تكميلي دانشكده علوم اجتماعي ( 1387-1384) 4- مدير مسئول و سردبير مجله

علمي – پژوهشي «نامه انسان شناسي» 5- عضو پيوسته مركز ملي تحقيقات علمي فرانسه (C.N.R.S) از سال 1992 فعاليتهاي آموزشي : دروسي كه تدريس كرده اند عبارت اند از : كارشناسي • انسان شناسي شناخت عشاير ايران • اصول ومباني انسان شناسي • باستان شناسي انسان شناختي • بررسي اثارپيش ازتاريخ ايران • جامعه شناسي ايلات عشايرايران • مباني باستانشناسي • مردم شناسي ماقبل تاريخ • مقدمات انسان شناسي • مقدمات مردم شناسي عشايري كارشناسي ارشد • باستان شناسي فرهنگي • روش تحقيق 1 • فرهنگ وتكنولوژي • پايان نامه • باستان شناسي فرهنگي • روش تحقيق درمردم شناسي • طرح تحقيق • فرهنگ وتكنولوژي مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله فعاليت هاي جلال الدين رفيع فر بنيان گذاري انجمن انسان شناسي ايران در سال 1379 و به ثبت رساندن آن در سال 1380 است.آرا و گرايشهاي خاص : حوزه هاي مطالعاتي جلال الدين رفيع فر: تمايل و علاقه ايشان قبل از هر چيز به مطالعه خاستگاه پديده هاي مهم فرهنگي- اجتماعي و سير تحول آنهاست كه در اين راستا بخش مهمي از انتشارات ايشان به اين موضوعات اختصاص يافته است. از جمله: انسان، جامعه، هنر، زبان، تكنولوژي، دين و ساير پديده هاي فرهنگي. در همين راستامطالعه انسان شناسي جوامع پيش از تاريخ و انسان شناسي و جامعه شناسي جوامع عشايري، انسان شناسي هنر و ... در درجه اول الويت بوده اند. چگونگي عرضه آثار : انجام ده ها طرح پژوهشي، ارائه ده ها مقاله علمي و ايراد سخنراني در سمينارها و كنفرانس هاي داخلي و خارجي و تأليف و ترجمه چهار جلد كتاب ثمره 16 سال كار او در

دانشگاه است. - سخنراني و شركت در مجامع علمي بين المللي: دكتر رفيع فر تا كنون و در نزديك به 20كنفرانس بين المللي با ارائه مقاله و سخنراني شركت داشته است.(فرانسه – المان- لهستان- روسيه- ايتاليا- اسلوني- گرجستان- پاكستان و ...) - تعداد پايان نامه هاي كارشناسي ارشد:20 مورد - تعداد طرحهاي تحقيقاتي : بيش از 4 مورد - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:32 مورد - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجي:6 مورد آثار : nbsp1 ( Remarques Sur L' Industrie Lithioue Neolithique De Liran(6000-1000 av .j.c ويژگي اثر : Gebel. In : Neolithic chipped Stone Indaustries of the Fertile Creslent. And Their Contemporaries In Ad jacent Regions. Edited by: Stefan Karol Kozlowski and Hans Goorge,k. Studies In Early Near Eastern Production , Subsistence , and Enwronment 3 .pp.405-421.19962 Le Probleme De L' Obsidienne et sa Circulation En Iran Prehistorique ويژگي اثر : In: Proceeding of 12 th Congres National Des Societ Historiques Et Prehstorques Francais . France. Nice.19973 The Anthpopological Approaches In Neolithic Studies In Iran ويژگي اثر : 7th Neolithic Seminar. The Processes of Neolithisation In Eurasia Ljobljana.May 2000,Slovenia4 The Obcidian Route in Ancient Iran ويژگي اثر : In : Man And Flint Edited By: Romuafd Schild And Zofia Solgostowska Institute Of Archeologyand Ethnology Polish Academy of Sciences Warszawa. PP 295- 2975 انتروپي اجتماعي و نقش آن در توسعه فرهنگي ويژگي اثر : مقاله اي است كه كه در نشريه نامه پژوهش معاونت پژوهشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سال 1375 در تهران انتشار يافت.6 انسان شناسي هنر nbsp7

اهميت بررسي نحوه اشاعه تكنولوژي در مطالعات انسان شناسي ويژگي اثر : ترجمه اي است از اثر ديديه گزينيدو كه در شماره 7، نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1373 منتشر شد.8 باستان شناسي ويژگي اثر : مقاله اي است كه براي دانشنامه جهان اسلام تهيه گرديد و توسط دائره المعارف بزرگ اسلامي در تهران در سال 1373 منتشر شد.9 بردابالكا ويژگي اثر : مقاله اي است كه در جلد دوم دانشنامه جهان اسلام توسط دائره المعارف بزرگ اسلامي در سال 1376 منتشر شد.10 بررسي پديده فرهنگي نئولتيك در ايلام ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه در فصلنامه ايلام در سال 1379 منتشر شد.11 بررسي مجموعه نقوش دست در غار كركس ويژگي اثر : ترجمه اي است از اثر آندره لورواگون، كه در شماره 16 نشريه ميراث فرهنگي در سال 1375 منتشر شد.12 پال انتروپولوژي- كوارترنر- ايران ويژگي اثر : در مجموعه مقالات اولين سمپوزيوم بين المللي كواترنر ، توسط دانشگاه تهران در سال 1374 منتشر شد.13 تاملي بر خاستگاه جامعه روستايي ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه در نشريه باستان شناسي و تاريخ، با شماره پياپي 19 منتشر شد.14 تاملي بر هنر غارها ويژگي اثر : ترجمه اي است از اثر آندره لورواگوران كه در شماره 5، نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1370 منتشر شد.15 تاملي دوباره بر صنايع دهلران ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه در نشريه باستان شناسي و تاريخ ، سال 1372 در شماره پياپي 13و14 منتشر شد.16 ترجمه كتاب عشاير فارس ويژگي اثر : انتشارات

دانشگاه تهران اين اثر را در سال 1375 منتشر كرد.17 ترجمه كتاب منشاء- عالم_ انسان و زبان ويژگي اثر : پديدآورنده: هوبرت ريوز، جلال الدين رفيع فر (مترجم) ناشر: آگه - 15 دي، 1386 18 تشكل هاي سنتي در عشاير بوير احمد ويژگي اثر : طرح پژوهشي كه در سال 1374 در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران صورت گرفت.19 تكنولوژي : علم انسان ويژگي اثر : ترجمه اثر آندره هودري كور كه در شماره 13 و 14 فصلنامه نمايه پژوهش منتشر شد.20 تل بكون ويژگي اثر : مقاله اي است كه در جلد سوم دانشنامه جهان اسلام توسط دائره المعارف بزرگ اسلامي در سال 1377 منتشر شد.21 رواج ابسيدين و كهنترين تبادلات فرهنگي- تكنولوژيكي آن در ايران ويژگي اثر : عنوان مقاله اي است كه در نشريه باستان شناسي و تاريخ، در سال 1371 در شماره پياپي 10 منتشر شد.22 روستاي هوفل ويژگي اثر : اين مقاله در مجله علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران شماره3 سال 1368 منتشر شد.23 زنان ايل بهمئي: جامعه شناسي و مردم شناسي خويشاوندي در عشاير ويژگي اثر : پديدآورنده: الويا رسترپو، جلال الدين رفيع فر (مترجم) ناشر: خجسته - 05 مرداد، 1387 24 سنگ نگاره هاي ارسباران: پژوهش در مردم شناسي و باستان شناسي هنر ويژگي اثر : پژوهشي كه در سال 1379 در دانشگاه تهران انجام شد.پديدآورنده: جلال الدين رفيع فر ناشر: سازمان ميراث فرهنگي كشور - 29 آذر، 1385 25 علوم انساني گستره شناخت ها ويژگي اثر : پديدآورنده: ژان فرانسوا دورتيه، ناصر فكوهي (مترجم)، مرتضي كتبي (مترجم)، جلال الدين رفيع فر (مترجم) ناشر: نشر ني

- 20 آذر، 1386 26 فرهنگ برادوستي ويژگي اثر : مقاله اي است كه در جلد دوم دانشنامه جهان اسلام توسط دائره المعارف بزرگ اسلامي در سال 1375 منتشر شد.27 كوهنبان پيش از تاريخ ويژگي اثر : مقاله اي است كه در نشريه مجله دانشكده ادبيات دانشگاه كرمان كه در سال 1372 در شماره 2 آن منتشر شد.28 مطالعه صنايع ابسيدين اهر نجان ويژگي اثر : پژوهشي است كه در سال 1377 در دانشگاه تهران صورت گرفت.29 من و او سعي كرديم كار مشابهي انجام دهيم ويژگي اثر : ترجمه اي است از اثر كلودلوي استروس كه در شماره 5، نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1370 منتشر شد.30 نظري بر كتاب موزه هايي در باد ويژگي اثر : نقدي است كه در شماره 15 نشريه نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1379 منتشر شد.31 نظزي بر كتاب دوره پارينه سنگي در ايران ويژگي اثر : نقدي است كه در شماره پياپي 6 نشريه باستان شناسي و تاريخ در سال 1368 منتشر شد.

رفيعي، رمضانعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رمضانعلي رفيعي

محل تولد : قوچان

شهرت : علي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/3

زندگينامه علمي

اينجانب رمضانعلي رفيعي (معروف به علي) با مدرك تحصيلي ششم ابتدايي نظام قديم در سال 1344 شمسي به قصد تحصيل علوم ديني وارد مدرسه علميه فاروج از توابع شهرستان قوچان شدم و طي سه سال جامع المقدمات، سيوطي و حاشيه منطق را گذراندم. در سال 1347 براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني (مدرسه توليت) كه برنامه اي

منظم داشت به تحصيل ادامه دادم. برخي از اساتيد حقير در اين دوره عبارتند از: (عروه الوثقي) حجت الاسلام افتخاري،(تاريخ اسلام) حجت الاسلام مرحوم حسن نوري (برادر بزرگ آيت الله حسين نوري)،( مغني) حجت الاسلام طالقاني، (منطق) حجت الاسلام امينيان، (معالم الاصول) حجت الاسلام مقتدايي و ...

سپس به مدرسه سعادت تحت اشراف آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده منتقل شدم و كتب و دروس ذيل را تحت نظر و اشراف و خدمت اساتيد حوزه گذراندم: لمعتين حجج اسلام سيد ابوالفضل موسوي، باكويي، آيت الله فاضل لنكراني، معاني بيان: اميني شيرازي، اصول فقه: حجت الاسلام باكويي، باب حادي عشر: حجت الاسلام عبد القائم شوشتري، تفسير و اخلاق: آيت الله مشكيني، نهج البلاغه: آيت الله حسين نوري، عقايد: آيت الله مكارم شيرازي، شرح منظومه: دكتر احمد بهشتي و آيت الله انصاري شيرازي، رسائل: آيت الله اعتمادي، مكاسب: آيت الله صانعي، مرحوم ستوده و موسوي تبريزي، كفايتين: مرحوم آيت الله سلطاني، رساله تصور و تصديق ملاصدرا و اسفار اربعه: آيت الله جوادي آملي .

در سال 1356 در درس خارج فقه و اصول آيت الله وحيد خراساني شركت كردم، ليكن در سال 1359 براي كارهاي تبليغاتي به قوچان (زادگاهم) رفتم و پس از عهده داري مسئوليت دفتر تبليغات آن شهر در سال 1360 به سمت فرماندهي سپاه قوچان برگزيده شدم و حدود چهار سال كه عهده دار اين سمت بودم از تحصيل علوم حوزوي محروم شدم.در سال 1363 مجددا به قم بازگشتم و به تحصيل و حضور در درس خارج معظم له (فقها و اصولا)را ادامه دادم، ضمن آنكه با مركز تحقيقات اسلامي سپاه نيز همكاري

پاره وقت داشتم.با راه اندازي طرح مدارج علمي در حوزه علميه قم و عهده داري دفتر تبليغات اسلامي براي اين كار در سال 1371 موفق به اخذ مدارج علمي دوره اول خارج (سطح 3 حوزه معادل فوق ليسانس) شدم و پس از واگذاري اين امر به شوراي مديريت حوزه علميه قم موفق شدم مدرك مدارج علمي سطح چهار (شش سال درس خارج فقه واصول) معادل دكترا را در مورخ 8/2/73 اخذ كنم.

تاليفات: حقير از سال 1364 كه همكاري علمي و پژوهشي خود را با مركز تحقيقات اسلامي سپاه آغاز كردم ضمن انجام دادن كار پژوهشگري در موضوع تاريخ اسلام و عهده داري مسئوليت هاي: گروه تاريخ، مديريت تاريخ و علوم سياسي، جانشيني معاونت متون آموزشي و كمك آموزشي و مسئوليت معاونت متون آموزشي و كمك آموزشي، در طول مدت بيش از 18 سال كار تاليف متون آموزشي در موضوع تاريخ اسلام را شروع كردم كه متجاوز از پانزده كتاب در سطوح مختلف علمي و آموزشي است كه نمونه هايي از آن به پيوست مي باشد. ضمنا از سال 1378 با بخش فرهنگ فقه موسسه دايره المعارف فقه اسلامي زير نظر آيت الله هاشمي شاهرودي نيزبه عنوان مسئول بخش بازنويسي و ويرايش همكاري دارم و حاصل آن تا كنون چاپ دو جلد (1 و 2) آن بوده است. مدتي نيز با بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قسمت احياء آثار همكاري داشتم كه حاصل آن تحقيق در تفسير شريف الاصفي مرحوم فيض كاشاني (ج اول) مي باشد .

به جز مواردي كه ياد شد با فصلنامه هاي پژوهشكده تحقيقات اسلامي همچون حصون و مربيان و ديگر نشريات

آن نيز همكاري دارم و ضمن عضويت در هيئت تحريريه بعضي از آنها هر از چندگاه، مقالاتي براي اين نشريات مي نويسم. ضمن آنكه براي پاره اي فراخوانيهاي همايش ها نيز مقالاتي نوشته ام.

ركني، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد مهدى ركنى (زنده در 1368 ش) از علما و محققين معاصر.

اي_ن ت_فسير در يك مجلد به زبان فارسى و شيوه عرفانى شامل بخشى از قرآن كريم است و مؤلف ت_ف_س_ي_ر رش_ي_دال_دي_ن ميبدى را به مذاق خود تلخيص كرده و مطالب مورد نظر خود را از آن گردآورى نموده است.

اين تفسير مكررا طبع گرديده است. منابع زندگينامه :منبع : تفسير لطايفى از قرآن كريم.

رمضان شاهي، حسن

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، فلزكار و كوفتگر. از آثار وى قلمدان مستطيل شكل فلزى است كه كناره ها و رويه آن به آذين و خطوط زيباى قديمى آن دوره نقره كوب شده است و رقم «عمل حسن رمضان شاهى» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (208/1).

رمضان نرگسي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا رمضان نرگسي

محل تولد : نرگستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/4

زندگينامه علمي

بنده رضا رمضان نرگسي در پاييز سال 1347 در روستاي نرگستان (11 كيلومتري شهرستان صومعه سرا و 22 كيلومتري شهرستان رشت) واقع در حاشيه مرداب انزلي متولد شدم. ده ساله بودم كه انقلاب شد و ما تحت تاثير جو انقلابي وارد بسيج شديم و به دنبال آن در انجمن اسلامي مدرسه حضور فعال داشتيم. در سال 1362 (دوازدهم شهريور) وارد حوزه علميه شهرستان صومعه سرا شدم(البته دو نفر از همكلاسي هايم را نيز تشويق كردم كه با من به حوزه بيايد) و با توجه به هوش نسبتا خوبي كه داشتم علاوه بر فراگيري بسيارخوب دروس حوزوي دروس دبيرستان را نيز به صورت داوطلب آزاد امتحان مي دادم و همگي آنها را در خرداد قبول مي شدم. در سال 66 در رشته فرهنگ و ادب ديپلم گرفتم و همزمان معالم و لمعه مي خواندم. در سال 67 در شهرستان با مشكل استاد مواجه شديم و براي ادامه تحصيل به مدرسه مروي تهران (ابتدا مدرسه معمار و سپس مروي) آمدم و لمعتين و اصول مظفر را در تهران نزد اساتيد گرانقدري همچون استاد بهاري و نمازي خواندم. لازم به ذكر است كه در شهرستان صومعه سرا نيز اساتيد از قم اعزام مي

شوند و اساتيد ما در آنجا استاد برهانى، استاد رضواني(اسم سابق ايشان قيصري بود) كه الان مدير يكي از مدارس قم مي باشند واستاد ايوب باغباني بودند. در سال 67 همزمان با ورود به تهران ازدواج كردم و با كمال قناعت زندگي را مي گذرانديم. در سال 69 به قم آمدم (بعد از آنكه شهريه ما در قم درست شد) و همزمان با آن به موسسه در راه حق وارد شدم. همزمان با تحصيل دروس حوزوي دروس موسسه در راه حق را نيز با موفقيت پشت سر مي گذاشتم. در سال 72 سطح را تمام كردم و امتحانات شفاهي را نيز در سال 73 با موفقيت به اتمام رساندم و شهريه رتبه 3 من وصل شد و اساتيد دوره سطح من عبارت بودند از استاد تهرانى، استاد عراقچى، استاد محمد علي و... . از سال 72 در درس خارج استاد فاضل شركت كردم كه با مريض شدن ايشان در سال بعد به درس استاد شبيري رفتم. از سال 75 در دروس خارج مكارم و سبحاني شركت مي كردم. همچنين در سال75 با فارغ التحصيل شدن در رشته الهيات و معارف اسلامي از موسسه در راه حق دوره تخصصي كارشناسي ارشد جامعه شناسي را شروع كردم و درسال 80 فارغ التحصيل شدم. از سال 81 زندگي پژوهشي خود را شروع كردم و تا كنون 37 مقاله و 3 كتاب از من منتشر شده يا در دست چاپ است. در سال جاري در رشته مسائل ايران دوره دكتري قبول شدم و الان مشغول گذراندن آن مي باشم.

رمضان، شاهرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، سازنده ى ساز. پدر وى از تارسازهاى

معروف بود. رمضان شاهرخ كارگاه صنعتى داشت و به ساختن تار و سه تار و خريد و فروش آلات و لوازم سرگرم بود. او يك نوع تار هشت سيم ساخته بود كه كمتر مورد استعمال قرار گرفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (696/2)، سرگذشت موسيقى (173/1).

رنجبر، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن رنجبر

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/7/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1363 (آذر ماه) وارد حوزه علميه شدم وبه مدت يك سال در حوزه علميه تربت حيدريه مشغول به تحصيل شدم سپس به قم آمدم و 2 ماه در اين شهر ساكن بودم و در اواخر سال 1364 وارد مدرسه علميه مروي تهران شدم و تا نيمه اول سال 1369 در آنجا مشغول به تحصيل بودم

با موفقيت در آزمون مؤسسه در راه حق از مهرماه سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره عمومي اين مركز را چهار ساله گذراندم و در سال 1373 وارد گروه تخصصي تاريخ شدم و ضمن ادامه و تكميل دروس حوزه علميه تا مقطع خارج و گذراندن پايه دهم (شفاها و كتبا) در ارديبهشت سال 1374 دوره سطح را به اتمام رساندم و از آن پس در درس خارج شركت ميكردم در سال 78 با دفاع از پايان نامه مقطع كارشناسي ارشد موفق به اخذ كارشناسي ارشد شدم و از آن پس تا پايان سال 80 به صورت ساعتي با بخش پژوهشي همكاري پژوهشي داشتم از ابتداي سال 81 تا پايان سال 1383 عضو هيئت علمي گروه تاريخ بودم و در نگارش مقتل جامع امام حسين عليه السلام به سر

پرستي استاد مهدي پيشوايي بيشترين فعاليت را داشتم

با پذيرش در مقطع دكتري در نيمه دوم سال 83 وارد تحصيل در اين مقطع شدم و هم اكنون دومين ترم اين مقطع را بناست بگذرانيم.

افزون بر اين همكاري پژوهشي بنده با بخش پژوهش مؤسسه ادامه دارد هم چنين بنده هم كاري هايي با بخش تاريخ معاصر و انديشه سياسي داشته ام و حاصل آن نگارش مقالاتي بوده است .

روح الاميني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود روح الاميني در 5 مهر ماه 1307 در كوهبنان از توابع كرمان چشم به جهان گشود .وي در همين روستا تحصيلات ابتدايي خود را آغاز كرد و براي ادامه تحصيل خود به مدرسه دارالفنون تهران آمد . او ليسانس ادبيات فارسي را در سال 1334 از دانشكده ادبيات تهران گرفت .روح الاميني براي اخذ مدرك فوق ليسانس به موسسه تازه تاسيس علوم اجتماعي آمد وبعد از آن جهت دريافت مدرك دكتري در رشته علوم اجتماعي به فرانسه عازم شد .از وي آثار زيادي همچون نمودهاي فرهنگي و اجتماعي در ادبيا ت فارسي و آيين ها و جشن هاي كهن درايران امروز به جا مانده است .گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : مردم شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود روح الاميني دوران دبستان را در كوهبنان و متوسطه را در كرمان گذرانيد. سپس راهي تهران شد و در دارالفنون ثبت نام كرد. پس از اخذ ديپلم در سال 1331 در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت. استاد در سال 1338 در رشته فوق ليسانس علوم اجتماعي ، در موسسه تحقيقات اجتماعي ثبت نام نمود. پس از آن جهت ادامه تحصيل عازم

فرانسه شد و با نگرش خاصي كه به مسائل اجتماعي داشت ، به سوي مطالعات مردم شناسي كشيده شد و با گذراندن رساله دكتري خود تحت عنوان « تمدن سنتي گوسفند در ميان عشاير فارس» با اشراف آندره لوروا گوران به درجه دكتري نائل آمد.استادان و مربيان : محمود روح الاميني در دانشكده ادبيات از محضر استاداني چون ابراهيم پورداود ، پرويز ناتل خانلري ، احسان يارشاطر ، عبدالعظيم قريب ، لطفعلي صورتگر ، محمد معين و ديگران كسب فيض نمود. وي پس از آنكه عازم فرانسه شد نزد افراد صاحب نامي چون ژرژ گوروويچ ، كلود لوي استروس ، آندره لوروا گوران و ديگران بهره برد.فعاليتهاي آموزشي : محمود روح الاميني پس از پايان تحصيلات چندي به تدريس در موزه مردم شناسي فرانسه مشغول شد. پس از آن به ايران بازگشت و از سال 1348 در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و بعد از سالها فعاليت آموزشي در سال 1379 بازنشسته شد.آثار : آيين ها و جشن هاي كهن در ايران امروز ، به شاخ نباتت قسم ، زمينه فرهنگ شناسي ، گرد شهر به چراغ ،نمودهاي اجتماعي و فرهنگي در ادبيات فارسي

روزبهاني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا روزبهاني

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 67 وارد حوزه علميه شدم كه تا سال 1376در شهرستان بروجرد و از آن پس در حوزه علميه قم سپري شد.

تخصص اين جانب كندو كاو پيرامون اديان و بالاخص فرقه بهائيت است، كه از سالهاي تحصيل در بروجرد آغاز شد . تا كنون علاوه بر تدريس دوره هاي مختلف عمومي و تخصصي مباني

و تاريخ فرقه بهائي تعداد 2 جلد كتاب و تعدادي مقاله تاليف نموده ام كه تماماً درباره موضوع بهائيت بوده است.

هم اكنون نيز آماده همكاري با نهاد هاي پژوهشي در زمينه فرق و خصوصاً فرقه ضاله بهائيت هستم

روستايي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن روستايي در سال 1342. ش در شهر درود - لرستان به دنيا آمد.وي بيش از 12 سال است كه از پژوهشگران و كارشناسان ارشد اسناد تاريخي سازمان اسناد و كتابخانة ملي ايران مي باشد. كتاب "تاريخ طب و طبابت در ايران " تاليف وي ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محسن روستايي بيش از 12 سال است كه از پژوهشگران و كارشناسان ارشد اسناد تاريخي سازمان اسناد و كتابخانة ملي ايران مي باشد

جوائز و نشانها : محسن روستايي در سال 1380 از سوي سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور به عنوان پژوهشگر نمونة سال برگزيده شد.از ديگر افتخارات ايشان انتخاب كتاب "تاريخ طب و طبابت در ايران " تاليف وي ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال مي باشد.

چگونگي عرضه آثار : محسن روستايي حدود 60 مقالة تحقيقي و مبتني بر سند در مجلات معتبر كشور به چاپ رسانده است. آخرين پژوهش هاي ايشان كتاب دوجلدي در تاريخ نخستين فرهنگستان ايران به روايت اسناد است كه پس از ده سال تفحص و 3تحقيق براي چاپ آماده شده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1

اسناد مطبوعات ايران (1320 - 1332 ش.)

ويژگي اثر : 4 جلد

2 اعتضاد فرهنگ

3 تاريخ طب و طبابت در ايران

ويژگي اثر : 2 جلد،تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب :تاريخ طب و طبابت در ايران (از عهد قاجار تا پايان عصر رضا شاه) تاريخ طب و طبابت در ايران (از عهد قاجار تا پايان عصر رضا شاه) به روايت اسناد / محسن روستايي. - تهران: سازمان اسناد و كتابخانة ملي جمهوري اسلامي ايران، 1382. 2 ج.: مصور. كتابنامه. مندرجات: ج 1. قوانين و نظامنامه هاي طبي، گزارشات صحي و بهداشتي، ايجاد مدارس عالي طب و مراكز صحي و درماني و... ج 2. شرح حال طبيبان نامدار و ناشناخته ايران. شناخت تاريخ و تحولات هريك از علوم و دانش ها، در شناخت هويت آن علوم از يك سو و شناخت هويت فرهنگي و تاريخي ملت ها از سوي ديگر نقشي به سزا دارد؛ و از اين ميان تاريخ طب و طبابت به دليل گستردگي آن و آثاري كه دانش طب در دو حوزة تخصصي و عمومي دارد، از اهميت ويژه اي برخوردار است. بررسي تحولات طب و طبابت در ايران، نياز به تحقيقات گسترده و دامنه داري دارد كه با توجه به شرايط تاريخي خاص هر دوره، مي بايست پژوهش و نگرش متناسبي را طرح ريزي كرد و سپس به ثمر نشاند. نويسندة كتاب با مراجعه به حدود 2000 فهرست با انتخاب اسنادي مشتمل بر اعلانات، گزارش هاي صحي و طبي، استشهادنامه هاي محلي راجع به اطبا،

تصديقنامه ها و پرونده هاي ديواني طبيبان و اسناد مدرسة طب دارالفنون... و خلاصة هر سندي كه از ديدگاه يك پژوهش اسنادي و تاريخي مي توانسته است گرهي از تاريخ طب و طبابت را باز كند، طرح جامع تاريخ طب ايران را پي ريزي نموده است. نويسنده در جلد اول كتاب كوشيده است خوانندگان را با سير تحول و روند تاريخي طب و طبابت در ايران (عهد قاجار و پهلوي) آشنا سازد و اين مقوله از تاريخ را تبيين و بررسي نمايد و با استناد به فصول كتاب، رابطه اي منطقي ميان اسناد نو يافته، با منابع موجود و قابل اعتنا ايجاد نمايد. فصول و اسناد مربوط به قوانين طبابت، اعلانات و گزارشات صحي، انعقاد قرارداد ميان دولت ايران با اطباي فرنگي و اسناد مربوط به اوضاع بهداشتي و شيوع بيماري هاي مسري نسبت به ساير بخش هاي كتاب از تنوع و نوآوري بيشتري برخوردار است. جلد دوم كتاب هم منحصراً اختصاص دارد به شرح حال رجال طبيبان عهد قاجار و اوايل عهد پهلوي كه به تناسب، نقش علمي و تاريخي كه ايفأ نموده اند، تنظيم و نوشته شده اند. اين جلد از دو قسمت مجزا تشكيل شده است، بخش اول شامل شرح حال 191 نفر از رجال طبيبان و با محوريت سند تأليف و تنظيم شده است. قسمت دوم نيز شامل كتابچة مستندي است از 213 نفر از طبيبان عهد قاجار و پهلوي كه فهرست وار اطلاعات مربوط به آنان در اين كتابچه تقدير شده است

روملو، حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(985 -937 ق)، مورخ. از رجال معروف قزلباش در عهد شاه طهماسب و از مورخان مشهور عهد صفوى بود. وى در قم در ميان قبيله ى روملو از قزلباشهاى

صفوى متولد شد. در جوانى به كسب كمالات در نزد مالك ديلمى قزوينى خطاط و مولانا جمال الدين محمود شيرازى پرداخت. علاوه بر اين حسن بيك از افسران سپاه طهماسبى بود و با درجه ى سلطانى، سمت قورچى گرى داشت و به سبب مقام و مرتبه اى كه داشت از او به عنوان «بيگ» ياد مى شود. اسكند بيگ تركمان چند بار از وى با عنوان «مورخ» ياد كرده است و گويا در سال 948 ق در جنگ دزفول به اين دليل همراه شاه طهماسب بود كه وقايع را ثبت كند. وى مولف كتاب باارزش «احسن التواريخ» در دو قسمت است كه قسمت اول آن با رويدادهاى سال 807 ق آغاز سلطنت شاهرخ شروع شده و قسمت دوم كه هم اكنون چاپ نشده است به حوادث سال 985، سال جلوس شاه سلطان محمد خدابنده پايان مى پذيرد، وى اين كتاب را به نام شاه اسماعيل، پسر شاه طهماسب نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احسن التواريخ (مقدمه/ 27 -14)، تاريخ ادبيات در ايران (1675 -1669 /5)، تاريخ نظم و نثر (802 ،355)، الذريعه (287/1)، مؤلفين كتب چاپى (562 -561 /2).

روياني طبرستاني، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مورخ و جغرافيدان. از جمله آثار وى «تاريخ طبرستان» است كه يكى از منابع اصلى مرعشى در تاليف «تاريخ طبرستان و رويان» بوده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (262/3)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (884/2)، كشف الظنون (297).

رهنما، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1272، نجف.

درگذشت: 12 تير 1368، تهران.

زين العابدين رهنما، فرزند شيخ العراقين مازندرانى، در رشته هاى علوم ادبى، فلسفى و اصول فقه اسلامى تحصيل نمود. خدمت مطبوعاتى خود را قبل از سال 1299 آغاز كرد و در اين مدت مدير و سردبير روزنامه ى «ايران»، مجله ى «راهنما»، و روزنامه ى «راهنما» بود. چندين دوره به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در دوره ى رضا شاه مدتى خانه نشين و بعدا به خارج از كشور تبعيد گرديد. پس از حوادث شهريور 1320 به ايران بازگشت. در تهران مى زيست، تا به سفارت ايران در فرانسه و سپس به سفارت سوريه در لبنان انتخاب گرديد. وى همچنين مدتى وزير كشور و مدتى نيز معاون نخست وزير بود. به فرانسوى و انگليسى و عربى و تركى آشنا بود و به دريافت نشان درجه اول «همايون» نايل آمد. به آمريكا و كشورهاى اروپايى و آفريقايى و آسيايى سفر كرد و از تأليفات وى مى توان از كتاب هاى پيامبر (داستان تاريخى- مذهبى، 1316، خلاصه اى از اين كتاب به زبان فرانسوى ترجمه شده است)؛ امام حسين؛ داستان اجتماعى ژاله؛ ترجمه و تفسير قرآن (چهار جلد)؛ ترجمه ى حقوق در اسلام (تأليف دكتر مجيد خدورى) و ترجمه ى قانون در خاورميانه نام برد.

(1273 ق- 1368 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. وى در نجف به دنيا آمد و پس از تحصيل در رشته هاى علوم ادبى، فلسفه و اصول فقه اسلامى به

تهران آمد و به فعاليتهاى ادبى و سياسى پرداخت. در 1302 ش مديريت روزنامه «ايران» را عهده دار شد. اين روزنامه كه به صورت روزانه چاپ مى شد، سالها روزنامه ى درجه اول كشور به حساب مى آمد. زمانى كه رهنما به خارج از ايران تبعيد شد، امتياز روزنامه ى «ايران» به ديگرى منتقل گرديد، اما پس از وقايع شهريور 1320 ش كه رهنما به ايران بازگشت، مجددا اداره ى روزنامه را خود بر عهده گرفت. او به زبانهاى عربى و فرانسوى تسلط كامل داشت. از وى تاليفات و ترجمه اى چند بر جاى مانده است از جمله: «پيامبر، زندگانى حضرت رسول اكرم»؛ «امام حسين»؛ «ترجمه و تفسير قرآن»؛ «قانون در خاورميانه»؛ «ژاله، رمان اجتماعى»؛ «حقوق در اسلام».[1]

روزنامه نگار، مورخ و محقق، سياستمدار، فرزند شيخ على شيخ العراقين و داماد شيخ عبدالله از بزرگان و روساء و اقطاب سلسله ى معروف صوفيه، در 1268 ش تولد يافت. قسمتى از تحصيلات خود را در تهران و قسمتى را در عراق در تاريخ، فقه، اصول و حكمت و ادبيات فارسى و عربى به پايان برد. پس از ورود به ايران، كار روزنامه نگارى را پيشه خود ساخت. چندى با مطبوعات مختلف همكارى داشت، سرانجام در سال 1299 ش مديريت روزنامه ى نيمه رسمى ايران به او سپرده شد. روزنامه ى ايران به طور يوميه انتشار مى يافت و از لحاظ كيفيت چاپ و كاغذ، ممتاز بود. پس از مدتى كوتاه، نفوذ روزنامه ى ايران در تمام محافل هويدا شد و تحقيقا روزنامه ى رسمى ايران بود. سرمقاله هاى روزنامه در خطمشى سياسى دولت اثر داشت. رهنما تدريجا خود را منتسب به سردار سپه كه قدرتى در كشور شده بود، نمود و روزنامه ى خود را در

جهت منويات او تنظيم نمود.

در سال 1302 به زور سرنيزه سردار سپه در دوره ى پنجم از تبريز به وكالت مجلس انتخاب شد و به خلع سلسله ى قاجاريه راى داد. در مجلس موسسان هم عضويت يافت. در 1306 از طرف مخبرالسلطنه هدايت كه وزير فوائد عامه بود، به معاونت آن وازرتخانه برگزيده شد. چند ماهى در آن سمت انجام وظيفه كرد، بعد از آنكه مخبرالسلطنه به رئيس الوزرائى رسيد، رهنما به معاونت رئيس الوزراء منصوب شد. دو سال در آن سمت بود كه در دوره ى هشتم، از شهر رى به وكالت مجلس انتخاب گرديد. در دوره ى نهم همچنان سمت نمايندگى داشت و روزنامه ى ايران نيز به صورت يوميه انتشار مى يافت. در 1314 بعضى از مطالب روزنامه ى ايران مورد پسند رضاشاه واقع نشد. سرلشكر آيرم هم مرتبا گزارش هاى نامساعدى از رهنما و روزنامه اش به شاه مى داد. سرانجام رهنما مورد غضب واقع شد. از او سلب مصونيت كردند و او را به زندان قصر بردند و امتياز روزنامه ى ايران را لغو كردند و كليه ى دارائى و اثاثيه و مطبعه را به مجيد موقر واگذار نمودند و امتياز روزنامه ى ايران نيز به نام او صادر شد. رهنما چند ماهى در زندان بود تا بالاخره موى سفيد و روى سياه مخبرالسلطنه موثر افتاد، رضاشاه شفاعت او را پذيرفت و دستور آزاديش را از زندان صادر كرد، مشروط بر اينكه خاك ايران را ترك كند. رهنما به سرعت خاك ايران را ترك كرد در عراق اقامت گزيد و تا شهريور 1320 در عراق و لبنان به سر مى برد. پس از استعفاى رضاشاه، براى پس گرفتن مطبعه روزنامه ى خود به تهران آمد و عليه

مجيد موقر طرح دعوى نمود. سرانجام امتياز روزنامه ى ايران مجددا به او واگذار شد و در عوض امتياز روزنامه ى مهر ايران را به موقر دادند. روزنامه ى ايران مجددا حيات خود را از سر گرفت ولى كار اداره ى آن با حميد رهنما بود. زين العابدين رهنما بعد از شهريور 1320 به سمت وزيرمختار ايران در دولت موقت فرانسه درويشى و سپس پاريس منصوب شد و چندى نيز سفير ايران در كشورهاى لبنان و سوريه بود. مدتى هم معاونت نخست وزيرى و رياست انتشارات و تبليغات را عهده دار گرديد.

رهنما بدون شك يكى از فضلاى درجه اول ايران است. وى به ادبيات فارسى و ادبيات زبانهاى عربى و فرانسه كاملا مسلط بوده است. علاوه بر دوره ى منظم روزنامه ى ايران كه حاكى از ذوق و قدرت نويسندگى اوست، تاليفات زيادى عرضه نموده است. كتاب معروف او به نام پيامبر و كتاب امام حسين (ع) و تفسير و ترجمه قرآن مجيد از آثار انتشار يافته ى او مى باشد. در 1368 درگذشت. حين الفوت يك قرن كامل را پشت سر گذاشته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (316 -315/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (351 -347/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (266 -264/ 3)، نشر دانش (س 9، ش 4، ص 99).

ريحان يزدي، عليرضا حسيني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1290 ش)، فقيه، مفسر، مورخ، رجالى، نويسنده و شاعر. در يزد متولد شد. پس از تصحيل مقدمات در بيست و يك سالگى براى تكميل تحصيلات خود به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى و استادان ديگر استفاده برد. سپس به تهران آمد و به انجام وظائف مذهبى و ترويج دين مشغول شد. گاه گاهى شعر مى سرود.

و غزلياتى دارد. از آثارش: «آينه ى دانشوران»، دائرةالمعارف گونه اى حاوى بيوگرافى علماى يزد و معاصران نويسنده در قم و تاريخ تاسيس حوزه؛ «درس انشاء يا علم بيان»؛ «تفسير ريحان»؛ ترجمه ى فارسى سره «بلوهر»؛ «كتابهايى كه خوانده ام».[1]

سيد على رضا (ريحان) يزدى كه سالهاست در تهران اقامت دارند و در آنجا در مسجد سجاد يزديها در خيابان ميرفندرسكى اقامه جماعت مى نمايند و هم چند ماهى به هند مسافرت و در حيدرآباد و بمبئى تبليغ دين و ضمنا تتبع در كتابخانه هاى آن سامان مى نمايند.

آقاى ريحان محرم 1330 قمرى در يزد به دنيا آمده و در حال حاضر شصت و پنجسال از عمرش مى گذرد.

وى ترجمه خود را در كتاب دانشمندان گمنام يا آئينه دانشوران خود به طور مفصل نوشته است طالبين به آنجا مراجعه نمايند.

آثار قلمى ريحان از اين قرار است: 1- آئينه دانشوران 2- درس انشاء يا علم بيان 3- بازرگانى محمد (ص) 4- تفسير ريحان 5- بلوهر ترجمه فارسى سره از عربى 6- كتابهائى كه خوانده ام مشتمل بر دوازده جلد 7- داماد كربلا.

آقاى ريحان سفرهاى عديده به كشور پهناور هندوستان نموده و از بسيارى از شهرهاى مهم آن ديدن و كتابخانه هاى عمومى و خصوصى آنجا را ديده و از هر باغ گلى چيده و از هر خرمن خوشه اى برداشته و به نام (آنچه من ديده و خوانده ام) تدوين نموده است.

نگارنده در دو سفرى كه در سال 1389 و سال 1390 قمرى به هندوستان رفتم دو ماهى در مدينه هتل حيدرآباددكن با معظم له مصاحب و مجاور و ناظر سعى و كوشش ايشان بودم ادام اللَّه توفيقه.

وى داراى ذوق سرشار و طبع روان و موزونى مى باشد و اشعار بسيارى سروده كه

شايسته است جمع گردد به صورت ديوان ريحان درآيد.

شاعر، عالم دينى.

تولد: 1330، ق.، يزد.

درگذشت: 1367.

سيد عليرضا مدرس متخلص به «ريحان يزدى». فرزند سيد محمد مدرس، از تربيت شدگان حوزه ى درس عبدالكريم مهرجردى يزدى و يكى از روحانيون يزد بوده است. وى صاحب تأليفاتى چون بازرگانى محمد (ص) و درس انشاء و آينه ى دانشوران است. وى شعر نيز سروده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (263 -262 /2)، آيينه ى دانشوران (مقدمه)، تاريخ تذكره هاى فارسى (822/2)، تذكره سخنوران يزد (545 -541)، الذريعه (19/26)، گنجينه ى دانشمندان (457 ،451 /7)، مؤلفين كتب چاپى (566 -565 /4).

زابلي، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 ش)، منبت كار. در تهران چشم به جهان گشود. از سال 1310 ش در اداره كل صناعت و معادن به فعاليت هنرى پرداخت. مدت هفت سال نزد استاد احمد امامى آباده اى دوره ى عملى هنرهاى زيباى كشور را گذراند و مدرك كارشناسى گرفت. از سال 1320 ش با عنوان استاد كارگاه منبت به استخدام اداره صناعت درآمد. در سال 1358 ش بازنشسته شد و بعد در دانشگاه الزهرا و مجتمع دانشگاهى هنر مشغول تدريس گرديد. استاد زابلى مدتى نيز در هنر معرق كار كرده كه حاصل آن تابلويى است بيضى شكل به نام شيخ صنعان و دختر ترسا كه در حال حاضر سازمان حفاظت از ميراث فرهنگى آن را نگهدارى مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 6، ش 1، ص 64).

زادخيل، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از سازندگان لوازم و آلات موسيقى كه كارش در حد عالى و ممتاز است و همه اساتيد در آن اتفاق نظر دارند حسن زادخيل است كه در سال 1323 در تهران متولد شد و از همان زمان كودكى بر اثر علاقه به سازسازى روى آورد و در كارگاه وزارت فرهنگ و هنر زير نظر استاد بزرگى چون ابراهيم قنبرى مهر به فراگيرى سازسازى پرداخت. در نشستى كه نگارنده با اين هنرمند داشتم، ايشان چگونگى و نحوه ى روى آورى به ساختن ساز و مراحلى را كه تاكنون طى كرده اند، چنين بيان نمودند:

«در سال 1332 كه كارگاه وزارت فرهنگ و هنر سابق (اكنون وزارت ارشاد اسلامى) در حال تأسيس بود به توصيه مرحوم دكتر آراكليان استاد بزرگ ويولن در هنرستان عالى موسيقى در آنجا استخدام شدم كه همراه با استاد عزيزم

آقاى ابراهيم قنبرى مهر شروع به ساختن آلات موسيقى كرديم كه رياست و نظارت كارگاه به عهده ى آقايان مرحوم دكتر بركشلى و مرحوم دكتر آراكليان و استاد بزرگ ابوالحسن صبا بود.

چون پدرم محمدعلى زادخيل علاقه ى زيادى به موسيقى داشت و نى و دف و ضرب و كمى هم كمانچه مى نواخت از همان زمان كودكى گوش من به شنيدن آواى موسيقى آشنا شد و مأنوس گرديد. در كارگاه سازسازى، اولين استادى كه به طور عملى نزد ايشان كار ساختن ويولن را فراگرفتم، استاد ابراهيم قنبرى مهر و سپس استاد مرحوم دكتر سورن آراكليان بود ولى مدت زمان بيشترى را با استاد قنبرى بودم. البته اين اواخر به خاطر اين كه دكتر آراكليان نابينا شده بود ويولن هاى ايشان را در منزل من مى ساختم و فقط ايشان در تنظيم پل هاى آن مرا راهنمايى مى كردند.

در كارگاه هنرهاى زيبا سازندگان آلات موسيقى مشغول به كار بودند مثل: رمضان شاهرخ (تار و سه تار) مرحوم نريمان (سه تار و عود و سنتور) حسين صنعتى اطلاعات عمومى در مورد (كمانچه، ويولن و سازهاى ملى) و از نوازندگان معروفى چون مرحوم صبا و كمانچه، ويولن، سنتور) فرامرز پايور (سنتور) حسين دهلوى (سنتور) و ساير نوازندگانى كه در هنرهاى زيبا فعاليت داشتند در مورد ساختن رباب، قيچك، تنبور، قانون، هارپ، سازهاى بادى ايرانى (سورنا، بالابان) راهنمايى و استفاده هاى زيادى بردم. مثلاً از آقاى حسين دهلوى در مورد سنتور كروماتيك و از مرحوم حسين تهرانى در ساختن تنبك و مخصوصاً در مورد انداختن پوست آن استفاده ى زيادى بردم. در مجموع حدود 13 سالى كه در وزارت فرهنگ و هنر بودم از تمام اين استادان كسب فيض كردم

ولى ناگفته نماند كه در هر زمان و هر لحظه نزد استاد بزرگ و عزيزم آقاى قنبر بودم و از معلومات ايشان نيز استفاده مى كردم.

بعد از حدود 13 سال فعاليت در وزارت فرهنگ و هنر بخشنامه اى از طرف وزارتخانه آمده بود و در آن قيد شده بود كه سازها از نظر كميت مورد نظر بودند و من هم چون علاقه ام روز به روز به موسيقى سنتى و عرفانى بيشتر مى شد از اين تاريخ دوره ى جديدى در كار هنرى من پيدا شد. زيرا در طى اين مدت علاوه بر تحقيقات در ساختن به نواختن سنتور و سه تار و ويولن نيز اقدام كرده بودم.

سنتور را نزد آقاى دكتر صفوت مى نواختم و چون آقاى دكتر صفوت بر اساس نامه اى كه در اختيار سازمان راديو و تلويزيون قرار داده بود و در آن دو مورد را پيشنهاد كرده بود، يكى تشكيل كلاس هاى موسيقى و آشنايى با اساتيد بزرگ و گرفتن اطلاعات و ضبط نوارهايى از اين بزرگان علم موسيقى و تحقيق و آزمايش در ساختن سازهاى ملى و در مورد دوم، ساختن سازهاى ملى به توصيه ى پدر ايشان مرحوم اصغر صفوت در خرداد سال 1347 به من پيشنهاد شد كه من هم با كمال ميل و افتخار قبول كردم و از آن زمان مسئوليت كارگاه مركز حفظ و اشاعه موسيقى طى حكمى كه از طرف راديو و تلويزيون به بنده دادند، به عهده ى اينجانب گذاشته شد. تا سال 1357 طى مدت 11 سال زمان تحقيق و بررسى من در مورد سازهاى ملى شكل جديدى به خود گرفت و از استادانى به نام، چه در ساختن و چه در نواختن

فيض بردم مانند:

1- حاج آقا محمد مجرد ايرانى كه منزل ايشان در خيابان ژاله بود به اتفاق آقاى دكتر صفوت، مرحوم برومند، مرحوم محمود كريمى، خدمت ايشان رسيديم و ما را با روى خوش پذيرفتند و من يك سه تار و يك سنتور نمونه ى كارم را نزد ايشان بردم و آن مرد فرزانه مرا در ساختن آنها بيشتر تشويق نمود و يك سه تار و يك سنتور به صورت يادگار از من گرفتند. طى چند سال، هفته اى يك بار نزد ايشان مى رفتم و چند ساعتى در خدمت او بودم و از اطلاعاتى كه در مورد سازندگان قديمى مانند يحيى و جعفر در تار، باقرخان در كمانچه، حاج طاهر در سه تار، استاد صفا و سيد جلال در سه تار و سنتور ساخت ماركار با محبت فراوان در اختيار من مى گذاشتند.

2- مرحوم استاد نورعلى خان برومند كه طبق قراردادى كه با مركز حفظ و اشاعه موسيقى داشتند هفته اى دوبار در روزهاى يكشنبه و چهارشنبه به مركز مى آمدند و من ساخته هاى خود را كه در كارگاه حفظ و اشاعه بود نزد وى مى بردم، ايشان گوش مى كردند و نظرات مثبت يا منفى خود را به من گوشزد مى كردند و من هم براى بهبود كارم از آنها استفاده مى كردم و اين اواخر، صددرصد نظر ايشان را در مورد صداى سازهاى سنتور و سه تار پياده مى كردم، حتى در مورد سنتور، پلى را به نام ايشان نام گذارى كردم و به پسرم نيز آموخته ام.

3- در مورد كمانچه، استاد پهلوى طبق قراردادى كه براى ضبط رديف ها داشتن و به مركز مى آمدند، قالب كمانچه باقرخان را از وى گرفتم و طبق نظر اين استاد به ساختن آن مشغول شدم

و اشكالات اين ساز را از ايشان مى پرسيدم.

در تار و سه تار، استادانى چون مرحوم سعيد هرمزى و استاد فروتن راهنمايى هاى فراوانى كردند، نظريات ايشان را كاملاً گرفتم، زيرا آنان اطلاعات ذيقيمتى در مورد سازندگان قديمى سازها داشتند و بايد يادآور شوم هنگامى كه نزد استاد هرمزى نواختن سه تار را مى آموختم، راهنمايى ايشان را همزمان در ساختن تار و سه تار استفاده مى كردم و در ضمن از استادانى چون: مرحوم احمد افشار، حسن مشحون، محمود كريمى، احمد عبادى و حسنعلى دفترى بهره ى فراوانى بردم و از تجربيات آنان در بهبود كارم استفاده بردم.

تنبور را نزد نورعلى خان الهى و راهنمايى استاد عرفان و فرزندان ايشان كسب فيض كردم و همچنين از نوازندگان خوب و جوانى كه در آن زمان به مركز مى آمدند مثل: على اكبر شكارچى، داود گنجه اى، كامران داروغه، محمد مقدسى، هادى منتظرى، مجتبى ميرزاده در مورد (كمانچه و ويولن) مشورت و بهره مى گرفتم. با آقايان: استاد مجيد كيانى، رضا شفيعيان، پرويز مشكاتيان، جليل عندليبى در مورد (سنتور) با آقايان: محمدرضا لطفى، حسين عليزاده، داريوش طلايى و جلال ذوالفنون در مورد تار و سه تار و در مورد (تنبك) با آقايان فرهنگ فر، مرتضى اعيان و فرهمندبافى مشورت و بهره مى بردم.

در چند مسافرت پى درپى كه طبق قراردادهاى فرهنگى و هنرى به كشورهاى: آلمان، اتريش، تركيه و افغانستان از طرف سازمان راديو و تلويزيون داشتم در مورد ساختن ساز در اين ممالك تحقيقاتى نمودم و به جمع اندوخته هايم افزوده گشت و مدت شش ماه هم در دانشكده كشاورزى كرج در مورد چوب و چوب شناسى به مطالعه و تحقيق پرداختم. البته در طى تمام مراحل تحقيقات و بررسى هايم در كنار كارم به

تحصيل و نواختن ساز نيز ادامه دادم و بعد از گرفتن ديپلم متفرقه، تحصيلات دانشگاهى را در دانشگاه تهران به اتمام رساندم.

بايد يادآور شوم، اصولاً يك سازنده ساز بايد در نواختن آن سازى كه مى سازد، تا حدودى در تنظيم و رگلاژ و صداى ساز و مضراب هاى مختلف آن و تكنيك نوازندگى مختلف استادان و كوك هاى گوناگون، آشنايى كامل داشته باشد. به همين سبب من نزد استادان بزرگى رفتم و از محضر آنان كسب فيض نمودم، مانند مرحوم استاد ابوالحسن صبا و رحمت اللَّه بديعى (ويولن) مرحوم نورعلى خان برومند، مرحوم هرمزى، جلال ذوالفنون، حسين عليزاده (سه تار) دكتر صفوت، مجيد كيانى، محمد حيدرى، صادقى (سنتور)، البته در مورد سه تار و سنتور حدود رديف هاى موسيقى را نواختم، به طور كلى با نواختن تمام سازهايى كه ساختم تا حدودى آشنايى دارم ولى علاقه من به موسيقى ايرانى، بيشتر مى باشد زيرا اين موسيقى به وسيله ى آلاتى نواخته مى شود كه من در ساختن آنها دستى دارم ولى گرايش من بيشتر در ساختن و نواختن سنتور و سه تار مى باشد.

همانطور كه قبلاً شرح دادم، سازهايى كه در كارگاه وزارت فرهنگ و هنر ساخته مى شد و در دسترس استادان قرار مى گرفت چون با همكارى دسته جمعى بود، ساز به نام وزارتخانه (اداره ى هنرهاى زيبا) ناميده مى شد و من وقت و فرصت اضافى خود را در منزل ضمن آموختن و فراگيرى نواختن ساز، شروع به ساختن آلات موسيقى مى كردم نظير: (كمانچه، ويولن و سنتور) و به معلمين موسيقى مى دادم و هنرمندانى كه در آن زمان از من ساز خريدارى كردند، آقايان: منوچهر زاهدى، صادقى، محمد حيدرى و بزرگزاد بودند و يادم هست كه يك (كمانچه) هم آقاى

دكتر خوش ضمير خريدارى كرد و ويولن هايى را هم كه استاد قنبرى در منزل مى ساختند و بنده با ايشان همكارى مى كردم در اختيار معلمين قرار مى گرفت.

در مركز حفظ و اشاعه موسيقى نيز سازهايى را كه مى ساختم و به استادان مى دادم، نام و شماره ى مركز حفظ و اشاعه روى آن ثبت مى شد ولى سنتورهايى را كه در منزل ساختم آقايان: اسماعيل تهرانى، اسماعيل واثقى، مرحوم دكتر جهانبگلو و چهار سنتور، مرحوم نورعلى برومند، استاد مجيد كيانى، جليل عندليبى، كاظم داوديان و اكثر شاگردان استاد فرامرز پايور خريدارى كردند. سه تارهايم را مرحوم حاج آقا مجرد ايرانى، نورعلى برومند، هرمزى، فروتن، كريمى و سه تارى را كه به ايشان داده بودم روى آن خاتم كارى بود.

بعد از بازخريدى خود از مركز حفظ و اشاعه در سال 1357 تمام وقتم را در منزل صرف ساختن آلات موسيقى نمودم و سازهايى كه ساختم و در دفترم نام و مشخصات آن ذكر گرديده غير از اشخاص معمولى، و هنرمندان بزرگى چون: احمد عبادى، دكتر عبادى (نوه ى آقا ميرزا عبداللَّه) تيمسار حسنعلى دفترى، منصور نريمان، شهرام ناظرى، محمد موسوى، محمدرضا شجريان، احمد ابراهيمى، محمود تاجبخش، محمدرضا لطفى، حسين عليزاده، زيداللَّه طلوعى، محمد فيروزى، حسن زرگانى، رضا وهدانى، عطاء جنگوك، حميد متبسم، مجيد رخشانى، محمدرضا رحيمى، شاپور رحيمى، محمدرضا اقبال، جلال ذوالفنون، ابتهاج، مهدى ستايشگر، جمال سماواتى، مظهرى، منتظرى، اكبر شكارچى، امين اللَّه رشيدى، داود گنجه اى، مهندس گنجه اى، جمشيد محبى، ارشد طهماسبى، كيوان ساكت، بهرام ساعد و... مى باشند.

پسرم، على زادخيل كه هم اكنون حدود 19 سال دارد، از سن 9 سالگى، درست از زمانى كه خود من به سازسازى روى آوردم، شروع كرد و نزد خودم مشغول

ساختن ساز و پى بردن به رمز و راز آن مى باشد و حاصل 38 سال كار مداوم و پر تلاش خود را در اختيار وى نهادم و در اينجا نه به عنوان پدر، بلكه به عنوان يك استاد وى مى گويم كه وى در كار خود بى نظير است بسيار سريع پيشرفت كرد، به طورى كه استادانى كه براى خريد ساز به ما مراجعه مى كنند ساز ساخت على زادخيل را مثل ساز ساخت حسن زادخيل پذيرا مى شوند. على زادخيل با توجه به سن جوان خود هم اكنون در كارگاه مشغول ساختن سه تار و سنتور و اخيراً كمانچه شده و هفته اى دوبار هم در آزمايشگاه خود به تحقيق ساختمان سازها با هم مى پردازيم و كتابى در دست تهيه دارم كه روش سازسازى و چوب را در اختيار جوانانى كه شروع به ساختن آلات موسيقى كرده اند قرار دهم و در اين راه پسرم على زادخيل زحمات فراوانى را متحمل گشته است.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

زادور ارمني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، سازنده ى ساز. وى در ساختن سه تار استاد بود. سه تارهاى وى بين اهل فن معروف است. زادور تار نيز مى ساخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (694/2)، سرگذشت موسيقى (169/1).

زاري مشهدي، محمدقاسم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 979 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به زارى. وى از شعراى مشهد مقدس رضوى بودكه در سير و تاريخ نيز دست داشت. غزل را نيكو مى سرود. وى در ميدان اصفهان به دست دزدان كشته شد. از جمله آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (652 -651)، الذريعه (398/9)، ريحانه (351/2)، صبح گلشن (189 -188)، فرهنگ سخنوران (409)، لغت نامه (ذيل/ زارى).

زاوه اي يزدي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1346 ق)، عالم و مورخ. اهل مشهد بود. در همانجا به تحصيل پرداخت و در مشهد درگذشت. از آثار اوست: «ام الكتاب» در چهار جزء وقايع الايام، رويداد كربلا، جشنها و شرح احوال حضرت عباس (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (303/2)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (564/1).

زاهد، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، فلزكار. رسام و زركوب و فولاد كار زبده ى عصر خود بود. عمده ترين آثار اين هنرمند، پنجره ى زركوب و فولادى موزه ى آستان قدس رضوى است، كه به كمك جمعى از هنرمندان آن دوره انجام يافته است، با رقم: «استاد با سعادت و شرافت خواجه حسين زاهد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (159/1).

زاهدي اصل، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد زاهدي اصل در سال 1324 در روستاي نيار اردبيل متولد شد. مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد را به ترتيب در رشته مددكاري اجتماعي و مديريت امور فرهنگي در تهران گذراند و دكتراي مديريت اجتماعي را در سال 1367 در تركيه اخذ كرد. وي يكي از مددكاران با تجربه اي است كه اسلوب، دانش و تكنيك اين حرفه را در كلاسهاي درس آموزشگاه خدمات اجتماعي آموخته و پس از آن سالهاي طولاني تلاش و تحقيق و تدريس و تاليف را پشت سر گذاشته است. در حال حاضر وي در دانشگاه علامه طباطبايي، دانشگاه شاهد و امام حسين (ع) به تدريس خدمات اجتماعي، مددكاري جامعه اي و ... در مقاطع مختلف مي پردازد. نامبرده عضو هيئت علمي و استاد پايه 26 دانشگاه علامه طباطبايي مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : مديريت اجتماعي خاطرات كودكي : محمد زاهدي اصل در روايت از آن سالهاي دور و سخت روستاي « نيار» از رنج و خاطره كودكي 6 ساله مي گويد كه هر صبح و عصر با همراهي دوستان همكلاسي اش، صداي گام ها و اندوه غمها و اولين تلاشهاي بي ادعاي خود را، در فاصله نيار تا اردبيل، با پاي پياده بر راه ها و خاك ها به يادگار مي گذاشتند و در مبارزه

و ستيز با سرماي استخوان سوز و زير صفر درجه به بهانه كورسوي اميدي كه در دل داشتند استواري و صبوري را سرمشق مي كردند.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد زاهدي اصل در آخرين روزهاي سرد سال 1324 ه.ش در روستاي « نيار» از توابع استان اردبيل متولد شد. شرايط خانوادگي وي با مشكلات خاص روستا مواجه بود. وي مي گويد: «مشابه بسياري از خانواده هاي آن زمان خانواده ما نيز كثير الاولاد بود كه در نهايت غير از اولين فرزند فوت شده، شش خواهر و سه برادر بوديم. معمولاً دختران را در سنين پايين شوهر مي دادند و من شاهد ازدواج دو خواهر بزرگترم بودم. در سايه تلاشهاي پدر وضعيت اقتصادي خانواده بهتر شد و به تدريج به دنبال كشاورزي توام با كاسبي در مغازه وضعيت مطلوبتري حاصل شد و اين تلاش پدر تا زمان فوت و سن 80 سالگي ادامه داشت.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد زاهدي اصل پس از دريافت مدرك ديپلم تجربي در سال 1344، در اردبيل، مدرك كارشناسي خدمات اجتماعي يعني «مددكاري اجتماعي» را درسال 1350 در تهران و مدرك كارشناسي ارشد در رشته مديريت امور فرهنگي درسال 1350 را نيز در تهران و مدرك دكتراي مديريت اجتماعي را در سال 1367- با هزينه شخصي- از دانشگاه استانبول تركيه اخذ كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : از خاطرات دوران ابتدايي و متوسطه محمد زاهدي اصل جز سختي راه و سرماي زمستان و كتك خوردن از همشاگرديها در راه مدرسه و تشويق و تمجيد معلم ها و نيز در دوران دانشجويي زندگي با هم دوره اي ها در يك اطاق اجاره اي چيز خاصي نبوده است. وي در سال 1350

به عنوان مسئول مؤسسات خدمات اجتماعي عازم اروميه شد. پس از آن زاهدي اصل فراز و نشيب هاي زيادي را در زمينه تحصيل، تحقيق و خدمت پشت سرگذاشت، در حالي مدرك كارشناسي ارشد در تهران و دكتري خود را در رشته مديريت اجتماعي در تركيه اخذ كرد كه با وجود همراهي همسر و پنج فرزند خردسال، و به عهده گرفتن هزينه تحصيل به علت مخالفت معاون وقت وزير علوم با بورس تحصيلي رنج ها و مرارت هاي بسياري بر خانواده زاهدي اصل تحميل شد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سال 1350 هجري شمسي محمد زاهدي اصل ديگر يك كارشناس مددكاري اجتماعي بود كه به اصرار فرمانفرمائيان در آغازين سالهاي خدمت، به عنوان مسئول مؤسسات خدمات اجتماعي عازم اروميه شد.استادان و مربيان : از استادان محمد زاهدي اصل مي توان به «ستاره فرمانفرمائيان» اشاره كرد كه زاهدي اصل در كلاسهاي درس ايشان در آموزشگاه عالي خدمات اجتماعي در مقطع كارشناسي شركت مي كرد.هم دوره اي ها و همكاران : محمد زاهدي اصل از هم دوره اي هاي خود به صميمي ترين دوستشان در دوره كارشناسي به شهيد عباس ارشاد اشاره مي كند كه در هفتم تير شهيد شد.همسر و فرزندان : محمد زاهدي اصل در سال 1349 با دختردايي خود ازدواج نمود كه حاصل آن پنج فرزند، سه پسر و دو دختر مي باشد. پسرها بعد از فراغت از تحصيل مشغول كارند و دختر بزرگتر با اخذ مدك كارشناسي ارشد به تدريس زبان خارجه مشغول و دكتر كوچكترشان دانشجوي هنر دانشگاه الزهرا است.وقايع ميانسالي : انفجار مواد منفجره در دوران خدمت و سوختگي چشم و صورت ناشي از آن، فوت دومين فرزندم در پنج ماهگي به علت نارسايي قلبي

و غده تيروئيد، شهادت نزديك ترين دوست در حادثه 7 تير، جنگ تحميلي و صحنه هاي پر مخاطره در خوزستان، و روزهاي انقلاب از جمله جلسات مخفيانه انجمن اسلامي مددكاران اجتماعي و عضويت در كميته استقبال امام و گروه محافظان ايشان در بهشت زهرا و ... از وقايع آن دوران محمد زاهدي اصل است كه به آن اشاره مي كند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر محمد زاهدي اصل عضو هيئت علمي و استاد پايه 26 دانشگاه علامه طباطبايي (1384) است. وي سمت ها و منصبهاي متعددي را در اختيار داشته و دارد كه به برخي از آنها اشاره مي شود: - مددكاري اجتماعي و كارشناس امور دانشجويي در دانشگاه تهران 57-1350، - رياست دانشكده خدمات اجتماعي و سرپرستي آموزشگاه عالي آموزشياري 62-1360، - معاونت اداري و مالي و جانشين معاونت دانشجويي دانشگاه الزهراء 63- 1362، - مدير گروه برنامه ريزي اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي 69-1367، - سرپرست دانشگاه علامه طباطبايي 1368، - رياست مؤسسه كار و تأمين اجتماعي 69-1368، - مديريت گروه علوم اجتماعي دانشگاه شاهد 1369، - مدير گروه خدمات اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي 75-1371 و ... - عضو شوراي دانشگاه علامه طباطبايي 82-1376، - رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي 82-1378، - عضو شوراي سياستگذاري سازمان بهزيستي كشور، - رياست انجمن مددكاري اجتماعي ايران، - مدير گروه علوم اجتماعي دانشگاه شاهد، 79-1372، - معاونت پژوهشي و تحصيلات تكميلي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي 1376.فعاليتهاي آموزشي : محمد زاهدي اصل فعاليتهاي آموزشي خود را از سال 1354 بصورت حق التدريس با دانشگاه خدمات اجتماعي سابق شروع كرد و بعد از انقلاب به رياست دانشكده مذكور در سال

1360 در آمد. وي استاد پايه 26 دانشگاه علامه طباطبايي درسال 1384 بوده است. در حال حاضر محمد زاهدي اصل در دانشگاه علامه طباطبايي، دانشگاه شاهد و دانشگاه امام حسين (ع)، به تدريس خدمات اجتماعي، مددكاري جامعه اي در دوره كارشناسي و مديريت منابع انساني، سيستم هاي مديريت، سمينار سازمان ها و مسائل رفاه اجتماعي، خدمات اجتماعي مديريت سازمان ها و نهادهاي فرهنگي در دوره كارشناسي ارشد مي پردازد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمد زاهدي اصل مسئول راه اندازي دانشكده علوم انساني دانشگاه شاهد در سال 1371 بوده است. از ديگر تلاشهاي او در سالهاي اخير، طراحي، تهيه و تنظيم برنامه دوره رشته مددكاري اجتماعي بوده كه در حال حاضر مراحل تصويب در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي را طي مي كند. - دفتر آموزش سازمان بهزيستي كشور كه بعدا تبديل به دانشگاه علوم بهزيستي شد، - دانشگاه شاهد از بدو تاسيس و همچنين مسئول راه اندازي دانشكده علوم انساني آن، - هيئت موسس انجمن مددكاري اجتماعي ايران و رياست آن در حال حاضر.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علاوه بر اينكه محمد زاهدي اصل از چهره هاي شناخته شده در عرصه مددكاري اجتماعي است، مطالعات زيادي در مباحث تاريخي خصوصاً تاريخ معاصر دارد، به طوري كه در اين حوزه نيز نظرات كارشناسي و علمي او مورد توجه قرار مي گيرد. از فعاليتهاي علمي و پژوهشي زاهدي اصل مي توان به برنامه ريزي امور فرهنگي، چگونگي گذران اوقات فراغت كاركنان دانشگاه تهران، اهميت ضرورت سياستگذاري در اوقات فراغت، بررسي وضعيت امور رفاهي كاركنان سازمان تامين اجتماعي، بازنشستگي، نيازها و مسائل بازماندگان سازمان تامين اجتماعي و ... اشاره كرد.آرا و

گرايشهاي خاص : محمد زاهدي اصل از ايمان، اخلاص، وفاي به عهد، صداقت و صبر به عنوان اصول و شرايط خدمات اجتماعي نام مي برد و مي نويسد: «صبر در بعد اجتماعي نظير تحمل ديگران، تلاش در خشنودي مسلمين، رعايت حقوق آنها، ايجاد روابط حسنه با امت اسلامي مي تواند وحدت و انسجام جامعه اسلامي را عينيت ببخشد. مصداق بارز صبر در خدمات اجتماعي، گشاده رويي است كه به عنوان يك صفت عالي انساني مطرح مي شود. در زمينه حمايت از نيازمندان جامعه، ملاطفت و خوش خلقي اهميت بسزايي دارد و از مؤثرترين عواملي است كه مي تواند اعتماد و اطمينان مخدوم به خادم را فراهم آورد و موجب تحكيم روابط سازنده و ارزشمند متقابل شود.» يكي از مباحث عمده و مهم مددكاري اجتماعي، بحث اصول و ارزشهاست. اصول عمومي مددكاري اجتماعي عبارتند از: پذيرش، فرديت، رابطه حرفه اي، مشاركت، رازداري حرفه اي و خودآگاهي. زاهدي اصل در بين كليه اصول مددكاري اجتماعي، اصل خودآگاهي مددكار را مهمترين اصل مي داند. «به دليل اينكه اگر مددكار اجتماعي در تحقق اين اصل ناكام بماند قطعاً در تحقق و رعايت تمامي اصول و حتي ارزش هاي مددكاري اجتماعي ناموفق خواهد بود. در سايه خودآگاهي است كه مددكار اجتماعي مي تواند به دور از هرگونه تعصبات، لغزش هاي اخلاقي و حرفه اي، هر نوع پيشداوري، در خدمت مراجعان قرار گيرد و در زندگي و حل مشكلات آنها اثرگذار باشد. «چه نتواني بداني كيستي/ جهد كن چندانكه داني كيستي» خودآگاهي مترادف با خودشناسي و خودشناسي مقدمه و لازمه خودسازي است. در واقع مي توان گفت كه در دنيا يك حقيقت وجود دارد و آن شناسايي خود است و حتي مي توان خودسازي را شرط عدالت خواهي

دانست. عمده ترين مسائلي كه مددكاران اجتماعي با آن درگير هستند را مي توان در رابطه با مسائل مختلف مربوط به محيط جستجو كرد. «خانواده، مدرسه، محل كار ، خويشاوندان، دوستان و ... از عوامل محيطي تلقي مي شوند. در بسياري از اوقات، تلاش انسان براي ايجاد تغيير در برخي از شرايط محيط اطرافش به نتيجه مطلوب و دلخواه نمي رسد و به ناچار، او از بخشي از آرمان هاي خويش صرف نظر مي كند و به طور نسبي وضعيت موجود را مي پذيرد و با آن كنار مي آيد. پس مي توان گفت كه هم ايجاد تغيير در شرايط محيط انساني امري نسبي است و هم تطابق و سازگاري با آن ، آنچه در مددكاري مهم است آنكه مددجو اين شرايط را در حد درك و فهم خود و با راهنمايي مددكار بشناسد، امكانات اجتماعي موجود براي ايجاد تغيير در اين شرايط را بشناسد و حداكثر مساعي خود را براي ايجاد تغيير به كار گيرد و نتيجه كار را به عنوان يك واقعيت بپذيرد.» يكي از نگراني هاي محمد زاهدي اصل بروز آسيب در اجتماع و آثار و تبعات آن است. «آسيب هاي متعددي را مي توان در جامعه مشاهده كرد ، مثلاً اكنون پديده اعتياد به مواد مخدر به عنوان يك آسيب جدي در كشور مطرح است. تكدي و فرار دختران از منزل هم نمونه هاي بارز ديگري از آسيب هاي اجتماعي هستند. البته موضوع فرار دختران از منزل، خود ممكن است پيامدهاي ديگري را نيز به دنبال داشته باشد. بي شك آسيب به هر اندازه و در هر سطحي نگران كننده است. وقتي ما صحبت از جامعه اسلامي مي كنيم انتظار نداريم كه برخي آسيب ها بيش از حد معمول در

جامعه مشاهده شوند.» از ديگر دغدغه هاي محمد زاهدي اصل موضوع رفاه اجتماعي است. «در جهان امروز، رفاه اجتماعي بخشي از زندگي و فرهنگ انساني تلقي مي شود و گسترش نظريه هاي انسان دوستي با تأكيد بر مسئوليت همگان نسبت به يكديگر و همچنين پيشرفت علوم اجتماعي و زيستي در پيدايش نگرش هاي جديد درخصوص رفاه اجتماعي مؤثر بوده است، نيازهاي اساسي از مقوله معيشت فراتر رفته و زمينه هاي غيرمادي را نيز شامل مي شود، به طوري كه در عصر حاضر پديده «امنيت» به عنوان يكي از مهمترين مشخصه هاي رفاه اجتماعي تلقي مي شود، به نحوي كه محور اصلي توسعه در قرن حاضر را «امنيت انساني» تشكيل مي دهد.»جوائز و نشانها : پژوهشگر برتر دانشگاه علامه سال 1379، دو نوبت پژوهشگر نمونه دانشكده علوم اجتماعي، استاد نمونه دانشگاه علامه در سال 1376.آثار : مباني رفاه اجتماعي ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، 13812 مباني مددكاري اجتماعي ويژگي اثر : چاپ 1377و چاپ دوم 1382 انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي3 مجموعه مقالات جايگاه مددكاري اجتماعي در جمهوري اسلامي ايران ، مجموعه مقالات نقش مددكاري اجتماعي در كنترل آسيب هاي اجتماعي و ... مقدمه اي بر خدمات اجتماعي در اسلام ويژگي اثر : بنيان فلسفي خدمات اجتماعي پرداخته شد و درباره آثار و نتايج خدمات اجتماعي در بعد فردي و اجتماعي بحث شده است. «مقدمه اي بر خدمات اجتماعي در اسلام» عنوان كتابي است كه تأليف كرد. در اين كتاب به بنيان فلسفي خدمات اجتماعي پرداخته شده و درباره آثار و نتايج خدمات اجتماعي در بعد فردي و اجتماعي بحث شده است. محمد زاهدي اصل معتقد است خدمات اجتماعي موجب پاداش حقيقي و اجر اخروي

شده، تزكيه نفس و آمرزش معصيت را درپي دارد. قوت قلب و اطمينان از آينده را باعث مي شود، به افزايش روزي كمك مي كند، روح اخوت و تفاهم ميان امت اسلامي را ترويج مي نمايد و به تأمين عدالت اجتماعي و قسط در جامعه منجر مي شود.

زاهدي مازندراني، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد جواد زاهدي مازندراني در سال 1322 در ساري بدنيا آمد. اياشن داراي مدرك دكتراي رشته جامعه شناسي- توسعه از دانشگاه تهران در سال 1377 مي باشد. نامبرده عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه پيام نور مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي والدين و انساب : پدر محمد جواد زاهدي مازندراني،هاشم نام دارد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي محمد جواد زاهدي مازندراني به قرار زير است: كارشناسي رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران در سال 1352 كارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران 1360 دكتري تخصصي جامعه شناسي- توسعه از دانشگاه تهران 1377همسر و فرزندان : محمد جواد زاهدي مازندراني متاهل و داراي دو فرند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - مديرگروه علوم اجتماعي دانشگاه پيام نور از سال 1379-83 - مدير آموزش و تحصيلات تكميلي دانشگاه پيام نور از سال 1383 - عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه پيام نور - عضو سومين دوره هيات مديره انجمن جامعه شناسي ايران - عضو فعال شوراي علمي مجله جامعه شناسي ايران - عضو هيئت تحريريه نشريه تخصصي دانشكده اقتصاد و علوم اجتماعي دانشگاه شهيد چمران اهواز فعاليتهاي آموزشي : - عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور - تدريس در دانشگاههاي الزهرا و علامه طباطباييچگونگي عرضه آثار : - 35 مقاله چاپ

شده كه حدود 12 مقاله در مجلات علمي- پژوهشي چاپ شده است. - تعداد 60 طرح تحقيقاتي جامعه روستايي ايران آثار : توسعه و نابرابري ويژگي اثر : تاليف: محمدجواد زاهدي مازندراني ناشر: مازيار - 01 اسفند، 1386 2 فرهنگ علوم اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه و سرويراستار-ديدآورنده: ويليام كولب، جوليوس گولد، باقر پرهام (مترجم)، محمدجواد زاهدي مازندراني (ويراستار) ناشر: مازيار - 03 اسفند، 1384 3 قرن بيست و يكم ويژگي اثر : عضو گروه مترجمين4 مجموعه مقالات فقر و آسيب پذيري روستايي ويژگي اثر : تاليف5 مدخل هاي دايره المهارف و انديشه هاي نو ويژگي اثر : مشاركت در ترجمه

زبور، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، طغراساز و مذهِّب. از آثار رقم دار وى طغراى زيبايى است كه در يكى از حراجهاى لندن به فروش رفت، با رقم: «ابراهيم زيور».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (15 /1).

زجاجي چرندابي تبريزي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 608 ق)، شاعر و مورخ. از آثار وى: «تاريخ منظوم زجاجى»، در تاريخ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فرهنگ سخنوران (411)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (671 ،591 /1)، لغت نامه (ذيل/ زجاجى)، يغما (س 5، ص 560 -554).

زرگري نژاد، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر غلامحسين زرگري نژاد در سال 1329 در شهرستان بجنورد متولد شد.وي پس از طي مراحل تحصيل مقدماتي، راهنمايي، دبيرستان، در سال 1352 به دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران را يافت. در سال 1357 دوره تحصيل ليسانس خود را به پايان برد و بلافاصله در آزمون ورودي كارشناسي ارشد تاريخ شركت كرد و به ادامه تحصيل در اين دوره پرداخت . پس از اتمام اين دوره در آزمون دكتري دانشگاه تربيت مدرس قبول شد و در سال 1372 درجه دكتراي تخصصي تاريخ را از اين دانشگاه دريافت داشت.وي در سال 1373 به گروه تاريخ دانشگاه تهران پيوست و از آن زمان تاكنون به تدريس در گروه تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مشغول است.نامبرده هم اينك فعاليت خود را با رتبه علمي دانشياري ادامه مي دهد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامحسين زرگري نژاد پس از طي مراحل تحصيل مقدماتي، راهنمايي، دبيرستان، در سال 1352 به دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران را يافت. در سال 1357 دوره تحصيل ليسانس خود را به پايان برد و بلافاصله در آزمون ورودي كارشناسي ارشد تاريخ شركت كرد و به ادامه تحصيل در اين دوره پرداخت . پس از اتمام اين دوره در آزمون دكتري دانشگاه تربيت مدرس قبول شد و در سال 1372 درجه دكتراي تخصصي تاريخ را از اين

دانشگاه دريافت داشت

فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر زرگري نژاد همزمان با تحصيل در دوره كارشناسي ارشد در آموزش و پرورش زادگاهش به تدريس اشتغال داشت

فعاليتهاي آموزشي : غلامحسين زرگري نژاد سپس از بجنورد به تهران انتقال يافت و به مدت سه سال مدير گروه تاريخ در سازمان پژوهش و برنامه ريزي درسي وزارت آموزش و پرورش بود. وي در سال 1364 به دانشكده روابط بين الملل وزارت خارجه منتقل شد و به مدت سه سال نيز در آن دانشكده به تدريس تاريخ ديپاماسي و تاريخ اسلام و انديشه هاي سياسي در اسلام و ايران پرداخت. وي در سال 1373 به گروه تاريخ دانشگاه تهران پيوست و از آن زمان تاكنون به تدريس در گروه تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مشغول است.نامبرده فعاليت خود را با رتبه علمي دانشياري ادامه مي دهد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ احمدشاهي (تاريخ تشكيل اولين حكومت افغانستان)

ويژگي اثر : پديدآورنده: محمود حسيني جامي، غلامحسين زرگري نژاد (مصحح) ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 03 مهر، 1384

2 تاريخ تحليلي اسلام

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: آيت عشق - 25 بهمن، 1385

3 تاريخ تحليلي اسلام: از بعثت تا غيبت

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 09 آبان، 1386

4 تاريخ تمدن و فرهنگ

ويژگي اثر : كتاب درسي

5 تاريخ سال سوم دبيرستان

ويژگي اثر : كتاب درسي

6 تاريخ سياسي اجتماعي ايران بعد از اسلام

ويژگي اثر : كتاب درسي

7 تاريخ سياسي اجتماعي ايران قبل از اسلام

ويژگي اثر : كتاب درسي

8 تاريخ صدر

اسلام (عصر نبوت)

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 08 ارديبهشت، 1386

9 تاريخ معاصر ايران

ويژگي اثر : كتاب درسي

10 تاملاتي در علم تاريخ و تاريخ نگاري اسلامي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد، عطاء الله حسني، هاشم آقاجري (مترجم)، حسن حضرتي (مترجم) ناشر: نقش جهان - 1381

11 خورشيد: سال اول، شمارگان 1 تا 120

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد (مقدمه) ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 28 آذر، 1384

12 رسائل مشروطيت: مشروطه به روايت موافقان و مخالفان

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 28 مرداد، 1387

13 رساله احكام قانون اداره بلديه

ويژگي اثر : پديدآورنده: عبدالحسين لاري، غلامحسين زرگري نژاد (مصحح) ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 29 دي، 1387

14 روزشمار تحولات ايران درعصر قاجاريه

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران - 06 خرداد، 1386

15 روش تحقيق

ويژگي اثر : كتاب درسي

16 سلمان فارسي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد، قربان وليئي (ويراستار) ناشر: كتاب همراه - 23 آبان، 1386

17 سياست نامه هاي قاجاري

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 30 دي، 1386

18 سياست نامه هاي قاجاري: رسايل سياسي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 30 دي، 1386

19 شرح آسياي مركزي و انتشار سيويليزاسيون روسي در آن با نقشه ممالك آسياي

مركزي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 1383

20 عاشورا

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: كتاب همراه - 03 خرداد، 1387

21 ماثر سلطانيه، تاريخ جنگهاي اول ايران و روس، به ضميمه تاريخ جنگهاي دوره دوم از تاريخ ذو القرنين

ويژگي اثر : پديدآورنده: عبدالرزاق بن نجفقلي مفتون دنبلي، غلامحسين زرگري نژاد ناشر: روزنامه ايران - 1383

22 نهضت آزادي بخش فلسطين

ويژگي اثر : كتاب درسي

23 نهضت امام حسين (ع) و قيام كربلا

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)، مركز تحقيق و توسعه علوم انساني - 10 مرداد، 1386

زرياب خويي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1298 ش)، نويسنده، مترجم، محقق و استاد دانشگاه. در خوى متولد شد. پس از فراگيرى تحصيلات ابتدايى و متوسطه به قم رفت و از محضر علماى آن ديار از جمله شيخ صادق فراحى، محقق داماد، سيد احمد خسروشاهى، امام خمينى، سيد صدرالدين صدر، سيد محمدتقى خوانسارى و سيد محمد حجت كوه كمره اى بهره جست. سپس وارد دانشكده ى الهيات شد و پس از دريافت درجه ى ليسانس به آلمان رفت و از دانشگاه ماينس در رشته ى تاريخ دكترا گرفت. آنگاه به ايران بازگشت و در 1341 ش به دعوت پروفسور هنينگ به آمريكا رفت و در دانشگاه بركلى (كاليفرنيا) به تدريس پرداخت. پس از دو سال به ايران آمد و با سمت استادى در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت. دكتر زرياب مورخ، محقق و مترجمى جامع الاطراف بود و بويژه در معارف ايران و اسلام و فلسفه و تاريخ و ادبيات عرب و زبان شناسى

صاحب نظرى متبحر بود و به سبب تسلط به زبانهاى عربى، آلمانى، انگليسى و فرانسوى به منابع دست اول دسترسى داشت. زرياب در بسيارى از مجامع علمى ايرانى مثل: انجمن فلسفه، بنياد فرهنگ، فرهنگستان تاريخ و بنياد شاهنامه ى فردوسى عضو بوده و با بنيادهاى دايرةالمعارف نويسى همكارى داشت و مقالات بسيارى براى آنها و مجلات ادبى گوناگون مى نوشت. وى همچنين در مجامع بين المللى از جمله: انجمن بين المللى شرق شناسى در آلمان و انجمن بين المللى كتيبه هاى ايرانى در انگلستان عضو بود. در تهران درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد. از آثار وى: «آيينه ى جام»؛ «تاريخ ساسانيان»؛ «بزم آوزد»؛ تحرير «روضه الصفا» و ترجمه هاى: «تاريخ فلسفه» ويل دورانت؛ «لذات فلسفه»، ويل دورانت؛ «تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان»؛ تئودور نولدكه؛ «ظهور تاريخ بنيادى»، نوشته ى فردريش مانيكه؛ «درياى جان» نوشته ى ريتر.[1]

مترجم، استاد، نويسنده، محقق.

تولد: 22 تير 1298، خوى.

درگذشت: 14 بهمن 1373.

عباس زرياب خويى، فرزند على، تحصيلات مقدماتى علوم جديد و قديم را در شهر خويى به پايان رساند و براى ادامه ى تحصيل در سال 1316 به شهر قم عزيمت نمود و سال ها از محضر اساتيدى چون حضرت امام خمينى (ره)، آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى استفاده نمود.

دكتر زرياب خويى بعد از رسيدن به درجه ى اجتهاد براى تكميل تحصيلات خويش وارد دانشگاه الهيات شد و پس از اخذ درجه ى ليسانس، به آلمان رفت و در رشته ى تاريخ و فلسفه از دانشگاه «ماينز» به اخذ درجه ى دكترى نايل آمد. همچنين به فراخوان دانشگاه «بركلى» آمريكا پاسخ مثبت داد و مدتى به همكارى با كارشناسان زبان هاى ايرانى و زبان فولكوريك پرداخت.

دكتر

عباس زرياب خويى پيش از انقلاب استاد رشته ى تاريخ و رييس گروه تاريخ دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران بود. وى به زبان هاى عربى، انگليسى، فرانسوى، روسى و تركى عثمانى و اسلامبولى آگاه بود. وى سال هاى متمادى در دانشگاه هاى مختلف به تدريس اشتغال داشت و مدتى نيز با دائرةالمعارف بزرگ اسلامى و دائرةالمعارف مصاحب و بنياد دائرةالمعارف همكارى داشت و مقالاتى را به رشته ى تحرير درآورد. آثار مهم ايشان عبارتند از: ترجمه ى فلسفه (ويل دورانت، 1335)؛ ترجمه ى لذات فلسفه (ويل دورانت)؛ ترجمه ى تاريخ ساسانيان (نولد كه)؛ تأليف بزم آورد؛ تأليف آئينه جام؛ تحقيق و تصحيح كتاب الصيدنه فى الطب اثر ابوريحان بيرونى (اين كتاب در سال 1371 به عنوان كتاب برگزيده ى سال انتخاب شد)؛ تأليف تاريخ بنيادى؛ آيينه جام (شرح مشكلات ديوان حافظ؛ اين كتاب در سال 1369 عنوان كتاب برگزيده ى سال را از آن خود ساخت)؛ سيره ى رسول اكرم (ص)؛ تهذيب و تلخيص روضةالصفا. كتاب هايى كه استاد در حال نشر داشت، عبارت بودند از ترجمه ى درياى جان اثر هلموت ريتر و ترجمه ى كتابى كه قرار بود به مناسبت كنگره ى جهانى بزرگداشت عطار نيشابورى منشتر شود.

پيكر دكتر زرياب خويى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (ويژه ى هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كلك (ش 58 و 59، ص 292 -285)، مؤلفين كتب چاپى (654/3)، يكى قطره باران (14 -1).

زرين كوب، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عبدالحسين زرين كوب در سال 1301 هجري شمسي در بروجرد ديده به جهان گشود . دكتر زرين كوب تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خويش به پايان برد .سپس در كنار تحصيل در دوره متوسطه به تشويق و ترغيب

پدر كه مردي متشرع و ديندار بود ،اوقات فراغت را صرف فراگيري علوم ديني و حوزه اي نمود ،و ضمن تحصيل فقه و تفسير و ادبيات عرب،به شعر عربي هم علاقمند شد .گرچه تا پايان سال پنجم متوسطه در رشته علمي تحصيل مي كرد با اين حال كمتر كتاب تاريخ و فلسفه و ادبياتي بود كه به زبان فارسي منتشر شده باشد ،واو آن را در مطالعه نگرفته باشد .به دنبال تعطيلي كلاس ششم متوسطه در تنها دبيرستان شهر براي ادامه تحصيل به تهران رفت. اما اين رشته ادبي را برگزيد و در سال 1319 تحصيلات دبيرستاني را به پايان برد،و با وجود آنكه كتابهاي سالهاي چهارم و پنجم متوسطه ادبي را قبلا نخوانده بود در ميان دانش آموزان رشته ادبي سراسر كشور ،رتبه دوم را به دست آورد.با بازگشايي مجدد دانشگاهها در سال 1320 ،دكتر عبدالحسين زرين كوب در امتحان ورودي دانشكده حقوق شركت كرد.با آنكه پس از كسب رتبه اول ،در دانشكده ثبت نام هم كرده بود،اما به الزام پدر ،ناچار به ترك تهران شد . در همان ايام ،علي اكبر دهخدا كه رياست دانشكده حقوق را به عهده داشت ،از اينكه چنين دانشجوي فاضلي را از دست مي داد ،اظهار تاسف كرده بود. سرانجام اشتياق به تحصيل بار ديگر او ر ا به دانشگاه كشاند .در سال 1324 ،پس از آنكه در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و منقول ،و دانشكده ادبيات حايز رتبه اول شده بود ،وارد رشته ادبيات فارسي دانشگاه تهران شد. به هر تقدير ،عبدالحسين زرين كوب در سال 1327 به عنوان دانشجوي رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصيل

شد،و سال بعد وارد دوره دكتري رشته ادبيات دانشگاه تهران گرديد و درسال 1334 از رساله دكتري خود با عنوان (نقد الشعر ،تاريخ و اصول آن) كه زير نظر بديع الزمان فروزانفر تاليف شده بود با موفقيت دفاع كرد .

دكتر زرين كوب در سال 1330 دركنار عده ايي از فضلاي عصر همچون عباس اقبال آشتياني ،سعيد نفيسي ،محمد معين،پرويزناتل خانلري ،غلامحسين صديقي و عباس زرياب ،براي مشاركت در طرح ترجمه مقالات دايره المعارف اسلام (E1)طبع هلند،دعوت شد .

دكتر زرين كوب در ايام تحصيل در تهران ،چندي نزد حاج شيخ ابوالحسن شعراني به پرداخت و با مباحث حكمت و فلسفه ،آشنايي بيشتر يافت .از همان روزگار با فلسفه هاي معاصر غربي نيز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نيز علاقمند گرديد. استاد كه از قبل با زبانهاي عربي ،فرانسوي و انگليسي آشنا شده بود در سالهاي جنگ دوم جهاني ،با كمك بعضي از صاحب منصبان ايتاليايي و آلماني كه در آن ايام در ايران به سرمي بردند،به آموزش اين دوزبان پراخت .در سال 1323 نخستين كتاب او به نام (فلسفه ،شعر يا تاريخ تطور شعر و شاعري درايران) در بروجرد منتشر شد ،در حالي كه در اين هنگام ،حدود چهار سال يا كمي بيشتر از تاريخ تاليف كتاب مي گذشت .

دكتر زرين كوب پس از آنكه به الزام پدر دانشكده حقوق را ترك گفت ،به زادگاه خود بازگشت ،و در خرم آباد و بعددر بروجرد به كار معلمي پرداخت ،كاري كه به تدريج علاقه جدي بدان پيدا كرد .در دوران معلمي ،از تاريخ و جغرافيا وادبيات فارسي گرفته تا عربي و فلسفه

و زبان خارجي و حتي رياضي و فيزيك و علم الهيات ،همه را تدريس كرد .دكتر زرين كوب پس از اخذ درجه دكترا ،از سوي استاد فروزانفر ،براي تدريس دردانشكده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 يا رتبه دانشياري ،كار خود را دانشگاه تهران آغاز كرد و به تدريس تاريخ اسلام ،تاريخ اديان ،تاريخ كلام و مجادلات فرق ،تاريخ تصوف اسلامي و تاريخ علوم پرداخت .پس از دريافت رتبه استادي دانشگاه تهران (1339 ش ) دكتر زرين كوب چندي نيز در دانشسراي عالي تهران ،ودوره دكترا ادبيات فارسي دانشگاه تهران و در دانشكده هنرهاي درماتيك به افاضه پرداخت.در سالهاي 1347 تا سال 1349 در آمريكا به عنوان استاد ميهمان در دانشگاههاي كا ليفرنيا و پرنيستون به تدريس علوم انساني دانشگاه تهران انتقال يافت و در دو گروه تاريخ و ادبيات مشغول به كار شد .

دكتر زرين كوب در 24شهريور 1378 به دليل بيماريهاي قلب و چشم و پروستات در گذشت. آثار دكتر عبدالحسين زرين كوب

1-دو قرن سكوت/ 2-تاريخ مردم ايران پيش از اسلام/ 3-تاريخ مردم ايران بعد از اسلام/ 4-بامداد اسلام/ 5-كارنامه اسلام/ 6-ارزش ميراث صوفيه/ 7-پله پله تا ملاقات خدا/ 8-سرني /9-با كاروان حله/ 10-پير گنجه در جستجوي ناكجا آباد .........

زماني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدرضا زماني ده يعقوبي

محل تولد : قم

شهرت : زماني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

پس از گذراندن دوره هاي ابتدائي ، راهنمايي و دبيرستان در مدارس شهرستان قم و حضور بيش از دو سال در جبهه هاي جنگ تحميلي در سال تحصيلي 61 – 62 وارد حوزه علميه قم شدم سال اول تحصيل

را در مدرسه امام صادق گذراندم و در سال دوم به مدرسه كرمانيها رفتم و تا پايان سال سوم معالم و مغني در آن مدرسه به درس مشغول بودم و طبق روال معمول مدارس از سال چهارم و شروع دروس اصول فقه و لمعه به خارج از مدرسه انتقال يافته و به صورت آزاد از دروس ارائه شده توسط اساتيد بهره بردم كه اساتيد مربوط در قسمت هاي ديگر اين فرم ذكر شده است به طور مرتب هرسال يك پايه از دروس حوزه را خواندم و امتحانات كتبي و شفاهي آن را نيز شركت نموده و قبول شدم و از سال 1370 كه دروس سطح تمام شد براي دروس خارج بررسي هايي انجام دادم و سرانجام درس آيت الله مكارم را انتخاب نموده و خارج فقه و اصول ايشان را شركت نمودم البته در سال 1372 بطور خصوصي با چند نفر از طلاب خارج فقه آيت الله خاتم يزدي را نيز شركت مي كردم كه به كسالت ايشان برخورد كرد و درس تعطيل شد

لازم به ذكر است كه در تمام سالهاي تحصيل حضور در درسهاي اخلاق را به عنوان يك امر لازم براي خودم تلقي نموده و شركت نمودم . با توجه به احساس نياز جامعه پس از انقلاب اسلامي به آگاهي هاي فراتر از فقه و اصول مرسوم حوزه ها در سال تحصيلي 65 – 66 در امتحان ورودي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره كه آزمان داراي دو بخش عمومي و تخصصي بود كه بخش آموزش عمومي در موسسه در راه حق و دروس تخصصي آن در بنياد فرهنگي باقرالعلوم برگزار

شد شركت نمودم و پذيرفته شدم تا سال 69 دوره عمومي الهيات و معارف اسلامي به اتمام رسيد كه براي دوره تخصصي شركت نمودم و در رشته جامعه شناسي پذيرفته و به تحصيل مشغول شدم كه در سال 77 با دفاع از پايان نامه ام تحت عنوان رابطه باورهاي ديني با تحولات اجتماعي با تكيه به انقلاب اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم.

از آنجا كه دانشگاهها اعلام نياز نسبت به تدريس دروس معارف اسلامي مي نمودند و تكليفي از اين جهت به دوش همه كساني بود كه توانايي لازم براي اين مهم دارند بدين منظور براي امر تدريس در سال 1375 اعلام آمادگي نمودم و پس از انجام امتحانات لازم و كلاسهاي ويژه مجوز تدريس را از نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها اخذ نمودم. در سال تحصيلي 75 – 76 ترم اول به دانشگاه آزاد اسلامي واحد نجف آباد اصفهان رفتم و در دو روز به تدريس دروس ريشه هاي انقلاب اسلامي ، اخلاق اسلامي و تاريخ اسلام پرداختم و در همان سال ترم دوم به دانشگاه آزاد اسلامي اراك رفتم و به تدريس دروس ياد شده پرداختم ،با توجه به قبول مسووليت اجرائي در نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در تهران امكان حضور در اراك را نداشتم و به همين دليل و به خاطر جدانشدن از امر آموزش از سال 1376 در دانشگاه تربيت معلم تهران چند واحد درس گرفتم و در سالهاي بعد در دانشگاه پزشكي تهران نيز تدريس مي نمودم تا اينكه در سال 1381 به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم پذيرفته شدم و به صورت

متمركز درس انقلاب اسلامي را در آن دانشگاه تدريس مي نمايم. با توجه به اينكه رشته تخصصي ام جامعه شناسي بود از سال 1380 به صورت پاره وقت در دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام به تدريس دروس : جامعه شناسي خانواده ، جامعه شناسي آموزش و پرورش ، جامعه شناسي سازمانها ، جامعه شناسي كار و مشاغل و جامعه شناسي صنعتي پرداختم كه هركدام از اين دروس را چندين بار تدريس نموده ام ،در سالهاي 79 – 81 در مركز محقق و نويسنده حوزه علميه قم دروس مباني جامعه شناسي ، آسيب هاي اجتماعي و مديريت فرهنگي تبليغي را تدريس نمودم.

از سالهاي 82 به بعد در مركز حقوقي و قضائي حوزه علميه قم و از سال 84 در مركز جهاني علوم اسلامي به تدريس درس مباني جامعه شناسي در بعضي از ترمهاي سال پرداخته ام . در ارتباط با راهنمائي ، مشاوره و داوري پايان نامه از سال 80 تا 85 در دانشگاه باقرالعلوم (ع)،2 مورد استاد راهنما ، 7 مورد مشاوره و بيش از 12 مورد داوري پايان نامه هاي با موضوع اجتماعي را به عهده داشته ام، علاوه بر آن 4 مورد مشاوره پايان نامه هاي كارشناسي مركز جهاني علوم اسلامي با عهده دار بوده ام.

زمجي، معين الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معين الدين محمد زمجي اسفزاري متخلص به نامي در حدود 850 ه . ق دراسفزار (سبزوار) متولد گرديد .و در همان جا به تحصيل علوم مقدماتي پرداخت . اما در پي آشوبهاي پس از وفات سلطان ابو سعيد تيموري و طاعون سال 838 ه .ق به هرات رفت وتحصيل در علوم مختلف پرداخت ، و ازمحضر استادان

بزرگ زمانه بويژه عبد الرحمن جامي (شاعر و صوفي ) بهره برد . و دردربار سلطان حسين بايقرا به مناصب منشي گري ، مهر داري و حتي وقايع نگاري رسيد . وبنابه سفارش خواجه قوام الدين نظام الملك وزير سلطان بايقرا كتاب مشهور روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات را درتاريخ محلي و جغرافيايي هرات نگاشت . اسفزاري تاپايان عمربعنوان يكي از دانشمندان ،و مترسلان مشهور زمانه خود به تدريس درمدارس هرات مشغول بود . درشاعري و خط تعليق نيز دست داشت و بيشتر معاصرانش وي را ستوده اند .

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : ايران بعد از اسلام

والدين و انساب : معين الدين محمد زمجي اسفزاري در كتاب خود از پدر خود نامي نياورده است اما مي نويسد كه وي شاعري چيره دست بوده و درتوصيف فجايع طاعون هولناك سال 838 ه. ق اشعاري سروده است .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : معين الدين محمد زمجي اسفزاري از آغاز جواني دراسفزار آغاز به كسب علم و هنر نمود و نزد استادان زمان به تحصيل پرداخت اما از سال 873 به هرات رفت و از محضر نورالدين عبد الرحمن جامي (عارف ) بهره برد و مدتي بعد درسن 23 سالگي در ديوان خواجه مجد الدين محمد (وزير سلطان حسين بايقرا )به منشي گري مشغول شد . وي درهرات مهارت خود را در علوم گوناگون چون صرف و نحو ،منطق و معاني و بيان و زبان و ادبيات عرب وفقه حنفي و تفسيرو احاديث و زبان وادبيات پارسي و هراتي و تركي جغتايي و قواعد انشاء كه خود آن مورد رساله اي نوشته است ،و

علم تاريخ و جغرافيا و فن شعر و خطاطي و نيز مختصري هيئت و نجوم و طب و موسيقي تكميل كرد .

خاطرات و وقايع تحصيل : درزمان سلطان ابوسعيد تيموري هنگامي كه معين الدين محمد زمجي اسفزاري هنوز در اسفزار به تحصيل مشغول بود ، مولانا شرف الدين عبد القهار (متخلص به شريف ) كه ازدانشمندان روزگار ربود از آن ولايت گذشت و معين الدين افتخار درك مقدم وي را يافت و مولانا شرف الدين در شعر به بديهه دربار اسفزار گفت : دارد نشاني از بهشت آب و هواي اسفزار معين الدين اسفزاري نيز درپاسخ وي چنين سرود : اكنون زيمن مقدمت دارد به جنت افتخار

استادان و مربيان : معين الدين محمد زمجي اسفزاري اولين استاد عرفاني معين الدين محمد در هرات بود .

هم دوره اي ها و همكاران : معين الدين محمد زمجي اسفزاري بادانشمنداني چون محمد فرهي ،ميرخواند ، مولانا عبد الرحمان جامي معاصر ومعاشر بوده است . امير عليشيرنوايي ،مولانا عبد الواسع نظامي (منشي ومورخ ) ، شيخ عبد الله ديوانه (خوشنويس ) ، خواجه غياث الدين ده دار (نديم سلطان حسين بايقرا ).

وقايع ميانسالي : معين الدين محمد زمجي اسفزاري عمده عمر خود را باسلطان حسين بايقرا تيموري معاصر و با وي معاشر بود . از حمايت قوام الدين نظام الملك وزير برخورداربود . از سال 897 خواجه قوام الدين نظام الملك به وزارت سلطان حسين بايقرا رسيد . و اسفزاري به خدمت او درآمده به فرمان وي كتاب روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات را درتاريخ شهرهرات شروع به تاليف كرد . هدف وزير هم خدمت به شاه

و هم به جاويدان كردن اثري بوده است از نويسنده اي دانا واديبي كامل بوده است . اسفزاري نيز مدتها پيش از اين درچنين انديشه اي بوده است . وي دراين هنگام تاليف كتاب خود باامير جلال الدين فرخزاد طبسي كه پسر ارشد اميرنورالدين جلال الاسلام بود وا ز اعيان دولت تيمور گوركاني به شمارمي رفت ،ديداركرد . اسفزاري درصددن افزودن كتاب ديگري درادامه شرح وقايع كتاب روضات الجنات بوده است كه بدليل نا آرامي هاي ناشي از كشته شدن خواجه قوام الدين نظام الملك در 903 ه ق اين كارصورت نپذيرفت .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : معين الدين محمد زمجي اسفزاري منشي دربار سلطان بايقرا وتحت حمايت وزير وي قوام الدين نظام الملك بود . وي پيش از قوام الدين ، در خدمت خواجه مجد الدين محمد (وزير سابق سلطان حسين بايقرا )بوده است . از اين رو امير عليشير نوايي (وزير بعدي سلطان حسين ) كه با خواجه قوام الدين نظام الملك نزاع سياسي داشته است ، تنها به ذكر نامي از معين الدين اسفزاري اكتفا نموده است . اسفزاري در دربارسلطان بايقرا تا آنجا ترقي يافت كه نشان شاهي راكه مهر رسمي دربار سلطنت بود و به وي سپرده بودند .

فعاليتهاي آموزشي : معين الدين محمد زمجي اسفزاري چنان در خط تعليق مهارت داشت كه بيشتر اوقات در هرات به تعليم قواعد اين هنر مشغول بود . وي درمدارس هرات نيز بعنوان استاد به تدريس مشغول بوده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : معين الدين محمد زمجي اسفزاري علاوه برمنشي گري ،به شاعري و خطاطي مي پرداخت . چنانكه

درخط تعليق بسيار ماهر بود. و شعر هايي مي گفت كه بر زبان مردم هرات جاري بود . چنانكه مي نويسد : به سرمه است آنكه مي بيني به چشم هر پري پيكر كه از غوغاي چشمش مي كند خاك سير بر سر چنانكه اشعايي درمدح سلطان حسين بايقرا ،مرثيه شيخ عبد الرحمن جامي و رباعي ،غزليات ،قصاي و مثنوياتي مي سروده و بعنوان شاهد در تاريخ خود بكار مي برد و به نامي متخلص مي كرد .

همفكران فرد : معين الدين محمد زمجي اسفزاري منشي صاحب ذوقي بوده است كه نثر او از منشيان معاصر وي همچون مولانا حسين واعظ كاشفي صاحب انوار سهيلي و مولانا كمال الدين عبد الواسع نظامي و وقايع نگاري كه سجع و قافيه هاي بسياري درنثر بكار مي برد ، او نثر و ساده تر بوده است .

آرا و گرايشهاي خاص : معين الدين محمد زمجي اسفزاري درانشائ مترسل ايراني نسبت به ايرانيان معاصر خود شيوه اي ساده ترو روانتر را برگزيده بود . از نظرمذهبي نيز گويا وي به فقه حنفي گرايش داشته و دراين زمينه ازكودكي آموزشهايي را كسب كرده بود وعلاقه اي در حد تعصب به مذهب خودابراز ميكرد . و شيعيان آن زمان را خارج از دين مي دانست . اما درهمه جاي كتاب خود به اولاد علي (ع) ، بويژه امام رضا (ع) همانند يك شيعي خالصي ،ارادت مي ورزند . از اين گذشته ،وي درراه سلوك و عرفان ازمريدان شيخ عبد الرحمن جامي نيز به شمار مي رود .

چگونگي عرضه آثار : معين الدين محمد زمجي اسفزاري كتاب روضات الجنات را در 9-897

ه ق تاليف كرده و به سلطان حسين بايقرا تقديم كرد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترسل

ويژگي اثر : اين رساله درباره آيين نامه نويسي تاليف كرده است .

2 روضا ت الجنات في اوصاف مدينه هرات

ويژگي اثر : كتاب روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات دنباله تاريخ نامه هرات اثر سيف بن محمد بن نعقوب هروي (سيفي هروي ) كه وقايع هرات را در (721-618 ه ق) توصيف كرد ، به شمار مي رود . [ آژند ، تاريخ نگاري محلي ايران ،تاريخ نگاري درايران ، تهران ؛گستره ، 1380 ] اين كتاب تاريخ هرات را تاسال 875 ه ق در بر دارد . و در26 روضه مفصل بندي شده است و درآن اطلاعاتي است كه در منابع ديگري نيامده است . گرچه بيشتر مطالب آن تكرار گفته هاي مورخين معاصر پيشين از جمله ابواسحق احمد بن ياسين ، شيخ عبد الرحمن نامي ، سيفي هروي و ربيعي پوشنگي است ،اما بخش آخر كتاب منحصر به ديده ها و شنيده هاي مورخ و روش نگاري كتاب نيز يكي از بهترين و روانترين نمونه هاي نثر فارسي درقرن نهم مي باشد . مطالب كتاب شامل 26 روضه است . روضه هاي هفتم تا دهم درباره ي اخبار ملوك آل كرت و ذكر بلاد وابنيه و مزارات و عمران خراسان و هرات در عهد تيموري است . كتاب مزبوز تاريخ هرات راتصرف آنجا توسط سلطان حسين بايقرا در بر دارد . همچنين اطلاعات جالبي نيز درباب رجال خراسان و هرات درضمن مطالب كتاب آمده است . [معين الدين محمد الزمجي اسفزاري ، روضات الجنات في اوصاف

مدينه هرات ،ج 1 ،به اهتمام محمد اسحاق ،كلكته :درپاسري ،1380 ه ق . / 1961 ميلادي ،محال ]

منابع زندگينامه :

1آزنده ،تاريخ نگاري ،محل دايراه ،تاريخ نگاري درايران ، ص 2862آژند ،تاريخ نگاري درايران ، تاريخ نگاري در ايران ،ص2863سعيد نفيسي ،تاريخ نظم و نثر ايران و درزبان فارسي ،ج اول، تهران : كتابفروشي فروغي ،1344 ،ص 2524معين الدين محمد الزمجي اسفزاري ، روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات ،ج 1 ،به اهتمام محمد اسحاق ،كلكته :درپاسري ،1380 ه ق . / 1961 ميلادي ،محال5مير نظام الدين عليشير نوايي ، تذكره مجلس النفاس ،به اهتمام علي اصغر حكمت ،تهران ؛ كتابخانه منوچهري ،1363 ،ص 98-99

زنجاني زاده، هما

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

هما زنجاني زاده در سال 1321 در مشهد چشم به جهان گشود . تحصيلاتش را در دانشگاه سوربن فرانسه با درجه ي دكتراي جامعه شناسي به پايان رسانيد و هم اكنون دانشيار دانشگاه مشهد مي باشد . دكتر زنجاني زاده در نشريات مختلفي به ارائه مقاله پرداخته است . وي در زمينه ي جامعه شناسي و مشكلات اجتماعي زنان در سمينارهاي مختلفي شركت نموده ، وبه ايراد سخنراني پرداخته است . وهمچنين داراي آثاري اعم ازتاليف و ترجمه مي باشد .گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : تولد هما زنجاني زاده ، معاصر بود با نخستين سال سلطنت محمد رضا شاه پهلوي و سالهاي پس از جنگ جهاني دوم درايران كه تا سالها نفوذ روسها درشمال و شمال شرقي ايران (خراسان ) مشهور بود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : هما زنجاني زاده تحصيلاتش را در دانشگاه سوربن فرانسه با درجه دكترا به پايان

رسانيد .وقايع ميانسالي : هما زنجاني زاده پس از فارغ التحصيلي بازگشت از فرانسه ، بعنوان استاد جامعه شناسي به استخدام دانشگاه فردوسي مشهد درآمد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : هما زنجاني زاده هم اكنون استاد جامعه شناسي دانشگاه مشهد مي باشد .فعاليتهاي آموزشي : هما زنجاني زاده هم اكنون دانشيار دانشگاه مشهد مي باشد .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هما زنجاني زاده تاكنون گفتارهايي چند در نشريات مختلف اعم از تخصصي و غير تخصصي به چاپ رسيده ؛ وي همچنين مقالاتي را در زمينه جامعه شناسي و مشكلات اجتماعي زنان در سمينارهاي مختلفي ارايه داده است ،و به ايراد سخنراني پرداخته است .چگونگي عرضه آثار : هما زنجاني زاده آثار را ازطريق انتشاراتي از قبيل نيكا ، سازمان سمت ( سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها) و انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد به چاپ رسانده است .آثار : جنبش اجتماعي زنان ويژگي اثر : ترجمه -نيكا -13722 درباره جامعه شناسي آموزش و پرورش ، سازمان اجتماعي ، كنش اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه -دانشگاه فردوسي مشهد -13675 مقدمه اي برجامعه شناسي سازمان اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه-سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها -1375

منابع زندگينامه :وران فرخزاد ، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، ج اول ، ص 984

زنجاني طبسي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد زنجاني طبسي

محل تولد : طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد جواد زنجاني طبسي در سال 1337هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام

در شهرستان طبس ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1350 كه سال هاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد حوزه علميه طبس گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد اما شوق زيارت و هم جواري با بارگاه ملكوتي حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام او را راهي حوزه علميه مشهد گردانيد. پس از ورود به حوزه علميه مشهد، ضمن انس با آستان ملكوتي حضرت علي بن موسي الرضا (ع) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديار حاضر شد و پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1370 به حلقه دروس خارج ستارگان علم و ادب آن ديار راه يافت. در آن ديار از درس بزرگاني همچون آيت الله خامنه اي ، آيت الله حجت هاشمي، آيت الله مرتضوي و... بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته تاريخ اسلام در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1380 از دانشگاه شهيد بهشتي تهران فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"بررسي نقش عبدالله بن عامر در حوادث صدر اسلام" دفاع كرد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از امر تبليغ غافل نماند و در

اين راستا سعي و تلاش وافري به انجام رسانده است. استاد سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در حوزه علميه مشهد و طبس مشغول است و هم اكنون مدير گروه معارف دانشگاه آزاد طبس مي باشد.

زنجاني، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله زنجاني متولد 1318 خلخال است. وي داراي دكتراي جمعيت شناسي از دانشگاه پاريس و عضو عضو هيأت علمي دانشگاه تهران از سال 1352 تا 1364 بوده است.وي از جمعيت شناسان شناخته شده و صاحبنظر كشور است، از معلمي و تحصيل در رشته ادبيات به سمت و سوي جمعيت شناسي كشيده شد، در دهه 1360 بر ضرورت كنترل جمعيت كشور تأكيدكرد و هم اكنون مدير مطالعات جمعيت و امور اجتماعي مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري وزارت مسكن و شهرسازي مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : جميعت شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر زنجاني از دوره تحصيل دبيرستان به مطالعه كتاب هاي تاريخي و خصوصاً تاريخ اجتماعي ايران گرايش داشته است و در بين داوطلبان استان هاي غربي كشور كه مايل به تحصيل در دانشسراي مقدماتي بوده اند مقام نخست كسب مي كند. و بعد از چند سال تدريس ب عنوان معلم در خلخال، تبريز و تهران،علاقه به ادامه تحصيل باعث مي شود كه در كنكور و آزمون ورودي دانشگاه تبريز شركت كند. بنابراين در سال 1345 در رشته ادبيات دانشگاه مذكور پذيرفته و به مدت يك سال به تحصيل مي پردازد. در سال 1346 بعد از داير شدن رشته علوم اجتماعي در دانشگاه تبريز و كسب موفقيت در آزمون ورودي، تحصيل در اين رشته

را آغاز مي كند. - اخذ مدرك ليسانس علوم اجتماعي از دانشگاه تبريز، 1349. - اخذ مدرك فوق ليسانس علوم اجتماعي از دانشگاه تهران، 1351. - اخذ مدرك دكتراي جمعيت شناسي از دانشگاه پاريس، 1974. فعاليتهاي ضمن تحصيل : زنجاني در دوران دبيرستان و دانشسرا به كار در زمينه تهيه روزنامه ديواري تمايل نشان مي دهد و در دوره دانشسرا هم در تهيه مجله «معلم» نقش داشته است.از سال 1337 تا سال 1348 به عنوان معلم در خلخال، تبريز و تهران به تدريس در مقاطع ابتدايي و دبيرستان روي مي آورد و در مقاطعي هم مدير يا معاون مدرسه بوده است.استادان و مربيان : از استادان شاخص او اين افراد را به ياد مي آورد، فرهنگ (استاد رياضي)، عبدالعلي كارنگ (استاد ادبيات)، صباح (استاد علوم تربيتي و روانشناسي) و علي اكبر شعاري نژاد (علوم تربيتي و روانشناسي). ازجمله استاداني كه از آنها به نيكي ياد مي كند دكتر فريد (استاد جغرافياي انساني)، دكتر ترابي (استاد جامعه شناسي)، مرحوم شكوهي (استاد درس برنامه ريزي)، و رحيمي موقر (استاد جامعه شناس و مديرگروه) هستند و در دوره فوق ليسانس هم استاداني برجسته ازجمله دكتر غلامحسين صديقي (مديرگروه جامعه شناسي)، دكتر اماني (استاد جمعيت شناسي)، دكتر فيروز توفيق (استاد روشهاي تحقيق و پيشنهادي جامعه شناسي)، دكتر نظامي (استاد جامعه شناسي معرفتي) و دكتر روح الاميني (استاد مردم شناسي) داشته است كه هريك در حوزه هاي علوم اجتماعي صاحب آوازه و اعتبار بوده و يا همچنان هستند.همسر و فرزندان : حبيب الله زنجاني متأهل و داراي دو فرزند.وقايع ميانسالي : دكتر زنجاني در سال 1367 درمعيت «كازروني» وزير مسكن

وقت درجلسه هيأت دولت حضور پيدامي كند و توضيح مي دهد اگر كنترل مواليد در ايران به اجرا درنيايد جمعيت كشور در سال 1400 شمسي به 130 ميليون نفر خواهدرسيد و درآن حالت كيفيت و سطح زندگي افراد كاهش خواهدداشت و اگر كنترل مواليدي پويا صورت بگيرد جمعيت كشور در حد 100 ميليون نفر يا كمتر خواهدشد. او با توجه به زاد و ولد 16 ميليون نفر در سالهاي 65-1355 به اين نتيجه گيري رسيده بود و بعد از اين توصيه ها برنامه كنترل جمعيت در كشور ما به اجرا درآمد. او معتقداست درحال حاضر در برخي از استان هاي كشور همچنان بايد سياست كنترل مواليد با جديت دنبال شود ولي در 16 استان كشور باتوجه به تعميم سواد و ارتقاي سطح سواد زنان و ارتقاي آگاهي افراد و خصوصاً زنان ديگر نيازي به تداوم سختگيرانه آن سياست ها نيست.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نجاني بعد از بازگشت به كشور ، مدتي مديربخش مطالعات جمعيت و معاون و سپس سرپرست مؤسسه تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران مي شود، مدتي هم به عنوان مديرگروه آموزش جمعيت شناسي، معاون دانشكده و سرپرست دانشكده علوم اجتماعي تهران فعاليت هاي علمي و آكادميك اش را تداوم مي بخشد. درسال 1364 بازنشسته مي شود و هم اكنون مدير مطالعات جمعيت و اموراجتماعي مركز مطالعات و تحقيقات و شهرسازي و معماري وزارت مسكن و شهرسازي است. مطالعات و پروژه هاي تحقيقاتي خاصي را هم دنبال مي كنند. - عضو انجمن بين المللي مطالعات علمي جمعيت از 1976 تاكنون. - عضو انجمن بين المللي جمعيت شناسان فرانسوي زبان. - عضو انجمن جمعيت

شناسي ايران. - سردبير نامه انجمن جمعيت شناسي ايران.- عضو هيأت تحريريه نشريه اقتصاد ايران. فعاليتهاي آموزشي : دكتر حبيب الله زنجاني عضو هيأت علمي دانشگاه تهران از 1352 تا 1364 نيز بوده است و به تدريس پرداخته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر زنجاني هم اكنون مدير مطالعات جمعيت و اموراجتماعي مركز مطالعات و تحقيقات و شهرسازي و معماري وزارت مسكن و شهرسازي است. مطالعات و پروژه هاي تحقيقاتي خاصي را هم دنبال مي كنند. ازجمله طرح فرادست مي باشد كه جايگاه تهران به عنوان شهري جهاني را بررسي كرده و به بررسي مشكلات اساسي موجود در آن و ازجمله اشتغال مي پردازد كه يافته هاي آن در تهيه طرح جامع مورداستفاده قرارخواهدگرفت.در طرح مطالعاتي منطقه البرزجنوبي هم قصد دارد مطالعه جمعيت شناسي 6 استان تهران، سمنان، قم، قزوين، زنجان و مركزي را بررسي نمايد و تحولات جمعيتي اين مناطق را تا سال 1400 شمسي معين سازد. زنجاني در نظريه جديد تحليل مهاجرت داخلي، به تحليل جمعيت شناختي و مهاجرت پرداخته و تأكيد بر تعليق فرد به نسل، زمان وقوع واقعه يعني مهاجرت، تغيير و تحول سني و جنسي را به صورت مدل درآورده و ارائه كرده است.تخصص و مهارت او در حوزه هاي مسكن، مهاجرت و تحليل جمعيت ايران است. آرا و گرايشهاي خاص : از ديد زنجاني، مهاجرت به خارج از كشور الزاماً پديده اي مخرب و زيانبار نيست. چون اين نوع مهاجرت مي تواند سطح دانش و آگاهي ايرانيان را ارتقا دهد ولي بايد سازوكاري فراهم آورد كه امكان بازگشت مهاجران به داخل ايران را عملي سازد و آنها

از نيروي خود درجهت بهروزي و توسعه كشور استفاده كنند. به اعتقاد زنجاني، جمعيت شناسي دانشي نو برپايه انديشه هاي كهن است و به مطالعه جمعيت انساني مي پردازد. اين مطالعه در سرزمين اصلي تعداد جمعيت، ساخت و توزيع جمعيت و تغيير و تحول آن دنبال مي شود و سرانجام در برنامه هاي اقتصادي و اجتماعي از اين دانش كاربردي استفاده به عمل مي آيد. از ديد او، شناخت جمعيت مهمترين ابزار برنامه ريزي است و بدون اين ابزار برنامه هاي توسعه موفقيت لازم را نخواهندداشت.جمعيت شناسي داراي رويكردهاي «محض»، «كاربردي»، «اقتصادي» و «اجتماعي» است كه در همه اين رويكردها از ديدگاه جمعيت شناسي به موضوعات اقتصادي، مهاجرت، تأهل و مسائلي از اين قبيل مي پردازند. جوائز و نشانها : دكتر زنجاني محقق نمونه وزارت مسكن در سال 1383 شناخته شد.چگونگي عرضه آثار : دكتر زنجاني قبل از عزيمت به پاريس در مركز مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران به عنوان پژوهشگر به كار مي پردازد و درزمينه «مسكن»، «مهاجرت هاي داخلي در ايران»، «سالخوردگي جمعيت» و «جمعيت شناسي تطبيقي در ايران و جهان» تحقيقاتي به انجام مي رساند.يكي از فعاليت هايي كه در اين زمينه پيگيري مي كند مسأله پيران و سالخوردگي جمعيت است.«مسأله پيران و سالخوردگي جمعيت از روزي آغاز مي شود كه مواليد را كنترل كنيم. با چنين كنترلي، سالخوردگي شروع مي شود و نسبت افراد سالخورده به كل جمعيت افزايش پيدامي كند.» تز دكترايش را نيز درمورد سالخوردگي جمعيت و پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي آن در ايران مي نويسد. و از آثار وي ميتوان به تاليف7 جلد كتاب اشاره داشت و

نيز عضو هيأت مديره و مشاركت در تهيه كتاب «گيلان» و مشاركت در تدوين «لغت نامه جمعيت شناسي» از فعاليت هاي وي است.آثار : تجليل جمعيت شناختي ، تقويم تاريخي دموگرافيك ايران ، جمعيت و توسعه ، جمعيت و شهرنشيني در ايران ، جمعيت، توسعه و بهداشت باروري ، گزيده مطالعات جمعيت مجموعه شهري تهران ، لغت نامه جمعيت شناسي ويژگي اثر : مشاركت در تدوين8 مهاجرت

زنجاني، عثمان

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، فلزكار و قلمدان ساز. هنرمند شهر زنجان و از استادان آن ديار بود. از آثار ارزنده ى وى، قلمدان برنجى با مهارتى است كه به خطوط و نقوش متنوع اسليمى آرايش يافته و به خط كوفى تزيينى رقم «العز و الاقبال... مقرب عثمان بن ابوبكر زنجانى» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (354 / 1).

زنجاني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1309 ق)، مورخ و شاعر. ملقب به ناظم الشريعه. وى صاحب كتابى است به نظم به نام «اعمال جهانشاه امير تومان و احتشام الدوله حكمران خمسه»، در چگونگى حركت آن دو به خمسه از سوى ناصرالدين شاه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (820/2).

زندي، افضل الملك غلام حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348 ق)، مورخ. طبق دست خط مظفرالدين شاه، افضل الملك مامور تاريخ نگارى سلطنت وى شد. و موظف بود كه هر سال وقايع سلطنت و اخبار مملكت را در كتابى تاليف نمايد. از آثار وى: «افضل التواريخ»؛ «تاريخ صدور قاجاريه»؛ «قرن السعاده».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (1048 ،882 ،820/2)، يغما (س 16، ص 220).

زنگنه، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر زنگنه (متولد 1304) در آغاز به حرفه ى درودگرى روى آورد و چون به موسيقى علاقه داشت توسط حسين ملك كه خود يكى از سازندگان سنتور مى باشد به كارگاه سازسازى فرهنگ و هنر معرفى شد و از سال 1336 به بعد نزد استاد عباس صنعت مشغول كار شد. استاد ابراهيم قنبرى نيز يكى ديگر از هنرمندان بزرگ اين كارگاه بود.

ناگفته نماند كه تا آن زمان آنان در كارگاهى كوچك كار مى كردند ولى وقتى كه مديران اداره هنرهاى زيبا به اهميت كار اين استادان پى بردند، كارگاه بزرگترى براى آنان در نظر گرفتند و به كارشان ارج نهادند، اصغر زنگنه در اين كارگاه ضمن در كنار بودن با اساتيدى مثل: ابراهيم قنبرى، عباس صنعت و تنى چند از بزرگان، از مشورت با بزرگان و استادان ديگرى نظير حسين تهرانى، نورعلى برومند، حسن مشحون و نوازنده ى چيره دستى چون جلال ذوالفنون برخوردار بود كه هنوز هم ايشان را مى ستايد.

استاد اصغر زنگنه در ساختن سه تار و سنتور مهارت تام دارد كه سازهاى ساخته شده توسط ايشان گوياى اين مدعاست. وى حدود سالهاى 1365 بازنشسته شد و در خانه كار هنرى، صنعتى خود را ادامه مى داد ولى متأسفانه چندى پيش بيمار شد و در منزل بسترى گرديد ولى پسر بزرگ او بيژن زنگنه

كه خود با موسيقى آشنا و نوازنده سه تار و سنتور است، كار پدر را ادامه مى دهد.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

زوار، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1372.

اكبر زوار مدير كتابفروشى زوار بود و بيش از يك صد و پنجاه كتاب در انتشارات خود به چاپ رساند. وى در سن هفتاد سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

زوار، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: آذر 1359، مشهد.

حسين زوار از بانيان نشر كتاب و توزيع انتشارات كشور است. از جمله آثار اوست : زبده ى خمسه ى نظامى (وى در امر گزينش اشعار به چاپ اين كتاب مساعدت نموده است).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

زواره اي اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1254 ق)، مورخ. ملقب به مظهر زواره اى. اثرى به نام «احوال سلاطين صفويه» دارد، كه به نام سرجان ملكم تاليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305/1)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (810/2).

زيدري نسوي، شهاب الدين، نورالدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 647 ق)، شاعر، نويسنده و مورخ. تحصيلات وى در خراسان انجام گرفت. منشى سلطان جلال الدين منكبرنى خوارزمشاه بود و در آغاز كار در خدمت امراى محلى نسا بسر مى برد و سپس به اردوگاه سلطان جلال الدين خوارزمشاه در عراق و آذربايجان پيوست. وى از سال 622 ق صاحب ديوان انشاء آن سلطان جنگجوى شد و تا سال 628 ق در اين سمت باقى بود. زيدرى مدتى در بلاد آسياى صغير و آذربايجان سرگردان بود. تا عاقبت در ميافارقين نزديك ملك مسعود از سلاطين كرد ايوبى رفت و در آن جا كتاب «نفثه المصدور» را با انشاء مزين در حدود سال 632 ق نگاشت وى در حدود 647 ق در حلب در گذشته است. كتاب ديگر خود را بنام «سيره جلال الدين منكبرنى» در سال 639 ق به عربى تاليف كرد. «ديوان» شعر از ديگر آثار او ست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1182 -1179 /3)، تاريخ نظم و نثر (94)، الذريعه (1230/9)، گنج و گنجينه (310)، نفثه المصدور (مقدمه).

ژاله، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد رضا ژاله شاعر، طراح و هنرمند صنعتگرى كه با توجه به سازهاى زيبا و قابل بحثى كه در صنعت سازگرى دارد، معهذا آنطور كه بايد و شايد، كارهاى اين هنرمند وارسته و دوست داشتنى شناخته نشده و جا دارد كه از وى و كارهاى او در موسيقى سنتى و صنعت سازسازى بهره هاى بيشتر برد. پاى صحبت استاد رضا ژاله مى نشينيم و مى بينيم كه اين هنرمند باارزش چگونه به دنياى موسيقى و سازگرى كشانيده شد. عصر يكى از روزهاى پائيزى كه نگارنده با ايشان ملاقات داشتم وى درباره خود چنين گفت:

«اسم من

محمدرضا و فاميلم ايلدارژاله به سال 1326 در هفده خردادماه مى باشد.

شهرى كه در آن پاى به عرصه حيات گذاشتم مشكين شهر يا (خياو) در آذربايجان شرقى (استان اردبيل) است. پدرم قربانعلى ايلدارژاله مرد نظامى بود و اهل فن و سپاهى، مادرم ربابه نانه گلى خانه دار كه مادرى بود مهربان و بسيار عاطفى، مادرم اهل قزوين و پدرم اهل زنجان بودند.

دو برادر بزرگتر از خود دارم به نام هاى جمشيد و محمد كه جمشيد مثل پدر به شغل نظامى و محمد به فرهنگ رفت و آموزگار شد و من خود كارمند بانك ملى ايران در تهران مى باشم. درباره كودكى و محل زادگاهم بايد بگويم كه اين دوران را در دامان كوه سربرافراشته سبلان سپرى كردم كه از آتش اندرونش چشمه هاى آب گرم و برف هاى رويش رودخانه هاى پرآبى هديه به مردم ساده و پاك انديش مى كند. و باغ هاى تشنه و چمن زارهاى وسيعش را به زلال قطره هايش سيرآب.

دره هاى عميقش را رودخانه هاى پرآبش زيباتر مى كند و اشتياق شكفتن را در شكوفه هايش هر لحظه بيشتر و صداى پرندگانش را در گوش جانم هنوز بعد از سالها گذشت مى شنوم.

بعدازظهر يك روز بهارى بود، دست هايم را گرفت و من لحظه اى بعد خود را در آن طرف رودخانه (ديه آرخى) با برادرم محمد ديدم.

رقص شاخه هاى درخت بيد را از نوازش نسيم مى ديدم و آواز مرغ كوچكى را سارى كوينك (زرد مليجه) مى شنيدم اما اين بار شاخه ها را بى تاب تر و سارى كوينك را بى قرارتر مى ديدم، راستى چرا؟

ديرمان باغى (باغ آسياب) با آن درختان گيلاس و سيب هاى فراوان ميعادگاهى اهل دل بود و محل تفرج و تفكر عارفان و متفكران.

دست هايم در دست برادرم محمد بود و چشمهايم خيره به

دست هاى مردى گرديده بود كه چيزى را در بغل نگاه داشته بود كه يك دستش عمودى مرتب بالا و پائين مى رفت و يكى افقى عقب و جلو. صورتش را نگاه كردم، جويبارى از اشك آهسته رو به پايين در سيمايش جريان داشت كه روى سازش مى ريخت. به برادرم محمد گفتم: بوكيمدى؟ (كيه اين). گفت:

«آقاى منصورى دى خانمى تزه اولوب هردن بى گلر بورا اتورار تار ورار آغلار». (اين آقاى منصورى است خانمش تازه فوت كرده، اينجا مى آيد، مى نشيند تار مى زند و گريه مى كند).

گفتم: «پس اين سازى كه مى زند تار است؟» گفت: «آره» و من عاشق معشوق آقاى منصورى شدم و من از آن زمان به بعد، بارها و بارها صدايش را كه با منصورى حرف مى زد شنيدم و به خاطر سپردم. تا اين كه عصر يكى از روزهاى غم انگيز پائيزى صداى لااللَّه الااللَّه را همراه با محمد رسول اللَّه (ص) كه منصورى تا گورستان را بدرقه مى كرد شنيدم و سالها درد هجر و جدائى من از تار و تارنواز آغاز و به درازا كشيد.

پس از چندى پدرم كه بازنشسته شد و ما به تهران نقل مكان كرديم و در خيابان نواب چهارراه شكوفه كوچه صالحى پلاك 15 كه يك باب خانه قديمى و محقر بود ساكن شديم پدر مرا براى ادامه تحصيل در دبيرستان يادگار واقع در خيابان خوش ثبت نام كرد و پس مدتى با شخصى به نام غلامى كه تار و سه تار مى زد آشنا شدم. آشنائى من با آقاى غلامى كه در ساعات بيكارى در دبيرستان سه تارش را كه البته گاهى مى آورد و مى زد باعث شدت علاقه من به اين ساز و همچنين تار شد.

برادرم جمشيد

برايم يك سه تار از فروشگاه گل بهار كه در لاله زار بود خريد به مبلغ نهصد ريال كه من اين سه تار را در سال 1363 فروختم به صد برابر، يعنى نود هزار ريال، اين ساز كاسه تركه اى توت و گردو، يكى در ميان بود و ساخت مرحوم محمد عشقى بود و از روى علاقه اى كه به ساز داشتم روى دسته را صدف كارى كردم.

بعد از مدتى رفتم به كلاس موسيقى رودكى كه در خيابان سى مترى تقاطع حشمت الدوله بود و به مديريت آقاى مهاجر و استادى آقاى بى آزار اداره مى شد. در اين كلاس مشغول فراگيرى موسيقى شدم تا اين كه يك روز ويولن شكسته اى را در سطل زباله ديدم كه شكسته و دور انداخته شده بود، آن را بردم به منزل و با حوصله تمام تعمير كردم و به كلاس آوردم و چون خجالت كشيدم كه بگويم اين ساز را از توى سطل زباله پيدا كرده ام، لذا به متصدى كلاس ويولن آقاى حسين صمدى گفتم: «استاد اين ويولن را خريده ام چطور است؟» ساز را گرفت و پنجه اى با آن نواخت و گفت: «اين ساز، هم صدايش به گوشم آشناست و هم خودش». گفتم: «بله اين همان سازى است كه شما دور انداخته بوديد»؛ تشويق فراوانى كرد و من تقريباً دو سه ماهى به كلاس سه تار رفتم كه اين برنامه به عللى متوقف شد تا سال 1359 براى خريد تار به مغازه آقاى بخشى واقع در ميدان بهارستان رفتم، قيمت تار خيلى بالا بود. گفتم: «آقاى بخشى مى روم و خودم يك تار براى خودم مى سازم»، چند نفرى كه در مغازه وجود داشتند با اين گفته من زدند زير خنده كه

اين خنده ها مرا در تصميم خود جدى تر و مصمم تر كرد.

فرداى آن روز، شروع كردم به خريدن وسائل كار و ابزار، تلفنى هم به يكى از سازندگان ساز كردم و گفتم: «استاد اگر اشكالى ندارد مى خواهم چند روزى، چند ماهى شاگرد شما باشم و البته نمى خواهم كه مزاحم جنابعالى گردم و به اين شرط كه هيچوقت از شما چيزى نپرسم، من خودم با نگاه كردن، كار را ياد خواهم گرفت». گفت: «راست ميگى؟» گفتم: «بله» گفت: «اتفاقاً به آدمى مثل تو نياز ندارم» و گوشى تلفن را گذاشت. اسمش را در اينجا نمى برم كه مبادا خداى ناكرده در جايى به زشتى از ايشان ياد شود.

به هر حال به كوشش خود ادامه دادم و گمان كنم اواخر سال 1359 بود كه يك تار ساختم از چوب توت و بردم نزد آقاى بخشى كه او پس از ديدن تار ساخت من گفت: «آى شيطون آخر آنچه را مى خواستى كردى». اتفاقاً براى تار همانجا يك مشترى پيدا شد كه به مبلغ هشت هزار و پانصد تومان فروختم و كسرى وسائل كارم را تهيه كردم، همچنين با فروختن اتومبيلم ماشين چوب برى و رنده برقى را خريدارى كردم، از كمك هاى فكرى آقاى محمود قربانعلى كه در كارگاه فرهنگ و هنر بود خيلى زياد استفاده كردم كه براى هميشه در زندگى از ايشان ممنون و سپاسگزار مى باشم و هميشه خود را مديون اين مرد اخلاق و هنر مى دانم، بعدها به ساختن سه تار هم مشغول شدم و سه تارهايى كه تاكنون ساخته ام، بسيار است.

چند ساز ابتكارى هم با نام هاى، «دلگشا» (زهى) و «دلربا» (مضرابى) و «دل آرام»(زهى) ساخته ام و يك ساز هم براى كوك سنتور به

جاى دياپازون.

به هر حال با علاقه اى كه من نسبت به وطنم ايران و اين آب و خاك دارم و مردمان و آداب و سنن و فرهنگ عامه و موسيقى اصيل سنتى آن را دوست دارم و اين موسيقى در تمام وجودم ريشه دوانيده و با خونم عجين شده، عمرم را در ساختن اين آلات و ادوات موسيقى صرف كرده ام. خوب يا بد بودن سازهاى من را شايد زمان سال ها پس از مرگ من معلوم كند. خدا داناست، كه من هرگز از ساختن اين سازها آلوده شده به مسائل مادى نيست، بلكه نظرم پيشرفت علم موسيقى اين هنر آسمانى و والا بين هنرجويان است تا بتوانند با اين آلات و ادوات هرچه بيشتر با اين هنر مأنوس گردند.

در اينجا يادآور مى شوم كه چون قسمت اعظم عمر و وقتم را صرف اين هنر والا و ظريف كردم و خيلى كمتر به خانواده ام رسيدم، از همسر مهربانم خانم راضيه سجادى تفرشى و دختران خوبم نرگش و نغمه و نسيم و دو پسرم محمد و مهدى كه مرا تحمل كردند، از اولى به خاطر كمبود محبت هاى همسرى و بقيه به سبب كسرى عطوفت پدرى عذرخواهى مى كنم و اميدوارم مرا در قبال خدمت كوچكى كه به موسيقى وطنمان ايران كرده ام ببخشايند و در ضمن يادآور مى شوم كه از محبت هاى استادان عزيزم، بهنام وادانى و محسن راسخ و سعيد تقى بيگلو كه همواره مرا مورد لطف خويش قرار داده اند سپاسگزارى نمايم».

تمام سازهاى استاد رضا ژاله داراى تاريخ ساخت و اتمام و شماره و پرونده مى باشد.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد چهارم)

ساروخاني، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته:

جامعه شناسى، دانشكده: علوم اجتماعى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشسراى عالى تهران در سال 1340، كارشناسى ارشد علوم اجتماعى از دانشگاه تهران در سال 1342، كارشناسى جامعه شناسى از دانشگاه پاريس (سوربن) در سال 1345، دكتراى دولتى جامعه شناسى با درجه بسيار عالى از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1347.

مرتبه علمى:

استاد تمام وقت در دانشكده علوم اجتماعى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح ايرانيان بازگشته از عراق، جرم و مهاجرت، جوانان، خواسته ها، انتظارات و مسائل آنان، تكدى و مسائل آن در ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 28 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 24

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

جامعه شناسى خانواده، جامعه شناسى جوانان، جامعه شناسى ارتباطات، روشهاى تحقيق در علوم اجتماعى، فرهنگ ها و دايره المعارف علوم اجتماعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 19، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

جامعه شناسى خانواده، جامعه شناسى ارتباطات، روشهاى تحقيق در علوم اجتماعى، جامعه شناسى جوانان، فرهنگ ها و دايرةالمعارف علوم اجتماعى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ساروي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مورخ و شاعر. اصل وى از شهر سارى بود و در دربار محمدشاه قاجار منصب ملاباشى گرى داشت به دستور پادشاه، تاريخ در شرح جنگها و وقايع روزگار او و احوال پادشاهيش تحت عنوان «تاريخ محمدى» نوشت. ملا محمد در سرودن شعر نيز توانا بود. ابياتى چند از وى در تذكره ها به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1558/3)، سفينه المحمود (629/2)، مجمع الفصحا (944/5).

ساعت ساز يزدي، ابوبكر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 725 ق)، مبتكر و مخترع. اهل يزد بود و در همان جا زندگى مى كرد. از آثار وى اختراع و ساخت ساعت عجيبى بود كه به طرز استادانه اى ساخته شده و در مدرسه ركنيه يزد در سال 725 ق نصب شده بود و كار مى كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (19 /1).

ساكي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1316.

درگذشت: خرداد 1373، تهران.

على محمد ساكى نويسنده چندين جلد كتاب درباره فرهنگ و ادبيات لرستان است. از آثار اوست: سفرى به ديار الموت، لرستان و ايلام (تأليف فريا استارك، 1364)؛ قلاع حشاشين (پيتر ويلى، 1368)؛ كريم خان زند: تاريخ ايران بين سال هاى 1779 -1747 (جان ر. پرى. 1365). على محمد ساكى در سال 1373 درگذشت و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سالكي، بهرام

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهرام سالكي خطاط معاصر ايراني قرآن كريم را به خط زيبلي ريحان كتابت كرده است. اين مصحف شريف توسط مجيد دوخته چي تذهيب شده و توسط انتشارات مبلغان نشر شده است.

خط ريحان يكي از رايج ترين و در عين حال باشكوه ترين و عظيم ترين سبك هاي خوشنويسي است.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

سام آرام، عزت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عزت الله سام آرام در فروردين ماه 1323 در شهرستان آغاجري از توابع بهبهان بدنيا آمد ايشان داراي مدرك دكتراي تخصصي رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران در سال 1371 است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه علامه طباطبايي و استاد پايه 27 رشته جامعه شناسي (گروه تعاون و رفاه اجتماعي) مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : رفاه اجتماعيوالدين و انساب : پدرعزت الله سام آرام مرحوم حاج مظاهر سام آرام از اهالي سميرم بود كه در سال 1300 به خوزستان مهاجرت كرده اند. مادرش خانم آغا احمديان از اهالي باغبادران هستند كه در سال 1305 همراه خانواده اش به خوزستان مهاجرت كرده اند. ازدواج پدر و مادردكتر سام آرام در سال 1307 شمسي در اهواز به وقوع پيوست كه حاصل آن هشت فرزند است. پنج پسر و سه دختر كه هفت نفر آنها در قيد حيات هستند و عمدتا در تهران ساكن شده اند. تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي و متوسطه عزت الله سام آرام در آغاجري و اهواز گذشت و تحصيلات دانشگاهي كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري در تهران. ترتيب مدارك تحصيلي دكتر سام آرام به قرار زير است: كارشناسي خدمات اجتماعي(مددكاري اجتماعي)، سال دريافت 1350 كارشناسي ارشد جامعه شناسي، سال دريافت 1356 دكتراي تخصصي رشته جامعه

شناسي، سال دريافت: 1371 1.دوره تخصصي مددكاري جامعه اي(Community Action) در امريكا، 1973-1972 به مدت 12 ماه كار جامعه اي در بين اقليت هاي امريكا در اداره فرصت هاي اقتصاد O.E.O 2.دوره تخصصي روابط كار و مسائل كارگران، دانشگاه ميسوري، كانزاس سيتي امريكا، 1973 3.دوره تخصصي مددكاري كودكان معلول در دانمارك و انگليس"بورس يونسكو" ، 1977 4.دوره تخصصي روش شناسي تحقيق(يونسكو) در سال 1373 در تهران 5.دوره تخصصي "روش شناسي كار شايسته" در ژنو در سال 2005 همسر و فرزندان : عزت الله سام آرام در سال 1354 ازدواج كرده است كه حاصل آن سه فرزند مي باشد.دو دختر و يك پسر و كماكان ساكن تهران است.وقايع ميانسالي : عزت الله سام آرام از اول تيرماه 1350 به عنوان مربي آموزشيار در دانشكده خدمات اجتماعي مشغول به كار شد.در سال 1356 مربي، درسال 1371 استاديار، در سال 1378 دانشيار و سال 1386 به درجه استادي رسيدند. از سال 1351 تاكنون چند دوره تخصصي در رابطه با تحصيلاتش را گذرانده است. از جمله مددكاري جامعه اي در آمريكا،مددكاري كودكان معلول در دانمارك و انگليس و روش شناسي تحقيق اجتماعي در يونسكو و در بيش از يكصد همايش داخلي و خارجي شركت داشته است مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عزت الله سام آرام عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه علامه طباطبائي است.فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس عزت الله سام آرام : از سال 1350 تا 1384 1.مددكاري اجتماعي - (عمومي، روش فردي، روش گروهي، روش جامعه اي) -3 سال، 6 ترم تحصيلي 2.روش شناسي تحقيق در علوم اجتماعي(كارشناسي ارشد) - 4 سال ، 4 ترم تحصيلي 3.جامعه شناسي روستايي-14 سال،28 ترم تحصيلي 4.اصول آموزشي و ترويج تعاوني-14 سال، 28

ترم تحصيلي 5. سمينار مسائل تعاوني-12 سال، 24 ترم تحصيلي 6.مسائل اجتماعي ايران(اعتياد، طلاق، مهاجرت)-6 سال،12 ترم تحصيلي 7.جامعه شناسي ايران(جمعيت، آسيب هاي اجتماعي)-10 سال، 20 ترم تحصيلي جمعيت و رفاه اجتماعي(كارشناسي ارشد)-3 سال، 3 ترم تحصيلي 8.سرپرستي كارورزي دانشجويان -(در فيلد هاي مختلف روستايي و مراكز بازپروري اعتياد)-30سال، 60 ترم تحصيلي چگونگي عرضه آثار : - چاپ بيش از پنجاه مقاله در نشريات علمي - شركت در بيش از يكصد همايش داخلي و خارجي - هفت كتاب تاليفي - مقالات پژوهش(1355 تا 1384)، 21 مورد - مقالات علمي منتشر شده در مجلات و همايش هاي علمي از1371 تا 1384 (37 مورد) -كارشناسي ارشد،راهنماييپايان نامه :21مورد - دكتري، راهنمايي پايان نامه :3 مورد - دكتري،مشاوره پايان نامه : 7 موردآثار : nbsp1 راهنماي مددكاران اجتماعي ويژگي اثر : ، ترجمه مشترك، انتشارات رشد،13712 روش شناسي تخقيق كيفي در مساله اعتياد ويژگي اثر : ، تاليف، انتشارات نقش هستي، 1384 3 روش هاي تسهيل كار گروهي(براي مديريت NGO ها) ويژگي اثر : تاليف، انتشارات موسسه توان بخشي و بهبود زندگي زنان، 13824 فقر عاطفي در خانواده ويژگي اثر : تاليف، انتشارات نقش هستي، 13755 مددكاري اجتماعي ويژگي اثر : تاليف، انتشارات نقش هستي، 13826 مددكاري اجتماعي باتاكيدبرمحيط هاي كارگري ويژگي اثر : تاليف،انتشارات نقش هستي، 13827 مددكاري اجتماعي در كارگاه ويژگي اثر : ، تاليف، انتشارات موسسه كار و تامين اجتماعي، 1380 8 مددكاري اجتماعي(كار با جامعه) ويژگي اثر : تاليف، انتشارات نقش هستي، 13749 مددكاري اجتماعي(كاربافرد) ويژگي اثر : تاليف، انتشارات رشد، چاپ اول1368،دوم 1369،سوم137110 مددكاري اجتماعي(كارباگروه) ويژگي اثر : تاليف، انتشارات نقش هستي، 1373

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر عزت الله سام آرام بنا به درخواست بنياد

ايرانشناسي- بهار 1386

سبذموني بخاري، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(340 -258 ق)، فقيه حنفى، مورخ و محدث. در روستاى سبذمون بخارا متولد شد. در جستجوى حديث به خراسان و عراق و حجاز سفر كرد. ابن اثير او را از محدثان غير ثقه به حساب آورده است. از آثارش: كتاب «مسند ابى حنيفه»؛ و كتاب «كشف الآثار» در مناقب ابى حنيفه كه آن را بر چهارصد نويسنده املا كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (264 -263 /4)، ريحانه (113 /1)، كشف الظنون (1837 ،1485)، معجم المؤلفين (145 /6)، هدية العارفين (445 /1).

سبزعلي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج محمد حسين سبزعلى در اول آبان ماه سال 1335 در شهر تهران چشم به جهان هستى گشود تولد او در خانواده اى مذهبى، زمينه ساز پرورش در مسير پربركت قرآن كريم شد. شنيدن تلاوت قرآن توسط يكى از اعضاى هيئت محله اولين بارقه هاى عشق و علاقه به تلاوت قرآن را در او ايجاد كرد. پس از آن آشنايى با يك قارى به نام حاج محمد ثابتى و شركت در كلاسهاى آموزش او، اشتياق آقاى سبزعلى را به امر تلاوت قرآن دو چندان نمود محمد حسين سبز على از پدر و مادرش، آقاى محمد ثابتى و نيز استاد ابراهيم پور فرزيد به عنوان افراد مؤثر در امر تربيت و آموزش قرآن خود ياد مى كند. او توصيه هاى مقام معظم رهبرى از سال 1352 و همچنين شركت در جلسات قرآن مسجد على ابن موسى الرضا عليه السلام را بد اين مسير بسيار مؤثر مى داند. آقاى سبزعلى آموزش علوم مختلف قرآنى را از سال 1350 در تهران آغاز كرد. آقاى سبزعلى داراى ديپلم طبيعى است. او در سال 1360 ازدواج كرده و سه

فرزند دارد.

فرزندان و اعضاى خانواده او نيز در قرائت قرآن تلاش خوبى دارند و در اين راه از راهنمائيهاى ارزشمند پدر، بهره ها مى گيرند. محمد حسين سبزعلى براى اولين بار در سال 1359 موفق شد در راديو سراسرى تلاوت كند. او مى گويد اولين بار كه صداى خود را از راديو شنيدم، باورم نمى شد و خيلى منقلب شده و تصميم گرفتم تا آخر عمر اين راه نورانى و جذاب را ادامه دهم.

حاج محمد حسين سبزعلى در امر تلاوت قرآن در ابتدا از استاد عبدالباسط سپس از محمود على البنّاء تقليد مى كرد.

و بمدت دو سال از مرحوم شعبان محمود عبدالعزيز صياد و آنگاه از مرحوم مصطفى اسماعيل تقليد مى كرد او در زمينه تقليد از قاريان مشهور كشور مصر معتقد است: بايد از بزرگان و مشاهير قرائت قرآن در جهان كه قدمت بسيار دارند تقليد نمائيم و تلاش كنيم با قاريان كنونى كشور مصر به رقابت بپردازيم.

آقاى سبزعلى توجه به قاريان جوانى را كه در ابتداى راه تلاوت قرآن هستند به 4 نكته جلب مى كند:

اول اينكه هر روز هر نوار يك قارى كه انتخاب نموده اند گوش كنند دوم در جلسات قرآن اساتيد شركت كنند و تلاش كنند جلسه اى كه مى روند از بهترين ها باشد سوم هر روز 2 يا 3 مرتبه تمرين تلاوت قرآن داشته باشند و چهارم اينكه امور اجتماعى و اخلاقى بايد در حد عالى باشد تا با شخصيت قرآنيش تعادل داشته باشد. حاج محمد حسين سبزعلى همراه ديگر قاريان، به كشورهاى مختلفى سفر كرده و در آنجا به تلاوت قرآن پرداخته كه با استقبال گسترده

حاضرين مواجه شده است. از جمله به كشورهاى عربستان سعودى، سوريه، اندوزنزى، مالزى، تايلند، چين، غنا، نيجريه، آفريقاى جنوبى، بنگلادش، اياليا، فرانسه، پاكستان و هندوستان سفر كرده است.

آقاى محمد حسين سبزعلى نخستين بار در سال 1352 در مسجد كرامت مشهد مقدس در جلسه آقاى فاطمى در محضر مقام معظم رهبرى به تلاوت پرداخت و معظم له كه همواره با رهنمودهاى خويش، قاريان قرآن را مورد عنايت قرار داده اند، او را تشويق نمودند. او تا كنون بارها در حضور معظم له به تلاوت قرآن پرداخته است. آقاى سبزعلى قرآن را راه رهايى از مفاسد اجتماعى مى داند و معتقد است كه بايد جاذبه ها در اين مسير كه در برابر جذبه هاى ديگر جامعه بيش از پيش رهنما باشد.

حاج محمد حسين سبزعلى علاوه بر تلاوت قرآن در محافل و مجالس مختلف، به تدريس در دبيرستان نيز اشتغال داشته، در شوراى عالى قرآن بعنوان كارشناسى مشغول همكارى است.

او از اساتيد: مصطفى اسماعيل، غلوش و منشاوى به عنوان برترين اساتيد مصر از آغاز تا كنون نام مى برد و همچنين معتقد است كه اساتيد شحات محمد انور، اللّيثى و دكتر نعينع از قاريان برتر كشور مصر در حال حاضر هستند. آقاى سبزعلى از سال 1360 تا كنون بارها در مسابقات مختلف قرآن در استانها و شهرهاى مختلف به داورى پرداخته است.

آقاى سبزعلى در بسيارى از مسابقات قرآن شركت نموده است. در سال 1360 مقام دوم استان تهران و نيز مقام دوم مسابقات بين المللى اوقاف را كسب نموده و همچنين در سال 1375 در مسابقات بين المللى كشور مالزى شركت نموده و مقام دوم اين دوره از

مسابقات را به خود اختصاص داد. او از سال 1350 به تدريس در زمينه هاى مختلف قرآنى در حسينه ها، مساجد، جلسات و هيئتهاى مذهبى مبادرت ورزيده است.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

سبزواري، حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1086 ق)، قارى، خطيب و شاعر. معروف به خطيب قارى سبزوارى. وى در عصر شاه سليمان صفوى از خطيبان مشهد رضوى به شمار مى رفت. او در علم حروف و اعداد تبحر و به عرفان تمايل داشت. از آثار وى: «مطالع الاسرار»، در شرح «مشارق الانوار» شيخ حافظ رجب برسى، كه به دستور شاه سليمان صفوى نوشته شد؛ «ابواب البيان»، فارسى، در خطب و مواعظ كه در 1086 ق نگارش يافته؛ شرح «حديث الاسماء و بيان حدوثها» يا شرح «حدوث الاسماء المروى فى الكافى»؛ «الخطب» به عربى و فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (101 -100 /5)، الذريعه (142 -141 /21 ،187/13 ،184/7 ،74/1)، رياض العلماء (308/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 142/11)، معجم المؤلفين (227/3).

سپهر كاشاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1207 ق)، اديب، دانشمند، مورخ و شاعر، متخلص به سپهر. ملقب به لسان الملك و مشهور به لسان سپهر. محمد در كاشان متولد شد و پس از تحصيل علوم قديمى، عروض و قافيه را آموخت. در بيست سالگى به خواهش ملك الشعراء- فتحعلى خان صبا- به تهران آمد و به تشويق او به تاليف كتابى در علم قافيه پرداخت، اما اين كتاب با فوت صبا ناتمام ماند و ميرزا محمدتقى به كاشان برگشت. در آنجا محمود ميرزا پسر فتحعلى شاه حكمران كاشان او را به نديمى خود برگزيد و به او تخلص سپهر داد. سپس از طرف فتحعلى شاه به تهران احضار گرديد و به سلك اعضاى ديوان درآمد. سپهر در عهد محمدشاه مداح خاص شاه و منشى و مستوفى ديوان شد و به نوشتن كتاب «ناسخ التواريخ» ماموريت يافت. اين كتاب تاريخ عمومى است كه تا سال 1273 قمرى

امتداد يافته است. سپهر علاوه بر تاريخ و ادبيات در بسيارى علوم از جمله رياضيات، حكمت و فلسفه و جفر و علوم ديگر حظى وافر داشت. وى در تهران درگذشت و پيكرش به نجف اشرف منتقل شد. از ديگر آثار و تاليفات وى: «آينه ى جهان نما»؛ «اسرارالانوار» فى مناقب الائمه ى اطهار (ع)؛ «براهين العجم فى قوانين المعجم»؛ «جنگ فى التواريخ» و «ديوان» اشعار.[1]

(بخش 1) (ميرزا) محمدتقى بن (ملا) محمدعلى كاشانى ملقب به لسان الملك و متخلص به سپهر، نويسنده و مورخ عهد قاجارى (ف. 1297 ه.ق.). وى پس از تحصيل مقدمات علوم قديم به شعر و عروض و قافيه پرداخت، و در جوانى از كاشان به تهران آمد و به خدمت صبا ملك الشعراى فتحعلى شاه رسيد، و به تشويق او به تأليف كتابى در علم قافيه مشغول شد، ولى اين امر با فوت صبا (1238 ه.ق.) ناتمام ماند و ميرزا تقى به كاشان برگشت. و به خدمت محمود ميرزا پسر فتحعلى شاه حكمران كاشان رسيد و تخلص سپهر را از او گرفت. در عهد محمد شاه مداح خاص شاه و منشى و مستوفى ديوان شد، و به نوشتن كتاب «ناسخ التواريخ» (كه دوره تاريخ جهان از زمان آدم تا عهد مؤلف است) پرداخت. كتاب قافيه او به نام «براهين العجم» مشهور است. سن وى به هنگام مرگ از 80 سال متجاوز بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] حديقه الشعراء (747 -746 /1)، دايرةالمعارف فارسى (1262/1)، الذريعه (8 -6 /24 ،430 -429 /9 ،166 -165 /5 ،81/3 ،42/2 ،51/1)، ريحانه (132 -129 /5)، سفينه المحمود (360 -341 /1)، شرح حال رجال (321 -319 /3)، فرهنگ سخنوران

(439 -438)، لغت نامه (ذيل/ سپهر كاشانى)، المآثر و الآثار (188 -187)، مؤلفين كتب چاپى (253 -249 /2)، مجمع الفصحا (400 -350 /4)، مصطبه ى خراب (84 -82)، نگارستان دارا (88 -87)، يادداشتهاى قزوينى (190/8)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 96).

ستوده، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر ستوده در سال 1292 خورشيدي در تهران ديده به جهان گشود.دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1314 به دانشسرايعالي راه يافت و به دريافت درجة ليسانس در رشتة زبان و ادبيات فارسي نايل آمد.ايشان در دانشكده هاي الهيات و معارف اسلامي و ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران به تدريس مشغول بودند تا اينكه به افتخار بازنشستگي نائل آمدند. كتاب"از آستارا تا استارباد " تاليف منوچهر ستوده ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر ستوده دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1314 به دانشسرايعالي راه يافت و به دريافت درجة ليسانس در رشتة زبان و ادبيات فارسي نايل آمد. وي در سال 1319 دورة تحصيلي دانشكدة افسري را نيز به اتمام رسانيد و مفتخر به دريافت درجة افسري گرديد

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر ستوده در سال 1320 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس پرداخت و آنگاه از

سال 1335 تا سال 1350 در دانشكدة الهيات و معارف اسلامي به تدريس جغرافياي تاريخي اسلامي و از سال 1350 تا 1357 در دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران به تدريس كتيبه هاي اسلامي و تاريخ خطوط اسلامي در رشتة باستان شناسي پرداخت و در پايان اين سال بازنشسته گرديد.

جوائز و نشانها : كتاب"از آستارا تا استارباد " تاليف منوچهر ستوده ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

چگونگي عرضه آثار : منوچهر ستوده صاحب آثار فراواني در تأليف و تصنيف و تصحيح است --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آثار و احياء (متن فارسي دربارة فن كشاورزي)

ويژگي اثر : تأليف رشيدالدين فضل الله همداني – مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل شعبة تهران با همكاري دانشگاه تهران 1368

2 از آستارا تا استارباد

ويژگي اثر : تأليف – دورة هفت جلدي – اداره كل انتشارات و تبليغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 1367 – 1349 -اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است

3 استوناوند دژ 3500 ساله

ويژگي اثر : با همكاري مهندس محمد مهريار – احمد كبيري – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

4 تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس

ويژگي اثر : تأليف محمد ابراهيم كازروني – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

5 تاريخ خاني

ويژگي اثر : تأليف علي بن شمس الدين لاهيجي – بنياد فرهنگ ايران 1352

6 تاريخ رويان

ويژگي اثر : تأليف مولانا اولياء الله آملي – بنياد فرهنگ ايران 1348

7 تاريخ گيلان

ويژگي اثر : تأليف ملا عبدالفتاح فومني – بنياد فرهنگ ايران 1349

8 تاريخ گيلان و ديلمستان

ويژگي اثر : تأليف سيد ظهيرالدين مرعشي – مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1347

9 تاريخ مازندران

ويژگي اثر : تأليف ملا شيخ علي گيلاني – بنياد فرهنگ ايران 1352

10 راهنماي قطغن و بدخشان

ويژگي اثر : تأليف محمد نادرخان تهذيب كوشككي – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

11 روزنامة سفر گيلان دستخط ناصرالدين شاه قاجار

ويژگي اثر : مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

12 صيدنه

ويژگي اثر : تأليف ابوريحان بيروني – ترجمة ابوبكر بن علي بن كاشاني – شركت افست 1358

13 فرهنگ ناييني

ويژگي اثر : گردآوري – مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1365

14 قلاع اسماعيليه در رشته كوههاي البرز

ويژگي اثر : 1345 --------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

سجستاني، ابوحاتم سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 255 -248)، نحوى، لغوى، قارى، محدث و شاعر. وى شاگرد ابوزيد انصارى و ابوعبيده بن مثنى و اصمعى و ابوعامر عقدى و ديگران بود. او قرآن را از يعقوب حضرمى فراگرفت. «كتاب» سيبويه را دو مرتبه بر اخفش خواند. در زمره ى شاگردانش از ابن دريد و ابوالعباس مبرد ياد شده است. رشته ى اصليش آثار شاعران قديم و اصطلاحات و عروض و لغت و غرائب و علوم قرآنى بود. محدثينى چون ابوداوود و نسايى در «سنن» خود و ابوبكر بزاز در «مسند» خود و ديگران از وى حديث روايت كرده اند بطورى كه هر روز دينارى به تصدق مى داد و هر هفته قرآنى ختم مى كرد. وى شعر را نيكو مى سرود. داراى سى و هفت كتاب است كه از

آن جمله: «اعراب القران»؛ «اختلاف المصاحف»؛ «الاضداد»، كتاب «المعمرين من العرب»؛ «ما يلحن فيه العامه»؛ «المقصور و الممدود»؛ «المقاطع و المبادى»؛ «القراآت»؛ «الفصاحه»؛ كتاب «خلق الانسان»؛ «المذكر و المونث»؛ كتاب «الطير»؛ «الوحوش»؛ «الحشرات»؛ «النبات»؛ «النخله»؛ «الشوق الى الوطن».[1]

(ع. سيستانى) ابوحاتم سهل بن محمد بن عثمان بن يزيد جشمى، عالم لغوى، نحوى و مقرى (ف. 255 ه.ق./ 864 م.). او در بصره ميزيست و از علوم قرآنى و عروض اطلاع وافى داشت. الكتاب سيبويه را نزد اخفش آموخت و از اصمعى و ابويزيد انصارى و ابوعبيده معمر بن مثنى روايات بسيار در لغت و اقسام ادب دارد. ابن دريد و مبرد شاگرد اويند. او راست: كتاب الشمس و القمر، كتاب فى النحو، كتاب الشوق الى الوطن، كتاب الوصايا، كتاب مايلحن فيه العامة، كتاب الطير، كتاب المذكر و المؤنث. (سهل)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (210/3)، ايضاح المكنون (351 ،350 ،342 ،322 ،307 ،292 ،290 ،289 ،285 ،262 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (124/1)، تهذيب التهذيب (234 -233 /4)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 204/1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1022/8)، روضات الجنات (90 -88 /4)، ريحانه (444 -443 /2)، سرآمدان فرهنگ (103 -102 /1)، سير النبلاء (270 -268 /12)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (100)، كشف الظنون (1781 ،1577 ،1469 ،1466 ،1462 ،1457 ،1454 ،1452 ،1452 ،1449 ،1446 ،1439 ،1436 ،1429 ،1423 ،1388 ،1387 ،1383 ،1189 ،123 ،115 ،33)، الكنى و الالقاب (45 -44 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوحاتم)، معجم الادباء (265 -263/11)، معجم المؤلفين (286 -285 /4)، وفيات الاعيان (433 -430 /2).

سديدالسلطنه ي كبابي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1320 -1250 ش)، مورخ، نويسنده و شاعر، متخلص به عارى. وى

در بغداد متولد شد، پس از كسب علوم مقدماتى در بوشهر، وارد خدمات دولتى شد و بيشتر دوران خدمت خود را در نواحى خليج فارس گذراند. در دوره ى تحصيل سيوطى را نزد آقا سيد جواد مجتهد يزدى و جامع المقدمات را نزد حاج شيخ محمد امام جمعه و علوم ادبى را نزد ميرزا حسين اهرمى متخلص به معتقد و ملا حسن كبكانى متخلص به محمود و كليات محمود جديد را نزد سيد جمال الدين اسدآبادى آموخت. او چندين كتاب با تحقيق و تتبع فراوان تاليف كرده كه اكثرا درباره ى خليج فارس، جزاير، بنادر و زندگى ساكنين آن حدود است. از آثار اوست: «اعلام الناس فى تاريخ بندرعباس»؛ «التدقيق فى سير الطريق»؛ «احوال اهرم و تنگستان»؛ «احوال خوانين و عشاير قشقايى»؛ «احوال شيوخ بندر لنگه»؛ «مفاتيح الادب فى تواريخ العرب»؛ «شقايق النعمان فى احوال العمان»؛ «ضميمه اللطيفه»؛ «المناص فى احوال الغوص و الغواص» و «ديوان اشعار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (563 -555 /3)، الذريعه (330/24)، شرح حال رجال (244 -243 /6)، فرهنگ سخنوران (607)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (171 -170 ،71 /1)، مرآت الفصاحه (395 -391)، مؤلفين كتب چاپى (110/4 -419/1).

سرايي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن سرايي در سال 1321 خورشيدي در شهر همدان به دنيا آمد.ايشان داراي دكتراي جامعه شناسي از دانشگاه شيكاگو آمريكا (1975) است.وي هم اكنون عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي مي باشد. كتاب "رگرسيون چند متغيري در پژوهش رفتاري" ترجمه حسن سرايي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي

و حرفه اي : حسن سرايي دورة تحصيلات ابتدايي و دبيرستاني را در زادگاه خود به پايان برد و وارد دانشگاه گرديد. او پس از طي دورة ليسانس از دانشگاه ابوريحان راهي آمريكا شد و در ادامة تحصيلات عالية دانشگاهي به دريافت درجات فوق ليسانس از دانشگاه ايلينوي جنوبي و دكتراي جامعه شناسي از دانشگاه شيكاگو (1975) نايل آمدفعاليتهاي ضمن تحصيل : حسن سرايي همزمان با تحصيل در دانشگاه شيكاگو، به مدت چهار سال در مركز مطالعات خانواده و اجتماع مشغول تدريس و تحقيق بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن سرايي پس از فراغت از تحصيل به ايران بازگشت و به كار تحقيق و تدريس در دانشگاه علامه طباطبايي پرداخت. او اكنون عضو هيأت علمي دانشكدة علوم اجتماعي در آن دانشگاه است.جوائز و نشانها : كتاب "رگرسيون چند متغيري در پژوهش رفتاري" ترجمه حسن سرايي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : رگرسيون چند متغيري در پژوهش رفتاري ويژگي اثر : ترجمه-اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سرخوش، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر سرخوش يكى از هنرمندان با سابقه در هنر موسيقى و فن سازسازى مى باشد، وى به سال 1302 در تهران متولد شد و از زمانى كه چشم باز كرد، گوشش و چشمش به نواهاى آسمانى موسيقى و سازهاى مختلف بخصوص سنتور و تار كه پدرش مى ساخت و مى نواخت آشنا گرديد.

پدر بزرگ وى سليمانخان سرخوش

سنتور را بسيار خوب مى نواخت ولى هيچ گاه در محافل و مجالس سنتور ننواخت و هر زمان هم كه صداى ساز وى بلند مى شد تنها براى دل خود و اندك دوستان نزديك بود. پدر على اكبر سرخوش در تهران خيابان ناصرخسرو باغچه عليجان، كارگاه كوچكى داشت كه در آن به ساختن تار و سنتور مشغول بود نگارنده كه كودكى بيش نبودم و ساكن همان محل بودم روزها كه از جلوى كارگاه وى گذر مى كردم محو نواختن سنتور ايشان مى شدم به طورى كه مدت ها بدون اين كه خود متوجه باشم آنجا ايستاده و به نواى گرم ساز او گوش مى دادم و به خوبى يادم هست كه روزى جهت خريدن نان رفته بودم و تابستان بود و زير بازارچه باغچه عليجان بسيار خنك و من آنقدر به نواختن سنتور وى گوش داده بودم كه نان تمام شد و من دست خالى به خانه بازگشتم و آن روز كتك مفصلى از پدرم خوردم و پدرم وقتى علت را فهميد آمد و به مرحوم كريم سرخوش كه او را اهل محل (دادا) مى ناميدند گفت كه اگر باز هم پسرم آمد اينجا و معطل شد او را دعوا كنيد تا دنبال كار خود برود زيرا مى ترسم كه به نواختن ساز علاقه مند شود و در آينده به موسيقى روى آورد! و از كار اصلى خود كه درس خواندن است بازبماند. ناگفته نماند در محل ما (باغچه عليجان) در آن زمان، مرحوم حسين صبا نيز سكونت داشت كه هر روز مى آمد و در مغازه ى كريم سرخوش از نواختن ساز سرخوش بهره مى گرفت و خانم ملوك ضرابى نيز كه خانه اش در همان حوالى بود

هر وقت كه از جلوى كارگاه اين پير استاد مى گذشت مدتى با وى صحبت و احوالپرسى و راجع به موسيقى و هنر گفتگو مى كرد و نگارنده خود به خوبى اينها را يادم هست. على اكبر سرخوش هنوز به سن 10 سالگى نرسيده بود كه در كارگاه پدر و زير نظر او مشغول فراگيرى فن سازسازى شد و چون از گوش دقيق و حساس بهره ى كافى داشت در كوك سنتور يكى از خبره گان است و سالهاى متمادى كوك اين ساز را حتى براى بسيارى از نوازندگان بزرگ اركستر به عهده دارد. على اكبر سرخوش، بيش از پنجاه سال است كه مشغول ساختن سازهاى مختلف بخصوص سنتور است و به نواختن سازهايى مثل: سنتور، سه تار، تار، كمانچه، پيانو و آكوردئون آشنايى كامل دارد و اولين هنرمندى است كه روى آكوردئون ربع پرده قرار داد كه بشود آهنگ هاى ايرانى را با آن نواخت. سازهاى ساخت سرخوش سالها است كه مونس هنرمندان كشور مى باشد و بسيارى از آنها به خارج كشور برده شده كه سفارشات زيادى هم به ايشان جهت ساخت شده ولى گويا به واسطه ى بعضى ناهماهنگى ها، ايشان رغبتى به صادر كردن آنها ندارد. چون سازهاى ساخت وى از درخت هاى آزاد مى باشد كه بسيار مورد نظر هنرمندان بوده و داراى صدايى صاف و رسا مى باشد.

در اينجا بى مناسبت نيست يادآور شوم كه صنعت و هنر سازسازى جزو هنرهاى ظريفه مى باشد كه نمايانگر فرهنگ صوتى هر كشور نيز هست، با توجه به فرهنگ و هنر بزرگ ايران اگر دولت امكاناتى فراهم آورد و حمايتى هم نه چندان زياد در حد همكارى دستگاههاى دولتى مى توان با توجه به تقاضاهاى فراوان ممالك خارج سازهاى

دست ساز ملى ايران به آن كشورها صادر شود تا هم هنرمندان به كار گمارده شوند و هم ارز بسيار به كشور سرازير شود و هم موسيقى و نمونه ى سازهاى ملى ايران به جهانيان شناسانده شود. على اكبر سرخوش كه از سالهاى اوليه راديو با اين مؤسسه همكارى داشته و در اركستر مرحوم استاد ابراهيم منصورى شركت مى كرده خود به نواختن تمام سازها آشنايى دارد و خود يكى از سليست هاى خوب كشور مى باشد. ابراهيم سرخوش برادر بزرگ وى بود كه در نواختن تار چيره دست بود.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

سردار كابلي كرمانشاهي، حيدرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1293 ق)، عالم دينى، فيلسوف، فقيه اصولى، محدث، متكلم، رجالى، مورخ و رياضيدان. از علماى بزرگ شيعه در قرن چهاردهم قمرى بود. اصلش از ايران و از قزلباشان است. پدرش ساكن افغانستان بود و سردار در كابل به دنيا آمد. در هشت سالگى به خواندن و نوشتن پرداخت. چون داراى استعداد فوق العاده اى بود به زودى رياضيات و زبان انگليسى را فراگرفت. در 1304 ق پدرش خانواده خود را به عراق برد و در كاظمين ساكن كرد. معلم وى در رياضيات و انگليسى نيز به همراه آنان مهاجرت كرد و شش سال نيز در عراق به وى آموزش داد و او در حساب و هندسه و هيئت و جغرافى و علوم غريبه صاحب نظر شد. وى همچنين در لغات و ادبيات عربى و فارسى و سانسكريت و هندى و عربى و لاتين دستى توانا داشت. سردار كابلى در اين مدت علاوه بر آموزش علوم جديده به تصحيل علوم قديمه نيز پرداخت و سپس به نجف رفت و فقه و اصول را در

محضر علامه ميرزا محمدعلى رشتى چهاردهى و شيخ على اصغر تبريزى و ديگران فراگرفت و فلسفه را نزد استادان بزرگ آن آموخت. در 1310 ق در خدمت پدر عازم ايران شد و در كرمانشاه با شيخ عبدالرحمان شافعى مكى ملاقات كرد و مجذوب كمالات وى گشت و در همان جا ماندگار شد. او از شيخ خود، چهاردهى، و سيد حسن صدر و سيد عباس لارى و محدث قمى و سيد آقا يحى تهرانى و سيد محسين امين و شيخ آقا بزرگ تهرانى داراى اجازه بود. شيخ مرتضى گيلانى نجفى از شاگردان وى مى باشد. سردار كابلى استاد رياضى و هندسه آيت اللَّه حجت بود. پدرش قبل از مرگ سرپرستى خانواده ى خود را به وى سپرد و او را ملقب به سردار كرد. سردار كابلى در كرمانشاه به نشر احكام و تاليف و تصنيف مشغول شد. او به شهرهاى بسيارى سفر كرد و با علماى هر شهر مصاحبت نمود. سرانجام در كرمانشاه درگذشت و جنازه اش به نجف انتقال يافت و در كنار پدرش در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «الاربعون حديثا»، در فضايل اميرالمومنين (ع) از طرق اهل سنت؛ «تبصره الحر فى تحقيق الكر»، در بيان انطباق تحقيقى بين وزن و مساحت و حجم؛ «تحفه الاحباب»، در بيان آيات قرآن؛ «تحفه الاجله»، در شناخت قبله، كه براى فهم كتاب به دانش جبر و مثلثات و هيئت و جغرافى نياز است؛ «العلم الشاخص فى اسرار ظل الشاخص»، در اعمال فلكى؛ كتابى در «المساحه»، ترجمه از انگليسى؛ ترجمه «انجيل برنابا»، از انگليسى به فارسى؛ «غايه التعديل فى معرفه حقيقه الاوزان و المكاييل»؛ «كشف القناع فى تحقيق الميل و الذراع»؛ «مناهج

الوفاق»، در اعداد؛ شرح حديث اميرالمومنين (ع) در بيان قطر و محيط خورشيد و ماه و اختلاف افق خورشيد؛ «ديوان ابوطالب (ع)» و شرح «لاميه ى» آن؛ شرح «تهذيب المنطق»؛ شرح «خطبه ى حضرت زينب (ع)»؛ «مصباح القواعد»، در قواعد علوم رياضى؛ «مثنوى» در نظم «الباب الحادى عشر»؛ «الدرر النثيره»، شبيه به «كشكول»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (340/2 ،200 -197 /1)، اعيان الشيعه (274 -273 /6)، الذريعه (283/22 ،116/21 ،46 ،17 ،11/16 ،139 ،80 -79 /8 ،410 ،317 /3 ،366/2 ،493 ،415 /1)، ريحانه (7 -5 /5 ،15 -13 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 699 -693 /14)، علماء معاصرين (296 -292)، گنجينه ى دانشمندان (227 -225 /6).

سرداري نيا، صمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر صمد سرداري نيا، مورخ و محقق تاريخ معاصر آذربايجان متولد 1319 در شهر تبريز بود.وي پس از اتمام تحصيلات دوران ابتدايي تا دبيرستان ،در سال 1346 وارد دانشگاه تبريز شده و در سال 1350در مقطع كارشناسي تاريخ، فارغ التحصيل شد. ايشان پس از استخدام در صدا و سيما اين بار در رشته حقوق قضائي دانشگاه ملي تهران به تحصيل پرداخته و در سال 1357 فارغ التحصيل شد.از ايشان آثازيادي در باره تاريخ آذربايجان و مشاهير آن بياد گار مانده است.صمد سرداري نيا پنجشنبه 22 فروردين 1387بر اثر عارضه سكته قلبي در تبريز دار فاني را وداع گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

گرايش : نويسندگي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : صمد سرداري نيا، مورخ و محقق تاريخ معاصر آذربايجان متولد 1319 در شهر تبريز بود.سرداري نيا، در 21در محله« اميره خيزي» تبريز ديده به جهان گشود .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : صمدسرداري نيا پس از

اتمام تحصيلات دوران ابتدايي و متوسطه در سال 1346 وارد دانشگاه تبريز شد. وي در سال 1350در مقطع كارشناسي تاريخ از اين دانشگاه فارغ التحصيل شد و پس از استخدام در صدا و سيما بار ديگر به دانشگاه رفت ولي اين بار در رشته حقوق قضائي به تحصيل پرداخته و در سال 1357 فارغ التحصيل شد. او سپس وكيل دادگستري شد.

زمان و علت فوت : صمد سرداري نيا پنجشنبه 22 فروردين 1387بر اثر عارضه سكته قلبي در تبريز دار فاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صمد سرداري نيا پس از استخدام در صدا و سيما اين بار در رشته حقوق قضائي دانشگاه ملي تهران به تحصيل پرداخته و در سال 1357 فارغ التحصيل شد.از ايشان آثازيادي در باره تاريخ آذربايجان و مشاهير آن بياد گار مانده است.او به حقوق بازنشستگي اش از صدا و سيما قناعت كرد و هرگز طبع لطيفش را به زر و تزوير نيالود.

آرا و گرايشهاي خاص : صمد سردارينيا ،اين محقق بزرگ آذربايجان بي هيچ حب و غرضي، گوهر حب وطن در صدف وجود خويش تربيت كرد و سال ها پشت ميز تحرير كوچكش قلم بر دست، بر لوح تاريخ، برگ هايي زرين از گذشته و حال مردمان ديارش رقم زد. برگ برگ تاريخ را ورق زد تا نشاني مستند بر پايه واقعيت و نه گزافه و اغراق از لياقت، كفايت و درايت ايران و ايرانيان و شجاعت و مردانگي آذربايجان و آذربايجانيان بيابد. در سطر سطر نوشته هاي شيوايش مي توان روح متعالي يك ايراني وطن دوست و يك آذربايجاني جليل القدر را ملاحظه كرد. بي اغراق مي توان گفت كه اگر اكنون هر

آذربايجاني و هر شهروند تبريزي، به آساني و در عين افتخار و با قدرت از تبريز، به عنوان شهر اولين ها ياد مي كند، حاصل سال ها تلاش اين پير فرزانه است. نويسنده اي كه سال ها در ميان اوراق تاريخ گشت تا گلستاني از افتخارات مستند و واقعي آذربايجان گردآورد تا مردمانش سرافرازانه به داشتن آن قله هاي بزرگ فخر فروشند و مباهات ورزند. از قابليت هاي آب و خاك و جان آذربايجان گفت تا جهان و جهانيان بدانند كه اينجا آذربايجان است. كانون عشق ورزي، محور ايثار و مردانگي، ديوار بلند مقاومت، با مردماني مهربان و هنرورز، با ادبياتي آميخته به شور شبنم و شوق خدمت.

جوائز و نشانها : صمد سرداري نيا مفتخر به دريافت دو عنوان «دكتراي افتخاري» از دو كشور خارجي گرديده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آذربايجان پيشگام جامعه مدني

2 ايروان يك ايالت مسلمان نشين بود

3 باقرخان سالار ملي

ويژگي اثر : ناشر: ايرانيان -1369

4 باكو شهر نفت و موسيقي

ويژگي اثر : پديدآورنده: مناف سليمانوف، صمد سرداري نيا (مترجم)، ناشر: اختر - 22 اسفند، 1385

5 تاريخ روزنامه ها و مجلات آذربايجان

6 تبريز شهر اولين ها

ويژگي اثر : ناشر: كانون فرهنگ و هنر آذربايجان - 1381

7 تبريز مهد صنعت چاپ در ايران

ويژگي اثر : ناشر: سرداري نيا، صمد - 10 بهمن، 1384

8 جنگ قره باغ

ويژگي اثر : پديدآورنده: ضياء الدين سلطانوف، صمد سرداري نيا (مترجم)؛ ناشر: هاشمي سودمند - 10 اسفند، 1384

9 دارالفنون تبريز، دومين مركز آموزش عالي ايران

ويژگي اثر : ناشر: نداي شمس - 1382

10 سيري در تاريخ آذربايجان

ويژگي اثر : ناشر: اختر - 04 دي،

1386

11 قتل عام مسلمانان در دو سوي ارس

12 قره باغ

13 قره باغ در گذرگاه تاريخ

ويژگي اثر : ناشر: نداي شمس - 10 اسفند، 1384

14 مشاهير آذربايجان،

ويژگي اثر : انتشارات شايسته تبريز - 1379

15 ملانصرالدين در تبريز

ويژگي اثر : ناشر: اختر تبريز

سروري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1320 ش)، سازنده ى ساز. از اساتيد سازنده ى تار در مشهد بود. وى سه تار هم مى ساخت و در كار خود مهارت داشت. تار و سه تارهاى كار او همه استادانه ساخته شده و خوش آهنگ است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (698/2).

سكندري، علي جان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي جان سكندري

محل تولد : اسلام آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/12/15

زندگينامه علمي

علي سكندري (علي جان سكندري) فرزند سكندر متولد 1341 ش، در اسلام آباد (صلايان) يكي از روستاهاي آن زمان قاينات چشم به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در همان زادگاهش به پايان رساند. دوره هاي ابتدايي و راهنمايي را در شهر خضري و متوسطه را در دبيرستان دكتر شريعتي شهرستان قاين به پايان برد. وي در كنار تحصيل در اوقات بيكاري در كشاورزي به پدرش كمك مي نمود .

پس از اتمام دوره متوسطه در سال 1361 ش، وارد حوزه علميه قاين شد. يك سال بعد براي ادامه تحصيل عازم مشهد مقدس گرديد تا تحصيلات حوزوي را در جوار مرقد حضرت علي بن موسي الرضا (ع) ادامه دهد. نخست با اقامت در مدرسه امام محمد باقر (ع) مقدمات را فرا گرفت و سپس دوره هاي تحصيلات تكميلي و عالي را در مدارس جعفريه و آيت الله خوئي نزد اساتيد برجسته حوزه علميه از جمله: آيت الله مرتضوي، آيت الله رضا زاده، آيت الله واعظ طبسي، آيت الله صالحي و حجت الاسلام و المسلمين گرايلي گذراند.

در سال 1366 ش، در كنار دروس حوزوي وارد دانشگاه شد و در دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد درگرايش تاريخ اديان ادامه تحصل نمود. پس از اين

وارد فعاليت هاي علمي و پژوهشي شد و در دانشگاه آزاد اسلامي مشهد در گروه معارف اسلامي و دفتر فرهنگ اسلامي مشغول كار گرديد. در همين زمان بود كه با نگارش مقالاتي دست به قلم شد و با نوشتن مطالب سياسي در روزنامه ها ومجله ها، فعاليت قلمي را آغاز كرد و دو شماره از فصلنامه فرهنگي دانشگاه آزاد مشهد را منتشر ساخت.

سلامي بيهقي نيشابوري، ابوعلي حسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 300 ق)، مورخ. وى از مردم خوار بيهق بود و از ملازمان و كاتبان ابوبكر محمد بن مظفر بن محتاج و فرزندانش بود يگانه اثر وى كتابى است به نام: «التاريخ فى اخبار ولات خراسان».[1]

ابوعلى حسين بن احمد بن محمد بيقهى نيشابورى از بزرگان قر.4 ه. مولد و منشأ او خوار بيهق بود. وى در سلك ملازمان و كاتبان ابوبكر محمد ابن مظفر بن محتاج و پسرانش بود و او را تصانيف بسيار است از جمله كتاب «التاريخ فى اخبار ولاة خراسان».

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] سرآمدان فرهنگ (468/1)، لغت نامه (ذيل/ سلامى).

سلامي شيرازي، ابوتراب ولي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1003 ق)، مورخ. معروف به شاه ابوتراب عريضى حسينى. وى از سادات محترم شيراز بود كه جد وى در سال 898 از شيراز به هند رفته بود و در آن جا مقيم شده و ابوتراب در آن سامان متولد شد و نخست در گجرات وارد خدمت شد و سپس به دربار جلال الدين اكبر راه يافت و به منصب مير حاجى رسيد. پس از چندى به گجرات بازگشت و از طرف اعتماد خان حاكم گجرات منصب امين صوبه را دريافت كرد. وى مولف كتاب «تاريخ گجرات» است كه مشتمل بر وقايع آن ناحيه از زمان بهادر شاه از سال 932 ق تا زمان مظفر شاه سوم در سال 992 ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (367 -366).

سلطان القراء تبريزي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1255 ق)، قارى و عالم. وى در تبريز به دنيا آمد. در خانواده اى اهل علم برآمد و در جوانى براى دريافت درجات عاليه قرائت از تبريز به كشورهاى مختلف مسافرت كرد و در خيوه ى ازبكستان در خدمت حاج شيخ محمد كسب علم كرد و با شيخ شامل داغستانى در نهضتى اسلامى عليه روسها شركت كرد و پس از پيروزى مدتى در داغستان اقامت كرد. سپس به عربستان و مصر رفت. پس از دوازده سال به تبريز بازگشت و به آموزش علم تجويد و قرائت قرآن پرداخت و بزرگانى چون آقا شيخ ميرزا فرج اللَّه تبريزى و فاضل ايروانى و ديگر علماء از تلامذه ى وى بودند. وى را بنابر وصيتش در صفه الصفا در دامنه كوه سرخاب تبريز به خاك سپردند. پدرش مشهور به قارى بود و كتابخانه اى در تبريز بناء نمود كه

پس از وى در اختيار فرزندش قرار گرفت، و سلطان القراء به نوبه ى خود در تكميل اين كتابخانه كوشيد و پس از وى به فرزندش شيخ ابوالقاسم سلطان القراء رسيد. از آثارش: «الدر المنثور»، در علم تجويد؛ «دستور تجويد»، در علم تجويد، به فارسى؛ حاشيه اى بر «مقدمه منظومه فى التجويد» محمد جزرى شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (152 ،75 /8 ،216/6)، ريحانه (61 -60 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1102 -1101 /14)، مكارم الآثار (1489/5)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 105 -104).

سلطان القرايي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مورخ.

تولد: 1275، تبريز.

درگذشت: زمستان 1367، تبريز.

جعفر سلطانى القرايى در آغاز نزد پدر خود شيخ ابوالقاسم و برادر خود حاج ميرزا جواد، از علماى زمان، درس خواند. سپس از محضر ميرزا ابوالقاسم انگجى و حاج ميرزا على اصغر ملك استفاه برد. وى با مطالعه مستمر و دقت در كتب خطى و نشست و برخاست با ادبا و شاعران، كارشناس شناخت نسخه هاى خطى و تشخيص اسناد و اوراق هنرى و تاريخى شد. با حوادث آذربايجان به تهران هجرت كرد و چند سالى در تهران ماند و به كسب و كار مشغول بود.

از تأليفات وى، تصحيح و تعليق دو جلد روضات الجنان و جنات الجنان حافظ حسن كربلايى تبريزى (1349 -1344) است. اثر ديگر سلطان القرايى تصحيح و تعليق المحافل است. ضمنا سال ها با نشريه ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز» همكارى داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سلماني اميري، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد سلماني اميري

محل تولد : اميركل بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

سال ورود به حوزه 1365 در حوزه علميه امام خميني(ره)/شهر قم اينجانب(جواد سليماني)فرزند (علي)به سال(1347 ش) در شهر امير كلا از توابع استان مازندران به دنيا آمده ام.دوران ابتدايي تا اوّل دبيرستان را در زادگاه خود تحصيل نموده و بقيه دوران دبيرستان را تا اخذ ديپلم در رشته رياضي در بابل گذرانده ام.خانواده ام مذهبي بوده و مواضع سياسي روشني در دفاع از انقلاب اسلامي داشت. شايد اين امر موجب فعاليت اينجانب در تشكل هاي سياسي- مذهبي مانند انجمنهاي اسلامي و حزب جمهوري گرديد.

در خلال دوره دبيرستان و جنگ تحميلي اندك اندك انگيزه تحصيل علوم ديني زنده شد. از اين رو بعد از ديپلم

در سال (1365 ش) وارد حوزه علميه قم شدم و درسهاي مقدّماتي و سطح را در مدارس تحت برنامه و حلقه هاي درس آزاد برخي فضلا گذراندم.آنگاه پس از اتمام كفايتين و پشت سر نهادن امتحان هاي شوراي مديريت حوزه در درس خارج شركت نموده از محضر آيات عظام جعفر سبحاني،ناصر مكارم شيرازي،جوادي آملي،خاتم يزدي،شيخ جواد تبريزي و سيد محمّد رضا مدرسي (دامت بركاتهم) در فقه و اصول بهره برده ام.

در سال (1369 ش) دوره كارشناسي معارف اسلامي و الهيات و سپس در سال (1373 ش) دوره تخصصي كارشناسي ارشد تاريخ را آغاز كردم و بعد از ده سال (1379 ش) در مؤسسه آموزشي-پژوهشي امام خميني(قدس سره) زير نظر حضرت آيه الله مصباح يزدي(دامت بركاته) به پايان رسانده ام.پس از اتمام دوره كارشناسي ارشد تاريخ تاكنون در محورهاي زير مشغول فعّاليت مي باشم.

1. تحقيق در مباحث تاريخ صدر اسلام و معاصر(عص مشروطه)و نشر آن در قالب كتاب و مقاله.2. تدريس در مقولات فوق.3. اجراي طرح دانشنامه مشروطيت.4. اشتغال به سطح(4)حوزه.

ذكر نام اساتيد اصلي در حوزه

1. جوادي آملي/خارج فقه

2. جعفر سبحاني/خارج اصول

3. مكارم شيرازي/خارج فقه

4. خاتم يزدي/خارج فقه

5. جواد تبريزي/خارج فقه

6. محمّد رضا مدرسي/خارج اصول

7. محمّد رضا مدرسي/خارج فقه

سلمي نيشابوري، ابوعبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(412 -325/330 ق)، صوفى، محدث، حافظ، مفسر و مورخ. در نيشابور متولد شد و در آنجا به تعليم و حفظ قرآن و روايت اشعار و تحصيل زبان عربى و سپس به درس حديث و علم باطن پرداخت. معاصر با القادر باللَّه خليفه عباسى بود. به عراق وى و همدان و مرو و حجاز سفر كرد و شاگرد استادانى چون ابوالحسن دارقطنى، ابونصر سراج، ابوالقاسم نصرآبادى

و اسماعيل بن نجيد بود. وى مريد شيخ ابوالقاسم نصرآبادى و خرقه ى ارشاد از دست ايشان دريافت كرد و ابوسعيد ابوالخير بعد از وفات پير ابوالفضل از سلمى خرقه گرفته است. وى شاگردانى چون ابوبكر احمد بن حسين بيهقى، احمد بن على توزى، ابومحمد جوينى، ابوالقاسم قشيرى و ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى داست. وى در آخر عمر خانقاهى براى صوفيه در نيشابور بنا كرد كه محل سكونت صوفيه و از مراكز تربيت كسانى بود كه در علم باطن استعداد داشتند. وى كتاب «طبقات الصوفيه» را به زبان تازى تاليف كرد و آن را بر بيان احوال و اقوال پنج طبقه از مشايخ وقف نمود. او در نيشابور درگذشت. از آثار وى: «آداب الصوفيه»؛ «ادب الصحبه»؛ «الاربعين»؛ «امثال القرآن»؛ «تاريخ اهل الصفوه»؛ «الحقايق التفسير»؛ «زلل الفقراء»؛ «سنن الصوفيه»؛ «طبقات الصوفيه»؛ و در حدود بيست مجلد كتاب و رساله ى ديگر.[1]

محمدبن حسين بن محمد بن موسى ازدى مكنى به ابوعبدالرحمن از متصوفه بزرگ (و. 330 ه.ق./ 942 م.- ف. 412 ه.ق./ 1021 م.). او كتابى به نام «طبقات الصوفيه» تأليف كرده كه اصل آن از ميان رفته، و خواجه عبداللَّه انصارى مضامين آن را در هرات به هنگام وعظ املاء كرده و آن به نام «طبقات انصارى» معروفست و در افغانستان به طبع رسيده. از سلمى كتاب ديگرى به نام «حقائق التفسير» در تفسير قرآن باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اسرار التوحيد (تعليقات 661 -660 /2)، الاعلام (331 -330 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (913 -912 /2)، تاريخ بغداد (249 -248 /2)، التفسير و المفسرون (385 -384 /2)، جستجو در تصوف (71 -70)، حليه

الاولياء (42 -41 /10)، سير النبلاء (255 -247 /17)، طبقات الصوفيه سلمى (مقدمه)، الكامل (311 -310 /7)، كشف الظنون (1104 ،1006 ،955 ،673 ،286 ،168 ،53 ،46 ،42)، لسان الميزان (63 -62 /6)، مجموعه آثار عبدالرحمن سلمى، معجم المؤلفين (259 -258 /9)، نامه ى دانشوران (164 -73 /6)، هديه العارفين (61/2).

سمرقندي عبدالرزاق، كمال الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(887 -816 ق)، مورخ و شاعر. از رجال بزرگ عهد تيمورى و از مورخان بنام آن عهد است. در هرات به دنيا آمد. پدرش اهل سمرقند بود و در اردوى شاهرخ تيمورى منصب قضا داشت. وى در نزد پدر با علوم ادبى و دينى آشنايى كامل پيدا كر و در اثناى تحصيلات، شرحى بر «رساله ى» قاضى عضدالدين ايجى درباره ى تحقيق معانى حروف و اسم اشاره و غيره آن ترتيب داد و به نام شاهرخ مزين كرد و به همين سبب به دربار راه پيدا كرد. وى پيوسته از حمايت و تربيت شاهرخ برخوردار بود و از جانب همين شاه به عنوان سفير دربار سلطان بيجانگر به هندوستان سفر كرد و پس از مراجعت به گيلان رفت. عبدالرزاق بعد از مرگ شاهرخ به ديگر شاهزادگان تيمورى نيز خدمت نمود و در نهايت به خدمت سلطان ابوسعيد درآمد. عاقبت به سمت شيخى خانقاه شاهرخى منسوب شد و در هرات درگذشت اثر معروف و جايدان وى «مطلع سعدين و مجمع بحرين»، در دو جلد، در تاريخ تيموريان ايران از عهد ابوسعيد بهادرخان (م 736 ق) تا جلوس سلطان حسين بايقرا (م 875 ق) است. از ديگر آثار وى: «ديوان» شعر. در «الذريعه» از او با عنوان عبدالرزاق هروى نام برده شده است.[1]

سمرقندى كاشانى، كمال الدين بن جلال الدين اسحاق، دانشمند

و مورخ (و. هرات 816- ف. 887 ه.ق.) چون سمرقند موطن پدر وى بود و همچنين پدرش در آنجا در سپاه شاهرخ منصب قاضى عسگرى داشته به «سمرقندى» معروف گرديده. در بيست و پنج سالگى (سال 841 ه.ق.) پس از مرگ پدر رساله اى در صرف و نحو تأليف كرد و به نام شاهرخ مزين ساخت و مورد توجه وى واقع شد. در سال 845 به عنوان سفارت عازم دربار سلطان بيجانگر (هندوستان) شد و سه سال آنجا بود، و از آن سفر شرح مفصلى در تاريخ نگاشته. سپس در سال 850 وى را به رسالت به گيلان فرستادند و بعد از آنكه شاهرخ در همين سال وفات يافت، وى متواليا به خدمت اميرزادگان مانند ميرزا عبداللطيف و ميرزا ابوالقاسم بابر و عاقبت به خدمت سلطان ابوسعيد پيوست. بعد از آن عزلت و انزوا در پيش گرفت (867 ه.ق.) كتاب ذيقيمت مطلع السعدين و مجمع البحرين از اوست كه در دو جلد و از سوانح زمان سلطنت ابوسعيد آخرين ايلخان مغول آغاز و به خاتمت پادشاهى سلطان ابوسعيد تيمورى ختم مى شود. (لغ.).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از سعدى تا جامى (619 -616)، تاريخ ادبيات در ايران (514 -510 / 4)، تاريخ نظم و نثر (329 ،250)، حبيب السير (335 / 4)، دايره المعارف فارسى (1668 / 2)،الذريعه (154 / 21 ،687 / 9)، ريحانه (86 / 5)، سبك شناسى (207 -206 ،184 / 3)، فرهنگ سخنوران (616)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرزاق)، مجالس النفائس (204 -203 ،30)، معجم المؤلفين (216 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (837 -836 / 3)، هديه العارفين (567 / 1).

سمعاني مروزي، قوام الدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(562 -506

ق)، مورخ، حافظ، محدث، فقيه، نسابه و مفسر شافعى. در مرو متولد شد. در چهار سالگى پدرش او را در محضر عبدالغفار شيرويى و عبيد قشيرى و سهل سبعى حاضر كرد. او به اشاره ى پدرش از ابومنصور محمد كراعى و محمد دقاق حديث شنيد. هنوز كودك بود كه پدر را از دست داد و عمو و ديگر خويشان كفالت او را بر عهده گرفتند و او را از همان نوجوانى علاقه مند به علم و دانش نمودند. در 530 ق به نيشابور سفر كرد و براى طلب علم و استماع حديث به شرق و غرب و شمال و جنوب عالم سفر كرد و با علما و محدثين بسيارى ملاقات نمود. شمار مشايخ او را بالغ بر چهار هزار تن دانسته اند كه در «سير النبلاء» و ديگر كتب رجال نام شهرهايى كه وى بدان سفر كرده و مشايخ معروفى كه ملاقات كرده، آمده است. از وى تصانيف نيكوى بسيارى بجاى ماند كه از آن جمله اند: «تذييل تاريخ بغداد»، در پانزده مجلد؛ «تاريخ مرو» يا «تاريخ المراوزه»، متجاوز از بيست مجلد؛ «الانساب» حدود هشت مجلد؛ «طراز الذهب فى ادب الطلب»؛ «معجم البلدان»؛ «الاسفار عن الاسفار»؛ «الاملاء و الاستملاء»؛ «التذكره و التبصره»؛ «الدعوات»؛ «سلوه الاحباب و رحمه الاصحاب»؛ «التحبير فى المعجم الكبير»؛ «الامالى»؛ «وفيات المتاخرين» يا «تاريخ الوفاه، للمتاخرين من الرواه»؛ «الادب و استعمال الحسب»؛ «المناسك»؛ «فضل يس»؛ «الرسائل و الوسائل»؛ «تبين معادن المعانى»، در لطائف قرآن كريم.[1]

(ع. منسوب به سمعان، بطنى از تميم) ابوسعيد عبدالكريم بن محمد بن منصور تميمى مروزى شافعى فقيه و مورخ و حافظ حديث (و. 562 ه.ق./ 1113 م.- ف. 562 ه.ق./ 1167 م.).

وى به شهرهاى دور سفر و با علما و محدثان ملاقات كرد و از آنان علم آموخت و گروهى نيز از او كسب علم كردند. از اوست: كتاب الانساب، كتاب تذييل تاريخ بغداد، تاريخ مرو، فضائل الصحابة معجم المشايخ، تاريخ الاوفاة للمتأخرين من الرواة الامالى، التحبير فى المعجم الكبير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (179/4)، ايضاح المكنون (30/2)، ذيل تاريخ بغداد (16/ مقدمه)، روضات الجنات (96 -95 /5)، ريحانه (7/3)، سير النبلاء (465 -456 /20)، كشف الظنون (1737 ،1735 ،1123 ،1108 ،999 ،998 ،902 ،756 ،729 ،374 ،370 ،303 ،288 ،179 ،169 ،162 ،161 ،131 ،86 ،49 ،35)، الكنى و الالقاب (322/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوسعد)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (173 -172 /19)، معجم المؤلفين (5 -4 /6)، وفيات الاعيان (379 -378 /1)، هديه العارفين (609 -608 /1).

سميع زرگر، خواجه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1077 ق)، جواهرشناس، منجم و رياضيدان. وى به جودت طبع و حدت ذهن شهرت تمام داشت. در اوايل حال مدتى به كسب علوم پرداخت و در علم نجوم و رياضى مهارت يافت. به جهت وجه معاش كسب زرگرى اختيار كرد و در عيار گرفتن زر استاد بنا شد. وى بعد از گزاردن حج و طواف مرقد مطهر پيامبر (ص) در سال 1077 ق به وطن مراجعت كرد و در همان ايام در بستر بيمارى افتاد و دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (227/1)، جامع مفيدى (513/3).

سنجي، ابوداوود سليمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 257 ق)، حافظ، محدث، مورخ، نحوى، اديب، و شاعر. نسبتش به سنج، يكى از توابع مرو، مى رسد. وى در لغت و فنون مهارت بسزايى داشت. تمامى آن علوم را از اصمعى و ديگر اساتيد وقت فراگرفت. به عراق و حجاز و يمن و مصر كرد و به بغداد رفت و با حافظان حديث آنجا به مذاكره پرداخت. او از نضر بن شميل و عبدالرزاق بن همام و حسين بن حفص اصفهانى و عثمان بن عمر بن فارس و عمرو بن عاصم و بسيارى ديگر حديث شنيد. مسلم و ترمذى و نسائى، صاحبان سه «صحيح»، و همچنين ابوحاتم رازى و ابن خراش و محمد بن عقيل بلخى و ابن ابى داوود از وى حديث روايت كرده اند. پاره اى از رجال شناسان او را ثقه و مورد اعتماد دانسته اند. از آثار وى كتابى در «تاريخ» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (52 -51 /9)، تهذيب التهذيب (199/4)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 147/1)، ريحانه (91/3)، معجم المؤلفين (276/4).

سنقر، محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 680 ق)، طراح فلزات. نقاش و طراح و سازنده ى قلمدان و ابزار فلزى زيبا بود. از آثار اين هنرمند، قلمدان نقره كوبى به جاى مانده كه شكل ساده اى داشته و در داخل آن، تصاوير افرادى ديده مى شوند كه چهار زانو نشسته و اشياء گوناگونى به دست دارند. در كناره هاى آن نيز، تصاوير اشخاص و نقوش دايره اى و ترسيم انواع اسليمى ها به استادى عمل آمده و زمينه ى نقوش را تشكيل داده است و رقم نهاده: «عمل محمود سنقر سنة ثمانين و ستمائة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1133/ 3).

سهروردي، ضياءالدين، ابوالنجيب عبدالقاهر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(563 -490 ق)، فقيه شافعى، صوفى، محدث و مورخ. در سهرورد زنجان به دنيا آمد. در جوانى به بغداد رفت و از علوم رسمى بهره ى بسيار يافت فقه شافعى را از اسعد ميهنى آموخت و كتاب «غريب الحديث» را از ابوعلى بن نبهان شنيد همچنين از ظاهر شحامى و ابوبكر انصارى نيز حديث شيند. چندى متولى تدريس در نظاميه شد، اما از آن كار نيز منصرف شد و به عزلت و تصوف گرائيد. در اين امر هم از شيخ احمد غزالى ارشاد يافت. در مدت عزلت و مجاهدت از كسب دست خويش مى خورد و چندى نيز سقائى كرد. پس از آن به و عظ پرداخت و شهرت و قبول فوق العاده يافت. مدرسه و رباطى بنا كرد كه وجود او را ملجاء فقراء و درماندگان ساخت و مجالس او را محل توجه عام و خاص. در اواخر عمر به قصد زيارت بيت المقدس به شام رفت، اما به سبب غلبه و تهديد صليبيها موق به زيارت نشد، با اين همه نورالدين زنگى مقدمش را

گرامى داشت و او يك چند در دمشق ماند و مجلس وعظ هم برپا كرد. پايان عمرش در بغداد رسيد. از جمله آثارش: «آداب المريدين» كه شروح بسيارى بر آن نوشته شده؛ «شرح اسماء الحسنى»؛ «غريب المصابيح». صاحب «الكامل» نسبت وى را شهرزورى آورده.[1]

(منسوب به سهرورد) ابوالنجيب ضياءالدين عبدالقاهر بن عبداللَّه عارف معروف (و. حدود 409- ف. 563 ه.ق.) از مريدان احمد غزالى (ه.م.) است و مصنفات بسيار بدو نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (174/4)، تاريخ ادبيات در ايران (220/2)، تاريخ نظم و نثر (725)، جستجو در تصوف (172 -171)، دايرةالمعارف فارسى (1385 -1384 /1)، الذريعه (29 -28 /1)، ريحانه (283 -282 /7)، سير النبلاء (478 -475 /20)، الكامل (98/9)، كشف الظنون (1101 ،43)، لغت نامه (ذيل/ ابونجيب)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 563)، معجم البلدان (329/3)، معجم المؤلفين (311/5)، نحفات الانس (421 -420)، وفيات الاعيان (205 -204 /3)، هديه العارفين (607 -606 /1).

سهمي قرشي جرجاني، ابوالقاسم حمزه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(428/427/426 -340 ق)، مورخ و محدث. در گرگان متولد شد و به اصفهان و رى و غزنه و خراسان و عراق و شام و مصر و اهواز سفر كرد. از پدر و ابى بكر محمد بن احمد بن اسماعيل صرام و ابن احمد بن عدى و ابوبكر اسماعيلى حديث شنيد و همچنين از ابومحمد بن ماسى و ابوحفص زيات و ابوبكر بن عبدان شيرازى و ابوالحسن دارقطنى و ديگران روايت كرد. ابوبكر بيهقى و ابوالقاسم قشيرى و ابوصالح موذن و ابراهيم بن عثمان جرجانى و ابوبكر احمد بن على بن خلف شيرازى از وى حديث روايت كرده اند. سرانجام در نيشابور وفات يافت. از آثار وى: «تاريخ جرجان» مشهور

به «معرفه علماء اهل جرجان»؛ «معجم شيوخه»؛ كتاب «الاربعين فى فضايل العباس». صاب «كشف الظنون» در كنار «تاريخ جرجان»، «تاريخ استرآباد» را نيز به وى نسبت داده است و سال مرگ وى را 670 ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (314/2)، ريحانه (401/1)، سير النبلاء (471 -469 /17)، الكامل (10/8)، كشف الظنون (1843 ،290 ،281 ،57)، لغت نامه (ذيل/ جرجانى)، معجم البلدان (143 -141 /2)، معجم المؤلفين (82/4)، الوافى بالوفيات (176/13)، هديه العارفين (336/1)، يادداشتهاى قزوينى (165 -164 /3 ،14/2).

سياقي فارسي، نظام الدين علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1011 ق)، مورخ و شاعر. متخلص به سياقى. وى از كارگزاران نامى دربار صفويه بود. نخست منصب استيفاء كهكليويه و كازرون را داشت و سپس به وزارت كل فارس منصوب شد. وى در تاريخ و علم سياق و موسيقى بر ديگران برترى داشت. در «تاريخ نظم و نثر» آمده كه كتاب «فتوحات شاهى» از او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (710)، فارسنامه ى ناصرى (1185/2)، فرهنگ سخنوران (476)، مرآت الفصاحه (288 -287).

سيد ميرزايي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد محمد سيد ميرزايي ،پس از اخذ ديپلم ادبي ،از تهران ،در رشته جامعه شناسي در مقطع كارشناسي در دانشگاه تهران پذيرفته و در سال 1350به پايان رسانيد.وي تحصيلات تكميلي خود را در مقطع كارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي در دانشگاه استراسبورگ آغاز كرد و تا دوره دكترا در همان رشته در دانشگاه مذكور پيشرفت و در سال 1356 دكتراي خود را اخذ كرد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه جامعه شناسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني ،دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي سيد محمد سيد ميرزايي به ترتيب زير است: ديپلم: ادبي / 1326/ تهران كارشناسي: جامعه شناسي / 1350/ تهران / دانشگاه تهران كارشناسي ارشد: جامعه شناسي / 1352 / استراسبورگ / دانشگاه استراسبورگ دكتري: جامعه شناسي / 1356 / استراسبورگ / دانشگاه استراسبورگ مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي سيد محمد سيد ميرزايي به قرار زير است: _ مدير گروه جامعه شناسي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي سال 58 _ معاون آموزشي دانشگاه الزهرا سال

63 _ معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي از سال 62 تا 66 _ معاون آموزشي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي از سال 68 تا 69 _ معاون آموزشي دانشگاه يزد از سال 70 تا 79 _ مدير گروه جامعه شناسي دانشگاه شهيد بهشتي از سال 74 _ رييس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي از سال 79 تا 83 _ رييس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي از سال 85 تاكنون عضويت در مراكز علمي و پژوهشي _ مدير مسئول پژوهشنامه دانشكده ادبيات و علوم انساني (علمي _ پژوهشي) از سال 79 تا 83 _ مدير مسئول پژوهشنامه دانشكده ادبيات و علوم انساني (علمي _ پژوهشي) از سال 85 تاكنون _ نامه علوم اجتماعي دانشگاه تهران سال 80 تاكنون _ مجله علوم انساني دانشگاه مشهد از سال 79 تا 80 فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس: از سال 56 تاكنون در دانشگاه شهيد بهشتي آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي سيد محمد سيد ميرزايي : حوز ه هاي مورد علاقه تحقيق: جمعيت شناسي / جامعه شناسي شهري زمينه تخصصي : جمعيت شناسي چگونگي عرضه آثار : فعالايت هاي پژوهشي سيد محمد سيد ميرزايي : تعداد مقالات چاپ شده در مجلات علمي :13 مورد عنوان هاي طرح هاي پژوهشي و زمان اجرايي آن _ تحولات جمعيتي و شاخص هاي اجتماعي و اقتصادي آن طي 30 سال گذشته تعداد راهنمايي رساله هاي پايان نامه كارشناسي ارشد و دكتري: 7 موردآثار : جمعيت جهان (2 جلد) ويژگي اثر : ترجمه، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي. سال 13812 جمعيت جهان در سال 2002 ويژگي اثر : ترجمه، انتشارات

دانشگاه شهيد بهشتي. سال 13843 جمعيت شناسي آماري ويژگي اثر : ترجمه، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي. سال 13704 جمعيت شناسي عمومي ويژگي اثر : تاليف، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي. سال 13825 شهر امروز (حوزه جامعه شناسي شهري) ويژگي اثر : ترجمه، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي. سال 1382

سيدالحكماي تبريزي، شرف الدين، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1202 ق)، فقيه، طبيب، فيلسوف، مورخ و رياضيدان.در تبريز متولد شد و پس از تحصيلات ادبى در زادگاهش، رهسپار نجف اشرف شد و در آنجا علوم منقول را نزد صاحب «جواهر» و صاحب «ضوابط» و شيخ مرتضى انصارى فراگرفت و به كسب اجازه اجتهاد نايل شد. پس از بازگشت به زادگاهش به دلايلى از تدريس و ترويج علوم دينى روى برتافت و به اصفهان رفت و در آنجا مدت پانزده سال به فراگيرى طب نزد ميرزا حسن شروانى پرداخت، علوم معقول را نيز نزد ملا على نورى و حاج ملاهادى سبزوارى در سبزوار فراگرفت. پس از آن به تبريز بازگشت و به امر طبابت مشغول بود تا دار فانى را در همان جا وداع گفت. پيكر وى را به نجف اشرف منتقل كردند و در وادى السلام دفن نمودند. از آثار وى: «تاريخ تبريز»؛ «تعيين قبله»؛ حاشيه «جواهر الكلام»، در فقه؛ حاشيه «شرح منظومه» سبزوارى، حاشيه «كليات قانون» شيخ الرئيس؛ حاشيه ى «مكاسب شيخ انصارى؛ شرح «طب الائمه»؛ شرح در «طب النبى»؛ «قانون العلاج»؛ حاشيه «شرح نفيسى»، در طب؛ «طلسمات و مثلثات و مربعات»؛ «كيفيت پر كردن صد اندر صد عددى»؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهايى؛ «رساله ى تعليم خط كوفى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (10)، الذريعه (23 /17 ،45/12 ،19/8 ،63/5 ،73/4)، ريحانه (117 -115

/3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (203/7)، مكارم الآثار (134 -133 /1).

سيدعلوي، ميرابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير ابراهيم سيدعلوي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب مير ابراهيم سيد علوي فرزند مرحوم حاج مير سليمان بن سيد جعفر بن سيد حسين ابن سيد محمد موسوي در سال 1318 ه.ش برابر با يكم شوال 1358 ه.ق در روز عيد فطر در شهر تبريز در محله ويجويه (ورجي) متولد شد ه ام. پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي در مدرسه ديانتي محمديه كه با اذن مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد حجت كوه كمره اي باني و موسس مدرسه حجتيه قم تاسيس يافته بود در همان سنين نوجواني به فراگيري علوم اسلامي و دانش هاي ديني علاقه نشان دادم و روزها در مدرسه طالبيه (جمعه مسجد) به يادگيري صرف و نحو عربي پرداختم و جامع المقدمات، سيوطى، جامي و ديگر كتب ادبي را آموختم. آنگاه براي ادامه تحصيلات عازم حوزه علميه قم شدم. اول در مدرسه فيضيه و سپس در مدرسه حجتيه، منزل كردم. و دروس سطح را (شرح لمعه، منطق، معالم، رسايل، مكاسب، كفايه الاصول و غيره) را نزد اساتيد وقت، حضرات: حاج ميرزا يدالله دوزدوزانى، جعفر سبحانى، ناصر مكارم، ميرزا حسين نورى، ميرزا علي مشكينى، سيد محمد باقرسلطاني (طباطبايي) حدودا در سال هاي 1333 ش الي 1340ش سال وفات آيت الله بروجردي خواندم. و ضمنا دروس فلسفه و كلام و تفسير و نهج البلاغه را همزمان نزد علامه طباطبايي و ديگر اساتيد وقت مي خواندم از قبيل حاج سيد حسين قاضي تبريزي و حاج آقا مصطفي خميني و دكتر

مفتح و غيرهم. و تقريبا پس از پايان سطوح، ده سال و اندي در درس خارج فقه و اصول مراجع و آيات وقت رضوان الله عليهم، و اندك زماني در درس هاي امام خميني قدس سره حضور يافتم و زماني كوتاه هم به نجف اشرف مشرف شدم ليكن پس از چند ماه مراجعت كردم و در قم به ادامه تحصيل پرداختم. در سال 1350 ش بعد از آن كه از دانشكده الهيات (دانشكده معقول و منقول) به تشويق مرحوم دكتر مفتح ديپلم مدرسي در رشته معقول كسب كرده بودم با ديپلم ادبي و شركت در كنكور سراسري وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته جامعه شناسى، ليسانس گرفت. و از زمان هاي جواني در جلسات نويسندگي آيت الله مكارم شيرازي (شب هاي جمعه) و جلسات اسلام شناسي دكتر مفتح در رشته نويسندگي وارد شدم و از همان وقت كتا ب هايي تاليف، ترجمه و تحقيق كردم كه برخي به چاپ رسيده است و نيز به مناسب هاي علمي مقالاتي مي نويسم كه نزديك يكصد مقاله به طبع آراسته شده است.

سيدي نيا، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداكبر سيدي نيا

محل تولد : سلماس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/6/10

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1353 در شهرستان سلماس در خانواده مذهبي متولد شدم و تا تحصيلات دوره متوسطه در رشته رياضي فيزيك در اين شهرستان مشغول به تحصيل بودم. در مهر سال 1370 به منظور كسب معارف عالي اسلامي وارد حوزه علميه تبريز مدرسه وليعصر (عج) شده و تا سال 1374 با پايان سطح يك حوزه علميه وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1378 مدرك سطح دو حوزه

علميه را دريافت كردم. سال 1377 در مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات اسلامي، دوره كارشناسي ارشد علوم قرآن و تفسير را گذرانده و سال 1378 در رشته جامعه شناسي وارد دانشگاه باقرالعلوم (ع) شدم. از سال 1383 نيز عهده دار وظيفه دبير تحريريه و مدير اجرايي مجله علمي پژوهشي اقتصاد اسلامي شده و در كنار تحصيلات به تأليف مقالات و پژوهش ها در زمينه جامعه شناسي، انسان شناسي، علوم قرآن و تفسير و كلام شدم و مقالاتي از اينجانب در مجلات علمي پژوهشي، همايش ها و مجلات تخصصي به چاپ رسيده است. همچنين از سال 1377 در دروس خارج حوزه علميه شركت داشته و از محضر حضرات آيات عظام جوادي آملي (دام عزه)، مرحوم صالحي مازندارني (ره)، فاضل گلپايگاني و عابدي اصفهاني فيض برده ام. در كنار دروس خارج از درس پر بركت تفسير علامه آيت الله جوادي آملي (دام عزه) بهره بردم

سيستاني، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مورخ. وى از امراى سيستان و جد مادرى مولف «احياء الملوك» در تاريخ سيستان بود. كه با نظام الدين يحيى بن ملك عزالدين على پادشاه سيستان معاصر بود. خود وى نيز كتابى درباره تاريخ سيتان نگاشته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (254).

شادي طلب، ژاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر ژاله شادي طلب دانشيار گروه توسعه روستايي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. ايشان داراي دكتري رشته جامعه شناسي از دانشگاه ايالتي آيوا در امريكا مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : ژاله شادي طلب مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران (1347)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ايالتي بال اينديانا در امريكا و (1947) و دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ايالتي آيوا در امريكا اخذ نموده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص سابقه خدمات علمي اجرايي خانم دكتر شادي طلب مي توان مواردي همچون «معاون برنامه ريزي بخش كشاورزي و عمران روستائي» و «رياست مركز مطالعات و تحقيقات زنان دانشكده علوم اجتماعي» را نام برد. ايشان عضو هيئت علمي و دانشيار دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران مي باشد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس ژاله شادي طلب به قرار زير است: «اصول آموزش و ترويج تعاوني»، «اقتصاد ايران» و «سازماندهي و مديريت درتعاوني» (در مقطع كارشناسي) و «اصول و سياستهاي توسعه صنعتي روس»، «برنامه ريزي روستائي»، «توسعه اجتماعي»، «توسعه اقتصادي» و «جنسيت و توسعه» (در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري) است. چگونگي عرضه آثار : ژاله شادي طلب مولف كتاب «جامعه شناسي فاجعه تجربه

زلزله رودبار و منجيل» (1372 ) و مقالات «تجربه اي نو در برنامه ريزي توسعه روستائي برنامه ريزي چند سطحي»، «زن در توسعه»، «عوامل موثر برمشاركت آسيب ديدگان زلزله در روند بازسازي»، «نقش مناطق آزاد تجاري -صنعتي در توسعه»، «آسيب پذيري شهر تهران»، «ابعاد اجتماعي -اقتصادي تجربه سيل گنبد و گرگان»، «بررسي زمينه هاي اجتماعي تجربه زلزله منجيل»، «تعديل ساختار اقتصادي و سياستهاي اعتباري بخش كشاورزي»، «جامعه شناسي كاربردي و نقش جامعه شناس»، «زنان روستائي گروه هاي حاشيه اي در توسعه»، «مديريت بحران برنامه ريزي پس از فاجعه زلزله»، «مديريت فاجعه: عوامل موثر بر مشاركت آسيب ديدگان زلزله در روند بازسازي»، «مديريت فاجعه –درس هايي از هشدارهاي زلزله»، «مديريت فاجعه: سازمان هماهنگي ملي»، «مسائل سيستم اعتبار كشاورزي در ايران (عدم باز پرداخت )»، «بازسازي و توسعه اولين قدم از يك تجربه»، «جامعه شناسي فاجعه :تجربه زلزله رودبار- منجيل»، «اشتغال زنان در فرآيند توسعه»، «الگوي پس انداز در جامعه روستايي ايران»، «ديدگاه مردان روستايي نسبت به كار زنان»، «ضرورت تحقيقات بين بخشي و مشكلات جامعه شناسي»، «فرايند توسعه و عقب ماندگي زنان ايران»، «مديريت زنان: ضرورت تغيير رفتار در نقش مديريت»، «حرفهاي دامداران را هم بشنويم»، «سازمانهاي غير دولتي زنان راهي براي مشاركت در جامعه مدني»، «مشاركت زنان روستايي در تامين و تجهيز منابع»، «زنان كشاورز ايراني در برنامه توسعه»، «برنامه ريزي جنسيتي بر پايه واقعيتها»، «زنان ايراني انتظارات ارتقاء يافته»، «زنان: بسته ترين حلقه زنجير فقر»، «سياستهاي اجتماعي در مديريت جنگل»، «مشاركت اجتماعي زنان»، «فقر زنان سرپرست خانوار»، « Iranian Women: Rising Expectations»، «The Phenomenlogy of an Experience...»، « Rural women's Bank of » و

« Middle Eastern Women on the Move» است. ايشان مسئوليت طرحهاي تحقيقاتي مختلفي از جمله «توانمندسازي زنان سرپرست خانوار»، «رايزني و ترويج»، «بررسي ابعاد اقتصادي- اجتماعي مهاجرت روستايي در شهرستان گچساران طي سالهاي 1385-1375 (مطالعه موردي دهستان بابويي)»(1386 )، «بررسي عوامل اقتصادي- اجتماعي موثر بر پذيرش آبگرمكن خورشيدي خانگي در نواحي روستايي: مطالعه موردي شهرستان بردسكن»(1386)، «پيامدهاي توسعه مشاركت زنان»، «زنان و توسعه : چالشها و چشم اندازهاي توسعه ايران»، «ابعاد جنسيتي الگوها و ويژگيهاي فقر در ايران»، «ابعاد جنسيتي بازار كار و ويژگيهاي اشتغال در ايران» و «سياست ها و برنامه?هاي دولت براي ايجاد اشتغال» را نيز برعهده داشتند. گزارشهاي علمي با عناوين زير از ديگر فعاليتهاي علمي ايشان است: «پس انداز زنان روستائي»، «بازتاب تلاش هاي سازمان هاي بين المللي درجامعه زنان روستائي»، «بررسي آسيب پذيري شهر تهران در برابر زلزله : ابعاد اجتماعي – اقتصادي»، «جامعه شناسي يك رفتار اقتصادي»، «جنگلداري و اجتماع»، «زنان روستائي ايران»، «مروري بر مهاجرت از روستا به شهر» و «مسائل سيستم اعتباري كشاورزي در ايران: عدم بازپرداخت». آثار : «جامعه شناسي فاجعه تجربه زلزله رودبار و منجيل» (1372 ) ويژگي اثر : تاليف

شارع پور، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمود شارع پور متولد سال 1345 است.وي تحصيلات دانشگاه خود را دوره كارشناسي رشته علوم اجتماعي با گرايش پژوهشگري در دانشگاه تهران آغاز و در سال 1366 به پايان رسانيد.ايشان مدرك كارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران در سال 1370 و دكترا جامعه شناسي را از دانشگاه ملي استراليا در سال 1376 دريافت كرده است.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه مازندران مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه

شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي و دانشگاهي محمود شارع پور به ترتيب زير است: ليسانس علوم اجتماعي با گرايش پژوهشگري دانشگاه تهران در سال1366 فوق ليسانس جامعه شناسي دانشگاه تهران در سال1370 دكترا جامعه شناسي دانشگاه ملي استراليا در سال 1376 دوره فرصت مطالعاتي ( روشهاي سنجش سرمايه اجتماعي) تحقيقات اجتماعي دانشگاه تورنتو كانادا 1385-1384 همسر و فرزندان : محمود شارع پور متأهل و داراي يك فرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي اداري و مديريتي محمود شارع پور به قرار زير است: عضويت در انجمن جامعه شناسي استراليا از سال 1995 تا 1997. عضويت در انجمن روانشناسي اجتماعي استراليا از سال 1996 تا 1997. عضويت در انجمن جهاني جامعه شناسي ورزش از سال 2003 تاكنون. عضويت در انجمن جامعه شناسي آمريكا و همچنين عضويت در بخشهاي روانشناسي اجتماعي و جامعه شناسي آموزش و پرورش در آن انجمن از سال 1996 تا 1998. عضويت در انجمن جامعه شناسي ايران از سال 1376 تاكنون. عضويت در انجمن آموزش عالي ايران از سال 1382 تاكنون. عضويت در گروه پژوهشي جامعه شناسي آموزش و پرورش _ پژوهشكده تعليم و تربيت _ وزارت آموزش و پرورش از سال 1378 تا 1380. عضويت در شوراي پژوهشي دانشگاه مازندران از سال 1376 تا 1377 و از سال 1380 تا 1382. عضويت در شوراي پژوهشي اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان مازندران از سال 1378 تا 1379. عضويت در كميته تحقيقات اداره كل تعاون استان مازندران از سال 1378 تا 1380. عضويت در كميته كتاب و انتشارات دانشگاه مازندران از سال 1376 تا 1377.

عضويت در انجمن بين المللي جامعه شناسي از سال 2002 تا 2012. عضويت در انجمن بين المللي جامعه شناسي ورزش از سال 2003 تا 2004. عضويت در شوراي پژوهشي اداره كل فني و حرفه اي استان مازندران از سال 1382 تا 1384. عضو كميته علمي همايش جوان و جامعه _ دانشگاه آزاد اسلامي قائم شهر _ اسفند 1377. مروج پژوهشي در سطح كشوري _ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي _ دي 1380. مدير اجرايي دوره مددكاري اجتماعي براي نيروهاي انتظامي سراسر كشور _ تير 1379. عضو كميته علمي همايش توسعه فرهنگي _ دانشگاه شمال، ارديبهشت1383. مدير گروه علوم اجتماعي در دانشكده علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران _ از سال 1376 تا 1380. برگزاري برنامه نوعدوستانه حمايت از كودكان مبتلا به سرطان _ دانشگاه مازندران، مهر 1377. دبير اجرايي هفتمين همايش انجمن جامعه شناسي ايران _ آذر 1377. عضويت در هيأت مديره انجمن جامعه شناسي ايران، از سال 1377 تا 1380. رئيس مركز كامپيوتر دانشكده علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران، دي 78. خزانه دار انجمن جامعه شناسي ايران، از سال 1378 تا 1380. بازرس انجمن جامعه شناسي ايران از 1380 تا 1382. برگزاري جشنواره غذاهاي محلي _ دانشگاه مازندران، آبان 1380. برگزاري جشن اهداي كتاب _ دانشگاه مازندران، آذر 1380. مدير پژوهشي دانشكده علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران از 1380 تا 1382. دبير علمي همايش: جايگاه گفت و گوي فرهنگها در بين قشرهاي مختلف جامعه _ دانشگاه مازندران و مركز بين المللي گفت و گوي تمدنها _ هفتم اسفند 1380. دبير علمي همايش: دانشگاه و گفت و گوي تمدنها _ دانشگاه مازندران و

معاونت فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم _ خرداد 1381. عضو هيات مديره انجمن آموزش عالي ايران- از خرداد 1384. عضو هيات تحريريه مجله علمي-پژوهشي انجمن جامعه شناسي ايران عضو هيات تحريريه پژوهشنامه علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران مدير دفتر انجمن جامعه شناسي ايران در استان مازندران از سال 1381 تا 1384 عضو كميسيون عمراني شوراي شهر بابلسر از مرداد 1386 عضو كميته ارتقاي دانشكده علوم انساني و اجتماعي دانشگاه مازندران از مهر 1385 تا مهر 1387. عضو كميته علمي همايش آسيب شناسي ترويج فرهنگ ايثار و شهادت- مهر 1386. فعاليتهاي آموزشي : سوابق آموزشي محمود شارع پور به ترتيب زير است: تدريس دروس زير در دانشگاه مازندران در سالهاي مختلف در مقطع كارشناسي: مباني جامعه شناسي _ روان شناسي اجتماعي _ جامعه شناسي آموزش و پرورش _ كاربرد كامپيوتر در علوم اجتماعي _ زبان تخصصي علوم اجتماعي. تدريس درس روش تحقيق در دوره كارشناسي ارشد جامعه شناسي راهنمايي و مشاوره چند رساله كارشناسي ارشد در دانشگاه مازندران و مركز آموزش مديريت دولتي. همكاري با دانشگاه پيام نور در ارائه دروس: زبان تخصصي و جامعه شناسي آموزش و پرورش جوائز و نشانها : پژوهشگر نمونه استان مازندران در هفته پژوهش _ آذر 1380.چگونگي عرضه آثار : تعداد شركت و ارائه مقاله در سمينارها، كنفرانسها و همايش ها:36 مورد تعداد مقالات منتشر شده : 25 مورد تعداد طرحهاي پژوهشي: 22 موردآثار : ارتباط بين فرهنگها (ترجمه) ويژگي اثر : مركز بين المللي گفتگوي تمدنها در دست اقدام 2 بررسي مسائل اجتماعي ايران(مشاركت در تاليف) ويژگي اثر : دانشگاه پيام نور 1383 3 توسعه فرهنگي و محيط زيست

(ترجمه) ويژگي اثر : مركز بازشناسي اسلام و ايران 1380 4 جامعه شناسي آموزش و پرورش (تأليف)-چاپ سوم ويژگي اثر : سمت (سازمان مطالعه و تدوين كتب درسي دانشگاهي) 1383 5 جامعه شناسي شهري ويژگي اثر : سمت (سازمان مطالعه و تدوين كتب درسي دانشگاهي) در دست اقدام 6 سرمايه اجتماعي ويژگي اثر : سازمان مديريت و برنامه ريزي 1385

شاهين، داريوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شادروان داريوش شاهين يكي از دين پژوهان متجدد و امروزين و راسخ در عقيده و علم و ايمان بود . در سال 1376 اين بنده در گرماگرم تدوين دانشنامه ي قرآن و قرآن پژوهي بودم كه با وزيدن نفحات توفيق رحماني ، در سال 1377 از سوي نشر دوستان در 2 جلد ، مشتمل بر 3600 مقاله از جمله بالغ بر نزديك به 800 زندگينامه ي قرآن پژوهان از قاري و مقري و مفسر و خوشنويس و غيره منتشر شد . با بنده 16 _ 17 مولف جوان همكاري مي كردند كه اگر ياري الهي به صورت ياري بندگان پاكدلش در نمي آمد ، تدوين و جمع و نشر آن مرجع مشكل گشا ممكن نبود . يكي از مشكل گشاييهاي ساده ي اين مرجع كوتاه اما جوابگو اين بود كه شرح حال خود نوشت دست كم دويست تن از مترجمان و مفسران و ساير قرآن پژوهان را در برداشت . به يادم هست كه دو سه بار به منزل آقاي داريوش شاهين تلفن زدم كه لطف كنند و زندگينامه ي خود نوشتي براي درج در آن دانشنامه بنويسند ، بي علاقگي و اكراه از لحنش آشكار بود . زيرا در سالها شايد دهه ها

پيش كه من بچه بودم ، روزي در پشت ويترين كتابفروشي ها ترجمه اي از قرآن كريم ديدم كه ترجمه اي گسترده و آزاد بود كه انگليسي ها به آن نوع ترجمه Para phrase يا نقل به معنا ، بدون قابليت مطابقه ي واو به واو با متن اصلي كه براي رسايي بيشتر و همه فهمي و مردم پسندي است ، گويند؛ و ايشان رو ي جلد و صفحه ي عنوان ترجمه ي خود از قرآن كريم نوشته بودند : « ترجمه و نگارش داريوش شاهين » ، بنده و شايد بسياري ها تكان خورده بودند كه مگر قرآن كريم مي تواند نگارش كسي جز خداوند باشد ؟ و بنده اشاره وار در يكي از مصاحبه ها و مقالات خود از اين مسئله به شگفتي ياد كرده بودم كه ايشان آن را حمل بر تمسخر كرده بودند .

همين است كه به درخواست من پاسخ مثبتي ندادند و حاصل اين شد كه تهيه ي يك صفحه شرح حال از ايشان براي جامعه ي علمي دشوار است .

خوشبختانه ، هنگامي كه اين بزرگ مرد پركار با كارنامه ي فرهنگي پربارش درگذشت ( چهارم آبان ماه 1380 ) يك زندگينامه ي كوتاه و پر اطلاع نيز همراه با آگهي نامه ي مربوط به اعلام وفات او منتشر شد ، كه در آن چنين اطلاعاتي آمده است : از داريوش شاهين بيش از 300 جلد تاليف ، ترجمه ، مجموعه هاي مختلف و داستان در عرصه ي ادبيات ، شعر و مذهب به يادگار مانده است . در بخش مذهب شادروان شاهين به ترجمه ي نهج البلاغه

به زبان انگليسي توفيق يافت . كتابي به نام يكصد گوهر شامل كلمات قصار حضرت علي (ع) ، به انتخاب و كوشش او تدوين و به پنج زبان ترجمه شده است . او چندين دهه هم براي راديو نويسندگي و تهيه ي مطلب مي كرد . ديگر از آثار او تاريخ ايران در يكصد قرن است كه نه صرفاً تاريخ سياسي ، بلكه اجتماعي و هنري و فرهنگي ده هزار ساله ي ايران است و به انگليسي هم ترجمه شده است . در عين حال و اين همه پركاري قلمي ، آن بزرگوار به مدت سي سال در مركز توسعه ي صادرات ايران خدمت كرد و از همان جا پس از 30 سال بازنشسته شد .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

شايان، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1276 آمل.

درگذشت: 1 آبان 1364.

مؤلف دو جلد كتاب مازندران (چاپ دوم 1336) و مصحح كتاب تاريخ طبرستان و رويان و مازندران تأليف سيد ظهيرالدين مرعشى (چاپ تهران بهمن 1333).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شبانكاره اي، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 697 ق)، نويسنده، مورخ و شاعر. در ولايت شبانكاره ى فارس به دنيا آمد و پس از كسب كمالات به شاعرى پرداخت. وى مداح خواجه غياث الدين محمد بن رشيدالدين فضل اللَّه، وزير سلطان ابوسعيد بهادرخان (آخرين پادشاه مغول) بود و قصايدى در مدح او سرود. از آثار وى مى توان از كتابى به نام «مجمع الانساب» نام برد كه تأليف آن را در 733 ق آغاز نمود و در 736 ق به پايان برد و آماده ى تقديم به سلطان ابوسعيد (م 736 ق) كرد و به همين قصد كتاب را در اختيار خواجه غياث الدين محمد نهاد در همين زمان سلطان ابوسعيد درگذشت و با دگرگونى دولت ايلخانى، خواجه غياث الدين نيز به قتل رسيد و ربع رشيدى به غارت رفت كه در اين ميان كتاب محمد شبانكاره اى هم مفقود شد. به همين سبب او دوباره به تأليف كتاب پرداخت و در 743 ق آن را به اتمام رساند و وقايع مربوط به اواخر عهد ابوسعيد را نيز بر آن افزود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1270 -1269/ 3)، تاريخ نظم و نثر (183 -182)، تاريخ مغول (522 -521)، الذريعه (19/ 20)، فرهنگ سخنوران (814)، مجمع الانساب (مقدمه).

شجيعي، زهرا

قرن:15

جنسيت:زن

مليت:ايران

زهرا شجيعي در مشهد ولادت يافت .وي همزمان با افتتاح مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران جزء اولين گروه پژوهشگران انتخابي مؤسسه، در بخش جامعه شناسي ايران عهده دار مطالعه در مورد شناخت تركيب طبقات و نظام اجتماعي ايران بود .كتاب نخبگان سياسي ايران محصول تلاش 20 سالۀ ايشان در اين مؤسسۀ تحقيقي است. كتاب مذكور تاليف شجيعي ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري

اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : زهرا شجيعي پس از طي تحصيلات ابتدايي و متوسطه در آن شهر، به تهران آمد و در رشتۀ فلسفه و علوم تربيتي دانشكدۀ ادبيات دانشگاه تهران به ادامۀ تحصيل پرداخت و پس از اخذ درجۀ كارشناسي، مقطع كارشناسي ارشد را در رشتۀ جامعه شناسي همان دانشگاه در سال 1339 به پايان رساند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زهرا شجيعي همزمان با افتتاح مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران جزء اولين گروه پژوهشگران انتخابي مؤسسه، در بخش جامعه شناسي ايران عهده دار مطالعه در مورد شناخت تركيب طبقات و نظام اجتماعي ايران بود .جوائز و نشانها : كتاب"نخبگان سياسي ايران"تاليف زهرا شجيعي ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : تركيب گروهها و منشا اجتماعي نمايندگان مجلس شوراي ملي از بدو مشروطيت تا انقلاب اسلامي ، تركيب گروهها و منشا اجتماعي وزيران و نخست وزيران عصر مشروطيت ، نخبگان سياسي ايران ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«نخبگان سياسي ايران»: نخبگان سياسي ايران از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي؛ زهرا شجيعي؛ تهران: انتشارات سخن، 1372. 4ج. در بررسي برگزيدگان سياسي، هدف اصلي و اساسي، شناخت جامع سياسي ايران از طريق روشن كردن احوال و مشخصات و منشأ اجتماعي گروه واجد قدرت

سياسي در ايران از سوئي و تأثير ويژگيهاي جامعه و تحول آن در تركيب گروه برگزيده سياسي و متقابلاً اثر آنان در تحولات جامع عصر خود از سوي ديگر است. مطالعه در گروه نخبه، وسيله اي براي تعمق در قشربندي و نظام طبقاتي يك جامعه و مبين اين است كه تا چه حد تحرك ارتقائي يا نزولي در جامعه وجود دارد و يا جامعه داراي نظامي متحجر است و قطب بندي جامعه به صورت دو طبقه، يكي صدرگزين و ديگري ذيل نشين، تثبيت شده است. مؤلف در اين تحقيق به بيان كلي تطور سازمانهاي دولتي اكتفا ننموده بلكه بحثي مفصل را به تشريح دگرگوني تشكيلات و وظايف هر وزارتخانه خاصي از آغاز مشروطيت تأ كنون اختصاص داده است. كتاب از حيث روش تحقيق و ارائ اطلاعات در زمين تاريخ تحولات سيباسي ايران كم نظير است و بويژه عرضه مطالب در قالب جداول مفصل از امتيازات آن به شمار مي رود. 4 هيأت وزيران و نقش آنان در تحولات اجتماعي و اقتصادي ايران وزارت و تطور آن در ايران

شرف الدين، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شرف الدين

محل تولد : ايذه خوزستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

1340 تولد، 1359 پايان دوره متوسطه، 1361 پايان دوره نظام وظيفه، 1362 ورود به حوزه علميه قم و شروع طلبگى، 1365 ورود به موسسه در راه حق و شروع دوره تحصيلي اين مركز به موازات آموزش هاي مرسوم حوزه، 1369 اتمام دوره سطح (پايه دوم) 1369 شروع درس خارج و شروع دوره كارشناسي ارشد پيوسته در رشته جامعه شناسى، 1373 _ 1376 شروع و اتمام دوره كارشناسي ارشد

الهيات و معارف اسلامي با گرايش فلسفه و كلام در بخش تربيت مدرس دانشگاه قم. 1376 اتمام دوره كارشناسي ارشد جامعه شناسي در موسسه امام خميني ره.1377 پذيرش عضويت هيات علمي در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).در اين سنوات علاوه بر دروس رسمي (اصلي و جنبي) حوزه افتخار شركت در دروس تفسير قرآن استاد جوادي آملي (6 سال)، و آموزش دروس مختلف علوم انساني در موسسه در راه حق (به مدت 4 سال و حدود 140 واحد) و دروس مختلف فلسفه، علوم القرآن داشته است.

شركت در درس خارج بزرگان حوزه همچون آيات: فاضل لنكرانى، مكارم شيرازى، سبحانى، تبريزى.

تدريس : از سال 1367_ 1372در دروس مختلف حوزه به صورت حلقات شاگردان خصوصي، تدريس در مراكز دانشگاهي از 1372_ 1379در قالب، درس عمومي (معارف اسلامي و ريشه هاي انقلاب) و از 1372تا كنون تدرس مباني جامعه شناسى، فلسفه تعليم و تربيت، روش تحقيق، كلام جديد، انسان شناسى، نظريه هاي جامعه شناسى، انديشه هاي اجتماعي متفكران مسلمان، جامعه شناسي دين، قشربندي اجتماعى، سنت هاي اجتماعي در قرآن و ساير دروس علوم اجتماعي در مراكز مختلف حوزوي بويژه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره و برخي دانشگاه هاي قم چون دانشگاه قم، دانشگاه مفيد مركز جهاني علوم اسلامى، مركز آموزش مبلغان. از سال 1383تاكنون دانشجوي دكتري فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع).

شرف يزدي، شرف الدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 858 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به شرف. وى در فنون ادب و انواع كمالات ماهر و بسيار فصيح و منشى بليغ بود، در فن انشا به تمامى اهل عصر خود تقدم داشت به فقر و تصوف راغب و در

معما داراى دستى توانا بود و اولين تدوين كننده ى اين فن مى باشد. وى از جمله رجالى است كه عهد آل مظفر و دوران تيمورى را درك كرده. و در نزد تيمور لنگ مقرب بود و ابراهيم بن شاهرخ بن تيمور هم نسبت به وى محبت بسيارى داشت و به حسب اصرار او كتاب «ظفرنامه ى تيمورى» را كه حاوى احوال تاريخى خانواده ى تيمورى و فتوحات اميرتيمور مى باشد در ظرف چهار سال تاليف كرد و اطلاعات خود را از «ظفرنامه ى نظام شامى» و مطالبى كه روزنامه چيان زمان تيمور گردآورده بودند و از خزانه گرفته و از آنچه پيران سالخورده شنيده فراهم كرده است و چون جامع ترين كتابهاى تاريخ تيمورى است رايج ترين كتاب در اين زمينه به شمار مى رود. چندى پس از تاليف اين كتاب مقدمه اى در شرح قبايل ترك و مغول و به اصطلاح آن زمان الوس جغتاى يعنى انساب جغتاى و احوال الوس بر آن كتاب نوشته كه به «تاريخ جهانگير» يا مقدمه ى «ظفرنامه» معروف شده وى را در مزار شرفيه كنار مسجد جامع ميرچماق يزد به خاك سپردند. از ديگر تاليفات وى: سه رساله به نام «مناظر»، «منتخب»؛ «الحلل المطرز فى المعما و اللغز»، در معما؛ «الكتاب فى علم الاسطرلاب»؛ «كنه المراد فى علم الوفق و الاعداد»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (505 -498)، اعيان الشيعه (371/8)، تاريخ ادبيات در ايران (486 -483 ،309 -299 ،118 ،107 /4)، تاريخ در ايران (109 -108)، تاريخ نظم و نثر (249 -248)، تاريخ يزد (228 -227)، تحفه سامى (122)، تذكره سخنوران يزد (166 -164)، تذكره الشعراء (428 -425)، تذكره ى نصرآبادى (499 -497)،

جامع مفيدى (304 -299 /3)، حبيب السير (16 -15 /4)، دايرةالمعارف فارسى (1464/2)، الذريعه (398 -397 /22 ،176/18 ،200/15 ،517/9)، ريحانه (200 -198 /3)، سبك شناسى (194 -193 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 102 -101 /9)، فرهنگ سخنوران (500)، كشف الظنون (1521 ،1332 ،1033 ،120)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (262/7)، هديه العارفين (733/1).

شريف قايني، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. هنرمند شهر قاين بود كه در مكتب پدر ساير استادان زمان، فن تصويرگرى آموخت و خود از استادان شد. جعفر در چهره سازى و مجالس بزمى و گل و مرغ و حل كارى سررشته داشت و آثار خود را پر آذين و چشم نواز ترسيم مى كرد و دنباله رو سبك آقانجف بود. از آثار وى: قلمدانى در كمال زيبايى كه رويه ى آن، منظره ى دريا و قايق است و طرفين قلمدان پر آذين و مذهب، با رقم: «چاكر آستان مبارك جعفر الشريف قاينى 1305»؛ قلمدان عكسى كه حواشى آن گل و مرغ استادانه است، با رقم: «جعفر شريف القاينى 1302»، قلمدان مرغش طلايى كه در رويه و در سه مداليون مختلف، تصاويرى رسم كرده كه به شيوه ى فرنگى است، با رقم: «كمترين محمدجعفر الشريف القاينى 1282».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (132 -131 /1)، هنر قلمدان (142).

شريف قايني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. از اين هنرمند دو قلمدان استادانه ديده شده كه در شيوه ى آقانجف كار كرده و در يكى از اين قلمدانها «محمدعلى شريف قاينى» و در ديگرى «على محمد شريف قاينى» رقم نهاده و تاريخها نيز تا حدى قرين بوده است. ممكن است كه اين دو نام، دو نقاش جداگانه باشند كه در يك زمان فعاليت هنرى داشته اند. به هر حال از آثار وى چنين برمى آيد كه استاد قاينى چهره پرداز و مجلس آراى خوبى بوده و در تذهيب و آرايش زمينه ها، استعداد وافرى داشته است. از آثار او: قلمدان پر پيرايه اى كه در رويه ى آن سه مداليون بيضى شكل ديده مى شود كه در داخل مداليون ها، قصه ى

معروف شيخ صنعان و دختر ترسا نقش شده و كناره هاى قلمدان وزير آن، تذهيب طلايى فوق العاده اى داشته است، با رقم: «عمل محمدعلى شريف قاينى 1282»؛ قلمدانى در شيوه ى آقانجف كه بسان كارهاى وى، تصوير يوحنا را به قدرت تمام تصوير نموده است. در پايين رويه ى قلمدان، منظره ى سى و سه پل اصفهان نقش بسته و در كناره ها نيز، تصاوير و مناظر مختلفى، بين شش كتيبه ى بيضى شكل نقش بسته است، با رقم: «الاقل على محمد شريف القاينى 1278».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (926 -925 /2)، هنر قلمدان (142).

شريف، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1208 ق)، قلمدان ساز و نقاش. وى به غير از محمدعلى شريف قاينى است. از آثار رقم دار او قلمدان گل و مرغى خوش نقشى است كه جمع گلها را بر روى قلمدان ظاهر ساخته و جوانب آن را تذهيب كرده است، با رقم: «محمدعلى شريف 1208».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (924/ 2).

شعباني صمغ آبادي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: استاد، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ و جغرافيا از دانشسراى عالى تهران در سال 1338، كارشناسى ارشد تاريخ از دانشگاه تهران از سال 1346، دكتراى تاريخ اجتماعى از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1349.

مرتبه علمى:

مربى دانشگاه اصفهان از سال 1341 تا سال 1346، استاديار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1349 تا سال 1351، دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1351 تا سال 1356، استاد دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1356 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زندگانى و آثار ميرزا مهدى خان استرآبادى، ايل شاهسون بغدادى، تدريس دروس تاريخ اجتماعى ايران در عصر صفوى، تاريخ ايران، مبانى تاريخ اجتماعى ايران در دانشگاه كمبريج انگلستان و دانشگاههاى مختلف كشور، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ نادرشاهى، حديث نادرشاهى، تاريخ اجتماعى ايران در عصر افشاريه، مبانى تاريخ اجتماعى ايران، تاريخ اجتماعى ايران در دوره نادرشاه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 43، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

نقدى بر كتاب "دولت نادرشاه افشار"، كور كردن رضاقلى ميرزا به دست نادر. nadir shah the political aspect of

برگرفته از كتاب :شرح

حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شفقت، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ش)، خاتم كار. در تهران متولد شد و هنوز در دوران كودكى به سر مى برد كه به عنوان شاگرد به دكان استاد محمد صنيع خاتم سپرده شد كه يگانه استاد او بود و ساليان بسيار در كنار او به تجربه اندوزى پرداخت. وى در سال 1313 ش به اتفاق گروهى از خاتم سازان ديگر به كار ساختن اتاق خاتم مرمر پرداخت. از جمله كارهاى ارزنده ى شفقت مى توان از صندوق مرقد حضرت زينب (ع) در شام، صندوق حضرت مسلم (ع) در كوفه با طرح «كند گره تو گره»، صندوق خاتم حضرت رقيه (ع) در سوريه و مرمت صندوق حضرت عبدالعظيم (ع) در رى نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 5، ش 9، ص 81 -80).

شمس كاشاني، شمس الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم و هشتم ق)، مورخ و شاعر. وى قصيده اى در مدح خواجه بهاءالدين محمد بن خواجه رشيد سروده است. از آثار وى: «تاريخ غازان خان» است. فوت شمس الدين در زمان سلطان ابوسعيد به وقوع انجاميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ گزيده (737)، تذكره ى روز روشن (432)، حبيب السير (191/3)، الذريعه (541/9)، فرهنگ سخنوران (514)، هفت اقليم (460/2).

شمسي طبسي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 817 ق)، كوفتگر و فلزكوب. اين هنرمند اقسام نقوش را بر روى فلزات ترسيم مى نمود و با مهارت عمل مى آورد. از آثار وى كه با همكارى استادان ديگرى پايان يافته، پنجره ى فولادى و زركوب آستان قدس رضوى است كه با نوشته هاى زرين آرايش يافته است و رقم «امر بعماره هذه البنجره... سنه سبع عشر و ثمانمائه... عمل استادان كوفتگر مولانا شمس طبسى و...» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1462/3 ،248/1).

شوكت شيرازي، شمس الدين حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1254 ق)، مورخ، مترجم و شاعر، متخلص به شوكت. شوكت در تهران متولد شده و چندى در اصفهان و از آن پس در عتبات عاليات تحصيل كرد. نامبرده سالها منشى اول سفارت عثمانى در تهران بود. از آثار او: «تاريخ اسكندر» و «تاريخ شارل دوازدهم پادشاه سوئد» را به وى نسبت مى دهند. در «فارسنامه ى ناصرى» تخلص او شكوه شيرازى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (885 -883 /2)، الذريعه (551/9)، شرح حال رجال (334/1)، فارسنامه ناصرى (1171/2)، المآثر و الآثار (217)، مؤلفين كتب چاپى (575/2)، مجمع الفصحا (535/5)، مرآت الفصاحه (225)، مكارم الآثار (303/2)، يغما (س 7، ش 4، ص 162).

شهيدي،جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1297، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات مقدماتى و ادبيات عرب و فقه و اصول در حوزه علميه بروجرد، ادامه تحصيلات فقه و اصول، سطح و خارج در نجف اشرف تا مرحله اجتهاد، گواهينامه مدرسى از وزارت فرهنگ، كارشناسى علوم معقول و منقول از دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران، كارشناسى و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح لغت نامه فارسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 20

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات، تاريخ اسلام، سيره امامان و معصومان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 100، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

تاريخ اسلام.

(تو 1297 ش)، استاد دانشگاه، مولف، مترجم و مصحح. وى در بروجرد در خانواده ى عالمان دين ديده به جهان

گشود. مقدمات را در زادگاه خويش فراگرفت و براى تكميل تحصيلات به نجف اشرف رهسپار شد. براى تحصيلات حوزوى به عراق رهسپار شد و به مدت هفت سال در آنجا به تكميل علوم دينى پرداخت. پس از آن به ايران بازگشت و يك سال بعد، از جانب علامه ى دهخدا براى همكارى در لغت نامه دعوت شد و در ضمن آن، به تدريس در دبيرستانهاى تهران و اخذ مدرك كارشناسى از دانشكده هاى ادبيات و الهيات پرداخت. در سال 1340 ش موفق به گرفتن درجه ى دكتراى ادب فارسى دانشگاه تهران شد موضوع پايان نامه ى وى درباره ى «شرح مشكلات ديوان انورى» است كه به كرات چاپ شده است. پس از آن ضمن تدريس در دانشكده ى ادبيات ابتدا به معاونت موسسه لغت نامه ى دهخدا منسوب شد و پس از آن به رياست آن. وى تاكنون سفرهاى علمى بسيارى به كشورهاى مختلف از جمله: مصر، عراق، الجزاير، چين و آمريكا داشته است و در سال 1373 ش از دانشگاه پكن به دريافت درجه ى استادى افتخارى نايل شد. دكتر شهيدى علاوه بر تبحر و استادى در زمينه ى لغت نويسى و دايرةالمعارف نگارى در عرصه هاى تاريخ اسلام و ترجمه ى آثار دينى و شرح و تصحيح متون نيز استاد بوده است. آثار وى را مى توان در سه بخش تقسيم بندى كرد. الف- تاليف: «جنايات تاريخ»؛ «على از زبان على (ع)»؛ «تاريخ تحليلى اسلام»؛ «زندگانى حضرت فاطمه (ع)»؛ «زندگانى على بن الحسين (ع)»؛ «آشنايى با زندگانى امام صادق (ع)»؛ «شرح مثنوى شريف». ب- تصحيح: «آتشكده ى آذر»؛ «دره ى نادره»؛ «براهين العجم». ج- ترجمه: «ابوذر غفارى»؛ «شيرزن كربلا»؛ «انقلاب اسلامى».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور

(جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 1363، ش 1، ص 12 -3، ش 2، ص 20 -19)، مؤلفين كتب چاپى (323 -322/ 2)، نامه ى شهيدى.

شيباني، بصيرالملك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمد طاهر شيباني مستوفي كاشاني ملقب به بصير الملك ، فرزند ميزرا احمد اديب شيباني است . وي به سال 1246 در كاشان به دنيا آمد . تحصيلات خود را در كربلا و نجف به اتمام رساند و به درجات عاليه ي علمي رسيد . پس از بازگشت به ايران به دربار ناصر الدين شاه راه يافت . به سبب خط خوشي كه داشت به منصب استيفا و مستوفي عالي رسيد و سالها رياست خازني بيوتات سلطنتي از قبيل كتابخانه ، اسلحه خانه ، بلورخانه و غيره را عهده دار بود و نيز مميزي ماليه ي بعضي از ولايات را انجام مي داد . وي مردي معتقد به شعائر اسلامي و اجراي مراسم مذهبي بود . از كارهاي فرهنگي بصيرالملك تصحيح مثنوي مولوي است كه به سال 1314 ق در تهران با كشف الابيات كه ابتكار خود او بود با چاپ سنگي منتشر كرد . اين مثنوي به چاپ علاء الدوله معروف است . ديگر قرآن مترجم فارسي با كشف الآيات با چاپ سنگي است . اين قرآن به چاپ بصير الملكي معروف است . ديگر از كارهاي وي يادداشت هاي روزانه ي وقايع سالهاي 1301 _ 1306 ق ( كه چاپ حروفي شده و اصطلاحات گمگشته كه حاوي اصطلاحات فراموش شده ي حرفه ها و دانشهاي ديگر است . ( دايره المعارف تشيع ، ذيل « خاندان شيباني » ج 7 / ص 50 ) . برگرفته

از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

شيرازي، جاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1287 ق)، نقاش، طراح و قلمدان ساز. وى تحت تربيت پدر هنرمندش، در شيوه ى روغنى، بخصوص در جلدسازى و قلمدان سازى تصوير مى آفريد و در ارائه گل و مرغ ها و مجالس رزمى و صنعت تذهيب دست پر هنرى داشت. از آثار وى: طراحى و پرداخت جلد روغنى جلد پنجم نسخه «الف ليل»، با رقم: «هم از خامه ميرزا جانى آمد- به جلدش رياحين جنت مصور»؛ قلمدان استادانه اى كه بر رويه آن، صحنه ى شكارى ترسيم گشته و كناره هاى قلمدان نيز پر از دسته گلهاى زيباست، با رقم: «اقل كمترين ميرزا جانى ابن احمد 1284»؛ قاب آينه ى هشت گوشى كه بر روى آن گلهاى گوناگونى نقش شده، با: «رقم كمترين ميرزا جانى ابن احمد 1287».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1289 -1288/ 3).

شيرازي، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. از هنرمندان دوره ى ناصرى است. وى يكى از شاگردان برجسته ى دارالصنايع ابوالحسن خان غفارى صنيع الملك بود كه براى تحصيل فنون نقاشى به اروپا رفت و سالها نقاشيهاى نقاشان ايتاليا را تمرين و تتبع كرد، اما خود ابداع كننده ى سبكى متناسب با ذوق ايرانى بود. اين هنرمند درتصوير و شبيه سازى و گل و مرغ و منظره پردازى مهارت وافر داشت و صنعت تذهيب را خوب مى دانست. از آثار او برمى آيد كه از آقا لطفعلى شيرازى و على اشرف و رافائل، نقاش ايتاليايى، تأثير پذيرفته است. از شاگردان وى، آقا ابراهيم و مصطفى شيرازى بودند. از آثارش: قلمدان تابوتى بزرگى كه پنج مداليون در رويه و چهار مداليون در كناره ها دارد و در حواشى قلمدان، تصاوير دختران و پسران نقش بسته و در زمينه ى آنها گل و مرغ

ديده مى شود، و رقم نقاش چنين است: «رقم عباس شيرازى 1277»؛ قلمدانى كه در وسط رويه آن، تصاوير مريم و مسيح (ع) است كه صورت آنها در آينه نمودار شده، با رقم: «عمل عباس شيرازى سنه 1291»؛ قلمدان پرصورتى كه تصاوير عرفا و شيوخ معروف، از قبيل شمس تبريزى و مولوى، در نهايت قدرت ترسيم شده و كناره هاى نقوش نيز به تذهيب استادانه اى آرايش يافته، و رقم نقاش چنين است: «رقم كمترين عباس شيرازى 1292». در «احوال و آثار نقاشان» به چهار اثر ديگر وى اشاره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (295 -293 / 1)، تاريخ هنرهاى ملى (1004 -1003 / 2)، گلستان هنر (پنجاه و يك)، هنر قلمدان (130 -129).

شيرازي، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1320 ق)، نقاش و قلمدان ساز. وى به شيرازى موصوف بود و بعد از درك كمالات و اندوخته ى هنرى به تهران آمد و در مجمع الصنايع ناصرى، كارگاه هنرى داير نمود. اين هنرمند در تصويرسازى و چهره پردازى مهارت داشت و در فرنگى سازى و ارائه مناظر قوى دست بود. وى همچنين گل و مرغ را در شيوه ى كلاسيك و شيوه ى نقاشان روسى، طبيعى به عمل مى آورد و تذهيب و آرايش جوانب قلمدان، و در مواردى حل كاريها را به نازك قلمى ترسيم مى نمود. مولف «آثار عجم» در ذكر او گفته: «جز نقاشى به تحصيل حكمت الهى و رياضى هم مشغول است». از آثار وى: تصوير سياه قلمى گل سرخى كه در كمال استادى و در شيوه ى لطفعلى است و رقم «عمل كمترين مصطفى 1287» دارد؛ قلمدان عالى گل و مرغى كه در شيوه ى فرنگى سازى عمل آمده و در وسط رويه ى آن،

تصوير حضرت مريم و مسيح (ع) جلب نظر مى نمود، بار قم: «مصطفى شيرازى»؛ قلمدان مرغشى پرحلاوتى كه در رويه ى آن، تصوير حضرت سليمان در البسه و هيبت بخصوص بود، بار قم: «بنده مصطفى شيرازى 1320». پنج اثر ديگر وى در «احوال و آثار نقاشان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (548)، احوال و آثار نقاشان (1160 -1159/ 3)، هنر قلمدان (152 ،77 ،62).

شيرازي، يداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1290 ق)، نقاش و قلمدان ساز. اهل شيراز و قلمدان ساز دوره ناصرى بود و رد نقش گل و مرغ و چهره پردازى قلمى خوش داشت. نقش گلها در قلمدان هاى او ريز و درشت و ايرانى- فرنگى است و شباهت زيادى به شيوه فتح اللَّه شيرازى دارد. از آثار وى: قلمدان گل و مرغى كه در روى آن و در بين سه مداليون متنوع آن، تصاويرى از پريرويان ايرانى و فرنگى ترسيم شده، با: «رقم يداللَّه شيرازى 1290».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1426/ 3)، هنر قلمدان. (139).

شيرين، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال شيرين

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1362/1/15

زندگينامه علمي

حقير ابتدائي را در شهر اهواز گذرانده و پس از آن همراه خانواده به قم آمدم دوره راهنمائي را در مدرسه امير كبير و دبيرستان را در مدرسه دين و دانش خيابان 19 دي پشت سر گذاشتم و دبيرستان را با معدل 2/15 در رشته رياضي فيزيك به اتمام رساندم پس از آن وارد حوزه مقدس علميه شدم و پنج سال اول را در مدرسه علميه امام حسن مجتبي عليه السلام و سال ششم را در مدرسه امام محمد باقر عليه السلام خوانده و هم اكنون در پايه 7 مشغول به تحصيل به علوم ديني مي باشم لازم به ذكر است پايه 4-5-6 سه سال به عنوان طلبه ممتاز معرفي شدم از سه سال پيش ابتدا به عنوان دفتر دار يكي از معاونين و بعد به عنوان پژوهشگر مجله الرشاد در سازمان حوزه هاو مدارس خارج از كشور مشغول به كار شدم .كار ها در مجله تهيه و

تنظيم مقالات مورد نظر از قبيل تدوين . نگارش . تلفيق . و مطابقت با معيارهاي بين المللي مجله است و در آخر ترجمه آن به زبان ها ن انگليسي . فرانسه . عربي . چيني . وغيره ... اين حقير همچنين ترم اول مترجمي فرانسه هستم از دانشگاه باقر العلوم .

صاحبي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد صاحبي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/11/20

زندگينامه علمي

محمد جواد صاحبي در سال 1333 در محله مغان شهرستان شاهرود به دنيا آمد تحصيلات ابتدايي را در مغان و تحصيلات متوسطه را تا مقطع ديپلم ادبي در شهرستان شاهرود گذراند ،همزمان بخشي از مقدمات علوم ديني را به طور متناوب در همانجا از محضر فضلاي بزرگواري همچون جناب حجت الاسلام شيخ محمد حسين صائب چهكندي و ديگران فرا گرفت، با حوزه هاي مشهد و قم نيز در رفت و آمد بودو از سال 1357 در قم مستقر شد و علوم متداول حوزه را فرا گرفت.

ادبيات عرب را از محضر حجج اسلام آقايان بهجتي شفق، بياني افغاني،سيد محمود طالقاني، سيد عباس موسوي و ديگران آموخت كلام و عقايد را از جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي مسعودي، فقه شرح لمعه را از حضرت آيت شيخ علي پناه اشتهاردي و مكا سب را از آيت الله بني فضل استفاده كرد، اصول را از آقايان موسوي گرگاني و صالحي افغاني و خارج اصول و بخشي از ابحاث فلسفي و عرفاني را از آيت الله علي عابدي شاهرودي بهره برد

در درس خارج فقه آيت الله موسوي اردبيلي و آيت الله شيخ محمد ابراهيم جناتي نيز شركت نمود .

ورود

به عرصه مطبوعات را از روزنامه ديواري شروع كرد و با ارسال مقاله براي مطبوعات قم از جمله مجله سالنامه پيام اسلام به مطبوعات مذهبي و كشوري راه يافت، نخستين مقاله براي سالنامه مزبور را در سال 1355 فرستاد كه با نشر آن،به نگارش و تأليف علاقمند شد،در سال 1357 دو اثر با عناوين « پيشگامان تحولات بنيادي و تاكتيكهاي انقلابي سيد جمال الدين اسد آبادي» منتشر ساخت.

در سال 1358 با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي،نخست به عنوان مسؤول آموزش سياسي عقيدتي نيروهاي عملياتي سپاه و سپس به سمت مسؤول انتشارات و مطبوعات كل سپاه منصوب شد كه تا سال 1362 ادامه يافت مدتي هم عضو مركز تحقيقات سپاه بود و مجددا به قم مراجعت كرد.

در سال 1364 مجله كيهان انديشه را تأسيس كرد كه در اين راه از حمايتهاي مرحوم شهيد شاه چراغي و جناب آقاي سيد محمد خاتمي (نماينده امام در مؤسسه كيهان) بهره مند بود، اين مجله 14 سال تمام ادامه يافت و هشتاد و چهار شماره از آن منتشر شد همزمان با مطبوعات ديگر نيز به همكاري پرداخت ومقالات بسياري از ايشان در روزنامه ها و ساير نشريات علمي و فرهنگي نيز به چاپ رسيده است.

در كنار اين فعاليتها از تحصيل و تدريس نيز باز نماند از آن جمله مي توان تدريس در دانشسراي تربيت معلم سمنان، دانشگاه تربيت معلم تهران، مؤسسه امام خميني قم، مركز تخصصي كلام حوزه علميه قم، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، مركز آموزش مديريت دولتي را نام برد همچنين دركنگره هاي علمي و ديني متعددي به عنوان عضو و دبير فعاليت داشته اند، افزون به اينها

به عنوان راهنما و مشاور در تدوين رساله هاي آموزشي و پژوهشي مشاركت كرده اند.

صادق نيا، مهراب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهراب صادق نيا

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/4

زندگينامه علمي

در سال 1347 در شهرستان دزفول به دنيا آمد و در همان شهر تحصيلات ابتدائي و متوسطه خود رادر رشته رياضي فيزيك سپري كرد . در سال 64 وارد حوزه علميه قم شد و پس از اتمام دروس مقدمات و سطح درسال 69 وارد درس خارج شد . از آن سال تا كنون از اساتيد نام آشنايي چون مكارم شيرازي ، فاضل لنكراني(ره) ، وحيد خراساني و شيخ جواد تبريزي(ره) بهره برده است . علاقه ديرين او به مباحث علوم قرآني سبب شد در سال 72 در آزمون ورودي سطح چهارم رشته هاي تخصصي شركت كرده و در رشته تفسير و علوم قرآن پذيرفته شود . در سال 76 و همزمان با اتمام اين دوره به مركز مطالعات اديان وارد شده و به عضويت هيئت علمي مركز ياد شده در آمد( مركز ياد شده الان با عنوان دانشگاه فعاليت مي كند). موضوع مطالعاتي وي در اين مركز، اديان ابراهيمي است و در اين خصوص آثاري از ايشان منتشر شده است . تحصيلات آكادميك نامبرده در سال 79 با پذيرش در آزمون ورودي كارشناسي ارشد تربيت مدرس دانشگاه قم در رشته مدرسي الهيات ادامه يافت و در سال 81 با دفاع از رساله خود با موضوع جايگاه شريعت در عهدين و قرآن موفق به دريافت دانشنامه كارشناسي ارشد شد . در حال حاضر نيز دانشجوي دوره دكتراي جامعه شناسي فرهنگي با گرايش مذهب

در دانشگاه علامه طباطبائي تهران است كه دوره ي آموزشي را پشت سرگذاشته و در حال تدوين پايان نامه است. در اين فراگرد علمي سپران شده ايشان توفيق داشته اند سالياني در حوزه علميه قم در دروس مقدماتي و سطح تدريس نمايند. در حال حاضر نيز در پاره اي ازمراكز تخصصي حوزه و ديگر مراكز وابسته، به اين مهم اشتغال دارند. تدريس در دانشگاه ها نيز از فعاليتهاي نامبرده در شمار است.

صادقي پناه، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن صادقي پناه

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/6/21

زندگينامه علمي

سال 75-80 همراه با اساتيد بزرگوار دوره كارشناسي تاريخ را گذراندم و در سال 80 در مقطع ارشد قبول شدم و الحمدالله در سال 82 به پايان رسيد در مقطع كارشناسي پايان نامه مواضع تجدد خواهي بر اساس مذاكرات پنجم مشروطه نگاشته شد و در مقطع ارشد پايان نامه بررسي زندگاني سيره امام حسن مجتبي(ع) درمكاتب تاريخي نوشته شده و در حوزة علميه قم در سال 82 رساله سطح 3 بررسي زندگاني و سيره امام حسن مجتبي درمدينه نوشته شد. مقالات متعدد مطبوعاتي در زمينه هاي مختلف تاريخي سياسى- اجتماعي در بين سالهاي 78-81 نوشته شد و در مطبوعات مختلف به چاپ رسيد.

تدريس در حوزه و دانشگاه از سال 78 تا سال جاري ادامه دارد قابل ذكر است اينجانب از سال 1368 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه روي توان شدم و همراه با گذراندن دروس حوزوي ديپلم رشته انساني را نيز گرفتم و با ورود به حوزه علميه قم در سال 1374 در دانشگاه نيز شركت نموده و موفق به ادامه تحصيل در

حوزه و دانشگاه گرديدم هم اكنون از نظر تحصيلات حوزوي مشغول تدوين رساله از سطح 4 حوزه مي باشم و از نظر دانشگاهي نيز جهت آزمون دكتري آماده مي شوم.

البتّه جهت انجام راهنمايي ومشاوره براي طلاب گرامي موارد متعددي را به عهده داشته ام.

صادقي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي صادقي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

پس از گذراندن تحصيلات دوره راهنمايي و به سال 1362 در مدرسه علميه امام خميني (سلطاني) كاشان به تحصيل علوم ديني مشغول شد. مدت كوتاهي در كنار رزمندگان بود و سال 1366 به حوزه قم آمد و در مدرسه عترت آل محمد(ص) به تحصيل ادامه داد. پس از آن در مدرسه آيت الله بروجردي (مدرسه خان) مقيم شد و دروس را در خارج از مدارس ادامه داد. همزمان با دروس حوزوي، تحصيلات كلاسيك را ادامه داد و پس از آن در سال 1373 به منظور تدريس، به گچساران رفت. پس از مراجعت به قم، خارج فقه و اصول را نزد حضرات آيات فاضل لنكراني و سبحاني آغاز كرد. همزمان در سال 1374 با شركت در دورة تربيت محقق و نويسندة تاريخ اسلام كه از سوي دفتر تبليغات حوزه قم برگزار مي شد، به رشته تاريخ قدم گذاشت و پس از اتمام دوره و تدوين پايان نامه آن، استعداد خود را در تأليف و تحقيق در اين موضوع يافت. در اين سالها به جهت آشنايي با استاد مورخ و محقق رسول جعفريان از طريق گروه تاريخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و با پيشنهاد و همكاري ايشان، فهرست مقالات تاريخي مجلات عربي موجود در كتابخانه تاريخ را جمع آوري و تنظيم كرد.

اين مجموعه با مقدمه استاد و از سوي پژوهشگاه مذكور با عنوان «فهرس المقالات التاريخيه» در سال 1380 منتشر شد. همزمان با اشتغال به تحصيل و مطالعه تاريخ، در درس خارج فقه و اصول آيت الله مددي كه نگاهي تاريخي به دروس حوزوي داشت، شركت كرد. اثر دوم وي پايان نامه دوره تربيت محقق بود كه در پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت (ع) تكميل و ضمن تغييراتي با عنوان «پيامبر و يهود حجاز» منتشر شد و به سال 1381 در كنگره دين پژوهان مورد تشويق قرار گرفت. در پي انتشار اين اثر، پژوهشكده پيشنهاد تحقيق و بررسي علائم تاريخي ظهور را به وي داد كه به رغم ترديدها و مشكلات اين كار و در اثر تشويق دوستان، به ثمر رسيد و كتاب «تحليل تاريخي نشانه هاي ظهور» منتشر شد. در اين زمان به منظور تقويت مباحث مهدويت كه در راستاي موضوع تحقيقش بود دوره تخصصي مهدويت را نيز گذراند. كتاب نشانه هاي ظهور، چهار بار مورد لطف و تشويق محافلي چون كتاب سال دانشجويي، ولايت و حوزه قرار گرفت. همكاري با مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي و مشاركت در توليد نرم افزار علمي نورالسيره از اشتغالات وي در اين دوره بود. همچنين به عنوان نماينده دانش پژوهان مركز تربيت محقق تاريخ، مدتي در كنار اعضاي هيئت مؤسسان انجمن تاريخ پژوهان در جلسات اوليه آن شركت داشت. در سال 1383 به دانشگاه امام صادق(ع) تهران راه يافت و درجه كارشناسي ارشد اولين دوره رشته تاريخ تشيع را اخذ كرد. پايان نامه وي به تناسب رشته تحصيلي اش، تاريخ تشيع كاشان بود كه چند ماه پس از دفاع به سال 1386، بخش

اعظم آن از سوي مؤسسه شيعه شناسي قم با عنوان «كاشان در مسير تشيع» چاپ شد. پس از آن همكاري وي در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات حوزه علميه قم به شكل رسمي تري در آمد و پس از مدتي همكاري، مديريت گروه تاريخ تشيع پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت (ع) بر عهده او گذاشته شد. تدريس تاريخ اسلام و همكاري علمي و تحقيقي با برخي مراكز تاريخي حوزوي و دانشگاهي، از فعاليت هاي اوست؛ هر چند علاقه اصلي اش تحقيق در موضوع سيره ائمه، تاريخ اسلام، حديث و به ويژه مباحث تاريخي مرتبط با علوم حوزوي است. والحمدلله. .

صالح، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن صالح

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353در شهر قم به دنيا آمدم سال 1357به تهران رفته تحصيلات ابتدايي را در مدرسه فلق شهرستان شميرانات و دوران راهنمايي را در مدرسه مهدي و دوران متوسطه را در هنرستان فني فيضيه در رشته راه و ساختمان به پايان رساندم.پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه ملا محمد جعفر معروف به مدرسه علميّه آيت الله مجتهدي شده و مدّت دو سال در آنجا دروس مقدماتي را فرا گرفتم.

همزمان با ورود به حوزه در سال 72 وارد دانشگاه شده دررشته الهيات ادامه تحصيل دادم. با ورود به دانشگاه نشريه معراج قلم را در بسيج دانشجويي منتشر كرده به صورت سراسري در سطح دانشگاه هاي كشور توزيع شد. سال 73 به حوزه علميّه قم وارد شده دروس مقدماتي را ادامه دادم. در سال 1374اولين مقاله خودم را قلمي نمودم . آن زمان در حالي كه مشغول

به تحصيل كتاب مغني بودم با مرحوم دكتر محمّد حسين روحاني مناظره مطبوعاتي انجام داده پيرامون آياتي از قرآن كريم مباحثه مكتوب انجام داديم.

حاصل اين نقد و پاسخهاي آن در فصلنامه بينات به چاپ رسيد. چاپ اين نوشتار سر آغازي ميمون و مبارك در امر نويسندگي و پژوهش بود و از آن زمان تا به امروز مقالات و كتب متعددي را به زيور طبع آراسته ام. پس از پايان دروس مقدّمات بخشي از رسائل و مكاسب را از محضر آيت الله رسولي تهراني وبخشي را نزد آيت الله موسوي خوئي فرا گرفتم. كفايه را از درس حضرت حجّت الاسلام و المسلمين سيّد احمد خاتمي و شرح اشارات را از محضرحجّت الاسلام و المسلمين فياضي و نيز شرح اسفاررا از محضر ايشان استفاده نمودم. پس از اتمام دوره سطح دردرس فقه حضرت آيت الله جوادي آملي و حضرت آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي و درس اصول آيت الله وحيد خراساني شركت كردم.

ازهمان سالهاي نخست طلبگي به واسطه شدت علاقه اي كه به حضرت آيت الله جوادي آملي داشتم به صورت مداوم در درس تفسير ايشان شركت كرده بيش از هزار نوار درس ايشان را پياده و تايپ كردم. هم اينك نيز به عنوان كارشناس مسائل سياسي و تاريخي در جامعه مدرسين حوزه علميّه قم مشغول به فعّاليّت بوده در كنار آن نيز مشغول دروس خارج فقه و اصول مي باشم.

صالحي مازندراني، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي صالحي مازندراني

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي صالحي شهرت به صالحي مازندراني در سال 342 در شهرستان بابل مازندران به دنيا آمدم،

لازم به ذكر است حقير از خانواده روحاني و از والده سيده سبزواري كه خود براي اعضاي خانواده معلم اوليه بوده است. شروع تحصيلات اينجانب در چهار سالگي به مكتب خانه محله با همراهي والدين به حضور استاد مكتبي خواندن قرآن و غيره متداول آن روز را فراگرفتم. پس در روستاي نزديك شهر بابل روستايي دونه سه كه محله آباد و بافرهنگ هم بوده و هست مراحل كودكي و دبستان و دوران راهنمايي را با موفقيت به پايان رساندم پس براي ادامه تحصيلات مجدداً به شهر بابل در دبيرستان شيخ كبير براي رشته تحصيلي در گروه علوم انساني رشته ادبيات و فرهنگ و ادب مشغول به تحصيل شدم و در سال 1366 ديپلم رشته مربوطه را اخذ نمودم و در همان سال وارد دانشكده حقوق و الهيات و معارف اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي واحد زنجان شدم ولي به علت تهاجم رژيم صدام و حملات هوايي وارد دانشگاه مازندان ادامه تحصيل دادم و در سال 70 در اين رشته (كارشناسي مربوط را اخذ نمودم) و در همان سال 71 _ 70 در دانشگاه الهيات و معارف اسلامي دانشگاه كرج در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در سال 74 با دفاع از پايان نامه نمودم كه در باب نفقه ذوجه در اسلام بود كارشناسي ارشد اين رشته شناخته شدم و در همان سال براي تدريس در دانشگاههاي ؟؟؟ مازندران بابل در دانشگاه آزاد اسلامي حتي از زمان دانشجويي مشغول تدريس شدم و همزمان در شهرستان آزادشهر به عنوان عضو هيئت علمي رشته مربوطه در دانشكده الهيات مشغول بودم. همچنين در حوزه علميه شاه آبادي مازندران واحد

بابل همكاري لازم را در دروس مطرح شده در اين حوزه تدريس مي نمودم. تا اينكه در كنار همه اين فعاليت هاي علمي و آموزشي از آنجا كه از خانواده روحاني بودم زمينه هاي طلبگي در اينجانب وجود داشته در حوزه علميه فيضه مازندران و صدر بابل (خاتم الانبياء) به مدت پنج سال مشغول بودم و تا مقطع و سطح يك را تمام نمودم و در سال 77 ه . ش وارد حوزه مقدس علميه قم شدم و الان مشغول درس خارج فقه و اصول و دروس جنبه اي تفسير و غيره مشغول فعاليت هستم. از آنجايي كه در زمينه تبليغ موفقيت هايي داشتم و داراي پرونده به خارج از كشور در سازمان ارتباطات تهران براي كشورهاي اروپايي و آسيايي و آفريقايي و آمريكايي در آزمون مربوطه قبول شدم و سفر تبليغي به هندوستان داشته و دارم لازم به ذكر است كه داخل كشور و شهرهاي مختلف دعوت به امور تبليغ هستم. بحمدالله ؟؟؟ رضايت و موفقيت مي باشم.

و الان هم عضو هيئت علمي دانشكده الهيات و معارف اسلامي در راستاي كار علمي خودم از سال 74 در تهران و دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن مشغول به خدمتگزاري هستم.

اينجانب از آنجايي كه عضويت هيئت علمي دانشگاه مربوطه با تاييد صلاحيت عمومي و اختصاصي زير نظر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاههاي كشور مي باشم در گرايش هاي تخصيصي عمومي رشته هاي مربوطه در تاريخ تحليلي صدر اسلام و تمدن هاي اسلامي و در اخلاق و فلسفه اخلاق و گرايش تاريخ امامت و غيره به اخذ مجوز نهاد نائل آمدم تا مقدمه ورود به دانشكده معارف اسلامي براي تدريس دروس عمومي شدم. از آنجايي كه

در دانشگاههاي كشور علاوه موارد ياد شده در تهران مركز و پيام نور و دانشگاه باقرالعلوم قسمت معاونت آموزش ؟؟؟؟ به تدريس دروس تخصيصي شدم و الان هم همكاري لازم با دانشگاه پيامبر نور قم در رشته تخصيصي نمودم و در اين زمينه مطالبي هم تدوين نموده ام كه انشاء الله به زودي براي چاپ مهيا خواهد شد. موضوعاتي در باب نفقه زوجه در اسلام و تاريخ اسلام و اخلاق در قرآن و چند مقاله كه با بازنگري و اصلاحات انشاء الله زمينه چاپ فراهم خواهد شد. تا به سهم خودم خدمتي كرده باشم به اين فرهنگ غني و ناب محمدي(ص).

صدر عاملي كاظمي، ابومحمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1272 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، محدث، رجالى و مورخ. در كاظمين، در خانواده اى كه اصلش از جبل عامل و سكونتش در اصفهان و مهاجرتش به عراق بود، به دنيا آمد. وى برادرزاده ى آيت الله سيد صدرالدين عاملى كاظمى بود. در چهارده سالگى صرف و نحو معانى و بيان و بديع و منطق را فرا گرفت و تحصيل فقه را آغاز كرد در هيجده سالگى به نجف رفت و كلام و حكمت را از محمد تقى گلپايگانى آموخت، فقه خارج استدلالى را از شاگردان صاحب «جواهر» و اصول استدلالى را از شاگردان شيخ انصارى و علم حديث و رجال و رياضيات را از بزرگان وقت فراگرفت و قسمتى از علوم غريبه را نزد شيخ عبدالحسين هندى خواند.در 1297 ق از نجف به سامراء رفت و در حوزه ى درس ميرزاى شرازى به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در پايان 1314 ق به كاظمين بازگشت و به تأليف و تدريس پرداخت. سيد صدر از مشايخ اجازه در زمان خود بود

و جمع كثيرى از بزرگان همچون علامه سيد محمد مرتضى جنفورى هندى و شيخ مهدى بن شيخ محمد على ثقه الاسلام اصفهانى و آيت الله سيد صدرالدين صدر و آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى و محدث قمى از وى داراى اجازه بودند. كتابخانه شخصى او يكى از ارزشمندترين كتابخانه هاى عراق بود. سيد حسن صدر بيش از صد اثر از خود به جاى گذاشت و كتاب «تأسيس الشيعه» خويش را مبتكرانه نگاشت و در اين كتاب بر اساس تواريخ و سير مورد اعتماد، ثابت و روشن نمود كه علماى شيعه در تأسيس و تأليف نحو و صرف و عروض و لغت و علوم بلاغت و كلام و فقه و اصول و تفسير و اخلاق پيشگام بوده و پيش از ديگران به تأليف و تصنيف پرداخته اند. مختصر اين كتاب «الشيعه و فنون الاسلام» است. از ديگر آثار وى: «نهايه الدرايه»، شرح و «جيزه ى» شيخ بهائى، در درايه الحديث؛ «ذكرى المحسنين»؛ «نزهه اهل الحرمين»؛ «وفيات الاعلام من الشيعه الكرام»؛ رساله اى در «رد وهابيت»؛ «سبيل الرشاد»، در شرح «نجاه العباد»، در سلوك و بيان طريق عبوديت؛ «سبيل النجاه»، در فقه معاملات؛«تكمله امل الآمل»؛ «جامع اخبار الغيبه»؛ «تبيين الاباحه للمصلين»؛ «تحصيل الفروع الدينيه فى فقه الاماميه»؛ «حدائق الوصول الى علم الاصول»؛ «مجالس المومنين»، در وفيات ائمه معصومين (ع)؛ «مختلف الرجال»؛ «مناقب آل الرسول من طريق الجمهور»؛ «خلاصه النحو»؛ «آداب الحج واسراره»؛ «انتخاب القريب من التقريب»، گردآورى نام محدثانى كه ابن حجر آنان را شيعه ذكر كرده است؛ «الدرر الموسويه فى شرح العقائد الجعفريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (209 / 1)، الاعلام (240 -239 / 2)، اعيان الشيعه (330 -325

/ 5)، تأسيس الشيعه (مقدمه 35 -1)، الذريعه (114 / 24 ،320 / 22 ،137 / 3 ،359 / 2 ،16 / 1)، ريحانه (425 -424 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 449 -445 / 14)، علماء معاصرين (175 -170)، لغت نامه (ذيل/ صدر)، معجم المؤلفين (300 -299 / 3)، مكارم الآثار (2019 -2015 / 6).

صدر نيشابوري، صدرالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، مورخ و شاعر. از سادت بزرگ نيشابور و معاصر خوارزمشاهيان بود. در فضل و هنر پايه اى عالى داشت و منصب ديوان استيفاى نيشابور را عهده دار بود. در پايان عمر ترك آن منصب گفت و آن را به فرزند خود واگذاشت و خود به رياضت و عبادت مشغول شد. سيد صدرالدين علاوه بر كتابى كه در «تاريخ سلاطين خوارزمشاهيه» نوشته، گاهى شعر نيز مى سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (694 -693 / 2)، تذكره ى روز روشن (474 -473)، الذريعه (603 / 9)، رياض العارفين (219)، فرهنگ سخنوران (554)، لباب الالباب (144 -142 / 1)، مجمع الفصحا (819 / 2)، مطلع الشمس (182 / 3)، هفت اقليم (256 / 2).

صدرالشريعه بخاري، جمال الدين عبيدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 747 ق)، فقيه حنفى، محدث اصولى مفسر حكيم طبيعيدان، نحوى، لغوى و اديب. مشهور به صدرالشريعه اصغر يا صدرالشريعه ثانى. در خانواده اى دانشور به دنيا آمد. علوم متداول و مجد و بزرگى را از جدش تاج الشريعه و او نيز از پدر خود صدرالشريعه ى اول فرا گرفت. او در حكمت و طبيعيات و اصول فقه و علوم دينى از علماى عصر خويش به حساب مى آمد. در بخارا درگذشت. وى آثار نفيس جدش، تاج الشريعه، را تنقيح كرد. ازآثار اوست: «تعديل العلوم»؛ «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، و شرح آن «التوضيح فى حل غوامض التنقيح»؛ «شرح الوقايه»، شرح كتاب جد خود «وقايه الراويه فى مسائل الهدايه»، در فقه حنفى؛ مختصر «الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»؛ «الوشاح»، در علم معانى و بيان؛ شرح «فصول الخمسين»، در نخو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام

(354 / 4)، ريحانه (434 -433 / 3)، كشف الظنون (2021 ،2011،1270 ،1047 ،496 ،419)، الكنى و الالقاب (415 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عبيدالله)، معجم المؤلفين (246 / 6)، هديه العارفين (650 -649 / 1).

صدرنبوي، رامپور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رامپور صدر نبوي در سال 1316 در شهر كاشمر بدنيا آمد.ايشان داراي مدرك دكتري رشته اقتصاد از دانشگاه هايدلبرگ آلمان در سال 1347 مي باشد. وي پس از بازگشت به ايران در دانشكده جامعه شناسي دانشگاه فردوسي مشهد مشغول به كار گرديد و پس از طي مراتب و مدارج علمي از استادياري به دانشياري و استادي و در سال 1385 به افتخار بازنشستگي نائل آمد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي گرايش : اقتصاد والدين و انساب : پدر رامپور صدر نبوي حاج سيد مهدي فخر العلما است كه به سبب ملاحضاتي نام خود را به توصيه و ابلاغ مرحوم احمد قوام السلطنه به صدر العلما تغيير دادند.ايشان بشغل كشاورزي و تجارت شتغال داشتند كه بعلت گرايش شديد فلسفي و عرفاني تاجر خوبي نشدند.ايشان از اولاد سيد امير استحق هستندكه شجره آنها به سادلات قائن جمله احمدي ها ،مصطفوي ها ، مجتهدي ها ،مرحوم دكتر مجتهد زاده (استادمعارف اسلامي) مي رسد و طبق اظهار خود آن مرحوم نسل سي و ششم تا امام زين العابدين(ع) مي باشد. مادر رامپور صدر نبوي دختر حاج رستم قره باغي از تجار بزرگ مشهدبا گرايشهاي مشروطه خواهي بوده اند. مادر دكتر صدري نبوي بهمراه برادران و پسر عموهايش به شهرت باقرف در قفقاز بخصوص در قره باغ به فعاليت اقتصادي و سياسي مشغول بوده ند. پدربزرگ دكتر صدر نبوي ،حاج رستم باقرف

به سبب وقايع 1917 روسيه به ايران پناهنده شد و با تابعيت ايران در مشهد زندگي كرد.خاطرات كودكي : رامپور صدر نبوي از خاطرت دوران كودكي خود چنين مي گويد: "مادر بزرگ پدرم نا بينا شده بود و ما در سايه وجود ايشان در يك خانواده شش نفره زندگي مي كرديم.پدرم و مادرم احترام ايشان را به نهايت داشتند.روزي قرار بود برادرم رضا كه-هم اكنون استاد روان پزشكي دانشگاه فردوسي مشهد مي باشد- دست مادر بزرگم را گرفته و ايشان را به خانه عمو جانم كه ديوار به ديوار منزل ما بود ببرد.منزل عمو جان و پدرم بزرگ بودو درخت فراوان داشت. برادرم كه بچه بازيگوش و سربه هوايي بودايشان را در ميان درختان رها كرده و خود بدنبال بچه گنجشكي كه از آشيانه زود پريده بودرفته بود. پدرم در همين احوال سر رسيده و مادر بزرگم را سرگشته در ميان درختان ديده بود. يادم هست دست مادر بزرگ در دست پدرم بود در حاليكه از شدن غضب و عصبانيت فرياد ميزد " اين رضاي پدر سوخته كجاست" وقتي برادرم را پيدا كردند او را به فلك كشده و تنبيه مفصلي شد از آنجايي كه برادرم فرياد مكشيد مادربزرگم با داد و فرياد و گريه متوقف شدن تنبيه را از پدرم خواست با اين كار مادربزرگم يك سكوت عميقي بر محيط خانواده حاكم شد."اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر و مادر رامپور صدر نبوي هر دو داراي گرايش هاي سنتي ،اخلاقي و مذهبي نسبتا محكمي داشتند. پدرش به كشاورزي اشتغال داشت و گاه و بيگاه به تجارت نيز مي پرداخت . ولي بعلت عقايد

و باورهاي مذهبي و مطالعات فلسفي توفيق چنداني در اين حرفه بدست نياورد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : رامپور صدر نبوي تحصيلات ابتدايي و سيكل اول متوسطه را در كاشمر گذرانيد. او براي ادامه تحصيل در سيك دوم متوسطه به مشهد رفت و سال چهارم و پنجم متوسطه را در مشهد گذراندو ديپلم را در دبيرستان بامداد تهران اخذ كرد.ايشان پس از اخذ ديپلم به المان رفت و در رشته اقتصاد و جامعه شناسي به تحصيل پرداخت و پس از ده سال و اندي با مدرك دكتري اقتصاد از دانشگاه هايدلبرگ آلمان در سال 1347 به ايران بازگشتند.خاطرات و وقايع تحصيل : يكي از خاطرات مهم دوران تحصيل رامپور صدر نبوي محاوره اي بود كه در گنگره جامعه شناسان كه در شهر هادلبرگ بين پوپرو هربرت ماركوزه درباره ديالليك اتفاق افتاد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : رامپور صدر نبوي در كنار تحصيل به تدريس و تحقيق و مديريت گروه جامعه شناسي مي پرداخت.استادان و مربيان : پرفسور رولف.واگن فور،پروفسور هانس هالر ،پروفسور هانس هلر ،پروفسور ويلكه و غيره از اساتيد رامپور صدر نبوي مي باشند.هم دوره اي ها و همكاران : دكتر جواد شيخ الاسلامي،هلموت كل ،دكتر علي شريعتي ،دكتر حاتري ،دكتر غلامحسين يوسفي ،دكتر سيروس سهامي ،دكتر برادران رفيعي ،دكتر منوچهربيات مختاري ،دكتر منوچهر آشياني غيره از همدوره ايها و همكاران رامپور صدر نبوي مي باشند.همسر و فرزندان : رامپور صدر نبوي متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم فرشته رفعت متولي است ايشان داراي دو فرزند دختر بنامهاي نازنين (متخصص داخلي ) ،فاطمه (دانشجوي دكتري جامعه شناسي) و يك فرزند پسر بنام محمد (دكتري داروسازي

) مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رامپور صدر نبوي عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه فردوسي مشهد بودند.وي همچنين عضو هيئت تحريريه مجله دانش و توسعه دانشكده علوم اداري و اقتصاد دانشگاه فردوسي مشهد مي باشد.رامپور صدر نبوي عضو هيئت رئيسه كميته ويژه توسعه سومين جشنواره ملي طلاي سرخ قاينات ميباشد.فعاليتهاي آموزشي : رامپور صدر نبوي سابقه بيش از سي سال تدريس در دانشگاههاي ايران و آلمان را دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : رامپور صدر نبوي از پايه گذاران رشته جامعه شناسي و رشته مديريت در خراسان و عضو هيات علمي دانشگاه فردوسي مشهد مي باشد.چگونگي عرضه آثار : - تعدا مقالات منتشر شده در مجلات داخلي : 30 مقاله - تعداد پايان نامه كارشناسي راهنمايي شده : 111 رساله - تعداد پايان نامه كارشناسي ارشد راهنمايي شده : 31رساله آثار : انسان شناسي فلسفي ويژگي اثر : ترجمه-13502 بزرگان جامعه شناسي ويژگي اثر : تاليف- 13543 تاريخ جامعه شناسي ويژگي اثر : ترجمه- 13524 جامعه شناسي حق طبيعي ويژگي اثر : تاليف-13545 جامعه شناسي كار و مشاغل ويژگي اثر : تاليف-13716 جامعه و تمدن ويژگي اثر : ترجمه و نگارش- 13517 فرد و جامعه ويژگي اثر : ترجمه و تاليف-13708 كار و مشاغل با تكيه بر اشتغال زنان ، گفتارهايي در علوم اجتماعي ويژگي اثر : كتاب حاضر به سبب تفاوت و گستردگي مطالب «گفتارهايي در علوم اجتماعي» نام دارد، از پنج فصل تشكيل شده است. فصل اول آن را مقالات و تحقيقاتي مربوط به جامعه شناسي كار، شغل و جامعه شناسي صنعتي، خانواده و اهميت

آن براي جريان توليد، انساني شدن كار و موارد مشابه تشكيل مي دهد. در فصل دوم، نظريه نقش اجتماعي با تكيه بر نظريات نام آوران اين رشته در نظريه هاي جامعه شناسي مورد بررسي قرار گرفته است. فصل سوم، به انواع جوامع بشري و نظريه هاي جامعه شناسي اختصاص يافته كه بخشي از آن ترجمه قسمتي از كتاب دانشمند صاحب نام آلماني «لئوپلدفن ويزه» تحت عنوان «دانش روابط انساني» است. فصل چهارم هم به بررسي اهميت حسد به عنوان يكي از عوامل مهم اجتماعي پرداخته كه در واقع نوعي جامعه شناسي و روانشناسي حسد است. در فصل پنجم كتاب، مسأله حق طبيعي از نظر مكاتب مختلف اروپايي مانند كاتوليسيسم، ماركسيسم و ناسيونال سوسياليسم مطرح شده است. اين كتاب توسط انتشارات 59 به چاپ رسيده است-1385

صدرهاشمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1284 ش)، مترجم، نويسنده، روزنامه نگار و مورخ. در اصفهان به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم قديم و جديد در 1316 ش موفق به دريافت ليسانس از دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات گرديد. سپس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و عهده دار مشاغل مختلفى در آن وزارتخانه شد، از جمله: رياست يكى از دبيرستانهاى زنجان، بازرس فنى، رياست دبيرستان فرهنگ اصفهان. صدر هاشمى موفق شد كه قبر صائب تبريزى را در اصفهان شناسايى كند و در اين باره مقاله اى بنويسد. در ضمن او روزنامه ى «چهلستون» را به طور هفتگى به مدت پنج سال منتشر كرد. از آثار وى: «تاريخ جرايد و مجلات ايران»؛ «تاريخ تمدن اسلام و عرب»، ترجمه؛ «تاريخ كربلا و حائر حسين (ع)»، ترجمه؛ «شعر و شاعرى در عصر صفوى»؛ « عشاق قندهار»، ترجمه؛ تصحيح «قصص الخاقانى»، در

تاريخ صفويه، اهتمام در چاپ «تذكره الانساب»، در انساب خاندان مجلسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد و مجلات (1/ سه- هفت)، تذكره القبور (491)، الذريعه (107 - 106 / 17)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (198 -197 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى (2151 / 2 ،740 ،690 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (536 -535 / 5)، يادگار (س 3، ش 4، ص 38 -34).

صديق سروستاني، رحمت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رحمت اله صديق سروستاني استاد گروه جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. ايشان دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را در رشته عمران ملي -گرايش جامعه شناسي روستايي- در دانشگاه شيراز گذرانده اند.در سال 1979 م در رشته جامعه شناسي - گرايش جامعه شناسي شهري از دانشگاه اهايو آمريكا درجه كارشناسي ارشد را اخذ كردند و سپس با ادامه تحصيل در دوره دكتري در همان رشته و دانشگاه، در سال 1984م. به اخذ درجه دكتري جامعه شناسي نائل شدند. گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي گرايش : جامعه شناسي شهريتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر رحمت اله صديق سروستاني دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را در رشته عمران ملي -گرايش جامعه شناسي روستايي- در دانشگاه شيراز گذرانده اند. عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد ايشان «بررسي ارتباط بين قشربندي اجتماعي و آرزوهاي شغلي دانشجويان دانشگاه پهلوي»بوده است(سال 1354). در سال 1979 م. با دفاع از پايان نامه شان با عنوان «بررسي تأثير همسايگي بر نگرش نسبت به ناآرامي هاي مدني» در رشته جامعه شناسي - گرايش جامعه شناسي شهري از دانشگاه اهايو آمريكا درجه كارشناسي ارشد را اخذ كردند و سپس با ادامه تحصيل در

دوره دكتري در همان رشته و دانشگاه، در سال 1984م. به اخذ درجه دكتري جامعه شناسي نائل شدند. عنوان پايان نامه دوره دكتري ايشان «بررسي نگرش دانشجويان آمريكايي نسبت به مسلمين بوده است.» وقايع ميانسالي : دكتر صديق سروستاني از سال 1363 تاكنون عضو هيئت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران هستند و از سال 1383 به درجه استادي رسيده اندمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رحمت اله صديق سروستاني در حوزه خدمات علمي و اجرايي نيز داراي مسئوليت هاي متعدد بوده اند از جمله: - عضوشوراي ارزشيابي وزارت علوم(1366-1364 و 1374-1370) - عضو كميسيون ارزشيابي وزارت علوم(1364 تاكنون) - رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران(1365-1364) - عضو شوراي عالي پژوهش كميته ملي المپيك(1372 تاكنون) -عضو گروه جامعه شناسي دفتر همكاري حوزه و دانشگاه(1371-1366) - عضو دائرة المعارف بزرگ فارسي (1375-1372) - معاون پژوهشي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران(1377-1375) - سرپرست مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي(1377-1375 و 1365-1364) - عضو كميسيون اجتماعي دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي(1383 تا كنون) - رئيس كميته داوري معاونت فرهنگي مركز مطالعات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام. عضويت ها : - انجمن جامعه شناسي ايران (ISA) - انجمن جامعه شناسي آمريكا(ASA) - انجمن جمعيت شناسي ايران - انجمن ايراني تعليم و تربيت آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي پژوهشي مورد علاقه رحمت اله صديق سروستاني: جامعه شناسي ، بررسي مسائل اجتماعي، آسيب شناسي اجتماعي، جامعه شناسي صنعتي، قشر بندي و نابرابري اجتماعي، جامعه شناسي صنعتي، روش تحقيق كمي، روش تحقيق كيفي. آثار : nbsp1 The Status of Girls and Women in Kurdistan ويژگي اثر : ترجمه ، يونيسف13772 آسيب

شناسي اجتماعي(جامعه شناسي انحرافات اجتماعي) ويژگي اثر : تاليف،سمت13873 آسيب­شناسي (جامعه­شناسي انحرافات اجتماعي) ويژگي اثر : تاليف،آن 1383و1385و13864 تاريخچه جامعه­شناسي ويژگي اثر : تاليف،سمت 13735 راهنماي مديريت ورزشي ويژگي اثر : ترجمه ، كميته ملي المپيك13806 روش تحقيق در تربيت بدني ويژگي اثر : ترجمه ، سمت13867 رويكردهاي نظري هفتگانه در بررسي مسانل اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه ، دانشگاه تهران1382و1383و13868 فراتر از پيروزي ويژگي اثر : ترجمه ، كميته ملي المپيك 1379و1382و13859 ما و دختران امروز(رويكردي جامعه شناختي ويژگي اثر : تاليف،آموزش و پرورش138310 مباني جامعه­شناسي ويژگي اثر : تاليف،سمت 137311 مديريت و رهبري در ورزش ويژگي اثر : تاليف،كميته ملي المپيك 1374 و 137612 نيازها، نظرها و آرمان­هاي جوانان ويژگي اثر : تاليف،شهرداري تهران 137413 واژه­نامه علوم ورزشي ويژگي اثر : ترجمه ، كميته ملي المپيك1376

صفا، ذبيح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1290 ش در شهميرزاد از قراء سمنان متولد شد. دوران اوليه را در شهر بابل به سر برد و در همانجا گواهينامه دوره ى ابتدائى را دريافت كرد. تحصيلات متوسطه را در تهران به اتمام رسانيد و در 1312 ديپلم ادبى گرفت و وارد دارالمعلمين عالى شد و در 1315 ليسانس فلسفه و ادبيات فارسى گرفت. پس از انجام خدمت سربازى به دبيرى زبان و ادبيات فارس پرداخت. در عين حال در دوره ى دكتراى ادبيات به تحصيل اشتغال ورزيد و دكترا دريافت كرد و رساله ى خود را تحت عنوان حماسه سرائى در ايران نوشت و با درجه ى ممتاز مورد تصويب واقع شد و به عنوان دانشيار به تدريس در دانشكده ى ادبيات پرداخت و پس از پنج سال توفف در رتبه ى دانشيارى به مقام استادى كرسى زبان و ادبيات

فارسى منصوب گرديد.

دكتر صفا از سال 1320 به سمت معاونت و بعد كفالت اداره دانشسراهاى مقدماتى در وزارت فرهنگ برگزيده شد و در 1322 به رياست اداره تعليمات عاليه و تعليمات متوسطه و رياست دانشسراها منصوب گرديد. در همان زمان عضو هيئت مديره شير و خورشيد سرخ و دبيركلى كميسيون ملى يونسكو را در ايران عهده دار شد و در اين سمتها ماموريتهاى زيادى به اروپا پيدا كرد. وى از جوانى شوق و ذوق مطبوعاتى داشت. در 1312 معاون سردبير مجله ى مهر شد و در 1315 سردبير مجله ى مذكور گرديد. در 1320 امتياز مجله ى سخن را گرفت و يك سال آن را انتشار داد و بعد از يك سال امتياز سخن را به دكتر خانلرى واگذار نمود و خود امتياز روزنامه ى شباهنگ را دريافت كرد و چهارسال متواليا روزنامه را منتشر كرد. مدتى نيز مديريت مجله ى ارتش با او بود و بعد مدير مجله ى ادبى دانشكده ادبيات شد.

دكتر صفا مدتى نيز رياست دانشكده ادبيات را بر عهده داشت. از آثار و تاليفات او مى توان كتب زير را نام برد: حماسه سرائى در ايران، تاريخ مختصر تحول نظم و نثر فارسى، تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى، تاريخ ادبيات در ايران (سه جلد)، گنج سخن، يادنامه خواجه نصير طوسى، جشن نامه ابن سينا، ترجمه ى مرگ سقراط از آثار لامارتين، مزداپرستى در ايران قديم، آئين سخن در معانى و بيان فارسى و چندين آثار و تصحيح ديگر. صفا در سال 1378 در خارج از كشور درگذشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

صفارزاده، طاهره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

طاهره صفارزاده را بيشتر به عنوان يك شاعر مي شناسيم. مخاطبان شعر در

دهه40 او را با شعر «كودك قرن» به خاطر مي آورند و در دهه 50 با كتاب «سفر پنجم».شعرهاي قديمي اش يادآور سال هاي گلوله و فرياد است.علاوه بر شعر، در ترجمه و پژوهش هم استادي بي همتا است.

▪ طاهره صفارزاده شاعر، نويسنده ، محقق و مترجم ،متولد 1315 سيرجان

▪ ليسانس ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران

▪ ادامه تحصيل در انگلستان و سپس آمريكا در دانشگاه آيووا

▪ كسب درجه MFA

▪ استخدام در دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) در سال 1349

▪ رئيس دانشگاه شهيد بهشتي و دانشكده ادبيات

▪ دكترا در رشته نقد تئوري و عملي ادبيات جهان

▪ برگزيده شدن در «فستيوال بين المللي داكا» در سال 67 به عنوان يكي از 5 عضو بنيانگذار كميته ترجمه آسيا،

▪ «استاد نمونه» سال 71 از سوي وزارت علوم و آموزش عالي

▪ «خادم القرآن» پس از انتشار ترجمه «قرآن حكيم »، سال 80

سرپرستي و ويراستاري 36 كتاب زبان تخصصي براي رشته هاي مختلف دانشگاهي

▪ قصه ، پيوندهاي تلخ، 1341

▪ شعر ، رهگذر مهتاب، 1341

Brella the Red um (سروده هايي به زبان انگليسي)، آيووا 1967م.= 1347ش.

طنين در دلتا [و دفتر دوم]، سد و بازوان، 1350 ، سفر پنجم، 1356 ، حركت و ديروز، 1357 ، بيعت با بيداري، 1358 ، مردان منحني ، ديدار صبح، 1366 ، در پيشواز صلح، 1385 ، گزيده ادبيات معاصر، 1378 ، هفت سفر، 1384 ، روشنگران راه، 1384 ، انديشه در هدايت شعر، 1384

● اصول ترجمه، نقد ترجمه، ترجمه

▪ اصول و مباني ترجمه: تجزيه و تحليلي از فن ترجمه

ضمن نقد عملي آثار مترجمان، از 1358

ترجمه هاي نامفهوم، 1384

▪ ترجمه مفاهيم بنيادي قرآن مجيد (فارسي و انگليسي)، 1379

▪ ترجمه قرآن حكيم (سه زبانه - متن عربي با ترجمه فارسي و انگليسي)، 1380

▪ ترجمه قرآن حكيم (دو زبانه متن عربي با ترجمه فارسي)، 1382

▪ ترجمه قرآن حكيم (دو زبانه متن عربي با ترجمه انگليسي)، 1385

▪ لوح فشرده قرآن حكيم (سه زبانه - متن عربي با ترجمه فارسي و انگليسي)، 1383 (نشر دوم) كامل وجزء 30.

▪ دعاي عرفه (دعاي امام حسين عليه السلام در روز عرفه (متن عربي با ترجمه فارسي)، 1381

▪ دعاي ندبه و دعاي كميل (متن عربي با ترجمه فارسي)، 1383

▪ مفاهيم قرآني در حديث نبوي: گزيده اي از نهج الفصاحه با ترجمه فارسي و انگليسي، 1384

دعاي جوشن كبير، 1385

طاهره صفارزاده را بيشتر به عنوان يك شاعر مي شناسيم. مخاطبان شعر در دهه40 او را با شعر «كودك قرن» به خاطر مي آورند و در دهه 50 با كتاب «سفر پنجم».شعرهاي قديمي اش يادآور سال هاي گلوله و فرياد است.علاوه بر شعر، در ترجمه و پژوهش هم استادي بي همتا است.صفارزاده نخستين مترجم قرآن كريم به 3 زبان زنده دنيا است. صفارزاده شاعر، نويسنده ، محقق و مترجم به سال 1315 در سيرجان در خانواده اي متوسط چشم به جهان گشود.اجدادش از عرفاي مقيد به مقابله با ظلم و عدالت پروري بوده اند.پدر و خواهرش هم اهل تصوف بودند . در خانواده، برپايي مجالس ذكر و دعا بويژه در اظهار ارادت به حضرت علي عليه السلام متداول بود.خانواده اش پيشينه عرفاني داشتند وهمين

امر سبب شد كه او از همان آغاز نگاهي ويژه به پيرامونش داشته باشد.قبل از آنكه به مدرسه برود تجويد و قرائت و حفظ قرآن كريم را در مكتب محل آموخت و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در كرمان گذرانيد.

از كودكي ذوق نويسندگي و عشق به مطالعه آثار ادبي داشت ودر دبستان به عنوان شاعر شناخته شده بود.در اين زمينه آموزگاران و بعد دبيران او را بسيار تشويق مي كردند.

نخستين شعر را در 13 سالگي سرود كه در روزنامه ديواري مدرسه به ثبت رسيد و نخستين جايزه شعر را كه يك جلد ديوان جامي بود در سال چهارم دبيرستان به پيشنهاد دكتر باستاني پاريزي كه آن زمان از دبيران دبيرستان بهمنيار بود، از رئيس آموزش و پرورش استان دريافت كرد.

در ششم ادبي شاگرد اول شد و با جرأت در امتحان ورودي دانشگاه در رشته هاي حقوق و ادبيات فارسي و زبان و ادبيات انگليسي كه مناسب آن ديپلم بود شركت كرد و در هر سه قبول شدو چون ترديد در انتخاب داشت خانواده اش به استخاره رجوع كردند و در نتيجه در زبان و ادبيات انگليسي ليسانس گرفت . مدتي به عنوان مترجم متون فني در شركت نفت كار كرد و چون به دنبال يك سخنراني در اردوي تابستاني فرزندان كارگران مجبور به ترك كار شد، براي ادامه تحصيل به انگلستان و سپس به آمريكا رفت .در دانشگاه آيووا ، هم در گروه نويسندگان بين المللي پذيرفته شد و هم به كسب درجه MFA نايل آمد.MFAدرجه اي مستقل است كه به نويسندگان و هنرمنداني كه داوطلب تدريس در دانشگاه باشند اعطا مي

شود و نويسندگان به جاي محفوظات و تاريخ ادبيات به آموختن نقد به صورت تئوري و عملي و انجام طرح هاي ادبي متنوع به مطالعات وسيع درباره آثار نويسندگان و شاعران مي پردازند.دوره آن يك سال بيش از فوق ليسانس است و استخدام دارنده اين مدرك در دانشگاه هاي آمريكا با پايه دكتري انجام مي پذيرد.در زبان عربي استعداد خاصي داشت و چنانكه در مقدمه «ترجمه مفاهيم بنيادي قرآن مجيد»گفته است: «در دوره دبيرستان و به تشويق يك استاد دلسوز و دانشمند، عربي پايه را خوب فرا گرفتم و هرگز رابطه ام با آموختن آن زبان قطع نشد چه كلاس هاي عادي و چه درس خصوصي را در محضر استاداني تلمذ مي كردم كه قرآن شناس بودند .خودم بر اين عقيده هستم كه بروز و شكوفايي استعداد من در زبان عربي به دليل اين بود كه تجويد و قرائت قرآن كريم را در كودكي در سن 6 سالگي آموخته بودم .»

طاهره صفارزاده براي دروس اصلي «شعر امروز جهان »، «نقد ادبي» و «نقد عملي ترجمه » را انتخاب كرد و در بازگشت به ايران اگرچه به دليل فعاليت هاي سياسي در خارج، مشكلاتي براي استخدام داشت اما چون در كارنامه اش از 48 واحد درسي 18 واحد ترجمه ثبت شده بود و كمبود و نبود استاد ترجمه براي رشته هاي زبان خارجي موجب گله مندي گروه هاي زبان بود، در سال 1349 با استخدام او در دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) موافقت شد. دكتر طاهره صفارزاده پايه گذار آموزش ترجمه به عنوان يك علم و برگزاركننده نخستين «نقد عملي ترجمه » در دانشگاه هاي ايران

محسوب مي شود.دانشگاه آيووا بنا به درخواست شاعران و نويسندگان «كارگاه نويسندگي »، نخستين مركزي بود كه به گنجاندن اين درس در برنامه آموزشي رشته هاي زبان و ادبيات اقدام كرد. صفارزاده حدود 3 سال بعد در كنار نويسندگان دانشجو به بهره مندي هايي از اين آموزش جديد دست يافت .صفارزاده از ابتداي تدريس خود در ايران متدي مبني بر شناخت و تطابق مفهومي ، دستوري و ساختاري دو زبان مبدأ و مقصد ابداع كرد و اين شيوه پيشنهادي در درسي كه سابقه تدريس قانونمند نداشت نزد بسياري از همكاران وي الگو قرار گرفت .پس از انقلاب اسلامي تعيين كتاب «اصول و مباني ترجمه »اثر وي به عنوان كتاب درسي در زمينه شناخت نظريه ها و نقد عملي ترجمه به ويژه براي دانشجويان رشته «ترجمه » مفيد افتاد.

دكتر طاهره صفارزاده به عنوان كارشناس ترجمه معتقداست: «در ترجمه دانستن موضوع يا مطلب مورد ترجمه مقدم بر دانستن زبان مبدأ و مقصد است .اين خطر بزرگي است كه متخصص رشته علوم انساني ، حتي رشته مهندسي متن پزشكي را و بالعكس يك پزشك متن جامعه شناسي را ترجمه كند ، چون كه اصطلاحات خاص مجموعاً زبان علمي يك رشته را تشكيل مي دهند. » بر اساس اين فكر دو تمرين «ترجمه تخصصي »و «معادل يابي براي واژگان تخصصي» در كتابهاي زبان براي رشته هاي دانشگاهي به پيشنهاد اوگنجانده شد.

طاهره صفارزاده در زمينه شعر و شاعري نيز به دليل مطالعات و تحقيقات ادبي به معرفي زبان و سبك جديدي از شعر با عنوان شعر «طنين» توفيق يافت كه در آغاز بسيار بحث برانگيز شد زيرا شعر

مقاومت و طنز سياسي ، حكومت پسند نبود.سرانجام در سال 55 به اتهام نوشتن شعر مقاومت ديني از دانشگاه اخراج و براي دومين بار به خانه نشيني و فراغت اجباري رفت.و در ايام تنهايي و مشاهده پاره اي خيانت هاي سياسي و اجتماعي، درون مذهبي او بيش از پيش متوجه حمايت خداوند گرديد و تحولي شديد در وي ايجاد شد آن گونه كه در زمان خانه نشيني، تمام وقت خود را وقف خواندن تفاسير و مطالعات قرآني كرد.

كتاب «سفر پنجم» او كه دربرگيرنده اشعار مقاومت با مضامين ديني است در سال 56 در دو ماه به سه چاپ با شمارگان سي هزار رسيد. از مجموعه شعرهاي او مي توان به : رهگذر مهتاب، 1341 brelld the Red um (سروده هايي به زبان انگليسي)، آيووا 1967م. 1347ش.

طنين در دلتا [و دفتر دوم]، سد و بازوان،سفر پنجم، حركت و ديروز، بيعت با بيداري، مردان منحني، ديدار صبح، در پيشواز صلح،گزيده ادبيات معاصر، هفت سفر، روشنگران راه و انديشه در هدايت شعر، اشاره كرد.

اشعار صفارزاده با نظر به مسائل سياسي و اشاره به وقايع مهم جهان داراي خط فكري خاصي است.در همه آثارش به جريان هاي سياسي ايران و جهان نظر دارد.صفارزاده با استفاده از زبان محاوره، اصطلاحات عاميانه، حتي مطرح كردن شعارها، تلاش مي كند به شعر و زبان مردمي نزديك تر شود.شايد به همين دليل، از آوردن واژه ها و اسامي، از زبان هاي بيگانه خودداري مي كند.

شعر صفارزاده داراي انديشه هاي شكل يافته است كه در قالب كلمات عرضه مي شود.در شعر صفارزاده، فرصت ها گرانبهاترند و خواننده با شاعري مواجه

مي شود كه اسلوب را در زباني فشرده و با بار بيشتر از لحاظ انديشه و تفكر مي بيند.او با استفاده از تعابير مذهبي و قصص و آيات قرآن كريم به صورت تلميح و جهان مداري و سياست محوري، رنگ و بوي خاص به اشعارش بخشيده است.خودش مي گويد: شعر مقاومت و طنز سياسي هيچ وقت حكومت پسند نبوده است.

صفايي سواد كوهي، عبدالصاحب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(334 -1288 ش)، نويسنده و مورخ. وى داراى تحصيلاتى در علوم قديمه از فقه، اصول، كلام و حكمت، در نجف و قم، بود. بعد به رياست دفتر اسناد رسمى بابل منصوب گرديد. پس از چهار سال اشتغال به علت تمايلات سياسى چپ و ارتباط با عناصر توده اى مورد سوءظن مأمورين دولت واقع و زندانى شد و تحت نظر بود. در دانشكده ى الهيات و كلاس قضايى و دانشسراى عالى به تحصيل پرداخت و به دريافت ليسانس نايل آمد. بعد عهده دار مشاغل مختلفى شد، از جمله: عضويت بازرسى دارايى، سرپرستى شهرداريهاى استان دوم، مديريت روزنامه ى «صفا» منتشره در سارى، مديريت مجله «صفا»، وكيل دادگسترى، وكالت مجلس شوراى ملى. از آثار وى:«بيوگرافى و كلاى دوره ى چهاردهم مازندارن»؛ «تاريخ مختصر احزاب سياسى پس از شهريور 1320 ش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (746 ،576 -575 / 1)، فهرست واره ى كتابهاى فارسى (900/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (859 -858 / 3).

صفايي ملايري، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 / 1292 ش)، مورخ، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر. وى در ملاير به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خود و دوره ى متوسطه را در مدرسه ى آمريكايى همدان به پايان رسانيد. وى پس از اتمام دوره ى دبيرستان به فراگرفتن علوم مقدماتى عرب همت گماشت و رموز فن شعر را از آزاد همدانى و وحيد دستگردى در تهران آموخت و از آن پس به اتسخدام وزارت فرهنگ درآمد. وى در 1315 ش در اهواز با روزنامه «خوزستان» همكارى داشت. سپس به تهران آمد و به نشر هتفه نامه ى «عسس» پرداخت. از آثارش: «اسناد سياسى دوران قاجار»؛ «اسناد مشروطه»؛ «اسناد نويافته»؛ «برگ هاى تاريخ»؛ «دادگرى

و دادرسى در ايران»؛ «رهبران مشروطه»؛ «نكته هاى برگزيده تاريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (417 -416 / 2)، الذريعه (612 / 9)، سخنوران نامى معاصر (232 -2316 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2543 ،1801 -1797 / 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (229 -228)، مؤلفين كتب چاپى (71 -69 / 1).

صفايي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1276 ش)، نوازنده و سازنده ى ساز. وى نوه ى ميرزا على محمد صفا، خوشنويس معروف، بود. در نوجوانى سه تار را آموخت و سپس نزد درويش خان به تكميل آن پرداخت. وى در ساختن آلات موسيقى، بخصوص سه تار، مهارت زيادى داشت و سه تارهايى ساخته كه كاسه ى آنها چند ترك است و در پايين آنها صدف به كار برده و روى دسته ى آنها نيز با صدف تزيين شده است. صفايى علاوه بر اين هنرها،خطى زيبا داشت و نستعليق را نيكو مى نوشت. متأسفانه از وى صفحه و نوارى ضبط نشده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (697 / 2)، سرگذشت موسيقى (432 -430 / 1)، مردان موسيقى (43 -41 / 2).

صفت گل، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منصور صفت گل،عضو هيئت علمي و دانشيار گروه تاريخ دانشگاه تهران است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منصور صفت گل عضو هيات علمي وابسته پژوهشكده تاريخ علم دانشگاه تهران و. عضو هيات تحريريه مجله تاريخ، عضو هيات علمي وابسته پژوهشكده تاريخ علم دانشگاه تهران، عضو هيات تحريريه مجله رشد تاريخ سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، عضوافتخاري موسسه فرهنگ هاي شرقي دانشگاه توكيو و عضو گروه نويسندگان مجموعه: Abstracta Iranica: Paris, France براي تاريخ ايران از قرن دهم تا سيزدهم قمري است

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر منصور صفت گل، دانشيار گروه تاريخ دانشگاه تهران است كه زمينه هاي پژوهش وي «تاريخ ايران در عهد صفويان با تاكيد بر تحولات انديشه اي و موسسات مدني»، «تاريخ نويسي و تاريخ نگاري در ايران به ويژه ايران عهد صفويه و پس از آن» و «نهادها و تحولات اقتصادي در ايران از سده دهم هجري تا سده

دوازدهم» است.

جوائز و نشانها : دكتر منصور صفت گل پيش از اين كتاب «دين و دولت در عصر صفوي»را انتشار داد كه عنوان رساله برگزيده دانشجويي را در مقطع فوق ليسانس از آن نويسنده كرد.

چگونگي عرضه آثار : از منصور صفت گل كه مقالات بسياري در مقوله تاريخ از وي در مجلات پژوهشي داخل و خارج از كشور چاپ شده، تا به حال كتاب­هاي «ساختار نهاد و انديشه ديني در ايران عصر صفوي»، ترجمه «برآمدن و فرمانروايي تيمور» بئاتريس فوربز منز، تصحيح «مرآت واردات: تاريخ سقوط صفويان و فرمانروايي ملك محمود سيستاني»، و تصحيح «شجرة الملوك؛ تاريخ منظوم سيستان از كهن ترين روزگاران تا آغازين سال هاي فرمانروايي قاجاران» منتشر شده است. تعداد مقالات : بيش از 54 مورد تعداد شركت در كنفرانسها : 11 مورد --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 برآمدن و فرمانروايي تيمور

ويژگي اثر : تاليف بئاتريس فوربز منز. ترجمه منصور صفت گل. رسا. تهران 1377.

2 تاريخ شناسي

ويژگي اثر : منصور صفت گل و ديگرمؤلفان. دفتر برنامه ريزي و تاليف كتب درسي. وزارت آموزش و پرورش. تهران 1382.

3 تاريخ نويسي در ايران عصر صفوي. دوران شاه عباس يكم.

ويژگي اثر : تأليف شعله كويين. ترجمه منصور صفت گل. (آماده براي انتشار

4 ساختار نهاد و انديشه ديني در ايران عصر صفوي

ويژگي اثر : چاپ اوّل. انتشارات رسا. تهران 1381.

5 شجرة الملوك؛ تاريخ منظوم سيستان از كهن ترين روزگاران تا آغازين سال هاي فرمانروايي قاجاران

ويژگي اثر : تصحيح- منصور صفت گل. مؤسسه پژوهشي ميراث مكتوب. تهران (در دست انتشار)

6 قم در قحطي بزرگ سال 1288 قمري

ويژگي اثر : جان گرني و منصور صفت گل.

انتشارات كتابخانه بزرگ حضرت آ يت الله مرعشي نجفي. قم. (در دست انتشار)

7 مرآت واردات: تاريخ سقوط صفويان و فرمانروايي ملك محمود سيستاني

ويژگي اثر : تاليف محمد شفيع طهراني (وارد) . مقدمه و تصحيح و تعليقات. منصور صفت گل. نشر ميراث مكتوب. تهران 1383.

صفري فروشاني، نعمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نعمت الله صفري فروشاني

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 هجري شمسي در شهرستان خميني شهر وارد حوزه علميه شدم، سال 59 به حوزه علميه اصفهان وارد شدم و تا سال 63 دروس سطح داني را به پايان بردم. از سال 64 تا كنون در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل مي باشم و در دروس فقه، اصول، تفسير و فلسفه از اساتيدي همچون آيات ستوده، اعتمادى، مؤمن، محقق داماد(سيد علي)، اسماعيل پور، قمشه اى، مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، جوادي آملي و فاضل گلپايگاني بهره بردم در سال 1367 در امتحانات حوزه علميه قم نفر اول پايه ششم و در امتحانات پايه نهم حوزه در سال 68 رتبه دوم را كسب كردم هم زمان با ادامه دروس حوزوى در سال 1374 در رشته معارف و الهيات موفق به دريافت مدرك كارشناسي از دانشگاه قم (تربيت مدرس) شدم و در سال 1377 در رشته تاريخ و تمدن ملل اسلامي دانشگاه تهران، دانشكده الهيات در مقطع دكتري پذيرفتنه شدم و در آذر 1385 از پايان نامه خود با عنوان(ارزيابي منابع مكتوب اماميه در مورد زندگاني ائمه(ع)از آغاز تا پايان نيمه اول قرن پنجم هجري دفاع كردم. از سال 1369 وارد كارهاي پژوهشي شدم و با موسسات و مراكز مختلف همچون

پژوهشكده فقه و حقوق دفتر تبليغات اسلامى، مركز معجم فقهى، سازمان اوقاف، صدا و سيما،دار الحديث، و پژوهشكده تاريخ و سيره دفتر تبليغات همكاري داشتم. همچنين در همين مدت شروع به نگارش مقالات و كتب نمودم كه حاصل آن حدود سي مقاله منتشر شده در مجلات تخصصي و همايش ها و چهار كتاب و مشاركت در تأليف پنج كتاب است كه در همين راستا موفق به دريافت هشت تقدير نامه از مراكز معتبر همچون كتاب سال جمهوري اسلامى، كتاب سال حوزه، كتاب سال دانشجويى، كنگره دين پژوهان، پژوهش و فرهنگي سال و جشنواره فرهنگي اشراق شده ام. نوشته هاي اينجانب در حوزه هاي مختلف همچون فقه، تاريخ اسلام، كلام و حديث ،مي باشد. همچنين تاكنون چند مدخل مانند جابربن يزيد جعفى،حربيه و خاندان جعفي براي دانشنامه جهان اسلام به نگارش درآورده ام. اينجانب از سال 1378 تاكنون در برنامه ريزي هاي مربوط به رشته تاريخ اسلام در مراكزي همچون مركز جهاني علوم اسلامى، سازمان مدارس خارج از كشور، رشته تخصصي تاريخ اسلام حوزه علميه قم و حوزه علميه خواهران شركت فعال داشته ام. كه اين برنامه ريزي ها در دو سطح كارشناسي و كارشناسي ارشد در گرايش هاي مختلف تاريخ اسلام انجام گرفته است . از سال 1378 تاكنون مدير گروه تاريخ اسلام مدرسه عالي امام خميني (ره) وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي مي باشم كه داراي سه عضو هيأت علمي و حدود چهل استاد مشغول به تدريس در دو مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد مي باشند. همچنين مدتي مديريت گروه تاريخ اسلام واحد تاريخ و سيره پژوهشكده تاريخ و سيره دفتر تبليغات را

به عهده داشتم. در سال 1382 دردوره اول انتخابات تاريخ پژوهان حوزه علميه قم به عنوان يكي از اعضاي هيأت مديره انتخاب شدم و مديريت بخش پژوهش اين انجمن را به عهده گرفتم. همچنين اينجانب از سال 1378 تاكنون ارزيابي نوشته ها اعم از كتب و مقالات تاريخي را براي مراكز، موسسات ، مجلات و جشنواره هاي مختلف انجام داده ام. ضمنا اينجانب از سال 1379 تا كنون در مراكز مختلف حوزوي و دانشگاهي همچون دانشكده الهيات دانشگاه تهران،دانشگاه مفيد قم،مدرسه عالي امام خميني(ره)وابسته به مركز جهاني علوم اسلامى،جامعة الزهرا،موسسه آموزش و پژوهش امام خميني(ره)مجمع جهاني اهل بيت(ع) مركز تخصصي مهدويت،پژوهشكده مهدويت و مركز تخصصي تاريخ حوزه علميه قم به تدريس دروس مختلف تاريخى،حديثي و فرقه شناسي اشتغال داشته ام.

صفي نژاد، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جو اد صفي نژ اد در نهم شهريور 1308شمسي در شهر ر ي متولد شد. او در شهر ر ي تحصيلات خود به پايان رسانيد و به اخذ ديپلم موفق شد. در سال 1332 در رشته تاريخ و جغر افي د انشگاه تهر ان پذيرفته شد و در سال 1336 درجه ليسانس ر ا دريافت كرد و از آنجا كه استعد اد و پشتكار چشمگير ي از خود نشان د اده بود، تعهد دبير ي خود ر ا لغو كرد و به ر ا هنمايي دكتر گنجي در د انشكده ادبيات د انشگاه تهر ان استخد ام شد. در سال 1340 بود كه كارشناسي ارشد خود را در رشته علوم اجتماعي با ارائه پايان نامه اي درباره اماكن مقدسه شهرري دريافت داشت. در سال 1345 به مناسبت گسترش روز افزون بخش مطالعات روستايي، بخش مطالعات عشاير ي از آن جد ا شد و صفي نژ اد به اتفاق دو تن از همكار انش به سرپرستي دكتر نادر افشار نادر ي

بخش مطالعات و تحقيقات عشاير ي ر ا مستقلا" پايه گذ ار ي كردند. استاد صفي نژاد در سال هاي اوليه دهه اخير به افتخار بازنشستگي نائل آمد.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اجتماعيوالدين و انساب : نياكان جو اد صفي نژاد از لر ها ي بختيار ي بودند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جو اد صفي نژاد در شهر ر ي تحصيلات خود به پايان رسانيد و به اخذ ديپلم موفق شد. در سال 1332 در رشته تاريخ و جغر افي د انشگاه تهر ان پذيرفته شد و در سال 1336 درجه ليسانس ر ا دريافت كرد و از آنجا كه استعد اد و پشتكار چشمگير ي از خود نشان د اده بود، تعهد دبير ي خود ر ا لغو كرد و به ر ا هنمايي دكتر گنجي در د انشكده ادبيات د انشگاه تهر ان استخد ام شد. از سال 1337 همكاري خود را با موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران آغاز كرد. او ابتدا در گروه جامعه شناسي شهري و سپس مطالعات روستايي اين موسسه مشغول به كار شد. در سا ل1340 بود كه كارشناسي ارشد خود را در رشته علوم اجتماعي با ارائه پايان نامه اي درباره اماكن مقدسه شهرري دريافت داشتوقايع ميانسالي : جو اد صفي نژاد در سال 1345 به مناسبت گسترش روز افزون بخش مطالعات روستايي، بخش مطالعات عشاير ي از آن جد ا شد و صفي نژ اد به اتفاق دو تن از همكار انش به سرپرستي دكتر نادر افشار نادر ي بخش مطالعات و تحقيقات عشاير ي ر ا مستقلا" پايه گذ ار ي كردند. با آ غاز اين كار بخش مطالعه ميد اني گروه به قلمرو تركمن ها و سپس مناطق عشايرنشين شا هسون گسترش يافت. از سال 1346 پژو هش ها ي عشاير ي استاد صفي نژ اد در قلمرو كهگيلويه و به خصوص بوير احمد آ غاز گرديد كه تا

به امروز ادامه دارد. ايشان در سال 1370(1991) به مدت يك سال به همكاري با موسسه شرق شناسي دانشگاه مونيخ/ آلمان در بخش ايران شناسي پرداخت و در د انشگاه مونيخ تدريس كرد. حاصل اين امر اثر ي است با همكار ي آقا ي كامر ان هاشمي كه مجمو عه ا ي از 60 سند تاريخي از كشاورز ي سنتي اير ان را شامل مي شود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليت هاي حرفه اي جو اد صفي نژاد به قرار زير است: 1337: همكاري با موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران، ابتدا در گروه جامعه شناسي شهري و سپس مطالعات روستايي 1345: همكاري در تاسيس وعضو كادر موسسه مطالعات و تحقيقات عشايري همكاري با موسسه شرق شناسي دانشگاه مونيخ در بخش ايران شناسي 1373-4: همكاري با پژوهشكده مردم شناسي سازمان ميراث فرهنگي 1373-3: همكاري با سازمان مسكن انقلاب اسلامي همكاري با گروه انسان شناسي دانشگاه تهران فعاليتهاي آموزشي : جو اد صفي نژاد تاكنون به تدريس دروسي چون مباني جغرافياي انساني ، جامعه شناسي ايلات و عشاير ، مردم شناسي ايران با تكيه بر ايلات و عشاير ، زمينه ها و شيوه هاي همياري، مسائل كوچ نشيني ، انسان و محيط، منابع و ماخذ جغرافيا و نظام هاي آبياري در ايران به طور عمده در موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، دانشكده ادبيات و دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، گروه جغرافياي دانشگاه تهران و نيز دانشگاه علامه طباطبايي به تدريس پرداخته است. از فعاليت هاي پژوهشي استاد صفي نژاد در طي اين سال ها مي توان به مطالعات ميداني در ميان تركمن ها و شاهسون ها و مناطقي از كهگيلويه و بويراحمد، سبزي كاري و سبزي كاران شهرري، پيشينه

جغرافيايي و تاريخي شمال خراسان، انجام منوگرافي متعدد، كار بر روي موضوعاتي چون قنات، بنه، نظام هاي زراعي، نظام هاي آبياري و اسناد عشايري در ايران اشاره كرد. ايشان در زمينه هاي فوق جز متخصصين منحصر به فرد به شمار مي رود. آرا و گرايشهاي خاص : جو اد صفي نژاد درباره علاقه خود به تحقيق درباره ايران مي گويد: « همه آثار من، تحقيقي است و در حوزه وطن عزيز ما ايران است. من جز راجع به مناطق روستايي و عشايري، وارد حوزه هاي ديگر نشدم. در كتابخانه شخصي من، 90% از آثار متعلق به پژوهش هاي ملي است. اگر بشنوم در دره گز كتابي راجع به دره گز چاپ شده مي روم آن را تهيه مي كنم. اين قدر علاقه مندم كه كتابهاي مربوط به مناطق مختلف كشور را داشته باشم» چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات متشر شده در مجلات معتبر علمي : 38 مورد - تعداد طرح هاي تحقيقاتي : 13 مورد - نگارش مقدمه : 4 مورد - راهنمايي و مشاوره پايان نامه دانشجويان : 21 مورد آثار : پهنه جهان: [تلخيص و بازنويسي كتاب حدود العالم من المشرق الي المغرب از نويسنده اي ناشناخته] ويژگي اثر : تاليف قرن چهارم هجري، زيرنظر اكبر ايراني، عليرضا مختارپور؛ تهران: اهل قلم، مصور، جدول، نمونه اين كتاب در كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، دي و بهمن، ص مورد برسي قرار گرفته است. 2 آبياري در روستاهاي بياباني كاشان ، آبياري سنتي در كاشان ، گل و گلاب در كاشان ويژگي اثر : به همراه حسين دستمالچي،مسعود مهدوي، تهران: دانشگاه تهران، مركز تحقيقات مناطق

كويري و بياباني ايران، 1368، 104 صفحه،تصوير، جدول، نمودار، نقشه، كتابنامه 3 اسناد بنه ها ويژگي اثر : تهران، دانشگاه تهران : دانشكده علوم اجتماعي وتعاون، 2536 [1356]، جدول جلد اول اين كتاب اسنادبنه هاي شهرري ( غار و فشاپويه ) را مورد بررسي قرار مي دهد. 4 اطلس ايلات كهگيلويه براي سازمان عمران كهگيلويه ويژگي اثر : تهران : دانشگاه تهران ، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي ، گروه عشايري , شهريور 1347، هفت + 223 ص . مجدول . نمودارها. نقشه ها. -(با نادر افشار نادري، عزيز رخش خورشيد، حسن پارسا، هوشنگ كشاورز)5 بررسي اقتصادي و اجتماعي سي سخت بوير احمد ويژگي اثر : ( از مجموعه مونوگرافي هاي كهگيلويه)، گزارش شماره 12، دانشگاه تهران ، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي ، گروه عشايري، 120 ص، شهريور 1347 6 بنه ويژگي اثر : [تهران] : دانشگاه تهران - موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي _ بخش تحقيقات انسان شناسي,[1351] ، 155 ص ، نقشه ها، مجدول، نمودار؛ ويرايش جديدي از اين كتاب در سال 1353 با نام «بنه: نظام هاي توليد زراعي جمعي ، قبل و بعداز اصلاحات ارضي» در تهران توسط انتشارات توس در دوازده + 272 + 3 ص. و همراه با جدول، نمودار و نقشه به چاپ رسيد. اين كتاب بارديگر در سال 1368 توسط انتشارات اميركبير در 584 صفحه با عنوان « بنه : نظامهاي زراعتي سنتي در ايران» به چاپ رسيد. 7 تحليل و تفسير طومار و آبياري قرن هشتم شهر قزوين ويژگي اثر : تهران: وزارت نيرو: موسسه گنجينه ملي آب ايران، ص. مصور، نقشه، جدول 8 تحليل

و تفسير مجموعه اسناد روستايي و عشايري ايران (متني در شناخت روستاها و مزارع) ويژگي اثر : تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور، مديريت پژوهشهاي مردم شناسي: آتيه، جلد. (بيست و پنج،ص)مصور، نقشه، جدول، نمودار. -جلد اول اين كتاب شامل دو كتاب است : كتاب اول: ولايت تربيت حيدريه (ه.ق) – كتاب دوم: سرشماري ولايت طبس (ه.ق). ص. جلد دوم كتاب نيز داراي دو كتاب است: كتاب سوم: طومار دشمن زياري. ص. كتاب چهارم: اسناد زراعي ورامين. ص تعاوني هاي عشايري سررود بويراحمد عليا ويژگي اثر : تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، گروه تحقيقات عشايري، 157ص، ارديبهشت 1363 -( با شاهرخ ترغيبي و هيبت الله غفاري) 10 جمعيت و شناسنامه ايلات كهگيلويه ويژگي اثر : (بخش بويراحمد عليا ، سفلي و گرليه) ( مشخصات كتابشناختي اين اثر به دست نيامد ) 11 جهان نامه ويژگي اثر : -اين كتاب بازنويسي كتاب جهان نامه اثر محمدبن نجيب بكران مي باشد. كتاب حاضر در ماه تاريخ و جغرافيا، ش ، دي و بهمن، ص مورد بررسي قرار گرفته است. 12 خان نامه ويژگي اثر : تحقيق درعشاير كهگيلويه و بويراحمد ( در دوره خان خاني)، مجله دانشكده، نشريه مركزي دانشگاه تهران ( فرهنگ و علوم انساني)، سال اول، شماره 2، 1355 13 سد زيرزميني قنات و زوان- ميممه اصفهان، به همراه بيژن دادرس ويژگي اثر : تهران: وزارت نيرو، موسسه گنجينه ملي آب ايران، ص، مصور(بخشي رنگي)، جدول، نمودار، نمونه. اين كتاب به مناسبت اولين همايش بين المللي قنات كه در ارديبهشت در يزد برگزار شد، منتشر گرديد و در كتاب ماه هنر، شماره ، خرداد و تير ، مورد نقد و

بررسي قرار گرفت. 14 سفرهاي سليمان سيرافي از خليج فارس تا چين ويژگي اثر : تهران : موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران ، 30ص. ،مصور، نقشه 15 سوق طيبي از مجموعه مونوگرافي هاي كهگيلويه ويژگي اثر : تهران، دانشگاه تهران ، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي ، گروه عشايري، 1347، 56 ص - ( با نادر افشار نادري، و هوشنگ كشاورز)16 شناسنامه جامعه عشايري ويژگي اثر : دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، جزوه درسي مربوط به درس مردم شناسي عشاير ايران، 94 ص، 136117 عشاير مركزي ايران ويژگي اثر : تهران: اميركبير، 8 6 3 1، بيست و سه + 6 3 7 ص.، مصور، نقشه، جدول، عكس -اين كتاب در فصلنامه مطالعات ملي: عشاير و هويت ايراني،8 مورد بررسي قرار گرفته است18 غارت ويژگي اثر : درآمد مستمر خان در دوره خان خاني، مجله دانشكده، نشريه مركزي دانشگاه تهران ( فرهنگ و علوم انساني)، سال دوم، شماره 6، 1355 19 كشاورزي سنتي ايران براساس اسناد جنوب تهران (دروان قاجاريه) ويژگي اثر : تهران: موسسه جغرافيايي و كارتوگرافي سحاب، ص.نقشه، جدول، نمودار -( با ابرهارد كروگر)20 كهن شهرها [تلخيص و بازنويسي كتاب مسالك الممالك اثر ابواسحاق ابراهيم بن محمد فارسي اصطخري] ويژگي اثر : به كوشش جواد صفي نژاد؛ زيرنظر اكبر ايراني، عليرضا مختارپور؛ تهران: اهل قلم، ص.مصور، نقشه، جدول، نمودار 21 كوششي در آموزش خط سياق ويژگي اثر : تهران: سازمان اسناد و كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران: بنياد ايران شناسي، ص. 22 گاو چاههاي فارس با تكيه بر گاو چاههاي جهرم ويژگي اثر : تهران: وزارت نيرو، موسسه گنجينه ملي آب ايران، ص. مصور، جدول، عكس (رنگي) 23 لرهاي

ايران لر بزرگ، لر كوچك ويژگي اثر : تهران: آتيه، مصور، جدول، نمودار 24 مباني جغرافياي انساني ويژگي اثر : تهران: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ، بيست و يك ص. مصور، نقشه، جدول. ( چاپ اول اين كتاب سال ها قبل منتشر شده بود ) 25 مجموعه تفضيلي مآخذ عشاير ايران ويژگي اثر : تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي و معاونت پژوهشي و آموزشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1376 -( با شاهرخ ترغيبي و علي پاينده )26 مردم شناسي ايران با تكيه بر ايلات و عشاير ويژگي اثر : جزوه درسي، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبايي، جدول ، نقشه ، نمودار، 242 ص، 1364 27 مقدمه اي بر دو روزنامه شرف و شرافت ويژگي اثر : نگارش جواد صفي نژاد؛ به خط غلامحسين اميرخاني، فرهنگسرا: (يساولي)، 28 مونوگرافي ده طالب آباد ويژگي اثر : تهران، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، يازده ص. مصور، نقشه، جدول، نمودار 29 نان سنگك: مطالعه اي مردم شناختي، مولف داود روغني ويژگي اثر : به گردآوري جواد صفي نژاد، تهران: اختران، 1385، 216 ص، مصور (رنگي)، نقشه اين كتاب در مقاله اي با عنوان « سفر ساله كتاب نان سنگك : نگاهي به كتاب خاطرات شاطر داوود روغني » نوشته غلامرضا معصومي منتشره در روزنامه جام جم ، ارديبهشت ، مورد بررسي قرار گرفت. 30 نظام سنتي آبياري در نائين ويژگي اثر : تهران، كميته ملي آبياري و زه كشي، 594 ص، 1384 اين كتاب درمصاحبه اميرهوشنگ انوري با نولف تحت عنوان «آبنامه ها راز قنات ها را فاش مي كنند: گفتگو با دكتر جواد صفي نژاد درباره كتاب نظام هاي آبياري

در نايين، » منتشره در كتاب هفته ،دوره جديد، شماره ، مهر :مورد بررسي قرار گرفته است.31 نظامهاي آبياري سنتي در ايران ويژگي اثر : تهران، دانشكده علوم اجتماعي و تعاون، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، 9 5 3 1، سه، 2 8 2 ص. مصور، جدول، عكس، نمودار. اين كتاب در سال 1368 با تغييراتي در دو جلد در مشهد توسط موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، به چاپ رسيد. 32 واحدهاي اندازه گيري در روستاهاي ايران ويژگي اثر : همراه با حسين ملك، تهران ، دانشگاه تهران ، موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي ، 1349، 95 صفحه ، جدول ، نقشه33 واژه نامه قنات، همراه با عبدالوحيد آغاسي ويژگي اثر : : شركت سهامي آب منطقه اي يزد ص. مصور، جدول اين كتاب به مناسبت اولين همايش بين المللي قنات كه در ارديبهشت در يزد برگزار شد، منتشر گرديد. كتاب حاضر در كتاب ماه هنر، شماره خرداد و تير مورد بررسي قرار گرفت. 34 وصف خليج فارس در نقشه هاي تاريخي ويژگي اثر : همراه با محمدحسن گنجي، محمدباقر وثوقي و با همكاري فاطمه فريدي مجيد امير هوشنگ انوري ؛ مقدمه، تدوين و بازبيني نهايي حسن حبيبي، تهران: بنياد ايران شناسي

صفير، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمدعلي صفير ، دانشمند و شاعر شهير در سال 1294 شمسي در شهر كرمانشاه ديده به جهان گشود. استاد صفير در كودكي همراه پدرش به نجف اشرف رفت و پس از چندي همراه او به كرمانشاه و از آنجا به قم رهسپار و مشغول تحصيل علوم ديني شد و برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت. پس

از آن به تهران رفت و در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران تحصيلات خود را پي گرفت. استاد صفير پس از فارغ التحصيل شدن ، به تعليم و تربيت روي آورد و سال هاي متمادي در دبيرستان هاي تهران به تدريس ادبيات پرداخت. استاد سيدمحمدعلي صفير ، در روز چهارشنبه 22 مهر 1377 در سن 86 سالگي در تهران چشم از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر سيدمحمدعلي صفير ، حجت الاسلام سيدحسين حائري از دانشمندان مقيم قم بود. پدربزرگ او نيز ، آيت الله سيدمحمدعلي حسيني تنكابني از علماي مشهور و از مجاهدين و مبارزين در پيشرفت فتواي تحريم تنباكو بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدمحمدعلي صفير در كودكي همراه پدرش به نجف اشرف رفت و پس از چندي همراه او به كرمانشاه و از آنجا به قم رهسپار و مشغول تحصيل علوم ديني شد و برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت. پس از آن به تهران رفت و در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران در گروه نخستين دوره ي دانشجويان قرار گرفت.

استادان و مربيان : سيدمحمدعلي صفير در حوزه علميه قم برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت.

زمان و علت فوت : سيدمحمدعلي سيدمحمدعلي صفير ، در روز چهارشنبه 22 مهر 1377 در سن 86 سالگي در تهران چشم از جهان فروبست و پيكرش در قطعه ي 88 بهشت زهرا ( قطعه ي فرهيختگان )

به خاك سپرده شد.

فعاليتهاي آموزشي : سيدمحمدعلي صفير پس از فارغ التحصيلي از دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران ، به تربيت و تعليم روي آورد و سال هاي متمادي در دبيرستان هاي تهران به تدريس ادبيات گذراند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيدمحمدعلي صفير در تأسيس مراكز فرهنگي و ديني ، يار و ياور علامه شيخ مهدي سراج انصاري بود و بعد از سقوط رضاخان در شهريور 1320 ، اقدام به تأسيس « انجمن تعليمات اسلامي ايران » نمودند. وي از جمله در كار تأسيس بناي حسينيه ارشاد و به همراه آقايان محمد همايون ، دكتر ناصر ميناچي و ميرعبدالحميد ادبي در بخش فرهنگي آن تلاش كرد كه قسمت اعظم كتيبه هاي حسينيه و مسجد ارشاد با بهره وري از ديدگاه هاي استاد صفير انجام يافت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدمحمدعلي صفير در كنار كارهاي فرهنگي ، به دفاع از حريم تشيع و پاسخ شبهات و ايرادها در كنار علماي تهران همت گماشت. وي در فتنه ي كسروي ، همراه با آيت الله شيخ محمدحسن طالقاني رسماً عليه او در دادگاه شكايت نمود. استاد علاوه بر هنر استادي در انواع شعر در كارهاي هنري نظير خطاطي ، نقاشي ، طراحي و كاشي كاري نيز دست داشت. همچنين در فراگرفتن چند زبان كهن و خارجي كوشش نمود و زبان هايي چون عربي ، فرانسه ، عبري و پهلوي را به خوبي مي دانست. در بسياري از مساجد ايران و بلكه خارج ايران ، آثار طبع هنري او روي كاشي كاري ثبت و حك شده ، كه از جمله

ي آن مراكز مذهبي چون مسجد هدايت ، مسجد جامع نارمك ، حسينيه ارشاد ، مرقد مطهر حضرت رقيه (ع) در شام ، چند مسجد در هندوستان و پاكستان مي توان نام برد. وي به امر علامه سيدمحمود طالقاني ، شعرهاي كتيبه ي سردر حسينيه ارشاد و سردر بزرگ مسجد هدايت را سروده است.

آرا و گرايشهاي خاص : سيدمحمدعلي صفير در اشعار خود به « صفير » تخلص مي كرد. در زمان دكتر محمد مصدق و بنا بر پيشنهاد او ، تصويبنامه اي از هيئت دولت گذشت كه نام خانوادگي صفير مختص به وي باشد تا آن كه شعرهايش با نام خانوادگي اين شاعر يكسان و جاودانه شود. استاد صفير داراي طبعي بلند و همتي زياد و پشتكار و مجاهدت و استقامت در راه حق و حقيقت بود. در كلام و سخن گفتن ، صداقت و صراحت داشت. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ مختصر ايران

2 ترجمه ي ديوان اشعار امام علي (ع)

3 تصحيح انجيل برنابا

4 تصحيح ديوان شيخ محمود شبستري

5 خردنامه

ويژگي اثر : اثر منظوم ، در پند و اندرز.

6 درس دين

7 ديوان اشعار

ويژگي اثر : با بيش از پانزده هزار بيت.

8 ماتمكده ي شهيد شيرخوار

ويژگي اثر : منظومه اي در صد بيت ، در رثاي عبدالله رضيع (ع). --------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مجله ي آينه پژوهش ، سال نهم ، شماره ي 54 ، بهمن و اسفند 1377 ، ص 114

صميمي، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين صميمي

محل تولد : كرير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از دست آوردهاي بزرگ انقلاب اسلامي رهايي دانش از بند

استبداد بود كه سالياني دراز چون ديگر فضايل انساني در سايه حكومت ستم شاهي ، ناچيز و بي ارزش بود و پس از آن در تلالوء فجر پيروزي در لواي معارف بلند اسلام رخ نمود و اميد در دل مشتاقان گشود و در همين افق بود كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به سال 1359 وارد حوزه علميه كاشمر شدم و چون پيش از آن در حزب جمهوري اسلامي كه در آن دوران تشكلي زنده و مؤثر در برابر تبليغات انحرافي گروهكهاي التقاطي و ضد اسلامي مشعوليتي داشتم و فرصتي براي دروس و مطالعه نداشتم به پيشنهاد يكي از دوستان دور كه از حوزه علميه يزد به كوشه اي بي توشه و آماده از براي كسب دانش و مطالعه نام مي برد بدانجا رفتم و درسها را از آغاز پي گرفتم ولي باز همان دل مشغوليتهاي پيش به اضافه عضويت غير رسمي در سپاه و بدين گونه بود تا پس از سه سال كه چندي هم در مناطق جنگي و بويژه در محورهاي عملياتي كردستان سپري شد به قم آمدم و در مدرسه شهابيه ساكن شدم و در درس معالم آقاي قاسمي كاشاني كه اخلاق و منش به عنوان نخستين استاد در قم در من تأثيري ژرف داشت داشت شركت جستم و ماهي چند خود نيز براي چند دانش آموز مقطع دبيرستان كه آشنايي اتفاقي داشتيم در حرم حضرت معصومه (س) به تدريس شرح امثله و سپس صرف مير پرداختم. اين كلاس تقريباً هر وقت از منطقه جنگي به قم مي آمدم ادامه مي يافت. و بدين گونه توفيقي آمد تا از جامع المقدمات

كتابي چند مانند شرح امثله و صرف مير و شرح تصريف ، و الموذج تدريس شد .

ساليان بعد نيز در كنار فراگيري كتابهاي سطح منطق كبري و شرح باب حادي عشر را تدريس نمودم .همراه با دروس خارج فقه و اصول و فلسفه و آيات الاحكام و تفسير قرآن كريم هم در زمينه تاريخ كه از خردسالي بدان علاقه داشتم به كاوش پرداختم. اين پژوهش كه اكنون 12 ساله است غالباً در سده نخست اسلام بوده است و چهار سالي است كه روزانه بين چهار تا پنج ساعت است كه بهره اش 580 فيش تحقيقاتي و 360 ورق آچار است و روزهاي پنج شنبه نيز در مسجد امام زين العابدين(ع) براي روحانيون تدريس سيره دارم سيره سياسي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم حدود چهل مقاله هم در نشريات گوناگون.

صنعت، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1342 ش)، سازنده ى ساز. وى بهترين شاگرد يحيى تارساز و برادر بزرگ جعفر صنعت بود. صنعت تار را استادانه مى ساخت و در تعمير آلات موسيقى، بويژه تار و سه تار و تشخيص معايب آنها استعداد فراوان داشت. او در اواخر عمر به بيمارى سختى دچار شد و پس از چندى درگذشت. استاد اصغر زنگنه و ابوالقاسم اعتمادى (مفتح السلطان) از شاگردان معروف وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (699 ،697 ،695 / 2)، سرگذشت موسيقى (172 -171 / 1)، مردان موسيقى (384 ،365 ،364 ،339 ،322 / 2).

صنيع خاتم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1270 ش)، خاتم كار. ملقب به صنيع ديوان. وى برادر محمد حسين صنيع خاتم است. او به تعمير و مرمت صندوقهاى مزار ائمه اشتغال داشت و طراحى نقوش را به استادى طرح مى كرد و با همكارى شاگردانش به پايان مى رسانيد. از آثار وى: تجديد ساخت ضريح نقره اى حضرت شاه عبدالعظيم، ساختن و پرداختن تالار خاتم كاخ مرمر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (902 / 2)، تاريخ برگزيدگان (534).

صنيع خاتم، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1331 -1262 ش)، خاتم كار. ملقب به امين الصنايع. در شيراز به دنيا آمد. خاتم سازى را، در شيراز، نزد پدر فرا گرفت و هنگام سلطنت رضاخان به تهران آمد و مأمور كارهاى خاتم كارى كاخهاى سلطنتى گرديد و به كمك جمعى از خاتم سازان ماهر، تالار خاتم را در ضلع شرقى كاخ مرمر پديد آورد. از 1310 ش تا پايان عمر به سمت استاد خاتم سازى در اداره هنرهاى زيبا اشتغال داشت. اهل فن، اصالت كارهايش را ستوده اند. وى در شيراز درگذشت و در همان جا دفن شد.[1]

(از ع. خاتم ساز) محمد حسين بن محمد كاظم خاتم ساز (و. شيراز 1262- ف. شيراز 1329 ه.ش.). وى در خانواده اى خاتم ساز متولد شد و خود از سال 1310 ه. ش. تا پايان عمر سمت استادى خاتم سازى در اداره هنرهاى زيباى كشور را داشت. از آثار مهم او تالار خاتم كارى كاخ مرمر است (به طول 8 متر و عرض 6 متر). ديوارها و سقف و اثاثه اين تالار همه از خاتم عالى ساخته شده. وى در 1336 ه.ق. به امين الصنائع ملقب گرديد و علاوه بر مهارت در خاتم سازى، خطوط شكسته و نستعليق را خوب مى نوشته و گاه شعر

مى سروده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار نقاشان (706 / 2)، تاريخ برگزيدگان (535 -533)، دايره المعارف فارسى (1581 / 2).

صنيع همايون اصفهاني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1276 ق)، نقاش، مذهب و قلمدان ساز. ملقب به صنيع همايون. وى نواده ى آقا نجفعلى نقاشباشى است كه در اصفهان چشم به جهان گشود. او در ابتداى كار از پدر هنرمندش فيضها برد و بعد در خدمت ميرزا آقا امامى و محمد باقر سميرمى و ساير استادان ديگر به كس هنر اشتغال داشت. صنيع همايون در صورت سازى و چهره پردازى نازك قلم و در گل و مرغ و منظره پردازى پراعتبار بود و در تذهيب و آبرنگ مهارت داشت و اغلب قلمدان و قاب آينه و جلد كتاب مى ساخت. سبك او متأثر از شيوه ى عباس شيرازى و محمد ابراهيم اصفهانى، ولى در عين حال متمايز از آن دو استاد است. از آثار وى: قلمدان تابوتى بزرگى كه در داخل مداليون رويه اش، تصوير زنى است كه به متكايى تكيه داده و در دو دماغه قلمدان، صورت شير ارائه شده، با رقم: «عبدالحسين صنيع همايون 1338»؛ قلمدانى با تصاوير دخترانى با آرايش زنان فرنگى، بر رويه ى قلمدان تصوير شده و در زمينه ى آن، منظره ى سرسبز درختان و كوهسارهاى فرح افزا ديده مى شود، با رقم: «عبدالحسين صنيع همايون 1324»؛ تصوير رنگ و روغنى مجلس پذيرايى شاه طهماسب از همايون شاه با رقم: «عمل كمترين صنيع همايون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (321 -320 / 1)، تاريخ اصفهان (337 -335)، تاريخ هنرهاى ملى (1030 / 2)، گلستان هنر (پنجاه و دو)، هنر قلمدان (158 -157).

صنيع همايون، عبداللطيف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، قلمدان ساز. از هنرمندانى است كه در گل و مرغ و جانورسازى مهارت داشت. از آثار وى، قلمدان گل و مرغى خوش طرحى است كه به شيوه ى آقا ابراهيم ترسيم شده

با رقم: «عمل كمترين عبداللطيف صنيع همايون 1341».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (343 / 1).

صنيعي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. هنرمند گمنام دوره ى ناصرى بود كه در قلمدان سازى و كارهاى روغنى دست داشت. از آثار وى قلمدان زيبايى است كه در رويه ى آن تصايور چند دختر جلب نظر مى كند و فرشته اى با پرهاى طلايى خود رد مقابل آنها نشسته و با آنها صحبت مى كند. در طرفين صحنه وسط، دو درخت موزون كه يكى برگهاى سبز و ديگرى زرد پاييزى دارد ديده مى شود و در جنب آنها مجلس پرحالت شيخ صنعان و دختر ترسا در نازك قلمى استادانه تصوير شده، با: «رقم صنيعى 1270».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (288 -287 / 1).

صياد، عبدالعزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شعبان عبدالعزيز صيّاد

استاد صياد از جمله قاريان بنام كشور مصر مى باشد. وى در كودكى موفق به حفظ كل قرآن گرديد و مدارج و طبقات قرآنى را با موفقيت پشت سر گذاشت و در عنفوان جوانى جهت قرائت قرآن به راديو مصر دعوت شد، وى از جمله قاريانى است كه به سبك خاص خود تلاوت مى كند و در اين زمينه صاحب سبك مى باشد.

استاد در قرائات سبعه تبحّر خاصى دارد، به خصوص قرائت حفص از عاصم و ورش از نافع كه در اين دو قرائت از اساتيد بنام خود اجازه قرائت دارد.

وى به كشورهاى مختلف دنيا سفر كرده است كه از آن جمله سفر به كشور جمهورى اسلامى ايران در سال 1370 ه.ش مى باشد.

ايشان به مناسبت سالگرد رحلت بنيانگذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمينى (ره)، به دعوت راديو قرآن به ايران آمد و در شهرهاى تهران، مشهد، قم، اصفهان و رشت، دل هاى مشتاقان به قرائت قرآن را لبريز از نور معرفت الهى نمود.

از استاد صياد تلاوت هاى

مشهور بسيارى از جمله تلاوت سوره هاى فرقان، كهف، نجم، قمر، إسراء و آل عمران به جاى مانده است.

منابع زندگينامه :http://st-golbangenamaz.ir

طالب، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مهدي طالب استاد و مدير گروه توسعه روستايي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است.ايشان داراي مدرك دكتري رشته جامعه شناسي از دانشگاه ميرال فرانسه مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي طالب مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران ، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ميرال فرانسه و نيز در رشته جغرافياي انساني از دانشگاه دانيل فوشه – ميرال تولوز فرانسه و دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ميرال فرانسه اخذ نموده است. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد «بررسي مقايسه اي منابع معيشت در سه روستاي ايراني با خصوصيات طبيعي مختلف» و در دوره دكتري بوده است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص سوابق خدمات علمي و اجرايي آقاي دكتر طالب مي توان مواردي همچون «معاون آموزشي دانشكده»، «مدير گروه تعاون و رفاه اجتماعي»، «رئيس توسعه تحقيقات تعاوني» و «سرپرست تحصيلات تكميلي دانشكده» را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس مهدي طالب «اصول انديشه هاي تعاوني»، «تامين اجتماعي»، «تامين ورفاه اجتماعي» و «زمينه ها و شيوه هاي همكاري درجا» ( در مقطع كارشناسي) و «رهبري ومديريت»، «روش تحقيق درتوسعه و رفاه اجتماعي»، «مديريت روستائي»، «تحولات جامعه روستايي ايران»، «روش تحقيق درتوسعه»، «سازمانهاي مشاركتي روستائي»، «سيستم هاي اطلاعاتي مديريت»، «طرح تحقيق»، «مديريت روستائي» و «مطالعه تطبيقي تجارب توسعه دركشور» (در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري) است. چگونگي عرضه آثار : مهدي

طالب مولف كتب «چگونگي انجام مطالعات اجتماعي» (1369)،«روش تحقيق در علوم اجتماعي»(1370)، «مديريت روستايي در ايران»(1371)، «جامعه شناسي اعتبارات روستائي در ايران»(1373)، «اصول و انديشه هاي تعاوني»(1376)، «مديريت روستايي در ايران»(1376)، «كتاب تامين اجتماعي»(1378)، «شيوه هاي علمي مطالعات اجتماعي (روش تحقيق عملي)»(1380) و «جامعه شناسي روستايي: ابعاد تغيير و توسعه در جامعه روستايي ايران»(1384) و مقالات «مسائل و موانع جامعه شناختي توسعه روستايي در ايران»، «عوامل موثر در تقطيع اراضي زراعي »، «شيوه هاي همياري در جامعه روستايي ايران»، «واحدهاي بهره برداري خانوادگي»، «اهميت مفاهيم و اصطلاحات در علوم اجتماعي»، «عوامل اجتماعي مهاجرتهاي روستايي»، «نقش واحدهاي بهره برداري خانوادگي در توسعه كشاورزي»، «مسائل و مشكلات توسعه در ايران»، «طرحي براي مديريت روستائي در ايران»، «فرهنگ شورائي و تاملاتي در مديريت شهري»، «شوراهاي اسلامي روستائي»، «فلسفه تعاونيهاي مصرف»، «فلسفه قيمت گذاري در تغاوني مصرف»، «همياري در ازدواج در ايران»، «قوميت و جنسيت: مطالعه موردي گروههاي قومي در سيستان و بلوچستان»، «دلايل ناكامي نظام برنامه ريزي توسعه در ايران عصر پهلوي دوم»، «جايگاه رشته هاي مختلف علوم اجتماعي در مطالعات روستايي» و «بررسي جايگاه و نقش مطالعات بين رشته اي در مطالعه جوامع روستايي با تاكيد بر ايران» است. علاوه براين، مقالاتي نيز با موضوعات «مقاله ماهيت مشاركت و مشاركت در منابع طبيعي »، «نقش تعاوني ها در صنعت روستا »، «عوامل اجتماعي موثر بر مهاجرت در ايران »، «شيوه هاي همياري در جامعه روستائي ايران »، «علوم اجتماعي در كتب درسي »، «ترويج و واحدهاي بهره برداري خانوادگي »، «جنبه هاي جامعه شناختي ترويج »، «لزوم تشكيل مشاع ها در كشور وزارت كشاورزي »، «نقش واحدهاي بهره

برداري در توسعه كشاورزي »، «استراتژي توسعه در فقر زدائي »، « نقش تعاوني ها در توزيع در ايران »، « مسائل و مشكلات تحقيقاتي اجتماعي در ايران »، « نگاهي ديگر به مقوله مسكن در ايران »، « بحران در خانواده »، « بررسي جامعه شناختي موانع بازگشت مهاجرين جنگ تحميلي »، « اولويت هاي پژوهش فرهنگي در جامعه مدني »، « نقش اعتبارات خرد در تامين عدالت اجتماعي »، « چالش هاي اساسي بازتوليد سرمايه اجتماعي »، « اسلام و تكنولوژي سيردگرگونيهاي اجتماعي و الزامات تكنولوژيك »، « اعتياد و خانواده »، « Rural people participation in reconstruction of the quake struck region »، و ... را در سمينارها و همايشهاي مختلف ارائه نموده اند . مسئوليت طرحهاي تحقيقاتي مختلفي از جمله «نقش اعتماد اجتماعي در ميزان كارآيي شوراهاي اسلامي»(1386 )، «بررسي عوامل موثر بر توسعه توريسم (مطالعه موردي: روستاهاي بخش سامان از توابع شهرستان كرد)»(1385، «بررسي مدلهاي توسعه در تبليغات انتخاباتي كانديداهاي مجلس: مطالعه موردي هشتمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي در شهر تهران»(1386)، «انجام مطالعات اقتصادي اجتماعي در زمينه شيلات كشور و تعاونيهاي صيادي»، «سرپرست بخش آموزش كميته فرعي مقابله با حوادث طبيعي ( زلزله) و انجام پروژه هاي مطالعاتي»، «طرح بسيج توان فني كشور براي مقابله با زلزله با مشاركت UNDP در ايران»، «مديريت بخش تحقيقات اجتماعي و اقتصادي بنياد مسكن انقلاب اسلامي و مديريت پروژه مطالعاتي مديريت روستائي در ايران»، «مسئول شوراي پژوهشي وزارت مسكن و شهرسازي و انجام مطالعاتي در زمينه مسكن و شهرسازي»، «مسئول شوراي بررسي اقتصادي و اجتماعي وزارت مسكن و شهرسازي به مدت 4 سال

و انجام مطالعات در زمينه مسكن و مسائل شهرسازي»، «مسئول شوراي علمي مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري و بررسي پروژه در دست اجراي مركز مزبور»، «بررسي اقتصادي اجتماعي روستاهاي مشهد»، «بررسي اقتصادي-اجتماعي روستاهاي ايلام»، «بررسي اقتصادي-اجتماعي روستاهاي سبزوار»، «بررسي-اقتصادي اجتماعي روستاهاي بيرجند»، «بررسي-اقتصادي اجتماعي روستاهاي نيشاپور»، «بررسي-اقتصادي اجتماعي روستاهاي قاين»، «بررسي اقتصادي-اجتماعي روستاهاي اراك»، «تك نگاري ميكائيل آباد خلخال»، «تك نگاري ( مونوگرافي ) ده نو اراك»، «تك نگاري ( مونوگرافي ) ابراهيم آباد نيشابور با همكاري پروفسور موريو انو استاد ژاپني»، «بررسي اقتصادي-اجتماعي روستاهاي خلخال»، «بررسي تعاونيهاي روستائي تهراني»، «تك نگاري ساعتلو اروميه ( رضائيه ) با همكاري پروفسور موريوانو»، «بررسي تعاونيهاي توليد كنندگان مركبات شمال»، «بررسي تعاونيهاي ساوه»، «بررسي تعاوني توليد كنندگان پسته رفسنجان»، «بررسي تعاوني اعتبار كارگري اصفهان»، «بررسي ادغام خدمات روستائي در سه ده»، «بررسي تعاونيهاي صنايع دستي اصفهان»، «بررسي تعاونيهاي مسكن استان تهران»، «مشاركت در انجام طرح سطح بندي روستاهاي كشور يكي از محققان»، «طرح جامع شيلات در ايران توسط موسسه مطالعاتي Cofrapeche»، «تراكم جمعيتي در شهرهاي كشور » و «ساماندهي نظام آبياري در ساوه و گرمسار»را نيز بر عهده داشته اند. آثار : nbsp1 «اصول و انديشه هاي تعاوني»(1376) ويژگي اثر : تاليف2 «جامعه شناسي اعتبارات روستائي در ايران»(1373) ويژگي اثر : تاليف3 «جامعه شناسي روستايي: ابعاد تغيير و توسعه در جامعه روستايي ايران»(1384) ويژگي اثر : تاليف4 «روش تحقيق در علوم اجتماعي»(1370) ويژگي اثر : تاليف5 «شيوه هاي علمي مطالعات اجتماعي (روش تحقيق عملي)»(1380) ويژگي اثر : تاليف6 «كتاب تامين اجتماعي»(1378) ويژگي اثر : تاليف7 «مديريت روستايي در ايران»(1371) ويژگي اثر : تاليف8 «مديريت روستايي در ايران»(1376) ويژگي

اثر : تاليف9 چگونگي انجام مطالعات اجتماعي» (1369) ويژگي اثر : تاليف

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

طاووس يماني، ابوعبدالرحمان طاووس

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(106 -33 ق)، مفسر، قارى، فقيه، محدث، زاهد و صوفى. اصلش ايرانى است، در يمن به دنيا آمد. ابن جوزى اسم او را ذكوان و لقب او را طاووس آورده و گويد از آنجا كه او طاووس القراء بود به طاووس مشهور شد. او از بزرگان تابعين و از راويان ابن عباس و ابوهريره و فقيهى گرانمايه به شمار مى آيد. مجاهد و عمرو بن دينار از وى حديث روايت كرده اند. در و عظ خلفا و سلاطين بسيار بى باك بود. ابن عيينه گويد: سه تن، از سلاطين به دور بودند: ابوذر، طاووس و ثورى. گفته اند كه او چهل مرتبه حج كرد و چهل سال نماز صبح را با وضوى نماز عشاء خواند. شيخ طوسى او را از جمله اصحاب امام سجاد (ع) ذكر كرده، زيرا كه وى راوى بعضى از ادعيه آن حضرت است. ابن قتيبه در «المعارف» به تشيع وى تصريح كرده و صاحب «روضات الجنات» او را در عداد فقهاى شيعه شمرده، اما محدث نورى در «مستدرك الوسائل» آن را رد كرده و گويد كه از هيچ يك از علما مطلبى دال بر شيعه بودن وى نقل نشده است. طاووس در مراسم حج، روز ترويه، درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (322 / 3)، اعيان الشيعه (396 -395 / 7)، التاريخ الكبير (ج 2 ق 365 / 2)، تهذيب التهذيب (10 -9 / 5)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 501 -500 / 1)، حليه الاولياء (23 -3 / 4)، رجال طوسى (94)،

روضات الجنات (139 -136 / 4)، ريحانه (23 -21 / 4)، سير النبلاء (49 -38 / 5)، شذرات الذهب (134 -133 / 1)، طبقات ابن سعد (70 -66 / 6)، العبر (99 / 1)، الكنى و الالقاب (441 -439 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طاووس)، المعارف (268)، النجوم الزاهره (331 / 1)، وفيات الاعيان (511 -509 / 2).

طاهر اصفهاني، طاهر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 786 ق)، قارى و شاعر. معروف به استادالقراء اصفهانى. از آثار وى: قصيده ى «طاهريه» در قراآت دهگانه به روايت شاطبيه؛ «نظم الجواهر» قصيده اى در«اختلافات الآيات»، بر وزن شاطبيه «نظم الجواهر»، قصيده اى در رؤوس آيات. آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» و جاى جاى «الذريعه» و به تبع ايشان صاحب «تذكره القبور»، صاحب عنوان را تحت نام طاهر بن عرب بن ابراهيم اصفهانى، ملا فخرالدين ابوالحسن معروف به حافظ طاهر در ذيل علماى سده ى نهم قمرى ذكر كرده و او را از شاگردان محمد بن محمد جزرى و استاد نجم الدين محمد سعدى حموى شمرده و كتابهاى بسيارى از جمله «الدر فريد»، در قواعد تجويد و «تجويد القرآن»، به فارسى را بدو نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (396 -395)، الذريعه (69 -68 / 8 ،369 -368 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 71 / 9)، كشف الظنون (1961 ،1343 ،1341)، معجم المؤلفين (38 / 5)،هديه العارفين (431 / 1).

طاهري قزويني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهندس علي اكبر طاهري قزويني متولد سال 1311 در قم تحصيلات ابتدايي و متوسطه را به ترتيب در قم و تهران گذراند . سپس در دانشگاه تهران ، دانشكده ي فني ، رشته ي مهندسي معدن را به پايان رساند . در حدود سال 1334 در كلاس خصوصي متشكل از ده / دوازده نفر از دانشجويان دانشگاه تهران در جلسات هفتگي درس تفسير شركت كرد ، كه حدوداً يك سال ادامه داشت . استاد اين كلاس ، شادروان آيت الله مرتضي مطهري بود و محل تشكيل كلاسها ، در مدرسه ي مروي و متن درسي ، جلد اول تفسير الميزان

، اثر روانشاد علامه محمد حسين طباطبايي ، به عربي بود . در آن ايام هنوز اين تفسير گرانسنگ نه متنش به پايان رسيده بود و نه به فارسي ترجمه شده بود . دو تن از همدرسان نامدار آقاي مهندس طاهري در اين درس تفسير قرآن ، شادروانان دكتر چمران و دكتر سامي بودند . پس از آن با همدرسان بيشتر در جلسات تفسيري روانشاد آيت الله سيد محمود طالقاني در مسجد اسلامبول حضور يافت . اين كلاس ، به دليل اشارات و فعاليتهاي سياسي مرحوم آيت الله طالقاني _ كه امروزه اسناد آن به صورت كتاب دو جلدي مفصلي انتشار يافته است _ پس از مدتي تعطيل شد ، و مرحوم آيت الله طالقاني دستگير و زنداني شد . سالها بعد ، يعني حدوداً دو سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سومين دوره و جلسات تفسير هفتگي كه اين بار استاد آن ، مرحوم مهندس بازرگان بود ، شركت جست كه بسي بيشتر از دوره ي يك ساله ي پيشين ، به مدت 14 سال دوام يافت . مهندس طاهري علاوه بر شركت در اين جلسه ي قرآن پژوهي و تفسير ، خود در ايام فراغت به مطالعه ي كتب قرآن شناسي به ويژه تفاسير پرداخته و چون درك و دريافت عميق و دقيق كلام الله ، نياز به اطلاعات كافي در زمينه ي زبان و حتي ادب عربي دارد ، لذا دوره ي كاملي از دروس و كلاسهاي عربي آموزي دارالعلوم العربيه را كه مديريت آن با دكتر نجفي بود ، با موفقيت طي كرد و از آن پس ، رفته رفته

انديشه ي اقدام به ترجمه ي جديد و امروزيني از قرآن مجيد به فارسي ، به خاطر او راه مي يابد . برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

طاهري يزدي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1278 ش)، مورخ. در يزد به دنيا آمد. بعد از اتمام تحصيلات ابتدايى براى ادامه تحصيل به تهران رهسپار شد و پس از پايان دوره ى متوسطه وارد مدرسه فلاحت تهران شد و از آنجا فارغ التحصيل گرديد. در 1307 ش وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و عهده دار مشاغل مختلف گرديد. اثر وى «تاريخ يزد» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (558 / 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (246 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (420 -419 / 1).

طاير، حاج طاير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، سازنده ى ساز و شاعر، متخلص به طاير. از صنعتكاران دارالصنايع و از نظر زمانى بر استاد فرج الله، مقدم بود. وى سازهاى مختلفى مى ساخته و از ميان كارهاى او سه تارهايش ممتاز و معروف است. حاجى طاير تعميركار ماهرى بود و سه تارهاى يحياى اول را سرمشق كار خود قرار مى داد و اهل ذوق و شعر نيز بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (694 / 2)، سرگذشت موسيقى (169 / 1)، مردان موسيقى (338 ،324 / 2).

طباطبايي اردكاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق.

تولد: 1281(1315 ق.)، اردكان (قريه گزلاازقرا، سفلاى اردستان).

درگذشت: 13 مهر 1372، تهران.

سيد محود طباطبايى اردكانى داراى درجه ى كارشناسى در رشته ى فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران در سال 1343 است. وى سپس به تحصيلات خود ادامه داد و در رشته ى فرهنگ اسلامى در سال 1347 موفق به اخذ دكترى شد.

وى از سال 1353 عضو هيئت علمى دانشگاه ابوريحان بيرونى شد. در دانشگاه علامه طباطبايى (در رشته ى ادبيات) و دانشگاه تهران نيز تدريس مى كرد. سرپرستى گروه زبان و ادبيات فارسى دانشكده ى ادبيات و زبان هاى خارجى دانشگاه علامه طباطبايى نيز به عهده وى بود.

از آثار ايشان است: فرهنگ جامع اردكان؛ بررسى گويه و ويژگى هاى فرهنگى زبان اردكانى؛ تاريخ تحليلى اسلام؛ گزيده و شرح تاريخ بلعمى.

دكتر طباطبايى اردكانى هنگام تدريس در كلاس درس دار فانى را وداع گفت.

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ اسلامى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

زندگينامه

دكتر شادروان سيد محمود طباطبائى اردكانى در سال 1315 ديده به جهان گشود. بعد از اتمام تحصيلات متوسطه، در سال 1343 موفق به اخذ كارشناسى در رشته فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران شد.

سپس به ادامه ى تحصيلات عالى پرداخت. و سرانجام در سال 1347 در رشته فرهنگ اسلامى موفق به اخذ مدرك دكترا گرديد. وى در سال 1353 به عضويت هيئت علمى دانشگاه ابوريحان بيرونى نائل آمد و سرانجام به مرتبه دانشيارى دانشگاه علامه طباطبائى ارتقاء يافت.

آقاى دكتر طباطبائى اردكانى در تمام دوران دانشگاهى خود به پژوهش در فرهنگ و ادب عاميانه و گويش اردكانى پرداخت. از ايشان 5 جلد كتاب در زمينه هاى ادبيات فارسى و تاريخ اسلام به جاى مانده است. از وى حدود 7 مقاله درباره ى ادبيات و علوم انسانى و تاريخ اسلام در مجلات معتبر داخلى به چاپ رسيده است.

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ اسلامى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد و دكترا در رشته فرهنگ اسلامى در سال 1347.

مرتبه علمى:

عضويت در هيات علمى دانشگاه ابوريحان سابق در سال 1353، پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علامه طباطبائى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش در فرهنگ و ادب عاميانه و گويش اردكان، استاد راهنماى 4 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات فارسى و تاريخ اسلام.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 7، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبيات و علوم انسانى، تاريخ اسلام.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طباطبايي نژاد، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود طباطبائي نژاد

محل تولد : اردستان

شهرت : طبائي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمود طباطبايي نژاد در سال 1356 پس از اخذ سيكل وارد حوزه

علميّه قم شدم شركت در برنامه ها و تظاهرات انقلاب و سپس حضور در جبهه در كنار درس ادامه يافت ضمنا در همين دوران ديپلم خود را نيز گرفتم از جمله استادان عاليمقام من مرحوم مدرس افغاني مرحوم وجداني و حضرت آيات اشتهاردي، فاضل و تبريزي، زنجاني، مددي ،شهيدي، مصباح يزدي و جوادي آملي بوده اند در سال 1371 به عنوان محقق جذب دارالحديث گرديدم و هم اكنون مسئول گروه سيره و تاريخ در اين موسسه مي باشم

طبرسي، ابومنصور احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم امامى، فقيه، متكلم، محدث و مورخ. از اهالى سارى مازندران و از ثقات محدثين و علماى بزرگ اماميه بود. او معاصر ابوالفتوح رازى و امين الاسلام طبرسى است. وى از مهدى بن ابى حرب حسينى مرعشى، از دوريستى، از شيخ الطايفه، شيخ طوسى، روايت كرده است. شيخ منتجب الدين (م 585 ق) و ابن شهر آشوب (م 588 ق) از شاگردان وى بودند. شهيد اول در «غايه المراد» فتاوا و نظرات وى را بسيار نقل كرده است. وى در مازندران درگذشت و در روستايى نزديك على آباد (امام شهر فعلى) كه امروز نام آن شيخ طبرسى است، دفن شد. از آثار وى: «الاحتجاج عى اهل اللجاج»، معروف به «احتجاج طبرسى» كه سيد ابن طاووس بر اين كتاب و بر مؤلفش درود فرستاده و اكثر متأخرين از آن اخذ كرده و بارها به چاپ رسيده و از آن ترجمه هايى مربوط به قرن دهم باقى است؛ «الكافى»،در فقه؛ «فضائل الزهراء (س)»؛ «مفاخر الطالبيه»؛ «تاريخ الائمه».[1]

احمد ابن على بن ابى طالب از ثقات محدثان و علماى شيعه در قر. 6 ه. وى با ابوالفتح رازى و فضل بن حسن

طبرسى معاصر بود. شهيد اول غايةالمراد، فتاوى و اقوال او را بسيار نقل مى كند. اوراست: الكافى در فقه، الاحتجاج (شامل احتجاجاتى كه پيامبر ص و ائمه 4 و يارانشان با مخالفان خود كرده اند)، مفاخرالطالبية، تاريخ الائمة، فضائل الزهراء و غيره. بعض متأخران وى را به سارى منسوب دانسته، شايد منشأ اين شبهه آن باشد كه وى چندى در آن شهر زيسته است. سال وفاتش معلوم نيست (دكتر حسين كريمان).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (169 / 1)، اعيان الشيعه (30 -29 / 3)، ايضاح المكنون (259 ،196/ 2 ،213 ،31 / 1)، بحارالانوار (9 / 1)، تاريخ نظم و نثر (371)، دايره المعارف فارسى (1614 / 2)، الذريعه (311 -310 / 21 ،248 -247 / 17 ،258 / 16 ،236 / 14 ،213 / 3 ،282 -28 / 1)، روضات الجنات (74 -72 / 1)، رياض العلماء (49 -48 / 1)، ريحانه (35 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 12 -11 / 6)، الكنى و الالقاب (445 -444/ 3)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (10 / 2)، هديه الاحباب (194)، هديه العارفين (91 / 1).

طرفه، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي طرفه

محل تولد : دشت آزادگان

شهرت : طرفي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/10

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ علي طُ_رفه مشهور به شيخ علي طُرفي 1- نسب 2- معرفي نياي پدري 3- زندگينامه 1- نسب شيخ على طرفى حاتم طايى شخصيت معروف تاريخ كه به بخشش و كَرَم مشهور است از ديار يمن است. و از عشيره بزرگ طِيّ. فرزند او عدى بن حاتم از ياران خاص پيامبر اسلام و اميرالمومنين بود. عدى

سه پسر داشت به نام هاى طُرفه، طارف و طريف كه هر سه در جنگ صفين در ركاب امام خود به دست سپاه معاويه به شهادت رسيدند. داستان ايمان آوردن عدى، تعريف كم نظير پيامبر از او و همچنين داستان هايى كه از فداكارى ها و ارادت او و فرزندانش نسبت به خاندان عصمت و طهارت خبر مى دهند بسيار است. خانواده عدى پس از اسلام آوردن به خدمت پيامبر مكرّم اسلام به مدينه آمدند و پس از دوره حيات ظاهرى ايشان و در دوره حكومت اميرالمومنين به كوفه هجرت كردند. عشيره بزرگ بنى طُرُف كه از بنى طِىّ هستند اكنون در يمن، عراق و جنوب خوزستان زندگى مى كنند. حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ على طُرفى (طُرفي) فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ عيسى طرفى از همين عشيره اند. از افتخارات اين خانواده همين بس كه همه اجداد آنان از بزرگان و علماى مخلص و مجاهدند و به ارادت به اهلبيت و مردمى بودن شهره اند.. 2- همه قبيله من عالمان دين بودند... حاج شيخ على طرفى فرزند شيخ عيسي فرزند شيخ سالم فرزند شيخ محمد... آيت الله حاج شيخ عيسى طرفى از فقهاي مجاهد و بزرگ خوزستان است. ايشان در جوانى به عشق معارف اهلبيت عليهم السلام به نجف اشرف هجرت كردند و نزديك به20 سال از عمر پر بركتشان را صرف تحصيل علوم حقه شيعه كردند. آيت الله طرفى پس از كسب اجازه اجتهاد و به درخواست مردم ديار خود و دستور مراجع عظام نجف به ايران بازگشتند و به ارشاد اهالى خوزستان پرداختند. ايشان از سال 41 با حضرت امام

آشنا شده و به نهضت پيوستند. حاج شيخ عيسى طرفى نماينده حضرت امام و اولين امام جمعه دشت آزادگان و امام جمعه موقت آبادان بودند. محبوبيت ايشان ميان مردم عرب و عجم خوزستان زبانزد است. شيخ سالم پدربزرگ حجت الاسلام شيخ على طرفى از بزرگان و عالمان مجاهد و مردمى بوده است كه در واقعه معروف جهاد عشاير بنى طرف عليه غاصبان انگليسى حضور داشته است. شيخ محمد پدر شيخ سالم از علماى بزرگ و مخلص و صاحب كرامت بوده است. در سفرى كه به زيارت حضرت امام رضا عليه السلام ميرفته، به سختي بيمار مي شود و حضرت را در راه زيارت كرده و از ايشان شفا مى گيرد. و با مركبي كه حضرت به ايشان عطا فرموده بودند راه طولاني مشهد را در اندك زماني با طيّ الارض مي پيمايد. مقبره ايشان در دشت آزادگان واقع در هميلي نزديك مقبره سيد خلف است. 3- نگاهي كوتاه به زندگي روحاني مبارز و رزمنده بسيجي، نماينده امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري (دام ظله) و امام جمعه دشت آزادگان (سوسنگرد، بستان و هويزه) ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم موجيم كه آسودگى ما عدم ماست حجت الاسلام و المسليمن حاج شيخ علي طُرفي (طُرفه) دهم مهرماه سال 1328 ديده به جهان گشود. پدرش علامه مجاهد حضرت آيت ا لله حاج شيخ عيسي طُرفي از علماي خوزستان و ياران حضرت امام بودند كه از ابتداي نهضت حضرت امام (ره) ضمن ارتباط مستمر با ايشان، به مبارزه با رژيم شاهنشاهي پرداختند و بارها از سوي ساواك مورد بازجويي قرار گرفتند. پس از انقلاب از سوى

حضرت امام خمينى(ره) به عنوان نماينده در آبادان، سوسنگرد، بستان و هويزه انتخاب شدند. حاج شيخ عيسي طُرفي دوشادوش رزمندگان اسلام در خط مقدم جبهه حاضر مي شدند و با سخنراني هاي پرشور خود در دل هاى بسيجيان شوق مجاهدت و ايثار در راه خدا را افزون مى كردند. ايشان سرانجام در سال 61 بر اثر عارضه قلبي به ملكوت اعلي پيوستند و به وصيت خودشان در ميان شهداي جنگ در گلزار شهداي اهواز به خاك سپرده شدند. حجت الاسلام حاج شيخ علي طُرفي تحصيلات ابتدايى و متوسطه را تا دوم دبيرستان در آبادان سپري كرد و سال هاى پايانى دبيرستان را در سوسنگرد به آخر رساند. از خاطرات شيرين ايشان در سنين نوجواني، ملاقات با حضرت امام خميني (ره) به همراه پدرشان است. در اين باره چنين مى گويند: اولين بار سال 41 به همراه مرحوم والد با حضرت امام رضوان الله تعالي عليه در بيت ايشان واقع در محله يخچال قاضي قم ملاقات كردم. چهره امام و بيان ايشان چنان جذاب و زيبا بود كه مجذوب ايشان شدم. من در آن زمان 13ساله بودم و همان ملاقات در روح و جان من تأثير عميقي گذاشت به طوري كه عاشق امام و سخنان و خط مشي انقلابي ايشان شدم. به گفته حجت الاسلام طُرفي، از همان زمان كه مرحوم آيت الله حاج شيخ عيسي طُرفي با امام در شهر مقدس قم ملاقات كردند، خانه ايشان كانون گرم انقلاب و سيره امام، الگوي جاويدان زندگانيشان شد. اين سيره عملى از آغاز نهضت مقدس حضرت امام تا مرحله پيروزي و تا به امروز تداوم دارد. وى

پس از اخذ ديپلم، براي گذراندن دوره نظام وظيفه به شهرهاي تهران، كرمان و شيراز اعزام شدند و پس از طي دوران خدمت سربازي، حدود سال 1350 جهت تحصيلات حوزوي به شهر مقدس قم هجرت كرد. اوج فعاليت انقلابي حجت الاسلام طُرفي از زمان شروع نهضت و در دوران طلبگي در شهر مقدس قم متبلور گرديد. در آن زمان ضمن تماس و ملاقات با عده اي از پيروان و شاگردان حضرت امام و منتسبين به بيت شريف ايشان از جمله: آقاي اعرابي داماد امام، به مباني نهضت امام آگاهي يافته و خود يكي از مبلّغين و مروّجين آن شد و با شركت در راهپيمايي ها و پخش اعلاميه و... به انجام وظايف انقلابى پرداخت. در سال هاي 56 و 57 به منظور آگاهى بخشى به مردم مانند رساندن اعلاميه و نوار سخنراني هاي انقلابي، به صورت مستمر به شهرهاي خوزستان به ويژه آبادان سفر مي كردند و در مساجد، مجالس، محافل و نشست هاي سرّي با ايراد سخنراني، آخرين مواضع انقلاب را تبيين مي كردند. اهم فعاليت هاي ايشان در سال هاي قبل از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي را مرور مي كنيم: · شركت در راهپيمايى ها، از جمله شركت در اولين راهپيمايي انقلابي 19 دي قم. · تهيه نوارهاي سخنراني و اعلاميه هاي انقلابي و ارسال آن ها به آبادان و ساير شهرها. · تهيه وسائل تكثير اعلاميه و ارسال آن به آبادان · تشكيل جلسات آموزش قرآن كريم براي جوانان در در آبادان و آگاهى بخشى انقلابي در خلال جلسات. · سخنراني هاي انقلابي در مساجد و محافل مردمي. · سازماندهي و راه

اندازي راهپيمايى در مناطق شهري و روستايى. · تسخير راديو تلويزيون آبادان در ابتداي انقلاب. حجت الاسلام طُرفه پس از انقلاب وظايف انقلابى خود را پى گرفت. برخى از اين فعاليت ها چنين است: · تشكيل ستاد عشاير آبادان و نظارت بر كميته هاي محلي كه مشتمل بركميته هاي مهم مرزي اروندرود بود. · حل مشكلات اجتماعي و اختلافي با تشكيل كميته اي به نام كميته حل اختلاف كه جايگزين برخي از شعب دادگستري به صورت موقت بود. · مبارزه با قاچاق. · مبارزه با گروهك هاي منافق و كمونيست و انهدام پايگاه هاي آنان كه به عناوين مختلف از قبيل چريك هاي اقليت و اكثريت در آبادان فعاليت داشتند. · مديريت راديو نفت ملي آبادان. · تشكيل مجمعا لخطباي آبادان. · تشكيل مجمعا لشعراي آبادان. · تأسيس مركز الثقافي (مركز فرهنگي) آبادان. · راه اندازي محافل شعر و ادب انقلابي به زبان عربي و ضبط و پخش آن از صدا و سيما. حاج شيخ علي طُرفي در مدت هشت سال دفاع مقدس و غيورانه از مرزهاى ايران عزيز، دوشادوش رزمندگان حضوري آگاهانه داشتند. پارها ى از فعاليت هاى ايشان در سال هاى دفاع و پس از آن چنين است: · حضور در جبهه ها از اولين روز شروع جنگ تحميلي تا پايان آن به عنوان نيروي رزمي و فرهنگي در راديو و كميته انقلاب اسلامي · بيش از 12 سال نماينده حضرت امام و رهبرى و امام جمعه دشت آزادگان (سوسنگرد، بستان و هويزه). · تهيه سلاح و مهمات جنگي و تدارك نيازمندي هاي جبهه رزمندگان عشاير آبادان. · حضور مستمر درخطوط مقدم نبرد.

· رئيس ستاد پشتيباني جنگ دشت آزادگان و تهيه و ارسال كمك هاي مردمي براى رزمندگان اسلام. · نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سوسنگرد، بستان و هويزه. · نماينده جامعه روحانيت در بنياد مسكن. · رئيس جمعيت هلال احمر دشت آزادگان. · رييس ستاد اعزام روحانيون به جبهه دشت آزادگان. · سرپرست امور فرهنگي جهادسازندگي آبادان در دوران جنگ. ساير سوابق و مسئوليت هاي علمي، فرهنگي و سياسي حجت الاسلام طُرفي: · بيش از 30 سال تحصيل و تدريس در حوزه هاي علميه و همچنين افتخار تلمذ سطوح نزد استاداني چون: مدرس افغاني، تهراني، سيد علي علوي، شيخ حسين قطيفي، بحث خارج نزد آيات عظام مرحوم ميرزا جواد تبريزي، مكارم شيرازي، سيد كاظم حايري. · بناي بيش از 40 باب مسجد و بناى حوزه علميه و مصلاي دشت آزادگان. · مسئول بخش عربي راديوهاي استان خوزستان. · مسئول بخش عربي صداي سپاه پاسداران استان خوزستان. · سرپرست اداره اوقاف و امورخيريه آبادان. · رئيس شوراي حل اختلاف دادگستري آبادان. ايشان صاحب تأليفات متعددى هستند كه از آن جمله كتابب «آبادان در تاريخ اسلامي» و «مساجد آبادان» به چاپ رسيده است. و تأليفات ديگرشان از جمله «طيّ قبيله المؤمنه»، «نامه ي امام جعفر صادق عليه السلام به دولتمردان» ، «الزرع و الزراعه» و «الاخلاق الاسلامي»، «ديوان اشعار عربي و فارسي» در شرف چاپ هستند. و آخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا أبي القاسم محمّد و علي أهل بيته الطّيّبين الطّاهرين المعصومين المنتجبين و اللّعن الدّائم علي أعدائهم أجمعين إلي يوم الدين.

طريان، آلينوش

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

آلينوش طريان (متولد

1299-سن:89 سال) فيزيك داني ايراني است.

داراي دكتراي فيزيك از دانشگاه سوربن فرانسه است و نخستين زني بود كه در ايران در رشته فيزيك استاد دانشگاه شد. او نخستين رصدخانه خورشيدي و تلسكوپ خورشيدي را در ايران بنيان نهاد و نخستين شخصي بود كه درس فيزيك ستاره ها (اختر فيزيك) را در ايران تدريس كرد. دكتر طريان را «مادر نجوم ايران» مي نامند.

زندگي شخصي

دكتر آلينوش طريان يك ارمني ايراني است و از پدر و مادري تحصيل كرده متولد شده است. او به زبانهاي فارسي، ارمني، فرانسوي تسلط و با تركي و انگليسي آشنايي داشته است.

در سال 1382 فيلم مستندي به نام «سوي خورشيد» از زندگي طريان ساخته شد كه از مجموعه برنامه هاي «فرزانگان ايران» شبكه دوم سيما بود.

آلينوش طريان هرگز ازدواج نكرده است و ورثه اي ندارد. وي هم اكنون منزل خود را وقف به ارامنه جلفا و دانشجوياني كه محل اسكان مناسبي ندارند كرده است و در سن 89 سالگي در آسايشگاه سالمندان توحيد زندگي مي كند.

زندگي علمي

آلينوش طريان مدرك ليسانس خود را در سال 1326 از دانشگاه تهران دريافت كرد و همانجا به عنوان متصدي عمليات آزمايشگاهي دانشكده علوم استخدام شد. سپس براي بورس تحصيلي درخواست كرد ولي به دليل زن بودن او، دكتر محمود حسابي كه تحصيل را تا همينجا براي وي زياد مي دانست با اين درخواست موافقت نكرد و آلينوش طريان به خرج خانواده خود به دانشگاه سوربن رفت و سال 1335 (1956 ميلادي) از آن دانشگاه مدرك دكترا گرفت.

با وجود پيشنهاد استادي در دانشگاه سوربن، دكتر طريان با هدف خدمت به كشورش به ايران بازگشت و در دانشگاه تهران به عنوان دانشيار ترموديناميك منصوب شد. در سال 1338 براي شركت در

بورسيه دولتي آلمان غربي در مطالعه رصدخانه خورشيدي انتخاب شد و پس از چهار ماه مطالعه به ايران بازگشت و در سال 1345 نقش عمده اي را در بنيان گذاري نخستين رصدخانه فيزيك خورشيدي در ايران ايفا كرد.

خانم دكتر طريان در سال 1343 به مقام استادي در دانشگاه تهران رسيد و نخستين شخصي بود كه درس فيزيك ستاره ها (اختر فيزيك) را در ايران تدريس كرد.

آلينوش طريان بعد از 30 سال تدريس، در سال 1358 درخواست بازنشستگي داد.

گفتاورد:

•من دانشجوها را خيلي دوست داشتم و بالطبع دانشجوها هم من را خيلي دوست داشتند و اين مسئله باعث شده بود تا كوچكترين ناراحتي اي در دوران تدريسم احساس نكنم و با دانشجويانم مثل دوست رفتار مي كردم و اصلاً خودم را نمي گرفتم. معلم بايد مهربان باشد و مهرباني را بايد به دانشجوها و دانش آموزانش ياد دهد چرا كه اين جوانان آينده كشور هستند. اگر اساتيد بداخلاق باشند، نمي توانند درس اخلاق بدهند. •اساتيد بايد به طور مرتب مطالعه داشته باشند و بايد اطلاعات خود را مطابق با مطالب روز كنند و دانشجويان هم بايد خوب درس بخوانند.

طفال نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(448 -359 ق)، قارى، مسند و محدث. معروف به ابن طفال. اصل وى از نيشابور است.پدرش در مصر سكونت گزيد و او در مصر به دنيا آمد. طفال فرشنده ى نوعى گل است.او از قاضى ابوطاهر احمد ذهلى و ابوالحسن بن حيويه نيشابورى و ابومحمد حسن بن رشيق و احمد بن محمد بن سلمه خياش و عبدالواحد بن احمد بن ابى محمد بن قتيبه و احمد بن محمد بن هارون اسوانى و ابوطيب عباس بن احمد هاشمى حديث روايت كرده است. سهل بن بشر اسفرانيى و ابوصادق مرشد بن

يحيى مدينى و ابوعبدالله محمد بن احمد رازى و ابومحمد عبدالعزيز نخشبى و خفره، دختر مبشر بن فاتك، از وى حديث روايت كرده اند. سلفى گويد كه وى در مصر از مشاهر راويان ثقات تاييد شده بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (68 / 4)، سير النبلاء (665 -664 / 17)، شذرات الذهب (278 / 3)، العبر (293 -292 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طفال).

طوبي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1174 ق)، حكيم، اديب، مورخ، هيوى و شاعر، متخلص به طوبى. از منجمان و اديبان بنام روزگار خود بودكه در سخنورى توانا و در علم هيأت استاد بود. طوبى در اصفهان درگذشت و در بقعه ى امامزاده اسماعيل به خاك سپرده شد. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (43)، الذريعه (651 / 9)، ريحانه (62 / 4).

طوسي، ابوابراهيم اسحاق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(655 -564 ق)، قارى، محدث، اديب و دانشمند. در مراكش ادب آموخت. قسمتى از «صحيح» مسلم را از دايى مادرش، ابوعبدالله بن زرقون، استماع كرد و قراآت هفت گانه را نزد على بن هشام جذامى آموخت. او از ابومحمد بن عبيدالله حديث شنيد و از ابوعبدالله بن خليل قيسى، آخرين شاگرد ابوعلى غسانى، اجازه روايت داشت. ابوجعفر بن زبير از شاگردان وى بود. طوسى هر روز قرآنى ختم مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (301 -300 / 23)، الوافى بالوفيات (398 / 8).

طوسي، رضي الدين، ابوالحسن مؤيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(617 -524 ق)، قارى، مسند و محدث. «صحيح» مسلم را از فراوى و «صحيح» بخارى را از وجيه و ابوالمعالى فارسى و عبدالوهاب بن شاه و «الموطأ» را از هبه الله سيدى و «تفسير ثعلبى» را از عباسه عصارى و «الوسيط» واحدى را از عبدالجبار خوارى و «الغايه» ابن مهران را از زاهر بن طاهر و «الاربعين» حسن بن سفيان را از فاطمه دختر زعبل و همچنين «جزء» ابن نجيد را استماع كرد. او را ثقه اى نيكوكار و قارى درست كردارى توصيف كرده اند. گروه بسيارى از دانش پژوهان به سويش آمدند. علامه جمال الدين محمود ابن حصيرى و ابن صلاح و قاضى خويى و ابن نقطه و برزالى و ابن نجار و ضياء و مرسى و صريفينى و مجد اسفراينى و على بن يوسف صورى و شمس الدين زكى بيلقانى و مفضل قرشى و احمد بن عمر باذبينى و كمال بن طلحه و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. تاج الدين عصروى و ابن عساكر و عبدالواسع ابهرى و زينب كنديه از وى اجازه روايت داشتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (107 -104 / 22)، العبر (176 / 3)،

النجوم الزاهره (222 / 6)، وفيات الاعيان (346 -345 / 5).

طوسي، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمّد گندم نژاد طوسى، مشهور به سعيد طوسى در سال 1344 شمسى در مشهد مقدس متولد شد. وى از پنج سالگى شروع به آموختن قرآن كريم نمود. ابتدا در يكى از مكتب خانه هاى مشهد كه قرآن را به سبك هجى تدريس مى نمودند، به مدت يك سال شركت كرد و سپس در جلسات قرائت به طور مستمر حضور داشت.

ايشان از سال 1372 در مسابقات سازمان حجّ و اوقاف شركت كرد و تا سال 1377 حائز رتبه هاى مختلفى شد. در مسابقات بين المللى حفظ و قرائت قرآن كريم در سال 1372 در سوريه و در سال 1373 در عربستان سعودى به نمايندگى از جمهورى اسلامى ايران شركت داشت. سرانجام در سال 1377 در مسابقات بين المللى مالزى، در ميان سى كشور جهان، رتبه اول را به دست آورد.

ايشان جهت نشر و اشاعه فرهنگ قرآن كريم، نه بار به حج مشرف شده و به كشورهاى سريلانكا، چين، كويت، امارات، بنگلادش، پاكستان، آذربايجان شوروى و سوريه سفر نموده است.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

ظاهري، خليل

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 893 -872 ق)، فقيه، مفسر، مورخ، اديب و شاعر. ملقب به عرس الدين و معروف به ابن شاهين. پدرش شاهين برده ى سلطان ملك ظاهر سيف الدين بود، لذا ظاهرى نام گرفت. وى در بيت المقدس به دنيا آمد و در قاهره تعليم يافت. وى در بيت المقدس به دنيا آمد و در قاهره تعليم يافت چون به سن رشد رسيد نظارت ضرابخانه ى مصر بدو سپرده شد. در 840 ق اميرالحاج شد. او در طرابلس درگذشت. در حدود سى تأليف و تصنيف از او بجاى ماند. از جمله آثارى وى: «كشف الممالك»و خلاصه آن به نام «زبده كشف الممالك فى بيان الطرق و

المسالك» درباره ى مصر، كه در پاريس چاپ شده است؛ «الاشارات فى علم العبارات»، تعبير رويا در دو مجلد؛ «الكوكب المنير فى اصول التعبير»؛ «المواهب فى اختلاف المذاهب»؛ «المنيف فى الانشاء الشريف»؛ «الدره المضيئه فى السيره المرضيه»؛ «ديوان» شعر،در چندين مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (367 / 2)، ايضاح المكنون (596 / 2 ،460 / 1)، ريحانه (44 / 8)، كشف الظنون (1523 ،1496 ،953 ،305 ،97)، معجم المؤلفين (120 / 4).

ظهير كازروني، علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(611- ح 697 ق)، عالم، فقيه، رياضيدان، مورخ، لغوى و شاعر. از رجال دوران مغول بود كه در عراق زندگى مى كرد. خط نيكويى داشت و متصدى كارهاى بزرگ دولتى بود. كتب بسيارى تأليف و تصنيف كرد كه از آن جمله: «روضه الاريب»، در تاريخ بغداد، در بيست و هفت بخش؛ «كنز الحساب» يا «وكر الحساب»، در حساب؛ «الملاحه فى الفلاحه»؛ «النبراس المضى ء» يا «نبراس المفتى»، در فقه شاعفى؛ «الذروه العليا فى سيره المصطفى (ص)»؛ منظومه «الاسديه»، در لغت؛ «التنزلات» كازرونى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (155 / 5)، ايضاح المكنون (715 714 / 2 ،328 / 1)، ريحانه (76 / 4)، كشف الظنون (1923 ،1013 ،923 ،494)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (232/ 7)، هديه العارفين (715 / 1).

عابديني، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل عابديني

محل تولد : مرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالفضل عابديني استاديار دانشگاه تهران، دانشكده الهيات، در سال 1329 در مرند (آذربايجان شرقي) متولد شده و تحصيلات ابتدايي را در آن شهر گذرانده سپس به تبريز هجرت كردم و در مدرسه طالبيه تبريز (حوزه علميه) تحصيلات حوزوي را شروع كردم و در ضمن دروس جديد را هم ادامه دادم. (1342) سپس به شهر قم رفتم، منطق و اصول و لمعتين و رسائل و مكاسب را پيش اساتيد بزرگ جناب آقاي پاياني و جناب آقاي سبحاني خواندم (تا پايان سطح) در كنار علوم دينى، دروس جديد را هم تا ديپلم ادبي و سپس در سال بعد ديپلم تجربي را پشت سر گذاشتم (2 ديپلم گرفتم ادبي و تجربي). در سال 1353 در دانشگاه تهران در رشته تاريخ

قبول شدم يكي دو سال از قم به تهران تردّد مي كردم و سرانجام به قول طلبه ها سلب توفيق شده و ناچار از قم بريدم و براي هميشه ساكن تهران شدم. در سال 1355 ليسانس گرفتم _ مجدداً دوره فوق ليسانس را در همان دانشگاه ادامه دادم. به انقلاب و انقلاب فرهنگي خورد _ مدتي دانشگاه ها تعطيل شد. سرانجام در سال 1364 فوق ليسانس گرفتم.در سال 1369 از طريق اعزام دانشجو به خارج، از طريق وزارت علوم به كشور فرانسه براي اخذ دكترا، اعزام شدم 2 سال در فرانسه بودم، بنا به دلايل سياسي و فرهنگي نتوانستم در آنجا ادامه تحصيل بدهم، ناتمام برگشتم. مجدداً براي دكترا امتحان دادم و در دانشگاه شهيد بهشتي ادامه تحصيل دادم و سرانجام از آن دانشگاه دكترا گرفتم. و هم اكنون به كار تدريس و تحقيق و پژوهش مشغول هستم.

عارف عجمي، فتح الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 969 ق)، شاعر و مورخ. از شاعران عهد سلطان سليمان خان عثمانى قانونى و شاهنامه چى او بود. اشعار بسيارى درباره ى سفرها و جنگها و مدح وى سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (80 / 4)، لغت نامه (ذيل/ عارف عجمى).

عاقلي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا عاقلي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا عاقلي فرزند اكبر داراي پرونده در حوزه مباركه 13734 پس از اخذ ديپلم در سال 63 _ 62 در كنكور همان سال شركت كرده و در رشته فني مهندسي (مخابرات و الكترونيك) قبول شدم، اما از آنجا كه علاقه وافري به فراگيري دروس حوزوي داشتم، عليرغم فشار اطرافيان، حوزه مقدسه را را مقدم بر دانشگاه دانسته و حاضر به ورود به دانشگاه نشدم، لذا با همان مدرك قبولي كنكور وارد حوزه مقدسه علميه شدم كه اين را از الطاف حفيه الهي مي دانم، در بدو ورود به مدت دو سال (به علت عدم پذيرش حوزه علميه قم از داوطلبان شهرستاني) در حوزه علميه يزد (مدرسه امام خميني(ره)) درس حوزه را آغاز و پس از دو سال به قم عزيمت نموده، پس از امتحان ورودي در مدرسه المهدي(عج) حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني(ره) به ادامه تحصيل دروس حوزه پرداختم كه بحمدالله به مدت 10 سال دوران سطح را با موفقيت به پايان رسانده، سپس در دروس خارج حوزه ادامه دادم.

در اثناء، دوره تخصصي تفسير را بحمدالله سپري نموده، و در آزمونهاي متعددي كه از طريق نهادها و ارگانها من جمله: آزمون حج، كه لطف خاص الهي شامل حال اين حقير شده و بحمدالله هر ساله

در خدمت زائرين بيت الله الحرام مي باشم.

همچنين در آزمون نهاد ولي فقيه در دانشگاهها شركت كرده، و در گرايش تاريخ اسلام شركت كرده كه بحمدالله بعد از موفقيت در آزمونهاي كتبي، شفاهي و مصاحبه، به عنوان استاد در گرايش تاريخ اسلام پذيرفته شده، كه مدرك آن نيز موجود مي باشد.

و به زودي به دانشگاه آزاد اسلامي واحد گلپايگان مسئول واحد فرهنگي آن دانشگاه، كار خودم را شروع خواهم كرد انشاء الله.

در طول سفرهاي تبليغي نيز لطف الهي شامل اين حقير بوده، كه در چندين جا با ياري مردم و همكاري آنان چند باب مسجد و حسينيه بنا گرديده مِن جمله: در يكي از روستاهاي رفسنجان، در يكي از روستاهاي بخش گلباف، در يكي از روستاهاي مركزي شهرستان كهنوج، چندين مرتبه سپاه پاسداران كرمان از اين حقير جهت همكاري دعوت به عمل آورده، اما از آنجا كه علاقه ام به درس و بحث بيش از كارهاي اجرايي است حاضر به قبول آن نشدم و نيز عدم قبول امامت جمعه براي يكي از شهرستانهاي كرمان، كه خداوند لطف نمود كه از پذيرش آن استنكاف ورزم.

عالم زاده، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ و تمدن ملل اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى فرهنگ و تمدن اسلامى، كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد فلسفه و علوم تربيتى از دانشسراى عالى تهران، دكتراى فرهنگ و تمدن اسلامى از دانشگاه تهران، تدريس در دانشگاههاى فردوسى مشهد، تهران، تربيت مدرس و شهيد بهشتى از سال 1353.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ اسلام، تاريخ تشكيلاتى اسلامى، تاريخ هنرهاى اسلامى،

تاريخ فرق و مذاهب، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 24 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ اسلام، تاريخ تمدن و فرهنگ اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاريخ و تمدن ملل اسلامى (تاريخ اسلام، تشكيلات و سازمانهاى حكومتى، هنرهاى اسلامى)

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

عاملي رناني، سعيدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سعيدرضا عاملي رناني دانشيار گروه ارتباطات اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي، رئيس دانشكده مطالعات جهان دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران (1371) و مدرك كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه دابلين ايرلند (1374) و مدرك دكتراي را در رشته ارتباطات از دانشگاه Royal Holloway University of London (1380) اخذ نموده است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : ارتباطاتتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر سعيدرضا عاملي مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران (1371) و مدرك كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه دابلين ايرلند (1374) و مدرك دكتراي را در در رشته ارتباطات از دانشگاه Royal Holloway University of London (1380) اخذ نموده است. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد، « ارتباط بين تلويزيون و باورها و رسومات مذهبي» و رساله دوره دكترا « تاثير جهاني شدن بر هويت مسلمانان بريتانيا» مي باشدمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريت سعيدرضا عاملي رناني به قرار زير است: • موسس و عضو هيئت امناي كالج اسلامي مطالعات پيشرفته _ لندن از 1997 تا به

حال • موسس و رئيس موسسه ي مطالعات اسلامي _ لندن 1997_ 1999 • موسس و عضو هيئت امناي موسسه ي اسلامي حقوق بشر _ لندن از 1997 تا به حال • عضو كميته ي بين المللي مطالعات جهاني _ لندن از 2002 تا به حال • عضو هيئت علمي دانشكده ي علوم اجتماعي دانشگاه تهران _ گروه ارتباطات از 2001 تا به حال • موسس و رئيس موسسه مطالعات امريكاي شمالي و اروپا از مهرماه 1383 تا كنون • عضو هيئت علمي و دانشيار دانشكده ي علوم اجتماعي _ دانشگاه تهران • عضو هيات تحريريه "دانشنامه علوم اجتماعي",دانشگاه تربيت مدرس 1383 • عضو هيات تحريريه "پژوهشنامه جهاني شدن",مركز ملي مطالعات جهاني شدن 1386 • معاون طرح و برنامه دانشگاه تهران,سازمان مركزي دانشگاه تهران دفتر طرح و برنامه 1387 • سرپرست دانشكده مطالعات جهان,دانشكده مطالعات جهانفعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس سعيدرضا عاملي رناني : ارتباطات وفرهنگ، جهاني شدن ارتباطات، سمينارمسائل سياسي واستراتژي معاصر، فلسفه رسانه هاي جمعي، مطالعات فضاي مجازي، نقدوتفسيرومقاله درمطبوعات (مقطع كارشناسي). سمينار ، قوم شناسي و ساختار حكومتي و قانون اساسي، ارتباطات وفرهنگ، جامعه شناسي جهاني شدن ، جهاني شدن وفرهنگ، جامعه شناسي ارتباطات بين فرهنگي، جهاني شدن وفرهنگ، مسائل رسانه اي ايران وجهان، مطالعات فضاي مجازي ، مقدمه اي بر مطالعات آمريكاي شمالي(مقطع كارشناسي ارشد و دكترا) است.چگونگي عرضه آثار : تعداد راهنمايي پايان نامه دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد به ترتيب 1 و24 تعداد طرحهاي تحقيقاتي:14 مورد تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:13 مورد تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجي:7 مورد تعداد مقالات ارائه شده در همايشها در

ايران: 19 مورد تعداد مقالات ارائه شده در همايشها در خارج از كشور : 41 موردآثارnbsp1 Dual Citizenship: British, Islamic or Both: Obligation, Recognition, Respect and Belonging, London, IHRC, – co- authors, Saied R. Ameli Arzu Mirali ويژگي اثر : بزبان خارجي-20042 Globalization, Americanization and British Muslim Identity, London, ICAS Press ويژگي اثر : بزبان خارجي-20023 Secular or Islamic? What Schools do British Muslims want for their children?, London, IHRC, Co-authors, Saied R. Ameli , Alya Azam, Arzu Mirali ويژگي اثر : بزبان خارجي -20054 Social Discrimination: Across the Muslim Divide, London, IHRC, Saied R. Ameli, Manzur Elahi Arzu Merali ويژگي اثر : بزبان خارجي-20045 ارزيابي فضاي مجازي ايراني ويژگي اثر : تاليف-13866 دين و رسانه ويژگي اثر : تاليف-1385

عباسعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، ميناساز. از هنرمندان زبردست بود كه در چهره نگارى و شبيه سازى و ارائه ى گل و مرغ و پرندگان استعداد فراوان داشت. از آثار وى سر قليانى است كه در حاشيه و كناره هاى آن، تصاوير زنان و دخترانى به شيوه ى فرنگى آرايش يافته است. در بين تصاويرى كه در مداليونهاى متعدد انجام يافته، مرغى ديده مى شود كه در ترنجهاى كوچك نقش بسته و در حواشى و زير آتشدان، تصوير خورشيد جلوه نموده است و رقم «عباسعلى» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (297 / 1).

عباسي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى محمد عباسى در 25 اسفند ماه سال 1345 ه_.ش در شهر تهران در خانواده اى مذهبى ديده به جهان گشود جوّ مذهبى خانواده و اشتياق پدر و مادر براى پرورش قرآنى اين كودك، نخستين بارقه عشق به قرآن را در نهاد ايشان به وديعه نهاد از اين رو به تدريج شعله و اين اشتياق در درونش وسعت مى گرفت و او را به جلسات و محافل انس با اين كتاب سعادت مى كشاند. در سالهاى 53 تا 54 ه_.ش پدر ايشان تمامى فرزندانش، از جمله محمد را در فصل تابستان به مسجد محل خودشان يعنى مسجد موسى بن جعفر (ع) مى بدر تا فرزندانش نخستين الفباى فراگيرى كتاب خدا را بياموزند و محمد كه اشتياق زايد الوصفى در فراگيرى كتاب وحى داشت در جلسات درس مى درخشيد. استعداد ايشان در اين مسير آن چنان بود كه استاد جلسات از او مى خواست تا در غيابش كلاس درس را اداره كند و او هم كه كودكى بيش نبود برنامه تدريس را از جزء سى

ام قرآن دنبال مى كرد. در همان ايام محمد عباسى بنا به توحيد استاد روحانى اشان در مسابقه اى شركت كرد و با عنايت الهى جزء نفرات برتر انتخاب شد و عكسش را در يكى از مجلات فرهنگى آن زمان به چاپ رساندند و بدين سان موفقيت او در امر فراگيرى قرآن روز بروز چشمگيرتر از گذشته مى شد.

در سال 57 در همان ايام اوج درگيريهاى مردم با رژيم طاغوت، محمد عباسى بهمراه تنى چند از دوستانش در مسجد محل گرد هم مى آمدند و آيات الهى را تلاوت مى كردند در اين جلسات ايشان با تقليد از نوارهاى مرحوم عبدالباسط گامهاى اوليه تلاوت طى مى كرد و بتدريج با اجازه امام جماعت مسجد و مسئول بسيج مسجد آقاى عباسى قبل از نماز مغرب و عشاء، بصورت زنده در مسجد به تلاوت قرآن مى پرداخت. همين تلاوتها و گفتن تكبير و اذان استعداد نهفته ايشان را بارور كرد.

اقاى عباسى در كنار فعاليتهاى معمولى از سال 1360 تا كنون به تدريس قرآن نيز اشتغال دارد. ايشان بنابه توصيه استادانش، استاد خدام حسينى، نسبت به يادگيرى موضوعى و تفسير مفاهيم قرآن هم وارد اين زمينه شد و در همين ايام مدرك كارشناسى خود را در رشته علوم قرآنى و حديثى از دانشگاه تهران دريافت كرد. آقاى محمد عباسى همچنين از سال 1365 بمدت دو سال به فراگيرى دروس حوزوى در مدرسه علميه آيت الله مجتهدى پرداخت آقاى عباسى علاوه بر اين داراى مدرك ممتاز خوشنويسى در رشته خط نستعليق از انجمن خوشنويسان تهران نيز هست و در اين زمينه از استاد هاشم زمانيان بسيار ياد مى كند.

آقاى

محمد عباسى در سال 1368 ازدواج كرد و ثمره اين ازدواج دو فرزند است و ايشان از همسرشان بعنوان يكى از عوامل پيشرفت و موفقيت خود در مسير تلاوت ياد مى كندو معتقد است كه با هميارى و همفكرى و كمكهاى همسرش توانسته است در مسير فعاليتهاى قرآنى موفق باشد. آقاى محمد عباسى در آغاز كار تلاوت بمدت 3 سال از استاد عبدالباسط تقليد كرد پس با توصيه استادش به تقليد از استاد مرحوم، منشاوى و مرحوم استاد مصطفى اسماعيل پرداخت و كمتر از حدود 6 سال به صورت تقليد از اين اساتيد به تلاوت ادامه داد.

سپس به تلفيق الحان اساتيد برجسته اى چون مصطفى اسماعيل، كامل يوسف البطئينى و شعيشع پرداخت و با تركيب الحان تلاوت اين اساتيد سبكى ويژه براى خود برگزيد.

بهمين دليل آقاى عباسى نيز چون ساير اساتيد تلاوت به قاريان قرآن سفارش مى كند كه در ابتداى كار با تقليد از تلاوت قاريان برجسته مصرى به تلاوت بپردازند و به تدريج براى خود سبكى برگزينند تا بتوانند از استعدادهاى خود در مسير تلاوت به خوبى بهره بگيرند. در سال 1360 مسابقه اى از سوى اوقاف برگزار شد كه آقاى محمد عباسى در اين دوره ا مسابقات به عنوان نفر چهارم برگزيده شد در اين سال براى اولين بار قاريان برتر به تعداد 72 نفر به حج اعزام شدند و آقاى عباسى نيز جزء اين گروه بود.

آقاى عباسى در سال 67 در مسابقات سراسرى قرآن كه در كرمان و از سوى اوقاف برگزار شد با كسب رتبه سوم به هندوستان اعزام شد ولى در مسابقات بين المللى قرآن كريم هندوستان رتبه نخست

را از آن خود نمود ايشان همچنين در سال 71 در مسابقات سراسرى طلاب علوم دينى در قم و نيز در مسابقات بين المللى ايران نفر اول و در مسابقات بن المللى قرآن در كشور مالزى در سال 73 رتبه دوم را بدست آورد.

آقاى محمد عباسى نخستين تلاوت رسمى خودش را در سال 1358 در مسجد قنات اباد تهران اجرا كرد كه اين تلاوت از سيماى جمهورى اسلامى ايران پخش شد پس از بازگشت از مسابقات كشور هندوستان در سال 67 خدمت حضرت امام خمينى (ره) مشرف شد و او با قرائت در مقام معظم رهبرى كه در آن سال رياست جمهورى را بعهده داشت مورد تفقد معظم له قرار گرفت. آقاى محمد عباسى هم چنين به مدت 16 سال در برنامه قرآن صبحگاهى راديو به تلاوت مى پرداخت كه اين تلاوت از ساعت 6 صبح از راديو پخش مى شد آقاى محمد عباسى در حال حاضر كارشناس ارتباطات و صنعت هوايى در داشكده صنعت هواپيمايى كشورى و نيز مدير روابط عمومى اين دانشكده است جلسات تلاوت و تدريس آقاى عباسى از سال 58 تا 67 در مسجد حضرت ابوالفضل (ع) تهران و از سال 72 تا كنون در مسجد نظام مافى واقع در خيابان آيت الله كاشانى در روزهاى شنبه بعد از نماز مغرب و عشاء تشكيل مى شود.

يكى زا ويژگيهاى جلسات آقاى عباسى توجه همزمان به مفهوم آيات در هنگام تلاوت و آموزش اصول صوت و لحن است علاوه بر اين ترجمه آيات و احاديثى در رابطه با آن در جلسات مطرح مى شود.

آقاى عباسى علاوه بر تلاوت به ابتهال و مديحه خوانى

هم علاقه دارند و در برخى از اجراهاى استاد آذر در دعا و در كرهاى دسته جمعى گروه ايشان به تك خوانى هم پرداخته است مثل اجراى ربنا كه در ايام ماه مبارك رمضان پخش شده است.

آقاى عباسى ضمن تلاوت در شهرهاى مختلف كشور تا كنون به 17 كشور جهت اجراى تلاوت سفر كرده است.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

عبدالائمه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. عبدلائمة، بنده امامان) سازنده اسرطاب و استاد رسم دواير فلكى (قر. 9 ه.) از ساخته هاى وى دو اسطرلاب بزرگ در تهران موجود است: يكى در مدرسه سپهسالار ناصرى و ديگرى در تصرف آقاى سيد جلال الدين تهرانى، و هيچ يك داراى تاريخ نيست و فقط به خط نسخ نوشته شده: صنعه عبدالائمة.

(س دوازدهم ق)، نقاش فلزات و اسطرلاب ساز. وى در هنر خود شهرت داشت و به رموز و دقايق اسطرلاب واقف بود. او همچنين در علم هيئت و ستاره شناسى نيز صاحب كمال بود و در نقوش دقيق و ارائه ى محاسبات افلاكى و درج دواير بروج به روى فلزات سخت، مهارت داشت. از شاگردان نامدار وى، استاد محمد طاهر بن محمد امين است كه آثارى استادانه از خود به يادگار دارد. از آثار او: اسطرلاب نفيسى، با رقم: «صنعه عبدالائمه 1127»؛ اسطرلاب ديگرى بار رقم «...صنعه عبدالائمه»؛ اسطرلاب نفيسى كه در مركز آن رقم «صنعه عبدالائمه» دارد؛ اسطرلابى كه روى دايره ى انتهايى صفحه رقم «صنعه عبدالائمه» دارد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار نقاشان (298 / 1).

عبداللهيان، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حميد عبداللهيان در سال 1336 در شهرستان شاهرود متولد شد.ايشان داراي مدرك دكتري رشته جامعه شناسي تاريخي و ارتباطات از دانشگاه كارلتون -كانادا در سال 1375 است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشار دانشگاه تهران مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : جامعه شناسي تاريخي و ارتباطاتوالدين و انساب : پدر حميد عبداللهيان علي اصغر عبداللهيان كارمند اداره ثبت احوال شاهرود و نام مادر محترمشان خانم طاهره قريشي خانه دار است.خاطرات كودكي : دوران كودكي حميد عبداللهيان در ميان طبيعت

شهر شاهرود سپري شد او در دوران نوجواني به فوتبال علاقه مند بود . از بدترين خاطره ايشان از دست دادن پدرش در سن هشت سالگي اش بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر حميد عبداللهيان كارمند اداره ثبت احوال بودو بعد از فوت ايشان وضعيت مالي خانواده حميد عبداللهيان مناسب نبود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي حميد عبداللهيان به ترتيب زير است: - دوران ابتدايي را در دبستان خاقاني - در سال 1355 دوره متوسطه را در دبيرستان شاهپور (دكتر شريعتي فعلي ) - مهر 1356 تا بهمن 1363، دانشجوي كارشناسي در دانشگاه تهران (پژوهشگري) - بهمن 1363 تا بهمن 1366، دانشجوي كارشناسي ارشد جامعه شناسي در دانشگاه تهران - ژانويه 1990 تا آبان 1996، دانشجوي دكتراي جامعه شناسي در دپارتمان جامعه شناسي و انسان شناسي دانشگاه كارلتون كانادا - ژانويه 2003 تا ژانويه 2004، فرصت مطالعاتي و استاد مهمان در بخش جامعه شناسي و انسان شناسي دانشگاه كارلتون در اتاوا، كانادا. عنوان پايان نامه دكتر عبداللهيان : موانع تاريخي در راه توسعه توليدات كشاورزي در مناطق روستايي پيش از سرمايه داري در ايران؛ مطالعه موردي مالكيت غيابي. استاد راهنما : پروفسور بروس مك فارلين، دانشگاه كارلتون، اوتاوا، كاناداخاطرات و وقايع تحصيل : در دوران دانشجويي حميد عبداللهيان در دانشگاه تهران در گير جنبش دانشجويي بود و در سال 1357 نيز وقايع انقلاب اسلامي را تجربه كرد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حميد عبداللهيان در كنار تحصيل به فعاليت هاي سياسي مي پرداختند و در سن 19 سالگي ازدواج كرده و اولين فرزندش در سن 22 سالگي وي بدنيا آمد.استادان و مربيان : دكتر توسلي ، دكتر ساروخاني ، دكتر عسگري ،

دكتر محمد ميرزايي ،دكتر انصاري ، دكتر وثوقي ، دكتر ازكيا ، دكتر طالب ،دكتر بورس مك فارلين ، دكتر ژاك شواليه ،دكتر مجيد الجح ، دكتر پادوگفسكي ،دكتر جان ميلز ،دكتر يوسفي زاده ، جواد صفي نژاد و آلن استيوز از اساتيد دكتر عبداللهيان مي باشند.هم دوره اي ها و همكاران : دكتر دهقان ،دكتر آزاد ارمكي ،دكتر اباذري ،دكترحسيني زاده ،دكتر ناهيد مطيع ،دكتر پريچه ابراهيمي و دكتر يحي علي بابايي از همدوره ايهاي و همكاران حميد عبداللهيان مي باشند.همسر و فرزندان : حميد عبدالهيان داراي همسر و سه فرزند مي باشد .همسرش سركار خانم فاطمه محبي نژاد خانه دار و فرزندانش بنامهاي عليرضا (دانشجويي عمران در كشور كانادا) محمد كه در سن 18 سالگي بعلت مبتلا به تومور مغزي در سال 1381 فوت كردو آرش (دانش آموز مقطع متوسطه ) عبدالليهان مي باشد.وقايع ميانسالي : از وقايع تلخ دوره ميانسالي حميد عبداللهيان فوت پسر دومش بعلت مبتلا به تومور مغزي بود كه در سال 1381 دار فاني را وداع گفت .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - ارديبهشت 1364 تا آذر 1368 مدير دفتر پيمايش افكار عمومي، مؤسسه روزنامه كيهان، تهران، ايران. - اسفند 1377 تا آبان 1378 معاون آموزشي، دانشكده علوم اجتماعي - آبان 1378 تا بهمن 1381 معاون پژوهشي و رئيس مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، دانشكده علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، ايران. - آبان 1378 تا بهمن 1381 عضو شوراي پژوهشي دانشگاه تهران – دانشگاه تهران – ايران. - خرداد 1378 تا بهمن 1381 عضو كميته ارزيابي براي برنامه هاي دوره دكترا – دانشكده علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، ايران. - ارديبهشت

1383 تا ارديبهشت 1385 مدير گروه ارتباطات، دانشكده علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، ايران. - 1378 تا 1385 عضو انجمن جامعه شناسي ايراني. - 1382 تا 1385 عضو انجمن جمعيت شناسي ايران - 1385 -1388 ,سر دبير مجله جهاني رسانه,دانشكده علوم اجتماعي - 1384 ,سردبير نشريه جهاني رسانه,دانشكده علوم اجتماعيفعاليتهاي آموزشي : عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط حميد عبداللهيان به قرار زير است: - فوريه 1991 تا مارس 1996 دستيار استاد در بخش جامعه شناسي و انسان شناسي در درسهاي قدرت (يك ترم)، تئوريهاي كلاسيك جامعه شناسي (يك ترم)، ديدگاههاي مقايسه اي در جامعه شناسي و انسان شناسي (5 ترم). - مهر 1377 تا خرداد 1378 تدريس روش تحقيق (در دو بخش عملي و نظري)، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي. - مهر 1378 تا خرداد 1379 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي. - مهر 1379 تا خرداد 1380 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي. و درس جامعه شناسي تاريخي در دوره دكتراي جامعه شناسي - مهر 1380 تا خرداد 1381 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي. و تدريس جامعه شناسي تاريخي در دوره دكتراي جامعه شناسي و روش تحقيق براي كارشناسي ارشد ارتباطات - مهر 1381 تا بهمن 1381 تدريس روش تحقيق در سطح كارشناسي ارشد ارتباطات و جامعه شناسي تاريخي در سطح دكترا. -بهمن 1381تا بهمن 1382 فرصت مطالعاتي در دانشگاه كارلتون، كانادا. - بهمن 1382 تا خرداد 1383 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي در

سطح كارشناسي. و تدريس روش تحقيق براي كارشناسي ارشد ارتباطات - مهر 1383 تا خرداد 1384 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي. تدريس روش تحقيق در سطح كارشناسي ارشد و دو درس جامعه شناسي تاريخي و روابط بين فرهنگي در سطح دكترا. - مهر 1383 تا خرداد 1384 تدريس در سه درس روش تحقيق، مباني جامعه شناسي، افكار عمومي و وسايل ارتباط جمعي در سطح كارشناسي. - مهر 1383 تا خرداد 1384 تدريس روش تحقيق در كارشناسي ارشد ارتباطات و روش تحقيق كيفي در كارشناسي ارشد مطالعات زنان. و تدريس سمينار پايان نامه در سطح كارشناسي ارشد. - مهر1384 تا بهمن 1384 تدريس روش تحقيق (نظري و عملي)، نظريه هاي علوم اجتماعي، مباني جامعه شناسي در سطح كارشناسي و دروس روش تحقيق در ارتباطات و روش تحقيق در مطالعات فرهنگي و رسانه و سمينار كارشناسي ارشد در سطح كارشناسي ارشد. -بهمن 1384 تا خرداد 1385 تدريس نظريه هاي علوم اجتماعي، رسانه ها و حوزه عمومي، روش تحقيق در سطح كارشناسي تدريس قدرت و فرهنگ، سمينار پايان نامه در سطح كارشناسي ارشدمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - 1382 تا 1385 مؤسس انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات، اين انجمن در آبان 1383 تأسيس شد. - باني مجله جهاني رسانه - راه اندازي دوره كارشناسي ارشد مطالعات فرهنگي و رسانه - راه اندازي دوره دكتري ارتباطات دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران شاگردان : دكتر لاجوردي ،دكتر عباس كاظمي ،خانم زهرا اجاق ، خانم مريم اصغري ،آقاي اباذر توكلي و دكتر عبدالهي از دانشجويان و دانش آموختگان حميد عبداللهيان مي

باشند.همفكران فرد : حميد عبداللهيان با دكتر دهقان ،دكتر جوادي يگانه و دكتر سعيدي داراي همفكري نزديكي است.آرا و گرايشهاي خاص : زمينه و گرايشهاي خاص حميد عبدالهيان به قرار زير است: - روابط تركيبي شيوه هاي فرهنگي - جامعه شناسي تاريخي،روانشناسي - روش تحقيق در ارتباطات و مطالعه فرهنگي و جامعه شناسيچگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي : 10 مقاله - تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجي : 6 مقاله - تعداد مقالات ارائه شده در همايشها : 5 مقاله - تعداد مقالات چاپ شده در همايشها : 11 مقاله - تعداد طرحهاي تحقيقاتي به پايان رسيده : 6 طرح - تعداد پايان نامه هاي راهنمايي شده كارشناسي : 2 رساله - تعداد پايان نامه هاي راهنمايي شده كارشناسي ارشد : 8 رساله - تعداد پايان نامه راهنمايي شده دكتري : 2 رساله آثار : nbsp1 Conceptualization of reality in Historical Sociology; Narrating Absentee Landlordism ويژگي اثر : تهران: انتشارات سايه روشن-تابستان 20042 جزوه: نظريه تضاد ويژگي اثر : محل انتشار: دانشكده علوم اجتماعي تاريخ انتشار: 31/01/1385 تاريخ تجديد نظر: 15/07/1386 عنوان درس: نظريه هاي علوم اجتماعي ملاحظات: اين جزوه در واقع ترجمه بخشي از كتاب دن مارتينديل است 3 دين و رسانه ويژگي اثر : تاليف كتاب و چاپ توسط ساير مراكز نشر -ناشر: دفتر پژوهشهاي راديو تاريخ انتشار: 22/07/1386 محل انتشار: تهران- ايران ملاحظات: اين كتاب مجموعه اي از مقالات را چاپ كرده است و ما دو نفر علاوه بر اينكه مقاله داريم كار ويرايش و آماده سازي و چاپ آنرا به عهده داشته ايم

عبدالمطلب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1321 ق)، نقاش و قلمدان ساز. ملقب به مطلب خان و مستشار پستخانه. دختر وى يكى از زنان ناصرالدين شاه بود. در دوران كودكى از اصفهان به تهران آمد و تحت نظر استادان فن به تكميل هنر پرداخت. ابتدا قلمدان سازى مى كرد و گاهى آبرنگ نيز مى ساخت و چون علاقه ى خود را به رنگ و روغن زيادتر ديد، به اين شيوه روى آورد و مورد توجه واقع شد. در 1275 ق به همراهى ميرزا حسين خان مشيرالدوله و ميزا على اكبرخان، مزين الدوله، جزو چهل و دو نفر شاگردان انتخابى، به فرانسه اعزام شد و در سبك كلاسيك صاحب كمال گرديد. پس از بازگشت به ايران، در 1295 ق در اداره ى پستخانه مشغول به خدمت شد و در 1309 ق مصنب سرتيپى به او محول گرديد. وى تا 1317 ق در اداره ى پست به سمت مستشار و تحويلدار كل مشغول به كار بود. در 1321 ق، به همراه ميرزا محمودخان حكيم الملك به رشت رفت و در آنجا درگذشت. از آثار وى: تصوير رنگ و روغنى باغى پردرخت كه ديواركشى شده و منظره ى كوه و فضاى زمين وسيع در روبروى باغ ديده مى شود، با رقم: «بنده ى درگاه ميرزا مطلب»؛ تصوير مدادى ميرزا حسين خان مشيرالدوله كه بسان بهترين كارهاى نقاشان اروپايى به فرجام رسيده، با رقم: «عمل كمترين ميرزا مطلب اصفهانى در پاريس اتمام يافت 1292».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1470 / 3 ،345 -344 / 1)، شرح حال رجال (152 -151 / 5)، گلستان هنر (پنجاه و سه).

عبدي بيگ نويدي شيرازي، زين العابدين علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(988 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به عبدى. از دبيران و شاعران دربار شاه طهماسب صفوى (948 -930

ق) بود. اغلب تذكره نويسان مولد وى را شيراز نوشته اند،اما صاحب تذكره ى «روز روشن» او را اصفهانى دانسته و نسبت شيرازى وى را به جهت كثرت اقامتش در آن شهر مى داند. عبدى بيگ در جوانى به فراگيرى ادب و علم و سياق و ترسل پرداخت و در اين رشته ها بويژه، سياق و حساب بزودى نام آور و عهده دار منصب استيفاء شد. نويدى در سرودن مثنوى مهارت بسيار داشت و مثنوى هاى بسيارى پرداخته است. از جمله آثارش «بوستان خيال» است كه به تقليد از «بوستان» سعدى، به همان وزن و به نام شاه طهاسب نوشته شده. از ديگر آثار وى بنا بر گفته ى سام ميرزا، سه خمسه در جواب «خمسه ى» نظامى است. خمسه ى اول: «مظهر اسرار»؛ «جام جمشيدى»؛ «مجنون و ليلى»؛ «هفت اختر»؛ «آيين اسكندرى». خمسه ى دوم: «جوهر فرد»؛ «دفتر درد»؛ «فردوس العارفين»؛ «انوار تجلى»؛ «خزائن الملوك» يا «خزائن الملكوت». خمسه ى سوم: «روضات الصفات»؛ «دوحه الازهار»؛ «جثه الاثمار»؛ «زينه الاوراق»؛ «صحيفه الاخلاص». دكتر صفا منظومه ى «خزائن الملكوت» را جدا از «خزائن الملوك» دانسته و آن را مثنويى مذهبى مشتكل از هفت بخش يا خزانه در برابر «حديقه الحقيقه» سنائى به نام «سبعه ى عبدى» ذكر كرده است. سبعه ى مذكور شامل: «صحيفه ى لاريب»؛ «لوح مسطور»؛ «بحر مسجور»؛ «منشور شاهى»؛ «مروج الاسواق»؛ «مهيج الاشواق»؛ «نهايه الاعجاز». عبدى بيگ كتابى در تارخ عهد خود به نام «تكمله الاخبار» نيز نوشته و آن را در 978 ق به پايان رسانده است. كتاب «صريح الملك»، در شرح املاك و عمارتها و بناهاى بقعه ى شيخ صفى الدين اردبيلى نيز از آثار اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (754 -746 / 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى

(556 -555/ 2 ،169 ،157 -156 / 1)، تاريخ نظم و نثر (689)، تحفه سامى (96 -95)، تكمله الاخبار (31 -19)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (750 -746 / 5)، الذريعه (1237 -1236 / 9)، فرهنگ سخنوران (960 -959)، منظومه هاى فارسى (418 -397)، هفت اقليم (237 -236 / 1).

عتبي، ابونصر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابونصر محمد بن عبدالجبار نويسنده معروف ايرانى نيمه دوم قر. 4 و اوايل قر. 5 ه. (ف. 427 ه.ق.). وى از مردم رى بود و مدتى در خراسان در دستگاه ابوعلى سيمجور و سبكتگين به سر برد، و چند هم سمت نيابت قابوس وشميگر را در خراسان داشت، و مدتى در نيشابور نزد امير نصر بن سبكتگين سپهسالار خراسان از قبل سلطان محمود روزگار گذرانيد. وى مؤلف (تاريخ يمينى) (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عتيقي مقدم، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صحاف سنتى.

تولد: 1291، مشهد.

درگذشت: 1372.

محمدحسين عتيقى مقدم از همان خردسالى از پدر و برادرش فنون صحافى را فراگرفت. خاندان او از عهد صفوى همه در صحافى و هنر كتاب آرايى از استادان فن بوده اند و سده ها در آستان قدس رضوى به مرمت و صحافى قرآن و نسخ خطى پرداخته اند كه آثار آن در شمار شاهكارهاى هنر صحافى جهان است. او نيز در كتابخانه ى آستان قدس رضوى، همچون برادر، پدر پدربزرگ و جد اعلايش (خواجه عتيق على منشى) به صحافى اشتغال داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

عجلي رازي، ابوالفضل عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(454 -370 ق)، قارى، اديب و شاعر. معروف به ابن بندار و مشهور به شيخ الاسلام.در مكه به دنيا آمد و قرآن را بر ابوعبدالله مجاهدى و على بن داوود دارانى و ابوالحسن حمامى قرائت كرد. عجلى حديث را در مكه و بغداد و دمشق و بصره و كوفه و حمص و مصر و اصفهان و رى و تستر و فساء و نيشابور و نساء و گرگان از محدثين بزرگ فراگرفت. مستغفرى و ابوبكر خطيب و ابوصالح موذن و نصر شيرازى و ابوعلى حداد و محمد دقاق و ابوسهل بن سعدويه و فامطه بنت بغدادى حديث از وى روايت كرده اند. عجل يدر يك شهر مدت طولانى اقامت نمى كرد و به شهرهاى بسيارى سفر مى نمود و در هر شهر در مسجد خراب آن سكنى مى كرد و چون شناخته مى شد به مكانى ديگر مى رفت. وى سرانجام در نيشابور درگذشت. او اشعارى در زهد سروده است. از آثارش: «جامع الوقوف»؛ كتابى در «فضائل القرآن». پاره اى از رجال نويسان وى را همان ابوالفضل رازى، عبدالرحمان بن حسن، صاحب كتاب «اللوامح»، در قراآت، مى دانند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:الاعلام (65 / 4)، رى باستان (318 / 2)، سيرالنبلاء (138 -135 / 18)، العبر (302/ 2)، كشف الظنون (1277)، معجم المؤلفين (116 / 5).

عرب ابوزيدآبادي، عبدالرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرضا عرب ابوزيد آبادي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/7/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در منطقه ابوزيد اباد كاشان گذراندم و در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم مقدمات و سطح را در مدرسه علميه معصوميه گذراندم و از محضر اساتيد فرهيخته حوزه بهره بردم از جمله حجج اسلام اقايان مسعودي رضواني حسيني قزويني منتظري مقدم نائيني يغمايي و ...

رسائل ومكاسب را نزد استاد عليدوست و كفايه را نزد استاد محسن غرويان فرا گرفتم و چندي در درس خارج اقايان لاريجاني و واعظي شركت كردم در سال 1375 وارد موسسه امام خميني شدم و دوران كارشناسي معارف اسلامي را در 5 سال سپري كردم كه علاوه بر فلسفه ومعارف اسلامي با علوم انساني نيز اشنا شدم

سپس در سال 1380 وارد گرايش تاريخ اسلام در موسسه امام خميني شدم و از محضر اساتيد فرهيخته تاريخ همجون استاد يوسفي غروي مهدي پيشوائي يعقوب جعفر ي صادق ايينه وند امامي مير سپاه سيد حميد روحاني و لك زائي بهره گرفتم و در سال 1385 پايان نامه فوق ليسانس خود را دفاع نمودم و از همان زمان به تحقيق و پژوهش در زمينه تاريخ اسلام مشغول شدم كه حاصل آن انتشار 6 مقاله علمي تحقيقي در نشريات و فصلنامه هاي تخصصي است علاوه بر اين به تدريس تاريخ اسلام و تاريخ و فرهنگ ايران ٰ تاريخ امويان و تاريخ عباسيان در

مركز جهاني علوم اسلامي و جامعه الزهرا مشغول هستم و هم چنين با گروه تاريخ مدرسه عالي فقه ومعارف اسلامي (مدرسه حجتيه ) همكاري مي كنم و دبير اموزشي گروه تاريخ اين مدرسه هستم

مدتي نيز با معاونت پژوهشي موسسه امام خميني همكاري تحقيقاتي و پژوهشي داشتم و در پروژه مقتل جامع امام حسين مطالبي را تهيه كردم .

عريضي اصفهاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1355 ق)، مذهب و قلمزن. اهل اصفهان بود. اين استاد، در تذهيب و طراحى و شيوه هاى مختلف آن دست پرقدرتى داشت و صاحب ابتكار بود. از آثار وى سينى نقره اى پركارى است كه به انواع تزيينات اسليمى و شيوه ى اصفهانى عمل آمده و در وسط آن، تصوير فردوسى نقش شده است، با رقم: «عمل حاج سيد محمد قلمزن عريضى اصفهانى 1355 ق». اثر ديگر وى ساخت درب مطلاى حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين على (ع) است. او اين درب را كه اشعارى بر روى آن حك شده، به اتفاق همكارانش ساخته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (907/ 2)، تاريخ اصفهان (352).

عزت پور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، روزنامه نگار، مورخ و نويسنده. وى مدير و صاحب امتياز هفته نامه ى «نامه ى آزادگان» بود كه از 1305 ش انتشار آن آغاز شد. از آثارش: «آثار بزرگارن در اخلاق»؛ «افكار صد مرد نامى»؛ «اميرالمؤمنين على (ع)»؛ «تاريخ ملل قديمه ى شرق و غرب»؛ «پيغمبر اسلام»؛ «تاريخ نو»؛ «فالهاى حافظ»؛ «گلهاى خوشبو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (260 -259 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (48 -47 / 4).

عسال اصفهاني، ابواحمد محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(349 -269 ق)، قاضى، حافظ، محدث، قارى، مفسر، فقيه و مورخ. از شيوخ خود: پدرش و ابومسلم كجى و محمد بن ايوب بن ضريس رازى و ابوبكر بن ابى عاصم و محمد بن اسد مدينى و حسن سرى و ابراهيم حلوانى و بكر بن سهل دمياطى و همچنين از شيوخ شهرهاى اصفهان و همدان و بغداد و كوفه و بصره و حرمين و واسط و رى و خوزستان حديث شنيد. قرآن را بر استاد ابوعبدالله محمد بن على اصفهانى تلاوت كرد. پسرش ابوعامر عبدالوهاب كه از بزرگان اصفهان بود بر پدر خود ابواحمد عسال تلاوت نمود. عسال سفرى به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. فرزندان محدثش به نامهاى: ابوجعفر احمد و ابواسحاق ابراهيم و ابوالحسين عامر و ابوبكر عبدالله از وى حديث روايت كرده اند. ابن عدى و ابن مردويه و ابن منده و ابن مقرى نيز از راويان او هستند. او را يكى از پيشگامان حديث توصيف كرده اند. خودش گفته كه در قراآت قرآن پنچاه هزار حديث در حفظ داشته است. گفته اند كه او «تفسير» بزرگى را از حفظ املا كرد، و همچنين در اردستان چهل هزار حديث را از حفظ املا كرد و چون به شهر خويش

بازگشت و مقابله كرد املاى خويش را صحيح يافت. ابن منده گويد كه دوبار دور دنيا را گشته اما مانند عسال نديده است. او مدتى عهده دار منصب قضاى اصفهان بود. از آثارش: «تفسير القرآن»؛ «التاريخ»؛ «المعرفه فى السنه»؛ «الامثال»؛ «مسند الابواب»؛ «الابواب»، در «غريب الحديث»؛ «احاديث مالك»؛ «الرقائق»؛ «كرامات الاولياء»؛«معجم الشيوخ»؛ «غسل الجمعه»؛ «القراآت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (201 / 6)، انساب سمعانى (190 -189 / 4)، تاريخ بغداد (270 / 1)، سير النبلاء (15 -6 / 16)، شذرات الذهب (381 -380 / 2)، طبقات الحفاظ (363 -362)، العبر (82 / 2)، معجم المؤلفين (226 / 8)، الوافى بالوفيات (41 / 2)، هديه العارفين (43 / 2).

عسكر زاده، لطفي علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

لطفي علي عسكرزاده (لطفي زاده، لطفي عسكرزاده، لطفي ع. زاده) استاد دانشگاه بركلي در كاليفرنيا و بنيان گذار نظريهٔ منطق فازي (Fuzzy Logic) است. در بخش يادكرد منابع اكثر متون فني مربوط به منطق فازي نام او به صورت «Zadeh» ذكر مي شود.

تولد و تحصيل

وي در سال 1921 ميلادي در شهر باكو در جمهوري آذربايجان متولد شد. پدرش روزنامه نگاري ايراني و اهل اردبيل و مادرش اهل روسيه بود. وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران (دبيرستان البرز) و تحصيلات عالي را در دانشگاه تهران انجام داد. لطفي زاده در امتحانات كنكور سراسري، مقام دوم را كسب نمود. در سال 1942 رشته الكترونيك دانشگاه تهران را با موفقيت به پايان رساند و در طي جنگ دوم جهاني براي ادامه تحصيلات به دانشگاه فني ماساچوست (ام.آي.تي) در آمريكا رفت و در سال 1946 بود كه درجه كارشناسي ارشد را در مهندسي برق دريافت كرد. در ام.آي.تي و دانشگاه

كلمبيا به تحصيل ادامه داد.

پژوهش تخصصي

وي در دانشگاه كلمبيا با تدريس در زمينه «تئوري سيستم ها» كارش را آغاز كرد. سپس به تدريس در چند دانشگاه معتبر امريكا پرداخت. در سال 1959 به بركلي رفت تا به تدريس الكتروتكنيك بپردازد. از سال 1963 ابتدا در رشته الكتروتكنيك و پس از آن در رشته علوم كامپيوتر كرسي استادي گرفت.

بازنشستگي

پروفسور لطفي زاده به طور رسمي از سال 1991 بازنشسته شده است، وي مقيم سانفرانسيسكو است و در آنجا به پروفسور «زاده» مشهور است. پروفسور لطفي زاده به هنگام فراغت به سرگرمي محبوبش عكاسي مي پردازد. او عاشق عكاسي است و تاكنون شخصيت هاي معروفي همچون رؤساي جمهور آمريكا، ترومن و نيكسون، رو به دوربين وي لبخند زده اند. سرگرمي ديگر پروفسور لطفي زاده HI FI است. او در اتاق نشيمن خود بيست و هشت بلندگوي حساس تعبيه نموده تا به موسيقي كلاسيك با كيفيت بالا گوش كند. سوابق و افتخارات

پروفسور لطفي زاده داراي بيست و پنج دكتراي افتخاري از دانشگاه هاي معتبر دنياست، بيش از دويست مقاله علمي را به تنهايي در كارنامه علمي خود دارد و در هيأت تحريريه پنجاه مجله علمي دنيا مقام «مشاور» را داراست. وي يكي از پژوهشگراني است كه داراي بيشترين يادكرد (Highly-Cited) در مقالات علمي دنيا مي باشد. با توجه به نقش منطق فازي در پيشرفت هاي نظري و عملي علم، نام پروفسور زاده در كنار فيلسوفان تاريخ علم ازجمله ارسطو (بنيانگذار منطق صفر و يك) و افلاطون ثبت شده است.

عشقي نوايي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سازنده سازهاى سنتى.

تولد: 1282.

درگذشت: 30 آذر 1366، تهران.

محمد عشقى نوايى، فرزند رضا، از شاگردان استاد سيد جلال سه تار ساز است. وى پس از مرگ سيد جلال، ابتدا

دكانى در ميدان تجريش تهران، سپس به خيابان مقصود بيك نقل مكان نمود. در آنجا به ساختن سه تار مشغول بود.

در سال 1350 به دعوت داريوش صفوت همكارى خود را با مركز حفظ و اشاعه ى موسيقى آغاز نمود و در كارگاه سازسازى مركز به تعليم و تربيت شاگردانى پرداخت. اما اين همكارى طولى نكشيد.

كارگاه كوچك وى در سيل ويرانگر تجريش تخريب شد و استاد بيش از دو ماه در بيمارستان طالقانى بسترى شد. در اين حادثه دست راست او صدمه ديد.

محمد عشقى چهار نوع تار مى ساخت: سه تار معمولى، سه تار پوستى، نوع كوچكتر اما با قالبى كشيده تر، سه تار كوچك با قالبى كوچكتر.

محمد عشقى نوايى در سال 1366 درگذشت و در قطعه ى 104 رديف 67 شماره ى 38 بهشت زهراى تهران به خاك سپرده شد.

شادروان استاد محمد عشقى از شاگردان استاد جليل از بزرگان و استادان سه تار ساز و معروف مى باشد. وى پس از مرگ سيد جلال، ابتدا دكانى واقع در ميدان تجريش، سپس در خيابان مقصودبيك واقع در همين ميدان كوچه ثقفى پلاك 16 نقل مكان نمود و تا آخر عمر در همانجا زندگى كرد. كارگاه بسيار كوچك وى محل تجمع بسيارى از نوازندگان و شاعران خوب راديو و تلويزيون بود كه هر روز عصرها گرد شمع وجود استاد جمع مى شدند و با هم صحبت مى كردند.

استاد محمد عشقى، يكى از نوازندگان و اساتيد سه تار ساز مى باشد كه سازهاى ساخت وى مورد قبول تمام هنرمندان نوازنده اين ساز است. استاد عشقى، هيچگاه دست از هنر خود نكشيد و به سه تار سازى و سه تار نوازى مشغول بود. او عقيده داشت سه تار، سازى است عارفانه و انسان را از دنياى ماديات به

جهان معنوى مى برد و به اين مسئله هم واقعا ايمان داشت و به همين دليل كه براى خود او موجه بود، همسر اختيار نكرد زيرا معتقد بود كه زن و فرزند، او را از هنرش باز مى دارد و تا آخر عمر هم در آن مكان زندگى كرد. متأسفانه در سيل ويرانگر تجريش، كارگاه كوچك وى بى نصيب نگشت و استاد صدمه زيادى را متحمل شد بيش از دو ماه در بيمارستان طالقانى بسترى شد. در اين حادثه دست راست استاد عشقى صدمه فراوانى ديده بود و در بيمارستان تصميم به قطع دست استاد گرفته شد كه با مخالفت جدى شاگرد باوفايش فرمان مرادى اين عمل انجام نشد و با مراقبت هاى و كوشش هاى دكترهاى اين بيمارستان دست استاد بهبود يافت و به مغازه اش برگشت ولى بر اثر صدمه جسمى و روحى فراوانى كه به او وارد گشته بود عاقبت صبح روز يكشنبه 66/2/1 اين دنياى فانى را ترك گفت و در ميان خيل دوستدارانش، جسم نحيف وى در بهشت زهرا به خاك سپرده شد. روانش شاد.

در مجلس ختم و بزرگداشت اين صنعتگر هنرمند، غير از دوستداران آن استاد، اساتيد و هنرمندان بزرگى چون: احمد عبادى، على تجويدى، جليل شهناز، محمود تاجبخش، دكتر داريوش صفوف، جلال ذوالفنون، محمدرضا شجريان، حسين عليزاده، مهندس همايون خرم، عبدالعلى وزيرى، حسين على ملاح، بهمن بوستان، مهندس گلشن ابراهيمى، مشير معظم افشار، منوچهر جهانبگلو، هاشمى، فرمان مرادى و ساير دوستان شركت داشتند.

از دوستان بسيار صميمى استاد عشقى كه بيشتر وقت ها به كارگاه وى مى آمدند و با وى حشر و نشر داشتند بايد از استاد احمد عبادى، دكتر داريوش صفوت، محمود كرمى، سعيد هرمزى، اميرى فيروزكوهى،

ارسلان درگاهى، نورعلى خان برومند، استاد حسن كسايى، حسن مشحون، بيژن كرمانشاهى و محمودى خوانسارى نام برد.

ابراهيم صبها قطعه شعرى در رثاء وى سروده كه دو بيت مشخص شده آن روى سنگ مزار استاد محمد عشقى آمده و چنين است:

گرديد خزان بهار «عشقى»

خاموش شده سه تار عشقى

بس ساز ظريف نغمه پرداز

ديديم ز شاهكار «عشقى»

او عاشق و عاشق «هنر بود»

و اين مرتبه افتخار «عشقى»

«سازنده ساز» بود و عمرى

بودست «سه تار» يار «عشقى»

سرپنجه او نوازش داد

خوابيد چو در كنار «عشقى»

خود رفته و نام نيك او هست

پاينده به يادگار «عشقى»

ارباب «هنر» ز رفتن او

يكسر شده سوگوار «عشقى»

بايد كه «نواى عشق» خوانيم

دلسوخته بر مزار «عشقى»

آمرزش او طلب نماييم

از درگه كردگار «عشقى»

«صهبا» به فضيلت «هنر» كرد

اين «مرثيه» را نثار عشقى»

(1366 -1285 ش)، سازنده ى ساز. در تهران به دنيا آمد. وى از سازندگان معروف سه تار و شاگرد سيد جلال بود. عشقى- و به قول حبيب الله نصيرى فر در «مردان موسيقى سنتى و نوين ايران»- نوايى در جوانى به درودگرى پرداخت و چون از صداى كمانچه لذت مى برد، ساختن آن را بدون استاد شروع كرد، سپس نزد سيد جلال رفت و هفت سال از او تعليم گرفت. پس از درگذشت استاد، هفت سال هم در كارگاه آقا ضياء به ساختن تار اشتغال جست و ويولن و سه تار نيز مى ساخت. سپس خود كارگاهى داير نمود و به ساختن سازهاى گوناگون مشغول شد. سه تارهاى ساخت او بين اهل فن معروف است.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ موسيقى (698 / 2)، سرگذشت موسيقى (174 / 1)، مردان موسيقى (395 -393 / 3).

عضدالدوله، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1234 ق)، مورخ. معروف به موچول ميرزا و ملقب به عضدالدوله. پس از طى تحصيلات اوليه،

در عهد پادشاهى پدر، حكومت كاشان به پيشكارى على محمدخان نظام الدوله به وى تفويض شد. از 1270 ق در زمان پادشاهى پدر به حكومت شهرهاى مختلفى رسيد. مدتى نيز توليت آستان مقدس قدس روضى با او بود. اثر وى «تاريخ عضدى» است، در شرح زندگانى خصوصى فتحعلى شاه كه در هندوستان و ايران چاپ شده است. لازم به ذكر است كه آقاى دكتر نوايى، در كتاب «تاريخ عضدى»، سال تولد وى را 1239 ق ذكر كرده است.[1]

(ع. بازوى دولت) احمد ميرزا بن فتحعلى شاه، شاهزاده قاجارى و از رجال قر. 13 ه. وى پدر سپهسالار وجيه الدوله ميرزا (ه.م.) و مؤلف «تاريخ عضدى» است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ عضدى (224 -222)، الذريعه (265 / 3)، شرح حال رجال (74 -73 / 2)، فرهنگ رجال قاجار (122)، لغت نامه (ذيل/ عضدالدله)، مؤلفين كتب چاپى (425 -424 / 1).

عطاملك جويني، علاءالدين، ابوالمظفر عطاء ملك

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(683 / 681 -623 ق)، مورخ و اديب. ملقب به صاحب ديوان. وى از خاندان بزرگ صاحب ديوانان جوينى است كه در قرن پنجم و ششم و هفتم همواره متصدى مشاغل بزرگ دولتى بودند. از جوانى وارد كارهاى ديوانى شد و به خدمت امير ارغوان آقا، حكمران خراسان، پيوست، و دوبار به همراه وى به مغولستان سفر كرد و دراى سفرها به احوال مغولان آشنايى پيدا كرد. در 654 ق كه هولاكوخان مغول به خراسان آمد، عطاملك به او پيوست و در جنگ هاى وى با اسماعيليان الموت و با خليفه ى عباس در بغداد همراه او بود. پس از از چندى از جانب هولاكو به حكومت عراق عرب منصوب شد و حدود بيست سال در اين

مقام بود. پس از مرگ هولاكو به سعايت مجدالملك يزدى مدتى گرفتار شد. چون آزاد شد در اران يا مغان درگذشت و پيكر او را به تبريز آوردند و در آنجاه به خاك سپردند. از مآثر وى: كشيدن نهرى از فرات به جنوب غربى نجف. از آثار علمى وى: «تاريخ جهانگشاى»، در سه مجلد در شرح ظهور چنگيزخان و احوال و فتوحات وى و تاريخ خوارزمشاهيان و حكام مغولى ايران و فتح قلاع اسماعيليه و شرح جانشينان حسن صباح؛ «تسليه الاخوان»؛ رساله اى در تكميل «تسليه الاخوان»؛ «ديوان» شعر.[1]

جوينى، ملقب به علاءالدين بن بهاءالدين محمد، برادر شمس الدين محمد صاحب ديوان، از رجال و مورخان معروف اوايل دوره مغول (و. 623- ف. 681 ه.ق.) وى از آغاز جوانى وارد كارهاى ديوانى شد و از عمال امير ارغون آقا حكمران خراسان گرديد. عطاملك چند بار در خدمت امير ارغون به قراقروم پايتخت مغولستان سفر كرد و در ضمن همين سفرها درباره احوال مغول و يورتهاى اصلى ايشان اطلاع كافى به دست آورد و براى نوشتن تاريخ خود مواد لازم را فراهم كرد. وى در سال 654 به توسط امير ارغون به هلاكو معرفى شد و نزد او تقرب يافت. پس از فوت هلاكو وى و برادرش صاحب ديوان سبب رونق دولت اباقا بودند و عطاملك حكومت بغداد و عراق يافت. مجدالملك مكرر از عطاملك نزد خان مغول سعايت مى كرد و موجب مزاحمت او و ديگر افراد خاندان جوينى را فراهم مى ساخت و در نتيجه عطاملك به حبس افتاد ولى با وساطت شاهزادگان و خوانين مغول در 680 از حبس نجات يافت و مورد نوازش اباقا قرار گرفت. دشمنان

خاندان جوينى باز از پاى ننشستند ولى نتيجه نبردند. چون تگودار به سلطنت رسيد، حكومت بغداد و عراق را كما فى السابق به عطاملك واگذاشت. وى مؤلف تاريخ «جهانگشاى جوينى» است. عطاملك اين تاريخ را در سال 655 ه.ق.- يعنى مقارن تاريخ فتح قلاع اسماعيليه به دست هلاكو به انجام رسانيد. غالب وقايعى را كه جوينى راجع به دوره چنگيزى در كتاب خود آورده از معمرانى كه با آن ايام هم عصر بوده اند شنيده و ضبط نموده و از معتبران مغول نيز كسب اطلاع مى كرده و گويا از بعضى از نوشته هاى مغول هم استفاده كرده است. تاريخ جهانگشا چنانكه خود مؤلف تقسيم كرده شامل سه جلد است: جلد اول تاريخ شروع كار چنگيزخان و ياساهاى چنگيزى و تاريخ قوم اويغور و فتوحات چنگيز در ماوراءالنهر و خراسان و انقراض سلسله خوارزمشاهيان و سلطنت اگتاى و گيوك و احوال جوجى و جغتاى، جلد دوم در تاريخ سلاطين خوارزمشاهى و قراختاييان و حكام مغول ايران، جلد سوم در تاريخ منگوقاآن و اردوكشى هلاكو به ايران و شرح تاريخ اسماعيليه تا سال 655 كه بيشتر قسمت اخير مقتبس از كتاب «سرگذشت سيدنا» است و شرحى كه در باب فتح بغداد منسوب به خواجه نصير طوسى است غالبا به عنوان ذيل جلد سوم به آخر نسخه هاى جهانگشا الحاق شده. انشاء كتاب مزبور بليغ و از لحاظ احتوا بر اطلاعات نفيس كم نظير است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (288 -286 / 1)، از سعدى تا جامى (92 -90 ،35 -27)، تاريخ ادبيات در ايران (1213 -1209 / 3)، تاريخ جهان گشاى جوينى (1/ يا- فه)، تاريخ مغول (486

-485)، تاريخ نظم و نثر (136 ،94)، حبيب السير (3/ صفحات متعدد)،دايره المعارف فارسى (1743 / 2)، دستور الوزراء (295 -267)، الذريعه (728 / 9 ،300 / 5 ،248 -247 / 3)، ريحانه (444 / 1)، سبك شناسى (100 ،53 -51 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 98 -97 / 7)، گنج و گنجينه (354 -346)، لغت نامه (ذيل/ عطاملك جوينى)، مجمع الفصحا (877 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (77 -75 / 4). هديه العارفين (665 / 1).

عظيمي، فخرالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فخرالدين عظيمي در سال 1332 در شهر تهران به دنيا آمد. وي تحصيلات تكميلي خود را بعد ازدانشگاه تهران در لندن پي گرفت و در سال 1985 موفق به اخذ دكتراي تاريخ از دانشگاه آكسفورد لندن گرديد او هم اكنون در دانشگاههاي كانتيكات آمريكا مشغول تدريس است. دكتر عظيمي از انديشمندان پرمايه تاريخ نگاري معاصر ايران است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ معاصر ايران

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - ورود به دانشگاه تهران و تحصيل دررشته حقوق و علوم سياسي اين دانشگاه - اخذ مدرك ليسانس با رتبه نخست از دانشكده حقوق و علوم سياسي - عزيمت به لندن و تحصيل در رشته علوم سياسي دانشگاه لندن - اخذ دكتراي تاريخ از دانشگاه آكسفورد لندن 1985

فعاليتهاي آموزشي : فخرالدبن عظيمي از سال91 در دانشگاه كنتيكت آمريكا مشغول به تدريس است و دانشيار گروه تاريخ دانشگاه كانتيكات آمريكا از سال 1995 است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : فخرالدين عظيمي از پايه گذاران رشته ايران شناسي در دانشگاه كلمبيا است.

آرا و گرايشهاي خاص : فخرالدين عظيمي درباره مناقشات فكري و كارايي فلسفه در

جامعه ايران معتقد است: «در ايران جذبه و رعبي كه نسبت به فلسفه وجود دارد نسبت به شاخه هاي ديگر معرفت وجود ندارد. شايد يكي از پيامدهاي اين وضع اين است كه در ايران برخي از اهل فلسفه معناي پيشين خود را از دست داده است و شاخه هاي مختلف علم از جمله علوم اجتماعي _ انساني پديد آمده اند و بسياري تبيين هاي جالب، پرسشهاي اساسي و نظريه هاي كارآمد در حوزه هاي علوم اجتماعي و انساني مطرح مي شود و نه در حوزه فلسفه. گذشته از اين فلسفه بيش از آنكه پاسخ هاي قانع كننده پديد آورد پرسشهاي استوار و اساسي در ميان مي نهد و راههاي گوناگون پاسخ دادن به اين پرسشها را بررسي مي كند. اگر پاسخ معيني به عنوان تنها پاسخ ممكن مطرح شود و جاي پرسش و گفت وگوي بيشتر نباشد ديگر كار چنداني براي اهل فلسفه باقي نمي ماند. اين سخنان به هيچ وجه به معناي انكار اهميت فلسفه و نقش اساسي آن در كمك به تعمق فكري و روشنگري نيست. هر دانشجوي جامعه و تاريخ بايد به فلسفه به عنوان مهمترين ياور درك و طرح پرسشهاي اساسي بنگرد. البته از نظر من آن مشربهاي فلسفي كه فهم مسائل پيچيده اجتماعي _ سياسي و فرهنگي و شيوه تحليل اين مسائل را تسهيل نكنند يا امكان طرح پرسشهاي مهم مربوط به زندگي اجتماعي را فراهم نسازند و به پرورش ذهني نقاد و ورزيده كمك نكنند، در خور توجه زياد نيستند. متأسفانه در ايران برداشت برخي كسان از فلسفه و از راهيابي مشكلات جامعه موجب شده است خيال كنند كليد

فهم و حتي حل مسائل كشور را مثلاً بايد در فلسفه هگل يا فيخته يا فيلسوفان ديگر ديد ولي به گمان من اين شيوه نگرش به فلسفه و به مسائل ايران نگران كننده و مايه شگفتي است.» عظيمي در عين حال نقش دانشگاهها را در پيشبرد فلسفه در جامعه ايراني مورد انتقاد قرار مي دهد: «متأسفانه دانشگاههاي ما نقش قاطعي در نضج بينش تحليلي و گسترش دانش فلسفي در كشور ايفا نكرده اند و حتي بهترين ترجمه هاي متون فلسفي هم اغلب در خارج از حوزه دانشگاهها انجام شده است. دوم اينكه فلسفه دانان اين كشور اغلب از دانشهايي مانند تاريخ وانسان شناسي كه براي مباحثات و كاوشهاي فلسفي خلاق اهميتي اساسي دارند، غفلت كرده اند. به گمان من ميزاني از اعتقاد به موجبيت فرهنگي معقول و تلطيف شده و توجه به زمينه تاريخي و فرهنگي انديشه ها، براي تفكر فلسفي بسيار مهم است. البته در اروپا نيز برخي از فيلسوفان از توجه به نقش تاريخ و فرهنگ غافل مانده اند و طبعاً برخي هم راه افراط پيموده اند و مثلاً كارايي مفاهيم را تنها محدود به حوزه فرهنگي خود آنها دانسته اند. شايد بتوان گفت كمابيش اغلب فيلسوفان نسبت به فرهنگ و چارچوب تاريخي _ فرهنگي انديشه ها و مفاهيم بي توجه بوده اند و گمان كرده اند كه مي توان اصولي انتزاعي را يافت كه به همه فرهنگها و سرزمين ها قابل تسري باشد و ريشه در هيچ فرهنگ و سرزميني هم نداشته باشد. اين بي تفاوتي درباره تفاوتهاي فرهنگي به همان اندازه در خور سرزنش است كه تقليل كارايي همه مفاهيم و

مقولات به زمينه فرهنگي خاص و به حوزه زباني كه آنها را پديد آورده است.»

جوائز و نشانها : فخرالدين عظيمي كه از سال91 در دانشگاه كنتيكت آمريكا مشغول به تدريس است، برنده جايزه تحقيقات عالي و نيز عضو برگزيده انستيتو پژوهش هاي علوم انساني آن دانشگاه نيز هست و به راستي كه از انديشمندان پرمايه تاريخ نگاري معاصر ايران است.

چگونگي عرضه آثار : فخرالدين عظيمي علاوه بر مقالات متعدد در زمينه هاي تاريخ تحليلي معاصر و علوم سياسي، در كار تأليف نيز سابقه درخشان دارد و گرچه كتب تأليفي اش را به زبان انگليسي مي نگارد اما از ترجمه آن به زبان فارسي نيز دريغ نمي كند و علاوه بر مخاطبان بين المللي كنجكاو در مسائل خاورميانه و تاريخ معاصر ايران، نظر مخاطبان و دانشجويان و استادان ايراني را نيز به آثار خويش معطوف داشته و نظر آنان را نيز جلب كرده است. كتاب «بحران دموكراسي در ايران» او از جمله اين آثار است. فخرالدين عظيمي همچنان كه به كار تأليف آثار خويش مي پردازد، از كار مؤلفين ديگر نيز بي خبر نمي ماند و در نقش مخاطب و حتي منتقد آثار مولفين ديگر در حوزه تاريخ نيز حضوري پررنگ دارد. نمونه اين حساسيت او را مي توان در نقد جامعي كه بر كتاب «جمهوري سوسياليستي شورايي در ايران» نوشته خسروشاكري نگاشته دنبال كرد. وي كه سالهاست تحقيقات تاريخي خود را بر روي سياست، اجتماعي و فرهنگ اجتماع مدرن ايران متمركز كرده، چندسالي است كه به تاريخ و فرهنگ سياسي ايران در ميان دوانقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي مي انديشد و در اين حوزه مي

نگارد و مي انديشد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بحران دموكراسي در ايران

ويژگي اثر : تاليف دكتر فخرالدين عظيمي به زبان انگليسي ترجمه توسط عبدالرضا هوشنگ مهدوي و بيژن نوذري سال?? توسط نشر البرز در تهران منتشر شد.

2 حاكميت ملي و دشمنان آن

ويژگي اثر : اليف دكتر فخرالدين عظيمي به زبان انگليسي ترجمه به فارسي در سال???? توسط نشر نگاره آفتاب. دكتر عظيمي»، در كتاب خود كوشش كرده است تصويري از تلاشهايي به دست دهد كه از يك سو براي به كرسي نشاندن حاكميت ملي ايران و از سوي ديگر براي دست نيافتني كردن اين هدف و برانداختن دولت «مصدق» صورت گرفت. او همچنين به بررسي نيروهاي درگير، اهميت نسبي آنها و پيوندهاي ستيزه گران بومي و بيگانه پرداخته و جنبه هايي از كارنامه سياسي دولت «مصدق» را نيز بررسي نموده است. بررسي نقش، تركيب و انگيزه هاي ياران «مصدق» و بويژه مخالفان او، ارزيابي قلمرو يا حوزه اقتدار و امكانات و دشواريهاي گوناگوني كه وي در روزگار نخست وزيري پيش رو داشت، از جمله مباحث ديگري هستند كه در اين پژوهش مورد توجه قرار گرفته است. نويسنده براي تدوين اين كتاب، از تازه ترين سندها و منابعي كه از آرشيوهاي انگلستان و آمريكا يا از منابع ايراني به دست آمده استفاده كرده است و از برشمردن نكاتي كه بارها درباره آنهانوشته شده پرهيز كرده است.

علاءالدين بيرجندي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 908 ق)، فلزكار. اهل بيرجند بود و در فلزكار و طلا و نقره كوبى دست پرمهارتى داشت. اثر رقم دار وى، مصنوع فلزى پرمهارتى است، با رقم: «عمل اقل العباد علاءالدين بن شمسى محمد البيرجندى فى غره شهر رمضان

المبارك سنه ثمان و تسعمائه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (357 / 1).

علامه، ميرحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد مير حسين علامه در سال 1352 در اصفهان بدنيا آمد.وي داراي دكتري تاريخ اسلام و عضو هيئت علمي دانشگاه هنر اصفهان است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ اسلام

والدين و انساب : پدر سيد مير حسين علامه ،حضرت ايه الله سيد ضيا ءالدين علامه فرزند حضرت آيه الله سيد حسن فاني يزدي و مولف بيش از 50 جلد كتاب است. نام مادر محترمشان خانم اعظم دكتر مجدي است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد مير حسين علامه علاوه بر درجه اجتهاد داراي كارشناسي مهندسي كامپيوتر -نرم افزار و دكتري تاريخ اسلام مي باشد.

استادان و مربيان : از استادان و مربيان سيد مير حسين علامه مي توان به چند تن از آنها اشاره كرد: حضرت آيه الله علامه - حضرت آيه الله فاضل لنكراني- حضرت آيه الله جوادي تبريزي -حضرت آيه الله صافي -حضرت آيه الله مكارم شيرازي -حضرت آيه الله مظاهري- حضرت آيه الله امامي - حضرت آيه الله جوادي آملي - دكتر نعمت بخش و دكتر آئينه وند

همسر و فرزندان : سيد مير حسين علامه متاهل و داراي همسر به نام آزاده السادات داوري و داراي فرزند بنام سيده زهرا علامه مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد مير حسين علامه مدير گروه دانشگاه هنر اصفهان و مدير مركز تحقيقات علوم اسلامي و رايانه مي باشد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيد مير حسين علامه بنياد فرهنگي آل ياسين (ع) را پايه گذاري كرد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بلوزاليسم ديني و نقد آن

ويژگي اثر : تاليف

2 تاكتيكهاي قرآني پيرامون روابط اجتماعي

ويژگي اثر : تاليف

3 جوان ،پاكدامن و تمناهاي كاذب

ويژگي اثر : تاليف

4 شرايط الخيار في الفقه اسلامي

ويژگي اثر : تاليف

5 فرآيند تكامل شيعه در قرن سوم هجري (ري - بغداد - قم و خراسان)

ويژگي اثر : تاليف

6 فروغ ضياء

ويژگي اثر : تاليف

7 مديريت جذب نبوي بر اساس آموزه هاي قرآني

ويژگي اثر : تاليف

8 نفس در قرآن

ويژگي اثر : تاليف

9 هنر خوباوري

ويژگي اثر : تاليف

10 وجدان اخلاقي

ويژگي اثر : تاليف

11 ويژگيهاي هنر ازديدگاه قرآن

ويژگي اثر : تاليف

منابع زندگينامه :

1تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر سيد مير حسين علامه بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي -زمستان 1385

علمي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: شهريور 1366.

برادران علمى (محمدعلى و محمدحسن و على اكبر) از ناشران و كتابفروشانى بودند كه از سال 1315 به بعد فعاليت وسيعى داشتند. محمدعلى و محمدحسن سال ها پيش درگذشتند و فرزندانشان همان رشته را دنبال كردند. على اكبر علمى در شهريور 1366 درگذشت و از كتابفروشانى بود كه سال هايى چند شهرتى بسيار در كار كتاب يافت و كتاب هاى زيادى چاپ كرد ولى در چاپ آنها دقتى كه شايسته بود به كار نمى بست. مدتى هم چاپ كتاب هاى درسى را (قبل از دولتى) شدن كار مؤسسه ى خود ساخته بود. به چاپ حكايات و قصه هاى عامياه نيز علاقه اى داشت و آنها را به طرزى و صورتى منتشر مى ساخت كه ارزان باشد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

علويان، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي علويان

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/4/1

]زندگينامه علمي

اينجانب مرتضي علويان در سال 1364 ديپلم خود را در رشته اقتصاد با معدل كتبي 06/16 در يكي از دبيرستانهاي اخذ نمدم كه در سال 1365 عليرغم پذيرفته شدن در دانشگاه مازندران رشته اقتصاد ، دانشگاه رضوي مشهد وهمچنين مراكز ديگر راهي حوزه علميه قم شدم و درس حوزه را آغاز نمودم كه تا سال 1371 دروس سطح را با ميانگين بالايي از نمره طي نمودم .

از سال 1373 همزمان با شركت در درس خارج تحصيلات دانشگاهي در رشته علوم سياسي را نيز آغاز كرده و با گذراندن كارشناسي و همچنين كارشناسي ارشد علوم سياسي را دانشگاه باقرالعلوم ع اخذ نمودم. در كنار فعاليتهاي علمي از سال 77-1376 مشغول تدريس در دانشگاههاي تهران، بين المللي امام خميني ، علامه و مازندران شدم كه البته از مهر

1381 به عنوان هيات علمي دانشگاه مازندران مشغول بكار شدم. در كنار مطالعات حوزوي و دانشگاهي داراي تاليفات و مقالاتي در موضوعات مختلف مي باشم

عليني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد عليني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد عليني در سال 1343 در تهران به دنيا آمدم. تحصيلات كلاسيك خود را تا مقطع ديپلم در شهر قم ادامه دادم. با وجود قبولي در دانشگاه تهران و مركز تربيت معلم لويزان در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم. دروس سطح خود را نزد اساتيدي همچون ايوبى، نكونام، عراقچى، عليدوست، و مرحوم پاياني گذراندم. پس از اتمام سطح در درس خارج اصول مرحوم آيت الله صالحي مازندراني و خارج فقه آيت الله جوادي آملي شركت نمودم.از سال 1370 به جهت علاقه به كار با كودك و نوجوان كه به نظرم زير بناي كار فرهنگي در جامعه محسوب ميشود وارد مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم به رياست حاج آقا راستگو شدم.

بعد از گذراندن دوره عمومي و تخصصي مركز وارد گروه تحقيقاتي معارف زير نظر حاج آقا كبير شدم و بر روي آثار شهيد مطهري كار نمودم. در ضمن وارد گروه تحقيقاتي روان شناسي زير نظر استاد مهاجراني شدم و روان شناسي رشد و شخصيت را فرا گرفتم و به تدوين جزوه همراه با ساير دوستان مركز پرداختم. علاوه بر تحقيق و پژوهش در زمينه هاي معارف ، روان شناسي ، تعليم و تربيت، احكام، مسائل اجتماعي و ... به تدريس در مقاطع ابتدايى، راهنمايي و دبيرستان در ايام تابستان در قم و شهرستان ها

در مراكز فرهنگي مشغول مي باشم.

همچنين در تدوين كتاب هاي ره توشه راهيان نور در مقطع ابتدايي و راهنمايي با ساير دوستان محقق و نويسنده از سال 1376 همكاري نزديك دارم و مسئول هيات تحريريه در مركز تربيت مربي مي باشم. در سال 1379 در كنار دروس حوزوي و تحقيق و پژوهش به تحصيل در رشته علوم اجتماعي گرايش پژوهشگري در دانشگاه باقر العلوم عليه السلام پرداختم. علاوه بر تحقيق و پژوهش و نويسندگي در زمينه كودكان و نوجوانان و حضور در درس تفسير آيت الله جوادي آملي به پژوهش و نويسندگي در زمينه مسائل جامعه شناسي اشتغال دارم كه اميدوارم با عنايت ويژه خداوند و اهل بيت عصمت و طهارت بتوانم در خدمت اسلام و جامعه اسلامي باشم. لازم به ذكر است از سال 1384 در مقطع كارشناسي ارشد جامعه شناسي دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام اشتغال به تحصيل دارم. همچنين از ابتداي سال1385 در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي با عنوان پژوهشگري در دفتر مطالعات و تحقيقات فرهنگي و اجتماعي مشغول مي باشم.

عمادالدين كاتب اصفهاني، ابوعبدالله محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(597 -519 ق)، مورخ، اديب و نويسنده. ملقب به عماد و كاتب اصفهانى. معروف به اين اخى العزيز. در اصفهان به دنيا آمد و در همين شهر نشوونما يافت. در جوانى به بغداد رفت و در مدرسه ى نظاميه به آموختن علم پرداخت و در فقه شافعى و فنون ادب و شعر سرآمد شد. سپس به دمشق رفت و به سلطان نورالدين محمود زنگى پيوست و متصدى ديوان انشاء گرديد. وى به دو زبان فارسى و عربى مى نوشت. او در مدتى كه در دمشق بود صلاح الدين ايوبى را نيز مى ستود

و مورد علاقه ى او بود و به همين مناسبت مقامش نزد نورالدين بالاتر رفت و در زمان مستنجد عباسى، به عنوان پيامگزار از دمشق به بغداد رفت و پس از بازگشت به دمشق در مدرسه اى كه به نام خود او خوانده مى شود (مدرسه ى عماديه) به عنوان مدرس منصوب شد. اما وى مورد سعايت دشمنان قرار گرفت و كار بر او تنگ شد و ناچار از دمشق به موصل رفت و در آنجا بيمار شد. ولى به محض شنيدن خبر رسيدن صلاح الدين ايوبى به دمشق، مجددا به آن شهر بازگشت و در همان شهر درگذشت و در مقابر صوفيه دفن شد. از آثار وى: «خريده القصر و جريده العصر»،در ده مجلد؛ «الفتح القسى فى الفتح القدسى» يا «القدح القسى فى الفتح القدسى» يا «الفيح القسى فى الفتح لقدسى»، گزارشى از فتح شام و فلسطين به وسيله ى صلاح الدين؛ «البرق الشامى، در تاريخ، در هفت مجلد؛ «ديوان» شعر، در چهار مجلد؛ «نصره الفتره و عصره الفطره» يا «نصره الفتره و عصره القطره»، در تاريخ سلاجقه ى عراق؛ «السيل على الذيل»، در سه مجلد، در تاريخ بغداد؛ «العتبى و العقبى»؛ «نحله الرحله».[1]

(بخش 1) كاتب، محمد بن محمد صفى الدين بن نفيس الدين حامد بن اله مكنى به ابوعبداللَّه، ملقب به عمادالدين كاتب اصفهانى مورخ و اديب و نويسنده (و. اصفهان 519 ه.ق./ 1125 م.- ف. دمشق 597 ه.ق/ 1201 م.) وى در جوانى به بغداد رفت و به فرا گرفتن فقه و ادب مشغول گرديد، و سپس به خدمت وزير عون الدين بن هبيرة رسيد و از طرف او نظارت امور بصره و واسطه را عهده دار شد و چون عودالدين درگذشت، كار وى

روى به ادبار نهاد لذا آهنگ دمشق كرد و در آنجا از طرف سلطان نورالدين به استخدام ديوان انشاء درآمد. سپس نورالدين او را به روزگار المستنجد جهت رسالت روانه ى بغداد ساخت و چون نورالدين فوت كرد عمادالدين به صلاح الدين پيوست، و پس از مرگ وى در دمشق اقامت گزيد و تا آخر عمر از مدرسه خويش كه عماديه نام داشت دست نكشيد. او را تأليفات بسيار است از جمله: خريدة القصر در ده مجلد، قسم شعراء مصر در دو جزوه، البرق الشامى، الفتح القسى فى الفتح القدسى، ديوان رسائل، ديوان شعر، السيل على الذيل در تاريخ بغداد، نصرة الفترة و عصرة الفطرة در اخبار دولت سلجوقى كه آن را فتح بن على بندارى در يك جزوه مختصر نموده و زبدة النصرة و نخبة العصرة ناميده است و كتاب اخير به نام تواريخ آل سلجوق نيز مشهور مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (254 -253 / 7)، ايضاح المكنون (629 -92 / 2)، تذكره القبور (451)، دايره المعارف فارسى (1767 / 2)، ريحانه (201 -200 / 4)، سير النبلاء (350 -345 / 21)، شذرات الذهب (333 -332 / 4)، العبر (120 / 3)، كشفاالظنون (2049 ،1956 ،1316 ،1103 ،954 ،803 ،702 -701 ،288 ،239)، الكنى و الالقاب (484 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عمادالدين كاتب)، معجم الادباد (28 -11 / 19)، معجم المؤلفين (205 -204 / 11)، النجوم الزاهره (160 -159 / 6).

عمادزاده ي اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1284 ش)،مورخ، مدرس و نويسنده. در اصفهان به دنيا آمد. از همان طفوليت با علم و علما آشنا شد و در حوزه ى اصفهان به كسب علم و تلمذ از علماى

بزگوار آن روز، چون آيات عظام سيدعلى نجف آبادى، شيخ محمود مفيد، ميرزا على شيرازى، شيخ محمد حكيم خراسانى، سيد صدرالدين كوهپايه اى و حاج ميرزا رضا كلباسى پرداخته و به كسب اجازات روايتى از علماى بزرگ آن زمان همچون آيات عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، سيد محمد حجت كوه كمرى، شيخ محمدرضا مظفر، سيد يونس اردبيلى و نيز شيخ آقا بزرگ تهرانى و شخصيتهاى علمى ديگر نايل آمد. عمادزاده به تدريس در محيطهاى آموزشى و دانشگاه رغبت فراوان نشان مى داد او از ابتداى تحصيلات خود علاقه فراوانى به تأليف و تحقيق و نشر فرهنگ و معارف اسلامى و خدمت به اهل بيت (ع) داشت و همواره به دنبال هدف خويش بود. ثمر و حاصل تلاش وى بيش از صد و بيست تأليف درباره ى موضوعات مختلف است. از آن جمله: ترجمه و تفسير قرآن كريم؛ «صحيفه ى كامله ى سجاديه، زبور آل محمد»؛ «تاريخ انبياء از آدم تا خاتم»؛ «زندگانى حضرت رسول (ص) پيشواى اسلام»؛ «تاريخ مفصل اسلام»؛ «معراج»؛ «زندگانى على بن ابى طالب (ع)»؛ «فاطمه الزاهراء (ع)»؛ «شرح خطبه ى غدير»؛ «شرح زندگانى هر يك از حجج معصومين (ع)» يا «مجموعه ى زندگانى چهارده معصوم (ع)»؛ «زندگانى حضرت مجتبى (ع)»؛ «زندگانى حضرت خامس آل عبا ابى عبدالله سيدالشهداء (ع)»؛ «تاريخ عاشورا، عاشورا چه روزيست»؛ «زندگانى حضرت ابوالفضل، قمر بنى هاشم (ع)»؛ «زندگانى حضرت على اكبر و على اصغر »؛ «زندگانى زينب كبرى»، ترجمه؛ «تاريخ جغرافيايى مكه»؛ «تاريخ جغرافيايى كربلا»؛ «بستان الادب»؛ «جهان اسلام، اسلام در جهان»؛ «مكتب اسلام»؛ «زندگانى على بن موسى الرضا (ع)»؛ «منتقم حقيقى، مهدى قائم صاحب العصر و الزمان (عج)»؛ مقالات متعدد در روزنامه ها و مجلات.[1]

مؤلف، محقق.

تولد: 1284 (8 ذى الحجه 1325 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 12 فروردين

1369، تهران.

حسين عمادزاده ى اصفهانى، فرزند حجت الاسلام احمد عمادالواعظين، در حوزه ى اصفهان از علماى آن روز چون آيات عظام سيد على نجف آبادى، محمود مفيد، على واعظ شيرازى، محمد حكيم خراسانى، سيد صدرالدين كوهپايه اى، محمدرضا كلباسى كسب فيض كرد. وى داراى اجازه ى روايتى از علماى آن زمان همچون آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ آقا بزرگ تهرانى، سيد محمد بهجت كوه كمره اى، محمدرضا مظفر، سيد يونس اردبيلى بود.

حسين عمادزاده ى اصفهانى داراى آثار بسيارى است كه برخى از آنها به شرح زير است: بستان الاداب (براى سال پنجم و ششم متوسط، 1309)؛ جهان اسلام و اسلام در جهان، ترجمه و تفسير قرآن كريم؛ تاريخ انبياء از آدم تا خاتم (1334)؛ تاريخ مفصل اسلام (جلد اول، 1337)؛ شرح خطبه ى غدير؛ زندگانى حضرت رسول (ص) پيشواى اسلام (1328)؛ تاريخ عاشورا، عاشورا چه روزى است (زندگانى حضرت سيدالشهداء، 1321)؛ زندگانى حضرت ابوالفضل العباس (ع)؛ قمر بنى هاشم (1321)؛ زندگانى حضرت على اكبر و على اصغر (1356 ق.)؛ زندگانى زينب كبرى (شيخ جعفر نقدى، ترجمه، 1323)؛ زندگانى حضرت خامس آل عبا ابى عبدالله- سيدالشهداء (1374 ق.)؛ زندگى حضرت سجاد (1338)؛ زندگانى على بن ابى طالب (1331)؛ زندگانى حضرت مجتبى (1337)؛ زندگانى حضرت على بن موسى الرضا (1335)؛ رجال اسلام (شامل شرح حال قريب بيست هزار نفر از رجال علمى و ادبى اسلام)؛ تاريخ جغرافيايى كربلا (1326)؛ راهنماى حاج، تاريخ جغرافيايى مكه (1327)؛ صحيفه ى كامله ى سجاديه زبور آل محمد (1334)؛ فاطمةالزهراء (1336)؛ مجموعه ى زندگانى چهارده معصوم (دو جلد، 1331 -1330) دوره هاى مجله ى «خرد».

وى علاوه بر تحقيق و تأليف و نيز تدريس در دانشگاه مقالاتى نيز براى روزنامه ها و مجله ها مى نوشت.

وى در سال 1315 در تهران ساكن شد و در پنجم

ماه رمضان (دوازدهم فروردين سال 1369) درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (252)، كيهان فرهنگى (س 7، ش 3، ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (831 -829 / 2).

عناصري، جابر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جابر عناصري در سال 1324 در شهر اردبيل زاده شد. او از كودكي به تعزيه و شبيه خواني علاقه مند بود. وي گرچه دكتري خود را در رشته فلسفه از دانش گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : تعزيهخاطرات كودكي : علي عناصري( پدر جابر) بدليل علاقه و ارادتي كه به ائمه اطهار عليهم السلام داشت، هر ساله مراسم عزاداري، شبيه خواني و تعزيه را در منزل خود برپا مي نمود. جابر از كودكي به شبيه خواني و تعزيه علاقه مند بود. و زير نظر پدر، مراسم شبيه خواني را آموخت. در زماني كه پدرش مراسم شبيه خواني را برگزار مي نمود، جابر مشق هاي خود را در پشت نسخه هاي تعزيه مي نوشت.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : جابر عناصري در يك خانواده فرهنگي - مذهبي در اردبيل به دنيا آمد . و بدليل علاقه پدرش به ائمه اطهار و اجراي مراسم تعزيه و شبيه خواني در منزل وي، جابر به تعزيه علاقه مند گرديد. پدرش نيز يكي از مردان سرشناس اردبيل بود و در نظر مردم بسيار محترم بود. خانه او نيز هر ساله محل برگزاي مراسم تعزيه و شبيه خواني بود. از اين رو در همه جاي آن آلات و ادوات شبيه خواني و تعزيه به چشم مي خورد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جابر عناصري تحصيلات ابتدايي و دبيرستان خود را در اردبيل طي

كرد و سپس بخاطر عشق به ادبيات عامه، در سال 1339 راهي تهران شد تا ادبيات را در دارالفنون بياموزد. در سال 1342 تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته فلسفه و علوم تربيتي در دانشگاه تهران آغاز كرد و در اين رشته تحصيلات خود را تا دكتري ادامه داد.در سال 1352 براي پژوهش و سبك تخصصي در زمينه ايران شناسي اجتماعي را در دانشگاه لندن به پايان رساند.خاطرات و وقايع تحصيل : جابر عناصري در سيزده سالگي در دوره دبيرستان يك پژوهش فرهنگي را انجام داد و آنرا بصورت روزنامه ديواري ارائه نمود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : جابر عناصري در ضمن تحصيل به پژوهش در ادبيات و فرهنگ عامه مشغول بود. چنانكه يك تك نگاري درباره روستايي بنام ججين را در سال 1345 انجام داد و در مجله هنر و مردم به چاپ رساند. دكتر عناصري پس از اخذ درجه دكتري از دانشگاه تهران و گذراندن دوره تخصصي مردمشناسي در انگلستان با تكيه بر پژوهشهاي قبلي خود، به تحقيق درباره خاورميانه، جنوب غرب آسيا و بويژه مسائل فرهنگي تركيه و ايران و افغانستان پرداخت.استادان و مربيان : جابر عناصري ادبيات را در دارالفنون از جلال الدين شريفيان آموخت . اولين استاد وي درباره هنر و ادبيات عامه، پدرش علي عناصري بود.همسر و فرزندان : همسر جابر عناصري كارشناسي ارشد كتابداري است و همواره او را در يافتن اسناد و مدارك و تحقيق و نقد آنها ياري و تشويق نموده است. فرزندان وي نيز همواره از كودكي با كتاب مانوس بوده و بعنوان شاگردان پدر و دستياران تحقيقاتي و حتي طراحان جلد كتابهاي وي،وي را ياري مي

نمايند.وقايع ميانسالي : جابر عناصري از دوره تحقيقات ميداني خود در گوشه و كنار ايران خاطرات تلخ و شيريني دارد. يكي از آنها ر زماني رخ داد كه وي با يك دوربين عكاسي جديد و مدرن به يكي از روستاهاي آذربايجان شرقي رفته بود. در آنجا به پيرمردي كه در حال كشاورزي بود برخورد. دكتر عناصري بدليل اينكه مبادا پيرمرد را ناراحت كند، بدون اينكه از وي عكسي بگيرد بسرعت از كنار وي گذشت و از چند جوان روستايي كه در آن نزديكي بود عكسهايي تهيه كرد پيرمرد كه اين صحنه را ديد، فرياد زد، عجب روزگاري شده از جوانها عكس مي گيرند، ولي از پيرها عكس نمي گيرند.دكتر عناصري نيز از او خواست كه هر تعداد عكس مي خواهد از او بگيرد. اما پيرمرد آنرا مشروز بر گرفتن عكس دستجمعي با خانواده خود و در لباسهاي نو دانست، دكتر عناصري نيز از آنها خواست تا لباس محلي آذربايجان را بپوشند، چند لحظه بعد عكسي زيبا و مردم شناسانه بوجود آمده بود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جابر عناصري علاوه بر سابقه تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك( از سال 1356 ه.ش) دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران، دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر و دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس، در حال حاضر(1381 ه.ش) سرپرست برخي گروههاي تحقيقي مردم شناسي و مسئول تحقيقات ايلي و عشايري مي باشند.فعاليتهاي آموزشي : جابر عناصري از بيست و يك سالگي در دانشكده هنرهاي دراماتيك مشغول به تدريس شد(1356 ه.ش) . وي در سال 1377 درجه استادياري داشت و تا سالهاي اخير به تدريس مشغول بود.[دكتر محسن تهراني زاده، اسامي و

مشخصات استادياران كشور، تهران: معاونت پژوهش، تدوين و تنقيع قوانين و مقررات كشور،1377، ص 319]. از اين گذشته وي بعنوان استاد تعزيه شناسي در دانشكده هنرهاي زيباي تهران، دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر، دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس تدريس نموده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : جابر عناصري در كنار تدريس و مسئوليت هاي اداري تحقيق در زمينه ادبيات عامه ، شبيه خواني و تعزيه را ادامه مي دهد.همفكران فرد : مرحوم احمد شاملو( نويسنده دايره المعارف كتاب كوچه در باره امثال ايراني)، دهخدا( نويسنده امثال و حكم) صادق هدايت(گرد آورنده حكايات و مثل هاي محلي برخي مناطق ايران) در گرد آوري ادبيات عامه پيشگام بوده اند. اما امروزه كساني چون صادق همايوني، دكتر محمود روح الاميني، مهرداد وحدتي دانشمند، محسن ميهن دوست، محمد- احمد پناهي سمناني و دكتر علي بلوكباشي در رديف همفكران جابر عناصري قرار ميگيرند كه با نگاهي مردم شناسانه يا هنري به هنر و ادبيات عامه مي نگرد.آرا و گرايشهاي خاص : مهمترين علاقه جابر عناصري ادبيات عامه، شبيه خواني و تعزيه است. وي در اين راه اعتقاد كاملي به پژوهش ميداني و مصاحبه دارد. چنانكه وي بيشتر عمر خود را صرف تحقيق در روستاهاي گوشه و كنار ايران نموده است. وي اين روش را ابزاري براي ارتباط نزديكتر با واقعايت مي داند.جوائز و نشانها : تك نگاري درباره روستاي ججين اولين پژوهش چاپ شده جابر عناصري بود كه از سوي مجله هنر و مردم بعنوان يكي از تحقيقات نمونه انتخاب شد(1352 ه.ش) هنگامي كه دكتر عناصري در انگلستان به سر مي برد تحقيقاتي با تكيه بر پژوهشهاي قبلي

خود درباره خاورميانه، جنوب غرب آسيا و بويژه مسائل فرهنگي تركيه ايران و افغانستان انجام داد و در سال 1356 با كسب عنوان دانشجوي برجسته دوره پژوهش به ايران بازگشت.آثار : ويژگي اثر : وي در آثار خود از نگاهي جامعه شناسانه و مردم شناسانه به تئاتر و تعزيه ايراني مي نگرد. [جابر عناصري، مراسم آييني و تئاتر ، تهران: چهارين فصلنامه تئاتر، 1358، ص جلد]2 ادبيات نمايشي مذهبي ، تجلي قرآن در قاب آئينه فرهنگ عامه ايران و ... [جابر عناصري، مراسم آييني و تئاتر، تهران: چهارمين فصلنامه تئاتر، 1358 . و سه مردمشناسي و روانشناسي هنري، تهران:اسپرك،1366. و سه ، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان، تهران: سروش ،1370. و سه ، شبيه خواني كهن الگوي نمايشهاي ايراني، تهران: مركز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1372] ، دكتر جابر عناصري تا كنون (1381) 12 تعداد 1200 مقاله و 34 كتاب نگاشته اند، كه 20 عنوان از كتابهاي پژوهشي مي باشند و از آن جمله است: شبيه خواني كهن الگوي نمايشهاي ايراني(1372) ، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان( 1370) ويژگي اثر : پژوهشي است ميداني درباره داستانهاي شاهنامه كه توسط نقالان نقل شده است. [جابر عناصري، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان، تهران: سروش،1370، صص فهرست]7 مراسم آييني و تئاتر(1358) ، مردم شناسي و روانشناسي هنري(1366) ويژگي اثر : دكتر عناصري در كتاب مردم شناسي و روانشناسي هنري به جايگاه قصه هاي عاميانه در هنر ايران، باورهاي عاميانه، تاثير رسانه هاي جمعي در گسترش هنر، مباحث رنگ شناسي، سمبوليسم رنگ و ارتباط آن با روانشناسي مي پردازد. سپس

به روانشناسي هنري وارد شده و بحث هاي هنر درماني، تئاتر درماني و نقش تئاتر در درمان كودكان معلول و ... را مطرح مي نمايد. [جابر عناصري، مردم شناسي و روانشناسي هنري، تهران: اسپرك، 1366، و نيز، سه، جابر عناصري، مردم شناسي و روانشناسي هنري، تهران: رشد، 1380، صص جلد و فهرست]9 نسيم خاطرات[صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش، ص 21] ويژگي اثر : مجموعه مقالات نسيم خاطرات در بردارنده 150 مقاله در باره تاريخ شفاهي اردبيل و گريزهايي به فرهنگ محل ايران است. [صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش، ص 21]

منابع زندگينامه :جواد عناصري، مراسم آييني و تئاتر، تهران: چهارمين فصلنامه تئاتر، 1358، ص جلد2دكتر محسن تهراني زاده، اسامي و مشخصات استادياران كشور، تهران: معاونت پژوهش، تدوين و تنقيع قوانين و مقررات كشور،1377، ص 319]3صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش. ص 20و نيز جابر عناصري، شبيه خواني الگوي نمايشهاي ايراني، تهران: مركز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،1372، صفحات جلد كتاب]4كتاب ماه هنر، ويژه هنر عامه1، شماره 40-39(آذر و دي 1380)، ص 2. و نيز كتاب ماه هنر ( ويژه هنر عامه 2)، شماره 44-43 (فروردين و ارديبهشت 1381)،ص 2

عودي، ستار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ستار عودي درسوم خرداد 1333ه.ش در بغداد متولدشد. تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در مدارس عراق گذراند. و در پانزدهم اسفند 1350 ه.ش به همراه خانواده، همانند بيش از پانصد هزار ايراني ديگر توسط حكومت يعني صدام حسين، از عراق اخراج شدند. وي بين سالهاي 1354_ 1352 ه.ش به انجام خدمت نظام وظيفه با درجه گروهبان درلشكر 77خراسان پرداخت و بعد از انقلاب اسلامي به اشتغال در چند شركت

خصوصي و از سال 1364ه.ش در وزارت راه و ترابري مشغول به كار شد. در فروردين 1367تا كنون 1383 به عنوان مترجم، دبير و سر دبير خبر عربي مشغول به كار است. وي داراي مدرك دكتراي تاريخ و تمدن اسلامي است.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي گرايش : تاريخ تمدن اسلامي والدين و انساب : ستار عودي در سال 1333 در خانواده مردي ايراني به نام غلام از زني به نام سليمه متولد شد.خاطرات كودكي : ستار عودي كه كودكي و نوجواني خود را در اطراف كاظمين سپري كرد و گرچه خاطرات زيادي از آن روزگار در ذهن ندارد، آنجا را به سبب رونق مراسم هاي مربوط به عاشورا در آن روزگار همواره به ياد مي آورد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر ستار، شغل آزاد و نسبتا مرفه و جزو طبقه متوسط اجتماعي بود. ستار نيز در كنار يك خواهر و پنج برادر خود ( به نامهاي سهام، جلال، كمال، خالد، سالم و حافظ) تا سال 1350 از زندگي خوبي برخوردار بوده اند . تا اينكه در ديماه 1350 دولت عراق دار اينهاي آنان را ضبط كرد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ستار عودي ديپلم خود را در شهر ري دريافت كردو از سال 1364 دررشته زبان انگليسي وارد دانشگاه تهران شد، در سال 1369 نيز ليسانس ادبيات فارسي را از دانشگاه پيام نور احراز كرد و در سال 1374 فوق ليسانس تاريخ و تمدن ملل اسلامي و در سال 1380 مدرك دكتري خود را در همان رشته از دانشگاه تهران دريافت كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : ستار عودي در

كنار تحصيل، به گذراندن يك دوره خبرنگاري و نيز يك دوره ديپلم عالي بازرگاني از لندن ( از طريق نامه نگاري) نائل آمده است . در كنار اينها در جاده كرج مشغول به كار بوده است و گاه از فرط خستگي برسر كلاس به خواب مي رفته است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : ستار عودي در حين تحصيل علاوه بر اشتغال و تحصيل در چندين مقطع و رشته، به چندين جلسه علمي در خارج كشور رفت و نيز براي بنياد دايره المعارف اسلامي بزرگ مقالاتي تهيه مي كرد. همچنين مدتي را به فراگيري زبان فرانسه و اسپانيول مشغول بود.استادان و مربيان : خانم دكتر برزگر و ديگر استادان، به ويژه استادان رشته تاريخ و تمدن ملل اسلامي در دانشكده الهيات دانشگاه تهران از استادان ستار عودي بوده اند. از آن جمله اند: استاد دكتر اسعدي، استاد دكتر حسين قره چانلو، دكتر نصيريان، دكتر هادي عالم زاده و دكتر نورالله كسائي.هم دوره اي ها و همكاران : ستار عودي نام همدوره اي ها و همكاران روزگار تحصيل خود را به سبب سپري شدن زمان و وقوع بسيار در زندگي او به خاطر نمي آورد.همسر و فرزندان : ستار عودي در 19شهريور 1360ه.ش با دختر خاله خود به نام بتول آهنگري ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج سه فرزند به نامهاي علي متولد 1361، حيدر 1364، و محمد 1371 مي باشند.وقايع ميانسالي : روزگار ميانسالي ستارعودي به تحصيل دررشته تاريخ تمدن و ملل اسلامي در دانشكده الهيات دانشگاه تهران و نيز اشتغال در بخش عربي اخبار جمهوري اسلامي ايران، و نيز به عنوان مترجم و دبير مي گذرد.مشاغل و

سمتهاي مورد تصدي : ستار عودي مشاغل گوناگوني چون مدير امور فروش، مديريت امور انبارها، استادي زبان انگليسي درنيروي هوايي، استاد زبان عربي در دانشكده وزارت امور خارجه، استاد در دانشگاه هاي تهران و دانشگاه امام صادق(ع) و سردبير خبر بين المللي عربي در خبر گذاري جمهوري اسلامي ايران را تجربه نموده است.فعاليتهاي آموزشي : ستار عودي سابقه درخشاني در تدريس داشته است كه عبارت است از: استاديار رشته تاريخ و تمدن ملل اسلامي در دانشگاه امام صادق. استاديار رشته تاريخ و تمدن ملل اسلامي در دانشكده فرهنگ اسلامي و ارتباطات ( شاخه تاريخ تشيع) . استاد مدعو در دانشكده الهيات دانشگاه تهران از 1378 تا كنون 1383. استاد ناظر بر رساله هاي دانشجويان در دانشكده خبر عضو هيات علمي بنياد دايره المعارف بزرگ اسلامي . كارشناس امور خبري در بخش بين المللي خبر گذاري جمهوري اسلامي ايران. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ستار عودي در دانشگاههاي مختلف در تهران به تدريس و نيز مطالعه و تحقيق مشغول است. و نيز سر دبيري خبر بين المللي بخش عربي را بر عهده دارد.شاگردان : ستار عودي چنانكه خود نوشته است شاگردان بسياري را طي يك دهه آموزش تربيت كرده است كه برخي از آنان مسئوليت هاي مهمي را عهده دار مي باشند.آرا و گرايشهاي خاص : تز دكتري ستار عودي تحت عنوان« تاريخ دولت اغلبيان در افريقيه ( تونس) در قرن سوم هجري »پس از پنج سال تحقيق صورت گرفته است. وي با توجه به تسلط بر زبانها عربي و انگليسي و فارسي و دانستن زبانهاي فرانسه و اسپانيايي منابع گسترده اي در اين

باره را شناسايي و مطالعه كرده است.جوائز و نشانها : جايزه بهترين مقاله دايره المعارفي براي مقاله «تاريخ نگاري در شمال آفريقا» 1383/11/15چگونگي عرضه آثار : ستار عودي بيش از 50مقاله علمي به بنياد دايره المعارف اسلامي تقديم كرده است كه در جلد ششم دانشنامه جهان اسلام هفت مقاله از آن به چاپ رسيده است . از اين گذشته وي تعدادي مقاله براي دايره المعارف بزرگ اسلامي نوشته است كه در حال چاپ مي باشند. و نيز پنج مقاله درباره شخصيتهاي عرب قديم از جمله بشار بن بردو مجله اول در فرهنگستان زبان وادب فارسي زير چاپ است . دو مقاله در جمله ماهنامه ديني و يك مقاله در مجله ريحانه و يك مقاله در دايره المعارف زنان، حدود 100مدخل براي دايره المعارف جديدي بر سبك و سياق دايره المعارف مصاحب دردست چاپ دارد.آثار : ايران يك شريك تجاري ويژگي اثر : اين كتاب در رشته بازرگاني و ترجمه اي است از زبان انگليسي به عربي كه در اجلاس سران كشورهاي اسلامي به نمايش گذاشته شد و دومين چاپ آن نيز منتشر شده است .2 تاريخ آل مظفر ويژگي اثر : اين كتاب خلاصه اي است به زبان ساده كه از كتب پيچيده روزگار پس از ايلخانان استخراج شده و توسط موسسه اهل قلم _ ميراث مكتوب در حال چاپ است.3 تاريخ دولت اغلبيان در افريقيه ( تونس) درقرن سوم هجري ويژگي اثر : عنوان فوق،شامل تز دكتري ستار عودي بود كه پس از پنج سال تحقيق و مطالعه بيش از 700 منبع به پايان رسيده و در موسسه امير كبير در زير چاپ است.4

زندگينامه شاه عباس دوم ويژگي اثر : اين كتاب خلاصه اي است با نثري روان كه براي مخاطبين جوان تهيه شده است اين اثر خلاصه اي است از منابع مربوط به عصرصفوي كه در موسسه اهل قلم _ ميراث مكتوب در حال چاپ مي باشد.5 سرگرميهاي رياضي ويژگي اثر : ترجمه كتابي سرگرم كننده در رشته رياضي است كه در موسسه علمي _ فرهنگي وابسته به وزارت علوم زير چاپ است.

منابع زندگينامه : اظهارات و نوشته هاي ستار عودي

عيسي زاده، ولي الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولي الله عيسي زاده

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 ه . ش وارد دبستان دولتي روستاي رزكه از توابع بخش مركزي شهرستان آمل شدم، و تا پايان دوره ابتدايي كه مدرسان و معلمان سپاه دانش مربي ما بودند در همان مدرسه اشتغال به تحصيل داشته و از امتيازات بالايي برخوردار بودم.دوره راهنمايي را همزمان با مبارزات انقلابي مردم آمل در اين شهر آغاز كردم و سال سوم راهنمايي را در مدرسه معتمدي (شهيد سقاعليزاده) با موفقيت به پايان رساندم.

دوره متوسطه را در دبيرستان امام خميني(ره) آمل شروع كردم كه با درگيري منافقان در اين شهر همزمان بود، سپس در سال 1364 با اخذ مدرك ديپلم در رشته اقتصاد راهي جبهه شدم و در سال 1365 وارد حوزه علميه مسجد هاشمي آمل شدم.آن گاه در سال 1366 وارد حوزه علميه مقدسه قم شدم و همزمان با تحصيل در حوزه وارد موسسه امام خميني(ره) شده و دوره عمومي آن را در سال 1378 به پايان رسانده و مدت 2 سال براي خدمت به طلاب و آشناياني

با اهل سنت به حوزه علميه منتظريه گنبد كاووسي مهاجرت كردم و در اين مدت ضمن مديريت و تدريس در فعاليت هاي فرهنگي و علمي منطقه فعال بودم و در دانشگاه آزاد شهرستان آزاد شهر تدريس مي كردم.سپس در سال 1381 به قم مهاجرت كردم و در موسسه اسراء كه تحت اشراف حضرت آيت الله جوادي آملي است به تحقيق مشغول شدم و در ضمن فعاليت هاي علمي در موسسه به تاليف كتاب و مقاله و تدوين پايان نامه مشغول شدم كه همچنان به فضل الهي ادامه دارد.در ضمن در تمامي اين مدت (از زماني كه ملبس به لباس مقدس روحانيت شدم 1370) تا به حال در سه مقطع تبليغي رمضان، محرم و صفر به اين امر مهم مشغول هستم. از سال 1375 نيز در خدمت گذاري خدمت زائران محترم حرمين شريفين و عتبات عاليات فعال هستم.

غانمي هروي، ابوسعد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، طبيعيدان. وى تأليفاتى چند داشته، از جمله: كتاب «الالوان» يا «هوان الالوان»؛ «قراضه ى طبيعيات»، به فارسى و به شكل سؤال و جواب در مسائل طبيعى كه به خطا آن را به ابن سينا نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (973 -972 /2)، تاريخ نظم و نثر (128)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (66)، الذريعه (65 / 17).

غزال زعفراني اصفهاني، ابوعبدالله محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 369 ق)، حافظ، محدث، قارى و نويسنده. از مقلب به شيخ القراء. وى از محمد بن على فرقدى و عبدان اهوازى و محمد بن زبان و على بن احمد علان قاسم بن عصار دمشقى و ديگران حديث شنيد. ابوسعد مالينى و ابونعيم حافظ و ابوبكر احمد بن محمد بن حارث اديب و عبدالعزيز بن احمد بن فاذويه از وى حديث شنيدند. گفته اند كه او صاحب تصانيف در قراآت و حديث بوده است. از آثارش كتاب «الوقف و الابتداء» است. در «شذرات الذهب» وفات وى را در 363 ق ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الحفاظ (965 -964 / 3)، سير النبلاء (217 / 16)، شذرات الذهب (47 / 3)، طبقات الحفاظ (386 -385)، معجم المؤلفين (142 / 10)، هديه العارفين (49 / 2).

غفاري فر، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن غفاري فر

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن غفاري فر در سال 1361 ديپلم را اخذ و در سال 61-62 وارد مدارس علوم مقدس ديني شدم . ابتدا مدت كوتاهي را در تهران ، سپس در بابل و نهايتا در سال 67-68 براي ادامه تحصيل وارد شهر مقدس قم شدم ، تقريبا در همان سال تحصيلي ، دروس سطح را به اتمام رساندم ، البته به جهت شهرستاني بودن و عدم ساماندهي فراگير حوزه هاي شهرستانها در آن ايام ، امتحانات حوزوي در سالهاي بعد به اتمام رسيد . از سال تحصيلي 67-68 تا كنون در دروس خارج حوزه شركت مي كنم ، قابل ذكر است تقريبا از سال 78 به بعد تك درس خارج فقه

يا اصول را شركت مي كنم . از سال تحصيلي 71-72 وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) شدم. ابتدا دوره پنج ساله عمومي را ( طبق طرح قديم ) در سال 75-76 به اتمام رساندم ، سپس از سال 76-77 وارد ارشد جامعه شناسي و طبق طرح قديم ( با سپري نمودن 80 واحد پيش نياز و بيش از 30 واحد اصلي و دفاع از پايان نامه ) در سال تحصيل 80-81 به اتمام رساندم .

قريب به پنج سال در موسوعه فقه اهل بيت(ع) به مديريت آيت الله شاهرودي در فاصله سالهاي 75 -80 همكاري پژوهشي داشتم و قريب به 6 ماه عضو گروه كارورزي پژوهشي تاريخ معاصر به مديريت دكتر موسي نجفي در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) اشتغال داشتم .

به صورت متفرقه با قسمت تحقيقات و پژوهش معارف صدا و سيماي جمهوري اسلامي مستقر در قم ، همكاريهاي نظارتي بر كتابها مي نمايم كه تا كنون نيز ادامه دارد، به عنوان ناظر و يا داور رساله هاي علمي موسسه هاي علمي زير مجموعه حوزه علميه قم همكاري دارم ، قريب به 6 ماه عضو گروه پژوهش حوزه جامعه شناسي در موسسه انتظار نور وابسته به دفتر تبليغات بودم.

بيش از 10 عنوان در حوزه هاي تاريخ اسلام ، تاريخ ايران ، تاريخ تشيع ، مهدويت ، جامعه شناسي ، عقايد ، سياسي ( به ويژه بحث ولايت فقيه ) و در مراكز حوزوي ، دانشگاهي و نهادهاي انقلابي و گاهي دانش آموزي تدريس نموده ام.

غفاري قزويني، احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 975 ق)، شاعر. وى مرد فاضل و نيكوقريحه اى بوده و از تاريخ

نيز سررشته داشته است. در پايان عمر به زيارت خانه ى خدا رفت و در راه بازگشت به سراى باقى شتافت. از آثارش: تاريخ «نگارستان»؛ «تاريخ جهان آرا».[1]

(منسوب به عبدالغفار) (قاضى) احمد بن محمد قزوينى، دانشمند و مورخ (ف. 975 ه.ق) وى از اعقاب عبدالغفار قزوينى عالم معروف مؤلف كتاب الحاوى الصغير بود و پدرش قاضى محمد در شهر رى سمت قضا داشته. احمد مردى فاضل و منشى و شاعر و خوش خط و مورخ بود و در نزد امرا و شاهزادگان صفوى محترم مى زيست و مدتى در دستگاه سام ميرزا مقيم بود و در آخر به عزم حج عازم مكه شد ولى در مراجعت در بندر ديبال سند درگذشت. وى مؤلف دو تاريخ است: تاريخ نگارستان، جهان آرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1150 / 3)، الذريعه (309 -308 / 24 ،59 / 9 ،246 / 3)، عالم آراى عباسى (99 ،82 / 1)، فرهنگ سخنوران (670)، هفت اقليم (178 / 3).

غفاري، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر غلامرضا غفاري دانشيار گروه برنامه ريزي و رفاه اجتماعي و معاون آموزشي و تحصيلات تكميلي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي و تعاون از دانشگاه علامه طباطبايي (1368)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1371) و دكتري را نيز در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1380) اخذ نموده است. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيوالدين و انساب : نام پدر: امراللهتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر غلامرضا غفاري مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي و تعاون از دانشگاه علامه طباطبايي (1368)، كارشناسي ارشد را در

رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1371) و دكتري را نيز در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران (1380) اخذ نموده است. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد «بررسي پيوند بين فعاليت هاي علمي و تكنولوژيكي با نياز هاي اجتماعي اقتصادي » و دوره دكتري «تبيين عوامل اجتماعي و فرهنگي موثر بر مشاركت اجتماعي- اقتصادي سازمان يافته روستاييان» است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص ديگر خدمات علمي و اجرايي دكتر غفاري مي توان مواردي همچون «رياست موسسه تحقيقات تعاوني دانشكده علوم اجتماعي» (1381)، «مسئوليت اداره خدمات آموزشي دانشكده علوم اجتماعي» ، «معاون دانشجويي و فرهنگي دانشكده علوم اجتماعي» ،«معاون دانشجويي و فرهنگي,دانشكده علوم اجتماعي در سال 1382»و«بازرس چهارمين دوره هيات مديره انجمن جامعه شناسي ايران»را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس غلامرضا غفاري ،«تغييرات اجتماعي»، «روش تحقيق عملي»، «روش تحقيق نظري»، «سياست اجتماعي»، «فنون برنامه ريزي اجتماعي»، «كاربرد كامپيوتر در علوم اجتماعي» (در مقطع كارشناسي) است و «روش تحقيق در رفاه اجتماعي» و «روش ها و تكنيك هاي برنامه ريزي رفاه» (در مقطع كارشناسي ارشد) است. آرا و گرايشهاي خاص : از زمينه هاي پژوهشي مورد علاقه وي مي توان به موضوعات «سرمايه اجتماعي»، «توسعه اجتماعي » و « تحولات اجتماعي » اشاره نمود.وي مسئوليت طرح هاي تحقيقاتي مختلفي از جمله «سنجش سرمايه اجتماعي در ايران» را نيز بر عهده داشتند. چگونگي عرضه آثار : تعداد راهنمايي پايان نامه ها : الف-پايان نامه هاي كارشناسي:1مورد ب- پايان نامه هاي كارشناسي ارشد:17 مورد تعداد مقالات چاپ شده در مجلات داخلي:18 مورد تعداد مقالات چاپ شده در مجلات خارجي : 1 مورد تعداد مقالات ارائه شده

در همايشها:6 موردآثار : اعتماد: نظريه جامعه شناختي ويژگي اثر : پديدآورنده: پيوتر زتومكا، غلامرضا غفاري (مترجم) ناشر: شيرازه - 11 اسفند، 1386 2 توسعه روستايي با تاكيد بر جامعه روستايي ايران ويژگي اثر : پديدآورنده: مصطفي ازكيا، غلامرضا غفاري ناشر: نشر ني - 26 خرداد، 1386 3 جامعه شناسي تغييرات اجتماعي ويژگي اثر : پديدآورنده: عادل ابراهيمي لويه، غلامرضا غفاري ناشر: آگرا - 23 آبان، 1384 4 جامعه شناسي توسعه ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامرضا غفاري، مصطفي ازكيا (مترجم) ناشر: كلمه - 1381 5 جامعه شناسي توسعه ويژگي اثر : پديدآورنده: مصطفي ازكيا، غلامرضا غفاري ناشر: كيهان - 07 مهر، 1387 6 جامعه شناسي مشاركت ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامرضا غفاري، محسن نيازي ناشر: نزديك - 22 خرداد، 1386 7 جامعه شناسي نسلي در ايران ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامرضا غفاري، تقي آزادارمكي (مترجم) ناشر: پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي - 1383 8 جامعه شناسي نسلي در ايران ويژگي اثر : پديدآورنده: تقي آزادارمكي، غلامرضا غفاري ناشر: سازمان انتشارات جهاد دانشگاهي - 19 شهريور، 1386 9 سرمايه اجتماعي ويژگي اثر : پديدآورنده: جان فيلد، غلامرضا غفاري (مترجم)، حسين رمضاني (مترجم) ناشر: كوير - 30 آبان، 1386

غفوري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد غفوري

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

محمد غفوري متولد 1350 و تحصيل كرده حوزه و دانشگاه تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در مشهد گذراندم و پس از آن به قم آمده و دروس حوزه را از اواخر دهه 60 آغاز كردم. پس از پايان دروس مقدمات و سطح نزد اساتيد متعدد، در مقطع

خارج اشتغال يافتم. در سال 1379 در كنار دروس حوزه، در رشته تاريخ وارد دانشگاه شدم و پس از اخذ مدرك كارشناسى، در سال 1384 در مقطع كارشناسي ارشد و در گرايش "تاريخ اسلام" پذيرفته شدم و هم اكنون در حال نگارش پايان نامه فوق ليسانس هستم. هم چنين دوره تخصصي تاريخ اسلام را طي دو سال( 1379-1377) در مركز تخصصي تاريخ اسلام حوزه علميه قم(زير مجموعه دفتر تبليغات اسلامي) به پايان بردم.از سال 1380 تا كنون به عنوان پژوهشگر در پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت (ع) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي مشغول هستم و از سال 1381 مديريت اجرايى" فرهنگ نامه مولفان اسلامى" را بر عهده دارم. در طي اين مدت شخصيت نگاري مولفان پنج قرن نخست هجري به پايان رسيده و قرن ششم در دستور كار قرار دارد و جلد اول فرهنگ نامه شامل مولفان سه قرن نخست هجري آماده انتشار است. علاوه بر نگارش شماري از مقاله ها كنترل علمي و بازخواني بسياري از مقالات فرهنگ نامه را هم انجام داده ام.

غلامرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزده و چهاردهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. وى در آبرنگ مهارت داشت و در گل و مرغ و مرغش سازى و حل كارى پراستعداد بود. از آثار وى: تصوير گل و مرغى شيوايى در سبك سياه قلم، با رقم: «مشق غلامرضا 1315»؛ قلمدان مرغش عنابى كه در رويه ى آن ساقه بلند و افشان خوشه انگورى به حل كارى استادانه اى انجام يافته و كناره ها نيز با زنجيره ى طلايى محدود شده است، با رقم: «غلامرضا 1311».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (410 / 1).

غنجار بحاري، ابوعبدالله محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(412 -337 ق)، حافظ، محدث و مورخ. اهل بخارا بود و محدث آنجا. از خلف بن محمد خيام و سهل بن عثمان سلمى و ابوعبيد احمد كرمينى و ابراهيم ملاحمى و بسيارى ديگر از علماء و محدثين ديارش حديث شنيد. هناد نسفى و گروهى ديگر از شاگردان وى بودند. غنجار در بخارا درگذشت و در مقبره ى حوض فدام دفن شد. از آثارش: «تاريخ بخارا»؛ «فضائل الصحابه»، تصنيفى در «فضائل الاربعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (205 / 6)، انساب سمعانى (312 -311 / 4)، سير النبلاء (305 -304 / 17)،شذرات الذهب (196 / 3)، طبقات الحفاظ (413)، العبر (221 / 2)، كشف الظنون (1276 ،286)، معجم الادباء (214 -213 / 17)، معجم المؤلفين (105 ،7 / 9)، الوافى بالوفيات (60 / 2)، هديه العارفين (61 / 2).

فارسي نيشابوري، ابوالحسن عبدالغافر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(529 -451 ق)، حافظ، محدث، لغوى، اديب، مورخ و فقيه شافعى. از طرف پدر نوه ى شيخ بزرگ ابوحسين فارسى نيشابورى و از طرف مادر نوه ى شيخ ابوالقاسم قشيرى است. او در نيشابور به دنيا آمد. نزد امام الحرمين جوينى اصول علم حديث و فقه آموخت و از پدرش، اسماعيل، و مادرش، ام رحيم، دختر قشيرى و جدش ابوالقاسم عبدالكريم قشيرى و جده اش، فاطمه دختر ابوعلى دقاق، و دو دايى اش ابوسعد و ابوسعيد، فرزندان قشيرى، و احمد بن منصور مغربى و احمد بن عبدالرحيم اسماعيلى و احمد بن حسن ازهرى و خلقى كثير، احاديث بسيار استماع كرد، و در علوم مذهبى سرآمد گشت و به غزنه و هند و خوارزم مسافرت كرد و بزرگان را ديدار نمود و از ابومحمد جوهرى و ابوسعد كنجرودى و ابوبكر محمد طبرى

اجازه دريافت كرد. ابوسعد عبدالله بن عمر صفار آخرين كسى است كه از وى حديث روايت كرده است. او را فقيهى محقق و فصيحى خوش زبان و اديبى كامل توصيف كرده اند. وى خطيب نيشابور گشت و سرانجام در نيشابور درگذشت. از آثارش: «مجمع الغرائب فى غريب الحديث»؛ «السياق»، در تاريخ نيشابور كه تكمله اى بر كتاب «تاريخ نيشابور» حاكم نيشابورى است؛ «المفهم»، شرح «غرايب صحيح مسلم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 4)، روضات الجنات (22 / 8)، ريحانه (273 -272 / 4)، سير النبلاء (18 -16 / 20)، شذرات الذهب (93 / 4)، العبر (436 -435 / 2)، كشف الظنون (1602 ،1011 ،558 ،308)، الكنى و الالقاب (67 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم المؤلفين (267 / 5)، وفيات الاعيان (225 / 3)، هديه العارفين (587 / 1).

فارسي، جلال الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاي جلال الدين فارسي از اسلام پژوهان و مبارزان عصر جديد در راه تحقق و استقرار انقلاب / حكومت / جمهوري اسلامي بوده اند ، و بيش از يك اهل قلم عادي در اين راه تلاش كرده اند . او متولد 1312 ش در مشهد مقدس است . در حدود سالهاي 1332 _ 1333 ش نخستين اثر خود را كه ترجمه بود منتشر ساخت و با شركت در حوزه هاي مخفي نهضت مقاومت ملي ، به بحث درباره ي مسئله ي « كليسا » و رابطه ي دين و دولت / سياست / حكومت و پس از آن به تدريس دو اثر انقلابي خود به نامهاي نهضت هاي پيامبران ، و تكامل مبارزه ي ملي پرداخت . سالهاي 1340 _ 1341 را در زندان قزل

قلعه سپري نمود و در قيام 15 خرداد سال 1342 نيز نقشي فعال داشت . كتاب حقوق بين المللي اسلامي را در سال 1345 ، و ترجمه ي كتاب مشهور تكامل انقلابي اسلام را در سال 1349 منتشر كرد . در خلال همين سالها به لبنان هجرت كرد و با همكاري با جنبشهاي انقلابي و آزادي بخش منطقه در حركت مبارزه ي مسلحانه ي داخل كشور نقش مهمي ايفا نمود . دوره ي درسهايي درباره ي ماركسيسم به دو زبان فارسي و عربي و واحدهاي بشري و ترجمه ي 5 جلد ( از 11 جلد منتشر شده ) الغدير و شهداي راه فضيلت هر دو اثر شادروان علامه عبدالحسين اميني ، از آثار فرهنگي ارزشمند دوران هجرت اوست .

در تابستان 1357 از طرف امام خميني ( ره ) ، به تنظيم رابطه ي سازمان آزادي بخش فلسطين با انقلاب اسلامي ايران همت گماشت و سال بعد به نمايندگي در مجلس خبرگان انتخاب گرديد . مسئوليت ديگر وي عضويت در ستاد انقلاب فرهنگي بود . وي سپس به عنوان نماينده ي مردم تهران در دوره ي دوم مجلس شوراي اسلامي مشغول انجام وظيفه گرديد . آثار ديگر او كه در سالهاي اخيرتر منتشر شده عبارتند از : ترجمه ي قرآن كريم كه به آن بيشتر مي پردازيم ؛ فلسفه ي انقلاب اسلامي ؛ استراتژي بين المللي ؛ پيامبري و جهاد و حكومت ، پيامبري و انقلاب كه اين سه كتاب ، يك دوره سيره ي نبوي است به استناد ترتيب نزول قرآن و محتواي آيات تاريخي . يكي از آثار مفيد ديگر ايشان واژه هاي

انقلاب اسلامي ايران است كه چند سال پيش منتشر شده است ، و به كار ايران شناسان و اسلام شناسان و محققان انقلاب اسلامي و تاريخ عصر جديد ايران مي آيد .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

فاضلي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد فاضلي

محل تولد : بيارجمند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/3

زندگينامه علمي

پس از گذراندن دوران كودكي به فراگيري قرآن مجيد، ادبيات فارسي و دروس ابتدائي (حساب و هندسه) پرداخت در سال 1351 در سيزده سالگي به حوزه عمليه گرگان (مدرسه علميه صالحيه) در محضر اساتيد وقت از آن جمله آيت الله حاج سيّد علي رئيسي به آموختن ادبيات (صرف مير، تصريف، عوامل) همت برگماشت؛ سپس در سال 1354 به حوزه علميه قم مشرف شد و سطوح را در محضر حضرات آيات حاج شيخ محمد علي مدرس (ره) (صمديه و سيوطي) ،حاج شيخ فخر الدين وجداني (ره) (شرح لمعه و مكاسب شيخ انصاري) ،حاج شيخ مصطفي اعتمادي (معالم و رسائل شيخ انصاري) و آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده (ره) (كفايتين) را فرا گرفت. و از سال 1363 به درس خارج حضرات آيات عظام حاج شيخ جعفر سبحاني، حاج شيخ ميرزا جواد آقا تبريزي (ره)، آيت الله وحيدي خراساني و حضرت آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي(ره) حاضر شد و از محضر آنان توشه ها برگرفت و در كنار آن به تدريس، تاليف، تحقيق و تأسيس دست يازيد.

در ايام تحصيل و تحقيق خود در دانشگاه نيروي انتظامي تهران و پرندك رباط كريم تدريس مي كرد؛ دروسي كه وي تدريس مي كرد عبارت بودند: متون اسلامى، اخلاق،

معارف و احكام تخصصى

بيش از 15 سال سابقه تبلغي در ايام محرم و صفر و ماه رمضان كه بيش از 14 ماه آن در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل بوده است.

فاضلي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، مورخ. در تهران به دنيا آمد. از پانزده سالگى به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و مدت هشت سال آموزگار بود. پس از چندى وارد اداره ى آموزش متوسطه شد و به سمت دبيرى در دبيرستانهاى تهران منصوب گرديد. وى مشاغل مختلفى را عهده دار بود: تصدى دايره ى تعليمات متوسطه در اداره ى تعليمات مركزى، معاونت دبيرستان انوشيروان دادگر. اثر وى: «تاريخ ملل مشرق و يونان»،به مشاركت بهمن كريمى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (43 / 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (756 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (189 -188 / 3).

فاطمي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن فاطمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

سال 1345در شهر قم متولّد شدم. سال 1360پس از اتمام كلاس اول دبيرستان در رشته علوم تجربي، با ثبت نام در مدرسه آيت الله گلپايگاني (امام مهدي فعلي) وارد حوزه علميّه شدم. تحصيلات را در اين مدرسه تا ابتداي شرح لمعه فرا گرفتم و از آن پس به صورت آزاد تحصيلات را ادامه دادم. از حدود سال 1370 در درس خارج حاضر شدم و به مدّت 5 سال ادامه دادم و از آن پس به فعاليتهاي تحقيقي با تدوين مقاله و كتاب روي آوردم. ضمن تحصيلات حوزوي دروس دبيرستان را در رشته فرهنگ و ادب ادامه دادم. سال1369 با معادل ليسانس از حوزه در مقطع فوق ليسانس در رشته الهيات و معارف اسلامي گرايش فقه و مباني حقوق در دانشگاه آزاد اسلامي اراك پذيرفته شدم. به دليل رسميت نداشتن مدرك حوزوي، مقطع ليسانس را نيز در رشته الهيات و معارف اسلامي گرايش

علوم قرآن و حديث فرا گرفتم. نظر به اينكه با موافقت رياست كل دانشگاه آزاد واحدهاي بيشتر از معمول را مي توانستم انتخاب كنم در سال 1372 هر دو مقطع را به پايان رساندم. تا كنون 4 كتاب وحدود 150 مقاله اعم از بي امضاء يا با امضاي خودم يا با نام مستعار از اينجانب چاپ شده است.

فامي هروي، ثقه الدين ابونضر، ابونصر عبدالرحمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(546 -472 ق)، حافظ، محدث، اديب و مورخ. اهل هرات بود و محدث آنجا. از ابواسماعيل خواجه عبدالله انصارى و محمد بن على عميرى و نجيب بن ميمون واسطى و قاضى و ابوعامر ازدى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. در كهولت به حج رفت و از هبه الله بن على بخارى و ابوالقاسم بن حصين حديث شنيد. ابن عساكر و سمعانى و ابوروح عبدالمعز بزاز و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. سمعانى گويد كه او داراى شناخت كافى در حديث و ادب بود و اخلاقى نيكو داشت. از آثارش كتاب «تاريخ هرات» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (343 / 4)، سير النبلاء (299 -297 / 20)، شذرات الذهب (140 / 4)، طبقات الحفاظ (471)، معجم المؤلفين (143 / 5)، النجوم الزاهره (290 / 5)، هديه العارفين (518 / 1).

فخر زارع، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين فخر زارع

محل تولد : ورزنه اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/6/8

زندگينامه علمي

اينجانب پس از تكميل مرحله ابتدايي و اول راهنمايي در سال 1363 وارد حوزه علميه اصفهان شدم. پس از يك سال تحصيلي راهي قم شدم و در درسهاي ادبيات مرحوم استاد مدرس افغاني بطور جدي شركت كردم. سال 1365به جبهه اعزام و تا سال 1367 بطور متناوب بمدت 5/10 ماه در جبهه ها و چند عمليات حضور داشتم كه در عمليات كربلاي 5 از ناحيه كتف مجروح و دچار آسيب جدي شدم. پس از جنگ در اصفهان ماندگار شده و در دروس سطح حضرات آقايان آية الله سيد احمد امامي، آية الله سيد حسن امامي، آية الله شيخ علي اكبر فقيه، آية

الله كلباسي و ... شركت كردم. سال 1371 همزمان با تشكيل خانواده به قم مشرف شدم. و تا سال 1373در دروس سطح حضرات آقايان: پاياني، استادي، دوزدوزاني، عندليبب، محمدي و... حضور يافتم. از سال 1375 در دروس خارج فقه واصول آيات عظام تبريزي، وحيد، جوادي آملي شركت كردم. از سال 1379 همزمان با دروس حوزه از دانشگاه رشته علوم اجتماعي را ادامه دادم و سال 1383 در رشته جامعه شناسي دانشگاه با رتبه خيلي خوب پذيرفته و تحصيلات را تا سال 85 (فارغ التحصيلي) ادامه دادم. عمده مطالعات اينجانب در مورد اسلام و جامعه شناسي انديشه هاي بنيادي اجتماعي، جامعه شناسي سياسي و نيز جامعه شناسي ادبيات مي باشد.

فراشبندي، عليمراد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، مورخ، نويسنده و روزنامه نگار. در برازجان به دنيا آمد. دوره ى ابتدايى و متوسطه را در دبيرستان فرخى برازجان به پايان رساند. در 1318 ش در اداره ى فرهنگ بنادر جنوب وارد خدمت شد و در برازجان به تدريس مشغول گشت. در 1324 ش به اداره ى فرهنگ شيراز منتقل شد. در 1331 ش امتياز روزنامه ى «خانه ى ملت» را گرفت. از آثار وى: «تاريخ و جغرافيايى برازجان»؛ «دكتر مصدق يا جرج واشنگتن ايران»؛ «نظرى به گذشته ى ايران»؛ «ايران و ايرانيان»؛ «آمريكاييها را بشناسيد»؛ «زندانهاى من»؛ «تاريخ مختصر سلسله ى قاجاريه»؛ «انگليسيها را بهتر بشناسيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (709 -707 / 3)، مؤلفين كتب چاپى (601 -600 / 4).

فرامرزي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1268 ش)، مورخ، مترجم، نويسنده و روزنامه نگار. وى در روستاى كچويه فرامرزان از توابع لارستان فارس به دنيا آمد. در ده سالگى همراه پدر به بحرين عزيمت نمود و در آنجا مقدمات فقه شافعى و نحو را در خدمت پدر آموخت. بعد از مراجعت به ايران به دليل پيوستگى پدرش با مشروطه خواهان مجددا مجبور به ترك وطن و عزيمت به بحرين شد. فرامرزى در بحرين مدتى به تجارت مشغول گشت و در 1301 ش به همراه برادرش به تهران سفر كرد. در 1324 ش مديريت كل وزارت دارايى را به عهده گرفت. او چند دوره نيز به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. وى در 1306 ش به همراه برادرش مجله ى «تقدم» و بعد از شهريور 1320 ش روزنامه ى «خاور» را تأسيس و منتشر كرد. از آثار او: «چرا فرانسه شكست خورد»،ترجمه؛ «نتايج سياسى جنگ بين الملى اول»، ترجمه؛ «انگليسى ها در

انگلستان»، ترجمه؛ «تاريخ تشكيلات سياسى و قانونى و قضايى و اقتصادى»، ترجمه؛ «تاريخ بصره»؛ «تاريخ كويت».[1]

فرزند شيخ عبدالواحد لارى در 1265 در قريه گجويه از بلوك فرامرزيان لارستان به دنيا آمد. مقدمات زبان فارسى و عربى را نزد پدر خود فراگرفت. در سن جوانى به مشروطه خواهان پيوست و با نيروهاى استبدادى مبارزه نمود. حاصل اين مبارزات يك سال زندان بود. فرامرزى پس از استخلاص از زندان به اتفاق برادرش عبدالرحمن به بحرين رفت و كار معلمى را پيشه ى خود ساخت و چون هر دو برادر روح سركشى داشتند و در آنجا به مبارزاتى دست زدند كه ناچار به ايران آمدند.

احمد فرامرزى مدتى در وزارت امور خارجه مترجم زبان عربى بود. چندى در وزارت راه و چند سالى هم در دادگسترى شاغل مقاماتى شد. مدتى هم مديركل وزارت دارائى بود.

در 1308 ش در تهران مجله ى علمى و ادبى و تحقيقى تقدم را انتشار داد و دانشمندانى چون تقى زاده و جمال زاده عضو هيئت تحريريه آن مجله بودند. پس از 1320 نامه ى هفتگى سياسى و اجتماعى خاور را منتشر نمود و مدتى هم روزنامه ى آينده ى ايران را مى نوشت. در دوره ى پانزدهم از بوشهر به وكالت مجلس انتخاب شد و در ادوار هفدهم و هيجدهم نيز وكيل مردم بوشهر در مجلس بود. مرحوم فرامرزى اديب و دانشمند و محقق بود. تحقيقات دامنه دارى درباره ى تاريخ و جغرافياى خليج فارس نموده كه قسمتى از آن به چاپ رسيده است. به زبان و ادبيات عرب تسلط وافى داشت. در اسفندماه 1340 در 73 سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (134 -132 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (74

-70 / 4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (57 -56 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (431 -430 / 1).

فرجي سلطان آبادي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اينجانب علي اكبر فرجي سلطان آباد هشترودي درسال 1326هجري شمسي درقريه گنجينه كتاب ازتوابه هشترود آذربايجان شرقي دريك خانواده اهل علم به دنيا آمدم. تمام تحصيلات علوم ديني من تا لمعتين نزد مرحوم پدرم بود (كه ازعلما و وعاظآن منطقه به شمار مي رفت) ودرسال 1349به قم منتقل شده وپس ازآشنائي با وضع دروس حوزه همزمان با تحصل مكاسب وكفايه دردارالتبليغ اسلامي نيز مشغول تحصيل شدم كه درسال 1354سطح راتمام كرده واز دارالتبليغات اسلامي فارغ التحصيل شدم. مدت 2سال در دارالزهراء مشغول تدريس دررشته هاي تفسير قرآن، تاريخ اسلام وادبيات فارسي بودم. بعدا چون به تحقيق علاقه مند بودم باچند نفر ازرفقا لجنه تحقيقي تشكيل داديم وكتاب نفيس وبسيار ارزشمند مرحوم سيد هاشم بحراني بنام (غايه المرام وحجه الخصام) را زير نظر مرحوم آيه الله آقاي سيد رضا صدر شروع به تحقيق وپاورقي نموديم ونزديك به 4 سال اين كار بطول انجاميد كه الحمد لله الآن 3جلد چاپ شده وبقيه زير چاپ است (چاپ اول 1425ق 1383ش نشر دانش حوزه) مقاله اي ازاينجانب درباره اصلاحات ارضي كه پاسخي به يك نويسنده بود درروزنامه اطلاعات شنيه 30 فروردين 1359به چاپ رسيده ضمنا چون اينجانب طبع شعر هم دارم اشعار زيادي به آذري وفارسي سروده ام كه يكي ازاشعارم بعنوان (البلاءللولاء) درآخرين شماره مجله مكتب اسلام چاپ شده است البته چون اينجانب واعظ ومنبري هستم فعلا اغلب فعاليتم دراين زمينه است

اللهم وفقنا لما تحب و ترضى علي اكبر فرجي هشترودي

22/2/86

فرخ، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1304 ق)، مورخ و نويسنده. ملقب به متين السلطنه و معتصم السلطنه. سيزده ساله بود كه لقب متين السلطنه و فرمان مستوفى گرى از

مظفرالدين شاه گرفت. پس از پايان تحصيلات خود در مدرسه ى علوم سياسى، در وزارت خارجه مشغول خدمت شد. وى پس از آن عهده دار مشاغل مختلفى گرديد و به استاندارى و وزارت و سفارت رسيد و مدتى سناتور شد. از آثار وى: «تاريخ مختصر افغانستان»؛ «نظرى به مشرق»، تاريخ سياسى افغانستان؛ «يك سال در چين»؛ «خاطرات سياسى فرخ»؛ «شجره ى خبيثه».[1]

فرزند سيدمحمد سادات تهرانى است كه در 1333 ه.ق لقب معتصم السلطنه گرفت. تاريخ تولد فرخ را 1304 ه.ق نوشته اند. پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه به مدرسه ى عالى علوم سياسى راه يافت و دوره ى مدرسه ى مزبور را قبل از مشروطيت پايان داد و به خدمت در وزارت امور خارجه درآمد. در اداره ى تذكره و دفتر وزارتى مشغول كار شد. سپس ماموريت قفقاز گرفت و چندى در باطوم و گنجه نايب قنسول بود. در 1331 ه.ق به عنوان كارگزار مامور خدمت در تربت حيدريه شد و در انتخابات دوره ى سوم قانونگزارى از طرف مردم تربت حيدريه به مجلس رفت. مجلس سوم به علت جنگ بين الملل اول و مهاجرت نمايندگان و تشكيل حكومت موقت در كرمانشاه بيش از يك سال به طول نيانجاميد.

فرخ مجددا به وزارت خارجه رفت و سرحددار سيستان گرديد و پس از مدتى كارگزار گيلان شد و پس از دو سال رياست اداره ى تحريرات روس در وزارت خارجه به عهده ى او واگذار گرديد. پس از كودتاى 1299 با سمت كارگزارى كل عازم خراسان شد. فرخ در اين ماموريت از دوستان و نزديكان كلنل محمدتقى خان پسيان شد و در قيام او مشاركت داشت. پس از شهادت مرحوم كلنل، فرخ مدتى تحت تعقيب حكومت مركزى قرار گرفته و به بيرجند

رفت. اعتبارنامه ى وى در دوره ى چهارم در مجلس رد شد. در 1302 در كابينه ى مشيرالدوله به رياست حسابدارى وزارت امور خارجه رسيد و سپس مديركل مالى آن وزارتخانه شد.

در 1305 با سمت وزيرمختار به افغانستان رفت و مدت دو سال در آن كشور اقامت داشت. فرخ در اين ماموريت موفق گرديد قرارداد و عهدنامه ى بى طرفى دو دولت را به امضاء برساند. شغل بعدى فرخ معاونت وزارت معارف است. در آن تاريخ اعتمادالدوله قره گوزلو وزير معارف بود.

مسئله ى توسعه ى مدارس و تعميم فرهنگ در سرتاسر كشور و موضوع اعزام دانشجو به خارج از برنامه هاى اصلى وزارت معارف بود. وجود معاون فعال و پرتحركى چون فرخ در آن تاريخ ضرورت داشت. فرخ در سمت معاونت وزارت معارف نايب التوليه مدرسه عالى سپهسالار نيز بود. در 1310 وزارت اقتصاد منحل شد و سه اداره كل بوجود آمد كه عبارت بود از اداره ى صناعت، اداره ى فلاحت، اداره ى تجارت، فرخ به رياست اداره كل صناعت رسيد. روساى اين ادارات در حكم وزير بودند و در مجلس حضور مى يافتند. پس از مدتى كوتاه، امور مربوط به اداره كل فلاحت هم با فرخ گرديد.

در 1314 فرخ به حكومت رضائيه منصوب شد و دو سال بعد مجددا رئيس اداره كل صناعت شد و پس از چند روز اداره ى صناعت به وزارت صناعت تبديل شد و فرخ وزير صناعت ايران گرديد.

مدتى كوتاه در مقام وزارت صناعت باقى بود تا اينكه جاى خود را ابتدا به فروهر و بعد به منصورالملك داد. در 1319 استاندار فارس و بنادر شد و در شهريور 1320 به استاندارى كرمان و بلوچستان تغيير ماموريت يافت. در 1321 از كرمان احضار شد

و در تيرماه 1321 در كابينه ى سهيلى به وزارت كشور رسيد. هنوز يك ماه از وزارت كشور او نگذشته بود كه كابينه ى سهيلى دچار بحران گرديد و كنار رفت.

قوام السلطنه به جاى سهيلى به زمامدارى رسيد. وضع نابسامانى غله ى كشور، وجود وزارتخانه ى خاصى را ايجاب مى نمود. نخست وزير لايحه ى تاسيس وزارت خواروبار را به مجلس برد و سيد مهدى فرخ را به اين سمت به مجلس معرفى نمود. در انتخابات دوره ى چهاردهم قانونگزارى، فرخ كانديداى نمايندگى مجلس شوراى ملى شد و از طرف مردم زابل و سيستان به نمايندگى انتخاب شد. در همين دوره چند بار مسئله ى نخست وزيرى و رياست مجلس وى پيش آمد كه جامه ى عمل نپوشيد. فرخ در اين دوره عليه سهيلى و تدين به علت دخالت در انتخابات اعلام جرم كرد كه هر دو پس از محاكمه در ديوان كشور تبرئه شدند. در اواخر دوره ى چهاردهم كه آذربايجان وضع خاصى يافته بود، حكيمى نخست وزير فرخ را به استاندارى آذربايجان شرقى و غربى در نظر گرفت و فرمان او صادر شد ولى اوضاع و احوال سياسى آن روز امكان انجام اين ماموريت را به فرخ نداد و دولت او را مجددا به استاندارى فارس فرستاد. فرخ در 1327 در دولت هژير به سمت سفيركبير ايران در چين تعيين شد. فكر اعزام سفيركبير به چين در دولت حكيم الملك پيش آمد و عبدالحسين هژير نامزد اين سمت بود و يك هفته قبل از نخست وزيرى خود قرار بود به اين ماموريت اعزام شود كه از طرف مجلس به نخست وزيرى رسيد و طبعا پست سفارت ايران به سيد مهدى فرخ تعلق گرفت و مدت يك سال در آن كشور

اقامت داشت.در حكومت منصورالملك در 1329 در شرايط و محيط خاصى، فرخ به رياست كل شهربانى منصوب شد و با زمامدارى رزم آرا سرتيپ دفترى به اين سمت منصوب شد و فرخ به عنوان سناتور انتصابى آذربايجان به مجلس سنا رفت و با لوايحى كه بدون مطالعه يا به عنوان انتقام از افراد در مجلس هفدهم به تصويب مى رسيد، در سنا مخالفت مى كرد.

در 1334 براى بار سوم به استاندارى فارس رفت و يك سال بعد استاندار خراسان شد و مدتى در اين سمت باقى بود تا به تهران احضار گرديد و ديگر از آن تاريخ شغلى به وى ارجاع نگرديد.

سيدمهدى فرخ در دوره ى پنجم سناتور انتصابى تهران گرديد. فرخ قريب نيم قرن به طور متوالى مصدر مشاغل و مقامات مختلف بوده است، در عمر سياسى خود هفت مرتبه استاندار و پنج نوبت وزير و سه دوره سناتور و دو دوره نماينده ى مجلس و دو دفعه سفيركبير بوده است. فرخ در تمام مدت خدمات خود در كارها قاطعيت داشته، با قدرت و انضباط خاص امور مربوطه را اداره نموده است.

وى در اواخر عمر به انتشار خاطرات زندگانى سياسى خود پرداخت. گذشته از اينكه اين خاطرات لايحه ى دفاعيه ى زندگانى سياسى او بود، به افرادى كه در طول حيات خود با آنها مناسباتى نداشته است، انتقام گيرى محسوب مى گردد. فرخ اين خاطرات را در كمال بى پروائى و يك جانبه به رشته ى تحرير درآورده و در حقيقت تحريف تاريخ است. او در 88 سالگى در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (63 -58 / 5)، فهرست كتابهاى چاپى

فارسى (746 ،714 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (418 -417 / 6).

فرزانه، حافظ

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حافظ فرزانه

محل تولد : ليلان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حافظ فرزانه متولد 1350 در شهر ليلان از توابع استان آذربايجان شرقي به دنيا آمدم. بعد از آتش بس جنگ ايران و عراق بنا بر اينكه به فضاي جبهه و بسيجيها عادت كرده بودم و با آنها مأنوس بودم و در آن روز هيچ جا مثل حوزه فضاي معنوي را نداشت و تنها حوزه بود كه فضاي جبهه را تداعي مي كرد، بنا بر اين در سال تحصيلي 1368-1369 با تشويق حضرت استاد باقري بنابي مسئول حوزه وليعصر بناب وارد همان حوزه شدم و در مدت 5 سال موفّق به اتمام شرح لمعه (پايه شش) شدم. بلافاصله در همان سال وارد حوزه علميّه قم شدم، مكاسب را در محضر حضرت استاد وجداني و رسائل را در محضر استاد حسيني تهراني تلمذ كردم. بعد از اتمام آنها كفايه را در محضر استاد اعتمادي كه آخرين دوره تدريس كفايه ايشان بود به اتمام رساندم، بعد از پايه نهم و هم عرض ديگر دروس در مركز تربيت محقق و نويسنده در گرايش تاريخ اسلام پذيرفته شدم. در دو سال موفق به فارق التحصيلي از آن مركز شدم، بنا بر علاقه اي كه به نهج البلاغه داشتم 3 سال تمام بدون تعطيلي تابستان و ديگر مناسبتها در محضر استاد صدر كريمي به تلمذ نهج البلاغه پرداختم و از بوستان گل و درياي در نشان حضرت امير(ع) و كلمات گهربار ايشان خوشه چيني كردم. در اين سه سال موفق به

اتمام اين كتاب نوراني شدم به طوري كه با تلاش استاد به سبك و سياق و لحن كلام امير سخن حضرت علي (ع) آشنا شدم. ضمن حفظ دو سوّم نهج البلاغه مي توانستم كلمات نهج البلاغه و احاديث حضرت علي (ع) را در بين كلمات و احاديث ديگر تشخيص دهم بنا بر اين با تشخيص استاد خود به تحقيق در جوانب مختلف نهج البلاغه پرداختم مخصوصاً نقد تاريخي خطبه شقشقيه و برخي خطبه ها. به لطف حضرت امير (ع) مجموعه خوبي در اين موضوع به دست آمد و شواهد تاريخي خطبه شقشقيه را جمع آوري كردم كه اميدوارم در آينده به چاپ رسد. در طول سالهاي تحصيلي 1378 تا 1382 به مدت 4 سال به پيشنهاد و اصرار و تشويق جمعيّت تعاون اسلامي و رئيس هيئت مديره آن، حضرت آية الله غيوري در شهرستان بيجار مسئوليت حوزه علميّه را به عهده گرفتم و بعد از 4 سال بنا بر علاقه اي كه به تحقيق و پژوهش داشتم موفق به برگشت و مراجعت به شهر مقدس قم شدم و در موضوعات تاريخي و مهدويت به تحقيق و پژوهش مي پردازم كه تا امروز ادامه دارد. بنده مقالات زيادي به چاپ رسانده و دو كتاب در دست چاپ دارم و فرهنگ جامع متمهدين( مدعيان مهدويت و نبوت و امامت) را با همكاري و مشاركت يكي از دوستانم در دست تأليف داريم كه اميدوارم با الطاف غيبي حضرت وليعصر(عج) موفق به اتمام شويم.

فرشته استرآبادي، محمد قاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 960 ق)، مورخ و اديب. وى در استرآباد به دنيا آمد. در اوايل جوانى به همراه پدر به هند رفت و در احمدنگر

مستقر گرديد. پدرش تعليم فرزند نظامشاه را به عهده گرفت. فرشته نيز وارد دربار نظامشاه شد و تا مقام رياست نگهبانان سلطنتى ارتقاء يافت. وى چنان كه در مقدمه ى كتابش مى گويد، از احمدنگر خارج شد و به دربار عادل شاه در بيجاپور رفت و از طرف سلطان ابراهيم ثانى، عادل شاه (1035 -987 ق) مأمور نوشتن تاريخى درباره ى سلاطين هند شد و آن را با استفاده از كتابهاى زيادى در 1015 ق به پايان رسانيد و به نام سلطان ابراهيم «گلشن ابراهيمى» نام نهاد. در همين سال از جانب عادل شاه به سفارت نزد جهانگير پادشاه (1037 -1014 ق) به لاهور رفت و مدتى در آنجا ماند و در اين فرصت نيز مطالبى به آن كتاب افزود. از آثار وى «تاريخ فرشته»، است كه اين كتاب را در ابتدا به نام ابراهيم عادل شاه نگاشت و آن را «گلشن ابراهيمى» ناميد، سپس نگارش كتاب را تجديد كرد و اين بار آن را «نورس نامه» ناميد ولى عاقبت به «تاريخ فرشته» شهرت يافت. از ديگر آثارش «دستور الاطباء»، معروف به «اختيارات قاسمى»، در پزشكى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1711 -1709 / 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (733 -732 / 1)، تذكره ى روز روشن (617)، الذريعه (369 / 24 ،223 / 18 ،824 / 9 ،150 / 8 ،273 -272 / 3)، ريحانه (329 -328 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2758 -2757 / 2).

فروغي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد فروغى سال 1358 در شهر مقدس مشهد ديده به جهان گشود.

وى در دو سالگى با حفظ سوره حمد و اخلاص كار قرآن را شروع كرد و از سه سالگى با

قرائت قرآن آشنا شد. اساتيد وى حاج حسين علمى، و حاج سيد مرتضى سادات فاطمى بوده اند.

سبك وى در قرائت قرآن تقليدى است، و از راه گوش دادن نوار قارى و تكرار آن (گاهى تا 50 بار) به فراگيرى سبك، نغمه و آهنگ قارى مى پرداخته است. از سه سالگى تا يازده سالگى به روش عبدالباسط قرائت كرده و طى دو سال بعد از آن، سبك هاى ديگرى همانند شحّات محمد انور و متولّى عبدالعال را فرا مى گيرد.

جواد فروغى از آن جا مشهور شد كه قرآن را به سبك قارى مشهور جهان، عبدالباسط قرائت كرد و با صداى بچه گانه و دل پذيرى كه داشت شنونده را به وجد مى آورد.

ايشان تاكنون علاوه بر شهرهاى ايران به كشورهايى مانند مالزى، سوريه، عربستان، سنگاپور، تركمنستان و انگلستان سفر كرده و به قرائت قرآن پرداخته است.

منابع زندگينامه :http://st-golbangenamaz.ir

فرهادي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مرتضي فرهادي در سال 1323 در ملاير ديده به جهان گشود. ايشان داراي دكتري رشتۀ جامعه شناسي مي باشد. فرهادي عضو هيئت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبئي مي باشد. نامبرده از سال 1346 همكاري با مطبوعات را شروع كرده و تا كنون به شكل هاي گوناگون آن را ادامه داده است و در حال حاضر، سردبيري فصلنامة «علوم اجتماعي» دانشكدۀ علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي را به عهده دارد. كتابهاي " فرهنگ ياريگري در ايران" و "واره: نوعي تعاوني سنتي كهن و زنانه در ايران" تاليف،وي، به ترتيب در دوره هاي سيزدهم و بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي تحصيلات رسمي و

حرفه اي : مرتضي فرهادي پس از طي تحصيلات ابتدايي و متوسطه، تحصيلات دانشگاهي را در مقطع ليسانس در رشتۀ روان شناسي، فوق ليسانس در رشتۀ ارتباطات اجتماعي و دكترا در رشتۀ جامعه شناسي به پايان رساند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرتضي فرهادي از سال 1346 همكاري با مطبوعات را شروع كرده و تا كنون به شكل هاي گوناگون آن را ادامه داده است و در حال حاضر، سردبيري فصلنامة «علوم اجتماعي» دانشكدۀ علوم اجتماعي مي باشدفعاليتهاي آموزشي : مرتضي فرهادي از كمي قبل از انقلاب اسلامي تا كنون، در دانشكده هاي مختلف به تدريس دروسي نظير مباني مردم شناسي، مردم شناسي روستايي، مردم شناسي ايران، مردم شناسي هنر، مردم شناسي فرهنگي، جامعه شناسي ايلات وعشاير، جامعه شناسي روستايي، تعاوني هاي سنتي، نظريه ها و سازمان هاي مشاركتي، روان شناسي اجتماعي و ... پرداخته است. نخستين پژوهش ميداني و مردم شناسي وي در سال 1347 انجام و در سال 1348، در نخستين ويژه نامة روستايي ايران به نام كتاب روستا به چاپ رسيده است.وي هم اكنون عضو هيئت علمي دانشكدۀ علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي است.جوائز و نشانها : كتاب موزه هاي درباد ايشان كتاب برجستة هشتمين دورة معرفي كتاب هاي برگزيدة دانشگاه تهران و پژوهش برگزيدۀ فرهنگي سال 1375 در زمينة مردم شناسي و تاريخ هنر بوده است. كتاب "فرهنگ ياريگري در ايران " وي نيز برندة جايزة نخست نهمين جشنوارة روستايي وزارت جهاد سازندگي، كتاب برجستۀ هفتمين دورة معرفي كتاب هاي دانشگاهي دانشگاه تهران و كتاب برگزيدة سيزدهيمن دورة كتاب سال جمهوري اسلامي در زمينة علوم اجتماعي شده است. همچنين كتاب"واره: نوعي تعاوني سنتي كهن و زنانه در ايران" تاليف وي ،

در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : مرتضي فرهادي در حوزة مردم شناسي و توابع آن، ركور ددار چاپ مقاله در مجلات علمي _ پژوهشي وعلمي _ ترويجي بوده و تا كنون بيش از 105 مقالة چاپ اول در سالنامه ها، فصلنامه ها، گاهنامه ها و ماهنامه هاي علمي _ تخصصي به چاپ رسانده است. از سال 1357 تا كنون از ايشان هفت جلد كتاب و پژوهشنامه و يك جلد كتاب شعر به چاپ رسيده است. همچنين افزون بر چهل مقاله در موضوعات مختلف جامعه شناسي و مردم شناسي درمجلات و نشريات گوناگون از ايشان به چاپ رسيده است كه برخي از آن ها عبارت اند از: 1. «گونه شناسي ياوري ها و يريگري هاي سنتي در ايران»، نامة علوم اجتماعي، دورة جديد، ش1 (پاييز 1367)، دانشكدة علوم اجتماعي دانشگاه تهران؛ و كيهان فرهنگي، سال 2، شمارة 10 (دي ماه 1364) 2. «آيا كشاورزان ايراني تكرو هستند؟»، فصلنامۀ تعاون روستايي و كشاورزي، ش 3 و 4 (زمستان 67 و بهار 1368). سازمان مركزي تعاون روستايي ايران. 3. «سابقة تاريخي و معناشناسي نام خمين»، مجله باستان شناسي و تاريخ، ش6 (نيمسال اول 1368)، مركز نشر دانشگاهي. 4. «نقش ميش در هنرهاي كلامي و ادبيات عاميانة عشاير سيرجان و چند شهر پيرامون آن»، فصلنامة هنر، ش11 (تابستان 1365)، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي. 5. «دگرياري و خودياري در جشن ميان بهار در اسك لاريجان آمل»، فصلنامة رشد علوم اجتماعي، ش3 (بهار 1369) دفتر تحقيقات و برنامه ريزي و تأليف كتب درسي. ايشان، همچنين، ده كتاب آمادة چاپ دارند كه در آيندة نزديك،

منتشر خواهد شد. آثار : nbsp1 در فصل هاي خنده دشوار ويژگي اثر : (مجموعة شعر)2 فرهنگ ياريگري در ايران ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «فرهنگ ياريگري در ايران»: فرهنگ ياريگري در ايران؛ مرتضي فرهادي؛ تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1373. موضوع كتاب فرهنگ ياريگري در ايران، شناخت ياريگريهاي سنتي و گونه شناسي آنها و معرفي بهترين مصاديق ياريگري در دو زمين? آبياري و كشاورزي (كشتكاري و باغداري) است. مؤلف لزوم بهره گيري از تجربيات تعاونيها و ياريگريهاي سنتي در تعاونيهاي جديد و همچنين بسيج گسترد? مردم به منظور مشاركت در امر توسعه را از مهمترين انگيزه هاي خود براي تأليف كتاب بيان كرده است. اطلاعات ارائه شده در كتاب، بخشي از طريق مسافرتهاي مؤلف به نقاط مختلف ايران و تحقيقات ميداني و مصاحبه و بخشي ديگر نيز با استفاده از منابعي كه در كتاب هم ذكر شده به دست آمده است. «فرهنگ ياريگري در ايران» مي تواند به عنوان يك الگوي پژوهشي، علمي و آموزشي در زمين? مردم شناسي كاربردي، جامعه شناسي، جغرافياي انساني، تعاون و... به شمار رود. همچنين توضيح شيوه هاي مديريت سنتي و دسته جمعي بر منابع طبيعي و فعاليتهاي توليدي سنتي در ايران بيان تعاريف مشخص و دقيق براي هر يك از موضوعات مطروحه را مي توان از ديگر ويژگيهاي كتاب برشمرد. كتاب فرهنگ ياريگري در ايران و سه بخش و هشت فصل تدوين شده است 3 موزه هاي بازيافته nbsp4 نام? كمره ويژگي اثر : دو جلد5 نگاهي به اهميت

و پيشينة كبوترخانه هاي ايران nbsp6 واره: نوعي تعاوني سنتي كهن و زنانه در ايران ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: واره واره: نوعي تعاون سنتي كهن و زنانه در ايران؛ درآمدي به مردم شناسي و جامعه شناسي تعاون و مشاركت مردمي نوشتة مرتضي فرهادي؛ ويراستة غلامحسين صالح نسب. _ تهران: وزارت جهاد كشاورزي، معاونت ترويج و مشاركت مردمي، دفتر مطالعات و برنامه ريزي، 1380.630 ص.: مصور، نوشته، جدول، نمودار. واژه نامه. «واره» نوعي سازمان غير رسمي تعاوني سنتي غالباً زنانه و بسيار كهن، با محور اصلي هم ياري از نوع تجميعي(همگرا) است. در «واره» اعضا بيشتر به يك كاسه كردن توليدات شيري خود توجه دارند؛ اما در كنار آن، هم به انواع ديگر ياريگري و هم به انواع ديگر مبادله، روي مي آورند. سازمان واره داراي كاركردهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، رواني، آموزشي و تفريحي است و به جهت كاركردهاي مهم آن، هزاران سال است كه در جامعة سنتي ما و برخي كشورهاي همسايه وجود دارد. اثر پژوهشي حاضر كه به همت و پشتوانة سه دهه تلاش محقق ارجند سامان پذيرفته است، يكي از بهترين نمونه هاي پژوهش در زمينة دانش بومي در ايران است. نويسنده با به تصوير كشيدن كلية خطوط و زواياي پنهان يك سازمان اجتماعي پيچيده در بين زنان روستايي ايران، به خوبي نشان داده است كه دانش بومي ما، در عين پيچيدگي، خود، يك ثروت عظيم فرهنگي و اجتماعي است. اين كتاب، حاصل كندوكاوي عميق براي شناساندن ابعاد نا شناخته و ارزشمند

دانش بومي و برخي شيوه هاي مشاركتي زنان روستايي اين مرز و بوم است. اهتمام مؤلف محترم درتدوين اين كتاب كه حاصل پژوهش هاي گسترده و مستمر خود اوست، جاي تقدير و ستايش دارد. غالب منابع و ارجاعات، دست اول است. كتاب از آن روي كه¬مبتني بر يك سلسله تحقيقات روشمند و مستند و دقيق و بديع است، يكي از آثار ارزشمند در حوزه هاي پژوهش هاي مردم شناسي و جامعه شناسي روستايي به شمار مي رود. كتاب شناسي مفصل (شامل كتاب ها، پژوهش ها، پايان نامه ها، گزارش هاي تحقيقي و ...) و فهارس نُه گانه (نام اشخاص، نام طوايف و عشاير و اقوام، نام جاي ها، فهرست اصطلاحات و واژگان محلي و...) بر مزي_ّت آن افزوده است.

فرهودي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1285 ش)، مورخ، مترجم و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات عالى در مدرسه ى علوم سياسى و دانشكده ى حقوق در 1314 ش وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و چند سال بعد رياست فرهنگ مازندران را به عهده گرفت. بعد از آن مشاغل مختلفى را عهده دار شد، از جمله: رياست دبيرستان، كفالت اداره ى اوقاف، رياست دفتر وزارتى، رياست دانشكده ى كشاورزى. در 1322 ش به نمايندگى ملجس انتخاب گرديد. از آثار وى: «تاريخ قرن نوزدهم»، ترجمه؛ «دوره ى تاريخ عمومى»؛ «راههاى پيشرفت اقتصادى»، ترجمه؛ «فروغ زندگى، پرورش افكار سالمندان و دانش آموزان».[1]

در 1285 تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه ى عالى سياسى شد و درجه ى ليسانس گرفت. خدمات ادارى را از وزارت فرهنگ آغاز كرد. چندى رئيس دفتر وزارتخانه بود، بعد رئيس اداره تعليمات سالمندان و رئيس تعليمات عمومى شد. در تاليف كتب درسى هم مداخله داشت. در دوره ى چهاردهم در 1322 از دزفول به

نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. در دوره ى پانزدهم توفيقى پيدا نكرد. چندى سمت مشاورى در وزارت فرهنگ داشت تا اينكه در 1326 هنگام نخست وزيرى ابراهيم حكيمى، به معاونت پارلمانى و ادارى نخست وزير تعيين گرديد. در انتخابات دوره ى شانزدهم مجددا از دزفول انتخاب گرديد و در تصميمات خود در مجلس از دكتر مصدق پيروى مى كرد و در آراء خود نظر استصوابى او را مى گرفت. به همين دليل مورد توجه او قرار گرفت و به دوران نخست وزيرى اش او را با سمت وزيرمختار رايزن اقتصادى ايران در ايتاليا نمود. فرهودى در اين سمت با حكومت مصدق همراهى و همكارى داشت مقالاتى در تاييد دكتر مصدق در مطبوعات خارج و داخل انتشار مى داد. در اواخر حكومت مصدق، با كسب مرخصى به تهران آمد. روزنامه هاى باختر امروز و اطلاعات را اداره مى كرد. تمام مقالات تند روزنامه ها به قلم او بود. پس از 28 مرداد از شغل خود به طور موهن و زننده اى بركنار شد. به تهران آمد و به حال انزوا مى زيست. سرانجام سوراخ دعا را پيدا كرد. دولت از سر تقصيرات او گذشت و به وى شغلى دادند و به معاونت پارلمانى وزارت كشور منصوب شد. چند سالى در آنجا بود تا كنار رفت. چندى بيكار ماند تا اينكه در انتخابات انجمن شهر تهران با كمك حزب ايران نوين به عضويت انجمن برگزيده شد. در نخستين جلسه به اتفاق آراء رئيس انجمن شهر شد و بين وى و شهردار وقت تهران نزديكى و دوستى زيادى ايجاد شد و به غالب كشورهاى درجه اول دنيا مسافرت كردند.

فرهودى از زمانى كه در اروپا اقامت داشت، در دانشگاه سورين ثبت نام نمود و دكتراى اقتصاد دريافت

كرد. وى مردى دانشمند و محقق بود. از جوانى با مطبوعات همكار داشت. عباس مسعودى مدير روزنامه ى اطلاعات در روزهاى آخر زمامدارى دكتر مصدق، روزنامه را به فرهودى سپرده بود و خود در اروپا به سر مى برد. فرهودى مقالات تندى عليه شاه و به نفع مصدق انتشار مى داد. بعد از 28 مرداد 1332، فرهاد دادستان فرماندار نظامى وقت، عباس مسعودى را براى اداى توضيحات به دفتر خود احضار كرد و علت انتشار آن مقالات را جويا شد. چون جواب قانع كننده اى نتوانست دريافت كند، او را مورد ضرب و شتم قرار داد و اهانتها به او كرد.

از تاليفات ايشان تاريخ عمومى ايران را در سه جلد، ترجمه ى تاريخ قرن نوزدهم در دو جلد، و ترجمه ى كتاب راه هاى پيشرفت اقتصادى را مى توان نام برد. وى مدتها در دانشسراى عالى جغرافياى اقتصادى تدريس مى كرد. فرهودى داماد وحيدالملك شيبانى بود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1468 -1467 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (839 -838 / 2).

فزوني استرآبادي، محمدهاشم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1025 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به فزونى. در استرآباد به دنيا آمد و در آن جا نشو و نما يافت. وى از علماى عصر دولت صفوى است كه در زمان شاه عباس اول (1038 -996 ق) مى زيست. در ايام جوانى به قصد تجارت به سير و سفر مى پرداخت. در زمان صفدرخان بن ميرزا يوسف خان رضوى مشهدى حاكم كشيمر به آنجا سفر كرد. صفدرخان او را در خدمت خود نگاه داشت. بعد از بركنارى صفدرخان همراه وى در 1025 ق به هندوستان رفت، در لاهور از او جدا شد و به

دكن رفت. از آثار وى: «بحيره» يا «تاريخ البحيره»، به فارسى، در حكايات تاريخى و احوال طبقه وزاء و شگفتيهاى حيوانات و كوهها و چشمه ها و رودها و ساختمانها در حدود پنجاه هزار بيت؛ «اللجين الطبريه» يا «البحيره الطبريه»، در تاريخ و مناسبتهاى تاريخى؛ «ديوان» شعر؛ «ساقى نامه»، كه به اسم شاه عباس صفوى سرود. در تذكره ى «ميخانه» نام وى تحت عنوان هاشم بيگ آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى كشمير (1093 -1092 / 3)، تذكره ى ميخانه (679 -674)، الذريعه (297 / 18 ،112 / 12 ،832 / 9 ،51 -50/ 3)، رياض العلماء (224 / 7)، ريحانه (340 ،338-337 / 4)، صبح گلشن (317)، فرهنگ سخنوران (709)، كاروان هند (1013 -1012 / 2).

فسوي فارسي، ابويوسف يعقوب

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 277 -190 ق)، مورخ، حافظ و محدث. اهل فسا و محدث اقليم فارس بود. به شهرهاى مختلف مسافرت كرد و از مشايخ فلسطين و دمشق بهره گرفت و خود گويد كه از هزار شيخ حديث نوشته، كه همگى آنان مورد وثوق بوده اند. وى از ابوعصام بنيل و فضل بن دكين و ابووليد طيالسى و آدم بن ابى اياس و اصمعى و عبيدالله بن موسى و محمد انصارى و مكى بن ابراهيم و ابوعبدالرحمان مقرى و ابونعيم و سعيد بن ابى مريم و ابومسهر غسانى و حجاج بن منهال و حبان بن هلال و عبدالحميد بن بكار بيروتى و صفوان بن صالح و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوعيسى ترمذى و ابوعبدالرحمان نسايى، صاحبان دو «صحيح» از «صحاح» ششگانه، و ابراهيم بن ابى طالب و حسن بن سفيان فسوى و عبدالرحمان بن خراش و ابوبكر بن ابى داوود و ابوبكر بن خزيمه و محمد

بن حمزه بن عماره اصفهانى و ابوعوانه اسفراينى و عبدالله بن جعفر بن درستويه نحوى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. وى در فساء درگذشت. از آثارش: كتاب «التاريخ» يا «تاريخ الفسوى» يا «تاريخ يعقوب بن سفيان الفسوى»، در سه مجلد؛ «المشيخه»، در يك مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (197 / 1)، تهذيب التهذيب (337 -335 / 11)، الجرح و التعديل (ج 4 ق 208 / 2)، سير النبلاء (184 -180 / 13)، شذرات الذهب (171 / 2)،طبقات الحفاظ (263 -262)، كشف الظنون (310 ،299)، لسان الميزان (503 / 7)، معجم المؤلفين (249 / 13)، النجوم الزهراه (89 / 3)، هديه العارفين (537 / 2).

فصيح خوافي، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(777- بعد از 845 ق)، مورخ و شاعر. ملقب و مشهور به فصيح. خاندانش اهل روى خواف بودند و خود در هرات به دنيا آمد و همان جا نشوونما يافت. وى در خدمت شاهرخ و پسرش بايسنقر عهده دار مشاغل دولتى بود. در 836 ق مورد غصب واقع و چندى هم مقيد و محبوس شد. فصيح بعد از معزولى و بيكارى، به تأليف كتاب خود «مجمل» پرداخت. سرانجام در 845 ق از زندان خلاص شد و به ملازمت شاهرخ تيمورى رسيد. از آثار وى «مجمل فصيحى» است كه به صورت اجمال از هبوط آدم تا تاريخ زمان خود را نگاشته است.[1]

(بخش 1) خوافى، احمد بن جلال الدين محمد از رجال و نويسندگان نيمه ى اول قر. 9 ه. (و. 777- ف. پس از 845 ه.ق). از مردم خواف بود و نسبش به ابوامامه صدى بن عجلان بن وهب باهلى صحابى مى رسد و محل تحصيل و نشو و

نماى او ظاهراً هرات بود. در سال 807 بعد از مرگ تيمور، شاهرخ او را از هرات با دو تن از امرا به سمرقند براى تحويل گرفتن خزانه ى خاصه ى شاهرخ از عمر شيخ خازن فرستاد. وى تا سال 818 در خدمت يكى از امراى بزرگ علاءالدين على ترخان كار مى كرد، و از آن سال به ملازمت شاهرخ درآمد و در سال 819 ترقى كرد و منصب «موجه ديوان» بدو ارزانى شد. در سال 820 به شركت دو تن ديگر به تصدى ديوان اعلى (شاهرخ) تعيين شد ولى در 821 معزول گرديد. باز در 834 جهت مهمات ديوانى مأمور كرمان گرديد. در 827 مراجعت كرد و در بادغيس هرات به حضور شاه شرفياب شد. در 828 موجهى ديوان اميرزاده بايسنغر بدو داده شد، و چند سال در اين سمت بود تا در 836 به خدمتش خاتمه دادند. بعد از اين سال- كه معزول و مورد جريمه واقع شد- از احوال او اطلاع دقيقى در دست نيست. در 843 مورد غضب گوهرشاد آغازن شاهرخ واقع شد و در خانه ى اميربيگ محبوس گرديد و پس از چندى آزاد شد و مجدداً در 845 در خانه ى اميربيگ مقيد گرديد و بار ديگر خلاص شد. اثر مهم او مجمل التواريخ معروف به مجمل فصيحى (ه.م) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از سعدى تا جامى (616 -613)، تاريخ ادبيات در ايران (496 -494 / 4)، تاريخ نظم و نثر (238)، رجال حبيب السير (273 -272)، روضات الجنات فى اوصاف مدينه هرات (168 -167)، لغت نامه (ذيل/ فصيح خوافى)، محمل فصيحى (مقدمه/ هشت- بيست و يك).

فضل اصفهاني، امين الدين، ابوالخير فضل الله

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 921 ق)،

عالم و مورخ. ملقب به امين و معروف به خواجه ملا يا خواجه مولانا و پاشا. در بدو امر از پيوستگان دربار اق قويونلو و بويژه سلطان يعقوب بيگ بود. او سنى بسيار متعصبى بود و در اصفهان و شيراز مى زيست چون شاه اسماعيل اصفهان را گرفت، وى به كاشان و از آنجا به ماوراءالنهر گريخت تا در كنف حمايت سلاطين سنى ازبك به سر برد. او تا سال تأليف شرح «قصيده برده» بوصيرى (921 ق) زنده بود. قبر وى در بخاراست. از آثارش: «تاريخ عالم آراى امينى»، در تاريخ خاندان آق قويولون؛ «بديع الزمان فى قصه حى بن يقظان»؛ «ابطال نهج الباطل و اهمال كشف العاطل»، معروف به «ابطال الباطل» كه در كتاب «نهج الحق و كشف الصدق» علامه حلى است و قاضى نورالله شهيد شوشترى كتاب فضل روزبهان را با كتاب «احقاق الحق» خويش جواب گفته است؛ شرح «وصايا»ى عبدالخالق غجدوانى، از مشايخ نقشبنديه؛ « المقاصد»، در علم كلام؛ «سلوك الملوك»، كه در 920 ق به نام عبيدالله خان ازبك نگاشته.[1]

ابن روزبهان بن فضل اللَّه امين ابوالخير بن امين الدين خنجى شيرازى، صوفى معروف به خواجه مولاناى اصفهانى ملقب به امينى (و. بين 850 و 860- ف. 928 ه.ق) ظاهراً مولد و منشأ او اصفهان بود و در اوايل دوره ى صفوى- هنگامى كه محمدخان شيبانى به خراسان تسلط يافت- بر اثر تعصب به مذهب تسنن ملازمت او را اختيار كرد و به ماوراءالنهر رفت، و چند تاريخ به نام محمدخان مزبور تأليف كرد، از جمله ى آنهاست: «ميهمان نامه ى بخارا» كه به تصريح خود او در 915 ه.ق آن را به اتمام رسانيده و مشتمل است بر تاريخ غزوات محمدخان شيبانى مؤسس

سلسله ى شيبانيان (ازبك) (پس از انقراض تيموريان و فوت سلطان حسين ميرزا)، عالم آراى امينى، سلوك الملوك، و نيز وى كتابى به عربى به نام «ابطال الباطل» در كلام تأليف كرده كه نسخ متعدد از آن در دست است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (540 -538 / 4)، تاريخ نظم و نثر (252 -251)، تذكره القبور (460)، الذريعه (416 / 24)، كشف الظنون (2012 ،121 ،236)، معجم المؤلفين (68 / 8)، هديه العارفين (820 / 1).

فقيهي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 ش)، عالم، مورخ، مترجم و اديب. در قم به دنيا آمد. ابتدا در مكتب با مقدمات و در محضر پدرش كه از روحانيون بود با علوم حوزوى آشنا شد و تا حد متوسطه پيش رفت. آن گاه براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و از دانشكده معقول و منقول ليسانس گرفت. سپس به سمت دبير ادبيات دبيرستان حكيم نظامى، كفالت فرهنگ و رياست دبيرستان حكيم نظامى در قم منصوب شد. وى سالهاى متمادى عمر خود را صرف نوشتن كتابهاى سودمندى كرد. از اثار وى: سلسله مقالات «ايران در جنگ گذشته»؛ سلسله مقالات «تاريخ قضيه ى بحرين»؛ سلسله مقالات «گذشته ى خوزستان»؛ «تاريخ آل بويه»؛ «تاريخ و عقايد وهابيان»؛ «تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى»؛ «دستورهاى املاء و انشاء»؛ «توحيد مفضل»، ترجمه؛ «عهدنامه ى مالك اشتر»، ترجمه؛ «سفرنامه ى حج»؛ «عضدالدوله ديلمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 3، ش 6، ص 10 -3)، مؤلفين كتب چاپى (473 -471 / 4)، يادگار (س 1، ش 7، ص 80).

فكوهي، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر فكوهي درسال 1335 در شهر تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را تا درجه دكتراي در كشور فرانسه در شهر پاريس به پايان رسانيد. او همكاري حرفه اي خود را با مطبوعات و نشريات تخصصي در حوزه شهرسازي آغاز كرد و هم اكنون مشغول تدريس در دانشگاه علوم اجتماعي دانشگاه تهران مي باشد. حضور وي در همايش هاي داخلي و بين المللي و ارائه مقاله در اين همايش ها و ميز گرد ها از جمله فعاليتهاي وي مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : كارشناسي جامعه شناسي، دانشگاه پاريس، فرانسه،

1359 كارشناسي ارشد جامعه شناسي، دانشگاه پاريس، فرانسه، 1361 دكتراي جديد(nouveau regime) جامعه شناسي و انسان شناسي سياسي، دانشگاه پاريس، فرانسه، 1373 عنوان رساله دكترا: مفهوم سياست در مزديسناي ساساني، مصوب 9 ماه مه 1994، ارزشيابي وزارت علوم و فناوري به تاريخ بهمن 1373: دكترا در جامعه شناسي و انسان شناسي سياسي پايان نامة دكترا برنده جايزه پژوهش بين المللي برگزيده سال، نخستين دوره، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 1377 همسر و فرزندان : ناصر فكوهي متاهل است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مدير گروه انسان شناسي، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1383 تا 1385 دانشيار گروه انسان شناسي، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1383 تا امروز استاديار گروه انسان شناسي، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1377 تا 1383 سردبير مجله انجمن انسان شناسي ايران، نامه انسان شناسي، 1381 - 1384 مدير آگاهسازي و پروژه هاي فرهنگي، معاونت امور انرژي وزارت نيرو، 79-1374 همكاري حرفه اي با مطبوعات و نشريات تخصصي در حوزه شهرسازي، فرهنگ، اقتصاد و توسعه، 1374 تا امروز عضو هيات علمي گروه انسان شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1377 تا امروز عضو پيوسته گروه ارتباطات دانشكدة علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1379 تا 1381 عضو مؤسس، عضو هيات مديره و رئيس انجمن انسان شناسي ايران 1379تا 1385 ( دوره رياست 1384-1385) عضو انجمن جامعه شناسي ايران، 1379 تا امروز عضو هيئت مديره انجمن جامعه شناسي ايران،1385 تا امروز عضو انجمن روانشناسي اجتماعي ايران، 1381 تا 1384 عضو شوراي علمي و مسئول بخش انسان شناسي در گروه علوم اجتماعي مركز بين المللي گفتگوي تمدن ها، 81-1379 عضو شوراي علمي پژوهشكده مردم شناسي سازمان ميراث

فرهنگي، 1379 تا 1381 عضو و رئيس كميسيون پژوهش هاي كاربردي، معاونت پژوهشي دانشگاه تهران، 81-1380 عضو شوراي علمي تحصيلات تكميلي، بنياد ايرانشناسي، 1384 تا امروز عضو شوراي علمي مجلة ”فرهنگ و معماري“ ، 1384 تا امروز دبيري علمي همايش هاي داخلي 1- همايش فرهنگ لر، دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، 1382 2- نخستين همايش انسان شناسي فرهنگي و اخلاق شهروندي، مركز مطالعات فرهنگي شهر تهران و انجمن جامعه شناسي ايران، 1385 3- نخستين هم انديشي انسان شناسي هنر، فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي و انجمن جامعه شناسي ايران، بهمن 1385. 4- دومين همايش انسان شناسي فرهنگي و اخلاق شهروندي، مركز مطالعات فرهنگي شهر تهران و انجمن جامعه شناسي ايران، بهمن 1386 5- دومين هم انديشي انسان شناسي هنر، فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي و انجمن جامعه شناسي ايران، ۀذر 1386. سردبيري ويژه نامه هاي علمي 1- نشرية ”خيال“ ، شمارة ويژة انسان شناسي هنر، فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي، زمستان 1384 2- نشرية ” فرهنگ مردم“، شمارة ويژة اسطوره ها و فلكلور شهري، زمستان 1384 3- نشرية ”انديشة ايرانشهر“، شمارة ويژة انسان شناسي شهري، دفتر پژوهش هاي فرهنگي، گروه شهر شناسي، زمستان 1386 فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دروس كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكترا را در دانشگاه هاي همچون دانشگاه شهيد بهشتي ،دانشگاه علامه طباطبايي،دانشگاه آزاد اسلامي و دانشگاه امام صادق را عهده دار بود. - دروس ارائه شده در دانشگاه ها دوره كارشناسي 1- مباني جامعه شناسي، گروه رياضي و آمار، دانشگاه شهيد بهشتي،1374 2- جامعه شناسي كار و شغل، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه علامه طباطبائي،78 -1374 3- جامعه شناسي جهان سوم، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه علامه طباطبائي،

78-1374 4- مباني انسان شناسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1377 تا امروز 5- انسان شناسي سياسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1377 تا امروز 6- انسان شناسي شهري، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1379 تا امروز 7- فرهنگ و توسعه، دانشكدة علوم اجتماعي ، دانشگاه تهران، 1379 تا امروز 8- نظريه هاي انسان شناسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1378 تا امروز 9- تاريخ انسان شناسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1381 تا امروز 10- اصول علم سياست، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 82-1379 11- فرهنگ و ارتباطات، دانشكدة فرهنگ، ارتباطات و معارف اسلامي. دانشگاه امام صادق(ع)، 1384 تا امروز دوره كارشناسي ارشد 1- جامعه شناسي انقلابات، مركز تحصيلات تكميلي تهران، دانشگاه آزاد اسلامي، 78-1374 2- انسان شناسي سياسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران،81-1378 3- انسان شناسي سياسي ايران، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1381 تا امروز 4- نظريه هاي كلاسيك انسان شناسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 81-1380 5- نظريه هاي جديد انسان شناسي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 1379 تا امروز 6- ارتباطات بين فرهنگي، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 82-1380 7- سمينار مردم شناسي(درس مشترك)، دانشكدة علوم اجتماعي، دانشگاه تهران، 82-1380 8- برنامه ريزي امور فرهنگي، دانشكدة علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي، 1383 9- انسان شناسي شهري ايران، دانشكدة علوم اجتماعي ، دانشگاه تهران، 1384 تا امروز 10- مباحث ويژة فرهنگي ، بنياد ايران شناسي ، 1384 تا امروز دورة دكترا 1- انسان شناسي فرهنگي(پيش نياز دكترا) ، دانشگاه امام صادق(ع)، 1383. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ناصر فكوهي موسس انجمن انسان شناسي ايران درسال 1379

تا 1385 مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از ديگر فعاليتهاي ناصر فكوهي مي توان به موارد زير اشاره كرد : 26 راهنمايي و مشاوره پايان نامه هاي كارشناسي ارشد در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران 17 راهنمايي و مشاوره پايان نامه هاي ساير دانشگاه ها 8 راهنمايي و مشاوره پايان نامه هاي كارشناسي در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران فعاليت در 14 كارگاه آموزشي دبيري علمي 5 همايش هاي داخلي سردبيري 3 ويژهنامه هاي علميجوائز و نشانها : پاياننامة دكترا برنده جايزه پژوهش بين المللي برگزيده سال، نخستين دوره، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي شد.از ديگر افتخارات ايشان مي توان به انتخاب كتاب "گستره علوم انساني"به عنوان كتاب برگزيده سال در دانشگاه تهران در سال 1383 اشاره كرد.چگونگي عرضه آثار : از آثار ناصر فكوهي و فعاليتهاي او مي توان به موارد زير اشاره كرد: حضور در 44 سخنراني علمي ترجمه 13 اثر به صورت انفرادي ترجمه 3اثر به صورت دست جمعي (سرپرستي ويرايش و ويرايش هاي علمي ) 17مقاله در خصوص مقالات علمي-پژوهشي 19 مقالات به زبان هاي انگليسي و فرانسه 13 طرح هاي پژوهشي 28مقاله در همايش هاي داخلي 27مقاله در همايش هاي بين المللي 13 نقد كتاب 68 مقاله در زمينه مسائل اجتماعي-فرهنگي توسعه و اقتصاد 53 مصاحبه هاي اختصاصي با مطبوعات 8 گفت و گوي ناصر فكوهي با انديشمندان 29 ترجمه مقالات و گفتگوها 14 ميزگرد 102 مقاله در زمينه انسان شناسي، هنر و فرهنگآثار : از فرهنگ تا توسعه، مسائل توسعه سياسي، اجتماعي و اقتصادي در ايران، ويژگي اثر : تهران، انتشارات فردوس، 13782 اسطوره شناسي سياسي،

ويژگي اثر : تهران، انتشارات فردوس3 افسانه هاي شرقي، ويژگي اثر : ترجمه، مارگارت يورسنار، (چاپ نشده) 4 امپراتوري نشانه ها، ويژگي اثر : ترجمه، رولان بارت، تهران، نشر ني، 1383 5 انسان شناسي سياسي، ويژگي اثر : ترجمه، كلود ريوير، تهران، نشر ني، 13826 انسان شناسي شهري، ويژگي اثر : تهران، نشر ني، 1383.7 پاره هاي انسا ن شناسي، ويژگي اثر : نشر ني، 13858 تاريخ انديشه و نظريات انسان شناسي، ويژگي اثر : تهران، نشر ني، 13819 توسعه سياسي، ويژگي اثر : تهران، نشر قطره، 137910 جامعه مدني و جوانان ويژگي اثر : تهران، نشر قطره، 137811 حاكمان، مبارزه طبقاتي در شوروي، ويژگي اثر : ترجمه، شارل بتلهايم، تهران، نشر ني، 1381 12 خاطرات جواني، ويژگي اثر : ترجمه، رومن رولان، تهران، انتشارات فردوس، 136913 خشونت سياسي، نظريات، مباحث، اشكال و راهكارها، ويژگي اثر : تهران، نشر قطره، 137814 خط قرمز، آزادي و حدود آن، ويژگي اثر : تهران، نشر قطره، 137815 در آمدي بر انسان شناسي تصويري و فيلم اتنوگرافيك ويژگي اثر : ترجمه، تهران نشر ني، ( در دست چاپ ) 16 در هزارتوهاي نظم جهاني، ويژگي اثر : گفتارهايي در مسائل توسعه فرهنگي و اقتصادي، نشر ني، 138417 درآمدي بر انسان شناسي، ويژگي اثر : ترجمه، كلود ريوير، تهران،نشر ني، 1379 18 زن و فرهنگ، ويژگي اثر : در بزرگداشت مارگارت ميد، تهران، پژوهشكدة مردم شناسي سازمان ميراث فرهنگي، 138319 زندگاني تولستوي، ويژگي اثر : ترجمه، رومن رولان، مشهد، انتشارات دانش،1364 20 سال هاي گورباچف، مؤخره ويژگي اثر : ترجمه، شارل بتلهايم بر ترجمه فارسي حاكمان و محكومان، تهران، نشر

ني، 1381 21 فرهنگ انسان شناسي فرهنگي و اجتماعي، ويژگي اثر : ترجمه، سرويراستار و مترجم همراه گروه مترجمان، تهران، نشر ني(دردست چاپ) 22 فرهنگ و انسان شناسي (در دست چاپ) قرن روشنفكر ان، ويژگي اثر : تهران، هرمس، 137924 قوم شناسي سياسي، ويژگي اثر : ترجمه، رولان برتون، تهران، نشر ني،1380 25 گستره اسطوره، ويژگي اثر : تهران، نشر هرمس، 1382 26 گسسترة علوم انساني،ترجمه به همراه جلال الدين رفيع فر و مرتضي كتبي، ويژگي اثر : ترجمه، تهران، نشر ني، 1382( برنده كتاب سال دانشگاه تهران، 1383). 27 گفتمان انسان شناسي(در دست چاپ) ، محكومان، مبارزه طبقاتي در شوروي، ويژگي اثر : ترجمه، شارل بتلهايم، تهران، نشر ني، 1381 29 مفهوم سياست در مزديسناي ساساني، ويژگي اثر : مصوب 9 ماه مه 1994، ارزشيابي وزارت علوم و فناوري به تاريخ بهمن 1373: دكترا در جامعه شناسي و انسان شناسي سياسي30 موندو و داستان هاي ديگر، ويژگي اثر : ترجمه، ج. لوكلزيو، (چاپ نشده) 31 نشانه شناسي سياسي مزديسناي ساساني، تهران، نشر ني، ( در دست چاپ ) ، همسازي و تعارض هويتي( در دست چاپ) ، هنر و تاريخ، مقالاتي در زيباشناسي، ويژگي اثر : ترجمه، اوكتاويو پاز، تهران، انتشارات توس، 1374 34 يك نظريه علمي درباره فرهنگ،برونيسلاو مالينوفسكي، ويژگي اثر : ترجمه، ويرايش و مقابله علمي و نگارش مقدمه، تهران، انتشارات آوا، 1380

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه توسط دكتر ناصر فكوهي بنا به درخواست واحد آموزش بنياد ايرانشناسي-زمستان 1384

فلاح زاده، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين فلاح زاده

محل تولد : ابركوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد حسين فلاح زاده متولد سال 1342

شمسي مي باشم . دوران نوجواني و قسمتي از دوران جواني ام را در زادگاهم گذراندم . به هنگام وقوع انقلاب اسلامي سال سوّم دوره راهنمايي را مي گذراندم. بسياري از شعارهاي انقلاب را در آن سالها در همان مقطع يادداشت كرده ام كه اميدوارم بتوانم روزي آنها را انتشار دهم. پس از اخذ ديپلم تجربي در سال 1360عليرغم علاقه اي كه به علوم فني و مهندسي داشتم، به سبب آشنايي با چهره هاي برجسته اي از روحانيت همچون حضرت امام (ره) و شهيد بهشتي تحت تاثير قرار گرفتم و لذا جهت تحصيلات ديني به قم آمدم و به تحصيل دروس حوزوي پرداختم. در كنار آن به سبب پاره اي مطالعات كه در علوم انساني بخصوص تاريخ داشتم، چند سالي را با مركز اسناد انقلاب اسلامي تهران همكاري مي كردم. پس از آن در سال 1367 پس از شركت در كنكور سراسري وارد رشته تاريخ دانشگاه تهران شدم. به دنبال اتمام مقطع كارشناسي، در كنار تداوم دروس حوزوي، تحصلات دانشگاهي را نيز ادامه دادم. در سال 1374 كارشناسي ارشد را به اتمام رساندم و در همان سال به عنوان عضو هيات علمي در گروه تاريخ مؤسسه آموزش عالي باقر العلوم (ع) مشغول شدم كه تا كنون نيز ادامه دارد. در سال 1379 در رشته تاريخ ايران اسلامي دانشگاه شهيد بهشتي در مقطع دكتري پذيرفته شدم و هم اكنون در مرحله دفاع از پايان نامه و فارغ التحصيلي مي باشم. در مؤسسه باقر العلوم (ع) عضو هيات تحريريه فصلنامه تاريخ اسلام نيز هستم و چندين سال مديريت گروه را برعهده داشته ام. در دانشگاهها و مراكز

ديگري چون دانشگاه شهيد بهشتي، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مركز تخصصي تاريخ حوزه علميّه قم، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، دانشگاه اهل البيت (ع) نيز در مقطع كارشناسي و ارشد به تدريس اشتغال داشته و پژوهشهايي را انجام داده ام. علاوه بر اين از طراحان و مؤسسين انجمن تاريخ پژوهان حوزه نيز بوده ام كه خود منشأ شكل گيري انجمنهاي علمي ديگري در حوزه گرديد. در طراحي و تنظيم واحدها و سرفصلهاي مركز تخصصهاي تاريخ حوزه نيز فعال بوده و چندين ترم نيز در آن مركز پس از راه اندازي تدريس داشته ام. هم اكنون نيز علاوه بر مدريت گروه تاريخ مؤسسه، مدير گروههاي تاريخ دانش نامه قرآن شناسي و دانش نامه و فرهنگ فاطمي (س) نيز مي باشم و با گروه تاريخ پژوهشگاه فرهنگ نيز همكاري دارم.

فلسفي، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله فلسفي در سال 1280 ، در تهران متولد گرديد. تحصيلات مقدماتي را در مدارس اقدسيه و آليانس فرانسه و دارالفنون فراگرفت. فلسفي پس از تكميل معلومات عاليه ، به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد و در سال 1307 چندماهي در وزارت دادگستري به خدمت پرداخت ، سپس به وزارت فرهنگ منتقل گرديد. وي از سال 1335 تا 1340 به سمت رايزن فرهنگي ايران در ايتاليا و اسپانيا منصوب و مشغول خدمت شد تا سرانجام در سال 1343 به درخواست خودش بازنشسته و در اروپا ساكن شد. گذشته از سمت هاي اداري و مشاغلي كه متذكر گرديديم ، وي به امر آموزش نيز پرداخته است. او در سال 1307 در دارالفنون ، دانشسراي عالي و ساير مدارس متوسطه تهران به تدريس تاريخ و جغرافيا و

علوم ادبي پرداخت و با تاسيس دانشگاه تهران به عنوان استاد به تدريس تاريخ پيش از اسلام در دانشكده ادبيات مشغول گرديد. وي همچنين مدتي نيز استاد مدعو در دانشگاه استراسبورگ فرانسه بود. نصرالله فلسفي علاوه بر نويسندگي و ترجمه ي كتاب هاي فراوان ، مقالات تحقيقي درباره ي تاريخ و ادبيات ايران در نشريات به چاپ رسانده است. نصرالله فلسفي سرانجام در سال 1360 ، يك ماه بعد از ورود به ايران ، زندگي را بدرود گفت و در شهر ري به خاك سپرده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : نصرالله فلسفي ، فرزند ميرزا نصرالله خان سوادكوهي مستوفي ( از مستوفيان دربار قاجار ) بود كه اصل خانواده اش از سوادكوه قزوين است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : فلسفي شش روز پس از مرگ پدرش به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فلسفي تحصيلات مقدماتي را در مدارس اقدسيه و آليانس فرانسه و دارالفنون فراگرفت.

زمان و علت فوت : نصرالله فلسفي سرانجام در سال 1360 ، يك ماه بعد از ورود به ايران ، زندگي را بدرود گفت و در شهر ري به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فلسفي پس از تكميل معلومات عاليه ، به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد و در سال 1307 چندماهي در وزارت دادگستري به خدمت پرداخت ، سپس به وزارت فرهنگ منتقل گرديد. وي از سال 1335 تا 1340 به سمت رايزن فرهنگي ايران در ايتاليا و اسپانيا منصوب و مشغول خدمت شد تا سرانجام در سال 1343 به درخواست خودش بازنشسته و در اروپا ساكن

شد.

فعاليتهاي آموزشي : استاد فلسفي در سال 1307 در دارالفنون ، دانشسراي عالي و ساير مدارس متوسطه تهران به تدريس تاريخ و جغرافيا و علوم ادبي پرداخت و با تاسيس دانشگاه تهران به عنوان استاد به تدريس تاريخ پيش از اسلام در دانشكده ادبيات مشغول گرديد. وي همچنين مدتي نيز استاد مدعو در دانشگاه استراسبورگ فرانسه بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نصرالله فلسفي علاوه بر نويسندگي و ترجمه ي كتاب هاي فراوان ، مقالات تحقيقي درباره ي تاريخ و ادبيات ايران در مجلات تهران از جمله : تعليم و تربيت ، مهر ، سخن ، شفق سرخ ، اتحاد ، مرز آزاد ، اطلاعات ، شرق ، يغما ، دانشكده ادبيات و علوم انساني تبريز ، نشريه كتابخانه ملي تبريز و وحيد به چاپ رسانده است. وي به روزنامه نگاري هم مي پرداخت كه از جمله مجلاتي كه توسط وي منتشر شده است ، عبارتند از : مديريت داخلي مجله آينده ( 1304 ) ، كفالت مجله پست و تلگراف ( فقط سه شماره ، 1304 ) ، مجله ايران ( نشريه كلوپ بين المللي ايران براي تمبر و مجموعه هاي ديگر از سال 1301 تاي 1311 ) ، مجله تعليم و تربيت ( وابسته به وزارت معارف ، 1313 - 1314 ) ، مهر ( از 1312 به مدت چهارسال ، دوره ي يك تا چهار ) ، مديريت و سردبيري مجله هفتگي اميد ( 1322 ، مدت سه سال ) ، همكاري فكري در نشر مجله اطلاعات ماهانه ( در سال هاي 1330 - 1334 ) ، مجله ايرانيكا به زبان

ايتاليايي در دوره ي رايزني فرهنگي در ايتاليا. فلسفي گاهي شعر هم مي سرود و آثار منظومي از وي به يادگار مانده است ، از آن جمله است منظومه ي « بيچارگان » و قصايد و قطعات ديگر. مجموعه اي از اشعار وي در سال 1351 در تهران چاپ و منتشر شده است.

جوائز و نشانها : نصرالله فلسفي در سال 1354 ، عنوان « استاد ممتاز » دانشگاه تهران را يافت. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اصول آموزش و پرورش

2 تاريخ اروپا در قرن 19 و 20

ويژگي اثر : انتشار در سال 1309.

3 تاريخ ايران بعد از اسلام

ويژگي اثر : انتشار در سال 1317.

4 تاريخ ايران پيش از اسلام

ويژگي اثر : انتشار در سال 1317.

5 تاريخ روابط اروپا و ايران در دوران صفوي

ويژگي اثر : انتشار جلد اول در سال 1316.

6 تاريخ عمومي جهان در قرن هاي هفدهم تا بيستم ميلادي

ويژگي اثر : مشتمل بر دو مجل____د

7 تاريخ عمومي در قرن معاص___ر

8 تاريخ غزنويان ؛ اصول تعليم و تربيت

ويژگي اثر : انتشار در سال 1314.

9 تاريخ و جغرافيا

ويژگي اثر : مشتمل بر دوازده جلد ، براي تدريس در دبيرستان ها با مشاركت علي اصغر شميم.

10 ترجمه ي اشعار منتخب شاعران رمانتيك فرانسه

ويژگي اثر : انتشار در سال 1341.

11 ترجمه ي تاريخ انقلاب روسيه

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

12 ترجمه ي تاريخ تمدن روم و يونان

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1319.

13 ترجمه ي تاريخ تمدن قديم

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1309.

14 ترجمه ي

تاريخچه ي سلطنت قباد و ظهور مزدك

ويژگي اثر : اثر كريستين سن ، با مشاركت احمد بيرشك ، انتشار در سال 1306.

15 ترجمه ي تهران قدي_م

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1309.

16 ترجمه ي داستان توده ي طلا

ويژگي اثر : انتشار در سال 1304.

17 ترجمه ي داستان دندان ببر

ويژگي اثر : اثر موريس لبلان ، انتشار در سال 1302.

18 ترجمه ي داستان سر تنگ بلور

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

19 ترجمه ي داستان هاي كوتاه از نويسندگان بزرگ

ويژگي اثر : انتشار در سال 1333.

20 ترجمه ي داستان هشتصد و سيزده

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

21 ترجمه ي راز فلورانس

22 ترجمه ي سرگذشت ورتر

ويژگي اثر : تاليف گوت____ه ، انتشار در سال 1305.

23 ترجمه ي فرهنگ فلسفي ولتر

ويژگي اثر : انتشار در سال 1337.

24 ترجمه ي منتخب اشعار ويكتور هوگو

ويژگي اثر : انتشار در سال 1335.

25 ترجمه ي منظومه ي بيچارگان

ويژگي اثر : تاليف ويكتور هوگو ، و به نظم فارسي ، انتشار در سال 1305.

26 جغرافياي مفصل ؛ جغرافياي ممالك بزرگ دنيا

ويژگي اثر : انتشار در سال 1316.

27 جنگ چالدران

ويژگي اثر : انتشار در سال 1332.

28 دوره ي كامل تاريخ ايران

ويژگي اثر : مشتمل بر پنج مجلد براي كلاس هاي مدرسه هاي متوسطه.

29 زندگي شاه عباس كبير

ويژگي اثر : مشتمل بر سه جلد ، انتشار در سال هاي 1342 ، 1353 و 1364 .

30 شرح حال بزرگان ( داريوش و انوشيروان )

31 مجموعه ي هشت مقاله تاريخي

ويژگي اثر : انتشار در

سال 1330. --------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف : مجيد شفق ، ج 2 ، تهران : انتشارات سنايي ، ص 8442گلزار مشاهير ؛ زندگي نامه درگذشتگان مشاهير ايران ( 1358 - 1376 ) ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 319

فولادوند، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد محمد مهدي فولادوند فرزند شادروان محمد حسين بختياري ، در اول دي ماه 1299 در اراك متولد شد . او از سوي مادر ، نوه ي حجت السلام حاجي آقا محسن ادراكي و نبيره ي دختري مرحوم سيد محمد علي تهراني است . پس از طي تحصيلات اوليه و رايج به سبك جديد ، در شهريور 1329 براي ادامه ي تحصيل به ويژه در رشته هاي شعر و ادب و هنر و زيبايي شناسي ، به پاريس رفت و چهارده سال در آن شهر اقامت و در رشته هاي دلخواه دانشگاهي و تكميل زبان و ادب فرانسوي خود تلاش كرد . جناب فولادوند در آبان ماه 1343 ( 1964 م ) به تهران بازگشت و تاكنون كه بيش از هشتاد سال از عمر پربار و بركتش مي گذرد ، در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي، مواد مختلف فلسفه ، زيباشناسي ، زبان فرانسه ، تاريخ مذاهب و فرهنگ ايران را تدريس كرده است . او عضو انجمن فلسفه ي ايران و علوم انساني يونسكو و عضو انجمن شعراي فرانسه و نويسندگان فرانسه زبان است . مجموعه ي آثار فرانسه و فارسي وي قريب به سي جلد است كه در حدود پانزده جلد آن به چاپ رسيده است . برخي از آثار چاپ شده ي ايشان

از اين قرار است :

_ ترجمه ي [ رباعيات ] عمر خيام ، پاريس ، مزون نو ، 1960 ، طبع جديد آن با مقدمه و حواشي و « سخنان تازه درباره ي عمر خيام و رباعيات او » به پيوست آن . تهران ، فروغي .

_ هيدا ( در جستجوي زيبايي ) ، چاپ فرهنگ و هنر ( به فرانسه )

_ سنفونيها ،چاپ فرهنگ و هنر ( به فرانسه )

_ زن در انديشه ي خدا ( به فرانسه )

_ ديوان اشعار و نوشته ها ( آثار فارسي _ بخش يكم )

_ ترجمه ي كتاب المنقذ من الضلال ( = زندگينامه ي خود نوشت فكري و فرهنگي غزالي ، عنوان ترجمه ي فارسي اش رهنماي گمراهان ، نشريات محمدي )

_ نخستين درس زيبايي شناسي . انتشارات دهخدا .

_ پاسكال _ ونسي _ بلندل . مجموعه كتابهاي جيبي .

_ زيباترين اشعار فرانسه ( متن فرانسه و فارسي ) . انتشارات كندي . در سالهاي اوليه ي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، كه بنياد قرآن تاسيس شد ، استاد فولادوند چند اثر قرآني از نويسندگان برجسته ي معاصر عرب ، نظير سيد قطب ، به فارسي شيوايي ترجمه كرد كه از سوي همان بنياد منتشر شده است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

فولادي وندا، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فولادي وندا

محل تولد : گچساران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/6/2

زندگينامه علمي

در دوم شهريور سال 1342 در خانواده اى مذهبى و ساده روستايى در شهرستان گچساران چشم به جهان گشودم. پس از طى

تحصيلات ابتدايى و راهنمايى، همزمان با پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى در بهمن 1357 تحصيلات متوسطه را در هنرستان فنى طالقانى گچساران آغاز نمودم. در اين هنرستان و همزمان با فعاليت گروههاى سياسى در اوائل پيروزى انقلاب، به اتفاق يكى از هم كلاسيها، اقدام به تشكيل و راه اندازى انجمن اسلامى نموديم. اين انجمن، از معدود انجمنهاى فعّال در مبارزه با گروهكهاى سياسى آن روزگاران بود. با آغاز جنگ تحميلى و در كنار تحصيل، بارها و بارها توفيق حضور در جبهه هاى نور را يافتم. سرانجام، در خرداد ماه سال 1360 على رغم حضور سه ماه مستمر در جبهه در ايام تحصيل، به عنوان شاگرد ممتاز موفق به اخذ ديپلم گرديدم. به دليل ارتباط منظم با روحانيت و دعوت مستمر از آنان در انجمن اسلامى و اردوهاى دانش آموزى، در شهريور همان سال، در حوزه علميه قم پذيرش و در مدرسه مباركه رضويه مشغول به تحصيل شدم. به دليل آشنايى قبلى با مجموعه استادان و طلاب فرهيخته مؤسسه در راه حق، توفيق يافتم كه در نزديكى بارگاه ملكوتى آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) با اين عزيزان هم حجره باشم. ارتباط با اين مجموعه، نقش بسزايى در تعيين مسير آينده زندگى من داشت. دروس سطح و خارج را نزد استادان گرانسنگ و بزرگوارى همچون، اعتمادى، وجدانى، سبحانى، مكارم شيرازى و... سپرى نمودم. علاوه برآن، دوره عمومى مؤسسه در راه حق، و دوره تخصصى بنياد فرهنگى باقرالعلوم (عليه السلام) و سپس مؤسسه امام خمينى (ره) را در مقطع كارشناسى ارشد جامعه شناسى، با دفاع اولين رساله اين رشته در حوزه جامعه شناسى در اين مؤسسه در سال 1375، موفق به اخذ مدرك كارشناسى

ارشد جامعه شناسى شدم.

فولادي، حفيظ الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حفيظ الله فولادي

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ديپلم خود را در سال 1362 در رشته برق اخذ نموده و در سال 1363 وارد حوزه علميّه اصفهان (مدرسه ذو الفقار) شدم و بعد از حدودا 4 ماه در سال 1364 به حوزه علميّه قم (مدرسه رضويه) مشرف شدم و تا كنون اين توفيق نصيب اينجانب بوده است. در سال 1366 وارد مؤسسه در راه حق شده و به استفاده از اساتيد معزز آن مجموعه پرداختم. در سال 1370 در مجموعه گروههايي كه توسط دفتر همكاري حوزه و دانشگاه جهت آموزشهاي تخصصي در رشته هاي روان شناسي، علوم تربيتي و جامعه شناسي شكل گرفته بود، وارد گروه جامعه شناسي شدم و پس از طي اين دوره ها در مقطع كارشناسي ارشد از سال 74 تا كنون در زمينه هاي مختلف اين رشته به تحقيق و پژوهش مشغول هستم. خداوند اين توفيق را به بنده داد كه از سال 1375 تا 1380 در اكثر قريب به اتفاق پالايشگاههاي كشور در خدمت مهندسين و مديران و نيز پرسنل مجموعه صنعت نفت به تدريس در زمينه علوم اسلامي، مديريّت اسلامي و ... پرداختم.

فيض الاسلام، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1364 -1284 ش)، عالم دينى، شارح و مصحح. در سال 1284، در چنين خانواده اي كه به صفاي معنوي آراسته بود، كودكي ديده به جهان گشود كه سيد علي نقي ناميده شد و بعدها به سيد علي نقي سدهي اصفهاني آل ديباج مشهور و به فيض الاسلام موسوم گشت. لفظ سده در پسوند نامش، به زادگاهش اشاره دارد كه در دوازده كيلومتري شمال غربي

اصفهان است و اكنون خميني شهر ناميده مي شود. وى دانشمندى پركار و پرثمر بود، و از آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، حاج شيخ ضياءالدين عراقى، آقا شيخ محمد كاظم شيرزاى اجازه ى اجتهاد داشت و نيز صاحب اجازه ى روايتى از آيت الله حاج شيخ على اكبر نهاوندى و حاج شيخ عباس محدث قمى بود. وى بيش از چهل سال پيش «نهج البلاغه» را به فارسى روان ترجمه و شرح كرد كه اين كتاب به «نهج البلاغه» فيض الاسلام مشهور است. از ديگر آثارش: ترجمه و شرح «صحيفه ى كامله ى سجاديه»، كه در 1375 ق منتشر شده؛ «قرآن عظيم»، ترجمه و خلاصه تفسير، در سه مجلد كه مؤلف حدود چهارده سال وقت خود را صرف تأليف اين كتاب نموده؛ «اشارات الرضويه»؛ «افاضات الغرويه فى اصول الفقهيه»، عربى؛ «چراغ راه»؛ «رهبر گمشدگان در رجعت»، ردى بر عبدالوهاب فريد.[1]

سيد علينقى مشهور به (فيض الاسلام) صاحب ترجمه نهج البلاغه كه در سده از حيات سلطان دختر شيخ فاضل آقا ملا محمدصادق سدهى به دنيا آمده و تحصيلات خود را در سده و اصفهان و قم و نجف اشرف نموده و بعد رحل اقامت به تهران افكنده و تا حال تحرير در كسوت روحانيت به كار تجارت و تبليغ دين و تأليف اشتغال و آثار گرانقدرى كه ذيلا مى نگارم از خود به يادگار گذارده است.

1- ترجمه نهج البلاغه در 6 جزء كه در دو مجللد مكرر به طبع رسيده.

2- ترجمه صحيفه سجاديه. 3- تفسير كلام اللَّه مجيد 4- ترجمه صحيفه علويه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 2، ش 2، ص 31)، مؤلفين كتب چاپى (610 -609 / 4)، نهج البلاغه (مقدمه).

فيوضات، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد ابراهيم فيوضيات در سال

1312 در شهر كازرون به دنيا آمد. دوران ابتدايي را بعد از رفتن به مكتب خانه در زادگاهش سپري كرد. وي تحصيلات دوره متوسطه و دبيرستان را در آبادان به صورت متفرقه گذراند زيرا روزها به كاركردن مشغول بود. در سال 1346 بعد از قبولي در كنكور دانشگاه تهران دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را در رشته زبان انگليسي به پايان برد. در همه اين سالها كاركردن در شركتهاي مختلف را رها نكرد. وي ابتدا با قبولي در بورسيه به انگليس سفر كرد و پس از يك وقفه يكساله و برگشت به ايران به دانشگاه پاريس رفت و در سال 1357 موفق به دريافت دكتراي تخصصي جامعه شناسي سياسي گرديد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيگرايش : جامعه شناسي سياسيوالدين و انساب : وي فرزند سيد اسماعيل فيوضات از خاندان سادات حسيني است . سيد ابراهيم 3 يا 4 ساله بود كه پدر را كه بازرگاني ساده بود از دست داد. مادرش همسر دوم پدر، كم سواد اما شجاع و پرهيزگار و اهل منطقه دوان بود . بيست ساله بود كه مادر نيز از دنيا رفت،پدرش از همسر اول نيز دو پسر به نامهاي سيد محمد و سيد محمد علي و دختري به نام بيگم دارد.خاطرات كودكي : سيد ابراهيم فيوضات 3 يا 4 ساله بود كه پدر را از دست داد و در همان ايام مادرش او را به مكتب خانه ها براي كسب سواد فرستاد وي از آن دوران خاطرات جالب و شنيدني دارد: "براي اينكه مشغوليتي داشته باشم، مادرم مرا از سه سالگي به مكتب خانه شاباجي خانم برد كه سواد بياموزم.

پس از مدتي هم به مكتب خانه حاجي رضا رفتم كه ملايي آن را اداره ميكرد دست آخر هم از مكتب خانه شيخ عبدالرحيم سر در آوردم. فضاي آموزشي بنا به عرف رايج آن زمان خشن و خشك بود،و ما به خاطر هر اشتباه كوچكي فلك ميشديم به خاطر دارم يك بار 56 چوب به كف پايم زدند كه اثرات منفي اين رفتارها را پس از گذشت ساليان دراز هم هنوز با خود دارم. درآن موقع برايم دشوار بود كه تصور كنم ميتوانم روزي با سواد شوم."اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيد ابراهيم به علت اينكه پدر را در كودكي از دست داده بود مجبور بود براي امرار معاش خود و خانواده كار كند. وي در سن 13 سالگي به علت مشكلات اجتماعي آن دوران به آبادان رفت و استخدام شركت نفت در آمد و به كارآموزي و كارگري مشغول بود. هم زمان با دوره تحصيلي به ويژه در ايام تعطيل و تابستان زماني را صرف يادگيري و تهيه گيوه كه تنها پاي افزار آن دوران بود ميكرد. او در اين باره مي گويد :" استاد پينه دوز در عوض كار وجهي كم (توجيبي) ميداد زماني هم در حجره تاجري به نام زهرايي چاي به مشتري ها ميدادم و گاهي هم در مغازه آقاي سيد احمد حسيني شاگردي ميكردم."تحصيلات رسمي و حرفه اي : اخذ مدرك ديپلم در سال 1338 به صورت متفرقه و قبولي در دانشگاه تهران در رشته زبان انگليسي و كسب مدرك كارشناسي در سال 1344 سپس كسب مدرك كارشناسي ارشد در رشته علوم اجتماعي دانشگاه تهران و اخذ مدرك دكتراي

جامعه شناسي از دانشگاه پاريس 8 واكل پراتيك فرانسه در سال 1357خاطرات و وقايع تحصيل : در اوايل سال 1350 در يك دوره (بورسيه) سه ماهه سازمان مذكور براي انگلستان شركت كرد و پس از پذيرفته شدن راهي دانشگاه اكسفورد انگليس شد و به علت استخدام در سازمان اموراداري و استخدامي كشور در خواست مرخصي وي قبول نشد به ناچار از سازمان استعفا داد و مجددا به انگليس برگشت و در نهات به اين نتيجه رسيد كه تحصيلات خود را در فرانسه ادامه دهد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : فيوضات در دوره كارشناسي با انجام شش ساعت كار روزانه در امور حسابداري در شركت فني برودت (يخچالسازي) به تحصيل پرداخت سپس حدود يكسال را با كار در سركت ايتاليايي سد سازي در هفت تپه خوزستان گذرانيد و سال بعد در دوره كارشناسي ارشد پذيرفته شد بعد از آن در سارمان امور اداري و استخدامي كشور به عنوان كارشناس تشكيلات به كار مشغول شد.استادان و مربيان : از استادان دكتر فيوضات در دوره هاي مختلف ميتووان به دكتر سيد صادق گوهرين و دكتر آداكليان در دوره كارشناسي دكتر غلام حسيني صديقي، دكتر صناعي، دكتركاروان، دكتر بهنام و ... در دوره كارشناسي ارشد و در دوره هاي بهد دكتر صديقي و مهنئس مدتي اشاره كرد.هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي دكتر فيوضات، نادر ابراهيمي و اقاي سپانلو در دوره كارشناسي و دكتر هما زنجاني زاده، آقاي نقي اصفهاني و دكتر منچهر محسني در دوره كارشناسي ارشد. سيروس پرهام و ميرصادقي در حال حاضر دكتر سعيد ميرزايي،خانم ممتاز ،دكتر تولايي و ... اشاره داشت.همسر و فرزندان

: همسر دكتر فيوضات، سركار خانم پروين وثوقي است كه به شغل پرستاري مشغول است . و فرزند وي پيمان فيوضات علاقه مند به موسيقي و نوازندگي پيانو و دانشجوي رشته مهندسي برق است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر سيد ابراهيم فيوضات در مسئوليت هاي زير فعاليت داشته است: مسئول فروش (تهران) شركت كف داروگر 45-1343. كارشناس امور اداري طبقه بندي مشاغل و سازماندهي 49-1345. مدير گروه علمي جامعه شناسي دانشگاه تهران 74-1370. عضو هيئت تحريريه مجله پژوهش دانشكده ادبيات دانشگاه شهيد بهشتي 70-1369. عضو انجمن جامعه شناسي ايران 79-1377. عضو هيئت تحريريه مجله پژوهش اقتصاد اجتماعي دانشگاه شهيد چمران اهواز 1378. عضو هيئت تحريريه مجله پژوهشي اجتماعي دانشگاه فردوسي مشهد. عضو كارگروه برنامه ريزي دوره دكتري دانشگاه شهيد بهشتي 1381. مشئول بخش صنعت در انجمن جامعه شناسي ايران از 1382 تا كنون. عضو هيئت تحريريه مجله تربيت معلم 1384 و مجله دانشگاه آزاد اسلامي واحد گرمسار.فعاليتهاي آموزشي : دكتر فيوضات تدريس در گروه جامعه شناسي دانشگاه شهيد بهشتي، دانشگاه الزهرا و دانشگاه آزاد واحد كرج به مدت 2 سال را در دروس مختلف جامعه شناسي و اقتصاد ايران در كارنامه دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر فيوضات در تاسيس گروه جامعه شناسي صنعتي (انجمن جامعه شناسي ايران) همكاري داشته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر سيد ابراهيم فيوضات غير از فعايت هاي آموزشي به طرحهاي پژوهشي نيز پرداخته است: - برسي اجتماعي و اقتصادي شهرستان هاي دزفول و انديمشك در خوزستان و كرمانشاه شركت ايران آمايش سال 62-1360 - برري توسعه شهري و روان بخش

روستايي شهرهاي ميناب، رودان، سيريك، جاسك، و حاجي آباد هرمزگان، سال 63-1362 - بررسي تقتصادي - اجتماعي استان آذربايجان شرقي براي طرح توسعه 20 ساله دانشگاه تبريز ( مجتمع مهندسين مشاور ايران آرك سال 64-1363 - پروژه تحقيقات آموزشي نيروي انساني در وزارت صنايع سال 1365 - نقش كار در ادب فارسي شعر و از طريق طنز سال 1384چگونگي عرضه آثار : دكتر سيد ابراهيم فيوضات آثارش در قالب تاليفات، مقالات و ارائه شخنراني در سمينار هاي مختلف ميتوان تقسيم كرد. وي بيش از 30 مقاله در مجلات گوناگون به چاپ رسانده است.آثار : اخلاق كار و نخبه گرايي در ايران ويژگي اثر : نشر شادگان ،تهران، 13832 اصلاح گري و انقلاب ويژگي اثر : 13843 بازتاب نقش كار در ادب منظومه ايراني ويژگي اثر : در دست چاپ4 بررسي تحولات نظام استاد - شاگردي در ايران ويژگي اثر : دانشگاه شهيد بهشتي، 13725 توسعه صنعتي و موانع آن درايران ويژگي اثر : مجموعه مقالات، چاپخش تهران، 13746 جامعه شناسي صنعتي ويژگي اثر : انتشارات سازمان سمت، تهران، 13867 دولت در عصر پهلوي ويژگي اثر : چاپخش، تهران، 13758 گسست هاي فرهنگي و تاريخي ايران ويژگي اثر : در دست چاپمنابع : nbsp1تكميل پرسشنامه توسط دكتر فيوضات بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - زمستان 13852كتاب گفت و گو با چهره ها، گفتگو با دكتر ابراهيم فيوضات- به كوشش عمادالدين شيخ الحكمايي انتشارات كازرونيه 1383

قاري رمجاري نيشابوري، ابومحمد اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(531 -439 ق)، مسند، محدث و قارى. نسبتش به رمجار از توابع نيشابور مى رسد. او از ابوالحسين عبدالغافر فارسى «صحيح» مسلم و احاديث يحيى بن يحيى تميمى را شنيد و همچنين

از ابوحفص بن مسرور صوفى، از خدمتگزاران ابوالقاسم قشيرى، چند جزئى را شنيد. ابوالعلاء عطار و ابوالقاسم بن عساكر و ابوسعد سمعانى و حسن بن محمد قشيرى و زينب شعريه و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. ابن نقطه گويد كه ابوسعد حسن بن محمد بن محسن قشيرى از وى «صحيح» را روايت كرده است ذهبى گويد كه: ابوالقاسم بن حرستانى از وى اجازه ى روايت داشته است. سمعانى گويد كه وى شيخى صالح و عفيف و صوفيى پاك بود كه خدمت استاد ابوالقاسم قشيرى را نمود. قارى در نيشابور درگذشت. در «شذرات الذهب» به جاى قارى، غازى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (353 / 1)، سير النبلاء (20 -19 / 20)، شذرات الذهب (97 / 4)، العبر (440 -439 / 2)، معجم البلدان (78 / 3).

قاري مشهدي خراساني، ابوالقاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1083 ق)، قارى و شاعر. در مشهد به دنيا آمد و در شيراز سكنى گزيد، لذا به او قارى شيرازى نيز گفته اند. محمد بن شمس الدين قارى كاظمى در شيراز علم قرائت و تجويد را در محضر وى فراگرفته است. سيد ابوالقاسم از قاريان مشهور عهد شاه عباس صفوى است. از آثار وى: «اللؤلؤئيه» يا «نظم اللئالى»، منظومه اى فارسى در «تجويد قرآن»، كه در 1061 ق آن را به اسم شاه عباس ثانى سرود و مكررا به طبع رسيد، و مدرس تبريزى، صاحب «ريحانه الادب» شرحى به نام «نثر اللئالى» بر آن نگاشته است. نسخه اى از كتاب «اللؤلؤئيه»، در زمان حيات مؤلف،در 1083 ق، توسط شاهمير بن عبدالجبار نوشته شده است. اثر ديگر وى «ديوان» شعر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (226 -225

/ 24 ،378 -377 / 18 ،221 / 11 ،860 / 9 ،365 -364 / 3)، ريحانه (395 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 454 -453 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (277 / 1).

قاسمي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم قاسمى، از فرهنگيان باسابقه به سال 1312 خورشيدى در تهران متولد شد، پدربزرگ وى از شاگردان درويش خان بود و تار را به خوبى مى نواخت. پدر او ويولن مى نواخت.

قاسمى، ضمن تحصيل در دوران ابتدايى شروع به نواختن نى لبك نزد خود مى كند و زمانى كه مشغول تحصيل در دبيرستان بود با ساز سنتور آشنا مى شود و زمانى كه از راديو صداى سنتور را مى شنيد آن قدر نزد خود تمرين مى كرد تا بتواند آن آهنگ را بنوازد.

علاقه ى وى به يادگيرى و نواختن ساز ستنور موجب گشت تا پدر او، اين نوجوان هنردوست و طلبه را نزد استاد فن براى يادگيرى موسيقى روانه سازد، لذا وى را نزد هنرمندى به نام على صبا مى فرستد و او نزد شخص به كسب تحصيل موسيقى و نواختن سنتور مى پردازد. سپس پس از چندى با راهنمايى هاى دكتر پزشكان كه از دوستان نزديك پدر وى و استاد ابوالحسن صبا بود، نزد اين استاد فقيد رفت و در كلاس ايشان مشغول تحصيل علم موسيقى شد و ضمن تعليم گرفتن از زنده ياد استاد صبا، بنا به توصيه ايشان به دانشگاه رفت و در رشته ى فيزيك مشغول تحصيل شد و موفق به دريافت ليسانس در اين رشته گرديد و بعدها همين رشته تحصيلى در ساخت سنتور به وى كمكهاى شايانى را نمود.

عبدالرحيم قاسمى، با توجه به اين كه خود از فرهنگيان قديمى است و مدت بيست و هفت سال در دبيرستانهاى مختلف

وزارت آموزش و پرورش مدرس بوده، خود را در رشته علم موسيقى هميشه طلبه مى داند، زيرا پس از فوت استاد ابوالحسن صبا كه براى جامعه هنر موسيقى ايران ضايعه جبران ناپذيرى بود و شايد ديگر چنين ابرمردى را، هنر موسيقى ايران در تاريخ خود نخواهد ديد، ضربه سنگينى به وى كه مردى فرزانه و عاطفى است وارد ساخت. تنها بنا به توصيه ى قبلى استاد فقيد خود براى ادامه تحصيل علم موسيقى به هنرستان موسيقى ملى رفت و نزد شاگرد بزرگ و بى همتاى استاد صبا، استاد فرامرز پايور، به تكميل رديف هاى صبا و پايور پرداخت. مدت يك سال در هنرستان از مكتب استاد پايور كسب فيض كرد كه همدوره وى رضا شفيعيان هنرمند ارجمند در اين دوره از كلاس اين استاد بود.

عبدالرحيم قاسمى، از سال 1345 اقدام به تعليم شاگرد در رشته سنتور كرد و از سال 1362 نيز با كمك و همراهى دوستى فرهنگ خود، ناصر ضياءالابصار، در كارگاه خود اقدام به ساختن سنتور كرد و تاكنون حدود دويست سنتور ساخته كه در تكميل و ساخت آنها سعى و كوشش بسيار دارد.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد چهارم)

قاضي طباطبايي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1290 ش)، استاد دانشگاه، مورخ و مصحح. قاضى از 1334 ش متصدى كرسى زبان عربى در دانشكده ى ادبيات تبريز شد. تسلط وى به تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام زبانزد اكثر دانشگاهيان بود. از آثار وى: تصحيح و تحشيه «تجربه الاحرار و تسليه الابرار»، عبدالرزاق بيگ دنبلى؛ حواشى و تعليقات بر «تجارب السلف». از وى مقالات بسيارى در نشريه هاى كتابخانه ى ملى تبريز و دانشكده ى ادبيات تبريز به چاپ رسيده كه از آن جمله:

«به ياد مرحوم سيد هادى سينا»؛ «كتاب و اهميت آن در جامعه ى امروزى»؛ «محضر و محضرهاى تاريخى»؛ «داستان يك مناظره ى ادبى»؛ «اشتباهات تاريخى تجارب السف»؛ «خاطراتى چند از استاد عبدالرسول خيامپور»؛ «حكم استيناف ضياءالعلماء» را مى توان نام برد.[1]

اديب، مدرس.

تولد: 1295.

درگذشت: 18 اسفند 1364، تهران.

سيد حسن قاضى طباطبايى از سال 1334 متصدى كرسى زبان عربى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تبريز شد. وى بيش از چهل سال به تدريس در دبيرستان ها و دانشگاه تبريز مشغول بود و مقالات تحقيقى و انتقادى وى در نشريه ى «دانشكده ى ادبيات تبريز» و «كتابخانه ى ملى تبريز» چاپ مى شد. از جمله آثار اوست: تعليقات و حواشى تجارب السلف (1351) و تجربة الاحرار و تسلية الابرار (اثر عبدالرزاق بيك دنبلى در دو جلد، 1349 و 1350).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] نشر دانش (س 6، ش 3، ص 88).

قاضي طباطبايي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمود قاضي طباطبايي دانشيار گروه جمعيت شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته علوم سياسي از دانشگاه ملي ايران(1354)، كارشناسي ارشد را در رشته علوم سياسي از دانشگاه ميشيگان غربي امريكا (1357) و دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ايالتي يوتا امريكا (136) اخذ نموده است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود قاضي طباطبايي مدرك كارشناسي را در رشته علوم سياسي از دانشگاه ملي ايران(1354)، كارشناسي ارشد را در رشته علوم سياسي از دانشگاه ميشيگان غربي امريكا (1357) و دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه ايالتي يوتا امريكا (136) اخذ نموده است. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد « شخصيت سياسي محصول زمان يا خصوصيات

فردي» و دوره دكتري «تطابق محيطي بزهكاري: آزمون طولي تئوري» است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص ديگر خدمات علمي و اجرايي دكتر قاضي طباطبايي مي توان مواردي همچون «معاون پژوهشي موسسه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي (1378 -1384) را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس وي «آمار در علوم اجتماعي» (در مقطع كارشناسي)، «آمارپيشرفته»، «تكنيك هاي تحقيق »، «روش تحقيق » و «روش هاي تحقيق پيشرفته» و «روش تحقيق پيشرفته» و «روش هاي تحليل آمار پيشرفته» و «نرم افزار» (در مقطع دكتري) است. آثار : nbsp1 بررسي پديده خشونت خانگي عليه زنان: از جلد 2 تا جلد 17 و از جلد 19 تا جلد 28 ويژگي اثر : تاليف 13832 روشهاي پيشرفته آماري ويژگي اثر : تاليف 1385

قانعي راد، محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد محمد امين قانعي راد متولد سال 1324در شهر ري ، نويسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه داراي دكتري جامعه شناسي از دانشگاه تهران در سال1368 و عضو هئيت علمي مركز تحقيقات سياست علمي كشور .گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيوالدين و انساب : دكترسيد محمد امين قانعي راد از جمله سادات صحيح و نسب شهر ري مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر محمدامين قانعي راد داراي مدرك ليسانس پژوهشگري اجتماعي ، درسال1364فوق ليسانس جامعه شناسي 1368 و دكتري همين رشته از دانشگاه تهران مي باشد.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ دكتري در رشته جامعه شناسي از وقايع مهم در زندگي علمي دكترسيد محمد امين قانعي راد مي باشد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر سيد محمدامين قانعي راد در كنار تحصيل به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري پيرامون رابطه جامعه شناسي و

علم درايران مي پرداخت.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر سيد محمدامين قانعي راد از جمله جامعه شناساني است كه به رابطه ي علم و جامعه شناسي و نيز به جامعه شناسي به ديده تخصصي مي نگرد.آثار : تبار شناسي عقلانيت مدرن ، تعاملات و ارتباطات در اجتماع علمي ، جامعه شناسي توليد و كاربرد دانش در ايران ، جامعه شناسي رشد و افول علم در ايران ، گليس فرهنگي صنعت ، ناهمزماني دانش

قراب سرخسي هروي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 414 -330 ق)، حافظ، محدث، فقيه، زاهد، مقرى و اديب. وى برادر ابويعقوب اسحاق قراب است. از منصور بن عباس و ابوبكر اسماعيلى و ابواحمد بن غطريفى و ابوعمر بن حمدان و ابواحمد حاكم و مخلد بن جعفر باقرحى و بشر بن احمد اسفراينى و على بن عيسى عاصمى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. در بغداد نزد امام عبدالعزيز داركى فقه آموخت. ابوعطا عبدالاعلى بن عبدالواحد مليحى و شيخ الاسلام عبدالله بن محمد انصارى و ديگران از وى حديث شنيده اند. وى در بسيارى از علوم همچون قرائت و حديث و فقه و معانى قرآن و ادب پيشرو و سردسته زاهدان و متألهان بود. از آثارش: «درجات التائبين و مقامات الصديقين»؛ «الكافى فى علم القرآن»، در قراآت سبع، در چندين مجلد؛ «الجمع بين الصحيحين»، جمع بين «صحيح» بخارى و «صحيح» مسلم؛ كتابى در «مناقب الامام الشافعى»؛ «الشافى» در قراآت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (381 -379 / 17)، كشف الظنون (1839 ،1379 ،1023 ،745 ،599)، معجم المؤلفين (256 / 2)، هديه العارفين (209 / 1).

قراب سرخسي هروي، ابويعقوب اسحاق

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(429 -352 ق)، حافظ، محدث، مورخ، فقيه، زاهد و مصنف. محدث هرات بود. ابونضر فامى گويد كه وى بيش از هزار و دويست استاد داشته است. وى از عباس بن فضل نضرويى و جد مادرى اش، محمد بن عمر بن حفصويه، و ابوالفضل محمد بن عبدالله سيارى و عبدالله بن احمدن بن حمويه سرخسى و زاهر بن احمد سرخسى فقيه و خليل بن احمد سجزى و حسين شماخى صفار و ابومنصور محمد بن عبدالله بزاز حديث شنيد.شيخ الاسلام عبدالله انصارى هروى و ابوالفضل احمد بن ابى عاصم صيدلانى و

حسين بن محمد بن مت و اهل هرات از وى حديث روايت كردند. خواجه عبدالله انصارى در «جرح و تعديل» به او احتجاج كرده است. از آثارش: «الوفيات» يا «تاريخ السنين» در «وفيات العلماء» از قرن اول تا 429 ق، در دو مجلد؛ «نسيم المهج»؛ كتاب «الأنس و السلوه»؛ «شمائل العباد»؛ «الرمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (285 / 1)، الاعلام بوفيات الاعلام (288 / 1). انساب سمعانى (638 / 4)،ايضاح المكنون (53 / 2)، تذكره الحفاظ (1102 -1100 / 3)، سير النبلاء (572 -570 / 17)، شذرات الذهب (244 / 3)، طبقات الحفاظ (424)، العبر (261 / 2)، كشف الظنون (1059)، العبر (261 / 2)، معجم المؤلفين (228 / 2)، الوافى بالوفيات (394 / 8)، هديه العارفين (200 / 1).

قره چانلو، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين قره چانلو در سال 1319 در شهر تهران به دنيا آمد.وي داراي دكترا رشته الهيات و معارف اسلامي از دانشگاه تهران است.نامبرده، پس از فراغت از تحصيل، به كار تدريس از دانشكدة الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامي پرداخت. ترجمه كتاب "الاعلاق النفيسه" حسين قره چانلو ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين قره چانلو تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران به پايان رسانيد. سپس وارد دانشگاه شد و موفق به گرفتن مدرك ليسانس و فوق ليسانس و دكترا در رشتة الهيات و معارف اسلامي از دانشگاه تهران گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين قره چانلو ، پس

از فراغت از تحصيل به كار تدريس از دانشكدة الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامي پرداخت. دكتر قره چانلو در تهيه و تنظيم قسمتهايي از دايرة المعارف شيعه و دايره المعارف اسلام همكاري كرده، هم اكنون طرّاح مسائل تاريخي در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان است.جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "الاعلاق النفيسه" حسين قره چانلو ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : حسين قره چانلو بيش از چهارصد مقالة تحقيقي و تاريخي نوشته است كه تمامي آنها در مجله بررسيهاي تاريخي ارتش و مجله بررسيهاي دانشكده الهيات و معارف اسلامي و دايرة المعارفهاي مختلف فارسي به چاپ رسيده است.آثار : ترجمة الاعلاق النفيسه ويژگي اثر : ابن رسته، 1365، اميركبير-اين كتاب در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد-آشنايي با كتاب «الاعلاق النّفيسه» مقصود مؤلف از نوشتن اين كتاب، فراهم آوردن اطلاعاتي از مجموعه علوم زمان تأليف كتاب بوده است. او علاوه بر توصيف بلاد اسلامي از سرزمينهاي خارج از جهان اسلام نيز سخن به ميان آورده است و به صورتي كامل و جامع از جغرافياي نجومي و رياضي با استناد به آيات قرآني و آثار نجومي و اقوال دانشمندان سخن رانده است. مطالب كتاب در مورد سرزمين صنعا و امپراتوري بيزانس و هند شرقي و سقلابيان و اقوام اورال و آلتايي و اقوام اطراف درياي سياه و نواحي اصفهان در خور توجه بوده و اطلاعات جمع آوري شده در باب مكه و مدينه و توصيف رودها و

مناطق طبرستان از اهميّت خاصي برخوردار است. با توجه به تنوع اطلاعاتي كه در كتاب فراهم آمده، مي توان آنرا دايرة المعارفي كوچك از علوم، جغرافيا و تاريخ گذشتة جهان دانست 2 حرمين شريفين ويژگي اثر : 1362، اميركبير .

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

قره شيخ لو، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج مهدى قره شيخ لو در 31 شهريور ماه سال 1347 ه_.ش در منطقه امامزاده حسن تهران ديده به جهان گشود. ولادتش در ميان خانواده اى مذهبى و مقيد به آداب اسلامى، نويد بخش آينده اى قرآنى براى او بود و پس از آنكه بصورت اتفاقى در جلسه آموزش قرآن محل شركت نموده و بذر عشق و اشتياق در دلش جاى گرفت پدر و مادر در شمار نخستين حاميان و مشوقان او را در مسير قرآن رهنمون گشتند و در مرحله دوم معلم قرآن، دوره راهنمايى او و نيز حضور در جلسات درس جناب آقاى توپچى زمينه را براى آموخته شدن هر چه بيشتر روح و جانش با كلام پروردگار هموار ساخت، آقاى قره شيخ لو روخوانى و روانخوانى قرآن كريم را در سال 1361 تجويد را در فاصله سالهاى 1362 الى 1364 و صوت و لحن قرآن كريم را بصورت كلاسيك از 1364 آغاز كرده است و ممارست در اين زمينه مشغول است. آقاى قره شيخ لو علاوه بر فعاليتهاى قرآنى تحصيلات خويش را در رشته علوم قرآن و حديث در دانشگاه تهران ادامه دارده و مدرك كارشناسى اين رشته را در سال 1377 اخذ نمود. او در سال 1368 ازدواج كرده و ثمره اين ازدواج سه فرزند است. و از آنجا كه همسرش

نيز از معلمان قرآن كريم فرزندانش نيز در يادگيرى مباحث قرآنى مشغولند. او در سال 1371 در مسابقات كشورى اوقاف و نيز در مسابقات سراسرى سازمان تبليغات، رتبه اول را بدست آورد. پس از آن در سال 71 در نهمين دوره مسابقات بين المللى قرآن كريم در كشور نيز مقام نخست را از آن خود نمود. آقاى قره شيخ لو در راستاى فعاليتهاى قرآنى خود مسافرتهاى بسيارى نيز به كشورهاى مختلف جهان داشته است. از جمله مى توان كشورهاى سوريه و لبنان را اشاره كرد. او همچنين در سال 1368 به كشورهاى امارات متحده عربى و پاكستان سفر نموده، در اين كشورها به تلاوت پرداخت آقاى قره شيخ لو در فواصل سالهاى 68 تا 80 به كشورهاى چين، سودان، آفريقاى جنوبى، موزامبيك، فيليپين، تايلند، ايتاليا، هند، سريلانكا، و آذربايجان سفر نمود. آقاى قره شيخ لو همچنين 9 بار توفيق سفر به مكه مكرمه و مدينه منوره را داشته است او مى گويد: در تمامى اين سفرها با استقبال بى سابقه مردم مواجه مى شديم و به طور كلى در تمامى كشورها از تلاوت قاريان ايرانى استقبال مى شود كه اين موضوع باعث شگفتى است. آقاى قره شيخ لو بارها در صداو سيما به تلاوت پرداخته است او از تلاوتش در برنامه بسوى نور كه در سن 13 سالگى در سيما ياد مى كند. آقاى قره شيخ لو تا كنون چندين بار توفيق تلاوت در محضر مقام معظم رهبرى را داشته است. از جمله در مراسم اختتاميه پنجمين دوره مسابقات بين المللى قرآن كريم و يا در ايام ماه مبارك رمضان كه موفق به تلاوت در

حضور معظم له شده است.

آقاى قره شيخ لو در ابتداى كار تلاوت از قاريانى چون مرحوم استاد منشاوى، استاد محمود على البنّاء و استاد مصطفى اسماعيل تقليد مى كرد و مانند بسيارى از قاريان معتقد است كه تقليد از قاريان مصرى به عنوان نخستين مرحله ز يادگيرى صوت و لحن، از جايگاه بسيار ارزشمندى برخوردار است. او در حال حاضر در دوره اى تخصصى مراكز چون تربيت معلم، و تربيت داور در سازمانها و نهادهاى مختلف تدريس مى كند او اساتيد مصطفى اسماعيل، محمد صديق منشاوى و عبدالباسط را سه قارى برتر مصر از ابتدا تا كنون مى داند و در ميان قاريان عصر حاضر نيز اساتيد حسّان، شحات محمد انور و الليثى را از قاريان برتر كنونى مصر بر مى شمارد. آقاى قره شيخ لو از جمله قاريانى است كه سالهاى دفاع مقدس را با تمام وجود درك كرده و در برخى عملياتها حضور داشته است او در سالهاى 1363 و 1364 جزو نيروهاى فرهنگى با نام معلم قرآن در جبهه جنوب و مناطق پاسگاه زيد، جفير و مهران مشغول به خدمت شد آقاى قره شيخ لو دوبار نيز در شمار نيروهاى رزمى در سالهاى 1365 الى 1367 در منطقه جنوب و در عملياتهاى كربلاى 5 و مرصاد شركت نمود آقاى قره شيخ لو زندگى شخصى اجتماعى و خانوادگى خود را مرهون قرآن مى داند و مى گويد: كسى كه با قرآن همنشين شد در تمامى ابعاد زندگى موفق خواهد شد و به همين دليل نيز همواره در تلاش بوده تا بتواند آنچه را كه در سايه سار كلام وحى آموخته در جلسات به

دوستداران قرآن بياموزد. در سال 1366 تا 1373 در دار القرآن سازمان تبليغات اسلامى و دو سال نيز در كانون علوم پزشكى تهران به فعاليت پرداخت و هم اكنون نيز جانشين مسئول كميته قرآن شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى است و علاوه بر اين از سال 1377 تا كنون در بسيارى از مسابقات قرآن كريم داورى كرده است.

آقاى مهدى قره شيخ لو معتقد است كه فعاليتهاى قرآنى در كشور پاسخگوى نياز جامعه نيست و به رغم اقدامات بسيارى كه انجام شده ضعفهائى نيز وجود دارد. او در توصيه اش به جوانان مى گويد: تا آنجا كه مى توانند وقتشان را براى قرآن صرف بكنند و سعى نمايند كه با قرآن مأنوس شوند چون هر چه كه ما براى قران وقت بگذاريم جز خير و بركت، چيزى نخواهد بود و جوانان بهتر است كه بهترين لحظات عمرشان را كه همان جوانى است در جلسات پر نشاط و شاداب قرآنى صرف بكنند و بتوانند در آن لحظات از قرآن بهره بگيرند و تا آنجا كه مى توانند با قرآن مأنوس شوند.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net/

قزانلو، جميل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مورخ. از آثار وى: «تاريخ نظامى ايران»؛ «تاريخ نظامى جنگ ايران و مقدونيه»؛ «تاريخ نظامى جنگ ايران و هند»؛ «جنگ ايران و روس»؛ «جنگ ده ساله يا جنگ اول ايران و روس»؛ «جنگ ايران و افاغنه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (167 -166 / 5)، فهرست واره ى كتابهاى فارسى (941 ،913 -912 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (395 -393 / 2).

قزويني فارسي، سراج الدين، ابوحفص عمر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 745 ق)، مفسر و قارى. او بر قوام الدين شيرازى قرائت كرد. از علوم مختلف بهره ها داشت، بويژه در عربيت ماهر بود. وى در جوانى قبل از چهل سالگى درگذشت. از آثار وى: «الكشف على الكشاف» يا «الكشف عن مشكلات الكشاف»، در تفسير كه حاشيه اى بر «كشاف» زمخشرى است؛ «نصيحه السملم المشفق لمن ابتلى بحب المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208 / 5)، شذرات الذهب (144 -143 / 6)، كشف الظنون (1958 ،1480)، معجم المؤلفين (289 / 7)، مينودر (871 / 2)، هديه العارفين (789 / 1).

قزويني، عمادالدين، ابوعبدالله زكريا

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(683 / 682 -605 / 600 ق)، عالم، اديب، قاضى، فقيه، محدث، مورخ، جغرافيدان و خطاط. معروف به عماد قزوينى. نسبش به مالك بن انس انصارى خادم پيامبر (ص) مى رسد. در قزوين به دنيا آمد. در جوانى به شام رفت و پس از تحصيلات به عراق مسافرت كرد. او شاگرد اثيرالدين ابهرى حكيم بزرگ ايرانى بود. ابن طاووس، سيد غياث الدين عبدالكريم بن احمد بن طاووس، مجلس او را درك نموده است. وى در 650 ق قاضى حله و در 652 ق قاضى واسط شد و تا آخر عمر عهده دار آن منصب بود.در واسط درگذشت و پيكرش به بغداد نقل و در مقبره ى شونيزيه دفن شد. از آثار وى: «آثار البلاد و اخابر العباد»، در جغرافى، كه ظاهرا در «كشف الظنون» به نام «عجائب البلدان» نيز آمده است؛ «عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات»، به عربى، در وصف كائنات، در دو مقاله: مقاله نخست در علويات و مقاله دوم در سفليات به نام سلطان معزالدين شاپور. اين دو كتاب گرچه هر كدام كتابى مستقل است اما در حقيقت

حكم دائره المعارف واحدى درباره عالم و موجودات و مخلوقات و بلاد و آثار آن دارد و اين كتاب به فارسى و آلمانى و تركى ترجمه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (80 / 3)، تاريخ ادبيات در ايران (281 -279 / 3)، تاريخ نظم و نثر (146)، الذريعه (219 / 15 ،7 / 1)، روضات الجنات (373 / 3)، ريحانه (453 / 4)، كشف الظنون (1128 -1127 ،1126 ،9)، الكنى و الالقاب (62 -61 / 3)، معجم المؤلفين (183 / 4)، مينودر (837 ،5 -3 / 2)، هديه الاحباب (216)، هديه العارفين (373 / 1).

قطبي اهري، ابوبكر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 860 ق)، مورخ. از مورخان بنام عهد خود كه «تاريخ شيخ اويس» را در 860 ق تأليف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (599 -598 / 3)، تاريخ نظم و نثر (283).

قمصري، عليرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. در كاشان ساكن و نقاش آبرنگ كار دوره ى ناصرى بود و اغلب به شيوه ى پدر نقش مى آفريد. از آثار وى قلمدان مرغش ساده اى است كه به طلاى ناب، تصاوير گل و مرغى دارد، با رقم: «عليرضا 1312».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (387 -386 / 1).

قنبري (مهر)، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

«من آن موجود بى نام و نشانم»

«كه باشد ملك گمنامى مكانم»

«صابر كرمانى»

ساعت 7 بامداد يكى از روزهاى گرم تابستان 1370 نگارنده به اتفاق آقايان: عباس شاپورى، حشمت اللَّه جودكى، يحيى سپنجى، على خادم، محمود محرمخانى، هشترودى از تهران براى ديدار استاد ابراهيم قنبرى عازم هشتگرد قزوين شديم، پس از طى مسافت بين تهران- كرج، به منزل مهيار فيروزبخت هنرمند خوب و آهنگساز با استعداد رسيديم و ايشان هم به جمع ما پيوست و همگى ساعت 3 بعد از ظهر به منزل استاد قنبرى واقع در هشتگرد قزوين رسيديم. استاد قنبرى با رويى خوش و دوست داشتنى ما را پذيرا شدند و با توجه به اين كه در ساعت استراحت ايشان به آنجا رفته بوديم ولى اثرى از ناخرسندى در چهره ى مردانه و رفتار مهربانش ديده نمى شد.

به هر حال به منزل استاد قنبرى و در محضرش رسيده بوديم، منزلى كه از همه ى زرق و برق ها، دور و پر از صفا صميميت بود، بلى استادى كه از اول جوانى اسير كشش ها و فريبندگى و ظواهر دنيا نگشته و هميشه به آن پشت نهاده و به آن بى اعتنا بوده و اگر مى خواست يا اكنون هم بخواهد، هيچگاه از دسترسش دور نمى باشد، ولى وى انسانى است شريف، هنرمند، صنعتكار كه هر سازى بخصوص ويولن

كه از زير پنجه هاى هرآفرين او بيرون آيد نه در ايران بلكه در سراسر جهان بخصوص ممالك اروپايى كه خود سازنده ى اين ساز و مربوط به خود آنان مى باشد معروفيت خاص دارد و در اغلب ممالك جهان از وى دعوت به همكارى شده ولى وى ثانيه اى زندگى در ايران را به صدها سال زندگى در آن كشورها ترجيح مى دهد.

استاد ابراهيم قنبرى (مهر) به سال 1307 شمسى در تهران متولد شد، از همان دوران طفوليت به موسيقى علاقه مند شد ولى امكانى براى او موجود نبود تا بتواند در اين رشته به فراگيرى مشغول شود، او به بخارى و سپس به مبل سازى روى آورد و در اين صنعت و هنر پيشرفت چندانى نمود و از همان اوائل نوجوانى ذوق خلاق خود را نشان داد. ذوق موسيقى و فراگيرى آن در نهاد وى چون آتش زير خاكستر همچنان باقى بود تا اين كه روزى به منزل استاد صبا كه در خيابان ظهيرالاسلام بود مى رود و وضع خود را با آن استاد بى نظير در ميان مى گذارد. و استاد صبا وى را مورد لطف قرار مى دهد و به وى مى گويد كه شما بياييد و نزد من ويولن مشق كنيد. برخورد صبا با اين كارگر جوان چنان پدرانه و با محبت بود كه آن آتش كم سوى زير خاكستر، تبديل به اخگر فروزانى شد كه سراسر جهان را فراگرفت و امروز در موسيقى جهان يك نفر از ايران به نام كاشف صدا كه همين استاد قنبرى خودمان باشد مطرح گرديده.

وى موسيقى و نواختن ويولن را نزد استاد ابوالحسن صبا فراگرفت و پس از چندى بنا به توصيه مرحوم صبا اولين ويولن را

ساخت و صبا اين ويولن را گرفت و پس از اين كه پنجه اى با آن زد گفت من احساس مى كنم كه امشب با اين ساز بتوانم خوب بزنم. از اين زمان به بعد استاد صبا بيشتر قنبرى را تشويق در ساختن ساز مى كرد چون خود صبا هم ساز مى ساخت و چندى بعد وى را به آراكليان كه در زمينه ساختن ساز اطلاعاتى داشت و كتاب هاى مختلفى را در رشته ى ويولن سازى در فرانسه مطالعه كرده بود معرفى مى كند و مدتى با هم در اين مورد همكارى مى كنند، تا اين كه از طرف وزارت فرهنگ و هنر كارگاهى تأسيس مى شود تا در آن سازهاى مختلف جهت استفاده ى هنرجويان ساخته شود، از قنبرى هم دعوت مى شود و در سال 1335 اين كارگاه رسماً كار خود را آغاز مى كند.

استاد قنبرى، حدود دو سال در اين كارگاه مشغول فعاليت بود كه از طرف مسئولين وزارتخانه، جهت آموزش و تكميل اين فن به فرانسه اعزام مى شود و رفتن اين مسافرت هم بيشتر به خواست استاد هنرستان موسيقى آقاى سرژ خوتسيف انجام مى پذيرد. در اين مورد استاد قنبرى مى گويد: «من در فرانسه، تقريباً از همان ابتدا يك دوره ى مخصوص «تعميرات» را گذراندم كه اهل فن مى دانند «تعميرات» مربوط به دوره ى «عالى» سازسازى مى شود. آخر براى شروع ابتدا مى خواستند براى مدت دو سال مرا به كلاس هاى مقدماتى نوسازى بفرستند. من سازى را كه ساخته بودم، با خودم به آنجا برده بودم، آنها وقتى كار مرا ديدند نه تنها از اين تصميم منصرف شدند بلكه دوره ى عالى «تعميرات» را برايم تدارك ديدند. آن ساز را حتى آقاى اوئيستراخ هم تأييد كرد. (اوئيستراخ يكى از

چند ويولنيست بزرگ جهان است) آن دوره ى دوساله را هم ظرف شش ماه تمام كردم و به ايران برگشتم.» لازم به گفتن است كه همين «اوئيستراخ» وقتى به كارگاهى كه استاد قنبرى كار مى كرده مى رود و سازى را كه ايشان ساخته بوده در دست مى گيرد، خيال مى كند كه اين ساز از ساخته هاى «استراديواريوس» بزرگترين سازنده ى ويولن جهان است ولى وقتى به او مى گويند كه اين ويولن را آقاى قنبرى ساخته، بلافاصله نامه اى به اين مضمون براى وى مى نويسد كه: «استاد جوان و باذوق، آقاى قنبرى، به شما صميمانه تبريك مى گويم. ساز ساخت دست شما نه تنها ذوق هنرى سرشار و پشتكار فوق العاده ى شما را آشكار مى كند، بلكه ادراك و احساس عميق شما را نيز در مسأله ى مشكل صداى ويولن نمايان مى سازد. كمتر اتفاق مى افتد كه اين خواص با هم توأم شوند. بنابراين از تصميم قلب موفقيت هاى بزرگترى را در آينده برايتان آرزو مى كنم. ارادتمند شما: ديويد اوئيستراخ. شانزدهم ژوئن 1960- پاريس».

استاد ابراهيم قنبرى، علاوه بر ساختن ويولن، سازهاى ديگرى نظير: ويولنسل، كنترباس، ويولن آلتو، تنبور، قانون، سنتور كروماتيك و هارپ را نيز ساخته و در ساخت همه ى آنها هم موفق بوده چون در قيد ماديات نبوده و اصولاً به سازسازى عشق مى ورزد و نمايانگر اين ادعا است. استاد قنبرى، علاوه بر كارگاه سازسازى وزارت فرهنگ و هنر سابق، كارگاه سازسازى «مركز حفظ و اشاعه موسيقى سنتى» را خود پايه گذارى كرد و شاگردان ورزيده و ماهر كه هر يك از استادان به نام مى باشند تريت نمود و در مدت شصت و سه سال عمر پربار و پرثمر خود، خدمات گرانبهايى به موسيقى و فرهنگ صوتى كشور

كرد و در اوج شهرت و پيشرفت و بزرگى، هيچگاه به خود غره نشد و هنوز معتقد است كه خيلى چيزها هست كه بايد فراگيرد و مى گويد هنر مرز و انتها ندارد كه انسان خيال كند كه به آخر آن رسيده. استاد قنبرى، در ساخت ويولن كه بيش از سيصد سال از ساخت آن مى گذرد تغييراتى داد كه به تأييد استادان جهانى نيز رسيده و بعضى از اين ابداعات و تغييراتى را كه وى روى ساخت ويولن انجام داده، اندره هيل يكى از بهترين ويولن سازهاى انگليسى روى سازهاى ساخت خود انجام داده و اين را زمانى كه استاد قنبرى در انگلستان در كلاس ويولن سازى دوره مى ديد از وى فراگرفت.

درباره ى استاد قنبرى چه خوب است از دهان سياوش اكبرى يكى از شاگردان وى بشنويم: «يادم هست روز اولى كه با برادرم هوشنگ نزد اين استاد بزرگوار و بى تكبر رسيديم و درباره ى ساختن ساز با ايشان گفتگو كرديم، به ما گفتند كه خيلى ها پيش من مى آيند و ساز ساخته شده ى خود را مى آورند تا نظر دهم، به آنان مى گويم شما ساز نسازيد و خيلى ها هم قبول مى كنند و به ساختن چيزهاى ديگرى روى مى آورند، ولى به شماها مى گويم كه برويد ساز بسازيد و كار خود را توسعه بخشيد.»

سپس فرمودند حالا هر سؤالى داريد، من حاضرم كه به آن پاسخ گويم. در اينجا لازم به توضيح است كه اكثر مردم فكر مى كنند استاد قنبرى فقط سازنده ى ويولن هستند و تخصص ايشان روى اين ساز است و ما هم جزو همين دسته از مردم بوديم ولى وقتى از استاد درباره ى سازهاى ديگر جويا شديم متوجه گرديديم كه استاد قنبرى

اقيانوس بى كرانى هستند كه هنوز اجتماع پى به وجود چنين گوهر نايابى نبرده است.

استاد قنبرى، پس از اين كه درباره ى هنر تارسازى مطالبى را براى ما گفت، برادرم راجع به رنگ ويولن از ايشان سؤال نمود استاد گفت اين مطالب باشد براى پنج سال بعد. ما با توجه به اين كه از مجالست و محضر ايشان سير نمى شديم خداحافظى كرديم از منزل اين استاد بزرگ رفتيم، پس از يك ماه مجدداً همراه برادرم هوشنگ به تهران آمديم و ويولنى را نزد استاد برديم كه اين مرتبه استاد قنبرى فرمودند حيف است اين ويولن با اين رنگ، رنگ آميزى شده باشد، لذا مقدارى رنگ به ما دادند و فرمودند كه اين را ببريد و رنگ اين ويولن را عوض نماييد و از آن زمان به بعد تمامى سازهاى خود را اعم از ويولن، تار، سنتور، سه تار، چه مشقى و چه غير مشقى از اين فرمول رنگ استفاده مى كنيم و سازهايى را كه ما قبل از اين تاريخ فروخته بوديم، همه را جمع آورى كرديم و صاحبان آنان ساز جديد داديم و فقط از وسائل اين سازها، استفاده در جهت ساختن سازهاى ديگر كرديم.

از آن پس، هر دو ماه يكبار ما سازى مى ساختيم و نزد استاد قنبرى مى برديم كه استاد مى ديدند و مرتباً با مهربانى و خلق خوش راهنمايى مى كردند و رفع اشكال مى نمودند تا اين كه استاد دلسوز و گرانقدر در شهريور ماه سال 1368 به مدت دو روز به اروميه تشريف آوردند و بدون دينارى چشم داشت مادى از صبح تا شب بدون اينكه كسى با خبر باشد در كارگاه محقر ما، روى پاى خود مى ايستادند و ما

را راهنمايى مى كردند كه در اينجا لازم مى دانم از اين استاد فرزانه و باگذشت و بى همتا تشكر كنم و براى بار دوم نيز در عيد سال 1369 به مدت 10 روز مجدداً به اروميه تشريف آوردند و در اين مدت 10 روز يك عدد ويولن، يك عدد تار و يك عدد سه تار كه قبلاً طبق دستور خود ايشان، نيمه كاره رهايش ساخته بوديم در حضور ايشان تكميل نموديم و اين نهايت لطف استاد گرانقدر و بزرگوارى است كه مدت 10 روز از وقت گرانبهاى خود را در دورترين نقطه اى از وطن خود ايران، بدون ذره اى نظر مادى در اختيار دو نفر از هموطنان خود گذاشت و مهم اين كه در اين 10 روز، روزانه، صبح تا شب پا به پاى ما روى سازها كار كرد كه به جرأت بايد بگويم اين هنرمند بزرگ از ما بيشتر زحمت كشيد.

در اينجا مى خواهم اندكى در مورد استاد عزيزمان آقاى ابراهيم قنبرى مهر براى شما بگويم، البته اگر كسى بخواهد از ايشان سخن بگويد بايد به اندازه كافى به ايشان نزديك و سالهاى سال در جوار اين استاد انسان و شريف زندگى كند تا به بزرگوارى و وارستگى اين مرد پى ببرد و به اهميت كارهايى كه ايشان انجام داده واقف گردد. چه اهميت كار ايشان چنان بالا است كه نه تنها ايران و ايرانى، بلكه كل جهان بايد به وجود چنين مردى افتخار كند و هر ايرانى مفتخر و شكرگذار ايزد منان باشد كه چنين نعمتى را براى اين سرزمين ارزانى داشته.

در مورد كارهاى هنرى ايشان، باور كردنش مشكل است كه اين همه خلاقيت و هنر از دست يك

نفر ساخته باشد كسانى كه در كار هنرى وارد هستند مى دانند كه انسان خيلى مشكل است دو هنر را در حد كمال برساند و با توجه به اين كه در كشور ما امكانات براى آموزش كارهاى هنرى بسيار كم است و هنرمند با مشكلات فراوانى روبرو مى گردد. با اين همه ايشان در چندين هنر مهارت كامل دارند كه از آن جمله اند: طراحى، قالب سازى، خاتم كارى، سازسازى، نوازندگى و از همه بالاتر خلق و خوى خوب انسانى كه در درجه اهميت و والايى قرار دارد.

ابتدا در مورد سازسازى ايشان بايد بگويم كه ايشان نه تنها به عنوان سازنده ى عالى و ممتاز، بلكه به عنوان تكامل دهنده خوب در سطح جهانى مطرح هستند، براى مثال چند نمونه از آنها را برايتان مى گويم:

1- در مورد «هارپ» كه سازى است با قدمت كهن و تاريخى و در جهان سه كشور بيشتر آن را نمى سازند و آن سه كشور هم عبارتند از: آمريكا، فرانسه و شوروى، ايشان عيبى را كه بعد از يكصد و پنجاه سال كارشناسان ممالك مزبور نتوانسته بودند رفع كنند، با تكنيكى عالى، اين عيب را رفع نمود و آن را ساخت بدون عيب و به تصديق كارشناسان خارجى هم رسيد كه هم اكنون اين «هارپ» در كارگاه ميراث فرهنگى موجود مى باشد.

2- در مورد ويولن بعد از «استراديواريوس» هيچ كس نتوانسته است كارى براى ويولن انجام دهد و آن را به تكامل نزديكتر سازد ولى استاد قنبرى با دلايل منطقى، چندين كار از جمله فاصله گوشى ها از هم به خاطر راحت كوك كردن پر بودن بالاى «F» به خاطر استحكام و فرم پشت، به خاطر استحكام بيخ دسته و زيبايى

و بسيارى كار ديگر در داخل و فرم ويولن و صداى ويولن انجام داده اند كه در تمام دنيا مورد تأييد اساتيد بزرگ جهان مى باشد.

در اينجا لازم به يادآورى است كه زنده ياد استاد ابوالحسن صبا، ويولن را در موسيقى ايرانى وارد و ميان سازهاى ايرانى به صورت علمى جاى داد و به نحو احسن از آن استفاده كرد تا آن كه حتى با سازهاى ايران به رقابت پرداخت و مشابه اين مطلب را با آهنگساز هنرمند و خوبى داشتم كه ايشان فرمودند: «استاد قنبرى ويولن را ايرانى ساختند و واقعاً هم همين طور است، چون هر نوازنده اى با اين ساز مى تواند مهجورترين رديف ها و گوشه هاى دستگاههاى موسيقى ايران را بنوازد.»

3- در مورد سه تار، غير از كارهايى كه براى استحكام آن كرده، اول بايد از ثابت كردن خرك كه موجب زيبايى و ثابت بودن پرده ها مى گردد ياد شود. سپس تغيير شكل سر و پنجه كه موجب مى شود سيم انداختن آن راحت باشد و ديگر لازم نباشد كه بعد از شيطانك پرده اى بسته شود و ديگر، پرده هاى فلزى كشويى كه باعث مى شود پشت دسته خالى باشد تا نوازندگى راحت تر شود و علاوه بر آن نوازنده هرچند ماه يكبار لازم نباشد كه پرده ها را عوض بكند و علاوه بر آن صافى صدا آن است كه از پارازيت هاى موجود در پرده ها مى كاهد.

4- و اما تار و كارهايى كه در مورد آن انجام داده، اول بايد از ساختن تار يك تكه نام برد. سپس باز پرده هاى فلزى كه همان كارهايى را كه در سه تار گفته شد انجام مى دهد، در مورد سرپنجه تار كه يك شكل غلطى داشت، گو اين كه فهم

اين شكل جديد براى بعضى ها كه سالها است، شكل قديم را ديده اند مشكل مى باشد، اما اگر محاسن اين سرپنجه را بدانند، اصلاً با آن سرپنجه قديم كار نمى كنند كه در اينجا به طور خلاصه آنها را بيان مى كنم: از نظر زيبايى اگر شكل تار را از پايين نگاه كنيم هيچ شكل هندسى ندارد، اما وقتى به سرپنجه مى رسيم، يك مكعب مى بينيم كه اصلاً به شكل تار نمى آيد، اما چون مردم عادت كرده اند آن را زيبا مى بينند. ديگر از نظر سيم انداختن بايد در سرپنجه هاى قديمى يك نخى به سيم ببنديم و بعد با آب دهان به نخ بزنيم و با دشوارى آن را به گوشى چسبانيده و آن جا بيندازيم اما در سرپنجه جديد، اين طور نيست، گوشى ها به سرى كنار هم سوار شده اند هر كدام سوراخى دارد كه خود سيم در آن جاى مى گيرد، در اينجا به آن عده كه زياد علاقمند به سنت و فرهنگ اصيل ايرانى هستند مى گويم بايد قبول كنند كه براى يك سيم انداختن شش بار آب دهان به سرپنجه تار انداخته مى شد ولى در فرم جديد چنين نيست و بايد صراحتاً بگويم كه هركس اگر بخواهد به فرم كاسه و نقاره ى تار دست بزند واقعاً خيانت كرده است چه استاد يحيى آن را به حد كمال رسانده و احترامش بر همه واجب است و اين موضوع را هم استاد ابراهيم قنبرى به بنده فرمودند.

از نظر كوك نگه داشتن سرپنجه ى قديم به خاطر اختلاف زاويه اى كه سيم هاى زرد دارند، هميشه دست نوازنده در گوشى هاى تار مى گردد و بعد از كوك به خاطر اختلاف پتانسيلى كه در جلو و عقب شيطانك

هست با يك ضربه مضراب دوباره كوك به هم مى خورد و بايد دوباره كوك شود.

5- يك تكه بودن سرپنجه و دسته است كه موجب استحكام آن مى گردد و دو كار بسيار مهم در دهانه تار انجام داده كه به تكامل اين ساز افزوده: يكى شيارى است كه در انتهاى دسته ايجاد كرده كه پوست در آن جاى گيرد، چون اين پوستى كه روى دسته چسبانيده مى شد، هميشه بر اثر برخورد با پرده ى آخر تار بلند مى شد و كنده مى گرديد كه اين عيب رفع شد و ديگر شيارى است كه اطراف دهنه كاسه و نقاره ايجاد نموده كه تكليف نوازنده را با پوست اضافى دهانه مشخص مى كند، چه تارهاى قديمى را هر موقع كه پوست مى انداختند به خاطر كوچكى و بزرگى پوست هر بار از جايى مى بريدند كه اين موجب مى شد دهانه تار هميشه بيش از همه جا تيغ بخورد و يا هميشه قسمتى از انتهاى پوست بلند شود كه اينها در عكس ها مشخص مى باشد.

در مورد «قانون»، اسناد اين ساز را از تمام عيوب از جمله كليدهاى آن كامل نموده كه البته چون در تخصص ما نيست نمى توانم در مورد آن زياد توضيح بدهم اما همين قدر مى دانم، آخرين «قانونى» را كه ساخته بود و در كارگاه ايشان بود، كليدهاى آن طورى بود كه نوازنده در هر جايى كه مى خواست مى توانست كوك آن را تغيير بدهد.

و اما در مورد كمانچه، استاد تحقيقى در مورد تمام كمانچه هاى شهرى و محلى ايران و خارج از ايران كرده كه از مجموع آن اخيراً كمانچه اى ساخته كه علاوه بر تكميل كاسه، دو نكته بسيار مهم در دسته ى انجام داده كه

حائز اهميت است يكى شكل سرپنجه كه از حالت ماشينى بيرون آمده ولى باز شكل اصلى كه در معمارى ها و نقاشى هاى قديم مى توان آن را يافت براى سرپنجه انتخاب كرده و باز به روشى علمى در زاويه سرپنجه با سيم حركت نموده، ديگرى كارى است كه در بيخ دسته كمانچه انجام داده كه مثل تار و ويولن شده و به استحكام آن مى افزايد و همچنين تعبيه تاندر براى تنظيم سيم ها از كارهاى جالب ايشان مى باشد كه اجازه ى ساخت آن را استاد به ما دادند و همچنين تار با پرده ى فلزى را كه مشاهده مى كنيد.

در مورد سنتور، كارى كه آقاى ناظمى در صداى آن كرده قابل ستايش است، اما فقط استاد قنبرى با ساختن سنتور «كروماتيك» و تعبيه ى گوشى هاى پيچى و ريل هاى تغيير كوك توانسته كارى براى سنتور انجام بدهد كه نمونه هاى آن در ميراث فرهنگى موجود است و ما نيز تصميم داريم كارهاى ايشان را دنبال كنيم، چه خود ايشان مى گفتند هنوز نوازنده براى اجراى بعضى از نغمات موسيقى، خود را عاجز مى داند.

در مورد ضرب (تنبك) ايشان نمونه اى در ميراث فرهنگى دارند كه مى توان آن را با سازهاى ديگر كوك نمود. و علاوه بر اينها در تمامى سازهايى كه از ايران باستان در ايران معمول بود، از سرنا گفته تا قيچك و از طبل تا عود و غيره، رويشان تحقيق و كار كرده است و در رنگ سازى و رنگ كارى نيز مهارت كامل دارد و چون در خاتم كارى و معرق خود استادكارى بى نظير مى باشد و روى چندين سه تار و ويولن اين كار بديع و زيبا را انجام داده، در مورد ويولن هاى ساخت اين استاد بى نظير بايد

بگويم كه در سال 1339 در پاريس آقاى ويليام اوئيستراخ نوازنده زبردست روسى، ويولن ساخت استاد قنبرى را با ويولن استراديواريوس ويولن ساز بزرگ ايتاليايى اشتباه مى گيرد و وقتى به او مى گويند كه ويولن ساخت يك ايرانى است بنام استاد ابراهيم قنبرى (مهر)، اوئيستراخ مى گويد «واقعاً براى من افتخارآميز است كه با سازنده ى سازى چنين هنرمند آشنا شدم.»

در مورد اخلاق و انسانيت استاد قنبرى بايد يادآور شوم كه مصاحبت انسان با ايشان، انسان را در مسير ديگرى از زندگى قرار مى دهد، حتى در نكات باريك زندگى مى تواند الگوى تمامى هنرمندان و هنردوستان باشد، براى مثال تنها چيزى كه براى وى اهميت ندارد، ماديات است كه طرز زندگى و سادگى و بى پيرايگى خانه اش همان منزل چهل سال پيش با همان يك تكه فرش.

ايشان درس زندگى كردن و رفتار با هم نوع، با جامعه و حتى طرز آموختن را به ما آموختند، يادم مى آيد، روزى مطلب بسيار ناچيزى در مورد خرك تار به ايشان پيشنهاد كردم چنان با تواضع و آب و تاب آن را پذيرفتند كه من يكباره به خود آمدم كه اين همه مسائل كه به ما آموختند يكبار با روحيه اى تكبرآميز نبود ولى اين پيشنهاد من، چقدر ايشان به من احترام قائل گرديدند و آموختم كه انسانيت و بزرگ منشى يعنى چه و در تأييد اين مطلبم به عكسى كه از مرحوم استاد ابوالحسن صبا در منزل ايشان است ديدم كه شادروان استاد صبا زير عكس خود امضاء نموده و نوشته است: «تقديم به شاگرد عزيز و استاد گرانقدرم جناب آقاى ابراهيم قنبرى». و به خاطر همين سجايا و اوصاف اخلاق و رفتار است كه هنرمندان

به ايشان يادگار صبا نام نهاده اند و من در اينجا با توجه به خصلت هايى كه از زبان خود استاد و چه از زبان هنرمندان ديگر و خوانده ام، صراحتاً مى گويم كه بهترين شاگرد صبا، استاد ابراهيم قنبرى است، چون با اين كه تمامى شاگردان مرحوم صبا خوبند، اما شاگرد بايد تمامى خصلت هاى استاد را داشته باشد نه تنها نوازندگى و سازندگى آن را؛ البته خصايل اخلاقى هيچ كس را نمى توان بر روى كاغذ آورد زيرا مثلاً نگاه كردن، سخن گفتن و حتى گوش كردن به مطلبى حائز اهميت، ماهرترين و چيره دست ترين نويسندگان نمى توانند با قلم بيان نمايند، من باب مثال، روزى در حضور استاد بوديم، صحبت از زنده ياد ابوالحسن صبا شد، ايشان نوارى آوردند كه آن را آقاى رحمت اللَّه بديعى، قطعاتى از صبا را نواخته بود و براى ايشان فرستاده بود. نوار را روى ضبط نهادند و به گوش كردن آن مشغول شديم و ضمن آن چاى مى خورديم، يكباره من و برادرم متوجه شديم استاد به زانو نشسته و نصف چاى را خورده بودند و نصف ديگر در دستش سرد شده بود و با تمام وجود گوش مى داد، گويى همان لحظه هايى را به خاطر مى آورد كه استاد فرزانه اش صبا زنده بوده و با پنجه هاى هنرآفرين خود مى نوازد، كارى كه هيچ شاگردى در حيات استادش نكرده چه رسد در ممات او، به هر حال نيم ساعت طول كشيد تا نوار تمام و استاد قنبرى نيمه ى چاى سرد شده ى خود را بر زمين نهاد، در خاتمه يادآور شوم كه اين استاد قنبرى است كه موسيقى را پاك و منزه در هر شرايط و دوره اى كرد نه موسيقى وى را، زيرا

هيچگاه اسير مجالس و محافل، ماديات و خودباختگى ها نشد و انسانى پاك و شريف، عارفى پاك نهاد زيست و زيست مى نمايد.»

استاد قنبرى، از نوابغ كم نظير نه تنها ايران بلكه جهان است كه بى سر و صدا و دور از تظاهر و خودستايى به هنرش عشق مى ورزد و به كارش ادامه مى دهد، بايد قدرش را دانست و به اين مرد بزرگ و درويش، احترام خاص قائل شد، اگر كارگاهى زير نظر وى با امكانات به وجود مى آمد، علاوه بر تربيت استادكاران متعدد، سازهاى ساخت ايشان نيز منبع درآمد ارزى خوبى براى كشور به حساب مى آمد. قنبرى به نوازندگى اكثر سازها آشنايى كامل دارد، از استاد قنبرى هنوز آن طور كه شايسته ى ايشان است تجليل به عمل نيامده و تا دير نشده بايد از وى دلجويى شود. نگارنده شعر شاعر گرانمايه «جعفر نواى اصفهانى» را در اينجا مى آورم كه وصف الحال اين استاد بزرگ و فرزانه مى باشد:

«گل و ابر»

شنيدم نو گل خوش رنگ و بويى

فسرده از تشنگى بر طرف جويى

بر او تابيد بس مهر جهانتاب

شد از پژمردگى بى طاقت و تاب

حرارت شد عدوى رنگ و بويش

چو شد خشك آب جوى رفت آبرويش

چو افتاد آن گل از عزت به خوارى

به گردون خيمه زد ابر بهارى

گل پژمرده چون آن سايه را ديد

به اميد كرم از جاى جنبيد

گفت كه اى ابر گهربار

بحال خستة من رحمتى آر

ز گرما سوختم بارى ز احسان

بروى آتشم آبى بيافشان

نگردد كم از آن دريا كه دارى

اگر يك قطره هم بر من ببارى

ترحم كن، مروت كن، وفا كن

گر احسان مى كنى بر من بجا كن

سرت نازم، مكن زين بيش تأخير

ز پا افتاده ام دست مرا گير

بجاى آن كه ترسازد رخش را

چنين داد آن

سيه دل پاسخش را

كه ما را خوانده نزد خويش خوارى

هم اكنون برفراز كوهسارى

پس از انجام آن خدمت كه داريم

اگر شد بر تو هم قدرى بباريم

گل چنان از آتش حرمان دلش سوخت

كه از هستى به كل چشم طمع دوخت

چو گل را زندگانى يافت انجام

بناگه بازگشت ابر سيه فام

نگاه مرحمت برطرف جوى كرد

گل خوشرنگ و بو را جستجو كرد

نديد از آن گل پژمرده آثار

بجز يك شاخه ى خشكى نگونسار

در آن هنگام اشكش شد سرازير

ترحم كرد، اما اندكى دير

«هنرمندان»، كه دائم غمگسارند

گل خوش رنگ و بوى روزگارند

اگر روزى هنرمندى سخن دان

برد حاجت به دو نان بهر يك نان

چنان كوبند مشتى بر دهانش

كه مسكين سير مى گردد ز جانش

شرنگ مرگ چون پر كرد جامش

زرافشانى كنند از بهر نامش

چو پايان يافت دور و روزگارش

طلا گيرند بر گرد مزارش

چو طوطى كرد آهنگ پريدن

چه سود از نقش طوطى را خريدن

نوا جز اين فلك را نيست كارى

كه هر گل را كند پامال خارى

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

قهپايي، زكي الدين، عنايت الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، عالم امامى، رجالى، محدث، محقق و مورخ. معروف به زكى نجفى. اصل او از قهپايه اصفهان بود. در نجف به تحصيل پرداخت و همان جا ساكن شد. وى شاگرد محقق اردبيلى و شيخ بهايى و ملا عبدالله تسترى و معاصر با سيد امير مصطفى تفرشى بود. در تمامى علوم دينى متداول بويژه رجال و درايه توانا بود. از آثار وى: «مجمع الرجال»، كه در 1016 ق آن را تأليف نموده بود. از آثار وى: «مجمع الرجال»، كه در 1016 ق آن را تأليف نموده و جزوه بهترين كتب رجاليه است؛ «ترتيب اختيار كتاب رجال الكشى»؛ «ترتيب رجال النجاشى»، و حواشى

بر آن؛ «ترتيب رجال شيخ الطائفه»؛ «ترتيب فهرست شيخ الطائفه»؛ حاشيه بر «نقد الرجال» مير مصطفى تفريشى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381 / 8)، الذريعه (29 / 20 ،228 ،226 / 6 ،71 -70 ،66 ،65 / 4)، روضات الجنات (394 -393 / 4)، ريحانه (498 -497 / 4)، الفوائد الرضويه (342)، الكنى و الالقاب (97 -96 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قهپايى)، معجم المؤلفين (14 / 8).

قهرماني نژاد، بهاءالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاءالدين قهرماني نژاد

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

آقاي بهاء الدين قهرماني نژاد در بيست و پنجم مرداد سال 1343هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در تهران ديده به جهان گشود. نامبرده پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1361 وارد حوزه علميه شيخ عبدالحسين در تهران گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي و اخلاقي فراوان برد. وي پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1372 به حلقه دروس خارج راه يافت. و از درس ستارگان درخشان حوزه هاي علميه عالم شيعه همچون مرحوم آيت الله فاضل لنكراني، آيت الله موسوي تبريزي، آيت الله جوادي آملي، و... بهره هاي فراوان علمي و اخلاقي برد. وي در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته تاريخ اسلام در مقطع دكترا از دانشگاه

اصفهان فارغ التحصيل گرديد. و هم اكنون به تدريس در دانشگاه تهران مشغول مي باشد. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به تبليغ، تحقيق و تأليف به چيز ديگري نيانديشيده است كه آثار متعددي از جمله" علويان طبرستان، قيام سبز جامگان، و...را به رشته تحرير و زيور طبع آراسته است.

قياسي، جلال الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال الدين قياسي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

با گرفتن ديپلم رياضي در سال 1355 وارد دانشگاه شده و در رشته مهندسي آبياري به تحصيل خود ادامه دادم. پس از انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها از ادامه تحصيلات دانشگاهي منصرف و درسال 1360 جهت فراگيري علوم اسلامي به حوزه علميه قم آمدم. دروس مقدمات و سطح را طي 8 سال نزد اساتيدي همچون آيت الله اشتهاردي، اعتمادي ستوده، وجداني فخر و كريمي جهرمي گذراندم و از سال 1368 در درس خارج اساتيدي همچون آيت الله سبحاني، وحيد، تبريزي و مكارم شيرازي شركت نمودم. در سال 1368 مجددا به تحصيلات دانشگاهي پرداختم و در سال 1372 از دانشگاه تهران (پرديس قم) ليسانس حقوق و در سال 1375 از دانشگاه شهيد بهشتي كارشناسي ارشد حقوق جزا و جرم شناسي و در سال 1383 از دانشگاه تربيت مدرس تهران دكتراي حقوق خود را در رشته حقوق جزا و جرم شناسي دريافت كردم. از سال 1373 به تدريس و تاليف و تحقيق در مراكز آموزشي و تحقيقاتي پرداخته ام.

كاتبي كاشي كار، علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاشى كار، على بن احمد بن حسين، از هنرمندان كاشى كار نيمه ى دوم قر. 6 و نيمه ى اول قر. 7 ه. از آثار باقيمانده ى وى كتاب نفيسى است مورخ به سال 705 ه.ق كه سابقاً به امام زاده يحيى در ورامين تعلق داشته و اكنون در موزه ى ارميتاژ لنين گراد محفوظ است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كازروني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 455 ق)، فقيه شافعى، محدث و مقرى. وى شيخ شافعيه و ساكن آمد و فقيه آنجا بود. او از احمد بن حسين بن صياح بلدى و قاضى ابوعمر هاشمى و ابن رزقويه و ابوالفتح بن ابى الفوارس بغدادى حديث شنيد. قرآن را نزد ابوالحسن على بن احمد بن عمر بغدادى حمامى خواند. فقيه نصر مقدسى به نزد وى رفت و در محضرش فقه آموخت و فقيه ابوعلى فارقى قرآن را بر او قرائت كرد. كازرونى در دمشق، پيش از تشرف به حج، حديث گفت و ابوغانم عبدالرزاق معرى و عبداللَّه بن حسن نحاس و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. از آثارش: «الابانة»، در فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (172 -171/ 18)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (180/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (123 -122/ 4)، كشف الظنون (1)، معجم المؤلفين (57/ 10 ،120/ 9)، هدية العارفين (71/ 2).

كاشاني، جمال الدين، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم و هشتم ق)، مورخ و نويسنده. از خانواده ى هنرمندى بود كه اكثر آنها در كاشى كارى ماهر و استاد بوده اند. خود جمال الدين نيز از اين حرفه اطلاعاتى كافى داشت ولى به كارهاى ديوانى و مشاغل ادبى و علمى پرداخت و به خدمت سلاطين ايلخانى درآمد. وى از جمله منشيان متعددى بود كه زير دست خواجه رشيدالدين فضل اللَّه (718-645 ق)، وزير غازان خان و سلطان محمد خدابنده، به كار تأليف و تدوين اشتغال داشت. پس از مرگ خواجه رشيدالدين، كاشانى در مقدمه كتاب «تاريخ اولجايتو» كه براى گنجانيده شدن در كتاب «جامع التواريخ» خواجه در نظر گرفته شده بود، مدعى شد كه همه ى «جامع التواريخ» از اوست و خواجه كار او را به خود

نسبت داده است. از آثارش: «تاريخ اولجايتو»؛ «عرايس الجواهر و نفايس الاطايب»، درباره ى شناخت احجار و املاح و خوشبويه ها؛ «زبدة التواريخ». در «كشف الظنون» كتاب «زبدة التواريخ» به محمد بن على كاشى (م 836 ق) نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1232-1231/ 3)، تاريخ گزيده (7)، تاريخنگاران ايران (359-358)، تاريخ نظم و نثر (734-733 ،151)، عرايس الجواهر و نفايس الاطايب (مقدمه)، كشف الظنون (951).

كاشاني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالحسين خان ملقب (به ملك المورخين) بن ميرزا هدايةاللَّه خان بن لسان الملك ميرزا محمدتقى خان ملقب (به سپهر) بن ملا على ضرابى كاشانى تهرانى متولد 1290 و متوفى 1352 قمرى اديبى بارع و مورخى فاضل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، عبدالمطلب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب، مفسر، طبيب، مورخ و شاعر. مشهور به اديب كاشانى. سلسله نسب وى به طايفه غفارى و بنا به قول صاحب «گنج شايگان» به ابوذر غفارى مى رسد. وى در عصر ناصرالدين شاه (1313 -1264 ق) مى زيست. ميرزا عبدالمطلب، خواهرزاده ى ميرزا ابوالحسن خان نقاش باشى صنيع الملك بود. وى در قواعد عربى، علوم ادبى، تفسير و علم طب بى نظير بود و همگان او را در فنون مزبور به استادى قبول داشتند. اديب كاشانى تاريخى نيز تأليف كرده كه گويا از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1180 -1179/ 2)، شرح حال رجال (150/ 6)، گنج شايگان (348 -345).

كاشاني، فتح اللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 988 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، محقق، مفسر، محدث و مورخ. از علماى بزرگ اواخر قرن دهم قمرى و از شاگردان مفسر بزرگ، ابوالحسن على بن حسن زوارى، بود كه به واسطه ى او از محقق كركى روايت كرده است. او همچنين از ضياءالدين محمد بن محمود، از مقدس اردبيلى، روايت مى كند. در «مشيخه» سيد حسين كركى سال وفاتش 997 ق ذكر شده اما ماده تاريخ وفات وى (ملاذ الفقهاء) برابر با 988 ق مى باشد. از آثار وى: ترجمه قرآن به فارسى؛ «منهج الصادقين فى تفسير القرآن المبين و الزام المخالفين»، به فارسى، در يكصد و هفتاد هزار سطر؛ «خلاصة المنهج»، به فارسى، كه ملخص «تفسير منهج» است، در سه مجلد؛ «زبدة التفاسير»، تفسيرى به عربى، در حدود هشتاد هزار سطر؛ شرح «نهج البلاغه»، به نام «تنبيه الغافلين و تذكرة العارفين»، به فارسى؛ «كشف الاحتجاج»، در ترجمه ى «احتجاج» طبرسى، به فارسى، كه آن را براى شاه طهماسب صفوى تأليف

كرده است.[1]

(ملا) فتح اللَّه بن شكراللَّه، فقيه و محقق و متكلم و مفسر امامى (ف. 988 ه.ق). وى شاگرد على بن حسن زوارى بود و به واسطه ى او از محقق كركى روايت دارد. او در همه ى علوم دينى متداول متبحر بود خصوصاً در تفسير، وى راست: ترجمه ى احتجاج طبرسى كه به نام كشف الاحتجاج مذكور است، ترجمه ى قرآن به فارسى (و آن غير از سه فقره تفسير قرآن مذكور در ذيل است)، تنبيه الغافلين و تذكرةالعارفين (شرح فارسى نهج البلاغه)، خلاصةالنهج (ملخص تفسير منهج الصادقين مذكور در ذيل)، زبدةالتفاسير (تفسير قرآن به عربى)، كشف الاحتجاج (ترجمه ى فارسى احتجاج طبرسى كه براى شاه طهماسب تأليف شده)، منهج الصادقين فى الزام المخالفين (تفسير بزرگ به فارسى) (ريحانةالادب، لغ.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (392/ 8)، ايضاح المكنون (592/ 2)، تاريخ كاشان (280 -279)، الذريعه (194 -193/ 23 ،8 -7 / 18 ،23/ 12 ،234 -233/ 7 ،447/ 4)، روضات الجنات (331 -330/ 5)، رياض العلماء (319 -318/ 4)، ريحانه (20/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 178 -177/ 10)، فوائد الرضويه (346 -345)، لغت نامه (ذيل/ كاشانى)، معجم المؤلفين (51/ 8)، هدية العارفين (815/ 1).

كاشفي، اميرمحمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد دكتر حاج امير محمود كاشفى در شهر زاهدان پا به عرصه وجود نهاد. ولادت او در خانواده اى مذهبى و معنوى، نخستين بارقه پرورش الهى او شد. پدرش مرحوم حاج محمد زمان، از فضلاى زمان، بر تربيت معنوى و مذهبى فرزندش اهتمامى بسيار داشت. و در اين راه از هيچ كوشش فروگذار نمى كرد. به همين سبب نيز نخستين طليعه هاى عشق به قرآن و فراگيرى آن، به تشويق پدر در زندگى استاد

كاشفى درخشيدن گرفت. شنيدن برخى آوازهاى مذهبى كه در نظام طاغوت، از راديو پخش مى شد، يكى ديگر از عوامل تعقيب كاشفى به نغمات و الحان قرآن كريم شد.

پس از آن، در طول مدت سكونت استاد كاشفى در شهر اهواز و شنيدن تلاوتهاى استاد عبد الباسط از راديوى عراق كه در آنجا به خوبى شنيده مى شد، عزم او در فراگيرى الحان قرآنى، صد چندان شد.

استاد كاشفى، در منزلى بزرگ در اهواز، فارغ از هرگونه هياهو و يا مانعى، به تلاوت و تمرين آنچه شنيده بود مى پرداخت و بدين سان حيات قرآنى او رنگى تازه به خود گرفت. استاد كاشفى نخستين بار صورت رسمى در كلاس چهارم ابتدايى در حالى كه توانايى خود را در زمينه تلاوت از همگان مخفى داشته بود؛ به تلاوت سوره مباركه شمس پرداخت، چنان تلاوتى كه همگان زبان به تحسين او گشودند. از آن پس استاد كاشفى قارى مدرسه شد و به صورت رسمى به تلاوت پرداخت. مسير آموزش دكتر كاشفى، با تقليد از استاد عبدالباسط و استاد منشاوى ادامه يافت و پس از آن با تقليد از قرائتهاى مرحوم استاد شيخ مصطفى اسماعيل، تكميل شد. استاد كاشفى در زمينه علوم مختلف قرآن از استادان: آيت الله حايرى شيرازى و آيت الله معرفت بهره هاى بسيارى گرفتند.

استاد دكتر امير محمود كاشفى در سال 1364 در مسابقات سراسرى قرآن دانشجويان دانشگاه تهران شركت كرد و حايز رتبه اول شد. او همچنين در مسابقات جهانى قرآن كريم در كشور مالزى رتبه سوم را از آن خود ساخت.

استاد كاشفى در ادامه فعاليتهاى قرآنى خود، در طول سالهاى جنگ تحميلى با بسيارى از

برادران و قاريان برجسته دانشگاه تهران در محل تالار امير كبير اين دانشگاه به برپائى جلسات قرآن كريم پرداخت و اين جلسات را سالها تداوم بخشيد. استاد امير محمود كاشفى كه در ابتدا با نام كاشى ساز پور در جامعه قرآن كشور به فعاليتهاى قرآنى مى پرداختند كه اين كتاب را سروش به چاپ رسانده است استاد كاشفى در كنار فعاليتهاى قرآنى خود به امر تحصيل نيز اهتمام بسيار داشت او تحصيلات خود را در مقطع دكتراى زبان و ادبيات عرب دانشگاه تهران به اتمام رسانده است. و در حال حاضر به تدريس در دانشگاه تهران اشتغال دارد و عضو هيأت علمى اين دانشگاه است. مقالات علمى اين استاد ارجمند همواره در مجله دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران به چاپ رسيده و مورد استفاده علاقه مندان دوره است.

استاد امير محمود كاشفى سه فرزند به نامهاى مريم، ابوالحسن، و فاطمه دارد و با توجه به فعاليت و علاقه بسيار او به تربيت قرآنى فرزندانش، آنها نيز اشتياق بسيارى به فراگيرى علوم قرآنى دارند.

استاد كاشفى براى تبليغ و ترويج فرهنگ قرآنى به كشورهاى مختلفى چون عربستان، سوريه، مالزى، هند و پاكستان سفر كرده است. او در سال 1364 در محضر مقام معظم رهبرى كه در ان زمان رياست جمهورى را عهده دار بودند به تلاوت قرآن پرداخت و مورد تفقد و ارشاد معظم له قرار گرفت. استاد كاشفى از استادان مصطفى اسماعيل، عبدالباسط و عبد الفتاح شعشاعى به عنوان قاريان برجسته كشور مصر ياد مى كند. استاد كاشفى علاوه بر تلاوت قرآن در زمينه خوشنويسى فعاليت داد و به مرحله استادى در انجمن خوشنويسان دست

يافته است او همچنين به برخى رشته هاى ورزش نيز علاقه دارد.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

كاشي پز اصفهاني، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نقاش و كاشى كار. اهل اصفهان و نقاش كاشى كار بود كه در نزديكى دروازه شاه عبدالعظيم تهران كارخانه ى كاشى پزى داشت. از آثار رقم دار وى كه به تزيينات زيبايى آراسته شده، كاشى بزرگى است كه نقوش متنوعى دارد و در وسط آن، تصوير كلنل رابرت مورداك اسميت جلب نظر مى كند. حواشى كاشى به نقش و نگار ساده آذين شده، با رقم: «على محمد كاشى پز اصفهانى در دارالخلافه ناصره تهران 1304، كارخانه ى كاشى در دروازه ى شاه زاده عبدالعظيم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (402 / 1).

كاشي تراش كاشاني، اسماعيل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1212 ق)، كاشى تراش. از آثار وى: كاشيكارى دو طرف در بزرگ كنده كارى مسجد تبريزيها، در نطنز كه با كاشيهاى خشتى الوان تزيين گشته و رقم طلب آمرزش مى كند استاد اسماعيل كاشى تراش 1212 ه ق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار تاريخى شهرستانهاى كاشان و نطنز (176).

كاشي تراش، شمس الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، كاشى تراش. وى شاگرد احمد موسى و رسام نقوش بر روى كاشيها بود. از آثار اين هنرمند، در ايوان مسجد جمعه ى اصفهان، كاشيها و تزيينات زيبايى به يادگار مانده كه به خط نستعليق سفيد بر زمينه ى لاجوردى رقم «عمل استاد شمس الدين كاشى تراش» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (248/1)، تاريخ هنرهاى ملى (935/2)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (103 -102).

كاشي پز اصفهاني، آقاجان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1299 ق)، كاشى ساز. از آثار وى: كاشى كارى كتيبه ى سقاخانه امامزاده احمد، در اصفهان، با رقم: «عمل استاد آقاجان كاشى پز»؛ كاشى كارى كتيبه ى سنگاب مسجد رحيم خان، در اصفهان، با رقم: «حقير فقير آقاجان كاشى پز»؛ كاشى كارى هلال مدخل ايوان محوطه ى زير گنبد مسجد سيد اصفهان، با رقم: «عمل كمترين آقاجان 1299».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (802 ،766 ،674).

كافي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد كافي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد كافي در سال 1344 در اصفهان متولد شدم و در سال 68 موفق به اخذ ديپلم تجربي گرديدم. از سال 61 تا سال 68 در حوزه اصفهان مشغول تحصيل بودم و از سال 68 وارد حوزه علميه قم گرديدم. در سال 70 جذب دوره «دفتر همكاري حوزه و دانشگاه» شدم و تا هم اكنون، افزون بر تحصيل علوم حوزوي در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ (دفتر همكاري حوزه و دانشگاه سابق)، مشغول به تحقيق مي باشم. همچنين از سال 74 تاكنون در دانشگاه هاي تهران: (علامه طباطبايي و تهران)، مشغول تدريس دروس معارف اسلامي هستم. از سال 79 نيز در مركز جهاني علوم اسلامي (مدرسه امام خميني ره) به تدريس دروس جامعه شناسي اشتغال دارم.

كرباسچي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا كرباسچي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي: قسمتي از سطح را نزد پدرم حاج شيخ محمد صادق تهراني (كرباسچي) و دائي ام عبدالحميد معاديخواه خواندم و سپس وارد مدرسه حقاني (منتظريه) شدم. درسهاي مدرسه حقاني علاوه بر دروس متداول حوزوي، شامل درسهاي ديگري بود كه به اين شرح است:

«تاريخ اسلام؛ دكتر محمد مفتح»، «هيئت و نجوم؛ آيت الله حسين نوري»، «نويسندگي؛ زين العابدين قرباني، محمد مجتهد شبستري، محسن مجتهد شبستري، علي حجتي كرماني، دكتر احمد بهشتي»، «ادبيات فارسي؛ حسن حسن زاده آملي»، «زبان انگليسي؛ دكتر خليلي»، «جامع المقدمات؛ محمد علي شيخ زاده»، «دستور زبان فارسي؛ حسين حقاني»، «شرح نظام و سيوطي؛ محمد رضا آدينه وند»، «محاوره عربي؛ خاقاني»، «مغني؛

احمد جنتي»، «مختصر المعاني؛ محمد علي گرامي»، «عروه الوثقي؛ علي قدوسي»، «لمعه؛ محمدي گيلاني»، «تجويد و قرائت قرآن؛ قارائي» و اساتيد ديگري دروس سطح را تدريس مي كردند.

سپس وارد حوزه شدم و از محضر اساتيد ديگري همچون: «آيت الله فاضل لنكراني؛ كفاية الاصول»، «آقاي ستوده؛ مكاسب و لمعه»، «آقاي محمد علي گرامي؛ رسائل»، «آقاي اسدالله بيات؛ كفايه و مكاسب»، «آيت الله نوري همداني؛ خارج فقه»، «آيت الله منتظري؛ خارج فقه»، «آيت الله انصاري شيرازي؛ فلسفه»، «آيت الله فاضل لنكراني؛ خارج اصول» و «آيت الله صانعي؛ خارج فقه» را فرا گرفتم.

كردواني، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز كردواني در سال 1310 در گرمسار بدنيا آمد. وي از جمله استادان رشته جغرافيا است كه در زمينه « توسعه پايدار محيط زيست » تحقيقات زيادي را به انجام رسانده و در قالب مقالات و سخنراني هاي متعدد بازتاب پيدا نموده است. او مدت زيادي را در خارج از كشور به سر برده و از سال 1345 كه به ايران بازگشت و در دانشگاه اروميه مشغول به كار شد. استاد در سال 1346 رهسپار تهران شد و تحقيق پيرامون بيابان لوت را به همراه آقاي دكتر ستوني شروع كرد. پرويز كردواني بنيانگذار مركز تحقيقات كويري و بياباني دانشگاه تهران است.گروه : علوم انسانيرشته : جغرافياگرايش : كوير شناسيوالدين و انساب : پرويز كردواني فرزند حسين علي كردواني ملقب به بلوكباشي مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : پرويز كردواني تحصيلات ابتدائي را تا كلاس نهم در گرمسار خواند و ديپلم متوسطه را در مدرسه فرانسويها (دبيرستان رازي) در تهران گذراند.وي تحصيلات دانشگاهي خود را در آلمان ادامه داد و موفق شد دكتري

خود را در باره "تأثير انواع كودهاي شيميايي و حيواني بر محصولات كشاورزي در خاكهاي تحت تأثير نمك (اراضي شور و قليائي)" به پايان برساند.خاطرات و وقايع تحصيل : پرويز كردواني براي تهيه پايان نامه خود درباره " تأثير انواع كودهاي شيميايي و حيواني بر محصولات كشاورزي در خاكهاي تحت تأثير نمك (اراضي شور و قليائي)" مجبور شد ، يك تن از خاك كويرها (نمكزارها)ي ايران را به آلمان منتقل كند.هم دوره اي ها و همكاران : دكتر ستوني و مجيد رهنما از جمله دوستان و همكاران پرويز كردواني هستند كه در دانشگاه تهران و در تحقيقات كوير شناسي به اتفاق هم كار مي كنند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پرويز كردواني از سال 1345 كه به ايران بازگشت و به عنوان اولين عضو هيأت علمي در دانشكده جديدالتأسيس كشاورزي و دامپروري دانشگاه اروميه مشغول شد. او در تاريخ 28/12/1347به گروه آموزشي جغرافيا دانشگاه تهران منتقل گرديد.استاد در سال 1346 تحقيق پيرامون بيابان لوت را به همراه آقاي دكتر ستوني شروع كرد كه 5 سال به طول انجاميده و تا سال 1351 در بيابان لوت بودند. تا اينكه بالاخره ثابت كردندكه لوت گرمترين نقطه كره زمين است. سمت ها با حفظ وظايف آموزشي: استاد دانشگاه تهران،مديركل دفتر مطالعات آموزشي دانشگاه تهران 54-1348, رئيس مركز تحقيقات مناطق كويري و بياباني ايران 58-1354. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : پرويز كردواني بنيانگذار مركز تحقيقات كويري و بياباني دانشگاه تهران است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پرويز كردواني درباره برنامه زندگي روزمره خود نقل كرده كه « من ساعت11/30-11 شب مي خوابم

، ساعت 2/30 دقيقه صبح بيدار مي شوم و تا ساعت 3/30 ورزش مي كنم ... از 3/30 تا 4 صبح هم صبحانه مي خورم تا ساعت 6 صبح مطالعه مي كنم و بعد براي اينكه توي ترافيك نمانم همان ساعت مي روم دانشگاه . تا ساعت 9 شب يا در حال كار هستم يا مطالعه . 9 به بعد ديگر مطالعه نمي كنم چون شب دچار بي خوابي مي شوم... » كردواني معتقد است كه هيچ تفريحي جز كار و مطالعه ندارد . او قبلا كه حياط داشت به باغباني مي پرداخت ولي الان از ساعت 9 تا 11 شب به قدم زدن و پياده روي مي پردازد. وي بيشترين تفريح خود را بيرون رفتن ، نوشتن و خواندن مي داند. پرويز كردواني بيست جلد كتاب به رشته تحرير درآورده است. كه آخرين آن « خشكسالي و راههاي مقابله با آن » مي باشد. البته يكي دو كتاب ديگر نيز در دست تهيه دارد كه هنوز ناتمام است. اولين آثار خود را حاصل تجربياتي مي داند كه وي در طي سفر به دور دنيا كسب كرده است.شاگردان : دكتر ناصر كرمي ، يكي از شاگردان پرويز كردواني است. رساله دكتراي ناصر كرمي كه با عنوان « امكان سنجي و ظرفيت سازي هنجارهاي توسعه پايدار در مناطق خشك » با درجه عالي زير نظر پرويز كردواني تدوين شده است ، در حال حاضر تنها مرجع در اين زمينه در كشور ما به شمار مي آيد.آرا و گرايشهاي خاص : عقيده پرويز كردواني براي توسعه پايدار و حفظ محيط زيست كه در قالب مقالات و سخنراني

هاي او بازتاب پيدا مي كند. اصولا دكتر كردواني به اهميت جلب توجه مردم به هنجار هاي توسعه پايدار اعتقادي ويژه دارد و شايد به همين خاطر هم باشدكه در بسياري از كتاب ها و مقالاتش ، مخاطبان او به واقع نه دانشمندان همكار ، و بلكه عموم مردم هستند. مردمي كه در نهايت مجري هر طرح توسعه محسوب مي شوند و هيچ برنامه جامعي بدون مشاركت جدي و آگاهانه آنها هرگز تحقق نمي يابد. شايد يكي ديگر از دلايل محبوبيت كردواني ويژگي هاي اخلاقي جذاب او باشد، از جمله جوش و خروش زياددر سن بالاي هفتاد سال ، كار مداوم و هميشگي ، و سخنراني هاي مشهورش ، از جمله ديدگاه هاي هميشگي دكتر كردواني مي توان از « ضرورت احياي فناوري هاي سنتي كشاورزي و مديريت منابع آب در ايران » نام برد. او حفظ ، احياء و گسترش فناوري قنات را ضروري مي داند. طوري كه اين نظر او به عنوان راهي براي توسعه مناطق خشك جهان و كاهش اثرات خشكسالي در مناطقي همچون صحرا و شرق آفريقا در ساليان اخير به شدت مورد توجه سازمان ملل قرار گرفته است. اهميت حفاظت از منابع طبيعي و بويژه « ضرورت حياتي جلوگيري از فرسايش خاك » نيز از جمله دغدغه هاي هميشگي دكتر كردواني بوده است.جوائز و نشانها : پرويز كردواني در سال 1381 ه .ش برنده جايزه مهرگان علم شد. او اين جايزه را به خاطر تاليف كتاب « خشكسالي و راههاي مقابله با آن »دريافت كرده است. وي جايزه خود را كه شامل يك تنديس به اضافه مبلغ يك ميليون تومان

بود را به جوانان گرمسار اهداء كرد تا برايشان كتاب خريداري شود. ديگر افتخارات كسب شده استاد كردواني به قرار زير است: - احراز رتبه اول در بين تمامي دانشجويان رشته كشاورزي در آلمان در سال 1966 (1345) و دريافت جوائز به همين مناسبت از مقامات مربوط در آلمان و ايران - 5 سال تحقيق در بيابان لوت ايران 51-1347 و كشف جديد و منحصر به فرد در جهان در آن (گرمترين نقطه كره زمين به عبارت ديگر خيلي گرم تر از ديگر بيابانهاي جهان, مانند كلوتها عارضه منحصر به فرد در جهان و ديگر ويژگي ها), احراز رتبه سوم در طرح كارائي علمي در بين تمامي 1367 نفر اعضاء هيأت علمي دانشگاه تهران و مؤسسات وابسته در سال تحصيلي 76-73. - انتخاب به عنوان شخصيت برجسته و مفاخر فرهنگي استان سمنان (زادگاه خود) در سال 1377 - احراز سه پايه ترفيع استادي در يك سال (دو پايه تشويقي به منظور قدرداني از فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي) در سال 1379 - دريافت جايزه كتاب برتر استان زادگان (سمنان), آبان 1380, برنده جايزه "مهرگان علم" به خاطر تأليف بهترين كتاب سال 1380 از بين 157 كتاب در زمينه محيط زيست - انتخاب به عنوان استاد نمونه دانشگاه تهران, 1380 - دريافت لوح تقدير به خاطر "اهداء كننده نمونه كتاب" در سطح استان زادگان, 1381 - انتخاب به عنوان عضو اصلي قطب علمي دانشگاه, 1381 - احراز رتبه 29 استادي در سال 82 و بازنشسته شدن در شهريور همين سال. -انتخاب به عنوان چهره ماندگار علمي كشور در سال 84. - تجليل و قدرداني به مناسبت هاي

مختلف توسط سازمانهاي مختلف (بعد از بازنشستگي) چگونگي عرضه آثار : تأليفات و مقالات علمي - پژوهشي دكتر پرويز كردواني : 21 جلد كتاب, ده ها مقاله علمي - پژوهشي چاپ شده به زبان فارسي-آلماني و انگليسي در مجلات معتبر داخلي و خارجي, بيش از يكصد فقره سخنراني در مجامع علمي داخلي و خارجي, عضويت در چندين مجامع علمي داخلي و بين المللي مانند: شبكه آب خاورميانه, بنياد مطالعات آسيائي, عضو هيأت امناء صلح سبز (جبهه سبز), رئيس كميته بيابان زدائي انجمن متخصصان محيط زيست ايران, انجمن جغرافيايي ايران, عضو هيئت تحريريه و شوراي انتشارات چندين مجله علمي - پژوهشي, اجراي چندين طرح تحقيقاتي درباره مناطق مختلف ايران به ويژه نواحي بياباني و كويري, داوري ده ها كتاب و صدها مقاله علمي و طرحهاي تحقيقاتي, راهنمائي بيش از دويست فقره پايان نامه فوق ليسانس و ده فقره رساله دكتري دانشجويان دانشگاه ها, راهنمائي دانشجويان در سفرهاي علمي به تمام نقاط كشور عزيزمان و 20 كشور خارجي, صدها فقره مصاحبه مطبوعاتي تلويزيوني, ماهواره اي و راديوئي داخلي و خارجي. آثار : اثر انسان و عوامل طبيعي در پيشرو بيابان لوت (ايران) ويژگي اثر : انتشارات مركز تحقيقات مناطق كويري و بياباني ايران وابسته به دانشگاه تهران 13562 اكوسيستم هاي آبي ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: علم - 1383 3 اكوسيستم هاي طبيعي، عمومي ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: قومس - 1382 4 بررسي مسائل اقتصاد روستائي بياباني شرق كاشان (روستاهاي منطقه ايوزيد آباد) ويژگي اثر : انتشارات مركز تحقيقات مناطق كويري و بياباني ايران وابسته به دانشگاه تهران 1356 (

مشترك با آقاي ذبيح اله كرمي خواجه)5 جغرافياي خاكها ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران - 1382 6 حفاظت خاك ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 04 ارديبهشت، 1385 7 خاك و محيط زيست ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه آزاد ايران 13578 خشكسالي و راه هاي مقابله با آن در ايران: آب: در كشاورزي، صنعت و شهر ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 30 آبان، 1386 9 خشكسالي وراههاي مقابله با آن ، ژئوهيدرولوژي ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 19 ارديبهشت، 1386 11 شهداد تا ده سلم(خاك آب پوشش گياهي و اوضاع كشاورزي) ويژگي اثر : انتشارات موسسه جغرافيا - دانشگاه تهران مرداد ماه 135012 كوير (نمكزار) بزرگ مركزي ايران و مناطق همجوار آن (مسائل، توانمندي ها و راههاي بهره برداري) ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران - 29 ارديبهشت، 1386 13 مراتع ،مسائل و راه حلهاي آن در ايران ويژگي اثر : انتشارات ،موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران 137114 مراتع ايران ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 26 ارديبهشت، 1385 15 منابع و مسائل آب در ايران: آبهاي سطحي و زيرزميني و مسائل بهره برداري از آنها ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران - 29 ارديبهشت، 1386 16 مناطق خشك جلد دوم ،خاكها(طبقه بندي جغرافيايي و مسائل بهره برداري از آنها) احياء اصلاح و

آباد كردن ويژگي اثر : انتشارات،موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران -چاپ سوم 137117 مناطق خشك: ويژگيهاي اقليمي، علل خشكي، مسائل آب و غيره ويژگي اثر : تاليف : پرويز كردواني ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 03 مرداد، 1385 18 نمونه هايي از خاك هاي بخش شهداد كرمان ويژگي اثر : انتشارات موسسه جغرافيا،دانشگاه تهران تير ماه 135019 نمونه هايي از خاكهاي لوت زنگي احمد(بيابان لوت) ويژگي اثر : انتشارات موسه جغرافيا،دانشگاه تهران مرداد ماه 1349

كردي، قدرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از هنرمندان باارزش و هنرمند سازگر شهرستان بروجرد، قدرت اللَّه كردى است كه به سال 1330 در اين شهر متولد شد. وى از كودكى به كارهاى صنعتى و هنرى علاقمند بود و در كارگاه نجارى و خراطى كه مشغول كار و فعاليت بود، ابداعاتى نيز در ضمن كار از خود نشان مى داد. استعداد ويژه وى در كارهاى هنرى و طبع حساس و خاص او، وى را به هنر موسيقى علاقمند ساخت و او ميان سازها، بيشتر به صداى كمانچه علاقمند گرديد و همين امر موجب گشت تا به ساختن اين ساز قديمى و ملى ايران همت گمارد و در اينباره مى گويد:

«از كودكى به صداى ساز كمانچه كه يك ساز محلى منطقه لرستان است علاقه فراوان پيدا كردم و با تخصصى كه در زمينه كارهاى نجارى و خراطى داشتم، از سال 1365 به ساختن اين ساز مشغول گرديدم كه با مشكلات فراوانى روبرو بودم ولى هيچگاه از اين مشكلات هراسى به خود راه ندادم و با مقاومت و پشتكار آنها را پشت سر نهادم تا اينكه بالاخره موفق شدم كمانچه اى بسازم كه مورد تأييد بعضى از اساتيد

كمانچه نواز ايران واقع گرديد.

در ابتداى كار به علت ضعف نوازندگى كه در نواختن اين ساز داشتم نتوانستم به طور خوب و اصولى به راز و رمز اين ساز دسترسى و كيفيت آن را بررسى نمايم لذا از دوست ارجمند و هنرمند عزيزم آقاى محمد تركاشوند كه نوازنده ى ويولن و كمانچه مى باشند براى پيشبرد و تكامل بخش صوتى كمانچه بهره گرفتم كه از زحمات اين مرد شريف در همين جا تشكر مى نمايم، سپس به تهران آمدم و از نظريات نوازندگان بزرگ و صاحب نظر درباره اين ساز مثل آقايان: على اكبر شكارچى، اردشير كامكار، داود گنجه اى، هادى منتظرى، سعيد فرج پورى كه در جهت تكامل و بهتر شدن اين ساز از جهات صوتى بهره ى فراوان بردم مخصوصاً از راهنمايى هاى فراوان و ممتد سروران عزيزم على اكبر شكارچى و اردشير كامكار كه بيشترين سهم را در ارشاد من دارند ممنون و سپاسگزار مى باشم.

در حال حاضر، كارم تحقيق و جستجو و رفع نقايص ساز كمانچه مى باشد و در ضمن به ساختن ويولن و سه تار نيز مشغول مى باشم و اميدوارم كه صاحبنظران و هنرمندان مرا در زمينه ساختمان و چگونگى ساخت اين ساز و همچنين كيفيت صدادهى اين ساز اصيل و سنتى ايران يارى دهند تا اينكه در رفع نقايص احتمالى آن بكوشيم.

قدرت اللَّه كردى در ساختن پوست كمانچه و تار، داراى سبك مخصوص خود مى باشد كه خود وى براى آن ارزش فراوان قائل مى باشد، يكى از نظر كيفيت صدادهى و ديگر از نظر عمر و دوام پوست، زيرا معتقد است كه پوست تار و كمانچه اگر به صورت مانده و فساد و گنديدگى مورد استفاده قرار گيرد، بافت پيوندى پوست را از بين

برده و نسبت به صدادهى مقدارى ضعيف مى باشد كه روشى درست و صحيح نمى باشد.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد چهارم)

كردي، محمود

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، طراح فلزات. نقاش و طراح تصاوير اسليمى بر روى فلزات سخت بود. از آثار وى سينى لبه بلند و كوچكى است كه به طلا و نقره كوبى عمل آمده و انواع نقوش قرينه اى و تزيينات اسليمى بر روى آن جلوه گر شده است، با رقم: «نقش المعلم محمود الكردى يرجو المغفره من ذنوبه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1137/ 3).

كرماني، جعفر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، فلزكار. اهل كرمان بود. وى سازنده ى كره ى آسمانى فلزى است كه توسط على بن محمد قوشچى به سلطان محمد فاتح عثمانى هديه شد. مسير سيارات و ساير نقوش آن به وسيله ى ابوحسين عبدالرحمن صوفى، رسم و توسط جعفر كرمانى تهيه شد. اين كره سماوى يكى از نفايس ستاره شناسى است كه به خط كوفى پيرآموز رقم «رسمت هذه الكواكب بزياده القمر على الصور ابوالحسين عبدالرحمن صوفى، فى سنه ذفه الهجريه صنعه جعفر بن عمر بن دولتشاه الكرمانى» دارد، كه تاريخ آن به حروف ابجد «ذ» «ف» «ه» برابر 785 خواهد بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (131/1).

كرماني، محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، نجار. هنرمند چيره دست اهل كرمان بود. از آثار ارزنده ى اين استاد، منبر مسجد جامع شهر نايين است كه كنده كارى شده و در نوع خود پر امتياز است. در طرفين منبر مزبور، نام واقف و استاد سازنده به خط نسخ استادانه اى كنده كارى شده كه چنين است: «وقف الصدر الاجل... جمال الدين حسين... هذا المنبر على مسجد الجامع بلده الطيبه النائين فى سنه احدى عشر و سبع مائه». و در طرف ديگر منبر، نام نجار قيد شده: «عمل افتخار الصناع و النجار شاه محمود الكرمانى- خدايش بيامرزد هركه فاتحه بخواند».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (240/1).

كرمي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حسين كرمى روز اول فروردين سال 1342 در شهر اردبيل در خانواده اى مذهبى و متوسط ديده به جهان گشود. جدّ مذهبى خانواده از همان آغاز، بر عشق و اشتياق به قرآن را در ژرفاى وجود او نشاند و ايشان را در جرگه عاشقان و دوستداران اين كتاب انسان ساز قرار داد. و به اين ترتيب او كه خانه دلش از شنيدن تلاوت قرآن از راديوى قاهره در 8 سالگى به قرائت قرآن علاقه مند شد و به جلسات قرآن شهر اردبيل رفت. دكتر حسين كرمى از همان سن 8 سالگى با شركت در جلسات قرآن شهر اردبيل و همزمان با تحصيل و تجويد به فراگيرى مقدمات تلاوت قرآن هم پرداخت و با گوش دادن به نوارهاى تلاوت اساتيد مشهور مصرى توانايى خودش را در مسير تلاوت بيشتر كرد. او با تقليد از تلاوت هاى استاد منشاوى در آغاز كار و بقيه اساتيد در ادامه كار، اولين گامها را در مسير تلاوت برداشت

و توانست به موفقيتهاى چشمگيرى در مسير تلاوت دست پيدا كند.

دكتر كرمى از جمله قاريانى است كه علاوه بر فعاليت در زمينه هاى قرآنى و تلاوت به فراگيرى علم و دانش نيز اهتمامى وافر دارد. به همين دليل هم تحصيلات خود را تا مقطع فوق تخصص جراحى كليه ادامه داده و د حال حاضر داراى مدرك دكتراى فوق تخصص جراحى كليه است. دكتر حسين كرمى به موسيقى عرفانى وهم چنين از ميان رشته هاى ورزشى به فوتبال علاقه دارد. وى علاوه بر مداراى بيماران كليوى در بيمارستان شهداى تجريش عضو هيأت علمى دانشگاه شهيد بهشتى نيز مى باشد.

رتبه هايى كه تا كنون آقاى حسين كرمى در مسابقات مختلف بدست آورده است عبارتند از:

1_ رتبه نخست در مسابقات كشورى كه در شهر مقدس قم برگزار شد.

2_ رتبه نخست در سال 1378 در شانزدهمين دوره مسابقات بين المللى قرآن كريم در تهران.

3_ رتبه دوم در سال 1372 در مسابقات جهانى قرآن كريم در كشور مالزى.

4_ رتبه نخست در سال 1377 در كشور سوريه و در مسابقات قرآنى.

آقاى حسين كرمى در سال 1378 ازدواج كرد و يك فرزند بنام امير على دارد و همسرشان داراى مدرك دكترا در رشته زنان و زايمان است و ايشان هم به مسائل مختلف قرآنى علاقه وافر دارند. دكتر حسين كرمى نيز مثل بسيارى از قاريان برجسته در ابتداى كار از سبك قاريان مصرى مثل استاد منشاوى تقليد كرده است امّا اعتقاد دارد كه هر قارى قرآنى در ابتداى كار تلاوت بايد از قاريانى مثل منشاوى، عبدالباسط، مصطفى اسماعيل، شحات محمد انور و متولى عبد العالى تقليد نمايد و بعد از طى مراحل

ابتدايى بايد از تقليد محض خارج شود و با تسلط بر الحان و موسيقى عربى و قرآن به تلاوت بپردازد و ميان معنا و الفاظ آيات در تلاوتهايش پيوند برقرار نمايد. ايشان تا كنون به كشورهاى زيادى همچون مالزى، سنگاپور، هند، بنگلادش، سوريه و تركيه براى تلاوت قرآن سفر كرده و بيش از ده ها بار براى انجام مناسك سياسى عبادى حج به عنوان قارى اعزام شده است. آقاى دكتر حسين كرمى از اساتيدى مثل مصطفى اسماعيل، عبد الباسط و منشاوى به عنوان بهترين و برترين قاريان عصر طلائى تلاوت در مصر ياد مى كند و همچنين از اساتيدى مثل شعيشع، شحات محمد انور و احمد نعينع به عنوان قاريان برتر كنونى در مصر نام مى برد. دكتر كرمى كه خود از قاريان برجسته كشور است و بارها در محضر مقام معظم رهبرى به تلاوت پرداخته است به قاريان ايرانى سفارش مى كند كه براى موفقيت در امر تلاوت ابتدا به فراگيرى تجويد و اصول صحيح آن از اساتيد برجسته فن تجويد بپردازند و بعد از آنكه تجويد را تكميل كردند به مسائل ديگر روى بياورند و براى فراگيرى لحن خوش و مطابق با آيات، بسيار به نوارهاى مختلف اساتيد قرآن گوش جان بسپارند و نكات لازمه آن را از تلاوتهاى مختلف فرا بگيرند.ايشان همچنين تقليد را در ابتداى امر تلاوت لازم و ضرورى مى دانند آنرا باعث خلاقيت در انسان مى شمارد زيرا هنگامى كه انسان به طور كامل تقليد از يك قارى را انجام داد بايد تقليد را كنار بگذارد و تمام آنچه را كه از تقليد آموخته و بدست آورده در تلاوتهاى

خود به نحو بديع بكار برد و او آخر سفارش مى كند كه قاريان قرآنى اخلاق و رفتار قرآنى را رعايت كنند و به آن ملزم باشند و به پيش كسوتان در امر تلاوت احترام بگذارند و به آيات قرآن عمل كنند.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

كريمي، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مؤلف.

درگذشت: ارديبهشت 1362.

بهمن كريمى، فرزند عبدالله ميرزا، تحصيلات خود را در رشته ى تاريخ و جغرافيا انجام داد و سپس به تدريس پرداخت و سال هاى دراز در دبيرستان هاى ادارى هم در وزارت فرهنگ مشغول به كار بود.

فهرست تأليفات او به شرح زير است: جامع التواريخ (اثر رشيدالدين فضل الله دو جلد، تهران، 1338)؛ تاريخ نيشابور (تهران، 1340)؛ شيرازنامه (تهران، 1315)؛ نظام التواريخ (قاضى بيضاوى، تهران، 1313)؛ ذيل ظفرنامه نظام الدين شامى (تهران، 1328)؛ يزدان شناخت (منسوب به عين القضاة، تهران، 1327)؛ معراج نامه (ابن سينا، رشت، 1312)؛ رسائل ملا حسن فيض (نه رساله)؛ جغرافياى تاريخى مفصل غرب ايران (تهران، 1316)؛ راه هاى باستانى و پايتخت هاى قديمى غرب ايران (مختصرى در باب طوايف، عشاير و آداب و اخلاق آنها، تهران، 1329)؛ راهنماى آثار تاريخى شيراز (1327)؛ خرابه هاى رى (1335)؛ ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، آمريكا و تعليم و تربيت.

بهمن كريمى از زمره ى مؤلفان كتاب هاى درسى تاريخ و جغرافيا براى دوره هاى دبيرستانى بود و در اين زمينه بيش از بيست تأليف مشترك با همكاران مؤلف خود داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كسايي، ابوالحسن علي بن حمزة بن عبداللَّه بن بهمن بن فيروز اسدي فارسي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 189 ق)، قارى، اديب، لغوى و نحوى. يكى از قراء سبعه است. اصلش از ايران بود كه در يكى از روستاهاى كوفه به دنيا آمد و در بغداد سكنى گزيد. وى در تلاوت مدتى شاگرد حمزه يكى ديگر از قراء سبعه بود و موافق حمزه قرائت مى كرد، ولى عاقبت قرائت مخصوصى اتخاذ نمود. حفص و ابوعمر دورى از راويان مشهور قرائت او هستند. جمعى ديگر نيز همچون نصير رازى و قتيبة بن مهران اصفهانى و احمد بن ابى سريج و عيسى بن سليمان شيزرى و ابوحمدون طيب نيز قرائت او را روايت كرده اند.

كسائى از شاگردان امام جعفر صادق (ع) شمرده شده و از اعمش و سليمان بن ارقم و سفيان بن عيينه و ابوبكر بن عياش حديث روايت كرده است. او در ادبيات و نحو و لغت نيز از پيشگامان عراق بود. نحو را از معاذ هراء و يونس نحوى و خليل بن احمد عروضى فراگرفت. فراء و ابوعبيد قاسم بن سلام و جمعى ديگر از شاگردان او به حساب مى آيند. شافعى گويد كه هر كه خواهد در نحو متبحر شود پس بايد كه بر سفره ى كسايى نشيند. هارون الرشيد احترام ويژه اى براى او قائل بود و دو پسرش امين و مأمون را به دست وى سپرد تا ادب آموزند. با هارون الرشيد به ايران آمد و در رى در قريه ى ارنبويه درگذشت. در سال مرگ وى اختلاف است و سالهاى 193 ،185 ،183 ،182 ،180 و 197 ق به عنوان سال وفات ذكر شده است. از آثارش: «معانى القرآن»؛ «القراآت»؛ «النوادر» كبير، اوسط و اصغر؛ مختصرى در نحو؛ «المصادر»؛ «الوقف و الابتداء فى القرآن»؛ «متشابه القرآن»؛ «مقطوع القرآن و موصوله»؛ «الحروف»؛ «العدد»؛ «اختلاف العدد»؛ «الهجاء»؛ «اشعار المعايات و طرائقها»؛ «الهاآت المكنى بها فى القرآن»؛ «لحن العامه»؛ «نسب رسول اللَّه (ص)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (94-93/ 5)، اعلام بوفيات الاعلام (122/ 1)، اعيان الشيعه (234-233/ 8)، ايضاح المكنون (350 ،345 ،336 ،332 ،322 ،313 ،289/ 2 ،48/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (126 ،68/ 1)، تاريخ بغداد (415 -403/ 11)، تهذيب التهذيب (267/ 7)، دايرة المعارف فارسى (2219/ 2)، الذريعه (139/ 24 ،15/ 19)، روضات الجنات (189 -186/ 5)، رى باستان (419/ 2 ،439 -438/

1)، ريحانه (56 -52/ 5)، سير النبلاء (134 -131/ 9)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (112-111 ،64 ،60 ،53 -52)، كشف الظنون (1730)، الكنى و الالقاب (113 -112/ 3)، لغت نامه (ذيل/ على، كسائى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 189)، معجم الادباء (203 -167/ 13)، معجم المؤلفين (84/ 7)، وقايع السنين و الاعوام (153)، هدية العارفين (668/ 1)، هفت اقليم (114/ 1).

كسروي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1269- مقتول 1324 ش)، مورخ، اديب، نويسنده و استاد دانشگاه. وى در خانواده اى روحانى در تبريز به دنيا آمد. مقدمات علوم و ادبيات عرب را در مدارس قديم و زبان انگليسى را در مدرسه ى آميريكايى تبريز فراگرفت. وى بعدها در همان مدرسه به تدريس پرداخت، و در آنجا با مبلغان مسيحى، در دفاع از اسلام، مباحثات مى كرد. بعد از اعضاء حزب دمكرات شد و به تهران تبعيد گرديد. او مدتى به كار در دادگسترى پرداخت و مناصبى را نيز عهده دار بود. از 1312 تا 1320 ش به نشر روزنامه ى «پرچم» پرداخت. در دانشكده ى الهيات نيز به تدريس تاريخ اشتغال داشت ولى به سبب بدگويى هايى كه از شعر و شاعرى و عرفان و ادب ايرانى كرده بود با استادى او مواقت نشد. وى با زبان پهلوى و ارمنى و فرانسه آشنايى داشت. كسروى در زمينه هاى مختلف ادب، تاريخ، اجتماع، اقتصاد و مذهب عقايد مخصوص به خود داشت. آنچه او در باب نقد ادبى و بررسى شعر شاعران ايرانى و به خصوص ادب و شعر صوفيه، به ويژه حافظ و مولوى، نوشته از نوعى خشكى طبع و عدم آگاهى از جوهر هنر و زيبايى هاى آثار ادبى سرچشمه گرفته است و بر روى هم ديدگاه نقد او با اينكه

ديدگاهى اجتماعى است، اما در مجموع نماينده ى ضعف تشخيص او در شناخت آثار ادبى است. آراى او در نقد مذهب شيعه مسايلى بود كه پيش از وى بر قلم بعضى از نويسندگان اهل سنت جارى شده بود و علماى شيعه نيز پاسخ آنها را داده بودند اما او با زبانى كه از بى نزاكتى و هتاكى خالى نبود همان انتقادها را رواج داد. وى عضويت انجمن آسيايى همايونى و انجمن جغرافيايى آسيايى و عضويت آكادمى آمريكا را داشت. كسروى يكى از پركارترين نويسندگان دوره ى اخير است كه متجاوز از هفتاد كتاب و رساله، علاوه بر مقالات بسيار، از وى منتشر شده است. او سرانجام در يكى از محاكم وزارت دادگسترى به وسيله ى گروهى از فداييان اسلام به قتل رسيد. از آثار او در زمينه ى تاريخ: «تاريخ مشروطه ى ايران»؛ «تاريخ هيجده ساله ى آذربايجان»؛ «تاريخ پانصد ساله ى خوزستان»؛ «شيخ صفى و تبارش»؛ «شهرياران گمنام»؛ «تاريخچه ى شير و خورشيد»؛ «تاريخچه ى چپق و قليان»؛ «نادر شاه». در زمينه ى مذهب: «آيين كژى»؛ «ورجاوند بنياد»؛ «در پيرامون اسلام»؛ «در پيرامون روان»؛ «صوفيگرى». در زمينه ى مسايل سياسى و اجتماعى: «كار و پيشه و پول»؛ «در راه سياست»؛ «فرهنگ چيست؟»؛ «افسران ما». در زمينه ى مسايل مربوط به زبان شناسى و دستور: «آذرى يا زبان باستان آذربايگان»؛ «زبان پاك»، دستور زبان؛ «زبان فارسى»؛ «نامهاى شهرها و ديه هاى ايران». زمينه ى نقد ادبى و مباحث هنرى: «حافظ چه مى گويد»؛ «در پيرامون ادبيات»؛ «در پيرامون شعر و شاعرى».[1]

(بخش 1) (سيد) احمد بن (حاجى مير) قاسم، دانشمند، مورخ، زبانشناس و اصلاح طلب ايرانى (و. تبريز 1269- مقت. تهران 1324 ه.ش). تا چند پشت وى اهل علم و مورد توجه مردم

تبريز بوده اند. كسروى در رشته هاى تاريخ، لغت، زبان و دين تحقيق كرده و طرفدار جدى اصلاح و تصفيه ى مذهبى و مخالف سرسخت تصوف و عرفان بود. وى طرفدار جدى مليت ايرانى بود و از به كار بردن لغات عربى دورى مى جست و در برابر آنها لغات و اصطلاحات و تركيباتى از ريشه فارسى ساخته بود و خود آنها را به كار مى برد. كسروى مردى رك گو و مبارز و در عقايد خود استوار بود. روزنامه اى به نام «پرچم» و مجله اى به نام «پيمان» منتشر مى كرد كه ناشر عقايد وى بودند. كسروى در روز دوشنبه ى بيستم اسفند ماه 1324 ه.ش به وسيله ى خنجر و اسلحه ى كمرى به دست برادران امامى- از فدائيان اسلام- به قتل رسيد. تأليفات كسروى از 70 جلد متجاوز است كه اهم آنها از اين قرار است: «تاريخ مشروطه ى ايران»، «تاريخ هيجده ساله ى آذربايجان»، «شهر ياران گمنام»، «تاريخ پانصد ساله ى خوزستان»، «تاريخچه ى شير و خورشيد»، «شيخ صفى و تبارش»، «نامهاى شهرها و دههاى ايران»، «قانون دادگرى»، «زبان پاك» «تاريخچه ى چپق و غليان»، «مشعشعيان»، «ترجمه ى كارنامك اردشير بابكان»، «ترجمه ى (تلخيص) پلوتارخ»، «زبان آذرى»، «پيدايش آمريكا»، «ده سال در عدليه»، «صوفى گرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (274 ،272)، از نيما تا روزگار ما (102 -90)، تاريخ انقلاب مشروطيت (8 -7 / 1)، تاريخ برگزيدگان (349 -341)، تاريخ جرايد (97 -93/ 2)، چون سبوى تشنه (231)، دايرة المعارف فارسى (2220/ 2)، الذريعه (19 ،3/ 24 ،266 -265 ،261/ 14 ،33/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (273 -265/ 5)، شرح حال رجال (22-21/ 5)، شخصيت هاى نامى (406 -405)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3455

،3454 ،3354 ،3240 ،3216 ،3018 ،2735 ،2733 ،2591 ،2587 ،2584 ،2424 ،2415 ،2233 ،2193 ،2186 ،2184 ،2064 ،1979 ،1856 ،1822 ،1821 ،1628/ 2 ،1485 ،1385 ،1376 ،1375 ،1374 ،1359 ،1345 ،1319 ،1296 ،1250 -1249 ،1181 ،1173 ،1145 ،1134 ،1116 ،1050 ،971 ،769 -768 ،751 ،697 ،696 ،681 ،636 ،633 ،622 ،614 ،594 ،583 ،582 ،545 ،529 ،470 ،466 ،378 ،335 ،297 ،172 ،85 ،77 ،29/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (294)، لغت نامه (ذيل/ احمد، كسروى)، مؤلفين كتب چاپى (446 -437/ 1)، يادداشتهاى قزوينى (226/ 8).

كلابي نيشابوري، ابومحمد عمرو

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 238 ق)، فقيه، محدث و قارى. نزد على بن حمزه كسائى تلاوت آموخت و از هشيم بن بشير و عبدالوارث ثقفى و ابوبكر بن عياش و ابوعبيده حداد و قاسم بن مالك مزنى و يحيى بن زكريا بن ابى زائده و عبدالعزيز بن ابى حازم و سفيان بن عيينه و زياد بن عبداللَّه بكائى و ابن عليه و معاذ عنبرى و همطبقه آنان حديث شنيد. نسائى او را مورد اعتماد دانسته و ابن حبان مى گويد كه شيوخ نيشابورى ما از وى تمجيد مى كردند. بخارى و مسلم و نسايى و محمد بن يحيى ذهلى و ابومحمد دارمى و ابراهيم بن ابى طالب و حسن بن سفيان و ابوالعباس سراج و مسدد بن قطن قشيرى نيشابورى و ابوعمار حسين بن حريث مروزى و احمد بن سيار مروزى و احمد بن سلمه نيشابورى و جعفر بن محمد بن حسين نيشابورى معروف به ترك و داوود بن حسين بيهقى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب (117/ 5)، التاريخ الكبير (332/ 6)، تهذيب التهذيب (31 -30/ 8)، تهذيب الكمال (226

-225/ 14)، الثقات (487/ 8)، الجرح و التعديل (ج 233/ 3)، سير النبلاء (407 -406/ 11)، شذرات الذهب (90/ 2)، العبر (336/ 1).

كلوري، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدرضا كلوري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1369 پس از فارغ التحصيلي از «هنرستان رشته هنر و گرافيك» در تهران، وارد حوزه علميه «مجد» شدم كه از مدارس سازمان تبليغات اسلامي بود و پس از آن در زير مجموعه مدارس «مروي» تهران و در نهايت در مدرسه «مروي» به مدت 7 سال در تهران به تحصيل علوم حوزوي اشتغال داشتم. در اين زمان با قبولي در «موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)» به قم عزيمت كردم و به تحصيلات حوزوي در قم ادامه دادم. در موسسه امام خميني (ره) در مقطع كارشناسي ارشد، رشته (جامعه شناسي) را به اتمام رسانده ام و به تدوين پايان نامه اشتغال دارم. مقالاتي از بنده به چاپ رسيده است و مقاله اي و كتابي نيز قرار است چاپ شود.

در ابتداي دروس خارج به محضر اساتيد حضرات آيات: «مكارم شيرازي» و «آيت الله سبحاني» حضور يافتم. اما پس از يكسال و اندي و با آشنائي با جناب استاد «آيت الله هادوي تهراني» از كلاس خارج فقه و اصول ايشان بهره مند شدم و تا اين سال يعني 1385، حدود پنج سال است كه از محضر وي بهره مي برم.

كنتوري، اعجاز حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286 -1240 ق)، محدث، فقيه امامى، اصولى، مورخ و متكلم. وى يكى از سه فرزند عالم و فضال سيد محمدقلى بن محمدحسين و برادر علامه ميرحامد حسين صاحب «عبقات الانوار» است. وى علوم مختلف را از پدر و برادر خود فراگرفت. او در تمام علوم متداول زمان آگاه و از بزرگان علماى شيعه بود. از آثار

وى: «شذور العقيان فى تراجم الاعيان»، در چند مجلد؛ «كشف الحجب و الاستار عن وجه الكتب و الاسفار»، فهرست مصنفات شيعه؛ «القول السديد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (338/1)، اعيان الشيعه (467/3)، الذريعه (28 -27 /18 ،43/13)، ريحانه (356/5)، فوائد الرضويه (596 -595)، لغت نامه (ذيل/ اعجاز)، معجم المولفين (303/2).

گچ بر، علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، معمار و گچ بر. از آثار به جا مانده ى وى، آجركارى و گچ بريهاى متنوع مسجد فريومد در ناحيه ى ميامى، از توابع شهرستان شاهرود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ هنرهاى ملى (748 / 2)، كارنامه ى بزرگان (33).

گرايلي، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فريدون گرايلي در سال 1321 در نيشابور ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و متوسطه و دانشسرا را در زادگاهش گذراند و در رشته تاريخ از دانشگاه اصفهان فارغ التحصيل شد. او در سال 1340 به استخدام آموزش و پرورش در آمد و مدت 33 سال در كسوت معلمي به امر آموزش و تربيت همت گماشت. گرايلي علاوه بر تاليف آثار تاريخي و فرهنگي، اشعار زيبايي سروده است. منزل وي همواره محل ورود اهل علم بويژه اساتيد ادب فارسي و تاريخ و دانشجويان بود كه از محضر او كسب فيض مي كردند. فريدون گرايلي سرانجام در 14 مهرماه 1379 دارفاني وداع گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فريدون گرايلي تحصيلات ابتدايي و متوسطه و دانشسرا را در زادگاهش گذراند. او پس از چند سال خدمت در آوزش و پرورش، براي ادامه تحصيل به شهر مقدس مشهد و از آنجا به شهر اصفهان عزيمت نمود و در رشته تاريخ از دانشگاه اصفهان فارغ التحصيل شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فريدون گرايلي همواره در دوران تحصيلات دانشگاهي به تحقيقات و پژوهشهاي تاريخي گرايش نشان داده و با انديشمندان و شاعران بزرگ كشور در ارتباط بود و از محضر آنان كسب فيض نمود و اشعار زيبايي در اين مدت سرود.

زمان و علت فوت : فريدون گرايلي در 14 مهرماه 1379 دارفاني وداع گفت.

فعاليتهاي

آموزشي : با علاقه و عشق خاصي كه در فريدون گرايلي به شغل معلمي وجود داشت، در سال 1340 به استخدام آموزش و پرورش در آمد و مدت 33 سال در كسوت معلمي به آموزش و تربيت همت گماشت. او در يكي از اشعار خود چنين مي گويد: با هزاران دانش اندوزي كه الفت داشتم بذر مهر و دوستي در سينه هاشان كاشتم سي و اندي سال مي باشد در كسب هنر برده ام رنج فراوان، خورده ام خون جگر سينه تاريخ نيشابور را طي قرون چاك كرده ام تا مگر خوب و بدش آرم برون

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريدون گرايلي علاوه بر تاليف آثار تاريخي و فرهنگي، اشعار زيبايي از او به يادگار مانده است. منزل استاد همواره محل ورود اهل علم بويژه اساتيد ادب فارسي و تاريخ و دانشجويان بود كه از محضر او كسب فيض مي كردند. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 مشاهير نيشابور شهر قلمدانهاي مرصع

ويژگي اثر : اين اثر استاد جايگاه خود را در بين دانشگاهيان و استاتيد بخوبي باز نمود و در حال حاضر بعنوان يك كتاب مرجع تاريخي قلمداد مي شود. استاد دكتر شفيعي كدكني درباره اين كتاب چنين فرموده است :"كتاب نيشابور شهر فيروزه جامع ترين كتاب در تاريخ نيشابور مي باشد."گرايلي در كتاب «مشاهير نيشابور شهر قلمدانهاي مرصع» حداقل 600 اديب و دانشمند نيشابوري را به جهانيان معرفي نموده و خود نيز در اين باره چه زيبا گفته است : قلم تو شاهدي شبهاي تار فريدون تا سحرگه بود بيدار پي تحقيق تاريخ نيشابور فراهم كرد هر چه بود مقدور

2 نيشابور شهر

فيروزه

ويژگي اثر : در سال 1357 گرايلي اولين اثر خود بنام " نيشابور شهر فيروزه " را چاپ و منتشر ساخت كه در مدت بسيار كوتاهي كمياب گرديد و بعدا تا چاپ چهارم هم رسيد.

3 نيشابور و محاكمه حكيم عمرخيام

ويژگي اثر : گرايلي كتاب " نيشابور و محاكمه حكيم عمرخيام) را در سال 1379 به چاپ رساند. ا و با انتشار اين كتاب تلاش كرد تا تيرگيهاي ايام را از چهره حكيم عمر خيام نيشابوري زدوده و او را در دادگاه تاريخ تبرئه نمايد.

گرديزي، عبدالحي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 440 ق)، مورخ. وى از مورخان برجسته ايرانى است كه در نيمه اول قرن پنجم هجرى، در روزگار سلطنت عبدالرشيد بن سلطان مسعود غزنوى، مى زيست. از احوال او اطلاعاتى در دست نيست جز اين كه منسوب به گرديز است و آن منطقه اى است در يك منزلى غزنه بر جاده ى هند. وى در غزنين سكونت داشت و در همين شهر كتاب خود را نوشت. در اواخر زندگى ابوريحان بيرونى (م 440 ق) با او ديدار كرد. اثر برجسته ى او «زين الاخبار» مشهور به «تاريخ گرديزى» است، مشتمل بر تاريخ عالم و اسلام از قديم ترين روزگار تااندكى بعد از 440 ق، كه به نثرى پخته نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (635 / 1)، دايره المعارف فارسى (1201 / 1)، زين الاخبار (مقدمه)، سرآمدان فرهنگ (112 -111)، لغت نامه (ذيل/ ابوسعيد).

گرگانجي مروزي، ابونصر، ابوحامد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 484/ 481 -390 ق)، مسند، عالم علوم قرآنى و قارى. شيخ القراء در خراسان و اهل مرو بود. ليكن مدتى ساكن گرگانج، از نواحى خوارزم شد لذا به گرگانجى مشهور شد. او در طلب علوم قرآنى و قرائت بر مشايخ مسافرت ها كرد. قراآت و آداب را در مرو از ابوحسين عبدالرحمان بن محمد دهان فراگرفت. او در نيشابور بر ابوعبداللَّه محمد على خبازى و ابوعثمان سعيد بن محمد معدل قرآن را خواند. در بغداد به ابوالحسن على بن احمد بغدادى حمامى ملحق شد و بر وى و نيز بر ابوعلى حسين بن على رهاوى سلمى در دمشق و ابوالقاسم على شريف زيدى حرانى در حران و جماعتى از بزرگان قرآن را قرائت نمود تا به امامت در قرائت نايل

شد. در مرو درگذشت. از آثار وى «التذكرة لاهل التبصرة» در علوم قرآنى مى باشد، كه به آورده ى حموى «التذكرة لاهل البصرة» است. از ديگر آثارش: «المعول»، در علوم قرآنى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208/ 6)، انساب سمعانى (55/ 5)، سير النبلاء (601 -600/ 18)، شذرات الذهب (372/ 3)، العبر (348/ 2)، لب اللباب (206/ 2)، معجم الادباء (233 -230/ 17)، معجم البلدان (513/ 4)، معجم المؤلفين (295/ 8)، المنتظم (639/ 9)، النجوم الزاهرة (130/ 5)، الوافى بالوفيات (89 -88/ 2).

گلچين معاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1379 -1295 ش)، استاد دانشگاه، تذكره نويس، مورخ، مصحح، فهرست نويس و شاعر، متخلص به گلچين. در تهران و در خانواده اى مذهبى به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات، در 1313 ش، به استخدام وزارت دادگسترى درآمد و تا 1338 ش در آنجا مشغول خدمت بود. او از 1330 ش در كتابخانه ملى نيز خدمت مى كرد و بعد از 1338 ش به طور تمام وقت در كتابخانه ى مجلس مشغول شد. در 1342 ش به دعوت نايب التوليه آستان قدس رضوى، براى تنظيم فهرست كتب خطى آنجا، به مشهد مهاجرت كرد. وى در حين خدمت دولت به تحصيل ادامه داد و از محضر اساتيد مختلف بهره برد. در 1356 ش براى تدريس در دوره ى فوق لسانس و دكتراى زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه مشهد دعوت شد. گلچين از سيزده سالگى شروع به سرودن شعر كرد و در پانزده سالگى رسما قدم در وادى شعر نهاد و آثارش در روزنامه هاى «نسيم شمال» و «توفيق» انتشار يافت. او با اميرى فيروزكوهى و رهى معيرى معاشرت و مصاحبت داشت. وى در 1314 ش به انجمن

ادبى حكيم نظامى پيوست و با وحيد دستگردى همكارى نمود. در آن انجمن، علاوه بر شعرخوانى، «خمسه» نظامى مقابله و تصحيح مى شد و گلچين از محضر استادان ادب فنون و رموز شعر آموخت. وى پس از درگذشت استاد وحيد براى تأسيس انجمن ادبى ايران در منزل محمد على ناصح زحمات زيادى كشيد. گلچين معانى مقالات ادبى، تاريخى و كتابشناسى زيادى در مجلات مختلف از جمله: «ارمغان»، «مهر»، «دانش»، «يغما»، «سپاهان»، «راهنماى كتاب» و غيره نوشته است. از آثار وى: «گلزار معانى»؛ «شهر آشوب در شعر فارسى»؛ «تاريخ تذكره هاى فارسى»، در دو مجلد؛ تذكره ى «پيمانه»، ذيلى بر تذكره ى «ميخانه»؛ «كاروان هند»؛ رساله در احول «آل بنجير»؛ «مكتب وقوع در شعر فارسى»؛ تصحيح و تكميل تذكره ى «ميخانه» عبدالنبى فخرالزمانى قزوينى؛ تصحيح «لطايف الطوايف»؛ «راهنماى گنجينه ى قرآن»؛ «فرهنگ اشعار صائب»؛ «ديوان» شعر. اهتمام در انتشار كتابهاى: «تاريخ ملا زاده» احمد بن محمود بخارى، در ذكر مزارات بخارا؛ «كنوز الاسرار و رموز الاسرار»، شرح منظوم «السوانج فى العشق» احمد غزالى؛ فهرست مجموعه هاى خطى كتابخانه ى مجلس؛ فهرست قسمتى از كتب خطى كتابخانه ى عبدالحسين بيات.[1]

احمد گلچين معانى، از شاعران و محققان نامدار است كه به سال 1295 خورشيدى در تهران متولد گرديد و يكى از محققانى است كه كتاب هاى وى مأخذى براى همه شيفتگان اهل هنر و تحقيق مى باشد. وى در سال 1313 در ادار كل ثبت مشغول خدمات دولتى گرديد.

«اشك و آه»

بى تو سوزى بدل انگيخته دارم چون شمع

اشك و آهم بهم آميخته دارم چون شمع

چه كشى دامنم از دست، كه سيلى ز سرشك

تا بدامن ز غمت ريخته دارم چون شمع

همه شب بهر نثارت رهت از مخزن چشم

رشته هاى گهر آويخته دارم

چون شمع

اشك من تيره از آنست، كه خاكستر غم

بسر از آتش دل بيخته دارم چون شمع

چون گهر روشن از آنم كه بجز رشته اشك

رشته ها از همه بگسيخته دارم چون شمع

نيست تا در برم آن آتش سوزان، گلچين

شورى از سوز دل انگيخته دارم چون شمع

«ماه»

ديدى اى ماه كه شمع شب تارم نشدى

تا نكشتى ز غمم، شمع مزارم نشدى

بى خبر از بر من رفتى و اين دردم كشت

كه خبردار ز دشوارى كارم نشدى

روى برتافتى و پشت و پناه دل من

نشدى كز همه جا رو بتو آرم، نشدى

زاريم ديدى و آنقدر تغافل كردى

كه خبردار ز حال دل زارم نشدى

غافل از ياد تو بودم كه نگشتى يارم؟

يا بديدى كه غم روى تو دارم، نشدى؟

ياد آن عهد، كه از يكدلى و يك جهتى

لحظه ى دور، ز آغوش و كنارم نشدى

گفتى آرام ندارد دل گلچين بى من

چكنم مايه آرام و قرارم نشدى

باز هم مهر تو مى پرورم اندر دل تنگ

گرچه عمرى بتو دل بستم و يارم نشدى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از بهار تا شهريار (508 -496/ 2)، چشمه ى روشن (706 -702)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (809)، الذريعه (218/ 18 ،931/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3059 -3053/ 5)، صدف (567 -553)، فرهنگ سخنوران (779)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2808/ 2 ،837 ،755/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (307)، كيهان فرهنگى (س 8، ش 8، ص 9 -3)، گلزار معانى (610 -585).

گلشني، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالكريم گلشني چهاردهم خردادماه 1307 در شهر رشت در محله «مسجد ملاعلي محمد» به دنيا آمد. عبدالكريم تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مدارس زادگاه خود، قاآني، اميد، تربيت و شاهپور، همزمان با تعليمات دوره اي خارج مدرسه، به پايان

برد. تابستان 1320 در مكتب سراي مرحوم شيخ محمدرضا انشايي، راسته علاقبندان، به مشق خط مشغول شد. سال بعد در كلاس دوم دبيرستان به آموختن زبان روسي پرداخت و تا اخذ شهادت نامه و برگزاري جشن فارغ التحصيلي از طرف انجمن روابط فرهنگي ايران و شوروي به مدت هفت سال در رشت و تهران ادامه داد. او سال 1329 در دانشكده افسري ثبت نام كرد و خدمت وظيفه را در گارد گمرك مشهد به پايان برد و در سال 1330 هفته نامه سياسي - انتقادي «هفگز» را با همكاري تني چند از دوستان آزاده و صاحبنظرش در رشت منتشر كرد كه جمعاً هفده شماره (از آذر 1330 تا خرداد 1331) به چاپ رسيد. بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 مدت سه سال در وزارت فرهنگ به شغل معلمي روي آورد و در سال 1335 براي ادامه تحصيلات دانشگاهي به آلمان رفت. قبل از ثبت نام در دانشگاه، مقدمات آلماني را در كلاس هاي زبان آموخت. شش ماه هم در كارخانه كنتس الكتروموتور در هامبورگ - آلتونا از نزديك با «كار در آلمان» آشنا شد كه در پيشرفت مكالمه وي تأثير داشت. گلشني تا سال 1348 در دانشگاه هامبورگ به تحصيل و تحقيق و تدريس اشتغال داشت در سال 1347 به دريافت درجه دكتراي تاريخ و شرق شناسي «Dr.phil» نايل شد. در شهريور 1348 به دعوت رسمي دانشگاه به وطن بازگشت و به عنوان استاد قراردادي و سرپرست بخش تاريخ دانشكده ادبيات وعلوم دانشگاه شيراز به تدريس و پژوهش مشغول شد. . دكتر عبدالكريم گلشني از فضلاي افتخارآفرين اين سرزمين است. او با حوصله و همت

عمر گرانبهايش را در اين مسير صرف كرده است. مقالات او كه بيش از صد عنوان است، درباره تاريخ و معارف اسلامي، ادبيات، تاريخ ايران و تاريخ پيش از اسلام است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : ايران دوره اسلامي

والدين و انساب : پدر عبدالكريم گلشني در كاروانسراي «شيشه كوچك» به داد و ستد اشتغال داشت و تجارت او بيشتر با انواع كاغذ و مقوا بود. در حريق بازار به سال 1298 هجري شمسي حجره او و همسايگانش طعمه آتش شد و ناگزير به سراي گلشن تغيير مكان داد كه بعدها به «گلشني» شهرت يافت. به نوشته شادروان ابراهيم فخرايي، در اين آتش سوزي كه ظاهراً عمدي بوده و به قصد غارت اموال بازرگانان صورت گرفت، بسياري از تاجران اموال خود را از دست دادند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالكريم گلشني تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مدارس زادگاه خود، قاآني، اميد، تربيت و شاهپور، همزمان با تعليمات دوره اي خارج مدرسه، به پايان برد. تابستان 1320 در مكتب سراي مرحوم شيخ محمدرضا انشايي، راسته علاقبندان، به مشق خط مشغول شد. سال بعد در كلاس دوم دبيرستان به آموختن زبان روسي پرداخت و تا اخذ شهادت نامه و برگزاري جشن فارغ التحصيلي از طرف انجمن روابط فرهنگي ايران و شوروي به مدت هفت سال در رشت و تهران ادامه داد در سال 1335 براي ادامه تحصيلات دانشگاهي به آلمان رفت. قبل از ثبت نام در دانشگاه، مقدمات آلماني را در كلاس هاي زبان آموخت تا سال 1348 در دانشگاه هامبورگ به تحصيل و تحقيق و تدريس اشتغال داشت. در سال 1347 به دريافت درجه

دكتراي تاريخ و شرق شناسي «Dr.phil» نايل شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : عبدالكريم گلشني سال 1329 در دانشكده افسري ثبت نام كرد و خدمت وظيفه را در گارد گمرك مشهد به پايان برد و در سال 1330 هفته نامه سياسي - انتقادي «هفگز» را با همكاري تني چند از دوستان آزاده و صاحبنظرش در رشت منتشر كرد كه جمعاً هفده شماره (از آذر 1330 تا خرداد 1331) به چاپ رسيد. بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 مدت سه سال در وزارت فرهنگ به شغل معلمي روي آورد و در سال 1335 براي ادامه تحصيلات دانشگاهي به آلمان رفت.

استادان و مربيان : عبدالكريم گلشني تا سال 1348 در دانشگاه هامبورگ به تحصيل و تحقيق و تدريس اشتغال داشت و از محضر استاداني چون برتولد اشپولر، ولفگانگ لنتس، هريبرت بوسه و هلموت براون بهره ها برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالكريم گلشني در شهريور 1348 به دعوت رسمي دانشگاه به وطن بازگشت و به عنوان استاد قراردادي و سرپرست بخش تاريخ دانشكده ادبيات وعلوم دانشگاه شيراز به تدريس و پژوهش مشغول شد. در سال 1355 پس از انتقال به دانشگاه تهران به عنوان مدير گروه تاريخ دانشگاه تهران 1357 تا 1364 و رئيس كميته تخصصي تاريخ در همكاري با شوراي عالي برنامه ريزي ستاد انقلاب فرهنگي از 1364 تا 1368 مشغول به كار بوده است.و همچنين با سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت) همكاري داشته است.

فعاليتهاي آموزشي : بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 عبدالكريم گلشني به مدت سه سال در وزارت فرهنگ به كار معلمي پرداخت. در شهريور ماه 1348 به دعوت

رسمي دانشگاه (سابق) به وطن بازگشت و به عنوان استاد قراردادي و سرپرست بخش تاريخ دانشكده ادبيات و علوم دانشگاه شيراز به كارهاي علمي و اداري مشغول شد. در سال 1355 به تهران انتقال يافت و به جمع استادان و اعضاي هيئت علمي گروه تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران پيوست و مديريت گروه تاريخ دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. دكتر گلشني ضمن اشتغال به امور آموزشي و تدريسي در دانشگاههاي هامبورگ، شيراز، تهران، شهيد بهشتي (ملي سابق)، تربيت معلم و آزاد اسلامي، به كارهاي پژوهشي نيز پرداخته است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالكريم گلشني در مطبوعات سابقه بسيار طولاني دارد و در اين راه عمر بسيار صرف كرده است در آن ايام يعني پس از جنگ جهاني دوم بين سال هاي 1332 - 1320 كه روزنامه ها بدون محابا حقايق اخبار و اطلاعات را در اختيار مردم مي گذاشتند. او كه جواني پرشور و آزاديخواه بود و فارغ از قيد و بند و سرشار از روحيه مردم سالاري بود در انتشار «هفگز» در رشت همكاري داشته است. فريدون نوزاد -شاعر و پژوهشگر گيلاني در نشريه گيلان ما - در وصف ويژگي هاي عبدالكريم گلشني مي گويد: «در چنين حال و هوايي، جواني پرشور و هيجان، عاشق آزادي و رهايي مردم از قيد بند، سرشار از روحيه مردم سالاري با گردآوري چند نوجوان نوخيز و ضد استبدادي و قلدري به دور خويش، هفته نامه طنزپرداز هفگز را در رشت بنياد نهاد. عبدالكريم گلشني از زنده ياد محمدصادق غنچه صاحب امتياز و مدير هفته نامه صفدر خواست تا اجازه دهد به

صورت ضميمه صفدر با شعار: «هفگز بلاي جان عدوي وطن بود» منتشر شود و او نيز با سعه صدري كه داشت، بدون هيچ شرطي موافقت خود را اعلام داشت و بدين سان نخستين شماره اين نشريه را با سرمقاله پرمحتوا انتشار داد.» انتشار هفگز درست همزمان با هفدهمين دوره انتخابات مجلس شوراي ملي ايران صورت گرفت و در ميان مردم گيلان آنچنان محبوبيتي يافت كه فريدون نوزاد مي گويد: «بازار داغي در ميان مردم يافته و به راستي غوغا مي كرده است و موجبي فراهم آورده بود كه هفگز بلافاصله پس از انتشار ناياب مي شد.» حضور عبدالكريم گلشني در نشريه هفگز باعث جلا و ارتقاي آن نشريه بود. او با احاطه بر اصول شعري و ادبيات موجب صلابت بيشتر اشعار به چاپ رسيده در آن نشريه شد. فريدون نوزاد درباره عبدالكريم گلشني مي گويد: «عبدالكريم گلشني كه امروزه از فضلاي افتخارآفرين جامعه ماست بشدت از بيگانگي پرستي نفرت داشت و هنوز هم اين ويژگي را در نهاد خود حفظ كرده است. به همين علت همان گونه كه با رهبران فرمانبردار بعضي از احزاب اشتباه كار مي جنگيد. از مبارزه با مسئولان زورگو و مردم ستيز هم بازنمي ايستاد، براي او جمال امامي، سيدشوشتري يا رئيس قدرتمند شهرباني هاي گيلان، علي بني آدم فرماندار رشت و همچنين سرتيپ مغروري فرمانده تيپ منطقه به خاطر خصلت مردم ستيزي كه داشتند، با آن گروه اول تفاوتي وجود نداشت، هر دو گروه بد مي كردند، و بدي را نمي بايد بدون جزا و مكافات گذاشت.

چگونگي عرضه آثار : از عبدالكريم گلشني پنجاه مقاله تحقيقي در زمينه تاريخ و

فرهنگ ايران و اسلام در مجلات علمي آلمان و ايراني به جاي مانده است.عبدالكريم گلشني در بسياري از جشن نامه ها مانند يادگار نامه فخرايي به كوشش رضا رضازاده لنگرودي، جشن نامه استاد دكتر عبدالحسين زرين كوب به كوشش علي دهباشي، ستوده نامه به كوشش ايرج افشار و يادنامه و جشن نامه دكتر محمدامين رياحي مقالات با ارزش و گرانقدر ارائه كرده اند. مقاله هاي ارزشمندي كه در نگارش آنها از جان مايه گذاشت و عمر خود را در اين مسير صرف كرد تا دانشجويان و استادان تاريخ بتوانند از آنها بهره ببرند. در مقاله اي از او با عنوان «جمال الدين شرواني» كه در «دانشنامه جهان اسلام» منتشر شده است؛ مي خوانيم: «جمال الدين شرواني، وزير موسي خان از شوال تا ذيحجه 736 وزير اميرعلي پادشاه، وي پسر تاج الدين علي بود. با مرگ سلطان ابوسعيد بهار در 13 ربيع الآخر 736 و فقدان فرمانروايي لايق اقتدار دولت ايلخاني وسيله اي براي قدرت طلبي اميران با نفوذ شد. پس از جلوس اَرپاخان / اَرپاي گائون، به جانشيني ابوسعيد، اين كه غياث الدين محمد، وزير سلطان ابوسعيد، امرا را به اتحاد دعوت كرده بود، اميرعلي پادشاه، دايي سلطان ابوسعيد و حكمران دياربكر، به سلطنت ارپاخان رضايت نداد و موسي خان مغول نواده بايدو را به شاهي برگزيد...» «.... ايلخانيان مغول در بيش از يك قرن فرمانروايي در ايران (653 ، 756) به رغم حفظ وحدت دولت، نتوانستند حدود مسئوليت صاحبان مناصب و وزيران را مشخص كنند و نفوذ هر ايلخان يا وزير در قلمرو حاكميتش، به شخصيت خود او بستگي داشت و همين موضوع يكي

از عوامل انقراض اين سلسله شد.» --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 - طبقات ابن سعد

ويژگي اثر : نخستين ترجمه، تصحيح و چاپ، نشريه تاريخ (مجله تخصصي گروه تاريخ دانشگاه تهران)

2 ابوحنيفه دينوري گياه شناس. از فؤاد سزگين.

ويژگي اثر : ترجمه عبدالكريم گلشني. به كوشش دكتر مهدي محقق. تهران .«ز بلبر برگ كتاب النبات را، از نظر ريخت شناسي گياهي (مورفولوژي) «جالب ترين قسمت گياه شناسي آن روزگار يافته است» و در آن يك نظريه ريخت شناسي نسبتاً فوق علمي پيدا كرده كه اصطلاحات به كار رفته و رايج براي اعضا و اندام هاي مختلف گياه و تعريف و تبيين واژه ها آن را تصديق و تأييد مي كند. (يك عامل با ارزش ديگر) اين تجسم جنبه هاي ريخت شناختي (مورفولوژيكي)، ارائه اشكال پيچيده نبات از طريق مقايسه با نمونه هاي معلوم و مشهور است. اين همان واقعيتي است كه برتسل Bretzl در بررسي هاي گياه شناختي يونان، در كارتئو فراست، Theophrast، بازشناخته است و در تحقيقاتش در زمينه گياه شناسي راه اسكندر، به طور ممتاز و پرمعنايي، توصيف ويژگي هاي گياه را از نظر ريخت شناسي و قيافه شناسي نشان داده است.»

3 ستوده نامه (دكتر منوچهر ستوده). پاسخ ابن عميد به پرسش هاي عضدالدوله. از پروفسور هانس داي بر.

ويژگي اثر : ترجمه و تلخيص از عبدالكريم گلشني پژوهش هاي ايرانشناسي، نامواره دكتر محمود افشار، جلد ، به كوشش ايرج افشار با همكاري كريم اصفهانيان - محمدرسول درياگشت. تهران

4 فرهنگ ايران در قلمرو تركان

5 قيام گئومات مغ(ترجمه)

6 مقابله متن آلماني با ترجمه كتاب «تاريخ نگارش هاي عربي» تأليف فؤاد سزگين،

جلد اول (علوم قرآني، حديث، تاريخ، فقه، عقايد و تصوف) و جلد دوم (شعر).

ويژگي اثر : چاپ خانه كتاب

7 مقالات چاپ شده در دايرة المعارف بزرگ اسلامي،

ويژگي اثر : زير نظر كاظم موسوي بجنوردي

8 مقالات در دانشنامه جهان اسلام

ويژگي اثر : زير نظر غلامعلي حداد عادل، جلد تهران

9 نقد و معرفي كتاب تقويم التواريخ

ويژگي اثر : تأليف حاجي خليفه كاتب چلبي. تصحيح مير هاشم محدث. آيينه ميراث، سال اول شماره ، تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

گلماني، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

گوستاو، فلوگل

قرن:19

جنسيت:مرد

مليت:ايران

گوستاو فلوگل يكى از خاور شناسان بنام آلمانى است خدمات شايانى به علوم اسلامى داشته از جمله سبب اتصال شرق با غرب در جهت دست يابى آسان تر به قرآن و استخراج كلمات و آيات آن گشته او در كتاب تجوم الفرقان فى اطراف القرآن به اين مهم دست يافت و در ضميمه كلام الله مجيد در سال 1842 م به طبع رساند . اين دانشمند شهير در سال 1870 م در گذشت.

لاهيجي، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مورخ. در لاهيجان به دنيا آمد. از آثار وى «تاريخ خانى» است كه شامل وقايع تاريخ گيلان و طبرستان و سلسله ى كيايى گيلان مى باشد كه براى خان احمد خان حسينى (1004 -943 ق)، آخرين پادشاه اين سلسله، نوشته است. در «الذريعه» تاريخ فراغت از تأليف كتاب «تاريخ خانى» 899 ق و در «طبقات اعلام الشيعه» 922 ق ذكر شده است كه هيچ كدام با زمان سلطنت احمد خان تطابق ندارد .

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (383)، الذريعه (251 -250/ 3)، اعلام الشيعه (قرن 162 -161/ 10)، كتاب گيلان (433/ 3).

لطفي نيا، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى محمود لطفى نيا در 20 ارديبهشت ماه سال 1343 شمسى در شهر لاهيجان از توابع استان گيلان ديده به جهان گشود. ولادت او در خانواده اى كم درآمد و در عين حال سرشار از جاذبه هاى معنوى بود آقاى لطفى نيا همچون بسيارى ديگر از قاريان قرآن بانواى دلنشين و روح انگيز استاد عبدالباسط در وادى تلاوت گام نهاد و نخستين بار در سال 1354 ه_.ش جهت آموختن تكاليف دينى به مسجد محل قدم گذارده در جلسات قرآن استاد عليزاده شركت نمود. او كه متأثر از صوت گرم مرحوم عبدالباسط اشتياقى وصف ناپذير نسب به تلاوت قرآن در خود يافته بود زندگى قرآنى خود را به اين ترتيب آغاز نمود او از مادرش، استاد حاج آقا عليزده و استاد محمد پُر دل به عنوان عوامل اصلى در امر پرورش قرآنى خود ياد مى كند. حاج محمود لطفى نيا در ابتداى امر از استاد مرحوم عبدالباسط و سپس استاد مرحوم مصطفى اسماعيل تقليد مى كرد كه

مدت 6 سال به طول انجاميد پس از آن براى يافتن شيوه مستقلى در امر تلاوت به طور متناوب به تقليد از قاريان ديگرى چون محمد عبدالعزيز حسّان، كامل يوسف البطئيني، محمد محمود رمضان، سيد محمد نقش بندى، محمد عمران، محمد رفعت، عبدالفتاح شعشاعى پرداخت. پس از پيروزى انقلاب اسلامى و ساماندهى فعاليتها بويژه آموزشهاى قرآنى در شهرستانها، اجراى تلاوتهاى او به تقليد از قاريانى چون عبدالباسط و شركت در جلسات سنتى به مسابقات مختلف قرآن كريم كشيده شد و به اين وسيله به سنجش آموخته هاى خود پرداخت. آريالاى لطفى نيا همچنين از محضر اساتيدى چون شهيدى و رنجبر نيز در امر تلاوت بهره گرفت او تحصيلات خود را در رشته ادبيات عرب مقطع كارشناسى ارشد در رشته علوم و قرآن و حديث دانشگاه تهران به ادامه تحصيل پرداخت او علاوه بر تحصيلات دانشگاهى به تحصيل دروس حوزوى در شهرستان كاشان پرداخت و در فاصله سالهاى 1362 تا 1370 در مدرسه علميه مرحوم حاج آقا رضا مدنى تحصيل خود را در حدود اتمام رسائل در مكاسب ادامه داد. آقاى محمود لطفى نيا در سال 1369 ازدواج نمود و يك فرزند او به نام محمد حسين شيفته تلاوت قرآن و اجراى اذان است. همسرش نيز كه از دبيران معارف اسلامى است با قرآن مفاهيم عالى آن مأنوس است. و در مسابقات قرآن دوران تحصيل نيز رتبه هايى به دست آورده است.

آقاى محمود لطفى نيا علاوه بر امر تلاوت در زمينه خوشنويسى نيز توفيقاتى بدست آورده است او در رشته هاى خوشنويسى چليپا، كتابت، و نسخ درجه ممتازى را كسب نموده است. آقاى لطفى نيا نخستين

تلاوت رسمى خود را در مسابقات سراسرى قرآن كريم در مدرسه علميه شهيد مطهرى در سال 1359 اجرا نمود حاج محمود لطفى نيا در سال 1359 در مسابقات استانى رشت رتبه برتر دور مسابقات كشورى قرآن كريم در مدرسه عالى شهيد مطهرى رتبه سوم را از آن خود ساخت در سال 1375 در مسابقات قرآن كريم دانشجويان كشور در تبريز رتبه نخست اين دوره از مسابقات را از آن خود نمود. در همان سال نيز در مسابقات كشورى اوقات در شهر اروميه رتبه نخست را بدست آورد و بداين ترتيب در مسابقات بين المللى قرآن كريم در سال 1375 در حسينيه ارشاد رتبه برتر را كسب كرد. آقاى لطفى نيا علاوه بر تلاوت قرآن و شركت در مسابقات قرآن كريم به امر داورى نيز پرداخته است از جمله آنها در سال 1368 به كشورهاى امارات، اتيوپى و ماداگاسكار سفر نمود. در سال 1369 به پاكستان و در سال 1375 به لبنان و در سال 1379 نيز به تايلند مسافرت داشته است. آقاى لطفى نيا در ايام و دوران دفاع مقدس چندين ماه در جبهه هاى نبرد حق عليه باطل حضور داشته است او معتقد است كه تمامى زندگيش در معيت قرآن رنگى ديگ داشته و آشنائيش با كلام وحى را از همان آغاز طفوليت از بركات الهى مى داند او به قاريان قرآن نيز توصيه مى كند كه عوامر تلاوت ابتدا به رفتار و اخلاقشان بنگرند و با قران منطبق كنند كه آيا رفتارى در شأن كلام وحى دارند يا خير؟ او كه سالها علاوه بر تلاوت قرآن به امر تدريس در زمينه هاى مختلف

چون صوت و لحن پرداخته، به قاريان قرآن سفارش مى كن كه در ابتداى امر تلاوت به تقليد از يكى از قاريان برجسته مصرى بپردازند و به تدريج خود سبكى برگزينند. او همچنين توصيه مى كند كه قاريانى كه در ابتداى راه هستند به امر تجويد بيشتر وجه كنند تا آنرا بكار ببندند. آقاى لطفى نيا تاكنون در متعددى بتدريس صوت و لحن قرآن پرداخته است از جمله تربيت مربى حوزه علميه قم، دوره هاى كانون قرآن دانشگاه آزاد اسلامى، دوره هاى منطقه تربيت قرآن سازمان تبليغات اسلامى و حوزه هاى عالى آموزش تخصصى قاريان نوجوان و جوان شورايعالى قرآن او همچنين در زمينه هاى مختلف تلاوت به گرد آورى جزواتى پرداخته كه در آينده نزديك به چاپ خواهد رسيد.

آقاى حاج محمود لطفى نيا از سال 1360 تا كنون به تدريس جلسات مختلف پرداخته است كه نخستين جلسه رسمى او در سال 1364 در شهر كاشان تشكيل شد كه يكسال به طول انجاميد آقاى لطفى نيا در حال حاضر دبير آموزش و پرورش گيلان مى باشد و همزمان نيز به تحصيلات علوم قرآن و حديث دانشگاه تهران ادامه مى دهد. آقاى لطفى نيا از اساتيد رفعت، عبدالفتاح شعشاعى و مصطفى اسماعيل به عنوان قاريان برتر مصر از ابتدا تا كنون ياد مى كند. و در ميان قاريان عصر حاضر نيز اساتيد شعيشع، غلوش و حسان را برترين مى داند او از جمله قاريانى است كه علاوه بر تلاوت به امر ابتهال و تواشيح نيز اهتمام مى ورزد، اشتياق به ابتهالات دينى باعث شده تا در محافل مذهبى، قرآنى و نيز صدا و سيما به اجراى

ابتهال نيز بپردازد او در توصيه اش به جوانان و نوجوانان تأكيد دارد بر استماع مداوم قرائت استادان مصرى كه جوانها مى خواهند آنرا الگو خود قرار دهند و در غير اينصورت خيلى دير نتيجه خواهند گرفت بخصوص اگر تحت نظر استاد نباشند.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

لطيفيان، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد لطيفيان به سال 1340 خورشيدى در شهرستان بروجرد متولد شد و تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و چون از كودكى به موسيقى و كارهاى هنرى علاقمند بود، لذا به ساختن ساز تار و موسيقى روى آورد و خود در اين باره مى گويد:

«از كودكى به موسيقى و صداى تمام سازها علاقمند بودم ولى صداى ساز تار مرا مسحور مى كرد و شكل و فرم اين ساز مرا شيفته ى خويش ساخته بود، زيرا نقاره ى اين ساز مثل قلب است و صدايى كه از اين قلب بيرون مى آيد مرا به جهان ديگر مى برد.

به هر حال هميشه درصدد بودم تا بتوانم روزى به اين هنر و ساز تار دسترسى پيدا نمايم تا اينكه با دريافت مدرك ديپلم و استقلال فكرى و كارى بيشتر در زندگى، توانستم بر اثر كنجكاوى و تحقيق و بررسى هايى كه نمودم با حداقل امكانات و با الهام از عكس هاى موجود در كتاب هاى موسيقى در خصوص شكل ظاهرى تار و بعد از آن با ديدن يكى از تارهاى ساخت استاد فرج اللَّه و تداعى شكل آن در ذهن خود شروع به ساخت آن كردم و در حين كار تحقيق در مسئله معروفيت كار استاد يحيى چند نمونه از قالب ها و اندازه هاى كار ايشان را تهيه نمودم و سپس آن الگوها را سرمشق كار خويش قرار دادم

و در اينجا از همكارى و مساعدت سرور و دوست گرامى و عزيزم استاد احمد رفعتى كه مشوق من در ادامه اين كار بوده است صميمانه تشكر مى نمايم.

از سال 1367 ساختمان سه تار را در كنار ساختن ساز تار شروع نمودم و در اين كار تا چه اندازه موفق بوده ام قضاوتش بر عهده ى اهل فن است كه بايد بگويم ذوق و تجربه در ساختن وسايل موسيقى اساس موفقيت كار هر سازگر مى باشد».

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد چهارم)

لواساني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1400 -1308 ق)، عالم دينى، مجتهد و مورخ. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات را نزد علماى نجف فراگرفت. وى از شاگردان آيت اللَّه شيخ محمد كاظم خراسانى و آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ على گنابادى و آيت اللَّه شيخ على قوچانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه شيخ على قوچانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه ميرزا محمد تقى شيرازى و آيت اللَّه سيد اسماعيل صدر بود و نزد آنان در نجف، سامرا و كربلا مراحل علمى را طى كرد. آن گاه مشغول به تدريس و تأليف شد. در 1333 ق به تهران آمد و به تدريس پرداخت، سپس به مشهد رفت و از محضر آيت اللَّه آقا محمد آقازاده ى كفايى استفاده نمود. در 1344 ق به نجف بازگشت و از محضر اساتيد وقت، آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين غروى، استفاده نمود تا به مراتب عاليه ى اجتهاد رسيد و به دريافت اجازه هاى اجتهاد نايل شد. در 1348 ق براى ارشاد و سرپرستى شيعيان به

لبنان رفت و در 1370 ق به تهران بازگشت و به امور علمى و دينى پرداخت. وى در مسجد محموديه سرچشمه به انجام امور مذهبى مشغول بود. لواسانى از دوستان نزديك علامه امينى بود. در تهران درگذشت. از آثارش: «الدروس البهية»، در مختصرى از تاريخ پيامبر (ص) و ائمه (ع)؛ «مرقاة جنان الزهر»؛ «نور الافهام» شرح منظومه ى «مصباح الظلام»، در علم كلام؛ «الشريعة السماحاء»، در اصول دين و احكام شرعيه مطابق عمل به احتياط؛ «تاريخ النبى احمد (ص)»، در دو مجلد؛ «تواريخ الانبياء» از حضرات آدم تا حضرت خاتم؛ «نقض الهفوات و تكذيب المفتريات»، ردى بر دعاوى بهائيت و تكذيب على محمد باب؛ «فضيحة الكذابين»، در رد قاديانى؛ «الكشكول».[1]

حاج ميرزا حسن بن السيد العلامه آيت اللَّه حاج سيد محمد لواسانى از مشاهير علماء معاصر تهران مى باشد. وى در ماه رمضان سال 1308 قمرى در نجف اشرف متولد شده و چون در سن نه سالگى اوان كودكى در سال 1317 قمرى مرحونم والد را از دست داده با نهايت جديت و اشتياق در نجف اشرف در محضر طلاب علوم شرعيه و فضلاء مقدمات و ادبيات را خوانده و سطوح نهائى را بپايان رسانيده و در سن بيست سالگى بدرس خارج آيات عظام و مراجع تقليد چون مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و علامه يزدى و پس از فوت آنان مرحومين آيتين حاج شيخ على گنابادى و حاج شيخ على قوچانى و بعد از فوت آن دو بزرگوار از درس و محضر آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و در سامرا از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى و در كربلا آيت اللَّه

حاج سيد اسمعيل صدر استفاده نموده تا در سال 1331 قمرى كه جنگ بين المللى پيش آمد و اوضاع دنيا در آن جنگ متشتت و در هم ريخته شد خصوصا عراق عرب كه از همه جا سخت گرديد كه هر كس به هر وسيله كه برايش ممكن ميشد فرار را بر قرار اختيار نموده و باطراف بلاد منتشر ميشد و همه روزه زندگى و ناامنى بدتر ميشد ناچار معظم له باتفاق مرحومه علويه والده اش و عيال و اولاد و والدين عيال با نهايت دست تنگى و قلت زاد از نجف اشرف در اواسط 1333 قمرى بعزم هجرت به ايران حركت نموده و در كاظمين متوقف و در مدت دو ماه هفت نفر از بستگانش چون مرحومه والده و عيال و سه نفر از اولادش و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على قوچانى همسر خواهرش با فرزندش بمرض وبا و غيره از دنيا رفته و بالاخره خودش باتفاق خواهرش با نهايت صعوبت و سختى وارد تهران و باقارب و احارم خود ملحق و با ابتلاء بامراض عدديه و مراجعه بصفوف اطباء تا بفضل پروردگار بهبودى يافته و در ماه رمضان 1334 قمرى همشيره همسر مرحومه سابقش را كه صبيه مرحوم آقا سيد محمد واعظ لواسانى بود تزويج و مهاجرت به مشهد نموده و مدت شش سال اقامت و از محضر آيات و مدرسين آن عصر چون مرحوم آيت اللَّه آقا محمد آقا زاده كفائى و ديگران استفاده و در سال 1340 قمرى بحج مشرف و چند ماهى متوقف و موجب استبصار يكى از دانشمندان اهل سنت كه رئيس بعضى از دوائر دولتى صعودى بوده گرديده و بيش از بيست

مرتبه از لبنان و عراق و ايران بحج مشرف شده و باين فيض بزرگ رسيده است.

نگارنده گويد: علامه لواسانى در طول تاريخ عمر خود موفقيتهاى بزرگى پيدا كرده كه موجب غبطه و حسرت ميباشد از جمله اختلاف بين شيعيان مقيم مدينه و ارجاع بمراجع تقليد دادند بعد از آن كه مدتها آنها بر طريقه اخباريين بودند.

ديگر راه يافتن ايشان به كتابخانه مدينه منوره و استفاده از كتب حضرات تسنن در بطلان اجماع امت بر خلافت شيخين و ديگران.

و خلاصه پس از مدت اقامت در مدينه منوره بمكه معظمه براى اداء حج تمتع مشرف و بعد از آن مراجعت به عراق و از آنجا به ايران و قم آمده در هنگامى كه مراجع بزرگ نجف چون آيت اللَّه اصفهانى و نائينى و خالصى و ديگران تبعيد از عراق بودند و در آنجا بفيض ملاقات و زيارات آنان رسيده و از آنجا به مشهد مشرف و موفق بوظائف دينى و شرعى خود از امامت در مسجد تركها و تدريس فقه و اصول گرديد تا در نيمه ماه رجب 1344 قمرى باتفاق عيال و فرزندان مراجعت به نجف اشرف نموده و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و نائينى و آيت اللَّه كمپانى و آيت اللَّه عراقى استفاده نموده در مدت پنجسال آنگاه بامر بعضى از آيات مذكوره براى تبليغات احكام شرعيه به لبنان مسافرت كرده و خدمات زيادى در آن سامان انجام داده و مورد توجه و علاقه شديد مردم جبل عامل گرديده و تقاضاى اقامت ايشان را نموده و به آيت اللَّه اصفهانى متوسل تا بامر آن مرحوم بيش از بيست و دو سال در آن بلاد با نهايت عزت و عفت

نفس اقامت نموده و مردم بى خبر آن حدود را ارشاد و هدايت نموده تا در سال 1370 قمرى كه جنگ اسرائيل با اعراب فلسطين شروع شد و مردم فلسطين مغلوب و آواره گرديدند ناچار به مهاجرت به ايران گرديده و در تهران مقيم و تا حال حاضر در مسجد محموديه سرچشمه به اقامه جماعت و ترويجات دينى و خدمات اشتغال دارند.

تأليفات و آثار عديده اى دارند كه فهرست آنها را مى نگارم.

1- الدروس البهيه در مختصرى از احوال النبى و الائمه 2- نور الافهام شرح منظومه مصباح الظلام فى علم الكلام 3- الشريعه السمحاء فى الاحكام الشرعيه الفرعيه على طبق العمل بالاحتياط. 4- تاريخ النبى احمد صلى اللَّه عليه و آله در دو مجلد از مبدء خلقت نور آن بزرگوار تا آخر عمر حضرتش 5- تواريخ الانبياء از حضرت آدم تا حضرت خاتم صلى اللَّه عليه و آله در دو مجلد 6- فضيحه الكونين رد بر قاديانى كذاب هندى. 7- نقض الهفوات رد بر دعادى بهائيه و تكذيب على محمد باب 8- كشكول لطيف كه تمام اينها بطبع رسيده و اما آثار مخطوط آن جناب عبارتست از فقه و اصول و تقريرات مباحث اساتيد عظام و حواشى بعضى مسائل متفرقه و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (358 ،292/ 24 ،313/ 20 ،275/ 16 ،186/ 14 ،144/ 8 ،290/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (549 -546/ 4)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1135 -1133/ 3).

لهسائي زاده، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جامعه شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى جامعه شناسى از دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1354، كارشناسى ارشد

جامعه شناسى از دانشگاه ديترويت آمريكا در سال 1357، دكتراى جامعه شناسى از دانشگاه ايالتى ميشيگان آمريكا در سال 1363، تخصص در جامعه شناسى روستائى، فوق تخصص جامعه شناسى كشاورزى از دانشگاه اونتاريو غربى در كانادا.

مرتبه علمى:

استاديار بخش جامعه شناسى دانشگاه شيراز در سال 1363، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه شيراز در سال 1372.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مهاجرت از روستا به شهر، تك نگارى روستائى، جامعه شناسى در ايران، جامعه شناسى شهرى، جامعه شناسى آموزش و پرورش، جامعه شناسى مهاجرت، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 12 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

جامعه شناسى روستائى، جامعه شناسى كشاورزى، جامعه شناسى مهاجرت، نظريه هاى جامعه شناسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 14، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

جامعه شناسى روستائى، جامعه شناسى توسعه، جامعه شناسى جنگ.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مبارك ميرزا قاجار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ق)، نقاش، قلمدان ساز، خطاط و شاعر. در چهره پردازى و سايه پردازى دقيق و نازك نگار بود و شيوه ى استاد صنيع الملك را دنبال مى كرد. او با مكتبهاى اروپايى آشنايى داشت و در قلمدان سازى و آبرنگ نيز با استعداد بود و شبيه سازى و تذهيب را خوب مى دانست. مبارك ميرزا در خوشنويسى نيز دست داشت و شعر هم مى سرود. وى اواخر عمر خود را در قم گذرانده و همان جا درگذشته است. از آثار او «تصوير تمام قد و آبرنگى رضا قلى خان ديوان بيگى، در شيوه ى صنيع الملك، به خط نستعليق زيبا، با رقم: «... مبارك ابن محمود القاجار سنه 1279»؛ تصوير آبرنگى يكى از رجال قاجارى، به نام هدايت كه كلاه بوقى به سر دارد، با: «رقم مبارك بن محمود قاجار»؛ قلمدان پركارى در شيوه ى آقا نجف

كه در وسط رويه آن، تصوير زن جوانى است كه سگى را به بغل گرفته است، با رقم: «مبارك بن محمود».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (589 -587/ 2)، گلستان هنر (پنجاه و دو)، هنر قلمدان (136 -135).

متقي زاده، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد متقي زاده

محل تولد : سربند اراك

شهرت : متقي زاده

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

احمد متقي زاده

متولد1342 ديپلم تجربي، تحصيلات حوزوي را تا سطح اول در حوزۀ علميه بروجرد نزد آيت الله صاحب زماني و آيت الله جواهري نوه هفتم صاحب جواهر گذراندم و سطح دو و سه را درحوزۀ علميه قم نزد اساتيد حوزِِِۀ علميه قم حضرت آيت الله سيد علي محقق داماد، آيت الله اعتمادي، آيت الله سبحاني و ... تلمذ نموده ام، درس خارج فقه و اصول به مدت 5 سال در محضر آيت الله سبحاني ، مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقاتبريزي، آيت الله مكارم، آيت الله جوادي آملي و آيت الله محمد كريم مروجي شركت و كسب فيض نموده ام و تحصيلات دانشگاهي كار شناسي در رشته علوم سياسي و كارشناسي ارشد را نيز در رشته علوم سياسي و در حال ادامه تحصيل دكتري و عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور در حال حاضر هستم . بيش از 15 سال سابقه تدريس در دانشگاههاي تهران مثل علامه طباطبايي و شهيد رجايي و امام علي دانشگاههاي ازاد اسلامي واحد تهران شمال و تهران مركزي و علوم تحقيقات و پيام نور و علوم اقتصادي و.... هستم.

مسئوليتها در نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاهها : 1-مسئول اداره نظارت و ارزيابي 2-مسئول اداره جذب

و گزينش نهاد 3-مدير ارتباطات و اطلاع رساني مسئول و راه انداز دانشگاه پيام نور واحد چهاردانگه فعاليتهاي پژوهشي: تاليف بيش از 10 جلد كتب و بيش از 20 مقالات علمي پژوهشي تاليفات: 1-كتاب انقلاب اسلامي ايران و عوامل وقوع ان 2-تجزيه و تركيب قرآن كريم 3-تاريخ تحول دولت در اسلام 4-آشنايي با قانون اساسي جمهوري اسلامي 5-يكصد و چهل حديت اخلاقي از رسول اعظم 6-آشنايي با انديشه سياسي امام خميني ره و...

متقي زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله متقي زاده

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

دوره فوق ليسانس جامعه شناسى را در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با گرايش پژوهشگري گذراندم، سابقه تدريس: از سال 1364 در حوزه علميه قم ادبيات و اصول و منطق و كلام را به طور مستمر تدريس داشته ام و از سال 1373 تا 1384 در دانشگاههاي مختلف چون علامه طباطبايي، اميركبير، دانشگاه آزاد پرديس تفرش و غيره تدريس داشته ام.

تأليفات: سه جلد كتاب در زمينه هاي ادبيات عرب، جامعه شناسى، بحث جامعه شناسى ارتباطات و جامعه شناسى تغيييرات و حدود 16 مقاله علمى، كلامي و اجتماعي نگاشته ام كه بعضا به چاپ رسيده و يك كتاب به عنوان آسيب شناسي محرم در دست چاپ است و در طول دفاع مقدس حدود 1 سال تمام در جبهه ها شركت داشته ام و عضو خانواده شهدا مي باشم و حدود يك سال و نيم در سپاه پاسداران به عنوان تبليغ و تدريس فعاليت داشته ام و بعد از جنگ در سنگر فرهنگي حدود 12 سال تدريس و تبليغ در دانشگاهها و مسئوليت دفتر نهاد

رهبري در دانشگاه اميركبير واحد تفرش را حدود 5 سال عهده دار بوده ام و حدود 7 سال درصدا و سيما در مسئوليتهاي گروه فلسفه و كلام و طرح و برنامه راديو معارف و فعلاً به عنوان مديريت پژوهشهاي برنامه اي و فيلم نامه اي را در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما عهده دار هستم.

مجتبوي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيّدجلال الدّين مجتبوي در سال 1307 در تهران به دنيا آمد . پس از طي دورۀ دبستان و دبيرستان، در رشتۀ فلسفه، در دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد و در سال 1346 دورۀ دكتراي اين رشته را به پايان رسانيد.از سال 1349 رسماً با سمت استادياري گروه فلسفه دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. اكنون نيز با رتبۀ دانشياري آن گروه به تدريس اشتغال دارد.قابل ذكر است ترجمه كتابهاي «تاريخ فلسفه» ، جلد اول ، و "علم اخلاق اسلامي " سيّدجلال الدّين مجتبوي ،به ترتيب در دوره دوم و چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيّدجلال الدّين مجتبوي پس از طي دورۀ دبستان و دبيرستان، در رشتۀ فلسفه، در دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد و در سال 1346 دورۀ دكتراي اين رشته را به پايان رسانيد.

استادان و مربيان : اساتيد برجستۀ ايشان در دوران تحصيل عبارتند از: مرحوم فاضل توني، مرحوم سيدكاظم عصّار، مرحوم دكتر رضازادۀ شفق.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيّدجلال الدّين مجتبوي از سال 1349 رسماً با سمت استادياري گروه فلسفه دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. پس از پيروزي انقلاب به

مدت چهارسال سرپرست گروه فلسفه دانشگاه تهران گرديد. و اكنون نيز با رتبۀ دانشياري آن گروه به تدريس اشتغال دارد.

جوائز و نشانها : ترجمه كتابهاي «تاريخ فلسفه» ، جلد اول ، و "علم اخلاق اسلامي " سيّدجلال الدّين مجتبوي ،به ترتيب در دوره دوم و دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بنياد حكمت سبزواري

ويژگي اثر : ترجمه از انگليسي

2 تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه از انگليسي (برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره دوم كتاب سال) -آشنايي با كتاب: «تاريخ فلسفه» ، جلد اول اين كتاب، كه اثر مشهوري از فردريك كاپلستون است، به بررسي تاريخ فلسفه از آغاز تا زمان معاصر مي پردازد. تفكر فلسفي قدمتي برابر با قدمت فرهنگ بشري دارد . در طول قرنها انديشمندان گوناگون با كوشش بسيار به پي ريزي روشهاي مختلف فلسفي پرداخته اند. در زمان حاضر آشنايي با تاريخ فلسفه براي آگاهي بر انديشه هاي صحيح و پرهيز از انحرافات گذشتگان براي هر انديشمندي و بويژه دانشجويان و پژوهندگان رشته فلسفه ضروري است. تاريخ فلسفه، گردآوري محض عقايد يا نقل و حكايت مطالب جدا و مجزاي فكري كه هيچ ارتباطي با يكديگر نداشته باشند نيست، بلكه نمايش جستجوي حقيقت از سوي انسان از طريق استدلال و برهان است. كتاب حاضر يكي از مشهورترين كتابهاي تاريخ فلسفه است كه مؤلف آن را نه براي فضلا و متخصصان فن، بلكه براي دانشجويان اين رشته نگاشته است. جلد اول ترجمه اين كتاب شامل مباحث مربوط به فلسفه پيش از

سقراط، دوره سقراطي، و افلاطون مي باشد..

3 علم اخلاق اسلامي (ترجمه جامع السعادات مرحوم محقّق نراقي)

ويژگي اثر : ترجمه-برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره چهارم كتاب سال-آشنايي با كتب علم اخلاق اسلامي: كتاب مشتمل بر دو جنبه علوم عقلي و نظري و – ديني و عملي با سبك و اسلوبي ويژه است مؤلّف محترم در آغاز درباره نفس انسان و قوا و غرايز او سخن مي گويد و هر يك از فضايل اخلاقي را به يكي از قواي نفس اسناد داده و هر يك از رذايل اخلاقي را به غريزه اي متصل و مربوط مي سازد و آنگاه به شناساندن يكايك آن قوا مي پردازد. سپس مطالب خود را با آيات و روايات وارده و به طور كلي با تعاليم شروع مقدس اسلام مورد تقويت و تأييد قرار مي دهد و در پايان راه معالجه و درمان هر رذيلتي را به شيوه اي حكيمانه بيان مي كند. و علاوه بر اينها گه گاه به نصيحت و موعظه مي پردازد و با كلامي مؤثّر خواننده را به تهذيب اخلاق و تصحيح رفتار و كردار خويش دعوت مي كند. مترجم محترم در ترجم? اين كتاب با تحمّل زحمات عديده به اصل احاديث و روايات رجوع كرده و اغلاط فاحش در ضبط نسخه متن را برطرف ساخته و نسخه جامع و صحيح را به دست داده است. كتاب با قلمي شيوا و روان به فارسي برگردانده شده كه در خور تقدير و شايسته تحسين است.

4 فلسفه يا پژوهش حقيقت

ويژگي اثر : ترجمه از انگليسي

5 كتاب درسي فلسفه و منطق دبيرستان

ويژگي اثر

: سالهاي 60 و 61

6 كليّات فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه و تأليف

مجلد خاقاني، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 961 ق)، مجلد و قاطع. از هنرمندان پر مهارت دربار سلطان مراد بود. از آثار قطاعى وى: يك قطعه از مرقع سلطان مرادخان، به قلم نستعليق دو دانگ متوسط و رقاع متوسط، با رقم: «قطعه العبد محمدطاهر مجلد الخاقانى فى سنه 961».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1183/ 4 ،783/ 3)، احوال و آثار نقاشان (905/ 2).

مجلد مروي سامي، سلطانعلي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مجلد. هنرمند مشهورى بوده كه در كتابخانه سلطان حسين بايقرا به مجلدى و صحافى اشتغال داشته است. از آثار وى: جلد نسخه ى «خمسه ى» اميرعليشر نوايى است كه در سنه ى 898 ق، توسط سطانعلى مشهدى كتابت شده و چند تصوير نيز از بهزاد در آن ديده مى شود و رقم آن چنين است: «خمسه ميرعليشر نوائى به خط قبله الكتاب مولانا، سلطانعلى المشهدى و به مذهبى مولانا يارى مذهب و جلد كارى نادرالعصرى سلطانعلى مجلد مروزى سامى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1460/3).

محرمي، غلامحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسن محرمي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب غلامحسن محرمي در يكي از روستاهاي اطراف تبريز در سال 1347 متولد شده و از دوازده سالگي به شهر رشت مهاجرت كرده و بعد از دو سال به مراغه بر گشته ايم و سال 63 وارد حوزه و در حوزه مراغه و تبريز به تحصيل پرداخته و سال 65 وارد حوزه علميه قم شده و تا شش سال بعد از آن مشغول تحصيل سطح حوزه بودم و بعد از آن تا 13 سال در درس خارج شركت كردم.اساتيد اينجانب در دو سطح عبارتند از :آيه الله وجداني فخر ، استاد صالحي افغاني ، آيه الله اشتهاردي ، استاد طالقاني ، آيه الله شيخ كريم ملائي تبريزي ، آيه الله اعتمادي ، استاد محقق داماد ، آيه الله دوزدوزاني ، استاد صلواتي ، همچنين فلسفه را از محضر استاد غلامرضا فياضي ، استاد مير سپاه و استاد غرويان استفاده كردمعرفان نظري را از محضر استاد عسگري گيلاني بهره جستم.

همچنين

به مدت چهار سال روزهاي تعطيل از محضر علامه حسن زاده آملي ، درس هيئت و نجوم فرا گرفته ام كه استاد اين درسها را در دو جلد كتاب به نام دروس هيئت به نگارش در آورده است.همچنين دو سال شبهاي پنجشنبه از محضر آيه الله مكارم شيرازي اصول عقائد فرا گرفته ام در درس خارج نه سال درس فقه آيه الله العظمي شيخ جواد تبريزي بوده ام و نيز دو سال درس اصول ايشان و نيز سه سال درس خارج حضرت آيات سبحاني ، وحيد خراساني ، هاشمي شاهرودي ، محمد حسن احمدي فقيه و جناتي شركت داشته ام .و از دروس حوزه از صرف مير تا رسائل و مكاسب تدريس كرده ام كه بعضي را يك نوبت و بعضي را چند نوبت در مدرسه هاي شهابيه (مركز جهاني علوم اسلامي) ، مدرسه شهيدين ، مدرسه سفيران هدايت تدريس داشته ام . و از سال 76 در دانشگاههاي آزاد تهران پيام نور مراغه و علوم پزشكي تبريز تدريس داشته ام.

محسني تبريزي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عليرضا محسني تبريزي ليسانس جامعه شناس خود را از دانشگاه ملي ايران، فوق ليسانس جامعه شناسي از دانشگاه ميشيگان غربي و دكتراي خود را از همان دانشگاه(1364) اخذ كرد و فوق تخصص روان شناسي را نيز از دانشگاه ميشيگان (1365) كسب كرد. او از معدود جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعي امروز ايران است كه با درك درست از خواسته ها و نيازهاي جامعه پيرامون، به بهتر زيستن مي انديشد و با اين آرمان است كه نگاهي عميق به موانع تحقق آن دوخته است. گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي

گرايش : روان شناسي اجتماعي تحصيلات رسمي و حرفه اي : . عليرضا محسني تبريزي ليسانس جامعه شناسي خود را از دانشگاه ملي ايران در سال 1352دريافت كرد و بلافاصله بعد از اين دوره براي ادامه تحصيل راهي آمريكا شد.محسني فوق ليسانس جامعه شناسي اش را از دانشگاه ميشيگان غربي در سال 1357 اخذ كرد.و اين رشته را تا دريافت دكتراي جامعه شناسي ازدانشگاه ميشيگان ادامه داد(1364). همانندي هاي فراوان دو رشته روان شناسي اجتماعي و جامعه شناسي محسني تبريزي را كه سري پرشور در تحصيل و آموختن داشت،ترغيب به ادامه تحصيل در رشته روان شناسي اجتماعي كرد.او موفق به اخذ فوق تخصص روان شناسي اجتماعي از همان دانشگاه در سال 1365 شد. در خلال اين سالها محسني تبريزي ديپلم عالي زبان انگليسي اش را نيز از دانشگاه ميشيگان آمريكا دريافت كرد و در كنار تحصيل ،پژوهش و حضور در عرصه هاي علمي مرتبط با رشته اش را به جديت به پيش برد. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد، «نخبگان و فرايند استخدام سياسي» و در دوره دكتري تخصصي، «بيگانگي فعال و بيگانگي منغعل» مي باشد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : _ عضو انجمن جامعه شناسي _ عضو انجمن جامعه شناسي كلمبيا-آمريكا تا اكنون _ عضو شوراي پژوهشي دانشگاه تهران عضو كميته تخصصي علوم انساني عضو هيأت مديره انجمن ايراني روان شناسي اجتماعي ايران - سرپرست حوزه معاونت پژوهشي - سرپرست مؤسسه عالي پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي - معاون پژوهشي دانشكده علوم اجتماعي - دانشگاه تهران (1370 -1375) (1378 -1379) - رئيس مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي (1368 -1375) - سرپرست بخش

تحقيقات روان شناسي اجتماعي ,مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي (1368 -1375)فعاليتهاي آموزشي : عليرضا محسني تبريزي بعد ازپايان تحصيلات به ايران بازگشت و بلافاصله در مراكز آكادميك و علمي رشته تحصيلي اش مشغول به كار شد.او كه سابقه تدريس مباني جامعه شناسي را از دانشگاه ميشيگان با خود به ايران آورده بود، دردانشگاه تهران به عنوان مدرس جامعه شناسي و روان شناسي اجتماعي مشغول به كار شد و به تدريس روان شناسي اجتماعي كاربردي، انديشه هاي سياسي قرن بيستم و نظريه هاي روان شناسي اجتماعي در مقطع ليسانس وفوق ليسانس پرداخت. او در كنار اشتغال تمام وقت در اين دانشگاه، در دانشگاه علامه ،دانشگاه اصفهان ،دانشگاه الزهرا ،دانشگاه تربيت مدرس، دانشكده روابط بين الملل ،دانشگاه عالي، دانشگاه آزاد و... به تدريس دروس مرتبط با جامعه شناسي و روان شناسي اجتماعي پرداخته است. و نيز _ تدريس در دانشگاه تهران، علامه ،دانشگاه اصفهان،دانشگاه الزهرا، دانشگاه تربيت مدرس، دانشكده روابط بين الملل، دانشگاه عالي ،دانشگاه آزاد و... در كارنامه دارد. موارد تدريس وي «انديشه هاي سياسي درقرن بيستم»، «روانشناسي اجتماعي»، «روانشناسي اجتماعي كاربردي» و «سنجش واندازه گيري» (در مقطع كارشناسي)، «جامعه شناسي باليني»، «جامعه شناسي بهداشت و سلامت جوانان»، «نظريه هاي جامعه شناسي انحرافات» و «نظريه هاي روانشناسي اجتماعي» (در مقطع كارشناسي ارشد)، «جامعه شناسي انحرافات اجتماعي»، «جامعه شناسي سياسي ايران»، «جامعه شناسي فرهنگي» و «مسائل اساسي نظري روانشناسي اجتماعي» (در مقطع دكتري) است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عليرضا محسني تبريزي علاوه بر اينها در مجامع علمي، سمينارها، كنگره ها و سمپوزيوم هاي ملي، منطقه اي و بين المللي نيز حضور مستمر داشته و عضو

انجمن جامعه شناسي ، انجمن جامعه شناسي كلمبياو هيأت مديره انجمن ايراني روان شناسي اجتماعي ايران نيز هست.در كنار اين همه حضور اما چهره حقيقي محسني را بايد از لابه لاي متن هاي تحقيقي و پژوهش هاي كاربردي اش جست وجو كرد. طرح بررسي عوارض رواني جنگ، طرح بررسي زمينه هاي مشاركت روستاييان در نظام ترويج ، بررسي عوارض رواني _ اجتماعي زلزله خرداد 68 گيلان، بررسي عملكرد آموزشياران و معلمان آموزش و پرورش همكار با نهضت سوادآموزي و ...آرا و گرايشهاي خاص : از زمينه هاي پژوهشي مورد علاقه وي مي توان به موضوعات مشاركت اجتماعي- سياسي؛ مسائل اجتماعي، روان شناسي اجتماعي و انحرافات اشاره نمودچگونگي عرضه آثار : . عليرضا محسني تبريزي درباره محدوده و دامنه ونداليسم در اجتماع امروز نظريات جالبي دارد: «امروزه ونداليسم خصوصاً براي كساني كه در شهرهاي بزرگ و پرجمعيت زندگي مي كنند پديده اي ملموس و مشهود و واقعيتي تلخ و در عين حال گريزناپذير است كه بعنوان يكي از نمودهاي زندگي اجتماعي جامعه مدرن و ماشيني بروز و حضور دارد. در همه شهرهاي بزرگ همه روزه ما شاهد ويرانگري تعمدي و رفتارهاي غيرمسئولانه و ضداجتماعي وندال هايي هستيم كه عمداً كمر به تخريب و نابودي هر آنچه زيباست و هر آنچه متعلق به همگان است بسته اند. نقاشي هاي به نمايش درآمده در گالري ها، آثار باستاني و عتيقه هاي موجود در موزه ها، ابنيه تاريخي ، مجسمه هاي نصب شده در ميادين، پارك ها و اماكن عمومي، منازل خالي از سكنه، پارك ها و فضاهاي سبز عمومي، چراغ هاي معابر، صندلي هاي اتوبوس و مترو، كتابهاي كتابخانه ها، تلفن

هاي عمومي و ده ها موضوع مورد تخريب ديگر از جمله موضوعاتي هستند كه در اثر ونداليسم متحمل خسارات و صدمات گرديده و مورد تخريب قرار مي گيرند. امروزه در بسياري از شهرهاي بزرگ ونداليسم بصورت يك مشكل اجتماعي حاد مطرح است كه نه تنها سلامتي و امنيت جامعه را به مخاطره مي اندازد، بلكه هزينه هاي مالي گزافي را بر ماليات دهندگان و ساكنين اين شهرها تحميل مي كند. برخلاف بسياري از جرايم و انحرافات، آثار ونداليسم مشهود و پيداست. براساس گزارشهاي ارائه شده و آمارهاي مربوط به موضوعات ونداليسم در برخي كشورها نظير آ مريكا ، كانادا، روسيه، سوئد، انگلستان، هلند، فرانسه، آلمان و استراليا، تخريب اموال مدرسه، علائم ترافيك و تابلوهاي راهنمايي، شكستن شيشه اماكن خالي از سكنه، شكستن لامپ خيابان ها و پارك ها، تخريب كيوسك تلفن و شكستن دستگاه تلفن عمومي، قطع سيم برق و تلفن، شكستن درختان خيابان ها و پارك ها، تخريب مجسمه هاي ميادين، تخريب اموال پارك ها و اماكن عمومي، پاره كردن صندلي سينماها، تئاترها و اتوبوس هاي شهري، تخريب اموال كتابخانه ها، تخريب و صدمه زدن به اتومبيل هاي پارك شده در خيابان ها، تخريب برخي وسايل داخل هواپيماهاي مسافربري و قطارها و ترن هاي زيرزميني، تخريب ريل هاي راه آهن، تخريب اموال بيمارستان ها، كارخانه ها، مراكز تجاري، ايجاد آتش سوزي درجنگل ها، مراتع و برخي انبارهاي عمومي، تخريب اموال عمومي، استفاده از مواد منفجره نظير ترقه و بمب دستي به منظور آسيب و تخريب برخي از متعلقات اشخاص حقيقي و حقوقي و موارد عديده ديگر از رايج ترين صور رفتار بزهكارانه و ونداليستي

در جامعه مدرن است. توسعه جامعه مدرن خصوصاً شهرها و تحولاتي كه در سطح ساختارهاي اجتماعي و روابط و مناسبات جمعي در دوران جديد بوجود آمده تمامي شئون و جنبه هاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي را متأثر ساخته و در دنياي امروز روابط انسان ها در معرض تغيير و تحول و پيچيده تر شدن دائم و مستمر قرار دارد. تمدن ماشيني امروز كه به دنبال خود توسعه شهرهاي صنعتي ايجاد محلات پرجمعيت، تغيير زندگي ساده قديمي و تبديل آن به يك زندگي پرتجمل و پيچيده، تغيير زندگي ساده و مبتني بر روابط عاطفي و همدلي به يك زندگي مبتني بر روابط رسمي و بي روح همراه با فردگرايي مفرط، رقابت سرسختانه و عقل گرايي، درآميختگي سنت هاي كهنه و نو، تضعيف انسجام و همبستگي اجتماعي، شكست ها و عقده هاي رواني پنهاني و اميال سركوب شده و آرزوهاي ناكام مانده و تشديد احساسات درماندگي، سرخوردگي، ناتواني و اجحاف را به ارمغان آورده است، پيامد ديگري نيز داشته و آن عصباني شدن روزافزون انسانها بخصوص نسل جوان در برابر واقعيات اجتماعي و نيروهاي سركوب گر بيروني است. به ويژه سرپيچي و عدم متابعت از قواعد و سنجه هاي حاكم بر روابط اجتماعي و طغيان عليه نظم دستوري جامعه و واكنش به محرك هاي بيروني در فرم عكس العمل هاي منفي يكي از مهم ترين و شاخص ترين واكنش هاي رفتاري برخي از گروه ها و افراد در جامعه امروز است.» آثار : بررسي پديده خشونت خانگي عليه زنان ويژگي اثر : تاليف، در 28 جلد (1383)2 بررسي پرخاشگري و خشونت در ورزش فوتبال ويژگي اثر

: از جمله پژوهش هاي كاربردي عليرضا محسني تبريزي براي نهادها و سازمان هاي مرتبط است. يكي از پژوهش ها كه دامنه وسيع تري دارد را نيز با هم مرور مي كنيم؛ «بررسي پرخاشگري و خشونت در ورزش فوتبال» :اين مقوله در بين مباحث و مقوله هايي كه در جامعه شناسي ورزش قابل بحث و تأمل هستند. خشونت تماشاگران رويدادهاي ورزشي به ويژه رقابت هاي فوتبال همواره به عنوان يك پديده اجتماعي مهم مورد توجه قرار داشته است. در پژوهش محسني تبريزي افزون بر بررسي تئوري هاي تبيين كننده خشونت و پرخاشگري بين تماشاگران مسابقات فوتبال ، رفتارهاي پرخاشجويانه و گاه خشونت آميز تماشاگران مورد مطالعه جامعه شناختي قرار گرفته است. هدف اين مطالعه به طور عمده پرداختن به سبب شناسي پديده خشونت و پرخاشگري در بين تماشاگران ورزش فوتبال است كه مشخص مي سازد اختلال در كدام يك از عناصر اين ساختار سبب بروز «سوء كاركرد» در آن مي شود و اين سوء كاركرد تحت تأثير چه متغيرهاي اجتماعي قرار دارد. در اين پژوهش از دو روش تحليل تاريخي و پيمايشي استفاده شده است. روش نمونه گيري به صورت تصادفي بوده و براي جمع آوري اطلاعات از ابزار پرسشنامه استفاده شده است و درنهايت آناليز داده ها با استفاده از روش هاي آماري توصيفي و تحليلي صورت گرفته است. نتايج اين پژوهش حاكي از آن است كه متغيرهاي اهميت و حساسيت نتيجه بازي از نظر كسب امتياز و تعيين جايگاه تيم هاي مورد علاقه در رده بندي مسابقات قهرماني، حركات و اعمال خشونت آميز و پرخاشجويانه بازيكنان هنگام بازي و كيفيت داوري عمدتاً بر

بروز پرخاشگري كلامي طرفداران تيم هاي مورد بررسي تأثير مي گذارد. متغيرهاي سن ، ميزان كنترل و نظارت خانواده و پايگاه اقتصادي - اجتماعي تأثير منفي بر گرايش طرفداران تيم هاي فوتبال مورد مطالعه به رفتارهاي پرخاشجويانه و خشونت آميز دارند و متغيرهاي سابقه نزاع، سابقه رفتار مجرمانه، سابقه تنش و ناكامي در فعاليت هاي تحصيلي و آموزشي، مصرف سيگار، سابقه تنش در محيط خانواده و عدم سازگاري انتظارات ورزشي و وسايل تحقق آنها داراي تأثير مستقيم بر گرايش به ارتكاب رفتارهاي پرخاشجويانه و خشونت آميز ورزشي هستند. اين طرح در چند زمينه كاربرد دارد: ?- شناسايي و آگاهي از عوامل مؤثر در بروز رفتارهاي پرخاشجويانه و خشونت آميز ?- يافته هاي اين پژوهش مي تواند به مسئولان امور ورزشي و برگزار كنندگان مسابقات فوتبال كمك كند تا با برنامه ريزي دقيق تر و آگاهانه تر از بروز رفتارهاي پرخاشجويانه و خشونت آميز در بين تماشاگران فوتبال جلوگيري به عمل آورند. 3 روان شناسي اجتماعي كاربردي nbsp4 علل و نداليسم درتهران و راههاي پيشگيري و درمان ويژگي اثر : «علل ونداليسم در تهران و راههاي پيشگيري و درمان» نيز عنوان پژوهش ديگري از عليرضا محسني تبريزي است. اين تحقيق در صور و قالبي پربارتر با عنوان ونداليسم در قالب كتاب انتشار يافت و به سرعت به منابع دانشگاهي رشته روان شناسي اجتماعي بدل گشت. كتاب حاضر در هفت فصل فراهم آمده است: فصل اول تحت عنوان كليات پس از ارائه تاريخچه اي از مفهوم و وجه تسميه آن در ادبيات آسيب شناسي اجتماعي به تعريف و معني ونداليسم مي پردازد و با طرح ونداليسم به

عنوان يك آسيب اجتماعي، به عنوان يك رفتار نابهنجار و به عنوان يك معضل اجتماعي، مي كوشد جايگاه آن را به عنوان يكي از صور كژرفتاري ها و انحرافات در طبقه بندي انواع جرايم و نابهنجاريها مشخص نمايد. در فصل دوم مباني نظري ونداليسم با استعانت از يك رويكرد تلفيقي به تفصيل مطرح شده است. در اين فصل ابتدا آن دسته از نظريه هاي جامعه شناسي انحرافات كه با مباحث روان شناختي اجتماعي ونداليسم خصوصاً اتيولوژي آن بعنوان يكي از صور بزهكاريها و كجروي هاي اجتماعي قرابت و انتساب بيشتري دارند مطرح مي شوند. سپس تئوريهاي روانشناسي و روانكاوي انحرافات بخصوص آن دسته از نظريه هاي روان شناسي مرتبط با رفتار ونداليستي مرور و بررسي مي گردند. بالاخره در قسمت پاياني اين فصل نظريه هاي روان شناسي اجتماعي انحرافات كه بطور اخص بر ونداليسم و ويرانگري تأكيد دارند مطرح مي شوند. فصل سوم تحت عنوان خشونت و ونداليسم در ورزش فوتبال ناظر بر بررسي خشونت و ويرانگري در ورزش فوتبال است. در اين فصل ضمن گونه شناسي خشونت و پرخاشگري، خاستگاه و مباني نظري خشونت در ورزش براساس پارادايم هاي زيست شناسي، روانكاوي و روان شناسي، انسان شناسي و جامعه شناسي تبيين مي شوند و بالاخره پژوهش هاي انجام شده در باب ونداليسم و خشونت در ورزش فوتبال در چند كشور مطرح و نتايج حاصله كه مبين اتيولوژي و اپيدميولوژي خشونت و ونداليسم در محيط هاي ورزشي است تشريح مي گردند. فصل چهارم زير عنوان اتيولوژي ونداليسم ناظر بر علل و انگيزه هاي رفتار ونداليستي است و مي كوشد در پرتو مباني و يافته هاي

تجربي به سبب شناسي ونداليسم بپردازد. در فصل پنجم اپيدميولوژي و همه گيرشناسي ونداليسم مورد توجه قرار گرفته است. در اين فصل به استناد اطلاعات تجربي در چند كشور نظير ايالات متحده آمريكا، هلند، آلمان، فرانسه و نظاير آن وسعت و گستره ونداليسم بررسي مي شود. فصل ششم يافته هاي دو پژوهش تجربي را در باب ونداليسم در ايران مطرح مي سازد.پژوهش اول مروري است بر يافته هاي تحقق «ونداليسم در تهران بزرگ» كه عمدتاً ناظر بر علل و انگيزه هاي رفتار ونداليستي است. تحقيق دوم عوامل جامعه شناسي خشونت تماشاگران فوتبال را در تهران تبيين مي كند. فصل هفتم زير عنوان پيشنهادات و توصيه هاي كاربردي، كليه سياست ها و استراتژيهاي اجرايي را در شكل طرح هاي مداخلات اجتماعي، آگاه سازي، پيشگيري و درمان ونداليسم مطرح مي سازد.5 مباني و كليات روان شناسي اجتماعي ، نظريه هاي روان شناسي اجتماعي ونداليزم:مباني روانشناسي اجتماعي رفتار وانداليستي در مباحث آسيب شناسي اجتماعي ويژگي اثر : تاليف،1383

محسني، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : جامعه شناسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر محسني پس از اتمام تحصيلات مقدماتي و متوسطه، در سال 1340ه.ش وارد دانشگاه تهران شد و هم زمان در دو رشته علوم اجتماعي و علوم اداري به تحصيل پرداخت. وي دورة كارشناسي ارشد را در موسسه تحقيقات اجتماعي، كه زير مجموعه دانشگاه ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران بود، طي نمود و براي تحصيلات تكميلي عازم فرانسه عزيمت شد. محسني در سال 1351 با درجه دكترا، تحصيلات خود را در پاريس به پايان رساند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر محسني در

سال هاي 1344 - 1343 به عنوان پرسشگر و مصاحبه كننده در سطح تهران فعاليت خود را آغاز نمود. پس از مدتي وارد گروه تحقيقات روستايي موسسه تحقيقات اجتماعي شد و فعاليت خود را در اين موسسه ادامه داد. او در سال 1353 و به دنبال آن در سال 1358 با موسسه پژوهش در علوم اجتماعي و توسعه ايران ، پي گيري و پژوهش در طرح پيمايش ملي را به عهده گرفت چنانكه در سال 1373 مسئوليت اين طرح به صورت مستقيم به ايشان واگذار شد. از ديگر مشاغل وي معاونت دانشكدة بهداشت دانشگاه تهران و بعد از آن مديريت مركز نوآوري جامعه پزشكي بوده است. در حال حاضر استاد طرحي به نام « جامعه شناسي فرهنگي ايران » را زير نظر پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات ( وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ) دنبال مي نمايد.فعاليتهاي آموزشي : منوچهر محسني همكاري با مراكز آموزشي و دانشگاهي را در سال 1352 ، با عضويت در هيات علمي دانشگاه تهران آغاز كرد. سپس حوزه فعاليت آموزشي خود را در دانشگاه هاي شهيد بهشتي ، تربيت مدرس ، امام صادق (ع) ، علوم بهزيستي و علوم پزشكي ايران گسترش داد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فعاليت هاي منوچهر محسني عموماً با انجام امور علمي و تحقيقاتي سپري شده است. وي به طور كلي بيشتر اوقات خود را با مطالعه ، آموزش ، تحقيق و حضور در كنگره ها و سمينارهاي ملي و بين المللي مي گذراند. سابقه همكاري او با نشريات و مجلات علمي را نيز مي توان با ارائه 18 مقاله در مجلات بين

المللي و 32 مقاله در مجلات دانشگاهي ايران مورد نظر و توجه قرار داد.آثار : جامعه شناسي اطلاعاتي ويژگي اثر : اين كتاب درهفت فصل و با عناوين شناخت جامعه اطلاعاتي ، تكنولوژي اطلاعاتي ، اينترنت و جامعه اطلاعاتي ، ارتباطات علوم رساني الكترونيك ، جامعه اطلاعاتي و زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي ، جامعه اطلاعاتي ساختارسياسي و اقتصادي و بالاخره سازماندهي و مديريت اطلاعات نوشته شده است . مولف در پيشگفتار كتاب نوشته است : «اصطلاح جامع اطلاعاتي و تجديد سازمان جامعه ، پيرامون جريان اطلاعات است . »2 جامعه شناسي پزشكي ، جامعه شناسي علم ، جامعه شناسي عمومي ، جامعه شناسي وسايل ارتباط جمعي ويژگي اثر : اين اثر با همكاري دكتر باقر ساروخاني صورت گرفته شده است .6 جمعيت شناسي ، مقدمات جامعه شناسي

محقق، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر محقق در سال 1298 ، در رشت به دنيا آمد.وي پس از گذراندن دوره ابتدايي ، علوم قديمه را در حوزه علميه زادگاه خود گذراند و در پانزده سالگي در حوزه علميه قم دنبال نمود و از محضر اساتيد آنجا استفاده برد. وي پس از اخذ ديپلم متوسطه ، تحصيلات خود را در دانشكده الهيات ( معقول و منقول ) ادامه داد و با كسب رتبه اول موفق به اخذ درجه ليسانس گرديد . پس از آن دوره دكترا با رساله « حقوق مدني زوجين ، در زمان زنا شويي دائم از نظر قرآن » با موفقيت طي نمود. استادمحمدباقر محقق در كسوت قرآن پژوه،مفسر، فيلسوف، مورخ و مترجم شناخته شده است و آثاري به طبع رسانده است.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

والدين و انساب

: محمد باقر محقق ، فرزند شيخ علي در رشت به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدباقر محقق پس از به پايان بردن دوران ابتدايي ، علوم قديمه را در حوزه علميه رشت گذراند. در پانزده سالگي به حوزه علميه قم رفت و از محضر اساتيد آنجا استفاده برد. بعد ازشش سال تحصيل در حوزه علميه ، رهسپار تهران شد. و پس از اخذ ديپلم متوسطه ، تحصيلات خود را در دانشكده الهيات ( معقول و منقول ) ادامه داد. در سال 1334 با كسب رتبه اول موفق به اخذ درجه ليسانس گرديد و جهت ادامه تحصيل بار ديگر عازم قم شد. پس از اين دوره او براي گذراندن دوره دكترا در سال 1344 به تهران بازگشت و با طي نمودن اين دوره ، رساله دكتراي خود را در « حقوق مدني زوجين ، در زمان زنا شويي دائم از نظر قرآن » نوشت.

استادان و مربيان : محمدباقر محقق علوم قديمه را ابتدا نزد شيخ مهدي سبط در حوزه علميه رشت فراگرفت ، سپس به حوزه علميه قم رفته و نزد امام خميني (ره) ، آيت الله مرعشي نجفي ، آيت الله سيدمحسن حكيم كسب فيض نمود.استادان وي در دانشگاه آيت الله محمود شهابي ، آيت الله سيدمحمد مشكاه ، استاد بديع الزمان فروزانفر ، آيت الله ذو المجدين و آيت الله مهدي الهي قمشه اي بودند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدباقر محقق پس از انقلاب در مشاغل مختلف علمي خدمت كرد كه اهم آن عبارت است از : معاونت آموزشي دانشگاه علامه طباطبايي ، عضويت در ستاد انقلاب فرهنگي و رياست

دانشكده ادبيات و علوم انساني .

فعاليتهاي آموزشي : محمدباقر محقق با اخذ مدرك ليسانس و كسب علوم حوزوي مدتي به تدريس در ادبيات و علوم ديني در رشت اشتغال ورزيد. او پس از انقلاب مدتي در مشاغل مختلف انجام وظيفه نمود ، سپس از مسووليت هاي اداري كناره گيري كرد و به تدريس اشتغال ورزيد. تفسير المحقق در دو مجلد به زبان فارسى و به شيوه ادبى و استدلالى شامل بخشى از قرآن كريم است. مؤلف در مقدمه اثر درباره خصوصيات قرآن، و نامهاى قرآن، معناى سوره و آيه، و استعاذه، و تعداد سوره و آيات قرآن بحث كرده است. سپس به تفسير سوره حمد مى پردازد. مجلد دوم شامل تفسير سوره هاى علق، مدثر, فلق، ناس است. مؤلف پس از ذكر آيه به بحثهاى تحليلى از نظر لغت و صرف و نحو و معانى و بيان مبادرت مى كند س_پ_س اخ_ب_ار و رواي_ات ط_ري_ق_ين عامه و خاصه را بيان مى كند و به طور مفصل به تفسير آيه مى پردازد. اين تفسير در تهران به طبع رسيده است. مؤلف همچنين اثر قرآن پژوهى ديگرى به نام دايرة الفرايد در فرهنگ قرآن دارد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تفسير المحقق

2 جداول ارث

ويژگي اثر : ترجمه- شيخ حر عاملي

3 دايره الفرائد

ويژگي اثر : در فرهنگ قرآن؟، بيست و پنج مجلد

4 رساله اي در تاريخ فقه و فقها

5 رساله علم منطق و متدولوژي

6 رساله فلسفه اسلامي

7 رساله مباني فلسفه

8 قرآن و امام حسين(ع)

9 كنز العرفان في فقه القرآن

ويژگي اثر : ترجمه- فاضل مقداد

10 گنجينه احكام قرآني

11 ناسخ و

منسوخ

ويژگي اثر : ترجمه- ابن متوج بحراني

12 نمونه بينات در شان نزول قرآن

محلاتي، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1310 ق)، عالم دينى، متكلم، خطيب و محقق. در محلات به دنيا آمد. پس از نشو و نما و تحصيل مقدمات در زادگاهش، نزد شيخ عبدالحسين كبير، به همراه مادر براى تكميل علوم به نجف رفت. او در محضر علامه نايينى و آيت اللَّه ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر و آيت اللَّه جواد بلاغى تلمذ كرد و همچنين از اساتيدى چون آيت اللَّه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه ميرزا آقا اصطهباناتى و آيت اللَّه شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران بهره برد تا به مراتب علمى نايل شد و از اساتيد بزرگ نجف اجازه اجتهاد و روايت گرفت. سپس در سامراء ساكن گرديد و به بحث و تأليف مشغول شد و در ضمن آن از بحثهاى رجال و حديث و درايه آيت اللَّه ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شد. در 1376 ق به ايران بازگشت و در تهران ساكن گرديد و به تأليف و امامت جماعت پرداخت. از آثارش: «رياحين الشريعة»، شرح حال زنان دانشمند شيعه، در شش مجلد؛ «اختران تابناك»؛ «مأثر الكبراء فى تاريخ سامراء»، به عربى؛ «الحق المبين»، در قضاوتهاى اميرالمؤمنين (ع)؛ «شمس الضحى»؛ «قرةالعين»، در حقوق والدين؛ «كشف العثار»، در مفاسد خمر و قمار؛ «كشف الغرور»، در مفاسد بى حجابى؛ «كشف البنيان عن جنايات عثمان»؛ «كشف حقيقت»؛ «كشف الغاشية»؛ «كشف الهاوية»، در جنايات معاويه؛ «لطائف الحكايات»؛ «كشف المغيبات»؛ «فرسان الهيجاء»؛ «وقايع الايام»، در هشت مجلد كه سه مجلد آن «مجالس الواعظين» نام دارد؛ «الكلمة التامة»، در احوال اكابر عامه.[1]

حاج شيخ ذبيح الله محلاتى عسكرى تهرانى از علماء اعلام و

محدثين گرام و وعاظ والامقام و نويسندگان بنام معاصرند در تهران تولدش در محلات واقع شده و مهاجرت به عراق و نجف اشرف نموده و سطوح را از مدرسين عالى نجف فراگرفته و به درس خارج آيات عظامى چون مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله حاج شيخ جواد بلاغى و ديگران حاضر شده و در كاظمين از مرحوم آيت الله حاج سيد حسن صدر هم استفاده نموده و در سامره از رجال و حديث و درايه آيت الله ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شده و به افتخار مصاهرت آن مرحوم نائل گرديده آنگاه مهاجرت به تهران نموده و به ترويچ دين و تبليغ و نشر آثار و اخبار اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله

پرداخته و در مسجد مشيرالدوله واقع در خيابان اهل على خيابان مسكرآباد تهران نيز به اقامه جماعت اشتغال دارند.

تاليفات مفيده و ارزنده بسيارى دارد كه اغلب آنها به طبع رسيده است و در حال حاضر در كثرت تاليف كم نظير مى باشند و آنها از اين قرار است:

1- رياحين الشريعه در احوال بانوان شيعه در 5 جلد مكرر به طبع رسيده است.

2- تاريخ سامره در سه مجلد كه دو مرتبه چاپ شده است.

3- كشف الاشتباه در كجرويهاى اصحاب خانقاه به طبع رسيده است.

4- كشف الهاويه در احوال و مطاعن معاويه به طبع رسيده است.

5- الحق المبين در قضاوتهاى اميرالمومنين عليه السلام كه تاكنون شش مرتبه به طبع رسيده است.

6- لطايف الحكايات به طبع رسيده است.

7- اختران تابناك به طبع رسيده است.

8- فرسان الهيجاه در دو مجلد مكرر به طبع رسيده است.

9- كشف حقيقت مشتمل بر فتاواى اهل سنت و قدح

آنها به طبع رسيده است.

10- كشف الغرور در مفاسد بى حجابى و زيان آن. به طبع رسيده است.

11- كشف المغيبات مشتمل بر اخبار غيبيه. به طبع رسيده است.

12- كشف الغاشيه در زندگانى عايشه. به طبع رسيده است.

13- كشف البنيان در جنايات عثمان. به طبع رسيده است.

14- نارالله الموقده على الكافرين متضمن حمله هاى حضرت على عليه السلام.

15- قره العين- فى حقوق الوالدين.

16- كشف العمار يا كانون فساد الى ساحل نجات.

17- مطلوب الراغب در احكام ريش و شارب.

18- كشف التهمه.

19- السيوف البارقه.

20- وقايع الايام- يا مجالس الواعظين دو جلد.

21- شرافة الاسخياء و رذالة البخلاء.

و حدود 34 جلد كتاب ديگر در فنون مختلفه كه مخطوط و آماده طبع است.

فقيه، محقق.

تولد: 1271(1310 ق.)، محلات.

درگذشت: اسفند 1364.

علامه حاج شيخ ذبيح الله محلاتى مقدمات تحصيل را نزد شيخ عبدالحسين كبير در محلات به پايان رسانيد. سپس همراه با مادرش عازم نجف اشرف شد و در آنجا از محضر رجال علم و حديث و درايه سود برد و در درس خارج اساتيدى چون شيخ مرتضى طالقانى، عبدالرحمان قزوينى، آيت الله عبدالحسين رشتى، آيت الله اصطهباناتى، حجت الاسلام سيد محمد فيروز آبادى، آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ محمد جواد بلاغى، فاضل نيشابورى، شيخ صادق بروجردى، آيت الله نايينى، آيت الله سيد ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد حسن صدر شركت كرد. وى با اتمام تحصيلات، پس از يازده سال اقامت در نجف اشرف به سامرا رفت. در آنجا نزد آيت الله ميرزا محمد تهرانى و آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى باقى ماند و به تدريس در حوزه ى سامرا و مدرسه ى ميرزاى شيرازى پرداخت. در همين شهر است كه به فعاليت تحقيقاتى نيز پرداخت كه حاصل آن دو اثر است به نام هاى مآثر الكبراء فى تاريخ سامراء در

دوازده جلد به زبان عربى (سه جلد آن در تهران به چاپ رسيده است) و الكلمة التامه فى تراجم اكابر العامه به فارسى در پنج جلد. دوره ى اقامت وى در شهر سامرا نزديك به بيست و پنج سال به طول انجاميد. وى در سال 1327 به تهران بازگشت.

از جمله آثار قلمى ايشان است: دايرة المعارف شش جلدى رياحين الشريعه (به فارسى و حاوى شرح حال بانوان دانشمند شيعه در زمينه علم و ادب و مذهب در تاريخ اسلام)؛ الحق المبين (در قضاوت هاى اميرالمؤمنين؛ اين كتاب به كرات به چاپ رسيده است)؛ اختران تابناك (در دو جلد)؛ فرسان الهيجاء (در ترجمه سيدالشهداء به ترتيب حروف در دو جلد)؛ قرة العين فى حقوق الوالدين؛ وقايع الايام (دو جلد)؛ لطايف الحكايات يا داستان هاى آموزنده (مشتمل بر 303 حكايت در 576 صفحه در دو جلد)؛ كشف الاشتباه (در كجروى هاى اصحاب خانقاه)؛ كشف الهاويه (در احوال و مظالم معاويه)؛ كشف حقيقت (مشتمل بر فتاواى اهل سنت و در شرح حال بزرگان اهل سنت ابوحنيفه و مالك و شافعى و حنبلى)؛ كشف الغرور (در مفاسد بى حجابى و زيان آن)؛ كشف المغيبات (مشتمل بر اخبار غيبيه اميرالمؤمنين)؛ كشف الغاشيه (در زندگانى و هويت عايشه)؛ كشف البنيان (در ترجمه عثان بن عفان)؛ كشف العثار (در مفاسد شراب و قمار)؛ كشف الاكاذيب (در عجز خليفه ى دوم از پاسخ به مسائل)، كشف الخفاء (در خصوص تذكرة الاولياء)، كشف المنافع (در منافع و خواص حيوانات، نباتات و جمادات)؛ كشف زردشتى از طريقه (زردشتى) كشف التهمه؛ مطلوب الراغب (در احكام ريش و شارب)؛ السيوف البارقه (در رد صوفيه)؛ نارالله الموقده على الكافرين (يا جنگ هاى اميرالمؤمنين)؛ قلائد النحور

(در حوادث ايام و شهور مشتمل بر وقايع دوازده ماه در هشت جلد)، مجالس الواعظين (در چهار جلد)، شمس الضحى (در نقل و تحويل سر مبارك سيد الشهداء) شرافة السخياء و رذالة البخلاء، ضرب شمشير بر منكر خطبه غدير؛ طعن سنان (در مناقشات احكام القرآن سيد ابوالفضل برقعى)، المعالى (در احياء العلوم غزالى)؛ امثال القرآن؛ بياض (در اشعار متفرقه)؛ خير الكلام (دو جلد در خصوص سيد احمد كسروى)؛ صندوق النفايس؛ كشكول؛ مجموعه كبيرى (عربى و فارسى)؛ نعم النصير (ترجمه ى بعضى از قسمت هاى كتاب الغدير).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (128 -127/ 25 ،6/ 19 ،122 ،44 ،42/ 18 ،165 ،152 -151 ،72/ 17 ،168/ 16 ،293 ،99/ 12 ،314 -313/ 11 ،285 ،38/ 7 ،255/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 716 -715/ 14)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 12، ص 39)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1162/ 3).

محمد شريف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1205 ق)، مجلد و قلمدان ساز. از آثار رقم دار اين استاد، جلد قرآنى است كه در گل و مرغى عمل آورده و در داخل جلد نيز شمايل اميرالمؤمنين حضرت على عليه السلام با حسنين (ع) را به استادى نقاشى نموده و رقم «محمد شريف 1205» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (889/ 2).

محمد صابر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1130 ق)، نقاش و قلمدان ساز. وى پيرو شيوه ى محمد زمان اول بود. محمد صابر در انواع تذهيب و حل كارى دست داشت و در چهره پردازى و منظره سازى قوى دست بود. شيوه ى وى مخلوطى از هند و ايرانى بود كه به مهارتى خاص تلفيق شده است. از آثار او: قلمدان زيبايى كه تصوير زن جوانى در شيوه ى صفويه بر روى آن نقش شده و منظره ى بناهاى تاريخى در زمينه ى آن ترسيم گشته است، با: «رقم كمينه محمد صابر 1130».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (898 -897/ 2).

محمد نبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، قلمدان ساز. از هنرمندان ايرانى بوده كه به ديار هند رفته و در آنجا ماندگار گشته است. از آثار وى قلمدان تابوتى بزرگى است كه به گل و مرغ خوش پرداز ترسيم شده و در وسط آن، تصاوير جماعتى از شكارچيان نقش بسته و رقم نهاده است: «رقم زد كمينه محمد نبى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1092/ 3).

محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1286 ق)، قلمدان ساز و مذهب. از معاصران دوره ى ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه قاجار و سازنده ى اسكلت مقوايى و نقاش و مذهب قلمدان ها بود. وى در مقواسازى قلمدان ها و صنعت ابرى و تذهيب، از شاگردان ابوطالب مدرس به شمار مى آمد و در قلمدان هايى كه اسكلت مقوايى آن، به دست او انجام پذيرفته، عموما داراى مهر چهارگوش طلايى رنگ است و رقم «عبده الراجى محمدجواد 1286» دارد. زيباترين قلمدان اين استاد، تذهيب و نقوش ابرى قلمدان بزرگى است كه داخل آن به دو قسمت مجزا تقسيم گشته و تمام نشيمن داخل و بيرونى قلمدان، ابرى سازى شانه اى شده است و رقم مخصوص نقاش را دارد. از ديگر آثار وى قلمدان بزرگى است كه رويه آن به تذهيب ساده و زنجيره اى استادانه عمل آمده و كناره ها نيز در زمينه ى تذهيبى، شش ترنج ابرى قهوه اى دارد و زير قلمدان ابرى سرخ است و مهر چهارگوش طلايى نقاش جلب نظر مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (684 -683/ 2) گلستان هنر (پنجا و سه)، هنر قلمدان (41).

محمدي، ذكرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ذكرالله محمدي

محل تولد : خدابنده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ذكرالله محمدي درسال 1350 در يكي از روستاهاي محروم استان زنجان و در يك خانواده اصيل مذهبي به اين دنياي پر راز و رمز چشم گشودم و در ايام كودكي راهي مكتب خانه شده با قرآن و گلستان سعدي و چند كتاب ديگر آشنا گشتم . بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران هم زمان با ادامه تحصيل در مكتب خانه اول دبستان را شروع كردم . پس از اتمام دوره ابتدايي،

اول راهنمايي رادر يكي از آباديهاي هم جوار گذراندم. دوم راهنمايي رادر روستاي خودمان به صورت متفرقه فرا گرفته و در پايان سال تحصيلي درشهر خدابنده امتحان داده و قبول شدم . با توجه به اينكه علاقه اي فراوان به فراگيري علوم اسلامي از خود نشان مي دادم لذا در مهرماه 1367 وارد حوزه علميه زنجان شدم و سوم راهنمايي را هم به صورت شبانه پشت سر گذاشتم. هم زمان با ادامه تحصيل درحوزه علميه اول متوسطه را در دبيرستان دكتر شريعتي زنجان فرا گرفته و در پايان سال تحصيلي بعنوان شاگرد ممتاز درشبكه راديوئي استان زنجان شركت كردم. بعد ازاتمام اول دبيرستان تحصيل در علوم جديد را به منظور تقويت بنيه علمي حوزوي را آغاز كرده و بيش ازپيش درفراگيري علوم ديني كوشيدم . پس ازدوسال ترك تحصيل علوم جديد دوباره به تحصيل اين علوم روي آورده و درمدت سه سال همزمان با ادامه تحصيل در حوزه علميه زنجان دوره دبيرستان را تمام كردم. ضمناً پايه ي ششم حوزوي را نيز با امتياز بالا به اتمام رسانيدم. با شركت دركنكور سراسري دردانشگاه بين المللي امام خميني(ره) قزوين دررشته تاريخ تمدن قبول شده و همچنين درموسسه آموزش عالي باقر العلوم عليه السلام قم نيز پذيرفته شدم و به خاطر ادامه تحصيل درعلوم حوزوي درقم ازدانشگاه قزوين منصرف شده وازسال 1374وارد حوزه مقدسه قم گشته و رشته تاريخ راهم درموسسه عالي باقر العلوم(ع) ادامه دادم درسال 1380با تاليف پايان نامه دررابطه با آيت الله شيخ عبدالكريم حائري(ره) با اخذ مدرك كارشناسي تاريخ ازاين موسسه فارغ التحصيل گشتم و هم چنين درخلال تحصيل درموسسه مزبور دركلاسهاي تاريخ

اسلام دفتر تبليغات نيز شركت مي كردم، دوره فشرده مهدويت را نيز درسالهاي اخير درپژوهشكده مهدويت پشت سر گذاشته وهمكاري علمي با آن پژوهشكده راآغاز كرده ام. همچنين اخيرا با مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه علميه قم همكاري فعالي دارم. حدود سه سال در درس خارج فقه آيت الله شبيري زنجاني شركت كرده ام و نيز توفيق تبليغ دين مبين اسلام به مدت 6سال نصيب حقير در ايام رمضان و محرم شده است.

خدايا چنان كن سرانجام كار تو خوشنود باشي مارستگار

محمدي، رمضان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رمضان محمدي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

بعد از گرفتن ديپلم در سال1362 وارد حوزه علميه قم شدم در طي هشت سال دروس حوزه را تا سطح به اتمام رساندم و در سال1370به تدريس دروس ادبيات (جامع المقدمات.سيوطى.مغني) پرداختم و استاد رسمي يكي از حوزه هاي علميه شهرستان شدم در كنار تدريس در حوزه به تدريس تاريخ اسلام، عقايد، دانش سياسي، در ساير مراكز دولتي نيز مشغول بودم در سال 1372 ودوره تحصيل فقه وكلام مقارن را در مركز مذاهب اسلامي با موفقيت به پايان بردم و همزمان با تحصيل در مركز مذاهب اسلامي به تحصيل در دوره كارشناسي ارشد مشغول شدم و بعد از چند سالي موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد در رشته تاريخ اسلام شدم مدت هفت سال در دروس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله تبريزي، آيت الله فاضل، جوادي آملي و سبحاني اشتغال داشتم و اكنون مشغول تحقيق در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه هستم .و هم زمان مدير واحد پاسخ به شبهات قرآني دفتر تبليغات

اسلامي قم هستم .

محمود، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از دانشمندان و مورخان دوران مشروطيت است كه در اواخر عمر اثرى بسيار ارنزده و محققانه به نام روابط سياسى ايران و انگليس در قرن نوزدهم در هشت مجلد تنظيم و انتشار داد. تولد او در 1259 ش اتفاق افتاد. تحصيلات قديم را نزد اساتيد روز و تحصيلات جديد را در مدرسه امريكائى به پايان رسانيد. در اوايل مشروطيت در سلك آزاديخواهان درآمد و عضو حزب دموكرات گرديد و در آن هنگام مقالاتى به طرفدارى از آزادى و مشروطه در جرايد مى نوشت. مدتى به كارهاى دولتى اشتغال ورزيد و در وزارت پست و تلگراف مقاماتى را طى نمود. در اوايل سلطنت رضاشاه مدتى سرپرست محصلين وزارت پست و تلگراف در اروپا بود. در 1324 پس از روى كار آمدن قوام السلطنه به استاندارى تهران رسيد و در دوره پانزدهم از نجف آباد وكيل شد. در تشكيل حزب دموكرات ايران با قوام السلطنه همكارى نزديك داشت و يكى از عوامل مؤثر حزب به شمار مى رفت. پس از پايان دوره پانزدهم از كارهاى سياسى كناره گرفت و به تحقيق و تتبع در تاريخ پرداخت چند كتاب نيز ترجمه نمود كه از جمله جنگ نفت اثر موهر و شهريار ماكياول مى باشد. در اواخر عمر از نعمت بينائى محروم گرديد و در 1344 ش در 85 سالگى وفات يافت. وى خواهرزاده عسگر گاريچى تبريزى صاحب بزرگترين مؤسسه حمل و نقل در اوايل مشروطيت است. محمود در تنظيم و تأليف بعضى از كتب مورخين بعد از شهريور 20 دست داشت. نام خانوادگى وى ابتدا پهلوى بود.

(1344 -1261 ش)، نويسنده و مترجم. در تبريز به دنيا آمد. از

آزاديخواهان صدر مشروطيت بود. نام اصليش محمود پهلوى بود كه بعدها به محمود محمود تغيير داد. خدمات دولتى او در وزارت پست و تلگراف و سپس در اداره راديو بود و مدتى نيز سمت استاندارى تهران را به عهده داشت. همچنين در دوره ى پانزدهم نماينده ى مجلس شوراى ملى بود. وى مقالاتى در مجله ى «آينده» و روزنامه ى «ستاره ى ايران» و ديگر مجلات به چاپ مى رساند. او كتابهاى «تعليم و تربيت در خانواده»، «تعليم و تربيت در مدرسه»، «تربيت ايرانى براى جامعه ى ايرانى» را با نام مستعار رسول نخشبى منتشر كرد. از ديگر آثار وى: «تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس در قرن نوزدهم ميلادى»، در هشت مجلد؛ «شهريار»، ترجمه؛ «جنگ نفت»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دايرةالمعارف فارسى (2701/ 2)، شرح حال رجال (45 -44/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2184/ 2 ،1066 ،708/ 1)، كلك (س 5، ش 55 و 56، ص 388 -382)، مؤلفين كتب چاپى (87/ 6).

محمودي بختياري، عليقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليقلي محمودي بختياري ، در هفتم آذرماه سال 1311 شمسي چشم به جهان گشود. پس از آنكه تحصيلات مقدماتي را به پايان رساند ، در سال 1332 براي ادامه ي تحصيل راهيِ تهران شد و پس از گذراندن سال ششم متوسطه در دبيرستان مروي ، به دانشكده هاي حقوق و ادبيات راه يافت ؛ اما رشته ي ادبيات را برگزيد و در سال 1337 از دانشكده ادبيات فارغ التحصيل گرديد. محمودي در سال 1338 دوره ي فوق ليسانس علوم اجتماعي را گذراند و در سال 1342 دوره ي دكتراي رشته ي زبان شناسي و زبان هاي باستاني ايران را پي گرفت و از

دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به اخذ درجه ي دكترا توفيق يافت. وي از سال 1339 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و دو سال معاونت اداره ي تأليف و ترجمه ي اداره ي كل نگارش و سرپرست نظارت بر كتاب هاي درسي را به عهده داشت. در شهريور سال 1346 براي تدريس وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دعوت شد و از مهرماه همان سال با تأسيس دانشكده علوم و ارتباطات اجتماعي ، به اين دانشگاه رفت. دكتر محمودي ، در سال 1349 به دانشگاه ابوريحان بيروني ( دانشسراي عالي سپاه دانش - دانشگاه سپاهيان انقلاب ) مأموريت يافت. در سال 1350 با حفظ سمت به معاونت دانشگاه ابوريحان بيروني منصوب گرديد. او در سال 1351 از اين سمت كناره گرفت و تا سال 1359 ، مديريت گروه بنيادهاي آموزش و پرورش را عهده دار گرديد.آنگاه در سال 1355 بنا به دعوت دانشگاه كلمبيا ، به مدت يك سال به تدريس و مطالعه و تكميل دوره ي زبان شناسي در آن دانشگاه اشتغال داشت و پس از بازگشت به ايران ، دوباره بنا به دعوت دانشگاه يوتا ، سفري دو ماهه به آمريكا رفت.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : زبان شناسي والدين و انساب : عليقلي محمودي بختياري ، فرزند مهراب ، نوه ي حاج عبدالله خان بهداروند و نبيره ي محمودخان ، رئيس و سردودمان ايل بختياروند هفت لنگ بختياري مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : عليقلي محمودي بختياري ، تحصيلات مقدماتي را در مكتب سنتي گذراند ، سپس به دبستان رفت و با امتحان ورودي به كلاس چهارم راه يافت.

آنگاه دوره ي اول و دوم متوسطه را در خرم آباد و سال سوم را در اليگودرز و سال هاي چهارم و پنجم را در بروجرد به انجام رسانيد. وي در سال 1332 براي ادامه ي تحصيل راهيِ تهران شد و پس از گذراندن سال ششم متوسطه در دبيرستان مروي ، در كنكور دانشگاه شركت جست و به دانشكده هاي حقوق و ادبيات راه يافت ؛ اما رشته ي ادبيات را برگزيد و در سال 1337 از دانشكده ادبيات فارغ التحصيل گرديد. محمودي در سال 1338 دوره ي فوق ليسانس علوم اجتماعي را گذراند و در سال 1342 دوره ي دكتراي رشته ي زبان شناسي و زبان هاي باستاني ايران را پي گرفت و از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به اخذ درجه ي دكترا توفيق يافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عليقلي محمودي بختياري از سال 1339 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و دو سال معاونت اداره ي تأليف و ترجمه ي اداره ي كل نگارش و سرپرست نظارت بر كتاب هاي درسي را به عهده داشت. وي در سال 1350 با حفظ سمت به معاونت دانشگاه ابوريحان بيروني منصوب گرديد و در سال 1351 از اين سمت كناره گرفت و تا سال 1359 ، مديريت گروه بنيادهاي آموزش و پرورش را عهده دار بود.فعاليتهاي آموزشي : عليقلي محمودي بختياري در دبيرستان هاي فيروزبهرام ، رازي ، اديب و چند دبيرستان ديگر تدريس نمود. سپس در شهريور سال 1346 براي تدريس ادبيات فارسي و رشته ي مترجمي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دعوت به كار شد و از مهرماه همان سال با تأسيس دانشكده علوم و

ارتباطات اجتماعي ، براي تدريس ادبيات معاصر و فن نويسندگي فراخوانده شد. وي از سال 1338 با تصويب شوراي علمي دانشكده به عنوان استاد تمام وقت مشغول به كار شد و علاوه بر تدريس ادبيات معاصر و آيين نگارش ، درس هاي ادبيات كلاسيك « فرهنگ و تمدن ايران » نيز به او واگذار گرديد. دكتر محمودي ، در سال 1349 به دانشگاه ابوريحان بيروني ( دانشسراي عالي سپاه دانش - دانشگاه سپاهيان انقلاب ) مأموريت يافت. آنگاه در سال 1355 بنا به دعوت دانشگاه كلمبيا ، به مدت يك سال به تدريس و مطالعه و تكميل دوره ي زبان شناسي در آن دانشگاه اشتغال داشت و پس از بازگشت به ايران ، دوباره بنا به دعوت دانشگاه يوتا ، سفري دوماهه به آمريكا رفت.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : عليقلي محمودي بختياري از سال 1334 با همكاري دوستانش « انجمن ادبي دانشكده » را بنياد نهاد ، كه يكي از انجمن هاي فعال و پربار آن روزگار بود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عليقلي محمودي بختياري از دوران كودكي آغاز به سرودن شعر كرد و در دوران دانشجويي رسماً كارِ شعر و شاعري را شروع نمود و در آغاز شعرهاي فارسي سره مي سرود ، اما وي هيچ وقت به شعر و شاعري متظاهر نبود. در سال 1351 در پايان كتاب « شكرستان » ، نمونه هاي شعر خود را به چاپ رسانيد و در سال 1357 نيز در آخرِ كتاب « گنج راز » به عنوان نمونه ، اشعاري ارائه كرد. از فعاليت هاي دكتر محمودي در

زمان معاونت دانشگاه ابوريحان بيروني ، ايجاد بخش دانشجويان خارجي بود و در كنار آن ، طرح بازآموزي زبان و فرهنگ ايراني را به استادان و دبيران زبان و ادبيات فارسي دانشگاه هاي هند و پاكستان به تصويب رسانيد. وي در سال 1356 خود سفري به پاكستان كرد و با ديدار از دانشگاه هاي سراسر آن كشور ، زمينه ي مساعدي را براي فراخواني همه ي استادان زبان و ادبيات فارسي سراسر شبه قاره هند و پاكستان فراهم نمود. او در سال 1357 به مصر سفر نمود و ضمن ديدار از دانشگاه هاي قاهره و اسكندريه ، در دانشگاه عين الشمس قاهره سخنراني كرد و طرح گسترش زبان فارسي در آن دانشگاه را با توجه به كثرت داوطلب پي ريزي نمود.جوائز و نشانها : در سال 1356 ، كتاب « زمينه ي فرهنگ و تمدن ايران » عليقلي محمودي بختياري به عنوان كتاب درسي در بخش خاورشناسي دانشگاه يوتا انتخاب شد.آثار : او - تو - من ويژگي اثر : عرفان از ديدگاه حافظ.2 بابل دل ايرانشهر ، چرا حافظ ؟ ، خاقاني در ايوان مدائن ، دفتر دوم فرهنگ و تمدن ايران ، دفتر دوم گنج گهر ، راهي به مكتب حافظ ، زايش دوباره در آفرينش و عشق از ديدگاه مولانا جلال الدين بلخي ، زمينه ي فرهنگ و تمدن ايران ، شكرستان ، فراز و نشيب سياست و شيوه ي كشورداري ايران ، كمينگاه دشمن، كوروش در بابل ، گنج راز ، گنج گهر ويژگي اثر : نمونه هاي نثر و نظم.16 هفت نگار در هفت تالار ويژگي اثر : تحليلي اجتماعي

از هفت پيكر نظامي.17 ويرايش و آرايش دفتر يكم سبك شناسي ( تاريخ تطور شعر فارسي ) ويژگي اثر : تأليف: ملك الشعراي بهار.

محموديان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين محموديان دانشيار و مدير گروه جمعيت شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است. وي مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران ، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس و دكتري را در رشته جمعيت شناسي از دانشگاه نشنال استراليا اخذ نموده است. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر حسين محموديان مدرك كارشناسي را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران (سال؟)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس و دكتري را در رشته جمعيت شناسي از دانشگاه نشنال استراليا اخذ نموده است. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص خدمات علمي و اجرايي آقاي دكتر محموديان مي توان مواردي همچون «معاونت اداري و مالي دانشكده علوم اجتماعي» و سمت «مشاور پژوهشي استانداري سمنان» را نام برد. فعاليتهاي آموزشي : موارد تدريس دكتر محموديان «آمار مقدماتي»، «آمار در جمعيت شناسي»، «جمعيت و تنظيم خانواده»، «جامعه شناسي روستائي»، «روش تحقيق»، «روش تحليل جمعيت شناسي»، «كاربرد كامپيوتر در علوم اجتماعي»، «مباني جامعه شناسي» و «مباني جمعيت شناسي» (در مقطع كارشناسي) و «باروري»، «جمعيت و جامعه»، «طرح تحقيق» و «مقدمات آمار» (در مقطع كارشناسي ارشد) است.چگونگي عرضه آثار : مسئوليت طرح هاي تحقيقاتي مختلفي از جمله «كاهش باروري و تغيير در موقعيت زنان در ايران,1384»، «بررسي عوامل اجتماعي و جمعيتي موثر بر سلامت كودكان زير 5 سال در ايران,1386»، «بررسي مشاركت زنان در نيروي

كار در استانهاي كشور در سالهاي 1355و 1365 و 1375» و «بررسي ويژگيهاي اقتصادي-اجتماعي سالمندان: گذشته، حال و آينده» را نيز بر عهده داشتندآثار : nbsp1 بررسي ميزان و علل مشاركت روستاييان در طرحهاي عمراني ويژگي اثر : تاليف 13712 دانش خانواده ويژگي اثر : پديدآورنده: احمد احمدي، محمدرضا شرفي، حسين محموديان، سهيلا خوش بين ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 26 شهريور، 13873 درآمدي بر مطالعات جمعيتي ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين محموديان (مترجم)، ديويد لوكاس (گردآورنده)، پل ماير (گردآورنده) ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 01 بهمن، 13844 فرهنگ ده هاي ايران-استان همدان ويژگي اثر : تاليف1369

محيط طباطبايي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1281 ش)، محقق، نويسنده، مورخ، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به محيط. در زواره ى اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى و علوم قديمه را در زادگاهش فراگرفت. در 1300 ش به اصفهان رفت و به تحصيل مقدمات طب جديد كه لازمه ى آن تحصيل زبان فرانسه بود پرداخت. ولى پس از مدتى منصرف شد و در 1302 ش به تهران آمد و دارالفنون را در سه سال و مدرسه ى عالى حقوق را در يك سال گذراند. سپس به شغل معلمى پرداخت. وى همچنين از 1327 تا 1334 ش به عنوان مستشار فرهنگى در دهلى، بغداد، دمشق و بيروت به سر برد. در 1337 ش پس از بازنشستگى به مدت بيست و يكسال، در راديو، عهده دار برنامه ى مرزهاى دانش بود. محيط طباطبايى به زبانهاى فارسى درى و عربى تسلط كامل و به زبان انگليسى و فرانسه و زبانهاى ايران قبل از اسلام آشنايى داشت. وى مقالاتى در زمينه ى تاريخ براى روزنامه هاى

«ايران»، «شفق سرخ»، «اطلاعات» و مجله ى «گوهر» مى نوشت. همچنين از 1316 تا 1318 ش اداره ى مجله ى «آموزش و پرورش» را عهده دار بود. از 1321 ش مجله ى «محيط» را تأسيس و منتشر كرد. وى سرانجام در تهران درگذشت و در محوطه ى برج طغرل، نزديك قبرستان ابن بابويه، به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش: «تاريخ اعزام محصل به اروپا»؛ «زندگى محمد زكرياى رازى»؛ «دوران نادر»؛ «تاريخ تحول نثر فارسى در قرن سيزدهم»؛ «تاريخ تحليلى مطبوعات ايران»؛ «نقش سيد جمال الدين اسدآبادى در بيدارى مشرق زمين»؛ «جغرافياى نو»؛ «شرح حال فردوسى»؛ مقدمه ى «نگارستان عجايب و غرايب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 18، ش 6 -1، ص 256)، ادبستان (س 3، ش 33، ص 94)، ادبيات نوين (309)، تاريخ برگزيدگان (398 -396)، الذريعه (310/ 24)، سخنوران نامى معاصر (3204 -3198/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3307 ،2114/ 2 ،1043/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 10، ص 9 -3)، مجله ى محيط (مقدمه/ يازده- بيست و يك)، مؤلفين كتب چاپى (793 -792/ 5).

محيط فراهاني، معصوم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1235/ 1230 ق)، وقايع نگار و شاعر، متخلص به محيط. پدرش مشهور به قايم مقام اول و برادرش، ميرزا ابوالقاسم، مشهور به قايم مقام ثانى بود. محيط در ملازمت عباس ميرزا بوده و در نويسندگى مهارت داشته است، به همين دليل از جانب عباس ميرزا به منصب وقايع نگارى خاص رسيده بود. وى در زبان و ادبيات عرب و سرودن شعر نيز ماهر بود. او در جوانى از دنيا رفت. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1615 -1614/ 3)، الذريعه (1015/ 9)، ريحانه (251/ 5)، طرائق الحقائق (277/

3)، سفينة المحمود (295 -294/ 1)، فرهنگ سخنوران (824)، مجمع الفصحا (988 -987/ 5)، مصطبه ى خراب (169 -168)، نگارستان (130 -129).

مخبرالسلطنه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مخبرالسلطنه (حاج مخبرالسلطنه) مهديقلى ميرزا. از خاندان معروف هدايت و از بستگان رضاقلى خان هدايت است. وى از مطلعان تاريخ و فرهنگ ايران بود و در سياست به مناصب عالى رسيد. آثار بسيارى از خود بجا گذاشت كه عبارتند از:

1- فوائد الترجمان در تعليم زبان فرانسه در دو جلد. 2- تحفةالافاق در تاريخ و جغرافيا، سياست و اقتصاد اروپا. 3- گزارش ايران باستان يا تحقيقى در سلسله ى كيان. 4- مجمع الادوار در علم موسيقى 5- افكار امم در تحقيق مذاهب و تطبيق آن با حكمت. 6- سفرنامه ى گرد كره از طريق چين و ژاپن به عزم زيارت بيت اللَّه. 7- خاطرات و خطرات. وى تا آخر عمرش كه 1334 شمسى مى باشد مشغول تأليف و تصنيف بوده است. حاج مخبرالسلطنه در سال 1305 شمسى وزير فوائد عامه گرديد. در ارديبهشت 1306 به رياست عالى ديوان تميز منصوب شد و در خرداد 1306 براى اولين بار به نخست وزيرى برگزيده شد و در ديماه 1309 مجدداً نخست وزير گرديد. وى در چهارشنبه 22 شهريور 1334 شمسى درگذشت.

حاج مخبرالسلطنه هدايت، از رجال سياسى بود كه پيش از اين كه خود به سياست و پرداختن به آن علاقه داشته باشد، به موسيقى تمايل داشت ولى جو نامساعد و حال و هواى دوران زندگى او، هدايت را به طرف سياست سوق داد ولى هيچگاه اين مرد از عشق و علاقه خويش كه همان موسيقى بود، دست نكشيد و در هر فرصتى كه به دست مى آورد به سوى آن مى رفت.

حاج مخبرالسلطنه هدايت به خط نت آشنايى

كامل داشت به همين سبب دو كتاب موسيقى از وى به رشته تحرير درآمده و از او به يادگار مانده است، هدايت بيشتر با سيد مهدى دبيرى و دكتر صلحى مأنوس بود.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد سوم)

مختار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. هنرمند دوره ى ناصرى است. تنها اثر وى قلمدان گل و مرغى زيبايى است كه بر رويه آن، دو پرنده تنها جلب نظر مى كند و رقم «كمترين مختار» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1139/ 3).

مدائني

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ال...) ابوالحسن على بن محمد (و. 135 ه.ق- ف. 225 ه.ق) از شاگردان معمر بن اشعث متكلم، اديب و مورخ بود او را تأليفات بسيار است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مدني ثاني

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نافع بن عبدالرحمن بن ابى نعيم تابعى اصفهانى مكنى به ابوالحسن يا ابوعبداللَّه يا ابونعيم يا ابوعبدالرحمن يا ابورويم و مشهور به مدنى ثانى (ف. 159 تا 169 ه.ق) يكى از قراء سبعه بوده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مدني مقدم، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1322 (دى)، رشت.

درگذشت: اسفند 1365، آلمان.

دكتر رضا مدنى مقدم تحصيلات ابتدايى و متوسطه را تا سال پنجم در شهر رشت گذرانيد. پس از اخذ ديپلم به سال 1342 در تهران، چهار سال به شغل آموزگارى در شهريار و اطراف كرج پرداخت. در سال 1347 به آلمان سفر كرد و در دانشگاه اشتوتگارت به تحصيل پرداخت. در سال 1979 به اخذ درجه ى فوق ليسانس و مهندسى در رشته ى معمارى نايل آمد و در ژوئيه 1985 موفق به گذراندن درجه ى دكتراى معمارى از دانشگاه مزبور گردانيد و كمى بعد به عنوان استاديار دانشكده ى معمارى آن دانشگاه برگزيده شد.

تخصص وى گرچه در رشته ى معمارى و مهندسى ساختمان بود اما به سبب علاقه اش به ايران و گيلان اوقات فراغت را به پژوهش و ترجمه و نگارش در زمينه ى ايران شناسى مشغول بود. از جمله عنوان هايى كه از وى به چاپ رسيده است مى توان به موارد زير اشاره نمود: فرمانروايان گيلان (مجموعه چهار گفتار پيرامون تاريخ و جغرافياى گيلان، تأليف ه. ل. رابينو با همكارى م. پ. جكتاجى، رشت، 1364)؛ كتابى درباره ى معمارى بومى گيلان به زبان آلمانى (اين كتاب در واقع پايان نامه ى دكتراى وى بوده است كه در اشتوتگارت به سال 1986 منتشر شد)؛ مقاله هايى كه در يادگارنامه ى ابراهيم فخرايى (تهران، 1363)؛ و مجله «آينده» به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مذهب اصفهاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1293 ق)، مذهب، نقاش، قلمدان ساز و خطاط. از شاگردان سيد ابوالقاسم حسينى مذهب باشى اصفهانى بود و شيوه ى وى را پيروى مى نمود. ميرزا محمدتقى علاوه بر هنر تذهيب و مراحل مختلف آن، در تصويرسازى و چهره پردازى نيز مهارت داشت. عمده كار اين استاد، تهيه جلد

و قاب آينه و قلمدان و ساير كارهاى روغنى بود كه در كارگاه هنرى مخصوص خود عمل مى آورد. سمت سرپرستى استادان كارگاه بر عهده ى اين هنرمند بود و پرداخت و اصلاحات پايانى را خود انجام مى داد. او خط نسخ و رقاع را نيز خوش مى نوشت و آثارش را به خطوط زيبا ترقيم مى كرد. از آثار وى: جلد قرآن ممتازى كه با گلهاى افشان تذهيب و تشعير شده، با رقم: «نقل من... سيد ابوالقاسم مذهب باشى، عن العبد محمدتقى مذهب سنه 1278»؛ قاب آينه ى بسيار استادانه اى كه تصاوير دختران را بر روى آن نقاشى كرده و كناره ها و حواشى را به تذهيب و تشعير عالى آرايش داده، با رقم: «راقمه محمدتقى مذهب الاصفهانى 1281»؛ قاب روغنى قرآنى كه در كمال زيبايى عمل آمده و جامع اقسام شيوه هاى تذهيب كارى در نقوش اسليمى و ساير مراحل تذهيب است و به خط رقاع استادانه اى درج شده: «رقم ميرزا محمدتقى مذهب 1293». سه اثر ديگر وى در «احوال و آثار نقاشان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (674 -673/ 2).

مذهب اصفهاني، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مذهب و قلمدان ساز. نواده ى آقا ابوطالب مدرس بود. وى تذهيب را نزد آقا محمدجواد مذهب آموخت و در اين هنر مشهور شد. محمدحسين ابرى سازى و قلمدان سازى را خوب مى دانست و در حل كارى و زرينه سازى و نقوش اسليمى و ساير مراحل فنون طلاكارى نيز استاد شيرين قلمى به شمار مى آمد. آثار رقم دار وى مشاهده نشده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (708/ 2)، هنر قلمدان (137).

مذهب باشي شيرازي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش، مذهب و قلمدان ساز. هنرمند ماهر شيرازى بود كه از طرف ناصرالدين شاه مفتخر به لقب مذهب باشى شد. وى در تمام شيوه هاى طلاكارى و تذهيب و تشعير و افشان و حل كارى و ترصيع الوان سرلوحها، استادى تمام عيار بود. همچنين در آبرنگ و قلمدان و جلدسازى نيز استاد بود و در گل و مرغ و تصوير و شبيه پردازى دستى موزون داشت. از آثار وى، قلمدان زيبايى كه در انواع شيوه هاى طلاكارى تصوير شده و در وسط رويه آن، گل و مرغ جلب نظر مى كند و در كناره ها رقم «يا وهاب 1271» دارد؛ تذهيب و آرايش قرآنى كه به خط ميرعلى كاتب شيرازى است، با رقم: «قد فرغ من تذهيب القرآن... عبدالوهاب 1277»؛ جلد قرآنى با تذهيبهاى انبوه و افشان گل گشنيزى كه در حواشى كناره ها،نقوش اسليمى جلوه گر است، با رقم: «ذهبه العبد المذنب عبدالوهاب 1282»؛ قلمدانى كه به انواع نقوش اسليمى ترصيع و تذهيب شده و در وسط رويه آن، دسته گل الوانى به نازك قلمى تصوير گشته و در كناره ها رقم «يا وهاب 1289» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (352 -351 /

1)، گلستان هنر (پنجاه و دو)، هنر قلمدان (134).

مذهب باشي شيرازي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 ق)، مذهب، قلمدان ساز و خطاط. مذهب باشى شيراز بود و در تذهيب و زرافشانى و حل كارى مهارت داشت. او در چهره پردازى و شبيه سازى نيز قوى دست بود و همچنين انواع خطوط را خوش مى نوشت. علينقى شيرازى، خوشنويس معروف، برادر كهتر وى بود. از آثار او: قلمدان پرمايه اى در زمينه ى مشكى كه گلهاى طلايى كم نظيرى بر روى آن نقش بسته و حواشى و كناره ها نيز حل كارى شده است، با: «رقم احقر عباداللَّه محمود مذهب باشى 1280»؛ جلد طلايى و مذهبى كه در زمينه مشكى تذهيب شده و داراى رقم «مذهب باشى» است؛ قلمدان مذهب و حل كارى شده كه بر رويه و وسط آن تصوير زن جوانى است و كناره ها نيز، گل و مرغ و ساير گلهاى تزيينى دارد، با: «رقم احقر عباداللَّه محمود مذهب باشى سنه 1298» .

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (548)، احوال و آثار نقاشان (1118 -1117/ 3)، گلستان هنر (پنجاه و دو)، هنر قلمدان (162).

مرادي نسب، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مرادي نسب

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين مرادي نسب در سال 57 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه حقاني كه زير نظر شهيدان قدوسي و بهشتي بود مشغول تحصيل شدم . دوره مقدماتي و دوره سطح و كفايه و مكاسب را در آنجا گذراندم كه از محضر اساتيدي بزرگ همچون آقايان آيت الله استادي ، مصلحي (قدس سره) و بحريني بهره بردم . و در دروس خارج اصول و فقه آقايان حضرات آيات مكارم شيرازي ، فاضل لنكراني ، نوري همداني ، سبحاني و تبريزي

شركت كردم ؛ در ضمن در دوره تربيت مربي كودكان كه از طرف دفتر تبليغات اسلامي برگزار مي شد شركت كردم و چون علاقه به تاريخ اسلام داشتم در اين حوزه فعاليت خود را آغاز كردم و در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه دوره آموزشي و پژوهشي را گذراندم و در پايان نامه خود را تحت عنوان نقد و بررسي متن مغازي موسي بن عقبه (م 141) دفاع كردم ؛ اين پايان نامه در سال 80 رتبه برتر پژوهشي از طرف دبيرخانه ارشاد و فرهنگ اسلامي شناخته شد .

مرزباني بغدادي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(384/ 378/ 371 -297/ 296/ 287 ق)، محدث، اخبارى، مورخ و اديب معتزلى. معروف به كاتب مرزبانى. اصلش از خراسان است و در بغداد به دنيا آمد. او را جاحظ زمانش خوانده اند. در حديث ثقه بود و معتزلى، اما گفته اند كه به تشيع نيز گرايش داشت و نيز گفته اند كه او اولين كسى است كه «ديوان» يزيد بن معاوية بن ابى سفيان را جمع آورى و تدوين نمود. از ابوالقاسم عبداللَّه بن محمد بغوى و ابوحامد محمد بن هارون حضروى و احمد بن سليمان طوسى و ابوبكر بن دريد و ابوعبداللَّه نفطويه و ابوبكر محمد بن قاسم انبارى و ابوبكر ابن ابى داوود سجستانى و از همطبقه آنها حديث شنيد. ابوعبداللَّه صيمرى و ابوالقاسم تنوخى و على بن ايوب قمى و ابومحمد حسن بن على جوهرى و محمد بن مظفر دقاق و عتيقى و ديگران از وى حديث شنيدند. به گفته ى ابوعلى فارسى نحوى مرزبانى از محاسن دنيا بود و عضدالدوله با تمام عظمتش بر در خانه او مى ايستاد تا او از منزل خارج شود. خانه او مجمع

فضلا و اديبان بود. گفته اند كه او اولين واضع علم بيان بوده است و نيز گفته شده كه او از مشايخ شيخ مفيد است. در بغداد درگذشت. ابوبكر خوارزمى فقيه بر او نماز گزارد و در منزلش، در قسمت شرقى، در محله عمر رومى دفن شد. او در فنون مختلف علوم اسلامى تصنيفات و تأليفات بسيارى نگاشت. از آثارش: «اخبار الشعراء»، كه عده اى آن را با «اخبار الشعراء المحدثين» يكى دانسته اند؛ «معجم الشعراء»، شامل پنج هزار اسم، در هزار برگ؛ «اخبار المعتزلة»؛ «تلقيح العقول»؛ «الرياض»؛ «الازمنة»، در هزار برگ؛ «الاوائل»، در حدود هزار برگ؛ «الدعاء»؛ «المعلى فى فضائل القرآن»؛ «ذم الدنيا»؛ «الشباب و الشيب»؛ «كتاب الشعر»؛ «اشعار النساء»؛ «اشعار الخلفاء»؛ «الزهد و اخبار الزهاد»؛ «الفرج»؛ «العبادة»؛ «اخبار المحتضرين»؛ «المراثى»؛ «المغازى»؛ «الهدايا»؛ «نسخ العهود الى القضاة»؛ «المديح فى الولائم و الدعوات»؛ «اخبار النحاة»؛ «اخبارالمتكلمين»؛ «شعراء الشيعه»؛ كتاب «ما نزل من القرآن فى على (ع)»؛ كتاب «المفصل»، در علم بيان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210/ 7)، اعيان الشيعه (33/ 10)، انساب سمعانى (257 -256/ 5)، ايضاح الكمنون (80/ 2)، تاريخ الاسلام (حوادث 87 -86/ 400 -381)، تاريخ بغداد (136 -135/ 3)، تأسيس الشيعه (95 -94)، الذريعه (162/ 25 ،147/ 24 ،290 ،218 -217/ 21 ،250/ 20 ،192/ 14 ،23/ 13 ،314/ 11 ،429/ 4 ،472 -471/ 2 ،531 ،336 -335/ 1)، روضات الجنات (323 -322/ 7)، ريحانه (283 -282/ 5)، سير النبلاء (449 -447/ 16)، شذرات الذهب (112 -111/ 3)، العبر (166 -165/ 2)، فوائد الرضوية (588)، الفهرست لابن النديم (193 -190)، الكامل (167 -166/ 7)، كشف الظنون (1734 ،1106)، الكنى و الالقاب (179

-177/ 3)، لسان الميزان (427 -426/ 6)، معجم الادباء (272 -268/ 18 ،47/ 1)، معجم المؤلفين (98 -97/ 11)، المنتظم (26/ 9)، الاعتدال (641 -640/ 3)، النجوم الزاهرة (170/ 4)، الوافى بالوفيات (237 -235/ 4)، وفيات الاعيان (356 -354/ 4)، هدية الاحباب (238)، هدية العارفين (54/ 2).

مرعشي نجفي، شهاب الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1411 -1318/ 1315 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، محدث، نسابه، رجالى، مدرس، مورخ و رياضيدان. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و علوم ادبى را از پدرش و شيخ مرتضى طالقانى و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى و علم انساب آل رسول را از پدرش و سيد محمدرضا صائغ بحرانى و علم تفسير را از پدرش و شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و ميرزا محمدعلى چهاردهى رشتى و فقه و اصول استدلالى را از آقا ضياءالدين عراقى و شيخ مهدى مازندرانى و سيد حسن صدر و شيخ مهدى خالص و علم كلام را از شيخ محمدجواد بلاغى و شيخ محمداسماعيل محلاتى و رياضيات را از شيخ ياسين عليشاه هندى و ميرزا محمود اهرى فراگرفت. در 1342 ق به تهران آمد و در عرفان و علوم عقلى از محضر ميرزا مهدى آشتيانى و ميرزا طاهر تنكابنى و در رياضيات از محضر ميرزا حيدرعلى نايينى استفاده نمود. سپس به قم رفت و در محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى تلمذ نمود و از او و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى اجازه ى اجتهاد داشت. او از علماى عامه و علماى زيديه و علماى اسماعيليه و بسيارى از

علماى اماميه اجازه روايت داشت. پس از درگذشت آيت اللَّه حايرى وى عهده دار اداره حوزه ى علميه، تدريس، مرجعيت و امامت جماعت و ايجاد بناهاى خيريه و انتشار كتب گرديد. در قم درگذشت و در كتابخانه ى خود دفن شد. از آثارش: بناى مدارس: علميه، مهديه و مؤمنيه در قم؛ تأسيس حسينيه ى مركز تبليغى قم؛ كوى آيت اللَّه مرعشى نجفى، بالغ بر يكصد و چهل خانه، براى سكونت طلاب و فضلاء؛ كتابخانه ى آيت اللَّه مرعشى نجفى در قم، كه بيش از سى و پنج هزار كتاب آن از كتب شخصى ايشان و بقيه اهدايى مردم است و متجاوز از پانزده هزار كتاب خطى نفيس دارد و از اين رو از كتابخانه هاى كم نظير ايران به حساب مى آيد. از آثار علمى وى: «اجوبة المسائل»؛ «اعيان المرعشيين»، در شرح احوال خاندان مرعشى؛ «انس الوحيد»؛ «التجويد»؛ «روض الرياحين»؛ «طبقات النسابين»، از صدر اسلام تا عصر حاضر؛ «الفروق»؛ «القبلة»، مشتمل بر مباحث هيئت؛ «المسلسلات الى مشايخ الاجازات»؛ «مشجرات آل الرسول (ص)»، در انساب آل محمد (ص)؛ «مصباح الهداية فى شوارع الكفاية»، كه حاشيه مختصر بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى است؛ «المعول فى امر المطول»؛ «مقدمة التفسير»؛ «مناسك الحج»؛ «الهداية»، در شرح «الكفاية»؛ «مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار»؛ «مزارات علويين» در ايران و غيره؛ «الصناعات الفقهية»، در شرح الفاظ مصطلح فقهاء؛ «جذب القلوب الى ديار المحبوب»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «معالم»؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «الرد على مدعى التحريف».[1]

يكى از مفاخر امروز عالم تشيع است كه حق عظيمى بر حوزه علميه قم و اسلام و مسلمين دارد و يكى از افتخارات بزرگ شيعه است و در ميان عموم مسلمين شهرت بسزائى دارد و

بسيار مورد تجليل و تكريم علماء اهل سنت مصر و سوريا و يمن و حجاز و پاكستان و هندوستان و افغانستان و جاوه و سودان و اندونزى و غيره است و از وى به امام اعظم و علامه اكبر و نسابه بحاثه و مجاهد بزرگ تعبير مى كنند.

اسم شريفش سيد شهاب الدين و كنيه اش ابوالمعالى و شهرتش مرعشى نجفى است.

در صبح روز پنجشنبه بيستم ماه صفر 1318 قمرى در نجف اشرف متولد و جامع شرافت حسب و فضيلت نسب مى باشد زيرا از طرف پدر به سيد فقيه نبيه عارف عابد زاهد محدث علامه سيد قوام الدين مرعشى مشهور به ميربزرگ موصول مى باشد كه از بزرگترين خانواده هاى علويين و اشرف و اجمل و انبل ايشان بوده و در هر طبقه متحلى بحليه مزاياى دينى و دنيوى و نوعا عالم ربانى و يا متمكن به اريكه جهانبانى و يا طبيب حاذق و يا نقيب بصير و يا وزير روشن ضمير و مانند اينها بوده اند و جده پدرى ايشان شريفه طباطبائيه و جده مادرى ششمى وى كه مدفون در رواق مطهر حضرت رضا عليه السلام است دختر شاه عباس صفوى مى باشد.

شرف تتابع كابر عن كابر

كالرمح انبوب على انبوب

نسب شريفش چنانچه مشروحا ذكر شد بسى وسه واسطه به امام چهارم حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهماالسلام منتهى مى شود و والده ماجده ايشان علويه صالحه فاضله بنت مرحوم آيت الله آقاسيد ابوالقاسم خوئى فرزند مرحوم آقا سيد مهدى خوئى است كه از بنى اعمام مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيدحسين كوه كمرى عم بزرگوار مرحوم آيت الله آقاى سيدمحمد حجت مى باشد.

ترجمه اين بزرگوار زينت كتب رجالى مانند اعيان الشيعه و ريحانه الادب جلد چهارم صفحه 11 و

علماء معاصرين صفحه 217 و آثارالحجه جلد 2 صفحه 46 و معارف الرجال جلد دوم صفحه 268 و مشاهير دانشمندان اسلام جلد چهارم صفحه 108 طبقات الشيعه جزء دوم از قسم اول صفحه 847 و ده ها كتاب ديگر مانند زندگانى پيشواى اسلام عمادزاده اصفهانى و مقامات معنوى آقاى معلم و غيره مى باشد.

علماء معاصرين گويد: صاحب ترجمه از اكابر و اجلاء عصر حاضر ما كه علامه فهامه نسابه فقيه اصولى محدث رجالى اديب اريب فاضل كامل مورخ رياضى حاوى الفروع و الاصول جامع المعقول و المنقول و بكثرت مشايخ نسبت به اهل عصر خود ممتاز و در اخلاق فاضله داراى امتياز و مرجع سوالات متنوعه بسيارى از ديگر فرق مسلمين بلكه از علماء نصارى مى باشد كه پرسشهاى گوناگون از بلاد دور و دراز به حضرتش فرستاده و به پاسخ متين و متقن نائل مى گردند. كه از آنهاست سوالات شيخ عبدالسلام كردى شافعى و سوالات فاضل متبحر عيسى اسكندر معروف لبنانى است كه در عصر ما از مشاهير نويسندگان علماء نصارى است و صاحب ترجمه علاوه بر مراتب علمى مساعى جميله عملى در ترويج دين مقدس اسلامى و اعلاء كلمه حق به كار برده جمعى از يهود و نصارى در اثر تبليغات حقايق سمات وى مشرف به اسلام شدند و نيز گروهى از باييه و صوفيه و ديگر منحرفين از اسلام و ايمان باذعان عقايد حقه جعفريه مستبصر گرديده اند و در ادوار زندگانى خود با فحول رجال و متخصصين هر فنى ملاقات و از هر باغى گلى چيده و از هر بلبلى نوائى شنيده و مرجع افاده و استفاده افاضل وقت خود بوده و مى باشند.

و از كثرت

زهد و ورع پيرامون زخارف دنيويه نگرديده و علاقه قلبى را بالمره از آنها قطع و فقط به جمع كتب متنوعه علميه كه آن هم محض آخرت و آخرت محض است و ربطى به زخارف دنيويه ندارد ميل مفرطى داشته و دارند و كتابخانه ايشان مانند نگارخانه ارتنك حاوى گلهاى رنگارنگ مى باشد كه هر يك از فقيه و اصولى و حكيم و متكلم و منطقى و رجالى و رياضى و اديب و طبيب و متخصصين علوم غريبه و صنايع عجيبه مى توانند از آن گلزار محمدى و بوستان علوى موافق دلخواه خود گلى چيده و يا عطرى مناسب مشام خود استشمام نمايد.

در سخاوت و بذل و كرم و سعه صدر نادره زمان و وحيد دورانست. مراجع و زعماء مبسوط اليد بسيارى ديده ام ولى به اين صفات و خصايص كمتر يافته ام.

انصاف مى دهم كه دليران و دلبران

بسيار ديده ام ولى نه به اين حسن دلبرى

بالاخص در اعطاء كتب و انفاق انگشتر كه اقتداء به جد كرام خود اميرالمومنين عليه السلام نموده و هزاران نفر از دانشمندان و علماء اعلام و خطباء عظام و اصناف ديگر انام را به بذل انگشتر عقيق و فيروزه و غيره مسرور و مفتخر نموده است.

اساتيد و مشايخ اجازه معظم له

آن جناب مقدمات را از مرحوم شيخ زاهد عابد شيخ مرتضى طالقانى و والد معظم خود و ديگر مشايخ وقت اخذ نموده و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى كه در تلاوت قرآن عاصم زمان خود بوده اخذ و علم انساب آل رسول صلى الله عليه و آله را از والد معظم خود و از استاد عماد سيد محمدرضا صائغ بحرانى و ديگر اساتيد

فن تلمذ نموده و علم تفسير را از والد مكرم و عالم زاهد صاحب كرامات شيخ محمدحسين بن محمدخليل شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين مذكور و هم ميرزا محمدعلى رشتى صاحب كتاب شرح القبله و آقا ميرزا محمود شيرازى و آقا شيخ محمدحسين قاجارى تهرانى نجفى و ديگر اجلاء وقت تلمذ نموده و در فقه و اصول استدلالى حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ مهدى نوائى مازندرانى و ديگر اجلاء و سه سال در سامره و كاظمين در فقه و حديث و رجال و دراية حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا سيد حسن صدر و در اصول از بحث مرحوم آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ محمدجواد بلاغى و آيت الله شيخ محمداسمعيل محلاتى فراگرفته و در سال 1342 ق به تهران وارد و در آنجا حدود يكسال توقف نموده و عرفان و علوم عقليه و رياضيات و بعض فنون ديگر را از افاضل تهران مانند آيت الله آقا حسين نجم آبادى و آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نورى و ديگران استفاده كرده تا آنكه حاوى مراتب علميه و عمليه عقليه و نقليه گرديده و در سال 1343 قمرى مهاجرت به قم نموده و تا اين تاريخ كه سال 1393 هجريست پنجاه سال در اين بلده طيبه مشغول به تدريس و تاليف كتب

متنوعه و اقامه جماعت و مرجعيت و سرپرستى حوزه مقدسه علميه قم مى باشند و با اين همه مشاغل و گرفتاريهائى كه شب و روز وى را مستغرق نموده است كمتر مستحب و نافله است كه از وى فوت شود.

مشايخ اجازه آن جناب كه تمامى از مراجع تقليد و علماء اعلام و فقهاء عظام فريقين اماميه و عامه و زيديه و اسماعيليه اند از دويست نفر متجاوز است كه براى تبرك چند نفر آنان را ذكر مى نمايم.

1- السيد حسن صدر كاظمين 2- السيد نجم الحسن الهتدى موسس مدرسه الواعظين در لكنهو هندوستان 3- السيد ناصر حسين ابن آيت الله السيد حامد حسين صاحب عبقات الانوار 4- السيد محسن الامين الشامى 5- السيد ابوالقاسم الدهكردى 6- السيد عبدالحسين بروجردى آل كمونه 8- الشيخ على بن محمد الرضا آل كاشف الغطاء 8- الشيخ هادى آل كاشف الغطاء 9- الشيخ مرتضى آل كاشف الغطاء 10- الشيخ محمدجواد البلاغى 11- الشيخ محمداسماعيل محلاتى 12- السيد جعفر آل بحرالعلوم 13- الشيخ فتح الله شريعت اصفهانى 14- الميرزا محمد العسكرى التهرانى 15- آيت الله السيد ابوالحسن اصفهانى 16- آيت الله السيد محمد فيروزآبادى 17- آيت الله الميرزا حسين نائينى 18- آيت الله الحاج الشيخ عبدالكريم الحايرى 19- آيت الله الحاج آقاحسين قمى 20- آيت الله حاج آقاحسين بروجردى و آيت الله آخوند ملامحمدحسين فشاركى و آيت الله آقاسيد محمد نجف آبادى و آيت الله آقاسيد على نجف آبادى و آيت الله آقا شيخ عبدالنبى نورى و آقاى امام جمعه خوئى و آقاى شيخ مهدى حكمى قمى و آقاى شيخ محمدعلى آيت الله شاه آبادى و آقا ميرزا ابوالهدى كرباسى و آقاى حاج شيخ على اكبر نهاوندى مشهدى و آقا سيد محسن اراكى و آقاى حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و آقاى حاج

شيخ عباس محدث قمى و آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى كمپانى و آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه كفايه و آقا شيخ عبدالحسين رشتى صاحب حاشيه كفايه و آقاسيد مهدى بحرانى نسابه نجفى و آقاميرزا محمدعلى اردوبادى و آقا سيدمحمدباقر كشميرى و آقاسيد راحت حسين رضوى كوپال پورى و آقا سيد عبدالباقى شيرازى ملاباشى و صدها نفر ديگر و اجازات اجتهاد ايشان از آقا ضياءالدين عراقى و آقاى فشاركى و آقاى يثربى كاشانى و آقا شيخ محمدحسن اصفهانى و آقا شيخ عبدالكريم يزدى.

آثار علمى و قمى معظم له كه به طبع رسيده و يا مخلوط مانده است بسيار است از آن جمله:

1- تعليقات بر احقاق الحق قاضى نورالله شهيد در بيست و شش مجلد كه يازده مجلد آن به طبع رسيده و باقى آماده براى طبع مى باشد و اين تعليقات خود شرح مبسوط و كتاب مستقلى در ولايت اميرالمومنين على عليه السلام و خاندان عصمت و طهارت و امامت ائمه معصومين عليهم السلام و فضائل آن خاندان است از هزاران كتب اهل سنت انتخاب شده بنحو استدلال با رعايت اختصار.

2- غايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى حواشى بر عروه الوثقى علامه يزدى در دو مجلد بزرگ.

3- توضيح المسائل كه بكرات به طبع رسيده 4- حاشيه بر فصول المهمه شيخ حر عاملى 5- كتاب الهدايه حاشيه بر كفايه.

6- دفع الغاشيه عن وجه الحاشيه (حاشيه بر حاشيه ملاعبدالله يزدى در منطق) 7- المعول فى امر المطول.

8- جذب القلوب الى ديار المحبوب در سوانح و وقايع ايام عمر 9- مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار حاشيه بر تقريرات اصول شيخنا الانصارى.

10- مشجرات آل الرسول كه از بزرگترين تصنيفات شيعه و گرانبهاترين

كتب در انساب است در چند مجلد.

11- الرساله الافطسيه در نسب گروهى از سادات طفرود كه در تهران چاپ شده.

12- الرحله الشيرازيه كه در مسافرت به شيراز نوشته اند 13- الرحله الاصفهانيه در مسافرت به اصفهان تاليف نموده اند.

14- مزارات علويين در ايران و خارج ايران.

15- كتاب المسلسلات فى مشايخ الاجازات در سه مجلد به شرح زير 1- در اجازات علماء اماميه از اثناعشريه كه به معظم له داده اند 2- اجازاتى كه علماء عامه از حنفى ها و مالكيها و شافعيها و حنبليها و زيديه و غير آنان كه براى آن جناب نوشته اند 3- اجازاتيكه ايشان به ديگران داده اند.

مرجع تقليد، محقق، عالم دينى.

تولد: 1276(20 صفر 1315 ق.)، نجف اشرف.

درگذشت: 7 شهريور 1369(7 صفر 1412 ق.) قم.

آيت الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى، فرزند سيد شمس الدين، آموزش هاى اوليه خود را نزد پدر و جده اش آغار كرد. پس از اين در حوزه هاى درس اساتيد شركت كرد. در وس مقدماتى را نزد پدر، شيخ مرتضى طالقانى، شيخ محمدحسن سدهى اصفهانى نجفى، شيخ شمس الدين شكوئى قفقازى، سيد محمدكاظم خرم آبادى نجفى، ميرزا محمود معلم و نيز جده خود بى بى شمس شرف بيگم طباطبايى فراگرفت. وى تجويد و قرائت قرآن را از ميرزا ابوالحسن مشكينى نجفى، پدرش سيد شمس الدين مرعشى نجفى، سيد آقا شوشترى، شيخ عبدالسلام كردستانى شافعى و شيخ نورالدين بكتاشى شافعى آموخت. علم انساب را از پدر خود از سيد محمدرضا موسوى بحرانى و سيد محمد مهدى غريقى صائغ و تفسير قرآن را از پدر و از شيخ محمد حسين شيرازى، سيد هبةالدين شهرستانى و سيد ابراهيم رفاعى شافعى بغدادى و فقه و اصول را از پدر خود و از شيخ مرتضى طالقانى، سيد

محمدرضا مرعشى نجفى رفسنجانى شيخ غلامعلى قمى، ابوالحسن مشكينى نجفى، سيد آقا شوشترى، ميرزا حبيب الله اشتهاردى، ميرزا محمد تهرانى، ميرزا محمدعلى كاظمينى، شيخ عبدالحسين رشتى، ميرزا آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، شيخ موسى كرمانشاهى، شيخ نمعت الله لاريجانى، سيد على طباطبائى يزدى، شيخ محمدحسين شيرازى، ميرزا محمود شيرازى، سيد جعفر بحرالعلوم، سيد محمدكاظم خرم آبادى و عباس خليلى و علوم رياضى و هيئت را از شيخ عبدالكريم بوشهرى، سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى، دكتر عندليب زاده، ميرزا محمود اهرى، محمد محلاتى، شيخ عبدالحميد رشتى، احمد منجم، سيد محمدكاظم عصار، جمال الدين كرباسى و علم طب را از پدر و از محمدعلى خان مؤيد الطباء و علم رجال و درايه و حديث را از پدر و از سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ عبدالله مامقانى، شيخ محمد حرزالدين نجفى، ميرزا على حسينى مرعشى شهرستانى و ميرزا ابوالهدى كرباسى، فقه و اصول استدلالى را از آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد احمد بهبهانى، شيخ احمد كاشف الغطاء، شيخ على اصغر ختيايى تبريزى، شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، شيخ على بن باقر نجفى، شيخ محمداسماعيل محلاتى، شيخ عبدالنبى نورى، سيد ابراهيم اصطهباناتى، حسين نجم آبادى، آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، سيد على يثربى كاشانى و محمدرضا مسجدشاهى فراگرفت. آنگاه در شهرهاى سامرا و كاظمين مدت سه سال فقه و حديث و رجال را از آيت الله سيد حسن صدر و اصول را نزد آيت الله شيخ مهدى خالصى آموخت و بعد از مراجعت به نجف اشرف علم كلام را نزد آيت الله شيخ محمد جواد بلاغى، شيخ محمد اسماعيل محلاتى، سيد هبةالدين شهرستانى، على اكبر يزدى، پدر خود و ديگران آموخت.

آيت الله مرعشى موفق به دريافت بيش از چهارصد اجازه ى روايتى و تعدادى اجازات اجتهاد و

اجازات نفسى از مشايخ ديگر گرديد كه اجازات كتبى وى در كتاب المسلسلات فى الاجازات آمده است.

آيت الله مرعشى نجفى در بيست و يكم محرم 1342 از نجف به ايران آمد و پس از سفرى به مشهد و تهران و شهر رى، به قم سفر كرد و به سبب درخواست آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى در قم ساكن شد و مدتى هم در جلسات درس ايشان و حوزه هاى دررس آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى قمى، آيت الله سيد على يثربى كاشانى و على اكبر مدرس يزدى، معروف به حكيم الهى و ديگر علما شركت كرد.

آيت الله مرعشى نجفى از زمان ورود به قم، در كنار آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به تحكيم پايه هاى حوزه ى نوپاى قم پرداخت. ورود وى به ايران و قم مصادف بود با آغاز زمامدارى رضاشاه بود كه با مظاهر اسلام و تشيع به مبارزه برخاسته بود. او در مقابل فشارها و ضربات رضاشاه عليه حوزه و روحانيت مردانه ايستاد و جلسات درس او منظم بين شش تا هفت جلسه درس در مدرسه فيضيه، صحن و حرم حضرت معصومه (س) برقرار مى شد. به اين ترتيب وى را مى توان يكى از مؤسسان حوزه ى علميه ى قم به شمار آورد كه تا هنگام رحلت آيت الله حائرى يزدى، همگام با ايشان فعاليت كرد. پس از رحلت آيت الله حائرى يزدى نيز در جهت حفظ و بقاى حوزه كوشش كرد. در آن زمان حلقه هاى دروس خارج فقه و اصول خود را تشكيل داد.

آيت الله مرعشى پس از رحلت آيت الله بروجردى در 1380 ق. جزو معدود مجتهدانى بود كه به عنوان مرجعيت شيعه انتخاب گرديد و از آن پس به عنوان يكى از اركان اصلى حوزه

و جهان تشيع درآمد و به سهم خويش در اداره ى حوزه ى علميه ى قم شركت نمود. وى بيشتر از هفتاد سال به تدريس در حوزه ى علميه ى قم مشغول بود.

آثار و تأليفات وى به اين شرح است: تعليقات احقاق الحق قاضى نورالله مرعشى شوشترى شهيد كه بيست و هفت جلد آن منتشر شده و تا پنجاه جلد مى رسد، مشجرات آل رسول الله الاكرام (ص)، شرح و حاشيه بر عمدة المطالب (در چند مجلد)، طبقات النسابين، الهداية فى معاضل الكفاية، حواشى رسائل شيخ مرتضى انصارى، المسلسلات فى الاجازات، مسارح الافكار فى مطارح الانظار (حاشيه بر تقريرات شيخ انصارى)، المعول فى امر المطول، الوقت و القبلة الرد على مدعى التحريف، مصطلحات فقهيه، الغاية القوى، سلوة الحزين و مونس الكئيب، المشاهد و المزارات، القصاص على صوء القرآن و سنته (به قلم عادل علوى، 1374).

از خدمات فرهنگى آيت الله مرعشى نجفى مى توان به اين موارد اشاره كرد: ساختن مدارس علوم دينى و تعمير آنها در قم مدارس مهديه در خيابان باجك، مؤمنيه در خيابان چهارمردان، شهابيه در خيابان امام خمينى، مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق قم)، ساخت و تعمير و بازسازى مساجد در ايران و جهان، ساخت و تعمير بيمارستان ها از جمله بيمارستان كامكار در قم، درمانگاهى در بيمارستان نكويى قم، آسايشگاه معلولين در قم، ساختمان بخش قلب بيمارستان نكويى، مركز توانبخشى بهزيستى واقع در ميدان امام خمينى قم كه دارالشفاى آل محمد (ص) نيز ناميده مى شود، تأسيس كتابخانه با خريد قطعه زمين به مساحت 1500 متر مربع مقابل مدرسه مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق) كتابخانه اى با زيربناى 3500 متر در پنج طبقه ساخته شد كه در نيمه ى شعبان

1349 با حدود 16000 جلد كتاب چاپى و خطى افتتاح گرديد. بعدها طبق حكم حضرت امام (ره) دولت قطعه زمينى در كنار كتابخانه با مساحت 2400 متر مربع فراهم و در اختيار توليت كتابخانه قرار داد. در توسعه ى جديد 16000 متر مربع زيربنا در هفت طبقه با ظرفيت سه ميليون جلد كتاب چاپى و بيش از 120000 جلد كتاب خطى ملحوظ شده است.

اين كتابخانه (تا سال 1374) نزديك به 500000 جلد كتاب چاپى، 35000 مجلد با 50000 عنوان نسخه خطى، بيش از 20000 جلد كتاب چاپى به زبان هاى لاتين، نزديك به 5000 جلد نسخه عكسى، حدود 8000 ميكروفيلم و بيش از هزار عنوان روزنامه و نشريه دارد. همچنين مجهز به دستگاه هاى مدرن آتش نشانى، مبارزه با آفات طبيعى، دستگاه هاى قرنطينه و آفت زدايى است.

آيت الله مرعشى نجفى پيش از فوت چند بار در بيمارستان هاى قم و تهران بسترى شد و دوبار هم براى درمان به خارج از كشور يعنى اسپانيا و انگلستان مسافرت نمود. اما سرانجام در شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1412 برابر با هفتم شهريور ماه 1369 در سن نود و شش سالگى، پس از اقامه ى آخرين نماز جماعت در صحن حضرت فاطمه معصومه (س) و بازگشت به منزل گرفتار حمله و سكته قلبى شد و درگذشت. پيكر وى در كتابخانه عمومى خود ايشان دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (181 -177)، الذريعه (204/ 23 ،276/ 21 ،376/ 20 ،355 ،264/ 18 ،186/ 16 ،88/ 15 ،215 ،140/ 12 ،378/ 6 ،260/ 2)، ريحانه (134 -129/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 848 -847/ 14)، علماء معاصرين (219 -217)، گلزار معانى (702

-695)، گنجينه ى دانشمندان (52 -37/ 2 ،215 -211 ،56 -51/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1190 -1189/ 3).

مروجي طبسي، محمدمحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محسن مروجي طبسي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/1/1

زندگينامه علمي

پدر اينجانب علاوه بر پدر بودن استاد اصلي من در پيشرفت هاي علمي اين حقير بوده است و نقش بسزايي در تربيت علمي من روا داشته اند و در دامان ايشان پرورش يافتم .

مدرسه علميّه شهيدين و مديريت محترم اين مدرسه كه زمينه رشد علمي طلاب را در اين مدرسه شريف فراهم ساخته اند ، كه در قالب واحد تحقيقات مدرسه و اساتيد مبرز آن و كتابخانه غني و متين، اين زمينه فراهم شد .

قبل از ورود به حوزه در ايام ماه مبارك رمضان در محله ، مكاني به نام مدرسه قرآن و عترت وجود داشت كه در ليالي ماه مبارك رمضان به آنجا رفته و دروس معارف و تفسير را فرا مي گرفتم و از آنجا نوشتن و تحقيق شروع شد كه اولين كار خلاصه تفسير سوره مدثر بر اساس تفسير نمونه بود .

در سال 1376 اوائل دوران طلبگي با گروهي از دوستان طلبه قرار خلاصه برداري و مباحثه كتب شهيد مطهري را شروع كرديم كه در ادامه اين مباحثات تبديل به بررسي زندگي اهل بيت شد ولي به اين صورت كه ايام شهادت و ولادت اهل بيت (ع) را تحقيق مي كرديم و به نوبت در ايام شهادت و ولادت هر معصوم بر اساس منتهي الآمال براي جمع كنفرانس مي داديم كه محصول اين جلسات نخستين مقاله اين حقير به نام "خديجه مادر

امت" شد كه در مجله كوثر به چاپ رسيد و كم كم به صورت فردي در مورد شخصيت هاي تاريخي قرآني شروع به نگارش و قلم زدن كردم مانند "پيامبران ناشناخته" كه در قرآن اسامي آنها آمده ولي اطلاعات دقيقي درباره آنان وجود ندارد ( مانند حضرت ادريس ، الياس ، اليسع و ذوالكفل عليهم السلام ) كه تمامي آنها در مجلات كوثر، سروش وحي و مبلغان و گلستان قرآن به چاپ رسيده است .

درسال 1381 ، مدرسه شهيدين به مناسبت سال امام علي عليه السلام همايشي تحت عنوان "علي امام قرنها" برگزار نمود كه در آنجا مقاله اي به نام "علي نخستين مسلمان" ارائه شد و حائز رتبه ممتاز و اول شد .

در سال 1382 و 1383 نيز به مناسبت سال امام علي و امام حسين همايش هايي تحت عنوان "نهج البلاغه آشناي غريب" و "خورشيد نيزه ها" برگزار شد كه در آن مقاله اي به نام بازخواني يك ريزش (سعد بن ابي وقاص) و عبدالله بن عباس و قيام حسيني ارائه شد كه حائز رتبه ممتاز و اول شد كه در مجله كوثر و تاريخ در آيينه پژوهش به چاپ رسيد .

در حال حاضر نيز مشغول نگارش امامان شيعه از ديدگاه اهل سنت هستم كه چهار امام آن نوشته شده و در مجله كوثر به چاپ رسيده است و اميدوارم خداوند متعال و اهل بيت عصمت بويژه امام زمان (عج) توفيقاتشان را بر ما بيفزايند و زير سايه توجهات آنان قلم فرسايي كنيم و اهل عمل به اين علوم باشيم .

مروزي، ابومعاذ فضل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 211 ق)، محدث، نحوى و مقرى. از عبداللَّه بن مبارك

و داوود بن ابى هند و عبيد بن سليم/ سليمان روايت كرد. اهل مرو و محمد بن على بن حسن بن شقيق از وى روايت كرده اند. ابومنصور ازهرى در كتاب «تهذيب اللغة» خود از وى بسيار روايت كرده است. از آثارش كتاب «القراآت»، در قرآن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (77)، الثقات (5/ 9)، طبقات المفسرين داودى (29 -28/ 2)، كشف الظنون (1449)، معجم الادباء (214/ 16)، معجم المؤلفين (67/ 8).

مريجي، شمس الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شمس الله مريجي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

حقير پس از اخذ ديپلم تجربي و اتمام نظام وظيفه سال 1366 در امتحانات ورودي حوزه علميه قم پذيرفته شده و وارد مدرسه امام علي عليه السلام شدم مقدمات را نزد اساتيد بزرگواري چون حجج اسلام مرتضي آقا تهراني ، محسن غرويان ، حسيني ، متقي و طالقاني تلمذ نمودم و سال 1378 لمعه را نزد اساتيد بزرگوار اشتهاردي ، طالقاني ، سعيدي ، و اصول فقه را نزد حجه الاسلام حسيني بوشهري خواندم و پس از سه سال سطح را در محضر اساتيدي چون حضرات آيات طاهري خرم آبادي ، نكونام ، بوشهري ، اعتمادي ، مرحوم پاياني و ستوده و ... به اتمام رسانده و از سال 1371 در درس خارج اصول به مدت 7 سال (يك دوره كامل) از محضر آيت الله سبحاني كسب فيض نمودم و پنج سال در خارج فقه آيت الله فاضل لنكراني (رحمه الله عليه) تلمذ نموده و پس از آن در حال حاضر بمدت هفت سال نيز از محضر آيت الله جوادي آملي بهره مي گيرم

.

همزمان با تحصيل در علوم حوزوي ، از سال 1370 وارد موسسه در راه حق شده و از علوم جديد نيز بهره گرفتم و تا سال 1380 دو دوره كارشناسي ارشد دردو رشته معارف و جامعه شناسي گذراندم و در حال حاضر نيز دوره دكتري يا سطح 4 انديشه معاصر مسلمين در موسسه باقر العلوم (ع) مشغول مي باشم .

از سال 1376 وارد عرصه تدريس در دانشگاه هاي دولتي و آزاد در تهران و قم شدم . علاوه بر تدريس در دانشگاه ها ، در مراكز تخصصي حوزه نيز تدريس داشته و دارم كه برخي از آنها عبارتند از موسسه امام خميني(ره) كه هم اكنون نيز مشغولم ، موسسه باقر العلوم عليه السلام ، تخصصي تبليغ ، تاريخ و مركز جهاني .

عناويني كه تدريس كرده و مي كنم :

در رشته جامعه شناسي : مباني جامعه شناسي ، تغييرات اجتماعي ، جامعه شناسي تبليغ ، جامعه شناسي ارتباطات ، جامعه شناسي انقلاب ، جامعه شناسي تاريخي .

در رشته معارف : معارف اسلامي 1 و 2 ، كلام قديم ، شبهات كلامي .

همچنين در دوره هاي طرح ولايت دانشجويي كه در تابستان ها تشكيل مي گردد تدريس مي كنم .

مستعلي زرگر خراساني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1012 ق)، طراح فلزات. نگارگر و زرگر نقوش بر روى نقره و طلا و ساير فلزات سخت بود. تنها اثر گرانقدر وى، تزيين و آرايش الواح زرين دور ضريح صحن مبارك حضرت امام رضا عليه السلام، در مشهد است كه خطوط آنت وسط عليرضا عباسى كتابت شده و پيرايش و پرداخت و عمل آوردن آن بر عهده ى مستعلى زرگر بوده است، با رقم: «عمل كلب

رضا مستعلى 1012».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1147/ 3)، گلستان هنر (126).

مستوفي قزويني، حمدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 750 ق)، مورخ و شاعر. وى از يك خاندان كهن مستوفيان در قزوين متولد شد. پدر حمداللَّه به عنوان مستوفى در دستگاه ايلخانان خدمت مى كرد و به همين دليل مستوفى لقب گرفتند. او از آغاز جوانى بنابر سيرت آباء و اجداد به خدمت ديوانى اشتغال داشت، ابتدا به خدمد خواجه رشيدالدين فضل اللَّه درآمد و به امر كتابت مشغول شد. حمداللَّه در سال 711 ق حاكم و مستوفى ابهر و زنجان و طارم شد و پس از قتل خواجه رشيدالدين فضل اللَّه، در سلك ملازمان خواجه غياث الدين محمد فرزند خلف وزير مقتول، درآمد و تا سال 736 ق در خدمت وى باقى بود تا آن بزرگوار نيز به قتل رسيد. سفرهايى به تبريز و بغداد و شيراز و اصفهان كرد و در قزوين درگذشت. از او سه اثر معتبر باقى است: «تاريخ گزيده»؛ «نزهه القلوب»؛ منظومه ى معروف «ظفر نامه» كه مشتمل بر هفتاد و پنج هزار بيت است.[1]

مستوفى مورخ و جغرافى دان معروف (ف. 750 ه.ق.). وى از نژاد عرب بود و سلسله نسب خود را به حر بن يزيد رياحى ميرسانيد، ولى افراد خاندان او ساليان دراز در قزوين سكونت داشتند. وى صحبت دانشمندان را درك مى كرد و مخصوصا از مصاحبت رشيدالدين در مباحث علمى خاصه تاريخ بهره مند مى شد. آثار او عبارتست از: تاريخ گزيده (730)، ظفرنامه به سياق شاهنامه (735) و نزهة القلوب (740)، آرامگاه وى در قزوين است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از سعدى تا جامى (142 -125)، اعيان الشيعه (225/6)، تاريخ ادبيات

در ايران (1280 -1276 /3)، تاريخ در ايران (141 -139)، تاريخ گزيده (مقدمه)، تاريخ نظم و نثر (144)، حبيب السير (221/3)، دايرةالمعارف فارسى (865/1)، الذريعه (120/24 ،199/15 ،281/3)، روضات الجنات (154/8)، ريحانه (307 -306 /5)، سرآمدان فرهنگ (319/1)، شخصيتهاى نامى (169 -168)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 186 ،64 -63 /8)، فرهنگ سخنوران (277)، كارنامه ى بزرگان (219 -218)، كشف الظنون (1945 ،1474 ،1120)، گنجينه ى آثار قم (116 ،111 ،75 ،72 /1)، لغت نامه (ذيل/ حمداللَّه)، مجله دانشكده مشهد (س 3، ش 1، ص 93)، مولفين كتب چاپى (958 -957 /2)، مينو در (164 -160 /2)، هفت اقليم (161 -160 /3)، يادداشتهاى قزوينى (950/4).

مسعودي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسين على بن حسين مورخ بزرگ اوايل قرن چهارم (ف. 344 تا 346 ه.ق) از آثار وى «مروج الذهب» و «التنبيه والاشراف» (ه.م) را بايد نام برد وى در سال 345 تا 346 ه. در فسطاط مصروفات نمود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مسعودي كوهستاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مورخ. ساكن ماوراءالنهر بود و در دربار ابوالغازى سلطان عبداللطيف خان ازبك (959 -947 ق) مى زيست و به فرمان اين پادشاه كتابى به نام بنيان گذار اين سلسله، ابوالخير خان، تأليف نمود و نام آن را «تاريخ ابوالخير خانى» نهاد. در اين كتاب تاريخ عمومى، از خلقت تا سده ى دهم، با نثرى مزين و آميخته به نظم بيان شده، ولى هدف اصلى از تأليف آن ظاهرا بيان تاريخ سلاطين ازبك بوده است. داستانهاى اين كتاب شامل خلقت عالم، تاريخ پيامبران، خلفاى راشدين، ائمه ى اثنى عشر (ع)، بنى اميه، بنى عباس، شاهان و سلسله هاى ايران، از كيومرث تا يزدگرد، صفاريان، سامانيان، غزنويان، سلجوقيان، چنگيزخان و جانشينان، هلوكو خان و جانشينان، جلايريان و سرگذشت ابوالخير خان و سلسله ى ازبكان مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1554/ 5)، تاريخ نظم و نثر (355).

مسعودي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاشيكار.

تولد: 1290، تهران.

درگذشت: 26 آذر 1366، تهران.

على اكبر مسعودى براى يادگيرى معمارى، رنگ، كاشى و خط، در سن سيزده سالگى مدرسه را رها كرد و مقدمات معمارى سنتى تحت نظر پدر فرا گرفت و چندى نيز نزد عمويش استاد ابوالقاسم مقدمات كاشيكارى را آموخت و اندك اندك در كارگاه اين دو استاد مشغول به كار شد. برخى از آثار گزيده ى اين معمار هنرمند عبارتند از: اجراى طرح 21 كاسه ى شمسه آويز در سقف 7 ضرب 5 مترى امامزاده محمد (ع) در جوار امامزاده يحيى (ع) در تهران؛ طرح و اجراى مقرنس مسجد حجت بن الحسن (ع) در خيابان سهروردى شمالى؛ طرح و اجراى سقف محراب مقرنس امامزاده حمزه (ع) در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظيم (ع) در شهر رى، طرح شمسه سازى و

اجراى آن در مجلس شوراى ملى سابق (ميدان بهارستان). على اكبر مسعودى علاوه بر هنر خود در معمارى، در شعر نيز دستى داشت و به «معمار» تخلص مى كرد.

على اكبر مسعودى به سبب نارسايى قلبى و ريه در سن هفتاد و شش سالگى در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مسيبي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران آقاى على مسيبى در 26 بهمن سال 1347 دوش در فريدون شهر اصفهان پا به عرصه وجود نهاد. ولادتش در خانواده اى از نظر مادى اما با گرايشهاى مذهبى بسيار قوى بود و اين امر از همان اوان كودكى، زمينه رشد و پرورش قرآنى اين كودك را فراهم نمود. صوت خوش پدر، نخستين گرايشهاى على مسيبى به تلاوت و صوت خوش قرآن بود تا آنكه روزى در كنار دكه كوچك نوار فروشى، تلاوتى زيبا با صوت دلنشين مرحوم عبدالباسط را شنيد و او كه كودكى 5 ساله بود چنان مجذوب شد كه زندگى قرآنيش رقم خورد. آنچه كه در سرگذشت قاريان بيش از هر چيز بارز است. نقش سرنوشت ساز خانواده و ايجاد جاذبه هاى قرآنى در كودكى بوده است. على مسيبى كه نخستين بارقه عشق به قرآن را از خانواده خود دريافته بود، از محضر استاد مرحوم مجتبى غضنفرى نكات لازمه بسيار فراگرفت؛ او از همان ابتدا در جلسات هفتگى اين استاد در مسجد قنات آباد حضور مى يافت و دانسته هاى خويش را افزون مى ساخت، آقاى على مسيبى در سن 11 سالگى تجويد، صوت و لحن و مقدماتى در زمينه صرف و نحو زبان عربى را از كتاب جامع المقدمات در محضر استاد مرحوم غضنفرى فرا گرفت زيرا آگاهى به صرف و نحو زمينه

لازمى براى فهم و درك ايات در هنگام تلاوت قرآن است.

دكتر مسيبى در سال 65 موفق به اخذ ديپلم تجربى شد و پس از آن به اتمام دوران سربازى در سال 69 در دانشگاه علوم پزشكى تهران در رشته پزشكى پذيرفته شد او پس از اتمام دوره تحصيلى در سال 76 مدرك دكتراى عمومى را دريافت نمود و از مهرماه سال 77 در رشته دكتراى تخصصى پوست مشغول به تحصيل شد. نخستين تلاوت رسمى در مسجد قنات آباد تقطه عطفى در زندگى مسيبى شد. زيرا او آن شب چنان مورد تشويق اساتيد قرار گرفت كه شور و حال زايد الوصفى وجود او را گرفته، و به ادامه اين راه اميدوار ساخت.

آقاى مسيبى معتقد است كه تقليد در ابتداى كار امرى بسيار لازم چرا كه قارى اگر مقلد نباشد قادر به پيشرفت در كار خود نخواهد بود. از اين رو بايد از سبك مناسبى تقليد كرد تا خلاقيت لازم در تلاوت به دست آيد او به قاريانى كه در ابتداى راه هستند توصيه مى كند كه به فراگيرى جنبه هايى مختلف قرآنى بپردازند و همراه با قرائت قرآن به يادگيرى مفاهيم و دانسته هايى در زمينه هاى مختلف قرآن بپردازند زيرا از يك قارى برجسته انتظار دريافت مفاهيم قرآن، انتظارى بجاست. دكتر مسيبى خود نيز علاوه بر تلاوت قرآن در خصوص علوم مختلف قرآنى، تفسير و نهچ البلاغه به مطالعه مى پردازد و در اين راستا از كتبى چون مثنوى معنوى، غزليات مولانا و حافظ و سعدى بهره مى گيرد آقاى دكتر مسيبى در زمينه ورزش به پياده روى و كوه نوردى علاقه بسيارى دارد و

در زمينه آوازهاى سنتى نيز تلاش كرده و به اجراى قطعاتى در اين زمينه مى پردازد.

دكتر مسيبى در سالهاى 64 و 65 به كشور عربستان سفر نمود و در مسجد الحرام و مسجد النبى به تلاوت پرداخت و در هشتمين دوره مسابقات بين المللى قرآن در اين كشور رتبه نخست را كسب نمود.

آقاى مسيبى ضمن تلاوت در بسيارى از شهرهاى كشور بارها در مسابقات مختلف قرآنى شركت نموده و رتبه هايى را كسب كرده است. او در سال 63 در مسابقات قرآن ساتان تهران رتبه اول را كسب نمود و در شهرهاى مختلف كشور به داورى مسابقات پرداخته است.

دكتر مسيبى زندگى خويش را با عشق قرآن عجين مى داند. او قرآن را منشأ تمامى بركات زندگى فردى و اجتماعى خود دانسته و مى گويد: الا بذكر الله تطمئن القلوب كلامى است كه در مسير زندگى قدرت، استقامت و اراده و آرامش را از آن دريافت نمودم.

دكتر مسيبى در برنامه هاى روزانه خود به حفظ آياتى از قرآن، تلاوت قرآن و مطالعه اشاره دارد. او در دوران 8 سال دفاع مقدس بارها در مجامع مختلف رزمندگان اسلام در جبهه هاى جنوب كشور به تلاوت قرآن پرداخت او همچنين دوباره در سالهاى 65 و 79 در حضور مقام معظم رهبرى به تلاوت قرآن كريم پرداخته است. آقاى مسيبى به ابتهال و تواشيع نيز علاقه بسيارى داشته و در اين جلسات از استاد قيم بهره ها برده است. او اشتياق به شنيدن ابتهال را بزرگترين عامل يادگيرى آوازها و موسيقى سنتى ايران مى داند زيرا معتقد است كه با يادگيرى اين گوشه ها مى توان نعماتى را در

ابتهال اجرا نمود. او از اساتيد: عبدالباسط، مصطفى اسماعيل، و منشاوى به عنوان بزرگترين اساتيد مصر ياد مى كند و قاريان برتر حاضر در كشور مصر را استادان شعيشع و غلوش و عبدالعال مى داند. منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

مشحون، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موسيقيدان.

تولد: ارديبهشت 1285، تهران.

درگذشت: 28 خرداد 1359.

حسن مشحون پس از تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه ى متوسطه شد و پس از اخذ ليسانس در تاريخ و جغرافيا به خدمت وزارت آموزش و پرورش درآمد. سپس براى ادامه ى تحصيل به اروپا اعزام شد و پس از بازگشت از فرانسه به تدريس در دانشگاه مشغول شد و آخرين مقام ادارى ايشان رياست اداره ى باستان شناسى بود. مشحون در موسيقى از شاگردان حسين هنگ آفرين و اساتيد ديگر بود. حسن مشحون، سه تار و تار مى نواخت و كتاب تاريخ موسيقى ايران را در دو جلد منتشر كرد. وى تحقيقى درباره ى تعزيه و تعزيه وانى در ايران نيز دارد. حسن مشحون در 28 خرداد 1359 درگذشت.

(1359 -1285 ش)، موسيقيدان، محقق و نويسنده. پدر و جدش از ياران نزديك شيخ فضل اللَّه نورى بودند. وى در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى به دارالفنون رفت و از آنجا فارغ التحصيل شد. در 1313 ش دررشته ى تاريخ و جغرافيا، از دانشسراى عالى ليسانس گرفت و سپس به خدمت وزارت آموزش و پرورش درآمد. وى در دبيرستانهاى البرز و دارالفنون سالها تدريس كرد و بعد از آن، چند سال در سمت مدير كلى فرهنگ استان مازنداران، رياست ادراه ى محاكمات وزارت فرهنگ و مديريت كل باستان شناسى بود، تا اينكه در 1347 ش از خدمت بازنشسته شد. مشحون دو سالى هم در دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران به تدريس

تاريخ موسيقى پرداخته بود. مشحون سه تار و تار را به خوبى مى نواخت و گاهى شعر نيز مى سرود. وى در تهران درگذشت. از آثار او: «تاريخ موسيقى ايران»، در دو جلد، كه حاصل سى سال تحقيق و تلاش وى است؛ جزوه اى موسوم به «شرح حال و نمونه آثار شيخ محمود شبسترى»؛ يك دوره كتاب درسى «تاريخ و جغرافيا»، براى دبيرستانها كه به همراه دو تن از همكاران تأليف نمود؛ «تاريخ ايران و عرب تا دوره ى غزنويان»؛ «جغرافياى سياسى ايران و آسيا و آفريقا»؛ «جغرافياى طبيعى ايران».[1]

حسن مشحون به سال 1285، در تهران متولد گرديد، پس از تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه متوسطه شد و پس از اخذ ليسانس در تاريخ و جغرافيا، به خدمت وزارت آموزش و پرورش درآمد. وى از نخستين نفراتى بود كه به اروپا براى تحصيل فرستاده شد.

حسن مشحون، پس از بازگشت از فرانسه به تدريس در دانشگاه مشغول شد و آخرين مقام ادارى ايشان رياست اداره ى باستان شناسى بود. مشحون در موسيقى از شاگردان حسين هنگ آفرين بود و اساتيد ديگرى هم ديده بود. وى مردى بود محقق و موسيقى شناس و در چند سال اخير، تنها كسى بود كه تمام مشكلات اهل موسيقى را مى دانست و حرف او سند بود، چنانچه اگر اختلافى بين موسيقى دانان در مورد گوشه اى از گوشه هاى متعدد و مهجور موسيقى ايرانى بروز مى كرد، حرف حسن مشحون براى آنان حجت بود و هرچه راوى مى گفت بدون هيچ بحث و سخنى مى پذيرفتند.

شادروان حسن مشحون، سه تار و تار را به خوبى مى نواختند و كتابى هم درباره ى تاريخ موسيقى نوشته كه سى سال براى آن زحمت كشيد و نيز تحقيقى درباره ى تعزيه و تعزيه خوانى

در ايران. حسن مشحون در خرداد ماه سال 1359 دار فانى را بدرود گفت، روانش شاد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ موسيقى ايران (1/ يازده- پانزده)، مردان موسيقى (175 -174/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (363 -635/ 2).

مشكور، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، زبان شناس.

تولد: 1297، محله سنگلج تهران.

درگذشت: 25 فروردين 1374، تهران.

محمدجواد مشكور، فرزند حاج شيخ علاءالدين، تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى دارالفنون گذراند. سپس وارد دانشسراى عالى و دانشكده ى معقول و منقول شد و در سال 1318 موفق به اخذ درجه ى كارشناسى در ادبيات فارسى و ادبيات عرب شد. مدتى به تدريس در دبيرستان ها پرداخت و چند سالى به خدمت در وزارت دارايى مشغول شد. مشكور چندى نيز نزد دايى هاى خود شريعت سنگلجى و محمدمهدى سنگلجى به تحصيل علم پرداخت. همچنين از محضر استادانى چون علامه سيد محمدحسين طباطبايى، علامه محمد بن عبدالوهاب قزوينى، مهدى آشتيانى، بديع الزمان فروزانفر، احمد بهمنيار، ملك الشعراى بهار و عباس اقبال بهره برد. همچنين به تحصيل و تحقيق در زبان هاى باستانى باستانى پرداخت وى از سال 1327 تا سال 1338 به تدريس تاريخ ايران قديم و زبان پهلوى در دانشگاه تبريز مشغول بود. در سال 1332 به پاريس عزيمت كرد و در سال 1336 به اخذ درجه دكترى در تاريخ اسلام و فوق آن نايل آمد. مدت شش سال سردبير مجله ى عربى «الاخاء» بود. در سال 1344 به خدمت تمام وقت دانشسراى عالى درآمد و در كنار آن در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران نيز به تدريس مشغول بود. در سال 1353 به عنوان رايزن فرهنگى ايران عازم سوريه شد و در ضمن

به تدريس تاريخ فرق اسلامى به خصوص فرقه هاى شيعه و تاريخ زبان هاى سامى در دانشگاه دمشق پرداخت. دكتر مشكور در مهر سال 1358 پس از قريب چهل سال خدمت دانشگاهى بازنشسته شد ولى همچنان به كار تدريس و تحقيق مشغول بود. برخى از آثار ايشان به اين شرح هستند: كلمات محمد (ص) (متن عربى و ترجمه، 1318)؛ تاريخ اوستا و ادبيات دينى پهلوى (1325)؛ تاريخ ايران باستان به روايت ابن عبرى (يوسف بنيان، ترجهه، 1326)؛ تاريخ مذاهب اسلام يا ترجمه الفرق بين الفرق (ابومنصور عبدالقاهر بغدادى، ترجمه)؛ النكت الاعتقادية (شيخ مفيد محمد بن محمد النعمان، ترجمه، تبريز، 1333)؛ تاريخ مردم اورارتو (كشف يك سنگ، تهران، 1233)؛ تاريخ اورارتو سنگ نبشته هاى اورارتى در آذربايجان (1345)؛ تاريخ اجتماعى ايران در عهد باستان (1347)؛ تاريخ تبريز تا پايان قرن نهم هجرى (1352)؛ نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن (1349)؛ ترجمه تاريخ طبرى قسمت مربوط به ايران (ابوعلى محمد بن محمد بلعمى، 1337)؛ دستورنامه در صرف و نحو زبان فارسى (1338)؛ فرق الشيعه يا مقالات الامامية و الفرق و اسماؤها و صنوف ها (1325)؛ كارنامه اردشير بابكان (1329)؛ مجوس در كتب مقدس سامى (1325)؛ هفتاد و سه ملت يا اعتقادات مذهب (1337)؛ گفتارى درباره دينكرد (1325)؛ ايران در عهد باستان (1343)؛ تصحيح منطق الطير عطار، اخبار سلاجقه روم (1350)؛ سير انديشه هاى دينى در ايران (1355)؛ تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلام تا قرن چهارم هجرى (1357)؛ فرهنگ تطبيقى عربى با زبان هاى سامى و ايرانى (1357)؛ جغرافياى تاريخى ايران قديم (1371)؛ دكتر جواد مشكور چهل و شش عنوان كتاب دارد و بيش از صد مقاله در زمينه ادبيات،

تاريخ، اديان و مذاهب، زبان شناسى به زبان هاى فارسى و عربى و فرانسوى نوشته است. برخى از مقاله هاى او در «معمارى ايران»، «هنر و مردم»، «وحيد»، «تاريخ و فرهنگ ايران»، «زمين و زمان»، «سخن»، «بررسى هاى تاريخى»، «معارف اسلامى»، «دانش» و «باستان شناسى و هنر ايران ». وى همچنين در كتاب مجموعه خطابه هاى تحقيقى كه در سال 1350 منتشر شد، داراى مقاله بود.

پيكر محمدجواد مشكور در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (ويژه ى هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

(1374 -1297 ش)، نويسنده، مترجم، مصحح، مورخ، فرهنگ نويس، محقق و استاد دانشگاه. ملقب به بهاءالدين. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس تمدن، ثروت و دارالفنون وارد دانشكده ى معقول و منقول شد و سپس از دانشسراى عالى موفق به اخذ ليسانس در ادبيات فارسى و ادبيات عرب گرديد. در 1318 ش در دبيرستانهاى ملى تدريس كرد و به خدمت وزارت دارايى درآمد. وى به جهت علاقه به تحقيقات ادبى و معارف اسلامى از محضر دايى هاى خود، شريعت سنگلجى و دو برادرش، آقا محمد و آقا محمدمهدى سنگلجى، و استادانى چون: علامه طباطبايى، علامه قزوينى، ميرزا مهدى آشتيانى، بدايع الزمان فروزانفر، ميرزا يداللَّه نظر پاك، الهى قمشه اى و محمود شهابى استفاده ها برد. وى پس از آموختن مقدمات زبانهاى سامى (عبرى و سريانى) از طرف مدرسه ى عالى ايران شناسى به تدريس در آن مدرسه دعوت شد. مشكور يكى از همكاران علامه على اكبر دهخدا در كار «لغت نامه» بود. در 1327 ش در دانشگاه تبريز تاريخ ايران باستان و زبان پهلوى را تدريس مى كرد و در ضمن اقامت در تبريز از محضر استادانى چون حاج ميرزا

عبداللَّه مجتهدى و حاج محمد آقا نخجوانى و حاج حسين آقا نخجوانى و واعظ چرندانى و غيره بهره جست. در 1332 ش براى گذراندن دوره ى دكترا به دانشگاه سوربن پاريس رفت و درباره ى تاريخ و فرهنگ خاورميانه، از قرن نهم پيش از ميلاد تا قرن نهم ميلادى، به تحقيق پرداخت و در 1336 ش موفق به اخذ مدرك دكترا در تاريخ اسلام و خاورميانه شد. وى از 1340 تا 1344 ش مديريت مجله ى «الاخاء» را به عهده داشت. در اين بين او در كنگره هاى بين المللى در انگلستان و فرانسه و آلمان و روسيه و تركيه شركت نمود و در 1352 ش با سمت رايزن فرهنگى به دمشق رفت. وى ضمن تدريس تاريخ فرق اسلامى بويژه شيعه در دوره ى فوق ليسانس در دمشق، موفق به تأسيس دو كرسى زبان و ادبيات فارسى در دو دانشگاه دمشق و حلب شد و كتابخانه اى مربوط به كتب ايران و اسلام در مركز رايزنى و كتابخانه اى مربوط به ايران شناسى در كتابخانه ى مركزى دانشگاه دمشق داير كرد. يكى از مهم ترين موفقيتهايش در آنجا مشخص كردن قبر ابونصر فارابى در باب الصغير و شيخ اشراق شهاب الدين ابوالفتوح سهروردى در باب البريد بود. از ديگر آثار وى: «تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلامى تا قرن چهارم»؛ «نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن»؛ «روح القرآن»، در توحيد و مكارم اخلاق انسان؛ «تاريخ اورارتى و سنگ نبشته هاى اورارتى در آذربايجان»؛ «خلاصه اديان در تاريخ دينهاى بزرگ»؛ «گفتارى درباره ى دينكرد»؛ «تاريخ اجتماعى ايران در عهد باستان»؛ «فرهنگ هزوارشهاى پهلوى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «هفتاد و سه ملت»؛ تصحيح و اهتمام در انتشار

كتابهاى: «نصاب الصبيان» ابونصر فراهى و «منطق الطير» عطار؛ «نسب نامه ى خلفاء و شهرياران» و سير تاريخى حوادث اسلام، ترجمه؛ «اخبار سلاجقه ى روم»؛ «كلمات حضرت محمد (ص)»، ترجمه؛ «الفرق بين الفرق»، ترجمه؛ «فرهنگ تطبيقى عربى با زبانهاى سامى و ايرانى»؛ «تاريخ ايران زمين»، از روزگار باستان تا عصر حاضر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2731 ،2654/ 2)، كلك (س 4، ش 47 و 48، ص 288 -277، س 5، ش 60، ص 376 -375)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 2، ص 6 -1، س 5، ش 60، ص 376 -375)، مؤلفين كتب چاپى (425 -423/ 2)، نامه ى باستان (18 -11).

مشكيني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية الله علي اكبر فيض معروف به مشكيني در سال 1300 هجري شمسي در روستايي از توابع بلوك مشكين شهر و در ميان خانواده اي متدين و اهل علم چشم به جهان گشود. پدرش مردي مومن و عالم بود و در روستاي آلنّي زندگي ساده اي داشت. او در كسوت روحانيت به تحصيل علم و رتق و فتق امور مردم مي پرداخت. آية الله مشكيني هنگامي كه همراه با پدر در نجف اشرف مقيم بود، به مكتب خانه رفت. هنوز بيش از دو سال از اقامت خانواده آية الله مشكيني در نجف نگذشته بود كه مادرش چشم از جهان فروبست. آية الله مشكيني به همراه پدر به وطن بازگشت و مقداري از مقدمات علوم ديني را نزد پدر فرا گرفت. وي پس از مدتي پدر را نيز از دست داد. خود مي گويد: " پس از فوت پدرم ما يتيم بوديم و هيچ چيز نداشتيم." ايشان با وجود سختي و مرارت

و فقر، عزم سفر كرد و راهي حوزه علميه اردبيل شد و پس از اندكي به فكر مهاجرت افتاد. ايشان درباره سال هاي سخت دوران يتيمي خويش مي گويد: "با وجود همه سختي ها و نبود امكانات، چيزي كه ما را اميدوار كرده بود؛ توكل به خدا و ايمان به راهي بود كه در آن پاي نهاده بوديم. هر چند در اين غربت و تنهايي سايه پدر و مادر نبوده لكن همواره خدا بود و باور اين حضور، ما را از ياس و نااميدي نجات مي داد." وي براي تحصيل علوم ديني به شهرستان اردبيل سفر كرد و مقداري از صرف و نحو را در آنجا فرا گرفت. سپس در معيّت عالم بزرگواري كه از زخميان حادثه مسجد گوهرشاد مشهد در زمان رضاخان بود، به شهر قم آمد و در آن ديار به تحصيل علوم ديني پرداخت. ايشان درباره سفارش پدرش براي تحصيل علم مي گويد: "پدرم در آخرين لحظات عمرش تنها سفارشي كه براي من كرد اين بود كه فرمود: پسرم! در روز قيامت به پيش من رو سياه مي آيي اگر احكام و عقايد و تفسير را فرا نگرفته باشي." اين بود كه آية الله مشكيني در كنار فقه و اصول، در عقايد و تفسير نيز زحمات زيادي كشيد و در اين علوم نيز تبحر خاصي به دست آورد. او در حضور اساتيد بزرگي چون امام خميني را درك كرد و چندين سال نيز در محضر اين مرد بزرگ، كمالات علمي را فراگرفت و به ژرفاي انديشه و عرفان و معنويت وي پي برد و شيفته اش گرديد. ايشان در زماني كه سايه

منحوس رژيم پهلوي بر كشور مستولي و تحصيل در حوزه هاي علميه بسيار دشوار بود. دروس دوره سطح را به خوبي به پايان رساند و در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دوره خود، حاضر شد. وي نزديك به هفت ماه نيز در نجف اشرف حضور داشت و در درس هاي خارج استادان آن ديار، به ويژه امام خميني(ره) شركت مي كرد اما به دليل هواي گرم نجف و ضعف مزاجي مجبور به بازگشت به ايران شد. آية الله علي اكبر مشكيني در سال هاي تحصيل خود، به محضر عالمان بسياري شرفياب شد. وي در دروس خارج فقه و اصول آية الله العظمي بروجردي (ره) و آية الله العظمي محقق داماد(ره) شركت مي كرد. در نجف نيز به محضر عالمان و استادان آن ديار شرفياب مي شد و در درس خارج امام خميني(ره) شركت جدي داشت. آي_ة الله مشكيني در سال هاي تحصيل و پس از آن با فضلا و اساتيد بسيار، رابطه دوستي داشت كه از آن جمله مي توان آية الله جوادي آملي و آية الله اميني را نام برد.

فعاليت هاي علمي و فرهنگي :

آية الله مشكيني در سال هاي عمر با بركت خود منشأ خدمات، فعاليت هاي علمي و فرهنگي بسياري بود. او طي سال ها تدريس مقدمات، سطح و دروس خارج فقه و اصول در حوزه، شاگردان بسياري را تربيت كرد كه از استادان و علماي امروز حوزه به شمار مي آيند. وي كتب دوره مقدمات و سطح را بارها تدريس كرده و سال ها به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشته است. همچنين درس تفسير آية الله مشكيني از دروس مشهور حوزه علميه قم بوده است. از فعاليت هاي مهم وي

در اين عرصه، تأسيس مؤسسه الهادي است كه به چاپ كتب مفيد و اسلامي براي سطوح گوناگون جامعه مي پردازد و مردم را با حقايق و معارف اسلامي آشنا مي سازد. آيت الله مشكيني همچنين كتاب هاي فراواني در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي تأليف و منتشر ساخته است كه برخي از مجموعه آثار ايشان به شرح زير است: 1_ اصطلاح الاصول 2_ مصطلحات الفقه 3_ الفقه الماثور (دوره فقه به طرزي نوين) 4_ دروس في الاخلاق (يك دوره اخلاق عربي) 5_ ازدواج در اسلام 6_ المنافع العامه (شرح كتاب احياءالموات شرايع) 7_ مفتاح الجنان (كتاب دعا تكميل مصباح المنير) 8_ المواعظ العدديه 9_ واجب و حرام احكام الزامي (دوره فقه) 10_ قصار الجمل (احاديث كوتاه تحت عناوين لغوي دو جلد) 11_ ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي 12_ الهدي الي موضوعات نهج البلاغه 13_ المبسوط (تفسير سوره آل عمران) 14_ واجبات و محرمات (استقصاء آنچه در شرع واجب و حرام اعتقادي و عملي است) 15_ تفسير سوره (ص) 16_ بحث تكامل از نظر قرآن 17_ مسلكنا في العقائد و الاخلاق و العمل 18_ زمين و آنچه در آن است 19_ تقليد چيست؟ 20_ رساله خمس 21_ حاشيه توضيحي بر كتاب مضاربه، عروة الوثقي 22_ نهج البلاغه موضوعي 23_ تحريرالمواعظ 24_ تحريرالمعالم 25_ الرسائل الجديده 26_ تلخيص المكاسب (در دست چاپ) 27_ تفسير روان براي نسل جوان (در دست چاپ) 28_ ترجمه و شرح فارسي سه كتاب مضاربه، مزارعه و شركت در عروة الوثقي (در دست چاپ) همچنين از وي مقالات بسياري در نشريات نور علم، پاسدار اسلام و ... نيز در روزنامه جمهوري اسلامي و ... به چاپ رسيده

است. فعاليت هاي سياسي :

زندگي آية الله مشكيني سرشار از مبارزات و تلاش هاي سياسي براي تحقق حكومت اسلامي است. وي از نخستين افرادي بود كه به نهضت امام خميني(ره) پيوست. مشكيني در جلسات مخفي مبارزان شركت مي كرد از اين رو حدود چهار ماه در تهران متواري شده بود و سپس ايران را به مقصد عراق ترك كرد. با بازگشت به قم در همان روز اول دستگير شد و ساواك از او خواسته بود تا 48 ساعت بعد از قم خارج شود. از اين رو به مشهد رفت و 15 ماه در آنجا مشغول تدريس شد و بار ديگر به حوزه علميه قم آمد و مبارزات را پي گرفت؛ اما پس از مدتي به همراه 27 نفر از اساتيد و فضلاي حوزه تبعيد شد. از اين رو به زادگاه خود رفت ولي پس از سه ماه ساواك وي را دستگير و به ماهان كرمان و گلپايگان تبعيد كرد. وي پس از دو سال نيز به كاشمر تبعيد شد و در طول دوره تبعيد نيز دست از مبارزه برنمي داشت؛ اين گونه بود كه ساواك او را به مكان ديگري منتقل مي كرد. وي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، آية الله مشكيني در مسئوليت هاي گوناگوني به ايفاي نقش پرداخت از جمله عضويت در خبرگان تدوين قانون اساسي، مسئول گزينش و اعزام قضات با حكم امام(ره)، رياست مجلس خبرگان رهبري در هر سه دوره، امامت جمعه قم با حكم امام(ره) و رهبر انقلاب، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم و رياست شوراي بازنگري قانون اساسي. آيت الله مشكيني كه به بيماري

خوني مزمني دچار بودند، در بيمارستان بقيه الله بستري شدند. سرانجام عصر روز دوشنبه 8 مرداد 1386 ايشان به خلد آشيان رحلت نمودند.

مشهدي، محمد زمان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1051 ق)، نقاش و طراح فلزات. اهل مشهد و نگارگر روى فلزات سخت و سازنده ى اسطرلابها و كرات جغرافيايى بود. وى در هيئت افلاك نيز اطلاعات جامعى داشته و صنعت اسطرلاب را به خوبى مى دانسته است. از آثار رقم دار وى، كره ى جغرافيايى دقيقى است كه علائم كواكب و رئوس سلسله، بر آن نقش بسته و رقم «محمد زمان در مشهد 1051» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (824/ 2).

مشيرفراهي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر مشيرفراهي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/31

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد جعفر مشير فراهي فرزند سيّد حسن در تاريخ 31/ 1 / 40 ه. ش مطابق با 4 ذي القعده الحرام 1380 ه. ق در شهر مقدّس مشهد متولد شدم . در 5 ماهگي پدرم مرحوم آيت الله مشير را كه از نوادگان مشاور التوليه آستان قدس رضوي بود ، از دست دادم . در سال 1358 موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضي شدم . از سال 56 تفكرات سياسي و ضد شاهي در من شكل گرفت و در انقلاب ، شركت فعّالانه داشتم . در سال60 به خدمت سربازي رفته و پس از 5/8 ماه از خدمت معاف شدم . حدود 7 ماه در جبهه ها حضور رزمى، تبليغي داشتم در سال 61 وارد حوزه علميه شده و دروس حوزه را تا سطح خارج ادامه دادم ( 3 سال درس خارج ) و از اساتيدي نظير آيت الله صالحي ، فقيه سبزواري ، واعظي ، مرتضوي ، رضا زاده و مرحوم فلسفي بهره مند شدم و اكنون مدرس دروس

سطوح ( لمعه ) هستم . در سال 63 وارد آموزش و پرورش شده و در رشته مربي پرورشي به فعاليت پرداختم و در سال 71 وارد دانشگاه فردوسي مشهد شده و تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته پژوهشگري علوم اجتماعي ادامه تحصيل دادم (1379) در برخي از مراكز تربيت معلم و سازمان تبليغات اسلامي در رشته جامعه شناسي تدريس داشتم و هم اكنون در مراكز پيش دانشگاهي مشغول تدريس در حوزه علوم اجتماعي هستم .

مصدق رشتي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي اصغر مصدق رشتي در سال 1324 در شهر مقدس مشهد بدنيا آمد.تحصيلات خود را در رشته تاريخ پي گرفت و موفق به اخد مدرك دكتري رشته مذكور از دانشگاه سوربن پاريس در سال 1359 شد.ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي علي اصغر مصدق رشتي به قرار زير است: ديپلم: ادبي / 1343 / مشهد كارشناسي: تاريخ / 1350 / مشهد / دانشگاه فردوسي مشهد كارشناسي ارشد: تاريخ / 1353 / كان (فرانسه) دكتري: تاريخ / 1359 / پاريس / دانشگاه سوربن

همسر و فرزندان : دكتر علي اصغر مصدق رشتي متاهل و داراي دو فرزند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اصغر مصدق رشتي عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.وي همچنين مديريت گروه تاريخ دانشگاه مذكرو را برعهده دارد.

فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي علي اصغر مصدق رشتي به ترتيب زير است: تدريس در دانشگاه شهيد بهشتي تهران تدريس در دانشگاه تهران بمدت سه سال تدريس در دانشگاه تربيت معلم تهران بمدت

سه سال تدريس در مركز باقرالعلوم (حوزه قم)

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي تحقيقاتي فعلِي علي اصغر مصدق رشتي به قرار زير است: تاريخ ايران در قرن سيز دهم هجري تا آغاز مشروطيت روش تحقيق در تاريخ

چگونگي عرضه آثار : مقالات و كتابها: خاندان نجم يزدي در مجله studia iranica صادرات و واردات بوشهر نيمه اول قرن نوز دهم فرانسه مقدمه اي بر تثبيت حكومت قاجارها انگلستان- دانشگاه كمبريج( مطالعات ايرانشناسي )

مصنف مريواني، ابوبكر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1014 ق)، فقيه شافعى و مورخ. وى از فقهاى شافعى كرد بود كه به جهت كثرت تصانيف به مصنف معروف گرديد. مدتى در مدينه ساكن بود. او در چور از قراى مريوان درگذشت. از آثارش: «طبقات الشافعية»، معروف به «طبقات المصنف»، در فقه؛ شرح «المحرر» رافعى قزوينى، در فروع فقه شافعى، در سه جلد؛ «سراج الطريق»، به فارسى؛ «رياض الخلود»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (46/ 2)، كشف الظنون (1613)، معجم المؤلفين (77/ 3).

مصور اصفهاني، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1350 ق)، نقاش و قلمدان ساز. در اصفهان به دنيا آمد و همان جا درگذشت. وى در قلمدان سازى و آبرنگ و در رنگ و روغن و تذهيب كارى مهارت داشت. از آثار او: تصوير حضرت على (ع) به رنگ و روغن، با رقم: «عبدالله مصور 1330»؛ قلمدان جعبه اى كه در رويه آن و رد داخل مداليونهاى متعدد، تصاويرى از عرفا و دراويش را تصوير كرده و كناره ها را با مناظر دريا و كوه و دشت و صحرا آرايش داده و رقم گذاشته است: «رقم عبدالله مصور»؛ منظره ى غديرخم كه پيامبر اكرم (ص) روى چند جمازه ى شتر رفته و حضرت على (ع) را به جماعت مؤمنين معرفى مى نمايد، با رقم: «كمترين عبدالله مصور اصفهانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (315 -314 / 1).

مصور مشهدي، عليقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1227 ق)، نقاش، قلمدان ساز و شاعر، متخلص به مصور. وى در تهران به دنيا آمد و در مشهد سكنى گزيد. مصور در فن نقاشى و شبيه سازى مهارت داشت و قلمدان و قاب آينه نيز مى ساخت. او همچنين داراى طبع شعر بود و بعضى از اشعارش در تذكره ها بر جاى مانده است. صاحب عنوان تا 1294 ق در قيد حيات بود. از آثار وى تصوير پيرمرد چوپانى به آبرنگ است كه به عصايى تكيه داده و چند گوسفند را مراقبت مى كند، با رقم: «عمل على مصور تخلص»؛ قلمدان زيبايى، با تاريخ 1294 ق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1473 ،1164/ 3 ،399/ 1)، حديقة الشعراء (1662 -1660/ 3)، الذريعه (1057 -1056/ 9)، گنج شايگان (432 -426)، المآثر و الآثار (214)، مجمع الفصحا (952/

5)، هنر قلمدان (138 -137).

مطهري، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد رضا مطهري

محل تولد : نهاوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حميدرضا مطهري فرزند علي محمد تحصيلات دوره ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خود (نهاوند) گذرانده و در سال 1367 براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. پس از به پايان بردن دروس سطح، خارج فقه و اصول را به مدت چندين سال از محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات مكارم شيرازى، جعفر سبحاني و تبريزي فراگرفتم.همزمان با تحصيل علوم حوزوي به تحصيلات دانشگاهي نيز توجه داشته و از طريق آزمون سراسري دانشگاه ها در رشته تاريخ دانشگاه باقرالعلوم(ع) پذيرفته شدم.

پس از اخذ مدرك كارشناسي بلافاصله در مقطع كارشناسي ارشد تاريخ اسلام دانشگاه تهران پذيرفته شده و فوق ليسانس را از اين دانشگاه دريافت كردم وعلاوه بر تحصيل به تحقيق و پژوهش و تدريس نيز اشتغال داشته ام.

مطير، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خادم نشر.

تولد: 1302، تهران.

درگذشت: 7 بهمن 1356، تهران.

محمود مطير چاپ بهمن را در سال 1327 با چند گارسه و چند ماشين چاپ كوچك در گوشه اى از خانه پدرى خود(رو به روى كوچه آبشار خيابان رى) تأسيس كرد. نزديك به يك صد كتاب از مجموعه انتشارات بنگاه ترجمه و نشر كتاب در چاپخانه ى بهمن صورت گرفت. «راهنماى كتاب» از اولين شماره ى آن تا آخرين شماره ى سال بيست و يكم در اسفند 1357 در همين چاپخانه چاپ مى شد. كتابهاى انجمن آثار ملى نيز در چاپخانه ى بهمن به چاپ رسيد. كارهاى نظام پزشكى و بخشى از كارهاى مؤسسه ى انتشارات امير كبير را نيز چاپ بهمن انجام مى داد. از فعاليت هاى ديگر اين چاپخانه، چاپ «يغما»، براى مدت پانزده سال بود.

مطير در اين كار كمك بسيارى به حبيب يغمايى مى كرد. نمونه هاى غلطگيرى را خود به منزل يغمايى مى برد.

محمود مطير بعدها از اعضاى مؤثر اتحاديه ى چاپخانه ها شد. همچنين يكى از پايه گذاران شركت كتاب هاى درسى و و شركت انتشارات خوارزمى بود. به اين ترتيب سرگذشت مطير با گوشه اى از تاريخ چاپ و كتاب درسى ايران قرين شده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مظاهري، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1293.

درگذشت: 1370.

از آثار اوست: خانواده ايرانى در روزگار پيش از اسلام (با مقدمه پل فوكونه و حامد فولادوند، ترجمه عبدالله توكل؛ تهران، 1373).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

معرفت، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خادم نشر.

تولد: 1300.

درگذشت: اوايل مهر 1360.

حسن معرفت، فرزند شيخ محمدتقى شيرازى، به تأسى از پدر خود كتابفروشى در شيراز افتتاح نمود. اما بعدها اين كتابفروشى را به پدر خود واگذار نمود و به تهران آمد. ابتدا در خيابان ناصريه و بعدا در خيابان لاله زار كتابفروشى با مطبعه باز نمود، و به نشر كتاب اقدام كرد. از جمله وى اقدام به چاپ سلسله اى از كتب ترجمه ى اروپايى به نام «صد كتاب از صد نويسنده بزرگ» كرد. از آثار اوست: حافظ و سعدى در يكجا (1369 ق.)؛ روش ورزش با دمبل؛ زبده غزليات حافظ از روى نسخه ى قزوينى؛ زبده ى غزليات سعدى از روى نسخه ى قزوينى (1322)؛ فر فروزنگ (1369 ق.)؛ فرهنگ انگليسى به فارسى (1330) گلچين معرفت (مجموعه شعر)؛ گلچينى از شاهنامه ى فردوسى، مرغابى سياه كوچولو.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

معزي، حسام الدوله، نجفقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ، مؤلف.

تولد: 1261، نجف.

درگذشت: ارديبهشت 1359.

نجفقلى حسام الدوله معزى، فرزند ابراهيم ميرزا، تحصيلات خود را در انگلستان به پايان برد و در وزارت ماليه عضو بود. وى در دوره ى سوم مجلس شوراى ملى از ملاير و محلات نماينده بود. از آثار اوست: تاريخ روابط سياسى ايران با ممالك اروپايى. وى به زبان هاى عربى و انگليسى و فرانسوى آشنايى پرداخت. تأليفات ديگر او عبارتند از تاريخ راه سازى در ايران، راز كاميابى ژاپن، عالم حيوانات يا كليد دام و دد، دره ى نجفى (مشتمل بر سه فن عروض و قافيه و بديع) وى كتاب هاى ديگرى را از زبان انگليسى به فارسى ترجمه و نشر كرده است: تاريخ آمريكا، تاريخ انگليس، تاريخ روسيه، زندگى پطر كبير، زندگى فردريك، زندگى ژوزفين و ناپلئون.

وى در سال 1354 تعداد 1257 جلد كتاب چاپى به زبان هاى

فارسى و انگليسى و فرانسوى به دانشگاه شيراز اهداء كرد كه بدين مناسبت فهرست نامه اى براى كتب اهدايى وى منتشر گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

معزي، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قرآن شناس معروف معاصر ، استاد حاج سيد علي كمالي دزفولي ، صاحب آثار عديده ي قرآني ، درباره ي مرحوم معزي كه با ايشان خويشاوندي هم داشته چنين فرموده اند : شيخ محمد كاظم فرزند شيخ محمد و او فرزند حاج شيخ محمد رضا فقيه به نام ، از اولاد معزالدين ، عالم معروف دوران صفويه ، در سال 1298 ش در دزفول به دنيا آمد و در سال 1348 ش در تهران وفات يافت و در مقبره ي شيخان قم مدفون گرديد . تحصيلات بعد از مكتب خانه ي او در خدمت جدش حاج شيخ محمدرضا شروع شد و زير توجه و علاقه ي خاص او مدارج علمي را به طور مضاعف طي كرد . استادانش در دزفول ، جد مادري اش آقا شيخ محمد باقر و عموزاده اش آقا ميرزا محمد علي ، و چند سالي در قم ، آيت الله بروجردي تا نيل به درجه ي اجتهاد بود . علاوه بر عربي ، به زبان انگليسي هم آشنا بود . چند سالي در دانشكده ي الهيات دانشگاه تهران تدريس كرد . معلومات او از محدوده ي تحصيلات متداول بسيار فراتر بود . اثر مهمش ترجمه ي قرآن مجيد به فارسي است ، كه اشتباهاتي ناچيز و اندك از قبيل كاربرد ماضي و مضارع به جاي همديگر در آن يافت مي شود و ترجمه اش هنوز در ميان ترجمه هاي امروز مي درخشد . نمونه ي اخلاق و

فروتني اسلامي بود . رحمه الله عليه . ( برگرفته از بيانات استاد حاج سيد علي كمالي دزفولي ) .

معصومي همداني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين معصومي همداني (1327_ همدان) داراي مدرك دكتري رشته فلسفه و تاريخ علم ،از دانشگاه پاريس -7 فرانسه در سال 1384مي باشد.نامبرده عضو هيئت علمي دانشكده دانشگاه صنعتي شريف است. وي همجنين عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : تاريخ و فلسفهتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر حسين معصومي همداني به قرار زير است: كارشناسي مهندسي برق از دانشگاه صنعتي شريف كارشناسي ارشد رشته فلسفه و تاريخ علم از دانشگاه پاريس -7 فرانسه دكتري رشته فلسفه و تاريخ علم ،پاريس -7 فرانسه در سال 1384مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي شريف و مدرّس تاريخ و فلسفۀ علم، مشاور عالي مركز نشر دانشگاهي، عضو شوراي عالي ويرايش صدا و سيما و عضو مركز تحقيق در تاريخ و فلسفۀ عربي _ اسلامي قرون وسطا.عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي،عضو كميسيون تخصصي استخدام و ... فرهنگستان زبان و ادب فارسي،عضو شوراي عالي علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي،مديرگروه زبان و رايانه در فرهنگستان زبان و ادب فارسي،عضو شوراي واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي ،عضو گروه دانشنامه ادب فارسي ،ويراستار و سردبير مجله دانشجو فعاليتهاي آموزشي : دكتر معصومي همداني در انشگاههاي تهران،شيراز و تربيت مدرس در مقاطع كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري به امر تدريس مي پردازد.جوائز و نشانها : دكتر حسين معصومي همداني برنده كتاب سال جمهوري اسلامي براي ترجمه كتاب جزء و كل مي باشد.چگونگي عرضه آثار :

- تاليف و ترجمه 5 عنوان كتاب - تاليف و ترجمه بيش از 100 عنوان مقاله - شركت در سمينار هاي متعدد در داخل و خارج از كشور

________________________________________

آثار : ايرانيها چه رويايي در سر دارند؟ (تهران: 1357) ويژگي اثر : ديدآورنده: ميشل فوكو، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: هرمس - 03 مرداد، 1386 2 ترموديناميك تعادل، ادكينز ويژگي اثر : (ترجمه)، 13753 جزء و كل، ورنر هايزنبرگ ويژگي اثر : (ترجمه)، 1368.پديدآورنده: ورنر هايزنبرگ، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 29 ارديبهشت، 13864 زندگي نام? علمي دانشمندان اسلامي ويژگي اثر : ترجمه-13635 سرگذشت فيزيك نوين ويژگي اثر : پديدآورنده: ميشل بيزونسكي، لطيف كاشيگر (مترجم)، محمدرضا خواجه پور (زيرنظر)، حسين معصومي همداني (زيرنظر) ناشر: فرهنگ معاصر - 23 دي، 1385 6 فلسف? علوم طبيعي، كارل همپل، ويژگي اثر : (ترجمه)، 13697 فيزيك : انديشه ها و يافته ها ويژگي اثر : پديدآورنده: ويليام لارنس براگ، محمدرضا خواجه پور (مترجم)، حسين معصومي همداني (زيرنظر) ناشر: فرهنگ معاصر - 23 دي، 13858 مردم شناسي و هنر، لوي استروس ويژگي اثر : (ترجمه)، 13739 نرم و نازك: ماده نرم، پژوهش، آموزش ويژگي اثر : پديدآورنده: پي يرژيل دو دوژن، ماندانا فرهاديان (مترجم)، محمدرضا خواجه پور (زيرنظر)، حسين معصومي همداني (زيرنظر) ناشر: فرهنگ معاصر - 03 بهمن، 138510 نسبيت خاص و عام و كيهان شناختي، ولفگانگ ريندلر ويژگي اثر : (ترجمه)، 1375.پديدآورنده: ولفگانگ ريندلر، رضا منصوري (مترجم)، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 19 ارديبهشت، 138511 نووه چنتو (تك گويي) ويژگي اثر : پديدآورنده: الساندرو باريكو، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: نيلوفر - 13 اسفند، 1385 منابع

زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

معلي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد معلي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1359/1/1

زندگينامه علمي

تا اول دبيرستان در تهران بودم سپس به مدرسه شهيدين رفتم .مقدمات وسطح رادرشهيدين خواندم درحال حاضر درجامعه شناسي موسسه امام خميني(ره) هستم .درزمينه كامپيوتر حدود چند سالي كار برنامه نويسي براي موسسات مختلف ميكردم . دريكي دو سال اخير در زمينه طراحي سايت وساخت cd هاي مولتي مديا بيلدر و تاليف 7 كتاب كامپيوتر فعاليت داشته ام .

معيدفر، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد معيد فر در سال 1374 موفق به اخذ دكتراي جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس ميشود و هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه جامعه شناسي دانشگاه تهران است.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر سعيد معيدفر مدرك كارشناسي را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تهران(1359)، كارشناسي ارشد را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس (1366) و دكتري را در رشته جامعه شناسي از دانشگاه تربيت مدرس (1374) اخذ نموده است. عنوان رساله وي در دوره كارشناسي ارشد «بررسي ساختاراقتصادي اجتماعي روستا و مهاجرت از روستا (در استان اصفهان)» و دوره دكتري « بررسي مهاجرتهاي روستايياستان همدان» است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در خصوص ديگر خدمات علمي و اجرايي آقاي دكتر معيدفر مي توان مواردي همچون سردبير نامه علوم اجتماعي دانشكده علوم اجتماعي (1384 -1387)، رئيس انجمن جامعه شناسي ايران دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران (1383 -1387)، رئيس پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي (1380 -1382)،,عضو شوراي انتشارات دانشكده علوم اجتماعي (1378 -1379)، عضو شوراي پژوهشي دانشكده علوم اجتماعي (1378 -1382)، دبير

سمينار دانشگاه جامعه و فرهنگ اسلامي وزارت علوم تحقيقات و فناوري (1377 -1378)، مشاور مدير كل پژوهشهاي كاربردي دانشگاه تهران,معاونت پژوهشي دانشگاه تهران (1377 -1378)، مدير گروه ارتباطات,دانشكده علوم اجتماعي (1376 -1377)، عضو كميسيون پژوهشي فرهنگي دانشگاه,معاونت پژوهشي دانشگاه (1375 -1376)، دبيري سمينار توسعه فرهنگي,دانشكده علوم اجتماعي، معاون اداري مالي ,دانشكده علوم اجتماعي (1373 -1376) و مدير كل پژوهش هاي بنيادي ,وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي (1371 -1372) را نام برد. «در دفتر انجمن، هر روز شاهد پيوستن افرادي به عنوان اعضاي جديد هستيم و خانواده جامعه شناسي در حال بزرگ و بزرگتر شدن است. امسال با هدف سر و سامان دادن به عضويت ها، اعضاي انجمن را به تجديد عضويت فرا خوانديم و بسياري با انجمن تجديد عهد و پيمان كردند و خواستار تداوم ارتباط و فعاليت خود در انجمن شدند. تمايل روزافزون جامعه شناسان براي تقويت تعاملات انجمني و داوطلبانه در حال گسترش است و به نظر ميرسد بدين ترتيب يكي از بنيانهاي مهم رشد جامعه شناسي، در ايران در حال تكوين است و اجتماع علمي جامعه شناسان به بلوغ خود نزديك شده است» فعاليتهاي آموزشي : دكتر معيد فر سالهاست كه در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران مشغول به تدريس است. و عضو هيئت علمي دانشگاه تهران نيز ميباشد. موارد تدريس وي «بررسي مسائل اجتماعي ايران»، «جامعه شناسي انقلاب»، «مباني تاريخ اجتماعي» و «نظريه هاي جامعه شناسي 2» (در مقطع كارشناسي) و «اقشار و گروههاي آسيب پذير»، «بينشهاي جامعه شناسي2 »، «جامعه شناسي انقلاب»، «سمينار بررسي مسائل اجتماعي»، «جامعه شناسي تاريخي»، «اقشار و گروههاي آسيب پذير»، «تغييرات فرهنگي»، «سمينار بررسي مسائل اجتماعي» (در

مقطع دكتري) است. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : معيد فر علاوه بر تدريس و پژوهش همايش هاي متعددي در حوزه علوم اجتماعي، را از جمله همايش توسعه فرهنگي،همايش توسعه و امنيت اجتماعي، همايش دانشگاه، جامعه و فرهنگ اسلامي و... دبيري كرده است. آرا و گرايشهاي خاص : دكتر معيد فر مي گويد:«يكي از مناقشات مهم ميان جامعه شناسان، اين بوده است كه آيا آنان در كنار وظايف علمي و آكادميك، رسالت هاي اجتماعي نيز دارند يا نه؟ در اين باره نظرات متعددي وجود داشته است. پارتو معتقد است جامعه شناسي در پي حقيقت رفتارهاست و نبايد در جست وجوي فايده رفتارها باشد، بنابراين جامعه شناس مسئوليتي در برابر اجتماع ندارد. در حالي كه دوركيم معتقد است جامعه شناسي اگر رسالت اجتماعي به عهده نداشته باشد و به درد بهبود حال جامعه نخورد ارزش يك ساعت كار كردن را هم ندارد. اين مناقشه مستقيم يا غير مستقيم در ميان جامعه شناسان تداوم داشته است. حتي حوزه هاي فكري جامعه شناسي نيز اغلب متأثر از اين دو رويكرد مخالف است. براي مثال در جامعه شناسي انگلستان به فايده اين علم توجه شده است. به همين دليل در آن كشور جامعه شناسي نقشي فعال در حوزه سياست گذاري فرهنگي، اجتماعي به عهده گرفته و اكثر آثار منتشر شده و حتي بزرگان جامعه شناس اين كشور، ارتباط نزديكي با حوزه سياست گذاري اجتماعي دارند. در كتابفروشي ها ديده ميشود كه بخش اعظم كتاب هاي جامعه شناسي، تحت عنوان سياست اجتماعي طبقه بندي شده است. در كشورهاي ديگري مانند فرانسه و آلمان، جامعه شناسي بيش تر وظايف معرفت

شناختي به عهده گرفته و كم تر درصدد مداخله و سياست گذاري مستقيم بوده است. اما در اين كشورها نيز جامعه شناسان بزرگ در نقش رهبران فكري و روشنفكران ظاهر شده اند و رسالت هاي اجتماعي كلاني را در تغيير و تحولات اجتماعي عهده دار شده اند. در آمريكا نيز تركيبي از اين دو رويكرد وجود داشته است. همين طور كه مي دانيم به طور كلي جامعه شناسي كه با نام سن سيمون و اگوست كنت كار خود را شروع كرد نيز در واكنش نسبت به تحولات عظيم فرهنگي، اجتماعي ناشي از انقلاب صنعتي و انقلاب هاي اجتماعي و براي پاسخ گويي به نيازهاي زمانه خود ضرورت پيدا كرد و هر دوي اين بنيانگذاران نيز خود را در برابر حوادث اجتماعي مسئول و رسالتي بر دوش مي دانستند. به هر حال، جامعه شناسان به ويژه در عصر تحولات عظيم سياسي، اجتماعي، در سطح خرد (كاربرد دانش اجتماعي در حل معضلات اجتماعي) يا كلان (رهبري فكري مبتني بر يافته هاي علمي) مداخله فعال در سياست گذاري اجتماعي را وظيفه خود دانسته اند. البته در اينجا شائبه سياسي شدن دانش جامعه شناسي نيز وجود داشته و از جهات متعدد موجب نگراني هاي به حقي بوده است. سياست زدگي كه آفتي حتي براي احزاب و گروه هاي سياسي است و در جامعه ما نيز پيامدهاي بسيار زشت آن را به ويژه در سال هاي اخير و در عمل گروه هاي سياسي شاهد بوده ايم، خطري است كه از سوي ديگر بايد متوجه آن بود. اين همان افراط و تفريطي است كه در هر نوع اعتقاد، نگرش يا رفتاري

امكان بروز و ظهور دارد و بايد از آن احتراز كرد. نمي توان به بهانه مداخله و سياست گذاري در ورطه سياست زدگي افتاد و نبايد از ترس سياست زدگي، به عالم انتزاع وانزوا فرو رفت و از هر نوع ايفاي نقش فعال در صحنه اجتماعي اجتناب ورزيد. به نظر مي رسد كه كار دشواري است. هم بايد كاري كرد كه معيارهاي علمي و اصالت جامعه شناسي محفوظ بماند و هم بايد با مداخله فعال در روند تحولات اجتماعي تأثير گذار بود وگرنه دير يا زود انديشه بي خاصيت بودن جامعه شناسي فراگير خواهد شد. در واقع هر يك از جامعه شناسان به ويژه آنان كه با علاقه و اشتياق به سراغ اين حوزه از دانش روي آورده اند، تحت تأثير بزرگان و كنش گران فعال جامعه شناسي قرار داشته اند كه در جامعه خود نقش آفرين بوده اند» چگونگي عرضه آثار : اما معيدفر علاوه بر همه مشغله هاي مديريتي و كارهاي اجرايي از تحقيق و پژوهش در عرصه كاري اش بازنمانده و تحقيقات ميداني و كتابخانه اي متعددي را به انجام و سرانجام رسانده است. از آن جمله بررسي مهاجرت هاي روستايي استان همدان، بررسي مشكلات فرهنگي اجتماعي دانشجويان، بررسي ميزان اخلاق كار و عوامل فردي و اجتماعي مؤثر بر آن در واحدهاي توليدي صنعتي استان تهران، بررسي فعاليت و مصرف كالاهاي فرهنگي روستاهاي كشور، ميزان بهره مندي شهروندان تهراني از مطبوعات، بررسي ميزان اخلاق كار و عوامل اجتماعي مؤثر بر آن در ميان كاركنان ادارات دولتي استان، نقش دانشگاه و تحصيلات دانشگاهي در تحول ارزش ها و نگرش ها، بررسي پديده استفاده

اعتيادي از اينترنت و پيامدهاي آن در ميان نوجوانان و جوانان (25-15 سال) شهر تهران و... و همچنين از جمله تحقيقات غني و جذاب معيدفر درباره اخلاق كار در جامعه ايراني بوده است. وي نگارش مقالات متعددي در نشريات تخصصي جامعه شناختي پرداخته است.از آن جمله است: جامعه شناسي معرفت ،1373 نامه علوم اجتماعي شماره 7 ترجمه از لوئيس كوزر،مسأله اجتماعي و مسأله ديني خرداد ،80 نشريه علوم سياسي، معرفي و نقد كتاب روشه، گي : جامعه شناسي تالكوت پارسونز؛ ترجمه عبدالحسين نيك گهر شهريور،77 نشريه كتاب ماه (علوم اجتماعي )،معرفي و نقد كتاب جامعه شناسي مسائل اجتماعي جوانان تأليف غلامرضا صديق اورعي مرداد ،79 نشريه: پژوهش، ...آثار : بررسي ميزان اخلاق كار و عوامل فردي و اجتماعي مؤثر بر آن ويژگي اثر : نشر مؤسسه كار و تأمين اجتماعي، وي در اين خصوص ميگويد: «من در سال تحقيقي را در مورد «اخلاق كار» در واحدهاي توليدي و صنعتي انجام دادم و نيز در همين زمينه، تحقيقي در واحدهاي دولتي انجام دادم و در هردو تحقيق، تحصيلات يكي از پارامترهاي بسيار مهمي بود كه مي توانست ميزان اخلاق كار را در ميان دو گروه جمعيتي تحصيلكردگان دانشگاهي و غيرتحصيلكردگان دانشگاهي تغيير بدهد. در آن دو تحقيق مشخص شد، ميزان اخلاق كار تحصيلكردگان دانشگاهي يا كساني كه تحصيلات بالاتر از ديپلم داشتند، به طرز معناداري كمتر از كساني بود كه تحصيلات دانشگاهي نداشتند. يعني برخلاف انتظار، كساني كه تحصيلات دانشگاهي نداشتند از اخلاق كاري بالاتري برخوردار بودند. فرض كنيد اگر متوسط اخلاق كار در كل جمعيت از مي شد وقتي كه جمعيت را به دو بخش

تحصيلكردگان بالاي ديپلم و كساني كه در حد ديپلم و زير ديپلم سواد داشتند تقسيم كرديم، مشاهده شد كه براي مثال اخلاق كاري تحصيلكردگان حدود و اخلاق كاري ديپلمه ها و زيرديپلم حدود ?/? به دست مي آمد و هرچه سطح تحصيلات افراد بالاتر مي رفت اين كاهش اخلاق كار هم بيش تر مي شد. براي سنجش اخلاق كار، ابتدا معيار و شاخصي را با عنوان شاخص سنجش ميزان اخلاق كار (I.E.W.O) بومي كرديم و اعتبار و روايي آن را سنجيده و در واقع آن را بومي كرديم. براي مثال پاسخ ها در ? گزينه آمده بود و ما اين گزينه ها را مطابق اوضاع اخلاق كار در كشور، به ? گزينه تقليل داديم تا اخلاق كار و ابعاد مختلف آن را در ايران بسنجيم. تا پيش از آن تصور مي شد، اخلاق كار در جامعه ايران به نسبت جوامع توسعه يافته بسيار پائين است و به فرض گفته مي شد كه اخلاق كار ضعيف است. اما تحقيقات به عمل آمده نشان داد كه اخلاق كار در ايران به طور تقريبي متوسط روبه بالا است وقابل قبول ارزيابي شد و فاصله بسيار زيادي با ميزان اخلاق كار در كشورهاي توسعه يافته ندارد.» 2 بنيادهاي نظريه اجتماعي; ترجمه منوچهر صبوري كاشاني ويژگي اثر : (1378)3 تفكر نظري در جامعه شناسي ويژگي اثر : (1375)4 جامعه شناسي تالكوت پارسونز; ترجمه عبدالحسين نيك گهر ويژگي اثر : (1377)5 جامعه شناسي مسائل اجتماعي ايران ويژگي اثر : (1385)6 جامعه شناسي مسائل اجتماعي معاصر در ايران ويژگي اثر : نشر سرزمين ما، 7 جامعه شناسي مسايل اجتماعي معاصر در ايران

ويژگي اثر : (1379)8 رويكردهاي نظري هفتگانه در بررسي مسائل اجتماعي ويژگي اثر : (1383)9 فرهنگ كار نشر مؤسسه كار و تأمين اجتماعي ويژگي اثر : 138010 نظم اجتماعي در نظريه هاي جامعه شناسي ويژگي اثر : اثر پيتر ورسلي؛ كتاب نظم اجتماعي در نظريه هاي جامعه شناسي اثر پيتر ورسلي ،جامعه شناسي مسائل اجتماعي معاصر در ايران ،بررسي ميزان اخلاق كار و عوامل فردي و اجتماعي مؤثر بر آن، نشر مؤسسه كار و تأمين اجتماعي و كتاب فرهنگ كار اشاره كرد.11 نگرشي نو در تحليل مسائل اجتماعي ويژگي اثر : اثر دانيلين لوزيك؛ مؤسسه انتشارات اميركبير، تحليل مسائل اجتماعي نوشته دانيلين لوزيكنيز نيز از سوي معيدفر ترجمه شده است. در اين كتاب با طرح عمده ترين مباحث نظري در جامعه شناسي مسائل اجتماعي، چندين مسأله كلان اجتماعي ايران به عنوان كشوري در حال گذار با رويكردي كاركردگرا و انتقادي و تأكيد بر عوامل عيني و ساختاري مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است.

منابع زندگينامه :روزنامه ايران صحه مهرگان 14-12-1385

مفتون دنبلي آذربايجاني، عبدالرزاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1243 -1176 ق)، اديب، مورخ، عالم، مفسر، نويسنده، عارف و شاعر، متخلص به مفتون. در خوى آذربايجان به دنيا آمد. هنگامى كه كريم خان زند براى اطمينان خاطر از جانب امراى آذربايجان، اولاد آنان را به گروگان گرفت، پدر مفتون، او را به جاى برادرش، در ده سالگى، به شيراز فرستاد. وى چهارده سال در شيراز بود و در اين مدت به تحصيل علم و معرفت و كسب فضل و دانش پرداخت. بعد از فوت كريم خان و تسخير شيراز به دست عليمراد خان زند، گروگانها از آنجا به اصفهان برده شدند و پس

از فوت عليمرادخان، در 1199 ق، آقا محمد خان، آنان را آزاد نمود و اجازه داد تا به آذربايجان بازگردند. وى به نظم و نثر فارسى و عربى مسلط بود و به هر دو زبان شعر مى سرود. در انواع شعر نيز به قصيده و مثنوى بيشتر تمايل داشت. او در 1241 ق به زيارت عتبات عاليات و بيت اللَّه الحرام رفت و پس از بازگشت در تبريز درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «مآثر خاقانى»، در تاريخ قاجاريه؛ «مآثر سلطانيه» يا «مآثر سلطانى»، مبنى بر مآثر سلطنت فتحعلى شاه، از زمان جلوس تا 1241 ق؛ «حدائق الجنان»، در سرگذشت خودش در شيراز و شرح حال شعرا و فضلاى آن شهر، همراه شمه اى از احوالات كريم خان زند؛ «نگارستان دارا»، در شرح حال شعراى دوره ى فتحعلى شاه؛ «تجربة الاحرار و تسلية الابرار»، در شرح حال عده اى از علما و معاريف و شعراى معاصر خود؛ شرح «مشاعر» ملا صدرا؛ ترجمه «عبرت نامه» (بصيرت نامه) از تركى به فارسى؛ «حقايق الانوار»، در شرح حال شعراى عرب و عجم، به فارسى؛ «حدائق الادباء»، شامل منشآت و مطارحات شعراى عرب و عجم، به فارسى؛ «حديقه»، در شرح حال شعراى عرب و معانى بعضى از اشعار آنها، به فارسى؛ مثنوى «ناز و نياز»؛ مثنوى «همايون نامه»، در احوال مختار ثقفى؛ مثنوى ديگرى در بحر رمل؛ «رياض الجنة»، در تاريخ سلسله ى دنابله؛ «روضة الآداب و جنة الالباب»، در شرح حال شعراى عرب، به عربى؛ «ديوان» شعر. گويند مفتون در تأليف تاريخ «زينة التواريخ» با ميرزا رضى، متخلص به بنده، مشاركت داشته است.[1]

(شاعر) عبدالرزاق بيگ دنبلى متخلص به «مفتون» (و. 1176

ه.ق- ف. تبريز 1243 ه.ق) يكى از دانشمندان و سخنوران بزرگ آذربايجان در دوره ى قاجاريه بود. وى در سال 1276 ه.ق در شهر خوى متولد شد، از سن ده سالگى تا 24 سالگى (چهارده سال) به عنوان گروگان در شيراز بازداشت بود و در اين مدت به تحصيل علم و ادب پرداخت، در زمان آغا محمدخان قاجار مرخص شده و به آذربايجان برگشت. در زمان عباس ميرزا نايب السلطنه به منصب استيفا و نويسندگى ارقام ديوانى نايل گرديد. وى تأليفات گرانبهائى از خود به يادگار گذاشت از جمله: حدائق الجنان، روضةالاداب و جنةالالباب. حدائق الادباء، ماثر سلطانى، كليات ديوان و غزليات، مثنوى ناز و نياز، منظومه اى بنام مختارنامه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (470/ 7)، تاريخ تذكره هاى فارسى (401 -399/ 2 ،690 -689/ 1)، تجربة الاحرار و تسلية الابرار (مقدمه، 464 -455 ،137 -121)، حديقة الشعراء (1693 -1690/ 3)، دانشمندان آذربايجان (357 -353)، الذريعه (343 ،317 ،288 ،5/ 19 ،92 -91/ 12 ،323 ،284/ 11 ،1083/ 9)، ريحانه (356 -355/ 5)، سبك شناسى (331 -319/ 3)، سفينة المحمود (670 -669/ 2)، شرح حال رجال (264/ 2)، فرهنگ سخنوران (866 -865)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2285/ 2)، لغت نامه (ذيل/ مفتون دنبلى)، مجمع الفصحا (1008 -1007/ 6)، مكارم الآثار (1204 -1203/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (847 -846/ 3)، نگارستان دارا (مقدمه/ و- ى، 297 -282).

مفيد رازي، ابوالوفاء عبدالجبار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، عالم امامى، فقيه و قارى. اصل وى از نيشابور بود. سپس ساكن رى گرديد. او از بزرگان علماى شيعه و فقيه رى و به قارى رازى يا مقرى رازى مشهور بود. از شاگردان قاضى ابن

البراج (م 481 ق) و شيخ سلار بن عبدالعزيز ديلمى (م 448 ق) و شيخ جعفر بن محمد دوريستى و ابوالجوائز حسن بارى كاتب و شيخ نجاشى، صاحب «رجال»، و شيخ طوسى (م 460 ق) بود و تمامى تصنيفات و تأليفات شيخ طوسى را از خود شيخ روايت نموده است. علما و بزرگان در حوزه ى درسش حاضر مى شدند. سيد فضل اللَّه راوندى و رشيدالدين على بن زيرك قمى و ابوهاشم مجتبى بن حمزه از وى روايت كرده اند. صاحب تصنيفات و تأليفات بسيارى در فقه، به عربى و فارسى است كه شيخ ابوالفتوح رازى تمامى آنها را از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (434 -433/ 7)، رياض العلماء (71/ 3)، ريحانه (360/ 5 ،285/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (153 -152/ 6)، فهرست منتجب الدين (109 -108)، الكنى و الالقاب (199/ 3)، لغت نامه (ذيل/ رازى)، هدية الاحباب (244).

مفيدي فر، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق مفيدي فر

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 وارد حوزه علميه يزد شدم و تا سال 1358 مشغول تحصيل بودم كه شامل مقدمات و ادبيات و فقه و اصول در مقطع سطح بود.مشوق اصلي من مرحوم والد بود كه هم روحاني و هم معلوم دلسوز بود. ايشان با همت والا وقت جهت تدريس به طلاب مي گذاشت و در فصل تابستان كه حوزه تعطيل بود در شدت گرما به برخي از طلاب درس خصوصي مي داد كه من هم يكي از آنان بودم و امر تحصيل شتاب بيشتري مي گرفت.مهر 1358 وارد حوزه علميه قم شدم و فضاي بيشتري از علم و معرفت

گشوده شد و ادامه دروس رسائل و شروع مكاسب و كفايه بود و تا سال 1359 سطح تمام شد. از سال 1360 وارد دروس خارج شدم و يك سال اول نزد استاد آيت الله حاج شيخ جعفر سبحاني تلمذ كردم.

از سال 1362 تا پايان نزد دو استاد فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني و مرحوم تبريزي(ره) فقها و اصول حاضر مي شدم كه در مقاطع مختلف اتفاق مي افتاد.فلسفه را ابتدا از شرح تجريد و منظومه شروع كردم كه شرح تجريد را در يزد خواندم و منظومه را نزد استاد انصاري شيرازى، اسفار نزد علمين آيات حسن زاده آملي و جوادي آملي فراگرفتم. دروس شيعه شناسي را روزهاي پنج شنبه حاضر مي شدم.از سال 1369 تا سال 1380 به يك مركز تحقيقاتي به نام واحد تاريخ و سيره اهل بيت وابسته به مركز تحقيقات دفتر راهنمايي شدم، اين كار ادامه فيش برداري هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاي هاشمي رفسنجاني بود كه كار قرآني آن را گروه ديگري عهده دار شدند و به ثمر رسيد. و حاصل اين كار كه هم چنان ادامه دارد در زمان حضور بنده يك نرم افزار نيمه كاره بوده كه مسئولين وقت چندان دل نسوزاندند.در طول تحقيق در كسوت معاونت هم انجام وظيفه مي كردم و حدود ده ماه هم سرپرست آن مجموعه شدم و در نهايت سال هاي 81 و 80 تصميم به بيرون آمدن گرفتم كه همزمان به دفتر آيت الله العظمي مكارم شيرازي دعوت شدم و تاكنون مشغول به خدمت گزاري هستم.

در كنار درس خواندن تدريس هم داشتم و دارم و بسياري از كتاب هاي ادبيات و سطح را تدريس كرده ام.در حوزه يزد و بعد از آن در قم مقدسه اين روند ادامه

داشت و حتي در ماه هاي مبارك رمضان كه به انار كرمان مي رفتم در حوزه آنجا براي طلاب تدريس داشتم.فصل تابستان در منطقه ييلاقي طرزجان يزد كه حوزه علميه خوبي دارد و سابقه هفتاد ساله دارد. از سال 1366 تابستانها به آن ديار مي رفتم و در حد توان به طلاب از جهت درس و تدريس خدمتگذاري مي كردم. كتاب هاي مختصر و معالم و لمعه و رسائل و مكاسب دروس سيدصدر و اصول فقه و رجال از جمله كتبي است كه در مقاطع مختلف براي طلاب خوانده ام.در حوزه علميه خواهران دفتر تبليغات به دليل آشنايي با تاريخ ارشاد شيخ مفيد را گفتم و در همين راستا جذب دانشگاه شدم و يك ترم در دانشگاه كرج تاريخ گفتم اما به دليل نامساعد بودن فضاي دانشگاه انصراف دادم و به عنوان تدريس نرفتم.مدرسه امام خميني(ره) و دانشگاه باقرالعلوم(ع) دو فضاي آموزشي است كه براي دانشجويان آن تاريخ در عناوين مختلف گفته ام.

1. يك مقاله مطبوع دارم كه در كنفرانس وحدت به چاپ رسيد.

2. طلوع و غروب نور كار گروهي غيرمطبوع.

3. راويان مشرك كه همان مقاله اول است و به صورت كتاب توسط گروه درآمد.

4. مقالات متفرقه كه مثل جايگاه نور در روزنامه پرتو به چاپ رسيد.

مقدس جعفري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن مقدس جعفري در سال 1329 در شهر بروجرد به دنيا آمد . دوران ابتدايي و دبيرستان را در زادگاهش گذراند وي تحصيلاتش را در رشته فلسفه از دانشگاه فردوسي مشهد ادامه داد و دوره كارشناسي ارشد و دكتراي جامعه شناسي را در كشور هندوستان گذراند و در سال 1366 از دانشگاه پونا اين كشور مدرك دكتراي خود را اخذ كرد وي عضو

هيئت علمي دانشگاه كرمان بوده است و هم اكنون حكم بازنشستگي خود را با درجه دانشياري در سال 1385 دريافت كرده است.گروه : علوم انساني رشته : جامعه شناسيگرايش : جامعه شناسي تيزهوشان و نوابغوالدين و انساب : جد بزرگ مقدس جعفري، حاج ملارضا پنج نسل قبل از شهر محلات جهت حوزه علميه بروجرد به اين شهر مهاجرت كرده اند. و نسلهاي بعد هم همگي از تحصيلات حوزوي بخوردار بودند.خاطرات كودكي : دكتر مقدس جعفري دوران كودكي خود را مانند هم نسلهاي خود به درس و مشق و مدرسه مربوط ميشود و تفاوتهاي نوع زندگي كودكان و نوجوانان عصر حاضر و آن زمان را از خاطرات خود عنوان ميكند و قابل توجه كه . از همين رو وي قصد دارد تا اين خاطرات و وقايع را براي نسلهاي جديد مدون كند.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر مقدس جعفري مي گوبد: «در خانواده متوسط پايين با چهار برادر زندگي و رشد كرده ام . پدرم از صداقت ويژه اي برخوردار بود و به واقع نام صادق داشت زندگي اش سرشار از صداقت سادگي و ايمان و انساندوستي بود . مادر نيز مهربان و عطوفت را با تمام وجود به سويم كوچاند. خدايشان رحمت كند . برادر دوم كه انسان وارسته اي است الگوي مناسب رفتاري و تحصيلي براي من بود و در زندگي بسيار مديون او هستم.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : ديپلم متوسطه رشته ادبي دبيرستان مهرگان بروجرد خرداد 1348 كارشناسي فلسفه اسلامي دانشگاه فردوسي مشهد بهمن 1351 كارشناسي ارشد جامعه شناسي دانشگاه اسلامي عليگره هندوستان 1355 دكتراي جامعه شناسي تيزهوشان و نوابغ دانشگاه

پوناي هندوستان 1366فعاليتهاي ضمن تحصيل : كار براي امرار معايش در حين تحصيل ، ورزش ، مطالعه از فعاليتهاي دكتر مقدس جعفري است.استادان و مربيان : از دوران دبيرستان دكتر مقدس جعفري به برخي از نامها مانند : مرحوم مومني، بهرامي ، فدايي، ناظمي، و آقايان سيف باجلان فرخي، بهمن رازاني، همتي هوشنگ و ... اشاره ميكند و از آنها تاثيرات فراوان گرفته است و از استادان مرحوم دكتر مشكوه الديني ، استاد جلال الدين آشتياني ، دكتر مجتهد زاده، دكتر علي شريعتي، دكتر زاميار و اقايان دكتر ابراهيمي دينايي دكتر مهدوي دامغاني، دكتر صدر نبوي، پروفسور عسگري، پروفسور داملي، پروفسور ساكسينا را ميتوان نام برد.همسر و فرزندان : همسر دكتر مقدس جعفري دبير دبيرستان است و داراي سه فرزند دو دختر و يك پسر هستند . كه همگي مشغول تحصيل هستند.وقايع ميانسالي : وي از وقايع اين دوران را بيماريهاي زودرس عنوان كرده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - رئيس دانشگاه ابوريحان بيروني منطقه لرستان و خوزستان سال 1359 - مدير گروه علوم اجتماعي دانشگاه شهيد باهنر كرمان از سال 74-1367 - سه دوره معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني به مدت 9 سال 84-1374فعاليتهاي آموزشي : دكتر مقدس جعفري بيش از 30 سال تدريس در مقاطع مختلف به ويژه مقاطع دانشگاهي را در دانشگاه مختلف كشور در كارنامه دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - راه اندازي گروه علوم اجتماعي و مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد در دانشگاه شهيد باهنر كرمان - راه اندازي گروه علوم اجتماعي در دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرمانساير فعاليتها و برنامه

هاي روزمره : - عضو هيئت تحريريه چند مجله علمي و دانشگاهي در سطح كشور - عضو در چند انجمن علمي و ادبي - عضويت در هيئت مميزه دانشگاهي جنوبشرق گروه علوم انساني از بدو تاسيس تا به حال و نيز مطالعه و پياده روي از ديگر فعاليتهاي دكتر مقدس جعفري است.آرا و گرايشهاي خاص : وي علاقه زياد و ويژه اي به ايران و فرهنگ آن از جمله تاريخ، شعر، ادبيات، موسيقي و فلسفه و جامعه شناسي دارد.جوائز و نشانها : 1- پژوهشگر نمونه دانشگاه كرمان در سال 1376 2- پژوهشگر نمونه استان كرمان در سال 1377 3 - داراي طرح نمونه پژوهشي فرهنگي استان در سال 1382 (ارشاد اسلامي كرمان) 4- داراي طرح نمونه پژوهشي در خصوص فرهنگ و آموزشي عشاير در سطح ملي و كشورچگونگي عرضه آثار : دكتر مقدس جعفري داراي نزديك به 70 مقاله چاپ شده د مجلات علمي و ارائه شده در همايشهاي علمي خارج و داخل كشور و نيز تعدادي نيز كارهاي ژورناليستي و رسانه اي در سطح روزنامه هاي محلي و ملي به چاپ رسانده استآثار : nbsp1 پوشش ايرانيان ويژگي اثر : در اين پژوهش عمدتا به مساله پوشش ايرانيان از ابتدا تا دوره معاصر پرداخته است2 سليمانيها ويژگي اثر : دانشگاه كرمان 1379، اين اثر نتيجه دو سال مطالعه بر روي عشاير سليماني استان كرمان است كه يكي از بزرگترين عشاير منطقه محسوب ميشود.3 ميمند ميراث گرانقدر فرهنگي ويژگي اثر : مقاله در باره روستاي ميند از توابع شهر بابك ، فصلنامه پژوهشگران فرهنگ

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر مقدس جعفري بنا به درخواست

بنياد ايرانشناسي - خرداد 1386

مقدم، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن مقدم در سال 1287 ،در تهران به دنيا آمد. از شش سالگي به تحصيل پرداخت و چهار سال در ايران و يازده سال در سوئيس مشغول تحصيل بود. وي پس از از اخذ گواهينامه تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه شد و در رشته علوم اجتماعي به گرفتن ليسانس نايل آمد. پس از آن به استانبول رفت و در همان ايام به تكميل اطلاعات خود درباره ادبيات ايران همت گماشت. مقدم در بيست سالگي به خدمت وزارت امورخارجه در آمد و تا پايان عمر در اين سمت باقي ماند. وي كنفرانس هايي در باره تاثير زبان فرانسه در فارسي در انجمن ايران جوان برگزار كرد و چندين جلسه در تالار دارالفنون درباره تئاتر و تاريخ آن سخنراني نمود و نمايشنامه معروف خود رابه نام « جعفر خان از فرنگ آمده» نوشت و خود در نمايش آن بازي كرد. مقدم سلسله مقالاتي را نيز تحت عنوان « مكتوب از امروز تا قاهره » در روزنامه «ايران» نوشت كه در آن از اوضاع اجتماعي و سياسي و اقتصادي اغلب كشورهاي اروپا سخن گفت. حسن مقدم سرانجامدر سال 1304 چشم از جهان فروبست.گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي والدين و انساب : حسن مقدم مشهور به علي نوروز ، فرزند محمدتقي احتساب الملك ، در تهران به دنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن مقدم از شش سالگي به تحصيل پرداخت و چهار سال در ايران و يازده سال در سوئيس مشغول تحصيل بود. وي پس از از اخذ گواهينامه تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه شد و در

رشته علوم اجتماعي به گرفتن ليسانس نايل آمد. پس از آن به استانبول رفت و در همان ايام به تكميل اطلاعات خود درباره ادبيات ايران همت گماشت.زمان و علت فوت : حسن مقدم در سال 1304 چشم از جهان فروبست.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن مقدم در بيست سالگي به خدمت وزارت امورخارجه در آمد و تا پايان عمر در اين سمت باقي ماند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسن مقدم در سال 1339 ق در استانبول با لاهوتي مجله ادبي « پارس » را در دو بخش فارسي و فرانسه منتشر كرد كه سر دبير و نويسنده بخش فرانسه آن نيز بود. وي تقريباً سراسر اروپا و قمستي از آسيا و آفريقا را سياحت كرد و آنچه را كه كه در اين مسافرت ها ديد و دريافت در دفتر خاطرات خود به زبان فرانسه يادداشت نمود. مقدم در سوئيس به عضويت انجمن ادبي «بل لتر » در آمد و در آن انجمن با بسياري از دانشمندان زمان ، مثل آندره ژيد و استراوينسكي همكاري داشت. او آثار خود را به زبان هاي فارسي و فرانسه مي نگاشت و با نام هاي مستعار و بيشتر به امضاي علي نوروزي انتشار مي داد. وي كنفرانس هايي در باره تاثير زبان فرانسه در فارسي در انجمن ايران جوان برگزار كرد و چندين جلسه در تالار دارالفنون درباره تئاتر و تاريخ آن سخنراني نمود و نمايشنامه معروف خود رابه نام « جعفر خان از فرنگ آمده» نوشت و خود در نمايش آن بازي كرد. مقدم سلسله مقالاتي را نيز تحت عنوان « مكتوب از امروز تا

قاهره » در روزنامه «ايران» نوشت كه در آن از اوضاع اجتماعي و سياسي و اقتصادي اغلب كشورهاي اروپا سخن گفت.آثار : ايراني بازي

مكارم شيرازي، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والفاضل العلام آقاى علامه ناصر مكارم، از اساتيد بنام و مدرسين والامقام و علماء كرام و نويسندگان فخام و گويندگان عظام حوزه علميه قم و افتخار استان فارس و بلكه ايران و جهان تشيع است در 22 ماه شعبان 1347 قمرى در شيراز در يك خانواده اصيل به دنيا آمده و تحصيلات جديد خود را در مدارس جديد شيراز خوانده و در مدت كوتاهى به واسطه استعداد و حافظه فوق العاده مقدمات و ادبيات را در مدرسه آقاباباخان فراگرفته و سطوح نهائى فقه و اصول را از مدرسين شيراز خوانده و ضمنا از تدريس خود عده اى را بهره مند مى نمود تا در سال 1324 شمسى كه از وطن خود مهاجرت به قم و دانشگاه جعفرى شيعه يعنى حوزه علميه نموده و در درس مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراهما حاضر شده و كاملا با صحبت كردن در بحث آن آيات عظام جلب توجه آنها و كليه شركاء درس را مى نمودند و خاطر اين نويسنده است كه در آن اوقات مترجم معظم ما سنين عمرش از بيست سال نگذشته بود كه در درس علمين مذكورين اشكال مى كرد و جواب مى گرفت.

مسافرتى در سال 1369 قمرى به نجف اشرف نموده و حدود يكسال توقف و از محضر آيات عظام و مدرسين بزرگ حوزه نجف استفاده كرده و مورد توجه مخصوص آنان قرار گرفته كه نائل به دريافت اجازه اجتهاد از آنها گشته و در اثر گرمى هوا و نبودن وسائل

آن روز در ماه شعبان 1370 قمرى به قم مراجعت و از درس آيت الله العظمى بروجردى و ساير آيات بهره مند گرديده و دروس معقول را از استاد علامه طباطبائى فراگرفته و به تدريس دروس عاليه پرداخته است.

استاد مكارم حوزه درس تحليل فقه و اصول دارند كه عده كثيرى از فضلاء و محصلين فهميده و با استعداد از نظرياتشان استفاده مى كنند و غالب آنها را يادداشت مى نمايند كه اميد است روزى به عنوان يك اثر ارزنده در فقه و اصول به طبع برسد.

جلسات درس عقايد و مذاهب وى نيز با سبك جديد و متد خاصى انجام مى گيرد كه صدها نفر را به طرز نوينى با اين مسائل آشنا نموده و كتابهائى كه حاوى فشرده آن جلسات علمى است تاليف نموده و در بررسى هاى خود از اصول علمى كه مورد پذيرش محيطهاى علمى امروز است كمك گرفته است.

آثار علمى ايشان كه نتيجه همان جلسات درس و همچنين كتابهاى ارزنده ديگر ايشان اشاره مى كنم.

1 و 2 و 3- كتاب القواعد الفقهيه كه جلد اول آن در سال 1343 شمسى و دوم و سوم آن در سالهاى بعد به طبع رسيده است.

4- فيلسوف نماها كه برنده جايزه بهترين كتاب سال گرديد اين كتاب درباره عقايد ماديها بحث مى كند.

5- آفريدگار جهان در اثبات صانع و پاسخ به شبهات ماديها.

6- چگونه خدا را بشناسيم.

7- رهبران بزرگ و مسئوليتهاى بزرگتر در پيرامون نبوت عامه.

8- قرآن و آخرين پيامبر در پيرامون نبوت خاصه.

9- داروينيسم يا آخرين فرضيه هاى تكامل. 10- بحثى درباره ماترياليسم و كومينسم. بحث در اصول فلسفه (ماديها) كه مكرر چاپ شده است.

11- و 12- ترجمه جلد اول الميزان در دو جزء

كه چاپ شده است.

13- شرح و ترجمه اصل الشيعه 14- در جستجوى خدا 15- همه مى خواهند بدانند 16- جلوه حق.

17- اسرار عقب ماندگى 18- مشكلات جنسى جوانان 19- آنچه از اسلام بايد بدانيم .

20- مقدمه بر كتاب وحى 21- اين مسائل مطرح است

22- سركوبيهاى خطرناك 23- نماز مكتب عالى تربيت 24- فرآورده هاى دينى.

25- عود ارواح 26- جوانان را دريابيد 27- تربيت و نمونه هاى آن

يكى از آثار و خدمات استاد علامه مكارم تاسيس مجله درسهائى از مكتب اسلام است كه از سال 1340 شمسى تاكنون با نشر اين مجله كه ارگان حوزه علميه قم است خدمات ارزنده اى انجام داده است و اين مجله از بهترين مجله ها و منشورات اسلامى شيعه است كه به تمام كشور و خارج كشور منتشر و مقالات بسيار جالب و بحثهاى ارزنده اى را به قلم اساتيد و مدرسين بزرگ حوزه مطرح و پخش مى نمايد و اين مجله كه در زير نظر هيئت تحريريه كه همه از افاضل برجسته اند از ابتكارات فكر بكر ايشانست.

مراتب ولاء و علاقه او به اهل بيت عصمت و طهارت و بالاخص به پيشواى بزرگ جهان حضرت امير مومنان عليه السلام از اشعار و سرودهاى نغز او در توحيد و در مراثى و مدايح آن متجلى است.

(مكارم شيرازى) در حال حاضر از مراجع تقليد و مدرسين بزرگ و آيات عظام حوزه علميه قم مى باشند.

رساله علميه و توضيح المسائل ايشان در سال 1369 شمسى و 1410 قمرى به طبع رسيده و منتشر گرديده و اكنون درس خارج فقه و اصول ايشان يكى از پرجمعيت ترين دروس استدلالى قم مى باشد. و چون آثار ايشان از تأليفات و مدارس علميه و غيره بسيار شده لازم ديده

در اينجا استدارك نمايم.

1- تفسير نمونه 27 جلد، مطبوع.

2- تعليقات بر عروه الوثقى، مطبوع.

3- قرآن و آخرين پيامبر، مطبوع.

4- معاد در جهان پس از مرگ، مطبوع.

5- مهدى عليه السلام انقلابى بزرگ، مطبوع.

6- عقيده يك مسلمان، مطبوع.

7- اقتصاد اسلامى، مطبوع.

8- انگيزه پيدايش مذهب، مطبوع.

9- روش تطبيقى در شناخت، مطبوع.

10- پايان عمر ماركسيسم، مطبوع.

11- ارزشهاى فراموش شده، مطبوع.

12- پرسشها و پاسخها، مطبوع.

13- اين است آئين ما، مطبوع.

14- آخرين فرضيه هاى تكامل، مطبوع.

15- همه مى خواهند بدانند، مطبوع.

16- ده درس خداشناسى، مطبوع.

17- ده درس پيامبرشناسى، مطبوع.

18- ده درس معادشناسى، مطبوع.

19- ده درس عدل شناسى، مطبوع.

20- جوانان را دريابيد، مطبوع.

21- زندگى در پرتو اخلاق، مطبوع.

22- جلوه حق، مطبوع.

23- معماى هستى، مطبوع.

24- اسرار عقب ماندگى، مطبوع.

25- در يك بررسى كوتاه، مطبوع.

26- در جستجوى خدا، مطبوع.

27- مشكلات جنسى جوانان، مطبوع.

28- آنچه از اسلام بايد بدانيم، مطبوع.

29- بحثى درباره ماترياليسم و كمونيسم، مطبوع.

30- تقليد با تحقيق، مطبوع.

31- خمس پشتوانه بيت المال، مطبوع.

32- مساله انتظار، مطبوع.

33- تفسير به راى، مطبوع.

34- تفسير سپرى براى مبارزه عميقتر، مطبوع.

35- اين مسائل براى همه جوانان مطرح است، مطبوع.

36- يكصد و پنجاه درس زندگى، مطبوع.

37- طرح حكومت اسلامى، مطبوع.

38- رساله مقدمه وحى، مطبوع.

39- مكتبهاى التقاطى، مطبوع.

40- فلسفه روزه، مطبوع.

41- فلسفه شهادت، مطبوع.

42- با شخصيت ترين زن جهان، مطبوع.

43- به ياد مهدى، مطبوع.

44- مناظرات تاريخى امام رضا (ع)، مطبوع.

45- تفسير موضوعى پيام قرآن، مطبوع.

46- مديريت و فرماندهى در اسلام، مطبوع.

47- آفريدگار جهان، مطبوع.

48- توضيح المسائل- رساله علميه، مطبوع.

49- انوار الفقاهه، مطبوع.

سخنى كوتاه از:

مدرسه امام اميرالمؤمنين (ع) و مدارس و موسسات وابسته به آن

قم- حوزه علميه

مدرسه امام، اميرالمؤمنين (ع) (مركز مطالعات اسلامى) در سال 1350 شمسى در زمينى به مساحت ششصد متر، به وسيله حضرت آيت اللَّه

مكارم شيرازى با همكارى جمعى از نيكوكاران تأسيس گرديد و تحت عنوان «جمعيت خيريه خدمات اسلامى» رسما به ثبت رسيد.

اين مدرسه يكى از فعالترين مدارس حوزه علميه قم مى باشد و داراى چاپخانه كه در طبقه زيرين قرار دارد و سه طبقه ديگر شامل هيجده حجره و يك سالن كه گنجايش هزار نفر را دارد كه جهت جلسات درس منظور گرديده و يك كتابخانه كه حدود چهار هزار جلد كتاب خوب دارد، مى باشد.

اين مدرسه يك موسسه تحقيقاتى و تبليغى است كه تاكنون در زمينه عقائد، تفسير و فقه و اصول و حديث و اقتصاد اسلامى و احياء تراث و تبليغات اسلامى توسط مؤسس محترم آن و يا زير نظر معظم له با همكارى جمعى از دانشمندان و فضلاى حوزه علميه فعاليتها و تحقيقات ارزنده اى به طلاب و فضلاى محترم حوزه علميه و جامعه مسلمان از راه تشكيل جلسات درس و نشر آثار سودمند و جزوات مختلف ارائه داده و مى دهد.

و تاكنون فضلاى بى شمارى را تقديم جامعه مسلمان كرده است كه بعضا بعد از انقلاب اسلامى ملت ايران در پستهاى حساسى مشغول انجام وظيفه مى باشند.

منابع مالى: آن عبارت است از سهم مبارك امام (ع) و كمك مردان خير انتشارات نسل جوان كه بخش ديگرى از اين موسسه است تاكنون متجاوز از 54 كتاب براى قشر جوان از نويسندگان مختلف نشر داده است كه بعضا دهها بار به چاپ رسيده است.

دائره پاسخ به سئوالات: نيز يكى از بخشهاى مهم و فعال اين موسسه مى باشد و از طريق پاسخ به سئوالات دينى، اجتماعى، اخلاقى و ارسال كتب و جزوات براى كتابخانه ها و در پاسخ سئوالات، فعاليت چشمگيرى داشته و دارد.

و

به خاطر اين ارتباط مستمر، مخصوصا با قشر جوان و اطلاع از مشكلات آنها غالب انتشارات نسل جوان كه بر اين محور تنظيم گرديده، در ميان قشر جوان مورد استقبال كم نظيرى قرار گرفته و دهها بار به چاپ رسيده است.

مطبوعاتى هدف:

اين مطبوعاتى از راه نشر و طبع آثار ارزنده اسلامى خود تاكنون خدمات موثرى به جامعه مسلمان ارائه داده و مى دهد.

مدارس وابسته به مدرسه امام اميرالمؤمنين (مركز مطالعات اسلامى)

1- مدرسه علميه امام مجتبى (ع)- كه در زمينى به مساحت هشتصد متر در سال 1361 نيز توسط حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى و با همت جمعى از مردان خير و نيكوكار براى سكونت طلاب محترم تأسيس گرديد.

اين مدرسه از سه طبقه تشكيل گرديده و داراى 41 حجره مى باشد و هم اكنون تعداد 80 طلبه از داخل و خارج در آن سكونت دارد.

امتيازات اين مدرسه:

اين مدرسه داراى يك سالن درس (مدرس) است كه در طبقه زيرين آن قرار دارد و تمام اطاقها مجهز به دستگاه تهويه و شوفاژ مى باشد و همچنين داراى تعداد پنج دستگاه يخچال بزرگ حمامهاى مجهز و آبسرد كن و نيز براى طلايى كه شهريه كمترى از حوزه مى گيرند و كفاف مخارجشان را نمى كند شهريه اى مقرر مى گردد.

2- مدرسه امام حسين (ع)- كه هم اكنون زمينى به مساحت پانصد و پنجاه و هفت متر براى آن توسط يكى از نيكوكاران تهيه گرديده و جمعى از مهندسين معروف كشور هم اكنون به تهيه نقشه آن اشتغال دارند و اميد است به خواست خداوند متعال در آينده نه چندان دور به صورت يك مدرسه مدرن و مجهز در اختيار طلاب عزيز قرار گيرد.

اين مدرسه نيز توسط حضرت آيت اللَّه

مكارم شيرازى و با مشاركت مالى جمعى از مردان خير و نيكوكار ساخته مى شود.

آدرس مدارس فوق:

مدرسه الامام اميرالمؤمنين، حوزه علميه قم، اول خيابان شهدا.

مدرسه امام مجتبى (ع)، حوزه علميه قم، خيابان شهدا، كوچه آمار، پشت مدرسه امام اميرالمؤمنين (ع).

مدرسه امام حسين (ع)، حوزه علميه قم، اول خيابان شهدا، كوچه آمار، مقابل مدرسه امام مجتبى (ع).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ملك المورخين، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1352 -1289 ق)، مورخ، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به اديب. ملقب به ملك المورخين. در تهران به دنيا آمد. نسبش از طرف پدر به ميرزا مهدى خان، وزير نادرشاه، و از طرف مادر به فتحعلى خان ملك الشعراى كاشانى مى رسد. وى از چهارده سالگى به تدوين تاريخ انبياء پرداخت و پس از فوت پدرش، ملقب به ملك المورخين شد و مأموريت نگارش و اتمام دوره ى كتاب «ناسخ التواريخ» را يافت. وى در 1297 ق وارد خدمت فرهنگ شد. ميرزا عبدالحسين، در 1326 ق، روزنامه ى «آينه ى عيب نما» و، در 1327 ق، روزنامه ى «آزاد» و، در 1323 ق، روزنامه ى «شاهنشاهى» را در تهران منتشر كرد. او مدتى رياست معارف و اوقاف كاشان را بر عهده داشت. از ديگر آثارش: «تاريخ يوميه ى ايران»؛ «المعاريف»؛ «خلاصة الاعصار فى تاريخ بختيار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (57 -56/ 3 ،141 ،43 -41/ 1)، الذريعه (195/ 21 ،298 -297 ،236/ 3)، ريحانه (395/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (764 -763/ 3)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 100 -99).

ملك زاده، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين ملك زاده

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/6/14

زندگينامه علمي

تولد و خانواده در سال 1358 در خانوادهاي اهل علم و روحاني در تهران به دنيا آمد.نامش را «محمد حسين» و لقبش را «امين الاسلام» نهادند. پدر وي عالم زاهد آيةالله حاج شيخ محمد رضا ملكزاده و مادر بزرگوارش علويه صالحه، دختر مرحوم آيةالله حاج سيد محمد علمالهدي ميباشد. گامهاي نخستين وي در خردسالي و پيش از رفتن به مدرسه، خواندن و نوشتن را به خوبي آموخت و

بخشهايي از قرآن را حفظ كرد. از همان سنين با فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي مساجد و همچنين ديگر مراكز و كانونهاي فرهنگي و هنري همچون كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان انس گرفت و به طور مثال در همين مراكز بود كه با برخي از هنرهاي تجسٌمي، عكاسي و فيلمسازي آشنا شد و همزمان در جلسات قرآني كه در مساجد و ديگر اماكن مذهبي برپا ميشد شركتي فعال و مستمر داشت و به سرعت تعليمات اوليۀ قرآني را فرا گرفت. و البته در سالهاي بعد به شكل كاملتري و زير نظر برجستهترين اساتيد كشور با علوم و فنون قرائت قرآن و اختلاف قراءات آشنا شد. آغاز تدريس از 8 سالگي با گردهم آوردن جمعي از كودكان هم سنٌ خود يا چند سالي بزرگتر، تدريس قرآن به آن جمع را به عهده گرفت و از 10 سالگي به صورت رسمي (ابتدا زير نظر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه و در سالهاي بعد زير نظر سازمان اوقاف و امور خيريه، سازمان تبليغات اسلامي و...) تدريس قرآن و معارف اسلامي را آغاز كرد. حفظ قرآن در همين سنين با جدٌيت بيشتري به حفظ قرآن پرداخت و البته به دليل وقفههايي كه در مسير حفظ قرآن برايش پيش آمد، حفظ كامل قرآن توسط وي چند سالي به طول انجاميد. مطالعه جدّي كتاب در كودكي عمدهترين سرگرمياش در آن زمان يعني در انتهاي كودكي و آغاز نوجواني، مطالعه كتابهايي درباره علوم و تاريخ قرآن، مفاهيم قرآني و بعداً كتابهايي در زمينه مسائل فكري و فرهنگي، كتب اعتقادي و كتابهايي درباره مكاتب فكري مختلف دنيا و نقد آنها بود كه به

طور مثال سري جزوههاي كوتاه «پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيك»، كتابهايي در زمينه آموزش ساده فلسفه يا تاريخ فلسفه يا كتابهاي اصول اعتقادي و همچنين بسياري از كتابهاي استاد شهيد مرتضي مطهري –با صرف نظر از عنوان و موضوعشان- كتابهاي محبوب و مورد علاقه اين دوران او بود. شروع نگارش و ارتباط با مطبوعات همين پشتوانه كارهاي قرآني، حفظ قرآن و مطالعه آثار علمي و به صورت مطلق، انس با كتاب و نيز مشاركت در فعاليتهاي فرهنگي و هنري و سرودن شعر، سبب شد تا بتواند به سرعت دست به قلم شده و از طريق مكاتبه، براي نشريات متناسب با سنٌ خود، مطلب، (شعر، داستان و گزارش) بفرستد. تأسيس مراكز فرهنگي در كودكي پدر ايشان به شدٌت مقيٌد بود كه در تمامي ايٌام تبليغي براي رساندن معارف اسلامي به آحاد مردم به نقاط گوناگون كشور –به ويژه شهرها و روستاهاي دور افتاده- سفر نمايد. و معمولاً در اين سفرها خانوادهاش را هم با خود ميبرد. جالب آنكه در اين سفرها فقط پدر نبود كه فعاليٌتهاي اسلامي انجام ميداد بلكه پسر كم سنٌ و سال او نيز فعٌالانه وارد عرصه ميشد و براي كودكان و نوجوانان آن منطقه برنامههاي زيادي را ترتيب ميداد كه از جمله اين فعاليتها تأسيس چندين مركز فرهنگي، كتابخانه و نوارخانه مذهبي در شهرها و روستاهاي مختلف كشور بود. علاوه بر اينها در محل زندگي خود نيز در هنگام تحصيل در كلاس چهارم ابتدايي، گروه فرهنگي الزهرا (ع) را راهاندازي كرد كه عمده فعاليت اين مركز، انتشار گاهنامههايي به مناسبتهاي مختلف و نيز برگزاري مسابقات كتبي با موضوعات مذهبي –سياسي ويژه كودكان و

نوجوانان بود. در 12 سالگي و در زماني كه هنوز كار تواشيح و همخواني عربي و قرآني در ايران، بسيار نوپا بود گروه تواشيحي تأسيس كرد. در 13 سالگي اقدام به تشكيل مركزي به نام «نور القرآن» كرد كه كارش برگزاري جلسات آموزشي و مسابقات قرائت و حفظ قرآن بود. تدريس در مراكز مختلف (تدريس در دانشگاه در 14 سالگي) از اين سن به بعد فعاليت علمي –تدريسي وي در زمينه قرآن در برخي ادارات، سازمانها، مراكز و نهادهاي گوناگون و به ويژه پايگاههاي فرهنگي مساجد، كانون قرآن دانشگاهها و ديگر كانونهاي فرهنگي و تربيتي شكل گستردهتري به خود گرفت. تا آنجا كه در سنٌ 14 سالگي (در هنگام تحصيل در كلاس اول دبيرستان) مدتي به طور غير رسمي در دانشكده علوم قرآني به تدريس پرداخت و بر اين اساس شايد بتوان گفت وي جوانترين مدرٌس علوم قرآني در دانشگاه و يا به صورت مطلق، جوانترين مدرسي بود كه تا آن زمان به تدريس در دانشگاه پرداخته بود. جوانترين روزنامهنگار قرآني كشور در زمينه فعاليتهاي مطبوعاتي افزون بر انتشار گاهنامه و نيز مكاتبه با برخي مجلات در دوره كودكي و نوجواني، از سال 1372 (در سنٌ 14 سالگي) ضمن همكاري كوتاهي با نخستين مجله قرآني به زبان فارسي به نام «پيام قرآن» (به صاحب امتيازي دارالقرآن الكريم آيةالله گلپايگاني) به عنوان جوانترين روزنامهنگار قرآني به صورت فعال وارد عرصه مطبوعات شد و تا به حال صدها نوشتار مختلف از وي در نشريات معتبر و كثير الانتشار به چاپ رسيده است. نخستين صفحه قرآن در روزنامه كيهان يكي از فعاليتهاي مطبوعاتي ايشان تأسيس صفحۀ قرآنيِ «بهار

در بهار» در روزنامه كيهان بود. اين صفحه كه در زمستان 1375 و به مناسبت ماه مبارك رمضان، راهاندازي شد، نخستين صفحه قرآن در روزنامه كيهان به شمار ميآمد. آغاز تأليف كتاب حدود 14- 15 سال سن داشت كه موفق به نگارش جلد اوّل، دوم و بخش اندكي از جلد سوم و چهارم كتاب پنج جلدي «اصول فني قرائت قرآن كريم» گرديد. نخستين دارالقرآن در مدارس كشور آقاي ملكزاده در سالهاي آغازين دهه هفتاد شمسي (سالهاي 1372 تا 1375) در چندين دبيرستان در تهران و قم، اقدام به تأسيس دارالقرآن الكريم نمود. اين دارالقرآنها اولين دارالقرآنهاي مدارس كشور بودند. نخستين مركز آموزش تخصصي علوم و معارف قرآن ويژه جوانان و نوجوانان (تأسيس «مجمع قرآني كعبه» و «جامعة الكعبه») در سال 1375 موفق به تأسيس «مجمع قرآني كعبه» شد. اين مركز كه نخستين مركز آموزش تخصصي علوم و معارف قرآني به جوانان و نوجوانان (طلّاب جوان، دانشجويان و دانشآموزان) بود تا سال 1381 به فعاليتهاي پژوهشي و آموزشي خود در داخل و خارج از كشور (سوريه، هلند، لبنان، انگلستان و...) ادامه داد. از سال 1381 و با تبديل مجمع قرآني كعبه به مؤسسه آموزشي و پژوهشي «جامعة الكعبه» فعاليتهاي قرآنيِ اين مجمع در قالب گروه علوم قرآني كه يكي از گروههاي علميِ جامعة الكعبه ميباشد، ادامه يافته است. و امّا جامعة الكعبه مركزي است جهت آموزش و پژوهش در باب علوم انساني و اجتماعي و مباحث فكري و فرهنگي از منظر اسلام. اين مركز از سال 1381 تاكنون مشغول به فعاليت ميباشد. ورود به حوزه علميه پس از اتمام دوره دبيرستان به صورت رسمي به تحصيل

علوم و معارف اسلامي در حوزه علميه پرداخت و از آنجا كه برخي از مباحث مقدماتي حوزه را از چند سال قبل شخصاً مطالعه كرده بود، توانست با علاقه زياد، انگيزه قوي و تلاشي مثال زدني با استفاده از تمامي فرصتها و بدون كمترين وقفه و تعطيلي به صورتي كه برنامه درسي وي به هيچ وجه تعطيل نمي شد و علاوه بر ايام عادي تحصيل، در تمامي روزهاي تعطيل، جمعه ها، تابستان، نوروز و ... هم به درس و مطالعه مشغول بود، و همچنين با بهره بردن از نبوغ كمنظير خدادادي، دروس مقدماتي و سطح حوزه را كه معمولاً در طول 10 سال خوانده ميشود، به توفيق الهي در ظرف مدّت سه سال و نيم، به بهترين شكل و كيفيت به پايان رساند. دروس خارج و اساتيد از زمستان سال 1379 با مشورت و توصيه يكي از اساتيد محترم حوزه (حضرت آيةاللّه شيخ جعفر سبحاني) در دروس خارج حاضر شد. در آغاز به درس خارج اصول ايشان و سپس به دروس خارج فقه و اصول اساتيدي همچون آيات عظام : مرحوم ميرزا جواد تبريزي (كتاب الصلاة، سه سال و نيم) و سيد كاظم حسيني حائري (كتاب الصلاة، حدود يك سال و اصول، از ابتداي حضور در دروس خارج تاكنون) وارد شد. در ادامه نيز در دروس خارج فقه حضرت آيةاللٌه شيخ حسن شريعتي نياسر (كتاب هاي خمس، وقف، حبس و اخواته، صدقه، هبه، زكاة، اجاره، مضاربه، مزارعه و... از سال 81 تاكنون. البته اين درسها در تابستانها و ديگر ايام تعطيل هم برقرار بوده است.) و حضرت آيةاللّه شيخ محمد تقي بهجت (كتاب الحج، از

فروردين 1384 تا 1386) شركت كرد . البته مدت كوتاهي هم از درس فقه حضرات آيات سيد محمد حسين فضل الله (در بيروت) و مرحوم شيخ علي فلسفي (در مشهد) و درس اصول آيةالله شيخ حسين وحيد خراساني (در قم) بهره برد. تفسير قرآن پيش از ورود به درس خارج، حدود يك سال از درس تفسير آيةاللٌه شيخ عبداللٌه جوادي آملي نيز بهرهمند شده بود. اگر چه بعداً در درس تفسير بزرگاني همچون حضرات آيات شيخ ناصر مكارم شيرازي و مرحوم شيخ محمد هادي معرفت هم حاضر شده، بهرههاي فراواني برد. فلسفه، اخلاق و عرفان همزمان با حضور در دروس خارج فقه و اصول، از دروس اسفار آيةاللّه شيخ يحيي انصاري شيرازي نيز استفاده نمود. مدت كوتاهي هم در درس اشارات شركت كرد.علاوه بر اينها در برخي دوره ها و درس و بحث هاي فلسفي كه به موضوعاتي خاص در فلسفه مي پرداختند نيز مشاركت داشته است. همچنين در زمينه اخلاق نيز از پيش از ورود به حوزه تا كنون محضر پر فيض اساتيد و فرهيختگان متعددي از جمله حضرات آيات شيخ محمد تقي مصباح يزدي ، شيخ جواد كربلايي ، مرحوم شيخ علي پناه اشتهاردي ، مرحوم حاج آقاي مجتهدي و برخي بزرگان ديگر را درك كرده است . البته استفاده وي از آيةالله مصباح يزدي منحصر به شركت در درس هاي اخلاق ايشان نبوده بلكه طي ساليان متمادي از بسياري از مباحث فلسفي و كلامي و ساير بحث هاي ايشان در زمينه انديشه و معارف اسلامي – به صورت محض و يا به صورت تطبيقي با مكاتب ديگر – بهره هاي قابل توجهي

برده است. از ديگر اساتيد وي ميتوان به پدر بزرگوار ايشان اشاره كرد كه علاوه بر مراتب علمي، از نظر معنوي و روحاني نيز داراي مقام رفيعي ميباشند و بدين جهت هم در زمينه فقه، اصول و فلسفه و هم در زمينه اخلاق و عرفان –از مقدمات تا خارج- به تدريس و راهنمايي فرزند خويش پرداختهاند. اجازات وي تا به حال موفق به اخذ چندين اجازه مختلف –و از جمله اجازه اجتهاد- از علماء و مراجع عظام تقليد در قم و مشهد شده است. جوانترين طلبه نويسنده در اين سالها كار نگارش كتاب را نيز ادامه داد و در اولين دوره انتخاب كتاب سال حوزه علميه (سال 1377) به عنوان جوانترين طلبه نويسنده انتخاب شده، موفق به اخذ جايزه و لوح تقدير گرديد. زبانهاي ديگر و فعاليت در خارج از كشور با تسلط بر زبانهاي عربي و انگليسي و اندكي آشنايي با زبان فرانسوي و چند زبان ديگر، توانست به كشورهاي زيادي سفر كند و در سطح بينالمللي به فعاليتهاي علمي، فرهنگي و اسلامي و تبليغ دين مبين اسلام و معرفي مكتب اهلبيت(ع) بپردازد. حضور در دانشگاهها طيّ اين سالها به دانشگاههاي بزرگ و معتبري در داخل و خارج از ايران دعوت شده و در اين دانشگاهها به تدريس، سخنراني، برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و يا برگزاري كارگاههاي علمي و آموزشي پرداخته است. مطالعات تاريخي افزون بر تحصيل و تدريس علوم مختلف اسلامي، از زمستان 1381 به مدت 3 سال در رشته تخصصي تاريخ كه براي اولين بار در حوزه علميه قم تأسيس شده بود شركت نمود و مطالعات زيادي را در زمينه تاريخ

اسلام و فلسفه تاريخ از ديدگاه قرآن به انجام رساند. مسائل جديد به مدّت يك سال در دوره «شبههشناسي و پاسخگويي به شبهات» كه به وسيله مؤسسه «در راه حق» و با تدريس جمعي از صاحبنظران و اساتيد برجسته، برگزار گرديد شركت كرد و با رتبه اول فارغالتحصيل شد. مسائل و شبهاتي كه در اين دوره مورد بحث قرار گرفتند در دو زمينه «كلام قديم» (با توجه ويژه به عقايد وهّابيّت) و «كلام جديد، فلسفه دين و معرفتشناسي» بودند. البته آشنايي وي با بعضي از مكاتب فلسفي غرب، كلام جديد، معرفت شناسي، برخي از فلسفههاي مضاف و مباحث و مسائلي كه در دوران جديد در حوزه دينپژوهي مطرح شده است به سالهايي پيشتر از شركت در اين دوره بازميگردد. و همچنان كه قبلاً نيز اشاره شد از نوجواني به مطالعاتي از اين دست علاقه خاصي داشته و علاوه بر مطالعات منظمي كه به صورت شخصي در اين زمينهها داشته است، همايشها، جلسات بحث، سخنرانيها و يا مناظرههايي درباره اين مسائل را هم پيگيري كرده و در برخي از كلاسها يا دورههايي كه با موضوع علوم جديد از منظر اسلام –همچون دروس جامعه شناسي اسلامي - يا معرفتشناسي و كلام جديد برگزار ميشده است نيز شركت كرده است. و همين آشنايي با مباحث فكري و فرهنگي جديد يكي از مهمترين عوامل موفقيت وي در پاسخگويي به پرسشهاي نسل جوانِ تحصيلكرده و دانشگاهي در داخل و خارج از كشور بوده است. تدريس مباحث حوزوي در زمينه تدريس دروس حوزوي برنامه وي بدين صورت بوده است كه تا پيش از ورود به درس خارج به تدريس ادبيات و

منطق و همچنين اصول (البته فقط حلقه اولي از حلقات اصول شهيد صدر)، پرداخته و از هنگام ورود به درس خارج تاكنون به تدريس شرح لمعه، اصولالفقه، حلقات اصول، رسائل، مكاسب و كفاية الاصول اشتغال داشته است. بحث خارج از مهر سال 1384 (شعبان 1426ق) ضمن ادامه حضور در دروس خارج فقه و اصول علماي اعلام، تدريس استدلالي اصول را با تبيين و نقد نظريه «حق الطاعة» و بديل آن يعني «قاعده قبح عقاب بلابيان» براي جمعي از فضلاء حوزه علميه قم آغاز نموده است. همكاري تحقيقي با مؤسسات و نگارش دانشنامه از ديگر كارهاي وي علاوه بر موارد گذشته و به جز تدريس مباحث مختلف قرآني، كلامي و تاريخي (در مجمع قرآني كعبه و سپس در جامعة الكعبه) ميتوان به همكاري با مركز فرهنگي حوزه علميه قم در پاسخگويي به سؤالات و شبهات اشاره نمود. همچنين در نگارش «دانشنامه قرآن و قرآنپژوهي» و مدت كوتاهي در «دانشنامه مسجد» و «فرهنگنامه مسجد» به عنوان محقق و نويسنده همكاري كرده است. تدريس يك دور مباحث تفسيري (از ابتدا تا انتهاي قرآن، طي سالهاي 75 تا 83): از سال 1375 تا اوائل سال 1381 در جلسه مركزي مجمع قرآني كعبه كه به صورت هفتگي در صبح روزهاي جمعه برگزار ميگرديد و سپس در ادامۀ سال 81 و همچنين سال 82 و 83 در جلسات «مطالعات اسلامي» (بررسي مباحث كليدي و چارچوبهاي اساسي در تفكر اسلامي) كه به منظور استحكام پايههاي معرفتي كادرهاي اوليۀ جامعةالكعبه برگزار ميشد، به تدريس مباحث تفسيري پرداخت و با تشريح اهمّ مفاهيم و معارف قرآني، موفق به تدريس يك دور تفسير قرآن كريم

شد. آثار و تأليفات جناب آقاي ملك زاده، كار نگارش كتاب را كه با توفيق الهي از نوجواني آغاز كرده بود، با توجه به زمينه هاي مطالعاتي و پژوهش هايي كه داشت و در عرصه موضوعاتي كه ضروري مي انگاشت دنبال نمود تا آنجا كه به جز مقالات منتشر شده در مطبوعات و يا ارائه شده به همايش هاي متعدد، تا سال 1387 شمسي يعني تا پيش از 30 سالگي، بيش از هفتاد جلد كتاب تأليف كرد كه البته در اين ميان، يكي دو جلد هم ترجمه بود. علاوه بر آثار مكتوب، بخشي از سخنرانيها يا تدريسهاي ايشان در موضوعات مختلف نيز در قالب CD ارائه شده و نرمافزارهايي هم بر اساس كتابهاي ايشان و يا تحت اِشرافِ علمي وي، طرّاحي و به بازار عرضه شده است.

ملك محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، ميناساز. گويا وى در نواحى قفقاز زندگى مى كرده و در آن ولايت فعاليت هنرى داشته است. از آثار اين هنرمند، پياله ى شرابخورى استادانه اى به يادگار مانده كه از طلاى ناب تهيه شده و بين محدوده هاى لوزى و دايره شكل بيرونى آن، گلهاى تزيينى زيبايى در شيوه ى قفقازى و گرجستانى ميناكارى گشته است، با رقم: «عمل ملك محمد ولد حاجى يوسف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1213/ 3).

ملكي زنجاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ملكي زنجاني ( ح.م زاوش ) در سال 1301 چشم به جهان گشود . پس از پايان دوره دبيرستان به تهران آمد و به ادامه تحصيل پرداخت . از سال 1329 در اداره جنگل باني وزارت كشاورزي به كار مشغول شد . زنجاني در فروردين سال 1356 از كار دولتي كناره گرفت و از آن پس تمام وقت خود را به تحقيق و نگارش پرداخت . او آن چنان دراين مهم پيش رفت كه در آغاز دهه 70 به ناراحتي چشم گرفتار شد و پيش روي اين بيماري تا حدي بود كه او را از خواندن و نگارش بازماند . استاد ملكي زنجاني در 18 خرداد 1377 در تهران چشم از جهان فروبست .

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسين ملكي زنجاني ( ح . م . زاوش ) در خانواده يك پيشه ور چشم به جهان گشود پدرش زين ساز بود در كودكي مادر را از دست داد و پدر كه تا نوجواني او زنده بود باعلاقه فراوان او را به تحصيل علم واداشت . دشواري هاي سخت زندگي را بدون پشتوانه خانوادگي

از سر گذراند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين ملكي زنجاني پس از پايان دبيرستان در 1320 به تهران آمد و به تحصيل پرداخت .

استادان و مربيان : حسين ملكي زنجاني آموخته هاي خود را در سايه ي تعليمات علي كاظميه زرينه و پروفسور كامبوزيا به دست آورد.

وقايع ميانسالي : حسين ملكي زنجاني در آثار چاپ شده و چاپ نشده خود به افشاي حركات فراماسيونها و كارگزاران سر سپرده آنها مي پردازد و بذر اميد و استواري و پايداري براي بهبود زندگي بشر را مي افشاند . در فروردين 1356 از كار دولتي كناره گرفت و زان پس تمام وقت خود را به تحقيق و نگارش پرداخت . او آنچنان در اين مهم پيش رفت كه در آغاز دهه 70 به تاراحتي چشم گرفتار شد . پيش روي اين بيماري تا حدي بود كه نور چشمانش چون رفيق نيمه راهي در نيمه پاياني راه تنهايش گذاشت و او از خواندن و نگارش باز ماند .

زمان و علت فوت : حسين ملكي زنجاني در 18 خرداد 1377 در تهران چشم از جهان فرو بست .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين ملكي زنجاني از سال 1329 در اداره جنگل باني وزارت كشاورزي به كار مشغول شد . --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اطلاعات عمومي سپيده

ويژگي اثر : 1367 ، نشر سپيده

2 تهران در گذر گاه تاريخ

ويژگي اثر : 1370 ، انتشارات اشاره

3 جنگل ها و گسترش كويرها

ويژگي اثر : 1367 . نشر آينده .

4 دولت مردان ايران و ساختار نهادها در عصر مشروطيت

ويژگي اثر : جلد دوم ، سال 1370 ، انتشارات

اشاره .

5 دولت هاي ايران در عصرمشروطيت

ويژگي اثر : جلد اول ، سال 1370 ، انتشارات اشاره .

6 ديوان عطار

ويژگي اثر : سال 1361 ، اتشارات چكامه

7 رابطه فراماسيونري با صهيونيسم و امپرياليسم

8 نخستين كارگزاران استعمار در ايران

ويژگي اثر : 1361 انتشارات بهار

9 نقش فراماسونها در تاريخ معاصر ايران

ويژگي اثر : 1361 ، اتشارات آينده

منابع زندگينامه :

1چيستا -سال شانزدهم - شماره رديف 152 و 153 آبان و آذر ماه 1377 ص 272

منتظري مقدم، حامد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حامد منتظري مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حامد منتظري مقدم متولد شهر مقدس قم در سال 1349؛ تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستاهاي عارفي و حايري و مدرسه راهنمايي قطب راوندي (شهرقم) گذراندم.عموماً دانش آموز ممتاز بودم و به خوبي آموختم كه براي موفقيت در تحصيل بايد بسيار زحمت كشيد و درس خواند.

در سال 1365، پس از كسب قبولي در سال اول دبيرستان رشته علوم تجربي از دبيرستان انصراف دادم و وارد حوزه علميه قم شدم. آمدنم به حوزه، هم متاثر از فضاي مذهبي قم بود و هم بدين جهت بود كه در اساس، خاندان و خويشان من اهل علم هستند و در كسوت روحانيت.

در تحصيلات حوزوي از محضر استادان بسيار ارجمندي بهره مند شدم؛ در مقطع ادبيات، استادان: زيبايي نژاد، عرفان و عليدوست. در مقطع سطح، استادان: قاضي زاده، اشتهاردي، پاياني، وجداني، محامي، نكونام، حسيني بوشهري و محمدي. درس خارج، استاد علامه «جوادي آملي» (ذكر اساتيد در اينجا، به ترتيب استفاده از محضرشان بوده است).

تحصيلات حوزوي را در مدرسه مباركه رضويه آغاز كردم.

در آن دوران، در آن مدرسه در اجراي مقررات سخت گيري نمي شد و طلاب در يك فضاي پر نشاط رشد مي كردند؛ چنان كه به ابتكار و اهتمام برخي از دوستان در تابستان ها، اردوهاي بسيار مفيد علمي برگزار مي شد كه هم درس بود و هم ... .

در همان مدرسه، دوستان بسيار عزيزي يافتم؛ درس خوان و با تقوي و متعهد. بيشتر از همه، هم مباحثه عزيزم جناب آقاي دكتر «محمد جواد توكلي» كه تا پايان سطح با هم بوديم و بعداً رشته هاي تخصصي مان از هم جدا شد، من مسير «تاريخ» را در پيش گرفتم و او در «اقتصاد» به راه افتاد و اكنون در كشور هلند، مشغول به تدوين پايان نامه دكتري است.

مسير زندگي تحصيلي ام چنين بود كه در كنار فراگيري علوم حوزوي، به طور آزاد، مقطع دبيرستان را به اتمام رساندم و در سال 1370 در رشته «فرهنگ و ادب» ديپلم گرفتم. همچنين در سال 1369 وارد موسسه در راه حق شدم. بخش آموزش آن موسسه، بعدا در قالب موسسه اي جديد التاسيس به نام «موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)» به رياست حضرت استاد علامه «مصباح يزدي» تداوم يافت و من از همين موسسه جديد در سال 1373 مدرك كارشناسي رشته «الهيات و معارف اسلامي» را اخذ كردم.

سپس در سال 1374 فصل مهمي در زندگي علمي من گشوده شد و در موسسه ياد شده به تحصيل در رشته تخصصي «تاريخ»، مقطع كارشناسي ارشد پرداختم. در سال 1379 از مقطع اخير فارغ التحصيل و همان سال در موسسه مزبور، در مقطع دكتري رشته «تاريخ اسلام» مشغول به

تحصيل شدم. اكنون پس از گذراندن واحدهاي آموزشي به تدوين پايان نامه دكتري اشتغال دارم.

هم زمان با تحصيل در رشته تاريخ، توفيق به انجام تدريس، تحقيق و تاليف نيز يافتم. در همكاري با مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، مجموعه تلويزيوني «تنهاترين سردار» را نقد كردم. همچنين حدود 20 مقاله علمي تاليف كردم. افزون بر اين، پايان نامه كارشناسي ارشد خود را پس از تكميل، با عنوان: «بررسي تاريخ صلح هاي پيامبر (ص)» در تابستان 1383 به چاپ رساندم كه اين كتاب، در جشنواره دانشجويي 1384 ممتاز شناخته شد.

افزون بر اين، در همكاري با بخش آموزش موسسه امام خميني (ره) و مركز جهاني علوم اسلامي و نيز برخي از دانشگاه ها به تدريس در حوزه هاي «تاريخ اسلام»، «تاريخ تشيع» و «تاريخ ايران اسلامي» (بالغ بر شصت واحد تدريس) اشتغال داشته ام. اكنون عضو هيئت علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) و عضو هيئت تحريره فصلنامه «تاريخ در آيينه پژوهش» هستم.

منجم يزدي، محمد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال الدين محمد منجم يزدى صاحب تاريخ صفويه كه نسخه خطى آن به شماره 3722 در كتابخانه ملك ثبت و اين شعر بابا سلطانى قمى در آن كتابست.

هيچ ميدانى چرا شفا ندهد

كور و شل در مدينه پيغمبر

تا نگويند سنيان بيقين

كين زاعجاز بوبكست و عمر

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منشي، روح اللَّه

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، مورخ و نويسنده. وى گزيده اى از «ظفرنامه ى» شرف الدين على يزدى دارد به نام «تاريخ پسنديده».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (855/2).

منشي، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1266 ق)، نقاش و قلمدان ساز. آبرنگ كار و قلمدان قاب آينه ساز دوره ى ناصرى بود و در هنر خود مهارت داشت. از آثار وى: قاب آينه ى زيبايى كه در دو طرف آن تصوير زنان جوانى ديده مى شود، با رقم: «راقمه محسن منشى»؛ قاب آينه ى كوچك رنگ روغنى كه بر روى آن، تصوير زن جوانى جلب نظر مى كند، با رقم: «راقمه محسن»؛ تصوير آبرنگى جوانى ناصرالدين شاه، با رقم: «سلطان زمانه ناصرالدين، رقم محسن منشى» 1266 ق؛ تصوير آبرنگى مرغ پر حالت و رنگينى كه بر روى شاخه گل سفيدى با غنچه هاى قرمز نشسته و يك پروانه ى رنگين در گوشه ى بالاى آن ديده مى شود، با رقم: «العبد محسن المنشى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (594 -593/ 2).

منظور الاجداد، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين منظورالاجداد در 1334 در تهران متولد شد و تحصيلات خود را تا مدرك ديپلم رشته ي تجربي در اين شهر گذراند. ايشان ابتدا در رشته دندانپزشكي دانشگاه تهران قبول شدند، اما به علت علاقه به تحقيقات تاريخي، انصراف، و پس از قبولي در اين رشته، مدرك كارشناسي تاريخ خود را از دانشگاه فردوسي مشهد دريافت و مدارك كارشناسي ارشد و دكتري خود را در همين رشته از دانشگاه تربيت مدرس دريافت نمودند. استاد از محققين برجسته در حوزه اسناد بوده ، و مطالعات وسيعي در زمينه اسناد روحانيت، شهيد مدرس ، فداييان اسلام، واقعه گوهرشاد انجام داده اند.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسين منظورالاجداد تحصيلات خود را تا مدرك ديپلم رشته ي تجربي در اين شهر گذراند. ايشان ابتدا در رشته دندانپزشكي دانشگاه تهران قبول شدند، اما به

علت علاقه به تحقيقات تاريخي، انصراف، و پس از قبولي در اين رشته، مدرك كارشناسي تاريخ خود را از دانشگاه فردوسي مشهد دريافت و مدارك كارشناسي ارشد و دكتري خود را در همين رشته از دانشگاه تربيت مدرس دريافت نمودند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از مشاغل محمدحسين منظور الاجداد مي توان به موارد زير اشاره كرد: پژوهشگر سازمان اسناد ملي ايران عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس عضو هيات تحريريه مجله روابط خارجي مشاور علمي مديريت اسناد مشاور علمي دفتر اسناد ( مجموعه مقالات) مدير گروه تاريخ دانشگاه تربيت مدرس

چگونگي عرضه آثار : محمدحسين منظور الاجداد مقالات زيادي در زمينه اسناد و تاريخ در نشريات كتاب ماه تاريخ، گنجينه اسناد به يادگار گذاشته است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 سياست و لباس

ويژگي اثر : (گزيده اسناد متحدالشكل شدن البسه 1307- 1318)، به كوشش سيد محمدحسين منظورالاجداد، تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1380. دكتر سيد محمدحسين منظورالاجداد از اساتيد بنام سندشناسي در كتاب فوق بيش از سيصد سند تاريخي را كه بخش مهمي از آن به تغيير لباس زنان و كشف حجاب و لباس روحانيت مربوط مي شود، گردآوري و بازنويسي نموده اند. مؤلف محترم تصريح نموده است اين تعداد حجم اندكي از اسناد اين موضوع است كه به علت عدم فهرست نويسي اسناد شهرستان ها به اين ميزان بسنده شده است.

2 گزيده اسناد متحد الشكل شدن البسه

3 مرجعيت در عرصه اجتماع و سياست

ويژگي اثر : (اسناد و گزارش هايي از آيات عظام نائيني، اصفهاني، قمي، حائري و بروجردي 1339- 1292 شمسي)، به كوشش سيد محمدحسين منظورالاجداد، تهران، شيرازه، 1379. در اين كتاب ارزشمند استاد منظورالاجداد ضمن

نگارش زندگي نامه هايي از مراجع عظام تقليد اسناد فعاليت ها و اقدامات هر يك را بازنويسي و در ادامه آورده است. در پايان تصوير تعدادي از اسناد هم مندرج است. در اسناد مراجع به ويژه آيات قمي و حائري يزدي كشف حجاب از مسايل مهم به شمار مي رود.

منوچهري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن منوچهرى به سال 1313 در تهران ديده به جهان گشود و ضمن اين كه براى فراگيرى علم و هنر موسيقى به هنرستان ملى موسيقى رفت و از استاد بزرگ مرحوم روح اللَّه خالقى بهره جست، در كار ساختن ساز و فراگيرى اين صنعت و هنر نيز از محضر استادان قنبرى و صنعت بهره مند گرديد.

منوچهرى، غير از موسيقى كه از كودكى شيفته اش بود، به كارهاى دستى و ظريفه نيز علاقه اى فراوان دارد، به همين سبب در جوار نوازندگى در اركسترهاى بنام و بزرگ، با اجازه و تحت نظارت استاد قنبرى به كارگاه سازسازى وزارت فرهنگ و هنر وقت راه يافت و با راهنمايى هنرمندان بزرگى چون: قنبرى و صنعت به فراگيرى ساخت عود پرداخت و مدت بيست و پنج سال است در كارگاهى كه براى تعمير و بازسازى كليه ى سازها دائر كرده مشغول است.

وى چند سالى است كه عود مى سازد و چون نوازنده ى عود هست، در ساخت اين ساز، دقت و ابتكار عمل بيشترى به خرج مى دهد به طورى كه گفته مى شود عودهاى ساخت وى از خوش آهنگ ترين و پرطنين ترين عودها مى باشد. ولى خودش هنوز خود را شاگرد ناچيز آقايان قنبرى و صنعت مى داند و ادعايى ندارد.

وى، اين جلوه هاى هنر و صنعت خود را مديون همسر بردبار و فداكار خود مى داند كه به گفته ى شيخ اجل سعدى شيرين گفتار:

كه را خانه

آباد كه همخوابه دوست

خدا را به رحمت نظر سوى اوست

خودش مى گويد: بلى، اگر رحمت خداوند يكتا، سايه اش خانمان من سايه گسترده است و در سايه امن اين رحمت، توان يادگيرى در همه ايام و به كارگيرى آن و ترميم و بازسازى و سرانجام ساخت عود دارم، همه مرهون همسرى است با فرهنگ و مهربان كه خانه را دبستان و هنرستان و گلستانى برايم نموده است و از اين گذر سپاس خداى را دارم.

حسن منوچهرى، به سال 1313 در تهران متولد گشت. وى پس از چهار سال تحصيل در مدرسه ابتدايى در سال 1328 به تحصيل در هنرستان موسيقى ملى پرداخت. رياست هنرستان در اين دوره با زنده ياد استاد روح اللَّه خالقى بود كه در يادگيرى شاگردان سعى و اهتمام فراوان به كار مى برد. وى در سال 1336 از هنرستان موسيقى ملى فارغ التحصيل شد.

منوچهرى در ضمن فراگيرى موسيقى از درس استادان زنده ياد خالقى، صبا، تهرانى، زرين پنجه بهره هاى پرارزشى نصيبش گشت و از اين اندوخته ها، همواره در راه پيشبرد كارهاى هنرى خود بهره جست. از سال 1340 با اركسترهايى چون گلها، سازهاى ملى و اركسترهاى ديگر راديو به همكارى پرداخت. اركسترهايى كه تحت نظارت وزارت فرهنگ و هنر وقت قرار داشت، نوازنده و تكنوازنده عود بود و با اركسترهاى مختلف اين وزارتخانه براى اجراى كنسرت و معرفى موسيقى سنتى ايران به بيگانگان به كشورهاى: ژاپن، فرانسه، ايتاليا، شوروى، اروپاى شرقى، تركيه، مراكش، تونس، يونان، پاكستان، افغانستان و الجزاير سفر كرد.

در وزارت فرهنگ و هنر وقت با اركسترهاى مختلف و نام آورى چون اركستر شادروان استاد صبا و آقايان دهلوى، مفتاح، خادم ميثاق و پايور همكارى داشت و يكى از افتخاراتى

كه نصيب او گرديد همكارى و آشنايى اش با استاد فرامرز پايور بود كه حدود بيست سال از اندوخته هاى هنرى اين هنرمند فرزانه بهره هاى فراوان برد.

حسن منوچهرى، در ضمن با خوانندگانى چون: محمدرضا شجريان، عماد رام نادر گلچين همكارى داشت و در اركستر، تكنوازى عود را به عهده داشت. وى بعد از چند سال بازنشستگى، هم اكنون با گروه و اركستر جديدى به نام گروه سنتى صبا همكارى دارد و نوازنده و تكنواز عود در اين اركستر مى باشد.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

موذن زاده، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد مرحوم رحيم مؤذن زاده كه به خاطر اذان مشهور و تاريخي اش در حافظه جمعي ايرانيان و بسياري از مسلمين جاي دارد، در سال 1304 در استان اردبيل در خانواده اي متولد شد كه شايد بيش از يك قرن به فعاليت هاي مذهبي مي پرداخته اند...

پدرش، مرحوم شيخ عبدالكريم اردبيلي، مؤذن بود و زماني كه در مسجد امام تهران اذان مي خواند، صدايش به طور زنده از راديو پخش مي شد. شيخ عبدالكريم اردبيلي، تا سال 1322 در منطقه اردبيل به وعظ و اذان گويي مشغول بود و نخستين بار به خاطر اذاني كه در اين سال در راديو گفته بود، شهرت پيدا كرد و سپس تا سال 1326 برنامه سحري راديو را به صورت زنده، از طريق مسجد امام (مسجد شاه سابق) اجرا مي كرد و در سال 1329 از دنيا رفت.

در خانواده مؤذن زاده كه اغلب به فعاليت هاي مذهبي و اذان گويي پرداخته اند، رحيم مؤذن زاده، فرزند ارشد شيخ عبدالكريم است، راه پدر را با جديت بيشتر پي گرفت و عملاً پس از

درگذشت پدرش به جاي او قرائت اذان را ادامه داد.

اذان مشهور مؤذن زاده كه در گوشه روح الارواح آواز بيات ترك (زند) خوانده شده است، اذاني است كه رحيم مؤذن زاده در سال 1334 در ميدان 15 خرداد در استوديوي 6 خوانده است.

به روايت خود مؤذن زاده، او در حالي كه روزه دار بوده مي خواسته است اذاني بگويد تا براي فرهنگ ايران و اسلام يادگاري ارزنده باشد. مؤذن زاده براي ضبط اين اذان گوشه هاي مختلفي را مي آزمايد، اما هيچ كدام مورد پسندش واقع نمي شود، تا اين كه مناسب ترين گوشه را براي قرائت اذان، روح الارواح مي بيند. ايشان بارها گفته است: "از ضبط اين اثر هميشه يك احساس غرور معنوي در طول سال هاي گذشته با من همراه بوده است و اگر تنها همين ثروت معنوي باقي بماند براي من كافي است".

استاد موذن زاده در روزهاي پاياني حيات خود، زندگي اش را اينگونه توصيف كرده بود:

«من سال 1304 در اردبيل به دنبال آمدم، در آن دوران ما عوض دبيرستان مكتب مي رفتيم. همه هم متدين بودند. خانواده ها در دوره ي ما در ابتداي امر بچه ها را با قرآن مانوس مي كردند. ما هم پس از طي اين مرحله به مدرسه حاج ابراهيم آمديم. طلبه بوديم به اصطلاح امروز، ولي در حين طلبگي، اين اذان با ما همراه بود. صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماكن مذهبي هر روز اذان مي خوانديم، تا اينكه يك شب كه پدرم در خيابان ايران اردبيل ساكن شد. او عادت داشت هركجا كه ميهماني هم برود صبح پشت بام رفته و اذان بگويد، صبح آن روزي كه پدرم اذان

گفت: امام جمعه ي اردبيل گفته بود كه من صداي ملكوتي مي شنوم، ببينيد اين صدا از كجا مي آيد. آن ها همه خانه ها را گشته بودند تا اينكه صاحب خانه ي ما گفته بود شيخ عبدالكريم اردبيلي اينجا آمده و اوست كه اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما 2 تا اتاق دادند. مرحوم پدرم سال 1322 براي نخستين بار اذان را در راديو گفت و همين طور تا 1326 كه برنامه ي سحري را به صورت زنده اجرا مي كرد. او در سال 1329 سكته كرد و من قبول كردم جاي او اذان بگويم تا الآن كه با اين سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم كه با گفتن آن يك اذان، براي اسلام ومملكتم كاري كرده ام. ما كه نه ثروت داريم و نه مكنت و همين يك اذان برايمان بهترين خير است.

هر روز تلفن مي زنند و مي گويند كه اين اذان خيلي زيبا گفته شده است، مي دانيد چرا؟ من جوابتان را مي دهم براي اين كه باطن - اشاره به قلب- خوشگل است، براي اين كه اين اذان را با دهن روزه پر كردم تا قربه الي الله باشد. اين يك كار مادي نبود بلكه معنوي بود نتيجه اش را هم مي بينيد. واعظ تهراني درجايي گفته بود اذان همه قبول باشد اذان است اما اين اذان موذن زاده آدم را وادار مي كند كه به مسجد بيايد.

البته اين اذان گفتن در خانواده ي ما موروثي است. 150 سال است كه خانواده ي ما اذان مي گويند. حتي زماني كه در اردبيل آن موقع ها شناسنامه مي دادند به تناسب شغل و حرفه نام خانوادگي انتخاب مي كردند. به

بابايم هم گفته بودند تو چيكاره اي؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگي شما موذن است. زماني كه سال 1329 پدرم فوت كرد و من جاي او رفتم. گوينده ها مي گفتند اذان، اذاني كه به وسيله استاد موذن، " زاده اردبيلي" گفته شده است. لذا اين "زاده اردبيلي" از آن موقع به اسم ما اضافه شد. يك روزي هم تصميم گرفتم تا يك اذان يادگاري را بگويم. در استوديوي 6 صدا و سيما هر گوشه اي انداختم نشد تا اينكه آن را در روح الارواح آواز بيات ترك به اين شكل كه بيش از 50 سال پخش مي شود گفتم. ما ايراني هستيم و اذان ما بايد برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوان هايي هستند كه تقليد مي كنند از عربستان و اين پسنديده نيست و خود ما بايد ابتكار به خرج دهيم. الآن 50 سال است كه كسي نتوانسته روي اين اذان من اذان بگويد حتي برادرم سليم كه آن صداي گيرا و زيبا را دارد و اين خواست خداست. همان خدايي كه مي گويد اگر با من يك صدايي كنيد، محبت شما را به قلوب همه مي اندازم. البته 20 سال پيش مي خواستم يك اذان ديگر به مدت 15 دقيقه كه در وسط آن دعا است را پر كنم اما نگذاشتند و گفتند كه اذان 6 دقيقه بيشتر نمي شود. ولي در كل مي خواهم بگويم در هر كاري كه خدا و اخلاص در نظر گرفته شود آن كار جواب مثبتي خواهد داشت.»

مؤذن زاده اردبيلي كه زماني در اردبيل زندگي مي كرد، بعدها به مهر شهر كرج كوچيد و در آنجا ساكن شد. اين اذان گوي سرشناس ايراني، در سن هشتاد سالگي بر

اثر بيماري روز پنجشنبه 5 خرداد 84 در تهران دعوت حق را لبيك گفت.

روحش شاد...

مورخ الاسلام، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج مير سيد على بن ميرزا محمد على خان سابق الذكر.

اديب فاضل مورخ، در شب يك شنبه 6 صفر سال 1300 متولد، و در ذى حجه ى 1369 وفات يافته، در تكيه ى مير سيد محمد شهشهانى مدفون گرديد. [مدفن او در تكيه ى ملك واقع است].

كتب چندى تأليف فرموده، از آن جمله است:

1 - سفرنامه ى كربلا 2 هفضائل العجم؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موسوي بلده، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد سيد محسن موسوى بلده 19 شهريور ماه 1332 شمسى در شهر تهران ديده به جهان گشود. ولادت او در خانواده اى مذهب، اولين طليعه آشنايى او با كتاب انسان ساز قرآن شد جو مذهبى خانواده و اشتياق قرآنى اقوام مادرى، عامل ديگرى در تربيت قرآنى او شد زيرا علاقه اقوام مادريش بخصوص دائيهايش او كه همگى از ذاكران اهل بيت (عليه السلام) بودند اشتياق او را نسبت به فراگيرى قرآن دو چندان ساخت. بهمين دليل پيش از ورود به دبستان بذر عشق به قران در نهادش جاى گرفت وبتدريج باور شد پس از آن بود كه با تشويق والدين و نزديكان، زندگى قرآنيش رقم خورد. استاد موسوى علوه بر والدينش از استادش وطنى بعنوان كسى كه نقش تعيين كننده در پرورش قرانى او داشته ياد مى كند خود او در اين باره مى گويد جناب آقاى وطنى معلم قرآن كلاس چهارم دبستان، بود. او علاوه بر ظاهرى بسيار مرتب و منظم، تدريس بسيار خوب و منظمى داشت. در آن زمان كه كلاسهاى قرآن مدارس و حتى هيئتهاى مذهبى، وضع منظمى نداشت او با روش ويژه در آهنگين خواندن استفاده و با لحن خواندن آيات تمام شاگردان

را به پيروى از سبكش موظف مى ساخت.

استاد سيد محسن موسوى در مراحل مختلف آموزش و فراگيرى قرآن از محضر اساتيدى چون استا محمد تقى مروت بهره گرفت و علم تجويد را نزد او فرا گرفت. از ديگر اساتيد او مرحوم دكتر سيد ابراهيم مفيدى جراح و متخصص بيماريهاى زنان بود كه از محضر او بهره ها برد. اگر چه پيش از انقلاب و حتى سالهاى قبل از آن جلسات قرآن و فراگيرى ان مانند امروز منظم و دقيق نبود مباحث چون آموزش صوت و لحن مانند امروز وجود نداشت، با وجود اين در اطراف و اكناف شهر تهران جلساتى به شيوه سنتى و هيئتى برقرار بود كه بسيارى از قاريان برجسته كشور در اين جلسات به فراگيرى قرآن پرداختند. حاج محسن موسوى بلده در سال 1338 ه_.ش تحصيلات ابتدايى خود را در دبستان محموديه اسلامى كه آغاز كرد.

و در سال 1344 به پايان رساند. پس از آن در همان سال در مدرسه اميركبير تحصيلات دوره راهنمايى را آغاز كرد. و در سال 1350 ديپلم طبيعى را زا دبيرستان جعفرى اسلامى گرفت و از آنجا كه به تحصيل و فراگيرى علم و دانش علاقه وافرى داشت در ميان تمامى دبيرستانهاى منطقه 17 آموزش و پرورش آن زمان رتبه ممتاز را كسب نمود. كه او عشقى بى نهايت به قرآن داشت در تمامى اين سالها در كنار درس و تحصيل به فراگيرى قرآن نيز مى پرداخت و بدين ترتيب آينده اش در جوار اين كتاب انسان ساز رقم خود. او در سال 1350 در رشته فيزيوتراپى در دانشگاه تهران پذيرفته شد و در سال 1354 به

دريافت مدرك كارشناسى اين رشته نائل شد و پ از انجام خدمت نظام وظيفه در سال 1356 در مركز پزشكى شهداى هفتم تير شهر رى مشغول به كار شد.

آقاى سيد محسن موسوى يكى از قاريان برجسته كشور در سال 1357 با خانم روحانى منش ازدواج نمود كه او نيز معلم قران و مسئول بخش فرهنگى اداره دارالتحفيظ قرآن كريم است و علاقه و اشتياق وافرى به علوم قرآنى دارد ثمره اين ازدواج سه فرزند دختر است از آنجا كه استاد موسوى و همسرش از علاقه مندان و مشتاقان اين كتاب الهى اند و در اين زمينه فعاليت دارند عشق به قرآن در تمامى خانواده ديده مى شود و فرزندان اگر چه قارى قرآن محسوب نمى شوند اما آشنايى كامل با تجويد قرائت دارند ودر اين زمينه فعاليت دارند. استاد سيد محسن موسوى در ابتدا به سبك استاد مرحوم عبدالباسط تلاوت مى كرد پس از آن از سال 1348 تا به تلاوتهاى مرحوم على البنّاء علاقه مند شد و به سبك او روى آورد خود او در اين باره مى گويد: من با تلاوت استاد مرحوم على البنّاء آشنا شدم و آنچنان شيفته تلاوتهاى اين استاد بودم كه چه شبها و روزها كه نوار تلاوت على البنّاء را مى شنيدم و يا با برنامه هايى كه بصورت زنده از تلاوتهاى اين استاد، سبك تلاوت مرا تفسير داد. در آن زمان استاد موسوى با پيروى از سبك مرحوم على البنّاء سبكى نو براى تلاوت خود برگزيده بود. پس از آن تلاوتهاى استا احمد شبيب و مدتى هم تلاوتهاى استاد برجسته شيخ محمد عبدالعزيز حسان، آقاى موسوى را

به سمت خود جذب كرد.

استاد سيد محسن موسوى بلده از جمله قاريانى است كه اگر چه مدتهاى مديد از تلاوت قاريان برجسته اى چون مرحوم عبدالباسط، مرحوم منشاوى، احمد شبيب و عبدالعزيز حسان بهره ها گرفتن هرگز به تقليد محض توجه نداشت و همواره سعى مى كرد سبك اين اساتيد برجسته را اقتباس كند و هرگز به تقليد از حرف از آنها نپردازد ايشان در همين زمينه به قاريان قرآن سفارش مى كنند كه در آغاز كار از استادى مشخص شروع كنند، نوارهاى اين استاد را آنقدر بشنوند و تقليد كنند تا زير ساخت قوى براى نحو بدست آيد پس از آن در دومين مرحله از استادى ديگر چند نوار تقليد شود تا به تدريج امر تلفيق در سبكها تلاوت بدست آيد استاد موسوى به قاريان ايرانى سفارش مى كند كه در مرحله تلفيق تلاوتهاى اساتيد مختلف بايد در تلاوتها چنان ذوب شوند تا همه آن را فرا بگيرند و نيز قاريانى كه در ابتداى راه هستند بايد حتما تلاوتهاى خود را ضبط كنند و بشنوند و ايرادات آنرا برطرف كنند. توصيه اى كه نه تنها براى براى ابتداى راه بلكه سازمانى كه تلاوت انجام مى شود بايد آنرا در نظر داشت ايشان همچنين به قاريان قرانى سفارش مى كنند كه از تمركز بر تجويد و صوت و لحن در ابتداى كار بايد پرهيز كنند و تنها بايد به مفهوم و معناى آيه پرداخت زيرا اگر تلاوت بر اساس مفهوم و معنا انجام شود لحن تلاوت هم طبيعى و جذاب خواهد شد. استاد سيد محسن موسوى از جمله قاريان و اساتيدى است كه علاوه بر

داخل كشور سفرهايى نيز به نشر فرهنگ قرآنى به برخى از كشورها داشته و در آنجا به تلات پرداخته است. او در سال 1357 قبل از پيروزى انقلاب اسلامى در قالب گروهى اعزامى از دار التحفيظ قرآن كريم به مكه معظمه و مدينه منوره سفر كرد. او همچنين بهمراه اقايان مرتضى رهنما، ذبيح الله تمركزن امير محموديون و احمد و احمد زرنگار به كشور سودان سفر كرده است. از جمله كشورهاى ديگرى كه استاد مولوى در آنها به تلاوت پرداخته مى توان به كشورهاى مالزى، فرانسهن بنگلادش، امارات متحده عربى، برزيل آراژانتين، سنگاپور، آلمان و تركيه اشاره كرد كه تلاوت ايشان ر اين كشورها با استقبال پرشور مردم مواجه بوده است:

يكى از خدمات ارزنده قرآنى استاد سيد محسن موسوى به جامعه قرآن دوست كشور، كتاب دو جلدى حليه القرآن در خصوص قواعد تجويد به روايت حفص از عاصم است كه تا كنون با تيراژ سه ميليون استاد سيد محسن موسوى تا كنون در بسيارى از مراكز قرآنى به تدريس تجويد قرآن كريم پرداخته كه از آن جمله مى توان به تدريس دوره اى و مقطعى در آموزش و پرورش، تدريس تجويد در ارتش جمهورى اسلامى، جهاد سازندگى، سازمان تبليغات اسلامى، دار التحفيظ القرآن الكريم و نيز جلسات آموزش تجويد خواهران كه از سالها قبل در منزل ايشان برگزار مى شود و خدمت بزرگى به جامعه قرآنى خواهران است، اشاره كرد.

استاد سيد محسن موسوى از پيش از پيروزى انقلاب اسلامى در محضر مقام معظم رهبرى به تلاوت پرداخته و نيز در اولين مراسم حج تمتع پس از پيروزى انقلاب اسلامى در معيت آن حضرت به حج

تمتع مشرف شده است و هم اكنون به عنوان مسئول بخش فيزيولوژى مركز پزشكى شهداى هفتم تير تهران به فعاليت مشغول است.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net/

موسوي گرمارودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي موسوي گرمارودي در سال 1320 در قم بدنيا آمد. پدرش از دانش___مندان اهل

گرمارود الموت قزوين بود.

موسوي گرمارودي مدرك كارشناسي خود را در رشته علوم قضايي و كارشناسي ارشد

و دكتراي خودر را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران گرفته است .

او در عرصه شعر و ادبيات كشور حضور موثر داشته است كه راه اندازي و مديريت گلچ___رخ

نمونه اي از تلاش هاي اوست.

كارنامه ش_عري گرم__ارودي مشتمل بر 9 كت_اب ش_عر با نامهاي: عبور ، در سايه س___ار نخل ولايت ، س__رود رگبار

،چمن لاله، خط خون ، دس__تچين ، باران اخ__م ، گزيده ش___عر نيس___تان ، تا ناكج__ا آب__اد و گزي___نه ش__عر به انت__خاب

بهاءالدين خرمش__اهي است و هم__چنين 4 اثر زير چ__اپ او عبارت__ند از : صداي سب__ز زندگي و شعر اديب الم_مالك

فراهاني، از صدر تا ساقه و ترجمه قرآن كريم.

والدين و انساب : خانواده هاي گرما رودي ازنظر اصل و نسب و ارتباط خويشاوندي به چند طايفه تقسيم مي شوند كه شامل طايفه هاي قروچي بيگي ،اورس بيك و باقري و صادقي و اندجي و خانوا ده هاي غربال بند و موسوي و چند خانواده ديگر مي باشند . خانوار موسوي از خانواده هاي مهاجر روستاي ميغ سازه كجوربه به مناطق «اوانك » و «گرمارود» مي باشند. سيد علي موسوي گرمارودي از پدري «الموتي » و مادر «تنكابني»

درمحله «چهارمردان » قم به دنيا آمد . نام پدرش حجت الاسلام سيد محمد موسوي گرمارودي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر سيد علي موسوي گرمارودي وي ابتدا در مسجد جامع «گرمارود » مردم را راهنمايي مي كرد ، پس دردوران جواني به قم و سپس نجف هجرت و آنگاه دوباره به قم بازگشت و در همانجا سكني گزيدند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد علي موسوي گرمارودي نخست نزد پدرش مقدمات را فراگرفت و پس از آن دبستان ملي «باقريه » رفت .او دوره دبيرستان را مدرسه شهيد بهشتي (دين و دانش سابق ) هم سپري نمود و پس از آن به مشهد عزيمت نمود و درنزد علماي آن سامان ، به فراگيري علوم ديني پرداخت . درسال 1345 وارد دانشكده حقوق شد و كارشناسي آن رشته را در رشته علوم قضايي كسب كرد. او سرانجام پس از گرفتن مدرك كارشناسي زبان و ادب فارسي با اخذ درجه دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد .

خاطرات و وقايع تحصيل : سيد علي موسوي گرمارودي تحصيلات ابتدايي را دردبستان «باقريه » طي نمود ، او ازاين دوره چنين ياد مي كند :« از آن دبستان تركه هاي اناري كه درحوض بزرگ مدرسه پيوسته درآن خيس خورد تا به كف دست شاگردان متخلف كوبيده شود ، هميشه چون كابوسي ، درذهن من مانده است . گرچه دستهاي كوچك من هرگز با آن چوبها تماس نيافت اما سالياني دراز بعد از آن روزها ،وقتي درزندان شاه ستمگر ،زير كابلهاي سيمي ساواك ، به خوداز درد مي پيچيدم ،چهره شكنجه گرخودرا شبيه ناظم

بي رحم آن دبستان مي ديدم . »

استادان و مربيان : سيد علي موسوي گرما رودي مقدمات رانزد پدر فرا گرفت و پس از عزيمت به مشهد نزد علماي بزرگي چون : فردوسي پور ، واعظ طبسي و ابب نيشابوري دوم نهنگ و به كسب علوم ديني پرداخت .

هم دوره اي ها و همكاران : سيد علي موسوي گرمارودي با شاعر بزرگ معاصر اخوان ثالث نيز آشنايي و رفت و آمد داشت و اخوان شعري نيز به نام او سروده بود. شايد از سر اين آشنايي بود كه كتاب «درباره هنر و ادبيات» را ناصر حريري به گفت و شنودي با مهدي اخوان ثالث و علي موسوي گرمارودي اختصاص داد كه به وسيله انتشارات كتابسراي بابل در سال قبل از وفات اخوان منتشر شد.

وقايع ميانسالي : اولين رويداد سياسي بوقوع پيوسته درزندگي سيد علي موسوي گرمارودي ، غائله درانجمنهاي ايالتي و ولايتي بودكه وي درمدرسه فيضيه حضور داشت. او تاآستانه دستگيري و زنداني شدن نيز رفت كه با كوشش آيت لالله رباني شيرازي نجات يافت . باورود به دانشگاه با برخي فعالان سياسي آشنا شد و باشدت گرفتن مبارزان او بر چند رژيم پهلوي ، درسال 1352 به وسيله ساواك دستگير و نزديك به چهار سال درزندانهاي اوينو قصرحبس گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شوراي انقلاب موسوي گرمارودي را به سرپرستي سازمان آموزشي نومرز منصوب كرد. همان مؤسسه فرانكلين سابق كه در اواخر دهه ?? با ادغام در تشكيلات «وزارت فرهنگ و آموزش عالي» از صورت يك مؤسسه خارج شد و از آغاز نيز با نام «شركت انتشارات علمي و فرهنگي» با انتشارات علمي

و فرهنگي (بنگاه ترجمه و نشر كتاب سابق) ادغام شد. علاوه بر اين گرمارودي مدتي رايزن فرهنگي ايران در تاجيكستان بود و مدتي نيز مسئوليت تالار وحدت تهران را بر عهده داشت. او در مدت اقامتش در تاجيكستان به جد جريان شعر معاصر آن كشور فارسي زبان را دنبال كرد و در اين باره مقالات تحقيقي متعدد نوشت.

فعاليتهاي آموزشي : سيد علي موسوي گرمارودي مدت يك سال درحوزه فردوس به امر تدريس مشغول گرديد . وي پس از واقعه پانزده خرداد و دستگيري امام ،درتهران مستقيم گرديد . او ابتدا در دبستان و سپس دردبيرستان علوي مشغول كار شد . او پس از انقلاب به تدريس دردانشگاه پرداخت.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : با پيروزي انقلاب اسلامي ،موسوي گرمارودي به همراه خانم طاهره صفارزاده «كانون فرهنگي نهضت اسلامي » را بنياد نهاد . موسوي گرمارودي راه اندازي، مديريت و سردبيري نشريه گلچرخ و انتشار يك مجله ادبي در تاجييكستان را نيز برعهده داشته است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد علي موسوي گرمارودي علاوه بر سرودن شعرو شركت درانجمنهاي ادبي ، انتشار دو دوره نشريه ادبي گلچرخ را به عهده گرفت . انتشار مجله ماهنامه «گلچرخ» رابايد به دو دوره تقسيم كرد : دوره نخست بصورت ضميمه ادبي روزنامه دراطلاعات از روز سه شنبه 12 شهريور 1365 لغايت خرداد ماه همين ماه منتشر شد. دور دوم فعاليت هاي اين ماهنامه افزودن بر فعاليتهاي روزنامه نگاري درقلمرو ادبيات داستاني و بازنويسي زندگاني معصومين ،آثار چندي ازوي منتشر شده است .

آرا و گرايشهاي خاص : «من آنچه را برزبان

شاعر مي آيد و بر كاغذ نوشته مي شود، درخت صاعقه زده اي مي بينم كه روي زمين افتاده است. اگر گفته اند: من گنگ خوابديده و عالم تمام كر / من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدنش... مي تواند در باره همان جلوه نا پيداي شعر گفته شده باشد. آنچه از يك شعر ناب بركاغذ يا زبان مي آيد در واقع تنها صورت ناظم و مرحله هبوط آن اصل اعلاست. آنچه ما از يك شاعر مي خوانيم و مي بينيم آن درخت برپاي ايستاده در جنگل سبز خاطر، او نيست. توسكايي است كه آذرخش خلاقيت شاعر برآن گرفته است و آن را پيش پاي ما افكنده است. منتقد با آن عوالم چه مي تواند بكند؟او هرچه مي كند با بخش بيروني شعر مي كند.» اين جملات را شاعر نام آشنا و توانا علي موسوي گرمارودي در ميهماني انجمن شاعران ايران و در مراسم نكوداشت خويش بر زبان آورد. او ميهمان نهمين برنامه ميهمان ماه انجمن شاعران ايران ودفتر شعر جوان بود كه در محل خانه شاعران برگزار شد. گرمارودي از آن دسته شاعراني است كه ضمن توجه به مسير گذشته در شعر معاصر ره تازه مي جويد. او درباره بسياري از شاعران معاصر و هم عصر خويش هم تحقيقات فراوان كرده وهم نظرات دقيق و عميقي ارائه كرده است. از آن جمله است نگاه او درباره شاعر بزرگ معاصر سهراب سپهري: «سپهري از كساني است كه راه نيما را شناخته بود، اما اين را با خود با شخصيت يگانه خويش پيمود. او خود را با رنگ و كلمه بيان مي كرد، مصالح خلاقيت او

هم رنگ بود و هم كلمه و او با اين هر دو نقاشي مي كرد. يا با اين هر دو مأموريت ادبي خود را انجام مي داد. تعجب نفرمائيد كه براي نقاشي او نيز تأمل به مأموريت ادبي شده ام. مي دانيد كه در نقاشي ايراني از گذشته هاي دور به خاطر منعي كه اسلام در مبارزه با آثار بت پرستي پيش آورده بود، پرسپكتيو ناگزير حذف شده. يكي از منتقدان غربي مي گويد نقاشي در آبستره به همانجايي رسيده است كه نقاشي ايران اسلامي در طي قرون مي پيمود يعني در اين نقاشي نيز مانند آبستره رنگ ها يكديگر را فرا مي خوانند. نقاشي مأموريت ادبي مي يابد. اما شعر سپهري، شعر او در نخستين برخورد داراي چند ويژگي است، يكي اين كه سپهري نخستين كسي يا دست كم مهم ترين شاعري است كه زبان شعر نو را با زبان محاوره پيوند زد. توضيح آن كه در شعر نو شاعران در همان حال برخي داراي زبان خاص خويشند در يك چيز اشتراك دارند و آن زبان عام شاعرانه است در برابر زبان محاوره. در واقع مي توان گفت كه زبان شاعرانه هر شاعر و زبان خاص وي جنس و فصل شعر او را تشكيل مي دهند. زبان شاعرانه در اين تعبير يعني زباني كه علاوه بر حفظ ويژگي زبان خاص يك شاعر داراي ضخامت و اسلوب شعري است و حوزه لغات و تعبيرات و بيان در آن از نوعي است كه آن را از سويي از زبان نوشتار متمايز مي كند و از سويي ديگر از زبان گفتار. اين ضخامت و اسلوب و تمايز

و تمايل به ارگانيسم در كاربرد لغات به دست مي آيد. اما سپهري و البته اسماعيل شاهرودي و ديگراني هم شاعراني هستند كه زبان شاعرانه را با زبان محاوره پيوند زده اند و به جاي خود موفق هم بوده اند، اگر چه سپهري از اين لحاظ موفق تر است.» موسوي گرمارودي همچنان كه در عرصه شعر امروز و غزل امروز حرف تازه براي گفتن داشته، از آثار ديگر شاعران زمانه خويش نيز غفلت نكرده و چه بسا خارج از باورهاي اعتقادي يا نگره سياسي و فردي، شعر آنان را ارجح بر شعر خويش، به مخاطب شعر امروز توصيه كرده است. او در مرگ نوذر پرنگ از غزلسرايان فقيد معاصر اين حساسيت و دقت و توجه را به خوبي به نمايش گذاشت: «از دست رفتن نوذر پرنگ براي غزل معاصر ما لطمه بزرگي خواهد بود. پرنگ بي گمان يكي از برجسته ترين شاعران غزل نو است و تأثير او در نسل هاي بعد از خودش، بر كسي پوشيده نيست. من درجلسه نقد و بررسي شعر پرنگ كه با حضور خود شاعر و مرحوم منوچهر آتشي برگزار شد هم به اين موضوع اشاره كردم كه اشيا هم ناطق اند و گويا، اما به زبان بي زباني. اما اين طور نيست كه پديدار هاي عالم با همه سخن بگويند؛ شاعران و بخصوص شاعراني مانند پرنگ محرم رازهاي پديدار ها هستند و پديدار ها با كساني مانند او بيگانه و نامحرم نيستند. برخي از غزل هاي پرنگ در ادبيات ما جاودانه خواهند بود. پرنگ با توجه به مضمون اين شعرش كه مي گويد: كجايي اي همه جاي

تو خوش رهايي، هاي/! دلم به سوي صداي تو رهسپار شده است، به سوي رهايي رفت. به جاي دلش كه در زندگي به سوي صداي رهايي رهسپار شد، حالا خودش به سوي رهايي رفته است. خاك بر او خوش باد»!

جوائز و نشانها : سيد علي موسوي گرمارودي امسال (1385) به عنوان «چهره ماندگار بخش شعر» به وسيله بنياد چهره هاي ماندگار انتخاب شد. او در مراسم اين انتخاب ضمن قرائت بخشي از شعر پيامبر اعظم (ص) گفت من افتخار مي كنم كه با شعر علوي بزرگ شده ام و امروز به عنوان يك شاعر آئيني از من ياد مي شود. در سالي كه به نام پيامبر بزرگ اسلام نامگذاري شده است، بايد در راستاي اهداف نبوي و توسعه مفاهيم اسلامي گام برداريم و انديشه هاي نبوي را در همه جامعه اسلامي خود جاري كنيم».

چگونگي عرضه آثار : بهاءالدين خرمشاهي در مقدمه گزينه اشعار گرمارودي نوشته است: كارنامه شعري گرمارودي هم پر بار است هم پربرگ، كارنامه اي است كلان ومشتمل بر كتاب كه حاصل سلوك ساله شعري اوست.كتاب شعر او عبارتند از: عبور، در سايه سار نخل ولايت، سرود رگبار، چمن لاله، خط خون، دستچين، باران اخم، گزيده شعر نيستان، تاناكجا آباد. گزينه شعر گرمارودي را نيز بهاءالدين خرمشاهي انتخاب كرده است. سهيل محمودي درباره گرمارودي مي گويد: موسوي گرمارودي يكي از كهن ترين قالب هاي شعر فارسي يعني قصيده را در عرصه اي به نام شعر سپيد تعريف كرده است. او از كساني است كه با تكيه برگذشته شعر فارسي و با ارزش گذاري به گذشته كه نه تقليد است و نه

فقط تقديس آن، براي امروز بهره گرفته است. چيزي كه متأسفانه امروز در ادبيات ژورناليست زده ما وجود ندارد و كساني مانند اخوان يا سهراب در اين راه موفق بوده اند و بخشي از اين سنت را به شكل پويا در آورده اند. اين بخشي از توجه گرمارودي به پيشينيان در قالب قصيده است. بخش ديگر نگاه معرفتي و ديني اوست كه البته گاهي آنقدر به آن پرداخته شده كه حجابي روي وجه شاعري او شده است. اما نگرش و منبع فكري است كه به شعر عاشقانه ماهم معني مي دهد و گرمارودي در اين وجه هم موفق بوده است. علي موسوي گرمارودي از پيشتازان شعر مذهبي امروز شناخته مي شود. او تحصيلات مقدماتي خود را در قم و مشهد به پايان رساند و ادبيات عرآثار استاد گرمارودي به بخش كاملاً متفاوت تقسيم مي شود. نخست شعر، در اين زمينه ? كتاب تا به حال از او منتشر شده است. «در سايه سار نخل ولايت» و «خط خون»، معروف ترين دفترهاي شعر اوست. حوزه ديگر كارهاي او، داستان نوجوانان است كه در اين زمينه هم «داستان پيامبران» معروف تر از بقيه استب را نزد اديب پيشاوري فراگرفت. از ويژگي هاي شعري او تخيل گسترده و به دام آوردن انديشه هاي نو در قالب كهن قصيده است گرمارودي در كار بازخواني و خوانش ادبيات كهن نيز بوده و مجموعه اي از ديوان حافظ با صداي او منتشر شده و انجمن شاعران ايران نيز گويا روايت بوستان سعدي را با صداي او ضبط كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ??شعر ترجمه شده به زبان ايتاليايي (مجموعه شعر)،

2 بابا تاريخ (داستان كوتاه)،

3 پرتو انسان ها (داستان جلد اول و دوم)

4 تا ناكجا آباد

ويژگي اثر : مجموعه شعر علي موسوي گرمارودي با نام «تا ناكجا» به چاپ رسيد كه عكس هاي زيباي ريكاردو زيپولي از كوچه باغ هاي روستا هاي مناطق كويري، دشت ها، بيابان ها و... آن را همراهي مي كرد. كاري كه در زمانه خويش مجموعه شعري متفاوت را رقم زد. زيپولي استاد دانشگاه «ونيز» و رايزن سابق فرهنگي سفارت ايتاليا در تهران بود. او همان است كه كتاب شعرهاي عباس كيارستمي را به زبان ايتاليايي ترجمه كرد.

5 ترجمه قرآن مجيد

ويژگي اثر : گرمارودي ادبيات عرب را نزد اديب پيشاوري فراگرفت. آشنايي او با ادبيات عرب البته اين نتيجه را نيز به همراه داشته كه گرمارودي را ترغيب به ترجمه قرآن كريم كند. ترجمه اي كه به سرعت به چاپ دوم رسيد و در چاپ دوم ترجمه اش را ويرايش دوباره نيز كرد. چاپ نخست اين ترجمه در حجمي هزارو??? صفحه اي انتشار يافت، چاپ دوم آن نيز ازسوي انتشارات قدياني منتشر شد.

6 داستان پيامبران

ويژگي اثر : جلد اول آن دركتاب از آدم تا مسيح كه به صورت داستاني مي باشد .(جلد اول: از آدم (ع) تا عيسي (ع)).گرمارودي علاوه بر شعر، نثر روان و فاخري نيز دارد. او در كتاب، داستان پيامبران را از آدم ابوالبشر(ع) تا حضرت ختمي مرتبت(ص) با اين نثر روايت كرده است

7 داستان پيامبران

ويژگي اثر : از حضرت محمد در جلد دوم

8 در مسلخ عشق

ويژگي اثر : مجموعه داستاني مي باشد.

9 درباره هنر وادبيات امروز

ويژگي اثر

: اين كتاب مصاحبه ناصر حريري با گرمارودي

10 درمسلخ عشق (مجموعه داستان كوتاه مذهبي)،

11 دستچين (مجموعه شعر)

12 زندگي شيخ محمد تقي بافقي (داستان كوتاه)،

13 سرود آسماني

ويژگي اثر : ترجمه اي «از صحيفه سجاديه»

14 صداي سبز

ويژگي اثر : آخرين مجموعه شعر منتشرشده اين شاعر، «صداي سبز» (گزينه شعرها به اضافه بيش از شعر جديد) است.

15 قلم انداز

ويژگي اثر : مجموعه مقالات و سفر نامه ها از 1348

16 گزيده شعر نيستان

17 گزينه شعر گرمارودي

ويژگي اثر : به گزينش مقدمه بهاء الدين خرمشاهي

18 مجموعه تا كجا

19 مجموعه شعر باران اخم

ويژگي اثر : گزينه شعر جنگ دفتر ادبيات و شعر مقاومت درسال 1373 تهران منتشر شده است

20 مجموعه شعر چمن لاله

21 مجموعه شعر خط خون

ويژگي اثر : از انتشارات زوار به سال 1363 مي باشد

22 مجموعه شعر درسايه سار نخل ولايت

ويژگي اثر : اين اثر چاپ دوم و دفترنشر فرهنگ اسلامي به سال 1358 مي باشد .

23 مجموعه شعر درفصل مردن سرخ

ويژگي اثر : اين اثر از انتشارات راه امام به سال 1357 مي باشد .

24 مجموعه شعر سرود رگبار

ويژگي اثر : اين اثر درسال 1357 رواق و چاپ دوم مي باشد .

25 مجموعه شعر عبور

ويژگي اثر : اين اثر وي از آثار شعري اوست كه درسال 1356 چاپ دوم مي باشد .

26 نهج البلاغه

ويژگي اثر : ترجمه اي

27 نوح پيامبر (داستان كوتاه)،

28 يونس (داستان كوتاه)،

موسوي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي اكبر موسوي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

از كودكي با شركت

در جلسات مذهبي و كلاس هاي علمي تاريخي عادت به مطالعه كردم، به تدريج در هنگام انقلاب و بعد از انقلاب با مطالعات معتبر سياسى، علمي و با شركت در برنامه هاي حزب جمهوري و جلسات ديگر و كنجكاوي هاي فراوان براي پاسخ به بعضي پرسش هاي اساسي كه نياز زيادي را احساس مي نمودم ( هدف هاي خلقت، علل اختلالات در ميزان نعمت ها و علل تفاوت ها و علل رنج هاي موجود در جامعه و انسان و اينكه خدا چه رابطه اي با انسان دارد) با مطالب علمى، كلامي و تفسيري آشنايي پيدا كردم و شايد علت مهمي كه به حوزه علميه آمدم پاسخ به همين مسائل بود از همان دوران دبيرستان سال 58 _ 59 _ 60 با كتب استاد مطهري زياد مأنوس بودم مثل كتاب هاي علل گرايش به ماديگرى، جهان بينى، انسان و ايمان و عدل الهي و... گرچه بعضي كتب مثل عدل الهي مطالب دشواري داشت در آن سن، اما تلاش زيادي براي درك آن مي كردم... در كلاس هاي كلامى، فلسفى، كه از طرف انجمن اسلامي معلمان براي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دبيرستان هاي قزوين برگزار مي شد با علاقه شركت مي كردم، اثبات واجب الوجود و پاسخ به شبهات و... . بعد از مدتي كه به جبهه ها رفتم؛ به قم آمدم در قم نيز بعد از آشنايي با اساتيد مختلف و سليقه هاي مختلف، شايد احساس مي كنم روشي را انتخاب كرده ام. هم براي پاسخ به سوالات خودم و هم براي ارائه مطلب به ديگران و تبليغ مطالب . بعد از سطوح حوزوي از سال 1370در دروس آيات عظام مكارم جوادي آملي ميرزاجواد آقا تبريزي وحيد خراساني شركت نمودم به اميد اينكه بتوانيم مسئوليتها را بانجام برسانيم.

موسوي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، محقق.

تولد: 1314، حسين آباد ميامى از توابع شاهرود.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

سيد كاظم موسوى، فرزند ميرزا موسى، از شش سالگى به مكتب رفت. در حالى كه قرآن را مى آموخت سعى مى كرد سوره هاى كوچك را نيز حفظ نمايد. در همان دوران خواندن و نوشتن و بخشى از مقدمات درس هاى حوزه اى را نيز فراگرفت. در سيزده سالگى براى ادامه ى تحصيل به مشهد رفت. جلدين شرح لمعه را نزد حاج ميرزا محمود مدرس، رسائل و مطالب و كفايتين را نيز در خدمت آيت الله شيخ هاشم قزوينى خواند. درس خارج را ابتدا در محضر آيت الله شيخ آقا بزرگ جواد تهرانى فراگرفت. و بعد از آن آيت الله سيد محمد ادى ميلانى در حلقه ى درس خارج نيز شركت نمود و سپس اجاره را در حضورشان خواند. خلاصه ى درس را پس از خروج از محضر استاد به عربى مى نوشت و با توجه به شيوه كتابتش به عنوان مقرر آيت الله ميلانى پذيرفته شدند.

در اوايل رمضان سال 1336 اولين فرصت شغلى برايش پيش آمد و از وى به منظور همكارى با انتشارات كتب اسلامى دعوت شد. متعاقبا به تصحيح مجلد اول تا چهاردهم، و تحشيه و تصحيح و تخريج و مجلدات 35 تا 42 كتاب بحارالانوار مشغول شد. در كنار اين وظيفه، تحصيح كتب ديگرى از جمله ارشاد شيخ مفيد، تفسير مقتنينات الدور، ادب النفس، شواهد و مجمع البيان را عهده دار شد.

در سال 1340 با استاد رضا روزبه آشنا شد و دو سال بعد از طرف دبيرستان علوى دعوت به همكارى شد. اين سال آغاز همكارى فرهنگى وى با رضا روزبه كه تا سال 1352 يعنى تاريخ وفات استاد ادامه داشت. يكى از

نتايج اين همكارى تأليف مجلدات اول و دوم عربى آسان بود. جلدهاى سوم چهارم و پنجم بعدها تهيه شد.

به موازات فعاليت هاى فرهنگى به تحصيلات دانشگاهى هم پرداخت و با طى مدارج ليسانس و فوق ليسانس در سالهاى 1345 تا 1350 در رشته ى زبان و ادبيات عرب فارغ التحصيل شد.

در سال 1349 مسئوليت اداره ى انجمن اسلام شناسى بانوان را كه به وسيله ى سيد حسن شاهچراغى بنيانگذارى شده بود از طرف روزبه پذيرفت. در سال 1350 مدرسه راهنمايى دخترانه ى روشنگر و پس از آن دبيرستان روشنگر را تأسيس كرد. علاوه بر فعاليت هاى ياد شده در ساير انجمن ها و كانون ها فعاليت علمى و اجتماعى داشته و دانشجويان را در بررسى و تتبع در بهره گيرى از متون اسلامى و نيز در تهيه و تنظيم پايان نامه ها و رساله هايشان يارى مى نمود.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى، به عنوان نماينده ى امام در وزارت آموزش و پرورش منصوب شدند. در زمان وزارت آقاى محمدعلى رجايى مشاور عالى وزارتخانه بودند و همزمان با كار مشاوره عضويت دادگاه تجديد نظر ادارى، شوراى انتخاب نشريه ى وزارت ارشاد اسلامى، شوراى سازمان پژوهش و برنامه ريزى آموزشى و شوراى سازمان نوسازى توسعه و تجهيز مداس را نيز دارا بودند. آخرين سمت ادارى ايشان معاونت پژوهشى وزارت آموزش و پروش بود.

سيد كاظم موسوى در جريان بمب گذارى و انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى در تهران در سال 1360 به شهادت رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305.

درگذشت: 28 آذر 1364.

سيد محمدمهدى موسوى از آگاهان تاريخ دوره قاجار بود. از آثارش تصحيح خاطرات محمودخان احتشام الدوله بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ناصر موسوي

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

متولد سال 1354 در يكي از روستاهاي بيجار كردستان هستم. در6 سالگي به جنوب تهران و پس از يك سال به شهريار مهاجرت كرديم. از سال اول ابتدائي تا پايان دوره راهنمائي در شهريار (شهرك اميريه) تحصيل كردم. از سال 1369 تا 1373 در هنرستان فني شهريار ديپلم فني رشته «راه و ساختمان» را اخذ كردم و سپس وارد حوزه شدم.

از سال 1373 تا 1377 در حوزه علميه «امام صادق (ع)» شهريار تحصيل كردم و موفق شدم در مدت 4 سال، 6 پايه تحصيلي را گذرانده و به قم منتقل شوم. از 1377 تا 1379 در قم مشغول تحصيل شدم، يك سال در حوزه علميه «امام صادق (ع)نيروگاه» و دو سال نيز در مدرسه «وليعصر (عج): مدرسه علميه ميرزا هاشم املي» و پس از پايان پايه 9 ضمن قبولي در مدرّسي حوزه به حوزه علميه تهران رفته و در مدرسه علميه «حجت بن الحسن» به مدت دو سال رسماً مدرس آنجا بودم. البته دو سال ديگر هم به صورت پاره وقت با آنها همكاري داشتم.

ضمنا از سال 79 در موسسه آموزش عالي باقرالعلوم (ع) هم قبول شدم و درسال 84 با اخذ مدرك ليسانس فارغ التحصيل شدم. اكنون دانشجوي كارشناسي ارشد رشته «تاريخ تمدن اسلامي» در مدرسه عالي امام خميني (ره) واقع در فلكه جهاد مي باشم. دروس اين دوره نيز

پايان يافته و اكنون مشغول پايان نامه آن مي باشم.

مولوي شيرازي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1307 ق)، فقيه، عالم دينى، قارى، زاهد و شاعر، متخلص به مولوى. در علم تجويد و قرائت قرآن مجيد متبحر بود. او در شيراز درگذشت و در تكيه ى حافظيه به خاك سپرده شد. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (439)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (563/ 5)، الذريعه (1124/ 9)، ريحانه (29/ 6).

مهدوي، مصلح الدين محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1294 ش)، عالم، مورخ، اديب و نويسنده. خاندانش در اصفهان به سادات خواجويى معروف مى باشند. وى در اصفهان به دنيا آمد. ابتدا در مدرسه ى اقدسيه و سپس گلبهار و مدتى نيز در حوزه ى علميه اصفهان تحصيل كرد و پس از آن به تهران آمد و در دانشسراى عالى معلومات خود را تكميل نمود. نزد استادان بسيارى علوم مختلف را فراگرفت. از اساتيد او مى توان به ميرزا محمدعلى معلم حبيب آبادى، صاحب «مكارم الآثار»، و آقا سيد محمدكاظم عصار و ملا محمدباقر همامى و آقا ميرزا محمدباقر امامى و آقا شيخ حسن قاضى عسكر داورپناه و آقا شيخ محمدحسين فاضل تونى و آقا سيد حسن مدرس هاشمى و همچنين مى توان به آيات عظام مرعشى نجفى، آقا بزرگ تهرانى، شيخ محمدباقر كمره اى، سيد مصطفى صفايى خوانسارى، سيد محمد شيرازى، سيد محمدعلى روضاتى، سيد ضياءالدين علامه، سيد على فانى و شيخ محمدعلى عراقى اشاره كرد كه از بسيارى از ايشان اجازه روايت گرفت. وى از پانزده سالگى بر كتاب «تذكرة القبور» آخوند ملا عبدالكريم گزى، مشتمل بر شرح حال يكصد تن از علماء و شعرا و عرفاى اصفهان، حواشى نوشت و در 1369 ق آن را تحت نام «رجال اصفهان» مشتمل بر شرح حال هفتصد تن به چاپ رساند.

سپس آن را كامل تر نمود مجددا تحت نام «تذكرة القبور» يا «دانشمندان و بزرگان اصفهان»، مشتمل بر شرح حال متجاوز از دو هزار تن منتشر كرد. گفته اند كه تأليفات وى بالغ بر هشتاد عنوان است. از ديگر آثارش: «مزارات اصفهان يا تخت فولاد»؛ «زندگينامه ى علامه محمدباقر مجلسى»؛ «بيان المفاخر»، در باب احوال سيد حجةالاسلام شفتى؛ تذكره ى «شعراى معاصر اصفهان»؛ «تاريخچه ى شهر سامرا»؛ «زندگينامه ى حضرتين عسكريين عليهماالسلام»؛ «عطية الجواد»، در زندگانى و كلمات قصار امام نهم (ع)؛ «اوضاع علمى، فرهنگى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (مقدمه)، الذريعه (97 -96/ 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 557 -556/ 14)، كيهان فرهنگى (س 12، ش 126، ص 65)، مؤلفين كتب چاپى (246/ 6).

مهر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1304 ق)، قلمدان ساز. در سياه قمل دست داشت و به شيوه ى آقا فتح اللَّه قلمدان سازى مى كرد. از آثار وى قلمدان گل و مرغى زيبايى است كه به شيوه ى آقا فتح اللَّه عمل آورده و در وسط مداليون رويه آن، تصوير يك شكارچى است كه شيرى را شكار كرده و حواشى آن، پر از گلهاى رنگين است و رقم «مهر على سنه 1304» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1251/ 3).

مهراني نيشابوري، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(381 -295 ق)، محدث، مقرى، زاهد و عابد. معروف به ابن مهران. اصلش از اصفهان و ساكن نيشابور و شيخ الاسلام آنجا بود. ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى گويد كه وى امام عصرش در قراآت بود. در طلب اسانيد قراآت به عراق و شام مسافرت نمود. در عراق قرآن را بر زيد بن ابى بلال و ابوحسين بن بويان يا ثوبان و ابوبكر نقاش و ابوعيسى بكار و ابن مقسم و در دمشق بر ابوالحسن محمد بن نضر خرم تلاوت نمود. مهدى بن طراره و جماعتى بر او قرآن را تلاوت نمودند. در نيشابور از ابوبكر محمد بن اسحاق بن خزيمه و ابوالعباس سراج ثقفى و ابوالعباس ماسرجسى و مكى بن عبدان و جماعتى ديگر حديث شنيد. حاكم ابوعبداللَّه حافظ و ابن مسرور و ابوسعد كنجرودى و عبدالرحمان بن عليك و ابوسعد احمد بن ابراهيم مقرى از وى روايت كرده اند. از آثارش: «الغاية فى القراءات»؛ «الشامل فى القراءات»؛ «سجود القرآن»؛ «غرائب القرآن»؛ «الاتفاق و الانفراد»؛ «اختلاف عدد السور»؛ «الوقف و الابتداء»؛ «وقوف القرآن»؛ «رؤوس الآيات»؛ «آيات القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112/ 1)، انساب سمعانى (413 -412/ 5)، تذكرة الحفاظ (975/ 3)، سير النبلاء

(407 -406/ 16)، شذرات الذهب (98/ 3)، العبر (158 -157/ 2)، كشف الظنون (1424 ،1025)، معجم الادباء (15 -12 / 3)، النجوم الزاهرة (163/ 4)، هدية العارفين (67/ 1).

مير خواند بلخي، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 903 -837 ق)، مورخ، اديب و شاعر. معروف به مير خواند و امير خواند. وى در شمار بزرگترين مورخان عهد تيمورى بود. خاندان وى از سادات حسينى است و سلسله ى آباء و اجدادش به زيد بن على بن حسين (ع) منتهى مى شود. در بلخ به دنيا آمد و در جوانى به هرات رفت و در آنجا تحصيلات خود را در علوم معقول و منقول به پايان رساند. وى از همان آغاز مورد توجه سلطان حسين بايقرا و وزيرش اميرعليشير نوايى (906 -844 ق) قرار گرفت و دوستى و الفت همواره بين ميرخواند و اميرعليشير برقرار بود، به همين دليل ميرخواند كتاب «روضة الصفا» را به نام او تأليف كرد. وى در فن تاريخ و صنعت انشاء و فنون ادب مهارت بسزايى داشت با اين وجود به مشاغل ديوانى روى نياورد تا در اواخر عمر، كارش به انقطاع و انزوا كشيد و بيش از يك سال در گازرگاه هرات منزوى شد و به علت بيمارى به هرات منتقل گرديد و در آنجا نيز درگذشت و در مزار شيخ بهاءالدين كه پير و مراد پدرش بود، به خاك سپرده شد. صاحب «ريحانة الادب» او را معاصر جامى مى داند و در «دايرةالمعارف فارسى» زندگى پدر ميرخواند، بهاءالدين خاوند شاه، با صاحب عنوان درآميخته شده است. گروهى از منابع نيز در مورد محل تولد و تحصيلاتش اختلاف دارند. از آثار وى: «روضة الصفا فى سيرة الانبياء و الملوك و

الخلفا»، مشتمل بر وقايع عمومى عالم از بدو خلقت تا زمان خود مؤلف. تاريخ او قسمتى ترجمه از تاريخ هاى عربى و قسمتى اقتباس از تواريخ خاصه فارسى و حتى نقل به عبارت از «جامع التواريخ» رشيدى و «ظفرنامه» شرف الدين على با اندكى اصلاح است. ميرخواند طرح اين كتاب را در هفت جلد افكنده بود، با شروع جلد هفتم شدت بيماريش مانع پيشرفتش شد و از اين رو نواده ى او غياث الدين خواند مير، مؤلف «حبيب السير»، اين كتاب را به اتمام رسانيد و حوادث عهد تيمورى را تا 929 ق به آن افزود. رضا قلى خان هدايت ذيلى بر اين كتاب در سه مجلد تا حوادث زمان خود نوشته و آن را، به اسم ناصرالدين شاه قاجار، «روضة الصفاى ناصرى» ناميده است. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (625 -621)، اعيان الشيعه (402/ 9)، تاريخ ادبيات در ايران (523 -519/ 4)، تاريخ در ايران (152 -151)، تاريخ مغول (491)، تاريخ نظم و نثر (240 -239)، تعليقات مزارات هرات (51)، حبيب السير (342 -341/ 4)، دايرةالمعارف فارسى (2953/ 2)، الذريعه (297 -296/ 11 ،1140 ،307/ 9)، روضة الصفا (مقدمه/ ك- ع)، ريحانه (56 -54/ 6)، سبك شناسى (205 -204/ 3)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (234 -233)، فرهنگ ادبيات فارسى (495 -494)، فرهنگ سخنوران (900 -899)، كشف الظنون (927 -926)، الكنى و الالقاب (220/ 3)، لغت نامه (ذيل/ ميرخواند)، مجالس النفائس (270 ،94)، مزارات هرات (118)، مؤلفين كتب چاپى (458 -455/ 5)، هدية الاحباب (252).

مير شمس شهشهاني، سهيلا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر سهيلا ميرشمس شهشهاني ، متولد 1327 ه.ش در تهران، داراي دكتري

انسان شناسي از دانشگاه كاليفرنيا آمريكا در سال1981.م و عضو هئيت علمي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي ازسال1370 مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اجتماعيوالدين و انساب : سهيلا ميرشمس شهشهاني داراي دو برادر است كه آنها رياضيدان هستندخاطرات كودكي : سهيلا ميرشمس شهشهاني قبل از رفتن به آمريكا چنين مي گويد:فكر مي كردم روانشناسي بخوانم. تصورم اين بود كه رشته روانشناسي، يك رشته خيلي جذاب است ولي وقتي دربهار سال 1956 به خارج رفتم، كم كم علايقم تغيير كرد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : ديپلم: 1345 / آمريكا. كارشناسي: فلسفه / 1348 / دانشگاه كاليفرنيا، بركلي. كارشناسي ارشد: انسان شناسي / 1352 / نيويورك / گرادويت فكولتي نيواسكول فور سوشال ريسرچ. دكتري: انسان شناسي / 1360 / نيويورك / گرادويت فكولتي نيواسكول فور سوشال ريسرچ است.خاطرات و وقايع تحصيل : سهيلا ميرشمس شهشهاني در باره تعيين رشته خود چنين ميگويد: قبل از رفتن به آمريكا، عمدتاً با روانكاوي آشنا بودم و فكر مي كردم كه روانكاو خواهم شد. من از طريق برخي مقالات و دايره المعارف فهميده بودم كه روانكاوي چه هست ولي وقتي كه در آمريكا، آثاري بيش تر را مطالعه كردم، ديدم روانكاوي آن طور كه دوست داشتم، جذاب نيست. در دانشگاه هم وارد رشته فلسفه شدم.در ترم اول كه ترم تابستانه بود، فقط يك درس را گرفتم و آن هم كتاب جمهوري افلاطون بود.بعد از اخذ مدرك ليسانس فلسفه، به نيويورك رفتم و در كلاس يكي از معروف ترين استادان انسان شناسي شركت و به اين رشته علاقه پيدا كردم. البته دپارتمان انسان شناسي دانشگاه كاليفرنيا در بركلي،

بسيار معروف بود ولي من در دوره ليسانس به انسان شناسي علاقه نداشتم. وقايع ميانسالي : سهيلا ميرشمس شهشهاني پس از فراغت از تحصيل و بازگشت از آمريكا به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي در گروه علوم اجتماعي پذيرفته شد و وي هم اكنون در آنجا سمت دانشياري دارد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سهيلا ميرشمس شهشهاني عضو هئيت علمي گروه جامعه شناسي دانشگاه شهيد بهشتي و سردبير مجله انسان شناسي، و سردبير مجله فرهنگ انسان و معاون كنوني مجمع بين المللي علوم انسان شناسي و قوم شناسي مي باشد.آرا و گرايشهاي خاص : سهيلا ميرشمس شهشهاني معتقد است: انسان شناسي نسبت به يك جامعه شناخت مي دهد. ممكن است توانمندي هاي جامعه موضوع تحقيق باشد و يا اين كه كسي بخواهد ضعف ها را نشان دهد.

ميراحمدي، مريم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: استاد، رشته: تاريخ، دانشكده: الهيات و ادبيات، دانشگاه: الزهرا (س)

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تاريخ و فرهنگ ايران (ايرانشناسى).

مرتبه علمى:

استاد دانشكده الهيات و ادبيات دانشگاه الزهرا.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

احياء متون قديمى تاريخى به زبان فارسى، همكارى با مجلات و عضويت در هيأت تحريريه مجله تحقيقات تاريخى (تهران) و مجله دانشكده ادبيات (مشهد)، عضويت در انجمن اروپايى ايرانشناسان (آلمان) و انجمن فرهنگ و زبانهاى ايرانى (انگلستان). راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا در زمينه هاى تاريخى و فرهنگ ايران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ ايران در دوران اسلامى، فرهنگ و تمدن ايران و اسلام، تأثير و تحليل وقايع تاريخى و اجتماعى بر ادبيات معاصر

ايران، روند تاريخى ديوان در ايران.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 21، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاريخ و فرهنگ ايران در دوران اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرجعفري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ از دانشكده ادبيات و علوم انسانى تبريز در سال 1344، دكتراى تخصصى تاريخ از دانشكده الهيات استانبول تركيه در سال 1351.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان از سال 1351 تا سال 1358، دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1358.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس تشكيل دولت صفوى، فرهنگ و تمدن عصر صفوى، تاريخ ايران از مغول تا صفويه، تاريخ عثمان، تاريخ اديان، قرائت متون تاريخى به فارسى، شناخت و نقد منابع تاريخ ايران بعد از اسلام در دانشگاه اصفهان و مطالعه و پژوهش در زمينه هاى تاريخى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

سيرى در تاريخ فرهنگ ايران در زمينه تاريخ.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 21، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

پناهندگى شاهزاده بايزيد به ايران، شاطرى و شاطر روانى در عصر صفويه، تصوف و تجلى آن در دوره صفويه، ايل شاهسون در ايران، منازعات حيدرى و نعمتى در ايران، زندگانى القاصى ميرزاى صفوى، ساير مقالات تاريخى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرحسني، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تعليم و تربيت، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت مدرس

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1348، كارشناسى ارشد آموزش زبان (به عنوان زبان خارجى) از دانشگاه كلورادوى آمريكا در سال 1353، دكتراى تعليم و تربيت (با تأكيد بر آموزش زبان) از دانشگاه كلورادوى آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى

دانشگاه تربيت مدرس تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تهيه فرهنگ جامع آموزش زبان، تدريس در دانشگاه تربيت مدرس، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 37 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 21

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

روانشناسى يادگيرى، تاريخ و فلسفه تعليم و تربيت، گرامر انگليسى، ارتباط گفتارى و فرهنگ لغت.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 9، تعداد مقالات بزبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

مشكلات آموزش زبان، نگارش، تعليم و تربيت در اسلام، آموزش و پرورش و تغيير طبقات اجتماعى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرزا باشي، شكرالله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، فلزكار. اثر هنرى او، آفتابه ى خوش طرح و پرآذين اسليمى است كه در دهانه ى آن رقم «شكراللَّه ميرزا باشى» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (247 -246 /1).

ميرزايي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ميرزايي

محل تولد : مياندوآب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/5/10

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره متوسطه در رشته رياضي فيزيك و قبولي در كنكور سراسري 1374 در رشته مهندسي برق (گرايش الكترونيك) با مشورت و راهنمايي و صلاحديد پدرم وارد حوزه علميه شده و رشته مهندسي را ادامه ندادم (سال ورود به حوزه 1374). در مدت 5 سال در حوزه علميه «حضرت ولي عصر بناب» مقدمات را به اتمام رسانده و درسال 1379 عازم قم شدم. همزمان با تحصيل در مقطع سطح، وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام (ره) در رشته «معارف اسلامي و جامعه شناسي» شدم. در سال 1383 دوره ليسانس را همزمان با اتمام پايه 10 به پايان رساندم و تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته «الهيات» ادامه داده و فارغ التحصيل شدم. سابقه 3 سال درس خارج دارم و همچنان مشغولم. انشاء الله.

ميرقرشي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مجلد و شاعر، متخلص به خطايى. نگارگر و صحاف قوى دست دوران تيمورى در شهر سمرقند بود و در سرودن شعر نيز دست داشت. ميرقرشى در سمرقند درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1336/ 3)، الذريعه (881 ،298/ 9)، مجالس النفائس (220 ،47).

ميرم چلبي، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 931 ق)، منجم، اديب و مورخ. مشهور به ميرم. از علماى عثمانى بود و در تاريخ و ادبيات عرب و هيئت و رياضى مهارت داشت. وى معلم سلطان بايزيد خان ثانى عثمانى بود. مدتى نيز از جانب سلطان سليم خان (926 -918 ق) قاضى عسكر آناطولى شد. او سپس به زيارت بيت اللَّه الحرام رفت و بعد از مراجعت درگذشت. از آثارش: «دستور العمل فى تصحيح الجدول»، شرح بر «زيج الغ بيگ»، به امر سلطان بايزيد و در 904 ق، كه آن را به دربار هديه كرد؛ شرح «رساله ى فتحيه» ملا على قوشچى؛ «رسالة فى معرفة سمت القبلة»، كه آن را به سلطان بايزيد هديه كرد؛ «كتاب الضمائر»، «منية الصيادين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (472/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (103/ 4)، تاريخ نظم و نثر (271)، ريحانه (78/ 6)، كشف الظنون (1886 ،1434 ،1236 ،966 ،872 ،866)، لغت نامه (ذيل/ ميرم)، معجم المؤلفين (196 -195/ 12).

ميري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس ميري

محل تولد : خضري قائنات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

سيد عباس ميري (محقق و نويسنده حوزه علميه قم) در سال 1335 شمسي در خضري از توابع شهرستان قاين ديده به جهان گشود. دوران كودكي را در مكتب خانه قرآن مجيد فرا گرفت. دوره دبستان را تا ششم نظام قديم در موطن خود گذراند. در سال 1350 شمسي داوطلبانه وارد حوزه علميه گناباد (جنوب خراسان) شد. ادبيات عرب تا سيوطي را در حوزه گناباد از محضر اساتيد حوزه: «حاج شيخ حسين نصيري، سيد ناصر خطيبي و ديگران» آموخت.

در سال 1352 شمسي عازم حوزه

علميه مشهد شد. در مدرسه نواب كه از بهترين مدارس حوزه مشهد به شمار مي آمد، ساكن شد. تحت برنامه هاي منظم و كلاسيك مدرسه «آيةالله سيد محمد موسوي نژاد»، از محضر اساتيد برجسته مدرسه مثل: (جناب آقاي نصرتي، ناطقي، سيد علي اصغر حسيني، سيد محمد موسوي نژاد، سيد مهدي موسوي نژاد، شهيد ابوالقاسم قاسمي، آقاي اسلامي و اميري)، دوره كامل مقدمات، اصول فقه، شرح لمعه و رسائل شيخ انصاري را فرا گرفت. خارج از برنامه هاي مدرسه فوق، از درس لمعه و رسائل آيةالله طبسي: (توليت فعلي آستان مقدس رضوي)، آيةالله رضازاده، عباسپور، حائري طبسي، موسوي شاهرودي و شيخ علي تهراني به طور آزاد بهره برد. بخش زيادي از مكاسب شيخ انصاري را از حوزه درس استاد بزرگ حوزه مشهد «آيةالله حاج شيخ علي آقاي فلسفي» و كفايتين را از حوزه درس «آيةالله رضازاده» و مدتي از درس خارج «آيةالله اعلم» استفاده كرد.

به موازات درس معمول حوزوي، درسهاي تفسير، نهج البلاغه، معارف ديني، مباحث اخلاقي، سياسي و اجتماعي را از جلسات پر رونق و بيدارگر «مقام معظم رهبري» و مبحث شناخت را از شيخ علي تهراني و شهيد عبدالكريم هاشمي نژاد و مدتي از حوزه درس تفسير آيةالله ميرزا جواد آقاي تهراني و محامي بهره مند شد و مباحث حديث شناسي را از محضر استاد علي حكيمي استفاده كرد و در ضمن از سال 1354 شمسي تاكنون به امر تبليغ در بسياري از مناطق كشور اشتغال داشته است.

پس از انقلاب شكوهمند اسلامي در سال 1358 - 1359 براي ادامه و تكميل تحصيلات، عازم حوزه علميه قم شد. پس از چند ماهي كه

در مدرسه آيةالله غيوري به سر برد با بازگشائي مدرسه مباركه فيضيه پس از انقلاب اسلامي در آنجا ساكن شد. با استفاده از دروس اساتيد بزرگ حوزه به تكميل آموخته هاي خود پرداخت. بخشهاي كفايتين، يك دوره خارج اصول، بخشهايي از مباحث خارج فقه (كتاب حج) از حوزه درس «آيةالله فاضل لنكراني» استفاده كرد.

مباحثي از كتاب حج را از حوزه درس «آيةالله جنتي» آموخت، در درس خارج فقه كتاب قضا «آيةالله نوري همداني» و «آيةالله سيد محمد هاشمي شاهرودي» شركت جست. از درسهاي خارج فقه آقاي منتظري تا زماني كه درس وي رسميت داشت كتابهاي حدود و ديات، ولايت فقيه، زكات و ... را آموخت. سپس مباحث خارج صلاة، بيع، خيارات و بخشهايي از مباحث خارج اصول را از محضر استاد بزرگ حوزه «آيةالله وحيد خراساني» استفاده كرده و هم اكنون از محضر آن استاد بزرگ كسب فيض مي نمايد. مدتي از درسهاي خارج اصول «آيةالله مكارم شيرازي»، «آيةالله ميرزا جواد آقا تبريزي»، «آيةالله جعفر سبحاني»، «آيةالله فاطمي تويسركاني» كسب فيض كرد.

دانش درايه، حديث و رجال را از محضر رجالي بزرگ و برجسته «آيةالله سيد موسي شبيري زنجاني»، «آيةالله نوري همداني»، «منتظري» و ... فرا گرفت و از برخي درسهاي مقطعي «آيةالله صانعي» و «صالحي نجف آبادي» بهره برده است. بدايه و نهايه را از استاد فياضي، دكتر احمد احمدي و «آيةالله مصباح يزدي»، و منظومه ملاهادي سبزواري را از آيةالله شيخ يحيي انصاري و نكونام و بخشهايي از اسفار را از «آيةالله جوادي آملي»، محمدي گيلاني و بخشهايي از اشارات را از حوزه درس «آيةالله حسن زاده آملي» فرا گرفت.

از درس تفسير

«آيةالله مشكيني» و مباحث خارج فقه (كتاب مضاربه) و مباحث اخلاقي وي استفاده كرد. در حوزه درس تفسير «آيةالله ملكوتي» و «آيةالله جوادي آملي» چند سالي شركت نمود، مباحث اخلاقي را از «آيةالله بهاءالديني»، «آيةالله مظاهري» و «شب زنده دار» آموخت. مباحث اقتصاد اسلامي را از محضر «آيةالله سيد محمود هاشمي شاهرودي»، «آيةالله سيد محمد شيرازي» و «آيةالله مشكيني» آموخت و چند وقتي از كلاس درس نهج البلاغه «آيةالله صالحي نجف آبادي» بهره گرفت.

در كنار حضور در درس اساتيد بزرگ حوزه از سال 1361 با تأسيس مجله وزين حوزه و مجله فقه كاوش نو در بخش تحقيق، پژوهش و نگارش مقاله از آغاز تاكنون همكاري داشته و دارد. در اين راستا براي آمادگي جهت حضور در عرصه قلم و نگارش پيش نيازي مثل زبان و ادبيات فارسي، انگليسي، عربي، روان شناسي، جامعه شناسي و نقد فيلم را فرا گرفت. با معجم المفهرس بحارالانوار دفتر تبليغات حدود يك سال همكاري نموده است. حدود 3 سال با تفسير راهنما در فرهنگ و معارف قرآن همكاري علمي داشته است. با راديو معارف بخش همراه با فرزانگان مدتي همكاره نموده است. مقالاتي از وي به زبان عربي و انگليسي ترجمه است.

گذشته از مجله حوزه، فقه كاوشي نو، با مجله نگاه حوزه مشهد، مجله كتاب ماه وزارت ارشاد، برخي روزنامه ها، همايشها و كنگره ها و سمينارهاي علمي زيادي مثل: كنگره شيخ انصاري، مفيد، خوانساريها، نراقيها، آقا مصطفي نائيني، ميرزا حسن آشتياني، ميرزا سيد عبدالحسن شرف الدين و ... همكاري نموده است. حدود 2 سال است كه تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي تهران را آغاز نموده و در دانشكده

علوم پايه هم اكنون نيز تدريس مي نمايد. ضمناً از سال 1371 به عنوان روحاني كاروانهاي حج و عمره به انجام وظيفه تعليم مناسك و معارف حج اشتغال داشته و دارد.

ميناساز، تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش. از استادكاران و ميناسازان ماهر دوره فتحعلى شاه قاجار بود. از آثار مينايى اين استاد سر قليان مينايى پرآذينى است كه تصاوير گل و بلبل دارد و در داخل آرايش گلها، تصاويرى است كه به تردستى نقاشى شده است با رقم: «كمترين تقى 1225».[1]

(س سيزدهم ق)، ميناساز. به روايتى وى فرزند محمدحسن ميناساز بوده است. از آثار مينايى اين استاد، سر قليان مينايى پرآذينى است كه، تصاوير گل و بلبل دارد و در داخل آرايش گلها، تصايور زيبايى به تردستى نقاشى شده و رقم «كمترين تقى 1225» دارد.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار نقاشان (127/1).

[2] احوال و آثار نقاشان (127/1).

ميناساز، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش، ميناساز و شاعر. از هنرمندان ميناكار دوره ى فتحعلى شاه و محمدشاه قاجار بود. وى در ارائه گل و مرغ و زيبايى هاى طبيعت شيرين قلم بود و چهره پردازى و صورت سازى را به شيوه ى اروپايى و ايرانى قوى و با حالت مى ساخت. در نظم شعر نيز دست داشت و سروده هاى خود را با موضوعات نقوش تطابق مى داد. محمدباقر در صنعت ترسيم و نقوش علمى و ستاره شناسى و نقوش اسطرلابى نيز صاحب مقام بود، به طورى كه در ترسيم بروج دوازده گانه و متعلقات آن، هنرمندى ماهر و آگاه بوده است. از آثار وى: ظرف مينايى سرپوش دار نفيسى كه با بشقاب و قاشق مينا و مطلايى يكدست كرده و به نقوش گوناگون تصوير نموده است، با رقم: «غلام خانه زاد باقر»، 1236 ق؛ كارد گل و مرغى مينايى با تصاوير ماهرانه كه تمام زيرسازى و فلزكارى اوليه آن، به طلاى ناب ساخته شده و به رنگهاى مختلف

تزيين شده است، با رقم: «عمل كمترين محمدباقر شهر ذيحجه 1259»؛ آبرنگ سياه قلمى گل كوكب پرپرى كه با سه برگ شيوا و آراسته همراه است، با رقم: «عمل كمترين محمدباقر ميناساز سنه 1266».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (658 -656/ 2).

ميناساز، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1242 ق)، ميناساز. هنرمند با تجربه و بلند آوازه ى دوران فتحعلى شاه قاجار بود. وى در شبيه سازى و تصويرپردازى و ارائه گل و مرغ و تزيينات چشم نواز چابك دست بود و در تلفيق و كاربرد رنگها مهارت پسنديده اى داشت. رنگهاى درخشنده و قدرت قلم او كه در جمله ى آثارش مشهور است، او را استادى تام العيار شناسانده، تا جايى كه اغلب پيشكشى ها و يادگارهاى دربارى اثر دست اين هنرمند بوده است. وى فرزندى به نام محمدرضا داشته كه در خط نستعليق ماهر بوده و ديگر خطوط را نيز خوش مى نوشته است. از آثار او: دوات مينايى با تصاوير مرد و زن جوان و با رقم: «محمدجعفر 1222»؛ كوزه قليانى كه به تصوير و گل و مرغ آذين شده و رقم نقاش و تاريخ 1234 ق دارد؛ گردنبند مينايى و مرصع كه در قسمت بالاى آن تصوير شير خوابيده اى است و خورشيدى از پشت آن جلب نظر مى كند، با: «رقم محمدجعفر 1242». در «احوال و آثار نقاشان» به نه اثر ديگر وى اشاره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (678 -677/ 2).

ميناكار باشي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردم ق)، ميناساز. از نقاشان و ميناسازان معروف دوره ى مظفرى بود و از آن پادشاه لقب ميناكارباشى داشت. از آثار وى: سرقليان طلايى و مينايى استادانه اى كه در وسط مداليون بزرگ آن تصوير بسيار شبيه مظفرالدين شاه و در پشت سرش فرمانفرما ترسيم شده است. از طرفين و كناره ها نيز تصاوير گوناگون و مناظر گل و مرغ به طرز شيوا و نفيسى ترسيم شده و در داخل چهار ترنج كوچك، رقم «عمل كمترين غلامحسين ميناكارباشى سنه 1319» دارد.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (410 / 1).

نادري، فيروز

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فيروز نادري در 26 اسفند سال 1324 در شيراز به دنيا آمد. وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در ايران به اتمام رساند و پس از آن به آمريكا مهاجرت كرد و تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته مهندسي برق پي گرفت. وي دوره كارشناسي خود را در دانشگاه ايالتي آيووا و كارشناسي ارشد و دكتراي خود را در دانشگاه جنوبي كاليفرنيا به اتمام رساند.

نادري از سال 1996 مدير برنامه منشاء حيات ناسا بود. وي در سال 1976 به JPL پيوست و به عنوان مدير آزمايشات پروازي علوم فضا و مدير طرح تفرق سنج (Scatterometer) ناسا به كار پرداخت. علاوه بر اينها وي در مركز مديريت ناسا، سرپرستي برنامه فناوري ارتباطات پيشرفته ماهواره اي را بر عهده داشت و در JPL نيز مدير برنامه ماهواره هاي متحرك بود. وي از سال 2000 نيز مديريت برنامه تازه تأسيس برنامه مريخ را بر عهده گرفت. وظيفه مركز برنامه مريخ آن است كه تمام تحقيقات مربوط به مريخ را هدايت و برنامه ريزي كند. وي، در فروردين ماه 1379 به سمت مدير پروژه هاي اكتشاف مريخ منصوب شد و هم اكنون مدير ارشد برنامه ريزي راهبردي JPL آژانس فضايي آمريكا (ناسا) است. وي هم اكنون به سمت مدير پژوهش هاي كل منظومه خورشيدي منصوب گشته است.

بازهم نام ايران و ايرانيان در ميان است .در جايي كه بشر در علاج يافتن چاره اي براي شكستن دردهاست و موانع و مشكلاتي كه او را به پيشرفت در علم و علوم ، رهنمون شود.بازهم سخن فخر و غروري است ملي .هرچند كه در

تلاطم امواج سياست و سياست زدگي رسانه ها گم شود.هر چند كه از فرط گرفتاري هاي روزمره و تكراري حوصله شنيدن و خواندنش را نداشته باشيم.

سخن از فيروز نادري است كه چون فيروزه اي در آسمان علم جهان مدرن امروزي مي درخشد و تلالو درخشش را ما نمي توانيم ببينيم.چه براي ما مهم تر و محترم تر از علم ، فرهنگ و تمدن ، چند قدمي است كه پيش پاي مان مي بينيم و قدرمان را ديگران بيشتر مي دانند و قدرتمان را غريبه ها باورتر دارند.

اجازه بدهيد به پنج سال پيش برگرديم. به سال 2000 ميلادي و درماندگي تمام دانشمندان ناسا و پروژه عظيم مريخ.دكتر چارلز آلاچي را همه مي شناسند.دانشمند بزرگ نجوم و مدير آزمايشگاه پيشرانش جت.

مرد شماره دو ناسا درباره نادري و پنج سال پيش مي گويد:" نادري پنج سال پيش در شرايطي هدايت برنامه مريخ را بر عهده گرفت كه اين برنامه با مشكلات اساسي روبرو شده بود و همه ما از خودمان مي پرسيديم علاج اين همه مشكل كجاست و چيست؟كه يك دفعه نگاهمان متوجه فيروز نادري شد.او چشم اندازهاي موفقي را در مقابل اين مشكلات مطرح كرد و پاسخ هاي دقيق و راه گشايي را فرا روي اين برنامه قرار داد و اينكه ما زمينه وسيعتري براي بهره گيري از توانمندي هاي فيروز كه پيش از اين در طراحي راهبردي برنامه مريخ نشان داده شده فراهم مي كنيم."

و حالا مزد نبوغ ايران را فيروز نادري از هفدهم اسفند دريافت خواهد كرد.او كه با ارائه طرح هاي راهبردي اش از سال 2000 ميلادي مديريت ماموريت هاي مريخ را با

موفقيت بر عهده داشته ،در سمت جديد به يكي از كليدي ترين پست هاي ناسا منصوب مي شود و قرار است به عنوان معاون آزمايشگاه پيشرانش تجارب خود را را در راه مطالعه ساير بخش هاي جهان ، از زمين تا كهكشان دور به كار ببندد.

دكتر چارلز آلاچي در مورد اين انتصاب مي گويد: فيروز در سمت جديد به تقويت جايگاه آزمايشگاه پيشرانش جت ، در هماهنگي با ساير بخش هاي ناسا و پيشبرد چشم انداز جديد فضايي ناسا خواهد پرداخت.جالب اينجاست كه دكتر فيوك كي لي معاون دكتر نادري در برنامه اكتشافي مريخ به عنوان مدير جديد اين برنامه معرفي شده است .

و اين همه در حالي اتفاق مي افتد كه در بهمن ماه گذشته فيروز نادري موفق به دريافت عالي ترين نشان سازمان فضايي ناسا شده است و اين نشان يا مدال را كه مدال خدمات برجسته ناسا مي نامندش نادري به دليل ايفاي نقش برجسته در پيشبرد علوم و اكتشافات فضايي دريافت كرده است .نشاني كه كمتر به غير خودي هاي علم فضا تعلق مي گيرد و غربي ها خساست فراواني براي خرج آن قائلند.

فيروز نادري ، شيرازي است و همشهري شعراي معروف و مشهوري كه ذوق و هنر ايراني بودن را به عالم معرفي كرده اند و اگر اين دو نامشان به واسطه روح لطيف و طبع ظريف ايراني خود بر قله رفيع علم پرچم ايران را برافراشته و اين جملات بيش از آنكه غلو احساس باشد .قدرداني و قدرشناسي از فيروز نادري است .

خودش درباره مسير زندگي اش مي گويد: "من در سال 1325 در شيراز به دنيا آمدم و

تحصيلات ابتدايي خود را در شيراز و دوره متوسطه را در دبيرستان انديشه تهران به اتمام رساندم. سپس در سال 1964 به آمريكا آمدم و سپس در سال 1964 به آمريكا آمدم و پس از تحصيلات كارشناسي و كارشناسي ارشد در رشته مهندسي برق ،در سال 1976 تحصيلات دكتراي خود را در رشته مهندسي الكترونيك به پايان رساندم."

فيروز نادري پس از اتمام تحصيلات خود در سال 1976 به وطن باز مي گردد و فعاليت خود را در مركز سنجش از دور ايران " در تهران آغاز مي كند و پس از سه سال فعاليت در ايران به دليل نبود امكانات مورد نيازش براي بسط تحقيقات و پژوهش هايش و شرايط نامطمئن ناشي از بحرانهاي سياسي ، كشور را به مقصد آمريكا ترك مي كند و در سال 1979، يعني حدود 26 سال پيش فعاليت خود را در ناسا آغاز مي كند.

او در اين مدت مشاغل فني و مديريتي متعددي را در زمينه ماهواره هاي مخابراتي متحرك ، رادارهاي سنجش از دور اقيانوسي ، رصد خانه هاي تحقيقاتي اختر فيزيك و اكتشاف مريخ و ساير اجرام منظومه شمسي بر عهده داشت .

نادري علاوه بر اينكه مديريت طرح سرمنشاء را براي جستجوي سيارات فراخورشيدي بر عهده داشت ، مديريت آزمونهاي علمي پروازهاي فضايي را كه وظيفه اصلي اش رصد و بررسي بادهاي زمين از جو بود را نيز بر عهده داشت.

مدير ماموريت مريخي ناسا درباره دوره كاري خودش در ناسا مي گويد:من قبل از اينكه مدير برنامه origin يا همان منشاءها را بر عهده داشتم كه هدف آن مطالعه نحوه پيدايش و تكامل تدريجي عالم و جست

و جوي حيات در سراسر جهان است. از آنجا كه ما فناوري سفر به ماوراي منظومه شمسي را نداريم ، جست و جوي حيات در سراسر جهان است .از آنجا كه ما فناوري سفر به ماوراي منظومه شمسي را نداريم ، جست و جوي حيات در بيرون منظومه شمسي از طريق تكنيك هاي سنجش از دور به وسيله تلسكوپها و اسپكترومترها يا همان طيف سنج هاي فضايي فوق العاده قوي انجام مي شود.

او مي گويد :" مرحله اول اين تحقِقات ، يافتن سيارات ديگر در ساير منظومه هاي خورشيدي است.در اين راستا ، تا اواسط دهه 1990 حدود 150 سياره ديگر در بيرون منظومه شمسي ما رديابي شده است و ما در حال حاضر روي تلسكوپ و اينترفرومترها و تداخل سنج هاي قويتر كار مي كنيم كه مي توانند اين سيارات را به تصوير بكشند و اتمسفر آنها را آزمايش كنند.

او و همكارانش اميدوارند تا با استفاده از نشانه ها ي شيميايي موجود در اتمسفر آن سيارات به فعاليت بيولوژيكي آنها پي ببرند.نادري در اين باره مي گويد :" البته پاسخ به اين سوالات لااقل 20 سال ديگر طول مي كشد و من اعتقاد دارم كه حيات به كره زمين محدود نمي شود."

درباره احتمال وجود حيات در بيرون منظومه شمسي و داخل آن نادري مي گويد: همانطور كه گفتم به وجود حيات در خرج از منظومه شمسي بنده خيلي اعتقاد دارم و مطمئن هستم كه حيات به كره زمين محدود نمي شود .در خصوص حيات و وجود آن در داخل منظومه شمسي هم محتمل ترين محل ها براي وجود حيات ، مريخ و يكي

از اقمار مشتري موسوم به اروپا است .بطور كلي ، جايي كه بتوانيد آب مايع پيدا كنيد ، احتمال پيدا كردن حيات بيشتر مي شود.به همين دليل است كه اكتشاف اخير ما در مريخ بر يافتن نشانه هايي از وجود آب در زمان حال يا دوره هاي باستاني متمركز شده است.

به همين منظور ما در جست و جوي مواد معدني هستيم كه تنها در صورت وجود آب ، تشكيل مي شوند.اين واضح است كه در داخل منظومه شمسي نمي توان نمونه كاملا تكامل يافته اي از حيات آنطور كه در زمين وجود دارد را پيدا كنيم و اگر حياتي وجود داشته باشد به شكل چند سلولي يا multicells است . مديريت نادري در ماموريت هاي مريخ در حالي با موفقيت فراوان و غير قابل تصور روبرو بوده است كه ناسا و شوروي سابق از 40 سال پيش مي خواستند به مريخ بروند. اما بيش از دو سوم ماموريت ها به دليل دشواريهاي بسِار زياد آن با شكست مواجه شده بود و در سال 2001 او و تيم تحت مديريتش موفق شدند "مدار گرد " اوديسه را به مدار مريخ بفرستند و مريخ نورد spirit (روح) را در سطح مريخ فرود بياورند و مريخ نورد دو قلوي آن به نام opportunity هم پنجم بهمن ماه سال قبل در مريخ بر زمين نشست و حالا زميني ها مي توانند هر دو سال يكبار به مريخ بروند و در سال 2015 نمونه هايي از اين سياره را به زمين بياورند. فيروز نادري در اين باره مي گويد:" ما قصد داريم هر دو سال يكبار به مريخ برويم و

در سال جاري ، يك مدار گرد، در سال 2007 يك مريخ نشين ، در سال 2009 يك مريخ گرد بسيار بزرگتر و كاراتر از مريخ نشين هاي دو قلوي روح و فرصت و به دنبال آن مريخ نشين ديگري در سال 2011 به اكتشاف سياره سرخ خواهند پرداخت و تا سال 2015 نمونه هايي را از مريخ به زمين باز مي گردانند."

نادري در خصوص احتمال وجود آب در كره مريخ مي گويد:اطلاعات مدار گرد اوديسه نشان مي دهد كه مقدار زيادي آب به صورت يخ هاي سطحي (كم آب ) در زير سطح مريخ در عرضهاي جغرافيايي بالاي آن وجود دارد.ما در سال 2007 مريخ نشيني ديگر در نزديكي قطب شمال كره مريخ فرود خواهيم آورد كه اين مساله را پيگيري كند.اگر در مريخ آب پيدا كنيم ،مي توانيم به جست و جوي ميكروارگانيزم ها بپردازيم.

با اين همه يكي از آرزوهاي انسان قدم گذاشتن بر سياره سرخ است و اين آرزو از همان لحظه فرود او بر كره ماه در ذهن جست و جوگر و مشتاق علميش نقش بسته و اين نقش هر روزكه مي گذرد پر رنگ تر و پر رنگ تر مي شود .با اين حال از نظر نادري اين امكان سالها بطول خواهد انجاميد و هنوز بشر براي رسيدن به اين آرزوي تقريبا صد ساله از توانايي و امكانات كافي برخوردار نيست.

فيروز نادري مي گويد:" من سفر انسان به مريخ را تا پيش از سال 2030 محتمل نمي دانم و هدف از چنين سفري البته فراهم كردن امكان كاوش در منظومه شمسي خواهد بود."

البته او معتقد است كه انسان مي تواند

زندگي در ماه را تا سال 2015 برآورده سازد و اين امكان به او كمك مي كند تا او از همان كره ماه بتواند به جست و جو و كاوش در ساير كرات و منظومه هاي كهكشان بپردازد.

بله ! حقيقت دارد .فيروز نادري ، فيروزه اي نادر است در عالم علم و نجوم و تمدن امروز بشر.تمدني كه ما ايراني ها هم به واسطه امثال نادري در رشد و گسترش و پيشرفت آن نقشي مهم و ارزنده و قابل فخر فروشي را ايفا كرده ايم .براي جمله آخر اين كلمات به ذهنم مي رسد كه فيروز نادري را بايد به حق ارباب سياره سرخ ناميد.آيا او آرزوي رسيدن به كرات منظومه هاي ماوراي منظومه شمسي را براي بشر به ارمغان مي آورد.

ناصر منشي، ناصرالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 730 ق)، مورخ و نويسنده. معروف به ناصرالدين منشى كرمانى. وى بعد از فوت پدر تحت تربيت عموى خود، شهاب الدين ابوالحسن على يزدى، قرار گرفت و پس از اينكه به سن رشد رسيد، عموى ديگرش كه شغل ديوانى داشت، او را در خدمت ديوانى دستگاه قراختائيان وارد كرد تا به مدارج بالا رسيد. ناصرالدين در 693 ق صاحب ديوان رسائل شد و پس از بركنارى صفوةالدين پادشاه خاتون (694 -601 ق) از كار بركنار گرديد و در 703 ق در ايام پادشاهى ناصرالدين شاه محمد بن برهان، شغل ديوانى خود را از سر گرفت. در 715 ق به خدمت ايسن قتلغ نويان، از امراى بزرگ اولجايتو و ابوسعيد بهادر پيوست و از آن پس به خدمت وزراى ايلخانان درآمد. ناصرالدين را مى توان پيشرو نويسندگانى دانست كه به تصنع در سخن و به

كار بردن انواع تزيينات در آن مشتاق بودند. از آثار وى: «سمط العلى للحضرة العليا»، در تاريخ سلاطين قراختايى كرمان تأليف 716 -715 ق، كه در 720 ق نيز تتمه اى بر آن افزوده شد، «نسائم الاسحار من لطائم الاخبار»، در تاريخ وزراء كه از وزراى خلفاى راشدين شروع شده و تا وزارت تاج الدين علياه (م 724 ق) ادامه يافته است كه به آورده ى صاحب «تاريخ ادبيات در ايران» مؤلف اين كتاب بروشنى معلوم نيست؛ «درة الاخبار و لمعةالانوار»، ترجمه «تتمه صوان الحكمة» ابوالحسن على بن زيد بيهقى كه ناصر منشى آن را به نام خواجه غياث الدين وزير، در 730 -729 ق از عربى به فارسى درآورد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1240 -1236/ 3)، تاريخ مغول (520 -519)، تاريخ نظم و نثر (149)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمة (مقدمه/ ى- يب)، حبيب السير (269/ 3)، كشف الظنون (1002)، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار (مقدمه/ الف- يز).

ناصري، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسلم ناصري

محل تولد : كاشمر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/6/1

زندگينامه علمي مسلم ناصري در تابستان سال 1351 در روستاي بنده قرا از توابع شهرستان كاشمر خراسان رضوي به دنيا آمد دوران ابتدايي را تمام كرد و بعد پا به شهرستان گذاشت و با گرفتن مدرك سيكل، شوق قم وي را فرا گرفت. براي ادامه تحصيل به قم هجرت كرد. ابتدا در مدرسه معصوميه مشغول به تحصيل شد و در كنار علوم حوزوي در رشته ادبيات داستاني شروع به مطالعه كرد و پس از مدتي هم علوم روز را ادامه داد و مدرك ديپلم گرفت و همگام با علوم حوزوي در دانشگاه

هم ادامه تحصيل داد+ اما چون علاقه وافري به ادبيات داشت در بخش ادبيات كودكان و نوجوانان با جديت مطالعه مي كرد و مي نوشت كه حاصل آن نزديك به پنجاه كتاب است كه برخي از آنها جوايز معتبري را كسب كرده اند. مثل كتاب سال جمهوري اسلامي براي مسافر شهرهاي بي نشان. برگزيده نخست بيست سال داستان عاشورايي و برگزيده ويژه همايش براي كتابهاي سردار تنها و سروها ايستاده مي ميرند و آن شب ، آن سردار، برگزيده نخست جشنواره دوسالانه كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان براي كتاب آخرين بازمانده برگزيده كتاب سال حوزه و... اكنون وي با اتمام كارشناسي ارشد رشته تاريخ اسلام خود در دانشگاه شهيد بهشتي قصد دارد براي مقاطع بعدي ادامه دهد. در كنار تحصيل مدت سه سال كه سرديير مجله مليكا براي كودكان است كه سراسري پخش شود و مدت بيش از 10 سال است كه دبير داستان مجله پوپك است..ََ

ناظمي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1331 ش)، نوازنده و سازنده ى ساز. در يزد به دنيا آمد. از كودكى با سنتور آشنا شد و براى آموختن آن به تهران و نزد حبيب سماعى رفت. وى در آن هنگام كه ساخت سنتور روى اصول و قواعد درستى نبود، شروع به ساختن اين ساز كرد و در فن خود مهارت به سزايى يافت. سنتورهاى ساخت اين استاد علاوه بر ايران، در بسيارى از كشورهاى ديگر رايج است و مشتاقان فراوانى دارد. ناظمى در نوازندگى سنتور نيز پنجه اى شيرين داشت و نوار و صفحاتى با تاج اصفهانى و جليل شهناز، در دستگاه هاى «بيات ترك»، «ابوعطا»، «شور»، «سه گاه» و «دشتى» پر كرده است.[1]

سازنده ى ساز.

تولد: 1331، يزد.

درگذشت:

1 خرداد 1376.

مهدى ناظمى، فرزند حسين ناظم التجار و نوه ى حاج محمدصادق ناظم التجار يزدى، بود. نوازندگى و ساخت ساز سنتور را نزد حبيب سماعى و ابوالحسن صبا فراگرفت. وى يكى از مشهورترين سازندگان سنتور در تاريخ يك صد و پنجاه ساله ى معاصر بود.

مهدى ناظمى به سال 1289 شمسى در شهرستان يزد و در خانواده اى متدين و سرشناس متولد شد. جد ناظمى، مرحوم حاج محمدصادق ناظم التجار، در زمان ناصرالدين شاه قاجار، از تهران براى نظامت، اداره ى يزد انتخاب گرديد و وى پس از رفتن به محل مأموريت، اولين كار خير و بزرگى كه انجام داد، ساختن دهى به نام صادق آباد در دو فرسنگى يزد بود و با حفر قنوات و ايجاد تأسيسات رفاهى و عام المنفعه بسيار موجب آبادانى قسمت هاى بزرگى از صحراى آن زمان يزد گرديد و نصف اين ده را جزء موقوفات حضرت امام حسين (ع) قرار داد.

مهدى ناظمى بيش از هشت سال نداشت كه در مجلس جشنى با سنتور و صداى سحرانگيز آن آشنا شد و اين اولين اثرى بود كه اين ساز در وى به جاى گذارد و با پولى كه جمع آورى كرد از «زادور ارمنى» كه در يزد به ساختن سه تار و سنتور مشغول بود و كارش خيلى خوب بود سنتورى خريدارى كرد و در منزل نزد خود به نواختن مى پردازد ولى چون خانواده ى وى بسيار مذهبى بودند و پدرش معتقد بود به جاى نواختن ساز به درس و مشق بايد برسد لذا سنتور وى را زير پاها لگد كرد و شكست.

چند سال از اين ماجرا سپرى شد تا با خانواده به اصفهان رفتند و در آن شهر اقامت گزيدند. در اصفهان به

مرور زمان با دوستان هنرمندى مثل جليل شهناز آشنا مى شود. روزى جليل شهناز به وى مى گويد: «ناظمى تو پدر مرا مى شناسى؟» وى در جواب مى گويد نه. و او به ناظمى مى گويد: مى برمت نزد پدرم تا آشنا شوى و در ضمن قدرى براى شما سنتور بزند. ناظمى پس از آشنايى با شعبان خان پدر جليل شهناز و گوش دادن به پنجه اى از ساز او شيفته و شيداى سنتور و به قول خودش اين «ذوذنقه» گرديد و تا امروز وى عاشق و سنتور معشوق او مى باشد.

روزى صداى آواز تاج همراه با ويولن استاد صبا و سنتور حبيب سماعى را از راديو در اصفهان مى شنود و تصميم مى گيرد كه به تهران رفته و از نزديك حبيب سماعى را ملاقات نمايد.

در تهران، مهدى ناظمى با زحمات فراوان موفق به يافتن سماعى و آشنا با او مى شود و شروع مى كند نزد وى مشق سنتور و تعليم گرفتن، بايد يادآور شد كه حبيب سماعى حوصله تعليم شاگرد را نداشت و پس از چند جلسه كه به شاگردى تعليم مى داد او را رها مى كرد و در كلاس او پيش از آن كه محل تعليم و تعلم باشد، محفل انس و دوستى بود زيرا بيشتر مواقع هنرمندانى چون ابوالحسن خان صبا، نورعلى خان برومند، ابراهيم خان منصورى، حسين ياحقى، مرتضى عبدالرسولى، قباد ظفر دور هم جمع مى شدند و صحبت ها داشتند ديگر وقتى براى حبيب جهت تدريس به شاگردان باقى نمى ماند. به همين دليل هم از شاگردان شاخص حبيب سماعى بيشتر از مهندس قباد ظفر و مرتضى عبدالرسولى نام برده مى شود.

در آن روزگار ساخت سنتور روى اصول و قواعد درست هنوز پيشرفت چندانى نكرده بود و سنتور خوب

و خوش صدا كه روى حساب و كتاب ساخته شده باشد از تعداد پنج يا شش در سراسر كشور تجاوز نمى كرد و لذا روزى ناظمى به سماعى مى گويد ساز خوب وجود ندارد و ساز بد هم در دسترس همگان قرار ندارد چه بايد كرد و دوستداران اين ساز چه بايد بكنند؟ سماعى در جواب به وى مى گويد تو يكى از اتاق هاى خانه ى خود را به ساختن سنتور اختصاص بده و در ساخت آن من شما را كمك مى كنم و از اين زمان به بعد بود كه استاد مهدى ناظمى وارد مرحله ى جديدى از زندگى هنرى خود شد و صنعت سنتورسازى كشور نيز وارد دوران و تحول بزرگ و سازنده گرديد به طورى كه سنتورهاى اين استاد فرزانه و بزرگ نظير ندارد زيرا گذشته از آن كه سنتورهاى ايشان بسيار ظريف، زيبا و شكيل ساخته مى شوند همگى داراى صدايى صاف و يكنواخت مى باشند كه اگر نوازنده درست مضراب بزند، صداى بين تمام خرك ها يكسان مساوى است و اين امتياز بزرگ و عالى را سنتورهاى ناظمى دارا مى باشد. سنتورهاى ساخت وى علاوه بر ايران كه مشتاقان فراوان دارد در بسيارى از ممالك جهان در دست هنرمندان است و آن را چون جان شيرين گرامى مى دارند.

مهدى ناظمى علاوه بر ساختن سنتور و تبحر در آن در نوازندگى اين ساز پنجه اى شيرين و گوشنواز دارد و نوار و صفحاتى نيز با تاج اصفهانى و سعادتمند قمى و جليل شهناز در «بيات ترك»، «ابوعطا»، «شور»، «سه گاه»، «دشتى» دارد. وى مردى است متدين و خوش بيان و برخورد، آشنا به زبان انگليسى و داراى خط خوش و زيبا و پس از ازدواج

خداوند دخترى به وى عنايت فرمود كه ناظمى به او سخت دلبند است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ موسيقى (599/ 2)، سرگذشت موسيقى (173/ 1)، مردان موسيقى (396 -392/ 2).

نافع

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن عبدالرحمن بن ابى نعيم مكنى به ابورويم (مقت. 169 ه.ق) امام اهل مدينه و يكى از قراء بود، اصلاً از مردم اصفهان است و علم قرائت را از ابوميمونه فراگرفت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نامي اصفهاني، محمدصادق

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مورخ و شاعر، متخلص به نامى. معروف به ميرزا محمدصادق منشى. از سادات موسوى و برادرزاده ى ميرزا رحيم حكيم باشى بود. اجداد وى از شيراز به اصفهان آمده و از طبيبان خاص سلاطين صفوى بودند. او به فنون نظم و نثر آگاه بود و به سرودن مثنوى تمايل بيشترى داشت، نامى با مؤلف «نگارستان دارا» (م 1243 ق) معاصر و معاشر بود. بر سر سال فوت وى بين مؤلفان اختلاف است، «صبح گلشن» مرگ وى را در عهد نادر شاه مى داند و صاحب «نگارستان دارا» در اوايل دوره ى محمد شاه قاجار (1264 -1250 ق) و «الذريعه» و «كتابشناسى نظامى گنجوى»، 1204 ق را ذكر كرده اند. در مورد نام برخى از آثارش نيز اختلاف وجود دارد. از آثار وى: «تاريخ گيتى گشا»، به فارسى در تاريخ زنديه كه بعدها ميرزا عبدالكريم شيرازى و ميرزا محمد رضاى شيرازى هر يك ذيلى بر آن نوشته اند، مثنوى «نامه ى نامى» يا «پنج گنج»، كه به تقليد از «خمسه» نظامى نوشته است، مركب از پنج مثنوى به نام «درج گهر» «خسرو و شيرين»، «ليلى و مجنون»، «وامق و عذرا»، «يوسف و زليخا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (25/ 24 ،319/ 19 ،1166 -1165/ 9 ،263/ 7 ،284/ 3)، سفينةالمحمود (340 -339/ 1)، شرح حال رجال (250/ 5)، صبح گلشن (503 -502)، فرهنگ سخنوران (918 -917)، كتابشناسى نظامى گنجوى (420 -419)،

لغت نامه (ذيل/ نامى اصفهانى)، مجمع الفصحا (1083 -1082/ 6)، منظومه هاى فارسى (585 -579)، مؤلفين كتب چاپى (505 -504/ 3)، نگارستان دارا (272 -271).

نبئي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ و جغرافيا و علوم تربيتى از دانشگاه تبريز كارشناسى ارشد تاريخ از دانشگاه تهران، دكتراى تاريخ (تاريخ ترك و مغول) از دانشگاه آنكارا تركيه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تصحيح و تحشيه كتب خطى تاريخى، بررسى مسائل جغرافيا و نقش جغرافيا در رويدادهاى تاريخى، احياى ابزار آلات نجومى قديمى، نظارت بر 6 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخهاى محلى مثل تاريخ آل چوپان، نجومى و تقويمى، تقويم و تقويم نگارى در تاريخ، هدايت طلاب به دانش اسطرلاب، تصحيح كتاب تحفه حاتمى و تحشيه آن، تصحيح و تحشيه مجمع الاسباب شبانكاره اى، و تاريخ ايران از انقراض ايلخانان تا روى كار آمدن تيمور.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

تاريخى، جغرافيايى و جغرافياى تاريخى، نجومى و تاريخهاى محلى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نجار ساروي، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نقاش و منبتكار. از هنرمندان رسام و نجار اهل سارى مازندران بود. از آثار اين استاد، در منبتكارى دقيق و پر اسلوب زيبايى به جاى مانده كه به خط ثلث مشبكى رقم «علم استاد حسين بن احمد نجار ساروى بتاريخ 873» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (156/1).

نجار ساوي، شمس الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 897 ق)، نجار. از آثار وى: صندوق چوبى منبت كارى شده اى در امامزاده عباس (ع)، در سارى است كه به تاريخ 897 هجرى حك شده است و رقم «شمس الدين بنا ابن احمد نجار ساروى» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست بناهاى تاريخى و اماكن باستانى (139).

نجار لواساني، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نقاش و نجار. در شهر لواسان زندگى مى كرد. وى طراح ترسيمات هندسى بر روى چوبها بود و از نجاران معروف دوران خود به شمار مى رفت. از آثار به جاى مانده از اين استاد، در چوبى بقعه سيد اسماعيل در محله ى چاله ميدان تهران است كه به هنرمندى فرجام پذيرفته، با رقم: «عمل استاد حسين بن حسن نجار لباسانى 886».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1448/3).

نجار، احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(اوايل س يازدهم ق)، نجار، طراح و نگارگر. از آثار رقم دار اين استاد، درب چوبى كم نظير و پر مهارت يكى از بقاع متبركه است كه به نقوش اسليمى و ترنجى مشبك پيراسته گشته است و در نوع خود زيبا و استادانه است. در بالا و داخل مربعات كوچكتر، نقوشى از تركيب چهار على، به خط تزيينى كوفى و در دو مربع بزرگتر چپ و راست، تعاريف: «ناد عليا... الى آخر» به خط ثلث عالى كنده كارى شده است، در قرينه ى پايين تر، ادعيه ديگرى كنده كارى شده و به خط رقاع چنين رقم دارد: «عمل احمد بن عبدالغنى نجار» و در مقابل آن، رقم كاتب چنين نوشته شده: «كتبه العبد مير على بن محمد 1002».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (58 /1).

نراقي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، حقوقدان و وكيل دادگسترى، از نواده هاى مرحوم حاج ملا احمد نراقى در 1273 در شهر كاشان تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى، فقه، اصول، حكمت و علم كلام را در نزد بزرگان كاشان فرا گرفت، مخصوصا در حقوق اسلامى از سرآمد اقران شد و به تحقيق و تتبع پرداخت. از تأليفات ايشان تنظيم شجره ى خاندان غفارى و تاريخ اجتماعى كاشان و چند اثر ديگر است. شغل نراقى وكالت دادگسترى بود. در 1368 در 95 سالگى درگذشت.

محقق.

تولد: 24 دى 1273، كاشان.

درگذشت: 24 دى 1368، تهران.

حسن نراقى پس از تحصيل در مدرسه ى علميه ى كاشان به تهران آمد و امور فرهنگى و آموزشى را پيشه كرد. تأليفات او عبارتند از: تاريخ اجتماعى كاشان (1345)؛ آثار تاريخى شهرستان كاشان و نطنز (1348)؛ خاندان غفارى كاشان (1353)؛ كاشان در جنبش مشروطه ايران

(1355)؛ ادبيات مشروطيت (حاوى زندگى نامه ى خاورى كاشانى، 1356)؛ تصحيح نخبة البيان (تأليفات محمدمهدى نراقى، 1357)؛ تصحيح و طبع طاقديس (مثنوى سروده ى احمد نراقى، 1362)؛ تصحيح و طبع مشكلات العلوم (تأليف محمدمهدى نراقى، 1367)؛ از وى مقاله هايى نيز در مجله ى «هنر و مردم» به طبع رسيده است.

حسن نراقى از پايه گذاران انجمن آثار ملى كاشان و از بنيادگذاران موزه ى آن انجمن در باغ شاه فين بود.

حسن نراقى در تهران درگذشت و در مسجد آقا بزرگ كاشان كه مدرسه ملا احمد نراقى بود به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

نرشخي، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(348 -286 ق)، نويسنده و مورخ. در نشرخ، از روستاهاى بخارا، به دنيا آمد. در زمان ابومحمد نوح بن نصر سامانى (343 -331 ق) مى زيست. از آثار وى «تاريخ بخارا» يا «مزارات بخارا»، به عربى است كه در 332 ق به نام نوح بن نصر سامانى نوشت. در 522 ق ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى آن را به فارسى ترجمه كرد و مطالبى هم از كتب ديگر بر آن افزود. بعد از آن در 574 ق محمد بن زفر بن عمر آن را تلخيص نمود. گويا بعد از اين تاريخ نيز ديگران در اين كتاب دست بردند و بعضى حوادث را تا دوره ى مغول بر آن افزودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (480/ 5)، تاريخ ادبيات در ايران (978 -977/ 2)، تاريخ بخارا (مقدمه/ سيزده- سى و يك)، دايرةالمعارف فارسى (3017/ 2)، لغت نامه (ذيل/ نرشخى)، يادداشتهاى قزوينى (198/ 7).

نصرآبادي، بديع الزمان

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا طاهر نصرآبادى، شاعر و اديب، در تاريخ گويى و معمّا مهارت داشته است، منصب ملك الشعرايى شاه سلطان حسين صفوى را داشته، و در 1120 و اندى به سنّ بيشتر از هفتاد سال در اصفهان وفات يافته ست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نصيب قزويني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، شاعر و مورخ. وى از احفاد و بازماندگان دولتشاه سمرقندى، مؤلف «تذكرةالشعراء»، و از امراى دربار اكبر شاه (1014 -963 ق) بود. وى در تاريخ دست داشت. برخى نام او را نقيب خان نوشته اند. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (662)، الذريعه (1196/ 9)، صبح گلشن (520)، فرهنگ سخنوران (935)، لغت نامه (ذيل/ نصيب قزوينى).

نصيري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا نصيري متولد 1324در شهر دامغان است. وي داراي مدرك دكتري تاريخ از دانشگاه استامبول تركيه مي باشد. نامبرده عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه پيام نور مي باشد.دكتر نصيري از بهمن 1370 تا آذرماه 1375 اولين دبير فرهنگستان زبان و ادب فارسي بوده است

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر محمد رضا نصيري به قرار زير است: كارشناسي رشته تاريخ از دانشگاه تبريز در سال 1348 دكتراي رشته تاريخ از دانشگاه اسانبول در سال 1357

همسر و فرزندان : دكتر محمد رضا نصيري متاهل است و دو فرزند دارد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد رضا نصيري از بهمن 1370 تا آذرماه 1375 اولين دبير فرهنگستان زبان و ادب فارسي بوده است ضمن آنكه از سال 1360 تا 1368 رئيس دانشكده ادبيات دانشگاه گيلان، از سال 1376 تا 1377 به عنوان معاون اداري مالي دانشگاه پيام نور،از سال 1376 تا كنون مدير گروه تاريخ دانشگاه پيام نور، از سال 1378 تا كنون قائم مقام انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و نيز مشاور علمي بنياد ايران شناسي بوده است. وي همچنين مدير مسئول نشريه انجمن ،انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و

همچنين سردبير نشريه پيك نو ،دانشگاه گيلان مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : دكتر نصيري عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه پيام نور مي باشد.ايشان در دانشگاه هاي گيلان ،پيام نور و آزاد اسلامي رشت به تدريس تاريخ مبادرت داشته است.

جوائز و نشانها : محمد رضا نصيري در سال 1383 به عنوان پژوهشگر برجسته دانشگاه پيام نور(نفر اول) برگزيده شده است.

چگونگي عرضه آثار : - شركت در سمينارها و كنفرانسهاي داخل و خارج از كشور،ژاپن،هند ،تاجيكستان و غيره - چاپ بيش از 50 كتاب و مقاله در زمينه هاي تاريخ و فرهنگ و تمدن ايران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نطنزي، معين الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 817 ق)، مورخ و شاعر. وى را پدر قاضى ميرحسين ميبدى، متخلص به منطقى (م 911 / 904 ق)، مى دانند. در ابتداى كار خود از مصاحبان ميرزا اسكندر بن عمر شيخ بن تيمور بود و در همين ايام تاريخ معروف خود را به نام «منتخب التواريخ» به اسم او نگاشت و در 816 ق آن را به پايان برد. اين كتاب شامل وقايع عمومى عالم، از زمان هبوط آدم تا وفات تيمور در 807 ق، است به اضافه بعضى از وقايعى كه تا 816 ق اتفاق افتاده بود. يك سال بعد، يعنى در 817 ق، وى در اين كتاب تجديد نظر كرد و آن را به نام شاهرخ درآورد و تا وقايع 817 ق را در آن ذكر نمود. به همين علت از «منتخب التواريخ» معينى دو گونه تحرير، يكى به نام ميرزا اسكندر و ديگرى به نام شاهرخ، وجود دارد. برخى تذكره ها، صاحب عنوان را با معين الدين يزدى

(م 789 ق)، صاحب «مواهب الهى»، در آميخته و او را از وزيران و عالمان آل مظفر دانسته اند، در حالى كه معين الدين نطنزى در عهد تيموريان مى زيسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (482 -481/ 4)، تذكره ى سخنوران يزد (286)، جامع مفيدى (331 -329/ 3)، الذريعه (1079 -1078/ 9)، صبح گلشن (433)، فرهنگ سخنوران (864 -863)، منتخب التواريخ معينى (مقدمه).

نظام شامي، نظام الدين عبدالواسع

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم و نهم ق)، مورخ، نويسنده و شاعر. معروف به نظام شنب غازانى. از محله ى شنب غازان يا شام غازان تبريز بود. در جوانى به بغداد رفت. مدتى در ملازمت سلطان اويس جلاير (776 -757 ق) و سلطان احمد بن شيخ اويس (813 -784 ق) به سر برد و زمانى كه امير تيمور سلطان جلاير را شكست داد و بغداد را گشود، نظام الدين اولين شخصى بود كه به خدمت تيمور رسيد و مورد التفات او قرار گرفت. تيمور در 804 ق از او خواست كه كتابى در تاريخ سلطنت وى بنويسد و نظام كتاب «ظفرنامه» يا «ظفرنامه شامى» را كه شامل شرح حال تيمور تا وقايع 806 ق بود، نگاشت. او در 806 ق به اجازه تيمور به تبريز بازگشت. از ديگر آثار وى: تلخيصى از ترجمه ى فارسى كتاب «بلوهر و بوذاسف» يا «بلوهر و بوداسف» كه به نام سلطان احمد جلاير نوشته يا چنان كه در «دايرةالمعارف فارسى» آمده، اين كتاب را ترجمه كرده است، «رياض الملوك فى رياضات السلوك»، ترجمه ى فارسى كتاب «سلوان المطاع فى عدوان الاتباع» يا «سلوان المطاع فى عدوان الاطباع» ابن الظفر الصقلى الملكى در 768 ق، مشتمل بر يك ديباچه و يك مقدمه و پنج

باب و يك خاتمه، به نام سلطان اويس جلاير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (498 -492)، تاريخ ادبيات در ايران (480 -476/ 4)، تاريخ نظم و نثر (757 ،50)، حبيب السير (548 -547/ 3)، دانشمندان آذربايجان (380 -379)، دايرةالمعارف فارسى (3036/ 2)، الذريعه (200/ 15 ،338/ 11 ،1202/ 9)، فرهنگ ادبيات فارسى (510 -509)، فرهنگ سخنوران (940)، لغت نامه (ذيل/ نظام الدين شامى).

نظامي عروضي سمرقندي، نجم الدين، ابوالحسن احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 560 ق)، نويسنده و شاعر، متخلص به نظامى. وى به دليل اينكه در علم عروض تبحر داشت، به عروضى شهرت يافت. صاحب «مجمع الفصحا» او را اهل نسا مى داند. نظامى در سمرقند به دنيا آمد و مدتى از جوانى خود را در آن شهر به كسب علوم گذراند. در 506/ 504 ق به خراسان رفت و گويند در بلخ با عمر خيام ملاقات كرده و پس از آن به هرات رفته و در 510 ق از هرات به اردوى سلطان سنجر پيوسته و در آنجا به خدمت امير معزى رسيده و شعر خود را به او عرضه داشته است. او با نظامى گنجوى نيز ملاقات نموده است. همچنين به خدمت ملوك غورى آل شنسب رسيده و سالها به مدح آنها پرداخته است. نظامى در طب و نجوم و هيئت متبحر بود و در نثر، اعم از مصنوع و نثر مرسل، نيز استادى بزرگ بود، اما شعرش چندان به دل نمى نشست. به آورده ى برخى از تذكره نويسان چند مثنوى داشته كه از ميان رفته است. از مهم ترين آثار وى «چهار مقاله» يا «مجمع النوادر» مى باشد كه در حدود 552 -551 ق به نام حسام الدين على بن مسعود نوشته است. در «ريحانه الادب» منظومه ى

«ويس و رامين» كه از داستان هاى اشكانيان است و فخرالدين اسعد گرگانى آن را به نظم آورده، به نظامى عروضى نيز نسبت داده شده است.[1]

ابوالحسن نظام الدين يا نجم الدين احمد بن عمر بن على سمرقندى مشهور به نظامى عروضى. نويسنده و شاعر قرن ششم هجرى. در اواخر قرن پنجم در سمرقند ولادت يافت، و پس از تحصيلات مقدماتى به خراسان رفت. و به ديدار خيام و معزى نايل شد. نظامى عروضى به دربار ملوك آل شنسب وابسته بود، و سالها مداحى شاهان آن سلسله مى كرد و كتاب مجمع النوادر مشهور به چهار مقاله را به نام فخرالدوله مسعود برادرزاده ى ملك شمس الدين محمد غورى تأليف كرد. اين كتاب بين سالهاى 551 تا 552 هجرى تأليف شده و مطالب آن بيان شرايطى است كه در چهار طبقه از مردم- كه به زعم مصنف پادشاهان محتاج بديشان مى باشند، يعنى- دبير، شاعر، منجم، طبيب- بايد مجتمع باشد. در عين حال بسيارى از مطالب تاريخى و تراجم مشاهير اعلام را كه در كتب ادبى و تاريخى ديگر يافت نمى شود نيز شامل است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (963 -961/ 2)، تاريخ گزيده (753)، تاريخ نظم و نثر (120 -119 ،90)، تذكره ى روز روشن (538)، تذكرة الشعراء (69 -68)، چهار مقاله (مقدمه/ شش- بيست)، دايرةالمعارف فارسى (3036/ 2)، الذريعه (1207/ 9 ،314/ 5 ،37/ 3)، ريحانه (211 -210/ 6)، سبك شناسى (318 -297/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (514 -513)، فرهنگ سخنوران (943)، كشف الظنون (1604)، لباب الالباب (208 -207/ 2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، مجمع الفصحا (1410 -1409/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (488 -487/ 1)، هفت اقليم (354 -352/ 3).

نظري منفرد، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نظري منفرد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

سال 1326 در شهر قم در خانواده اي روحاني متولد شدم و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي در سال هزار و سيصد و چهل، وارد حوزه علميه قم شدم و پس از گذراندن (ادبيات، دروس مقدماتي، فقه و اصول) به نجف اشرف در سال 1346 و 1347 رفتم و سپس به ايران و شهر قم بازگشتم و سطح را به پايان بردم. سپس در آزمون دارالفنون تهران در رشته (معقول و منقول) شركت نمودم و قبول شدم و پس از اتمام دروس سطح، در درس خارج اساتيد مثل: «مرحوم آيت الله محقق داماد»، «مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي»، و «مرحوم آيت الله اراكي» شركت كردم و فلسفه و حكمت را از محضر «شهيد مفتح»، «شهيد مطهري» و ديگر اساتيد حوزه بهره بردم.

در همان وقت به كار تبليغ نيز مشغول بودم و در منزل، جلسات بحث و گفتگو پيرامون مسائل كلامي و اعتقادي هر هفته برقرار بود كه تحت تعقيب ساواك قرار گرفته و منجر به تعطيل آن مجالس گرديد تا پيروزي انقلاب و در همان اوائل پيروزي و انتخابات دوره اول و دوم مجلس از طرف مردم (آباده فارس) به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي انتخاب گرديدم و پس از اتمام دوره نمايندگي به قم و حوزه علميه بازگشتم و به تدريس و تاليف پرداختم و اكنون به تدريس درس خارج فقه و اصول مشغول هستم.

نظري، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل نظري

محل تولد : كهگيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/6/16

زندگينامه علمي

از سال

57 وارد مدرسه ابتدايي در روستاي «آتشگاه» بخش لنده از استان كهگيلويه و بوير احمد شدم. دوره راهنمايي را در شهرستان «دهدشت» گذرانده و در سال 65 - 64 وارد حوزه علميه حضرت ولي عصر (عج) شهرستان دهدشت شدم و بعد از يك سال يعني سال تحصيلي 66 - 65 وارد حوزه علميه قم در مدرسه رسالت شدم و در مدارس: «صدوق، امام صادق (ع) و دارالشفاء» سطح عالي را گذراندم.

در سال 73 شروع به درس خارج فقه و اصول نموده ام و از محضر اساتيدي چون: «آيت الله العظمي مكارم شيرازي»، «وحيد خراساني»، «سبحاني»، «مرحوم وجداني» و «ميانجي» استفاده و كسب فيض نمودم. در سال 1379 به عنوان استاد و هيئت علمي دانشگاه آزاد «ماهشهر» همكاري داشته و از آن تاريخ تا به حال در حوزه علميه قم و دانشگاه پيام نور به عنوان استاد انجام وظيفه مي نمايم.

نعيمي جرجاني، ابومنصور، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 ق)، حافظ، محدث و مورخ. اهل جرجان بود. از ابوبكر اسماعيلى و ابواحمد غطريفى و ابواحمد بن عدى و ابواحمد نيشابورى حافظ و ابوعمرو حيرى و نصر بن عبدالملك اندلسى و ديگران روايت كرد. از آثارش «اخبار الجبل» است. اين كتاب در «الانساب» سمعانى تحت نام «اخبار الجيل» و در «الاعلام» زركلى به نام «اخبار الحيل» آمده است. از ديگر آثارش: «المجتبى»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (186/ 1)، انساب سمعانى (512/ 5)، سيرالنبلاء (340/ 17)، معجم المؤلفين (46/ 2).

نفيسي، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1274 ش)، نويسنده، مترجم، مورخ، مصحح، فرهنگ نويس، استاد دانشگاه، روزنامه نگار و شاعر. در تهران به دنيا آمد. خانواده ى پدرى وى تا يازده پشت پزشك بودند و خود نواده ى حكيم برهان الدين نفيس، فرزند عوض كرمانى، صاحب «شرح اسباب». او تأليفات عديده اى در طب داشت كه برخى از آنها تا روزى كه طب قديم در ايران تدريس مى شد، جزو كتب درسى بود. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس شرف و علميه به پايان رساند و سپس براى ادامه ى تحصيل به اروپا رفت و تحصيلات خود را در سوئيس و پاريس ادامه داد. در 1297 ش به ايران بازگشت و به تدريس زبان فرانسه در دبيرستان هاى اقدسيه و سن لويى پرداخت و نيز در مدارس علوم سياسى، دارالفنون، مدرسه ى عالى تجارت، مدرسه ى صنعتى (هنرستان دولتى)، دارالمعلمين عالى و پس از تأسيس دانشگاه تهران، در دانشكده ى حقوق و سپس ادبيات به تدريس اشتغال ورزيد. همچنين در وزارت فلاحت و تجارت و فوايد عامه مشغول خدمت شد و به مشاغل چندى دست يافت. او مدتى مديريت مجله ى «فلاحت و تجارت» و در 1301

ش سردبيرى مجله ى ادبى «پرتو» با مديريت ميرزا محمدعلى خان واله خراسانى و مدتى مديريت و نويسندگى مجله ى «شرق» و نيز رياست اداره ى امتيازات (اداره اى كه براى ايجاد مراكز صنعتى و فعاليت هاى معدنى و انتشار روزنامه ها و غيره مجوز صادر مى كرد) را به عهده داشت. نفيسى همچنين براى تدريس در دانشگاه هاى كابل، قاهره و سن ژوزف به كشورهاى افغانستان، مصر و لبنان سفر كرد. او در 1340 ش در راديو برنامه ى يادداشتهاى يك استاد را كه راجع به شرح حال چند تن از بزرگان علم و ادب بود، به مدت دو سال اجرا كرد. نفيسى سرانجام در بيمارستان شوروى (ميرزا كوچك خان جنگلى فعلى) درگذشت. از آثار وى: «آخرين يادگار نادرشاه»، نمايشنامه؛ «احوال و اشعار رودكى»؛ «ايران در صد و هفتاد سال اخير»؛ «بابك خرم دين، دلاور آذربايجان»؛ «بحرين و حقوق هزار و هفتصد ساله ايران»؛ «پورسينا و زندگى و كار و انديشه و روزگار او»؛ «تاريخ اجتماعى و سياسى ايران در دوره ى معاصر»؛ «تاريخ ادبيات روسى»؛ «تاريخ تمدن ايران ساسانى»؛ «تاريخچه ى ادبيات ايران»؛ «ستارگان سياه»؛ «تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسى»؛ «فرهنگ فرانسه به فارسى»؛ «فرهنگ نامه ى پارسى»؛ «ماه نخشب»؛ «فرنگيس»؛ «نيمه راه بهشت»؛ «آرزوهاى بر باد رفته»؛ ترجمه؛ «ايلياد»، ترجمه؛ «تاريخ عمومى قرون معاصر»، ترجمه؛ «افسانه هاى گريلف»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.[1]

سعيد فرزند على اكبر ناظم الاطباء (و. 1274 ه.ش- ف. 23 آبان 1345) از استادان و نويسندگان مشهور ايران. سالها در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران تاريخ تصوف و ملل و نحل و دروس ديگر را تدريس مى كرد و در دانشگاه هاى خارج از كشور نيز مدتها به تدريس پرداخت. مقاله ها و كتابهاى متعدد از

او باقى است و از آثار مفيد او بايد احوال و اشعار رودكى را نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آئينه ى ميراث (س 3، ش 2 و 3، ص 69 -64)، از نيما تا روزگار ما (271 -258)، تاريخ جرايد (71 -66/ 3 ،50 -49/ 2)، چهره هاى آشنا (624 -623)، الذريه (32/ 19 ،218 ،212 ،184/ 16 ،141/ 12 ،1218/ 9)، ستارگان كرمان (408 -396)، سخنوران نامى معاصر (3672 -3667/ 6)، سواد و بياض (533 -518)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3341 ،2864 ،2441 ،2434 ،2409 ،1936/ 2 ،762 ،729 ،695 ،688 ،664 ،659 ،629 ،461 ،431 ،424 ،414 ،295 ،126 ،31 ،91/ 1)، كلك (س 1، ش 9، ص 107 -102)، مؤلفين كتب چاپى (338 -332/ 3)، يغما (س 19، ش 9، ص 495 -493).

نقاش باشي اصفهاني، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نقاش و ميناساز. اهل اصفهان بود. در قلمدان سازى و ميناسازى و پخت آن نيز صاحب ذوق بود. وى ابتدا معلم نقاشى قورخانه بود و لقب نقاش باشى داشت. از آثار او قلمدان تابوتى است كه مجلس عقد و عروسى به زيبايى نقش شده و عروس نيم تاج مرصعى به سر گذاشته و خود را به شيوه ى قاجارى آرايش داده است، با رقم: «عبدالرحيم اصفهانى 1332»؛ از آثار مينايى وى، سر قليان مينايى طلايى است كه در زمينه ى گل و مرغ استادانه اى عمل آمده و تصاوير زن و مرد جوانى را به مهارت در داخل مداليونها نقش كرده است و رقم نهاده: «رقم عبدالرحيم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (328/ 1).

نقاش خويي، عبدالمومن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، طراح فلزات. اهل خوى بود و در طرح و ترسيم نقوش اسلامى بر روى فلزات سخت، مهارت بسزايى داشت. اثر زيباى وى، در نقره كوبى استادانه اى است كه در نقوش زيباى اسليمى و طرح هندسى به عمل آمده، با رقم: «عمل عبدالمؤمن بن محمد النقاش خوئى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (346 / 1).

نقاشباشي اصفهاني، نجف علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1277 -1203 ق)، نقاش، قلمدان ساز و خطاط. معروف به آقانجف. در اصفهان متولد شد. وى از اساتيد معروف فن قلمدان سازى در عصر قاجاريه بود. او علاوه بر آموختن نگارگرى در نزد استادان اصفهان، از نقاشان اروپايى مقيم آن شهر نيز سود جسته و از روى باسمه هاى چاپى مذهبى و غيرمذهبى فرنگى نيز كپى كرده است. آقانجف در چهره پردازى و ارائه مجالس رزمى و بزمى و همچنين گل آرايى مهارت داشت و در تذهيب و گونه هاى مختلف آن نازك قلم بود. در ارائه آبرنگ ها نيز توانا بود و علاوه بر شيوه هاى گوناگون، در رنگ و روغن نيز از استادان بى نظير به شمار مى آمد. او در خطوط مختلف، از قبيل رقاع و بخصوص نستعليق استادى تام العيار بود و در نظم شعر نيز دست داشت. آقانجف در اصفهان درگذشت و همان جا مدفون است. از آثار وى: قلمدان برازنده اى با مداليونهاى مختلف كه رقم «يا شاه نجف 1227» دارد؛ تصوير آبرنگى محمدحسين خان صاحب اختيار كه به خط نستعليق رقم نهاده: «... سنه 1263، رقم كمترين نجفعلى»؛ قاب آينه ى زيبايى با تصاويرى از افسانه ى شيخ صنعان و دختر ترسا، با رقم: «يا شاه نجف 1270»؛ قلمدان رزمى كه لشگريان ترك و روس با يكديگر مصاف مى دادند و

آرايش جنگى بسيار پراكنده اى داشتند و به خط رقاع استادانه رقم نهاده: «جنگ رومى با روس، يا شاه نجف فى سنه 1274». قاب آينه ى پركارى با مداليونهاى مختلف كه به خط نستعليق رقم نهاده: «... شهر رجب 1274، يا شاه نجف». هشت اثر ديگر وى در «احوال و آثار نقاشان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1381 -1368 /3)، تاريخ برگزيدگان (529 -524)، تاريخ هنرهاى ملى (999 -997 /2)، تذكرة القبور (16)، گلستان هنر (چهل و نه)، هنر قلمدان (117 -116).

نقاشباشي، اصفهاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نقاش و قلمدان ساز. زاده ى اصفهان و از شاگردان معروف عباس شيرازى بود. مدتى به روسيه رفت و از استادان آن ديار فنون نقاشى را فراگرفت. وى همچنين در ميناسازى، مجلدسازى، قاب آينه، مصورسازى كتب و مرقعات و تصوير پارچه هاى قلم كار مهارت داشت. از شاگردان معروف او هادى تجويدى است كه در سال 1287 ش، با استاد خود از اصفهان به تهران آمد و در مجمع الصنايع به كارهاى هنرى مشغول شد. ابراهيم در مكتب شمايل سازى نيز آثار جالبى پديد آورده و چون در سلك درويشان نعمت اللهى بوده، از اقطاب اين سلسله، شبيه هايى ساخته است. تاريخ دقيق تولد و وفاتش در دست نيست، ولى فعاليت هنرى عمده ى وى بين سالهاى 1330 -1290 ق است. از آثار وى: قلمدان نيمه كاره، با تصوير جنگ ايران و روس، با: «رقم ابراهيم 1325»؛ تصوير سه دختر ايرانى در حال نواختن ساز و تصوير مادر و طفلى خردسال كه طفل گربه اى را در آغوش كشيده و زنى ايشان را نگاه مى كند، با رقم «عمل ابراهيم»؛ چهار تصوير آبرنگى

از شانزده تصوير«كليات» سعدى، به خط فتح اللَّه جلالى كه رقم وى را دارد؛ تصوير نشسته ى عباس ميرزا با آبرنگ، روى جلد كتاب «سفرنامه ى خسروميرزا»، با رقم «ابراهيم اصفهانى»؛ قلمدانى، با رقم: «سلام على ابراهيم»؛ از آثار مينايى آقاابراهيم نيز، يكى سرقليان گل و مرغى، با تصوير مادر جوانى كه بچه ى خود را در آغوش گرفته است، با رقم: «ابراهيم»؛ ديگرى تصاوير زنان قاجار بر روى قلمدان با: «رقم ابراهيم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (14 -12 /1)، هنر قلمدان (148 -146).

نقاشباشي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1255 ق)، نقاش و ميناساز. هنرمند دوره ى فتحعلى شاه و محمدشاه قاجار بود كه در زمان سلطنت محمدشاه به لقب نقاش باشى مفتخر گشته است. وى در تصوير و شبيه سازى خوش قلم و در كارهاى روغنى و قلمدان و ميناسازى قوى دست بود. از آثار او: جعبه ى ارزنده اى، با: «رقم كمترين محمد 1238»؛ تصوير مجلس عروسى ناصرالدين شاه كه اثر پركار و شلوغى است، با رقم: «محمد نقاشباشى 1255»؛ ميناى گل و مرغى فتحعلى شاهى، در مداليون هاى مختلف، كه تصاوير دسته گلهاى خوشرنگى در آن نقش بسته و رقم «كمترين محمد» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (610/ 2).

نقاشباشي، محمد اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1288 ق)، نقاش، قلمدان ساز و خطاط. وى از نوابغ و استادن عصر خويش بود و در 1275 ق از دربار ناصرالدين شاه قاجار به لقب نقاش باشى مفتخر گرديد. اين هنرمند در تصوير و شبيه سازى توانا بود و تذهيب و ترصيع و حل كارى را خوب مى دانست و در نوشتن خطوط و سرودن شعر نيز دست داشت. محمد اسماعيل از استادن پيشگام در ايجاد سبك قاجار در نقاشى قلمدان است و او بود كه ساختن قلمدان هاى هفت گنبد و كيانى و داستان هاى خسرو و شيرين و حكايات عرفانى و مجالس مربوط به رهبانيت و آيين مسيح را معمول و متداول ساخت. بيشتر كارهاى او مجالس بزم است و صحنه هاى جنگ كمتر در آثار او ديده شده است. از آثار وى: قلمدان زيبايى كه بر رويه آن تصاويرى از رجال قاجاريه ديده مى شود و به خط شكسته رقم «راقمه اسمعيل 1264» دارد؛ جلد قرآنى كه در داخل آن شمايل حضرت على و حسنين (ع) را درون

ترنجى نقاشى كرده و رقم «1279 نقاشباشى اسماعيل» دارد؛ قاب آينه ى زيبايى با تصاوير رجال قاجارى و حاشيه و كناره ى پر گل و تذهيب، با رقم: «محمد اسماعيل نقاشباشى 1288». در «احوال و آثار نقاشان» به بيست و سه اثر ديگر وى اشاره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (76 -66/ 1)، تاريخ هنرهاى ملى (1000 -999/ 2)، هنر قلمدان (1212 -120).

نگين تراش، ابراهيم

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، نگين تراش. در كتاب خطى «اكبر نامه» در مورد اين هنرمند چنين آمده: «در عقيق نگارى هم طراز برادر خود شريف هروى است، ليكن كار از باستانى و استادان در گذرانيد و رقاع و نستعليق او از كارنامه ى خوش نويسان جدا نتوان ساخت، لعل هاى گران ارج شاهنشاهى بنقش لعل جلالى آرايش داده اوست».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (18 /1).

نمازي شاهرودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على نمازى شاهرودى فرزند عالم ربانى و زاهد سبحانى حاج شيخ محمد نمازى شاهرودى از علماء مبرز و متقى و دانشمندان متتبع و نويسندگان متبحر حوزه علميه مشهد مقدس بوده اند.

در سال 1332 قمرى در شهرستان شاهرود متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در زادگاه خود نزد والدشان و ساير اساتيد فراگرفته و آنگاه براى تكميل مبانى فقه و اصول مهاجرت به مشهد مقدس نموده و و از محضر آيات عظام و فقهاء كرام آن سامان به ويژه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى غروى اصفهانى كه در معارف اهل بيت عصمت و طهارت نادره زمان واغلوطه اوان بوده و شاگردان مكتبش چون حاج شيخ مجتبى و حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى و ميرزا جواد آقاى تهرانى و صدها نفر ديگر امثالهم از آيات بزرگ و دانشمندان بنام معاصر بودند استفاده فقه و معارف الهى نموده و به نجف اشرف مشرف و چندى هم در آنجا اقامت و از مبانى مدرسين و مجتهدين حوزه نجف مطلع و استفاده نموده و به مشهد مراجعت و به تأليف كتب مفيده و تدريس پرداخته و مهارتى عجيب در مناظره با پيروان اديان ديگر

و مذاهب باطله داشت و نيز در احتجاج و مباحثه با اهل سنت و جماعتى و در سفرهاى عديده اش به حجاز و كشور سعودى مباحثاتى با حضرات داشته كه موجب استبصار عده اى از مردم پاكستان و هندوستان شده است.

آن مرحوم در علوم غريبه و علم طلب قديم و گياه شناسى و رياضى هم اطلاع عميق داشته و با زبان فرانسه هم آشنائى داشته حدود سه دوره بحارالانوار را از اول تا آخر مطالعه و در اثر اين مطالعات موفق به تأليف مستدرك البحار در ده مجلد شده كه پنج جلد آن در زمان حيات خودش به طبع رسيده و پنج مجلد آن پس از رحلتش فرزند ياد شده اش اقدام به طبع و نشر آن نموده و حافظ تمام قرآن و يا اكثر آن بوده زيرا از هر آيه كه مى پرسيدند فورا آدرس درس آن را مى داد و به گفته برخى از مرحوم آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس اللَّه سره از ايشان پرسيده بودند فرموده بود كه آقاى نمازى مجلسى زمان ما بوده است.

نگارنده اين كتاب چون مدتى در مدرسه نواب مشهد با ايشان همسايه و مرواده داشتم ايشان را از جهاتى كم نظير يافتم. تأليفات بسيارى دارد كه از ديدگان عزيزان مى گذرانم.

1- اثبات ولايت كه 6 مرتبه به چاپ رسيده.

2- ابواب رحمت 2 مرتبه چاپ شده.

3- تاريخ فلسفه و تصوف 2 مرتبه چاپ شده.

4- مقام قرآن و عترت 3 مرتبه چاپ شده.

5- اركان دين 2 مرتبه چاپ شده در خداشناسى و پيغمبر و امام شناسى و فروع دين و نماز و زكوه و روزه و حج و ولايت. و زيارت پيغمبر و ائمه هدى و شرح قيامت صغرى و رجعت

و قيامت كبرى تدوين شده است.

6- الهدى الى صراط مستقيم.

7- دوره مستدرك سفينه البحار در ده جلد به طبع رسيده.

8- رساله تفويض

9- تاريخ مجالس روضه خوانى

10- زندگانى حبيب بن مظاهر

11- اصول دين

12- الاسلام الهاديه فى الاعتبار الكتب الاربعه

13- رساله نور الابصار

14- مناسك حج- مشتمل بر وجوب حج و مذمت تارك آن و خلقت كعبه و حجرالاسود و حرم و قضاياى آن.

تأليفات طبع نشده علامه نمازى

1- روضات النظرات، دوره فقه استدلالى ده جلد.

2- مستدركات علم رجال، ده جلد.

3- مستطرفات المعالى در احوال راويان احاديث.

4- دوره معارف القرآن مشتمل بر چهل و سه جزو.

5- رساله اى در طب.

6- معرفه الاشياء- گياه ها- درختها حيوانات و جمادات.

7- مباحث اصول.

متاسفانه اين دانشمند متتبع و محدث متبحر و مؤلف مكثر در شب دوشنبه دوم ماه ذيحجه سال 1405 هجرى قمرى برابر 28 مرداد ماه 1364 شمسى از دنيا رفته و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه الصلوه والسلام مدفون گرديد عاش سعيدا و مات سعيدا حشره اللَّه مع الشهداء والسعداء آمين يااللَّه.

محقق، عالم دينى.

تولد: 1294 ق.، شاهرود.

درگذشت: 28 مرداد 1364، (دوم ذيحجه سال 1405 ق.).

آيت الله على نمازى شاهرودى، فرزند آيت الله محمد نمازى شاهرودى، مقدمات و سطوح عالى را در شاهرود نزد پدر و ديگر اساتيد فراگرفت. سپس رهپسار مشهد شد . در آنجا مدارج عاليه فقه و اصول را يكى پس از ديگرى پشت سر گذاشت به گونه اى كه در بيست و دو سالگى شروع به تقرير فقه استدلالى نمود.

مدتى نيز به حوزه ى نجف اشرف رفت و در آنجا به تحصيل فقه و مبانى اصول پرداخت. سپس به ايران بازگشت و در مشهد مقيم شد. ايشان همچنين به علم رياضى و

تاريخ و نيز خطاطى آشنايى داشت و به ويژه كتاب هايش را به خط خودش مى نوشت. آيت الله نمازى به زبان عربى مسلط بود و با زبان فرانسوى هم آشنايى داشت. وى طب سنتى و گياه شناسى و علوم غريبه را خوب مى دانست، ضمنا به روش هاى مباحثه و مناظره نيز مسلط بود. فعاليت عمده و اساسى ايشان پيرامون احاديث و رجال حديث بحارالانوار اختصاص داشت.

آثار ايشان عبارتند از: مستدرك سفينه البحار (در ده جلد)؛ الاحتجاج بالتاج على اصحاب اللجاج (الهادى)؛ الاعلام الهاديه فى اعتبار الكتب الاربعه؛ ابواب رحمت (جلد اول، مشهد، 1337، ق.، قم، 1362)؛ تاريخ فلسلفه و تصوف (يا مناظره دكتر با سياح پياده، جلد اول، 1377 ق.)؛ مناسك حج؛ رساله تفويض؛ رساله علم غيب (ع)؛ اصول دين؛ رساله نورالانوار؛ اركان دين؛ زندگانى حبيب بن مظاهر اسدى؛ تاريخچه ى مجالس روضه خوانى و عزادارى سيد مظلومان (ع) قرآن و عترت در اسلام.

آثار علمى خطى چاپ نشده وى به اين شرح هستند: مستطرفات المعالى؛ مستدركات علم رجال (پانزده جلد)؛ روضات النظرات؛ مجموعه نفيسه در طب؛ معرفة الاشياء (گياه شناسى)؛ مطرف الهيه؛ حواشى بر بعضى كتب مانند: حاشيه بر تفسير برهان، حاشيه بر رجال ممقانى، حاشيه بر رجال آيت الله خويى؛ حاشيه بر رجال شيخ طوسى و تصحيح آن، حاشيه بر كتاب جواهر در فقه تأليف محمدحسن نجفى، حاشيه بر كتاب وقايع المشهور، حاشيه بر كتاب بحارالانوار آيت الله غرورى، حاشيه بر رساله ى شريف رجبيه محدث بيرجندى و حواشى ديگر.

(تو ح 1332 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث و متكلم. در شاهرود به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و استفاده از محضر پدرش، به مشهد مهاجرت نمود و سطوح را نزد مدرسين بزرگ حوزه ى

مشهد به پايان رسانيد. آنگاه از بحثهاى معارف و اخلاق آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى بهره مند گشت. او علاوه بر امامت جماعت يكى از مساجد مشهد به كار تأليف و تصنيف كتب دينى و تحقيقات در اين زمينه اشتغال داشت و تأليفات بسيارى از خود باقى گذاشت. از آثارش: «مستدرك سفينةالبحار»؛ «ابواب رحمت»؛ «تاريخ فلسفه و تصوف»؛ «اركان دين»؛ «مقام قرآن و عترت در اسلام»؛ فهرست «منتقى الجمان»؛ كتاب «اثبات ولايت»؛ تذييلات كتاب «مجموعة الاخبار»؛ «شرح زندگانى حبيب بن مظاهر»؛ «تاريخچه ى مجالس روضه خوانى»؛ «مناسك حج و وجوب و فضيلت آن»؛ «نورالانوار»، به فارسى و عربى؛ رساله اى در «علم غيب امام (ع)».[1]

على ابن العالم الكامل و العابد الزاهد آيت اللَّه حاج شيخ محمد معروف به (نمازى) شاهرودى از علماء و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدسند.

وى در حدود سال 1332 قمرى متولد شده و در بيت علم و ورع و تحت تربيت پدر دانشمند و زاهدش پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه مشهدبه پايان رسانيده سپس از محضر مرحوم عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى مربى نفوس و مهذب اخلاق آيت اللَّه الملك العلام آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى سالهاى متمادى استفاده نموده و با هم از محضر آيات ديگر مشهد بهره مند گرديده و در مسجدى از مساجد بالا خيابان به اقامه جماعت و تبليغ احكام تا حال تحرير اشتغال دارند

نگارنده گويد از سال 1364 ق كه در مشهد اقامت داشتم و در مدرسه نواب از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى خارج مبحث حج را استفاده مينمودم با معظم له آشنا شده و بعد از درس مذاكره بحث را

مى نموديم وى را دانشمندى متقى و پارسا و مشغول به مطالعه و تأليف شناخته ام خداوند امثال ايشان را همواره موفق بدارد.

تأليفات مطبوع ايشان از اينقرار است.

1- ابواب رحمت دو مرتبه به طبع رسيده 2- تاريخ فلسفه تصوف 3- متدرسك سفينه البحار ج 1 و 2 بطبع رسيده 4- كتاب اركان دين در آن شرح اصول دين (خداشناسى و فروع دين نماز و زكوه و روزه و حج و ولايت و زيارت پيغمبر و ائمه هدى و شرح قيامت صغرى (رجعت) و قيامت كبرى) 5- مقام قرآن و عترت در اسلام 6- فهرست منتقى الجمان 7- تذييلات كتاب مجموعه الاخيار 8- شرح زندگانى حبيب ابن مظاهر 9- تاريخچه مجالس روضه خوانى 10- مناسك حج و وجوب و فضيلت آن 11- كتاب اثبات ولايت 13 -12- نورالانوار فارسى و عربى 14- رساله اى در علم غيب امام (ع)

تأليفات مخلوط ايشان

1- تتمه مستدرك سفينه البحار ده جلد 11- مستدركات علم رجال شيخ 5 جلد 16- كتاب اصول دين 17- كتاب مستطرفات المعالى در احوال رجال و راويان اخبار 18- روضات النضرات در فقه استدلالى ده مجلد 19- معارف الهيه 20- مجموعه نفيسه در طب 21- معرفه الاشياء و غيره

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (184 -183/ 7 ،374/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (437/ 4).

نوايي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين نوايي در سال 1302ه.ش تهران متولد گرديد . وي بعد از گذراندن دورة دانشسرا ، در رشتة حقوق ادامه تحصيل داده و از دانشگاه سوربن فرانسه فارغ التحصيل گرديد . نوايي پس از آن به كار تدريس در مدارس و دانشگاههاي كشور پرداخت . او كار تحقيق و پژوهش را با

دومطلب آغاز نمود ، اول مسائل مربوط به مشروطيت و ديگري در رابطه با بابيگري . نوايي آثار بسيار با ارزشمندي از خود بجاي نهاده است كه مورد استفاده بسياري از محققان وپژوهشگران مي باشد . وي هم اكنون به دليل كهولت سن از كار تدريس در دانشگاه دست كشيده اما منزل ايشان همواره پذيراي دانشجويان مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : ايران دوره اسلامي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالحسين نوايي تحصيلات خود رادر مدارس ابتدايي (تمدن ) و (ابن سينا) آغاز نمود .وي در دورة متوسطه در به مدرسه شرف تحصيل كرد و پس از گذرندان اين دوره ، عليرغم ميل باطني خود به دانشسراي عالي رفت ،دكتر نوايي دراين مورد مي نويسد : برخلاف ميلم به دانشسرا رفتم چون علاقه به اين حرفه نداشتم و تمايل داشتم كه ديپلمات شوم. دكتر نوايي پس از دوره دانشسرا ي عالي ،تحصيلات خود را درد انشكده حقوق پي گر فت اما به دلايلي از ادامه تحصيل در رشته حقوق باز ماند .البته وي يك سا ل بعد دوربار ه در رشته حقوق شركت نمود وتوانست شاگرد دوم شود .نوايي به لحاظ اينكه ناگزير بود يكي از دورشته را نتخاب نمايد وبا توجه به اينكه يكسال از دوره دانشسرا را نيز گذرانده بود،لذا در همين رشته ادامه تحصيل داد،او سپس به فرانسه رفته و توانست دوره دكترا را از دانشگاه سوربن اخذ نمايد.

خاطرات و وقايع تحصيل : عبدالحسين نوايي بعد از دوره دانشسرا ي عالي به دانشكده حقوق رفت ، اما وي نتوانست از اين دانشكده فارغ التحصيل شود و به نحوي از ادامه

تحصيل باز ماند،علت اين امر را نوايي چنين بيان مي كند : ماجرا از اين قرار بود كه در امتحانات ديپلم يك نفر از روي برگه امتحاني من رونويسي كرده بود ودر آن زمان تصحيح اوراق امتحانات نهايي به عهده استادان دانشگاه بود و مرحوم دكتر شفق ديده بود كه دو برگه كاملا شبيه يكديگر است ،لذا هر دو نفر به جرم تقلب از ادامه تحصيل محروم كردند،مدتي طول كشيد تا توانستم ثابت كنم كه ورقه اصلي متعلق به من است و همين تاخير باعث شد تامن از ادامه تحصيل محروم شوم.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : عبدالحسين نوايي دركنار تحصيلا ت تكميلي خود در فرانسه به كار معلمي نيز پرداخت و ، چون اين مسؤليت را پذيرفته بود با جديت مطالعه مي نمود،اينكار دو دليل داشت اول آنكه تحصيلا ت خود را دانشگاه كا في نمي دانست و آنرا مقدمه اي مي دانست براي ادامه تحصيل دوم نمي خواست به مانند بعضي از معلمين از كم سوادي و بي توجهيش گله نمايد:او مي گويد :در هر صورت چشم را بر بسياري از لذات مادي زندگي بستم و تمام وقتم راصرف آموختن كردم مثلا موقعي كه در پاريس بودم ،با توجه به اينكه در آنجا هوادير روشن مي شود ساعت نه صبح غذاي مختصري مي خورد م كه هم صبحانه بود و هم ناهار و ازساعت ده در كتابخانه ملي پاريس مطالعه مي كردم تاساعت پنج بعداز ظهر كه آنجا تعطيل مي شد .هر چند در آن وقت خيلي ها به اين كار من مي خنديدند ، اما من به هيچ وجه احساس غبن نمي كردم چون

آثاري كه الان شما ملاحظه مي فرماييد ، غالبا حاصل مطالعات و تلا شهاي همان دوران است .

استادان و مربيان : از استاداني كه عبدالحسين نوايي به عنوان يك الگو يا د مي كند،عباس اقبال بود باز مي گردد نوايي وي را از جمله كساني مي داند كه در او انگيزه تاريخنگاري را بوجود آورد و اين مسئله به زماني كه نوايي در مجله يادگار با وي همكار شد . از استادان نوايي شخصيتهاي برجسته اي همچون :بديع الزمان فروزانفر ،بهار ،بهمنيار و ميرزا عبدالعظيم خان قريب مي توان نام برد .

وقايع ميانسالي : در سال 1346 عبدالحسين نوايي مطالبي در مورد دانشگاهها وعدم پذيرش افراد جوان به عنوان استاد منتشر كرد ، اين مسئله باعث شددانشجويان دست به شكايات متعددي بزنند با اعتراض دانشجويان مديريت دانشگاههاي تهران و شهرستانها تغييراتي نمود و از آن جمله دانشگاه تبريز كه هوشنگ منتصري به سمت رياست آنجا رسيدوي روساي دانشكده ها را كه عملا از ورودهرگونه استادجديدي سرباز زده بودند ، اخراج كردو دانشكده ادبيات را به دكتر نوايي سپرد.در سال1351درهنگام خدمت در سازمان كتابهاي درسي يعني به دليل رعايت نكردن دستورات شاه در مورد مبارزه با گراني ، متهم واز كا ر بركنار شد . اما پس از مدتي به بابلسر رفته وسمت معاونت مدسه عالي بابلسر راقبول كرد نوايي پس از مدتي خدمت در اين مدرسه به دليل روش ميان دو رييس مدرسه يعني دكتر فاروقي پيش آمد ، از سمت خوداستعفا داد ، اما ديري نگذشت به سبب بوجود آمدن حوادثي به سمت رياست اين مدرسه منصوب شد . او علت اين امر را

چنين بيان مي كند : دانشجويان ، رييس مدرسه با بلسر را به علت رفتار ناشا يست كتك زدند وحتي خواستند از پنجره طبقه سوم به پايين پرت كنند ، كه مدتي در بيمارستان بستري شد .پس از بركناري وي وزارت علوم را به رياست مدرسه گماشت . انتصاب دكتر نوايي به سمت رياست مدرسه عالي با بلسر مصارف بو د با تحركات مردم و دانشجويان برعليه رژيم شاه نوايي مي گويد : تا آنجا كه من متوجه شدم سخن از انقلاب و تحولي عظيم در ميان است و نه يك اعتراض و شكايت ،دانشكده ها به هم ريخته بود و كلاسهاي تعطيل شد ه بود و من كه هرگز نمي خواستم با دانشجويان مقابله بكنم بلكه آنان را محق مي دانستم از خدمت استعفا كردم و به تهران بازگشتم . در سال 1349 ش ، دكتر نوايي جايزه بهترين كتاب سال به جهت تصحيح و تعليق كتا ب احسن و التواريخ را دريافت داشت و در سال 1364 ش،موفق به دريافت جايزه بهترين كتاب سال جهت تصحيح و تعليق كتاب احسن التواريخ را دريافت داشت و در سال 1364 ش . موفق به دريافت جايزه بهترين كتاب سال به خاطر تاليف كتاب اسنادتاريخي ايران از 1038 تا 1105 ه.ق شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در سال 1346 ه.ش با تغيير مديريت دانشگاهها ،دكتر هوشنگ رياست دانشگاه تبريز را به عهده گرفت و مسئوليت دانشكده ادبيات را به دكتر نوايي سپرد . نوايي يكي دوسال پس از بازگشت از تبريز مدير كل تشكيلات و روشهاي آموزش و پرورش شد : از فعاليتها ي

او دراين سمت ، بررسي سازمان كل وزارت آموزش و پرورش و تقسيم تهران به 17 ناحيه بود . در سال 1351 ه.ش به سازمان كتابهاي درسي منتقل گزديدو تا مرداد سال 1354 ه.ش دراين سمت باقي ماند،اما به دستور شا ه از كار بركنار شد و بعد از چند ماه بيكار ماندن به وزارت علوم رفته با دعوت دكتر فاروقي رئيس مدرسه عالي بابلسر ، در منصب معاونت اين مدرسه شروع به كار كرد ، اما طولي نكشيد به سبب اختلاف عقيد ه با دكتر فاروقي استعفا داد . نوايي پس از استعفا از مدرسه عالي بابلسر از وزارت آموزش و پرورش درخواست شغل و يا باز نشستگي او موافقت شد . هنوز مدتي از بازنشستگي دكتر نوايي نگذشته بود كه وي به سمت رياست مدرسه عالي منصوب گشت اما وي درطي تحولات كشور در سال 1357 ه.ش از شغل خود ا ستعفا كرده كه با بازنشستگي به تهران بازگشت .

فعاليتهاي آموزشي : عبدالحسين نوايي علاوه بر تاليف و خلق آثار متعدد ، در دانشگاهها و موسسات علمي مختلف به تدريس پرداخته است كه از آن جمله اند : دانشگاه تهران و مركز اسناد در سطح ليسانس ،دانشگا هها ي تربيت مدرس ، شهيد بهشتي ، الزهرا ،و پژوهشگاه فرهنگ و مركز اسنادرسمي ، دانشگاههاي آزاد واحدشهر ري و ابهر در سطح فوق ليسانس و دكتر ي در سال 64-1363 بخش دكتري تاريخ در دانشگاه آزاد اسلامي ايجاد گرديدو دكتر نوايي از همان سال تا سال 1376 عضو ثابت و هيات علمي آن بود ه و همانطور كه خود مي گويد ، اولين دانشجوي

فارغ التحصيل رشته تاريخ شاگر د وي بود ه است .نوايي همچنين در محدوده همكاري حوزه و دانشگاه يك دوره درسي با هفت تن از طلاب در رشته كه در سطح فوق ليسانس بودند . از ديگر فعاليتهاي آموزشي دكتر نوايي نظارت بررساله هاي تحصيلي فوق ليسانس و دكترا بود ،او در دانشكده هاي ادبيات شهيد بهشتي ،تربيت مدرس و الزهرا به عنوان استادراهنما ،مشاور و ممتحن شركت مي نمود.نوايي تا پايان سال 1378 ه.ش به كارتدريس پرداخت ، اما پس از بيماري ممتد از رفتن به كلاس خودداري نمود به همين خاطر دانشجويان به منزل وي مي روند و از دانش فراوان او بهره مي برند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالحسين نوايي در كنار كار تدريس و تاليف و پژوهشهاي علمي ،در مجامع علمي ،سمينارها و سخنراني هاي متعدد شركت نمود كه بعضي ازآنها در خارج از كشور بوده است ،از اين تعداد مي توان ، مهمترين آن را به شرح زير بيان داشت : 1- سال 1353 ش ، سفر به پاكستان براي ايراد چند سخنراني د ر سمت رياست كتابهاي درسي . 2- سال 1353 ش. سفربه تركيه ،سوئد ، انگلستان و فرانسه در سمت رياست كتابهاي درسي و بازديد از مراكز فرهنگي . 3- سال 1374 ش ،سفر به تركيه و سخنراني درباره جنگ اوزون حسن با سلطان محمد فا تح در سمينار مربوط به فتح قسطنطنيه 4- سال 1375 ش،شركت در سمينار تيمور در مشهد وارائه مجموعه مقالاتي تحت عناويني چون كثرت منابع تاريخ تيموري «ورد» كتابهايي چون منم تيمور «جهانگشا و توزوك » . 5- سال 1375

ش، سفر به ازبكستان وسخنراني در سمينار بزرگداشت تيمور .

آرا و گرايشهاي خاص : عبدالحسين نوايي در زمينه اتكا خود به تاريخنگاري ، بخش اعظم فعاليت خودرا در دوره قاجاريه متمركز نمود : او تحقيقا ت و پژوهشهاي خودر ا در دو زمينه آغاز نمود ، اول مطالب مربوط به مسايل مشروطيت و ديگري در رابطه با بيگري است . چنانكه خود مي گويد : « من قاجاريه را به آن بدي نمي بينم كه ديگران مي بينند . افراد را در زمان خودشان و با معيارهاي زمان خودشان بايد مورد قضاوت قرار داد . والا با مسائل يك قرن يا دو قرن بعدنمي شود افرادي را كه دو قرن _ سه قرن پيش از ما بوده اند ، داوري كرد .من قاجاريه را بدون اينكه بخواهم ادعا كنم مردان بزرگ و يا نام آوري بوده اند ، افراد وخائن و نادرستي نمي دانم ، اما مي توانم ادعا كنم كه در اين دوره غير از دو يا سه نفر ، واقعا خائن يعني كسي كه آمده و به كشورش خيانت كرده ، بيشتر نداريم ، بقيه ، كساني هستند كه خواسته اند اين مملكت را حفظ كنند ، اما ممكن است به علت جهل و بي اطلاعي و عقب ماندگي از دانش اروپا ،مسائل سياسي اروپا و روابط بين دول ، اشتباهاتي كرده باشند . اما آنان هرگز قصد خيانت نداشتند . شايد در آن زمان به درستي به نقش استعمار و مطامع قدرتهاي اروپايي پي نبرده بودند،و شايد به اندازه لازم آگاهي نداشتند چون شناخت استعمار منوط است به دانستن مفاهيم و اصطلاحات

علوم سياسي ، شناخت روابط بين الملل ،شناخت مسائل اقتصادي ، شناخت اينكه كارخانه اروپا ييان بايد با موادخام ارزان بگردد ، اين مسا ئل را نمي دانستند ،كجا در س خوانده بودند كه بدانند؟ اطلاعي نداشتند . »

چگونگي عرضه آثار : عبدالحسين نوايي تاليفات خود را با همكاري مراكز فرهنگي و موسسات انتشارات گوناگوني به چاپ رسانده است . او دعوت موسسات و واحد هاي فرهنگي كه مولود انقلاب اسلامي بودند را سواره با شوق و رغبت پذيرفت . از موسساتي كه او با آنها همكاري نمود عبارتند از :كتابخانه ملي :همكاري در كميته علمي احيا ميراث مكتوب دكترنوايي : از سال 1373 بنا به دعوت رييس وقت آقاي جواهري همكاري خود را با موسسه تاريخ معاصرآغاز كرد . دكترنوايي : در مهرماه سال 1373 بنا به دعوت رييس وقت انجمن آثار و مفاخر فرهنگي شروع به كار كرد .اودر اين دو طرح را اجرا نمود،1- مجموعه شرح حال بزرگان علم و ادب 2- تدوين مجموعه اعلام تاريخي .سازمان سمت : ست در واقع حروف اول سازمان مطالعه و تدوين كتب است ، و ظيفه آن تهيه كتاب هاي درسي براي سطح ليسانس مي باشد .دكتر نوايي سه چهار سال به عنوان رييس گروه تاريخ دراين سازمان خدمت كرد . اداره اسناد نهاد رياست جمهوري دكتر نوايي : دراين واحد بركار محققان جوان نظارت دارند و آنان را در خواندن اسنادي كه نوعا با خط شكسته يا قلم سياق است ياري مي نما يند._ سازمان اسناد ملي :همكاري دكتر نوايي با اين نهاد تنها در سطح تاليف كتاب بوده است . --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيين

2 اسطوره اهل حق

3 اسناد عبدالوهاب خان آصف الدوله در خراسان

4 اسناد مربوط به نايب حسين كاشي

5 اسناد و مكا تبات سياسي ايران از 1308 تا 1105 ه ق

6 اسناد و مكاتبات تاريخي از تيمور تا شاه اسماعيل

7 اطلاعات ماهيانه

8 ايران و جهان

9 با ستا نشناسي و تاريخ

10 بررسي هاي تاريخي

11 پست تهران

12 تاريخ آل مظفر

13 تاريخ روابط فرهنگي ايران

14 تاريخ عضدي

15 تاريخ گزيد ه

16 تاليف محمد تقي

17 تكمله ا لاخبار

18 جغرافياي تاريخي و تاريخ مفصل كرمانشاهان و باختران

19 حديقه ا لشعرا

20 حكيم و به اهتمام جمشيد كيانفر و محمد علي صوتي

21 خاطرات عباس ميرزا ملك آرا

22 خبرنامه سمينار بين المللي نهضت مشروطيت

23 دولتهاي ايران از مشروطيت تا او لتيماتو م

24 ديوان محتشم كاشاني

25 رو زنامه باختر

26 روابط سياسي و اقتصادي ايران در دوره صفويه

27 روزنامه آژنگ

28 روزنامه اصفهان

29 روزنامه اميد

30 روزنامه بهرام

31 زيو ر آل داود

32 سيرو سياحت

33 شا ه اسماعيل صفوي

34 شا ه تهماسب

35 شا ه عباس

36 شرح حال رجال حبيب السير

37 صدف

38 فتح تهران

39 فتنه باب

40 فصل نامه تاريخ معاصر ايران

41 فصل نامه تحقيقات تاريخي گنجينه اسناد

42 فهرس التواريخ

43 كريم خان زند

44 گزيد ه فرمانهاي موجود در كتابخانه ملي

45 گوهر

46 ما هنامه فرهنگ

47 ماهنامه ادبستان

48 متون تاريخي به زبان فارسي

49 مجله توشه

50 مجله فردوسي

51 مجله كيها ن فرهنگي

52 مجله يارگار

53 مجله يغما

54 مجموعه اسناد نابينايان كاشان

55 مراه البلدان

56 مراه الوقايع مظفري و يا د داشتهاي ملك المورخين سپهر

57 مطلع سعدين

58 مطلع سعدين و مجمع بحرين

59 مظفرالدين شاه

60 مقاله دوره مجله يادگار

61 مقدمه بر جغرافياي تاريخي شهرهاي ايران

62 مقدمه بركتا بهايي چون گنج دانش

63 مهد عليا

64 مهر

65 نادر و جانشينا نش همراه با نامه هاي سلطنتي و اسناد سياسي و اداري

66 نامه هاي خان احمد خان گيلاني

67 نشريه وزارت امور خارجه

68 وجه تسميه شهرهاي ايران

نوذري، عزت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عزت اله نوذري در سال 1323در رودسر بدنيا آمد.وي پس از اخذ ديپلم در ايران تحصيلات دانشگاهي خود را از مقطع كارشناسي تا دكتري در دانشگاههاي گرانس و وين بانجام رساند.در سال 1357 به ايران بازگشت و در سال 1358 به استخدام دانشگاه تربيت معلم در آمد،و از سال 1364 به دانشگاه شيراز منتقل شد و هم اكنون با درجه علمي دانشياري در آنجا مشغول به تدريس و تحقيق است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ اجتماعي

خاطرات كودكي : بهترين و به ياد ماندني ترين خاطره عزت اله نوذري رفتن به كلاس اول ابتدايي بود كه همواره در شادي وصف ناپذيري بسر مي برد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عزت اله نوذري در خانواده مذهبي به دنيا آمد و بزرگ شد .پدرش كارمند عاليرتبه وزارت دارايي در تهران بود و اهل هنر و شعر و تاريخ است.پدر بزرگ دكتر نوذري نيز با شعر شاعران و تاريخ مانوس بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عزت اله نوذري پس از دريافت ديپلم از ايران تحصيلات

دانشگاهي خود را از مقطع كارشناسي تا دكتري در رشته تاريخ گرايش تاريخ اجتماعي در دانشگاههاي گرانس و وين بانجام رساند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : عزت اله نوذري در حين تحصيل در خارج از كشور بطور مستقل در فعاليت هاي عليه رژيم شركت مي كرد.

همسر و فرزندان : عزت اله نوذري متاهل و داراي دو فرزند پسر است. فرزند ارشد ،روزبه نوذري داراي مدرك كارشناسي عمران و متاهل است. ديگر فرزندش ،آرش نوذري كه داراي كارشناسي حسابداري و متاهل مي باشد.

وقايع ميانسالي : عزت اله نوذري پس از دريافت دكتري رشته تاريخ اجتماعي ايران در سال 1357 به ايران بازگشت و در سال 1358 به استخدام دانشگاه تربيت معلم درآمد.ودر سال 1364به دانشگاه شيراز منتقل شد .وي هم اكنون با رتبه علمي دانشياري در همين دانشگاه به تدريس و تحقيق مشغول است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عزت اله نوذري عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه شيراز است.وي بغير از شركت در كميته هاي متعدد آموزشي ،پژوهشي و تكميلي پست اجرايي ديگري نداشته است.

فعاليتهاي آموزشي : عزت اله نوذري در طول 28 سال تدريس بطور متوسط در هر ترم ميانگين 12 ساعت مشغول به تدريس بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عزت اله نوذري در كنار تدريس در دانشگاه شيراز به تحقيق و پژوهش مي پردازد.

جوائز و نشانها : عزت اله نوذري تعداد 27 لوح تقدير از دست روساي دانشگاهها در سمينارها و غيره دريافت كرده است. به عنوان مثال محقق نمونه در دانشگاه شيراز در سال 1379 است.

چگونگي عرضه آثار : عزت اله نوذري داراي 12 كتاب تخصصي در رشته تاريخ و 38

مقاله منتشر شده در ژورنالهاي داخلي و خارجي است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اروپا در قرون وسطي

ويژگي اثر : تاليف

2 انقلاب فرانسه

ويژگي اثر : تاليف-در دست تهيه است

3 ايران و تاريخ

ويژگي اثر : تاليف

4 پژوهش پيرامون ايلات و كوليهاي استان مركزي

ويژگي اثر : تاليف

5 تاريخ اجتماعي ايران در دوجلد

ويژگي اثر : تاليف-جلد اول : از آغاز تا مشروطيت-جلد دوم : از مشروطيت تا انقلاب اسلامي

6 تاريخ احزاب سياسي در ايران

ويژگي اثر : تاليف

7 تاريخ معاصر جهان

ويژگي اثر : تاليف

8 جنبش در تاريخ معاصر ايران

ويژگي اثر : تاليف

9 روش شناخت در تاريخ

ويژگي اثر : تاليف

10 سالشمار تاريخ ايران

ويژگي اثر : تاليف

11 شخصيت از آغاز تا عصر روشنگري

ويژگي اثر : تاليف

نوراللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، فلزكار. وى نگارگر پرمهارت فلزات سخت بود. از آثار او قطعات هشت ضلعى فلزى است كه روى هم سوار شده و كمربندى را تشكيل داده اند. نقوش متنوع و اسليمى اين قطعات استادانه است و رقم «عمل نوراللَّه» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1400/ 3).

نوراني، امير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير نوراني مكرم دوست

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/2

زندگينامه علمي

آقاي امير نوراني مكرم دوست در سال 1348هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت «عليهم السلام» در شهر رشت ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1362 وارد حوزه علميه رشت گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد.

از سوي ديگر به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه (سلام الله عليها) رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1372 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون: «آيت الله استادي»، «آيت الله استاد پاياني»، «استاد آل غفور»، «استاد حسيني خراساني» و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته «جامعه شناسي» در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1378 از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد و با

موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان: «بررسي باورهاي ديني در ارتباط نوسازي» دفاع كرد. وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت و هم اكنون علاوه بر مديريت گروه معارف دانشگاه گيلان، نيز در اين دانشگاه به امر تدريس اشتغال دارد.

نيشابوري، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، محدث، مقرى و نحوى. از علماى اماميه در قرن ششم قمرى است. او از شيخ ابوعلى بن شيخ طوسى روايت كرده است. كتاب «المجالس»، در حديث از اوست و ابن شهرآشوب در «مناقب» خود از آن بسيار نقل كرده است. وى از مشايخ روايى سيد ضياءالدين ابوالرضا فضل اللَّه بن على راوندى و امام قطب الدين راوندى (م 573 ق) بود. قطب الدين نيشابورى «الندبة» امام زين العابدين (ع) را از حاكم حسكانى از صدوق ابن بابويه روايت كرده و علامه حلى در «اجازه ى» كبيره خود به اين مطلب اشاره كرده است. از ديگر آثارش: «التعليق»؛ «الحدود»؛ «الموجز فى النحو».[1]

محمد بن على بن حسن مقرى نيشابورى ملقب به (قطب الدين) مكنى به ابوجعفر عالمى موثق و استاد سيد ابى الرضا فضل اللَّه راوندى و شيخ ابى الحسن قطب راوندى و صاحب تعليق الحدود الموجز در نحو بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (251/ 23 ،356/ 19 ،221/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 272/ 6)، فهرست منتجب الدين (158 -157)، فوائد الرضويه (559)، معجم المؤلفين (318 -317/ 10).

نيك گهر، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين نيك گهر، استاد دانشگاه، جامعه شناس و مترجم، به سال 1316 در شهر تالش ديده به جهان گشود. از سال 1322 به خاطر شغل پدر ساكن رشت شد و دبستان و دبيرستان را در بهترين مدارس رشت گذراند. بعد از پايان دوره دبيرستان بي درنگ در دانشگاه تبريز پذيرفته شد و توانست در رشته فلسفه و علوم تربيتي با كسب رتبه اول مدرك كارشناسي اش را دريافت كند.در سال 1339 به خاطر موفقيت و كسب رتبه اول به فرانسه اعزام شد. از همراهان او مي توان به دكتر علي شريعتي اشاره كرد.

در سال 1343 مدرك دكتراي جامعه شناسي اش را از دانشگاه سوربن كسب كرد. بعد از بازگشت از فرانسه مدتي در دانشگاه فردوسي مشهد جامعه شناسي تدريس مي كرد و مدتي بعد به دانشگاه تهران منتقل شد. و در امتحان استادياري آن دانشگاه كه در سال 1347 برگزار شد شركت كرد و توانست در سال هاي 1348 تا 1350 به عنوان استاديار دانشگاه تهران مشغول به تدريس شود. در سال 1350 با توجه به شرايط جامعه- انقلاب فرهنگي- فرصت مطالعاتي ايجاد شد و براي دومين بار به فرانسه عزيمت كرد تا با تكميل تحصيلاتش بتواند به كشور و جامعه اش خدمت كند، در اين ايام او توانست مدرك دكتراي دولتي جامعه شناسي اش را از دانشگاه سوربن دريافت كند. عبدالحسين وي اكنون در مركز مطالعات و سنجش افكار عمومي مشغول به كار و تحقيق است. او از سال 1375 تاكنون با حضور مستمر در اين مركز با اجراي صدها طرح تحقيقاتي توانسته به رشد و ارتقاي فرهنگي اين سرزمين كمك شاياني كند. نيك گهر با پشتكار خود تاكنون توانسته يك تنه آثار بسياري در زمينه تأليف و ترجمه از خود به جا بگذارد به طوري كه همه كتاب هايش مورد استقبال و توجه بسياري از اساتيد دانشگاه و دانشجويان قرار گرفته است. گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي و دبيرستان در رشت، ديپلم ششم ادبي دبيرستان مروي تهران 1335 - ليسانس فلسفه و علوم تربيتي، دانشجوي رتبه اول از دانشگاه تبريز 1339 و اعزام به فرانسه - دكتراي جامعه شناسي دانشگاهي از سوربن 1343 - اعزام به

فرانسه و اخذ دكتري دولتي جامعه شناسي از سوربن 1354 خاطرات و وقايع تحصيل : در سال 1350 با توجه به شرايط جامعه- انقلاب فرهنگي- فرصت مطالعاتي ايجاد شد و براي دومين بار به فرانسه عزيمت كرد تا با تكميل تحصيلاتش بتواند به كشور و جامعه اش خدمت كند، در اين ايام نيك گهر توانست مدرك دكتراي دولتي جامعه شناسي اش را از دانشگاه سوربن دريافت كند.هم دوره اي ها و همكاران : نيك گهر، بين سال هاي 1960 تا 1963 دانشجوي ريمون آرون بوده است و از دوستان او مي توان مرحوم دكتر احمد تفضلي، بهمن سركاراتي زبان شناس نام برد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نيك گهر در سال 1354- 1355 رئيس مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران، در سال 1356- 1357 مدير گروه آموزشي جامعه شناسي دانشگاه تهران، در سال 1357-1358 رئيس دانشكده علوم اجتماعي و تعاون دانشگاه تهران بوده است.اكنون در مركز مطالعات و سنجش افكار عمومي مشغول به كار و تحقيق است. او از سال 1375 تاكنون با حضور مستمر در اين مركز با اجراي صدها طرح تحقيقاتي توانسته به رشد و ارتقاي فرهنگي اين سرزمين كمك شاياني كند.فعاليتهاي آموزشي : دكتر نيك گهر تدريس در دانشگاه مشهد از سال 1345 تا 1347 را در كارنامه خود دارد و همچنين وي استاديار جامعه شناسي دانشگاه تهران 1348 – 1350، دانشيار جامعه شناسي دانشگاه تهران در 1354 و راهنمايي ده ها پايان نامه در دوره كارشناسي ارشد و دكتري بوده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سابر فعاليتهاي دكتر نيك گهر علاوه بر تاليف و ترجمه، طرح و اجراي

بيش از يكصد طرح پژوهشي در مؤسسات تحقيقاتي؛ موسسه عالي پژوهش تأمين اجتماعي 1370 – 1379، پژوهشگاه نيرو 1382- 1383و مركز ملي مطالعات و سنجش افكار عمومي از 1375 تا امروز است.آرا و گرايشهاي خاص : نيك گهر معتقد است: «هرشري را مي توان به خيري تبديل كرد.» عبدالحسين نيك گهر معتقد است: «جهاني سازي اگر آگاهانه صورت نگيرد، فرهنگ ها را در مقابل هم قرار مي دهد. تنها با داشتن علم اطلاعات نمي توانيم با همديگر رابطه برقرار كنيم. انسان ها نياز به شناسايي فرهنگ هاي مختلف دارند.با شناختن فرهنگ يكديگر مي توانيم به همديگر ارزش قائل شويم و از بايد و نبايد هاي يكديگري آگاه شويم. اگر پيام از شمال مي آيد مردمان سرزمين جنوبي قادر به درك آن پيام نيستند. زيرا فضا و مكان و زمان فرستنده پيام با فضا، مكان و زمان گيرنده پيام يكسان نيست كه واكنش هاي تأسف باري به وجود مي آورد. در واقع يازده سپتامبر يك هشدار است كه تنها اطلاعات شبكه اي نمي تواند دنيا را به هم وصل كند و آنها را نزديك گرداند و به يك سو كه همان صلح جهاني است هدايت كند. صلح جهاني و تفاهم جهاني آرزويي كه با اين روش هيچگاه محقق نمي شود. در اين راستا، بايد با برنامه ريزي فرهنگي و طرح هاي فرهنگي انسان ها را به سمت ارتقاي فرهنگي هدايت كرد وگرنه گسيختگي فرهنگي نتايج ناگوار و سختي به بار مي آورد.» چگونگي عرضه آثار : او با آن كه در سن 45 سالگي بازنشسته شده اما با ارائه طرح هاي تحقيقاتي و داشتن بيش از

سي جلد تأليف و ترجمه توانسته است در حوزه كاري اش مؤثر باشد.او تأليفات وترجمه هايش را به منظور پركردن فضاها و خلأهاي كتب درسي مورد تدوين و تأليف قرارداده و در اين زمينه نيز بسيار موفق بوده است. زيرا تأليفات و ترجمه هايش چندين چاپ به خود ديده اند و اين مسأله خود گواه همين امر است.آثار : آينده آزادي ويژگي اثر : ترجمه، ژان ماري گنو، 2 پايان دموكراسي ويژگي اثر : ماري گنو، 13813 تكاپوي جهاني ويژگي اثر : ترجمه، اثر ژان - ژاك سروان شرايبر (چاپ هفتم)4 جامعه شناسي تالكوت پارسونز ويژگي اثر : ترجمه، اثر گي روشه 5 جامعه شناسي شهر ويژگي اثر : ترجمه، اثر يانكل فيالكوف انتشارات آگه. كتاب «جامعه شناسي شهر» اثر يانكل فيالكوف با ترجمه عبدالحسين نيك گهر يكي از كتاب هايي است كه مورد توجه بسياري از محققان و علاقه مندان قرار گرفته است.اين كتاب از پنج فصل تشكيل شده است: شهر، پديده جامعه شناختي، شهر، صورت اجتماعي، شهر، يك يا چند سبك زندگي، شهر، يك سازمان سياسي و پيمايش شهري امروز و يگانگي شهر، اين كتاب تلفيقي است از آموزش هايي كه در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالي معماري و شهرسازي درباره شهر تدريس مي شود. اهل حرفه، جامعه شناسان، جغرافي دانان، انسان شناسان، دانشجويان معماري و شهرسازي با پرسش هاي شان به مرور زمان به عمق انديشه ما درباره شهر افزوده اند.اين كتاب دو اصل روش شناختي را مد نظر دارد: رويكرد تاريخي و تحقيق ميداني.عبدالحسين نيك گهر با روحيه بسيار صميمي و مهربانش اين كتاب با ارزش و ارزنده را به

همكارانش در مركز ملي مطالعات و سنجش افكار عمومي پيشكش كرده است. او معتقد است كه حضور همكارانش طراوت كلاس درس را برايش يادآوري مي كند.«جامعه شناسي ورزش» اثر ژاك دوفرانس نيز عنوان ديگري از ترجمه هاي عبدالحسين نيك گهر است كه توسط نشر توتيا به بازار كتاب آمده است.نيك گهر معتقد است: «جامعه شناسي ورزش رشته اي نوپا و در حال بالندگي است. جامعه شناسان به اهميت بازي ها و ورزش ها، به عنوان يك پديده فرهنگي - اجتماعي پي برده اند و به ورزش به عنوان رفتار و «عادت واره اي» كه ساختار اجتماعي را بازتاب مي دهد، توجه نشان مي دهند. اين كتاب نيز همچون ديگر ترجمه هاي نيك گهر مورد استقبال و توجه اساتيد و دانشجويان علاقه مند به عرصه هاي جديد پژوهشي در جامعه شناسي قرار گرفته است. 6 جامعه شناسي ماكس وبر ويژگي اثر : ترجمه، اثر ژولين فروند (چاپ سوم 7 جامعه شناسي هنر ويژگي اثر : ترجمه، اثر ناتالي هنينك انتشارات آگه. «جامعه شناسي هنر» اثر ناتالي هينيك نيز يكي ديگر از تأليفات نيك گهر است.جامعه شناسي هنر، دانشي ميان رشته اي است كه با تاريخ فرهنگي، زيبايي شناسي، تاريخ هنر، انسان شناسي، روان شناسي اجتماعي، جامعه شناسي انتقادي، جامعه شناسي پيمايشي و... مرزهاي مشترك و نامشخص دارد. اين كتاب، نخستين درسنامه جامعه شناسي هنر به زبان فارسي است كه درونمايه آن را نه «هنر و جامعه»، نه «هنر در جامعه»، بلكه «هنر به مثابه جامعه» تشكيل مي دهد. در اين كتاب مؤلف از مرور رويكردهاي متفاوت به موضوع هنر، از جمله رويكرد زيباشناختي، تاريخي و انتقادي

و بيان دستاوردهاي هر يك از آنها و نقد عالمانه مدل هاي تحليلي گذشته كه بر خلاف متعارف «شفافيت شان با بهره وري واقعي شان نسبت معكوس دارد»، رويكردهاي امروزي را كه كمتر بار ايدئولوژيكي دارند و نيز كمتر معرف حضور متخصصان هستند، معرفي مي كند. نيك گهر با ترجمه سه گانه جامعه شناسي هنر، جامعه شناسي ورزش و جامعه شناسي شهر در راستاي تازه و نو كردن فضاي آموزش عالي حوزه هاي جامعه شناسي گام مهمي برداشته است كه خدمتي بسيار ارزنده و قابل تقدير است.8 جامعه شناسي ورزش ويژگي اثر : ترجمه، اثر ژاك دو فرانس انتشارات آگه9 خاطرات ريمون آرون ويژگي اثر : ترجمه، (جلد، صفحه)، 10 روش تحقيق در علوم اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه،اثر ريمون كيوي و... (چاپ چهاردهم انتشارات توتيا.يكي از ترجمه هاي بسيار روان عبدالحسين نيك گهر «روش تحقيق در علوم اجتماعي» اثر ريمون كيوي و لوك وان كامپنهود است. اين كتاب ترجمه يكي از جديدترين كتاب هاي درسي روش تحقيق در علوم اجتماعي است. مؤلفان كتاب، ريمون كيوي و لوك وان كامپنهود از استادان دانشگاه و محققان سرشناس بلژيكي هستند كه علاوه بر تدريس نظري و تحقيق كاربردي، عمري را در مؤسسات تحقيقات دانشگاهي صرف تربيت محققان اجتماعي كرده اند و اين كتاب حاصل تجربه هاي چندين ساله اين استادان است كه در اين ساليان به دست آمده است. البته گفتني است كه ترجمه ساده و روان نيك گهر موجب شده اين اثر با استقبال ويژه اي روبرو شود.11 شوربختي روس ويژگي اثر : ترجمه، هلن كارردانكوس، 12 فرهنگ انتقادي جامعه شناسي ويژگي اثر : ترجمه، اثر

ريمون بودون و فرانسوا بوريكو چاپ اول فرهنگ معاصر. «جامعه شناسي ماكس وبر» اثر ژولين فروند را مي توان نام برد. «فرهنگ انتقادي جامعه شناسي» اثر ريمون بودون و فرانسوا بوريكو، از تازه ترين آثار ترجمه عبدالحسين نيك گهر است كه به تازگي توسط فرهنگ معاصر به چاپ رسيده است.اين فرهنگ مدخل است كه موضوع هاي آن در گروه خانگي زير دسته بندي شده است: ?- طبقات بزرگ پديده هاي اجتماعي (مانند تعارض هاي اجتماعي، ايدئولوژي ها و...) ?- انواع وجوه اصلي سازمان اجتماعي (مانند ديوانسالاري، سرمايه داري و...) ?- مفاهيم عمده خاص جامعه شناسي (نابساماني اجتماعي، كاريزما و...) ?- مفاهيم متداول و مشترك چندرسانه (ساخت، نظام) ?- پارادايم ها و نظريه ها (ساخت گرايي، كاركردگرايي، فرهنگ گرايي و...) ?- مسائل نظري عمده اجتماعي (نظارت اجتماعي، قدرت، اقتدار و...) ?- مسائل عمده معرفت شناسي (عينيت، پيش بيني، نظريه و...) ?- بنيانگذاران عمده جامعه شناسي (دوركيم، ماكس وبر، اسپنسر، زيمل و...) نيك گهر ترجمه اين كتاب را شروع مي كند و با وسواس علمي و دقت آن را به پايان مي رساند. او در اين مدت با همت و حوصله و رويكردي متفاوت ترجمه اين اثر ارزنده را به علاقه مندان علوم اجتماعي و محققان ارائه كرده است و تلاش او بسيار ستودني است. نيك گهر معتقد است: «ما توليد فرهنگي نداريم، اما توليد مادي داريم» و از نظر او توليد مادي چاپ كتاب و خوانده شدن كتاب توليد فرهنگي است. او با اميد ايجاد شرايطي براي توليد فرهنگي با پشتكار و همتي متعالي دست به تأليف و ترجمه كتاب هاي بسيار مفيد زده و مي

زند. 13 فرهنگ علوم اقتصادي - بازرگاني، اداري ويژگي اثر : تأليف14 مباني جامعه شناسي ويژگي اثر : تأليف چاپ پنجم15 منطق كنش اجتماعي ويژگي اثر : ترجمه، اثر ريمون بودون

واثقي نيا، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين واثقي نيا

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1336 شمسي در قم متولد شدم. پيش از هفت سالگى، قرائت قرآن و نوشتن و خواندن را در مكتب خانه آموختم و در تابستان سالهاي بعد تكميل كردم. هنگامي كه به هفت سالگي رسيدم به دبستان دولتي رفتم و پس از گذراندن دوره شش ساله دبستان، به دبيرستان رفتم. در نيمه سال چهارم دبيرستان بود كه آن را رها كردم و به حوزه پيوستم. (سال 1352 ش)

مقدمات را نزد اساتيد متعدد از جمله: «مرحوم حاج شيخ محمد علي»، معروف به مدرس افغاني فرا گرفتم. بيشتر شرح لمعه را نزد مرحوم «آيت الله حاج شيخ قدرت الله وجداني فخر»، و بقيه را نزد چند نفر ديگر فرا گرفتم. بخش عمده رسائل را نزد «آيت الله حاج شيخ مصطفي اعتمادي تبريزي» و بقيه را نزد «آيت الله حاج شيخ حسين كريمي قمي» آموختم. مكاسب و قسمت عمده كفايه را نزد مرحوم «آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده اراكي» گذراندم و بخشي از كفايه را نزد «آيت الله حاج سيد محمد حسيني كاشاني» خواندم كه در حقيقت خارج آن را براي ما مي گفت و شيوه نقد آرائ بزرگان را به ما مي آموخت.

خارج فقه و اصول فقه از دروس اساتيد گرامي همچون آيات عظام: «فاضل لنكراني، وحيد خراساني و ميرزا جواد تبريزي»، به

مدت بيست سال بهره بردم و بسياري از تقريرات دروس آن بزرگان را نوشتم و اگر چيزي بر خلاف نظر استاد به ذهنم آمد؛ در پاورقي به عنوان «يقول التلميذ» يادداشت كردم كه همه به صورت مسوده باقي است و چون خود آن اساتيد عزيز يا برخي از شاگردانشان در صدد چاپ آن دروس برآمدند من به پاكنويس و چاپ آنها دست نزدم. فلسفه و عرفان را نزد اساتيد مختلف به ويژه «آيت الله معظم حسن زاده آملي» حاضر شدم .

در سالهاي 54 تا 57 همگام با مردم مسلمان ايران و علماي اسلام در مبارزات با رژيم پهلوي شركت جستم و با ايراد سخنرانيهاي انقلابي و پخش و تكثير اعلاميه ها و نوارهاي كاست انقلابي، به راه حضرت امام خميني (رحمه الله) پيوستم. دو بار دستگير شدم؛ «يك بار در قم و يك بار در بوشهر» كه براي تبليغ دهه محرم رفته بودم و مدتي را در زندان همراه با شكنجه بسيار گذراندم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي شغل دولتي نگرفتم. در سالهاي 58 تا 60 دو سال در دفتر تبليغات حوزه علميه قم همراه با دوستان به تبليغات مكتوب دست زديم. در دوره جنگ تحميلي به تفاريق، بيش از دو سال را در ميان رزمندگان گرامي براي تبليغات اسلامي سپري كردم. هفت سال تمام از آغاز تاسيس (1376) تا اول تابستان 1383 «مديريت مركز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام» را كه حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني تاسيس كردند به عهده داشتم و موفق به خدماتي شدم مانند: (تاسيس كتابخانه تخصصي فقهي، سايت اينترنتي فعال، بخش آموزش، بخش تحقيقات، و چاپ بيش از بيست

جلد كتاب) كه اميدوارم دوستان، آن فعاليتها را بنگارند.

واحد شيرازي، لطف اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1320 ق)، نقاش، قلمدان ساز و شاعر، متخلص به واحد. مشهور به ميرزا لطف اللَّه مستوفى. اهل شيراز بود. وى در چهره پردازى و شبيه سازى دستى قوى داشت. گل و مرغ و منظره سازى را خوب مى دانست و در تذهيب و گونه هاى مختلف طلاكارى ماهر بود. علاوه بر آن، در سياه قلم و آبرنگ و كارهاى روغنى نيز دست داشت و خط نستعليق را نيكو مى نوشت. فرصت شيرازى در «آثار عجم» گويد: "در رسائل و مكاتيب بى نظير است و در نقاشى شهير. گاهى شعر مى گويد..." از آثار او: قلمدانى با زمينه ى نخودى كمرنگ كه در رويه آن، تصاوير گل و مرغ است، با رقم: «لطف اللَّه الحمزوى»؛ قلمدان زيبايى كه تصوير زنى در شيوه ى فرنگى بر روى آن نقش بسته و بالا و پايين آن در شيوه ى روسى تذهيب شده و به خط نستعليق رقم نهاده: «لطف اللَّه الحمزوى سنه 1315»؛ تصوير سياه قلمى دسته گلهاى متنوعى كه به شيوه ى آقا لطفعلى شيرازى عمل آمده، با رقم: «لطف اللَّه الحمزوى 1318»؛ قلمدان استادانه اى كه در حواشى و اطراف آن مناظر زيبايى دارد، با رقم: «لطف اللَّه الحمزوى 1320».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (548 ،541)، احوال و آثار نقاشان (560 -559/ 2)، الذريعه (1247/ 9)، گلستان هنر (پنجاه و دو)، هنر قلمدان (155 -154).

واسعي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا واسعي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

دوران كودكي را در شهر «ساري» پشت سر نهاده و براي تحصيل علوم ديني، به مشهد مقدس رفتم و از سال 60 تا 77، دروس حوزوي را از محضر اساتيد بزرگوار آموختم و چند سالي پاي درس

علماي بزرگ، حضرات آيات: «فلسفي، زنجاني و سعيدي» خارج فقه و اصول را فرا گرفتم و سپس به شهر قم آمده و كم و بيش درس­هايي را شركت كردم و هم چنان به عنوان يك طلبه به آموزش مشغولم. با تحصيل در حوزه علميه، دروس جديد را پي گرفتم و با اخذ مدرك كارشناسي در دانشگاه فردوسي مشهد، براي دوره كارشناسي ارشد به دانشگاه تهران، «دانشكده الهيات» رفتم و با گرفتن مدرك فوق ليسانس، به تحصيل در دوره دكتري در واحد علوم و تحقيقات تهران در رشته «تاريخ و تمدن ملل اسلامي» مشغول شدم و در سال 84 موفق به اخذ مدرك (PH.D) گرديدم. تقارن تحصيلات حوزوي و دانشگاهي، مانع از فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي نشد.

از سال 63 به همراه آموختن، به تعليم برخي دروس حوزه­اي پرداختم. «ادبيات، منطق، اصول فقه و فقه» از جمله درس هايي بود كه با آن درگير بوده ام. از سال 68 تحصيلي، با دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه مشهد ارتباط برقرار كرده و برخي از دروس اختصاصي را واگويه كردم. تدريس در ديگر مراكز آموزشي و موسسات پژوهشي آموزشي، از ديگر كارهاي اين جانب بوده كه هم چنان ادامه دارد.

پژوهشگري، دغدغه ديگر اين جانب بوده است. از سال 70 رسما وارد فعاليت پژوهشي شدم و با همكاري با مجله «انديشه حوزه مشهد»، كار خود را آغاز كردم و علاوه بر تصدي مديريت گروه تاريخ آن موسسه پژوهشي، مقالاتي را منتشر ساختم و پس از آن در ارتباط با سازمان پژوهش هاي اسلامي تبليغات اسلامي تهران، و سپس دفتر تبليغات اسلامي مشهد، و ديگر مراكز، به پژوهشگري

پرداختم و با آمدن به قم، در مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي به صورت تمام وقت با پژوهش پيوند يافتم.

محصول زمان هاي از دست رفته، مقالاتي در حوزه: «تاريخ، فلسفه تاريخ، جامعه شناسي و سياست» بوده است كه مهم ترين آنها عبارت است از: «جستجويي در قيام توابين»، «روابط خارجي پيامر (صلي الله عليه و آله و سلم) جريان شناسي دشمني با امام علي عليه السلام»، «بررسي جامعه شناختي عصر امام حسين (عليه السلام) سنت عزاداري»، «سياست و حكومت امام خميني (ره) تاريخ نگاري و تاريخ پردازي» و ... بوده است.

واله اصفهاني، يوسف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، مورخ و شاعر، متخلص به واله. برادر ميرزا محمد طاهر وحيد و با نصرآبادى (ز 1083 ق) معاصر بود. در اواخر عهد شاه صفى (1052 -1038 ق) به امور دفترى و ديوانى روزگار مى گذراند و در زمان شاه عباس دوم (1077 -1052 ق) به نوشتن ارقام و منشور اشتغال داشت. گويند در 1066 ق به وزارت توپخانه منصوب شد كه تا زمان شاه سليمان (1105 -1077 ق) در اين منصب بود. واله در نظم و نثر تبحر داشت و خط را نيكو مى نوشت. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است. از آثار او: «خلد برين»، كه در 1078 ق تأليف شده و تاريخى است كه از زمان خلقت آدم تا پادشاهى شاه سليمان صفوى را شامل مى شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1221/ 3)، تاريخ ادبيات در ايران (1776 -1774/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (620 -616/ 2)، تذكره ى روز روشن (888)، تذكره ى نصرآبادى (82)، الذريعه (1320 ،1255/ 9)، فرهنگ سخنوران (1019 ،972)، لغت نامه (ذيل/ واله).

واليزاده، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1296، خرم آباد.

درگذشت: 11 مهر 1360، خرم آباد.

محمدرضا واليزاده معروف به معجزى مدت سى و پنج سال به جمع آورى اسناد و خاطرات معمرين و عكس ها و مدارك معتبر درباره تاريخ پرداخت. خطى خوش داشت و آنچه جمع آورى كرده بود، در دو مجلد نزديك به 1800 صفحه مدون كرده بود. مايل بود كه اين اثر را چاپ نمايد، اما نتوانست. بخش كوچكى از اين اسناد تحت عنوان سفرهاى... به لرستان چاپ و نشر شد كه در آن وقايع اين دوره و جنگ هاى لرستان و ستم هايى كه بر لرها رفته بود، آمده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وثوقي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منصور وثوقي در سال 1320 در برازجان بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتراي رشته جامعه شناسي از دانشگاه رنه دكارت سوربن-فرانسه در سال 1974 مي باشد.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشكده جامعه شناسي دانشگاه تهران مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي منصور وثوقي به قرار زير است: - ديپلم متوسطه طبيعي در سال 1339 - كارشناسي رشته علوم اجتماعي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1344 - كارشناسي ارشد رشته علوم اجتماعي از دانشگاه تهران در سال 1346 - دكتراي رشته جامعه شناسي دانشگاه رنه دكارت سوربن-فرانسه در سال 1974همسر و فرزندان : منصور وثوقي متاهل و داراي 3 فرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي و مديريتي دكتر منصور وثوقي به قرار زير است: - پژوهشگر بخش تحقيقات روستايي"موسسه مطالعات و تحقيقات دانشگاه تهران " از سال 1343 تا 1346 - پژوهشگر بخش تحقيقات روستايي "موسسه آموزش و تحقيقات تعاوني دانشگاه تهران" از

سال 1346 تا 1349 - سرپرست بخش تحقيقات روستايي موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1354 تا 1371 - استاديار گروه آموزشي جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران از سال 1354 تا 1369 -مدير گروه جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران از سال 1360 تا 1364 - معاون اداري و مالي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران از سال 1367 - معاون آموزشي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران از سال 1374 تا 1375 - دانشيار گروه جامعه شناسي دانشگاه تهران از سال 1369 تا كنون - مدير گروه توسعه روستايي دانشگاه تهران از سال 1381 تا كنون - عضو انجمن بين المللي جامعه شناسان فرانسه زبان(A.I.S.L.F) - عضو انجمن جامعه شناسي ايران - عضو انجمن انسان شناسي ايرانفعاليتهاي آموزشي : موارد مورد تدريس در دانشگاه: مباني جامعه شناسي،جامعه شناسي روستايي،نظريه هاي جامعه شناسي،تغييرات اجتماعي،مسائل اجتماعي ايران،جامعه شناسي تاريخي ايران در مقطع كارشناسي ارشد: سمينار جامعه شناسي روستايي،انديشه هاي اجتماعي معاصر،بينش هاي جامعه شناسي،نظام هاي بهرهبرداري در مقطع دكترا: جامعه شناسي ايران ،سمينار مسائل توسعه اجتماعي- اقتصادي ايرانچگونگي عرضه آثار : - تاليف 5 عنوان كتاب - تاليف حدود 10 مقاله بزبانهاي فارسي و انگليسي - همكاري در انجام بيش از 10 طرح پژوهشي،انجام حدود 10 طرح پژوهشيآثار : nbsp1 تعاونيهاي روستائي منطقه تهران ويژگي اثر : موسسه اموزش و تحقيقات تعاوني 13482 تغييرات اجتماعي ويژگي اثر : پديدآورنده: گي روشه، منصور وثوقي (مترجم) ناشر: نشر ني - 15 مرداد، 1386 چاپ اول 1366،چاپ هفدهم 1384 انتشارات ني3 جامعه شناسي روستايي ويژگي اثر : چاپ اول 1366،چاپ دهم 1382-انتشارات كيهان4 جامعه شناسي

قشرها و نابرابريهاي اجتماعي، رشته علوم اجتماعي ويژگي اثر : پديدآورنده: مهرداد رزاقي، منصور وثوقي (مترجم)، حسن ملك (مترجم) ناشر: دانشگاه پيام نور - 1383 5 مباني جامعه شناسي ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور وثوقي، علي اكبر نيك خلق ناشر: بهينه - 15 اسفند، 1386 چاپ اول 1370،چاپ بيست و دوم(ويرايش جديد)1383-انتشارات بهينه6 مباني جامعه شناسي 1، رشته علوم اجتماعي ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور وثوقي ناشر: دانشگاه پيام نور - 1382 7 مفاهيم اساسي توسعه ويژگي اثر : در دست چاپ

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه توسط دكتر منصور وثوقي بنا به درخواست واحد آموزش بنياد ايرانشناسي زمستان 1384

وحيد قزويني، عمادالدوله طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، مورخ، اديب، خطاط و شاعر، متخلص به وحيد. در قزوين به دنيا آمد. در عهد صفويه مى زيست و از شاعران و منشيان عصر خود بود. وى پس از كسب دانش و مهارت در ادب و خوشنويسى و ترسل و سياق، وارد خدمات ديوانى و از دفترنويسان ديوان شد. در زمان شاه عباس دوم (1077 -1052 ق) به منصب واقعه نويسى انتخاب شد و در زمان شاه سليمان منصب وزارت يافت. در حاشيه ى «آتشكده ى آذر» آمده كه وحيد با صائب تبريزى مصاحبت و دوستى داشت. در اوايل عهد شاه سلطان حسين (1135 -1105 ق) از كار كناره گرفت و چندى بعد درگذشت. در مورد تاريخ وفاتش در بين مؤلفان اختلاف است و به تفاوت 1120 ،1112 ،1110 ،1107 ،1105 ق نوشته اند. از آثار وى: «خلوت راز»، در دو هزار و دويست بيت؛ «راز و نياز» يا «ناز و نياز»، در دو هزار و دويست بيت؛ «عاشق و معشوق»، به وزن «ليلى و مجنون»،

در يك هزار و سيصد بيت؛ «فتح نامه قندهار»، در چهار صد و شصت بيت؛ «آلات جنگ»، در هشتصد بيت؛ «گلزار عباسى»، در ششصد و شصت بيت؛ «ساقى نامه»؛ «عباسنامه» يا «تاريخ شاه عباس ثانى» يا «تاريخ طاهر وحيد»، در تاريخ دوران شاه عباس دوم؛ «منشآت»؛ مثنوى «شهر آشوب»؛ «ديوان» شعر.[1]

عمادالدين ميرزا طاهر بن ميرزا حسين خان قزوينى، متخلص به وحيد و برادر محمد يوسف مؤلف «تاريخ خلد برين». حزين در تذكره او را وحيدالزمان خوانده است و گويد از غايت اشتهار بى نياز از تعريف است و هدايت گويد: ديوانى مشتمل بر نود هزار بيت ارد. وحيد ابتدا منشى ميرزا تقى وزير شاه صفى و شاه عباس ثانى بود. تاريخى كه نوشته عباس نامه يا تاريخ طاهر وحيد يا تاريخ شاه عباس ثانى نام دارد. ميرزا محمد وحيد در عهد سلطنت شاه سليمان از (1105 -1078 ه.ق) با لقب عمادالدوله وزير اعظم شد زندگانى گفت. از وى مجموعه ى منشاتى هم باقى مانده كه اگر چه از لحاظ تاريخى حاوى مطالب مهمى است ليكن انشاء آن بسيار متكلفانه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1220 -1211/ 3)، احوال و آثار خوشنويسان 784/ 3)، ايضاح المكنون (537/ 1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (175/ 4)، تاريخ ادبيات در ايران (1351 -1346/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (655 -654/ 1)، تذكره ى روز روشن (905 -901)، تذكرة المعاصرين (274 -262)، تذكره ى نصرآبادى (20 -17)، دانشمندان آذربايجان (80)، دايرةالمعارف فارسى (3149/ 2)، الذريعه (185/ 19 ،1267 -1266/ 9 ،20/ 1)، ريحانه (311 -310/ 6)، سبك شناسى (276 ،259/ 3)، سرو آزاد (135 -132)، فرهنگ سخنوران (980 -979)، كتابشناسى نظامى گنجوى (416)، كلمات الشعراء

(190 -178)، لغت نامه (ذيل/ وحيد قزوينى)، مجمع الفصحا (105/ 4)، منظومه هاى فارسى (616 -608)، مؤلفين كتب چاپى (591/ 3)، مينودر (874 -872/ 2)، نتايج الافكار (743 -740)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 120 -118).

ورهرام، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: تاريخ، دانشكده: الهيات و ادبيات، دانشگاه: الزهرا (س)

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى و كارشناسى ارشد و دكتراى تاريخ از ايران.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه الزهراء.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح تصحيح و احياء نسخه هاى خطى تاريخى، نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 12

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كتاب شناسى آسياى مركزى در دوران اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاريخ سياسى و اجتماعى ايران در دوران اسلامى، تاريخ فرهنگ و تمدن آسياى مركزى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وصّاف الحضره، شرف الدين عبداللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 730/ 719 -663 ق)، اديب، مورخ و شاعر، متخلص به شرف. ملقب به وصّاف الحضره. در شيراز به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. او مانند پدرش در شمار عمال ديوانى دولت ايلخانيان در فارس درآمد و از خواص خواجه صدرالدين احمد خالدى زنجانى، نايب امير طغاجار حاكم فارس گرديد. مدتى نيز مورد لطف خواجه رشيدالدين فضل اللَّه و غازان خان و سلطان الجايتو قرار گرفت. وى علاوه بر مقام بلند خود در نثر متكلف مصنوع، در شعر عربى و فارسى نيز دست داشته كه بسيارى از ابيات و قطعات و قصايد خود را در كتاب خويش ذكر شده است. قبر وى ما بين تكيه چهل تنان و حافظيه است. از جمله آثارش: «تجزية الامصار و تزجية الاعصار»، معروف به «تاريخ وصاف»، در ذكر وقايع تاريخى ايلخانيان، در پنج مجلد؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا

جامى (94 -92)، الاعلام (252/ 4)، اعيان الشيعه (65/ 8)، تاريخ ادبيات در ايران (1262 -1259/ 3)، تاريخ نظم و نثر (144 -143) حبيب السير (197/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (803 -799/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3170 -3169/ 2)، الذريعه (1268/ 9 ،358/ 3)، ريحانه (320 -318/ 6)، سبك شناسى (103 -99/ 3)، صبح گلشن (591)، فارسنامه ى ناصرى (1145/ 2)، فرهنگ سخنوران (499)، لغت نامه (ذيل/ وصاف الحضرة)، مجمع الفصحا (1448/ 3)، مرآت الفصاحه (687 -685)، معجم المؤلفين (102/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (982 -981/ 3)، هديةالعارفين (464/ 1).

وطن پرست، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ، شاعر.

تولد: 1301، روستاى آشناخور در اليگودرز.

درگذشت: بمهمن 1364.

اسماعيل وطن پرست، فرزند على محمدخان، پس از فراگيرى دروس مقدماتى به همراه خانواده ى خويش در شهر تهران اقامت گزيد. وطن پرست در علوم تاريخ، تاريخ ادبيات، نقد و تصحيح متون تاريخى، تاريخ هنر و تاريخ فلسفه، داراى آثار و مقالاتى است. وى با اسناد و مدارك قاجار آشنايى داشت و در اين زمينه كتاب هاى سيماى تاريك و روشن امير كبير، پشتوانه هاى معنوى مردم در طول تاريخ، ترجمه ى احوال و بيان آثار وزيران قاجاريه، اسناد و مدارك اجتماعى سياسى دوران قاجار، تاريخ چهارده ساله ى محمدشاه قاجار و خلاصه اى از علم عروض را به يادگار گذاشته است. وى در انواع شعر طبع خويش آزمود و در غالب غزل و رباعى آثار بسيارى از خويش به جاى گذاشته است.

از سال 1329 به كارهاى مطبوعاتى پرداخت و مقاله هاى خود را به نام هاى مستعار «پرستو» و «هالو» در روزنامه هاى تهران منتشر كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وطن دوست، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وفا، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر وفا

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/4/9

زندگينامه علمي

جعفر وفا در سال 1334 در زنجان در يك خانواده مذهبي تولد يافت و پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه با اشتياق تمام و با تشويق والدين خود ، به سال 1348 در حوزه علميه اين شهر به فرا گرفتن علوم ديني پرداخت و در سال 1352 راهي حوزه علميه قم گرديد و در ادبيات عرب ، فلسفه ، تفسير و علم كلام ، طرفي برگرفت و در سطوح عالي فقه و اصول به مراتب لازم ، نائل آمد . در طي اين مراحل در دو حوزه زنجان و قم به ترتيب از محضر اساتيد برجسته اي همانند حجج اسلام استاد علوي ، قائمي ، خاتمي و آيات عظامي همانند آيت الله جوادي آملي ، پاياني ، اعتمادي ، حيدري زنجاني ، ناصر مكارم شيرازي ، ميرزا جواد تبريزي ، وحيد خراساني ، نوري همداني و ... استفاده نمود .

او از سال 1362 با درك ضرورت زمان ، كارهاي قلمي ، سخنوري و آموزشي خود را آغاز كرد و وارد عرصه پژوهش گرديد و در علوم قرآن ، تاريخ اسلام ، و تعليم و تربيت به تتبع و تحقيق پرداخت كه ارائه ده ها مقاله علمي و قرآني ، در نشريه هاي آموزشي و تربيتي و انتشار بيش از بيست جلد كتاب از محصولات اين پژوهش است كه برخي از آنها ، از كتاب

هاي درسي دانشگاه امام حسين (ع) مي باشد ؛ همانند : ثروت از ديدگاه قرآن (چاپ سوم) ، تاريخ از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه (چاپ سوم) ، تفسير موضوعي تولي و تبري (چاپ سوم

ايشان درسال 1383 از سوي نخستين همايش پاسداران اهل قلم ، نويسنده برتر شناخته شد و از سوي شخصيت هاي بلند پايه سپاه پاسداران و وزارت ارشاد ، تشويق و موفق به دريافت جوايز و لوح تقدير گرديد .وي هم اكنون صاحب كرسي تدريس در دانشكده هاي دانشگاه امام حسين (ع) است و همگام با تدوين و انجام پژوهش هاي قلمي ، در رشته هاي علوم قرآني و تاريخ اسلام تدريس مي كند . وي در سال 1360 با همفكري برخي از جوانان در تهران كانون هجرت را بينان نهاد و در پرتو آن به تشكيل كلاس هاي نهج البلاغه، عقايد و انتشار نشريه «هجرت» پرداخت . كتاب «وظايف اخلاقي معلم و شاگرد» از اين نويسنده از سوي آموزش و پرورش كتاب برگزيده اعلام و برنده جايزه شد . او از سال 69 تا سال 82 عضو كادر علمي پژوهشكده تحقيقات اسلامي و هيئت تحريريه فصلنامه مربيان بوده است .

وفايي خوافي اكبرآبادي، زين الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 944/ 940 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به وفايى. وى نبيره ى شيخ زين الدين خوافى و از شعرا و دانشمندان خراسان بود. در عهد ظهيرالدين محمد بابر شاه (937 -932 ق) در هندوستان منصب صدارت داشت و در زمان همايون شاه (963 -937 ق)، نيز به امارت رسيد. وفايى در نظم و نثر، تاريخ و معما تبحر داشت. در هند، مسجد و مدرسه اى ساخت. وى در هند درگذشت و در

مدرسه ى خود به خاك سپرده شد. از آثار وى: كتابى تاريخى در فتوحات هند؛ «ديوان» شعر. به آورده ى مؤلف «كاروان هند» او كتاب «بابرنامه يا واقعات بابرى» بابر شاه را كه به زبان جغتايى بوده، ترجمه كرده و مشهودات خود را نيز به آن افزوده و نام آن را «طبقات بابرى» ناميده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (625/ 5)، تاريخ نظم و نثر (634 ،411)، الذريعه (1273/ 9)، ريحانه (334/ 6)، صبح گلشن (597 -596)، فرهنگ سخنوران (985)، كاروان هند (1528 -1527/ 2).

وهب

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(34- مقول 116/ 114/ 113/ 110 ق)، حافظ، محدث، مورخ، اخبارى، زاهد و عابد. اصل او از هرات بود. پدرش، منبه، در دوره ى پادشاهى كسرى انوشيروان از هرات خارج شد و به جزيرةالعرب رفت، سپس در زمان پيامبر (ص) اسلام آورد و در يمن سكنى گزيد. وهب در زمان خلافت عثمان در يمن به دنيا آمد. اصحاب تراجم مراتب علم، زهد و جهد او را در عبادت ستوده اند. در زمان عمر بن عبدالعزيز وى عهده دار منصب قضاوت صنعا در يمن بود. روايات سنددار (مسند) كمى را نقل كرده، عمده ى دانش وى درباره ى اسرائيليات و صحائف اهل كتاب بوده است. به آورده ى صاحب «كشف الظنون» وى اولين كسى است كه در موضوع قصص انبياء كتاب نوشته است. احمد بن حنبل گويد كه او قدرى بود، سپس از اين عقيده بازگشت. از برادرش، همام بن منبه، و ابن عباس و ابوهريره و ابوسعيد و نعمان بن بشير و جابر بن عبداللَّه و عبداللَّه بن عمرو بن عاص و عبداللَّه بن عمر خطاب و طاووس بن كيسان و انس بن مالك

و عمرو بن شعيب و فنج يمانى حديث شنيد. فرزندانش، عبداللَّه و عبدالرحمان، و برادرزاده هايش عقيل بن معقل و عبدالصمد بن معقل، و نواده اش، ادريس بن سنان، و عمرو بن دينار و سماك بن فضل و عوف اعرابى و عاصم بن رجاء و يزيد بن مسلم و يزيد بن يزيد بن جابر و عبداللَّه بن عثمان بن خثيم و اسرائيل ابوموسى و همام بن نافع و عيسى بن سنان و مغيرة بن حكيم و منذر بن نعمان و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. او در پايان عمر توسط يوسف بن عمر ثقفى حاكم يمن محبوس و توسط عمال وى به قتل رسيد. از آثار او: «تفسير القرآن»؛ كتابى در «ذكر الملوك المتوجه من حمير و اخبارهم و قصصهم و قبورهم و اشعارهم»؛ «قصص الانبياء»؛ «قصص الاخيار»؛ «فتوح البلاد»؛ «الاسرائيليات»؛ كتاب «القدر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150/ 9)، تاريخ الاسلام (حوادث 500 -497/ 120 -101)، تذكرة الحفاظ (101 -100/ 1)، تهذيب التهذيب (148 -147/ 11)، تهذيب الكمال (502 -487/ 19)، الثقات (488 -487/ 5)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 24/ 2)، حليةالاولياء (81 -23/ 4)، سيرالنبلاء (557 -544/ 4)، شذرات الذهب (150/ 1)، طبقات ابن سعد (71 -70/ 6)، طبقات الحفاظ (52)، العبر (109/ 1)، كشف الظنون (1328)، معجم الادباء (260 -259/ 19)، معجم المؤلفين (174/ 13)، ميزان الاعتدال (324 -323/ 4)، وفيات الاعيان (36 -35/ 6)، هديةالعارفين (501/ 2).

هروي، ابواسحاق احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 334 ق)، حافظ، محدث و مورخ. معروف به ابن ياسين حداد. وى از عثمان بن سعيد دارمى و موسى بن احمد فريابى و عبيد بن محمد وراق حافظ و معاذ بن مثنى و فضل بن عبداللَّه يشكرى

و همطبقه آنها حديث شنيد. ابوعبداللَّه بن ابى ذهل و منصور بن عبداللَّه خالدى و خليل بن احمد قاضى و محمد بن على بن محمد باشانى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. او در فن تاريخ نويسى دست داشت و كتابى با عنوان «تاريخ هرات» تصنيف نمود. در «ميزان الاعتدال» سال درگذشت وى 234 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرةالحفاظ (878 -877/ 3)، سيرالنبلاء (340 -339/ 15)، شذرات الذهب (335/ 2)، طبقات الحفاظ (375)، لسان الميزان (437/ 1)، معجم المؤلفين (168/ 2)، ميزان الاعتدال (175/ 1)، هديةالعارفين (47/ 1).

هروي، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(489 -405 ق)، مقرى. اصلش از هرات و عالم به قراآت بود. در اواخر عمر به سوى بلاد غربى عالم اسلام سفر كرد. به دمشق رفت و نهايتاً در قدس درگذشت. از آثارش: «التذكرة فى القراآت الثمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (276/ 1)، معجم المؤلفين (136/ 2)، هديةالعارفين (81/ 1).

هروي، ابوعبدالرحمان، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 303/ 302 ق)، حافظ، محدث و مورخ. معروف به شكر. وى از محمد بن رافع قشيرى و على بن خشرم و على بن حرب و احمد بن عيسى مصرى و عمر بن شبه و احمد بن منصور و رمادى و همطبقه ى آنها حديث شنيد. حاكم نيشابورى گويد كه وى در مرو، طوس، سرخس، مرورود، بخارا و نيشابور نقل حديث كرد. ابووليد حسان بن محمد و محمد بن جعفر بن مطر و ابوبكر احمد بن على رازى و ابوحامد بن شرقى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. او در هرات درگذشت. از آثارش: كتاب «تاريخ هرات»؛ كتاب «الجواهر»؛ «العجائب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (127)، تذكرةالحفاظ (749 -748/ 2)، سيرالنبلاء (222 -221/ 14)، شذرات الذهب (242/ 2)، طبقات الحفاظ (336 -335)، العبر (446/ 1)، كشف الظنون (1437)، معجم المؤلفين (51 -50/ 12)، الوافى بالوفيات (67/ 5).

هروي، ابوعلي حسين

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(301 -207 ق)، حافظ، محدث و مورخ. معروف به ابن خرم. وى از سعيد بن منصور و خالد بن هياج و داوود بن رشيد و هشام بن عمار و سويد بن سعيد و محمد بن عبداللَّه به عمار و عثمان بن ابى شيبه و همطبقه ى آنها حديث شنيد. بشر بن محمد مزنى و منصور بن عباس و ابوحاتم بن حبان و ابوبكر نقاش مفسر و محمد بن عبداللَّه بن خميرويه و اهل هرات از وى روايت كرده اند. دارقطنى او را در حديث ثقه مى داند. از آثار وى كتابى در تاريخ است كه بر اساس سنوات مرتب نشده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (251/ 2)، انساب سمعانى (637/ 5)، تذكرةالحفاظ (695 -696/ 2)، توضيح المشتبه (219 -218/ 3)،

الثقات (193/ 8)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 47/ 2)، سيرالنبلاء (114 -113/ 14)، شذرات الذهب (235/ 2)، طبقات الحفاظ (322)، العبر (441/ 1)، لسان الميزان (503 -502/ 2)، معجم المؤلفين (205/ 3)، ميزان الاعتدال (524/ 1)، النجوم الزاهرة (204/ 3)، الوافى بالوفيات (340/ 12).

هماي مروزي، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1250 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به هما. ملقب به وقايع نگار. اهل مرو شاه جهان و از نجيب زادگان آنجا بود. ابتداى جوانى خود را در مشهد به تحصيل مقدمات علوم عربى و ادبى گذراند و از شاگردان حاج محمدحسين خان، فرزند بيرامعلى خان قاجار به شمار مى آمد. در 1200 ق پس از حمله تركمنان و ازبكان، به كربلا و نجف اشرف رفت و بعد از مراجعت، در كاشان اقامت گزيد و نزد حاجى سليمان خان صباحى كاشانى (م 1206 ق) به تمرين شعر و شاعرى پرداخت. وى قصايدى به شيوه ى متقدمان در مدح شاهان و بزرگان دارد. سپس به تهران آمد و به دربار فتحعلى شاه راه يافت و ابتدا به سمت منشى گرى و بعد به منصب وقايع نگارى رسيد و از جانب فتحعلى شاه مأمور نوشتن تاريخ قاجاريه، بويژه دوره ى سلطنت فتحعلى شاه مأمور نوشتن تاريخ قاجاريه، به ويژه دوره ى سلطنت فتحعلى شاه شد و بعدها به مناصب دولتى ديگرى نيز دست يافت. از آثار وى: «تاريخ جهان آراء» كه جلد اول آن در 1225 ق نوشته شد و شامل وقايع ده ساله از 1212 تا 1221 ق بود و جلد دوم شامل وقايع ده ساله از 1222 تا 1232 ق؛ «قواعد الملوك»؛ «شيم عباسى» يا «تحفه ى عباسى»؛ «زينة المدايح» يا «مدايح الخاقان»، مجموعه اى از مدايحى كه شاعران در مدح فتحعلى شاه گفته اند،

از بدو جلوس شاه تا سال هفتم سلطنتش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (77 -75/ 1)، الذريعه (243/ 20 ،191/ 17 ،1297/ 9 ،247/ 3)، سفينةالمحمود (587 -584/ 2)، شرح حال رجال (173/ 2)، فرهنگ سخنوران (1002 -1001)، مجمع الفصحا (1203 -1186/ 6)، مصطبه ى خراب (215)، نگارستان دارا (151 -148).

همايونفرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم ابن حاج محمدحسين متولد در كاشان حدود (1250 تا 1253 ف. تهران، تيرماه 1338 ه.ش) در كودكى پدرش درگذشت و تحت سرپرستى دائى دانشمندش قرار گرفت و پس از تكميل ادبيات و فراگرفتن انگليسى چندى نيز در نزد مرحوم محمد قزوينى به تكميل ادبيات پرداخت و سپس به مترجمى زبان انگليسى برگزيده شد و در زمان مستشارى ميليسپو مترجم انگليسى گرديد و مشاغل مختلفى را عهده دار بود تا اينكه در سال 1317 ه.ش به عضويت فرهنگستان برگزيده شد. آثار او عبارتست از: «دستور جامع»، «سفر بختيارى» در تاريخ بختيارى كه به چاپ رسيده است، نمايشنامه ى عمروليث و هشت فرشته، داستان تاريخى «افشين»، هيئت جديد، آيين نگارش كه جزو انتشارات مجله ى اخگر به چاپ رسيده است. فرهنگ لغات انگليسى به فارسى و فارسى به انگليسى و غيره.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

همايي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، شاعر.

تولد: 13 دى 1278(1 رمضان 1317 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 28 تير 1359، تهران.

جلال الدين همايى متخلص به «سنا» و «هما» فرزند ابوالقاسم محمدنصير متخلص به «طرب» فرزند هماى شيرازى اصفهانى (از دانشمندان و سخنوران و سخن شناسان و استادان معاصر)؛ تحصيلات را ابتدا نزد پدر و سپس ابوالقاسم عراقى آغاز كرد و به فراگيرى علوم ابتدايى و مقدمات صرف و نحو عربى و منطق و معانى بيان پرداخت. سپس در مدرسه ى حقايق و سپس در مدرسه ى قدسيه و مدت بيست سال در مدرسه ى نيماورد اصفهان حجره نشينى نمود.

سيوطى و مغنى و الفيه و شرح لمعه و مطول را نزد استادانى چون آقا سيد محمدباقر درچه اى، آيت الله شيخ على يزدى، آقا شيخ محمد كاشانى و ادبيات عرب را نزد سيد محمدكاظم كروندى و

اساتيدى ديگرى چون عبدالكريم گزى و فقه و اصول را نزد سيد محمدصادق خاتون آبادى و آقا سيد مهدى درچه اى آموخت، وى سرانجام اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. در علوم عقلى، استاد وى محمد خراسانى معروف به حكيم بود كه شرح شمسيه و اسفار ملا صدراى شيرازى و شفاى ابن سينا و دو دوره فلسفه و اشراق را نزد وى و اسدالله حكيم خواند. استادان ديگر او در معقول و نجوم و هيئت و رياضى جديد و اسطرلاب و استخراج تقويم سيد على جناب و در طب محمد حكيم و ميرزا على آقا و ابوالقاسم ناصر و حكمت احمدآبادى بودند. هيئت مسطحه استدلالى و نجوم را نزد آيت الله رحيم ارباب تلمذ نمود.

وى سپس به تدريس در مدارس اصفهان مشغول شد. از سال 1302 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. چندى در دبيرستان هاى تبريز به تدريس اشتغال داشت، آنگاه به تهران آمد. ابتدا در دبيرستان دارالفنون به تدريس مشغول شد، هفته اى چند ساعت هم در دبيرستان شرف تدريس مى كرد و همچنين در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى نيز تدريس داشت. سپس در دانشگاه ادبيات و دانشكده ى حقوق تهران به عنوان استاد در دوره ى فوق ليسانس و دكترى به تدريس پرداخت. تا سال 1345 بنا به درخواست خود بازنشسته شد و تا آخر عمر در تهران زيست و با وجود بيمارى همواره به كار مطالعه و تحقيق و تأليف مشغول بود.

استاد همايى عضو فرهنگستان ايران و نيز انجمن تحقيق در ادبيات و زبان هاى خارجى بود و با مؤسسه لغت نامه دهخدا همكارى داشت. از جمله همايش ها و مراسم هايى كه استاد در آنها شركت نموده، مى توان به اين موارد اشاره نمود:

شركت در انجمن هاى ادبى؛ شركت در كنگره ى فردوسى (1313)؛ شركت در نخستين كنگره ى نويسندگان (تير 1325)؛ شركت در كنگره ى ابن سينا (ارديبهشت 1333)؛ سفر به بيروت (1334)؛ جهت افتتاح كرسى زبان فارسى در دانشگاه بيروت؛ شركت در مجلس يادبود احمد بهمنيار (12 آبان 1334)؛ شركت در كنگره ى هفتصدمين سال درگذشت مولوى (آبان 1336)؛ سخنرانى در برنامه ى مرزهاى ارتش در راديو ايران؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد ابوالحسن فروغى (بهمن 1338)؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد بديع الزمان فروزانفر (29 ارديبهشت 1349)؛ شركت در مجلس بزرگداشت دكتر محمد معين (13 تير 1350)؛ شركت در كنگره ى ابوريحان بيرونى (1352).

استاد همايى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى گفت. قصايد عربى او در برخى از مجلات و جرايد ادبى ديده شده است. وى شعر فارسى را به سبك قديم مى سرود و در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت.

علاوه بر مقاله هاى وى در مجلات و رونامه هاى «ارمغان»، «اطلاعات»، «ايران شناسى»، «تعليم و تربيت»، «تماشا»، «جاويدان خرد»، «جوانان رستاخيز»، «راديو ايران»، «سالنامه ى آريان»، «سالنامه ى شرق»، «سخن»، «مرزهاى دانش»، «معارف اسلامى»، «مهر»، «وحيد» و «يغما»، از آثار تأليف وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: خيامى نامه (در تجزيه و تحليل آثار علمى و ادبى حكيم عمر خيام، جلد اول، 1346)؛ تاريخ ادبيات ايران (تبريز، 1309 -1308، در سال 1308، براى تأليف اين كتاب جلال الدين همايى به نشان علمى درجه ى دوم نايل آمد)؛ غزالى نامه (شرح حال و آثار و عقايد و افكار ادبى و مذهبى و فلسفى و عرفانى امام ابوحامد غزالى، 1317)؛ اسرار و آثار واقعه كربلا (چاپ دوم، 1357)؛ فنون بلاغت و صناعات ادبى (1354)؛ رساله درباره ى شرح احوال شعراى اصفهان قرن سيزده

و چهارده و پانزده، صناعات ادبى (يك كتاب براى سطح دانشگاه ها و يك كتاب براى سطح دبيرستان ها)، تاريخ اصفهان تحقيق در احوال آخوند مير مؤلف حبيب السير و ميرخواند صاحب روضة الصفا، مولانا چه مى گويد (دو جلد، جلد اول 1354، جلد دوم 1355)؛ طلبه ى عطار و نسيم گلستان؛ سير مثنوى مولوى (داستان قلعه ى ذات الصور)؛ مقام حافظ؛ طب خانه (1342)؛ شرح حال احوال سروش اصفهانى (اين رساله در مقدمه ى ديوان شاعر كه به وسيله محمدجعفر محجوب تصحيح شده، منتشر كرده است، از صفحه 1 الى صفحه 90)؛ صرف و نحو و قرائت عربى (سه جلد)؛ رساله ى تحقيقى در احوالات مولانا، منتخب اشعار؛ دوره ى كتاب درسى فارسى- دستور و تاريخ ادبيات؛ دستور كلاس هاى پنجم و ششم ابتدايى؛ دستور زبان (با مشاركت چهار استاد ديگر، دو جزء، 1329 -1328)؛ رساله ى تحقيقى درباره ى دستور زبان فارسى؛ سه جلد كتاب فارسى دبيرستانى؛ دستور زبان فارسى دوره ى ابتدايى؛ تاريخ علوم اسلامى (تقريرات همايى در دوره ى دكتراى ادبيات فارسى دانشگاه تهران، 1348)؛ تصوف در اسلام (نگاهى به عرفان شيخ ابوسعيد ابوالخير، 1362)؛ ديوان سنا (ديوان اشعار همايى به اهتمام دكتر ماهدخت بانو همايى، جلد اول، خرداد 1364). از جمله آثارى كه به تصحيح و تحشيه ى آنها اقدام نمود مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: دانشنامه (1. ديوان غبار. 2. غزليات سنا، 3. ديوان زرگر اصفهانى، 4. غزليات ديوانه ى قمثه، 5. ديوان نياز جوشقانى، اصفهان، 1342، به اهتمام همايى)؛ نصيحة الملوك (امام محمد غزالى، 1316)؛ التفهيم لاوائل صناعة التنجيم (ابوريحان بيرونى، 1316)؛ مصباح الهداية و مفتاح الكفاية (عزيزالدين محمود كاشانى، 1325)؛ ديوان طرب (1342)؛ مختارى نامه (عثمان مختارى، 1361)؛ ديوان حكيم مختارى غزنوى؛ مثنوى

ولدنامه (بهاءالدين ولد، 1316)؛ منتخب اخلاق ناصرى (تأليف خواجه نصير طوسى، 1320)؛ مقدمه ى اخلاق ناصرى (1335)؛ نصيحةالملوك (امام محمد غرالى)؛ كنوز المغربين در علوم غريبه (منسوب به حكيم ابوعلى سينا)؛ معيارالعقول (1331)؛ رساله شعوبيه؛ برگزيده ديوان سه شاعر اصفهانى (طرب، سها، عنقا) (1343)؛ رساله اصفهانى پاسدار؛ مجموعه شعر سرود عشق (1373).

استاد همايى در پايان شب ششم ماه رمضان 1400، ق. مطابق با بيست و هشتم تير 1359 درگذشت و در تكيه لسان الارض در اصفهان به خاك سپرده شد.

(ح 1358 -1278 ش)، عالم، اديب، استاد دانشگاه، مورخ، مصحح، مترجم و شاعر، متخلص به سنا. پدرش، ابوالقاسم متخلص به طرب، از ادبا و شعرا و خوشنويسان بود. وى در كوى پاقلعه اصفهان به دنيا آمد. ابتدا نزد والدين خود و سپس در مدرسه ى حقايق و مدرسه ى قدسيه به فراگيرى مقدمات پرداخت. وى همچنين خط نسخ و ثلث را نزد پدر و ميرزا حسن قدسى و ملا محمدتقى كاتب فراگرفت. او ادبيات عرب، سطوح فقه و كلام و رجال را نزد شيخ على يزدى و سيد محمدكاظم كروندى اصفهانى و ملا عبدالكريم گزى و ميرزا احمد اصفهانى و ميرزا محمدصادق خاتون آبادى فراگرفت. او مدت هجده سال از محضر شيخ محمد خراسانى بهره برد و از «شرح شمسيه» تا «شرح هدايه» ملا صدرا و «شرح منظومه» و «اشارات» را نزد وى خواند. همايى قسمتى از فنون هيئت و رياضى جديد و فن اسطرلاب و فن استخراج تقويم را از زيجهاى قديم، خدمت ميرزا سيد على جناب گذراند. از ديگر استادان جلال الدين همايى: در فلسفه شيخ اسداللَّه حكيم قمشه اى متخلص به ديوانه، در معقول و رياضيات ملا عبدالجواد آدينه اى، در

طب شيخ محمد حكيم و ميرزا ابوالقاسم ناصر حكمت احمدآبادى و در حكمت و نجوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى را مى توان نام برد. وى از آيت اللَّه شيخ مرتضى آشتيانى اجازه ى روايت و از شيخ محمدحسين فشاركى اجازه ى اجتهاد و روايت و از سيد محمد نجف آبادى مدرس و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالحسن سيد العراقين خاتون آبادى پاقلعه اى اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. او در مدارس قديم تدريس مى كرد و از حدود 1300 ش براى تدريس به مدرسه ى صارميه اصفهان رفت. شيخ عباس اديب حبيب آبادى و سيد حسن مدرس بيدآبادى و شيخ محمود شريعت ريزى از شاگردانش بودند. همايى در حدود 1307 ش وارد خدمت معارف شد و در مدارس متوسطه ى تبريز، دارالفنون، شرف مظفرى، دبيرستان نظام، دانشكده ى حقوق و دانشكده ى ادبيات به تدريس پرداخت. از آثار وى: «تاريخ ادبيات ايران» از قديمى ترين عصر تاريخى تا عصر حاضر؛ «غزالى نامه»؛ شرح حال امام محمد غزالى؛ «اسرار و آثار واقعه ى كربلا»؛ «تاريخ علوم اسلامى»؛ «خيامى نامه»؛ «فنون بلاغت و صناعات ادبى»؛ «مولوى نامه»؛ «تصوف در اسلام»؛ «شعوبيه»؛ «تاريخ اصفهان»؛ شرح «مثنوى معنوى» مولوى؛ «ديوان» شعر كه با نام «ديوان سنا» به چاپ رسيده است؛ تصحيح كتابهاى «التفهيم لأوائل صناعة التنجيم» ابوريحان بيرونى، «مصباح الهدايه و مفتاح الكفاية» عزالدين محمود كاشانى، «منتخب اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى؛ مقدمه ى كتابهاى مثنوى «ولدنامه»، «تاريخ حبيب السير فى اخبار افراد بشر»، خواند مير، «ديوان» شكيب اصفهانى؛ اهتمام در انتشار «ديوان» عثمان مختارى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 7 و 8، ص 624 -616)، از نيما تا روزگار ما (166 -160)، تاريخ اصفهان (سيزده- چهل و سه)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان

(250 -247)، چهره هاى آشنا (667 -665)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (208 -195/ 3)، الذريعه (51/ 16 ،472/ 9 ،230/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم جلال الدين همايى، سخنوران نامى معاصر (1812 -1807/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3280 ،3250 ،3139 ،3093 ،3084 ،3059 ،3027 ،2691 ،2385 -2384 ،2369 ،2368 ،2367 ،2366 ،2256/ 2 ،1593 ،1555 ،1553 ،1549 ،1496 ،1423 ،1422 ،1350 ،936 ،662 ،489 ،240 ،140/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 4، ص 39 -38)، مؤلفين كتب چاپى (372 -370/ 2)، همايى نامه.

همداني، ابوالحسن محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(521 -463 ق)، عالم و مورخ. ملقب به فرضى. اصل وى از همدان بود، پدرش در بغداد سكنى گزيد و او در آن ديار نشو و نما يافت. وى مردى فاضل و نويسنده اى بليغ بود و به تاريخ و اخبار دولتها و پادشاهان و حوادث زمان آشنايى كامل داشت. ابن نجار گويد كه فن تاريخ نويسى به او ختم گرديده است. از ابوحسين احمد بن محمد بن نقور و ابوالفوارس طراد زينبى و ديگران حديث شنيد. ابوالقاسم ابن عساكر از او روايت كرده است. وى سرانجام در بغداد از دنيا رفت و كنار پدرش، در مقبره ى ابوالعباس ابن سريج، دفن گرديد. از آثارش: ذيلى بر «تاريخ طبرى»؛ ذيلى بر «تاريخ ابوشجاع روذ راورى وزير»؛ «عنوان السير فى محاسن البدو والحضر»؛ «اخبار الوزراء»؛ «طبقات الفقهاء»؛ «اخبار دولت سلطان محمد و محمود»؛ «امراء الحج»، از زمان حضرت رسول اكرم (ص) تا روزگار مؤلف؛ «فرائد التاجى»، در شرح «فرايض السراجى»؛ «المعارف المتاخرة»، در تاريخ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (128 -127/ 7)، بزرگان و سخن سرايان همدان (174 ،172/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى

(136 -135/ 6)، الكامل (325/ 8)، كشف الظنون (1175 ،1105 ،298 ،30)، لغت نامه (ذيل/ همدانى)، المنتظم (227/ 10)، الوافى بالوفيات (38 -37/ 4)، هديةالعارفين (85/ 2).

همداني، ابوالعلاء حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(569 -488/ 483 ق)، مقرى، حافظ، محدث، مفسر، اديب، نحوى، لغوى و زاهد. شيخ همدان و امام العراقين در قراآت بود. در همدان به دنيا آمد. در طلب علم مسافرت هاى بسيارى نمود. علم قرائت را نزد ابوعلى حداد اصفهانى و ابوالعز قلانسى و ابوعبداللَّه بارع حسين دباس و ابوبكر مزرفى فراگرفت و در همدان از عبدالرحمان بن حمد دونى و در اصفهان از محمود اشقر و ابوعلى حداد اصفهانى و در بغداد از ابوالقاسم بن بيان و ابن حصين و ابوعلى ابن مهدى و ابوعلى بن نبهان و در خراسان از ابوعبداللَّه فراوى حديث شنيد. آنگاه به همدان بازگشت و تا پايان عمر در اين شهر زندگى نمود. او در علم تفسير، حديث، انساب و تاريخ متبحر بود. ابواحمد بن سكينه و ابوالحسن ابن دباس و محمد بن محمد بن كيال علم قرائت را در نزد وى فراگرفتند. شيخ منتجب الدين، صاحب «الفهرست»، نيز از شاگردان وى بود و كتاب «الهادى» را نزد او خواند. منتجب الدين استادش ابوالعلاء را صدرالحفاظ و در علم حديث و قرائت علامه معرفى كرده است. فرزندانش، احمد و عبدالبر و فاطمه، و نوادگانش، قاضى على و محمد و عبدالحميد پسران عبدالرشيد بن على بن بنيمان، و ابوالمواهب ابن صصرى و عبدالقادر حافظ و يوسف بن احمد شيرازى حافظ و محمد بن محمود حمامى و عتيق بن بدل مكى و جماعتى ديگر از وى حديث شنيدند. ابوالحسن ابن المقير از وى اجازه ى روايت داشت و شيخ هاشم بن

محمد در «مصباح الانوار» خويش از وى روايت كرده است. در «معجم الادباء» وفات وى 599 ق آمده است. از آثارش: «زاد المسافر»، در پنجاه مجلد؛ «غايةالاختصار»، در قراآت دهگانه؛ «الهادى الى معرفة المقاطع والمبادى»، در وقوف قرآن؛ «الانتصار فى معرفة قراء المدن والامصار» كه «طبقات القراء» است؛ «مفردات القراء»؛ «مولد اميرالمؤمنين (ع)»؛ كتاب «الادب فى حسان الحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (195/ 2)، اعيان الشيعه (634/ 4)، ايضاح المكنون (715/ 2 ،606/ 1)، بزرگان و سخن سرايان همدان (128 -126/ 1)، تذكرةالحفاظ (1328 -1324/ 4)، الذريعه (151 -150/ 25 ،8/ 12)، روضات الجنات (87 -86/ 3)، ريحانه (206/ 7)، سيرالنبلاء (47 -40/ 21 ،304/ 19)، شذرات الذهب (232 -231/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 54 -53/ 6)، طبقات الحفاظ (498 -497)، طبقات المفسرين داودى (131 -128/ 1)، العبر (56/ 3)، فهرست منتجب الدين (66 -65)، الكامل (129/ 9)، كشف الظنون (2026 ،1773 ،1387 ،1189 ،1106 ،946 ،114)، معجم الادباء (52 -5 / 8)، معجم رجال الحديث (284 -283/ 4)، معجم المؤلفين (198 -197/ 3)، المنتظم (518/ 10)، هديةالعارفين (280/ 1).

همداني، ابوالفرج حمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز ح 400 ق)، مقرى و شاعر. در علم قراآت متبحر بود. وى صاحب كتاب «كنز المقرئين فى الوقف والابتداء» است كه آن را از كتابهاى مهم در زمينه ى قراآت به شمار آورده اند. در حاشيه ى «الوافى بالوفيات» به نقل از «طبقات القراء» آمده كه جزرى وى را زنده ى حدود 400 ق مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (303/ 2)، دميةالقصر (523 -522/ 1)، معجم المؤلفين (74/ 4)، الوافى بالوفيات (157/ 13).

همدانيان، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كارخانه دار بزرگ، مالك و ثروتمند معروف اصفهان در 1280 ش در اصفهان تولد يافت. پدرش پيشه ور كم بضاعتى بود كه حتى نمى توانست عائله خود را اداره كند و به همين سبب فرزندان خود از جمله على را براى مدت كوتاهى به مكتب خانه فرستاد كه فقط خواندن و نوشتن و حساب سياق و قرآن بياموزد. آنگاه او را به شاگردى در بازار اصفهان فرستاد. على چند سالى پادو و شاگرد در چند مغازه شد. تدريجا بعضى از كسبه او را شناختند و با كمك و مساعدت تنى چند از آنان دكه اى در بازار اصفهان برايش دائر كردند. ابتدا دكه او خرازى بود ولى پس از چندى تبديل به پارچه فروشى شد و قدك و متقال و گاهى چيت مخصوص اصفهان را به فروش مى رسانيد و پارچه هاى خود را به آنها مى فروخت و در عوض به جاى پول، گند و جو و مويز ميوه جات خشك تحويل مى گرفت. چندين سال كار او به همين وضع ادامه داشت تا اينكه يكى دو كارخانه بزرگ در اصفهان تأسيس شد و محصولات آن به بازار آمد و او داوطلب فروش اينگونه محصولات گرديد. حاج محمد حسين كازرونى صاحب يكى از آن

كارخانجات در دادن اعتبار و پارچه و كمك به همدانيان دريغ نمى كرد و اولين قدم پيشرفت او از همين جا شروع شد و روز به روز كار او رونق گرفت تا اينكه مغازه بزرگترى در بازار اصفهان براى خود تدارك ديد و همه سال از سودى كه عايد او مى شد در اطراف شهر به خريد باغ و زمين زراعى مى پرداخت. وقتى تعداد كارخانجات نساجى در اصفهان رو به ازدياد نهاد او از مشتريان پروپا قرص بود و بعضى از محصولات كارخانجات را پيش خريد مى كرد و محصول كارخانه را نقد و اقساط مى فروخت و از اين راه درآمد او رو به افزايش نهاد به طورى كه در سى سالگى بازرگانى سرشناس و معتبر شد و خود به فكر تأسيس كارخانه نساجى افتاد. اولين كارخانه اى كه بنياد نهاد كارخانه نساجى صنايع پشم بود كه با مشاركت جند نفر دائر كرد. محصولات كارخانه پتو و پارچه هاى پشمى بود كه در آن ايام ارتش از خريداران عمده آن كالاها بود. بعد از 1320 همدانيان به فكر ايجاد يك واحد نساجى ديگر افتاد و نزديك دروازه شيراز زمينهاى زيادى خريدارى كرد و كارخانه عظيمى كه محصولات آن پارچه هاى نخى بود دائر كرد و براى بهبود محصولات از كارشناسان خارجى استفاده مى نمود. سرانجام تعداد ماشينهاى بافندگى از يك هزار و دويست دستگاه تجاوز كرد و توليد كارخانه روزانه به يكصد هزار متر پارچه نخى رسيد. سومين كارخانه اى كه همت به ايجاد آن كرد كارخانه عظيم سيمان اصفهان بود. بعد از استوارى آن واحد بزرگ صنعتى كارخانه قند اصفهان را كه مقدمات آن توسط ديگران فراهم شده بود خريدارى نمود و

با مراقبت دقيق خود همه را به نحو احسن اداره مى نمود. از 1330 على همدانيان در رأس تمام كارخانه داران اصفهان قرار داشت. ملك دارى و كشاورزى و بورس بازى زمين از ديگر كارهاى او بود. در 1339 به رياست سنديكاى صنايع اصفهان برگزيده شد و صاحبان صنايع از فكر و راهنماييهاى او استفاده نموده و در صورت بروز اشكالات مالى از وى كمك مى گرفتند.

فشاركار از يك طرف و مشكلات كارگرى از طرف ديگر و مقيد نمودن وى كه بايد از مديران شايسته در واحدهاى خود استفاده كند او را رنجيده خاطر ساخت. به بيمارى قلبى دچار شد و در زمستان 1342 در حالى كه تمام روز را مشغول كار بود شب هنگام دچار حمله قلبى گرديد و در دم جان سپرد. على همدانيان بازرگانى آگاه و بصير بود و در حفظ مال و ازدياد آن جدا مى كوشيد. در زندگى شخصى فوق العاده ممسك و خسيس مى بود. هرگز همسرى انتخاب نكرد و بلاعقبه درگذشت. پس از او برادر اعيانيش به نام حسين جانشين او شد. روزى كه درگذشت ثروت او را بانكها حدود يك ميليارد برآورد نمودند كه در آن تاريخ، اول بازرگان و سرمايه دار ايران بود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

همدم سمناني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مورخ، شاعر. وى در خدمت شاهزاده محمد ولى ميرزا (وف 1244 ش)، والى سمنان و خراسان بود و منصب صندوق دارى و وقايع نگارى داشت. وى كتاب تاريخى به نام «بدايع الوقايع» در خصوص دولت قاجار و وقايع خاصه ى شاهزاده محمد ولى ميرزا نوشت. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (2104 -2103/

3)، الذريعه (1301/ 9)، سفينةالمحمود (588 -587/ 2)، گلزار جاويدان (1756/ 3)، لغت نامه (ذيل/ همدم سمنانى)، مجمع الفصحا (1184/ 6).

يابري محمد، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق يابري محمد

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/12/12

زندگينامه علمي

اينجانب صادق يابري محمد فرزند محمد بعد از اخذ ديپلم و در سال 60 وارد حوزه علميه قم شدم. دروس مقدماتي را در مدرسه «امام صادق (ع) شاه ابراهيم، نيروگاه (مدرسه مرحوم آقاي خلخالي)» گذراندم؛ آن هم در ايام اوج جنگ و دفاع. آنگاه دروس سطح عاليه را در فيضيه و مدرسه مرحوم آيةالله گلپايگاني و ... با اساتيد چون: «آيه الله بني فضل»، «صالحي مازندراني» و ... و دروس جانبي همچون: رجال، درايه و نهج البلاغه به ترتيب آيات عظام: «سبحاني»، «مرحوم فاضل لنكراني» و علوم قرآن و حديث: مرحوم «آيةالله محمد هادي معرفت» و ... و همچنين دروس خارج حدود 10 سال با آقايان: «آيةالله مكارم شيرازي»، «وحيد خراساني»، «موسوي اردبيلي» و ... گذراندم.

و در همين ايام، ليسانس: (زبان و ادبيات عرب) و فوق ليسانس: (الهيات و معارف اسلامي گرايش علوم قرآن و حديث) را از دانشگاه اخذ كردم. و در همين ايام فعاليت پژوهشي، حديث، علوم قرآن و مقالات و نوشتن كتاب را شروع كردم كه متاسفانه به علت عدم تمكن مالي نتوانستم آنها را چاپ كنم. همچنين به فعاليت تدريس در مراكز علمي حوزوي و دانشگاهي با اخذ مجوز تدريس در دانشگاه پرداختم و در همين مدت در سال 76 - 75 به آفريقا جهت كارشناسي، تدريس، مديريت و تبليغ ايام مخصوص پرداختم. همچنين به فعاليت به عنوان استاد راهنما و داور در

جامعة الصطفي مدرسه عالي فقه و معارف پرداختم.

ياوري سرتختي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد ياوري سرتختي

محل تولد : كامياران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/9/20

زندگينامه علمي

اينجانب در آذرماه سال 1354 در خانواده اي مذهبي از استان كرمانشاه به دنيا آمده و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و راهنمايي، در آشنايي با حوزه علميه و راهنمايي و مشورت هاي پدر و مادر، معلمان و روحانيون اعزامي از قم علاقمند به تحصيل در حوزه علميه شدم. در سال 1370 در حوزه علميه همدان «مدرسه آخوند ملاعلي» و كرمانشاه «مدرسه امام صادق (ع)» و «مدرسه حاج شهبازخان» از محضر بزرگاني چون «آية الله حاج مجتبي حاج آخوند» و «آية الله نجومي كرمانشاهي» بهره برده و در سال 1379 جهت تكميل سطوح عاليه به حوزه علميه قم مهاجرت و در درس اساتيدي چون: حجت الاسلام «احدي»، «حسيني خراساني» و «ميانجي» حضور يافته و اكنون از وجود آيات عظام: «سبحاني»، «مقتدايي» و «مكارم شيرازي» در دروس خارج فقه و اصول بهره مي برم.

با آغاز ورود به شهر مقدس قم، در جهت بالابردن سطح كمي و كيفي علوم اسلامي و انساني در كنار دروس حوزوي به رشته تاريخ اسلام علاقمند و در مؤسسه آموزشي، پژوهشي امام خميني (ره) به تحصيل در مقطع كارشناسي پرداختم. با فراغت از تحصيل در سال 1382 - 1383 با توجه به نياز فرهنگي و علمي دانشگاهها به مدت 2 سال با سمت «معاونت نهاد نمايندگي رهبري» و «مدرس دروس معارف اسلامي در دانشگاه شهركرد» به فعاليت مشغول بودم. اما پس از شركت در آزمون كارشناسي ارشد در رشته (تاريخ تشيع) در همان مركز،

به قم مراجعت و در اين مدت علاوه بر تلاش علمي و تأليف چندين مقاله علمي، تخصصي و ترويجي در نشريات مختلف، به امر مقدس تبليغ در دانشگاههاي سراس كشور نيز مي پردازم.

يحياي سيفي قزويني، علاءالدين امير يحيي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(962/ 960 -885 ق)، مورخ، نويسنده و شاعر. مشهور به يحياى معصوم. از سادات محتشم قزوين و از پيشوايان اهل تسنن و از رجال دربار صفويه بود. وى از علوم عقلى و نقلى بهره مند و در تاريخ نگارى ماهر بود. او و خاندانش به علت تعصب در تسنن، نزد شاه طهماسب محبوبيتى نداشتند و به همين دليل نيز مير يحيى اموالش را از دست داد و در زندان اصفهان درگذشت. صاحبان «الذريعه» و «صبح گلشن» سال مرگ وى را 901 ق ذكر كرده اند. از آثار وى: «لب التواريخ»، در تاريخ عمومى، به نام بهرام ميرزا، فرزند شاه اسماعيل و مشتمل بر چهار قسمت: 1- در بيان هدايت معصومين (ع) 2- در ذكر پادشاهان قبل از اسلام 3- در ذكر جمعى از حاكمان بعد از اسلام 4- در ذكر پادشاهان خاندان صفويه؛ «مختصرالتواريخ»، تكميل كننده «لب التواريخ» و به نام شاه طهماسب. در «لغت نامه» دو كتاب به نام «شرح كبير» و «شرح صغير» به او نسبت داده شده و آمده كه دومى را در 775 ق به پايان رسانيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1639 -1634/ 5)، تاريخ نظم و نثر (823 ،433 ،354)، الذريعه (285/ 18 ،1310/ 9)، صبح گلشن (613)، عالم آراى عباسى (54 ،27/ 1)، فرهنگ سخنوران (1012)، كاروان هند (1160 -1159/ 2)، كشف الظنون (1547)، لغت نامه (ذيل/ يحيى)، مينودر (878 -877/ 2)، هفت اقليم (177

-176/ 3).

يزدي غياث الدين،علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم و نهم ق)، نويسنده و مورخ. وى مؤلف «روزنامه غزوات هندوستان» است. در سفرى كه در 801 ق به همراه تيمور به هندوستان رفته، اين كتاب را در تاريخ آن سفر نوشته كه در پطروگراد به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (250)، الذريعه (270 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (164 / 4).

يزدي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(551 -474/ 473 ق)، فقيه شافعى، مقرى و محدث. معروف به ابن محمويه. در يزد به دنيا آمد و ساكن بغداد بود. قرآن را در اصفهان بر ابوالفتح حداد و ابوسعد مطرز تلاوت نمود و حمزة بن قبيطى و عبدالعزيز بن ناقد و على بن دباس بر وى تلاوت نمودند. او در بغداد، شهر دون، همدان، اصفهان، بصره، كوفه و مكه از حسين بن حسن بن جوانشير و ابوالمكارم محمد بن على بن حسن فسوى مقرى و محمد بن حسين بن بلوك صوفى و غياث بن ابومضر اصفهانى و محمد بن محمود ثقفى و ابن طيورى و ابن خشيش و ابوالحسن بن علاف و ابوالقاسم ربعى و ناصر بن مهدى و احمد بن محمد بن مردويه و جماعتى ديگر حديث شنيد. وى «سنن» نسائى را از عبدالرحمان بن حمد استماع نمود. ابواحمد بن سكينه و ابن اخضر از وى روايت كرده اند. فقه را در واسط از ابوعلى فارقى و در بغداد از ابوبكر شاشى فراگرفت. وى صاحب تصانيفى در زمينه فقه و حديث مى باشد و در زهد نيز صاحب اثر است. در «طبقات الشافعيه» اسنوى تحت نام على بن حسين بن احمد يزدى و در «شذرات الذهب» تحت عنوان بزدى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:انساب سمعانى (690/ 5)، سيرالنبلاء (336 -334/ 20)، شذرات الذهب (159/ 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (319/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (211/ 7)، العبر (15 -14/ 3)، معجم المؤلفين (14/ 7)، النجوم الزاهرة (310/ 5)، هديةالعارفين (698/ 1).

يزدي، معين الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ف. 789 ه.ق) مؤلف كتاب «مواهب الهى» كه تاريخى است درباره خاندان مظفرى از آغاز تا هنگام جنگ شاه شجاع و برادرش شاه محمود كه به سال 757 ه.ق اتفاق افتاده است. معين الدين در شيراز مجلس درس داشته و گاه ممدوح وى شاه شجاع در مجلس درس وى حاضر مى شده. وى مدتى در كرمان به مدرسى يكى از مدارس مشغول بود.

حاج معين الدين يزدى از دانشمندان روزگار محمدمظفر بوده و در سال 757 تاريخ آل مظفر را نوشته و به مواهب الهى موسوم ساخته و نيز كتابى به نام حدائق الحقايق در تفسير سوره يوسف دارد.

وى بنابر نقل جامع مفيدى اعلم علماء وافقه فقهاى زمان خود بوده و به تدريس علوم عقلى و نقلى اشتغال داشته است و در سال 780 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

يشيل كايا، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رضا يشيل كايا

محل تولد : تركيه- استانبول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

عليرضا يشل كايا 172 در تركيه به دنيا آمدم در منطقه توزلجا دوران دورسي ابتدائي را تمام كردم در تاريخ 1984 به استانبول رفتم در استانبول تحصيل را در رشته تخصوصي ماكينا و تكنولوژي ادامه تحصيل دادم مايثق وقالب گيري يعني علوم مادر تكنولوژي را ياد گرفتم هم درس خواننده ام به مدرسه رفتم در كنار اين درس به ورزش علاقه مند شدم به عنوان كاراته به قول مشهور دان 2 رسيده ام در تركيه 64 كيلوگرم مسابقه داده و نفر دوم شدم ولي با توجه به اين كه خانواده ام استانبول نبودند بنده الحمدلله در كنار مسجد زينبيه زندگي مي كردم به مسجد زينبيه رفت

و آمدم مي كردم كه اهل نماز بودم و يك جوان مومن و خدا شناسي بودم حركتهاي انقلاب اسلامي را از نزديك دنبال ميكردم بعد از يك مدتي به سربازي رفتم سربازي در تركيه 18 ماه بوده ولي الحمدلله سربازي سه ماه كمتر شده بنده يك ماه را هم مرخصي استفاده نكرده بودم كه روي هم رفته 4 ماه كمتر شده و زودتر انجام وظيفه را تمام كردم بعد از 4 ماه در سال 1373 به تاريخ ايران به ايران آمدم الان كه تاريخ 25/1/1386 است در ايران هستم الان در مدرسه مباركه شهابيه زبان فارسي را گذراندم بعد در مدرسه مباركه مومنيه رفتم بعد از آن به مدرسه مباركه امام خميني ره بعد از آن به مدرسه نجفي مرعشي و بعد از آن به مدرسه مباركه حجتيه رفتم در مدرسه مباركه مومنيه از اساتيد چون آقاي قمي كه الان در دفتر رهبري هستند و آقايان صدريان ، اميني ، تهراني ، مظفري ، ذاري، ذاكري ، ايرام فر ، احمدي ، محامي كه مدير مدرسه مباركه حجتيه هستند و آقاي محسن قرائتي دو ماه از محضرشان استفاده كردم از محضر آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله بروجردي و اساتيد ديگر سه سال درس خارج استفاده نمودم و پايان نامه نوشتم به عنوان ترجمه وتحقيق بلاغت قبول شدم واز بيست ، 18 گرفتم آن را به صورت كتاب چاپ كرده ام الان بعضي از نواقص برنامه مركز را دارم به اتمام ميرسانم و 4 امتحان ديگر مانده كه مشغول تمام كردن آنها هستم كه بعد از آنها به دكترا راه مي يابم و مشغول

دكترا ميشوم فلسفه و منطق و تفسير و اصول و ادبيات را خوانده ام الان در اينترنت مشغول سخنراني هاي به زبان تركي استانبولي و زبان فارسي و عربي به حد توان صحبت كرديم و مشغول تبليغ هستيم و عاشق فلسفه منطق و تفسير اخلاق و تاريخ دوست دارم درباره بچه كتاب ترجمه كردم آماده چاپ هست . پايان نامه ام به عنوان كتاب شده مقاله هايم در مجله در آلمان به چاپ رسيده انشاء الله بيست روز ديگر آن مجله را به خدمتتان مياورم و در مورد اذان و اقامه مقاله هست ترجمه آماده چاپ هست.

يعقوبي، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول يعقوبي

محل تولد : بروجن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362 تحصيلات متوسطه را به پايان رساندم. در سال 1363 براي تحصيل در علوم حوزوي، در مدرسه اي با نام نامي «امام خميني (ره)» در يكي از كوچه هاي خيابان موسوم به باجك، به تحصيل در حوزه علميه قم مشغول شدم. پس از به پايان بردن دوره ادبيات، همزمان با تحصيل در (فقه و اصول) در موسسه «در راه حق»، الهيات و معارف اسلامي را شروع كردم. هنوز يك سال نگذشته بود كه به حكم وظيفه به شهرستان مراجعت و مدَّت دو سال مسئوليت اداره و تدريس در حوزه علميه خواهران را بر عهده گرفتم. پس از بازگشت از شهرستان، مجدداً در كنار دروس فقهي و اصولي، به آموزش «الهيات و معارف اسلامي» پرداخته و بعد از پنج سال در تيرماه سال 1374 فارغ التحصيل شدم.

علاقه مندي به رشته هاي علوم انساني، ما را به وادي «جامعه شناسي» كشاند. تحصيل

در اين رشته نيز 5 سال به طول انجاميد و بالاخره در تيرماه سال 1381، كارشناسي ارشد رشته «جامعه شناسي» را به پايان رساندم. هم اكنون مطالعات و تحقيقاتم، منحصراً در موسسه «آموزشي و پژوهشي امام خميني» از طريق گروه «تاريخ و انديشه معاصر» است. عضويت در اين گروه، تا كنون 4 سال به طول انجاميده است.

يعقوبي، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول يعقوبي

محل تولد : بروجن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362 تحصيلات متوسطه را به پايان رساندم. در سال 1363 براي تحصيل در علوم حوزوي، در مدرسه اي با نام نامي «امام خميني (ره)» در يكي از كوچه هاي خيابان موسوم به باجك، به تحصيل در حوزه علميه قم مشغول شدم. پس از به پايان بردن دوره ادبيات، همزمان با تحصيل در (فقه و اصول) در موسسه «در راه حق»، الهيات و معارف اسلامي را شروع كردم. هنوز يك سال نگذشته بود كه به حكم وظيفه به شهرستان مراجعت و مدَّت دو سال مسئوليت اداره و تدريس در حوزه علميه خواهران را بر عهده گرفتم. پس از بازگشت از شهرستان، مجدداً در كنار دروس فقهي و اصولي، به آموزش «الهيات و معارف اسلامي» پرداخته و بعد از پنج سال در تيرماه سال 1374 فارغ التحصيل شدم.

علاقه مندي به رشته هاي علوم انساني، ما را به وادي «جامعه شناسي» كشاند. تحصيل در اين رشته نيز 5 سال به طول انجاميد و بالاخره در تيرماه سال 1381، كارشناسي ارشد رشته «جامعه شناسي» را به پايان رساندم. هم اكنون مطالعات و تحقيقاتم، منحصراً در موسسه «آموزشي و پژوهشي امام خميني» از طريق گروه

«تاريخ و انديشه معاصر» است. عضويت در اين گروه، تا كنون 4 سال به طول انجاميده است.

فلسفه - منطق

ابراهيم زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله ابراهيم زاده

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1336 هجري شمسي در حومه آمل به دنيا آمدم. دوران تحصيلي شش ساله ابتدايي و سه سال تحصيلي در دبيرستان را در شهرستان آمل گذرانيدم و در سال تحصيلي 1352 براي شروع تحصيلات علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. به استثناي چند سالي كه در خلال مدت تحصيل در قم به خاطر مبارزات سياسي پيش از انقلاب (حدود دو سال و اندي) تبعيد به ارتش و در زندان گذرانيدم. و پس از انقلاب نيز چند سالي به ماموريت هاي تبليغي، رزمي در پشت جبهه و ارگان ها و نهادها به ويژه در مراكز سپاه عزيمت كردم، بقيه ايام و سال ها را در حوزه علميه قم به تحصيل، تحقيق، تدريس و نگارش آثار علمي مشغول بوده و هستم .

تا سال 1368 سطوح مقدماتي، متوسط و عالي دروس حوزوي را به پايان بردم و از اين سال در دروس خارج فقه اصول و دروس معقول از منطق، كلام، فلسفه و عرفان شركت كردم و در مجموع، علاوه بر اينكه حدود يك دوره دروس خارج فقه و اصول فرا گرفتم، در رشته معقول نيز كتاب هاي زيادي نظير : شرح تجريد، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، المنطق مرحوم مظفر، بخش هايي از شرح منظومه سبزواري، الهيات، شفا و شرح اشارات شيخ الرئيس ابن سينا، اسفار اربعه ملاصدرا (به ويژه جلدهاي اول تا سوم و ششم و هفتم) و غير آن

را نزد اساتيد عاليقدر فرا گرفتم. اساتيد مهم دروس منقول و معقول اينجانب عبارتند از آيات عظام : صالحي مازندراني، اعتمادي، ستوده، جعفر سبحاني، فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، جوادي آملي، حسن زاده آملي، دوزدوزاني، پاياني و وجداني فخر. دوره چهار ساله تخصصي علم كلام و عقايد را (از سال 1373 لغايت 1377) طي كردم. تبليغات منبري را از سال هاي اول انقلاب آغاز كردم و همچنان ادامه دارد. تدريس در برخي از مراكز آموزش عالي، مراكز سپاه، بعضا حوزه و دانشگاه، را از سال هاي حدود 1360 و پس از آن آغاز كردم و به طور متناوب ادامه دارد .

به دليل اشتياق زياد به نوشتن و نويسندگي و نيز پژوهش، از سال هاي آغازين طلبگي نگارش و نويسندگي را شروع كردم و از سال 1371 با ورود به پژوهشكده تحقيقات اسلامي در قم، كار نوشتن به طور رسمي و جدي شروع شد و تاكنون بيش از 50 كتاب و مقاله به چاپ رسانيدم. برخي از كتاب ها و مقالاتي را كه در كتاب سال حوزه و همايش هاي علمي و ... برگزيده شده است، از جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد :

1. كتاب حاكميت ديني، كه به عنوان يكي از كتب برگزيده كتاب سال حوزه علميه (سال 1378) انتخاب گرديد .

2. مجموعه آثار اينجانب در همايش پاسداران اهل قلم در سال 1383 در تهران از ميان حدود 75 كتاب و مقاله علمي در رشته هاي مختلف، برگزيده شد . (البته در رشته فلسفه و كلام) و در رديف آثار برگزيده و ممتاز مورد تشويق قرار گرفته و جوايزي اهدا كردند .

ابراهيم نژاد، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا ابراهيم نژاد

محل تولد : سبزوار بخش ديوانخوي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا ابراهيم نژاد در سال 1344 وارد حوزه علميه سبزوار شدم و ادبيات عرب را مطابق برنامه هاي موجود آغاز و ادامه دادم كه تا سال 1351 ادامه داشت به موازات آن درس هاي كلاسيك را نيز تا دوره دبيرستان سپري نمودم.

در سال 1351 وارد حوزه علميه تهران شدم و تا سال 1354 دروس حوزوي (ادبيات، فقه و اصول) و دبيرستان را ادامه دادم و در اواخر سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم دوره سطح و پس از آن دوره خارج فقه و اصول و فلسفه اسلامي را گذراندم، اين برنامه پيش از انقلاب، دوران انقلاب و پس از پيروزي انقلاب تا سال 1370 ادامه داشت و در نتيجه ادبيات، منطق، معاني بيان، فلسفه اسلامي، فقه و اصول (دوره سطح و خارج) را تحصيل و قسمتي از اينها را تدريس نمودم. در سال 1370 ضمن ادامه دروس حوزه تدريس در دانشگاه (دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي و علامه طباطبايي و...) را نيز آغاز نمودم كه تاكنون ادامه دارد.

ابراهيمي ديناني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين ابراهيمي ديناني در سال 1313 در يك خانواده مذهبي در روستاي دينان در اصفهان چشم به جهان گشود، و پس از گذراندن تحصيلات ابتدائي به حوزه علميه وارد شد و تا درجه اجتهاد تحصيل خود را ادامه داد. سپس به تحصيلات دانشگاهي روي آورد و مدرك دكتراي فلسفه خود را از دانشگاه مشهد دريافت نمود(1355 ه.ش) وي مدتي درهمان دانشگاه حوزه علميه و نيز در دانشگاه تهران تدريس نموده است و هنوز در

دانشگاه تهران به فعاليت آموزشي خود ادامه مي دهد. تا كنون از وي چند اثر منتشر گرديده است كه مشهورترين و جديدترين آنها كتاب سه جلدي دفتر عقل و آيت عشق مي باشد. ككتاب(ترجمه) "ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام" و كتاب"دفتر عقل و آيت عشق" (تاليف)غلامحسين ابراهيمي ديناني ، يه ترتيب در دورهاي هفدهم و بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.وي برگزيده همايش طرح سپاس درسال 85 در فرهنگسراي سينا مي باشد. ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه اسلامي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : غلامحسين ابراهيمي ديناني در سال 1321 در يك خانواده مذهبي كه ساكن يكي از روستاهاي تابع شهر اصفهان، بنام دينان بود، بدنيا آمد. اعضاي خانواده او همگي متصديان كارهاي دولتي يا بازاري بودند و چندان توجهي به علم بويژه فلسفه اسلامي نداشتند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامحسين ابراهيمي ديناني تحصيلات ابتدائي خود را در اصفهان به پايان رساند و سپس دوره فقه اصول و ادبيات را در حوزه علميه گذراند و تحصيل دروس ديني را تا دوره اجتهاد طي كرد. اما مدتي بعد تصميم گرفت كه به تحصيل در دانشگاه بپردازد، حاصل اين تصميم و تلاشهاي پيگير وي احزار درجه دكتري فلسفه از دانشگاه تهران در سال1355 ه.ش بود.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامحسين ابراهيمي ديناني از كودكي به درس و كتاب علاقمند بود. وي هنگامي كه در حوزه

دروس فقه، ادبيات منطق بلاغت و اصول را مي گذراند فلسفه را قويتر از كلام يافت و به مطالعه آن پرداخت. دكتر ديناني درباره فضاي حوزه ها در آن روزگار مي گويد كه اين مراكز از فضايي بسته اما پر معنويت برخوردار بوده اند. با اين وجود وي شيوه زندگي درحوزه را نمي پسنديد، اما به علوم آن علاقمند بود. از اين رو وارد دانشگاه شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامحسين ابراهيمي ديناني هنگامي كه در حوزه به تحصيل مي پرداخت در همان مركز نيز سطوح پايين تر علومي چون فقه، اصول، منطق، فلسفه و ادبيات را تدريس مي كرد. از اين گذشته ظاهراً در همان زمان به تمرين و آموختن زبان عربي مي پرداخت. تا آنجا كه بعدها توانست چند كتاب عربي را ترجمه نمايد.

استادان و مربيان : غلامحسين ابراهيمي ديناني ،تحصيلات خود را در حوزۀ علميه اصفهان نزد استاداني چون شيخ محمد علي حبيب آبادي و حاج شيخ عباسعلي اديب حبيب آبادي آغاز كرد. آنگاه براي ادامه تحصيل عازم قم شد. دروس سطح را نزد اساتيدي مانند مرحوم مجاهدي، سلطاني طباطبايي، فكور يزدي و آقا شيخ عبدالجواد اصفهاني گذراند و مدتي هم درس خارج مرحوم آية الله بروجردي شركت كرد. اصول را نيز نزد مرحوم سيد محمد داماد خواند اما بيشترين مدت تحصيل خارج فقه و اصول را در درس امام خميني (ره) سپري كرد. وي از محضر استاد علامه طباطبايي نيز بهره برده است كه از آن دوران مي گويد: "در همان ايام-تحصيل در حوزه علميه قم- ضمن اين كه در درس هاي خارج فقه و اصول شركت مي كردم در درس هاي فلسفه علامه طباطبائي

نيز حضور پيدا مي كردم. علاوه بر درس هاي روزانه خود كه غالباً تدريس كتاب اسفار ملاصدرا و شفاي ابن سينا را شامل مي شد جلسه هاي خصوصي تدريس فلسفه در شب هاي پنج شنبه و جمعه را به عهده داشت كه بنده نيز در آن جلسات شركت فعال و مداوم داشتم علامه طباطبائي در هر سال چند ماه نيز در شب هاي جمعه به تهران مي رفتند و با پرفسور هانري كرسي فرانسوي در موضوعات مختلف ديني و فلسفي به گفتگو مي پرداختند اين بنده به همراه مرحوم علامه به تهران مي رفتم و در آن جلسات شركت مي كردم " وي از آغاز تحصيل در اصفهان، فراگيري فلسفه را نيز نزد شخصي به نام ضياءپور شروع كرد و پس از عزيمت به قم بلافاصله به درس مرحوم علامه طباطبايي وارد شد و در حلقه خصوصي شاگردان ايشان نيز قرار گرفت. ايشان در كنار فلسفه اسلامي، تاريخ فلسفۀ غرب را نيز نزد مرحوم دكتر غلامحسين صديقي فرا گرفت.

وقايع ميانسالي : غلامحسين ابراهيمي ديناني در سال 1345 به دانشگاه تهران راه يافت. پس از اخذ مدرك كارشناسي در رشتة فلسفه به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد. تا سال 1351 تهران بود. در سال 1352 از رسالة دكتري خود دفاع كرد. تا سال 1361 در دانشكدة الهيات دانشگاه فردوسي مشهد مشغول تدريس بود و پس از انقلاب شكوهمند اسلامي به عضويت هيئت علمي دانشگاه تهران درآمد. خروج غلامحسين ابراهيمي ديناني از حوزه علميه و ورود به دانشگاه مشهد( 1355 ه.ش) براي تدريس يكي از تحولات و تغييرات مهم در شيوه زندگي وي بود كه طرز فكر وي به شيوه هاي تحقيق دانشگاهي سوق داد. با اين وجود به

فلسفه و كلام اسلامي وفادار ماند و مضامين اين علوم ذهن او را به خود مشغول مي نمود. وي در زمان تدريس در دانشگاه مشهد، مقالاتي را براي روزنامه ها و مجلات دانشكده تحرير مي نمود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پس در حدود سالهاي 1355-56 با انجمن فلسفه ايران به رياست دكتر سيد حسين نصر همكاري و رفت و آمد داشت چنانكه توسط همان مركز رسالة دكتراي خود تحت عنوان قواعد كل فلسفه را در سه جلد به چاپ رساند. وي هم اكنون استاد فلسفه دانشگاه تهران مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : غلامحسين ابراهيمي ديناني در حين تحصيل در حوزه علميه، دروسي چون فقه، اصول، ادبيات منطق و فلسفه و ادبيات را تدريس مي نمود. در حدود سالهاي 56-1355 نيز هنگامي كه وي به تازگي رساله دكتري خود را نوشته بود، در دانشگاه فردوسي مشهد تدريس مي كرد. وي در سال 1362 به دانشگاه تهران منتقل شد و تا هم اكنون در گروه فلسفه آن دانشگاه به تدريس فلسفه اشتغال دارد در خلال اين مدت علاوه بر كار تدريس به تأليف كتاب هائي در زمينه هاي مختلف فلسفي مبادرت كرده است.

شاگردان : غلامحسين ابراهيمي ديناني چون از جواني به تدريس مي پرداخت، بدليل فاصله سني كمي كه با شاگردان خود داشت روابط بسيار نزديكي با آنان برقرار نمود. امروزه نيز همان صميميت ميان استاد و دانشجويان وي برقرار است. و بيشتر فارغ التحصيلان فلسفه دانشگاه تهران از شاگردان او بشمار مي روند.

همفكران فرد : دكتر عبدالكريم سروش، دكتر نصر ا.. پورجوادي، دكتر مصطفي محقق داماد و دكتر شهرام پازوكي نيز همانند دكتر ديناني سالها به تحقيق در

زمينه فلسفه اسلامي پرداخته اند. درحوزه پژوهشي در عقايد فرقه هاي گوناگون نيز با كساني چون علي اكبر مدرس يزدي اشتراكات فكري دارند.

آرا و گرايشهاي خاص : غلامحسين ابراهيمي ديناني، فلسفه را پاسخگوي مهمترين و عمده ترين پرسشهاي انسان درباره معني هستي و حيات مي داند از نظر وي تفاوت فيلسوف با مردم عادي در اين است كه از خارج از روز مرگي به زندگي مي نگرد و درباره آن مي پرسد.

جوائز و نشانها : كتاب(ترجمه) "ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام" و كتاب"دفتر عقل و آيت عشق" (تاليف)غلامحسين ابراهيمي ديناني ، يه ترتيب در دورهاي هفدهم و بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.وي برگزيده همايش طرح سپاس در سال 85 در فرهنگسراي سينا مي باشد. ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

چگونگي عرضه آثار : ابراهيمي ديناني در سمينارها و همايشهاي متعدد داخلي و خارجي شركت جسته و مقالات متعددي در حوزه هاي فلسفي و دين پژوهي به رشتة تحرير درآورده است. كتابهاي غلامحسين ابراهيمي ديناني در انتشارات انجمن فلسفه ايران، انتشارات طرح نو، و سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نشر شده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسماء و صفات الهي

ويژگي اثر : اين كتاب نيز از كتابهاي كلامي در باره توحيد و خداشناسي است.

2 دفتر عقل و آيت عشق

ويژگي اثر : جديدترين كتابي كه از دكتر ديناني منتشر شده است كتاب سه جلدي دفتر عقل و آيت

عشق است اين اثر در سه جلد به مقايسه عقل و عشق و بر شمردن تشابهات و تناقضات آنها مي پردازد. [غلامحسين ابراهيمي ديناني، دفتر عقل و آيت عشق، 3 جلد ، چاپ اول ، تهران: طرح نو، 1380، صفحات مقدمه ]،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. دفتر عقل و آيت عشق / تأليف غلامحسين ابراهيمي ديناني. - تهران: طرح نوح 3 ).1383 ج). كتابنامه به صورت زيرنويس. در اين سه مجلد كوشش وتلاش به عمل آمده تا نشان داده شود كه منشأ پيدايش عقل و عشق امري واحد و يگانه است و در پايان سير و سلوك و سرانجام تطورات و تكامل انسان نيز متحد و همراه خواهند بود. اين واقعيت نيز به هيچ وجه قابل انكار نيست كه در طي مراحل زندگي و برخي از مراتب هستي انسان، ممكن است عشق و عقل از يكديگر فاصله بگيرند و حتي به نكوهش شديد از يكديگر نيز زبان بگشايند. اين جدايي و فاصله اي كه ممكن است ميان عقل و عشق پيدا شود، به اختلاف و تفاوت در مراتب آنها مربوط مي گردد. يعني آنجا كه عقل در يك مرحله و موضع خاص متوقف گشته و از سير به مراتب بالاتر باز مي ماند، مورد نكوهش عشق واقع مي شود. چنانچه عشق نيز وقتي به امور پست و فرومايه تعلق پيدا مي كند و در آنجا وابسته و اسير شود، از نكوهشهاي عقل بر كنار نخواهد بود. قبل از اين دفترهاي سه گانه، كتاب ديگري تحت عنوان ماجراي

فكر فلسفي در جهان اسلام به خامة همين نگارنده در سه مجلد تنظيم يافته است. در آن دفترهاي سه گانه نيز ضمن اينكه به ماجراهاي عمده و مهم فكر فلسفي در جهان اسلام پرداخته شده، نزاع و كشمكش ميان متكلمان و متشرعان از يك سو و فلاسفه و حكما از سوي ديگر مورد بررسي قرار گرفته است. در آنجا نيز كوشش و تلاش به عمل آمده تا نشان داده شود كه ميان عقل و دين اختلاف و تضاد وجود ندارد و اگر در برخي موارد با نوعي تضاد و اختلاف روبرو مي شويم، بايد آن را نتيجة سوء فهم و كج تابيهاي ذهن و زبان انسان به شمار آوريم.

3 شرح فصوص الحكم مؤ يدالدين جندي

ويژگي اثر : تصحيح ،در سال 1361 نيز با همكاري زنده ياد استاد سيدجلال الدين آشتياني

4 شعاع انديشه و شهود در فلسفه سهروردي

5 قواعد كلي فلسفه در فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : رساله دكتراي وي بود كه ابتدا در انجمن فلسفه در يك جلد به چاپ رساند و مدتي بعد با افزودن مطالب تكميلي بدان، آنرا در سه جلد منتشر كرد.

6 ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه اي است از عربي در سه جلد درباره تاريخ فلسفه اسلامي و فيلسوفان مسمان. معاد از نظر حكيم زنوزي در بردارنده بحث هايي كلامي درباره حيات انسان پس از مرگ در تفكر اسلامي مي باشد.اين كتاب ، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام»: ماجراي

فكر فلسفي در جهان اسلام/ غلامحسين ابراهيمي ديناني – تهران: طرح نو، 1377 -2ج [ تاكنون]. هر انديش? فلسفي معمولاُ در نتيجه تعاطي و برخورد انديشه¬هاي گوناگون شكل مي گيرد و انديش? فلسفي در جهان اسلام نيز از اين قاعده بركنار نيست. اين كتاب شرح ماجراي پر نشيب و فراز فكر فلسفي در جهان اسلام است كه از ميان گروههاي متعدد و مخالف عبور كرده و بحرانهاي سخت و دشواري را پشت سر نهاده است. اين كتاب با رجوع به اصل نوشته هاي معارضان با فلسفه در جهان اسلام نگاشته شده و سعي بر اين بوده است كه ضمن بيان آراء معارضان، تلاش فلاسفه را براي پاسخگويي به ردّيات مخالفان منعكس كند و از اين رهگذر، خواننده را با سير شكل¬گيري انديش? فلسفي در فرهنگ اسلامي تا زمان حاضر آشنا سازد

7 معاد از نظر حكيم زنوزي

8 مقدمه بر مجموعه رسائل كلامي و فلسفي و ملل و نحل [ ديناني، حكايت عقل و عشق و فلسفه( مصاحبه)، فرهنگ و پژوهش،ص 32 ] و علي اكبر مدرس يزدي، مجموعه مسائل كلامي و فلسفي و ملل و نحل، با مقدمه دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني، صفحات مقدمه]

9 منطق و معرفت در نظر غزالي

ويژگي اثر : از كتابهاي حوزه غزالي شناسي بشمار مي رود.

10 نيايش فيلسوف

ويژگي اثر : مجموعه مقالاتي است كه دكتر ديناني از عربي ترجمه نموده كه عمدتا؛ً مباحثي در فلسفه اسلامي را مطرح مي نمايد.

11 وجود رابط و مستقل در فلسف? اسلامي

منابع زندگينامه :

1www.ketabesal.ir2بانك رسانه ها روزنامه همشهري 14-10-86 "زندگينامه غلامحسين ابراهيمي ديناني"3ديناني، حكايت عقل و عشق و فلسلفه( مصاحبه)، فرهنگ

و پژوهش، ص 324علي اكبر مدرس يزدي، مجموعه وسائل كلامي و فقهي و ملل و نحل، با مقدمه غلامحسين ابراهيمي ديناني، صفحات مقدمه5ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام در سه جلد و نيز معاد از نظر حكيم زنوزي و نيايش فيلسوف ( مجموعه مقالات عربي)

ابراهيمي فر، عبدالجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالجواد ابراهيمي فر

محل تولد : گنبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

استاد عبدالجواد ابراهيمي فرد در سال 1341 در خانواده اي روحاني و در روستاي نظام آباد از توابع شهرستان گنبد ديده به جهان گشود. سال اول و دوم ابتدايي را در زادگاه خود گذراند، آنگاه با هجرت به شهرستان گنبد ادامه تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در آنجا سپري نمود. پس از آن، دوران مقدماتي تحصيلات حوزوي خود را به مدت دو سال در مدرسه اي كه توسط والد معظم ايشان مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي اكبر ابراهيمي (طاب ثراه) در شهرستان گنبد (مدرسه علميه منتظريه) تأسيس شده بود، در محضر اساتيد بزرگواري همچون مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ حسن محدثي و مرحوم شهيد آيت الله مدني (ره) در آن زمان دوران تبعيد خود را در آن سامان مي گذراند به پايان برد.

آنگاه در سال 56 _ 57 با عزيمت به شهر قيام و اجتهاد (قم) نخستين گام هاي آشنايي با دروس متوسطه حوزه را در مدرسه رسالت برداشت؛ و نزد اساتيدي همچون آقايان: حجةالاسلام حسيني بوشهري (منطق را) و حجة الاسلام حاجياني (تبصرة المتعلمين را) و حجة الاسلام محمدي امام جمعه فعلي همدان (بخشي از شرح لمعه را)، حجة الاسلام باكوئي و مرحوم آيت الله سيد محمد جواد ذهني (بخشي از شرح لمعه را) و آيت الله استادى

و آيت الله سيدعلي حائري (حلقات اصول شهيد صدر را)، تلمذ نمود. در كنار منطق و فقه و اصول، مرحله مقدماتي آشنايي با فلسفه و روش نقد و بررسي تفسير را آغاز نمود. كتاب بداية الحكمه را نزد اساتيدي همچون آيت الله محمد يزدي و آيت الله ممدوحي آموخت. كتاب دراية الحديث را همراه با دروس شيوه نقد تفسير، در محضر آيت الله استادى فرا گرفت. دروس فقه و اصول پيشرفته مرحله سطح حوزه را در محضر اساتيد بزرگواري همچون: آيت الله اعتمادى، (بخش هاي عمده رسائل شيخ انصاري)، مرحوم آيت الله وجداني فخر (بخشي از رسائل شيخ انصاري) آيت الله پاياني و دوزدوزاني (مكاسب شيخ انصاري) را آموخت. كتاب كفاية الاصول را از دروس مضبوط مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني فرا گرفت.

همزمان با فراگيري دروس فقه و اصول، اقدام به فراگيري دروس فلسفه و معارف نمود. و از سال 58 با اساتيد بزرگواري همچون آيت الله محمدتقي مصباح يزدى، آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملى، آشنا شد.

در همان سال با عضويت در بخش آموزش موسسه در راه حق و شركت در درسهاي استاد مصباح فصل ديگري در مراحل تحصيل ايشان گشوده شد؛ و ادامه اين فصل در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) و موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) رقم خورد؛ پرونده اين فصل نوراني همچنان مفتوح مانده است. كتاب هاى نهاية الحكمه، دروس فلسفه، فلسفه اخلاق، برهان شفا، الهيات شفا مجلداتي از اسفار اربعه و يك دوره معارف قرآن را همراه با درس هاي اخلاق نزد استاد بزرگوار آيت الله محمدتقي مصباح يزدي فراگرفت. از ويژگي هاي اين فصل از

تحصيل، فراگيري برخي از رشته هاي علوم انساني همچون علوم سياسي و جامعه شناسي و نيز فراگيري زبان انگليسي و آشنايي با فلسفه غرب بود كه توسط اساتيد مجرب دانشگاهي انجام مي گرفت. كتابهاى تمهيد القواعد و شرح فصوص الحكم كه از كتاب هاى معتبر عرفان اسلامي است و جلد ششم اسفار اربعه را از دروس مضبوط آيت الله جوادي آملى استفاده كرد (فراگيري اين كتب جزء برنامه هاي موظفي گروه فلسفه موسسه در راه حق و بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) بود كه ايشان نيز عضو آن گروه بود).

در محضر آيت الله حسن زاده آملى در جلسات درس هيئت و نجوم شركت نمود و از لطايف سخن و پندهاي حكيمانه و عارفانه ايشان در شرح و تفسير برخي احاديث، در محافل خصوصي بهره برد.

سال تحصيلي 62 _ 63 با شركت در دروس خارج حوزه روند ديگري در مراحل تحصيل ايشان آغاز گرديد. اين روند تا سال 1375 ادامه يافت. هر چند طي اين مرحله با فراز و نشيب هايي همراه بود. شركت در درس خارج آيت الله العظمي وحيدخراسانى و آيت الله العظمي مظاهري ساختار بنيه فقهي و اصولي ايشان را در اين مرحله شكل داده است. شركت در دو دوره اصول آقاي مظاهري و شركت در درس فقه ايشان همچنين شركت در درس هاي اصول و فقه آقاي وحيد خراساني از ويژگي هاي اين مرحله از تحصيل ايشان به شمار مي آيد.

از همان آغاز دوران تحصيل، به تدريس كتابهايى كه خود فراگرفته بود پرداخت و تدريس را مكمل تحصيل خود قرار داد. كتابهاى جامع المقدمات، سيوطي، مغني، حاشيه، شرح لمعه، حلقات اصول شهيد صدر، اصول فقه و كفاية الاصول را به طور پراكنده

و خصوصي در حوزه تدريس نمود. علاوه بر آن، از سال 73 در مراكز علمى، فرهنگي و حوزوي به طور رسمي به تدريس علوم و معارف اسلامي پرداخت. از جمله:

الف) در مركز جهاني علوم اسلامى: (مدرسه حجتيه، مدرسه امام خميني (ره)، مدرسه مومنيه و مدرسه مرعشيه) به تدريس قواعد فقهيه، فقه مقارن، اصول مقارن و علوم سياسي، فلسفه و كلام (كتاب هاي تحرير بداية الحكمه و درآمدي بر آموزش عقايد تأليف خود ايشان) و حلقات اصول شهيد صدر (حلقه ثانيه و دو جزء حلقه ثالثه) پرداخت.

ب) در دانشكده تربيت مربي عقيدتي سياسي سپاه (دانشكده شهيد محلاتي قم) از سال 73 تا سال تحصيلي 79 _ 80 به تدريس فلسفه و كلام، كتابهاى: تحرير بداية الحكمه (تأليف خود ايشان) و درآمدي بر آموزش عقايد (تأليف خود ايشان) و نيز تدريس فلسفه اخلاق پرداخت.

ج) در اردوهاي بسيج دانشجويي (طرح ولايت) از سال 76 تا 83 در زمينه هاي مختلف علوم سياسى، معرفت شناسي و فلسفه اخلاق تدريس كرد.

د) در موسسه آموزشي پژوهشي امام خمينى(ره)، در زمينه هاي فلسفه و كلام، فلسفه اخلاق و اخلاق تدريس نموده و هم اكنون عضو هيئت علمي آن مؤسسه مي باشد.

در سال 1369 با ارائه دو مقاله به كنفرانس بين المللي انديشه اسلامي نخستين بار به تماشاي تفسير آيه شريفه «ن والقلم و ما يسطرون» نشست. مقاله «امام خميني (ره) و احياء حكومت اسلامي» و مقاله «امام خميني (ره) و اسلام ناب محمدي (ره)» نخستين مقالاتي بود كه نگاشت و از سوي كنفرانس انديشه اسلامي در سال 1369 انتشار يافت و روح خودباوري و اعتماد به نفس را بيش از پيش در ايشان زنده كرد.

از آن

پس فراخوان مجامع علمي و فرهنگي را در ارائه مقاله، بي پاسخ نگذاشت. مقاله «پژوهشي پيرامون حدوث و قدم جهان» را در سال 1372 به كنگره بين المللي شيخ مفيد (ره) ارائه كرد كه در مجموعه منشورات آن كنگره جهانى چاپ و منتشر گرديد. همچنين مقاله «اجتهاد و تقليد از ديدگاه شيخ اعظم انصاري (ره)» را در سال 1373 به كنگره جهاني شيخ اعظم انصارى عرضه نمود كه در كميته ويژه علمي با حضور آيات بزرگوار: آيت الله استادى، و آيت الله حاج شيخ محسن اراكي و جمعي ديگر از اساتيد فن بررسي و با دفاعيات نويسنده، براي چاپ و نشر توسط آن كنگره جهاني تصويب گرديد كه انتشار آن، نمايه اي از استعداد فقهي و اصولي ايشان قرار گرفت؛ و آغاز مباركي از يك دوران گرديد. نيز مقاله «تبيين فقهي ثابت و متغير» را در سال 74 به كنگره بررسي مباني فقهي امام خميني (ره)، نقش زمان و مكان در اجتهاد عرضه داشت كه در جلد چهارم از مجموعه مقالات كميته علمي كنگره مذكور به چاپ رسيد. و مقاله «منشاء مشروعيت حكومت اسلامي» را در سال 1378 به كنگره امام خميني (ره) و انديشه حكومت اسلامي عرضه نمود كه در مجموعه آثار (2) آن كنگره در مجلد فلسفه سياسي (1) به چاپ رسيده است.

ابراهيمي، رحمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحمت الله ابراهيمي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير متولد 1349 در شهر آمل استان مازندران در روستاي شاه كتي در خانواده اي كشاورز به دنيا آمدم. دوران راهنمايي و سال اول دبيرستان را در شهر آمل گذراندم. پس از آن وارد

حوزه علميه آمل شدم كه در سال 1367 بوده است.

اين حقير مقدمات و سيوطي را در شهر آمل طي دو سال گذراندم و پس از آن يكسال را در شهر ساري ادامه تحصيل دادم. پس از آن در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و در محضر اساتيدي چون حضرت آيت الله اشتهاردي (دامت بركاته) و حضرت آيت الله وجداني فخر(رحمت الله عليه) و حضرت آيت الله سبحاني و حضرت آيت الله درياباري افاضه نمودم، كه دروس سطح را به اتمام رساندم و في الحال در درس خارج آيت الله درياباري و دروس فلسفه و منظومه آقاي درياباري و خارج اصول آقاي سبحاني مشغول تحصيل مي باشم.

اين حقير تاليفات خود را از سال 1376 آغاز كردم كه تاكنون 5 اثر حقير به چاپ رسيده و بعضي از آثار چاپ مجدد شده است كه اميد است خداوند قبول فرمايد.

ابن راوندي، ابوالحسين احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 245 ق)، متكلم و فيلسوف. برخى منابع وى را اهل راوند، ميان اصفهان و كاشان، و برخى اهل مرورود مى دانند. از زندگى شخصى وى اطلاع چندانى در دست نيست. گويا نخست معتزلى بوده و پس از مدتى به شدت با معتزليان درافتاده است. ايشان نيز ردّيه هاى شديدى بر ضد وى نوشته اند. پيروى ابن راوندى از تشيع نيز ناپايدار بود. گفته اند كه استقرار به مذهبى نداشته. برخى معتقدند كه پدر وى از يهوديان بوده ولى، خودش اسلام آورده است. از نظر علماى عامه ابن راوندى ملحد و زنديق است و به گفته آنان شهرت بى دينى وى از جهان اسلام فراتر رفت و برخى از يهوديان نيز وى را مذمت كردند. به هر حال وى يكى از شخصيتهاى

پيچيده و ناشناخته كلام اسلامى است. ابن رواندى دَر ادبيات استادى كم نظير بود. ابن خلكان آثار وى را بالغ بر 114 اثر دانسته، و حمداللَّه مستوفى گويد كه وى 124 كتاب تصنيف كرده است. بسيارى از آثار وى از ميان رفته اند. تنها بخشى از آنها در رديه هاى مخالفانش باقى مانده است: از جمله آثار وى: «فضيحة المعتزله»؛ «التاج»، در قدم عالم؛ «نعت الحكمة»؛ «قضيب الذهب». دوازده كتاب به او نسبت داده اند كه در طعن اصول شريعت است و گروهى از علما در رد آنها كتابهاى بسيارى نوشته اند. ابن راوندى خود گاه در رد كتب خود نيز رديه ى نوشته است. از آن جمله: «كتاب نقض كتاب الزمرد على نفسه»؛ «كتاب نقض المرجان». برخى از كتابهاى او در تأييد دين است: «كتاب الامامة»؛ «كتاب الاسماء والاحكام»؛ «كتاب الابتداء والاعادة». در تاريخ وفات ابن راوندى اكثريت بر نظر ابن خلكان در «وفيات الاعيان» و مسعودى در «مروج الذهب» هستند ولى، صاحب «البداية والنهاية» نظر ابن خلكان و مسعودى را اشتباه و نظر ابن جوزى (298 ق) را صحيح مى داند.[1]

ابوالحسين احمد بن يحيى، اصلا از مردم راوند (ميان اصفهان و كاشان) و در زمره متكلمان معروف به شمار است (و. 205- ف. 245 ه.ق.) وى عقايدى خاص داشته، از تأليفات او: التاج، خلق القرآن، الفضيحةالمعتزله را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (253 -252 /1)، اعيان الشيعه (206 -204 /3)، تاريخ گزيده (693)، دائرةالمعارف البستانى (486 /1)، دايرةالمعارف فارسى (19 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (573 -571 /4)، روضات الجنات (204 -203 /1)، رياض العلماء (19 /6)، ريحانه (530 -528 /7)، سير النبلاء (62 -59 /14)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (318 -316)، كشف

الظنون (1450 ،1423 ،1403 ،1274)، الكنى والالقاب (288 -287 /1)، لسان الميزان (492 -491 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن راوندى)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (82 -81)، معجم المؤلفين (200 /2)، الملل والنحل (151 ،105 ،57)، هدية العارفين (55 /1)، هدية الاحباب (59)، الوافى بالوفيات (238 -232 /8)، وفيات الاعيان (95 -94 /1).

ابن صابوني، كمال الدين عبدالرزاق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كمال الدين عبدالرزاق بن احمد مكنى به ابن فوطى، از مشاهير علماى حديثه و تاريخ و صاحب نظر در حكمت (و. 642- ف. 723 ه.ق.) از آثار اوست: مجمع الآداب فى معجم الاسماء على معجم الالقاب در 50 جلد، در الاصداف فى غرر الاوصاف در 20 جلد، تاريخ عالم از خلقت تا تخريب بغداد، الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فى الماة السابعة.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن عميد، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل محمد بن عميد كاتب خراسانى (ف. 359 ه.ق.) پدر وى صاحب ترسل بود و لقب عميد و وزارت مردآويج داشت.

ابوالضفل در سال 328 به جاى ابو على ابن قمى به وزارت ركن الدوله ديلمى رسيد. وى در نجوم و فسلفه دست داشت و در ادب و ترسل كمتر كسى به پاى او مى رسيد. صاحب بن عباد از اتباع او بود. در سال 359 ابن عميد با لشكرى براى جنگ حسنويه كرد بيرون رفت و در همين ايام درگذشت. از تأليفات اوست: ديوان الرسائل، والمذهب فى البلاغات.

2- ابوالفتح على بن محمد بن عميد (ف. 366 ه.ق.) وى در جنگ با حسنوى همراه پدر بود و چون پدرش درگذشت با حسنويه صلح كرد و به رى بازگشت و منصب پدر را به او تفويض كردند. وى تا سال 366 وزارت مؤيدالدوله را داشت سپس به حبس افتاد و درحبس درگذشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن مسكويه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكويه خازن رازى اصفهانى.

حكيم و فيلسوف و مورخ عالي قدر شيعى مذهب گويند: در اول مجوسى بوده و سپس مسلمان و شيعى گرديده و ظاهراً اين مطلب خالى از اعتبار است زيرا نام پدر و جدش مخالف اين عقيده است. در زمان جوانى بخدمت ابن عميد رسيده. ابوحيان توحيدى درباره او عقيده خوبى ندارد و وى را به بخل زياد و حرص شديد در جمع مال و طلب كيميا سخت نكوهش مى كند. وى خازن «كتابدار» فخرالدوله ديلمى بوده و بدين جهت به خازن شهرت يافته.

در كتاب دانشوران خراسان (:159) و ديگر كتب نوشته اند كه سلطان محمود، غزنوى خواجه ابوالفضل حسين بن على ميكال

را نزد مأمون خوازمشاه گسيل داشته و اين دانشمندان كه در دربار او بودند را طلب كرد: شيخ الرئيس ابوعلى سينا - ابوريحان بيرونى - ابوسهل مسيحي، ابوعلى مسكويه، ابن خمار و ابو نصرعراق. سه نفر از اينان نزد سلطان محمود رفتند، و سه نفر ديگر يعنى: ابن سينا و ابن مسكويه و ابوسهل خدمت سلطان محمود را نپذيرفته و به سمت گرگان حركت كردند و ابوسهل در راه از تشنگى بمرد (سال 401 ه.ق) و آن دو به سختى جان بدر بردند.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- آداب العرب و الفرس، در اخلاق 2- احوال الحكماء 3- تجارب الامم، در تاريخ مشهورترين تأليفات او 4- ترتيب السعادات، در اخلاق 5- تفضيل النشأتين 6- طهارة الاعراق؛ معروفترين كتاب در اخلاق.

مجموعه تأليفاتش متجاوز از بيست و هشت مجلد مى شود.

صاحب عنوان در 9 صفر سال 421 در اصفهان وفات يافته در محله خواجو مدفون گرديد و محل قبرش ظاهراً حدود امام زاده باقر فعلى مى باشد.

قمى در الكنى و الالقاب گويد: قبره على باب (درب جناد) فى اصفهان. و درب جناد تصحيف شده حسن آباد است، و مراد دروازه حسن آباد است كه در اصفهان معروف است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن اشرف سمرقندي، شمس الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 675 ق)، رياضيدان، منجم و منطقى. وى از رياضيدانان و دانشمندان بزرگ زمان خود بود. از آثار وى: «الصحائف الاهية»، در تفسير؛ «التذكرة فى الهيئة»؛ «رسالة فى آداب البحث والمناظرة»؛ «اشكال التأسيس فى الهندسة»؛ «الفسطاط» يا «قسطاس الميزان»؛ «كتاب عينى النظر»، در منطق؛ «شرح تحرير مجسطى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رياضيدانان (287 -285)، كشف الظنون (1074 ،105 ،39)، لغت نامه (ذيل/

سمرقندى)، معجم المؤلفين (63 /9)، هدية العارفين (106 /2).

ابن خمّار، ابوالخير حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(331- ح 421 ق)، طبيب، فيلسوف و مترجم. از نصرانيان ايرانى و يكى از مترجمان بزرگ، از زبان سريانى به عربى بود. وى كتب زيادى را از آن زبان به عربى ترجمه كرد. در فلسفه شاگرد يحيى بن عَدى بود. ابن نديم او را ملاقات كرده و از او به عنوان منطقى بزرگى ياد مى كند. ابوالفرج بن طيّب مسيحى و ابوالفرج بن هندوى مسلمان احتمالاً در زمان اقامت او در بغداد از شاگردان وى بوده اند. او را در طب ثالث بقراط و جالينوس مى دانستند. از جراحان بيمارستان بزرگ عضدالدوله در بغداد بود. ابن سينا او را تحسين كرده، ولى با تمام اشتياقى كه به ديدار وى داشت، به اين امر نائل نشد. مدتى در زمان مجدالدوله ى ديلمى در رى، چندى در دستگاه ابوالعباس مأمون خوارزمشاه در خوارزم بود. پس از فتح خوارزم به دست سلطان محمود غزنوى وى را به همراه ابوريحان بيرونى و چند تن از دانشمندان به غزنه بردند. در اواخر عمر به سبب شنيدن آيه اى از قرآن و ديدن پيامبر اسلام (ص) در خواب، مسلمان شد. در زمان سلطان محمود، در راه رفتن به دربار او از اسب بر زمين افتاد و كشته شد. از جمله آثار باقى مانده از وى: «كتاب الوفاق بين آراء الفلاسفة والنصارى»؛ «مقالة فى التوحيد والتثليث»؛ «مقالة فى الصديق والصداقة»؛ «مقاله فى السعادة»؛ «مقالة فى الاخلاق»؛ «مقالة فى الصرع»؛ «كتاب ديابطا» يعنى تقطير؛ «الآثار المخيلة فى الجو الحادثه عن البخار المائى و هى الهالة والقوس والضباب»؛ «كتاب الهيولى»؛ «مقالة فى امتحان الاطباء»؛ كه آن را به خوارزمشاه اهدا كرد؛ «كتاب

الآثار العلويه»؛ «كتاب اللبس فى الكتب الاربعة فى المنطق» كه اين از ترجمه هاى او از سريانى به عربى است؛ «كتاب تفسير ايساغوجى»، هم به صورت مشروح و هم به صورت مختصر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (282 -281 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (226)، تاريخ طب (701 -699 /2)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (16 -14)، چهار مقاله (119 ،118)، دانشنامه ى ايران و اسلام (956 -955 /7)، ريحانه (509 -508 /7)، عيون الانباء (323 -322 /1)، فهرست ابن نديم، ترجمه (477 -476 ،447)، لغت نامه (ذيل/ ابن خمار)، معجم المؤلفين (229 /3)، الملل والنحل (369)، نامه ى دانشوران (88 -85 /1)، الوافى بالوفيات (42 -41 /12)، هدية العارفين (277 /1).

ابن رفاعه ي هاشمي، ابوالخير زيد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 400 ق)، فيلسوف و محدث. از مردم رى بود و ساليان بسيارى در بصره زيست. او در شهرهاى جبال و خراسان از ابن دريد و ابوبكر بن انبارى و ديگران حديث نقل كرد. ابن يزداد قارى از او حديث روايت كرده است خطيب بغدادى او را مورد اعتماد نمى داند. در نگارش «رسائل» اخوال الصفا همكارى داشت. از آثارش: «اربعين حديثاً»؛ «جوامع اصلاح المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (98 /3)، تاريخ بغداد (451 -450 /8)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (20)، دايرةالمعارف فارسى (69 /1)، الذريعه (384 /5)، لسان الميزان (196 /3)، لغت نامه (ذيل/ زيد)، معجم المؤلفين (190 /4).

ابن زَيله، ابومنصور حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 440 ق)، حكيم، رياضيدان، فيلسوف و موسيقدان. اهل اصفهان و از شاگردان برجسته ى ابن سينا بود. در ادبيات نيز دست داشت. شرحى بر رساله «حىّ بن يقظان» ابن سينا نوشت كه شارحان پس از وى از آن بسيار بهره بردند. از آثارش: «النفس»؛ كتاب «الكافى فى الموسيقى»؛ «الاختصار من طبيعيات الشفاء» ابن سينا است. ابن ابى اصيبعة در «طبقات الاطباء» نام او را به صورت ابن زيلا آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :استادان موسيقى (33)، الاعلام (278 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (319 /1)، تاريخ طب (865 ،514 ،498 /2)، تاريخ موسيقى (154 -153 /1)، تاريخ هنرهاى ملى (745 -744 /2)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (58)، دانشنامه ى ايران و اسلام (619 -618 /4)، كشف الظنون (862)، معجم المؤلفين (13 /4).

ابن سمكه قمي، ابوعلي احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، حكيم، اديب و نويسنده. اهل قم و از استادان ابن عميد بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (638 /1)، تاريخ قم (217).

ابن سيّار شيرازي، ابوماهر، ابوعمران موسي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 350 ق)، پزشك، حكيم، فيلسوف، شاعر. ولادت او در شيراز بود و در همان جا نشو و نما يافت و به تحصيل پرداخت. وى در فنون طب و حكمت مشهور بود. ابوعلى مندويه و احمد بن محمد طبرى و على بن عباس مجوسى اهوازى و اغلب بزرگان طب وقت به شاگردى وى مباهات مى كردند. در علم منطق از استادان بود. پس از راه يافتن به دربار بويهان، عضدالدوله جوان را كه به بيمارى چشم مبتلا بود درمان كرد و همين امر موجب شهرت بيشتر او شد. او بر عقايد جالينوس اعتراضاتى وارد كرد. از جمله آثارش: «مقاله اى در فصد»؛ «اضافاتى بر «كناش» اسحاق بن حنين؛ رساله اى در «آلات جراحى»؛ «امراض العين و منافع خرافات»؛ كتاب «چهل باب»، در جزء نظرى و عملى؛ «تعليقات بر كتاب اغلوتن جالينوس»؛ «فى الستة الضرورية»؛ شرح بر كتابهاى يوحنا بن سرابيون؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (485 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (346 /1)، تاريخ طب (669 -668 ،446 ،445 ،296 /2)، ريحانه (103 -102 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابن سيار و موسى)، معجم المؤلفين (50 /13)، هدية العارفين (478 /2).

ابن سينا، ابوعلي حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(427 /428 -370 ق)، پزشك، فيلسوف، منطقى و دانشمند. مشهور به ابن سينا يا ابوعلى سينا، در مغرب زمين آويسن يا آويسنا و ملقب به حجةالحق، شيخ الرييس، شرف الملك و امام الحكما. ابن سينا در افشنه ى بخارا، زادگاه مادرش، متولد شد. پدر وى از ديوانيان دستگاه سامانيان بود و در تربيت فرزندان خود سخت كوشا. پدر ابن سينا، عبداللَّه، شيفته ى تعليمات اسماعيليان بود. ابن سينا، على رغم اشراف به نظر و عقايد اين گروه، گرايشى به اين فرقه نداشت. در چهارده

سالگى در علم بر استاد خود ابوعبداللَّه ناتلى پيشى گرفت، چندان كه مشكلات منطق را بر استاد خود مى گشود. در شانزده سالگى جمعى از پزشكان فاضل زيردست او كار مى كردند. ابوعلى با مداواى بيمارى نوح بن منصور سامانى امير خراسان اجازه يافت كه از كتابخانه ى عالى امير استفاده كند. در هجده سالگى جامع العلوم شد و از اين پس ترقيات وى نتيجه ى اجتهاد شخصى خود وى بود. در بيست و يك سالگى نخستين اثر فلسفى خود را تحت عنوان «العروضيه» به درخواست ابوالخير عروضى نوشت. پس از درگذشت پدر، به خدمات ديوانى روى آورد. به زودى فكر و تدبير او مورد قدردانى واقع شد. اميران علاوه بر نصايح پزشكى او در سياست نيز خواستار رأى او شدند. چندين بار به وزارت رسيد، و در معرض رشك ديگران قرار گرفت. چندين بار فرار كرد. مدتى زندانى شد. ولى از زندان گريخت. چهارده سال در آرامش در دربار علاءالدوله ديلمى در اصفهان مى زيست. بر اثر مسافرتها و شب زنده داريها و بى توجهى به خود به قولنج مبتلا شد و در ضمن لشكركشى علاءالدوله در همدان درگذشت و در همين شهر به خاك سپرده شد. در جشن يادبود هزاره ى او بر مزارش بنايى ساختند. شهرت ابن سينا چندان است كه از مرزهاى سرزمينهاى اسلامى گذشته و به سراسر جهان رسيده است. آثار او به زبانهاى مختلفى ترجمه و منتشر شده اند. ابن سينا، علاوه بر پزشكى و فلسفه، در نجوم، فيزيك، علوم طبيعى نيز آثارى دارد از آن جمله، در اواخر عمر به دستور علاءالدوله آلتى شبيه ورنيه ى كنونى براى به دست آوردن نتايج دقيق در رصد اختراع كرد. از هوش و حافظه ى

وى سخنها گفته اند و او را سرآمد فلاسفه اسلامى دانسته اند. وى با ابوريحان بيرونى و ابوسهل مسيحى، معاشرت و مباحثه داشت و از معاصرينش مى توان ابن خمار و ابوالفرج بن طيّب را نام برد و از جمله شاگردان او ابوالحسن بهمنيار بن مرزبان، ابن زيله، ابوعبداللَّه معصومى، ابوعبيد جوزجانى را با ابوسعيد ابوالخير نيز مباحثه اى داشت كه بسيار مشهور است. ابن سينا در زمينه ى ادبيات نيز كتابهايى نوشت و اشعارى نيز به وى منسوب است. از آثار او: «النجاة»؛ «الاشارات والتنبيهات»، در منطق و حكمت؛ «الشفا» در حكمت علمى نظرى؛ «دانشنامه ى علائى»، به فارسى؛ «اسرار الصلاة»؛ «مبدأ و معاد»؛ «قانون»، در طب. اين كتاب با وجود ناقص بودن، سبب اشتهار ابن سينا در اروپا شد. «اسباب حدوث الحروف و مخارجها»، در زبان شناسى؛ «الموجز الكبير»؛ «الموجز الصغير»، هر دو در منطق؛ «رساله حى بن يقظان»؛ «المدخل الى صناعة الموسيقى»، در موسيقى كه از آثار فارابى كامل تر و جامع تر است؛ «مقالة فى آلة رصديه». در كل 276 عنوان كتاب به او نسبت مى دهند كه 131 اثر را با انتساب صحيح و مابقى را با انتساب مشكوك از او دانسته اند.[1]

شيخ الرئيس حجةالحق شرف الملك امام الحكماء ابوعلى حسين بن عبداللَّه بن حسن بن على معروف به ابن سينا (و. افشنه يا خرميثن 370- ف. همدان 428 ه.ق.) پدر او از مردم بلخ و مادر وى ستاره از اهل افشنه (نزديك بخارا) بود. ابن سينا در بخارا كسب علم كرد و در ده سالگى قرآن را از بر نمود و نزد ابو عبداللَّه ناتلى منطق و هندسه و نجوم آموخت. و پايه وى از استاد در گذشت. از آن پس به تعقيب علوم طبيعى و ما بعدالطبيعه و

طب پرداخت. آثار فارابى فكر ابن سينا را به خود جلب كرد و مشوق او در مطالعه آثار فلسفى گرديد. وى در عنفوان شباب نوح بن منصور پادشاه سامانى را معالجه كرد و از كتابخانه گرانبهاى او بهره ها برد. ابن سينا بخارا را ترك گفت و به گرگانج شتافت، و از آنجا به حكم ضرورت به خراسان و سپس به گرگان و رى و همدان و اصفهان شد و آثار ذى قيمت خويش را در اين سفرها تحرير كرد. شيخ در همدان به وزارت شمس الدوله رسيد. و سالهاى اخير عمر را در اصفهان در حمايت علاءالدوله كاكويه گذرانيد و در سفرى كه همراه امير مزبور به همدان مى شد، در راه مريض گرديد و در همدان درگذشت. آرامگاه او را بدانجا برپا داشته اند. به مناسبت هزارمين سال تولد وى، جشنى در سال 1331، ه. ش. در ايران منعقد گرديد. مؤلفات ابن سينا همواره مورد توجه بوده و شروح متعدد بر آنها نوشته اند و بسيارى از آنها نيز به زبانهاى غربى ترجمه شده است. آثار مهم ابن سينا- كتاب الشفاء كتاب القانون فى الطب، كتاب اشارات، كتاب النجاة، دانشنامه علائى (به فارسى) و غيره است. آرامگاه ابن سينا.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الباقيه (395)، از فردوسى تا سعدى (157 -152)، استادان موسيقى (33 -32)، الاعلام (262 -261 /2)، اعيان الشيعه (80 -69 /6)، ايضاح المكنون (672 ،555 /2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (149 -148 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (347 -346 ،343 -342 ،319 -303 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (570 -555)، تاريخ طب (633 -477 /2)، تاريخ فلسفه در اسلام (721 -683 /1)،

تاريخ گزيده (689 -688)، تاريخ موسيقى (153 -148 /1)، تاريخ نجوم اسلامى (321 -320 ،313 ،45 ،38 ،35 -34)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (43 -29)، حبيب السير (449 /2)، دائرةالمعارف البستانى (539 -535 /1)، الذريعه (232 ،223 -222 ،220 ،218 -217 ،215 ،154 ،145 ،144 ،140 ،139 ،129 ،122 ،121 ،94 ،93 ،92 ،65 ،51 ،48 ،26 ،25 -24 /17 ،381 /15 ،201 /14 ،240 ،239 /10 ،47 /8 ،184 ،130 ،128 /7 ،286 ،43 /5 ،484 ،407 ،371 /1)، روضات الجنات (173 -159 /3)، زندگينامه ى رياضيدانان (34 -29)، سرگذشت ابن سينا (19 -1)، سير النبلاء (537 -531 /17)، فوائد الرضويه (459 -458 /2)، كشف الظنون (2031 ،1900 ،1793 ،1783 ،1621 ،1550 ،1533 ،1520 ،1466 ،1455 ،1454 ،1440 ،1430 ،1408 ،1389 ،1341 ،1327 ،1311 ،1186 ،1055 ،953 ،900 ،897 ،896 ،894 ،891 ،889 ،880 -879 ،876 ،870 ،862 ،861 ،852 ،846 ،843 ،841 ،766 ،757 ،736 ،685 ،624 ،463 ،451 ،449 ،380 ،377 ،238 ،201 ،183 ،94 ،63 ،51 ،37 -36 ،12)، الكنى والالقاب (323 -320 /1)، لسان الميزان (541 -538 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى سينا)، مجالس المؤمنين (189 -181 /2)، معجم المؤلفين (23 -20 /4)، مقدمه بر تاريخ علم (818 -816 /1)، مؤلفين كتب چاپى (800 -779 /2)، نامه ى دانشوران (146 -89 /1)، وفيات الاعيان (162 -157 /2)، الوافى بالوفيات (412 -391 /12)، هدية الاحباب (67 -66)، هدية العارفين (309 -308 /1).

ابن شرفشاه حسيني استرآبادي، ركن الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(718 /717 /715 -645)، فيلسوف، عالم، نحوى و طبيب. از مردم استرآباد بود. از زادگاهش به مراغه رفت. نزد خواجه نصيرالدين طوسى درس خواند و در زمره ى شاگردان برجسته ى وى درآمد و تا

پايان زندگى خواجه در كنار او بود. وى بر برخى از كتب استادش شرح نوشت و پس از مرگ خواجه نصير به موصل رفت و در مدرسه نوريّه به تدريس حكمت مشغول شد و تا پايان عمر در موصل ماند. برخى منابع او را شيعه و برخى ديگر شافعيش مى دانند اما آراى فلسفى و كتب او در حكمت مويد تشيع اوست. صَفَدى از حلم و تواضع زائدالوصف او سخن گفته است. از جمله شاگردان وى: زين الدين على بن حسين و شيخ تاج الدين على بن عبداللَّه تبريزى. از آثار وى: شرح «مختصر» ابن حاجب، در اصول؛ شرح «تجريد الكلام» خواجه نصيرالدين؛ شرح «قواعد العقائد» خواجه نصير؛ شرح «كافيه» ابن حاجب، در سه قسمت صغير و كبير و وسيط، كه شرح كبير آن به نام «بسيط» و شرح متوسط آن به اسم «وافيه» مشهورند؛ شرح «الفصيح» ثعلب در لغت؛ «مرآةالشفا»، در طب؛ شرح «الشافية» ابن حاجب، در تصريف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (233 /2)، اعيان الشيعه (255 /5)، الذريعه (71 /7 ،380 ،83 /2)، روضات الجنات (92 -91 /3)، رياض العلماء (22 -21 /6 ،321 -320 /1)، ريحانه (54 -53 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 48 -47 /8)، كشف الظنون (1855 ،1648 ،1376 ،1370 ،1021 ،626)، معجم المؤلفين (283 /3)، الوافى بالوفيات (54 /12)، هدية العارفين (283 /1).

ابن صلاح همداني، نجم الدين، ابوالفتوح احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 548 /540 ق)، پزشك، رياضيدان و فيلسوف. گرچه همگان موطن ابن صلاح را همدان مى دانند امّا مشخص نيست به چه دليلى صاحب «تاريخ الحكماء» اصل وى را از سميساط دانسته است. به بغداد رفت و علم منطق و رياضيات و طب را در آنجا فراگرفت. سپس به موصل به قصد

خدمت نورالدين محمود بن عمادالدين زنگى رفت و در آنجا بسيار وى را معزز داشتند. از موصل به دمشق رفت و تا پايان عمر در آنجا رحل اقامت افكند. در موصل در محضر ابوالحكم مغربى كه هم طبيب و هم شاعر بود، كسب علم كرد و او را شيخ خود مى ناميد، ولى ابوالحكم معتقد بود كه ابن صلاح در تحصيل علم بر وى نيز پيشى گرفته است. وى با زمخشرى، اوحدالدين انورى و ناصح الدين ارجانى معاصر بود. خاندان ابن صلاح همگى اهل علم بودند. از وى آثار و رساله هاى بسيارى در رياضيات و طب به جا مانده است كه از آن جمله اند: «شرح كتاب شفاء ابن سينا»؛ كتاب «الفوز الاصغر»؛ «جواب عن برهان مسئلة مضافة الى المقالة السابعة من كتاب اقليدس فى الاصول و سائر ماجره الكلام فيه»؛ «قول فى بيان ما وهم فيه ابوعلى بن الهيثم فى كتابه فى الشكوك على اقليدس»؛ «قول فى ايضاح غلط ابى على بن الهيثم فى الشكل الاول من المقالة العاشرة من كتاب اقليدس فى الاصول»؛ «مقالة فى كشف الشبهة التى عرضت لجماعة ممن ينسب نفسه الى علوم التعاليم على اقليدس فى الشكل الرابع عشر»؛ «كتاب فى كيفية تسطيح البسيط الكرى»؛ «مقالة فى تزييف مقدمات مقالة ابى سهل القوهى فى ان نسبة القطر الى المحيط نسبة الواحد الى ثلثة و سبع»، درباره ى عدد پى؛ «حاشيه بر كتاب ايضاح البرهان على حساب الخطأين»، تأليف جابر بن ابراهيم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (320 /2)، تاريخ الحكماء قفطى (574)، تاريخ طب (704 -703 /2)، ريحانه (68 /8)، زندگينامه ى رياضيدانان (37 -35)، لغت نامه (ذيل/ ابن صلاح)، معجم المؤلفين (105 /2)، نامه ى دانشوران (260 -251 /1)،

هدية العارفين (84 /1).

ابن عربشاه اسفرايني، عصام الدين، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 873 وف 945 -943 ق)، اديب و منطقى. اصل وى از سمرقند بود. در اسفراين متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. نيا و پدر او قاضى اسفراين بودند. ابن عربشاه از شاگردان نورالدين عبدالرحمان جامى بود و در بخارا سكونت داشت. در اواخر عمر به قصد زيارت مرقد خواجه عبيداللَّه احرار نقشبندى به سمرقند رفت، اما در آن شهر بيمار شد و درگذشت و در كنار بارگاه خواجه عبيداللَّه دفن شد. از آثار وى: «اطول» كه شرح «تلخيص المفتاح» خطيب دمشقى است و آن را در برابر «مطول» تفتازانى نوشته است؛ «بيان النسب بين القضايا»؛ «الاستعارات البديعة»؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ حاشيه بر «حاشيه ى شمسيه ى» مير سيد شريف جرجانى؛ حاشيه ى «شرح عقايد نسفيه ى» تفتازانى؛ حاشيه ى «كبراى» مير سيد شريف جرجانى؛ «ميزان الادب»، در صرف و نحو و بيان؛ شرح «الرسالة الترشيحية»، در اقسام استعارات؛ شرح «المشائل النبوية» ترمذى؛ شرح «طوالع الانوار» بيضاوى؛ شرح «الرسالة العضدية»؛ «الفريد» در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332 -331 /6)، ايضاح المكنون (44 /2)، ريحانه (141 -140 /3)، كشف الظنون (2022 ،1916 ،1614 ،1372 ،1259 ،1146 ،1144 ،1116 ،1060 ،878 ،853 ،477 ،190 ،41 ،39)، الكنى والالقاب (468 /2)، معجم المؤلفين (102 -101 /1)، هديةالاحباب (198).

ابن عميد قمي، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 360 ق)، شاعر، اديب، كاتب، حكيم معتزلى، لغوى، فيلسوف و منجم. از مردم قم بود. در همان جا نزد ابن سمكه تلمذ كرد. و پس از پدر در دربار آل بويه خدمت مى كرد. در رى وزارت وشمگير را داشت و مدتى هم وزير ركن الدوله ى ديلمى بود. چندى در خدمت عضدالدوله در شيراز به سر برد. صاحب بن عباد از

شاگردان او بود و به دليل مصاحبت بيش از حد با وى به صاحب شهرت يافت. در طول عمر به بيمارى نقرس و قولنج دچار بود. ابن عميد در اغلب علوم عصر خود تبحر داشت. شعراى بسيارى او را مدح كردند از آن جمله متنبى، شاعر معروف در ارجان به خدمت او رسيد و به سبب قصيده اى كه در محدح او گفت، صله دريافت كرد. ابن عميد كتابخانه ى بزرگى حاوى صد بار كتاب در علوم مختلف داشت كه خازن آن ابوعلى بن مسكويه بود. اهميت ابن عميد در آن است كه صنايع لفظيه را با معانى دقيق گرد آورد و در بلاغت به درجه اى رساند كه او را تالى عبدالحميد دانستند. وى در بغداد و به قولى در همدان يا رى درگذشت. پس از وى، پسرش نيز به وزارت ركن الدوله رسيد كه به سبب حسادت به شهادت رسيد. در ادب و ترسل او را «جاحظ ثانى» مى ناميدند. از آثار او: «تاريخ ابن عميد»؛ «ديوان رسائل» يا «رسائل ابن عميد». ابن نديم، كتاب «المذهب فى بلاغة» را از آثار وى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (328 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (639 -638 /1)، تاريخ گزيده (792 ،791 ،417 ،416 ،412)، دانشنامه ى ايران و اسلام (740 -739 /5)، الذريعه (241 ،240 /10 ،224 /3)، رساله ى شرح احوال و آثار ابن عميد، روضةالصفا (50 /4)، ريحانه (128 -125 /8)، سير النبلاء (138 -137 /16)، فوائد الرضويه (528 -521)، مجالس المؤمنين (445 -443 /2)، معجم المؤلفين (258 -257 /9)، الوافى بالوفيات (383 -381 /2)، وفيات الاعيان (113 -103 /5)، هدية الاحباب (78 -77)، هدية العارفين (46 /2).

ابن غيلان، افضل الدين عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 582 ق)، فيلسوف.

در مدرسه ى نظاميه ى مرو درس خواند. از مخالفان ابن سينا و نخستين كسى بود كه بر عقايد ابن سينا و منطق او خرده گرفت. از وى رساله اى به نام «حدوث العالم» باقى مانده است. وى در بسيارى موارد از كتاب «اشارات» و مباحثات او عباراتى را ذكر و مورد انتقاد قرار داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مدارس نظاميه (244 -243).

ابن مسكويه، ابوعلي، ابوعبداللَّه احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421 ق)، فيلسوف اديب، نويسنده، و منشى آل بويه. ملقب به خازن. در خانواده اى زردشتى در رى متولد شد. در فن دبيرى چندان مهارت داشت كه به عنوان كاتب و نديم به خدمت ابومحمد حسن مهلبى، وزير امير معزالدوله ى ديلمى درآمد و تا زمان مرگ با وى بود. مدت هفت سال نيز در خدمت ابن عميد در دربار ركن الدوله در رى بود و سمت كتابدارى و نگاهدارى اسناد و مدارك را داشت. در 355 ق كه غازيان آشوبگر خراسان بر سر راه خود به روم شرقى از رى مى گذشتند، كتابخانه ى عظيم ابن عميد را از غارت و ويرانى مصون داشت. پس از عزل ابوالفتح ابن عميد، همكارى با دستگاه صاحب بن عباد را نپذيرفت. چه خود را همپايه ى وى مى دانست و مستقيماً به خدمت يكى از فرمانروايان آل بويه درآمد. پس از مرگ عضدالدوله به خدمت پسرش، صمصام الدوله رسيد. از معاصران بوعلى سينا بود و با ابوحيان توحيدى و بديع الزمان همدانى مكاتبه داشت. از احوال ابن مسكويه پس از اعدام ابن سعدان، وزير صمصام الدوله (375 ق)، اطلاع چندانى در دست نيست. ابن مسكويه چهره ى برجسته اى در حيات عقلى و فرهنگى زمان خود بود. در رشته هاى گوناگون تاريخ، علم كلام، فلسفه و پزشكى تبحر داشت. به كيمياگرى و علوم غريبه سخت علاقه مند

بود. برداشت وى از دين بيشتر فلسفى و تا حدى عقلانى بود. رنگ فلسفى آثار ابن مسكويه سبب شده است كه شيعيان بيش از اهل تسنن آنها را بپذيرند. خود وى مانند فارابى و اخوان الصفا از معتقدان به تشيع فلسفى بود. از ديگر علوم مورد علاقه ى وى پزشكى بود و بسيار محتمل است كه دو كتاب داروشناسى كه ابن قفطى در «تاريخ الحكماء» از وى نام برده است براى عضدالدوله تأليف كرده باشد. از آثار مهم او «تجارب الامم و عواقب الهمم» در تاريخ است از آغاز تا مرگ عضدالدوله 372 ق. از ديگر آثار بزرگ وى: «تذهيب الاخلاق و تطهير الاعراق»، در فلسفه اخلاق است. هدف از تأليف اين كتاب آن بوده است كه براى دانشجويان فلسفه و اخلاق، كتابى ساده و روان مشتمل بر بيان اصول فلسفه فراهم آورد. پس از آن كتب زيادى را به اين سبك نوشتند از آن جمله، «اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى كه ترجمه و تأليفى از آن كتاب؛ كتاب «حكمة الخالده»، ترجمه ى كتاب «جاويدان خرد»، كه يكى از نسخه هاى آن عنوان «كتاب آداب العرب والفرس» دارد.[1]

(مسكويه معر.) ابوعلى خازن احمد بن محمد بن يعقوب (ف. 421 ه.ق.) بنا به نقل مورخان و يا پدر او در آغاز امر زردشتى بود و سپس اسلام آورد. ابوعلى نخست در خدمت ابومحمد مهلبى وزير معزالدوله (ف. 352) به سر مى برد و بعد از آن نزد ابن العميد رفت و خازن كتب او بود. پس از وفات ابن العميد چندى در خدمت عضدالدله ديلمى و صمصام الدوله گذراند. ابو على به علوم اوايل معرفت بسيار داشت و از آن جمله به فلسفه و طب و

كيميا بيش از همه مايل بود. وى از نويسندگان و مورخان مشهور اسلامى محسوب مى شود. از جمله آثار فسلفى او كه در دست است كتب ذيل را نام مى بريم: الطهارة فى علم الاخلاق، كتاب فى جواب المسائل الثلاث (در سه مسأله: اول در اثبات صانع، دوم در نفس و احوال آن، سوم در نبوات)، تهذيب الاخلاق، آداب العرب و الفرس (ه.م.)، جاويدان خرد، كتاب العادة تجارب الامم (ه.م.) ابن مسكويه در ما بعدالطبيعه سه مسأله اثبات وجود صانع و نفس و نبوت را با روش تازه اى مورد مطالعه قرار داده است.

ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه (ف. 421 ه.ق) از بزرگان فلاسفه و حكما و مشاهير دانشمندان اسلامى است. در لغت، منطق، فنون شعر، رياضيات، فلسفه و حكمت استاد بود، به خدمت عضدالدوله رسيد و سمت نديم و خازنى او را يافت. تأليفات بسيارى دارد كه از آن جمله است «تجارب الامم و تعاقب الهمم» و «تهذيب الاخلاق و تطهيرالاعراق» و كتاب «جاويدان خرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (205 -204 /1)، اعيان الشيعه (172 -158 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (302 -300 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (195 -173)، تاريخ فلسفه در اسلام (682 -665 /1)، تازيخ گزيده (689)، تاريخ نظم و نثر (123)، دانشنامه ى ايران و اسلام (854 -852 /6)، دايرةالمعارف فارسى (34 /1)، الذرّيعه (66 /4 ،105 /2 ،387 /1)، روضات الجنات (266 -264 /1)، رى باستان (287 ،286 /2)، ريحانه (208 -206 /8)، كشف الظنون (1937 ،1436 ،1303 ،514 ،43)، الكنى والالقاب (409 -408 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، مؤلفين كتب چاپى (337 -336 /1)، مجالس المؤمنين (190 -189 /2)، معجم الادباء

(19 -5 /5)، معجم المؤلفين (169 -168 /2)، هدية العارفين (73 /1).

ابن مندويه ي اصفهاني، ابوعلي احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 410 /407 ق)، پزشك و فيلسوف. اهل اصفهان و از پزشكان مشهور عهد ديلميان بود. عضدالدوله به هنگام گشايش بيمارستان عضدى او را به بغداد احضار كرد. وى يكى از بيست و چهار پزشكى بود كه براى مداواى بيماران در بيمارستان انتخاب شد. ابن مندويه با ابن سيار و اهوازى همعصر بود. شاگردان بسيارى تربيت كرد، و از پركارترين محققين زمان خود بود. از آثار او: «كافى»، مهم ترين اثر ابن مندويه، معروف به «قانون صغير»؛ «الجامع الكبير»؛ «الجامع المختصر فى طب»؛ «المدخل الى الطب»؛ «الاغذيه»؛ «المغيث»؛ «نهاية الاختصار»، دو كتاب اخير هر دو در پزشكى است؛ «الطبيخ»؛ و رسايل متعدد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (259 /2)، تاريخ الحكماء قفطى (587)، تاريخ طب (672 -670 /2)، ريحانه (233 /8)، كشف الظنون (900 ،896 ،895 ،891 ،888 ،884 ،880 ،861 ،856 ،853 ،849 ،573)، معجم المؤلفين (269 /1)، الوافى بالوفيات (55 -53 /7).

ابن هارون دشت ميشاني، ابوعمرو سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 215 ق)، حكيم، شاعر، نحوى و لغوى. معروف به بزرگمهر اسلام. وى از مردم دشت ميشان بود كه به بصره نقل مكان كرد و در آنجا شهره گشت. و به خدمت هارون الرشيد درآمد و تا آنجا اوج گرفت كه به جاى يحيى برمكى برگزيده شد. او همچنين از خادمان خاص مأمون گرديد و متصدى خزانةالحكمة و كتابدار مأمون شد. ابن هارون از شعوبيان بود و عجم را بر عرب برترى مى داد. و در اين باره كتابها و رسايل مختلفى نگاشته است. جاحظ شيفته اوست و در وصفش گويد كه او خطيب، شاعر و نويسنده قطعات بلند و كوتاه و كتب بزرگ است. گويند كه وى بخيل و خسيس بود، به طورى كه

رساله اى در «بخل» نوشت و در آن خساست و بخل را ستود، و آن را به نام حسن بن سهل وزير كرد. از جمله آثارش: كتاب «ادب اسل بن اسل»؛ كتاب «اسباسيوس فى اتحاد الاخوان»؛ «تدبير الملك والسياسة»؛ كتاب «ديوان الرسائل»؛ «ثعلة و عفراء»، كه بر اساس «كليله و دمنه» براى مأمون نوشت؛ «المسائل»؛ «ندود و ودود و لدود»؛ «النّمر والثعلب»؛ «الوامق والعذراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (211 /3)، اعيان الشيعه (323 /7)، ايضاح المكنون (41 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (187 /1)، ريحانه (266 /8)، الفهرست لابن النديم (174)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم الادباء (267 -266 /1)، معجم المؤلفين (286 /4).

ابوترابي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد ابوترابي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/3/2

زندگينامه علمي

اينجانب يكسال پيش از پيروزي انقلاب، يعني زماني كه 14 سال داشتم با علاقه وافر شخصي سال 56 - 1355 به حوزه وارد شدم، علوم حوزوي را از مدرسه حقاني منتظريه آغاز كردم. اين مدرسه با اشراف آيةالله شهيد بهشتي (ره) و شهيد قدوسي (ره) و با همكاري شخصيت هايي از قبيل آيت الله مصباح يزدي و آيةالله جنتي اداره مي شد تا سه سال پس از پيروزي انقلاب از درسهاي اين مدرسه استفاده مي كردم.

دروس سطح 2 و 3 را از درسهاي آزاد حوزه علميه استفاده كردم و در اين دوره از اساتيدي چون مرحوم آيةالله ذهني تهراني، مرحوم آيةالله اعتمادي و آيةالله اشتهاردي و آيةالله محقق داماد بهره بردم.

درس خارج فقه و اصول را از اساتيدي چون آية الله تبريزي، آية الله وحيد خراساني، آية الله بهجت، آية الله هاشمي شاهرودي و

آيةالله مكارم شيرازي فرا گرفتم. حدود 12 سال در خارج فقه و اصول شركت كردم. از سال 1364 به دوره عمومي درسهاي موسسه در راه حق كه زير نظر آيت الله مصباح يزدي اداره مي شد وارد شدم، در اين دوره هاي درسي با فلسفه اسلامي، فلسفه غرب، فلسفه علوم تربيتي، اقتصاد اسلامي و علم اقتصاد (خرد، كلان، پول، بين الملل) فلسفه سياست، روانشناسي عمومي و تفسير قرآن آشنا شدم. علاقه وافر اينجانب به دفاع عقلاني از مباني اعتقادي اسلامي با انگيزه اصلي اينجانب براي ورود به اين دوره درسي و بعد درسهاي موسسه در راه حق به صورت تخصصي در بنياد فرهنگي باقرالعلوم عليه السلام ادامه يافت، در اين بنياد دوره فوق ليسانس فلسفه اسلامي را گذراندم و با پايان نامه اي در موضوع شيوه تحقيق در علوم فطري فارغ التحصيل شدم. اين دوره درسي در موسسه امام خميني (ره) ادامه يافت. با ورود به دوره دكتراي فلسفه تطبيقي (اسلام و غرب) مدرك دكتراي فلسفه تطبيقي را دريافت كردم.

از سال 1377 به عنوان قائم مقام مديريت تحقيقاتي تدوين دائرة المعارف علوم عقلي اسلامي وارد شدم، اين بخش در ابتداي تشكيل خود بود. در اين سمت توانستم زمينه هاي رشد و پيشرفت اين تحقيقات را فراهم آورم. سپس به عنوان مسئول اين مركز كه وابسته به موسسه امام خميني (ره) است، از سوي حضرت آيت الله مصباح يزدي انتخاب شدم و هم اكنون نيز رياست اين مركز را به عهده دارم. در آشنايي با فلسفه اسلامي و غرب بيش از همه از استاد علامه حضرت آيت الله مصباح يزدي بهره بردم و سه جلد

از مجلدات اسفار صدر المتالهين و كتاب برهان شفا و معارف قرآن از ايشان فرا گرفتم، در فلسفه كانت از استاد دكتر احمد احمدي و استاد دكتر حداد عادل استفاده كردم. منطق رياضي، فلسفه رياضي و نفس و بدن را از استاد دكتر پورعبدالله آموختم. منطق، اشارات و تاريخ فلسفه را از استاد فياضي بهره بردم و فلسفه تحليلي را از جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاي صادق لاريجاني آموختم. بخشي از اسفار صدر المتالهين را از درسهاي آيةالله جوادي آملي استفاده كردم.

از سال 1363 تاكنون تدريسهاي متعددي در منطق، ادبيات عرب، فقه، فلسفه اخلاق، فلسفه سياست، هستي شناسي، معرفت شناسي داشته و دارم و علاوه بر پايان نامه هاي فوق ليسانس و دكترا مقالات متعددي در موضوعات تخصصي محض و كاربردي در بحث اعتقادي و سياسي و ... نگاشته ام، كه برخي از آنها چاپ شده است و برخي ديگر به تدريج در حال آماده شدن براي چاپ است.

ابوترابي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود ابوترابي آبندانسري

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 شمسي در خانواده اي مذهبي در شهر ساري متولد شدم. در سال تحصيلي 55 _ 56 شمسي از كلاس سوم نظري به سبب اوضاع ناهنجار و نامساعد محيط دبيرستان، ترك تحصيل كردم. از آن پس تا سال 1358 به كار كشاورزي و مشاغل آزاد مشغول بودم، تا اينكه پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در سال تحصيلي 58 _ 59 توفيق ورود به حوزه علميه قم را يافتم.

دروس مقدماتي تا سطح عالي را سال 1366 به پايان رساندم و از سال 67 در درس خارج اصول

از محضر آيات عظام: فاضل لنكراني و شيخ جواد تبريزي و شيخ جعفر سبحاني و در درس خارج فقه از محضر حضرات آيات عظام: شيخ جواد تبريزي و جوادي آملى و احمدي فقيه يزدي و برخي ديگر از بزرگان استفاده فراوان نمودم. در خلال سالهاي مذكور حداقل يك سال از درس تفسير حضرت آيت الله مشكيني و دو سال از درس تفسير استاد فرزانه جوادي آملى با قرآن بيشتر آشنا شده و مأنوس گشتم، كه ذوق حلاوت آن سبب شد تا در سال تحصيل 73 _ 74 در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن حوزه علميه شركت نمايم، كه به لطف حق تعالي در سال 76 _ 77 دوره را به پايان رسانده، كه مهر ماه سال 1384 از رساله سطح چهار (دكترا) با عنوان «پژوهشي در تفاسير روايي شيعه» دفاع نمودم.

در خلال سالهاي 61 تا 75 در دروس كلام، فلسفه و عرفان از محضر اساتيد فرزانه و آيات عظام: حسن زاده آملى، جوادي آملى، عسكري گيلاني و انصاري شيرازي استفاده شايان بردم. همزمان با تحصيلات به فعاليتهاي تدريسى، تحقيقى، تاليفي و تبليغي در حد توان پرداختم و نيز در طول هشت سال دفاع مقدس حداقل به مدت يك سال توفيق حضور در جبهه هاي حق عليه باطل به شكل رزمي، تبليغي را داشتم.

در حال حاضر با برخي از مراكز تحقيقى و نيز در مركز جامعة الزهراء (س) در بخش امور پايان نامه به راهنمايي دانش پژوهان، همكاري دارم.

اثيرالدين ابهري سمرقندي، مفضل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 663 /661 /660 ق)، فيلسوف، رياضيدان و منجم. از اهالى ابهر و از دانشمندان علوم رياضى و منطق و نجوم و حكمت در قرن

هفتم هجرى بود و شاگرد امام فخر رازى و معاصر و همكار خواجه نصيرالدين طوسى در رصدخانه ى مراغه. ابهرى علوم رياضى را علم نظرى خوانده و آن را به چهارشاخه ى اصلى هندسه، حساب موسيقى و هيئت تقسيم كرده است. ابن خلكان نوشته كه وى در اربل، در سال 625 ق با ابوالفتح موسى بن يونس از فقهاى دانشمند شافعى كه در رياضيات و طب نيز مهارت داشته، به مباحثه پرداخته است. از آثار وى: «هداية الحكمة»، در منطق كه كتاب درسى بوده؛ «ايساغوجى» و «تنزيل الافكار فى تعديل الاسرار»، در منطق؛ « المغنى» و «تهذيب النكت»، در علم جدل؛ «اصلاح هندسه ى اقليدس»، در رياضى؛ «زبدة الكشف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (247 /3)، تذكره ى روز روشن (30)، دانشنامه ى ايران و اسلام (143 /9)، دايرةالمعارف فارسى (57 /1)، ريحانه (37 /1)، زندگينامه ى رياضيدانان (122 -121)، كارنامه ى بزرگان (286)، كشف الظنون (2030 -2028 ،1750 ،1616 ،1493 ،953 ،494 ،97)، لغت نامه (ذيل/ ابهرى)، معجم المؤلفين (315 /12)، وفيات الاعيان (313 /5)، هفت اقليم (190 -189 /3).

احدي نسب، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي احدي نسب

محل تولد : شميران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1372 همزمان با اتمام سطح حوزه وارد دانشگاه شدم و رشته فلسفه را از دانشگاه شهيد بهشتي و در مقطع كارشناسي به اتمام رساندم و همزمان به تدريس در حوزه پرداختم. بعد از اتمام تحصيل در دانشگاه در مقطع كارشناسي ارشد فلسفه در دانشگاه مفيد به تحصيل پرداخته و همزمان در درس خارج شركت كردم و در طي تحصيل در مراكز مختلف به تدريس مشغول بودم.

احدي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى احدي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم. ادبيات را در حد تدريس فرا گرفتم، بطورى كه پس از گذشت چهار سال، شرح بر هدايه بنام كتاب "الزبده" را نوشته و استاد مدرس افغانى تقريظ بسيار ارزشمندى را بر اين كتاب نوشتند. دو نكته را در آنجا اشاره فرمودند:

1- بنده را بعنوان مجتهد در نحو و صرف تلقى دادند.

2- ديگران را در اخذ مسائل متقن نحوى، بر كتاب حقير ارجاع داده اند. اين دو نكته مايه تشويق بنده شد، بطورى كه تدريس را در كنار تحصيل شروع نمودم. همواره از اساتيد بسيار مجرب در اصول پايه نظير استاد مصطفى اعتمادى استفاده نمودم، كه تعليقه فرائد الاصول را پس از اتمام رسائل شروع نمودم. پس از آن مكاسب را محضر استاد ستوده و حاج شيخ على پناه اشتهاردى، و كفاية الاصول را نزد فاضل لنكرانى تلمذ نمودم.

خارج اصول را نزد استاد وحيد خراسانى به اتمام رساندم. خارج فقه را نزد آية الله مرحوم حاج

ميرزا هاشم آملى و وحيد خراسانى استفاده نمودم. اشتياق وافر به فلسفه و عرفان و تفسير باعث شد كه شرح منظومه را از محضر انصارى شيرازى و اسفار را از محضر جوادى آملى و حسن زاده آملى و نيز عرفان را از اين دو بزرگوار فيض ببرم و هنوز ادامه دارد و اكنون مشغول تدريس اسفار و تمهيد و كفايه و خارج اصول مى باشم.

مباحث روانشناسى را مدت هفت سال با تحقيق و پژوهش ادامه دادم و به مقطع صاحب نظرى رسيدم و اكنون در حد كارشناسى، استفاده مى گردد. و اين دانش باعث شد كه در زمينه هاى مختلف اجتماعى، فرهنگى وارد شوم و از اطلاعات به روز استفاده كامل نمايم.

منابع زندگينامه :مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي

احسائي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1241 -1166 ق)، عالم، حكيم و مؤسس طريقه ى شيخيه. وى در احساء به دنيا آمد. در حدود 1186 ق از بحرين عازم عتبات شد و در مجالس استادانى نظير وحيد بهبهانى، سيد مهدى بحرالعلوم طباطبايى، سيد على طباطبايى مؤلف «رياض»، شيخ جعفر كاشف العظاء و ميرزا مهدى شهرستانى تلمذ كرد. شيخ احمد علاوه بر تحصيل فقه و اصول، در طب و نجوم و رياضى قديم و علم حروف و اعداد و طلسمات نيز مطالعاتى كرد و بخصوص در فلسفه تبحرى خاص يافت. وى چندى نيز در بحرين و كربلا و نجف و بصره زيست و در حدود 1221 ق به قصد زيارت مشهد رضوى به ايران آمد و در مراجعت از مشهد، به خواهش اهالى يزد، يك چند در آن جا اقامت گزيد. فتحعلى شاه او را به تهران خواند، وى نيز قبول دعوت محمد على

ميرزاى دولتشاه در كرمانشاه اقامت گزيد و بعد به حجاز و شام و عراق رفت و سپس به مشهد سفر كرد و در مراجعت به قزوين رفت، و در مدرسه صالحيه مشغول تدريس گشت. وى در اين سفر با ملامحمد تقى برغانى مباحثاتى داشت. او مريدان بسيار و تأليفات فراوان داشت. به زهد و عزلت و رياضت علاقه ى بسيار مى ورزيد و خلوت و تفكر را دوست مى داشت. احسائى پس از فوت اساتيد و مشايخ خود ادعاى كشف و الهام و تفويض و غلو و موهمات و معميات كرد، و از اين رو در مراكز علمى شيعه موجى عليه او برخاست . افكار او رنگى از عرفان و حكمت داشت. عقايد و آراء شيخ احد به وسيله ى شاگردش سيد كاظم رشتى تقرير و توضيح شد و طريقه ى ايشان به نام طريقه يا مذهب شيخيه موسوم گشت. احسائى عاقبت در سفر حج، بين راه، وفات يافت و در مدينه در جوار قبور ائمه اطهار (ع) دفن شد. آثار عمده ى او عبارت است از: « شرح الزيارة الجامعة الكبيره»؛ «شرح حكمت عرشيه ى ملاصدرا»؛ «جوامع الكلم»؛ «شرح فوايد»؛ «شرح المشاعر» ملاصدرا؛ «رساله فى بيان حقيقة العقل و الروح و النفس بمراتبها»؛ «الاجازات»؛ «الاجتهاد و التقليد»؛ «مباحث الالفاظ»، در اصول؛ «كتاب فى احكام الكفّار»؛ «حياة النفس»؛ «حقيقة الرؤيا و اقسامها».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124 /1)، اعيان الشيعه (593 -589 /2)، ايضاح المكنون (705 ،475 ،474 348 ،209 ،205 ،203 /2 ،567 ،564 ،474 ،425 412 ،372 ،339 ،305 ،267 ،222 ،206 ،205 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1204 -1202 /9)، دايرةالمعارف فارسى (63 /1)، الذريعه (71

/18 ،133 /13 ،124 /7)، روضات الجنات (97 /1)، ريحانه (82 -78 /1)، طرائق الحقائق (339 -337 /3)، قصص العلماء (49 -47)، لغت نامه (ذيل/ احمد احسايى)، مؤلفين كتب چاپى (349 -345 /1)، معجم المؤلفين (229 -228 /1)، مكارم الآثار (1138 -134 /4)، هدية العارفين (185 /1)، يادداشتهاى قزوينى (148 /8)، يادگار (س 1، ش 4، ص 47 -30)، يغما (س 14، ش 10، ص 448 -440).

احمدخان بيگي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا احمد خان بيگي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال تحصيلي 58 - 57 با ديپلم رياضي از دبيرستان دكتر هشترودي تهران فارغ التحصيل شدم. از سال 59 دروس حوزه را از مدرسه آقاي مجتهدي در تهران آغاز و پس از يكسال به قم آمدم و در مدرسه رضويه دروس حوزوي را ادامه دادم.

در سال 78 با پايان دوره مقدمات سطح و خارج در دوره تخصصي كلام حوزه پذيرفته شدم و در سال 81 فارغ التحصيل شدم و در حال حاضر در حال نوشتن پايان نامه در موضوع فطرت هستم. همچنين در سال 78 براي تدريس دروس معارف دانشگاههاي تهران كار خود را آغاز كردم. در طول اين چند سال در دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي، ايران و الزهراء تدريس داشته ام و از سال 81 به عنوان هيئت علمي (رتبه مربي) در دانشگاه ايران پذيرفته شدم.

در حال حاضر مسئوليت نهاد رهبري در دانشگاه الزهراء را نيز دارا هستم.

احمدي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد احمدي

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1312/6/15

دكتر احمداحمدي متولد 15/ 12/ 1312 اهل ملاير در خانواده اي كشاورز به دنيا آمد. جامع المقدمات را در روستاي زادگاه خويش خواند. سپس در سال 1331به مدت پنح سال تا نيمه سطح را در شهرستان بروجرد فرا گرفت و در سال 1336 به حوزه علميه قم رفت و دروس تفسير و فلسفه اسلامي را از محضر استاد علامه طباطبايي و نيمه دوم سطح را در خدمت آيات عظام سيدمحمدباقر طباطبايي سلطاني، فكور (رحمهم االله)، نوري همداني و

مشكيني مدظلهما. دروس خارج را از محضر آيات عظام بروجردي، امام خميني (ره)، نجفي مرعشي، محقق داماد، (رضوان الله عليهم) تلمذ كرد.

همزمان با تحصيل در قم دكتراي فلسفه غرب را از دانشگاه تهران گرفت و از سال 1353 تاكنون عضو گروه فلسفه دانشگاه تهران است. دكتر احمدي در اوائل دي ماه 1360 به امر حضرت امام (ره) عضو ستاد انقلاب فرهنگي و سپس عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي شد و هم اكنون نيز عضو آن شورا است.

وي از بنيانگذاران اصلي دانشگاه تربيت مدرس است و خود به مدت 14 سال رياست دانشكده علوم انساني آنجا را به عهده داشته است. همچنين بخش تربيت مدرس دانشگاه قم در مدرسه دارالشفاء را راه اندازي و تا چند سال اداره كرده است. دكتر احمدي سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني براي دانشگاهها (سمت) را در نيمه دوم سال 1364 تاسيس كرد. مسئوليت آن را تاكنون به عهده دارد.

از سال 1363 تاكنون در دانشگاههاي مختلف فلسفه تطبيقي در سطح كارشناسي ارشد و دكتري تدريس مي كند. از آثار چاپ شده او ترجمه تأملات دكارت و ترجمه كتاب "The Unity of Philosophical Experience" تاليف ژيلسون است كه با نام فارسي (نقد تفكر فلسفه غرب) تاكنون شش بار چاپ شده است. از آثار چاپ نشده او ترجمه (تاسيس ما بعدالطبيعه اخلاق) كانت است. دهها مقاله چاپ شده در زمينه هاي تفسير و ادبيات و فلسفه و... كه بيشتر آنها فلسفي است. كتابي هم در دست تاليف دارد كه حاوي نظرات خود او در باب بنيادي ترين مسائل فلسفي و طبعاً بسياري از مكتبهاي فلسفي بويژه فلسفه هاي غرب را نقادي

كرده است .

منابع زندگينامه :مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي

احمدي، بابك

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بابك احمدي در سال 1327 در تهران به دنيا آمد و مقيم همين شهر است. تا سال 1352 در دو رشته علوم سياسي و فلسفه، در ايران و ايالات متحده آمريكا درس خواند. وي از سال هاي ابتدايي دهه 60 به همكاري با نشريه فيلم پرداخت و در همان سال ها گرايش به ترجمه و تاليف متون مربوط به فلسفه و فلسفه هنر را آ غاز كرد و آثار فراواني را در اين زمينه به رشته تحرير درآورده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه هنر

تحصيلات رسمي و حرفه اي : بابك احمدي تا سال 1352 در دو رشته علوم سياسي و فلسفه، در ايران و ايالات متحده آمريكا درس خواند. او سال هاي 1353 و 1354 را در لندن و سال هاي بعد تا بهمن 1357 را در پاريس گذرانده است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : وي از سال هاي ابتدايي دهه 60 به همكاري با نشريه فيلم پرداخت و در همان سال ها گرايش به ترجمه و تاليف متون مربوط به فلسفه و فلسفه هنر در آثار و نوشته هايش آشكار شد.

چگونگي عرضه آثار : ترجمه و تاليف متون مربوط به فلسفه و فلسفه هنر از آثار بابك احمدي است. فعاليت هاي اوليه وي بر معرفي فيلمسازان متفاوتي چون روبر برسون و آندري تاركوفسكي گذشت كه با انتشار كتاب هاي«باد هر جا بخواهد مي وزد، انديشه ها و فيلم هاي روبربرسون» و «اميد بازيافته، سينماي آندري تاركوفسكي» عرضه عمومي شد. بعد ها وي به سمت مباحث زيبايي شناسانه و فلسفه هنر روي آورد كه نتيجه آن كتاب«از نشانه هاي تصويري تا متن» بود. مدتي بعد وي حاصل درس

گفتاري هاي خود در فلسفه هنر را در كتابي با عنوان «حقيقت و زيبايي، درس هاي فلسفهٔ هنر» از سوي نشر مركز به بازار كتاب عرضه كرد. احمدي در زمينه ماركس هم علاوه بر واژه نامه فلسفي ماركس كتاب نسبتا حجيم ماركس و سياست مدرن را تدوين وانتشار داد. همزمان با اوج گيري مباحث مربوط به هايدگر در ايران وي دو كتاب درباره هايدگر نوشت --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آفرينش و آزادي،

ويژگي اثر : جستارهاي هرمنوتيك و زيبايي شناسي-نشر مركز

2 از نشانه هاي تصويري تا متن

ويژگي اثر : مباحث زيبايي شناسانه و فلسفه هنر- نشر مركز

3 اميد بازيافته،

ويژگي اثر : سينماي آندري تاركوفسكي-نشر مركز

4 باد هر جا بخواهد مي وزد،

ويژگي اثر : انديشه ها و فيلم هاي روبربرسوننشر مركز

5 تصاوير دنياي خيالي،

ويژگي اثر : مقاله هايي درباره سينما-نشر مركز

6 چهار گزارش از تذكرة الاولياي شيخ فريدالدين عطار نيشابوري

ويژگي اثر : رويكرد به متني از ادبيات كهن ايراني-نشر مركز

7 حقيقت و زيبايي، درس هاي فلسفه هنر

ويژگي اثر : حاصل درس گفتاري هاي بابك احمدي در فلسفه هنر -نشر مركز

8 خاطرات ظلمت

ويژگي اثر : درباره سه انديش گر مكتب فرانكفورت-نشر مركز

9 رساله اي در تاريخ

ويژگي اثر : در دست چاپ-نشر مركز

10 ساختار و تأويل متن

ويژگي اثر : -نشر مركز

11 ساختار و هرمنوتيك

ويژگي اثر : -نشر مركز

12 سارتر كه مي نوشت

ويژگي اثر : -نشر مركز

13 كار روشنفكري

ويژگي اثر : نقد وارزيابي وي از فضاي روشنفكري در ايران است-نشر مركز

14 كتاب ترديد

ويژگي اثر : -نشر مركز

15 ماركس و سياست مدرن

ويژگي اثر : احمدي در زمينه ماركس هم علاوه بر واژه نامه فلسفي ماركس-نشر مركز كتاب

نسبتا حجيم ماركس و سياست مدرن را تدوين وانتشار داد.

16 مدرنيته و انديشه انتقادي

ويژگي اثر : -نشر مركز

17 معماي مدرنيته

ويژگي اثر : -نشر مركز

18 هايدگر و پرسش بنيادين

ويژگي اثر : -نشر مركز

19 هايدگر و تاريخ هستي

ويژگي اثر : -نشر مركز

20 واژه نامه فلسفي ماركس

ويژگي اثر : -نشر مركز

منابع زندگينامه :

بانك رسانه ها - روزنامه همشهري 31-1-1387 "زندگينامه : بابك احمدي"

احمدي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن احمدي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 در مشهد مقدس رضوي به عشق علوم اهل بيت عصمت و طهارت (ع) وارد مدرسه حاج آقاي موسوي نژاد (حفظه الله) تعالي شدم و طبق برنامه بسيار جالبي كه در اين مدرسه حاكم بود، درس صرف را مستقيماً از خود ايشان آموختم، ايشان با طرحي بسيار جالب مطالب صرف را دسته بندي و روي تخته آموزش مي داد و ما هم مي نوشتيم. بدون هيچ كتابي در مدت كوتاهي در صرف مهارت خوبي پيدا كرديم. بعد از تمام شدن فقط صرف ساده و بعضي كتب جامع المقدمات را مرور نموديم، و بعد وارد درس هدايه شديم و بعد صمديه و ساير كتب ادبيات. بعد از مدت چهار سال دروس ابتدايي و متوسط را اعم از ادبيات، منطق، معاني بيان، اصول الاستنباط، اصول فقه و لمعه را تمام كردم.

در سال پنجم وارد دروس سطح عالي شدم. قطع و ظن رسائل و مكاسب محرمه را در مشهد درس گرفتم. بعد از آن رهسپار قم مقدسه شدم و بيع به بعد را از خدمت حضرت آيت الله استاد احمد پاياني (رحمة الله عليه) و

حضرت استاد شيخ مصطفي اعتمادي استفاده نمودم و كفايتين را خدمت استاد گنجعلي خراساني كه خود از شاگردان اسبق همان مدرسه حاج آقاي موسوي نژاد در مشهد بوده اند، فرا گرفتم و با مشورت و تشويق خود ايشان و به توفيق الهي با شوق فراوان وارد درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني (از اول اصول) و اصول حضرت آيت الله تبريزي (از استصحاب تا آخر دوره بعد) شدم. همزمان در درس فقه حضرت آيت الله تبريزي (از بحث اواني در طهارة) شركت نمودم و هر روز بعد از درس در جلسات خصوصي سوال و جواب در منزل حضرت آيت الله تبريزي شركت نموده و از آن مباحثات و سوال و جوابها استفاده ها نمودم.

بعد از اينكه چند سال درس خارج رفتم به اتفاق چند نفر از دوستان كه از فضلا مي باشند از يكي از شاگردان اسبق حضرت آيت الله تبريزي جناب حجت الاسلام والمسلمين محمد تقي شهيدي (حفظه الله) خواهش نموده و يك درس با محوريت كتاب بحوث في علم الاصول شهيد آيت الله صدر، درس خارج خصوصي كه بيشتر صبغه مباحثه و جواب و اشكال داشته باشد را شروع نموديم كه تا سال 83 ادامه داشت و پايان يافت. در خلال بحث هاي اصول و فقه از تحصيل فلسفه هم بي بهره نبودم و كتاب منظومه سبزواري را خدمت استاد نكونام آموختم. كتابهاي نهايه، بدايه و اسفار، اشارات، شوارق و حتي بعضي بحثهاي شفا را مطالعه نموده ام.

حدود 10 سال است كه تدريس در بعضي از مدارس و به صورت منظم در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگاني را شروع كرده ام. در

اين خلال اصول فقه، روضه، حلقات شهيد صدر و خصوصا حلقه ثالثه رسائل اعم از قطع و ظن، برائت و استصحاب و مكاسب را تدريس نموده ام و هم اكنون نيز مشغول تدريس قطع و ظن در مدرسه مباركه آيت الله گلپايگاني و حلقه ثالثه در مدرسه مباركه حجتيه براي طلاب خارج از كشور مي باشم.

از سال 75 وارد موسسه دائرة المعارف فقه شيعه شده و تاكنون به همكاري با آنان ادامه داده ام و در اين راستا زير نظر حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي مقالات فقهي زيادي را به رشته تحرير در آورده ام. در آن موسسه به عنوان هاي سر گروه، مدير مجله، عضو شوراي سرپرستي تحقيقات، دبير شوراي سرپرستي تحقيقات و اخيراً عضو هيئت علمي آن موسسه مشغول انجام وظيفه علمي و حوزوي مي باشم.

با بخش مركز مديريت خواهران حوزه علميه به عنوان مصاحبه سطح 2 و 3 نيز همكاري دارم. با مراكز مختلف تحقيقاتي از جمله مركز تحقيقات قوه قضاييه، مركز جهاني تقريب المذاهب و... همكاري داشته و گاهگاهي مقالات فقهي و اصولي مي نويسم .

احمدي، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مهدي احمدي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمحمدمهدي احمدي، فرزند سيدابوالفضل، متولد 1332 شمسي، محل تولد: خميني شهر اصفهان. پدرم از روحانيون موجه و معنون آن خطه بودند و اجداد ما همگي روحاني عالم و مورد اعتماد مردم بودند. حقير در اين خانواده رشد نموده و طبق معمول وارد دبستان شدم.

در آن زمان در بعضي از مدارس صبحها سر صف قرآن قرائت مي شد و بعد مراسم دعا انجام

مي گرفت. معمولا بنده را مامور اين كار مي كردند و با تلاوت چند آيه از قرآن و خواندن سرود مراسم پايان مي يافت. بعد از ظهرها مجدداً كلاس درس برگزار مي گرديد. يكي از نقاط قوت آن مدرسه اين بود كه مدير مدرسه به جهت مذهبي بودن، مراسم نماز جماعت ظهر و عصر را بر پا نموده و همه را مكلف به انجام آن مي نمود. حقير چون از خانواده روحاني بودم به عنوان امام جماعت انتخاب شدم و نماز جماعت را در مسجد نزديك مدرسه اقامه مي نمودم.

بعد از تمام نمودن دوران ابتدايي به جهت علاقه شخصي و نيز محيط خانواده به مدارس علوم ديني و به اصطلاح طلبگي روي آوردم. آغاز تحصيل حدوداً سال 45 _ 44 بود. ابتدا در همان شهر به مدت يك سال ماندم و بعد به اصفهان آمده و در مدرسه صدر بازار حجره گرفته و مشغول تحصيل شدم. در ضمن دروس جديد مقطع دبيرستان را به صورت شبانه خواندم و ديپلم گرفتم.

هجرت به قم: در حوزه علميه اصفهان دروس مقدمات سيوطي و شرايع و حاشيه را خواندم. ولي احساس نمودم دروس اصفهان شتاب خاص خود را ندارد و بسيار كند حركت مي كند. اساتيد معمولا جديت خاصي ندارند و بسيار كم درس مي دهند. از طرفي تشنگي و نياز دروني من متناسب با داده ها نمي باشد. لذا بعد از مشورت با چند نفر از اساتيد دلسوز تصميم گرفتم به حوزه علميه قم هجرت نمايم. لكن موانع زيادي در سر راهم وجود داشت و تقريبا مشوقي در اين كار نيافتم بلكه به عكس مخالفت هاي زيادي مي

شد.

سال تحصيلي 49 _ 48 بود كه به قم مشرف شدم. در آن زمان مدرسه حقاني از مدارس بسيار منظم و معروفي بود و از طريق امتحان ورودي طلاب را جذب مي نمود. من در امتحان شركت كردم و بعد از قبولي وارد آن مدرسه شدم. اساتيد آن مدرسه نوعا از اساتيد بزرگ حوزه علميه قم بودند كه اكنون بعضي از آنان از مراجع تقليد مي باشند. مدتي در آن مدرسه بودم و بعد از آن مدرسه بيرون آمدم و در مدرسه دارالشفاء حجره اي گرفتم و تا سال 54 در آن مدرسه بودم. اساتيد مقطع تحصيل سطح: هر چند حقير اساتيد متعددي در اين مقطع داشتم لكن نام بعضي از آنان را اشاره مي كنم:

1. مرحوم آيت الله ستوده كه مكاسب را نوعا خدمت ايشان خواندم.

2. حضرت آيت الله مظاهري اصفهاني كه اكنون رياست حوزه علميه اصفهان را دارند.

3. مرحوم آيت الله سلطاني كه استاد كفايه بودند و نزد ايشان بخشي از كفايه را تلمذ نمودم.

در سال 1354 به درس خارج راه يافتم و دروس فقه و اصول را نزد اساتيد بزرگوار فرا گرفتم. همزمان با آن به جهت علاقه شديد به علوم عقلي دروس فلسفه را نزد اساتيد بزرگوار تلمذ نمودم. لازم به ذكر است تا حدود سال 1374 به درس خارج اشتغال داشتم.

اساتيد خارج فقه و اصول حضرات آيات: فاني اصفهاني، حائري يزدي، سيدمحمدرضا گلپايگاني، (رحمت الله عليهم) حاج شيخ جواد تبريزي، وحيد خراساني و شبيري زنجاني (دامت بركاتهم). قبلاً اشاره كردم كه همزمان با دروس فقه و اصول، فلسفه را نيز فرا گرفتم و دروس بداية الحكمه، نهاية الحكمه، منظومه،

شفا و اسفار را نزد اساتيد آموختم. اساتيد فلسفه آيات عظام: حسن زاده آملي، جوادي، اميني، انصاري. ضمناً حقير كتاب فصوص الحكم ابن عربي و بخشي از مصباح الانس را نزد حضرت آيت الله حسن زاده تلمذ نمودم.

احمديان، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم احمديان

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابراهيم احمديان در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم. نخست در مدرسه مرحوم آقاي خلخالي (امام صادق عليه السلام) و سپس مدرسه امام خميني (ره) و آن گاه در مدرسه مرحوم آقاي گلپايگاني مشغول شدم.

دوره ادبيات را زير نظر آقايان طالقاني و مرحوم مدرس افغاني و نيز آقاي آدينه وند و عليدوست گذراندم. همزمان در جبهه هاي جنگ نيز حضور داشتم و اين موجب شد تا دوره ادبيات برايم اندكي طولاني شود. استادانم در فقه و اصول عبارت بودند از: آقايان اشتهاردي، پاياني و نامدار .

در سال 1370 به دانشگاه مشهد رفتم و در رشته اديان و عرفان دوره كارشناسي را طي كردم. سپس در دانشگاه تهران با رتبه يك پذيرفته شدم و دوره را طي كردم. همزمان در درس خارج آقايان مرحوم خاتم يزدي و نيز آيت الله وحيدي شركت جستم.

ارباب، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى از مشاهير علماء اسلامى و اكابر دانشمندان و اكبر و اعظم علماء معاصر اصفهانست و از جهت سن و شيخوخيت از تمام علماء و مجتهدين اماميه مسن تر و بيش از يكصد سال از عمر مباركش ميگذرد و از بركات روحانيت است.

ولادتش در اصفهان و نشو و نمايش نيز در آن سامان بوده در خانواده ثروتمندى اصيل و نجيب و شريف تربيت شده و مقدمات و سطوح را از مدرسين اصفهان فرا گرفته و دروس فقه و اصول را از اكابر دانشمندان چون حجه الاسلام والمسلمين آقاى ابوالمعالى كلباسى و حجه الاسلام آخوند ملا محمد كاشى و آيه الله مير

سيد محمد تقى مدرس و آيه الله حاج سيد محمد باقر درچه اى و بالاخص مرحوم ميرزا جهانگيرخان قشقائى علم حكمت و فلسفه را فرا گرفته و با مرحوم آيه الله العظمى بروجردى در هنگاميكه در اصفهان تحصيل ميكردند شريك درس و مباحثه بوده اند و چون بحكيم قشقائى اتصال و ارتباط زيادى داشتند بآن بزرگوار تأسى نموده و جز در هنگام اقامه جمعه و جماعت عمامه نميگذارند بلكه با كلاه كه در تمثالشان ديده ميشود بسر برده اند.

تأليفات و تصنيفاتى در فقه و اصول و حكمت دارند رحمه الله عليه رحمه واسعه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اردستاني، محمدصادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1134 ق)، عارف، فيلسوف و زاهد. از اهالى اصفهان بود. پدرانش همه اهل فضل و از جمله ى عرفا بودند. وى در اصفهان حكمت عاليه تدريس مى كرد. از جمله شاگردانش مولى حمزه ى گيلانى، شيخ محمدعلى حزين، محمدصالح بن سعيد خلخالى و آقا محمد صادق تفرشى بوده اند. پس از مرگ پيكرش را در سمت جنوب شرقى پل خواجو دفن كردند، به همين جهت به آخوندپلى يا آخوند پلوى شهرت يافت.

ولى در موقع تعريض خيابان جنازه ى وى به تخت فولاد منتقل شد. از آثار وى: «تباشير»، در عرفان؛ «رسايل جعليه»؛ حواشى بر «شفا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (383 -382)، ريحانه (105 -104 /1).

ارشادي نيا، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق ارشادي نيا

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد صادق ارشادي نيا در سال 1342هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان سبزوار ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1356 كه سالهاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود ايشان بدون هيچگونه ترس و واهمه اي وارد حوزه علميه مشهد گرديد.

پس از ورود به مشهد مقدس ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع) از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله فلسفي، آيت الله مرتضوي و... بهره ها برد. پس از گذراندن

سطوح عالي در سال 1367 به حلقه دروس خارج راه يافت.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه اسلامي در مقطع دكترا در سال1381 از دانشگاه امام صادق عليه السلام تهران فارغ التحصيل گرديد. و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان "نقد و بررسي نظريه تفكيك" دفاع كرد. ايشان ضمن تبليغ به تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي، دانشگاه فردوسي، و... مشغول است.

لازم به ذكر است كه نامبرده به مدت سه سال رياست دانشگاه آزاد واحد سبزوار را به عهده داشته است. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس و درس و قلم و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه كتاب هاي "كتاب نقد و بررسي نظريه تفكيك" و "از مدرسه معارف تا انجمن حجتيه و مكتب تفكيك" و... از جمله آثار ايشان است.

ارفع، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم ارفع ، فرزند سيد ناصر الدين ارفع ، در سال 1323 در تهران به دنيا آمد . دوران تحصيلي دبيرستان را ناتمام رها كرد و به تشويق پدر و شوق خود ، روي به آموزش حوزوي آورد . او در حوزه ي علميه اي در تهران ( خيابان ري ، بازارچه ي نايب السلطنه ) به درس و بحث طلبگي اشتغال يافت . پس از چهار سال طلبگي در آن مدرسه ي علوم اسلامي كه برجسته ترين استادش حاج آقا مجتهدي بود ، در سال 1342 به حوزه ي علميه ي قم مهاجرت كرد . استادان بزرگ او در اين حوزه عبارت بودند از: آيت الله فاضل لنكراني ،

مرحوم آيت الله سلطاني ، آيت الله نوري همداني و مرحوم دكتر مفتح .

پس از درگذشت پدر گرانمايه اش ، ناچار شد براي سرپرستي خانواده ، از قم به تهران بازگردد و باز همچنان به آموختن علوم و معارف اسلامي ، اين بار نزد استادان : آيت الله حاج ميزرا علي آقا فلسفه در مسجد لرزاده و آيت الله ميرزا باقر آشتياني در مدرسه ي مروي پرداخت . در عين حال ، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامي ، به وعظ و تبليغ متعهدانه ي انقلابي روي آورد .

مترجم گرامي صاحب بيش از پنجاه كتاب اعم از تاليف و ترجمه است و اغلب و بلكه همه ي آنها در زمينه ي علوم و معارف اسلامي و نشر و ترويج فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ) است . ايشان بر وفق سنتي مرضيه به ترجمه ي قرآن كريم و نهج البلاغه و صحيفه ي سجاديه توفيق يافته است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

اژه اي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1323، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا در رشته فلسفه و منطق از ايران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فلسفه، منطق و فلسفه تحليلى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

منطق، فلسفه علوم، فلسفه معاصر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 6، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

منطق، معنى شناسى، فلسفه هاى تحليلى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

استادي مقدم، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم استادي مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/5/5

اسراري، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا هادى بن حاج مهدى عالمى عامل و حكيمى كامل از اعاظم فلاسفه و حكماى اسلامى اواخر قرن سيزدهم هجرى بوده است.

وى صدر متألهين اسلام و قدوه متبحرين در حكمت و كلام و در احاطه حقايق حكمت بى نظير و در استكشاف اسرار و دقايق فلسفه بى عديل بوده.

اگر افلاطون عصرش بخوانيم روا و اگر ارسطوى دهرش بگوئيم بجاست.

و در عصر ناصرالدين شاه قاجار چنان بود كه ملا صدرا در زمان شاه عباس كبير و در فنون شعريه نيز بسيار ماهر بوده و خود را متخلص به اسرار مى نموده و گاهى در اصطلاح اهل فضل به حاجى يا حاجى سبزوارى تعبيرش نمايند و خلاصه ادوار زندگانى آن فيلسوف ربانى موافق آنچه از خط خودش نقل شده.

آنگه در حدود هفت و هشت سالگى شروع به نحو و صرف كرده و در حدود ده سالگى وى، پدرش به مكه رفته و در مراجعت در شيراز وفات يافته پس عمه زاده اش حاج ملا حسين سبزوارى كه سالها مقيم مشهد مقدس بوده و در انزوا و تقليل غذا و اجتناب از محرمات و مكروهات و مواظبت بر فرائض و نوافل مراقبت تمام داشت

وى او را به ارض اقدس برده و در تمام اخلاق فاضله مساهم و مشاركش نموده و او نيز اصول و فقه و عربيات و علوم عقليه را از حاج ملاحسين مذكور فراگرفته و تا ده سال ديگر بدين منوال گذرانيده و بحظوط و افره علمى و اخلاقى نايل پس به قصد تحصيل معقول و حكمت به اصفهان رفته و هشت سال ديگر در

حوزه درس ملا اسماعيل اصفهانى و ملا على نورى به تحصيل فلسفه پرداخته و اساس حكمت اشراق را استوار داشته پس پنج سال ديگر در خراسان به تدريس فقه و اصول و حكمت پرداخته سپس به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف و بعد از مراجعت در سبزوار مشغول تدريس حكمت گرديده است.

تولد ايشان در 1212 ق برابر حساب (غريب) واقع شده و در سال 1289 ق وفات نموده است.

آثار علمى وى بسيار و از آنهاست كتب زير

1- اسرارالحكم فارسى و مكرر چاپ شده

2- اسرارالعباده در فقه

3- اصول الدين

4- الجبر والاختيار

5- ديوان شعر فارسى

6- شرح الاسماء الحسنى كه دعاء جوشن كبير است

7- شرح دعاء صباح حضرت امير (ع)

8- شرح غررالفوائد

9- شرح لالى المنتظمه

10- غررالفرائد

11- محاكمات در رد شيخيه

12- مقياس در فقه

13- نبراس نيز در فقه

14- هداية المسترشدين و حواشى بسيارى در اسفار ملا صدرا و كتب ديگر. ملا كاظم سبزوارى كه از تلامذه وى بوده در ماده تاريخش گفته است.

اسرار چو از جهان بدر شد

از فرش بعرش ناله بر شد

تاريخ وفاتش ار به پرسند

گويم كه نمرد زنده تر شد

از اشعار حكيم سبزوارى اشعار زير است

شورش عشق تو در هيچ سرى نيست كه نيست

منظر روى تو زيب نظرى نيست كه نيست

ز فغانم ز فراق رخ و زلفت به فغان

سگ كويت همه شب تا سحرى نيست كه نيست

نه همين از غم او سينه ما صد چاك است

داغ او لاله صفت بر جگرى نيست كه نيست

موسى نيست كه دعوى اناالحق شنود

ورنه اين زمزمه اندر شجرى نيست كه نيست

چشم ما ديده خفاش بود ورنه ترا

پرتو حسن به ديوار و درى نيست كه نيست

گوش اسرار شنو نيست وگرنه اسرار

برش از عالم معنى خبرى نيست كه

نيست

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اسفندياري، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي اسفندياري

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي مصطفي اسفندياري مشهور به فقيه در اول فروردين سال 1351هجري شمسي در خانواده اي متدين، كاملا مذهبي و دوستدار اهل بيت عليهم السلام در برگه به دنيا آمد. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش، برگه از توابع شهرستان ساري با موفقيت سپري كرد.

در پي تشويق خانواده، مخصوصا پدرش و علاقه فراوان خويش به فراگيري علوم ديني و براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميه مشهد مقدس شد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد. پس از اتمام دوران سطوح عالي و شاگردي اساتيد مبرزي چوت آيت الله مروي و و اعظي در سال 1375 به حلقه درس خارج راه يافت و از محضر بزرگاني همچون آيت الله علي فلسفي، آيت الله سيدعبدالهادي مرتضوي، آيت الله اشرفي كسب فيض كرد. از دامن ستارگان پر فروغ حوزه علميه مشهد مشغول خوشه چيني گشت و تاكنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1380از دانشگاه علوم اسلامي رضوي فارغ التحصيل گرديد و با موفقيت از پايان نامه خويش باعنوان "بررسي مهم ترين اختلاف هاي سني و شيعه در مهدويت" دفاع كرد و هم اكنون در مقطع دكترا در رشته فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه علوم اسلامي رضوي مشغول

تحصيل است.

ايشان ضمن تدريس در دانشگاه فردوسي و آزاد اسلامي مشهد به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد كه كتاب "حجت موجه" يكي از آثار گرانبهاي ايشان است.

اسكافي مروزي، ابوحنيفه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 451 ق)، فقيه، حكيم و شاعر. او را بعضى اهل مرو و برخى اهل غزنين مى دانند. لقب اسكافى وى به اين دليل بود كه پدر يا اجداد وى كفشگر بودند، البته در بعضى از منابع شغل خودش را نيز كفشگر نوشته اند. در زمان سلطنت سلطان مسعود غزنوى مى زيست، و علاوه بر شاعرى مسند تدريس نيز داشت، و مردمان را رايگان علم و ادب مى آموخت. او داراى «ديوان» شعر نيز بود و ابوالفضل بيهقى اشعار وى را در تاريخ خود آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (655/2)، تاريخ ادبيات در ايران (403 -398 /2)، تاريخ بيهقى (274 و 381 ،380 ،275)، تاريخ نظم و نثر (44)، چهارمقاله (9)، دايرةالمعارف فارسى (29/1)، الذريعه (40/9)، ريحانه (76 -75 /7)، سخن و سخنوران (198)، شاعران بى ديوان (596 -587)، لباب الالباب (175/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه ى اسكافى)، مجمع الفصحا (216 -208 /1)، هفت اقليم (332/1).

اسلامپور كريمي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن اسلام پور كريمي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/5

زندگينامه علمي

در سال 1349 شمسي در بابل متولد شدم و بعد از اتمام دوره هاي ابتدائي و راهنمائي با معدل20 يا بالاي 19 بر اساس علاقه ام به قرآن و معارف اسلامي در مسابقات قرآن و تجويد و مفاهيم شركت مي كردم.

در سال 64 در حوزه علميه فيضيه مازندران در بابل نزد استاد گرانقدر حاج آقاي فاضل به تحصيل صرف و نحو و فقه مشغول شدم. در سال 65 بر اساس وظيفه و لبيك به نداي ولايت فقيه در جبهه حق عليه باطل حضور يافتم. در تاريخ 14/ 12/ 65 در منطقه شلمچه به اسارت

نيروهاي بعثي در آمدم و تا سال 66 كه در تكريت، بعقوبه و رماديه عراق در اسارت به يادگيري و ياددهي نحو و صرف و تجويد و عربي جديد صرف كردم.

بعد از آزادي (30/ 8/ 69) و بعد از 9 روز از آزادي در مدرسه رضويه قم به تحصييل حوزوي ام ادامه دادم. با توجه به نياز و آمادگي براي خدمت به قشر جوان دانشگاهي، دوران دبيرستان را در رشته فرهنگ و ادب در سال 73 به اتمام رسانده و سال 74 وارد دانشگاه تهران (مجتمع آموزشي عالي قم) شدم. مقطع كارشناسي در سال 77 به اتمام رسد . همزمان در مقطع كارشناسي فعاليتهاي چشم گيري در مسجد امام رضا (ع) منطقه علي آباد سعدگان و پايگاه بسيح مربوط به آن (پايگاه 4 شهيد اميني بيات) انجام دادم كه به طور عمده روي قرآن، عقيدتي و امر به معروف و نهي از منكر، مفاهيم قرآن و روخواني و تجويد متمركز بود و در سال 77 در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه تهران پذيرفته شدم.

در سال 81 از پايان نامه ام با موضوع "ادراكات فطري" در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه تهران دفاع نمودم.

از سال 81 تاكنون كه در مقطع دكتري همان رشته (فلسفه) و همان دانشگاه مشغولم به تدريس در موضوعات فلسفه، كلام، منطق و عرفان و متون انگليسي مي پردازم و همزمان مشاورات نويسندگي و پژوهشي ارائه مي دهم. از سال 81 تاكنون در واحد كتابشناسي دائرة المعارف علوم عقلي اسلامي وابسته به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) اشتغال دارم.

در زمينه ويراستاري و نگارش قطعات كوتاه ادبي كارهايي انجام دادم و چاپ شده

است. از سال 82 تاكنون در تاسيس و اداره نشريه هاي عمومي براي جوانان منطقه هاي بابل تحت عنوان هاي نشريه لاله آباد و نشريه شهداي كريمكلا فعاليت دارم.

اسلامي اردكاني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين اسلامي اردكاني

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در خانواده اي روحاني مقيم در كربلا زاده شدم. در سال 1350 به ايران بازگشتم. هر چند از كودكي به گونه پراكنده اي صرف و نحو مي خواندم، اما در سال 56 رسما وارد حوزه علميه شيراز شدم و به تحصيل پرداختم. پس از تسلط بر ادبيات عرب و دروس مياني حوزوي، سطوح عالي و خارج را در قم گذراندم. در كنار دروس حوزوي و ادامه تحصيل دانشگاهي، به فعاليت هاي فرهنگي و برخي مشاغل علمي اجريي اشتغال داشتم. در زيرفعاليت هاي علمي بنده به تفكيك آمده است:

1. سوابق آموزشي:

الف) حوزوي: پس از به پايان بردن مرحله سطح حوزه، هشت سال نيز در درس هاي خارج فقه و اصول اساتيد مبارز حوزه شركت كرده ام. در ين مدت درس هاي اصلي (فقه و اصول) و درس هاي جانبي حوزه مانند فلسفه، كلام، تفسير را نيز گذرانده ام.

ب) دانشگاهي: در كنار درس هاي حوزوي به ادامه تحصيل در دانشگاه مشغول بوده، كارشناسي ارشد خود را در رشته مدرسي معارف اسلامي (گرايش فلسفه و كلام) دانشگاه قم در سال 1379 دريافت داشته ام. در همان سال نيز در مقطع دكتري كلام (گرايش فلسفه دين و مسائل جديد كلامي) همان دانشگاه پذيرفته و در سال 1384 با دفاع از پايان نامه دكتري خود با عنوان "شبيه سازي انسان از ديدگاه دين

كاتوليك و اسلام" با رتبه عالي فارغ التحصيل شدم.

ج) دوره هاي آموزشي مختلف: در كنار فعاليت هاي اصلي آموزشي، همواره در پي كسب صلاحيت هاي لازم براي تخصص در تعليم و تحقيق بوده ام. از اين رو در دروه هاي آموزشي مختلف مانند كارگاه ترجمه، اصول كتابداري، آشنايي با منابع مرجع، نمايه سازي، اصطلاح نامه نويسي، ويرايش، مباني كامپيوتري، اينترنت، تكنولوژي اطلاعات، زبان انگليسي و فرانسه شركت كرده و دوره هاي گوناگوني از اين دست را گذرانده ام.

2. توانايي هاي علمي:

الف) اينجانب به زبان هاي انگليسي و عربي، در حد مكالمه و ترجمه متون تخصصي مسلط هستم و نوشته هاي متعددي از اين زبان ها ترجمه كرده ام. يك دوره شش ماهه زبان فرانسه را گذرانده ام. همچنين اندكي با زبان آلماني در حد خواندن پاره ا ي از متون ابتدايي آشنايي دارم.

ب) ترجمه: بيش از يك دهه است كه مستمرا به كار ترجمه مشغول بوده ام. محصول اين مدت فعاليت ترجمه اي، ترجمه ده مقاله علمي از زبان انگليسي و بيست مقاله و هشت عنوان كتاب از عربي بوده است كه منتشر شده اند.

ج) تحقيق: عمده فعاليت علمي بنده، مصروف تحقيق و تاليف بوده است كه نتيجه آن تاكنون تاليف بيش از هشتاد مقاله و يازده عنوان كتاب بوده است.

د) عضويت در شوراهاي علمي: اينجانب به عنوان عضو هيئت تحريريه فصلنامه نقد و نظر، ميقات حج و حديث زندگي، فعاليت مطبوعاتي داشته ام. همچنين به عنوان عضو شوراهاي مختلف مراكز تحقيقي قم همچون موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) و عضو شوراي دائرة المعارف امام خميني (ره) مشغول فعاليت بوده ام. و

نيز در سمينارهاي علمي كشوري مانند "همايش بين المللي حقوق بشر و گفتگوي تمدن ها"، "سمينار بررسي سقط جنين در ايران"، "همايش ترجماني متون مقدس"، "همايش بين المللي مردم سالاري ديني"، "همايش سراسري استادان، محققان و مترجمان حوزه هاي فلسفه، كلام، اديان، عرفان"، "سومين كنفرانس بين المللي حقوق بشر"، "همايش گفتگوي علم و دين"، شركت كرده و مقالات خود را ارائه كرده ام.

ضمنا فعاليت هاي مديريت پژوهشي مانند معاونت پژوهشي مراكز علمي و مسئوليت ترجمه نيز داشته ام. هم اينك نيز عضو انجمن علمي اديان و مذاهب حوزه علميه هستم.

ه) تدريس: اينجانب در موسسات آموزش عالي مانند دانشگاه قم، دانشگاه مفيد، دانشگاه شهيد بهشتي، موسسه آموزش ضمن خدمت وزارت ارشاد، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) و دانشكده علوم قرآني تدريس داشته ام. موضوعات تدريس بنده عمدتاً عبارت بوده اند از: منطق، متون فلسفي معاصر، اخلاق، روش تحقيق، قواعد فقه، اصول فقه، متون فقه و شناخت منابع مرجع اسلامي.

3. حوزه هاي مورد علاقه:

اينجانب بيشتر به حوزه هاي فلسفه و كلام جديد، فلسفه اخلاق (اخلاق كاربردي با تاكيد بر اخلاق زيستي)، دين شناسي، نقد انديشه ها و مسائل اجتماعي، اسلامي توجه خاص دارم و به كاوش در مسائل موردي و كم سابقه مي پردازم و مورد پژوهشي را بر بحث كليات ترجيح مي دهم.

4. كارنامه علمي:

كارنامه علمي بنده در دو عرصه تاليف و ترجمه حدود 20 عنوان كتاب و 90 مقاله است.

5. جوايز علمي:

درسال 1380 تحقيق بنده با عنوان «امام، اخلاق، سياست» از سوي دبيرخانه دين پژوهان كشور برگزيده شد و به آن جايزه ويژه رياست جمهوري تعلق گرفت. در همان سال مقاله بنده

با عنوان «امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام علي ع» كه براي دانشنامه امام علي عليه السلام نوشته شده بود به عنوان مقاله برتر شناخته شد و به آن لوح تقديري تعلق يافت. در سال 82 نيز تحقيق اينجانب با عنوان «اخلاق نقد» از سوي دبيرخانه دين پژوهان برگزيده شد. همچنين تحقيق (دروغ مصلحت آميز) از سوي همين دبيرخانه رتبه آورد، اما به دليل تعلق آن به سال هاي قبل، از جريان داوري خارج و در بيانيه نهايي از آن تقدير شد.

در همين سال نيز كتاب «امام، اخلاق، سياست» از سوي دهمين سال كتاب دانشجويي برگزيده شد. در سال 1383 نيز جايزه يازدهمين كتاب سال دانشجويي به علت كثرت تاليف به بنده تعلق گرفت. همچنين در آن سال، مقاله بنده با عنوان «گريش هاي تفسيري در ميان مسلمانان؛ بررسي يك ترجمه» به عنوان نقد برتر در حوزه علوم قرآني برگزيده شد و جايزه و لوح تقديري از سوي رياست محترم مجلس به آن تعلق گرفت.

در ارديبهشت سال 1384 نيز مقاله بنده با عنوان «چالش علم و دين در مسئله شبيه سازي انساني» كه در نخستين همايش كشوري گفتگوي علم و دين ارائه شده بود، از سوي مسئوولين همايش به عنوان مقاله برگزيده انتخاب و به آن لوح تقديري تعلق گرفت.

اسماعيل پور نيازي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن اسماعيل پور نيازي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در تابستان سال 1366 پس از طي مقطع راهنمايي وارد حوزه علميه شدم. در گام اول قدم در مدرسه مباركه فيضه مازندران (شهرستان بابل) تحت نظارت مديريت و اشراف حضرت آيت الله

فاضل استر آبادي نهادم.

پس از طي مراحل اوليه تحصيل در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و در قم در دروس سطح از دروس استاد آيت الله سيد علي محقق دامان و ديگر اساتيد استفاده كردم. در درس خارج نيز در فقه و اصول در محضر اساتيد بزرگوار آيت الله سيدعلي محقق داماد، آيت الله مكارم شيرازي، آيت الله سبحاني و آيت الله لاريجاني حاضر شدم.

همزمان با تحصيل در مقطع خارج در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن نيز طي يك دوره چهار ساله در مقطع سطح چهار از محضر اساتيد بزرگوار آيت الله معرفت، آيت الله خزعلي، آيت الله دكتر احمد بهشتي، حجت الاسلام دكتر نقي پورفر و اساتيد ديگر بهره مند شدم. پس از اتمام دوره تحصيل رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن به دليل احساس نياز به مباحث عقلي و فلسفي در رشته فلسفه مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) مشغول به تحصيل شدم و اكنون در مقطع كارشناسي ارشد مي باشم.

در بهار سال 1384 پايان نامه سطح چهار مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن را تحت عنوان «آزادي و ارتداد از ديدگاه قرآن» با راهنمايي و مشاورت استاد آيت الله معرفت و استاد دكتر نقي پورفر دفاع كردم و با درجه عالي داوران همراه بود. پيش از آن در سال 1383 پايان نامه فوق به عنوان پژوهش برگزيده سال در حوزه دين پژوهي از سوي دبيرخانه دين پژوهان كشور انتخاب و معرفي شد.

در بخش تحقيقات علمي نيز با مركز جهاني علوم اسلامي در تدوين درسنامه، مركز پژوهشهاي صدا و سيما در تأليف كتاب و پژوهشكده فرهنگ و

انديشه (كانون انديشه جوان) براي تدوين كتاب همكاري داشته و دارم.

اسماعيلي ايولي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسماعيلي ايولي

محل تولد : ساري

شهرت : اسماعيلي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1348 در روستاي ايول از توابع بخش چهاردانگه (كياس) شهرستان ساري مركز استان مازندران متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در همان روستا و تحصيلات راهنمايي را در ساري و پس از دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شدم.

دو سال در حوزه علميه سعادتيه ساري و سپس در سال 1366 وارد حوزه قم شد. حدود هشت سال در مدرسه علميه امام باقر (ع) كه از مدارس تحت برنامه مركز مديريت بود مشغول تحصيل بودم. همراه با تحصيلات اين دوره به صورت متفرقه ديپلم علوم انساني را گرفتم و در دروس مكاسب، رسائل و كفايه از اساتيد محترم سروش محلاتي، حسيني بوشهري، حسيني خراساني، نكونام، وحيد خراساني فيض بردم. سه سال در درس خارج اصول استاد صادق لاريجاني و سه سال در خارج فقه استاد مكارم شيرازي و سه سال از خارج اصول استاد جعفر سبحاني بهره بردم.

همراه با تحصيلات سطوح عاليه حوزوي در رشته فلسفه (غرب) دانشگاه مفيد دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را از سال 1372 تا 1380 به اتمام رساندم. همراه با تحصيلات دانشگاهي در حوزه علميه در بخش علوم اسلامي عقلي (كلام _ فلسفه اسلامي _ عرفان) در درس اسفار استاد دهقاني و درس اسفار و اشارات استاد فياضي و نهاية الحكمه استاد معلمي شركت نمودم.

هم اكنون با جامعة الزهرا و گروه معارف دانشگاه سمنان همكاري تحقيقي و تدريس دارم. همچنين به مدت پنج سال با دايرة المعارف علوم عقلي موسسه

امام خميني (ره) از سال 79 تا 84 همكاري داشته ام. در ايام تبليغ و فصل تابستان به تبليغ و سخنراني مي پردازم.

اصطهباناتي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابوالقاسم بن ميرزا احمد شيخ الاسلام اصطهباناتى عالمى حكيم بوده در 14 صفر 1312 ق متولد شده و در خدمت عده اى از اعلام علم و فضل تلمذ نموده و بكمال علم و فقاهت رسيده و بعلامه شهرت يافته و منظومه در حكمت نوشته كه نزديك دو هزار بيت است و اول آن اين بيت است:

اول ما جادبه طرف القلم

مفتتح الكلام بدئه الرقم- الخ

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصغري، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالله اصغري

محل تولد : تربت جام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

زندگينامه علمي

در سالهاي 1345- 1346در حالي كه فقر در منطقه مسكوني و روستاي ما بيداد مي كرد بنده به خاطر عشق و علاقه اي كه به فراگيري معارف اسلامي و ديني داشتم با هزينه ناچيز در يك مدرسه علميه اي مشغول تحصيل شدم.

در مدت سه سال تا قسمتي از جلد اول لمعه را خواندم و به مشهد مقدس در مدرسه عباسقلي خان و در مدرسه جعفريه كه زير نظر مرحوم غلامحسين تبريزي بود تا بخش اول كتاب مكاسب را خواندم.

با مشكلات فراوان به نجف اشرف منتقل شدم و بخشي از رسائل و مكاسب و كفايتين را در نجف نزد مرحوم صدر و استاد فياض و خارج اصول را نزد شيخ جواد تبريزي گذراندم و درسال 1354به قم عزيمت كردم. خارج اصول و فقه را خدمت وحيد خراساني و آقاي مكارم شيرازي و شيخ جواد تبريزي تلمذ كردم.

در ضمن تدريس كتاب رسائل شيخ انصاري را در كاشان، دو جلد شرح رسائل را (اوضح الشروح في فرائد الاصول) نوشتم و دو جلد شرح فارسي به اصول فقه مظفر (ره) به چاپ

رساندم و درحوزه مورد استفاده است. بهرحال اميد چنان است كه خداوند راضي و امام زمان (عليه السلام )خشنود باشد جهت هر گونه همكاري علمي حاضر و آماده هستم.

اصفهاني، ابوالمجد شيخ محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1287 ق)، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، رياضيدان و شاعر. مشهور به آقا رضا اصفهانى. وى پيش از سن بلوغ، مقدمات علوم را از سيد ابراهيم قزوينى فراگرفت و سپس به تحصيل فقه و اصول و تفسير در محضر پدر و شريعت اصفهانى پرداخت. علوم معقول و رياضى را نزد ميرزا حبيب اللَّه ذوالفنون آموخت و براى تكميل فقه و اصول وارد حوزه ى درس آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى شد. پس از بازگشت سيد محمد فشاركى از سامرا به نجف، نزد وى شاگردى كرد. در هفتاد و پنج سالگى به علت جنگ جهانى اول از نجف اشرف به اصفهان كوچيد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «تنبيهات دليل الانسداد» يا «اثبات حجيت ظن طريقى»؛ «ذخائر المجتهدين»، در شرح كتاب «معالم الدين فى فقه آل طه و يس»؛ «سمط اللآل فى معرفة الوضع و الاستعمال» يا «جلية الحال»؛ «السيف الصنيع لرقاب منكرى علم البديع»؛ «نقد فلسفه ى داروين»؛ «وقاية الاذهان»؛ «الايراد و الاصدار»؛ تعريب «السيرو السلوك» منسوب به آيةاللَّه بحرالعلوم؛ «ديوان» شعر، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (133 /25 ،277 /24 ،287 /12 ،363 /9 ،79 /7 ،127 /5 ،452 ،213 /4 ،488 /2)، ريحانه (253 -252 /7).

اصفهاني، ابوالمجد محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1287 ق)، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، رياضيدان و شاعر. وى پيش از سن بلوغ، مقدمات علوم را فراگرفت و در پانزده سالگى به نجف رفت و به تحصيل فقه و اصول و تفسير در محضر پدر و سيد ابراهيم قزوينى پرداخت. علوم معقول و رياضى را نزد ميرزا حبيب الله ذوالفنون آموخت و براى تكميل فقه و اصول وارد حوزه درس

آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى شد. پس از بازگشت سيد محمد فشاركى از سامرا به نجف، نزد وى شاگردى كرد و در هفتاد و پنج سالگى به علت جنگ جهانى اول به اصفهان كوچيد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «تنبيهات دليل الانسداد»؛ «ذخائر المجتهدين»، در شرح كتاب معالم الدين فى فقه آل طه و يس؛ «سمط اللآل فى الوضع و الاستعمال»؛ «السيف الصنيع لرقاب منكرى علم البديع»؛ «نقد فلسفه ى داروين و دحض شبهات المبطلين»؛«وقايه الاذهان»؛ «اداء المفروض فى شرح ارجوزه العروض»؛ «استيضاح المراد من قول الفاضل الجواد» و «الامجديه» در اعمال ماه رمضان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (127 /5 ،452 /4)، ريحانه (253 -252 /7).

اصفهاني، حسنعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1279 ق)، عالم، مدرس، عارف ربانى و حكيم الهى. مشهور به نخودكى. مقدمات را تا يازده سالگى نزد پدر خويش و ديگران آموخت. سپس زير نظر حاج ميرزا محمدصادق به سير و سلوك عارفانه پرداخت. در سنين جوانى ادبيات و قسمتى از رياضيات مانند حساب و هيئت را نزد آخوند كاشى و فلسفه را نزد ميرزا جهانگيرخان قشقايى تحصيل كرد و سپس راهى عتبات عاليه شد و در نجف به ادامه ى تحصيل پرداخت. و در آنجا با حاج سيد مرتضى كشميرى معاشرت و مجالست كرد. سپس به اصفهان بازگشت و پس از مدتى در مشهد اقامت گزيد. حاج شيخ حسنعلى بيشتر ايام عمر را در رياضت هاى طاقت فرسا سپرى كرد. وى داراى مقامات و كرامات بسيار بوده كه شرح جزئى از كرامات و كارهاى خارق العادى وى در كتابى تحت عنوان «نشان از بى نشانها» توسط فرزند آن مرحوم گردآورى شده و نشر

يافته است. او به تدريس فقه مانند شرح لمعه و درس تفسير و گاهى هم هيئت و حساب مى پرداخت و بقيه ى اوقات را به برآوردن حاجات مؤمنان از دعا و دوا مى گذراند. در مدت اقامت او در مشهد هزاران هزار مريض با دعاى وى معالجه شدند. آيت الله اصفهانى پس از يك بيمارى چهل روزه در محله سعدآباد مشهد رحلت كرد و در صحن رضوى دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (192 -191 /1)، گنجينه ى دانشمندان (113 -111 /7)،نشان از بى نشانها (مقدمه).

اصفهاني، شمس الدين، ابوالثناء محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(649 -674 ق)، مفسر، صوفى، متكلم، منطقى، عروضى و نحوى. در اصفهان متولد شد و فنون متداول را در زادگاه خود نزد پدر و جمال الدين ابى رجا و ديگران فراگرفت. مدتى در اصفهان و تبريز به تدريس پرداخت و از معاصران شيخ حسن چوپانى و قاضى مظفرالدين شاه قزوينى بود. پس از زيارت خانه خدا به دمشق رفت و در جامع اموى به تدريس پرداخت، سپس به قاهره رفت و در خانقاهى كه قوصون براى او بنا كرده بود به ارشاد و تربيت مريدان مشغول شد و در همان شهر بود تا درگذشت. و در قرافه دفن شد. از آثار: وى «تشييد القواعد فى شرح تجريد العقايد»؛ شرح «كافيه» ابن حاجب در نحو؛ شرح «ساويه»، در عروض؛ «انوار الحقايق الربانيه فى تفسير الآيات القرآنيه»؛ شرح «منهاج» بيضاوى؛ «ناظر العين»؛ «شرح مختصر السؤل و الأمل فى علمى الاصول و الجدل»؛ «شرح الطوالع»، در منطق و كتاب مختصرى در اصول دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (52 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (230 ،229 /3)، حبيب السير (232 /3)، الذريعه (140

/13)، روضات الجنات (117 /8)، ريحانه (249 -248 /3)، كشف الظنون (1991 ،1921 ،1879 ،1855 ،1717 ،1371 ،1148 ،1137 ،1116 ،443 ،442 ،346 ،235)، لغت نامه (ذيل/ محمود)، معجم المؤلفين (173 /12)، هديه العارفين (409 /2).

اعرافي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا اعرافي

محل تولد : ميبد- محله شهيديه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين عليرضا اعرافي در سال 1338 در شهر ميبد (محله شهيديه) واقع در استان يزد در ميان خانواده اي اهل علم و با تقوا به دنيا آمد. پدرش آيت الله محمد ابراهيم اعرافي از علماي مشهور آن ديار و از دوستان نزديك امام خميني (ره) بود كه نقش بسزايي در بيداري مردم ميبد و يزد ايفا كرد. آن عالم وارسته سالها قبل از انقلاب اسلامي نماز جمعه بر پا مي كرد و خود، با سلاح در آن خطبه مي خواند. مادر استاد اعرافي نيز از زنان پاكدامن و مؤمن روزگار بود و از فرزندان آيت الله شيخ كاظم افضلي اردكاني (ره) به شمار مي آمد.

استاد اعرافي تحصيلات كلاسيك خود را در ديار خود آغاز كرد. او پس از خواندن مقداري از دروس ادبيات، در سال 1349 به قم آمد و همان جا تحصيلات دوره ابتدايي خود را تكميل كرد و همزمان دروس حوزه خود را آغاز نمود، و به سرعت دروس دوره مقدمات و سطح را به پايان رسانيد؛ به گونه اي كه در سال 1356 به درس خارج بزرگان قم راه يافت. او در طي اين سالها از شركت در دروس فلسفي نيز باز نماند و آن دروس را نيز به حد كمال فرا گرفت و نيز در درس اخلاق استادان خود حضور جدّي

داشت.

او در ضمن تحصيل دروس حوزوي زبانهاي عربي و انگليسي را فرا گرفت و از مطالعات در رشته هاي رياضي و فلسفه غرب نيز باز نماند و بسياري از كتب را كه در آن روزگار در حوزه متداول نبود، فرا گرفت و در دوره تعليم و تربيت دفتر همكاري حوزه و دانشگاه (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه) شركت كرد و در تعطيلات به مباحثه تفسير الميزان و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد پرداخت.

استاد اعرافي در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسيار شرفياب شد. او كه در تفسير شاگرد آيت الله مشكيني (ره) و در هيئت شاگرد استاد حسن زاده آملي بود، كتابهاي فلسفتنا و اقتصادنا نوشته شهيد صدر (ره) را نزد آيت الله سيد كاظم حائري فرا گرفت. در درس خارج فقه و اصول شاگرد استاداني چون آيت الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري (ره)، آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره)، آيت الله العظمي وحيد خراساني، آيت الله العظمي جواد تبريزي (ره)، آيت الله العظمي مكارم شيرازي و آيت الله العظمي شبيري زنجاني بود. او دروس اسفار اربعه، برهان شفا، فصوص الحكم و تمهيد القواعد را نزد آيت الله جوادي آملي و بخشي از اسفار را نزد آيت الله شهيد مطهري (ره) آموخته و در زمينه فلسفه از آيت الله مصباح يزدي بهره هاي بسيار برد.

استاد اعرافي در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسيار رابطه دوستي داشت و دروس پيش آموخته را مباحثه مي كرد كه از جمله آنان حجة الاسلام والمسلمين محمدعلي مدرسي يزدي، حجة الاسلام والمسلمين محمدكاظم بهرامي، حجة الاسلام والمسلمين علي نقي فقيهي، حجة الاسلام والمسلمين محمد بهشتي را مي توان نام برد.

حجة الاسلام والمسلمين اعرافي،

در سالهاي عمر خود فعاليتهاي بسياري را در زمينه علم و فرهنگ به انجام رسانده است. او بسياري از كتب دوره سطح را بارها تدريس كرده و سالها به تدريس اسفار اربعه و خارج فقه قضا و تربيت (فقه التربية) اشتغال داشته است. ويژگي تدريس او نوآوري و تطبيق مباحث موجود در كتب قدما با مباني امروزين علوم است.

او كتابهاي بسياري در زمينه علوم تربيتي به چاپ رسانده است كه از جمله آنان مي توان به كتاب «فلسفه تعليم و تربيت» اشاره كرد.

استاد اعرافي از ابتداي انقلاب اسلامي تاكنون در مسؤوليتهاي مهمي ايفاي نقش كرده است. استاد اعرافي سالها در دانشگاههاي سراسر كشور و مؤسسات وابسته به آموزش عالي تدريس داشته و از اين رهگذر شاگردان خوبي را تربيت كرده است. در سالهاي عمر خود تا به امروز در عرصه سياست فعاليتهاي بسياري را به منصه ظهور نهاده است. او كه فرزند پدري عالم و مجاهد بود همواره با نهضت امام(ره) همراه بود فعاليتهاي سياسي نيز داشته و به تحقق آرمانهاي انقلاب كمك شاياني نموده است.

او در سال 1371 با حكم مقام معظم رهبري به امامت جمعه شهر ميبد برگزيده شد. استاد اعرافي در سالهاي دفاع مقدس، بارها در جبهه ها حضور يافت و مشوق رزمندگان اسلام بود او هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و به تدريس اشتغال دارد.

اعواني، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا اعواني متولد 1321ه.ش در سمنان پس از پايان تحصيلات در مكتب خانه و مدرسه شيخ علاء الدوله سمناني در سمنان به اخذ ديپلم درسال 1340ه.ش نايل شد و سپس به بيروت رفت و از دانشگاه آمريكايي آنجا ليسانس گرفت( 1345)، سپس

به ايران آمد و در سالهاي 1347و 1355 فوق ليسانس و دكتراي خود را در رشته فلسفه از دانشگاه تهران دريافت كرد. وي از سال 1348ه.ش عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي شد. وي در سال 1380درنخستين چهره هاي ماندگار برگزيده و معرفي گرديد. وي برگزيده همايش طرح سپاس در سال 86 در فرهنگسراي سينا مي باشد. از وي ترجمه ها و تصحيحاتي در زمينه فلسفه اسلامي و فلسفه غرب باقي است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه اسلامي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : غلامرضا اعواني درسال 1321ه.ش درسمنان به دنياآمد. در آن روزگار دانشگاه تهران به تازگي آغاز به كار كرده بود. و نيز آموزش جديد در كشور چندان رواج قابل توجهي نداشت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامرضا اعواني در سال 1325در مكتب خانه ملا غلامرضا شيوايي از شاگردان حاج ملا هادي سبزواري آغاز به تحصيل كرد در سال 1327وارد مدرسه شيخ علاء الدوله سمناني( سمنان) شدو در سال 1340 ديپلم خودرا دريافت كرد. سپس با بهره گيري از بورس دانشگاه آمريكايي بيروت به آنجا رفت و پس از اخذ ليسانس فلسفه در 1345به ايران بازگشت. و وارد دانشگاه تهران شد. در سالهاي 1347و 1355 مدرك فوق ليسانس و دكتري فلسفه را احراز كرد. عنوان تز دكتري وي « عقل ونفس در فلسفه افلوطين و تاثير آن در حكمت اسلامي» بوده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع مهم روزگار تحصيل غلامرضا اعواني سفر به لبنان و آشنا شدن با استادان مهمي در فلسفه از جمله چارلز اسكات و ماجد فخري و پوچتي بوده است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامرضا اعواني درحين تحصيل

در مقطع دكتراي در دانشگاه تهران، ( از سالهاي 1347)، به تدريس در دانشگاه ملي ايران( شهيد بهشتي) ( از سال 1348) مي پرداخت.

استادان و مربيان : برخي از استادان غلامرضا اعواني در دانشگاه آمريكايي بيروت عبارت بودند از چارلز اسكات، ماجد فخري، پوچتي، صادق العظم. در دانشگاه تهران نيز وي از استاداني چون دكتر سيد حسين نصر، دكتر سيد احمد فرديدو دكتر مهدوي دامغاني بهره برد.

آرا و گرايشهاي خاص : غلامرضا اعواني درزمينه فلسفه اسلامي بيشتر به تصحيح آثار فلسفي و كلامي كساني چون حاتم رازي و خواجه نصير الدين طوسي علاقمند است. وي در زمينه فلسفه غرب به فلسفه افلوطين و نيز كانت علاقمند است و به مطابقت و مقايسه آنها با فلاسفه مسلمان مي پردازد.

جوائز و نشانها : غلامرضا اعواني برگزيده همايش طرح سپاس درسال 86 در فرهنگسراي سينا مي باشد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجكه تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : كتاب تاريخ فلسفه اثر فردريك كاپلستون درباره شرح احوال فيلسوفان غرب و سير تكامل انديشه فلسفي آنها مي باشد كه توسط دكتر اعواني به فارسي ترجمه شده است.

2 ترجمه گزيده اي از اشعار عرفاني

ويژگي اثر : به زبان انگليسي

3 تصحيح النبوئه

ويژگي اثر : كتاب النبوئه اثر حاتم رازي اثري است درباره فلسفه و كلام اسلامي كه دكتر غلامرضا اعواني آن را تصحيح و منتشر كرده است.

4 تصحيح وجه دين ناصري

5 فرهنگ فلسفي

6 مجموعه مقالات حكمت ونصر معنوي

ويژگي اثر : دكتر غلامرضا اعواني مجموعه مقالاتي تحت عنوان حكمت و هنر معنوي را پيرامون معني هنر در جهان اسلامي و ديدگاههاي زببا شناسانه هنر اسلامي و فلسفه هنر

مربوط به آن را منتشر كرده است.

منابع زندگينامه :

محمود اسعدي، چهره هاي ماندگار ،تهران : زمان و جهان فرهنگ ، 1382،صص29_ 26

افشار ارموي، تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1284 -1234 ق)، حكيم و رياضيدان. اهل اروميه بود. در عتبات به تحصيل علوم منقول پرداخت. سپس به همراه پدر به وطن بازگشت ولى برخلاف اصرار پدر از قبول منصب امتناع كرد و عمر را در انزوا و عزلت به رياضت و عبادت سپرى كرد. او در علم اعداد و جفر مهارت كامل داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (9)، الماثر و الاثار (209).

افضلي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مهدي افضلي

محل تولد : غزني

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 در سن يازده سالگي وارد حوزه علميه و تحصيل علوم ديني شدم و سه سال در مدارس علميه استان غزني افغانستان سپري شد. در سال 1372 وارد جمهوري اسلامي ايران شدم و در جامعه علميه اميرالمومنين شهرري تهران به ادامه تحصيل پرداختم.

در سال 1373 از طريق آزمون وارد مركز جهاني علوم اسلامي شدم و با توافق مسئولان مربوطه تا سال تحصيلي 76 - 75 در تهران ماندم و از محضر اساتيد بزرگوار مرحوم حاج شيخ حسنعلي كرمانى، استاد لطفي كاشانى، استاد مرتضي شجاري و ... بهره بردم. در سال 1376 با سكونت در قم از محضر حضرات آيات و حجج اسلام حسيني خراسانى، موسوي تهراني رسائل، مكاسب و كفايه را استفاده كردم.

همزمان در درس شرح اشارات استاد حاج شيخ غلامرضا فياضي و استاد جناب آقاي دكتر محمد حسين حشمت پور نيز شركت مي كردم. دروس خارج فقه و اصول را خدمت آيات عظام و حجج اسلام مكارم شيرازى، حاج شيخ صادق لاريجاني و حاج شيخ جواد مروي ادامه دادم. از سال 1377 از طريق

آزمون وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در سال 1381 مقطع كارشناسي ارشد را به پايان رساندم و در سال 1382 وارد مقطع ارشد شدم و در سال تحصيلي 86 - 85 از تحصيل فراغت يافتم.

اكبريان، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد اكبريان

محل تولد : جويبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362وارد حوزه علميه مشهد شده و در سال 1364به شهر قم آمدم سال 1368در دانشگاه تهران الهيات و معارف اسلامي فلسفه و كلام اسلامي پذيرفته شدم و در سال 1372در دانشگاه تربيت مدرس تهران فلسفه و حكمت اسلامي قبول شدم و در سال 1376از پايان نامه با عنوان تحليل آراءفلسفي عرفاني سيد حيدر آملي را دفاع نمودم اين پايان نامه در سال 1380در كنگره سيد حيدر آملي منتشر گرديد با عنوان عرفان شيعي در انديشه حيدر آملي.

در سال 1374در آزمون كتبي و شفاهي پايه پذيرفته شدم قبل از آن در سال 1373 سطح را به پايان رساندم و چند سال در درس خارج حضرات آيات صالحي مازندراني فاضل لنكراني جوادي آملي شركت داشت در سال 1373با پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي همكاري را آغاز نمودم؛ طي اين مدت در تأليف معجم بحارالانوار گروه تصحيح حضور داشتم هم چنين مدتي با پژوهشكده كلام همكاري داشتم سپس در اصطلاح نامه علوم اسلامي كه در طي اين مدت در تأليف فرهنگ اصطلاحات فلسفي با عنوان مستندات اصطلاحات فلسفي شركت داشتم.سپس از سال 1382 تاكنون به عنوان مدير واحد پاسخ به سوالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات اسلامي اشتغال دارم كه تاكنون در تأليف گروهي دو كتاب مجموعه

پاسخ هاي برگزيده ويژه رمضان و ويژه محرم جهت استفاده مبلغان ديني اعزامي از دفتر تبليغات حضور داشتم. از سا ل1376 تاكنون در دانشگاههاي مختلف تهران از جمله دانشگاه شهيد بهشتي و به مدت 8سال در دانشگاه تهران در گروه معارف اسلامي به تدريس اشتغال دارم.

القمي، ابوالمحارب حنين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در مجالس المؤمنين مى نويسد وى از اعاظم حكماى شيعه اماميه است، در ايام ديالمه نشو و نما يافته و پرتو انوار حكمت بر صفحات حال او تافته. در تاريخ الحكماء مسطور است كه صاحب اعظم سعيد بن العميد كه استاد الفضلاء و عميد وزراى روزگار بود به وجود او افتخار مى نمود و مى فرمود كه اگر از شهر ما همين بيرون آمده باشد ما را كافى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

الله بداشتي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي الله بداشتي

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/1

زندگينامه علمي

اخذ ديپلم رياضي: 1356

اخذ فوق ديپلم رياضي: خرداد 1358

شروع به تدريس رياضي: مهرماه 1358

شروع به تحصيلات در رشته دبيري الهيات دانشگاه تهران: نيمه دوم 1363

فراغت از تحصيل در رشته دبيري الهيات دانشگاه تهران: خرداد 1368

شروع به تحصيل در رشته كارشناسي ارشد فلسفه: مهر ماه 1368

فراغت از تحصيل كارشناسي ارشد: 1371

شروع به فعاليت علمي در دانشگاه قم: 1371 تاكنون

شروع به تحصيل دوره دكتري 1378.

فراغت از دوره دكتري 1382.

مدير گروه فلسفه: 1381 تاكنون

شروع به تحصيلات حوزوي آزاد: 1358

شروع به تحصيلات در حوزه همزمان با تحصيلات دانشگاهي: 1364 ( كه تاكنون گاه پيوسته و گاه گسسته ادامه دارد. )

الهي طباطبايي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسن الهي طباطبايي

ولادت:1325ق.

محل ولادت: تبريز

وفات:1388ق

محل دفن :قم

محل تحصيل: تبريز ، نجف

اساتيد: حضرات سيد ابوالحسن اصفهاني، ميرزا محمد حسين نائيني ، سيد حسين بادكوبه اي و ....

شاگردان: حسن حسن زاده آملي ، ميرزا محمد علي ارتقايي، ميزرا موسي تبريزي و ....

تاليفات: رساله اي در علم موسيقي و روابط معنوي روح با صداها ( كه خود آن را از بين برد).

او از شاگردان مبرز مرحوم سيد علي قاضي بود. در سعه صدر و پاكي و حسن خلق زبانزد بود. سير و سلوك را يك دوران خاص و با اعمال خاصي نيم دانست بلكه آن را در متن همين زندگي عادي تعريف مي كرد و زندگي رسول الله (ص) را شاهد اين مطلب مي آورد. مي فرمود: مراقبه يعني آدم در همين زندگي روزمره غفلت را از خودش دور كند.

ايشان پس از يازده سال اقامت در شهر ساقي كوثر،

به دليل وضع نامناسب معيشتي مجبور شد همراه برادر خويش، علامه طباطبايي ، به تبريز باز گردد. در تبريز به تدريس فلسفه و تربيت جويندگان كمال پرداخت. ارتباط ايشان با مرحوم قاضي از طريق نامه برقرار بود، عباراتي چون " جعلت فداك " و " عزيز دلم " كه آيت الله قاضي در اين نامه ها خطاب به آقاي الهي به كار مي برد گوياي عظمت شان ايشان نزد استاد است . استاد سيد محمد حسين قاضي مي فرمايد : با اينكه خود آقا به علامه و بردارش گفته بود كه به ايران برگردند اما دوري آن ها برايشان بسيار ناگوار بود و هر وقت ياد آن ها مي افتاد گريه مي كرد.

زماني كه آيت الله الهي در قم بود ، در مجلس روضه اي كه در منزل ميرزا تقي زرگري تشكيل مي شد ، شركت مي كرد. يك بار بعد از اتمام روضه در سيني مسي برايش چاي آورند. او انگشت خود را بر لب گذارد و بعد به سيني مسي زد . سيني تبديل به طلا شد . بعد فرمود: " ما طلا را مي خواهيم چه كنيم"؟ دوباره انگشت بر لب گذاشت و به سيني زد و سيني به حالت اول برگشت ! با وجود چنين قدرت روحي ، زماني براي پرداخت قرضش به دو هزار تومان احتياج پيدا كردو چون اين مبلغ را نداشت مدتي زنداني شد!

اين گفتار علامه طباطبايي مشهور است كه مي فرمود: من خودم از اخوي استفاده مي كنم توصيه هميشگي ايشان هنوز در خاطر اطرافيان است : از حسنات اعمالتان كه خيال مي كنيد حسنه است توبه

كنيد ، تا چه رسد به معاصي!

سيد محمد حسن الهي در سال 1388 هجري قمري درگذشت. شرح احوال ايشان دركتاب الهيه از انتشارات موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس آمده است .

الهي قمشه اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ربانى و حكيم متاله استاد ميرزا مهدى الهى قمشه اى فرزند حكيم و عارف بزرگ ميرزا ابوالحسن از دانشمندان به نام و حكماء والامقام و اساتيد عظام معاصر تهران بوده اند تولد ايشان در حدود 1322 در قمشه اصفهان (شهرضا) واقع شده و در بيت علم و تقوا پرورش و دروس ابتدائى و سطوح نهائى را در فقه و اصول از علماء بزرگ و حكماء قمشه و اصفهان فراگرفته و از آنجا مسافرت به مشهد مقدس نموده و از اساتيد خراسان چون مرحوم آقا بزرگ حكيم و آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و ميرزا مهدى اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه برسى و ديگران استفاده نموده آنگاه به تهران عزيمت نموده و در دانشكده الهيات و دانشگاه به تدريس فلسفه و حكمت و ساير علوم پرداخته تا در ربيع الثانى 1393 قمرى بدرود حيات گفته و جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت معصومه (ع) مدفون شده است.

استاد الهى داراى تأليفات ارزنده مرحوم استاد الهى قمشه اى در فلسفه و حكمت و ديوان بزرگ هزار صفحه اى مى باشد كه شرح حال خود را در صفحه 395 ديوانش به نظم آورده كه نويسنده عين آن را با بعضى از غزلياتش تقديم اهل ذوق و معرفت و پژوهش مى نمايم باشد كه روح پرفتوح آن حكيم ربانى و عارف صمدانى اين گنهكار را ياد و دوستانش دعا فرمايند.

آثار گرانقدر مرحوم استاد الهى قمشه اى.

1- ترجمه آزاد و خلاصه التفسير قرآن كريم.

2- ترجمه

آزاد مفاتيح الجنان مرحوم حاج شيخ عباس قمى طاب ثراه.

3- ترجمه و شرح صحيفه سجاديه.

4- حكمت الهى جلد اول (يك دوره حكمت از امور عامه و طبيعيات و الهيات خاص و بيان نبوت و امامت عامه و خاصه و معاد).

5- حكمت الهى جلد سوم شرح خصوص حكيم فارابى و شرح خطبه توحيده مولا اميرالمؤمنين و اخلاق علمى و عرفانى صد كلمه از كلمات مولا على عليه السلام.

6- كليات ديوان الهى (نغمه الهى - نغمه حسينى- نغمه عشاق).

7- توحيد هوشمندان ترجمه و شرح خصوص فارابى.

(1392 -1320 ق)، حكيم، عالم و شاعر، متخلص به الهى. در شهرضا (قمشه) متولد شد. مقدمات علوم فقه و اصول و حكمت را از شيخ هادى قمشه اى و ديگران آموخت و جهت تكميل آن به اصفهان رفت و در خدمت آقا شيخ محمدحكيم خراسانى و پس از آن در خراسان در محضر مرحوم آقابزرگ حكيم مشهدى و آقا شيخ اسداللَّه يزدى مشغول شد تا در حكمت و فلسفه صاحب نظر شد. مدتى نيز در حوزه ى درس آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و ميرزامهدى اصفهانى حاضر گشت. سپس به تهران آمد و در مدرسه ى عالى سپهسالار به تدريس حكمت و فلسفه پرداخت. همچنين به سمت استاد زبان عربى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران و استاد فلسفه در دانشكده ى الهيات (معقول و منقول)، تدريس كرد. وى در تهران وفات يافت و در قم، در جوار حضرت معصومه (ع)، به خاك سپرده شد. از آثار منثور وى: «رساله اى در فلسفه ى كلى»؛ «شرح رساله ى حكيم فارابى»؛ «رساله اى در سير و سلوك»؛ حاشيه اى بر «مبدأ و معاد» ملاصدرا؛ «رساله اى در مراتب ادراك»؛ «رساله اى در مراتب عشق». و از آثار منظوم وى: «نغمه ى

عشاق»؛ «ديوان» شعر؛ «نغمه ى حسينى»، كه تاريخ بزرگترين شهيد اسلام است؛ «نغمه ى الهى». و از ديگر آثار او: «ترجمه ى قرآن مجيد»؛ «ترجمه صحيفه ى سجاديه»؛ «ترجمه مفاتيح الجنان»؛ و «تصحيح و تحشيه ى تفسير ابوالفتوح رازى».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (55 -53)، الذريعه (1135 ،92 / 9)، سخنوران نامى معاصر (339 -334 / 1)، فرهنگ سخنوران (85)، گلزار معانى (458 -451)، گنجينه ى دانشمندان (116 -108 / 8)، مؤلفين كتب چاپى (370 -368 / 6).

الهي منش، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا الهي منش

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1358 ديپلم رياضي و فيزيك گرفتم و بلافاصه وارد حوزه علميه قم شدم. تمام تحصيلات سطح و بخشي از درس خارج من در مدرسه حقاني (و شهيدين) بوده است.

اساتيد اينجانب جناب آقاي شب زنده دار در منطق، جناب علي آقاي قمي و آقاي طباطبايي در اصول فقه و معالم و مرحوم آيت آلله مصلحي در رسائل و مكاسب و كفايه و بخشي از خارج. اعشاقي، رحماني، فياضي و آيت الله مصباح در فلسفه، مرحوم آيت الله تبريزي در فقه خارج و آقاي حاج سيدكاظم حائري در فقه و اصول خارج و جناب آيت الله خرازي و استادي و عندليب در تحقيقات فقهي و اصولي به مدت پنج سال.

در سال 1372 وارد موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در رشته كلام جديد (دين شناسي) در كارشناسي ارشد مشغول شدم و در 1358 از پايان نامه حوزه با عنوان "نقد و ترجمه بخش اسماء و صفات كتاب فلسفه دين پويمن" دفاع نمودم.

در سال 1382 براي ادامه تحصيلات

در دكتري كلام جديد (گرايش فلسفه دين) در تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم. هم اكنون مشغول تدوين پايان نامه خود تحت عنوان "ساحات وجودي انسان و تأثيرات آنها بر يكديگر از نگاه قرآن و عرفان شيعي" مي باشم. اساتيد راهنماي مشاور: جناب آقاي دكتر محسن جهانگيري و دكتر پازوكي. همچنين به وسيله دكتري و هيئت علمي مركز عالي اديان و مذاهب در رشته عرفان و تصوف (گرايش عرفان تطبيقي بين الاديان) مي باشم.

الهي نژاد، واحد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

واحد الهي نژاد

محل تولد : خرم آباد (بخش پاپي)

شهرت

تابعيت : ايران زندگينامه علمي

واحد الهي نژاد فرزند شمس الله متولد پاپي خرم آباد .وي پس از تحصيلات ابتدايي و راهنمايي در زادگاهش براي ادامه تحصيل به درود لرستان رفت و مدرك ديپلم را گرفت .درسال 1369 ش وارد حوزه علميه مهديه علي گودرز شد.پس از دو سال به مدرسه مروي در تهران رفت و در 1375وارد حوزه علميه قم شد و پس از پايان سطح به مدت 2سال در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات .محمد فاضل لنكراني و جعفر سبحاني شركت كرد .همچنين مدرك كارشناسي فلسفه غرب را از دانشگاه مفيد قم دريافت كرد .او همزمان تحصيل در تهران به تدريس در حوزه اشتغال يافت .همچنين در دانشگاه آزاد اسلامي شهر كرد و خرم آباد به تدريس پرداخت .وي از آيت الله سيد علي خامنه اي اجازه تصدي امور حسبيه را دارد

امجد، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمود امجد به سال 1318 ه_.ش در خانواده اى روحانى در شهرستان كنگاور از توابع شهر «كرمانشاه» به دنيا آمد، پدرش از واعظان توانا و از علماي آن ديار بود كه به عنوان پايگاهي در مسير ايران به كربلا، ميزبان علماي هم عصر خويش بود. ، و جدّشان از عالمان ذى فنون ملقّب به «افصح المتكلّمين» بود. پدر بزرگ ايشان از علما و شعراي با اخلاص و ارادتمند خاندان عصمت و طهارت است كه تضمين هاي عاشورايي ايشان از اشعار حافظ مشهور است. در حدود 18 سالگى تحصيلات جديد را رها و به انگيزه تحصيل علوم دينى به شهر مقدّس قم مشرّف شد و

در مدّت كوتاهى دوره مقدّمات و سطح را به پايان رسانده و به دروس خارج مشغول گرديد. در درس خارج فقه و اصول از محضر استادانى چون حضرات آيات عظام: امام خمينى، داماد، حاج آقا حسين فاطمي ، بهاءالدينى و بهجت _ قدّس الله اسرار الماضين، و دامت بركات الباقين منهم _ و در فلسفه و عرفان عملى از محضر پربار علاّمه طباطبايى قدّس سرّه استفاده فراوان برد. و در حدود 20 سال پايان عمر گهربار معظّم له با ايشان انس داشت و در جلسات عمومى و خصوصى ايشان شركت مى كرد ارادت علامه نيز به ايشان مشهود بوده است بطوري كه مي فرموده اند به او امجد كرمانشاهي نگوييد بلكه امجد كربلايي بگوييد. بزرگترين استاد اخلاق و عرفان ايشان مرحوم آيت الله العظمي بهاءالديني است كه از سال 1351 ه_.ش. با آيت الله العظمى بهاء الدينى مأنوس و استفاده فراوان برد. و نيز در حدود سال 1350 با آيت اللّه العظمى بهجت _ دامت بركاته _ مرتبط شد و افزون بر بهره بردارى از دروس خارج فقه و اصول آن عارف ارتباط خاص و نزديك با معظّم له داشت و اينك حدود يك دهه است كه ايشان در تهران ساكن و دانشجويان و جوانان از جلساتش بهره هاى اخلاقى مى برند و علامه طباطبايي مي گفت: «ايشان قوي است.» روش تربيتي و رفتاري و اخلاق اجتماعي و زهد بي نظير ايشان باعث شده، جوانان خصوصا دانشجويان، اين عالم گرانقدر را همچون نگيني در آغوش بگيرند. مباحث اخلاقي و نماز جماعت ايشان در مسجد كوي دانشگاه تهران و مراسمي چون عزاداري ايام محرم و احياء

شبهاي قدر، همه عاشقان فضيلت را به سوي خويش جذب كرده است. از خصوصيات بارز ايشان اخلاص عجيب و بي اعتنايي او به دنياست به طوري كه بسيار ديده اند كه مجالس بسيار كوچك و در ظاهر كم اهميت و افراد بي نام و نشان را بر مجالس بسيار بزرگ ترجيح داده اند. آنچه در نظر ايشان اهميت دارد ارادت و اخلاص به اهل بيت عصمت طهارت عليهم السلام است. عشق به جوانان، دلسوزي براي آنان و محبت پدرانه ايشان باعث شده است كه جوانان هم به او عشق ورزند و با ايشان رابطه اي صميمي داشته باشند.

امين، نصرت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1405 -1308 ق)، عالم و مجتهد. آمنه بيگم حاجيه نصرت خانم، فرزند حاج سيد محمدعلى امين التجار اصفهانى، در اصفهان متولد شد. دايى اش آيت اللَّه شريعت اصفهانى بود. از كودكى به تحصيل پرداخت و پس از فراگيرى مقدمات در محضر حاج آخوند زفره اى، فقه و اصول و علوم معقول و منقول و حكمت و كلام را نزد آيت اللَّه آقاسيد على مجتهد نجف آبادى و آقاسيد ابوالقاسم دهكردى تكميل كرد و به مرتبه ى استنباط رسيد. پس از امتحانات كتبى به دريافت اجازه ى اجتهاد از آقاميرزا ابراهيم اصطهباناتى شيرازى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه حائرى يزدى و آيت اللَّه نجفى مرعشى؛ و اجازه ى روايت از آقاشيخ محمدرضا نجفى مسجدشاهى نائل آمد. تمام عمر را به تأليف و تدريس گذراند و مدرسه اى به نام مكتب فاطمه (س) تأسيس كرد كه در آن زنان و دختران ايرانى به تحصيل و كسب علوم و معارف اسلامى مى پرداختند. آيت اللَّه ميرزاآقاى شيرازى در اجازه نامه اش به وى، او را با اين اشعار توصيف كرده است.

فلَوُ كُنّ النّساء بِمثلِ هذى

لَفضّلت

النّساءِ عَلى الرّجال

فلا التَأنيث لاسم الشمس عار

و لا التّذكير فخر للهِلال

وى آثار خود را تحت نام «يك بانوى ايرانى» منتشر مى كرد از جمله آثارش: «الاربعين الهاشميه»، «شرح چهل حديث»؛ «اخلاق و راه سعادت بشر»، كه ترجمه و اقتباسى است از «طهارة الاعراق فى تصحيل الاخلاق» ابن مسكويه؛ «روش خوشبختى و توصيه به خواهران»؛ «سير و سلوك»، در روش اولياءِاللَّه؛ «مخزن العرفان» و «كنز العرفان»، در علوم قرآن؛ «تفسير قرآن»، در پانزده جلد؛ «معاد يا آخرين سير بشر»؛ «النفخات الرحمانية فى الواردات القلبية»، حاوى كشفيات و مشاهدات معارف؛ «مخزن اللئالى فى فضايل مولى الموالى».[1]

1308 ق- 1362 ش، حاجيه نصرت خانم از زنان دانشمند معاصر. پدرش حاج سيد محمدعلى بن حسن حسينى مشهور به امين التجار اصفهانى و مادرش دختر حاج سيد مهدى جناب و دائى اش مرحوم شريعت اصفهانى بود. از اوان كودكى در اصفهان به تحصيل پرداخت و پس از آموزش مقدمات در محضر حاج آخوند زفره اى، ساليانى دراز در فقه و اصول فرائد و فصول و كفاية و خارج صلات و طهارت، و در كلام دو جلد شوارق، و در فلسفه از ابتدا تا الهيات اسفار را در خدمت آقا مير سيد على نجف آبادى آموخت و هر چند كه در اين ضمن به عقد ازدواج پسر عم خويش حاج ميرزا آقا معين التجار درآمده بود و تعهد وظائف خانه دارى مى كرد، كمال سعى در تحصيل مبذول مى داشت.

بر اثر اين گونه استقامت و بذل سعى به مراقب علمى والائى رسيد و از پى امتحان كتبى به دريافت اجازه ى اجتهاد از آقا ميرزا آقاى اصطهباناتى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه نجفى مرعشى و همچنين اجازه ى روايت از آقا شيخ

محمدرضا مسجد شاهى نائل آمد. خانم امين عمر خود را يكسره به تاليف و تدريس گذراند. مدرسه اى به نام «مكتب فاطمه» تاسيس كرد كه زنان و دختران در آن به كسب علوم و معارف اسلامى مى پرداختند. آثار بسيارى تأليف كرد كه از آن جمله اند، الاربعين الهاشمية (1328 ش) كه ترجمه و اقتباسى است از اخلاق ابن مسكويه؛ روش خوشبختى و اقتباسى است از اخلاق ابن مسكويه؛ روش خوشبختى و توصيه به خواهران (1371 ق)؛ سير و سلوك در روش اولياء (1323 ش)؛ مخزن العرفان (1326 ش به بعد)؛ تفسير كامل قرآن در 15 جلد؛ معاد يا آخرين سير بشر (1326 ش)، النفحات الرحمانية فى الواردات القلبية (1369 ق) حاوى كشفيات و مشاهدات معارف؛ مخزن اللئالى در فضل مولى الموالى. خانم امين آثار خود را تحت نام «يك بانوى ايرانى» منتشر مى كرد.[2]

مجتهد، فقيه، مدرس.

تولد: 1265، اصفهان.

درگذشت: 23 خرداد 1362، اصفهان.

حجت الاسلام سيده نصرت بيگم امين (معروف به بانوى ايران) فرزند سيد محمدعلى امين التجار اصفهانى، در چهار سالگى براى آموزش قرآن و فراگيرى خواندن و نوشتن راهى مكتب شد.

بانو امين همچنان به تحصيل ادامه مى داد تا اينكه در پانزده سالگى با پسر عموى خود حاج ميرزا ملقب به معين التجار كه از بازرگانان سرشناس و معتبر اصفهان بود ازدواج نمود و به خانه دارى و تربيت فرزندان مشغول شد. اما اين امر مانع ادامه تحصيل و مطالعه و تحقيق وى در معارف اسلامى نشد و به تحصيل صرف، نحو، بلاغت، تفسير، علم حديث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان پرداخت و با وجود مشكلاتى كه در فضارى حاكم بر آن ايام براى زنان در امر تحصيل وجود داشت، طلبگى و تحصيل خود را در سطوح عاليه

نيز ادامه داد تا اينكه در چهل سالگى مرتبت و تسلط علمى ايشان مورد تأييد مراجع تقليد وقت قرار گرفت و به دريافت درجه ى اجتهاد و روايت نايل شد. بانو امين از چهل سالگى تا پايان عمر به تأليف كتب، تدريس، پاسخگويى به پرسش هاى دينى و ارشاد دختران و زنان پرداخت.

آثار ايشان عبارتند از: اربعين الهاشميه (به زبان عربى، 1356 ق.)؛ جامع الشتات (زبان عربى) معاد يا آخرين سير بشر (تهران، 1326، تبريز چاپ دوم، 1334)؛ نفحات الرحمانية فى الواردات القلبية (به زبان عربى، اصفهان، 1369)؛ اخلاق (ترجمه كتاب ابن مسكويه)؛ مخزن العرفان (تفسير قرآن در پانزده جلد)؛ روش خوشبختى و توصيه به خواهران ايمانى (تهران، 1331، اين كتاب در تبريز و اصفهان نيز به چاپ رسيده است)؛ مخزن اللئالى در مناقب مولى الموالى اميرالمؤمنين على (ع)؛ سير و سلوك؛ در روش اولياء و طريق سير سعداء (اصفهان 1323).

حجت الاسلام امين در سال 1344 با سرمايه خود مكتبى به نام «فاطمه سلام الله عليها» و نيز دبيرستانى دخترانه تأسيس كرد تا فضايى براى ادامه تحصيل بانوان فراهم آيد. ايشان همچنين در كانون تبليغات و تعليمات دينى بانوان اصفهان به تدريس معارف و تفسير قرآن مى پرداخت.

مزار بانو امين در اصفهان قرار دارد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] تذكرة القبور (445)، الذريعه (248/24 ،229/20)، علماء معاصرين (325 -311)، گنجينه ى دانشمندان (116 -114 /3)، مؤلفين كتب چاپى (559 -557 /6).

[2] منبع: دايرةالمعارف تشيع، 527 /2.

انتظام، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد انتظام

محل تولد : چناران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1336 در روستاي فريزي از توابع مشهد مقدس متولد شدم. دوران

ابتدايي را در همان روستا تحصيل نمودم و در سال 1352 جهت تحصيل دروس حوزوي به مشهد مقدس آمدم. دروس مقدماتي را در مدرسه حاج آقاي موسي نژاد، رسائل را در محضر استاد عباسپور و مكاسب را در محضر آيت الله فلسفي و كفايه را محضر استاد رضا زاده فرا گرفتم.

از سال 1358 در درس خارج فقه آيت الله فلسفي و پس از آن درس خارج اصول مرحوم آيت الله علم الهدي شركت كردم كه تا سال 1372 ادامه يافت. از سال 1360 از محضر آيت الله سيد عزالدين زنجاني خارج فقه «جواهر الكلام» را همراه با دروس فلسفه و عرفان فرا گرفتم. حدود شش سال نيز در محضر استاد بزرگ فلسفه و عرفان مرحوم سيد جلال الدين آشتياني فلسفه و عرفان اسلامي را آموختم. به دليل علاقه به فلسفه اسلامي، در اين مدت با استفاده از نوارهاي درسي آيت الله انصاري شيرازي، آيت الله جوادي آملي و آيت الله مصباح يزدي از دروس فلسفه اين بزرگان «شرح منظومه، نهاية الحكمه، الهيات، شفا و اسفار» بهره بردم.

در سال 1372 پس از شركت در آزمون ورودي كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم مشغول به تحصيل شدم و پس از آن، دوره دكتري فلسفه تطبيقي را نيز در همين مركز گذراندم.

در قم نيز با شركت در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني و خارج فقه آيت الله تبريزي از محضر اين بزرگان بهره مند بودم. همزمان با تحصيل دروس حوزوي در مشهد و قم به تدريس دروس مختلف در دانشگاه و حوزه نيز اشتغال داشته ام.

اوحد سبزواري، خواجه فخرالدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 868 ق)،

منجم، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به اوحد. از اعيان سبزوار و از خاندان مستوفى آن سامان و از معاصران اميرعليشير نوايى، شيخ آذرى، مولانا يحيى سيبك و مولانا حسن سليمى تونى و اميرشاهى سبزوارى بود. با وجود فضل و حكمت مشرب فقر و درويشى داشت و هميشه جمعى از وى استفاده مى بردند. بنا به گفته ى دولتشاه يك هزار جلد كتاب فارسى و عربى جمع كرد و آن را به خط خود تصحيح و مقابله نمود، وى در سبزوار درگذشت. اثر وى: «ديوان» اشعار مشتمل بر قصايد و غزليات و مقطعات است و قصايد غرّا در مدايح ائمه (ع) گفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (398 -397 /1)، تاريخ نظم و نثر (304 -303)، تذكره ى روز روشن (91)، الذريعه (111/9)، ريحانه (200/1)، الكنى والالقاب (200/2)، لغت نامه (ذيل/ اوحد)، مجالس المؤمنين (668 -667 /2)، مجالس النفائس (200 ،26).

اوستا، مهرداد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 20 بهمن 1308، بروجرد.

درگذشت: 17 ارديبهشت، 1370، تهران.

محمدرضا رحمانى ياراحمدى مشهور به مهرداد اوستا كه در شعر «اوستا» تخلص مى كرد، از ده سالگى به سرودن شعر پرداخت و تخستين شعرى را كه سرود در سوگ امام حسين (ع) بود. بعد از پايان دوره ى دبستان در سال 1321، براى تحصيلات متوسطه به تهران آمد و پس از تحصيل در يكى از دبيرستان هاى شبانه در سال 1327 ديپلم ادبى گرفت. در همان سال همكارى با آموزش و پرورش (به عنوان مسئول سامان داده به كتابخانه هاى موجود در اين وزارتخانه و تأسيس كتابخانه هاى شهرستان ها، اصلاح متون و مقالات و كتب ادبى اين وزارتخانه، تدريس در چند دبيرستان) آغاز و همزمان وارد دانشگاه شد و در سال

1330 از دانشكده معقول و منقول (دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى تهران) موفق به دريافت مدرك كارشناسى شد و سپس به ادامه ى تحصيل پرداخت و كارشناسى ارشد خود را در همين رشته گرفت. در شهريور 1332 به سبب طرفدارى از دكتر محمد مصدق، مخالفت با شاه و سخنرانى هاى انقلابى در جريان كودتاى 28 مرداد دستگير و به مدت هفت ماه زندانى شد. ضمنا همان سال اوستا به تصحيح و چاپ ديوان سلمان ساوجى اقدام نمود. در سال 1333 رساله اى در فلسفه، منطق و روان شناسى و اخلاق را منتشر ساخت و شروع به تدريس در دانشگاه تهران نمود. سپس كتاب فلسفى عقل و اشراق و پس از آن رسائل خيام (نوروزنامه- رساله ى موجود) را با مقدمه و تحقيق در زندگى خيام تحقيق و منتشر كرد.

در سال 1335 با سباستين مونه، فيلسوف و شرق شناس فرانسوى، آشنا شد و نزد ايشان شروع به تحصيل فسلفه تكميلى نمود و در مقابل، عرفان مشرق زمين و آثار عرفاى اسلامى از جمله مولوى و عطار نيشابورى را به مونه درس مى داد. اين ارتباط تا سال 1339 ادامه داشت. در اين سال اولين مجموعه شعر خود را به نام كاروان از دست رفته را منتشر ساخت. سال ها بعد پاليزبان، حماسه آرش و از امروز تا هرگز را منتشر ساخت. در تابستان 1346 براى نخستين بار براى مدت يك ماه به كشورهاى فرانسه، انگلستان و ايتاليا سفر كرد. دو سال بعد كتاب اشك و سرنوشت كه گزيده اى از شاهكارهاى ادبى جهان است و سپس روش تحقيق در دستور زبان فارسى و شيوه نگارش را منتشر كرد. در سال 1349 براى بار دوم

به اروپا سفر كرد و در مدت اقامت يك ماه اش در فرانسه و سوييس با ژان پل سارتر ارتباط برقرار كرد. اين ارتباط چندين سال ادامه داشته است. در تير 1351 مجموعه ى شعر شراب خانگى ترس محتسب خوره را به رشته ى تحرير درآورد كه در همان سال توقيف شد. در خرداد 1352 كتاب انتقادى تيرانا را منتشر كرد كه اين كتاب هم توقيف شد. ضمنا به سبب طرح پاره اى از مسائل و از جمله ذكر نام حضرت امام خمينى (ره) در اين كتاب مدت يك سال ممنوع القلم گرديد. در تابستان 1356 به فرانسه و سوييس رفت و با سيد محمدعلى جمالزاده در ژنو ديدارى داشت. در شهريور 1359 نيز يك ماهى در فراسنه اقامت گزيد و در دانشگاه ها و مراكز فرهنگى اين كشور سخنرانى هايى نمود. با شروع جنگ تحميلى بارها در جبهه ها و مناطق جنگى حضور داشت. در سال 1360 مجموعه شعر امام حماسه اى ديگر را ساخت. در زمستان سال 1362 جهت معالجه بيمارى قلبى و بازگردانيدن چند كتاب ارزشمند خطى به كشور كه در سال هاى انقلاب به فرانسه منتقل شده بود، براى مدت يك ماه به فرانسه رفت. در زمستان 1367 به پاكستان رفت و چندين سخنرانى درباره ى شخصيت حافظ و آثار او ايراد نمود. ضمنا مجتمع هنر و ادبيات مقدس طى مراسمى در تالار وحدت در سال 1367 لوح دست خط زرين حضرت امام (ره) و ديپلم افتخار و سكه ى يادبود مجتمع را به مهرداد اوستا به عنوان برگزيده ى بخش شعر اهدا نمود. در سال 1369 نيز خليل الله خليلى، قصيده سراى افغانى، سخنراى نمود. استاد اوستا، طى سال هاى تدريس در مراكزى چون دانشگاه هاى تهران، ملى،

مدارس عالى ترجمه و پارس، مجتمع عالى هنر، فلسفه تاريخ هنر، تاريخ اجتماعى هنر، روش تحقيق هنر در اروپا، روش تحقيق هنر در شوق، ادبيات جهان، ادبيات نمايشى، زيبايى شناسى، روش تحقيق در زيبايى شناسى، به تدريس تاريخ موسيقى اشتغال داشت. آخرين سال هاى تدريس استاد 1369 و 1370 بود كه در دانشكده ى هنرهاى زيباى دانشگاه تهران تاريخ موسيقى تدريس مى كرد. وى همچنين مشاور هنرى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى بود.

استاد اوستا با اينكه بيشتر به قصيده سرايى متمايل بود در زمينه هاى ديگر شعر همانند غزل، مثنوى، دو بيتى هاى پيوسته، رباعى و غيره نيز تسلط داشت. از نظر قالب به شيوه شعراى خراسانى و بيشتر پيرو ناصر خسرو، خاقانى و مسعود سعد بود و در انديشه هاى شاعرانه اش غالبا دقايق فلسفى و تفكرات حكيمانه را مى پرواند. وى معتقد بود كه «يك هنرمند بايد فرزند زمان خود باشد و اگر احيانا خود نيازمندى هاى زيادى از نظر مادى ندارد بايد آنقدر روحيه ى حساس و تأثير پذيرى داشته باشد كه درها و نيازمندى هاى اكثريت مردم را درك كند و آينه ى گوياى رنج و شادى مردم زمان باشد.»

فهرست آثارش (هرچند برخى از كتاب هايى كه در زير آمده در هيچ كتابخانه اى يافت نشد، معهذا عنوان آن در اينجا ذكر شد). به اين شرح است: از امروز تا هرگز (نثر داستانى، 1345)؛ از كاروان رفته (شعر، 1339)؛ اشك و سرنوشت (قطعه هاى ادبى، ترجمه، شعر)؛ امام، حماسه اى ديگر (1368)؛ پاليزبان (شعر، 1342)، پرنيان (شعر)؛ تحليل فلسفى علمى پيرامون اصول اديان؛ رسائل خيام؛ نوروزنامه- رساله وجود (تصحيح، مقدمه و تحقيق در زندگى خيام)؛ تصحيح ديوان سلمان ساوجى؛ تصحيح و تحقيق كليات شيخ سعدى؛ تعريف و توجيه

انسان؛ تيرانا (نثر انتقادى، 1352)؛ حماسه آرش (شعر، 1344)؛ راما (شعر 1370)؛ رساله اى در منطق؛ فلسفه؛ روان شناسى و اخلاق، روش تحقيقى در تاريخ هنر؛ روش تحقيق در تحولات فكرى و فلسفى در اروپا و آسيا؛ روش تحقيق در دستور زبان و شيوه نگاش (1348)، روش تحقيق در زيبا شناسى؛ روش تحقيق در بيان فلسفى اسطوره ها؛ روش تحقيق در بيان دين و اخلاق؛ سرود ناتمام (مجموعه شعر از عبدالله صاحلى سمنانى، با ديباچه اى از استاد اوستا، 1353)؛ سير مكاتب هنرى در ايران؛ شراب خانگى ترس محتسب خورده (شعر، 1351)؛ عدالت، حكومت، جامعه، عقل و اشراق؛ كارنامه ى شعر معاصر پارسى؛ لحن شناسى (پيرامون آثار و افكار بزرگان سخن ايران)؛ مجموعه مقالات، مقدمه اى بر ديوان حافظ، مكاتب فلسفى در آسيا؛ مكاتب فلسفى در اروپا؛ مكاتب هنرى در اروپا؛ مكاتب هنرى در شرق؛ منطق حماسى مهابهارات؛ منطق كلام حافظ؛ منطق كلام فردوسى؛ نامه ها؛ نقد و بررسى آثار سنائى.

استاد مهرداد اوستا سرانجام در روز هفدهم ارديبهشت 1370 به هنگام اشتغال به تصحيح شعر و تعليم، در تالار وحدت- شوراى شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى- در ساعت 1 / 30 بعدارظهر به سبب سكته ى قلبى درگذشت و فرداى آن روز پيكر وى در بهشت زهرا در مقبره ى مشاهير فرهنگ، ادب و هنر ايران در كنار مجتبى مينوى و مشايخ فريدنى (حجره 953) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اويسي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين اويسي فرزند غلامعلي اويسي قزويني ( 1336 _ 1411 ق ) از علماي اعلام و مدرسان نامدار حكمت و فلسفه در قزوين بود. وي پس از آنكه تحصيلات خود را در حوزه علميه ي قم به پايان

رساند ، به زادگاه خود قزوين مراجعت كرد و به تدريس فقه و اصول و فلسفه پرداخت. او آثاري چند در حوزه علوم قرآني به تاليف رسانده است.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : شيخ محمدحسين فرزند غلامعلي اويسي قزويني ( 1336 _ 1411 ق ) از علماي اعلام و مدرسان نامدار حكمت و فلسفه در قزوين بوده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ محمدحسين اويسي مقدمات علوم و فنون ادب را در زادگاه خود فراگرفت. در حدود سال 1372 ق به قم هجرت هجرت نموده و در مجلس درس بزرگان حوزه حاضر گرديد.استادان و مربيان : محمدحسين اويسي دروس طلبگي همچون صرف و نحو و... را در قزوين نزد سيد احمد عمادحاج سيدجوادي و شيخ مهدي قاضي فراگرفت و سپس مشغول تحصيل در فقه و اصول گرديد و فلسفه را از محضر فيلسوف شهير ، شيخ ابوالحسن رفيعي قزويني استفاده كرد. وي پس از آنكه به قم مهاجرت نمود ، خارج فقه را از محضر آيت الله بروجردي استفاده كرد و براي يادگيري اصول درس شيخ عباس شاهرودي و سيدمحمد داماد حاضر شد. اويسي ساليان متمادي از محضر درس علامه طباطبايي صاحب تفسير الميزان استفاده كرد.فعاليتهاي آموزشي : محمدحسين اويسي پس از آنكه تحصيلات خود را در حوزه علميه ي قم به پايان رساند ، به زادگاه خود قزوين مراجعت كرد و به تدريس فقه و اصول و فلسفه پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدحسين اويسي همراه با تدريس ، به تاليف و تفسير قرآن نيز پرداخت. او تفسير خود را مدت سي سال

در چندين مجلد جمع و تاليف نموده است.آرا و گرايشهاي خاص : شيوه و روش محمدحسين اويسي در تفسير قرآن بدين گونه است كه پس از ذكر آيه با بهره گيري از روايات ، به تفسير آن مي پردازد و در ضمنِ آن اقوال ديگر مفسران ، مانند فخر رازي را بيان كرده و مورد نقد عالمانه قرار مي دهد و سپس براي روشن تر شدن بحث به اشعاري از شاعران قديم تمسك مي كند.آثار : تفسير اويسي ويژگي اثر : اين تفسير به زبان فارسي و ثمره جلسات تفسير قرآني است كه شبهاي ماه رمضان براي مردم و طلاب در طول سي سال بيان داشته است و سپس آن را جمع آوري و به صورت كتاب مستقلي درآورده است.

منابع زندگينامه :قرآن پژوهان قزوين ، تاليف: سيدمحمدعلي ايازي ، تهران: موسسه نمايشگاه هاي فرهنگي ايران ، ص 148

ايراني، مصيب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصيب ايراني

محل تولد : سنقر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/3/9

زندگينامه علمي

اينجانب مصيب ايرانى تحصيلات ابتدائي وراهنمائي را در شهرستان سنقر به اتمام رسانده ودر سال1366 وارد حوزه علميه امام خميني (ره)شهر كرمانشاه شده،همزمان با دروس حوزه مدر ك ديپلم متوسطه اخذ نموده و بعد از پايان مقدمات در سال 1375وارد حوزه علميه قم شدم ودر دروس آقايان حجت الاسلام احدي واستاددرياباري شروع به ادامه دروس حوزه نمودم.همزمان در قم وحضور در دروس اساتيد مذكور دوره تربيت مربي (دفتر تبليغات )وآموزش مبلغين اين مركزوحضور در موسسه تنظيم ونشرآثار امام خميني (ره)دوره امام شناسي با گرايش انديشه سياسي(كارشناسي ارشد) به پايان رساندم .در حال حاضر نيز دروس خارج فقه استاد قاضي

زاده وشرح منظومه استاد درياباري را تلمذ مي نمايم.

وسلام توفيقات روز افزون را از ايزدمنان خواهانم خداوند مارا از الطاف خود و اوليائش محروم نكند..

ايزد پناه، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس ايزد پناه

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

آدرس اينترنتي

زندگينامه علمي

در سال 1354 سوم راهنمايي را به پايان رساندم و در سال 1355 وارد حوزه قم شدم. تا سال 1364 دروس سطح را همراه با فلسفه و كلام و تفسير به پايان رسانده و وارد دوره اشارات بوعلي و درس خارج فقه اصول شدم. در سال 1364 كتاب اصول سياستها و احزاب را انتشار دادم و در سال 1367 وارد فوق ليسانس فلسفه و الهيات دانشگاه شدم. مدت 2 سال در دانشگاه تربيت معلم تبريز تدريس فلسفه و كلام و در سال 1372 وارد دانشگاه قم شدم. ابتدا عضو هيأت علمى- پژوهشي شدم و پس از آن به تدريس پرداختم.از سال 1372 مقالات علمي من از كنگرة علامة طباطبايي تبريز آغاز شد و مقاله دركيهان در دو شماره به چاپ رسيد. در سال 1373 مقاله ام در دانشگاه امام حسين(ع) پذيرفته شد كه بررسي تحريف شناسي عاشورا در پرتو انسان شناسي بود. پس از آن مدت حدود 8 سال مقالات علمي ام در روزنامه هاي اطلاعات، كيهان و مجلات علمي به چاپ رسيد كه به حدود 90 مقاله مي رسد. در سال 1380 وارد دوره دكتري فلسفه تطبيقي شدم همزمان با آن در دانشگاه قم فلسفه علم، فلسفه اخلاق و كلام و عرفان تدريس مي كنيم و در ضمن در سال 1383 طي 60 برنامة علمي راديو

معارف به بررسي مباني جنبش نرم افزاري پرداختم و پس از آن در معاونت پژوهشي دفتر تبليغات حدود 10 كارگاه علمي برگزار كرده ام.اين فعاليت هم اكنون به ياري حضرت حق ادامه دارد.هم اكنون دهها طرح و برنامه در دست تحقيق و تاليف دارم كه در شرايط مقتضي ان شاء الله ارائه خواهند شد. گرايش عمومي اينجانب فلسفة علم، هنر و ادبيات و علوم دين است. آنچه كه دغدغة اصل من در تحقيقات تأليفات است اصل جامع نگري به مسائل و تحقيق همه جانبه است. منابع زندگينامه :پايگاه انديشوران حوزه

ايزدجو، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي ايزدجو

محل تولد : آشتيان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1346 در آشتيان هستم سال 1358 وارد حوزه علميه آشتيان شدم پس از دروس مقدماتي (جامع المقدمات، سيوطى، مغنى، منطق مظفر، مختصر، مختصر المعانى، شرح لمعه و اصول فقه) و شركت در دروس جنبي عقايد و تاريخ اسلام و نهج البلاغه كه توسط حضرات حجج الاسلام محمدرضا آشتياني و محمدجعفر امامي عصر روزهاي چهارشنبه برگزار مي شد در سال 1365 راهي حوزه علميه قم شدم. و در امتحانات كتبي شوراي مديريت (كه گويا اولين سال برگزاري آن بود) شركت كردم و با نمره عالي قبول شدم و در امتحانات شفاهي كه از سيوطى، مختصر و مغنى تا لمعتين و وصولين برگزار شد قبول شدم. و در مدرسه رسول اكرم(ص) واقع در خيابان شاه ابراهيم ساكن شدم. اوليه دورس لمعه و اصول را در قم در محضر استاد وجداني فخر و صالحي اطفالي به پايان بردم.كفايه را پاي درس استاد اعتمادي ششم و مكاسب را در حضور مرحوم پاياني

تلمذ كردم و رسايل را از حضور استاد تهراني بهره بردم.در طي سال هاي 65 تا 69 پاي درس تفسير آيت الله جوادي كه آغاز دوره تفسير ايشان بود حاضر مي شدم. سال 65 سطح 4 و 5 و 6 را امتحان دادم سال 66 تا سال 1369 پايه هاي 7 و 8 و 9 قديم را گذراندم و فقط امتحان شفاهي پايه آخر مانده بود كه به علت سفر به شهرستان ايذه از طرف مركز مديريت حوزه علميه براي تدريس دروس حوزوي در سال 73 انجام شد.در سال 1370 به دعوت مسئول حوزه علميه شهرستان ايذه از شهرستانهاي استان خوزستان به اين شهرستان هجرت كردم كه با هماهنگي حوزه علميه قم (شوراي مديريت) بود و در شهرستان ايذه به تدريس مقدمات از سيوطى، مغنى اللبيب، حاشيه، مختصر المعاني و قسمت متاجر عصر پرداختم و پس از گذشت سه سال از تدريس در اين شهرستان در سال 1373 به علت قبولي در دانشگاه (مجتمع آموزش عالي قم) در رشته فلسفه در مقطع كارشناسي به قم بازگشتم. و طي چند سال در اين مقطع مدرك تحصيلي آن را به دست آوردم. در سال 73 پس از بازگشت از ايذه و در كنار تحصيل در دانشگاه پاي درس اصول آيت الله سبحاني و اصول آيت الله مكارم حاضر مي شدم (البته نه به طور كامل).و به علاوه در قسمت تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قم در بخش معجم بحارالانوار مشغول به كار شدم كه حاصل آن همكاري ها در چند جلد چاپ شده و در سال 75 به عنوان كتاب سال برگزيده شد با پايان يافتن كار تدوين معجم بحارالانوار با ستاد منطقه

2 سازمان تبليغات شروع به همكاري كردم و به عنوان مسئول بخش نقد و بررسي كتاب براي مناطق اهل سنت به مدت دو سال به انجام وظيفه پرداختم و هنگامي كه به بي فايده بودن اين كار پي بردم از اين نهاد جدا شم.و در سال 1376 با هدف تعليم و تربيت نسل جوان و جوياي حقيقت به استخدام آموزش و پرورش شهرستان هاي استان تهران درآمدم كه هنوز هم همكاري با اين نهاد ادامه دارد. در سال 1380 در مقطع كارشناسي ارشد رشته فلسفه و كلام دانشگاه قم پذيرفته شدم و پس از پايان دروس تئوري و در حاليكه پايان نامه را رو به پايان داشتم به علت برخي مشكلات از ادامه تحصيل دست كشيدم و در سال 1382 تدريس در دانشگاه را آغاز كردم. و هم اينك نيز تدريس دروس معارف 1 و 2 اخلاق اسلامي و متون را هر ترم تدريس مي نمايم.تحصيلات حوزوي سال 76 براي ارائه به آموزش و پرورش مدرك سطح 2 را اخذ كردم و براي سطح 3 نيز در سال 1380 موضوع گرفته بودم ولي پيگيري نكردم.در سال 1369 در بخش گزينش قضات فيضيه مدركم را كامل كردم و در سال 70 دعوت به دوره شدم ولي نرفتم اما اكنون طي سال هاي اخير اين مدرك را دوباره ارائه داده و به احتمال زياد امسال (1386) جذب قوضه قضائيه شوم براي اشتغال به امير خطير قضا.

ايزدي، ميرزا اسحاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج ميرزا اسحاق ايزدي در سال 1251 ( سوم صفر 1290هجري قمري ) ، در قزوين متولد گرديد. پس از دوران كودكي ، جهت كسب علوم ديني نزد اساتيد و پدر خود مشغول

به تحصيل شد. پس از آنكه سطوح را در قزوين آموخت ، در سال 1313 با برادرش آيت الله حاج ميرزا باقر به اصفهان عزيمت كرد. او مدت سه سال به كسب فقه ، اصول ، حكمت ، رجال و هيات پرداخت و از اساتيد آن سامان بسيار بهره برد. سپس در سال 1316 رهسپار نجف گرديد و با كسب علوم عاليه اسلامي به درجه اجتهاد رسيد. وي در سال 1326 ه_.ق به قزوين بازگشت و در زادگاه خويش به تدريس علوم پرداخت. همچنين در 24 خرداد 1310 از طرف دولت وقت محضرخانه ي شماره يك اسناد رسمي را به ميرزا اسحاق واگذار گرديد و تا پايان حيات آن مسئوليت به عهده داشت و چون مرد دقيقي بود و در انجام معاملات منتهاي دقت را مي كرد ، از آن جهت هيچ گاه ديده يا شنيده نشد كه يك معامله فاسد در محضر وي انجام شده باشد. آيت الله حاج ميرزا اسحاق ايزدي سرانجام در نوزدهم آبان 1322 شمسي دارفاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : حاج ميرزا اسحاق فرزند خلف حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ مولا عبدالله بن ملا محمدباقر بن ملا سليمان ايزدي ، كه همگي از سلسله خاندان روحانيت با نفوذ بودند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرزا اسحاق ايزدي پس از دوران كودكي ، جهت كسب علوم ديني نزد اساتيد و پدر خود مشغول به تحصيل شد. پس از آنكه سطوح را در قزوين آموخت ، در سال 1313 با برادرش آيت الله حاج ميرزا باقر به اصفهان عزيمت كرد. او مدت سه

سال به كسب فقه ، اصول ، حكمت ، رجال و هيات پرداخت و از اساتيد آن سامان بسيار بهره برد. سپس در سال 1316 رهسپار نجف گرديد و با كسب علوم عاليه اسلامي به درجه اجتهاد رسيد.استادان و مربيان : ميرزا اسحاق ايزدي ابتدا نزد پدر خود تحصيلات مقدماتي و سطوح را فراگرفت. سپس به اصفهان رفته و نزد آيت الله حاج شيخ محمدتقي معروف به آقا نجفي و آيت الله سيدمحمد درچه اي كه هردو از اساتيد به نام و طراز اول آن روز بودند ، به كسب كمال فقه ، اصول ، حكمت ، رجال و هيات پرداخت. وي همچنين در نجف اشرف محضر درس آيت الله العظمي آخوند ملا محمد كاظم خراساني و آيت الله حاج سيدكاظم طباطبايي را درك نمود. او از سوي آيت الله حاج سيدكاظم طباطبايي اجازه اجتهاد دريافت نمود.زمان و علت فوت : ميرزا اسحاق ايزدي در نوزدهم آبان 1322 شمسي دارفاني را وداع گفت و در شهر قم به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در 24 خرداد 1310 از طرف دولت وقت محضرخانه ي شماره يك اسناد رسمي را به ميرزا اسحاق واگذار گرديد و تا پايان حيات آن مسئوليت به عهده داشت و چون مرد دقيقي بود و در انجام معاملات منتهاي دقت را مي كرد ، از آن جهت هيچ گاه ديده يا شنيده نشد كه يك معامله فاسد در محضر وي انجام شده باشد.فعاليتهاي آموزشي : ميرزا اسحاق ايزدي پس از آنكه تحصيلات خود را نجف اشرف به پايان رساند ، در سال 1326 ه_.ق به قزوين بازگشت و در

زادگاه خويش به تدريس علوم پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا اسحاق ايزدي در سال 1331 جهت زيارت خانه خدا به مكه مشرف شد و پس از مرگ عمويش ، حاج ملا علي اكبر معروف به سيادهني كه از اكابر معروف قزوين بود ، در اندك مدتي مرجعيت تامه يافت و به حل و فصل امور اجتماعي مسلمين پرداخت. او در اين زمان دفتري مرتب نموده و كليه معاملاتي كه در محضر وي انجام مي شد را ثبت مي كرد و اين موضوع باعث اعتماد مردم قزوين شده بود. علاوه بر فعاليت هاي ذكر شده ، وي به عنوان يك روحاني روشنفكر ، زمينه مطالعاتي و تحقيقاتي نيز داشته و آثاري از خود به يادگار نهاده است.آثار : رساله در استصحاب رساله در توبه رساله درمبحث قطع

آدينه اصفهاني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1339 ق)، حكيم، فقيه و زاهد. از مبرزين شاگردان جهانگيرخان قشقائى بود. وى از مدرسين حكمت در مدرسه صدر و مسجد ذوالفقار اصفهان بود و متون معقول و منقول را تدريس مى كرد. خط او نيز پخته و شيرين بود. همچنين از نجوم و هيئت سر رشته داشت. استاد جلال همايى و آقاميرزا محمود مفيد اصفهانى از شاگردان نامور وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (242 -241)، همايى نامه (22).

آرندي ناييني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1270 -1190 ق)، عارف، حكيم و رياضيدان. در آرند، از تابع نائين، متولد شد. در دهات نائين به شبانى روزگار مى گذرانيد تا آنكه حاج محمد حسن نائينى، از مشايخ سلسله ى اويسيه، او را تشويق به تحصيل علم و تكميل نفس كرد. پس از آن به اصفهان رفت و شصت سال در فقرو قناعت در يكى از حجره هاى مدرسه ى نيماورد اصفهان در تنهايى و تجرد زيست. ظاهراً شاگرد ملا محراب گيلانى و آخوند نورى بو. در عرفان و حكمت الهى و انواع علوم رياضى تبحر داشت. او را از مشايخ سلسله ى نعمت اللهيه مى دانند. ميرزا محمد حسن صفى عليشاه از شاگردان او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (263 -262)، طرائق الحقائق (240 -239 /3)، المآثر والآثار (169).

آزاد قزويني، ميرآزاد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مجتهد اصولى، فيلسوف، حكيم و شاعر. برادر كوچك مير سيد على قزوينى و از سادات قزوين بود. او نزد شيخ محمدتقى شهيد ثالث و برادرش ملا محمدصالح برغانى فقه و اصول خواند و در حوزه ى درس آخوند ملا آقا حكمى قزوينى حكمت آموخت، سپس عازم هندوستان شد و ساكن آن سامان گشت. طبعى موزن داشت و اشعار لطيفى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (7)، فرهنگ سخنوران (5)، مستدركات اعيان (3 /3)، مينو در (356 /2).

آستارايي، حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم، حكيم و صوفى. ظاهراً از شاگردان ميرداماد است. وى داراى مؤلفات و تعليقات بسيار است كه صاحب «رياض العلماء» برخى از آنها را در رشت ديده است. از آثارش: «تعليقات بر «شرح الهياكل» علامه دوانى؛ «رسالة المصطفوية فى تحقيق الخير والشر على مسلك الحكماء والصوفية»؛ كه به فارسى و عربى تأليف شده؛ رساله اى در «وحدت الوجود»؛ به فارسى بر مذاق صوفيه و حكماى اشراق؛ رساله اى در «تفسير اسماءاللَّه الحسنى»؛ به فارسى؛ «حديقةالانوار» در جواب شبهه ى ابن كمونه در قدم حوادث يوميه؛ تعليقات بر رساله «جام گيتى نما» قاضى اميرحسين ميبدى، به فارسى، در حكمت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (381 /6)، رياض العلماء (96 /2).

آسوده شيرازي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1320 -1265 ق)، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به آسوده. از اهالى شيراز و پدرش بازرگان بود، اما خود او به حكم ذوق و گرايش فكرى، به شاعرى روى آورد و به تحصيل علوم ادبى و حكمت و رياضيات پرداخت و در فنون شاعرى چون عروض و بديع و قافيه و نقدالشعر مهارت يافت. در اواسط عمر به عزلت گراييد و به مصاحبت اهل ذوق و عرفان روى آورد. وى در تمام قلبهاى شعرى اعم از قصيده، غزل، قطعه، رباعى، مثنوى و مسمط طبع آزمايى كرده است و مثنويى به نام «عرفان الحكم» و مثنويى در تقريظ «سالارنامه» دارد. «ديوان آسوده» اثر ديگر او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (354 -353)، حديقة الشعراء (37 -32 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (30 -25 /1)، الذريعه (246 ،143 /19 ،247 /15 ،6 /9)، ريحانه (48 /1)، فارسنامه ى ناصرى (1154 ،1135 ،980 /2)، فرنگ سخنوران

(6)، مؤلفين كتب چاپى (358 -357 /6)، مرآت الفصاحة (26 -25).

آشتياني، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1324 ق)، دانشمند و حكيم. ملقب و مشهور به ميرزاى كوچك. برادرزاده و داماد ميرزاى بزرگ آشتيانى بود. او از برجستگان علما و حكماى زمان خود بود و در ادبيات و رياضيات بر افاضل عصرش مقدم. در فقه و اصول شاگرد عم خود حاج ميرزا حسن آشتيانى بود. معقول و طب و نجوم و حساب و هندسه و اصول عرفان را نيز از آقا على حكيم زنوزى و ميرزا ابوالحسن جلوه و ديگر حكما فراگرفت. در تهران درگذشت و در زاويه صحن حضرت عبدالعظيم دفن شد. او تأليفات بسيارى داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (274 /5).

آشتياني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1382 -1298 ق)، حكيم و قاضى. مشهور به آشتيانى. پس از تحصيل مقدمات علوم اسلامى به محضر درس ميرزا محمدحسن آشتيانى راه يافت و در زمينه معقول حوزه درس ميرزاى جلوه و ميرزاحسن كرمانشاهى را دريافت. پس از فراغ از تحصيل به خدمت قضايى درآمد و مستشار ديوان عالى كشور شد. اما هيچ گاه رابطه ى او با علم و حكمت قطع نشد. هرگاه كه ميرزا مهدى آشتيانى به سفر مى رفت يا بر اثر بيمارى توان درس گفتن نداشت به اصرار به جاى وى در مدرسه ى سپهسالار قديم درس مى گفت. در تهران درگذشت و در جوار حضرت عبدالعظيم دفن شد. از آثارش: رساله اى مختصر در «حدوث عالم جسمانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گلزار معانى (15 -7).

آشتياني، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مهدي آشتياني، حكيم، عارف و دانشمند شيعي در حدود سال 1266 ش (1306 ق) در تهران متولد گرديد. پدرش ميرزا جعفر ملقب به ميرزا كوچك از شاگردان آقا محمدرضا حكيم قمشه اي و مادرش دختر حاج ميرزا حسن آشتياني، مجتهد معروف تهران بود. ايشان پس از فراگيري مقدمات، خارج فقه و اصول را نزد شيخ فضل اللَّه نوري و آقا سيدعبدالكريم مدرس آموخت. وي از آن پس سال ها در تهران مُدَرس فلسفه و عرفان بود و عنوان مدرس رسمي مدرسه سپهسالار را داشت. در اين ميان شاگردان فرهيخته اي تربيت نمود كه ميرزا ابوالحسن شعراني، دكتر عبدالجواد فلاطوري، دكتر محمدابراهيم آيتي، سيدجلال آشتياني، مهدي حائري يزدي و بديع الزمان فروزانفر و... از آن جمله اند. آيت اللَّه ميرزا مهدي آشتياني در سال 1325ش برابر با سال هاي 1366 - 1365 هجري قمري، به استدعاي فضلا و طلاب حوزه علميه قم چندي به قم مهاجرت

كرد و به تدريس و افاضه پرداخت و استاد شهيد مرتضي مطهري در آن مدت قليل توفيق استفاده از محضر او را داشت. ميرزا مهدي آشتياني بي گمان يكي از متبحرترين شارحان و مدرسان فلسفه بود ولي ذوق عرفاني او بر مشرب عقلي اش غلبه داشت و اين همه در آثار و شروح و حواشي او كه البته از حد شرح و تفسير بسيار فراتر مي روند و خود، آثار مستقلي به شمار مي روند، به خوبي هويداست. از اين عالم برجسته و محقق توانا آثار متعددي بر جاي مانده كه: حاشيه شرح منظومه منطق و حكمت، اساس التوحيد درباره قاعده "الواحد" در وحدت وجود از آن جمله است. ميرزا مهدي آشتياني سرانجام در دوم ارديبهشت 1332 ش برابر با نهم شعبان 1372 ق در 66 سالگي درگذشت و در حرم حضرت معصومه(س) مدفون گرديد.

آشتياني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مهدي آشتياني در سال 1306 قمري به دنيا آمد. از همان اوان كودكي آثار هوش و استعداد در وي آشكار بود، طوري كه درسن پنج سالگي به تلاوت كامل قرآن مجيد موفق گرديد.ميرزا مهدي علوم ادبي مانند صرف، نحو، معاني، بياي، بديع و همچنين منطق و مقدمات فلسفه را نزد پدر دانشمند خود فرا گرفت و سپس به درس اساتيد تهران در علوم و معارف مختلف حاضر شد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ و فلسفه

والدين و انساب : از پدر و مادري پرهيزگار در ذيقعده سال 1306 قمري ميرزا مهدي پا به عرصه وجود گذاشته شد. پدر و نياكان ميرزا مهدي همه از علماي بزرگ اسلام بوده اند. در رأس اين خاندان آيت اللّه العظمي حاج ميرزا حسن آشتياني (ره) معروف به ميرزاي آشتياني

است. ميرزاي آشتياني به عنوان رئيس علماي تهران در جنبش شكوهمند تحريم تنباكو نقش فوق العاده اي را ايفا مي كرد. ايشان كه نماينده ميرزاي بزرگ شيرزاي نيز بود در انجام رساندن هدف قيام و رهبري مردم دخالت مستقيم داشت. آن بزرگوار در سال 1319 قمري درگذشت. از شاگردان مبرّز ميرزاي آشتياني، برادرزاده اش، مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا جعفر آشتياني است كه افتخار دامادي استاد را نيز داشته است. او پدر فيلسوف عالي مقام ميرزا مهدي آشتياني مي باشد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : از همان اوان كودكي آثار هوش و استعداد در وي آشكار بود، طوري كه درسن پنج سالگي به تلاوت كامل قرآن مجيد موفق گرديد.ميرزا مهدي علوم ادبي مانند صرف، نحو، معاني، بياي، بديع و همچنين منطق و مقدمات فلسفه را نزد پدر دانشمند خود فرا گرفت و سپس به درس اساتيد تهران در علوم و معارف مختلف حاضر شد.آشتياني براي آموختن فقه و اصول، نزد بزرگاني همچون آقا شيخ مسيح طالقاني، آخوند ملا عبدالرسول مازندراني، آقا سيد عبدالكريم لاهيجي و شهيد حاج شيخ فضل اللّه نوري زانو زد و نيز رياضي را نزد آقا شيخ عبدالحسين سيبويه، ميرز اغفار خان نجم الدوله، ميرزا جهانبخش منجم بروجردي و آقا شيخ محمد حسين رياضي فرا گرفت. ايشان همچنين طب قديم را از محضر ميرزا محمد حسين حكيم و آقا ميرزا ابوالقاسم نائيني و طب جديد را از ميرزا علي اكبر خان ناظم الاطبا و ميرزا ابوالحسن خان رئيس الاطبا آموخت.ميرزا مهدي با جديت تمام همه علوم و معارف فوق را نزد دانشمندان و بزرگان عصر آموخت و از بسياري اساتيد خود به اخذ اجازه و گواهي نامه علمي

نائل شد.ايشان اگرچه در فقه و اصول و رياضي و طب صاحب نظر و داراي مقامي ارجمند بود، ولي آنچه بيشتر براي او جاذبه داشت گام نهادن در وادي علوم عقلي و فلسفي بود.ميرزا مهدي آشتياني طي سال ها تلاش مستمر و كوشش مداوم در حوزه سالخورده نجف و در جوار آستان قدس علوي، مضجع حضرت اميرالمؤمنين (ع) موفق به اخذ اجازه اجتهاد از همه اساتيد خود شد.

استادان و مربيان : ميرزا مهدي آشتياني براي آموختن فقه و اصول، نزد بزرگاني همچون آقا شيخ مسيح طالقاني، آخوند ملا عبدالرسول مازندراني، آقا سيد عبدالكريم لاهيجي و شهيد حاج شيخ فضل اللّه نوري زانو زد و نيز رياضي را نزد آقا شيخ عبدالحسين سيبويه، ميرز اغفار خان نجم الدوله، ميرزا جهانبخش منجم بروجردي و آقا شيخ محمد حسين رياضي فرا گرفت. ايشان همچنين طب قديم را از محضر ميرزا محمد حسين حكيم و آقا ميرزا ابوالقاسم نائيني و طب جديد را از ميرزا علي اكبر خان ناظم الاطبا و ميرزا ابوالحسن خان رئيس الاطبا آموخت. از اساتيد وي در مباحث فلسفه مي توان به موارد زير اشاره كرد: سيدالحكمائ آقا ميرزا ابوالحسن جلوه مرحوم آقا ميرزا حسن كرمانشاهي آقا مير شهاب نيريزي ميرزا هاشم اشكوري نام برد. از اساتيد وي در نجف اشرف عبارتند از: آيت الله آخوند خراساني آيت الله سيد محمد كاظم يزدي آيت الله سيد محمد فيروز آبادي آيت الله ميرزا حسن نائيني آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني

همسر و فرزندان : همچنين از يادگارهاي ميرزا مهدي آشتياني فرزند دانشمندش، مهندس جلال الدين آشتياني مي باشد كه از اساتيد و نويسندگان تواناي كشورمان به شمار مي رود. فرزند ديگر

ايشان، آقاي ميرزا جعفر آشتياني است.

وقايع ميانسالي : در ماه ذيحجه سال 1368 ه . ق در منزل مرحوم آيت اللّه حجت (ره) بودم و مرحوم ميرزا مهدي آشتياني در آنجا وارد بودند.مرحوم آيت اللّه العظمي بروجردي و آيت اللّه سيد محمد تقي خوانساري براي ديدن ايشان آمدند و بعد از تعارفات و تشريفات، آيت اللّه حجت به آيت اللّه بروجردي گفتند كه آقاي ميرزا مهدي آشتياني مكاشفه عجيبي دارند و مناسب است خودشان نقل كنند. مرحوم آشتياني فرمودند:من مبتلا به يرقان هستم و براي همين مسافرت به خارج هم نموده ام ولي علاج نشده است. در سال 1365 ق كه توده اي ها - نهايت تسلط را در شمال و غرب ايران داشتند - به مشهد مشرف مي شدم. در اتوبوس حالم منقلب شد به طوري كه مسافرين و راننده خيال كردند من سكته كرده ام. ماشين را متوقف كردند و مرا بيرون آوردند و در آن حال ديدم كه در عرفات هستم و انوار بسياري از آسمان به زمين مي آيد و ديدم كه مردم به يك طرف متوجه هستند. پرسيدم چه خبر است؟ گفتند: حضرت رسول (ص) تشريف آورده اند. من به آن طرف رفتم و ديدم چهارده خيمه در كنار يكديگر نصب است. خيمه بزرگي بود كه متعلق به حضرت رسول (ص) بود من در آن خيمه مشرف شدم و حضرت را زيارت كردم. خواستم از كسالت خود و حوائج ديگرم بگويم. گفتند: چون زائر فرزندم رضا (ع) هستي برو به خيمه ايكه متعلق به اوست. پس من به خيمه آن حضرت شرفياب شدم و سه حاجت خود را اظهار كردم. اول راجع به كسالتم، فرمودند مقدر شده كه اين كسالت با تو باشد

تا از دنيا بروي، دوم راجع به فتنه توده اي ها، فرمودند به همين زودي شر آنها مرتفع خواهد شد و تا شما با قبور و مجالس سوگواري ما ارتباط داريد در امان هستيد و سوم راجع به حاجت شخصي بودكه فرمودند: اين حاجت هم رواست.»

زمان و علت فوت : سرانجام بعد از سال ها تحقيق و تدريس و عمري سراسر پارسائي مرغ روح ميرزا مهدي آشتياني، عارف فرزانه و فيلسوف و حكيم عالي قدر، پس از يك بيماري طولاني در حوالي ساعت ده صبح روز پنجشنبه، سوم ارديبهشت 1332 ش، برابر با نهم شعبان 1372 ق در تهران و در حالي كه مشغول افاضه مطالبي در مسئله «شق القمر» بود و گاه گاه بلند مي فرمود: يا رحمن و يا رحيم يا ارحم الراحمين»، به عالم قدس پركشيد و خطه خاك را از انوار آن وجود تابناك محروم ساخت.يكر مطهر آن مرحوم به قم منتقل شد و پس از تشييع با شكوهي، در جوار كريمه اهل بيت (ع) ، حضرت فاطمه معصومه (س) ، نزديك مرقد مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم حائري (ره) در مسجد بالاسر مبارك به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ميرزا مهدي آشتياني حدود 30 سال در مدرسه سپهسالار و مدرسه ميرزا محمدخان قزويني تدريس داشت. معمولاً روزي سه ساعت و گاهي چهار ساعت تدريس مي كردند. علامه سيد جلال الدين آشتياني نوشته اند:دوازده دوره الهيات شفا و چهار دوره طبيعيات اين كتاب عظيم را تدريس نموده اند. تمهيد القواعد را پنج بار و شرح فصوص را تا قبل از سال 1316ش در طول هجده سال، شش دوره و مجلدات اسفار را در دوره هاي متوالي درس داده اند.»تسلط

ايشان به مباني حكمت و عرفان و تبحر در آثار ملاصدرا باعث مي شد تا محفل درس او مورد توجه اهل فضل قرار گيرد.علامه سيد جلال الدين آشتياني باز نوشته اند:«مرحوم استاد آقا ميرزا مهدي سه سال ايام عيد را به مقصد زيارت حضرت معصومه (س) در قم به اين شهر مسافرت كردند ؛ و در سفر اخير مغفور له، حضرت امام خميني درس اسفار خود را تعطيل كردند و فرمودند، آقاي آشتياني در رتبه اساتيد من هستند...»

فعاليتهاي آموزشي : ميرزا مهدي آشتياني طي سال ها تلاش مستمر و كوشش مداوم در حوزه سالخورده نجف و در جوار آستان قدس علوي، مضجع حضرت اميرالمؤمنين (ع) موفق به اخذ اجازه اجتهاد از همه اساتيد خود شد. ايشان مدتي را نيز در نجف اشرف به تدريس معقول اشتغال يافت و آن گاه به ايران بازگشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا مهدي آشتياني در اوائل شباب تدريس منظومه مي كرد.

شاگردان : اگر چه ميرزا مهدي آشتياني به علت مسافرت هاي زياد و كسالت طولاني به صورت پيوسته و شايان نمي توانست به افاده بپردازد، ولي حوزه درس و محفل بحث او تا اواخر عمر شريفش ادامه داشت و جويندگان معارف ناب از زلال درياي علومش استفاده ها بردند. نام برخي از شاگردان زبده وي چنين است:1 - آيت اللّه سيد علي سيستاني.2 - آيت اللّه ميرزا ابوالحسن شعراني.3 - آيت اللّه علامه سيد جلال الدّين آشتياني.4 - آيت اللّه دكتر مهدي حائري يزدي.5 - آيت اللّه علامه محمد تقي جعفري.6 - آيت اللّه آخوند ملا علي همداني.7 - آيت اللّه شيخ ابوطالب تجليل تبريزي.8 - آيت اللّه شهيد مرتضي مطهري.9 - پرفسور عبدالجواد فلاطوري.10 - استاد بديع الزمان فروزان فر.11 - دكتر

محمد تقي دانش پژوه.12 - دكتر مهدي محقق.13 - دكتر ابراهيم آيتي.14 - دكتر محمد صادقي.15 - دكتر محمد جعفر لنگرودي.16 - دكتر موسي جوان.17 - دكتر سيد صادق گوهرين.18 - حكيم حاج شيخ علي محمد جولستاني.19 - حكيم شيخ محمدرضا رباني تربتي.20 - شيخ عبدالكريم روشنا تهراني.21 - آقا شيخ جعفر خندق آبادي.22 - آقا ميرزا محمد علي اديب تهراني.23 - آقا شيخ علي محقق كاشمري.24 - آقا سيد مهدي لاجوردي كاشاني.25 - آقا سيد هوشنگ ميرمطهري.26 - آقا سيد محمد تقي نقوي.27 - آقا سيد محمد حسين آل طيب شوشتري و بسياري ديگر

آرا و گرايشهاي خاص : يكي از ويژگي هاي برجسته ميرزا مهدي آشتياني اين بودكه در يك محدوده جغرافيايي نمي ماند و مسافرت هاي متعددي را به مراكز علم و دانش جهان داشت. او طي سفري به بخارا مدت يك سال در آنجا اقامت گزيد و به تدريس حكمت و فلسفه اسلامي مبادرت ورزيد.بعد از آن به مصر، اسكندريه، برلين، پاريس، رم، هند، بلژيك و ديگر نقاط اروپا مسافرت كرد و با فلاسفه و انديشمندان آن ديار مباحثاتي را انجام داد.ملاقات هاي ايشان كه در واقع نماينده فلسفه و عرفان اسلامي بود - در آشنايي فلاسفه غرب با مباني بلند و ژرف فلسفه اسلام و ايران تأثير مطلوبي داشت. ________________________________________

آثار :

1 اساس التوحيد

ويژگي اثر : اساس التوحيد، ط تهران، دانشگاه تهران. اين كتاب كه قبلاً با مقدمه آقاي منوچهر صدوقي سُها چاپ شده بود اخيراً با مقدمه و تصحيح آيت اللّه سيد جلال الدين آشتياني مجدداً به چاپ رسيده است.

2 ترجمه اسفار اربعه

3 ترجمه اي بر اشارات بوعلي

4 تعليقه بر اسفار اربعه

5

تعليقه بر اشارات بوعلي

6 تعليقه بر شفاء بوعلي

7 تعليقه بر فصوص ابن عربي

8 تعليقه بر فصوص فارابي

9 تعليقه بر مصباح الانس

10 تعليقه بر منطق منظومه سبزواري

11 حاشيه بر فرائد الاصول

12 حاشيه بر فرائد الاصول تعليقه بر حكمت منظومه سبزواري

13 حاشيه بر كفاية الاصول

14 حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري (ره)

15 رساله در اثبات معراج جسماني

16 رساله اي در اثبات معاد جسماني

17 رساله اي در جبر و تفويض

18 رساله اي در حقيقت كتاب و ميزان به مذاق عرفا، ط تهران، 1352

19 رساله اي در شق القمر

20 رساله اي در علم اجمالي و طلب و اراده

21 شرح بر مشكلات حافظ

22 شرح حديث عمران صابي

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

آقابزرگ ساوجي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1357 ق)، عالم، مدرس و مجتهد. معروف به آقابزرگ يا شيخ آقابزرگ ساوجى. در حوزه ى درس حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى به درجه ى اجتهاد رسيد و در مدارس مروى و سپهسالار جديد به تدريس پرداخت و گروه بسيارى در حوزه ى درس او كه غالباً حوزه ى ادب و فقه و اصول بود حاضر مى شدند. وى در علوم معقول از استادان بزرگ بود. در سلوك نيز پيرو آخوند ملا فتحعلى اراكى بود. سرانجام در تهران درگذشت و جنازه ى وى را به قم بردند و در يكى از حجرات صحن جديد كه اينك به مقبره ى پروين اعتصامى شهرت دارد دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (294 /5).

آقاجاني، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1071 ق)، عارف، حكيم و فيلسوف. اصل وى از استرآباد يا مازندران بود. در قم مسكن گزيد و در محضر ملاصدراى شيرازى شاگردى كرد. وى منكر وحدت وجود و برخلاف سيد داماد وجود را اعتبارى نمى داند. از آثار وى: «شرح القبسات» محقق داماد، كه كتاب بزرگى در حدود 80 هزار سطر است؛ «الانوار شاهية» در كلام؛ تعليقات «الهيات شفا»؛ رساله در «ابطال الهيولى»؛ رساله در «حدوث الدهرى»؛ «رياض الطالبين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (391 -390 /13)، راهنماى كتاب (س 21، ص 338 -332)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 494 -493 /11).

آقانجفي قوچاني، سيد حسن، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1295 ق)، فقيه، حكيم و اديب. در خسرويه ى قوچان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در قوچان، سبزوار و مشهد به پايان رسانيد و در بيست سالگى به اصفهان رفت و نزد آخوند كاشانى و ميرزا جهانگيرخان قشقايى حكمت و فلسفه و نزد آخوند شيخ عبدالكريم گزى، و سيد محمدباقر درچه اى فقه و اصول خواند. سپس از اصفهان به نجف رفت و نزد آخوند محمدكاظم خراسانى، شريعت اصفهانى، محمدباقر اصطهباناتى تلمذ كرد و در سى سالگى به اجتهاد رسيد و پس از بيست سال توقف در نجف به قوچان بازگشت و متجاور از بيست و پنج سال در قوچان مقام فقاهت و رتق و فتق امو مذهبى مردم و اداره ى حوزه ى علوم دينى را برعهده داشت. وى در قوچان درگذشت و آرامگاهش از زيارتگاه هاى قوچان است. از آثار وى: «شرح دعاى صباح»؛ «عذر بدتر از گناه»، درباره ى مشروطيت؛ «سفرى كوتاه به آباديهاى قوچان»؛ «سياحت غرب»؛ در كيفيت عالم برزخ و سير ارواح؛ «سياحت شرق» كه مهمترين اثر آقا نجفى و

شرح حال خود او از كودكى تا مقام اجتهاد است؛ «حيوة الاسلام فى احوال آيةاللَّه الملك العلام»، در شرح زندگى آخوند خراسانى؛ «شرح كفايةالاصول».[1]

حسن بن سيد محمد نجفى صاحب (كتاب سياحت شرق و سياحت غرب) از علماء بنام شهرستان قوچان بوده است. وى در سال 1295 قمرى در قريه (خروه) از توابع قوچان متولد شده و پس از رشد به مكتب رفته و شروع به دروس فارسى نموده و آن را تكميل و بعد با عدم رغبت و ميلى كه به ادامه درس داشت ولى روى اصرار پدرش به تحصيل ادامه داده و مدتى در مدرسه قوچان مقدمات را كاملا خوانده و بعد در سن 20 سالگى از راه كوير لوت به يزد و از آنجا به اصفهان آمده و در يكى از حجرات مسجد شاه و مسجد عربون اقامت و منظومه سبزوارى را در خدمت مرحوم آخوند كاشى و رسائل را از شيخ عبدالكريم كزى و حكمت و فلسفه را از ميرزا جهانگير خان قشقائى و فقه را از مرحوم آقا نجفى مسجد شاهى فراگرفته و در درس خارج حاج سيد محمدباقر درچه اى شركت و با مشقات بسيارى مواجه شده و به مراقبت و تزكيه نفس خويش پرداخته و بعد از چهار سال توقف در اصفهان در سال 1318 قمرى در سن 23 سالگى پياده به نجف اشرف مشرف شده و به درس مرحوم آخوند خراسانى و حاج سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى حاضر شده و هم از محضر مرحوم آقا شيخ محمدباقر اصطهباناتى در فلسفه استفاده نموده تا در سن سى سالگى به مقام فقاهت و اجتهاد رسيده و بعد از بيست سال

اقامت در عتبات عاليات در سال 1338 قمرى به قوچان مراجعت و به ارشاد مردم و رتق و فتق امور دينى مردم و حوزه علوم دينى قوچان اشتغال داشته تا بعد از بيست و پنج سال خدمات شايسته در قوچان در شب جمعه 26 ربيع الثانى 1363 قمرى در سن 68 سالگى وفات نموده و در منزل خودش مدفون و تاكنون قبرش مزار و مورد احترام مردم قوچان است. مرحوم آقا نجفى قوچانى كه افتخار اين شهرستان بلكه استان خراسان است داراى آثار نفيس و ارزنده اى مى باشد كه بعضى طبع و برخى غيره مطبوع مانده است و آنها از اينقرار است.

1- سفر غرب (سياحت غرب) 2- سياحت شرق 3- شرح ترجمه رساله تفاحيه ارسطو 4- كتاب عذر بدتر از گناه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (221 -220 /6)، نشر دانش (س 4، ش 2، ص 27 -18).

آل احمد، شمس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شمس آل احمد از دانشمندان معاصر ايران است . او دررشته فلسفه و علوم تربيتي تحصيل كرده و مدت ها به عنوان دبير آموزش وپرورش خدمت كرده است . وي در دانشكده نيز رشته كتابداري را تدريس كرد . سپس با تاسيس موسسه انتشاراتي رواق به كار نشر پرداخت.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : شجره خانوادگي شمس آل احمد ، پس از 35 نسب به حضرت امام سجاد (ع) مي رسد .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شمس آل احمد درمحله پاچنار و در يك خانواده مذهبي تهران رشد و نمو كرد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : شمس آل احمد ،فوق ليسانس فلسفه و علوم تربيتي را از دانشسراي عالي تهران

اخذ كرد .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : شمس آل احمد ضمن مقدمات آكادميك به عكاسي نيز علاقمندشد و با اين زمينه دوره عكاسي سينما را درآلمان گذراند.

فعاليتهاي آموزشي : شمس آل احمد فلسفه شمس را مدتي دردانشكده رشته كتابداري تدريس كرد و پس از آن درمدرسه بهياري ادبيات را به دانشجويان آموزش داد. او در مورد فعاليتهاي آموزشي براين عقيده است كه هركس كه درهرزماني خوب بنويسد و حاشيه نگر نباشد ،حتما مطالبي را از او درحافظه تاريخي مردم خواهد ماند واين يكي از خصوصيات هميشگي ادبيات و فرهنگ درجهان است .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : شمس آل احمد پس از آنكه دوره عكاسي وسينما را در آلمان سپري كرد، موسسه انتشاراتي رواق را تاسيس و به كار نشر پرداخت.

همفكران فرد : يكي ازهمفكران اصلي شمس آل احمد ، برادرش جلال بود كه همانند دو دوست باهم رفتار مي كردند. اين مناسبات دوستانه چنان بود كه گاه باهم به سفرو سير و سياحت و نيز كوه پيمايي مي رفتند. همفكران ديگر او ، عبدالكريم روشن ، جلال الدين فارسي و رباني املشي هستند .

آرا و گرايشهاي خاص : شمس آل احمد براين عقيده است كه «يك اتفاق مبارك و بزرگ درادبيات داستاني مادر حال رخ دادن است . اين نوع از ادبيات كم كم دارد از صورت مكالمه اي به محاوره اي نزديك مي شود . يعني از كاغذ فاصله مي گيرد وبه زبان و لحن مي رسد، كه خيلي دلنشين است . زيرا مخاطب اين نوع آثاراحساس نمي كند كسي برايش برروي كاغذ تعيين تكليف كرده است

. او حس مي كند كه نويسنده به طور رو دررو با او درحال گفتمان است» . --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از چشم برادر

ويژگي اثر : شمس آل احمد اين اثررا تنظيم و ويرايش كرده است .

2 حديث انقلاب

ويژگي اثر : شمس اين اثر را تنظيم و ويرايش كرده است .

3 خاطرات سفر كوبا

ويژگي اثر : شمس اين اثر را تنظيم و ويرايش كرده است

4 طوطي نامه

ويژگي اثر : شمس آل احمد اين اثر را تنظيم و ويرايش كرده است

آل بحرالعلوم، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1326 -1261 ق)، فقيه، اصولى و حكيم. در نجف به دنيا آمد. فقه را نزد عمويش، سيد على، و شيخ راضى نجفى و سيد حسين ترك كوه كمرى و اصول را نزد ميرزا عبدالرحيم نهاوندى و فلسفه را نزد ميرزا محمدباقر نجفى آموخت. وى از عمويش، سيد على، به دريافت اجازه نايل گشت و پس از درگذشت او در سطح عالى به تدريس پرداخت و سرانجام عهده دار رياست حوزه ى نجف گرديد. او به امور اجتماعى و سياسى حوزه و رفع مشكلات مردم اهتمام مى ورزيد. شوق او به تحقيق و تأليف تا بدانجا بود كه بينائى خود را نيز در اين راه از دست داد. وى كتابخانه بزرگى در زمينه فقهى و اصولى و روايى بنياد نهاد. او پس از نشستن به سوگ دو فرزند عالم و فاضل خود، سيد مهدى و سيد ميرعلى، در نجف از دنيا رفت. از آثارش: «بلغة الفقيه»، شامل 16 رساله فقهى؛ «مصباح العباد»، رساله عمليه مبسوط؛ «الوجيزه»، مختصر «مصباح العباد»؛ «مواقف حاسمة فى تاريخ التضحية والفداء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (409

-408 /9)، الذريعه (51 /25 ،114 /21 ،148 /3)، شهيدان راه فضيلت (497)، علماء معاصرين (94 -93)، المآثر والآثار (183)، مؤلفين كتب چاپى (779 /5)، مكارم الآثار (1637 -1636 /5).

آل طيب، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 29 ذيقعده 1329 ق.، شوشتر.

درگذشت: 25 تير 1373(6 صفر 1415 ق.)، شوشتر.

آيت الله محمدحسن آل طيب، فرزند آيت الله آقا سيد محمد حسين آل طيب معروف به آقا سيد بزرگ، پيش از هفت سالگى خواندن و نوشتن را آموخت. سپس تحصيل علوم دينى را آغاز كرد. وى ادبيات و مقدمات را نزد عمويش، آيت الله سيد محمدباقر آل طيب فراگرفت. رياضيات، هيئت، علوم نجوم و بخشى از طب را نزد پدر خود كسب كرد و براى تحصيل علوم فقه، اصول و حديث به دزفول رفت و از محضر آيت الله محمدرضا معزى دزفولى استفاده كرد. سپس به شوشتر برگشت و از محضر آيت الله محمدكاظم شيخ شوشترى بهره ها گرفت. آنگاه به حوزه هاى علميه ى قم و تهران هجرت كرد و از مراجع آن عصر همچون آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى، آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، به تكميل علوم دينى پرداخت و از محضر ميرزا مهدى آشتيانى حكمت و فلسفه را آموخت. همچنين در رياضيات، خوشنويسى و ادبيات عرب تبحر داشت. وى سپس به تدريس علوم دينى روى آورد.

آيت الله آل طيب از مراجعى چون آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، آيت الله محمد كاظم شيرازى، آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد محمدهادى ميلانى و آيت الله سيد محمود شاهرودى اجازه اجتهاد داشت.

از جمله تأليفات ايشان مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تضمين اشعار الفيه ابن مالك كه بيش از 600 شعر است كه در آنها به بررسى علوم گوناگون اسلامى مى پردازد، قاعده لاتعاد، تحرير عروة

الوثقى، نوشتارهايى در علم اصول، فقه، رياضيات و نجوم، منظومه اى در حكمت.

آيت الله محمدحسن آل طيب در هشتاد و شش سالگى جان سپرد و در بقعه ى مقام صاحب الزمان (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

آملي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1304 ق)، عارف، حكيم، فقيه و اصولى. در تهران متولد شد. پس از آموختن صرف و نحو و منطق، سطوح فقه و اصول را نزد پدرش و شيخ رضا نورى آموخت. درس «شوارق» شيخ على نورى را نيز دريافت. حكمت و فلسفه را نزد ميرزا حسن كرمانشاهى تحصيل كرد و چهار سال از حوزه درس معقول و منقول شيخ عبدالنبى نورى استفاده برد. در 1340 به عراق رفت و محضر آقاضياء عراقى، علامه نائينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى را دريافت. وى پس از نيل به اجتهاد در 1353 ق به تهران بازگشت و حوزه ى درس حكمت و فقه و اصول داير كرد. او از اصحاب بزرگ آقا سيد على قاضى طباطبائى بود. آقا شيخ محمدتقى آملى در تهران درگذشت. آثار او عبارت اند از: «اثبات صانع از ماترياليسم تا ايدئاليسم»؛ «تقريرات اصول نائينى»؛ «حيات جاويد»، در اخلاق؛ «خداشناسى»؛ «دررالفوائد»؛ تعليقه اى بر «شرح منظومه ى» سبزوارى؛ «رسالة فى الرضاع»؛ «رسالة فى قاعدة لاضرر»؛ «كتاب الصلوة»؛ «مصباح الهدى فى شرح عروة الوثقى»؛ «تعليقة على المكاسب والبيع»؛ حاشيه بر «شرح اشارات» بوعلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خدمات متقابل اسلام و ايران (618)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (52 /1)، گنجينه ى دانشمندان (372 -371 /4)، مؤلفين كتب چاپى (245 -243 /2).

آيتي، عبدالمحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد عبدالمحمد آيتي درسال 1305 شمسي در شهر بروجرد ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و دوره متوسطه را در شهر بروجرد به پايان رسانيد. پس از تحصيل در حوزه قم (بمدت دو سال) به تهران رفته و تحصيلات خود را در دانشكده معقول و منقول پي گرفت. آيتي سرانجام در سال 1328 با رتبه اول در رشته معقول

را به پايان رساند و به دريافت مدرك ليسانس توفيق يافت. استاد پس از فارغ التحصيل شدن به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به تدريس ادبيات در مقطع دبيرستان پرداخت، تا آنكه در سال 1359 بازنشسته شد. او هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي مي باشد.ايشان چندين تاليف و ترجمه در كارنامه علمي خود در زمينه هاي زبان و ادبيات عربي و فلسفه دارد. ترجمه كتاب "تاريخ ادبيات زبان عربي " عبدالمحمد آيتي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالمحمد آيتي تحصيلات ابتدايي و دوره ي متوسطه را در شهر بروجرد به پايان رسانيد. پس از چندي رهسپار قم شد و به تحصيل علوم دينيه پرداخت. تحصيلات او در حوزه علميه قم مدت دو سال به طول انجاميد ، سپس به تهران رفته و تحصيلات خود را در دانشكده معقول و منقول پي گرفت. آيتي سرانجام در سال 1328 با رتبه اول در رشته معقول فارغ التحصيل شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : وضعيت معيشت عبدالمحمد آيتي به گونه اي بود كه دركنار تحصيل مجبور بود پشتوانه اي براي تحصيلش فراهم سازد. از اين روي ، چندي در قنادي و زماني در نجاري به كار پرداخت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالمحمد آيتي رئيس شوراي علمي دانشنامۀ تحقيقات ادبي فرهنگستان نيز بوده است.

فعاليتهاي آموزشي : عبدالمحمد آيتي پس از فارغ التحصيل شدن به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به

تدريس ادبيات در مقطع دبيرستان پرداخت. او چندي در بابل و مدتي نيز در خرم آباد انجام وظيفه كرد. استاد عبدالمحمد آيتي در تاريخ 17/2/1370 به عضويت پيوسته شوراي فرهنگستان زبان و ادب فارسي در آمده است. سوابق تدريس: - مدرّس ادبيات داستاني در دانشگاه فارابي (1356)؛ - مدرّس ادبيات داستاني و عربي در دانشگاه دماوند (1357_ 1358)؛ - بازنشستۀ آموزش و پرورش (1358).

جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "تاريخ ادبيات زبان عربي " عبدالمحمد آيتي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آمرزش ابوالعلا معري

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1347

2 الغارات در حوادث سال هاي معدود خلافت علي(ع)،

ويژگي اثر : 1371

3 بسي رنج بردم، بازنويسي شده از فردوسي

ويژگي اثر : 1376

4 تاريخ ابن خلدون (تر جمه )

ويژگي اثر : 1363-71

5 تاريخ ادبيات زبان عربي ( ترجمه )

ويژگي اثر : تاليف حنا الفاخوري-برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره دوم كتاب سال-آشنايي با كتاب اين كتاب، ترجمه «تاريخ الادب العربي» تأليف حنّاالفاخوري است. كتاب، سير تحوّل و دگرگونيهاي ادبيات زبان عربي طي بيش از 1500 سال را بررسي مي كند. آشنايي با اين بررسي، گذشته از فايد? آن براي فرهنگ عربي، در ارتباط با ادبيات و فرهنگ فارسي نيز مفيد است، چرا كه رابطه ديرينه ادبيات فارسي با ادبيات عربي و تاثير ادبيات عرب بر زبان فارسي، ضرورت آشنائي با تاريخ ادبيات عربي و شيوه امروز و آميخته با نقد و تحليل را ايجاب مي كند. مؤلف در اين كتاب پس از

ذكر مقدماتي، سراسر تاريخ ادب عربي را به شش دوره تقسيم كرده است: عصر جاهلي، عصر خلفاي راشدين و اموي، عصر عبّاسي در شرق، عصر عباسي در غرب، عصر مغول و ترك، و عصر نهضت. آنگاه طي هر يك از اين ادوار به بررسي سبكهاي جديد نظم و نثر در هر دوره، كه خود بازتابي از حوادث و انقلابهاي آن دوره بوده، پرداخته است.

6 تاريخ دولت اسلامي در اندلس، محمّد عبداللّه عنان

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1366_1371؛

7 تاريخ فلسفه در جهان اسلامي

8 تحرير تاريخ وصاف به زبان ساده

9 تقويم البلدان(ترجمه)

ويژگي اثر : نوشته ابوالفداء

10 داوري حيوانات نزد پادشاه پريان

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1383

11 در تمام طول شب،

ويژگي اثر : شرح چهار شعر بلند نيما-1383

12 درباره فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

13 درباره فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

14 شرح خسرو شيرين نظامي گنجوي

15 شرح منظومه مانلي و پانزده قطعه ديگر

ويژگي اثر : 1375

16 شرح و ترجمه معلّقات سبع

ويژگي اثر : 1371

17 شكوه سعدي در غزل

ويژگي اثر : 1369

18 شكوه قصيده

ويژگي اثر : 1364

19 قرآن مجيد

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1367

20 قصّه باربد و بيست قصّه ديگر از شاهنامه

ويژگي اثر : 1380

21 كشتي شكسته(ترجمه )

ويژگي اثر : اثر تاگور

22 گزيده شرح مقامات حميدي

ويژگي اثر : 1383

23 گزيده از نثر پارسي

24 گزيده غزليات سعدي

25 گزيده و شرح خمس? نظامي

ويژگي اثر : 1355_1373

26 گنجور پنج گنج

ويژگي اثر : 1374

27 معجم الأدبا، ياقوت حموي

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1381

28 معلقات سبعه(ترجمه)

29 مقالاتي در مجلّه راهنماي كتاب و آموزش و پرورش

منابع

زندگينامه :زندگينامه :عبدالمحمد آيتي"ا3سخنوران نامي معاصر ايران ، سيد محمد باقر برقعي ، جلد1 ، ص 138

بابا افضل كاشاني

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 667 ق)، حكيم، نويسنده، عارف، اديب، شاعر، متخلص به افضل. معروف به بابا افضل. ولادت او در مرق بين اصفهان و كاشان اتفاق افتاد. بابا افضل بيشتر در زادگاه خود به اعتكاف، تدريس، تأليف، تحقيق و مباحثه روزگار مى گذرانيد. نسبت تعليم خواجه نصير طوسى با يك واسطه به او مى رسد. وى مدتى از عمر خود را به علت رشك حاسدان و سخن چينى آنها در زندان گذرانده است كه با توجه به گفته هاى صفا حبس وى سخت مورد ترديد است شيوه نثر بابا افضل بسيار پخته و به اصول متقدمان نزديك است. در رسالات خود كوشيده لغات فارسى را به جاى اصطلاحات عربى قرار دهد. وى چند رساله در تصوف و سلوك و حكمت به زبان فارسى دارد با متنى بسيار فصيح. مجموع رسائل وى تحت عنوان «مصنفات بابا افضل» نشر يافته است، اين رسايل بيانگر انديشه هاى حكمى و تفكراتى است كه بر نويسنده دست مى داده است و همچنين بيان كننده مواعظ و حكم و حقايق عرفانى است. مدفن وى در مرق كاشان است. تاريخ وفات وى را به اختلاف 707 ،606 و 664 ق نوشته اند كه صحيحتر آن همان است كه در بالا ذكر شد. آثار بسيارى از وى به جا مانده است، از آن جمله اند: «المفيد للمتسفيد»؛ ترجمه ى «رساله ى نفس» ارسطو؛ «جاودان نامه» يا «جاويدنامه»؛ «ره انجام نامه»؛ يا «آغاز و انجام»؛ «انشاء نامه»؛ «مدارج الكمال؛ «ساز و پيرايه شاهان پرمايه»؛ «منهاج المبين»؛ «عرض نامه»؛ «مبادى موجودات نفسانى»؛ «مكتوبات»؛ «رباعيات»؛ «رساله در منطق»؛ ترجمه ى «رساله تفاحه»، ارسطو.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1187 -1182 ،434 -426 ،252 -250 /3)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (459 -451) تاريخ كاشان (563 -562 ،439)، حبسيه در ادب فارسى (123 -122)، دايرةالمعارف فارسى (357/1)، الذريعه (116/9)، رباعى و رباعى سرايان (215 ،212 ،192)، رياض العارفين (164)، ريحانه (213 -212 /1)، سبك شناسى (165 -162 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 20/7)، فرهنگ ادبيات فارسى (63 -62)، فرهنگ سخنوران (76)، كشف الظنون (1640 ،578)، لغت نامه (ذيل/ بابا افضل كاشانى) مؤلفين كتب چاپى (395 -393 /5) مجمع الفصحا (259 -255 /1)، مخزن الغرائب (77/1)، هفت اقليم (452 -449 /2)، يغما (س 4، ش 9، ص 417 -414).

بابكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بابكي

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1353 پس از اتمام مقطع سيكل وارد حوزه علميه قم شدم و به فراگيري علوم حوزوي روي آوردم؛ از آن تاريخ تاكنون در حوزه به درس و بحث و مطالعه، تحقيق و تدريس اشتغال دارم. جز ايام تبليغي و مانند آن از اشتغالات علمي سرباز نزدم، تحصيلات مقدماتي و سطح را تا سال 1365 ادامه دادم و از سال 1366 به درس هاي خارج فقه و اصول راه يافتم و از محضر بزرگاني چون حضرات آيات نجفي مرعشي، تبريزي، فاضل لنكراني، وحيد خراساني، مكارم شيرازي، كوكبي ، انصاري شيرازي ، مصباح يزدي، جوادي آملي و حسن زاده آملي استفاده بردم و هم اكنون به تدريس سطوح عالي حوزه و تحقيق در عرصه هاي مختلف فقهي اشتغال دارم

بادكوبه اي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1293 ق)، فقيه، فيلسوف و دانشمند. وى نوه ى سيد موسى حسينى لاهيجى بود و در قريه ى خوددلان بادكوبه متولد شد. سيد حسين مقدمات و ادبيات را نزد پدرش آموخت و پس از فوت پدر به تهران آمد و در مدرسه ى صدر اقامت كرد و در مجلس درس ابوالحسن جلوه، فيلسوف مشهور شركت جست و رياضى و فلسفه را از وى و ميرزا هاشم اشكورى آموخت. او بعد از هفت سال تحصيل به نجف رفت و در كلاس درس آخوند خراسانى شركت كرد و فقه را از حوزه ى آيت الله آقا شيخ محمد حسن مامقانى فرا گرفت. وى تا آخر عمر نيز در نجف به تدريس پرداخت و در همان جا درگذشت و در جوار مرقد حضرت اميرالمؤمنين (ع) به

خاك سپرده شد. فرزندش سيد محمد بادكوبه اى از علماى بزرگ شمال و مقيم در غازيان بندر انزلى و مروج مذهب در آن ناحيه بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (9/2)، گنجينه ى دانشمندان (227/3).

بادكوبه اي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمد بادكوبه اى فرزند علامه العلام والحكيم القمقام آيه الله آقاى آقا سيد حسين بادكوبه اى بن العالم الجليل السيد رضا بن السيد موسى الحسينى الباد كوبه اى اللاهيجى از علماء اعلام معاصر شمال و مقيم در غازيان بندر پهلوى ميباشد.

معظم له در خاندان فضيلت متولد و تربيت يافته و از مرحوم والد مذكورش و آيات و مراجع ديگر استفاده نموده آنگاه بايران مراجعت و در غازيان رحل اقامت افكنده و اكنون بيش از بيست سال است كه در آن ناحيه باقامه جماعت و ترويجات دينى اشتغال دارد.

والد ماجدش مرحوم آيه الله آقا سيد حسين بادكوبه اى در قريه (خود دلان) از قراى بادكوبه در سال 1293 ق متولد شده و در نزد والد عالمش تربيت يافته و مقدمات و ادبيات را فرا گرفته و پس از فوت والدش مهاجرت بطهران و در مدرسه صدر اقامت نموده و رياضيات و فلسفه را از فيلسوف بزرگ مرحوم آقا سيد ابوالحسن جلوه و ميرزا هاشم اشكورى فرا گرفته و كلام را از اساتيد اين علم در مدت هفت سال با جديت تمام فرا گرفته آنگاه مسافرت بنجف كرده و در درس آيه الله العظمى آقاى آخوند خراسانى در اوائل تأليف كفايه اش حاضر شده و فقه را از محضر آيه الله آقا شيخ محمد حسن مامقانى استفاده نموده و در علم و حكمت مشار بالبنان گشته و جماعت بسيارى از فضلاء گردش جمع شده و از تحقيقات و

نظرياتش استفاده مينمودند تا آنكه در شب 28 شوال المكرم 1358 ق در حمام حضرتى نجف وفات نموده و در جوار جد گرامش حضرت على عليه السلام مدفون گرديدند.

معظم له داراى چهار فرزند عالم و دانشمند ميباشند كه اسامى آنها را مينگارم: 1- آيه الله آقا سيد محمد مذكور 2- آيه الله آقا سيد حسن ساكن نجف 3- آقا سيد احمد عليل 4- آيه الله آقا سيد محمد باقر مقيم آبادان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بحري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بحري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي بحري(طيبّي) فرزند محرم علي بحري(طيبّي)، به تشويق والد معظم بعد از پايان دبستان در قم وارد حوزه علميه قم شدم. كتاب هاي صرف و نحو و منطق را نزد اساتيدي مانند مرحوم سالك و آقاي تهرانى، كتاب معالم را نزد استاد مرحوم فاضل هرندي و قوانين الاصول را نزد استاد آيت الله ميرزا محسن دوزدوزاني و كتاب منطق كبري و بخشي از شرح تجريد را نزد والد، باب حادي عشر را نزد استاد آيت الله صلواتى ، شرح لعمه را خدمت آيت الله فاضل هرندى، رسائل و مكاسب محرمه را خدمت آيت الله سبحانى، بيع مكاسب نيز خدمت آيت الله مشكينى، جلد اول كفايه را نزد استاد سبحاني و جلد دوّم را نزد آيت الله سلطانى ، با جديّت به پايان رساندم در سن بيست سالگي در امتحان خارج حوزه شركت كردم. بعد از موفقيت در امتحان كتبي امتحان شفاهي را خدمت آيت الله لطف الله صافي و آيت الله محسن دوز دوزاني با موّفقيت به پايان رساندم. سال هزار و سيصد و پنجاه همان

سالي كه امتحان درس خارج را دادم ازدواج كردم. بحمد الله با شهريه ماخوذه و مبالغي كه در ايام تبليغ، ايامي كه حوزه تعطيل بود از طرف حضرت اباعبد الله حواله مى شد براحتي از نظر معيشتي زندگي مي كردم. يكي از توفيقات الهي كه بنده از آن بر خوردار بوده ام اين بوده كه از وقتي سيوطي مي خواندم شروع به تدريس كرده ام و اولين تدريس از دروس صرف و نحو آغاز شد و اولين درس خارج را كه شركت كردم درس آيت الله العظمي وحيد خراساني بود كه قريب بيست و سه صبح و عصر در فقه و اصول معظم له شركت كردم بعد از انقلاب اسلامي تدريس در دانشگاه را نيز پذيرفتم و تا كنون تدريس در حوزه (جامعة الزهراء) و در دانشگاه ادامه دارد.

(يكي از شاگردان اينجانب اخيراً اعتراف مي كرد چند سال نزد اينجانب درس خواند بنده فكر مي كردم چند ماه بيشتر درس نخوانده و در انتخابات خبرگان رهبري رأي آورد و به جمع خبرگان رهبري پيوست.)

بختياري، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن بختياري

محل تولد : تاكستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در اواخر سال 1356 وارد حوزه علميه همدان شدم، و مقدمات تحصيلي را شروع نمودم و بعد از يك سال همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي، وارد حوزه علميه قم شدم و مقدمات صرف و نحو و معالم و مغني را در مدرسه المهدي آيت الله گلپايگاني فراگرفتم، اصول فقه مرحوم مظفر را نزد آيت الله اشتهاردي و صالحي افغاني تلمذ كردم. در سال 1362 ازدواج نموده و در نيروگاه قم مستأجر شدم، همزمان با فراگيري

تحصيلات حوزوي مشغول تبليغ در ايام تبليغي و رفتن به جبهه شدم.

سطح را نزد اساتيد بزرگوار حوزه فراگرفتم و در سال 1371 تا 1374 دوره دوم تخصصي كلام را در موسسه امام صادق(ع) گذراندم و در سال 1381 تا 1384 در رشته ي كارشناسي ارشد دوره مدرسي الهيات و معارف اسلامي را در موضوع پايان نامه فلسفه دعا و نقش تربيتي آن گذراندم و اكنون پس از سال ها مشغول تدوين پايان نامه در سطح چهار حوزوي در موضوع _ محو و اثبات بر محور عبوديت و انسان مي باشم و درس خارج را از سال 1369 _ 1370 در نزد اساتيد بزرگوار آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله سبحاني گذرانده ام و آنچه فعاليت اين جانب محسوب مي شود، اشتغال به تدوين پايان نامه فوق و تبليغ در ايام تبليغي هستم.

بديع اسطرلابي، بديع الزمان، ابوالقاسم هبة الله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 534 ق)، فيلسوف، طبيب، اخترشناس، نقاش و شاعر شيعى. نياكانش احتمالا ايرانى و از مردم اصفهان بودند. وى در بغداد زاده و در اصفهان بزرگ شد. او با ابزارهايى كه خود ساخته بود سير نور و اندازه ى آن را معلوم كرد و در اثبات درستى كارهاى خود از براهين هندسى استفاده مى كرد. بديع در كره ى سماوى چيزى افزود و كار آن را كه سالهاى دراز ناقص مانده بود، كامل كرد. خط كشها و قرقره هايى كه ساخته بود، كاربرد عمومى يافتند و از راه تجربه، سودمندى آنها به اثبات رسيد. وى در كاخهاى سلجوقى به ساختن جدولهاى فلكى سرگرم بود و زيجى به نام «المعرب المحمودى» نوشت و به محمود سلجوقى هديه كرد. بديع به شعر حسين بن حجاج علاقه مى ورزيد و آنها را گردآورى كرد و آن را «درة

التاج من شعر ابن حجاج» ناميد. از او «ديوان» شعرى بر جاى مانده كه درونمايه ى بيشتر آنها هجو و لطيفه است. وى در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1419/3)، الاعلام (58/9)، تاريخ بغداد (374/15)، دايرةالمعارف فارسى (396/1)، الذريعه (130/9)، لغت نامه (ذيل/ هبة الله)، معجم الادباء (275 -273 /19)، وفيات الاعيان (53 -50 /6).

بديع، اميرمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1294.

درگذشت: 1373.

از آثار اوست: يونانيان و بربرها (به زبان فرانسوى، لوزان، 1347، اين كتاب توسط احمد آرام ترجمه و يك بار در سال 1343 و بار ديگر در سال 1364 منتشر شده است)؛ هگل و مبادى انديشه معاصر (تهران، 1363).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

براري گاوزني، عبدالحق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحق براري گاوزني

محل تولد : رود بست

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

سال 1356 در عهد طاغوت ديپلم علوم تجربي (طبيعي آن زمان) را دريافت كردم (از شهرستان بابلسر). با اينكه در كنكور دانشگاه آن زمان شركت كرده بودم اما شوق تحصيل حوزوي و دانستن زبان عربي مرا به مدرسه علميه فريدونكنار كه تازه به دست حجة السلام محموديان نماينده آيت الله العظمي گلپايگاني در فريدونكنار (مسجد صاحب الزمان) دائر شده بود، وارد شدم و به تدريج صداي انقلاب از قم و تهران و... به مازندران هم رسيده بود كه البته با حال و هوايي كه داشتيم در اولين اعتراضات مردم قم خود را به قم و تهران مي كشانديم و درس و بحث ها تحت الشعاع فعاليت انقلاب قرار گرفته بود و بارها تهديد و تحت تعقيب بودم بالاخره با پيروزي انقلاب اسلامي به حوزه مشهد جهت تقويت ادبيات رفته بودم و در درس حجت هاشمي اديب معروف شركت كرده بودم. سيوطي را گذراندم. شوق حوزه قم مرا به قم كشانده بود آغاز جنگ آغاز حال و هوايي ديگر بود و چند سال جنگ به خاطر ارتباط با گردان يا رسول فريدونكنار و حاج حسين بصير كه تا جانشيني لشكر 25 كربلا پيش رفته بود و در كربلاي 10 در قله هاي مائوت عراق به

شهادت رسيده بود به خاطر ارتباط دامادي و برادرخانمي با ايشان و همراهي با مجاهدان شمال روزگار جنگ را با اهل جنگ محشور بوديم و البته درس و بحثم را در مدرسه گلپايگاني صفائيه مي گذراندم.

يكي از خاطراتم اينكه هرگز بحث خبر واحد را از اصول فقه و معالم تا كفايه استاد نديده بودم و همه اش در اين قسمت از بحث در جبهه ها بودم! دوارن جنگ تمام شد و با دوستان زمان جنگ حاج آقا داود صمدي آملي و حاج آقا مسرور قائم شهري كه هم مباحثه هاي اينجانب بودند به درس و بحث مشغول بوديم بعد از اتمام لمعتين از مدرسه گلپايگاني(ره) براي دروس بعدي وارد حوزه (بيرون از مدرسه) شديم. رسائل را خدمت آيت الله اعتمادي و قسمتي از لمعه را هم با وجداني فخر گذراندم و در ضمن با نوار دروس فلسفه (بداية و نهايه را) با مباحثه دوستان گذراندم. كفايه را با اساتيدي چند از آيت الله صالحي مازندراني و احمدي يزدي و آيت الله راستي پيش برديم و در درس خارج اصول آيت الله فاضل لنكراني حفظه الله شركت كرديم (حدود 6 سال) و با درس فقه آيت الله جوادي بحث اجاره در مدرسه سعادت و حدود و تعزيرات از آيت الله مرحوم شيخ جواد تبريزي(ره) استفاده كرديم.روزها ساعت 11 حدود 5 سال با تفسير آيت الله جوادي آملي در مسجد اعظم همراه بوديم و با آغاز درس مصباح الانس ابن فناري از آيت الله حسن زاده آملي خواستيم تا ما را به حضور بپذيرد نامبرده امتناع كرد، فرموده بودند چون پاييني ها را نخوانديد نمي شود (تمهيد القواعد _ فصوص الحكم و...)

اما اصرار كرديم تا اجازه استفاده از نوارهاي فصوص را مرحمت كردند و همراه با استفاده از درس فصوص به شكل نوار از درس مصباح الانس ايشان استفاده مي كرديم _ حال و هواي عجيبي و شوق زيادي را در اين دوران نشان مي داديم.

متأسفانه درس مصباح الانس به دليلي كه اينجا مطرح نمي كنم تعطيل شد و مايه تاسف ما شد.سه جلد اول اسفار را با آيت الله حسن زاده آملي گذرانديم با اينكه جلد اول را با آيت الله جوادي آملي سر كرده بوديم.سال 72 در كنكور سراسري شركت كردم و در رشته فلسفه غرب در دانشگاه شهيد بهشتي تهران قبول شدم، دوره كارشناسي فلسفه غرب در دانشگاه موجب ضعف ارتباط لازم با حوزه تلقي مي شد و بالاخره سال 76 كارشناسي را تمام نمودم.در طول اين سالها به اندازه يك نماينده پر حرارت مجلس براي مردم زادگاهم چه تلاش ها و عمران و آبادي ها كه نكردم در طول سال تحصيلي علاوه بر تبليغ در حوزه شهر بابلسر و فريدونكنار زادگاهم (كه بين اين دو شهر بوده است (رودبست)) چه وقت ها و سفرها كه هزينه نكردم و ناله اهل خانه به آسمان بلند بود و با توجيه اينكه امروز وقت اين كارها هم هست از درس و بحث گاه مي زدم و چه كارها كه نكرده بودم.بحمدالله از احداث مدرسه ابتدايي تا راهنمايي و ساختن مسجدي باشكوه در حدود هزار متر مربع (با بالكس) و به شكل جمكراني و احداث آسفالت در حدود 3 كيلومتر در زادگاه خود و تلاش براي آوردن تلفن و آب آشاميدني و بسيار كارهاي عمراني و محلي ديگر كه همين ها مرا مدت ها معطل خود

كرده بود مشغول بودم.با سخنراني هاي زمان جنگ و بعد از جنگ از مسجد تا ميدان شهر فريادگر دفاع از امام و انقلاب اسلامي بودم و بحمدالله با همان روحيه همچنان در سنگرم (الحمدالله الذي هدانا...)

در سال 1380 در كارشناسي ارشد فلسفه غرب در دانشگاه تهران مركز قبول شدم و مقارن اين قبولي همراه با حاج آقا دهقان وارد كار در دفتر نهاد رهبري دانشگاه بين المللي امام خميني(ره) همراه با تدريس دروس معارف مشغول شدم قبل از دانشگاه بين المللي امام(ره) در دانشگاه علوم پزشكي ارتش در تهران به تدريس دروس معارف و اخلاق پزشكي و ريشه هاي انقلاب اسلامي مي پرداختم.الان بيش از ده سال است كه به تدريس دروس معارف مشغولم و همچنان در دفتر نهاد رهبري دانشگاه بين المللي در خدمت فعاليت هاي همراه با آمال رهبري مي باشم.

برغاني قزويني، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1294 ق)، فقيه، مجتهد، متكلم، حكيم، واعظ و شاعر. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، فقه و اصول را از پدرش و عمويش شهيد ثالث فراگرفت. آن گاه به اصفهان رفت و حكمت و فلسفه را در حوزه ى درس آخوند ملاعلى نورى آموخت و پس از وفات ملاعلى نورى به حوزه درس ملاآقا حكمى قزوينى پيوست و از شاگردان درجه اول او به حساب مى آمد. برغانى سپس به عراق رفت و در محضر درس سيد محمد مجاهد و شريف العلماى مازندرانى و شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» تلمذ كرد و به درجه اجتهاد نايل شد. وى با استادش سيد محمد مجاهد در جنگ روسيه و ايران شركت كرد. او چندى در كربلا به تدريس مشغول بود و چون پدرش درگذشت در قزوين و سپس در تهران اقامت

گزيد. او مرجع تقليد و فتوا و مدرس طلاب علوم دينى بود و تدريس فلسفه و عرفان بعد از فوت ملا آقا حكمى كاملا بر عهده ى او قرار گرفت. از مشهورترين شاگردانش، سيد جمال الدين اسدآبادى است كه در مدرسه صالحيه فلسفه و عرفان را از او اخذ كرد. به گفته ى صاحب «المآثر و الآثار»، در طلاقت زبان و ملاحت بيان و حلاوت لهجه و حسن تفهيم عموما و در منبر خصوصا در تمام ايران يگانه بود. از آثار وى: «خصائص الاعلام فى شرح شرائع الاسلام»، به عربى، در پانزده مجلد؛ «مخازن الاصول»، به عربى، در اصول فقه، در بيست مجلد؛ شرح بر «عرشيه ى» ملاصدرا؛ «ديوان» شعر؛ كتاب «سوز و گداز»، در قالب مثنوى در واقعه كربلا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 808/13)، المآثر و الآثار (163)، مستدركات اعيان (304/2).

برنجكار، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا برنجكار

محل تولد : آستارا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

رضا برنجكار در سال 1342 هجري شمسي در شهرستان آستارا به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در سال 1360 با اخذ ديپلم رياضي به پايان رساند. در سال 1361 به حوزه علميه قم وارد شد. تحصيلات حوزه را پس از اتمام سطح و گذراندن هفت سال درس خارج فقه و اصول به پايان رساند. در كنار درس هاي رايج حوزه به تحصيل كلام، فلسفه، تفسير و حديث پرداخت.

همچنين تحصيل در رشته فلسفه غرب را در دانشگاه ادامه داد و در سال 1380 موفق به اخذ دكتري فلسفه از دانشگاه تهران گرديد. وي هم اينك عضو هيأت علمي دانشگاه تهران است و در حوزه و دانشگاه

مشغول تدريس مي باشد. همچنين با بسياري از مراكز پژوهشي حوزه، همچون مؤسسه فرهنگي دارالحديث، دفتر تبليغات اسلامي و پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، مشغول همكاري است. از وي بيش از سي مقاله و چهار كتاب به چاپ رسيده است

بروجردي، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فقيه زاهد، در محلّه شمس آباد ساكن بوده، و در مسجد آنجا امامت مى نموده، در شب يكشنبه 15 شوال سال 1328 وفات يافته، در تخت فولاد بيرون بقعه مادر شاهزاده مدفون شده است.

وى داراى چندين پسر بوده كه از آن جمله است:

1- حاج ميرزا حسن بروجردى كه بعداً شرح حال او نوشته مى شود.

2- ميرزا على واعظ، از وعّاظ معروف، و محدّثين محترم اصفهان بود. در 25 ربيع الثانى 1358 وفات يافته، در صحن تكيه بروجردى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بزنجاني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بزنجاني

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

بسطامي، مطلب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1274 ق)، فقيه، فيلسوف و عارف. در بسطام به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در بسطام و شاهرود براى ادامه تحصيل رهسپار مشهد شد و پس از دو سال استفاده از محضر فقها و فلاسفه آنجا، به تهران آمد و يك سال به فلسفه پرداخت و نزد آقا سيد عبدالحميد گروسى و آقا صادق همدانى و آقا سيد محمد اصفهانى و ميرزا محمد تقى گرگانى تحصيل كرد. سپس به عتبات مهاجرت كرد و مدت چهار سال در سامرا از محضر ميرزاى بزرگ شيرازى استفاده كرد. بعد به نجف رفت و هشت سال از حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى و آخوند خراسانى بهره برد. سپس به ايران بازگشت و در مشهد به تدريس پرداخت. در اواخر عمر به شاهرود آمد و در آنجا مشغول ارشاد و تدريس شد. از آثار وى: يك دوره «اصول» آخوند خراسانى؛ «مشاهد سبع» يا «رياض العقول» كه مشتمل بر فلسفه علمى و عملى و شرح سفر نفس است.[1]

ميرمطلب بسطامى از علماء بزرگ و معروف گذشته شاهرود بوده اند. وى در سال 1274 ق در قصبه بسطام متولد شده و پس از تكميل تحصيلات مقدماتى در بسطام و شاهرود جهت ادامه تحصيل رهسپار مشهد مقدس گشته و در آنجا دو سالى توقف و از علماء بزرگ آنجا كسب علوم فقه و فلسفه نموده سپس عزيمت به تهران و يكسال هم در آنجا به درس فلسفه اشتغال ورزيده و نزد مرحوم آقاسيد عبدالحميد گروسى و آقا صادق همدانى و مرحوم آقا سيد محمد اصفهانى و

ميرزا محمدتقى گرگانى تحصيل كرده و سپس به عتبات عاليات مهاجرت و مدت چهارسال در سامرا از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا بزرگ شيرازى استفاده نموده و بعد به نجف آمده و از درس مرحوم ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مرحوم آخوند خراسانى مدت هشت سال استفاده نموده و پس از آن مراجعت به ايران و در مشهد مقدس رضوى به افاضه و تدريس پرداخته تا اواخر عمر كه مجددا به وطن خود شاهرود برگشته و مشغول افاضه و وعظ و ارشاد و تدريس گرديده تا اينكه در سال 1359 قمرى به رحمت ايزدى پيوستند.

معظم له گذشته از مقامات علمى داراى نفس زكيه و صاحب كشف و كرامت بودند از جمله در يك ماه رمضانى كه در مسجد خودشان مشغول وعظ و ارشاد بودند سرائر و به وطن مردم پاى منبر به ايشان كشف شد و مردم را به صورتهاى مختلف ديدند و پس از آن به مسجد و منبر نرفتند و در كنج خلوت و انزوا مشغول به خود شدند تا از دنيا رفتند و ديگر از قضاياى منقوله از ايشان اين بود كه قبل از مرگ خود خبر دادند كه در چه وقت خواهند مرد و كجا دفن خواهند شد و گفتند كه قبرستان شاهرود به هم خواهد خورد و تفريحگاه خواهد شود و اين خبر چند سال قبل به وقوع پيوست ولى هنوز مقبره ايشان دست نخورده و زيارتگاه مردم است و مردم از نذورات براى او و زيارت قبرش نتيجه ها گرفتند. از آثاره او يكدوره اصول مرحوم آخوند است كه ظاهرا قبل از كفايه نوشته شده و ديگر كتاب مشاهد سبع يا رياض العقول

كه مشتمل بر فلسفه علمى و عملى و شرح سفر نفس است كه تاكنون مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (131 -130 /7).

بطحايي، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم بطحائي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1320/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 35 شمسي از گلپايگان وارد حوزه علميه قم شده و مشغول تحصيل گرديدم و ضمن تحصيل حوزوي با توجه به جو اختناق فرهنگي به ذهنم خطور كرد كه بايد تحصيلات كلاسيك را نيز ادامه دهم لذا در كلاس هاي شبانه شركت كردم و پس از دريافت ديپلم وارد دانشگاه تهران شدم و در سال 47 به درجه ليسانس در رشته فلسفه با نمره ممتاز كه مورد تشويق نيز واقع شدم نايل گرديده و در 16 / 1 / 48 الزاما به خدمت نظام وظيفه اعزام شدم و در كسوت افسري با حفظ سيماي طلبگي در مناطق مختلف خدمت سربازي را سپري نموده و در سال 50 به قم برگشتم و دروس حوزوي را ادامه دادم .

در كنار آن در فوق ليسانس دانشگاه تهران شركت كرده و پذيرفته شدم و در سال 52 فوق ليسانس( با معدل بالا)را گرفتم ضمنا با آرماني كه از تحصيل دروس كلاسيك در نظر داشتم در سال 1350 وارد آموزش و پرورش قم شدم و در سمت دبيري در دبيرستان هاي قم تدريس مي كردم و به فضل الهي و تاييدات او از دروس حوزه كم و كاستي نداشتم تا در سال 1365 از آموزش و پروش به آموزش عالي دانشگاه تهران محل خدمت مجتمع آموزش عالي قم منتقل شده و

عضو هيئت علمي آن دانشگاه گرديدم و در تمام اين سنوات تنها دو سال از حوزه بدليل خدمت نظام وظيفه فاصله گرفتم والا تمام سنوات گذشته را اشتغال داشتم .

در سال 45 پس از سپري كردن دروس سطح كه محضر حضرات علماء تلمذ نموده وارد درس خارج حضرات آيات گلپايگاني و امام و حاج شيخ هاشم آملي شدم .سطوح و لمعتين را از محضر مرحوم آقاي ستوده و رسائل را از محضر آقاي نوري همداني و قوانين را از محضر آقاي اعتمادي و مكاسب را از محضر آقاي منتظري و كفايتين را از محضر مرحوم آقاي سلطاني استفاده نمودم و در سال 1380 دكتراي رشته فقه و مباني حقوق را از دانشگاه تهران گرفتم و اينك ضمن اشتغال در دانشگاه تهران - مجتمع آموزش عالي - در حوزه در مقطع درس خارج تدريس مي نمايم .

بلخي ابوزيد، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(322 -235 ق)، اديب، متكلم، فيلسوف شيعه و جغرافيدان. در شامستيان، از روستاهاى نزديك بلخ خراسان به دنيا آمد. پدر او از سجستان و معلم كودكان بود. در جوانى به بغداد رفت تا در مذهب اماميه تحقيق كند. در آنجا به محضر يعقوب بن اسحاق كندى راه يافت و نزد او به كسب علوم عقلى پرداخت. وى هشت سال در عراق بسر برد، و در اين مدت فلسفه، نجوم، طب، طبيعيات و علم كلام و ديگر دانشها را فراگرفت، سپس از راه هرات به بلخ بازگشت. ابوزيد علاوه بر تأليفات گران قدر، شاگردانى نيز داشت از جمله: ابن فريغون، ابوالحسن محمد يوسف عامرى، ابومحمد حسن وزيرى. برخى از محققان، زكرياى رازى را نيز در فلسفه از شاگردان

او مى دانند و رازى به سبب تعليمات وى به فلسفه نو فيثاغورى متوجه گرديد. ابوزيد را سومين متكلم بزرگ عالم اسلام مى دانند. و بعضى منابع وى را در عراق جاحظ خراسان لقب دادند. حدود هفتاد تأليف به او نسبت داده اند، از جمله: «صور الاقاليم الاسلاميه»؛ «جمل مصالح الانفس»؛ «العلم و التعليم»؛ «تفسير ابى زيد بلخى»؛ «لغات القرآن»؛ «شرايع الاديان»؛ «رسالة حدود فلسفه»؛ «فضيلة علوم رياضيات»؛ «الاسماء و الكنى و الالقاب»؛ «عصمت الانبياء».[1]

احمد بن سهل بلخى، متكلم و فيلسوف خراسان، از شاگردان مشهور كندى (يعقوب بن اسحاق). وى در آغاز قرن چهارم مى زيست (ف. 322 ه.ق.) گذشته از كتبى كه در كلام تأليف كرد، كتابهاى معتبرى نيز در فسلفه و علوم به رشته تحرير درآورد، مانند: حدود الفلسفة، مايصح من احكام النجوم، كتاب الاخلاق الامم، و كتاب مشهور صورالاقاليم در جغرافيا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (131 /1)، اعيان الشيعه (219 -216 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (117 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (68 -65)، تاريخنگاران ايران (44 -43 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1044 -1043 /8)، الذريعه (330 /18 ،255 -253 /4)، روضات الجنات (50 -49 /4)، ريحانه (120 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (229 -228)، كشف الظنون (1440 ،1084 ،602 ،227)، الكنى و الالقاب (81 /1)، لسان الميزان (277 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوزيد)، معجم الادباء (86 -64 /3)، معجم المؤلفين (240 /1)، الملل و النحل (365)، الوافى بالوفيات (413 -409 /6)، هديه العارفين (59 /1).

بنجيري شيرازي، شمس الدين عبداللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 772 ق)، حكيم و شاعر. از حكيمان بنام عصر خود بود و بهره ى وافى از علوم عقلى و نقلى داشت. خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازى و

قوام الدين ابواسحق در خدمت او اكتساب علوم كرده اند. سلطان محمد مظفر به او ارادت داشت. شمس الدين شعر نيز مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (769)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (300/3)، الذريعه (542/9)، رياض العارفين (212)، ريحانه (242/3)، صبح گلشن (225)، فارسنامه ى ناصرى (1172/2)، مرآت الفصاحه (315 -314).

بهبهاني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1245/1224 ق)، فقيه اصولى، مجتهد و عالم علوم نقلى و عقلى. متولد كربلا و ساكن همدان بود. وى نزد پدر و برادرش، آقا محمدعلى، سيدمهدى شهرستانى و سيدعلى صاحب «رياض» درس خواند. در قضيه ى وهابيون از عراق به ايران آمد و در كرمانشاه ساكن شد، سپس به مشهد رفت و از آنجا راهى همدان شد و بنا به اصرار علماى آن ديار مدتى در آنجا ماند. سپس به اصفهان و مجددا به مشهد و يزد رفت. او سالهاى پايان عمر خود را در همدان گذراند و همان جا درگذشت. اثر وى: «حاشيه معالم الاصول» است كه مفصل ترين حواشى تحقيقاتى بود كه تا آن زمان بر «معالم» نوشته شده بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (208 -207 /6)، روضات الجنات (96/2)، ريحانه (399/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 708 -707 /13)، الكنى والالقاب (110/2)، مرآت الاحوال (169 -168).

بهروز، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بهروز

محل تولد : استهبان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/8/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا بهروز در سال 1359 وارد حوزه علميه شيراز شده و از محضر بزرگاني همچون آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب ( شهيد محراب ) بهره وافر برده، دروس ادبيات را در محضر آقايان سيد محمود و سيد احمد آيت الهي از اديبان متبحر آن ديار فرا گرفته و هم چنين دروس مقدماتي و مقداري از سطح را در محضر آقايان حج السلام سيد محمد مهدي و سيد علي محمد دستغيب فرا گرفته و در سال 1365 براي ادامه تحصيلا ت وارد حوزه علميه قم شده و ادامه دروس سطح را در محضر آقايان حجج اسلام اعتمادي ، پاياني ،

وجداني فخر، ستوده ، قديري . و اساتيد ديگر فرا گرفتم. در سال 1368 دروس خارج فقه و اصول را شروع كرده و از محضر آقايان آيات عظام فاضل لنكراني . وحيد خراساني . ميرزا جواد تبريزي و مكارم شيرازي حضور پيدا كردم و دوره هاي فقه واصول را به پايان رسانده و هم چنين در سال 1370-1374 در رشته تخصصي كلام شركت كرده و دوره چهار ساله آن را با موفقيت گذراندم و جزء شاگردان ممتاز آن موسسه بوده ام . در بحث فلسفه از محضر اساتيد بزرگواري هم چون آيت الله جوادي آملي ، حسن زاده آملي ، مصباح زاده يزدي و هم چنين از محضر درس جناب آقاي انصاري شيرازي بهره وافري برد ه و كتاب هاي بدايه و نهايه را از محضر آقايان فياضي تلمذ نمودم و اشارات و تنبيهات را از محضر آيت گرامي و دكتر بهشتي تلمذ نمودم و دروس اسفار و الهيات اسفار را از بزرگاني هم چون آيت الله جوادي . حسن زاده . مصباح . و انصاري شيرازي تلمذ نموده ام . و در حال حاضر عضو هيئت علمي پژوهشگاه هستم. از نظر فعاليت هاي اينترنتي جزء فعالان اينترنتي هستم و فعلا بهعنوان مدير بخش آنلاين مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني مشغول خدمتم . ودر سايت ها و مسنجرهاي مطرح جهان به پاسخگويي و رفع شبهات ديني مشغولم. كه مي توان به مسنجر بيلوكس ،پال تاك، ال فور اي، ارتباط شيعي و ياهو اشاره كرد و هر روز كاربران زيادي با مراجعه به اين سايت ها پاسخ هاي خود را در يافت مي نمايند و

از استقبال فراواني برخوردار است در حالحاضر با همكاري دوستان زيرمجموعه در شبانه روز بيش از ژنجاه ساعت به ژاسخگويي به سوالات ديني اشتغال دارم و درگذشته نيز در مدت بيش از چهار سال در سايت هاي اينترنتي به فعاليت هاي اينترنتي مي پرداختم . در مجموع دركليه موضوهاي اينترنتي حضور فعال داشته ام . در عرصه ژاسخ به سوالات كتبي نيز روزانه ايميل هاي فراواني به اين مركز ارسال مي شود كه تعداد زيادي از اين سوالات كه مسائل اعتقادي و فلسفي را تشكيل مي دهد به كمك دوستان ديگر به ژاسخ آن مي پردازيم.

بهشتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله دكتر احمد بهشتي در سال 1314 در ميانده از روستاهاي بخش شيبكوه شهرستان فسا در خانواده اي روحاني متولد شد.ايشان در دوره اول و دوم مجلس شوراي اسلامي از سوي اهالي شهرستان فسا به نمايندگي مجلس انتخاب شد. از سال 1365 به طور رسمي به دانشگاه الهيات دانشگاه تهران رفت. در اين چند سال، مراحل استادياري و دانشياري را پشت سر گذاشت و اكنون به عنوان « استاد » به كار تدريس دروس فلسفه دوره دكترا اشتغال دارند. ايشان به عنوان برگزيده سومين دوره مجلس خبرگان از طرف مردم شريف فارس انتخاب شدند و اكنون در مجلس خبرگان به عنوان رئيس كمسيون آئين نامه انجام وظيفه ميكنند. گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميگرايش : فلسفهوالدين و انساب : پدر احمد بهشتي مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ عبدالمجيد بهشتي در روستاهاي بخش كرديان جهرم اقامه نماز جمعه و جماعت ميكرد. او به قدري در معاشرت با مردم صفا و صميميت داشت كه

كمتر كسي بود كه تحت تاثير تذكرات، مواعظ و رهنمودهايش قرار نگيرد. دكتر بهشتي دروس مقدماتي را نزد ايشان خواند و صرف و نحو و همچنين برخي كتب فقهي رااز نزد ايشان بهره مند بردند.مادرشان نيز نمونه زهد، پارسايي، تقوا وتجهد بود.او تربيت اولاد بسيار موفق را برعهده داشت.فرزندانش يكي قاضي بازنشسته ،پزشك جراح ،مدرس حقوق و سردفتر انساب مي باشد.خاطرات كودكي : احمد بهشتي از اين دوران چنين ياد ميكند: "دوران كودكي بامختصري كشاورزي امرار معاش ميكرديم .پدرمان معتقد بود كه انسان نبايد در زندگي متكي بر مردم باشد. ساده زيستي و قناعت در لباس و پوشاك و خوراك و مسكن روشي بود كه پدر و مادر آن را توصيه مي كردند.اگر غير اين بود در آن شرايط سخت تحصيل كردن از محالات بود .هنگامي كه با برادر كوچكترم كه اكنون از شغل قضاوت بازنشسته شده است ،با روزي 20 ريال كه پدر و مادر تامين مي كردند امرار معاش مي كرديم.مادرمان از طريق مختصري بافندگي به ما كمك مي كرد."اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ساده زيستي و تقوا وزهد و عبادت و تقليد به فرايض وگذشت و ايثار بر خانواده حاكم بود .مادر محترم احمد بهشتي با آنكه سواد نداشت ولي بر مسائل فقهي مسلط بود بطوري كه به تنهايي پاسخگوي مشكلات زنان بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد بهشتي در سال 1328 شمسي به همراه پدر به شيراز آمد و در مدرسه آقاباباخان مشغول تحصيل علوم حوزوي شد.علاقه شديد به سخنوري و نويسندگي در ايشان سبب شد منبرهاي پرمايه ايشان طرفداران زيادي داشته باشد ايشان در سال 1338 شمسي به

قم وارد شد و در مدرسه دارالشفا به ادامه تحصيل پرداخت.ايشان با داشتن ديپلم متوسطه مشتاق بود كه مدرك ليسانس بگيرد. او همانند مرحوم استاد مطهري، دكتر بهشتي، دكتر مفتح و دكتر باهنر براي اخذ مدرك در سال 1339 هجري شمسي وارد دانشكده الهيات دانشگاه تهران شد.در سال 1342 به علت اينكه در دوره ليسانس شاگرد اول شده بود، بدون كنكور اجازه يافت كه در دوره دكترا ادامه تحصيل دهد. كه در سال 1345 فارغ التحصيل دكتراي فلسفه شد و رساله دكتراي خود را به راهنمايي استاد مطهري، بدون حضور ايشان دفاع كرد. خاطرات و وقايع تحصيل : احمد بهشتي از اين دوران خاطرات زيادي را به ياد دارد كه مي توان به دريافت جايزه از دست آيت الله بروجردي بخاطر قبولي در امتحانات عالي حوزه و شركت در قرعه كشي نظام وظيفه در سال 1344 كه منجبر به معافيت سربازي وي شد ، اشاره كرد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد بهشتي در كنار تحصيل -فقط در محرم و صفر و رمضان- به منبر ميرفت و از اين طريق امرار معاش ميكرد.استادان و مربيان : احمد بهشتي در دوران تحصيل در شيراز از محضر اساتيد و علماي بزرگي همانند حضرات آيات حاج سيد حسين آيت اللهي، سيد حسن آيت اللهي، شيخ محمد علي موحد، ميرزا علي اكبر ارسنجاني، سيد نورالدين حسيني، شيخ ابولحسن حدائق، شيخ بهاالدين محلاتي، شيخ محمود شريعت زرقاني، حضرت سيد حسين جهبذ و ... بهره هاي بسيار برد. درس خارج فقه و اصول را در محضر امام راحل كه در مسجد سلماسي برگزار ميشد ادامه داد و درس مرحوم آيت الله بروجردي نيز

شركت جست. آبت الله بهشتي در محضر مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي خميني، استاد مرحوم آيت الله سلطاني طباطبايي و مرحوم آيت الله محقق داماد نيز تلمذ نمود. از اساتيد دانشگاهي ايشان مي توان به استاد مطهري ،استاد مشكات ،دكتر صديقي ،دكتر حائري و استاد مصلح اشاره كرد.هم دوره اي ها و همكاران : همدوره اي هاي دانشگاه احمد بهشتي : دكتر شيخ،دكتر شكيبا و دكتر مشسائي همكاران در دانشگاه : دكتر حبيبي ،دكتر قراملكي ،دكتر كوچيان و دكتر مطهري همدوره ايهاي وي در حوزه :استادان انصاري ،مصباح ،اديب لاري ،رفسنجاني و دكتر احمدي همسر و فرزندان : احمد بهشتي متاهل و داري همسر بنام خانم عطيه هاشمي است. ماحصل اين ازدواج فرزنداني است كه اسامي آنها به شرح زير مي باشد: دكتر سعيد بهشتي ،استاد دانشگاه علامه طباطبايي دكتر حميد بهشتي ،داندانپزشك دكتر محسن بهشتي (در سال 78 در پايان دوره سربازي در ماموريت به سوي مناطق جنگي به عنوان پزشك وظيفه به درجه شهادت نائل آمد) مهدي بهشتي دانشجوي فلسفه محمد صادق بهشتي دانشجوي علوم سياسي فاطمه بهشتي ،خانه دار طاهره بهشتي ،خانه دار و دانشجوي ارشد علوم قرآني رضيه بهشتي دانشجوي دندان پزشكيوقايع ميانسالي : از وقايع بوقوع پيوسته دوران ميانسالي احمد بهشتي از دست دادن استادش ،مرحوم سيدنورالدين در سال 1335،فوت پدرشان در سال 1345 و همچنين درگذشت مادرشان (مادر دكتر در سال كشتار حجاج ايراني در مكه حضور داشته كه در آنجا دچار آسيب شديد ميشود كه بعد از بازگشت به ايران پس از سه روز دار فاني را وداع ميگويد)مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد بهشتي

تا سال1357 در حوزه علميه قم به تدريس اشتغال داشت و همچنين به عنوان دبير در دبيرستان ها قم به تعليم تربيت نوجوانان مي پرداخت. ايشان در دوره اول و دوم مجلس شوراي اسلامي از سوي اهالي شهرستان فسا به نمايندگي مجلس انتخاب شد. از سال 1365 به طور رسمي به دانشگاه الهيات دانشگاه تهران رفت. در اين چند سال، مراحل استادياري و دانشياري را پشت سر گذاشت و اكنون به عنوان « استاد » به كار تدريس دوره دكترا اشتغال دارند. و بمدت 15 سال مدير گروه فلسفه بودند.و هم اكنون مدير گروه فلسفه دين هستند .ايشان به عنوان برگزيده سومين دوره مجلس خبرگان از طرف مردم شريف فارس انتخاب شدند و اكنون در مجلس خبرگان به عنوان رئيس كمسيون آئين نامه انجام وظيفه ميكنند. ضمنا دكتر بهشتي براي چهارمين دوره مجلس خبرگان كه از اسفند 1386 شروع و تا سال 1396ادامه مي يابد، انتخاب شده است. فعاليتهاي آموزشي : احمد بهشتي از سال 1365 تا كنون در دانشگاه تهران به تدريس مشغول است ايشان در تدريس هاي حوزوي تمام متون عالي درسي همانند كفايه، مكاسب، خارج فقه و اصول و ... تدريس مي كنند.همچنين در دوره هاي دكتراي دانشگاهها اعم از دانشگاه تهران، شهيد بهشتي، دانشگاه آزاداسلامي ... اسفار، شفا، فقه، اصول، كلام و ... را تدريس مي كنند.ايشان كار تدريس دروس فلسفه دوره دكترا رانيز بر عهده دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : احمد بهشتي در روستاي محل زادگاهش دو مسجد،يك دارالقرآن ،يك مركز تبليغي بنام حسينه ،بيت رقيه ويژه بانوان و يك كتابخانه عمومي و همچنين

يك دارالقرآن در روستاي موسويه جهرم تاسيس كرده است.ايشان هم اكنون به دنبال تاسيس يك موسسه فرهنگي در قم مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد بهشتي در كنار تاليف و تدريس به تبليغ و سخنراني نيز مي پردازد.با اينكه فعاليت هاي تبليغي اش بسيار كاهش يافته ولي كار تدريس و راهنمايي پايان نامه ها و تاليف كتب و مقالات هم اكنون ادامه دارد.شاگردان : احمد بهشتي در طول 46 سال خدمت خود توانسته است بيش از صدها شاگرد را تربيت كند .بطوري كه عده زيادي از آنها در دانشگاهها و حوزه ها به امر تدريس مشغول هستند.و عده زيادي هم در پستها ومنصبهاي حساس مشغول به خدمت هستند.همفكران فرد : بيشترين و عمده ترين گرايش فكري احمد بهشتي به سوي استاد مطهري و شهيد بهشتي و دكتر مفتح و دكتر باهنر بوده است.و يا به زبان ديگر ايشان همواره اين بزرگواران را الگوي خود قرار داده است.جوائز و نشانها : احمد بهشتي در سال 1342 به عنوان شاگرد اول دانشكده الهيات لوح تقدير و جوايزي را دريافت كرد و توانست بدون كنكور وارد مقطع دكتري شود.ايشان همچنين جوايز و تقديرنامه هاي متعددي را به خاطر ارائه مقالات و نشر كتب در زمينه هاي مختلف ديني و غيره از وزارت فرهنگ و ارشاد دريافت كرده است.چگونگي عرضه آثار : احمد بهشتي با ورودشان به جمع نويسندگان مكتب اسلام، كارها و فعاليتهاي قلمي اش گسترش يافت و هم اكنون بيش از 70 جلد كتاب تاليفي و ترجمه اي از ايشان در موضوعات فلسفه، حقوق اسلامي، اقتصاد، ايدئولوژي، تربيت اسلامي، كودك و تربيت، بازي در

اسلام، ورزش، زنان، خانواده، قرآن، حكومت و ... كه بالغ بر بيش از 50 هزار صفحه تاليف مي باشد چاپ و برخي به زبانهاي خارجي ترجمه شده است. ضمنا صدها پايان نامه دكترا و كارشناسي ارشد حوزه و دانشگاه را راهنمايي كرده است. آثار : اسلام و بازي كودكان ، اسلام و تربيت كودكان (دو جلد) ، اسلام و حقوق كودك ، انديشه تربيتي و سياسي علوي ، انديشه سياسي نائيني ويژگي اثر : اين كتاب تكميل مقاله اي است كه به ماسبت همايش نائيني در اصفهان نگاشته شده است.كتابي بر مبناي تنبيه الامه عقايد و نظرات سياسي نائيني را تقرير كرده است.نشر بوستان قلم6 انسان در قرآن ، پايخ به شبهاتي پيرامون تشيع (ترجمه) ، تاملات كلامي ، تجريد ويژگي اثر : نشر بوستان كتاب10 تربيت از ديدگاه اسلام ، تربيت كودك در جهان امروز ، ترجمه و تفسير مجمع البيان (12جلد) ، حكومت در قرآن ، خانواده در قرآن ، خدا در قرآن ، راه تكامل (هفت جلد به همكاري اديب لاري و محمد امامي) ، زنان نامدار (سه جلد) ، صنع ابداع ويژگي اثر : نشر بوستان كتاب19 علي و قوميت عربي (ترجمه) ، عيسي پيام آور اسلام ، عيسي در قرآن ، غايات و مبادي ويژگي اثر : نشر دانشگاه تهران23 فلسفه دين ويژگي اثر : نشر بوستان كتاب24 قهرمان علقمه ، گامهايي در راه تبليغ (ترجمه) ، گوهر و صدف دين ويژگي اثر : نشر بوستان كتاب27 مادرپيامبر (ترجمه ، مبارزات ايدئولوژيك ، مباني تربيت بدني در اسلام ، مستضعف در قرآن ، منشور عفاف (تفسير روايي عرفاني سوره نور)

، نسل نوخاسته ، هستي و علل آن ، وحيانيت و عقلانيت عرفان

بهمنيار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بهمن (ايزد) داده (آفريده)) ابن مرزبان مكنى به ابوالحسن، شاگرد ابن سينا (ه.م). وى از زردتشيان آذربايجان بود. كتاب المباحثات شيخ بيشتر در جواب سؤالات اوست. وفات او را در سال 458 ه.ق. نوشته اند و از جمله آثار اوست:التحصيل (يا التحصيلات)، (تحصيل)، رسالة فى مراتب الموجودات كه پوير آن را با ترجمه آلمانى به طبع رسانيده، رساله اى به عنوان «فى موضوع العلم المعروف بما بعد الطبيعة» كه نيز با ترجمه آلمانى همراه مراتب الحروف طبع شده، كتاب المفارقات و النفوس، فى اثبات العقول الفعالة و الدلالة على عددها و اثبات النفوس السماوية.

(وف 458 ق)، فيلسوف و حكيم. وى از زرتشتيان آذربايجان بود كه به دين اسلام گرويد. او از بزرگترين شاگردان ابن سينا بود و مسلك مشايى را مى ستود و با ابن سينا مناظرات و مباحثاتى داشت. از آثار وى: «البهجة فى الحكمه»؛ «السعادة»؛ «التحصيل»، در منطق و رياضى و طبيعى و الهى به طريقه ى حكمت مشايى؛ «مراتب الموجودات» به عربى؛ كتاب «المباحثات» شيخ ابوعلى سينا بيشتر در جواب سؤالات او است؛ «المفارقات والنفوس»؛ «فى اثبات العقول الفعالة والدلالة على عددها و اثبات النفوس السماوية».[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] ايضاح المكنون (303 ،280 -179/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (319 -318/ 1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (272)، ترجمه تتمه ى صوان الحكمه (58 -57)، دانشمندان آذربايجان (74 -73)، دايرةالمعارف فارسى (480/ 1)، الذريعه (292/ 20 ،49/ 19 ،395 ،159/ 3)، روضات الجنات (262/ 6)، ريحانه (200/ 8)، سرآمدان فرهنگ (241/ 1)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن بهمنيار)، معجم المؤلفين (81/ 3).

بيدآبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا محمد در محله بيدآباد اصفهان چشم به جهان گشود و در اين شهرمراتب رشد و كمال را پيمود. دوران

زندگي وي مصادف با سقوط صفويه و انتقال قدرت به افشاريه و پس از آن زنديه بود و او در دوران انحطاط زنديه درگذشت .

بيدآبادي علوم نقلي و عقلي را در محضر ملا اسماعيل خواجويي (متوفي 1172 ق)و ميرزا محمدتقي الماسي (متوفي 1195 ق)فرا گرفت. اما از زماني كه علم رسمي را سر به سرقيل و قال ديد و عطش دروني خود را همچنان در اشتداد يافت دست در دامن استاد عرفان و اخلاق سيد قطب ا لدين نيريزي شيرازي نهاد.

آقا محمد بيدآبادي مردي بسيار متواضع و مهربان بود.در فقه مجتهد مسلم و در فلسفه تسلط كامل داشت.در عرفان علمي و عملي بسيار متبحر بود، در زندگي شخصي اش با كمال قناعت و زهد زندگي مي كرد.چنانكه نقل است در روزگاري وي در اصفهان قحطي سختي روي داد و مردم را به زحمت انداخت در صورتي كه آقا محمد هيچ شكايتي از اوضاع نداشت. وقتي علت را جويا شدند دريافتند كه وي و خانواده اش شش ماه تمام با هويج پخته يا خام روزگار گذرانده اند.

از ديگر صفات بارز وي بي اعتنايي و عدم توجه اش به حكام زمانه بود . مي گويند كريم خان زند و عليمردان خان زند همواره مايل به ديدار و نشست و برخاست با وي بودند ولي آقا محمد بيدآبادي با قناعت و زهدش هيچ توجهي به آنان نمي كرد.

يكي از تربيت يافتگان بيد آبادي، حاج محمد ابراهيم كرباسي است كه به حق يكي از ستارگان جهان تشيع است. حاجي كلباسي كه ده سال بيشتر از عمرش نمي گذشت بنا بر وصيت پدرش به خانه آقا محمد بيدآبادي رفت و

تحت تربيت و كفالت اين عالم رباني قرار گرفت.

اما اهميت ويژه بيدآبادي در انتقال فلسفه غني اصفهان عصر صفوي به روزگار بعد از خودش بود.زيرا با انقراض سلسله صفويه،فلسفه در حوزه اصفهان دستخوش نابودي فراموشي بود ولي آقا محمد بيدآبادي با تربيت شاگردان بزرگي چون ملاعلي نوري توانست علم حكمت را به نسل بعد منتقل كند.

بيدآبادي همچنين در علم كيميا مهارت داشت و تبديل فلزات پست به طلا را عملاً در اصفهان انجام مي داد و چندين رساله و كتاب در اين خصوص از خود بجاي گذاشته است. در رستم التواريخ آمده است كه:«آن مرحوم نزديك وفات خود به ديدن جناب قدسي آداب،ميرزا محمد علي ولد ميرزا مظفر خليفه سلطاني آمد و خواست علم كيميا را تعليمش نمايد،آن كروبي قريحه قبول ننمود و فرمود اين بار بسيار گران است و مرا تاب و طاقت و توانايي برداشتن اين بار گران نيست و اگر متحمل اين بار گران بشوم تكليف بر من شاق مي شود و در اين باب صلاح خود را نمي دانم پس مرحوم آقا محمد چون غير آن پاك فطرت از براي اين علم شريف سزاوار با اهليتي نيافت، چه از اولاد خود چه از ديگران،پس ناچار اين امانت خدايي را مانند درّ مكنون در گنجينه دل به خاك برد و آن را به هيچ كس نسپرد.»

بيدآبادي پس از عمري تلاش و مجاهده در طريق حق و تربيت شاگردان زياد،عاقبت در سال 1198 در اصفهان دار فاني را وداع گفت.

او قبل از مرگش خوابي در جلالت و منزلت مير معصوم خاتون آبادي(متوفي 1151 ق) ديده بود و به همين اساس وصيت نموده بود

او را بعد از مرگ در كنار قبر وي دفن نمايند.همچنين بيدآبادي وصيت كرده بود كه بر بالاي قبر وي گنبد و بارگاهي ساخته نشود.و بر طبق همين وصيت قبر وي تا حدود 120 سال بعد از وفاتش بدون گنبد و بارگاه بوده است.تا اينكه مرحوم ميرزا سليمان خان ركن الملك كه نايب الحكومه اصفهان و از اولاد خلف بيك بود،عمارت چهار طاقي بر بالاي قبر وي ايجاد نمود.بر مزار وي سنگي بسيار نفيس و ارزشمند قرار دارد كه اشعار آقا محمد كاظم واله به خط بسيار زيباي نستعليق بر روي آن حك شده است. يكي از كرامات مشاهده شده در تخت فولاد مربوط به ايشان است . مرحوم مهدوي نقل مي كنند كه هنگام دفن ميرزا حسين ناييني در كنار قبر آقا محمد بيدآبادي ، به قبر ايشان راهي باز شد و جسد مطهر آقا محمد بيدآبادي سالم بود و هيچگونه تغييري نكرده بود در حالي كه 127 سال از فوت ايشان مي گذشت.

بيروني، ابوريحان محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(440 -362 ق)، دانشمند، منجم، رياضيدان، حكيم، فيلسوف، مورخ، لغوى. در خانواده اى ايرانى در بيرون خوارزم متولد شد. شهرك زادگاهش در بيرون شهر كاث قرار داشت كه يكى از دو شهر مهم اين ناحيه بود و شهرت بيرونى وى از همين جا است. او مدتى را در خوارزم به تحصيل معارف و علوم گذراند و نزد استادانى مثل رياضيدان بزرگ آن عصر، ابومنصور عراق، به فراگرفتن علوم رياضى پرداخت. ابوريحان با ابوعلى سينا، در موضوعات مختلف مكاتبه داشت. بيرونى بعد از مدتى در اثر يك اتفاق مهم به گرگانج شمال خوارزم رفت و بعد سفرى به گرگان كرد و

در آنجا به خدمت شمس المعالى قابوس بن ابى طاهر وشمگير رسيد. در رى با ابومحمود خجندى و كوشياركيكى ملاقات كرد و بعد به طبرستان نزد ابوالعباس مرزبان بن شروين رفت و يكى از شاهكارهاى رياضى خود را به نام او نوشت. بيرونى در سال 387 ق در خوارزم بود و با ابوالوفاى بوزجانى كه در بغداد بود، مكاتبه كرد و قرار رصدى را گذاشت. ابوريحان در زمان حكومت سلطان محمود به دربار راه پيدا كرد و در سفرهاى جنگى محمود به هندوستان و مسافرتهاى ممتد او به آن ديار همراه وى بود. او در ضمن همين سفرها بود كه با دانشمندان آن سامان آشنا شد و علاوه بر فراگيرى زبان سانسكريت، با علوم و عقايد هندوان نيز آشنا شد. بيرونى با زبانهاى سريانى، سانسكريت، فارسى، عبرى، عربى آشنا بود. وى در هند فلسفه ى يونان را تدريس مى كرد. اگر چه بيرونى در اكثر رشته هاى علوم زمان خود به پژوهش پرداخت، اما اصولا به رياضيات دلبستگى داشت و بيشتر وقت خود را صرف تحقيقات رياضى كرد. وى بيش از 113 كتاب در علوم مختلف پزشكى، هيأت، تاريخ جغرافيا نوشت. از جمله آثار وى: «التفهيم لاوائل صناعة التنجيم»، در رياضى؛ «تحقيق مالله ند»، كه پرحجم ترين اثر وى است؛ «استخراج الاوتار»؛ «جمع الطرق السائره فى معرفة اوتار الدائره»؛ «مقاليد علم الهيئة»؛ «قانون مسعودى»؛ «آثار الباقيه عن قرون الخالية»؛ «الجماهر فى معرفة الجواهر»؛ «رساله الاستيعاب لوجوه الممكنة فى صنعة لاسطرلاب»، «الاضلال او افراد المقال» و «فهرستى از تأليفات محمد زكرياى رازى».[1]

(قد. ابوريحان محمد بن احمد، رياضى دان و فيلسوف ايرانى و. بيرون) (خوارزم) 362 ه.ق./ 973 م.- ف. غزنين 440 ه.ق./ 1048 م.)

وى اوايل عمر را در خوارزم معروف به خوارزم شاهيان گذرانيد و سپس چند سال در گرگان، در دربار قابوس بن وشمگير به سر برد و كتاب «الآثار الباقيه» (ه.م.) را به نام آن پادشاه تأليف كرد. پس از چندى به خوارزم بازگشت و در دربار ابوالعباس مأمون به مأمون مدتى بزيست. محمود غزنوى در مراجعت به غزنين ابوريحان را با چند تن از فاضلان دربار خوارزمشاه به غزنين برد (408 ه.ق.).پس از آن چند بار به خوارزم سفر كرد و در غالب غزوات محمود به هندوستان در ملازمت او بود و با دانشمندان و حكيمان هند مخالطت كرد و زبان سنسكريت را بياموخت و دايره معلومات خود را وسعت داد و مواد لازم رابراى تأليف كتاب «تحقيق ما للهند» (ه.م.) فراهم آورد. از آثار مهم او جز آنچه گذشت كتاب «التفهيم» (ه.م.) است كه آن را به عربى و فارسى (جداگانه) تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (206 -205 /6)، اعيان الشيعه (65/9)، تاريخ در ايران (21 -20)، تاريخ ادبيات در ايران (342 -337 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (271 -254)، تاريخ گزيده (690 -689)، تاريخ موسيقى (154/1)، الذريعه (5/22 ،27/17 ،132/5 ،7 -6 /1)، روضات الجنات (336 -334 /7)، ريحانه (119 -114 /7)، زندگينامه ى رياضيدانان (197 -176)، زندگينامه ى علمى دانشمندان (327 -35 /1)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (28 -21)، فلاسفه ى شيعه (403 -380)، كشف الظنون (1784 ،1622 ،1594 ،1437 ،1434 ،1385 ،1314 ،1126 ،1065 ،907 ،771 ،594 ،488 ،463 ،424 ،403 ،345 ،81 ،79 ،70 ،9)، الكنى و الالقاب (80 -78 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوريحان)، معجم الادباء

(180/17)، معجم المؤلفين (242 -241 /8)، نامه ى دانشوران (82 -61 /1)، هدية العارفين (66 -65 /2).

بيهقي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 565 -490 ق)، مورخ، اديب، محدث، فقيه، متكلم، رياضيدان و حكيم. مشهور به ابن فندق و فريد خراسان. در سبزوار به دنيا آمد، اما آنچنان كه خود بيان مى كند اصلش به خزيمة بن ثابت كه از مشاهير اصحاب پيامبر (ص) بوده، مى رسد. ابوالحسن ابتدا فقه و ادب آموخت و سپس به فراگيرى علوم حكمت و حساب و نجوم پرداخت. بسيارى از استادان بزرگ عهد خود را در بيهق و نيشابور و مرو و سرخس و ديگر بلاد خراسان ديده و از محضر آنان استفاده كرده است، از آن جمله حكيم عمر بن ابراهيم خيام كه وى شرحى از ملاقات خود را با وى در كتاب «تتمة صوان الحكمة» آورده است. او از مشايخ ابن شهرآشوب بود. وى كتب بسيارى تأليف كرده و نخستين كسى است كه كتاب «نهج البلاغه» را شرح كرده است. ياقوت در «معجم الادباء» در ترجمه ى حال او از هفتاد و چهار تأليف وى با اسم و رسم نام مى برد ولى متأسفانه از آثار فارسى او جز «تاريخ بيهق» و كتابى مختصر در احكام نجومى موسوم به «جوامع الاحكام» و از آثار عربى او: شرحى بر «نهج البلاغه» موسوم به «معارج النهج»؛ جلد اول از «لباب الانساب» و «تتمة صوان الحكمة»، در تاريخ حكما كه ذيلى است بر «صوان الحكمة» سجستانى. مهمترين كتاب فارسى بيهقى «تاريخ بيهق» است؛ اين كتاب در تاريخ و جغرافياى ناحيه ى بيهق و ذكر رجال علم و ادب، كتاب، سادات و خاندانهاى مشهور آن ولايت است و مشحون به فوايد تاريخى است.[1]

ابوالحسن على ابن

زيد مشهور به ابن فندق و فريد خراسان (ف. 565 ه.ق.)، حكيم و اديب و رياضى دان معروف قرن ششم از جمله آثار اوست: تاريخ بيهق (ه.م.)، لباب الانساب، تفسير نهج البلاغه، جوامع احكام النجوم (ه.م.)، معرفةالكرة و ذات الحلق و الاصطرلاب، قواعد علوم الطب، مناهج الدرجات فى شرح كتاب النجات، تنبيه العلماء على تمويه المتشبهين بالحكماء، عرائس النفايس فى اصناف العلوم، امثلة الاعمال النجومية.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (101/5)، ايضاح المكنون (714 ،563 ،552 ،503 ،486 ،469 ،450 ،430 ،398 ،303 ،234 ،222 ،184 ،144 ،115 ،98 ،83 ،60 /2 ،599 ،566 ،548 ،466 ،462 ،406 ،373 ،363 ،326 ،300 ،250 ،232 ،192 ،180 ،154 ،130 ،125 ،123 ،107 ،97 ،92 ،83 ،74 ،66 ،65 ،53 ،36 ،3 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (996 -993 ،312 -311 /2)، تاريخ بيهق (مقدمه)، تاريخ در ايران (17 -16)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمة (مقدمه و 72 -71)، دائرةالمعارف الاسلامية (431/4)، الذريعه (184 /21 ،114 -113 /7 ،149 /4)، رياض العلماء (38/7)، ريحانه (335 -334 /4)، سبك شناسى (366 -364 /2)، سرآمدان فرهنگ (62 -61 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 190 -189 /6)، كارنامه ى بزرگان (119 -118)، كشف الظنون (2050 ،2011 ،2007 ،1895 ،1686 ،1514 ،1438 ،1361 ،1200 ،1101 ،1100 ،821 ،747 ،634 ،609 ،289)، لغت نامه (ذيل/ على بيهقى)، مؤلفين كتب چاپى (258 -257 /4)، معجم الادباء (240 -219 /13)، معجم المؤلفين (97 -96/7)، هدية العارفين (700 -699).

پازوكي، شهرام

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهرام پازوكي متولد تهران است.در سال 1335 در اين شهر به دنيا آمده، تحصيلات متوسطه را به پايان رسانده و اواسط دهه 50 در رشته فلسفه دانشگاه تهران قبول شده

است.در ميانه تحصيل وبا انقلاب فرهنگي وقفه اي در روند تحصيلي او ايجاد مي شود، اما پازوكي كه دلمشغولي جدي اوحوزه انديشه بود بيدرنگ بعد از بازگشايي دانشگاه به ادامه تحصيل مي پردازد و ليسانس فلسفه را درسال1363 از دانشگاه تهران مي گيرد.اوفوق ليسانس فلسفه را نيز با پايان نامه ترجمه مقدمه و تفسير كتاب عقل و وحي در قرون وسطي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دريافت كرده و دوره دكترا را نيز با عنوان پايان نامه سير مابعدالطبيعه در غرب به تفسير مارتين هايدگر در سال 1373از دانشگاه تهران گرفته است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ پايان تحصيلات متوسطه در تهران _ اخذ ليسانس فلسفه از دانشگاه تهران سال 1361 _ دريافت فوق ليسانس فلسفه از دانشگاه تهران سال1367 _ اخذ مدرك دكتري فلسفه از دانشگاه تهران سال 1373

خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع دوران تحصيل شهرام پازوكي ميتوان به وقوع انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها اشاره كرد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : شهرام پازوكي در خلال سالهاي تحصيل علاوه بر آن،تدريس را نيز آغاز مي كند.او از سال 68 تا 79 در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشگاه تهران و شهيد بهشتي درس داده است

فعاليتهاي آموزشي : شهرام پازوكي از سال 68 تا 79 در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشگاه تهران و شهيد بهشتي و از سال 79 تا كنون، دردوره هاي دكتراي دانشگاه تهران(گروه فلسفه )، دانشگاه تربيت مدرس، دانشگاه تهران (دانشكده هنرهاي زيبا) در رشته هاي فلسفه اگزيستانس، فلسفه يونان و مسيحي، عرفان تطبيقي، الهيات تطبيقي ، الهيات مدرن، فلسفه هنر و

زيبايي، فلسفه تطبيقي در مباحث وجود شناسي وجهان شناسي درس داده است. او همچنين _ همكاري با دانشگاه تهران به عنوان مدرس دروس فلسفه غرب،عرفان،فلسفه هنر _ همكاري با دانشگاه شهيد بهشتي به عنوان مدرس دروس فلسفه غرب، عرفان، فلسفه هنراز سال 1367 تا سال 1375 _ همكاري با مؤسسه حكمت و فلسفه ايران به عنوان عضو هيأت علمي ومدرس دروس فلسفه غرب،عرفان، فلسفه هنر ازسال 1373 تاكنون در كارنامه خود دارد.

آرا و گرايشهاي خاص : شهرام پازوكي همچنان كه حوزه هاي معرفت ديني و عرفان نظري را دنبال مي كند،از تطبيق و تطابق آن با شرايط اكنون جوامع انساني نيز غافل نمانده و ديدگاه هاي جالبي در اين باره يافته است.او مي گويد:«برخلاف ذهنيت اشتباه ما كه بر اين باور هستيم كه تكنولوژي غربي بر همه شئون آنها سيطره دارد، غرب خود به واسطه تكنولوژي زدگي، به سمت عرفان و معنويت رفته است؛ زيرا به اين نتيجه رسيده كه اين تكنولوژي نمي تواند برطرف كننده همه نيازهاي انساني، از جمله نيازهاي وجودي و معنوي انسان باشد.اشتباه است كه فكر كنيم تصور غربيان به واسطه اعمال تروريستي برخي حلقه هاي بنيادگرا مانند «طالبان»، نوعي بنيادگرايي است، چرا كه جهان غرب بين اين اعمال خشونت آميز و روح معنوي عرفاني و پاك اسلام، تفكيك قائل شده است. حتي مي توان گفت برداشت كلي آنها از اسلام، برداشتي انساني و مسالمت آميز است. غرب به دنبال فضاي تكنولوژي زدگي كه بر آن حاكم شده است، به دنبال مسكن آرامش دهنده اي است كه نوعي آرامش باطني داشته باشد؛ البته خود به خوبي نمي داند كه

به دنبال چيست، اما همين قدر مي داند كه اين فضا ارضا كننده نيست و بايد به دنبال پاسخ به سؤال هاي وجودي و معنوي خود باشد. غرب به خاطر اين آشفتگي و اين كه نمي داند به دنبال چيست، به سمت ابتدايي ترين، مبتذل ترين تا متعالي ترين رهيافت هاي عرفاني رفته است، اما با اين حال از سر اين تكثر خود دارد به نوعي عرفان پي مي برد كه ريشه در اديان دارد. بازخواني و تدريس آثار عرفايي مانند«ملاصدرا»، «ابن عربي» و... و همچنين بزرگداشت هايي درباره عرفان اسلامي در غرب و استقبال طيف هاي مختلف مردم به اين دست كارها، نشان مي دهد غرب در پي دست يافتن به گم گشته خويش است. در آمريكا، چند سالي است كه «مثنوي معنوي» جلال الدين مولوي پر تيراژترين كتاب است... غرب در يك كلام دوست دارد بيشتر از عرفان اسلامي بداند و اين نشانه بازگشت آن به عرفان و معنويت اسلامي است» پازوكي از اين منظر مسيرهاي طي شده به وسيله اسلام شناسان غربي را نيز به خوبي زير نظر گذاشته و مورد نقد و مداقه قرار داده است.اودرباره هانري كربن مستشرق و اسلام شناس معروف فرانسوي مي گويد:«كربن كه در مطالعاتش به روش هرمنوتيك و پديدارشناسي متكي بود «معتقد شد» كه تشيع باطن اسلام است.به اعتقاد كربن عالم معنوي ايراني اي وجود داشته است كه با ورود اسلام جان تازه اي گرفته است.

چگونگي عرضه آثار : آثار شهرام پازوكي علاوه بر همكاري با دايره المعارف تشيع در نگرش مداخل فلسفه اسلامي، نگارش مقاله هاي متعدد نظري در نشريه هاي تخصصي را نيز

به چاپ رسانده. تأمل پازوكي در عرفان نظري در ايران او را با ادبيات و فرهنگ پيرامون عرفان نظري در ايران آشنا كرده و روحيه جست وجوگر او را به گنجينه ادبيات كلاسيك ايران نيز تعميم داده است. او در يكي ازنشست هاي ماهنامه ادبيات و فلسفه درباره عطارسخن گفته و در همايش مولانا به انديشه نظري او پرداخته و درباره محمود شبستري تحقيقات قابل توجهي كرده و خلاصه از اين درياي بي كرانه انديشه نيز غافل نمانده است پازوكي به زبان هاي انگليسي، عربي وآلماني تسلط و آشنايي دارد و بر اساس اين تسلط وآشنايي است كه دست به ترجمه مقاله ها و كتبي از اين زبان ها به فارسي زده است. او در تدوين فرهنگ فلسفي غرب نيز همكاري داشته وترجمه مقاله هاي اصلي دايرة المعارف فلسفي پل ادواردز در موضوع هاي مابعدالطبيعه و هستي شناسي را بر عهده داشته است.» پازوكي همچنين در موضوع هايي چون حكمت يوناني و مسيحي در عالم اسلام و مناسبات تاريخي و ماهوي تصوف و تشيع، دست به كار تأليف و تحقيقات فراوان زده است.او در كنار تدريس، تحقيق و تأليف از حضور در مجامع علمي حوزه كاري اش نيز غافل نمانده و در همايش ها و گردهمايي هاي مرتبط در داخل و خارج از كشور،حضور پررنگ داشته است.از آن جمله است شركت در كنگره نقد فلسفي، دانشگاه علامه طباطبايي، عنوان مقاله: پرسش از فلسفه مسيحي، همايش هنر جديد، دانشكده هنرهاي زيبا، دانشگاه تهران، مقالات هنر جديد و مبادي فكري مدرنيسم، كنگره دكارت و فلسفه جديد، دانشگاه علامه طباطبايي، دكارت، مؤسس مدرنيته، كنگره فارس شناسي، دانشگاه

شيراز، تصوف عاشقانه روزبهان بقلي شيرازي، دومين كنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران، ارگ بم كرمان، بحران معرفت در معماري جديد، سمينار دين و فلسفه، دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، عنوان مقاله: فلسفه مسيحي چيست؟،كنگره بين المللي شيخ اشراق، مقايسه ميان سهروردي و هايدگر،كنگره نقد تجدد از ديدگاه سنت گرايان، سنت گرايي و بنيادگرايي،كنگره بين المللي ادراك بنا بر نظر ملاصدرا و مكاتب فلسفي غرب، دانشگاه لندن، كنگره بين المللي مولوي، دانشگاه استراسبورگ، كنگره بين المللي مولوي، دانشگاه لندن، كنگره بين المللي عطار، دانشگاه لندن، كنگره معناي صلح در اسلام و مذهب بودا، دانشگاه بانكوك، كنگره بين المللي شاه نعمت الله ولي، دانشگاه لايدن هلند و ... پازوكي همچنين با دايرة المعارف تشيع همكاري مستمر داشته و حدود 50 مقاله در مباحث عرفاني در جلد هاي 1 تا 5 اين دايرة المعارف نگاشته است. تأمل پازوكي در عرفان نظري در ايران او را با ادبيات و فرهنگ پيرامون عرفان نظري در ايران آشنا كرده و روحيه جست وجوگر او را به گنجينه ادبيات كلاسيك ايران نيز تعميم داده است. او در يكي ازنشست هاي ماهنامه ادبيات و فلسفه درباره عطارسخن گفته و در همايش مولانا به انديشه نظري او پرداخته و درباره محمود شبستري تحقيقات قابل توجهي كرده و خلاصه از اين درياي بي كرانه انديشه نيز غافل نمانده است : «آيا عطار در تذكره الاوليا اديب بوده؟ در كتابي كه به قول علامه قزويني كتابي چون آن كه داراي 2صفت «سادگي و شيريني» [به غايت] باشد در ادبيات پارسي سراغ نداريم. به نظرمن _ چنان كه از متن تذكرة الاوليا فهميده مي شود _

قصد عطار از انشاي اين كتاب، احيا و يادآوري ايمان است. او به دنبال آن نيست كه مشخص كند «شبلي» آن «كلوخ» را برحلاج زد يا نه، قاعده آن است كه «حلاج را دردي آمد عظيم» چراكه «ديگران ندانستندي و زدندي و او دانستي و زدي» عطار مي انديشد كه «جنيد حقيقي» كيست او را با «جنيد واقعي» كاري نيست. نگرش او به جهان در اين نقطه است كه رقم مي خورد مي بالد و به ما مي رسد. او درباره مولانا مي گويد: «مولانا يكي از متفكران برجسته ايراني است كه مي تواند در عرصه هاي جهاني مطرح شود. مولانا راه نجات انسان و سلوك الي الله را نشان مي دهد و به واقع او نه تنها يك شاعر بلكه يك انديشمند برجسته است .مثنوي تنهاً يك متن ادبي نيست بلكه فراتر از آن يك اثر عرفاني و استمرار تفكر غزالي در رابطه با «احياي علوم دين» است. مولانا نه اشعري است و نه معتزله، او انساني است عارف كه حصول معرفت بشري را از طريق عقل جزئي محال مي داند.معرفت تقليدي در انديشه مولانا جايي ندارد، زيرا او قياس و علم نقلي را اگر منطبق بر معرفت قدسي نباشد، نفي مي كند. از منظر عرفاني و در تفكر مولانا ،همه علوم منشأ ديني دارند و هيچ علمي در نزد وي شايسته نيست، مگر اين كه راه رسيدن به خدا را به ما نشان دهد. تفكر مولانا تفكر كلي است و تنها مربوط به ايرانيان نيست؛ بلكه به كل جهان اختصاص دارد. اين تصور وجود دارد كه تأثير و تأثرها تنها در عالم اقتصادي

و سياسي رخ مي دهد؛ اما دقت نمي كنيم اين مسأله در عالم تفكر شديد تر است؛ ولي پنهان.» بد نيست با ديدگاه هاي شهرام پازوكي درباره حصول به معرفت ديني در انديشه ايراني آشنا شويم: معرفت به حقيقت هستي از طريق علم حصولي ممكن نيست. بلكه معرفت حقيقي، معرفت حضوري است كه بي واسطه است . عرفان بحث اديان است. اديان ابراهيمي 2 شأن دارند؛ يك جنبه ناظر به احكام شريعت است كه جنبه ظاهر است و جنبه اي است كه شخص چون در عالم زندگي مي كند بايد قوانين و مقرراتي را رعايت كند و در مقابل جنبه شريعت، جنبه باطني به اسم طريقت وجود دارد كه يكي از اصطلاحات كليدي عرفان اسلامي است . همانطور كه جان براي تجلي و ظهورش نياز به تن دارد، طريقت نيز براي تجلي نياز به شريعت دارد . عرفان فقط در آسمان نيست. بلكه عرفان جنبه باطني، طريقتي و معنوي همه اديان است. از آنجا كه اديان از حيث معنا و حقيقت عرفان واحدي دارند، اديان از وجه جنبه طريقتي با هم مشتركند، بنابراين شريعت مايه تكثر است .به همين دليل در اديان مختلف عارفان آن اديان چون همدل هستند همزبان هم هستند و اين هم زباني موجب شده تفكر عرفاني خصوصيات خاص خود را داشته باشد.يكي از مشتركات عرفاني اديان قول به حقيقت واحد هستي است و عالم مظاهر اين حقيقت است يعني اگر از حيث عرفاني، عرفان اديان مختلف را نگاه كنيم متوجه مي شويم عارفان در بحث از پيدايش عالم قائل به ظهور وتجلي هستند. يعني عالم را جلوگاه حق مي دانند و

موجود آيت حق است. به عبارتي در عرفان ميان خالق و مخلوق نسبت وجودي هست. ما در عرفان نظر تنها نداريم و نظر بايد با عمل توام باشد و هيچ كس با خواندن فصوص الحكم عارف نمي شود و هيچ عارفي را سراغ نداريم كه عرفان خوانده باشد ولي اهل عمل نباشد . ايران نسبت خاصي با عرفان و تصوف اسلامي پيدا كرده است . يعني در تمام شئون فكري و اجتماعي ما تصوف و عرفان وجود دارد. مسيحيت به دليل اين كه جنبه طريقتي بسيار غالبي دارد، ديني است كه ماهيت عرفاني دارد، ولي در تاريخ مسيحيت آن چنان ظاهر بيني غلبه پيدا كرد كه سخنگويان اصلي مسيحيت مطرود شدند و متكلمين مسيحي غلبه پيدا كردند .در ميان فيلسوفان رمانتيك آلماني مانند گوته بحث دين مطرح مي شود .آنها بحث دين را به ماهو دين مطرح مي كنند و نخستين پايه هاي اسلام شناسي و هنر شناسي را مي گذارند. بحث تجربه ديني به عنوان جايگزين براي عرفان مطرح مي شود و جنبه عقايد و كلام دين كنار مي رود و همچنين مخالفت هاي فلسفه مدرن با دين كنار مي رود و تأكيدي كه روي تجربه مي شود به گونه اي طرح مسأله عرفان است .در قرن بيستم بحث تجربه ديني و عرفاني مطرح مي شود و در مقابل عده اي مي گويند دين فقط تجربه ديني نيست. چون در عرفان تجارب، تجربه بر خاسته از حواس نيست بلكه احوال است. عرفان عين ذوقيات و تجربيات نيست و بالاتر از آن است .از حيث عرفاني احوال معرفت زاست. يعني شما معرفتي نسبت به هستي

پيدا مي كنيد اما در همه بحث تجربه ديني، مطرح شدن معرفت را نمي بينيد. در ايران يك مشكل اين است كه هم مي خواهيم عارفان مسلمان باشند و هم مي خواهيم نباشند. ما هر وقت مي خواهيم بحث جدي راجع به عرفان كنيم سراغ اسلام مي رويم چون به محض اين كه صحبت از تفكر در اسلام مي كنيم بايد سراغ عرفان برويم و منابع فكري ما عرفا هستند.ايرانيان پرده از حقيقت معنوي اسلام برداشتند و آنچه در باطن اسلام است، نمايان كردند... --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ تصوّف از قرن هفتم تاكنون

ويژگي اثر : مقاله (دايرة المعارف اسلام)

2 تصوف علوي

ويژگي اثر : مقاله (مجله عرفان ايران)

3 جامع الاسرار:جامع تصوّف , تشيع

ويژگي اثر : مقاله (مجله عرفان ايران-)

4 دكارت مؤسس مدرنيته

ويژگي اثر : مقاله (مجله فلسفه دانشگاه تهران-)

5 دكارت و پيدايش مفاهيم نو در هنر

ويژگي اثر : مقاله (مجله فرهنگستان هنر-خيال-)

6 سير مابعدالطبيعه در تاريخ فلسفه غرب

ويژگي اثر : كتاب (تهران-پژوهشگاه علوم انساني)

7 عرفان صراط مستقيم گفت وگوي اديان

ويژگي اثر : مقاله (مجله پل فيروزه)

8 عقل و وحي در قرون وسطي

ويژگي اثر : كتاب(تهران-پژوهشگاه علوم انساني)

9 فلسفه مسيحي چيست؟

ويژگي اثر : مقاله (مجله فلسفه دانشگاه تهران-

10 كتاب خدا در فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه كتاب (تهران-حقيقت)

11 گفت وگو و فرا گفت وگو در انديشه

ويژگي اثر : مقاله (مجله فلسفه دانشگاه تهران)

12 معناي هنر و زيبايي در مثنوي

ويژگي اثر : مقاله (مجله دانشكده هنر هاي زيباي دانشگاه تهران-)

پايا، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي پايا در هشتم خرداد ماه سال 1332 ش. در تهران به

دنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته فلسفه از دانشگاه لندن مي باشد.نامبرده مدرس فلسفة علم و تاريخ انديشة مؤ سسة اسلامي در لندن بوده و هم اكنون به عنوان استاد مدعو در دانشگاه تربيت مدرس فعاليت دارد. كتاب"فلسفة تحليلي: مسائل و چشم اندازها" تاليف علي پايا ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي پايا تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران سپري كرد. سپس وارد تحصيل در مقاطع دانشگاهي شد و ليسانس برق را از دانشگاه صنعتي شريف و فوق ليسانس فلسفه را از دانشگاه تهران اخذ نمود. وي جهت ادامة تحصيل عازم لندن شد و موفق به دريافت فوق ليسانس فلسفه و تاريخ علم و رياضيات و همچنين دكتراي فلسفه از دانشگاه لندن گرديد.

استادان و مربيان : علي پايا فلسفة اسلامي را در محضر اساتيدي چون مرحوم آيت الله مطهري و مرحوم آيت الله حائري گذرانده است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر پايا در مشاغل مختلف اجرايي، پژوهشي و آموزشي خدمت نموده است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: عضو هيئت علمي و سرپرست گروه علم و فناوري و جامعه، پژوهشگر و مؤ لف كتابهاي تاريخ و فلسفه مركز تحقيقات و تأليف كتب درسي وزارت آموزش و پرورش، مدرس فلسفة علم و تاريخ انديشة مؤ سسة اسلامي در لندن، استاد مدعو دانشگاه تربيت مدرس.

جوائز و نشانها : كتاب"فلسفة تحليلي: مسائل و چشم اندازها" تاليف علي پايا ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از

طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسطوره چارچوب در دفاع از علم و عقلانيت

2 ترجمة فارسي كتاب فرگه، هانس اسلوگا

3 جنبه هاي اخلاقي تحقيقات در حوزة سلولهاي بنيادين

4 فلسفة تحليلي: مسائل و چشم اندازها

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب فلسفة تحليلي: مسائل و چشم اندازها فلسفة تحليلي: مسائل و چشم اندازها / علي پايا. - تهران: طرح نو، 1382. 797 ص. - (فلسفه و فرهنگ). كتابنامه. - 695 - 736. 1. فراتجدد - جنبه هاي اجتماع. 2. علوم اجتماعي - تحقيق. الف. عنوان. فلسفة تحليلي يكي از شاخه هاي مهم و اثرگذار فلسفه معاصر است كه در ايران نيز با اقبال و توجه فراوان از سوي پژوهندگان و علاقه مندان به مسائل فلسفي مواجه است. اين كتاب كوششي درخور و شايسته در جهت معرفي «واقع نمايانه» فلسفة تحليلي به خوانندگان فارسي زبان است. شاكلة اصلي كتاب فلسفة تحليلي مجموعه مقالاتي است كه نويسنده آنها را دربارة موضوعاتي كه با فلسفة تحليلي ربط و نسبتي مستقيم يا غير مستقيم دارند به نگارش درآورده است و در هريك از آنها جنبه اي خاص از اين روش خاص فلسفي را مورد بحث قرار داده است. براي ايرانيان كه در ميان بسياري از ملل و اقوام به داشتن ذوق و فطانت فلسفي ممتازند و در پي اندازي بناي رفيع يك نظام فلسفي ويژه سهمي اساسي ايفا كرده اند، آشنايي دقيق و نقادانه با فلسفة تحليلي، امري

لازم و مفيد است. در مقالة نخست اين مجموعه با عنوان «فلسفه تحليلي چيست؟» ضمن ارائه توضيح دربارة برخي رهيافت هاي نادرست كه در تحديد حدود فلسفه تحليلي اتخاذ شده، اين پرسش مورد بحث قرار گرفته كه آيا ارتباط ميان اجزاي اين نظام فلسفي از نوع شباهت خانوادگي و بنابراين اعتباري و عرضي است يا آنكه رشته اي واقعي و اصيل موجب وحدت اين اجزا مي شود. «نگاهي اجمالي به سير تحولات تاريخي فلسفة تحليلي» كه به دلالت عنوانش به نهضت فكري فلسفة تحليلي به مثابة يك رويداد خاص در تاريخ انديشه نظر كرده، مكمل مقالة نخست است كه به چيستي اين پديدار نظر داشته است. مقالة «فلسفه از ديد من» نگاه خاص يكي از فيلسوفان نامبردار تحليلي را به موضوع كاوش هاي خود توضيح مي دهد. مقالة چهارم به بررسي نتايجي اختصاص يافته است كه از آموزه هاي فلسفي ويتگنشتاين (به عنوان يكي از برجسته ترين چهره هاي فلسفة تحليلي) متأخر براي پژوهش هاي حوزة علوم اجتماعي حاصل مي شود. مقالة «كارنپ و فلسفة تحليلي» به تفصيل چشم انداز تكاپوهاي فكري يكي از تأثيرگذارترين فيلسوفان تحليلي را پيش روي خواننده قرار مي دهد. در مقالة «جايگاه مفهوم صدق در آرأ فوكو» ارتباط مفهوم صدق با ديگر مفاهيم و عناصر اساسي نظام فكري وي همچون قدرت، معرفت، باستان شناسي آرأ و انديشه ها و تبارشناسي مفاهيم از منظر فلسفة تحليلي مورد بررسي قرار مي گيرد. مقالة هفتم به بررسي «شهود» و موقعيت آن در فلسفة تحليلي معاصر اختصاص يافته است و در آن پس از بحث مختصري دربارة معاني مختلف «شهود» امكانِ يافتن وجه مشتركي ميان ديدگاه هاي قديم و جديد درباره شهود مورد بررسي قرار گرفته است. در مقالة «نقش

آزمايش هاي فكري در كاوش هاي علمي و فلسفي » پس از بحث تفصيلي دربارة ماهيت آزمايش هاي فكري، كوشش شده است تا حدود معرفت بخشي اين هستارهاي ذهني را روشن سازد

5 فلسفه هاي بهداشتي و فلسفه هاي غير بهداشتي ايران

6 فناوريهاي نو (نانو، بايو، اينفو) و فرهنگ

7 كارگاه بين المللي يك روزه اسلام و دموكراسي

8 گفت و گو در جهان واقعي

پريمي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي پريمي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجايب علي پريمي داراي تحصيلات حوزوي ودانشگاه مي باشم .تحصيلات حوزه خود را تا پايه دوم در حوزه علميه دامغان درسالهاي 67-68 سپري نمودم وسال1369وارد حوزه علميه قم شدم و تاكنون مشغول تحصيل هستم كه حدود هشت سال سابقه حضور در دروس خارج فقه واصول را دارم .همزمان با تحصيلات حوزوي ،تحصيلات متوسطه و بعد قبولي در دانشگاه را كسب نمودم و دررشته ادبيات وزبان فارسي مدرك كارشناسي را دريافت نمودم و بعد در دانشگاه باقرالعلوم (ع)قم موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم و از سال 79تاكنون در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)به عنوان محقق و مسئول كتابخانه تخصصي علوم عقلي مشغول به تحقيق و پژوهش هستم . ازسال 1380تاكنون در دانشگاههاي مختلف كشور (پيام نور قم،دامغان ،صنعتي شاهرود،آزاداسلامي دامغان،وشاهرود )در رشته فلسفه ،دروس عمومي و رشته حقوق مشغول به تدريس هستم .

پورجوادي، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر نصراللّه پورجوادي (1322_ تهران) داراي مدرك دكتري فلسفه است.وي هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي و استاد رشتۀ فلسفه در دانشگاه تهران مي باشد.دكتر نصرالله پور جوادي از چهره هاي سر شناس و فرهيخته روزگار ما است كه در عرصه فلسفه و عرفان و ادب فارسي با خلق آثاري ماندگار ، از خود چهره اي دوست داشتني و قابل احترام در مجامع علمي به جا گذاشته است . كتاب"دو مجدّد (پژوهش هايي دربارة محمّد غزّالي و فخررازي)" تاليف نصرالله پورجوادي، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : نصرالله پور جوادي دكتر نصرالله پورجوادي در سال 1322 در تهران چشم به جهان گشود و پس از طي مراحل مقدماتي ت_حصيل ب__راي ادام_ه تحصيل ب_ه ايالات متحده امريكا عزيمت نموده و در سال 1967 (1346) موفق به اخذ مدرك كارشناسي فلسفه از دانشگاه سانفرانسيسكو شد. وي پس از بازگشت به ميهن تحصيلات خود را ادامه داده و مدرك كارشناسي ارشد فلسفه در سال 1351 و سپس دكتري فلسفه در سال 1357 اخذ نمود.

استادان و مربيان : در دوران تحصيل اگرچه محضر استادان به نام بهره برد ، اما خود را وابسته به حوزه خاصي نكرد . در ميان بزرگان عرصه فلسفه و عرفان بيش از هر كس به پروفسور ايزو تسو نزديك شد و در پيش وي فصوص الحكم عربي خواند و به تشويق وي سوانح غزالي را به انگليسي ترجمه كرد و روش تحليلي وي را در امر پژوهش الگو قرار داد اگر چه در كنار استاد ژاپني نام داراني چون ، فردريد ، بزرگمهر ، مهدوي ، جليلي و نصر قرار گرفته بودند ، اما هيچ يك اين دانشجوي متفكر پر احساس را به سوي خود جلب نكرد .

وقايع ميانسالي : نصرالله پور جوادي سعي مي كرد كه هويت ايراني خود را در فرهنگ سرزمين خود پيدا كند ، از اين رو پس از دريافت مدرك ليسانس به ايران باز گشت و در دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت .دكتر پور جوادي پس از پايان تحصيلات خود به اسخدام دانشگاه صنعتي شريف در آمد و به

تدريس فلسفه پرداخت . با پيروزي انقلاب اسلامي و تعطيلي دانشگاه ها با ستاد انقلاب فرهنگي همكاري خود را آغاز نمود و چون مركز نشر دانشگاهي در سال 1359 تاسيس شد مسئوليت اين مركز را بر عهده گرفت . تلاش دكتر پور جوادي در مركز نشر دانشگاهي چشمگير و ستودني است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر پورجوادي خدمت خود را با سمت مربي مركز تعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف در سال 1352 آغاز كرد و تا سال 1366 خدمت خود را در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران پي گرفت و با پشت سر گذاردن مدارج دانشگاهي به اخذ رتبه استادي اين دانشگاه نائل شد. دكتر پورجوادي در سال 1358 سرپرستي مركز تعليمات عمومي و مديريت عامل انتشارات دانشگاه صنعتي شريف را به عهده گرفت و در سال 1359 به عنوان سرپرست كميته ترجمه و تاليف ستاد انقلاب فرهنگي انتخاب شد. همچنين از سال 1359 تا 1383 رياست مركز نشر دانشگاهي وابسته به شوراي عالي انقلاب فرهنگي را بر عهده داشته است. وي در سال 1381 به دعوت Colgate University در نيويورك به عنوان استاد مدعو در اين دانشگاه حضور داشته است. دكتر نصرالله پورجوادي در طول خدمت خود مسئوليت هاي اجرايي و فعاليت هاي اجتماعي متعدد بر عهده داشته است كه از اهم آن مي توان به رياست مركز نشر دانشگاهي، عضويت فرهنگستان زبان و ادب فارسي، تاسيس و سردبيري مجله نشر دانش، تاسيس و مديريت مجله معارف، عضويت هيات امناء بنياد دائره المعارف اسلامي، عضويت هيات علمي دائره المعارف بزرگ اسلامي، عضويت شوراي مركز نشر دانشگاهي، عضويت در شوراي مسئوليت اجرايي ستاد انقلاب فرهنگي و عضويت

در شوراي عالي انقلاب فرهنگي اشاره كرد. دكتر پورجوادي در سمت هاي مختلفي خدمت نموده كه به برخي از آن ها اشاره مي شود: _ رئيس مركز تعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف _ مدير عامل انتشارات دانشگاه صنعتي شريف _ عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي _ رئيس بنياد دانشنامة جهان اسلام _ رئيس مركز نشر دانشگاهي و مدير مسؤول و سردبير نشرية نشر دانش از ابتداي تأسيس در سال 1359 تا سال 1383. -1357- 1352:مربي، مركز تعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف -1366-1357: استاديار مركز تعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف -1366 تاكنون: استاديار، دانشيار، دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران -1358: سرپرست مركز تعليمات عمومي، دانشگاه صنعتي شريف -1358: مدير عامل انتشارات دانشگاه صنعتي شريف -1359: سرپرست كميته ترجمه و تاليف ستاد انقلاب فرهنگي - پائيز 1381: استاد مدعو Colgate University (New york) جذب استادان براي ترجمه و تاليف كه حاصل آن بيش از 1300 عنوان كتاب در عرصه هاي مختلف علم و ادب است و يا تاليف فرهنگ اصطلاحات با بيش از 30 عنوان و همچنين نشر مجلاتي چون نشر دانش ، تاريخ و باستان شناسي ، لقمان ، زبان شناسي ، فيزيك ، رياضي ، شيمي . معارف و مجله بهداشت از جمله كار هايي است كه در طول مسئوليت اين عاشق دلباخته فرهنگ اسلامي انجام پذيرفت . وارد كردن كتاب هاي خارجي در زماني كه مرزها بسته بود و ارتباط با خارج چندان مطلوب نبود ، كاري در خور تحسين بود . دكتر پور جوادي در مدت 24 سال دوران مسئوليت خود هر كاري كه كرد ، براي نشان دادن هويت ايراني ايران مظلوم

بود . او بهترين روز هاي عمر خود را وقف خدمت به فرهنگ و مردم اين مرز و بوم نمود و آستين بالا زد و دانشمندان و استادان را به همكاري طلبيد و به واقع هر كه روي به وي آورد چه خوب يا بد ماند و نرفت . آنان عشق به وطن را به زر و زيور نفروختند و در اثري كه فضيلت و انسانيت ره گم كرده اي بيش نيست ، ماندند و به هويت ايراني خود باليدند و با خدمت به فرهنگ كهن سرزمين ايران اسلامي احساس غرور كردند و بازوي علمي وي شدند و آنچنان شد كه امروزه مركز نشر دانشگاهي يكي بزرگترين و معتبرترين موسسه انتشارات دانشگاهي به شمار مي رود . بي شك نام نشر دانشگاهي ، در كارنامه وي چون نگيني خواهد درخشيد و در هر جا از نشر دانشگاهي سخن رانده شود ياد آور نام دكتر پور جوادي خواهد بود . دكتر پور جوادي در جلسات فرهنگستان نيز همواره چهره اي شاخص بود ، اظهار نظر هاي وي ، چه موافق و چه مخالف ، قابل بحث بود . او مي گفت هر كاري كه در فرهنگستان صورت مي گيرد ، بايد بنيادي باشد ، زيرا معتقد بود كه زمان فارسي به كار بنيادي نيازمند است هر چند كه زمان طولاني براي آن صرف شود . براي مثال چون صحبت فرهنگ نويسي مطرح مي شد ، مي گفت : امروزه فرهنگ هاي قديم پاسخگوي نياز هاي جامعه ما نسيتند . براي احتياجات روزمره براي دانشجويان ، براي نسل عظيم تحصيل كرده تشنه علم ، چند كتاب فرهنگ

دست و پا شكسته قديمي كفايت نمي كند . امروزه فرهنگ نويسي يك علم و به كلي با گذشته فرق دارد . كارهاي تيمي بايد انجام داد ، كارهاي روشمند و قانون مند ؛ و همواره در جلسات فرهنگستان به اين نكته تاكيد داشت كه اگر كاري مي كنيم و يا گروهي را تشكيل مي دهيم ، بايد بدانيم كه هدفش چيست ؟ برنامه اش چيست و چه كار مي كند ؟ وگر نه اگر بي برنامه حركت كنيم ، به نتيجه نخواهيم رسيد . معتقد بود كه جامعه نياز به فرهنگ روز آمد دارد و نبود آن كاملا در جامعه علمي احساس مي شود . دانشجوي ما فرهنگ درست و حسابي ندارد . فرهنگي كه ما بتوانيم به صورت روز آمد داشته باشيم ، سراغ نداريم يعني وقتي لغت جديدي وارد زبان مي شود ، مرتب بتوانيم كاربرد آن را نشان دهيم و داخل فرهنگ بياوريم ، همان كاري كه امروزه در اكثر كشور ها رايج است . دكتر پور جوادي به تبع كاري كه در نشر دانشگاهي شروع كرده بود ، معتقد بود كه بايد در نشر متون كوشا بود و در اين زمينه سياست روشن و شفاهي داشت . احياي زبان فارسي و هويت اين ملت را در احياي آثار معنوي و معرفي آن به نسل جوان مي دانست و مي گفت ما اكنون مي خواهيم با اين همه متون كه از زبان فارسي داريم چه كنيم ؟ سياست ما در اين مورد جگونه خواهد بود ؟ در آينده چكار مي خواهيم بكنيم ؟ سياست كشور در قبال متون فارسي چيست ؟

اين مسائل بايد روشن شود ، تا بدانيم در گنجينه ادب فارسي از قديم چه داريم و كمبود ها چيست .

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر نصرالله پور جوادي از چهره هاي سر شناس و فرهيخته روزگار ما است كه در عرصه فلسفه و عرفان و ادب فارسي با خلق آثاري ماندگار ، از خود چهره اي دوست داشتني و قابل احترام در مجامع علمي به جا گذاشته است . وي با نگرشي كاملا متفاوت به مسائل فلسفي و عرفاني در هر محفل علمي خوش مي درخشد و حرفي تازه براي گفتن دارد و بي گزاف مي توان گفت كه وي در اين زمينه فردي است صاحب سبك ، و روشن ضميري است آگاه به مسائل روز ، علاقه او به كهن سرزمين ايران ستودني است . مقالات و نوشته هاي وي چنان محكم ، استوار و متكي به منابع اصيل و پر محتوا و گيراست كه هر خواننده اي را در كوچه باغ هاي جهان هستي از خود بي خود مي كند و گويي با مخاطب خود سخن مي گويد . دكتر پورجوادي كه تحصيل غرب را تجربه كرده است و در پي گمشده خود تا قونيه پر كشيده بود ، در زيارت مزار مولانا به گمشده خود دست مي يابد و با فرهنگ هزار چهار و صد ساله خود عهد و پيمان مي بندد تا مي تواند در روشن نگهداشتن چراغ فرهنگ سرزمين خود تلاش كند . روح جستجو گر و سركش او با تحصيل در رشته هاي پزشكي و فني در تضاد بود او كه تحصيلات دبيرستاني خود را در رشته

رياضي به پايان برده در آمريكا در رشته فلسفه فارغ التحصيل شده بود ، روي به عرفان آورد زيرا در عرفان چيزي بود كه نيازهاي فلسفي وي را پاسخ مي گفت . او اين راز و رمز دروني را سال هاي قبل احساس كرده بود به همين جهت چون به گمشده خود رسيد ، احساس كرد كه كليد قفل جهان بيني خود را يافته است وي خود به صراحت به اين موضوع اشاره مي كند و مي نويسد : 5 سال دوري از ايران و اقامت در غرب احساس شديد غربت را در من به وجود آورده بود و پس از مراجعت به وطن ، تصميم گرفته بودم به مزار مولانا مشرف شوم تا در آنجا با هزار و چهار صد سال فرهنگ و زبان خود دوباره بيعت كنم . مولانا براي من مظهر تمام عيار چهارده قرن فرهنگ اسلامي بود و زبان مثنوي كه مجلاي اين فرهنگ بود ، زبان من بود وقتي قدم در صحن مزار گذاشتم ، حال فرزند گمشده اي را داشتم كه پس از سال ها در به دري و آوارگي به آغوش مادر باز مي گردد . قطره اي بودم كه به دريا مي پيوستم با آنكه اولين سفر من به قونيه بود ، همه چيز مزار برايم آشكار بود . (ايران مظلوم ، ص 235) دكتر پور جوادي در آن زمان 24 سال بيشتر نداشت ، اما روح سركش او ، او را به دنبال چيزي مي كشيد كه بتواند با آن زندگي كند ، حرف زند راز دل گويد ، هويت اسلامي خود را آنچنان كه هست

بشناسد و بشناساند . او به كهن سرزمين ايران به عنوان سرزمين انديشه هاي معنوي و تفكر فلسفي ، سرزمين ابن سينا ها ، فارابي ها ، غزالي ها ، مولانا ها ، نظامي ها ، سهروردي ها ، سعدي ها ، حافظ ها ، جامي ها و ملا صدرا ها رابه ديده احترام مي نگرد و عاشقانه مي پرستد و چه زيبا اين احساس خود را بيان مي كند : ايران همواره براي من سرزمين انديشه هاي معنوي و فلسفي بوده است يك جنبه از اين تفكر فلسفي همان است كه در فلسفه هاي ابن سينا و سهروردي و ملاصدرا و فلاسفه و حكماي ديگر متجلي شده ، جنبه ديگر تفكر ايراني ، چيزي كه در دل توده هاي مردم نفوذ كرده و در خلق و خوي ايرانيان ظاهر گشته همان است كه در ادبيات فارسي و بويژه در شعر فارسي جلوه گر شده است . اين جلوه از تفكر فلسفي ، در عين حال كه اساسا اسلامي است ، واجد خصوصيت ايراني هم هست و در واقع از لوازم هويت ايران اسلامي است اين هويت نيز برخاست از نسبت خاصي است كه ايراني با خدا بر قرار كرده است (ايران مظلوم ص 263) . دكتر پور جوادي در تحقيق به دنبال شناخت است با بي طرفي . وي به دنبال القاي فكر نيست و اين گونه است كه خواننده با اعتماد به نوشته هاي او مي نگرد و همين ديد متفاوت آثار وي را از ديگران متمايز مي سازد . دكتر پور جوادي از نادرستي ها و نارواها مي خروشد و عصيب خود

را نشان مي دهد و جوش و خروش او هم از روي دلسوزي است ، دلسوزي به وطن ، به علم ، و به جامعه .

جوائز و نشانها : كتاب"دو مجدّد (پژوهش هايي دربارة محمّد غزّالي و فخررازي)" تاليف نصرالله پورجوادي، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد. ايشان به واسطه خدمات علمي و اجتماعي درخشان مفتخر به دريافت نشان و تقديرنامه هاي متعدد شده كه از آن بين مي توان به دريافت تقديرنامه دومين كتاب به عنوان نويسنده و منتقد شايسته تقدير از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، تشويق به واسطه تاليف كتاب رويت ماه در آسمان، لوح تقدير پنج عنوان كتاب برگزيده شوراي انتشارات دانشگاه تهران اشاره كرد.

چگونگي عرضه آثار : از نصرالله پور جوادي ده ها مقاله و كتاب به زبان هاي فارسي و انگليسي انتشار يافته است.تاكنون ده ها عنوان كتاب و مقاله، تاليف و ترجمه استاد دكتر پورجوادي به چاپ رسيده و فعاليت هاي علمي ايشان باعث غناي هر چه بيشتر گنجينه حكمت ، فلسفه و ادب ايران شده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اشراق و عرفان

ويژگي اثر : 1380

2 بسحاق اطعمه را بهتر بشناسيم

ويژگي اثر : 1354

3 بوي جان و شكوه ايران

ويژگي اثر : 1372

4 حُسن و عشق در ادبيات عرفاني

ويژگي اثر : 1359

5 داستان مرغان، رسالةالطّير احمد غزالي

ويژگي اثر : 1355

6 درآمدي به فلسفه افلوطين

ويژگي اثر : 1358

7 دو مجدّد (پژوهش هايي دربارة محمّد غزّالي و فخررازي)

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب :«دو مجدّد (پژوهش هايي دربارة محمّد غزّالي و فخررازي)» نصرالله پورجوادي._ تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1381. اين كتاب حاصل پژوهش هايي است كه نگارنده در طي حدود شانزده سال، به مرور و به مناسبت هاي گوناگون، دربارة پاره اي از آثار و آراء و افكار دو تن از شخصيت هاي بزرگ عالم اسلام، يكي ابوحامد محمّدغزّالي و ديگر فخرالدّين رازي، انجام داده است. بيشتر مطالب به نحوي با تصوّف ارتباط دارد. ميان ابوحامد و امام فخر، كه يكي مجدّد رأس قرن ششم به شمار آمده است و ديگري مجدّد رأس قرن هفتم، مشابهت هايي وجود داشته و اگرچه حدود يك قرن فاصله در ميان ايشان بوده، ولي امام فخر به آثار غزّالي توجه داشته و همواره در آثار خود با ديدة احترام به وي مي نگريسته است. توجه امام فخر به آثار غزّالي را در يكي از رساله هاي كوتاه او كه دربارة مشكلاتي است كه در احاديث كتاب مشكوة الانوار غزّالي بوده است مي توان ملاحظه كرد. كتاب در هفت بخش تنظيم شده است. پنج بخش نخست دربارة ابوحامد غزّالي است و بخش ششم و هفتم دربارة فخر رازي.

8 سلطان طريقت، سوانح زندگي و شرح آثار احمد غزالي

ويژگي اثر : 1358

9 شعر و شرع (بحثي درباره فلسفه شعر از نظر عطّار)

ويژگي اثر : 1374

پورمحمد، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن پور محمد

محل تولد : --

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بنده از يك خانواده متوسط روستايي هستم. پدرم كشاورز و مادرم خانه دار است. سه فرزند دارم به ترتيب فاطمه متولد

1368 ، حسين متولد 1373 ، محمّد مهدي متولد1381 و همسرم نيز معلّم هستند. در رشته خدمات بازرگاني در سال تحصيلي 62 _ 63 ديپلم گرفتم. بلافاصله به حوزه علميّه قم رفتم و در مدرسه علميّه رسول اكرم (ص) به تحصيل علوم حوزوي پرداختم. تحصيلات حوزوي را در مدرسه امام باقر عليه السلام ادامه داده ، سطح را تمام كردم و در دروس خارج آيات عظام: فاضل لنكراني (حج) جوادي آملي (صوم و خمس) و مكارم شيرازي (حدود و ارتداد) سبحاني (نماز و طهارت) واز درس خارج اصول اساتيد معظم سبحاني و لاريجاني بهره بردم. البته از درس هاي آيت الله محفوظي و مرحوم آيت الله خاتم يزدي(ره) نيز استفاده كرده ام. و اسفار را در محضر استاد مصباح يزدي و استاد فياضي آموختم. در كنار تحصيل در حوزه در اين دوره به مدت يك سال در جبهه هاي نور عليه ظلمت داوطلبانه حضور داشته ام. بعد از جنگ در سال 1368 با شركت در كنكور سراسري در رشته فلسفه دانشگاه تهران پذيرفته شدم و در سال 1373 از دانشگاه تهران كارشناسي فلسفه غرب را دريافت نمودم. در سال 1373 در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در رشته دين شناسي در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در اين دوره به عنوان دانش پژوه ممتاز شناخته شده و پايان نامه خود را نيز در سال 1376 در موضوع«روح القدس در كتاب مقدس اديان ابراهيمي» با درجه ممتاز دفاع كردم. همزمان در گروه تحقيقات اديان به مدّت 5 سال در محضر استاد حسين توفيقي و دكتر لگنهاوزن فعّاليّت داشتم.

با توجه به اينكه از دروس اسفار

آيت الله مصباح يزدي بهره مند مي شدم از طرف ايشان در سال 1373 ماموريت يافتم تا گزارش جامعي در خصوص فعّاليّت هاي علمي در عرصه هاي علوم عقلي در سطح كشور تهيه نمايم. در نهايت با جمعي از شاگردان ايشان طرح دايرة المعارف علوم عقلي اسلامي تهيه گرديد و بنده به عنوان مسئول گروه هاي علمي در آن فعّاليّت داشتم. اين كار زير نظر آيت الله مصباح به مديريت حجّت الاسلام و المسلمين محسن قمي آغاز شد. با توجه به مأموريت حاج آقاي قمي به عنوان رياست نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، بنده نيز به حسب وظيفه در آن شرايط حساس، مسئوليت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي گيلان را بر عهده گرفتم و با توجه به موفّقيّت هايي در كار، از سال 1382 باحفظ سمت به عنوان دبير منطقه 2 كشوري انجام وظيفه مي نمايم و نيز از سال 1381 به عنوان امام جمعه موقت شهرستان ما سال توفيق خدمت دارم.

پهلوانيان، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد پهلوانيان

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد پهلوانيان در سال 1372 بعد از اخذ ديپلم در رشته رياضي به حوزه علميه قم مشرف و مشغول به تحصيل شدم ، در مدت 5 سال سطح مقدماتي و عالي را پشت سر گذاشته و بعد از آن به درس خارج اشتغال پيدا كرده و در كنار آن در رشته هاي ارتباطات و پس از آن فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه هاي صداو سيما و باقر العلوم در مقطع كارشناسي ارشد تحصيل كردم .

از جمله

دوره هاي آموزشي غير رسمي كه گذراندم مي توان به دوره تربيت مربي كودك و نوجوان ، فيلم نامه نويسي ، نقد فيلم ... اشاره كرد . تاكنون كتب و مقالات متعددي در زمينه ها ي ادبيات ، داستان ، روانشناسي و ارتباطات و فلسفه ، نگارش در آورده ام و در رشته هاي ادبيات عرب ( حوزه ) ارتباطات ( مباني جامه شناسي ) و فيلم نامه نويسي در دوره هاي متعددي تدريس كرده ام .

پيروزمند، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد پيروزمند

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

ما تقريبا سال 1360 بود كه وارد حوزه مباركه قم شديم هرچند كه از قبل با ادبيات عرب آشنايي داشتم و كتابهاي مختلفي را خوانده بودم ولي برنامه حوزه مقتضي دوباره خواني بود مقدمات از صرف ساده و جامع المقدمات سپس سيوطي و مغني و معالم و حاشيه ملا عبدالله كه همراه با آن منطق صوري دكتر محمد خوانساري را نيز مي خوانديم روزهاي خوش علمي آن روزگار بود بعد هم كه از مدرسه كرمانيها بيرون آمديم و بصورت آزاد شرح لمعه را شروع كرديم بعد از آن رسائل بود در كنار رسائل به درس اسفار جناب علامه حسن زاده آملي مدظله العالي حاضر مي شديم از قبل بدايه را اجمالا و منطق منظومه و حكمت آن را تا اندازه زيادي كار كرده بودم. درس اسفار اگر چه سنگين بود ولي الهيات مداري آن جاذبه اي شيرين بود تمامي جلد اول اسفار و قسمتي از جلد دوم آن را در محضر مبارك آن بزرگوار خوانديم. رسائل و مكاسب و كفايتين

را مي خوانديم همزمان با خواندن كفايه بر خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام وحيد خراساني ، ميرزا جواد آقا تبريزي قدس سره الشريف و سيد احمد مددي شركت مي جستيم كه تا اين زمان 14 سال خارج اصول و 14 سال خارج فقه.بعد از مدتي قسمت قابل توجهي از جلد ششم اسفار لغي الهيات به معني افصار را با يكي از دوستان مباحثه كرديم – زماني جناب حسن زاده آملي مصباح الانس را آغاز فرمود با كسب اجازه از محضر مباركش به خدمتش شتافتم و تا وقتي آن درس برقرار بود رفتن ما نيز برقرار بود تا اينكه ايشان از تدريس عمومي امتناع ورزيد ما به درس پنج شنبه و جمعه آقاي شيخ محمدرضا نكونام مدظله العالي حاضر شديم و مصباح الانس را ادامه داديم . بعد از مدتي ايشان جلد 9 اسفار در معاد قرآني را آغاز كردند.هرچند كه ايشان معاد صدرايي را بسيار نقد مي فرمود اما ما تا آخر جلد كتاب را در درس ايشان حاضر بوديم بعد تمهيد القواعد را به تماما نزد ايشان خوانديم هم زمان جلد دوم اشارات و قسمتي از جلد سوم آن را با دوستان به بحث و بررسي گذاشتيم و در درس حركت و زمان جلد سوم اسفار جناب ممدوحي حاضر گشتيم و بر مسائل آن بحث بسيار گذاشتيم. زمان گذشت تا تمامي بدايه ، نيم از نهاية الحكمة را براي عده اي از عزيزان حوزوي گفتيم و به خاطر تقارن ساعت تدريس فقه در مدرسه معصوميه با ساعت نهايه مجبور به تعطيل نمودن آن شديم، از كتاب رسائل كتاب قطع و ظن را

دو مرتبه و قسمتي از اصالة البرائة و همچنين خيارات، مكاسب و قسمتي از كتاب بيع آن را تدريس كرديم اكنون هم به تدريس مكاسب محرمه و شرح لمعه مشغول هستيم. ساليان متمادي شرح لمعه و اصول فقه را تدريس داشته ايم همچنين حدود چهار ، پنج سال درس شرح فصوص استاد محمدرضا نكونام را نيز درك كرديم. اكنون از خداوند متعال با اين بضاعت مزجات خويش مسئلت خدمتي اگر چه بسيار ناچيز به مذهب حقه و اسلام عزيز و بندگان مخلص خداوند را داريم، در اين زمان پنج شنبه و جمعه در حرم مطهر منطق منظومه را نيز تدريس داريم بحوله تعالي والحمد الله رب العالمين.

تبريزي، اسماعيل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، حكيم، عالم. از علماى بزرگ آن دوره كه در خدمت اتابك يوسف شاه بن الب ارغو، از اتابكان بزرگ به سر مى برده و چند كتاب در حكمت به زبان فارسى نوشته است. از آن جمله: «رساله ى حيوه النفس»؛ «رساله ى نصيريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1317/3).

ترخان، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم ترخان

محل تولد : بن جي كول ، نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

ايشان در سال 1346 ش در روستايي از توابع نوشهر استان مازندران به نام بن جي كول ، ديده به جهان گشود و بعد از طي دوره راهنمايي در سال 1360 وارد حوزه علميّه شهرستان نور گرديد و همزمان به دروس دبيرستان هم پرداخت و تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته الهيات با گرايش فلسفه و كلام ادامه تحصيل داد و با درجه عالي از دانشگاه قم فارغ التحصيل گرديد . ورود به حوزه و اشتغال به كار علمي مانع از فعّاليّت هاي وي در عرصه انقلاب اسلامي و جنگ نگرديد. طولي نكشيد كه به حوزه علميّه قم وارد شد و از آن زمان تاكنون كه 23 سال به طول انجاميد ، خوشه چين خرمن بزرگان بوده است و از اساتيد و آيات عظام همچون : وجداني فخر ، پاياني ، استادي ، طاهري خرم آبادي ، وحيد خراساني ، فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي ، گرامي ، جوادي آملي ، حسن زاده آملي ، صالحي مازندراني ، مصباح يزدي ، فياضي و ... بهره هاي فراواني برد . فقه ، اصول ، تفسير ، كلام ، فلسفه ، عرفان و

زبان انگليسي از جمله موضوعات و گرايشاتي بود كه به صورت تخصصي در حوزه علميّه قم به آن پرداخته شد و محصول اين تلاش 25 ساله در حوزه و دانشگاه ، ارائه مقالات متعددي است كه در مجلات ، كنگره ها و سايتهاي اينترنتي ارائه شده است و تعداد زيادي هم از آنان در آينده عرضه خواهد شد .

تركماني اصفهاني، مهدي قلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1123 ق)، عالم و حكيم امامى. وى مقدمات علوم را نزد علماى زادگاه خود در اصفهان آموخت و علوم عقلى را از محضر پدرش و فقه و حديث را از حوزه ى مجلسى دوم فراگرفت. سپس قم را مسكن دايمى خويش قرار داد و به فتوى اشتغال يافت. او نيز مانند پدرش توليت استانه حضرت معصومه (ع) را داشت. از آثار فرهنگى وى: تاسيس مدرسه ى مهدى قلى خان در سال 1123 ق و تاسيس كتابخانه در مدرسه ى مذكور است. از آثار علمى وى: حاشيه بر كتاب «احياء الحكمه»؛ حاشيه بر كتاب «فرقان الرايين و بنيان الحكمتين» پدرش، ملا عليقلى خان بن قراچغاى خان؛ «سماء الاسماء»، در لغت، به فارسى؛ تعدادى رسائل فلسفى كوچك.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (174/16 ،228/12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 763/12)، گنجينه ى دانشمندان (44/1).

توحيدي، ابوحيان علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 414/400 -310 ق)، اديب، فيلسوف معتزلى، صوفى و شاعر. معروف به فيلسوف الادباء و اديب الفلاسفه و جاحظ ثانى. اگر چه محل تولد او را به اختلاف شيراز، نيشابور، بغداد، واسط دانسته اند، اما احتمال اين كه در شيراز متولد شده باشد بيشتر است. ابوحيان علوم ادبى را در خدمت ابوسعيد سيرافى آموخت و چندى هم در محضر ابوسليمان منطقى سجستانى بود، در آنجا با گروهى از دانشمندان طراز اول مانند ابوالحسن عامرى و ابن مسكويه معاشرت داشت. وى فقه شافعى را از ابوحامد مرورودى و ابوبكر شاشى آموخت و نزد استادان صوفى آمد و شد داشت و از راه كتابت زندگانى مى كرد. ابوحيان مدتى در بغداد اقامت داشت و پس از آن به رى رفت و در آنجا در خدمت ابوالفضل عميد و صاحب بن عباد بود ولى

با آنها ميانه خوبى نداشت و حتى كتابى در ذم آنها به نام «اخلاق الوزيرين» نوشت ولى با وزراء صمصام الدوله يعنى عبداللَّه بن عريض شيرازى و ابن سعدان ميانه خوبى داشت. از جمله اساتيد ديگر وى على بن عيسى رمّانى در تصوف و يحيى بن عدى در فلسفه و منطق و جعفر خلدى و ابن سمعون در حديث و ساير معارف اسلامى. ابوحيان در نگارش عربى استاد بود و جاحظ را بسيار مى ستود و كتابى در مناقب و شناخت او نيز تأليف كرد. وى در ادبيات عرب به مقامى رسيد كه وى را با جاحظ برابر يا برتر مى شمارند. بعضى او را از زنادقه مى دانند. او علاوه بر نگارش نثر كه در حد اعلاى سلاست و استوارى بود شعر نيز مى گفت. وى در اواخر عمر كتابخانه عمومى خود را آتش زد و علت آن چنانكه خود گفت عدم توجه مردم بغداد در مدت بيست سال اقامت او در آنجا به وى بود چون نمى خواست كسانى كه قدر او ندانستند پس از مرگ او از آنها بهره مند شوند. ابوحيان احتمالاً در خانقاه ابن خفيف در شيراز درگذشت و در كنار مزار شيخ كبير به خاك سپرده شد. از جمله تأليفات وى: «المقابسات»؛ «الصداقة والصديق»؛ «الامتاع والموانسة»، در سه جزء، «اشارات الالهيه»؛ «البصائر والذخائر» يا «بصائر القدما و بشائر الحكما»، در پنج جزء؛ «تقريظ الجاحظ»؛ «المحاضرات والمناظرات».[1]

توحيدى، على بن محمد بن عباس، اديب و فيلسوف معتزلى قرن چهارم (ف. 400 ه.ق.) وى در حسن تنظيم مطالب و سهولت انشاى عربى چندان مهارت داشته كه او را «جاحظ ثانى» لقب داده اند. ابوحيان علوم ادبى را در خدمت ابوسعيد

سيرافى آموخت و چندى هم در محضر ابوسليمان منطقى با گروهى از دانشمندان و حكماى عهد معاشرت داشته و مدتى نيز درك خدمت ابن العميد و صاحب بن عباد و ابن سعدان را كرده و با ابوعلى مسكويه نيز رابطه داشته است. از آثار مهم او كتاب الامتاع و المؤانسة، كتاب الهوامل و الشوامل، كتاب المقابسات، كتاب البصائر، رسالة فى الصداقة است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (145 -144 /5)، ايضاح المكنون (440 ،65 /2 ،602/1)، تاريخ ادبيات در ايران (642 ،353 ،300 ،286 ،260/1)، تاريخ اسلام (حوادث 402 -400/400 -381)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (172 -157)، تاريخ نجوم اسلامى (99 -98 ،70)، تذكره ى هزار مزار (97 -96)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (126 -124 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1029/8)، دايرةالمعارف فارسى (29/1)، روضات الجنات (85 -56 /8)، ريحانه (84/7)، سخن و سخنوران (20)، شيرازنامه (150 -149)، كشف الظنون (1778 ،522 ،246 ،167 ،140)، الكنى والالقاب (61/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن چهارم/ 12)، لسان الميزان (637 -633 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوحيان)، معجم الادباء (52 -5 /15)، معجم المؤلفين (205/7)، الوافى بالوفيات (41 -39 /22)، وفيات الاعيان (113 -108 /5)، هدية الاحباب (14)، هدية العارفين (685 -648 /1)، يادداشتهاى قزوين (180 -174 /4).

توني، موسي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1098 ق)، متكلم، عالم و حكيم امامى. وى از فحول متكلمان و اكابر علما و حكماى اماميه بود. پس از اخذ مقدمات متداوله و علوم اسلامى فقه و حديث را از مولى محمد مومن كه از شاگردان شيخ بهايى بود فراگرفت و از ائمه فتوى و تقليد در مشهد شد. سپس به تدريس پرداخت و عالمان بسيار از محضر وى

بهره مى بردند. مولا محمد صادق نيشابورى از شاگردان وى بود كه از وى اجازه داشت. از آثار وى: رساله اى در «زكاه»، به فارسى؛ تعليقات بر كتاب «الاحتجاج» طبرسى؛ حواشى بر «تفسير صافى» ملامحسن فيض كاشانى؛ شرح مجلس ابن بابويه با ركن الدوله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياض العلماء (220/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 605 -604 /11).

جان محمدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جان محمدي

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/12/7

زندگينامه علمي

سال 1358 در يكي از روستاهاي شهرستان بيجار متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در روستا گذراندم و سپس براي تحصيلات دوره راهنمايي به مدرسه تيزهوشان شهرستان قروه رفتم. بعد از اتمام دوره راهنمايي و قبولي در آزمون دبيرستان تيزهوشان و دبيرستان سپاه سنندج، اين دومي را انتخاب كردم و در رشته علوم تجربي ادامه تحصيل دادم. پس از آن با اتمام دوره پيش دانشگاهي در رشته علوم انساني وارد حوزه علميه شدم. طلبه سطح دو حوزه بوده و هم زمان در گرايش "فلسفه روش" ادامه تحصيل مي دهم و به كار تحقيق و نويسندگي نيز اشتغال دارم. در ضمن از زندگي جديد شهري هم تقريبا بيزارم و عاشق تجربيات باطني هستم . تا خدا چه خواهد و چه تدبير كند.

جاودان، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جاودان

محل تولد : ميناب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد جاودان، صرفاً به دليل تقاضاي مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي اين زندگينامه را تحرير مي نمايم و خود را در موقعيت تحرير «زندگينامه علمي» نمي دانم.در سال 1348هجري شمسي در خانواده اي روحاني و تازه از نجف بازگشته، در حوالي رودان، از شهرهاي كوچك و شرقي استان هرمزگان به دنيا آمدم.پدرم حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاي شيخ عبدالله جاودان، نخستين معلم و استاد علمي و اخلاقي من، به گفته خود، از حدود چهار سالگي به علم من مبادرت نمودند. تا حدود هفت سالگي خواندن، نوشتن، قرائت قرآن، اشعاري از سعدي و حافظ، كتب مقدماتي «جامع المقدمات» يعنى، امثله و شرح آن، صرف

مير و التصريف را نزد ايشان فراگرفتم.از هفت سالگي وارد دبستان شده و معلم مدرسه مرا به عنوان دانش آموز كلاسم دوم ابتدايي ثبت نام كردند، هر چند نظر او كلاس پنجم بود و گويا مدير مدرسه موافق نبود. از كلاس چهارم تا سوم راهنمايي را در مدارس قم و پس از آن مجدداً به رودان بازگشته و از مدرسه شهيد بهشتي رودان در سال 1367 ديپلم علوم تجربي را اخذ نمودم.

بحمدالله در تمام مدت تحصيل دانش آموز موفقي بودم. در تمام اين دوران دو گونه فعاليت داشتم: 1. فعاليت هاي قراني و شركت در مسابقات قرآن، كه در قم مقام اول كسب نمودم و نيز در استان مركزي دوم شدم. در استان هرمزگان نيز چندين بار به مقام اول رسيدم و در مسابقات كشوري نيز در دوره دبيرستان به مقام ممتاز دست يافتم.2. ادامه تحصيلات حوزوي در ايام فراغت و در نتيجه تا اخذ ديپلم كتب حوزوي مثل جامع المقدمات (تماماً)، سيوطى، مختصر المعانى، حاشيه ملاعبدالله (در منطق)، معالم الاصول، بخشهايي از لمعتين. در همين مدت البته كتب مختلف جامع المقدمات و بخش هايي از سيوطى و گاهي كتبي در منطق را نيز تدريس مي نمودم. بيشتر كتب مذكور را نزد ابوي معظم و بخش هايي از كتاب حاشيه ملا عبدالله و نيز كتاب الارث شرح لمعه را نزد استاد فاضل و متقي حضرت حجت الاسلام عبدالعلي جاويدان، كه در آن ايام امام جمعه شهر رودان و نماينده مردم حضرت امام خميني(ره) بودند فراگرفتم. خداوند خير دنيا و عقبا را نصيبشان گرداند. انشاء الله.قصدم آن بودم كه با اخذ ديپلم و ورود به دانشگاه، همزمان علوم حوزوي را نيز ادامه

دهم. همان سال اخذ ديپلم (67) در كنكور شركت نموده و براي تحصيل در تهران قبول شدم.

اما به دليل حضور در جبهه هاي جنگ امكان ورود به دانشگاه سلب شد و در همان سال وارد حوزه علميه بندرعباس گرديدم و همزمان به تحصيل و تدريس مشغول گرديدم. البته در سطح شهر بندرعباس نيز با قرائت قرآن در مجالس عمومي و نيز داير كردن جلسه تعليم فنون تجويد و قرائت قرآن به ترويج قرآن در جامعه پرداخته و بحمدالله بركات معنوي قابل توجهي داشت و برخي از شاگردان آن جلسات اكنون به عنوان استاد مشغول ترويج قرآن هستند.سال 1372 وارد حوزه علميه قم و نيز دانشگاه مفيد قم (در رشته فلسفه غرب) شده دروس حوزوي را تا مقطع خارج فقه و اصول ادامه دادم و در تمام امتحانات كتبي و شفاهي ظرف 3 الي 4 سال شركت نموده و با موفقيت پيش رفته.در سال 1376 به اخذ ليسانس فلسفه غرب و در 1379 به اخذ فوق ليسانس در همان رشته از دانشگاه مفيد موفق شده و در همان سال در رشته كلام (گرايش فلسفه دين و كلام جديد) در مقطع دكتراي تربيت مدرس قم، دانشگاه قم، قبول شده و اكنون در آستانه دفاع هستم.

از سال 1376 وارد مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب گرديده و در گروه مذاهب اسلامي (بيشتر با گرايش تشيع اسلامي) به تحصيل و تحقيق پرداختم. و به عضويت هيئت علمي آن مركز پذيرفته شده و مقالات متعددي را در آن مركز تحرير يا ترجمه نمودم.در سال 1384 به عنوان فلوشيپ (Felowship) دانشگاه هارودارد در آمريكا پذيرفته شده و به مدت يك سال

در آن دانشگاه، به عنوان عضو هيئت علمي آن دانشگاه، به همراه خانواده حضور يافتم. در آنجا به تحقيق، تدريس براي برخي از دانشجويان ايران (به عنوان سخنراني نه تدريس) مشغول بودم. همچنين به مدت يك سال در مركز اسلامي شهر Boston (مركز ايالت ماساچوست) به سخنراني ديني _ علمي (تفسير سوره حشر) و نيز آموزش قرآن و تدريس يك دوره كامل تجويد پرداخته.

سخنراني ها و برنامه قرآن با استقبال فراوان مواجه گرديد.اعتبار علمي فلوشيپ ياد شده، فوق دكتر است. آنچه عامل اصلي اين توفيق بود، پس از لطف خداوند مساعي استاد مكرم جناب استاد آيت الله دكتر مدرسي طباطبايى، استاد تمام دانشگاه پرينستون در نيوجرسي آمريكا بود كه با معرفي اينجانب به آن دانشگاه زمينه پذيرش مرا در آن دانشگاه فراهم نمود. حضور من در آمريكا تجارب علمى، معنوي و آفاقي و اجتماعي ارزشمندي برايم به همراهداشت. به ويژه حضورم در مركز اسلامي در جمع شيعيان ايراني و پاكستانى. استقبال آنان از برنامه هاي اين جانب فوق العاده بود و اصرار زيادي بر ماندن من حداقل براي يك سال ديگر را داشتند. هنوز نيز با آنان در ارتباط هستم. انسان هاي پاك، مومن، خداخواه و ايران دوست. خدايشان خير دهد.در اين سال ها علاوه بر تدريس در موضوعاتي چون كلام اسلامى، كلام جديد و فلسفه دين، فرق اسلامى، تشيع امامي و فرق تشيع و مذاهب اسلامى، فلسفه اسلامي و... پروژه هاي تحقيقي متعددي اعم از مقاله و كتاب را به انجام رسانده ام كه بسياري از آنها منتشر شده اند. چندين پايان نامه را نيز مشاوره يا داوري نموده ام.هم اكنون عضو هيئت علمي گروه فلسفه دانشگاه مفيد هستم. همچنين به صورت نيمه

وقت با مركز اديان همكاري دارم كه زعم از تدريس و پژوهش است (عضو هيئت علمي نيمه وقت مركز هستم).متأسفانه بيش از دو سال است به علت مشغله علمي دانشگاهي و سفر خارج از كشور وقفه اي در تحصيلات حوزوي ام پيش آمده است كه اميدوارم در سال آينده مجدداً آن دروس را از سر گيرم و البته بيشتر قصد تدريس دارم. اميدوارم خداوند توفيق دهد.از خداوند منان كه همواره مددكارم بوده است مي خواهم توفيق بيشتري را در جهت اهداف انساني _ الاخص به حقير عنايت فرمايد.

جرجاني، شريف الدين، علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(816 -740 ق)، شاعر، متكلم، حكيم و محدث حنفى. در قريه ى طاعون استرآباد تولد يافت. در همان جا به كسب علوم پرداخت و براى تكميل تحصيلات به شيراز رفت و در آنجا نزد قطب الدين رازى و محقق دوانى بود و از استادش قطب الدين روايت كرد. پسرش و جلال الدين محمد بن عبدالعزيز الشافعى و شيخ منصور بن حسن كازرونى نيز از او روايت كرده اند. قاضى نورالله به گواهى شاگردان جرجانى، سيد محمد نوربخش و شيخ محمد بن ابى جمهور احسايى، او را شيعه مى داند. شاه شجاع در سال 779 ق او را به شيراز برد و در مدرسه ى دارالشفاء به تدريس گماشت. جرجانى بعد از فتح شيراز به دست تيمور گوركانى به سمرقند فرستاده شد و در اين شهر با سعدالدين تفتازانى محاورات و مباحثاتى داشت. بعد از مرگ تيمور به شيراز آمد و در همان جا درگذشت. از جمله آثار وى: «الاصول المنطقيه»؛ «المترجمان فى لغات القرآن»؛ «حاشيه بر شرح مطالع»؛ «حاشيه ى شرح حكمه العين»؛ «حاشيه آداب البحث»؛ «رساله ى القدر»؛ «حاشيه شرح شمسيه»؛ «حاشيه مشكاه المصابيح»؛ «رساله در تقسيم علوم»؛

«رساله در وجود»؛ «شرح التذكره النسيريه»؛ «تعريفات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (160 -159 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (92 ،91 ،88 /4 ،292 -291 /3)، تاريخ نظم و نثر (191 -190)، حبيب السير (547 -546 /2)، رشحات عين الحيات (190 -186 /1)، روضات الجنات (294 -287 /5)، دايره المعارف فارسى (734/1)، الذريعه (185 ،137 ،136 ،133 ،128 ،125 ،76 ،75 ،73 ،72 ،70 /6 ،42/15 ،73/23 ،222/24 ،324 ،308 /19 ،205/5 ،384/22 ،56/25 ،49/17)، ريحانه (217 -213 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 90/9)، فرهنگ ادبيات فارسى (162 -161)، كشف الظنون (229)، الكنى والالقاب (360 -358 /2)، لغت نامه (ذيل/ جرجانى)، مجالس المومنين (220 -217 /2)، معجم المولفين (216/7)، هديه الاحباب (161)، هديه العارفين (729 -728 /1).

جعفري تبريزي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى جعفرى تبريزى يكى از چهره هاى درخشان علم و فضيلت و اساتيد فلسفه و حكمت معاصر طهرانست. وى در حدود شصت و شش سال قبل يعنى در سال 1365 قمرى برابر هزار و سيصد و چهار شمسى در تبريز به دنيا آمده و در دامن پدر و مادر متدين و با صداقت پرورش يافته، و با آنكه آنها اهل سواد نبودند ولى داراى صفاى قلب و پاكى طينت بودند و توان و بنيه مالى نداشتند كه وسائل تحصيل ايشان را فراهم كنند زيرا به شغل نانوائى اشتغال و با عفت اداره عائله خويش را مى نمودند.

ايشان پس از خواندن دوره ابتدائى وارد مدرسه طالبيه تبريز شده و به خواندن ادبيات مشغول و چون بنيه مالى پدرش ضعيف بود با برادر بزرگترش ميرزا محمد جعفر نصف روز را كار و نصف ديگر در مدرسه طالبيه درس خوانده و ادبيات

را از مرحوم آقاى اهرى آموخته. سپس به طهران عزيمت نموده و از درس و بحث مرحوم آقا ميرزا مهدى آشتيانى و حاج شيخ محمدرضا تنكابنى سطوح عالى را به پايان رسانيده و پس از آن به قم آمده و در مدرسه دارالشفا اقامت و از محضر آيات آن زمان چون آيت اللَّه حجت و حاج سيد محمدتقى خونسارى و ديگران استفاده كرده و پس از يكسال چون پدرش وفات كرده بود به تبريز آمده و پس از چند ماه به امر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فتاح شهيدى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و دراسات مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و غير آنها استفاده نموده و حدود يكسال و نيم از محضر عالم ربانى و حكيم متاله حاج شيخ مرتضى طالقانى بهره مند شده است.

خاطره عجيب آقاى جعفرى از استادش شيخ مرتضى طالقانى

استاد جعفرى در مجله 7 كيهان فرهنگى به خبرنگار مجله چنين گويد: من روزى كه آخرين روزهاى ذيحجه بود براى درس به خدمتشان رسيدم همينكه وارد شدم و روبروى معظم له نشستم فرمودند براى چه آمدى آقا؟

عرض كردم آمدم كه درس را ادامه دهيد فرمود برو آقا درس تمام شد. چون ماه محرم رسيده بود من خيال كردم ايشان مى فرمايند كه تعطيلات (14 روزه محرم) رسيده است لذا درس را تعطيل كرده اند و به ذهنم نمى آيد كه ايشان خبر از مرگ خود مى دهد و همه آقايان كه در نجف بودند مى دانستند ايشان كسالتى ندارند. پس عرض كردم دو روز به محرم مانده است و هنوز درسها تعطيل نشده است. فرمودند اللَّه اكبر مى دانم آقا مى دانم به شما مى گويم

درس تمام شد (خر طالقان رفته پالانش مانده) روح رفته جسدش مانده.

پس متوجه شدم كه ايشان خبر از مرگ خود مى دهد سخت منقلب شدم و عرض كردم چيزى بفرمائيد براى يادگار اول كلمه لا اله الا اللَّه را با يك قيافه روحانى و رويه ابديت گفت و اشك از ديدگان مباركش به محاسن شريفش جارى شد و اين بيت را سرود.

تا رسد دستت به خود شو كارگر

چون فتد از كار خواهى زد به سر

بار ديگر كلمه لا اله الا اللَّه را با حالتى عالى تر گفت من برخاستم و هرچه كردم دستش را كشيد پس خم شد پيشانى و محاسن مباركش را بوسيدم چند بار واثر قطرات اشك مقدس آن مسافر ابديت را در صورتم احساس كردم و رفتم و روز بعد در مدرسه صدر كه من در آنجا درس مى خواندم و محرم 1364 وارد شده بود به ياد سالار شهيدان امام حسين عليه السلام نشسته بودم كه مرحوم (حجةالاسلام) حاج شيخ محمدعلى واعظ خراسانى آمد و خبر محنت اثر فقدان و رحلت آن عالم بزرگ ربانى را داد پس همگى به مدرسه سيد شتافتيم و ديديم تمام مراجع بزرگ و مدرسين و فضلاء حاضر و آن مرحوم را از آنجا تشييع كرديم.

نگارنده گويد: صريح تر از ايشان در اخبار از مرگش مرحوم آيت اللَّه استاد المتاخرين حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى معروف به كمپانى بودند كه در كتاب خاطرات شريف خود نقل نموده و اينجا هم مناسب ديدم بازگو كنم.

براى نگارنده حكايت كرد آقا حاج سيد محمدرضا ميبدى يزدى مقيم گرگان كه از علماء بنام معاصر آن سامانست كه استاد ما مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسه يزدى

فرمودند كه چون استاد ما مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى درگذشت و سه روز برايش درسها تعطيل شد روز چهارم به منزل مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى (كمپانى) رفته و عرض كردم آقا سه روز است درسها تعطيل شده خواهش داريم كه فردا درس را شروع نمائيد كه بيكار نباشيد.

فرمودند: آسيد يحيى خودم هم تصميم داشتم فردا شروع كنم ولى امروز صبح داشتم تعقيب نماز صبح مى خواندم و بيدار بودم ناگاه ديدم آقا ضياء آمد درب اطاق و فرمودند شيخ محمدحسين آماده باش آخر اين هفته نزد ما خواهى آمد و من تا آخر هفته بيشتر زنده نيستم و چنين شد و با آنكه سالم بود آخر هفته شب جمعه درگذشت و از دنيا رفت. و نيز استاد ما مرحوم آيت اللَّه حجت كه در آثارالحجه مفصلا نقل كردم از مرگ خود خبر داد.

خلاصه استاد جعفرى حدود ده سال در نجف اقامت نموده و از محضر و ابحاث آيات عظام و مدرسين بزرگ چون حاج شيخ كاظم شيرازى و حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و ديگران استفاده نموده و با مرحوم شهيد آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر صدر روابط نزديك و دوستانه و اشتراك درسى و عقيدتى داشته و در ضمن تحصيلات فقهى و اصولى و فلسفى با فرهنگ غرب هم آشنا شده و كتب آنان را مطالعه و بررسى نموده و در آنجا تقريرات درس استادش آقاى خوئى را در طلب و اراده و جبر و اختيار والامر بين الامرين را عربى به رشته تحرير آورده و به چاپ رسانيده سپس در عصر آيت اللَّه العظمى بروجردى به ايران و قم آمده و پس از رسيدن

محضر آن مرحوم و اصرارشان در اقامت در حوزه و تدريس كردن براى عدم مساعدت آب و هواى قم با موافقت ايشان به مشهد عزيمت نموده و حدود يكسال در آنجا اقامت و به تدريس پرداخته و پس از آن به تهران مهاجرت و رحل اقامت افكنده و به تأليف و تدريس در دانشگاه و مدرسه مروى و غيره اشتغال و تا حال تحرير موفق به وظائف روحى و علمى خود مى باشند.

تأليفات استاد جعفرى

در عصر حاضر كمتر كسى به تأليفات و تصنيفات استاد جعفرى مى رسد و گذشته از تأليفاتى كه از ديد خوانندگان مى گذرد. مكاتبات و مراسلاتى با پروفسور راسل استاد و فيلسوف فرانسوى دارد و نيز مصاحبات با پرفسور يانگ امريكائى و ديگر علال فارسى مراكشى و دكتر حسووانى در مه ايتاليائى و دكتر كلاوز آلمانى و دكتر بيدفورد آلمانى و چارليز ادامز امريكائى و برخى ديگر داشته است.

اما تأليفات چاپ شده ايشان

1-الامر بين الامرين كه در نجف به طبع رسيده.

2- الرضاع.

3- تعاون الدين و العلم. چاپ تهران.

4- وجدان چاپ تهران

5- جبر و اختيار چاپ تهران

6- آفرينش انسان چاپ تهران

7- علم در خدمت انسان چاپ تهران

8- اخلاق و مذهب چاپ تهران

9- فيزيك و متافيزيك

10- رابطه علم و حقيقت چاپ تهران

11- توضيح و بررسى مصاحبه با فراند راسل- انتشارات تهران.

12- نقد و بررسى برگزيده افكار راسل، چاپ تهران.

13- بينش حضرت حسين عليه السلام- انتشارات تهران.

14- منابع فقه، مشتمل بر امارت اهل كتاب و مواد زكوه و غيره.

15- ارتباط انسان و جهان در سه جلد

16- انسان از ديدگاه قرآن چاپ اصفهان.

17- ايده آل زندگى و زندگانى ايده آل چاپ تحقيقات تهران.

18- نگاهى به امام على عليه السلام مشتمل بر مباحث

على (ع) و سياست على (ع) و... چاپ تهران.

19- تفسير نقد و تحليل مثنوى در 15 جلد چاپ حيدرى.

20- مجموعه مقالات به نام... انتشارات تهران.

21- مولوى و جهان بينى ها انتشارات تهران.

22- فلسفه و هدف زندگى انتشارات صدر تهران.

23- تفسير نهج البلاغه 14 جلد آن به طبع رسيده و بقيه در دست طبع است.

24- طرحهائى در انقلاب فرهنگى، انتشارات پيشوا تهران.

25- علم از ديدگاه اسلام، انتشار سازمان پژوهشهاى علمى و فلسفى.

26- حيات معقول.

27- زيبائى از نظر اسلام.

28- شرحى بر احتجاج حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام با عمران صابى در الهيات چاپ تهران.

29- حيات نقطه اسلامى فلسفه و علم و احساسات و مذهب، چاپ تهران.

30- عليت و اختيار از ديدگاه علامه طباطبائى.

و حدود بيست جلد تأليف مخطوط ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

(الهيكل قسط من الثمن بل تمام الثمن)

اين دانشمند فرزانه با اين همه آثار و فضائل بسيار ساده و بى آلايش و پيرايه است عمامه اى كوچك و جثه اى متوسط بلكه ضعيف و لباسى مقتصد دارد و اگر كسى قبلا او را نديده باشد و براى اولين بار ببيند براى او ارج و ارزشى تصور نمى كند چون نمى داند كه اين مرد با اين هيكل متوسط و قد كوتاه داراى اين همه آثار بزرگ است و چه افكار روشنى دارد چنانچه خود ايشان مسافرت خود را به سمنان بنا بر دعوت علامه حايرى سمنانى نقل و به اين موضوع اشاره نموده است.

در مصاحبه اى كه با كيهان فرهنگى با معظم له شده فرمودند روزى نامه اى به توسط يكى از دوستان از مرحوم علامه حايرى رسيد به دستم كه مرا دعوت به سمنان كرده بودند براى ديدار و ملاقات با ايشان.

پس

به اتفاق يكى از رفقا عازم سمنان شده با قطار به آنجا رفتم وقتى در ايستگاه سمنان پياده شدم جمعيت بسيارى را ديدم كه گويا به استقبال آمده اند و در همانحال كه پياده شديم آقاى روحانى ديگرى كه داراى هيكل بزرگ و لباس جالبى بود از واگن پياده مردم به سوى او هجوم آوردند و گفتند براى سلامتى علامه استاد جعفرى صلوات پس من به رفيقم گفتم خوب شد نزديك بود بلائى به سرم بريزد. پس آمدم در ميدان ايستگاه به هر درشكه و وسيله نقليه كه گفتم ما را ببر منزل علامه حايرى گفت نمى توانم چون ما بايد ميهمانهاى علامه حايرى را ببريم.

پس به يك درشكه كه كرايه اش يك تومان بود گفتم ده تومان مى دهيم ما را ببر به خانه علامه پس با چند نفر ديگر سوار كرد و چون قدرى راه رفتيم ديدم خود علامه حايرى عصازنان به طرف ايستگاه مى آيد پس به درشكه چى گفتم آقاى علامه ايشانست. گفت آرى، گفتم همين جا ما را پياده كن و خدمت ايشان رسيدم فرمودند مردم چه شدند گفتم چه مردمى فرمودند مردم را به استقبال شما فرستادم گفتم الان مى آيند خدمت شما. پس آن مرحوم با كياست و فراست دريافتند و فرمودند پس تقصير قيافه و هيكل و لباس شماست و حتما مردم عوضى گرفته اند اين چه قيافه ايست حتما به خودتان برسيد و يك مقدارى خودت و لباست را جمع و جور كن و مردمى كه به استقبال آمده بودند قيافه و لباس ما را ديده احساس كرده بودند كه حتما پيشواز آن آقاى خوش هيكل آمده اند.

پس به سوى او هجوم آوردند كه حضرت آقاى

جعفرى بفرمائيد منزل آقا علامه كه در انتظار شماست و آن آقا متحير مانده و گفتند جعفرى كيست و علامه كدام است؟

پس مردم متوجه شدند كه اشتباه كرده اند و عوضى گرفته اند. پس مانند لشكر شكست خورده پراكنده و به منزل علامه كه تهيه نهار ديده بودند آمدند و خلاصه چند روزى كه در خدمتشان بوديم بسيار لذت روحانى برديم و از ايام خوش زندگانى من بود.

پس از مسائلى كه با آن مرحوم مورد بحث قرار گرفت موضوع قصيده هبوطيه و عينيه ابن سينا كه بيت بيت و مطلعش اينست:

هبطت اليك من المكان الارفع

ورقاء ذات تعزز و تمنع

و من در استقبال آن ابيات گفتم به هشتاد و هفت بيت مى رسد و از نظر آن علامه نقاد و صراف ادبيات فارسى و عربى گذرانيده كه مورد تحسين و تصديق ايشان قرار گرفت كه از نظر عزيزان مى گذرانم.

طلعت اليك النفس احسن مطلع

مشعوفه و هو ذات تلوع

غابت و لم تعرى حصولا انما

عرفت حضوريا و لم تتبرقع

ان العويصه فى حديث النفس من

تعريفها بالاسطقس الارفع

و به تعالى النفس حتى جاوزت

عن كل قيد للكمال الابدع

بل ان قد تمنوا ان استعل كل ما

فى الكون غامض سره المتنوع

فتعود عالمه بكل خفيه

فى العالمين فخرقها لم يرقع

منحوا لها فوق الكمال فاصبحت

كالواجب الاعلى الغنى الامنع

فيقول ما معنى الحراك من الحمى

العالى الى قعر الحضيض الاوضع

قد انشا و اشعرا بلاجبر و لا

كره فحاروا فر الروى الامنع

واظن ان صعودها و هبوطها

لم يعرفا عند اللبيب الالمعى

واستهون الصلصال زعما انه

شبه المعالم و الطلول الخضع

فيخال ما وصلت اليه حضيضها

فيقول منكسرا بغير ترفع

هبطت اليك من المحل الارفع

ورقاء ذات نعزز و تمنع

لو حقق الشيخ ابن سينا حقه

و جرى بفكرته و عقل اروع

لراى التكامل فى صميم

تعلق

الفس البسيطه بالحسوم الخضع

تا آخر ابيات او كه براى اختصار از نقل تمام آن خوددارى كرديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جلوه، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1314 -1238 ق)، فيلسوف، حكيم مشائى و شاعر، متخلص به جلوه. معروف به ميرزاى جلوه. در احمدآباد گجرات متولد شد. در خاندان دوستدار علم و ادب پرورش يافت. پدرش از شعراى عهد فتحعلى شاه قاجار بود و مظهر تخلص مى كرد. اصل او از مردم نائين است. جد اعلاى وى سيد الحكما ميرزا رفيع الدين نايينى، استاد علامه مجلسى است. جلوه تحصيلات خود را در اصفهان گذراند و در مدرسه ى كاسه گران به تحصيل حكمت و فلسفه پرداخت. بعد از فراغت از مقدمات به تحصيل فنون علوم معقول از طبيعى و رياضى، خاصه الهى مشغول شد. پس به تهران آمد و در مدرسه ى دارالشفا سكنى گزيد و مدت چهل و يك سال در آنجا تدريس كرد. يكبار نيز با اميرنظام گروسى به تبريز رفت. وى سراسر عمر مجرد زيست. از آثار وى: «ديوان» اشعار؛ «رساله در تاريخ صوفيه»؛ «اثبات الحركة الجوهرية»؛ «حاشيه شرح ملخص چغمينى»؛ «حاشيه شرح هدايه اثيريه»؛ «حاشيه على المشاعر»؛ «الربط الحادث بالقديم» و «حاشيه فائده فى تحقيق حركة الجوهر».[1]

(بخش 1) (ميرزا) ابوالحسن بن سيد محمد طباطيائى از مردم نائين (و. احمدآباد گجرات (هند) 1238- ف. 1314 ه.ق.). وى به اتفاق خانوداه خود (كه ايرانى بود) به ايران آمد و پس از توقف در اصفهان و فراگرفتن حكمت اسلامى و فلسفه شرق به تهران شد و مقرب دربار ناصرالدين شاه قاجار گرديد. جلوه علاوه بر تبحر در حكت اسلامى طبع شعر نيز داشته و ديوان اشعار او چاپ شده. از آثار علمى او حواشى

بر كتاب اسفار تأليف صدرالدين شيرازى در حكمت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (40 -38)، الذريعه (134/11 ،202/9 ،138 ،126 /6 ،89/1)، ريحانه (420 -419 /1)، سخنوران نامى معاصر (997 -994 /2)، شرح حال رجال (41 -40 /1)، علماء معاصرين (379 -375)، الكنى والالقاب (49/1)، المآثر والآثار (161 -160)، مؤلفين كتب چاپى (149 -146 /1)، نامه ى دانشوارن (37 -31 /3)، يادگار (س 3، ش 3، ص 29 -28).

جمال پور، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1319.

درگذشت: 1367.

از وى كتابى در باب فلسفه و تاريخ تحت عنوان انسان و هستى (تهران، 1371) به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جمالي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي جمالي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/12/1

زندگينامه علمي

دوران دبستان و راهنمايي را به خوبي گذرانده و در دوران ابتدايي به جهت هوش و حافظه بالا دو سال ابتدايي را در يك سال گذرانده و همواره در مدرسه جزو شاگردان خوب بودم .كار علمي جدي بنده از هنرستان كارآموز واقع در منطقه نارمك تهران آغاز شد . در اينجا به جهت فضاي حاكم آنوقت كه فضاي جبهه و جنگ بود در كنار درسهاي هنرستان كه بنده در رشته برق مشغول به تدريس بودم ، به عضو انجمن اسلامي هنرستان در آمده و در سالهاي اوليه در كلاس درس اعتقادي و اخلاقي درون انجمن با اساتيد و واعظان شهر تهران شركت مي كردم .

در آن ايام در سال سوم و چهارم هنرستان نوعا با دوستان جلسات مباحثه و مطالعات آثار شهيد مطهري را داشتيم و از همان ايام به بيان بعضي از مباحث استاد شهيد در جلسات مي پرداختم .در همان ايام عازم به جبهه شده و در آنجا هم به مطالعات و مباحثات در جمع دوستان مشغول بودم . درسال پاياني هنرستان در كنكور دانشگاه شركت كرده و قبول شدم و در همان ايام به جهت علاقه به مباحث مذهبي و اعتقادي قصد آمدن به حوزه را هم داشتم . لذا در آن ايام بر اساس ضرورت عمل به وظيفه راه حوزه را انتخاب كرده و با عنايت امام زمان (عج)

به سربازي اين مكتب جهاد و مبارزه نايل شدم .

در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه رضويه مشغول به درس و بحث طلبگي شدم و با داشتن حجره در اتاق مدرسه بصورت ممحض دروس مقدمات را آغاز نموده و از اساتيد متعددي از جمله استاد عرفان ، استاد عليدوست ، استاد عالمي و ديگر اساتيد استفاده كرده ام . در كنار دروس متداول حوزوي به مطالعات بيروني هم مشغول بوده و در كلاس هاي جنبي و آزاد همچون كلاس هاي نهج البلاغه و تفسير و اخلاق شركت كرده و از اساتيدي همچون آيت الله مظاهري در اخلاق استفاده نموده و البته در كلاس هاي خصوصي اخلاق هم شركت مي كردم .

در اين ايام با مباحث حضرت استاد حاج آقاي صفاري آشنا شده و توفيق شركت در مجالس اين استاد گرانسنگ را پيدا كرده و استفاده هاي زيادي از مباحث و افكار اين استاد بردم .پس از گذراندن دوران مقدمات ، دوران سطح حوزه را از اساتيد حوزه به خوبي استفاده كرده و دروس لمعه و اصول مرحوم مظفر را پشت سر گذاشته و سپس دروس رسائل و مكاسب و سپس كفاية الاصول را پشت سر گذاشتم و با جديت در فرا گرفتن مباحث و مباحثه مستمر توانستم به خوبي تمامي دروس سطح را طي كنم .

پس از دروس سطح ، وارد درس خارج شده و حدود 7 سال دروس خارج فقه واصول را درمحضر بزرگاني همچون آيات و حجج اسلام آقايان : وحيد خراساني ، تبريزي ، جوادي آملي ، سبحاني و ميرباقري گذرانده و دليل اين تعدد استاد در درس

خارج هم به جهت آشنايي با سبك درس اين اساتيد بود ، چرا كه معتقد بودم هدف درس خارج آشنايي با شيوه اجتهاد است نه گذراندن يك دوره كامل مباحث فقه و اصول . در كنار درس اصول و فقه به مباحث فلسفه هم پرداخته و در سال 82 به جهت كامل كردن مباحث به دانشكده تربيت مدرس قم رفته و در آنجا با مباحث فلسفي غربي آشنا شده و در رشته فلسفه و كلام مقطع كارشناسي ارشد را گذراندم .از مهمترين فراز زندگي علمي بنده آشنايي با تفكرات دفتر فرهنگستان و مخصوصا استاد بي نظير حضرت آيت الله سيد منيرالدين حسيني الهاشمي بوده است . بنده به جهت روحيه وظيفه مداري با موسسات گوناگون مطرح در قم ارتباط برقرار كرده و پس از سنجش و مقايسه آنان با توجه به نيازمنديهاي نظام اسلامي تشخيص دادم كه اين موسسه به دنبال حل مسائل مهم نظام اسلامي مي باشد . لذا از سال 71 با اين موسسه آشنا و در كلاسهاي آموزش آن شركت كرده و كم كم جزو محققين اين موسسه شروع به كار كرده و مستقيما در جلسات مباحث حضرت استاد سيد منير، در موضوعات مختلفي همچون فلسفه ، مدل ، روش تحقيق ، موضوعات كاربردي و ... شركت و استفاده فراواني برده ام .

البته بنده در كنار كار تحقيقاتي در دفتر فرهنگستان ، كارهاي علمي و مقالات متعددي در مجلات و همايش ها ارائه داده و به تاليف چندين كتاب مبادرت داشته ام و در كنار تحقيق به كار تبليغ و سخنراني هاي تخصصي در دانشگ ه ها مشغول مي باشم .

جناب حسيني اصفهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1287 ق)، فقيه، حكيم، نويسنده و روزنامه نگار. وى از سادات و معاريف رجال ادبى و رياضى اصفهانى بود. در نزد علماء اين سامان در فقه و اصول و طب و بخصوص رياضى و در هيأت جديد و قديم سرآمد معاصران شد، و تمام عمر خود را صرف تحصيل علوم و اشاعه آن از راه روزنامه و كتاب كرد. مير سيد على در سال 1324 ق روزنامه «الجناب» را با چاپ سنگى در اصفهان منتشر كرد. سرانجام در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه دفن شد. از جمله آثار او: «الاصفهان»؛ «راهبر براى مسافرين اصفهان»؛ و «فعاليتهاى فرهنگى بنادر جنوب (بوشهر) در شيخ نشين دوبى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (248 -245 /1)، تذكرة القبور (241 -240)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (103/3)، مؤلفين كتب چاپى (173 -171 /4)، يادگار (س 4 ش 4، ص 56).

جوادي آملي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرزانه و حكيم متأله، حضرت آيت اللَّه جوادى آملى در سال 1312 (ه.ش) در خانواده اى روحانى در شهرستان آمل متولد شدند. پدر ايشان از علما، وعاظ و زهاد مشهور آمل بودند. پس از گذران تحصيلات دوران ابتدايى در سال 1324 (ه.ش) شوق پدر و فرزند به دروس دينى موجب شد تا ايشان در حوزه ى علميه آمل مشغول تحصيل شوند. وى در مدت پنج سال نزد اساتيد مبرز و متقى كه بعضاً شاگرد مرحوم آخوند خراسانى بودند تا حدى سطوح عاليه ى مقدمات، فقه، اصول و حديث را فراگرفتند. سپس در سال 1330 (ه.ش) از آمل به تهران هجرت نموده و با راهنمايى پدر بزرگوارشان به حضور آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) كه از اعاظم عصر بود، رسيدند و

از آن طريق به مدرسى مروى راهنمايى گرديدند و سطوح عاليه و معقول را در آن محضر شريف فراگرفتند. اين سير علمى تا سال 1335 (ه.ش) ادامه يافت و در آن دوره، كتابهاى منظومه، اشارات و بعضى از اسفار را نزد اساتيد مبرزى همچون آيت اللَّه شعرانى (ره) و آيت اللَّه الهى قمشه اى (ره) فراگرفتند و نيز مقدارى از خارج فقه و اصول را نزد استاد والامقام، آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) تلمذ كردند و در سال 1335 (ه.ش) به دليل جامعيت حوزه ى علميه قم، وارد قم، شهر كريمه ى اهل بيت، حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) شدند و در آنجا از محضر آيت اللَّه العظمى السيد محمدحسين البروجردى بهره بردند و نيز از درس فقه فقيه نامدار، آيت اللَّه محقق داماد (ره) به مدت سيزده سال، و از محضر استاد، امام خمينى (ره) يك دوره ى اصول به مدت هفت سال را درك كردند. همچنين ايشان به حضور استاد مسلم، علامه طباطبايى (ره) رسيدند و مباحث تكميلى اسفار، خارج حكمت متعاليه عرفان اسلامى و مباحث عاليه ى تفسير حديث و قرآن را در جلسات خصوصى از محضر آن استاد گرانقدر فراگرفتند. ايشان از اوان حضور در تهران و نيز پس از هجرت به قم و تاكنون كه حدود چهل سال مى باشد، انواع دروس معقول و منقول را تدريس كرده اند؛ به گونه اى كه اكنون از بزرگترين رهبران فكرى جهان اسلام، در ابعاد مختلف اسلامى به شمار مى آيند و شاگردان فراوانى در علوم مختلف اسلامى براى عالم اسلام تربيت نموده اند.

از توفيقات الهى ايشان، مداومت با معارف الهى خصوصاً قرآن مجيد است كه انواع حقايق دينى را از طريق تفسير قرآن در جهان اسلام منتشر كرده اند.

آيت الله

جوادي آملي و وقف :

واقف بزرگوار، حكيم متأله و انديشمند گرانقدر استاد آيت اللّه جوادي آملي است كه نامشان ما را از هرگونه تعريف و توصيفي در ابعاد شخصيتي ايشان بي نياز مي كند و چهره معنوي و علمي ايشان در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامي درخشان تر از آن است كه اين قلم را توان تصوير باشد. ديدگاهها، مقاصد و منويات واقف محترم كه در قالب عبارات بليغ و مشرب عميق عرفاني در وقف نامه مطرح شده است قابل توجه و تعمق است. بويژه توجه دادن خواننده گرامي به اين نكته مفيد و لازم به نظر مي رسد كه در اين وقف نامه يكبار ديگر آيين و سنت نيكوي وقف نامه نويسي كه به عنوان يك سند فقهي، حقوقي و تاريخي همواره در گذشته مورد توجه واقع مي شده است مدّنظر قرار گرفته و علاوه بر آن به ظرايف وقف و اهميت آن در شريعت نبوي (ص) و نيات واقف و خصوصيات عين موقوفه و تكليف آينده و ساير موارد فقهي و حقوقي آن به سبكي آموزنده اشاره شده است؛ اموري كه متأسفانه در وقف نامه هاي جديد يا متروك مانده و يا به صورت ناقص بدان پرداخته مي شود. در هر صورت اصل وقف نامه خود مشكي است عطرافشان و از بيان عطار بي نياز. سردبير وقف نامه حضرت آيت الله جوادي آملي بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين الحمدللّه الّذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي اللّه ُ علي رسولهِ الّذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَكّيها بها، و علي اهل بيته الذين استنّوا بسنته (ص) فيها، واللعن علي اعدائهم الّذين نَبَذوُها وراء ظهورها. بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد، عبد محض خدايي كه حق مطلق و

هستي صرف است: هيچ موجود امكاني مالك چيزي نبوده. ذاتا، وصفا و فعلاً بلكه اثرا، فاني در ذات، صفت، فعل و اثرخداوند مي باشد، اسناد هر گونه هستي به غير خداوند مجاز است؛ و اگر اسناد شأني از شؤون هستي به غير خدا صحيحا بررسي شود، سبك مجاز از مجاز مي باشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شؤون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي (ص) حلّ شد، قل لااملك لنفسي نفعا ولا ضرّا،... ليس لك من الامر شي ءٌ...، و براي ديگران در معاد، روشن مي گردد، يوم لاتملك نفس لنفسٍ شيئا. زيرا، قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است، نه وعائي براي حدوث آن. البته، در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور، به غير خدا اسناد مالكانه داده مي شود، و بر همين اساس، اشخاصي مالك، و اشيائي مملوك، و عقود و ايقاعاتي، ممضي، و عهودي ايفاء مي گردد. انسان مؤمن كه به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شؤون مجازي خود را به خداوند بيع كرد، بعد از آن هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شؤون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي داند، و از خود چيزي ندارد، تا آن را مورد معامله قرار دهد، و اگر چنين كرد، حتما به عنوان امتثال فرمان مالك حقيقي خواهد بود. لذا اينجانب عبداللّه واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالك

و وليّ، و نه به عنوان خليفه مالك يا وكيل و نائب او، بلكه به عنوان عبد آبق كه به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، درباره خانه ملكي و متصرّفي شهر قم، عهد و قراري با مولاي غيب و شهودم بستم كه ذيلاً بعد از فصول دهگانه، مشروح مي شود. 1_ مهم ترين هدف بعثت، تزكيه نفوس و تعليم كتاب آسماني و حكمت است، نمونه هاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن مجيد بيان شد، يكي از بارزترين مصداق تزكيه همانا تأديه صدقه مي باشد، و كاملترين مصداق صدقه، وقف است كه اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود، و هيچ صدقه اي چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سكني، عمري، رقبي، و نيز بر زكات مال و زكات فطر و نظائر آن براي آن است كه امور مزبور، نشانه صداقت ايمان و صدق متصدّق و واقف مي باشد. 2_ فضيلت صدقه كه وقف مصداق بارز آن است، در اين است كه خداوند شخصا او را مي پذيرد، و دريافت مي نمايد چنانكه فرمود: اَلَم يَعلَموُا اَنّ اللّه َ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ، بنابراين دريافت رسول اكرم (ص)، مَظهر اَخذ خدا خواهد بود، و جمع بين آيه مزبور و آيه خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقةً تُطهّرهُم وَ تُزكّيهِم بها، آن خواهد شد كه، و ما اَخَذتَ اِذ اَخَذتَ، ولكنّ اللّه َ اَخَذَ. 3_ چون صدقه كه، وقف، فرد كامل آن مي باشد، مُطَهّر نَفس از اوساخ، و مُزَكّي روح از ادناس و اقذار است، اميد آن خواهد بود كه چنين روح طاهر از دَرَن و

رَين، تواناي ادراك صحيح وحي الهي باشد، زيرا، سروش غيب را جز طاهران طائر باغ ملكوت و طائران طاهر از دَنَس مُلك، مسّ نمي كنند،... لايمسّه الا المطهّرون. 4_ از آن جهت كه صدقه و وقف، كه مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف مي باشد، با اندك غبار گردِ منّت و اذيّت، غبارين و متوسخ شده، و شايسته صعود به بارگاهي كه جز، كلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمي يابد، اليه يصعد الكلم الطيّب، نخواهد بود، لذا نداي قرآن مجيد چنين است: يا ايّها الّذين آمنوا لاتبطلوا صَدَقاتِكم بالمنّ و الاَذَي. 5 _ چون صدقه جاري همانند سنّت ساري از آثار سودمند مي باشد، و تا برقرار است، روح صاحب آن در دارالقرار قريرالعين خواهد بود، و خداوند، قادم را چون غابر مي نگارد، نَكتُبُ ماقَدَّموا و آثارَهم، و جزء اَعمال برّ متوفي محسوب مي گردد، اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كاملاً بيان شد،... والمتصدّقين والمتصدّقات... اَعَدّ اللّه ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجرا عَظيما_... يُضاعَف لَهُم و لَهُم اَجرُ كَريم _ ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر، الاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته، فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنَّها، فهي يعمل بها بعد موته، او ولد صالح يدعو له _ و چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذكر امور سه گانه در اين حديث يا امور شش گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است، نه تعيين، لذا علم صائب، فرزند صالح، سنّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه روح و ريحانِ روح رائح الي اللّه خواهد بود. 6 _ چون اثر نافع

صدقه كه وقف مصداق روشن آن مي باشد، همانند ديگر واقعيت هاي ديني، هنگام احتضار ظاهر مي شود، محرومان از چنين فيض فوزآوري، درخواست ارتجاع به دنيا را بجاي تسريع رجوع الي اللّه، و رجعت به وطن اصلي، مطرح مي كنند، و به شيوه نكوهيده اَتَستَبدِلوُن الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرُ، انّا للّه ِ وَ انّا اِلَيهِ راجِعوُنَ را، به، رَبِّ ارجِعوُنِ...، مبدّل ساخته، و تمنّي كاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و گمان و وهم نشانده، آنگاه چنين مي گويند:... فَاَصَّدَّقَ وَ اَكُن مِنَ الصّالِحينَ _ و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت كبري، حضرت علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلّين فرمود: الصَّدقةُ والحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما. 7_ از آن جهت كه اهل بيت طهارت و عصمت صلوات اللّه عليهم اجمعين، قرآن ناطق اند، و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند، و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و به حِكَم آن معتقد، و به احكام آن عامل اند، لذا رسول گرامي (ص) و اهل بيت معصوم (ع) آن حضرت (ص) اقدام به وقف كرده اند، درباره پيامبر گرامي (ص) چنين آمده است: تصدّق رسول اللّه (ص) باموالٍ جَعَلَها وقفا، وَ كانَ يُنفِق مِنها عَلي اَضيافِهِ، وَ اَوقَفَها عَلي فاطِمةَ عَليهَاالسلام... _ و درباره حضرت اميرالمؤمنين، عليه السلام، آمده است: كان عبدا للّه، قد اَوجَبَ اللّه ُ له الجنة، عمد الي ماله فَجَعَله صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم انما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهي عن النار، و حضرت صدّيقه كبري، فاطمه زهرا صلوات اللّه عليها، اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت اميرالمؤمنين

(ع)، آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي عليهماالسلام، سپس به سيّد شهدا حضرت حسين بن علي عليهماالسلام، روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگ تر كه علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض، سپرد، و همچنين از سائر معصومين عليهم السلام رسيده است كه مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده اند، حتي درباره حضرت سيد شهدا (ع) رسيده است كه نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوي و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود، و آن را بر ايشان تصدق نمود. 8 _ چون اصحاب متعهد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره، به آن ذوات مقدّس اتّساء داشته اند، لذا هر صحابي متمكن، اقدام به وقف مي نمود، چه اينكه از جابر روايت شده لم يكن من الصحابة ذو مقدرةٍ الاّ وقف وقفا. 9 _ همان طوري كه وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه كردن، ارث بردن و مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درباره وقف چشمه يَنبُع چنين فرمود:... هي صدقة، بتةً بتلاً، في حجيج بيت اللّه و عابري سبيلٍ، لاتُباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين، لايقبل اللّه منه صرفا و لا عدلاً. 10 _ شرح صدر، سعه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي نمايد كه جهاني بينديشد، و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار دهد چنانكه رسول گراميِ چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد. لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و كافر، ذمّي و حربي مادامي كه اعانت بر عصيان و تعاون بر

اثم نباشد، جايز است و آيه مبارك و كريم، لاينهاكم اللّه عن الّذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليه_م انّ اللّه يحبّ المقسطين، گ_واه آن مي باشد. اكنون كه خطوط كلّي صدقه جاري، طي ده فصل بيان شد، به اصل مطلب مي پردازم، و آن اينكه وقف صحيح شرعي _ جامع همه شرايط واقف، موقوف عليه، موقوف و وقف _ نمودم خانه ابتياعي، ملكي و متصرفي خودم را كه واقع است در: قم، خيابان ارم (آية اللّه نجفي مرعشي) پشت مسجد آية اللّه گلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محقّقان، مؤلّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند تفسير، فلسفه الهي، كلام، فقه، اصول و سائر دانش هاي ديني، الي ان يرث اللّه الارض و من عليها. توليت آن مادامت الحيوة، در اختيارم مي باشد، و بعد از توّفي و ادراك لقاء اللّه، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است، چنانكه توليت مدرسه علميه سعادت را كه در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي باشد، بعد از وفاتم، در اختيار مشاراليه خواهد بود، و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي باشد، و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان، كسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود. تمام كتاب ها و سائر لوازم كتابخانه و تلفن، در اختيار مركز تحقيقاتي اسراء است. ايجاب و قبول، اقباض و قبض، حاصل، و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم اعم از مرقوم و غير آن جاري شد، ربّنا تقبل منّا و خذه منّا و طهّرنا به

والحمدللّه ربّ العالمين، الّذي يرث الارض و من عليها. منبع:ميراث جاويدان

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

جوادي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن جوادي

محل تولد : ابهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

محسن جوادي در سال 1342هجري شمسي در شهرستان ابهر به دنيا آمد ،او در سال 1360هجري شمسي وارد حوزه علميه قم شد و دروس حوزه را فرا گرفت ، در كنار دروس متداول حوزه در دانشگاه تربيت مدرس تهران رشته فلسفه را پيگيري كرد و در سال 1378 هجري شمسي موفق به اخذ مدرك دكترا در اين دشته شد ، وي هم اكنون رياست دانشگاه تربيت مدرس قم را بر عهده دارد و به كار تحقيق ، تدريس و تأليف نيز مشغول است.

جهانگيري، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن جهانگيري در سال 1308 درقزوين زاده شد. وي علاوه بر تحصيلان حوزوي داراي دكتري فلسف ه محض از دانشگاه تهران (1352ه.ش) است. وي عضو هئيت علمي دانشگاه تهران و استاد آنجا از سال 1369 مي باشد. دكتر محسن جهانگيري درسال 1381 در دومين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار در رشته فلسفه برگزيده و معرفي شد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفهاوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : .تحصيلات رسمي و حرفه اي : محسن جهانگيري درمحضر علامه طباطبايي با بزرگاني چون امام موسي صدر، استاد جلال الدين آشتياني ، دكتر آيت الله بهشتي و شهيد مطهري همكلاس بوده است.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ مدرك دكتري فلسفه محض از دانشگاه تهران با عنوان « مقايسة وحدت وجود در عرفان ابن عربي و حدت جوهر در فلسفة اسپينوزا» با راهنمايي دكتر فرديد و مشاورة دكتر نصر و دكتر جليلي در سال 1353 دفاع كرده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محسن جهانگيري پيش از

اخذ ليسانس ( تا سال 1336) دردبيرستانهاي تهران تدريس مي كرد. و نيز در محضر دانشمندان و علماي عصر خود در قم، اصفهان و تهران حاضر مي شدو تلمذ مي نمود.استادان و مربيان : آيت الله خوانساري، آيت الله كوه كمره اي ، آيت الله بروجردي و آيت الله طباطبايي در حوزة علمية قم آقاي مفيدي در اصفهان ، دكتر شهابي ، دكتر مشكوه، دكتر حميدي سبزواري، دكتر هوشيار، دكتر جلالي ، دكتر شعراني، دكتر فرديد، دكتر يحيي مهدوي در دانشگاه تهران از استادان محسن جهانگيري بوده اند.هم دوره اي ها و همكاران : محسن جهانگيري درمحضر علامه طباطبايي با بزرگاني چون امام موسي صدر، استاد جلال الدين آشتياني ، دكتر آيت الله بهشتي و شهيد مطهري همكلاس بوده است.وقايع ميانسالي : محسن جهانگيري پس از اخذ مدرك دكتري فلسفه محض درسال 1352 از دانشگاه تهران، به تدريس در دانشگاههاي شهيد بهشتي ( از سال 1352) و تهران ( به عنوان عضو هئيت علمي) ازسال 1354 پرداخت. وي درسال 1369 به عنوان استاد شناخته شد. و در سال 1381 به عنوان چهره ماندگار در رشته فلسفه در دومين همايش چهره هاي ماندگار برگزيده و معرفي شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : معلم دبيرستانهاي تهران تا سال 1336ه.ش استاد فلسفه در دانشگاه شهيد بهشتي ( 1352-1354) استاد فلسفه در دانشگاه تهران و عضو هئيت علمي( تا كنون -1354)فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي محسن جهانگيري عبارتند از : تدريس در دبيرستانهاي تهران تا سال 1336ه.ش تدريس فلسفه دردانشگاه شهيد بهشتي ( 1354-1352ه.ش) تدريس فلسفه در دانشگاه تهران ( تا كنون_ 1354)ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره :

محسن جهانگيري در كنار تدريس، به مطالعه، تحقيق و تاليف و ترجمه آثاري درزمينه فلسفه غرب و عمدتا اسپينوزا و فلسفه اسلامي به ويژه ابن عربي مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : محسن جهانگيري ديدگاهي مقايسه اي و تطبيقي به فلسفه اسلامي و غرب دارد. چنانكه تز دكتري وي مقايسه وحدت وجود در عرفان ابن عربي و وحدت جوهر در فلسفه اسپينوزا بوده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 احوال، آثار و آرا فرانسيس بيكن فيلسوف تجربي مذهب انگليسي nbsp2 ترجمه كتاب ethiceاثر اسپينوزا nbsp3 ترجمه كتاب اخلاق اسپينوزا ويژگي اثر : اسپينوزا از فلاسفه اخلاق گراي غرب در قرون جديد در تاريخ فلسفه مي باشد.4 كتاب محيي الدين ابن عربي

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جيلي، رفيع الدين، ابوحامد عبدالعزيز

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 641 ق)، فيلسوف. وى از مردم فيلمان گيلان بود كه در حكمت، كلام، فقه، علوم طبيعى و طب از مشاهير روزگار بود. او به سال 637 ق به قاضى القضاتى دمشق رسيد، اما چندى بعد در بعلبك به چاهى ژرف افكنده شد و هنگام فرورفتن به وضع دهشتناكى درگذشت. از آثار وى: «شرح الاشارت والتنبيهات» و «اختصار الكليات» از كتاب قانون ابن سينا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (256/3).

چلبي بيگ علامي، كمال الدين، ابوالفضل

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، حكيم و شاعر، متخلص به شيدا و فارغ. اصل وى از تبريز بود و علت شهرتش به علامه آن بود كه از دانشمندان معروف عصر خويش بود. پدرش در زمان شاه طهماسب اول كلانتر آن ديار بود ولى، بعد از ترك منصب يا عزل از آن شغل به هند رفت و در نزد اولاد بهرام ميرزاى صفوى تقرب يافت. اما فرزندش، ابوالفضل، قدم در راه تحصيل گذاشت و به شيراز رفت و در حلقه درس مولانا ميرزا جان قرار گرفت، بعد از آن به سعايت حاسدان به قزوين رفت و مدتها در همنشينى خواجه افضل الدين محمد تركه كسب فيض كرد. وى برخى از فصول شفا و اشارات را مطالعه كرد و چون شهرت فضلش به همه جا رسيد، اكبرشاه او را به حضور طلبيد و مورد توجه قرار داد. ابوالفضل در هند مشهور شد و سرانجام در همان جا درگذشت. او به گفتن شعر نيز توجه خاص داشت و معانى عجيب و افكار غريبى در طرز غزل ابداع كرد. از وى «ديوان» شعرى به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و

نثر (710)، تذكره ى شعراى آذربايجان (490 -485 /2)، تذكره ى نصرآبادى (159 -158)، ريحانه (167/4)، كاروان هند (979 -972 /2)، هفت اقليم (237/3).

چهارسوقي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي اصفهاني مشهور به « صاحب روضات » عالم فاضل مجتهد، اديب و محقق رجالي برجسته از علماي بزرگ شيعه در قرن سيزدهم فرزند عالم برجسته حاج ميرزا زين العابدين موسوي خوانساري ( مدفون در تكيه شيخ محمد تقي رازي ) مي¬باشد.

اين عالم بزرگوار در خوانسار متولد شد و تحصيلات خود را در اصفهان نزد علماي بزرگي چون سيد محمد شهشهاني، سيد صدرالدين عاملي ، شيخ محمد تقي رازي ( صاحب حاشيه)، سيد محمد باقر حجت الاسلام، حاج محمد ابراهيم كلباسي و ... انجام داد. در نجف اشرف از بزرگاني چون سيد ابراهيم قزويني كسب علم نمود و از بزرگاني چون شيخ محمد كاشف الغطاء و ... اجازه دريافت نمود. پس از بازگشت به اصفهان به تدريس ، تحقيق ، تأليف و عبادت روزگار سپري نمود.

در عهد خود مرجعيت قضا و فتوي را داشت و در مسجدي كه در محله چهارسوق به نام وي نام گذاري شد امام جماعت بود. در تقوي و ديانت مورد تأييد تمامي علما و مردم زمانش بود. در مقامات عرفاني او آورده اند ظل السلطان مي خواست مالي را به آقا ميرزا محمد باقر واگذار كند، صاحب روضات گفته بود قريه توكل آباد من براي كفاف مخارج خود و خاندانم كافي است. ظل السلطان ابتدا تصور مي¬كرد كه واقعا توكل آباد يكي از روستاهاي آباد اصفهان است وقتي پرس و جو كرد فهميد كه مقصود او توكل به خداوند است.

ايشان در شب

دوشنبه 9 جمادي الاول 1313 ه_ . ق در گذشت و بنا بر وصيتش در تخت فولاد در جوار قبر ميرزا حسين خان كشيكچي به خاك سپرده شد.

به جهت احترام و تجليل از مقام برجسته وي به همت ميرزا سليمان خان ركن الملك و فرزندان اين عالم بزرگوار بعقه اي بر سر قبرش بنا گرديد.

تأليفات ايشان عبارتند از: احسن العطيه يا شرح برالفيه ، تسليه الاخوان، حاشيه بر شرح لعمه، حاشيه بر قوانين، رساله در ضروريات دين، رساله در شرح حديث حي ، رساله در امر به معروف و نهي از منكر، رساله عمليه، قصايد عربي و فارسي در مدح و فضيلت اهلبيت پيغمبر، مجالسي در مصائب حضرت سيد الشهداء و كتابهاي ارزشمند بسيار ديگر.

او تاليفات چندى در فقه، اصول و كلام دارد. از جمله: «روضات الجنات»، در احوال علما و سادات؛ «احسن العطيه» در شرح «الالفيه» شهيد اول؛ «تسليه الاحزان» فارسى، در مصيبت؛ حاشيه بر «شرح لمعه »؛ «ارجوزه»، در اصول فقه؛ «اقسام اسباب البلايا النازله فى هذه الدنيا على الشقى و السعيد»؛ «تفصيل ضروريات الدين و المذهب»؛ «حاشيه ى قوانين الاصول»؛ «قرةالعين و سرور النشاتين»؛ «رساله عمليه»؛ «رساله فى الامر بالمعروف و نهى عن المنكر».

مشهورترين كتاب ايشان « روضات الجنات في احوال العلماء و السادات » به عربي است كه بيش از ده سال از عمر خويش را مشغول تحقيق و تأليف اين كتاب ارزشمند نموده است. اين كتاب از كتاب هاي رجال شناسي بسيار محققانه و عميق بوده و مورد استفاده بسياري از محققين و رجال شناسان قرار گرفته و بسياري ازبزرگان حواشي و فهرست ها بر اين كتاب نموده اند. شهرت اين

كتاب به حدي بود كه پس از درگذشت اين عالم بزرگوار به مرور زمان اين خاندان به « صاحب روضات » و فرزندان بزرگوارش به « سادات روضاتي» معروف گشتند.

حاج حسينيان، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود حاج حسينيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

آقاي مسعود حاج حسينيان در اول شهريور سال 1341هجري شمسي در خانواده اي متدين ، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در تهران ديده به جهان گشود.نامبرده پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1357 و همزمان با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه تهران گرديد از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد اما شوق زيارت كريمه اهل بيت حضرت معصومه سلام الله عليها و تحصيل در حوزه علميه قم او را راهي آن ديار گردانيد پس از مدتي تحصيل در قم اين بار راهي مشهد مقدس و وارد حوزه علميه آنجا شد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد همچون گذشته با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديارحاضر شد و از محضر ستارگان آن ديار همچون آيت الله فلسفي،آيت الله مرواريد، آيت الله سيدان كسب فيض كرد. ايشان ضمن تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي مشهد به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد و تا كنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است.

حاج سيد جوادي، كمال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر كمال حاج سيد جوادي در سال 1330 در تهران متولد شد.ايشان پس از دريافت دكتري رشتۀ تاريخ و همچنين دكتراي رشته فلسفه ،تحصيلات حوزوي را نيز از سال 1347 در

تهران آغاز كرد. او داراي اجازه روايتي ازمرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي و مرحوم آيت الله علامه شيخ محمدتقي شوشتري مي باشد.تصحيح كتاب"زبدۀ التواريخ" كمال سيد جوادي ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : كمال حاج سيد جوادي پس از اخذ ديپلم رياضي و مدرك كارشناسي فني و كارشناسي ارشد در رشتۀ فرهنگ و تمدن اسلامي به درجۀ دكتري در رشتۀ تاريخ و همچنين دكتراي فلسفه نائل آمد.وي تحصيلات حوزوي را نيز از سال 1347 در تهران آغاز كرد و داراي اجازه روايتي ازمرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي و مرحوم آيت الله علامه شيخ محمدتقي شوشتري مي باشد.

استادان و مربيان : كمال حاج سيد جوادي از مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي و مرحوم آيت الله علامه شيخ محمدتقي شوشتري اجازه روايتي را دريافت داشت.

جوائز و نشانها : تصحيح كتاب"زبدۀ التواريخ" كمال حاج سيد جوادي ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اخوان المسلمين مصر در امتحان تأريخ

2 دستورنويسي فارسي در شبه قاره

3 زبده التواريخ

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «زبده التواريخ»: زبده التواريخ؛ حافظ ابرو؛ تصحيح سيدكمال حاج سيدجوادي؛ تهران: نشر ني، 1372. 2 ج. زبد?التواريخ، چهارمين ربع از كتاب حافظ ابرو به نام

مجمع التواريخ السلطانيه است. اين كتاب كه به شرحِ وقايع دوران شاهرخ تيموري پرداخته و نكات مهم تاريخ سياسي – اجتماعي جامعه ايراني در دهه هاي نخستين قرن نهم را نمايان مي سازد يكي از مهمترين منابعي به شمار مي رود كه بايد مورد توجه و نظر پژوهشگران اين دوره از تاريخ كشورمان قرار گيرد. در تصحيح كتاب مذكور، مصحح، از چهارنسخه خطي معتبر استفاده كرده و بهره گيري از منابع و متون نگاشته شده در عصر مؤلف جهت توضيح و تشريح ابهامات، از موفقيت هاي چشمگير مصحح است. در مقدمه كتاب، طي 9 بخش، مورّخان نيم? اول قرن نهم هجري، از جمله حافظ ابرو و تأليفات وي، نسخ خطي زبدةالتواريخ، ويژگي ادبي نثر زبد?التواريخ و روش كار مصحح تشريح شده است. وجود فهارس متعدد و مختلف از ويژگي هاي برجسته اين اثر است.

4 صبح آفرينش

5 ميراث جاودان، كتيبه ها و سنگ نبشته هاي فارسي در پاكستان

ويژگي اثر : 2 جلد

حاجي ابراهيمي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا حاجي ابراهيمي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

دوران تحصيلات ابتدايي و متوسطه تحصيلاتم را در مدارس دولتي گذرانده ، در شانزده سالگي ديپلم رياضي گرفته ، در همان سال وارد دانشگاه شدم. در اثناي انقلاب فرهنگي به حوزه قم آمدم و تحصيلات طلبگي را به صورت غير رسمي شروع كردم ، با بازگشايي دانشگاهها به ادامه تحصيل پرداخته ، درسال 1365 در رشته مهندسي شيمي (گرايش پتروشيمي) از دانشگاه صنعتي اصفهان فارغ التحصيل شدم و در سال 1366 در كارشناسي ارشد مهندسي هسته اي در دانشگاه صنعتي شريف وارد شدم و

در كنار دروس حوزه به ادامه تحصيل پرداختم؛ در سال 1368 به طور رسمي وارد حوزه علميه قم شده و رسما طلبه شدم از آن زمان به اين سو عمده وقتم به تحصيلات حوزوي طي شده و در اثناي تحصيلات حوزوي مجددا دوره كارشناسي ارشد فلسفه و كلام اسلامي را در دانشكده تربيت مدرس قم و سپس دوره دكتراي فلسفه و كلام اسلامي را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران طي كردم. در سالهاي تحصيلات حوزوي در كنار تحصيل ، تدريس نيز جزو اصلي ترين كارهاي علمي حقير بوده است ، اين تدريس مشتمل بر صرف، نحو، بلاغت منطق، اصول و فلسفه بوده است و هم اينك نيز عمده وقت حقير به تدريس و تدوين مي گذرد.

حاجيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي حاجيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

آقاي مهدي حاجيان در سال 1356 در خانواده اي كاملا مذهبي و دوستدار اهل بيت عليه السلام در تهران چشم به جهان گشود ، شوق فراوان او به تحصيل علوم ديني سبب شد تا پس از اتمام تحصيلات دوران متوسطه در سال 1376 وارد مدرسه عالي شهيد مطهري گردد. پس از اتمام دروس اين مدرسه در سال 1385 به جرگه تحصيل كنندگان درس خارج پيوست.

وي تا كنون از محضر بزرگاني چون استاد هادوي تهراني، جاودان، انصاري شيرازي، مرعشي شوشتري كسب فيض كرده و بهره هاي علمي فراوان برده است. نامبرده در مقطع دكترا در رشته فلسفه تطبيقي از مدرسه عالي شهيد مطهري فارغ التحصيل گرديده و با تلاش فراوان در حوزه علميه قم مشغول تحصيل مي باشد. ايشان سالهاي متمادي است علاوه بر

پژوهش علمي به تدريس در دانشگاههاي تربيت معلم تهران ، آزاد تهران، پيام نور تهران و علمي فرهنگي مشغول به تدريس مي باشد.

حالي، ميرك

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، حكيم و شاعر، متخلص به حالى. معروف به حافظ. از مردم روستاى سمعى، از توابع هرات بود و ساكن بخارا. پدرش از ملازمان و محرمان جامى، شاعر معروف، بود و از آن جهت كه حافظ قرآن بود، به حافظ ملقب شد. ميرك در علوم متداول دست داشت و در حكمت، شاگرد مولانا غياث الدين بود. وى غزل را نيكو مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (632).

حايري مازندراني، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1270 ش)، شاعر، نويسنده و فيلسوف. در تهران متولد شد. علوم ادبى را نزد استادان عصر، از جمله اديب الممالك فراهانى فراگرفت. سپس علوم جديد را در مدرسه ى دارالفنون و مدرسه ى عالى سياسى و حقوق به انجام رسانيد، سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و چندى به مشاغل، رياست تعليمات و بازرسى اوقاف و اداره ى نگارش و بازرس سيار در شهرستانها، پرداخت و در شهرستانها به ايجاد آموزشگاه ها و ساير موسسات فرهنگى اقدام كرد. حايرى، شاعر توانا بود. آثار وى: «ديوان» شعر حدود پنج هزار بيت؛ قسمتى از اشعارش تحت عنوان «برگ سبز» منتشر شده است؛ «كتابى در فلسفه»؛ «كتابى در تاريخ فلسفه و فلاسفه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (1286 -1285 /9)، سخنوران نامى معاصر (3907 -3903 /6)، فرهنگ سخنوران (993).

حائري يزدي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج شيخ مهدي حايري يزدي ، فرزند حاج شيخ عبد الكريم حايري يزدي ، در سال 1302 در قم متو لد گرديد. وي دروس معقول و منقول را تا سرحد اجتهاد در حوزه هاي علميه قم و تهران و فلسفه غرب را در آمريكا ، كانادا و آلمان فراگرفت. دكتر حايري يزدي به نمايندگي از آيت الله بروجردي ، رسيدگي به امور شيعيان را در آمريكا به عهده گرفت . او همچنين در آمريكا به تاليف تدريس و تحصيل و انجام وظايف مذهبي اشتغال داشت و در ده ها كنگره علمي و فلسفي شركت جست و به ايراد سخنراني پرداخت. استاد در سال 1358 به ايران بازگشت و تا سال 1362 به تدريس فلسفه و كلام اسلامي پرداخت . دكتر حايري يزدي سرانجام در روز پنجشنبه هفدهم تير

سال 1378 شمسي در تهران به درود حيات گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه آناليتيك/تحليلي

والدين و انساب : پدرمهدي حايري يزدي آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري موسس حوزه علميه قم بود. مهدي حايري يزدي در شهر قم و در خانواده اي يزدي الاصل متولد شد.

خاطرات كودكي : مهمترين استاد دوران كودي مهدي حائري يزدي پدرش بود . كه مقدمات علوم ديني را به وي آموخت . آيت ا... عبد الكريم حائري در سالهاي1316-1301 مرجع تقليد مهم به شمار مي رفت . وي موسس حوزه علميه قم و داراي شاگردان بسياري بود. روحيه علمي پدر و فضاي مذهبي خانواده, بي شك تاثير عميقي بر مهدي حائري داشته است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دوران كودكي مهدي حائري يزدي با وزارت جنگ و نخست وزيري رضا خان سردار سپه معاصر بود. در اين زمان روابط ايران و امريكا در حال افزايش و روابط با انگلستان رو به كاهش بود. احمد شاه قاجار نيز همواره در سفرهاي خارجي به سر مي برد . و قدرت اصلي كشور در دست رضا خان بود.وي براي فراهم آوردن مقدمات سلطنت خود, علاوه بر مطرح نمودن جمهوري خواهي در 1303 ه . ش , به كسب محبوبيت در ميان مردم و از جمله روحانيان مشغول بود. البته در همان هنگام روحانيان و علماي قم مخالفت خود را اعلام نمودند. مدتي بعد با الفاي لايحه جمهوري , رضا خان با ترفند هاي خاصي فرماندهي كل قوا را بدست گرفت و مدتي بعد سلسله قاجار را سرنگون ساخت ( اوايل آبان 1304 ه . ش) . رضا شاه پهلوي در

1304 ه . ش به تخت نشست. در 6 آذر 1311 قرار داد نفتي دارسي را بطور - يكجانبه الغا نمود. اين امر موجب خصومت ميان ايران و شركت ملي نفت ايران و انگليس , و در نتيجه دولت انگلستان, شد. وي حق كاپيتولاسيون دولتهاي خارجي در ايران را نيز ملغي نمود تا محبوبيت و حمايت مردمي را به خود جلب نمايد. شهر قم در زمان تولد مهدي حائري يزدي يكي از شهرهاي مهم مذهبي ايران شده بود. زيرا پدرش , آيت ا... عبدالكريم حائري يزدي كه در بين سالهاي 1301 تا 1316 ه . ش از مراجع تقليد بود, حوزة علميه قم را بنيان گذارده بود و بسياري از رهبران مذهبي ايران از جمله امام خميني( ره) از شاگردان وي بودند. بنابراين مهدي حائري با اين شخصيت ها آشنايي داشت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي حائري يزدي پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي نزد پدر, به شاگردي آيت ا.. بروجردي در حوزه علميه قم پرداخت. وي در آنجا فقه و اصول و منطق و حكمت فرا گرفت.وي در سال 1327 به اخذ درجه اجتهاد نائل آمد. بعد در 1339 ه . ش بعنوان نماينده آيت ا... بروجردي به واشنگتن رفت . و به فلسفه غرب علاقه مند شد و شروع به تحصيل در آن رشته نمود. وي ليسانس خود را از دانشگاه جورج تاون واشنگتن , فوق ليسانس خود را از دانشگاه هاروارد و دكتري خود را در دانشگاه ميشيگان تحصيل نمود و در دانشگاه تورنتوي كانادا در سال 1979 رساله دكتري خود را نوشت .

خاطرات و وقايع تحصيل : دوره تحصيل مهدي حائري

يزدي مصادف است با اواخر سلطنت رضا شاه (1320 -1304 ه. ش) و نيز اوايل سلطنت محمد رضا شاه پهلوي(1357-1320 ه . ش) در ايران . در اين دوره بتدريج فشار بر روحانيون افزايش مي يافت. مراكز علمي ايران رو به افزايش بود و ارتباط علمي دانشگاههاي ايران با انگلستان و امريكا رو به رشد بود. آيت ا... حائري پس از اخذ درجة اجتهاد در 1327 ه . ش, بعنوان نماينده آيت ا... بروجردي به آمريكا رفت ( 1338 ه . ش) و در آنجا تحصيلات تكميلي خود را ادامه داد .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهدي حائري يزدي در هنگام اقامت در امريكا و كانادا به شكل گيري انجمن هاي اسلامي دانشجويان در آنجا ياري نمود. اعضاي اين انجمن ها نقش مؤثري در به ثمر رساندن انقلاب اسلامي داشتند. وي در كنار اين فعاليت ها به مطالعه فلسفه غرب مشغول بود.

استادان و مربيان : تحصيلات مهدي حايري يزدي در حوزه علميه قم نزد اين بزرگان بوده است: 1- حجه الاسلام شيخ ابوالقاسم نحوي (ادبيات). 2- آيت الله شيخ مرتضي حايري يزدي (سطوح فقه و اصول) 3- آيت الله العظمي سيد محمد رضا گلپايگاني (سطوح عالي فقه و اصول) 4- آيت الله العظمي سيد محمد حجت كوه كمري (خارج فقه و اصول)5- آيت الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري(1305-1371 ه.ق) خارج فقه و اصول 6- آيت الله العظمي حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي،(1290-1380 ه.ق) خارج فقه و اصول. 7-حضرت امام خميني ( ره ) ( 1281-1368 شمسي ) ، حكومت و فلسفه . استاد دكتر حايري يزدي و آيت الله سيد رضا صدر از نخستين شاگردان

درس اسفار امام خميني بودند و طي مدت ده سال ، همه كتاب اسفار را _ به استثناي مبحث « جواهرو اعراض »_ نزد امام خميني ( ره ) خواندند.

وقايع ميانسالي : در زماني كه مهدي حائري يزدي در آمريكا به سر مي برد, در ايران بتدريج پايه هاي انقلاب اسلامي بنيان گذاري مي شد. حائري, بر اساس خاطرات خود سياست هاي دربار محمد رضا شاه را , از جمله توهين به روحانيون و بويژه امام خميني و نيز تغيير تقويم اسلامي به تقويم شاهنشاهي نكوهش نموده است.

زمان و علت فوت : مهدي حايري يزدي روز پنج شنبه هفدهم تير 1378 شمسي برابر 24 ربيع الاول قمري در تهران بدرود زندگي گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي حائري يزدي پس از اخذ درجه اجتهاد از حوزه علميه قم, بعنوان نماينده آيت ا... بروجردي در شوراي عالي فرهنگي به تهران آمد و همزمان با آن در مدرسه علميه سپهسالار و بعد در دانشگاه تهران مشغول به تدريس شد . هنگامي كه در 1339 از سوي آيت ا... بروجردي بعنوان نماينده وي به واشنگتن رفت, نيز پس از اخذ مدرك دكتراي فلسفه , به تدريس در دانشگاه هاي هاروارد, مك گيل( كانادا) , تورنتو( كانادا) , ميشيگان ( آمريكا) , دانشگاه جورج تاون( واشنگتن آمريكا) و آكسفورد (انگلستان) پرداخت. وي بعد از انقلاب اسلامي نيز علاوه بر استادي در بيشتر دانشگاه هاي مذكور, موقتاً بعنوان سفير ايران در واشنگتن منصوب گرديد . اما بدليل مشكلات كار از اين مقام كنار رفت.

فعاليتهاي آموزشي : برخي از فعاليت هاي آموزشي مهدي حايري يزدي را مي توان بشرح زير

برشمارد: 1- از سال 1322 به بعد در مدرسه سپهسالار جديد ( دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران ) ، تدريس در رشته الهيات ، فلسفه ، درايت الحديث، شرح اصول كافي . 2- از سال 1344 به بعد در مدرسه سپهسالار قديم ، تدريس متون منظومه ، اسفار و اشارات و رسايل. 3- در سال تحصيلي 1964 - 1965 در مركز تحقيقات اديان جهاني دانشگاه هاروارد ، تدريس معارف اسلامي . 4- در سال تحصيلي 1971- 1972 در دانشگاه ميشيگان و فقه اسلامي. 5- در سال 1356-1357 دانشگاه فردوسي مشهد به تاسيس دو كرسي به هزينه ايران ( يكي براي زبان و ادبيات فارسي و ديگري فقه شيعه ) در آمريكا مامور شد. استاد كه در آن وقت در مركز مطالعات كندي وابسته به دانشگاه جرج تاون به تدريس مشغول بود، به عنوان « استاد مامور از دانشگاه فردوسي » براي تصدي كرسي فقه شيعه معرفي شد ، زيرا بنا بر ترتيباتي كه اتخاذ شده بود ، استادان زبان فارسي مي بايست به عنوان فرصت مطالعاتي هر سه ماه يك بار از دانشگاه فردوسي به دانشگاه جرج تاون مامور به كار شوند ، ولي دارنده كرسي فقه شيعه عنوان دائمي داشت. مسئولان اداري اين امر ، نخست جلال متيني ( رييس دانشگاه فردوسي ) و بعد پرويز آموزگار بودند. لذا استاد در سال تحصيلي 1979- 1980 در آن دانشگاه به تدريس مشغول بود ، ولي اين برنامه پس از پيروزي انقلاب تداوم نيافت و قرار دادي كه به دستور مصادر اوليه مملكت بين دانشگاه فردوسي و دانشگاه جرج تاون منعقد شده بود ،

پس از پيروزي انقلاب ، لغو شد. 6- استاد دكتر حايري يزدي ، به سال 1358 به ايران بازگشته و به تدريس و تاليف و تصنيف ادامه داد و پس از يكي دو سال به انگليس رفت و در انجا چندي در آكسفوردبه تدريس فلسفه پرداخت . وي همچنين در دانشگاه هاي متعدد ديگري در آمريكا ( از جمله دانشگاه دولتي نيورك ، دانشگاه يل و غيره ) ، كانادا ( از جمله تدريس فلسفه اسلامي و ادبيات فارسي در موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل و مونترآل و تدريس ادبيات فارسي ( تاريخ بيهقي ) در دانشگاه تورنتو در سال هاي 1975 - 1974 ) و بعد ها در آلمان و انگلستان به ايراد سخنراني و مشاركت در سمينارها و كنگره هاي علمي پرداخت. ما عاقبت براي هميشه به ايران بازگشت و مدتي به تدريس فلسفه تحليلي در انجمن حكمت ادامه داد تا آن كه عاقبت از دانشگاه تهران بازنشسته شد و فقط در منزل به تدريس و افاضه مي پرداخت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي حائري يزدي پس از اخذ مدرك دكتراي خود, عمده وقت خود را در تدريس و تاليف صرف نمود . و بدين منظور بطور مدام به ايران و انگلستان و گاهي امريكا سفر مي نمود.

شاگردان : سيد حسن امين , دكتر سيد حسن افتخار زاده , دكتر جواد مناقبي و نيز دكتر غلامحسين عماد زاده ( عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي ) ازجمله شاگردان مشهور علامه مهدي حايري يزدي بودند. دكتر حائري از طريق شضاگردان و آثارش تاثير شايان توجهي بر فيلسوفان اسلامي گذاشته است. وي

آشكار كرده است كه چگونه مي توان شيوه هاي فلسفي مختلف بويژه تحليل فلسفي و استفاده از منطق جديدرا در بحث از موضوعات نظري و عملي مهم به خدمت گرفت. از اين رو بيشتر شاگردان وي علاقه مند به مباحث منطق جديد ( غربي) و فلسفه تحليلي مي باشند.

آرا و گرايشهاي خاص : مهدي حايري يزدي تحصيلات سنتي ديني را در ايران گذراند و علاقه مند به يك دسته از سنتهاي فلسفي گرديد به ويژه انديشه هاي كه ريشه در آراي انديشمندان اشراقي ( شيخ شهاب الدين سهروردي ) صاحب مكتب عرفاني ايراني داشت. او در ديدگاهش كه به دور از تقليد و تعصب بود ، فلسفه اسلامي سده هاي ميانه و نو را با فلسفه رايج غرب در هم آميخت . ويژگي پژوهش هاي ديني او ، مرتبط با رهيافتي تحليلي ( آناليتيك ) بود. حتي هنگامي كه به جنبه هاي دشوار عرفان نظر داشت ، رهيافتي معمول از ميان فيلسوفان اسلامي سده هاي ميانه و فيلسوفان معاصر غربي را به كار مي بست تا رهيافت سنتي. حائري از طريق شاگردان و آثارش تاثير شايان توجهي بر فيلسوفان اسلامي گذاشته است . او نشان داد كه چگونه مي توان شيوه هاي فلسفي مختلف را در بحث از موضوعات نظري و علمي مهم به خدمت در آورد ، به ويژه اينكه نشان داد چه اندازه فلسفه غربي در تركيب با فلسفه اسلامي كار آمد مي تواند باشد. وي معتقد بود كه علماي اسلامي بايد از ديدگاههاي فلسفه غرب آگاهي يابند تا بتوانند رابطه ميان آنرا با فلسفه اسلامي در يابند و تاثيرات متقابل آنها را

بر يكديگر به درستي تشخيص دهند. وي با فراگيري هر دو نوع فلسفه در سطح عالي از و بنيانگذاران فلسفه تطبيقي بشمار مي رود. در عين حال علاقه وي به انديشه برخي از متفكرين اسلامي همچون شهاب الدين سهروردي , ملاصدرا و خواجه نصير الدين توسي مشهور است. وي افكار اين بزرگان و حتي افكار عرفاني را به روش فلسفه تحليلي و منطق غربي جديد تحليل مي نمود و اين ابتكاري است كه وي مدعي آن بود. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آفاق فلسفه از عقل ناب تات حكمت احكام

ويژگي اثر : مجموعه گفتگوهاي دكتر حائري است كه توسط انتشارات فرزان منتشر گرديده است. [ هفته نامه باور, دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381 , ص 1]

2 آگاهي و گواهي

ويژگي اثر : ترجمه و شرحي انتقادي از رساله عربي تصوير و تصديق اثر صدرالدين شيرازي- (ملاصدرا) است, كه با تئوري پردازيهناي دكتر مهدي حائري در باره دو موضوع مهم (تصور و تصديق ) همراه است وي بر اساس تقسيم بندي اين دو موضوع علوم را تقسيم بندي مي نمايد. [ غلامحسين عماد زاده (( كاوشهاي عقل نظري )) هفته نامه باور, دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381, ص 3]

3 الحجه في الفقه

ويژگي اثر : آخرين كتاب دكتر حائري الحجه في الفقه نام دارد كه در چهار جلد درباره علم اصول مي باشد. (ميراث عقل ناب ) هفته نامه باور , دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381 , ص 15]

4 تقريرات در س خارج فقه آيت الله العظمي سيد محمد كوه كمري

5 تقريرات درس خارج اصول مرحوم

آيت الله العظمي بروجردي

ويژگي اثر : در چهار مجلد كه مجلد اول آن با نام الحجه في الفقه( مباحث الفاظ ) از سوي موسسه « الرساله » در قطع وزيري در 280 صفحه منتشر شده است.

6 تقريرات درس خارج فقه آيت الله العظمي سيد احمد خوانساري

7 تقريرات درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي بروجردي

8 حكمت و حكومت

ويژگي اثر : اين كتاب دركتر مهدي حائري يزدي در باره فلسفه سياسي و مباني نظري مشروعيت قدرت سياسي است. فصلهاي مهم كتاب عبارتند از : تمايز هستي و استي, توصيف هر يك از اين دو , دو گانگي هستي و چيستي و بويژه فصل هفتم : جامعه اسلامي و جامه دموكراتيك . دكتر مهدي حائري در اين كتاب ژ, پس از ترسيم نظام عالم هستي و نظام احسني كه بايد باشد و رابطه ميان اين دو عالم در زمان خلقت, جايگاه پيامبران را در معرفي نظام احسن ( نظام تشريع ) به مردم , مشخص نمده و وظيفه عقلي مردم را اطاعا از آنان مي داند. بنابر اين از نظر وي عقل است كه مردم را به اطاعت از پيامبر و امامان راهنمايي مي نمايد و نه جبر و قوه اجرائي . دكتر حائري وجوب امر به معروف و نهي از منكر را يك ضرورت عقلي مي داند و نه قهر ي- وي در ادامه به مباني فقهي و عقلي حكومت پيامبر در مدينه پرداخته و رهنبري وي را ناشي از بيعت مردم و تاييد اين بيعت از سوي خداوند مي داند. وي از اين طريق به جايگاه مردم در مشاركت در امور

سياسي و اقتصادي در كشور اشاره نموده است. در ادامه در فصل جامعه شناسي اسلامي , انسان را اصل مي داند نه جامعه را . و بنابر اين در فصل انسان شناسي اسلام انسان را خليفه ا... و اشرف مخلوقات معرفي مي كند و به استقالا فردي و رابطه فردو جامعه مي پردازد. وي در بحث از جبر و اختيار وجود اختيارت فردي را براي اجراي قوانين شرعي ضروري مي داند, زير كه به نظر وي در غير اينصورت تكاليف قانوني امري بي معني خواهد بود. وي معني يافتن تنبيه و پاداش در برابر قوانين را تنها در سايه اختيار مي داند و از بحث اختيار به آزادي و آزادي سياسي مي پردازد. (( پلوراليسم سياسي )) از ديگر فصلهاي جالب اين كتاب است كه در باره كثرت پذيري و تحمل آراي گوناگون در جوامع اسلامي مي باشد. [ سعيد رضوي فقيه, جمهوري نو ( نظري به رساله حكمت و حكومت , هفته نامه ناور , دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381 , صص 13-12 . و نيز (( جامعه اسلامي و جوامع دمكراتيك هفته نامه باور , دوره جيددي , شماره 8, 1 مرداد 1381 , صص 10-6]

9 رساله علم حضوري (k nowledge BY presence)

ويژگي اثر : تز دكتري فلسفه تحليلي دكتر مهدي حائري مي باشد ( 1978 م ) [ زندگي نامه و مدارج علمي آيت ا.. دكرت مهدي حائري يزدي , هفته نامه باور , دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381 , ص 20]

10 علم كلي ( يا فلسفه مابعد الطبيعه)

ويژگي اثر : اگر چه اولين

تاليف فلسفي اوست ( قم 1335) . اما بدليل در برگرفتن بحث هاي مختلف فلسفه كلاسيك اسلامي و نيز پرداختن به فايده فلسفه در مقدمه كتاب , مدخل خوبي براي پژوهندگان فلسفه كلاسيك اسلامي است. اين كتاب در دانشگاه ها يك كتاب درسي بشمار مي رود.

11 علوم قرآن

ويژگي اثر : خش آغازين اين كتاب ، تقريرات برادر ايشان آيت الله شيخ مرتضي حايري يزدي است.

12 كاوش هاي عقل عملي

ويژگي اثر : از ديگر كتابهاي مهم دكرت حائري است . موضوع كتاب تفاوتهاي اساسي ميان اخلاق و فلسفه و نيز علم اخلاق و فلسفه اخلاق مي باشد. دكرت مهدي حائري فلسفه اخلاق را در اين كتاب به فلسفه علم اخلاق و ما بعد الطبيعه اخلاق تقسيم مي نمايد . وي به شبهه هيرم (فيلسوف انگليسي) مبني بر وجود گسست ميان بايدها (اخلاق) و هست ها( فلسفه ) پاسخهاي قانع كننده اي داده است. فصلهاي كتاب عبارتند از : آنتولوژي بايستي - استي, منطق صورت بايستي ها و استي ها , منطق نماده بايستي ها و استي ها , و در نهايت بخشي از متون كلام اسلامي در مورد حسن و قبح و عقل اين كتاب از لحاظ روش شناسي داراي سه ويژگي است كه عبارتند از : ارائه مباحث به روش فلسفه تحليلي( بر اساس تحليل منطقي و نه فلسفي), ارائه مباحث تطبيقي بين حكمت اسلامي و فلسفه غربي, و نهايتاً برخورد مبتكرانه و اجتهايد يا مسائل فلسفي و عدم اكتفا به نقل و شرح آرا ديگر فيلسوفان[ سيد علي رضوي ( صدر ) , كتابشناسي كاوشهاي عقل عملي, هفته نامه باور , دوره

جديد , شماره , مرداد صص 5-4 ]

13 كاوشهاي عقل نظري

ويژگي اثر : كاوشهاي عقل نظري يكي از مهمترين كتابهاي دكتر حائري است . كه شامل يك دوره كاذمل از موضوعات مهم در فلسفه اسلامي است. در اين كتاب به فلسفه اسلامي كنوني و مسائل آن نيز پرداخته شده است . پيوستگي در تفكر و نيز ضابطه مندي كلام و نوشتار دكتر حائري در اين كتاب و ديگر آثار وي از ويژگيهاي بارز فلسفه نويسي اوست. [ غلامحسين عماد زاده (( كاوشهاي عقل نظري )) هفته نامه باور, دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381, ص 3]

14 كودك اندلسي

ويژگي اثر : اولين تاليف دكتر حائري يزدي بوده كه در سن شانزده سالگي منتشر نمود . اين داستان در باره دوران حكومت مسلمانان بر سرزمين اندلس مي باشد. [ ميراث عقل ناب, هفته نامه باور, دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381, ص 15. ]

15 متافيزيك (مجموعه مقالات)

ويژگي اثر : عناوين اين مقالات عبارتند از : خداشناسي برتر, آنتولوژي توحيدي چيست؟ برهان صديقين ( اين سه مقاله در كتاب روش راستين يكتا شناسي يا آنتولوژي توحيدي بطور جداگانه منتشر شده اند) , مقاله خدا در فلسفه كانت وجود و ماهيت در فلسفه ابن سينا رابطه ميان وجود و ماهيت امكان عدم ( نقدي بر برخي واشي علامه طباطبايي بر اسناد صدرالمتالهين و نيز جوابيه هايي در جواب جوابيه هاي علامه طباطبايي) موجبه سالبه الممول چيست, و قضيه و علم تصديقي

16 هرم هستي

ويژگي اثر : معروفترين كتاب دكتر ائري در باره منادي هستي شناسي تطبيقي است . اين كتاب حاصل تدريسهاي

وي در انجمن حكمت و فلسفه است ( 1359ه . ش ) . فصلهاي كتاب عبارتند از : هستي و استي - انتولوژي غربي و هستي شناسي اسلامي- برهان صديقين از طريق منط صورت - در پيرامون هستي - مخروط وجود در فلسفه اسلامي - قواعد انتولوژي توحيدي - انتولوژي كانت و اپيستمولوژي- هرم هستي - كلي طبيعي - حمل : اين هماني - فردبالذات - امكان به معني فقر. مولف در اين كتاب با تقسيم انواع وجود به وجود مطلق و مطلق وجود معتقد است كه بسياري از مشكلات فلسفه غرب و شرق را حل نموده است . دو تئوري (( هرم هستي )) و نيز (( اتنولوژي توحيدي)) كه زير بناي نظريات ديگر دكتر حائري را تشكيل مي دهد در اين كتاب مطرح شده اند. [ميراث عقل ناب , هفته نامه باور , دوره جديد, شماره 8, 1 مرداد 1381, ص 14))

منابع زندگينامه :

1روزنامه انتخاب ، 18 تير 1379 _ آينه پژوهش ، سال دهم ، شماره 57 ، مرداد و شهريور 13782زندگي نامه و مدارج علمي آيت ا... دكتر مهدي حائري يزدي, هفته نامه باور , دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381, ص 203عبدالرضا هوشنگ مهدوي, تاريخ روابط خارجي ايران , چاپ ششم, تهران: امير كبير , 1377 , صص 8-383 و 4514علي اصغر شميم, ايران در دوره سلطنت قاجار, چاپ هفتم , تهران: موسسه انتشارات مدبر, 1375 , صص 45-6385محمد رضا ارشاد، فيلسوف قرن بيستم . همشهري , چهار شنبه 22 تير 1279 , ص 96نفيسه كوهنورد، كاوشگر عقل نظري. همشهري, پنجشنبه20 تير 1381, ص 16

حبيب اللهي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حبيب

اللهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1344 هجري شمسي در شهر اصفهان درخانواده اي روحاني به دنيا آمدم. مرحوم پدرم از شاگردان بنام مرحوم آيت الله خادمي اصفهاني محسوب مي شدند . با تشويق ايشان بعد از اخذ مدرك ديپلم در سال 1362 بلافاصله وارد حوزه علميه اصفهان شدم و با جديت تمام دروس مقدمات را نزد مرحوم پدر فراگرفتم و سپس دروس سطح را نزد اساتيدي همچون مرحوم آيت الله امامي گذراندم. در سال 1369 علاقه شديد به فراگيري علوم اسلامي در سطح بالاتر مرا به شهر مقدس قم كشانيد و ادامه دروس سطح را نزد اساتيدي همچون آيت الله پاياني ، وجداني و حجه الاسلام موسوي تهراني گذراندم .در سال 1375 وارد درس خارج فقه و اصول شده و از محضر اساتيدي همچون آيت الله مكارم شيرازي و مرحوم آيت الله تبريزي در فقه و از محضرآيت الله سبحاني در اصول بهره بردم همزمان با شروع درس خارج در سال 1376 در رشته كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم و بعد از دو سال به عنوان نفراول آن دوره پس از دفاع پايان نامه فارغ التحصيل گرديدم . هم اكنون علاوه برتحصيل در خارج فقه و اصول به تدريس فلسفه و كلام در مدرسه عالي امام خميني( ره)نيز مشغول هستم .

حبيش تفليسي، شرف الدين، ابوالفضل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 629 ق)، دانشمند و طبيب. وى از بزرگان علم و حكمت بود و در معالجات صاحب راى. چند اثر از او به فارسى و تازى باقى مانده، از آن جمله: «كامل التعبير» به فارسى كه

براى قلج ارسلان رومى تاليف كرده است؛ «بيان الطب»، به فارسى؛ كتاب «القوافى»، به فارسى؛ «كفايه الطب»، به عربى؛ «بيان التصريف»، به عربى؛ «بيان الصناعات»؛ «قانون الادب»، در لغت از عربى به پارسى؛ «بيان النجوم»، در هيات و نجوم به پارسى؛ «جوامع البيان»؛ «وجوه القرآن» و «حجه الابدان»، در طب.[1]

تفليسى، ابوالفضل ابراهيم بن محمد مكنى به ابوالفضل و ملقب به كمال الدين، در حكمت، هيئت و نجوم، هندسه، لغت، تفسير و طب و غيره نامبردار و صاحب تصانيف است (ف. حدود 625 ه.ق.) آثار عمده وى از اين قرار است: تقويم الادويه، تلخيص علل القرآن، بيان النجوم، قانون الادب فى ضبط كلمات العرب (به فارسى)، كامل التعبير (به فارسى). جوامع البيان (به فارسى).ترجمان قوافى (به فارسى)،

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (999 -998 /2)، تاريخ نظم و نثر (128)، لغت نامه (ذيل/ حبش ابن ابراهيم، حبش ابن محمد، حبيش تفليسى)، الذريعه (254 ،253 ،196 ،18/17)، سبك شناسى (395 -393 /2)، كشف الظنون (1380 -1379 ،262 ،261)، معجم المولفين (189/3)، هديه العارفين (263/1).

حجازي خميني شهري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدمهدى بن سيد محمدحسن بن سيد محمدعلى بن سيد حسنعلى بن سيد محمد بن سيد محمدرضا بن سيد محمدعلى بن سيد مهدى بن سيد تراب بن حيدر بن كاظم بن سيد هدايت اللَّه بن سيد مهدى بن سيد ابراهيم بن سيد زين العابدين بن سيد ابراهيم بن سيد كريم الدين بن سيد ركن الدين بن سيد زين الدين بن سيد صالح بن سيد محمد بن سيد محمود بن سيد حسين بن سيد حسن بن سيد احمد بن سيد ابراهيم بن سيد عيسى بن سيد حسن بن سيد يحيى بن سيد ابراهيم بن

سيد حسن بن سيد عبداللَّه بن الامام موسى الكاظم عليه الصلوه والسلام.

معظم له كه بسى واسطه به حضرت باب الحوائج الى اللَّه امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليهاالسلام منتهى مى شود از علماء مبرز و محترم اصفهانست.

شجره نامه ايشان كه به امضاء و تصحيح آيات عظام اصفهان و غيره توشيح گرديده به نظر حقير رسيد. و نسب فوق از آن اتخاذ شده است.

وى در سال 1320 قمرى هجرى در سده به دنيا آمده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و خدمت مرحوم والدش مقدمات را خوانده و قبل از پانزده سالگى از آن و شرايع الاسلام فارغ شده و سطوح را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على يزدى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا احمد اصفهانى و آيت اللَّه حاج ميرزا رحيم ارباب خوانده و سطوح عالى را از مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدحسين فشاركى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكرمى كزى و حساب و هندسه را از آقاى حاج آقا رحيم ارباب آموخته و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقاشيخ محمدرضا مسجدشاهى و آخوند گزى و آقاى فشاركى استفاده نموده و بعدا قريب هفده سال در درس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدصادق خاتون آبادى شركت و دو دوره اصول و طهاره و صلوه و مكاسب و غيره را به ترتيب تكميل نموده تا به مرحله اجتهاد رسيده اند.

حكمت و فلسفه را هم از مرحوم حاج ميرزا جواد آدينه اى و حاج شيخ محمد خراسانى و حاج شيخ اسداللَّه قمشه اى فراگرفته تا بعد از فوت استادش مرحوم خاتون آباد به تدريس سطح و خارج فقه و اصول اشتغال يافته و در حال حاضر در خمينى شهر به انجام وظائف دينى از

اقامه جماعت و بيان احكام موفق مى باشند.

داراى 9 فرزند ذكور كه اكثريت در سلك روحانيت و مشغول به تحصيل فقه و اصول و علوم اسلامى به اسامى ذيل مى باشند.

1- جناب حجةالاسلام آقا سيد محمدتقى حجازى 2- حجةالاسلام آقا سيد محمدحسن حجازى 3- حجةالاسلام آقا سيد محمد 4- آقا سيد محمدعلى 5- آقا سيد احمد 6- آقا سيد محمدرضا.

از تأليفات معظم له 1- دوره اصول الفقه 2- اكثر كتب فقهيه 3- رسالاتى در متفرقات.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حجت، آقاميرزا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله آقاميرزا حجت ، در سال 1240 قمري در اصفهان متولد شد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : آقاميرزا حجت ، با شش واسطه به فيلسوف بزرگ اسلامي ملاصدراي شيرازي مي رسد. پدرش آخوند حاج ميرزا حسن ملقب به حجت بوده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : آقاميرزا حجت ، مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت. سپس مدتي از محضر درس علامه سيداسدالله اصفهاني بهره برد. سپس به حوزه ي درس ميرزا شفيع چاپلقي كه از علماي برجسته ي بروجرد بود وارد شد و طولي نكشيد كه از شاگردان ممتاز گرديد. وي آنگاه پس از طي اين مراحل ، براي تكميل معلومات به نجف عزيمت نمود.استادان و مربيان : آقاميرزا حجت ، از محضر پدر ، علامه سيداسدالله اصفهاني و ميرزا شفيع چاپلقي بهره هاي فراوان برد.همسر و فرزندان : آقا محمد ، آقا بهاءالدين ، آقا فضل الله و آقا ابوجعفر ، پسران آقاميرزا حجت مي باشند.زمان و علت فوت : آقاميرزا حجت ، در سال 1322 قمري ، پس از اينكه براي بهبود حال وباگرفتگانِ شهر نهاوند

، نماز خاص برگزار كرده بود ، در اثر بيماري وبا دعوت حق را لبيك گفت و به ديار باقي شتافت.فعاليتهاي آموزشي : آقاميرزا حجت ، به نهاوند دعوت گرديد و پس از اقامت ، در مدرسه ي مقام محمود به تدريس اشتغال ورزيد.آثار : حاشيه بر كتاب المواقف قاضي عضدالدين ايجي ،حاشيه بر كتاب كنزالعرفان فاضل مقداد ، رساله ي عمليه ، شرح بر اسفار صدرالمتألهين

حجت، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي حجت

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي حجت در سال 1347در شهر كرمان متولد شدم . تحصيلات ابتدايي را در دبستان احمدي و صفاري و راهنمايي را در مدرسه آيت الله سعيدي كرمان پشت سر گذاشتم. پس از يكسال تحصيل در رشته علوم تجربي در سال 1362وارد حوزه علميه كرمان شدم و در سال 1363 وارد حوزه علميه قم ( مدرسه كرمانيها) گرديدم. در سال 1367 در امتحانات سراسري حوزه موفق به احراز رتبه اول پايه سوم گرديدم. در كنار دروس حوزوي در تابستان به صورت متفرقه دروس مقطع متوسطه را امتحان و در رشته علوم انساني ديپلم گرفتم. و همراه با دروس حوزوي از سال 1370 در مقطع كارشناسي رشته فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي را آغاز كردم. و در سال 1375 در رشته علوم قرآن و حديث دانشگاه تربيت مدرس تهران پذيرفته شدم و در سال 1377 با معدل 92/19 فارغ التحصيل گرديدم. پايان نامه اين مقطع با عنوان" بررسي و طبقه بندي فقه هاي مربوط به ترجمه هاي قرآن كريم به زبان فارسي" رتبه سوم كشوري را در رشته علوم قرآن و حديث كسب

كرد.

در همان سال در مقطع دكتراي رشته علوم قرآن و حديث مركز تربيت مدرس قم پذيرفته شده و همزمان از سال 1376 در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن حوزه نيز مشغول به تحصيل شدم. و 4 سال دوره آموزشي آن را با موفقيت به اتمام رساندم. سال 1383 موفق به اخذ دكترا از مركز تربيت مدرس قم گريدم. از سال 11379به عنوان عضو هيأت علمي در دانشكده علوم حديث شهر ري به تدريس مشغول گرديده ام و هم اكنون عضو هيأت علمي و معاون آموزشي و تحصيلات تكميلي اين دانشكده ام.

حسن بگي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي حسن بگي

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

آقاي علي حسن بگي در سال 1348 در شهر علم و صنعت، در خانواده اي مذهبي، دوستدار اهل بيت عليهم السلام قدم به عرصه گيتي گذاشت، دوران تحصيلات متوسطه را با موفقيت به پايان رساند كه در كنار تحصيلات متوسطه از شركت در جلسات مذهبي و هيئتها را غافل نماند و با عشق هرچه تمامتر به خدمت گذاري و تبليغ در امر دين پرداخت. لذا با اين مقدمه و شوق فراوان به فراگيري علوم ديني سبب شد در سال 1361 وارد حوزه علميه اراك گرديد پس از مدتي شوق ادامه تحصيل بيشتر او را به قم كشاند و پس از اتمام موفقيت آميز دروس سطح در سال 1370 در پاي درس اساتيد بزرگي چون آيت الله مكارم و وحيد خراساني حاضر گشت و از محضر اين بزرگان كسب فيض كرد. در كنار تحصيل به تدريس دروس ديني در حوزه علميه قم و اراك مشغول تدريس

شد و طلاب فراواني از تدريس ايشان بهره هاي علمي بردند.

حسن زاده آملي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والعلم الاعلام آقا شيخ حسن حسن زاده آملى متولد 1307 شمسي از افاضل ممتاز حوزه علميه صاحب تقويم رسمى و تأليفات ارزنده است. تولدش در آمل واقع شده و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و دروس مقدماتى را تا متوسطه خوانده و بدروس علميه عربى پرداخته و سپس بتهران عزيمت نموده و از اساتيد بزرگ تهران چون مرحوم آيه الله آملى و آيه الله شعرانى و آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيه الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و ديگران در رشته هاى علوم عقلى و نقلى استفاده نموده آنگاه بقم مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از محضر آيات عظام حوزه علميه چون آيه الله آملى حاج ميرزا هاشم و ديگران بهره مند گرديده و در مدرسه علميه سعادت بتدريس فقه و اصول اشتغال دارد.

داراى تأليفات عديده اى مانند تقويم حسن زاده و 5 جلد شرح نهج البلاغه مرحوم ميرزا حبيب الله هاشمى خوئى از جلد 15 تا جلد 19 ميباشد. و كتابى در ولايت و غيره دارند كه 15 مجلد آن بطبع رسيده و بقيه آماده براى طبع ميباشد.

مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى تقريظ مفصلى براى شرح ايشان مرقوم كه در اول جلد 15 شرح نهج البلاغه خوئى مذكور ميباشد و در آخر جلد 14 شرح مزبور درباره ى معظم له چنين نوشته اند:

(ثم ان حضره الفاضل الاديب العالم الاريب الجامع بين العلوم العقليه والنقليه والحائز للملكه العلميه والعمليه الشيخ المؤتمن الشيخ حسن الاملى ضاعف الله قدره و اجزل اجر له تصدى لشرح باقى كتاب نهج البلاغه و هوالحرى به والمتوقع منه و هو كما قال بعض الانصار كما قيل

عذيقها المرجب و جذيلها المحكل فقد جربته سنوات عند قرائه مختلف العلوم على حاز الرتبه القصوى و فاز بالقدح المعلى و نرجو من الله له التوفيق و لنا.

العبد ابوالحسن الشعرانى

تأليفات و تصحيحات

آثار عرفاني و اخلاقي

لقاء الله

وحدت از ديدگاه عارف و حكيم

انه الحق

ولايت تكويني

عرفان و حكمت متعاليه

الهي نامه متن الهي نامه

انسان در عرف عرفان

كلمه عليا در توقيفيت اسماء

اصول و امّهات حكمي و عرفاني

تصحيح رساله مكاتبات

تصحيح و تعليق تمهيد القواعد

تصحيح . تعليق شرح فصوص قيصري

تصحيح و تحشيه رساله تحفة الملوك في السير و السلوك

مفاتيح المخازن

شرح فصوص الحكم

مشكاة القدس علي مصباح الأنس

شرح طايفه اي از اشعار و غزليات حافظ

نور علي نور در ذكر و ذاكر و مذكور

باب رحمت

نامه ها برنامه ها

قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارند

آثار فلسفي و منطقي

اتحاد عاقل به معقول

نصوص الحكم بر فصوص الحكم

رساله جعل

صد كلمه

تصحيح اسفار اربعه

تصحيح و تعليق كتاب نفس شفاء

رساله اي در تضاد

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله اي در حركت جوهري

ممدّ الهِمَم في شرح فصوص الحِكَم

رساله نفس الأمر

نهج الولايه

درر القلائد علي غررِ الفَرائد

النور المتَجَلّي في الظّهور الظِّلّي

مفاتيح الاَسرار لسلّاك الأسفار

سرح العيون في شرح العيون

گشتي در حركت

الحجج البالغة علي تجرد النفس الناطقة

گنجينه گوهر روان

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله مُثُل

تصحيح و تعليق شرح اشارات

ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات

تصحيح و تعليق شفا

ترجمه و تعليقِ الجمع بين الرَّأيَين

رساله اعتقادات

الأصول الحكميّة

رساله رؤيا

من كيستم

رسالة في التضاد

دروس معرفت نفس

نثر الدراري علي نظم اللئالي

آثار فقهي

رساله اي در مسائل متفرقه فقهي

تعليقات علي العروة الوثقي في الفقه

وجيزه اي در مناسك حج

آثار تفسيري

تصحيح خلاصة المنهج

انسان و قرآن

آثار كلامي

خير الأثر در رد جبر و قدر

تقديم و تصحيح و تعليق رساله قضا و قدر محمد دهدار

ليلةالقدر و فاطمه عليها السلام

رسالة

في الإمامة

رساله اي در كسب كلامي

فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب ربّ الأرباب

رسالة حول الرؤيا

آثار روايي

تصحيح نهج البلاغه

تصحيح سه كتاب (ابي الجعد ، نثر اللئالي ، طب الأئمّة)

تكملة منهاج البراعة

مصادر و مأاخذ نهج البلاغه

انسان كامل از ديدگاه نهج اليلاغه

شرح چهل حديث در معرفت نفس

رساله اي در اربعين

آثار رياضي و هيوي

دروس معرفة الوقت و القبلة

رساله كلّ في فلك يسبحون

رساله اي در تناهي ابعاد

تصحيح كتاب الإستيعاب في صنعة الأصطرلاب للبيروني

تعيين سمت قبله مدينه

الصحيفة العسجديّة في آلاتٍ رصديّة

الكوكب الدرّي في مطلع التّاريخ الهجري

رساله سي فصل

تعليق تحفة الأجِلَّة في معرفة القبلة

رساله قطب نما و قبله نما

تعليقه بر رساله مولا مظفر

رساله ميل كلّي

رساله ظِلّ

رساله تكسير دايره

تصحيح كتاب المناظر في كيفيّة الابصار

رساله اي در اختلاف منظر و انكسار نور

رسالة في تعيين البُعد بين المركزين و الأوج

رسالة في الصّبح و الشّفق

رساله اي پيرامون فنون رياضي

رساله اي در مطالب رياضي

دروس هيأت و ديگر رشته هاي رياضي

تصحيح و تعليق شرح جغميني

تصحيح و تعليق تحرير اصول اقليدس

تصحيح و تعليق اُكَرِ مانالاؤس

تصحيح و تعليق تحرير اُكَرِ ثاوذوسيوس

شرح زيج بهادري

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بر زيج الغ بيك

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بربيست باب

تصحيح و تعليق تحرير مجسطي

استخراج جداول تقويم

تصحيح و تعليق الدّرّ المَكنون و الجوهر المَصون

دروس معرفت اوفاق

شرح قصيده كُنوز الأسماء آثار ادبي

تقديم و تصحيح و تعليق نصاب الصِّبيان

تصحيح كليله و دمنه

تصحيح و اعراب اصول كافي

ديوان اشعار

قصيده يَنبوع الحياة

مصادر اشعار ديوان منصوب به امير المؤمنين

تعليقه بر باب توحيد حديقة الحقيقة

تصحيح گلستان سعدي

تعليقه بر قسمت معاني مطوَّل

امثال طبري

آثار متفرقه

تقديم و تصحيح و تعليق خزائن

هزار و يك نكته

هزار و يك كلمه

مجموعه مقالات

ده رساله فارسي

كشيكل

مصاحبات مناجات علامه حسن زاده

- الهي، تا تو لبيك نگويي من كجا الهي گويم؟

- الهي، همه گويند: بده و حسن گويد: بگير

- الهي، همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد

- الهي، همه، حيوانات را در كوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده

- الهي، عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم

- الهي، شكرت كه دنيايم آخرتم شد

- الهي، من در ذات خود متحيرم چه رسد به ذات تو

- الهي، شيدايي جانان را با حور و غلامان چه كار

- الهي، روزم را چون شبم روحاني بگردان و شبم را چون روز نوراني

- الهي، در جواني شكستم كه پيري، خود شكستگي است

- الهي، آن كه تو را دوست دارد، چگونه با خلق ات مهربان نيست؟

- الهي، اگر من بنده تو نيستم، تو كه مولاي من هستي!

- الهي، گرگ و پلنگ را مي توان رام كرد با نفس سركش چه كنم؟

- الهي، اگر ستارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه مي كرديم؟!

- الهي، قربان لب و دهانم بروم كه به ذكر تو گويايند

توصيه هايى از علامه حسن زاده آملى

دهان روح و تن

انسان دو دهان دارد: يكى گوش كه دهان روح او است و ديگر دهان كه دهان تن او است. اين دو دهان خيلى محترم اند. انسان بايد خيلى مواظب آن ها باشد. يعنى بايد صادرات و واردات اين دهنها را خيلى مراقب باشد. آن هايى كه هرزه خوراك مى شوند، هرزه كار مى گردند. كسانى كه هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند. وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و كثيف مى شود. يعنى قلم او هرزه و

نوشته هايش زهرآگين خواهد داشت. حضرت وصى، اميرالمؤمنين، عليه السلام فرمود: عمل نبات است و هيچ نبات از آب بى نياز نيست و آب ها گوناگون اند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و ميوه اش شيرين خواهد بود; و هر آبى كه پليد است، آن نبات هم پليد و ميوه او تلخ است.* خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روييده شده است. وقت اندك و كار بسيار

بدان كه بايد تخم و ريشه سعادت را در اين نشأ، در مزرعه دلت بكارى و غرس كنى. اين جا را درياب، اين جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خيلى كم است. وقت خيلى كم است و ابد در پيش داريم. اين جمله را از اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهيم العطاش» ; يعنى شتران تشنه را مى بينيد كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى كوشند و مى شتابند و از يكديگر سبقت مى گيرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پيغمبر و جوامع روايى كه گنج هاى رحمان اند اين چنين باشيد. بياييد به سوى اين منبع آب حيات كه قرآن و عترت است. وقت خيلى كم است و ما خيلى كار داريم. امروز و فردا نكنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببينيد، خواهيد ديد اكثر مردم به علت تسويف، به كيفر اعمال بد اين جاى خودشان مبتلا شده اند .» تسويف يعنى سوف سوف كردن، يعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال ديگر كردن. وقت نيست، و بايد به جد بكوشيم تا خودمان را درست بسازيم.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسنيه

قرن:2

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن دوم هجرى، از زنان فاضل، عالم و متكلم. وى از كنيزانى بود كه به اسارت مسلمانان درآمد و در زمان هارون الرشيد (193 -170 ق) مسلمان شد و در اخبار، روايات و اصول اعتقادات، معلومات فراوانى كسب كرد. شيخ ابوالفتوح رازى (525 -480 ق) مناظره اى كه او در مجلس هارون كرده در رساله فارسى خود آورده است. به نوشته رازى وى مذهب اهل سنت را طبق عقايد خودشان رد كرد و مذهب شيعه را ثابت نمود. برخى نويسندگان بر اين نظرند كه اصولا شخصيتى به نام حسنيه وجود خارجى نداشته است و رازى براى طرح نظرات كلامى مذهب شيعه، چنان داستانى را ساخته و پرداخته كرده است، چنانكه سيد بن طاووس در كتاب طرائف خود از زبان يك نفر اهل ذمه چنين كارى نموده است.[1]

(ز 193 ق)، دانشمند، عارف، متكلم و حكيم. وى از زنان ايرانى تبار بود كه به اسارت مسلمانان درآمد و بعضى او را تربيت شده ى خاندان عصمت و طهارت (ع) دانسته اند كه از محضر امام صادق (ع) بخصوص بهره مند گرديده است. وى در اخبار مذاهب چهارگانه عامه و علم كلام وقوف كامل داشته است. حسنيه در حضور هارون الرشيد با شيخ ابواسحاق نظام معتزلى و محمد بن ادريس شافعى و ابويوسف قاضى مناظره كرد و بر آنها پيروز شد. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «احياء الداثر» هنگام شرح حال شيخ ابراهيم استرآبادى مى نويسد: وى در 985 ق در سفر حج رساله ى اين مناظره را نزد بعضى از سادات علوى دمشق يافت و به ايران آورد و به نام شاه طهماسب ترجمه كرد. علامه مجلسى ترجمه ى اين

رساله را به فارسى در انتهاى كتاب «حليه المتقين» خود به طور كامل ذكر كرده است.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] منابع: اعلام النساء، 264 / 1؛ ريحانةالادب، 45 / 2؛ زنان سخنور، 114 / 1؛ النساءالمؤمنات، 302 -300.

[2] اعيان الشيعه (409/ 5)، تاريخ نظم و نثر (120/ 7 ،97/ 4)، روضات الجنات (163/ 1)، رياحين الشريعه (148/ 4)، رياض العماء (406/ 5)، ريحانه (45/ 2)، لغت نامه (ذيل/ حسنيه)، مشاهير زنان (75).

حسين زاده، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين زاده

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

محمد حسين زاده در مرداد 1340 در شهر مقدس قم به دنيا آمد . پس از اتمام دوزه راهنمايي حدود سالهاي 1353.54دروس حوزه را دنبال كرد و در طي پنج سال و اندي در سال 1359 توانست به درس خارج فقه و اصول راه يابد . در دوره تحصيل سطح علاوه بر دروس رايج . فلسفتنا . اقتصادنا. عربي جديد . انگليسي و نيز اخلاق و تفسير را در محضر اساتيدي فرهيخته آموخت . فقه و اصول را در مقطع عالي سطح از محضر بزرگاني همچون آيت الله پاياني و آيت الله اعتمادي و آيت الله قافي فرا گرفت . از سال 59تا 74 به مدت 15 سال در درس خارج فقه و اصول اساتيد بر جسته اي چون حضرات آيات عظام مظاهري . شبيري زنجاني . و... مشاركت فعال داشت در طول تحصيل و پژوهش به طور مستمر در دروس اخلاق و فلسفه و تفسير و عقايد حضرت آيت الله مصباح شركت كرد و از آغاز تحصيلات حوزوي بلكه پيش از آن از

راهنمايي هاي معظم له بهره بسياري برد به علاوه او در درس هاي اسفار حضرت آيت الله جوادي نيز چند سالي حضور داشت و از دروس عرفان ايشان نيز استفاده كرد . حدود سال 1365 به عضويت در گروه تخصصي فلسفه باقرالعلوم(ع) به رياست استاد مصباح در آمد و به تحقيق در حوزه فلسفه پرداخت . از جمله ثمرات اين تلاش آماده ساختن درس هاي اسفار ج 6 و نيز شناخت شناسي استاد آيت الله جوادي آملي بود در سال 1371معادل دكتراي فقه و اصول معارف مدرك داخلي موسسه امام خميني و بالاخره دكتراي معرفت شناسي را از حوزه دريافت نمود. در سال 1369براي شركت در كنفرانس مربوط به فلسفه و نيز گذراندن دوره اي غرب شناسي . همراه با هيئتي به كانادا مسافرت كرد. دولت آمريكا از دادن ويزا خودداري كرد و نتوانستند در آن نشست شركت كنند . اما دوره ذكر شده در كانادا برگزار شد. در سال 1374 علاوه بر تحقيق در رشته فلسفه در بنياد باقر العلوم . تدريس خارج فقه و اصول را شروع كرد كه تاكنون ادامه دارد . در سال 1377 عضو هيئت علمي گروه فلسفه موسسه امام خميني(ره) گرديد . او اكنون در سمت دانشيار به پژوهش و تدريس اشتغال دارد.

حسينعلي پور، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد حسينعلي پور

محل تولد : جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

سال 1346 هجري شمسي به تبريز آمدم و در مدرسه طالبيه تبريز زير نظر حجة الاسلام آقاي وثوقي به دروس حوزوي مشغول شدم (آقاي وثوقي هم اكنون از اساتيد حوزه هاي علميه تبريز هستند) جامع المقدمات، باب رابع

مغني، حاشيه، معالم و بخش اوامر قوانين ميرزاي قمي را در تبريز خواندم. در سال 1349 به قم آمدم و از آن زمان تاكنون در قم هستم. اولين استادم آية الله علوي گرگاني بود كه در درس شرح لمعه او حاضر مي شدم و در درس لمعه آية الله محفوظي هم شركت كردم و بقيه را از آقاي شيخ علي پناه اشتهاردي درس گرفتم. استاد رسائل و مكاسب و كفايه ام آقايان ميرزا يدالله و حاج ميرزا محسن دوزدوزاني بودند. از افراد ديگري هم اين كتابها را درس گرفته ام، لكن عمده اين حضراتند. از سال 1358 در درس خارج آيةالله تبريزي و نوري شركت كردم در درس آية الله نوري همداني فقط چهار سال شركت داشتم ولي در درس آية الله تبريزي بيش از 12 سال مرتب نشسته ام. شرح منظومه را از آية الله شيرازي انصاري خواندم. نهاية الحكمه را از آية الله مصباح خوانده ام. شرح اشارات جلد دوم و سوم را از آية الله حسن زاده آملي درس گرفته ام. شرح فصوص قيصري و مصباح الانس را نيز از ايشان خوانده ام. سه جلد اول، دوم و سوم اسفار را هم از ايشان درس گرفته ام. بخشي از جلد 6 و 7 را از آية الله جوادي آملي تلمذ كرده ام. تمهيد القواعد را از آية الله جوادي آملي خوانده ام. دروس عرفان و فلسفي را با توضيحات كامل، يادداشت دارم. همه دروس اعتقادي آية الله سبحاني را گذرنده ام و در درسهاي اعتقادي پنجشنبه هاي آية الله مكارم شيرازي شركت مي كردم و در امتحان پاياني اين دروس، با نمره خوب قبول شدم و به همين مناسبت براي ما جوايزي در نظر گرفته

و جوايزي هم اكنون با مهر مدرسه اميرالمؤمنين موجود است. در يك دوره دو ماهه دروس حضرات اساتيد در مدرسه حقاني پس از انقلاب اسلامي شركت كردم. برخي از اساتيد آن كلاسها عبارت بودند از:

آيةالله نوري همداني، آيةالله تسخيري كه درباره ماركسيسم تدريس مي كرد، آقاي سيدمنيرالدين هاشمي شيرازي كه درس اقتصاد مي گفت، آقاي خاك كه درباره سازمان مجاهدين خلق(منافقين) تدريس مي كرد و...

حسيني ارسنجاني، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمدحسن حسيني ارسنجاني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

جمعي از اساتيد سطوح عاليه ، تفسير ، فلسفه ، منطق و كلام : آيات عظام سلطاني، فاضل لنكراني و آيات حسيني ارسنجاني ، حاج شيخ يحيي انصاري ، سيد محمد كاظم آيت الهي ، خزئلي ، مشكيني ، ستوده ، جوادي آملي ، مجد الدين محلاتي ، دوزدوزاني ، شب زنده دار ، و كريمي جهرمي ؛ اساتيد خارج فقه و اصول ، آيات عظام : گلپايگاني(ره) (5 سال فقه) ، مرتضي حائري يزدي (ره) (5 سال فقه) ، حسينعلي منتظري (15 سال فقه) ، هاشم آملي (ره) (4 سال اصول) . تدريس سيوطي ، معالم و لمعتين و نهج البلاغه .

حسيني اسحاق نيا، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا حسيني اسحاق نيا

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سيّد رضا حسيني اسحق نيا در اوائل سال 1342 ه.ش در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشوده و اولين جرقه هاي علاقه به دين را پدرم مرحوم حاج سيّد محمود اسحق نيا كه عمري را به نيكنامي سپري نمود و «عاش سعيدا و مات سعيدا» با تربيت عملي خود ضمير صاف كودكانه من را روشن نمود. پدر بزرگ اينجانب مرحوم حاج سيّد احمد فرزند حاج سيّد اسحق از دوستان صميمي مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتي بوده است چنان كه در كتاب فضيلت هاي فراموش شده به قلم فرزند برومند وي كه خود نيز ستاره اي است كه از اين شهر در آسمان علم و معرفت درخشيده يعني خطيب دانشمند مرحوم حاج شيخ

حسن علي راشد، به آن اشاره شده است و به شهادت اشخاص با اطلاع و مورد وثوق از معدود كساني بوده كه مرحوم حاج آخوند در منازل ايشان غذا تناول مي نموده است.

از سن شش سالگي به مدّت دو سال در مكتب آقاي حاج معلم، قرآن و دروس متداوّل در مكتب خانه هاي قديمي را فرا گرفته و سپس تحصيلات جديد را از كلاس سوم آغاز نموده و مقطع ابتدايي را در دبستان بيهقي و دوران راهنمايي را در مدرسه راهنمايي علي تمدن و دوران دبيرستان را در دبيرستان رازي شهرستان گذارندم. تقريباً همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي فرا گيري علوم حوزوي را در كنار دروس دبيرستان حدود بيش از 2 سال در مدارس علميّه مرحوم هراتي و مرحوم فولاد شروع نموده و سپس بعد از اخذ مدرك ديپلم در سال 1360 هجري شمسي براي ادامه تحصيل به حوزه مقدسه علميّه قم هجرت نمودم.

و بنا به گفته پير هرات خواجه عبد الله انصاري كه «الهي دود از آتش چنان نشان ندهد و خاك از باد كه ظاهر از باطن و شاگرد از استاد» چون هر كس كه داراي چيزي شده است آن را از استاد كسب نموده است، لذا از اين فرصت استفاده نموده و به ذكر اساتيد بزرگوار كه از خرمن پر فيض آنها به فراخور استعداد و قابليت خويش خوشه چيني نموده ام پرداخته و از اين راه سپاس فراوان خود را نثار ساحت مقدس ايشان مي نمايم. مقدمات حوزوي از قبيل ادبيات عرب و منطق و بلاغت و مقداري از سطح را در تربت در محضر اساتيدي چون حجج اسلام آقايان

حاج شيخ احمد معلم و حاج آقا سعيدي، حاج سيّد علي آقا رباني آموخته و بيشترين استفاده را از حوزه درس جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا رحماني نمودم كه تلاش جدي و مستمر و شور و نشاط ايشان در طريق تعليم به طلاب اعجاب آور و تحسين برانگيز مي باشد. در اواخر مدّت تحصيل در تربت حيدريه علم كلام و مقداري از فلسفه را خدمت مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ صدر الدين رباني با وجود كسالتي كه داشتند قرائت نمودم و از آن زمان تا كنون سخت تحت تاثير معنويت آن مرحوم قرار دارم. وي به خاطر كسالت هاي متعدد و شديدي كه اواخر حيات پر بركت خود داشت و هم چنين ابتلائات گوناگون به حق، مصداق «البلاء للولاء كاللهب للذهب» بود يعني:

پس از عزيمت به حوزه علميّه قم ، بقيه دوره سطح و سطح عالي را در محضر اساتيدي چون حجج اسلام آقايان حاج سيّد احمد طباطبايي تربتي و حاج آقا قاضي زاده تربتي و حاج شيخ مصطفي اعتمادي تبريزي سپري نموده و حدود ده سال در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: فاضل لنكراني و حاج شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني شركت نمودم. در كنار فراگيري دروس عمومي حوزه در دروس تخصصي فلسفه و عرفان به مدّت هيجده سال حضور پيدا كرده و گر چه در محضر اساتيد بزرگ در اين رشته مانند آيت الله حسن زاده آملي مقداري تلمّذ نموده ام و ليكن عمده استفاده من در فن مزبور از محضر آيت الله انصاري شيرازي بوده است تقريباً از همان شروع به تحصيل علوم دينيه،

در جنب آن به تعليم طلاب نيز اشتغال داشته ام و اينك هم به تدريس معقول و منقول درسطح عالي در حوزه علميّه قم مشغول مي باشم. در كنار تحصيل و تدريس احياناً به كار تأليف نيز پرداخته ام و آنچه تاكنون به زيور طبع آراسته شده دوره علم منطق تحت عنوان منطقيات در چهار مجلد است كه شرح مبسوطي بر يكي از متون قديمي در اين رشته مي باشد.آنچه در اين سطور به رشته تحرير در آمده شمه اي از بحار بيكران الطاف و توفيقات خداوندي است كه به اين بنده نا چيز ارزاني فرموده است. از سال 78 تا كنون علاوه بر تدريس درحوزه مباركه قم هفته اي يك روز در تهران مقطع كارشناسي ارشد رشته عرفان به تدريس اشتغال دارم و نيز مسووليت علمي مقالات بخش فلسفه و كلام دايره المعارف قرآن كريم را عهده دار مي باشم. ضمنا گواهي علمي سطح چهار حوزه را دارم.

حسيني بهشتي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا حسيني بهشتي متولد 1336 در قم است. بعد از دوره دبيرستان به تهران آمده و پس از سه سال و نيم تحصيل رشته پزشكي آن را رها مي كند. به علت علاقه اش به علوم اسلامي، با بازگشايي دانشگاه ها تغيير رشته مي دهد و به سراغ رشته فلسفه غرب مي رود. در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را مي گذراند. پايان نامه كارشناسي ارشد را در مورد مونادولوژي لايب نيتس مي نويسد. براي دوره دكترا به آلمان مي رود و از سال 1360 تا 1366 در آلمان تحصيل مي كند. در سال 1366 به ايران بازمي

گردد و از همان سال در گروه فلسفه دانشگاه تهران تدريس فلسفه را آغاز مي كند.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : سيد محمد رضا حسيني بهشتي فرزند شهيد بهشتي است.او درباره پدرش مي گويد: «آنچه را كه مي توانم به عنوان عصاره اي كه در ذهنم از ايشان باقي مانده است بيان دارم اينست كه در بيست و چند سال تماس مداوم من با آن شهيد او را به تمام معني ( مؤمن ) يافتم. دردل او و انديشه او و عمل و كردار او هر چه بيشتر دقيق مي شدي آثار اين روشني و گرماي ايمان را بيشتر حس مي كردي و جوشش عشق به خدا و خدمت به خلق خدا را كه از وراي پندار و گفتار و كردارش حس و لمس مي شد ، ناخودآگاه مرا به سوي شخصيت ايشان جذب مي كرد و مي كشيد. «آيت الله شهيد بهشتي» سراپا عرفان بود ، اما عرفاني بي هياهو كه اثر عميق خويش را در شيوه برخورد ايشان با مسائل و مشكلات و دشواري هاي راه بخوبي مي توانستيم ببينيم . آنچنان ايمان در دل او رسوخ داشت كه در اين چند سال نديدم كه هيچ حادثه اي او را حتي اندكي به تزلزل وادارد و براستي كه هيچ حادثه اي او را حتي اندكي به تزلزل وادارد.» و به راستي كه محمد رضا بهشتي بي آن كه هويت مستقل خويش را از دست داده باشد،اين صفات پدر را در خويش زنده نگاه داشته و پرورانده است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ تحصيلات ابتدايي و متوسطه در زادگاه

_ تحصيلات نيمه تمام در رشته پزشكي _ دريافت كارشناسي فلسفه از دانشگاه تهران _ دريافت كارشناسي ارشد فلسفه از دانشگاه تهران _ عزيمت به آلمان براي ادامه تحصيل _ دريافت دكتراي فلسفه از دانشگاه هامبورگ آلمان 66-1360 _ آشنايي با زبان هاي عربي، آلماني، انگليسي و اندكي يوناني و لاتيني

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : _ مدير مؤسسه مطالعاتي تاريخ خاورميانه از 1365 تا 1369 _ مدير مؤسسه پژوهشي فرهنگي «نوارغنون» از 1377تاكنون _ عضو پيوسته فرهنگستان هنر _ مسئول گروه فلسفه فرهنگستان هنر _ عضو هيأت امناي مؤسسه مطالعات اجتماعي (وزارت علوم و تحقيقات و فناوري) _ عضو هيأت امناي پژوهشگاه علوم انساني _ عضو هيأت امناي مؤسسه انجمن و حكمت

فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دانشگاه تهران گروه فلسفه از سال 1366 تا كنون

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : بعد از بازگشت از آلمان فعاليت هاي پژوهشي اش را روي فلسفه متمركز مي كند. پس از مدتي با همكاري دوستانش مؤسسه پژوهشي نو ارغنون را تأسيس مي كند. به غير از مقالات مختلفي كه در مجله هاي تخصصي يا در مطبوعات منتشر كرده، گاه شمار تاريخ معاصر خاورميانه با همكاري او منتشر شده است.

آرا و گرايشهاي خاص : سيد محمدرضا حسيني بهشتي با اشاره به اين كه مفهوم طبيعت به عنوان نرم و جهت دهنده در عرصه زندگي اجتماعي و فردي است اعتقاد دارد:« مفهوم طبيعت در پيوند با دو مفهوم خدا و انسان قرار دارد كه هر سه اين مفاهيم نقش مؤثري در تلقي ما از خود و موجودات پيرامون ما دارد .

اگر ما به مواجهه انسان و طبيعت نگاه كنيم. ما پيش از سه دهه اخير با سه نوع مواجهه روبرو بوديم يكي مواجهه نظري با طبيعت كه انسان كنجكاو مي خواهد به شناخت طبيعت بپردازد و نظر به طبيعت كند . در آغاز اين نگاه به طبيعت و عالم ممكن است با اين هدف صورت بگيرد كه خود نگرش طبيعت به عنوان بالاترين ارزش تلقي مي شود يعني نظر به خاطر نظر صورت مي گرفت و ايده آل دانش نظري در يونان باستان نظر براي نظر بود . در سده هاي ميانه نظر به عنوان نظر ديگر ارزش ندارد و اگر نظر در خدمت ايمان قرار مي گرفت ارزش داشت و شيخ بهايي نيز مي گفت از صفحه دل هر علمي را كه در جهت رستگاري نيست پاك كنيد كه اين همان نگاه ارسطويي است. در عصر جديد اتفاق عجيبي در حال افتادن است و آن اين كه دانش نظري در خدمت غايات عملي انساني قرار مي گيرد يعني در جهت سعادت مادي انسان است و بيكن معتقد است همه مشكلات از جهل است يعني ما نمي توانيم آينده را پيش بيني كنيم و آن را در جهت غايات خود قرار دهيم .» بهشتي با اشاره به اين كه در عهد باستان انسان نمي توانست آقا و سيد طبيعت باشد ولي در دهه هاي اخير تاريخ نگاري علم يعني نگاه علم هم به خودش عوض شده است مي افزايد:« بيكن معتقد است طبيعت، در اختيار ماست به شرطي كه حرف از آن بيرون بكشيم وگرنه جواب نخواهد داد و ضربه اي كه مي توانيم به

آن بزنيم آزمايش است و در اين صورت است كه شناخت علمي داريم. مواجهه هاي انسان با طبيعت عبارتند از: مواجهه نظري، تكنيكي - علمي، زيبا شناختي، اخلاقي - عملي». محمدرضا بهشتي علاوه بر تدريس و تحقيق، به عرصه هاي عمومي تر حوزه مطالعاتي اش نيز توجه ويژه دارد و بويژه درباره وضع آموزش فلسفه در ايران ديدگاه هاي جالبي را ارائه مي دهد: «آموزش فلسفه در ايران در دو حوزه صورت مي گيرد كه عبارتند از؛ مدارس سنتي و دانشگاه ها. در دانشكده الهيات تمركز بر فلسفه اسلامي است ولي دانشكده ادبيات بيشتر به فلسفه غرب مي پردازد. مهم ترين مسأله در مواجهه با آموزش فلسفه، ابهام در هدف گذاري و شناخت جايگاه فلسفه است.ما در برنامه آموزشي مان برخلاف كشورهاي خارجي، هيچ دوره خاصي نداريم كه فارغ التحصيل فلسفه بتواند پس از گذراندن آن فلسفه را آموزش دهد. در طريقه منتقل كردن مطلب نيز خلأ وجود دارد؛ در طول دوره پژوهشي فرد آموزش لازم را براي انجام كارهاي پژوهشي نمي بيند و با كمترين تكنيك ها نيز در مسير آموزش آشنا نمي شود.مشكل ما در آموزش فلسفه اين است كه نه ورود ما به مطلب مشخص است و نه خروج و نه طي مسير و بر اين اساس، با رهيافت مشخصي نيز روبه رو نيستيم وآشنا شدن با رهيافت ها را نيز در جايي پيدا نكرده ايم. يكي از كمبودهاي جدي به لحاظ آموزشي و پرورشي، كمبود منابع داخلي و بويژه منابع خارجي است. مجلات و مقالات در رشته فلسفه هنوز هيچ جايگاهي ندارند و ما هنوز با شيوه هاي جديدتر برقراري ارتباطات

آشنا نيستيم. ما جلسات چند استاد ( محقق ) را پيرامون يك موضوع نداريم و براي استفاده از اساتيدي كه بيرون از حوزه هاي آموزشي ما پرورش پيدا كرده اند مشكل زبان داريم، اما با فرض حل مشكل زبان، راه هاي ارائه موضوع آن ها نيز با ما متفاوت است.در مورد طرح هاي پژوهشي قوي و بويژه جمعي، و گره خوردن كار پژوهشي در داخل دانشگاه ها با نيازهاي بيروني كه موجب ايجاد نشاط در گروه ها مي شود نيز كاري انجام نشده است.همچنين رابطه اي ميان دانشگاه ها با دانشگاه هاي داخل و خارج، پژوهشگاه ها و مؤسسه هاي غير دولتي مانند NGO ها نيز وجود ندارد. در كارهاي آموزشي و پژوهشي، نخستين قدم، جدي گرفتن گروه هاي كار دانشجويي و پيوند ميان اين گروه ها است و بعد مطالعه و شناسايي راه هاي موجود و انتخاب اين راه ها و سپس حركت و اجرا كه بايد با ارزيابي مجدد و نقادانه صورت بگيرد.

چگونگي عرضه آثار : بررسي تطورات تاريخي قواعد كلي فلسفي با تأكيد بر فلسفه اسلامي عنوان يكي از گزارش هاي سيد محمدرضا حسيني بهشتي دردانشگاه تهران است. تدوين و تأليف چند جزوه درسي مربوط به آموزش زبان از جمله آموزش مقدماتي زبان يوناني و آموزش مقدماتي زبان لاتين نيز از ديگر آثار بهشتي در فضاي آموزشي دانشگاه تهران بوده است.او علاوه بر حضور مستمر در فضاهاي آكادميك، در ساليان گذشته با نگارش مقالات متعدد نظري ديدگاه هاي خويش را به فضاهاي عمومي تر انديشه نيز كشانده است. برخي از مقالات او عبارتند از:نگرشي تاريخي به تحول مفهوم آرخه از پيش

سقراطيان تا ارسطو ؛ سقراط، پس كار تو چيست؟ ؛ فلسفه و بحران محيط زيست ؛ زيباترين مثلث ها ؛ دو نظريه در زيباشناسي طبيعت ؛صلح و عدالت در بستر ديني ؛ جايگاه نقد سوم در نظام استعلايي كانت و ... بهشتي همچنين با دانشنامه جهان اسلام نيز ارتباط دارد و برخي مدخل هاي فلسفي آن را مي نگارد،از آن جمله است مدخل تاريخ قرآن كريم «تئودور نولدكه و مدخل ثامسطيوس» --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 Methodologische Ueberlegungen Zum Wandel des Naturbegriffs Techno VerlagY 1997.

2 انسان شناسي فلسفي

ويژگي اثر : ترجمه ، نوشته هانس ديركس، كتاب انسان شناسي فلسفي، با رويكردي آموزشي و نه تنها فلسفي، متن هايي از متفكران غربي را متناسب با مسائل بنيادي زندگي گرد آورده است. مطالعه اين كتاب در راستاي سرفصل هاي درس انسان شناسي براي استادان محترم معارف پيشنهاد شده است.

3 دروس گفتارهاي فلسفي

ويژگي اثر : مؤسسه دانش و توسعه علوم انساني

4 سرآغازهاي فلسفه در يونان

ويژگي اثر : انتشارات هرمس

5 شرحي بر تمهيدات كانت،

ويژگي اثر : اثر: ماكس آپل ؛ مركز نشر دانشگاهي

6 گزيده مقالات گادامر

ويژگي اثر : انتشارات هرمس

7 متون برگزيده در هرمنوتيك

ويژگي اثر : سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي

حسيني تهراني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305.

درگذشت: 1374.

از آثار اوست: امام شناسى: بحثهاى تفسيرى، فلسفى، روانى (تهران، 1362)؛ ترجمه رساله بديعه در تفسر آيه الرجال قوامون على النساء (ترجمه توسط چند تن از فضلاء؛ تهران، 1363)؛ داستان هاى عبرت انگيز (جمع آورى و تنظيم مهدى شمس الدين، قم، 1373)؛ رساله بديعه فى تفسير آيه ى الرجال قوامون على النساء (تهران، 1366 ،1360)؛ رساله حول مسئله رويه الهلال، موسوعه

علميه ى فقهيه فى لزوم اشتراك... (1371)؛ مقدمه و شرح رساله سير و سلوك (منسوب به بحرالعلوم مهدى بن مرتضى الطباطبائى نجفى، تهران، 1372)؛ روح مجرد: يادنامه موحد عظيم شأن و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد (تهران، 1373)؛ مقدمه و تذييل هديه غديريه: دو نامه سياه و سپيد (تأليف محمد رفيع بن عبدالواحد طبسى، مشهد، 1374)؛ رساله نوين درباره ى بناء اسلام، سال و ماه قمرى و تفسير آيه ى ان عده الشهور عند الله اثنا عشر شهدا فى كتاب الله يوم خلق السموات و الارض منها اربعه حرم ذلك الذين القيم: بحث تفسيرى، روائى، فقهى و تاريخى (تهران، 1364)؛ رساله فكاحيه: كاهش جمعيت ضربه اى سهمگين بر پيكر مسلمين (تهران، 1373)؛ رساله لب اللباب در سير و السلوك اولى الالباب (تهران، 1366)؛ مكاتيب حكمى و عرفانى ميان آيتين علمين: حضرت آيه الحق و التوحيد حاج سيد احمد كربلائى و حضرت آشيخ المحقق حاج شيخ محمدحسين اصفهانى... (تهران، 1373)؛ معادشناسى (تهران، 1361)؛ لمعات الحسين: برخى از كلمات و مواعظ و خطب حضرت سيدالشهداء ابى عبدالله الحسين (ع) (تهران، 1371)؛ ولايت فقيه در حكومت اسلامى (از منشات محمدحسين حسينى تهرانى، تنظيم و گردآورى از محسن سعيديان و محمدحسين راجى، تهران، 1373)، نور ملكوت قرآن (مشهد، 1368)؛ نگرشى بر مقاله بسط و قبض تئوريك شريعت دكتر عبدالكريم سروش (تهران، 1374)؛ مهر تابان: يادنامه و مصاحبات تلميذ و علامه محمدحسين طاطبايى تبريزى (تهران، 1375).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني طباطبايي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1307، زابل.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام سيد محمدتقى حسينى طباطبايى، فرزند سيد على، تا سطح اجتهاد به تحصيل پرداخت و موفق شد كه همچنين فوق ليسانس خود را در رشته ى فلسفه اسلامى

از دانشكده الهيات اخذ نمايد. پيش از انقلاب اسلامى معلم بود و در حوزه ى علميه ى زابل نيز تدريس مى كرد. بعد از انقلاب اسلامى در ادامه كار تدريس خود، مسئول كميته انقلاب اسلامى زابل بود. ايشان در اولين دوره ى مجلس شوراى اسلامى به نمايندگى از مردم زابل انتخاب شد. تأليفات وى عبارتند از منطق و منظوم؛ منتهى الميزان؛ احسن البيان و جزوه اى به عربى در مدح حضرت على (ع).

حجت الاسلام حسينى طباطبائى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكر وى در زابل به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني كوهساري، اسحاق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسحق حسيني كوهساري

محل تولد : نكا- ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/2/15

زندگينامه علمي

حقير سيد اسحاق حسيني كوهساري در سال 1328 در روستاي كوهسار كتن از توابع شهرستان نكا متولد شدم. دوران ابتدائي تحصيل را در حوزه علميه نكا تحت نظر آيت الله سيموندهي طاب ثراه و سپس به مدت چهار سال در حوزه علميه امام صادق(ع) قم تحت نظر آيت الله دار ابكلائي ادامه تحصيل داده ام.

در سال تحصيلي 47-46 وارد حوزه علميه قم شده ام و در مدرسه سعادت تحت نظر آيت الله حسن زاده آملي و جوادي آملي تحت اشراف و نظر آن دو عزيز به تحصيل ادامه داده قوانين را نزد استاد دوزدوزاني، رسائل را نزد استاد اعتمادي، مكاسب را نزد استاد ستوده، كفايتين را نزد آيت الله سلطاني و اسفار را نزد حسن زاده آملي و جوادي آملي و استاد مصباح يزدي گذراندم. تقريبا دو دوره درس اصول و فقه آيت الله ميرزا هاشم آملي و مقدار اندكي از

محضر آيت الله گلپايگاني و مرتضي حائري و مدت 8 سال از محضر آيت الله تبريزي و مدت 6 سال از محضر آيت الله جوادي و مدت 4 سال از محضر آيت الله منتظري استفاده كرده ام.

تقريبا چند سال قبل از انقلاب وارد مدرسه در راه حق شده و دوره آموزشي دروس معارف و فلسفه و بقيه دروس موسسه را گذرانده و سپس وارد موسسه باقرالعلوم(ع) و بعد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شده ام .

مدت 12 سال به عنوان مدرس دروس معرفت شناسي ، انسان شناسي، و خداشناسي با طرح ولايت بسيج دانشجويي افتخار همكاري داشته ام و پايان نامه كارشناسي ارشد علوم قرآني موسسه را دريافت نموده ام.

حقير از سال 60-59 جز اولين گروهي بوده ام كه وارد دانشگاه تهران شده ام و از آن زمان تاكنون به عنوان تدريس معارف اسلامي 1 و 2 اخلاق ، تاريخ اسلام همكاري داشته ام و اكنون عضو گروه الهيات پرديس قم هستم و درس تفسير تاريخ قرآن و تاريخ تفسير و درس هاي وانسيه را به عهده دارم.

كتب و مقالاتي هم نگاشته ام كه خوشبختانه كتاب تاريخ فلسفه اسلامي به عنوان كتاب درس در مركز تخصصي فلسفه حوزه تحت مديريت استاد فياضي كه حقير افتخار تدريس متن كتاب را بر عهده دارم و مركز جهاني اهل بيت (جامعه المصطفي كنوني) و دانشگاه معارف اسلامي قم و برخي از دانشگاهها دولتي و آزاد جز كتب درس قرار گرفت و الان تحت چاپ است.

حقير كارشناسي ارشد فلسفه خبرگان بدون مدرك را هم گرفته ام و اخيراً تز دكتري نقد و بررسي مباني تفسير عرفاني

را تحت نظر استاد سيد محمد باقر حجتي و حبيب الله طاهري و مشاوره دكتر الهيات و دكتر سبحاني گذرانده ام.و اكنون مشغول نگارش تفسير سوره حمد به عنوان كتاب درس دانشگاه و آماده سازي پايان نامه جهت چاپ مي باشم.

در ضمن حقير افتخار روحاني كاروان در طول بيست سال را دارم و از نظر منبر و نوكري امام حسين قم و خطابه هم موفق هستم و در استانهاي مختلف افتخار نوكري را دارم و الان بواسطه عضويت هيئت علمي امكان رفتن به خارج از قم را ندارم تقريبا در لشكر 17 علي ابن ابي طالب و سپاه قم دانشگاه شهيد محلاتي افتخار همكاري را در اين ..... داشته و دارم.

حقاني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حقاني

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/12/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين حقاني اوّل اسفند سال 1313 شمسي در شهرستان زنجان در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم.پدرم به نام علي از تجّار زنجان بوده، علاقه شديدي به اسلام و تشيّع و ائمه اطهار (عليهم السلام) داشت و در اول سال 1362 شمسي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سن 86 سالگي دار فاني را وداع گفتند و از اهمّ بركات وجودي او مدرسه (المنتظر) معروف به مدرسه منتظريّه حقّاني بود كه در سال 1339 شمسي در شهرستان (مذهبي) قم در حوزه علميّه با نفقه خود و با اخلاص خاصي آنرا تاسيس و بنيان نهاد. دوره ابتدايي را در شهرستان رنجان در مدرسه اي بنام (توفيق) كه زير نظر استادي فرزانه و فاضل و با تقوا بنام رضا روزبه (رضوان الله تعالي عليه) اداره مي شد

به پايان رساندم و با رتبه ممتاز در كلاس ششم قبول شدم.

همان اوان مصادف بود با بليّه بزرگي كه ايران آنروز در اثر بي كفايتي و بي لياقتي زمامداران طاغوت گرفتار آن شده بود و آن بليّه، بليّه تسلّط حزب توده و نوكران زمامداران شوروي به دبيري مردي بنام (پيشه وري) بود كه از ناحيه شمال غربي منطقه آذربايجان به ايران نفوذ كرده تا زنجان و ابهر و نزديكي هاي قزوين پيشروي كرده و حكومت خود مختاري را در داخل مملكت ايران آنروز تشكيل داده بود.اين جريان بي دينى، زندگي مذهبي وديني را بر متديّنين تنگ كرده بود، آنان ناچار به طرف تهران و ساير نقاط امن ايران مهاجرت مي كردند. ابوي اينجانب نيز چون در بازار زنجان تاجر نسبتاً مشهوري بود و همواره مورد اذيّت و تعّرض مسئولين حزب توده قرار داشت مقدمات مهاجرت خود را از زنجان به تهران فراهم نمود ودر سال 1327 شمسي اين مهاجرت انجام پذيرفت. من نيز در تهران تحصيلات خود را در دبيرستان فرّخي تا سيكل (كلاس نهم آنزمان) به پايان رساندم از آنجا كه پدرم از خانواده علم بود و پدران وي واجداد امي همه از علماي قريه خوئين زنجان بودند بسيار مايل بود كه فرزندان او نيز در رشته علوم اسلامي به حوزه هاي علميّه وارد شده، راه پدران خود را ادامه دهند و از طرفي هم تعصّب خاصّ مذهبي وديني داشت و از وضع بي ديني حاكم بر مدارس آنروز تهران بسيار ناراحت بود حتّي در زمان ما ساليان سالي تا زمان فتواي مرحوم آية الله حكيم در نجف اشرف براي اولين بار در

عالم فقه و فقاهت آنروز طي حكمي خريد وفروش راديو را جايز اعلام كردند راديو نداشتيم چون پدرم آنرا مايه فساد و تربيت غير سالم وديني مي دانست.

از اينرو از ادامه تحصيل اينجانب بعد از خاتمه دوره دبيرستان شديدا مخالفت مي كرد صريحا به من مي گفت: شما يا اينكه به بازار بيائيد ومثل ما به تجارت مشغول گرديد ويا به قم برويد و سيره پدران خود را در ادامه علوم اسلامي تعقيب نمائيد راه سوّمي كه ادامه تحصيل كلاسيك دبيرستانها مي باشد وجود ندارد زيرا اين راه شما را از دين ودينداري وتقوا وكمالات انساني دور و موجب فساد است. من نيز چون علاقه به تجارت وكسب نداشتم راه ادامه تحصيل علوم اسلامي را در قم انتخاب كردم و در اوائل تير ماه 1330 شمسي بعد از خاتمه امتحانات كلاس نهم در تهران وارد حوزه علميه قم شدم. در اين هنگام حوزه علميه قم تازه تعطيلات تابستاني خود را شروع كرده بود كه من تحصيلات علوم اسلامي را در هواي گرم تابستان سال 1330 هجري شمسي در قم شروع نمودم وبراي اينكار مستقيماً به منزل يكي از طلاب آنروز قم كه از نزديكان و خويشاوندان ما محسوب مي شد وارد شده تا موقتاً ايام تابستان را مشغول به درس و بحث باشم و ايشان نيز مثل اكثريت طلاب آنروز قم وضع مالي خوبي نداشت و صاحب منزل نيز به ييلاقي به شيراز رفته بود و منزل خود را به عنوان اينكه خالي نباشد به ايشان واگذار كرده بود و طلاب بي بضاعت نيز براي اينكه حداقل در ايام تابستان آزادي بيشتري در منزل

با بچه ها داشته باشند به اين كار علاقه نشان مي دادند.

دوره مقدماتي علوم اسلامي را در عرض سه سال( يعني دوره نحو وصرف ومنطق ومعاني بيان وعلوم بلاغت در حد كتاب معمول حوزه هاي آنروز ) نزد اساتيد فن خواندم.و بعد از طي دوره مقدمات دوره سطح را شروع و در عرض شش سال آنرا به پايان رساندم. در اين دوره از اصول فقه معالم الاصول مرحوم شيخ حسن فرزند شهيد ثاني و كتاب قوانين الاصول تاليف مرحوم ميرزاي قمي جلد اول تا آخر باب نواهي و بعد از آن (شرح لمعتين) تاليف مرحوم شهيد ثاني را كه يك دوره كامل ومختصر فقه اسلام است در عرض 5/2 سال خواندم و سپس (فرائد الاصول) شيخ انصاري (ره) و مجدد الاصول تاليف مرحوم آية الله آخوند خراساني را نزد اساتيد فن از جمله مرحوم آية الله مجاهدي گذراندم. اين كتاب هاي متن در فقه و اصول در سطح عالي را نزد اساتيدي بزرگ از قبيل مرحوم آية الله مجاهدي و آية الله طباطبائي وغير اين دو از اساتيد بزرگ آنروز تلمذ كردم ودر عرض اين دروس مربوط به فقه واصول، (لئالي منظومه) مرحوم حكيم سبزواري (رحمه الله عليه) را (منطق وحكمت) را نزد اساتيد بزرگ فلسفي آنروز گذراندم. بعد از خاتمه سطح، دروه خارج سطح را نزد مراجع بزرگ آنروز متجاوز از 22 سال شركت كردم.

در اين بيست و دو سال مراجع و فقهاء ومدرسين بنام و معروفي بودند كه ازمحضرشان استفاده نمودم. سه سال در اواخر عمر با بركت مرحوم آية الله العظمي بروجردي در مسجد اعظم قم كه مبحث قضا را

شروع كرده بودند و بزرگان و اساتيد و علماء بزرگ وقت در پاي دروس اين عالم فقيه متبحر شركت مي كردند و نوشته همه اين دروس را به زبان عربي در اختيار دارم. در عرض اين سه سال و بعد از آن نيز يك دوره اصول فقه را در محضر درس امام عزيز وراحل حضرت آية الله العظمي خميني (رضوان الله تعالي عليه) در مسحد سلماسي واقع در آخر كوچه آقازاده صبح ها شركت ميكردم و بسيار محضر با بركت و درس مفيدي بود و ضمنا در خارج اصول فقه مرحوم آية الله محقق داماد در مسجد اعظم قم جلد ثاني (كفاية الاصول) سالها شركت كردم و از محضر پرفيض ايشان نيز استفاده بردم و نيز يك دوره كامل در دروس اصول فقه مرحوم آية الله آقاي شيخ هاشم آملي ( لاريجاني ) (قدس سره) شركت نمودم چون ايشان از نجف آمده و از شاگردان خاص و مستقيم مرحوم آية الله آقا ضياء عراقي كه يكي از بزرگترين اساتيد فن اصول فقه بشمار ميرفت و تقريرات مرحوم آقا ضياء عراقي را نيز به نام (نهاية الافكار) به رشته تحريردر آورده بود و در اين دروس اصول فقه ايشان نيز سالها شركت كردم و بهره ها بردم و نوشته هاي دقيق اين دو درس موجود است به طوري كه چند سال قبل از وفات ايشان در منزل خودشان به من فرمودند كه نوشته ها را بياوريد من آن را اصلاح و به چاپ برسانم حتي مي فرمودند كه من هنوز زنده ام اصلاح مي كنم و من چون به نوشته هاي دروس اشتغال داشتم وقت اينكه

آنرا دقيقاً آماده بسازم و حتي پيدا نكردم و لذا دوره كامل دروس ايشان از استصحاب تا استصحاب به زبان عربي هنوز موجود است تا إن شاء الله موفقيتي باشد آنها را به چاپ برسانيم. و نيز در حدود 23 سال در دروس فقه مرحوم آية الله العظمي آقاي سيد محمد كاظم شريعتمداري شركت كردم و نيز ساليان متمادي در دروس فقه مرحوم آية الله بروجردي شركت كردم و همه درسهاي ايشان دقيقا به زبان عربي نوشته شده و موجود است.

در عرض اين دروس فقه و اصول در دروس فلسفه مرحوم آيه الله علامه طباطبائي (ره) در درس اسفار ملا صدرا فلسفه متعالي سالها در مسجد سلماسي شركت كردم و از بزرگان و اساتيد حوزه علميه قم نيز در آن شركت داشتند و فيض ها بردم (رحمت خدا و درود فراوان بروان پاك او باد). وهيئت قديم را همراه جمعي از فضلا در مدرسه فيضيه پيش حضرت آية الله حاج شيخ محمد علي اردبيلي كه در اين علم گرچه قديمي بود اما تبحري داشتند تلمذ كردم و متن درسي آن( كتاب شرح چغميني ) بود كه همراه برخي از آلات و ادوات مربوط به تصوير كرات و منظومه شمسي و غير آن تدريس مي نمود. اصل علمي و پژوهشي اينجانب در عرض 54 سال متجاوز از 700 دفترچه 200 برگي علمي وتاريخي و فقهي و اصولي و كلامي فلسفي بقرار ذيل بود: دروس خارج اصول فقه از كفاية الاصول محقق خراساني يك دوره كامل از مباحث الفاظ و مباحث عقلي و يك دوره نيز اصول فقه تقريرات مرحوم آيه الله شيخ هاشم آملي (

لاريجاني ) (قدس سره) از استصحاب تا استصحاب و يك دوره كامل اصول فقه تقريرات امام راحل و در فقه نيز مباحث كثيري از عبادات (طهارت ، صلاة ، صوم ، زكوة ، حج ، خمس و . . ) و از معاملات (مكاسب محرمه و بيع تا آخر خيارات از محضر درس مرحوم آيه الله العظمي شريعتمداري كه فقه را ايشان با قلم خود تصحيح نموده موجود است بصورت آثار گرانبهايي باقي مانده است و مقدار بيشتري از مباحث فقه تقريري از امام راحل مكاسب بيع تا عقد صبي و مقدار بيشتري از مباحث فقه را اساتيد گرامي شخصا بازنگري كرده و در آنروز با خط مبارك خود تصحيح فرموده اند كه بسيار با ارزش مي باشد. روي همين تحقيقات وتقريرات بود كه اجازه اجتهاد از طرف مرحوم حضرت آية العظمي آقاي شريعتمداري به اينجانب به عنوان تقريظ بر كتاب طهارت كه در آستانه چاپ بود داده شده و متن آن نيز دقيقا موجود است و اصل متن ورقه اجتهاد را نيز حضرت آية الله سبحاني نوشته وآن متن به امضاء و مهر حضرت مرحوم آيه العظمي آقاي شريعتمداري رسيده است و باز روي ملاحظات بالا بنا به تقاضاي دانشگاه الزهراء از مرتبه علمي به اينجانب از دفتر تبليغات حوزه علميه قم رتبه خارج دوم را كه مساوي با اجتهاد مطلق است به اينجانب نيز اعطا كرده است و متن آن نيز موجود است (البته اين اجازه اجتهاد با مطالعه دقيق دروس حضرات مراجع عظام نامبرده تحقيق و بررسي علمي متجاوز از 150 دفترچه 200 برگي مي باشد كه با وسواس شديدي مورد بررسي

حوزه علميه قم قرار گرفته است) و چند سال قبل نيز رتبه استادياري را كه مساوي با دكتري است از وزارت آموزش عالي به اينجانب اعطاء شد و اينك به عنوان هيئت علمي دانشكده الهيات دانشگاه الزهرا به تدريس دروس اختصاصي آن دانشكده (فلسفه – كلام – منطق – عرفان و اصول فقه و فقه و تفسير و فلسفه اخلاق و نيز به تدريس متون اسلامي در دانشگاه تهران – دانشكده علوم سالهاست كه اشتغال دارم و اينك متجاوز از 4 سال است كه مسئوليت دانشكده علوم انساني و ادبيات و الهيات دانشگاه الزهراء كه توسط رئيس دانشگاه آن وقت الزهرا جناب آقاي دكتر كوهيان تفويض شده ادامه دارد و ضمنا مديريت گروه معارف دانشگاه الزهراء نيز بر عهده اينجانب است و در حوزه علميه اشتغال دارم به طلاب مدرسه منتظريه حقاني نيز برخي از دروس از قبيل تفسير قرآن و ... را تدريس مي نمايم. و در مدت اشتغال به دروس اسلامي از فقه و اصول و فلسفه و عرفان و متون اسلامي و تفسير به عنوان محبت و تشويق، چند لوح تقدير از عملكرد دانشگاهي و تدريس و تاليفات و تحقيقات علمي و ديني در دانشگاه الزهراء و دانشگاه تهران (دانشكده علوم) به اينجانب اعطا گرديده است و اخيرا در جلسه مجمع مديران گروه معارف در نيمه شعبان ( سال 1420 مطابق 3 آذر سال 78) به مناسبت ميلاد مسعود امام زمان (عج) در مدرسه دارالشفاء قم با حضور متجاوز از 200 استاد و اساتيد گروه معارف كه توسط نهاد محترم نمايندگي ولي فقيه حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (دام ظله) در

گروه معارف در دانشگاهها برپا گشته بود از طرف نهاد نمايندگي به عنوان استاد موفق در تدريس معرفي شده و مورد تقدير قرار گرفتم كه من خود را شخصا ناقابل مي دانم و در عين حال از همه بزرگان و مسئولين و اساتيد گرامي كمال تشكر را دارم.

حكمت، نصرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر نصرالله حكمت ، ابتدا تحصيلات خود را در علوم حوزوي تا سطح خارج فقه و اصول (در سال1358) بپايان برد.وي باقي ماندن در اين سطح را جايز ندانست و عزم خود را جزم كرد و در مقطع كارشناسي رشته فلسفه دانشگاه تهران پذيرفته شد .او مراتب علمي را به ترتيب تا دكتري در دانشگاه مذكور به تحصيل پرداخت و در سال 1373 موفق به اخذ مدرك دكتري رشته فلسفه از دانشگاه تهران شد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه فلسفه, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي دكتر نصرالله حكمت به ترتيب زير است: علوم حوزوي تا خارج فقه و اصول -سال 1358 ليسانس فلسفه-دانشگاه تهران-1364 فوق ليسانس فلسفه -دانشگاه تهران -1367 دكتراي فلسفه -دانشگاه تهران -1373

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نصرالله حكمت فعاليت آموزشي خود را از سال 1373 در دانشگاه شهيد بهشتي آغاز كرد كه تا كنون ادامه دارد. وي داراي رتبه علمي دانشيار ي است.

فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي نصرالله حكمت به قرار زير است: سالهاي 52تا58 تدريس منطق و فلسفه در حوزه از سال 73 تاكنون تدريس در دانشگاه شهيد بهشتي

ساير فعاليتها و برنامه هاي

روزمره : علايق پژوهشي : دين،فلسفه ،فلسفه دين ،عرفان و ادبيات

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر نصرالله حكمت، عضو هيأت علمي گروه فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي، در پاسخ به اين پرسش كه آيا فلسفه اسلامي در وضعيت حاضر قابليت پاسخگويي به مسائل جديد جامعه را دارد يا خير، گفت: «فلسفه اسلا مي در دوران ما در وضعيت انجماد قرار دارد. بايد تلا ش كنيم، انجماد فلسفه اسلا مي شكسته شود.» دكتر حكمت افزود: «فلسفه قداست پيدا كرده و منجمد شده و رابطه اش با مسائل قطع شده است. فلسفه، اگر از حالت قداست خارج شود و به طرح پرسش و تأمل درباره پرسش ها تبديل شود، طبعاً با پرسش هاي امروز ما هم ارتباط برقرار مي كند. پس اگر ما بخواهيم اين انجمادها را بشكنيم و فلسفه را به دنياي امروزمان و مشكلا ت آن برگردانيم، بايد حوزه اش را از حوزه ديانت خارج كنيم و آن را به عنوان امري كه متعلق به تعقل و تفكر بشر است، در نظر بگيريم.» دكتر حكمت معتقد است كه ما نيازمند بحث مسأله شناسي هستيم. بايد بدانيم كه مسأله روز يعني چه؟ آيا امروز مسأله اي داريم كه پيشينه نداشته باشد؟» وي تصريح كرد: «فلسفه بايد از حالت بسته خارج شود و به انديشيدن و تأمل آزاد درباره پرسش ها تبديل شود. ممكن است بگويند، آنچه ما به عنوان فلسفه اسلا مي مي شناسيم بيش تر كلا م است، تا فلسفه. بايد بينديشيم و اهل تفكر باشيم؛ ولي، اين تفكر و انديشيدن در يك فضاي ايماني خيلي راحت تر تحقق پيدا مي كند.» دكتر حكمت تأكيد كرد: «يكي از كاستي هاي جدي كتاب هاي فلسفه اسلا مي بي توجهي به تاريخ شكلگيري انديشه ها و

آراي فلسفي بوده است. بيش تر فيلسوفان مباحث را طوري مطرح كرده اند كه گويا همواره به همين شكل بوده اند و هيچ تحولي در آن ها صورت نگرفته است. اين دشواري و بي زماني از متون تحقيقي به متون تعليمي راه يافته و دانشجويان را از دستيابي به تصوير روشن مباحث دور مي سازد.»

چگونگي عرضه آثار : تعداد مقالات منتشر شده در مجلات داخلي و خارجي : بيش از 29 مورد عنوان هاي طرحهاي پژوهشي : 1_ وجود ماهيت در حكمت متعاليه كه به صورت كتاب چاپ شده است. 2_ متافيزيك ابن سينا،كه در دست انجام است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايمان درماني

ويژگي اثر : تاليف

2 تأملي در تاريخ فلسفه عقل

ويژگي اثر : تاليف

3 ترجمه المصحف المفسّر

ويژگي اثر : ترجمه

4 ترجمه علم اصول(1)

ويژگي اثر : ترجمه

5 ترجمه علم اصول(2)

ويژگي اثر : ترجمه

6 حكمت و هنر در عرفان ابن عربي

ويژگي اثر : تاليف

7 زندگي و انديشه حكيم ابونصر فارابي

ويژگي اثر : تاليف _زير چاپ

8 شرحي بر فصوص الحكم

ويژگي اثر : ترجمه

9 متافيزيك خيال در گلشن راز شبستري

ويژگي اثر : تاليف

10 مسئله چيست؟

ويژگي اثر : تاليف

11 وجود و ماهيت در حكمت متعاليه

ويژگي اثر : تاليف

حكمي قزويني، ملاآقا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1285 -1184 ق)، حكيم متأله و مدرس فلسفه ى ملاصدرا. در قزوين متولد شد و براى اخذ علوم به اصفهان رفت و نزد آخوند ملاعلى نورى حكمت و فلسفه ى خواند و از بهترين شاگردانش محسوب مى شد. آخوند نورى او را مى ستود و دوستداران فلسفه را به محضر وى هدايت مى كرد. سپس به قزوين بازگشت و در مدرسه ى صالحيه كرسى فلسفه و عرفان را

اشغال كرد و حدود پنجاه سال به تدريس پرداخت. آقاعلى مدرس زنوزى، قرةالعين دختر ملا محمد صالح، ميرزاى شيرازى، سيد جمال الدين اسد آبادى، ميرزا محمد تنكابنى و آقا رضا قلى قزوينى از شاگردان او هستند. ملا آقاى قزوينى علاوه بر قدرت بيان از نظر احاطه به مبان فلسفه صدرالمتألهين كم نظير بود. شيخ احمد احسائى در سفرش به قزوين با او مناظره علمى داشت. آثار او عبارت اند از: «رساله اى در حدوث عالم»؛ «حواشى اسفار»؛ شرحى بر «عرشيه ى» ملاصدرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :برگى از تاريخ قزوين (100)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 151 /13)، طرائق الحقائق (468 /3)، قصص العلماء (88)، المآثر والآثار (183).

حكمي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1262 /1261 ق)، عارف، فيلسوف و شاعر. معروف به حكيم. در دهستان كرون، از دهستانهاى كرون، از دهستانهاى بخش نجف آباد اصفهان متولد شد. وى تحصيلات خود را نزد استادان فن، در اصفهان به پايان رسانيد و فلسفه را از آقا محمدرضا قمشه اى، حكيم معروف، آموخت. سپس به تهران آمد و تا آخر عمر در حجره اى واقع در مدرسه ى صدر، در جلوخان مسجد شاه به تنهايى زندگى كرد. حكمى از دانشمندان زمان خود بود و در مدرسه ى صدر حوزه ى درسى داشت. مدتى هم در مدرسه ى علوم سياسى تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (441)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (120/3)، شرح حال رجال (170/6).

حكيم الهي لواساني ثاني، شمس الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ق)، كلامى، حكيم و رياضيدان. در تهران متولد شد. تحصيلات وى در سبزوار، نزد حاج ملاهادى سبزوارى بود. در سال 1276 ق به تهران مراجعت كرد و در همين شهر درگذشت و در صفاييه دفن شد. وى در علم كلام و حكمت و رياضى مهارت تمام داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (152/2).

حكيم خراساني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن زين الدين بن محمد صادق گون آبادى.

عالم فاضل، حكيم متأله، فيلسوف ماهر، از اجله ى حكما و مدرسين اصفهان، صاحب ملكات فاضله. در اخلاق و آداب و حسن معاشرت ممتاز، و محضرش مجمع ارباب فضل و كمال، و خود از شاگردان آخوند كاشى و جهانگيرخان بوده، در مدرسه ى صدر، مجردا زندگى مى نمود، و جمعى كثير از فضلا و مستعدين در خدمتش تلمذ مى نمودند.

در تربت متولد، و از 1316 در اصفهان ساكن بوده، و در غره ى ذى حجه ى 1355 وفات يافته، در جنب استاد خود [آخوند كاشى] در تكيه ى ملك مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

«شمع دانش مرد از مرگ حكيم»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حكيم شاه قزويني، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، حكيم، متكلم، طبيب، نحوى و شاعر. مشهور به حكيم شاه محمد. نخست در شيراز مى زيست. اجدادش پزشك بودند و خود نيز در پزشكى دست داشت. وى مدتى نيز در مكه زندگى كرد و بنا به تعريف و تحسين مولى ابن المويد كه از علماى بنام دربار بايزيد دوم، پادشاه عثمانى بود، توسط پادشاه مذكور به استانبول دعوت شد و پزشك دربار گشت و تذكره ى «مجالس النفائس» اميرعليشير نوايى در سالهاى 929 -927 ق به نام سلطان سليم بن بايزيد عثمانى ترجمه كرد. او از شاگردان علامه ى دوانى بود و در اكثر علوم زمان خود دست داشت. حكيم مولفات خود را به دو زبان فارسى و تازى تاليف مى كرد. برخى از آثار وى عبارت اند از: «تفسير سوره ى النحل تا آخر قرآن»؛ «ربط السور و الآيات»؛ حواشى بر «تهافت» مولى خواجه زاده مصطفى بن يونس، حواشى بر «شرح العقايد نسفى» تفتازانى؛ ترجمه ى فارسى و تركى «حيوه الحيوان» دميرى، به نام

«حيوه الانسان» كه براى سلطان سليمان نگاشته؛ ترجمه ى «مجالس النفائس» اميرعليشير نوايى يا «ذيل تذكره الشعراء»؛ «شرح عقايد ملاجلال دوانى»؛ شرح «ايساغوجى»، در منطق؛ شرح «كافيه ى» ابن حاجب؛ «نصيحت نامه»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (115/4)، تاريخ تذكره هاى فارسى (123 -120 /2)، تاريخ نظم و نثر (277 -276)، الذريعه (102/9)، ريحانه (455 -454 /4)، فرهنگ ادبيات فارسى (445)، كشف الظنون (1958 ،1893 ،1371 ،1146 ،1144 ،832 -208)، لغت نامه (ذيل/ حكيم شاه)، مجالس النفائس (مقدمه، لا- مج)، معجم المولفين (170/11)، هديه العارفين (229/2).

حكيم قميشه اي، نصرالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ مرتضى. عالم فاضل حكيم فيلسوف متأله عابد زاهد، از شاگردان حاج ملاحسين على تويسركانى در اصفهان، و حاجى سبزوارى و جمعى ديگر از علما و حكما بوده، و پس از تكميل تحصيلات خود به مولد خويش مراجعت كرده، و به تدريس حكمت اشتغال جسته، و عده اى كثير شاگرد تربيت نموده، و در زمان او تدريس حكمت به او منحصر بوده، و رياست علمى در محل داشته است.

وى را حواشى است بر اوايل امور عامه ى اسفار.

تولدش در 1257، و وفاتش در 1324 روى داده، قبرش در امام زاده شاهرضا مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حكيم كازروني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حكيم متخلص به رحمت فرزند حاج سيد عباس مجتهد طباطبائى كازرونى معروف به حاج مجتهد از فقهاء و مجتهدين و عرفاء و حكماء اشراق و شعراء دانشمند معاصر است.

معظم له در ذى حجه 1278 متولد شده و پس از پرورش در سن 7 سالگى سال 1285 قمرى از كازرون به شيراز آمده و مقدمات و ادبيات عربى را در خدمت مرحوم حاج سيد محمدعلى كازرونى فراگرفته و حكمت را در محضر درس حاج شيخ احمد معروف به شانه ساز و فقه و اصول را نزد آقا شيخ محمدحسين مجتهد شيرازى آموخته و در سال 1303 قمرى به نجف مشرف شده و مدت دوازده سال از محضر مرحوم آخوند ملا كاظم خراسانى و علامه يزدى صاحب (عروه) و ديگران استفاده نموده و در سال 1315 قمرى به موطن و مولد خود كازرون برگشته و اهالى آن شهر مقدم او را گرامى داشته و بنابر اصرار اهالى تا سال 1319 در آنجا اقامت نموده و بعد از آن

به شيراز آمده و در شاه چراغ به اقامه جماعت و در مدرسه مقيميه و منزل خود و مسجد نو به تدريس اسفار اربعه و فصوص الحكم و فقه و اصول پرداخته تا در روز پنجشنبه هيجدهم رجب سال 1343 ق در شيراز به رحمت ايزدى پيوست و در تكيه حافظيه مدفون شد.

از آثار علمى او كتب زير است.

1- دوره اصول 2- ديوان اشعار فارسى و عربى (در شيراز چاپ شده) 3- دو رساله ديگر كه چاپ شده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حكيمي فلاطوري، عبدالجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروفسور عبدالجواد حكيمي فلاطوري در سال 1304 در محله بيدآباد اصفهان چشم به جهان گشود. بعد از طي كردن دوران دبستان همزمان با فراگيري علوم متوسطه در جرگه حوزويان درآمد. عبدالجواد در شرح حال احوال خود چنين مي گويد: « يادم هست يك زمستان را با كوزه اي شيره و روزي يك يا دو قرص نان به سر مي آورديم ولي غرق در انديشه و خواندن و اندوختن شده بوديم. همان پيماني كه اميرالمؤمنين (ع) از دانشمندان امّت گرفته بود كه لحظه اي در برابر پرخوري ستمگر و گرسنگي ستم رسيده قرار و آرام نداشته باشيد، سرلوحه زندگي خود كرده بوديم. فلاطوري در 21 سالگي براي تكميل اندوخته هاي علمي خود به تهران رفت و از محضر فرهيختگاني همچون حاج شيخ محمد تقي آملي و حاج شيخ محمد علي شاه آبادي بهره برد. سپس در پي مباحثي با دانشمند بزرگ حاج شيخ محمد رضا كلباسي پيرامون كتاب جواهر الكلام داشت به اخذ اجازه روايت و گواهي اجتهاد از محضر ايشان نائل آمد. ايشان در سن 30 سالگي به آلمان هجرت نمود و با

تحصيل در رشته هايي همچون فلسفه- علوم تربيتي و تطبيق اديان به درجه دكترا نائل آمد. او به چندين زبان از جمله آلماني، يوناني، لاتين مسلط بود. در آلمان يك مركز تحقيقات شيعه شناسي پايه گذاري كرد و مهم¬ترين منابع فقهي اصولي، كلامي و فلسفي شيعه را در آن گرد آورد. وي تمام كتابها را كه حدود 4000 جلد بود شخصاً خريداري كرده بود.

فلاطوري در شناساندن دين مبين اسلام به نحو صحيح در آن كشور اقدامات مؤثري انجام داد. 60 كتاب و مقاله به زبان آلماني، 15 مقاله به زبان فارسي، ترجمه كتاب هاي تاريخي از فعاليت هاي ديگر وي مي باشد. وي همواره به اين حديث پيامبر اكرم صلي ا... عليه و آله تأكيد داشت كه: « هر كس علم(علوم حقيقي و معارف واقعي) را به جز در قرآن بجويد خداوند او را به گمراهي افكند». همچنين در مصاحبه هاي خويش به اين نكته اشاره مي نمود كه موفقيتش در تبليغ اسلام در غرب به اين جهت بوده كه به خود قرآن كريم استناد مي كرده است. او مي گفت: «من اگر در اروپا تبليغ اسلام مي كنم كه بحمدالله مقبول افتاده حتي يك ذره ا ز انديشه عقلي را در تبيين اسلام نمي آورم. خود قرآن بهترين بيان كننده اسلام است. دوري ما از قرآن اَسفبار است»

از جمله خدمات بسيار مهم فلاطوري كاري بود كه درباره اصلاح كتاب هاي درسي مدارس كشورهاي غربي انجام داد. چنان كه كتاب هاي درسي 17 كشور اروپايي را از پيش داوري هاي مغرضان و نادانان پاكسازي نمود. وي به استعمارشناسي توجه داشت و ضرورت آن را به خصوص

براي شرق اسلامي درك مي¬كرد. از اين رو به افكار سيد¬جمال الدين و تجربه هاي او ژرف مي نگريست. وقتي به او پيشنهاد شده بود كه به ايران بيايد و فلسفه و جامعه شناسي تدريس كند در پاسخ بي درنگ گفته بود: «من اگر بيايم قرآن تدريس مي¬كنم، نهج البلاغه تدريس مي كنم.»

استاد فلاطوري نهج البلاغه را شرح قرآن مي دانست و درباره آن مي گفت: «علي (ع) چون شمع مي سوزد تا سوختنش چراغ هدايت ديگران قرار گيرد. آري سخنان مولا شارح كلام الله است و شرح دهنده قرآن و دقايق و اسرار آن».

به حق در مورد وي گفته شده كه« فلاطوري غريب زيست و غريب مرد». ايشان در سال 1417 ه_ .ق در شهر كُلن آلمان وفات كردند و پيكرش بنا به وصيت او به اصفهان منتقل شد و در تخت فولاد در كنار مزار فقيه و حكيم بزرگوار آيت الله العظمي حاج آقا رحيم ارباب به خاك سپرده شد.

حلمي بخاري، علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، حكيم و عارف. از تأليفات وى: «بحر المعانى و صفو الامانى»، در اخلاق و معارف و تصوف كه در سال 601 ق به پايان رسانيد و در آن نظم و نثر فارسى بسيار جالب بكار برده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (122).

حيدري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن العابد الزاهد الورع حاج شيخ محمد حيدرى كاشانى يكى از چهره هاى علم و دانش و فضيلت معاصر است در راوند كاشان.

وى در سال 1305 شمسى در شهرستان كاشان به دنيا آمده و پس از تعليمات ابتدائى دوره مقدمات و ادبيات را در كاشان نزد اساتيد بزرگ آن شهر فراگرفته و سپس مهاجرت به اصفهان و با جديت تمام تفسير و درايه و هيئت جديد را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر زند كرمانى خوانده و علم كلام و فلسفه را از مرحوم آيت اللَّه صدر كوپائى و علم تفسير و اخلاق را نيز خدمت مرحوم حاج ميرزا على آقاى شيرازى فراگرفته.

ادبيات و شوارق را از مرحوم اديب بجنوردى آموخته سپس به قم عزيمت نموده و فلسفه و حكمت و تفسير را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و علامه طباطبائى استفاده نموده و مكاسب و كفايه را از آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله و آيت اللَّه آقا شيخ عبدالجواد اصفهانى بهره مند شده و به درس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت نموده بعد از آن مرحوم به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد محقق داماد حاضر و مورد توجه مخصوص آن مرحوم واقع شده و ضمناً به تدريس فقه و اصول و معقول و تفسير پرداخته

تا سال 1351 قمرى كه بنابر اصرار مردم (راوند كاشان) احساس وظيفه شرعى نموده و به راوند عزيمت و در آنجا به اقامه جماعت و تبليغ اشتغال پيدا كرده و از همان اوان مورد نظر دانشمندان معاصر كاشان شده و بنابر دعوت آنان براى تدريس و تفسير قرآن مجيد همه روزه به كاشان رفت و آمد و در مدرسه علميه يثربى كاشان تدريس متون فقه و اصول و تفسير براى محصلين و غيره مى نمايند.

معظم له داراى نوشتجاتى در فقه و اصول مى باشند كه هنوز به طبع نرسيده است.

وى نيز طبع روان و ذوقى سرشار دارند و اشعار عربى و فارسى بسيارى در مدح ائمه عليهم السلام مخصوص حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

خاتمي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود خاتمي متولد 1331 شهر ري است. وي تحصيات متوسطه را در تهران گذراند. او كارشناسي فلسفه را از دانشگاه تهران گرفته و با علاقه وافري كه به اين حوزه انديشه يافته،مدارج دانشگاهي را بدون وقفه و با جديت و پشتكار مثال زدني تا مقطع دكتري فلسفه در اين دانشگاه ادامه داده است.وي براي ادامه تحصيل به انگلستان مي رود و موفق به دريافت دكتراي فلسفه از دانشگاه دورهام انگلستان مي شود.همچنين او دوره فوق دكتري فلسفه دانشگاه دورهام را نيز طي مي كند. خاتمي از سال 1376 استاد تمام وقت گروه فلسفه دانشگاه تهران بوده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

خاطرات كودكي :

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - پايان تحصيلات متوسطه در تهران - دريافت كارشناسي فلسفه از دانشگاه تهران - دريافت كارشناسي ارشد الهيات (اديان وعرفان) - دريافت كارشناسي ارشد فلسفه

از دانشگاه تهران - دريافت دكتري فلسفه از دانشگاه تهران - عزيمت به انگلستان براي ادامه تحصيل - دريافت دكتري فلسفه از دانشگاه دورهام انگلستان - ورود به دوره فوق دكتري فلسفه دانشگاه دورهام - خاتمي تحصيلات حوزوي نيز دارد و تحصيل علوم اسلامي معمول را تا اجتهاد در حوزه گذرانده است

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود خاتمي عضو فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران نيز هست و در گروه انديشه اين مركز سال هاست كه حضور پيوسته داشته است.

فعاليتهاي آموزشي : محمود خاتمي از سال 1376 استاد تمام وقت گروه فلسفه دانشگاه تهران بوده و همچنين درمقاطع كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه هاي تربيت مدرس، علامه طباطبايي و مفيد، تدريس فلسفه كرده است.او مدتي نيز به عنوان استاد ميهمان (Visiting Professor) گروه فلسفه دانشگاه مك گيل McGill كانادا (2004-2003) به تدريس فلسفه پرداخته و در دوره حضور در انگلستان دستيار پژوهشي (Research Assistant) (1997-1996) فلسفه دانشگاه كمبريج نيز بوده است. - انتخاب شده در فهرست فيلسوفان برتر جهان در سال 2006 - كمبريج انگلستان

آرا و گرايشهاي خاص : محمود خاتمي همچنان كه حوزه تأليف و تدريس را دنبال مي كند،مسائل و مشكلات آموزش فلسفه در ايران را نيز پي گرفته و ديدگاه هاي سازنده اي در باره آن دارد. او در مقاله «بررسي مشكلات آموزش فلسفه غرب به دانشجويان سال اول فلسفه» كه در همايش اَسما ارائه كرد، راهي براي معرفي مكاتب و نحله هاي فلسفي براي دانشجويان، قبل از شروع مطالعات تخصصي شان پيشنهاد كرده بود.او مي گويد: « يك ترم انتقالي پيشنهاد دادم شامل 10 واحد نظري و 8 واحد

كارگاهي به منظور آگاهي ورودي ها با طرح كلي و فضاي فلسفه، قبل از ورود به مطالعه و مباحث تخصصي. اصلاح برنامه هاي آموزشي، آموزش زبان خارجي روان براي مكالمه و مطالعه، ارائه مجالس سخنراني هاي برنامه ريزي شده، كارگاه انديشه، ايجاد ارتباط با مراكز آموزشي و پژوهشي دنيا و نظير اين ها نيز از راه هاي تغيير مسير فلسفه از وضع كنوني آن در دانشگاه ها و بهينه شدن آن است». خاتمي تاكنون مقالات بسياري را در حوزه فلسفه به فارسي و انگليسي نوشته و بسياري از اين مقالات او در معتبرترين نشريات فلسفي دنيا چاپ و منتشر شده است.برايش آرزوي توفيق و طول عمر مي كنيم.

جوائز و نشانها : محمود خاتمي امسال استاد نمونه دانشكده علوم انساني دانشگاه تهران نيز بوده و براي تأليف كتاب «جهان در انديشه هيدگر» برنده جايزه كتاب سال در حوزه فلسفه غرب نيز شده است.همچنين كتاب «پديدارشناسي دين» او جايزه كتاب سال را در حوزه دين پژوهي از آن خود كرده است. - پژوهشگر برتر در حوزه دين پژوهي، وزارت فرهنگ و انديشه اسلامي 1382

چگونگي عرضه آثار : محمود خاتمي بخصوص در ميان همنسلان خويش با نگارش مقالات متعدد به زبان انگليسي و به عبارتي ارائه دائمي پيپر در محافل دانشگاهي،از ديگران تمايز يافته و او را به چهره آشناي فيلسوف ايراني در محافل بين المللي فلسفه بدل كرده است.تا آنجا كه در سال 2006 دانشگاه كمبريج انگلستان نام او را در فهرست فيلسوفان برتر جهان قرار داد و اعتباري ويژه براي فلسفه امروز ايران پديد آمد. نگارش مقالات متعدد فلسفي به فارسي و انگليسي از جمله

پراگماتيسم واومانيسم، وجه اومانيستي فلسفه هگل، هيدگر و علم جديد؛ رأي هيدگر در باب نسبت تكنولوژي و هنر،لويناس و ديگري، تبيين تاريخي، پديدارشناسي دين، مفهوم تحليلي جديد از خود و تجربه عرفاني آن و... از ديگر ويژگي هاي خاتمي، كه او را با اكثريت همنسلان خويش در حوزه فلسفه جدا مي كند،همانا تسلط او در تأليف ديدگاه هاي نظري خويش به زبان غير فارسي است. تأليف كتب Sadraean Meditation، Basic Issues in Islamic Philosophy و ... حضور او در جغرافيايي فراتر از مرزهاي داخلي فلسفه در ايران را به ثبت رسانده است. خاتمي همچنان كه حوزه تدريس و تحقيق شخصي را دنبال مي كند از حضور در محافل دانشگاهي و سمينارها و كنفرانس هاي مرتبط با رشته كاري خويش نيز غافل نمانده است.او در سومين دوره از سمينارهاي تخصصي گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي درباره «امكان بحث از عليت ذهني در انديشه صدرايي» سخن مي گفت. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 الفباي نسبيت

ويژگي اثر : ترجمه ، (نوشته برتراند راسل

2 پديدارشناسي دين

ويژگي اثر : سازمان انتشارات،(برنده جايزه كتاب سال در حوزه دين پژوهي). پژوهش «پديدار شناسي دين» براي «ابتكار در گزينش موضوع و در عين حال بهره گيري از منابع اصلي بويژه مآخذ خارجي و نثر و ادبيات مناسب فارسي» به عنوان اثر برگزيده انتخاب شد، بويژه آن كه نخستين گام در اين زمينه بود. خاتمي در مقدمه خودبر اين كتاب آورده است: «پديدارشناسي دين Phenomenology of religion رهيافتي است با اهميت در دين پژوهي معاصر كه به لحاظ تاريخي، محصول تلفيق دو جريان فكري - پژوهشي پديدار شناسي هوسرل». او هدف خود

را در اين كتاب اين چنين بيان كرده است: «نيت اصلي نگارنده آن بوده تا به پديدار شناسي دين نگاهي متناظر يكMetatheoritic كند و شرحي در باب جايگاه و محتواي پديدارشناسي دين بيان نمايد». كتاب «پديدارشناسي دين» را سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي منتشر كرده است. اين كتاب در فصل، به اين مباحث: مطالعات ديني: درآمدي به دين پژوهي معاصر- پديدارشناسي دين: زمينه ها - پديدارشناسي كلاسيك دين - پديدارشناسي هرمنوتيك دين - دين و محاكات- دين و محاوره - پديدارشناسي و حقيقت دين.

3 جهان در انديشه هيدگر، مؤسسه انديشه اسلامي

ويژگي اثر : (برنده جايزه كتاب سال در حوزه فلسفه غرب)

4 درآمدي به فلسفه ذهن

ويژگي اثر : جهاددانشگاهي دانشگاه تهران

5 زيبايي شناسي از منظر پديدار شناسي،

ويژگي اثر : فرهنگستان هنر

6 فيزيك وفلسفه

ويژگي اثر : ترجمه، (نوشته ورنر هيزنبرگ

خادمي، عين الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عين الله خادمي

محل تولد : مازندران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/10/19

زندگينامه علمي

اينجانب عين الله خادمي در روستاي شير محله از توابع شهر فريدون كنار استان مازندران در يك خانواده متوسط روستايي ديده به جهان گشودم. ديپلم علوم تجربي را در سال 1359 در يكي از دبيرستان هاي شهرستان بابل و ليسانس الهيات و معارف اسلامي را در سال 1366 در دانشكده الهيات معارف اسلامي دانشگاه فردوسي مشهد و كارشناسي ارشد فلسفه و حكمت اسلامي را در سال 1369 از دانشكده الهيات دانشگاه تهران و دكتراي فلسفه و حكمت اسلامي را از دوره عالي تحقيقات تهران كسب كردم. هم اكنون عضو هيئت علمي تمام وقت دانشگاه شهيد رجايي مي باشم و استاد راهنماي بيش

از 80 پايان نامه در مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد و ناظر چندين طرح پژوهشي بوده ام. اينجانب علاوه بر تدريس در مراكز علمي به فعاليت هاي پژوهشي نيز اشتغال دارم.

خجندي اصفهاني، صاين الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صاين الدين خجندي اصفهاني مشهورترين شخص آل خجند بود . صاين الدين از عرفا و دانشمندان مشهور قرون 8و9هجري قمري به شمارمي آيد . يو نواده صدرالدين تركه خجندي است وتقريبا دردهه پنج ازسده 8هجري قمري در شهر اصفهان مي زيست .گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : صاين الدين خجندي از خاندان آل خجند بود. آل خجند درقرن پنجم هجري قمري درخاك ايران تعليم معارف كردند تاريخ اصفهان گواه اين است كه چه قدر اين خاندان دركارسياست و دولتداري دور انديش و باريك بين بودند ونيز ماهر درسياست و حكمت وعرفان ،حامي فضل ودانش پاسدار زراعت و امارت بودند . همچنين خصلت هاي نجيب آل خجند باعث شده است . كه آنها دررونق حمايت ميهن دوم خويش يعني اصفهان جد و جهد تمام به خرج داده وبا اعمال فضيلت دوستي و سياست رعيت پروري نام نيك خودرا در تاريخ ايران جاودانه كردند .اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : صاين الدين خجندي و خانواده اش به «تركه » نيز معروف بودند . صاين الدين دراين باره آورده است «حال آنست كه قوم اين فقير درعراق به علم وتقوا ممتاز بودند . وي به گوشه نشيني و ملاح مخصوص چون امير بزرگ .... سايه چتر تسخير بدان ديار انداخت . وجوه اعيان آن را فرمود كوچانيدن برادر انم درحيات بودند ،ايشان رابه تربيت مخصوص گردانيد به واسطه قدمت

نسبي كه معلوم فرموده بودند كه اجداد بندگان از خجند بوده اند و لقب تركه از آنجاست .تحصيلات رسمي و حرفه اي : صاين الدين خجندي ساليان دراز نزد برادرش خواجه نصير الدين محمد تركه خجندي اصفهاني ،درس خوانده و دررشته هاي مختلفي همانند فقه ،علوم غريبه ،حروف ، تصوف ، فلسفه و منطق مهارت خوبي پيدا كرده است .وقايع ميانسالي : يكي ازوقايع مهم دوران ميانسالي صاين الدين خجندي، فتح اصفهاني توسط سپاهيان امير تيمور گوركاني است . دراين بين صاين الدين به همراه برادر انش به عنوان غنايم به شهر سمر قند آورده شده اند و زندگي تاز ه اي را از سرگرفتند .زمان و علت فوت : صاين الدين خجندي درسال 835 هجري قمري درهرات فو ت كرد . هر چند ك سالهاي 830 و 836 ازنيز درمورد وفات او آورده اندليكن 835 دقيقتر مي نمايد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صاين الدين خجندي درسال 809 هجري قمري توسط شاهرخ گوركاني به عنوان قاضي يزد برگزيده شد . صاين الدين خجندي مدتي هم برمسند قضاي شهرنشيني بور نشسته است .فعاليتهاي آموزشي : صاين الدين خجندي درزمينه تصوف ، عرفان ، فقه ،كلام ،اخلاق ،منطق ،حروف ،شعر و ادب تاليفات گرانبهايي به ميراث گذاشته است . برخي از محققان كه آثار فلسفي صاين الدين را معرفي و تا حدودي بررسي كرده اند او را به عنوان « اسپينوزاي ايران » گفته اند . در حقيقت افكار فلسفي و عرفاني صاين الدين درمقايسه با همزمانان خود در سطح بالايي قرار دارد و شايسته ستايش است .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شعر

وشاعري از جمله فعاليتها وبرنامه ريزي هاي روزمره صاين الدين خجندي بود . غزل صاين الدين خجندي از انديشه هاي بلند عرفاني برخوردار است و لطافت شعرو موسيقي آن هم كم نيست .همفكران فرد : قاضي زاده رومي ، شرف الدين علي يزدي ، سيد شريف حسين اخلاطي و علاء الدين گيلاني از جمله همفكران صاين الدين خجندي بودند .آرا و گرايشهاي خاص : صاين الدين خجندي سبك و سلوك نگارش بسيار جذابي داشت . صاين الدين درنوشتن مطالب عرفاني و فلسفي موفق بوده و درگفتن شعر فارسي و عربي نيز هنر نمايي كرده است .آثار : nbsp1 نفثه المصدور اول ويژگي اثر : صاين الدين اين كتاب را تقريبا 829 هجري قمري ، خطاب به پادشاه گوركاني نوشته است .

منابع زندگينامه :بايمت اف ، لقمان ،درباره احوال و آثار صاين الدين خجندي ،كيهان فرهنگي ، سال هيجدهم ،شهريورماه 1380 ، پياپي 179 ، صص48-49

خدايي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا خدائي

محل تولد : پلدختر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا خدائي به سال 1351 در شهر پلدختر كه اينك شهرستان شده به دنيا آمدم، بخش عمده تحصيلات ابتدائي و راهنمائي و دبيرستان را در همان جا سپري نمودم. پس از مراجعت از جبهه با مطالعه آثار و انديشه هاي فيلسوف و متفكر گران .... مرحوم استاد مطهري رضوان الله عليه عطش طلب علوم ديني در جانم شعله ور گرديد تا آنجا كه علي رغم قبولي در دانشگاه شهيد چمران اهواز رشته دبيري زبان انگليسي آن را رها نموده و در سال 1371 راهي حوزه علميه ولي عصر عج الله شهرستان آشتيان شدم.

پيشرفت

علمي و معنوي حقير در مدرسه صاحب الامر آشتيان به گونه اي بود كه خيلي سريع مورد رضايت خاصي حضرت آيت الله آشتياني (ميرزا ابوالقاسم) قرار گرفتم. به طوري كه وي پس از استماع نخستين منبر بنده فرمودند اگر مي دانستم در بين طلاب مدرسه چنين استعدادهايي وجود دارد ديگر از قم روحاني دعوت نمي كردم.

دلبستگي ام به علوم عقلي و برهاني آنچنان بود كه با وجود تحصيل در پايه دوم در درس بدايةالحكمه شركت مي كردم و در اين بحث گوي سبقت را با فيض باري از ساير دوستان مي ربودم. به طوري كه روزي استاد درس بداية الحكمه آيت الله باغباني به حقير فرمودند شما از اين به بعد نيازي به حضور در كلاس من نداريد و مي توانيد فلسفه درس بدهيد.در سن 24 سالگي موفق به تدريس كتاب معالم الاصول براي حوزه علميه بروجرد شدم . هم چنين مواد گوناگون ادبيات عرب ، منطق ، فلسفه و اصول را در حوزه تدريس نموده ام.با مطالعه سيره بزرگاني هم چون مرحوم مفتح و استاد مطهري از همان ابتدا ارتباطم را با دانشگاه برقرار ساختم و اينك مدت شش سال است كه در دانشگاه مشغول تدريس مي باشم..

اما بيشترين استفاده علم ام را از جشمه جوشان و زلال حكمت و تفسير آيت الله جوادي آملي برده ام.

همان طور كه در جدول مربوط آورده ام تحقيقات بديهي در زمينه علم و موجود در قران انجام داده ام كه انشاء الله برخي از انها به زيور طبع آراسته خواهند شد.هم چنين مي افزايم كه مراحل گوناگون علمي كسب مجوز تدريسي در مواد انديشه اسلامي 1 و

2 و نيز متون اسلامي را در معاونت امور اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري طي نموده ام و هم چنين مدارج علمي عضويت در هيات علمي دانشگاه را طي نموده ام.

خراساني، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل خراساني

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

ابوالفضل خراساني داراي تحصيلات سطح 4 رشته تخصصى كلام اسلامي از حوزه علميه قم وكارشناسي ارشد فلسفه وكلام اسلامي از دانشگاه باقرالعلوم قم .حدود 8 سال سابقه تدريس درحوزه ودانشگاه و8 سال سابقه پژوهشي در مركز فرهنگ ومعارف قرآن كريم ودائرةالمعارف علوم عقلي اسلامي ، داراي مقاله دردائرة المعارف قرآن كريم وتأليف بهداشت زندگي در پرتو قرآن ،احاديث وعلم روز و همكاري با نشريه معارف عقلي وكارشناس برنامه پارسايان راديو معارف وكارشناس گفتمان ديني در سازمان تبليغات اسلامى وسابقه تبليغ وارشاد 15سال .

خرقي آراني، حسن آقا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن آقا خرقي آراني

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

_ اخذ ديپلم تجربي سال 1360 آران و بيدگل. -ورود به حوزه 1360 اتمام سطح 1368 كاشان. _ ورود به سطح 1368 و شروع درس خارج فقه آيت الله مكارم شيرازي اصول آيت الله وحيد خراسانى. _ ورود به دانشگاه دولتي رشته فلسفه 1373 اتمام 1377. _ ورود به دانشگاه رشته فلسفه غرب 1377 اتمام 1380_ سيزده سال سابقه و حضور در درس خارج فقه و اصول در قم. _ سابقه 12 سال تدريس در دانشگاه هاي متعدد. _ سابقه پنج سال تدريس در حوزه در مقاطع متعدد. _ داراي دو اثر چاپ شده. _ داراي سه اثر چاپ نشده. _ صاحب ده ها مقاله علمى. _ صاحب امتياز و مديرمسئول نشريه دو هفته نامه ظهور. _ داراي دو مجوز اخلاق اسلامي و انديشه اسلامي (معارف) از نهاد رهبرى. _ صاحب مقالاتي چند در نشريات معتبر كشور.

_ دفاع از پايان نامه

علمي فلسفي 1380 با ترجمه كتاب انگليسي پوتنام جنبه ها و جمله هايي چند از رئاليسم با تفسير و شرح. _ جلسات تفسير قرآن به طور مرتب. _ حضور در جلسات فرهنگي و ادبي و ارائه مقاله و سخنراني و غيره... .

خزائلي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي خزائلي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

حاج شيخ محمد علي خزائلي فرزند عبد الله در 26 دي ماه 1334 هجري شمسي در خانواده اي زحمتكش و كشاورز و مذهبي وابسته به روحانيت در شهرستان شهيد پرور و مهد علم و ايثار ، نجف آباد چشم به جهان گشود و در دامن مادري پاكدامن و علاقمند به روحانيت و عاشق و دلباخته اهل بيت (ع) بنام حاجيه معصومه مصطفايي ، تربيت و پروش يافت و ازآغاز نوجواني علاقه وافري به روحانيت اصيل و متعهد و مراكز دين و مساجد و حوزه هاي علميه داشت و در ضمن فراگيري علوم جديد ، در كار كشاورزي همراه با پدر بزرگوارش شركت داشت. پس از اتمام دوره راهنمايي (سال 1349) در سن شانزده سالگي ، تشنگي و شوق زايد الوصف به معارف ديني و نامساعد بودن اوضاع اجتماعي آن زمان و كافي نبودن محيط مدارس دولتي براي تامين خواسته هاي معنوي و روحاني، ايشان را به حوزه مقدسه علميه كشاند و با شوق و اشتياق شروع به تحصيل علوم دين كرد و دروس اخلاق ، عقايد ، صرف ، نحو ، ادبيات ، منطق ، معالم الاصول و معاني و بيان را در محضر اساتيد بزرگواري نظير : مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي (پدر

خانم خود) امام جمعه فقيد نجف آباد اصفهان ، حاج دايي خود حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ ابوطالب مصطفايي ، مرحوم سيد محمد باقر حسني ، حاج سيد حسين اسماعيليان و حاج شيخ محمود واحد فرا گرفت ، و براي ادامه تحصيلات ديني و بهره گيري از اساتيد بلند مرتبه در علوم بلند پايه در سال 1355 راهي حوزه علميه قم شد و دوره سطح را خدمت اساتيد گرانقدر ، آيات : فاضل هرندي ، ستوده ، سيد علي محقق داماد و سيد حسن طاهري خرم آبادي فرا گرفت و همراه دروس حوزوي تحصيلات متوسطه را به انجام رسانيد و موفق به اخذ ديپلم گرديد . پس از گذراندن سطح عالي علوم حوزوي شروع به فراگيري خارج فقه و اصول نمود و فلسفه ، اخلاق ، عرفان (كتاب هاي منظومه ، منطق و حكمت ، اسفار ، فصوص الحكم و مصباح الانس ، علم هيئت) را از محضر حضرات آيات : مرحوم ايزدي ، انصاري شيرازي ، گرامي ، جوادي آملي ، محمدي گيلاني و حسن زاده آملي به طور كامل در ساليان متمادي فرا گرفت و علم رجال و درايه را خدمت اساتيد بزرگوار ، آيات : آقا موسي شبيري زنجاني ، جعفر سبحاني، و تجليل تبريزي كسب فيض نمود و تفسيرقرآن كريم را خوشه چين خرمن پرفيض مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي ، و حضرات آيات : خزعلي ، مشكيني و جوادي آملي بود .

خارج فقه و اصول را مدت قريب 25 سال خدمت حضرات آيات عظام : گلپايگاني ، حاج شيخ جواد تبريزي ، حاج شيخ حسينعلي منتظري ،

حاج شيخ محمد فاضل لنكراني ، وحيد خراساني و مكارم شيرازي بود و سرانجام به ياري خداوند منان و عنايات خاصه امام زمان (عج) با تلاش و كوشش پيگير و جديت تمام به درجه اجتهاد نايل آمد . مبارزات و فعاليت هاي سياسي : ايشان در دوران جواني علاقمند به مسايل سياسي و اجتماعي و مبارزاتي بود . در مسايل ديني و سياسي از حضرت امام خميني (ره) تقليد مي كرد و با هدايت و ارشاد و الگوگيري از علماي بزرگ و مبارز در دوران رژيم ستم شاهي از مبارزان و مخالفان سرسخت نظام شاهنشاهي بود و در اين رابطه با يورش ماموران ساواك به حوزه ها چندين بار تحت تعقيب و به زندان افتاد و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با الهام گيري از علماي بزرگ و مبارز كه در داخل و خارج از كشور فعاليت داشتند و در زندان و تبعيد به سر مي بردند به نشر و تكثير رساله هاي عمليه حضرت امام خميني (ره) و اعلاميه هاي افشاگرانه و روشني بخش مي پرداخت . هم زمان با تحصيل در حوزه علميه قم ، شب و روز در فرصت هاي مناسب سعي مي كرد با هدايت حجه الاسلام حاج شيخ محمود واحد اعلاميه هاي حضرت امام را كه از نجف اشرف صادر و به ايران مي رسيد به درب منازل علما و مدرسان قم برساند و مخفيانه داخل خانه ها آنها بياندازد .

در شهرستان هاي مختلف كشور به خصوص مناطق محروم به تشكيل كلاس هاي روشنگرانه و آگاهي بخش براي نوجوانان و جوانان عزيز ميپرداخت و با عشق و علاقه و

ايماني كه به تبليغ و ارشاد داشت در مناطق دزفول و شهر كرد و اصفهان به تبليغ و ارشاد جوانان مي پرداخت . طلاب زيادي با راهنمايي ايشان از شهرستان دزفول و شهركهاي اطراف به حوزه علميه قم آمدند و بعدا تعدادي از آنها به شهادت رسيدند و تعدادي هم اكنون بحمد الله از فضلاي آن محل شده اند و در حوزه علميه قم به تدريس و تحقيق مشغولند .

نامبرده با عشق و ايماني كه به تبليغ و ارشاد داشت جوانان زيادي را با مباني و احكام اسلامي و قرآن و مقدمات انقلاب و افكار عالي علماي بزرگ و راستين آشنا نمود . بارها از طرف ماموران ساواك و چماقداران رژيم ستم شاهي در هجوم به مساجد شهرستان هاي محروم مثل شهرستان بن شهر كرد ، به علت جلوگيري از سخنراني هاي آتشين و افشاگرانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و شبانه از آن محل در شب تاسوعا با لباس مبدل فراري داده شد . اما استاد در اين راستا به خاطر اعتقاد و ايماني كه به برپايي نظام عادلانه الهي و استقرار آزادي قلم و بيان و انديشه در چارچوب حكومت اسلامي داشت از هيچ تلاش و كوششي فروگذار نكرد ، و با استقلال و اراده قوي شب و روز در كنار تحصيل و تدريس در حوزه و دانشگاه ، مراكز علمي ، محافل و مساجد و مراكز تبليغي به مبارزه خود عليه رژيم طاغوت ادامه داد تا بحمد الله انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد . با شروع جنگ تحميلي در جبهه هاي مختلف غرب و جنوب چند نوبت به ياري رزمندگان عزيز-

كه بسياري از آنان هم اكنون متنعم به نعم الهي در بهشت برين اند شتافت و انجام وظيفه نمود . بعد از پيروزي انقلاب نيز در سنگر قضاوت و تدريس و تحقيقات و ارشاد و تبليغ قرار گرفت .

تدريس : سابقه تدريس و شاگرد پروي استاد از اوايل دوران طلبگي شروع شد و هر چه ر ا فرا گرفت تدريس نمود و زماني كه رژيم پهلوي درب حوزه علميه نجف آباد را بست در مساجد اطراف شهر به تحصيل و تدريس مشغول بود و شاگردان زيادي را در دوره ادبيات ، فلسفه ، اخلاق و تفسير تا سطح عالي فقه و اصول تربيت نمود و نزديك به 30 سال است در حوزه علميه قم و بعضي حوزه هاي شهرستان ها و مراكز علمي و دانشگاهي اشتغال به تدريس در علوم مختلف داشته و دارند . ايشان چندين مرتبه رسائل و مكاسب و فلسفه و كفايه را تدريس نموده است و الان 9 سال است مشغول تدريس خارج اصول و مكاسب مرحوم شيخ و فلسفه هستند . همچنين نزديك 16 سال است در مركز امتحانات شفاهي از اعضاء هيئت ممتحنه مي باشند .

خسروپناه، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين خسروپناه

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

عبدالحسين خسروپناه دزفولى در سال 1345 در شهرستان دزفول ديده به جهان گشود وى در كنار دروس متوسطه (رشته تجربى) از سال 1362 تحصيلات حوزوى خود را آغاز كرد و در سال 1368 در مقطع سطح سوم فارغ التحصيل شد دروس حوزوى، را در مقطع سطح سوم از محضر اساتيد مجرب در حوزه علميه دزفول از

جمله آيات مكرم آقاى قاضى دزفولى، تدين نژاد، مدرسيان، سبط شيخ انصارى بهره برد، از ويژگيهاى حوزه علميه دزفول اين بود كه علاوه بر دروس رسمى حوزه علميه به تدريس كتب ديگر ادبى و فقهى و اصولى از جمله شرايع الاسلام، حلقات شهيد صدر، قوانين و شرح مطول پرداخته مي شد وى در سال 1368 دروس خارج فقه و اصول را درحوزه علميه قم آغاز كرد و از محضر اساتيدى چون حضرات آيات عظام وحيد خراسانى، فاضل لنكرانى در حوزة علميه قم حدود 12 سال بهره برد. وى در كنار دروس خارج به دروس تخصصى كلام اسلامى نيز اشتغال داشت و در سال 1374 در مقطع دكتراى كلام اسلامى با رتبه اول از مؤسسه امام صادق عليه السلام فارغ التحصيل شد و پايان نامه خود را با عنوان انتظارات بشر از دين به اتمام رساند تحصيل فلسفه و تفسير از ديگر ويژگيهاى تحصيلى وى است كه از سال 1364 تاكنون ادامه داشته و از محضر اساتيدى چون آيت الله تدين نژاد ، آيت الله حسن زاده آملى، آيت الله جوادى آملى، آيت الله مصباح يزدى، آيت الله سبحانى و آيت الله انصارى شيرازى استفاده هاى فراوان برده است. وى از سال1361 تا 1367 در كنار تحصيلات حوزوى و كلاسيك در سالهاى دفاع مقدس به فعاليتهاى نظامى پرداخت و در عملياتهاى مختلف به عنوان ديده بان و... شركت جست ، از ديگر فعاليتهاى ايشان مى توان برگزارى جلسات قران در مساجد دزفول براى جوانان و نوجوانان را نام برد ايشان ازسال 1370 در كنار تحصيل به فعاليت پژوهشى اشتغال ورزيد و فعاليت هاى فردى و جمعى را دنبال كرد از

سال 1372 تا 1376 مديريت پژوهشى اصطلاح نامه فلسفه مركز مطالعات تحقيقات دفتر تبليغات حوزه علميه و از سال 1376 تا 1378 مديريت اداره پژوهشى نهاد مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها و از سال 1377 تا 1382 مديريت اصطلاح نامه عرفان دايرة المعارف علوم عقلى و از سال 1379 مديريت گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى و از سال 1379 جانشين مركز مطالعات و پژوهشهاى حوزه علميه قم را به عهده داشت، وى از سال 1362 در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزه اشتغال داشته و تا كنون در مدارس علميه دزفول و قم و مؤسسه امام صادق و مؤسسه امام خمينى جامعة الزهراء به تدريس ادبيات، فقه ، اصول ، فلسفه و كلام مشغول بوده و هست و نيز از سال 1365 در دانشگاه تربيت معلم دزفول و دانشگاههاى شهيد چمران اهواز، شهيد بهشتى تهران، علامه طباطبايى، تربيت مدرس، دانشگاه علوم اسلامى رضوى مشهد و دانشگاه مذاهب به تدريس دروس فلسفى و كلامى اشتغال داشته و از سال 1371 در كنگره ها و همايش هاى علمى داخلى وخارجى شركت جسته و مقالات داراى امتياز خود را قرائت كرده است

خفري جهرمي شيرازي، شمس الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 942 ق)، كه فيلسوف، متكلم و شاعر معتزلى. از مردم خفر فارس و ساكن كاشان بود، مدتى نيز در هرات نزد سلطان بايقرا به سر برد و از آنجا به عربستان رفت. پس از چندى به كاشان بازگشت و همان جا درگذشت. وى شاگرد صدرالدين دشتكى شيرازى و استاد سيد شاه طاهر بن رضى الدين اسماعيل حسينى و معاصر على بن عبدالعالى بود. خفرى در كسب دانش داراى همت عالى بود و شعر نيز

مى سرود. آثار وى: «رساله در اثبات واجب»؛ «منتهى الادراك» در هيات؛ «رساله اى در علم رمل»؛ «رساله ى الهيات».[1]

شمس الدين محمد بن احمد شيرازى، دانشمند و فيلسوف (ف. حدود 960 ه.ق.) از شاگردان صدرالدين محمد دشتكى و ساكن كاشان بود. از آثار وى تذكره خواجه به نام تكمله ى رساله ى اثبات الواجب و حواشى بر شرح هداية الحكمة است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (119/9)، تاريخ ادبيات در ايران (347 ،304 /5)، تاريخ نظم و نثر (841)، حيب السير (611/4)، الذريعه (240/12 ،331/4 ،106/1)، ريحانه (154/2)، سرآمدان فرهنگ (333 -329 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 218/10)، طرائق الحقائق (133/3)، فرهنگ ادبيات فارسى (197)، الكنى و الالقاب (218/2)، لغت نامه (ذيل/ خفرى)، مجالس المومنين (234 -233 /2)، معجم المولفين (254/8).

خلخالي، صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد صالح بن السيد محمد سعيد الخلخالى از علماء عصر قاجاريه و فلاسفه زمان ناصرالدين شاه قاجار بوده است.

در كتاب (مآثر و آثار) گويد. وى از بزرگترين شاگردان سيدالحكماء والمتالهين فيلسوف العصر آقا سيد ابوالحسن اصفهانى معروف به جلوه و مدرس مدرسه (دوست عليخان نظام الدوله) معروف به مدرسه معير بوده و تدريس فلسفه و علم كلام و سطوح فقه و اصول مى نموده است و حقاً كه او صاحب ذهن دقيق و فكر عميق و از آثار علميه او (شرح دوازده امام) شيخ محى الدين عربى است كه بنام مؤلف كتاب مزبور نوشته و نيز ترجمه (فرائدالاصول) شيخنا الانصارى به فارسى او را ياد كرده و گفته.

و فاضل الاديب محمدعلى تربيت در كتاب (دانشمندان آذربايجان) ص 10 گويد سيد صالح بن محمد سعيد در اول ماه صفر 1306 قمرى وفات نموده و در مقبره ابن بابويه (شيخ صدوق)

مدفون گرديده است و ياد كرده كه او داراى سه اثر نفيس است كه تمام آن شرح بر كتب مذكوره و شرح بر قصيده يائيه ميرفندرسكى متوفى 1050 مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خلعتبري، حسام الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسام الدين خلعتبري ليماكي

محل تولد : تنكابن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 بعد از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم و بيش از 20 سال به درس و تحقيق و تدريس مشغول شدم .طي 10 سال نخست سطح را به پايان رساندم و از پايان نامه سطح 3 دفاع كردم و حدود 10 سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم و سبحاني شركت كردم.در سال 1370 در مركز آموزش هاي علمي و فرهنگي موسسه امام خميني(ره) در مقطع كارشناسي ارشد پيوسته پذيرفته شدم و در مدت 5 سال اين دوره را به اتمام رساندم.

در سال 1373 در اولين دوره امتحانات دروس معارف اسلامي كه توسط معاونت امور اساتيد معارف برگزار شد شركت كردم و در دو گرايش تدريس اخلاق و تربيت اسلامي و معارف اسلامي موفق شدم.از سال 1371 تاكنون در دانشگاههاي مختلف مانند تهران، علوم پزشكي تهران، شهيد بهشتي، بين الملل و آزاد اسلامي تدريس كردم و اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي مي باشم.در ضمن در دوره دكتراي phd در دانشگاه باقرالعلوم قم در رشته مباني نظري اسلام پذيرفته شدم و الان مشغول تحصيل هستم.

خليلي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين خليلي

محل تولد : بهشهر

شهرت : خليلي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/6/1

زندگينامه علمي

در سن 6 سالگي وارد دبستان زادگاه خود شدم و در سن 18سالگي موفق به اخذ ديپلم تجربي شدم. در سن 19 سالگي(1365 شمسي) با قبولي در امتحان ورودي حوزه علميه قم، وارد حوزه شده و در مدرسه علميّه منتظريه (حقاني) سطح 1

و مقدمات را سپري نمودم. سپس مشغول فراگيري دروس سطح 2 شده و در سال 1375-1376 همه امتحانات كتبي و شفاهي، اصلي و جنبي حوزه تا پايان سطح 3 را به پايان بردم. در همين حال در فوق ليسانس مدرسي الهيات و معارف اسلامي(گرايش كلام و فلسفه) مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شده و آنگاه در سال 1379 در امتحان ورودي كتبي دكتراي تخصصّي كلام در دانشگاه مذكور با حيازت رتبه ششم، حدّ نصاب بورسيه تحصيلي كسب نمودم كه بنابه دلائلي ادامه تحصيل در دكترا را واگذار نمودم. در همين زمان تدريس سطوح مختلف دروس حوزوي از مقدمات شروع نموده و به طور خصوصي و سپس بطور رسمي در مدارس حوزه ادامه دادم. از سال 1372 هم تبليغ و سخنراني را در استانهاي مختلف كشور در ايام تبليغي آغاز نموده و هم اكنون نيز ادامه دارد.

تأليف چند كتاب و ترجمه و تحرير برخي كتب ديگر نيز از جمله توفيقات حقير بوده است. مدرك سطح 3 و سطح 4 حوزه را نيز دريافت نموده و هم اكنون به عنوان عضو هيئت علمي مدرسه امام خميني(ره) در مركز جهاني علوم اسلامي مشغول تدريس هستم.

خميني، روح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، فقيه، عارف.

تولد: 30 شهريور 1281(20 جمادى الثانى 1320 ق. 24 سپتامبر 1902)، خمين.

درگذشت: 14 خرداد 1368، تهران، بيمارستان قلب.

روح الله مصطفوى مشهور به موسوى خمينى، فرزند سيد مصطفى موسوى از علماى آن زمان، در پنج ماهگى پدرش را از دست داد. خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت پدرش را در مسير خمين به اراك به شهادت رساندند. بستگان وى براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران

(دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.

دوران كودكى را تحت سرپرستى مادرش (بانو هاجر) از نوادگان آيت الله خوانسارى (صاحب زبدة التصانيف)، و نزد عمه اش (صاحبه خانم) سپرى كرد، ولى در پانزده سالگى هم مادر و همه عمه اش را از دست داد.

از نوجوانى به تحصيل معارف روز و علوم مقدماتى و سطح حوزه هاى دينيه و از جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول پرداخت و نزد معلمين و علماى منطقه (نظير ميرزا محمود افتخارالعلماء حاج ميرزا نجفى خمينى، آيت الله شيخ على محمد بروجردى، آيت الله شيخ محمد گلپايگانى و آيت الله عباس اراكى و بيش از همه نزد برادر بزرگترش آيت الله سيد مرتضى پسنديده) فراگرفت و در سال 1298 عازم حوزه ى علميه ى اراك شد. پس از تحصيلات بسيارى از دروس در اراك، عازم حوزه ى علميه ى قم شد. در قم در علوم فلسفه و اخلاق استادان او آيت الله محمدعلى شاه آبادى و آقا سيد ابوالحسن حكيم قزوينى و حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى بودند و علم منقول و فقه و اصول را از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آقا مير سيد على كاشانى فراگرفت. ايشان در همان اوان در دروس فقه و اصول آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آيت الله يثربى حضور و به مراتب فقه و اصول احاطه يافت و به اجتهاد رسيد.

در سال 1339 ق. كه آيت الله عبدالكريم حائى يزدى درگذشت، آيت الله العظمى خمينى ديگر خود يكى از فضلاى و مدرسين حوزه علميه قم به ويژه در رشته فلسفه، تهذيب نفس و اخلاق گرديده بود كه بعدها در تدريس فقه و اصول فقه نيز نام آور شد. ايشان كه در همان

زمان با محافل و شخصيت هاى ضد دربارى ارتباط كامل داشت، در مبارزه عليه حكومت رضاخان در حد اقتضاى سن خود كوشش نمود. ايشان عليه رژيم فرزند رضاخان نيز مبارزه و افشاگرى مى كرد و بعد از رحلت آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله حسن بروجردى را در حد امور و مسائل يارى رساند. بعد از درگذشت آيت الله بروجردى حوزه علميه قم و محافل روحانى ديگر او را به عنوان «آيت الله خمينى» شناختند.

درسال 1340 با تشكيل انجمن هاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح شش گانه شاه، امام خمينى مخالفت قاطع خود را عليه رژيم آغاز كرد. با پيش آمدن واقعه خونين 15 خرداد ايشان به دنبال نطقى كه عليه رژيم ايراد نمود، دستگير و به پادگان عشرت آباد تهران منتقل شد. يك سال پس از آزادى، مجددا در مخالفت با «كاپيتولاسيون» سخنرانى ايراد كرد كه منجر به تبعيد ايشان در سيزده آبان سال 1344 به تركيه شد. پانزده سال به حالت تبعيد در نجف اشرف به سر برد. سرانجام پس از شهادت پسرشان- آيت الله سيد مصطفى خمينى- به دست رژيم و پس از آن كه از عراق به پاريس رفت و با فرار شاه، در 12 بهمن 1357 با ورودشان به خاك ميهن، استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى را براى مردم ايران به ارمغان آوردند و در 22 بهمن ماه 1357 با حمايت توده هاى ميليونى مردم رژيم شاهنشاهى در ايران را سرنگون ساخت و براى نخستين بار در ايران حكومت جمهورى اسلامى را برقرار ساخت و به عنوان «امام» همه مسلمانان جهان به رسميت شناخته شد. امام خمينى ده سال پس از تأسيس جمهورى اسلامى در ايران و

هدايت انقلاب اسلامى در اين مدت در چهاردهم خرداد سال 1368 در تهران درگذشت.

از آثار ايشان ميتوان به اين عنوان ها اشاره نمود: شرح دعاى سحر (به عربى، ترجمه سيد احمد فهرى)، شرح حديث رأس الجالوت (تأليف 1348)، حاشيه امام بر شرح حديث رأس الجالوت، حاشيه بر شرح فوائد الرضويه، شرح حديث جنود عقل و جهل، مصباح الهداية الى الخلافة والولاية، حاشيه بر شرح فصوص الحكم، حاشيه بر مصباح الانس، شرح چهل حديث (اربعين حديث)، سر الصلوة (صلاة العارفين و معراج السالكين)، آداب نماز (يا آداب الصلوة)، رسالة لقاءالله، حاشيه بر اسفار، كشف الاسرار (در اسرار هزار ساله حكمى زاده، چاپ سوم 1363 ق.)، انوار الهداية فى التعليقة على الكفاية، بدايع الدرر فى قاعدة نفى الضرر، رسالة الاستصحاب، رسالة فى التعادل و التراجيع، رسالة الاجتهاد و التقليد، مناهج الوصول الى علم الاصول (دو جلد)، رسالة فى الطلب و الارادة، رسالة فى التقية، رسالة فى قاعدة من ملك، رسالة فى تعيين الفجر فى اليالى المقمره، كتاب الطهارة (چهار جلد)، تعليقه على العروة الوثقى، مكاسب محرمه (دو جلد) تعليقة على وسيلة النجاة، رسالة نجاةالعباد)، حاشيه بر رساله ارث، تقريرات درس اصول آيت الله العظمى بروجردى، توضيح المسائل (رساله عملية)، مناسك حج، تحرير الوسيله (دو جلد)، كتاب البيع (پنج جلد)، تقريرات دروس امام خمينى، كتاب الخلل فى الصلوة، حكومت اسلامى يا ولايت فقيه، جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، تفسير سوره حمد، استفتائات، ديوان شعر، نامه هاى عرفانى، پيامها، سخنرانيها، مصاحبه ها و احكام و نامه ها (بيست و دو جلد)، وصيت نامه ى سياسى الهى، المكاسب المحرمة (عربى، 1381 ق.)، تهذيب الاصول (عربى، دو جلد تقرير امام و تحرير جعفر سبحانى، 1380 -1375 ق.).

حضرت آيةاللَّه العظمى امام

سيد روح اللَّه موسوى خمينى 20 جمادى الثانى 1320 (ه.ق.) در خمين در يك خانواده روحانى به دنيا آمد. والدايشان- آيةاللَّه سيد مصطفى خمينى- در اواخر 1320 در سن 47 سالگى به وسيله فئودالها شهيد شد.

امام، تحت تربيت عمه و مادر دلسوز و مراقبت هاى برادر بزرگوارش آيةاللَّه پسنديده رشد كرد. و پس از تحصيلات مقدماتى در خمين در 1339 عازم حوزه علميه اراك شد و سپس در 1340 در محضر آيةاللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائى به قم عزيمت كرد. او در 1345 ه.ق. سطوح عاليه را طى كرده و در محضر درس مؤسس حوزه- آيةاللَّه حائرى حضور يافت. پس از رحلت مرحوم حائرى در 1355، به عنوان استادى گرانقدر و مجتهدى عالم در حوزه درخشيد. وى در كنار فقه و اصول به تحصيل پرداخت و از محضر آيةاللَّه شيخ محمد على شاه آبادى عارف كامل، بهره هاى روحى فراوانى برد. آوازه شهرت وى به عنوان يك استاد مسلم و صاحب شيوه تدريس و تعليم، طلاب بيشمارى را گرد او جمع كرد. درس اخلاق و روش تدريس و تعليم وى كه موجد روح فداكارى و شجاعت و تعهد و تقوى در طلاب ميشد، موجب تحول عظيمى در حوزه و منجر به تعطيلى درسش از طرف ديكتاتور وقت- رضاخان- گرديد. پس از سقوط رضاخان، اين درس مجددا در فيضيه آغاز گشت.

در سال 1364 ه.ق. همزمان با ورود آيت اللَّه بروجردى، بزرگترين كرسى تدريس حوزه علميه به وى اختصاص يافت. مسجد سلماسى و مدرسه فيضيه شاهد حضور انبوهى از مشتاقان معرفت و دهها مجتهد اصولى، اديب و مفسر در محضرش گشت. او در مسند اجتهاد و فتوى نشست و ميليونها تن

به عنوان مقلد و پيرو، سر به فرمانش نهادند و در انتظار صدور حكم و فتوايش نشستند.

در سال 1340 ه.ش. با تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح ششگانه شاه- كه خود وسيله اى براى تثبيت حكومت امريكا در ايران بود- مخالفت جدى و قاطع نمود. حادثه 15 خرداد 1341 پيش آمد كه هزاران نفر از مسلمانان انقلابى آماج گلوله هاى سفاكان پهلوى گشتند و خود ايشان به دنبال نطقى كوبنده در مدرسه فيضيه به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد. ولى پس از يك سال آزاد و هنگام بازگشت به قم در مخالفت با كاپيتولاسيون سخنرانى رسوا كننده اى در مسجد اعظم ايراد كرد كه منجر به تبعيدش در 13 آبان 1342 به تركيه گرديد. پس از مدتى به نجف منتقل و قريب 15 سال اجبارا در حوزه نجف اقامت گزيد. و از همانجا عهده دار رهبرى فكرى و ارشادى مردم بود و در فرصت هاى مناسب اعلاميه هاى لازم را صادر مى كرد. در 1356 ه.ش. به مناسبت شهادت فرزند برومندش آيةاللَّه مصطفى خمينى مجالس ترحيم باشكوه و خونينى برپا گشت كه شخصيت امام را بيشتر مطرح و موجب انتقال ايشان به پاريس گرديد. و اين در حالى بود كه احساسات مذهبى مردم به اوج خود رسيده و كنترل از دست رژيم خارج گشته بود و شاه از ايران خارج شده و اساس حكومت اسلامى به رهبرى امام و فداكارى مردم مسلمان در ايران پايه ريزى شده بود.

آثار و تأليفات گرانبهايى از معظم له در اختيار محافل علمى است كه از آن ميان مى توان از «تحرير الوسيله كتاب الصلوة، كتاب المكاسب، كتاب الطهاره، كتاب الخلل، كتاب البيع (در 5 جلد)،

مصباح الهداية (شرح دعاى سحر)، چهل حديث برگزيده در اخلاق و عرفان و...» را نام برد و اكنون دعاى ميليونها تن از مسلمانان و مستضعفين جهان اين است:

خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار!

(1410 -1320 ق)، عالم، فقيه، مرجع تقليد، بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، عارف و شاعر. در خانواده اى روحانى در شهر خمين متولد شد. پدرش در چهل و هفت سالگى به دست مالكين محلى كشته شد و امام تحت سرپرستى و حضانت عمه و مادر و برادرش آيت اللَّه پسنديده قرار گرفت. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش آموخت و در سال 1339 ق براى ادامه تحصيل رهسپار اراك شد. پنج سال در آنجا اقامت كرد و تا سطوح عاليه را خواند. با عزيمت آيت اللَّه حائرى يزدى در سال 1340 ق به قم و بنا نهادن حوزه ى علميه، در ساذل 1345 ق به قم رفت و به تحصيل فلسفه و حكمت مشغول شد. فلسفه را از آيت اللَّه شيخ محمدعلى شاه آبادى فراگفت. سپس به تحصيل دروس خارج از سطح پرداخت و از محضر آيت اللَّه حائرى كسب فيض كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. وى از محضر مى رسيد على يثربى و حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى و حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و حاج شيخ محمدرضا نجفى مسجد شاهى و آقاميرزا محمدعلى اديب تهرانى و حاجى سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى و حاج سيد محسن امين و حاج شيخ عباس محدث قمى و سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى و حاج شيخ محمدتقى بافقى بهره مند گشت و اينان از مشايخ وى بودند. امام خمينى از سال 1368 ق به تدريس «كفايه» و

«منظومه» و «اسفار» و فقه و اصول پرداخت. وى علاوه بر علوم عقلى و نقلى، تحصيل علم اخلاق را جزو دروس تحصيلى طلاب خود قرار داده بود، و از ديرباز به تدريس اخلاق مشغول بود. در دوره ى رضاخان درس اخلاق ايشان مدتى تعطيل شد و پس از سقوط رضاخان، اين درس مجدداً در مدرسه ى فيضيه داير گشت. وى علاوه بر مدرسه ى فيضيه، در مسجد سلماسى نيز تدريس مى نمود. در سال 1340 ش كه تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و لوايح ششگانه شاه مطرح شد، با مخالفت جدى امام روبه رو گرديد و در نتيجه حادثه ى پانزده خرداد 1342 ش پيش آمد. امام به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد و پس از چندى آزاد گرديد و به قم مراجعت كرد. مخالفت ايشان با مسئله كاپيتولاسيون و سخنرانى وى در مسجد اعظم سبب شد كه معظم له به تركيه تبعيد شود. پس از مدتى به نجف منتقل گشت و قريب پانزده سال در نجف اقامت گزيد. از همين زمان عهده دار رهبرى مبارزات سياسى شد و در هر فرصتى با صدور اعلاميه هايى مردم را به مبارزه ى تهييج مى كرد. با درگذشت ناگهانى فرزند ايشان حاج سيد مصطفى خمينى در سال 1356 ش و برگزارى مراسم سوگوارى، تبليغات عليه دستگاه هيئت حاكمه را دنبال كرد. به تدريج دامنه ى تظاهرات به خيابانها كشيده شد. در اين زمان امام از نجف به پاريس رفت و مبارزات عليه شاه اوج گرفت و شاه مجبور به ترك كشور شد و امام به ايران بازگشت و جمهورى اسلامى را بنا نهاد و رهبرى حكومت اسلامى ايران را تا 14 خرداد ماه سال 1368 ش كه جان

به جان آفرين تسليم كرد، خردمندانه عهده دار بود. پيكر پاك وى با مراسم با شكوهى در محلى كه اكنون به نام مرقد مطهر معروف است دفن گرديد. امام خمينى از آغاز جوانى به شعر و شاعرى پرداخت. از آثار وى: «كشف الاسرار»؛ «تحرير الوسيله»؛ «كتاب الصلوة»؛ «كتاب المكاسب»؛ «تهذيب الاصول»؛ «كتاب الطهارة»؛ «كتاب الخلل»؛ «كتاب البيع»، در پنج مجلد؛ «مصباح الهداية»؛ «چهل حديث برگزيده در اخلاق»؛ «آداب نماز»؛ «مجموعه ى اشعار»، كه پس از رحلت ايشان در دسترس عموم قرار گرفت.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (187 -185)، الذريعه (52 / 22 ،123 / 21 ،13 / 18 ،69 / 13)، سخنوران نامى معاصر (347 -340 / 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 3، ص 15 -1)، گنجينه ى دانشمندان (29 -12 / 8)، مؤلفين كتب چاپى (232 -231 / 3).

خنجي، افضل الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(649/646 -590 ق)، منطقى شافعى. اهل خونا يا خونج مراغه بود. بيشتر ايام عمر خود را در شام و مصر گذرانيد و در مدرسه ى صلاحيه ى قاهره تدريس مى كرد و عهده دار مقام قضاوت نيز بود. از آثار وى: «كشف الاسرار عن غوامض الافكار»، در منطق كه ابن البديع بندهى و نجم الدين كاتبى قزوينى آن را شرح كرده اند؛ «الموجز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (244/3)، سرآمدان فرهنگ (169/1)، كشف الظنون (1901 ،1486)، هديه العارفين (123/2).

خواجوي، ملا محمد اسماعيل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمد اسماعيل خواجوئي، يكي از بزرگترين دانشوران قرن دوازدهم هجري است. وي مازندراني بود اما در اصفهان به تحصيل پرداخت. از اساتيد او اطلاع دقيقي در دست نيست او ظاهراً نزد بهاء الدين محمد اصفهاني مشهور به " فاضل هندي" و ملا محمد تنكابني مشهور به " فاضل سراب" تحصيل مي كرده است. اواسط زندگي خواجوئي مقارن با حمله افغانها و محاصره اصفهان است. دراين سالها (1134–1137) ه_. ق بسياري از مردم در اثر قحطي جان سپردند و عده ديگري به دست مهاجمان افغان كشته شدند. سقوط سلسله صفويه و بروز قحطي و هرج و مرج و آشفتگي اوضاع و نابساماني وضع معيشتي مردم موجب از هم گسيختگي حوزه بزرگ علمي، ادبي و هنري اصفهان شد. پس از فرار افغانها از ايران و فروكش كردن آتش فتنه ، آنچه باقي ماند خرابي و ويراني شهر و از دست رفتن هزاران دانشمند و نابودي صدها كتابخانه و مركز علمي بود. ملا اسماعيل خواجوئي از معدود كساني بود كه با همت والاي خود كمر به احياي حوزه علمي اصفهان زد و با رونق بخشيدن به مدارس علميه و برپايي

جلسات درس و تاليفات بسيار، بار ديگر از نابودي حتمي حوزه علمي اصفهان جلوگيري كرد. خواجوئي در فقه ، اصول، كلام، حكمت، رياضي ، هيات و ادبيات ، مهارت به سزايي داشت و از كساني بود كه فلسفه صدرايي (حكمت متعاليه) را به نسل هاي بعد انتقال داد.از او آثار علمي بسياري به جاي مانده است كه از همه مهمتر" مفتاح الفلاح" در شرح دعاي صباح، "جامع الشتات " ، " ابطال الزمان الموهوم" و " حاشيه بر اربعين" شيخ بهائي را مي توان نام برد. "ملا محمد مهدي نراقي"، "آقا محمد بيد آبادي"، "ميرزا ابوالقاسم مدرس" و "ملا محراب گيلاني" مشهورترين شاگردان خواجوئي به شمار مي روند. سرانجام اين دانشمند عاليقدر به سال 1173 ه_ ق به ديار باقي شتافت و در تخت فولاد اصفهان نزديك قبرستان فاضلان به خاك سپرده شد.در سالهاي اخير مجموعه تاريخي فرهنگي و مذهبي تخت فولاد بقعه اي بر سرمزار او بنياد نهاده است.

خواص، امير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير خواص

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب امير خواص دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خود يعني تهران سپري كردم .سال چهارم دبيرستان دررشته علوم تجربي ، همزمان با آغاز تحصيلات حوزوي بود از سال 62 تحصيلات حوزوي را بطور جدي در قم آغاز نمودم و در سال 72 دروس سطح را با موفقيت سپري كردم. از سال 73 تا سال 80 به مدت 7 سال در درس خارج فقه آيت الله جوادي آملي شركت نمودم.

از سال 1371 كه مشغول درس كفايه الاصول بودم وارد موسسه در راه حق شدم

و درسال 1374 به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) منتقل شدم و در سال 1375 در رشته الهيات و معارف اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در سال 1381 با دفاع از رساله خود با عنوان بررسي تطبيقي سعادت از ديدگاه افلاطون ، ارسطو غزالي با رتبه ممتاز دفاع نموده و فارغ التحصيل شدم. از سال 1382 به عضويت هيئت علمي موسسه و آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) درآمدم. در سال 1383 در رشته فلسفه دين در مقطع دكترا شركت نموده و پذيرفته شدم و هم اكنون در ترم اول مشغول تحصيل هستم.

كارهاي پژوهشي را از سال 1376 آغاز نمودم و حدود 3 سال در زمينه فلسفه اخلاق به پژوهش و مطالعه پرداختم كه محصول آن ترجمه مقالاتي از دايره المعارف فلسفه اخلاق بكر بود كه دفتر اول آن در سال 80 از سوي موسسه امام خميني(ره) منتشر شده است در سال 77 به همراه جناب آقاي اكبر حسيني كتاب دين و اخلاق را تاليف نموديم كه اين اثر براي چاپ آماده شد اما متاسفانه در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي به مدت دو سه سالي مفقود شد و پس از مدت ها كه پيدا شد منتظر فرصتي براي به روز كردن آن و چاپ هستيم.

هم چنين كتاب منشأ دين را به همراه آقاي سيد اكبر حسيني تاليف نموده ام كه بزودي منتشر خواهد شد.

مقالات جلد دوم فلسفه اخلاق هم در حال آماده شدن است كه به همراه مقالات برخي دوستان چاپ خواهد شد.

كتابها و مقالات ديگري هم تاليف شده است كه برخي چاپ شده اند و برخي هنوز منتشر نشده

اند. موضوعات و زمينه هاي تدريس اين جانب عبارتند از: فلسفه اسلامي ، كلام اسلامي، فلسفه دين، كلام تطبيقي اديان ابراهيمي و شرقي.

خوانساري، جمال، جمال الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1125/1121 ق)، فقيه، اصولى، حكيم، محقق، محدث و متكلم. معروف به جمال المحققين. معاصر ملاميرزا شيروانى و علامه مجلسى بود. به همراه برادرش، آقا رضى، نزد پدرش، محقق خوانسارى، و دايى اش ملا محمدباقر محقق سبزوارى در حوزه ى علميه ى اصفهان تحصيل كرد و همانند پدرش صاحب تاليفات بسيارى شد، با اين تفاوت كه تاليفات وى بيشتر نقلى و تاليفات پدرش بيشتر عقلى است. از پدرش محقق خوانسارى و سيد ابرهيم بن مير معصوم حسينى قزوينى روايت مى كرد و از ملا محمدتقى مجلسى اجازه ى نقل حديث داشت. علماى بسيارى از وى اجازه روايت داشتند كه از آن جمله: محمد اكمل بهبهانى و محمد رفيع گيلانى. وى صاحب طبعى ظريف و نكته سنجى دقيق و باهوش، بخصوص در فهم ظواهر حديث كم نظير بود. چنانكه تيزهوشى وى را از روى ترجمه ى «مفتاح الفلاح» و تعليقاتى كه بر آن نگاشته است و كتاب مزارى كه براى شاه سلطان حسين هنگام زيارت امام رضا (ع) و توضيحاتى كه براى الفاظ زيارات آورده است، مى توان فهميد. وى كه عالمى متكلم بود، مذاهب چهار گانه ى اهل سنت را نقد كرد. او در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد اصفهان مدفون گرديد. اغلب منابع تاريخ وفات وى را سال 1125 ق نقل كرده اند و آقا بزرگ تهرانى با استناد به ماده تاريخ زير تاريخ وفات وى را سال 1121 ق مى داند: «فوتش را بفاتح هاتفى از غيب گفت: كرد ايزد با حسين بن على حشر جمال يعنى 1121». از آثار

وى: ترجمه ى «قرآن مجيد»؛ ترجمه ى «صحيفه ى سجاديه»؛ شرح فارسى «غرر و درر»؛ شرح فارسى «مفتاح الفلاح»؛ حاشيه بر «شرح عضدى»؛ حاشيه بر «تهذيب الاحكام»؛ حاشيه بر «بر من لا يحضره الفقيه»؛ «شرح اللمعه ش الشرائع»؛ شرح «الشفاء»؛ شرح «اشارات»؛ «شرح حديث البساط»؛ «النيه»؛ «اختيارات الايام»؛ «اصول الدين»، در امامت؛ حاشيه بر «شرح مختصر الاصول»؛ «جبر و اختيار»؛ شرح بر «حديث الطينه»؛ در جبر؛ «كلثوم ننه» يا «عقائد النساء» كه در آن رسوم و پندارهاى معمول ميان زنان آن روزگار ايران به نقد كشيده. از ديگر آثار او ترجمه «الفصول المختاره من العيون و المحاسن» معروف به «مجالس» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (231/9)، تاريخ ادبيات در ايران (316/5)، تذكره القبور (238)، الذريعه (440/24 ،192/13 ،82/14 ،53/6 ،506 ،122 /4 ،367/1)، روضات الجنات (210 -208 /2)، رياض العلماء (11/7 ،114/1)، ريحانه (54/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 148 -146 /12)، فوائد الرضويه (84 -83)، لغت نامه (ذيل/ جمال)، مولفين كتب چاپى (383 -381 /2)، معجم المولفين (255/9 ،154/3)، هديه الاحباب (120)، هديه العارفين (321/2).

خوانساري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمّد خوانساري (1300 _ اصفهان) داراي مدرك دكتري منطق و فلسفه است .وي هم اكنون عضويت پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي و استاد بازنشستۀ دانشكدۀ ادبيات دانش سراي عالي است. كتاب " ايساغوجي فر فوريوس و مقولات ارسطو "ترجمه محمد خوانساري ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد خوانساري تحصيلات مقدماتي را در مكتبخانه آغاز كرد. خواندن و نوشتن قرآن كريم

را آموخت و برخي از سوره هاي كوتاه را به حافظه سپرد. پس از درگذشت پدر به مدرسة ابتدايي ايران رفت. در سال 1319 از دانشسرا ديپلم گرفت. براي ادامة تحصيل به تهران آمد و در دانشسراي عالي از محضر اساتيدي چون: دكتر رضازاده شفق، جلال الدين همايي و مدرس رضوي بهره برد. در سال 1323 پس از نگارش پايان نامه زير نظر دكتر يحيي مهدوي موفق به اخذ مدرك كارشناسي در رشتة فلسفه و علوم تربيتي گرديد. در سال 1329 ليسانس رشتة ادبيات فارسي را گرفت و در سال 1332 موفق به اخذ مدرك دكتراي ادبيات گرديد. در سال 1337 به عنوان فرصت مطالعاتي به فرانسه رفت. سه سال به تحصيل اشتغال داشت و سرانجام در سال 1340 به اخذ درجة دكتري از دانشگاه پاريس در منطق و فلسفه نايل آمد. تحصيلات علوم قديم و معارف اسلامي را هم از همان سال اول دبيرستان آغاز كرد. جلد دوم مبادي العربية و مدارج القرأة را از ميرزا عباس نحوي و جامع المقدمات و مقداري از سيوطي را نزد ديگر اساتيد فراگرفت. حاج سيدعبدالحسين طيب استاد عقايد و تفسير وي بود. از فاضل توني دنبالة سيوطي، مغني، حاشية ملاعبدالله و شرح هداية ملاصدرا را آموخت و در جلسات دكتر محمود راهيار نيز شركت داشت

استادان و مربيان : مرحوم جلال الدين همايي ، مرحوم رضازاده شفق ،جلال الدين همايي،مرحوم مدرس رضوي ،مرحوم دكتر يحيي مهدوي ، علي اكبر سياسي،ميرزا عباس نحوي ،حاج سيدعبدالحسين طيب،دكتر محمود راهيار، مرحوم فاضل توني و مرحوم ملك الشعراي بهار از اساتيد محمد خوانساري بوده اند.وي از يكي از اساتيد خود چنين ياد مي كند: من منطق

را خدمت استاد دانشمند محمدحسين فاضل توني فرا گرفتم. ايشان بسيار دقيق تدريس مي كردند و من مطالب ارزشمندي از محضر ايشان دريافت كردم. خاطره اي هم كه از ايشان دارم اين است كه براي مرحوم فاضل نوشتن خيلي سخت بود و در نوشتن كند بودند ، هميشه مطلبي را مي گفتند و ديگران برايشان مي نوشتند . روزي از ايشان پرسيدم كه چرا اينقدر نوشتن برايتان سخت است. ايشان گفتند: همه ، خط را در مكتب فرا مي گيرند . من چون حافظه خيلي قوي اي داشتم ، هميشه مطالب استادم را در ذهن جاي مي دادم و نيازي نمي ديدم يادداشت كنم ، به همين دليل دستم در نوشتن كند شده است. به هر حال ياد دارم مرحوم فاضل نسخه خطي مغلوطي ( پرغلط ) از شفاي ابن سينا داشتند كه مي خواستند تصحيح كنند. يك نسخه شفاي مرحوم مشكاة را امانت گرفتند تا با آن مقابله كنند. ايشان مي گفتند و من مي نوشتم . گاهي هم دكتر بحرالعلومي كار نوشتن را به عهده مي گرفتند . به هر حال كار تصحيح تمام شد و چاپ شد. بعدها عده اي از دانشمندان بزرگ مصري با هزينه ي گزاف نسخه اي از شفا را تصحيح كردند. به گفته بعضي از بزرگان ، از جمله استاد شهيد مطهري كه قولشان حجت است، تصحيح مرحوم فاضل از تصحيح دانشمندان مصري ، بسيار بهتر و ارزشمندتر است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد خوانساري پس از سه سال تدريس در آموزش و پرورش ، در سن 26 سالگي با عنايت دكتر علي اكبر سياسي وارد دانشگاه

تهران شد و مشغول تدريس گرديد.در آغاز انتقال به دانشگاه چند سالي روان شناسي تدريس كرد. سپس با معرفي فاضل توني به تدريس منطق مشغول شد و تا سال بازنشستگي هماره تدريس منطق در دانشكدة ادبيات بر عهدة وي بود. در سال 1361 پس از سي و هفت سال تدريس مداوم به درخواست خود بازنشسته شد. از بدو تأسيس فرهنگستان سوم از سوي شوراي انقلاب فرهنگي به عضويت پيوستة فرهنگستان زبان و ادب فارسي مفتخر شد.

جوائز و نشانها : كتاب " ايساغوجي فر فوريوس و مقولات ارسطو "ترجمه محمد خوانساري ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايقاظ النائمين صدرالمتألهين

ويژگي اثر : تصحيح و ترجمه،در دست چاپ

2 ترجمة ايساغوجي فر فوريوس و مقولات ارسطو

ويژگي اثر : تأليف فرغوريوس،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد.

3 صرف و نحو و اصول تجزيه و تركيب

4 صرف و نحو و اصول تجزيه و تركيب

5 فرهنگ اصطلاحات منطقي

ويژگي اثر : (به انضمام واژه نام? فرانسه و انگليسي)، 1376

6 مختارات من الادب الحديث

ويژگي اثر : 1343

7 منطق صوري

ويژگي اثر : جلد دوم، 1352

8 منطق صوري

ويژگي اثر : جلد اول، 1338

9 منطق براي دبيرستانها

خوانساري، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يكي از روزهاي ارديبهشت سال 1267 ق . كه بهار با ماه رمضان تواءمان گشته بود و غنچه هاي ياد در آن مي شكفتند، در خوانسار شهري كه

جاي جايش چشمه اي سر به بيرون آورده و چون نگيني سبز و بلند با دستهايي گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ مي كشد، در خانه سيد اسدالله ، عالم بزرگ شهر، نورسيده اي پاي در حيات نهاد كه نام او را محمد تقي گزاردند.

سيد محمد تقي جوانه اي بود روييده بر شاخه سار تباري كه در عرصه علم و زندگي درخت تناوري را شكل داده بودند و اين طليعه نيكويي براي او به شمار مي آمد. سلسله نسب او چنين بود سيد محمد تقي خوانساري فرزند علامه سيد اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سيد حسين و او فرزند عالم بزرگوار سيد ابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ... .

و در پايان سلسله نيز سرچشمه دانش و عصمت امام موسي بن جعفر عليه السلام قرار داشت .

ايام مكتب آمد، سيد محمد تقي در تيزهوشي گوي سبقت از همگنان ربود. او در اين سنين كم هم جذبه هاي معنوي را در خود احساس مي كرد. او كه در مكتب خط را بخوبي آموخت و قرآني را به خط خود نشوت و آن را وقف مسجد كرد.

حوزه خوانسار كه در آن زمان به بركت پدران سيد محمد تقي و ديگر فرزانه هاي علمي اش رونقي داشت ، دومين جايي بود كه سيد محمد تقي در دامنش استواري يافت و قامت راست كرد. سرعت فراگيري سيد محمد تقي چنان بود كه به هفده سالگي نرسيده ، ادبيات عرب و ديگر پايه هاي

مقدماتي علوم اسلامي را فراگرفت . او در همين مدت قسمتهايي هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.

پاي درس بزرگان

خوانساري جوان پس از مشورتهايي كه با پدر كرد براي تكميل اندوخته ها رهسپار حوزه ديرپاي نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حركت او افزود .او در نجف پس از تكميل درسهاي ناتمام ، در درس محققان بزرگ اين رشته ها حاضر شد تا جوانه هاي اجتهاد كه از توانايي در تحقيق ريشه مي گيرد در او برويند. خوانساري جوان چهار سال در درس فقه و محقق بزرگ اصولي آية الله آخوند خراساني شركت كرد. در كنار اين آدرس به درس فقيه برجسته آية الله سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي هم حاضر گشت . بعد از ارتحال اين دو او از درسهاي اصول آية الله نائيني ، آية اللله آقا ضياء عراقي و از درس فقه آية الله در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتيدش كوشش نكرد. اما آقا ضياء عراقي - كه بارها مقام اين شاگردش را ارج نهاده و گفته بود ((و حفظ مقام و نگهداري شؤ ونات آقاي خوانساري را مانند علماي متاءخر بر خود فرض مي دانم )) هنگامي كه او بعدها به ايران بازگشته بود، اجتهادنامه وي را از نجف برايش فرستاد. افزون بر اين آقاي خوانساري از اين استاد خود اجازه روايي نيز يافته بود.

بر بلنداي حماسه

با شروع جنگ جهاني اول كه حكومت عثماني به نفع آلمان درگير اين جنگ شد و در صف متحدين قرار گرفت ، قمرو عثمانيها در حيطه جنگ واقع گرديد. در 28 آبان 1293 ق . بصره و حوالي آن به

تصرف قواي انگليس درآمد. موقعيتي حساس بود، دولت عثماني از روحانيون كمك طلبيد علماي شيعه با آنكه استبداد گسترده از طرف آن دولت بر جامعه اكثريت شيعي عراق روبرو بودند، نتوانستند در چنين هنگامه اي ناظر پايمال شدن سرزمين مقدس عراق شوند. اين بود كه جمع بسياري از مراجع فتواي جهاد دادند و چون خود در سنين پيري بودند فرزندانشان را به نيابت خويش رهسپار نبرد كردند و گروه ديگري از مجتهدان نيز خود راهي صحنه جهاد گشتند. در ايام محرم فتواهاي شورانگيز جهاد شراره حماسه را بويژه در جان طلايه داران دانش برانگيخت و در اين ميان آقاي خوانساري نيز كرسي درس و تحقيق را رها كرد و در صف رهسپاران جهاد قرار گرفت . او به گروه مجاهداني كه به همراه آية الله سيد مصطفي كاشاني عازم نبرد بودند، پيوست . اين گروه سوار بر كشتي در رود دجله و فرات پيش تاختند و خود را به صفوف مقدم جبهه در حوالي بصره رسانيدند.

آقاي خوانساري در سنگرهاي جلو جبهه همراه با همدرسان خود آقاي سيد ابوالقاسم كاشاني و آقاي بختياري زاده مستقر گشت . او در نبرد با هزار تيري كه داشت و با مهارتي كه در تيراندازي يافته بود سينه سپاهيان دشمن را آماج خشم ساخت و آنگاه كه دشمن براي درهم شكستن مقاومت جنوب هجومي سخت را آغاز كرد او پر نشاط برود و خنده هاي بلندش تعجب دوستان را برمي انگيخت و وقتي هم كه سايه رخوت بر گروهي از جنگاوران افتاد باز فرياد او كه حرام بودن عقب نشيني در برابر دشمن را اعلام مي كرد،

پرطنين بود، و شگفت تر زماني بود كه با تنگ تر شدن حلقه محاصره دشمن مجاهدان مهياي مرگ مي شدند و او شور نماز داشت و همگان را به آن مي خواند. گويي نماز عاشورايي حسين عليه السلام در ذهنش زندگي يافته بود.

قواي دشمن پيروزيهاي شاياني در جبهه فرات به دست آورد. ولي شكست در كوت العماره پاي رفتن را از آنان گرفت و به ناچار جبهه جنگ از جنوب به شرق تغيير يافت .

با اشغال بغداد كه مقارن با پيروزيهاي ديگر متفقين بود، پايان جهاد فرارسيد. از آن سو اشغالگران در تعقيب نيروهاي مقاومت برآمدند. دستگيريهاي وسيعي آغاز گشت و سرانجام خوانساري جوان هم كه در نبرد از قسمت پا مجروح شده بود، دستگير شد. مجاهدان عرب تنها با سپردن تعهدي آزاد گشتند اما برخورد با مجاهدان ديگر متفاوت بود. انگليسي ها از آزادي آنان اجتناب ورزيدند. در اين ميان وساطتهايي نيز براي آزادي آقاي خوانساري صورت گرفت ولي بي ثمر بود. اشغالگران اسراي جنگي را در بندر بصره جمع نموده ، آنجا يا كشتي هايي به اسرارتگاههاي خود در مستعمراتشان فرستادند و آقاي خوانساري و قريب چهارصد تن ديگر از اسراء به جزيره سنگاپور برده شدند. چهار ماه طول كشيد تا كشتي آنان در آن سرزمين پهلو گرفت . در سنگاپور، اسرا در زنداني صحرايي قرار داده شدند. در اين زندان گروهي از مردمان وحشي جزيره نيز به نام كوكا به چشم مي خوردند. آنها به آدمخواري معروف بودند از آن رو هر روز صبح كه شيفت زندانبان عوض مي شد اسرا سرشماري مي شدند. در آن محيط خش آقاي خوانساري به

تلاش علمي روي آورد. او علاوه بر تدريس منطق و حكمت ، خود نيز به آموختن پرداخت و توانست زبان انگليسي را از يك راجه هندي بياموزد. رئيس زندان كه متوجه مقام علمي او شده بود با توجه به آشنايي او به زبان انگليسي از او خواست كتابي گمراه ساز را ترجمه كند. او با آنكه روزهاي سختي را پيش روي خود داشت با اين درخواست مخالفت نمود. و شايد هم براي انتقام از اين سرسختي بود كه زندانبانان قصد جان او را كردند. او خود در اين باره گفته است :

((روزي همه به بيرون رفته بودند و من تنها بودم . زندانبانان حيواني وحشي را از آن دم در بر درون زندان ول كردند. حيوان جستي زد و بسرعت به طرف من آمد. خيلي نزديك شد اما كاري به من نداشت . به دم در رفت و دو مرتبه برگشت . چند دفعه اين كار را انجام داد ولي كاري با من نكرد.))

بعدها كه راجه هندي آزاد شد در آزادي آقاي خوانساري كوشيد. در نتيجه آقاي خوانساري نيز پس از گذشت چهار سال تحمل رنج اسارت ، آزاد گشت .

مرجعيت

آية الله خوانساري بعد از رهايي از اسارت به زادگاهش خوانسار بازگشت . پس از آن ، آوازه حوزه نوبنياد سلطان آباد اراك ، در او شيفتگي نخستين را زنده ساخت و از همين رو در حوزه سلطان آباد به احترام آية الله حائري در درسشان شركت جست و خود نيز جداگانه به تدريس فقه ، اصول و حكمت پرداخت . ديري نگذشت كه او توجه آية الله حائري را به خود برانگيخت . آقاي

خوانساري در سلك ياران نزديك و مشاوران برجسته (هياءت استفتايي ) آية الله حائري قرار گرفت . وي در پي اين نزديكيها نقش برجسته اي در شكل گيري حوزه علميه قم ايفا كرد و مشوقي در هجرت آية الله حائري به قم بود. در سال 1315 ش . حوزه قم در ماتم از دست دادن بنيانگذارش به سوگ نشست . در آن موقعيت خطير آية الله صدر و آية الله حجت و همچنين آية الله خوانساري كه سه تن از شاگردان و ياران برجسته آية الله حائري بودند، براي تصدي مسؤ وليت حوزه و عهده داري رهبري ديني مردم مورد توجه قرار گرفتند. در اين ميان آية الله خوانساري با شايستگي هاي فراوان اخلاقي و علمي كه داشت پيشگام نگشت ، اما شيخ محمد صدوقي و شيخ مجتبي عراقي و تني چند از دوستانشان در پاگيري مرجعيت ايشان تلاش ورزيدند. درس خارج براي ايشان تدارك گرديد و قرار شد ادامه درس استادش حائري را بگويد. رفته رفته اين شخصيت برجسته مورد اقبال جامعه ايراني قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتياطي به ايشان از طرف آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني دامنه مرجعيت او گسترش يافت . اما با اين همه او آية الله صدر و آية الله حجت براي حاكم نمودن وحدت رهبري ديني مردم و زدودن شائبه هاي تفرقه ، آية الله بروجردي را به قم خواندند و با اصرار زياد او را بر اين سمند نشاندند.

سالهاي طولاني تدريس آية الله خانساري كه از حوزه نجف آغاز گشت ، جمع زيادي از آموختگان فضل او را همراه داشت . در

سالهاي آخر تدريس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مي شد كه تنها شايستگاني چند ياراي حضور در آن را يافتند. آثار علمي ايشان غير از آن رساله هاي فتوايي كه نظريات فقهي ايشان را در بر داشت ، تقريرات درسهاي خارجي بود كه شاگردانش جمع آوري كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ايشان بود كه به همت شاگرد برجسته اش آية الله محمد علي اراكي و درس صلوة كه از سوي شاگرد فرزانه ديگرشان آقا مجتبي عراقي نگارش يافت .

نماز

نماز آية الله خوانساري حديث شگفتي داشت . در او چنان باور خدا تجلي كرده بود كه در نماز حجاب برمي كشيد و روحش به بهشت ياد درمي آمد. او خود در اين باره چنين گفته بود: در نماز كه مي ايستم مثل اين كه است كه با خدا شفاهي صحبت مي كنم و انگار رخ به رخ هستم . در پي نماياندن اين چهره معنوي او بود كه با درخواست جمعي از دل باوران ، آية الله سيد احمد خوانساري ، برقراري نماز جماعت فيضيه را به او واگذاشت . در اين نماز پرشكوه حتي مقدساني كه ترديدشان در عدالت امامان جماعت بسيار بود و به هر كس اقتدا نمي كردند، بي هيچ واهمه اي با او به نماز مي ايستادند. بعضي از شبها هم كه آقاي خوانساري نمي آمد آية الله (امام ) خميني كه از اساتيد بنام حوزه بود اقامه نماز مي كرد. از آن رو كه نماز جمعه در نظرگاه فقهي آية الله خوانساري واجب احتياطي بود در حوالي سال 1320 بعد از ساليان سال

اين نماز متروك و مهجور مانده بود، از سوي آن فقيه بزرگ در مدرسه فيضيه بپا شد. بعدها فيضيه هم گنجايش خيل آن همه مشتاقان نداشت . براي همين ، مكان نماز به مسجد امام حسن عسكري عليه السلام انتقال يافت . برگزاري اين نماز چنان پرتاءثير شد كه به دنبال آن در بيشتر شهرها نماز جمعه جاني تازه گرفت .

نماز باران

يكي از حوادث مهم كه از آثار شهودي آقاي خوانساري از نگاه ديني ، نماز باراني است كه او آن را اقامه نمود تا تجلي دعا و نماز را در زندگي به گونه اي ملموس آشكار كند. در شهريور 1320 كه متفقين در ايران به طور انبوه حضور يافتند. در آن موقع موجي از قحطي و نابساماني در كشور به راه افتاد. قسمتي از سپاه متفقين در منطقه خاكفرج قم استقرار يافت و بعد از مدتي كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت . اشغال هنوز ادامه داشت كه زمينهاي مساعد و وسيع شهر قم - كه به صورت ديم كشت مي شد - با گذشت دو ماه بهاري از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز اين خشكسالي موقعيت غذايي مردم بحراني شد. اهالي قم ، چاره در خواندن نماز باران ديدند. آنان به جستجوي امامي برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفايش خواستن را معني بخشيد. مردم راهي خانه هاي آقايان صدر، حجت و خوانساري شدند. آقايان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظيفه هاي شرعي خود را بجا آوريد، آسمان و زمين دستهايشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاي خوانساري نتوانست

جواب نه بگويد و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است . به همين علت اطلاعيه هايي در سطح شهر نصب گرديد كه آقاي خوانساري در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهي ايشان را از پايان بد كار بيم دادند اما او گفت حالا كه چنين شده ، خواندن اين نماز بر من تكليفي است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزديك شدن لحظه موعود بهائيان شهر، متفقين را به انگيزه هاي اين حركت بدبين نمودند تا جايي كه اين نيروها در پوششي دفاعي رفتند. در روز موعود، جمعيت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراي خاكفرج كه در نيم كيلومتري شهر قرار داشت و مصلاي آن محسوب مي شد بروند. آية الله خوانساري هم با طماءنينه و آرامش مخصوص و در حالي كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده اي از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعيت افزون بر بيست هزار نفر بود و 3/2 ساكنان شهر را در بر مي گرفت . با عبور آرام مردم از كنار پادگان ، شائبه هاي ترديد زدوده شد و توطئه بهائيان بي اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثري از اجابت ديده نشد. آية الله خوانساري كه بارها عطوفت و مهرباني پايان ناپذير خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبي مي دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمي است . او بعد از پايان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاي او

باز به كوي خواهش روند و نماز باراني ديگر بخوانند. اين بار نماز در باغهاي پشت قبرستان نوبپاگشت . غروب يكشنبه فرا رسيد و آسمان بي تكه ابري سرخ گونگي خورشيد را به نظاره نشست . گزارش هواشناسان غربي كه در پادگان خاكفرج بودند گوياي اين بود كه بارشي روي نخواهد داد.

دين ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولي در خاطره خود مي گويد: ((آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آية الله خوانساري در مدرسه فيضيه رفتيم . اكنون يادم نيست كه به چه مناسبتي شبها در مدرسه فيضيه بعد از نماز جلسه روضه خواني و سخنراني بود. مرحوم حاج محمد تقي اشرافي به منبر رفت و هنوز اوايل سخنراني ايشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلي آمد.))

اين باران چنان گسترده و بي امان بود كه تا آن وقت چنين بارشي را كسي سراغ نداشت . بي سيم هاي پادگان خاكفرج به كار افتاد و خبر اين حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتي كوتاه پس از تاءييد آن از طرف مقامهاي رسمي لندن و آمريكا، از طريق راديو انعكاس جهاني يافت .

حج نمونه

تا شهريور 1328 ش هفت سال مي گذشت كه ايران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانيان كه تشنه تر از همه مي نمودند در اين حج ، حضوري پرجلوه بود. حضوري آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما ناميدند. روحانيان بزرگي چون آية الله ميرزا محمد فيض و تني چند از علماي برجسته در اين حركت به چشم مي خوردند. آية الله خوانساري هم به دعوت يكي از بازاريان تهران

به اين كاروان پيوست . در همان روزهاي نخست ورود ايشان به مكه او وحدت آفرين گشت و با اعلام ثبوت رؤ يت ماه از طرف ايشان اختلاف رخت بربست و وقتي هم كه جمعي از شيعيان از او تقاضاي برپايي جماعت نمودند، او بي اعتنا به درخواست ايشان ، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت . چه آنكه اين حج براي همبستگي بود و دلبستگي و دميدن روح برادري ، تا در سايه وحدتي ظاهري روحها به وحدت رسند در مدينه نحل اقامت آية الله خوانساري جاي آمد و شد هياءت ها و كاروانهاي مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هياءت علماي مصر به سرپرستي شيخ حسن البناء، مرشد عام جمعيت اخوان المسلمين بود. گفتگوهاي دوستانه اش آغاز گشت و تلاش آية الله خوانساري در نزديكي و ايجاد تفاهم هر چه بيشتر بود. در پاسخ به اين خبر اخوان وحدت ، خطباي مصري هم با او، همصدا گرديدند.

فتواهاي شورآفرين

آية الله خوانساري همگام با آية الله حاج آقا حسين قمي ، پيشگام مبارزه عليه كشف حجاب ، در اين مبارزه شركت نمود. او در آن جو پراختناق در فتواي روشنگرانه بر زروري بودن حجاب پاي فشرد.

با شروع شكل گيري توطئه اشغال فلسطين ، آية الله خوانساري با فرياد آية الله كاشاني همنوا بود. او در فتوايي فداكاري و كمك مسلمانان را در قضيه فلسطين و جنگ صهيونيسم واجب شمرد سرانجام فريادها كارساز شد و هزاران فدايي اسلام آماده عزيمت به فلسطين گرديدند اما با سنگ اندازي هاي دولت وقت اين اعزام چشمگير انجام نپذيرفت .

همگامي آية الله خوانساري با آية الله كاشاني مرزهاي فراتري پيموده

است . او با فتوايي سرنوشت ساز ملي شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از اين سرمايه خداداد خواهان گرديد. در هنگام برگزاري انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پيروزي نهضت ملي انجام گرفت ، ايشان بار ديگر به ياري رهبري نهضت آية الله كاشاني شتافت و در فتوايي مهم شركت در انتخابات را اداي وظيفه شرعي دانست و سستي در اين راه را عملي مسؤ وليت آفرين در پيشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار اين فتوا، تاءثير بسزايي در انتخابات مزبور گذاشت . و در تهران تاءثير آن شگفت آورتر بود.

پاييز حزن

سال 1331 ش علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آية الله خوانساري با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هواي ييلاقي همدان سپري كند. با قبول اين درخواست ، آية الله خوانساري با همراهانش آية الله اراكي ، آية الله آخوند ملاعلي همداني ، آية الله خميني و فرزند بزرگشان سيد محمد باقر، مؤ لف محترم آقاي مجتبي عراقي راهي آنجا گرديد.

آية الله خوانساري در استقبالي پرشور وارد شهر شد. در پي اغتنام از انفاس قدسي او مردم شهر از وي تقاضاي اقامه جماعت در مسجد جامع كردند. در يكي از آن روزها كه او براي برپايي نماز به مسجد مي رفت ، در بين راه دچار حمله قلبي گشت و سرانجام نزديكيهاي ظهر هفتم ذيحجه 1371 ق به احرام جانان در آمد و لبيك گويان به سراي او شتافت كه حج چهره اي از زندگي هر روز است . و چنين شد كه رؤ ياي آية الله بروجردي نيز تعبير گشت . او

در رؤ ياي در همان شبهاي قبل از وفات آن فقيه نامدار ديده بود كه سيد مرتضي رحلت كرده و او را به شهر قم مي آوردند. قبر او اينك در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام هم آغوش استادش آية الله حائري قرار دارد.

خوشحال، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم خوشحال

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي ابوالقاسم خوشحال در سال 1340هجري شمسي در خانواده اي كاملا مذهبي ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر مقدس مشهد گذراند در پي تشويق پدر و علاقه خود به فراگيري زبان عربي و علوم ديني وارد حوزه علميه مشهد شد و از خرمن بزرگان علم وادب حوزه علميه مشهد خوشه چيني كرد.

پس از مدتي تحصيل در مشهد به منظور ادامه تحصيل و بهره گيري از محضرعالمان و دانشمندان قم، بدانجا روانه شد. از نخستين روزهاي سكونت در شهر قم، به جد و جهد، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد و ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت عليهم السلام از درس بزرگان آن ديار همچون آيت الله فلسفي، شاهرودي بهره ها برد. استاد ضمن تحصيل دروس حوزوي به فكر تحصيلات دانشگاهي افتاد و در رشته كارشناسي ارشد فلسفه از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد. پس از اتمام تحصيلات به زادگاه خويش بازگشت و بر كرسيّ تدريس در دانشگاه مشهد تكيه زد، در اين مدت دانشجويان فراواني از محضر ايشان بهره هاي فراوان علمي برده اند. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف

به چيز ديگري نيانديشيده است كه كتابهاي "امّهات فلسفه اخلاق" و "تصحيح رساله ابهري" از جمله آثار ايشان است.

خيام، ابوالفتح، عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 440/417- وف 525 -515 ق)، فيلسوف، رياضيدان، منجم، نويسنده و شاعر. در نيشابور متولد شد. با ميمون بن نجيب واسطى، امام ابوالمظفر اسفزارى، حكيم ابوالعباس لوكرى عبدالرحمن خازنى و امام محمد غزالى همعصر بود. وى منجم دربار ملكشاه سلجوقى بود. سفرهايى به بلخ، اصفهان، بغداد و مكه داشت اما، بيشتر عمر خود را در نيشابور گذرانيد و در همان شهر درگذشت و در جوار امامزاده محمد محروق دفن شد. خيام از شخصيتهاى تاريخى است كه در باب او داستانهاى مجعول بسيارى ساخته اند و همين افسانه سازى سبب شده كه در باب احوال و اقوال او اتفاق نظرى بين پژوهندگان وى نباشد. خيام علاوه بر اينكه در فنون و علوم مختلف، رياضى، نجوم، هندسه و فلسفه صاحب نظر بود، در شاعرى نيز توانا بود و رباعيات او نه تنها در ايران، كه در جهان نيز مشهور است و ترجمه ى جرالد فيتز از اين رباعيات به زبان انگليسى، باعث شهرت خيام در جهان شد. از آثار وى: «كتابى در جبر و مقابله به زبان عربى»؛ «رساله اى در شرح مشكلات اقليدس»، به عربى؛ «رساله اى در طبيعيات»؛ «رساله ى فارسى در كليات وجود»؛ «رساله اى در كون و تكليف»، به عربى؛ «رساله اى در تعيين مقدار بيان زيج ملكشاهى»؛ «ترجمه ى فارسى خطبه ى ابن سينا در توحيد»؛ «رساله اى در حل بعضى از مسايل جبر و مقابله»، به عربى؛ «رساله ى وجود»، به عربى؛ «رساله اى در جواب سه سوالى كه در حكمت از او شده است»، به عربى؛ «رساله ى ضياء العقلى در حكمت»، به

عربى؛ «نوروز نامه»، به فارسى؛ «رباعيات»؛ «سلسله الترتيب»؛ و «قطعه هايى به عربى».[1]

خواجه امام، حجة الحق، حكيم ابوالفتح (يا ابوحفص) عمر بن ابراهيم مشهور به خيام (يا خيامى) نيشابورى، فيلسوف و رياضى دان و منجم و شاعر ايرانى در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم ه. است مولد و منشأ و اصل او نيشابور بود. ملكشاه بدو احترام مى گذاشت ولى رابطه سنجر با او خوب نبود، زيرا سنجر در كودكى مبتلى به آبله شده بود و خيام نزد او رفت و بيرون آمد. وزير مجيرالدوله از خيام پرسيد: او را چگونه يافتى و به چه چيز علاجش كردى؟ امام گفت: اين كودك مخوف است! خادم حبشى اين سخن بشنيد و به سنجر رسانيد. چون وى از آبله برست بغض امام در دل گرفت. وى در ترتيب رصد ملكشاهى و اصلاح تقويم همكارى داشت. وفات او بين 506 و 530 ه.ق. اتفاق افتاده (آرامگاه خيام) خيام اشعارى به پارسى و تازى و كتابهايى به هر دو زبان دارد، از جمله رباعيات (ه.م.) او مشهور جهان است. از آثار او در رياضى و جبر و مقابله (ه.م.)، رسالة فى شرح ما اشكال من مصادرات كتاب اقليدس، رسالة فى الاحتيال لمعرفة مقدارى الذهب والفظة فى جسم مركب منهما (به طبع رسيده) لوازم الامكنة را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (685 -674 /2)، الاعلام (195 -194)، با كاروان حله (142 -127)، بهشت سخن (87 -76 /2)، تاريخ ادبى ايران (565 ،332 ،125 /1)، تاريخ ادبيات ايران (443 -441 ،89 ،62 ،32)، تاريخ ادبيات در ايران (535 -523 /2)، تاريخ برگزيدگان (435 -432)،

تاريخ الحكماء قفطى (338 -336)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (350 -303)، تاريخ نظم و نثر (61 -60)، تحليل شخصيت خيام، ترانه هاى خيام (مقدمه)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (73 -71)، چهار مقاله (مقدمه مصحح، 101 -100)، چشمه ى روشن (127 -107)، خيامى نامه، دايرةالمعارف فارسى (929/1)، دستور الوزراء (171 -169)، دويست سخنور (98 -96)، الذريعه (380/24 -315/9)، رباعى و رباعى سرايان (110 -107)، رياض العارفين (192 -191)، ريحانه (201 -198 /2)، زندگينامه ى رياضيدانان (335 -325)، سيرى در شعر فارسى (268)، شخصيتهاى نامى (188 -186)، شعر العجم (178/1)، صبح گلشن (159 -158)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 211/6)، فرهنگ ادبيات فارسى (203 -201)، فرهنگ سخنوران (324 -323)، كارنامه ى بزرگان (163 -162)، كشف الظنون (972)، الكنى و الالقاب (223 -222 /2)، گنج سخن (289 -281)، گنجينه ى سخن (136 -131)، لغت نامه (ذيل/ خيام)، مولفين كتب چاپى (629 -621 /4)، مجمع الفصحا (608 -607 /2)، مخزن الغرائب (78 -64 /2)، مرصاد العباد (31)، مطلع الشمس (173/3)، معجم المولفين (270 -269 /7)، مواد التواريخ (596 -595)، نتايج الافكار (465 -461)، نشتر عشق (497 -495 /2)، هديه الاحباب (133)، هديه العارفين (787 ،785 /2)، هفت اقليم (259 -256 /2)، يادگار (س 4، ش 9 و 10، ص 90)، يغما (س 6، ص 71 -68، س 7، ص 320 -317).

خيري، يارعلي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، حكيم، طبيب و شاعر. در تهران متولد شد. ميرزا يارعلى طبيب مخصوص شاه طهماسب صفوى بود. چون اداره ى امور اوقاف و خيرات به او محول شده بود به حكيم خيرى شهرت يافت. وى در كربلا وفات يافت. از آثار او «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تحفه سامى (247)، الذريعه (1305/9)،

رياض العلماء (332/5) ريحانه (57/2).

دادبه، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر دادبه درسال 1325 در يزد متولد شد. وي داراي ليسانس فلسفه و حكمت ( 1347) ، فوق ليسانس ( 1350)و دكتري همان رشته (1359) از دانشگاه تهران مي باشد. وي عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي و بسياري مجامع علمي وادبي كشوراست. وي در سال 1381 به عنوان چهره ماندگار درعرصة ادبيات عرفاني و فلسفة اسلامي معرفي شد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفه و حكمت اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اصغر دادبه پس از اخذ ديپلم در زادگاه خود يزد، به تهران آمد و پس از ليسانس 1347، فوق ليسانس 1350و دكتري رشته حكمت و فلسفه را درسال 1359 از دانشگاه تهران دريافت كردو وي ادامه زندگي علمي خود را به تحقيق و تدريس سپري مي نمايد.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ دكتري در رشته حكمت و فلسفه از دانشگاه تهران درسال 1359 از مقاطع مهم زندگي تحصيلي علي اصغر دادبه مي باشد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي اصغر دادبه درحين تحصيل در دورة دكتري در دانشگاه تهران، در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي به تدريس نيز مشغول بوده است.وقايع ميانسالي : علي اصغر دادبه پس از اخذ مدرك دكتري فلسفه و حكمت از دانشگاه تهران درسال 1359، عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد. وي در سال 1381 دردومين همايش چهره هاي ماندگار در زمينة ادبيات عرفاني برگزيده و معرفي شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اصغر دادبه پس از اخذ دكتري فلسفه و حكمت از دانشگاه تهران درسال 1359 عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد. وي پيش از اين نيز دردانشگاهها و موسسات

آموزشي از سال 1353 مشغول به تدريس بوده است.فعاليتهاي آموزشي : علي اصغر دادبه از سال 1353 به تدريس در دانشگاهها و موسسات آموزش عالي اشتغال داشته است. اما پس از اخذ مدرك دكتر در سال 1359، عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد و به تدريس دروس ادبي، حافظ شناسي و كلام اسلامي و فلسفه هنر پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي اصغر دادبه در كنار تدريس، به مطالعه و تحقيق در زمينة ادبيات عرفاني ايران و تاليف كتبي دراين زمينه اشتغال دارد.آرا و گرايشهاي خاص : علي اصغر دادبه از جمله فلاسفه و حكمايي است كه توجه خاصي به ادبيات به ويژه ادبيات عارفانه و حكيمانه فارسي دارد.جوائز و نشانها : علي اصغر دادبه در سال 1381، در دومين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار درعرصه ادبيات عرفاني و فلسفه اسلامي معرفي شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 تجلي آراي كلامي درشعر نظامي nbsp2 تصحيح ديوان نجيب كاشاني nbsp3 فخررازي nbsp4 فرهنگ اصطلاحات كلامي nbsp5 كليات فلسفه nbsp6 مفهوم رندي در شعر حافظ

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دارابي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، فقيه، اصولى، عالم و فيلسوف. وى از عالمان بزرگ و فيلسوفان برجسته بود. در معقول و منقول سرآمد و در فقه و اصول نابغه بود. وى در اكثر علوم به مرتبه ى بلندى رسيده بود. حكمت را از ملا هادى سبزوارى صاحب «منظومه» فراگرفت. وى كتاب «الاسفار» را به خط خود نوشت و حواشى بر آن نگاشت. اين حواشى بر تبحر و تحقيق او دلالت مى كند. از شاگردانش شيخ احمد شيرازى نجفى معروف به

شانه ساز و ميرزا ابراهيم نيريزى مى باشند. از ديگر آثارش: شرح «دعاء كميل»، به شيوه ى استادش در شرح «دعاء الصباح» و «دعاء جوشن»؛ شرح «قصيده ى ميرفندرسكى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (15/14 ،259/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 984 -983 /14)، گنجينه ى دانشمندان (106/5).

داماد، محمد باقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن شمس الدين محمّد حسينى استر آبادى.

عالم فاضل حكيم فيلسوف اديب شاعر متخلّص به «اشراق».

چون پدرش داماد محقّق كركى بوده به داماد شهرت يافته، و اين لقب در صاحب عنوان و احفادش تاكنون باقى مانده است.

در جميع علوم از معقول و منقول و فقه و حديث و رجال و بالاخص حكمت، از اساتيد مسلّم به شمار مى رفته.

كتب زيادى تأليف فرموده كه از آن جمله است 1- اربعة الايام 2- الافق المبين 3- امانت الهى، در تفسير آيه امانت 4- انموزج العلوم 5- ايقاظات 6- تفسير سوره اخلاص 7- حبل المتين، در حكمت 8- خلق الاعمال 9- ديوان اشعار 10- الرواشح السماويّه 11- الصراط المستقيم، در حكمت 12- قبسات، در حكمت، و 38 مجلّد ديگر.

وفاتش در سال 1040 مابين كربلا و نجف در راه واقع شده، قبرش در نجف، و مادّه تاريخ وفاتش: «عروس علم و دين را مرده داماد» مى باشد، و تاريخ هاى: «الرضى» و «الراضى»، كه به ترتيب 1041 و 1042 مى شود اشتباه است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دانشمند ابيوردي، ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 966/969 ق)، رياضيدان، حكيم و شاعر شيعى. در كاشان ديده به جهان گشود.از چنان هوش و ذكاوتى بهره مند بود كه در چهارده سالگى شرح «تجريد» را با حواشى آن كه از متون مشكل حكمت است و كتاب «مجسطى» را در بيست و پنج سالگى درس مى گفت و حافظه اى چنان نيرومند داشت كه هر كتاب را يك بار مى خواند و عبارت آن را هرگز فراموش نمى كرد. وى در علوم مختلف بويژه رياضيات مهارت بسيار داشت چنان كه گويند از زمان قديم هيجده نكته در علم رياضى مانده بود كه تنها شش نكته ى آن

توسط خواجه نصيرالدين طوسى حل شده بود و بقيه را وى حل كرد. ملا ابوالحسن در شعر فارسى نيز استاد بود و غزل را نيكو مى سرود. فضل خلخالى و شيخ احمد خلخالى از شاگردان وى بودند. در كاشان درگذشت و جنازه ى وى به اردبيل منتقل شد و در آن جا دفن گرديد. وى در اكثر رشته ها تاليفاتى دارد؛ از جمله: «الشوارق فى كلام»؛ «حل ما لاينحل» در حل دوازده مسأله رياضى؛ «حسنا» در حكمت طبيعى؛ «مشارق» و «مرآت الافلاك»، در حكمت رياضى؛ «حاشيه بر شمسيه»؛ «حاشيه بر تهذيب»، در منطق؛ «رساله اثبات واجب» به فارسى و «اثبات واجب» به عربى؛ «روضه الجنان» در حكمت؛ شرح «فرايض»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (59 /2 ،594 ،24 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (685 ،683 ،348 /5)، تاريخ نظم و نثر (443 -442)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 144/10)، فرهنگ سخنوران (333)، كشف الظنون (843)، معجم المؤلفين (10/7)، هديه العارفين (746/1)، هفت اقليم (32 -31 /2).

داور شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1251 ق)، فقيه، عارف، حكيم، تذكره نويس، شاعر، متخلص به داور. در شيراز متولد شد. در زادگاهش علوم ادبى و عربى، فقه و اصول و رياضيات را فراگرفت و در عين حال مشغول رياضت نيز بود. به كرمان رفت و در آنجا هم چله نشينى كرد و هم رياضيات را تكميل كرد و در شيراز مدتى به تدريس فقه و اصول و تفسسير كلام پرداخت. داور مدتى امام جماعت شاهچراغ بود و در شاعرى استاد فرصت شيرازى و قدسى مشهدى. از آثار وى: «اصلاح الفاظ»؛ «حاشيه ى تفسير صافى»؛ شرح «زيارت عاشورا»؛ «ضياء القلوب»؛ «نور اليقين فى شرح الاربعين»؛ «ديوان»

اشعار؛ «مرآت الفصاحه»؛ «اساس الكمال»؛ «گنج گوهر»؛ «العشره الكامله»؛ «الاربعين»، در شرح چهل حديث.[1]

(شيخ) محمد مفيد بن محمد نبى بن محمد كاظم بن عبدالنبى شيرازى، امام جماعت شاه چراغ در شيراز و مردى فاضل (و. 1251- ف. شيراز 1325 ه.ق.). وى استاد فرصت بود افادات او در باب اشعار حافظ در حواشى ديوان حافظ چاپ قدسى مندرج است. قبرش در قبرستان «درسلم» در جنوب شيراز است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار العجم (33 -26)، ايضاح المكنون (688 ،461 ،265 ،101 /2 ،90 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (263 -247 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (517 -493/ 2)، الذريعه (268 -267 ،127/ 15 ،1088 -1087 ،319 /9)، ريحانه (360 -359 /5)، مرآت الفصاحه (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (271 -270 /6)، هديه العارفين (469/2).

داوري اردكاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رضا داوري اردكاني متولد 1312، اردكان و داراي دكتراي تخصّصي فلسفه از دانشگاه تهران است. داوري در سال 1346 استاديار دانشگاه تهران شد و در سال هاي 1350 به مقام دانشياري نائل آمد و درنهايت در سال 1362 استاد تمام دانشگاه در رشته فلسفه شد.وي هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رضا داوري اردكاني اردكان يزد به دنيا آمد و تا پايان دوره اول متوسطه در آنجا به مدرسه رفت.در سال 1330 از دانشسراي مقدماتي اصفهان ديپلم گرفت و در مهرماه همان سال به استخدام وزارت فرهنگ (وزارت آموزش و پرورش فعلي) درآمد و چندين سال در مدارس شهرهاي اردكان، اراك، قم و تهران تدريس كرد.در سال 1334 براي تحصيل به دانشگاه تهران وارد شد و

در رشته فلسفه به تحصيل پرداخت و در سال 1346 به اخذ درجه دكتري نائل آمد.

وقايع ميانسالي : داوري در سال 1346 استاديار دانشگاه تهران شد و در سال هاي 1350 به مقام دانشياري نائل آمد و درنهايت در سال 1362 استاد تمام دانشگاه در رشته فلسفه شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليت هاي اجرايي رضا داوري اردكاني: سرپرست كميسيون ملي يونسكو در ايران عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي سردبير مجله نامه فرهنگ سردبير مجله فرهنگ مدير عامل انتشارات علمي و فرهنگي عضو پيوسته فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران رييس فرهنگستان علوم دبير سرويس هنري مجله سوره نوجوانان سردبيري مجله ادبيات داستاني دبير سرويس ادب و هنر كيهان همكاري با چندين نشريه فعاليت هاي فرهنگي – اجتماعي : عضو هيأت مؤسس انجمن قلم ايران عضو هيأت مديره و بازرسي انجمن قلم ايران در چندين دوره عضو انجمن صنفي روزنامه نگاران عضو انجمن صنفي روزنامه نگاران مسلمان عضو سازمان بسيج مهندسين

فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي رضا داوري اردكاني : استاديار دانشگاه تهران (گروه آموزش فلسفه) دانشيار دانشگاه تهران (گروه آموزش فلسفه) استاد دانشگاه تهران (گروه آموزش فلسفه) رييس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مدير گروه آموزشي فلسفه دانشگاه تهران فعاليت هاي علمي - پژوهشي : تهيه استاندارد براي دسته سيم خودرو در آزمايشگاه كنترل كيفي مؤسسه عترت

چگونگي عرضه آثار : ساير تخصص ها براساس اولويت رضا داوري اردكاني : داستان نويسي - نقد و بررسي ادبي --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 انديشه و تمدن غربي

ويژگي اثر : ساقي 80

2 انسان و فلسفه معاصر

ويژگي اثر : موسسه توسعه دانش

و پژوهش ، تهران 83

3 اوتوپي و عصر تجدد

4 تفكر پست مدرن

5 چند نامه به دوست آلماني، آلبركامو (ترجمه)

6 درباره علم (ويراست دوم)

ويژگي اثر : هرمس 80

7 درباره علم

8 درباره غرب (ويراست دوم)

9 درباره غرب

ويژگي اثر : هرمس 79

10 دفاع از فلسفه

11 رساله در باب سنت و تجدد

ويژگي اثر : ساقي 84

12 سنت و تجدد

13 سيري انتقادي در فلسفه كارل پوپر

ويژگي اثر : موسسه انديشه اسلامي 79

14 شاعران در زمانه عسرت

15 فارابي مؤسس فلسفه اسلامي

16 فارابي، فيلسوف فرهنگ

ويژگي اثر : ساقي 82

17 فرهنگ، خرد و آزادي

18 فلسفه تطبيقي

ويژگي اثر : ساقي 83

19 فلسفه چيست؟

20 فلسفه در بحران

21 فلسفه در دام ايدئولوژي

22 فلسفه در قرن بيستم، ژان لاكوست (ترجمه)

23 فلسفه كارل پوپر (تجديد چاپ)

24 فلسفه مدني فارابي

25 فلسفه معاصر ايران

ويژگي اثر : ساقي 84

26 فلسفه و انسان معاصر

27 فلسفه، سياست و خشونت

28 ما و راه دشوار تجدد

ويژگي اثر : ساقي 84

29 مباني نظري تمدن غربي

30 مقام فلسفه در تاريخ دوره اسلامي

31 ناسيوناليسم و انقلاب

32 ناسيوناليسم و حاكميت ملي

33 وضع كنوني تفكر در ايران

منابع زندگينامه :

فصلنامه هنر ،ج 3 ، بهار و تابستان 1362

داوودي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد داوودي

محل تولد : خمين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد داوودي فرزند شهيد محمد عيسي داوودي در سال 1345 درروستاي جواديه

از توابع شهرستان خمين در خانواده اي مذهبي متولد شدم. تحصيلات خود را از سن 5 سالگي در مكتب خانه اي در همان روستا شروع كردم. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را نيز در همان روستا به پايان رساندم و براي ادامه تحصيل به شهرستان خمين رفتم. سال اول دبيرستان را در هنرستان شهيد چمران در رشته برق به پايان رساندم. لازم به ذكر است كه درطول تحصيل هميشه شاگرد اول بوده ام و در امتحانات نهايي راهنمايي، در كل شهرستان شاگرد اول شدم.در سال 62 – 63 تحصيلات حوزوي را در شهرستان محلات شروع كردم و سال بعد براي ادامه تحصل وارد حوزه علميه قم شدم. در سال65 همزمان با ادامه تحصيلات حوزوي، وارد موسسه در راه حق شدم و بعد از پايان دوره تحصيلات پنج ساله در اين موسسه، وارد دفتر همكاري حوزه و دانشگاه شدم و تحصيلات خود را دررشته علوم تربيتي در اين دفتر شروع كردم. در سال 79، فوق ليسانس را از اين دفتر دريافت كردم و در همان سال تحصيلات خودم را در دوره دكتري فلسفه و تاريخ تعليم و تربيت در دانشگاه تربيت معلم شروع كردم. تحصيلات حوزوي خود را در دوره خارج نيز در محضر اساتيد بزرگوار آيات عظام فاضل لنكراني و آقا سيد علي محقق( دام ظلهم) ادامه دادم.طرح سيره تربيتي معصومين (ع) را در سال 76 در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، زير نظر حجت الاسلام علي رضا اعرافي به همراه چند تن ديگر از دوستان شروع كرديم كه بخشي از ثمره آن ،كتاب( سيره تربيتي پيامبر و اهل بيت عليهم السلام: تربيت ديني است) ميباشد.

همچنين در ادامه كار،كتاب(نقش معلم در تربيت ديني) را تدوين كرده ام كه در سال 1384 به چاپ رسيد.در كنار اين كار، بنده در دانشگاه نيز به تدريس معارف اسلامي و اخلاق اسلامي مشغول شده و در حوزه نيز برخي موضوعات تربيتي مانند مديريت آموزشي، تعليم و تربيت اسلامي وسيره تربيتي معصومين (ع) را تدريس مي كنم.

دبيران قزويني، نجم الدين، ابوالحسن، ابوالمعالي علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(679 -600 ق)، منجم و حكيم شافعى. در قزوين متولد شد. از اكابر علما و حكما و دانشمندان رصد و رياضيات شافعيه مى باشد كه با منطق و هندسه و فنون حكمت آشنا و در آلات رصديه ماهر و متبحر بود. او استاد علامه ى حلى و قطب الدين محمود شيرازى و شاگرد خواجه نصير طوسى بود. در نجوم دست داشت و به دعوت خواجه نصير طوسى به مراغه رفت و در كار رصد با او همكارى كرد. كاتبى در قزوين تدريس مى كرد، حوزه ى درس او مجمع افضال بود وى به تشيع هم گرايش وافر داشت. از آثار وى: «شمسيه»، در قواعد منطق؛ «شرح كشف»؛ «شرح حكمت العين»، در منطق و رياضى؛ «شرح جامع الدقائق فى كشف الحقائق»؛ در منطق؛ «بحر الفوائد» در شرح «عين القواعد»؛ «المفصل» شرح «المصحل» امام فخر رازى، در كلام؛ «عين القواعد»، در منطق و حكمت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (131/5)، تاريخ ادبيات در ايران (243 -242 /3)، تاريخ گزيده (706)، حبيب السير (107/3)، ريحانه (17 -16 /5)، كشف الظنون (1614 ،1182 ،1063 ،685 ،540،(، الكنى و الالقاب (100/3)، لغت نامه (ذيل/ على، كاتبى، دبيران)، معجم المؤلفين (159/7)، مينودر (799 -798 /2)، هديه الاحباب (222)، هديه العارفين (713/1).

دركوشكي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد جعفر. حكيم فيلسوف، از علماى معقول، و از اجلّه ي حكما و مدّرسين، و استاد مرحوم آقا سيد ابوالقاسم دهكردى بوده، و در روز جمعه 15 شوّال سال 1304 وفات يافته، در تخت فولاد روبروى سكّوى اژه ايها مدفون گرديد.

خود از شاگردان ملا اسماعيل واحد العين و ميرزا حسن نورى و ديگران بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دستغيب شيرازي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1260 ق)، حكيم، مجتهد و شاعر، متخلص به دستغيب. در شيراز به دنيا آمد و در آنجا علوم فقه و اصول و منطق و حكمت را فراگرفت. توليت بقعه ى امامزاده ى سيد ميرمحمد بن امام موسى بن جعفر (ع)، با او بود و مدتى توليت مسجد نصيرالملك ار نيز بر عهده داشت نصيرالدين فرصت از شاگردان وى مى باشد كه در محضرش حكمت الهى را فراگرفته است. از آثار وى: حواشى بر «اسفار اربعه» صدرالمتالهين؛ شرحى بر «كلمات قصار» اميرالمومنين (ع)؛ اشعار و خطب عربى و فارسى.[1]

ميرزا ابوالحسن دستغيب مجتهد و حكيم شيرازى بن ميرزا احمد بن ميرزا مهدى متولد حدود 1260 ق.

سيد ابوالحسن دستغيب شيرازى از افاضل علماء و در علوم معقول و رياضيات مهارت بسزائى داشته و بعد از 1300 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (450)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (529/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 32/14)، طرائق الحقائق (332/3)، فارسنامه ى ناصرى (915 -914 /2)، فرهنگ سخنوران (340)، گنجينه ى دانشمندان (443/5).

دستغيب، عبدالعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعلي دستغيب محقق و پژوهشگر معاصراست . اودرزمينه فلسفه و نقد ادبي فعاليت مي نمايد . از او تاليفات وترجمه هاي گران سنگي موجود است . وي كه سالها به تدريس پرداخته بود پس از بازنشستگي امرتحقيق تفحص درزمينه هاي فوق رابه طرز جدي پي گرفته است .

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عبدالعلي دستغيب درخانواده اي فرهنگي به دنيا آمده است

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالعلي دستغيب تحصيلات ابتدايي ومتوسطه را درشهرهاي فيروز آباد و جهرم به پايان برد و درسال 1327 وارد دانشسراي مقدمااتي شيراز شد . او

در سال 1337 براي تحصيل دانشگاهي به تهران آمد و دردانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دررشته فلسفه مشغول به تحصيل شد .

وقايع ميانسالي : مهمترين واقعه بوقوع پيوسته دردوران ميانسالي عبد العلي دستغيب ، اين بود كه پس از كودتاي مرداد ماه 1332 به واسطه فعاليت اجتماعي منتظر خدمت شده است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبد العلي دستغيب ابتدابه معلمي دردبستان ها و دبيرستانها كازرون به جهرم و شيراز پرداخت .او درضمن تدريس به مطالعه فرهنگ عامه (فولكور) و جمع آوري ترانه ها وقصه هاي عاميانه نيز اشتغال داشت . مدتي نيز يكي از دفاتر اسناد رسمي شيراز دفتر نويس شد و سپس به خدمت اداره بهداشت درآمد و براي انجام خدمات درماني به تمام نقاط استان فارس سفر كرد . او از سال 1359 كه بازنشسته شد درمدارس تربيت معلم و دانشكده هابه تدريس فلسفه و ادبيات فارسي مشغول شد .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت آموزشي عبد العلي دستغيب ، نقد ادبي است كه ازسال 1337 وارد اين حيطه ادبي شده است . او در اين زمينه آثار متعددي به چاپ رسانيده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهمترين فعاليت و برنامه روزمره عبد العلي دستغيب، تحقيق و تفحص است . او مقالات بسياري درزمينه ادبيات و فلسفه در مجلات گوناگوني همچون سخن ، راهنماي كتاب ، نگين ،فردوسي ،نامه فلسفه ، آدينه ، دنياي سخن و كيهان فرهنگي منتشر كرده است .

همفكران فرد : يكي از همفكران عبدالعلي دستغيب ، جلال آل احمد بود . آن دو اكثر درمحافل ادبي يكديگر را مي ديدند .

آرا و

گرايشهاي خاص : عبدالعلي دستغيب معتقد است كه هيچ اثر هنري و ادبي درخلاء به وجود نمي آيد .بلكه نويسنده درارتباط با مردم است كه دريافت هاي بدست مي آورد و آن را مي نگارد . يعني آنها را از فيلتر احساسات و عواطف خويش عبور مي دهد . --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 به سوي داستان نويسي بومي درزمينه نقد ادب و هنر

2 تحليلي از شعر نو فارسي

3 ترجمه «چرا مسيحي نيستم ؟»

4 ترجمه دجال

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف فريد ريش نيچه است .

5 ترجمه شامگاه بت ها

6 ترجمه طوفان

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف شكسپير بوده و با همكاري دكتر دولتشاهي ترجمه شده است .

7 چهار سوار سرنوشت

8 حافظ شناخت

9 سايه روشن شعر نو فارسي

10 فلسفه تاريخ هگل

11 فلسفه شعر پهناور

12 فلسفه ماركس

13 فلسفه نيچه

14 هنروواقعيت درآئينه نقد

15 هيدگر و شاعران

منابع زندگينامه :

1جلال ،مرد امروز ، كيهان فرهنگي ، سال هيجدهم ،مهرماه 1380، شماره 18 ، ص10

دشتكي شيرازي، صدرالدين، ابوالمعالي محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(828- شهادت 903 ق)، حكيم و فقيه امامى. معروف به صدرالدين كبير و ملقب به صدرالعلماء، صدر الحكماء، صدر الحقيقه و سيد الحكماء. نسب وى به زيد شهيد فرزند حضرت سجاد (ع) مى رسد. او پدر امير غياث الدين منصور دشتكى است. در شيراز به دنيا آمد. علوم دينى را نزد پدر و و امير نظام الدين احمد بن اسحاق فراگرفت و علوم ادبى را از پسر عمه اش امير حبيب اللَّه آموخت و علوم عقلى را نزد سيد دانشمند مسلم فارسى ياد گرفت. با قوام الدين كرمانى كه از شاگردان برجسته ى شريف جرجانى است مباحثات و

مناظراتى داشت. وى در فن مناظره يگاه عصر خويش بود و مناظرات او با علامه دوانى مشهور است. از شاگردان وى مى توان به حاج محمود نيريزى و شيخ تقى الدين ابوالخير اشاره كرد. در عهد شاه طهماسب صفوى مدتى منصب صدارت داشت و سرانجام به دست تركمانان در شيراز شهيد شد و در مدرسه منصوريه به خاك سپرده شد. از آثار وى: «اثبات الواجب تعالى»؛ «الحقايق المحمديه»؛ «الجذر الاصم»، در تحقيق مغالطه معروف به جذر اصم؛ حاشيه بر «تيسير الوصول الى جامع الاصول»، در فقه شافعى؛ حاشيه بر «شرح تجريد» قوشچى؛ حاشيه «شرح مختصر الاصول» عضدى؛ حاشيه «شرح مطالع»؛ حاشيه «كشاف» زمخشرى؛ حاشيه «مطول»؛ رساله اى در علم كشاورزى و چندين رساله ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (192/6)، اعيان الشيعه (60/9)، تاريخ ادبيات در ايران (99 ،83 /4)، تاريخ نظم و نثر (385)، الذريعه (37/25 ،36 -35 /7 ،135/6 ،92/5 ،108/1)، ريحانه (426/3)، شهيدان راه فضيلت (188 -185)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 219 -218 /10)، الكنى و الالقاب (411/2)، لغت نامه (ذيل/ صدرالدين)، معجم المؤلفين (215/8)، هديه الاحباب (186)، يادداشتهاى قزوينى (251/5).

دشتكي شيرازي، غياث الدين، منصور

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 948 -940 ق)، متكلم نامى، حكيم الهى و عالم امامى. معروف به خاتم الحكماء و استاد البشر و عقل حادى عشر (الامام الائمه) و مشهور به غياث الحكماء و غياث الدين. نزد پدر و ديگر عالمان زمان دانشهاى عقلى و نقلى را فراگرفت. در چهارده سالگى داعيه ى جدل و مناظره با علمه دوانى داشت و در بيست سالگى از تحصيل و كسب علوم فراغت يافت و در چهل و سه سالگى از طرف شاه اسماعيل مامور تعمير رصدخانه مراغه شد. در 936

ق به صدارت شاه طهماسب صفوى رسيد و پس از مباحثات علمى با محقق كركى از صدارت كنار رفت و در شيراز اقامت گزيد تا درگذشت. وى مدرسه ى منصوريه را در شيراز تاسيس كرد. از آثار وى: «اثبات الواجب تعالى» به نام «المشارق»؛ «اخلاق مصنورى»، به فارسى؛ «الاساس»، در هندسه؛ «الاشارات و التلويحات» و «التجريد»، در حكمت؛ «معالم الشفاء» «و مختصر آن «الشافيه» در طب؛ «تحفه شاهى»؛ «تعديل الميزان» و مختصر آن «معيار الافكار»، در منطق؛ «جام جهان نما»؛ «آداب البحث و المناظره»، شرح «آداب البحث» عضدايجى؛ «اشراق هياكل النور عن ظلمات شواكل الغرور»، در شرح «هياكل النور» سهروردى؛ «كشف الحفقايق المحمديه»؛ «تفسير سوره ى هل اتى»؛ «حجه الكلام»؛ «اللوامع و المعارج» و «سفير الغبراء و الخضراء»، در هيئت؛ «هئيت دشتكى»؛ «التصوف و الاخلاق»؛ «تكمله المجسطى»؛ «تسطيح الاسطرلاب»؛ حاشيه بر «الهيات شفاء»؛ حاشيه بر « شرح الاشارات»؛ حاشيه بر «شرح حكمه العين»؛ حاشيه بر اوايل تفسير «الكشاف»؛ «مقالات العارفين»؛ «المحاكمات» بين حواشى پدرش امير صدرالدين و حواشى علامه دوانى بر «شرح التجريد» و بين حواشى آن دو بر «شرح المطالع» و بر «شرح مختصر الاصول»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احسن التواريخ (394 -391)، الاعلام (245 -244 /8)، اعيان الشعيه (141/10)، ايضاح المكنون (533 ،516 ،515 ،505 ،484 ،441 ،415 ،374 ،219 /2 ،601 ،295 ،279 ،160 ،84 ،68 ،50 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (347 ،304 -299 /5)، تاريخ نظم و نثر (376 -375)، حبيب السير (604/4)، الذريعه (257/25 ،278 ،200 /21 ،370/18 ،91/15 ،192/12 ،186/10 ،1109 ،795 /9 ،214 ،143 ،78 ،73 ،67 ،60 ،46 ،11 ،9/6 ،295/5 ،416 ،344 ،211

،199/4 ،443 ،351 -350/3 ،104 -103 ،96 ،4/2 ،379 -378 ،252 ،109 ،14/1)، روضات الجنات (188 -166/7)، ريحانه (260 -258/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 257 -254/10)، طرائق الحقائق (122 -121/3)، فارسنامه ى ناصرى (1040 -1039/2)، فرهنگ سخنوران (442)، فوائد الرضويه (669 -668)، كشف الظنون (2047 ،1501 ،1141 ،1117 ،886 ،449 ،350)، الكنى و الالقاب (498 -497/2)، لغت نامه (ذيل/ غياث الدين)، مجالس المومنين (233 -230/2)، معجم المؤلفين (19/13)، هديه العارفين (475/2).

دشتكي شيرازي، نظام الدين احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1015 ق)، حيكم، اديب و شاعر. ملقب به سلطان الحكماء و سيد العلماء. وى پدر بزرگ سيد على خان مدنى شيرازى بود. از تاليفات وى: «اثبات الواجب الصغير»؛ «اثبات الواجب الكبير»؛ «اثبات الواجب الوسيط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (103/1)، ريحاه (201 -200 /6).

دشتي فارسي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1299/1298 -1246 ق)، اديب، حكيم و شاعر، متخلص به دشتى. وى اهل دشتستان بود از طايفه حاجيان. در محضر پدرش و ديگر فاضلان شره علوم ادبى و تازى را آموخت پس از فوت ضابط دشتى به حكومت آن نواحى رسيد، در دوره ى حكومتش به دستگيرى از مستمندان و فقيران پرداخت. از جلمه آثارش: «ديوان» شعر؛ «نمكدان»؛ «طريق السلوك»؛ «كلام الملوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (622 -621 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (546 -538 /2)، الذريعه (313/24 ،111/18 ،326/9)، فارسنامه ى ناصرى (1336/2)، مؤلفين كتب چاپى (471 -470 /5)، مرآت الفصاحه (215 -214)، مكارم الاثار (1289 -1288 /4).

دلير، بهرام

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهرام دلير

محل تولد : نقده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال در 1360 در جبهه هاي حق عليه باطل كه بطور خدا خواهي با يك روحاني رزمنده هم سنگر شديم و او در سال 1361 اولين انگيزه را برايم ايجاد نمود كه وارد حوزه علميه شوم سال تحصيلي 1361-62 بود كه وارد حوزه علميه اروميه شدم در آنجا شايد سه ماه بودم كه عازم مدرسه وليعصرعج تبريز شدم سال تحصيلي 62 را به پايان بردم در سال 1363 وارد حوزه علميه قم و درسها را دوباره از اول شروع كردم در ادبيات و قسمتي از معالم الاصول را نزد مرحوم مغفور استاد و اديب مدرس افغاني خواندم در اين ايام تابستان زمستان تحصيلي و تعطيلي اشتغال به درس داشتم مگر در فرصتي كه عازم جبهه مي شدم . لمعتين را با آيه الله اشتهاردي و آيت الله وجداني فخر و آيت الله استادي به پايان بردم اصول

فقه را با محمدي خراسانى. اما رسايل را با آيت الله اعتمادي و مكاسب را با اساتيد متعدد ازجمله آيت الله ستوده موسوي تبريزى، كفايه الاصول را با آيت الله اعتماد و آيت الله محفوظي خواندم .

در كنار تحصيلات ادبيات و بعضي از درسها ي ديگر را تدريس مي كردم تا اينكه در سال 1367 در درس خارج اصول آيت الله مفتي الشيعه و در فقه درس خمس آيت الله مكارم شيرازي شركت نمودم و در سال 1368 در درس خارج فقه و اصول المقارن آيت الله خبارن كه بمدت شايد 12 سال زحمت ما را كشيد و ذره پروري نمود در درس آيت الله فاضل لنكراني و موسوي اردبيلي كم و بيش شركت مي كردم. تمام امتحانات شوراي مديريت را دادم و مصاحبه 6 سال درس خارج فقه و نيز اصول را هم به پايان رساندم .

درسال 1372-1373 درحوزه علميه امام خميني سنقر كلياني تدريس كردم و در سال 1373 در حوزه علميه قم تدريس جدي سطح را آ غازكردم كه هنوزهم ادامه دارد. درسهايي كه طي اين مدت تدريس شد درموضوعات مختلف بوده است. لازم بذكر است كه در كنارتدريس ، درس خارج را با آيت الله جناتي ادامه دادم و بطوري تفصيلي و تحقيقي شروع به تحصيل معقول نمودم با اساتيدي همچون آيت الله حسن زاده آملي و جوادي آملي و قبلا با آيت الله گرامي و بطور مستمرو پي گير با حكيم دست پرورده علامه طباطبايي يعني آيت الله عسگري گيلاني كه تا سال 1382 ادامه داشت كه دراين مدت كل اسفارملاصدرا بجز (ج 5و4) و كل اسفار الهيات

و تمام اشارات بوعلي و در عرفان كتاب تمهيدالقواعد، فصوص الحكم ومصباح الانس را به پايان بردم .

اما چگونگي تحصيل اين دروس بخصوص با استاد عسگرى بدين صورت بود كه يك درس در ايام تحصيل بود و يكي هم شبهاي تعطيلي به طور مثال ج 1 اسفار در ايام تحصيلي خوانده مي شد و ج 8 در ايام و شبهاي تعطيل در پايان سال هر دو جلد به پايان مي رسيد و جديتي كه بود و زحمات طاقت فرسايي كه استادم مي كشيد باعث شد كه يك دوره معقول را به خوبي به پايان برسانم.

در سال شايد 1373 بود كه پايا ن نامه سطح چهار را نوشتم و براي دفاع رفتم اما اتفاق تلخي كه در آن جلسه رخ داد، بنده را به طور عجيبي دگرگون نمود كه طوري شد كه بعد از جلسه تصميم به ادامه درسهاي كلاسيك را گرفتم و به طور متفرقه ديپلم را گرفتم و سپس در كنكور سراسري شركت كردم و با رتبه اي خوب در رشته فلسفه غرب دانشگاه تهران قبول شدم وبه مجتمع آموزش عالي قم آمدم و مشغول به تحصيل شدم مدتي خواندم با اينكه در اين زمان به طور سخت بحثهاي حوزوي خود اعم از تحصيل و تدريس را داشتم ولي بعد ديدم كه چيزي از آن رشته عايدم نمي شود لذا تغيير رشته داده و در علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) ادامه داده تا اينكه در كارشناسي ارشد علوم سياسي هم قبول شدم و به پايان رساندم با معدل نزديك به 19 تمام شد.

و در مدت تحصيل دانشگاه چند واحدي هم در طي پنج سال در همان دانشگاه تدريس مي كردم و در

اين مدت با هر مشكلي درافتادم و خداوندهم سرافراز از آن مشكل بيرونم مي آورد. درسهاي كه تدريس كردم در مدرسه فيضيه بيشتر بوده عبارتند از: رسائل، مكاسب، كفاية الاصول، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، شرح منظومه، اشارات بوعلي سينا و در منزل حكمت عملي مدينه فاضله فارابى، نهج البلاغه، تفسير و در ايام تعطيل در مدرسه فيضيه، رجال، درايه، كلام و غيره و به صورت آزاد با بعضي از فرهنگيان گلشن راز شيخ محمود شبستري و منازل السائرين كه هنوز هم ادامه دارد.

دماوندي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1307 ق)، عالم دينى، فقيه، حكيم، رياضى دان و زاهد. او در نجف در محضر شيخ انصارى و سيد حسين كوهكمرى به مقامات عاليه ى علمى رسيد، تا جايى كه علامه ى كوهكمرى وى را بر ميرزاى بزرگ شيرازى برترى مى داده است. گذشته از فقه و اصول، دماوندى در علم طب و حكمت و رياضيات ماهر بود و بر تاريخ و سير احاطه ى بسيارى داشت، و از حافظه ى قوى و عجيبى نيز برخوردار بود به طورى كه بيشتر متون ادبى و فقهى را در حافظه داشت. در عصر علامه كوهكمرى به دماوند بازگشت و در آن نواحى مرجع امور دينى مردم شد. او از مكارم والاى اخلاقى برخوردار بود.[1]

محمدباقر بن حسن سارانى عالمى بزرگ و دانشمندى متقى و پارسا بوده است وى از دماوند هجرت به نجف اشرف نموده و از محضر علامتين شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى استفاده نموده و در عصر علامه كوه كمرى به دماوند برگشته و به وظائف دينى پرداخته است داراى كمالات و مقامات عاليه علم و عمل بوده تا جائى كه علامه كوه كمرى وى را بر ميرزاء

بزرگ مجدد شيرازى تفضيل مى داده است مخصوص در علم طب و حكمت و رياضيات يد طولائى داشته و به تواريخ و حكايات اطلاع زياد و حافظه اش نيز عجيب و بيشتر متون ادبيه و فقهيه را محفوظ بوده و در دماوند و حومه آن رياست تامه داشته و حتى در بعضى از قضايا علامه كنى ره با وى معارضه مى نموده است و آن مرحوم عالمى ثروتمند و ميهمان دوست و كريم النفس و منيع الطبع و بخشنده بوده است در سال 1307 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 206 -205 /14)، گنجينه ى دانشمندان (157 -156 /5).

دواني، جلال الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(830- ح 918/908 ق)، حيكم، فيلسوف، فقيه، متكلم، مفسر، قاضى و شاعر، متخلص به جلال و دوانى نيز فانى. معروف به علامه دوانى و مشهور به محقق دوانى. نسبش به محمد بن ابى بكر مى رسد. در دوان از قراى كازرون فارس متولد شد. ابدا نزد پدر دانش آموخت و سپس براى تكميل معلومات خود به شيراز رفت و در خدمت ملا محى الدين انصارى (از اولاد سعد بن عباده صحابى) درآمد. دوانى مسافرتهايى به گيلان، كاشان، تبريز، عراق، مدينه و مكه داشت. در شيراز اقامت گزيد و سالها در مدرسه ى بيگم به تدريس مشغول بود.بين او و امير صدرالدين دشتكى شيرازى مناظرات و مباحثات حضورى و غيابى بسيار، در زمينه ى حكمت و كلام، جريان داشت و شاگردان وى بيشتر از شاگردان امير صدرالدين دشتكى بودند. در دوران آق قويونلوها منصب قاضى القضاتى فارس را بر عهده داشت. علامه ى دوانى در همه ى علوم زمان خود تبحر داشت و شعر فارسى را نيز به خوبى مى سرود. وى ابتدا

شافعى مذهب بود و بعد مذهب شيعه را برگزيد، و سپس رساله اى به نام «نور الهدايه» نگاشت كه بر تشيع او تصريح دارد، و نيز حاشيه ى او بر «تجريد»، در جواب مير صدرالدين شيرازى در تفضيل ابوبكر بر على (ع)، مويد تشيع اوست. او در اين رباطه اشعارى نيز سروده است. دوانى صاحب بيش از صد تاليف به زبان عربى و فارسى در علوم مختلف بود كه برخى از آنها عبارت اند از: «انموذج العلوم»، محتوى مسايلى از هر علم؛ «اثبات الواجب القديم»؛ «اثبات الواجب الجديد»؛ رساله در «افعال العباد»؛ شرح بر متن «تهذيب المنطق» تفتازانى؛ شرح بر «العقائد العضديه»؛ حاشيه ى قديمه و جديده و اجد بر «شرح التجريد» فاضل قوشچى يا «طبقات الجلاليه»؛ «لوامع الاشراق فى مكارم الاخلاق» يا «اخلاق جلالى»؛ «التوحيد»؛ تعليقه بر «الانوار لعمل الابرار» اردبيلى، در فقه شافعى؛ «الجبر و الاختيار» يا «خلق الاعمال»؛ «التصوف و العرفان»؛ «تحفه ى روحانى»؛ تفسير چندين آيه و سوره ى قرآن از جمله سوره ى «اخلاق» و «كافرون».[1]

(منسوب به دوان) جلال الدين محمد بن سعد (يا سعدالدين) اسعد كازرونى، دانشمند و قاضى معروف. (و. دوان 830 ف. 908 ه.ق.). پدرش قاضى كازرون بود و دوانى بخش اول عمر خود را در آن شهر گذرانيد و در مدرسه دارالايتام به تعليم پرداخت. وى حكيمى متكلم و محقق است. از آثار اوست: اخلاق جلالى (علم اخلاق) اثبات الواجب الجديد، اثبات الواجب القديم، افعال اللَّه تعالى انموذج علوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (325 -309)، احقاق الحق (124 -122 /3)، الاعلام (257/6)، اعيان الشعيه (12/9)، تاريخ ادبيات در ايران (100 -99 /4)، تاريخ نظم و نثر (267 -265)، تذكره ى

روز روشن (175 -167)، الذريعه (57/25 ،147/15 ،199/9 ،82/5 ،206/2)، روضات الجنات (548 -541 /2)، ريحانه (236 -232 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 222 -220 /10)، كشف الظنون (2048 ،1893 ،1567 ،1144 ،1096 ،863 ،847 ،842 ،516 ،457 ،449 ،349 ،195 ،184)، لغت نامه (ذيل/ دوانى)، مجالس المومنين (229 -221 /2)، معجم المؤلفين (47/9)، هديه الاحباب (136).

دوايي شيرازي گيلاني، شمس الدين علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1004/1003 ق)، حكيم، پزشك، كحال و شاعر، متخلص به دوايى. معروف به عين الملك. ظاهرا مولد وى شيراز بود؛ ولى در گيلان نشو و نما يافت. دوايى با جلال الدين اكبرشاه و بيرم خان سپهسالار معاصر بود. در عصر اكبرشاه به هندوستان رفت و با معرفى خان اعظم، كوكلتاش به دربار راه يافت. وى سفرى نيز به كاشان داشت و مدتى از عمر خود را در مكه به سر برد. مدتى حكومت دهلى و چندى صدارت صوبه ى بنگاله را بر عهده داشت. از مقربان اكبرشاه و از ملازمان اعظم خان كوكلتاش بود. از آثار وى: «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (460/5)، تاريخ نظم و نثر (676)، تذكره ى روز روشن (263)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (551 -549 /2)، الذريعه (329/9)، رياض العارفين (194)، فرهنگ سخنوران (345 -344)، كاروان هند (417 -414 /1)، هفت اقليم (149/3).

دهباشي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: استاد، رشته: فلسفه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد روان شناسى و زبان و ادبيات عربى از دانشگاه تهران، دكترا در رشته فلسفه با درجه عالى از دانشگاه فوردهام نيويورك آمريكا در سال 1359، تحصيل مقدمات علوم اسلامى و سطح فقه و اصول نزد آيت اللَّه طبيب زاده احمدآبادى، تحصيل خارج فقه و اصول نزد آيات عظام: سيد على بهبهانى رامهرمزى، سيد محمدهادى ميلانى و تحصيل فلسفه اسلامى نزد آيت اللَّه اديب و حكيم سيد كاظم عصار (ره).

مرتبه علمى:

استاد فلسفه دانشگاه اصفهان، استاد نمونه دانشگاه اصفهان با بالاترين امتياز در سال تحصيلى 71 -72

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس در مقطع كارشناسى ارشد در زمينه فلسفه غرب شامل: وايتهد، كانت،

هگل، فلسفه معاصر، افلاطون، ارسطو، منطق قديم و جديد و فلسفه علم. فلسفه اسلامى شامل: مشاء، اشراق و ملاصدرا، عرفان شامل: فصوص الحكم، مفاتيح الغيب و تمهيدالقواعد، متون فلسفى و عرفانى و كلامى به زبانهاى عربى و انگليسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 17 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

فلسفى، كلامى، عرفانى، فلسفه علم، معرفت شناسى، تطبيقى، ترجمه و شرح و تحليل بخش قوه و فعل كتاب اسفار ملاصدرا به انگليسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 18، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

فلسفى، كلامى، عرفانى، علمى، تطبيقى و فيزيك كوانتوم.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دهقانپور، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا دهقانپور

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/11/3

زندگينامه علمي

در سال 1369 در تهران ديپلم رياضي فيزيك گرفتم. در همان سال وارد حوزه علميه ملاجعفر (حاج آقا مجتهدي) شدم. در مدت چهار سال با اتمام لمعتين از پايه هفت در سال 1373 وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1377 با پايان پايه دهم وارد درس خارج آيت الله وحيد خراساني و ديگر مراجع مانند آيت الله تبريزي(ره)، آيت الله فاضل(ره) و آيت الله مكارم شدم. همزمان با دروس حوزوى، دروس دانشگاهي را ادامه دادم. در سال 1375 در دانشگاه مفيد رشته فلسفه را تحصيل نمودم پس از آن در سال 1380 رشته فلسفه و كلام اسلامي را در دانشگاه باقرالعلوم شروع نمودم. در سال 1385 در رشته مدرسي معارف اسلامى، گرايش مباني نظري اسلام در مقطع دكتري مشغول به تحصيل شدم، از

اول دبستان تا كنكور مقطع دكتري به فضل و لطف الهي ممتاز شناخته شده ام. هذا من فضل ربى. اكنون ضمن تحصيل، مشغول تدريس دروس عمومي در دانشگاه هستم.

دهقاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن دهقاني ساري

محل تولد : كاشان

شهرت : دهقاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1351 وارد حوزه علميه كاشان شدم سطح را تا اوائل مكاسب در كاشان گذراندم. سپس عازم قم گشتم ورود اين جانب به قم هم آغاز اوج فعاليتهاي انقلاب بود لذا پس از چند هفته درسها به اين مناسبت تعطيل گشت. پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي دروس حوزه بازگشايي شد اين جانب به درس مكاسب و كفايه ج 2 حضرت آية الله ستوده حاضر شدم و جلد اول كفايه را نزد آقاي قديري خواندم. همزمان با شروع درس خارج فقه درسهاي فلسفه و عرفان را نزد اساتيد حوزه مانند آية الله جوادي آملي و آية الله حسن زاده و آية الله شيخ يحيي انصاري گذراندم كتاب فصوص الحكمه بالغ بر چهار سال در خدمت آية الله حسن زاده و مصباح الانس را بخشي نزد آية الله حسن زاده و بخشي را نزد آية الله انصاري سپري كردم. منظومه حكيم سبزواري و اشارات بوعلي سينا را نزد اساتيد گذراندم پس از آنكه از اساتيد درس خارج بمدت سيزده سال استفاده كردم (نزد آيات عظام فاضل، مكارم، وحيدخراساني و آقاي تبريزي) تدريس خود را آغاز كردم ابتدا يك دوره مكاسب و سپس 7 دوره تدريس نهاية الحكمه – شرح اشارات جلد سوم- رسائل بحث استصحاب كشف المراد منطق و طبيعيات منظومه يك دوره و حكمت آن دو

دوره- المنطق مظفر و جزء سي ام تفسير قرآن كريم – اسفار ملا صدرا از جلد اول تا ششم كه امسال يازدهمين سال تدريس آن هست. (در فيضيه مدرس 22) اقدام به ترجمه و شرح نهاية الحكمه نمودم كه تقريبا هشت سال طول كشيد و محصول آن سه جلد كتاب فروغ حكمت شد و آن در سال 77 تا 82 منتشر شد.

ديرباز، عسكر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عسكر ديرباز

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

تا هفت سالگي مثل بقيه بچه هاي آن دوران روزگار گذرانيده، پس از ابتدايي و راهنمايي كه دومين سالي بود كه نظام سه ساله راهنمايي برقرار شده بود وارد دبيرستان شدم. پس از اخذ ديپلم تجربي در دبيرستان صدر اوحدي وارد حوزه علميه قم شدم. در اين مورد يكي از اهالي مسجدي كه در دوران دبيرستان (دوم وسوم) به آنجا رفت و آمد داشتم خيلي موثر بود مرا با افكار انقلابي متخذ از تعاليم اسلامي قيام روحانيت در 15خرداد و مبارزات پس از آن ، مبارزات مردم ويتنام و الجزاير و فلسطين آشنا ساخت بطوري كه از سال دوم دبيرستان ضمن مطالعه كتب درسي كتاب هاي ديني و اجتماعي مطالعه مي كردم. بدين ترتيب وارد حوزه علميه قم شدم. از سال سوم تحصيل شروع به تدريس كردم و تمام كتاب هاي درسي ادبيات عرب را تدريس كردم. پس از آن به تدريس لمعه و مكاسب و كفايه مشغول شدم، البته پس از گذراندن تحصيل نزد اساتيد عاليقدري همچون آيت الله اشتهاردى، وجداني فخر (ره) ، اعتمادى، ستوده(ره)، آيت الله العظمي فاضل (حدود و قصاص) و آيت الله

العظمي تبريزي (اواسط مكاسب و طهارت) و آيت الله العظمي وحيد خراساني (اصول و فقه) شركت كردم. ضمنا دروس اشارات و اسفار حضرت آيت الله حسن زاده آملي و جوادي آملي هم توفيق شركت را به مدت 3 سال داشته ام . ضمن تدريس در دانشگاه تا حدي دروس خارج و تدريس مكاسب و كفايه را ادامه دادم تا آنكه اخيرا عمدتا مطالعات فلسفي دارم . همچنين در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با دوستان عاليقدر در زمينه اقتصاد و فلسفه اقتصاد تحيقاتي داشته ام كه منتشر شده است.

ديلمقاني موحد، صمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى فلسفه و علوم تربيتى، كارشناسى ارشد فلسفه، دكتراى فلسفه اسلامى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس در زمينه دروس فلسفى در دانشگاه، همكارى با دائرةالمعارف بزرگ اسلامى بعنوان محقق و ويراستار.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فلسفه و عرفان اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

فلسفه، كلام، عرفان اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ديلمي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1281 -1229 ق)، عالم دينى، حكيم و فقيه زيدى. وى در اكثر علوم دست داشت. در شهر ذمار يمن به دنيا آمد و در همان شهر نشو و نما يافت. در مكه از دنيا رفت. از آثارش: «تحفه الحبيب بنظم مسائل التهذيب»، در منطق؛ «نزهه الطرف فى احكام الصرف»؛ «الابريز المذاب فى قواعد الاعراب»؛ «الطراز المذهب فى المختار لاهل المذهب»، در فقه؛ «مختصر الاتقان فى علوم القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (213/2)، معجم المؤلفين (243/3).

ديلمي، كرزالدين، اسحاق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 689 ق)، حكيم. از دانشمندان و حكماى قرن هفتم هجرى است. از آثار وى: «تاريخ السماويات و الارضيات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (296)، لغت نامه (ذيل/ اسحاق)، معجم المؤلفين (231/2)، هديه العارفين (201/1).

ذاكري، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي ذاكري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي وراهنمايي ودبيرستان رادر شهرقم گذارندم، و درسال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم . همزمان با تحصيل در حوزه درسال 1372 مشغول به تحصيل دررشته فلسفه غرب دانشگاه مفيد شدم.در سال 1376وارد دوره كارشناسي ارشد فلسفه غرب همان دانشگاه شدم و بلافاصله درسال 1379 پس از فراغت از تحصيل در كارشناسي ارشد، دردوره دكتراي فلسفه غرب دانشگاه تهران پذيرفته شدم و اين دوره را تا سال 1385به اتمام رساندم. در تمام اين مدت تحصيل در حوزه علميه قم را تادرس خارج ادامه دادم.در سال 1380كارشناس پژوهش معاونت پژوهشي دانشگاه مفيد بودم و ازسال 1379 محقق و از سال 1381 به عضويت هيئت علمي پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي در آمدم وتا سال 1384 مدير گروه كلام و فلسفه اين پژوهشكده بودم . از سال 1380به تدريس دروس معارف اسلامي و نيز دروس تخصصي فلسفه در دانشگاه هاي تهران و قم اشتغال دارم .

رازي اصفهاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1248 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و مجتهد. اصلا تهرانى و ايوان كيفى بود. به همراه پدر به عراق مهاجرت كرد و در كاظمين از محسن اعرجى كسب علم كرد و به كربلا رفت و از محقق بهبهانى استفاده برد. در نجف نزد سيد مهدى بحرالعلوم و سيد على طباطبائى صاحب «رياض»، و سيد محسن كاظمينى و پدر زن خود، شيخ جعفر كاشف الغطاء، تلمذ كرد. از كاشف الغطاء اجازه روايت و فتوا داشت. در فتنه وهابيه به ايران بازگشت و در اصفهان سكنى گزيد و مجلس

درس برقرار كرد و حدود سيصد عالم و فاضل بر او اجتماع كردند كه از جمله ى آنها، سيد محمدباقر خوانسارى، صاحب «روضات الجنات» بود. وى در اصفهان درگذشت و حاج سيد محمدباقر حجةالاسلام بر او نماز گزارد و در تحت فولاد نزديك قبر محقق خوانسارى دفن شد. از آثار وى: «حاشيه المعالم» به نام «هدايه المسترشدين»، در شرح اصول «معالم الدين»؛ شرح «طهاره الوافى» يا «تقريرات» استادش بحرالعلوم؛ «الفقه استدلالى»؛ «حجيه المظنه»؛ «شرح الاسماء الحسنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (287/6)، اعيان الشيعه (198/9)، ايضاح المكنون (723/2)، تذكره القبور (215 -212)، الذريعه (195/25 ،284 -283 /16 ،165/14 ،366/13 ،205/6)، روضات الجنات (123 -119 /2)، ريحانه (404 -403 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 -215 /13)، فوايد الرضويه (435 -434)، لغت نامه (ذيل/ محمدتقى)، معجم المؤلفين (131 -130 /9)، هديه الاحباب (185)، هديه العارفين (364/2).

راشدي نيا، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر راشدي نيا

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

حقير اكبر راشدي نيا تحصيلات حوزوي خود را در تبريز شروع نموده و در سال 72 وارد حوزه علميه قم شدم . در اين ميان بخشي از دروس سطح فقه و اصول و همچنين كتب حكمت و عرفان را در تبريز از محضر حضرت آيت الله سيد ابوالحسن مولانا و آيت الله ميرزا محسن كوچه باغي تلمذ نمودم و در قم از خدمت آقايان پاياني و اشتهاردي استفاده نمودم . از سال 1375در درس خارج حضرات آيات وحيد خراساني ، شيخ جواد تبريزي ، شبيري زنجاني و بهجت شركت نمودم و علاوه بر دروس فقه و اصول در درس هاي معارف و تفسيرو حكمت حضرات آيات

جوادي آملي ، حسن زاده آملي و انصاري شيرازي شركت نمودم . تابه به حال برخي از كتب اصول، حكمت و عرفان همچون اصول فقه مظفر، بداية الحمة، المظاهر الالهية ، تمهيد القواعد، شرح فصوص الحكم را تدريس نموده ام . حقير از سال 1378 بعنوان محقق در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي مشغول به كار شدم و روي آثار آخوند ملا صدرا همچون مفاتيح الغيب ، شرح الهداية الاثيرية ، رسائل اجوبة المسائل ، المظاهر الالهية ، رسالة اتحاد االعاقل و المعقول ، زاد المسافر و ... كارنمودم كه قرار است بصورت لوح فشرده مجموعه آثار صدر المتالهين منتشر بيابد و همچنين از سال1383 بعنوان همكار علمي در مركز دائرة المعارف علوم عقلي بر روي آثار عرفاني و حكمت فعاليت مي كنم.

راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 502 ق)، اديب، لغوى، شاعر، مفسر، محدث، متكلم، حكيم و فقيه شافعى/ معتزلى. اهل اصفهان و ساكن بغداد بود. وى را همتا و قرين امام محمد غزالى مى دانند. به گفته ى كاتب چلبى، غزالى كتاب «الذريعه» او را از خود جدا نمى كرد و آن را به خاطر نفاستش مى ستود. بعضى از علما به استناد اينكه او از اهل بيت (ع) بسيار روايت كرده و از اميرالمومنين على بن ابيطالب (ع) فقط با عبارت اميرالمومنين (ع) تعبير مى كند، او را شيعه خوانده اند، ولى فخر رازى در «تاسيس التقديس» او را از ائمه اهل سنت مى شمارد. صاحب «روضات الجنات» به نقل از «تاريخ اخبار البشر» سال وفات وى را 565 ق ذكر كرده است. از آثار وى: «تحقيق البيان فى تاويل القرآن»؛ «تفسير القرآن»، معروف به «جامع التفاسير» يا «جامع التفسير» كه

بيضاوى تفسير خويش را از آن اخذ كرده؛ «الذريعه الى مكارم الشريعه»، در علوم اخلاق و پندهاى نيكو؛ «المفردات فى غريب القرآن» يا «مفردات الفاظ القرآن»؛ «افانين البلاغه»؛ «اخلاق الراغب»؛ «رساله فى فوائد القرآن»؛ «المعانى الاكبر»؛ «الايمان و الكفر»؛ «تفصيل النشأتين و تحصيل السعادتين»، در معرفت نفس؛ «درة التاويل فى متشابه التنزيل»؛ «محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء» در نوادر حكم و حكايات كه محمدصالح قزوينى آن را با عنوان «النوادر» به فارسى ترجمه كرده است.[1]

(بخش 1) اصفهانى، ابوالقاسم حسين بن محمد (ف. 502 ه.ق.) از ادبا و علماى بزرگ اصفهان و او را است: مفردات الفاظ القرآن، محاضرات الادباء، تفصيل التشأتين، الذريعة الى مكارم الشريعة (ه.م.)، تفسير القرآن، حل متشابهات القرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (279/2)، اعيان الشيعه (162 -160 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (266/2)، تاريخ گزيده (693)، دايرةالمعارف فارسى (1061/1)، الذريعه (364/21 -128/20 ،28/10 ،46 -45 /5)، روضات الجنات (216 -186 /3)، رياض العلماء (101/7 ،172/2)، ريحانه (293 -292 /2)، سرآمدان فرهنگ (371 -370 /1)، سير النبلاء (121 -120 /18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 82 -81 /6)، فرهنگ سخنوران (363)، كشف الظنون (1773 ،1729 ،1609 ،881 ،827 ،739 ،462 ،447 ،377 ،131 ،36)، الكنى و الالقاب (269 -268 /2)، لغت نامه (ذيل/ راغب اصفهانى)، مؤلفين كتب چاپى (862/2)، معجم المؤلفين (59/4)، هديه الاحباب (140 -139)، هديه العارفين (311/1).

راغب قمي، عبداللَّه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1110 ق)، حكيم، فيلسوف، خطاط و شاعر، متخلص به راغب و وحدت. اصل وى از كاشان بود. چون بيشتر در قم مى زيست به قمى مشهور بود. وى معاصر با شاه سليمان صفوى بود و در سرودن شعر توانا.

در آغاز وحدت تخلص مى كرد. حكيم عبداللَّه خط را نيز نيكو مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (359 -358 /2)، تذكره ى نصرآبادى (478 ،365 -364)، الذريعه (1262 ،697 ،349 -348 /9)، ريحانه (294 -293 /2)، فرهنگ سخنوران (977)، لغت نامه (ذيل/ راغب قمى).

رحيم لو، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحيم لو

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رحيم لو در سال 1339 در تهران متولد شدم. در سال 1354 در مدرسه آيت الله مجتهدي تهراني به طور شبانه مقداري از جامع المقدمات را خواندم. در سال 1359 پس از اخذ ديپلم در رشته رياضي فيزيك وارد حوزه علميه قم شدم.دروس سطح را نزد اساتيدي چون مدرس افغاني ، كوه كمره اى، اشتهاردى، اعتمادي و سيد رسول تهراني و مرحوم علي صفايي حائري خواندم و دروس خارج را نزد اساتيدي چون سيد جواد تبريزى، سيد موسي شبيري زنجانى، سيد محمد روحاني، مرحوم علي صفايي حائري و دوره دروس معارف اسلامي را در موسسه امام خميني گذراندم و در زمينه هاي فلسفه و كلام شروع به تحقيق كردم.

رحيميان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رحيميان

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين رحيميان در سال 1359 مشغول به تحصيل در علوم حوزوي شدم . پس از اتمام مقدمات ، سطوح عالي را در خدمت حضرات آقايان محقق داماد ، آيت الله خزعلي و كفايه را نزد حضرت آيت الله فاضل لنكراني خواندم . خارج فقه و اصول را خدمت تعدادي از اساتيد بزرگ و مراجع بوده ام به خصوص حضرت آيت الله تبريزي كه متجاوز از بيست سال در فقه و اصول در خدمت ايشان بود ه ام فلسفه را نيز در خدمت اساتيد بزرگوار بويژه حضرت آيت الله مصباح استفاده كرده ام.بجز تقريرات فقه و اصول مقالاتي در مباحث اسلامي مثل تقيه، و يا آزادي در اسلام نوشته ام

و علاوه بر تدريس در حوزه و دانشگاه مسئوليت برخي از مراكز علمي و فرهنگي را داشته ام. در دوره اولين شوراي نمايندگان مقام معظم رهبري دردانشگاهها مسئوليت نهاد رهبري در دانشگاههاي كشور را به مدت سه سال عهده دار بودم.

ايجاد تشكيلات اساسي نهاد مثل تصويب اساسنامه توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي و تاسيس بخش گزينش اساتيد معارف مربوط به آن دوره است مسئوليت دفتر تدوين متون درسي مركز جهاني علوم اسلامي را نيز مدتي عهده دار بوده ام برخي از كتابهايي كه در اين دوره تدوين شد بحمد الله امروز در حوزه هاي داخل و خارج ايران متن درسي طلاب است برخي از آنها با تاييد و تقريظ بعضي از فقها و مراجع جايگزين كتابهايي شده است كه سالها در حوزه ها تدريس مي شده است.همچنين از سوي مديريت حوزه علميه قم مسئوليت تاسيس و ايجاد رشته تخصصي تاريخ اسلام را داشته ام كه هم اكنون اين رشته با تعدادي از طلاب علاقه مند به اين رشته به كارخود ادامه ميدهد.

رزاقي، نصرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله رزاقي

محل تولد : طالقان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

در سال 1342 در طالقان روستاي ناريان به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدايي را در همان روستا به پايان رساندم و تحصيلات مقطع راهنمايي را در تهران و مقطع دبيرستان را در قم به پايان رسانيدم. در سال 1361 به جبهه هاي جنگ در منطقه كردستان در قالب يك گروه فرهنگي اعزام شدم و حدود 11 ماه در منطقه ديواندره همراه رزمندگان اسلام بودم بعد از اخذ ديپلم در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و مقطع مقدمات را در

مدرسه مباركه رضويه به پايان رسانيدم و سپس دروس بعدي را به صورت آزاد در حوزه علميه قم آغاز كردم و در دروس اساتيد چون محمدي خراسانى، طالقاتى، محقق داماد، اعتمادى، طاهري خرم آبادى، بيگدلي و آيات عظام وحيد خراسانى، مكارم شيرازى، جوادي آملي ،مرحوم جوادآقا تبريزي و سبحاني شركت كردم. سپس در موسسه آموزش تخصصي مذاهب اسلامي شركت كرم و حدود سه سال دروس تخصصي مذاهب اسلامي را در نزد اساتيدي چون نجم الدين طبسى،بهجت پور، غيب غلامى، دكتر خدادادي و... گذراندم و در اين مدت تحقيقاتي در رابطه با حيات ابوبكر، انسان و تكنولوژى، معرفت شناسي انجام دادم و هم زمان در دانشگاه آزاد و مركز تربيت مربي و موسسه تخصصي مذاهب اسلامي تدريس داشته و هم اكنون نيز تدريس ادامه دارد.

رزمخواه، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد رزمخواه

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

آقاي احمد رزمخواه در سال1345هجري شمسي در خانواده اي متدين ومذهبي در شهرستان نيشابور ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد، براي ادامه تحصيل در آزمون دانشگاه علوم اسلامي رضوي شركت كرد. پس از پذيرش در رشته فلسفه و كلام در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1382 فارغ التحصيل شد.

نامبرده ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع) در طي دوران تحصيل رسائل و مكاسب را نزد آيت الله مروي، كفايه و خارج اصول را نزد آيت الله رضا زاده و مرحوم آيت الله فلسفي و خارج فقه را نزد آيت الله مرتضوي آموخت. استاد رزمخواه پس از اتمام تحصيلات بر كرسيّ تدريس تكيه زد و در اين مدت

طلاب بسياري درحوزه علميه مشهد و دانشجويان بي شماري در دانشگاه هاي مشهد ازمحضر اين استاد بزرگ بهره هاي فراوان علمي برده اند كه حاصل اين زحمات پرورش استعدادهاي فراوان در زمينه علوم اسلامي مي باشد.

رستمداري، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، حكيم، عالم و شاعر. از علماى شهر رستمدار مازندران است. وى در حكمت و منطق مهارت داشت و سالها در مشهد تدريس مى كرد. عمده شهرتش در زمان شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) بود. از او رساله اى به نام «رسالة فى الاجزاء المحمولة على الماهية» باقى مانده كه آن را به شاه عباس اول (1038 -996 ق) هديه كرده است. نسخه اى از اين رساله به خط سيد حسين بن حيدر كركى، كه در 1010 ق كتابت شده، موجود مى باشد. همچنين اشعارى نيز از وى در تذكره ها نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (658)، الذريعه (31/ 11)، صبح گلشن (382)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 518 -517/ 11)، فرهنگ سخنوران (814 -813)، هفت اقليم (133/ 3).

رستمي، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور رستمي

محل تولد : اسلام آبادغرب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/1

زندگينامه علمي

آقاي منصور رستمي در سال 1345هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان كرمانشاه ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1367 وارد حوزه علميه كرمانشاه گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. از سوي ديگر به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليه رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1374 به

حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل حورزوي در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله جوادي آملي، آيت الله صالحي مازندراني، آيت الله اعتمادي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1386از دانشگاه رازي كرمانشاه فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش دفاع كرد

استاد پس از مدتها تحصيل براي تدريس عازم دانشگاه قشم گرديد. وي درطول حيات علمي خود نگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "باقيات و صالحات"و"فلسفه نهضت امام حسين عليه السلام"را به رشته تحرير در آورده است.

رستميان، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي رستميان

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي رستميان در سال 1344 در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم. همزمان با شروع قيام مردم در سال هاي قبل از انقلاب با اينكه نوجوان بودم در راه پيمايي ها و فعاليت هاي بر ضد رژيم شاهنشاهي، از جمله تعطيلي كلاس هاي درس، شركت مي كردم. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در فعاليت هاي بسيج مدارس و مسجد، و راهپيمايي ها، در راستاي پاسداري از انقلاب شركت مي كردم. در همين ايام، در كنار كارهاي بسيج و به خاطر حضور بعضي از روحانيون محل در بسيج، در كنار درس هاي دبيرستان به درس هاي حوزوي نيز مشغول شدم و بعد از ديپلم به طور رسمي وارد حوزه علميه اصفهان شدم. با توجه به حضور در بسيج توفيق داشتم كه مدتي را در كنار رزمندگان اسلام در جبهه هاي نبرد شركت كنم.

در سال 1366 به قم آمدم و به ادامه تحصيل پرداختم و تا سطوح عالي حوزه را خواندم و به مدت ده سال نيز در درس خارج شركت كردم. علاقه به فلسفه و بحث هاي كلامي موجب شد كه در اين مدت در كنار فقه و اصول، در درس هاي فلسفه نيز شركت و به مطالعه كتاب هاي فلسفي و كلامي نيز بپردازم. با توجه به احساس نيازهاي دانشگاهي جهت تدريس براي دانشجويان و آگاهي از روش هاي نوين تعليم و تربيت، در سال 1370 در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم به تحصيل مشغول شدم و بعد از فارغ التحصيلي در مراكز مختلف حوزي و دانشگاهي به تدريس اشتغال داشتم. همزمان براي اينكه علوم فراگرفته را در زمينه كاربردي نيز استفاده نمايم با مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي در كار تدوين نرم افزارهاي علوم اسلامي در رشته فلسفه و كلام همكاري داشته و چند سالي نيز مسووليت بخش علوم عقلي را بر عهده داشتم. با توجه به علاقه اي كه به شناخت آرا و نظرات ديگران داشتم، با توجه به شكل گيري مركز مطالعات اديان و مذاهب در حوزه علميه قم، از سال 1375 با اين مركز در راه شناخت اديان و مذاهب مختلف همكاري داشته ام و اكنون نيز كه چند سالي است كه دانشگاه اديان و مذاهب تشكيل شده است، با اين دانشگاه همكاري دارم. با توجه به نيازهاي علمي و كاري، دوره دكترا را در رشته كلام با گرايش فلسفه دين در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم گذراندم، كه اينك در آستانه دفاع از پايان نامه دكتري هستم. در طول ساليان گذشته در كنار درس، به كار تبليغ ديني در ميان

مردم و رزمندگان نيز اشتغال داشته ام. همچنين در هر جا كه احساس كردم كه حضور من براي انقلاب و جامعه موثر است، سعي كردم كه در آنجا حضور جدي داشته باشم.

رشاد، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد علي اكبر رشاد در رمضان المبارك 1377 هجري قمري، برابر با ارديبهشت ماه سال 1335 هجري شمسي متولد گرديد. وي تحصيل مراحل عالي فقه و فلسفه اسلامي را در نظر استادان برجسته حوزه هاي علمي اسلامي تهران و قم سپري كرد، و اكنون سالهاست به تحقيق و تدريس در زمينه فلسفه، منطق فهم دين، و فقه و اصول اشتغال دارد. علي اكبر رشاد سرپرست تدوين كتاب"دانشنامة امام علي عليه السّلام " است.كتاب مذكور، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : پدر علي اكبر رشاد محرم نام دارد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر رشاد تحصيل مراحل عالي فقه و فلسفة اسلامي را نزد اساتيد برجستة حوزه هاي علمي تهران و قم سپري كرد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر رشاد بيش از دو دهه است كه در زمينة فلسفه، فلسفه دين، فقه و اصول به تحقيق و تدريس مشغول است. حجة الاسلام رشاد و در حال حاضر سمت هاي زير را عهده دار مي باشد: عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي، عضو هيأت علمي مركز گفت و گوي اديان، رئيس انجمن دوستي ايران و يونان، موسس و رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.

جوائز و نشانها : علي اكبر رشاد سرپرست تدوين كتاب"دانشنامة امام علي عليه السّلام " است.كتاب مذكور، در دوره

بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : علي اكبر رشاد جهت حضور و ارائة مقاله در كنفرانس هاي علمي و مجامع فرهنگي به كشورهاي متعددي از جمله آلمان، اتريش، آمريكا، اسپانيا، ايتاليا، انگلستان، پاكستان، روسيه، عربستان، عراق، لبنان، هند، يونان، سوئيس و... سفر كرده است و اكنون نيز اجرا يا نظارت علمي چند تحقيق را بر عهده دارد از جمله، منطق فهم دين _ تحقيق مباني و موانع نوفهمي و نظريه پردازي ديني _ سرپرستي تأليف دانشنامه قرآن شناسي، 7 جلد _ سرپرستي تأليف دانشنامة فرهنگ فاطمي، 6 جلد _ نظارت بر تحقيق فقه و حقوق خانواده و فلسفه آن، 3 جلد --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از گفتمان امروز

ويژگي اثر : (در دست ويرايش)

2 تحقيق معرفت شناسي در كلام علوي(ع)

3 دانشنامة امام علي عليه السّلام

ويژگي اثر : سرپرست تدوين كتاب فوق،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: دانشنامة امام علي عليه السّلام زير نظر علي اكبر رشاد؛ به اهتمام پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي._تهران: مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي؛12 ج + 1 ج درآمد،1380 ]توزيع: 1381[.يكي از آثاري كه به همّت شماري از مؤلفان و محققان به مناسبت سال ولايت (1379 _ 1380 ش) به زيور طبع آراسته شد، دانشنامة امام علي (ع) است. اين دانشنامه مجموعه اي است موضوعي دربارة شخصيّت، سيره و انديشه هاي اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب و حوادث عصر آن

حضرت و پس از آن، كه در 6000 صفحه و 12 مجلّد سامان يافته و شامل 130 مدخل اصلي و حدود 3000 مدخل فرعي است. اين مجموعه، زير نظر آقاي علي اكبر رشاد در پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي و با همكاري بيش از يكصد و پنجاه تن از استادان و دانشوران حوزه و دانشگاه تأليف گرديده و به عنوان پژوهش برتر حوزة دين پژوهي ايران در سال 1380 شناخته شده است. دانشنامة امام علي (ع) ويژگي هايي متنوع دارد كه مجموع آن ها را در آثار مشابه نمي توان سراغ گرفت، از جمله: اهتمام ويژه به تجزيه و تحليل و تبيين مباحث فكري معاصر و قضاياي نوپديد با استناد به كلمات و سيرة امام علي(ع)، بررسي مقايسه اي پاره اي از نظريات معاصر مرتبط با معارف ديني؛ تنوّع موضوعات و جامعيت نسبي مجموعه در بررسي زواياي گوناگون و ابعاد مختلف شخصيّت و انديشة امام علي؛ همسويي موضوعات مطرح شده در مقالات ضمن رعايت ساختار يكسان؛ تفصيل در تحقيق موضوعات و اجتناب از كلّي گويي، دوري از تقليد و عدم اتّكا به مشهورات و تحليل هاي شايع و نهراسيدن از نتايج نوپديد، با رعايت احتياط علمي در تأليف مقالات؛ استقصا و تتبّع جامع مضامين خطبه ها و رسائل و روايات وارده از حضرت علي در قلمرو و مدخل هاي مورد تحقيق؛ همساني و يكدستي مجموعه از لحاظ رعايت قواعد علمي پژوهش و نگارش؛ استناد به منابع دست اوّل در موضوعات تاريخي و سيره؛ استفاده از زبان علمي و نثر معيار و پرهيز از شعارپردازي؛ اشتمال بر شبكة معنايي جامع و نمايه ها و فهارس موضوعي

4 دموكراسي قدسي

5 سرپرستي و هدايت دانشنامه فرهنگ فاطمي(س)

ويژگي

اثر : 6 جلد

6 سرپرستي و هدايت دانشنامه قرآن شناسي

ويژگي اثر : 4جلد

7 سنن حاكم بر تاريخ از منظر قرآن

8 شهود و شيدايي

ويژگي اثر : تأملاتي در فلسفه هنر

9 شور اشراق (مجموعه مقالات در زمينه شعر و ادب)

10 علم النفس اسفار صدرالمتألهين

ويژگي اثر : تصحيح و تحقيق

11 گزيده غزل هاي حكيم فياض لاهيجي

ويژگي اثر : گزينش، مقدمه و تصحيح

12 نظارت علمي بر تحقيق «فقه و حقوق خانواده و فلسفه آن

ويژگي اثر : 3 جلد

رشتي نجفي، شعبان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1348 -1275 ق)، فقيه اصولى و مرجع تقليد. جدش، عبدالوهاب، از خراسان به گيلان مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد. در نزديك رشت به دنيا آمد و براى تحصيل مقدمات و عربيت به لاهيجان رفت و در محضر ميرزا حسين مدرس تصحيل كرد. در 1292 ق براى فراگيرى سطوح به قزوين رفت و در حوزه ى درس سيد على، صاحب حاشيه بر «قوانين»، و حاج ميرزا عبدالوهاب بهشتى حضور يافت. در 1302 ق به نجف رفت و حاضر بحث حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى شد و پس از وفات علامه رشتى نزد علمايى چون ملا محمد شرابيانى و شيخ محمدحسن مامقانى و حاج شيخ عبداللَّه مازندرانى به تكميل تحصيلات خود پرداخت تا آنجا كه مجتهد مطلق شد و حلقه درس تشكيل داد و بسيارى بر گردش جمع شدند. او در نجف از دنيا رفت و در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: كتاب «صلاله المسافر»؛ «كتاب القضاء»؛ «كتاب فى احكام الخلل»؛ «كتاب المتاجر»؛ مجلدى در «مباحث الالفاظ»؛ مجلدى در «القطع» و «الظن» و «البرائه» و «الاستصحاب» و «التعادل» و «التراجيح»؛ رساله اى در «عدم وجوب

الترتيب فى فوائت الميت»؛ رساله اى در «الانعزال و عزل الولاه المنصوبين من الائمه (ع)»؛ رساله اى در «انتقال التركه الى الوارث مع الدين المستغرق للتركه»؛ حواشى بر «العروه الوثقى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :علماء معاصرين (145 -144)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 839 -838 /14).

رشتي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن الشيخ عيسى بن يوسف بن على بن عبدالغنى رشتى عالمى بزرگ و فقيهى جليل و فيلسوفى ماهر بوده و در سال 1292 قمرى در كربلا متولد شده و در سن چهار سالگى با مرحوم والدش به رشت آمده و پس از پرورش در مهد علم مقدمات و سطوح را در رشت خوانده و در سال 1312 قمرى به تهران آمده و از محضر علامه آشتيانى فقها و اصولا بهره مند شده و بعد از ده سال تحصيل و تدريس در مدرسه صدر تهران مهاجرت به نجف نموده و از محضر علامتين خراسانى و يزدى و مرحوم شريعت اصفهانى در هر رشته استفاده نموده تا به مقام استادى رسيده و حوزه تدريس تشكيل داده و بسيارى از افاضل از محضرش كسب فيض نموده تا در روز سه شنبه 12 جمادى الثانيه 1373 ق به رحمت ايزدى پيوسته و در وادى السلام در مقبره شخصى مدفون گرديده است. آثار علمى آن بزرگوار بسيار است و از آنهاست شرح (كفايةالاصول) كه در سال 1370 ق بطبع رسيده و حاشيه بر (طهارت علامه انصارى) و تعليقه بر بحث الموضوع (شرح المطالع) و (الثمرات) و حاشيه (اسفار) و ده ها رساله و حواشى ديگر بر كتب علميه.

فرزند ارجمندش مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمد رشتى از خواص اصحاب مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم بودند كه در حادثه حكومت بعث عراق به

ايران اخراج و در سال 1394 ق در مشهدالرضا عليه السلام بدرود حيات گفتند.

(1373 -1292 ق)، عالم دينى، فقيه و فيلسوف. پدرش از علماى بزرگ بود كه اصل وى از قريه ى بجاربند رشت است. شيخ عبدالحسين در كربلا متولد شد و در سن چهار سالگى به همراه پدر به رشت آمد و مقدمات و سطوح را در اين شهر خواند. در 1312 ق به تهران آمد و از محضر شيخ محمدحسن آشتيانى در اصول و فقه بهره گرفت. حكمت و كلام را نيز نزد شيخ على نورى و سيد شهاب الدين تبريزى شيرازى فراگرفت. وى همزمان در مدرسه ى صدر تهران به تدريس ادبيات و سطوح ادبى مشغول بود. پس از ده سال به نجف مهاجرت كرد و در محضر علامه ى خراسانى و علامه ى يزدى و شريعت اصفهانى فقه و اصول و حديث و رجال و فلسفه و اخلاق را به نهايت رسانيد و به دريافت اجازه اجتهاد از استادان خود نائل آمد. آنگاه حوزه ى تدريس تشكيل داد و بسيارى از افاضل را از محضر خويش بهره مند ساخت. او در نجف درگذشت و در وادى السلام در مقبره ى شخصى دفن شد. فرزندش، حاج شيخ محمد رشتى، از شاگردان وى به حساب مى آيد. از آثار علمى او: شرح «كفايه الاصول»؛ حاشيه بر «طهارت» علامه انصارى؛ تعليقه بر بحث «الموضوع من شرح المطالع»؛ «الثمرات»، در تحديد موضوع علوم؛ حاشيه ى «الاسفار» رساله ى «اصول الدين»؛ «الاطوار»، در مباحث مختلف تنفسر آيات؛ رساله اى در «صرف و نحو»؛ رساله در «منطق»؛ تعلقات بر «جواهر الكلام» و «الرسائل» و «المكاسب».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (34/ 14 ،148/ 6 ،12/ 5 ،219 -218/ 2)،

طبقات اعلام الشيعه (قرن 1067 -1064/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (178/ 5).

رشيدي، عليقلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي قلي رشيدي

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/2/23

زندگينامه علمي

در روستاي بادامك تابع شهرستان پلدختر متولد شدم . در شش سالگي در روستاي چم قلعه به دبستان رفتم و پس از گذشت مقطع ابتدايي وارد مقطع راهنمايي در شهرستان پلدختر شدم. دبيرستان راهم در همان شهر همراه با انقلاب در رشته علوم تجربي گذراندم. در دوران دبيرستان كه مصادف با انقلاب بود به همراه يكي از سادات جليل القدر مظلوم و محلي به نام سيد علي نقي موسوي (ره) تمام اعلاميه هاي امام را دست نويس كرده و در بين مردم پخش كردم از سال 56 وارد حوزه شدم و تا سال 1371 دوره سطوح عاليه را تمام كردم و همراه با دروس حوزه دروس دانشگاهي ليسانس در رشته فلسفه و كلام و فوق ليسانس در رشته فقه و مباني حقوق اسلامي را تا سال 1376 به اتمام رساندم در دوران جنگ تحميلي چندين بار به جبهه رفتم و دو بار مجروح شدم و در سال 17/6/1365 به درجه جانبازي شيميايي نايل گرديدم و الان هم مشغول به تدريس در دانشگاههاي لرستان و حوزه علميه پلدختر هستم.

رضا، عنايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عنايت الله رضا در سال 1299ش در شهرستان رشت به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه خود و تهران به پايان رساند و سپس تحصيلات عالي را در رشتة فلسفه ادامه داد و موفق به دريافت درجة دكترا گرديد. نامبرده به جهت علاقة فراوان به مطالعات ايران شناسي، به تحقيق و پژوهش در اين زمينه پرداخت. و در حال حاضر عضو هيأت علمي مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامي است.

كتابهاي "شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان"و " اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده هاي چهارم – ششم ميلادي" ترجمه ،عنايت الله رضا به ترتيب ، در دورهاي هفتم و دوزادهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : اجداد عنايت الله رضا همه از روحانيون و برخي از مراجع بزرگ زمان خود بوده اند. پدر ايشان از شاگردان آخوند خراساني بوده و نزد آن روحاني بزرگ به تحصيل اشتغال داشته است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عنايت الله رضا پس از گذراندن دوران كودكي در رشت به تهران منتقل شد و دوران تحصيل متوسطه را در اين شهر پايان رساند. در 21 آذر 1325 ، پس از شكست به اصطلاح جنبش آذربايجان به شوروي پناهنده و در آنجا مشغول به تحصيل مي شود. پس از اتمام رشته علوم حزبي در دانشكده حزبي به ادامه تحصيل در شته فلسفه پرداخته و به اخذ درجه دكترا در اين رشته نايل مي آيد و در كنار آن به سبب علاقه به مطالعه در زمينه ايران شناسي مطالعه و تحقيق در اين زمينه را پي مي گيرد.

استادان و مربيان : عنايت الله رضا در دوران تحصيل از دانش و توجه پدر و برادر بزرگتر خود آقاي پرفسور فضل الله رضا بهره مند بود

وقايع ميانسالي : عنايت الله رضا پس از شهريور 1320، در آن ايام پر التهاب و پر تب و تاب سياسي، اجتماعي كشور ،به حزب توده پيوست. در همين ارتباط در سال 1324 بازداشت

و سپس به كرمان تبعيد و زنداني شد. در اوايل سال 1325 پس از آزادي از زندان به دستور كميته مركزي حزب عازم آذربايجان شده و در آنجا به عنوان فرمانده نيروي هوايي حكومت آذربايجان مشغول گرديد. از آن پس به سبب بروز اختلاف با سران فرقه دموكرات آذربايجان در مورد تاسيس فرقه در ايران و اعلام رسمي ايشان در كنفرانس باكو مبني بر انجام اين امر به مثابه يك خيانت، از سوي سران دستگاه حاكمه آذربايجان شوروي از جمله رئيس جمهوري وقت و همچنين دبير اول كميته مركزي حزب كمونيست آذربايجان به اتفاق چند نفر ديگر از فرقه اخراج و از كار نيز بركنار مي شوند. كميته مركزي حزب نيز ماموريت ايشان را پايان يافته تلقي كرده، در نتيجه مجبور به عزيمت از شوروي به كشور چين شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عنايت الله رضا پس از پايان تحصيلات مدتي در نيروي هوايي ارتش به سمت افسر خلبان و ديده بان خدمت نمود . با شكست جنبش آذربايجان در 21 آذر سال 1325 به شوروي پناهنده شد . او بعد از آن بر سر برخي اختلافات سياسي به چين رفت و به اتفاق چند تن ديگر بخش فارسي راديو پكن را تاسيس نمود. بعد از دو سال به دليل برخي تعبيرات در شوروي و بركناري سران حكومت آذربايجان به سبب دشواري تحصيل فرزندانشان در چين و آشنايي آنها به زبان روسي دعوت به بازگشت شوروي را پذيرفته و در اواخر 1959 به مسكو بازگشته و در بخش فارسي راديو مسكو تا سال 1967 به فعاليت خود ادامه مي دهد. پس از ورود به

ايران ابتدا به سمت متصدي كتابهاي روسي در كتابخانه (پهلوي سابق، بخش كنگره جهاني ايرانشناسي) و بعد به عنوان معاون علمي و پژوهشي آن كتابخانه مشغول شدند. پس از انقلاب اسلامي ايران نيز مسئوليت كتابخانه به عهده ايشان واگذار شد اما به سبب بيماري و عزيمت شش ماهه به خارج از كشور به منظور معالجه ادامه كار ميسرنگرديد. وي از سال 1365 تا حال حاضر نيز در مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي به عنوان عضو هيات علمي مشغول به كار شدند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : عنايت الله رضادر پكن به اتفاق چند تن ديگر بخش فارسي راديو پكن را تاسيس نمودند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عنايت الله رضا بعد از انقلاب به سبب بيماري براي معالجه به خارج از كشور رفته و پس از بازگشت به تحقيق و ترجمه و تاليف همت گماشت.

جوائز و نشانها : كتابهاي "شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان"و " اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده هاي چهارم – ششم ميلادي" ترجمه ،عنايت الله رضا به ترتيب ، در دورهاي هفتم و دوزادهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آذربايجان و اران

ويژگي اثر : تاليف

2 اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده هاي چهارم – ششم ميلادي

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران

در سده هاي چهارم – ششم ميلادي: اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده هاي چهارم – ششم ميلادي ؛ ن. و.پيگولوسكايا؛ ترجم? عنايت الله رضا؛ تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1372. در مورد تاريخ ايران در روزگار ساسانيان، تحقيقات متعددي صورت گرفته است كه كتاب مذكور از جمله آثار معتبر در اين زمينه است. مؤلف كتاب، خانم نينا ويكتور ناپيگولوسكايا، يكي از متخصصان برجست? روسيه، در رشت? تاريخ كشورهاي خاور نزديك و ميانه به ويژه ايران و بيزانس، در اوايل سده هاي ميانه و دوران پيش از اسلام بوده است. او طي سي سال پژوهش در زمين? تاريخ ايران، آثار متعددي از خود به يادگار گذاشته كه در محافل ايران شناسان جهان، مورد ستايش قرار گرفته است. كتاب حاضر ترجم? فارسي آخرين اثر مؤلف است كه در آن رابط? وسيع اعراب ساكن مرزهاي ايران بويژه دولت حيره را با استفاده از اكتشافات جديد به شرح آورده و مرزهاي مسلمانان و اعراب و امپراتوري روم شرقي در سده هاي نخستين قرون اسلامي را تشريح كرده است. مسائل مربوط به مرزها در روند تاريخ همواره اهميت زيادي داشته است زيرا حوادث و رويدادهاي تاريخي است كه تعيين مرزها را به دنبال دارد. علاوه بر آن، مهاجرت اقوام و قبايل مختلف، حوادث سياسي را صبغ? ديگري مي بخشد و در نهايت حدود سرزمينها را معين مي كند. تأليف حاضراين نكات را به خوبي روشن مي كند. جديد بودن مراجع و منابع و ارائ? اسناد به زبانهاي مختلف از امتيازات اين كتاب محسوب مي شود. نثر ترجم? بسيار روان وقابل فهم است. و مترجم كوشش

فراواني براي ارائ? توضيحات علمي به كار برده است و علاوه بر يادداشتهاي مؤلف، موارد متعدد و قابل توجهي را بر متن اصلي افزوده است. او ضمناً به ترجم? عربي كتاب نيز توجه داشته است.

3 ايران و تركان در زمان ساسانيان

ويژگي اثر : تاليف

4 تاريخچه سري جنايات استالين

5 ترجمه كتاب اسرار مرگ استالين

ويژگي اثر : نوشته آوتور خانوف

6 ترجمه كتاب انقلاب مجارستان

ويژگي اثر : نوشته تيبور مراي

7 ترجمه كتاب تمدن ايران ساساني

8 ترجمه كتاب زمامداران شوروي

ويژگي اثر : نوشته الكساندر سولژنيستين

9 ترجمه كتاب شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان

ويژگي اثر : اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان»: كتاب از برجسته ترين آثاري است كه تا كنون توسط ايرانشناسان شوروي، پيرامون وضع شهرهاي غرب ايران نوشته شده است. نگارنده، كه به زبانهاي پهلوي و سرياني نيز احاطه داشته، شيوة زندگي، آداب و سنّتهاي ساكنان غرب ايران و پيوند آن با آداب و سنن ديگر نواحي از جمله خراسان و «ورارود» (ماوراءالنهر)، چگونگي معاملات و مبادلات در ايران عهد ساساني و مقايسة اوضاع اقتصادي و اجتماعي عصر ملوك الطوايفي پارتيان در روزگار ساسانيان را مورد پژوهش قرار داده است. اين كتاب، اسناد و مدارك بسيار ارزنده اي را براي مطالعه و تحقيق در اختيار خوانندگان و پژوهشگران قرار مي دهد. البته بايد يادآور شد كه مؤلف كتاب به نتيجه گيريهايي پرداخته است كه با ويژگيهاي اقليمي، اجتماعي و اقتصادي سرزمين ما سازگار به نظر نمي رسد. ترجمه براساس متن

روسي و با مقابله با متن فرانسوي به شكلي شايسته صورت گرفته است

10 ترجمه كتاب طبقه جديد

ويژگي اثر : نوشته ميلوان جيلاس

11 ترجمه كتاب گفتگو با استالين

ويژگي اثر : نوشته ميلوان جيلاس

12 ترجمه كتاب منابع كمونيسم روسي و مفهوم آن

ويژگي اثر : نوشته نيكلاي برديايف

13 ترجمه كتاب نيكيتا خروشچف ، سال هاي حاكميت

ويژگي اثر : نوشته روي مدودف و ژورس مدودف

14 جزوه كمونيسم اروپايي

15 خاطرات بوريس باژانف رييس دبيرخانه دفتر سياسي كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي

16 خاطرات پرنس يوسف اف قاتل راسپوتين

17 كمونيسم و دموكراسي

ويژگي اثر : تاليف

18 ماركسيسم و ماجراي بيگانگي انسان

منابع زندگينامه :

1www.ketabesal.ir2كيهان فرهنگي سال هفتم-شماره 1-فروردين 1369

رضانيا، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد رضانيا

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي سال 1344شمسي در يك خانواده معمولي در شيراز متولد شدم. مادرم از نوادگان مجاهد نستوه آيت الله سيد علي اكبر فال اسيري اعلي الله مقامه - از پيشگامان نهضت تنباكو در فارس و از همرزمان مرحوم ميرزاي شيرازي بزرگ رحمت الله عليه - بود، همچنين پدرم انساني روشن بين و از نوادگان ملا واعظ شيرازي كه او نيز از نياكان زمان خود به شمار مي رفت، بود، مرحوم پدرم در مسير زندگي خود مبارزه با ظلم دستگاه طاغوت و تلاش در گسترش عدالت را سيره عملي خود قرار داده بود و در اين راه سالياني از زندگاني خود را در بند دژخيمان ستم شاهي سپري كرد و به همين سبب كانون خانواده ام همواره برخوردار از روشنگري و كاوش در مسير كشف حقيقت بوده است.شروع دوران تحصيلات

متوسطه ام مصادف بود با آغاز نهضت بزرگ اسلام مردم ايران، كه در كنار ديگر دوستانم در اتحاديه انجمن هاي اسلامي مدارس شيراز كه امروزه بسياري از ايشان مدال پر افتخار شهادت را به گردن آويخته اند به فعاليت هاي فرهنگي و اعتقادي روي آوردم، دقيقا پس از اولين تجربه ام در جبهه هاي جنگ كه مصادف با سوم خرداد 1361 و آزاد سازي خرمشهر بود كه علاقه وافر و آرزوي بزرگم يعني فراگيري علوم اسلامي تحقق عملي پيدا كرد و در حوزه شيراز و در مدرسه قوام به تحصيل مشغول شدم ولي چون با فوت پدرم مصادف شد پس از اتمام دوره دبيرستان با انصراف از قبولي در دانشگاه، به حوزه مشهد و مدرسه استاد آيت الله موسوي نژاد عزيمت كردم كه در آنجا ضمن خوشه چيني از خرمن اساتيد آن ديار در جوار ملكوتي آستان قدس رضوي عليه السلام بهره مند شدم كه از اين ميان اساتيد بزرگواري چون آيت الله مرواريد، آيت الله ميرزا جواد تهرانى، آيت الله فلسفي ، عارف بزرگ استاد مولوي افغاني و نيز برخي از شاگردان مرحوم رجبعلي خياط را مي توان ياد كرد.همچنين سطوح عاليه و دروس خارج را در قم در محضر آيات عظام و اساتيد بزرگواري چون وحيد خراسانى، تبريزي ، فاضل لنكرانى، نوري همدانى، مكارم شيرازى، سبحانى، خاتم يزدى، جوادي آملى، لاريجانى، پايانى، اعتمادي و وجداني فرا گرفتم. در بخش دانشگاهى؛ در رشته علوم تربيتي مديريت آموزش تا مقطع كارشناسى، كارشناسي ارشد پيوسته رشته الهيات و معارف اسلامي از موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني با اشراف استاد فرزانه آيت الله مصباح يزدى، كارشناسي

ارشد ناپيوسته فلسفه و كلام را از دانشگاه باقر العلوم (ع) و تحصيل در مقطع دكترا رشته فلسفه كه ادامه دارد. الان در خارج مشغول به تحصيل در مقطع دكتري هستم و در چند سمينار نيز شركت داشته ام .

رضانيا، ذبيح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ذبيح الله رضانيا

محل تولد : آباده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ذبيح الله رضانيا درتاريخ 1332متولد شده و پس ازگذراندن تحصيلات كلاسيك وارد حوزه علميه قم شدم. پس از اتمام مقدمات وارد دروس خارج شده و از محضر اساتيد وحضرات آيات عظام آيت الله مكارم شيرازي ،سبحانى، رباني گلپايگانى،مومن ....كسب فيض نمودم. همچنين در رشته تخصصي كلام درحال نوشتن پايان نامه مي باشم. علاوه بر تحصيل به تأليف نيز پرداخته ام كه درقسمت آثار آمده است.

رضايي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد رضايي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اخذ ديپلم در سال 58 به دانشگاه رفتم. با شروع انقلاب فرهنگي با حضور در كردستان و فعاليت در جهاد سازندگي به مردم منطقه، كمك هاي متعددي انجام شد. در زمستان 59 به حوزه آمدم. دروس سطح را تا سال 66 به اتمام رساندم نزد اساتيد مختلف از جمله حجج اسلام: آل غفور وميبدي (لمعه و اصول فقه) طالقاني (مغني) فتوحي (مختصر المعاني) ميري (مبادي العربيه) اعتمادي و ضرابي (رسائل) ستوده (مكاسب) احمدي فقيه و مدرسي (كفايه) منظومه را از محضر آيت الله انصاري شيرازي با استماع نوار، منطق (نيازي) اشارات خدمت آيت الله حسن زاده، اسفار خدمت آيت الله جوادي آملي شركت در درس و استماع نوار، تفسير محضر آيت الله جوادي آملي، شرح تجريد استماع نوارهاي آيت الله مكارم شيرازي، دروس خارج فقه محضر آيات عظام (منتظري، تبريزي، قديري، موسوي اردبيلي، وحيدي خراساني) و اصول محضر آيات عظام (صانعي، تبريزي، وحيدي خراساني، موسوي اردبيلي، و قديري) تمهيد القواعد استماع نوارهاي

درسي آيت الله جوادي آملي در كنار تعلم، دروس حوزوي مختلف را در مدارس وبه طورخصوصي تدريس كردم، ادبيات (جامع المقدمات، سيوطي، مبادي العربيه، مغني) اصول (معاني و اصول فقه و رسائل) فقه (لمعه، مكاسب) فلسفه (بدايه، نهايه، منظومه، شواهد الربوبيه) حديث (نهج البلاغه و بحار) قرآن تفسير برخي سوره ها.

در دانشگاه مفيد در اولين دوره اقتصاد نظري شركت كردم و در سال 73 ليسانس و 77 فوق ليسانس اقتصاد را دريافت كردم. از سال 76 به عنوان هيات علمي گروه اقتصاد علاوه بر انجام مسووليت هاي اجرايي مثل مسئول دفتر نظارت و ارزيابي، مسوول دفتر تحصيلات تكميلي و معاون پژوهشي تا سال 84 به تدريس دروس مختلف اقتصاد پرداختم. فقه اقتصادي، ماليه عمومي در اسلام، ماليه عمومي، كليات علم اقتصاد، اقتصاد در بخش عمومي، تجارت بين الملل، نظام هاي اقتصادي، تاريخ عقايد اقتصادي، بانكداري بدون ربا و ...

در دانشگاه علوم پزشكي تهران، رازي كرمانشاه و مفيد دروس عمومي مثل معارف اسلامي، تاريخ اسلام، ريشه هاي انقلاب اسلامي، اخلاق اسلامي را تدريس كردم (از سال 75 _ 80)

با همكاري دوستان در بخش فرهنگي جامعه مدرسين قم كتاب ربا تدوين شد و با همكاري آقاي رهايي كتاب فقه القضاء آيت الله العظمي موسوي اردبيلي بازنويسي شد و تحت اشراف ايشان تجديد چاپ شد.

رضوان، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اولاً نامش ملاعباس بوده كه به محمود تغيير داده است اسلافش از اهالى قريه كهك چهار فرسخى قم بوده و اين حكيم دانشمند پس از تكميل مقدمات علوم ادبيه در قم مهاجرت به تهران نموده و نزد دو حكيم بزرگوار مرحوم ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا ميرزا محمدرضاى قمشه اى مشغول تحصيل علم

حكمت گرديد تا از اجله حكماء محسوب گشت و سالها در تهران در مدرسه صدر و غيره تحصيل و تدريس علم حكمت مى نمود. قصايد اشعار غرائى در مدح ائمه معصومين عليهم السلام سروده و در حدود سال 1330 تقريباً در تهران وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

رضواني راد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رضواني راد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/4/1

زندگينامه علمي

به فضل الهي سال 1349 شمسي در خرداد ماه وارد حوزه علميه شدم رسماً و دروس مقدماتي ادبيات و منطق و سطوح اوليه را گذراندم و سطوح متوسط و عاليه را گذراندم و در سال 1355 وارد درس خارج شدم، در همان سال امتحانات سطوح عاليه را گذراندم در امتحان شفاهي كفايه الاصول كه در مدرسه حجتيه انجام شد جناب استاد محسن دوزدوزانى نمره 20 را دادند و چند بار تشويق كردند با جمله احسنت و در همان جلسه امتحان مكاسب مرحوم شيخ انصاري را در خدمت مرحوم استاد و آيت الله حاج شيخ احمد پاياني انجام شد ايشان شماره و نمره 19 را دادند كه بنده به ايشان عرض كردم از من اشكالي گرفتيد چرا يك نمره كم كرديد ايشان با شوخي و مزاح از كنار مساله گذشتند. در همين سال در درس مرحوم استاد آيت الله مرتضي حائري تا هفت سال درس خارج فقه شركت نمودم تحت صلاة مسافر و خمس و خيارات مكاسب را و در مباحث اصولي ايشان از عام و خاص تا برابري شركت كردم و 14 سال درس اصول آيت الله وحيد خراسانى، هفت سال فقه درس آيت الله حاج ميرزاجواد آقا تبريزي 5

سال فقه درس آيت الله سيد كاظم حائري اصول مدت دو سال تقريباً شركت نمودم.

البته برخي از كتب سطوح عاليه را مكرر خواندم. مثل كفايه الاصول ج 2 را نزد 2 استاد خواندم آيت الله سيدعلي محقق داماد و آيت الله جعفر سبحاني مكاسب را نيز دو دور خواندم. اسفار الاربعه صدر المتالهين را تقريباً شش ماه خواندم آيت الله جوادي آملي و حاج شيخ حسين انصاري شرح فصوص قيصرى و تمهيد القواعد ابن تركه را نزد آيت الله جوادي آملي خواندم برهان شفا در منطق را نزد آيت الله جوادي آملي الهيات را نزد آيت الله حسن زاده آملي خواندم و در همان سالهاي اوليه مشغول تدريس بودم از سال 1351 شمسي تاكنون تا عالي ترين سطوح را تدريس كرده ام. خداوند متعال از همه قبول كند درس تفسير را نزد آيت الله خزعلي آيت الله جوادي آملي تلمذ كردم. البته در اين خلل كارهاي علمي از قبيل يادداشت برداري در موضوعات مختلف از قبيل تراجم شرح حال علي و امامت _ معاد _ حج و امثال ذلك داشته ايم و كتابهايي را از شهيد مطهري آيت الله جوادي آملي _ امام خميني _ شهيد بهشتي _ آيت الله مكارم شيرازي تنظيم نموده و پاورقي زديم و چاپ شده است. از باب نمونه چهار كتاب از كتابهاي شهيد مطهري _ انسان كامل _ عنصر امر به معروف _ فلسفه اخلاق _ و يكي ديگر از كتابهاي ايشان را شخصاً تنظيم كرديم و جامعه مدرسين در سال هاي 1361 _ 1362 چاپ كردند. از آيت الله جوادي آملي اسرار عبارات _ حماسه و عرفان _ عرفان حج و ديگر كتابها

را تنظيم كرديم و چاپ شد و نيز از ديگران خداوند از همه قبول فرمايد.

رضوي قمي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1168 ق)، شاعر، عالم، حكيم، مفسر، محدث و فقيه اصولى. اصل وى از قم است، ولى در همدان متولد شد.

در همان جا نشو و نما يافت. او برادر صدرالدين رضوى قمى، شارح «الوافيه»، است ك از وى روايت كرده است. سيد ابراهيم بعد از وفات برادرش به كرمانشاه رفت. وى يكى از مشايخ دوازده گانه سيد شبر حويزى است. حاج محمدجعفر مجذوب (مجذوب عليشاه) نيز از شاگردان وى به حساب مى آيد. سال درگذشت و محل دفنش نامعلوم است. او خطى نيكو داشت. از آثار وى: «شرح مفاتيح الشرايع»؛ «شرح الوافى» فيض كاشانى.[1]

سيد صدرالدين بن سيد محمدباقر الرضوى القمى مجاور نجف اشرف از علماء اواخر دولت صفويه به بعد و از بزرگان محققين اين طايفه عليه مى باشد صاحب روضات در كتابش گويد: در مرحله فضيلت و تدقيق وجودت تصرف و تحقيق فرديست بلاثانى و تلمذش در بدو امر نزد آقا جمال الدين خونسارى و شيخ جعفر قاضى و مدقق شيروانى و ساير علماء اصفهان بود و پس از فراغ از تحصيل بوطن مألوف معاودت نموده و در آن ارض شريف مشغول تدريس و ارشاد عباد گرديده.

تا زمانى كه در آن جايگاه فتنه افاغنه رخ نمود بناچار به موطن برادر خود سيد ابراهيم رضوى به همدان هجرت فرمود و از آنجا به نجف اشرف على مشرفها آلاف التحية والثناء رفت و در آن ارض مقدس نيز نزد شريف ابوالحسن عاملى و شيخ احمد جزايرى مشغول تحصيل شد تا فارغ التحصيل گرديد سپس در آنجا مشغول تدريس شد.

و از شاگردان اوست سيد عبداللَّه بن

سيد نورالدين بن سيد نعمت اللَّه جزايرى صاحب اجازه كبيره و از جمله چيزى كه سيد مذكور در آن اجازه در حق استادش گفته اينست كه او اعلم علمائى است كه من آنها را در عراق عرب ديده ام و اجمع آنها در معقول و منقول نزد اهل عراق و عظيم القدر بوده و زوار از هر ناحيه به ملاقات او مى آمدند و به زيارتش تبرك مى جستند و از وى استفاده مى نمودند و از جمله تلامذه اوست وحيد بهبهانى آقا باقر معروف رحمةاللَّه عليه داراى تأليفاتى مى باشد كه از آنهاست «كتاب طهارت» و كتاب «شرح وافيه ملا عبداللَّه تونى» در سال 1160 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (204/2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (86/2)، الذريعه (165 ،74 /14 ،144 -143 /11 ،229/6)، رياض العارفين (302)، ريحانه (431/3)، الكنى و الالقاب (415/2)، طرائق الحقائق (258/3)، معجم المؤلفين (87/1)، مكارم الآثار (642/3).

رضوي قمي، صدرالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1160 ق)، عالم، محدث، فقيه اصولى و مرجع تقليد. اصل وى از قم است و نسبش به امام محمدتقى (ع) مى رسد. در اصفهان نزد آقا جمال خوانسارى و شيخ جعفر قاضى و محقق شيروانى تلمذ كرد. سپس به قم رفت و به تدريس و ارشاد مشغول شد. در فتنه ى افغان به موطن برادرش، همدان و از آنجا به نجف رفت و مراتب علمى خود را به كمال رساند و از ملا شريف ابوالحسن عاملى و شيخ احمد جزائرى بهره گرفت استاد اكبر، محقق بهبهانى، شاگرد اوست و در نوشته هايش از رضوى قمى به سيد سند استاد تعبير مى كند. سيد عبداللَّه جزائرى نيز از وى روايت كرده است. از آثار وى:

شرح «الوافيه» ملا عبداللَّه تونى، در اصول فقه، در پانزده هزار سطر؛ «كتاب الطهاره»؛ حاشيه بر «المختلف» علامه حلى؛ «المعراج»؛ رساله اى در «حديث ثقلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (406/9 ،386/7)، الذريعه (226/21 ،185/15 ،166/14 ،121/13 ،194/6 ،325/4)، روضات الجنات (122 -119 /4)، ريحانه (430/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 384 -382 /12)، فوائد الرضويه (213)، الكنى و الالقاب (415 -414 /2)، لغت نامه (ذيل/ صدرالدين)، معجم المؤلفين (197 -196 /11 ،87/9 ،18/5)، مكارم الآثار (642/3)، هديه الاحباب (187).

رضوي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگي نامه آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي .

آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي فرزند ارشد شيخ محمد حسين رضوي در 26 دي ماه سال 1326 شمسي در خانواده اي فرهنگي، مذهبي و روحاني چشم به جهان گشود. فشرده اي از آثار و زندگي پدرو اجداد ايشان و انگيزه انتقال شيخ محمد علي كاظميني خوئي از عراق به آذربايجان در سايت بينش نو در لينك «دربارة ما» بيان گرديده است.

استاد مرتضي رضوي در اواخر سال 1340 پس ازتحصيل دوره ابتدايي و علوم مقدماتي به شهر مقدس قم عزيمت نمودند و در محضر اساتيد بزرگ به تحصيل علوم و معارف اسلامي پرداختند: دروس فلسفه و منطق را نزد بزرگاني چون انصاري شيرازي، شهيد دكتر مفتح و استاد شهيد مرتضي مطهري گذراندند.

فقه و مكاسب رادر محضر آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جعفر سبحاني و درس «خارج» را مدتي نزد آيت الله داماد، و آنگاه از كلاس درس خارج مرحوم آيت الله گلپايگاني، آيت الله شر يعتمداري و آيت الله ملكوتي بهره مند شدند.

استاد كه در يك خانواده و خاندان بزرگ

فرهنگي رشد يافته اند، از همان اوان كودكي با محافل نقد و بحث علمي، مذهبي مأنوس و آشنا بوده اند، همچنانكه خود بيان مي دارند در كلام و اعتقادات و اسلام شناسي شاگرد پدر بزرگوارشان شيخ محمد حسين رضوي، و مرهون راهنماييهاي مستمر ايشان بوده اند.

استاد مرتضي رضوي پس از بازگشت از قم تا پيروزي انقلاب اسلامي ضمن فعاليتهاي سياسي، به تبليغ معارف اسلامي و تدريس و تفسير قرآن و نهج البلاغه در آذربايجان مي پردازند و با قلم صريح و رساي خود به نشر و گسترش مباني علمي، اعتقادي دين اسلام در ميان جوانان و اقشار تحصيل كرده مبادرت مي ورزند.

در سن 19 سالگي كتاب «خلقت آدم و بحثي در تكامل» را با مقدمه شهيد دكتر مفتح تحرير و به چاپ مي رسانند.

استاد مرتضي رضوي در اوايل سنين جواني با امام خميني (ره) و اهداف عدالت گستر ايشان آشنا شده و در ماجراي فيضيه و سخنراني پرشور و تاريخي حضرت امام در سال 1342 حضور داشتند و تا سال 1356و خيزش نهضت اسلامي 18 بار توسط رژيم ستمشاهي دستگير و در زندان انفرادي توأم با شكنجه حبس گرديدند. ايشان در اسفند ماه سال 1356 مجدداً دستگير و به عنوان اولين تبعيدي آذربايجان به شهر لار تبعيد شدند.

استاد مرضي رضوي پس از چند سال تبليغ و تدريس و تفسير قرآن در آذربايجان و انجام فعاليتهاي گسترده و مؤثر در تبريز در سال 1363 از سوي مردم فهيم تبريز در دوره دوم مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي مجلس برگزيده شدند.

استاد مرتضي رضوي در سال 1366 در دوره سوم نمايندگي مجلس شواري اسلامي از تهران كانديدا شدند. حضور چشم گير ايشان

در مرحلة دوم انتخابات مجلس سوم تهران، باعث چالش و رخدادي بزرگ در عرصه فعاليتهاي سياسي گرديد. سرانجام استاد مرتضي رضوي بنابر فرمايش تاريخي، مصلحانه حضرت امام (ره) به وزير كشور وقت ، مبني براينكه «سلام من را به آقاي رضوي برسانيد و از قول من به ايشان بگوييد: اين حق شماست كه همچنان در مرحلة دوم كانديدا باشيد، ولي براي رفع تشنج و حفظ آرامش از حق خود صرف نظر كنيد»، في المجلس ضمن يادداشتي به وزير كشور وقت از نمايندگاني تهران انصراف داد.

رفيعا گيلاني، رفيع الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1106 ق)، عالم و حكيم. معروف به ملا رفيعا، رفيعا، ميرزا رفيعا و رفيع الدين. مقيم مشهد بود و طى چهل سال اقامت در آن خطه، احترام همه ى مسلمانان منطقه را به خود جلب كرد. وى شاگرد ميرزا رفيعا نائينى و علامه مجلسى است و از او روايت كرده است. قزوينى در «تتميم امل الآمل» او را بسيار ستوده است. همسرش دختر امير ابى المعالى كبير و مادر همسرش دختر مولا صالح مازندرانى و نوه ى مجلسى اول بود. فرزندش محمد، چون ساكن بيدآباد اصفهان بود به بيدآبادى معروف است. از آثار وى: شرح «نهج البلاغه»؛ «حاشيه تفسير بيضاوى»؛ «حاشيه ى شافى» سيد مرتضى؛ حاشيه ى «اصول كافى»، تحت نام «شواهد الاسلام»؛ حاشيه «شرح لمعه»؛ «حاشيه مدارك»؛ منظومه «نان و پنير»، به سبك «نان و حلواى» شيخ بهايى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (30/24)، رياض العلماء (107 -106 /7)، ريحانه (381/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 226/11)، فوائد الرضويه (537 -535)، نامها و نامدارهاى گيلان (232)، هديه الاحباب (142).

رفيعا ناييني، رفيع الدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1000- وف 1082 -1080 ق)، حكيم، متكلم و فقيه امامى. وى اصلا نائينى بود ولى در اصفهان اقامت داشت. او از شاگردان ميرفندرسكى، ميرداماد و شيخ بهايى بود و از ملا عبداللَّه شوشترى و شيخ بهايى روايت كرده است. علامه محمدباقر مجلسى و شيخ حر عاملى از شاگردان وى مى باشند. به او رفيعا، آقا رفعيا، ميرزا و رفيع الدين نيز گفته اند. ميرزاى جلوه از نوادگان او است. وى در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. بر مزار وى گنبدى ساخته اند كه اكنون جزء آثار باستانى اصفهان به شمار مى آيد. در «الفيض القدسى» تاريخ وفات او 1099 ق ذكر شده

كه صحيح نمى باشد، زيرا شاگرد ملا خليل قزوينى كه در 1089 ق از دنيا رفته در كتاب «منهاج اليقين» خود سال مرگ او را ذكر كرد است. از آثار وى: «اقسام التشكيك و حقيقه»؛ «الثمره»، در تلخيص «الشجره»؛ «شجره الهيه»، به فارسى، در اصول دين كه براى شاه صفى در 1047 ق نوشته شده است؛ «حاشيه اصولى كافى»؛ حاشيه «شرح ارشاد» مقدس اردبيلى؛ حاشيه «شرح اشارات» خواجه نصير؛ حاشيه «شرح حكمه العين» ميرك بخارى؛ حاشيه «مختصر الاصول» عضدى؛ حاشيه «صحيفه سجاديه»؛ حاشيه «مختلف الشيعه» علامه حلى؛ «حاشيه ى مدارك الاحكام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (344 -343)، الذريعه (29 -28 /13 ،195/6 ،13/5)، روضات الجنات (82 -81 /7)، رياض العلماء (106/7)، ريحانه (128/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 226/11)، فوائد الرضويه (532 -531)، الكنى و الالقاب (279/2)، مؤلفين كتب چاپى (447 -446 /5)، هديه الاحباب (143 -142)، هديه العارفين (293/2).

رفيعي قزويني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى مد ظله از مراجع عصر حاضر و اعاظم مجتهدين معاصر است در تهران. وى در حدود سال 1312 ق در قزوين متولد و مقدمات و سطوح اوليه و متوسط را تا اوائل فرائد در آنجا خوانده و پس از آن به تهران آمده و از مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه حاج شيخ مسيح طالقانى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد رضا نورى استفاده نموده و حكمت و كلام را نزد حكيم ربانى مرحوم ميرزا حسن كرمانشاهى و مرحوم حاج فاضل و مرحوم ميرزا محمود قمى قدس اللَّه اسرارهم تحصيل نموده و فنون رياضى را از مرحوم ميرزا ابراهيم رياضى زنجانى و آقا شيخ على رشتى (از هيئت

و هندسه و اسطرلاب و بعضى ديگر از رياضيات را) فراگرفته تا سال 1338 ق كه به قزوين مراجعت و بعد از يكسال معاودت به تهران نموده و فقط به تدريس شرح لمعه و قوانين و شرح منظومه و اشارات در مدرسه عبداللَّه خان پرداخته و طلاب آن عصر تهران را كه از مدارس ديگر بمحضرش مى شتافتند افاده نموده تا سال 1340 ق كه مرحوم رئيس الشيعه آيت اللَّه العظمى علامه استاد حاج شيخ عبدالكريم حايرى به قم رحل اقامت افكندند، به قم مهاجرت و منحصرا از درس و بحث فقه و اصول معظم له استفاده و خود بتدريس كفايه و رسائل و مكاسب شيخ و اسفار اربعه و شرح منظومه اشتغال تا در ماه رمضان 1344 ق به امر مرحوم آيت اللَّه حايرى در مسجد بالا سر به منبر تدريس بالا رفته و قريب دويست و پنجاه نفر از فضلاء و طلاب را كه حاضر مى شدند مستفيد فرموده و در همان اوان حواشى مفصلى بر شرح منظومه سبزوارى كه معروفست نوشته و هم تعليقات بر رسائل شيخ مرقوم نمودند تا سال 1349 ق با اجازه صريح در اجتهاد و حرمت تقليد مراجعت به قزوين نموده و تا سال 1380 قمرى در آنجا بتدريس خارج كفايه و اسفار و فقه و اقامه نماز جماعت و تفسير كلام اللَّه مجيد اشتغال داشته آنگاه به تهران آمده و تاكنون در مسجد جمعه به تدريس خارج فقه و اصول و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

از تأليفات معظم له است: 1- رساله در رجعت بقواعد عقليه 2- شرح بر دعاء سحر. 3- حاشيه بر وسيله مرحوم آيت اللَّه اصفهانى. 4- رساله عمليه 5- حواشى

متفرقه.

سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى از اكابر فقهاء و مجتهدين و اعاظم حكماء متألهين و مراجع تقليد معاصر بوده اند وى حدود دوازده سال بود كه از قزوين زادگاه خويش به تهران منتقل و در مسجد جمعه اقامه جماعت و هم تدريس مى نمودند تا درروز اول محرم 1395 قمرى بعد از كسالت ممتدى از دنيا رفته و جنازه اش حمل به قم و در مسجد بالا سر نزديك قبر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى مدفون گرديدند. نگارنده. گويد آيت اللَّه رفيعى كه بعضى از مراجع معاصر از تلامذه و شاگردان ممتاز او مى باشند از اسطوانه هاى علمى و اساتيد بزرگ و فلاسفه سترك معاصر بودند و شايسته بود كه در حوزه هاى علميه بزرگ به تدريس و رهبرى و اداره آن پرداخته و فضلاء بيشترى تربيت نمايند ولى گويا تقدير آن مرحوم غير از اين بود و المقدر كائن.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رفيعي، قزويني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1395 -1310 ق)، حكيم، فيلسوف، فقيه و مدرس. در قزوين به دنيا آمد. مقدمات و سطوح اوليه و متوسط را تا اوايل فرائد در قزوين خواند و پس از آن به تهران آمد و از محضر آيت الله آقا سيد محمد تنكابنى و آيت الله حاج شيخ مسيح طالقانى و آيت الله آقا شيخ محمدرضا نورى استفاده نمود. حكمت و كلام را نزد ميرزا حسن كرمانشاهى و ميرزاهاشم اشكورى و حاج فاضل رازى و ميرزا محمود قمى، و فنون رياضى را از ميرزا ابراهيم رياضى زنجانى و آقا شيخ على رشتى فراگرفت. در 1338 ق به قزوين رفت و پس از يكسال به تهران آمد و به تدريس «شرح لمعه» و «قوانين» و «شرح منظومه»

و «اشارات» در مدرسه ى عبدالله خان پرداخت. در 1340 ق كه آيت الله حايرى يزدى به قم رفت، وى نيز به قم مهاجرت كرد و از درس و بحث و فقه و اصول ايشان استفاده نمود و خود به تدريس «كفايه»و «رسائل» و «مكاسب» شيخ انصارى و «اسفار اربعه» و «شرح منظومه»، پرداخت. در 1349 ق به دريافت اجازه نايل شد. سپس به قزوين رفت و به تدريس خارج «كفايه» و «اسفار» و فقه، و نيز اقامه جماعت و تفسير قرآن پرداخت. در 1380 ق به تهران آمد و در مسجد جامع به تدريس خارج فقه و اصول و خدمات دينى مشغول شد. امام خمينى قسمتى از «اسفار» و «شرح منظومه» را در نزد وى خواندند. وى در تهران درگذشت و جنازه اش به قم منتقل و در مسجد بالاسر در جوار قبر آيت الله شيخ عبدالكريم حايرى يزدى دفن شد. از آثار وى: تعليقه بر «شرح منظومه سبزوارى»؛ رساله در «مراتب وجود»؛ رساله در «مبدأ و معاد»؛ رساله در «رجعت به قواعد عقليه»؛ «شرح دعاء سحر»؛ حاشيه بر «وسيله» آيت الله اصفهانى؛ «رساله عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (184 -182)، خدمات متقابل اسلام و ايران (620 -619)، گنجينه ى دانشمندان (156 / 6 ،467 -466 / 4)، نشر دانش (س 3، ش 1، ص 18 -17).

رمضاني، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رمضاني

محل تولد : قدمگاه(نيشابور)

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن رمضاني سال 1336 در روستاي قدمگاه نيشابور به دنيا آمدم . پس از گذراندن دوران كودكي تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان صابري كه ملّي بود شروع كردم . سال هاي چهارم

و پنجم ابتدايي را در دبستان نويد و سال ششم را در دبستان منوچهري با موفّقيّت پشت سر گذاردم . آنگاه وارد دبيرستان شدم و تحصيلات خود را در دبيرستان طوسي پي گرفتم و تا سال سوّم درهمان دبيرستان بودم .

به خاطر علاقه و دلبستگي به حوزه ، پس از مدّتي به مدرسه آيت الله العظمي ميلاني (قدس سره) رفته و ثبت نام كردم . تحصيلات حوزوي بنده پس از اندكي توقف _ كه خيلي دوران سختي بود _ در مدرسه آقاي مصباح ادامه پيدا كرد . ما در اين مدرسه كتاب هاي جامع المقدّمات ، سيوطي و مغني را طي سه سال در محضر اساتيد مربوطه خوانديم . اين مدرسه به خاطر مسائلي منحل شد. لذا ما به مدرسه بعثت تحت اشراف آيت الله ميرزا حسنعلي مرواريد (قدس سره) مراجعه كرديم و در آن مدرسه كتاب هاي معالم ، لمعه ، رسائل ، مكاسب و اصول فقه را در محضر اساتيدي همچون عبد الجواد غرويان _ امام جمعه فعلي نيشابور _ مرتضي مرواريد و ... دامت براكاتهم تلمّذ نموديم . اين زمان مصادف بود با اوج گرفتن مسائل انقلاب ؛ من هم مثل بقيه در فعّاليّت هاي انقلابي شركت مي كردم .

پس از انقلاب و استقرار نظام مقدّس جمهوري اسلامي ما هم در كنار درس و بحث مناسب با زمان و نيازهاي موجود فعّاليّت هاي انقلابي را كه شامل سخنراني ، اجراي كلاس هاي فرهنگي در مساجد و شركت در اردوهاي آموزشي و به عهده گرفتن امام جماعت فرودگاه مشهد و عضويت غير رسمي در انجمن اسلامي فرودگاه و غيره بود شدت بخشيديم و

بعدها نيز مسوليت هيئت بدوي باز سازي نيروهاي انساني در اداره كل راه و ترابري استان خراسان را تقبل كردم كه مدت اشتغال ما در اين سمت 2 ماه بيشتر طول نكشيد چرا كه علاقه به تحصيل در حوزه علميّه قم در دلم افتاده بود و قصد كرده بودم براي ادامه تحصيل به قم هجرت كنم . لذا پس از سر و سامان دادن به كارها استعفاي خود را نوشتم و در سال 1361 به قم مهاجرت كردم .

پس از ورود به قم ابتدا نزد اساتيدي چون آقا سيّد علي محقق داماد و آيت الله علوي گرگاني (دامت براكاتهما) تتمه درس سطح را كه شامل بخشي از مكاسب و كفايه بود خواندم. آنگاه خود را براي شركت در درس خارج آماده كردم.

اساتيد خارج عبارتند از : آيت الله فاضل لنكراني در فقه و اصول ، آيت الله مكارم شيرازي در اصول ، آيت الله جناتي شاهرودي و ميرزا هاشم آملي در فقه . امّا در زمينه فلسفه و عرفان و هيئت استاد عمده ما حضرت آيت الله علّامه استاد حسن زاده آملي دامت بركات وجوده الشريف بوده است .

از ديگر اساتيد ما در فلسفه حضرت آيت الله عزالدين زنجاني (دام ظله) است كه در مشهد قبل از انتقال به قم قسمت هايي از بدايه الحكمه و نهايه الحكمه و منظومه را در محضر ايشان خوانديم . ما تدريس را در مشهد ، مدرسه آقاي مصباح در حالي كه خودمان سيوطي مي خوانديم آغاز كرديم . اولين كتابي را كه تدريس كرديم كتاب صرف مير بود . اين درس را به پيشنهاد و تشويق آقاي صراف

زاده كه مدير مدرسه بود و ايشان را بر گردن حقير حق بسياري است شروع كرديم . پس از آن در مدرسه آيت الله مرواريد دروسي را چون سيوطي ، منطق و مختصر المعاني ، به مدت 5 سال تدريس نمودم .

دروسي را كه تا كنون در حوزه علميّه قم تدريس كرده ام و برخي نيز هنوز ادامه دارد عبارتند از :

مغني اللبيب ، المنطق ، بدايه الحكمه ، نهايه الحكمه ، الاشارات و التنبيهات ، الهيات شفاء ، برهان شفاء ، الشواهد الربوبيه ، اسفار ، تهميد القواعد ، شرح فصوص قيصري ، تشريح الافلاك ، شرح چغميني و مقاله اولاي اصول اقليدس .

اينجانب علاوه بر تبليغ به همان صورت سنّتي (منبر رفتن) در شهرهاي مشهد ، ساري ، لاهيجان ، تهران ، قم ، شهر كرد ، بروجن و ... به مناسبت هاي ماه محرم و ماه رمضان از سال 73 از طريق دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها به عنوان مبلغ به دانشگاه هاي علوم پزشكي سمنان ، قزوين ، مشهد ، شهيد بهشتي و دانشگاه هاي هنر و تربيت معلّم كرج و دانشگاه نفت رفته ام .

حقير مدّتي را هم در كنار تدريس در حوزه به تدريس در دانشگاه شهيد محلاتي قم در زمينه هاي منطق ، فلسفه ، كلام ، اخلاق و امور تربيتي از سال 75 تا 80 مشغول بودم .يكي از فعّاليّت هايي كه در حال حاضر به آن خيلي اهميّت مي دهم و برايش ارزش خاصي قائلم عضويت در هيئت تحريريه فلسفه و كلام مركز فرهنگ و معارف قرآن قسمت دايره المعارف قرآن

كريم است كه تا اين زمان مدّت قريب 3 سال است ادامه دارد و انشاء الله اميدوارم توفيق پي گرفتن آن را از اين پس نيز داشته باشم كه در خدمت قرآن بودن و كار قرآني كردن توفيق بزرگي است و نمي توان ديگر فعّاليّت هاي علمي را با آن مقايسه كرد .

روانبخش، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم روانبخش

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني (ره) دروس مقدماتي را گذراندم سپس در حوزه علميه به صورت آزاد دروس فقه و اصول را نزد اساتيدي مانند آيت الله رزاقي ، آيت الله ستوده ، آيت الله سيد علي محقق داماد و سيد مصطفي محقق داماد ، شرح لمعه ، اصول فقه ، مكاسب و رسائل و كفايه را فرا گرفتم . دو جلد لمعه را نزد آيت الله رزاقي ، اصول فقه را در محضرمصطفي محقق ، مكاسب و رسائل را نزد آيت الله ستوده و آيت الله رزاقي ، كفايتين را نزد آيت الله سيد علي محقق فرا گرفتم.

دروس خارج فقه و اصول را نيز از محضر آيات عظام وحيد خراساني و تبريزي ، مكارم شيرازي به مدت 7 سال بهره جستم .

در سال 1361 وارد موسسه در راه حق شدم و با مجوز آيت الله مصباح سه سال درس موسسه را به كمك نوار در دو ماه و نيم تابستان فرا گرفتم و در آغاز سال تحصيلي در امتحانات شركت كردم و در سال چهارم گروه «ه_» موسسه وارد شدم . دوره گروه «ه_»

را كه يك دوره هفت ساله بود 4 سال ديگر در كنار دوستان در موسسه ادامه داديم و درسهاي اسفار جلد هشت و نهم بحث نفس را در محضر استاد مصباح فرا گرفتيم و سپس وارد بنياد باقر العلوم (ع) شديم و در رشته تخصصي فلسفه وارد شديم و در اين دوره كه تا سال 1375 ، سال دفاع از پايان نامه طول كشيد كتاب هاي برهان ، شفا ، الهيات شفا ، اسفار جلد سوم را از محضر استاد مصباح و اسفار جلد اول را از محضر استاد جوادي آملي تلمذ كردم .

تاريخ فلسفه يوسف كرم دو جلد در نزد استاد فياضي و جلد اول و دوم اشارات را نيز نزد ايشان فرا گرفتم و دروس معرفت شناسي را با استاد مصطفي ملكيان خواندم . پايان نامه اينجانب نيز با عنوان «كيفيت پيدايش معقولات اولي و ثانيه» با استاد راهنما استادغلامرضا فياضي و استاد مشاور آقاي عبد الرسول عبوديت و استاد داوري آقاي مصطفي ملكيان كه با نمره 18/5 از آن دفاع شد .در اين مدت علاوه بر تدريس دروس طرح ولايت مثل كتاب هستي شناسي، معرفت ديني ، غرب شناسي ، فلسفه اخلاق سالانه 4 واحد آموزش فلسفه در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) تدريس كرده و ادامه خواهم داد.

درسال 1376 به دليل رشد فزاينده مطبوعات مدعي اصلاح طلبي وارد عرصه مطبوعات شده و با تاسيس هفته نامه پرتو به مقابله با انديشه هاي باطل طرفداران غرب پرداختم كه تا كنون بيش از صدها مقاله از اينجانب در هفته نامه پرتو ، كيهان ، رسالت ، سياست روز ، اطلاعات ،

شرق و ... به چاپ رسيده است .

روح الايمان ارسنجاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1273 ش)، عالم و مجتهد. در قصبه ى ارسنجان فارس متولد شد و پس از تحصيلات مقدماتى در شيراز متوطن شد و به تحصيل فقه و اصول پرداخت. از محضر استادان بزرگى چون ميرزا ابراهيم محلاتى و ميرزا محمدصادق مجتهد كسب دانش كرده به درجه ى اجتهاد نايل شد. اجتهاد وى مورد تصديق علمايى چون شيخ محمدكاظم شيرازى و شيخ ضياءالدين عراقى و ميرزا آقا اصطهباناتى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى قرار گرفت. وى در شيراز در مدارس حكيم و هاشميه به تدريس پرداخت. از آثارش «رساله ى عمليه» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (706 -705 /3)، مؤلفين كتب چاپى (486/4).

روحاني تبريزي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، شاعر و حكيم. از سخنوران عهد سلطان حسين بايقرا بود. اين بيت از اوست:

گفتم روم ز كويش بگرفت اجل ره من

بنگر چه هاست در ره بيچاره آدمى را

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (315)، تذكره ى شعراى آذربايجان (259 -258 /2)، دانشمندان آذربايجان (161)، الذريعه (386/9)، سخنوران آذربايجان (377)، فرهنگ سخنوران (399)، لغت نامه (ذيل/ روحانى تبريزى).

روحاني قمي، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1255 ق)، فقيه، اصولى و مرجع. در قم به دنيا آمد تا هجده سالگى تحت نظر پدر مشغول به تحصيل مقدمات بود. سپس دو سال در اصفهان اقامت كرد و چندى هم در تهران نزد حكيم معروف آقا على مدرس به تصحيل حكمت اشتغال داشت. در حدود 1279 ق به نجف رهسپار شد و از محضر درس شيخ مرتضى انصارى دو يا سه سال استفاده كرد. پس از وفات شيخ به درس حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى حاضر شد. او پس از سالها بهره گيرى از محضر علماى نجف به سامراء مهاجرت كرد و از حوزه ى درس آيت اللَّه ميرزا محمدحسن شيرازى استفاده كرد. در 1298 ق به قم بازگشت و مرجع امور شرعى مردم گشت. آيات عظامى چون حاج شيخ حسن فاضل و ميرزا فخرالدين سيدى و حاج آقا محمد كبير و حاج سيد ابوالقاسم مرتضوى و شيخ ابوالقاسم صغير و آخوند ملا على اكبر از شاگردان وى مى باشند. او در قم درگذشت و در شيخان به خاك سپرده شد. از اثار وى بناى مسجد و مدرسه اى در شهر قم است. آثار علمى اش عبارت اند از: «تقريرات» فقه و اصول استادانش؛ مجلدى در «مباحث الالفاظ»؛ مجلدى در «الادله العقليه»؛ قسمتى از «زكات»، از اول زكات تا

اصناف مستحقين، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از «شرايع» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سرالسعاده (مقدمه)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 856 -855 /14).

روحاني، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1340 ق)، فقيه، اصولى، مجتهد و مرجع تقليد. وى در خاندانى كه قرنها در شهر قم رياست علمى و دينى داشتند متولد شد. پس از تحصيلات مقدمات در نزد پدر بزرگوارش در سال 1357 ق به اتفاق برادر بزرگش آيت اللَّه حاج سيد محمد روحانى براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و نزد آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه غروى و آيت اللَّه شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه خوئى به تكميل تحصيل پرداخت و در عنفوان جوانى حايز مقام اجتهاد گشت. وى در سال 1368 ق به قم بازگشت و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. او را به داشتن صفاتى چون همت عالى و قلب وسيع و فكر بلند و راى متين و نظر دقيق و خلق حسن ستوده اند. وى تاليفاتى ارزنده اى در فقه و اصول دارد كه از جمله آثارش: «فقه الصادق»، شرح «تبصره ى» علامه، در بيست و شش مجلد؛ «منهاج الفقاهه»، شرح «مكاسب» شيخ انصارى، در جهار مجلد؛ «مسائل مستحدثه»؛ شرح «كفايه الاصول»؛ رساله اى در «جبر و اختيار»؛ «القواعد الثلاث»؛ رساله «اجتهاد و تقليد»؛ حاشيه «عروه الوثقى»؛ حاشيه ى «رسائل» شيخ انصارى؛ «توضيح المسائل».[1]

آيت الله حاج آقا محمد بن العلامه الحاج ميرزا محمود بن الايه السيد صادق الروحانى الحسينى برادر ارجمند و بزرگ آيت الله روحانى معاصر از علماء اعلام و فضلاء بنام حوزه علميه نجف اشرف است.

تولدش در سال 1336 قمرى در قم واقع شده و پس از تحصيل مقدمات و ادبيات و سطوح در سن بيست سالگى به اتفاق

برادر بزرگوارش آيت الله آقا سيد صادق در سال 1355 قمرى سال فوت مرحوم آيت الله حايرى به نجف مهاجرت نموده و از آيات عظام حاج شيخ محمدحسين غروى كمپانى و آيت الله اصفهانى و كاظمينى و اكثرا آيت الله العظمى خوئى مدظله العالى استفاده نموده تا در حوزه هزار ساله نجف مشار با لبنان گرديده است. برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (95/2)، آينه ى دانشوران (207 -206)، الذريعه (135/13)، گنجينه ى دانشمندان (162 -160 /2)، مؤلفين كتب چاپى (490 -489 /3).

رودسرابي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن رودسرابي

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

در پانزدهم شهريور سال 1333 شمسي در روستاي رودسراب از توابع شهرستان سبزوار در يك خانواده روحاني به دنيا آمدم. در سن هفت سالگي به مكتب خانه روستا رفته و با قرآن آشنا شدم. بعداز آشنايي ابتدايي با قرآن در سال 43 _ 42 با راهنمايي مرحوم پدرم كه مدرس ادبيات عرب در حوزه علميه سبزوار بود به آن حوزه وارد شدم. در حوزه علميه سبزوار ابتدا كتابهاي مقدماتي آموزش خواندن و نوشتن و كتاب نصاب الصبيان به منظور آشنايي با لغات عربي در رأس آموزشها قرار گرفت. پس از آن كتاب جامع المقدمات كه صرف و نحو ابتدايي است و كتاب سيوطي و مغني را به عنوان آشنايي با ادبيات عرب از محضر اساتيد آن حوزه در مدت تقريباً چهال سال تدريس نمودم. در سال 1348 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه مشهد مقدس هجرت نموده و در مدرسه آيت الله العظمي ميلاني(ره) در ادامه آشنايي با ادبيات عرب به تحصيل معاني بيان، بديع، كتاب مختصر المعاني

تفتازاني و براي آشنايي با فقه و اصول ابتدايي كتاب مختصر النافع و اصول الفقه مظفر و براي آشنايي با عقايد اماميه كتاب اعتقادات صدوق را از محضر اساتيد آن مدرسه حجت هاشمي خراسانى، آقاي رجائي بيرجندي و آقاي نقيبي تربيتي تعليم گرفتم.

در اين دوره كه تقريباً سه سال طول كشيد هم زمان كارهاي فرهنگي تبليغي را شروع نموده و در ايام تبليغ به روستاها و شهرستانها اعزام مي شدم. در سال 1350 براي ادامه تحصيل به قم هجرت نمودم. درابتدا در مدرسه مهديه تحت اشراف آيت الله العظمي مرعشي نجفي ساكن شدم و بقيه دوران را در مدرسه خان تحت اشراف آيت الله العظمي بروجردي سپري نمودم. در اين دوره كتابهاي سطح عالي فقه و اصول مكاسب و كفايتين، فلسفه و كلام شرح منظومه و اسفار و شرح تجديد در محضر اساتيد بزرگواري همچون آيت الله صلواتى، ستوده، تقديرى، سيد كاظم حائرى، جوادي آملى، محمدي گيلانى، امين نجف آبادى، گذراندم. در سال 1357 در درس هاي خارج حوزه شركت نموده و در بين درسها در محضر درس آيت الله وحيد خراساني مستقر شده و تا الان ادامه دارد و تقريرات درس اصول ايشان را تقريباً نوشته ام.

روزبه، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1300 ش)، استاد، فيزيكدان، رياضيدان، اديب، فيلسوف، فقيه و زاهد. در زنجان به دنيا آمد و تحت تعليمات عاليه پدرش و عمويش كه هر دو عالم و زاهد بودند قرار گرفت. در دبستان و دبيرستان هم از نظر درس و هم از جنبه فضايل اخلاقى دانش آموزى برجسته بود. با پايان گرفتن تحصيلات دبيرستانى به كار تعليم و تربيت در دبستان توفيق زنجان پرداخت. استعداد عالى و روزش

كار بى نظيرش در زمينه ى تعليم و تربيت او را در اين امر بسيار موفق ساخت. در 1330 ش وارد دانشكده ى علوم دانشگاه تهران شد. در تصحيلات عاليه هم دانشجويى ممتاز و بى رقيب بود. پس از فراغت از تحصيل در رشته ى فيزيك تحقيقات خود را در اين زمينه ى پى گير شد و به عنوان محقق فيزيك شناخته شد. رساله ى پايان نامه ى تحصيلى اش در زمينه ى «مطالعه در آثار ميدان الكتريكى و رادياسيون و گاز ازن روى موجودات زنده» بود، و در پايان رساله طرح جديدى براى استفاده از گاز ازن را در پزشكى ارائه داد. با وجود پيشنهادات مكرر براى احراز كرسى تدريس دانشگاه به سمت دانشيارى دكتر هوشيار، و همچنين عضويت در مجامع تحقيقى غرب همراه مزاياى كلان مادى، وى پايه گذارى دبيرستان علوى و تدريس در آن را ترجيح داد و تمام عمرش را صرف انسان سازى كرد و شاگردانى تربيت كرد كه به گفته ى خودش هر كدام يك مدرسه ى علوى بودند. در كنار تحقيقات گسترده در زمنيه فيزيك استاد روزبه در مساله تعليم و تربيت نيز نظرى صائب و متقن داشت. تسلط كامل وى بر معارف اسلامى و تفسير قرآن و فقه و اصول چشمگير بود. «رسائل» و «مكاسب» را به خوبى مى دانست. با ادبيات عرب و زبان فرانسه كاملا آشنا بود. در بعد اخلاق نيز شخصى نمونه و كم نظير بود. پاكى و صفا و زهد بى رياى او، حاكى از شاخص بودنش در اين زمينه بود. او انسانى بود كه همه ى مصلحان جهان آرزوى يافتن مثل او را داشتند. استاد روزبه تاليفات و تحقيقات متعددى در زمينه ى علوم مثبته و نيز فقه دارد. حتى در آخرين شب حياتش

به تجديد نظر در اين تاليفات مشغول بود. او همگى اين آثار را در پايان عمر به يكى از شاگردان فاضلش سپرد تا به چاپ برساند. سرانجام به بيمارى سرطان از دنيا رفت و در قم در گورستان نو به خاك سپرده شد. از آثار وى: «خداشناسى»، كه توسط جامعه مدرسين منتشر شده است؛ «عربى آسان»، كه محصول كار اواخر عمر استاد با همكارى استاد شهيد سيد كاظم موسوى مى باشد؛ رسائل بسيارى در علوم و فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بيادبود استاد روزبه، كيهان فرهنگى (س 4، ش 8، ص 53 -52).

روشن، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الكريم روشن ،مجتهد و فيلسوف و متفكر ايران بود . او شاگردان بسياري را تربيت كرد. روشن از زمره افراد نادري بود ند كه براي دريافت هاي ذوقي ،استدلال فلسفي قرآني و روايي مي كردند . او برفلسفه مسلط بود . بدان جهت بحث خودرا مستدل بيان مي كرد .گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبد الكريم روشن دوره ابتدايي را درمدرسه دانش درنزديكي محله آب منگل تهران سپري كرد و بعد به تحصيلات حوزوي روي آورد و ادبيات ، فقه و اصول ، قواعد الاحكام ،علوم عقلي ، فلسفه ،عرفان را فرا گرفت . او در سن 28 سالگي به درجه اجتهاد نائل آمد.استادان و مربيان : عبد الكريم روشن ادبيات را در محضر حاج شيخ محمد لواساني فرا گرفت و درس قواعد الاحكام را نزد ذوالمجدين آموخت . درعلوم عقلي از شاگردان آقا ميرزا مهدي آشتياني وآقا ميرزا طاهر تنكابني بوده و در فلسفه و عرفان ،شاگرد آنها

ميرزا ابراهيم امامزاده زيدي وآقا ميرزا محمد علي شاه آبادي و آقا شيخ محمد تقي آملي بود. اما درآن بين با قم ميرزا طاهر تنكابني ارتباط باطني بسياري داشت . او درمحضر ايت الله شاه آبادي را نيز شاگردي نموده، و در سن 28 سالگي با كسب فيض ازمحضر آيت الله مرعشي نجفي، به درجه اجتهاد نايل آمد .زمان و علت فوت : عبد الكريم روشن ، صبح روز جمعه سوم مهر ماه 1371 شمسي دارفاني را وداع گفت .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كار اصلي عبد الكريم روشن،حسابداري بود كه دربازار و غير بازار حسابداري مي كرد .فعاليتهاي آموزشي : عبد الكريم روشن از سال 1360 شمسي با دانشكده الهيات ومعارف اسلامي دانشگاه تهران همكاري داشت . وي درزمينه عرفان وفلسفه تدريس مي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : بيشترين چيزي كه عبد الكريم روشن بر آن تاكيد داشتند تفكر ،شب زنده داري ،عاشق بودن و تعلق به چيزي نداشتن دراين عالم بود . او مي فرمودند كه درخت تقوي زماني بار ميده كه ريشه درعشق الهي داشته باشد و به همين دليل به مساله عشق خيلي تاكيد داشتند .شاگردان : يكي از شاگردان معروف عبد الكريم روشن استاد علي رافعي ، مدرس دانشگاه هاي تهران است .همفكران فرد : يكي از همفكران عبد الكريم روشن ،امام (ره) بود بر پا كردند . همفكران ديگر روشن ، مهدي حائري يزدي و علامه جعفري بودند كه به او ارادت بسياري داشتند .آرا و گرايشهاي خاص : شيوه و سلوك آموزش عبد الكريم روشن به صورت سخنراني بود . او معتقد بود كه قدما

اصول و اساس و حقايق مطالب عرفاني را گفته اند و شرط اول شاگردي اين است كه آن اصول را خوب ياد بگيريم . ايشان ديوان حافظ را حفظ بودند وبعد از هر بحث عميق قرآني ، غزلي از حافظ را مي خواندند .آنچه را كه به عنوان ابداعات وويژگي هاي عبد الكريم روشن مي توان عنوان كرد، تقواي توام با تفكر و انديشه درآيات قران وروايات معصومين بو د . او مي گفت: «مطالبي را كه من مي گويم ،در هيچ كتابي نمي يابيد . اصل مطلب آن ارتباطي بودكه ايشان بين آيات وروايات برقرار مي كردند و بعد ، آن حقايقي كه ازدل اين آيات و احاديث بيرون مي كشيد ،اين چيزي بودكه مختص جناب روشن بود .چگونگي عرضه آثار : عبد الكريم روشن به هيچ وجه اهل تاليف كتاب نبود ولي آثار وي صورت هزار كاست موجود است .

منابع زندگينامه :مقام عشق وعرفان ، يادنامه جناب شيخ رجبعلي نكوگويان درگفت و گو با استاد علي رافعي ،ماهنامه كيهان فرهنگي ، سال بيستم ، شهريور 1382 ، پياپي 203

رهبر اسلامي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رهبر اسلامي

محل تولد : زرين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/3/8

زندگينامه علمي

در سال 53 دبيرستان را رها كرده و براي تحقيق علوم اسلامي وارد حوزه علميه قم (رسالت) شدم. تا سال 56 و تا دروس لمعه و حلقات شهيد صدر پيش آمدم اما پيروزي انقلاب اسلامي كار را متوقف كرد. بعد از فعاليت هاي سياسي در اصفهان وارد سپاه پاسداران (مسئول آموزش) و تا 1362 مشغول تحقيق و تدوين و تدريس و امور اجرايي شدم.

تدريس در آموزش و

پرورش و حوزه علميه زرين شهر را از سال 1360 آغاز كردم.

در سال 1362 به عشق دروس حوزه با قم مرتبط شدم و تا سال 1373 با دفاع از پايان نامه با عنوان «الفاظ عموم» سطح 3 حوزه را اخذ كردم و در سال 1378 با آزمون دانشگاهي مدرك اخذ نمودم. سال 1369 به قم بازگشته ولي به علت كسالت به زرين شهر بازگشتم. تدريس دوباره در حوزه و شروع به تدريس در دانشگاه ها را از سال 70 آغاز كرده و از همان سال كارشناسي برنامه كلام نور قرآني صدا و سيماي مركز اصفهان را جرقه زدم.

در سال 1372 تدريس در دانشگاه صنعتي اصفهان را شروع و در حال حاضر مدير گروه و عضو رسمي مقطعي هيئت علمي اين دانشگاه هستم.

سخنراني هاي تبليغي، علمي، كلاسي و كارشناسي در دانشگاههاي سراسر كشور و رسانه ملي ادامه دارد.

مقالات حقير به 50 مورد و كتاب هاي به 5 و مصاحبه ها به 10 مورد مي رسد.

در حال حاضر در سن 50 سالگي هستم و داراي 3 فرزند و يك نوه مي باشم.

رياضي خوانساري، ابوالقاسم جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1380 -1313 ق)، فقيه، حكيم، اديب و رياضيدان. وى در 1328 ق از اصفهان به نجف مهاجرت كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث پرداخت و در رياضيات سرآمد اقران شد وى به هندوستان سفر كرد و در آنجا به نشر احكام پرداخت. او در گلگيت نزديك كشمير از دنيا رفت. كتابخانه نسبتا غنى از وى باقى ماند. او تاليفاتى چند به نظم و نثر دارد. كه از آن جمله مى توان به «سفائن البحار»، به فارسى، منظوم؛ «بحر الحساب»، به فارسى؛ «اعجاز المهندسين»؛ رساله ى «الجبر و المقابله»؛ رساله «قابليه

التقسيم»، در اعداد؛ رد «ابطال الرمل»؛ و «تسهيل القسمه» اشاره كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 64/14)، مؤلفين كتب چاپى (255/1).

زارعي، عباسعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلي زارعي

محل تولد : سبزه وار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباسعلي زارعي مشهور به زارعي سبزه واري مطابق شناسنامه در سال 1348 در روستاي گاچ از توابع شهرستان سبزه وار متولّد شدم. نام پدرم محمد و نام مادرم ماندگار زهرائي مي باشد. وران كودكي را در آغوش پدر و مادر سپري كرده و قبل از دبستان در سن پنچ سالگي به مكتب قرآن رفته و مشغول فراگيري قرآن و بعضي كتابهاي ديني شدم. درس 1356 در شهرستان سبزه وار به دبستان رفته و مشغول تحصيل شدم. ر سال 1362 به طور رسمي وارد حوزه علميه سبزه وار شده و مشغول تحصيل در حوزه شدم تا سال 1365 در سبزه وار از محضر اساتيدي همچون شيخ محمد علي ابراهيم نژاد، سيد محمدشبيري، شيخ حسين طالبي درس سطح را از مقدمات تا اتمام لمعتين استفاده نمودم.

در سال 1365 در امتحان ورودي مشهد مقدس شركت نموده و پذيرفته شدم.در مشهد مقدس از محضر حضرات حجج الاسلام آقاي جوهري، علامه زاهدي،سنا بادي، علمي و حضرات آيات مرتضوي و فلسفي و آشتياني و خلخالي تتلمذ نمودم. در مشهد مقدس به تقاضاي بعضي از طلاب درسهاي مقدمات تا لمعه را تدريس مي نمودم و در سال 1368 اولين كتاب خودم به نام مسائل منطقي شرح منظومه حكيم سبزه واري را تأليف نمودم. درطول مدتي كه در مشهد بودم يعني مدت نزديك به پنچ سال با جديت تمام

به امر تحصيل و تدريس و تأليف مشغول بودم و بركات فراواني در طول اين مدت نصيب بنده شد.در شبانه روز فقط 5يا 6 ساعت استراحت مي كردم و ساعات ديگر را در راه تحقيق و تحصيل سپري كرده و بطور كامل استفاده مي نمودم.در مدرسه موسي بن جعفر (ع) مشغول تحصيل و تدريس شدم و در امتحان كفايه ممتاز شناخته شدم.

و در اواخر سال 1369 به توصيه اساتيد محترم عازم شهر قم شده و در حوزه علميه قم پذيرفته شدم.

در حوزه علميه قم از محضر اساتيد بزرگوار آيات عظام فاضل لنكراني، ميرزا جواد تبريزي، وحيد خراساني، سيد موسي شبيري زنجاني در فقه و اصول و از محضر حضرات آيات حسن زاده آملي و جوادي آملي در فلسفه استفاده بردم و از سال 1371 در مدرسه آية الله العظمي گلپايگاني و مدرسه دار الشفاء و فيضيه مشغول تدريس مكاسب،رسائل، بداية الحكمه، نهايه الحكمه، شرح منظومه،بودم، و در حال حاضر مشغول چهارمين دوره تدريس كفايه الاصول و مشغول به تدريس خارج فقه مي باشم.تاكنون كتابهايي را تأليف نموده ام كه گزارش آن خواهد آمد. در مراكزي مانند مدارس علميه الهادي و حجتيه و مركز فقهي ائمه اطهار و مركز تخصصي تربيت مدرس نيز تدريس نموده و مي نمايم .

زالي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن زالي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سن 16 سالگي وارد حوزه علميه قم شدم و اكنون حدود 40 سال است كه در اين حوزه مقدسه اشتغال به تحصيل و تدريس دارم، دوره ادبيات را تا سطح لمعتين و قوانين الاصول در مدرسه علميه

حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) گذراندم، و همزمان در دروس مدرسه منتظريه(معروف به حقاني) و زير نظر آيت الله شهيد بهشتي و مديريت آيت الله شهيد قدوسي (رضوان الله تعالي عليهما) نيز توفيق حضور داشتم دروس سطح حوزه را نيز در محضر آن فقيه معظم گذراندم و همزمان به دروس عقايد، اخلاق و تفسير نيز اشتغال داشتم پس از اتمام سطح به دروس خارج حوزه پرداختم كه حدود 15 سال خارج فقه را در محضر آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) و … بودم و خارج اصول را از محضر آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري (قدس سره) و آيت الله وحيد خراساني (دامت بركاته) استفاده كردم و همزمان دروس عرفان « شرح قيصري» و … ، فلسفه، منظومه، اشارات، الشفاء و اسفار ملاصدرا را از محضر حضرات آيات حسن زاده آملي، جوادي آملي، انصاري شيرازي و … بهره جستم و از درس تفسير اساتيد مختلف حوزه علميه نيز بحمد ا… برخوردار شدم.

اكنون بيش از ده سال است كه به تدريس خارج فقه با عنوان مكاسب محرمه، انفال، خمس، زكوه ، صوم، اعتكاف مشغولم و در حال حاضربه تدريس خارج فقه و اصول( يك دوره كامل با متن كفايتين) اشتغال دارم، علاوه برآن دروس حوزوي ادبيات تا سطح عالي مكاسب و كفايتين را بارها تدريس كرده ام. اينجانب به خاطر علاقه وافري كه به دروس تفسير، حديث ، نهج البلاغه ، احكام ، فلسفه و معارف اسلامي داشتم سالهاست كه بحمد ا…توفيق تدريس اين دروس را نيز دارم كه هم اكنون درس هاي نهج البلاغه پنجشنبه ها از راديو معارف پخش مي

شود و دروس فلسفي را از نهايه مرحوم علامه تا منظومه سبزواري ، اسفار از جلد 1 تا جلد 8 (كه هم اكنون مشغول هستم ) تدريس داشته ام.

همزمان با دروس حوزوي در دانشگاه نيز تدريس مي كردم، از همان اوايل بازگشايي دانشگاهها پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در دانشكده هاي مختلف دانشگاه تهران، علوم پزشكي تهران، و سپس تربيت مدرس قرآن به ارائه دروس معارف اسلامي به معناي اعم آن ، فلسفه ملاصدرا، اسفار، شواهد الربوبيه، اخلاق اسلامي و پاسخ به سوالات پرداختم ، در دانشگاه قم ، تربيت مدرس قم ، دانشگاه آزاد اسلامي قم نيز به تدريس معارف اسلامي ، نهج البلاغه ، تفسير ، احكام، فلسفه ، حكمه متعاليه و پاسخگويي به سوالات دانشجويان و اساتيد همت گماشتم در طول اين مدت فراوان رساله هاي علمي و پايان نامه هاي دانشجويان و حوزويان را نيز بر عهده داشتم كه هم اكنون نيز با عنوان استاد راهنما ، مشاور و داور در اين قسمت توفيق دارم .

در گزينش اساتيد معارف براي دانشگاه هاي سراسر كشور نيز به عنوان استاد مصاحبه گر در معاونت اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري توفيق انجام وظيفه دارم از زمان شروع دروس تخصصي حوزه علميه قم در مراكز تخصصي كلام تفسير، تبليغ نيزاشتغال داشته و به تدريس فلسفه ملا صدرا تفسير قرآن، ترتيبي و موضوعي و فلسفه اخلاق پرداختم از جمله كارهاي علمي و فرهنگي اينجانب حضور در مراكز علمي و فرهنگي حوزوي و دانشگاهي جهت سمينارهاي علمي و پاسخ به سوالات بوده است همچنان كه در تمام ايام تبليغي و ايام الله و مناسبات تبليغي

در داخل و خارج كشور حضور داشته و انجام وظيفه مي نمودم و لازم به يادآوري است كه صدا و سيما هم به مناسبتهاي مختلف به تهيه فيلم و نوار پرداخته اند كه قسمت زيادي از اندوخته ها تا به حال ارائه شده است به ويژه راديو معارف در تهيه مطالب در زمينه هاي عرفان اسلامي، تفسير، ترجمه نهج البلاغه، اعياد و وفيات، مناسك حج و فلسفه حج، فلسفه احكام و فقه اسلامي و … زمينه توفيق مطالعه و ارائه آنها را فراهم آورده است. در جامعة الزهرا قم نيز مباحث معاني بيان، بديع، رسائل، اصول الفقه، اخلاق را طي سالهاي تحصيلي تدريس داشته ام كوتاه سخن اينكه اينجاب با لطف الهي و عنايات حضرت باري تعالي عمر و زندگي را كه حدود 40 سال آنرا بخش علمي در حوزه علميه قم به خود اختصاص داده است پيوسته اشتغال به تحصيل و تدريس و تبليغ و يا صرف وقت در تهيه جزوات علمي و يا مصاحبه هاي علمي و تحقيقات حوزوي داشته ام.

زرآبادي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى حسينى زرآبادى كه سبط عالم جليل مولى كريم روغنى است فيلسوف متاله و حكيمى الهى و متكلمى توانا و فقيهى اصولى و مبين معارف ائمه معصومين عليهم السلام بود.

در سال 1311 قمرى در بيت علم و تقوا به دنيا آمده و در دوران كودكى مقدمات و ادبيات را خوانده و از محضر اساتيد بزرگ چون حاج مولى على اكبر ايزدى متوفى 1330 فقها و اصولا استفاده نموده و تقريرات درس ايشان را مبسوطا نوشته و به تهران مسافرت كرده و در مدرسه سيد نصرالدين مشغول تكميل علوم عقلى و نقلى و

رياضى شده و از محضر ميرزا ابوالحسن جلوه متوفى 1314 قمرى و ميرزا حسن كرمانشاهى متوفى 1336 قمرى و ميرزا شهاب شيرازى و شيخ على نورى متوفى 1335 بهره برده و پس از تكميل مراتب علمى به قزوين مراجعت و به تدريس علوم اسلامى از عرفان و فلسفه و كلام و فقه و اصول و تربيت و ارشاد مشغول و شاگردانى مبرز در علم و تقوى چون مرحوم حاج شيخ على اكبر الهيان و حاج شيخ مجتبى قزوينى و حاج سيدعباس مدرسى و حاج سيد جوادى تربيت نموده است. داراى تأليفاتى نافع در علوم مختلفه مى باشند.

1- اصول دين

2- اعتقادات

3- تعليقه بر رسائل شيخ انصارى

4- حاشيه بر منظومه سبزوارى

5- حاشيه بر الهيات اشارات

6- حاشيه بر منطق اشارات

و رساله هاى ديگرى در مواعظ و علوم فلسفه و غير اينها.

معظم له در دوم ربيع الثانى 1353 هجرى قمرى از دنيا رفته و در جوار حضرت شاهزاده حسينى قزوين مدفون شده است.

(1353 -1294 ق)، فقيه. وى در قزوين و تهران به تحصيل علوم معقول و منقول پرداخت. حاج ملا على اكبر ايزدى سيادهنى تاكستانى از استادن وى بود كه سيد موسى «تقريرات» درس فقه و اصول ايشان را نگاشته است. وى در تهران در محضر اساتيدى چون ميرزا حسن كرمانشاهى و سيد شهاب الدين شيرازى و شيخ على نورى حكمى و شيخ فضل اللَّه نورى كسب فيض كرد. شيخ على الهيان تنكابنى و شيخ مجتبى قزوينى خراسانى و شيخ هاشم قزوينى و سيد محمدتقى معصومى اشكورى و سيد على محمد حاج سيد جوادى و بسيارى ديگر از شاگردان وى مى باشند. از آثارش: تعليقه بر بخشى از «رسائل»؛ حاشيه بر «مطول»، بخش علم بيان؛ حاشيه بر «كفايه

الاصول»؛ شرح «سامان و ابسال» ابن سينا؛ رساله ى «اعتقادات»، به عربى؛ حاشيه بر «منظومه» سبزوارى؛ حاشيه بر «شرح اشارات»، بخش الهيات؛ «اصول الدين»، به فارسى؛ رساله اى درباره ى مشروطيت؛ حاشيه بر منطق «اشارات».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 27 -26 ،5).

زكي شيرازي، عبداللَّه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 677 ق)، شاعر و حكيم. وى از پيشينيان مشايخ و سابقين علما بود كه قاضى بيضاوى و ظهيرالدين عبدالرحمن بزغش و قطب الدين علامه از شاگردان او بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (403 -402 /9)، رياض العارفين (196 -195)، فارسنامه ى ناصرى (1169/2)، مجمع الفصحا (695/2)، مرآت الفصاحه (253).

زماني، رجبعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رجبعلي زماني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

سال 1348 سيكل خود را گرفتم سپس در امتحانات عمومي حوزه علميه مشهد كه با سياست گزاري مرحوم آيت الله العظمي ميلاني برگزار گرديد شركت كردم و به فضل الهي در مدرسه معظم له پذيرفته شدم و درسهاي حوزوي را آغاز كردم. با پشتيباني مرحوم والد در مدرسه مرحوم آيت الله ميلاني طي پنج سال دوره سطوح اوليه گذراندم و از محضر اساتيدي همچون حجج اسلام اسلامى، نجفى، نقيبى، بني هاشمي (ره) اختري بهره مند شدم.سطوح عالي را آغاز كرديم و از بركات وجودي اساتيدي همانند حجةالاسلام والمسلمين آهنيان، محسنى، محقق و آيت الله رضازاده و فلسفي استفاده بردم دروسي همچون رسائل و مكاسب را فراگرفتم و سپس به شهر قم جهت ادامه تحصيل روانه شدم.در سال 1354ه ش عازم قم شدم و ادامه سطوح عاليه مكاسب و رسائل را در محضر آيت الله سيد ابوالفضل موسوي تبريزى، آيت الله پاياني به پايان رساندم و دروسي همچون كفايتين و بخش پاياني مكاسب را در محضر آيت الله العظمي فاضل لنكرانى و آيت الله ستوده به اتمام رساندم.در ضمن دروس فلسفه و كلام (اسفار - منظومه) و تفسير را از محضر آقايان آيت الله جوادي آملي و حسن زاده

آملي و مشكيني و انصاري ... استفاده كردم و تلمذ نمودم.از سالهاي 1356 دروس خارج فقه و اصول را در محضر آيات عظام: فاضل لنكرانى، شيخ جواد تبريزى، آقاي منتظري و وحيد خراساني تلمذ كردم و بهره فراواني بردم. در ضمن بحث (رجال) را از محضر آيت الله شبيري زنجاني استفاده نمودم.تدريس در مدرسه دارالشفاء و فيضيه و حجتيه از عنايات الهي بود كه توانستم معالم الاصول، مختصر المعانى، اصول مطفر و ادبيات عرب را تدريس كنم و آنچه را آموختم به عزيزاني ديگر منتقل نمايم. كار تدريس را نه تنها در حوزه علميه مشهد و قم داشتم بلكه خداوند توفيق عنايت كرد سالهاي 65 تا 69 همان دروس قبلي به همراه رسائل و مكاسب و بدآيت الحكمة را در حوزه علميه زينبيه سوريه تدريس نمودم و عده اي از طلاب عرب زبان از كشورهاي مختلف اسلامي كه در كشور سوريه به سر مي بردند همانند برخي از طلاب عراق، بحرين ، لبنان، مصر ، پاكستان ، افغانستان ، و نيجريه و... بودند سعي نمودم آنچه را اندوخته ام به اين عزيزان منتقل كنم (كه حدود 4 سال به طول انجاميد)بعد از انقلاب اسلامي كار تاليف را آغاز كردم و با استفاده از تجارب حجةالاسلام والمسلمين آقايان محمد جعفر امامي و پيشوائي كار ادامه پيدا كرد. كار جمعي ما (درس هايي از نظام دفاعي اسلام) به ثمر رسيد و چندين مرتبه به چاپ رسيد و به حمدالله در ميان رزمندگان اسلام (سپاه پاسداران - ارتش جمهوري اسلامي) مورد بهره برداري و تدريس قرار گرفت. و نيز كار جمعي ديگر همچون (معجم بحارالانوار) در دفتر تبليغات

حوزه علميه قم انجام گرفت كه آن هم 14 جلد حجري شد و امروز از بركات وجودي آنها جامعه علمي اسلامي بهره مند مي شود.

زماني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود زماني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/11/20

زندگينامه علمي

حقير در سال 1359 پس از گذراندن دوره راهنمائي وارد حوزه علميه صاحب الزمان (عج) شهرستان شهرضا به مديريت و سرپرستي جناب مستطاب حجت الاسلام غدير علي مميز شدم و در مدت 3 سالي كه در آنجا به تحصيل اشتغال داشتم دوره مقدمات و قسمتي از كتاب شرح لمعه و اصول الفقه مرحوم مظفر را گذراندم. در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره سطح را تا سال 1367 از محضر اساتيدي چون مرحوم وجداني و مرحوم پاياني و حضرت مستطاب شيخ مصطفي اعتمادي و سيد موسوي تهراني (مد ظلهما) بهره بردم. در سال 1367 وارد مرحله درس خارج شدم و از محضر اساتيدي چون آيات عظام فاضل و تبريزي(از سال 67 تا 69 ) بهره بردم، از سال 68 به مدت يك سال دوره اصول و فقه استاد وحيد خراسانى بهره بردم. در رشته فلسفه نيز از سال 63 كتب فلسفي رايج در حوزه ها را از محضر اساتيدي چون آيات عظام جوادي آملى، حسن زاده آملى، مصباح يزدى، محمد علي گرامى، علي زماني(عموي بنده) و فياضي دامت بركاتهم استفاده بردم. در رشته هيئت و نجوم نيز از محضر جناب استاد حسن زاده آملى و علي زماني بهره بردم. از آنجا كه آشنايي با علوم جديد را لازم مي ديدم بين سالهاي 65 تا 69 دوره متوسطه را تابستانها به

صورت متفرقه گذراندم و در سال 69 موفق به اخذ ديپلم شدم. در سال 70 براي آشنايي با مباحث جديد كلامي وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در رشته "دين شناسى" از اساتيد آن مركز استفاده بردم و در سال 76 با ارائه پايان نامه اي تحت عنوان "ترجمه كتاب مفهوم معجزه و نقد آن" دوره كارشناسي ارشد را به پايان بردم. در سال 76 براي تقويت بنيه علمي در زمينه فقه و اصول وارد موسسه بقيه الله (عج) شدم و از محضر اساتيد آن موسسه استفاده بردم. در كنار تحصيل به تحقيق در زمينه هايي كه در سطور قبل به آن اشاره شد، پرداخته ام كه حاصل آن چندين كتاب و رساله مي باشد كه ذكر خواهم كرد و همچنين به تدريس نيز اشتغال داشته و دارم.

زنجاني نجفي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1296 ق)، فقيه، مجتهد و حكيم. وى در قريه ى دواسب از توابع زنجان متولد شد. مقدمات و متون فقهى را در زنجان خواند پس از آن به نجف مهاجرت نمود. بعد از تكميل تحصيلات در سال 1330 ق به زنجان بازگشت و به انجام وظائف شرعى پرداخت. در زنجان درگذشت و پيكرش را به قم بردند و در جوار مرقد على بن جعفر دفن شد. از آثارش «فلسفه ى اتحاد مسلك» يا «فصل الخطاب و فلسفه ى اتحاد صواب» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305/16)، گنجينه ى دانشمندان (231/5)، مؤلفين كتب چاپى (399 -398 /1).

زنجاني، امين الدوله، ابوالقاسم محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1224 ق)، عالم، فقيه، اصولى و مجتهد امامى. نسبش به اما موسى كاظم (ع) مى رسد. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد. در زنجان مدتى به تحصيل مقدمات مشغول بود آنگاه به قزوين مسافرت كرد و به محضر درس بزرگانى چون ملا عبدالوهاب و ملا محمدتقى شهيد حاضر شد، سپس به اصفهان رفت و از شاگردان سيد محمدباقر حجةالاسلام رشتى و حاج محمد ابراهيم كلباسى شد. در سى و پنج سالگى پس از تكميل تحصيلات علميه به زنجان مراجعت نمودند. ستيزش با بابيان مشهور و احضارش به تهران به امر محمدشاه قاجار معروف است. او پدر سه دانشمند معروف: ميرزا ابوطالب مجتهد و حاج ميرزا ابوالمكارم و حاج ميرزا ابوعبداللَّه است. وى در زنجان درگذشت و در خارج اين شهر در بقعه ى مخصوصى به خاك سپرده شد. از آثارش: «ايضاح الدلائل فى حساب عقد الانامل»؛ «ناراللَّه الموقده»؛ «فصل الخطاب»، در شرح «علماء امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل»؛ «تخريب الباب»؛ «رد الباب»؛ «قلع الباب»؛ «قمع الباب»؛

«سد الباب» همگى در رد بابيه؛ «الحيوه»؛ «حجه الابرار على فرقه الاشرار فى اثبات حرمه الخمر فى الشرايع السابقه و جميع الادوار»؛ «قره الابصار فى اثبات امامه الائمه الاطهار (ع)»؛ «شرح الحساب»؛ «المحموديه»، در شرح «طب الرضا (ع)»؛ «المقاصد المهمات فى صيغ العقود و الايقاعات»؛ «مقاليد الابواب»؛ «هدايه المتقين»، در عقايد و اصول و فروع دين؛ «نور العين فى عزاء الحسين (ع)»؛ «قواطع الاوهام»؛ «تسليه الملهوفين و تسكين المغمومين»؛ «كشف الساتر فى شرح كلمات باباطاهر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (15/6) اعيان الشيعه (409/2)، الذريعه (37/18 ،175 -174 ،6/17 ،228/16 ،179/4 ،495/2)، ريحانه (385 -384 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 62 -61 /13)، المآثر و الآثار (149)، معجم المؤلفين (156/11)، مكارم الآثار (782 -780 /3).

زنجاني، شمس الدين، ابوعبداللّه محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1262 ق)، فقيه، منطقى، عروضى و قاضى. مقدمات را در زنجان فراگرفت. در 1280 ق براى ادامه تحصيل به قزوين رفت. سپس به مشهد مشرف شد و در سبزوار چندى در خدمت حاج ملاهادى سبزوارى درس خواند. در حدود 1285 ق به نجف رفت و نزد علامه سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى نجفى و ميرزاى شيرازى تلمذ كرد، و در آنجا با دختر سيد محمدطاهر بن اسماعيل موسوى شوشترى، داماد علامه انصارى، ازدواج كرد. پس از تكميل تحصيلات در 1294 ق به زنجان بازگشت و مرجعيت امور شرعى و تدريس را در آن شهر بر عهده گرفت. از آثارش: «مطالع الشموس»، در شرح «الدروس»؛ «فن القطع» ئر «حجيت»؛ «الانصاف»، در حسن و قبح عقلى؛ «مصابيح الدجى»، در مواعظ؛ «نور المنابر»، در مقتل، به فارسى؛ «الايقاظات»؛ «المناطق»؛ «اجزاء العلوم»؛ «تقسيم العلم»، به اقسام اوليه و ثانويه؛ «رشحات

الملكوت»؛ «الايماضات»، در حكمت اشراقى؛ «نفحات اللاهوت»؛ «الميزان»، در عروض؛ رساله اى در «قوافى»؛ رساله اى در شرح «بعض صفات النبى (ص)»؛ «رساله فى الامانات»؛ «اليواقيت»، در حساب؛ كتابى در «نحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (378/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 51 -50 /14)، معجم المؤلفين (148 ،11 ،104 /6)، مكارم الآثار (1661/5).

زنجاني، عبدالواسع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1291 -1235 ق)، فقيه، اصولى، امام جمعه، مجتهد و واعظ. وى از اكابر علماى اماميه در عصر خود بود. پس از پدرش توليت مجسد فتحعلى شاه قاجار را بر عهده داشت. وى در زنجان وفات يافت و در بقعه ى پدرش به خاك سپرده شد. از آثارش: رساله ى «الاجتهاد و التقليد»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «الرد على رساله التكفير» يا «رساله تكفير الرومى»؛ وى حدود ده جلد كتاب در مواعظ دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (198 -197 /10 ،177 ،100 /6 ،272 /1)، ريحانه (387/2)، طبقات اعلام الشيعه قرن (804/13)، المآثر و الآثار (164)، معجم المؤلفين (215/6).

زنجاني، نصر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، دانشمند، طبيب و حكيم. از آثار وى: «المقامات الطبيه»؛ «المقامات الحكميه»؛ «الرساله السعديه»؛ «الجواهر» فى النحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فوائد الرضويه (692)، معجم المؤلفين (93/13).

زنگويي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي زنگويي

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

آقاي علي زنگوئي در سال 1347هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان بيرجند ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني و از سوي ديگر شوق زيارت و همجواري با بارگاه ملكوتي حضرت ثامن الحجج عليه السلام او را راهي حوزه علميه مشهد گردانيد و در سال 1362 وارد حوزه علميه مشهد گرديد.

از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از ورود به حوزه علميه مشهد، ضمن انس با آستان ملكوتي حضرت علي بن موسي الرضا (ع) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديارحاضر شد ولي شوق فراوان او به كسب علم او را راهي حوزه علميه قم گردانيد.وي پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج ستارگان علم وادب آن ديار راه يافت. در حوزه علميه از درس بزرگاني همچون آيت الله مكارم ، آيت الله صادق لاريجاني،مرحوم آيت الله وحيد، آيت الله گنجي و مرحوم پاياني بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي

در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1382از دانشگاه تربيت مدرس قم فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"هرمنو تيك و تفسير از نظر علماي اسلام" دفاع كرد استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از امر تبليغ غافل نماند و در اين راستا سعي و تلاش وافري به انجام رسانده است و چند ماهي هم براي اين مهم به كشور سريلانكا رفت.استاد سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در دانشگاه بيرجند مشغول است، وي در زندگي سراسر علمي خود به تحقيق و نگارش و تأليف به چيزي ديگري نينديشيده كه مقالات فراواني در اين زمينه به رشته تحرير در آورده است.

زين العابديني، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي زين العابديني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي زين العابديني فرزند شيخ موسى، بعد از گذراندن دوره دبيرستان به حوزه علميه مجتهدي(ره) در تهران توفيق حضور يافتم. از همان ابتدا سال دوم حوزه به صلاحديد حضرت استاد مجتهدي به تدريس مشغول بودم و تاكنون نيز مشغول تدريس مي باشم؛ صرف و نحو، بلاغت،اصول،فقه،بداية الحكمه،نهاية الحكمه،مكاسب محرمه،رسائل، كليات في علم الرجال،دراية الحديث و عقائد (آيت الله سبحاني) از جمله درسهايي است كه در تهران و قم به تدريس آنها مشغول بوده و هستم. والان مشغول تدريس مكاسب،رجال،درايه به صورت رسمي از شوراي مديريت مي باشم.

زيني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1278 ق)، عالم و حكيم. وى از شاگردان معروف ملاهادى سبزوارى بود. زينى تعليقات استادش را بر «سفر اول» از «الاسفار الاربعه» به خط خود نگاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 322/13).

ساجدي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل ساجدي

محل تولد : آران و بيدگل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

ساعي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي ساعي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدعلي ساعي سال 1341 در شهر تهران متولد شدم. مراحل ابتدائي تا ديپلم را در تهران گذراندم. بلافاصله در سال 60 به حوزه علميه قائم در نزديكي محل خود رفته به مدت يكسال دروس حوزوي را گذراندم. در سال 61 به حوزه علميه مشهد براي دروس ادبيات عرب سفر نمودم و نزد حجت الاسلام حجت هاشمي خراساني مدرس مشهور ادبيات عرب كتابهاي سيوطى، مغنى، مطول و معالم را خواندم. رسائل شيخ انصاري و شرح لمعه را نزد آيت الله صالحي گذراندم. در سال 64 به حوزه علميه قم آمدم و كتاب مكاسب را نزد آيت الله محقق داماد خواندم و رسائل را نزد استاد اعتمادي تلمذ نمودم. در سال 68 دو جلد كفايه را نزد مرحوم استاد ستوده خواندم.از سال 69 در درس خارج فقه و اصول بزرگان حوزه مانند آيت الله وحيد خراسانى، آيت الله تبريزى، آيت الله مكارم شيرازي به مدت شش سال شركت نمودم.از سال 76 تاكنون به تدريس دروس اعتقادي در دانشگاه علامه طباطبايي و آزاد اسلامي اشتغال دارم و ده سال سابقه تدريس دارم. كتابهاي فلسفي مانند بداية الحكمه، نهاية الحكمه، شرح منظومه و جلد اول و ششم اسفار و تمهيد القواعد در عرفان نظري را خوانده و اكنون نيز تحصيل و قرائت كتابهاي فلسفي و عرفاني را نيز ادامه مي دهم.

سبحاني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ جعفر بن العلامه الزاهد حاج شيخ محمدحسين سبحانى تبريزى از اساتيد بنام و فضلاء بلا كلام و مدرسين والامقام حوزه علميه قم است كه در فروردين ماه 1308

شمسى در تبريز متولد شده و در مهد علم و فضيلت تربيت يافته و مقدمات و سطوح را در مدت 5 سال در تبريز خوانده و در سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده و در مدت دو سال بقيه سطوح را خوانده و به درس و بحث آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و دراسات و تقريرات آن دو بزرگوار را به رشته تحرير آورده و در خلال آن از آيات عظام ديگر حوزه استفاده نموده و فلسفه و معقول را از علامه طباطبائى فراگرفته و جلد اول اصول فلسفه را به امر استادش علامه به عربى ترجمه و منتشر نموده است.

استاد سبحانى حوزه درس بخصوصى دارند و در تربيت و پرورش طلاب و فضلاء روش مخصوصى دارند و از روز تاسيس دارالتبليغ اسلامى قم در رشته هاى تفسير و عقايد و رجال در آن مهد بزرگ اسلامى به تدريس پرداخته اند و نيز از روز نخستين مجله وزين و ارزنده (درسهائى از مكتب اسلام) از مؤسسين آن و جزو هيئت تحريريه آن بوده و در هر شماره از اين مجله علمى و دينى (كه ارگان رسمى حوزه علميه قم) است علاوه بر مقاله مخصوصى كه به نام وى چاپ مى شود و مقاله ديگر يكى پيرامون تفسير قرآن و ديگرى پاسخ به سوالات علمى خوانندگان مى نويسد گذشته از مقالات مذكوره آثار علمى ديگرى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

1- اصول فلسفه كه در نجف اشرف طبع شده.

2- تهذيب الاصول در سه مجلد تقريرات يكى از اساتيد عالى مقام خود كه در قم به طبع رسيده.

3- مفاهيم القرآن كه در دست انتشار است.

4-

فروغ ابديت در دو جلد در زندگى پيامبر عاليقدر اسلام كه از مدارك صحيح اسلامى با تجزيه و تحليل كامل نوشته شده است.

5- رسالت جهانى پيامبران در نبوت عامه.

6- قرآن و معارف عقلى تفسير سوره حديد.

7- مرزهاى اعجاز، ترجمه بخش اعجاز قرآن تفسير (البيان).

8- تفسير صحيح آيات مشكله قرآن.

9- سيستم اخلاقى اسلام تفسير سوره حجرات.

10- رمز پيروزى به عنوان اخلاق براى جوانان نوشته و مكرر به طبع رسيده است.

11- سرچشمه هستى در توحيد.

12- داروينسم شرح نظريه تكامل انواع (ترانسفورميسم) مكرر چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سبزواري، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1212 ق)، عالم و شاعر، متخلص به اسرار. پدر و جدش همه در سبزوار اهل ثروت و شهرت و اعتبار و مردمانى خير و نيكوكار بودند. وى در دوران ناصرالدين شاه قاجار، مانند ملاصدرا در عهد شاه عباس بود. صاحب المآثر و الآثار مى گويد: «در اين مائه گذشته حكمت و معقول را اين مرد فرد به همان طور تاسيس كرد كه شيخ مرتضى انصارى فقه و اصول را». در هفت هشت سالگى شروع به خواندن صرف و نحو نمود. پدرش در ايام سفر حج، در شيراز درگذشت. بنا به وصيت پدر حاج ملا حسين سبزوارى كه از بستگان نزديك او بود، تربيتش را به عهده گرفت و او را به مشهد برد. در آنجا ادبيات، فقه، اصول، منطق و فلسفه و رياضيات را آموخت. بعد از ده سال به اصفهان رفت و از آخوند ملا اسمعيل، واحدالعين، حكمت، و نزد آقا محمدعلى نجفى، فقه را فراگرفت. در مدت اقامت در اصفهان به فرائض و نوافل مشغول بود و محاوره و گفتگوهايى باكشيشى مسيحى كرد. سپس

به خراسان بازگشت و مدت پنج سال به تدريس حكمت و فقه و اصول در مشهد پرداخت. در 1250 ق در سفر حج همسرش را از دست داد و پس از بازگشت، حدود سه سال، در اطاق يكى از طلاب، به نام ملا محمد عارف، كه خادم مدرسه نيز بود اقامت گزيد، و با دختر وى ازدواج كرد. به سبزوار بازگشت و مجلس درس تشكيل داد. بزودى آوازه علمى او به نقاط مختلف رسيد و از داخل و خارج كشور طالبان فلسفه و حكمت به محضر درس وى روى آوردند از آن جمله اند: شيخ ابراهيم تهرانى معروف به شيخ معلم، شيخ احمد مياميه ئى، سيد احمد اديب پيشاورى، ميرزا اسداللَّه سبزوارى، ميرزا اسماعيل افتخار الحكماء طالقانى، ملا اسماعيل سبزوارى. حاج ملاهادى، شعر فارسى و عربى را به روانى و نهايت سلامت مى سرود. از ويژگيهاى آثار وى شرح و تفسير آثار ملاصدرا و روشن كردن نكات مبهم عقايد اوست. در سبزوار درگذشت و همان جا دفن شد. آثار به جا مانده از او: «اسرار الحكم»، نيز مى گويند؛ «اسرار العباده»، در فقه؛ «الجبر و الاختيار»؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ حاشيه «زبده الاصول» شيخ بهايى؛ حاشيه «شرح سيوطى» بر «الفيه» ابن مالك؛ حاشيه ى «شواهد الربوبيه ى» ملاصدرا، كه در حواشى خود آن كتاب چاپ شده؛ حاشيه بر «مبدا و معاد» ملاصدرا، كه در حواشى خود آن كتاب چاپ شده است؛ شرح «مثنوى» ملاى رومى؛ حاشيه «مفتاح/ مفاتيح الغيب»، كه در حاشيه خود «مفاتيح» چاپ شده است؛ «ديوان» شعر، به فارسى؛ شرح «غرر الفرائد» و «هدايه المسترشدين».[1]

حاج ملا هادى سبزوارى (و. سبزوار 1212- ف. 1289 ه.ق) متخلص به اسرار پسر حاج محمد

سبزوارى از دانشمندان بزرگ و حكماى عصر خود بود. نخست در مشهد و سپس در اصفهان حكمت، فقه، اصول و كلام آموخت. معروف ترين تأليف او منظومه و شرح آن دو منطق و حكمت است در دو قسمت كه قسمت اول آن «اللالى المنتظمه» و قسمت دوم «غررالفرائد» نام دارد و هر دو در يك جلد چاپ شده و به نام شرح منظومه مشهور است. شيخ به فارسى نيز «اسرارالحكم» را نوشته است كه در حكمت الهى است و همچنين حواشى متعددى بر شواهد الربوبية و ساير مصنفات ملاصدرا تحشيه كرده و ضمناً به تخلص «اسرار» غزليات حكمى و مايل به تصوف سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (38/9)، اعيان الشيعه (234/10)، تاريخ ادبيات ايران، براون (287/4)، تاريخ ادبيات در ايران (322 ،187 /5)، تاريخ فلاسفه ايران (576 -565)، حديقه الشعراء (128 -127 /1)، دايرةالمعارف فارسى (3228/2)، الذريعه (292/26 ،98 ،55/14 ،256 -255 ،179/13 ،72/9 ،214 ،191 ،144/6 ،44/2)، رياض العارفين (241)، ريحانه (427 -422 /2)، شرح حال رجال (326/5)، طرائق الحقائق (466 -465 /3)، فلاسفه ى شيعه (261 -251)، گنجينه ى دانشمندان (310 -308 /5)، لغت نامه (ذيل/ هادى)، المآثر و الآثار (147 -146)، مؤلفين كتب چاپى (737 -731 /6)، معجم المؤلفين (127/13)، مكارم الآثار (469 -450 /2)، يادگار (س 1، ش 3، ص 48 -43).

سپاسي آشتياني، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم سپاسي آشتياني

محل تولد : آشتيان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/2

زندگينامه علمي

از سال 1356 وارد حوزه شدم و از همان زمان در كنار ارتقاء تحصيلي به تدريس سطوح پايين تر هم اهتمام ورزيدم به طوري كه ادبيات را چند بار تدريس نمودم

و لمعتين را در دروس استاد وجداني (ره) و اصول فقه را دردرس استاد صالحي افغاني شركت كردم و كفايتين را در درس آقاي صالحي مازندراني شركت نمودم و مكاسب را با اساتيدي مثل عماني، فيض بهرامي، طاهري خرم آبادي گذراندم و در درس خارج آيت الله العمظمي شيخ جواد تبريزي و آيت الله العظمي وحيد و مكارم شيرازي شركت نمودم و اكنون هم به صورت تخصصي به تحقيقات فقهي و اصولي مشغول هستم و همزمان رسائل شيخ انصاري ( ره ) را تدريس مي نمايم ؛ در فلسفه و عرفان به درس استاد حشمت پور حاضر شدم و شرح اشارات و شواهد الربوبيه و شرح حكمت الاشراق را استفاده نمودم و بعضي از بحث هاي اسفار را با آقاي امير ديواني گذراندم. درسال 1378 وارد دانشگاه قم (تربيت مدرس) شدم و در سال 1380 از اين دانشگاه با مدرك كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم ؛ از سال 1368 در دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس درس هاي معارف، اخلاق، تعليم و تربيت اسلامي، متون، تاريخ و كليات فلسفه اشتغال دارم.

سپهري، برزو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، استاد فلسفه و نويسنده. وى پس از پايان دوره ى مقدماتى، از دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات موفق به اخذ ليسانس زبانهاى خارجى شد و مدت يك سال سمت دبيرى داشت، سپس به سويس رفت و از دانشگاه ژنو به دريافت درجه ى دكترا در فلسفه نايل گشت و پس از مراجعت به ايران، با سمت دانشيار فلسفه در دانشكده ى ادبيات به تدريس پرداخت. از آثار او است: «آراء فلسفه درباره ى عادت»؛ «بحث در مسايل پرورش اخلاقى»؛ «سر جنسيت يا روانشناسى عشق».

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (141/3)، مؤلفين كتب چاپى (102/2).

سجادي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر سجادي در اسفند ماه 1303 هجري شمسي دركارماسه، از روستاهاي بلوك لنجان سفلاي اصفهان، بركرانه غربي زاينده رود به دنيا آمد. دكتر سيد جعفر سجادي استاد دانشگاه تهران است. او از هيچ آغاز كرد و به مدارج عاليه كمال رسيد. كوشش وجديت او بود كه وي را در رديف يكي از پركارترين و پراثرترين استادان دانشگاه تهران درآورد.پدر سيد جعفر، سيد علي سجادي نام داشت و مردي روستايي و كشاورز بود. سيد علي با لغت عرب آشنايي داشت و بر رسايل عمليه و فتواهاي علماي مشهور تسلط داشت. سيد علي را «سيد باطن دار» نيز مي گفتند.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : پدر سيد جعفر سجادي، سيد علي سجادي مردي روستايي و كشاورز بود. سيد علي با لغت عرب و بر رسايل عمليه و فتواهاي علماي مشهورآشنايي تسلط داشت. سيد علي را «سيد باطن دار» نيز مي گفتند.

خاطرات كودكي : سيد جعفر سجادي با سختي خا مرارتهاي دوران كودكي توانست نقش آينده را ترسيم نمايد ، او از اين دوران چنين ياد مي كند : «... در چهار پنج سالگي با پاي برهنه قاچ قاچ و دست هاي كوچك يخ بسته از شدت سرما، چوبكي در دست، چهار گوسپند خانواده را از پس نماز صبح تا شامگاهان به چرا مي برم و چون باز مي گشتم انباني از چوب و تركه هاي خرد بر پشت لرزاتنم مي كشيدم تا به كار گرم كردن تنور و آتشدان كرسي و شايد پختن آشي كم رمق بيايد...»

اوضاع اجتماعي و

شرايط زندگي : خانواده سيد جعفر سجادي در خانه اي زندگي مي كرد كه سهم مشترك چند خانواده بود ؛ سهم خانواده سجادي از آن خانه حدود 200 ذرع حياط با يك اتاق نسبتاً بزرگ، يك پستو و بخشي از يك آغل گاو و گوسفند و بخشي از يك كاهدان و بهاربند حيوانات و مطبخي در كنار آن مي رسيد. در اين دوران چند تن از فرزندان خانواده به كام مرگ رفتند. «در بهمن ماه 1333 شمسي در كرمانشاه،درخانداني اهل علم وادب زاده شد. پدر ايشان دكتر سيد جعفر سجادي، كه در آن زمان در جامه روحانيت و از فضلاي ايشان بود، و سالياني پيش از آن به خواست و دعوت مرحوم آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني، همراه چند تن از فضلا مانند مرحوم اشرفي اصفهاني، براي تأسيس و ترويج حوزه علميه كرمانشاه، در آن شهر اقامت گزيده بود، چندي بعد به تهران آمد و همانجا ماند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد جعفر سجادي پيش از آنكه دوران مكتب را تجزيه نمايد نزد پدر الفبا و يك جزو قرآن را آموخت . پدر هر چند علاقمند بود سيد جعفر به تحصيل علم بپردازد ولي نمي خواست به مدرسه جديد برود چون اعتقاد داشت كه« تحصيل در اين گونه مدارس موجب بي ديني و بي اعتقادي مي شود». بنابراين سيد جعفر در پنج سالگي در همان روستاي كار ماسه، با يك قران شهريشهريه در هر ماه به مكتب سپرده شد. سيد جعفر در پنج سالگي تحصيلات خود را نزد «زن آخوند» كه بانوي مكتب داري بود ادامه داد. او در هفت سالگي به مكتب

ملا هاشم كله اي رفت. اين ملا هاشم كه به «معلم» ملقب بوده مردي فاضل و خوش خط بود و از ادب فارسي و عربي بهره اي داشت. سيدناجي نام استاد بعدي سيد جعفر بود كه در نزد او جامع المقدمات را فرا گرفته است. سيد جعفر در اين زمان از محضر ميرزا عبدلله نكوآبادي هم كسب فيض مي كرد. وي همچنين از شيخ محمد حسين شريعت فلاورجاني نيز ادبيات و اخلاق آموخته است. [همان، ص 7-5] سيد جعفر هنگامي كه براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت، دركارخانه هراتي اصفهان مشغول به كار شد. او روزهايي را كه به كار نمي رفت در مدارس علوم قديمه اصفهان در مجلس درس استادان حاضر مي شد. او در اين زمان به خريدو فروش هندوانه و خربزه نيز مي پرداخت و چون از اين طريق مبلغي فراهم كرده بود عزم كرد كه يكسره به تحصيل بپردازد. بدان علت در مدرسه اسماعيليه يا خاتون آبادي كه در يكي از محلات دروازه حسن آباد اصفهان واقع بود به تحصيل پرداخت. علاوه بر آن سيد جعفر در مدرسه ثقه الاسلام،مدرسه صدر مدرسه عربان، مدرسه ملا عبدالله ومدرسه جده بزرگ درس خواند . سيد جعفر سجادي چون در مدرسه مروي خوش درخشيد از طرف مسئولين حوزه جهت اخذ مدرك ليسانس به دانشكده معقول و منقول معرفي شد و پس از سه سال تحصيل در سال 1329 ه.ش فارغ التحصيل شد. در سال 1334 شمسي، سجادي براي تحصيل در دوره دكتري در رشته معقول (علوم عقلي و فلسفي) ثبت نام كرد و در سال 1341 از رساله خود دفاع كرد و دوره دكتري

را به انجام رسانيد.

استادان و مربيان : سيد جعفر سجادي در مدرسه اسماعيليه يا خاتون آبادي اصفهان نزد شيخ ابوالفضل مسجد شاهي تعليم ديد. او در مدرسه صدر اصفهان نيز در محضر حاج سيد رضا خراساني و آيت الله سيد حسين خادمي كسب فيض كرده است. سيد جعفر در مدرسه عربان اصفهان در محضر شيخ امان الله و شيخ عبدالجواد فريدني بود. سجادي در مدرسه عربان از كساني چون ميرزا عباس شيخ الاسلامي بهره برده است. همچنين در مدرسه جده بزرگ نزد كساني همچون حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي، شيخ محمد تقي تفرشي، حاج آقا صدر كوهسپايي، فياض، سيد حسين خادمي، شيخ محمد علي حبيب آبادي، حاج سيد جواد غروي و حاج آقا رحيم ارباب به تحصيل پرداخته است.[مهدي محقق.احوال و زندگي علمي دكتر سيد جعفر سجادي ، ص 9-12] سيد جعفر سجادي در مدرسه ميرزا محمود تهران نيز تحصيل نمود. اين مدرسه چون تازه تاسيس شده بود و استاد و مدرس فاضل و متبحري نداشت سيدجعفر به مدارس ديگري از جمله مدرسه مروي مي رفت و در درس سيد كاظم كروندي شركت مي كرد. او همچنين محضر آيت ا... حاج شيخ علي تهراني ميرزا باقر آشتياني، شيخ محمد رضا قلي زاده تهراني، شيخ محمد تقلي آملي، سيد عباس آيت الله زاده فشاركي طباطبايي، سيد صدر الدين جزايري، سيد ابوالقاسم كاشاني و محمد باقر كمره اي، را نيز درك كرده است. استادان سيد جعفر سجادي در دوران دكتري عبارت بودند از: غلامحسين صديقي، بديع الزمان فروزانفر.

هم دوره اي ها و همكاران : از جمله همدرسي هاي سيد جعفر سجادي، مي توان به حاج شيخ

محي الدين انواري، حاج يخ مصطفي مسجد جامعي، شيخ محمدشاه آبادي و مهدي محقق بودند.

وقايع ميانسالي : بعد از اين كه دكتر موسي عميد به نمايندگي مجلس انتخاب شد دوستانش در منزل ايشان به او تبريك و تهنيت گفتند. در آن ميان سيد جعفر سجادي نيز بود. سجادي نقل مي كند:«... در آن ميان من نيز برخاسته و گفتم جناب استاد من هم به نوبه خود انتخاب حضرتعالي را به نمايندگي مجلس تبريك عرض كرده و به مردم ايران تسليت مي گويم!» حاضرات بهت زده شدند كه اين ديگر چه هيولايي است؟ دكتر عميد با خوشرويي گفت تبريك به من معلوم است ولي چرا تسليت به مردم؟ عرض كردم از آنجا كه خود را شاگرد و يار شمامي دانم اين منصب را تبريك گفتم: ولي چون وكيل بلا موكل هستيد و به ملت تحميل شده ايد به مردم تسليت عرض كردم. دكتر محقق نيز درآن مجلس حضور داشت. دكتر عميد مبلغي خنديد و گفتند: سيد تو در زندگي به هيچ جا نخواهي رسيد. »

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد جعفر سجادي در سال 1330 ه.ش به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و بلافاصله به عنوان دبيربه اروميه منتقل گرديد.بعد از يكسال تدريس در آن شهر در سال 1331 ه.ش به كرمانشاه منتقل شد. او در آنجا به عنوان بازرس ويژه انتخابات براي نظارت بر انتخابات كنگاور انتخاب شد. سجادي تا سال 1338 شمسي در مدرسه فرخي واقع در ميدان مولوي تهران تدريس مي كرد. ليكن از دي ماه 1338 به بعد به عنئان استاديار در دانشگاه تهران مشغول به فعاليت شد.سيد جعفر سجادي به دعوت

دكتر معين در موسسه لغت نامه به فعاليت پرداخت و تاليف و تنظيم قسمتي از حرف«ع» لغت نامه دهخدا را بر عهده داشت. او مدير گروه ادبيات فارسي دانشگاه تهران هم بود. سجادي در سال 1342 شمسي به رتبه استادياري ارتقا يافت. او از سال 1348 شمسي به مرتبه دانشياري ترفيع يافت. بعدا در سال 1353 شمسي درجه استادي يافته و درهمين سمت از اعضاي ثابت شوراي دانشكده بود. وي از سال 1353 به پيشنهاد دكتر كيا به عضويت فرهنگستان درآمد و در آن ايام به عضويت كميسيون انتصابات و ترفيعات دانشكده ادبيات منصوب شد. او مدتي هم دربنياد دايره المعارف اسلامي نيز فعاليت داشت.

جوائز و نشانها : مجامع علمي، سمينارها و جوايز سيد جعفر سجادي به ترتيب ذيل است: 1- سال 1338ه.ش: دريافت جايزه بهترين كتاب سال به خاطر تاليف كتاب فرهنگ فلسفي. 2- سال 1349ه.ش: عضويت در انجمن روابط فرهنگي ايران و هند و همكاري با دكت تاراچند. 3-سال1351ه.ش: سفر به پاكستان و بازديد از دانشگاه هاي آن كشور و تاسيس اولين انجمن فارغ التحصيلان پاكستاني دانشگاه تهران. 4-سال 1352ه.ش: شركت در كنگره بزرگداشت ابوريحان بيروني. 5- سال 1353ه.ش: سفر به تركيه براي ايراد سخنراني و بازديد از دانشگاه ها. 6- سال 1354ه.ش: شركت در كنگره بزرگداشت ابونصر فارابي. 7- سال 1355ه.ش: دريافت جايزه بهترين كتاب سال در بخش ترجمه، به خاطر ترجمه حكمه الاشراق شيخ شهاب الدين سهروردي. 8-سال 1356ه.ش: شركت در جشنواره هنر اسلامي در لندن. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ابوحيان توحيدي

ويژگي اثر : [ص 61]

2 ابوريحان قلعه فولادين منطق ارسطو رادر هم مي ريزد

ويژگي اثر : [ص 58]

3

احكام يا عناوين ثانويه

ويژگي اثر : [ص 62]

4 از احساس تا قوت نطق و ناطقه

ويژگي اثر : [ص 60]

5 استفاده از علوم عقلي در نحو عربي

ويژگي اثر : [ص 60]

6 اصل و اصول

ويژگي اثر : [ص 59]

7 اصلاحات پزشكي در جهان عرب، م، ح، الخياط

8 افكار اجتماعي فارابي

ويژگي اثر : [ص 59]

9 افكار فلسفي و علمي ابوريحان بيروني

ويژگي اثر : [ص 58]

10 الادب الفارسي به زبان عربي

ويژگي اثر : [ص 57]

11 الادب الفارسي بين روافد التصوف و العرفان

ويژگي اثر : به زبان عربي. [ص 57]

12 انسان كامل

ويژگي اثر : [ص 59]

13 اوضاع اجتماعي نيم قرن

ويژگي اثر : [ص 60]

14 بررسي مجموعه رسايل مرحوم سيد كاظم عصار

ويژگي اثر : [ص 58]

15 بنياد اصول فقه

ويژگي اثر : [ص 58]

16 تاريخ برمكيان

17 تاريخ دولت هاي اسلامي و خاندان هاي حاكم بر سرزمين اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه و تلفيقي است از كتابهاي استنلي لين پور، برتولت و خليل ادهم

18 تاريخ نگاري در اسلام

ويژگي اثر : بحثي نظري درباره ديدگا هاي تاريخ نگاري توسط مورخان عصر اسلامي و مكتب هاي تاريخ نگاري و شيوه ضبط ئ درج حوادث تاريخي است

19 تاليف و تنظيم حرف «ع» لغت نامه دهخدا

ويژگي اثر : [ص 56]

20 تجلي عرفان درادب فارسي

ويژگي اثر : [ص 57]

21 ترجمه زبده البيان في احكام القران مقدس اردبيلي

ويژگي اثر : [ص 55]

22 ترجمه و تحشيه آرا اهل مدينه الفاضله ابونصر فارابي

ويژگي اثر : [ص 55]

23 ترجمه و تحشيه حكمه الاشراق

ويژگي اثر : اين اثر تاليف شيخ شهاب الدين سهروردي

است [ص 55]

24 ترجمه و تحشيه سياسات مدينه ابونصر فارابي

ويژگي اثر : [ص 55]

25 ترجمه و تحشيه فصل المقال فيمابين الحكمه و الشريعه من الاتصال

ويژگي اثر : اين اثر تاليف ابن رشد است. [ص 55]

26 ترجمه و شرح بيست باب مقدمه دلاله الحائرين ابن ميمون

ويژگي اثر : [ص 55]

27 تصحيح جغرافياي حافظ ابرو

28 تصحيح ديوان حافظ

29 تصحيح و تحشيه تفسير حدائق الحقايق

ويژگي اثر : اين اثر تاليف معين الدين هروي است. [ص 54]

30 تصحيح و توضيح فرهنگ المرقاه

ويژگي اثر : اين اثر تاليف بديع الزمان اديب نطنزي است. [ص 55]

31 تفسير قرآن و تاريخچه آن

ويژگي اثر : [ص 58]

32 جلال الدين مولوي بين طريقت و شريعت

ويژگي اثر : [ص 58]

33 جهان تصوف

ويژگي اثر : [ص 59]

34 حدوث و قدوم

ويژگي اثر : [ص 60]

35 حركت جوهري

ويژگي اثر : [ص 62]

36 حق و حقيقت

ويژگي اثر : [ص 59]

37 حكمت اسلامي و فلسفه يوناني

ويژگي اثر : [ص57 ]

38 حكمه الاشراق

ويژگي اثر : [ص 61]

39 حكومت جهاني

ويژگي اثر : [ص 59]

40 حواس پنجگاه از نظر شيخ اشراق

ويژگي اثر : [ص 61]

41 روشهاي تفسير قرآن مجيد

ويژگي اثر : [ص 55]

42 سفرنامه برزو به هند و منشا كليله و منه

ويژگي اثر : ترجمه است و نوشته محقق ارجمند فرانسوا دوگلوا

43 سهم ايرانيان در گسترش تمدن اسلامي

ويژگي اثر : [ص 61]

44 سير فلسفه در شرق

ويژگي اثر : [ص 61]

45 شرح احوال و آثار سيد قطب

ويژگي اثر : [ص 59]

46 شرح تمثيلات رسايل فارسي شيخ اشراق

ويژگي اثر : [ص 56]

47

شهاب الدين سهروردي و فلسفه اشراق

ويژگي اثر : اين مقاله در يادنامه هنري كربن چاپ شدهاست. [ص 57]

48 طبيعت و اطلاعات آن

ويژگي اثر : [ص 59]

49 عشق و هنر در فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : [ص 62]

50 عقل از نظر فلاسفه و ارباب مذاهب

ويژگي اثر : [ص 61]

51 عقل در فلسفه وعرفان

ويژگي اثر : [ص 60]

52 علوم عقلي در خدمت ادب و فرهنگ (معاني و بيان)

ويژگي اثر : [ص 61]

53 علوم فلسفي و هدفهاي آن

ويژگي اثر : [ص 59]

54 عين و اعيان

ويژگي اثر : [ص 59]

55 فارابي افكار فلسفي وي

ويژگي اثر : [ص57 ]

56 فرهنگ علوم عقلي

ويژگي اثر : [ص 54]

57 فرهنگ علوم فلسفي و كلامي

ويژگي اثر : [ص 54]

58 فرهنگ علوم نقلي و ادبي

ويژگي اثر : [ص 54]

59 فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفي

ويژگي اثر : اين اثر در سال 1338 شمسي بهترين كتاب سال شد. [ص45 ]

60 فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبيرات عرفاني

ويژگي اثر : [ص 54]

61 فرهنگ لغات واصطلاحات فلسفي ملاصدرا

ويژگي اثر : [ص 54]

62 فرهنگ معارف اسلامي

ويژگي اثر : [ص 55]

63 فلسفه اشراق

ويژگي اثر : [ص 60]

64 فيزيك و متافيزيك

ويژگي اثر : [ص 62]

65 فيلسوف بزرگ عبدالله زنوزي

ويژگي اثر : [ص 58]

66 قواي نفساني انسان

ويژگي اثر : [ص 60]

67 مباني اصطلاحات ذوقي

ويژگي اثر : [ص 62]

68 مقالات فلسفي و كلامي در دايره المعارف بزرگ اسلامي

ويژگي اثر : [ص 62]

69 مقالات فلسفي و كلامي در دايره دانشنامه جهان اسلام

ويژگي اثر : [ص 62]

70 مقاله: مواقف مع العطار

ويژگي اثر :

[ص 57]

71 مقدمه بر منطق

ويژگي اثر : [ص 54]

72 ملاصدرا و عشق

ويژگي اثر : [ص 62]

73 منشور تحريم فلسفه

ويژگي اثر : [ص 62]

74 ناصر خسرو و مقام وي درآئين اسماعيلي

ويژگي اثر : به زبان انگليسي و گجراتي. [ص 57]

75 نظري بر سه مذهب بزرگ سامي

ويژگي اثر : [ص 59]

76 نظري بر سياسات مدينه فارابي

ويژگي اثر : [ص 59]

77 نظري پيرامون آرا اهل مدينه فاضله

ويژگي اثر : [ص 58]

78 نقد ادبيات تطبيقي ايران و عرب

ويژگي اثر : [ص 55]

79 نقدي بر ترجمه الفهرست ابن النديم به قلم رضا تجدد

ويژگي اثر : [ص 60]

80 نقدي بر سه حكيم مسلمان، اثر دكتر سيد حسين نصر

ويژگي اثر : [ص 58]

81 نقدي بر سيتره فلسفيه رازي

ويژگي اثر : [ص 60]

82 نقدي بر قاموس اليوم

ويژگي اثر : [ص 61]

83 نقدي بر مجموعه سوم مصنفات شيخ اشراق

ويژگي اثر : [ص 60]

84 هندوستان يا مهد ذوق و عرفان

ويژگي اثر : [ص 61]

85 وجود در فلسفه

ويژگي اثر : [ص 59]

86 وجود ذهني

ويژگي اثر : [ص 61]

87 وحدت وجود

ويژگي اثر : [ص 59]

سجستاني، ابوسليمان محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 391 -380 ق)، فيلسوف، حكيم و عقايد نگار. معروف به سگزى و مشهور به منطقى. او به بغداد رفت و در آنجا رحل اقامت افكند و نزد متى بن يونس و امثال او درس خواند و مدتى نيز با يحيى بن عدى به سر برد و از او حكمت و منطق كسب كرد. وى نزد عضدالدوله ى ديلمى دومين سلطان آل بويه بسيار محترم بود. ابوسليمان استاد ابوحيان توحيدى و در ادب و شعر و

طب و حكمت مردى مطلع بود، برخى تأليفات او عبارت است از: «صوان الحكمه»؛ «مقاله اى در مراتب قواى انسان»؛ «كيفية الانذارات التى تنذربها النفس مما يحدث فى عالم الكون»؛ «كلام فى المنطق»؛ «تعاليق حكمّيه»؛ «مقالة فى الاجرام العلويه طبيعتها طبيعة خامسة»؛ «ملح و نوادر»؛ «اقتصاص طرق الفضائل»؛ «شرح كتاب ارسطو».[1]

منطقى، محمد بن طاهر بن بهرام سجستانى (سيستانى) منطقى و فيلسوف قرن چهارم (ف. پس از سال 391 ه.ق.) وى با عضدالدوله و صمصام الدوله معاصر و از اقبال و توجه مرا و وزراى آل بويه برخوردار بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (41/7)، بزرگان نامى پارس (94 ،92)، تاريخ الحكماء قفطى (312 ،313 ،119 ،53)، تاريخ طب (674 /2)، تاريخ نظم و نثر (124)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (156 -143)، دايرة المعارف فارسى (31 /1)، الذريعه (95 / 15)، ريحانه (141 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (476)، لغت نامه (ذيل/ ابوسليمان)، معجم المؤلفين (96 /10)، الملل و النحل (365)، نامه ى دانشوران (216 /3)، الوافى بالوفيات (165 /3).

سحاب، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم سحاب در 20 فروردين سال 1266 شمسي در شهرستان تفرش ديده به جهان گشود. استاد ابوالقاسم سحاب در شهرستان تفرش ديده به جهان گشود. وي تعليمات مقدماتي خود را در مكتبخانه آغاز نمود ، بيش از سه سالي نگذشت كه سحاب ، علوم عقلي و نقلي را به خوبي آموخت و وارد مدرسه ي آليانس فرانسه شد. سپس جهت آموختن زبان هاي خارجه و رياضيات ، شبانه به مدرسه ي اكابر ، واقع در گذر پاچنار مي رفت. او مدتي را هم در مدرسه ي دارالفنون و در كلاس هاي شبانه ي آن حاضر شد.

سحاب ، به جهت حسن شهرت و تدريس در مدرسه ي آليانس و به سفارش نصيرالدوله ، وزير معارف به مديريت مدرسه ي نهاوند مأمور شد. پس از مدتي به پيشنهاد علي اكبرخان سروش ، رئيس دخانيات ثلاث ( ملاير ، نهاوند و تويسركان ) ، رياست معارف و اوقاف آن ايالت براي وي پيشنهاد گرديد. سحاب بنا به وظيفه ي اداري در شغل منشي گري محاسبات وزارت معارف وارد گشت. همچنين از سوي آن وزارتخانه به عنوان مسئول تحرير تصديق نامه هاي مدارس مأمور شده و در پي آن ، طي حكم ديگري از طرف آن مركز ، به عضويت در اوقاف درآمد. اندكي بعد ، به موجب حكم ديگري در وزارت معارف داخل مي گردد. وي معاونت كتابخانه ملي و مديريت دفتر دانشسراي عالي تهران را نيز برعهده داشته است. سحاب در روز 21 دي 1335 به سراي باقي شتافت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمدزمان و حوا نام پدر و مادر ابوالقاسم سحاب مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابوالقاسم سحاب، تعليمات مقدماتي خود را در مكتبخانه آغاز نمود و علاوه بر آموختن عم جزء ، نصاب الصبيان ، جامع المقدمات و كتب ديگر از مكتب ملاحسين شاهميري معروف به كربلايي حسين ، در گوشه و كنار با مطالعه ي كتاب هاي متفرقه ، مطالب آنها را به خاطر سپرده و بر معلومات خويش مي افزود. در همين اثناء ، ابوالقاسم به صلاحديد خانواده ، مدتي را نزد مشهدي عبدالرحيم و در مكتب وي واقع در حياط معين الملكي ، متولي باشي ارض اقدس

( مشهد ) در تفرش به شاگردي پرداخته و نزديك به يك سال را در همراهي با استاد سپري كرد. آنگاه پس از فراگيري عربي و خط و يادگيري معالم ، براي آموختن فقه به مطالعه و مباحثه نزد امام جمعه پرداخته و « شرح لمعه » شهيد ثاني را بدين شكل فراگرفت. از اين رو ، بيش از سه سالي نگذشت كه سحاب ، علوم عقلي و نقلي را به خوبي آموخت و در علوم اسلامي چنان مسلط شد كه مورد مشورت اهل علم و دانش قرارگرفته و با توانايي هرچه تمام تر در مسائل فقهي و اصول بحث و فحص مي كرد. سحاب پس از مدتي با راه يافتن به كتابخانه ي سناءالدوله ، ضمن بهره مندي از آنها با كتب و مدارك خارجي آشنا شد و در عين حال ، از تلاش هاي خويش در راه تكميل يافته ها و تحصيلات خود ذره اي نمي كاست و لذا ، هم زمان با فراگيري زبان فرانسه ، به كامل كردن تحصيلات درس هاي ادبي و عربي خود مبادرت مي ورزد. در اين هنگام ، وي دريافت كه ديگر محيط كوچك تفرش نمي تواند طبع بلندپرواز او را قانع ساخته و خواسته هاي او را تأمين نمايد. از اينرو به تهران آمد و در محضر علماي طراز اول آن شهر ، من جمله شيخ علي نوري ، شيخ باقر معزالدوله و دانشمندان ديگر ، به تكميل معلومات خود پرداخت. او كه در اين زمان ، به همت سناءالدوله جهت تحصيل به مدرسه ي آلماني تهران راه يافته بود ، بنا به برخي ضوابط قانوني

مدرسه از راه يافتن بدان جا محروم گشته و در نتيجه ، به اتفاق ميرزاحسين خان و اسماعيل خان ( پسران دبيرلشكر و سناءالدوله ) وارد مدرسه ي آليانس فرانسه ، واقع در خيابان پستخانه شد. آن مدرسه زيرنظر مسيو ويژور فرانسوي اداره مي شد و سحاب نيز نزد وي به تكميل آموخته هاي زبان فرانسه ي خود اقدام كرد. او پس از چندي درصدد برآمد كه براي تحصيل كلام و اصول و فقه ، از محضر استاد حاجي سيدعبدالرحيم دماوندي بهره جويد. بنابراين مدتي را نزد استاد به فراگيري و مذاكره در باب شوارق و شرح لمعه پرداخته و سپس ، جهت آموختن زبان هاي خارجه و رياضيات ، شبانه به مدرسه ي اكابر ، واقع در گذر پاچنار مي رفت. او مدتي را هم در مدرسه ي دارالفنون و در كلاس هاي شبانه ي آن حاضر شده و از محفل استاداني چون : دكتر محمودخان ، دكتر مهدي خان و ميرزا غلامحسين خان رهنما و ديگران بهره مند مي شد. وي همچنين در كلاس هاي مزبور ، شيمي ، طبيعيات و فيزيك را فراگرفته و در محله ي عرب ها نيز به تحصيل فرانسه ، دفترداري و ... مشغول شد. پس از آن ، بعد از به پايان رساندن مباحثه شوارق در محضر استاد عبدالرحيم دماوندي ، تصميم مي گيرد در طبيعيات جواهر و اعراض وارد شده و يك دوره از اين فن را به مباحثه و مطالعه بپردازد. بعد ، بر آن مي گردد براي ورود به رشته ي فلسفه و حكمت ، از وجود عالمانه ي ميرزا ابوالقاسم فاضل تفرشي كه

در آن موقع از برجسته ترين استادان فلسفه تهران بود ، بهره جويد. وي در خدمت استاد ، ضمن مطالعه ي كلمات مكنونه ي مرحوم فيض و منظومه و اسفار حاجي سبزواري ، به فراگيري شواهدالربوبيه ملاصدرا پرداخت. سحاب ، زبان انگليسي را نيز زيرنظر مسيو جاسموس و مسيو ژان دوشن فرانسوي ، رئيس مدرسه ي آليانس تهران فراگرفت.فعاليتهاي ضمن تحصيل : ابوالقاسم سحاب، علاوه بر عشق فراوان به فراگيري ، بهره مندي از هنرهاي زمانه از جمله ، خوشنويسي را پيشه ي راه خود ساخته بود. به همين جهت در سن پانزده سالگي ، عزم خود را براي آموختن هنر مزبور راسخ ساخت و نزد معلمي به نام ميرزا عباسقلي به تعليم خط پرداخت و در اندك مدتي ، خود در هنر خطاطي و نوشتن خطوط مختلف نستعليق ، نسخ ، ثلث و شكسته نستعليق مسلط شد. پس از آن در ايام 19 سالگي به تشويق ميرزا اسدالله خان ، پيشكار فخيم الدوله حاكم كردستان به آموختن زبان عربي روي آورد و مساعي خود را در اين راه به كار گرفت. از ديگر توانمندي هاي سحاب ، ذوق و قريحه ي سرشار وي در سرودن اشعار ژرف و علاقه ي فوق العاده به مطالعه و فراگيري سروده هاي شعراي مشهور بود. وي تحت تأثير تشويق هاي ميرزا اسماعيل خان دبير در تفرش ، به نوشتن مصنفات و مؤلفات خود همت گماشت.استادان و مربيان : استادان و مربيان ابوالقاسم سحاب عبارت بودند از : ملاحسين شاهميري ، مشهدي عبدالرحيم ، ميرزا عباسقلي ، ميرزا موسي خان سناءالدوله ، شيخ علي نوري ، شيخ باقر معزالدوله

، مسيو ويژور ، حاجي سيدعبدالرحيم دماوندي ، دكتر محمودخان ، دكتر مهدي خان ، ميرزا غلامحسين خان رهنما ، ميرزا ابوالقاسم فاضل تفرشي ، مسيو جاسموس ، مسيو ژان دوشن ، دكتر حسين حجازي و ميرزا اسماعيل خان دبير تفرشي.همسر و فرزندان : معصومه ، همسر ابوالقاسم سحاب و مرحوم عباس سحاب ، پدر كارتوگرافي ايران ، عذرا ، صغري و بهجت خانم ، فرزندان شادروان استاد ابوالقاسم سحاب مي باشند.زمان و علت فوت : پس از نزديك به 60 سال فعاليت علمي و فرهنگي ، دست تقدير بر حيات ابوالقاسم سحاب سايه افكند و در سپيده دم 21 دي 1335 به ديار معبود و سراي باقي شتافت و در مقابل بارگاه حضرت معصومه (س) ، كنار حوض به خاك سپرده شد و آيت الله مرعشي نجفي بر جنازه ي او در صحن يادشده نماز خواند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ابوالقاسم سحاب، به جهت حسن شهرت و تدريس در مدرسه ي آليانس و به سفارش نصيرالدوله ، وزير معارف به مديريت مدرسه ي نهاوند مأمور و براي سروسامان دادن به اوضاع مدارس آن سامان ، به آنجا فرستاده شد. استاد در سمت جديد ، در نهايت جديت امور محوله را انجام داد و خدماتش مورد توجه قرار گرفت. از اينرو ، به پيشنهاد علي اكبرخان سروش ، رئيس دخانيات ثلاث ( ملاير ، نهاوند و تويسركان ) ، رياست معارف و اوقاف آن ايالت براي وي پيشنهاد گرديد كه در تاريخ 28 ثور 1338 قمري ، حكم مزبور از طرف وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه براي او صادر شد. سحاب در

12 ارديبهشت 1306 از سوي وزارت معارف و اوقاف به سمت عضويت در هيئت ممتحنه ي مدارس ابتدايي مركز انتخاب و اندكي بعد ، به همان سمت در مدرسه ي دارالفنون منصوب گرديده و در پي آن ، امتحانات شاگردان مدارس ابتدايي آن را برگزار مي كند. سپس در 8 فروردين 1307 به وظيفه ي اداري در شغل منشي گري محاسبات وزارت معارف وارد گشته و به موجب اخطار رسمي كابينه ، اين وزارتخانه در تاريخ 29 خرداد 1307 جهت تهيه ي سواد نظامنامه ي شوراي عالي معارف دعوت مي شود. اما به جهت كثرت كار اداري و موانع زياد از حضور به آن شورا خودداري مي كند. همچنين استاد در اول مهر 1307 از سوي آن وزارتخانه به عنوان مسئول تحرير تصديق نامه هاي مدارس مأمور شده و در پي آن ، طي حكم ديگري از طرف آن مركز ، به عضويت در اوقاف درمي آيد. يك سال بعد ، در 19 فروردين 1309 به موجب حكم رئيس محاسبات وزارت معارف و اوقاف ، از شغل منشي گري پاكنويس آن اداره به سمت مديريت ارتقاء يافته و مديريت آرشيو اين وزارتخانه به وي واگذار مي شود. اندكي بعد ، به موجب حكم ديگري در تاريخ 4 مهر 1310 در وزارت معارف داخل مي گردد. وي در سال 1317 ، معاونت كتابخانه ملي و در سال 1323 ، مديريت دفتر دانشسراي عالي تهران را نيز برعهده داشته است.فعاليتهاي آموزشي : ابوالقاسم سحاب، به هنگام حضور در مكتب نخستين استاد خويش ، ملاحسين شاهميري ، به علت توانايي هاي فوق العاده علمي و درسي خود و

نيز به پيشنهاد مشاراليه ، امر تدريس برخي از نوآموزان كلاس را برعهده گرفت. او اگرچه در ازاي آموزش كودكان مكتب ، از دادن شهريه معاف بود ، اما پرداختن به اين مهم ، در واقع نخستين دل مشغولي و شغل وي را نيز تشكيل مي داد و بر اين اساس بود كه از همان زمان ، او لذت توأمان دانش آموزي و معلمي را چشيد و تا آخرين روزهاي زندگي نيز در تداوم آن تلاش مي كرد. به علاوه ، پس از تسلط وي به علوم عقلي و نقلي و همچنين فقه ، اصول و كلام ، تفسير و حكمت در مدتي كوتاه ، كار تدريس خصوصي بسياري از فرزندان خانواده هاي تفرشي نيز به او واگذار شد. در رمضان سال 1326 قمري ، به واسطه ي اقدامات محمدعلي شاه و دستگيري مشروطه طلبان و حاكم شدن استبداد صغير ، پسرهاي ميرزا محمدخان دبيرلشكر ( ميرزا عيسي خان دبيرلشكر و ميرزا موسي خان سناء الدوله ) كه از مشروطه طلبان تهران بودند ، به ناچار به تفرش برگشته و در اين زمان ، سناءالدوله امر آموزش فرزندان خود و يكي از پسران دبيرلشكر را به سحاب كه در اين هنگام 22 سال داشت ، واگذار مي نمايد. شخصيت فرهيخته دبيرلشكر و سناءالدوله از يك سو و توانمندي هاي فوق العاده ي سحاب از طرف ديگر ، سبب شد تا وي زيرنظر سناءالدوله به فراگيري زبان هاي اروپايي و به ويژه ، زبان فرانسه و نيز آموختن علوم جديد و حساب و جغرافيا و ... همت بگمارد و در مدتي كوتاه چنان پيشرفت كند كه

خود به معلمي توانا جهت متعلمين خود مبدل گردد. در اين زمان ، پس از ورود به مدرسه ي آليانس فرانسه ، هم زمان با تحصيل نزد مسيو ويژور ، به تدريس در آن نيز مشغول بود. هم زمان ، بر آن مي گردد با تشكيل دبستاني در خيابان فرمانفرما ، شغل رسمي خود را معلمي قرار داده و از اين راه نسبت به تأمين معاش خود اقدام نمايد. اندكي بعد و هم زمان با به پايان رسيدن جنگ جهاني اول در سال 1297 شمسي ( 1918 م. ) به جهت تصميم دولت مبني بر خريداري كردن مدارس ملي و تبديل آنها به مدارس ابتدايي مجاني و متوسطه ي غيرمجاني ، به ناچار از تدريس در ساعات بعدازظهر مدرسه ي سيروس كه در اين زمان تحت رياست ميرزا محسن خان قريب اداره مي شد ، صرف نظر كرده و بر ميزان همكاري خود با مدرسه ي آليانس افزود. طولي نكشيد كه به واسطه ي حسن اداره كردن كلاس ، مسيو ويژور تدريس در كلاس نهم را نيز از وي خواستار شد. در اين هنگام بود كه به جهت بازديد نصيرالدوله ، وزير معارف از مدرسه ي مزبور ، باب مراوده و آشنايي با وي گشوده شد ؛ بعدها به آموزش در مدرسه ي تدين مي پردازد و در پي آن به سفارش نصيرالدوله به مديريت مدرسه ي نهاوند مأمور و براي سروسامان دادن به اوضاع مدارس آن سرزمين به آنجا فرستاده شد. پس از بازگشت از سفر نهاوند ، در مدارس آن روز تهران از جمله مدرسه ي شرف ، مدرسه ي ايران ، مدرسه

ي سيروس و كماليه به آموزش دانش آموزان مشغول شد. استاد در فروردين 1306 به جهت تعليق عبدالله خان مرندي ، به جاي ايشان به آموزش در مدرسه ي كماليه مي پردازد. [ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ابوالقاسم سحاب، ضمن ادامه ي تدريس در مدارس تهران ، به نگارش مقالات فراواني براي بسياري از نشريات آن روز همچون طوفان هفتگي ، تهران ، ستاره جهان ، شفق سرخ ، قانون ، تجدد ايران ، حبل المتين كلكته ، رستاخيز ، عصر گلشن ، تهران ، مجله ي تعليم و تربيت و مطبوعات ديگر ادامه داد. وي از بهار سال 1305 به جهت عدم همراهي اولياي وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه و اختلال در امور آن ، مبادرت به همكاري با مطبوعاتي نظير : گلشن ، اقدام و شفق كرده و ضمن تهيه ي خبر و ترجمه ي مطالب آنها ، امور معيشتي و زندگي خويش را بدين شكل تأمين مي كند. در همين رابطه ، علاوه بر نوشتن مقالات و ترجمه ي خبرهاي روزنامه ي ترقي ، از مرداد همان سال با روزنامه هاي اطلاعات ، فرخي و طوفان نيز همكاري مي كند. وي مديريت داخلي مجله ي علم و تربيت را نيز برعهده داشت. در عين حال ، به همراهي شيخ عبدالعزيز جواهرالكلامي به جمع آوري و استنساخ مجموعه اي راجب به كتابخانه هاي ايران اقدام مي ورزد. به علاوه ، در ادامه ي بي مساعدتي هاي وزارت معارف ، جهت گذراندن زندگي در امر كسب وارد مي گردد.جوائز و نشانها : ابوالقاسم سحاب، نظر به مراتب لياقت و كارداني

خود ، در 26 آذر 1319 و 14 ارديبهشت 1323 از سوي وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه ، به دريافت دو قطعه نشان علمي درجه ي يك و دو نائل گرديد.آثار : استنساخ « نخبه التواريخ » ميرزا اسماعيل خان دبير تفرشي ، تاريخ خجسته ويژگي اثر : اين مجموعه ، حاوي اطلاعات پرباري درباره ي شرايط اجتماعي و اقتصادي سال هاي اول سده ي 14 هجري شمسي و به ويژه ، دهه هاي اول سلطنت خانواده ي پهلوي است.3 درباره ي وزارت معارف ايران ويژگي اثر : در اين مجموعه ، شرح حال و اقدامات و آثار 43 نفر از وزراي معارف ايران تهيه و ضبط شده كه مي تواند به عنوان مرجع مناسبي مورد استفاده قرارگيرد.4 زندگي حضرت امام حسن عسگري (ع) ، زندگي حضرت امام علي النقي (ع) ، زندگي حضرت سيدالشهدا (ع) ، فلسفه و اسرار حج ،مشاركت در تدوين و تنظيم « ديوان دبير تفرشي »

منابع زندگينامه :روزنامه ي اطلاعات ، 14 اسفند 1379 ، صص 4-2

سراب تنكابني، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1124 -1040 ق)، فقيه، اصولى، فيلسوف و متكلم امامى. معروف به فاضل سراب. وى با شيخ جعفر قاضى معاصر بود و در محضر علامه ى مجلسى و محقق خوانسارى تلمذ كرد. او از شاگردان محقق سبزوارى در فقه بود. از استادانش مجلسى و سبوزارى اجازه ى روايت داشت. ملا محمدعلى استرآبادى و شيخ على عاملى، نوه ى شهيد ثانى، نيز به وى اجازه دادند. فرزندانش ملا محمد صادق و ملا محمدرضا و همچنين ملا محمد شفيع لاهيجى و سيد محم صادق حسينى و شيخ زين الدين خوانسارى از وى اجازه ى روايت كسب كردند. در

اصفهان از دنيا رفت و در محل خاجو در اول تخت پولاد دفن شد. از آثارش: «اثبات الصانع القديم بالبرهان القاطع القويم»؛ «اثبات الواجب»؛ «سفينه النجاه»، در كلام؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ رساله اى در «الاجماع»؛ «حجيه الاخبار»؛ چهار رساله در «وجوب الجمعه»؛ «ضياء القلوب»، در امامت؛ حاشيه بر «مدارك الاحكام»، حاشيه بر «معالم الاصول»؛ حاشيه بر «ذخيره المعاد» محقق سبزوارى؛ حاشيه بر «آيات الاحكام» اردبيلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/9)، ايضاح المكنون (24/1)، تذكره القبور (455 -454)، تلامذه العلامه المجلسى (66)، الذريعه (203/12 ،269/6 ،96/1)، روضات الجنات (104 -101 /7)، ريحانه (5/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 673 -671 /12)، فوائد الرضويه (553 -550)، معجم المؤلفين (180/10)، هديه العارفين (312/2).

سرايي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، فقيه و مجتهد. وى در قريه ى سراى تبريز در خانواده اى باتقوا و معنوى به دنيا آمد. در 1343 ق براى تحصيل به تبريز رفت و مقدمات علوم را از محضر اساتيد آنجا فراگرفت. سپس به قم رفت و نزد مدرسين بزرگ آنجا همچون آيت اللَّه نجفى مرعشى و آيت اللَّه لنكرانى و آقا شيخ جواد تبريزى و ديگران به فراگيرى علم و تكميل آن پرداخت. آنگاه به نجف اشرف مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه آقا ميرزا باقر زنجانى بهره ها برد تا به مدارج عاليه علمى و اجتهاد دست يافت و از آيات مذكور اجازه اجتهاد گرفت. پس از بازگشت به وطن، به تدريس و ترويج دين و تبليغ احكام پرداخت. از كارها و آثار ارزنده ى وى بناى منازلى براى علماء و اهل علم؛ و احداث

حمام براى روستاهاى محروم؛ و همچنين بحث، مناظره و مجادله حسنه با منحرفين اعتقادى؛ و مسافرت به ممالك مختلف اسلامى براى تبليغ و ارشاد؛ و تربيت مبلغ و طلاب علوم دينى را مى توان نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (317 -315 /3).

سرخسي ابوالعباس، احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 286 ق)، فيلسوف، حكيم، عالم، اديب و شاعر. معروف به ابن الفرائقى. از درخشانترين چهره هاى حكمت و از بهترين شاگردان اسحاق كندى، فيلسوف نامدار عرب بود. وى در علوم مختلف فلسفه رياضيات، نجوم، طب، موسيقى، منطق و كيميا و جغرافيا و تاريخ، حديث و شريعت، داراى فرهنگ و آگاهى ژرف بود. سرخسى در اول كار معلم معتضد، شانزدهمين خليفه ى عباسى بود. ليكن، على رغم اين كه معلم معتضد و رفيق و مشاور او بود، طولى نكشيد كه به اتهام الحاد كار به قتل سرخسى انجاميد و نيز گفته شده كه وى در اثر بى دقتى و سبكسرى معتضد كشته شد. در علم نحو و شعر نيز يگانه بود. از احمد برقى روايت كرد و احمد بن اسحاق ملحمى و محمد بن ابى هراز از او روايت كرده اند. ابن ابى اصيبعه متجاوز از 50 كتاب و رساله از او نام مى برد كه از آن جمله است: «ادب النفس»؛ «موسيقى الكبير»؛ «المدخل فى الطب»؛ «اختصار كتاب بارى ارمينياس»؛ «اختصار كتاب انالوطيقاالاولى»؛ «اختصار كتاب آنالو طيقاالثانية»؛ «كتاب النفس»؛ «كتاب الاغشاش و صناعة الحسبة الكبير اللهو» و «لهو و ملاهى»؛ «كتاب فى وصايا فيثاغورس»؛ «كتاب نزهة الفكر الساهى»؛ «كتاب السياسة الصغير»؛ «كتاب المدخل الى صناعة النجوم»؛ «كتاب المسالك و الممالك»، «النوم و الرويا» و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در

ايران (337 /1)، تاريخ بغداد (139 /5)، تاريخ الحكماء قفطى (111 -110)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (64 -60)، سير النبلاء (449 ،448 /13)، فلاسفه شيعه (155 -149)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (473 -472)، كشف الظنون (1947 ،1664 ،1613 ،1642 ،1470 ،1468 ،1467 ،1465 ،1454 ،49)، معجم المؤلفين (157 /2)، الملل و النحل (366 -365)، الوافى بالوفيات (8 -5 /7)، مجمع الفصحا (217 /1)، معجم الادباء (102 - 98 /3)، لسان الميزان (182 -189 /1).

سرخه اي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه آقاى حاج شيخ زين العابدين بن المرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ حسين سرخه ئى از مشاهير علماء و مجتهدين معاصر تهران است. وى در تاريخ 14 ذى الحجه 1307 ق در تهران متولد شده و پس از پرورش در بيت علم اوليات و ادبيات و سطوح را خدمت مرحوم والد و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ باقر معزالدوله و حجةالاسلام حاج شيخ مسيح طالقانى خوانده و كلام را از مرحوم حاج شيخ على مدرس نورى و منطق و حكمت الهى را از حاج شيخ هاشم اشگورى فراگرفته و از محضر مرحوم آيت اللَّه بهبهانى بهره مند گرديده و چندى در مشهد مقدس از درس و بحث آيت اللَّه زاده كفائى مرحوم آقا محمد و مرحوم حاج فاضل استفاده نموده آنگاه مجتهدا به نجف مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه التقى ميرزا محمد تقى شيرازى در كربلا استفاضه نموده آنگاه به ايران مراجعت و در تهران در محله ى امامزاده يحيى عليه السلام اقامت و تاكنون بوظائف دينى از اقامه نماز جماعت و تفسير قرآن و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارد.

داراى آثار علمى و اجتماعى كه ذيلا توضيح مى دهم مى باشد.

1- حاشيه مبوسطى بر كفايةالاصول.

2- حواشى بر شوارق.

3-

احياء و تعمير اساسى مزار امامزاده يحيى كه بكلى ويران و از بين برده بودند و ايشان قيام و مقاومت و اقدامات جدى نموده تا آن را برگردانيده و بهتر از اول تجديد و بناء گنبد و صحن و سراى عالى نمودند كه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه سره بمعظم له فرمودند شما با اين عمل حق عظيمى بر حضرت رسول و اهلبيت عصمت عليهم السلام دارى.

4- تعمير و توسعه مسجد امامزاده يحيى عليه السلام.

(تو 1307 ق)، عالم دينى و فقيه. در تهران به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد پدر خود و سپس نزد حاج شيخ باقر معزالدوله و حاج شيخ مسيح طالقانى خواند و كلام را از آقا شيخ على مدرس نورى و منطق و حكمت الهى را از حاج شيخ هاشم اشكورى فراگرفت و از محضر آيت اللَّه بهبهانى نيز بهره مند گرديد. چندى در مشهد از درس و بحث آيت اللَّه زاده آقا محمد كفايى و حاج فاضل استفاده نمود. آنگاه در حالى كه مجتهد بود به نجف رفت و از محضر ميرزا محمدتقى شيرازى در كربلا بهره ها گرفت. سپس به ايران مراجعت و در تهران در محله ى امامزاده يحيى به انجام وظائف دينى و اجتماعى مشغول شد. از آثار وى احياء و تعمير اساسى مزار امامزاده ى يحيى است. از آثار علمى اش: حاشيه ى مبسوطى بر «كفايه الاصول»؛ حواشى بر «شوارق».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (481 -480/ 4).

سردار كابلي كرمانشاهي، حيدرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1293 ق)، عالم دينى، فيلسوف، فقيه اصولى، محدث، متكلم، رجالى، مورخ و رياضيدان. از علماى بزرگ شيعه در قرن چهاردهم قمرى بود. اصلش از ايران و از قزلباشان است.

پدرش ساكن افغانستان بود و سردار در كابل به دنيا آمد. در هشت سالگى به خواندن و نوشتن پرداخت. چون داراى استعداد فوق العاده اى بود به زودى رياضيات و زبان انگليسى را فراگرفت. در 1304 ق پدرش خانواده خود را به عراق برد و در كاظمين ساكن كرد. معلم وى در رياضيات و انگليسى نيز به همراه آنان مهاجرت كرد و شش سال نيز در عراق به وى آموزش داد و او در حساب و هندسه و هيئت و جغرافى و علوم غريبه صاحب نظر شد. وى همچنين در لغات و ادبيات عربى و فارسى و سانسكريت و هندى و عربى و لاتين دستى توانا داشت. سردار كابلى در اين مدت علاوه بر آموزش علوم جديده به تصحيل علوم قديمه نيز پرداخت و سپس به نجف رفت و فقه و اصول را در محضر علامه ميرزا محمدعلى رشتى چهاردهى و شيخ على اصغر تبريزى و ديگران فراگرفت و فلسفه را نزد استادان بزرگ آن آموخت. در 1310 ق در خدمت پدر عازم ايران شد و در كرمانشاه با شيخ عبدالرحمان شافعى مكى ملاقات كرد و مجذوب كمالات وى گشت و در همان جا ماندگار شد. او از شيخ خود، چهاردهى، و سيد حسن صدر و سيد عباس لارى و محدث قمى و سيد آقا يحى تهرانى و سيد محسين امين و شيخ آقا بزرگ تهرانى داراى اجازه بود. شيخ مرتضى گيلانى نجفى از شاگردان وى مى باشد. سردار كابلى استاد رياضى و هندسه آيت اللَّه حجت بود. پدرش قبل از مرگ سرپرستى خانواده ى خود را به وى سپرد و او را ملقب به سردار كرد. سردار كابلى در كرمانشاه

به نشر احكام و تاليف و تصنيف مشغول شد. او به شهرهاى بسيارى سفر كرد و با علماى هر شهر مصاحبت نمود. سرانجام در كرمانشاه درگذشت و جنازه اش به نجف انتقال يافت و در كنار پدرش در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «الاربعون حديثا»، در فضايل اميرالمومنين (ع) از طرق اهل سنت؛ «تبصره الحر فى تحقيق الكر»، در بيان انطباق تحقيقى بين وزن و مساحت و حجم؛ «تحفه الاحباب»، در بيان آيات قرآن؛ «تحفه الاجله»، در شناخت قبله، كه براى فهم كتاب به دانش جبر و مثلثات و هيئت و جغرافى نياز است؛ «العلم الشاخص فى اسرار ظل الشاخص»، در اعمال فلكى؛ كتابى در «المساحه»، ترجمه از انگليسى؛ ترجمه «انجيل برنابا»، از انگليسى به فارسى؛ «غايه التعديل فى معرفه حقيقه الاوزان و المكاييل»؛ «كشف القناع فى تحقيق الميل و الذراع»؛ «مناهج الوفاق»، در اعداد؛ شرح حديث اميرالمومنين (ع) در بيان قطر و محيط خورشيد و ماه و اختلاف افق خورشيد؛ «ديوان ابوطالب (ع)» و شرح «لاميه ى» آن؛ شرح «تهذيب المنطق»؛ شرح «خطبه ى حضرت زينب (ع)»؛ «مصباح القواعد»، در قواعد علوم رياضى؛ «مثنوى» در نظم «الباب الحادى عشر»؛ «الدرر النثيره»، شبيه به «كشكول»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (340/2 ،200 -197 /1)، اعيان الشيعه (274 -273 /6)، الذريعه (283/22 ،116/21 ،46 ،17 ،11/16 ،139 ،80 -79 /8 ،410 ،317 /3 ،366/2 ،493 ،415 /1)، ريحانه (7 -5 /5 ،15 -13 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 699 -693 /14)، علماء معاصرين (296 -292)، گنجينه ى دانشمندان (227 -225 /6).

سروش، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سروش

محل تولد : قم

شهرت : سروش محلاتي

تابعيت :

ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 وارد حوزه علميه قم شدم. پس از دروس سطح در خدمت حضرات آيات ستوده و سيد علي محقق داماد، در درس خارج آيت الله حائري يزدي(ره) حاضر شدم ، همچنين مدت 15 سال از درس خارج حضرات آيات وحيد خراساني و شبيري زنجاني و برخي اساتيد ديگر استفاده كردم. در همين مدت فلسفه و عرفان را از محضر حضرات آيات حسن زاده آملي ، جوادي آملي و انصاري شيرازي استفاده كردم.حدود 10 سال تدريس سطح عالي داشتم و سپس به تدريس خارج فقه واصول مشغول شدم كه در مدرسه آيت الله گلپايگاني(ره) ، حدود 10 سال است ادامه يافته است گرايش اصلي من در پژوهش ، فقه سياسي است.

سعيدي مهر، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سعيدي مهر

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360 هجري شمسي در رشته رياضي فيزيك از دبيرستان خوارزمي تهران فارغ التحصيل شدم. به علت علاقمندي به دروس حوزوي (و تعطيلي دانشگاهها به علت انقلاب فرهنگي)، در حوزه شهيد بهشتي تهران تحصيلات حوزوي را آغاز كردم. در سال 1361 در كنكور سراسري و نيز كنكور ورودي دانشگاه امام صادق(ع) شركت كردم و پس از قبولي در هر دو جا دانشگاه امام صادق(ع) را برگزيدم و يك سال در اين دانشگاه مشغول تحصيل شدم.

به علت علاقه شديد به دروس حوزوي و نظام آموزش حوزه، در آغاز نيمسال سوم تحصيلي (بهار 1383) با جلب نظر موافق مديريت محترم دانشگاه امام صادق(ع)، از ادامه تحصيل انصراف داده و در مدرسه آيت الله مجتهدي تهران تحصيلات حوزوي را

ادامه دادم. در مهرماه 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و به تحصيل سطح ادامه دادم و همزمان در دروس فلسفه نيز شركت مي كردم. در سال 1367 سطح حوزه را به اتمام رسانده به تحصيل در مقطع خارج فقه و اصول مشغول شدم. در سال 1369 در كنكور ورودي تربيت مدرس قم شركت كرده و همزمان با شركت در دروس خارج و دروس فلسفه و عرفان، در سال 1372 در مقطع كارشناسي ارشد الهيات فارغ التحصيل شدم. در سال 1373 در آزمون ورودي دانشگاه تربيت مدرس تهران شركت كردم و پس از قبولي و شركت در دوره آموزشي، سرانجام در سال 1379 با دفاع از رساله دكتري با عنوان( بررسي انتقادي«ضرورت» در فلسفه تحصيلي معاصر)، فارغ التحصيل شدم.

در سال 1378 به مدت يكسال در كشور انگلستان مشغول گذراندن يك دوره پژوهشي بوده ام. از سال 1380 به عنوان عضو هيأت علمي گروه فلسفه دانشگاه تربيت مدرس مشغول هستم و در حال حاضر استاديار گروه فلسفه اين دانشگاه مي باشم. در طي دوران تحصيل در دانشگاه و حوزه، با مراكز متعدد پژوهشي در قم و تهران، همچون مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي، مركز تحقيقات استراتژيك، معاونت اساتيد و دروس معارف اسلامي نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاهها، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، پژوهشكده حكمت و فلسفه دفتر تبليغات اسلامي، سازمان حكمت، موسسه فرهنگي طه و ... همكاري مديريتي و پژوهشي داشته ام.

سلطاني، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي سلطاني

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب دوران ابتدايي را در زادگاهم روستاي آهنگر كلا هوازپي دشت كه از توابع مهم شهرستان

آمل است گذراندم . براي ادامه تحصيل تا ديپلم به شهرستان آمل رجوع كردم . در سال تحصيلي62 _ 61 موفق به اخذ ديپلم شدم . پس از آن راهي حوزه علميّه قم گرديده ام . دوره مقدّماتي را در مدرسه سعادت طي كردم . پس از آن همچون ديگر طلاب به فراگيري علوم حوزوي در حوزه ادامه دادم و در سال 1378 دروس سطح را به اتمام رساندم . همپاي دروس حوزوي ، آموزش و فراگيري علوم عقلي را آغاز كردم . بحث عقلي را به صورت خصوصي نزد علماي فن تلمذ نموده ام . اين را با كتاب بدايه الحكمه آغاز و با اسفار به پايان رساندم . از سال 1371 در درس خارج فقه و اصول شركت كردم . در سال 1375 به صورت تخصصي به فراگيري علوم فوق با گرايش3 تشيع پرداختم . اين زمان همپاي تحصيل مشغول تدريس و پژوهش در اين بخش از علوم شدم. از سال 1380 تا كنون به صورت خاص مشغول تحقيق پيرامون فرقه زيديه هستم .

سليمان اف، معصوم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معصوم سليمان اف

محل تولد : جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب معصوم سليمان اف بعد از اتمام مدرسه 10 كلاسى، در سال 1984 ميلادي وارد دانشگاه نفت و شيمي باكو، ( رشته شناسايي بسترهاي نفت و گاز و غيره با روشهاي ژئوفيزيكي) وارد شدم و در سال 1991 و دو سال سربازي در وسط، دانشگاه را تمام كرده بعد از شش ماه به ايران آمده و وارد مدرسه علميه شدم. الآن مشغول نهايه الحكمه در سطح 3 موسسه فلسفه و كلام

امام صادق(ع) هستم.

سليماني الموتي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي سليماني الموتي قزويني در سال 1300 ، در الموت قزوين به دنيا آمد. پس از مراحل مقدماتي تحصيل ، وارد حوزه علميه ي قزوين گرديد. وي بعد از آن به منظور تحصيل از قزوين خارج شد و پس از فراگيري معارف ، اعم از فقه و حكمت و فلسفه و كلام ، به قزوين بازگشت و بنا به درخواست استادش آيت الله علامه رفيعي به اقامه نماز جماعت در مسجد نوبنياد مهديه پرداخت. او همچنين از سال 1344 تا زمان فوت در حوزه علميه التفاتيه ، حدود 25 سال به تدريس علوم مختلف پرداخت. آيت الله حاج شيخ هادي سليماني الموتي قزويني سرانجام در نوزدهم ارديبهشت 1378 ، در سن 78 سالگي ديده بر جهان فروبست.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : اجداد هادي سليماني الموتي قزويني غالباً روحاني و از رجال با نفوذ منطقه الموت بودند و مردم آن سامان از وجود اين خاندان اهل علم و ايمان بهره مند مي شدند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : هادي سليماني الموتي قزويني پس از طي طفوليت و كسب مراحل مقدماتي معلومات ، وارد حوزه علميه ي قزوين گرديد. همين جا بود كه پايه هاي اساسي فكري و اعتلاي علمي اش پايه ريزي شد و پس از سال ها تحصيل مدارج و مراحل علوي حوزوي به بلوغ نبوغ و كمال معنوي رسيد. و سپس به قم رفته و تحصيلات خود را در حوزه ي علميه ي اين شهر پي گرفت.استادان و مربيان : هادي سليماني الموتي قزويني دروس سطوح عالي را نزد اساتيد برجسته

و معروف قزوين ، آيت الله رفيعي و آيت الله مفيدي و ديگر علمي وقت فراگرفت. وي پس از اقامت در نجف از محضر فقها و مراجع بزرگي چون آيت الله بروجردي ، آيت الله شاهرودي ، علامه سيدمحمدحسين طباطبايي ، امام خميني (ره) را درك نمود و به فراگيري علوم فقهي و فلسفي و كلامي پرداخت. او از اكثر مراجع زمان همچون آيت الله مرعشي نجفي ، آيت الله سيدابوالقاسم خويي ، آيت الله شاهرودي ، آيت الله طباطبايي و... اجازه دريافت نمود.زمان و علت فوت : هادي سليماني الموتي قزويني سرانجام در نوزدهم ارديبهشت 1378 ، در سن 78 سالگي ديده بر جهان فروبست.فعاليتهاي آموزشي : هادي سليماني الموتي قزويني از سال 1344 تا زمان فوت در حوزه علميه التفاتيه ، حدود 25 سال به تدريس علوم مختلف پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هادي سليماني الموتي قزويني پس از فراگيري معارف ، اعم از فقه و حكمت و فلسفه و كلام و چند سال تحصيل پياپي به قزوين بازگشت و بنا به درخواست استادش آيت الله علامه رفيعي به اقامه نماز جماعت در مسجد نوبنياد مهديه پرداخت.

منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين، تاليف: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم ، ص 160

سمرقندي شمس الدين، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 901 ق)، حكيم و عالم. وى عالم علوم معقول بود. مشهور به مولانازاده ى مولانا عثمان. وى از علما ماوراءالنهر در قرن نهم بود در زمان سلطان حسين بايقرا از سمرقند به هرات رفت و در مدرسه ى سلطانيه و مدرسه ى اخلاصيه به تدريس پرداخت وى در سال 901 ه. ق درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:حبيب السير (341 -340 /4).

سميعي، جمشيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمشيد سميعي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1358 يعني پس از انقلاب مقدس اسلامي به طور موازي شروع به تحصيلات دانشگاهي و حوزوي نموده ام. الف ) – در دانشگاهها از اساتيد خوبي بهره برده و تا آنجا كه امكان داشت به صورت عمومي در كلاس از محضر آنها استفاده و از برخي اساتيد روحاني و دانشگاهي به صورت خصوصي استفاده هاي شاياني نمودم. ب ) – همزمان با تحصيلات دانشگاهي در فرصتهاي مناسب و روزهاي تعطيلي از محضر اساتيد حوزوي با تمام علاقه و شوق استفاده نموده و به صورت تحقيقي و يا تطبيقي از كتب حضرات بهره بردم. ج ) – هزاران ساعت از عمر خود را به واسطه استفاده از نوار و يا سي دي صرف كرده و از درسهاي فلسفه حضرت آيت الله جوادي آملي اعلي الله مقامه و اسفار حضرت آيت الله مصباح ، ابن عقيل و مغني حضرت استاد آدينه وند بهره برده و در حواشي كتب مربوط يادداشتهاي بسياري نموده ام .

ه ) – اكنون نيز در فرصتهايي كه دارم از طريق اينترنت از دروس خارج حضرات تا آنجائي كه ميتوانم به صورت تحقيقي استفاده ميكنم. از جمله دروس خارج فقهي كه به عنوان منبع تحقيق بهره مي برم دروس خارج فقه مقام معظم رهبري ادام الله ظله الشريف است. البته در دوران دانشجوئي در تهران ،مقداري از درس تفسير سوره بقره ايشان در حسينيه امام خميني ره استفاده كرده جلساتي را شركت نمودم. البته شركت در جلسات تفسير آقا يكي

از بزرگترين مشوقهاي اينجانب بود كه همت خود را در تحصيل فقه ، اصول و تفسير و حكمت و فلسفه گسترش داده و اكنون نيز در اين حوزه ها مشغول تحقيق هستم . د ) – اكنون بسياري از نوشته هاي اينجانب به صورت زيراكس و يا دست نوشته در اختيار دانشجويان مختلف دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد قرار دارد و مورد استفاده واقع ميشود. نكته: در رابطه با دروس اسلامي دانشگاهي نيز مشغول تنظيم مطالبي هستم.

سند، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سند

محل تولد : بحرين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حدود چهار سال و نيم سن داشتم كه به دبستان رفتم . پانزده سال و نيم داشتم كه ديپلم گرفتم. سپس عازم لندن شدم و فوق ديپلم هندسه را در سال اول گرفتم. در سال دوم موارد اضافي را فرا گرفتم تا در دانشكده تخصصي امپريال وارد شوم ولي در نزديك اواخر سال دوم تصميم به رفتن به حوزه علميه قم را گرفتم. با ورود به حوزه ، با تمام جديت ، شبانه روز و پنجشنبه و حتي جمعه و تعطيلات ، هميشه مشغول تحصيل بودم و همه متون قديمه مانند قوانين، شرح نظام، مطول و شمسيه و هيئت چغمين و عروقي و غيره را فرا گرفتم البته كتابهاي مقدمات را خودم به تنهايي فرا گرفتم چون در دبيرستان جزو مواد درسي بود و با آنها آشنا بودم.

در مدت سه سال و نيم ، سطوح عاليه را به اتمام رساندم كه البته ساعات كاري اين سه سال و نيم معادل ساعتهاي درسي حوزه در هفت سال برآورد ميشود . سپس

درسهاي خارج آقايان روحاني و ميرزا هاشم آملي و وحيد خراساني ، در بيع و اصول الفاظ و صلاة و اصول عمليه و فلسفه اسفار و سپس بخصوص نزد آقاي جوادي آملي و اشارات هم پيش آقاي حسن زاده آملي و همراه اين سالها درسهاي آقاي گلپايگاني كه درقضاء و شهادات و حدود بود را، در تعطيلات فرا گرفتم و قضا و شهادات آقاي تبريزي و همچنين طهارت و غيره آنها .

در اواخر حضور درسي دو سال نزد آقاي علامه فاني اصفهاني اصول فشرده و بيع و مكاسب محرمه و قضاء و خلل صلاة و غيره همچنين بحثهاي تعطيلي آقاي روحاني شركت داشتم كه در خلل صلاة و قواعد اصولي بود و در اواخر سه سال فقه طهاره و اصول عمليه و جلسه استفتاء آقاي تبريزي شركت داشتم سپس بدستور استاد آقاي روحاني و ميرزا هاشم آملي شروع به تدريس بحث خارج نمودم.البته شروع تدريس بحث خارج فقه و اصول همگام با دو سال اخير حضور اينجانب در درسهاي آقايان بود و همينطور تدريس منظومه ملا هادي مرتبه دوم بود. سپس اشارات بوعلي و سپس شفاء بوعلي و سپس اسفار كه چندين جلد آنرا تا بحال تدريس داشتم و همينطور يك دوره عقايد در امامت در طي چهار سال، همينطور تدريس مسائل مستحدثه در تعطيلات پنج شنبه و جمعه كه اكنون هم ادامه دارد و بحث كتاب حج دو دوره (خلاصه و مفصل) در تعطيلات داشتم و دوره اصول از اول الفاظ تا آخر استصحاب ، در طي 12 سال . بسياري از اين بحثها بچاپ رسيده و در زمينه مسائل مستحدثه متعدد و بسياري

از شاگردان حاضر در بحث بدرجه تدريس كفايه و مكاسب و رسائل بلكه تدريس تقريرات رسيده و بسياري از آنها داراي تاليفات متعدد در زمينه هاي مختلف هستند.در زمينه مقالات و سخنراني ها در شهرها و كشورهاي مختلف شركت داشته ام.

سهروردي، ابوالفتوح يحيي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(549- مقتول 587 ق)، حكيم، صوفى، متكلم، اديب، فيلسوف. ملقب به المويد بالملكوت و شيخ اشراق. وى در سهرود از توابع زنجان متولد شد. شهاب الدين يحيى سهروردى را غالبا شيخ اشراق يا المقتول يا شهيد مى نامند. وى اصول فقه را نزد شيخ مجدالدين جيلى استاد فخرالدين محمد رازى در شهر مراغه آموخت و مراتب عاليتر را در اصفهان نزد طاهرالدين قارى به پايان رساند. و چون در بسيارى از موارد با قدما خلاف انديشيده و على الخصوص در اصطلاحات خود از الفاظ و اصطلاحات دينى زرتشتى بسيار استفاده كرده است، متعصبان قوم، او را بالحاد متهم داشته و علماء حلب خون او را مباح شمردند. وى آثار متعدد به زبان فارسى و تازى دارد. وى بزرگترين فيلسوفى است كه حكمت اشراق در آثار و روش فلسفى او به كمال رسيد. وى تنها از افلاطون و پيروان طريقه ى او متاثر نبود بلكه از فلسفه ى متداول در ايران خاصه ى فلسفه ى متمايل به عرفان كه در طريقت زردشت ديده مى شود نيز استفاده كرد، كه همان طريقه ى خسروانى است. وى منطق، بصائر ابن سهلان ساوى ر نزد ظهيرالدين قارى خوانده است. و در سفرى كه به ماردين از بلاد تركيه داشته به زيارت فخرالدين ماردينى از بلاد تركيه داشته به زيارت فخرالدين ماردينى عارف و حكيم رسيده وى به فرمان صلاح الدين ايوبى و به تحريك متعصبين در سن سى

و هشت سالگى در حلب به قتل رسيد. از آثار عربى وى: «البارقات الالهيه»؛ «التلويحات»؛ «التنقيحات»؛ «حكمه الاشراق»؛ «رساله فى اعتقاد الحكما»؛ «طوارق الانوار»؛ «قصه الغربه الغربيه»؛ «لوامع الانوار»؛ «الالواح العماديه»؛ «المقاومات»؛ «المشارع و المطارحات»؛ «اللمحات» يا «اللمحه»؛ «الهيا كل النوريه»؛ «المبداء و المعاد» و غيره. از آثار فارسى او: «آواز پر جبريل»؛ «پرتونامه»؛ ترجمه «رساله الطير» ابن سينا؛ «رساله العشق»؛ «روزى با جماعت صوفيان»؛ «صفير سيمرغ»؛ «عقل سرخ»؛ «لغت موران»؛ «يزدان شناخت».[1]

يحيى بن حبش بن اميرك ملقب به شهاب الدين و شيخ اشراق و شيخ مقتول و شهيد و مكنى به ابوالفتح، حكيم معروف و محيى حكمت اشراق (و. سهرورد 549- مقت. 587 ه.ق.). وى حكمت و اصول فقه را نزد مجدالدين جيلى استاد فخر رازى در مراغه آموخت و در علوم حكمى و فلسفى سرآمد شد و به قوت ذكا وحدت ذهن و نيك انديشى بر بسيارى از امور علمى اطلاع يافت، و چون در بسيارى از موارد خلاف رأى قدما گفته و از حكمت ايرانى و اصطلاحات دين زردشتى استفاده كرده، متعصبان او را با لحاد متهم كردند و علماى حلب خون او را مباج شمردند. صلاح الدين ايوبى فرمانرواى مصر و شام فرمان داد تا او را به قتل رسانند و وى در حبس در سن 38 سالگى خفه شد. سهروردى آثار متعدد به فارسى و عربى دارد. مهمترين آنها از اين قرارند: منطق التحلويحات، كتاب التلويحات، كتاب المقاومات، كتاب المشارع والمطارحات، حكمة الاشراق (ه.م.) رسالة فى اعتقاد الحكماء قصة الغربة الغربية، آواز پر جبرئيل، رسالة العشق، لغت موران، صفير سيمرغ، ترجمه رسلالة الطير ابن سينا، اللمحات، اليهاكل النورية، الالواح العمادية، المبدأ و المعاد،

طوارق الانوار، البارقات الالهية، لوامع الانوار، روزى با جماعت صوفيان، عقل سرخ، پرتونامه. از غالب كتب او نسخ متعدد در دست است و بخش مهمى به طبع رسيده. سهروردى حكمت اشراق (ه.م.) را احياء كرده به كمال رسانيد. فلسفه او التقاطى است و در آن آثارى از اصول عقايد حكماى يونان به خصوص افلاطون و نوافلاطونيان و حكماى قديم ايران (فهلويون) و اصول دين زردشت در آن به خوبى نمايان است. اين فسلفه به حكمت اشراق معروف است و پس از او شارحان وى (شهر زورى و قطب الدين شيرازى) و حكمايى مانند صدرالدين شيرازى و هادى سبزوارى عقايد او را دنبال كردند و به تأييد و توضيح آن پرداختند. سهروردى درباره مشرب عرفانى خود گويد: بيشتر نظرات من فقط زاده فكر نيست. بلكه بر اثر رياضت و راهنمايى ذوق حاصل شده است. پس چون از راه برهان به دست نيامده و از راه عيان حاصل شده به تشكيك مشككى از ميان نمى رود. طريق من طريقى است كه همه سالكان راه حق و امام الحكمه افلاطون پيش گرفته و به يارى ذوق به حل بسيارى از مشكلات توفيق يافته اند. وى قايل به اصالت ماهيت است و وجود را امرى اعتبارى و عقلى مى داند و ماهيت را كه اصل است و همه عالم از آن تشكيل يافته است چهار قسم ذكر مى كنند: زيرا يا نور است يا ظلمت، و هر يك از اين دو يا جوهر است يا عرض. اما نور جوهرى شامل نفوس (يا به تعبير خود او انوار اسفهبدى) و عقول است و مراتبى دارد كه بالاترين آنها نورالانوار است كه آن را به اسامى

نور مقدس، نور محيط، نور اعلى، نور اعظم و غيره خوانده است. منشأ و مبدأ همه نورهاست. نورالانوار كامل است، و وراى آن هيچ چيز ديگر موجود نيست بنابراين نورالانوار در واقع همان روشنى بى پايان است كه در اوستا بدان اشاره رفته و از آن به اهورامزدا تعبير شده است. به عبارت ديگر نورالانوار علة العلل، مبدأ كل و خالق عالم است و همه چيزها از اشراقات او هستند و محتاج بدو. از نورالانوار فقط يك نور مجرد مستقيما پديده آمده است. اين نور نخستين را سهروردى نور اقرب و نور عظيم (بهمن) خوانده است. از نور اقرب يك فلك- كه فلك الافلاك باشد و نور مجرد دوم- حاصل شد، و از اين نور، نور و فلك ديگر به وجود آمد، و به همين ترتيب تا نور نهم و فلك نهم. فلك نهم- كه آخرين فلك است- زمين خاكى را در برگرفته است، و نور مربوط به اين فلك در قلب انسان و مغز سر او پرتو افكن شده و ادراك معقولات را براى وى ميسر ساخته است. اين انوار نه گانه با مصدر و مبدأ كل آنها كه نورالانوار است همان است كه فارابى و ابن سينا عقول عشره خوانده و همه را صادر از فيض الهى دانسته و آخرين آنها را عقل فعال ناميده اند.در نظر سهروردى نور عرضى روشنيهاى محسوس است چون نور آفتاب و ستارگان و آتش. ظلمت جوهرى عبارتست از اجسام، يعنى اشيائى كه قابل اشاره و محل اعراضند و شيخ آنها را برزخ نام داده است. ظلمت عرضى چيزهايى هستند كه بر اجسام عارض توانند شد، چون رنگ و بو و

طعم و سبكى و سنگينى و جز آن كه شيخ از آنها به لفظ «هيئت» نيز تعبير كرده است. سهروردى در كتاب كلمة التصوف گويد: «در ميان ايرانيان گروهى بودند كه به حق رهنمايى مى كردند و حكيمانى دانشمند بودند كه به مجوس شباهتى نداشتند، و بر آن طريق گامزن نبودند، و ما حكمت نوريه شريف آنان را، كه ذوق افلاطون و كسانى كه بيش از او بودند، گواه آن است، در كتاب موسوم به حكمةالاشراق و مانند آن، زنده گردانيديم، و كسى بر من در تدوين مانند آن پيشى نجسته است.» و در حكمة الاشراق نويسد: «... و برين بنا نهاده شده است قاعده اشراق در نور و ظلمت كه طريقه حكماى ايران مانند جاماسب و فرشوشتر و بزرگمهر و حكيمان پيش از او بود.» و در كتاب المشارع و المطارحات آورده: «و اما نور طامس كه به مرگ اصغر مى كشد: آخرين كسانى كه درباره آن در دست آگاهى داده اند، از گروه يونانيان حكيم بزرگوار افلاطون، و از بزرگانى كه در آن پژوهش كرده و نامش در تاريخها به جا مانده هرمس، و در پهلويان «گلشاه» موسوم به «گيومرث» و همچنين از پيروان او افريدون و كيخسرو باشند.»

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (170 -169 /9)، ايضاح المكنون (607 ،503 /2 ،330/1)، تاريخ ادبيات در ايران (997 -996 ،305 -297 /2)، تاريخ فلاسفه (381 -368)، تاريخ فلسفه در اسلام (560 -529 /1)، تاريخ نظم و نثر (110)، تذكره ى روز روشن (444 -443)، ترجمه ى تتمه صوان الحكمه (104 -103)، دايرةالمعارف فارسى (1384/1)، الذريعه (153 -152 /13 ،277/25 ،554/9)، روضات الجنات (197/8)، رياض العارفين (211)،

ريحانه (300 -298 /3)، سير النبلاء (211 -207 /21)، فرهنگ سخنوران (519 -518)، كشف الظنون (1560 ،7197 ،684 ،482 ،361 ،159)، الكنى و الالقاب (326/2)، لسان الميزان (511 -510 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفتوح)، مؤلفين كتب چاپى (826 -823 /6)، مجمع الفصحا (819/2)، معجم الادبا (320 -314 /19)، معجم المؤلفين (190 -189 /13)، نفحات الانس (586 -584)، الوافى بالوفيات (323 -318 /2)، وفيات الاعيان (274 -268 /6)، هديه العارفين (521/2)، هفت اقليم (201/3).

سهروردي، شهاب الدين، ابوحفص عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(632 -539 ق)، حكيم، صوفى، فقيه شافعى و محدث. ملقب به شيخ الاسلام. در سهرورد زنجان به دنيا آمد. نسبش به ابوبكر صديق مى رسد. وى نزد عمويش ابونجيب سهروردى فقه و وعظ و تصوف آموخت. و در بصره با شيخ ابومحمد بن عبد مصاحب بود. وى به بغداد مسافرت كرد و در آنجا سر سلسله ى عرفا شد. به صحبت عبدالقادر گيلانى رسيد. وى پيشوا و موسس سلسله ى عرفانى سهرورديه بود. كمال الدين اسماعيل اصفهانى و سعدى شيرازى از ارادتمندان وى بودند. وى از كسانى مثل هبه اللَّه بن احمد شبلى، ابن بطى، ابوزرعه مقدسى، معمر بن فاخر و يحيى بن ثابت حديث شنيد. و ابن نقطه، ابن نجار، ظهيرالدين محمود زنجانى و ابواسحاق ابن واسطى از وى روايت نقل كرده اند. وى هر سال به سفر مكه و مدينه مى رفت و بيشتر عمرش را به وعظ اشتغال داشت. شهاب الدين با ابن فارض وابن عربى و نجم الدين دايه ملاقات داشته است. وى در بغداد درگذشت و در ورديه اين شهر به خاك سپرده شد. از آثارش: «عوارف المعارف» كه در سفر مكه نوشته و اسماعيل بن عبد مومن و ظهيرالدين بزغش آن را به فارسى ترجمه كرده اند؛ «رشف النصايح الايمانيه و كشف

الفايح اليونانيه؛ رساله ى «السير و الطير»؛ «بهجه الاسرار فى مناقب الغوثيه»؛ «نغبه البيان فى تفسير القرآن»؛ «جذب القلوب الى مواصله المحبوب»؛ رساله ى «اعلام الهدى و عقيده ارباب التقى»؛ «ديوان» اشعار.[1]

ابوحفص عمر، برادرزاده ابوالنجيب عبدالقاهر سهرودى عارف معروف كه نسبت تعليم او به احمد غزالى مى رسد (ف. 632 ه.ق.) از تأليفات او كتاب «عوارف» «رشف النصائح» «اعلام التقى» و «اعلام الهدى» است. وى مؤسس فرقه سهروديه و مرشد سعدى و اوحدالدين كرمانى است (سهرورديه).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1192 -1189 /3)، آثار عجم (71 -70)، الاعلام (223/5)، تاريخ ادبيات در ايران (221/2)، تاريخ نظم و نثر (142 -141)، تذكره ى روز روشن (443 -442)، جستجو در تصوف (178 -172)، دايرةالمعارف فارسى (1384/1)، الذريعه (555 -554 ،478 /9)، رياض العارفين (96 -95)، ريحانه (100 -98 /3)، سير النبلاء (378 -373 /22)، طرائق الحقائق (531 ،530 ،490 ،405 ،304 ،291 /2)، فرهنگ سخنوران (518)، كشف الظنون (1965 ،1832 ،1792 ،1723 ،1697 ،1673 ،1517 ،1492 ،1177 ،1161 ،1157 ،905 ،877 ،872 ،451 ،126 ،90 ،50)، الكنى و الالقاب (326 -325 /2)، لغت نامه (ذيل/ سهروردى)، مؤلفين كتب چاپى (635 -634 /4)، مجالس المومنين (72 -70 /2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 632)، مجمع الفصحا (819/2)، معجم المؤلفين (313/7)، معجم البلدان (329/3)، نحفات الانس (474 -473)، وفيات الاعيان (448 -446 /3)، هديه العارفين (786 -785 /1)، هفت اقليم (201 -199 /3)، يادداشتهاى قزوينى (572/3).

سيادتي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1385 -1299 ق)، عالم دينى و مجتهد. وى از سادات حسينى بود كه در قريه ى ايزى از محال سبزوار در خانواده اى باتقوا به دنيا آمد. قرآن و كتب فارسى و مقدارى صرف و

نحو را در همان جا خواند، سپس براى ادامه ى تحصيل به سبزوار رفت و در مدرسه ى فصيحيه تا مدت بيست سال به تصحيل پرداخت. از جمله اساتيدش آيت اللَّه حاج ميرزا حسين علوى سيزوارى و عمويش، آقا ميرزا موسى، پدر آيت اللَّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى، و آقا ميرزا اسماعيل مشهور به افتخارالحكماء شاگرد علامه و حكيم سبزوارى را مى توان نام برد. پس از آن به تدريس پرداخت و دو دوره «رسائل» و «مكاسب» را درس گفت. در 1337 ق به نجف اشرف سفر كرد و مدت شانزده سال در آنجا از محضر آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى استفاده ها برد و «تقريرات» فقه و اصول هر دو استاد را در شش مجلد به رشته تحرير درآورد. از ديگر اساتيد وى، در نجف، مى توان به آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل محلاتى، پدر همسرش، اشاره كرد. در 1353 ق به سبزوار بازگشت و به كارها و امور دينى پرداخت و حوزه ى علميه ى متلاشى شده را حيات جديدى بخشيد. وى در سبزوار درگذشت و در حسينيه كه بنا نهاده بود به خاك سپرده شد.[1]

سيد حسن سيادتى از علماء بزرگ و مجتهدين جليل القدر سبزوار بوده وى در اواخر سال 1299 ق در قريه ايزى (پنج كيلومترى شرقى شهر سبزوار) در خاندان تقوا و سيادت ديده به جهان گشود.

پدرانش از سادات جليل حسينى در قريه مزبوره مورد احترام بوده اند قرآن شريف و كتب فارسى و مقدارى صرف و نحو را در نزد ملايان قريه آموخته و در اوائل بلوغ به قصد ادامه تحصيل به سبزوار وارد و در مدرسه فصيحيه در سلك طلاب علوم دينيه درآمده و

تا مدت بيست سال با كمال جد و جهد به تحصيل و آنگاه به تدريس اشتغال داشته و در اين مدت از محضر علماء آن عصر سبزوار استفادات علميه و ادبيه و فقهيه و اصوليه و حكميه نموده و از مدرسين نامى عصر خود گشته و ضمناً در مسجد جامع سبزوار به امامت جماعت اشتغال داشته است.

پس از تدريس دو دوره رسائل و مكاسب مرحوم شيخ قدس سره در سال 1337 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت 16 سال در آستان ملك پاسبان حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين عليه صلوات المصلين اقامت نموده و از محضر آيات عظام آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى استفاده و تقريرات فقه و اصول هر دو را در 6 مجلد به رشته تحرير آورده كه اكنون نزد فرزند فاضلش موجود است.

در ذيقعده سال 1353 قمرى به سبزوار بازگشته و به امور روحانيت قيام نموده و در سال 1363 قمرى حوزه علميه متلاشى شده آن را حيات جديدى بخشيده به اغلب قراء اطراف نامه ها نوشته و تقاضاى ارسال محصل به مدارس سبزوار و حوزه علميه دائر نموده كه اثر آن اقدام از آن تاريخ تاكنون مشهود است در علم و تقوا مورد قبول عامه و خاصه و در نفوذ كلام و محبوبيت قليل النظير بوده است.

در عصر يكشنبه 23 ماه رمضان المبارك 1385 قمرى در سن 86 سالگى طى كسالت و نقاهت طولانى ديده از جهان فروبست و در حسينيه اى كه از خالص مال خود در سبزوار ساخته است به خاك رفته است.

اساتيد مشهور آن مرحوم در سبزوار از اينقرار است.

1- مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج

ميرزا حسين علوى سبزوارى

2- مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا ميرزا موسى عموى بزرگوارش والد آيت اللَّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى

3- مرحوم آقا ميرزا اسماعيل مشهور به افتخارالحكماء شاگرد علامه و حكيم سبزوارى

4- مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا اسماعيل مجتهد سبزوارى و در نجف مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل محلاتى بوده است داراى ده فرزند چهار پسر و شش دختر از دختر مرحوم آيت اللَّه محلاتى مذكور مى باشد.

فرزند اكبر و ارشدش حجةالاسلام حاج سيد مصطفى سيادتى است كه تحصيلات خود را در نزد آن مرحوم به پايان رسانيده و اكنون به جاى معظم له به امامت جماعت و وظائف روحانيت مشغول و مورد احترام مردم سبزوار است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (317 -315 /5).

سيد موسوي، سيدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدابراهيم سيدموسوي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/2

زندگينامه علمي

از سال 1345 تحصيلات دوره ابتدائي ام شروع شد و تا سال 1357 ديپلم دبيرستان را گرفتم، در اين مدت با برخي گروههاي مذهبي همكاري داشتم كه گاهي به مطالعه و تلخيص كتابهاي ديني يا بررسي برخي آيات و ارائه در جمع و گروه مربوطه مي انجاميد. از سال 1358 تا سال 1360 به كشور كانادا جهت تحصيل در رشته فيزيك رفتم. در آنجا با عضويت در انجمن اسلامي آمريكا و كانادا به فعاليت هاي جنبي تبليغي و گاهي علمي مي پرداختم، مثل بررسي تفاسير قرآن، تحقيق موضوعي در زمينه هاي مختلف و ارائه به انجمن يا در ميان دانشجويان ايراني و عرب كه هر هفته در مسجدي جمع مي شدند.

از آنجايي كه برگزاري تظاهرات در آن كشور به نفع انقلاب و حمايت از مظلوميت ايران در جنگ عليه عراق و گاهي هم برگزاري جلسات سخنراني در دانشگاهها كه در برخي موارد به درگيري با نيروهاي ضد انقلاب منجر مي شد، پرونده مطلوبي در ادامه مهاجرت به كانادا نداشتم و اين دليل باعث شد ادامه حضور را در آن كشور لغو كنند. در سال 1361 به ايران برگشتم و مستقيم به تحصيلات حوزوي در قم پرداختم. البته چند ماهي به مدرسه عالي شهيد مطهري در تهران رفتم ولي دوباره به قم برگشتم و از آن زمان تا به حال در قم هستم. در كنار دروس حوزوى، البته پس از دروس لمعه و همراه با درس رسائل و مكاسب دوباره در دانشگاه از طريق كنكور شركت كردم و در دانشگاه تهران به درس فلسفه پرداختم. در قم نيز هم در درس تخصصي كلام و هم در رشته دين شناسي(موسسه امام ره) شركت كردم.

سيد هاشمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمد سيدهاشمي

محل تولد : كاظمين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمحمد ميرهاشمي از سال 1362 وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم، همزمان نيز شبانه تحصيلات را در مقطع دبيرستان در رشته فرهنگ و ادب به اتمام رساندم. (66 _ 1365) در سال 1370 در دانشگاه علوم اسلامي رضوي در مقطع كارشناسي (رشته فلسفه و كلام اسلامي) شركت نموده و در تابستان سال 1375 فارغ التحصيل شدم. در سال 1376 بعد از ارائه يكسال امتحان درس خارج فقه و اصول در مشهد رهسپار حوزه علميه قم شدم. در سال 1378 و نيز سال 1380 در

مقطع كارشناسي ارشد رشته فلسفه و كلام اسلامي در برخي دانشگاهها مانند باقر العلوم(ع) تربيت مدرس قم شركت نموده ولكن علي رغم قبولي در مراحل بعدي شركت نكردم. از سال 1380 به بعد تاكنون به عنوان مدرس دروس معارف اسلامي در برخي دانشگاههاي آزاد و جامع علمي كاربردي تدريس داشته ام. از سال 1383 به بعد در عرصه تحقيق و پژوهش في الجمله فعاليتي داشته ام برخي از آثار حقير (كه البته به مرحله چاپ نرسيده است) به شرح ذيل مي باشد: الف) اخلاق اسلامي ب) مجموعه مقالات اصول كاربردي آيين زندگي ج) معادشناسي د) اعتقاد به منجي عدالت گستر و آثار آن ه) مطلق گرايي در اخلاق. در سال 1384 با اخذ موضوع پايان نامه از شوراي مديريت حوزه علميه قم رساله خود را با عنوان مطلق گرايي در اخلاق تحت راهنمايي استاد راهنما جناب آقاي دكتر عباسي به اتمام رسانده و اكنون رساله سطح 3 حوزه بنده در نوبت دفاع قرار دارد. از حدود سالهاي 1382 به بعد به عنوان مشاور در برخي واحدهاي دانشگاهي در حوزه هاي مختلف مذهبى، اعتقادى، خانوادگى، مشاوره و رسماً در برخي جلسات جلسه پرسش و پاسخ دانشجويي فعاليت داشته ام. در تمام اين مدت تاكنون در دروس خارج فقه و اصول (حضرت آيت الله وحيد خراسانى، حضرت آيت الله مكارم شيرازي شركت داشته ام). در سال تحصيل جاري (نيمسال دوم 86 _ 85) در جامعة الزهراء قم تدريس برخي دروس را نيز به عهده دارم. از زمان تدريس در دانشگاهها (باعنوان رتبه اول استادياري) مشاوره برخي دانشجويان را در تحقيقات آنها (استاد مشاور) برعهده داشته ام.

سيدالحكماي تبريزي، شرف الدين، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1202 ق)، فقيه، طبيب، فيلسوف، مورخ و رياضيدان.در

تبريز متولد شد و پس از تحصيلات ادبى در زادگاهش، رهسپار نجف اشرف شد و در آنجا علوم منقول را نزد صاحب «جواهر» و صاحب «ضوابط» و شيخ مرتضى انصارى فراگرفت و به كسب اجازه اجتهاد نايل شد. پس از بازگشت به زادگاهش به دلايلى از تدريس و ترويج علوم دينى روى برتافت و به اصفهان رفت و در آنجا مدت پانزده سال به فراگيرى طب نزد ميرزا حسن شروانى پرداخت، علوم معقول را نيز نزد ملا على نورى و حاج ملاهادى سبزوارى در سبزوار فراگرفت. پس از آن به تبريز بازگشت و به امر طبابت مشغول بود تا دار فانى را در همان جا وداع گفت. پيكر وى را به نجف اشرف منتقل كردند و در وادى السلام دفن نمودند. از آثار وى: «تاريخ تبريز»؛ «تعيين قبله»؛ حاشيه «جواهر الكلام»، در فقه؛ حاشيه «شرح منظومه» سبزوارى، حاشيه «كليات قانون» شيخ الرئيس؛ حاشيه ى «مكاسب شيخ انصارى؛ شرح «طب الائمه»؛ شرح در «طب النبى»؛ «قانون العلاج»؛ حاشيه «شرح نفيسى»، در طب؛ «طلسمات و مثلثات و مربعات»؛ «كيفيت پر كردن صد اندر صد عددى»؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهايى؛ «رساله ى تعليم خط كوفى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (10)، الذريعه (23 /17 ،45/12 ،19/8 ،63/5 ،73/4)، ريحانه (117 -115 /3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (203/7)، مكارم الآثار (134 -133 /1).

سيماي كاشاني، محمدرضا

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1135 ق)، حكيم، اديب و خطاط. او از اجداد ميرزا محمدتقى سپهر لسان الملك كاشانى است كه در عهد شاه سلطان حسين صفوى مى زيسته و از اين سلطان به لقب عضدالدوله مفتخر شده است. سيما از حكمت الهى و نظم و نثر فارسى

و تازى بهره مند بود و خطوط هفت گانه را خوش مى نوشت. او در فتنه ى افغان در اصفهان به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (729/3)، مكارم الآثار (581/2).

شاكرين، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا شاكرين

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 تحصيل در حوزه علميه اصفهان را آغاز نموده و درسال 1360 به حوزه علميه قم وارد شدم. درس خارج را از سال 1362 آغاز نموده و از محضر اساتيدي چون آيت الله تبريزي، آيت الله مكارم، آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله وحدي خراساني بهره جستم. درس فلسفه را نيز از محضر استاد فياضي آيت الله مصباح يزدي، و آيت الله جوادي آملي كسب فيض نموده و همراه با دروس رسمي به مطالعه فردي پرداخته و عمدتا از آثار علامه طباطبايي، شهيد مطهري، شهيد صدر و آيت الله مصباح يزدي استفاده نموده تا به حريم دايره مطالعات خود را بسط داده و عمدتا در عرصه مباحث فلسفي و كلامي، بويژه كلام جديد مطالعات خود را گسترش داده ام اكنون نيز در اين زمينه به فعاليت خود ادامه مي دهم.

شانظري، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر شانظري

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جعفرشانظري فرزند محمد متولد 1336 عضو هيئت علمي دانشگاه اصفهان گروه الهيات پس از گذراندن مراحل تحصيل علوم جديد درسال 1349 بر اساس علاقه و اشتياق خود، به حوزه علميه اصفهان جهت تحصيل در علوم حوزوي وارد و در سال 1356 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم مهاجرت نمودم. در سال 1360 دوره سطح حوزه را تمام و به سطح عالي (درس خارج فقه و اصول) شركت كردم و به مدت 16 سال درس خارج فقه و اصول را از محضر استادان گرامي حضرت آيات مكارم شيرازي،

فاضل لنكراني، ميرزا جواد تبريزي، وحيد خراساني كسب فيض نموده و در درس منطق، فلسفه، كلام و تفسير نيز شركت كرده و از محضر استادان انصاري شيرازي، جوادي آملي و حسن حسن زاده آملي بهرمند شدم. در سال تحصيلي 68 _ 1367 در كنكور مركز تربيت مدرس وابسته به دانشگاه قم جهت دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي شركت و پس از قبولي و پذيرش به تحصيل ادامه داده و در سال 71 _ 70 پس از گذراندن واحدهاي آموزشي و دفاع پايان نامه تحت عنوان «نفس در عرفان » فارغ التحصيل شدم. پس از آن براي ادامه تحصيل در دروه دكتراي فلسفه و كلام اسلامي در امتحان دانشكده الهيات دانشگاه تهران به سال 73 _ 1372 شركت و بعد از پذيرش دوره آموزشي را گذرانده سرانجام پس از امتحان جامع و دفاع پايان نامه تحت عنوان «تصحيح و تحقيق كتاب المبدء و المعاد ملا صدرا و مقايسه علمي با مبدء و معاد ابن سينا» در سال 1379 موفق به اخذ مدرك دكترا در رشته فلسفه و كلام اسلامي گرديدم.

شانه ساز شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1332/1330 ق)، فقيه اصولى، حكيم، خطيب و رياضيدان. به جهت شغل پدر به نام شانه ساز شهرت يافته بود. وى از بزرگان علماى اماميه در عصر خود و از راويان سيد مهدى قزوينى حلى و از شاگردان ميرزاى شيرازى بود. سالها در محضر استاد در سامراء بود و سپس به شيراز بازگشت. پس از چندى از شيراز به نجف رفت و به تدريس و تعليم پرداخت. وى در مدرسه ى قوام شيرازى تدريس مى كرد، بويژه در تدريس «فصول» شهرتى بسيار داشت. آقا شيخ بزرگ

تهرانى از شاگردان او بود. آيت اللَّه مرعشى نجفى از وى روايت كرده است. وى در نجف درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «الفصول»؛ رساله اى در «اللباس المشكوك»؛ «اثبات سياده الشريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (603/2)، الذريعه (294/18 ،164/6)، ريحانه (166/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 85/14)، معجم المؤلفين (242/1).

شاه آبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقا محمد بن العلامه الكبرى والايه العظمى ميرزا محمدعلى الشاه آبادى از علماء مهذب و فضلاء مسلم و بسيار متدين و با ورع و كمال حوزه علميه قم است داراى جمال ظاهرى و معنوى است و در حدود سال 1339 قمرى متولد شده و در محيط علم و تقوا تربيت يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را از مرحوم والد و علماء تهران فراگرفته و در دروس خارج معقول و منقول پدر شركت كرده و از كمالات پدر استفاده ها نموده و چندين سال در مسجد جامع تهران در شبستانى كه به نام والد اوست اقامه جماعت و ترويج دين نموده و ضمنا حوزه درس و بحث داشته و هم جلسات تفسير براى مردم تهران يك مرتبه اعراض از اين جهات نموده و مهاجرت به قم و مجاورت روضه فاطميه عليهاسلام را بر اقامت و رياست تهران ترجيح و سالهاست كه در اين شهرستان دينى رحل سكونت افكنده و از درس و بحث آيت الله حاج شيخ محمدعلى اراكى و نماز معظم له استفاده مى نمايند و هم مباحثات و تدريس فقهى و اصولى و غيره دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

شاه آبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1292 ق)، عالم امامى، عارف، متكلم و فقيه اصولى. وى از اكابر علماى اماميه در عصر خود بود و حاوى فروع و اصول. در اصفهان متولد شد. ابتدا نزد پدر، كه از اكابر شاگردان صاحب «جواهر» و مسلم الاجتهاد بود، به تحصيل پرداخت. سپس در اصفهان در حوزه ى درس برادر بزرگ خود آقا شيخ احمد مجتهد، معروف به حسين آبادى اصفهانى، كه اجتهادش پيش از بلوغ مورد تصديق بود، و هم در حوزه ى درس

ميرزا محمدهاشم چهارسوقى حاضر شد و به تكميل مراتب علميه خود پرداخت. سپس به تهران آمد و نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى تلمذ نمود. آنگاه به نجف رفت و در حوزه ى درس استدلالى آيات آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمدتقى شيرازى شركت كرد تا آنكه اجتهاد وى مورد تصديق آن بزرگان قرار گرفت. وى علم معقول را از شيخ المتالهين ميرزا هاشم رشتى فراگرفت. از آنجا كه در اول ورود به تهران در خيابان شاه آباد اقامت گزيد، به اين نام شهرت يافت. او در تهران در مسجد جامع، امامت و تدريس مى نمود و در همين شهر نيز از دنيا رفت و در شهر رى در مقبره ى ابوالفتوح رازى به خاك سپرده شد. از آثارش: «الانسان و الفطره»؛ «الايمان و الرجعه»؛ «القرآن و العتره»، همه در يك مجلد؛ حاشيه «كفايه» آخوند خراسانى، در اصول؛ «منازل السالكين»، در عرفان؛ «شذرات المعارف» و «مرام الاسلام»، در دو مجلد؛ «العقل و الجهل».[1]

مرحوم حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى از علماء و مراجع بزرگ و حكماء بنام معاصر تهران بوده و سالها در حوزه علميه قم تدريس فلسفه و حكمت و فقه و اصول نموده است.

صاحب ريحانه الادب گويد: ميرزا محمدعلى شاه آبادى بن ميرزا محمد جواد مجتهد اصفهانى از اكابر علماء اماميه عصر حاضر ما و جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول بوده و در تهران در هر رشته تدريس فرموده و مورد استفاده افاضل و مرجع تقليد جمعى از شيعه بوده است.

وى در سال هزار و دويست و نود و دو قمرى در اصفهان متولد و نخست از والد معظم خود كه از

اكابر تلامذه صاحب جواهر و مسلم الاجتهاد بوده بتحصيلات علمى پرداخته سپس در اصفهان در حوزه درس برادر بزرگ خود آقا شيخ احمد مجتهد معروف بحسين آبادى اصفهانى كه اجتهادش پيش از بلوغ و كبر سن مصدق بوده و هم در حوزه آقاى آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم چهارسوقى حاضر و بتكميل مراتب علميه پرداخته پس در تهران نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا هاشم گيلانى تلمذ نموده سپس در نجف حاضر حوزه درس استدلالى مرحوم آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمد تقى شيرازى شده تا آن كه اجتهاد و داراى قوه مستنبط بودن وى مورد تصديق اكابر وقت گرديده و از نجف مراجعت به ايران و در تهران در خيابان شاه آباد ساكن و از اين رو بشاه آبادى معروف گرديده و در سال 1347 به قم آمده و فضلاء و بعضى از اساتيد امروزه حوزه نجف و مراجع عصر حاضر را از سرچشمه علوم و معارف خويش سيراب و بهره مند نموده تا در سال 1354 ق كه به تهران مراجعت و بناء ترويج دين و تدريس فقه و اصول و فلسفه و معقول را گذارده و نيز مبانى علمى خود را برشته تحرير درآورده و در مسجد جامعه اقامه جماعت نموده تا در 1369 ق برحمت ايزدى پيوسته و با هزاران تجليل در شهر رى در مقبره مرحوم ابوالفتوح رازى صاحب تفسير معروف مدفون گرديده است.

(چنانچه نگارنده در تذكره المنابر خود ياد نموده ام)

از آثار اوست: 1- الانسان و الفطره 2- الايمان و الرجعه 3- القرآن و العتره 4- حاشيه كفايه 5- مرام اسلامى 6- منازل السالكين در عرفان و

غير اينها در فقه و اصول و عقل و جهل و نبوت و موضوعات ديگر.

از باقيات الصالحات ايشان است: فرزندان فاضل و برومند ايشان كه در قم و تهران بوظائف دينى و روحى اشتغال دارند:

1- مرحوم حجةالاسلام آقاى آقا شيخ محمد جواد كه در زمان ايشان در سنين جوانى وفات نموده و در شهر رى مقبره مذكور مدفون گرديده.

2- حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا محمد شاه آبادى كه چندى در تهران بجاى آن مرحوم اقامه جماعت ولى اكنون سالهاست كه در قم بتحصيل و تدريس اشتغال دارند و ترجمه ايشان را در جلد دوم ص 178 ياد نموده ام.

3- حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ نصراللَّه كه سالها در نجف اشتغال بتحصيل داشته ولى چند ساليست معاودت و در مسجد لاريجانى خيابان پامنار اقامت مى كنند.

4- حجةالاسلام آقاى حاج مهدى شاه آبادى كه در تهران امامت دارند و سالها در قم تكميل مبانى علمى و دينى نموده اند.

5- حجةالاسلام آقاى حاج شيخ روح اللَّه شاه آبادى كه سالها در نجف و كربلا بتحصيل فقه و اصول اشتغال داشته اند.

6- حجةالاسلام آقاى حاج نوراللَّه شاه آبادى كه بعد از تحصيلات بخدمات دينى در تهران اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (218 -217 /1)، تذكره القبور (119 -118)، الذريعه (59/17)، ريحانه (168 -167 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1371 -1370 /14)، گنجينه ى دانشمندان (485 -483 /4)، مؤلفين كتب چاپى (174 -173 /4)، معجم المؤلفين (47/11).

شرف الدين، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شرف الدين

محل تولد : ايذه خوزستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

1340 تولد، 1359 پايان دوره متوسطه، 1361 پايان دوره نظام وظيفه، 1362 ورود به حوزه علميه قم و

شروع طلبگى، 1365 ورود به موسسه در راه حق و شروع دوره تحصيلي اين مركز به موازات آموزش هاي مرسوم حوزه، 1369 اتمام دوره سطح (پايه دوم) 1369 شروع درس خارج و شروع دوره كارشناسي ارشد پيوسته در رشته جامعه شناسى، 1373 _ 1376 شروع و اتمام دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي با گرايش فلسفه و كلام در بخش تربيت مدرس دانشگاه قم. 1376 اتمام دوره كارشناسي ارشد جامعه شناسي در موسسه امام خميني ره.1377 پذيرش عضويت هيات علمي در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).در اين سنوات علاوه بر دروس رسمي (اصلي و جنبي) حوزه افتخار شركت در دروس تفسير قرآن استاد جوادي آملي (6 سال)، و آموزش دروس مختلف علوم انساني در موسسه در راه حق (به مدت 4 سال و حدود 140 واحد) و دروس مختلف فلسفه، علوم القرآن داشته است.

شركت در درس خارج بزرگان حوزه همچون آيات: فاضل لنكرانى، مكارم شيرازى، سبحانى، تبريزى.

تدريس : از سال 1367_ 1372در دروس مختلف حوزه به صورت حلقات شاگردان خصوصي، تدريس در مراكز دانشگاهي از 1372_ 1379در قالب، درس عمومي (معارف اسلامي و ريشه هاي انقلاب) و از 1372تا كنون تدرس مباني جامعه شناسى، فلسفه تعليم و تربيت، روش تحقيق، كلام جديد، انسان شناسى، نظريه هاي جامعه شناسى، انديشه هاي اجتماعي متفكران مسلمان، جامعه شناسي دين، قشربندي اجتماعى، سنت هاي اجتماعي در قرآن و ساير دروس علوم اجتماعي در مراكز مختلف حوزوي بويژه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره و برخي دانشگاه هاي قم چون دانشگاه قم، دانشگاه مفيد مركز جهاني علوم اسلامى، مركز آموزش مبلغان. از سال 1383تاكنون

دانشجوي دكتري فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع).

شريعتمداري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي شريعتمداري

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1302/11/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از طي دوره ابتدايي وارد دانشسراي مقدماتي شيراز شدم. از سال 1321 در شهرستانهاي مختلف استان فارس آموزگار بودم و بعد از آن وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شدم. حدود سال 1330 ليسانس رشته قضايي گرفتم و در همان زمان وارد دانشگاه ادبيات دانشگاه تهران شده و در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل پرداختم. در سال 1332 شاگرد اول اين رشته شدم. سال 1335 به همراه ديگر دانشجويان رتبه اول دانشگاهها ، عازم آمريكا شده ، به ايالت ميشيگان رفتم ، در دانشگاه اين ايالت حدود 4 ماه زبان خواندم و بعد از آن در دوره آموزش متوسطه دانشگاه ميشيگان شركت كردم و ظرف مدت يكسال دوره كارشناسي ارشد را گذرانده و مدرك آن را كسب نمودم.

سپس در دانشگاه تنسي ، دوره دكتري را تمام كردم و چون قبل از اينكه به خارج اعزام شوم ، چند بار به زندان رفته بودم ، فكر مي كردم كه اگر به ايران بازگردم ، به من اجازه نخواهند داد ، در دانشگاههاي كشور به تدريس مشغول شوم به همين خاطر در آمريكا با كمك و معرفي يكي از اساتيد برجسته آمريكا ، به 12 دانشگاه ، براي تدريس دوره ليسانس معرفي شدم و كار خود را در آمريكا ادامه دادم. اما نتوانستم خودم را قانع كنم و در آمريكا بمانم ، بنابراين در سال 1337 به ايران بازگشتم. در آن زمان مي خواستند، در دانشگاه شيراز دبير علوم

تربيتي، تربيت كنند ، بنابراين احتياج مبرمي به استاد تعليم و تربيت داشتند. از اين رو بنده به عنوان دانشيار علوم تربيتي در دانشگاه شيراز مشغول به كار شدم. تقريباً 3 سال در شيراز مشغول به كار بودم و در آنجا به علّت فعاليتهاي سياسي مدت 4 ماه را در زندان سپري كردم. پس از آنكه آزاد شدم، به عنوان شرط اشتغال به تدريس مي خواستند از من تعهد بگيرند كه فعاليت سياسي نكنم، البته من قبول نكردم و به همين خاطر مدتي بيكار شدم. سرانجام در سال 1341 وارد دانشگاه اصفهان شده و تا سال 1357 به كار خود ادامه دادم. در آن سال براي استقبال امام همراه شهيد بهشتي و مقام معظم رهبري، به تهران آمدم و بعد به اصفهان بازگشتم، پس از آن از طرف دولت موقت و شوراي انقلاب، پيشنهاد تصدي وزارت علوم و فرهنگ و ارشاد به بنده داده شد. اين دو وزارتخانه آن زمان با هم يكي بودند. سپس در سال 1359 كه امام خميني (ره) تصميم به تشكيل ستاد عالي انقلاب فرهنگي گرفتند، به فرمايش ايشان من عضو اين شورا شدم و عضويتم در اين ستاد همچنان ادامه دارد. مدتها مسئول گروه علوم انساني در شوراي عالي برنامه ريزي و همچنين مسئول گروه علوم انساني در شوراي عالي پژوهش كشور بودم. مدتي هم رياست فرهنگستان علوم را برعهده داشتم.

در سالهاي 1325 و 1326 در شيراز، انجمن پيروان اسلام را تشكيل دادم و در دانشسراي مقدماتي، مراقب شبانه بودم كه معمولاً شاگردانم در فعاليتهاي ديني ما شركت مي كردند ، من در فسا، جهرم ، استهبان و ديگر شهرهاي

استان فارس فعاليت سياسي و فرهنگي داشتم و سخنراني هم مي كردم. سال 1328 در شهرستان فسا، چند ماهي پس از واقعه ترور شاه، در دفتر روزنام_ه پارس شيراز، به اتهام شركت در سوءقصد عليه شاه، دادگاه نظامي مرا احضار كرد. بعد به فسا رفته و خود را معرفي نمودم. آن زمان پادگان به جهرم منتقل شده بود؛ به آنجا رفتم كه اعلام كردند ، حكومت نظامي لغو شده و سرانجام مخفيانه به شيراز آمدم. نكته جالب توجه اين كه در واقع سخنراني هاي من هيچ ارتباطي با ترور شاه نداشت. اين اتهام، صرفاً نوعي بهانه بود كه مانع فعاليتهاي بنده شود. بعد از اين وقايع به تهران آمدم. در آن زمان آيت ا... كاشاني را به اتهام دست داشتن در ترور شاه به لبنان تبعيد كرده بودند و من در جلسات طرفداران ايشان شركت مي كردم. در يكي از اين جلسات فردي به نام محمد نخشب كه آن زمان مسئول يك نهضت آزادي خواه بود و جوانان ديندار را به همكاري دعوت مي كرد، مرا به همكاري براي تشكيل ائتلاف دعوت كرد ، من هم قبول كردم ، ائتلاف كرديم و به صورت حزب مردم ايران فعاليت مي كرديم ، سرانجام حوالي آبان ماه سال 1332 پس از جلسه اي كه در منزل آيت ا... زنجاني به منظور تنظيم برنامه اعتصاب سراسري داشتيم، دستگير و زنداني شدم و به اين ترتيب در فعاليتهاي سياسي و جريانهاي مختلف قبل از انقلاب حضور فعالي داشتيم.

شريفي شيرازي، مرتضي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 974/972/964 ق)، دانشمند، محدث و حكيم، متخلص به شريف. در آغاز از شيراز به مكه مسافرت كرد و علم

حديث را در ملازمت شيخ ابن حجر عسقلانى اخذ كرده و از وى اجازه ى تدريس گرفت. از آنجا به دكن مسافرت كرد و از دكن به اگره آمد و بر اكثر علماء و فضلاء آنجا برترى يافت و به تدريس علوم و حكم پرداخت. وى در هند درگذشته و بعد پيكرش را به مشهد برده اند. از آثار وى: «منظومه ى الكافيه»، در نحو «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (682/2)، تذكره ى روز روشن (421)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (262/3)، الذريعه (525/9)، فرهنگ سخنوران (504)، كاروان هند (635 -633 /1)، هفت اقليم (233/1).

شعراني تهراني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1393 -1320 ق)، عالم دينى، مدرس و فقيه. پس از فراگيرى مقدمات در مدرسه ى خان مروى، به يادگيرى معانى و بيان و فقه و اصول و منطق و كلام و حكمت پرداخت. به علاوه در تكميل رياضيات قديم و زيج و طب كليات «قانون» كوشيد. فقه و اصول را از اساتيدى همچون آقا شيخ بزرگ ساوجى و علوم عقلى را از ميرزا محمود قمى، شاگرد ميرزا ابوالحسن جلوه، و شيخ محمدرضا قمشه اى و ميزا طاهر تنكابنى و ميرزا على اكبر يزدى فراگرفت. در 1346 ق كه پدرش درگذشت به نجف رفت و رجال و حديث را از محدث رجالى سيد ابوتراب خوانسارى فراگرفت و از ديگر اساتيد نيز بهره ها برد. سپس به وطن بازگشت و در منزل خويش به تدريس علوم و فنون و ترجمه و تاليف پرداخت. وى در مسجد جدش ملا ابوالحسن، معروف به مسجد حوض تهران، اقامه جماعت مى كرد. او به زبان عبرى، فرانسه و عربى تسلط كامل داشت. شاگردان بزرگى را تربيت كرد كه از آن

جمله مى توان به حجةالاسلام حسن زاده ى آملى اشاره كرد. وى در يكى از شهرهاى آلمان بر اثر عارضه ى قلبى درگذشت و در حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. از آثارش: تعليقات بر «تفسير» ابوالفتوح رازى در دوازده جلد؛ تعليقات بر تفسير «مجمع البيان» طبرسى، در ده جلد؛ تعليقات بر «وافى» فيض كاشانى، در سه جلد؛ تعليقات بر «وسائل الشيعه» شيخ حر عاملى؛ تعليقات و ترجمه ى «تبصره» علامه، در دو جلد؛ تعليقات بر «شرح اصول كافى» ملا صالح مازندرانى، در دوازده جلد؛ «لغات القرآن»؛ «راه سعادت»، در اثبات خدا و بحث نبوت و ولايت و معاد؛ «نداى عدالت»، ترجمه «الامام على (ع)» جرج جرداق؛ تعليقات بر «تفسير صافى»، در دو جلد؛ تعليقات بر تفسير كبير «منهج الصادقين»، در ده جلد؛ تعليقات بر «اسرار الحكم» حكيم سبزوارى؛ ترجمه و شرح «تجريد الاحكام» خواجه نصيرالدين طوسى؛ حاشيه «ارشاد القلوب» ديلمى؛ «فلسفه اولى و ما بعد الطبيعه»؛ ترجمه «صحيفه كامله»؛ «دمع السجوم»، ترجمه «نفس المهموم» محدث قمى.[1]

قدوه العلماء المتتبعين و حجةالاسلام والمسلمين علامه الاستاذ حاج ميرزا ابوالحسن بن العالم الكامل الشيخ محمد بن علم العلام ملا غلامحسين بن العالم الجليل ملا ابوالحسن تهرانى از علماء بزرگوار و مدرسين عالى مقدار معاصر تهرانست و شرح احوال پدران روحانى وى در نامه دانشوران و كتاب مآثر و آثار و غير آنها مذكور است.

وى در حدود سال 1320 قمرى چشم بجهان گشوده و جد مادرى وى عالم بزرگوار آقا محمد ابراهيم نواب صاحب (فيض الدموع) و ترجمه نامه مالك اشتر و منشآت ديگر معروف بفصاحت و عذوبت انشاء بوده و در كتابت يد بيضا مى نموده است. مترجم معظم ما استاد شعرائى در مهد علم

و فضائل پرورش يافته و پس از تعليم خط و املاء و مقدمات در مدرسه خان مروى كه مجمع فضائل بوده بدرس كتب معمول معانى بيان و فقه و اصول و منطق و كلام و حكمت پرداخته و هم تكميل رياضيات قديم و زيج و مقدارى از طب و كليات قانون نموده و فقه و اصول را از اساتيد مختلف بخصوص مرحوم آقا شيخ بزرگ ساوجى و در علوم عقليه از مرحوم ميرزا محمود قمى كه شاگرد ميرزا ابوالحسن جلوه و عارف كامل آقا شيخ محمد رضا قمشه اى و ميرزا طاهر تنكابنى و مرحوم ميرزا على اكبر يزدى (در قم) استفاده نموده و در سال 1346 قمرى كه والدش برحمت ايزدى پيوست مهاجرت به نجف اشرف نموده و رجال و حديث را از مرحوم محدث رجالى حاج سيد ابوتراب خونسارى فراگرفته و از محضر اساتيد ديگر نيز بهره ها برده و بوطن مراجعت و از وضع اجتماع باندازه اى ناراحت گرديده كه تصميم به انزوا و ترك معاشرت با مردم گرفته و در منزل بتدريس علوم و فنون مختلف و تأليف و ترجمه كتب مفيده احاديث و اخبار و تفاسير قرآن اشتغال داشته و در مسجد جد خويش مرحوم ملا ابوالحسن معروف به مسجد حوض واقع در خيابان سيروس نزديك چهار راه سيروس اقامه جماعت مى نمود.

نگارنده گويد علامه شعرائى دانشمندى بسيار متواضع و بى آلايش و وارسته از صفات رذيله و آراسته بفضل و تقوا و متانت روش و مناعت طبع بود.

آثار اين مرد بزرگوار از تراجم كتب دينى و تفاسير بسيار است و در كتب چندى مانند وسائل الشيعه و تفسير منهج و ابوالفتوح رازى و غيره تعليقات

ارزنده اى دارد كه ذيلا مى نگارم.

1- تعليقات بر تفسير ابوالفتوح رازى در 12 جلد.

2- تعليقات بر تفسير مجمع البيان شيخ طبرسى در 10 جلد.

3- تعليقات بر وافى شريف محدث فيض در 3 جلد.

4- تعليقات بر وسائل الشيعه شيخ حر عاملى.

5- تعليقات و ترجمه تبصره علامه در فقه فارسى در دو جلد.

6- تعليقات بر شرح اصول كافى ملا صالح مازندرانى در 12 جلد.

7- لغات القرآن كه از باب الف تا باب ظاء چاپ شده و در موضوع خود كم نظير است. (دنباله آن تا حرف ى تكميل و تحت طبع است).

8- راه سعادت در اثبات خدا و بحث نبوت و ولايت و معاد.

9- ترجمه الامام على جرج جرداق.

10- تعليقات بر تفسير صافى در 2 جلد.

11- تعليقات بر تفسير كبير منهج الصادقين در 10 جلد.

12- تعليقات بر اسرار الحكم حكيم سبزوارى.

13- ترجمه و شرح تجريد الاحكام شيخ نصيرالدين طوسى.

و ده ها تعليقات و حواشى بر كتب مفيده علمى ديگر.

نگارنده گويد علامه شعرائى از نوادر دانشمندان معاصر ما بودند كه در كمال بى آلايشى و ساده گى زندگى كرده و با موقعيتهاى حساسى كه براى او پيش مى آمد دست خود را آلوده بزخارف دنيوى و مادى ننموده و همواره بتأليف و نوشتن تعليقات و حواشى بر كتب علمى و حديثى و تفسيرى و غيره و تدريس علوم مختلف اشتغال داشت و مدتى در شوراى عالى فرهنگ و ناظر شرعايت در وزارت فرهنگ بوده و در مواقع حساس از وجود ايشان در دادگسترى و اوقاف دعوت بعمل آمده و از ايشان در موارد مشكله نظر مى خواستند.

وى بزبان عبرى فرانسه و عربى تسلط و احاطه كاملى داشت و در علوم متنوع استاد و علامه بود و

در علم هيئت و نجوم و زيج مهارت تامى داشت و شاگردان برجسته اى تربيت نمود كه بعضى از آنان مانند جناب حجةالاسلام فخر الاماثل و الاعلام آقاى نجم الدين حسن زاده آملى از فضلاء مبرز قم و داراى تقويم نجومى بوده و بعضى از اساتيد دانشگاه مى باشند.

در روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته چندى از فضلاء قم براى فراگرفتن علوم متنوع روز از قم به تهران آمده و از محضر اين استاد بزرگوار استفاده مى كردند.

معظم له در شب يكشنبه هشتم ماه شوال المكرم 1393 قمرى در اثر كسالت قلبى در آلمان بدرود حيات گفته و هزاران دانشمند و مردم مطلع تهران و قم را در سوك و داغ خود مبتلا و داغدار نموده و سه روز بعد جنازه حمل به تهران و از مسجدش با تجليل و تشييع باشكوهى منتقل برى و در جوار حضرت سيد الكريم عبدالعظيم حسنى عليه السلام در مقبره خسرو خانى (مقبره زمرديان) مدفون گرديد خدايش رحمت كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (239/2)، الذريعه (63/10)، گنجينه ى دانشمندان (493 -491 /4 ،40/3)، مؤلفين كتب چاپى (155 -154 /1).

شعله اصفهاني، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1160 ق)، شاعر، طبيب، حاكم. وى از شاعران دوره ى اول بازگشت ادبى بود كه به همراهى رفيق اصفهانى، مشتاق، عاشق، آذر، صباحى و هاتف از تتبع سبك هندى چشم پوشيده و از شيوه ى قدما پيروى نموده. در شعر بيشتر به قصيده گويى متمايل بود وى به طبابت اشتغال داشت. از آثارش: «ديوان» شعر. بعضى تذكره ها به اشتباه احوال او را با شعله گلپايگاتى درهم آميخته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران، براون (186/4)، تاريخ ادبيات ايران در دوره ى بازگشت (369

،320 /2)، الذريعه (528 -527 /9)، ريحانه (225/3)، سفينه المحمود (483 -481 /2)، لغت نامه (ذيل/ شعله)، نگارستان دارا (213 -211 /1).

شكراللهي، نادر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادر شكراللهي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1346ديپلم برق( تهران هنرستان شهيد موافق) ليسانس علوم سياسي، فوق ليسانس فلسفه و كلام دكتراي فلسفه تطبيقي. از سال 1364وارد حوزه علميه شدم و تا هفت سال در درس خارج فقه و اصول شركت كردم و كتاب هاي عرفاني و فلسفي مثل فصوص و اسفار را خوانده ام . از همان ابتدا در حوزه به تدريس مقدمات و بعد سطح مشغول بودم و از سال 1382در دانشگاهها مشغول تدريس هستم و عضو هيئت علمي پاره وقت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي هستم و از سال 1376جزء اولين افراد شبكه راديوئي معارف بودم، و در سمت هاي نويسندگي، سر دبيري، كارشناسي و مجري كارشناسي مشغول فعاليت بودم .تاكنون يك كتاب با عنوان آسيب شناسي حكومت ديني از بنده منتشر شده و 2مقاله هم ترجمه كردم كه چاپ شده است و چندين مقاله نوشته شده و ترجمه شده آماده چاپ دارم .

شليله همداني، ابوالحسن عبدالهادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333/1331 ق)، عالم دينى، منطقى، اديب و فقيه اصولى. در نجف به دنيا آمد. در زادگاه خود به فراگيرى مقدمات و ادبيات پرداخت. نزد شيخ محمدحسين كاظمى و شيخ محمد طه نجف و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و سيد محمد بحرالعلوم فقه و اصول خواند. شليله از شيخ عبدالهادى مازندرانى و سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعه اصفهانى و شيخ احمد مشهدى روايت كرده است. سيد عبداللَّه بهبهانى و سيد مهدى بحرانى از شاگردان و راويان وى مى باشند. با شروع جنگ جهانى اول به همدان رفت و در كرند همان جا درگذشت. با پايان گرفتن

جنگ جهانى جنازه ى به امانت گذاشته شده ى وى به عراق منتقل شد و در نزديكى باب طوسى در مقبره ى خانوادگى دفن شد. از آثار وى: «العقد الفريد فى مقاصد المفيد و المستفيد»؛ «لولوه الميزان»، ارجوزه اى در منطق كه در 1317 ق از نظم آن فراغت يافت، و شرح آن به نام «منتقى الجمان»؛ تعليقه بر «حاشيه ملا عبداللَّه»، در منطق؛ «حاشيه القوانين»؛ «غايه المامول»، در فقه و اصول؛ «رساله فى الاجتهاد و التقليد»؛ «منتقى الشيعه فى احكام الشريعه»؛ «فرائض الفقه»، ارجوزه اى در ارث؛ كتابى در «صلاه المسافر»؛ «المختصر الشافى فى العروض و القوافى»؛ «حاشيه الرسائل»؛ «منظومه»، در كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (130/8)، الذريعه (8/23 ،382/18 ،108/8 ،499/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1258 -1255 /14)، معجم المؤلفين (203 -202 /6).

شمس الافاضل ترشيزي، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ق)، فيه و حكيم. وى در ترشيز به دنيا آمد و در سبزوار و نجف و تهران به تحصيل فقه و حكمت و رياضى پرداخت. در 1300 ش در وزارت معارف مشغول به كار شد و عهده دار نظارت طبع كتب مذهبى و شرعيات گرديد. از آثار وى: «سياسه المحمديه»، كه در الذريعه (273/12) اين كتاب به شمس الافاضل ميرزا رشيد بن شيخ يوسف بن عباسعلى نسبت داده شده است؛ «فوائد نصيريه»، در نحو؛ «كلمه ى جامعه»، در معنى شورا و مشروطه؛ «مفتاح النجاه فى تفسير الصلاه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (123/18 ،362/16 ،273/12)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (267/2)، مؤلفين كتب چاپى (895/6).

شميم شيرازي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، شاعر و حكيم. معروف به حكاك. متولد در شيراز. وى با حاج ملا هادى سبزوارى در سبزوار ملاقات كرد و گويا حاج ملا هادى وى را معمم كرده است. اين ابيات از اوست:

با لب ميگون او، من مى پرستى مى كنم

با نگاه مست او، بى باده مستى مى كنم

گفتمش: هستم غلام و شرمسار از گفته ام

با وجودش اى عجب اظهار هستى مى كنم

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (560 -559)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (319/3)، الذريعه (546 -545 /9)، ريحانه (256 -255 /3)، مرآت الفصاحه (316)، مكارم الآثار (1997/6).

شهاب، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هادي شهاب

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1362 در رشته رياضي و فيزيك در مقطع ديپلم از دبيرستان آيت الله طالقاني بيرجند فارغ التحصيل شده و در همانسال وارد حوزه علميه قم شده در مدرسه رسالت مشغول به تحصيل شدم.

پس از يك سال به مدرسه رضويه قم انتقال پيدا كردم سطوح مقدماتي و سطح حوزه را تا سال 1370 پشت سر گذاشتم و همزمان با تحصيل حوزوي و شركت در دروس خارج در سال 1368 از طريق كنكور سراسري وارد دانشگاه تهران رشته فلسفه شدم و با حضور هفته اي يك روز در ميان اين دوره را ادامه داده در سال 1372 بلافاصله در كارشناسي ارشد همان رشته در همان دانشگاه به ادامه تحصيل مشغول شدم. از سال 1370 در موسسه اموزش و پژوهش امام خميني (كه آن موقع با عنوان موسسه باقرالعلوم فعاليت مي كرد) در گروه تازه تأسيس كلام جديد در مقطع كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل شدم و از

جلسات درس حضرات آقايان لاريجاني ، ملكيان بهره بردم.

از سال 1375 مدتي در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب و سپس در پژوهشكده فلسفه و كلام پژوهشگاه فرهنگ اسلامي (وابسته به دفتر تبليغات اسلامي) به كارهاي تحقيقاتي در گروههاي فلسفه – فلسفه دين – مشغول شده و اين همكاري تا مدتي كه در قم بودم ادامه داشت در همين سالها از سال 1374 تا كنون در مراكز مختلفحوزوي و دانشگاهي قم و تهران به تدريس دروس منطق و فلسفه و كلام و .... مشغول شدم. و سرانجام در سال 1378 در دوره دكتري كلام جديد تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم. و در سال 1384 از رساله خود دفاع كردم . در سال 1380 به دليل پاره اي مشكلات به بيرجند آمدم و در دانشگاه بيرجند در گروه معارف اسلامي به تدريس مشغول شدم كه تاكنون ادامه دارد.

شهابي خراساني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، فقيه.

تولد: 1280(1321 ق.)، تربت حيدريه.

درگذشت: مرداد 1365، استراسبورگ فرانسه.

علامه محمود شهابى خراسانى (نام وى در سواد اجازت وى به اين صورت به كار رفته است: ميرزا محمود تربتى)، فرزند عبدالسلام، تحصيلات مقدماتى را در تربت حيدريه گذراند و پس از آن در مشهد نزد اساتيد زمان، همانند حاج آقا حسين قمى، آقا ميرزا محمد آقازاده خراسانى به آموختن علوم دينى پرداخت. همچنين در مشهد از محضر آيات عظام عبدالجواد اديب نيشابورى (اديب اول) در ادبيات فارسى و عربى، استفاده نمود. سپس در نوجوانى وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شد و به تكميل علوم و معارف اسلامى همت گماشت. در حوزه اصفهان از درس اساتيدى همانند آيت الله محمدحسن فشاركى در فلسفه و عرفان بهره

جست و بنا بر قولى نزد آقا بزرگ خراسانى به آموختن دانش رجال پرداخت. استاد شهابى چنانكه در اجازات وى آمده است در سن بيست و پنج سالگى به درجه اجتهاد رسيد. وى داراى جواز اجتهاد و روايت از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، آيت الله محمدحسن فشاركى بود.

پس از طى تحصيلات، به تدريس در مدرسه علميه ى اصفهان پرداخت. از سال 1310 نيز در تهران به تدريس در مدرسه معقول و منقول پرداخت و پس از تأسيس دانشگاه در سال 1313 براى تدريس به دانشكده حقوق و علوم سياسى دعوت شد كه در آن دانشكده به تدريس قواعد و اصول فقه مشغول بود. مدتى نيز در شوراى عالى فرهنگ عضويت داشت و چندى نيز قاضى تجديد نظر در محاكم شرع بود. پس از بازنشستگى به فرانسه رفت و در حوالى شهر استراسبورگ زندگى مى كرد.

علامه محمود شهابى نزديك به پنجاه اسل در مراكز دانشگاهى به تعليم و تربيت اشتغال داشت. از آثار اوست: ادوار فقه (سه جلد، 1362)؛ رساله بود و نبود (در فلسفه، 1332)؛ رهبر خرد (در منطق، 1313)؛ تقريرات اصول (در علم اصول، 1321)؛ قواعد فقه (1323)؛ الاسلام و الشيعه (الاماميه) فى اسها التاريخى و كيانها (الاعتقادى)؛ تعليق و تحشيه بر بخش العقود و الايقاعات از قسمت متاجر كتاب شرايع الاسلام محقق حلى (1323)؛ ترجمه و تعليق مبدأ و معاد ابوعلى سينا (1332)؛ عظمت محمد (ص) (محمد احمد جاد المولى ترجمه به امضاى م. ش.، 1318)؛ رساله روان شناسى ابن سينا (1315)؛ قاعده لاضرر (1330)؛ فاروق يكم (1313)؛ تصحيح و تعليق لباب الاشارات (1329) امام فخر رازى؛ منطق (1317)؛ رساله وضع الفاظ؛ التنبيهات و الاشارات ابن سينا

(به انضام لباب الاشارات فخر رازى، 1339). از جمله آثار وى كه به چاپ نرسيده اند مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: الظل الممدوده فى امهات مباحث الوجود؛ مسرح الفؤاد فى ترجمة السيد الداماد (مقدمه اين كتاب در سير و تطور و چگونگى دانش فسلفه و ترجمه احوال ميرداماد بوده است با خط خود استاد در كتاب گلزار معانى چاپ شده است)، اجراء الفلك فى تفسير سورة الملك (اين تأليفات تماما به عربى است)؛ رساله بيم و اميد (در شرح حديث من سأل عن التوحيد)؛ خرد سنج (اين كتاب جزوه كوچكى است كه در زمينه دانش منطق و به پارسى نگاشته شده است). برخى از آثارش در مجلات به چاپ رسيده اند. «ايمان» كه مؤسس آن خود وى بوده نوشته است. اين مجله نوزده شماره در سالهاى 1324 تا 1325 منتشر شد. استاد به سبب يك بيمارى جانكاه درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شهرستاني حايري، ضياءالدين محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1315 -1256 ق)، محقق، فقيه، حكيم، اديب و شاعر امامى. مير قوام الدين معروف به مير بزرگ مدفون در آمل از سادات مرعشى مازندرانى نياى بزرگ وى است. او در كرمانشاه متولد شد. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. او از شاگردان شيخ محمدحسين اردكانى در فقه و اصول بود و به دريافت اجازه از از وى نايل گشت. هئيت و نجوم را از ميرزا باقر يزدى و حساب و هندسه و عروض را از ميرزا علام هروى حائرى فراگرفت. در 1305 ق به زيارت مشهد رضوى رفت و چون به تهران آمد مورد استقبال عموم واقع شد و تدريس در مدرسه ى صدر قزوينى به وى تفويض گشت، اما او به كربلا بازگشت و

در آنجا مرجعيت جمعى از شيعيان را بر عهده گرفت. شهرستانى در كربلا درگذشت و در رواق حسينى نزديك ديوار شهداء دفن شد. از دوازده سالگى شروع به تاليف نمود، و حدود هشتاد اثر از خود به جاى گذاشت كه از آن جمله اند: «الاستصحاب»؛ «اصول الاصول» در تلخيص «الفصول»؛ «غايه المسول و نهايه المامول»، در علم اصول؛ «العنصر المتين»، كه حاشيه «قوانين الاصول» است؛ «تحقيق الادله»، در اصول فقه؛ «الحجه البالغه و النعمه السابقه»؛ در اثبات حضرت حجت (عج)؛ «جنه النعمى»، در امامت؛ «تاريخ شهرستانى»؛ «تذكره النفس»؛ «تسهيل المشاكل»، در نحو؛ «تقويم الكواكب»؛ «الكوكب الدرى»، در معرفت تقويم؛ «مواقع النجوم»، در هئيت؛ «اللباب فى الاسطرلاب»؛ «زوائد الفوائد»، در متفرقات؛ منظومه ى «تهذيب المنطق» به نام «مهذب التهذيب»؛ «لباب الاجتهاد»؛ «لب اللباب» لب «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ منظومه «خوان نعمت»، در بيان نعمتهاى الهى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (338/6)، اعيان الشيعه (232/9)، الذريعه (290 ،274/18 ،236/14 ،138/12 ،264/8 ،275/7 ،258/6 ،441 ،376 ،183 ،171/4 ،191/25 ،293/23 ،22 ،11/16 ،161/5 ،481/3 ،168 ،19/2 ،46/1)، ريحانه (273 -272 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 631 -627 /14)، الكنى و الالقاب (376/2)، مؤلفين كتب چاپى (871 -870 /2)، معجم المؤلفين (257/9)، مكارم الآثار (1538 -1536 /5)، هديه العارفين (397 -396 /2).

شهرستاني، ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -479/467 ق)، فقيه، فيلسوف و متكلم اشعرى. در شارستان (شهرستان) خراسان، بين نيشابور و خوارزم به دنيا آمد. او عالمى نيكو صفات بود. اما تاييد مذهب فلاسفه و اتهام به گرايش به اسماعيليه او را از درجه امامت و پيشوايى ساقط كرد. مدتى در خوارزم ساكن بود، سپس به خراسان منتقل شد. در نيشابور نزد احمد خوافى

و ابونصر قشيرى فقه آموخت و در نزد ابوالقاسم انصارى علم كلام را فراگرفت. او در نيشابور از على بن مدينى و ابوالحسين بن اخرم حديث شنيد. در 510 ق وارد بغداد شد و سه سال در آنجا اقامت گزيد و به تدريس مشغول شد و درس و مجلس وعظش در نظاميه ى بغداد مورد توجه و رغبت عامه واقع شد. از شاگردان بنام او ابوسعد عبدالكريم سمعانى است. شهرستانى در شهرستان خراسان درگذشت. از آثارش: «نهايه الاقدام فى علم الكلام»؛ «الملل و النحل»؛ «المناهج و البينات»؛ «كتاب المضارعه»؛ «تلخيص الاقسام لمذاهب الانام»؛ «الارشاد الى عقايد العباد»؛ «مصارعات الفلاسفه»؛ «تاريخ الحكماء»؛ «المبداء و المعاد»؛ تفسير فلسفى «سوره ى يوسف»؛ «غايه المراد»؛ «دقائق الاوهام».[1]

(شهرستان) ابوالفتح محمد بن ابوالقاسم عبدالكريم فقيه و متكلم و عالم اديان از دانشمدان اشعرى (و. شهرستان 479- ف. 548 ه.ق.)، از شهرستان خراسان. وى نزد ابوالمظفر خوافى قاضى طوس و ابونصر قشيرى و ابوالقاسم سلمان بن ناصر انصارى و ابوالحسن على بن احمد مدينى علم آموخت، و در بحث و مناظره و وعظ و تذكير از مشاهير عهد گرديد. مدتى در خوارزم به سر برد و سه سال در بغداد زيست، و پس از بازگشت از بغداد باقى عمر را در خراسان گذرانيد، و مدتى ملازم مجدالدين ابوالقاسم على نقيب سادات ترمذ بود و دو كتاب خود الملل و النحل (ه.م.) والمصارعه (ه.م.) را به نام او تأليف كرد، و سپس به خدمت سلطان سنجر پيوست، و آنگاه به مولد خود شهرستان رفت و همانجا بود تا درگذشت. ديگر از آثار او نهايةالاقدام (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (84

-83 /7)، تاريخ ادبيات در ايران (297 -296 ،286 -285 ،270 -269 /2)، تاريخ علم كلام در ايران (266 -246)، روضات الجنات (28 -24 /8)، ريحانه (272/3)، سير النبلاء (288 -286 /20)، الكنى و الالقاب (374/2)، لسان الميزان (306 -304 /6)، لغت نامه (ذيل/ شهرستانى)، مؤلفين كتب چاپى (570 -568 /5)، مدارس نظاميه (173 ،105)، معجم المؤلفين (187/10)، معجم البلدان (428 -427 /3)، الملل و النحل (مقدمه)، الوافى بالوفيات (279 -278 /3)، وفيات الاعيان (275 -273 /4)، هديه الاحباب (165 -164).

شهرياري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد شهرياري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/10/1

زندگينامه علمي

حميد شهريارى، در دي ماه 1342 در تهران بدنيا آمد. تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان خوارزمي (شريعتي) ميدان بهارستان گذراند و در سال 1360 با بالاترين معدل كتبي بين دانش آموزان سه كلاس رياضي فيزيك، ديپلم گرفت. وي همان سال به حوزه علميه قم رفت و دروس سطح حوزه را در مدت شش سال به پايان رساند. او در اين سالها در پايه هفتم حوزه (رسايل و مكاسب) شاگرد اول شد و از دست آيات عظام وقت و حضرت امام - قدس سره- جوائزي دريافت كرد. وي در كنار تحصيل، به تدريس دروس حوزوي شامل ادبيات، منطق، كلام، فقه و اصول اشتغال داشت و پس از طي دوره آموزشي سطح، به مدت ده سال در درس خارج فقه و اصول استاداني همچون آية الله سيد كاظم حائري و مرحوم آية الله شيخ جواد تبريزى، به طور مستمر شركت كرد. از همان ابتدا به درس منطق و فلسفه علاقه داشت.

در همين سالها با مسافرت يك ساله به كشور نيوزلند

با دنياي غرب آشنا شد و پس از بازگشت از سفر ضمن ادامه دروس حوزه. به مطالعه و تحقيق در علوم عقلي جديد از جمله كلام جديد، فلسفه اخلاق، فلسفه دين، منطق جديد، الهيات مسيحي و يهودي و علوم وابسته به آنها در بنياد باقر العلوم- عليه السلام- همت گماشت. همزمان در دانشگاه تربيت مدرس قم پذيرفته شد و كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را با نگارش رساله اي با عنوان «شورا در فتوا» به پايان رساند. اين اثر بعدها به عنوان پژوهش برتر در حوزه دين نائل شد. شهريارى از سال 1375 مديريت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي قم را بر عهده دارد. نور الانوار نام يكي از دهها نرم افزار توليدي اين مركز است كه در سال 1378 رتبه دوم تحقيقات كاربردي را در جشنواره خوارزمي بدست آورد. شهريارى، دكتراي فلسفه تطبيقي را در دانشگاه قم گذراند و با سفري يك ساله به عنوان دانشجوي مدعو در دانشگاه منچستر به سال 1381 به نگارش اثر فلسفه اخلاق در تفكر غرب از ديدگاه السدير مك اينتاير، دست يازيد، كه كتاب برتر دانشگاهي سال 85 شد. او رياست مركز تحقيق و توسعه علوم انساني (سازمان سمت) ، مديريت شبكه اطلاع رساني (اينترنت) حوزه و دبيري شوراي عالي اطلاع رساني كشور را نيز در كارنامه اجرايي خود دارد. استاد شهريارى به عربي مسلط است و به رواني به انگليسي سخن مي گويد.

شهرياري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد شهرياري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

حميد حوالي شهرياري، در دي ماه 1342 در تهران بدنيا آمد. تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان خوارزمي (شريعتي) ميدان بهارستان گذراند، در سال 1360

با بالاترين معدل كتبي بين دانش آموزان سه كلاس رياضي فيزيك، ديپلم گرفت. همان سال به حوزه علميه قم مهاجرت كرد و دروس سطح حوزه را طي مدت شش سال به پايان رساند. او در اين سالها در پايه هفتم حوزه (رسايل و مكاسب) شاگرد اول حوزه شد و از دست آيات عظام وقت و حضرت امام - قدس سره- جوائزي دريافت كرد. در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزوي شامل ادبيات، منطق، كلام، فقه، و اصول اشتغال داشت. پس از طي دوره آموزشي سطح، به مدت ده سال در درس خارج فقه و اصول اساتيدي همچون آية الله سيد كاظم حائري، و مرحوم آية الله شيخ جواد تبريزي، به طور مستمر، شركت كرد. از همان ابتدا به درس منطق و فلسفه علاقه داشت. در همين سالها با مسافرت يك ساله به كشور نيوزلند با دنياي غرب مواجه شد و پس از بازگشت از سفر ضمن ادامه دروس حوزه به مطالعه و تحقيق در علوم عقلي جديد از جمله كلام جديد، فلسفه اخلاق، فلسفه دين، منطق جديد، الهيات مسيحى و يهودى و علوم وابسته به آنها در بنياد باقر العلوم- عليه السلام- همت گماشت. همزمان در دانشگاه تربيت مدرس قم پذيرفته شد و كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را با نگارش رساله اي با عنوان شورا در فتوا به پايان رساند. اين اثر بعدها به عنوان پژوهش برتر در حوزه دين نائل آمد. از سال 1375 مديريت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي قم را بر عهده دارد. نور الانوار نام يكي از دهها نرم افزار توليدي اين مركز است كه در سال 1378 رتبه دوم تحقيقات كاربردي

را در جشنواره خوارزمي بدست آورده است. دكتراي فلسفه تطبيقي را در دانشگاه قم گذراند. با سفري يك ساله به عنوان دانشجوي مدعو در دانشگاه منچستر به سال 1381 به نگارش اثر فلسفه اخلاق در تفكر غرب از ديدگاه السدير مك اينتاير، دست يازيد، كه كتاب برتر دانشگاهي سال 85 و نيز كتاب سال فلسفه جمهوري اسلامي ايران در سال 85 شد. او رياست مركز تحقيق و توسعه علوم انساني (سازمان سمت)،معاون پژوهشي آن سازمان ، مديريت شبكه اطلاع رساني (اينترنت) حوزه و دبيري شوراي عالي اطلاع رساني كشور را نيز در كارنامه اجرايي خود دارد. او به عربي مسلط است و به رواني به انگليسي سخن مي گويد.

شهيد بلخي، ابوالحسن شهيد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 325 ق)، متكلم، حكيم، شاعر و خطاط. معاصر رودكى، به فارسى و عربى شعر مى گفت وى از بزرگان و متكلمين و حكماى عهد خود و در علوم اوايل استاد بود وى با رازى نيز مناظراتى داشت و هر يك بر ديگرى نقضى و ردى داشته اند. اسم او را سهيل و على نيز نگاشته اند. وى در خط نيز استاد بود و فرخى او را بدين هنر ستود. عوفى نظم اشعار عربى را به وى نسبت داده و قطعه اى از او به تازى نقل كرده است. وى در استادى هم رديف و همانند رودكى بود و على الخصوص غزلهاى وى شهرت داشت بنا به نقل ياقوت حموى وى با ابوزيد احمد بن سهل بلخى معاصر بود و با او ارتباط داشت از جمله ممدوحان شهيد، نصر بن احمد سامانى و ابوعبداللَّه محمد بن احمد جيهانى را مى توان نام برد. گذشته از شاعرى در علوم فلسفى مهارت داشت و با محمد بن زكريا

مباحثاتى كرده. رودكى او را مرثيه گفته است و او را شاعر على الطلاق خوانده است و حدود صد و دو بيت شعر از وى در كتابهاى لغت و تذكره به جاى مانده است.[1]

(بخش 1) بلخى. ابوالحسن شهيد بن حسين جهودانكى بلخى شاعر و متكلم و حكيم قرن چهارم ه. (ف. 325 ه.ق.) او را با ابوبكر محمد بن زكرياى رازى مناظراتى بوده و هر يك بر ديگرى نقضى وردى داشته است. شهيد در خط نيز استاد بود و اشعار عربى هم مى سرود. وى از بلخ به چغانيان نزد ابوعلى محتاج رفت و از جمله ممدوحان او نصر بن احمد سامانى و ابوعبداللَّه محمد بن احمد جيهانى را ذكر كرده اند. رودكى در رثاى او قطعه اى سروده. شهيد مانند رودكى نزد شعراى بعد از خود مورد احترام بوده و او را در رديف رودكى قرار داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (393 -389 /1)، تاريخ ادبى ايران (663/1)، تاريخ نظم و نثر (21)، تذكره ى روز روشن (449)، دايرةالمعارف فارسى (1519/2)، الذريعه (561 -560 /9)، ريحانه (278/3)، سخن و سخنوران (18 -16)، سيرى در شعر فارسى (221 -220)، شاعران بى ديوان (37 -26)، شخصيتهاى نامى (269 -268)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 11/4)، فرهنگ سخنوران (523)، الكنى و الالقاب (391/2)، گنج سخن (17 -15 /1)، لباب الالباب (5 -3 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، مجمع الفصحاء (804 -803 /1)، معجم المؤلفين (310/4)، هفت اقليم (60 -59 /2).

شهيدي زندي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر شهيدي زندي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/15

زندگينامه علمي

اينجانب ناصر شهيدي زندي متولد 1347 ، از سال 1361

وارد حوزه علميه شده و همزمان تحصيلات كلاسيك را تا مقطع ديپلم ادامه دادم. در دروس حوزوي همزمان با شروع درس خارج وارد رشته تخصصي كلام و فلسفه اسلامي شده و موفق به دريافت سطح چهار فلسفه و كلام اسلامي شدم.

در سال 1379 از طريق كنكور در رشته حقوق پذيرفته و در سال 1382 موفق به دريافت كارشناسي اين رشته شدم.از سال 1376 وارد مركز تحقيقات دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري شده و در ابتدا مسئوليت كتابخانه دبيرخانه را به عهده داشتم و در ادامه مسئول دفتر مركز تحقيقات بودم. همچنين به عنوان معاون آموزشي و پژوهشي دانشكده هدي وارد جامعه الزهرا (س) شدم و همزمان در دانشكده و تحصيلات تكميلي آن مشغول به تدريس شدم.

در حال حاضر مسئول گروه كلام اسلامي و مسئول دفتر برنامه ريزي درسي جامعه الزهرا(س) مي باشم. در سال 1386 نيز معاون آموزشي موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) دفتر قم بودم كه اخيرا به دليل مسئوليت جديد در معاونت پژوهشي مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي از آن سمت استعفا دادم. در حال حاضر در دانشگاه مفيد و مدرسه علميه حجتيه مختصري تدريس دارم و طي دو سال قبل هفته اي يك روز در دانشگاه علوم پزشكي دانشگاه تهران به تدريس معارف اسلامي مشغول بوده ام.

شهيدي مشهدي، آقابزرگ حكيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1285 ق)، حكيم، فقيه و عالم دينى. وى از احفاد ميرزا مهدى شهيد، معروف به شهيد ثالث، يكى از چهار مهدى از شاگردان مبرز وحيد بهبهانى، است. مقدمات را نزد پدرش و ملا غلامحسين شيخ الاسلام و شيخ موسى منطقى و ميرزا محمد سروقدى در مشهد خواند و بعد به

تهران آمد و در محضر حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه و حكيم اشكورى و حكيم كرمانشاهى درس خواند. وى سپس ساليانى در نجف از حوزه ى درس آخوند خراسانى بهره برد. سرانجام در 1333 ق به مشهد بازگشت و متجاوز از بيست و دو سال به تدريس خارج «شرح لمعه» و «شرح قوشچى» و «اشارات» و «شوراق» و «شرح منظومه» و «اسفار» پرداخت. آقابزرگ و فرزندش، ميرزا مهدى، دو ستاره ى درخشان حكمت و فلسفه خراسان در زمان خود بودند. وارستگى و صراحت لهجه و آزادگى و آزادمنشى آقابزرگ زبانزد خاص و عام بود. در فلسفه پيرو حكمت مشاء ابن سينا و خواجه نصير بود. و شاگردانى همچون آقا شيخ سيف اللَّه ايسى و سيد حسن بجنوردى و حسينعلى راشد و محمود شهابى و مهدى الهى قمشه اى و آقا شيخ هادى كدكنى پرورش داد. درگذشت فرزندش، ميرزا مهدى در 1354 ق توان پدر را گرفت و وى در سال بعد از دنيا رفت. تنها اثر وى: رساله ى «حكومت در اصالت وجود و اصالت ماهيت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (67)، خدمات متقابل اسلام و ايران (615 -614)، گنجينه ى دانشمندان (137 -134 /7).

شهيدي، ميرزا ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوتراب شهيدي در سال 1239 ،در قزوين متولد گرديد. پس از تحصيلات مقدماتي علوم در محضر پدر و اساتيد ديگر ، در مدرسه صالحيه قزوين مشغول تحصيل شد. آن گاه به به نجف اشرف مشرف گرديد و نزد بزرگترين علما آن زمان كسب فيض نمود. پس از بازگشت به ايران و مدتي شركت در درس و بحث و تبليغ براي مردم قزوين ، در حركتهاي سياسي زمان خود شركت نمود ، اما به

دليل مخالفت با مشروطه خواهان اجباراً خانه نشين شد. پس از آن به تهران مهاجرت كرد و در مسجد همت آباد واقع در چهار راه حاج مهراب ، به تشكيل جلسات بحث و مطالب ديني و تفسير قرآن كريم اختصاص داد. حجه الاسلام ميرزا ابوتراب شهيدي سرانجام در 30 ذي القعده 1375 هجري قمري دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : ميرزا ابوتراب شهيدي فرزند آيت الله حاج ميرزا ابوالقاسم شهيدي ، نواده حاج ملا محمد تقي برغاني معروف به شهيد ثالث ،در قزوين متولد گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرزا ابوتراب شهيدي پس از تحصيلات مقدماتي علوم در محضر پدر و اساتيد ديگر ، در مدرسه صالحيه قزوين مشغول تحصيل شد. آن گاه به به نجف اشرف مشرف گرديد و نزد بزرگترين علما آن زمان كسب فيض نمود.استادان و مربيان : ميرزا ابوتراب شهيدي ابندا نزد پدر خود علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به نجف اشرف رفته و در آن ديار در مجلس درس استاداني چون: سيدمحمدكاظم يزدي (صاحب كتاب عروه الوثقي ) و آخوند ملا محمد كاظم خراساني ( صاحب كفايه الاصول ) استفاده كرد. او پس از گذشت دوازده سال به ايران مراجعت كرد و در درس شيخ فض الله نوري حاضر شد.وقايع ميانسالي : مهمترين رويداد به وقوع پيوسته در دوران حيات حاج ميرزا ابوتراب شهيدي وقوع انقلاب مشروطه و حوادث مربوط به آن بود. وي از جمله مخالفان جريان مشروطه خواهي بود و همين عامل مدتي براي او خانه نشيني و سپس مهاجرت به تهران را در پي داشت.زمان و

علت فوت : ميرزا ابوتراب شهيدي در 30 ذي القعده 1375 هجري قمري دار فاني را وداع گفت.فعاليتهاي آموزشي : ميرزا ابوتراب شهيدي پس از اتمام تحصيلات خود در نجف اشرف ، در سال 1330ق به ديار خود قزوين بازگشت و مشغول تدريس گرديد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا ابوتراب شهيدي پس از مدتي شركت در درس و بحث و تبليغ براي مردم قزوين ، مدتي هم در حركتهاي سياسي شركت نمود ، اما به دليل مخالفت با مشروطه خواهان اجباراً خانه نشين شد. پس از آن به تهران مهاجرت كرد و در مسجد همت آباد واقع در چهار راه حاج مهراب ، به تشكيل جلسات بحث و مطالب ديني و تفسير قرآن كريم اختصاص داد.آرا و گرايشهاي خاص : شيوه تفسيري حجه الاسلام ميرزا ابوتراب شهيدي ، تفسير آيه به آيه به روايت است و در بعضي موارد بحث هايي فلسفي نيز دارد ، چنانكه جامعيت آن را بين حكمت ، فلسفه ، كلام ، روايات و تفسيري قرآن با قرآن را در آن مشاهده نمود.آثار : التوحيد ،المبين و تبين في شرح المواعظ البراهين ويژگي اثر : اين كتاب تفسير قرآن مجيد به زبان فارسي است و در پنج جلد پايان يافته است. منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين، تاليف: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم ، ص 1932قرآن پژوهان قزوين ، مولف: سيدمحمدعلي ايازي ، تهران: موسسه نمايشگاههاي فرهنگي ايران ، 1380 ، ص 136-137

شيخ، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: فلسفه و حكمت اسلامى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى

در رشته هاى فلسفه و حكمت اسلامى و علوم تربيتى و حقوق قضائى، دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فلسفى، ادبى و اجتماعى، تدريس در دانشكده حقوق و ادبيات از سال 1348 در دانشگاههاى تهران و شهيد بهشتى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

فلسفى، ادبى، و اجتماعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 18، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

فلسفى، ادبى و اجتماعى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شيخ الاسلام زنجاني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1303 ق)، فقيه، متكلم، رجالى و حكيم. در زنجان به دنيا آمد. مقدمات و متون را نزد استادان زنجانى فراگرفت و فلسفه را از علامه ميرزا عبدالمجيد آموخت و به درس خارج علامه ميرزا عبداللَّه زنجانى حضور يافت. در 1331 ق به همراه برادرش به نجف مهاجرت كرد و در آنجا نزد آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى و ديگر مدرسان به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در 1339 ق به زنجان بازگشت و به وظائف امور علمى و شرعى مشغول گرديد. او از آيت اللَّه سيد حسن صدر عاملى كاظمى و علامه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى و علامه سيد محمود شكرى علوى آلوسى داراى اجازه بود. از آثارش: حاشيه بر «منطق» شرح «منظومه» سبزوارى؛ رساله اى در رد نظريه ى «واحد بسيط...»؛ «تاريخ علم كلام در اسلام»؛ حاشيه بر «اوائل الشوارق» ملا عبدالرزاق لاهيجى؛ نقد «رساله ى حدوث» ملا صدرا شيرازى؛ «تشيع در تاريخ اعتقادى و سياسى

و ادبى شيعه» يا «تاريخ مذهب شيعه»؛ تعليقاتى بر كتاب «اوائل المقالات» شيخ مفيد؛ شرح و حاشيه اى بر «منهج المقال» استرآبادى؛ «شرح حال رجال زنجان و راويان آن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (390 -389)، علماء معاصرين (228 -224)، مؤلفين كتب چاپى (871 -870 /4).

شيخ بهائي، بهاءالدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1031/1030 -953 ق)، عالم، فقيه، مفسر، محدث، متكلم، رياضيدان، اديب و شاعر امامى، متخلص به بهايى. معروف به شيخ الاسلام والمسلمين و مجدد دين در رأس قرن يازدهم. در بعلبك به دنيا آمد. در كودكى به همراه پدر، در عهد شاه طهماسب، به ايران وارد شد. وى در محضر پدر خود، شيخ حسين، شاگرد شيهد ثانى، و عبداللَّه بن شهاب الدين يزدى و محمدباقر يزدى و ملا على مذهب و ملا افضل و اعتمادالدين محمود كچايى به فراگيرى علم مشغول شد، تا اينكه در تفسير، فقه، اصول، ادبيات، رجال، تاريخ، حكمت، كلام، طب، رياضيات و ساير علوم سرآمد شد. عهده دار منصب شيخ الاسلامى گشت و امور شرعى يكسره به او محول شد. سپس او از اين شغل كناره گرفت و ساليانى به سياحت شهرها پرداخت، و به هرات و اران و آذربايجان و تبريز و مصر و شام و دمشق و عراق و حلب و فلسطين و بيت المقدس و سرنديب و حجاز و مكه و مدينه و ديگر شهرها مسافرتها كرد، و در اثناء اين سفرها گاه به مباحثات علمى- مذهبى نيز مى پرداخت. سرانجام به ايران بازگشت و همراه شاه عباس پياده از اصفهان به مشهد رضوى رفت. شيخ بهايى احاديث شيعه را از پدرش و ميرداماد روايت كرده و «صحيح بارى» را از استادش، محمد بن محمد بن محمد

مقدسى، روايت نموده است، كه مقدسى نيز به واسطه ى دوازده تن محدث محمد نام، پى در پى از محمد بن اسماعيل بخارى نقل كرده است. شيخ بهايى آنى از تعليم و تربيت فروگذار نبود و در حوزه درس خويش شاگردانى همچون، شيخ فاضل جواد بن سعداللَّه، ملا حسنعلى شوشترى، سيد حسين كركى، ملا خليل قزوينى، محمد خليل قاينى، ميرزا رفيع الدين نايينى، شيخ زين الدين بن محمد سبط شهيد ثانى، ابن ابى جامع، شيخ على بحرانى، سيد ماجد بحرانى، ملا محسن فيض كاشانى، ملاصدرا، محمد بن حسين ساوجى، ميرزا رفيع الدين طباطبايى، ملا شريف الدين محمد رويدشتى، شيخ محمود جزايرى، ابن خاتون، محقق سبزوارى، مجلسى اول، ملا محدصالح مازندرانى تربيت كرده است. وى كتابخانه ى بزرگى گرد آورد كه از جمله چهار هزار كتابى بود كه شيخ على منشار، پدر همسرش، از شهرهاى هند به ايران آورده بود و پس از او به دخترش همسر شيخ بهائى، منتقل شده بود. شيخ بهايى در اصفهان درگذشت. جنازه او به مشهد رضوى منتقل كردند و در جوار حرم مطهر دفن كردند. در «ريحانه الادب» نود و سه اثر وى با شرح مختصر ذكر شده است. از آثار وى: «حبل المتين فى احكام احكام الدين»؛ «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين»، در فقه استدلالى؛ «الاربعين» يا «الاربعون حديثا»؛ «جامع عباسى»، به فارسى، در فقه؛ «الكشكول»؛ «المخلاه»؛ «زيده الاصول» يا «الزبده»، در اصول فقه؛ «فوائد الصمديه»، در نحو؛ «مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليله»؛ رساله «الهلاليه»؛ «اثبات الانوار الالهيه»؛ «الاثنى عشريات»؛ «اسرار البلاغه»؛ «تهذيب البيان» يا «التهذيب»، در نحو؛ حاشيه ى «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه ى «خلاصه الاقوال» علامه حلى؛ حاشيه «كشاف» زمخشرى؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ «خلاصه الحساب»، در رياضيات؛ «تشريح

الافلاك»، در علم هيئت؛ «الاسطرلاب»؛ «بحر الحساب»؛ «الوجيزه»، در درايه، به نام «درايه الحديث»؛ مثنوى هاى: «زنان و پنير»، «شير و شكر»، «طوطى نامه»، «نان و حلوا» يا «سوانح الحجاز»، «الزاهره».[1]

(شيخ) محمد بن حسين عاملى (منسوب به جبل عاملى) معروف به شيخ بهائى، دانشمند بنام عهد شاه عباس بزرگ (و. بعلبك 953 ه.ق./ 1546 م.- ف. اصفهان 1031 ه.ق./ 1622 م.) پدرش عزالدين حسين در سال 966 به ايران مهاجرت كدر و بهاءالدين در ايران نشأت يافت و تأليفاتى به فارسى و عربى پرداخته كه مجموع آنها به 88 كتاب و رساله بالغ مى شود، از آن جمله است:

دو مثنوى فارسى «نان و حلوا» و «شير و شكر»، جامع عباسى (فقه)، خلاصةالحساب، تشريح الافلاك كتاب اربعين (بعربى)، كشكول كه مجوعه ايست از نوادر حكايات و علوم و اخبار و امثله واشعار عربى و فارسى. وى به فارسى و عربى شعر مى سرودده. جنازه او را به مشهد انتقال و در مسجد گوهرشاد دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (927 -926 /3)، الاعلام (334/6)، اعيان الشيعه (234/9)، تاريخ ادبيات ايران، براون (279 -277 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (1047 -1039 /5)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (515 -502)، تذكره ى روز روشن (122 -121)، تذكره ى نصرآبادى (151 -150)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (506 -495)، دايرةالمعارف فارسى (1522/2)، دنباله جستجو در تصوف (259)، الذريعه (77/18 ،983 ،143 /9 ،241 -240 /6 ،225 -224 ،211 ،203 ،195 ،173 ،168 ،103 ،88 ،39 /6 ،302 -301 ،63 -62 /5 ،509 ،498 ،200 ،186 -185 /4 ،425 ،36 -35 /3 ،42/2 ،118 -117 ،115 ،85 /1)، روضات الجنات (80 -54 /7)، رياض

العارفين (49 -45)، رياض العلماء (97 -88 /5)، ريحانه (320 -301 /3)، زندگينامه رياضيدانان (172 -170)، سرآمدان فرهنگ (232/1)، سيرى در شعر فارسى (384 -383)، شخصيتهاى نامى (273 -270)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 -85 /11)، عالم آراى عباسى (157 -155 /1)، فرهنگ ادبيات فارسى (311 -310)، فرهنگ سخنوران (147)، فقهاى نامدار شيعه (228 -209)، فوائد الرضويه (521 -502)، فلاسفه ى شيعه (429 -415)، كارنامه بزرگان (325 -324)، الكنى و الالقاب (100/2)، مؤلفين كتب چاپى (432 -421 /5)، مجمع الخواص (41 -40)، مجمع الفصحا (15 -12 /4)، مطلع الشمس (388 -386 /2)، معجم المؤلفين (242/9)، منظومه هاى فارسى (356 -353)، نتايج الافكار (105 -103)، يغما (س 13، ص 146 -143).

شيرازي عمادالدين، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 954 ق)، حكيم و طبيب. وى از كودكى زيردست پدرش كه طبيب حاذقى بود، پرورش يافت و مدتى طبيب امير عبدالله خان استاجلو حاكم شروان بود. سپس به دربار شاه طهماسب رفت و مدت بيست سال در هند زندگى كرد. در اواخر عمر مجاور مشهد رضوى شد و طبابت بيمارستان رضوى را بر عهده گرفت. از آثار وى: «رساله ى چوب چينى»، در خواص و طبايع و منافع و طريق خوردن آن؛ «رساله ى بيخ چينى»، كه در 954 ق تأليف شده؛ «رساله»اى در بيمارى آتشك؛ «رساله ى افيونيه» يا «الافيونيه»؛ «سته ى ضروريه طبيه»، به نام شاه قلى خان بن حمزه سلطان استاجلو؛ «مفرح ياقوتى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (399)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (713 -712 / 3)، الذريعه (363 / 21 ،28 / 13 ،168 ،100 / 11 ،271 / 7 ،310 / 5 ،262 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 241 -240 / 10)،

عالم آراى عباسى (168 ،156 / 1)، فرهنگ سخنوران (653).

شيرازي، شجاع

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، حكيم. وى از شاگردان مير سيد شريف الدين گرگانى بود و از بنى اعمام شاه شيخ ابواسحاق اينجو پادشاه معروف فارس بوده. از آثارش: «انيس الناس فى الاخلاق»، كه در حكمت عملى است و در سال 830 ق به نام مغيث الدين ابوالفتح ابراهيم سلطان بن شاهرخ به پايان رسانيد. اين كتاب را به تقليد از «قابوس نامه» و «سياست نامه» نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (260).

شيرازي، شهاب الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شهاب الدين شيرازى فيلسوفى فاضل و عالمى عارف از شاگردان شيخ محمدرضاى قمشه اى و ميرزا ابوالحسن جلوه اصفهانى بوده و در حدود 1320 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، فتح الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 997 ق)، عالم، حكيم و شاعر. در شيراز به دنيا آمد و در آن جا نشوونما يافت. وى در محضر درس استادانى چون علامه جمال الدين محمود و كمال الدين شيروانى و مولانا كرد و مير غياث الدين منصور شيرازى به مقامات عاليه دانش رسيد. تا جايى كه سلطان عادل شاه بيجاپورى او را به هندوستان دعوت كرد و فتح الله به آن جا رفت و منصب وكالت يافت. بعد از كشته شدن عادل شاه به دعوت اكبرشاه، در 991 ق، به فتحپور رفت و در 993 ق به منصب امين الملكى رسيد و لقب عضدالدوله يافت و در 994 ق به صدارت كل بلاد هندوستان رسيد. او در كشمير درگذشت و در تخت سليمان دفن شد. وى علاوه بر تبحر در علوم متداوله زمان خود و شعر، از مخترعين و صنعتگران عصر خود نيز به شمار مى آمد. از جمله اختراعات وى: آسيايى خود كار بود كه حبوبات را آرد مى كرد؛ آينه اى كه در آن اشكال عجيب از دور و نزديك منعكس مى شد، تفنگى كه در يك دور دوازده گلوله از آن خارج مى شد؛ تقويم ابتكارى جديدى از روى دوره ى شمسى. به آورده ى «دانشمندان و سخن سرايان فارس» از «مآثر الكلام» وى اولين كسى بود كه اهالى هند را به تصنيفات و افكار علماى متأخر ايران مانند: علامه دوانى، ملا صدراى شيرازى، غياث الدين منصور دشتكى شيرازى و ميرزاجان آشنا ساخت و كتابهاى آنها را در هندوستان تدريس كرد.

از جمله تأليفاتش «تكمله ى حاشيه ى» علامه ى دوانى بر «تهذيب المنطق» تفتازاتى است. ركن زاده ى آدميت به اشتباه تفسير «منهج الصادقين» ملا فتح الله كاشانى را به وى نسبت داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (61 -59 / 4)، رياض العارفين (227)، فارسنامه ى ناصرى (1175 / 2)، فرهنگ سخنوران (687)، كاروان هند (993 -992 / 2)، لغت نامه (ذيل/ فتح الله)، مرآت الفصاحه (453 -452)، هفت اقليم (235 -234 / 1).

شيرازي، مظفرالدين، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 922/ 918 ق)، عالم دينى و منطقى. از منطقيون بزرگ قرن دهم قمرى و داماد علامه جلال الدين دوانى بود. علامه دوانى درباره اش گفته است: اگر منطقى جسم داشت جسمش مظفرالدين بود. در شيراز از علامه دوانى و ديگر علما علوم شرعيه، حساب، هيئت، هندسه و كلام را فراگرفت و در اين زمينه ها تبحر يافت. وى كتاب اقليدس در فن هيئت را نزد امير صدرالدين شيرازى خواند و بر آن حاشيه نگاشت. آنگاه به روم رفت و ملا ابن مؤيد قاضى وى را به حضور سلطان بايزيد برد و او مدرسه ى مصطفى پاشا در قسطنطنيه را به وى واگذار نمود. مظفرالدين مدتى در آن مدرسه و در مدرسه اى ديگر تدريس نمود. اما بر اثر از دست دادن بينايى از تدريس كناره گرفت و از سلطان ياوز سليم خان (926 -918 ق)، نهمين پادشاه از سلاطين عثمانى، حق تقاعد گرفت. در شهر بروساى روم درگذشت. از آثارش: شرح «تهذيب المنطق و الكلام» تفتازانى؛ شرح «فصوص الحكم» ابن عربى؛ شرح «گلشن راز» شيخ محمود شبسترى؛ حاشيه بر «تجريد»؛ حاشيه بر «شرح مطالع»؛ حاشيه بر «كتاب اقليدس»؛ حاشيه بر «كافيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم

و نثر (169)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (471 -470/ 4)، الذريعه (382 ،270/ 13)، ريحانه (329 -328/ 5)، شذرات الذهب (89/ 9)، كشف الظنون (1505 ،1263 ،517)، هدية العارفين (741/ 1).

شيرواني هرندي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على شيرواني هرندي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 در تهران متولد شد. در سال 56 به فراگيرى علوم حوزوى علاقمند گشته، فراگيرى علوم حوزوى را در مدرسه ملامحمد جعفر (معروف به مدرسه مجتهدى) آغاز كرد، و همزمان با گذراندن دوره دبيرستان _ در رشته رياضى فيزيك _ صرف و نحو و معانى و بيان و منطق و اصول فقه و فقه را نزد اساتيد برجسته حوزه تهران (آيت الله ضياء آبادى، آيت الله رحمانى، آيت الله رئوفى و ديگران) فرا گرفت. در سال 61 پس از اخذ ديپلم، براى ادامه تحصيل به قم هجرت كرد. در سال تحصيلى 64_ 65، بنا بر تقاضاى امام جمعه وقت و مدير مدرسه، براى تدريس به حوزه علميه مسجد سليمان عزيمت نمود. وى در آنجا دروس مختلف _ از جمله منطق، معالم الاصول و شرح لمعه _ را تدريس كرد. در سال 65 با كسب امتياز عالى و درجه ممتازى دوره سطح حوزه را به پايان رساند و به طور فعال و جدى، دوره خارج فقه و اصول را آغاز كرد و از محضر آيات عظام وحيد خراسانى و ميرزاد جواد آقا تبريزى بهره مند شد.

به سبب علاقه فراوان به ديدگاههاى اصولى شهيد صدر، به حوزه اصولى ايشان راه يافت و از محضر شاگردان برجسته آن شهيد سعيد _ آيت الله حائرى و آيت الله شاهرودى

_ بهره برد. همزمان با تحصيل فقه و اصول، فلسفه، كلام و تفسير را از محضر اساتيد بزرگوار، آيات معظم : حسن زاده و جوادى آموخت. وى از همان آغاز به تدريس علاقه داشت. در بدو ورود به قم (سال 61) معالم الاصول را تدريس كرد، و پيش از آن در تهران، ادبيات و منطق مى گفت. از سال 61 تا كنون (سال 81) علاوه بر كتابهاى رسمى حوزه (مانند اصول فقه، معالم الاصول، شرح لمعه، حاشيه، رسائل و كفايت الاصول) حلقات اصول شهيد صدر، بدايت الحكمه، نهايت الحكمه، كشف المراد، اشارات و تنبيهات و بسيارى كتابهاى ديگر را در حوزه و يا دانشگاه تدريس كرد.و اينك به تدريس اسفار اشتغال دارد. در دوران تحصيل به چيزى جز كسب دانش نمى انديشيد و براى تبليغ جز به جبهه نرفت. وى همزمان با حضور فعال در حوزه علميه قم _ كه تا كنون ادامه دارد _ در دانشگاه نيز به تحصيل و تدريس اشتغال داشت.

در سال 70 از ميان تقريبا 500 تن از فضلاى شركت كننده در آزمون ورودى كارشناسى ارشد الهيات و معارف، رتبه نخست را به دست آورد، و در سال 79 از رساله دكتراى خود در دانشگاه تربيت مدرس دفاع كرد، و در رشته فلسفه و كلام فارغ التحصيل شد. ايشان در عرصه تحقيق و نگارش حضورى فعال و جدى داشته و دارد. از ميان نوشته هايش برخى رسما و برخى عملا به عنوان متن درسى در حوزه و يا دانشگاه مورد استفاده قرار گرفته است، از جمله: كليات فلسفه و تحرير منطق (در حوزه هاى علميه خواهران در سراسر كشور)، درسنامه عقايد (در مركز جهانى علوم

اسلامى براى عموم طلاب غير ايرانى)، منطق و شرح بدايت الحكمه (كه هر دو كتاب برگزيده سال 73 بود در رشته هاى الهيات و فلسفه) ترجمه لمعه دمشقيه (در رشته هاى حقوق و نيز در حوزه هاى علميه) معارف اسلامى در آثار شهيد مطهرى و اخلاق اسلامى و مبانى نظرى آن (در دروس عمومى معارف و اخلاق)تحرير الاسفار(در مقطع دكتراي فلسفه اسلامي) . كتابهاى سرشت انسان، منابع انديشه مذهبى شيعه، فرا اخلاق، اخلاق هنجارى، ترجمه الروضات لبهيت (تا كنون 7 جلد آن منتشر شده) شرح نهايت الحكمه و شرح منازل السائرين از ديگر آثار قلمى نامبرده است. از ايشان چندين مقاله در مجله هاى علمى معتبر (مانند خردنامه صدرا، قبسات، نامه مفيد، ذهن ومعرفت،پژوهشهاي فلسفي و كلامي) منتشر شده است. آخرين نوشته ايشان، كه پژوهش برگزيده كنگره دين پژوهان بوده است، به نام مبانى نظرى تجربه دينى توسط بوستان كتاب قم منتشر شده است.

صاحبي فرد، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر صاحبي فرد

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره ابتدايي دوره دبيرستان (نظام قديم) را شبانه در دبيرستان محمديه كاشان گذراندم و درسال 1352 بعد از آشنايي با يكي از دوستان طلبه در كلاس درس دبيرستان علاقه ام به دروس حوزوي تقويت شده بالاخره در همان سال دروس مقدمات را شروع كردم ؛ تا سال 1357 در مدرسه علميه امام خميني (ره) و مدرسه علميه مرحوم آيت الله يثربي بوده و از محضر بزرگاني چون حضرات آقايان صبوري ، اسلامي تبار ، مناقب (قدس سرهم) و جناب آقايان حضرات خراساني ، علم الهدي ، صراف زاده و ... بهره بردم و از تفسير مرحوم

آيت الله نجفي در كاشان استفاده نمودم . در سال 1357 به حوزه مقدسه قم مشرف شدم و در مدرسه مهديه در خيابان 19 دي ساكن شدم و بقيه دروس سطح را نزد بزرگاني چون مرحوم آيت الله اعتمادي ، مرحوم آيت الله حرم پناهي ، مرحوم آيت الله ستوده ، و نيز حضرات آقايان حسيني كاشاني و شريفي نياسري و عماني و اشعري (محمد حسين) استفاده كردم .

در ضمن در سال 1359 به مدت يك سال به دعوت يكي از دوستان در مدرسه اماميه شهركرد مشغول به تدريس مقدمات شدم .حدود سال 1361 به درس خارج فقه و اصول رفتم و يك دوره درس اصول حضرت آيت الله مظاهري و مباحثي از درس آيت الله وحيد خراساني (مباحث الفاظ) و بخشي از مباحث اجتهاد و تقليد آيت الله تبريزي را شركت كردم و نيز از مباحث فقهي حضراتي چون آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله فاضل لنكراني بهره مند شدم و از حدود سال 1360 در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي شركت كردم .فلسفه (منظومه) را نزد حضرت آيت الله گرامي و بخشي از اسفار را در نزد حضرت آيت الله انصاري تلمذ كردم .از سال 1363 در فكر حفظ قرآن افتادم و بحمد الله و المنه اين كار كه بايد حدود 1370 به پايان مي رسيد به علت وقوع حادثه اي به تاخير افتاد و بحمد الله سال 1373 به انجام رسيد .

از آنجا كه به كارهاي قرآني علاقمند بودم اولين نكته ناب قرآني درسال 1374 به ذهنم خطور كرد و به پيشنهاد دوستان اولين قلم زني را شروع كرده

و كتاب «اتمام حجتي ديگر يا اجر رسالت» را به لطف خداوند به رشته تحرير درآوردم .

به علت تدريس دانشگاه و تشويق حضرت حجت الاسلام حاج محسن قرائتي كار قرآني در باب تاريخ اسلام را انجام دادم كه نتيجه آن كتاب تاريخ اسلام در قرآن است كه در سال 1381 از چاپ خارج شد همچنين به دنبال رهنمود مقام معظم رهبري در نام گذاري سال 1379 به نام امير مومنان سلام الله عليه ، آيات درباره آن حضرت به صورت يك مجموعه در آمد تا اينكه در سال 1382 مزين به زينت طبع گرديد و در همان سال چاپ دوم آن نيز صورت گرفت .

در سفر بيت الله الحرام با توطئه وهابيت كه بدترين تبليغات عليه تشيع صورت مي گرفت بيشتر آشنا شده و با رهنمود دوستان در بعثه مقام معظم رهبري در مكه مكرمه و هدايت حضرت آيت الله سبحاني نقدي بر كتاب تهاجمي «اهلبيت از خود دفاع مي كنند» به نام «اهلبيت از دين دفاع مي كنند» با كمك يكي از دوستان انجام شد . اين كتاب درسال 82 در شبكه اينترنت ، سايت ولي عصر (عج) قرار گرفت و مورد استقبال قرار گرفت و در تابستان 1383 به چاپ رسيده و الان در آستانه چاپ دوم قرار دارد .

و بالاخره توفيق ديگر قرآني كه خداوند به اين حقير داد بررسي آيات مربوط به حضرت زهرا سلام الله عليها و به نام مبارك آن حضرت 135 آيه درباره اين بانو در يك مجموعه جمع آوري شد كه در نوع خود كم نظير يا بي نظير است و الان مشغول دو كار قرآني ديگر

هستم يكي مكالمات و گفتگوهاي بعد از مرگ در قرآن و ديگر خيرات و مبرات از منظر قرآني كه تقريبا حدود 80% كار آنها نيز انجام شده است .

اكنون نيز برنامه هاي تدريس در حوزه و آموزش متوسطه و برنامه هاي قرآني در شهرهايي چون كاشان و ساوه دارم .

صافيان اصفهاني، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد صافيان اصفهاني در سال 1342 در اصفهان بدنيا آمد. ايشان تحصيلات دانشگاهي را در سه مقطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه تهران در رشته فلسفه ادامه داده است.وي هم اكنون عضو هيئت علمي گروه فسفه دانشگاه اصفهان مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه غرب

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدجواد صافيان تحصيلاتش را تا ديپلم متوسطه در شهر اصفهان به انجام رسانده و تحصيلات دانشگاهي در سه مقطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه تهران در رشته فلسفه ادامه داده است. عنوان پايان نامه ي وي، «هنر نزد ارسطو، كانت و هايدگر» بوده كه استاد راهنمايش، رضا داوري اردكاني بوده است

استادان و مربيان : استاد راهنماي دوره دكتراي محمد جواد صافيان اصفهاني ، رضا داوري اردكاني بوده است.از ديگر اساتيدي كه در زندگي علمي اياشن تاثير گذار بوده اند عبارت اند از : دكتر محسن جهانگيري،دكتر كريم مجتهدي،مرحوم دكتر جلال الدين مجتبوي،دكتر غلامحسين دنياني،مرحوم اعتماد عباس معارف،دكتر غلامعلي حداد عادل

هم دوره اي ها و همكاران : همدوره ايها :دكتر محمد رضا حسيني بهشتيفدكتر حميد طالب زاده،دكتر آيت اللهي،دكتر شاقول و دكتر شيخ شعاعي همكاران گروه : دكتر محمد علي اژه اي،دكتر مهدي دهباشي،دكتر فتحعلي اكبري،دكتر كرباسي زاده

همسر و فرزندان : دكتر محمد جواد صافيان اصفهاني متاهل و داراي

همسر بنام سركار خانم الهام حاجي غلامي مي باشد. ايشان داراي مدرك كارشناسي فلسه است. وي داراي دو فرزند دختر بنامهاي سارا(دانش آموز مقطع متوسطه) و زهرا (دانش آموز دوره ابتدايي) مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد جواد صافيان اصفهاني به مدت دو دوره مديريت گروه فلسفه دانشگاه اصفهان را برعهده داشته است. وي همچنين در گروه تخصصي فلسفه و حكمت فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران عضويت دارد.

فعاليتهاي آموزشي : از سوابق آموزشي محمد جواد صافيان اصفهاني مي توان به تدريس در دانشگاه اصفهان در رشته فلسفه از سال 1369 تا كنون اشاره كرد.ايشان همچنين در دانشگاه هاي پيام نور و دانشگاه آزاد اسلامي هم به امر تدريس مي پردازند. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 عالم مثال و خيال در حكمت ملاصدرا

ويژگي اثر : عالم مثال و خيال در حكمت ملاصدرا» به دنبال خيال و عالم مثال در آثار ملاصدرا - فيلسوف مسلمان - است. ملاصدرا در بسياري از آثار خويش به بحث از خيال پرداخته و به طور كلي، خيال در آثار او از سه جهت، مورد نظر قرار گرفته است. به گفته ي صافيان، ملاصدرا از سويي خيال را به عنوان مرتبه اي از ادراك كه بين حس و عقل قرار دارد، مي داند و همچنين قايل به جنبه ي هستي شناختي خيال نيزهست، و در مرحله اي ديگر به وجه انسان شناسانه ي خيال نظر دارد. اين اثر هم اكنون در مراحل پاياني ويرايش است.

2 فلسفه ي هنر هايدگر

ويژگي اثر : كتاب «فلسفه ي هنر هايدگر» به تبيين و بررسي اجمالي نظر هايدگر درباره ي هنر مي پردازد و از جمله سرفصل هاي آن به «كلياتي در باب انديشه ي هايدگر»، «نقد هايدگر بر

زيبايي شناسي»، «روش پديدارشناسي - هرمنوتيك در تأمل بر هنر»، «هنر و حقيقت؛ ذات حقيقت»، «سرآغاز كار هنري چيست؟» و «تفكر شاعرانه؛ ذات شعر» مي توان اشاره كرد. .اين كتاب به سفارش انتشارات علمي - فرهنگي در 120 صفحه در دست تأليف است.

3 مابعدالطبيعه چيست؟

ويژگي اثر : اثر مارتين هايدگر (ترجمه) 1373 اين كتاب در عين اختصار از آثار مهم و كيليدي هاديگر است. و از اولين اثر هديگر مي باشد كه به فارسي ترجمه شده است.ترجمه فرانسوي آن توسط هانري كرين صورت گرفته است از اولين آثار ترجمه شده به زبان فرانسه است.

4 هنر و هايدگر

ويژگي اثر : اثر جوزف كوكلمانس (ترجمه)1382.اين كتاب در شرح فلسفه هاديگر است.شرحي است روان و در عين حال معتبر. اين كتاب از منابع درسي دوره تخصصي دكترا و كارشناسي ارشد رشته فلسفه هنر در دانشگاههاي مختلف كشور مي باشد.

صالحي اميري، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي صالحي اميري

محل تولد : فريدونكنار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/6/10

زندگينامه علمي

اينجانب سيد مهدي صالحي اميري درتاريخ 10/6/1356 در روستاي مهلبان از توابع فريدونكنار استان مازندران متولد شدم .تحصيلات ابتدايئ وراهنمايئ را در روستاي محل سكونت گذراندم. و در سال 69 براي تحصيلات دروس حوزوي به مدرسه خاتم الانبيا (صدر)بابل رفتم .بعد ازاتمام تحصيلات مقدماتي جهت ادامه تحصيلات در سال 75 به حوزه علميه مقدسه قم آمدم .وهمزمان در رشته كارشناسي ارشد الهيات ومعارف اسلام در موسسه آموزشي وپژُوهشي قم پذيرفته شدم. ودر بهار 81 از پايان نامه خود دفاع كردم .از بهمن ماه 1380 به عنوان مسئول گروه دين پژوهي مركزمطالعات وپژوهشهاي فرهنگي مشغول به خدمت هستم .ازسال 1383 با

ستاد پاسخگويي به مسائل مستحدثه دين در امر تحقق و پژوهش همكاري مي نمايم واز تيرماه 1385 با معاونت پژوهشي پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلام جهت ارزيابي پروژَه ها همكاري مي نمايم .

صانعي دره بيدي، منوچهر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر صانعي دره بيدي در سال 1325 در شهرستان فردين اصفهان به دنيا آمد.وي داراي مدرك دكتري رشته فلسفه از دانشگاه تهران در سال 1371است. ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه فلسفه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه

والدين و انساب : پدر منوچهر صانعي دره بيدي اهل خوانسار و مادرشان متولد روستايي در دامنه فريدن است.

خاطرات كودكي : منوچهر صانعي دره بيدي از دوران كودكي خود چنين ياد مي كند: "زندگي در يك خانواده كشاورز روستايي ،روزهاي تابستان را كار در مزرعه و در دامنه هاي پوشيده از گل هاي رنگارنگ و كنار جويبار هاي همراه با صداي پرندگان خوش نقش و نگار و خوش صدا ،و شبهاي زمستان را در زير كرسي و گوش دادن به شاهنامه خواني پدر و پدربزرگ گذرانده ام.و ماندگار ترين خاطره از دوران كودكي ،خاطره فقر است."

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : منوچهر صانعي دره بيدي در خانواده اي سنتي ايراني و از نظر مادي در فقر و از لحاظ معنوي و مذهبي ،متدين به ديانت اسلام و مذهب شيعه به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر صانعي دره بيدي داراي مدرك ديپلم ادبي در سال 1350،كارشناسي رشته فلسفه از دانشگاه تهران در سال 1354،كارشناسي ارشد و دكتري فلسه از دانشگاه تهران در سالهاي به ترتيب 1357 و 1371است.

خاطرات و وقايع تحصيل : منوچهر صانعي دره بيدي پس از ورود به دانشگاه ، تمام وقت خود را در كلاس و يا كتابخانه سپري ميكرد و در گروه بندي آن روز دانشجويان داخل بچه مذهبي ها بود.ايشان دوران دانشجويي خود را با چهره هاي مذهبي قبيل بعضي شاگردان مرحوم مطهري ،صدرالدين طاهري(هم اكنون استاد فلسفه دانشگاه علامه و امام صادق است)و آيينه وند و غيره گذراند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : منوچهر صانعي دره بيدي در كنار تحصيل به آموختن زبانهاي خارجي و كار در گارگاه نجاري مي پرداخت.

استادان و مربيان : منوچهر صانعي دره بيدي از محضر اساتيد زيادي بهره برده است كه مي توان به مرحومين دكتر عليمراد داودي ،منوچهر بزرگمهر و آقايان دكتر مجتهدي ،دكتر داوري و دكتر جهانگيري اشاره كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران امروز منوچهر صانعي دره بيدي مي توان به آقايان دكتر رشيديان ،دكتر حكمت و دكتر علوي اشاره كرد.

همسر و فرزندان : منوچهر صانعي دره بيدي متاهل و داراي همسر (بازنشسته آموزش و پرورش )و دو دختر مي باشد. فرزند ارشد دانشجوي رشته مكانيك و ديگر فرزندش دانشجوي رشته فرش مي باشد.

وقايع ميانسالي : منوچهر صانعي دره بيدي از وقايع تلخ ميانسالي خود فوت پدرش در سن 84 را بيان مي كند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر صانعي دره بيدي از سال 1358 تا 1364 عضو انجمن فلسفه بود كه به كار تحقيق در متون فلسفي مشغول بود. وي از سال 1364 تا اكنون عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي است. و هم اكنون در آنجا با درجه استادي مشغول به تدريس و تحقيق

مي باشد .

فعاليتهاي آموزشي : منوچهر صانعي دره بيدي به تدريس دروس فلسفه غرب در دوره هاي يوناني و جديد مي پردازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : منوچهر صانعي دره بيدي در كنار تدريس به تاليف و ترجمه در پيرامون فلسفه مي پردازد.

آرا و گرايشهاي خاص : منوچهر صانعي دره بيدي معتقد است : "به علت تهاجم يونانيان (اسكندر ) ، اعراب و تركان با تهاجم سه گانه تاريخي ،كشور و ملت ما جايگاه تاريخي خود را از دست داده است. و اكنون ما (ايراني ها ) بايد بكوشيم تا جايگاه از دست رفته خود را به دست آوريم و باز سازي كنيم."

جوائز و نشانها : منوچهر صانعي دره بيدي شاگرد ممتاز در هر سه دوره كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري بود.وي همچنين يك تشويق نامه به مناسبت شركت فعال در جنگ تحميلي (به مدت 6 ماه ) و چندين لوح و تقدير نامه از رئيس دانشگاه شهيد بهشتي براي تاليف و ترجمه دريافت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : منوچهر صانعي دره بيدي داراي 14 ترجمه ، 6 تاليف و بيش از 30 مقاله در زمينه فلسفي است.وي همچنين در 12 كنفرانس داخلي و خارجي شركت داشته و مقالاتي را هم ارائه كرده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اصول فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه

2 انفعالات نفس

ويژگي اثر : ترجمه

3 بخشي از تاريخ فلسفه فخري

ويژگي اثر : ترجمه

4 پيام نيچه

ويژگي اثر : تاليف

5 جايگاه انسان در انديشه كاتت

ويژگي اثر : تاليف

6 جوهر النضيد

ويژگي اثر : ترجمه

7 درس هاي فلسفه اخلاق

ويژگي اثر : ترجمه

8 دنش نامه زيبايي شناسي

ويژگي اثر

: ترجمه

9 دين در محدوده عقل تنها

ويژگي اثر : ترجمه

10 رشد عقل

ويژگي اثر : تاليف

11 شلاير ماخر

ويژگي اثر : ترجمه

12 فرهنگ فلسفي صليبا

ويژگي اثر : ترجمه

13 فلسفه اخلاق در تفكر غرب

ويژگي اثر : تاليف

14 فلسفه اخلاق و مباني رفتار

ويژگي اثر : تاليف

15 فلسفه حقوق

ويژگي اثر : ترجمه

16 فلسفه فضيلت

ويژگي اثر : ترجمه

17 فلسفه لايب نيتس

ويژگي اثر : تاليف

18 قواعد هدايت ذهن

ويژگي اثر : ترجمه

19 منطق مظفر

ويژگي اثر : ترجمه

20 نقد عقل عملي

ويژگي اثر : ترجمه

صباغ، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى، حكيم و فقيه. نزد ملا هادى سبزوارى تصحيل علم نمود و از خواص و مشاهير شاگردان وى شد. صاحب «المآثر و الآثار» وى را كاشانى و در فقه و زهد و اخلاق ممتاز توصيف كرده است، ولى شيخ محمد على حبيب آبادى وى را اصفهانى الاصل مى داند. از آثارش شرح «تشريح الافلاك» را مى توان نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 855 -854 / 14)، المآثر و الآثار (160).

صدر، سيد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1415 -1339 ق)، عالم دينى و فقيه. در مشهد به دنيا آمد و دربيت علم و عزت نشو و نما يافت. او نوه ى دخترى آيت الله حاج آقا حسين طباطبايى قمى است. به همراه پدر به قم مهاجرت كرد. پس از خواندن ادبيات، سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه فرا گرفت. سالها از دروس خارج پدرش، آيت الله صدر، استفاده نمود و معقول را از آيت الله موسوى آموخت. او از محضر درس برخى ديگر از اساتيد بهره مند شد تا خود به تدريس فقه و اصول و حكمت و اقامه ى نماز پرداخت. در 1385 ق بنا به خواسته ى آيت الله شريعتمدارى به تهران آمد و در مسجد حضرت امام حسين (ع) به ترويج دين و اقامه ى نماز و تفسير قرآن پرداخت. آيت الله سيد رضا صدر برادر بزرگ امام موسى صدر، مرجع و رهبر بزرگ لبنان، است. وى در تهران درگذشت، ماده تاريخ وفاتش (اين جهان خرد بود و مرد بزرگ) است. او در جوار حضرت معصومه (س) در قم دفن شد. از جمله آثارش: كتاب «استقامت»؛ كتاب «حسد»؛ كتاب «دروغ»؛ «بانوى كربلا زينب دختر زهراء»، ترجمه ى كتاب «زينب» دكتر عائشه بنت الشاطى.[1]

آقاى

حاج سيد رضا بن العلامه الورع آيت اللَّه الحاج سيد صدرالدين ابن العلامه الكبرى و الايه العظمى الحاج السيد اسمعيل صدر موسوى از فضلاء و دانشمندان معاصر تهران و داراى مقام حسب و نسب و علم و ادب مى باشند. وى در حدود سال 1338 قمرى متولد شده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و در معيت والد ماجدش به قم مهاجرت نموده و پس از خواندن ادبيات سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه خوانده و سالها از دروس خارج مرحوم والدش آيت اللَّه العظمى صدر استفاده نموده و معقول را از آيت اللَّه العظمى امام خمينى آموخته و از محضر بعض آيات ديگر بهره مند شده خود بتدريس فقه و اصول و حكمت و اقامه نماز پرداخته تا در سال 1385 قمرى كه حسب الاراده آيت اللَّه شريعتمدارى به تهران منتقل و در مسجد حضرت امام حسين عليه السلام واقع در ميدان (شهناز) تهران به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تفسير قرآن و درس اخلاق و غيره اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده در اخلاق و غيره مى باشند كه از آنها كتب زير است:

1- كتاب استقامت

2- كتاب حسد

3- كتاب دروغ

و مخفى نيست كه معظم له از طرف پدر موسوى و بحضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام منتهى مى شوند و از طرف مادر طباطبائى و بحضرت امام حسين مجتبى عليه السلام متصل مى گردند. زيرا والده ماجده ايشان صبيه مرحوم مغفور سيدالفقهاء و المجتهدين آيت اللَّه العظمى آقاى حاج آقا حسين طباطبائى قمى كه ترجمه اش در جلد اول ص 264 گذشت مى باشد و ايشان سبط آن بزرگوار هستند ادام اللَّه توفيقه.

برادر ارجمندش جناب استاد و زعيم بزرگوار آقاى حاج سيد امام موسى

صدر مرجع و رهبر بزرگ مردم لبنانست كه امروز صوت وصيتش بتمام جهان رسيده و براى شيعيان دنيا آبروى عظيمى گرديده و بايد ايران و ايرانى فخر كند كه يكى از هم ميهنان او باين پايه قدرت و عظمت رسيد كه زمام دولت و ملت كشور بيگانه را بدست گرفته و با نطق آتشين و بيانات شيرينش بر عليه استعمارگران غربى مبارزه كرد و هم اكنون سرنوشت وى مجهول و نامعلوم است.

فقيه.

تولد: 92 (1300 رمضان 1339 ق.) مشهد.

درگذشت: 11 آبان 1373، قم.

آيت الله سيد رضا صدر دوران كودكى و نوجوانى را تحت تربيت پدر خود پشت سر نهاد. مقدمات و ادبيات را در مشهد فراگرفت. در سال 1354 ق. به همراه پدر به حوزه ى علميه ى قم رفت و سطوح را نزد اساتيدى نظير حضرات آيات عظام سيد شهاب الدين مرعشى نجفى و محقق داماد آموخت. سپس خارج فقه و اصول را در محضر حضرات آيات عظام سيد حسن صدر و سيد محمد حجت كوه كمره اى و سيد حسين بروجردى و فلسفه و عرفان را نزد امام خمينى فراگرفت. ايشان پس از وفات آيت الله العظمى بروجردى به تدريس فقه و اصول و فلسفه و عرفان پرداخت.

در سال 1346 براى تبليغ و ارشاد به تهران آمد و مسجد امام حسين را كانون تبليغات دينى خويش قرار داد و به تدريس، تبليغ و ارشاد، امامت جماعت، اداره ى كلاس هاى معارف دينى، تأليف و پروش شاگردان پرداخت. وى در اين مسجد كلاس درس اخلاق، تفسير و فلسفه نيز برگزار كرد و همچنين به تدريس فقه و اصول هم اشتغال داشت. در سال 1356 به حوزه ى علميه قم بازگشت و به خدمات دينى و

مذهبى مشغول شد.

از تأليفات آيت الله صدر مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: الاجتهاد و التقليد؛ العدالة فى الفقه؛ تفسير سوره حجرات؛ تفسير سوره يوسف (حسن يوسف)؛ استقامت، حسد؛ دروغ؛ فلسفه آزاد؛ الفلسفه العليا؛ محمد فى القرآن؛ المسيح فى القرآن؛ قرآن شناسى؛ بانوى كربلا؛ راه محمد (دو جلد)؛ راه على (ع) پيشواى شهيدان؛ راه قرآن؛ زن و آزادى؛ زيارتنامه حضرت رضا (ع) سخنان سران كمونيزم درباره خدا؛ مرد وفا (زير درختان سدر)؛ نشانه هايى از او (دو جلد)؛ نگاهى به آثار فقهى شيخ طوسى؛ مقدمه بر نهج الحق و نامه دانشوران. از جمله آثار منتشر نشده وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: أربعون و مأتا مسئلة فقهى؛ تعليقة بر عروة الوثقى؛ الفقه على مذهب اهل البيت- كتاب الصلاة؛ القواعد الثلاث؛ تجاو؛ فراغ؛ حيلولة؛ رساله در مقدمه واجب؛ شبهة العبائية حكم نجاسة الباطن؛ نفائس الاصول (دو جلد)؛ حاشيه بر اسفار؛ برهان الصديقين، حاشيه بر منظوم (سه جلد)، ديوان شعر، درست و نادرست، خواجه نصيرالدين طوسى؛ خليفة رسول الله (ص)؛ اسلام ما؛ سبد (كشكول)؛ ترجمه رسالة الحقوق امام سجاد؛ الجهاد و الثورة؛ الكليم فى القرآن.

آيت الله سيد رضا صدر در آبان سال 1373 درگذشت و پيكرش در قم در صحن حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (205 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (504 -503 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (172 -171/ 3).

صدرالافاضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 2) لطفعلى بن (ميرزا) محمد كاظم امين السفراى شيروانى دانشمند ايرانى (و. 1274 ه.ق.- ف. 1350 ه.ق./ 1310 ه.ش.) وى تحصيلات خود را در مدرسه سپهسالار قديم تهران به پايان رسانيد و علوم معقول را نزد ميرزا ابوالحسن جلوه

و آقا على زنوزى آموخت. در عهد مظفرالدين شاه به تعليم چند تن از شاهزادگان پرداخت و سپس معلم احمد شاه گرديد.از آثار اوست: مفتاح خط كوفى، مقدمه اصلاح المنطق، ايضاح الادب.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صدرالشريعه بخاري، جمال الدين عبيدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 747 ق)، فقيه حنفى، محدث اصولى مفسر حكيم طبيعيدان، نحوى، لغوى و اديب. مشهور به صدرالشريعه اصغر يا صدرالشريعه ثانى. در خانواده اى دانشور به دنيا آمد. علوم متداول و مجد و بزرگى را از جدش تاج الشريعه و او نيز از پدر خود صدرالشريعه ى اول فرا گرفت. او در حكمت و طبيعيات و اصول فقه و علوم دينى از علماى عصر خويش به حساب مى آمد. در بخارا درگذشت. وى آثار نفيس جدش، تاج الشريعه، را تنقيح كرد. ازآثار اوست: «تعديل العلوم»؛ «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، و شرح آن «التوضيح فى حل غوامض التنقيح»؛ «شرح الوقايه»، شرح كتاب جد خود «وقايه الراويه فى مسائل الهدايه»، در فقه حنفى؛ مختصر «الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»؛ «الوشاح»، در علم معانى و بيان؛ شرح «فصول الخمسين»، در نخو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (354 / 4)، ريحانه (434 -433 / 3)، كشف الظنون (2021 ،2011،1270 ،1047 ،496 ،419)، الكنى و الالقاب (415 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عبيدالله)، معجم المؤلفين (246 / 6)، هديه العارفين (650 -649 / 1).

صدريه، زينب

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

(وف 1097 ق)، عالم، متكلم، فيلسوف، عارف و زاهد. وى خواهر بدريه و زبيده، و همسر ملا محسن فيض كاشانى بود. زينب نزد برادرش، ميرزا ابراهيم، علم و دانش آموخت و در كنار پدر خور، صدر المتألهين، و همسر خود، فيض كاشانى، به تكميل علوم پرداخت. او از همسرسش داراى سه فرزند به نامهاى محمد علم الهدى و محمد نورالهدى و احمد معين الدين شد كه همگى از علماى زمان خود بودند و شرح آن در مقدمه كتاب «معاذن الحكمه» آمده است.[1]

20

جمادى الاولى 1007 ق، زينب، از زنان عالم، متكلم، فيلسوف، عارف، زاهد و سخنور. وى دختر ملاصدراى شيرازى (1050 ق) و خواهر بدريه و زبيده و همسر ملا محسن فيض كاشانى (1091 -1007 ق) بود. زينب نزد برادرش ميرزا ابراهيم علم و دانش آموخت و در كنار پدر و همسرش به تكميل علوم پرداخت. او از همسرش داراى سه فرزند شد كه همگى از علماى زمان خود بودند.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] مستدركات اعيان (84 -83 / 3)، مشاهير زنان (142)، معادن الحكمه (مقدمه)، مفاخر اسلام (35 -34 / 7).

[2] منبع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 84 -83 / 3؛ مفاخر اسلام، 35 -34 / 7.

صراف اصفهاني، محمد حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، شاعر، صوفى و حكيم. در زمان شاه عباس اول مى زيست و از رهگذر پيشه صرافى زندگى خود را مى گذرانيد. محمد حسين داراى مشرب تصوف بود. وى از ذوق و استعداد شاعرى بهره مند بود و اشعارى از او در تذكره ها نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (475)، تذكره ى نصرآبادى (294)، الذريعه (606 ،250 /9)، فرهنگ سخنوران (262)، نشتر عشق (392/2).

صراف، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1316، اصفهان.

درگذشت: شهريور 1368.

مرتضى صراف از مدرسان دانشگاهى بود. از كارهاى او انتشار مجله ى «ويسمن» (به مدت يك سال) بود. ديگر «رسائل مشتمل بر هفت فتوت نامه» كه با مقدمه اى از هانرى كربن به فرانسه در سال 1352 به چاپ رسيد. صراف در تاريخ فتوت و جوانمردى پژوهش هايى كرده بود. وى همچنين گاهى شعر مى سرود. چندى در دانشگاه اوترخت (در هلند) و چهار سال در دانشگاه داكا (بنگلادش) تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صفاري، سعدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعدى صفاري

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/9/1

زندگينامه علمي

اينجانب سعدي صفاري در سال 1347 هجري شمسي در روستاي تسمكلايه از روستاهاي منطقه الموت قزوين در خانواده اي ساده و متدين به دنيا آمدم، تحصيلات دوره ابتدايي و راهنمايي را در همان روستا گذراندم. سپس وارد حوزه علميه قزوين شدم (1363) يكسال در حوزه علميه صالحيه درس خواندم و همان سال عازم جبهه شدم. همزمان با درس حوزه دروس دبيرستان را نيز به صورت متفرقه ادامه دادم، سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم. چون مدتي از سال قبل را در جبهه بودم و بخشي از آن سال را نيز مشغول درس هاي دبيرستان بودم درس هاي حوزه را از اول شروع كردم.پس از اتمام ديپلم اقصاد و سال چهارم حوزه ازدواج كردم و همزمان در كنكور دانشگاه شركت كردم و در رشته ادبيات فارسي دانشگاه كِلان قبول شدم اما به دليل دوري مسافت يك ترم مرخصي گرفتم و بعد از آن از رفتن به دانشگاه منصرف شدم و درس هاي حوزه را ادامه دادم، ولي به دليل مشكلات اقتصادي ناچار شدم به منطقه الموت برگردم و مشغول

كارهاي تبليغي باشم. اما شوق ادامه تحصيل مرا وادار كرد دوباره به قم برگردم و تا جايي كه ممكن است ادامه دهم پس از پايان دهم در دروه كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس نيز شركت كردم و همزمان با دروس خارج حوزه در كارشناسي ارشد مدرسي الهيات مركز تربيت مدرس دانشگاه قم فارغ التحصيل شدم.در طول اين مدت ماه هاي مبارك رمضان محرم و ايام تابستان را در مناطق مختلف كشور بالاخص ستاد مشترك سپاه در تهران مشغول به تبليغ بوده ام. پس از پايان كارشناسي ارشد تربيت مدرس با اخذ مجوز تدريس از نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه به تدريس در دانشگاه آزاد تفرش مشغول شدم، قابل ذكر است كه قبل از آن در حوزه علميه صدوق قم نيز تدريس مي كردم و در حال حاضر نيز به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور بوئين زهرا هفته اي سه تا چهار روز در آن دانشگاه تدريس دارم و در كنار تدريس گاهي مقالاتي را نيز مي نويسم كه يكي از آنها به چاپ رسيده است.

صفوي ايجي، قطب الدين، ابوالخير عيسي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(955 / 953 -900 ق)، عالم و محقق شافعى، نحوى، منطقى و صوفى.

او را به مناسبت جد مادريش، صفى الدين ايجى، صفوى گويند. موطن او هند بود. ابتدا نحو و صرف و سپس فقه و پس از آن «رساله صغرى و كبرى» سيد شريف را در منطق نزد پدر فراگرفت. آن گاه ملازم شيخ ابوالفضل كازوانى رد گجرات شد و در حضر او «مختصر» و «مطول» را خواند و از او به دريافت اجازه نايل شد. پس از آن مدتى در خدمت ابوالفضل استرآبادى درآمد. سپس به مجامع علمى راه يافت و آوازه فضل او

پيچيد. وى جلال الدين دوانى را نيز درك كرد. سپس به مجامع علمى راه يافت و آوازه فضل او پيچيد. وى جلال الدين دوانى را نيز درك كرد. سپس چند سالى مجاور مكه شد. او در 939 ق از شام و بيت المقدس ديدار كرد و در دمشق مجلس درس آراست و جماعتى از اهل دمشق و حلب از او اخذ علم كردند. دو سفر نيز به عثمانى (تركيه) نمود. سرانجام به مصر رفت و در آنجا سكنى گزيد. ابن عماد، صاحب «شذرات الذهب»، او را از اعجوبه هاى دوران مى داند. از آثارش: مختصر «النهايه» ابن اثير، در غريب الحديث؛ « شرح الغره» سيد شريف، در منطق؛ «تفسير» سوره ى عم تا آخر قرآن؛ رساله اى در «حمد»؛ شرح حديث اول از «صحيح» بخارى؛ شرح «الكافيه» ابن حاجب، در نحو؛ حاشيه بر «شرح الكافيه» جامى؛ حاشيه بر «شرح جمع الجوامع» محلى؛ «شرح الفوائد الغياثيه»، در معانى و بيان؛ شرح «الشفا» قاضى عياض.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294 / 5)، ايضاح المكنون (10 / 1)، شذرات الذهب (298 -297 / 8)، كشف الظنون (1989 ،1374 ،1371 ،1299 ،1198 ،1054 ،853 ،595)، هديه العارفين (810 / 1).

ضابطي پور، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد ضابطي پور

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي احمد ضابطي پور در سال 1338هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عليهم السلام در مشهد مقدس به دنيا آمد. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش، با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه فراوان خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1351 و در اوج

خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي خصوصا بر حوزه هاي علميه بدون هيچ ترس و واهمه اي وارد حوزه علميه مشهد مقدس شد تا پاسدار دين خويش و اقتداگر مولاي خود باشد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد پس از اتمام دوران سطوح عالي و شاگردي اساتيد مبرزي چون آيت الله شاهرودي، فاضل لنكراني و ميزرا علي آقاي فلسفي در سال 1357 سال پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به حلقه درس خارج راه يافت و از محضر بزرگاني همچون همچون آيت الله وحيد و آيت الله لنگروي كسب فيض كرد واز دامن ستارگان پر فروغ حوزه علميه مشهد مشغول خوشه چيني گشت و تا كنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1376از دانشگاه آزاد اسلامي مشهد فارغ التحصيل گرديد و باموفقيت از پايان نامه خويش باعنوان "ارشاد در فقه اسلامي و قانون مدني" دفاع كرد. ايشان ضمن تدريس در دانشگاه فردوسي، آزاد اسلامي مشهد و مراكز آموزش عالي علمي كاربردي به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد كه مقالاتي مانند "وظايف متقابل نهاد حاكميت و مردم" ، "جستاري در دموكراسي ديني" و ولايت فقيه ، فقه تاريخ يا كلام"در مجلات معتبر كشور به چاپ رسانده است.

ضياء شهابي، پرويز

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز ضياء شهابي متولد 1322 در تهران است. تحصيلات متوسطه را در همين شهر به پايان برده و پس از آن در رشته

علوم تربيتي دانشگاه تهران پذيرفته شده است.شهابي مدرك كارشناسي اش را در رشته فلسفه و علوم تربيتي در سال 1344 از دانشگاه تهران گرفته وپس از وقفه اي چندساله كارشناسي ارشد را نيز در رشته فلسفه دنبال مي كند. شهابي مدرك كارشناسي ارشد خود را درسال 1350 در رشته فلسفه از دانشگاه تهران گرفته است.او همچنين در2 رشته اصلي و فرعي يكي فلسفه در رشته اصلي و تاريخ اديان و اسلام شناسي دررشته فرعي دكترا گرفته است.شهابي در خلال اين سال ها تدريس را نيز به جد دنبال كرده و از سال 1352به عضويت هيأت علمي دانشگاه فردوسي مشهد در آمده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ پايان تحصيلات متوسطه در تهران _ دريافت مدرك كارشناسي در رشته فلسفه و علوم تربيتي از دانشگاه تهران سال 1344 _ دريافت مدرك كارشناسي ارشد در رشته فلسفه از دانشگاه تهران سال 1350 _ دريافت مدرك دكتراي فلسفه در رشته اصلي و تاريخ اديان و اسلام شناسي دررشته فرعي

استادان و مربيان : پرويز ضياء شهابي از شاگردان احمد فرديد بوده و از محضر اين استاد بهره هاي فراوان برده است.

فعاليتهاي آموزشي : پرويز ضياء شهابي عضو هيأت علمي دانشگاه فردوسي مشهد از مرداد1352 تا اول مهر 1382 و استاديار واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي از اول مهر 1382 نيز بوده است

آرا و گرايشهاي خاص : «هايدگر وجود را تعريف ناپذير مي داند. پرويز ضياء شهابي معتقد است بايد ميان «وجود» و «موجود» تفاوت گذاشت. او اين تفاوت را تفاوت «آنتولوژيك» مي نامد. هايدگر در كتاب «نظر افلاطون درباره حقيقت» پيش

از شروع، در مطلبي ميان آموزه متفكر و گزاره هاي علمي تفاوت گذاشته است. هايدگر در يك نيم سال تحصيلي و در4 واحد دانشگاهي تفسير جمله به جمله افلاطون در رساله سوفسطايي را موضوع درس خود قرار داد، زيرا او در اين دوران به آثار سوفسطايي و افلاطون توجه داشت. هايدگر پس از افلاطون مي گويد: آيا مي دانيم كه هر گاه لفظ موجود را به كار مي بريم در حقيقت چه مي خواهيم؟ او مي گويد، به هيچ رو پاسخي نداريم و بايد پرسش از معناي وجود را از نو آورد. بدين رو در شروع و مقدمه رساله «وجود و زمان» مي گويد: كساني كه از مابعدالطبيعه دم مي زنند از وارد شدن به بحث اصلي آن باز مي مانند. ارسطو كليت وجود را وراي كليت جسمي مي دانست. هايدگر وجود را تعريف ناپذير مي داند و معتقد است بايد ميان وجود و موجود فرق گذاشت. او اين تفاوت را تفاوتي «آنتولوژيك(هست شناسي)» مي نامد. وجود پيش از هر موجود است، هر چه هست از وجود هست. به بيان ديگر از وجود تعريفي نمي توان ارائه كرد و قابل پرسش نيست. او معتقد است هر كس كه لفظ وجود را به كار مي برد، معناي آن را مي فهمد. هايدگر سپس به توضيح ساختار و صورت هر پرسش مي پردازد و سؤال مي كند كه لازمه ذات هر پرسش چيست؟ كه هر پرسش جست وجويي است و در اين ميان جست وجو، بايد از آن چه كه مقصود است، هدايت گرفت، هر پرسش، پرسشي است درباره چيزي. هايدگر براي آن 3 جزء قائل مي

شود كه در فارسي بيان دوتاي آن مشكل ندارد: مسئول (كسي كه از او مي پرسند) و مسئول عنه (چيزي كه از او مي پرسند). در پرسش از معناي وجود، بايد ديد از چه كسي بايد پرسيد؟ در ميان موجودات، موجودي است كه به داشتن فهم از ديگران ممتاز است و شايد آن موجود كه خودمان هستيم، سزاوارتر براي «مسئول» بودن است، براي شنيدن پاسخ موجود از او.«دازاين» در آلماني به معني وجود يا واقعيت است. هايدگر خود مي گويد، جان كلمه در وجود و زمان و «او» ميان آنهاست. وجود عبارت است از زمان و آن زماني كه از آن فهم داريم. هايدگر عقيده دارد از وجود اكنون، زمان را فهميده اند و معلوم مي شود اصل آن زمان مندي است.«پرسش وجود» نزد هايدگر مهم بود. پرسش وجود نزد او از نحوه وجود انسان منفك نبوده است»... شايد بسياري از اهالي انديشه رابا اين شرح مختصر بتوان با حوزه علايق و گرايش هاي شهابي در فلسفه نيز آشنا كرد.نخستين نشانه اين آشنايي را مي توان از گرايش او به هايدگر و تأثير روشن از انديشه هاي فرديد بازشناسي كرد. شهابي از شاگردان احمد فرديد بوده اما جست وجوهاي او در حوزه انديشه به اين گرايش مختصر نشده و دامنه وسيع تري بخصوص در مباحث پديدار شناسي يافته است.

چگونگي عرضه آثار : پرويز ضيا شهابي مؤلف و مترجمي بسيار آگاه به فلسفه و مسلط بر زبان هاي فارسي و آلماني است. ويژگي هايي كه در كمتر اهل اين حوزه يكجا گرد آمده است.بي شك پرويز ضياء شهابي در افق پيش رو توانايي تأليف

و ترجمه آثاري مهم تر و اثرگذاري جدي تر در فلسفه ايران امروز را دارد. برخي از مقاله هاي او در حوزه فلسفه عبارتند از : _ تهيه مقدمات آشنايي با منطق جديد، مجله دانشكده الهيات مشهد 1376 _ تالس تولد فلسفه، مجله دانشكده الهيات مشهد 1378 _ پا به پاي ارسطو به جست وجوي دانش برين، مجله برهان و عرفان پيش شماره نخست _ هست شناسي ،دانشي كه بايد جست،مجله برهان و عرفان شماره دوم زمستان 1383 --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 درآمدي پديدار شناسانه به فلسفه دكارت

ويژگي اثر : به وسيله نشر هرمس به چاپ رسيد. درآمدي پديدار شناسانه به فلسفه دكارت عنوان مهم ترين اثر پرويز شهابي در حوزه انديشه است.تسلط او به زبان آلماني و در نتيجه در اختيار داشتن منابع دست اولي براي تحقيق در كنار دقت نظر و نگاه ايتومولوژيك به متن،اثر شهابي را ممتاز و بسيار قابل توجه كرده است.اين نگاه ظريف را مي توان از جاي جاي متن كتاب دريافت كرد و بر دقت نظر شهابي در تأليف ،صحه گذاشت. به طور نمونه در مقدمه كتاب دغدغه دقت به خوبي نمايان است:«صفت رئال از اسم res به معني چيز، جوهر، ماهيت ساخته شده است و آن را بايد به جوهري يا ماهوي ترجمه كرد. اگر رئال را از روي معناي جديدش به واقعي يا حقيقي ترجمه كنيم - كه مترجمان مي كنند- در فهم مقصود امثال دكارت و بخصوص كانت (به طور مثال آن جا كه گفته است وجود محمولي رئال نيست) [كه منظور او همين جاست] با اشكال هاي حل نشدني مواجه مي شويم.

» شهابي اينجا نيز نقبي به هايدگر مي زند و مي گويد: هايدگر مهم ترين جمله بخش نخست كتاب« سنجش خرد ناب» را جمله نخستين آن مي داند كه در آن كانت بر داده بودگي خود اشيا انگشت گذاشته است.

2 راه هايي به تفكر فلسفي

ويژگي اثر : ترجمه، نوشته يوزف ماري بوخنسكي ، انتشارات پرسش در اصفهان ، 1381

3 راه هايي به تفكر فلسفي درآمدي به مفاهيم بنيادين

ويژگي اثر : اين كتاب حاصل گفت وگوها و گفتارهايي است درباره «چيستي فلسفه» كه بوخنسكي در يك سري برنامه ها و مصاحبه هاي راديويي عنوان كرده بود و به دليل اهميت مباحث مطرح شده دراين برنامه ها، اين مباحث به صورت كتاب درآمد و بنابر موضوع گفتار با عنوان هاي قانون، فلسفه، شناخت، حقيقت، تفكر، ارزش، انسان، وجود، جامعه و مطلق تنظيم شد. بسياري از كتاب هاي قطور فلسفي هستند كه انبوهي از اطلاعات فلسفي را در خود گنجانده اند، اما خواننده پس از مطالعه آنها كمتر قادر است تا خود فلسفي بينديشد و فلسفه ورزي كند، زيرا فلسفه آموختن و فلسفه آموزاندن به غير از فلسفه ورزي و فلسفي انديشي است. مي توان انبوهي از اطلاعات فلسفي را در ذهن انبار كرد، اما در مواجهه با مسائل گوناگون، فلسفي نينديشيد. مترجم فاضل كتاب، ضياء شهابي به درستي به اين موضوع اشاره دارد: «درميان آوردن اين پرسش كه «فلسفه چيست؟»، ... درآمد فلسفه ورزي است كه آن را با فلسفه آموزي (در ? معناي تعلّم فلسفه و تعليم آن) نبايد يكي گرفت. بايسته فلسفه ورزي پُرسندگي است. فلسفه آموزي فراگيري پاسخ هايي است به

پرسش هايي بي آن كه حال پرسندگي، مقام فراگيرنده گردد.» كتاب راه هايي به تفكر فلسفي به جاي آن كه خواننده تازه كار را با انبوهي از نام ها و فلسفه ها گيج كند، مي كوشد تا در موضوعات و صفحاتي محدود و با زباني ساده و منطقي خواننده را درگير پرسش هاي بنيادين فلسفي كند و دلايلي بر رد و اثبات برخي نظرگاه هاي فلسفي بياورد. بوخنسكي ?? موضوع زير را براي منظور خود برگزيده است: ?_ قانون، ?- فلسفه، ?- شناخت، ?- حقيقت، ?- تفكر، ?- ارزش، ?- انسان، ? _ وجود، ?- جامعه و ??-مطلق. يكي از مهم ترين فصل هاي كتاب، فصل فلسفه است. نويسنده در ابتداي اين فصل ادعايي مي كند كه شايد براي افراد ناآشنا به فلسفه غريب بنمايد. او مي گويد كه فلسفه از اموري نيست كه تنها به اهل فن، يعني فيلسوفان و فلسفه دوستان، اختصاص داشته باشد. كم و بيش هر كس در زندگي خود بارها پرسش هايي فلسفي از خود كرده است. از همين روست كه پرسش «فلسفه چيست؟»، پرسشي است كه به همه ما مربوط مي شود. با اين حال اين پرسش، يكي از دشوارترين پرسش هاي فلسفي است. كمتر كلمه اي وجود دارد كه مانند فلسفه بر اين همه معناهاي گوناگون دلالت كند. فلسفه به نظر راسل مفهومي است جمعي كه دلالت دارد بر هر آن چه كه نتوان آن را به شيوه علمي بررسي كرد. راسل و ديگر پوزيتيويست ها معتقدند كه در نزد ارسطو فلسفه هم معناي علم بود. پس از ارسطو، علوم خاص مانند پزشكي و فيزيك (طبيعيات)، روانشناسي و

منطقِ صوري از آن جدا شدند. بنابراين فلسفه در حال حاضر به نظر اينان شامل اموري مي شود كه نمي توان به طور علمي در باره آنها سخن گفت. مؤلف كتاب مي كوشد تا نظر راسل را از نزديك بنگرد و شك هايي در درستي آن بيندازد.

4 سرآغاز كار هنري

ويژگي اثر : ترجمه، نوشته مارتين هايدگر ، نشر هرمس به چاپ دوم رسيد

5 فلسفه هنر به نزد هايدگر

ويژگي اثر : ترجمه ، نوشته فن هرمن، فريد ريش

6 فلسفه و بحران غرب

ويژگي اثر : ضياء شهابي از جمله مترجمان كتاب «فلسفه و بحران غرب» نيز هست كه ? سال پيش به وسيله نشر هرمس و با همكاري جمعي از مترجمان فلسفه منتشر شد. علاوه بر انتشار اين آثار،شهابي مقاله هاي ارزشمندي نيز در دهه گذشته به نگارش درآورده كه در نشريات دانشگاهي به چاپ رسيده و مورد توجه دانشجويان و علاقه مندان و جويندگان مباحث نظري فلسفه در ايران نيز قرار گرفته است.از آن جمله است مقاله مقدمات آشنايي با منطق جديد، تالس تولد فلسفه، پا به پاي ارسطو به جست وجوي دانش برين، هست شناسي دانشي كه بايد جست و ... كه بيشتر آنها در دوران حضور او در دانشگاه فردوسي مشهد در نشريه دانشكده ادبيات به چاپ رسيده است...

ضيايي شيرازي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1328 ش). حكيم، فقيه، طبيب و شاعر، متخلص به ضيايى. از سادات حسينى بهبهان بود كه در شيراز سكونت داشت. به آورده ى تذكره ى «شعاعيه» وى از جوانى در تحصيل حكمت الهى كوشيد و در فقه شاگرد آيت الله آقا سيد كاظم يزدى بود و اجازه ى اجتهاد از

ايشان داشت. بعدها قاضى دادگسترى شد و سپس به سمت رياست دادگسترى مازندران ارتقاء يافت. اثر وى: «ديوان» شعر كه نسخه اى از آن در كتابخانه ملى ملك موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (562 -561). حديقه الشعراء (1084 -1083 / 2). دانشمندان و سخن سرايان فارس (497 -494 / 3). الذريعه (633 / 9). فرهنگ سخنوران (574). مرآت الفصاحه (366 -365).

ضيايي فر، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد ضيائي فر

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1359 دروس حوزوي را همراه با سال چهارم دبيرستان در كاشان آغاز كرد، پس از اخذ ديپلم رياضي در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شد. دروس سطح را سال 1346 به اتمام رسانيد و به مدّت 12 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرد و چند سالي نيز از اين سال ها را به تحصيل كلام و فلسفه پرداخت تدريس در حوزه دانشگاه از زمره فعاليت هاي علمي اوست و اكنون نيز در برخي مراكز به تدريس اشتغال دارد و مهمترين برنامه علمي وي تحقيق است كه از سال 1370 آغاز و تاكنون ادامه دارد به علاوه از سال 1377 تاكنون مدير گروه پژوهش «فلسفه فقه و حقوق اسلامي» پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات حوزه عليمه قم و عضو هئيت علمي و شوراي پژوهشي اين پژوهشكده است. همچنين راهنمايي و مشاوره برخي از پايان نامه ها را بر عهده داشته است.

طالقاني قزويني، شرف الدين محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شرف الدين محمود فرزند سيد علا الدين بن سيد جلال الدين طالقاني قزويني بود. علوم عقليه را از حوزه درس علماي بزرگ زمان خود فراگرفته و توانست تدريس فلسفه را در قزوين به دست گيرد. ديري نپايد وي از بزرگان علوم عقلانيه شد. سيد شرف الدين محمود در حدود سال 918ق فوت نمود.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : سيد شرف الدين محمود فرزند سيد علا الدين بن سيد جلال الدين طالقاني قزويني بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد شرف

الدين طالقاني قزويني علوم عقليه را از حوزه درس علماي بزرگ زمان خود فراگرفت.

استادان و مربيان : سيدشرف الدين طالقاني قزويني ، علوم عقلي را در محضر محمدبن زين الدين احسايي معروف به ابن ابي جمهور احسايي درك نمود. اخذ اجازه از اين استاد را علامه مجلسي در بحار الانوار و شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعه آورده اند.

زمان و علت فوت : سيد شرف الدين طالقاني قزويني در حدود سال 918ق فوت نمود.

فعاليتهاي آموزشي : سيد شرف الدين طالقاني قزويني ، تدريس فلسفه را در قزوين به دست گرفت و ديري نپايد از بزرگان علوم عقلانيه شد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 حواشي بر الهيات شرح اشارات خواجه نصيرالدين طوسي

منابع زندگينامه :

1نسيم قزوين ، بنياد فرهنگي قزوين شناسي ، دفتر اول ، زمستان 1375 ، ص 145

طالقاني قزويني، محمديوسف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني متوفي حدود سال 1098 ه_.ق ، از ارباب حكمت متعاليه و اعاظم فلسفة مدرسه قزوين در عصر صفوي بود. وي پس از تكميل علوم عقلي در قزوين و اصفهان ، كرسي تدريس را در زادگاه خود به دست گرفت. آثار و حواشي فلسفي كه از شاگردان او باقي مانده ، عظمت مدرسه فلسفي قزوين را در اين مقطع زماني منعكس مي كند.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني مقدمات علوم اسلامي و فنون و ادب را نزد افاضل علماي قزوين تكميل نمود. تمايل مفرط به حكمت و فلسفه باعث گشت به اصفهان عزيمت نموده و به اوج عالي علوم عقلي دست يابد.

استادان و مربيان : سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني پس از

عزيمت به اصفهان ، به حوزة درس آخوند ملا رجبعلي تبريز متوفي 1080ه_.ق وارد گرديد و از محضر اين استاد بهره هاي فراوان برد. شيخ آقا بزرگ تهراني در كتاب طبقات اعلام الشيعه ، به شهادت شاگردش ملا محمد باقر فرزند ايلدر در كتاب المعارف الالهيه ، او را ارشد و باهوش ترين شاگردان اين استاد نام مي برد.

هم دوره اي ها و همكاران : سيدمير محمد يوسف طالقاني قزويني با هم نام خود شيخ ملا محمد يوسف الموتي قزويني ، شاگرد صدرالمتالهين شيرازي مباحثات و جدلهايي در زمان خود داشت.

زمان و علت فوت : سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني متوفي حدود سال 1098 ه_.ق مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني پس از تكميل علوم عقلي در اصفهان ، به موطن خود قزوين بازگشت و كرسي تدريس و رهبري را به دست گرفت. آوازه او پس از مدتي در اطراف و اكناف پيچيد و عشاق فلسفه به حوزه در س او پيوستند و نزد اهل فضل به تحقيق و تدقيق و قدرت بيان و ابتكارات ظريف و تحقيقات عميق شهرت يافت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني علاوه برتدريس علوم عقلي ، آثاري چند را به رشته تحرير درآورده است.

آرا و گرايشهاي خاص : احاطة سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني به علوم عقلي و نقلي و آراي سلف حوزه او را رونق خاصي بخشيده بود. وي كه مخالف مكتب صدرايي و از پيروان مكتب استادش ملا رجبعلي است با هم نام خود شيخ ملا محمد يوسف الموتي قزويني شاگرد صدرالمتالهين شيرازي مباحثات و جدلهايي داشتند. آثار و

حواشي فلسفي كه از شاگردان اين دو برج عالي فلسفه در قزوين باقي مانده ، عظمت مدرسه فلسفي قزوين را در اين مقطع زماني منعكس مي كند. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 رساله اي در دفاع از نظرات استادش ملا رجبعلي تبريز

ويژگي اثر : اين رساله در رد فلسفه صدرايي است

منابع زندگينامه :

1نسيم قزوين ، بنياد فرهنگي قزوين شناسي ، به كوشش محمدعلي حضرتي ، دفتر اول ، زمستان 1375 ، ص 165

طالقاني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مرتضى طالقانى قدس اللَّه روحه از علماء ابرار و مدرسين اخبار حوزه علميه نجف و تا آخر عمر به تجرد گذرانيده و مقيم مدرسه سيد يزدى صاحب عروةالوثقى بودند و در همانجا در سال 1364 قمرى دار فانى را وداع گفتند.

وى در حدود 1280 قمرى در طالقان قزوين به دنيا آمده و در محيط آرام و باصفاى كوهستانى طالقان پرورش و پس از خواندن قرآن و فارسى در مكتب خانه آنجا به تهران و بعد از چندى به اصفهان عزيمت نموده و از محضر علماء بزرگ آنجا مانند آيت اللَّه ابوالمعالى كرباسى و حكيم قشقائى و آخوند ملا محمد كاشى و ديگران استفاده نموده سپس مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحوم علامتين آخوند خراسانى و علامه يزدى حاج سيد محمد كاظم مرحوم شريعت اصفهانى و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى و ديگران استفاده نموده و به تهذيب نفس و به تكميل روح پرداخته و به كمالات معنوى و روحى رسيده و جداً معرض از دنيا گرديده و به تدريس و پرورش عده اى از محصلين مهذب و بارع پرداخته است.

نگارنده گويد: يكى از علماء ربانى را كه در دوره زندگانى

خود ملاقات نمودم اين بزرگوار بود.

در سال 1362 قمرى كه در نجف اشرف اقامت داشتم گاه گاهى از محضر وى استفاده نموده و از منظر و سيماى نورانى او كه آخرت را به ياد انسان مى آورد بهره مند مى شدم.

بسيارى از مراجع و دانشمندان بزرگ معاصر از محضر و تدريس او استفاده نموده و عده اى از پرورش يافتگان درس اخلاق و عرفان ايشانند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طالقاني، نظر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1240 ق)، فقيه اصولى، متكلم، حكيم، حافظ، محدث و واعظ. او از شاگردان صاحب «جواهر» و شيخ انصارى بود. پس از تكميل مبانى علمى در نجف به تهران آمد و در مدرسه ى مروى مقيم گشت و به تدريس و تأليف پرداخت و به مواعظ منبرى اشتغال ورزيد. او در كلام و فروع و اصول ماهر و در معقول و منقول صاحب نظر بود. در مشهد رضوى درگذشت و در جوار امام رضا (ع) دفن شد. از وى آثار سودمندى به عربى و فارسى باقى است كه از آن جمله: «كاشف الاسرار»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «مناط الاحكام»، مشتمل بر دو فن: فنى در فروع و ظواهر و فنى در بواطن و سرائر؛ رساله در «حجيت خبر واحد»؛ رساله در «اشتراط الحس فى قبول الشهاده»؛ «اجتماع الامر و النهى»؛ «طراز المصائب»، در مقتل؛ رساله اى در «فنا».[1]

ملا نظرعلى طالقانى عالمى فاضل و فقيهى كامل و حكيمى متكلم و اصولى متبحر و محققى مدفق و عابدى زاهد و واعظى ناصح و حافظ قرآن. مقيم تهران در عصر ناصرالدين شاه قاجار و مدرس مدرسه مروى و مايه فخر اسلاميان و حاوى فروع و اصول و جامع معقول و منقول از اكابر

علماء اماميه و از تلامذه صاحب جواهر و بعد از وى از شاگردان شيخنا الانصارى قدس اللّه اسرارهم بوده است.

وى بعد از تكميلات مبانى علمى به تهران آمده و در مدرسه مروى اقامت و به تدريس و تأليف كتب مفيد پرداخته تا در سال 1306 ق كه در مشهد رضوى از دنيا رفته و در جوار حضرت رضا عليه الصلوة والسلام مدفون گرديده است.

از تأليفات ارزنده ايشان كتب زير است 1- اجتماع الامر والنهى 2- اشتراط الحس فى قبول الشهاده 3- حاشيه بر رسائل شيخ انصارى 4- حجية الخبر الواحد 5- رساله اى در فنا 6- كاشف الاسرار كه مكرر بطبع رسيده است 7- مناط الاحكام.

مرحوم آيةاللّه حاج ميرزا هادى خراسانى كه از علماء مجاورين كربلاء معلى بوده در كتاب (كرامات و معجزات) خود مى نويسد كه مرحوم حاج ملانظر على طالقانى در هنگامى كه در مدرسه خان مروى اقامت و اشتغال به تدريس داشتند وقتى چنان در مضيقه مالى قرار مى گيرد كه حتى چند روزى گرسنه مانده و چيزى كه سد جوع و گرسنگى او را نمايد به وى نمى رسد.

پس شبى با خود فكر مى كند كه صبر كردن با اين فقر و پريشانى و عسرت كارى بس مشكل و به حديث نبوى (كاد ان يكون كفرا) چه كنم نامه ئى به آيةاللّه حاج ملا على كنى مجتهد بزرگ و زعيم اعظم روحانيت تهران بنويسم و از حال خود اطلاع دهم مناعت طبع او وى را منع نموده و مى گويد او هم نوع تو است نبايد آبرو را نزد هم نوع خود ريخت.

نامه اى به شاه وقت بنويسم باز عقل و تقواى او نهى نموده و مى گويد تو كه آخوند

دربارى نيستى مى خواهى حيثيت و ارزش روحانى خود را از دست بدهى و خود را در اختيار دولت و حكومت بگذارى نامه اى براى حضرت على (ع) بنويسم باز با خود مى گويد از حضرت على (ع) بايد علم و معرفت و تقوا و سعادت خواست نه دنيا زيرا خود آن بزرگوار دنيا را سه طلاقه نمود و وقتى برادرش حضرت عقيل چيزى زيادتر از جيره و حق خود طلبيد دستش را با آهن گرم داغ كرد.

بالاخره پس از مدتى فكر مى گويد هيچ بهتر از اين نيست كه نامه اى براى خدا بنويسم كه همه جا حاضر و شاهد و قادر براى رفع حوائج بدون منت مى باشد. پس نامه اى به اين مضمون مى نويسد از بنده گنهكار نظر على طالقانى به پيشگاه حضرت بارى تعالى جلت عظمته.

نامه ى طالقانى به خدا

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

پس از تقديم حمد و سپاس و درود فراوان بر حضرت رسالت و خاندان طاهرين او معروض مى گردد اين بنده مبتلا به فقر و پريشانى گشته و در كمال مضيقه قرار گرفته ام و حوائج و نيازمنديهاى ضروريم از اين قرار است.

1- منزل شخصى آبرومند اعيانى با تمام لوازم و مايحتاج آن.

2- همسر جوان زيبا و قشنگى كه در تهران كم نظير باشد.

3- يك نوكر زرنگ و يك كلفت و آشپز خوب و امين.

4- يك كالسكه عالى و راننده آن براى رفت و آمدم.

5- يك ده شش دانگى كه تامين مخارج و معاشم را نمايد.

6- يك باغ زيبا در شميران كه در فصل تابستان در آنجا بسر برم.

7- فلان مقدار پول نقد كه قروض خود را ادا و آبروى خويش را حفظ نمايم

آدرس- مدرسه خان مروى دست چپ حياط

كوچك طبقه فوقانى.

حجره دوم نظرعلى طالقانى

پس نامه را در هنگام سحر برداشته و مى برد لاى درب مسجد شاه كه در نزديكى مدرسه مروى مى باشد مى گذارد.

و متوكلا على اللّه برگشته و بعد از انجام وظائف دينى خود در حجره به روى خود بسته و مى خوابد اتفاقا همان روز ناصرالدين شاه به عزم شكار از تهران خارج شده و به سوى شكارگاه سلطنتى كه در قسمت شرقى تهران و بالاى قريه (مسگرآباد) واقع است مى رود كه ناگاه باد تندى وزيده و طوفانى برخاسته و مانع حركت كالسكه شاه مى شود پس شاه دستور توقف مى دهد تا باد ساكت و گرد و غبار نشسته و بتواند به مسير خود ادامه دهد كه گرده بادى رسيده به كالسكه شاه مى خورد پس شاه چشم خود را بسته كه خاك در او نرود احساس مى كند چيزى روى دامان او گذارده شده فوراً دست فرابرده آن را مى گيرد و مى بيند كه نامه اى مى باشد.

پس باد ايستاده و گرد و غبار نشسته شاه نامه را مطالعه مى كند و مى بيند كه كسى براى خدا نوشته است فوراً شكر خدا نموده و فرمان برگشت به شهر داده و يكسره به منزل رئيس الوزراء وقت آمده و دستور احضار وزرا را مى دهد.

وزرا در حالى كه همگى ناراحت از انصراف شاه از شكار رفتن بودند به سرعت شرفياب شده و تعجب مى كردند كه چرا شاه از رفتن شكار منصرف و به شهر برگشته اند پس چون همگى حاضر شدند شاه گفت بحمداللّه به شكارگاه نرسيده به صيد خود رسيديم و به بهتر از آنچه مى خواستيم از شكار عايدمان گردد به فضل پروردگار بزرگ نائل شديم.

پس نامه را از جيب بغل خود درآورده

و جريان وزيدن باد تند و آوردن نامه را توضيح مى دهد و مى گويد ندانم بچه زبان و بيانى شكر و حمد خدا را بجا آوردم كه بنده شرمنده خود ناصر را لايق ديد و نامه بنده محتاج خود را به او رسانيد تا رفع حوائج و نيازمنديهاى او را بنمايد.

پس (آجودان) و پيشكار مخصوص خود را با كالسكه سلطنتى به آدرس مزبور به در مدرسه مروى فرستاده و آقاى حاج ملا نظر على طالقانى را مى طلبد.

تمام طلبه ها تعجب نموده و خود شيخ به وحشت افتاده كه شاه مرا براى چه مى خواهد آيا كسى از طلبكاران شكايت مرا بشاه نموده است وقتى اين تشريفات مخصوص را مى بيند قدرى تسكين او مى شود تا بحضور شاه رسيده و در كنار مبل شاه جائى قبلا آماده شده بود به امر شاه مى نشيند.

پس شاه مى گويد اسم شما چيست مى گويد.

- نظر على.

- اهل كجائى.

- طالقان.

آيا نامه اى براى كسى و جائى نوشته اى بعد از مدتى مى گويد آرى براى خدا ديشب نامه اى نوشتم نامه ات را كجا گذاردى مى گويد سحرگاه لاى درب مسجد شاه گذارده ام.

پس شاه نامه را درآورده مى گويد آيا اين است نامه تو مى گويد آرى پس باز شكر خدا نموده و به وزرا مى گويد كيست كه در رفع حوائج ايشان شركت نمايد.

پس يك يك از حوائج مرقومه در نامه را مى خواند.

1- منزل شخصى خود شاه دستور مى دهد يكى از منازل سلطنتى را با لوازم و آنچه در آنست بنام وى ثبت و مقرر نمايند.

2- همسر جوان زيبا- يكى از وزراء عرض مى كند قبله گاها با كسب اجازه از حضور اعليحضرت اين بنده دخترى با اين صفات دارم به ايشان تزويج نمودم.

3- يك نوكر و

يك كلفت يكى ديگر از وزراء معروض مى دارم اين دو را هم من تقبل نمودم.

4- يك كالسكه... سومى مى گويد اين را هم من تقبل نمودم.

5- يك ده شش دانگى... نخست وزير مى گويد اعليحضرتا فلان قريه را كه در شهريار دارم تقديم شيخ نمودم.

6- يك باغ زيبا... يكى از وزراء بعرض مى رساند باغى در شميران دارم اهداء نمودم.

7- فلان مقدار پول نقد... خود شاه فوراً پرداخته و خلاصه آشيخ را كه تا يك ساعت قبل فاقد همه چى بود داراى همه چيز مى كند و مستقيماً از آنجا به منزل عالى سلطنتى مى برند و دختر آن وزير را هم ازدواج مى كند و غير از او چند عيال ديگر اختيار مى نمايد ولكن از هيچ كدام فرزندى نصيبش نمى شود تا در سال 1306 ق در مشهد رضوى از دنيا مى رود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (278 / 22 ،234 / 17 ،159 / 15 ،62 / 16 ،269 / 1)، علماء معاصرين (28 -27)، گنجينه ى دانشمندان (17 -13 / 6)، المآثر و الآثار (174)، مكارم الآثار (1129 / 4).

طاهري خرم آبادي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي طاهري خرم آبادي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/3/3

زندگينامه علمي

در سال 62 پس از اتمام دوره راهنمايي تحصيلي وارد حوزه علميه شدم و تا سال 70دوره سطح را به اتمام رساندم . از سال 71تا75 در دروس خارج فقه و اصول شركت كردم . سال 68 وارد موسسه در راه حق شده و سپس از سال 73تا78 دوره تخصصي ( كارشناسي ارشد ) فلسفه را در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) به اتمام رساندم.

در

سال 77 در آزمون ورودي كارشناسي ارشد دانشگاهها شركت و در رشته فلسفه غرب دانشگاه تهران قبول گرديدم سال 79 اين دوره را به اتمام رسانده و بلا فاصله قبولي در دوره دكتري . تحصيلات خود را در همان رشته فلسفه غرب ادامه دادم . در تير ماه 86 دوره دكتري را به اتمام رساندم . از سال 79 در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) به تدريس و تحقيق اشتغال داشته و از سال 83 تاكنون عضو هيات علمي اين موسسه مي باشم .

طاهري، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1319 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. در شيراز به دنيا آمد و در بيت علم و عزت پروزش يافت. دروس مقدمات و سطوح را در شيراز خواند، آنگاه به نجف مهاجرت كرد و از محضر آيت الله نايينى و آيت الله عراقى و آيت الله اصفهانى و ديگران استفاده نمود تا به مقام اجتهاد رسيد. وى در نجف پس از چندين مرتبه گفتن درس سطوح عالى «كفايه» و «مكاسب» و «فرائد»، به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. از آثار وى احداث سه مدرسه ى علمى در نجف براى طلاب است. از آثار علمى اش: «عمده الوسائل فى شرح الرسائل»، در مباحث قطع و ظن، در چهار مجلد؛ حاشيه بر «عروه الوثقى»؛ «منجزات المريض»؛ «رفع الحاجب فى الاجره عن الواجب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (342 / 15)، گنجينه ى دانشمندان (275 / 7 ،454 / 5).

طباطبايي پور، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا طباطبايي پور

محل تولد : مهدي شهر سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/7/22

زندگينامه علمي

سيدعلي طباطبائي در 29 جمادي الثاني 1386 ه . ق برابر با 22/7/1345 در مهدي شهر سمنان در يك خانواده مذهبي و زحمتكش به دنيا آمدم تا سال 1360 همراه با تحصيلات، مشغول كار و تلاش و فعاليت بودم، در نيمه دوم سال 1360 به لطف الهي وارد حوزه علميه شدم. چند ماهي در حوزه سمنان ماندم بعد به حوزه تهران منتقل شدم پنج سال در تهران بودم در اين مدت مقدمات و سطح را گذراندم و از آنجايي كه تهران مركز مسائل سياسي بود آن هم در آن زمان حساس اين پنج سال برايم يك دوره آموزش سياسي اجتماعي

محسوب مي شد ولي هرگز مسائل سياسي اجتماعي مرا از درس غافل نمي كرد.

در فروردين 1366 به قم آمدم بعد از اتمام سطح درس خارج اصول را خدمت آيت الله حاج شيخ جواد تبريزي گذراندم و خارج فقه را همواره در محضر مبارك حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته توفيق حضور داشتم.

بر اساس كلام نوراني حضرت امام سجاد(ع) (هَلَكَ مَنْ ليس له حكيم يرشده) از ابتداي تحصيل به اين حقيقت پي بردم كه بدون راهنما و هادي، اين مسير رفتي نيست و خطرهاي گوناگون انسان را تحديد مي كند لذا از همان زماني كه به قم آمدم (بلكه علت اصلي آمدنم به قم) گمشده خويش را در وجود عالم رباني، حكيم مرشد الهي حضرت آيت الله علامه جوادي آملي دامت بركاته يافتم و دست بيعت به او دادم و همواره راهنمايي هاي ايشان چراغ فروزان زندگي من بوده و هست.

در ابتداء ورود به قم فرمودند بايد چهار درس رسمي داشته باشيد فقه، اصول، تفسير و معقول، لذا در كنار درس فقه و اصول حدود هشت سال از درس پرفروغ تفسير قرآن ايشان استفاده كردم كه واقعاً شبستان مسجد اعظم در اين دوران برايم بيت المعمور بود.

در معقول آن حكيم فرزانه اصرار داشتند كه قبل از فلسفه بايد يك دوره كلام ببينيد لذا كتابهاي كه در اين رشته خوانده شد عبارت بود از: باب حادي عشر بعد شرح تجريد بعد بداية الحكمة بعد نهاية الحكمة اين كتاب را خدمت استاد بزرگوار آية الله مصباح يزدي استفاده كردم، خواندن اين كتاب يك سرفصل ديگري در مسائل فلسفي برايم بود، آنگاه آن مربي الهي فرمودند قبل از حكمت متعاليه بايد يك دوره

حكمت مشاء ببينيد لذا كتاب عظيم الشأن شرح اشارات را خدمت بزرگ حكيم و عارف دوران حضرت آيت الله الحق جناب آقاي حسن زاده آملي دامت بركاته خوانديم با خواندن اين كتاب نزد آن حكيم متأله دنياي ديگري به سوي ما باز شد و تحوّل اساسي در زندگي برايم به وجود آورد، در دفتري گفته ام:

اشارات شمع شب هاي پرسوز من اشارات شاهد دردهاي دلسوز من

نمط هاي او كسب و كار هر روز من مقامات او باعث ناله هاي جگرسوز من

چه خوش، وقت درسش وقت هر روز من كه شب هاي تارم شده روز من

با ارشارات حضرت استاد فقط خواندن كتاب نبود هم مباحثه بسيار قوي و معنوي داشتم هم تقريرات درس نوشته مي شد آن هم با يك روش درست و با راهنمايي آن بزرگوار، يادداشت هاي شرح اشارات يكي از مهم ترين و پرثمرترين ذخيره در آثار علمي ماست.

بعد از اتمام شرح اشارات وارد درياي عظيم اسفار شديم امور عامه اسفار را خدمت استاد عظيم الشأن آيت الله حسن زده آملي خواندم اگرچه خيلي از مباحث كليدي اسفار را دوبار درس گرفتم يعني بار دوم خدمت استاد متأله آيت الله جوادي آملي دامت بركاته استفاده كردم، الهيات اخص و سفر نفس اسفار را هم خدمت همين بزرگوار درس گرفتم، از آنجايي كه درسها بر اساس برنامه و طي مقدمات لازم خوانده مي شد هيچ گاه در مباحث متحيّر نبودم بلكه مباحث كتابها را رصد مي كردم و همراه هر كتابي چندين جزوه و يادداشت به لحاظ موضوعات گوناگون داشتم وقتي مرحله ششم اسفار يعني بحث علت و معلول تمام شد (جلد دوم اسفار) فرمودند بايد كتاب تمهيد القواعد صائن الدين علي بن تُركه را ببينيد كه

اولين كتاب درسي در عرفان نظري مي باشد اين كتاب عزيز الوجود را خدمت خود ايشان يعني آيت الله جوادي آملي دامت بركاته درس گرفتيم واقعاً آن دوران خوش برايم ليلة القدر بود، بعد از اتمام تمهيد القواعد كتاب گرانقدر فصوص يعني شرح جناب علامة قيصري بر فصوص الحكم محيي الدين عربي را در محضر انور عارف مستقيم آيت الله حسن زاده آملي دامت بركاته از اول تا آخر استفاده كرديم بعد كتاب مصباح الأنس يعني شرح جناب ابن فناري بر مفتاح غيب الجمع و الوجود صدر الدين قونوي كه سومين كتاب درسي عرفان نظري مي باشد خدمت همان بزرگ عارف دوران خوانده شد. در ابتدا كتاب مصباح الانس يك خاطره شيرين نوشته ام كه عين آن خاطره را در اين جا مي آوريم:

«در سحر روز جمعه 14 جمادي الاول 1412 براي مشرف شدن خدمت حضرت آيت الله حكيم متأله، عالم رباني، عارف مستقيم جناب آقاي حسن زاده آملي دامت بركاته از محضر قرآن كريم به قصد استجازه استخاره نمودم اين آيه آمد (و ناديناهُ من جانِبِ الطُّور الاَيمن و قربناءُ نجّينا) (مريم: 52) ساعت 10 صبح همان روز خدمت آن جناب رسيدم فرمودند ما كتاب مصباح الأنس را شروع كرده ايم شما هم شركت كنيد و اين آيه در استخاره براي دعوت به اين درس بوده است و ما از شما دعوت مي كنيم، بعد فرمودند اين را به عنوان خاطره بنويسيد».

به حول و قوه الهي حدود 15 سال است كه مشغول تدريس فقه، فلسفه، منطق و كلام در حوزه علميه قم هستم و هم اكنون يعني سال 1385 مشغول تدريس شرح اشارات و نهاية الحكمة (دوره دوم) شرح منظومه (دوره دوم) مي باشم و تفسير

موضوعي نهج البلاغه را نيز چهار سال است شروع كردم.

از آنجايي كه معرفت نفس در سرنوشت و سعادت انسان نقش اساسي دارد و تا انسان خود را نشناسد و حيات انساني را درك نكند نمي تواند زندگي هدفمند داشته باشد و زندگي بدون هدف مردگي است و تحصيلات بدون هدف دوام و لذت نخواهد داشت و اشتغال علمي بدون هدف متعالي و جهت مشخص ثمره اي جز سرگرداني و حيرت ندارد لذا يكي از كارهاي مهمي كه به عنايت الهي در حوزه علميه قم انجام داديم تدريس معرفت نفس بوده است.

اگرچه بسياري از بزرگان علم و انديشه پيرامون معرفت نفس كتابها نوشته اند ولي آثار استاد اعظم ما در معارف الهي حضرت آيت الله حسن زاده آملي دامت بركاته در اين موضوع حقيقتاً بديع و كم نظير است بر اين اساس همراه درسهاي معقول و منقول ابتدا كتاب شريف دروس معرفت نفس در جمع عده اي اهل صفا و معنويت تدريس شد بعد از آن كتاب دروس اتحاد عاقل به معقول تدريس شد و آنگاه كتاب بي نظير عيون مسائل النفس و هم اكنون دوره دوم معرفت نفس را هم مشغول هستيم، تدريس اين سه كتاب پيرامون معرفت نفس در طول هم هدف اصلي ماست و حضرت استاد هم چند بار به ما اصرار فرمودند كه عيون مسائل النفس را در حوزه علميه قم تدريس كنيد در تأسيس و ترويج اين رشته درسي تأييد، تشويق و دعاي آن استاد بي بديل، بدرقه راه ما بوده و هست.

هر كسي به حسب حال خود در زندگي، خوشي و تلخي ديده و در مسير زندگي با فراز و نشيب هاي گوناگون روبرو مي شود من نيز به نوبه خود

با حوادث سرد و گرم زندگي دست و پنجه نرم كرده ام در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي به حداقل ضروري قناعت نموده بقيه را به درس و مطالعه مي پرداختم، امدادهاي الهي را در زندگي بسيار ديده ام كه مرا از پرتگاه خطر نجات داده است، خاطرات آموزنده، و گفتني هاي در زندگي فراوان دارم ولي با نقل يك خاطره اين اوراق را ختم مي كنم.

در اوائل ورودم به حوزه مطالب علمي را دير مي فهميدم و فهميده ها را هم زود فراموش مي كردم از طرفي كسي را هم نداشتم تا مرا راهنمايي كند و يا بار اندازه روحي من باشد ولي اين را مي دانستم و اعتقاد داشتم كه اين خانه را صاحب خانه اي است به اميد او به حوزه آمده بودم تا اين كه با آن وضعيت، كاسه صبرم لبريز شد از بي كسي دلِ شكسته داشتم روزي درب حجره را از پشت بستم و در يك توسل جدي و سرنوشت ساز محضر مبارك وليعصر(عج) به آن حضرت عرض كردم من جاي ديگر و كس ديگر ندارم يا اجازه فرماييد دفتر عمرم بسته شود يا توفيق فهم و درك معارف را به من عنايت فرمائيد، از آن روز عنايت فرمائيد، از آن روز عنايت حضرت شامل حال ما شد و در حقيقت تولد ديگر يافتم و دوران تحصيلم آغاز شد خدا را سپاسگذارم از آن روز تاكنون از درس و بحث علمي خسته نشدم و هر چيز غير از مسائل علمي برايم قسري مي باشد.

من به سرچشمه خورشيد نه به خود بردم راه ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خس بي سروپايم كه به سيل افتادم او كه مي رفت مرا

هم بدل دريا برد

طباطبايي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه سيدمحمدحسين طباطبايي از خانداني دانش پرور برخاسته اند و تا چهارده پشت ايشان از دانشمندان و علماي به نام تبريز بوده اند. ولادت آن بزرگوار در پايان سال 1321 هجري قمري مصادف با 1282 شمسي بوده است. ايشان در زادگاه خود تحصيلات مقدماتي را به انجام رساند. در سال 1304 رهسپار نجف شدند و ده سال در آن مركز جهاني علوم اسلامي به تكميل معلومات خود پرداختند و نزد استادان معروفي مانند نائيني، كمپاني و بادكوبه اي دروس بالاي فقه و اصول و فلسفه را خواندند. همچنين رياضيات را نزد سيدابوالقاسم خوانساري و اخلاق و عرفان علمي و تفسير قرآن كريم را از محضر حكيم و عارف وارسته، حاج ميرزا علي آقاي قاضي طباطبايي آموختند. سپس در سال 1314 به زادگاه خود بازگشت و به سبب تنگي وضع معيشتي مجبور شدند 10 سال در تبريز بمانند. سپس به قم مهاجرت كردند و تا پايان عمر در آنجا به تدريس علوم عقلي و تفسير قرآن مشغول بودند. علامه در نجف

در سال 1304 علامه طباطبايي، براي گذراندن مراتب عالي دروس حوزوي، به همراه همسر و فرزند نورسيده اش «محمد» عازم نجف اشرف شدند و منزل محقري اجاره كردند. غربت نا مأنوس بودن با محيط و گرماي هوا، شرايط ناگواري براي اين خانواده كوچك بوجود آورد. تنگي منزل و نبودِ آب خود مزيد بر مشكلات بود. در اين اوضاع تنها دلخوشي علامه و همسرش محمد كوچك بود. ولي ناگهان بيمار شد و بساط شادماني خانواده را به يكباره برچيد. نبود پزشكان متخصص و لوازم پزشكي مورد نياز، باعث وخيم شدن حال محمد كوچك و مرگ او شد.

فقدان آن كودك در ديار غربت، علامه و همسر مهربانش را در سوگ و ماتم نشاند. مرحوم علامه بار سنگين غم را در دل خود پنهان مي كرد و همسرش را تسكين مي داد. مدتي بعد خداوند فرزند ديگري به آ نها عنايت فرمود، ولي اين شكوفه نورسته هم پس از يك سال سر به تيره تراب گذاشت و غم اين خانواده جوان را تازه كرد. فرزند سوم هم به سرنوشت برادران خود دچار شد و اين وضع خاطر لطيف همسر مهربان علامه را آزرده مي ساخت. علامه طباطبايي به پيشگاه خداوند زاري مي كرد تا از چنين وضع پريشاني رهايي يابند. روزي آيت الله قاضي طباطبايي كه استاد علامه، و از بستگان همسرش بود، به منزل ايشان آمدند و از آنها دلجويي فرمودند. هنگام رفتن به همسر مرحوم علامه فرمودند اين بار فرزندتان پسر است و باقي مي ماند. نامش را عبدالباقي بگذار تا ان شاءالله برايتان بماند. علامه كه تا آن زمان از بچه دار شدن همسرش خبر نداشت، متحير ماند اما سرانجام پيش بيني اين عارف وارسته درست درآمد و خداوند فرزندي به آنها عنايت فرمود. وضعيت معيشتي

علامه طباطبايي به اتفاق همسر و برادرش به مدت ده سال در نجف اشرف اقامت داشت. آن حكيم الهي ضمن كسب معارف فقهي، عرفاني و فلسفي، موفق به تدوين آثاري در حكمت و كلام شد. اما در اواخر اين دوران از جهت معيشتي با مشكل روبرو شد؛ زيرا نسبت به مصرف سهم امام و بيت المال حساس بود و هزينه زندگي را با درآمد ملكي موروثي اش در تبريز اداره مي كرد كه از تبريز به نجف حواله مي شد. در اواخر اقامت علامه، دولت از ارسال

وجوه به خارج كشور جلوگيري كردو ديگر مبلغي به دست علامه بزرگوار نرسيد و دچار تنگنا شد. مدتي را به صرفه جويي شديد و فروش اثاث منزل و قرض گرفتن گذراندند و در انتظار رسيدن پول بودند، تا اينكه به طور غيرمنتطره وجهي از ايران رسيد و علامه پس از پرداخت بدهي ها عازم ايران شد. همسر علامه طباطبايي

قمرالسادات، همسر علامه، از خانواده متدين و پاك طينت طباطبايي، زني بود كه در سير تكاملي و سلوك علامه نقش مؤثر داشت. خانمي كه همه عمر را در طبق اخلاص گذاشت و در راه اين عارف والامقام تقديم كرد. دشوارترين مشقّت ها را در غربت شهرهاي نجف و قم تحمل كرد و حتي يك بار هم گلايه نكرد. مهندس سيدعبدالباقي طباطبايي، فرزند اين خانواده مي گويد: هنگامي كه خواستيم به قم عزيمت كنيم به مادرم گفتم: شب عيد كه وقت مسافرت نيست؛ در اين هواي سرد كجا مي خواهيم برويم؟ مادرم نگاهي به من كرد و در حالي كه اشك چشمانش را پاك مي كرد اين شعر را خواند:

رشته اي بر گردنم افكنده دوست

مي كشد هرجا كه خاطرخواه اوست

رشته برگردن نه از بي مهري است

رشته عشق است و بر گردن نكوست قدرداني از همسر

حضرت علامه طباطبايي درباره همسر خود چنين مي گويد: اين زن بود كه مرا به اينجا رسانيد؛ او شريك من در كارهاي علمي است و هرچه نوشته ام نصفش مال اين خانم است. او به حدي به من كمك مي كرد كه گاه از چگونگي تهيه قباي خود اطلاع نداشتم (به اين معنا كه مي رفت پارچه اي انتخاب مي كرد، مي خريد و پس از دوخت و آماده سازي در اختيار ايشان قرار مي داد) وقتي مشغول تحقيق و پژوهش

بودم، با من سخن نمي گفت و سعي مي كرد، شرايط آرامي برايم ايجاد كند، رشته افكارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز مي كرد و آرام چاي را مي گذاشت و مي رفت. مرحوم علامه به همسر باوفايش عشق مي ورزيد و برايش احترام بسياري قائل بود. پس از مرگش تا مدتها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر مي شد و در فقدان او ناباورانه اشك مي ريخت و اين مهر دوسويه همگان را به تعجب وا داشته بود. بي آلايشي و ساده زيستي

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني، از شاگردان علامه طباطبايي مي گويد: آيت الله حجت تصميم به توسعه مدرسه حجتيه قم گرفت. زمين هايي را خريد و در پي آن بود كه نقشه مناسبي براي مدرسه تهيّه كند تا طرح جامع اش را اجرا كند. مهندسان نقشه هاي متعددي كشيدند ولي ايشان نپسنديد. سرانجام شنيديم سيدي از تبريز آمده و نقشه اي رسم كرده كه مورد پسند آيت الله حجت واقع شده است. همچنين شنيديم اين سيد در رياضيات و فلسفه استاد است و درس فلسفه اي شروع كرده است. بسيار مشتاق زيارت ايشان بوديم تا اينكه روزي يكي از دوستان آمد و گفت آقاي قاضي از زيارت مشهد برگشته، بيايد به ديدنش برويم. چون به منزل شان وارد شديم، متوجه شديم آن مرد معروف و آن فيلسوف و رياضي دان همان سيدي است كه ما هر روز او را در كوچه مي ديديدم و از بس ساده زيست و بي آلايش بود، حتي احتمال نمي داديم اهل علم باشد، چه رسد به اينكه فيلسوف و دانشمند باشد. تواضع استاد

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني در وصف تواضع استاد خود علامه طباطبايي مي گويد: از زمان طلبگي، ما در قم به

منزل ايشان رفت و آمد داشتيم و هيچگاه نشد با ايشان به جماعت نماز بخوانيم و اين غصه در دل ما مانده بود كه جماعت ايشان را درك نكرده ايم. سالي در ماه شعبان به مشهد مقدس مشرف شدند و مهمان ما بودند. موقع نماز مغرب سجاده اي براي ايشان و يكي از همراهان پهن كردم و از اطاق خارج شدم؛ به اميد اينكه استاد به نماز مشغول شوند و سپس من داخل شوم و نماز را به امامت حضرت علامه بخوانم. قريب يك ربع ساعت از مغرب گذشت، آن رفيق همراه، مرا صدا زد و گفت: ايشان همينطور نشسته و منتظر شماست. آمدم محضر استاد عرض كردم: چهل سال است از شما تقاضا كرده ام كه يك نماز با شما بخوانم ولي تا به حال نشده است قبول بفرماييد ما به شما اقتدا كنيم. با تبسم مليحي فرمودند: يك سال ديگر هم روي آن چهل سال! سرانجام بنده را مجبور به امامت جماعت كردند.

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني در وصف تفسير گران سنگ مرحوم علامه طباطبايي، الميزان، مي گويد: روزي به حضرت استاد عرض كردم: هنوز حوزه هاي علميه به ارزش واقعي تفسير شريف الميزان پي نبرده اند و اگر حوزه علميه به تدريس و تحقيق اين كتاب با ارزش مشغول شود و پيوسته اين كار را ادامه دهد، پس از دويست سال ارزش اين كتاب معلوم خواهد شد و باز عرض كردم: وقتي به مطالعه اين كتاب مشغول مي شوم در بعضي از اوقات كه آيات را به هم ربط مي دهيد و از راه موازنه و تطبيق آيات معني را بيرون مي كشيد، جز آنكه بگويم در آن هنگام قلم وحي و

الهام الهي آنرا بر زبان شما جاري ساخته است؛ تعبير ديگري ندارم. ايشان سري تكان دادند و فرمودند: اين فقط حسن نظر شما است. ما كاري نكرده ايم. عظمت روح و هيبت استاد

آيت الله محمدتقي مصباح يزدي پيرامون شخصيت علامه طباطبايي مي گويد: علامه طباطبايي مظهر متانت، وقار، طمأنينه، عزت نفس، توكل، اخلاص، تواضع، عطوفت و ديگر مكارم اخلاقي بودند. آثار عظمت روح و نورانيت دل و ارتباط با ماوراي طبيعت در سيماي ملكوتي ايشان هويدا بود. بر مجلس ايشان چنان هيبتي سايه مي افكند كه حضار را در سكوتي ژرف و پر تأمل فرو مي برد و انسان را به ياد شعر فرزدق مي انداخت كه در مدح امام سجاد(ع) گفته است: او از بس حيا و شرم و ادب داشت به هيچ كس زل نمي زند و نگاهش به زمين بود، ولي ديگران از شدت هيبت و جذبه او نمي توانستند در چهره اش خيره شوند.

به خاطر دارم كه روشندلي در محضر ايشان با چشماني اشكبار مي گفت: در شگفتم كه چگونه زمين، سنگيني چنين مرداني را تحمل مي كند. رابطه با مجامع علمي و دانشگاهي

علامه طباطبايي علاوه بر تشويق دانش پژوهان و تلاش در تربيت شاگرداني مانند شهيد مطهري و شهيد بهشتي عنايت خاصي به گسترش معارف اسلامي در خارج از حوزه علميه داشتند و از اين رو، با دانشگاه استادان دانشگاه رابطه داشتند. از ثمرات اين رابطه، كتاب گرانسنگ و بي بديل اصول فلسفه و روش رئاليسم است كه از اولين نگارشهاي شناخت شناسي در حوزه فلسفه اسلامي است. آن فيلسوف فرزانه عنايت خاصي به ايجاد رابطه با آن مستشرقان و روشنفكران غربي داشتند كه به تحقيق درباره اسلام علاقه مند بودند. هانري كربن،

كه از متدين ترين مستشرقان است، چندين سال در كنار علامه بزرگوار شاگردي كرد و حتي در مجلس هاي انس عارفانه مرحوم علامه مانند تفسير اشعار حافظ شركت مي جست. احياي معارف اسلامي

آيت الله مصباح يزدي درباره نقش علامه طباطبايي در احياي معارف اسلامي چنين مي گويد: براي اينكه تأثير فعاليت هاي علمي و فرهنگي علامه بزرگوار در جامعه ايران و جوامع اسلامي و كل جهان ارزيابي شود، توجه به دو نكته ضرورت دارد. اول آنكه اهميت كارهاي فرهنگي را در جامعه بدانيم و نكته دوم شناخت كامل جامعه قبل از طلوع خورشيد وجود علامه طباطبايي است؛ يعني دانستن اينكه جامعه در چه وضعي بود و چه كمبودهايي داشت. اين مسلم است كه فعاليت فرهنگي براي يك جامعه زنده از ضروري ترين فعاليت هاي اجتماعي و تأثير آن براي رشد جامعه از هر عاملي مؤثرتر است. مرحوم علامه نيز هنگامي به حوزه علميه قم قدم گذاشت كه اين نهال نورسته علمي تازه به مرحله رشد پاگذاشته بود و سخت نيازمند باغبان توانا و دلسوزي بود تا بتواند آن را بارور كند. در چنين اوضاعي آن فيلسوف و دانشمند جامع، با شناختي كه از نيازهاي جامعه داشت، به تربيت نيروهاي كارآمد پرداخت. ايجاد تحول در حوزه علميه

علامه طباطبايي درباره وضعيت تحصيلي حوزه علميه چنين فرموده اند: وقتي به قم آمدم مطالعه اي در وضع تحصيلي حوزه كردم و يك فكري درباره نياز جامعه اسلامي بين آن نياز و آنچه در حوزه موجود بود چندان تناسبي نديدم. جامعه ما احتياج داشت به عنوان جامعه اسلامي قرآن را درست بشناسد و از گنجينه هاي علوم اين كتاب عظيم الهي بهره برداري كند. ولي در حوزه هاي علميه حتي يك درس

رسمي تفسير قرآن وجود نداشت. جامعه ما براي اينكه بتواند عقايد خودش را در مقابل عقايد ديگران عرضه و از آنها دفاع كند، به قدرت استدلال عقلي نياز داشت. پس به درسهايي در حوزه مورد نياز بود كه قدرت تعقل و استدلال را بالا ببرد. ولي از بحث هاي عقلي و فلسفه خبري نبود و تفسير قرآن نه تنها به عنوان يك درس مطرح نبود، مورد مذمّت هم بود. از احاديث هم احاديث عقلي و اعتقادي مورد انزوا واقع شده بود. ذهن فلسفي و روش تفسيري

شهيد آيت اللّه مطهري درباره ذهن فلسفي و روش تفسيري استاد خود علامه طباطبايي چنين مي گويد: علامه طباطبايي، چند نظريه در فلسفه دارند؛ نظرياتي در سطح جهاني كه شايد 50 تا 60 سال ديگر ارزش اينها روشن بشود ولي خود ما قدر خودمان را نمي دانيم. ايشان در وصف تفسير الميزان مي گويد: تفسير الميزان همه اش با فكر نوشته نشد، من معتقدم كه بسياري از اين مطالب از الهامات غيبي است. كمتر مشكلي در مسائل اسلامي و ديني برايم پيش آمده كه كليد حل آن را در الميزان نيابم. ذوق و قريحه شعري

عارف وارسته، سيدمحمدحسين طباطبايي، داراي روح لطيف، ذوقي عالي و لطافت خاصي بودند. در اشعار عرب به شعرهاي «ابن فارض» بويژه نظم السلوك او علاقه مند بودند و در اشعار فارسي ديوان حافظ شيرازي را مي ستودند و گهگاه براي دوستان غزلي آرام آرام مي خواندند. او خود نيز داراي قريحه شعري بود و غزل هاي

مهر خوبان دل و دين از همه بي پروا برد

رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد

تو مپندار كه مجنون سرِ خود مجنون گشت

از سَمَك تا به سمايش كشش ليلا برد

من به

سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه

ذرّه اي بودم و مهر تو مرا بالا برد علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) و استادشان آيت الله قاضي(رحمت الله عليه)

آيت الله سيدمحمدحسين طباطبايي از محضر استادان گرانقدري بهره برده است، اما آنكه مورد عنايت مرحوم علامه بود و بارها نامش را به عظمت ياد مي كرد، آيت الله ميرزا علي آقاي قاضي طباطبايي است. علامه بزرگوار مي فرمود: ما هرچه داريم از مرحوم قاضي داريم، چه در زمينه علوم و چه در زمينه اخلاق و معارف الهي. آن عارف وارسته و يگانه عصر ما در عرفان عملي و سير و سلوك الي اللّه، گوهر كمال را در وجود علامه طباطبايي يافت و در همان اوايل ورود ايشان به نجف، او را تحت تربيت خود قرار داد و اين شاگرد نيز چه خوش درخشيد و كوشش هاي استاد را به بار نشاند. آيت الله شيخ محمدتقي آملي(ره) مي فرمايد: اگر بناست تحت تصرف انسان كاملي باشيد، من بهتر از آقاي طباطبايي كسي را نمي شناسم او از بهترين شاگردان مرحوم قاضي است و همان وقت هم كشفياتي داشتند. آثار علامه طباطبايي(رحمت الله عليه)

علامه سيدمحمدحسين طباطبايي تبريزي در اواخر اسفند سال 1324 از تبريز به قم مهاجرت كردند و از همان آغاز خلأيي را در زمينه پرداختن حوزويان به قرآن كريم و علوم عقلي احساس كردند خود ايشان مي فرمايند:

«هنگامي كه از تبريز به قم آمدم، مطالعه اي در نيازهاي جامعه اسلامي و مطالعه اي در وضع حوزه قم كردم و پس از سنجيدن آنها به اين نتيجه رسيدم كه اين حوزه نياز شديدي به تفسير قرآن دارد، تا مفاهيم والاي اصيل ترين متن اسلامي و عظيم ترين امانت الهي

را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند. ازسوي ديگر چون شبهات مادي رواج يافته بود، نياز شديدي به بحث هاي عقلي و فلسفي وجود داشت، تا حوزه بتواند مباني فكري و عقيدتي اسلام را با براهين عقلي اثبات و از موضع حق خود، دفاع نمايد. از اين رو وظيفه شرعي خود دانستم كه به ياري خداي متعال، در رفع اين دو نياز ضروري كوشش نمايم».

اين تشخيص نياز و تكليف شناسي سبب گرديد تا مرحوم علامه از همان آغاز رويكردي جدي به مباحث قرآني و عقلي بيابد. ايشان از سال 1325 ش. دروس تفسير خود را در قم آغاز كرد و آنچه را كه در آن جلسات مي فرمود، مكتوب مي ساخت تا اينكه نخستين جلد الميزان درسال 1334 منتشر شد. و نگارش اين تفسير شگرف حدود 17 سال به طول انجاميد.

تفسير قرآن براي علامه طباطبايي نه يك كار علمي بلكه ايفاي وظيفه و اداي تكليف بود و اين مفسر عارف چه حالات عرفاني و تأثرات قلبي كه در هنگام مطالعه بر روي قرآن عظيم پيدا نكرده است.

آقاي موسوي همداني مترجم محترم تفسير الميزان كه براي مقابله و اطمينان از صحت ترجمه خدمت استاد علامه طباطبايي مي رسيد مي گويد: در تفسير قرآن، وقتي به آيات رحمت و يا غضب و توبه برمي خورديم ايشان دگرگون مي شد و در مواقعي نيز اشك از ديدگانش جاري مي شد، در اين حالت كه به شدت منقلب به نظر مي رسيد، مي كوشيد من متوجه حالتش نشوم. در يكي از روزهاي زمستاني كه زير كرسي نشسته بوديم، من تفسير فارسي مي خواندم و ايشان تفسير عربي، كه بحث در رحمت پروردگار و آموزش گناهان بود، ناگهان معظم

له به قدري متأثر شد كه نتوانست به گريستن بي صدا اكتفا كند و با صداي بلند شروع به اشك ريختن كرد.

يكي از مراجع تقليد گذشته عبارت شگفتي درخصوص زحمات طاقت فرساي مرحوم علامه طباطبايي در راه نگارش تفسير الميزان دارند و مي فرمايند: علامه طباطبايي خود را در اين راه تضحيه كرد يعني قرباني قرآن نمود.

مرحوم شهيد مطهري درباره اين كار سترگ گفته است: تفسير الميزان همه اش با فكر نوشته نشد. من معتقدم كه بسياري از اين مطالب از الهامات غيبي است.

در عين حال مرحوم علامه اين كار عظيم را وظيفه و تكليفي بيش نمي پندارد كه با عنايت خداوندي آن را به انجام رسانده است.

يكي از شاگردان مرحوم علامه طباطبايي مي نويسد: در اين تفسير بين معاني ظاهري و باطني قرآن و بين عقل و نقل جمع شده و هر يك حظ خود را ايفا مي كنند. اين تفسير به قدري جالب است و به اندازه اي زيبا و دلنشين است كه آن را مي توان به عنوان سند عقايد اسلام و شيعه به دنيا معرفي كرد و به تمام مكتب ها و مذهب ها فرستاد و بر اين اساس، آنان را به دين اسلام و مذهب تشيع فراخواند.

اگر اين تفسير در حوزه ها تدريس شود و روي محتويات و مطالب آن بحث و نقد و تجزيه و تحليل به عمل آيد و پيوسته اين امر ادامه يابد، پس از دويست سال ارزش اين تفسير معلوم خواهد شد.

عنايت و توجه خاص مرحوم علامه به روايات و احاديث اهل بيت عليهم السلام براي فهم معاني قرآن از آن رو است كه ايشان معتقدند كه از اسرار و باطن

قرآن كساني آگاهند كه به صفت المطهرون متصف باشند چرا كه قرآن مي فرمايد: «انه لقرآن كريم في كتاب مكنون لايمسه الا المطهرون» و از سوي ديگر در آيه تطهير مي فرمايد: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»

بنابر اين قرآن مطهرون را تنها كساني مي داند كه مي توانند رموز و ظرايف و اسرار آن را درك كنند و به استناد صريح آيه بعدي ايشان، همانا اهل بيت (ع) مي باشند.

همچنين مرحوم علامه طباطبايي در خصوص آيه شريفه «قل لا اسئلكم عليه اجراً الا الموده في القربي» بگو براي رسالتم از شما مزد و پاداشي جز محبت نزديكانم نمي خواهم؛ معتقدند: مراد از القربي در اين آيه، اهل بيت (ع) مي باشند و مي نويسند: «علاوه بر اينكه روايتهاي چندي از طريق اهل سنت و روايتهاي بسياري از طريق شيعه، بر همين معني وارد شده است، اخبار متواتري نيز از طريق هر دو طرف بر وجوب مودت و لزوم محبت اهل بيت (ع) دلالت دارد كه اين معني و تفسير را تأييد مي كند».

همچنين ايشان معتقد است كه «روايتهاي متواتري، از طريق هر دو طرف، از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده مانند حديث ثقلين و حديث سفينه و... كه همه متضمن اين است كه مردم در فهم كتاب خدا و هر آنچه كه در آن است؛ از اصول معارف و فروع دين گرفته تا بيان حقايق آن، بايد به اهل بيت (عليهم السلام) رجوع كنند. پس از تأمل كافي در اين روايتها ديگر شكي نمي ماند كه واجب كردن محبت اهل بيت(عليهم السلام) از سوي خدا و اجر رسالت قرار

دادن آن، براي اين است كه مردم به اهل بيت(عليهم السلام) مراجعه كنند و آنها را ملجأ و مرجع علمي خويش دانند.

مرحوم علامه (ره) همانگونه كه استاد شهيد مطهري گفته اند در تفسير قرآن از الهامات و توجهات غيبي محروم نمانده اند خود ايشان معتقدند كه «يك حقيقت قرآني وجود دارد كه نمي شود انكار كرد و آن اين است كه هرگاه انسان به وادي ولايت الهي گام نهاد و به ساحت قدس و كبريا نزديك گشت، دري از ملكوت آسمانها و زمين به رويش گشوده مي شود كه از آن آيات كبري و انوار جبروت الهي را كه بر ديگران مخفي است مشاهده مي كند».

و از همين جاست كه حضرت ايشان مي فرمايد:

خم ابروي تو بود و كف مينوي تو بود

كه به يك جلوه زمن نام و نشان يكجا برد

و در جاي ديگري مي فرمايد:

تو مپندار كه مجنون سرخود مجنون گشت

از سمك تا به سمائش كشش ليلا برد

من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه

ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد

همه دلباخته بوديم و هراسان، كه غمت

همه را پشت سرانداخت، مرا تنها برد

واقعاً اين عنايت الهي به حضرت علامه پاداش اخلاص و صبر ايشان است. آن روز كه ايشان به پژوهش و تدريس پيرامون تفسير و علوم عقلي پرداخت، در ميان علما و بزرگان تدريس فقه و اصول، زمينه ساز مرجعيت عامه به شمار مي رفت و به اصطلاح غير از فقه و اصول، فضل محسوب مي شد.

تحمل مخالفتهاي دوستان با تدريس فلسفه و اقناع هر يك از آنان در آن روزگار كار آساني نبود به خصوص آنكه حربه تكفير در دستان عده اي به ابزاري براي جايگزيني مباحث علمي و

مباحثات طلبگي تبديل شده بود.

علامه معتقد بود آنچه كه تكليف ساز است، نياز جوامع بشري است و در روزگاري كه دانش پژوهان با چمدانهاي پر از اشكال و شبهات به مراكز علمي و آموزشي روي مي آورند، راهي جز اقناع آنان با استفاده از شيوه هاي استدلالي نيست.

علامه براي نيل به اين اهداف هرگز خود را بي نياز از توجه و عنايت خداوند سبب ساز نمي ديد و تأثير اساتيد بزرگ و خودساخته اي همچون مرحوم حاج سيدعلي آقا قاضي (1285-1365 ه_ ق) بر حالات روحي و عرفاني مرحوم علامه آنچنان بود كه خود ايشان مي فرمايد: «وقتي درسال 1304 ه_ ش براي تحصيل به نجف اشرف رهسپار گرديدم، در نخستين روزها در منزل نشسته و به آينده خود فكر مي كردم و برخي افكار نگران كننده از ذهنم عبور مي كردند. ناگهان شخصي دق الباب كرد. از جا برخاسته و درب را باز كردم، يكي ازعلماي نامدار سلام كرد و داخل منزل شد و خيرمقدم گفت، وي كه چهره اي جذاب و نوراني داشت كم كم باب گفت و گو را باز كرد و با من انسي گرفت و درضمن بيانات خود گفت: كسي كه براي تحصيل به نجف مي آيد شايسته است علاوه بر فراگيري علوم گوناگون به فكر تهذيب نفس و تكميل مكارم و كسب فضايل باشد. اين جمله را گفت و منزل ما را ترك نمود. سخنان اين عارف متشرع _ آيت الله حاج سيدعلي قاضي _ چنان مرا شيفته نمود كه تا در نجف بودم از محضرش بهره مي گرفتم».

عشق و ارادت حضرت ايشان به اهل بيت (سلام الله عليهم) و خضوع و خشوع در برابر ولايت و

امامت در زندگي ايشان چيزي نبود كه از ديد نزديكان و مريدان ايشان هم پنهان بماند.

وقتي از مرحوم شهيد مطهري پرسيده مي شود كه دليل اين همه تجليل شما از علامه طباطبايي براي چيست و چرا تعبير «روحي فداه» را در مورد ايشان بكار مي بريد، آن فيلسوف متشرع پاسخ داد: من حكيم و عارف بسيار ديده ام و احترام من به ايشان به خاطر علم او نيست بلكه از اين جهت است كه او عاشق و دلباخته اهل بيت (سلام الله عليهم) است.

از درخت تنومند معرفت و دانش علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) به جز تفسير الميزان آثار گران مايه ذيل به يادگار مانده است:

بداية الحكمة: كتابي كه يك دوره تدريس فشردة فلسفه براي دوستداران علوم عقلي در قم و سپس دانشگاههاي كشور گرديد.

نهاية الحكمة: اين اثر براي تدريس فلسفه با توضيحي بيشتر، عمقي افزونتر و سطحي عاليتر تدوين شده است. بر كتابهاي بداية الحكمت و نهاية الحكمت شروح مختلفي نوشته شده است و مي توان گفت كه از جمله بهترين كتابهايي هستند كه درسده اخير در گستره فلسفه اسلامي نوشته شده است.

اصول فلسفه و روش رئاليسم: بينش علامه پيرامون نظرات ماديون و ماترياليستها باعث فراهم آرودن اين اثر گرديد . اين اثر با پاورقيهاي استاد شهيد مرتضي مطهري همراه است.

حاشيه بر كفايه: كتابي در علم اصول فقه كه پيرامون قوانين استنباط احكام به بحث مي پردازد.

شيعه در اسلام: دورهاي كامل از اعتقادات و معارف شيعه در اين اثر نفيس به چشم ميخورد؛ اين كتاب گرانبها به زبانهاي مختلف دنيا ترجمه و بارها چاپ شده است.

مجموعه مذاكرات با پروفسور هانري كربن.

خلاصه تعاليم اسلام: اين كتاب خلاصه اي از آن

چه يك مسلمان متعهد بايد از آن آگاهي داشته و خود را بدان زينت دهد، بيان كرده است.

روابط اجتماعي در اسلام : انسان و اجتماع و رشد اجتماعي او، پاية زندگي اجتماعي، آزادي در اسلام و... مباحثي است كه در اين كتاب بدانها پرداخته شده است.

بررسيهاي اسلامي: مجموعهاي است زرّين از مقالات استاد كه بسان دائرة المعارفي از معارف ناب اسلامي جمع آوري شده است.

آموزش دين: كتابي با قلم روان و مطالبي لازم و ضروري است كه براي دانش آموزان نوشته شده است.

رسالة انسان قبل از دنيا: در دنيا و بعد از دنيا، اين كتاب كه اكنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثي مفيد از عوالم سه گانة ماده، مثال و عقل مطرح كرده و پيرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبي بسيار مفيد و لازم ارائه كرده است.

رسالههايي گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف،... اين مجموعه 26 رساله است كه بنا به ضرورت و نياز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.

ديوان شعر فارسي: مجموعهاي از اشعار چشمگير و عميق علامه كه طي ساليان متمادي سروده شده است.

سنن النبي: سيره و روش رسول الله _ صلّي الله عليه و آله _ در بين مردم و همراه خانواده در اين اثر به چشم ميخورد. اين اثر اخير توسط استاد حسين استاد ولي به زبان فارسي ترجمه شده است.

لُبّ اللباب: مجموعه درسهاي اخلاق استاد كه از سالهاي 1368 تا 1369 قمري براي برخي از فضلاي حوزة قم بيان فرمودهاند.

حاشيه بر اسفار: نظرات استاد فرزانه علامه طباطبايي بر اسفار در اين كتاب جمع آوري شده است. علامه طباطبايي(رحمت الله

عليه) از ديدگاه آيت اللّه اميني(حفظه الله)

آيت اللّه اميني(حفظه الله) در وصف استاد خود چنين مي فرمايند:

علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) چشمه جوشاني بود كه در صحنه روحانيت شيعه جاري شد و تشنگان حقيقت را سيراب كرد. او آفتاب درخشاني بود كه در آسمان اسلام طلوع كرد و تيرگي هاي شُبَهات و اوهام را برطرف كرد و به حق بايد ايشان را بزرگترين افتخار حوزه علميه قم، بلكه بزرگترين شخصيت علمي جهان اسلام در اين عصر شمرد كه در احياي تفكر اسلامي صحيح و مبارزه با انحرافات و بدعت ها و شناساندن اسلام راستين كه در مكتب اهل بيت(ع) تبلور يافته است، تأثير فوق العاده داشت. همين بس كه اغلب رجال سياسي، علمي و روحاني امروز كشور و گردانندگان چرخ انقلاب اسلامي از شاگردان بي واسطه يا با واسطه اويند. سيره فلسفي

روش حضرت علامه در پژوهش ها فلسفه چنين ويژگي هايي داشت 1 _ پايه هاي اند يشه استاد را تنها براهين يقيني تشكيل مي داد؛ زيرا اثبات مسائل فلسفي فقط با مقدمات يقيني ميسر است. 2 _ حفظ و تكرار بر انديشه فلاسفه بزرگ بسنده نمي كرد و انديشه هاي گذشتگان را مورد تصحيح نقد قرار مي داد. 3 _ امور اعتباري را با مسائل فلسفي مخلوط نمي كرد و محور انديشه خود را تنها بر واقعيت هاي جهان هستي گذاشته بود 4 _ اوج تكامل عقلي و روحي اين ابرمرد حكمت تا بدانجا بود كه كليات عقلي را بدون دخالت قوه خيال و تمثّل مصداقي آن ها در مرحله تخيل، ادراك مي كرد. 5 _ روش تحليلي آن بزرگ مرد فلسفه بررسي كامل موضوعات فلسفي بود و تا تصور كاملي از موضوع مسئله بدست نمي آورد وارد بحث نمي شد. 6 _

در تنظيم مسائل عقلي از نحوه چينش مسائل رياضي الهام مي گرفت. 7 _ از مكاتب مختلف فلسفي بهره مي جست.

عرفان عملي علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) از منظر آيت الله حسن زاده آملي(حفظه الله)

آثار هر كس نمودار دارايي اوست بهترين معرف آن جناب، سير و سلوك انساني و آثار علمي، از تدريس و تاليف اوست. افاضل حوزه علميه قم كه شاغل كرسي تدريس اصول معارف حقه جعفريه اند، از تلامذه اويند، و تفسير عظيم الشان الميزان كه عالم علم را مايه فخر و مباهات است، يكي از آثار نفيس قلمي و ام الكتاب مؤلفات اوست. جايگاه علامه طباطبائي در عرفان عملي

موقعيت جناب علامه طباطبائي (رضوان الله عليه) در عرفان عملي اين بود كه دريافته بود و به اين باور رسيده بود كه: «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم». (1) راه اين است و جز اين نيست. و دقيقا بدين جهت، رفتار او، گفتار او، سكوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودي او، حكايت كننده وارستگي و عظمت ذخاير علمي و عملي او بود.

انسان وقتي حضرت علامه طباطبائي را زيارت مي كرد، به ياد اين حديث شريف مي افتاد كه جناب كليني در كتاب فضل العلم كافي به اسنادش از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي كند و فرموده است: من تعلم العلم و عمل به و علم لله، دعي في ملكوت السماوات عظيما: فقيل تعلم لله و عمل لله و علم لله. (2)

آن كسي كه دانش تحصيل كند و بدان عمل كند و به ديگران براي خدا تعليم بنمايد، در ملكوت سماوات و عالم اله - كه خودش عالم عظيم است - او را به عظيم صدا مي كنند: اي بزرگ، اي

آقا، اي كسي كه براي خدا تحصيل علم كرده اي، براي خدا بدان عمل كرده اي، براي خدا به ديگران تعليم داده اي، تو آقا و بزرگ و عظيمي.

بنده هفده سال در محضر شريف او با ايشان انس داشتم و از ايشان كار لغوي نديدم. حرف لغوي نشنيدم. بسيار مواظب كلام خود بود. علامه طباطبائي و مراقبت از نفس

به حقيقت، دل اين مرد بزرگوار معدن تقوا بود; زيرا بسيار مواظب خود بود. همواره اهتمامش بر اين بود و مي گفت در شب و روز زماني را براي حسابرسي خود قرار بدهيد و ببينيد كه اين 24 ساعت چگونه بر شما گذشته. اهل محاسبه باشيد. همان طور كه يك بازرگان و يك كاسب دخل و خرج خود و صادرات و وارداتش را حساب مي كند، شما ببينيد در اين شب و روز كه بر شما گذشت، چه چيزي اندوخته ايد. چه گفته ايد. يك يك رفتار و گفتارتان را حسابرسي كنيد. از نادرستي ها استغفار كنيد و سعي كنيد تكرار نشود، و براي آنچه شايسته و صالح و به فرمان حاكم عقل بود، خدا را شاكر باشيد، تا بتدريج براي شما تخلق به اخلاق ربوبي ملكه بشود. «و لاتكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم». (3)

حضرت علامه همواره مراقب نفس خويش بود و از خدا غافل نمي شد و اين امر در صورت و رفتار و حرفشان پيدا بود كه ايشان در پيشگاه ديگري قرار گرفته. هر چند به صورت ظاهر، جسمش با ديگران بود، پيدا بود كه در محضر ديگري نشسته است.

در اين باره، مصباح الشريعة مي فرمايد كه: «العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله» ; عارف بدنش با خلق و دلش با خداست; «و لامونس

له سوي الله، و هو في رياض قدسه متردد و من لطائف فضله متزود» ; توشه اش آن سويي است. قلبي كه او دارد در پيشگاه ملكوت عالم آمد و شد دارد. مونسش ملكوت عالم است.

چنين كسي مراقبت دارد و انسان بر اثر اين مراقبت، يواش يواش به صفات ملكوتي متصف مي شود و بدان خو مي گيرد.

از خاطرم نمي رود كه مرحوم علامه طباطبائي وقتي به من فرمود: «آقا، من هر روز مراقبتم قوي تر است. شب، مشاهدات من، مكاشفات من زلالتر است». هر چه روز مراقبت شديدتر باشد، شب مكاشفات زلالتر و صافي تر است. عصاره خوبي ها

علامه سيد محمد حسين طباطبايي مردي ساده و بي آلايش بود. متواضع، مودب، متين و با وقار بود و هيچ وقت عصباني نمي شد.

هيچ گاه بلند سخن نگفت؛ در مورد كسي بد نمي گفت و هرگز كسي از ايشان غيبت نشنيد. سخن كسي را قطع نمي كرد و به صحبت هاي ديگران خوب گوش ميداد.

براي بدخواهان خودش هرگز نمي گذاشت كه ديگران اقدامي كنند و خودش هم عفو ميكرد. ز بحث هاي جدلي دوري ميكرد و در برخورد باشاگردان خود شيوه مخصوصي داشت.

در شيوه وي هيچ وقت تحكم فكر در كار نبود. هميشه درعين حالي كه سعي داشت متناسب بادرك واستعداد شاگردان، مطلب را القا كند، به آن ها مجال تفكر ميداد.

اساسا ايشان نسبت به تربيت شاگرد به خصوص اهل فضل و خصوصا در زمينه معارف وحقايق قرآني و استدلالي، شيفتگي زيادي داشت.

علامه اجازه نميداد كسي دست ايشان را ببوسد؛ در همه لحظات مراقب خويش بود و هيچ گاه از خود تعريف نميكرد. نسبت به اهل و عيال و خانواده بسيار مهربان بود.

بامناجات و دعا و راز و نياز بسيار مانوس بود. اكثر اوقات در سكوت بود و فقط لبانش به ذكر خدا حركت ميكرد.

پياده روي را دوست داشت. در بذل دانش حريص بود. سؤال هيچكس را بدون جواب نمي گذاشت. به زيادي و كمي شاگردان توجه نداشت؛ حتِِي گاهي از اوقات براي دوسه نفر هم درس مي گفت. گاهي كه استاد خطاب ميشد، ميفرمود اين تعبير را دوست ندارم، ما اينجا دور هم جمع شده ايم تابا كمك و همفكري، معارف اسلام را دريابيم.

اخلاص كامل داشت و هميشه جلب رضايت خدا را در نظر ميگرفت.

وخلاصه اين بزرگمرد الهي عصاره اي از تمام اخلاقيات نيكو و ويژگيهاي حسن را دارا بود. پرواز به سوي ملكوت

علامه طباطبايي، سرانجام پس از 81 سال و هجده روز عمر با بركت و زندگي پرتلاش، در 24 آبان 1360 ش از اين جهان رخت بربست و جهان تشيع را در سوگ خود نشاند. با درگذشت علامه، اين مفسر وارسته و حكيم عارف، دل هاي پاك انديشمندان و بزرگان عرصه علم و ادب غرق اندوه شد. سرسلسله بيداردلان، حضرت امام خميني(ره) با اظهار هم دردي و برپايي مجلس ختم براي ايشان، اين ضايعه اسفناك را به جهان تشيع تسليت گفتند.

پاينده باد حوزه هاي نور و حجره هاي كوچك كه در هر زمان و مكاني خيزشگاه مرداني بزرگ و ژرف انديش بوده و خواهد بود. پي نوشت: 1) سوره اسراء/9

2) اصول كافى، تعريب حضرت استاد حسن زاده آملى، ج 1، ص 27.

3) سوره حشر/19

طباطبائي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1282 ش)، عالم امامى، حكيم، فيلسوف، مفسر، فقيه اصولى و شاعر. مشهور به علامه طباطبائى و معروف به قاضى طباطبائى. وى در تبريز به دنيا

آمد. در پنج سالگى مادر و در نه سالگى پدرش را از دست داد. بعد از درگذشت پدرش به مكتب و پس از آن به مدرسه رفت و مدتى هم زير نظر معلم خصوصى به تحصيل پرداخت و معلومات ابتدايى را كسب نمود. در 1297 ش به تحصيل علم دينى و عربى مشغول شد و مقدمات را فرا گرفت. آن گاه در فقه كتب «شرح لمعه» و «مكاسب»، در اصول كتاب «معالم» «قوانين»، «رسائل» و «كفايه»، در منطق كتب «كبرى»، «حاشيه» و «شرح شمسيه»، در فلسفه كتاب «شرح اشارات» و در كلام كتاب «كشف المراد» را مورد مطالعه قرار داد. وى در 1304 ش براى ادامه ى تحصيلات به نجف رفت و در مجلس درس آيت الله آقاى شيخ محمد حسين اصفهانى حاضر شد و يك دوره خارج اصول و خارج فقه را در نزد وى آموخت و مدتى نيز در مجلس بحث خارج فقه و خارج اصول آيت الله نائينى شركت كرد و همچنين مدتى در بحث خارج فقه آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى حاضر شد. كليات علم رجال را نيز در محضر آيت الله حجت كوه كمرى آموخت و معارف الهيه و اخلاق و فقه الحديث را در نزد حاج ميراز على آقا قاضى طباطبائى تبريزى فراگرفت. او چندين سال نيز در زمينه ى فلسفه در نزد آقا سيد حسين بادكوبه اى «منظومه ى سبزوارى»، «اسفار»، «مشاعر» ملاصدرا، دوره «شفا»ى بو على سينا، كتاب «اثو لوجيا»، «تمهيد» ابن تركه و «اخلاق» ابن مسكويه را خواند. علامه طباطبائى يك دوره «حساب احتمالى»، يك دوره «هندسه مسطحه و فضايى» و «جبر استدلالى» را در محضر آقا سيد ابوالقاسم خوانسارى گذراند. او در 1314 ش به زادگاهش

بازگشت و مدت ده سال در آنجا ماند و در 1325 ش از تبريز به قم مهاجرت كرد و در آنجا به تدريس و تأليف و فعاليتهاى علمى پرداخت. برخى از شاگردان ايشان عبارت اند از:آيت الله شهيد مرتضى مطهرى، آيت الله شهيد بهشتى، امام موسى صدر، شهيد دكتر مفتح، آيت الله شهيد بهشتى، امام موسى صدر، شهيد دكتر مفتح، آيت الله ابراهيم امينى، آيت الله مصباح، آيت الله حسن زاده آملى و آيت الله عبدالله جوادى آملى. پرفسور هانرى كربن، استاد شيعه شناس دانشگاه سربن نيز با ايشان مصاحبه هاى بسيار داشت كه اين مصاحبات به زبانهاى فارسى، عربى، فرانسه و انگليسى انتشار يافت و اولين دوره آن در فارسى تحت عنوان «مكتب تشيع» منشتر شد. علامه طباطبائى در خط نستعليق و شكسته استاد، و در علوم غريبه نيز وارد بود.او همچنين در علم اعداد و حساب جمل مهارت داشت و در شعر نيز توانا بود وى در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) در قم مدفون است. از آثار وى: «تفسير الميزان»، كه ترجمه آن در چهل مجلد آمده است؛ «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ حاشيه بر «كفايه الاصول»؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ «وحى يا شعور مرموز»؛ «شيعه در اسلام»؛ «قرآن در اسلام»، با ترجمه هاى فارسى، انگليسى و اردو؛ «حكومت در اسلام»، فارسى كه به عربى نيز ترجمه شده؛ «سنن النبى) (ص)»؛ و «اصول عقايد»، براى دبيرستانها پنج جلد «بدايه اللحكمه» و «نهايه الحكمه»، در فلسفه، رسائل بسيارى در «مبدا» و «معاد» و «نبوت» و «ولايت»؛ رساله اى در «عشق»؛ دو رساله در «ولايت و حكومت اسلامى».[1]

صدرالحكماء المتالهين آيت الله الاستاد حاج سيد محمدحسين معروف به علامه طباطبائى از اعاظم علماء و اكابر حكماء و فلاسفه عصر

حاضر بود عالمى ربانى و حكيمى سبحانى و آيتى برهانى واجد علم و كمال و جامع كمالات نفسانى و ملكات اخلاقى بود كه بيش از صدها نفر از علماء قم و ساير بلاد افتخار تلمذ و شاگردى وى را دارند.

در آخر ذى الحجه 1321 قمرى در تبريز متولد و در اصيل ترين خانواده هاى علمى آن سامان تربيت يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح در سال 1344 قمرى مهاجرت به نجف نموده و از محضر اساتيد بزرگ چون مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله نائينى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى در مدت ده سال استفاده كافى نموده و دروس معقوليه را از مرحوم علامه حاج سيد حسين بادكوبه اى فراگرفته و در فن فقاهت و حكمت و فلسفه مقام اجتهاد و استادى را حايز گشته تا در سال 1354 قمرى مراجعت به ايران و تبريز نموده و ده سال در آنجا توقف و به تدريس فقه و حكمت و تصنيف كتب پرداخته تا در سال 1365 قمرى كه مهاجرت به مركز علم و دانش قم را اختيار و رحل اقامت افكند.

و به تدريس معقول و منقول اشتغال يافته و فضلاء حوزه را از بيانات و تحقيقات دقيقه خود در فقه و اصول و تفسير و حكمت بهره مند مى نمايد آثار قلمى ايشان كه هر كدام به مورد خود گرانبهاست از اين قرار است.

1- حاشيه بر كفايه 2- رساله در مبدء و معاد كه جمع بين كتاب و سنت و عقل است 3- تفسيرالميزان كه بيست مجلد است و تاكنون تمام آن طبع و نشر يافته است 4- اصول فلسفه 5- جلد به قلم امروز كه 4

جلد آن مطبوع است 5- رساله اى در عشق 6- سنن النبى 7- شيعه در اسلام 8- قرآن در اسلام فارسى و انگليسى وارد و ترجمه و طبع شده 9- مصاحبات با پرفسور كربن دو جلد يك جلد آن طبع شده 10- وحى يا شعور مرموز 11- اصول عقايد براى دبيرستانها 5 جلد 12- رساله محمد در آئين اسلام به زبان فارسى و فرانسه طبع شده 13- بدايه الحكمه در فسلفه 14- نهايه الحكمه در فلسفه.

15- ترجمه تفسيرالميزان معظم له در چهل مجلد كه بيست و پنج مجلد آن تاكنون به طبع رسيده است و اكثر آن به قلم دانشمند معظم حجه الاسلام آقاى حاج سيد محمد موسوى همدانى است.

عالم.

تولد: 1319(1281 ق.)، تبريز.

درگذشت: 24 آبان 1360، قم.

علامه سيد محمد حسين طباطبائى (قاضى)، فرزند سيد محمد، در تبريز به دنيا آمد. در همان كودكى پدر (در نه سالگى) و مادر خود را در (پنج سالگى) از دست داد و از سن نه سالگى به مدت تقريبى شش سال به فراگرفتن فارسى و تعليمات ابتدايى مشغول شد. در سال 1297 وارد رشته هاى علوم دينيه و علوم عربيه شد و تا سال 1304 به قرائت متون سرگرم بود. در اين سال عازم حوزه علميه ى نجف گرديد و در مدت ده سال تحصيل، به تدريس و تأليف اشتغال ورزيد. وى در نجف به درجه اجتهاد در فقاهت نايل آمد.

در نجف در حوزه ى درس آيت الله آقا شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت الله محمدحسين نايينى و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى به تكميل تحصيلات خود در فقه و اصول و رجال پرداخت و فلسفه را نزد آيت الله سيد محمدحسين بادكوبى در

مدت شش سال فراگرفت. علوم غريبه (مانند جفر) و جبر و مقابله و هندسه فضايى و مسطحه و حساب استدلالى و هيئت و علوم رياضى را در نجف نزد آيت الله سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى تملذ نمود.

در سال 1314 به زادگاه خود تبريز مراجعت كرد و علاوه بر كشاورزى، به تدريس و تصنيف كتاب پرداخت. در سال 1325 نيز متوجه حوزه ى علميه ى قم گرديد و در آنجا جلسات بحث و درس خود را در رشته هاى مختلف داير كرد كه تا آخر عمر وى ادامه داشت.

پيكر علامه در آستانه حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

از تأليفات متعدد ايشان مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: تفسير الميزان (بيست جلد به عربى، چهل جلد به فارسى)؛ اصول فلسفه و رئاليسم (پنج جلد)؛ حاشيه كفاية الاصول؛ حاشيه بر كتاب اسفار ملا صدرا؛ وحى با شعور مرموز؛ شيعه در اسلام (به فارسى)؛ قرآن در اسلام (به فارسى)؛ بداية الحكه و نهاية الحكمه (كتاب بداية الحكمه به ترجمه على شيروانى هرندى و كتاب نهاية الحكمة به ترجمه مهدى تدين منتشر شده است)؛ فرازهايى از اسلام (به فارسى)؛ رسالت تشيع در دنياى امروز؛ حكومت در اسلام (به فارسى)؛ پرسش هاى اسلامى؛ اسلام و انسان معاصر؛ سنن النبى؛ كتاب سلسله انساب طباطبايى آذربايجان؛ مبداء و معاد؛ رسالة الولاية؛ رسالة النبوه و الامامه؛ رساله در مغالطه؛ رساله در برهان؛ رساله در تحليل؛ رساله در تركيب؛ رساله در اعتباريات؛ توحيد شامل سه رساله (رساله توحيد؛ رساله اسماءالله سبحانه؛ رساله در افعال الله)؛ كتاب الانسان (شامل سه رساله انسان قبل الدنيا؛ انسان فى الدنيا؛ انسان بعدالدنيا)؛ رساله وسائط (مجموعه اين سه رساله بالا و سه رساله

انسان و وسائط در يك جلد شامل هفت رساله جمع آورى شده است)؛ رساله در اثبات ذات؛ دو رساله در ولايت حكومت اسلامى (فارسى و عربى)؛ مصاحبه هاى سال هاى 1340 -1338 با هانرى كربن مستشرق فرانسوى، رساله در اعجاز.

علامه خطوط نستعليق و شكسته را به خوبى مى نوشت و اشعارى عرفانى نيز مى سرود. نمونه اشعار ايشان در صفحه 514 و 515 و 516 جلد چهارم و 146 جلد پنجم نگين سخن تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع) به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 646 -645 / 14)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 8، ص 16 -1)، گنجينه ى دانشمدان (227 -226 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (863 / 2)، مهر تابان (يادنامه و مصاحبات علامه طباطبائى تبريزى).

طبري، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، شاعر، مؤلف.

تولد: 1295، سارى.

درگذشت: 9 ارديبهشت 1368، تهران.

احسان طبرى، فرزند فخر طبرى ملقب به فخرالعارفين، در شش سالگى به مكتب سيد عبدالمجيد رفت و قرآن را تعليم گرفت و خواندن و نوشتن آموخت. نصاب الصبيان و كتاب هاى جودى و جوهرى را نيز خواند. در هفت سالگى به مدرسه ى احمديه رفت و پس از پايان دوره ى ابتدايى به علت تبعيد پدرش به تهران به اتفاق مادرش به آن شهر عزيمت كرد و دوره ى دبيرستان را هم به انجام رسانيد، آنگاه به دانشكده ى حقوق راه يافت و فارغ التحصيل شد. در خلال تحصيل در دانشكده ى حقوق به فراگرفتن علوم ادبيه و عربيه پرداخت و در مدرسه ى سپهسالار نزد اساتيد كسب دانش كرد و با فلسفه و علوم عقلى نيز آشنايى يافت.

در سنين جوانى به سبب آشنايى با تقى ارانى به ماركسيسم گرويد و در سال 1316 همراه با

52 تن ديگر به زندان رضاشاه افتاد و همزمان با تبعيد رضا شاه به جزيره موريس، از زندان رهايى يافت، سپس در فعاليت هاى حزب توده شركت داشت، مدتى سردبيرى روزنامه ى (رهبر) به صاحب امتيازى ايرج اسكندر را در تهران به عهده داشت (11 بهمن 13 -1322 آذر 1325)؛ پس از چندى به اراك تبعيد شد و در سال 1325 در كنگره ى نويسندگان در تهران شركت كرد. در پس ترور نافرجام شاه در سال 1327 و اعلام غير قانونى بودن حزب توده، در سال 1328 به اعدام محكوم شد، ناگزير از ايران خارج شد و به اتحاد جماهير شوروى گريخت و در آكادمى مسكو به تحصيل پرداخت و فارغ التحصيل گرديد و به مقام استادى رسيد، در اين مدت وى در راديو مسكو كار مى كرد و سرانجام پس از نه سال فعاليت در اين كشور به آلمان شرقى رفت و در شهر لايبزيك اقامت گزيد. در برلين دوره ى آكادمى علوم اجتماعى را گذراندن و به دريافت مقام علمى «دكتر هانيل» در فلسفه دست يافت و سال ها در دانشگاه هاى آلمان به تدريس اشتغال داشت. وى با زبان هاى عربى و پهلوى و روسى و آلمانى و انگليسى و فرانسوى و تركى آذرى و تركى اسلامبولى آشنايى داشت و در تخصش در زمينه ى تاريخ فلسفه و ادبيات بود.

در سال 1357 همزمان با اوج گيرى قيام مردم و انقلاب اسلامى به ايران آمد و فعاليت هاى سياسى خود را با بازگشايى حزب توده از سر گرفت. در سال 1362 بنا به تشخيص مصادر امور، فعاليت حزب توده مغاير مصالح جمهورى اسلامى شناخته و به اتفاق كادر رهبرى حزب دستگير و زندانى شد. وى

در زندان به اشتباهات خود و حزب اعتراف كرد و كتاب كژراهه (خرداد 1366) را در اين زمينه نوشت.

احسان طبرى در روزهاى پايانى عمر خود نيز مشغول به نگارش اثرى موسوم به آورندگان انديشه ى خطا بود كه حاوى كنكاشى است در انديشه هاى احمد كسروى، صادق هدايت و سيد حسن تقى زاده اما اين امر با بسته شدن كتاب عمر وى به سبب نارسايى كليوى در سال 1368 به انجام نرسيد و نيمه تمام ماند.

احسان طبرى همچنين به داستان نويسى نيز مى پرداخت. افسانه هاى تمثيلى وى با نثر شبه كلاسيك آن و با استفاده از اساطير ايرانى و اروپايى در خدمت تبليغ مرام سياسى خاصى است. از جمله داستان هاى او مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: شكنجه و اميد (1326)؛ مجموعه اى از قطعات ادبى او و در دوزخ (1327)؛ خدايان از بند رسته (با امضاى طباطبا كه ظاهرا از اوست، 1331)؛ حماسه ى گئومات (چاپ شده در كشورهاى اروپايى شرقى، نمايشنامه تاريخى منظوم)؛ فرهاد چهارم (داستان، استكهلم، 1977 1356)؛ خانواه برومند (داستان)؛ چشمان قهرمان باز است (مجموعه داستان)؛ پنجامه (مجموعه داستان)، چهره خانه (داستان)؛ دهه نخستين (داستان)؛ رانده ستم (داستان).

از احسان طبرى سه مجموعه شعر به نام هاى از ميان ريگ ها و الماس ها و دريچه پاييز و در سال 1360 مجموعه شعرى به نام ترانه ى خوابگونه (مجموعه شعر نو) طبع و نشر كرد.

علاوه بر آثار فوق مى توان به عنوان هاى ديگرى نيز اشاره نمود: آنتى دورينگ (فردريك انگلس)؛ الفباى مبارزه (استكهلم، 1977 1356)؛ انسان و پراتيك اجتماعى و رفتار فردى وى (در زمينه اخلاق)؛ ايران در دو سده ى واپسين (مجموعه اى از دو كتاب بنياد آموزش انقلابى و بررسى ها درباره برخى از...،

1360)؛ برخى بررسى ها درباره ى جنبش ها و جهان بينى هاى اجتماعى در ايران (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1970 1348)؛ برخى مسائل حاد انقلاب ايران؛ بررسى چند مسئله ى اجتماعى؛ بررسى هاى اجتماعى و تاريخى؛ بنياد آموزش انقلابى (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1971 1350)؛ جامعه ايران در دوران رضاشاه (يك تحليل عمومى، چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1977 1356)؛ جامعه و جامعه شناسى؛ چهره ى يك انسان انقلابى (برخى از مسائيل اخلاقى و انسان شناسى، 1360)؛ دانش و بينش (در زمينه عرصه هاى نوين علمى)؛ درباره منطق عمل، دو مقاله درباره ى تبليغات (1361)؛ دو هفته در اتحاد جماهر شوروى (با همكارى نورالدين كيانورى)؛ دوزخ شغالشاه رؤياى چينى (1327)؛ رد تئورى همگرايى (سياسى)؛ زايش و تكامل تئورى انقلابى؛ فروپاشى نظام سنتى و زايش سرمايه دارى در ايران از آغاز تمركز قاجار تا آستانه ى انقلاب مشروطيت (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1975 1354)؛ سفر جادو؛ سيماى يك انقلابى؛ شناخت و سنجش ماركسيسم (1368)؛ شمه اى درباره ى شناخت ايران و جهان؛ گفتگو با يك روشنفكر مأيوس (نمايشنامه)؛ نوشته هاى فلسفى و اجتماعى.

(1368 -1295 ق)، استاد دانشگاه، نويسنده، مترجم و شاعر. در سارى به دنيا آمد. قبل از هفت سالگى به ياديگرى علوم دينى پرداخت. دوران دبستان را در سارى گذراند. بعد از تبعيد پدرش به تهران، او نيز به تهران آمد و دوره دبيرستان را به انجام رسانيد، آن گاه به دانشكده حقوق رفت و فارغ التحصيل شد. وى در همان وقت به فراگرفتن علوم ادبى و عربى پرداخت و در مدرسه ى سپهسالار نزد استادان فن كسب دانش كرد و با فلسفه و علوم عقلى نيز آشنايى كامل يافت. در 1316 ش به همراه گروه

پنجاه و سه نفر ياران دكتر تقى آرانى زندانى شد. بعد از آزادى به حزب توده پيوست و از برجسته ترين اعضاى آن حزب شد. وى به علت تبليغات كموينستى از جانب رژيم پهلوى به اعدام محكوم شد و ناگزير به شوروى پناه برد و در آنجا به تحصيل پرداخت. پس از آن به برلين رفت و در آنجا موفق به كسب دكتراى فلسفه شد و سالها در دانشگاههاى آلمان به تدريس پرداخت. وى به زبانهاى روسى، آلمانى، انگليسى، فرانسه و تركى تسلط كافى داشت. بع داز انقلاب بهمن 1357 به ايران بازگشت. در 1362 دستگير و زندانى شد. احسان طبرى از بزرگترين نظريه پردازان ماركسيسم در ايران و جهان بود. از حافظه و استعداد شگرف برخوردار بود، و در زمينه ى شعر كلاسيك و نو و داستان و رمان و تحقيقات فلسفى و بررسيهاى لغوى و فرهنگ عاميانه و مسايل سياسى و اجتماعى اطلاعات عميقى داشت. از آثار وى: «فروپاشى نظام سنتى و زايش سرمايه دارى »؛ «شناخت و سنجش ماركسيسم»؛ «خانواده برومند»؛ «روشنفكر مأيوس»؛«زايش و تكامل تئورى انقلابى»؛ «رانده ى ستم»؛ «دهه نخستين»؛ «كژراهه»؛ «حماسه گئومات»؛ «از ميان ريگها و الماسها»، مجموعه ى شعر؛ «ترانه خوابگونه»، مجموعه ى شعر؛ «آنتى دورينگ»، ترجمه؛ «شكنجه و اميد»؛ «در دوزخ»؛ «روياى چينى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (155 -148 / 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 2، ص 56)، مازندران، شرح حال رجال معاصر (148 -147 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (314 -313 / 1).

طبسي، معين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، عالم دينى و منطقى. وى از علماى قرن نهم هجرى است كه در 894 ق حاشيه اى بر حاشيه ى مير سيد شيف

جرجانى بر «شرح المطالع»، در منطق نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (78 -77 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 137 / 9)، گنجينه ى دانشمندان (30 / 6).

طوبي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1174 ق)، حكيم، اديب، مورخ، هيوى و شاعر، متخلص به طوبى. از منجمان و اديبان بنام روزگار خود بودكه در سخنورى توانا و در علم هيأت استاد بود. طوبى در اصفهان درگذشت و در بقعه ى امامزاده اسماعيل به خاك سپرده شد. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (43)، الذريعه (651 / 9)، ريحانه (62 / 4).

طوسي بتاركاني، علاءالدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 877 ق)، حكيم، فقيه حنفى، اصولى و مدرس. در سمرقند به دنيا آمد. علوم عقلى و نقلى را در ايران تكميل كرد و آن گاه به روم شرقى رفت و مدتى در قسطنطنيه ساكن شد و مورد تكريم سلطان عثمانى قرار گرفت. ابتدا از طرف سلطان مرادخان به تدريس در مدرسه بروسه منصوب و پس از آن از طرف سلطان محمد فاتح تدريس مدرسه زيرك بدو تفويض شد. مدتى بعد به تبريز و از آن جا به ماوراءالنهر رفت و از تمامى مشاغل دنيوى منصرف شد و در خدمت مشايخ صوفيه پا به دايره سير و سلوك گذاشت. طوسى در سمرقند درگذشت. برخى از شرح حال نويسان گويند كه وى در خراسان يا در تبريز درگذشت. در سال وفات او نيز از 860 ق تا 887 اختلاف نظر وجود دارد. از آثارش: «الذخيره»، در محاكمه بين دو كتاب « تهافت الفلاسفه» غزالى و «الحكماء» ابن رشد كه به خواهش سلطان عثمانى نوشت؛ حاشيه بر «التلويح» تفتازانى، در اصول؛ حواشى بر «شرح المواقف»؛ حاشيه بر شر عضد بر «مختصر المنتهى»؛ حواشى بر «حاشيه الكشاف» سيد شريف جرجانى؛ حاشيه بر «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162

/ 5)، تاريخ ادبيات در ايران (92 / 4)، ريحانه (160 -159 / 4)، كشف الظنون (1892 ،1856 ،1716 ،1479 ،1144 ،825 ،513 ،497)، لغت نامه (ذيل/ علاءالدين)، معجم المؤلفين (185 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (304 -303 / 4)، هديه العارفين (737 / 1).

طوسي، محقق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد معروف به خواجه نصيرالدين طوسى جهرودى الاصل، شيخ حر عاملى در كتاب امل الامل مى نويسد: وى مردى فاضل و ماهر و عالم و متكلم محقق در عقليات او را كتبى است كه از جمله آنها كتب زير است 1- كتاب «تجريد الاعتقاد» 2- تذكره «در هيئت» 3- تحرير كتاب اقليدس 4- تحرير مجسطى 5- شرح اشارات 6- «فصول نصيريه» 7- «فرائض نصيريه» 8- «آداب المتعلمين» 9- رساله اسطرلاب 10- رساله جواهر 11- نقد المحصل 12- رساله معينيه در هيئت به فارسى 13- شرح آن به فارسى 14- رساله خلق اعمال 15- شرح ساله العلم ميثم بحرانى 16- اخلاق ناصرى 17- اوصاف الاشرف و غير اينها، روايت مى كند از او علامه حلى كه در اجازه بنى زهره نوشته است اين شيخ افضل اهل زمان خود در علوم عقليه و نقليه و از براى اوست مصنفات بسيارى در علوم حكميه و احكام شرعيه بر مذهب اماميه وى بزرگترين كسى است كه ما ديده ايم كه نورانى كند خدا خوابگاه او را. من، الهيات شفاى ابوعلى سينا و بعض كتاب تذكره را در هيئت كه از تصانيف خود اوست نزد وى خواندم سپس درك نمود او را اجل محتوم قدس اللَّه روحه.

نگارنده گويد: خواجه در حمله دوم مفعول موقعى كه هلاكوخان نوه چنگيز بقعله «ميمون دژ» مركز و پناهگاه اسماعيليان واقع در الموت قزوين لشكر كشيد و آنجا

را تسخير كرد از حبس آن فرقه ضاله آزاد و همراه هلاكو به بغداد آمد سپس هلاكو را بعد از قتل آخرين خلفاء بنى عباس و ابن حاجب از جنگ و تخريب بقيه بلاد اسلامى منصرف و به مراغه آذربايجان آورد و به عمران و آبادى و تشويق اهل فضل و احياى علوم عقلى تشويق نمود و خود با تأسيس رصدخانه بزرگ مراغه كه آكادمى علوم عقلى و نقلى بود و با داشتن رياست اوقاف و مقام علمى، جان مردم مسلمان خاصه علماء نامى ما را از خطر نابودى و انهدام حفظ كرد و از اين راه بزرگترين خدمت را به دين اسلام و ملت ايران نمود- و حقاً خواجه يكى از بزرگترين دانشمندان جهان و نابغه عاليقدر شيعه و فيلسوف نامى اسلام است. ولادتش در طوس در ج 1 سال 597 ه.ق واقع و در روز عيد غدير سال 672 در بغداد از دنيا رفت و در قسمت بالا سر حضرت امام همام باب الحوائج موسى بن جعفر عليهماالسلام در مكانى كه براى ناصر عباسى مهيا كرده بودند دفن شد در ماده تاريخ وفات او به فارسى گفته شده:

«نصير ملت و دين پادشاه كشور فضل

يگانه اى كه چه او مادر زمانه نزاد

بسال ششصد و هفتاد و دو بذى الحجه

بروز هيجدهمش درگذشت در بغداد

ابوجعفر نصيرالدين محمد بن حسن طوسى (و. 597- ف. 672 ه.ق) از علماى بزرگ رياضى و نجوم و حكمت ايران در قرن هفتم و نيز از وزراء آن عصر است. مدتى در دستگاه اسماعيليه بود و هنگام حمله ى هلاكوخان مغول به ايران براى نجات مسلمانان از خونريزيهاى آن مرد سفاك به خدمت او درآمد و با

تدابير خاصى از خرابى شهرها و كشتار دسته جمعى مردم به دست هلاكو جلوگيرى كرد. اين دانشمند كه در ضمن يكى از فقهاى مذهب تشيع است هلاكوخان را به ايجاد رصدخانه در مراغه و ترتيب زيج جديدى كه بعداً به زيج ايلخانى مشهور گرديد و خود تصدى اين كار را برعهده گرفت تشويق كرد. گويند تمام اوقاف نيز در سراسر ممالك مفتوحه مغول در تحت نظر او بود. از خواجه تأليفات متعددى در رشته ى علوم رياضى، نجوم، منطق، علوم طبيعى، حكمت الهى، و مجسطى باقى مانده است. او يكى از شارحان و مفسران كتاب «اشارات» ابوعلى سينا است. از مشهورترين تأليف هاى او در عربى شرح اشارات ابن سينا و در فارسى كتاب «اخلاق ناصرى» است كه در غايت نيكويى سخنان افلاطون و ارسطو را در حكمت عملى جمع كرده و آراء متقدمين را شرح و شبهات متأخرين را رد نموده است. ديگر كتاب «تجريدالكلام فى تحرير عقايدالاسلام» و اين تجريد كه در الهيات است طرف توجه عده ى كثيرى از شراح و صاحبان رسائل كلاميه است و نيز «تذكره ى نصيريه» در هيئت و «اساس الاقتباس» در منطق و «اوصاف الاشراف» در عرفان و رسالات و كتبى به زبان عربى در منطق و هيئت و هندسه از او باقى است.

(672 -597 ق)، دانشمند، نويسنده، منجم، فيلسوف، رياضيدان و شاعر. ملقب به استاد البشر و عقل حادى عشر. مشهور به خواجه نصيرالدين و خواجه نصير طوسى. اصل وى از جهرود ساوه يا قم است. در طوس به دنيا آمد و به همين علت به طوسى مشهور شد. پئرش از فقها و علماى طوس بود. نصيرالدين علوم نقلى را نزد پدر

و علوم عقلى را نزد دايى خود فراگرفت. در آغاز جوانى براى تكميل معلومات به نيشابور رفت. در آنجا به محضر فريدالدين عطار نيشابورى رسيد و گويند حكمت مشاء را نزد وى آموخت. رياضيات را از كمال الدين محمد حاسب و فقه را نزد معين الدين سالم بن بدران مصرى و كمال الدين ميثم بحرانى فراگرفت و از محضر درس دانشمندانى چون كمال الدين بن يونس موصلى، ابوالسعادات اصفهانى، اسعد بن عبدالقاهر اصفهانى و نجم الدين محقق حلى استفاده كرد. با صدرالدين قونيوى معاصر و معاشر بوده است. اعتمادالسلطنه در «مطلع الشمس»، سيد غياث الدين عبدالكريم بن طاووس و قطب الدين محمود بن مسعود شيرازى و جمال الدين حسن بن يوسف، ملقب به علامه حلى، را از شاگردان وى مى شمرد. او چند سال پس از واقعه ى حمله ى چنگيز، به قلاع اسماعيليه پناه برد و به خدمت ناصرالدين عبدالرحيم بن ابى منصور، محتشم قهستان رسيد و به خواهش او كتاب «الطهارة» ابوعلى مسكويه را به فارسى ترجمه كرد كه بعدها آن را اساس تأليف «اخلاق ناصرى» قرار داد. سپس به دعوت علاءالدين محمد، فرمانرواى اسماعيليان، به قلعه ى ميمون دژ رفت. وى پس از غلبه ى هلاكوخان به قلاع اسماعيليه در 654 به خدمت او پيوست و همواره در ملازمت وى بود. در مورد تصميم به ساختن رصدخانه، گويند منگوقاآن، كه از پادشاهان مغول است، هنگام فرستادن هلاكو به ايران، دستور داد كه خواجه نصير را به دربار او روانه كند تا در مغولستان اين رصدخانه تأسيس شود، اما هولاكو صلاح ديد كه اين كار به امر او باشد و رصدخانه در ايران بنا شود. بعد از فتح بغداد، خواجه در 657 ق از جانب هلاكو مأموريت

يافت تا رصدخانه ى مراغه را ترتيب دهد. او هم جماعتى از رياضيدانان بزرگ مانند: مؤيدالدين عرضى، از دمشق، و فخرالدين مراغى، از موصل، و فخرالدين اخلاطى، از تفليس، و نجم الدين دبيران قزوينى را گرد آورد و كار احداث رصدخانه ى مراغه را در همان سال آغاز كرد. خواجه با اين كار عالمان بزرگ زمان را كه پراكنده بودند، گرد آورد و همچنين كتابخانه اى عظيم در محل رصدخانه مراغه احداث كرد و كتابهايى را كه از بغداد، شام و الجزيره و اطراف و اكناف ايران فراهم آمده بود و به تصريح الكتبى، بيش از چهارصد هزار مجلد مى شد، در آنجا جمع كرد. عمر خواجه از اين پس در خدمات علمى گذشت. خواجه وزارت هولاكو را نيز به عهده داشت و با تقرب خود در نزد هلاكو، از قتل گروهى از بزرگان عهد خويش پيشگيرى كرد. نصيرالدين يكى از بزرگترين بنيان گذاران كلام شيعه و پيشاهنگ بزرگ فلسفه ى مشاء بود. در حكمت و فلسفه بزرگترين كار او تأييد و تسجيل حكمت ابوعلى سينا است و براى اين كار به شرح مشكلات «اشارات» ابوعلى سينا و اثبات مباحث آن همت گماشت. خواجه اولين دانشمندى بود كه حالات ششگانه را در مثلث كروى قائم الزاويه بيان كرد و آن را در كتاب خود به نام «الشكل القطاع» شرح داد. وى در شانزدهمين سال تأسيس رصدخانه وفات يافت و عمل رصد و زيج ناتمام ماند. اگر چه صدرالدين، پسر بزرگ او و بعد از وى، اصيل الدين عهده دار تكميل آن شدند، اما به تدريج رصدخانه، متروك گشت تا اين زمان كه تنها نامى از آن باقى مانده است. نصيرالدين در بغداد درگذشت و جنازه

وى را در كاظمين به خاك سپردند. از ديگر آثار وى: «تجريد الكلام» يا «تجريد العقائد» يا «تجريد الاعتقاد» يا «تحرير العقايد»، در اصول دين؛ «زيج ايلخانى»، به فارسى؛ «اوصاف الاشراف»، در اخلاق به فارسى؛ «اساس الاقتباس»، در منطق؛ «تحرير اصول اقليدس»، در هندسه؛ «تحرير مجسطى»، در هيئت؛ «تذكره ى نصيريه»، در هيئت؛ شرح «اشارات» ابوعلى سينا؛ «سى فصل»، در نجوم؛ «رسالة فى اثبات الفرقة الناجية»؛ «رسالة فى حصر الحق بمقالة الامامية»، به فارسى؛ «الاثنى عشرية»؛ «تحرير اكرمانالاوس» يا «تحرير كتاب مانالاوس فى الاشكال الكروية»؛ «تجريد المنطق»؛ «البارع فى التقويم و احكام النجوم»؛ «آداب المتعلمين»؛ «التجريد فى الهندسه»؛ «معيار الاشعار»، در عروض فارسى؛ «زبدة الادراك فى هيئت الافلاك»؛ «جامع الحساب فى التخت والتراب» يا «جوامع الحساب بالتخت والتراب»؛ «ظاهرات الفلك»؛ «بيست باب»، در معرفت اسطرلاب؛ «ديوان» شعر. به قول صاحب «زندگينامه ى رياضيدانان دوره ى اسلامى»، بروكلمان فهرست پنجاه و نه عنوان و سارتن فهرست شصت و چهار عنوان از آثار نصيرالدين را آورده و آنها را به چندين رشته ى مختلف تقسيم كرده اند.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (258 -257/ 7)، اعيان الشيعه (420 -414/ 9)، ايضاح المكنون (353 -352/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1205 -1198 ،271 -257 ،254 -252 ،231 -229/ 3)، تاريخ علوم عقلى (صفحات متعدد)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (441 -417)، تاريخ گزيده (706 -705)، تاريخ نجوم اسلامى (246 ،52 ،47 ،45)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (467 -465)، دائرةالمعارف بستانى (359/ 11)، دايرةالمعارف فارسى (3033/ 2)، الذريعه (265/ 13 ،1199 -1198 ،989 ،651 ،306/ 9 ،353 -352 ،8/ 3 ،6 -5 / 2 ،26/ 1)، روضات الجنات (297 -278/ 6)، رياض العارفين (235 -234)، رياض العلما (164

-159/ 5)، ريحانه (182 -171/ 2)، زندگينامه ى رياضيدانان (506 -486)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (357 -342)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 170 -168/ 7)، العبر (326/ 3)، فرهنگ ادبيات فارسى (509 -507)، فرهنگ سخنوران (937)، فلاسفه ى شيعه (523 -490)، فوات الوفيات (252 -246/ 3)، فوايد الرضويه (612 -602)، كشف الظنون (1644 ،1436 ،969 ،950 ،391 ،357 ،352 -351 ،351 -346 ،142 ،139)، الكنى والالقاب (252 -250/ 3)، لغت نامه (ذيل/ نصيرالدين طوسى)، مجالس المؤمنين (210 -201/ 2)، مجمع الفصحا (1407 -1406/ 3)، مطلع الشمس (231 -219/ 1)، معجم المؤلفين (208 -207/ 11)، مؤلفين كتب چاپى (744 -730/ 5)، نتايج الافكار (709 -708)، الوافى بالوفيات (183 -179/ 1)، هديةالاحباب (196 -195)، هديةالعارفين (131/ 2).

طيب نيا، محمدصالح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صالح طيب نيا

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/6/8

زندگينامه علمي

در سال 1374 در رشته مهندسي آبياري در دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شدم. از همان زمان علاقه زيادي به علوم اسلامي بويژه مباحث كلامي و اعتقادي داشتم. در دوران تحصيل كتب شهيد مطهري و برخي از كتب فلسفي را مطالعه مي كردم.

در همين ايام در محضر يكي از اساتيد مبرز حوزه علميه المنوق منظومه سبزواري و سپس نهاية الحكمه را گذراندم. در اواخر سال 1377 همزمان با تحصيل در دانشگاه دروس حوزوي را نيز شروع نمودم و تا سال 1379 نيز به تحصيل در دروس حوزوي ادامه دادم. (در سال 1378 از دانشگاه فارغ التحصيل گشتم.)

بخاطر علاقه ايجاد شده به فلسفه در سال 1381ذ در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه قم پذيرفته شدم. عليرغم آنكه رشته كارشناسي بنده علوم انساني نبود اما دانشجوي ممتاز و

رتبه اول گروه بودم و در سال 1383 با معدل 98/18 فارغ التحصيل شدم. موضوع پايان نامه ؛ خدا در آينه خود آگاهي بود كه در واقع تبيين فلسفي و ديني از روايت شريف (من عرف نفسه فقد عرف ربه) بحساب مي آيد.

بلافاصله بعد از فارغ التحصيلي ، تدريس دروس معارف اسلامي را آغاز كردم و با اخذ مجوزهاي لازم به تدريس در دانشگاه جامع علمي – كاربردي و سپس آزاد نجف آباد پرداختم و سرانجام در سال 1385 در دانشگاه صنعتي اصفهان به عنوان هيأت علمي گروه معارف مشغول شدم.

در سال 1383 به همت برخي از اساتيد دانشگاه اصفهان و ساير دوستان ، مركز مطالعات و تحقيقات حيات طيبه را راه اندازي نموديم كه تا پايان سال 1384 مديريت مجموعه را بر عهده داشتم.

ظهير همداني، ميرزا سيد ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1026 ق)، عالم امامى، متكلم، حكيم متأله، اديب و شاعر. پدرش ميرزا قوام الدين حسين در عهد شاه طهماسب در همدان عهده دار منصب قضاوت و متصدى امور شرع بود، بدين جهت ميرزا ابراهيم به قاضى زاده نيز مشهور است. وى به همراه پدرش مدتى در قزوين بود لذا توانست در محضر مير فخرالدين سماكى تلمذ كند و علوم عقلى را فراگيرد. چون به همراه پدر به اصفهان رفت، شاگرد ميرزا مخدوم اصفهانى شد. وى تحصيلات را در فقه و ادب و حكمت و كلام و بلاغت ادامه داد تا سرآمد شد. مراتب علمى او با زهد و تقوى توأم بود. حديث را از شيخ بهائى فراگرفت و از او اجازه ى روايت دريافت كرد. در سفرى كه به مكه رفت با شيخ محمد بن احمد دريافت كرد. در سفرى كه

به مكه رفت با شيخ محمد بن احمد بن نعمت الله عاملى ملاقات كرد و از او نيز اجازه ى روايت دريافت كرد. او بعد از وفات پدر قاضى همدان شد، ليكن اكثر اوقات خود را در درس و مطالعه و مباحثه مى گذراند. شيخ بهايى او را بر ميرداماد ترجيح مى داد و مكاتباتى بين آن دو جريان داشت. ظهير همدانى از دانشمندان بزرگ عصر خود بود و جمع كثيرى از علماى زمان از محضر وى استفاده كردند. مجلسى اول، علامه ملا محمد تقى، از وى اجازه ى روايت گرفت. او تأليفات و تصنيفات بسيار دارد كه از آن جمله است : رساله ى «اثبات الواجب»؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ حاشيه بر «الهيات شفا»؛ «انموذجه الابراهيميه»، تلعيقات بر دو كتاب «شفا» و «نجاه» ابن سينا؛ حاشيه بر «شرح اشارات» خواجه نصير؛ حاشيه بر «شرح جديد تجريد»؛ حاشيه بر «كشاف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (29 / 1)، اعيان الشيعه (129 -128 / 2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (213 -209 / 1)، تاريخ نظم و نثر (504)، الذريعه (113 ،110 ،11 / 6 ،409 / 2)، روضات الجنات (43 -42 / 1)، رياض العلماء (13 -9 / 1)، ريحانه (74 -73 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 14 -12 / 11)، فوائد الرضويه (5)، الكنى و الالقاب (51 -50 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابراهيم)، معجم المؤلفين (23 / 1)، هديه العارفين (29 / 1).

عامري

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن محمد بن يوسف نيشابورى حكيم معروف ايرانى (ف. نيشابور 381 ه.ق./ 991 م.). وى شاگرد ابوزيد احمد بن سهل بلخى و استاد ابوعلى احمد ابن محمد مسكويه و معاصر ابوحيان توحيدى است. عامرى

در خراسان حكمت آموخت و سپس به خدمت ابن العميد رسيد و در صحبت او به سال 364 ه.ق. به بغداد رفت و پنج سال هم در رى اقامت گزيد و در اين مدت ابوعلى مسكويه در مجلس درس او حاضر ميشد ولى به گفته ابوحيان توحيدى كلمه اى از او استفاده نكرده. وى شارح فلسفه ارسطوست و كتابهاى الابصار و المبصر و النسك العقلى از اوست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عامري نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 381 ق)، فيلسوف، در نيشابور متولد شد و براى كسب دانش به اكثر بلاد اسلامى مسافرت كرد، و با دانشمندان بزرگى مانند ابن عميد، ابوالحسن عتبى، ابوسعيد سيرافى، ابوسليمان منطقى سجستانى، ابوحيان توحيدى و ابن مسكويه مصاحبت و مباحثه داشت و از هر خرمنى توشه يى اندوخت. استاد او در حكمت ابوزيد بلخى بود. مدتى به صوفيه دل داد و با آنان محشور شد. وى معاصر ابوعلى سينا بود و با او مكاتباتى نيز داشت، چنانكه يكى از تصنيفات بوعلى جواب «اسئله عامرى» است. آگاهى ما از زندگى خصوصى عامرى بسيار اندك است و ليكن مى توان گفت كه چون مردى تندخو بود و در بيان عقايد فيلسوفان جسور و دلير، عدّه اى قصد خون او كرده بودند، لذا، بر جان خود هراسان بود، و پيوسته سفر مى كرد از تأليفات او: «الابصار والمبصر»، درباره ى ديدن و بينايى؛ «الاعلام بمناقب الاسلام» در 28 صفحه؛ «الأمد الى الأبد»، در تاريخ فلسفه؛ «انقاذ البشر من الجبر والقدر»؛ «التقرير لأوجه التقدير»؛ «فرخ نامه ى يونان دستور»، شامل اندرزهاى يونان دستور است به كسرى انوشيروان ساسانى؛ «السعادة والاسعاد»، كه مهمترين و شايد بزرگ ترين اثر عامر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام

(22/8)، الامتاع والمؤانسه (84/2)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (142 -131)، دايرةالمعارف فارسى (24/1)، كشف الظنون (168)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن عامرى)، معجم المؤلفين (127 /12).

عبادي، جليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جليل عبادي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1357 وارد حوزه علميه تبريز شدم پس از تحصيل مقدمات مشغول تحصيل در شرح لمعه شدم در عين تحصيل از تدريس مقدمات شروع كرده و به تدريج به تدريس هاي خود اضافه نمودم بعد از چهار سال به مدرسه باهنر در تهران رفتم در آن مدرسه ضمن تحصيل مشغول تدريس صرف و نحو بودم بعد از يك سال و اندي جهت ادامه تحصيل وارد قم شدم در قم بعد از اتمام سطح وارد درس خارج شدم و در ضمن تحصيل سطوح، كتاب اصول فقه، شرح لمعه و صرف مير و صمديه و كتابهاي ديگر ادبيات را تدريس نموده و هم اكنون تدريس در فقه و اصول و ادبيات ادامه دارد. پس از شروع جنگ توفيق حضور در جبهات جنگ نصيب ما شد و در اثر اصابت تركش حدود يك سال و نيم در خانه و بيمارستان بستري بودم. بعد از بهبودي نسبي و خاتمه جنگ تحميلي از نهادهاي مختلف جهت همكاري و كارهاي اجرائي و تبليغي دعوت شدم ولكن اينجانب تحقيق و تدريس در حوزه را به همه مناصب وكارهاي ديگر ترجيح دادم و مشغول تحصيل و تدريس و تاليف شدم و حاصل كوشش هاي فراوان در طي اين مدت تدريس در مقاطع مختلف و همچنين تاليف بعضي از كتابها مي باشد. از جمله: شرح اسقحاب رسائل شيخ انصاري كه تقريباً كامل شده است، شرح تعادل و

تراجيع كتاب جرائد الاصول شيخ الانصاري و شرح مباحث الفاظ كتاب كفاية الاصول مي باشد با اينكه اينجانب سعي داشتم كه محور فعاليت حوزه باشد ولكن در سالهاي اخير با بعضي از مراكز دانشگاهها نيز همكاري مي كنم و وقتي وارد محيط دانشگاه شدم احساس نمودم به كتابهاي درسي عقايد نياز دارند و كتابهاي حاضر جوابگوي نياز آنها نمي باشد به اين جهت تصميم گرفتم كتابهاي درسي براي دانشگاهها تاليف نمايم و بحمدالله اين كتابها در دست تاليف است ولكن هنوز مقداري از مباحث آنها ناقص است. از جمله اين كتابها مي توان انديشه اسلامي جلد يك و انديشه اسلامي جلد دو نام برد و هم اكنون تدريس در حوزه و دانشگاه برقرار است و اميدوارم خداوند خودش ما را در جهت خدمت به فرهنگ اسلامي ياري كند و آخرين كلام حمد خداوند مي باشد.

عباسي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على عباسي

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي عباسي در سال 1361 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه اراك شدم . مدت يك سال در اراك تحصيل نمودم و در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم . دوره سطح را در سال 1370 به پايان رساندم . از سال 1370 تا 1381 به مدت 11 سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات وحيد خراساني , تبريزي , فاضل لنكراني و هاشمي شاهرودي شركت نمودم . در سال 1367 همزمان با تحصيلات حوزوي به تحصيل در رشته فيزيك در دانشگاه تهران پرداختم و در سال 1371 مدرك كارشناسي فيزيك با گرايش اتمي دريافت نمودم . از سال 1374 تا 1377

نيز دوره كارشناسي ارشد فيزيك را در رشته فيزيك ذرات بنيادي در دانشگاه تربيت معلم تهران گذراندم . از سال 1375 تا 1383 دوره دكتراي فلسفه تطبيقي را در واحد تربيت مدرس دانشگاه قم طي نمودم و در حال حاضر رساله دكتراي خود را تحت عنوان ماده در فلسفه و فيزيك زير نظر آقايان دكتر اعواني و دكتر گلشني , آماده دفاع كردم . در ساليان آغازين طلبگي به تدريس ادبيات و منطق و فقه و اصول اشتغال داشتم . اكنون عمده فعاليت علمي من , تدريس مباحث فلسفي و كلامي در مراكز و مدارس حوزه است . تدريس فلسفه اسلامي , فلسفه غرب , تاريخ فلسفه غرب , كلام اسلامي , كلام جديد , انسان شناسي , معرفت شناسي , شبهات كلامي در مركز جهاني علوم اسلامي , موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) , مركز تخصصي تبليغ و برخي مراكز ديگر از اين جمله است . از سال 1374 تا 1380 به پژوهش در مباحث حديثي در مؤسسه دارالحديث اشتغال داشتم . حاصل اين دوره , جمع آوري و تدوين و بيان نگاري بيش از 50 كلاسور است كه در مباحث مختلف به ويژه مباحث كلامي در دارالحديث آماده نشر است . گمان مي كنم مجموعه " العمل في الكتاب و السنه" به تنهايي بيش از 5 مجلد خواهد شد . از سال 1379 تا 1382 نيز همكاري پژوهشي نيمه وقتي با پژوهشكده حوزه و دانشگاه داشتم . در سالهاي اخير راهنمايي و مشاوره و داوري پايان نامه هاي متعددي را در حوزه علميه قم و مركز جهاني علوم اسلامي و مؤسسه امام

خميني (ره) و دانشگاه مفيد بر عهده داشته ام كه تعداد آنها متجاوز از 40 مورد است. از سال 1381 در مركز جهاني علوم اسلامي معاونت پژوهشي اين مركز و مديريت گروه فلسفه و كلام را نيز بر عهده دارم . يكي از محصولات معاونت پژوهش نشريه اطلاع رساني پژوهه است كه اينجانب به عنوان مدير مسئول و عضو شوراي علمي آن فعاليت دارم .مسئوليت گروه حكمت فاطمي دانشنامه حضرت زهرا (س) كه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه در حال تدوين آن است نيز برعهده اينجانب است .

عبدالله آبادي، سليمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سليمان عبدالله آبادي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1352 وارد حوزه علميه قزوين شدم و نزديك به دو سال كه در آن حوزه بودم علم صرف و نحو را آموختم و در سال 1354 به حوزه علميه قم آمدم و دروس سطح را نزد اساتيدي چون استاد باكويي استاد لمعه و مرحوم عرفانيان (اصول فقه) و اعتمادي (رسائل) و مرحوم ستوده (مكاسب و كفايه) و ممدوحي (بدايه الحكمه) و انصاري شيرازي (شرح منظومه) فرا گرفتم و در حدود سال 63 وارد درس خارج فقه و اصول آيت الله شيخ جواد تبريزي شدم و در حدود 15 سال به درس خارج ايشان رفتم و در كنار درس خارج كتاب اسفار و بعد از آن كتاب تمهيد القواعد و مصباح الانس را نزد استاد انصاري شيرازي فرا گرفتم. در سال 1376 رسما وارد حوزه تحقيقات شدم كه تحقيقات انجام شده را در بخش وضعيت آثار پژوهشي توضيح خواهم داد. لازم به تذكر است كه در كنار

خواندن دروس تدريس هم داشتم، كتاب هايي كه تدريس كردم عبارتند از صرف ساده (دو دوره) خلاصه المنطق (دو دوره) منطق مظفر (يك دوره) بدايه الحكمه (پنج دوره) اصول استنباط (يك دوره) روش تحقيق (يك دوره) و همچنين در ايام تبليغ به مناطق مختلف كشور براي تبليغ مي رفتم و هم اكنون 10 سال است كه پشت سر هم از طرف نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها در ايام تبليغ به دانشگاه مي روم.

عبداللهي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي عبداللهي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1359/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1346 در نيشابور به دنيا آمدم در سال 1359 وارد حوزه علميه نيشابور شدم و در سال 1361 به حوزه علميه مشهد رفتم پس از فراگيرى ادبيات عرب ، معانى و بيان، منطق و مقدارى اصول و فقه در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم در سال 1367 پس از اتمام سطح به درس خارج فقه و اصول راه يافتم و به مدت 8 سال پيوسته از درس اصول آيت الله وحيد خراسانى و فقه آيت الله جواد تبريزى استفاده كردم . همزمان با تحصيل فقه و اصول در مقطع سطح به تحصيل فلسفه اسلامى پرداختم، كتابهاى بدايه، نهايه و منظومه را درس گرفتم و جلد اول اسفار را نزد آيت الله جوادى آملى خواندم. در سال 1371 از طريق آزمون سراسرى وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته فلسفه غرب به تحصيل پرداختم در سال 1377 كارشناسى ارشد فلسفه غرب را از دانشگاه تهران اخذ كردم و بلافاصله وارد دوره دكترى شدم و اكنون در رشته فلسفه غرب

در دانشگاه تهران مشغول نوشتن پايان نامه دكترى هستم

عبري فرغاني، برهان الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 743 ق)، متكلم، حكيم، فقيه و قاضى شافعى. در تبريز به دنيا آمد. وى قاضى تبريز بود. چند بار به بغداد سفر كرد و در همان شهر نيز درگذشت. از آثارش شرح اكثر آثار و مصنفات بيضاوى از جمله: «المنهاج الوصول الى علم الاصول» و «الغايه القصوى فى درايه الفتوى» و «المصباح الارواح» و «طوالع الانوار» است. از ديگر آثار وى: «الايضاح»، در كلام؛ «معتمد الخلائق فى علم الوثائق»؛ «شرح «المصباح» مطرزى، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (271 / 4)، ايضاح المكنون (508 / 2)، كشف الظنون (1879 ،1732 ،1709 ،1704 ،1192 ،1116 ،213)، معجم المؤلفين (136 / 6).

عبوديت، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول عبوديت

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

عبدالرسول عبوديت در سال 1333 در شهر اصفهان به دنيا آمد،او پس از گذراندن تحصيلات ابتدائى و متوسطه در اصفهان سال 1352 در دانشگاه صنعتى شريف پذيرفته شد،در سال1358 فارغ التحصيل گرديد،آنگاه سالهاى 58 و 59 را در اصفهان به خواندن ادبيات و فقه و اصول گذراند درسال 1359 وارد حوزه علميه قم شد و به ادامه تحصيل در فقه و اصول مشغول شد،در كنار دروس فقه واصول به ياد گيرى فلسفه در موسسه در راه حق همت گماشت و پس از چند سال شركت در دروس خارج آيات عظام بهجت ، تبريزى ، منتظرى و مدت كمى آقاى وحيد و آقاى فاضل لنكرانى به طور تخصصى به فلسفه مشغول گرديد

عسگري

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عسگرى مشهور به (آقابزرگ حكيم) فرزند ميرزا ذبيح اللَّه بن ميرزا مهدى شهيد از حكماء و متالهين عصر حاضر و از رجال پاكدامن و وارسته خراسان و از كسانى بود كه در وارستگى و جلالت كمتر عالمى به پايه او مى رسد.

آقاى مروج در سوانح گويد. وى در مشهد از محضر شيخ موسى منطقى و حاج ميرزا شفتى و ميرزا محمد خادم باشى و در تهران از حكيم شهير ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا ابراهيم گيلانى و در نجف ساليانى از محضر اخوند خراسانى بهره مند شده پس از آن به مشهد مقدس بازگشته و متجاوز از 23 سال به تدريس خارج شرح لمعه و شرح قوشچى و اشارات و شوارق و شرح منظومه و اسفار و امثال اينها مى پرداخته.

و هم اكنون عده از شاگردان دانشمند او در قيد حيوه و

نمونه هاى بارز اويند معظم له در شب 29 جمادى الثانيه سال 1355 وفات يافته و حسب الوصيه در دامنه شرقى كوه سنگى كه هم اكنون مزار اهل صفا هست مدفون شده است.

فرزند ارجمندش آقا ميرزا مهدى از كبار افاضل عصر بوده و محافل علمى به وجود اين نوباوه بوستان آل عصمت مزين و مفتخر بودند ولى صد حيف كه دير نپائيد و زود محافل علمى را داغدار كرد هنوز هم افاضل خراسان از رحلت وى متاثراند.

وى يك سال پيش از وفات پدرش در 13 رجب سال 1354 درگذشت و قلب پدر پيرش را به رحلت خود داغدار ساخت.

فروع و اصول و در خراسان مرجعيت و رياست تامه داشته و داراى كرامات باهرات بوده و از آن جمله معروفست كه چون در شبها و صحرها به زيارت آستان قدس رضوى عليه الصلوه والسلام مشرف مى شدند درب روضه مطهره از براى او مفتوح مى گرديد.

و نيز مى گويند كه در نيمه شب خود به نفسه براى ارامل و ايتام حمل مايحتاج از نان و غيره مى نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عشاقي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عشاقي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/5/8 زندگينامه علمي

از حدود سال 1347 همراه با گذراندن دوره دبيرستان وارد حوزه علميه اصفهان شدم و در آنجا حدود سه سال به ادبيات و سپس تا پيروزي انقلاب به سطوح پايه در منطق، فقه، اصول و كلام و بعد از آن تا سال 64 به سطوح عالي اصول فلسفه و فقه مشغول بوده ام درسال 64 براي تكميل تحصيلات مخصوصا فراگيري عرفان به حوزه علميه قم هجرت نمودم و در نزد اساتيدي همچون آيات جوادي آملى، حسن

زاده آملى، وحيد خراسانى، تبريزى، و شاه آبادي ادامه تحصيل داده و حدود 9 سال در درس خارج فقه وا صول آن بزرگان شركت نمودم.علاوه بر تحص

يلات بخش عمده وقتم به تدريس سطوح مختلف مخصوصا علوم عقلي صرف شده است و كتب رايج حوزه را همچون نهايه الحكمه ، شرح منظومه ، شرح اشارات، شوارق الالهام را به طور مكرر و غير مكرر تدريس نمود ه ام و اينك چند سالي است به تدريس در سطوح عاليه فلسفه و عرفان مشغولم.در مراكز تحقيقاتي نيز همكاري علمي داشته ام مثل استخراج محتواي متون فلسفي جهت كامپيوتري كردن آنها ، و اصطلاح يابي و مقاله نويسي جهت دائرة المعارف علوم عقلي و غيره

عصار لواساني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 / 1355 -1264 ق)، فقيه اصولى، مفسر، حكيم و شاعر، متخلص به عصار. در ابتدا آشفته تخلص مى كرد و سپس عصار را برگزيد و لقب شعرى او نظام بود. اصل وى از مازندران و ساكن لواسان تهران بود. پس از فراگيرى سطوح و خارج فقه، در تهران، در 1289 ق، به عراق رفت و از آن جا سفرى به مكه نمود و در بازگشت،در 1296 ق، به سامراء مهاجرت كرد و تا 1301 ق در آن جا ماند و در اين سال به تهران بازگشت. در اواخر عمر، در 1340 ق، به مشهد مهاجرت كرد و در همان جا ساكن شد. او با كهولت سن و از دست دادن يك چشم و كمى ديد چشم ديگر، غالبا به تأليف اشتغال داشت. عصار در مشهد درگذشت و در ايوان صحن رضوى دفن شد. از آثار وى: «التأمليات»، در بيان وجه تأملات «مكاسب» شيخ

انصارى؛ حاشيه ى «القواعد الكليه الاصوليه و الفرعيه»، شهيد اول؛ حاشيه ى «كشف الريبه فى احكام الغيبه» شهيد ثانى؛ «فقاهه الرضويه»، فقه استدلالى، در دو مجلد؛ حاشيه بر «كشف الفوائذ» علامه حلى، در شرح «قواعد العقائد» خواجه نصيرالدين طوسى؛ «ناسخ التفاسير»، در تفسير فارسى، در سه مجلد كه قمستى از آن به خط شاگردش ميرزا احمد بن صالح بادكوبه اى است؛ «رساله ى رجاليه»؛ «توحيد كمالى»؛ «اخلاق كمالى»؛ «الحجج الرضويه فى تأييد الهدايه المهدويه و الرد على البابيه»، به فارسى؛ «المواهب الرضويه فى رفيع الشبهات المقوله و المنويه»، در نبوت خصاه و در جواب تشكيكات مسيحيان، بابيان، بهائيان و قاديانيان، به فارسى؛ «آداب السلوك للرعيه و الملوك»، منظوم، به فارسى؛ «التحفه المدنيه»، در عروض جامع بين عربى و فارسى و قافيه عربى و قافيه فارسى، كه در 1290 ق در مدينه تأليف كرد؛ «بيان الغيب»، ديوان شعر، در استقبال از «ديوان» خواجه حافظ»؛ «لسان الغيب»؛ «نياح الغيب»؛ «ديوان عصار»؛ «منظومه ى خير الرسائل» يا شرح «ديوان گلشن راز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (312 / 7)، اعيان الشيعه (55 / 10)، الذريعه (5 / 24 ،239 ،115 / 23 ،309 / 18 ،270 / 13 ،1000 ،724 / 9 ،186 ،173 / 6 ،485 / 4 ،468 ،302 ،183 / 3 ،377 -376 ،20 / 1)، ريحانه (140 / 4)، فرهنگ سخنوران (637)، معجم المؤلفين (318 / 11)، مكارم الآثار (1766 -1765 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (598 -596 / 5).

علوي سبزواري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 / 1352 -1268 ق)، فقيه، محدث، حكيم، متكلم و شاعر. در هفده سالگى با اجازه حاج ملا هادى سبزوارى در مجلس درس آن حكيم حاضر شد

و كتاب «اسفار» را نزد آن استاد تحصيل نمود. آن گاه به عراق رفت و در محضر درس فاضل اردكانى و ميرزاى شيرازى حضور يافت. بعد از وفات جلوه چند ماهى در مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) به تدريس رياضى و حكمت پرداخت. پس از آن به سبزوار بازگشت و در آن شهر مرجعيت و رياستى تمام يافت. به او در قبال حاج ميرزاحسين سبزوارى، ميرزا حسين كبير لقب دادند. آيت الله نجفى مرعشى از وى داراى اجازه بود. سيد عبدالله برهان المحققين سبزوارى و حاج ميرزا على اكبر نوقانى از شاگردان وى بودند. در سبزوار درگذشت و در مقبره ى استادش دفن شد. از آثار وى:«الارجوزه فى الفلسفه العاليه»؛ حاشيه بر «فرائد» شيخ انصارى؛ «كتاب الطهاره»؛ «كتاب الصوم»؛ «كتاب النذر»؛ «مشكاه الضياء»، در بداء؛ تفسير «آيه الخلافه»: (انى جاعل فى لارض خليفه...).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (156 / 6 ،491 / 1)، ريحانه (191 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 570 -569 / 14)، المآثر و الآثار (172)، مكارم الآثار (1897 -1896 / 6).

علوي گنابادي، سلمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سلمان علوي گنابادي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/10/1

زندگينامه علمي

متولد 1358

ورود به حوزه علميّه 1373

پس از آشنايي با انجمن شعر و قصّه قم مطالعات ادبي من جلوه جدي تري به خود گرفت. و از آن پس در محافل ادبي سراسر كشور و سمينارها و همايش هاي شعر دعوت شدم و در كنار استاد بزرگ خودم جناب زكريا اخلاقي به عنوان شاعران حوزوي سعي بر اين داشتيم كه رسالت حوزوي خويش را از رهگذر شعر و ادبيات در محافل جوان انجام

دهيم.

در سال 84-85 خدمت مقام معظم رهبري شرفياب شدم و به فضل الهي اثري كه نزد ايشان ارائه شد مورد تحسين و تأييد معظم له قرار گرفت.

گرچه تا كنون كتاب مستقلي از بنده به چاپ نرسيده لكن در نشريات، و كتاب هايي كه گردآوري شده آثار شاعران است، اشعار و مقالات زيادي تا كنون از بنده به چاپ رسيده است.

پس از ورود بنده به مؤسسه امام خميني (ره) مطالعات من شكل ديگري به خود گرفت و بيشتر در حوزه فلسفه و كلام متمركز شدم. بالطبع فعّاليّت هاي ادبي نيز كژدار و مريض ادامه دارد لكن از سال 81 ( ورود به مؤسسه) تحقيقاتم را در زمينه فلسفه و كلام جدي تر پي گيري كردم لكن اين فعاليت ها و تحقيقات بيشتر جنبه هاي شخصي داشته كه تا كنون در صدد انتشار آنها نبوده ام.

گاهي نيز تحقيقاتي – نه در اين دو حوزه – داشته ام كه آن نيز جنبه شخصي دارد و در صدد چاپ و انتشارش نبوده ام مثل جايگاه شركت QI در جوامع بين المللي.

علوي نيا، سهراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سهراب علوي نيا در سال 1322 در كاشان به دنيا آمد. وي ابتدا تحصيلات عالي خود را در رشته فني دنبال كرد ولي دكتراي خود را در رشته فلسفه تحليلي با دريافت بورس از وزارت علوم از دانشگاه ويلز در بريتانيا اخذ كرد. دكتر علوي نيا تز دكتراي خود را درباره پايگاه معرفت شناختي قضاياي رياضي تدوين كرد. مطالعات ايشان بطور تخصصي آراء و نظريه هاي ويتگنشتاين را در بر مي گيرد. وي به مطالعه روي نظريه مجموعه ها و طبيعت شناسي نظريه اي مجموعه اي علاقه مند

است و به كار كردن در فلسفه رياضي و فيزيك تمايل دارد. وي در مرداد ماه سال 1387 بدرود حيات گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه تحليلي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سهراب علوي نيا در كاشان و در رشته رياضي ديپلم گرفت و بعد به دانشكده فني دانشگاه تهران راه يافت و در سال 1346 با درجه فوق ليسانس در رشته مهندسي شيمي فارغ التحصيل شد. پس از آن كه به عضويت هيات علي دانشگاه تبريز در آمد با بورس وزارت علوم در 1349 به دانشگاه كارل پراگ رفت. اقامت وي در آنجا طولي نكشيد و به علت گرفتاريهاي شخصي به ايران بازگشت. علوي نيا در سال 1353 براي ادامه تحصيل به دانشگاه لندن رفت و در بدفور كالح آن دانشگاه امتحانات ورودي دوره تحصيلات تكميلي (qualifying Course) را با موفقيت گذراند. علوي نيا دكتراي فلسفه تحليلي خود را با بورس وزارت علوم از دانشگاه ويلز در بريتانيا گرفت.

خاطرات و وقايع تحصيل : سهراب علوي نيا در مدتي كه براي ادامه تحصيلات در لندن اقامت داشت ، به رشته شيمي و شغل مهندسي تمايلي نداشت . تا اين كه با آشنايي با عرفاي اسلام، به گمشده خود رسيد. شغل مورد علاقه اش معلمي و رشته مورد نظرش را فلسفه يافت.

استادان و مربيان : سهراب علوي نيا در لندن دانشجو و شاگرد هاورد ماونس بود كه خود شاگرد رش ريس (Rush Rhess ) دوست و شاگرد وينگشناين بوده است.

زمان و علت فوت : حضور دكتر علوي نيا در انجمن حكمت و فلسفه و گروه فلسفه شهيد بهشتي به عنوان استادي فاضل و خوش برخورد

و با اخلاق، حضوري فراموش نشدني است. وي در مردادماه سال 1387 بدرود حيات گفت روحش شاد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سهراب علوي نيا در سال 1346 پس از كسب مرتبه كارشناسي ارشد در رشته مهندس شيمي به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه تبريز پذيرفته شد. در اسل 1349 با بورس وزارت علوم به دانشگاه كارل پراگ راه يافت اما به علت گرفتاري هاي شخصي به ايران بازگشت و در كنسرسيوم سابق نفت و سپس پتروشيمي ايران- ژاپن تا سال 1353 كه براي ادامه تحصيل به دانشگاه لندن رفت، مشغول به كار شد.

فعاليتهاي آموزشي : وي دكتراي فلسفه رياضي خود را از دانشگاه ويلز انگلستان اخذ كرده بود. مين امر باعث شده بود مرحوم علوي نيا به خوبي در حوزه فلسفه علم و فلسفه تحليلي نسبت هاي خاصي برقرار كند و اين در نحوه تدريس و نگاه ايشان به فلسفه تحليلي قابل مشاهده است. او همچنين به همين خاطر در دانشگاه هاي شريف و اميركبير مدتي به تدريس فلسفه علم اشتغال داشت. دكتر علوي نيا از سال 1364 در دانشگاه شهيد بهشتي مشغول به تدريس شد و در دانشگاه هاي تهران، شريف، امير كبير و آزاد به عنوان استاد مدعو تدريس كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : سهراب علوي نيا به اين گفته راس اعتقاد دارد كه «فقط كسي مي تواند مسائل فلسفي را را درك كند كه پايه محكمي در رياضيات و فيزيك نظري داشته باشد.» دكتر علوي نيا تز دكتراي خود را درباره پايگاه معرفت شناختي قضاياي رياضي تدوين كرد. عنوان اين رساله «راسل، ويتگنشتاين وكواين در جستجوي حقيقت Russell, Quine and Wittgenstein in

Pursuit of Truth« است كه به زبان فارسي ترجمه نشده است. دكتر علوي نيا از دو جهت به آرا و نظريه هاي ويتگنشتاين را پرداخته است. اول به سبب شخصيت مذهبي ويتگنشتاين است و دوم دو وجهي بودن فلسفه ويتگنشتاين است كه يك وجه آن متاثر از فرگه وراسل است و وجه ديگر آن نقش شوپنهاور بر فرهنگ و انديشه اوست. جاذبه ديگر ويتگنشتاين را تعارض فكري اين فيلسوف اروپايي با مردان انديشه دوران حاضر مي داند. دكتر علوي نيا فلسفه مذهب و فلسفه اخلاق ويتگنشتاين را نزديك به كانت مي داند. و تمايل اخلاقي وي به كانت و مشابهت هايي كه در اين ميان با كنايات عرفاي اسلام مي ديد، از جذابيت هاي ويتگنشتاين مي داند. دكتر علوي نيا به مطالعه روي نظريه مجموعه ها و طبيعت شناسي نظريه اي مجموعه اي علاقه مند است. و به كار كردن در فلسفه رياضي و فيزيك تمايل دارد. مرحوم علوي نيا اعتقاد داشت تنها صورت مجاز فلسفه، فلسفه تحليلي است و وقتي فلاسفه از مباحثي همچون وجود و عقول عشره و اتحاد عاقل و معقول و نظاير آن بحث مي كنند، يا در مقام شهود و تحققند يا نه! اگر در مقام شهودند، عارف محسوب مي شوند و اگر نيستند پس سخن گفتن در اين مقام نارواست. اين فكر البته مقدمه اش به آراي راسل برگشت دارد؛ فيلسوفي كه در نظر دكتر علوي نيا بسيار معتبر بود. اما وجه مميزه ديگر اين استاد فقيد فلسفه، روحيه عرفاني وي به شمار مي رفت. او در زندگي شخصي خود سرشار از ذوق و وجد مي نمود و در گرايش هاي عرفاني خود نيز بسيار به اهل جذبه

و اصحاب سكر گرايش داشت و باز از آن ميان شيخ فخرالدين عراقي عارف و شاعر قرن هفتم را مي ستود و دوست داشت، به طوري كه در كلاس هاي خصوصي شان بارها لمعات عراقي را تدريس كرده بود و مقالاتي نيز درباره عراقي نوشته بود كه در مجله عرفان ايران چاپ شده است. برخورد وي با عرفان، عملي و شهودي بود، از سر تصنع نبود و درحقيقت به عرفان عملي عشقي سترگ مي ورزيد.

چگونگي عرضه آثار : دكتر علوي نيا جداي از اين تاليفات در حوزه فلسفه تحليلي كه تخصص اش بوده است اثر سترگي چون «درآمدي بر فلسفه تحليلي» اثر جان هاسپرس را نيز ترجمه و تقديم علاقه مندان اين حوزه در ايران كرده بود. كتاب هايي مثل «معرفت شناسي رياضي» و ترجمه كتاب« فلسفه اخلاق» نوشته اتكينسون از ديگر آثار اين استاد مرحوم است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاليف كتاب ماهيت بشر از ديدگاه ويتگنشتاين

2 تاليف معرفت شناسي رياضي

3 ترجمه بخش هاي فلسفه زبان و معرفت شناسي كتاب تحليل فلسفي جان هاسپرس

ويژگي اثر : اين كتاب در سال 1370 ترجمه گرديد.

4 ترجمه درآمدي بر رساله ويتگنشتاين اثر هاوارد ماوس

ويژگي اثر : دكتر علوي تبار هاورد راعالمي توانا در بيان مطالب دشوار مي داند. دكتر علوي تبار هاورد را معلمي توانا در بيان مطالب دشوار مي داند. و شرح ماونس را ساده ترين شرحي مي داند كه به رساله منطقي- فلسفي ويتگنشتيان نوشته شده استو آن را براي دانشجويان شيوا و گويا مي داند.

5 ترجمه فلسفه اخلاق پرفسور اتكيشون

6 ترجمه كتاب درآمدي به رساله ويتگنشتاين

7 ترجمه كتاب روش هاي منطق كواين

8 مقاله

در شعر عرفاني فارسي تا قرن نهم

ويژگي اثر : اين مقاله در مجموعه تحقيقات اسلامي در سال 1366 (با مقدار زيادي غلط چاپي) بچاپ رسيد. منابع زندگينامه :

1بانك رسانه ها ، روزنامه همشهري ، 6-5-1387، "عمري سرشار از ذوق و جذبه"ا

علي پور، مسيح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسيح علي پور

محل تولد : كهگيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1348 در روستايي از توابع استان كهكيلويه و بويراحمد به نام كفش كنان و در خانواده اي مذهبي متولد شدم . در سال هاي قبل و بعد از انقلاب تحصيلات خويش را در مقاطع ابتدايي راهنمايي و تا سال دوم دبيرستان در همين روستا و روستاهاي اطراف سپري نمودم . در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شده و همزمان علاوه بر حضور در جبهه هاي جنگ تحصيلات حوزوي و رسمي را نيز دنبال نمودم . در سال 1369 وارد دانشگاه شهيد بهشتي تهران شده و تا سال 1373 در رشته فلسفه غرب تحصيل نمودم در سال 1376 نيز در مقطع كارشناسي ارشد فلسفه از دانشگاه علامه طباطبايي فارغ التحصيل شدم . در ايام تحصيل در دانشگاه دروس حوزه را نيز مطالعه و مباحثه مي كردم حدود 3 سال در دروس خارج آيات عظام ، مكارم شيرازي ، صانعي ، سبحاني و گرامي شركت مي نمودم . در اين اثنا مدتي نيز دروس دانشگاهي را در دانشگاه هاي پيام نور و علامه تدريس كرده و به كارهاي پژوهشي اشتغال داشتم . از سال 1378 مسئول واحد پژوهشي اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي و دبير شوراي پژوهشي بودم . در اين سال ها

راهنمايي و نظارت بر ده ها پروژه علمي اجتماعي و فرهنگي را به عهده داشته و خود نيز مجري پروژههاي ميداني فرهنگي و اجتماعي بودم . در سال هاي اخير سردبير نشريه فرهنگي- پژوهشي نامه قم بودم كه تا كنون 29 شماره از آن منتشر شده است . همين طور در سال هاي گذشته سه سال به عنوان پژوهشگر برتر و نمونه استاني معرفي شدم و يك بار نيزبه عنوان كارشناس نمونه استاني.

علياري تبريزي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1236 ق)، عالم، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم، رياضيدان، ستاره شناس، اديب و شاعر. وى در روستاى سردرود تبريز به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم و فنون معموله و متداوله در نزد استادانى چون ميرزااحمد آقا مجتهد شبسترى و حاج ميرزا لطفعلى و ميرزا محمد آقاى مجتهد به نجف رفت و در آن جا در نزد پنج تن از مشايخ وقت چون: شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و حاج سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى و شيخ مهدى تلمذ نمود و به اجازه ى اجتهاد و روايت از هريك از ايشان نايل آمد. وى پس از فراگيرى علوم به تبريز بازگشت و بى وقفه به تدريس و تأليف و تصنيف مشغول شد. او رياضيات و «قانون» ابوعلى سينا را علاوه بر درسهاى جارى تدريس مى كرد. شاگردش شيخ محمد حسن سردرودى رساله اى در شرح حال استاد خود در 1333 ق نگاشته است. از آثار وى: «بهجه الآمال فى علم الرجال»، كه شرحى است بر «زبده ى المقال» و «منتهى الآمال»، در علم رجال، در پنج مجلد؛ «ايضاح الغوامض فى تقسيم الفرائض»؛ «مشكاه الوصول فى علم الاصول»، در شش مجلد؛ «مناهج الاحكام

فى اصول الفقه»، شرح مزجى بر «معالم»، در پنج مجلد؛ «منهاج المله فى تعيين الوقت و القبله»؛ «دلائل الاحكام فى شرح شرايع الاسلام»، در پنج مجلد؛ «رياض المقاصد»، در شرح قصيده ى حسن بن راشد حلى، در مدح صاحب الزمان (عج)؛

شرح «دعاى سمات»؛ «نهج الاعلان فيما يثبت به دخول رمضان»؛ «الوافيه»، در شرح «لغز الكافيه» شيخ بهايى؛ «هدايه الطالبين»، رساله ى عمليه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 / 8)، الذريعه (17 / 25 ،410 / 24 ،64 / 21 ،250 / 13 ،760 / 9 ،160 -159 / 3 ،496 / 2)، ريحانه (193 -192 / 4)، سخنوران آذربايجان (122 -120)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1479 -1476 / 14)، علماء معاصرين (97 -96)، لغت نامه (ذيل/ على عليارى)، معجم المؤلفين (140 / 7).

عليزاده، اكبراسد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر اسد عليزاده

محل تولد : مشكين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اتمام دوره راهنمايي در سال 1361 به حوزه علميه شهرستان اردبيل وارد شدم. پس از دو سال و نيم تحصيل به جهت موفقيت بيشتر در تحصيل و استفاده از محضر اساتيد مجرب در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره سطوح را از محضر اساتيدي چون آيات عظام وجداني فخر، اعتمادى، تبريزى، پاياني و صالحي افغاني بهره بردم.

پس از اتمام دوره سطوح در سال 1372در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم شيرازي و صالحي مازندراني شركت كردم و همزمان از درس كلام و فلسفه استاد علامه جعفر سبحاني و مصباح يزدي نيز استفاده مي كردم. و در سال 1374 رشته تخصصي كلام اسلامي

را شروع و در سال 1378 فارغ التحصيل گرديدم و در حال حاضر مشغول نوشتن پايان نامه دكتراي كلام اسلامي مي باشم.

به جهت علاقه فراوان به تأليف و تحقيق، كار تحقيقي خود را از سال 1371 شروع و در حال حاضر بيش از 60 اثر تأليفي و تحقيقي اعم از كتاب و مقاله از ما به چاپ رسيده است. اين فعاليت سبب شد در سال 1382 به عنوان پژوهشگر نمونه كشور انتخاب شوم و يكي از كتابهايم (سياستهاي فقر زدايي در كلام معصومين عليهم السلام) در اولين جشنواره فرهنگي صدا و سيما در سال 1382 به عنوان پژوهش برتر شناخته شود.

عليزاده، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر عليزاده

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/10/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 با مدرك ديپلم وارد حوزه علميّه قم شدم دروس مقدّمات تا لمعتين را در مدارس علميّه امام صادق و امام باقر گذراندم دروس سطح را در محضر اساتيد محتدم اعتمادي و مهري و ... آموختم و كفايتين را نيز از دروس استاد اعتمادي و گنجي بهره بردم . از سال 1372 با شركت در دروس خارج فقه و اصول اساتيد بزرگواري چون مكارم شيرازي و وحيد خراساني به مدّت هشت سال از محضر آنان سود جستم.

دروس دانشگاهي را از سال 1370در رشته فلسفه غرب در گروه فلسفه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شروع كردم و بعد از فارغ التحصيل شدن در سال 1374 در همان رشته در دانشگاه اصفهان پذيرفته شدم و در سال 1378آن دوره را نيز به پايان رساندم. از سال 1374با دفتر تبليغات اسلامي شروع به

همكاري كردم . ابتدا با ويرايش كتب فلسفي كلامي و در سالهاي اخير با تحقيق و پژوهش در سائل و موضوعات فلسفي با اين دفتر همكاري دارم

عين القضاه همداني، ابوالمعالي، ابوالفضائل عبدالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(525 -492 ق)، فقيه، حكيم و عارف. مكنى به ابوالفضائل. معروف به قاضى همدانى. در همدان به دنيا آمد، ولى چون پدر و جدش از ميانه بودند به ميانجى نيز معروف شده است. قاضى در جوانى در زادگاه خويش به كسب علوم متداول پرداخت و به سرعت در ادب و حكمت و كلام مايه ور شد و به سبب مهارتى كه در فقه پيدا كرد، به عنوان قاضى و مدرس منصوب گرديد و با وجود جوانى شهرت و نفوذ فراوان پيدا كرد و همين امر باعث برانگيخته شدن حسد و رشك فقها و متكلمان شد. فلسفه و كلام، طبع حقيقت جوى وى را قانع نساخت و گرفتار بحرانهاى روحى شد و همين امر او را دچار شك و شبهه كرد. پس از آشنايى با آثار امام محمد غزالى تا حدى خاطرش آرام گرفت و چندى بعد با احمد غزالى آشنا شد و به او دست ارادت داد و همانند احمد غزالى در بيان عقايد خود بى پروا بود. همين صراحت در گفتار باعث بدگمانى متشرعه شد. ابوالقاسم درگزينى كه خود اندكى بعد به جرم مذهب اسماعيلى كشته شد، او را دستگير و روانه بغداد نمود. قاضى مدتى در بغداد زندانى بود و در همين زندان رساله ى معروف «شكوى الغريب عن الاوطان الى علماء البلدان» را به زبان عربى، خطاب به علماى عصر نوشت و در آن، كه مشحون از نكات عرفانى و فلسفى است، اتهاماتى را كه به وى نسبت

داده بودند رد كرد و به برخى شبهات نيز پاسخ گفت. اما چندى بعد او را به همدان برگرداندند و بر در مدرسه اى كه ظاهراً محل تدريس او بود بر دار كردند و سپس جسدش را با نفت و بوريا آتش زدند. از ديگر آثار وى: «تمهيدات»؛ «زبده الحقايق»؛ «نزهه العشاق و نهز المشتاق»؛ «نامه هاى عين القضات همدانى»؛ «رساله ى اجمالى».[1]

(ع. چشم داوران) همدانى، ابوالمعالى عبداللَّه بن محمد بن على ميانجى همدانى، از بزرگان مشايخ صوفيه و دانشمندان ربع اول قر. 6 ه. (و. همدان 492 ه.ق/ 1098 م.- مقت. همدان 525 ه.ق.). وى شافعى مذهب و در طريقت شاگرد احمد غزالى بود و همچنين از محضر عين القضاة- از صحبت باباطاهر- كه بعضى نوشته اند- درست نيست، زيرا بابا تا زمان او زنده نبود. وى به تحصيل حكمت و عرفان و كلام و ادب عربى پرداخت و نظر به مطالعه بسيار در آثار امام محمد غزالى مع الواسطه شاگرد او نيز محسوب مى شد. احمد غزالى با آن همه عظمت مقام در مكتوبهاى خود بدو، او را قرة العين خطاب ميكرد. وى بيشتر اطلاعات خود را از راه تحقيق و تتبع شخصى فراهم آورد. افكار و عقايد او در عمر كوتاهش مبين كمال نبوغ اوست. از آثار اوست: يزدان شناخت در مسايل حكمت الهى و علوم طبيعى كه در سه باب به نام عزيزالدين مستوفى نوشته شده، رساله جمالى در بيان مذهب سلف خود كه به نام جمال الدين شرف الدوله از شاهزادگان معاصر خويش تأليف كرده، تمهيدات در تمهيد ده اصل تصوف كه داراى انشايى است مقرون به غلبه شوق و عشق و بسيار گيراست، زبدةالحقائق، رساله اى مختصر راجع به

علم ذات و صفات خداوندى و ايمان به نبوت و قيامت، لوايح، رساله اى مشتمل بر 201 فصل در حقايق عشق و احوال و اعراض آن، شكوى الغريب عن الاوطان الى علماء البلدان به زبان عربى (عين القضاة آن را به هنگام حبس خود از بغداد به علماى همدان نوشته) در شكايت مؤلف از محنتهايى كه براى او پيش آمده و به اتهام بى دينى از همدان دور شده و در بغداد به زندان افتاده. مكاتيب كه شامل نامه هاى اوست (نسخه هاى كتابخانه مرادمنلا (تركيه) و كتابخانه ملى تهران). وى رباعياتى عرفانى هم به زبان فارسى سروده. عزيزالدين از مستوفيان سلاجقه با عين القضاة دوستى كامل داشت از سوى ديگر عزيزالدين به دشمنى با ابوالقاسم درگزينى وزير سلطان محمود ابن محمود و سلطان سنجر برخاست.

وزير اخير كه بسيارى از رجال و بزرگان علم را به حيله و تزوير نابود كرده و خود نيز در پايان به پاداش اعمال زشت خويش به دار كشيده شد، نقشه قتل عين القضاة را طرح كرد و با دسته اى از عوام الناس- كه حسودان و بدخواهان عين القضاة بودند- توطئه چيد و محضرى ترتيب داد وى را به كفر و دعوى الوهيت متهم كرد و فقها نيز به قتل اين جوان دانشمند فتوى دادند. پس وى را مقيد به بغداد فرستادند و از آنجا مجددا به همدان بازگردانيدند و در شب 7 جمادى الاخرى 525 ه.ق. بر دار كشيدند. نوشته هاى فارسى وى مشحون از تعبيرات نغز صوفيانه است. كلام او پرسوز و گداز است. تصنع و تكلف در آثار او ديده نمى شود و در تبيين مسايل عرفانى به تمثيل مى پردازد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]

احوال و آثار عين القضاه، ايضاح المكنون (453 / 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (282 / 2)، تاريخ ادبيات در ايران (944 -936 / 2)، تاريخ برگزيدگان (581)، تاريخ عرفان و عارفانى ايرانى (426 -425 ،424)، تاريخ نظم و نثر (111)، تصوف اسلامى و رابطه انسان و خدا (201 -192 ،190 ،189 ،184 ،176)، تمهيدات (مقدمه/ 107 -1)، جستجو در تصوف (صفحات متعدد)، دانشمندان آذربايجان (285 -283)، دايره المعارف فارسى (1795 -1794 / 2)، دره الاخبار (74 -73)، دستور الوزراء (205)، الذريعه (27 / 24 ،167 / 15 ،24 / 12 ،781 / 9 ،282 / 8)، رياض العارفين (108 -107)، ريحانه (226 -224 / 4)، سلطان العشاق (صفحات متعدد)، شذرات الذهب (75 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 166 / 6)، طرائق الحقائق (572 -568 / 2)، العبر (426 / 2)، عين القضاه و استادان او، فرهنگ سخنوران (662)، كارنامه ى بزرگان (177 -175)، كشف الظنون (951)، گنج و گنجيه (153 -148)، لسان الميزان (399 -398 / 5)، لغت نامه (ذيل/ عين القضاه)، مبانى عرفانى و احوال عارفان (425 -419)، مجمع الفصحا (869 / 2)، معجم المؤلفين (132 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (1012 -1011 / 3)، نتايج الافكار (452)، نسائم الاسحار (76)، نفحات الانس (419 -418)، هديه العارفين (455 / 1)، هفت اقليم (534 -532 / 2).

غروي اصفهاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1296 ق)، فقيه اصولى، مرجع تقليد، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به مفتقر. مشهور به كمپانى. اصلش از نخجوان است. نياى او پس از سقوط قفقار در برابر روسها به تبريز و از آنجا به اصفهان هجرت نمود، لذا اين خانواده به اصفهانى مشهور شدند. شيخ محمد حسين

در كاظمين به دنيا آمد و مقدمات را در آنجا خواند و آن گاه به نجف رفت و سطوح را نزد شيخ حسن تويسركانى خواند و از محضر آخوند خراسانى بهره ى كامل برد و مدت سيزده سال فقه و اصول را از ايشان و همچنين از آقا سيد محمد فشاركى و آقا رضا همدانى بطور كامل فراگرفت. او علوم معقول و فنون فلسفه را از فيلسوف بزرگ حاج ميرزا محم باقر اصطهباناتى شيرازى اخذ كرد، تا اينكه مرجع تقليد جمعى از شيعه شد. او علاوه بر مراتب علمى داراى ملكات اخلاقى بود. در نحف اشرف درگذشت و در صحن علوى در مقبره ى جنب مناره ايوان طلا دفن شد. از او بيش از بيست كتاب و رساله بر جاى مانده است. از جمله آثار وى: «نهايه الدرايه فى شرح الكفايه» آخوند خراسانى، در دو مجلد؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «اربع قواعد فقهيه»؛ «الحقيقه الشرعيه»؛ ارجوزه اى در «الفلسفه العاليه»؛ ارجوزه اى در «الصوم»؛ دو رساله در «المعاد»؛ «الاجتهاد و التقليد و العداله»؛ «الاصول على منهج الحديث»؛ «الوسيله فى اهم ابواب الفقه» يا «رساله ى عمليه»؛ «انوار القدسيه»، شعر عربى،بيست و چهار قصيده در تاريخ زندگانى پيامبر (ص)، عموهايش و ائمه (ع) و فرزندانشان؛ «تحفه الحكيم»، منظومه اى در فلسفه؛ «ديوان» غزليات حكمت و عرفان؛ «ديوان» شعر، فارسى، در مدائح و مراثى اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (287 -286)، الذريعه (400 / 24 ،1083 - 1081 ،247 / 9 ،187 ،148 / 6 ،483 ،271 / 1)، ريحانه (93 -90 / 5)، سخنوران نامى معاصر ايران (2977 -2972 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 562 -560

/ 14)، علماء معاصرين (191 -190)، فرهنگ سخنوران (865)، گنجينه ى دانشمندان (267 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (727-726 / 2).

غروي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد غروي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

سيد محمد غروي در سال 1329 در تهران در خانواده اي از سلسلة جليله سادات و اهل علم به دنيا آمد، اجداد او همه از اهل علم و فضل بوده اند، و پدر او آيت الله سيد محمد رضا غروي از علماي تهران و وكيل مورد اعتماد حضرت امام(ره) و ديگر مراجع بزرگ تقليد بود و هم اكنون در تهران امام جماعت مي باشد و به تدريس و رتق و فتق امور مردم مي پردازند. غروي تحصيلات حوزوي خود را در تهران در مدرسة حاج ملا محمد جعفر كه به مدرسة آقاي مجتهدي معروف است در سال 1341 آغاز كرد او پس از طي دروس مقدمات، دروس سطح را آغاز كرد و تا اواخر رسائل و مكاسب را در تهران خواند و سپس در سال 1348 به قم عزيمت نمود در قم نيز دروس سطح عالي را پشت سر گذاشت، و به درس خارج استادان برجستة حوزة علميه قم راه يافت، او سالها در درس خارج استادان بزرگ بطور فعّال شركت مي جست و هم اكنون خود از اساتيد و محققان برجستة حوزه بشمار مي رود. غروي در دوران تحصيل خود به محضر عالمان و فرهيختگان بسياري راه يافت، او در تهران دروس مقدماتي از قبيل صرف و نحو و منطق و معاني بيان و بديع را از اساتيدي چون حضرات حجج اسلام و المسلمين و آيات: حاج شيخ محمدرضا ناصري (امام جمعه

فعلي شهركرد)، حاج شيخ محسن حبيبي، و حاج آقا موسوي تهراني و حاج آقاي طبرستاني، و اخوان حاج سيد حسن مصطفوي وحاج سيد حسين مصطفوي آموخت، و معالم و شرح لمعه را خدمت حضرات آيات: حاج ميرزا علي سعيديان و حاج شيخ ابوالقاسم تنكابني و حاج سيد هاشم حسيني تهراني، و دروس رسائل و مكاسب را عمدتا خدمت حضرات آيات: حاج شيخ حسين كني و حاج آقا مرتضي تهراني، و حاج آقا تقي قمي، فرا گرفت، با ورود به حوزة علميه قم در سال 48 باقيمانده رسائل را نزد مرحوم آيت الله حرم پناهي(ره)، و خيارات مكاسب را نزد آيت الله العظمي فاضل لنكراني آموخت، و پس از آن در درس كفايه آيت الله العظمي فاضل لنكراني و آيت الله سلطاني و آيت الله سبحاني شركت كرد.

با اتمام دوره سطح به درس خارج فقه و اصول آيات عظام حاج سيدمحمدرضا گلپايگاني(ره)، حاج شيخ مرتضي تهراني، حاج شيخ كاظم تبريزي، حاج شيخ محمد شاه آبادي و حاج سيد محمد روحاني، و حاج شيخ حسين وحيد خراساني، و حاج شيخ جواد تبريزي رفت و سالها (حدود سي سال) از محضر آنان بهره مند گرديد.او در بخش علوم عقلي، شرح منظومه را نزد حضرات آيات: انصاري شيرازي و محمدي گيلاني، شرح اشارات را نزد آيت الله حسن زاده آملي و نهاية الحكمه و فلسفتنا و نقد فلسفة غرب را نزد آيت الله مصباح و شرح تجريد را نزد آيت الله حاج سيد حسين قاضي طباطبايي و اسفار را نزد ح_ضرات آيات: جوادي آملي و شاه آبادي آموخت. ضمناً دو دوره عرفان (تمهيد و شرح الفصوص) و تفسير را از

آيت الله جوادي آملي آموخت،و چند سالي نيز از تفسير موضوعي و درس اخلاق آيت الله مصباح استفاده نمود. ايشان در خلال چند سالي كه در تهران بود (1348 _ 1341) ضمن استفاده از اساتيد مختلف مقدمات و سطوح، به تدريس صرف و نحو و منطق در سطوح مختلف مشغول بود و پس از هجرت به قم در كنار استفاده از دروس اساتيد برجسته همواره به تدريس سطح و سطح عالي اصول ، فقه، فلسفه و تفسير اشتغال داشته است و هم اكنون نيز داراي تدريس خارج فقه مي باشد، ضمن آنكه چندين سال در مؤسسه امام خميني(ره) و مركز تخصصي كلام و تفسير تدريس مي نمود، و هم اكنون در مؤسسه امام خميني(ره) داراي تدريس است.

ايشان در سال 54 ضمن ادامه درس و تدريس در حوزه در اوّلين دوره آموزشي مؤسسه در راه حق شركت جست و برخي از دروس تفسير و فلسفة و ديگر دروسي كه در حوزه ارائه نمي شد، در آنجا گذراند، و پس از پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس در سالهاي 58 و 59 و 60 مدتهاي زيادي را در شمال و خرمشهر و آبادان و بوشهر به تبليغ و تدريس معارف در مراكز علمي و نظامي سپري كرد و در خرمشهر و آبادان و بوشهر به عنوان نمايندگي ولي فقيه فعاليّت مي نمود و پس از آن نيز دو بار ديگر به مناطق جنگي غرب كشور و جنوب كشور براي تبليغ عزيمت نمود و از آن زمان تا كنون در قم بطور متمركز مشغول تحقيق و تدريس مي باشد. در سال 1361 كه به امر حضرت امام خميني(ره) مبني بر لزوم بازنگري در

علوم انساني دفتر همكاري حوزه و دانشگاه تأسيس شد (كه امروزه با ارتقائي كه يافته تبديل به پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گرديده است) و در كنار همه كارهاي علمي حوزوي با گروه روانشناسي آن مركز همكاري داشته و دارد كه حاصل آن جزواتي است كه در آن زمينه تهيه شده و همچنين تدوين دو جلد كتاب مكتبهاي روانشناسي و نقد آن كه تمامي نقدهاي آن كه بيشترين قسمت كتاب را تشكيل مي دهد از ايشان است و ارائه مشاوره و نظارت جدي علمي بر حدود ده (10) اثر ارزشمند در زمينة روانشناسي، جامعه شناسي، تفسير و... از قبيل دو جلد روانشناسي سلامت انسان از ديدگاه اسلام، روانشناسي اجتماعي، روانشناسي رشد (دو جلد) مكاتب تفسيري و كتاب نابرابري و ستم جنسي از ديدگاه اسلام و فمينيسم، روانشناسي تبليغ تبليغ، روانشناسي باورهاي ديني، خانواده از ديدگاه اسلام با رويكردي روانشناختي و... همچنين نامبرده در مجموعه محققان مؤسسه اسراء در گروه تفسير جايگاه خاصي دارد و عضو عالي آن مجموعه تلقي مي شود و تا كنون بازنگري محتوايي حدود بيست (20) جلد اثر تفسيري حضرت آيت الله جوادي (اعم از تفسير تربيتي تسنيم و دو جلد توحيد در قرآن و يك جلد وحي و نبوت و يك جلد تفسير انسان به انسان) را عهده دار بوده است و نظرات ايشان مورد توجه حضرات استاد قرار گرفته و هم اكنون نيز ادامه دارد. لازم به ذكر است ايشان پس از بازگشايي دانشگاهها از سال 60 تا 79 يك روز در هفته وقت خود را به تدريس در دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي و... اختصاص داد و در آن مراكز علمي دروس تخصصي اسلامي

از قبيل فقه، اصول، فلسفه، كلام و ديگر معارف اسلامي و انساني را ارائه مي نمود. در خلال سالهاي اخير اضافه به تدريس و تحقيق و تأليف و نظارت و مشاوره دادن به كارهاي علمي، استاد راهنما يا مشاور و يا داور دهها رساله كارشناسي ارشد و سطح 3 و 4 بود، ضمن آنكه مقالاتي در مجله نور علم، حوزه و دانشگاه و معرفت و يا مصاحبه هاي علمي در مجلات حوزوي ارائه نموده است، و اكنون نيز در خلال كارهاي علمي و تدريس مديريت گروه روانشناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مؤسسه امام خميني(ره) را بعهده دارد. از مسؤوليتهاي ايشان عضويت در دو دوره شوراي عالي سياستگزاري حوزه علميه و عضويت در جامعه مدرسين، عضويت در شوراي مدارك علمي حوزه علميه، و عضو هيأت علمي در گروه تفسير پژوهشگاه انديشه و فرهنگ مي باشد.

غرويان، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن غرويان

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

محسن غرويان در سال 1338 در نيشابور بدنيا آمد و پس از اخذ مدرك ديپلم فنى راه و ساختمان در سال 1357 راهى حوزه علميه قم شد و در سال 1358 رسما شروع به تحصيل علوم حوزوى نمود. وى دروس مقدمات و سطح را به پايان رسانيد و در دروس خارج فقه و اصول از محضر آيات عظام وحيد خراسانى- فاضل لنكرانى – شيخ جواد تبريزى – مكارم شيرازى و جوادى آملى بهره برد تا اينكه براى كانديداتورى در مجلس خبرگان رهبرى در دوره سوم در امتحان اجتهاد شركت نموده و آن را با موفقيت پشت سر گذاشت. ايشان در كنار دروس فقه و اصول

در موسسه در راه حق و بنياد فرهنگى باقرالعلوم(ع) و موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) دروس كلام و فلسفه و آشنايى با مكاتب غربى را پشت سر گذاشته و هم اينك عضويت در شوراي سردبيرى مجله علمى – تخصصى معرفت را با مديريت آيت الله مصباح يزدى بعهده دارد.

محسن غرويان عضو هيئت علمى و استاد موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) است. از ايشان تاكنون بيش از 40 اثر علمى به صورت كتاب بچاپ رسيده است و مقالات كوتاه و بلند ايشان كه در مطبوعات مختلف به چاپ رسيده بالغ بر 500 مقاله است . موسسه فرهنگى – انتشاراتى «يمين» به همت ايشان تاسيس شده و تاكنون قريب 20 عنوان كتاب منتشر كرده است. محسن غرويان با دو زبان انگليسى و عربى آشناست و تاكنون در همايشها و كنگره هاى مختلف داخلى و خارجى مقالاتى را به زبانهاى فوق ارائه نموده است. ايشان هم اكنون به تدريس خارج اصول و اسفار ملا صدرا اشتغال دارد و در كناراشتغالاتش در حوزه ، در مجامع مختلف علمى – سياسى با ارائه كنفرانس و سخنرانى به امر تبليغ مى پردازد. وى از سوى بعثه مقام معظم رهبرى(دام عزه) به عنوان مبلغ زباندان و عضو هيئت علمى برگزيده شده است. محسن غرويان نويسنده اى است كه مستمرا شبهات دينى و فلسفى و اعتقادى را در نشريات و مطبوعات مطالعه مى كند و مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. مجموعه اين پرسش و پاسخها تاكنون علاوه بر چاپ در مطبوعات به صورت چهار جلد كتاب نيز بچاپ رسيده است. وى سفرهاى متعدد علمى به كشورهاى مختلف

جهان داشته است: در سال 1361 براى تبليغ در مجامع علمى و دانشگاهى به كشورهاى فيليپين- مالزى و هند سفر كرده است .

در سال 1369 براى شركت در سمينارهاى علمى، كلامى و فلسفى به كشور كانادا مسافرت نموده است. چهار سفر بعنوان زباندان و عضو هيئت علمى بعثه مقام معظم رهبرى به حج اعزام شده است. علاوه بر اين با سفر به كشورهاى سوريه و عراق با برخى چهره هاى علمى و فرهنگى نشستها و گفتگوهاى علمى در باب اديان و ملل و نحل داشته است. محسن غرويان يكى از داوران و صاحبنظران در گزينش كتاب سال در حوزه دين و فلسفه است و بعنوان عضو شوراى بررسى كتاب استان قم نيز بر روند چاپ و نشر كتب نظارت داشته است. وى هم اكنون عمدتا به تحقيق و تدريس و تاليف اشتغال دارد. محسن غرويان بخشى از وقت روزانه خود را صرف پاسخگويى به سوالات و شبهات علمى – اعتقادى مى كند و با شماره تلفن 2936054 به پرسشهاى علاقمندان بخصوص نسل جوان پاسخ مى گويد .

غزالي طوسي، حجه الاسلام، زين الدين، ابوحامد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(505 -450 ق)، فيلسوف، حكيم، عارف و فقيه شافعى. معروف به امام غزالى. در طابران طوس به دنيا آمد و در طوس، جرجان و نيشابور تحصيل كرد. محضر امام الحرمين ابوالمعالى جوينى فقيه و متكلم بزرگ شافعى را دريافت و در بيست و هشت سالگى در بيشتر علوم زمان خود استاد مسلم بود. پس از درگذشت ابوالمعالى به خدمت خواجه نظام الملك طوسى رسيد و بسيار مورد احترام قرار گرفت. از 484 ق در نظاميه ى بغداد به تدريس پرداخت و به وعظ و تصنيف نيز اشتغال داشت.

وى در سى و نه سالگى دچار تحول روحى شده از دنيا و مقامات دنيوى بريد و برادرش را به جانشينى خود برگزيد و به قصد سير و سلوك و رياضت به سفر رفت و ده سال در شهرهاى شام و حجاز و جزيره به سر برد و در 498 ق به طوس بازگشت. در 499 ق به درخواست سلطان سنجر به نيشابور به جهت تدريس در مدرسه ى نظاميه رفت. در 500 ق به طوس و خانقاه خود بازگشت و به ارشاد و تعليم پرداخت و ديگر دعوت سلاطين و رجال را نپذيرفت و ر زهد و قناعت عمر را به پايان رسانيد. غزالى در طوس درگذشت و در همان جا دفن شد. شمار آثار وى بسيار است. اما مشهورترين آثار او عبارتند از: «نصيحه الملوك»؛ «فضاء الانام من رسائل حجه الاسلام»؛ «احياء علوم الدين» يا «احياءالعلوم»؛ «كيمياى سعادت»، كه خلاصه و ترجمه اى فارسى از كتاب «احياءالعلوم» است؛ «تهافت الفلاسفه»؛ «المنقد من الضلال».[1]

(ع.) (حجةالاسلام) محمد بن محمد بن محمد بن احمد طوسى مكنى به ابوحامد و ملقب به حجةالاسلام، دانشمند معروف دوره ى سلجوقى (و. طابران طوس 450 ه.ق/ 1058 م- ف. طابران طوس 505 ه.ق/ 1111 م.). وى در فقه و حكمت و كلام سرآمد عصر بود. پدرش مردى متعبد بود و بافندگى پيشه داشت و لقب «غزالى» به مناسبت پيشه ى اوست. هنگامى كه محمد و برادرش احمد كودك بودند پدرشان درگذشت و آن دو در كنف حمايت ابوحامد احمد بن محمد رادكانى قرار گرفتند و مقدمات علوم دينى را نزد وى آموختند. غزالى پس از مدتى تحصيل در طوس و گرگان به نيشابور رفت و در

خدمت امام الحرمين ابوالمعالى جوينى (امام الحرمين) فقيه به تحصيل فقه و كلام پرداخت، و در همه ى علوم دينى عصر خود استاد مسلم گرديد و با اين حال تا سال فوت امام الحرمين همچنان در خدمت وى باقى ماند. سپس در نيشابور به خدمت خواجه نظام الملك وزير رفت و در نتيجه ى مناظره اى كه در مجلس اين وزير ترتيب داده شده بود فضيلت و مقام وى بر خواجه معلوم گرديد. پس از 8 سال- يعنى در سال 484 ه.ق/ 1091 م.- نظام الملك منصب تدريس مدرسه ى نظاميه را به غزالى- كه در آن هنگام 35 ساله بود- تفويض كرد. وى 4 سال (يعنى تا سال 488 ه.ق/ 1095 م.) بدين شغل اشتغال داشت كه تحولى در روح وى پديد آمد و منصب مدرسى را به برادرش احمد واگذار كرد و در بلاد شام و حجاز به سير و سلوك پرداخت. پس از 10 سال، به سال 498 ه.ق به طوس بازگشت و سال بعد (499) بنا به درخواست سلطان سنجر و وزيرش- كه فرزند نظام الملك بود- در نظاميه ى نيشابور به تدريس پرداخت. در سال 500 ه.ق به طوس بازگشت و خانقاهى ترتيب داد و به ارشاد خلق مشغول گرديد و ديگر مسند تدريس را قبول نكرد و از كسى نيز مالى نپذيرفت و از آن پس در انزوا بسر مى برد. غزالى با آنكه از مخالفان فلسفه بود، در نتيجه ى سفرها و سير و سلوك مقالات و گفتارش چاشنى عرفان پيدا كرده مورد تكفير فقيهان قرار گرفت و خلقى به آزارش همت گماشتند. وى در طابران (طوس) درگذشت و همانجا مدفون شد. از او آثار متعددى باقى مانده كه مهمترين آنها

از اين قرار است: كيمياى سعادت (فارسى)، نصيحةالملوك (فارسى)، احياء علوم الدين (عربى)، تهافت الفلاسفه (در رد بر فيلسوفان، عربى)، مكاتيب، المنقذ من الضلال، جواهرالقرآن، شفاءالعليل، منهاج العابدين، الجام العوام عن علم الكلام، المستصفى من علم الاصول، عقيدة اهل السنة. ضح.- 1- غزالى: ضح.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (248 -247 / 7)، ايضاح المكنون (11 / 2)، تاريخ ادبيات در ايران (926 -920 ،277 ،269 -268 / 2)، تاريخ عرفانى و عارفان ايرانى (422 -407)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (302 -275)، جستجو در تصوف (110 -85)، دايره المعارف فارسى (1806 -1805 / 2)، رياض العارفين (132 -131)، ريحانه (243 -237 / 4)، سير النبلاء (346 -322 / 19)، شخصيت هاى نامى (358 -357)، شذرات الذهب (13 -10 / 4)، العبر (387 / 2)، فرار از مدرسه، فرهنگ سخنوران (668)، الكامل (264 / 8)، كشف الظنون (1869 ،1534 -1533 ،513 -509)، الكنى و الالقاب (495 -492 / 2)، لغت نامه (ذيل/ ابوحامد غزالى)، مبانى عرفان و احوال عارفان (414 -404)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 505)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (38 -37 / 19)، معجم المؤلفين (269 -266 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (729 -724 / 5)، النجوم الزاهره (200 -199 / 5)، نفحات الانس (379 -376)، الوافى بالوفيات (277 -274 / 1)، وفيات الاعيان (219 -216 / 4)، هديه العارفين (81 -79 / 2)، هفت اقليم (194 / 2).

غفاري، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن غفاري

محل تولد : كندوان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالحسن غفاري درسال1364شمسي در شهرستان سراب موفق به اخذ ديپلم در رشته علوم انساني شدم وپس ازآن در حوزه علميه

حاج صفرعلي تبريز مشغول تحصيل شده وهمزمان باآن به تحصيل رشته هاي دانشگاهي پرداخته ومدرك فوق ديني وعربي را اخذكردم دوسال بعد به حوزه علميه المهدي سراب رفته وبه ادامه تحصيل پرداخته ودرس فقه را نزدمرحوم حاج آقا رسولي وحاج آقا كمالي امام جمعه محترم سراب خوانده وهمچنين بخشي از فلسفه وشرح منظومه رانزدآقا كمالي خواندم درحين تحصيل دروس ادبيات ومنطق را تدريس نمودم درسال71و72به قم مهاجرت و در درس رسائل آيت اله محمد كوه كمره اي ومكاسب مرحوم آيت اله پاياني شركت كردم، پس از مكاسب كفايه رادرنزد مرحوم پاياني خوانده وهمزمان باآن دردرس تفسير حضرت آيت اله جوادي املي ودروس فلسفه دكتر بهشتي وعرفان آقاي نكونام شركت نمودم پس از پايان سطح به درس خارج فقه حضرت آيت اله جوادي املي واصول آيت اله ملكوتي حاضرشده وهم اينك نيز در محضر آنان ودرس فلسفه حضرت آيت اله انصاري شيرازي شركت دارم از سال 1372وهمزمان باتحصيلات حوزه دركنكورشركت كرده ودر رشته فلسفه دانشگاه تهران پذيرفته شدم درسال 1376موفق به اخذ مدرك ليسانس شده ودرسال1377پس از موفقيت در امتحان ورودي دررشته فلسفه همان دانشگاه در دوره كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل شده ودرسال1380موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد از دانشگاه تهران شدم ، درسال1384دررشته فلسفه دانشگاه تربيت مدرس تهران شركت كرده ودردوره دكتري پذيرفته شدم وهم اينك مشغول تحصيل در دوره دكتري درآن دانشگاه هستم. ازسال1377دردانشگاه آزاداسلامي مشغول تدريس دروس فقه، فلسفه، ومعارف شدم واز سال1382درمركز جهاني علوم اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد دروس فلسفه وكلام ومتون مثل نهايه الحكمه وشرح تجريد وفلسفه غرب را تدريس مي نمايم .

غيلان

قرن:1

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سلمه ى ثقفى، حكيم و شاعر

دوره ى جاهليت عرب و اوايل اسلام (ف. 23 ه.ق) وى از بزرگان ثقيف بود و در روز طايف مسلمان شد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فارابي، ابونصر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(339 / 338 -260 / 259 ق)، رياضيدان، عارف، فيلسوف، دانشمند، حكيم و موسيقيدان. ملقب به معلم ثانى. در فاراب ماوراءالنهر به دنيا آمد. بيشتر عمر خود را در بغداد گذرانيد و اكثر كتابهاى خود را در آنجا نوشت. فارابى همچنين سفرهايى به شام، مصر، حران و مرو داشت و در آنجا به تعليم و تأليف مشغول بود. او نزد استادانى چون متى بن يونس و يوحنا بن حيلان فلسفه آموخت. از شاگردان فارابى، يحيى بن عدى مى باشد. فارابى مانند صوفيان زندگى مى كرد و از موسيقى علمى نظرى اطلاعات زيادى داشت، وى كتابى هم در اين فن نوشته است. بيشترين اهميت او در شرح آثار ارسطو است و به همين سبب او را معلم ثانى ناميده اند. وى در دمشق درگذشت. از آثار او: «احصاء العلوم»؛ « آراء اهل المدينه الفاضله»؛ «عيون المسائل»، در منطق؛ «الجمع بين رأيى الحكيمين» افلاطون و ارسطو، در حدوث عالم؛ «اغراض ما بعدالطبيعه»؛ «تحصيل السعاده»؛ «رساله فى (ماهيه) العقل»؛ «السياسه المدنيه»؛ «رساله فى اثبات المفارقات»؛ «المدخل الى (صناعه) الموسيقى»، كه قفطى در «اخبار العلماء» و صفدى در «الوافى بالوفيات» آن را «كتاب الموسيقى» ذكر كرده اند و گفته شده كه وى اين كتاب را به درخواست وزير ابوجعفر محمد كرخى نگاشته است.[1]

ابونصر محمد بن محمد، فيلسوف بزرگ اسلام در نيمه ى دوم قر. 3 و نيمه ى اول قر. 4 ه. (و. فاراب 260 ه.ق/ 874 م.- ف. دمشق 339 ه.ق/ 950 م.) فارابى از ماوراءالنهر براى

تحصيل علوم به بغداد رفت و بعد از آموختن عربى در حلقه ى درس ابوبشر متى بن يونس حضور يافت و چندى بعد به حران رفت و از يوحنا بن حيلان بخشى از منطق را فراگرفت و به بغداد بازگشت و به تكميل فلسفه مشغول شد. فارابى همه ى كتب ارسطو را به دقت مورد مطالعه و تحقيق قرارداد و به معانى آنها وقوف تام و در شرح و تفسير آثار ارسطو مهارتى خاص يافت و بدين جهت او را «ارسطوى ثانى» يا «معلم ثانى» ناميدند. فارابى از بغداد به مصر رفت و از آنجا به خدمت سيف الدوله ابوالحسن على بن عبداللَّه بن حمدان تغلبى پادشاه حلب و دمشق و شام درآمد و در كنف حمايت وى به تعليم و تأليف مشغول گرديد تا در سن 80 سالگى درگذشت. فارابى به ثروت و زينت دنيوى بى ميل بود و به امر مسكن و پيشه توجهى نداشت و غالب اوقات خويش را در تنهايى بسر مى برد. اهميت فارابى بيشتر در شرحهاى اوست بر آثار ارسطو و به سبب همين شروح هم او را «معلم ثانى» خوانده و در مقام بعد از ارسطو، قرار داده اند. فارابى مانند بسيارى از فلاسفه ى اسكندريه و خاور نزديك كه مى كوشيدند بين عقايد افلاطون و ارسطو را التيام دهند، در كتبى كه به بحث در اتفاق آراء افلاطون و ارسطو اختصاص داده سعى بليغ در اين راه به كار برده است و كتاب «الجمع بين رأيى الحكيمين: افلاطون الالهى بين رأيى الحكيمين: افلاطون الالهى و ارسطو طاليس» را در اين باب تأليف كرده. فارابى در رساله ى فصوص الحكم براى اثبات توحيد بيشتر به اصول و عقايد

نو افلاطونيان و عرفا نزديك شده و در رساله ى آراء اهل المدينة الفاضلة تحت تأثير افلاطون قرار گرفته و سعادت بشر را در ايجاد اجتماع كاملى دانسته است كه همانند اجتماع روحانى باشد. فارابى مانند همه ى دانشمندانى كه در تمدن اسلامى عنوان فيلسوف داشته اند از همه ى علوم عهد خود مطلع و در آنها صاحب تصانيفى بوده است. اطلاعات وى در رياضيات خوب ولى در طب متوسط و در موسيقى بسيار بوده است. روش فلسفى او را بايد فى الحقيقه يك روش نو افلاطونى اسلامى ناميد و اين همان روشى است كه پيش از فارابى به وسيله ى كندى شروع شد و بعد از او از طرفى در آثار اخوان الصفاء و از طرفى ديگر در كتب ابوعلى سينا به مرحله ى كمال رسيد. مع ذلك فارابى در بعض موارد با كندى و ابوعلى سينا اختلاف دارد و همچنين چون آثار او تحت تأثير سه روش عمده ى افلاطون و ارسطو و فلوطينس واقع است گاه موارد اختلافى در آنها مشاهده مى شود و وجه اشتراك همه ى اين آثار با يكديگر عبارتست از تركيب عقايد مذكور با اصول دينى اسلامى. به نظر فارابى بى سعادت و عظمت مقام فيلسوف در ترك علايق و تجرد و گوشه گيرى است. حاصل علم و مقدمه ى سعادت اخلاق است و عالمى كه از مبانى اخلاقى پيروى نكند از سعادت كمال برخوردار نيست. اثر فارابى در فلاسفه ى بعد از خود بسيار بوده است و با اين حال از انتقادات برخى مانند ابن رشد آسوده نمانده است. ابن رشد در چند مورد از كتاب تهافت التهافت بر فارابى تاخته و او را در شمار متكلمان قرار داده است نه در زمره ى فيلسوفان.

فارابى را در حدود صد تأليف است و مهمترين آنها عبارتند از: رسالة فى مبادى آراء اهل المدينة الفاضلة، مقالة فى معانى العقل، عيون المسائل، فصوص الحكم، رسالة فى السياسة، المسائل الفلسفية، احصاءالعلوم، اغراض ارسطو طاليس فى كتاب ما بعد الطبيعة، رسالة فى اثبات المفارقات.

ابونصر محمد بن طرخان بن اوزلع و يا محمد بن محمد بن محمد بن طرخان حكيم و فيلسوف ترك معروف به (معلم ثانى).

تولد اين دانشمند بزرگ در (فاراب) و شهرتش نيز فارابى از اكابر فلاسفه نامى و حكماء اسلامى قرن چهارم زمان آل بويه مى باشد و چون ارسطوى حكيم مشهور به معلم اول است وى را معلم ثانى گويند.

در ميان حكماء كسى به پايه وى نرسيده و در قوه مدركه داراى اولين درجه بوده و ابن سينا با آن همه جلالت و نبوغ علمى كه داشته از كتابهاى او استفاده شايانى نموده و در مصنفات خود از انوار علميه اش اقتباس مى كرده است.

از همين جهات است كه در كلمات اكابر و بزرگان به استاد الفلاسفه و ملك الحكما توصيف شده است و او اولين حكيم و فيلوسفى است كه در دوره اسلام ظهور كرده و نام فاراب را به تمام جهان رسانيده.

اجمالا فارابى در زادگاه خود شهر فاراب علوم اوليه را فراگرفته و مسافرت به بلاد ايران نموده و به زبان فارسى و السنه ديگر آشنا شده و مسافرت به بغداد نموده و زبان عربى را هم در آنجا آموخته و با صاحب بن عباد و شيعيان آنجا مصاحبت داشته و پس از تكميل حكمت و فلسفه در حران و غيره در بغداد به تحصيل رياضيات و فنون حكمت اشتغال و تمام كتب ارسطو را تتبع و

ممارست نموده و گويند وقتى از او پرسيدند تو داناترى يا ارسطو در پاسخ گفت اگر من زمان ارسطو را درك مى كردم هر آينه بزرگترين شاگردان او مى شدم.

قاضى نوراللَّه شهيد شوشترى در مجالس المؤمنين خود او را بسيار ستوده و گويد: وى معلم مقالات اهل يونان و متمم كمالات نوع انسان بوده است.

از آثار فارابى است 1- آراء اهل المدينة الفاضله والمدينة الجاهله والمدينة الفاسقه والمدينة المبدلة والمدينة الضاله كه در مصر و ليدن چاپ شده و مرحوم علامه تهرانى در الذريعه خود در چندين مورد استظهار كرده كه فارابى شيعه مذهب و به عصمت ائمه طاهرين عليهم السلام معتقد بوده است.

2- الابانه 3- ابطال احكام النجوم 4- احصاء العلوم و چهل كتاب ديگر كه جمعاً 44 تأليف مى شود وفات اين نابغه اسلامى در سال 337 يا 39 يا 40 و يا 344 واقع شده و سيف الدوله حكمران شام با جمعى بر وى نماز خوانده است از اشعار فارسى كه به او نسبت مى دهند اين رباعى است.

اسرار وجود خام و ناپخته بماند

وان گوهر بس شريف ناسفته بماند

هركس بدليل عقل چيزى گفته

آن نكته كه اصل بود ناگفته بماند

(خلاصه اى از ريحانةالادب و غيره)

ابونصر فارابى محمد بن محمد، از همه ى علوم عهد خود مطلع و در آنها صاحب تصانيفى بوده است. اطلاعات وى در رياضيات خوب ولى در طب متوسط و در موسيقى بسيار بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (243 -242 / 7) تاريخ ادبيات در ايران (299 -293 / 1)، تاريخ الحكماء قفطى (383 -379)، تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (511 -506)، تاريخ فلاسفه ايرانى (130 -98)، تاريخ فلسفه در اسلام (182 -165

/ 2)، تاريخ فلسفه در جهان اسلامى (448 -395)، دايره المعارف فارسى (1821 -1820 / 2)، الذريعه (260/ 23 ،291 ،247 / 20 ،42 ،41 / 19 ،235 / 16 ،383 / 15 ،273 / 12 ،10 / 11 ،250 / 10 ،183 / 7 ،397 ،395 / 6 ،288 ،252 ،135 ،103 ،16 / 5 ،500 -499 ،437 ،227 ،224 / 4 ،397 ،91 / 3 ،251 ،12 -11 / 2 ،386 ،376 ،289 ،269 ،100 ،66 ،56 ،34 -33 / 1)، روضات الجنات (312 -305 / 7)، ريحانه (266 -261 / 4)، زندگينامه ى رياضيدانان (341 -340)، سير النبلاء (418 -416 / 15)، شخصيت هاى نامى (360 -359)، شذرات الذهب (354 -350 / 2)، الفهرست لابن النديم (368)، كارنامه ى بزرگان (62 -61)، الكامل (337 / 6)، كشف الظنون (1265 ،1011 ،52)، الكنى و الالقاب (5 -4 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابونصر)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 339)، معجم البلدان (255 / 4)، معجم المؤلفين (196 -194 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (296 -291 / 5)، النجوم الزاهره (348 -347 / 3)، الوافى بالوفيات (113 -106 / 1)، وفيات الاعيان (157 -153 / 5)، هديه العارفين (40 ،39 / 2).

فاضل بخشايش، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد فاضل بخشايش

محل تولد : بستان آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جواد فاضل بخشايش در سال 1345 در شهر بخشايش از توابع شهرستان بستان آباد واقع در آذربايجان شرقي در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشودم تا مقطع سيكل در زادگاه خودم تحصيل كردم پس از اتمام سيكل در سال 1363 وارد حوزه علميه مدرسه طالبيه تبريز

شدم و مقدمات ادبيات عرب و مقداري از فقه و اصول را در آن جا فراگرفتم. سپس در سال 1367 وارد حوزه علميه قم شدم و به تحصيل فقه و اصول و فراگيري كلام و فلسفه و عرفان از اساتيد بزرگواري همچون مرحوم آية الله پاياني قدس سره، حاج آقا اعتمادي، حاج آقا موسوي تهراني و استاد اسحاق نيا حفظهم الله تعالي مشغول بوده و هستم.

الان بيشتر فعاليتم آموختن فلسفه و عرفان و تحقيق در نهج البلاغه و تفسير مي باشد. در هر هفته يك روز مدت 8 سال است كه مشغول تدريس تفسير قرآن براي جوانان هستم. در طول اين مدت با دفتر تبليغات و موسسه علمي فرهنگي دارالحديث در تحقيق موضوعات و آثار مختلف اسلامي همكاري داشته و دارم.

فاضلي، قادر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قادر فاضلي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قادر فاضلي در سال 1360 ديپلم در رشته الكترونيك را گرفته سپس وارد حوزه علميه شدم دروس حوزوي را تا درس خارج ادامه داده و به تحقيق و تدريس پرداخته ام . در كنار دروس فقه و اصول به فلسفه و عرفان پرداخته و نزد استاداني چون علامه حسن زاده آملي، جوادي آملي و مصباح يزدي تلمذ كرده ام . وقتي از قم به تهران مراجعه كردم به محضر علامه محمد تقي جعفري شرفياب شده و مدت قريب 10 سال در موضوعات فقه و دين شناسي از خدمت ايشان استفاده نمودم. از سال 1367 به تدريس در دانشگاهها مشغول شده و هم اكنون نيز ادامه دارد . قريب به 10 سال است كه در شبكه هاي

مختلف تلويزيوني برنامه هاي مختلف داشته و در راستاي مسائل ديني و اجتماعي بيش از 100 برنامه از اينجانب پخش شده است. بيش از 30 مقاله علمي در مجله هاي داخل و خارج كشور چاپ و منتشر شده است. تا كنون قريب به 50 جلد كتاب در موضوعات مختلف نوشته ام كه تعداد 24 عنوان از آنها به چاپ رسيده است.

فتحي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي فتحي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/12/2

زندگينامه علمي

سال (1365-1359) دوره ابتدايي را در زادگاه خود، روستاي قلابرسفلي از توابع زنجان، روستايي با قدمت بيش از هزار سال گذراندم به علت محروميت روستا، يك سال سال سوم ابتدايي معلم نداشتيم لذا در زمستان همان سال، به مكتب خانه رفتم و در مدت 2 يا سه هفته روخواني قرآن را ياد گرفته و موفق به ختم قرآن شدم و يك هفته هم به كلاس «تنبيه الغافلين» رفتم بعد استاد گفت شما ديگر لازم نيست به كلاس بياييد.

سال (68-1365) روستاي ما، مدرسه راهنمايي نداشت. من با 4 نفر ديگر به روستاي ديگر (نيكه كند ضيائي) در حدود 20 كيلومتر روستاي خود رفتيم و آن چهارنفر بعد از مدتي فرار كردند و تنها من ماندم و در اين مرحله نفر اول يا دوم مدرسه شبانه روزي بودم.

با اصرار و رايزنيهاي جدي يكي از دوستان دوره راهنمايي كه يكسال قبل از من به قم آمده بود، جناب برادر ارجمند جناب حجة الاسلام عبدالله بهرامي عليرغم ميل باطني، به حوزه علميه قم آمدم، با آن كه براي اولين بار بود كه قم و فضاي حوزه و مدارس علميه را ميديدم، مدرسه

شهيدين را كه با شرايط خاصي، گزينش مي كرد، براي تحصيل انتخاب كردم. مقدمات و سطح را درمدرسه شهيدن(ره) پايه ششم مدرسه معصوميه با حفظ خوابگاه و موقعيت در شهيدين در اين مرحله نيز به لطف الهي نفر اول يا دوم در برخي از پايه ها از نظر معدل بودم.

همزمان دوره ي دبيرستان را به صورت متفرقه گذراندم. در سطح دو و سه حوزه را نيز به توفيق الهي جزو ممتازين شدم. (در ليست ممتازان شناسايي شده مركز خدمات) توفيق شركت در دوره ي عالي فقه و اصول تخصصي با اشراف و نظارت، مدرسه ي شهيدين(ره) كه مباحث به طور تفصيلي نوشته مي شد و در محضر استاد ارائه مي گرديد؛ اصول: استاد ارجمند حاج آقاي علي عندليب از اساتيد ياد شده دروس فقه آيةالله شبيري زنجاني نيز به مدت يك سال و نيم شركت داشته ام و اخيراً نيز در درس اصول حاج آقاي لاريجاني شركت مي كنم.

كارشناسي: رشته معارف اسلامي و علوم قرآني؛ نفر ممتاز گرديده، توفيق تدريس همزمان با تحصيل در سطح كارشناسي تدريس دروس چون حلقات شهيد صدر، دراية و علم الحديث، علوم قرآن و... در جامعةالزهرا و مركز جهاني علوم اسلامي و در سطح كارشناسي ارشد، تدريس متون عربي (كهن و معاصر)؛ اصول و روش ترجمه قرآن، فن ترجمه، زبان قرآن، علوم قرآن و... در جامعةالزهرا و دانشكده علوم قرآني و...

كارشناسي ارشد: نفر اول گروه با معدل 86/18، موضوع پايان نامه: معيارشناسي ارتباط الفبايي آيات قرآن كريم، كه با عنوان مباني و معيارهاي تفسير قرآن به قرآن درموسسه امام خميني با تكميل و اصلاحات براي چاپ پذيرفته شده است. از جمله اساتيد اين دوره ها، آية الله معرفت (ره)، حاج آقاي

محمود رجبي، حاج آقاي يوسفي غروي، دكتر نجارزادگان دكتر رفيعي، دكتر جباري، حاج آقاي حسن عرفان، دكتر شمالي و...

(ج) دكتري 87 – 86: همزمان با نگارش پايان نامه به توفيق الهي در آزمون دكتراي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، رشته علوم قرآن و حديث پذيرفته شدم. و در حال حاضر مشغول ترم دوم و از محضر اساتيدي چون دكتر معيدي روشن، حاج آقاي رجبي، حاج آقاي احمد واعظي، حاج آقاي بابائي و جاج آقاي مهدوي راد، استفاده مي كنيم. خدا عاقبت ما را به خير گرداند.

فخر داعي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(سيد) محمدتقى گيلانى ملقب به فخرالمحققين و داعى الاسلام نويسنده و محقق ايرانى (ف. تهران آذرماه 1343 ه.ش/ شعبان 1384 ه.ق). وى پس از تحصيل نزد شيخ محمد طالقانى، ميرزا حسن كرمانشاهى، ميرزا مسيح سمنانى، فاضل تفرشى عازم عراق عرب شد و از محضر آخوند ملاكاظم خراسانى و شيخ عبداللَّه مازندرانى استفاده كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. در اوايل نهضت مشروطه با آزادى خواهان عراق همكارى كرد. سپس از طرف آخوند ملا كاظم مأمور اداره ى انجمن دعوةالاسلام بمبئى گرديد. وى علاوه بر وظايف دينى كه به عهده داشت به تحقيق و تتبع مشغول بود و زبانهاى انگليسى و اردو را تحصيل كرد و مدت چهار سال در «كالج ايندور» به تدريس ادبيات فارسى و عربى پرداخت. وى پس مراجعت به ايران در وزارت فرهنگ به خدمت مشغول شد و كتب ذيل را ترجمه و منتشر كرد: تمدن اسلام و عرب تأليف گوستاولوبون، تاريخ ايران تأليف سرپرسى سايكس (دو جلد)، تاريخ عرب و اسلام تأليف اميرعلى، شعرالعجم يا تاريخ منظوم ايران تأليف شبلى نعمانى (پنج جلد)، تفسير قرآن تأليف سيد احمدخان (كه سه

جلد آن منتشر شده)، تاريخ علم كلام تأليف شبلى نعمانى، مجموعه ى مقالات شبلى نعمانى، تاريخ هند تأليف اميرعلى. وى در هشتاد و پنج سالگى درگذشت.

(وف 1343 ش)، عالم و مترجم. ملقب به فخرالمحققين و معروف به داعى الاسلام. وى از شاگردان آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و شيخ عبدالله مازندرانى است كه به مقام اجتهاد رسيد. در نهضت مشروطه به پيروى از استادانش به حزب آزاديخواهان ايران مقيم عراق پيوست. وى به دستور آخوند ملا محمد كاظم خراسانى به بمبئى رفت و اداره ى امور انجمن دعوه الاسلام آن شهر را بر عهده گرفت و معروف به داعى الاسلام شد. او به زبان اردو و انلگيسى مسلط بود. آن گونه كه توانست كتابهايى را به زبان فارسى برگرداند. فخر داعى در كالج ايندور به تدريس ادبيات فارسى و عربى پرداخت. در تهران درگذشت و در قم در كنار آرامگاه ميرزايوسف مستوفى و مقابل صحن طلا دفن شد. از آثار وى: «تمدن اسلام وعرب» گوستاولوبون، ترجمه؛ «تاريخ عرب و اسلام» اميرعلى، ترجمه؛ «تاريخ هندوستان»، ترجمه؛ «تاريخ علم كلام» شبلى نعمان، ترجمه؛ «تفسير القرآن و هو الهدى و الفرقان» يا «تفسير قرآن سيد احمدخان»، ترجمه؛ «سوانح مولوى» شبلى نعمان، ترجمه؛ «شعر العجم» يا «تاريخ ادبيات منظوم ايران» شبلى نعمان، ترجمه؛ «تاريخ ايران» سرپرستى سايكس، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2608 ،2032 / 2 ،933 -932 ،768 ،727 -726 ،724 ،673 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (233 -231 / 2)، نامها و نامدارهاى گيلان (371).

فخر رازي، فخرالدين ابوعبدالله، ابوالمعالي، ابوالفضل محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 606 -544 ق)، مفسر، واعظ، مصنف، حكيم، اصولى و عالم اشعرى شافعى. مشهور به

امام رازى و فخر رازى و امام فخرالدين، معروف به امام المشككين و موصوف به شيخ الاسلام و ابن خطيب و ابن خطيب رى. اصل وى از طبرستان بود و در رى به دنيا آمد. وى شاگرد پدرش، ضياءالدين عمر، در كلام بود و سلسله ى استادانش را،از طريق پدر، به اشعرى مى رساند. در مرند در مدرسه اى كه قاضى مرند، پدر، پدر محيى الدين بنا كرده بود، فقه و حكمت آموخت. وى در علوم عقلى و نقلى، تاريخ، كلام، فقه، اصول، تفسير، حكمت، علوم ادبى و فنون رياضى يگانه ى عصر خود بود دانشمندان بسيارى از شهرهاى دور حاضر حوزه ى درس او مى شدند، و حتى در موقع سوارى نيز دهها تن از فقهاى شاگردانش به جهت استفاده علمى در ركابش مى رفتند. فخر رازى به دليل ژرف بينى در اقوال حكماى يونان و تعمق در جرح و تعديل آنها شك و شبهه در مطالب عقلى و دينى وارد مى كرد و به گفته ى ابن حجر گاه شبهات سختى وارد مى آورد كه خود از حل آن در مى ماند. وى به خوارزم رفت و به جهت مذاكرات دينى كه با علماى آنجا نمود محكوم به اخراج از آن سرزمين شد،پس به ماورالنهر رفت و باز به همان دليل تبعيد شد. وى به رى موطن خود بازگشت و از آن جا به خراسان رفت و مورد عنايت سلطان محمدخوارزمشاه قرار گرفت. سرانجام در هرات ساكن شد و شيخ الاسلام آنجا گشت و به دو زبان عربى و فارسى وعظ گفت. او در هرات درگذشت و در دامنه ى كوه مزداخان نزديك هرات دفن شد. از آثار وى: «تفسير الكبير» يا «مفاتيح الغيب»، تفسير قرآن در هشت مجلد؛«تفسير الفاتحه»؛ «اسرار التنزيل

و انوار التأويل»؛ «اساس التقديس» يا «تأسيس التقديس»، در علم كلام؛ «تهذيب الدلائل و عيون المسائل»؛ «لباب الاشارات»؛ «لوامع البينات فى شرح اسماء الله و الصفات»؛ «محصل افكار المتقدمين و المتأخرين من العلماء و الحكماء و المتكلمين»؛ «المحصول»؛ شرح «قانون» ابن سينا، در طب؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «نهايه الايجاز فى درايه الاعجاز»، در علم بيان؛ «كتاب الهندسه»؛ دائره المعارف «جامع العلوم» يا «حدائق الانوار فى حقائق الاسرار» يا «ستينى»، به فارسى در پيرامون شصت علم كه در 574 ق به نام علاءالدين تكش خوارزمشاه تأليف كرده است؛ رساله در «اصول عقايد»، به فارسى، در هشت باب در توحيد و نبوت و معاد و امامت و اصول فقه؛ «رساله ى روحيه»، به فارسى، در جواب تعزيت نامه اى كه پادشاه وقت در مرگ پسر فخررازى نوشته بود؛ رساله «الاختيارات العلائيه» يا «الاحكام العلائيه فى الاعلام السماويه»، به فارسى، در اختيارات نجومى، كه به نام سلطان علاءالدين محمد خوارزمشاه در دو مقاله نوشته است؛ «شعر»، به عربى و فارسى.[1]

رازى، ابوعبداللَّه محمد بن عمر بن حسين بن حسن بن على طبرستانى رازى مشهور به امام فخر فقيه شافعى و دانشمند علوم معقول و منقول معروف به ابن الخطيب و فخر رازى (و. رى 543 يا 544- ف. هرات 606 ه.ق). وى در عصر خوارزمشاهيان مى زيست و جاه و منزلت و نفوذ كلام او در نزد سلطان محمد خوارزمشاه بسيار بود. و بين او و بهاءالدين پدر جلال الدين مولوى اختلاف ايجاد شد. وى در علم كلام و معقولات سرآمد عصر بود، و در فنون مختلف تأليفات مهم دارد. فخر رازى در غالب اصول مسلم فلسفى شك كرده و بر فلاسفه ى مقدم ايراداتى وارد آورده و

حكيمانى نظير نصيرالدين طوسى و قطب الدين رازى و ميرداماد و صدرالدين شيرازى مدتها سرگرم جواب دادن به شبهات او بوده اند. به سبب همين قدرت در تشكيك است كه وى را «امام المشككين» لقب داده اند. از آثار اوست: نهايةالعقول، كتاب الاربعين، المطالب العالية، محصل افكارالمتقدمين والمتأخرين (ه.م)، البيان والبرهان فى الرد على اهل الزيغ والطغيان، المباحث العمادية فى المطالب المعادية، تهذيب الدلائل و عيون المسائل، ارشاد النظار الى لطائف الاسرار، تحصيل الحق، الزبدة، المعالم، مفاتيح الغيب (ه.م)، نهايةالاعجاز (ه.م)، المسائل الخمسون (ه.م)، شرح كليات قانون ابن سينا، ستينى (ه.م)، الملخص (ه.م)، شرح الاشارات (در اين كتاب ايراداتى بر ابن سينا وارد كرده كه بعداً نصيرالدين طوسى آنها را جواب داده)، شرح عيون الحكمة، مباحث المشرقيه (ه.م).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (203 / 7)، تاريخ ادبيات در ايران (1017 -1016 / 2)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (413 -382)، دايره المعارف فارسى (1848 -1847 / 2)، روضات الجنات (44 -36 / 8)، ريحانه (301 -297 / 4)، رى باستان (377 -374 / 2)، سير النبلاء (501 -500 / 21)، شخصيت هاى نامى (364 -363)، شذرات الذهب (22 -21 / 5)، فرهنگ ادبيات فارسى (368 -367)، الكامل (302 / 9)، كشف الظنون (2002 ،1988 ،1986 ،1973 ،1905 ،1864 ،1840 ،1819 ،1774 ،1756 ،1727 ،1726 ،1714 ،1697 ،1616 ،1615 ،1614 ،1578 -1577 ،1561 ،1467 ،1445 ،1312 ،1186 ،1141 ،1113 ،1035 ،993 ،989 ،954 ،760 ،739 ،730 ،725 ،633 ،605 ،565 ،515 ،454 ،449 ،359 ،354 ،333 ،262 ،224 ،204 ،120 ،94 ،83 ،67 ،61)، الكنى و الالقاب (16 -13 / 3)، لسان الميزان (435 -430 / 5)، لغت نامه (ذيل/ فخر رازى)، مجمل

فصيحى (ذيل/ سال 606)، معجم المؤلفين (80 -79 / 11)، منتخب التواريخ (409)، مؤلفين كتب چاپى (644 -642 / 5)، النجوم الزاهره (176 -175 / 6)، الوافى بالوفيات (252 -248/ 4)، وفيات الاعيان (252 -248 / 4)، وقايع السنين و الاعوام (335)، يادداشتهاى قزوينى (95 / 6).

فخر فارسي، فخرالدين ابوعبدالله محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 622 -528 ق)، محدث، زاهد، صفوى و متفلسف شافعى. اصلش شيرازى و ساكن مصر بود. احاديث بسيارى از سلفى شنيد و آنها را به رشته تحرير درآورد و در دمشق نيز ابن عساكر حديث شنيد. برزالى و منذرى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.ذهبى نيز از طريق ابوالمعالى ابرقوهى و ابوالحسن ابن قيم نيز از وى حديث روايت كرده است. در خانقاه ذوالنون مصرى زوايه داشت و پس از مرگ در همان جان دفن شد. او در نظم و نثر توانا بود و صاحب تصنيفاتى در زمينه ى تصوف و كلام است، كه برخى از آنها به سبك فلاسفه صوفيه است. از آثار وى: كتاب «مطيه النقل و عطيه العقل»، در اصول و كلام؛ «الاسرار و سر الاذكار/ الاسكار»، كه در آن بين حقيقت و شريعت جمع كرده است؛ « برق النقا و شمس اللقا»؛ «جمحه النهى عن لمحه المها»؛ «الفرق بين الصوفى و الفقير»؛ «تذكره مناهج السالكين»؛ «بلغه الفاصل و عروه الواصل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (187 / 6)، ايضاح المكنون (502 -501 ،188 / 2 ،365 ،176 ،76 / 1)، سير النبلاء (181 -179 / 22)، شذرات الذهب (101 / 5)، العبر (188 / 3)، لسان الميزان (631 -629 / 5)، معجم المؤلفين (192 -191 / 8)، النجوم الزاهره (234 / 6)، الوافى

بالوفيات (9 / 2)، هديه العارفين (112 -111 / 2).

فرديد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1291 ش)، استاد دانشگاه، فيلسوف. اصل وى از يزد بود. فرديد از دانشگاه سوربن موفق به اخذ دكترى فلسفه شد و پس از بازنشستگى به مدت چند سال در انجمن حكمت و فلسفه به تدريس اصول و مبانى فلسفه پردات. دكتر فرديد با زبانهاى عربى، فرانسه و آلمانى آشنا بود و اصطلاح معروف غربزدگى كه بسيار شايع شده است از اوست. از آثار وى: «روابط حكمت اشراق و فلسفه ايران باستان»، ترجمه، به مشاركت عبدالحميد گلشن.[1]

استاد.

تولد: 1291، يزد.

درگذشت: 25 مرداد 1373.

دكتر سيد احمد فرديد داراى درجه ى دكترى از دانشگاه سربن در رشته ى فلسفه بود. استاد فلسفه و حكمت معنوى دانشگاه تهران بود و پس از بازنشستگى نيز چندين سال به آموزش و تدريس مبانى فلسفه در انجمن حكمت و فلسفه مى پرداخت. وى بر واژه شناسى زبان هاى سانسكريت، لاتين، آلمانى، عبرى، و عربى تسلط داشت و از برخى از زبان هاى ديگر نيز تا اندازه اى اطلاع داشت. وى از لحاظ فلسفى تحت تأثير انديشه هاى فلسفى مارتين هايدگر قرار داشت. نوارهاى بخشى از كلاس هاى ايشان در بنياد علامه ى طباطبايى موجود است. مقالاتى از وى در مجله ى «سخن» به چاپ رسيده است.

از آثار وى است: روابط حكمت اشراق و فلسفه ايران باستان (هانرى كربن، ترجمه با همكارى عبدالحميد گلشن، 1325).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1752 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (432 -431 / 1)، نشر دانش (س 15، ش 1 و 2، ص 82).

فرشته، محمدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد تقي فرشته ( متوفي سال 1186ه_ق ) از اعلام فلاسفه و اعاظم علماي اماميه بود. وي پس از درك محضر علماي بزرگ زمان خود و رسيدن

به درجه عالي علمي ، توانست كرسي تدريس فلسفه و فقه و اصول را در قزوين به خود اختصاص دهد. شيخ محمد تقي فرشته آثاري چند به طبع و تاليف رسانده است.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : شيخ محمدتقي فرشته فرزند شيخ محمدجعفر بن شيخ محمدكاظم طالقاني قزويني رمضان ، از اعلام فلاسفه و اعاظم علماي اماميه بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ محمدتقي فرشته پس از فراگيري مقدمات ، حكمت و فلسفه را نزد علماي زمان خود آموخت و در رديف عالمان زمان خود قرار گرفت.استادان و مربيان : شيخ محمدتقي فرشته حكمت و فلسفه را از حوزة درس پدرش شيخ محمدجعفر فرشته و ميرزا حسن بن عبدالرزاق لاهيجي (متوفي سال 1121ه_.ق) اخذ كرد.همسر و فرزندان : شيخ محمدتقي فرشته پدر ملانعيما طالقاني صاحي كتاب اصل الاصول و ملامحمد ملائكه متوفي سال 1200ه_.ق مي باشد.زمان و علت فوت : شيخ محمدتقي فرشته متوفي سال 1186ه_ق مي باشد.فعاليتهاي آموزشي : شيخ محمدتقي فرشته پس از درك محضر علماي بزرگ زمان خود و رسيدن به درجه عالي علمي ، توانست كرسي تدريس فلسفه و فقه و اصول را در قزوين به خود اختصاص دهد. او از ائمه فتوا و تقليد بود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شيخ محمد تقي فرشته علاوه بر فعاليت هاي آموزشي ، آثاري چند به طبع و تاليف رسانده است.آثار : حواشي بر اسفار ملاصدراي شيرازي ، حواشي بر شرح قوشجي

منابع زندگينامه :نسيم قزوين ، بنياد فرهنگي قزوين شناسي ، به كوشش محمدعلي حضرتي ، دفتر اول ، زمستان 1375 ، ص 170

فرهاديان، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا فرهاديان

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/6/1

زندگينامه علمي

به نقل از كتاب والدين مسئول و كتاب يار مهربان يادمان نخستين جشنواره انتخاب كتاب معلم: مولف در سال 1327 در جوار آرامگاه حكيم و فيلسوف بزرگ شرق شيخ الريئس ابو علي سينا و شاعر شوريده بابا طاهر در شهر همدان پا به عرصه هستي گذاشت. تحصيلات را در زادگاهش آغاز كرد و پس از اخذ مدرك ديپلم در دانشگاه علم و صنعت تهران در رشته مهندسي مكانيك و دانشگاه تربيت معلم (دانشسراي عالي تهران) در رشته مشاوره و راهنمائي تحصيلي (علمي) قبول گرديد به دليل علاقه مندي به تعليم و تربيت و معارف اسلامى، دانشگاه تربيت معلم را انتخاب نموده و با طي دوره دانشگاه زمينه براي ورود به آموزش و پرورش و درآمدن به كسوت شريف معلمي فراهم شد و در سال 1352 با استخدام در آموزش و پرورش سالهاي پر شور و به ياد ماندني تدريس و مشاوره تعليم و تعلم در زندگي فرهنگي او آغاز شد. با ارتباطي كه با مرحوم شهيد دكتر بهشتي (ره) داشت جهت فعاليتهاي فرهنگي قبل از انقلاب در سال 1353 به سمت مدير عامل موسسه آيت فيلم انتخاب گرديد. و در اسفند ماه سال 1357 با تاييد و پيشنهاد شهيد مرحوم آيت الله مدني(ره) به سمت مدير صدا و سيماي استان همدان منسوب گرديد و در اسفند سال 1358 به سمت مدير صدا و سيماي استان كردستان منسوب گرديد و در سال 1360 به سبب احساس نياز و علاقمندي به علوم اسلامي وارد حوزه علميه قم شد و با علاقه

فراوان به فراگيري دروس حوزه پرداخت. وي در طول سالهاي خدمت در آموزش و پرورش به مطالعه، مشاوره و تحصيل دروس حوزوي اشتغال داشته و ساعاتي به عنوان مشاور و راهنماي دانش آموزان و اولياي آنها نقش موثري در پيشبرد اهداف تعليم و تربيت داشته و مسئوليت مركز مشاوره خانواده در آموزش و پرورش استان قم از ديگر مسئوليتهاي وي در آموزش و پرورش بوده است در سال 1367 طي حكمي عضو ستاد تغيير بنيادي نظام آموزش و پرورش گرديد و در تدوين فلسفه تعليم و تربيت و پيش نويس طرح بنيادي تغيير نظام آموزش و پرورش با وزارت آموزش و پرورش مشاركت نمود. در طي اين دوران همچنان به دروس حوزه اشتغال داشته و به فراگيري درس خارج از اساتيدي چون آيت الله جوادي آملى، فاضل لنكراني (ره)، مكارم شيرازى، وحيد خراساني بهره برده است و دوره تخصصي فلسفه اسلامي از منطق منظومه تا فلسفه و عرفان اسلامي را گذرانده است. وي در طول دوره هاي تحصيل حوزه و خدمت در آموزش و پرورش در سال 1369 با تاسيس موسسه فرهنگي تربيتي توحيد در جهت پيشبرد اهداف تعليم و تربيت اسلامي تلاش نموده و حاصل سالها فعاليت و مطالعه و تجربه مفيد آموزشي و تربيتى، تاليف بيست جلد كتاب و مقالات مختلف در مجله پيوند و تربيت و ساير روزنامه ها و ويژه نامه هاي تربيتي وابسته به آموزش و پرورش اقدام نموده است كه برخي از اين كتابها بارها به چاپ رسيده است و تجديد چاپ مكرر گرديده است و در حال حاضر كماكان مدير موسسه فرهنگي تربيتي و مجتمع آموزشي دخترانه و

پسرانه توحيد مي باشند و با طرح ارزشيابي توصيفى، حركتي نو در جامعه آموزشي ايران ايجاد نموده و اخيرا با وزارت آموزش و پرورش در جهت تاليف كتاب مهارتهاي زندگي همكاري مستمر داشته اند. (مهر 1385)

فريدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عمر بن غيلان بلخى، معروف به فريد غيلانى، حكيم ايرانى در نيمه ى اول قر. 6 ه. وى در 523 ه.ق در ناميه ى مرو مشغول بوده و قسمتى از عمر خود را در سمرقند گذرانيده و فخرالدين رازى در 582 به خانه ى او رفته است فريد در فلسفه شاگرد ابوالعباس لوكرى شاگرد بهمنيار شاگرد ابن سيناست آثار مهم او عبارتند از: «حدوث العالم»، «التنبيه على تمويهات كتاب التنبيهات»، «التوطئة للتخطئة» در ذكر ايراداتى بر منطق ابن سيناست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فريدني، محمد صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328 -1240 ق)، حكيم، عارف و فقيه. در قريه ى چادگان فريدن اصفهان متولد شد. مقدمات علوم را در اصفهان آموخت. سپس به سبزوار رفت و از محضر حاجى ملاهادى حكيم سبزوارى بهره جست و از شاگردان برجسته ى او گرديد. چون به كمال رسيد به اصفهان بازگشت. وى علاوه بر كمالات علمى در فضايل نفسانى نيز به مقامات والا رسيد، و اين راه را با كمك آقا محمد كاظم سعادت عليشاه اصفهانى پيمود، و با حاج ملا سلطان محمد گنابادى پيمان بست و سالها در موطن خويش منزوى و به عبادت و رياضت مشغول بود. ملك المتكلمين اصفهانى، خطيب دوران مشروطه، از شاگردان او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (384 -383).

فكور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين فكور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين فكور در سال 1358 با شروع انقلاب اسلامي در ايران و علاقه به علوم حوزوي وارد حوزه علميه شدم و به تحصيل پرداختم و مانند ساير محصلين و طلاب حوزه هاي علميه به خواندن درسهاي سطح پرداخته درا ين بين با شروع جنگ تحميلي در سال 1361 به مدت يك سال تمام در جبهه ها حضور يافتم پس از آن مجددا به تحصيل ادامه دادم و از اساتيدي همانند آيات عظام سيد محسن خرازى، ستوده، پايانى، موسوي تهرانى، اعتمادى و فياضي در دروس سطح بهره بردم سپس به درس خارج پرداخته و از اساتيدي همانند آيت الله شيخ محمد علي اسماعيل پور شهرضايى، وحيد خراسانى، شيخ جواد تبريزي و آيت الله بهجت بهره بردم در اين بين در لجنه تحقيقاتي كتاب وزين جامع

احاديث الشيعه كه به امر آيت الله بروجردي در حال تاليف بود و تا ساليان اخير نيز ادامه داشت به مدت چند سال شركت كرده و از اين لجنه استفاده فراواني بردم با توجه به علاقه ذاتي به ادبيات و نويسندگي به مطالعه آثار ادبي نويسندگان بزرگ ايران و جهان پرداخته كه اين امر در ارتقاي مساله نويسندگي در اين جانب نقشي اساسي داشت در سالهاي بعد با دعوت سردبير مجلات كودك و نوجوان، پوپك و سلام بچه ها در آنجا به فعاليت پرداختم كه اين مساله تا كنون ادامه دارد. همزمان به تحصيل دانشگاهي در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه قم نيز پرداختم و در سال 1383 موفق به دفاع از پايان نامه خود با درجه عالي با عنوان خداشناسي در مكتب اهل بيت عليهم السلام شدم.

فلاح رزومي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي فلاح رزومي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

آقاي علي فلاح رزومي در سال 1343 در خانواده اي دوستدار اهل بيت (ع) ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدائي، راهنمايي و متوسطه را در ساري گذرانده و در سن 20 سالگي براي تحصيل علوم ديني به مشهد مهاجرت كردند نامبرده در كنار دروس حوزوي به تحصيل دروس دانشگاهي نيز پرداخت و در سال 1378 در مقطع ارشد رشته فلسفه و كلام از دانشگاه فردوسي مشهد فارغ التحصيل گشته و هم اكنون نيز در مقطع دكترا در حال تحصيل مي باشند. ايشان همزمان با تحصيل، حوزه درسي را داير كردند و به تربيت طلاب و دانشجويان پرداختند. ايشان ادبيات عرب را نزد حجت الاسلام و المسلمين رازيني و شرح

لمعه را نزد آيت الله صالحي آموختند سپس مكاسب را نزد آيت الله واعظي و كفايه را نزد آيت الله رضازاده تلمذ كردند، پس از آن مدت مديدي در درس خارج فقه و اصول آيت الله فلسفي شركت كردند و نامبرده سفرهاي متعدد تبليغي نيز به خارج از كشور داشته اند كه برخي از آنها را مي توان چون عربستان و نامبيا نام برد.

فلاح شيرواني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا فلاح شيرواني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

حقير دوره هاي دبستان و راهنمايي را در شهرك خزانه تهران در مدارس ديني مناسبي گذراندم و دوره دبيرستان را در مدرسه نمونة دولتي رشد (ظاهراً اولين مدرسه نمونه دولتي آن زمان- تأسيس 1364) گذراندم (ورودي دوره اول آن بودم) اين مدرسه هم محصول خوبي داشت. و همين تأثيرات چشمگيري روي چند منطقه جنوب شهر گذاشت. پس از ديپلم در سال 68 در رشته مخابرات دانشگاه صنعتي شريف مشغول تحصيل شدم. منتها انديشه اي كه يكبار سال چهارم دبيرستان سر كوبش نموده بودم دوباره سراغم آمد و اين بار جدي تر و تحليلي تر گريبانم را گرفت. به طور جدي به اين مي انديشيدم كه آيا بايد ادامه تحصيل در رشته مهندسي بدهم يا به حوزه بروم. مخالفتها متنوع و همه جانبه بود و موافقين برخي عاطفي برخورد مي كردند و برخي تحليلهايشان ضيعف بود. پس از چند ماه تحقيق و حتي سكونت چند ماهه در قم جهت تحقيقي در اين باب بالاخره تصميم خود را قاطعانه گرفتم و در سال 71 پس از انصراف از دانشگاه وارد حوزه شدم. در عرض سه

سال تا چهار سال پايه ده 10 حوزه را گذراندم (سال 74 تخصصي هاي پايه ده و درسال 75 عموميها را امتحان دادم. از سال 74 به درسهاي خارج سرزدم. از همان سال اول به دروس معقول علاقه اي ويژه داشتم لذا در كنار ادبيات عرب و حلقات شهيد صدر المنطق را هم (پس از مطالعه دقيق آموزش منطق غرويان و مباحثه مفصل آن) تمام كردم و كتاب «آشنايي با فلسفة» شهيد مطهري و «علم چيست، فلسفه چيست» را نيز خواندم. تابستان همان سال اول (72) با كتاب در آمدي بر آموزش فلسفه آقاي غرويان و در محضر آقاي معلمي رسماً دوره فلسفه را شروع كرديم و پس از آن در سال دوم آموزش فلسفه را با ايشان ادامه داديم و تا انتهاي همان سال (72) هر دو جلد را تمام كرديم پس از آن به مطالعاتي در باب فلسفه غرب رو آورديم كه به صورت كامل پيگيري نشد و در سال بعد نهايه را با نظارت جناب استاد فياضي و برگزاري جلسات مرتب رفع اشكال توسط ايشان گذراندم. پس از آن به جهت فشار دروس اصول و فقه و اصرار بر اتمام سطح 2 سير فلسفي مدتي متوقف شد. در سال 76 در كنار دروس فقه و اصول دوره اشارات(حكمت) را با نوارهاي آيت الله حسن زاده حفظه الله شروع كردم و پس از آن «اسفار اربعه» را با نوارهاي آيت الله جوادي حفظه الله مطالعه كردم. از سال 77 دروس عرفان نظري با كتاب «تمهيد القواعد» توسط استاد يزدان پناه حفظه الله شروع شد كه توفيق شركت مستمر در آن و پس از

آن «شرح فصوص الحكم» مرحوم قيصري و در كنار آن دروس حكمة الاشراق و جلسات فلسفة بود. دروس فقه و اصول پس از پاية 10 با حضور در كلاسهاي آيت الله تبريزي و بهجت حفظهم الله حجة الاسلام و المسلمين مددي و تحريري و همچنين حجة الاسلام شيخ صادق لاريجاني ادامه پيدا كرد؛ تا سال 82 كه با پذيرفتن مسؤوليت بخش شهيد بهشتي (فارغ التحصيلان دانشگاهي كه به حوزه آمده بودند) در مدرسه معصوميه، كلاً برنامه هاي علمي بنده متوقف شد. پس از استعفا از مسؤوليت آن بخش در سال 84 دوباره برنامه دروس عرفاني و فلسفي و تحقيقات تربيتي پي گرفته شد. همزمان با استعفا از دو گروه پژوهشي اخلاق و تربيت در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي مشغول شدم. سال تحصيلي 86 _ 87 معاونت پژوهشي مدرسۀ معصوميه را پذيرفتم و در زمستان همان سال (86) گروه پژوهشي «اخلاق و عرفان» را به كمك تعدادي از دوستان در پژوهشكدۀ علمي _ كاربردي باقرالعلوم ع وابسته به سازمان تبليغات طراحي و تأسيس كرديم. دغدغۀ ما در اين گروه پژوهشي فعال كردن تحقيقات كاربردي در حوزۀ اخلاق و عرفان توسط پژوهشگران توانمند اين عرصه بود.

فلاح نژاد، عبدالحميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحميد فلاح نژاد

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1357وارد حوزه علميه كماليه خرم آباد شدم و دروس مقدماتي را همراه با سال سوم راهنمائي شروع كردم درسال 58 به مدرسه علميه ولي عصر (عج) بروجرد عزيمت كردم. در سال 59 به حوزه علميه مقدسه قم منتقل شدم ابتدا در مدرسه امام صادق (ع) و سپس در

مدرسه حجتيه مستقر شدم در سال 60 وارد مدرسه آيت الله گلپايگاني شدم و تا لمعتين را در آن مدرسه بودم سپس وارد درسهاي عمومي حوزه شده وتا سال 1368 دوره سطح عالي گذراندم. در سال 68 در درس اصول آيت الله فاضل لنكراني شركت كردم و ازسال 69 در درس فقه آيت الله تبريزي و به مدت 2سال در درس فقه و اصول آيت الله مكارم شيرازي و از سال 72 تاكنون دردرس خارج فقه واصول آيت الله وحيد خراساني حضور مي يابم. جلد1اسفار اربعه ملاصدرا را از محضر آيت الله جوادي آملي و مجلات 2 تا 9 اسفار را از محضر آيت الله ممدوحي استفاده بردم. در سال 70 به صورت داوطلب آزاد ديپلم فرهنگ و ادب گرفتم در سال 76 در دوره تخصصي تبليغ حوزه قم شركت كرده ودر سال 80 اين دوره را به پايان رساندم ودر حال حاضر مشغول تدوين پايان نامه سطح 4حوزه تحت عنوان شيوه جدال احسن در تبليغ دين مي باشم. در سال 80 در كنكور دانشگاه آزاد مقطع كارشناسي ارشد شركت كردم و بارتبه دوم در رشته فلسفه و حكمت اسلامي پذيرفته شدم و در سال 1382 اين مقطع را به پايان رساندم و پايان نامه اي تحت عنوان مباني ولايت از ديدگاه امام خميني (ره) به نگارش در آوردم . از سال دوم طلبگي تدريس دروس مقدماتي را آغاز كردم و در سال 74 در دانشگاه مشغول تدريس شدم كه هم اكنون نيز ادامه دارد در سال 75 در مدارس تحت پوشش حوزه علميه قم تدريس ادبيات عرب شدم و سپس فقه و اصول را

شروع كردم از سال 80 تاكنون نيز دروس سطح عالي حوزه را تدريس مي كنم. چند مقاله در موضوعات ارتداد ولايت فقيه امام خميني و فلسفه تخطئه و تصويب در نظر مذاهب اسلامي به رشته تحرير در آوردم كه بعضي از آنها را در اختيار بعضي مجلات قرار داده ام هم اكنون در حال تدريس در حوزه و دانشگاه مي باشم.

فلاطوري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فيلسوف.

تولد: 1304 ق.، اصفهان.

درگذشت: 9 دى 1375.

عبدالجواد فلاطورى از نوادگان آخوند ملا اسماعيل اصفهانى، استاد فلسفه ى حاجى سبزوارى، است. فلاطورى از ابتداى جوانى علاوه بر تحصيلات دبيرستانى به كسب معارف اسلامى همت گماشت و در شهرهاى اصفهان، تهران و مشهد در محضر استادانى نظير محمدعلى شاه آبادى، مهدى آشتيانى، آيت الله محمدتقى آملى، آيت الله خوانسارى، محمدرضا كلباسى و آيت الله هادى كدكنى نيشابورى به شاگردى پرداخت .

در سال هاى 1328 و 1329 كتاب جواهر را با آيت الله محمدرضا كلباسى مباحثه كرد و از محضر وى به اخذ روايت و گواهى درجه ى اجتهاد نايل آمد.

فلاطورى در سال 1333 براى تحصيل روانه آلمان شد و در رشته ى فلسفه به تحصيل پرداخت. وى در رشته ى «كانت شناسى» به درجه ى استادى رسيد. همچنين در آلمان به تحصيل رشته هاى فلسفه، روان شناسى علوم تربيتى، علوم اجتماعى، و تطبيق اديان پرداخت. در همين ايام زبان هاى لاتين و يونانى را نيز فراگرفت و پس از نوشتن مقالات و رسايل كوچكترى به نوشتن رساله ى استادى خود پرداخت و آن را درباره ى «دگرگونى بنيادى فلسفه ى يونانى بر اثر طرز انديشه اسلامى» نگاشت و به درجه ى استادى نايل آمد. دكتر فلاطورى استاد دانشگاه كلن آلمان در رشته هاى فلسفه (به شيوه ى تطبيقى) و حقوق و كلام و علوم اسلامى و

اسلام معاصر بود.

از جمله فعاليت هاى دكتر فلاطورى، تأسيس مركز آكادمى كلن در سال 1356 بود كه دست به اصلاح كتاب هاى درسى مدارس آلمان زد، و نواقص و كاستى هاى كتاب هاى درسى را در زمينه هاى اسلام و تاريخ اسلام اصلاح كرد و در اين ارتباط شش كتاب تأليف شد كه به عنوان مرجعى براى نويسندگان كتاب هاى درسى آلمان و ديگر كشورهاى اروپا از قبيل فنلاند، فرانسه، پرتغال و اسپانيا شد و خود اروپايى ها براساس اقدامات و تأليفات استاد فلاطورى، مطالب كتاب هاى درسى خود را اصلاح بازنويسى كردند.

دكتر فلاطورى براى اين كه مركز آكادمى كلن به عنوان يك نهاد علمى جزء دانشگاه قرار بگيرد، آن را از شهر كلن به هامبورگ انتقال داد و از آن پس جزيى از دانشگاه هامبورگ شد. قصد وى اين بود كه در اين مركز آكادمى، دانشجوى علوم اسلامى تربيت كند و مدرك معتبر نيز بدهد.

دكتر فلاطورى در آلمان به عنوان يك مرجع اسلامى و دانشمند فلسفه و علوم اسلامى مطرح بود. هر زمان كه مجلس اروپا در تجزيه و تحليل و بيان مسايل اسلامى و تفاهم و همفكرى و گفت و گوى بين پيروان ادييان اسلام و مسيحيت و يهوديت دچار مشكل مى شدند، به وى مراجعه مى كردند و نظرخواهى و راهنمايى مى خواستند. وى براى ايجاد مباحثه، تفاهم، همفكرى، و همكارى بين پيروان اديان مختلف تلاش مى كرد. وى در برپايى اجلاسى كه پيش از فوتش بين مفتكران و انديشمندان مسلمان، مسيحى و يهودى در يونان برگزار شد، مسئوليت داشت.

از آثار ترجمه ى اوست: تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى (تأليف برتولد اشپولر، تهران، 1349).

دكتر عبدالجواد فلاطورى روز يكشنبه نهم دى 1375 هنگام تدريس در

كلاس درس بر اثر سكته ى قبلى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فلسفي كازروني، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن عبداللَّه بن محمد مظفرالدين حميدالدين بن سعدالدين امامى فلسفى كازرونى از علماء امامى مذهب فلسفى مشرب و اطباء قرن نهم هجريست وى در 870 از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فلكي شرواني، نجم الدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 587 / 577 / 540 ق)، حكيم، منجم و شاعر، متخلص به فلكى. در قصبه ى شماخى از نواحى شروان به دنيا آمد. در اوايل جوانى به تحصيل نجوم پرداخت و به همين دليل تخلص فلكى را انتخاب كرد. وى از مداحان شروانشاهان، و بويژه مداح منوچهر بن فريدون بود و گفته اند كه توسط وى به ملك الشعرايى برگزيده شد. فلكى از معاصران خاقانى و نظامى بود. او شعر و ادب را نزد ابوالعلاء گنجوى فراگرفت. به گفته ى صاحب «آتشكده ى آذر» تخصص فلكى در قصيده سرايى بود و تحت تأثير سبك خراسانى قرار داشت. او قصايد حبسيه اى نيز دارد كه مربوط به زمانى است كه به تهمت افشاى اسرار به زندان شروانشاه افتاده بود. وى در شماخى درگذشت و در آن جا نيز مدفون شد. از آثارش «ديوان» شعر؛ «كتابى» در احكام نجوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (204 -198 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (776 -774 / 2)، تاريخ گزيده (743)، تاريخ نظم و نثر (106)، تذكره الشعراء (115)، حبسيه در ادب فارسى (269 -267)، دانشمندان آذربايجان (302 -301)، الذريعه (846 / 9)، ريحانه (353 -352 / 4)، سخن و سخنوران (611 -601)، شخصيت هاى نامى (381 -380)،صبح گلشن (320)، فرهنگ سخنوران (719)، گنج سخن (25 -20 / 2)، مجمع الفصحا (948 -946/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (667 -666 / 5).

فنايي اشكوري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فنايي اشكوري

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

محمد فنايى اشكورى در سال1340 در شهرستان رود سر به دنيا آمد، در سال 1355 هجرى شمسى وارد حوزه علميه قزوين شد و ادبيات، منطق و

مقدارى فقه و اصول را در آنجا در مدرسه صالحيه گذراند. در سال 1359 هجرى شمسى به قم هجرت كرد و دروس سطح را طى سه سال به پايان رساند، خارج فقه و اصول را نزد آيه الله سيد محمود هاشمى شاهرودى فرا گرفت و همزمان دروه چهار ساله مؤسسه در راه حق را به پايان رساند. درسهاى فلسفه و عرفان را نزد حضرات آيات جوادى آملى، حسن زاده آملى و مصباح يزدى بهره برد و به مدت دو سال در گروه تخصصى فلسفه بنياد باقرالعلوم عليه السلام مشغول بود و همزمان در درسهاى فلسفه غرب در دانشگاه تهران نزد اساتيد مختلف شركت كرد. در سال 1371 هجرى شمسى به كانادا اعزام شد، كارشناسى ارشد را طى دو سال از مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مك گيل در فلسفه و منطق تطبيقى گذراند سپس در رشته فلسفه غرب دوره دكترى را در دانشگاه مك گيل به پايان برد. طى ده سال اقامت در شمال امريكا در دانشگاههاى مختلف آمريكا و كانادا سخنرانى داشت و در بسيارى از كنفرانسهاى فلسفه و دين مقاله ارائه نمود. در سال 1380 هجرى شمسى به ايران برگشت و در مؤسسه آموزشى و پزوهشى امام خمينى (ره) به تدريس فلسفه تطبيقى، فلسفه سياسى وعرفان پرداخت. تا كنون حدود ده پايان نامه تخصصى در رشته هاى فلسفه، دين شناسى و عرفان با راهنمائى ايشان به انجام رسيده است.

فولادوند، عزت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزت الله فولادوند در سال 1314 ش در شهرستان اصفهان به دنيا آمد.ايشان تحصيلات دانشگاهي خود را در آمريكا پي گرفت و موفق شد كارشناسي و كارشناسي ارشد فسفله را از دانشگاه كلمبياي نيويورك دريافت

كند.ايشان در كنار فعاليت در شركت ملي نفت ايران و وزارت امور اقتصادي و دارايي به فعاليت هاي فرهنگي نيز مي پردازد.از ايشان چندين ترجمه به يادگار است. تترجمه كتابهاي "فلسفه كانت" و "آگاهي و جامعه" عزت الله فولادوند ، به ترتيب در دوره هشتم و نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عزت الله فولادوند بعد از گذراندن تحصيلات ابتدايي و دبيرستاني جهت ادامه تحصيل عازم كشور امريكا شد و از دانشگاه كلمبياي نيويورك در رشتة فلسفه موفق به دريافت ليسانس و فوق ليسانس گرديد.

استادان و مربيان : از اساتيد برجسته عزت الله فولادوند مي توان به «آرتور دانتو»، «رابرت كامينگ» و «سيدني مورگن بسر» اشاره كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عزت الله فولادوند از سال 1343 تا 1359 در سمتهاي مختلف در شركت ملي نفت ايران و وزارت امور اقتصادي و دارايي مشغول به كار بوده است.

جوائز و نشانها : ترجمه كتابهاي "فلسفه كانت" و "آگاهي و جامعه" عزت الله فولادوند ، به ترتيب در دوره هشتم و نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آگاهي و جامعه

ويژگي اثر : ترجمه، (ه_ . استيوارت هيوز)،اين كتاب در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: « آگاهي و جامعه»: موضوع اصلي اين كتاب جستجوي پاسخي براي اين پرسش است

كه انسان چگونه به خود وحيات اجتماعي اش آگاهي مي يابد و اصولاً علم انسان به خود و اجتماعش چگونه ممكن است. اين مساله در اين كتاب به صورت تاريخي بررسي شده است و قصد نويسنده روشن كردن اين نكته بوده است كه چگونه در ميانه دهة آخر قرن نوزدهم و دهة سوم قرن بيستم ميلادي از برخورد انديشه ها و نگرشهاي گوناگون تصور تازه از آگاهي بشري و نگرش جديدي به اجتماع و حيات اجتماعي پديد آمد. كتاب آگاهي و جامعه از نمونه هاي خوب و موفق تاريخ فكري است و به همين دليل هر چند بيش از يك ربع قرن از تأليف آن مي گذرد هنوز هم خواندني و آموزنده است. ترجمه اين كتاب دقت و روشني بيان را با هم در يكجا جمع كرده است و مترجم در انتقال مباحث گوناگون اين كتاب به زبان فارسي كاملاً موفق بوده است

2 آلبر كامو

ويژگي اثر : ترجمه،(كانر كروز اوبراين)

3 آيا انسان پيروز خواهد شد؟

ويژگي اثر : ترجمه، (اريش فروم)

4 امريكايي آرام

ويژگي اثر : ترجمه،(گراهام گرين)

5 انقلاب

ويژگي اثر : ترجمه،(هانا آرنت)

6 جامعه باز و دشمنان آن

ويژگي اثر : ترجمه، 4 ج (كارل پوير)

7 خشونت

ويژگي اثر : ترجمه،(هانا آرنت)

8 رشد سياسي

ويژگي اثر : ترجمه، (سي. ايچ. داد)

9 فلاسفة بزرگ

ويژگي اثر : ترجمه، (براين مگي)

10 فلسفه كانت

ويژگي اثر : ترجمه، (اشتفان كورنر) ،اين كتاب در دوره هشتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:«فلسفه كانت» : به گمان بسياري از اهل نظر كانت بزرگترين فيلسوف اروپايي از زمان ارسطو و

شاهكار او «نقد عقل محض»، مهمترين كتاب فلسفي پس از «مابعدالطبيعه» معلم اول بوده است. كتاب فلسفه كانت در واقع مدخلي بر فلسفه كانت به شمار مي رود و از نظر نظم و دقت و ايجاز و وضوح عبارت و جامعيت كم نظير است. مؤلف توانسته است در كتابي هر چند مختصر، انديشة كانت را از نظرگاهي جامع و عام بررسي كند و با پاره اي از مسائل فلسفه معاصر پيوند دهند. مترجم نيز با سابقة درخشاني كه در ترجمة آثار وزين و ارزشمند فلسفي دارند، به خوبي از عهدة ترجمة كتاب برآمده و با انتقال مضامين آن به زبان فلسفة اسلامي، خدمت ارزنده اي به جامعة علمي نموده اند و در پايان كتاب نيز واژه نامة مفيد و سودمندي به كتاب افزوده و فايدة آن را فزوني بخشيده اند

11 فيلسوفان و مورّخان

ويژگي اثر : ترجمه، (ود مهتا)

12 كاتالونيا

ويژگي اثر : ترجمه،(جرج اروِل)

13 گريز از آزادي

ويژگي اثر : ترجمه،(اريش فروم) برندة جايزه ترجمة ممتاز در علوم اجتماعي پيشرفته از يونسكو (1348)

فياض لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1072 ق)، عالم امامى، محقق، حكيم، منطقى، متكلم، نويسنده، اديب و شاعر.اصل وى از لاهيجان است، اما چجون مدت زيادى در شهر قم اقامت داشته و در حوزه ى علميه آنجا تدريس مى كرده به قمى نيز مشهور شده است. وى شاگرد و داماد صدرالمتألهين ملا صدرا محمد بن ابراهيم بن يحيى شيرازى است. تخلص يا لقب فياض را استادش به او داده است، چنان كه لقب فيض را به ديگر دامادش ملا محسن كاشانى. او از بزرگان علماى شيعه و از معروفترين حكيمان و عالمان عصر صفوى و معاصر شاه عباس ثانى (1087 -1052 ق) است. وى

در مدرسه حضرت معصومه قم تدريس مى كرد. از جمله شاگردانش فرزندش ميرزا حسن لاهيجى صاحب «شمع اليقين» مى باشد. از ديگر شاگردانش قاضى سعيد قمى است. وى در قم درگذشت و همان جا دفن شد. گر چه در برخى از تذكره ها تاريخ وفات وى در 1051 ق ذكر شده اما با توجه به تاريخ تأليف «گوهر مراد» و «سرمايه ايمان» نمى تواند درست باشد. وى در حكمت و كلام و منطق صاحب تأليفات سودمندى است. از آثار وى: «گوهر مراد»، در اصول عقايد، به فارسى، كه براى شاه عباس ثانى (1078 -1052 ق)تأليف كرده است؛ «سرمايه ى ايمان فى اثبات اصول العقائد بطريق البرهان»، كه تلخيص «گوهر مراد» است به فارسى؛ «شوارق الالهام»، در شرح «تجريد الكلام»، خواجه نصير طوسى، به عربى؛ «حاشيه»اى بر «حاشيه» شمس الدين محمد خفرى بر «الهيات شرح تجريد»، كه به درخواست شاگردانش ترتيب داد؛ «حاشيه»اى بر «حاشيه» ملا عبدالله يزدى بر «تهديب المنطق» تفتازانى؛ «حاشيه» بر «شرح الاشارات» خواجه نصيرالدين طوسى؛ «شرح الهياكل فى حكمه الاشراق»؛ رساله ى «حدوث العالم»؛ «مشارق الالهام فى شرح تجريد الكلام»، ناتمام؛ «الكلمات اليبه»، در محاكمه ى ميان ميرداماد و ملاصدرا در اصالت ماهيت ميرداماد يا اصالت وجود ملاصدرا، كه لاهيجى به نام شاه عباس ثانى نگاشته است؛ «ديوان» بزرگ شعر، به فارسى، مجموعه اى از قصايد و تركيب بند و ترجيع بند در منقبت پيامبر (ص) و ائمه (ع) بويژه اميرالمؤمنين (ع) و در مرثيه ى شهيدان كربلا (رض).[1]

(بخش 1) لاهيجى، عبدالرزاق بن على متكلم و حكيم ايرانى (ف. 1052 ه.ق) وى داماد و شاگرد صدرالدين شيرازى بود و در ادب و شعر و كلام دست داشت. از اوست: شوارق دو جلد در شرح تجريدالكلام، گوهر

مراد در كلام، سرمايه ى ايمان در كلام، شرح فصوص الحكم در تصوف (عربى)، شرح فصوص الحكم (به فارسى)، ديوان شعر شامل 5000 بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (849 -846 / 2)، اعيان الشيعه (471 -470 / 7)، ايضاح المكنون (59 / 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (261 / 4)، تاريخ علم كلام (324 -322)، تذكره ى پيمانه (412 -397)، تذكره ى نصرآبادى (156)، دايره المعارف فارسى (1668 / 2)، دنباله جستجو درتصوف (254 -251)، الذريعه (238 / 14 ،161 / 13 ،853 -852 / 9 ،190 / 4)، روضات الجنات (194 -192 / 4)، رياض العارفين (227)، ريحانه (363 -361 / 4)، سير در شعر فارسى (384)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (406 -405)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 319 / 11)، فرهنگ ادبيات فارسى (430 -429)، فوائد الرضويه (229)، فلاسفه شيعه (377 -375)، الكنى و الالقاب (37 -36 / 3)،لغت نامه (ذيل/ عبدالرزاق)، معجم المؤلفين (218 / 5)، منتخب التواريخ (746)، مؤلفين كتب چاپى (842 -841 / 3)، هديه الاحباب (214 -213).

فيض كاشاني، محسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1091 -1007 ق)، عالم، عارف، محقق، فقيه، محدث، مفسر، حكيم متأله، متكلم، اديب و شاعر. فيض و پدرش، ملا شاه مرتضى، و فرزندش، محمد علم الهدى، و برادرش، ملا عبدالغفور بن شاه مرتضى، و فرزند برادرش، ملا محمد مومن بن عبدالغفور، و برادر ديگرش، نورالدين كاشانى، و فرزند برادرش، ملا محمدهادى يك خانواده علمى جليل را تشكيل داده اند. فيض در قم نشوونما يافت. آن گاه به شيراز رفت و در محضر سيد ماجد بحرانى علوم شرعى را آموخت و از فليسوف بزرگ ملاصدرا، صدرالمتألهين، علوم عقلى را فراگرفت و با دختر وى ازدواج كرد. فيض

از دو استادش و همچنين از شيخ بهائى و ملا محمد صالح مازندرانى و ملا محمد طاهر قمى و ملا خليل قزوينى و شيخ محمد فرزند صاحب «معالم» حديث روايت كرده است. علامه مجلسى و سيد نعمت الله جزايرى از وى اجازه ى حديث گرفتند. گستردگى و احاطه ى علمى او تا بدانجاست كه عده اى نسبت به وى، له و عليه، تعصب ورزيدند و مدح و ذمش نمودند. گرچه عده اى از مخالفان آن گاه كه بر حقيقت مطلع شدند به سويش رفتند و در مقام اعتذار خطاب به او (يا محسن! قد اتاك المسى ء) گفتند. فيض در تمام فنون شعرى مهارت داشت و اشعار زيبايى از خود به جاى گذاشت. او در كاشان درگذشت و قبر و قبه او در آنجا مشهور است. فيض در حدود يكصد و بيست اثر در فنون مختلف دارد، كه از آن جملفه: «الصافى»، تفسير قرآن كريم با احاديث، و ملخص آن به نام «الصفى»، و خلاصه ى «الاصفى» به نام «المصفى»؛ «الوافى»، در حمع و ترتيب احاديث كتب اربعه، با توضيح و بيان مشلكات آنها؛ «الشافى»، كه خلاصه و لباب «وافى» است؛ «مفاتيح الشرايع»، تمامى مهمات احكام و مسائل دوره ى فقه؛ «عم اليقين فى اصول الدين»، و ملخص آن «المعارف»؛ «عين اليقين فى اصول الدين»؛ «الحق اليقين»؛ «خلاصه الاذكار»؛ «بشاره الشيعه»؛ «المحجه البيضاء فى احياء الاحياء»، در علم اخلاق، كه در آن «احياء العلوم» غزالى را مهذب كرد و مطالب حقى آن را با اخبار و احاديث معصومين (ع) تاييد نمود؛ «الحقائق»، كه لباب و ملخص «محجه» است؛ «نقد الاصول»؛ «نوادر الاخبار»؛ «سفينه النجاه»؛ شرح مختصر «صحيفه سجاديه»؛ «من لا يحضره التقويم»؛ «تشريح العالم»، در

هئيت؛ «ديوان» شعر؛ «مثنويات»؛ «گلزار قدس»، در مراثى و قصائد و رباعيات و غزليات.[1]

(فيض) ملا محسن محمد بن شاه ملقب به محسن و معروف به ملا محسن فيض كاشانى از اجله ى علماى اماميه ى قرن يازدهم هجرى قمرى و عهد شاه عباس دوم صفوى است كه در فقه و حديث و تفسير و حكمت و ادب و علوم عقلى و نقلى متبحر و استاد بوده است. وى در قم اقامت داشت ليكن براى تحصيل به شيراز مسافرت نموده علوم شرعى را از سيد ماجد و علوم عقلى را از ملاصدرا و ميرداماد دريافته و با دختر ملاصدرا نيز ازدواج كرد. آثارش متجاوز از 120 مى باشد و از ميان آنها ميتوان: مثنوى آب زلال، ابواب الجنان، الاستقلاليه، اصول العقايد، اصول المعارف، الامالى، انوارالحكمه، الشافى، حاشيه ى صحيفه ى سجاديه، شراب طهور، من لا يحضره التقويم، الوافى، نقدالاصول الفقهيه، نوادرالاخبار، والصافى را نام برد. وفاتش در سال 1091 ه.ق در كاشان اتفاق افتاد و همانجا مدفون است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ايضاح المكنون (701 ،679 ،674 ،613 ،589 ،521 ،508 ،456 ،442 ،400 ،398 ،379 ،378 ،226،225 ،212 ،148 ،132 ،119 ،75 ،63 ،60 ،39 ،19 / 2 ،606 ،559 ،543 ،433 ،410،408 ،363 ،335 ،290 ،287 ،183 ،143 ،93 ،91 ،90 ،54 ،32 / 1)، بحارالانوار (124 / 107)، تاريخ ادبيات ايران، براون (260 / 4)، تاريخ ادبيات در ايران (336 -328 / 5)، تاريخ برگزيدگان(38 -37)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (201 -198)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (555 -551)، تاريخ كاشان (278 -277)، تذكره ى روز روشن (641)، تذكره ى نصرآبادى (155)، خاته مستدرك الوسايل (236 -235 / 2)، دايره المعارف فارسى

(1971 / 2)، دنباله ى جستجو در تصوف (258 -254)، دويست سخنور (313 -311)، الذريعه (205 ،99 -98 ،74 ،14 -13 / 25 ،348 ،344 ،273 ،103 ،98 -97 / 24 ،317 -316 / 23 ،431 ،418 ،406 ،376 ،322 ،232231 / 22 ،303 ،280 -279 ،210 ،187 / 130 ،68 -67 / 21 ،260 -259 ،146 -145 / 20 ،210 ،143 / 19 ،286 ،282 -281 ،257 ،218 ،120 -119 ،119 ،116 / 18 ،75 / 17 ،393 ،385 ،66 -65 / 16 ،374 ،326 ،127 ،5 / 15 ،252 ،247 / 14 ،359 ،45 ،44 ،10 -9 / 13 ،203 -202 ،124 ،3 -2 / 12 ،245 / 11 ،854 -853 ،699 / 9 ،282 / 8 ،211 ،38 ،28 / 7 ،146 ،90 / 6 ،193 ،172 ،126،125 ،85 ،82 ،17 -16 / 5 ،481 ،471 ،459 ،403 -400 ،234 ،201 ،189 -188 ،182 ،117 ،115 ،114 ،110 -109 ،106 ،96 / 4 ،116 -115 / 3 ،485 -484 ،425 ،403 ،398 ،349 ،312 ،293 ،261 ،244 ،223 ،212 -211 ،198 ،179 -178 ،124 ،33 / 2 ،424 ،406 ،284 ،77 ،53 ،24 ،2 / 1)، روضات الجنات (97 -73 / 6)، رياض العارفين (226 -225)، رياض العلماء (182 -180 / 5)، ريحانه (379 -369 / 4)، شخصيت هاى نامى (383 -382)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (404 -400)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 492 -491 / 11)، فرهنگ ادبيات فارسى (386 -385)، فرهنگ سخنوران (724)، فلاسفه ى شيعه (560 -556)، فوائد الرضويه (642 -633)، الكنى و الالقاب (42 -39 / 3)، لغت نامه (ذيل/ فيض)،

مجمع الفصحا (49 -48 / 4)، مراقد المعارف (405 -404 / 1)، مستدرك اعيان (309 -308 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (808 -799 / 5)، نتايج الافكار (541)، وقايع السنين و الاعوام (536 -535)، هديه الاحباب (233).

قاآني شيرازي، حبيب الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1272 / 1270 -1223 / 1222 ق)، حكيم و شاعر، متخلص به قاآنى. ملقب به حسان العجم و مجتهدالشعراء. اصلش از طايفه ى زنگنه كرمانشاه بود. در شيراز به دنيا آمد. ابتدا حبيب تخلص مى كرد ولى بعدها حسنعلى ميرزا شجاع السلطنه تخلص وى را به مناسبت آباقاآن ميرزا، فرزند خود، قاآنى نهاد. در جوانى به خراسان سفر كرد و در مشهد مقدس به تحصيل علوم ادبى و عربى و حكمت الهى و هيأت و نجوم و زبان فرانسه پرداخت. سپس به تهران آمد و با آشكار شدن هنر وى در شاعرى و سخنورى به دربار راه يافت و از سوى فتحعلى شاه مجتهدالشعراء و از سوى محمدشاه حسان العجم لقب گرفت. در قصيده و تركيب بند مهارت داشت. وى با فروغى بسطامى معاصر بود. در تهران درگذشت و مجاور قبر ابوالفتوح رازى در آستانه ى حضرت شاه عبدالعظيم به خاك سپرده شد. از آثارش: «ديوان» شعر، حدود هفده هزار بيت، در مدح پيامبر (ص) ائمه و شاهان؛ مقدمه اى بر «ديوان فريدون ميرزا قاجار»؛ «قصايد قاآنى»؛ «گلستان قاآنى»؛ «پريشان نامه»، در مقام معارضه با گلستان؛ رساله اى در «علم شانه بينى»؛ رساله اى در «هندسه ى جديد».[1]

(منسوب به قاآن) (ميرزا) حبيب اللَّه شيرازى متخلص به قاآنى بن (ميرزا) محمدعلى گلشن، شاعر ايرانى قر. 13 ه. (و. شيراز حدود 1222 ه.ق/ 1807 م.- ف. 1270 ه.ق/ 1853 م.). اصل خاندان وى از ايل زنگنه بود كه در عراق و فارس سكونت كردند.

پدرش شاعر بود و گلشن تخلص داشت. وى در جوانى به تحصيل علوم ادبى در شيراز پرداخت و سفرى به خراسان كرد، و در آن سامان نيز به ادامه ى تحصيل پرداخت و شعر گفتن آغاز كرد و در آن زمان «حبيب» تخلص مى نمود، و به تدريج شهرتى يافت و در نزد حسنعلى ميرزا شجاع السلطنه حاكم آن خطه مقرب گرديد و قصايدى در مدح او گفت و به دستور وى تخلص خود را به «قاآنى» مبدل كرد، زيرا اسم پسر شجاع السلطنه اگتقاآن بود. شاعر مدتى در خراسان و كرمان ملازم شجاع السلطنه بود و همين شاهزاده وى را فتحعلى شاه معرفى كرد. قاآنى به تهران منتقل شد و بر شهرت او افزود و در دربار محمدشاه و مخصوصاً در دربار ناصرالدين شاه تقرب بسيار يافت. وى به آموختن زبان فرانسوى آغاز كرد. هنر او در قصيده سرايى است. در غزل و مسمط و ترجيع بند نيز دست داشت. قاآنى در انتخاب كلمات خوشايند و خوش آهنگ و استعمال آنها در جمله و نيكويى وصف و تتبع قدما كمتر نظير دارد. به طور كلى در اشعار وى لفظ غالب بر معنى است و معانى اخلاقى و فلسفى در گفته هاى او كمتر ديده مى شود. وى از شاعران خراسان پيروى كرده، مخصوصاً به منوچهرى علاقه نشان داده است. قاآنى مداح شاهان (مخصوصاً ناصرالدين شاه) و شاهزادگان قاجارى و امراى دربار آنها بود. علاوه بر ديوان اشعار- كه مكرر بطبع رسيده- كتابى به نثر به نام «پريشان» دارد كه به اسلوب «گلستان» سعدى تأليف شده (1251 ه.ق). آرامگاه وى در حضرت عبدالعظيم در جوار قبر ابوالفتوح رازى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :[1] آثار عجم (433 -430)، از صبا تا نيما (109 -92 / 1)، اعيان الشيعه (561 / 4)، تاريخ ادبيات ايران، براون (216 -211 / 4)، حديقه الشعراء (1411 -1401 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (181 -163 / 4)، الذريعه (221 / 18 ،858 -857 / 9 ،197 / 3)، ريحانه (390 -387 / 4)، سبك شناسى (333 / 3)، سخنوران نامى معاصر (2772 -2763/ 4)، سفينه المحمود (524 / 2)، شخصيت هاى نامى (385 -384)، شرح حال رجال (303 / 2 ،310 -307 / 1)، طرائق الحقائق (334 / 3)، فارسنامه ى ناصرى (1129 -1127 / 2)، فرهنگ سخنوران (728 -727)، الكنى و الالقاب (45 -44 / 3)، گنج سخن (205 -201 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاآنى)، المآثر و الآثار (207 -206)، مجمع الفصحا (886 -844 / 5)، مرآت الفصاحه (491 -488)، مكارم الآثار (749-745 / 3)، مؤلفين كتب چاپى (492 -490 / 2)، يادگار (س 3، ش 3، ص 78 -74)، يغما (س 2، ص 437 -434).

قاضي سعيد، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1103 -1049 ق)، حكيم، اديب، عارف، مفسر، محدث، محقق، قاضى و عالم امامى. معروف به قاضى سعيد و ملا سعيد قمى و ملقب به حكيم كوچك. از دانشمندان بزرگ شيعه و از مفاخر حديث و حكمت و عرفان و ادبيات بود. وى از شاگردان ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى و ملا رجبعلى تبريزى بود. او بسيار مورد توجه و تجليل شاه عباس دوم و درباريانش بود. مدتى عهده دار منصب قضاوت قم بود و اين خود حاكى از تبحر وى در شرعيات مى باشد. در قم درگذشت. از آثار وى: شرحى بر كتاب «توحيد» صدوق، در چند

مجلد؛ «اسرار الصنايع»، در صناعات خمسه ى قياسيه منطقيه: شعر، خطابه، برهان، جدل و مغالطه كه از «صناعيه» ميرفندرسكى الهام گرفته است؛ «شرح حديث بساط»، كه در 1099 ق، در اصفهان، از تأليف آن فراغت يافت؛ رساله ى «كليد بهشت» در اشتراك لفظى اسماءالله، به فارسى؛ حاشيه بر «اثولوجيا»ى ارسطو؛ حاشيه «شرح اشارات خواجه»؛ «الاربعون حديثا»، شرح چهل حديث در معارف كه سراسر تحقيقات علمى است؛ رساله ى «الاربعونيات لكشف الأنوار القدسيات»، چهل رساله، در چهل باب از معارف كه هر يك از آنها را به اسمى خاص ناميده است، رساله اول «روح الصلاه»، كه آن را به استادش ملا محسن فيض كاشانى اهداء نموده و ديگرى «حقيقه الصلاه» و ديگرى «فوائد رضويه» و ديگرى «الحديقه الورديه و السوانح المعراجيه» و...

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (344 / 9)، تاريخ ادبيات در ايران (340 -336 / 5)، الذريعه (132 / 18 ،341 -340 / 16 ،154 -153 / 13 ،49 / 7 ،391 ،111 ،12 / 6 ،479 / 4 ،51 / 2 ،437 -436 ،418 -417 / 1)، روضات الجنات (12 -10 / 4)، رياض العلماء (285 -284 / 2)، ريحانه (413 -412 / 4 ،59 / 2)، الكنى و الالقاب (52 / 3)، معجم المؤلفين (38 / 10).

قاضي زاده ي خوارزمي، شمس الدين احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(988 -918 ق)، قاضى، فقيه، اديب، محقق، مدرس، حكيم، متكلم و رياضيدان. در قسطنطنيه به دنيا آمد. وى شاگرد جوى زاده و سعدى جلبى و ملازم ملا قادرى بود.در 963 ق به قضاوت حلب، در 971 ق به قضاوت استانبول و در 974 ق به قضاوت عسكر روم ايلى منصوب شد. سپس به ادرنه رفت و

در دارالحديث آنجا به تدريس پرداخت. پس از درگذشت پسرش به استانبول رفت، و در اوايل سلطنت سلطان مرادخان سوم به مقام شيخ الاسلامى رسيد. در 983 ق به صدارت روم ايلى نامزد شد، و در 985 ق مفتى رسمى گرديد. در قسطنطنيه درگذشت و در نزديكى جامع سلطان محمد فاتح دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «الهيات شرح تجريد الكلام» قوشچى؛ حاشيه بر «مفتاح العلوم» سكاكى؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ «نتايج الافكار فى كشف الرموز و الاسرار»، در تكمله ى «فتح القدير» ابن همام، در فروع فقه؛ حاشيه بر «التلويح»، شرح «تنقيح الاصول» تفتازانى؛ شرح «هدايه الحكمه» شيخ اثيرالدين ابهرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (721 ،620 / 2)، روضات الجنات (378 -375 / 1)، ريحانه (409 -408 / 4)، شذرات الذهب (415 -414 / 8)، كشف الظنون (2034 ،2030 ،2022 ،1766 ،498 ،348)، الكنى و الالقاب (49 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده ى افندى)، معجم المؤلفين (171 / 2)، هديه الاحباب (215).

قايني اصفهاني، خليل، محمد خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1136 ق)، فقيه، فيلسوف، مدرس، متكلم و حكيم. در اصفهان از حوزه ى درس آقا رضا خوانسارى و برادرش، آقا جمال الدين خوانسارى استفاده نمود. وى مدتى در حوزه ى علميه ى اصفهان فلسفه، كلام، كتب ابن سينا و كتب خواجه نصير را تدريس كرد. سيد اسدالله بن على رضا حسينى و سيد نعمه الله جزائرى و اميرمحمد صالح قزوينى از شاگردان وى بودند. پس از فتنه ى افغان در 1134 ق به قزوين مهاجرت كرد و در همان جا درگذشت و كلمه ى الظهر ماده تاريخ وفاتش مى باشد. از آثار وى: «الآلهيه» يا «نور البصر بحل مسأله الجبر و القدر»، شرح رساله «نفى

الجبر و التفويض و اثبات الامر بين الامرين» امام هادى (ع) مذكور در «تحف العقول»؛ «شرح حديث عمران الصابى»؛ «الرد على النصارى»؛ «البداء»؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه نصير طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (187 -180)، بهارستان آيتى (253 -252)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (199 / 2)، الذريعه (364 / 24 ،204 -203 / 13 ،232 / 10 ،111 / 6 ،55 -54 / 3 ،285 -284 / 2)، ريحانه (428 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 244 -243 / 12)، فوائد الرضويه (174)، لغت نامه (ذيل/ قاينى).

قايني، ابوشريف محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1139 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث، مفسر، مدرس، متكلم، فيلسوف و خوشنويس.چون در مناظرات علمى كسى را ياراى سخن گفتن با او نبود به سلطان العلماء مشهور شد. در چهارده سالگى به تحصيل روى آورد. دوران تحصيلات عاليه خود را در اصفهان به پايان رساند. در حوزه ى علميه ى قاين، به تدريس فقه و فلسفه مى پرداخت و گاه به نقاط ديگر جهت مباحثات علمى سفر مى كرد، كه سفر 1115 ق او به هرات و مباحثه او با علماى اهل سنت از آن جمله است. سرانجام در ماه رمضان درگذشت و (بماه رمضان) ماده تاريخش گشت. سلطان محمد پدر قطب الدين قاينى عالم رياضى است. از آثارش: «تهذيب الامه»، تفسير مفصلى بر قرآن؛ «تطهير الائمه (ع)»؛ «الامامه»؛ «رساله فى الوجود»، شامل مباحث و فوائد فلسفى درباره ى وجود؛ «ام الوسائل فى ام المسائل»، تفسير سوره ى حمد و برگرفته از تفسير مفصل، به زبان عربى؛ حاشيه بر «الشرح الجديد للتجريد»؛ كتابت «ضياء القلوب»، در حديث، به خط نستعليق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزگان قائن (537 -531)، الذريعه (36

/ 25 ،116 -115 / 6 ،327 -326 / 2)، ريحانه (60 -59 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 317 -316 / 12).

قايني، سبحانعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1265 / 1260 ق)، فقيه، متكلم، فيلسوف، رياضيدان، طبيب، محقق، نويسنده و شاعر. معروف به فاضل سبحانعلى خان. وى در شهر لكنهو ساكن و از اميران و مراجع علمى، سياسى و اجتماعى اين شهر بود. او علاوه بر امر تدريس به امور سياسى نيز مى پرداخت. مدتى وزير و مشاور حيدر پادشاه بود و ساير حكام هند، همچون يمين الدوله سعادت على خان به او ارادت مى ورزيدند. ميرزا محمدعلى كشميرى (م 1309 ق) وى را از شاگردان شريف العلماء محمد شريف ابن ملا حسنعلى مازندرانى (م 1246 ق) ذكر كرده است. وى در هند درگذشت و طبق وصيتش پيكرش به كربلا منتقل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «شرح حديث الاثره»؛ «شرح حديث الثقلين»؛ «شرح حديث الحوض»؛ «الوجيزه»، در علم كلام و اصول دين به فارسى؛ «لطافه المقال»، كه در رد اعتراضات فاضل رشيد نگاشت و فاضل رشيد اين كتاب را در تحت نام «ايضاح لطافه المقال» پاسخ گفت و فاضل سبحانعلى خان كتاب «فذلكه الكلام» را در جواب «ايضاح» نوشت. جواب رساله ى «مكاتيب» حيدرعلى فيض آبادى؛ «فيوضات سحبانى»؛ «فضائح البخارى فى صحيحه»، در مورد نويسنده و متن كتاب «صحيح» بخارى و روايات جعلى آن، كه به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (209 -207)، الذريعه (50 -49 / 25 ،323 / 18 ،249 ،130 / 16 ،198 ،195 ،187 -186 / 13 ،211 / 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 597 -596 / 13).

قايني، محتشم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، حكيم، دانشمند، فقيه و شاعر. از اكابر قاين و جد مقيم، فرزند ميرزا هادى، بود. وى در شعر و لغز و معما مهارت داشت. از آثارش:

«فصول الحق»، در فلسفه و حكمت، به فارسى؛ «هادى المسترشدين»، در حكمت عملى و دعا و عبادات؛ «معميات» كه مجموعه اى رياضى ادبى است؛ «ديوان» شعر. از اوست:

از نظر چون شد رخ او ناپديد

قطره هاى اشك بر دامن چكيد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (366 -363)، تذكره ى نصرآبادى (527 -526)، الذريعه (971/ 9).

قايني، ميرك

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم، فيلسوف و خطاط. مدتى به تحصيل در حوزه ى علميه اصفهان پرداخت، و از محضر آقا حسين خوانسارى استفاده نمود. آثار باقيمانده از وى نمايانگر فضل و هنر اوست. از آثارش: كتابت «تهليليه» منسوب به جلال الدين دوانى با خط نستعليق؛ كتابت «تلتحفه الرضويه» معزالدين محمد نقيب، در اصول فقه، براى امير سيد اسماعيل خاتون آبادى كه حواشى و تعليقاتى خود بر آن افزوده كه نشان دهنده ى دانش قاينى در علوم عقلى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (225)، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى الهيات دانشگاه تهران (379 / 1).

قائمي نيا، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا قائمي نيا

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عليرضا قائمي نيا در سال 1343 در شهرستان اروميه به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را در همانجا به پايان رساندم همزمان در كلاسهاي قرآني و هيئت هاي مذهبي شروع به فعاليت كردم و با شروع انقلاب اسلامي در سال 57 – 56 به فعاليتهاي سياسي روي آوردم پس از پيروزي انقلاب اسلامي علاوه بر تحصيلات دولتي در دبيرستان به تحصيلات حوزوي پرداختم و در سال 61 – 60 براي ادامه تحصيلات حوزوي وارد حوزه علميه قم شدم و تا تحصيلات درس خارج پيش رفتم و در دروس خارج برخي از مراجع شركت نمودم. همراه با تحصيل سطح، به صورت تخصصي در رشته فلسفه در موسسه امام خميني (ره) شركت كردم و در سال 79 موفق به اخذ كارشناسي ارشد در رشته فلسفه شدم و پس از اندكي در رشته دكتري فلسفه در دانشگاه تربيت مدرس تهران پذيرفته

شدم و اكنون به تدوين رساله دكترا اشتغال دارم. در تمام اين سالها همراه با تحصيل، در مراكز مختلف حوزوي ودانشگاهي به تدريس اشتغال داشته ام و مقالات و كتابهاي زيادي را تاليف نموده ام كه برخي منتشر شده اند و برخي در دست انتشار مي باشند. در ضمن ايشان در حال حاضر سر دبيري مجله ذهن را به عهده دارند.

قربان نيا، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر قربان نيا

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

1. ورود به حوزه علميه قم پس از اخذ ديپلم علوم تجربي در سال 62

2. تحصيل در رشته فلسفه دانشگاه تهران در سال 68

3. تحصيل در رشته حقوق دانشگاه مفيد در سال 70

4. قبولي در كارشناس ارشد حقوق بين الملل با رتبه دوم كشورى

5. فارغ از تحصيل در سال 76 با دفاع از رساله كارشناسي ارشد با نمره 20

6. ورود به مقطع دكتري دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران در سال 1380

7. دفاع از رساله دكتري در شهريور 85 با درجه عالي

8. كسب رتبه اول در پايه ششم حوزه علميه قم با معدل عالى، رتبه دوم در پايه هفتم، رتبه اول در پايه هشتم و نهم در امتحان همزمان

9. انتخاب كتاب اخلاق و حقوق بين الملل به عنوان رتبه اول در جشنواره كتاب سال 79

10. تاليف بيش از پنجاه مقاله و چاپ آن در مجلات معتبر علمي به زبان هاي فارسي عربي و انگليسى

11. كسب عنوان پژوهشگر برتر كشورى، استاني و دانشگاهي در سال هاي متوالي 81، 82 ، 83

12. تدريس در دانشگاه هاي قم و بعضا تهران

13. عضو هيئت علمي گروه

حقوق و معاون پژوهشي دانشگاه

14. شركت در بيش از صد رساله كارشناسي ارشد دانشگاه به عنوان استاد راهنما، مشاور و يا داور.

15. همكاري با مراكز علمي پژوهشي حوزوي و دانشگاهى

16. ارائه سخنراني هاي علمي در همايش هاي مراكز دانشگاهي داخلي و خارجى

17. انتخاب كتاب «عدالت حقوقي» به عنوان رتبه دوم در جشنواره كتاب سال 82

قزويني يزدي، عبدالنبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1125- ز 1197 ق)، فقيه، حكيم، فيلسوف، متكلم، رجالى و عالم امامى. اصل وى از قزوين و ساكن يزد بود. او عالم و حكيم بزرگ امامى و معاصر علامه بحرالعلوم (م 1212 ق) است. در سفر حج در 1175 ق با آقا محمد باقر بهبهانى ملاقات كرد. وى از سيد بحرالعلوم روايت مى كند و آن جناب نيز از وى روايت كرده است، بدين گونه كه هر يك از ايشان با اجازه از ديگرى روايت مى نمايد. بر اين اساس است كه در بعضى از كتب حديث و رجال به وى عنوان شيخ سيد بحرالعلوم داده اند. از آثارش كتاب «تتميم امل الآمل» است كه آن را به امر سيد بحرالعلوم در 1191 ق تأليف نمود، و سيد از اين كتاب مدح بليغى كرده است.قزوينى تقريظى بر «مشكاه الهدايه» سيد مهدى بحرالعلوم دارد كه آن را در 1197 ق نگاشته و در آن تقريظ مشايخ خود چون مير محمد صالح حسينى قزوينى و مير محمد ابراهيم قزوينى و ملا على اصغر مشهدى رضوى را نامبرده و گفته كه ايشان از علامه مجلسى و محقق خوانسارى و محقق سبزوارى روايت كرده اند. قزونيى تعليقاتى بر رساله ى «مطالب النفس و مسائلها» حكيم حمزه گيلانى دارد. او همچنين تقريظى بر «مرآت الازمان» محمد بن محمد

زمان كاشانى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاتمه مستدركات (106 -105 / 2)، الذريعه (64 / 21 ،263 -262 / 20 ،89 / 6 ،339 -337 / 3 ،207 / 1)، ريحانه (453 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 479 -476 / 12)، فوائد الرضويه (259)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (200 / 6)، هديه الاحباب (171).

قزويني، عارف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كودكي و جواني عارف در حدود سال 1300 هجري قمري در قزوين متولد شد. پدرش "ملاهادي وكيل" بود. عارف صرف و نحو عربي و فارسي را در قزوين فرا گرفت. خط شكسته و نستعليق را بسيار خوب مي نوشت. موسيقي را نزد حاج صادق خرازي فرا گرفت. مدتي به اصرار پدر در پاي منبر ميرزا حسين واعظ، يكي از وعاظ قزوين، به نوحه خواني پرداخت و عمامه مي بست ولي پس از مرگ پدر عمامه را برداشت و ترك روضه خواني كرد. ازدواج عارف در 17 سالگي به دختري به نام "خانم بالا" عشق و علاقه پيدا كرد و

با او در پنهان ازدواج كرد. (تصنيف ديدم صنمي ... را در وصف ايشان سرود)

فشارهاي خانواده دختر پس از اينكه مطلع گرديدند زياد شد و عارف به ناچار

به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسيار آن دختر را طلاق داد و تا

آخر عمر ازدواج نكرد. ميان سالي و مشروطه عارف در سال 1316 ه.ق به تهران آمد و چون صداي خوشي داشت با شاهزادگان قاجار آشنا شد و مظفرالدين شاه خواست او را در رديف فراش خلوتها درآورد اما عارف به قزوين بازگشت.

در سال 1323 در زمان آغاز 23 سالگي عارف زمزمه مشروطيت بلند گشته بود، عارف

نيز با غزلهاي خود به موفقيت مشروطيت كمك كرد. ايرج ميرزا شاعر طنز سراي معروف، منظومه عارفنامه را در هجو وي سروده است.

در سال 1335 يكي از دوستان عارف به نام «عبدالرحيم خان» خودكشي كرد و عارف بر اثر اين به جنون مبتلا شد و نظام السلطنه مافي او را براي مداوا به بغداد برد. پس از چندي با شروع جنگ جهاني اول همراه نظام السلطنه به استانبول رفت.

وي از اين سفر پشيمان شد و در سال 1337 ه.ق به تهران بازگشت و كنسرت با شكوهي ترتيب داد.

در هنگام مرگ كلنل محمد تقي خان پسيان

در سال 1340 ه.ق در تشييع جنازهٔ او شركت نمود و به مسببين اين حادثه

ناسزا گفت . هنگامي كه خواستند سر كلنل را روي توپ بگذارند، عارف فرياد بر

آورد:

اين سر كه نشان سر پرستي ستامروز رها ز قيد هستي ست

با ديدهٔ عبرتش ببينيدكاين عاقبت وطن پرستي ست

كهن سالي و مرگ عارف در سال 1305 ه_.ش به دعوت دوستي به بروجرد رفت تا شرح احوال دورهٔ

آزادي خواهي را بنويسد. اما از بروجرد بر اثر حادثه اي نا خوشايند (مسموم

كردن يكي از سگهاي وي و شايعات كوته فكرانه عليه او) خارج شده و به اراك

پناه برد. در اراك هم او را راحت نگذاشتند. او خود مي گويد:

"بعد مي گويند اين ننگ[مقصود خود عارف است] بسته نبايد درخاك قبر

بماند، اي داد، بي داد! حقيقتاً اي داد، بي داد؛ الان ده، پان_زده سال است

شب و روز ورد زبان من اين شده است كه بگويم اي داد، بيداد."

سپس بيماريش شدت گرفت و حنجره اش گرفته، از خواندن بازماند و از معالجه ناتوان:

"آيا به كه مي شود گفت كه سينهٔ من

گرفت و من استطاعت معالجهٔ آن را نداشتم تا اينكه به كلي از بين رفت."[3]

سرانجام عارف در سال 1307 جهت معالجه نزد دكتر بديع به همدان رفت و

براي هميشه در آنجا ماند. عارف در همدان بيمار، رنج ديده و مايوس بود و از

همه جز اندك دوستاني يك دل و صميمي كناره گرفت و انسان ها را شيطان و

دروغگو مي ناميد. او از دشمني اهل روزگار چنين شِكوه مي كند:

"آخر اين چه بدبختي بود كه دامن گير من شده است. فرمان فرمان با من بد،

سليمان ميرزا ب_د، قوام السلطنه بد، تق_ي زاده هم بد، نصرت الدوله بد، ملك

الشعرا بد، مرتجع و آزادي خواه هر دو دشمن، من از هر طرف هدف تير كينه

خواهي شده

عارف باقيماندهٔ عمر را در خانه اي اجاره اي در يك قلعهٔ كوچك در درهٔ

مراد بيك با يك كلفت به صورت تبعيدي و خود خواسته سكونت گزيد؛ در حالي كه

دارايي او سه سگ و دو دست لباس كهنه بود. او در سال هاي پاياني با فقر دست

به گريبان بود و اگرچه دوستان دور و نزديك به او كمك مي كردند، اين امر به

روح آزادهٔ شاعر لطمه مي زد و او را شرمنده مي ساخت. خود دربارهٔ روزهاي

تنهايي مي گويد:

"حالا كه هنگام زوال آفت_اب عم_ر است و پايان روزگ_ار به غفل_ت

گ_ذراندهٔ زندگاني است. كه تازه دانست_ه ام تنها دوستان من اين دوتا سگ

هستند كه معني وفا و محبت و دوستي را در آنها دريافته ام

در سال 1308 عارف سر مكاتبه با زرتشتيان هند را باز كردو برخي پژوهش

هاي خود را براي «سردين شاه پارسي» به هند فرستاد. زرتشتيان او را به هند

دعوت كردند، اما جواب رد داد و ديري نگذشت

كه از كردهٔ خود پشيمان شد.

مقبره عارف در ميدان ابن سينا همدان

سر انجام در روز يك شنبه يكم بهمن 1312 خورشيدي در حالي كه عارف 54 سال

داشت، مرگ زودرس به سراغش آمد. جيران، كلفتش كه او را به عقد خويش در

آورده بود، حكايت كرده كه عارف در آخرين دم از او خواست كه وي را نزديك

پنجره ببرد تا آفتاب و آسمان ميهن را ببيند و او پس از ديدن آفتاب چنين

خواند: ستايش مر آن ايزد تابناككه پاك آمدم پاك رفتم به خاك

سپس به بستر بازگشت و لحظاتي بعد جان سپرد و در كنار آرامگاه بو علي سينا در همدان در خاك آرميد.

تصنيف ها 1.از خون جوانان وطن لاله دميده

2.ديدم صنمي، سرو قدي، روي چو ماهي – آواز افشاري – 1265

3.اي امان از فراقت امان – دستگاه شور – 1275 (هم زمان با ورود مشروطه خواهان به تهران)

4.نمي دانم چه در پيمانه كردي – آواز افشاري

5.نكنم چاره اگر دل هر جايي را – آواز افشاري – 1276

6.افتخار همه آفاقي و منظور مني – دستگاه سه گاه - (براي افتخارالسلطنه - دختر ناصرالدين شاه)

7.تواي تاج، تاج سر خسرواني – آواز افشاري – 1277 - (براي تاج السلطنه - دختر ناصرالدين شاه)

8.هنگام مي فصل گل و گشت چمن شد – آواز دشتي - (به مناسبت افتتاح دورهٔ دوم مجلس شوراي ملي ايران)

9.دل هوس سبزه و صحرا ندارد – آواز ابوعطا

10.نه قدرت كه با وي نشينم، نا طاقت كه جز وي ببينم – آواز افشاري

11.ننگ آن خانه كه مهمان ز سر خوان برود – آواز دشتي – 1288 - (به مناسبت اخراج مورگان شوستر آمريكايي از ايران)

12.باد فرح بخش بهاري وزيد – آواز بيات زند

13.بلبل

شوريده فغان مي كند – دستگاه ماهور – 1289

14.گريه را به مستي بهانه كردم – آواز دشتي – 1287

15.از كفم رها شد مهار دل –آواز افشاري – 1288

16.ترك چشمش ار فتنه كرد راست – ابوعطا(حجاز) – 1294

17.چه شورها كه من به پا ز شاهناز مي كنم – دستگاه شور – 1295

18.بمانديم ما، مستقل شد ارمنستان – دستگاه سه گاه –1297

19.جان برخي آذربايجان باد – آواز دشتي – 1297 (براي آذربايجان - در جواب تفرقه افكنان)

20.شانه بر زلف پريشان زده اي، به به و به – آواز دشتي –1297

21.رحم اي خداي دادگر كردي نكردي – آواز بيات زند – 1297

22.امروزاي فرشتهٔ رحمت بلا شدي – آواز افشاري – 1299

23.گريه كن كه گر سيل خون گري ثمر ندارد – آواز دشتي – 1300 (به مناسبت مرگ كلنل محمد تقي خان پسيان)

24.تا رخت مقيد نقاب است – آواز بيات اصفهان – 1301

25.اي دست حق پشت و پناهت بازآ – دستگاه شور – 1300(براي سيد ضيا)

26.گو به ساقي كز اياغي تركي و ماغي

27.باد صبا بر گل گذر كن – آواز شوشتري

28.چه آذرها به جان از عشق آذربايجان دارم – 1303 (به ياد ستارخان و باقر خان)

29.باد خزاني زد ناگهاني، كرد آنچه داني – دستگاه شور - 1303 (براي آذربايجان)

خوانندگان تصنيف ها به دليل سادگي و نداشتن اوج در تصنيف هاي عارف و اينكه غالب تصنيف ها

قابل اجرا روي يك يا دو گوشه است، تصنيف هاي عارف را به سادگي مردم

مي توانستند بخوانند، از زمان سروده شدن تصنيف ها تا به امروز به وسيله

خوانندگان غيرحرفه اي و حرفه اي بارها اين تصنيف ها خوانده شده، از جمله

خوانندگان پرآوازه كه برخي تصنيف هاي عارف را اجرا كرده اند: قمرالملوك وزيري، عبدالله دوامي، الهه( تدوين از روح الله خالقي)،محمدرضا شجريان، صديق تعريف، محسن

كرامتي.

قزويني، محمد معصوم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1099 / 1091 ق)، عالم امامى، حكيم، رياضيدان، محدث و مصنف. او رياضيات را در محضر ملا محمد باقر يزدى، صاحب «عيون الحساب»، تلمذ كرد. امير محمد معصوم در فلسفه و كلام شاگرد ميرزا رفيعا امير رفيع الدين نايينى بود. «اصول كافى» را بر استادش قرائت كرد و از او به دريافت اجازه نايل آمد. وى همچنين حاشيه ى استادش بر «اصول كافى» را، در زمان حيات استاد، تدوين كرد. او معاصر آقا حسين خوانسارى و ملا محسن فيض كاشى و ملا محمد تقى مجلسى بود. در حديث، رياضيات، حكمت و علوم عربى مهارت كامل داشت. از آثار وى: منتخب «الملل و النحل» شهرستانى؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه نصير طوسى؛ حاشيه بر «الشفاء» ابن سينا؛ حاشيه بر «حاشيه ى خفرى بر شرح تجريد قوشچى»؛ حواشى بر «تعليقات» ميرزا رفيع نايينى؛ رساله اى در «رياضيات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (438 / 22 ،184 ،143 ،112 / 6)، ريحانه (450 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 574 -573 / 11).

قشقاوي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي قشقاوي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/10/1

زندگينامه علمي

در سال 1365 وارد حوزه علميه روحيه بابل شدم در طي 5 سال دروس مقدمات و سطح را به پايان رساندم پس از آن به مدت 3 سال در درس خارج فقه و اصول حضرت آية الله محمدي در همان مدرسه مباركه و سپس در قم در دروس خارج حضرات آيات وحيد خراساني، شبيري زنجاني، هاشمي شاهرودي، صادق لاريجاني در مجموع بيش از 12 سال شركت نمودم. دروس فلسفه را در قالب كتابهاي آموزش فلسفه، بداية الحكمة، نهاية الحكمة

اشارات شواهد الربوبية، برخي از قسمتهاي اسفار از اساتيد فوق حضرات آية الله مصباح، حجة الاسلام ميانجي، استاد حشمت پور و برخي از اساتيد ديگر عمدتا به صورت غير حضوري فرا گرفتم از سال 1368 تاكنون به تدريس دروس مقدمات و سطح از ادبيات و منطق، فقه و اصول كتابهاي سيوطي، حاشيه ملا عبدالله، معالم الاصول،اصول فقه،شرح لعمه،مكاسب و رسائل و كفايه مشغول مي باشم. با عضويت در گروه فقه دانشنامه امام خميني (ره) از سال 1381 به تهيه و تنظيم و تاليف و بازنويسي مقالات فقهي در مورد امام مي باشم، موضوعات فقهي چون اتلاف، اجهاض (سقط جنين)،استحاضه، تعزيه و برخي موضوعات ديگر در موسسه دائرة المعارف فقه اسلامي تحقيق نموده ام.

قشقايي، جهانگير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328 -1243 ق)، فيلسوف، فقيه، عارف و شاعر. از تيره ى دره شورى ايل قشقايى بود. در چهل سالگى كه براى تكميل هنر به اصفهان آمد ناگهان شوق فراگيرى دانش در او بيدار شد و از زندگى ايلى دست كشيد و در مدرسه ى صدر اصفهان به فراگيرى علوم دينى روى آورد. جهانگيرخان حكمت و فلسفه را نزد محمدرضا حكيم قمشه اى، متخلص به صهبا، و فقه را در خدمت ملا حسين على تويسركانى و شيخ محمدحسين نجفى آموخت و طب را نيز در محضر ملا عبدالجواد، پزشك معروف اصفهان، فراگرفت. او در فقه و اصول و رياضيات و حكمت مهارت يافت و پس از آن در همان مدرسه ى صدر مدت چهل سال دروس فقه و اصول و رياضيات و حكمت را تدريس و شاگردان بسيارى تربيت كرد. آيت اللَّه سيد حسين طباطبايى بروجردى، آقا ضياءالدين عراقى و آقارحيم ارباب از شاگردان وى بودند. جهانگيرخان در اصفهان درگذشت

و در تخت پولاد دفن شد. از او اشعار پراكنده اى نيز بر جاى مانده است؛ از آثار وى شرحى بر «نهج البلاغه» است.[1]

(ميرزا) جهانگير (خان)؛ دانشمند ايرانى (ف. اصفهان. 1328 ه.ق) از خوانين قشقايى و از اهالى دره شولى يا كشكولى. وى ساكن دهاقان بختيارى و جامع معقول و منقول بود و بسيارى از بزرگان قرن اخير از محضر او استفاده كرده اند. از شاگردان او آيت اللَّه بروجردى، سيد حسن مدرس، فاضل تونى، وحيد دستگردى هستند. وى در مدرسه ى صدر اصفهان تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكرة القبور (246)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (162 -161 /12)، سرآمدان فرهنگ (266/1)، شرح حال رجال (284/1)، فارسنامه ى ناصرى (1581/2)، فوائد الرضويه (88).

قشقائي، جهانگير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا محمّد خان درّه شورى. از اعاظم حكما و متألّهين، و اجلّه فلاسفه و مرتاضين بوده، در اوايل عمر اندكى تحصيل علوم نموده، به سنّ چهل سالگى به اصفهان آمده و شوق تحصيل علم در او ايجاد شده، به تحصيل معقول و منقول پرداخته، نزد آقا محمّد رضا حكيم قميشه اى و ميرزا محمّد حسن نجفى و جمعى ديگر تحصيل نموده، و عدّه اى كثير از علماى اصفهان افتخار شاگردى او را دارند، و آن حكيم دانشمند از جميع جهات ممتاز بوده، در علم و اخلاق زكيّه بر عموم علما تفوّق داشته، و در مدرسه صدر ساكن بوده، و عمرى را به تجرّد و قناعت گذرانيده، و تا آخر عمر، لباس ايلى خود را تغيير نداده، و به عبا و عمامه ملبّس نگرديده.

در 1223 متولّد، و در شب يكشنبه 13 رمضان المبارك سال 1328 در اصفهان وفات يافته، در تكيه آقا سيد محمّد ترك،

اوّل تخت فولاد مدفون گرديد. وى مؤلّف شرحى است بر نهج البلاغه و اشعارى دارد.

مادّه تاريخ وفاتش را جابرى چنين مى گويد:

«جهانگير نزد خداى جهان شد»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قطان مروزي، عين الزمان، ابوعلي حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -465 ق)، حكيم، رياضيدان و اديب. اصل وى از بخارا بود. در مرو به دنيا آمد. در طب، رياضيات، ادبيات و علوم دينى سرآمد ولى اشتغال وى بيشتر در علم طب بود. او از شاگردان ابوالعباس لوكرى بود. وى در فتنه ى غزان كشته شد. قطان در عروض، انساب، طب، هيئت و رياضى تأليفات متعدد دارد. مهمترين اثر رياضى او كتاب «گيهان شناخت» يا «كيهان شناخت» و «اختر شناخت» است. از ديگر آثارش: «الدوحه»، در انساب؛ «رسائل»، در طب.[1]

مروزى، عين الزمان ابوعلى حسن بن على؛ رياضى دان و طبيب و فيلسوف قرنهاى پنجم و ششم. اصل وى از بخارا بود و او خود به سال 465 در مرو ولادت يافت. تحصيلات علمى وى نزد لوكرى (ه.م) صورت گرفت و او در مرو مى زيست تا در 548 در فتنه ى غزان به دست آنان كشته شد. قطان در طب و علوم اوايل و رياضيات و ادبيات و علوم دينى سرآمد زمان خود بود، ولى بيشتر به طب علاقه داشت و در مرو دكانى داشت كه در آن به طبابت مشغول بود. مهمترين اثر رياضى او «گيهان شناخت» (ه.م) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (220 -219 / 2)، تاريخ ادبيات در ايران (967 -965 ،313 -312 ،294 / 2)، تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (587)، تاريخ نظم و نثر (127)، تتمه ى صوان الحكمه (91)، الذريعه (255 -254 / 18 ،272 -271 / 8)،

كارنامه ى بزرگان (265)، معجم المؤلفين (260 / 3).

قطب رازي، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 / 766 -694 ق)، عالم امامى، فقيه، حكيم و اديب. ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و موصوف به علامه ى رازى. چون در مدرسه اى كه وى تحصيل مى كرد شخص ديگرى كه لقب قطب داشت مشغول تحصيل بود وى به قطب تحتانى اشتهار يافت. در ورامين از نواحى رى به دنيا آمد و چون در آنجا نشوونما پيدا كرد به رازى شهرت يافت. بديهى است چون نسبش به آل بويه مى رسد و موافق فرموده شهيد ثانى از آل بويه قمى است كه جد عالى شيخ صدوق مى باشد. او از بزرگترين شاگردان علامه ى حلى بود. او كتاب «قواعد الاحكام» علامه را به خط خود نوشته و بر او قرائت كرده و علامه نيز در پشت كتاب برايش اجازه نوشته و با عبارات بلندى او را ستوده است. قطب رازى از مشايخ شهيد اول محمد بن مكى است. از ديگر شاگردان او مى توان به ميرسيد شريف جرجانى و سعدالدين تفتازانى اشاره كرد. بيشتر علماى شيعه از جمله محقق ثانى و ميرزا عبدالله، صاحب «رياض العلماء»، و قاضى شوشترى و شيخ حر عاملى او را شيعه دانسته اند، اما صاحب «روضات الجنات» وى را سنى مى داند و در «شذرات الذهب»، شافعى به حساب آمده است. قطب رازى مدتى در خدمت سلطان ابوسعيد و وزيرش خواجه غياث الدين محمد بود و دو كتاب «شرح شمسيه» و «شرح مطالع» را به نام آن وزير نگاشت. پس از درگذشت سلطان ابوسعيد به شام رفت و در دمشق درگذشت. از آثار وى: «المحاكمات بين شرحى الاشارات»، كه محاكمه مابين دو شرح «اشارات» فخر رازى و خواجه نصير طوسى

است او اين كتاب را به خواست استادش، قطب شيرازى، به تحرير كشيد؛ «تحرير القواعد المنطقيه فى شحر الشمسيه»؛ «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار»، در منطق؛ «تحفه الاشراف» و «بحر الاصداف» دو حاشيه بزرگ و كوچك بر «الكشاف»؛ «تحقيق معنى التصور و التصديق»؛ شرح و حاشيه بر «قوعد الاحكام»علامه حلى؛ رساله در «تحقيق الكليات»؛ «تقسيم العلم»؛ «شرح مفتاح العلوم» سكاكى.[1]

رازى، محمد بن محمد بن ابوجعفر ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و علامه رازى و سلطان المحققين دانشمند معروف ايرانى (ف. 776 ه.ق). وى از شاگردان مبرز علامه حلى است و قواعد علامه را به خط خود استنساخ كرده و علامه در پشت همان نسخه به سال 713 ه.ق در قصبه ى ورامين براى او اجازه نوشته است. پس از وفات او را در مقبره ى صالحيه ى دمشق دفن كردند و سپس به موضعى ديگر بردند. او راست: بحرالاصداف حاشيه و شرح تفسير كشاف، تحريرالقواعد المنطقية در شرح شمسية، تحفةالاشراف فى شرح الكشاف كه شرحى است بر كشاف و مفصلتر از بحرالاصداف، تحقيق معنى التصور والتصديق، تقسيم العلم، حاشيه ى قواعد علامه مشهور به حواشى قطبيه، شرح الاشارات، شرح مطالع كه شرحى است بر مطالع الانوار قاضى سراج الدين ارموى در منطق و كلام، المحاكمات بين شرحى الاشارات كه محاكمه اى است بين دو شرح اشارات فخر رازى و نصيرالدين طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (268 / 7)، اعيان الشيعه (413 / 9)، ايضاح المكنون (403 ،56 / 2 ،233 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1089 ،256 ،254 -253 ،246 -244 ،237 ،147 ،47 / 3)، تأسيس الشيعه (401 -400)، حبيب السير (221 / 3)، دايره المعارف فارسى (2059

/ 2)، الذريعه (107 / 20 ،359 / 18 ،156 / 17 ،69 / 14 ،337 / 13 ،199 -198 / 4 ،388 / 3)، روضات ا لجنات (47 -37 / 6)، رياض العلماء (172 -168 ،156 / 5)، ريحانه (467 -465 / 4)، رى باستان (381 -380 / 2)، شذرات الذهب (207 / 6)، شرح و بررسى زندگانى و معرفى آثار علامه قطب الدين رازى ورامينى، طبقات اعلام الشيعه (قرن 202 -200 / 8)، فرهنگ ادبيات فارسى (399 -398)، فوائد الرضويه (618 -616)، كارنامه بزرگان (245)، كشف الظنون (1716-1715 ،886 ،626 ،95)، الكنى و الالقاب (71 -70 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين رازى)، مجالس المؤمنين (213 -12 / 2)، معجم المؤلفين (216 -215 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (719 -716 / 5)، النجوم الزاهره (70 / 11)، هديه الاحباب (218 -217)، هديه العارفين (163 / 2).

قطب الدين شيرازي، ابوالثناء محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(710 -634 ق)، طبيب، رياضيدان، منجم، فيزيك دان، فيلسوف، عالم اشعرى شافعى و مفسر. معروف به قطب شيرازى و ملقب به علامه. در شيراز به دنيا آمد. پدرش ضياءالدين مسعود پزشك و مدرس طب در بيمارستان مظفرى شيراز و در همان حال از بزرگان فرقه سهرورديه بود. قطب الدين محمود علم طب را نزد پدر و عموى خود فراگرفت. خرقه ى تصوف را در ده سالگى از دست پدر خود پوشيد و از نجيب الدين على بن بزغش شيرازى نيز خرقه گرفت. در چهارده سالگى پدرش فوت كرد و او به جاى پدر به عنوان چشم پزشك در بيمارستان شروع به كار نمود. وى قرائت و شروح «قانون» را نزد استادان شيراز فراگرفت. چندى نيز شاگرد نجم الدين كاتبى قزوينى بود. سپس به مراغه رفت

و در آنجا علم هئيت و «اشارات» ابن سينا را در خدمت خواجه نصيرالدين طوسى آموخت و نزد آن استاد و به يارى او به حل مشكلات «قانون» توفيق يافت. او همچنين سفرهايى به خراسان، عراق عجم، بغداد و روم داشت. در قونيه به خدمت صدرالدين قونيوى رسيد و علم شريعت و طريقت را نزد او فراگرفت. قطب الدين شيرازى از دانشمندان جامع و بزرگ، و در معقول يگانه زمان خود بود. او در طب و رياضيات و نجوم و حكمت و موسيقى دست داشت و در نظم و نثر پارسى و عربى داراى مهارت كامل بود. عده اى از رجال علم و دانش در محضر او شاگردى كرده اند. از جمله شاگردان وى: قطب الدين رازى، كمال الدين فارسى و نظام الدين اعرج بودند. قطب الدين در اواخر عمر در تبريز سكنى گزيد و در همان جا درگذشت و در مقبره ى چرنداب تبريز در كنار قاضى بيضاوى دفن شد. از آثارش: «دره التاج لغره الديباج/ الدباج»، معروف به «انموذج العلوم»، به فارسى؛ كه به خواهش امير دباج، پادشاه اسحاق وند گيلان، تأليف كرد؛ «تحفه ى شاهى»، در علم هئيت، به فارسى؛ «نهايه الادراك فى درايه الافلاك»، در علم هئيت، به فارسى؛ «اختيارات مظفرى»، در هيئت و نجوم؛ «شرح حكمه الاشراق»؛ «شرح مفتاح العلوم» سكاكى، قسمت سوم؛ شرح «مختصر الاصول» حاجبى؛ «فتح المنان فى تفسير القرآن»، در حدود 40 مجلد؛ «مشكلات التفاسير».[1]

شيرازى، محمود بن مسعود بن مصلح فارسى كازرونى اشعرى شافعى مكنى به ابوالثناء، دانشمند معروف (ف. تبريز 710 يا 716 ه.ق). وى نزد نصيرالدين طوسى علم آموخت و سپس به روم (آسياى صغير) رفت و نزد صدرالدين قونوى تلمذ كرد و قاضى سيواس، ملطيه و

زارالشام گرديد و سپس در تبريز ساكن شد و در امر رصدخانه با خواجه نصير همكارى داشت. وى در اغلب علوم عصر مانند طب و نجوم و حكمت و موسيقى تبحر و نيز ذوق ادبى و قريحه ى شعرى داشت. او راست: شرح قانون ابن سينا، شرح حكمةالاشراق، درةالتاج شامل علوم حكمى به فارسى، التحفةالشاهية، ترجمه ى تحرير اقليدس، شرح مفتاح العلوم سكاكى، نهايةالادراك فى درايةالافلاك.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (328)، الاعلام (66 -65 / 8)، تاريخ ادبيات در ايران (1230 -1227 / 3)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (476 -460)، تاريخ گزيده (702 -701)، تاريخ نجوم اسلامى (53 -52)، تاريخ مغول (507 -506)، تاريخ نظم و نثر (148 -147)، تذكره ى روز روشن (662 -661)، حبيب السير (117 -116 / 3)، دائره المعارف فارسى (2059 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (214 -205 / 4)، الذريعه (884 / 9)، روضات الجنات (129 / 8)، ريحانه (472 -470 / 4)، زندگينامه ى رياضى دانان (354 -351)، شخصيت هاى نامى (395 -394)، شرح و بررسى زندگانى و معرفى آثار علامه قطب الدين رازى ورامينى (96 -94)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 214 -212 / 8)، العبر (25 / 4)، فرهنگ سخنوران (472)، كشف الظنون (1985،1695 ،1235 ،738 ،367 ،35)، الكنى و الالقاب (73 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين شيرازى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 710)، مرآت الفصاحه (504 -501)، معجم المؤلفين (203 -202 / 12)، مؤلفين كتب چاپى (91 -89 / 6)، هديه الاحباب (219)، هديه العارفين (407 -406 / 2)، هفت اقليم (209 -208 / 1).

قطب الزمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابن ابوطاهر طبسى مروزى، از حكيمان نيمه ى اول قرن ششم ه. پدر وى از حكام قراى

مرو و مادرش خوارزمى بود و خود از شاگردان بنام لوكرى (ه.ق) محسوب مى شد. در آغاز مورد توجه نصيرالدين ابوالقاسم محمود بن ابى توبه ى وزير بود، ليكن بعد مرحوم و محتاج ماند و در شوال 539 بسبب بيمارى فالج در سرخس درگذشت و از شاگردان او ابوالفتح بن ابوسعيد فندورجى است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

قمرزاده، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موسي قمرزاده

محل تولد : اهواز

شهرت : حاج قمر

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/2/14

زندگينامه علمي

بنده پس از پايان جنگ و دوران دفاع مقدس وارد حوزه علميه شدم و ابتدا در شهرستان دزفول حوزه آيت الله قاضي و سپس در قم اشتغال به تحصيل پيدا كردم. گرچه از قبل به مطالعه علاقه وافري داشتم و از همان دوران نوجواني و در جبهه و سپاه پيوسته برنامه مطالعاتي داشتم ولي با آمدن به حوزه به اين علاقه افزوده شد. هنوز مشغول به تحصيل در دوره سطح 1 بودم كه كار تدريس را نيز رسماً در مدارس شروع كردم و از همان سال تا كنون همه ساله درس يا دروسي را مشغول به تدريس بوده ام. علاقه ام بيشتر به مطالعه و تحقيق در حوزۀ علوم عقلي و سپس نقلي بوده و در كنار آن به تحقيقات پيرامون تاريخ خصوصا تاريخ معاصر ميپردازم. در زمينه موضوعاتي كه تدريس كرده ام تحقيق و مطالعهۀ گسترده نيز انجام مي دهم و در حال تهيۀ مطالبي نيز هستم. در زمينه تاريخ معاصر نيز مجموعه اي در قالب كتاب در دست نوشتن دارم. همچنين جلد اول خاطرات دفاع مقدس با عنوان حديث وصل و هجران را به چاپ

رسانده ام كه در جشنواره كتاب سال دفاع مقدس بعنوان كتاب برگزيده انتخاب شد دفتر دوم كتاب خاطراتم نيز در حال آماده شدن براي چاپ است و در زمينه ادبيات نيز كتاب نجوا با شلمچه به چاپ رسيد كه چاپ دوم آن در حال حاضر منتشر شده است.

قمشه اي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا قمشه اى (شهرضائى) از مشاهير حكماء و افاضل مدرسين زمان خود بوده است.

وى قبل از 1300 ه از اصفهان به تهران عزيمت نموده و در مدرسه صدر (كه در جلو خان مسجد شاه) است به تدريس فقه و اصول و فلسفه و غيره پرداخته و بالخصوص در علم فلسفه و عرفان يد طولا و استادى ماهر بود و جماعتى از بزرگان دانشمندان و حكماء و فلاسفه معروف از وى استفاده معقولى نموده كه هر كدام پس از او فيلسوف بزرگ و حكيمى سترك بودند كه از مشاهير آنها نامبردگان زيراند.

1- آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل كلانتر

2- علامه حكيم ميرزا جهانگير خان قشقائى

3- آيت اللَّه حاج ميرزا سيد حسين قمى

4- علامه ملا حيدرخان نهاوندى

5- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه رياضى رشتى

6- علامه شيخ على نورى تهرانى

7- آيت اللَّه ميرزا على اكبر يزدى مدرس قم

8- علامه شيخ محمود بروجردى

9- آيت اللَّه حاج ميرزا محمود قمى

10- علامه ميرزا هاشم رشتى

علامه قمشه اى دانشمندى عميق الفكر و دقيق النظر و كثيرالتفكر و خوش بيان و اديبى فاضل و شاعرى مبتكر و به صهبا تخلص داشت وفات او در سال 1306 ق روز وفات علامه بزرگوار و مجتهد عاليمقدار آيت اللَّه العظمى حاج ملا على كنى اتفاق افتاد فاضل مراغى او را در كتاب (المآثر والاثار) ص 164 ذكر كرده.

و درباره وى گفته كه او مردى متواضع و خوش اخلاق و متقى و

پرهيزكار بود و در موقع احتضار و مرگش به كسانى كه اطرافش نشسته بودند توجه كرده و گفت آيا ديديد اسب سفيدى را كه حضرت امام مهدى ولى عصر عجل اللَّه فرجه براى سوار شدن من فرستاده اند.

آثارى از آنجناب بجا مانده كه از آنست كتاب (الخلافة الكبرى) كه در سال 1315 در تهران بطبع رسيده به مباشرت شاگردش شيخ محمود بروجردى با كتاب (الجمع بين الرائيين) معلم دوم فارابى و ديگر حواشى او بر شرح خصوص و رساله اى در فرق بين اسماء ذات و اسماء صفات و حديث زنديق.

(بخش 1) قمشه اى، آقا محمدرضا دانشمند مدرس كتب عرفانى (ف. تهران 1306 ه.ق.) وى از قمشه اصفهان و مردى زيرك بود. حكمت و كلام را نزد حاجى محمد جعفر لاريجانى و ميرزا حسن نورى فراگرفت و در عرفان شاگرد حاجى سيد رضى بود و از شاگردانش صفاى اصفهانى شاعر معروف است. از اوست: حواشى بر كتاب اسفار اربعه صدرالدين شيرازى، حواشى بر شرح فصوص الحكم قيصرى، رساله در موضوع الخالفةالكبرى، رساله در موضوع العلم (دو رساله اخير در پايان رساله الجمع بين الرأيين فارابى در تهران به چاپ رسيده است.) وى مردى برسبيل تفنن اشعار عرفانى مى سروده.

(وف 1306 ق)، شاعر. اهل قمشه اصفهان بود. چندين سال در آن ديار تدريس حكمت و عرفان نمود و در سال قحطى آنچه از زمين و مال داشت فروخت و صرف طلاب فقراء نمود و در اواخر به تهران آمد و در مدرسه ميرزا شفيع صدر اعظم كه در جلو خان مسجد شاه واقع است. به ارشاد مى پرداخت. مى گويند «فصوص الحكم» را بعد از صدر قونيوى كسى بهتر از وى مباحثه نكرده است. در تهران

وفات يافت و در ابن بابويه نزديك مزار حاج آخوند محلاتى دفن شد. از اوست:

ساغر ز خون ماست به اندازه نوش كن

اين جام باده نيست كه لبريز مى كنى[1]

(1306 -1241 / 1234 ق)، عالم، فيلسوف، حكيم، عارف، مدرس و شاعر، متخلص به صهبا. اصل وى از قومشه ى اصفهان بود و مقدمات علوم را در همان جا فراگرفت، سپس براى تكميل معلومات به اصفهان رفت و در محضر حاج ملا محمد جعفر لاهيجى و ميرزا حسن نورى و آقا سيد رضى لاهيجى فلسفه و حكمت و عرفان را فراگرفت. در اصفهان به تدريس كتب عرفانى پرداخت، در اواخر عمر به تهران آمد و در مدرسه ى صدر به تدريس حكمت و عرفان، بويژه كتب محيى الدين عربى و شروح آنها پرداخت. ميرزا ابوالفضل كلانترى و ميرزا جهانگيرخان قشقايى و ميرزا سيد حسين قمى و ملا حيدرخان نهاوندى و ميرزا عبدالله رياضى و ميرزا هاشم اشكورى و ميرزا على محمد اصفهانى و حاج ملا على حكيم الهى سمنانى و صفاى اصفهانى و حاج ملا على حكيم الهى سمنانى و ميرزا على اكبر يزدى مدرس و شيخ محمود بروجردى از شاگردان او بودند و همگى بر شاگردى وى افتخار مى كردند. او با ملا هادى سبزوارى معاصر بود. در تهران درگذشت و در كنار قبر حاج آخوند محلاتى در قبرستان ابن بابوبه دفن شد. از آثارش وى: «الاسفار الاربعه و تحقيقها»؛ «حاشيه اسفار ملاصدرا»؛ حاشيه بر «شرح تمهيد القواعد» صائن الدين تركه؛ حاشيه بر «شرح القيصرى لفصوص الحكم»؛ «الخلافه الكبرى»؛ «رساله فى موضوع العلم»؛ رساله اى در «فرق بين اسماء الذات و الصفات»؛ «ديوان» شعر.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طرائق الحقائق (508/ 3)،

فرهنگ سخنوران (382).

[2] الاعلام (362 / 6)، اعيان الشيعه (333 / 9)، تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (827 -825)، الذريعه (269 / 23 ،623 / 9 ،238 / 7 ،126 ،49 / 6 ،60 / 2)، ريحانه (497 -496 / 4)، شرح حال رجال (235 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 734 -732 / 14)، طرائق الحقائق (509 -508 / 3)، فرهنگ سخنوران (565)، لغت نامه (ذيل/ قومشه اى)،المآثر و الآثار (164)، مؤلفين كتب چاپى (191 -190 / 3)، يادگار (س 3، ش 1، ص 79 -75).

قمي، سعيد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه خونسارى در باب سين ص 301 روضات الجنات گويد، القاضى سعيد بن محمد مفيد القمى اوست مولا و فاضل حكيم بارع عارف متشرع اديب كامل محقق صمدانى كه در بعضى از نوشته هايش از خود تعبير به بنده ملتجى به درب صاحبان توحيد محمد معروف به سعيد نموده است.

دست بازى در مراتب ولايت و عرفان و روش عالى بر طريقه اهل معرفت و وجدان دارد. وى از بزرگان فضلاء حكمت و ادب و حديث و تأويل و مؤيد به روح القدس در استنباط نكات و دقايق خفيه و اطلاع بر اسرار و ضماير و مكاشفات بوده است.

در عصر شاه صفى صفوى رياست روحانيت و علميت شهرستان قم با وى بوده و در بين مردم قضاوت و داورى مى نموده و در شرعيات نهايت تسلط را داشته است.

بيشتر و عمده تلمذ و شاگرديش در محضر محدث بزرگوار مولانا محمد محسن فيض كاشانى بوده شباهت تامى در مشرب و روش به خواهرزاده اش شيخ نورالدين كه به منزله پيراهن تن او و زبان وى در ظاهر و باطن بوده داشته است.

تأليفات و آثار ارزنده بسيارى

دارد در حديث و اخلاق كه بعضى از آن را اشاره مى نمايم:

1- شرح كبيرى بر كتاب توحيد صدوق در چندين مجلد، 2- كتاب اربعينيات كه در او چهل رساله جمع كرده كه از هر كدام چهل باب از بابهاى معارف و تحقيقات باز مى شود و آن از بهترين تصنيفات شيعه است.

قبر شريف اين بزرگوار در نزديك قبر جناب شيخ ابوالحسن على بن بابويه در كنار خيابان ارم مقابل پارك فعلى شهردارى شهرستان قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن قمي

محل تولد : مامازند ورامين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1339 هجري شمسي در روستاي مامازند ورامين به دنيا آمد. پدرش از كشاورزان زحمتكش و ساده زيست آن منطقه بود كه به علت تدين و پارسايي زياد به شيخ حسين معروف شده بود. اورا كه پنجمين فرزند خانواده بود، محسن نام نهادند. در سن پنج سالگي قرآن را از پدر خويش ياد گرفت. محسن در 7سالگي وارد كلاس درس شد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه انديشه به اتمام رسانيد. درسال 1350 ودر سن 11 سالگي به قم رفت وبه تحصيل علوم ديني در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني مشغول شد. او دردوران طلبگي شاگرد ممتاز مدرسه بود و به دفعات مكرر توسط حضرت آيت الله گلپايگاني مورد تشويق قرار گرفت و در سن 14 سالگي شروع به تدريس دروس ادبيات و مقدماتي در حوزه علميه نمود. ايشان سطوح عاليه تحصيل حوزوي خود را نزد اساتيد بزرگواري همچون حضرات آيات فاضل لنكراني، ستوده، اعتمادي، صلواتي و صالحي مازندراني به پايان رسانيد. حجة الاسلام والمسلمين محسن

قمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به تحقيق وتحصيل وتدريس در حوزه پرداخت و با شروع جنگ تحميلي همراه با برادران خويش به نداي پير انقلاب لبيك گفته و عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شدند. در سال 1360 در هنگام محاصره آبادان مجروح گرديده وبه مقام رفيع جانبازي نائل گشت. در جريان انقلاب اسلامي و دفاع مقدس 5 نفر از خانواده حجة الاسلام محسن قمي به فيض شهادت نايل گشتند.

قيوم زاده، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود قيوم زاده

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/6/15

زندگينامه علمي

در سال 1347 در حوالي شهرستان يزد روستاي حزانق متولد شدم در دوران كودكي به يزد هجرت نموديم. در سال 1357 در حالي كه كلاس پنجم ابتدايي بودم با شكل گيري مبارزات انقلابي اسلامي مردم جذب آنها تدبير و پس از پيروزي انقلاب اسلامي بلافاصله و در مدت كوتاهي قرآن را فرا گرفته و در حالي كه 12 سال داشتم در يزد تدريس قرآن مي كردم . در سال 1361 پس از گرفتن سيكل وارد حوزه يزد شدم هميشه در حوزه شاگرد ممتاز بودم و در كنار تحصيل تدريس داشتم. در حوزه علميه يزد عمدتاً ادبيات و منطق و اصول مظفر تدريس مي كردم در سال 1366 و امتحان اصول مظفر و لمعتين وارد حوزه علميه قم شدم. و بلافاصله شروع به تصحيل نموده و در سال 1368 به درس خارج آيةالله مكارم رفتم. در مدت 14 سال شركت در درس خارج به تدريس در حوزه نيز مشغول بودم در سال 1371 در رشته تخصصي كلام حوزه وارد شدم و اين دوره را با

موفقيت طي كردم و با نوشتن پايان نامه در سال 1380 مدرك سطح چهار حوزه را اخذ كردم. در دوره آشنايي با فقه و كلام اهل سنت كه نمايندگي رهبري در امور اهل سنت بلوچستان در سال 1369 تشكيل داده بود به مدت دو سال شركت كردم در سال 1373 در دوره كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس شركت كردم و در سال 1373 با موفقيت فارغ التحصيل شدم و الان هم در كنار تحصيل در دوره هاي درس خارج و فلسفه به تدريس در حوزه (لمعه، بداية، اصول فقه و دانشگاه (معارف اسلامي، اخلاق اسلامي، تعدي اسلامي، فلسفه اسلامي و كلام اسلامي) مشغول هستم. به لحاظ علاقه به مطالعات و تحقيقات فلسفي كتب منظومه (منطق و فلسفه) بداية الحكمة، نهايةالحكمه، اشارات، شفاء، اسفار را خوانده ام و هم اكنون هم در حال پوياي انديشه فلسفي و دين خود هستم.

قيومي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر قيومي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب دوره ابتدايي و راهنمايي را در مدرسه بدر و اسلامي بابل گذراندم. دروه متوسطه در رشته تجربي تا دوم تجربي را در مدرسه آيت الله طالقاني گذراندم. سال 1362 وارد حوزه علميه روح بابل شدم و كتب صرف و نحو (جامع المقدمات، سيوطي، ملا هادي، مبادي، مغني و مختصر المعاني) را درس گرفتم. تقريبا چند ماه پس از ورود به تدريس مشغول شدم و تا كنون (تقريبا بدون وقفه) تدريس در زمينه هاي گوناگون اشتغال دارم. درسال 1365 به قم براي ادامه تحصيل در سطح بيع مكاسب مسافرت كردم. از سال 1367 به طور رسمي

در درس خارج شركت جستم. در سال 1370 به گروه كلام جديد در بنياد فرهنگي باقر العلوم عليه السلام (بخش تخصصي موسسه در راه حق) وارد شدم و تا سال 1375 درسهاي كارشناسي ارشد رشته دين شناسي موسسه امام خميني (ره) را به اتمام رساندم. درسال 1372 وارد دوره كارشناسي ارشد تربيت مدرس دانشگاه قم شدم. در سال 1374 به تدريس در دانشگاه مشغول شدم. سال 1376 براي كمك در اداره حوزه شهرستان بابل رفتم و در آنجا مدير مدرسه و مدرس آنجا گرديدم همچنين در دانشگاه و جامعه الزهراي بابل نيز درس مي گفتم و بعضا كارهاي اجتماعي و نيز امامت جماعت مسجدي در بابل را بعهده داشتم. از سال 1377 در دوره دكتري فلسفه تطبيقي تربيت مدرس قم پذيرفته شدم. در سال 1382 پس از اتمام دوره آموزشي امتحان جامع را داده و موضوع پايان نامه با اصالت فاعل شناسايي در هايدگر ملا صدرا را مشغول شدم. از سال 1381 هيات علمي تمام وقت مركز جهاني علوم اسلامي شدم و در گروه اديان و مذاهب مدرسه عالي امام خميني (ره) عهده دار تدريس و اداره گروه بودم. در اين دوره ها موضوعاتي چند در زمينه هاي كلام، فلسفه، (اسلام و غرب) معرفت شناسي، مباحث اديان و مذاهب (بويژه اديان ابراهيمي) ذهن مرا اشغال كرد. و بعضا صفحات زندگي را قلمي نمودم. مكتوب پاياني دوره كارشناسي ارشد درباره متكلمان قرن بيستم مسيحي بود. امروزه تا حدي آشنا با موضوعات ذيل مي باشم: ادبيات عرب، فقه، اصول، اديان ابراهيمي، مذاهب معتزله، اشاعره، ماتريديه، تاريخ فقه، كلام اسلامي، فلسفه اسلامي و تاريخ آن، تاريخ فلسفه غرب،

معرفت شناسي، مباحث كلام تطبيقي بين الاديان و المذاهب البته در هيچ حوزه اي ادعاي تخصص نمي توانم داشته باشم. عمده اساتيد بنده در حوزه هاي علميه سنتي، آيات محمدي بابلي، مرحوم حاج سيد حسن محقق بهشتي، محمد فاضل، حاج سيد محمود شاهرودي، مرحوم سيد محمد روحاني، ميرزا جواد تبريزي، حاج سيد علي محقق و... بودند. شاهرودي در دوره دروس جديد، جناب آقاي آيت الله مصباح يزدي، حجت الاسلام فياضي، جوادي آملي، شيخ صادق لاريجاني، شيخ علي عابدي، دكتر اخوان، دكتر پازوكي، دكتر احمدي، دكتر حداد عادل، حجت السلام توفيقي، مصطفي ملكيان، دكتر لگنهاوزن، دكتر مجتبايي، دكتر ضياء موحدي، دكتر ديناني

كاتبي قزويني، علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قزوينى، على ابن عمر بن على شافعى ملقب به نجم الدين و مكنى به ابوالحسن و ابوالمعالى و معروف به دبيران و كاتبى قزوينى، دانشمند و حكيم (ف. 675 ه.ق) وى در رياضيات و هندسه و منطق و فنون حكمت تبحر داشت و در آلات رصدى ماهر بود و شاگرد نصيرالدين و استاد علامه ى حلى و قطب الدين محمود شيرازى بود و در قزوين تدريس مى كرد و حوزه ى درس او مجمع افاضل بود. از آثار او است: عين القواعد در منطق و حكمت، بحرالفوائد فى شرح عين القواعد، كه شرح مزجى كتاب عين القواعد (مذكور) است، جامع الدقائق فى كشف الحقائق در منطق، و آن كتابى است بزرگ و حاوى همه ى اصول و فروع علم منطق، حكمةالعين حاوى مباحث الهيات و طبيعيات حكمت و بر آن چند شرح نوشته اند، الشمسيه در منطق كه براى شمس الدين صاحب ديوان جوينى تأليف كرده و چند شرح بر آن نوشته اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كاركيا لاهيجي، حسام الدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم دينى، حكيم و شاعر. از آثارش: «التوضيحات»، در حكمت و عرفان، كه در 1052 ق تأليف نموده و بعضى از اشعار خود را در آن ذكر كرده است؛ «المسالك»، در يك مقدمه، چهار مقاله و نه مسلك؛ شرح بعضى ابيات ناصر خسرو؛ رساله ى «نفس» و مراتب آن، سلوك در دوازده مرحله؛ شرح رساله «الشرقية» سهروردى؛ شرح عبارتى از «تلويحات»، كه در 1079 ق تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (242/ 26)، طبقات اعلام الشيعه (134/ 11)، فهرست نسخه هاى خطى فارسى (1384 ،855/ 2)، نامها و نامدارهاى گيلان (138).

كاشاني، ابوالحسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 966 ق)، عالم دينى، فقيه و متكلم. پدرش ملا احمد، و به آورده ى «ريحانة الادب» ملا محمد، از علماى منطق بود كه حواشى بر كتب منطق نگاشته است. اصل ملا ابوالحسن از ابيورد است. در كاشان سكنى گزيد و به كاشانى منسوب شد. وى از علماى امامى عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) مى باشد كه جامع علوم و حكميات و فضائل و كمالات بود. ملا ابوالحسن از پدرش و از شيخ عبدالعالى بن محقق كركى روايت كرده است. او از اساتيد سيد حسين بن سيد حيدر مجتهد كركى بود. شيخ آقا بزرگ تهرانى از وى به عنوان قاينى، به جاى كاشانى، نام برده است. از آثار وى: «اثبات الواجب و صفاته»، كه در 963 ق از تأليف آن فراغت يافت؛ «اركان الايمان»، در اصول دين و امامت؛ «روض الجنان» يا «روضة الجنان»، در كلام و حكمت؛ «الحسنى»، در حكمت طبيعى كه مختصر «روض الجنان»، مذكور است؛ «التحرير»، شرح «رسالة الفرائض» خواجه نصير طوسى، در ميراث؛ «الشوارق»، در

كلام؛ «مقدار الديات و احكامها»؛ «المنطق».[1]

(منسوب به كاشان) ابوالحسن بن محمد ابيوردى الاصل كاشانى المسكن، از علماى اماميه ى قر. 10 ه. و معاصر شاه طهماسب صفوى (ف. 960 ه.ق). وى عالم و فقيه و متكلم و جامع معقول و منقول و استاد مجتهد كركى سيد حسين بن حيدر بود. او راست: اثبات الواجب و صفاته؛ اركان الايمان در امامت؛ الحسنى در حكمت طبيعى؛ روض الجنان (يا روضةالجنان) در كلام و حكمت؛ شرح فرائض خواجه نصير طوسى، الشوارق در كلام؛ مقدار الايات و احكامها؛ المنطق (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (322/ 2)، الذريعه (274/ 11 ،377 -376/ 3 ،526 -525/ 2 ،102/ 1)، رياض العلماء (437 -435/ 5)، ريحانه (18 -17/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 56/ 10)، لغت نامه (ذيل/ كاشانى).

كاشاني، فتح اللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 988 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، محقق، مفسر، محدث و مورخ. از علماى بزرگ اواخر قرن دهم قمرى و از شاگردان مفسر بزرگ، ابوالحسن على بن حسن زوارى، بود كه به واسطه ى او از محقق كركى روايت كرده است. او همچنين از ضياءالدين محمد بن محمود، از مقدس اردبيلى، روايت مى كند. در «مشيخه» سيد حسين كركى سال وفاتش 997 ق ذكر شده اما ماده تاريخ وفات وى (ملاذ الفقهاء) برابر با 988 ق مى باشد. از آثار وى: ترجمه قرآن به فارسى؛ «منهج الصادقين فى تفسير القرآن المبين و الزام المخالفين»، به فارسى، در يكصد و هفتاد هزار سطر؛ «خلاصة المنهج»، به فارسى، كه ملخص «تفسير منهج» است، در سه مجلد؛ «زبدة التفاسير»، تفسيرى به عربى، در حدود هشتاد هزار سطر؛ شرح «نهج البلاغه»، به نام «تنبيه الغافلين و تذكرة العارفين»، به

فارسى؛ «كشف الاحتجاج»، در ترجمه ى «احتجاج» طبرسى، به فارسى، كه آن را براى شاه طهماسب صفوى تأليف كرده است.[1]

(ملا) فتح اللَّه بن شكراللَّه، فقيه و محقق و متكلم و مفسر امامى (ف. 988 ه.ق). وى شاگرد على بن حسن زوارى بود و به واسطه ى او از محقق كركى روايت دارد. او در همه ى علوم دينى متداول متبحر بود خصوصاً در تفسير، وى راست: ترجمه ى احتجاج طبرسى كه به نام كشف الاحتجاج مذكور است، ترجمه ى قرآن به فارسى (و آن غير از سه فقره تفسير قرآن مذكور در ذيل است)، تنبيه الغافلين و تذكرةالعارفين (شرح فارسى نهج البلاغه)، خلاصةالنهج (ملخص تفسير منهج الصادقين مذكور در ذيل)، زبدةالتفاسير (تفسير قرآن به عربى)، كشف الاحتجاج (ترجمه ى فارسى احتجاج طبرسى كه براى شاه طهماسب تأليف شده)، منهج الصادقين فى الزام المخالفين (تفسير بزرگ به فارسى) (ريحانةالادب، لغ.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (392/ 8)، ايضاح المكنون (592/ 2)، تاريخ كاشان (280 -279)، الذريعه (194 -193/ 23 ،8 -7 / 18 ،23/ 12 ،234 -233/ 7 ،447/ 4)، روضات الجنات (331 -330/ 5)، رياض العلماء (319 -318/ 4)، ريحانه (20/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 178 -177/ 10)، فوائد الرضويه (346 -345)، لغت نامه (ذيل/ كاشانى)، معجم المؤلفين (51/ 8)، هدية العارفين (815/ 1).

كاشي، كمال الدين، ابوالغنائم عبدالرزاق

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 735/ 730 ق)، حكيم، مفسر، عارف و صوفى. از مشاهير عرفا و متصوفه علماى اماميه بود. وى معاصر با علامه حلى و شيخ علاءالدوله سمنانى مى باشد. مابين وى و شيخ علاءالدوله سمنانى مباحثات و مكاتباتى برقرار بوده است. كاشانى در عرفان عملى و سلوك شاگرد نورالدين عبدالصمد نطنزى اصفهانى و خليفه او در طريقه ى سهرورديه بد.

در «ريحانة الادب» پدر صاحب عنوان، جمال الدين اسحاق كاشانى سمرقندى ذكر شده است. از آثارش: «اصطلاحات الصوفية»؛ «تأويلات القرآن» يا «تأويل الآيات»؛ «تحفة الاخوان فى خصائص الفتيان»، در آيين فتوت؛ شرح «فصوص الحكم» ابن عربى؛ «خلاصة التدبير»؛ «رشح الزلال»، در شرح «الالفاظ المتداولة بين ارباب الاذواق و الاحوال»؛ «القضا و القدر»؛ «السراج الوهاج»، در تفسير قرآن؛ شرح «منازل السائرين» خواجه عبداللَّه انصارى هروى؛ «فتوت نامه»؛ «كشف الوجوه الغر لمعانى نظم الدر»، در شرح «التائية» ابن فارض، در تصوف؛ «لطائف الاعلام فى اشارات اهل الافهام»، در اصطلاحات صوفيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (573/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1264 ،809 ،808 ،172 ،171/ 3)، تاريخ نظم و نثر (758)، الذريعه (174/ 20 ،51/ 19 ،313 ،67/ 18 ،148/ 17 ،320 ،115/ 16 ،88/ 14 ،382/ 13 ،234 -233/ 12 ،219 -218/ 7 ،330/ 4 ،416 -415 ،303/ 3 ،122/ 2)، ريحانه (34/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 113 -112/ 8)، كشف الظنون (1828 ،1552 ،1496 ،1263 ،985 -984 ،336 ،266 ،107)، لغت نامه (ذيل/ كاشى)، مجالس المؤمنين (70 -69/ 2)، معجم المؤلفين (215/ 5)، نفحات الانس (484 -483 ،482 -481)، هدية العارفين (567/ 1).

كاشي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حكيم عارف بزرگوار، و فيلسوف على الاطلاق، مرحوم آخوند ملا محمّد كاشى، از نوادر اعصار، و در علم و عمل و زهد و تقوى و تدريس حكمت علمى و عملى يگانه روزگار بوده، در كمتر زمانى از ازمنه براى او در بين علما و دانشمندان مثل و مانندى مى توان يافت.

در اوايل در مدرسه جّده كوچك، و در اواخر در مدرسه صدر ساكن بوده؛ حالات غريبه، و حكايات عجيبه از او

نقل شده و عموماً به حدّ تواتر رسيده.

مدت هشتاد و چهار سال تقريباً عمر نموده، و در اين مدّت مجرّد زيسته، تا سرانجام در روز شنبه 20 شعبان المعظم سال 1333 وفات يافته، در تخت فولاد در جنب لسان الارض مدفون گرديد.

و پس از آن مرحوم حاج محمّد ابراهيم ملك التجّار براى او تكيه اى احداث نمود و عدّه اى كثير از فضلا و دانشمندان و حكما و شعرا و ارادتمندانش در آن حوالى مدفون شدند كه بعد از اين به نام عدّه اى از آنها اشاره خواهد شد.

مادهّ تاريخ وفاتش را جابرى انصارى گويد:

طايرى سر برون نمود و بگفت

زد محمد علم بقصر بهشت

عبارت لوح قبر آن بزرگوار چنين است:

فقيرالحق اضعف خلق اللَّه آخوند ملا محمّد كاشانى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كاظمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظمي

محل تولد : كركوك

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در شهر «كركوك» واقع در شمال عراق و دقيقاً در منطقه «تسعين» متولد شدم و در همانجا دوره ابتدائي، راهنمائي و دبيرستان را سپري كردم. بعد از آن در دانشكده به عنوان «كلية التربيه» در رشته شيمي قبول شدم. در اين دانشگاه، طلاب به عنوان معلم شيمي در دوره راهنمائي و دبيرستان فارغ التحصيل مي شوند ولي در سال 1991م در اثر نافرجامي قيام مردم عراق كه در آن شركت كرده بودم؛ دانشكده را در آخرين ترم ترك كردم و به جمهوري اسلامي پناهنده شدم.

در ايران بعد از دو سال خدمت در لشگر «بدر» در سال 1972 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه «شهيد صدر» كه زير نظر: (آيت الله حائري) است مشغول تحصيل

شدم و بعد از سه سال تحصيل در اين مدرسه به مدرسه «اهل البيت» كه زير نظر (شيخ شهيد مهدي عطار) بود؛ منتقل شدم. در اين مدرسه بقيه كتاب لمعه را تمام كردم و پيش از آن، مكاسب محرمه را با «قسم اول حلقه ثالثه شهيد صدر» به اتمام رساندم.

در سال 1378 بعد از قبولي در امتحان ورودي، مشغول دوره فوق ليسانس در رشته: «فلسفه و كلام» در مدرسه (عالي امام خميني ره) مشغول تحصيل شدم و در سال 1381 اين دوره را به اتمام رساندم و پايان نامه كه با عنوان: «الخلود في الجهنم عند المفسرين و المتكلمين و الفلاسفه» نوشته بودم و نمره عالي 1/19 گرفتم كه اين پايان نامه مورد پسند مركز جهاني علوم اسلامي واقع شد و آن را در سال 1983 به عنوان كتاب چاپ كرده است.

در سال 1384 بعد از قبولي در امتحان ورودي در دوره دكتري در رشته: «فلسفه اسلامي» در مدرسه (عالي امام خميني ره) مشغول تحصيل شدم و تا الان مشغول درس در اين دوره هستم. قبل از دوره دكتري مشغول يك بحث تحقيقي شدم با عنوان: «تفكر در كتاب و سنت و مقصود از تفكر واژه تفكر نه روش تفكر» و اين بحث بعد از فيش برداري فصل بندي شده است و قبل از شروع به نگارش دوره دكتري مطرح شد و مجبور شدم نگارش اين بحث را به آينده موكول كنم.

كاوه نافچي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاوه نافچي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/9/2

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 دروس حوزوي را در حوزه علميه قم شروع كردم و از

همان ابتدا در كنار دروس اصلي حوزه، نه تنها كتاب هاي متنوعي در همان موضوع را مطالعه مي كردم بلكه به مطالعات غير دروس حوزوي مي پرداختم تا اين كه در سال 1369 موفق شدم دروس سطح حوزه را تمام بكنم. همزمان با شروع درس خارج در سال 69 در امتحان ورودي كنكور شركت كردم و با آوردن رتبه 500 در رشته فلسفه، در دانشگاه شهيد بهشتي تهران پذيرفته شدم.

در سال 74 در كنكور ارشد رشته «فلسفه غرب» شركت كرده و رتبه 14 را كسب كردم و همزمان در امتحان ورودي رشته تخصصي حوزه (كلام) پذيرفته شدم و در ميان اين دو، انتخاب رشته تخصصي «كلام» را ترجيح داده و در كنار شركت در دروس خارج فقه: (آيت الله علوي گرگاني)، خارج اصول: (آيت الله مكارم)، به تحصيل در رشته كلام پرداختم در سال 78 توانستم دروس تخصصي را با موافقت و امتيازات عالي در هر ترم به پايان برسانم.

در سال 79، موضوع «معرفت ديني و معرفت علمي» را انتخاب و موضوع رساله دكتري كلام خود انتخاب كردم. بعد از دفاع از رساله خود در دانشگاه آزاد واحد جنوب تهران به عنوان: (عضو هيئت علمي) پذيرفته شدم و در گروه معارف اسلامي به ادامه تدريس دروس معارف اسلامي پرداختم.

لازم به ذكر است اينجانب از سال 1378 مشغول تدريس دانشگاههاي: آزاد اراك، دولتي شاهرود، تربيت معلم تهران، شاهد و آزاد شاهرود شدم. در سال 1383 مقاله اي به نام: «مقايسه معرفت ديني و علمي» نوشتم كه در مجله رواق انديشه صدا و سيما به چاپ رسيد. در سال 1385 مقاله اي به نام: «جلوه هاي

رفتاري پيامبر اعظم» نوشتم كه در همايش دانشگاه آزاد لاهيجان پذيرفته و در آنجا ارائه گرديد.

كاوياني، منصوره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

منصوره «شيوا» كاوياني ، نويسنده ، مترجم و شاعر ، در سال 1316 در بندر خرمشهر زاده شد. تحصيلاتش را در رشته ي كارشناسي تاريخ و كارشناسي ارشد كتابداري در دانشگاه شيراز و دانشگاه تهران به پايان رسانيد. سپس در آلمان به اخذ درجه دكتراي فلسفه نايل آمد.او در زمينه فلسفه و اديان غرب و شرق به ويژه ايران ، زيباشناسي ، موسيقي ، جامعه شناسي و ادبيات تطبيقي در ايران و در سطح جهان مطالعه، پژوهش مي نمود و تاكنون نزديك به بيست جلد كتاب ترجمه ، تحقيق و تاليف و سي و پنج مقاله به زبان فارسي و انگليسي از روي به چاپ رسيده و يا آماده چاپ است. او از نوجواني به سرودن شعر نيز علاقه نشان داده و در اين زمينه هم به موفقيت هايي دست يافته است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : منصور كاوياني با تباري بوشهري در ندر خرمشهر زاده شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منصوره كاوياني تحصيلاتش را در رشته ي كارشناسي تاريخ و كارشناسي ارشد كتابداري در دانشگاه شيراز و دانشگاه تهران به پايان رسانيد. سپس براي ادامه تحصيل به آلمان رفته و به اخذ درجه دكتراي فلسفه نايل شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از منصوره كاوياني تاكنون نزديك به بيست جلد كتاب ترجمه ، تحقيق و تاليف و سي و پنج مقاله به زبان فارسي و انگليسي به چاپ رسيده و يا آماده چاپ است. او از نوجواني به سرودن شعر نيز علاقه

نشان داده و در اين زمينه هم به موفقيت هايي دست يافته است.

آرا و گرايشهاي خاص : منصوره كاوياني در زمينه فلسفه و اديان غرب و شرق به ويژه ايران ، زيباشناسي ، موسيقي ، جامعه شناسي و ادبيات تطبيقي در ايران و در سطح جهان مطالعه نموده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آموزش و شناخت انتقادي

2 اوروگوئه

3 خرد زيبا

4 خلق مدام

5 ديدارها

6 ديدارها

7 رازوري در آيين زرتشت

8 سفر ديگرگون

9 شبكه اطلاعات علمي

10 شهر در گذر زمان

11 صوفيسم ابن عربي و آيين لائوتسه

12 عرفان و فلسفه ي يهود

13 فرزانگي در آيينه ي زمان

14 فرهنگي علوم اجتماعي

15 فلسفه ي انساني موسيقي

16 فلسفه ي روشنگري

17 فهم موسيقي

18 كتاب در ايران: كتاب نامه و مقاله نامه

19 كتاب شناسي و طرح مطالعه ي امپرياليسم

20 كتاب نور و روشنايي

21 مجموعه ي داستان

22 نفس انسان و روان شناسي اسلامي

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، به كوشش : پوران فرخزاد، ج 2 ، تهران: انتشارات زرياب ، چاپ اول 1378 ، ص 1382

كرامتي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي كرامتي

محل تولد : بابل

شهرت : كرامتي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه فيضيه مازندران به سرپرستي «آية الله فاضل استر آبادي» شدم. پس از آن به حوزه علميه امام صادق دماوند رفتم و تا سال 68 را در آن حوزه به تحصيل و تدريس دروس پايه هاي پايين تر اشتغال داشتم و

تقريبا پس از اتمام لمعتين و اصولين به قم مهاجرت كرده و دروس رسائل، مكاسب و كفايه را نزد اساتيد برجسته حوزه: حضرت آيت الله استادي، آيت الله مرحوم طاهر شمس، آيت الله طاهري خرم آبادي و استاد رحماني گذراندم. كتاب هاي: (بداية الحكمه، نهاية الحكمه، اشارات، شواهد الربويه و حكمةالاشراق) را نزد اساتيدي همچون: فياضي، نيكزاد، حشمت پور و دكتر بهشتي گذراندم.

پس از پايان دروس سطح، در دروس خارج فقه و اصول به مدت پنج، شش سال شركت و نزد اساتيدي همچون: آيت الله فاضل لنكراني، استاد شيخ جواد تبريزي، صادق لاريجاني و استاد شهيدي بهره جستم. همزمان با ادامه تحصيلات دانشگاهي به مركز تربيت مدرس دانشگاه قم وارد شدم و مقطع فوق ليسانس را در رشته «مدرسي الهيات و معارف اسلامي و گرايش فلسفه و كلام» گذراندم و با دفاع پايان نامه ام تحت عنوان «تاثير مباني فلسفي در تفسير صدر المتالمين» با نمره 19 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد گرديدم. در همان سال هاي پاياني، امتحان تدريس در دانشگاه توسط نهاد نمايندگي ولي فقيه را نيز با عنايت الهي پشت سر نهاده و موفق به اخذ مجوز تدريس در دانشگاهها شدم.

به دليل حضور مستمر در جنگ و پس از آن در عرصه انقلاب و نيز علاقه به مقوله تاليف، وارد اين حوزه ها نيز گرديدم. در مجموع، مدت 6 - 7 سال سابقه تدريس در حوزه هاي علميه شهرستان دماوند، مركز جهاني علوم اسلامي قم، تدريسي آزاد و حوزه علميه شهرستان فريدن را دارم. كتابها ي مورد تدريس: دروس سطح اول حوزه، كلام اسلامي و فلسفه مي باشد و اكنون

نيز امام جمعه شهرستان فريدن اصفهان هستم.

كرمانشاهي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حسن كرمانشاهى از افاضل حكماء و اكابر فلاسفه بوده و در سال 1336 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرمانشاهي، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1299 ق)، فقيه، اصولى و منطقى. از علماى فاضل دودمان وحيد بهبهانى است. در نجف درگذشت و در يكى از حجرات صحن علوى دفن شد. از او آثارى در فقه و اصول و ادب باقى است. از آثارش: شرح «زبدة الاصول» شيخ بهائى؛ حاشيه بر حاشيه ملا عبداللَّه يزدى بر «شرح التهذيب»، در منطق؛ تعليقه بر «مبادى الاصول» علامه ى حلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (197/ 9)، الذريعه (298/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 210/ 13)، معجم المؤلفين (135/ 9)، وحيد بهبهانى (337).

كرمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين كرمي اسفه

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/4/12

تصوير بزرگتر

زندگينامه علمي

مقاطع ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان شهرضا گذراندم و سپس وارد شهرستان قم شده و در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) پذيرش شدم (در سال 1365)، در سال 1385 در مؤسسه «در راه حق» يك دوره صد روزه درباره مباحث نقد و بررسي ماركسيسم را گذراندم. در همان سال و در آزمون ورودي مؤسسه در راه حق براي گذراندن يك دوره 6 ساله الهيات و معارف اسلامي پذيرش شدم، در اين دوره دروس (فلسفه، تفسير قرآن كريم، فلسفه اخلاق، منطق شفا و اخلاق) را نزد استاد آية الله مصباح و پاره اي ديگر از دروس را نزد اساتيد ديگر فرا گرفتم.

پس از آن به دوره تخصصي اقتصاد در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) و مؤسسه آموزشي و پژوهشى امام خميني (ره) وارد شدم. در سال 1367 همزمان با دروس تخصصي اقتصاد براي انجام پژوهش اقتصاد اسلامي به دفتر همكاري حوزه و دانشگاه كه اكنون «پژوهشگاه حوزه

و دانشگاه» نام گرفته است راه يافتم و تاكنون در آن پژوهشگاه به پژوهش اشتغال داشته ام. اكنون نيز در مقطع دكترا در رشته اقتصاد پژوهش مشغول به تحصيل هستم. همراه اين تحصيلات و پژوهشها، دروس متداول حوزوي را ادامه دادم و پس از اتمام سطح از محضر اساتيد بزرگي، خارج فقه و اصول را استفاده نموده ام. در ضمن تحصيل، اقدام به نوشتن رساله شش سال درس خارج نموده و در سال 1376 موفق به دريافت مدرك آن از حوزه علميه قم شدم.

كريميان ميقلان، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي كريميان ميقلان

محل تولد : فومن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/7/1

زندگينامه علمي

آقاي علي كريميان در سال 1346 هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان «فومن» ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و شوق ادامه تحصيل در قم، زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه (سلام الله عليها)، وي را رهسپار قم و در سال 1367 وارد حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود، ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت (ع)، با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1376 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون: «آيت الله جوادي آملي»، «استاد فياضي»، «آيت الله مصباح»، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته «مباني نظري» در مقطع دكترا در سال 1387 از موسسه پژوهشي آموزشي امام خميني فارغ التحصيل گرديد. وي پس از طي تحصيلات، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت و هم اكنون در دانشگاه گيلان علاوه بر تدريس، «مسئول نهاد رهبري» در اين دانشگاه نيز مي باشد. وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل: «اسوه حسنه» و «سه مكتب مشاء، اشراق و حكمت متعاليه» را به رشته تحرير در آورده است.

كمره اي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1405 -1317 ق)، فقيه، اصولى و استاد. در كمره، از توابع خمين، به دنيا آمد. پس از كسب علوم مقدماتى در جاپلق، به خوانسار رفت و در محضر آخوند ملا محمد بيدهندى و سيد على اكبر بيد هندى و آقا سيد احمد جاده اى تلمذ كرد. در 1337 ق به سلطان آباد (اراك) رفت و از شاگردان نخست آيت اللَّه حايرى گشت و علم فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ عبدالغنى و حاج شيخ عباس ادريس آبادى آموخت، و نزد ساير اساتيد علوم عقلى و رياضى و اخلاق را فراگرفت. در 1340 ق ساكن قم شد. و به افاده و استفاده مشغول گشت، و از درس ميرزا على اكبر حكمى يزدى بهره گرفت و «اسفار» را نزد آيت اللَّه رفيعى قزوينى و حديث را از محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه شيخ محمد رضا مسجد شاهى اصفهانى و آيت اللَّه سيد محسن جبل عاملى و اخلاق و عرفان را نزد آيت اللَّه حاج ميرزا جواد

آقا ملكى تبريزى تكميل كرد و اجازه ى اجتهاد و نقل حديث از استادان خود گرفت. از اين زمان به حاج ميرزا خليل مجتهد معرف شد و خود به تدريس «كفايه» و «مكاسب» و اصول فقه و معقول و هيئت و هندسه پرداخت. او از مدرسين معقول و منقول حوزه و دانشگاه بود و مدت ها به تدريس «تفسير» ى كه بر قرآن نوشته بود اشتغال داشت. دكتر خزائلى، آيت اللَّه طالقانى، آيت اللَّه كاظم گلپايگانى، حجةالاسلام انصارى قمى و حجه الاسلام تربتى از شاگردان وى بودند. در 1354 ق در رابطه با مسأله كشف حجاب دستگير و زندانى و پس از يك ماه آزاد شد. آيت اللَّه كمره اى در 1371 ق، به همراه آيت اللَّه سيد محمود طالقانى و آيت اللَّه سيد رضا زنجانى و سيد صدرالدين بلاغى به پاكستان دعوت و در كراچى، به رياست مؤتمر عالم اسلامى انتخاب شد. در 1379 ق با همين سمت به بيت المقدس رفت و به دستور آيت اللَّه بروجردى با شيخ محمد شلتوت، رئيس دانشگاه الازهر، درباره ى اتحاد اسلامى ديدار و گفتگو كرد. در 1395 ق، پاپ پل ششم، پيشواى كاتوليكهاى جهان، توسط سفارت واتيكان در تهران، دوازده مشكل كلامى را از وى استعلام نمود و پاسخ ايشان به فرانسه ترجمه و ارسال شد. از آيت اللَّه كمره اى در حدود هفتاد اثر به جاى مانده است از جمله: شرح «نهج البلاغه»، در بيست و سه جلد؛ «عنصر شجاعت»، در هفت مجلد؛ «افق وحى»؛ «افق اعلى»؛ «ملكه اسلام»؛ «على و الزهراء»؛ «قبله اسلام»؛ تفسير «سوره ى نور»؛ «آثار مقدس، احاديث و اخبار اسلام»؛ «علم الحديث و طبقة الكبرى»؛ «اسرار حج»؛ «بيت المقدس و تحول قبله»؛ «مادر، وظائف زن در اسلام».[1]

حاج ميرزا

خليل كمره اى دامت بركاته از علماء و حكماء و دانشمندان و نويسندگان طراز اول تهرانست كه در خيابان زرين نعل ساكن و در مسجد معروف فخرالدوله واقع در دروازه شميران اقامه جماعت و ترويج دين و تفسير قرآن مبين نموده و تنوير افكار و قلوب ارادتمندان و دانش جويان و حقيقت طلبان را مى نمايند.

در سال 1317 قمرى برابر 1276 شمسى در جنوب جلگه كمره كه بسيار حاصلخيز و پر بركت و از قديم مسكن شيعيان خالص بوده در بلد كوهستانى و سرچشمه رودخانه ها چشم بجهان باز كرده و پس از پرورش در آن هواى آزاد و تحصيل علوم ابتدائى و مقدماتى براى كسب علوم عاليتر مجبور به هجرت از وطن شده و براى ادامه تحصيلات خونسار را كه يكى از زيباترين مناطق كوهسارى بشمار مى رود انتخاب نموده و در آنجا از محضر يكى از اوتاد زمان بنام آخوند ملا محمد بيد هندى علاوه بر تحصيل مقدمات و فنون علم و قرائت قرآن از پارسائى و وارستگى محضر آن مرد روحانى بيش از پيش استفاده نموده و در سال 1337 قمرى با فوت مرحوم آخوند بيد هندى براى ادامه تحصيلات نزد مجتهد بزرگوار حاج سيد على اكبر بيدهندى و آسيد احمد جاده اى رهسپار شده و از محضر آن دو عالم ربانى استفاده شايان نموده و در نوروز همان سال بكمره برگشته و در سن بيست سالگى تأهل اختيار كرده و براى تحصيلات بيشترى به شهرستان اراك كه مركز علم و دانش بوده آمده و مشغول ادامه تحصيل شده و سه سال تمام در اراك علوم فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ عبدالغنى و حاج

شيخ عباس ادريس آبادى و مقدارى حكمت و فلسفه را نزد آقاى سيد محمد بروجردى و هم چنين درس خارج را در سال 1340 قمرى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم يزدى تلمذ نموده و در نوروز آنسال كه آن مرحوم به قم مهاجرت و تشكيل حوزه دادند بنا بر دعوت آن مرحوم با قافله اى از طلاب كاروانى تشكيل و با وسائل آن روز به قم رهسپار شده و اقامت نمودند.

در آن موقع استاد فسلفه و حكمت قم مرحوم حاج ميرزا على اكبر يزدى مدرس و همدرس مرحوم فيلسوف شهير ميرزا جهانگير خان قشقائى كه در عصر خود بى نظير بوده، دوره فلسفه و حكمت حاجى سبزوارى و فلسفه عالى صدر المتألهين و دوره رياضيات را نزد حكيم مزبور فراگرفته و نيز دو دوره درس اصول و يكدوره درس خارج فقه را در حوزه مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى تلمذ نموده و اين دروس بالغ بر چهارده سال كه در قم اقامت داشتند ادامه داشت و طرز اصول اصحاب سامرا را بوسيله آيت اللَّه حايرى و اصول اصحاب نجف را بوسيله ديگران مانند آيت اللَّه ميرزا سيد على يثربى كاشانى فراگرفته و از مقايسه بين دو طرز اصول و تكميل فلسفه و معقول و غور در مباحث عقلى كه پيش آمده بود لذت وافرى مى بردند.

متعاقب آن بتدريس كفايه و مكاسب و اصول فقه و معقول و همچنين بتدريس هيئت و هندسه مشغول بودند.

در سال 1354 ق كه غائله تغيير لباس پيش آمد ايشان تبعيد به تهران شده و حدود يك ماه زندانى شده آنگاه بقيد توقف در تهران آزاد گرديده و تاكنون چهل سال است كه در

عاصمه تشيع بخدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

در سال 1367 ق بمكه معظمه مشرف شده و در سال 1371 ق بدعوت شعوب المسلمين پاكستان بكراچى رفته و در آن حفله و كنفرانس بزرگ اسلامى بياناتى ايراد نموده كه موجب اعجاب همگى گرديده و نيز سفرى به بيت المقدس نموده و در مؤتمره اسلامى آنجا شركت كرده و هم در كنگره اسلامى حجاز و مكه معظه دعوت شده در تمام اين مراحل نداء شيعه را كه مغز و لب و حقيقت اسلام است ظاهر نموده و اثرات عميقى در روح دانشمندان مسلمين گذارده است.

نگارنده گويد: علامه كمره اى از دانشمندان بزرگواريست كه بسهم خود خدمات بسيار ارزنده از راه بيان و قلم بعالم اسلام نموده است. تأليفات و تصنيفات آموزنده اى شاهد اين گفتار و گواه اين مدعا است و فهرست آن در رساله ى جداگانه اى بطبع رسيده با شرحى از كتب مفيده آنجناب كه اسامى آنها را مى نگارم:

1- كتاب افق وحى 2- كتاب افق اعلى نگاهى بچهره محمد و على عليهماالسلام 3- على و الزهراء- سرچمشه آب حيات 4- ملكه اسلام فاطمه زهراء عليهاسلام 5- ترجمه قصيده النبى محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم 6- نهج البلاغه السماء و العالم آسمان و جهان 7- نهج البلاغه و جنگ 8- پيام ميلاد اميرالمومنين عليه السلام بسلاطين اهل قبله 9- كتابى بقلم اميرالمؤمنين عليه السلام 10- نامه كودك در مسجد 11- محنت اسلام 12- عنصر شجاعت يا هفتاد و دو تن و يك تن جلد اول 13- جلد دوم عنصر شجاعت 14- جلد سوم عنصر شجاعت 15- جلد چهارم عنصر شجاعت (مسلم بن عقيل) 16- چند مرحله از زندگانى امام حسين 17-

تاج مأمون الرشيد 18- مجلس مباحثه امام رضا عليه السلام با عمران صابى 19- فلسفه غيبت امام زمان عجل اللَّه فرجه 20- امامزاده عبداللَّه عليه السلام در رى 21- شرح حال محمد بن ابى بكر 22- پيام ايران بنجد و حجاز و مصر 23- امناء الهى در كتاب سلمان فارسى و ابوذر غفارى 24- خواب ديدن ائمه اطهار عليهم السلام 25- قبله اسلام كعبه يا مسجدالحرام 26 - بيت المقدس و تحول قبله 27- آفاق كعبه 28- پنج رساله در حج و قبله 29- نهيب پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله بملوك و امراء و فقهاء علماء از خيف منى 30- كليد امن جهان 31- كليد امن دنيا 32- رساله مناسك و مسائل حج و عمره 33- ندائى از سرزمين بيت المقدس 34- اجتماع پيرامون خانه تقديس 35- اسرار حج 36- تفسير سوره نور 37- نداى اذان و ثواب آن بفارسى 38- دروس متون احاديث 39- الحديث عند الشيعه تا تاريخ تدوين حديث 40- تصحيح تفسير دانشگاه (بفارسى) 41- غروب آفتاب در اندلس 42- كتاب مادر 43- مقدمه مواقع النجوم 44- تحشيه رساله لقاء اللَّه 45- تصحيح و تحشيه مراقبات السنه 46- من روح الفرج بعد الشده (بعربى) 47- مقاله در سالنامه نور دانش سال 1326 تحت عنوان اسرار موت و حيات 48- آثار مقدس احاديث و اخبار اسلام 49- على عليه السلام و آل محمد صلى اللَّه عليه و آله 50- آل رسول اللَّه 51- رابطه عالم اسلامى بزبان فارسى در جواب علماء كردستان 52- رابطه عالم اسلامى قبس من ولاء على عليه السلام بزبان عربى 53- آراء ائمه الشعيه الاماميه فى الغلاه.

آثارى كه آماده طبع است

1- جلد پنجم عنصر شجاعت 2-

جلد دوم قبله اسلام 3- جلد دوم افق اعلى 4- تفسير تعدادى از سور قرآن 5- جلد دوم سرچشمه آب حيات 6- جلد دوم افق وحى 7- جلد دوم دروس متون احاديث 8- پيام بلال حبشى مولاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم از با كعبه بسياهان جهان 9- ترجمه كتاب الاسلام على مفترق الطرق.

معظم له داراى فرزندان برومندى مى باشند كه در ميان آنان دانشمند معظم و فاضل برومند جناب آقاى حاج ميرزا محمدحسن ناصر آقاى كمره اى بفضل و تقوا و اطلاعات عميقى موصوف و بيشتر امور والد ماجدش بدست با كفايت و نظر صائب او انجام مى گيرد.

علم ربانى.

تولد: 1317(1276 ق.)، كمره از توابع اراك.

درگذشت: 19 مهر 1363، تهران.

آيت الله خليل كمره اى بعد از تحصيل علوم ابتدايى و مقدماتى براى كسب علوم عالى تر به خوانسار رفت و نزد آخوند ملا محمد بيدهندى مقدمات و متون علم قرائت قرآن را فراگرفت. با فوت ملا محمد بيدهندى به نزد سيد على اكبر بيدهندى و سيد احمد جاده اى رفت و به تحصيل علوم پرداخت شد.

در سال 1337 ق. به حوزه ى علميه ى اراك (مدرسه ى سپهدار) كه توسط آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى تأسيس گرديده بود ملحق شد و جزو اولين شاگردان حوزه ى علميه ى وى بود. سه سال تمام فقه و اصول را نزد شيخ عبدالغنى و شيخ عباس ادريس آبادى و مقدارى حكمت و فلسفه را نزد سيد محمد بروجردى و درس خارج را در سال 1340 ق. نزد آيت الله حائرى يزدى تلمذ نمود.

در سال 1339 ق. از حوزه ى علميه ى اراك به همراه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى مؤسس حوزه ى علميه ى قم، به قم منتقل شد و در آنجا ساكن شد

و به تحصيل سطوح و فقه و اصول پرداخت در درس خارج آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى نيز حاضر مى شد و معقول را نيز نزد آقا ميرزا على اكبر يزدى معروف به «حكيم» تلمذ مى نمود پس از وفات آقا ميرزا على اكبر حكيم الهيات به معنى اخص اسفار را با حضرت امام خمينى (ره) مذاكره ى بينابين داشتند و همچنين مقدارى خارج فقه جواهر را با حضرت امام (ره) و آيت الله ميرزا عبدالله تبريزى مذاكره مى نمود.

اساتيد ديگر وى عبارتند از: آيت الله ملكى تبريزى و آيت الله اصفهانى و آيت الله محدث قمى و علامه عاملى. آيت الله كمره اى سپس در قم به تدريس سطوح و تفسير و فسلفه پرداخت.

آيت الله كمره اى در سال 1341 ق.، به سبب مخالفت با كشف حجاب، به دستور رضاشاه دستگير و زندانى شد و سپس در تهران نفى بلد گرديد. در سال 1371 ق. در كراچى به رياست مؤتمر اسلامى انتخاب گرديد و بار ديگر در سال 1379 ق. در مؤتمر اسلامى اردن شركت كرد. در پايان مؤتمر به اشاره ى آيت الله سيد حسين بروجردى همراه آيت الله مرتضى طالقانى براى تشكر از شيخ محمود شلتوت، مفتى اهل سنت و رييس جامع الازهر، درباره ى فتواى ايشان در به رسميت شناختن مذهب تششيع، به قاهره رفت و با شيخ شلتوت ديدار و گفتگو كرد. در سال 1385 ق. در مكه در مؤتمر عالم اسلامى شركت كرد و به رياست مؤتمر برگزيده شد.

آيت الله كمره اى در سال 1349 در هزاره ى شيخ طوسى درباره مقام علمى شيخ طوسى ايراد كرد.

آيت الله كمره اى در شروع انقلاب اسلامى همگام با مردم حركت نمود و در راهمپيمايى تاسوعاى 1375 به اتفاق آيت الله طالقانى شركت جست. پس از

حمله عراق به ايران با نوشتن مقاله «عرب اين ننگ را به كجا مى برى؟»، در روزنامه ى، «اطلاعات» به حمايت از موضع به حق ايران برخاست.

آيت الله كمره اى در دوره ى دكتراى دانشكده الهيات دانشگاه تهران تدريس مى نمود.

از آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: تفسير سوره ى نور (در دو مجلد)؛ عنصر شجاعت يا هفتاد و دو تن و يك تن (در تراجم شهداى كربلا، چهار جلد)؛ شرح نهج البلاغه؛ نهج البلاغه السماء و العالم آسمان و جهان؛ نهج البلاغه و جنگ؛ ملكه اسلام فاطمه زهرا؛ نويد اسلام؛ نداى اذان و احاديث استحباب آن؛ مادر و وظيفه زن در اسلام؛ فتح مكه غروب آفتاب در اندلس؛ اسرار حج؛ قبله اسلام كعبه يا مسجدالحرام؛ يك دوره كامل تفسير قرآن؛ افق وحى؛ افق اعلى؛ نگاهى به چهره محمد (ص) و على (ع)؛ على و الزهزاء سرچشمه ى آب حيات؛ ترجمه قصيدةالنبى (ص) پيام اميرالمؤمنين به سلطان اهل قبله؛ كتابى به قلم اميرالمومنين (ع) نامه ى كودك در مسجد، محنت اسلام؛ چند مرحله اسلام؛ چند مرحله از زندگانى امام حسين (ع)؛ تاج مأمون الرشيد؛ مجلس مباحثه ى امام رضا (ع) با عمران صايى؛ فلسفه غيبت امام زمان (ع) (عج) امامزاده عبدالله (ع) در رى؛ شرح حال محمد بن بكر؛ پيام ايران به نجد و حجاز و مصر؛ امناءالهى در كتاب سلمان فارسى و ابوذر غفارى؛ خواب ديدن ائمه اطهار (ع)؛ بيت المقدس و تحول قبله؛ پنج رساله در حج و قبله؛ كليد امن جهان؛ كليد امن دنيا؛ رساله مناسك و مسائل و حج و عمره؛ ندايى از سرزمين بيت المقدس؛ اجتماع پيرامون خانه مقدس دروس متون احاديث؛ الحديث؛ تصحيح تفسير دانشگاه (به فارسى)؛ كتاب مادر؛ مقدمه مواقع

النجوم؛ تحشيه رساله لقاءالله؛ تصحيح و تحشيه مراقبات السنه، من روح الفرج بعد الشدة (به عربى)؛ آثار مقدس احاديث و اخبار اسلام؛ على (ع) و آل محمد؛ آل محمد رسول الله؛ رابطه اسلامى (به زبان فارسى)؛ در جواب علماى كردستان؛ رابطه ى عالم اسلامى قبس من ولاء على (ع) به زبان عربى؛ آراء ائمه الشيعه فى الغلاة نهيب پيغمبر (ص) به ملوك و امراء و فقهاء از خيف منى. آثارى كه آماده طبع است: جلد پنجم عنصر شجاع؛ جلد دوم قبله اسلام؛ جلد دوم افق اعلى؛ تفسير تعدادى از سوره هاى قرآن؛ جلد دوم سرچشمه آب حيات؛ جلد دوم افق وحى جلد دوم دروس متون احاديث؛ پيام بلال حبشى مولاى رسول خدا (ص) از بام كعبه به سياهان جهان؛ ترجمه كتاب على مفترق الطرق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه دانشوران (493 -491 ،188 -187)، الذريعه (219/ 22 ،44/ 17 ،352/ 15 ،126 -125/ 14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 705 -704/ 13)، عنصر تلاش و كوشش، گلزار معانى (582 -566)، گنجينه ى دانشمندان (43/ 5 ،540 -535/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (35 -32/ 3).

كوه كمره اي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كوه كمره اي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

الحمدلله المفيض علي الاطلاق المتّجلي علي الانفس و الاخلاق، و الصلوة و السلام علي النّبي الاعظم و النور الاتم و الخلق الاول محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.

بر همه راهيان علم و ادب و فرهنگ و هنر و سالكان راه حق و حقيقت، پوشيده نيست كه يكي از كارهاي ارزشمند و مفيد بر حال همۀ طبقات جوامع بشري احياي آثار و

تراجم احوال بزرگان علم و ادب مي باشد. مع الاسف اين كمترين داخل در اين مقوله نيست چون نه مشكلي را با بيان حل كرده و نه گره و عقدۀ علمي را با بنان، تا صاحب تصنيف و تأليفي باشم شايسته تحسين و سزاوار تبيين، نه به مقامي واصل و نه بهره و اثري از او حاصل، ليكن بنا به منطق شرع مبين كه اجابت دعوت مؤمن مستحسن است و لازم، به دعوت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور (شكر الله مساعيهم) لبيك گفته چند كلمه مختصر به عنوان بيوگرافي و شرح حال اجمالي نوشته و بازگويي مي نمايم: اينجانب سيد محمد كوه كمري فرزند مرحوم خلد آشيان حاج سيد ابوالفضل كوه كمري (غفر الله و لنا)، به سال يك هزار سيصد و نوزده هجري شمسي و روز چهاردهم شعبان المعظم در شهرستان تبريز ديده به جهان گشوده و تحت مراقبت و كفالت پدر و مادر الهي تربيت يافته و از شير مادري مؤمنه و عفيفه تغّذي نموده ام (سقاهما الله و جميع المؤمنين و المؤمنات شرابا طهورا) و انتساب پر افتخار و سلسله سيادت اسره و خانواده اينجانب با 29 واسطه به چهارمين اختر تابناك امامت و ولايت حضرت سيد الساجدين و زين العابدين علي بن الحسين (عليهما السلام) مي رسد و از سادات صحيح النسب كوه كمره كه از توابع و نواحي شهرستان تبريز شمرده مي شود؛ مي باشد و در اين رابطه مناسب و به جا مي بينم كه متذكر و متمثل به اشعار استاد شهريار رحمة الله عليه باشم

جز يك نسب كه از تو به خود بسته چيستم من

آنچنانكه آل علي هست، نيستم

امّا مرا هم اي علي از خود مران كه من تا چشم داشتم به حسينت گريستم

پس از پايان تحصيلات ششم ابتدايي در شهرستان تبريز وارد مدارس علوم ديني شده و مشغول خواندن كتابهاي ادبيات فارسي معمول و متعارف آن زمان مانند گلستان، نصاب، تاريخ معجم، كليله و دمنه و كتابهاي ديگر و بعد مشغول فرا گرفتن كتب ادبيات عربي متعارف حوزه هاي آن عصر از محضر اساتيد بزرگوار و روحانيون عالي مقام گرديدم (غفر الله للماضين منهم و ادام الله افاضين الباقين و اداء حقوقهم) كه به اسم مبارك بعضي از بزرگواران اشاره و ياد آوري مي نمايم: مرحوم مغفور شيخ عبدالكريم دستجردي، آقاي حاج شيخ موسي ناصحي، آقاي ميرزا رحيم قراملكي و آقاي حاج شيخ جعفر اشراقي كه هر سه بزرگوار در قيد حيات مي باشند (وفقهم الله لمرضاته) و در سال 1340 هجري شمسي پس از ارتحال مرحوم حضرت آية الله العظمي بروجردي (رحمة الله عليه) به حوزه مقدسه علميّه قم (صانها الله عن الحوادث و الفتن) مشّرف شدم. پس از زحمات فراوان در مدرسه مباركه حجتيه (اعلي الله درجات مؤسسها و بانيها) حجره گرفته و تحصيل را ادامه دادم و باقيمانده لمعتين، رسائل و مكاسب را در محضر اساتيد بزرگوار و گرانقدري چون: جناب مستطاب «حاج ميرزا جعفر سبحاني»، «حاج سيد جواد خطيبى»، «آقاي شيخ كريم مّلائي»، «آقاي ميرزا ابوالفضل علمائي» و «شيخ حسين ايوبي» استفاده كردم و جلدين كفايه را در محضر انور و پر فيض «مرحوم آية الله سيد محمد باقر طباطبائي بروجردي» معروف به (سلطاني) فرا گرفته و بهره جستم. (حشره الله مع اجداده

الطاهرين و جزاه الله عن الاسلام خيرا).

از علوم عقلي كتاب شريف شرح تجريد را در خدمت مرحوم آقاي «شيخ اسحاق آستارائي» و شرح منظومه را در خدمت مرحوم شهيد بزرگوار «آيت الله دكتر محمد مفّتح» و مدت نه سال مشغول خواندن كتاب شريف اسفار مرحوم ملاصدرا در محضر نوراني و پر از معنويت و روحاني حكيم الهي «حضرت آيت الله جوادي آملي» (ادام الله ظله العالي) بوده و بهره كامل برده و مدت چهار سال از محضر اقدس و نوراني حكيم الهي و عارف رباني «حضرت آيت الله حسن زاه آملي»، مقداري از هئيت قديم و مقداري از مصباح الانس را تلّمذ نموده و استفاده كافي بردم و پيش از انقلاب مقدس اسلامي مرحوم شهيد بزرگوار فيلسوف عاليقدر و اسلام شناس آن هم به معني واقعي كلمه، «حضرت آيت الله مطّهري» (اعلي الله درجات العاليه و جعل ابخته مثواه) مدت كوتاهي در شب هاي پنجشنبه، خارج اسفار و روزها بحث شناخت، افاضۀ فيض مي فرمودند و اينجانب هم افتخار شركت داشتم.

پس از اتمام دورۀ سطح در علوم عقلي و نقلي قسمت خارج فقه و اصول را شروع نمودم كه نسبتاً زمان طولاني بود در محاضرات و دراسات آيات عظام و اسطوانه هاي فقه و فقاهت و مراجع گرانقدر آن زمان حضور مستّمر داشتم و اول كسي كه در درس خارج او شركت نمودم و از چهرۀ دل آراي او لذت مي بردم؛ شخيصيت والا مقام و كم نظير، عالم متضلع و فقيه مطلق و نائب بر حق حضرت حجة بن الحسن العسكري (عليه السلام) و بينان گذار جمهوري اسلامي ايران «حضرت آيت الله العظمي

امام خميني» بود (اعلي الله درجاته العاليه و جزاه الله عن الاسلام خيراً) و البته بايد بگويم من در آن زمان هنوز سطح را تمام نكرده بودم وليكن به جهت شدت محبت و اردات بي­شائبه­اي كه به ايشان داشتم؛ بعد ازظهرها در خارج اصول ايشان در مسجد اعظم قم افتخار محضرشان را داشتم و از جمله كساني­ كه از خرمن علمي آنها خوشه چيني نموده و استفاده كافي برده ام عبارتند از: «حضرت آيت الله شريعتمداري»، «حضرت آيت الله گلپايگاني»، «آيت الله علامه سيد علي فاني» كه مدت 12 سال در محضر پرفيضشان بهره مند شدم، «حضرت آيت الله داماد»، «حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملى»، «حضرت آيت الله فيروز آبادي»، «حضرت آيت الله وحيد خراساني» و ساير بزرگان علم (غفر الله الماضين منهم و اصال الله عمر الباقين).

(و اما خدمات اجتماعي): از 22 سالگي وظيفۀ سنگين امر به معروف و نهي از منكر را به عهده گرفته و در مناطق و محل­هاي مختلف مانند: تهران، تبريز، خلخال، آمل، اطراف تبريز و جاهاي ديگر منبر رفته و در اشتغال مقدس تبليغات ايفاء وظيفه نموده ام و در كنار تبليغات در اطراف تبريز و در تهران، حمام و لوله كشي محل و حسينيه و تعمير مساجد بنيان نهاده ام. و در خارج كشور در آذربايجان شوروي منبر رفته ام و خاطرات شيرين و بياد ماندي دارم كه به يكي از آنها اشاره مي نمايم: در اولين شب ورودم كه شب اربعين حضرت سيد الشهداء عليه السلام بود در يك منزلي مجلس عزا و احسان منعقد شده بود. بنده هم به آنجا دعوت شدم و رفتم و

پس از صرف شام، صاحب منزل آمد پيش من و گفت جناب آقا، بنده جهت اين احسان مبلغ چهار هزار مانت (واحد پول آنجا) خرج و هزينه نموده ام. خمس مبارك اين مبلغ چقدر مي شود بفرمائيد تا من پرداخت نمايم. براي بنده اين منظره بسيار جالب بود كه پس از گذشتن هفتاد و دو سال از حكومت كمونيستي و لامذهبي اين چنين عقيده پاك خودش را حفظ نموده است كه قدر آيه شريفه (يريدون ليطفئوا ...) تداعي مي شد.

و باز در قسمت خدمات و كار اجتماعي بايد بگويم از همان اوائل شروع به تحصيل، اشتغال مقدس تدريس و تعليم و در كنارش تربيت را به عهده گرفته ام. يعني از آن دوران كه در تبريز بودم تا به امروز كه سال 1387 هجري شمسي مي­ باشد؛ اكثر متون و كتب درسي را در دوره هاي مكرر تدريس نموده ام و الان هم بحمدالله و المنه در حوزه علميه مقدسه قم در محضر پر فيض حضرت فاطمه المعصومه (عليها سلام)، تدريس مكاسب و كفاتين ادامه دارد و از خداوند منّان توفيقات هر چه بيشتر براي سالكان راه حق و حقيقت و راهيان علم و عمل عموماً و براي اين كمترين و خاك پاي پويندگان راه سعادت خصوصاً مسئلت مي نمايم و حسن عاقبت و رضاي حضرت حق (جل و علي) براي عموم شيعيان امامت و ولايت خواهانم. (و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين). ضمناً در كار تصحيح و تحقيق بعضي از كتابهاي علمي مانند: كتاب «مهذب قاضي ابن براج» و ساير كتابها مشاركت داشتم. و ضمناً چندين سال است كه امامت ظهرين

و عشائين و تبليغ و نشر احكام و تفسير قرآن كريم در مسجد قائم واقع در بلوار شهيد منتظري را تقبّل نموده و مشغول هستم.

كهنوجي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي كهنوجي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

نامبرده تحصيلات حوزوي خود را از سال تحصيلي 1363 - 1364 در حوزه علميه كرمان آغاز كرد. پس از گذراندن برخي از كتابهاي مقدمات در سال 1365 به شهر مقدس قم هجرت نمود و در حوزه مقدس علميه قم به فراگيري دروس حوزوي مشغول شد. در همان سال وي به علت احساس نياز، به جبهه هاي حق عليه باطل رفته و در عمليات هاي كربلاي 4 و 5 شركت كرد و از ناحيه (شانه و فك) مجروح شد و بعد از پذيرش قطع نامه به تحصيلات خود ادامه داد. فراگيري دروس كلاسيك و آموزش عالي را بعد از موفقيت در امتحانهاي كتبي حوزه از سال 1372 در رشته «فلسفه» آغاز كرد و به توفيق و عنايت خداوند متعال پيوسته در اين رشته مشغول بوده است به ترتيب: «دانشگاه تهران»، «تربيت مدرس تهران» و «علوم و تحقيقات تهران» و هم اكنون در حال دفاع از رساله دكتري است.

ايشان در مدتي كه مشغول به تحصيل بوده با «دايرة المعارف علوم عقلي اسلامي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)» از سال 1378 همكاري پيوسته داشته است و در سه سال اخير در گروه «تربيت محقق عرفان اسلامي» پذيرفته شده و پس از گذراندن بيش از 80 واحد عرفان نظري اسلامي، هم اكنون در حال نوشتن پايان نامه در اين رشته مي باشد. وي تدريس خود را در مراكز

علمي و دانشگاهي از سال 1382 شروع كرده و هم اكنون ادامه دارد. ايشان عضو «نخبگان حوزوي كرمان» و «جانبازان استان قم» مي باشد.

كياشمشكي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل كياشمشكي

محل تولد : شميران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالفضل كياشمشكي پس از گذراندن دوران تحصيلي رسمي در مقاطع ابتدايي، راهنمايي، متوسطه و اخذ مدرك ديپلم در رشته (رياضي فيزيك)، به دليل علاقه بسيار به معارف ديني وارد حوزه علميه شدم. در سال 1363 ابتداء به حوزه علميه «حضرت قائم (ع) چيذر» رفته و طي چهار سال دروس مقدمات و سطوح را به پايان رسانده و در سال 1367 وارد حوزه علميه قم شدم. پس از موفقيت در آزمون هاي سطح و تشكيل پرونده در شوراي مديريت حوزه علميه قم، موفق به شركت در دروس خارج آيات عظام: «ميرزا جواد تبريزى»، «وحيد خراساني»، «فاضل لنكراني»، «ميرزا هاشم آملي» و «سيد محمود هاشمي شاهرودي» شدم. در كنار دروس خارج فقه و اصول، توفيق حضور در دروس (فلسفه و عرفان) اساتيد فن، حضرات آيات: «حسن زاده آملي» و «جوادي آملي» را يافتم و موفق به تحصيل كتب اساسي (فلسفه و عرفان): «اسفار اربعه»، «تمهيد القواعد»، «فصوص الحكم» و «مصباح الأنس» شدم.

همزمان در سال 1372 در آزمون تربيت مدرس دانشگاه قم شركت نموده و پس از قبولي در آزمون و گذراندن دوره، مدرك كارشناسي ارشد در رشته (الهيات و معارف اسلامي) را اخذ نمودم. سال 1374 پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد، در آزمون دكتري دانشگاه تهران شركت نموده و پذيرفته شدم و در سال 1379 موفق به پايان دوره دكتري و دفاع رساله

خود با عنوان: «معاد جسماني در حكمت متعاليه» با درجه عالي شدم. در كنار تحصيل در دانشگاه، رساله سطح چهار حوزه (مدارج علمي) را با موضوع «تقليد ميت» نوشته و مدرك سطح چهار حوزه را نيز دريافت كردم. همزمان با تحصيل، به تدريس در حوزه و دانشگاه نيز اشتغال داشتم و علاوه بر دروس (فقه، اصول و سطوح)؛ فلسفه، عرفان و كلام را نيز تدريس مي نمودم. به قدر وسع فعاليت هاي پژوهشي نيز در قالب كتاب و مقاله داشته ام و در حال حاضر نيز تمام وقت من صرف تدريس و تحقيق در مباحث معارفي به ويژه فلسفه، عرفان، كلام و تفسير مي شود.

گرجي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، فقيه اصولى، محقق، مدرس، استاد دانشگاه و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى، در ادبيات از محضر سيد محمد قصير و آقا شيخ محمد حسين بروجردى، در فلسفه از محضر آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه آقا شيخ ابراهيم امامزاده زيدى و در فقه و اصول از محضر آيت اللَّه آقا شيخ محمد رضا تنكابنى استفاده نمود. در 1322 ش براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه آقا شيخ محمد على جمالى كاظمينى و آيت اللَّه آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد كاظم شيرازى و آيت اللَّه خوئى بهره برد و از بعضى از آنان و از آيت اللَّه آقا شيخ محمد حسين كاشف الغطاء اجازه ى اجتهاد گرفت. وى در نجف به موازات تحصيل به تدريس «رسايل»، «مكاسب» و «كفايه» نيز اشتغال داشت. در 1330 ش به تهران آمد و در مدرسه ى حاج ابوالفتح فيروزآبادى و مدرسه ى مروى به

تدريس پرداخت. در 1332 ش وارد دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى شد. در 1335 ش ليسانس منقول و در 1338 ش دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى را به پايان رساند. وى تا 1347 ش در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تهران به تدريس ادبيات عرب و از 1348 ش به بعد در دانشكده ى حقوق و علوم سياسى تهران به تدريس حقوق اسلامى پرداخت. از آثارش: تجديد نظر و اضافات بر «تاريخ پيامبر اسلام (ص)» دكتر محمد ابراهيم آيتى؛ « مسائل حامة من مسائل الخلاف»؛ «نگاهى به تحول علم اصول»؛ تصحيح و تعليق « الذريعه الى اصول الشريعه» سيد مرتضى علم الهدى؛ تصحيح و تعليق «تفسير جوامع الجامع» امين الدين طبرسى؛ «تأثير منطق در علم اصول»؛ «صرف و نحو»؛ مقالات حقوقى متعدد.[1]

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فلسفه و حكمت اسلامى، دانشكده: حقوق و علوم سياسى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 1، ش 12، ص 16 -5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1108/ 3).

گرجيان عربي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدي گرجيان عربي

محل تولد : عربخيل بابلسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب در 20 تيرماه 1342 در محله عربخيل بابلسر در يك خانواده مذهبي متولد شدم و در سن شش سالگي به تحصيل در دبستان مسعود سعد وارد شدم و دوران راهنمايي ر ا نيز در همانجا گذراندم و دوران دبيرستان را در رشته علوم تجربي در سال 1360 به پايان رساندم و بعد از چند بار قبولي در دانشگاه در رشته هاي مختلف و شركت در جبهه هاي حق عليه باطل با توجه به علاقه شديدم

به تحصيلات حوزوي به حوزه علميه روحيه بابل وارد شدم و تحت تعليم حضرت آيت الله محمدي طبري و آيت الله بهشتي (ره) دروس سطح را تقريبا در طي كمتر از چهار سال به پايان رساندم و در اواخر سال 1364 به قم مشرف شدم. به محض ورود به درس خارج فقه حضرت آيت الله شيخ جواد تبريزي و كفايه را نزد حضرت آيت الله محقق داماد ادامه دادم و از همان سال در درس اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني نيز شركت مي نمودم در سال 1375 همزمان به دانشگاه علامه طباطبائي رشته علوم اجتماعي وارد شدم و بعد از اتمام بلافاصله در مقطع حقوق ليسانس و بعد نيز بلافاصله در دوره دكتري قبول شده و ادامه تحصيل دادم و در مجموعه آموزشي موسسه در راه حق كه تحت اشراف استاد مصباح يزدي بود شركت نمودم و دوره آموزش آنجا را به اتمام رساندم و دروس فلسفه (اشارات) و عرفان (فصوص الحكم و مصباح الانس) را نزد حضرت استاد آيت الله حسن زاده آملي به اتمام رساندم و در بعضي دروس جناب استاد آيت الله جوادي آملي شركت مي نمودم ضمنا در درس فقه حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي به مدت 7 سال شركت نمودم، لازم به ذكر است كه از همان سال سوم حوزه به تدريس دروس اشتغال داشتم (كه مي توان گفت بيش از 19 سال مشغول به تدريس دروس حوزوي و 17 سال به تدريس دروس دانشگاهي مشغول مي باشم و تمام دروس سطح را چند بارتدريس نموده ام).

گرگاني، ابوالهيثم احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، شاعر و حكيم. وى شاعر اسماعيلى

مذهب است و علاوه بر شاعرى در حكمت نيز استادى يگانه بود و محمد بن سرخ از شاگردان وى بوده است. از اشعار ابوالهيثم، تنها قصيده اى به نام «چون و چرا» درهشتاد و هشت بيت باقى مانده است كه مشتمل بر سئوالاتى است درباره ى بسيارى از مسايل، بى آنكه خود آنها را جواب گفته باشد. بعد از او دو تن آن را شرح كرده اند، يكى ابومعين ناصر بن خسرو قباديانى بلخى شاعر و نويسنده ى مشهور اسماعيلى مذهب كه به خواهش عين الدوله ابوالمعالى على بن اسد بن حارث، امير بدخشان، كتاب «جامع الحكمتين» را در اين باب نوشت و پيش از او محمد بن سرخ نيشابورى كه در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم قمرى مى زيست كتابى مفصّل در شرح هفتاد و شش بيت از اين قصيده ترتيب داده است. مطلع اين قصيده چنين است:

يكى است صورت هر نوع را نيست گذار

چرا كه هيئت هر صورتى بود بسيار؟

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (531 -521 /1)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (197)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (78)، الذريعه (260 /9)، يادگار (س دوم، ش 8 ص 21 -9).

گرگاني، سيدشريف

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي بن محمد بن علي گرگاني حسيني مشهور به مير سيد شريف گرگاني در سال 740 ه .ق متولد شد . كليه آثاربزرگ و كوچك وي در منطق وكلام و ادب و حكمت معروف است . و ي براي تحصيلات ابتدايي خود در شهر گرگان زادگاهش شروع به فرا گيري علوم مختلفي نزد استادان معروف كر د . سيد شريف درسال 780 درسن 40 سالگي به خدمت شاه شجاع رسيد و و شروع به

تدريس در مدرسه دار الشفا ء كرد . بعد از شاه شجاع پسرش امير تيمور جانشين او شد . او همراه امير تيمور و جمعي از اكابر به سمرقند رفت و در آنجا به تدريس علوم مختلفي پرداخت . سيد شريف بعد از مرگ امير تيمور به شيراز برگشت و در مدرسه دار الشفا شروع به تدريس كرد . او درسال 816 در شهر شيراز دار فاني را وداع گفت .

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : علي بن محمد بن علي گرگاني حسيني مشهور به مير سيد شريف گرگاني در سال 740 ه .ق متولد شد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي (مير سيد) شريف گرگاني از همان كودكي به تحصيل علم اشتغال داشت و فنون و شروح علمي را نزد استادان عصر خواند تا در دانشهاي مختلف ادبي استادي مسلم شد . مقدمات علوم را درديار خود آموخت .او از گرگان به هرات سفر كرد و رساله شمسيه و شرح مطالع و ديگر كتب را نزد استاد انش آموخت . وي به توصيه استادش به مصر رفت و علم حديث ونحو و صرف و معاني را آن جا آموزش ديد و از آن جا به بلاد روم سفر كرد و درعلوم شرعيه و عقليه و ادبيه و عربيه حاضر شد و سپس به ايران مراجعت كرد .

استادان و مربيان : از استادان علي (مير سيد) شريف گرگاني مي توان به استادني چون طاووسي كه مفتاح العلوم را به او آموخت نام برد . در حجر تربيت علامه قطب الدين رازي رساله شمسيه و شرح مطالع و ديگر كتب را آموزش

ديد . ميرك بخاري و شمس الدين محمد بن مبارك شاه هروي علم منطق را ياد گرفت . در علم حديث ، نحو ، لغت ، صرف ، معاني پيش استاد اكمل الدين محمد بن محمد بن محمود بابرقي و در كلاس شيخ جمال الدين محمد بن محمد بن امام فخر رازي معروف به آقسرايي در علوم شرعيه و عقليه و عربيه و ادبيه حاضر شد .

همسر و فرزندان : از فرزندان علي (مير سيد) شريف گرگاني مي توان به ذكر چند تن اشاره كرد : - اميرسيد شمس الدين محمد بن علي بن محمد حسيني جرجاني از علماي عصر خود بود كه در چند فنون كتابهاي مختلفي به زبانهاي گوناگون نگاشته مثل دو رساله از پدرش كه بنامهاي كبري و صغري معروفند به زبان عربي ترجمه كرده است كه درعلم منطق بودو به نامهاي دره و غره نام گذاري شده است . - قاضي سيد نور الدين سيد شريف الدين بن جمال الدين بن نورالله شمس الدين محمد شاه حسيني مرعشي شوشتري نوه سيد شريف از بزرگان علماي شيعه بود . - امير سير ابوالفتح محمد علي بن مير عبد الباقي بن مير شمس الدين محمد بن مير سيد شريف از نوه هاي گرگاني كه دردربار شاه طهماسب بود . از او دو پسر به نامهاي امير معين الدين و ميرزا اميرمانده است . - مير مرتضي شريفي شيرا زي نبيره مير سيد شريف بود كه از دانشمندان عصر خود دررشته منطق و كلام و رياضيات و اقسام حكمت دست داشت .

زمان و علت فوت : علي (مير سيد) شريف گرگاني در سال 816

درروز چهارشنبه ، ششم ريع الثاني درشيراز بدرود حيات گفته و آرامگاه وي در محله سردزك شيراز مي باشد .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي (مير سيد) شريف گرگاني در سن 40 سالگي به خدمت شاه شجاع درشيراز مي رود و پس از مصاحبت با او در مدرسه دار الشفاء شروع به تدريس مي كند . بعد از فوت شاه شجاع در سال 786 پسرش اميرتيمور جانشين او مي شود ودرسال 790 امير تيمور همراه شريف گرگاني و جمعي از اكابر شيراز به سمرقند مي رود و در آنجا به تدريس مي پردازد . ميان شريف و تقتازاني مباحثات روي مي دهد به طوري كه شريف هميشه بر او غلبه مي شود . پس از درگذشت امير تيمدر در سال 897 سيد شريف به شيراز برگشته و درآن جا به تدريس در مدرسه دار الشفا ء ادامه مي دهد .

شاگردان : از شاگردان علي (مير سيد) شريف گرگاني مي توان به چند تن اشاره كرد : عفيف جرهي _ علامه جلال الدين دواني _ اسعد بن محمد صديقي كازروني _ شجاع شيرازي _ ابن عربشاه ابوالعباس احمد بن محمد بن عبد الله بن عربشاه _ ابوالفتح نور الدين احمد بن عبد الله طاوسي ابرقوهي _ مولا خواجه علي سمرقندي _ فتح الله شرواني _ مظهر الدين محمد كازروني _ فخرالدين عجمي _ شمس الدين محمد بن مرهم الدين شيرازي

آرا و گرايشهاي خاص : بسياري از مولفين اهل سنت، علي (مير سيد) شريف گرگاني را سني حنفي مذهب دانسته اند از جمله : لكنوي، شوكاني، سخاوي و ديگران و گروهي از مولفين شيعه وي را

شيعه مذهب دانسته اند. چنانكه سيد محسن امين در كتاب اعيان شيعه و شيخ آغا بزرگ تهراني در كتاب طبقات اعلام الشيعه نام مير سيد شريف را جزو اعلام شيعه ياد كرده اند و قاضي نورالله شوشتري در كتاب مجالس المومنين بر اين تاكيد دارد و دلايلي هم بر اثبات تشيع ميرسيد شريف آورده است از آن جمله به گواهي دو تن از شاگردان گرگاني به نام هاي سيد محمد موسوي خراساني معروف به نوربخش متوفي 869 ه_. ق و شيخ محمد ابن ابي جمهور احسائي متوفي پس از 901 ه_.ق كه هر دو از اكابر علما و عرفاي اماميه اند. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسكندريه

ويژگي اثر : پاسخ سئوالات ميرزا اسكندر بن ميرزا عمر شيخ بن امير تيمور گوركان درسال 815 در اصول دين مي باشد .

2 اسلام و ايمان و اعتقاد و مذاهب

ويژگي اثر : رساله اي در بيان به زبان فارسي است كه نسخه خطي آن در كتابخانه الهيات تهران در شماره 308 مو جود مي باشد .

3 اصطلاحات الصوفيه الوارده في الفتوحات المكيه

ويژگي اثر : نسخه خطي اين رساله در دانشگاه كمبريج شماره 37 موجود است . ادوارد فند مي گويد :ميرسيد شريف رساله اي در تعريفات دارد كه حاوي اصطلاحاتي در علوم فقه و فرائض و حديث و كلام و نحو و صرف و تفسير است و ابن عربي مي گويد : رساله اي در تعريفات دارد كه مشتمل بر تفسير اصطلاحات صوفيه است كه دركتابخانه مكيه آمده است و اين هر دو به كوشش فلوگل ، دانشمند آلماني در لايبزيك در سال 1845 ميلادي به چاپ رسيده است .

4

الاصول المنطقيه

ويژگي اثر : اين رساله درسال 1328 ه .ق ضمن مجموعه اي در بولايق به چاپ رسيده است

5 التعريفات

ويژگي اثر : رساله اي است در اصطلاحات متداوله بين فقها و محدثين و متكلمين و نحاه و صرفيين و مفسرين به ترتيب حروف به چاپ رسيده است .

6 التوضيح شرح التنقيح

ويژگي اثر : ياد داشتهايي است بر اوائل كتاب تنقيح

7 الديباج المذهب في معرفه اصول الحديث

ويژگي اثر : اين رساله درعلم حديث است كه يك بار در دهلي به سال 1302 و بار ديگر درسال 1328 درمقدمه كتاب جامع ترمدي چاپ شده است

8 الرساله الحرفيه

ويژگي اثر : اين رساله كوچكي است كه در معني حرف كه نسخه هاي خطي متعددي درايران و عراق و قاهره و لينگراد و آمريكا موجود است

9 الرساله الشريفيه في قواعد البحث

ويژگي اثر : اين رساله درهند به سال1289 چاپ شده است ونسخه هاي خطي آن مكرر وجود دارد

10 الزاويه

ويژگي اثر : منسوب است به ميرسيد شريف درسه فصل - في بيان ماقيل ....نسخه شماره 758/2 در الهيات تهران

11 الشافي في الفقه

ويژگي اثر : نسخه خطي اين كتاب به شماره 1/1200 در كتابخانه اياصوفيه استانبول موجود است

12 الشريفيه

ويژگي اثر : رساله اي است در فرائض كه درسال 1245 در كلكته و درسال 1326 با شرح عبد الحي در لنكو چاپ شده است و نسخه اصلي آن در كتابخانه آصفيه در حيدر آباد دكن است

13 العلم الالي اوالتبعي و الاستقلالي

ويژگي اثر : دو نسخه از اين رساله در كتابخانه مركز ي دانشگاه تهران موجود است

14 العلم بالوجه و العلم بالشي من ذلك

الوجه

ويژگي اثر : يك نسخه از اين رساله در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران موجود است

15 الفرق بين العلم بالشي و بوجهه

ويژگي اثر : رساله فلسفي است كه به زبان عربي است سه نسخه ازآن در كتابخانه آيت الله مرعشي به شماره 880و 6543و 6869 موجود مي باشد .

16 الفرق بين الغرض و الغايه و الفايده

ويژگي اثر : گفتاري كوتاه است كه در يك صفحه كه دو نسخه از آن در كتابخانه سپهسالار تهران و يك نسخه هم در كتابخانه مجلس در تهران است

17 الفيه

ويژگي اثر : اين رساله كه به فارسي در بيان معماو تصاريف و اعمال آ ن تاليف شده است كه بالغ بر 15 هزار بيت مي باشد .

18 المصباح في شرح المفتاح

ويژگي اثر : گزارشي است از ميرسيد شريف بر قسم سوم مفتاح العلوم سكاكي كه در سمرقند ساخته شده كه نسخه هاي خري آن فراوان است .

19 امثله

ويژگي اثر : رساله مختصري است به فارسي در صرف كه مكرر چاپ شده و منسوب به مير سيد شريف است

20 ترجمان القرآن

ويژگي اثر : مير سيد شريف در اين رساله به شرح واژه هاي قرآن به فارسي ساده پرداخته و چون لغتي در سوره ديگر مكررشود آن را ذكر نكرده است بدين ترتيب كه اول از سوره حمد شروع كرده و سپس از سوره ناس به ترتيب قهقهرا تا سوره بقره را آورده است . در اواخر سده نهم هجري ،عادل بن علي اين فرهنگ نامه را به ترتيب حروف تهجي در آورده است و تحرير عادل مكرر چاپ شده است

21 تعليقه بر تفسير بيضاوي

22

تعليقه بر عوارف المعارف سهروردي

23 تعليقه برنصاب الصبيان فراهي

24 تفسير زهراوين

ويژگي اثر : تفسير سوره بقره و آل عمران

25 جامع التعليل

ويژگي اثر : رساله اي است به عربي در صرف ونحو . نسخه شماره 490/213خانه دكتر قريشي احمدحسين قريشي قلعه داري نزديك گجرات پاكستان .

26 حاشيه آداب البحث

ويژگي اثر : اصل آن از قاضي عضد الدين ايجي كه در منطق در سال 1236 در قسطنطنيه چاپ شده و حاشيه از مير سيد شريف.

27 حاشيه اشكال التاسيس( حسيني سمرقندي )

ويژگي اثر : كتاب اشكال التاسيس به توضيح پيرامون 35 شكل از كتابهاي اصول اقليدس صوري را توضيح داده است كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نگاشته است .

28 حاشيه التحفه الشاهيه

ويژگي اثر : اين كتاب كه درباره ستاره شناسي و در چهارباب كه آن را به خاطر وزير امير شاه محمد بن صدر سعيد تاج الدين معتز بن طاهر_تحفه شاهي _ موسوم داشته است كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است

29 حاشيه التلويح الي كشف حقايق التنقيح

ويژگي اثر : علامه صدر الشريعه ، عبيد الله بخاري كه در اصول فقه آنرا نگاشته است به نام تنقيح الاصول .كه بعد ها تفتازاني آن را به نام التلويح دريكي از شهرهاي تركستان به چاپ رساند كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است و در كتابخانه رضوي نسخه اي از آن به شماره 2968 كه منسوب به ملاعلي قوشچي است موجود مي باشد .

30 حاشيه الخلاصه في اصول الحديث

ويژگي اثر : اين كتاب در اصول الحديث ، تاليف شرف الدين حسن بن محمد طبيبي مي

باشد در يك مقدمه و چهارباب و خاتمه . كه مير سيد شريف يادداشتهاي بر آن نگاشته است .

31 حاشيه العباب في شرح اللباب

ويژگي اثر : علامه تاج الدين محمد بن محمد بن احمد بن سيف در نحو نگاشته است به نام اللباب في النحوكه شامل يك مقدمه و چهار قسم است . كه اين كتاب راجمال الدين حسيني نيشابوري به شرح نقره كار و العباب في شرح اللباب است كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است .

32 حاشيه العوامل الجرجانيه

ويژگي اثر : شيخ عبد القاهرين عبدالرحمان در نحو كتابي به نام العومل المائه نگاشته است كه احتمالا نسخه اي به شماره 278 رضوي با خط نسخ كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نگاشته است .

33 حاشيه الموشح في شرح الكافيه

ويژگي اثر : اين كتاب از شمس الدين محمد بن ابي بكر در نحو تاليف شده كه ميرسيد شريف در حاشيه آن نوشته است .

34 حاشيه الهدايه

ويژگي اثر : اين كتاب در فقه از شيخ الاسلام برهان الدين عليبن ابي بكر مرغيناني مي باشد و حاشيه از مير سيد شريف گرگاني.

35 حاشيه الوافيه في شرح الكافيه

ويژگي اثر : ابن حاجب نحوي ،عثمان بن عمرمالكي كتاب مختصري در نحو نوشته به نام الكافيه في النحو كه سيد ركن الدين حسن بن محمد استر آبادي بر اين كتاب سه شرح نوشته كه شرح دوم شرح متوسط است كه به نام وافيه نيز معروف است مير سيد شريف بر حاشيه آن نگاشته است.

36 حاشيه بر شرح قديم تجريد

ويژگي اثر : كتاب تجريد از تاليفات خواجه نصير الدين طوسي كه

شمس الدين محمود بن عبد الرحمان اصفهاني آن را شرح كرده و به نام شرح قديم تجريد مشهور است كه مير سيد شريف بر حاشيه آن يادداشتهاي عظيمي دارد . نسخه خطي اين حاشيه در مشهد و قم و تهران موجود است كه قديمي ترين آنها به شماره /115 رضوياست با تحرير 829 ه.ق و نسخه شماره 93/13727 كتابخانه انكرلي بغداد هم كه به نام حاشيه قوشچي معرف شده بايد حاشيه ميرسيد شريف باشد.

37 حاشيه تحرير اقليدس

ويژگي اثر : اين كتاب مشتمل بر هندسه مسطحه و حساب و خواص اعداد و هندسه فضايي كه صوري نجار آنرا در عصر خلفاي عباسي نوشته است و ميرسيد شريف بر حاشيه آن نوشته است

38 حاشيه تحرير القواعد المنطقيه في شرح الشمسيه

ويژگي اثر : اين كتاب را نجم الدين علي بن عمرو قزويني نوشته و قطب الدين محمد بن محمد تحتاني آن را شرح داده است و مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته و نسخه هاي خطي آن فراوان است .

39 حاشيه تفسير كشاف

ويژگي اثر : اين كتاب از جار الله محمو د بن عمر خوارزمي معتزلي حنفي كه ضمن شرح نكات بلاغي و وجه اعجاز قرآن ، مباحث اعتقادي و كلامي را به شيوه معتزله بيان كرده است كه مير سيد شريف از آغاز تا آيه 26 سوره بقره درحاشيه آن نوشته است

40 حاشيه حكمه الاشراق

ويژگي اثر : حاشيه اين كتاب از مير سيد شريف است

41 حاشيه شرح تلخيص المفتاح

ويژگي اثر : اين كتاب از تاليفات خطيب قزويني بر شرح تفتازاني است كه تلخيص المفتاح گزيده اي است بر مفتاح العلوم سكاكي

و سراج الدين ابي يعقوب بن ابي بكر در معاني و بيان . ميرسيد شريف در حاشيه آن نوشته است .كه اين حاشيه درسالهاي 1241و 1289و1310 در آستانه در 236 صفحه به چاپ رسيده است و نسخه هاي خطي فراوان دارد

42 حاشيه شرح حكمه العين

ويژگي اثر : اين كتاب تاليفي از نجم الدين ابي الحسن عليبن محمد مشهور به دبيران كاتبي قزويني شيعي از شاگردان خواجه نصيرالدين طوسي است كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است و نسخه خطي آن به شماره 6099 با تحرير سده 11 ه.ق دركتابخانه مرعشي در قم است .

43 حاشيه شرح كافيه

ويژگي اثر : اين كتاب ازاين حاجب نحوي ، جمال الدين عثمان بن عمر كه درنحو نگاشته است و رضي استر آبادي آن را به شرح در آورده است و مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است .

44 حاشيه شرح مختصر الاصول

ويژگي اثر : اين كتاب را ابن حاجب ،جمال الدين عثمان بن عمر مالكي در اصول فقه نگاشته است و عضد الدين ايجي به شرح در آورده است و ميرسيد شريف بر اين شرح ،حواشي توضيحي و تحقيقي و مزجي بر حاشيه نوشته است .

45 حاشيه شرح هديه الحكمه

ويژگي اثر : كتاب هدايه الحكمه تاليف شيخ اثير الدين مفضل بن عمر ابهري است و به شرح ميرحسين بن معين الدين ميبدي حسيني و حاشيه از ميرسيد شريف

46 حاشيه شرح وقايه الروايه في مسائل الهدايه

ويژگي اثر : حاشيه و يادداشتهايي از ميرسيد شريف برشرح صدر الشريعه دوم عبيدالله بن مسعود محبوبي درفقه حنفي

47 حاشيه لوامع الاسرار في شرح مطالع الانوار

ويژگي

اثر : حاشيه اي است بر گرگاني برشرح قطب الدين محمدبن محمد رازي تحتاني بر كتاب مطالع الانوار تاليف قاضي سراج الدين محمودبن ابي بكر ارموي درمنطق كه نسخه هاي خطي آن در كتابخانه آستان قدس رضوي و ديگر كتابخانه ها است .

48 حاشيه مشكاه المصابيح

ويژگي اثر : فرا بغوي ،حسين بن مسعود شافعي اين كتاب را نگاشته است و ابو عبد الله محمد بن عبد الله تبريزي اين اثر را به زبان انگليسي ترجمه ودر كلكته به طبع رسانده است .مير سيد شريف بر حاشيه هاي اين كتاب يادداشتهايي نوشته است و در كتابخانه جامعه ام القري در مكه مكرمه سه نسخه از اين حاشيه به شماره هاي 1388و 1159و 1160 موجودمي باشد.

49 حاشيه مطالع الانظار في شرح طوالع الانوار

ويژگي اثر : قاضي بيضاوي شيرازي ،عبد الله بن عمر كتاب جامع و كاملي در علم كلام به نام طوالع الانوار تاليف كرده است و شمس الدين محمودبن عبد الرحمان اصفهاني بر اين كتاب شرح كامل و مفيدي به نام مطالع الانظار في شرح طوالع الانوار نوشته و مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است كه در آستانه به سال 1305 در هامش به چاپ رسيده است .

50 رد شبهات معتزله

ويژگي اثر : ميرسيد شريف آن را به زبان فارسي جهت اميرزاده محمد حاكم شيراز نوشته است كه نسخه خطي آن به شماره 308/ الهيات تهران به جامانده است

51 رساله التوحيد

ويژگي اثر : نسخه خطي اين كتاب به شماره 5:1821 در مكتبه دارالعلوم الاسلاميه در پيشاور است

52 رساله القدر

ويژگي اثر : گفتار كوتاهي است به عربي پيرامون افعال عباد

با بيان آراء مختلفه در اين باب و شواهدي از آيا ت قرآن كريم . نسخه هاي خطي اين رساله در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران و كتابخانه هاي دانشكده الهيات تهران و كتابخانه هاي آيه الله مرعشي در قم وجود دارد

53 رساله درالذيعه

ويژگي اثر : اين اولين آفريده ميرسيد شريف است كه در تهران در كتابخانه الهيات به شماره 159 موجود مي باشد. و رساله مستقلي كه گرگاني نيست .

54 رساله في الترديد الانفصالي

ويژگي اثر : اين رساله منسوب به گرگاني است و تنها آقاي دانش پژوه مي گويد كه اين رساله از محمدبن علي گرگاني مي باشد و چهار نسخه از آن را در كتابخانه دانشگاه پرينستون آمريكا نشان داده است

55 رساله في الصرف

ويژگي اثر : كتاب معروفي است كه به زبان فارسي مي باشد و مكرر درايران و كلكته و لنكو چاپ شده است

56 رساله في الصوت

ويژگي اثر : لنكوي و سخاوي اين رساله را جزو آثار ميرسيد شريف دانسته و نسخه هاي خطي دردست نيست .

57 رساله في الموجود و مراتبها

ويژگي اثر : ميرسيد شريف دراين رساله مراتب موجود را به حسب موجوديت به سه قسم تقسيم كرده است از اعلي تا ادني . دو نسخه از اين رساله به شماره هاي 1216و1319 در كتابخانه سپهسالار تهران و دو نسخه هم در شماره هاي 6543و6869 دركتابخانه هاي آيت الله مرعشي قم ويك نسخه هم به شماره 238 در كتابخانه پرينستون آمريكا موجود است.

58 رساله في النحو

ويژگي اثر : اين رساله به زبان پارسي در علم نحو و به جهت انتساب به مولف (ميرسيد شريف ) به

نحو مير معروف است .اين رساله درسال 1843 ميلادي در هندوستان به قطع وزيري چاپ شده است وسه نسخه از آن در كمبريج و بودليان و بنگلادش موجود است .

59 رساله في الوجود

ويژگي اثر : رساله كوتاهي است به زبان عربي در اثبات واجب الوجود و بيان معني و مفهوم آن . نسخه خطي از آن به شماره 880/ دركتابخانه آيت الله مرعشي در قم موجوداست .

60 رساله في الوجود(الوجوديه )

61 رساله في تحقيق الواقع

62 رساله في تحقيق نفس الامر

ويژگي اثر : محمد تقي دانش پژوه نسخه خطي اين اثر را از علي بن محمد گرگاني دانسته است

63 رساله في تفسير

64 رساله في تقسيم العلوم

ويژگي اثر : مير سيد شريف دراين رساله از چهار روشي كه منطقين و فلاسفه در تقسيم علم به كار مي برند بحث مي كند .دو نسخه از اين رساله به شماره 6869 م در كتابخانه مرعشي قم و يك نسخه هم به شماره 880 در كتابخانه مركز دانشگاه تهران و يك نسخه هم به شماره /163 در كتابخانه دانشگاه تهران پرينستون آمريكا و يك نسخه هم به شماره /1:585 در كتابخانه اندياافيس درلندن موجود است .

65 رساله في عدم كون افعال الله معلله بالاغراض

ويژگي اثر : نسخه اي اين رساله به شماره 9:86 در كتابخانه عمومي اسكندريه موجود است

66 رساله في علم الادوار

ويژگي اثر : اين رساله درعلم موسيقي است

67 رساله في مناقب الخواجه بها ء الدين نقشبندي

68 رساله ولديه

ويژگي اثر : هفت نسخه از اين رساله باقي مانده است

69 رموز شرايع

ويژگي اثر : رساله اي است به فارسي

كه نسخه خطي آن ضميمه شماره /15088 در كتابخانه رضوي است

70 روحيه

ويژگي اثر : رساله ديگري است به فارسي درحكمت

71 شرح التذكره النصريه

ويژگي اثر : كتاب التذكره النصيريه كه نوشته خواجه نصير الدين طوسي است و به شرح ميرسيد شريف كه در شهر شيراز ساخته است . اين كتاب قديمي ترين نسخه خطي نسخه شماره 5567/ كتابخانه رضوي در مشهد به تحرير 825 ه.ق وجود دارد.

72 شرح امثله

ويژگي اثر : رساله مختصري است درصرف به فارس كه مكرر به چاپ رسيده است

73 شرح ايساغوجي

ويژگي اثر : رساله كوتاهي است درمنطق كه به سال 1321 ه .ق در مطبعه مويد ئر قاهره در 37 صفحه چاپ شده است

74 شرح تصريف عزي

75 شرح خطبه البيان

ويژگي اثر : خطبه البيان منسوب به امير المومنين است كه كهن ترين نسخه اي كه هم اكنون در دست است همان نسخه ضميمه نهج البلاغه مي باشدبه شماره/1860.دو نسخه خطي از اين شرح دركتابخانه مركزي دانشگاه تهران و يك نسخه هم در كتابخانه ملي ملك در تهران و دو نسخه هم در نجف اشرف است كه قديمي ترين آنها نسخه شماره 1015/26 دانشگاه تهران است.

76 شرح عقايد عضدي

ويژگي اثر : كتاب عضدي تاليف عضد الدين عبد الرحمان است كه شروح متعددي از آن نوشته اند از جمله مير سيد گرگاني

77 شرح فرائض السجاوندي

ويژگي اثر : كتاب فرائض تاليف سراج الدين محمد بن محمود سجاوندي حنفي از دانايان سده هفتم هجري قمري مي باشد دربيان آراء و مذاهب چهار گانه اهل سنت. ميرسيد شريف درسمر قند كه درسال 804 آن را شرح داده است .

كهن ترين نسخه خطي آن به شماره /4655و دو نسخه ديگر در كتابخانه رضوي درمشهد موجود است .

78 شرح فرائض نصريه

ويژگي اثر : رساله مختصرياست در اصول علم و فرائض برابر مذاهب اهل بيت (ع) ، كه شش شرح و تعليقه دارد كه يكي از اين شرحهاي آن بنا به نقل جرجي زيدان در كتاب آداب اللغه از آن ميرسيد شريف است .

79 شرح قصيده بانب سعاد

ويژگي اثر : كعب بن زهير ابي سلمي از شاعران عصر رسول خدا است قصيده لاميه اي در 57و يا 58 بيت در بحر بسيط سروده است كه به زبانهاي مختتلفي در كشورهاي متعدد به چاپ رسيده است و مير سيد شريف از جمله كساني است كه به شرح آن پرداخته است.

80 شرح كافيه

ويژگي اثر : اصل اين كتاب از ابن حاجب نحوي و شرح مير سيد شريف گرگاني است .

81 شرح كنز الدقايق

ويژگي اثر : ابو البركات اين كتاب را در فقه نگاشته است كه مير سيد شريف اين كتاب را شرح كرده است

82 شرح ملخص چغميني

ويژگي اثر : شرف الدين محمود بن محمد چغميني خوارزمي اين كتاب را در علم هيات نوشته است كه ميرسيد شريف به شرح آن پرداخته است كه نسخه هاي خطي آن در شهر مشهد در گوهر شاد به شماره /859 وجود دارد.

83 شرح مواقف

ويژگي اثر : كتاب مواقف السلطانيه از تاليفات قاضي عضد الدين ايجي و عبد الرحمان بن احمد فارسي شيرازي در علم كلام است كه مير سيد شريف آن را به شرح درآورده است نسخه شماره /1615در كتابخانه آيت الله مرعشي در قم موجود

است

84 صغري

ويژگي اثر : رساله مختصري است به فارسي در منطق

85 ظفر الاماني في مختصر الجرجاني

ويژگي اثر : اين رساله در مصطلح الحديث است كه درسال1304 ه.ق درهندبامقدمه ابن صلاح چاپ شده است

86 عشقيه

ويژگي اثر : رساله اي است در هفت فصل به فارسي كه سه نسخه از آن در دارالكتب مصر و يك نسخه آن دركتابخانه سپهسالار و يكي ديگر هم در كتابخانه ملك تهران

87 في تحقيق المباحث الموجوديه و المقاصد الاصوليه

88 قدم و حدوث قرآن

ويژگي اثر : اين رساله اي است به زبان عربي دركلام .

89 قضا و قدر

ويژگي اثر : اين رساله ،رساله كوتاهي است به فارسي كه نسخه شماره 6594 مجلس شوراي اسلامي

90 كبري

ويژگي اثر : رساله مشهور و معروفي است درمنطق به فارس كه مكرر به چاپ رسيده است

91 كليات في ماهيات الاشيا ء

ويژگي اثر : فقط اسماعيل پاشا از آن ياد كرده است

92 مبدا و معاد

ويژگي اثر : رساله اي است به زبان فارسي كه تنها 17 صفحه از آن نشان داده است كه نسخه اي از آن به شماره /2381توسط احمد گلچين معرفي شده است .

93 مسائل علوم ثلاثه

ويژگي اثر : رساله اي است به فارسي شامل امهات مسائل علوم سه گانه يعني علم كلام و اصول دين ،علم فقه و فروع دين و علم اصول فقه كه ميرسيد شريف آن را به نام يكي از امراء زمانش نگاشته است درسه باب و هر باب مشتمل بر مسائل يكي از علوم سه گانه .

94 نسبه البصيره الي مدركاتها

ويژگي اثر : رساله كوچكي است در كيفيت ميان عقل

و آنچه را كه ادراك مي كند .نسخه هاي خطي آن /6636كتابخانه آيت الله مرعشي قم با خط محمد بن علي جيلي دراستر آباد ونسخه شماره /104و 28:73 كتابخانه اوقاف موصل

95 نصيحت نامه

ويژگي اثر : رساله اي است به فارسي كه درنه صفحه كه آقاي گلچين معني عافاع الله تعالي به نسخه آن در مجلس شوراي اسلامي اشاره كرده است كه ضمن مجموعه شماره /14/2386 مي باشد.

گلپايگاني، حبيب الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، حكيم و عارف. متولد در گوگد، از قريه هاى گلپايگان، كه مولد اكثر علماى آن ديار است. ملا محمد به احتمالى شاگرد آخوند ملا على نورى بوده است. آثار او عبارت اند از: «تكملة الصافى»؛ «تقريب المرام على القسم الاول من تهذيب الكلام»؛ «كشكول» و «واردات غيبى»، در اخلاق كه در 1321 ق به اهتمام شيخ حسينعلى تهرانى چاپ سنگى شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (9 /25)، گنجينه ى دانشمندان (510 /7).

گلپايگاني، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298/ 1292 -1218 ق)، عالم دينى، فقيه، حكيم، طبيب، فيلسوف، مجتهد، عارف و زاهد. در 1258 ق به نجف رفت و در محضر شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ على كاشف الغطاء و سيد ابراهيم قزوينى و شيخ مرتضى انصارى و حجت الاسلام بروجردى تلمذ نمود. در زمان خودش، در نجف، كسى در حكمت و رشته هاى متنوع آن، برتر از او نبود. وى استاد صاحب «التكمله» در علم الهى است. در نجف درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. او كتاب هاى بسيارى در حكمت، طب و فقه تصنيف كرد. از آثارش: شرح «اصول الكافى»؛ شرح «الرسالة الذهبية»؛ منتخب «احياء العلوم»؛ منتخب «امل الآمل»؛ منتخب «جامع السعادات»؛ منتخب «شرح الهداية»؛ منتخب كتاب «السماء و العالم»؛ منتخب «الكشكول»؛ منتخب «الملل و النحل»؛ مختصر «مسكن الشجون»؛ رساله اى در علم كلام؛ رساله در علم كيميا؛ «حاشيه»، در طب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (193/ 9)، الذريعه (369/ 22 ،209 ،107 -106 ،96/ 20 ،271 -270/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 205/ 13)، فوائد الرضويه (438 -437)، گنجينه ى دانشمندان (499/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1112/

3)، معجم المؤلفين (133 -132/ 9).

گلپايگاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در فوائدالرضويه است: عالم ربانى زاهد استاد صاحب التكمله فى العلم الهى قال سلمه اللَّه لم يكن فى النجف الاشرف افضل منه فى الحكمه بجميع اقسامها حتى علم الطب كان تاركا للدنيا ساكنا احد حجر الصحن الفوقانية و لم يتزوج حتى توفى سنه 1292 و دفن بالنجف كان من تلامذه حجةالاسلام البروجردى صنف كتبا كثيره فى الحكمه و الطب و الفقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

گلستاني، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه و حكمت اسلامى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى فلسفه و حكمت اسلامى از دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال 1338، دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى از دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال 1345.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شرح و تفسير و نقد متون فلسفى عربى به زبان فارسى، علوم تربيتى، علوم قضائى، استاد راهنماى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فلسفه، منطق، كلام، علم النفس، روانشناسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 12، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

فلسفه اسلامى، منطق، آرا، تربيتى فيلسوفان اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

گندمي نصرآبادي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا گندمي نصرآبادي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/10/10

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي را در مدرسه علميه امام خميني (ره) كاشان آغاز كردم (تير ماه 1361) بعد راهي حوزه علميه قم شدم. ابتدا در مدرسه كرمانيها مشغول به تحصيل شدم و بعد زير نظر شوراي عالي حوزه دروس حوزوي را پي گرفتم. پس از اتمام دوره سطح به مدت شش سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم شيرازي و جعفر سبحاني شركت كردم. از سال 1368 در كنار دروس حوزوي دروس جديد را ادامه دادم. پس از اخذ ديپلم در سال 1370 در كنكور سراسري با رتبه بالا در رشته مورد علاقه ام فلسفه غرب در دانشگاه تهران پذيرفته شدم. در سال 1374 در آزمون كارشناسي ارشد شركت و

رتبه نخست اين آزمون را احراز كردم. با موافقت اساتيد از نيم سال اول كار نوشتن پايان نامه را شروع و در پايان نيم سال سوم از آن دفاع كردم و هم زمان در آزمون اعزام به خارج قبول شدم و با تلاش بسيار موفق به اخذ پذيرش از دانشگاه سوربون شدم كه وزارت علوم به بهانه اتمام وقت قانوني با اعزام بنده موافقت نكرد تا اين كه در سال 1382 در آزمون دكتري فلسفه دانشگاه شركت كردم و در حال حاضر مشغول نوشتن پايان نامه مي باشم. ضمنا از سال 1379 تا كنون با مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب در گروه اديان ابراهيمي همكاري مي كنم.

گيلاني اصفهاني، حمزه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عالم دينى، حكيم و فيلسوف. او شاگرد برجسته ى ملا محمد صادق اردستانى اصفهانى (م 1134 ق) بود. شيخ عبدالنبى قزوينى، در «تتميم الامل»، از او تعبير به فيلسوف اعظم و حكيم افخم مى كند. از آثار وى: «رسالة فى التشكيك»؛ «رسالة فى الحكمة» معروف به «الحكمة الصادقية» كه تقريرات استادش، ملا محمد صادق، مى باشد و لذا نام صادقيه گرفته و به «تقريرات» نيز مشهور شده است و معاصر و هم شاگرديش، ملا محمد صالح خلخالى، بر آن حاشيه نگاشته است؛ شرح قول خواجه نصير طوسى: «الجوهرية و العرضية من ثوانى المعقولات»؛ «قوى النفس»؛ «رسالة فى مطالب النفس و مسائلها»، كه تقابل با كتاب ششم «طبيعيات الشفاء» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (398 ،141/ 21 ،218/ 17 ،24/ 14 ،148/ 11 ،58 -57/ 7 ،81/ 6 ،376/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 228/ 12).

گيلاني هندي، صدرالدين علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم دينى، حكيم و طبيب. اهل گيلان بود. نزد علماى ايران تلمذ كرد. سپس به هند سفر نمود و ساكن آنجا شد. مير ابوالقاسم فندرسكى كه معاصر وى بود او را در هند، زمانى كه مشغول تأليف شرح «قانون» ابن سينا بود، ملاقات كرد. مشهور است كه گيلانى بر انديشه ى ميرفندرسكى تأثيرگذار بوده است. وى همان جا درگذشت. از آثارش: شرح «القاون» ابن سينا، كه شرح جامع و بزرگى است؛ رساله ى «السؤال و الجواب»، در طب؛ «الشفاء العاجل»، كه آن را در مقابل «برء الساعة» محمد بن زكرياى رازى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (205/ 14 ،389/ 13 ،246/ 12)، رياض العلماء (384/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 413/ 11).

گيلاني، محراب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عارف و حكيم. وى از مشاهير حكما و عرفا و شاگرد آقا محمد بيدآبادى (م 1197 ق) و ملا اسماعيل خاجويى (م 1173 ق) بود. گويند كه وى از محضر قطب الدين نيريزى نيز كسب معرفت كرده است. او شيخ و نماينده ى سيد قطب الدين در اصفهان و عراق عجم بود. محراب به وحدت وجود اعتقاد داشت و مورد طعن عده اى از فضلا بود. از معاصرين او مى توان علامه نراقى را نام برد. حاجى محمدجعفر معروف به مجذوب عليشاه از شاگردان ملا محراب بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (243 ،241)، ذهبيه (325/ 1)، ريحانه (385/ 5 ،301/ 1)، طرائق الحقائق (339 ،258 ،255 ،217 ،214/ 3)، مرآت الحق (68 ،67)، نامها و نامدارهاى گيلان (494).

گيلاني، نظر علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، حكيم. سال ولادت و وفات وى مضبوط نيست ولى مى دانيم كه در حوزه هاى اساتيد اصفهان از جمله آقا محمد بيدآبادى تحصيل كرده و عمر خويش را در گيلان و اصفهان و آذربايجان گذرانده است. وى از نخستين طرفداران فلسفه ى ملاصدرا و مروجين حكمت متعاليه به شمار مى رود. برخى از آثار او عبارت اند از: تلخيص و تنقيح «مبدأ و معاد» ملاصدرا؛ «رساله ى تحفه»، در مباحث علم و برخى از مسائل وجود؛ «شرح ان اللَّه خلق آدم على صورته»؛ شرح «عوامل» ملا محسن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (372 /13)، مؤلفين كتب چاپى (622 /6)، نامها و نامدارهاى گيلان (591).

لاري، مصلح الدين، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 979 ق)، فقيه شافعى، منطقى و منجم. در لار فارس به دنيا آمد. ادبيات و علوم مقدماتى را در زادگاهش از شاگردان ملا جلال الدين دوانى فراگرفت. او همچنين از مير غياث الدين دشتكى شيرازى بهره برد. در عهد همايون شاه (963 -937 ق) به هندوستان رفت. بعد از فوت وى در 964 ق به حلب و از آنجا به حج رفت و سپس به حلب بازگشت. پس از آن سفرى به آمد كرد و در شهرهاى آناطولى شرقى شهرت بسيار يافت. سرانجام در ديار بكر معلم اسكندر پاشا و فرزندان او گشت و در همان جا وفات يافت. در «شذرات الذهب» سال وفات وى حدود 967 ق ذكر شده است. از آثار وى: شرح «الشمائل» ترمذى؛ شرح «الاربعين النووية»، در حديث؛ شرح «الفرائض السراجية» سجاوندى؛ شرح «الارشاد»، در فروع فقه شافعى؛ حاشيه بر قسمتهايى از «مطول»؛ «اثبات المعاد الجسمانى»؛ حاشيه بر شرح دوانى بر «تهذيب المنطق و الكلام» تفتازانى؛ حاشيه بر «شرح

طوالع» اصفهانى؛ حاشيه بر «شرح الكافية» جامى؛ تعليقه بر شرح «المواقف» عضدى؛ حاشيه بر «شرح الهداية» ميبدى؛ شرح «هيئت فارسى» قوشچى؛ «مرآة الادوار و مرقاة الاخبار»، در تاريخ از اول تا 974 ق، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (39/ 7)، تاريخ ادبيات در ايران (1669 -1663/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (777 -775 ،536/ 2)، تاريخ نظم و نثر (355)، الذريعه (100/ 1)، ريحانه (119 -118/ 5)، شذرات الذهب (350/ 8)، كشف الظنون (1893 ،1646 ،1372 ،1247 ،1116 ،1060 ،1039 ،516 ،475 ،191 ،69 ،60)، معجم المؤلفين (293/ 12 ،93/ 10)، هدية العارفين (251/ 2).

لاريجاني، رضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم حكيم و فيلسوف جليل از اجله شاگردان آخوند ملا علي نوري در اصفهان بوده و در اين شهر حكمت متعاليه تدريس ميفرموده به تهران منتقل شده و ميرزا محمد تنكابني مولف قصص العلماء از شاگردان وي بوده و در آن شهر در سال 1267 يا 1270 وفات يافته و هم در آنجا مدفون گرديده است در اعيان الشيعه 64:31 به نام سيد رضا مذكور است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لاريجاني، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق لاريجاني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانب صادق لاريجاني (آملي) در سال 1339 هجري شمسي در نجف اشرف ديده به جهان گشودم. پدرم مرحوم آيت الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي «قدس سره» از اعاظم فقهاء و مراجع نجف اشرف و قم بوده اند كه شاگردان بسياري در اين دو شهر بزرگ علم و تقوا پرورانده اند. مادرم صبيّه مرحوم آيت الله العظمي حاج سيّد محسن اشرفي «قدس سره» است كه ايشان از بزرگان شهر اشرف (بهشهر) بود و در آن شهر سمت رياست و مرجعيت داشت و از شاگردان مبرّز مرحوم آخوند خراساني «قدس سره» محسوب مي شد كه به علت انزوا طلبي، نام چنداني از خود باقي نگذاشته است. قريب يكسال و اندي داشتم كه مرحوم والد از نجف اشرف به شهر قم نقل مكان نمودند و بساط تدريس در اين شهر گشودند.

تحصيلات اوليه: از سال 1345 تا 1356 در مراحل دبستان و دبيرستان به دروس جديد اشتغال داشته ام و بحمدالله در همه اين سطوح، درسها را با موفقيّت تمام به پايان برده ام و كمتر اتفاق مي افتاد كه

رتبة اوّل را حائز نباشم. نيك به خاطر دارم كه از سال اوّل دبيرستان مسير تحقيقم از درسهاي معمولي دبيرستان، بسيار فراتر رفت و كتابهاي متعدّد دانشگاهي در رشته رياضي را خود بدون كمك استاد فراگرفتم. مثل: Precalculus نوشته Serge lang و دو مجلّد Calculus نوشته Tom . Apostol و Mathematical Analysis نوشته Rudin و Measure Theor نوشته Monro و همه اينها قبل از وارد شدن به سال چهارم دبيرستان بود. و با فراهم آمدن بورس تحصيلي از دانشگاه صنعتي شريف، عازم تحصيل در يكي از كشورهاي غربي بودم كه ناگهان زندگيم چرخش تمام پيدا كرد و انديشه و شوق تحصيل در علوم و معارف اسلامي و دنبال كردن مسير تحقيقات فقهاء و مجتهدان و فيلسوفان اسلامي، حركتي ديگر را باعث شد. علل اين شوق و انديشه جديد خود داستان عجيبي دارد كه اين جا مجال بيان آن نيست.

تحصيلات علوم اسلامي: به هر حال با تغيير مسير علمي و في الواقع تغيير مسير زندگي ام، از سال 56 وارد عالم طلبگي شدم و با ولع و اشتياق فراوان علوم رسمي حوزه را فرا مي گرفتم، و در كنار آن ها با مباحث فيلسوفان غربي هم آشنا مي شدم. اكثر درسهاي دوره مقدمات و سطح حوزه را با اساتيدي مبرز و عمدتاً به طور خصوصي طي كردم. بحثهاي خارج اصول و فقه را از محضر مرحوم والد آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي «قدس سره» و آيت الله العظمي حاج شيخ حسين وحيدي خراساني دامت بركاته كه افتخار دامادي ايشان را هم دارم، استفاده برده ام. فلسفه اسلامي را نيز مدّتي در نزد آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي

استفاده كردم. از حوالي سال 1368، پس از تدريس بسياري از كتب سطح، به تدريس خارج اصول و پس از مدّتي به تدريس خارج فقه پرداخته ام و بحمدالله تاكنون مشغول به اين دو بحث هستم. در جريان انقلاب در كنار مرحوم والد، در پاره اي اقدامات شركت جسته ام و پس از چندي حس كردم تهاجم فرهنگي غرب، كمي از تهاجم نظامي آن ندارد و لذا در حد وسع خويش و با بضاعتي مزجاه همّ خويش را در مقابله با اين تهاجم فرهنگي قرار دادم. تهاجمي كه ايمان مردم را هدف گرفته و قطعاً در راستاي اهداف شوم استعماري است. چون نيك مي دانند اين كشور اسلامي با ايمان مردم زنده مانده است نه تجهيزات مادي و اقدامات نظامي.

مدت هاست كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي «دام ظله» با بيانات مختلف به اين خطر عظيم اشاره كرده اند و اخيراً هم با بياني صريح و رسا به افشاء آن پرداخته اند. علاوه بر تدريس خارج فقه و اصول در حوزه علميه قم و نگاشتن كتابها و مقالاتي در باب مباحث جديد كلامي، چند سال است كه به عضويت هيئت علمي دانشگاه قم در آمده ام و به طور منظم در دانشگاه تربيت مدرس قم در سطح كارشناسي ارشد و دكترا، كلام جديد و فلسفه تطبيقي تدريس مي كنم. و در دانشگاه رضوي مشهد، هم پاره اي از پژوهشهاي فقهي و فلسفي را سرپرستي مي كنم.

آثار قلمي اين جانب برخي به طبع رسيده است كه عمده ترين آن ها عبارت است از:

1. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، نوشته وارنك اين كتاب ترجمه اي است از Contemporay moral philosophy كه با تعليقات مبسوط اين جانب به طبع

رسيده است. انتشارات علمي فرهنگي، تهران، 1362.

2. انسان از آغاز تا انجام، نوشته علامه سيّد محمّد حسين طباطبايي، اين كتاب ترجمه اي است از (كتاب الانسان) كه با تعليقات مبسوط اين جانب همراه است. انتشارات الزهراء، تهران چاپ دوم، 1371.

3. سرمايه ايمان، ملاعبدالرزاق لاهيجي تصحيح اين كتاب توسط اين جانب صورت گرفته است. انتشارات الزهراء، تهران، چاپ سوم 1372.

4. معرفت ديني، نقد نظريّه قبض و بسط تئوريك شريعت، مركز ترجمه و نشر كتاب تهران، 1370

5. قبض و بسط در قبض و بسطي ديگر، مركز ترجمه و نشر كتاب، تهران 1372

6. واجب مشروط، انتشارات كنگره شيخ انصاري «قدس سره» 1374

7. فلسفه تحليلي، دلالت و ضرورت، انتشارات مرصاد، قم،

كتابهاي زير در حال تدوينند:

1. مكتوباتي در حسن و قبح عقلي و قاعده ملازمه، انتشارات مرصاد

2. دين و اخلاق، (ترجمه از انگليسي) انتشارات مرصاد

3. فلسفه تحليلي، تئوري هاي معناداري

4. فلسفه تحليلي، فعل گفتاري

5. زبان دين

6. براهين اثبات واجب، برهان وجودي

7. قلمرو دين

8. مباني كلامي فلسفي حكومت ديني

9. فلسفه اخلاق

علاوه بر كتابهاي فوق مجموعه متعددي از مقالات كلامي، فلسفي در مجلات مختلف، همچون نقد و نظر و كيهان فرهنگي و ماهنامه صبح و ... به طبع رسانده ام.

در فقه و اصول، تقريباً تمامي درسهايي را كه شركت جسته ام، تقرير كرده ام و به علاوه دو مجلّد در علم اصول از ابتدا تا مبحث مشتق به عربي نگاشته ام و رساله اي مبسوط در «صلوة مسافر» به شكل شرحي بر عروة الوثقي تصنيف نمودم كه تتمه اي از آن باقي مانده است. در سال 1377به عنوان نماينده دوره سوم مجلس خبرگان از استان مازندران به مجلس خبرگان راه يافتم، و در سال 1380 با حكم مقام معظم رهبري به

عنوان عضوي از فقهاي شوراي نگهبان منصوب گشتم و حكايت همچنان باقي است ...

رياست قوه قضاييه:

آيت الله خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي ايران وي را در تاريخ شنبه 24 مرداد ماه سال 1388 به سمت رياست قوه قضاييه منصوب كرد.

لاهيجاني، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجعفر بن ملا محمدصادق لاهيجانى از فلاسفه و حكماء عصر و مشاهير مدرسين علوم عقليه و داراى تاليفاتى از جمله حاشيه بر الهيات (شرح تجريد) و شرح (المشاعر) ملا صدرالدين شيرازى و غيره بوده و بعد از 1251 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن الحسين اللاهيجى قمى از بزرگان حكماء و متكلمين و ادباء محققين ملقب به فياض لاهيجى است هم داماد (باجناق) مرحوم علامه ملا محسن فيض كاشانيست كه هر دو شاگرد و داماد صدرالمتألهين شيرازى بودند و لقب فيض و فياض را از او دريافته اند. صاحب روضات گويد در مدرسه معصومه قم (يعنى مدرسه فيضيه) تدريس مى نمود تأليفات ارزنده دارد كه از آنهاست «كتاب گوهر مراد» و رساله (سرمايه ايمان) و شرح تجريد الكلام موسوم «به مشارق الالهام» و «شوارق» كتاب «شرح هياكل» و رساله ى در حدوث عالم، و غير اينها از كتب و رسائل و حواشى. شاگردان بزرگوارى دارد كه از آن جمله است فرزند ارجمندش جناب ميرزا حسن صاحب كتاب «جمال الصالحين» در سنن و آداب «و كتاب شمع اليقين» در اصول دين به فارسى و غير آن كه قبر شريفش در حاشيه خيابان ارم مقابل شيخان بزرگ سنگ بلندى بر آن نصب است.

(ملا) عبدالرزاق بن على بن حسين گيلانى ملقب به فيض و فياض، متكلم منطقى، اديب و شاعر ايرانى (و.؟- ف. 1051 يا 1072 ه.) وى شاگرد ملاصدرا و ملا محسن فيض بود و در قم تدريس كرده. تأليفات بسيارى دارد كه حاكى از تبحر وى هستند از جمله ى آنهاست: 1- «شوارق الالهام»، شرح بر «تجريدالكلام» خواجه نصيرالدين طوسى. 2- «گوهر مراد» در حكمت

و منطق به فارسى كه براى شاه عباس ثانى نوشته. 3- «حدوث العالم». 4- «ديوان شعر» پارسى شامل حدود پنج هزار بيت. 5- «كلمات الطيبة» در اصالت ماهيت وجود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

لاهيجي، حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1121 -1045 ق)، عالم دينى، حكيم و صوفى. اصلش از گيلان بود. در قم به دنيا آمد. در فراگيرى علوم دينى از محضر پدرش، ملا عبدالرزاق لاهيجى معروف به فياض، استفاده نمود. در قم درگذشت و در سمت شرقى قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: «آيينه ى حكمت»، در اصول دين، به فارسى؛ «اثبات الرجعة»؛ «اصول الدين»، در پنج فصل، به فارسى؛ «الفة الفرقة»، در كلام؛ «تأليف المحبة» يا «تزكية الصحبة»، در ترجمه و تلخيص «كشف الريبة» شهيد ثانى؛ حاشيه بر «الوافى» فيض كاشانى؛ «التقية»؛ «شمع اليقين فى معرفة الحق و اليقين»، در اصول دين و به ويژه امامت؛ «مصباح الدراية»، در حكمت؛ «مصابيح الهدى و مفاتيح المنى»، در حكمت؛ «روايع الكلم»، «بدايع الحكم»، «زواهر الحكم»، در حكمت؛ «جمال الصالحين فى اعمال السنة و الآداب المستحسنة»، به فارسى.[1]

حسن بن حكيم متأله بن ملا عبدالرزاق لاهيجى معروف (به فياض) كه قبرش در حاشيه خيابان ارم قم مقابل بازار شيخان واقع و سنگ بلندى بر آن نصب است.

وى فاضلى بوده صالح و در سال 1121 ق وفات نموده از تاليفات او كتب زير است.

1- آئينه حكمت 2- اثبات رجعت 3- اصول دين 4- الفة الفرقه در كلام 5- بدايع الحكم 6- تاليف المحبه 7- التقيه 8- جمال الصالحين 9- امامت 10- روايع الكلم در حكمت 11- زواهر الحكم 12- شمع اليقين 13- مصباح الهدى و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:[1] الذريعه (106 ،94 -93/ 21 ،233/ 14 ،63 -62/ 12 ،260 -259/ 11 ،229/ 6 ،130 -129/ 5 ،404/ 4 ،300/ 3 ،187/ 2 ،52/ 1)، رياض العلماء (1/ 208 -207)، ريحانه (363/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 180 -177/ 12)، گنجينه ى دانشمندان (12/ 7).

لاهيجي، صفرعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، حكيم و فقيه. در لاهيجان متولد شد مدتى ساكن قزوين بود و علوم معقول را در حوزه ى آخوند ملا على نورى و علوم منقول را در حوزه آقا سيد محمد مجاهد آموخت و به دريافت اجازه از حجت الاسلام شفتى نائل شد. مدتى در اصفهان به تدريس متون فلسفى پرداخت. سپس مقيم قزوين شد و در آنجا به تدريس فقه و اصول پرداخت. يكى از شاگردان او ميرزا محمد تنكابنى است. برخى از آثار او عبارت اند از: «شرح معالم»؛ «رساله در درايه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (71 /14)، فوائد الرضويه (219)، قصص العلماء (94 -93)، مصفى المقال (204).

لاهيجي، محمد جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1251 ق)، حكيم و مدرس. وى از فلاسفه ى عهد محمد شاه قاجار (1264 -1251 ق) و از مدرسان مشهور علوم عقلى بود. از آثارش: حاشيه بر «الهيات شرح التجريد» يا حاشيه بر «الحاشية الخفرية»؛ شرح «المشاعر» ملاصدرا شيرازى كه به خواهش حاج ميرزا آقاسى وزير تأليف نموده است؛ «مصباح الخزائن»، تفسير عرفانى تأويلى. در «نامها و نامدارهاى گيلان» صاحب عنوان با ملا محمد جعفر لنگرودى، شاگرد آخوند ملا على نورى، يكى دانسته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (106/ 21 ،65/ 14 ،65/ 6)، ريحانه (124/ 5)، طبقات اعلم الشيعه (قرن 257/ 13)، گنجينه ى دانشمندان (12/ 7)، معجم المؤلفين (155/ 9)، نامها و نامدارهاى گيلان (509).

لوكري مروزي، ابوالعباس فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، حكيم، فيلسوف اديب و شاعر. اهل لوكر در كنار رود مرو بود. وى حكيمى كامل و در اجزاء علوم حكمت ماهر بود. لوكرى شاگرد بهمنيار (م 458 ق)، شاگرد ابوعلى سينا، بود و به وسيله او علم حكمت در خراسان انتشار يافت. از اقران وى در ميدان حكمت مى توان به خيام، ابن كوشك و واسطى اشاره كرد. او با خيام (م 525 ق) و خازنى (م 525 ق) در «زيج ملكشاهى» همكارى داشته است. از شاگردان وى مى توان قطب الزمان محمد بن ابوطاهر طبسى مروزى (م 539 ق)، مجد الافاضل قاضى عبدالرزاق تركى، محمد بن يوسف الايلاقى (536 ق)، فريدالدين عمر بن غيلان بلخى، عين الزمان حسن قطان مروزى و ابوالفتح اسعد بن محمد بن ابونصر الميهنى (م بعد از 520 ق) را نام برد. لوكرى در مرو درگذشت. از آثار وى: «بيان الحق بضمان الصدق»، كه مهم ترين اثر وى

است و از سخنان فارابى و ابوعلى سينا و حكيمان ديگر استفاده كرده است، شامل پنج بخش: 1- منطق 2- طبيعيات 3- الهيات 4- بخشى در ذكر مسائلى از علم ما بعد الطبيعه كه در حكم اسرار است 5- فصول منتخب از «رسالة الاخلاق»، در پنج باب؛ قصيده اى، با شرح فارسى آن؛ «ديوان» شعر. صاحب «روضات الجنات» ضمن شرح حال بهمنيار، او را شاگرد لوكرى مى داند كه به گفته ى «ريحانة الادب» بايد فرد ديگرى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (294 -292/ 2)، تاريخ نظم و نثر (55 -54)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (81 -80)، الذريعه (949 -948/ 9)، روضات الجنات (155/ 2)، ريحانه (140 -139/ 5).

مازندراني، محمد بن جهانبخش

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقق حكيم فيلسوف، از اجله ى علما و فقها بوده، و در 13 شعبان سال 1120 وفات يافته، در قبرستان آب بخشان مدفون گرديد.

وى ظاهرا سال ها در هندوستان ساكن بوده، و در سال 1080 در داجرم از قراى دكن كتاب «منهاج الصلاح» علامه ى حلى را استنساخ نموده، نسخه ى آن در كتابخانه ى مباركه ى مدرسه ى فيضيه ى قم موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مبلغي، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد مبلغي

محل تولد : لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 61 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم و پس از طي دوره مقدمات و سطح كه نام برخي از اساتيد آنرا در كادر وضعيت تحصيلات حوزوي آورده ام در سال 69 به درس خارج فقه واصول مشغول شدم. كتابهاي مقدماتي را تدريس كرده ام. 4 سال در مجمع التقريب به تحقيق ديدگاههاي اصولي و فقهي مشغول بوده ام. دوره تخصصي كلام اسلامي را گذرانده ام ولي پايان نامه آنرا تكيمل نكرده ام. بيش از ده سال در دانشگاهها به تدريس دروس اسلامي اشتغال داشته ام و اخيرا نيز در پژوهشگاه دفتر تبليغات بناي همكاري دارم.

مبيني، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي مبيني

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/11/2

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1361 وارد حوزه علميه يزد شدم و بعد از گذراندن دوره مقدمات در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم. در قم در كنار تحصيلات حوزوي به تحصيل در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) پرداختم و مدارك كارشناسي در رشته معارف اسلامي و كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي را از آنجا اخذ كردم. سپس در دوره دكتراي كلام در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شده و اكنون در مرحله تدوين پايان نامه هستم. ضمنا عضو هيأت علمي پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم مي باشم.

متقي زاده، ايرج

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ايرج متقي زاده

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1362 وار حوزه علميه لنگرود شدم. پس از سه سال وارد حوزه علميه قم شدم و در سال 1369 در رشته فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي قبول شدم. همزمان به تحصيل و تحقيق نيز ادامه دادم، بطوري كه حدود 2 سال در قسمت مخزن كتابهاي مرجع آيت الله مرعشي نجفي (ره) مشغول تحقيق بودم. از سال 1368 همزمان با تحصيل با جناب آقاي محمد دشتي مترجم نهج البلاغه آشنا شدم كه اين همكاري در موسسات تحقيقات اميرالمومنين (ع) به مدت 8 سال مستمر ادامه داشت كه حاصل تلاش آن چاپ كتابهاي زيادي ازجمله شعر و شاعري در نهج البلاغه در دو جلد فرهنگ لغات نهج البلاغه و ... فهرست موضوعي نهج البلاغه كه اختصاصا مربوط

به اينجانب مي باشد. علاوه بر آن شرح و ترجمه كتاب از جرجي زيدان نيز در طول اين سالها يكي از كارهاي اينجانب بود.

مجتبوي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيّدجلال الدّين مجتبوي در سال 1307 در تهران به دنيا آمد . پس از طي دورۀ دبستان و دبيرستان، در رشتۀ فلسفه، در دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد و در سال 1346 دورۀ دكتراي اين رشته را به پايان رسانيد.از سال 1349 رسماً با سمت استادياري گروه فلسفه دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. اكنون نيز با رتبۀ دانشياري آن گروه به تدريس اشتغال دارد.قابل ذكر است ترجمه كتابهاي «تاريخ فلسفه» ، جلد اول ، و "علم اخلاق اسلامي " سيّدجلال الدّين مجتبوي ،به ترتيب در دوره دوم و چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيّدجلال الدّين مجتبوي پس از طي دورۀ دبستان و دبيرستان، در رشتۀ فلسفه، در دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد و در سال 1346 دورۀ دكتراي اين رشته را به پايان رسانيد.

استادان و مربيان : اساتيد برجستۀ ايشان در دوران تحصيل عبارتند از: مرحوم فاضل توني، مرحوم سيدكاظم عصّار، مرحوم دكتر رضازادۀ شفق.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيّدجلال الدّين مجتبوي از سال 1349 رسماً با سمت استادياري گروه فلسفه دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. پس از پيروزي انقلاب به مدت چهارسال سرپرست گروه فلسفه دانشگاه تهران گرديد. و اكنون نيز با رتبۀ دانشياري آن گروه به تدريس اشتغال دارد.

جوائز و نشانها : ترجمه كتابهاي «تاريخ فلسفه» ، جلد اول ، و

"علم اخلاق اسلامي " سيّدجلال الدّين مجتبوي ،به ترتيب در دوره دوم و دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بنياد حكمت سبزواري

ويژگي اثر : ترجمه از انگليسي

2 تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه از انگليسي (برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره دوم كتاب سال) -آشنايي با كتاب: «تاريخ فلسفه» ، جلد اول اين كتاب، كه اثر مشهوري از فردريك كاپلستون است، به بررسي تاريخ فلسفه از آغاز تا زمان معاصر مي پردازد. تفكر فلسفي قدمتي برابر با قدمت فرهنگ بشري دارد . در طول قرنها انديشمندان گوناگون با كوشش بسيار به پي ريزي روشهاي مختلف فلسفي پرداخته اند. در زمان حاضر آشنايي با تاريخ فلسفه براي آگاهي بر انديشه هاي صحيح و پرهيز از انحرافات گذشتگان براي هر انديشمندي و بويژه دانشجويان و پژوهندگان رشته فلسفه ضروري است. تاريخ فلسفه، گردآوري محض عقايد يا نقل و حكايت مطالب جدا و مجزاي فكري كه هيچ ارتباطي با يكديگر نداشته باشند نيست، بلكه نمايش جستجوي حقيقت از سوي انسان از طريق استدلال و برهان است. كتاب حاضر يكي از مشهورترين كتابهاي تاريخ فلسفه است كه مؤلف آن را نه براي فضلا و متخصصان فن، بلكه براي دانشجويان اين رشته نگاشته است. جلد اول ترجمه اين كتاب شامل مباحث مربوط به فلسفه پيش از سقراط، دوره سقراطي، و افلاطون مي باشد..

3 علم اخلاق اسلامي (ترجمه جامع السعادات مرحوم محقّق نراقي)

ويژگي اثر : ترجمه-برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره چهارم كتاب سال-آشنايي با

كتب علم اخلاق اسلامي: كتاب مشتمل بر دو جنبه علوم عقلي و نظري و – ديني و عملي با سبك و اسلوبي ويژه است مؤلّف محترم در آغاز درباره نفس انسان و قوا و غرايز او سخن مي گويد و هر يك از فضايل اخلاقي را به يكي از قواي نفس اسناد داده و هر يك از رذايل اخلاقي را به غريزه اي متصل و مربوط مي سازد و آنگاه به شناساندن يكايك آن قوا مي پردازد. سپس مطالب خود را با آيات و روايات وارده و به طور كلي با تعاليم شروع مقدس اسلام مورد تقويت و تأييد قرار مي دهد و در پايان راه معالجه و درمان هر رذيلتي را به شيوه اي حكيمانه بيان مي كند. و علاوه بر اينها گه گاه به نصيحت و موعظه مي پردازد و با كلامي مؤثّر خواننده را به تهذيب اخلاق و تصحيح رفتار و كردار خويش دعوت مي كند. مترجم محترم در ترجم? اين كتاب با تحمّل زحمات عديده به اصل احاديث و روايات رجوع كرده و اغلاط فاحش در ضبط نسخه متن را برطرف ساخته و نسخه جامع و صحيح را به دست داده است. كتاب با قلمي شيوا و روان به فارسي برگردانده شده كه در خور تقدير و شايسته تحسين است.

4 فلسفه يا پژوهش حقيقت

ويژگي اثر : ترجمه از انگليسي

5 كتاب درسي فلسفه و منطق دبيرستان

ويژگي اثر : سالهاي 60 و 61

6 كليّات فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه و تأليف

مجتهد تبريزي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1340 ق)، عالم دينى، مجتهد، متكلم، حكيم، مدرس و شاعر. پس از فراگيرى مقدمات از تبريز به نجف

رفت و پس از استفاده از محضر اساتيد و رسيدن به مرتبه ى اجتهاد و دريافت اجازه به تبريز بازگشت و مدتى در آنجا ساكن گرديد. سپس به مشهد رفت و در آنجا به تدريس و انجام امور دينى مشغول گرديد. وى در علم كلام و حكمت متبحر بود و در سرودن اشعار عربى و فارسى قريحه ى خوبى داشت. تخميس هايى از او باقى است. وى در مشهد درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش «ذخيرة المحشر فى شرح الباب الحادى عشر»، در علم كلام و حكمت است كه تبحر مؤلف را در اين دو علم مى رساند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (122/ 13 ،18/ 10 ،6/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1567 -1566/ 14)، علماء معاصرين (127 -126)، مستدركات اعيان الشيعه (150/ 3).

مجتهدي، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم مجتهدي استاد گروه فلسفه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران است . وي آثار متعددي درزمينه فلسفه خلق كرده است كه حائز اهميت مي باشند . او علاوه بر تدريس ، اقدام به تهيه يك مجله كاملا تخصصي درمورد فلسفه است كه شش شماره از آن منتشر گرديده است .

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : حاجي ميرزا جواد مجتهدي تبريزي كه از علماي مشهور تبريز بود ، پدربزرگ كريم مجتهدي مي باشند .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : كريم مجتهدي متولد شهر تبريز است ليكن دردوران كودكي خانوده اش به تهران نقل مكان نموده اند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : كريم مجتهدي تحصيلات خودرا درتهران دردبيرستان فيروز بهرام و كالج سابق البرز به پايان رسانيد . او بعداز دوره متوسطه ،

جهت ادامه تحصيل راهي فرانسه شد و ابتدا مدرك ليسانس فلسفه و ادبيات را دريافت كرده و بعد ها نيزموفق به اخذ مدرك فوق ليسانس و دكترا گرديد .

خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيلات دانشگاهي كريم مجتهدي در دانشگاه سوربن پاريس بود . درآن زمان و در اوايل دوران تحصيل ،معلوماتي زباني او چندان خوب و روان نبود ودر فهم وشرح مفاهيم پيچيده فلسفي مشكلاتي رخ مي داد و وي به لحاظ عدم هضم مفاهيم مشكل و ارتباز با محيط .درتنگنا بود .

استادان و مربيان : از مهمترين اساتيد درددانشگاه سوربن پاريس مي توان به گورويچ وژان وال اشاره كرد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كريم مجتهدي ازسال 1343-44 شمسي ،عنوان استاد دردانشگاه تهران مشغول به تدريس مي باشد .

فعاليتهاي آموزشي : علاوه برتدريس فلسفه يكي از فعاليتهاي آموزشي دكتر مجتهدي اقدام به تهيه يك مجله كاملا تخصصي درمورد فلسفه است كه شش شماره از آن منتشر گرد يد . اين مجله به عنوان ضميمه مجله دانشكده ادبيات به دست علاقمندان رسيده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : برنامه روزمره كريم مجتهدي درانطباق با برنامه تدريس وي است .او براين گمان است كه بدين طريق مي تواند در حيات و زندگي اجتماعي جامعه خود ،شريك و سهيم باشد .

همفكران فرد : يكي از همفكران كريم مجتهدي ، هانري كربن دانشمند فرانسوي بود كه با معاشرت داشته است . دردانشگاه تهران نيز دكتر مهدوي ، دكتر خوانساري ، دكتر جليلي از جمله همفكران وي بوده اند .

آرا و گرايشهاي خاص : كريم مجتهدي معتقد است كه راسيو ناليسم غربي (اصالت عقل ) ريشه

درسنت هاي فلسفه اسلامي دارد و چهره اي كه از اواسط قرن سيزدهم ميلادي به بعد درغرب ، نفوذ فوق العاده اي درميان اروپاييان پيدا مي كند، ابن رشد است كه اغلب متفكران اروپايي ازافكار وي الهام گرفته اند . در اين سنت ،عقل يك داده اوليه وابتدايي نيست بلكه خود عقل مراحل ارتقايي راطي كرده و پيشرفت مي كند كه بهترين نمونه ازاين طرز فكردر آثار دكارت و به نحو بارزتري در آثار اسپينوز را مي توان يافت . --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 la chute dalamout

2 آشنايي ايرانيان با فلسفه هاي جديد غرب

3 پديدار شناسي روح بر حسب نظر هگل

ويژگي اثر : اين كتاب جنبه تخصصي صرف داشته ومحتواي آن از آثار ژان هيپوليت (هگل شناس معروف فرانسوي ) اقتباس شده است .

4 ترجمه مقدمه كربن بو المشاعر ملاصدرا

5 چند بحث كوتاه فلسفي

ويژگي اثر : در اين كتاب را جع به مسائل فلسفي و آراد بزرگان اين رشته و ارتباط روانشناسي با منطق صحبت شده است .

6 درباره هگل وفلسفه او

7 دونس اسكورتوس و كانت به روايت ديگر

8 سيد جمال الدين اسد آبادي و تفكر جديد

ويژگي اثر : دراين كتاب نحوه آشنايي سيد جمال الدين اسد آبادي با فرهنگ غربي شرح داده شده و موضوع سياسي و اجتماعي وي تبيين گشته است .

9 فلسفه تاريخ

10 فلسفه در قرون وسطي

ويژگي اثر : در اين اثر به آراي فلاسفه غرب پرداخته شده وافرادي همانند فارابي ، كندي ،ابن سينا و غزالي درغرب مطرح شده اند .

11 فلسفه غرب

ويژگي اثر : اين كتاب مجموعه مقالات است

12

فلسفه نقادي كانت

ويژگي اثر : اين اثر ،كتابي در سطح مقدماتي است و مقالات تخصصي نزدي درباره كانت را شامل گردد .

13 مدارس و دانشگاه هاي اسلامي و غرب درقرون وسطي

ويژگي اثر : اين كتاب كارگروهي ازاساتيد از جمله دكتر مجتهدي است .

14 منطق ازنظر گاه هگل

15 نگاهي به فلسفه هاي جديد ومعاصر درجهان غرب

ويژگي اثر : اين كتاب مجموعه مقالاتي است كه درباره دكارت .اسپينوزا و لايب نتيس كه سرد كارتي معروف قرن هجدهم ميلادي محسوب مي گردند .

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :

كريم مجتهدي ، تهران : نشر روزگار ، انتشارات جهان فرهنگ ، 1381، ص11

مجد الاشراف شيرازي، جلال الدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1331/ 1330 -1249/ 1243 ق)، عالم دينى، حكيم، عارف، خطاط و شاعر، متخلص به قدسى شيرازى. ملقب به مجدالاشراف و جلال الدين. نسبش به سيد شريف جرجانى مى رسد. وى سر سلسله ى ذهبيه و متولى امامزاده شاه چراغ بود. مقدمات ادبيات عرب، اصول و كلام، حديث و تفسير، حكمت و فلسفه و رياضى را در خدمت پدرش، ميرزا ابوالقاسم راز مشهور به ميرزا بابا، و ميرزا حسن حكيم باشى فسايى، صاحب «فارسنامه ى ناصرى»، و ديگر اساتيد فراگرفت. او در برخى از دروس با صاحب تذكره ى «مرآت الفصاحه» همشاگردى بود. مجدالاشراف سپس به خراسان رفت و دروس خارج را در مشهد فراگرفت و به تكميل فلسفه و حكمت در يزد پرداخت. وى همزمان با تحصيل علوم به سير و سلوك و رياضات نيز مى پرداخت. او از خوشنويسانى بود كه خطوط سه گانه (نسخ، نستعليق و شكسته) را نيكو مى نوشت. در شيراز درگذشت و در ايوان شاه چراغ به خاك سپرده شد.

مريدان وى در مدحش اشعارى سرودند كه در «رساله ى جلاليه» جمع آورى شده است. از آثارش: «تحفه الوجود»، در حكمت و عرفان؛ «تام الحكمة» كه ديباچه ى «قوائم الانوار و طوالع الاسرار» پدرش، ميرزا ابوالقاسم راز شيرازى، مى باشد؛ «خلاصة الذهب»، تعريف سلسله ى ذهبيه رضويه؛ «قنوتيه»، فارسى و عربى؛ «تاريخ حيات قطب الدين شيرازى»؛ «مجلل الانوار» يا «كشكول سلسلة الذهب»؛ «مرآت الكاملين»؛ «وصيت نامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (448)، اعيان الشيعه (202/ 4)، حديقة الشعراء (652/ 1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (320 -313/ 4)، الذريعه (107/ 25 ،282/ 20 ،172 ،173/ 17 ،960 ،346/ 9 ،227/ 7 ،480 ،300/ 3)، ذهبيه (402 -385)، ريحانه (185 -184/ 5)، شرح حال رجال (69 -68 ،31 -30/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 69/ 13)، طرائق الحقائق (457 -456/ 3)، فارسنامه ناصرى (948 -947/ 2)، مرآت الفصاحه (499 -497)، مؤلفين كتب چاپى (277 -275/ 5).

محقق سبزواري، محمدباقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1090 -1017 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، مدرس و شاعر. معروف به صاحب «ذخيره». اصل وى از سبزوار بود. در اصفهان سكونت گزيد و نزد علماى آن شهر تلمذ نمود. معقول را از مير فندرسكى و قاضى معز و منقول را از ملا حيدرعلى اصفهانى و ملا حسنعلى شوشترى فراگرفت. او از مجلسى اول و از نورالدين على عاملى، برادر صاحب «مدارك»، و از شرف الدين على شولستانى و از حسين مقرى عاملى و حسين بن حيدر كركى كه از شاگردان شيخ بهائى بودند، روايت كرده است. در زمان شاه عباس ثانى امام جمعه و جماعت بود و منصب شيخ الاسلامى و تدريس در مدرسه ملا عبداللَّه شوشترى به وى تفويض

شد. وى همچنين در مدرسه ى سميعيه كه بعدها به مدرسه ى سبزوارى مشهور شد تدريس مى كرد. از شاگردان بنام او ملا محمد سراب تنكابنى و محمد شفيع بن فرج و عبداللَّه اردبيلى مى باشند. گفته اند كه شوهر خواهرش، محقق خوانسارى، نيز از جمله شاگردان اوست. بين او و فيض كاشانى دوستى و مودت و همفكرى كامل برقرار بود. محقق طبع روانى داشت و به نيكويى شعر مى سرود. در اصفهان درگذشت، پيكرش به مشهد منتقل و در صحن رضوى، در مدرسه ى ميرزا جعفر، دفن شد. از آثارش: «ذخيرة المعاد فى شرح الارشاد»، در فقه شيعه؛ «كفاية الاحكام» يا «كفاية الفقه» يا «كفاية المعتقد» يا «كفاية المقتصد». اين دو، كتابهاى مبسوطى در فقه شيعه مى باشند. از ديگر آثار وى: رساله اى در «سمت القبله»؛ شرح «زببدة الاصول» شيخ بهائى؛ «رسالة الخلافية»، در عبادات؛ «روضة الانوار عباسى»، در معرفت خدا و مواعظ و آداب سلوك رعايا و ملوك و «مفاتيح النجاة»، در ادعيه و اعمال سال و «جامع الزيارات عباسى» كه هر سه براى شاه عباس صفوى تأليف شده است؛ حاشيه بر «شرح الاشارات»؛ حاشيه بر «الهيات الشفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (272/ 6)، ايضاح المكنون (542/ 1)، الذريعه (256/ 22 ،308/ 21 ،21 ،99 ،96 ،88/ 18 ،290 -289/ 11 ،19/ 10 ،239/ 7 ،141 ،110/ 6 ،57/ 5)، روضات الجنات (76 -67/ 2)، ريحانه (242/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 72 -71/ 11)، فقهاى نامدار شيعه (232 -230)، فوائد الرضويه (426 -425)، الكنى و الالقاب (161 -159/ 3)، لغت نامه (ذيل/ سبزوارى)، معجم المؤلفين (95/ 9)، مؤلفين كتب چاپى (69 -67/ 2)، هدية العارفين (297/ 2).

محقق، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي محقق در سال 1308 شمسي در مشهد به دنيا آمد، و پس از تحصيلات مقدماتي ، علوم حوزه اي را در مشهد و تهران تا حد اجتهاد طي كرد. پس از اخذ ليسانس از سال 1330 تا سال 1339 به دبيري دبيرستانها و اداره بخش نسخ خطي كتابخانه ملي فرهنگ پرداخت. در سال 1337 دكتراي الهيات و معارف اسلامي را به پايان رسانيدو درسال 1338 دكتراي زبان و ادبيات فارسي اخذ نمود. در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه تهران برگزيده شد و درسال 1346 به درجه استادي ارتقا يافت. استاد از سال 1348 تا 1357 مدير گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران و بعد از انقلاب نيز به مدت يك سال عهده دار رياست دانشكده دماوند گرديد. او به مدت دو سال به عنوان استاد مهمان در دانشگاه لندن و مدت هشت سال به تناوب در دانشگاه مك گيل كانادا به تدريس پرداخت و در سال 1347 شعبه موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل را در تهران تاسيس كرد. ايشان عضو و رييس انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي و عضو هيات امناي انجمن فلسفه ايران بوده و اكنون رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و مشاور علمي و عضو هيات امناي بنياد دائره المعارف اسلامي و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي است. استاد همچنين عضو ايراني فرهنگستان زبان و ادب مصر مي باشد و در فرهنگستان هاي اردن ، سوريه ، هند و مجمع بين اللملي فلسفه در قرون وسطي و مجمع بين اللملي تاريخ پزشكي نيز عضويت دارد. استاد محقق در سال 1361 از سمت استادي دانشگاه تهران

بازنشسته گرديد و پس از آن در دانشگاه هاي مشهد ، امام صادق ( ع) ، تربيت مدرس ، الزهراء و شهيد مطهري تدريس كرده است.ايشان برگزيده همايش طرح سپاس بهمن 85 در فرهنگسراي ابن سينا مي باشند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مهدي محقق فرزند حاج شيخ عباسعلي محقق واعظ خراساني و نوه مرحوم آخوند ملا بمانعلي دامغاني مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مهمترين حادثه بوقوع پيوسته در دوران كودكي مهدي محقق ، واقعه خونين مسجد گوهرشاد مشهد بود. استاد از اين واقعه چنين تعريف مي كند: « هنوز صداي صفير گلوله هايي كه در شب واقعه شليك مي شد در گوش من طنين انداز است خصوصاً كه اين واقعه مصادف شد با پنهان زيستن پدرم زيرا او از كساني بود كه در شب واقعه منبر رفته بود و در ضمن در سخنانش گفته بود: « گويي ما در زير پرچم انگليس هستيم كه هرچه آنان بخواهند بايد اطاعت شود . » سرانجام پدرم پس از مدتها زندگي مخفي خود را به شهرباني مشهد معرفي نمود و از آنجا به زندان قصر منتقل شد وبيش از سه سال را در آنجا گذراند.» در سال 1317 با آزادي پدر از زندان ، به اتفاق خانواده به تهران رهسپار شده كه اين مهاجرت با ممنوع المنبر شدن پدر و اوضاع بد اقتصادي خانواده توام گشت،ناچار پدر و دو برادربزرگترش به حجره اي در مدرسه سپهسالار رفتند و بقيه خانواده نيز در اتاقي كوچك كه در بازارچه نايب السلطنه قرار داشت مقيم شدند. اوضاع نابسامان مادي و بي اطلاعي

پدر باعث به تعويق افتادن تحصيل دكترمحقق شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات مهدي محقق در دبستان فرهنگ آغاز گرديد و در سال 1321 وارد دبيرستان گرديد ، اما به دليل شرايط سخت مادي براي مدتي از تحصيل فاصله گرفت و جهت كسب درآمد وارد بازار شد، طولي نكشيد استاد محقق وارد مدرسه خان مروي شد و تحصيلات خود را پي گرفت. در مدت 4 ماه صرف مير و عوامل ملا محسن و انموذج و صمديه را نزد حاج سيد هادي وراميني فراگرفت. محقق جهت فراگيري درس سيوطي و حاشيه وارد مدرسه سپهسالار قديم شد. پس از گذراندن اين دوران و استفاده از استادان مدارس تهران ، به مشهد رفته و در حوزه علميه اين شهر به كسب علم نزد علماي بزرگ پرداخت ، او از اين دوران به دليل بهره مند شدن از « استادان فاضل و دانشمند » به نيكي ياد مي كند. استاد در شهريور سال 1327 در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و منقول به عنوان نفر سوم برگزيده شد ؛ او در سال هاي 1327 و 1330 همزمان با تحصيل در اين دانشكده در درس مدرسان بزرگ تهران شركت مي كرد. در سال 1330 براي اخذ ليسانس دوم كه منتهي به دكترا هم شد وارد دانشكده ادبيات شده و در سال 1333 ليسانس زبان و ادبيات فارسي را اخذ نمود و بلافاصله در دوره دكتري شركت نمود. در سال 1334 با افتتاح دوره دكتري علوم معقول و منقول ، در دوره دكتري معقول ثبت نام كرد. او توانست در سال 1336 دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي را و

در سال 1337 دوره دكتري علوم معقول و منقول را به پايان برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي محقق مدتي اداره ي بخش نسخ خطي كتابخانه ملي را عهده دار بود و با شروع فعاليت هاي آموزشي از سال 1348 تا 1357 مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران را به عهده گرفت و پس از انقلاب به مدت يك سال رياست دانشكده دماوند به وي سپرده شد. از ديگر مشاغل دكتر محقق ، عضويت و رياست انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي و عضويت هيئت امناي انجمن فلسفه ايران بوده و اكنون رئيس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و مشاور علمي و عضو هيئت امناي بنياد دائره المعارف اسلامي و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي است . وي همچنين عضو ايراني فرهنگستان زبان و ادب مصر است و در فرهنگستان هاي اردن ، سوريه ، هند و مجمع بين اللملي فلسفه در قرون وسطي و مجمع بين اللملي تاريخ پزشكي نيز عضويت دارد.

فعاليتهاي آموزشي : شروع كار تدريس مهدي محقق به تشويق آيت الله كاشاني بود ، استاد مي گويد: « مرحوم آيت الله كاشاني معتقد بود كه در من فصاحتي وجود دارد كه در معلمي بايد از آن استفاده كنم و وقتي تعلل مرا در امر استخدام ديد گفت « شما بيسوادا خودتونو كنار مي كشين كه همه جاها را كافرا گرفتن » كلمه « بيسواد» تكيه كلام آن مرحوم بود لذا نامه اي در صلاحيت من به وزارت فرهنگ نوشت و من به تشويق آن مرحوم ازآن سال كار تدريس را شروع كردم . » پس از اخذ ليسانس

از سال 1330 تا 1339 به دبيري دبيرستان ها برگزيده شد و از سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، سپس به درجه ي استادي ارتقاء يافت. او در سال 1340 به مدت دوسال به عنوان استاد مهمان در دانشكده مطالعات شرقي و آفريقايي دانشگاه لندن و از سال 1344 به مدت هشت سال به تناوب در مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا به تدريس زبان و ادبيات فارسي ، تاريخ تمدن ايران و فلسفه و كلام اسلامي پرداخت. در بازگشت ، مدتي در حوزه علميه قم عهده دار تدريس « روش تصحيح انتقادي و نشر متون اسلامي » بود. استاد محقق در سال 1361 از سمت استادي دانشگاه تهران بازنشسته گرديد و پس از آن در دانشگاه هاي مشهد ، امام صادق ( ع ) ، تربيت مدرس ، الزهرا و شهيد مطهري تدريس كرده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مهدي محقق در سال 1347 شعبه ي مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا را در تهران تأسيس كرد. وي همچنين در بنيان گذاري « دائره المعارف تشيع » و « دائره المعارف اسلامي » هم سهمي داشته است. او در كانادا پيشنهاد تأسيس كرسي « فكر شيعه » را ارائه نمود و خود وي نيز عهده دار آن گرديد و فلسفه و كلام و اصول فقه شيعه تدريس نمود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي محقق در چندين كنگره بين اللملي و ملي شركت نموده و در همه ي آنها خطابه ايراد كرده است ، كه از آن جمله عبارتند از:

كنگره مؤتمر اسلامي ( قاهره - 1334 ) ، انجمن شعر لندن ( 1340 ) ، سمينار مقايسه ي گرامر زبان هاي سامي ( دانشگاه لندن - 1341 ) ، سمينار ميراث مشترك فرهنگي ايران و پاكستان و تركيه ( تهران - 1343 ) ، انجمن آمريكايي خاورشناسي ( فيلادلفيا - 1345 ، نيوهاون - 1346 و دانشگاه بركلي كاليفرنيا - 1347 ) ، كنگره بين المللي مستشرقين ( ميشيگان - 1346 ) و هفته ي فرهنگي ايران ( دانشگاه مك گيل مونترال - 1346 ). وي علاوه بر تأليف چندين كتاب ، مجموعه مقالاتي را نيز به زبان هاي فارسي ، عربي و انگليسي در ايران و كشورهايي همچون لبنان ، سوريه ، هند ، پاكستان ، به رشته ي تحرير درآورده است كه از آن جمله ، انتشار مقالات متعدد در مجلات دانشكده ادبيات ، يغما ، راهنماي كتاب ، فرهنگ ايران زمين ، آستان قدس رضوي ، وحيد ، مهر ، الاخاء و نشريه ي كتابخانه ي مركزي دانشگاه مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : مهدي محقق مميزه و مشخصه فرهنگ اسلامي نسبت به ساير فرهنگها را اين مي داند كه هيچوقت دروازه هاي فرهنگ اسلامي بسته نبوده و هميشه ازخاصيت تسامح براي پذيرفتن فكر تازه و جديد برخوردار بوده است . بدان علت آنچه از علوم و معارف و دانستني هاو دانش ها كه مفيد تشخيص داده شده بود ،از ملت هاي مختلف گرفته شده است ،اين علوم و معارف را از يوناني ،سرياني ،سانسكريت ترجمه كردند و در حقيقت تكامل و ترقي فرهنگ اسلامي را دراين دانستند كه آن را

به موضوع خاصي منحصر نكنند .

جوائز و نشانها : مهدي محقق برگزيده همايش طرح سپاس درسال 85 در فرهنگسراي ابن سينا مي باشند.

چگونگي عرضه آثار : مهدي محقق، درباره اولين كتاب خود وجوه قرآن اين چنين ميگويد: \ اولين كتاب من «وجوه قرآن» ازحبيش بن ابراهيم تفليسي، پزشك، لغت شناس و قرآن شناس درسال ???? منتشرشد. من اين كتاب را تصحيح كردم، مقدمه نوشتم و «وجوه قرآن» را توضيح دادم. دراين كتاب لغات قرآن يك به يك ذكرمي شود كه به چه معنايي آمده و بعد آيه اش هم ذكرمي شود. كساني كه در حوزه قرآن مطالعه مي كنند و درزمينه تفسير كارمي كنند، اين كتاب مورد نيازشان خواهدبود. «وجوه قرآن» از علومي است كه هميشه موردتوجه مفسران و دانشمندان قرآن شناس بود. «وجوه قرآن» درقرن هفتم نوشته شده و از نسخه هاي خطي نادر و منحصر به فردي بود كه مرحوم مجتبي مينوي، زماني كه رايزن فرهنگي ايران درتركيه بود، ميكروفيلم اين كتاب و حدود پنج هزاركتاب ديگر را براي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران هديه آورد. اين اثر درهمان دوره با سرمايه دكتر يحيي مهدوي چاپ شد كه حقوق دانشگاهي اش را وقف چاپ آثار علمي و خطي كرده بود و تفسير سورآبادي و وجوه قرآن به اين صورت چاپ شد. كتاب «تأثيرقرآن دراشعار ناصرخسرو» نيز از آثار وي است كه درباره اين اثر اين چنين ميگويد: \تأثيرقرآن در آثار ناصرخسرو خيلي بيشتر و آشكارتر است. هم ناصرخسرو و هم حافظ هردو قرآن را ازحفظ بودند. حافظ مي سرايد «قرآن زبربخوانم با چهارده روايت» و يا «به قرآني كه اندرسينه داري» و... ازآن طرف

هم ناصرخسرو مي گويد «كتابت زبردارم اندرضمير» و... تأثير قرآن در آثار ناصرخسرو به شكل استفاده از مضامين قرآني، استفاده از لغات قرآني است. وي درباره كتاب شرح و تفصي پانزده قصيده ناصرخسرو نيز ميگويد: \ اين كتاب بعدها تبديل به شرح و تفسير سي قصيده شد و جزو كتاب هاي درسي دانشگاهي است. ناصرخسرو عالم به علوم زمان خودش بود. آثارش تجسمي از فرهنگ غني اسلامي است و از قرآن، از حديث، از اوستا و عهدعتيق استفاده كرده است. از فلسفه يونان هم بهره مي گيرد. ناصرخسرو شاعر جامع الاطرافي بود كه تربيت شده فرهنگ غني اسلامي بود. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بستان الاطباء

2 بيست گفتار در مباحث فلسفي و كلامي

3 تأثيرقرآن در اشعار ناصرخسرو

4 تحليل اشعار ناصر خسرو

5 ترجمه ي شرح منظومه ي غررالفرائد سبزواري

ويژگي اثر : به انضمام مقدمه ي فارسي و انگليسي و اصطلاحات.

6 تصحيح كتاب « مفتاح الطب و منهاج الطلاب »

ويژگي اثر : با همكاري محمد تقي دانش پژوه ( كتاب برگزيده سال )

7 تعليقات ، مقدمه و تصحيح اشترنامه عطار

8 تعليقات ، مقدمه و تصحيح وجوه قرآن تفليسي

9 شرح الهيات شفا ملا مهدي نراقي

10 شرح باب حادي عشر علامه حلي

11 شرح مشكلات و مقدمه بر پانزده قصيده از ناصرخسرو

12 شيعه درحديث ديگران

13 فيلسوف ري

14 فيلسوف ري محمدبن زكرياي رازي

15 مقدمه در شرح احوال و آثار و افكار السيره الفلسفيه رازي

16 مقدمه و فرهنگ لغات لسان التنزيل

17 وجوه قرآن

18 يادنامه اديب نيشابوري

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد

سوم)

منابع زندگينامه : بانك رسانه ها- روزنامه ايران- 25-12-1381 "امروز با دكترمهدي محقق"ا2برگزيدگان علمي و فرهنگي كشور ، دفتر شوراي جذب نخبگان ، 255 _3كيهان فرهنگي ،شماره 3 ، خرداد 13664مجله ي دانشكده ادبيات و علوم انساني ، سال شانزدهم ، شماره ي 1و 2 ، آذر 13475ميز گرد /فرهنگ و تمدن اسلامي ، نامه فرهنگ . سال سوم ، شماره چهارم . شماره مسلسل 12 ، زمستان 1372 ، ص13

محمدرضايي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محمد رضايي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد محمد رضايي در اول فرودين 1339 در يك خانواده مذهبي در شهر مقدس قم به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و دبيرستان را در قم گذراندم. در سال 57- 1356 در رشته علوم تجربي از دبيرستان حكيم نظامي قم، ديپلم گرفتم. در دانشگاه، جهت ادامه تحصيل، رشته شيمي را انتخاب كردم. حدود 80 واحد درسي را در اين رشته پاس نمودم. كه به جهت علاقه و نياز دانشگاهها به مسائل فكري و عقيدتي به رشته فلسفه غرب روي آورده و ليسانس و فوق ليسانس را در همين رشته در دانشگاه تهران به اتمام رساندم. بعد از اتمام فوق ليسانس، دكتراي فلسفه و كلام را در سال 1378 از دانشگاه تربيت مدرس تهران اخذ نمودم. به جهت آشنايي با تفكر اسلامي از سال 1359 تا سال 1378 در حوزه علميه قم به تحصيل در دوره سطح و خارج فقه و اصول و فلسفه اشتغال داشته ام

محمدي عراقي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن محمدي عراقي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب محسن محمدي عراقي حدود سال 1348 تحصيلات حوزوي خود را در حوزه مقدسه نجف اشرف زير نظر مرحوم آيت الله والد آغاز كردم . مقدمات و قسمتي از سطوح را نزد مرحوم والد (مرحوم آيت الله العظمي ميرزا حبيب الله اراكي) گذراندم . قسمتي ديگر از سطوح را نزد آيات : خاتم يزدي ، سيد كاظم حائري ، سيد محمود هاشمي شاهرودي ، مرتضوي ، روشني ، رضواني ، شيخ محمد

تقي جواهري به پايان رساندم . در تفسير از محضر آيات : سيد محمد باقر حكيم ، محمد هادي معرفت و حاج آقا مصطفي خميني استفاده بردم . در فلسفه و عرفان از محضر آيت عظمي مرحوم آقاي شيخ عباس قوچاني استفاده كردم . پس از پايان دوره سطح در خارج فقه از مرحوم آيت الله العظمي خويي و نيز از خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر استفاده كردم .

در آغاز سال 1354 پس از تحت تعقيب قرار گرفتن از سوي رژيم بعثي صدام به ايران آمدم و از همان آغاز در درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي ميرزا كاظم تبريزي شركت كردم و حدود 4 سال از فقه ايشان بهره بردم (كتاب الطهاره) . قريب يك دوره خارج اصول از محضر آيت الله العظمي وحيد خراساني استفاده كردم و قريب يك دوره خارج اصول نيز از محضر آيت الله حائري استفاده كردم . در خارج فقه نيز صلاه ، مكاسب محرمه ، احياء ميراث را از محضر آيت الله وحيد خراساني ، كتاب الاجاره ، كتاب الخمس ، فقه العقود ، كتاب القضاء ، اجتهاد و تقليد ، حكومت اسلامي ، را از محضر آيت الله سيد كاظم حائري بهره بردم . در فلسفه بخشي از اسفار را از محضر آيت الله جوادي آملي و بخشي ديگر را از محضر آيت الله شهيد مطهري بهره بردم . نهايه الحكمه را خدمت استاد آيت الله مصباح يزدي گذراندم . و از محضر ايشان بهره هاي فراوان بردم . در فلسفه غرب از محضر آيت الله شهيد بهشتي

استفاده كردم . در مجموع از 1348 تا سال 1374 از محضر اساتيد در فنون مختلف بهره بردم .

در تمام اين مدت از آغاز آنچه مي خواندم تدريس مي كردم . از سال 1349 تدريس مقدمات را آغاز نمودم . از سال 1351 به تدريس لمعه و سپس رسائل و مكاسب و كفايه پرداختم و در كنار تدريس فقه و اصول سال ها به تدريس فلسفه و تفسير نيز اشتغال داشتم . از ابتداي حضور در حوزه قم در مدارس : حقاني ، آيت الله گلپايگاني ، رضويه و سپس در مدارس شهيدين ، باقرالعلوم(ع) ، الهادي و غير آنها تدريس كردم . سال 1358 حوزه علميه اي در خرمشهر تاسيس كردم كه با شروع جنگ متوقف شد . از سال 1360 در حوزه علميه امام خميني (ره) تدريس كردم . در سال 1365 كه به دزفول رفتم در حوزه آنجا تدريس كردم و حوزه دزفول را راه اندازي نمودم .

در حوزه قم به طور آزاد موارد متعددي نظير لمعه ، رسائل ، مكاسب ، كفايه ، اشارات شيخ ، شرح منظومه ، شرح تجريد ، خارج فقه و اصول ، تفسير و حديث تدريس كرده ام و هم اكنون به تدريس خارج فقه و اصول و نيز تفسير و حديث اشتغال دارم . در سال 1366مجمع الفكر الاسلامي را تاسيس كردم و در سال 1373 كنگره شيخ انصاري را بر پا كردم و به عنوان دبير كلي آن فعاليت مي كردم، و از سال 1374 تا سال 1383 در لندن به سمت نمايندگي مقام معظم رهبري (مد ظله) حضور داشتم كه در آنجا موسسات

زيادي تاسيس نمودم . از جمله : مركز اسلامي انگليس ، كالج اسلامي لندن ، اكسفورد و اكادمي كه بعد به دانشگاه آزاد اسلامي واگذار شد و هم اكنون به عنوان Azad univercity فعاليت مي كند ، موسسه بوك اكسترا و ... در سال 1376 دانشكده اصول دين دزفول را تاسيس كردم كه هم اكنون مشغول فعاليت است .

محمدي عراقي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود محمدي عراقي

محل تولد : كنگاور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

حجت الاسلام والمسلمين محمود محمدي عراقي در سال 1331 در خانواده اي روحاني ، با تقوا و اهل علم در كرمانشاه ديده به جهان گشود؛ جد بزرگ وي مرحوم حاج آقا بزرگ محمدي عراقي كه از حوزه علميه اراك برخاسته و بدين لحاظ به محمدي عراقي شهرت پيدا كرده بود، از بزرگان علم و معرفت بود كه به دستور مرجع تقليد بزرگ زمان، مرحوم شيخ مرتضي انصاري (ره) به كرمانشاه عزيم پدر وي، حجت الاسلام والمسلمين بهاء الدين محمدي عراقي نيز پس از سالها خدمت به ساحت علم و معرفت و مردم خطه كرمانشاه در سال 1360 به شهادت رسيد.محمدي عراقي، پس از طي تحصيلات عمومي در كرمانشاه جهت تكميل تحصيلات علوم ديني به شهر قم عزيمت كرد و همزمان با تحصيلات جديد، در به ثمر رسيدن پيروزي انقلاب تلاش هاي قابل توجهي كرد.وي در دوران تحصيل از محضر انديشمنداني نظير شهيد آيت الله دكتر بهشتي، شهيد آيت الله قدوسي و جمعي ديگر از بزرگان علم و ادب بهره اي وافر برد و علاوه بر علوم متداول در حوزه هاي علميه، به صورت تخصصي در حوزه فلسفه و علوم

قرآني مدارج علمي را طي كرد.محمدي عراقي پس از پيروزي انقلاب و سازماندهي فعاليتهاي اجتماعي و قبول مسئوليت هاي مختلف در نهادهاي انقلاب اسلامي، به فعاليتهاي علمي و پژوهشي روي آورد.وي در شكل گيري دفتر همكاري حوزه و دانشگاه مشاركت داشته و چندين سال مسئوليت اين دفتر و سرپرستي گروه جامعه شناسي را بر عهده داشت. نمايندگي حضرت امام در سپاه پاسداران نمايندگي رهبري در دانشگاه تهران و عضويت در شوراي نظارت بر صداوسيما از ديگر سوابق او است.محمدي عراقي همچنين براي سالها رياست سازمان تبليغات اسلامي را بر عهده داشت و پس از آن، براي دو دوره و به مدت شش سال رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي شد. او در حال حاضر با حكم مقام معظم رهبري عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي و نيز، عضو شوراي عالي نمايندگان ولي فقيه در دانشگاهها است.

محمدي نجف آبادي، عبدالكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالكريم محمدي نجف آبادي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1341 هستم. در شهر نجف آباد اصفهان متولد شدم در سال 1360 در آن شهر ديپلم خود را در رشته علوم تجربي گرفتم، پس از آن وارد حوزه ي علميه شدم و مستقيما وارد قم شدم. سطوح را در مدرسه امام باقر عليه السلام گذراندم و از محضر استاداني مانند حضرات مهري، ميري ، فتوحي ، سيد احمد خاتمي، محمدي، بهره گرفتم و پس از آن فلسفه را شروع كردم و از محضر آقايان فياضي (بداية الحكمة) ، انصاري شيرازي (منظومه)، حسن زاده آملي و جوادي (اسفار و اشارات) خوشه چيني كردم.در اين ميان كفايتين را پيش آقاي

گنجي فرا گرفتم و خارج اصول و فقه را نزد استادان بنام حوزه فرا گرفتم ، سال 72 وارد دانشگاه شدم و تا مرحله كارشناسي ارشد در رشته فلسفه ادامه تحصيل دادم و بويژه از آقايان پازوكي ، عبدالكريم رشيد يان ، دنيايي استفاده كردم. از آنجايي كه علاقه اصلي ام پژوهش بوده است در اين خصوص سعي وافر نمودم. شايان ذكر است هم اينك مشغول تحصيل در حوزه هستم و هفته اي يك روز به عنوان استاد معارف در دانشگاه آزاد اسلامي پرند تدريس مي نمايم. گفتني است به عنوان حق التدريس در اين باره انجام وظيفه مي نمايم.

محمدي، اردشير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اردشير محمدي

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب اردشير محمدي متولد 1351 در شهرستان دزفول به دنيا آمدم .دوران ابتدائي و راهنمائي و دبيرستان را در اهواز سپري كردم و بعد از اتمام دبيرستان وارد حوزه علميه مسجد سليمان شده و بعد از اتمام مقدمات عازم قم شدم و هم اكنون 8 سال است مشغول به تحصيل در درس خارج مي باشم .از سال 1378تا 1382 دوره تخصصي كلام اسلامي را گذراندم (سطح چهارم ) و پايان نامه سطح چهار اينجانب با عنوان نقش دين در بهداشت روان از منظر قرآن مي باشد .در ضمن حدود 5 سال است كه در دانشگاههاي مختلف مشغول تبليغ وتدريس بوده ام و هم اكنون جزء هيئت علمي دانشگاه پيام نور استان خوزستان مي باشم و همچنين جزء هيئت منتخب گروه معارف اسلامي دانشگاه پيام نور مي باشم .

محمدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين محمدي

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/7/2

زندگينامه علمي

آقاي حسين محمدي در سال 1343هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهر گرگان ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1363 وارد حوزه علميه شهرستان بهشهر گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه گرگان به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها

رهسپار حوزه علميه قم گرديد.

از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله استادي، آيت الله خاتمي ،استاد علي محمدي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام در مقطع كارشناسي در سال 1376از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد.

وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون در دانشگاه علوم كشاورزي گرگان، دانشگاه علوم پزشكي گرگان و حوزه علميه گرگان به امر تدريس اشتغال دارد. وي درطول حيات علمي خود به امر نگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "بررسي نگرش دانشجويان نسبت به نماز" و "تجربه ديني و شهود عرفاني" را به رشته تحرير در آورده است.

محمدي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله محمدي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

وي در سال 1338 در يك خانواده روحاني فرهنگي در اصفهان چشم به جهان گشود . به دليل ذوق سرشار و استعداد استثنايي دوران تحصيلات ابتدايي را در حالي به اتمام رساند كه بخشي از دروس ابتدايي حوزوي را در محضر آيت الله والدش فرا گرفته بود . بلافاصله وارد حوزه علميه اصفهان و پس از دو سال وارد حوزه علميه قم شد و با جديت و سرعت و پيشرفت چشمگير دروس حوزوي را نزد اساتيد برجسته حوزه علميه

قم و در فصل تابستان در اصفهان مي آموخت . تحصيلات كلاسيك را همزمان و در عرض دروس حوزوي پي گيري كرد تا موفق به اخذ درجه دكتري تخصصي گرديد . در سال 1369 بنا به تاييد مراجع تقليد و اساتيد دروس خارج فقه و اصول حوزه علميه قم و شهادت مكتوب آنها در امتحان دروس خارج شركت كرد و بنا به تاييد هيئت ممتحنين موفق به اخذ مدرك رسمي اتمام دوره اول خارج فقه و اصول شد . ايشان از آن تاريخ تا كنون عليرغم پذيرش مسؤوليت هاي فرهنگي اجرايي چندين سال ديگر از درس خارج اساتيد برجسته حوزه قم و تهران استفاده مي نموده است .

دكتر محمدي اصفهاني در سال 1375 موفق به اخذ مدرك دكتراي تخصصي از واحد علوم و تحقيقات تهران در رشته عرفان اسلامي گشت .عنوان رساله دكتراي وي كه با درجه عالي پذيرفته شده است ، ختم ولايت مي باشد .در متون عرفاني با تكيه بر آراء شيخ اكبر محي الدين بن عربي و عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد ايشان سير تكاملي نگارش منطق الطير در اسلام از شيخ الرئيس ابو علي سينا تا عطار نيشابوري است .ايشان علاوه بر طي دروس رايج حوزه علميه از محضر اساتيد بزرگ حوزه و دانشگاه ، در دروس فلسفه و حكمت ، اخلاق ، تفسير ، عرفان نظري و عملي ، هيئت و نجوم ، دوره تخصصي مديريت خلاق مكالمه زبان هاي انگليسي و عربي طي ساليان متمادي بهره گرفت .

دكتر محمدي اصفهاني از سال 1350 تا كنون و حتي در دوره هاي مسؤوليت فرهنگي اجرايي به طور مستمر اشتغالات علمي ،

تحصيلي ، تدريسي ، پژوهشي و تاليفي در حوزه هاي علميه ، مراكز آموزش عالي تخصصي و دانشگاه هاي قم ، تهران و بعضي از شهرهاي بزرگ كشور را داشته اند .اهم مواد تدريس توسط ايشان در دانشگاه ها و حوزه ها در طي 25 سال گذشته به اين شرح است :ادبيات ، منطق ، اصول فقه ، فقه (لمعتين و مكاسب محرمه) ، فلسفه (بدايه و نهايه علامه) ، عرفان (فتوحات مكيه ابن عربي و نمط نهم اشارات و تنبيهات ابو علي سينا در عرفان ، احكام (نبراس ملا هادي سبزواري) ، بررسي اديان (اديان شناسي) ، تعليم و تربيت ، مشاوره خانواده ، تفسير ، روان شناسي ، علم النفس ، قرائت و درك متون عرفاني سير و سلوك اسلامي ، فلسفه اخلاق ، كلام تخصصي ، جغرافيايي سياسي جهان اسلام و ... .دكتر محمدي اصفهاني تا كنون حدود يك صد رساله دانشگاهي را در مقطع كارشناسي ارشد يا دكتري به عنوان استاد راهنما يا مشاور به عهده داشته است كه در مراكز دانشگاهي يا مراكز آموزش تخصصي دفاع شده است .ايشان علاوه بر تدريس رسمي خود در دانشگاه ها و حوزه ها در طي ده سال گذشته در درس هاي خصوصي خود به تربيت شاگردان عرفاني خود همت گماشته است و جمع كثيري از جوانان دختر و پسر از محضر وي عرفان ناب اسلامي را شناخته و آن را از انحرافات صوفيه و مدعيان عرفان تميز داده اند و به سير و سلوك مشروع و منطبق با معارف شيعه پرداخته اند .

محمديان، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي محمديان

محل تولد : نورآباد لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي محمديان در سال 1351 در يك خانواده مذهبي در شهرستان نورآباد لرستان متولد شدم. دوران ابتدايي را در سال 1362 تمام كردم. سال اول و دوم و سوم راهنمايي را در دوران جنگ سپري كردم. حال و هواي جبهه و شهادت برادر بزرگم بر روحيه من تأثير عميقي گذاشت و باعث شد كه اين حقير ، سال سوم راهنمايي عازم جبهه شوم براي اولين بار. در پاييز 1366 به حوزه علميه سيد مرتضي علم الهدي نورآباد رفته و ثبت نام كردم. اما آن سال را نيز با رفتن به جبهه گذراندم و اصولا حال و هواي جبهه نمي گذاشت به درس فكر كنيم.

در طول سال 1366 فقط صرف مير را خوانديم . مجدداً در بهار سال 1367 به جبهه رفتيم كه تا پايان جنگ تحميلي ادامه داشت. سال 67 و 68 را در نورآباد با موفقيت تمام درس خوانديم هدايه و صمديه را پيش استاد بزرگوار آقاي رضواني (از طلاب مهاجر افغاني) كه مدرس حوزه علميه بودند با موفقيت تمام كرديم. سيوطي و باب رابع مغني ، حاشيه ملاعبدالله در منطق و ... يادم هست كه در اكثر امتحانات نمره خيلي خوبي مي گرفتم. در امتحان باب رابع مغني بيست گرفتم و همين باعث شد كه يك تخته پتوي يك نفر به من جايزه دهند.

عطش زيادي به تحصيل در قم داشتم چندين بار اقدام مي كردم اما ميسر نمي شد. با دو نفر از دوستان همشهري تصميم گرفتيم كه به حوزه علميه جعفريه پاكدشت (تهران) بريم. علت اين تصميم اين

بود كه امام جمعه و مسئول حوزه اين شهرستان حجة الاسلام و المسلمين كاظمي (آل كاظمي) از همشهريان ما بود. عالم فاضل و وارسته اي است. مخصوصا خلف مرحوم آيت الله شيخ فرج الله موموندي است كه ايشان از شاگردان آية الله نائيني و آيت الله اصفهاني قدس سره هم بوده اند و در منطقه غرب داراي آوازه و نفوذ زيادي هستند و همين جاذبه معنوي آن مرحوم ما را به حوز ه علميه فرزندانشان كشاند. يك سال در آنجا درس خواندم و البته ادبيات هم تدريس مي كردم. ولي دوري راه و محيط اين حوزه علميه كه محيط حوزه و ..... نمي توانست ذهن و جان مرا كه نام قم در گوشه گوشه ي قلبم نوشته شده بود سيراب كند لذا بعد از يك سال به بروجرد برگشتم. رياست حوزه با مرحوم حجة الاسلام و المسلمين نواب بود، كه خود ايشان و مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حسين دوست هم استاد بودند و به اين حقير و به حجة الاسلام والمسمين حقيان كه اكنون امام جمعه شهر كرج است عنايت بسيار داشتند . شرح لمعه و اصول مظفر را در نزد اين دو بزرگوار خوانديم. در عين حال بنده در بروجرد تدريس هم مي كردم . ادبيات ، جامع المقدمات، منطق و ... و حتي باعث تدريس حقوق مي گرفتم. بعد از اتمام لمعتين و اصول به فكر آمدن به قم افتادم. ثبت نام كردم و به طور متفرقه در امتحانات قم شركت مي كردم تا اينكه در سال 1373 با نمرات عالي قبول شدم و وارد حوزه علميه قم (المقدسه) شدم. دو سال در

خوابگاه جعفريه پشت بيمارستان آيةالله گلپايگاني ساكن بودم.

و در سال 1374 ازدواج كردم اما باز آن سال در خوابگاه بودم. از سال 1375 خانواده را به قم منتقل كردم تا با دقت و حدت بيشتري به تحصيل بپردازم. دوران سختي را داشتيم با هفده هزار تومان شهريه كه ده هزار تومان آن را به كرايه خانه مي داديم روزگار سپري مي كرديم و البته فضل خدا همواره كمك و مدد بوده و هست.

به شدت به تحصيل مشغول بودم درسها را مباحثه مي كردم مي خواندم و مي نوشتم گاهي مباحثه هاي ما ساعت 9 و 10 شب طول مي كشيد در اين سالها تصميم گرفتم كه پرونده تحصيلات كلاسيك را از بروجرد (مدرسه ايثارگران) به مدرسه ايثارگران قم منتقل كنم.

و نم نمك دوره دبيرستان را هم مي خواندم. در سال 1377 در آزمون ورودي دانشگاه مفيد ثبت نام كردم و در رشته فلسفه قبول شدم . دانشگاه مفيد در مقطع كارشناسي از نظر علمي ، دانشگاه خوب است و اساتيد قوي را دعوت مي كند.

دوره كارشناسي را با رتبه الف در سال 1380 (بهمن ماه) تمام كردم. و همان سال در امتحانات كارشناسي ارشد سراسري شركت كردم و با رتبه دو رقمي 17 قبول شدم. رشته فلسفه را در دانشگاه علامه طباطبايي ادامه دادم.

در سال 1384 پايان نامه خود كه در حوزه فلسفه دين (بررسي مسأله فناناپذيري روح) كه چندين مقاله از فيلسوفان غربي در باره جاودانگي روح و حيات پس از مرگ بود ترجمه كردم و بر اساس مباني اسلامي و فلسفه صدرايي و .... مشايي نقد كردم. نمره پايان نامه من عالي

شد. قصد داشتم همان سال دكتراي فلسفه را هم ادامه دهم اما برخي مشكلات زندگي مانع شد. در همان سال آخر دانشگاه به عنوان محقق با موسسه پژوهشي – آموزشي امام خميني (ره) در قم همكاري مي كردم و در بخش دائرة المعارف علوم عقلي به عنوان محقق در اصطلاح يابي فلسفي مشغول بودم دو سالي در آنجا همراه با تحصيل در حوزه به حيات علمي خود ادامه مي دادم.

در اول سال 1385 تحصيلي تقاضاي سطح چهار نمودم بعد از بررسي پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه آن را پذيرفته و اجازه دادند كه به دنبال موضوع براي سطح چهار حوزه علميه قم باشم.

موضوع را انتخاب كردم « تعامل فلسفه و تفسير» و موضوع تصويب شد و طرح آن را هم نوشتم و طرح نيز پس از نقضي و ابرامي تاييد شده بالاخره هم اكنون مشغول نوشتن رساله سطح 4 هستم و استاد راهنماي اين طرح آقاي دكتر محمد حسن زماني است. و استاد مشاوره بنده هم دكتر احمد عابدي مي باشد.

لازم به يادآوري است كه مدت يك سال است كه در دانشگاه علوم پزشكي رفسنجان هم به عنوان هيئت علمي دانشگاه مشغول به تدريس هستم و هم اكنون هفته اي سه روز براي تدريس به دانشگاه رفسنجان مي روم.

و از تاريخ 15/10/1386 هم در واحد ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قم مشغول به خدمت هستم.باشد تا خداوند سبحان عاقبت امر ما را ختم به خير نمايد. آمين. و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين و الحمدلله رب العالمين.

مختاري غزنوي، سراج الدين، ابوعمر عثمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(549/ 544 -474/ 473 ق)، حكيم و شاعر، متخلص به مختارى. ملقب به

ابوالمفاخر و ملك الكلام. وى ابتدا عثمان تخلص مى كرد. او از شعراى دربار غزنويان و با ابراهيم بن مسعود غزنوى (492 -450 ق) و مسعود بن ابراهيم (508 -492 ق) و عضدالدوله شيرزاد بن مسعود بن ابراهيم و ابوالملوك ارسلان بن مسعود بن ابراهيم معاصر بود. علاوه بر غزنويان، او سلاجقه ى قاورديان كرمان و سلاجقه ى عراق را نيز مدح كرده است. از شعراى معاصر مختارى مى توان مسعود سعد سلمان، امير معزى، سنايى غزنوى و ابوالفرج رونى را نام برد. او مسعود سعد را مدح گفته و سنايى وى را مدح كرده است. در تذكره ها براى وفات وى تاريخ هاى متفاوتى از 534 تا 555 ق ذكر شده است. همچنين بعضى از تذكره ها او را ممتاز غزنوى، استد سنايى غزنوى، مى دانند كه بعد از فوت سلطان ابراهيم بن مسعود به هندوستان رفته است. از آثارش: مثنوى «شهريارنامه»، در ذكر داستان شهريار پسر برزو، از نوادگان رستم زابلى، به درخواست سلطان مسعود بن ابراهيم كه تقليدى از «شاهنامه ى» فردوسى است؛ مثنوى «هنر نامه ى يمينى»، در پانصد بيت، در مدح يمين الدوله بهرامشاه؛ «ديوان» شعر، در حدود هشت هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (596 -580/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (507 -501/ 2)، تاريخ نظم و نثر (77)، حماسه سرايى در ايران (316 -311)، دايرةالمعارف فارسى (2707/ 2)، ديوان عثمان مختارى (مقدمه)، الذريعه (343 ،229/ 19 ،1103 ،1018 -1017/ 9)، رباعى و رباعى سرايان (113)، ريحانه (5/ 6 ،261/ 5)، صبح گلشن (452 -451 ،393)، فرهنگ ادبيات فارسى (456 -455)، فرهنگ سخنوران (825)، لغت نامه (ذيل/ مختارى غزنوى)، مجمع الفصحا (1358 -1343/ 3)، المعجم فى معايير اشعار

العجم (473 ،411 ،360)، مؤلفين كتب چاپى (42 -41/ 1)، هفت اقليم (331 -324/ 1).

مدرس خاتون آبادي، ابوالقاسم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1203 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مفسر، فيلسوف و مدرس. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. او از مدرسين مشهور اصفهان و از خانواده ى مير محمدحسين خاتون آبادى، سبط مجلسى بود. فلسفه را از ملا اسماعيل خواجويى و شيخ آقا محمد بيدآبادى و فقه و اصول را از سيد بحرالعلوم فراگرفت. پس از رسيدن به درجات علمى بالا در مدرسه ى شاه اصفهانى به تدريس حكمت نظرى پرداخت. او تا پايان عمر در مدرسه ى چهار باغ مدرس معقول و منقول از فقه و اصول بود. سيد ابوالقاسم جعفر بن حسين خوانسارى، جد مؤلف «روضات الجنات»، و آقا ميرعبدالباقى امام جمعه و آخوند ملا على نورى از شاگردان او بودند. سيد بحرالعلوم كه خود از اساتيد فقه و اصول او بود در حكمت و كلام از شاگردان وى به حساب مى آيد. در اصفهان درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و نزديك قبر اميرالمؤمنين (ع) دفن شد. از آثارش: «تفسير قرآن»، به فارسى؛ شرح «نهج البلاغة»؛ حاشيه بر «تفسير كاشى»؛ حاشيه بر «كافى»؛ حاشيه بر «من لا يحضر الفقيه»؛ حاشيه بر «التهذيب»؛ حاشيه بر «الاستبصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (405/ 2)، تذكرة القبور (90)، ريحانه (267 -266/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 51 -50/ 13)، معجم المؤلفين (114/ 8)، مكارم الآثار (133 -129/ 1).

مدرس رضوي خراساني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1274 ش)، محقق، دانشمند، مصحح و استاد دانشگاه. پدرش، ميرزا محمدباقر، از علماى بزرگ خراسان و مدرس اول آستان قدس رضوى بود. در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مدارس جديد زادگاهش فراگرفت. سپس به آموختن علوم قديمه نزد اساتيد آن زمان پرداخت. وى كتابهاى «مغنى» و «مطول»

تفتازانى و قسمتى از شرح «منظومه» حاج ملا هادى سبزوارى را نزد ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى آموخت. «تحرير اقليدس» و «مجسطى» و كتب رياضى قديم و «شرح لمعه»، در فقه و «قوانين»، در اصول را نزد پدر خواند. سپس از محضر آقا بزرگ حكيم استفاده نمود و «شرح هداية» و «شرح اشارات» را نزد او خواند. آنگاه مدتى از درس خارج فقه و اصول آيت اللَّه قمى و آيت اللَّه آقا ميرزا محمد آقازاده استفاده كرد. در 1298 ش به تهران آمد و از محضر آقا سيد محمد تنكابنى و آقا ميرزا محمدطاهر تنكابنى بهره برد و به تكميل تحصيلات قديم و جديد خود در مدارس سپهسالار و آليانس پرداخت. او از 1310 ش به معلمى و ناظمى مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) و تدريس در مدارس دارالفنون، علميه، معرفت و شرافت پرداخت و بعد از 1317 ش به معلمى و بعدها به سمت استادى دانشكده ى علوم معقول و منقول منسوب گرديد. وى نزديك دو سال همكار علامه ى دهخدا در تكميل «لغت نامه» بود. از آثار وى: «احوال و آثار خواجه نصيرالدين طوسى»؛ «تاريخ رجال خراسان»؛ «تاريخ مشهد رضوى»؛ رساله اى در «علم عروض»؛ تعليقات «حديقة الحقيقة» سنايى؛ تصيحح «المعجم فى معايير اشعار العجم»؛ تصحيح و اهتمام «اساس الاقتباس» خواجه نصيرالدين طوسى؛ تصحيح «تاريخ بخارا»؛ تصحيح «ديوان» سيد حسن غزنوى؛ مقدمه و تعليقات «ترجمه ى ميزان الحكمة» خازنى؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «شجره الحكمة» خازنى؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «شجره ى طيبه»، در انساب سلسله ى سادات علويه رضويه، «ديوان» انورى و «ديوان» سنايى غزنوى.[1]

پژوهشگر.

تولد: 1274(1313 ق.)؛ مشهد.

درگذشت: 28 تير 1365.

سيد محمدتقى مدرس رضوى خراسانى تحصيلات ابتدايى را در مدارس جديد

مشهد فراگرفت و سپس به آموختن علوم قديمه نزد اساتيد آن زمان پرداخت. در سال 1338 ق. به تهران آمد به تكميل تحصيلات قديم و جديد در مدرسه عالى سپهسالار و مدرسه آليانس پرداخت. وى پس از مدتى از فوت پدرش كه مدرس آستان قدس رضوى بود، به مدرسى نايل آمد و بعدها به عضويت معارف درآمده و در مدارس مشهد و از سال 1310 در مدارس تهران به تدريس اشتغال يافت. پس از تأسيس دانشگاه به استادى در دانشكده ى معقول و منقول و دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى انتخاب گرديد.

از آثار اوست: تصحيح آثار علوى يا كائنات جو (ابوحاتم مظفر اسفزارى، 1319)؛ احوال و آثار خواجه نصيرالدين طوسى (1334)؛ احوال و آثار ملك الشعراى بهار (به اهتمام عبدالحميد عرفانى)؛ اساس الاقتباس (خواجه نصير طوسى، 1326)؛ بيست باب در معرفت اسطرلاب (به اهتمام، 1335)؛ تاريخ بخارا (به اهتمام، 1317)؛ تعليقات حديقة الحقيقة (1344)؛ تنسوخ نامه ى ايلخانى (از خواجه نصير طوسى، 1348)؛ حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة (حكيم سنايى، به اهتمام، دو جلد 1330)، تصحيح ديوان حكيم سنائى (1320)؛ تصحيح ديوان سيد حسن غزنوى (1328)؛ تصحيح ديوان انورى ابيوردى (دو جلد، 1340 -1336)؛ شجره ى طيبه (تأليف محمدباقر رضوى، تكمله و تصحيح و تهيه ى مشجرات، 1348)؛ شرح مشكلات ديوان انورى (از ابوالحسن حسينى فراهانى، 1340)؛ مثنوى هاى حكيم سنايى (1348)؛ مجمل التواريخ (درباره ى تاريخ زنديه، از ابوالحسن گلستانه، 1319)؛ تصحيح مجموعه رسائل خواجه نصير طوسى (شش رساله، 1335)؛ تصحيح المعجم فى معايير اشعار العجم (اثر نظامى عروضى، از روى نسخه تصحيح محمد قزوينى، 1336)؛ ترجمه ى ميزان الحكمه (اثر عبدالرحمن خازنى، متن قديمى، 1346)؛ يادبود هفتصدمين سال خواجه نصير طوسى (1335،

با مقدمه ى موسى عميد). تاريخ شهر مشهد نام كتاب ديگرى است كه در سال 1313 به مناسبت ساختمان آرامگاه فردوسى تأليف شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 247/ 14)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3435 ،3047/ 2 ،913 ،177 ،125/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 8، ص 14 -3، س 3، ش 8، ص 40)، مؤلفين كتب چاپى (255 -254/ 2).

مدرس زاده، مجدالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجدالدين مدرس زاده

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/2/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از دوران تحصيل مقطع متوسطه در سال 1360 وارد حوزة مباركه علميه قم شده و از بدو ورود با تحصيل و آموزش در مدرسه المهدي(عج) كه تحت اشراف و هدايت حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني اداره مي شد مشغول به فراگيري علم و دانش ومعارف الهي و آموزه هاي اسلامي شده ام.

براي شروع و تحصيل فقه نيم استدلالي كه در آن زمان كتاب هاي لمعه (2 و1) مرحوم شهيد تلمذ مي شد در دروس علماي نظير آقايان وجداني فخر- اشتهاردي و راستي و خسرو شاهي حاضر مي شدم اصول فقه را خدمت استاد حسيني بوشهري فراگرفته و به همين ترتيب سطوح و مراتب علمي حوزوي را يكي پس از ديگري و با موفقيت در آزمون هاي كتبي و شفاهي موفق به گذراندن سطوح عاليه نزد آيات عظام صالحي مازندارانى، طاهري شمسى، محفوظي و هادوي تهراني شدم در سال 1370 پا به عرصه درس خارج حضرت آيت الله مكارم شيرازي( فقه و اصول) و تا سال 1372 همچنان ادامه داشت در همين سال ها بود كه همراه با

فراگيري فقه و اصول، به دوره هاي ويژه باقر العلوم (ع)كه بعدا دانشگاه باقر العلوم(ع) شد و زير نظر دفتر تبليغات اسلامي اداره مي شد شدم بدايه و نهايه الحكمه و شرح تجريد و... را درباره فلسفه و كلام آنجا فرا گرفته و موفق به اخذ مدرك ليسانس شدم.

در سال 1370 وارد بنياد فرهنگي باقر العلوم (ع) كه بعداً تبديل به موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) شد و تحت اشراف و هدايت حضرت آيت الله مصباح يزدي (دامت بركاته) اداره مي شود شده و ثمرة تحصيل در آن اخذ مدرك كارشناسي ارشد مديريت دولتى، در سال 1377 شد و با دفاع از پايان نامه(كه تحت عنوان بررسي سيره مديريتي امام خمينى- شناسائي ملاك و معيارهاي ايشان در تصميم گيري) و كسب امتياز عالي و نمره هجده موفق به اتمام آن دوره نيز شدم در اين مدت قسمتي از وقت آموزشي صرف فراگيري و مباحثه درس خارج مي شد كه از سال 1372 در درس خارج اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني و درس خارج فقه حضرت آيت الله تبريزي(ره) مشغول بودم. نا گفته نماند در طول همة اين سالها، در كنار تحصيل، مباحثه، فعاليت تدريسي را هميشه مفتخر به انجامش بوده ام تدريس ادبيات (سيوطي جامع المقدمات و...) فقه و اصول و.. و از سال 1375 وارد دانشگاه شده و به عنوان مدرس دروس معارف اسلامي (معارف 1و2- اخلاق اسلامى- تاريخ اسلام) كه تاكنون نيز ادامه دارد مشغول مي باشم

ناگفته نماند پس از فارغ التحصيلي در رشته مديريت، زمينة تدريس در رشته مزبورنيز فراهم شد كه بحمد اله تاكنون ادامه دارد و در مراكز دانشگاهي

و آموزش عالي توفيق انتقال بخشي از آموخته ها و تجارب را به ديگران پيدا نموده ام.

آنچه كه براي خود لطف بسيار حضرت حق مي دانم تحصيل همزمان در فقه و اصول در حد دروس خارج و فراگيري و تدريس دروس مديريت كه از هم آميختن اين دو رشته تحصيلي و با رويكرد مديريت اسلامي منشاء آثار و بركات براي حقير را بيش از پيش فراهم نموده است.

و حاصل و برآيند آن را كه در قالب جزوات و دسته نوشته ها و(بعضاً مقالات چاپ شده است) را اميدوارم هر چند زودتر در اختيار ديگران قرار گيرد.

مدرس زنوزي تهراني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1307 -1234 ق)، فيلسوف، فقيه، عالم دينى و مدرس. معروف به آقا على مدرس و آقا على حكيم. در تهران به دنيا آمد. نزد پدرش كه از حكماى عصر خود بود درس خواند. سپس به قصد ادامه تحصيل به عتبات رفت و پس از فراگيرى كامل فقه و اصول به اصفهان مسافرت كرد و در محضر درس ميرزا حسن نورى و ملا محمدجعفر لاهيجى حكمت و فلسفه خواند. آنگاه به قزوين رفت و نزد آخوند ملا آقاى قزوينى علوم معقول را تكميل كرد. سرانجام به تهران آمد و در مدرسه سپهسالار قديم در محله عودلاجان مدرس فلسفه شد و سرآمد اقران گشت و شاگردان بسيار تربيت كرد. شيخ محمدباقر اصطهباناتى و ميرزا طاهر تنكابنى و شيخ على نورى و شوارق و شيخ عبدالنبى نورى و ملا محمد آملى و بسيارى ديگر از شاگردان او بودند. از آثارش: «بدايع الحكم»؛ «سبيل الرشاد» يا «الرسالة المعادية»، در اثبات معاد جسمانى؛ «تعليقات على مباحث الأسفار الاربعة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1474 -1473 /14)، طرائق الحقائق (507 -504 /3)، المآثر والآثار (157).

مدرس زنوزي، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1257 ق)، عالم دينى، حكيم و عارف. در زنوز آذربايجان به دنيا آمد. وى پدر آقا على زنوزى است. در جوانى به خوى رفت و ادبيات و علوم عربى را در آنجا تكميل نمود. به طورى كه به ملا عبداللَّه نحوى شهرت يافت. آنگاه به عتبات رفت و در كربلا در محضر صاحب «رياض» به تحصيل فقه و اصول مشغول گشت. به آورده ى «ريحانة الادب» در حوزه ى درس سيد محمد مجاهد و حجةالاسلام شفتى فقه و اصول را تكميل كرد. سپس به قم رفت و «قوانين» را نزد مؤلف اين كتاب، ميرزاى قمى، خواند. پس از آن به اصفهان رفت و تحصيل حكمت نمود و از طرف استادش ملا على نورى به مدرسى مدرسه مروى تعيين شد و مدت بيست سال به تدريس اشتغال داشت. او كتاب «الانوار الجلية فى كشف اسرار الحقائق العلوية»، كه شرح «حديث كميل» يا شرح «حديث الحقيقة» است، را در 1247 ق، به فارسى، نگاشت. از ديگر آثار وى: «لمعات الهية فى الحكمة الربوبية»، در اثبات واجب الوجود و صفات او؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ «رساله عليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (11)، الذريعه (205 ،197/ 13 ،20/ 6)، ريحانه (391 -390/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 765/ 13)، طرائق الحقائق (506/ 3).

مدرس شيرازي، عبدالرحمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1268/ 1266 ق)، عالم دينى، حكيم و مدرس. پدرش از علما و مدرسين آستانه ى قدس رضوى بود. عبدالرحمان در شيراز به دنيا آمد. در 1279 ق به همراه پدر به مشهد رفت. ادبيات را از محضر پدر و علوم دينى را از محضر ملا عبدالوهاب شيخ الاسلام و حكمت را از محضر ميرزا

محمد مدرس، از شاگردان حكيم سبزوارى، فراگرفت. وى در فقه و اصول و معقول و منقول تبحر داشت. پس از درگذشت پدرش (م ح 1290 ق)، در سمت مدرس اول آستان قدس در مدرسه فاضليه به تدريس مشغول گشت و شاگردان بسيارى كه خود از برجستگان عالم علم بودند، از محضرش بهره بردند و تمام عمر او به تأليف و تدريس گذشت. از آثارش: «الرسالة القمرية»، در علم حروف؛ «تاريخ علماء خراسان»؛ رساله در «زكاة الفطر»؛ شرح رساله ى «العروض» پدرش؛ حاشيه بر «تحرير اقليدس»؛ حاشيه بر «شرح التذكرة النصيرية» خفرى؛ حاشيه بر «شوارق الالهام» لاهيجى؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ حواشى و تعليقات بر بسيارى از كتب «حكمت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (465 ،464/ 7)، الذريعه (42/ 12 ،208 ،144 ،34/ 6 ،267/ 3)، شرح حال رجال (139 -138/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1097/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (91/ 7)، المآثر و الآثار (162).

مدرس موسوي بهبهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در 1305 دربهبهان زاده شد و پس از گذراندن تحصيلات مكتب خانه اي به قم رفت (1325) و پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه وارد دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران شد. و در 1328 فارغ التحصيل شد. وي در سال 1332 تحصيلات خود در حقوق را نيز در دانشگاه تهران به پايان رساند در سال 1337 نيز دكتري فلسفه خودرا از همان دانشگاه دريافت كرد وي علاوه بر همكاري با دكتر معين در لغت نامه دهخدا در دانشگاه تهران نيز تدريس مي كرد. وي درسال 1350 به دانشگاه اوترخت هلند براي تدريس زبان فارسي و اسلامي شناسي رفت و پس

از بازگشت تدريس را تا بازنشستگي در 1377 ادامه داد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفهگرايش : فلسفه اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر موسوي بهبهاني پس ازگذراندن تحصيلات مكتب خانه اي در زادگاه خود بهبهان به قم رفت و پس از اندكي تحصيلات حوزوي، وارد دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران شد. (1325ه.ش) پس از فارغ التحصيلي در 1328، به تحصيل حقوق در همان دانشگاه پرداخت و پس از فارغ التحصيلي در 1331، تحصيلات خود را در رشته فلسفه تا اخذ مدرك دكتري در سال 1337ادامه داد.خاطرات و وقايع تحصيل : سفرهاي استاد دكتر موسوي بهبهاني به هلند ( تدريس زبان فارسي و اسلامي شناسي) و فنلاند ( تدريس سير عقايد و آرا كلامي) از وقايع مهم زندگي علمي وي بوده اند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در حين تحصيل به تدريس در دبيرستانها و نيز مطالعه آثار گذشتگان درزمينه فلسفه و كلام مي پرداخت.استادان و مربيان : نخستين معلم استاد دكتر موسوي بهبهاني پدر بزرگوارشان بود كه دروس صرف، نحو، ادبيات عرب و مقدمات را به وي آموخت. وي در دانشگاه تهران در دانشكده حقوق از دكتر عميد، شهابي و شايگان بهره ها برد و نيز دكتر غلامحسين صديقي استاد راهنماي وي در پايان نامه دكتري بوده است.وقايع ميانسالي : دكتر موسوي بهبهاني پس از اخذ مدرك دكتري مدتي به كار وكالت و تدريس در دبيرستانهاي تهران و سپس دانشگاه تهران پرداخت و نيز به دكتر محمد معين در تدوين لغت نامه دهخدا ياري كرد. وي درسال 1347 با پروفسور ايزتسو آشنا شد و همكاريهاي علمي با وي

داشت وي در 1350 مدتي در هلند و درسال 1377 در دانشگاههاي فنلاند به تدريس مشغول بود. و در سال 1379 بازنشسته شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل استاد دكتر موسوي بهبهاني عبارتند از: تدريس در دبيرستانهاي تهران پژوهشگر در لغت نامه دهخدا مدرس زبان فارسي و اسلامي شناسي در دانشگاه اترخت هلند 1350 استاد دانشگاه تهران در سالهاي 1353تا 1379 مدرس سير عقايد و آراي كلامي در دانشگاههاي فنلاند در سال 1377 فعاليتهاي آموزشي : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني از جواني به تدريس در دبيرستانهاي تهران مي پرداخت. وي درسال 1336عضو هئيت علمي دانشگاه تهرا گروه فلسفه شد و در سال 1379 بازنشسته گرديد. وي در سال 1350در دانشگاه اوترخت هلند درسهاي زبان فارسي و اسلامي شناسي و درسال 1377در دانشگاههاي فنلاند درس سير عقايد اسلامي را تدريس نموده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در كنار تدريس به تحقيق و شرح آثار كلامي و فلسفي گذشتگان از جمله ميرداماد ، ابن هزم اندلس، صاين الدين علي تركه اصفهاني مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني به شيوه دانشمندان تهران گذشته به شرح كتب فلسفي و كلامي اسلامي از قبيل آثار ميرداماد، ابن جزم و صاين الدين علي تركه اصفهاني مشغول بوده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 القبسات ميرداماد nbsp2 تصحيح صاين الدين علي بن محمد تركه اصفهاني nbsp3 حكيم استر آبادي ميرداماد nbsp4 شرح الدره الفاخره nbsp5 عيار دانش مشتمل بر الهيات و طبيعيات nbsp6 عيون المسايل و سير حكمت و عرفان اسلامي nbsp7 كليات معارف اسلامي nbsp8 منطق

ابن حزم nbsp9 نگارش بخشي از لغت نامه دهخدا برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مدرسي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران سيد محمد رضا مدرسي

محل تولد : يزد

شهرت : مدرسي يزدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

آية الله سيد محمدرضا مدرسي يزدي در سال 1334 هجري شمسي در يزد و در ميان خانواده اي متديّن و اهل علم و دوستدار خاندان گرامي پيامبر اكرم (ص) به دنيا آمد. پدرش آية الله سيد جواد مدرسي يزدي كه هم اكنون نيز در قيد حيات است، از علما و دانشمندان مشهور يزد به شمار مي آيد و سالهاست كه به خدمت به جامعه اسلامي و مردمان نستوه و فداكار ديار خود مي پردازد. آية الله سيد جواد مدرسي از استادان مشهور اخلاق است كه سيرة علمي و عملي او سر مشق جامعه اسلامي و مردمان و دين باوران بوده است. پدر آقا سيد جواد، آية الله سيد احمد مدرسي _ نيز از استادان مبرز حوزة علميه به شمار مي آمده است. خاندان مادري آية الله محمد رضا مدرسي يزدي نيز از خانواده اي متدين و روحاني به شمار مي آيند. كه اينها خود در شكل گيري شخصيت استاد مدرسي سهم بسزايي داشته است. آية الله مدرسي يزدي در حدود 5 سالگي به مكتب رفت و تحصيلات خود را در همان جا آغاز كرد. پيش از 7 سالگي به دبستان رفت و پس از آن به دبيرستان راه يافت، به گونه اي كه در كنار دروس دبيرستان، برخي از دروس مقدمات حوزه را نيز فرا گرفته بود. پس از آن با اشتياق فراوان درس حوزه را در مدرسة

معروف به مصلي آغاز كرد و در مدت كمي دروس دورة مقدمات را فرا گرفت. با اتمام دروس دورة مقدمات، دروس سطح را شروع كرد و پس از مدتي به قم عزيمت كرد. در قم نيز به محضر استادان بسياري شرفياب شد و سالها از خرمن علم و عمل آنان خوشه چيد. او در اين سالها به تحصيل دروس مرسوم حوزه بسنده نكرد و در كنار آن به دروس نجوم، هيئت، فلسفه غرب و اقتصاد و نيز فراگيري زبانهاي خارجي پرداخت و در رشته هاي فلسفه و كلام و تفسير و حديث نيز كتب بسياري را مطالعه كرد و در اين دروس نيز شركت مي نمود. با پايان يافتن دروس دورة سطح، به درس خارج استادان برجسته حوزه علميه قم راه يافت و سالهاي متمادي در آن دروس شركت مي جست. به همراه آن، در درسهاي فلسفه و كلام نيز حضور جدي داشت و هيچ گاه مطالعه دروس جنبي و دروس دانشگاهي را رها نكرد. او در سالهاي تحصيل خود از محضر اساتيد اخلاق نيز استفاده مي برد تا علم خويش را به زيور عمل بيارايد. آية الله مدرسي يزدي در سالهاي تحصيل خود به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او كه غالب دروس دورة مقدمات و بخشي از دروس سطح را در محضر پدر خود فرا گرفته بود. پس از سال 1351 كه به قم آمد، مقداري از شرح لمعه را نزد آية الله صلواتي و آية الله سيد ابوالفضل موسوي تبريزي آموخت و قسمتي از رسائل را نزد آية الله ميرمحمدي و مكاسب را عمدتاً نزد آية الله ستوده و بيشتر كفايه را نزد آية الله سبحاني فرا

گرفت. او از اساتيد متعدد ديگري نيز در اين مقطع بهره برد. وي دروس هيئت و عرفان را نزد آية الله حسن زاده آملي آموخت و در دروس فلسفه آية الله شهيد مطهري و نيز آية الله جوادي آملي شركت جست، در اين زمينه نيز از اساتيد ديگري بهره گرفت. براي فراگيري دروس خارج فقه و اصول ابتدا مدتي در درس مرحوم آيت الله شيخ كاظم تبريزي حضور يافت و سالهاي متمادي به دروس آيات عظام وحيد خراساني و تبريزي رفت؛ به طوري كه اين دو عالم فرزانه را مي توان استادان اساسي او دانست. البته او از اساتيد ديگري همچون مرحوم آيت الله حائري، مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي و حضرت آيت الله بهجت مدظله العالي از جنبه هاي گوناگون استفاده كرد. استاد مدرسي در ساليان عمر خود تا كنون فعاليتهاي بسياري را در عرصه علم و فرهنگ به انجام رسانده است. از جمله آنها تأليف كتب و مقالات فراوان در عرصه هاي گوناگون علمي است. ويژگي اين آثار، روز آمد بودن و ژرف نگري تحسين برانگيز است. آية الله مدرسي از سالهاي نخستين تحصيل، به امر تدريس نيز اهتمام ويژه اي داشته است، او كه بارها دروس دورة مقدمات و سطح را تدريس كرده، در مؤسسه در راه حق به تدريس فلسفه تطبيقي، فلسفه اخلاق و علم اقتصاد و نيز كتاب اقتصادنا (نوشته شهيد صدر) اشتغال داشته است. در زمينه فلسفه نيز به تدريس كتاب هاي بداية الحكمه و شرح منظومه و... پرداخته است. او مدتي نيز در دانشكده هاي مختلف تدريس كرده و روزگاري نيز به تدريس در مؤسسه باقر العلوم پرداخته است. وي از جمله همكاران و مؤلفين كتب دفتر همكاري

حوزه و دانشگاه در سالهاي اوليه تأسيس بوده است. آية الله مدرسي از سال 1372 ابتدا تدريس خارج اصول و چندي بعد خارج فقه را آغاز كرده كه تا كنون يك دوره اصول به پايان رسيده و هم اكنون دورة دوم آن آغاز شده است؛ در بخش فقه نيز اين تدريس ادامه داشته و از اين رهگذر، طلاب و فضلاي بسياري تربيت شده اند. استاد مدرسي يزدي از روزگار جواني براي فعاليتهاي سياسي اهميت ويژه اي قائل مي شده است. او در خانواده اي رشد يافته كه پدري مبارز در آن حضور داشته است؛ آية الله سيد جواد مدرسي كه با امام خميني(ره) از طريق مرحوم آية الله سيد عباس خاتم يزدي (ره) ارتباط داشت در طول دوران مبارزه، همواره يار امام بود. او وكيل امام در يزد بود و در كمك به مبارزان نقش ويژه اي ايفا مي كرد. فرزند اين پدر نيز در راه مبارزه قدمهاي استواري برداشت. از جمله اينكه در قم آية الله العظمي گلپايگاني را از نقشه ساواك در سوء استفاده از مجلسي كه برخي از علما و فضلا قرار بود در آن حضور يابند، آگاه ساخت. از فعاليتها سياسي او پس از انقلاب مي توان به عضويت در كميته امام(ره) براي رتق و فتق امور استان لرستان و نيز نظارت بر انتخابات خبرگان در يزد اشاره كرد. آية الله مدرسي در سالهاي دفاع مقدس، بارها در جبهه هاي جنگ حضوريافت. آية الله مدرسي يزدي هم اكنون در قم حضور دارد و به تربيت طلاب مي پردازد و همزمان از فقهاي شوراي نگهبان قانون اساسي است. همچنين وي از اعضاي محترم جامعه مدرسين حوزه علميه است.

مرعشي خراساني، ابوالفضل احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف

1235 ق)، عالم دينى، متكلم، مفسر، محدث و حكيم. وى از شاگردان وحيد بهبهانى بود و از او و شيخ يوسف بحرانى، صاحب «الحدائق الناظرة»، روايت كرده است. او در سفر و حضر با فتحعلى شاه قاجار بود. گفته اند وى را با خوراندن سم شهيد كردند. بر پاره اى از آثار وى اجازات و تقاريضى از استادان و علماى معاصرش وجود دارد. از آثارش: «اغاثة اللهفان من ورطات النيران»، در مواعظ؛ «التهذيب»، در اخلاق؛ شرح «الفوائد الجديدة» بهبهانى؛ شرح «كفايه» سبزوارى؛ «غنية المصلى»، در تعقيبات؛ «منهج السداد»، در شرح «الارشاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (220/ 3)، ريحانه (288/ 5)، معجم المؤلفين (136/ 2).

مسعودي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر مسعودي

محل تولد : ني ريز فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 بعد از اخذ ديپلم تجربي وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه امام صادق (ع) به تصحيل پرداختم و در تابستان همان سال حاشيه و سيوطي را خواندم و از سال دوم در مدرسه امام صادق شروع به تدريس درسهايي كه خوانده ام جامع المقدمات و صرف ساده نمودم و تا پايان سطح ، دروس را به صورت جهشي گذراندم.

متاسفانه مدتي از كار علمي صرف جدا به كار فرهنگي در معاونت سازمان تبليغات اسلامي سنندج و مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي مريوان و مهاباد خدمت نمودم و در سال 72 مسئول نمونه استان كردستان برگزيده شدم. سه كتاب سيماي سنندج ، وضعيت فرهنگي اجتماعي مريوان، وضعيت فرهنگي اجتماعي مهاباد را نوشتم و سپس سيري در مهاباد و جمهوري 1946 را به رشته تحرير در آوردم.

مدتي در قم

در ستاد منطقه 2 كشوري مسئول واحد آموزش و سر دبير مجله پيك ياران بودم و كتاب پاسداري از حريم كتابت را نوشتم بيش از دو سال از محضر اساتيد معظم خارج آيات عظام فاضل ره ، مكارم حفظه الله و سبحاني حفظه الله كسب فيض نمودم.در سال 1382 در دانشگاه باقرالعلوم ع در رشته فلسفه و كلام در مقطع كارشناسي ارشد قبول و در سال 1384 از پايان نامه ام با موضوع سعادت از منظر فارابي و ابن سينا دفاع نمودم و در سال 1384 در جشنواره ممتازين بسيجي و شاهد كشور رتبه سوم كشوري را كسب نمودم.و اكنون با گروه فلسفه و كلام مدرسه حجتيه همكاري و درس فلسفه مقدماتي را تدريس مي نمايم. مدتي نيز در دانشگاه پيام نور دروس معارف ، اخلاق كاربردي و كليات فلسفه را تدريس نمودم.

مسعودي، جهانگير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جهانگير مسعودي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

آقاي جهانگير مسعودي در سال 1344 در خانواده اي متدين در شهر مشهد به دنيا آمد، ايشان در سال 1360 به حوزه علميه مشهد راه يافت، مقدمات و سطح را در هشت سال تمام و پس از آن به مرحله عالي راه يافت و در درس خارج آيات عظام، مرتضوي و زنجاني شركت نمود. ايشان علاوه بر تحصيل علوم حوزوي از تحصيل دروس دانشگاهي غافل نماند و در سال 1382 در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع دكتر از دانشگاه تربيت مدرس تهران فارغ التحصيل شد، پس از به زادگاه خويش برگشت و بر كرسي تدريس در دانشگاهها نشست. در زمينه پژوهش نيز زحمات

فراواني را متحمل شده كه به صورت مقاله و كتاب به جامعه اسلامي عرضه گشته اند.

مسيب نژاد، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن مسيب نژاد

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 70-69 پس از اخذ ديپلم از شهرستان محل تولد خود لاهيجان براي شروع تحصيلات در علوم حوزوي وارد حوزه علميه قم شدم و در مدارس علميه كرمانيها، حقاني، معصوميه ، مدرسه آيت الله گلپايگاني دروس حوزوي را تحصيل نمودم.

در مدرسه آيت الله گلپايگاني در دروس محمد جواد فاضل و آقاي فقيهي مقداري از كفايه و مكاسب را تحصيل نمودم و در سال 1380 وارد درس خارج اصول آقاي صادق لاريجاني شدم و هم اكنون هم در درس خارج صلاة آقاي سيد محمد خاتمي مشغول به تحصيل هستم همزمان با تحصيلات در بنياد نهج البلاغه چند سالي به كارهاي تحقيقي اجرائي مشغول بودم و در كنار آن با مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه در بخش تحقيقات مشغول به همكاري هستم مدتي هم با مركز پژوهش هاي صدا و سيما در مجله اي در قسمت تحقيقات و نوشتن مقاله همكاري كردم. و در ضمن دروس حوزوي در سال 80 وارد رشته تحصيلي كارشناسي فلسفه در دانشگاه مفيد شدم و در سال 84 دوره كارشناسي را به پايان رساندم . با دفتر تبليغات حوزه نيز در بخش انتشارات چند سال است كه در قسمت نمونه خواني و تصحيح مشغول به همكاري هستم.

مسيح شرقيان، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم مسيح شرقيان

محل تولد : سادات شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1307/4/3

زندگينامه علمي

مادرم را در يك سالگي از دست دادم تا ده سالگي برايم به سختي گذشت در يازده سالگي قرآن آموختم و در دوازده

سالگي به مدرسه جديد رفتم تا كلاس چهارم ابتدايي شاگرد ممتاز بودم ولي در سال پنجم پدرم مانع مدرسه رفتن من شد. هم كلاسي هايم به مدرسه مي رفتند من شبي تا صبح به مدرسه مي رفتم و به خانه برمي گشتم صبح دميد ماه رو به قبله بود من در وسط محل با خدا راز و نياز كردم كه توفيق تحصيل به من بدهد بعد به دينش خدمت كنم و ماه را شاهد گرفتم فردا پدرم ماجرا را به دوستش گفت او چند سال علوم ديني خوانده بود به من گفت من كتاب هايم را به تو مي دهم تا پنج سال نياز به خريد كتاب نداري . مرد نيكي بود تحصيلاتم را در علوم ديني نزد علماي محل شروع كردم تا سال بعد كه سال 1324 شمسي بود پدرم مرا نزد جناب آيةالله حاج شيخ علي اكبر اللهيان قدس سره برد كه در آن وقت در رامسر بود من و همدرسم مرحوم سيد ابوالقاسم الهي نيا مقدمات علم نحو را شروع كرديم و بعدازظهرها هم درس اخلاق از كتاب معراج السعادة ملااحمدنراقي را در نزد جناب حاج شيخ اللهيان مي خوانديم و با چند نفر ديگر بوديم. تابستانها جناب شيخ به ييلاق جواهر ده رامسر مي رفت ما هم با او به ييلاق مي رفتيم و تا سال 1328 هجري در رامسر و در شيخ زاهد محله چابكسر كتابهاي مقدمات و سيوطي با حاشيه منطق و شرح تصريف و قدري مطوّل و قدري هم معالم را در علم اصول فقه خوانديم. در ماه رمضان هر سال كه معمولاً آن وقتها تابستان بود در

ييلاق روزها درس معمولي تعطيل بود ولي شبها علوم قرآن مي خوانديم و روزها همان علوم را با جناب شيخ با قرآن تطبيق مي داديم و در طول چهار سال در اثناي دروس كرامات زيادي از جناب شيخ بروز كرد و بنده مخصوصاً در روبروي شيخ مي نشستم تا چيزي دريابم در تابستان 1328 به جاي ييلاق جواهرده حاج شيخ به طالقان رفت و من نزد برادر بزرگش جناب آية الله حاج شيخ محمد باقراللهيان درس خواندم و با مشورت او پاييز سال 1328 با دوست و هم مباحثه ام جناب سيد محمد(آقانور) ميرجعفري به قزوين رفتيم. فرداي آن روز در اثر غربت و آينده نامعلوم در گوشه اي از مدرسه التفاتيه قزوين نشسته و فكر مي كردم كه ناگهان جناب حاج شيخ علي اكبر اللهيان وارد مدرسه شد و با ديدنش شاد شدم و به نزدش رفتم او اول ناراحت شد كه چرا از رامسر به قزوين رفتم بعد گفت: خوب شد كه به قزوين آمدي و به تهران نرفتي! سپس گفت: توسط دوستانم از متولي مدرسه برايت اجازه سكونت مي گيرم كه بي اجازه بيش از 3 روز در مدرسه وقفي سكونت جايز نيست و جناب شيخ همان روز اجازه سكونت را از متولي مدرسه مرحوم صدرالمعاني كه مرد با شخصيتي بود گرفت و من از فرداي آن روز درسهايم را به ترتيب نزد دانشمندان بزرگوار قزوين شروع كردم: 1- معاني و بيان را نزددانشمند مرحوم محمدحسين اويسي قزويني 2- معالم را نزد زاهد بزرگوار آقاشيخ حسين قدسي 3- شرح لمعه جلد اول را نزد آقا شيخ محمود آقا شريعت مهدوي 4- جلد

دوم را نزد آقا سيد بزرگ علومي 5- قوانين جلد يك و جلد دو را نزد آية الله آقا سيد محمد تنكابني 6- مكاسب شيخ اعظم را هم نزدآقا سيدمحمد تنكابني خواندم كه مرد بسيار شريف و بزرگواري بود 7- و رسائل شيخ را نزد آية الله شيخ يحيي مفيدي خواندم 8- جلدين كفاية الاصول آخوند ملامحمد كاظم خراساني را نزد علامه بزرگوار و فيلسوف نامدار آية الله العظمي سيدابوالحسن رفيعي قزويني اعلا الله مقامه الشريف خواندم. 9- درس دوره عالي و خارج فقه را نيز نزد علامه آية الله العظمي رفيعي قزويني خواندم و تا سال 1338 شمسي كه مدت 10 سال گذشت (در اين مدت در سال اول در شش ماه اول بسيار برايم سخت گذشت كه در شبانه روز يك وعده غذا مي خوردم و آن هم تمام شده بود و در شبي از شدت ضعف نماز خواندن بر من سخت شد از قضا شب نهم ربيع بود كه عيدالزهرا معروف است و علامه قزويني طبق معمول آن شب به طلبه هاي مدرسه چلوكباب مي داد و از من هم دعوت شد ولي من با اين كه دو روز بود چيزي نخورده بودم دعوت را نپذيرفتم چون جناب استاد حاج شيخ علي اكبر اللهيان تنكابني به من سفارش كرده بود كه هرگز غذاي مفت نخورم زيرا علم نجيب است و با مفت خوري سازگاري ندارد!... در ضمن تحصيلات قديم سال دوم ورودم به قزوين كلاس پنجم و ششم را يكدفعه تصديق گرفتم و دوره تحصيلات متوسطه را نزد آقاي احمد سرمدي كه پيش من درس عربي مي خواند گذراندم و من در

نزد او زبان فرانسه و جبر و مثلثات و فيزيك و شيمي و هندسه فضائي و لگاريتم را آموختم سرانجام در سال 1338 با مشورت علامه قزويني كه چندان راضي نبود كه از قزوين بروم ولي با دست خط توصيه مرحوم شيخ علي اكبر اللهيان كه از دوستان مرحوم آقاي بروجردي بود براي حضرت آية الله العظمي بروجردي قدس سره در نامه اي نوشت كه اين طلبه مستعد است!! و همين عبارت جناب شيخ باعث شد كه 3 سال در قم جلو افتادم و بعد از چند ماه نزد آية الله العظمي سلطاني طباطبايي بروجردي و آية الله وحيد گيلاني امتحان شفاهي از كتاب رسائل و مكاسب شيخ انصاري انجام شد و قبول شدم و امتحان كتبي من هم اين بود كه درس فقه خارج صلاة يك ماه اخير آيةالله العظمي بروجردي را بنويسم آن هم با زبان عربي و لذا درس خارج فقه آقاي بروجردي را به زبان عربي نوشتم و به نظر آقاي بروجردي رسيد و ايشان نوشتند: خوب است! و همين جمله باعث شد ماه اول بعد از امتحان برايم شهريه مبلغ يكصد و چهل تومان تعيين كردند و مبلغ يكصدو چهل تومان نيز تشويقي دادند. و سپس درسهايم را در قم ادامه دادم. فقه را در محضرت آية الله العظمي بروجردي (ره) و اصول را نزد آية الله العظمي امام خميني (ره) در مسجد سلماسي و فلسفه و حكمت را هم در مسجد سلماسي نزد علامه طباطبايي خواندم و پس از فوت آية الله بروجردي فقه را نزد آية الله العظمي گلپايگاني و آية الله العظمي مرعشي نجفي و آية الله

العظمي اراكي ادامه دادم و پس از تبعيد حضرت امام خميني(ره) در درس اصول آيةالله العظمي ميرزا هاشم آملي لاريجاني شركت كردم و ضمناً در دروس آيةالله العظمي محقق داماد در درس خارج فقه نيز شركت كردم. و مدتي نيز در درس آيةالله العظمي حاج شيخ مجتبي قزويني كه خواهرزاده استادم حاج شيخ علي اكبر اللهيان تنكابني بود و نيز در درس حاج شيخ هاشم قزويني در مشهد شركت كردم. و در سال 43 با استخاره در نزد علامه طباطبايي به دانشگاه تهران رفتم و در رشته فلسفه و حكمت اسلامي و وعظ و خطابه به همراه دوستانم آقايان 1-دكتر مصطفي محقق داماد 2- حجةالاسلام ناطق نوري 3- حجةالاسلام مهدي كروبي و جمعي ديگر موفق به كسب مدرك كارشناسي ليسانس معقول و منقول شدم كه در سال 1348 فارغ تحصيل شدم و شاگرد ممتاز شدم و از 20 واحد دروس دانشگاهي نمره الف گرفتم و بعنوان تشويق بورس مصر را به من دادند ولي رابطه دولت ايران و مصر در آن زمان تيره شد و بنده نيز به دليل مشكلات منصرف شدم. و بعد از آن مدت 30 سال و يك روز بعنوان دبير دبيرستانهاي رامسر در درسهاي معارف اسلامي و فلسفه و منطق تدريس كردم و معلم نمونه شدم و 20 سال در ضمن استاد معارف اسلامي و اخلاق اسلامي و تعليم و تربيت اسلامي در دانشكده پرستاري بودم كه ريشه هاي انقلاب اسلامي را نيز در ضمن تدريس بعنوان جزوه درسي تأليف كردم و مدت 8 سال نماينده مقام معظم رهبري در دانشكده پرستاري بودم و در سال 1382 بازنشست شدم و همزمان

52 سال در مساجد رامسر و حومه به تبليغ دين مشغول بودم و منبر رفتم و 45 سال امامت جماعت داشتم و 14 سال بعنوان امام جمعه موقت بودم و مدت 4 سال بعنوان استاد حوزه علميه خواهران در شيرود تنكابن بودم و نيز 4 سال بعنوان رئيس شوراي حل و اختلاف مستقر در دادگستري تنكابن بودم و 4 سال نيز است در دانشگاه پيام نور رامسر بودم و در دانشگاه شاهد رامسر تدريس كردم و اين عهدي بود كه در 63 سال قبل در دوران كودكي با خداي خود بسته بودم و ان شاءالله وفا كردم و خداوند قبول فرمايد و توفيق بيشتر هم لطف بفرمايد براي بعدها بحق محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم – والسلام عليكم و رحمةالله.

مسيحي جرجاني، ابوسهل عيسي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 401 ق)، پزشك، فيلسوف و رياضيدانان. در گرگان متولد شد و سالهاى نخست زندگى خود را در بغداد گذراند، در همان جا به فراگيرى دانشهاى زمان خود پرداخت، سپس به گرگانج رفت و به دربار ابوعلى مأمون بن محمد خوارزمشاه راه يافت و به زودى به مقامى بلند رسيد. برخى از تاريخ نگاران كه پزشكانى به نام نيز بودند ابوسهل را استاد ابن سينا در پزشكى مى دانند، اما ابن سينا درباره ى فراگيرى پزشكى از كسى نام نبرده و گفته است چون اين دانش چندان دشوار نيست، من در اندك مدتى بر همه ى آن آگاه شدم. ابوسهل در پزشكى از پيروان جالينوس بود، و در فلسفه نيز جايگاهى ويژه داشت. برخى آثار وى عبارت است از: «المائة فى الطب»؛ «كتاب فى العلم الطبيعى»؛ «طب كلى»؛ «مقاله فى الجدى يا آبله»؛

«اختصار كتاب المجسطى»؛ «كتاب فى الوباء»؛ «تعبير الرويا»؛ «منافع الاعضاء»؛ «فى اظهار كلمة الله تعالى فى خلق الانسان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298 -297 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (346 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (549)، تاريخ طب (676 /2)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (250 -249)، چهارمقاله (110)، دايرة المعارف فارسى (32/1)، ريحانه (148 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوسهل)، كشف الظنون (1576 ،1498 ،416)، معجم المؤلفين (35 /8)، الملل و النحل (369)، نامه ى دانشوران (61 -57 /1)، هدية العارفين (806 /1).

مسيحي، ابوالحسن سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(495 -436 ق)، طبيب و حكيم. وى از اطباى بيمارستان عضدى و طبيب مخصوص ركن الدوله و معاصر المقتدى بامراللَّه و پسرش، المستظهر بالله، از خلفاى عباسى، و حكيم باشى آنان بود. او از شاگردان ابوالعلاء بن تلميذ، ابوالفضل كتيفات و عبداللَّه كاتب بود. در «عيون الانباء فى طبقات الاطباء» از «الشامل فى الطب» ابوالخطاب نقل شده كه علم طب در آن عصر به ابوالحسن سعيد بن هبة اللَّه منتهى مى شده است. وى در بيمارستان عضدى مسئول مداواى بيماران و بويژه بيماران صفراوى بود. از آثارش: «المغنى فى الطب»، كه براى المقتدى بامراللَّه نگاشت؛ «مقاله اى در توصيف و كيفيت تركيب داروها»؛ «كتاب خلق الانسان»؛ كتابى درباره ى «يرقان»؛ «مقاله اى در تحديد مبادى الفاظ در گفتارها و شماره ى آنها و جوابهايى كه در مسائل طبى از او پرسيده اند»؛ «كتاب الاقناع»، در طب؛ «التلخيص النظامى»؛ «مقاله در بيان حدود و فروق»؛ «مقاله در تركيب داروها».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (702 -701/ 2)، عيون الانباء فى طبقات الاطباء (315 -314)، كشف الظنون (1750 -140).

مشائي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد رضا مشائي معروف به شهاب در سال 1310 درشهر يزد بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته فلسفه اسلامي از دانشكده الهيات دانشگاه تهران در سال 1345 است. وي در سال 1350 در دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد به عنوان مربي استخدام شد و پس از طي مراتب علمي به ترتيب استادياري ،دانشياري به درجه استادي اين دانشكده نائل آمد.و در سال 1382 به درجه بازنشستگي نائل گشت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميگرايش : منطق و كلاموالدين و انساب : پدر دكتر مشائي مرحوم آقا شيخ مرتضي مشائي

از دودمان صحابي معروف ،حبيب بن مظاهر (رضي الله عنه ) و از خاندان روحاني متوفي در سال 1321 در سن 40است. مادرش صبيه مرحوم آيه الله حاج ميرزا و از طرف مادري از دودمان پيامبر گرامي اسلام(ص) مي باشد.دايي دكتر مشائي مرحوم آيه الله پويا مي باشد .او روحاني بزرگ و داراي تاليفات متعدد به زبان انگليسي و غيره و ساكن هند و اخيرا در پاكستان بود.او صاحب روزنامه مسلم است.خاطرات كودكي : محمد رضا مشائي از كلاس پنجم و ششم ابتدايي ، داستانهاي "موش و گربه عبيد زاكاني" وداستان مربوط به"قاضي و مردي كه داراي كيسه زر بود "را به ياد دارد او همچنين از بيمار شدن پدرش كه پس از انتقال به اصفهان تحت معالجه قرار گرفت ولي معالجات كار ساز نبود و بالاخره در سن 40 سالگي فوت كرد خاطره تلخي بياد دارد.دكتر مشائي از ديگر خاطرات خود چنين مي گويد: "در حدود 11 سالگي در يك جوي آبي كه حدود 25 متر عمق داشت سقوط كردم كه پس از نجات و در جريان معالجه تا چند سال عوارض آن روي من باقي مانده بود."اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر محمد رضا مشائي روحاني بود و به تحصيل علوم ديني مشغول بود و ثروت زيادي هم را به ارث برده بود و از فروش آنها هزينه زندگي خود و خانواده و شش فرزند را تامين مي كرد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات محمد رضا مشائي به قرار زير است: - تحصيلات علوم ديني از سال 1324 : مقدمات (صرف ،نحو،منطق و معاني بيان)،معالم الاصول،نزد مدرسان خصوصي - تحصيلات كلاسيك

متوسطه در سال 1329 بصورت متفرقه ،ديپلم پنجم علمي در سال 1331،ششم ادبي در اصفهان در سال 1332 - شركت در كلاس درس ايه الله ميلاني و اخذ مدرك كارشناسي علوم معقول در سال 1339 - شركت در دوره دكتري در سال 1342 و اخذ دكتري رشته الهيات در سال 1345 - كارشناسي ارشد رشته فلسفه در سال 1350خاطرات و وقايع تحصيل : محمد رضا مشائي بخاطر اينكه زبان انگليسي را در كلاس شهيد دكتر بهشتي گذرانده بود بيشتر اساتيد در دوره هاي كارشناسي و دكتري با ايشان در مورد مطالب درسي (بيشتر كتب بزبان انگليسي بود) مشورت مي كردند. دكتر مشائي در دوره هاي كارشناسي و دكتري بعنوان شاگرد و دانشجو ممتاز معرفي شد ولي بعلت مسائل سياسي از معرفي او امنتاع كردند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد رضا مشائي در كنار تحصيل به يادگيري زبان انگليسي و آموزش ماشين نويسي مي پرداخت كه در اين راستا 16 حرف را در يك دقيقه وارد مي كرد و در نتيجه گواهي درجه يك را اخذ كرد.او همچنين به تدريس كتب ديني همچون صرف مير ،هدايه و سيوطي و غيره بصورت آزاد براي طلاب و تدريس خصوصي عربي براي داوطلبان كنكور و غيره مي پرداخت.استادان و مربيان : از اساتيد محمد رضا مشائي مي توان از مرحوم آقاي بروجريدي ،مرحوم حاج آقاي مرتضي حايري،مرحوم علامه طباطبائي و مرحوم حاج آقاي يزدي (حوزوي ) و مرحوم دكتر مجتهدزاده ،آقاي واعظ زاده ،دكتر صديقي و دكتر سكوت و غيره (اساتيد دانشگاهي ) نام برد.هم دوره اي ها و همكاران : مرحوم دكتر شفايي،آقاي عطايي(كارشناسي) دكتر شيخ ،مرحوم دكتر باهر

(دكتري ) ، دكتر احمدي ، ضياء شهابي(كارشناسي ارشد )از همدوره ايهاي محمد رضا مشائي بوده اند.همسر و فرزندان : دكتر مشائي متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم فرهنگ (داراي سيكل متوسطه و خانه دار) و سه فرزند دختر مي باشد كه به ترتيب داراي تحصيلات و سمتهاي زير مي باشند: - عضو هيئت علمي گروه معارف دانشگاه فردوسي مشهد - جراح و پزشك متخصص زنان و ساكن كرمان - عضو هيئت علمي پژوهشي وزارت جهاد كشاورزيمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي اداري محمد رضا مشائي به قرار زير است: - مدير گروه كلام و فلسفه دانشگاه فردوسي مشهد بمدت 3 سال - معاون دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد بمدت يك سال - معاون آموزشي دانشگاه فردوسي مشهد بمدت 6 سال - سرپرستي دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد بمدت شش سال - عضو هيئت مميزه دانشگاه فردوسي مشهد بمدت شش سال - عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه فردوسي مشهد - منشي دفتر اسناد رسمي از سال 1323-1328 - دبير و عضو كميته منتخب الهيات - عضو كميته تخصصي علوم انساني هيئت مميزه بمدت 12 سال - سرپرستي حوزه علوم ديني يزد(با موافقت دانشگاه بصورت رفت و برگشت) - سرپرستي مدرسه علميه آيه الله صدوقي در مشهد - عضو كميته برنامه ريزي دانشكده هاي الهيات كشور - عضو موسس دانشگاه علوم اسلامي رضوي - عضو هيئت امناي و نيز تدوين كننده برنامه ريزي درسي دانشگاه علوم اسلامي رضوي - عضو شوراي علمي امور فرهنگي آستان قدس رضوي (ع) - عضو هيئت تحريريه مجله مشكوه بمدت چندين سالفعاليتهاي آموزشي : محمد رضا

مشائي از اسفند 1344 تا مهر 1350 در محلات دبير بودند او در سال 1350 با عنوان مربي در دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد استخدام شد و پس از طي مراتب و مدارج علمي به ترتيب از استادياري ،دانشياري به درجه استادي نائل آمد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر مشائي آموزشگاه عالي خيام را در مشهد تاسيس كرده است.جوائز و نشانها : محمد رضا مشائي بخاطر شاگرد اولي در دوره كارشناسي مدال اول فرهنگ را دريافت كرده است.چگونگي عرضه آثار : محمد رضا مشائي داراي هفت مقاله چاپ شده و ده كتاب كه يكي چاپ شده و يكي در شرف چاپ و بقيه نيمه تمام است.او استاد راهنماي بيش از 31 پايان نامه كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري مي باشد.آثار : ترجمه كتاب كافبه اين حاجب در دو جلد كه يك جلد ان تمام شده است. تصحيح و تذييل و نشر نسخه منظومه اعرجي (در منطق) ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه هشت دانشگاه مك گيل كانادا-3 تصحيح و ترجمه تذليل كتاب جوهر النضيد در منطق ويژگي اثر : تاليف خواجه طوسي و علامه حلي- داراي دوجاد كه جلد اول آن در شرف اتمام مي باشد4 تصحيح و حواشي و ترجمه شرح باب حادي عشر ، جمع غلطهاي مستعل در محاورات،نوشته ها و علوم انساني ، حواشي بر منطق مظفر ، سرگذشت مذهب دري از قديم تا كنون كه قرار بود از طرف دانشكده الهيات بچاپ برسد ، شواهد النحوين ويژگي اثر : ترجمه و شرح كليه مثالهاي كتاب معروف به سيوطي9 فرهنگ و اصطلاحات و ضرب المثلهاي

يزد ويژگي اثر : اين كتاب در ضمن حدود سي سال بتدريج ضبط شده و حدود دو جلد مي باشد10 منطق به زبان عربي ويژگي اثر : براي دانشجويان دانشكده الهيات كشور و احتمال جوزه هاي علوم ديني كه نيمي از آن تاليف شده است.

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر محمد رضا مشائي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي- زمستان 1386

مشرقي شيرازي، حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1038 ق)، حكيم، عارف و شاعر. از شعراى عهد صفوى بود و در اشعارش مكرر شاه عباس اول (1038 -996 ق) و شاه صفى (1052 -1038 ق) و امراء و حكام آنان را مدح گفته است. وى با اينكه مردى عارف مشرب و وارسته بود ولى در اشعار او مضامين عارفانه بسيار كم ديده مى شود. در اشعارش گاهى ابيات بسيار عالى، در رديف اشعار استادان بزرگ، وجود دارد و گاهى اشعار مبتذل و بى معنى، به همين علت صاحب بعضى تذكره ها معتقدند كه ممكن است وى اشعار شعراى پيش از خود، خصوصا اشعار شاعر معاصرش ملك مشرقى مشهدى (م 1050 ق)، را به نام خود آورده باشد. ظاهرا او در 1038 ق زنده بوده و در اواخر قرن يازدهم در شيراز وفات يافته است. مقبره اش در شيراز به تكيه مشرقين مشهور است. از آثارش: «كليات» شامل: 1- مثنوى «شمس المشرقين»، در برابر «تحفة العراقين» خاقانى، سروده شده در 1010 ق، 2- مثنوى «شبستان انس»، در برابر «بوستان» سعدى، 3- قصايد، هفت هزار و پانصد و پنجاه بيت، 4- مراثى و ترجيعات و هفت بند، ششصد و پنجاه بيت، 5- مقطعات در تاريخ وفيات و فتوح شاه عباس، چهارصد و پنجاه بيت، 6- رباعيات، چهارصد

بيت، 7- غزليات، نه هزار و پانصد بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (439 -434/ 4)، الذريعه (226 ،223 -222/ 19 ،1049 -1048/ 9)، طرائق الحقائق (494/ 3)، منظومه هاى فارسى (537 -533).

مشكي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي مشكي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 در رشته اقتصاد مدرك ديپلم گرفتم و در همان سال در حوزه علميه آيت الله مجتهدي تهراني رحمةالله عليه مشغول به تحصيل شدم و مقدمات حوزوي را تا سال 1368 در مدرسه ايشان به پايان رساندم و در سال 1368 به قم مشرف شدم و همزمان با دروس حوزه (رسائل و مكاسب) در مؤسسه در راه حق كه در آن زمان بخش آموزش آن زير نظر حضرت آيت الله مصباح يزدي حفظه الله اداره مي شد، مشغول به تحصيل شدم.

در سال 1373 پس از فراغت تحصيل در آنجا در رشته تخصصي فلسفه شركت كردم و پس از قبولي در آن رشته و همزمان با تاسيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ، رشته تخصصي فلسفه را در مؤسسه مذكور آغاز كردم و در سال 1378 با دفاع از پايان نامه خود كه در شش ماه آن را نوشتم موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم.

پس از آن در سال 1379 با بخش پژوهشي مؤسسه همكاري نمودم و پژوهشي را درباره «مدرنيته» با دو نفر ديگر از دوستان آغاز كردم كه بخش اول آن به نام اسلام و اومانيسم حدوداً در سال 1382 آماده شد و به پژوهش مؤسسه تحويل داديم و سپس بخش دوم كه «سكولاريسم » بود

را به صورت فردي ادامه دادم و پس از پايان يافتن اين بخش در سال 1384 اين بخش تير تحويل پژوهش گرديد. در سال 1382 همراه با تحقيقات پژوهشي به عضويت هيئت علمي و پژوهشي مؤسسه در آمدم و پس از دو سال عضو هيئت علمي آموزشي شدم و از سال 1382 تا كنون مشغول تدريس در مؤسسه مي باشم و عمده فعاليتهاي بنده در حوزه تدريس مي باشد و در بخشي هم با واحد تربيت مربي اخلاق همكاري دارم.

مصباح يزدي، محمد تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه آيت الله محمد تقي مصباح يزدي

تولد و دوران كودكى

استاد، آيت الله محمدتقى مصباح يزدى، يازدهمِ بهمن ماه هزار و سيصد و سيزده، برابر با بيست پنجم شوال هزار و سيصد و پنجاه و سه هجرى قمرى، در دامان پرمهر خانواده اى بسيار متدين و مذهبى در شهر يزد به دنيا آمد.

زندگى پدر و مادر استاد در منزل ميراثىِ مادريشان با سختى بسيار مى گذشت. مادر با كمك خاله ها، در خانه جوراب مى بافت تا پدر براى گذران زندگى جوراب ها را در مغازه بفروشد. اين شغل بسيار كم درآمدى بود; به طورى كه پدر مى بايست هر از چندى مبلغى قرض مى كرد تا به كارش سامانِ دوباره دهد.

استاد درباره آن روزگار چنين مى گويد:

يادم مى آيد بهترين غذايى كه دوست داشتيم و هفته اى يك مرتبه مى خورديم اين بود كه با برادرم از مدرسه كه مى آمديم، دو ريال و ده شاهى سرشير مى خريديم، و مادر كمى آب قند درست مى كرد و با اين سرشير قاطى مى كرد، و اين بهترين شام آخر هفته بود.

پيش از تولد

محمدتقى، مادر خواب مى بيند كه «قرآن» به دنيا آورده است. با نگرانى خواب خود را نزد معبّرى به نام سيدمحمدرضا اماميه، كه از علماى يزد بود، بازمى گويد. سيد در پاسخ مى گويد: فرزندى كه متولد مى شود پسر است، و بشارت باد كه او عالم و حامى قرآن خواهد بود.

اين خواب، هرچند بعدها به فراموشى سپرده شد، ناخودآگاه موجب علاقه شديد والدين، و به خصوص مادر محمدتقى به وى و آينده اش گشت.

دوران مدرسه

روزگار كودكى محمدتقى در آغوش خانواده اى اينچنين پاكدل و باصفا، با اندوخته هايى ارزشمند از تربيت ناب دينى سپرى شد، و او براى كسب دانش و معرفت بيشتر راهى دبستان گرديد. محمد تقى چنان مشتاق دانستن بود كه همه ساله در امتحانات پايانى، شاگرد ممتاز مدرسه شناخته مى شد و همين امر موجب محبوبيت او نزد مدير و معلمان مدرسه گشته بود، و آنان وى را تشويق مى كردند كه با ادامه اين شيوه درس خواندن، از مخترعان و مكتشفان و دانشمندان برجسته ميهن باشد. اما محمدتقى آرزويى ديگر داشت. او تنها به تحصيل علوم دينى و كسب معارف الهى مى انديشيد، و بر همين اساس بود كه در انشاى كلاس چهارم نوشت مى خواهد به نجف برود و درس دينى بخواند. اين انشا آموزگار و هم شاگردى هاى محمدتقى را شگفت زده كرد; چه هم كلاس ها كه خود آرزو داشتند روزى خلبان، سرهنگ، وزير، وكيل يا... شوند، مى ديدند شاگرد ممتاز مدرسه عجب پيشه اى براى آينده اش در نظر گرفته است!

آغاز طلبگى

محمدتقىِ نوجوان در سال تحصيلى 26_1325 دوره ابتدايى را به پايان برد. انتظار به سر

آمده بود و شيفتگى به فراگيرى علوم دين موجب شد كه او به جاى گذراندن تعطيلات و تفريحات، از همان ابتداى تابستان وارد حوزه علميه يزد شود. محمدتقى در يكى از حجره هاى مدرسه شفيعيه _ واقع در ميدان خان _ ساكن شد و بى اعتنا به وضع نابسامان حوزه، و مخروبه بودن مدارس و حجره ها، و نيز فقدان استاد و برنامه درسى منظم، چنان به درس و بحث و مطالعه اهتمام ورزيد كه در مدت چهار سال، تمام مقدمات و سطوح متوسطه را تا رسايل و مكاسب، با تحقيق و جديت فوق العاده اى به پايان برد; حال آنكه گذراندن اين مدارج، به طور معمول حدود هشت سال زمان مى طلبيد.

محمدتقى، همچنين در كنار دروس رسمى حوزه، با انگيزه علم دوستى و حقيقت جويى، برخى علوم روز از قبيل فيزيك، شيمى، فيزيولوژى و زبان فرانسه را نزد روحانى فرهيخته اى به نام «محقّقى رشتى» كه بعدها از سوى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى به آلمان اعزام شد، مى آموخت.

هجرت به نجف

طلبه جوان، با ذوق و شوق فراوان گرم تحصيل بود كه بار ديگر شيخ احمد آخوندى كه اول بار انفاس قدسى اش او را دلباخته معارف قرآن و عترت (عليهم السلام) ساخته بود، به ميهمانى شان آمد. شيخ با مشاهده آن همه علاقه و پيشرفت، وى را تشويق كرد كه براى ادامه و تكميل تحصيلات به نجف اشرف هجرت كند و خانواده را نيز ترغيب نمود تا براى حمايت از او به نجف مهاجرت كنند و مقيم آن ديار شوند.

به اين ترتيب پدر و مادر كه دلبسته فرزند بودند، تصميم گرفتند خانه و

وسايل كارشان را بفروشند و به نجف هجرت كنند.

قرار بود طلبه جوان با خيال آسوده به درس و تحقيق بپردازد و پدر و مادر كار بافندگى خود را در آنجا از سر گيرند; اما پس از شش ماه كه به زحمت در آنجا ماندند، وضع كارى خانواده رونقى نگرفت و تلاش هاى فراوانِ پدر براى كسب درآمد كارگر نيفتاد، و در نهايت مجبور شدند به ايران مراجعت كنند.

اقامت در نجف، هرچند كوتاه بود، خاطرات بسيارى به يادگار گذاشت. گرمى بازار درس و بحث و حضور علماى بزرگى چون مرحوم حكيم، مرحوم شاهرودى، مرحوم سيدعبدالهادى شيرازى، مرحوم ميرزا آقا استهباناتى كه آن روزها از علماى تراز اول بودند و امثال مرحوم خويى كه در رتبه بعد قرار داشتند، شكوه و جلال خاصى به حوزه نجف بخشيده بود.

هجرت به قم

خانواده از نجف بازگشتند و قرار شد براى مدتى در تهران بمانند. اما محمدتقى تصميم داشت براى تحصيل به قم عزيمت كند.

مهدى، برادر كوچك تر محمدتقى بود، و در يك فروشگاه ظروف آلومينيوم شاگردى مى كرد. او از پس انداز ناچيز خود در طول تابستان، يك چراغ فتيله اى، يك بشقاب، يك قابلمه، يك قاشق و يك قورى فلزى براى برادر خريد تا با خاطرى آسوده تر در قم زندگى كند و درس بخواند.

البته محمدتقى نيز در تابستان بى كار نبود و با تدريس در كلاس هاى تابستانى توانست شصت تومان به دست آورد. با چهل تومانِ آن يك پتو خريد و بيست تومان باقى مانده را خرج راه ساخت. او حدود بيست روز مانده به آغاز درس ها راهى قم شد تا بلكه بتواند حجره

اى بگيرد و سامانى بيابد.

يافتن حجره كار آسانى نبود. آن روزها دو _ سه مدرسه كوچك در گوشه و كنار قم، و دو مدرسه بزرگ در نزديكى حرم مطهر وجود داشت: يكى مدرسه فيضيه و ديگرى مدرسه حجتيه. احتمال اينكه در اين دو مدرسه به كسى حجره بدهند، بيشتر بود; اما با وجود اين، شرط ورود به مدرسه تازه ساز حجتيه آن بود كه طلبه مى بايست بيست سال تمام داشته باشد، و محمدتقى هنوز 19 ساله بود. به اين ترتيب تنها مدرسه فيضيه باقى مى ماند. پيدا كردن متولى مدرسه بسيار مشكل بود. «مى بايست هر روز ساعت ها كنار حسينيه اى كه نزديك منزلش بود مى نشستى كه اگر يك وقت از منزلش خارج شد، پيدايش كنى و دست به دامنش شوى و از او حجره بخواهى! او هم اگر سرِحال بود و حوصله داشت، برخورد خوبش اين بود كه "حالا شما چند روز صبر كنيد، شايد حجره خالى پيدا شود!" و از اين جور جواب هاى سربالا».

يكى دو ماه به همين صورت گذشت و او موفق نشد حجره اى پيدا كند.

اين گرفتارى ها عرصه را بر او تنگ كرده بود، تا اينكه سرانجام روزى متولى را در حياط مدرسه ديد و با ناراحتى به او گفت: «آقا! من دو ماه است اينجا سرگردانم و شما هم با اينكه حجره خالى داريد، مرتب وعده مى دهيد و عمل نمى كنيد. شاهدش هم اين است كه شخصى كه بعد از من آمده بود، به شما مراجعه كرد و به او حجره داديد، و با اينكه من قبل از او آمده بودم، به من حجره

نداديد!..». متولى مدرسه نيز در پاسخ، جواب تندى داد و كاملا مأيوسش كرد. بر اثر نااميدى و احساس غربت، بغضش تركيد و با گريه زمزمه كرد: «اگر به من حجره ندهيد، از شما به حضرت معصومه(عليها السلام) شكايت مى كنم!» اما متولى مدرسه هيچ متأثر نشد.

طلبه جوان با حالت گريان از او دور مى شد كه مشهدى ماشاءاللّه، خادم مدرسه فيضيه، صدايش كرد و گفت: «آقاى يزدى! چرا گريه مى كنى؟! و بعد آهسته گفت: ناراحت نباش، من به شما حجره مى دهم!»

مشهدى اين را گفت و از او دور شد. مدتى گذشت و او همچنان در انتظار آمدن مشهدى ماشاءاللّه بود. بالاخره خادم مدرسه با طلبه ديگرى به نام سيدعلى محمد پيدا شد. او نيز جوانى يزدى بود و دنبال حجره مى گشت، و به اين ترتيب با هم به حجره مورد نظر رفتند. «حجره كه چه عرض شود، يك فضاى باريكه اى بود كه در واقع انبارى زير پله هاى واقع در زاويه مدرسه به شمار مى رفت و اسباب آبپاشى و جارو و از اين قبيل را آنجا نگهدارى مى كردند. تخت شكسته اى هم در يك گوشه آن افتاده بود. ديوارها تا سقف نم داشت و ابداً آفتاب به آنجا نمى تابيد، و درِ آن هم شيشه نداشت!»

با وجود آنكه روزها بيشتر بيرون حجره به سر مى بردند و شب ها نيز فقط براى چند ساعت استراحت به آنجا مى آمدند، بعد از ده _ دوازده روز هر دو، بر اثر رطوبت، دچار پادرد و كمردردى شديد شدند. مدتى با همين وضع گذشت تا اينكه روزى يكى از طلبه هاى يزدى

نزد آنان آمد و گفت كه رفيق هم حجره اش ازدواج كرده به منزل منتقل شده است، و وسايل حجره آنان را به حجره خودش برد، و به اين ترتيب از آن به بعد ايشان حجره دار شدند; حجره اى كه به اصطلاح آبرومند بود و مى شد در آن زندگى كرد.

سال اول به اين منوال در مدرسه فيضيه گذشت. محمدتقى روزانه در چهار درس شركت مى كرد: درس خيارات مكاسب مرحوم آقامرتضى حائرى، كه صبح ها در منزل ايشان برقرار مى شد; جلد اول كفايه مرحوم آقاشيخ عبدالجواد جبل عاملى كه اول طلوع آفتاب در مسجد عشقعلى برگزار مى شد، و او با يكى از دوستانش پيش از طلوع آفتاب اين درس را مباحثه مى كردند; جلد دوم كفايه نزد مرحوم آقامرتضى حائرى كه عصرها در منزل ايشان برگزار مى شد; و ديگرى درس منظومه بود. آموختن و مطالعه و مباحثه اين دروس، تمام وقت او را پر مى كرد، و در شبانه روز پنج تا شش ساعت براى استراحت و ديگر امور باقى مى ماند. اما وى با علاقه و شوقى وصف ناپذير مشكلات و كاستى ها را به جان مى خريد و دل مشغولى عمده اش پرداختن به درس و بحث بود.

او مشكلات خود را در آن دوران اين گونه توصيف مى كند:

...نهايت كمكى كه خانواده ام مى توانستند به من بكنند ماهيانه حدود بيست تومان بود، كه آن هم مرتب نمى رسيد، و گاه مى شد كه حتى يك لقمه نان براى شب نداشتيم. طورى برنامه ريزى كرده بوديم كه روزى 6 تا 7 قران بيشتر خرجمان نشود، و اين، تنها

پولِ يك نان سنگك و يك سير پنير مى شد. بعضى وقت ها هم نصف نان سنگك مى خريديم و براى شب هم بعد از نماز سى شاهى مى داديم و از خشكه پزى كنار درب فيضيه يك نان كسمه كوچك مى گرفتيم و اين شام ما بود... . يك روز پولمان كاملا تمام شده بود و من تصميم گرفتم پولى قرض كنم. در خلوت با خدا نجوا كردم كه «خدايا مى خواهم براى رضاى تو و براى اعتلاى دين تو درس بخوانم! خودت مى دانى كه توقع زيادى هم ندارم! هرگونه كه خودت صلاح مى دانى وسيله اى فراهم كن كه من مقدارى پول از كسى قرض كنم يا بگيرم! مى دانى كه من آدمى نيستم كه بتوانم پيش كسى بروم و تقاضاى حاجت كنم. خودت برسان! اگر هم صلاح نمى دانى، توفيق بده تا بتوانم صبر كنم».

[گذشت] تا اينكه عصر يك روز، كه ظهرش ناهار حسابى نخورده بودم، داشتم در حياط مدرسه فيضيه قدم مى زدم كه شنيدم پستچى از طلبه ها سراغ محمدتقى يزدى را مى گيرد. جلو رفتم و با ناباورى از اينكه كسى برايم نامه بفرستد، نامه را گرفتم. از يكى از علماى يزد بود كه آن وقت ها ارتباطى با ايشان نداشتم. ايشان يك حواله بيست تومانى براى من فرستاده بودند، كه بعد از چند ماه سفره مان رونق گرفت... .

آن زمان مرحوم آقاى حجت به طلبه ها مُهر نان مى داد. من هم به فكر افتادم از ايشان تقاضاى مُهر نان كنم; اما نمى خواستم به دستگاه ايشان مراجعه كنم. بنابر اين نامه اى به اين مضمون نوشتم:

حضرت

آيت الله حجت، من شخصى به اين نام هستم و در قم درس مى خوانم و در درس آقاى حائرى شركت مى كنم. شنيده ام كه مُهر نانى به طلبه ها مى دهيد. اگر شامل من هم مى شود، من هم طلبه هستم.

صبح كه مى خواستم نامه را ببرم فكر كردم نكند اين كار، خلاف قاعده و برنامه حوزه باشد، و اين نان به كس ديگرى تعلق داشته باشد و به ملاحظه شاگردى آقاى حائرى بخواهند به من بدهند! اين بود كه نامه را پاره كردم... .

با وجود همه اين دشوارى ها شيخ محمدتقى در مدت يك سال، باقى مانده دروس سطح را به اتمام رساند، و از سال بعد در دروس خارج فقه مرحوم آيت الله بروجردى و خارج اصول امام خمينى(رحمه الله) حضور يافت. از سوى ديگر، بيست سالش تمام شده بود و با احراز شرايط اقامت در مدرسه حجتيه، در آنجا حجره گرفت. توفيق آشنايى با بزرگان و علماى وارسته اى همچون امام خمينى(رحمه الله)، علامه طباطبايى(رحمه الله) و آيت الله بهجت چنان لذت بخش بود كه تازه مى فهميد هجرت از نجف به قم از تقديرات بسيار نيكوى خداوند در حق او بوده است.

آشنايى با امام خمينى (رحمه الله)

شيخ محمدتقى از همان سال اول ورود به قم، با امام خمينى(رحمه الله)، كه از سال ها پيش استاد برجسته حوزه بود، آشنا شد و خدمت ايشان ارادت يافت. با اينكه هنوز كفايه و مكاسب مى خواند، گاهگاهى براى كسب آمادگى در درس خارج ايشان شركت مى جست و از سال دوم به بعد به طور مرتب در آن درس حاضر مى شد.

از

جمله خصوصيات بارز امام(رحمه الله)، دقت نظر، نقادى آزادانه و آزادى انديشه بود كه در درس هاى ديگر اساتيد كمتر ديده مى شد. اين ويژگى ها براى ذهن پوياى طلبه اى چون او بسيار جذاب بود.

آشنايى با علامه طباطبايى (رحمه الله)

آن روزها كه تازه به قم آمده بود، در مدرسه حجتيه، كنار ساعت آفتابىِ پهلوى حوض، سيدى نورانى توجه او را به خود جلب كرد. او مردى بسيار نحيف بود كه عمامه اى كوچك بر سر داشت، و لباس هاى بى پيرايه اش از ساده زيستى او حكايت مى كرد. محمدتقى درباره او از دوستانش پرسيد. گفتند: او قاضى كوچك است، و اين ساعت آفتابى را نيز خودش ساخته و اينك براى تشخيص ساعت آمده است. تازه تنها اين نيست. آشنايى با هيئت و رياضيات نيز يكى از خصوصيات ايشان است. او امتيازات ديگرى هم دارند: درس تفسير مى گويند، استاد فلسفه هستند، و... .

مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينكه يكى از دوستان به او پيشنهاد كرد در درس تفسير استاد كه روزهاى پنجشنبه در مسجد سلماسى تشكيل مى شد شركت كند. او نيز پذيرفت، و پس از مشاهده حالات معنوى و روحانى علامه، و نيز روش تدريس بسيار عالى شان مجذوب و شيفته ايشان شد و آرزو كرد همواره در خدمت و مصاحبت ايشان باشد.

محمدتقى پس از آن در پى موقعيتى بود تا با علامه ارتباط بيشترى برقرار كند; ولى روحيه اش چنان بود كه نمى توانست خود را نزد استاد مطرح سازد. از طرفى برخورد علامه نيز به گونه اى بود كه به صورت افراد نگاه نمى كردند. به هرحال در درس

ايشان شركت مى جست و گاه نكته هايى كه به نظرش مبهم مى رسيد، پس از درس مى پرسيد و گاهى هم كه سؤال كنندگان زياد بودند دنبال ايشان به راه مى افتاد و اگر فرصتى دست مى داد سؤالش را مطرح مى كرد.

سرانجام سؤال هاى هوشمندانه محمدتقى توجه علامه را جلب كرد و موجب عنايت خاص ايشان به وى گرديد، و اين زمينه اى شد كه او به تدريج بتواند درخواست هاى ديگرى مطرح سازد، و از ايشان بخواهد كه در زمينه مسائل اخلاقى و معنوى او را راهنمايى كنند.

رابطه محمدتقى با علامه چنان قوت گرفت كه گاه به طور خصوصى از ارشادات اخلاقى آن بزرگوار بهره مند مى شد، و علامه نيز نسخه هاى دست نويس تفسير خود را پيش از چاپ به وى مى داد تا مرور كند و اگر نكته اى براى اصلاح به نظرش مى رسد، تذكر دهد.

آشنايى با آيت الله بهجت (رحمه الله )

از جمله ديگر بزرگانى كه محمدتقى در همان سال هاى اول با ايشان آشنا شد، حضرت آيت الله بهجت (رحمه الله) بود. منزل آيت الله كنار مدرسه حجتيه قرار داشت و معمولاً در رفت وآمدها، و به خصوص صبح ها كه ايشان از حرم بازمى گشتند، در كوچه با ايشان برخورد مى كرد. مدتى گذشت و از دوستان شنيد كه آيت الله بهجت از نظر علمى بسيار برجسته اند و سال هاى قبل، از شاگردان ممتاز آقاى بروجردى بوده اند، همچنين از نظر اخلاقى و معنوى برگزيده و اهل مقامات اند، و در نجف از شاگردان عارف كامل، مرحوم سيدعلى آقاى قاضى بوده اند، كه ديگر

شاگردان آن مرحوم، از مقامات عالى معنوى او خبر مى داده اند.

اين اوصاف، محمد تقى را كه هميشه تشنه فضيلت و معنويت بود، ترغيب مى كرد كه از چنين شخصيتى بهره برد; ولى از آنجا كه آيت الله بهجت به آسانى كسى را نمى پذيرفت، با عده اى از دوستان تصميم گرفتند براى تقويت بنيه فقهى شان از ايشان بخواهند به طور خصوصى براى آنان فقه بگويد و به اين طريق بتوانند از خصوصيات اخلاقى ايشان نيز بهره گيرند. آيت الله بهجت پذيرفتند و درس فقه پربارى همراه با دقت نظرهاى كم نظير و استقلال رأىِ تحسين برانگيز، ارائه فرمودند. شيخ محمدتقى كه مدت پانزده سال در آن درس شركت نمود، محضر درسى آن آيت حق را اين گونه توصيف مى كند:

درسى بسيار پرمحتوا، دقيق و خوب بود، و آنچه بر خوبى آن مى افزود اين بود كه ايشان غالباً پيش از درس تشريف مى آوردند و به مناسبتى _ كه گاهى در آن زمان آن مناسبت را درك نمى كرديم _ حديثى مى خواندند، يا داستانى نقل مى كردند، و ضمن آن، مطالب اخلاقى و دينى اى را كه مورد نظرشان بود مى فهماندند، و عجيب اين بود كه هم من و هم دوستان ديگر، تجربه كرده بوديم مطالبى كه آنجا گفته مى شد و ظاهراً بدون مناسبت به نظر مى رسيد، در واقع نكته هايى بود كه براى افراد سازندگى داشت، و اشاره به مسايلى بود كه به بعضى از افراد حاضر در جلسه مربوط مى شد و خود آنها درك مى كردند، و گاهى هم با خيره شدن در چشم شخص،

گويا به او مى فهماندند كه «دارم به تو مى گويم!...» و همين طور گاهى درباره يك مسئله سياسى، جريانى را قبل از وقوع آن پيش بينى مى كردند. مخصوصاً آن زمان ها در كوران انقلاب و حملاتى كه دژخيمان شاه به فيضيه مى كردند، ايشان اصرار داشتند كه بايد اين وقايع را نوشت و منتشر كرد. طرح اين مسائل از طرف ايشان انگيزه اى شد كه ما نيز بيشتر در فعاليت ها و مبارزات، مشاركت داشته باشيم.

اين آشنايى پانزده ساله، زمينه ارتباط و علاقه هر چه بيشتر استاد و شاگرد را فراهم ساخت، و رفته رفته استاد نيز به استعداد و نبوغ علمى و اخلاقى شاگرد خود پى برد، و اين امر سبب شد كه آيت الله بهجت، او را در مقام مدرس اخلاق به مردم معرفى كند. حجة الاسلام والمسلمين، دكتر مرتضى آقاتهرانى در اين باره مى گويد:

قبل از پيروزى انقلاب، عده اى از بازاريان قم خدمت آيت الله بهجت آمده و از ايشان درخواست كرده بودند كه خودشان يا يك نفر از روحانيون مورد تأييدشان يك درس اخلاق برگزار نمايند. آيت الله بهجت فرموده بودند كه جناب آقاى مصباح يزدى در اين زمينه مورد تأييد من است. برويد از ايشان بخواهيد و من هم از ايشان مى خواهم كه درس اخلاق را بيان كنند. اين درس اخلاق تا مدت ها در منزل مرحوم اسلامى در قم كه بعداً به حسينيه يا مسجد تبديل شد، ادامه داشت.

ابعاد علمى

شخصيت استاد مصباح به لحاظ علمى ابعاد گوناگونى دارد. در اين مقام به اين ابعاد مى پردازيم:

تحصيلات، مطالعات و تحقيقات

استاد در زمينه هاى مختلف علوم اسلامى

از قبيل فقه و اصول، تفسير و فلسفه، و نيز رشته هاى دانشگاهىِ علوم انسانى و زبان خارجى (انگليسى و فرانسه)، تحصيل، مطالعه و تحقيقات جامعى داشته اند. اينك هريك از اين زمينه ها را برمى رسيم.

فقه و اصول

آيت الله مصباح در رشته فقه، از محضر اساتيد بزرگى چون آيات عظام بروجردى (رحمه الله)، اراكى (رحمه الله)، امام خمينى (رحمه الله) و بهجت (رحمه الله) بهره برده اند; به گونه اى كه موفق به اخذ جايزه از سوى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شدند، و در نهايت به درجه اجتهاد نايل آمدند. بر اين اساس، ايشان طبعاً در رشته هاى مرتبط با فقاهت، مانند اصول فقه، رجال و درايه نيز به قدر كافى مطالعه و پژوهش داشته اند.

به گفته حجة الاسلام محمود رجبى استاد تفسير حوزه علميه قم جناب استاد مصباح حدود هشت سال به طور فعال در درس فقه مرحوم آيت الله بروجردى شركت كردند، و در اولين امتحان درس خارج كه در زمان مرحوم آيت الله بروجردى برگزار شد و ممتحنان آن مرحوم آيت الله سلطانى و مرحوم حاج مقدس اصفهانى بودند، دانش پژوه ممتاز معرفى گرديدند; به طورى كه برخى اساتيد پيش بينى كردند اگر چهار سال ديگر، همين گونه به تحصيل ادامه دهد، مسلماً به مرتبه اجتهاد خواهد رسيد.

چيزى نگذشت كه اين پيش بينى تحقق يافت و ايشان در سن 27 سالگى به درجه اجتهاد نايل آمد; اما با اين حال تا 8 سال در دروس فقه و اصول حضرت امام خمينى(رحمه الله) و تا 15 سال در درس فقه آيت الله بهجت (دام ظله العالى) و تا 2 سال در

درس آيت الله اراكى شركت مى كردند.

حجة الاسلام دكتر على مصباح ، فرزند استاد، يكى ديگر از فعاليت هاى ايشان را در زمينه فقه چنين توصيف مى كند:

بعد از تبعيد امام خمينى(رحمه الله) و تعطيلى درس آن بزرگوار، چون به شاگردانشان توصيه فرموده بودند كه درس را به صورت مباحثه هاى مشترك (كمپانى) ادامه دهند، استاد مصباح و چند نفر ديگر از افاضل، كه عبارت بودند از: حضرت آيت الله محمد محمدى گيلانى، حضرت آيت الله محمد يزدى، حضرت آيت الله حسين مظاهرى و حضرت آيت الله سيدعلى اكبر موسوى يزدىدر عمل به توصيه حضرت امام مباحثه مشتركى آغاز نمودند كه اين مباحثه تا زمان پيروزى انقلاب اسلامى ادامه داشت. موضوعات مورد بحث در اين جلسات مهم و پربار، عمدتاً مباحث اجتماعى اسلام، مانند بحث امر به معروف و نهى از منكر و بحث تقيه و امثال آن بود.

آيت الله بهجتى، امام جمعه محترم اردكان، درباره مباحثه مزبور مى گويد:

اين جلسات، مباحثاتى جدى بود براى اثبات وجوب مبارزه در شرايط آن زمان. مى خواستند از نظر فقهى ثابت كنند مبارزه اى كه امام خمينى(رحمه الله) پرچم آن را برافراشته، چون اساس اسلام در خطر قرار گرفته، مبارزه اى است كه از نظر شرعى واجب است. بنده نيز گاهى به ندرت در آن جلسات شركت مى كردم; ولى جناب آقاى مصباح بسيار پى گير بودند كه اين مباحثه ادامه داشته باشد و ادامه هم داشت، و در آن روزگار آثار بسيار مطلوبى نيز بر طبقه تحصيل كرده حوزه داشت.

تفسير

آشنايى با مرحوم علامه طباطبايى، و درك مقامات و كمالات روحانى و عرفانى آن اعجوبه علم و فضيلت

و تقوا، سبب شد كه استاد بيشتر اهتمام و مساعى خويش را صرف تعليم علوم قرآن و تفسير نمايد. ابتدا با شركت در جلسات درس تفسير علامه، و سپس با استفاده از ارشادات و تعليمات خصوصى ايشان توانست تعمق و تفكر در قرآن كريم و نكته سنجى هاى زيبا در آيات نورانى آن را بياموزد، و خود در اين باب صاحب نظر شود او به قدرى در اين وادى پيش رفت كه علامه(رحمه الله) براى استفاده از نكته ها و دقت نظرهايش، كار بازخوانى تفسير الميزان را، قبل از چاپ و نشر، به او سپرد.

البته استاد مصباح اين عنايت علامه را حمل بر لطف و شاگردنوازى ايشان كرده، مى گويد:

ايشان لطف مى كردند، قبل از اينكه تفسيرشان را به چاپخانه بسپارند، به من مى دادند و مى گفتند: «تو هم نگاهى بكن» و من چون شائق فراگيرى تفسير ايشان بودم، اين جزوات را مى گرفتم و مرور مى كردم و اگر چيزى به نظرم مى رسيد خدمت ايشان عرض مى كردم. گاهى مى فرمودند درست است، و گاه نيز اشتباه مرا رفع مى كردند. از كمال لطفشان، يك بار پيشنهاد كرده بودم و ايشان جايى را تغيير داده، كموزياد كرده بودند و بعد براى اينكه از من در جمع دوستان تفقدى كرده باشند، گفتند: «فلانى هم در تفسير ما شريك شده است...».

استاد مطالعات تفسيرى بسيار وسيعى در كتب مختلف تفسيرىاعم از تفاسير علماى شيعه و اهل سنتداشته است. نتايج اين مطالعات، در سلسله دروس تفسير موضوعى قرآن كريم نمايان گشته است، كه اولين درس تفسير موضوعى قرآن كريم در حوزه علميه قم به شمار مى

آيد. محتواى عالى اين دروس نشان از ژرفكاوى و مطالعه فوق العاده ايشان در زمينه آيات نورانى قرآن دارد; تا جايى كه برخى از شاگردان محقق و انديشمندِ استاد، ايشان را يكى از والاترين مفسران قرآن كريم، معرفى مى كنند.

حجة الاسلام والمسلمين، استاد فياضى، با سابقه سال ها مطالعه و تحقيق در آثار مفسران قرآن، چنين مى گويد:

بنده هم اكنون نيز معتقدم ايشان در ميان افرادى كه من مى شناسم، يكى از والاترين مفسران قرآن است; يعنى كمتر كسى را در اين زمينه مى شناسم كه مانند ايشان تفسير را بر اساس اصول اجتهادى و مبانى صحيح استنباط بيان كند.

فلسفه

استاد مصباح بيشترين وقت و سرمايه علمى خويش را صرف اين رشته كرده است. دليل گرايش به فلسفه نيز شيفتگى و علاقه شديد به علامه طباطبايى(رحمه الله) بوده است. استاد مصباح اسفار و شفا را نزد حضرت علامه فرا گرفت، و با به كارگيرى شيوه فلسفى آن بزرگوار، خود به برخى نوآورى ها و ابتكارات در اين زمينه پرداخت و به مرتبه اى رسيد كه امروز يكى از برجسته ترين اساتيد فلسفه اسلامى در حوزه علميه قم به شمار مى رود.

او همچون استادش معتقد است براى شناخت هرچه بهتر اسلام و معارف اسلامى و نيز كسب توانايى در پاسخگويى به شبهات و هجمه ها به معتقدات دينى، مطالعه و تحقيق فلسفى مى بايد در رأس مطالعات حوزوى قرار گيرد، تا طلاب، ضمن آشنايى با متون اسلامى و فقهى، شيوه دفاع از عقايد دينى را نيز فرا گيرند.

زمينه هاى مطالعات فلسفى استاد بسيار جامع و فراگير است. ايشان كتب فلسفى ابن سينا، بهمنيار، شيخ اشراق، فخر رازى،

خواجه نصيرالدين طوسى، ابوالبركات بغدادى، ميرداماد، صدرالمتألهين شيرازى و حاج ملاهادى سبزوارى و حواشى و شرح هاى اين كتاب ها را مطالعه و بررسى كرده اند، و پس از تحقيقات فراوان كتاب ارزشمند حاشيه بر نهاية الحكمه را (به زبان عربى) به رشته تحرير درآورده اند، و حاصل نظريات ايشان نيز در كتاب پر ارج آموزش فلسفه، به زبان فارسى، گرد آمده است.

استاد علاوه بر تبحر در فلسفه اسلامى، از فلسفه غرب نيز اطلاع كافى دارند. اشاره ها و تطبيق هاى فراوان ايشان در زمينه مكاتب مختلف فلسفه غرب، گواه صدق اين مدعاست.

حجة الاسلام والمسلمين فياضى، كه اكنون از صاحب نظران بنام فلسفه اسلامى به شمار مى آيد، مى گويد:

آنچه براى ما بسيار آموزنده و سازنده بود، برخورد محققانه حضرت استاد با مسائل فلسفى بود. در مسائل فلسفى، روح نقد و ارزيابى و آزادانديشىِ كاملى بر ايشان حاكم بود; به طورى كه پس از تبيينِ كاملِ هر مسئله اى، آن را به دقت مورد ارزيابى قرار مى دادند; يعنى در صدد نقد آراى فلاسفه برمى آمدند، و ما مى ديديم آن روحيه اجتهادى كه در حوزه بر فقه و اصول حاكم است در شيوه فلسفىِ جناب استاد مصباح به صورت بسيار قوى مشهود است; به اين معنا كه يك فقيه صرفاً به تقرير نظر صاحب جواهر يا شيخ انصارى و ديگر فقهاى عظام اكتفا نمى كند; بلكه بعد از تقرير در صدد نقد و ايراد برمى آيد.

به ياد مى آورم در زمان حيات حضرت علامه طباطبايى(رحمه الله)، يك وقت ايشان مى فرمودند اگر مردم علامه طباطبايى و آقاى بهجت را مى شناختند، خاك كفش ايشان

را سرمه چشم خود مى كردند; اما با وجود چنين اعتقادى درباره شخصيتِ علامه طباطبايى، در مطالب علمى، بسيار محققانه و با تفكر آزاد با مسائل برخورد مى كردند، و از بركات انفاس ايشان و از بركات شاگردى در محضر ايشان، اين روحيه در ما نيز پيدا شد كه با مسائل فلسفى نيز مانند مسائل فقهى و اصولى، با اجتهاد برخورد كنيم. البته اين اجتهاد در هر بابى به تناسب خود صورت مى گيرد; در فقه، از طريق كتاب و سنت و استفاده از دلايل لفظى، و در فلسفه، با استفاده از عقل. به هر حال بايد محققانه برخورد كرد. شيوه تدريس استاد سبب شد تا روحيه تعبد در برابر نظريات مختلف به طور كلى در ما از بين برود، و ما امروز احساس مى كنيم كه حالت تعبد در مقابل افكار ابن سينا، ملاصدرا و ديگران، هرگز در ما نيست، و اين از بركات درس هاى محققانه استاد مصباح است كه ايشان در اين سال ها از آن روحيه نقد و تحليل و تحقيقِ عالى شان در ما نيز دميدند. چنين روحيه اى، در سطحى كه ايشان دارند، منحصر به فرد است و منحصر در خود ايشان است.

استاد فياضى همچنين در بيان ابتكارات و نوآورى هاى فلسفى استاد، مى گويند:

ايشان در فلسفه، افكار بسيار بلندى دارند كه با افكار حوزه فلسفى موجود، هم تراز نيست. حوزه فلسفىِ امروز مثلاً مسئله وجود هيولا را هنوز هم امرى صحيح و درست ارزيابى مى كند، در حالى كه ايشان اين مسئله را با ايرادها و اشكالات محققانه اى مردود شمردند و كنار گذاشتند، و كنار گذاشتن اين

مسئله، به معناى كنار نهادن تفكر و انديشه هيولا از فلسفه است. البته بوده اند كسانى مثل شهيد مطهرى و مرحوم حاج آقا مصطفى خمينى كه با اين مسئله برخورد كرده اند و آنان نيز فرموده اند مسئله هيولا درست نيست و بى دليل است، يا حتى دليلِ برخلاف آن وجود دارد. زمانى نيز من خودم در محضر استاد جوادى آملى(دام عزّه) ضمن بيان اشكالاتى كه بر مسئله وارد است، صحبت هايى مى كردم و ايشان لبخندى زدند و فرمودند: «استاد ما، مرحوم الهى قمشه اى نيز به هيولا قايل نبودند».

يكى ديگر از ابتكارات استاد در فلسفه برخورد ايشان با اين نظرِ ملاصدراست كه مى گويد: «اِنَّ النَّفسَ جِسمانيّةُ الحُدوثِ و رُوحانيةُ البقاءِ». با اينكه اين مطلب، ايده اى نو در فلسفه اسلامى به شمار مى رود و امروزه حوزه هاى فلسفى، با تعظيم و تجليل بسيار از آن ياد مى كنند، استاد مصباح اشكالات متعددى از اين نظريه برآورده اند، و آن را كنار گذاشته اند. اين ابتكار منحصر به ايشان است و من سراغ ندارم قبل از استاد كسى در اين مسئله مناقشه و اشكال كرده باشد.

اخلاق و عرفان

استاد مصباح يزدى از اساتيدى همچون علامه طباطبايى (رحمه الله) و آيت الله انصارى همدانى (رحمه الله) و آيت الله العظمى بهجت (رحمه الله) در مقام اساتيد اخلاق و عرفان خود نام مى برد. آيت الله بهجتى در زمينه استفاده ايشان از درس هاى اخلاقى و عرفانى علامه طباطبايى (رحمه الله) مى گويد:

به گمان من، آيت الله مصباح بهره هاى معرفتى بسيار زيادى از علامه طباطبايى (رحمه الله) بردند; زيرا ايشان با اشارات مرحوم علامه

به سير و سلوك و رياضت هاى شرعى مشغول بودند; به علاوه اينكه از نظر علمى هم كتاب هاى بزرگ اخلاقى و عرفانى را چه در زمينه عرفان نظرى و چه در زمينه عرفان عملى، خدمت علامه طباطبايى (رحمه الله) آموختند.

حجة الاسلام والمسلمين دكتر على مصباح، با تذكر اين نكته كه استاد هميشه از اينكه درباره فعاليت ها و مطالعات اخلاقى و عرفانى خود سخن بگويند اعراض دارند، اين چند كلمه را از زبان ايشان نقل مى كند:

در موضوع اخلاق، حدود سال هاى 32 و 33 بحثى هفتگى در خدمت مرحوم علامه طباطبايى داشتيم. ابتدا محور بحث ايشان، رساله منسوب به علامه بحرالعلوم بود و بعد از اتمام آن رساله، حضرت علامه (رحمه الله) مجموعه اى از روايات اخلاقى و عرفانى را انتخاب مى كردند و درباره آنها بحث مى فرمودند. حديث معراج از جمله آن روايات بود.

استاد، سفارشات عمومى مرحوم علامه طباطبايى را در سلسله دروس اخلاقى شان اين گونه يادآور مى شوند:

مجموعه اى از سفارشات عمومى بود كه ديگران نيز دارند; يعنى همان ترك محرمات و انجام واجبات، و قدم اول هم همين هاست، و از سفارشات خاصى كه مى توانم بگويم مورد تأكيد ايشان بود و براى هركسى كه توجه پيدا كند مفيد است، يكى توسل به سيدالشهدا(عليه السلام) بود، يكى قرائت قرآن و يكى هم نماز اول وقت. يادم هست كه از قول استادشان مى فرمودند كه من هرچه دارم از قرائت قرآن و توسل به سيدالشهدا(عليه السلام) است. درباره نماز اول وقت هم از مرحوم آقاى قاضى نقل مى كردند (اين را من از اساتيد ديگر نيز شنيده ام) كه

ايشان فرموده اند اگر كسى به نماز اول وقت ملتزم شود و به مدارج عالى نرسديك تعبير اين است كه به من لعنت كند ، تعبير ديگر اين بوده است كه من حاضرم اهانت او را بپذيرم و او آب دهان به صورت من بيندازد...، كه بعضى ها از ايشان سؤال كرده بودند آيا نماز اول وقت به همراه نوافل را مى فرماييد؟ ايشان در جواب فرموده بودند: نه، فقط خودِ نماز واجب.

از سفارشات ديگر علامه كه از استادشان نقل مى فرمودند، اهتمام به زيارت عاشورا، مخصوصاً از روز عاشوار تا روز اربعين بود، و ديگر قرائت قرآن با وضو و رو به قبله و با توجه; مخصوصاً شب، قبل از خواب.

علوم جديد

استاد مصباح از همان سال ورود به حوزه علميه يزد، به مطالعه و تحصيل دروس حوزوى اكتفا نكردند و از روى علم دوستى و حقيقت جويى، در كلاس هاى فيزيك، شيمى و... و نيز زبان هاى خارجى فرانسوى و انگليسى، كه به همت روحانى دانشمندى به نام «محقّقى رشتى» تشكيل شده بود، شركت جستند و با اين دروس آشنا شدند.

پس از ورود به حوزه علميه قم، رواج افكار و تبليغات ماركسيستى سبب شد تا استاد به منظور پاسخگويى به شبهات و دفاع از حريم انديشه دينى، آشنايى با فلسفه هاى غربى را در دستور كار خود قرار دهند. به اين ترتيب ايشان بايد براى يافتن زبانى مشترك در بحث و مناظره با تحصيل كردگان دانشگاهى، تئورى ها و اصطلاحات خاصِ علوم انسانىِ دانشگاهى را فرا مى گرفتند. به اين منظور با مشورت و همت آيت الله شهيد دكتر بهشتى كه در آن زمان

مدير دبيرستان دين و دانش قم بودقرار شد كلاسى در دبيرستان تشكيل شود تا عده اى از فضلا و طلاب حوزه در آن شركت كنند.

در كلاس ها زبان خارجى و نيز معلومات دبيرستانى و دانشگاهى در رشته هاى فيزيك، شيمى، فلسفه علم، متدولوژى، رياضيات و جامعه شناسى تدريس مى شد. شركت كنندگان اين كلاس ها نيز آقاى مصباح، شهيد دكتر مفتح، آقاى ناصر مكارم شيرازى، آقاى شيخ جعفر سبحانى، آقاى يزدى، آقاى دكتر احمدى و مرحوم حيدرى نهاوندى بودند. شهيد بهشتى مسئوليت برنامه ريزى و برگزارى كلاس ها و دعوت از اساتيد را به عهده داشتند.

استاد از ثمرات ارزشمند آن كلاس ها، اين گونه ياد مى كند:

شركت در آن كلاس باعث شد كه با اصطلاحات روز بيشتر آشنا شويم و بيشتر بتوانيم با قشر دانشگاهى تفاهم داشته باشيم; و طبعاً چون پاسخ هايى كه ما در مباحثات و گفتوگوها مى داديم با اصطلاحات خودشان آميخته بود، برايشان بيشتر قابل درك بود، و همين سرمايه اى شد كه ما در دوره هاى بعد تا حدودى بتوانيم نقش وساطت ميان حوزه و دانشگاه را ايفا كنيم و بعدها دفتر همكارى حوزه و دانشگاه را تشكيل دهيم.

زبان خارجى

استاد با شركت در كلاس هاى مرحوم محقّقى رشتى در يزد، تا حدودى با زبان فرانسه و انگليسى آشنا شد. بعدها نيز در هر فرصت مناسبى به فراگيرى زبان انگليسى ادامه مى داد، و بر اين اساس در كلاس هاى دبيرستان دين و دانش در حد مطلوبى با زبان انگليسى آشنا شد. از آن پس نيز هر جا استاد لايقى مى يافت به تكميل آنچه آموخته بود مى پرداخت. آيت الله

مسعودى خمينى خاطره انگليسى خواندن استاد را اين گونه بيان مى كند:

ظاهراً سال هاى 46_47 بود كه به امر مبارك حضرت امام(رحمه الله) براى تبليغ به سيرجان اعزام شدم. در خلال دوران مأموريتم دو مرتبه آقاى مصباح را براى سخنرانى دعوت كرديم و ايشان دوسه دهه در آنجا سخنرانى مى كرد و همان جا نزد استادى به نام آقاى «رئيسى» انگليسى هم مى خواند... .

ممارست و تلاش خستگى ناپذير استاد، به انضمام هوش و استعداد سرشارشان ايشان را در مطالعه و درك متون انگليسى و فرانسوى توانا ساخته است. آثار گران سنگ ايشان در زمينه فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه سياست، فلسفه علم، فلسفه تاريخ، معرفت شناسى، انسان شناسى، جامعه شناسى، فلسفه غرب و... نشان دهنده عمق و گستره دانش ايشان است.

ابتكارات علمى

استاد مصباح در رشته هاى مختلف علوم انسانى، صاحب انديشه اى مستقل و نوآورى ها و ابتكاراتى جالب است. در اين مقام تنها به نقل برخى اظهارات در اين زمينه مى پردازيم.

پيش تر مطالبى از جناب استاد فياضى درباره برخى ابتكارات فلسفى استاد مصباح نقل كرديم كه در واقع اشاره اى بود به وسعت نظر استاد در اين زمينه.

حجة اسلام والمسلمين دكتر عباسعلى شاملى از جمله شاگردان استاد است كه دكتراى خود را در رشته روان شناسى و علوم تربيتى، با امتياز عالى، از دانشگاه مك گيل كانادا اخذ كرده است. ايشان درباره ابتكارات علمى استاد در رشته روان شناسى مى گويد:

ابتكارات و نوآورى هاى استاد مصباح، به خصوص در حوزه روان شناسى و علوم تربيتى، در كتاب ها و جزواتى كه دفتر همكارى حوزه و دانشگاه گردآورده، ثبت شده است. به نظر

من ايشان هنوز حرف هاى تازه فراوانى در زمينه روان شناسى و علوم تربيتى دارند كه مجال طرح آنها را پيدا نكرده اند. ايشان به مناسبت هاى مختلف، در مواقعى كه دغدغه هاى خود را در باب اسلامى كردن علوم انسانى و اجتماعى ابراز مى داشتند، كدهايى ارائه مى كردند كه براى پژوهش هاى حوزه روان شناسى و علوم تربيتى جهت دهنده اند; براى نمونه در تبيين سازمان روانى انسان، ايشان مدل هرمىِ خاصى مطرح مى كنند كه من تاكنون چنين مدلى را در نوشته ديگرى نديده ام.

همچنين در بحثى كه به مناسبت يكى از دهه هاى محرم در تبيين قيام حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) داشتند، پيش درآمد بحثشان، موضوع غم و شادى در فرهنگ و ادبيات اسلامى بود. در آنجا استاد درباره عوامل و موانع غم و شادى توضيحاتى دادند كه مى تواند زمينه تلاش هاى جديدى در روان شناسى باشد.

رمضان همين امسال نيز در تبيين سيره تربيتى اهل بيت(عليهم السلام)، پيش درآمدى بر فرايند الگوگيرى و مدل بردارى از سيره معصومان(عليهم السلام) در حوزه تربيت فرزند ارائه كردند و در آن، ساحت هاى مختلف الگوپذيرى و مدل بردارى را مطرح ساختند. به اعتقاد ايشان چهار حوزه و چهار ساحت در فرايند الگوپذيرى و مدل بردارى از سيره معصومان(عليهم السلام) مطرح است كه اين ساحت ها بايد بازشناسى و پردازش شود: حوزه باورها و اعتقادات، حوزه ارزش ها و بايد و نبايدهاى ارزشى، حوزه روش هاى رفتارى و حوزه ابزارهاى ارتباط مربى با مُترِبّى. سه عرصه باورها، ارزش ها و روش هاى رفتارى نمى تواند از محدوده هاى احكام دينى خارج و دچار روزمرگى

شود و با رويكردهاى تساهلى و تسامحى ارزيابى گردد; اما در عرصه چهارم، لازم نيست ابزارهاى ارتباط مربى با مُترِبّى دقيقاً با معيارهاى درون دينى ارزيابى شوند و در محدوده احكام دينى پيش بروند. اين عقيده نيز از نظريات ابتكارى استاد است.

بنده در گروه علوم تربيتى پيشنهاد كرده ام كه براى پى گيرى انديشه هاى نوين استاد در عرصه روان شناسى و علوم تربيتى، يك سلسله نشست هاى كارشناسانه برگزار شود و با طرح سؤالات و چالش هاى جديد در اين حوزه از استاد مصباح درخواست داورى كنند. يكى از بهترين راه هايى كه مى تواند انديشه هاى استاد را برجسته سازد راه اندازى نشست هاى كارشناسى است; چون معلوم است وقتى استاد در مجامع عمومى و با مخاطبان عمومى سخن مى گويند نمى توانند همه آن داشته هاى فكرى شان را عرضه كنند و از اين رو بسيارى از زواياى انديشه ايشان در روان شناسى و علوم تربيتى هنوز مكتوم مانده است.

حجة الاسلام والمسلمين دكتر محمدعلى شمالى با اشاره به انديشه هاى ابتكارى استاد در باب فلسفه اخلاق مى گويد:

بنده در واقع به پيشنهاد جناب استاد مصباح، رشته فلسفه اخلاق را انتخاب كردم و وقتى مى خواستم موضوع پايان نامه دكترى ام را در دانشگاه منچستر انتخاب كنم، به نظرم رسيد يكى از موضوعات بسيار مهم، بحث نسبيت گرايى اخلاقى است; چون اگر ثبات و جهانى و جاودانى بودن ارزش هاى اخلاقى مورد خدشه قرار گيرد، ديگر چيزى از ارزش هاى اخلاقى، بهويژه ارزش هاى دينى، باقى نمى ماند. اين بود كه اين موضوع را انتخاب كردم و در پايان، يك فصل را به

بحث مبانى اخلاق اختصاص دادم; چون اگر بتوانيم مبانى اخلاق را مشخص كنيم و نشان دهيم كه اين مبانى عينى هستند، اشكال به طور ريشه اى حل مى شود. در اين قسمت، بنده از فلسفه اسلامى و مخصوصاً از نظرات آيت الله مصباح بسيار استفاده كردم. چرا كه در زمينه فلسفه اخلاق، هرچند بحث هاى پراكنده بسيارى در كتاب هاى علما و فلاسفه اسلامى داريم، ولى كسانى كه به طور خاص و با توجه به مسائل روز به فلسفه اخلاق پرداخته باشند كم اند، و آيت الله مصباح از معدود كسانى هستند كه بحث ويژه و مستقلى را به فلسفه اخلاق اختصاص داده اند، كه بعضى از آثارشان در اين زمينه منتشر شده و بعضى ديگر نيز اميدواريم انشاءالله آماده و منتشر شود. به هر حال من از مباحث ايشان بسيار بهره بردم و بعد چون مى خواستم هيچ اشكالى در پايان نامه ام باقى نماند، آن را به بعضى از متفكران دادم تا بخوانند و نظرشان را بگويند. يكى از اين متفكران پروفسور آرينگتون، رئيس دپارتمان فلسفه در دانشگاه جورجياى امريكا بود كه از فلاسفه مطرح و از جمله كسانى است كه خود در بحث نسبيت گرايى چندين كتاب دارد. من از ايشان خواهش كردم كه پايان نامه مرا قبل از دفاع ببيند; ايشان نيز پذيرفت و بعداً براى من ايميل فرستاد و گفت: «جالب ترين قسمت پايان نامه همين فصل آخر بود كه خيلى برايم جالب بود و تازگى داشت و نظريه جديد و مهمى بود»; يعنى همين مباحثى كه ما بر اساس نظرات استاد مصباح مطرح كرده بوديم، بسيار مورد استقبال ايشان

قرار گرفت و گفتند بسيار خوب است كه شما اين بحث را تكميل كنيد و بسط دهيد.

تدريس

استاد مصباح، تدريس به صورت منظم را از مدرسه حقانى (منتظريه) آغاز كرد. اين كار با هدف تربيت نيروهاى فكرى و عقيدتى، و پرورش افراد متعهد و كارآمد براى تشكيل كادر آينده نظام و حكومت اسلامى شروع شد. ايشان ابتدا مباحث قرآنى و تفسير و مباحث فلسفى را در آن مدرسه تدريس كرد: درس تفسير در سه سطح، و هم زمان با آن، مباحث اخلاقى و تربيتى تحت عنوان «خودشناسى براى خودسازى».

استاد مصباح، در باب فلسفه نيز كتاب فلسفتنا، تأليف شهيد صدر، و كتاب بداية الحكمه، اثر علامه طباطبايى(رحمه الله) را به مدت ده سال در آن مدرسه آموزش داد.

ايشان بعد از مدتى به پيشنهاد آيت الله سيدمحسن خرازى، همكارى با مؤسسه در راه حق را پذيرفت و با تأسيس بخش آموزش در آن مؤسسه، به تدريس كتاب هاى فلسفتنا، اقتصادنا و نهاية الحكمه، و نيز تفسير موضوعى قرآن كريم پرداخت.

استاد مصباح در واقع اولين استادى بود كه كتاب هاى مزبور را به منزله متن درسى در حوزه مطرح و تدريس كرد. پيش از اين، متن درسى منسجمى كه ناظر به افكار و مكاتب فلسفى جديد باشد در حوزه علميه به چشم نمى خورد. البته كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم مرحوم علامه در دسترس بود; اما به دليل فارسى بودن متن آن متأسفانه در حوزه به منزله كتاب درسى، مقبول نيفتاد.

خارج از برنامه هاى درسى منظم مدرسه حقانى و مؤسسه در راه حق، استاد كتاب هاى مفصل فلسفى مانند اسفار اربعه و شفا را براى علاقه مندان تدريس

مى كرد. اين كلاس ها در واقع، سطح تخصصى فلسفه به شمار مى رفت.

«هدف اسلام و ارتباط انقلاب اسلامى با آن» بحث ديگرى بود كه استاد به دعوت رسمى دانشگاه نيويورك، در امريكا القا كرد.

شاگردان برجسته

ثمره تعليم و تدريس هاى دلسوزانه و پى گير استاد، پرورش شاگردان ممتاز و طلاب نمونه اى است كه اميدهاى آينده اسلام و نظام اسلامى به شمار مى روند. انسجام فكرى، قوت بيان و استدلال، و آزادى رأى، به همراه تخلّق به اخلاق و آداب نيكوى اسلامى، و حسن سليقه و تدبير، از مايه هاى ارزشمندى است كه درس استاد براى زندگى حال و آينده اين شاگردان به ارمغان آورده است و جملگىِ آنان سرمايه و بضاعت علمىاخلاقى خويش را مرهون زحمات و تلاش هاى مشفقانه وى مى دانند.

در اين مقام، تنها به معرفى و ذكر نام شمار معدودى از تربيت يافتگانِ اين استاد گران مايه، كه هركدام استادى سرآمد و متفكرى صاحب نظر در علوم اسلامى به شمار مى روند، مى پردازيم:

حجة الاسلام والمسلمين غلامرضا فياضى، از اساتيد ممتاز حوزه علميه قم، حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبى، معاون پژوهشى و مدير گروه علوم قرآنى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله)، حجة الاسلام والمسلمين اكبر ميرسپاه، استاد موفق و ممتاز دروس معارف قرآن و اخلاق اسلامى، حجة الاسلام والمسلمين سيد محمد غروى، مدير گروه روان شناسى مؤسسه امام خمينى(رحمه الله)، حجة الاسلام والمسلمين دكتر مرتضى آقاتهرانى، استاد اخلاق حوزه علميه، حجة الاسلام والمسلمين محمود محمدى عراقى، رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، حجة الاسلام والمسلمين محسن غرويان، حجة الاسلام والمسلمين حسين ايرانى، حجة الاسلام والمسلمين حيدرعلى ايوبى، فاضل ارجمند

جناب آقاى عبدالرسول عبوديت، حجة الاسلام والمسلمين سيد محمدرضا طباطبايى، مدير جامعة الزهراء(عليها السلام)، حجة الاسلام والمسلمين نيّرى، حجة الاسلام والمسلمين صديقى، حجة الاسلام والمسلمين مبشرى، حجة الاسلام والمسلمين مؤيدى، مرحوم حجة الاسلام والمسلمين شاهرودى، نماينده دوره پنجم مجلس شوراى اسلامى، حجة الاسلاموالمسلمين داراب كلايى، حجة الاسلام والمسلمين ابراهيمى دامغانى، حجة الاسلام والمسلمين سيدابوالحسن نواب، حجة الاسلام والمسلمين دكتر زارعان، حجة الاسلام والمسلمين دكتر عباسعلى شاملى، حجة الاسلام والمسلمين دكتر احمد رهنمايى، حجة الاسلام والمسلمين دكتر محمد فنايى، حجة الاسلام والمسلمين نمازى، حجة الاسلام والمسلمين دكتر شمالى و بسيارى ديگر از حجج اسلام و مروجان قرآن، كه جملگى، حيات علمى و فرهنگى خود را مرهون درس هاى پربار و ثمربخش استاد مى دانند.

حجة الاسلام والمسلمين فياضى مى گويد:

درس هاى استاد، به خصوص دروس معارف و درس «خودشناسى براى خودسازى» به گونه اى بود كه ما احساس مى كرديم اين مطالب را هيچ جاى ديگر حوزه نمى شود پيدا كرد، والحمدللّه آن درس ها براى ما بسيار سرنوشت ساز بود. معارف قرآنآن طورى كه خود استاد درس مى گفتند و از ايمان سرشار و اعتقادشان به معارف دينى و به حضرت ولى عصر(عليه السلام) سرچشمه مى گرفتاثر خاصى داشت، و لازم بود چنين درس هايى در كل حوزه باشد تا طلبه ها دچار بعضى لغزش ها و تمايل به چپ و راست نشوند و در طريق مستقيم دين و اهل بيت(عليهم السلام) حركت كنند.

حجة الاسلام والمسلمين، سيدمحمد غروى مى گويد:

بحث هاى اخلاقى و قرآنى استاد و اساساً شخصيت فردى ايشانبدون كوچك ترين تعارف و مبالغه اىبه شدت تأثيرگذار بود; يعنى ايشان ساختار فكرى و شخصيتى دوستان

را به گونه اى ساخت كه همه دوستان ما، اكنون هر كدام در هر جا كه هستند، در واقع با همان مايه هايى كه آن زمان از درس هاى استاد به دست آورده اند، زندگى مى كنند... . يادم نمى رود بعضى از دوستان آن قدر شيفته درس اخلاق ايشان شده بودند كه تمام هفته به اميد آن بودند كه پنج شنبه فرا برسد و درس اخلاق استاد را دريابند; بعضى ها در كلاس حالت معنوى خاصى داشتند. خود استاد نيز طبعاً درس هايى مى گفتند كه بسيار تأثيرگذار بود.

حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبى نيز چنين تعريف مى كند:

بعد از تأسيس دوره آموزشى مؤسسه در راه حق، مرحله جديدى از آشنايى بنده با حضرت استاد شروع شد، و در امتحان ورودى آنجا شركت كردم و پذيرفته شدم. در آن دوره بيش از همه اساتيد و بيش از همه بحث هايى كه مطرح مى شد، از مباحث ايشان فايده بردم، و اگر يك جنبه مثبتى در بنده باشد مى توانم بگويم مرهون آن مباحثى است كه حضرت استاد در آنجا به ما آموزش مى دادند، و اين چيزى است كه مورد اتفاق نظر همه برادرانى است كه در آن دوره شركت مى كردند و همه معترف هستند كه آن بحث هاى معارف قرآن و بحث خودشناسى و بحث هاى فلسفى ايشان، در واقع به مسير زندگى و شخصيتشان شكل داده و براى آنان سرنوشت ساز بوده است. به تعبير بعضى از دوستان، حضرت استاد مصباح حق حيات بر گردن ما دارند، و ما حيات معنوى و فكرى و روحيمان را مرهون انديشه هاى ناب اسلامى و

متقن ايشان هستيم.

استاد رجبى در ادامه، مطالب مبسوطى در زمينه ابعاد علمى شخصيت استاد مصباح بيان مى كنند كه گزيده اى از بيانات ايشان را مى آوريم:

درباره ابعاد علمى شخصيت جناب استاد، مى توان در سه محور سخن گفت:

محور اول درباره ابتكاراتى است كه ايشان در آموزش و پرورش نيروها داشتند;

محور دوم درباره فعاليت هاى تحقيقى خودشان است;

محور سوم در زمينه انديشه ها و نظريات جديد ايشان است.

محور سوم را به كتاب هاى فلسفى و كلامى و تفسيرى ايشان وامى گذارم كه هر كس به آنها مراجعه كند، نوآورى هاى استاد را خواهد ديد. در محور آموزش و پرورش نيروها، نكته بسيار مهم آن است كه چه برنامه ريزى آموزشى و چه برنامه ريزى پژوهشى بايد اولا بر اساس شناسايى نيروها و استعدادها باشد; ثانياً در اين امر بايد نيازسنجى صورت گيرد. اين دو امر، نكته هايى بسيار اساسى در برنامه ريزى آموزشى و پژوهشى هستند. اگر ما نيروهايى كه مى خواهيم به كار بگيريم، و نيز استعدادها و توانايى هاى آنان را نشناسيم برنامه ريزى ما دقيق و متناسب با مخاطبانمان نخواهد بود، و طبعاً موفقيت آميز هم نيست. همين طور اگر نيازهاى جامعه را در نظر نگيريم و در بُعد انديشه هاى دينى و نيز در بُعد معضلات فكرى، سياسى و اجتماعى اطلاعى از كاستى ها نداشته باشيم و بدون توجه به آنها نيروهايى را تربيت كنيم يا موضوعات تحقيقى را تصويب و اجرا نماييم، محصول كار ما محصول بى فايده اى خواهد بود و نيروى پرورش يافته به درد نيازهاى جامعه نمى خورد... . به نظر من حضرت استاد در برنامه ريزى

هاى آموزشى و پژوهشى، اين دو نكته اساسى را دقيقاً در نظر گرفته بودند و با توجه به آنها و نيز تمهيداتى كه براى نيل به اين اهداف انديشيده بودند، دوره هاى آموزشى و پژوهشى را برگزار مى كردند. به همين دليل نيز به نظر مى رسد اگر نگوييم موفق ترين، دست كم يكى از موفق ترين نهادهايى كه توانسته است در راستاى نياز جامعه اسلامى به تبيين معارف الهى، نيروهايى تربيت كند، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله) است.

اولين دوره آموزش مؤسسه را كه خود بنده در آن حضور داشتم، مثال مى زنم. در آن مقطع كه ايشان مى خواستند اولين گروه آموزشى را با آن اهدافى كه در نظر داشتند تشكيل دهند، شناسايى نيروها از طريق افرادى صورت گرفت كه خود از مدرسان حوزه بودند، و به آنان گفته شده بود هر كسى را به عنوان طلبه اى فاضل مى شناسيد معرفى كنيد. افرادى مثل جناب آقاى دكتر احمدى و آيت الله خرازى و ديگران، افرادى را كه مى شناختند معرفى كردند. افراد معرفى شده كسانى بودند مانند آقاى محمدى عراقى، آقاى فياضى، آقاى غروى، آقاى ميرسپاه، آقاى شب زنده دار، و آقاى مؤمن. اينها كسانى بودند كه چند سال درس خارج فقه و اصول شركت كرده بودند و مورد تأييد افراد صاحب نظر بودند; در عين حال از اين افراد امتحان كتبى گرفته شد، و به اين امتحان كتبى نيز اكتفا نشد. با پذيرفته شدگانِ در امتحان كتبى، مصاحبه حضورى صورت گرفت; آن هم مصاحبه اى بسيار جدى كه خود جناب استاد مصباح نيز از مصاحبه كننده ها بودند. آن وقت

از اين نيروهايى كه با اين كيفيت شناسايى شدند، خواسته شد كه تقريرات درس خارج را نيز ارائه كنند. به اين ترتيب نيرو را كاملا از هر جنبه شناسايى كردند و همه استعدادها و توانمندى ها و سوابق كارى اش را شناختند و بعد او را پذيرفتند، و دوره آموزشى آغاز شد.

در زمينه نيازسنجى نيز با آن كه خود استاد اطلاعات وسيعى داشتند، از طريق ارتباطاتى كه با مرحوم شهيد بهشتى و مرحوم شهيد قدوسى و ديگران داشتند و همچنين از طريق ارتباطى كه با امثال آقاى دكتر احمدىبه لحاظ اين كه در دانشگاه حضور داشتبرقرار مى كردند و احياناً به سبب مسافرت هايى كه مسئولان آن دوره به كشورهاى مختلف داشتند، نياز ضرورى را تشخيص مى دادند و ما را توجيه مى كردند كه مثلاً الان فراگيرى زبان انگليسى يا زبان عربىِ اصيل ضرورت دارد، يا امروز فلان مباحث ضرورى است، و جالب آنكه بعدها از افراد آموزش ديده بارها مى شنيديم كه مى گفتند زمانى كه ما آن درس ها را مى خوانديم فكر نمى كرديم اين قدر اين دوره و اين اطلاعات به دردمان بخورد; ولى امروز درمى يابيم تنها چيزى كه از درس هاى دوران طلبگى مان به درد ما مى خورد و در تأمين نياز فكرى جامعه مؤثر است، همين درس هاى مؤسسه بوده است. اين دليل آن است كه حضرت استاد نياز جامعه را تشخيص داده بود، و به خوبى سنجيده بود كه جامعه در آينده به چه چيزى نياز دارد و متناسب با آن، دوره آموزشى را برنامه ريزى كرده بود.

نكته ديگر اينكه كار برنامه ريزى استاد بسيار

روشمند و حساب شده بود. يعنى مانند برخى برنامه هاى آزمايشى نبود; بلكه ايشان بسيار حساب شده پيش بينى و طراحى كرده بودند و به اجرا در مى آوردند. در دوره ما حجم فراوانى از مباحث را بحث هاى فلسفى، به خصوص فلسفه تطبيقى كه ناظر به مسائل و ديدگاه هاى جديد روز بود، تشكيل مى داد; مثلاً كتاب فلسفتنا را متن درسى ما تعيين كرده بودند، و همين طور اقتصادنا را، به اين دليل كه به مكاتب فلسفى روز يا مسائل سرمايه دارى و نظام ماركسيستى نگاهى تطبيقى داشتند برگزيده بودند، و اين بحث ها به لحاظ عقلى مبناى كار محسوب مى شدند. از يك سو بحث هاى معارف قرآن در برنامه گنجانده شده بود تا به لحاظ قرآنى، بنيان هاى فكرى دانش پژوهان را شكل بدهد، و از سوى ديگر در كنار اين برنامه آموزشى، روش ها نيز مطرح مى شد، و به ما مى آموختند كه روش برخورد با مباحث عقلى يا روش برخورد با مباحث نقلى چگونه است. جايگاه عقل و نقل كجاست، و در ضمن اين آموزش ها، استاد ما را به تحقيق مى گماشتند.

در تدريس استاد ويژگى هاى ظريفى وجود داشت; مثلاً خود استاد هر جلسه دو يا سه نفر را به قيد قرعه تعيين مى كردند كه براى جلسه آينده چكيده درس را بگويند، و مشخص نبود كه قرعه به نام چه كسى خواهد افتاد. اين كار، بسيار مؤثر بود و موجب مى شد افراد درس را جدى بگيرند و نيز مطالب را به دقت مطالعه كنند. استاد نيز بسيار جدى برخورد مى كردند... . همچنين به گونه

هاى متنوعى از ما تحقيق مى خواستند. گاهى ضمن درس، ما را موظف مى كردند كه تحقيق انجام دهيم و بعد نيز خودشان با دقت اين تحقيق ها را ملاحظه مى كردند و تذكرات لازم را در حاشيه آنها مى نوشتند. برخورد تشويق آميز هم داشتند، و سالى يك بار از همه، مقاله تحقيقى مى خواستند و به بهترين مقاله جايزه مى دادند. همچنين شيوه تحقيقىِ بسيار ثمربخش ترى داشتند، و آن نوعى كارورزى تحقيق بود. اين كار نسبتاً درازمدت بود و به صورت مرحله به مرحله، در بحث هاى فلسفى به يك شكل، و در بحث هاى معارف قرآن به شكلى ديگر انجام مى شد. در بحث هاى فلسفى، و به خصوص مباحث فلسفى روز، استاد منابع متعددى معرفى مى كردند و با محور قرار دادن روش رئاليسم، پس از بحث و مذاكره در جلسات، مى فرمودند با توجه به منابع معرفى شده، تحقيق كنيد و يك مقاله بنويسيد. در بحث هاى معارف قرآن نيز استاد در مرحله اول، يك تفسير موضوعى را در زمينه بحث هايى مثل خداشناسى، قرآن شناسى و انسان شناسى، براى ما مى گفتند، و در مرحله بعد، آياتى را درباره يك موضوع خاص معرفى مى كردند و مى فرمودند برويد آيات را مطالعه و دسته بندى كنيد، و آن گاه از آنها نتيجه گيرى نماييد. پس از انجام كار، استاد حاصل تحقيق را مى ديدند و نكات مورد نظرشان را تذكر مى دادند. مرحله سوم اين بود كه به ما موضوعى مى دادند و مى گفتند خودتان آيات ناظر به اين موضوع را استخراج كنيد و اين موضوع را

از آنها نتيجه بگيريد، و بعد كه حاصل كار را خدمت ايشان ارائه مى كرديم، تذكرات بسيار جالبى مى دادند. براى نمونه مى فرمودند اين آيه به اين دليل چندان ربطى ندارد و آن آيه چندان ضرورت ندارد، يا فلان آيه صراحت بيشترى در مطلب دارد و... . خلاصه ما را با چگونگى بررسى و فهم آيات كاملا آشنا مى كردند.

نكته ديگر، تأكيد ايشان بر كارهاى جمعى بود. استاد مكرر مى فرمود كه كار فردى در حوزه، بسيار است; ما مى خواهيم افراد روحيه كار گروهى پيدا كنند. به همين دليل به شكل هاى متنوعى جلسات گروهى ترتيب مى دادند. براى مثال وقتى دفتر همكارى حوزه و دانشگاه تأسيس شد، با تدبير استاد، گروه هاى مختلف تشكيل شد و هر چند نفرى با هم در يك گروه قرار گرفتند، كه خود بنده با جناب حاج آقاى عراقى و حاج آقاى ميرسپاه، بر اثر همين تأكيد استاد، يك گروه شده بوديم و با هم كار مى كرديم.

ساختارمند كردن و نظم منطقى دادن به ذهن و فكر دانش پژوهان، يكى ديگر از ويژگى هايى بود كه در دوره هاى درسى استاد صورت مى گرفت. ذهن دانش پژوهان ساختارى منطقى مى يافت و آنان از پراكنده گويى و بى نظمى در سخن، نجات مى يافتند. اين بدان سبب بود كه انديشه هاى خودِ استاد بسيار ساختارمند و داراى نظم منطقى بود، و مبانى و فروعات افكار ايشان و نيز ارتباط انديشه هايشان با هم، كاملا مشخص بود و اين خصوصيت به ما نيز منتقل مى شد.

شيوه بيان بسيار زيبا نيز از ديگر ويژگى هاى تدريس استاد بود كه

جداى از غناى محتواى دروس، موجب مى شد كه ما شيفته درس هاى ايشان بشويم. استاد هر درسى را متناسب با خودش بيان مى كردند، مثلاً در درس «خودشناسى براى خودسازى» در عين اينكه بحث، صبغه اى علمى داشت، به تناسب اينكه يك درس اخلاقى محسوب مى شد، اقتضا مى كرد كه در ما يك حالت معنوى و اثر روحانى ايجاد شود. از اين رو استاد به شيوه اى اين درس را بيان مى فرمودند كه اين حالت به ما منتقل شود. همين طور درس هاى فلسفى اقتضا مى كرد كه دقت و موشكافى در ما به وجود آيد، و استاد نيز به نحوى بيان مى كردند كه دقت ها و توجه ها را برانگيزد، و اين نشان قدرت بيان فوق العاده، توان علمى بالا و تشخيص خوب ايشان در چگونگى مطرح كردن مباحث است.

يكى ديگر از ويژگى هاى تدريس استادكه البته در سخنرانى هايشان نيز وجود دارداين است كه مطالب را به گونه اى مطرح مى كنند كه با پاسخگويى به شبهات، ابهام جديدى در ذهن مخاطب صورت نمى بندد. بسيارى افراد وقتى شبهه اى را پاسخ مى دهند، چند شبهه ديگر در ذهن شنونده ايجاد مى كنند; ولى خداوند به حضرت استاد لطف كرده است كه مطالب را به گونه اى بيان مى كنند كه مسئله به گونه اى بسيار شفاف و متقن و دل نشين حل مى شود و در عين حال شبهات جديدى ايجاد نمى كند.

اما محور دومى كه ناظر به ابعاد علمى شخصيت استاد است، به ويژگى هاى تحقيقى خود ايشان بازمى گردد. استاد مصباح در اين محور نيز ويژگى

هاى سودمندى دارند كه از آن جمله دقت و وسواس علمى و حوصله و شكيبايى در تحقيق است. به هيچوجه بى حوصلگى و شتاب زدگى در كارهاى تحقيقاتى ايشان وجود ندارد. گاهى كه ما مى خواستيم در زمينه موضوعات قرآنى تحقيق كنيم، ايشان مى فرمودند براى هر موضوع ريزى بايد يك دور قرآن به طور كامل ديده شود; مگر اينكه دو موضوعى باشند كه بسيار به هم نزديك بوده، تفاوت بسيار جزئى اى داشته باشند. به همين دليل در آن دوره اى كه برادران بزرگوار گروه تفسير، درباره معجم كار مى كردند شايد نزديك به پنجاهشصت بار و بلكه بيشتر، قرآن شريف را به طور كامل دوره كردند. با وجود اين جناب استاد به اين ميزان هم اكتفا نمى كردند و مى فرمودند هر بخشى كه مطالب ريزش تهيه شد، با نگاهى كلى به مجموعه بحث بايد قرآن را يك دور ديگر نيز ملاحظه كرد، و اينكه يك نفر به تنهايى مرور كند و نظر بدهد كافى نيست; بلكه بايد سه يا پنج نفر با هم تمام مطلب را ببينند و بعد با هم بحث كنند و محصول بحثشان را ارائه نمايند، و البته ثمره چنين دقت ها و وسواس هاى در علم، آن انديشه هاى متقن استاد خواهد بود.

نكته ديگر در اين باره، استوارى انديشه هاى استاد است. ايشان مى فرمودند ما بايد از مسائل يقينى شروع كنيم و پيش برويم و هر مسأله ديگرى را بر مبناى يقينيات و مسلمات حل كنيم. چنين رويّه اى سبب مى شود مثلاً در بحث هاى قرآنى، متشابهاتى كه در آنها احتمالات متعدد وجود دارد، بر مبناى

يقينيات، رفته رفته تشابهشان برطرف شود و مفاد واقعى شان روشن گردد. اين رويّه در تمام انديشه هاى استاد به چشم مى آيد. براى نمونه ايشان در معارف قرآن هر مطلبى را ابتدا از بحث مبنايى شروع مى كنند و پس از آن به مسائل مى پردازند. اين رويّه كاملا صحيحى است كه موجب استوارى فكر مى شود.

ويژگى ديگر استاد، رعايت مرز دانش ها و روش هاست. ايشان در بحث هاى تفسيرى مى فرمودند اينكه قرآن مجيد در آيه هفتم سوره آل عمران مى فرمايد: وَالرَّسِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا، مراد از راسخون در علم كسانى هستند كه مرز هر دانشى را مى شناسند; مى فهمند مرز ابزارهاى معرفت انسانى تا كجاست و مى فهمند بسيارى از مسايلى كه خداوند در قرآن بيان مى كند، فوق توان ابزارهاى شناخت آنهاست، و در نتيجه مى دانند كه حق است، و اينكه ابزار شناخت آنها به درك اين مطلب نرسيده است، دليل آن نيست كه نادرست باشد. مقتضاى رسوخ در علم اين است كه من مرز دانشم را بشناسم. از اين رو استاد مى فرمودند ما بايد روش خودمان را در فهم سخن به كار ببريم; اگر با اين روش، نتيجه به دست آمد، كه مطلوب حاصل شده است; اما اگر چنين نشد، نمى توان گفت چون اين مطلب در فلسفه، مسلّم است آيه نيز حتماً بايد چنين بگويد. مطلب مسلّم فلسفى در جاى خود صحيح است اما شايد آيه شريفه در مقام تبيين مطلب ديگرى باشد. بسيارى از مفسران معلومات تخصصى شان در يك رشته خاص، به تفسيرشان رنگ داده و

آن را تحت تأثير گرفته است; مثلاً اگر مفسرى اديب بوده، بيشتر بحث ادبى كرده و بيشترِ برداشت هايش ادبى است، و اگر مفسرْ مثل ملاصدرا، فيلسوف بوده، بيشترْ آيات را فلسفى تفسير كرده و گاه از مراد واقعى آيه دور شده است. اما شيوه استاد مصباح اين گونه نيست و با آنكه ايشان در بحث هاى فلسفى كاملا مسلط و آگاه اند، در مقام تفسير، تنها روش تفسيرى را با دقت و موشكافى تمام به كار مى گيرند و تفسير را با همان روش فهم متن به پيش مى برند.

ويژگى ديگرى كه در بحث هاى تحقيقى استاد وجود دارد، بى طرفى علمى، در عين اعتقاد به رشته ها و علوم ديگر است. ايشان در مقام تحقيق، آنچه مقتضاى تحقيق است مطرح مى كنند و علايقشان در كارهاى تحقيقى شان نقشى ندارد. بسيار روشن است كه ايشان فيلسوف اند و به طور طبيعى به اين رشته علاقه و دلبستگى دارند; ولى اين علاقه را به هيچوجه در بحث هاى تفسيرى دخالت نمى دهند. همچنين اگر ايشان ديدگاهى را نمى پذيرند يا مورد نقد قرار مى دهند، اين رد يا نقدشان با كمال بى طرفى علمى است و چنين است كه مى گويند اين انديشه درست هست يا درست نيست; حال گوينده و نويسنده هر كسى مى خواهد باشد; به گونه اى كه بنده خود شاهد بوده ام كه ايشان حاضر نيستند كمالات سرسخت ترين دشمنانشان را انكار كنند.

جرئت و جسارت علمى، در عين رعايت احترام و ادب، از ديگر ويژگى هاى استاد گران قدر است. ايشان به دليل همين جرئت علمى، نوآورى هاى فكرى فراوانى

دارند. چه بسا نظريه هايى كه ساليان درازى از سوى ديگران پذيرفته شده است، و استاد به نادرستى شان پى مى برند، و آنها را رد مى كنند و در عوض، رأى صحيح و جديدى ارائه مى دهند و از آن دفاع مى كنند.

نكته ديگر در روش تحقيقاتى استاد، نظام منطقى داشتن و ساختارگرايى در انديشه هاشان است. مجموعه مباحثى كه ايشان ارائه مى دهند، همواره در چارچوبه منطقى خاصى قرار مى گيرد. در بحث هاى معارف قرآن، در آغاز بحث خداشناسى به صراحت فرموده اند كه آنچه ما نياز داريم اين است كه مجموعه معارف قرآن را به صورت نظام مند، ارائه كنيم. در بحث هاى فلسفى نيز همين طور. ايشان نظام فكرىفلسفى خاصى دارند كه بر مبناى آن به ارائه ديدگاه خود و نقد ديدگاه ديگران مى پردازند. اين چنين ساختارمندى اى را بنده در ميان انديشمندان ديگر، كمتر مشاهده كرده ام.

در محور سوم كه ناظر به نوآورى ها و ابتكارات علمى استاد است به نظر بنده ايشان در سه زمينه نوآورى دارند:

نخست، كشف و ارائه ديدگاه هاى جديد: استاد مصباح هم در فلسفه، هم در معارف و هم در مباحث سياسى اجتماعى ديدگاه هايى دارند كه تاكنون مطرح نبوده، يا به اين شفافيت و ظرافت و دقت ارائه نشده است. در بحث هاى قرآنى، مثلاً در بحث «سير آيات تحدى» كه بسيارى از انديشمندان به آن پرداخته اند، نظريه استادكه در كتاب قرآن شناسى نيز طرح و بررسى شده استهم با آيات قرآن سازگارى بيشترى دارد و هم ديدگاهى نوين به شمار مى رود و در مقايسه با ديدگاه هاى ديگر، خالى

از اشكال است.

دوم، نوآورى ها در زمينه سازمان دهى و تئورى پردازى و مدل سازى: پيوند بسيارى از ايده هاى اسلامى با يكديگر روشن نيست. استاد اين ايده ها را به يك مدل ويژه تبديل كرده است و آنها را در يك چارچوب و نظريه كلان قرار داده و سازمان دهى نوينى ارائه كرده است.

سوم، نوآورى در باب نگارش: استاد مصباح در بخش نگارش نيز اهل ابتكارند. آن زمانى كه بحث متن درسى، و ويژگى هاى آن در حوزه مطرح نبوده است، ايشان كتاب هاى آموزش عقايد و آموزش فلسفه را در قالب يك متن درسى تدوين مى كنند. در اين كتاب ها به لحاظ نگارشى، نوآورى صورت گرفته است. نوشته هاى استاد در عين حال، ويژگى متانت و دقت در تعبير در عين خوش بيانى و رسايى را نيز در خود جمع كرده است. من خود در جلسه اى شاهد بودم از يكى از كسانى كه رابطه خوبى هم با حضرت استاد ندارد و مخالف انديشه هاى ايشان است، سؤال شد كه به نظر شما به لحاظ نگارش و شيوه بيان، چگونه مطالب را ارائه نماييم؟ او بلافاصله گفت: «همان گونه كه حاج آقاى مصباح مطالب را بيان مى كند. سبك بيان و نگارش ايشان بهترين سبك است».

استاد به تمام معنا

حجة الاسلام والمسلمين ميرسپاه، به جنبه هاى ديگرى از ويژگى هاى تدريس و شاگردپرورى استاد مصباح اشاره كرده اند. در اين مقام خلاصه اى از مشروح مصاحبه ايشان ارائه مى شود:

آيت الله مصباح، به معناى واقعى و كاملِ كلمه، استاد بودند. اين مبالغه نيست. اگر موارد بسيار زيادى ركه نمى توانم به همه آنها

اشاره كنممورد توجه قرار بدهيم، ثابت مى شود كه مبالغه نمى كنم. اما براى نمونه چند شاهد مى آورم.

يادم هست يك بار اشكالى مطرح كردم، و استاد جواب دادند; ولى من قانع نشدم. پس از پايان درس دوباره خدمت ايشان رفتم و در اتاقى كه براى استراحت و صرف چاى مى نشستند، اشكالم را مطرح كردم. ايشان دوباره جواب دادند; ولى من باز هم قانع نشدم. مكثى كردم و عرض كردم: استاد! چرا جواب شما براى من قانع كننده نيست؟!

اين سؤال مى تواند بعضى از اساتيد را ناراحت كند و موجب ملالت آنان شود. اما جناب استاد تأملى كردند و فرمودند: مى دانيد چرا جواب من براى شما قانع كننده نيست؟ علتْ آن است كه من از اين واژه اى كه به كار مى برم يك معنا اراده مى كنم و شما از آن معناى ديگرى مى فهميد. از اين رو جواب من دقيقاً به اشكال و به پرسش شما نمى خورد. براى حل اين مشكل بياييد تصورمان را در باره اين واژه با هم هماهنگ كنيم.

مقدارى فكر كردم، و دريافتم كه ايشان درست مى فرمايند و مشكل در واقع بر سر معناى آن واژه است.

باز يادم مى آيد كه گاهى بعضى اشكالات و سؤال ها برايم پيش مى آمد و با استاد مطرح مى كردم، و ايشان با سعه صدر مخصوصى پاسخ مى دادند. درست برخلاف آنچه بعضى مغرضان شايع مى كنند كه ايشان آدم بى تحملى است و در قبال ديگران سعه صدر ندارد. ايشان نه تنها با حوصله و سعه صدر كامل به اشكالات ما پاسخ مى گفتند، بلكه دقت ما را

نيز بيدار مى كردند، و اين حاكى از همان مطلبى است كه عرض كردم; يعنى ايشان به معناى واقعى و كامل كلمه استاد هستند; مثلاً چندين بار پيش آمد كه به من فرمودند: «به قيد سخن توجه كن» و وقتى ما به قيود سخن توجه مى كرديم متوجه مى شديم كه ديگر سؤالى نداريم و مسئله حل مى شد.

همچنين به ياد دارم در مجلسى كه تقريباً همه شركت كنندگان آن از شاگردان استاد بودند، به مناسبت يك بحث اجتماعى، درباره فردى خاص مطالبى عنوان شد و هر كسى نقدى و سخنى داشت. همه صحبت ها تمام شد; اما استاد مصباح ساكت بودند. در انتهاى جلسه به استاد گفتند كه نظر شما در اين باره چيست؟ ايشان يك تذكر متديك و روشى دادند كه براى همه ما بسيار آموزنده بود. استاد به جاى اينكه در آن زمينه خاص نظر بدهند، نقصى كه در جلسه احساس كرده بودند، به صورتى ظريف تذكر دادند. ايشان فرمودند: «هر وقت مى خواهيد درباره كسى قضاوت كنيد، اول خودتان را جاى او بگذاريد و در نظر بگيريد اگر خودتان جاى او بوديد چه مى كرديد و چه مى توانستيد بكنيد، سپس انتقاد كنيد».

تذكر استاد براى اينكه در همه حاضران در جلسه دقت نظرى پديد آورد، بسيار مؤثر بود.

ديگر از نكاتى كه به عنوان يكى از ابعاد كمالِ استادىِ ايشان بايد عرض كنم، شركت كردن منظم در كلاس ها بود. ايشان هميشه سر وقت در كلاس حاضر مى شدند و از زمان كلاس، به طور كامل استفاده مى كردند; يعنى نه از زمان شروع كلاس كم مى كردند، نه از قسمت پايان

آن. همين طور در تصحيح اوراق امتحانى و ديدن تحقيق ها بسيار منظم بودند. آن زمانى كه ما در گروه ارشد مدرسه حقانى مشغول تحصيل بوديم، تعدادمان تقريباً به بيست نفر مى رسيد كه به طور هم زمان تحقيق هايمان را تحويل استاد مى داديم. حال در نظر بگيريد اگر هر كسى پنجاه صفحه هم نوشته باشد، ديدن اين حجم كار، چه فرصت و حوصله اى مى طلبد. عجيب بود كه ايشان به موقع جواب مى دادند و مى فرمودند تحقيقات شما را ديدم، و هم نمره تتبع داده بودند و هم نمره تحقيق، و عجيب تر اين بود كه براى تك تك تحقيقات، تذكرات لازم را نوشته بودند.

ويژگى ديگرى كه از يك استاد كامل توقع مى رود، و ما آن را در ايشان آشكارا مى ديديم، اين بود كه استاد در راهنمايى و تذكر اشتباهات، اخلاص عجيبى داشتند. يعنى هرگز ديده نشد كه بخواهند با كسى تسويه حساب كنند يا اينكه فرد را كوچك و خرد سازند، يا مسائل و رذايل اخلاقىِ از اين قبيل در وجودشان باشد. ما هرگز اين را در جناب استاد نديده ايم.

مطلب ديگرى كه شايد شنيدنش براى كسانى كه خودشان مى خواهند تدريس كنند مفيد باشد، اين است كه استاد شاگردانش را درك مى كرد. درك شاگرد، نكته اى است كه بنده بسيار از ايشان ديده ام. زمانى گمان مى كردم شايد چون من زياد در كلاس سؤال مى پرسم و اشكال مى گيرم و با استاد ارتباط برقرار مى كنم، ايشان فقط مرا درك مى كند; ولى بعد دريافتم كه اين طور نيست; بلكه استاد همه شاگردان را

در نظر دارند و به تناسب روحياتشان با آنان ارتباط برقرار مى سازند. حالا نكته اى را كه در مورد خودم اتفاق افتاد به عنوان خاطره عرض مى كنم: يادم هست آن زمانى كه ايشان امتحان مى گرفتند، در پايان ترم دو يا سه سؤال مطرح مى كردند. در يكى از اين امتحان ها ايشان دو سؤال داده بودند. همه شاگردان مى خواستند طورى امتحان بدهند كه هم خودشان را بيازمايند و هم استاد را دلگرم كرده باشند، و استاد احساس كند كه زحماتش به هدر نرفته است و ما واقعاً مطلب را دريافته ايم.

من سؤال اول را هم درست فهميده بودم و هم درست جواب دادم; اما سؤال دوم را درست نخواندم و آن را خوب نفهميدم. ايشان سؤال ساده اى داده بودند ولى من بر اساس پيش داورى خود، خيال كردم كه على القاعده منظور استاد نمى تواند چنين مطلب ساده اى باشد و ايشان مى خواهد آن سؤال مشكل را بپرسد. از اين رو بسيار زحمت كشيدم و آن سؤال مشكل را در حدود دو صفحه به طور كامل پاسخ دادم. وقتى از جلسه بيرون آمدم ديدم رفقا حرف هاى ديگرى مى زنند، و متوجه شدم كه در پاسخ دادن به سؤال دوم اشتباه كرده ام. مثل اين بود كه آب سردى روى من ريخته باشند. خيلى جا خوردم و ناراحت شدم. آخر مشكل من چند تا بود: اول اينكه فكر كردم استاد با ديدن اين جواب نامناسب با خود خواهد گفت ما اين قدر زحمت مى كشيم و اينها چگونه درس مى خوانند، و ديگر اينكه اگر بخواهم ماجرا را به

استاد بگويم حتماً گمان مى كند كه من از ايشان نمره مى خواهم... . سرانجام به خودم فشار آوردم و گفتم هر چه مى خواهد بشود; ديگر گذشته است. اما وقتى خواستم در حجره استراحت كنم، ديدم آن قدر ناراحتم كه نزديك است دِق كنم. بلند شدم و به منزل استاد رفتم. در زدم، و ايشان تشريف آوردند. گفتم: من با شما كارى دارم. ايشان هم با كمال خوشرويى مرا به درون منزل دعوت كردند و نشستيم. با ناراحتىِ بسيار گفتم: از همين اول به شما توضيح بدهم كه آقا، من نيامده ام از شما نمره بگيرم.

فرمودند: حالا بفرماييد كه قضيه چيست؟!

قضيه را برايشان گفتم، و ايشان با لبخندى شيرين تا آخر حرف مرا گوش كردند. بعد شروع كردند به سخن گفتن. ابتدا فرمودند: من حالا از شما يك گله دارم!

گفتم: بفرماييد.

فرمودند: چرا شما بايد فكر كنيد كه من تصور مى كنم شما براى نمره گرفتن آمده ايد؟! يعنى واقعاً شما فكر مى كنيد من اين قدر آدم پرتى هستم كه نسبت به افرادى كه با آنان كار مى كنم هيچ شناختى ندارم؟! اصلا احتياجى نبود اين را توضيح بدهيد. من يقين دارم و مى دانم كه شما براى نمره نيامده ايد... .

خلاصه ايشان به گونه اى صحبت كردند كه آرامش عجيبى مرا فراگرفت و وقتى از منزلشان بيرون مى آمدم، كاملا سبك شده بودم.

بعدها با خود فكر مى كردم كه ايشان عجب انسانى است، چه خوب آدم را درك مى كند! ايشان فهميده بود كه من قدرى حساسم و راه درستِ برخورد را نيز همين ديده بود كه از طريق گله وارد شود; يعنى

طلبكارانه با من برخورد كند; همان طور كه من طلبكارانه برخورد كرده بودم! اين گونه وارد شد تا واقعاً مطلب را از ته دلِ من بيرون بكشد و من اصلا ناراحت نباشم. رفتار ايشان با ديگر دوستان نيز مبتنى بر چنين درك عميقى بود.

يكى ديگر از كارهاى جالب استادكه بعداً در آموزش فلسفه انعكاس يافت اين بود كه ايشان ما را به وجود اصطلاحات مختلف، توجه مى دادند. ايشان مى فرمودند عدم توجه به گوناگونى معنايىِ يك اصطلاح، مى تواند مايه خلط بحث هاى فراوانى بشود. خوب به ياد دارم كه مثلاً ايشان درباره كلمه «جبر» چه زيبا تذكر مى دادند. استاد مى فرمود كه يك جبرى مى گوييم و يك جبرى مى شنويم! جبر روان شناختى، جبر كلامى، جبرى كه صرفاً به معناى ضرورت است (جبر علّى)... كدام جبر را منظور داريم؟ يا مثلاً در زمينه كلمه «عقل» ايشان مى فرمودند وقتى عقل در آيات و روايات يا در كلمات علماى اهل سير و سلوك و اخلاق به كار مى رود، از آن يك چيز اراده مى شود، و وقتى در منطق يا فلسفه به كار مى رود، مقصود چيز ديگرى است. عقل در فلسفه چندين اصطلاح دارد... . البته اخيراً با رعايت يك سلسله متدهاى تحقيقى، توجه به اين مطلب، قدرى رواج پيدا كرده است; ولى آن موقع با آن غربتى كه طلاب درس مى خواندند و با آن استضعافى كه ما در تحصيل داشتيم، اين تذكرات بسيار مهم و قابل توجه بود.

برگرفته از كتاب :پايگاه اطلاع رساني آيت الله مصباح يزدي

مصباح، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي مصباح

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ

تولد : 1346/12/25

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن دوره ابتدائي و راهنمائي در دبيرستان امام صادق(ع) قم مشغول تحصيل شدم در سال 1364 ديپلم خود را در رشته رياضي فيزيك اخذ نمودم و از همان سال وارد حوزه علميه قم شدم. دو سال در مدرسه منتظريه و دو سال درمدرسه رضويه به تحصيل علوم ديني پرداختم و از آن پس همزمان با دروس آزاد حوزوي در برنامه درسي موسسه در راه حق شركت كردم و پس از گذراندن دوره كارشناسي الهيات و معارف اسلامي از سال 1373 به تحصيل در رشته فلسفه پرداختم و در سال 1379 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد فلسفه از موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) گرديدم .

از سوي ديگر با اتمام دوره سطح حوزه در دروس خارج شركت كردم در سال 1381 در دوره دكتراي فلسفه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) پذيرفته شدم و با اتمام دروس دوره به تدوين رساله دكتري با عنوان احتمال معرفت شناختي پرداختم. از سال 1376 به تدريس دروس فلسفه اسلامي،معرفت شناسي و فلسفه اخلاق اشتغال داشته ام و عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) هستم .

مصباحي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله مصباحي

محل تولد : سلماس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 1357-1356عازم حوزه علميه قم ومشغول به تحصيل شدم پس از اتمام دوره مقدماتي به دوره متوسط وارد شدم و در اين دوره كتاب لمعه در فقه را با آقايان حسيني بيگدلي مدرس افغاني و برخي از اساتيد ديگر خواندم كتاب معالم قوانين و اصول فقه

مظفر در اصول فقه را پيش آقايان مدرس افغاني فيض و برخي از اساتيد ديگر كه اسم شان را به خاطر نمي آورم تلمذنمودم كتاب حاشيه ملا عبدالله جوهر النضيد ومنطق منظومه در منطق را به ترتيب در خدمت آقايان مدرس افغاني و مؤمني اعرافي و انصاري شيرازي تلمذ كردم كتاب مكاسب شيخ انصاري را با آقايان پاياني ستوده و مجد 1365/7تا68/10رسائل شيخ انصاري را با آقاي اعتمادي و كفايت الاصول آخوند خراساني را با آقايان اعتمادي وفاضل لنكراني خواندم

مصطفي پور، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا مصطفي پور

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا مصطفي پور فرزند ولي الله در سال 1330 در روستايي از دهستان اميري لاريجان از شهرستان آمل به نام آخا متولد شدم در سن هفت سالگي به مدرسه روستا رفته و تا كلاس ششم ابتدايي را در سال 1343 به پايان رساندم و در آبان ماه سال 1383 به راهنمايي يكي از روحانيون آشنا با خانواده، به حوزه علميه آمل در مسجد جامع رفتم و چهار سال را در آن جا به تحصيل علوم حوزوي مشغول بودم و در سال 1347 به حوزه علميه آمده و در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني امتحان داده و پس از قبول در مدرسه اي كه تحت نظارت ايشان اداره مي شد مشغول به تحصيل شدم و تا پايان لمعتين و اصول فقه را در آنجا گذراندم و.

در سال 1347 به مدرسه سعادت كه تحت نظارت آيت الله جوادي آملي و حسن زاده آملي اداره مي شد رفتم. در اين دوران دروس مقدماتي را در آمل خدمت حجت الاسلام سعيدي خراساني مشغول

بودم. وقتي وارد حوزه علميه قم شدم لمعه را در خدمت مرحومين حاج حسن آقا تهراني و سيد ابوالفضل موسوي تبريزيي و اصول فقه را خدمت آيت الله انسيان كه اكنون امام جمعه آستانه اشرفيه هستند و خدمت آيت الله استادي و پيشاپيش معالم الاصول را خدمت حضرت آيت الله مقتدايي كه اكنون عضو قوه قضائيه هستند تلمذ كردم. مكاسب را خدمت حجت الاسلام مرحوم آقاي مصلحي اراكي و آيت الله جوادي آملي خواندم و رسائل را خدمت آيت الله موسوي تهراني و مرحوم آيت الله شمس گلپايگاني استفاده بردم و كفاية الاصول را خدمت مرحوم آيت الله صالحي مازندراني به پايان رساندم.ناگفته نماند در كنار دروس رسمي فقه و اصول كتاب هاي منطقي و كلامي و فلسفي و عرفاني را نيز از محضر اساتيد استفاده كردم.

منطق شمسيه و حاشيه ملا عبدالله را خدمت آقاي انسيان فوق الذكر و المنطق را خدمت آقاي ابراهيمي بهشهري و تجريد الاعتقاد را خدمت آقاي وافي يزدي و منظومه را از محضر آيت الله آقاي محمدي گيلاني و منطق آن را از خدمت آقاي گرامي تملذ كردم.اشارات و شبهات را خدمت آيت الله حسن زاده آملي و اسفار الاربعه را خدمت آيت الله جوادي آملي بهره بردم.عرفان نيز كتاب تمهيد القواعد و فصول الحكم محي الدين را خدمت آيت الله جوادي آملي و مصباح الانس را خدمت آقاي حسن زاده آملي تملذ كردم. دروس خارج اصول فقه را خدمت مرحوم آيت الله العظمي هاشمي آملي و آيت الله فاضل لنكراني استفاده كردم و فقه را نيز خدمت آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جوادي آملي و آيت الله منتظري حضور

پيدا مي كردم و از افاضات آنان بهره مند مي شدم.از سال 1362 با ارشادات دوستان به دانشگاه راه پيدا كردم و در دانشگاه هاي تهران و شهيد بهشتي و تربيت معلم تهران به تدريس مشغول شده و اكنون نيز عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم هستم. پايان نامه اينجانب درآمدي بر فلسفه اخلاق بود كه با راهنمايي مرحوم دكتر سيد جلال الدين مجتبوي استاد دانشگاه تهران نوشتم و در سال 69 از آن دفاع كردم.در كنار اين فعاليت با مراكز پژوهشي قم به فعاليت پژوهشي پرداختم و اكنون در حال نوشتن رساله سطح چهار هستم.

مطهري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1317، ساوه.

درگذشت: 1369.

حجت الاسلام احمد مطهرى پس از گذراندن دوره ى مقدماتى دروس حوزه در ساوه، روانه ى حوزه ى علميه ى قم گرديد و دوره ى سطح را در آنجا به پايان رسانيد. سپس در درس خارج آيات عظام بروجردى، امام خمينى، خويى و شاهرودى در قم و نجف اشرف حضور به هم رسانيد. ايشان سالها با مؤسسه راه حق در قم همكارى مى كرد و در ساوه اقدام به تأسيس حوزه ى علميه ى ولى عصر و كتابخانه و ديگر مؤسسات عام المنفعه نمود.

از آثار اوست: آداب همزيستى و معاشرت (قم، 1369)؛ احكام قضائى: مستندات ابواب قضا، قصاص، حدود و ديات تحرير الوسيله امام خمينى (ترجمه هاشم نورى؛ با مقدمه ناصر ميبدى، چهار جلد)؛ ترجمه فارسى مستند التحرير الوسيله حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مد ظلله العالى رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران (ترجمه هاشم نورى)؛ جهاد در راه خداوند و ابعاد گوناگون آن (قم، 1364)؛ رابطه دوستى و محبت (قم، 1367)؛ زمامدارى امام مجتبى عليه السلام. (قم، 1363).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (277 / 24 ،112 / 21

،293 / 15 ،197 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (31 / 6 ،196 -193 / 2).

مطهري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى، محقق، استاد.

تولد: 1299، قريه فريمان (مشهد).

شهادت: 12 ارديبهشت 1358، تهران.

آيت الله مرتضى مطهرى در سن سيزده سالگى به حوزه ى علميه ى مشهد رفت. اولين استاد وى در آنجا مهدى شهيدى رضوى مدرس فلسفه الهى بود. پس از چهار سال تحصيل در آن حوزه، به حوزه ى علميه ى قم رفت. وى تا سال هاى 1322 و 1323 به آموختن ادبيات، منطق، سطوح متوسط و عالى، فقه و اصول پرداخت، سطوح نهايى فرائد و مكاسب و كفايه از اساتيدى چون آيت الله محقق داماد و امام خمينى (ره) فراگرفت. دوازه سال در درس اخلاق امام شركت كرد، منظومه حاجى ملا هادى سبزوارى و اسفار ملا صدراى شيرازى و تفسير را در محضر امام خمينى و مهدى آشتيانى و علامه طباطبايى خواند. خارج فقه و اصول را نزد آيت الله بروجردى و آيت الله سيد على يثربى كاشانى و امام خمينى (ره) و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد حسن صدر فراگرفت. مرتضى مطهرى بعد از پانزده سال تحصيل در حوزه ى علميه ى قم عازم تهران شد و پس از مدتى تدريس خصوصى به تدريس در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى و نيز مدرسه ى علميه ى مروى و حوزه ى علميه ى قم پرداخت. ابتدا به تدريس ادبيات و در اواخر به تدريس شرح منظومه، منطق (شرح مطالع) كلام (شرح تجريد) و گاهى به تدريس مكاسب و كافيه مشغول بود.

در پانزده خرداد 1342 آيت الله مطهرى به دليل سخنرانى ضد شاه و سازماندهى نهضت در تهران، توسط ساواك بازداشت و حدود دو ماه در زندان شهربانى به سر برد. بنيانگذارى حسينيه ى ارشاد

و فعاليت در اين مؤسسه، سخنرانى در انجمن هاى اسلامى پزشكان و مهندسان و نيز سخنرانى در مساجد مختلف و همچنين اداره ى مسجدالجواد براى مدتى حدود سه سال، مهم ترين فعاليت هاى استاد را پس از ورود ايشان به تهران را تشكيل مى دهد.

پس از اوج گيرى نهضت اسلامى ايران، آيت الله مطهرى در سال 1357 براى ديدار با امام خمينى (ره) عازم پاريس شد. در اين ديدار نخستين هسته ى شوراى انقلاب اسلامى شكل گرفت. سرانجام دو ماه و نيم پس از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت الله مطهرى در حالى كه رياست شوراى انقلاى اسلامى را به عهده داشت توسط گروه فرقان به شهادت رسيد.

از آيت الله مطهرى آثارى به يادگار مانده است كه از آن جمله اند: مقدمه و شرح بر اصول و روش رئاليسم (پنج جلد)؛ خدمات متقابل اسلام و ايران؛ عدل الهى؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ علل گرايش به ماديگرى؛ مسئله حجاب؛ نهضت هاى اسلامى در صد ساله اخير؛ مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (شش جلد شامل انسان و ايمان؛ وحى و نبوت؛ انسان در قرآن؛ جامعه و تاريخ؛ انسان و سرنوشت؛ زندگى جاويد يا حيات اخروى)؛ پيرامون انقلاب اسلامى؛ سيرى در نهج البلاغه؛ آشنايى با علوم اسلامى (چهاد جلد شامل اصول فقه و فقه؛ كلام و عرفان؛ منطق و فلسفه؛ حكمت عملى)؛ شرح منظومه ى حاج ملا هادى سبزوارى (اين كتاب در اولين دوره ى كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه و حكمت انتخاب شد)؛ جاذبه و دافعه حضرت على (ع)؛ شرح مبسوط منظومه (اين كتاب در نهمين دوره كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه اسلامى انتخاب شد)؛ نقدى بر ماركسيسم؛ جهان بينى توحيدى؛ اسلام و مقتضيات زمان (دو

جلد)؛ امامت و رهبرى؛ جهاد؛ داستان راستان سيرى در سيره نبوى؛ ختم نبوت؛ پيامبر امى؛ ولاءها و ولايت ها؛ جاذبه و دافعه على (ع)؛ عرفان حافظ؛ آشنايى با قرآن (پنج جلد)؛ تعليم و تربيت در اسلام؛ فلسفه اخلاق؛ ده گفتار؛ بيست گفتار؛ گفتارهاى معنوى؛ پيرامون جمهورى اسلامى؛ اخلاق جنسى؛ پاسخ هاى استاد؛ امدادهاى غيبى در زندگى بشر؛ حق و باطل (به ضميمه: احياى تفكر اسلامى)؛ تكامل اجتماعى انسان؛ مسأله ربا به ضميمه بيمه، سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام، مسئله شناخت؛ انسان كامل؛ نظرى به نظام اقتصادى اسلام؛ فلسفه تاريخ (1)؛ فطرت؛ خاتميت؛ توحيد؛ نبوت؛ معاد؛ حكمت ها و اندرزها؛ طرح هاى رسالت پيرامون خدمت و زمامدارى.

آيت الله مطهرى در تاريخ 12 ارديبهشت 1358 در تهران به شهادت رسيد و پيكر وى در حرم حضرت معصومه (ص) نزديك آرامگاه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به خاك سپرده شد.

1- حجةالاسلام و استاد عاليمقام جناب حاج شيخ مرتضى مطهرى فريمانى از دانشمندان و افاضل مدرسين و گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست.

وى در حدود 1338 قمرى در فريمان متولد شده و دروس ابتدائى را در آنجا خوانده انگاه به مشهد آمده و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح وسطى را در مشهد فراگرفته و در سال 1356 ق مهاجر به قم نموده و سطوح نهائى فرائد و مكاسب و كفايه را از اساتيد و مدرسين حوزه علميه قم مانند مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى موسوى و ديگران آموخته و منظومه و اسفار و تفسير را از محضر آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى استفاده نموده و دروس خارج فقه و اصول را از

محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه موسوى مذكور مدظله و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر بهره مند شده و به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به تهران منتقل و به تدريس و تأليف كتب مفيده و تبليغ دين و نشر معارف تا حال حاضر اشتغال دارد. داراى بيانى رسا و منطقى شيوا و قلمى زيبا مى باشد. از آثار مطبوع و ارزنده ايشان كتب زير مى باشد.

1- اصول فلسفه و روش رئاليسم (مقدمه و توضيح و پاورقى)

2- انسان و سرنوشت 3- خدمات متقابل اسلام و ايران 4- خورشيد دين هرگز غروب نمى كند.

5- داستان راستان 6- عدل الهى 7- علل گرايش به مادى گرى 8- مسئله حجاب 9- نظام حقوق زن در اسلام 10- سيرى در نهج البلاغه

و تأليفات ارزنده ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

(ح 1298- شهادت 1358 ش)، عالم دينى، فقيه اصولى، فيلسوف، متكلم، واعظ، نويسنده و استاد دانشگاه. در فريمان خراسان در يك خانواده ى اصيل و روحانى به دنيا آمد. پدرش كه مردى باايمان و باتقوا بود در تربيت وى نهايت كوشش را نمود و ويژگى هاى عقيدتى خود را به فرزندش سپرد. در دوازده سالگى به مشهد عزيمت نمود و به تحصيل مقدمات علوم اسلامى و قسمتى از سطوح پرداخت. در 1316 ش در هجده سالگى براى تكميل تحصيلات به قم رفت و حدود پانزده سال در آنجا ماند و سطوح نهايى را از آيت اللَّه محقق داماد و امام خمينى و منظومه و اسفار و تفسير را از فيلسوف بزرگ آقا ميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى و

امام خمينى و خارج فقه و اصول را زا محضر آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه صدر فراگرفت. در 1320 ش در محضر آقاى حاج ميرزا على شيرازى با نهج البلاغه آشنا شد. از 1325 ش با كتب ماترياليستها آشنا شد و از آنجا كه به فلسفه علاقه مند بود مطالعه كتب ماديين را پى گير و بر اين عقيده راسخ شد كه فلسفه مادى فلسفه كسى است كه فلسفه نمى داند. در 1329 ش در حوزه ى درس خصوصى علامه طباطبائى كه براى بررسى فلسفه مادى تشكيل شده بود، زمينه ى تأليف كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» فراهم شد. او در سالهاى آخر اقامت در قم و نيز سالهاى اول مهاجرت به تهران به تحقيق بيشتر درباره ى اين موضوع پرداخت و تا پايان عمر مبارزه با انديشه هاى انحرافى را ادامه داد. از 1331 ش به موازات تدريس و تأليف، در تهران، سخنرانى هاى تحقيقى خويش را در دانشگاه ها، انجمن هاى اسلامى و مجالس خصوصى آغاز نمود. در 1334 ش تدريس در دانشكده الهيات و معارف اسلامى را شروع كرد و بيست و دو سال تدريس و تحقيق را در آنجا ادامه داد. استاد مطهرى متخصص فلسفه مشاء بود. او به كتب ابن سينا احاطه كامل داشت و متن «شفاء» و «نجات» و «اشارات» را در دوره ى دكترا تدريس مى كرد. وى علاوه بر كتب شيخ، «شرح منظومه» سبزوارى و «شواهد الربوبية» ملا صدرا را نيز تدريس مى نمود. در خرداد 1342 ش به همراه عده اى از علما و روحانيون مدتى به زندان افتاد و تا پيروزى انقلاب اسلامى از اركان فكرى نهضت به حساب مى آمد.

استاد مطهرى كمتر از سه ماه پس از پيروزى انقلاب به دست گروه فرقان به شهادت رسيد. از آثارش: «آشنايى با علوم اسلامى»؛ «آشنايى با قرآن»؛ «اسلام و مقتضيات زمان»؛ شرح و توضيح «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ «امدادهاى غيبى در زندگى بشر»؛ «انسان و سرنوشت»؛ «جاذبه و دافعه على (ع)»؛ «حماسه ى حسينى»؛ «خدمات متقابل اسلام و ايران»؛ «خورشيد دين هرگز غروب نمى كند»؛ «داستان راستان»؛ «درسهاى اسفار»؛ «ربا، بانك، بيمه»؛ «سيرى در سيره نبوى (ص)»؛ «سيره ائمه اطهار (ع)»؛ «سيرى در اميرالمؤمنين»؛ شرح مبسوط «منظومه ى» سبزوارى؛ «عدل الهى»؛ «علل گرايش به ماديگرى»؛ «مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى»؛ «نظام حقوق زن در اسلام».[1]

علامه محقق و استاد بزرگوار حاج شيخ مرتضى ابن حجةالاسلام حاج شيخ حسين مطهرى فريمانى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم و شاگردان برجسته آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه استاد علامه طباطبائى مى باشند.

وى در ماه جمادى الثانى 1338 ق برابر با 1299 هجرى شمسى در خراسان ديده به جهان گشود.

اين مجاهد بزرگ در سال 1356 هجرى قمرى برابر با 1316 ه شمسى از حوزه علميه خراسان وارد حوزه علمى قم گرديد و پانزده سال در دانشگاه بزرگ قم رحل اقامت افكند و از اساتيد اين حوزه مانند مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه داماد و علامه طباطبائى و بالاخص امام خمينى و ديگران بهره هاى كافى برد سپس در سال 1371 برابر با 1331 شمسى قم را به عزم تهران ترك گفت و در طول اقامت خود در تهران آنى از خدمات علمى و قلمى و تبليغى غفلت نورزيد علاوه بر تدريس در دانشكده الهيات و مدرسه علميه مروى در منزل شخصى

خود براى گروهى از دلباختگان فلسفه و تفسير تدريس مى كرد جلسات پر ارج ديگرى نيز مانند جلسه انجمن اسلامى مهندسان و انجمن اسلامى پزشگان را اداره مى كرد.

موج حادثه شهادت مرحوم مطهرى.

مرحوم حجةالاسلام مطهرى كه بيش از چهل سال با ايشان آشنائى داشتم و در بسيارى از مباحث فقهى و اصولى و استفاده از محاضر آيات عظام مرحوم بروجردى و يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و ديگر آيات چون نايب الامام آيت اللَّه العظمى خمينى با معظم له شركت داشته و تا حدودى از نزديك ايشانرا مى شناختم دانشمندى محقق و فيلسوفى مدقق و حكيمى فرزانه و استادى آگاه و روشن بين و نويسنده اى مبارز و گوينده اى مجاهد بود از خود آثارى گرانقدر گذاشت كه قسمتى از آنرا در ضمن ترجمه اش ياد نمودم.

حادثه شهادت و فاجعه ناگهانى شهيد شدنش در ساعت ده و نيم بعد از ظهر دهم ارديبهشت برابر شب پنجم جمادى الثانى 99 چنان موجى در سراسر ايران بى نظير بوده و ميليونها نفر از مسلمين جهان و حتى اقليتهاى مذهبى چون مسيحيان و كليميان و زردتشتيان در سوك و ماتم او نشسته و صدها هزار نفر د رتشيع جنازه او از دانشگاه تهران تا صحن مطهر حضرت معصومه (ع) قم و آرامگاه او شركت و فرياد مطهرى مطهرى شهيد انقلاب است به آسمان رسانيدند.

مرحوم مطهرى شهيد رئيس شوراء انقلاب و دومين قربانى بزرگ و ذبح عظيم بعد از رأى جمهورى اسلامى است.

مرحوم مطهرى سالها از مدرسين حوزه علميه قم بوده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه به تهران منتقل نيز تا آخر عمرش در دانشكده الهيات و دانشگاه به تدريس علوم و فنون مختلفه اسلامى اشتغال

داشته و شهادتش ضايعه جبران ناپذيرى در جهان علم و معارف الهى ايجاد و رخنه اى به وجود آورد كه به اين زودى تدارك نشود.

آرى مرگ اين فيلسوف اسلامى شرق اثر عميق درحوزه هاى علمى و سياسى رهبران دينى و آيات عظام و اساتيد والامقام و بالاخص مرحع عاليقدر و قائد عظيم الشأن آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى مدظله گذارد و تمام مراجع بزرگ تقليد و زعماء حوزه هاى علمى تأثرات قلبى و درون خود را در اين شرايط سخت از شهادت و فقدان جانكاه مرحوم مطهرى در ضمن ايراد بيانيه اى اعلام كه عموم مردم از طريق راديو و تلويزيون استماع نمودند.

در ميان آن اعلاميه و بيانيه ها از همه جالب تر و عميق تر بيانات رهبر عاليقدر انقلاب نايب الامام است كه داراى ويژگى هاى خاصى براى عموم مردم مبارز و رزمندگان و پاسداران انقلاب و نيز معرفى مقامات علمى و اجتماعى و سياسى و معنوى مرحوم مطهرى شهيد است از زبان خالى از اغراق و مبالغه امام مدظله و گرچه تمام اقشار مردم از دور و نزديك به وسيله فرستنده هاى روز شنيده اند اما چون شنيده ها فراموش شدنى است لازم ديدم كه متن آن را در اينجا ثبت كنم كه روشنگر آيندگان باشد كه نهضت و انقلاب اسلامى چه قربانيهاى ارجمندى داده و چه خونهاى گرانقدر براى برقرارى جمهورى آن اهداء گرديده است.

متن بيانات امام در ضايعه شهادت مطهرى.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم.

انا لله و انا اليه راجعون.

اين جانب به اسلام و اولياء عظيم الشان آن و به ملت اسلام و خصوصا ملت مبارز ايران ضايعه اسف انگيز شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عاليمقام آقاى حاج شيخ مرتضى مطهرى قدس سره را تسليت و

تبريك عرض مى كنم.

تسليت در شهادت شخصى كه عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كجرويها و انحرافات مبارزه سرسختانه كرد.

تسليت در شهادت مردى كه در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن كريم كم نظير بود.

من فرزند بسيار عزيزى را از دست دادم و در سوك او نشستم كه از شخصيتهائى بود كه حاصل عمرم محسوب مى شد.

در اسلام عزيز به شهادت اين فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه اى وارد شد كه هيچ چيز جايگزين آن نيست.

و تبريك در داشتن اين شخصيتهاى فداكار كه در زندگى و پس از آن با جلوه خود نورافشانى كرده و مى كنند من تربيت چنين فرزندانى كه با شعاع فروزان خود مردگان را حيات مى بخشند و به ظلمت ها نور مى افشانند به اسلام بزرگ و مربى انسانها و امت اسلامى تبريك مى گويم.

من اگر چه فرزند عزيزى را كه پاره تنم بود از دست دادم لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكارى در اسلام وجود داشت و دارد.

مطهرى كه د رطهارت روح و قدرت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود رفت و به ملاء اعلاء پيوست لكن بدخواهان بدانند كه با رفتن او شخصيت اسلامى و علمى و فلسفيش نمى رود ترورها نمى تواند شخصيت انسانى مردان اسلام را ترور كنند آنان نمى دانند كه به خواست خداى توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه عليه فساد و استبداد و استعمار مصمم تر مى شوند ملت ما راه خود را يافته و در قطع ريشه هاى گنديده رژيم سابق و طرفداران منحوس آن از پاى نمى نشيند.

اسلام عزيز با فداكارى و فدائى دادن عزيزان رشد نموده برنامه اسلام از عصر

وحى تاكنون بر شهادت توام با شهامت بوده قتال در راه خدا و راه مستضعفين در رأى برنامه هاى اسلام است.

(و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللَّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان) اينان كه شكست و مرگ خود را لمس نموده و با اين رفتار غير انسانى مى خواهند انتقام بگيرند يا به خيال خام خود مجاهدين در اسلام را بترسانند آنها گمان نكردند كه از هر موى شهيدى از ما و از قطره خونى كه به زمين مى ريزد انسان هاى مصمم و مبارزى به وجود مى آيد.

شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور كنيد و الا ترور فرد هرچه بزرگ باشد براى اعاده چپاول گرى سودى ندارد.

ملتى كه با اعتماد به خداى بزرگ و براى احياى اسلام به پا خاسته با اين تلاشهاى مذبوحانه عقب گرد نمى كنند. ما براى فداكارى حاضر و براى شهادت در راه خدا مها هستيم.

اينجانب روز پنجشنبه سيزدهم ارديبهشت 58 را براى بزرگداشت شخصيتى فداكار و مجاهد در راه اسلام و ملت عزاى عمومى اعلام ميكنم و خودم در مدرسه فيضيه روز پنجشنبه، و جمعه به سوك مى نشينم. از خداوند متعال براى آن فرزند عزيز اسلام رحمت و غفران و براى اسلام عزيز عظمت و عزت مسئلت مى نمايم.

سلام بر شهداى راه حق و آزادى.

روح اللَّه الموسوى الخمينى.

شهادت مطهرى.

اين بزرگوار سرانجام آفتاب عمر پر بركتش كه قريب 60 سال در خدمت اسلام و علم بود در شب چهارشنبه دوازدهم ارديبهشت (58) برابر پنجم جمادى الثانى 1399 غروب كرد اتفاقا در همان ماهى كه ديده به جهان گشوده بود ديده از جهان فروبست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] پاره اى از خورشيد

(43 -17)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم استاد شهيد مرتضى مطهرى (24 -19)، سرگذشتهاى ويژه از زندگى استاد مطهرى (51 -11)، گنجينه ى دانشمندان (118/ 6)، مصلح بيدار (42 -23)، يادنامه (26 -9).

مظاهري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از اين عالمان بزرگ و سالكان مسلك دوست، معلم اخلاق و مرجع عاليقدر حضرت آيت الله الله العظمى آقاى حاج شيخ حسين مظاهرى مد ظله العالى است كه از محضر عالمانى بزرگوار بهره برده و از نفس گرم پيران طريقت، گرماى حيات بخش معنوى گرفته اند.

تولد جسمانى و روحانى:

آية الله مظاهرى در سال 1312 هجرى شمسى در خانواده اى روحانى، وارسته و مذهبى پا به عرصه ى وجود مى گذارند. معظم له پس از گذراندن تحصيلات غير حوزوى در سال 1326 شمسى بمنظور تحصيل علوم دينى وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شده و پس از اتمام دروس مقدمات، مقدارى از دروس سطح حوزوى در بخشهاى فقه، اصول و فلسفه را در محضر حضرات آيات خادمى، فياض، طيب، اديب و مفيد «رحمة الله عليهم» تلمذ مى نمايند.

ورود به حوزه ى علميه ى قم، محضر استادان علم و عمل:

در سال 1331 شمسى حوزه ى علميه ى اصفهان را به قصد حوزه ى علميه ى قم ترك گفته و در جوار مرقد كريمه ى اهل بيت حضرت فاطمه معصومه «سلام الله عليها» رحل اقامت مى افكنند و باقيمانده ى دروس سطح را از محضر حضرت آيات مرعشى نجفى، حاج شيخ مرتضى حائرى، و حاج شيخ عبد الجواد جبل عاملى «رحمة الله عليهم» استفاده كرده و سپس در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: امام خمينى، بروجردى و محقق داماد «قدس سرهم» حاضر مى شوند. استفاده ى بيش از هشت سال از محضر علمى و معنوى آيت

الله العظمى بروجردى، مرجع على الاطلاق شيعه در آن عصر و نيز بهره بردارى از محفل دانش و تقواى حضرت امام خمينى در طول نزديك به ده سال و همچنين خوشه چينى از خرمن علم و عمل مرحوم آية الله العظمى سيد محمد محقق داماد و نيز استفاده ى ساليان متمادى از دروس فلسفه و عرفان حجة الحق، حضرت استاد علامه ى طباطبايى «قدس سرهم»، همه و همه موجب استحكام و اتقان پايه هاى علمى و توان عملى و اخلاقى آية الله العظمى مظاهرى شده است. ثمرات اين استفاده هاى ارجمند، صدها صفحه تقريرات فقهى و اصولى دروس و افادات و افاضات اين اساتيد عالى مقام است كه در 15 عنوان گرد آورى شده است.

ثمره ى دانش اندوزى، آثار و تأليفات:

افزون بر اينها، تأليفات معظم له مى باشد كه بويژه در زمينه هاى اخلاقى مورد استقبال گسترده علاقمندان به علم اخلاق و خصوصا نسل جوان واقع شده است.

فهرست كلى تأليفات منتشر شده ى ايشان عبارت است از:

3 جلد در زمينه ى علم فقه، 25 جلد در زمينه ى علم اخلاق، 5 جلد در زمينه ى علم اقتصاد، 3 جلد در زمينه ى اعتقادات، 2 جلد در زمينه ى تاريخ و حديث.

همچنين فهرست كلى آثار غيرمطبوع ايشان بدين شرح است:

17 عنوان در زمينه ى فقه، 3 عنوان در زمينه ى علم اصول، 24 عنوان در زمينه ى علم اخلاق و عرفان، 8 عنوان در زمينه ى علم كلام و اعتقادات، 5 عنوان در زمينه ى تفسير قرآن شريف، 4 عنوان در زمينه ى علم اقتصاد، 7 عنوان در زمينه ى تاريخ و متفرقات.

استاد در كرسى تدريس:

آية الله العظمى مظاهرى يكى از اساتيد با سابقه ى حوزه ى علميه ى قم مى باشند كه از

سال 1356 شمسى حوزه ى درس خارج فقه و اصول داشته و دهها تن از شاگردان و تلاميذ ايشان اينك در مناصب مختلف حوزوى، دانشگاهى،فرهنگى، قضايى و سياسى در خدمت نظام مقدس اسلامى قرار دارند.

هم اكنون نيز در حوزه ى علميه ى اصفهان، دروس خارج فقه و اصول ايشان، بزرگترين حوزه ى درسى خارج و محفل تعليم افاضل و روحانيون محترم است و به تعبير مقام معظم رهبرى و ولى امر مسلمين «از لحاظ شكوه و عظمت خود درس و اجتماع طلاب، در اصفهان سابقه ندارد».

افزون بر اينها، معظم له يكى از معلمان بزرگ اخلاق در عصر حاضر بوده و اينك متجاوز از سى سال است كه بر بلنداى منبر اخلاق، سالكان مسلك سلوك را با دروس شيوا و دلنشين اخلاقى خود، رهنمون مى شوند. دروس اخلاق ايشان در حوزه ى علميه ى قم، يكى از دروس باعظمت و شكوهمندى بود كه در زمان حيات مبارك حضرت امام خمينى «رضوان الله عليه» مورد توجه و تقدير ايشان واقع گرديد و اينك نيز در حوزه ى علميه ى اصفهان، مشتاقان معارف اخلاقى اسلام از دروس معظم له بهره ى معنوى و اخلاقى مى گيرند.

پيش از پيروزى انقلاب، دو جبهه فرهنگى و سياسى:

همچنين معظم له به همراهى حضرات آيت مصباح يزدى و سيد محسن خرازى و حجة الاسلام و المسلمين دكتر احمد احمدى دام عزهم، پيش از پيروى انقلاب اسلامى با تأسيس «مؤسسه ى در راه حق» گام نوينى را در ايجاد ارتباط علمى و فرهنگى بين حوزه و دانشگاه برداشته و صدها تن از مشتاقان معارف اسلامى در حوزه هاى علميه را با يك سلسله از علوم جديد و معارف مورد نياز جامعه اسلامى آشنا

كرده كه ثمرات بسيار عظيم آن نهاد علمى و دينى و كارنامه ى درخشان آن بر آگاهان پوشيده نيست.

آية الله العظمى مظاهرى يكى از اعضاء باسابقه و عاليرتبه ى جامعه ى مدرسين حوزه ى علميه ى قم بودند و در زمان نهضت اسلامى و دوران مبارزات ملت عظيم الشأن ايران عليه رژيم ستم شاهى، بسيارى از اعلاميه هاى مهم اساتيد و بزرگان حوزه ى علميه ى قم به امضاء ايشان نيز رسيده است.

پس از پيروزى انقلاب، استمرار تلاش در هر دو جبهه:

پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى نيز، معظم له با استمرار مشاغل و فعاليت هاى علمى و حوزوى، در راستاى تلاش براى ارتقاء سطح فرهنگى و فرهنگ دينى جامعه اسلامى، با ارائه ى سلسله دروس اخلاق براى نسل جوان و بويژه بسيجيان و رزم آوران هشت سال دفاع مقدس، به اداء مسئوليت سنگين حوزوى و دينى پرداخته و هميشه در صف مقدم ياران و پيروان قائد راحل عظيم الشأن حضرت امام خمينى «سلام الله عليه» بوده اند.

در سال هاى اول انقلاب، معظم له به همراه استاد انديشمند و فرزانه حضرت آيت الله مصباح يزدى«دام ظله» براساس تفكرات نوينى كه براى ساماندهى وضعيت تشكيلاتى حوزه هاى علميه داشتند، پيگيرى هايى را در اين خصوص از محضر امام خمينى «قدس سره الشريف» و مرحوم حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى «رضوان الله عليه» انجام دادند كه نتيحه ى آن پيگيرى ها، تشكيل شوراى مديريت حوزه ى علميه ى قم و ايجاد يك ساختار جديد تشكيلاتى براى اين حوزه ى مقدسه بود.

هجرت، آغاز مرحله اى نوين و تحولى مبارك:

يكى از نقاط عطف تاريخ زندگى پربركت آية الله العظمى مظاهرى، هجرت تاريخى و شكوهمند ايشان از حوزه ى مقدسه ى علميه ى قم به حوزه ى مقدسه ى علميه ى اصفهان بود كه

در اوايل زمستان سال 1374 شمسى مطابق با شعبان 1416 قمرى واقع شد.

اين هجرت مبارك علاوه بر آن كه در نوع خود در طى سال هاى پس از پيروزى انقلاب بزرگ اسلامى ايران بى نظير بود، همچنين سرآغاز تحولى خجسته و مبارك در حوزه ى علميه ى اصفهان گرديد و نمونه اى بارز از اين فرمايش بلند حضرت امام خمينى «اعلى الله كلمته» در «منشور روحانيت» شد كه فرمودند: «صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيه گاه محرومان بوده است. هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاء بزرگوار سيراب شده اند. از مجاهدت علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهيدان است كه بگذاريم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارتها و تلخى هايى را متحمل شده اند».

بارى حوزه ى شكوهمند اصفهان با سابقه اى ديرينه و برابر با چندين قرن، همواره پشتوانه اى عظيم براى فقه و فقاهت و حراست از كيان معرفت دينى و معارف اسلامى بشمار مى رفته است. عالمان بزرگ، فقيهان سترگ و فيلسوفان بلندپايه و عارفان روشن ضميرى كه نامشان قرين اصفهان و تاريخ باعظمت اين سامان است، خبر از اين واقعيت بلند مى دهند كه حوزه ى اين ديار در زمانى نه چندان دور، جايگاه رفيع علم و دانش و معرفت دين را در قبضه ى اختيار و اقتدار خود داشته و وجود فرزانگانى چون شيخ بهايى، علامه ى مجلسى، ميرداماد، سيد شفتى، جهانگيرخان قشقايى و دهها و صدها تن ديگر از نام آوران تاريخ اسلامى ايران، در اين حوزه ى باعظمت كه آراء علمى و مقامات برجسته ى معنوى و فرهنگى و سياسى اشان، آنان را شهره ى آفاق ساخته است، همه و همه نشان از

شكوه ديرين اين نهاد بلند مرتبه ى دينى و فرهنگى تشيع دارد و به تعبير زبياى ولى امر مسلمين و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» اين حوزه ى كهن و ريشه دار، سلف حوزه ى عظيم الشأن قم محسوب مى گردد.

اما اين حوزه ى باسابقه در دهه هاى اخير به دليل افول ستارگان درخشان آسمان علم و به دلايل متعدد ديگرى كه مجال بسط آن در اين فرصت كوتاه نيست به تدريج دچار ركود گرديده بود. بر اين اساس مدتها بود كه علماء بزرگ و فضلاء و طلاب عزيز حوزه ى علميه ى اصفهان به دنبال راهكارى براى جبران و اصلاح نظام تشكيلاتى و علمى اين حوزه ى مقدسه بودند، اما اين حركت به يك «محوريت كارآمد» و يك «مركزيت استوار» نيازمند بود تا اين كه با افزايش اين احساس نياز، از بين شخصيتهاى برجسته و مردان الهى، نظرها به سوى فقيهى وارسته و مجاهدى تلاشگر و معلمى بزرگ معطوف شد. اين شخصيت كسى نبود جز آية الله العظمى مظاهرى.

علماء بزرگ و فضلاء ارجمند حوزه ى علميه ى اصفهان پيش از آن تاريخ، بارها از محضر آية الله العظمى مظاهرى خواسته بودند كه ايشان از قم هجرت كرده و در اصفهان رحل اقامت افكند اما آن بزرگوار به دلايل مختلف از پذيرش اين درخواست امتناع مى كردند تا آن كه پس از رحلت مرحوم حضرت آية الله آقاى حاج شيخ حسن صافى اصفهانى «قدس سره»، اساطين و علماء بزرگ حوزه ى علميه ى اصفهان، در آبان ماه سال 1374، طى نامه ى بسيار مهمى كه يكى از اسناد افتخار تاريخ شكوهمند حوزه ى علميه ى اصفهان است، به حضور ولى امر مسلمين و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى»، با اشاره

به مشكلات روزافزون اين حوزه ى مقدسه، چنين مرقوم داشتند: «... با توجه به استنباط از فحاوى كلام حضرتعالى نسبت به فاضل معاصر، معلم اخلاق، فقيه متبحر و اصولى كارآمد، مجتهد عالم به زمان و مكان حضرت آية الله مظاهرى دامت بركاته كه يكى از برجستگان درس مرحوم امام خمينى «رحمة الله عليه» بوده اند، حوزه ى علميه ى اصفهان آمادگى خود را جهت استقبال شايان از ايشان اعلام مى نمايد...».

در فاصله اى كه نامه ى اساتيد و علماء حوزه ى علميه ى اصفهان به محضر مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» تقديم شد و پاسخ معظم له، تلاشهاى گسترده اى براى جلب رضايت آية الله العظمى مظاهرى در جهت اجابت اين درخواست از سوى حوزويان و ديگر اقشار مختلف صورت پذيرفت.

بالاخره، آية الله العظمى مظاهرى با توجه به اهميت شايان عنايت درخواست علماء بزرگ حوزه ى علميه ى اصفهان و نيز استقبال و علاقمندى بسيار زياد همراه با تواضع و صفاى باطن مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» در اين زمينه، متقاعد شده و با نشان دادن مراتب تبعيت عملى خود از ولايت فقيه، و آماده شدن براى هجرت به حوزه ى علميه ى اصفهان پس از متجاوز از چهل سال تحقيق و تتبع و دانش اندوزى و تدريس، يكى از زيباترين صحنه هاى تاريخى التزام عالمان دين به اعتقادات علمى خود را به منصه ى ظهور وبروز درآورند.

پس از آن رهبر معظم انقلاب اسلامى در تاريخ 9 آذر 1374 طى پيام بسيار مهمى خطاب به آية الله العظمى مظاهرى، با يادآورى سابقه ى باعظمت حوزه ى علميه ى اصفهان نقش علماء اعلام آن در انقلاب اسلامى كه مظهر اطاعت از امام راحل عظيم الشأن بوده است، چنين فرمودند: «بحمدالله و المنة خود

آن جناب نيز از حسنات اصفهان و هديه اى ارزشمند از آن شهر فضيلت پرور به حوزه ى والامقام قم و به طلاب و جويندگان علم و معرفت و اخلاق مى باشيد، و سال هاى متمادى پس از آنكه حظ عظيمى از آن سرچشمه ى جوشان فقه و علم و معرفت به دست آورده ايد، خود در مسند استادى فقه و اخلاق، جمع كثيرى از فضلاء و مستعدان را از فيوضات بهره مند ساخته ايد. اينك اصفهان، حوزه ى علميه و مردم آن، جنابعالى را به اصفهان فرامى خوانند، قاطبه ى علماى محترم و عزيز اصفهان كه در ميان آنان شخصيتهاى برجسته ى علمى و دينى نيز حضور دارند و همواره مايه ى اعتلاى حوزه ى علميه ى اصفهان بوده اند، در نامه اى اين را از اينجانب درخواست كرده و شوق خود و مردم را منعكس ساخته اند. لذا اينجانب مقتضى مى دانم كه جنابعالى به اصفهان نقل مكان فرموده و پايگاه رفيعى از درس و تعليم و تحقيق بنا نهيد و تربيت طلاب و فضلاء و ارشاد و هدايت عموم مردم و پاسخ گويى به مراجعات دينى و شرعى آنان را وجهه ى همت سازيد. بى شك مردم مؤمن و فرهنگ دوست و هوشمند استان و شهر اصفهان كه به روحانيت معظم عشق مى ورزند، مقدم جنابعالى را گرامى مى دارند، و با قدردانى از بركات وجود شريف بهره اى وافر از حضور علمى و اخلاقى و اجتماعى و فرهنگى آن جناب خواهند برد. ان شاء الله».

پيام عديم النظير ولى امر مسلمين و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» و تجليل معظم له از مرتبت بلند مردم مجاهد و غيور و مؤمن اصفهان و نيز تمجيد از مقام شامخ آية الله العظمى مظاهرى با آن عبارات زيبا

و دلنشين، همگان را به تحسين و شگفتى واداشت.

دو روز پس از صدور اين پيام مهم، آية الله العظمى مظاهرى در روز يكشنبه 74/9/12 مصادف با 10 رجب 1416 ميلاد پربركت حضرت جوادالائمه عليه السلام در ميان استقبال عظيم علماء، طلاب و اقشار مختلف مردم بزرگوار اصفهان وارد اين شهر شده و در اين سامان رحل اقامت افكندند.

تبيين حوادث مبارك و باشكوهى كه پس از ورود معظم له به اصفهان رخ داد مجالى واسع مى طلبد. آنچه شايان گفتن است آن است كه امروز پس از گذشت نزديك به سه سال از آن هجرت مبارك، آرزوى بلند علماء و اساطين حوزه ى علميه ى اصفهان در شكوفايى و بالندگى دوباره ى اين حوزه ى مقدسه و همچنين آرمان ارجمند رهبر معظم انقلاب اسلامى و ولى امر مسلمين «مد ظله العالى» به مرحله ى بروز و ظهور رسيده است و اميد است با استمرار بركات اين هجرت شكوهمند، حوزه ى علميه ى اصفهان، سابقه ى عظيم الشأن تاريخى خود را به دست آورد.

حوزه ى علميه ى اصفهان، بركات نعمت حضور:

حركت عظيمى كه با اين هجرت تحت حمايتهاى مقام معظم رهبرى آغاز شد، در ذات و ماهيت خود يك حركت به تمام معنى فرهنگى بود گر چه بركات ديگرى نيز از زواياى مختلف آن جارى شده است.

اين حركت شكوهمند از ابتداى آغاز در دو بعد مهم «حوزوى» و «فراحوزوى» جريان يافته و با عنايات الهى همچنان ادامه دارد:

در «بعد حوزوى» سه محور اساسى «ايجاد نظم و تشكيلات منجسم مديريتى»؛ «تقويت بنيه ى علمى و ارتقاء سطح آموزشى» و «ايجاد خدمات و تسهيلات رفاهى»، مورد توجه و امعان نظر ويژه ى حوزه ى علميه ى اصفهان قرار گرفته

است.

در اين راستا به فهرستواره اى از برخى از اقدامات انجام شده اشاره مى شود:

1- تشكيل شوراى طرح و برنامه حوزه ى علميه ى اصفهان به منظور سياستگذارى برنامه هاى كلان.

2- تأسيس مركز مديريت حوزه ى علميه ى اصفهان به منظور ايجاد نظام تشكيلاتى اين حوزه.

3- تأسيس مركز خدمات حوزه ى علميه ى اصفهان كه داراى واحدهاى بيمه درمانى طلاب، صندوق قرض الحسنه طلاب، دفتر پشتيبانى و رفاه مسكن طلاب، دفتر فنى و عمرانى مى باشد.

4- تأسيس مركز آموزش و تحقيقات رايانه اى حوزه ى علميه ى اصفهان.

5- تصويب و ثبت رسمى اساسنامه هاى حوزه ى علميه ى اصفهان و مركز خدمات حوزه ى علميه ى اصفهان.

6- تأسيس مركز آموزشهاى تخصصى حوزه ى علميه ى اصفهان و ايجاد سه رشته ى تخصصى در گرايش هاى فقه و اصول، تفسير، تبليغ.

7- پذيرش نزديك به يك هزار نفر طلاب جديد الورود در سال هاى تحصيلى 76-77 و 77-78.

8- استقلال امور مشموليت طلاب حوزه ى علميه ى اصفهان براساس اخذ فرمان فرماندهى معظم كل قوا.

9- بناء درسى منظم و محققانه در بخش خارج فقه و اصول توسط شخص آية الله العظمى مظاهرى.

10- برگزارى دروس جنبى حوزوى در زمينه هاى رجال، تفسير، اعتقادات، فلسفه و...

11- آغاز طرح بزرگ انبوه سازى مسكن سازمانى طلاب به استعداد نزديك به 400 واحد مسكونى.

هجرت در بعد فراحوزوى:

در «بعد فراحوزوى» نيز در سه محور «رسيدگى به امور مساجد»؛ «توجه به مراكز فرهنگى، اجتماعى، نظامى» و «ارتباط نزديك با توده ى مردم و اقشار مؤمنين» فعاليتهاى مهمى صورت گرفته كه گوشه هايى از آن بدين شرح است:

1- تأسيس مركز رسيدگى به امور مساجد استان اصفهان و تنظيم اساسنامه و ثبت رسمى اين مركز.

2- ارتباط مستمر و برگزارى سلسله دروس

اخلاقى توسط رياست معظم حوزه ى علميه ى اصفهان براى دانشگاهيان، قضات عاليرتبه و فرماندهان نيروهاى نظامى و انتظامى و زنان و بانوان.

3- برگزارى جلسات دروس اخلاق براى اقشار مؤمنين در مسجد حكيم اصفهان كه پس از حضور آية الله العظمى مظاهرى در اصفهان، اينك به يك پايگاه رفيع براى اعتلاء معارف اسلام و انقلاب شكوهمند اسلامى تبديل شده است.

اين همه از دولت لطف خداست:

بدون ترديد وجود اين همه بركات كه بر اين هجرت تاريخى مترتب شده است اثر عنايات لايزال الهى و الطاف حضرت ولى الله الاعظم «ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء» و توجهات ويژه ى ولى امر مسلمين و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى» و همچنين مجاهدت و تلاش پيگير زعيم عالقدر حوزه ى علميه ى اصفهان «دامت بركاته» است و اگر نبود آن عنايات و الطاف و توجهات و اين مجاهدتها، بدون ترديد نيل به مقاصد عاليه اى كه گوشه هايى از آن بصورت فهرست گونه بيان شد، به هيچ روى ممكن نبود.

از خداوند منان و رحمان استمرار و استدامه ى اين بركات را در سايه ى نظام بلند پايه ى جمهورى اسلامى طلب مى كنيم.

انه ولى النعم و التوفيق.

آذر ماه 1377

شعبان المعظم 1419

بسم الله الرحمن الرحيم

مصاحبه ى مجله ى حوزه با

مرجع عاليقدر

حضرت آية الله العظمى مظاهرى

«مد ظله العالى»

منتشر شده در:

مجله ى حوزه (ويژه ى حوزه هاى علوم دينى).

شماره ى 68-69 (خرداد، تير، مرداد و شهريور 74)

ما، مسافريم و روزهاى عمر، به منزله ى منزلهاى سفر.

در اين منزلها، براى عاقبت انديشان، بهره هاست. بهره براى فردا. فردايى كه آنچه كشته شده باشد، درويده خواهد شد.

حال، براى فردا، چه كشت شود، تا به كار آيد و خريدار

داشته باشد، چگونه از آفات دورشان داشت، تا بمانند براى روز درو، مسأله اى است مهم كه بايد از راهيان راه معرفت و سالكان مسلك سعادت، جويا شد.

به فرمان آنان، گردن نهاد و دوره سخت اصلاح نفس و پيرايش و پرورش باطن خويش را آغاز كرد، تا به مرحله اى رسيد كه بتوان از منزلها بهره برد و آن بذر كه افشانده مى شود حاصلى نيكو دهد و در روز واپسين، درخور عرضه به پيشگاه حق باشد. براى اين مهم، به محضر معلم اخلاق، فقيه بزرگوار، حضرت آية الله حاج شيخ حسين مظاهرى، كه از محضر معلمان بزرگ اخلاق بهره برده و الگوهاى نيك در اين سير روحانى داشته و خود در اين راه رياضتها كشيده، شرفياب شديم، تا براى گذر از اين راه پرخطر راهنمايى بخواهيم و از نفس گرمش، گرما بگيريم.

اميد آن كه آنچه از اين مجلس روحانى برگرفته ايم و اينك تقديم مى داريم، همگان، بويژه علاقه مندان به سير سلوك را مفيد افتد.

حوزه: با تشكر از حضرت عالى كه مصاحبه ى با مجله ى حوزه را پذيرفتيد، لطفا، در ابتدا، شمه اى از زندگى تحصيلى و علمى خود را بيان بفرماييد.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

خدا را شكر مى كنم كه توانستم خدمت شما عزيزان باشم. اميدوارم كه آنچه مى گويم، براى خود و شما و خوانندگان، مفيد باشد.

البته، تمايل قلبى من اين است كه در اين مصاحبه، از مطالب كلى صحبت كنم؛ اما از باب «فاما بنعمة ربك فحدث» و به لحاظ انتقال تجربيات ديرينه به نسل حاضر و طلاب

جوان و از باب اين كه يادى و ذكرى از اساتيد و بزرگان و حقداران خود كرده باشم و نيز در جهت اجابت درخواست مجله ى وزين حوزه، عرض مى كنم:

در سال 1312 شمسى در خانواده اى وارسته و مذهبى متولد شده ام. پس از گذراندن تحصيلات غير حوزوى، در سال 1326 شمسى، براى تحصيل علوم دينى، وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شدم.

حوزه ى اصفهان، چنان كه مى دانيد، سابقه ى كهن و درخشانى دارد و حيف كه آن سابقه ى ارجمند با اين لاحقه فعلى، هماهنگ نيست. در سال 1326، وضع حوزه ى علميه اصفهان، گر چه همانند صد سال پيش نبود، ولى با وضع فعلى هم، تفاوت جدى داشت.

تقريبا، از لحاظ درس و بحث، حوزه ى گرمى بود.

من، در مدرسه مسجد سيد اصفهان، كه مقبره مرحوم حجة الاسلام على الاطلاق، يعنى سيد شفتى هم در آن جاست و مسجد، منتسب به ايشان است، حجره گرفتم و مشغول تحصيل شدم.

ادبيات را خدمت دو اديب بزرگوار، مرحوم حاج آقا جمال خوانسارى و حاج آقا احمد مقدس، فراگرفتم.

سطح را خدمت حضرات آيات: خادمى، فياض، و طيب و اديب خواندم.

منظومه ى حاجى سبزوارى را در محضر مرحوم آيت الله مفيد، خواندم.

اين اساتيد، مردان بزرگى بودند و حق بسيارى هم بر ذمه من دارند. خداوند، همه آنان را غريق رحمت خود فرمايد.

در سال 1331 شمسى به قم آمدم. مقدارى از كتاب شريف مكاسب و كتاب ارزشمند كفايه را نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ عبد الجواد جبل عاملى، مرحوم آيت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضى حائرى تدرس كردم و بعد، بيش از هشت سال در

خدمت حضرت آيت الله العظمى بروجردى و بيش از ده سال، در خدمت حضرت امام و بيش از دوازده سال در خدمت آيت الله العظمى مرحوم داماد، خارج فقه و اصول را استفاده بردم.

اسفار ملاصدرا و شفاى بوعلى را هم از محضر استاد بزرگوار، علامه طباطبايى فراگرفتم.

از آغاز تحصيل، مقيد بودم، تدريس هم داشته باشم. به ياد دارم كه سيوطى مى خواندم، صمديه را تدريس مى كردم از اين روى، در اصفهان كه بودم، ادبيات تدريس مى كردم. به حوزه ى علميه ى قم كه وارد شدم، تدريس سطح را شروع كردم اكنون هم، قريب به بيست سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول، مشغول هستم.

منظومه، نهايه و قسمتهايى از اسفار را نيز، چندين مرتبه تدريس كرده ام.

و توصيه ام هم به طلاب اين است كه تا مى توانند تدريس را فراموش نكنند. تدريس، افزون بر اين كه اداى زكات علم است، باعث تقويت پايه هاى علمى نيز هست.

حوزه: اگر خاطره اى از اساتيد خود داريد، بفرماييد، بويژه از مرحوم آية الله مفيد كه قدرى ناشناخته اند.

-: دوران تحصيل، آن هم در محضر اين بزرگان، همه اش خاطره است. ولى گفتيد از مرحوم آية الله مفيد بگويم، چند جمله اى راجع به ايشان، عرض مى كنم:

مرحوم آيت الله مفيد، از فقها و فلاسفه ى اصفهان بود. انسان فوق العاده وارسته اى بود، شاگرد دوست و شاگرد پرور بود. افزون بر فلسفه، خارج فقه و اصول نيز، تدريس مى كرد.

ايشان، در بيدآباد اصفهان منزل داشتند، ما نيز همسايه ى ايشان بوديم. از آن جا، تا مدرسه ى صدر اصفهان، مسافت زيادى، راه بود، هر روز در خدمت ايشان، پياده مى آمديم تا مدرسه، اين، توفيقى بود براى

من كه بيشتر از محضر آن بزرگوار، بهره ببرم.

بارها از بى اعتبارى دنيا برايم سخن مى گفت. نسبت به اهتمام به درس، بسيار سفارش مى فرمود.

مى فرمود:

«طلبه، اگر نامش در دفتر امام زمان، ثبت شود، هم دنيا دارد و هم آخرت.

طلبه، نبايد از مشكلات هراسى به دل راه بدهد. با مشكلات بايد دست و پنجه نرم كند، تا به جايى برسد».

گاه، اين روايت مشهور را برايم مى خواند:

أوحى الله تعالى الى داود (ع) يا داود انى وضعت خمسة فى خمسة، و الناس يطلبونها فى خمسة غيرها فلا يجدونها: وضعت العلم فى الجوع و الجهد و هم يطلبونه فى الشبع و الراحة فلا يجدونه،...

بحار، ج 453/78

خداوند به داوود (ع) وحى كرد اى داوود من پنج چيز را در پنج چيز نهادم مردم آن را در غير آن پنج چيز مى جويند و نخواهند يافت: علم را در گرسنگى و تلاش نهادم آنان آن را در سيرى و راحتى مى جويند نخواهند يافت...

مى فرمود:

«من، در ايام تحصيل، مشكلات فراوان ديده ام. بسيارى از اوقات، لباس، به قدر نياز نداشتم. بارها، با دست خالى به منزل رفته ام، ولى به لطف الهى همه را پشت سر گذاشتم و همسرم، با فداكارى اين وضعيت را تحمل مى كرد و مرا نگران نمى ساخت».

ايشان، مقيد بود، از سهم مبارك امام، استفاده نبرد، از اين روى، به همان اندازه اى كه خويشان و بستگان وى، به ايشان هديه مى كردند اكتفا مى كرد. دنياى ايشان، ختم به خير شد و آخرت ايشان هم معلوم است. آن بزرگوار، در سال 1382 ه.ق رحلت كرد و در قبرستان شريف تخت فولاد اصفهان، در بقعه ى مرحوم آقا محمد بيدآبادى «قده» دفن

شد.

چنين انسانهايى بيقين، مصداق اين آيه شريفه اند:

«يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى».

اى روح آرامش يافته، خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت بازگرد و در زمره ى بندگان من داخل شو. و به بهشت من درآى.

حوزه: هر يك از اساتيد، شيوه اى خاص در تدريس دارند، لطفا بفرماييد اساتيد شما چه شيوه هايى داشتند و مزاياى هر كدام، در چه بود.

عرض كردم از جمله اساتيد ما، حضرت آيت الله العظمى بروجردى بود. شيوه ى ايشان، شيوه ى مجتهد پرور بود. ايشان در تدريس فقه، به چند نكته اهميت مى دادند:

1. بيان تاريخ تشريعى يك مسأله و ذكر اجمالى تطورات آن، از آغاز، تا پايان، در ادوار فقه شيعى و سنى.

اين مطلب، نگاه فقيه را به مسأله، باز مى كند و مى تواند تغييرات صورت گرفته در يك مسأله و علل آن را بفهمد.

2. اهميت به اقوال قدماء. ايشان، معتقد بودند كه فقه ما، مسائل متفرقه اى دارد كه فقها، به متون فقه، افزوده اند و مسائلى هم دارد كه از معصومين اخذ شده و تعبير خودشان: «اصول متلقاة» است. ايشان اين دو دسته را در بحثها از هم، جدا مى كرد و براى متون قدماء به لحاظ نزديكى به زمان معصومين (كه ويژگى مهمى بود)، اصالت خاصى قائل مى شد خصوصا به اقوال مرحوم شيخ الطائفه، اهميت زيادى مى داد و از آن فقيه بزرگوار، با احترام خاصى ياد مى فرمود.

3. در جمع بين روايات، بسيار محققانه عمل مى كرد و بحق، فقيه ممتاز، زبردست و عالى قدرى بود.

4. اگر چه، هميشه در درس مى فرمود: «احتياط، در ترك احتياط است»، اما

در مقام فتوا، جرأت بى جهت و بى دليل نداشت و به لحاظ مقام عملى و تقدس خاصى كه داشت جانب احتياط را از دست نمى داد.

اما شيوه ى درس امام خمينى: امتياز درسى ايشان در چند چيز بود كه به عرض مى رسانم:

1. فهم عرفى. اين امتياز را از استاد بزرگوارش، مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى گرفته بود. اهميت اين امتياز در استنباط و اجتهاد براى اهل فن روشن است، مخصوصا در مورد كسى مثل حضرت امام كه يك فيلسوف و حكيم متأله بودند.

2. بيان شيوا و سليس، روان و گويا، كه در ميان همه ى مدرسين آن زمان، بى نظير و ممتاز بود.

3. شاگرد پرورى: آن بزرگوار، به شاگرد، ميدان بحث و ارائه ى نظر مى داد. شاگرد را تشويق مى كرد.

اين خصوصيت، خصوصيت كوچكى نيست. بزرگان ما، اگر در درسهايشان ميدانى براى ارائه نظرات خود نمى داشتند، چگونه رشد مى كردند؟

4. ايشان، از سر تحقيق، تابع دليل بود. از اين روى، از بيان قولى كه احتمالا خلاف مشهور باشد، در صورتى كه مستندش به نظر ايشان قوى باشد، باكى نداشت.

5. به اقوال شيخ انصارى اهميت بسيار مى داد و براى نظرات آن فقيه عالى مقام، احترام خاصى قائل مى شد.

خلاصه، چه درس فقه ايشان و چه درس اصول ايشان، درس ارزشمند و ممتعى بود. خداوند، درجات اين مرد عالى مقدار را متعالى كند.

اما شيوه درس آية الله العظمى داماد:

1. مرحوم آقاى داماد، حقيقتا، محقق بود و براى تدريس، زحمت بسيارى مى كشيد، مكرر از ايشان شنيدم كه فرمود: «من، ديشب براى اين بحث، هفت ساعت، هشت ساعت، زحمت كشيدم».

2. موشكافيهاى عالمانه اى در بحث هاى ايشان

وجود داشت. نظريات خود را با دقتهاى ظريفى از روايات، استخراج مى كرد.

اگر چه درس ايشان، به شلوغى برخى از درسهاى ديگر نبود، ولى حقا درس ارزشمند و قابل استفاده اى بود.

حق ايشان بر گردن من و حق ديگر اساتيد، جز با لطف خداوند، ادا نمى شود.

حوزه: از فعاليتهاى سياسى و اجتماعى خود بفرماييد.

-: از الطاف الهى نسبت به بنده اين بود كه از همان آغاز ورود به قم، در محضر حضرت امام بودم. ايشان، ما را به شاگردى پذيرفتند. بودن ما در خدمت حضرت امام، خواه ناخواه ما را در مسير حركت سياسى-انقلابى امام قرار مى داد.

بنده و جمعى از دوستان، از همان سال 41 ،40 در خدمت اين انقلاب بوده ايم و تاكنون هم، به لطف الهى توانسته ايم به اندازه وضع خود، از اين انقلاب و نظام حمايت كنيم.

اين را از امام عزيزمان آموخته ايم: «خدمت به اين نظام، واجب عينى است.»

تذكر اين نكته را لازم مى دانم: همان طورى كه امام بزرگوار، فرمودند: حفظ اين نعمت و امانت الهى از اصل به دست آوردن آن، بسيار مشكل تر است. از اين روى، بايد با نهايت دقت، و احتياط، از اين نظام ارزشمند حفاظت كرد هر كسى به اندازه ى وظيفه خود و به اندازه ى وسع خود، بايد در خدمت انقلاب و آرمانهاى اسلامى آن قرار گيرد و سپاسگزار و قدردان اين نعمت بزرگ باشد.

حوزه: شكر خدا حضرت عالى در كسب دانش دين موفق بوده ايد، لطفا عوامل موفقيت خود را بيان كنيد.

-: اگر لطف خداوند متعال و توجهات صاحب حوزه ى علميه نبود، هيچ كس توفيقى نمى داشت. اگر ما هم توفيقى كسب كرده ايم، به لطف

خدا بوده است.

در عين حال، من سعى كرده ام كه امورى را در درس و تحصيل رعايت كنم كه آن هم اگر انجام پذيرفته، به لطف خداوند متعال و عنايت اهل بيت، عليهم السلام، بوده است. از جمله آن امور:

1. انتخاب اساتيد خوب كه نام آن بزرگان را بردم. استاد، نقش تعيين كننده اى در سرنوشت انسان دارد، مرحوم علامه طباطبايى، از استادشان مرحوم حضرت آقاى قاضى، نقل مى فرمودند كه: «اگر نصف عمر در طلب استاد بگذرد جا دارد».

2. انتخاب هم مباحثه ى خوب.

3. سعى كرده ام كه امور دنيوى، مانع تحصيل نشود. از اين روى، به لطف خدا و اعتقادى كه به اين راه داشته ام، روزانه، بيش از ده دوازده ساعت، مشغول تحصيل بوده ام.

4. نظم.

استاد بزرگوار ما، حضرت امام، افزون بر اين كه خود منظم بود، از اين كه شاگردى بى نظم به درس حاضر مى شد، به شدت ناراحت مى گرديد و مى فرمود:

«من نمى گويم به درس من بياييد، ولى اگر مى خواهيد بياييد، منظم بياييد.»

نظم، بسيار خوب است، به عمر انسان، بركت مى دهد. يك طلبه بانظم، بازدهى اش، چند برابر طلبه بى نظم است.

5. خوب خواندن. اين كه بعضى از طلبه ها ده سال، بيست سال درس خارج مى روند، ولى به جايى نمى رسند، به خاطر اين است كه دروس پايه را خوب و دقيق، نخوانده اند، بويژه ادبيات. طلبه، بايد اديب باشد. به اين معنى كه وقتى عبارت عربى را مى بيند، ناخودآگاه، آن را صحيح بخواند. همچنين سطح را بايد خوب بخواند.

حوزه: آيا در مسائل اخلاقى، استاد خاصى داشته ايد.

-: استاد خاص به معناى مصطلح، خير موافق آن هم نيستم. زيرا،

اولا، استاد خصوصى، خيلى كم است،

مخصوصا در حوزه ى فعلى ما، كه حدود سى هزار طلبه دارد، اگر بخواهيم به نسبت اين تعداد، استاد خصوصى اخلاق داشته باشيم، بايد تعداد زيادى استاد اخلاق داشته باشيم كه چنين چيزى در حوزه ى فعلى ما، ممكن نيست.

اين كه حضرت امام، بارها نسبت به مرحوم شاه آبادى، اظهار ارادت مى كرد و از ايشان، باعظمت ياد مى كرد، بدين خاطر بود كه امام، پس از تلاشهاى بسيار، موفق شده بود، استادى در اخلاق، آن گونه كه مى خواهد، بيابد.

ثانيا، استاد خصوصى به اين معنى كه انسان خود را در اختيار او بگذارد و فقه و اصول وديگر مباحث را در حاشيه ى كار قرار دهد، اين نيز، افراط است و نادرست. به عقيده ى من، نه تنها سودى نخواهد داشت، كه ممكن است ضرر نيز داشته باشد. علم و تزكيه بايد همراه هم باشند.

افرادى را سراغ دارم كه با ولع بسيار مسائل اخلاقى را اين گونه دنبال مى كردند، استاد خصوصى داشتند و... ولى در نهايت، راه به جايى نبردند و منحرف شدند و با حوزه ى علميه و نظام مقدس جمهورى اسلامى به معارضه برخاستند.

بنابراين، با اين گونه استاد خصوصى داشتن در اخلاق، موافق نيستم و خود نيز، استاد خصوصى نداشته ام.

البته، از محضر حضرت امام و علامه طباطبايى، استفاده هاى اخلاقى و معنوى فراوان برده ام و خدا را همواره، بر اين حهت شاكرم كه در زمانى وارد حوزه ى قم شدم كه دو استاد برجسته مانند امام و علامه، در آن، حضور داشتند و من توانستم در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق از خدمت آن دو بزرگوار، بهره ببرم.

حوزه: لطفا شمه اى از ويژگيهاى اخلاقى امام خمينى را بيان

فرماييد:

- حضرت امام مجسمه ى اخلاق اسلامى بود و حقيقتا بايد گفت كه جنبه ى سياسى ايشان بعد از نهضت، جنبه هاى ديگر آن مرد بزرگ، بويژه جنبه ى علمى و جنبه ى اخلاقى ايشان را تا قدرى تحت الشعاع قرار داد.

1. از امتيازهاى بارز ايشان، احتراز از محرمات بود. سالهاى متمادى كه در خدمت ايشان بودم، يك عمل مكروه از آن مرد ملاحظه نشد، حتى اگر شبهه ى گناه پيش مى آمد، حالت نگرانى از ايشان نمايان مى شد و لذا در مقابل انجام محرمات مخصوصا از قشر طلبه عكس العمل شديد نشان مى داد.

2. ويژگى اخلاقى ديگر امام، احترام ايشان به علماء اسلام بود.

از وحيد بهبهانى، آن محقق جليل، نقل شده است:

«اگر به جايى رسيده ام مرهون احترامى است كه براى فقهاء و علماى اسلام قائل شده ام».

و اين خصلت در امام، هميشه جلوه گر بود، نه تنها به مثل شيخ طوسى و صاحب جواهر و شيخ انصارى احترام ويژه مى نهاد و با تجليل از آن ياد مى كردند، بلكه درباره ى امثال آية الله مؤسس يا آية الله بروجردى نيز، بارها مى فرمود: «در سر حد كرامت است كه يك پيرمرد، به اين خوبى حوزه علميه و بلكه عالم تشيع را اداره مى كند.»

3. از ديگر خصائص اخلاقى ايشان، تواضع بود و همان طور كه مقام و رياست در شخصيت رسول اكرم و ائمه طاهرين، عليهم السلام، نتوانست اثرى بگذارد، در مورد اين فرزند عالى مقدار آنان هم اين گونه بود. همان تواضعى كه در دوران پيش از مرجعيت داشتند، تا آخر عمر پربركت خود حفظ فرمودند و ما مى ديديم كه ايشان چگونه در مقابل مردم و يا جوانان بسيجى و يا خانواده ى معظم

شهدا و فرزندان آنان و يا جانبازان، كوچكى و تواضع و خفض جناح مى فرمودند.

4. امتياز اخلاقى ديگر امام، زهد آن مرد بزرگ بود. زهد، يعنى دل نبستن به دنيا و همدل نشدن با ماديات. ساده زيستى امام هميشه زبانزد بود. از تشريفات و تجملات، حقيقات رنج مى برد و هميشه ديگران و بالاخص طلاب را به زهد و ساده زيستى و حفظ زى طلبگى نصيحت و توصيه مى فرمود و شما ديديد كه در همان دورانى كه در رأس قدرت بودند، همان زندگى بى آلايش روحانى را حفظ فرمودند و اجازه ذره اى تجاوز از آن را به اطرافيان ندادند.

5.خصيصه ى مهم ديگر شخصيت دادن به افراد بود. چنان كه از رسول گرامى اسلام (ص) نقل شده است ايشان چنان با اصحاب خود رفتار مى كردند كه هر فردى گمان مى كرد كه اعز افراد نزد پيامبر اكرم (ص) است استاد بزرگوار ما در برخورد با شاگردان و بويژه در درسهاى حوزوى خود، اين گونه عمل مى كردند و با اين حركت خود، استعداد شاگردان را شكوفا مى كردند.

6. ويژگى ديگر ايشان كه براى خود من اعجاب انگيز و پند بزرگى بود، اين مسأله است كه در مجالس غيردرسى، وقتى فرعى از فروع علمى مطرح مى شد و هر كس به فراخور خود مطلبى را ارائه مى كرد، تنها اگر از ايشان اظهارنظرى مى خواستند، صحبت مى فرمود، آن هم در حد اختصار. اين روش از نظر اهل علم، جدا فضيلت بزرگى به شمار مى آيد. هنيئا لارباب النعيم نعيمهم.

7. از ويژگيهاى ديگر ايشان كه به نظر من تناسب تام با خصائص اخلاقى ايشان دارد، درك ايشان از مقام امامت و ولايت بود؛ چرا كه چنان

دركى را جز به متخلقان اخلاق الهى نمى دهند. شما اگر به كتب عرفانى امام و شروحى كه بر ادعيه و روايات مرقوم فرموده اند، مراجعه كنيد، به خوبى درمى يابيد كه ايشان مقام امامت و ولايت كبرى را يافته است، نظير آدم تشنه اى كه تشنگى را با سراسر وجود خود دريافته. هنيئا له و رزقنا الله و اياكم. و متأسفانه حق اين كتاب هاى ارزشمند و ديگر كتب ايشان در حوزه رعايت نشده است، اين كتابها مورد تدريس و تدرس و مراجعه ى اهل تحقيق باشد.

به هر صورت مجموعه ى اين خصائل و صفات بارز ديگر موجب شد كه آن بزرگوار حاكميت بر قلوب پيدا كند. اين مطلب در قرآن شريف و روايات معصصومين (ع) به صراحت وجود دارد كه محبت افراد متقى در قلوب ريخته مى شود و ابهت آنان نيز در دلها رسوخ مى كند. قرآن كريم مى فرمايد:

«ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا».

مريم، 96

و امام حسن (ع) نيز در توصيه هاى پايان عمر شريف خود، به جنادة بن ابى اميه مى فرمايد:

«و اذا اردت عزا بلا عشيرة و هيبة بلا سلطان، فاخرج من ذل معصية الله الى عز طاعة الله عزوجل».

بحارالانوار، ج 139/44

امام حقا مصداق اين آيه و روايت بود.

حوزه: حضرت عالى از اساتيد درس اخلاق در حوزه ى عمليه قم هستيد، لطفا بفرماييد كه چه عاملى سبب شد كه به تدريس اخلاق بپردازيد.

- مسأله تهذيب نفس، موضوع مهمى است. قرآن شريف، به اين مسأله، بسيار اهميت داده است. تا آن جا كه بعثت همه ى انبياء و رسول گرامى اسلام و نزول قرآن را براى تحقق همين مهم مى داند.

«هو الذى بعث

فى الاميين رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين.»

جمعه؛ 2

اوست خدايى كه به ميان مردمى بى كتاب، پيامبرى از خودشان مبعوث داشت، تا آياتش بر آنان بخواند و كتاب و حكمتشان بياموزد. اگر چه پيش از آن، در گمراهى آشكار بودند.

تهذيب نفس براى طلبه، از اهميت بيشترى برخوردار است. طلبه، همان وقتى كه مى گويد:

«بدان ايدك الله تعالى فى الدارين»، بايد بگويد:«هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم...» دو بال علم و تهذيب، بايد با هم باشند. اگر بال علم باشد، بدون تهذيب، افزون بر اين كه علم، براى شخص، حجاب اكبر مى شود، وزر وبالش نيز، دامنگير افراد جامعه مى شود.

امام خمينى، رضوان الله عليه، به مسأله تهذيب نفس، بسيار اهميت مى داد. هم خود مرد عمل بود و هم ديگران را، بويژه طلاب علوم دينى را هشدار مى داد. حتى در آخرين سخن به جاى مانده از ايشان؛ يعنى در وصيت نامه سياسى-الهى مرقوم فرموده است:

«از بالاترين و والاترين حوزه هايى كه لازم است به طور همگانى مورد تعليم و تعلم قرار گيرد. علوم معنوى اسلامى، از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الى الله، رزقنا الله و اياكم، كه جهاد اكبر مى باشد.»

امام، در عين اين كه به فراگيرى فقه جواهرى و تمسك به روش سنتى تاكيد مى ورزيد، تهذيب اخلاق و تزكيه نفس را هم سفارش مى فرمود.

بنده، پيش از آن كه به حوزه بيايم، به مسائل اخلاقى و مجالس موعظه، علاقه مند بودم. يادم هست بچه بودم در ايام محرم،

در مجالس روضه مى نشستم و از منبرهاى اخلاقى و مفيد، بهره مى بردم.

پس از طلبگى، اين ذوق نسبت به مسائل اخلاقى،در من تشديد شد.

حضرت امام، روزهاى شروع درس و پايان درس، مطالب اخلاقى مى فرمود. اين روزها، براى من، شادى آفرين بود. خيلى به وجد مى آمدم.

اما اين كه چه شد درس اخلاق شروع كردم؟ پس از تبعيد حضرت امام به تركيه، گروهى از آقايان طلاب، به بنده اصرار كردند كه درس اخلاق شروع كنم. من نپذيرفتم، زيرا خود را شايسته آن نمى دانستم.

تا اين كه يك روز، براى خواندن نماز ظهر به مدرسه فيضيه رفته بودم، آقايى آمد استخاره اى خواست. استخاره گرفتم، خيلى خوب آمد. فرداى آن روز، كه روز پنج شنبه بود، تعدادى از طلاب آمدند كه اعلاميه اى پخش شده كه شما شب جمعه، درس اخلاق مى گوييد! معلوم شد، آن استخاره روز گذشته، براى همين بوده است. گفتند: ما هر چه اصرار كرديم، شما نپذيرفتيد، استخاره كرديم، خوب آمد، اعلاميه را پخش كرديم.

ديدم، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته ام. ناچار شب آمدم فيضيه، در مدرس زير كتابخانه، كه محل درس اعلام كرده بودند، درس اخلاق را شروع كردم. مدتى درس ادامه يافت. جمعيت زيادى شركت مى كردند و استقبال، خيلى خوب بود. تا اين كه ساواك، ما را از مدرسه ى فيضيه بيرون كرد. به مدرسه ى حجتيه رفتيم، از آن جا هم ما را بيرون كردند. حسينيه اراك رفتيم. چون افراد شركت كننده زياد بودند، بسيارى از افراد، بيرون حسينيه، در كوچه مى ايستادند و راه مردم مسدود مى شد، تصميم گرفتيم به جاى وسيع ترى درس را انتقال دهيم. تا اين كه پس از تلاش بسيار

برخى از طلاب، توانستيم به مسجد اعظم برويم.

پس از انقلاب هم، اين درس ادامه يافت و بحمد الله جمعيت خوبى شركت مى كرد.

يك وقتى، يكى از علماى بزرگ مى فرمايد:

«به امام عرض كردم، فلانى درس اخلاق مى گويد. جمعيت زيادى شركت مى كند.

امام، آن قدر خوشحال شد كه سه مرتبه فرمود: الحمد لله رب العالمين».

اين، نشاندهنده ى اهتمام ايشان، به علم اخلاق است و لزوم برگزارى جلسات درس اخلاق.

بنابراين، درس اخلاق من، خود به خود پيش آمد و تمايل ذاتى و ذوق اخلاقى من هم، كمك كار شد، كه بتوانم آن را ادامه دهم.

به لطف الهى، تلاش فراوان كرده ام كه اين درسها براى خود و شنوندگان، مفيد باشد. البته درس اخلاق، درس انسان سازى است و كارى بسيار مشكل. به تعبير حضرت امام كه مى فرمود:

«مى گويند: ملا شدن چه آسان، آدم شدن، چه مشكل، اما شيخ ما مى فرمود: ملا شدن چه مشكل، آدم شدن، محال است».

واقعيت هم، همين است. كار بسيار طاقت فرسايى است.

حوزه: حضرت عالى وضع كنونى اخلاق و ديگر علوم را در حوزه ها، چگونه مى بينيد.

- در حال حاضر، حوزه را، نه تنها از نظر اخلاق، كه از نظر توجه به فقه و اصول نيز آن چنان كه شايسته است، در مخاطره مى بينم. گر چه مى دانم، با لطف خداوند و تلاش مدرسان و طلاب، آسيبى به آن نخواهد رسيد.

فراموش نمى كنم راجع به تشكيل شوراى مديريت، با چند نفر از بزرگان، رفته بوديم خدمت حضرت امام.

بنده به ايشان عرض كردم: آقا! حوزه را از نظر علمى در مخاطره مى بينيم.

ايشان، با خونسردى فرمود:

«غم اين كه حوزه در مخاطره است، نخوريد. در

زمان رضا شاه، وضع به قدرى بد بود كه طلبه ها، روزها مى رفتند بيرون از حوزه و به باغهاى اطراف شهر پناه مى بردند و شب به حوزه برمى گشتند. در عين حال، حوزه حفظ شد و از خطر، نجات يافت». بعد راجع به تشكيلات مديريت فرمود:

«فكر كنيد كه چه بايد كرد. اگر چيزى به من مربوط شد، اقدام مى كنم.»

به بنده فرمود:

«برو خدمت آقاى گلپاييگانى، از ايشان نظرخواهى بكن.»

شب، با آية الله مصباح يزدى، خدمت آية الله العظمى گلپايگانى رفتيم. در محضر ايشان هم، من از وضعيت علمى حوزه، اظهار نگرانى كردم. از قضا، ايشان هم فرمود:

«نگران نباشيد، حوزه صاحب دارد.»

ايشان هم مانند امام، به سختى ها و رنج هاى دوران رضا شاه اشاره كرد.

اين كه بنده عرض مى كنم، حوزه در مخاطره است، نه اين كه آسيب پذير باشد. بنده، با توجه به انتظارات فراوانى كه امروز هست، عرض مى كنم: توجه به اخلاق و فقه و اصول، كم رنگ شده است و گرنه كارهاى جنبى كه اكنون در حوزه براى حفظ نظام و عالم تشيع مى شود، بسيار است. امروز، در حوزه هاى علميه، كارهاى مفيد فراوانى انجام مى شود كه جاى تشكر آن باقى است. ولى توصيه حضرت امام، به تهذيب و اخلاق و تأكيد ايشان بر فقه و اصول را نبايداز ياد ببريم لذا توصيه مى كنم به طلاب عزيز كه به اخلاق، اهميت بدهند. فقه و اصول را جدى بگيرند. فقه، فقه جواهرى و اصول هم، اصول سنتى. مقصودم از اصول سنتى، اصول، به روش بزرگان و اساتيد گذشته است، نه فرو رفتن در مسائل اصول و مطرح كردن نظريه اى و اقوال گوناگون را درباره ى آن

نقل كردن و به نقد و بررسى گذاردن و آن گاه، نظريه اى را پذيرفتن و چندين روز براى آن استدلال آوردن و...

مقصودم از اهميت دادن به اصول، اين نيست، هر چند، كار علمى است. ولى بزرگان ما، مرحوم حضرات آيات: حكيم، بروجردى، حائرى، داماد، امام و... يك دوره اصول را پنج - شش سال به پايان مى رساندند، بدون اين كه مطلبى را كم بگذارند و به مباحث لازم و ضرورى توجه كنند.

امام بزرگوار، از اين جهت بسيار خوب عمل مى كردند. بعضى از اين مباحث، نظير بحث طلب و اراده، بحث هاى مهم و ارزشمندى هستند، اما در جاى خود. اينها به علم اصول ربطى ندارند.

به قول مرحوم آية الله العظمى بروجردى:

«اصول ما، به واسطه ى همين زوائد، آماس شد و بايد براى زوائد آن، فكر اساسى بشود.»

امام، در بحث خارج اصول خود، وقتى به بحث انسداد رسيدند، فرمودند:

«ما چون حجيت خبر واحد را اثبات كرديم، احتياجى به اين بحث نداريم.»

در تقريراتى كه از اصول ايشان نوشته ام، در جمادى الاولى 1374، اين مطلب را اين گونه تقرير كرده ام:

«هذا، تمام الكلام فى حجية الخبر الواحد و حيث اثبتناه فدليل الانسداد باطل بداهة اذ فى مقدماته عدم الدليل، و الخبر الواحد، دليل واف بمعظم الفقه، بل بتمامه مع ضم الاجماعات و المشهورات و حيث ان العمر قصير و لكل شى آفات و البحث عن دليل الانسداد تطويل بلا طائل، بل يمكن ان يقال، ان بحثه لا يخلو عن الاشكال، فالاعرض عنه أحسن، بل واجب.»

نظر همين مطلب را در حواشى بر كفايه، كه اخيرا از ايشان منتشر شده، آورده اند.

(انوار الهداية، ج

317/1).

بنابراين، به جاى چندين سال معطل ماندن در اصول و طرح مباحث صرفا علمى، به قرآن و ديگر معارف اسلامى بالاخص علم اخلاق بپردازيم. امروز، نياز فراوان به اين گونه بحثهاست. حوزه، چشم و چراغ تشيع و جهان اسلام است.

من دو سال پيش، در جواب درخواستى از مديريت حوزه ى علميه ى قم، چهل و پنج موضوع لازم به بحث را معرفى كردم و گفتم روى اين موضوعات، كه بعضى فقهى و بعضى اصولى و بعضى اقتصادى بود، كار تفصيلى كه نياز امروز مردم و حكومت اسلامى را برآورده كند، نشده و اين، وظيفه ى حوزه هاست كه به اين امور لازم بپردازند.

حوزه: اگر ممكن است، فهرست آن موضوعات را براى استفاده خوانندگان مجله بفرماييد.

- موضوعات، چنانكه گفتم، در سه بخش: فقهى، اصولى و اقتصادى بود، بدين شرح:

فقهى:

1. بررسى تحليلى «تغريرات» و اختيارات دولت اسلامى در اين رابطه.

2. نگرش فقهى به مسأله «حفظ و سلامت محيط زيست».

3. بررسى فقهى مسأله «كنترل جمعيت و مواليد» و حدود و اختيارات دولت اسلامى.

4. حدود اختيارات ولى فقيه.

5. برسى تحليلى«قوانين مدنى» - عام و خاص - در فقه اسلامى.

6. بررسى مسائل مستحدثه حج.

7. بررسى مسائل مستحدثه ى قضا.

8. بررسى تحليلى آراء و انظار امام خمينى و سير تحولات اين ديدگاهها. (به عنوان اولين ولى فقيه كه موفق به تشكيل حكومت اسلامى شدند».

9. هنرهاى تجسمى: مجسمه سازى، معمارى و...

10. هنرهاى تصويرى: فيلم، عكس و...

11. بررسى فقهى مسأله «حجاب». (با عنايت به ضرورت احياى چادر كه از ارزشهاى اسلامى و ملى در كشور ماست).

12. بررسى فقهى معضلات و تنگناهاى پزشكى: پيوند اعضاء خريد و فروش اعضاء و

خون، تلقيح مصنوعى، جلوگيرى از باردارى و...

13. فقه سياست و روابط خارجى دولت اسلامى.

14. فقه دفاع و امور نظامى.

15. بررسى تحليلى «موسيقى و غنا». (با عنايت به آراء سهل انگارانه ايكه بعضا در اين باب ارائه مى شود).

موضوعات اقتصادى:

1. بررسى معاملات ارزى.

2. بررسى و تحليل بورس اوراق بهادار.

3. كنترل و نظارت بر قيمتها و حدود اختيارات نظام اسلامى.

4. بررسى ماليات و خوديارى ها و اختيارات نظام اسلامى.

5. تحليل محدوده ى نظام مالكيت فردى و حل تعارضات آن با مالكيت دولت.

6. بررسى معضلات و اشكالات وارده بر بانكدارى اسلامى.

7. نگرش فقهى به مسأله زمين.

8. تجارت خارجى و جايگاه آن در فقه اسلامى.

9. بررسى انفال و ثروت هاى عمومى ملى و شؤون و اختيارات دولت اسلامى در رابطه با آن.

10. بازنگرى فقهى باب مزارعه.

11. بازنگرى فقهى باب مضاربه.

12. بازنگرى فقهى باب اجاره.

13. بازنگرى فقهى باب رهن.

14. قواعد اصولى و كلى در باب معاملات.

15. بررسى روابط كارگر و كارفرما.

موضوعات اصولى:

1. تكليف مدركات حقيقى و اعتبارى «حقايق و اعتباريات» در علم اصول و تأثيرات بازشناسى اين دو در شيوه استنباط فقهى.

2.جايگاه «عرف» در علم اصول و ارزش آن در دستيابى به قوانين فقهى.

3. تنقيح مناط و محدوده ى ارزشى آن در فقه.

4. بررسى تحليلى عناصر مكان و زمان در اجتهاد.

5. كاربرد و تأثيرات فلسفه در علم اصول.

6. كاربرد و تأثيرات منطق در علم اصول.

7. كاربرد و تأثيرات نحو در علم اصول.

8. بررسى تحليلى سيره ى مسلمانان و محدوده ى ارزشى آن در استنباط فقهى.

9. تفكيك اوامر ولايى و تبليغى معصومين

و تأثيرات بازشناسى اين دو در شيوه ى استنباط فقهى.

10. نگرش روش شناسانه «حجيت ظهور» و بررسى شيوه هاى استظهار و ارزش اين شيوه ها در استنباط.

11. سير تاريخى علم اصول و بررسى بالندگى و ركود آن در بستر تاريخ.

12. بررسى و شناخت مذاق شريعت و روح فقه و محدوده ى ارزشى آن در استنباط فقهى. (روح فقه، عبارت است از نظريه هاى عملى و اصولى كه ساختار زيربنايى قوانين فقهى را شكل مى دهد و به تعبير ديگر زيربناهاى فقهى، كه منشاء احكام فقهى مى شود و فقيه در موارد سكوت ادله، يا تناقض و يا ابهام و تنافى آن، به آنها استناد مى كند.)

13. جايگاه بناى عقلاء و ارزش آن، در دستيابى به قوانين فقهى.

14. ميزان كاربرد عملى علم اصول در فقه (اين كه در كتابهاى فقهى، حقيقتا، به چه ميزان از علم اصول بهره بردارى مى شود.)

15. تفكيك و تعيين مباحث كم فايده و بى ثمر در علم اصول.

حوزه: در جهت اصلاح وضعيت اخلاقى حوزه، چه پيشنهادى داريد.

- پيشنهادى به مدرسان و گردانندگان حوزه دارم و توصيه اى به طلاب عزيز.

پيشنهادم اين است كه درس اخلاق را در حوزه زياد كنند. يكى از بزرگان مى گفت:

«در زمان مرحوم آقا سيد عبدالهادى شيرازى در حوزه ى نجف، سى درس اخلاق بود.» در حوزه ما، حداقل، اكنون بايد سى درس اخلاق باشد. البته كسانى كه مى خواهند درس اخلاق بگويند، بايد افراد مهذبى باشند كه بحمدالله چنين افرادى هستند در حوزه.

مدرسانى كه درس فقه و اصول و ادبيات مى گويند، مى توانند در ضمن بحث ها، نكات اخلاقى را يادآور شوند و حداقل، يك روز در هفته را به تذكرات اخلاقى اختصاص

بدهند، چنانكه روش برخى از بزرگان ما بوده است.

سفارشى هم به طلبه ها دارم. از اينان مى خواهم كه به اخلاق و تهذيب نفس، اهميت بدهند. كتابهاى اخلاقى را زياد بخوانند. قرآن را، با اين نگاه، زياد بخوانند. اصول كافى، بخصوص جلد دوم آن، روايات مفيدى را مرحوم كلينى دسته بندى كرده است.

اين را بدانيد كه علم بدون تهذيب نفس، ضررش، بيش از نفعش است. حجابى مى شود كه خداى نكرده، انسان را به انحراف مى كشاند.

حوزه: از حضرت عالى، اخيرا اثرى منتشر شده به نام «دراسات فى الاخلاق و شؤون الحكمة العملية» لطفا بفرماييد به چه انگيزه اى دست به نگارش آن زديد و چه خلأى احساس مى كرديد.

- برخى از مباحث اخلاقى كه پس از انقلاب اسلامى، در نهادها و ارگانها داشته ام، به صورت موضوعى و مجموعه اى چاپ شده است كه به بيش از بيست جلد مى رسد. با اينكه گفتار بوده و تبديل گفتار به نوشتار، نواقصى را، خواه ناخواه، در پى دارد، ولى مورد استقبال واقع شده، به گونه اى كه برخى از آنها، تيراژ بسيار بالايى دارد. از اين روى احساس كردم، جامعه به اين گونه آثار نياز دارد. از سويى، آثار مكتوب در اخلاق، كم داريم و آنها هم، كمبودهايى دارند. مثلا، «احياءالعلوم» نوشته غزالى، ام الكتب در اخلاق است. اين اثر، با اينكه اثرى است ارزشمند، ولى نواقصى دارد، هم در محتوا و هم در روش.

مرحوم فيض، زحمت كشيد و اين كتاب را خلاصه كرد و روايات اهل بيت را بدان افزود، با اين حال «محجة البيضاء» نيز، خالى از اشكال نيست. زيرا هر چه باشد، تهذيب و تصحيح همان «احياءالعلوم» است.

من،

تعجب مى كنم كه چرا مرحوم فيض، با آن همه توانايى علمى، اثرى مستقل در اخلاق، ننگاشت.

بعدها مرحوم نراقى، جامع السعادات را نگاشت. اين اثر هم، متأثر از احياءالعلوم غزالى است. از اين روى، وقتى به بحثهاى سنگين و ظريف اخلاقى مى رسد، از آنچه در «احياءالعلوم» تجاوز نمى كند. و ضمنا متأثر از اخلاق ارسطويى و يونانى هم هست.

معراج السعادة هم، تلخيص و ترجمه جامع السعادات است به اضافه ى برخى از اشعار فارسى.

ديدم كتاب اخلاقى متكى بر ثقلين (كتاب و عترت) كه از متن دين استخراج شده باشد، كم است. به اين نكته توجه اساسى كرده ام كه علم اخلاق بايد دلربا و دل انگيز باشد و اگر قرار شد علم اخلاق را با مصطلحات و انقسامات فلسفى مخطوط كنيم و همان شيوه ى يونانى و ارسطويى را در اين علم دنبال كنيم، همان طورى كه ابن مسكويه در «طهارة الاعراق» و خواجه نصير در بعض كتابهايش و نراقى در «جامع السعادات» و ديگران كرده اند، كام هيچ خواننده اى شيرين نخواهد شد و اثر لازم را در دل سالكان نخواهد گذارد و به عكس اگر اخلاق از متن دين، يعنى از دل كتاب و سنت كه سرشار از معارف عميق اخلاقى هستند، استخراج شود، بى هيج ترديد آن طراوت و حلاوت لازم را پيدا خواهد كرد و عقيم نخواهد ماند. از خداوند متعال، خواستم توفيق دهد، تا بتوانم، اثرى در اخلاق، با تكيه بر قرآن و عترت، بنويسم.

ابتدا تصميم داشتم، گروهى تشكيل بدهم و چندين جلد اخلاق به زبان فارسى، با استفاده از ديگر علوم وابسته، بنويسم، ولى مقدر نشد. از اين روى تصميم گرفتم، به زبان عربى بنويسم،

اگر مورد قبول افتاد، ديگران آن را ترجمه كنند، تعليقه بزنند و اشكالاتش را برطرف سازند.

تاكنون، يك جلد آن چاپ شده، مجلدات ديگر نيز، در دست اقدام است. به نظر خودم، آن چه مى خواستم، موفق شده ام، تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.

حوزه: حضرت عالى تأليفات ديگرى هم داريد، درباره ى آنها توضيح بفرماييد.

- در فقه و اصول، هم تأليف دارم و هم تقرير. از حضرت امام، آية الله العظمى بروجردى و آية الله العظمى داماد تقريرات بسيارى در فقه و اصول نوشته ام.-

حوزه: در پايان، تقاضا داريم، توصيه اى براى ما و خوانندگان مجله بفرماييد.

- به جاى اين كه خود توصيه كنم، در توصيه، از دو استاد بزرگوار خود، حضرت امام و علامه طباطبايى، براى شما نقل مى كنم:

اوايل پيروزى انقلاب، روزى خدمت امام بوديم. گروهى از شركت نفت، براى ملاقات و بيعت با رهبرى، خدمت امام آمده بودند. سخنگوى آنان، خيلى خوب، صحبت كرد. از جمله گفت:

«آقا! نيامده ايم بگوييم از انقلاب، چه مى خواهيم آمده ايم بگوييم انقلاب، از ما چه مى خواهد».

امام، از اين سخن، بسيار خوشش آمد و برافروخته شد. آن گاه در پاسخ اين عزيزان فرمود:

«انقلاب، از شما، دو چيز مى خواهد:

يكى تهذيب نفس. چون اگر انسان، مهذب نباشد، نمى تواند براى انسانيت و جامعه اش، مفيد باشد. خودگرا و خودمحور مى شود آن گاه، هم خود بيچاره مى شود و هم ديگران را بيچاره مى كند. هر چه پست و مقام، بالاتر باشد، ضررش بيشتر خواهد شد. دومين چيزى كه انقلاب از شما مى خواهد، عمل به وظيفه است. هر كس، هر جا كه هست آن چه را كه وظيفه ى اوست، خوب

انجام دهد.»

راستى اگر، همه ى ما، اين دو توصيه حضرت امام را عمل مى كرديم، خيلى پيشرفت ما بيشتر بود.

متأسفانه، اين چند ساله، هر ضربه اى كه خورده ايم، يا به خاطر اين بوده است كه خودساخته نبوده ايم، يا اين كه در عمل به وظيفه، كوتاهى كرده ايم.

من، اين توصيه امام را تكرار مى كنم كه ما در اين نظام مقدس و اين نعمت بزرگ الهى، دو وظيفه داريم:

1. تهذيب نفس.

2. عمل به وظيفه.

اما توصيه اى از مرحوم علامه طباطبائى: آخرين جلسه اى بود كه با گروهى از بزرگان، خدمت ايشان رفتيم. حال ايشان، خوب نبود. به احترام جمع، نشست، ولى حرف نمى زد. جلسه، طول كشيد. بنده به ايشان عرض كردم، توصيه اى بفرماييد، تا مرخص شويم. ايشان فرمود: «چيزى يادم نيست» بعد، بلافاصله فرمود:

«اين آيه، يادم آمد: اذكرونى، اذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون».

بعد از آن جلسه، حال ايشان بد مى شود و ايشان را به بيمارستان مى برند. لحظات آخر عمر شريف بود كه به ملاقات ايشان رفتيم. ما كه از اتاق آمديم بيرون، از قول خانم ايشان نقل كردند:

«لحظه ى مرگ، ايشان چشمها را باز كردند و به گوشه اى خير شدند. آن گاه، سه مرتبه فرمودند: توجه! توجه! توجه و از دنيا رفتند.»

اين آخرين جمله ايشان، با آن آخرين، توصيه ى ايشان، هر دو، براى ما، يك پيام دارد كه به ياد خدا باشيد، همه ما، در محضر خداييم. توجه به نعمتهاى خدا، توجه به اين كه ما در اين دنيا، بايد به كمال برسيم. توجه به اين كه قبرى هست، برزخى هست، معادى هست.

مرحوم شهيد، در دستورالعمل اخلاقى خود، توصيه مى فرمايد:

«انسان،

در هر روز، حداقل، بايد دو مرتبه به ياد مرگ باشد.»

توجه به اين كه ما ساخته شده ايم كه در رفاه مطلق و لذت مطلق باشيم. هر كسى به اندازه ى سعه وجودى خود.

يكى لذت مطلقش، در «جنات تجرى من تحت الانهار» است.

و يكى در صحبت كردن خدا با او «سلام قولا من رب رحيم». مباد كه اين لذتها را از ياد ببريم و فرو رويم در لذت هاى زودگذر دنيا اگر لذت باشند و بشود اسم لذت روى آنها گذارد.

اين جمله علامه، خيلى مهم است: توجه.

از خداوند مى خواهم، اين حال توجه را به همه ى ما عطا كند.

حوزه: از اين كه مزاحم وقت شريف حضرت عالى شديم، پوزش مى طلبيم و از حضرت عالى، به خاطر اين لطف، سپاسگزاريم.

- من هم از شما تشكر مى كنم و اميدوارم آنچه گفتم، مورد رضايت حضرت ولى عصر (عج) و مورد توجه شما واقع شود و اگر وقت شما را گرفتم، گفته هايم مفيد باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

مظاهري، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مظاهري

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/7/1

زندگينامه علمي

پس از تلمذ جامع المقدمات نزد عمويم با تشويق ايشان و رضايت پدرم در اطاق پسر عمويم واقع در مدرسه نواب مشهد مقدس ساكن شدم و از 1335 تا 1363 تحصيلات و فعاليت علمي اينجانب به شرح زير است :

1. از 1335 تا 1338 تمام كتاب سيوطي و مطول و باب اول و چهارم كتاب مغني و حاشيه ملا عبد الله را نزد اديب نيشابوري تلمذ نمودم و در ايام تعطيلات حوزه شرح قطر را نزد يكي از فضلا

تلمذ نمودم .

2. از 1338 تا 1340 لمعتين را نزد مرحوم ميرزا احمد حسيني ، مدرس رسمي حوزه و معالم الاصول و بحث الفاظ قوانين ميرزاي قمي را نزد مرحوم ميرزا محمد اشكذري ، مدرس مدرسه نواب تلمذ نمودم .

3. از 1340 تا 1345 مكاسب و رسائل شيخ انصاري (ره) و كفايتين مرحوم آخوند خراساني (ره) را نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم دامغاني ،در مشهد مقدس تلمذ نمودم .

4. از 1345 تا 1353 خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله سيد محمد هادي ميلاني شامل كتاب زكات و خمس و بيع و خيارات و مكاسب محرمه كتاب مكاسب و شامل جلد دوم كفايه را تلمذ نمودم . به دستور معظم له از شاگردان جزوه درسي سالانه دريافت و نمره داده مي شد .

5. از 1345 تا 1355 تفسير قرآن كريم و درس معارف آن را نزد مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني (ره) و شرح منظومه حاج ملا هادي سبزواري همراه با بيان معارف مكتب تفكيك را نزد مرحوم حاج شيخ عبد النبي كجوري (ره) تلمذ نمودم .

6. از 1347 تا 1351 جلد اول اسفار اربعه و جلد اول و سوم شرح اشارات شيخ الرئيس را نزد شيخ علي تهراني (كه متاسفانه بعد از انقلاب به منافقين پيوست) تلمذ كرده ام .

7. از 1350 تا 1356 خارج فقه (كتاب طهارت و صلوه و حج) و خارج اصول (جلد اول كفايه الاصول) نزد آيت الله حاج ميرزا علي فلسفي ، نزيل مشهد مقدس تلمذ نمودم.

8. از 1356 تا 1363 به حوزه علميه قم انتقال يافتم و مقيم قم شدم و خارج فقه و

اصول را از محضر آيت الله حاج رجبعلي وحيد خراساني تلمذ نمودم هر چند در اين دوران مشابه ساير طلاب و اقشار مختلف در تظاهرات و تبليغ مسائل مربوط به انقلاب به شهرها اعزام مي شدم .

9. از 1358 تا 1363 كتاب نفس و قسمتي از الهيات شفا را نزد آيت الله حسن زاده و جلد ششم و هشتم اسفار اربعه را نزد آيت الله جوادي آملي تلمذ نمودم .

10. از 1362 پس از بازگشايي دانشگاهها با اصرار حجة الاسلام لاري ، دكتر احمد احمدي نماينده امام راحل و عضو شوراي انقلاب فرهنگي در آن زمان و با هدف تدريس معارف اسلامي به دانشگاه كشيده شدم و از اين تاريخ تا 1378 به ترتيب در دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه تربيت معلم تهران و دانشگاه صنعتي شريف و دانشگاه علوم اراك و دانشگاه علوم پزشكي اين شهر و دانشگاه آزاد اسلامي واحد اراك به تدريس معارف براي دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد اشتغال داشته و دارم .

11. در اوقات حضور در اراك با سپاه و با كاركنان استانداري و مركز ماشين سازي اراك همكاري تدريسي و تبليغي مستمر داشته ام .

12. از 1378 پس از موفقيت در امتحانات كتبي و شفاهي خبرگان بي مدرك و دفاع از رساله دكتري تحت عنوان «حدوث و قدم جهان در آثار ميرداماد» در دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم استخدام شدم و اكنون در اين واحد دانشگاهي استاد يار و عضو هيئت علمي تمام وقت مي باشم . در خاتمه لازم به ذكر است كه همكاري تدريس اينجانب با اين واحد دانشگاهي از 1371 شروع و تا كنون ادامه

دارد .

مظفر، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1215 ق)، حكيم، طبيب، صوفى و شاعر، متخلص به مظفر. ملقب به مظفر عليشاه. برخى از تذكره ها تخلص وى را طريقتى ذكر كرده اند. در كرمان به دنيا آمد. در ابتداى جوانى تحصيل علوم عقلى و نقلى كرد. در كربلا نزد شريف العلماء فقه و اصول خواند. در حكمت الهى و طبيعى و علوم ادبى و عربى مرتبه اى عالى يافت. در نظم و نثر تحقيقات جامعى كرد. وى از مريدان و شيفتگان مشتاق عليشاه بود كه پس از كشته شدن مراد، «ديوان» شعرى به نام وى سرود، به همين دليل مظفرعليشاه را مولوى ثانى يا مولوى كرمانى خوانده اند، چرا كه همچون ملاى رومى در فراق مراد خود ديوانى سروده است. به قول صاحب «عرفاى كرمان» وى پس از مشتاق عليشاه به خدمت نورعليشاه و رونق عليشاه رسيد و به دستور نور عليشاه از رونق عليشاه ارشاد و تلقين گرفت تا اجازه ى ارشاد يافت و از خلفاى او شد. وى سرانجام در كرمانشاه درگذشت. در چگونگى مرگ او نيز اقوال متفاوتى وجود دارد. از آثار وى: «بحر الاسرار»، شعر؛ « مجمع البحار» يا «جامع البحار»، تفسير «سوره ى فاتحه»، در شرح «بحر الاسرار»؛ «ديوان مشتاقيه»، شعر؛ «كبريت احمر»؛ «خلاصة العلوم».[1]

محمدتقى بن محمدكاظم از عارفان بنام سلسله نعمةاللهيه (ف. كرمانشاه 1315 ه.ق). وى در علوم طبيعى، رياضى و علوم نقلى از اصول و فروع بهره كافى داشت و گروهى از محضر درس او استفاده مى كردند. در آغاز مجذوب مشتاق عليشاه كرمانى شد و به خدمت نور عليشاه رسيد و از نور عليشاه تلقين ذكر يافت. پس از قتل مشتاق على شاه، مظفرعلى به انشاء غزليات و

قصايد و قطعات و ترجيعات و رباعيات ديوان مشتاقيه پرداخت. فتحعلى شاه به اصرار آقا محمدعلى كرمانشاهى او را به تهران احضار كرد و به صوابديد حاجى ابراهيم خان او را به كرمانشاه فرستاد و در همان شهر درگذشت. از اوست تفسير منظوم به نام بحرالاسرار، تفسير منثور بنام مجمع البحار، رساله كبريت احمر (مشتمل بر اوراد و اذكار طريقت نعمت اللهيه)، ديوان مشتاقيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (233)، تذكره ى مشاعران كرمان (477 -471)، حديقة الشعراء (1681 -1671/ 3)، دنباله ى جستجو در تصوف (322)، الذريعه (21/ 20 ،260/ 17 ،1061/ 9 ،230/ 7 ،29/ 3)، رياض العارفين (302 -281)، ستارگان كرمان (361 -353)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 225/ 13)، طرائق الحقائق (208 -207/ 3)، عرفاى كرمان (108 -107)، فرهنگ سخنوران (854)، لغت نامه (ذيل/ مظفر كرمانى)، مجمع الفصحا (943 -934/ 5)، معجم المؤلفين (81/ 12)، مكارم الآثار (560 -556/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (239 -238/ 2)، يادگار (س 3، ش 4، ص 54).

مظفري قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مظفري قزويني در سال 1304 در شهر قزوين متولد گرديد. پس از دوران كودكي در سن بيست سالگي وارد حوزه ي علميه قزوين شد و حدود شش سال به تحصيل در اين حوزه پرداخت. سپس جهت تحصيل به قم رفته و درحوزه علميه اين شهر وارد شد. پس از بهره بردن از محضر درس اساتيد درس اين حوزه به نجف اشرف رفته و محضر درس بزرگان آن سامان را درك نمود. آيت الله مظفري قزويني پس از آنكه تحصيلات خود را به پايان برد به تدريس و تاليف و اقامه ي نماز جماعت و بيان مسائل و

احكام دين را به عهده گرفت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمد مظفري قزويني فرزند ملا ابراهيم آقا بابايي ، در سال 1304 ديده به جهان گشود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد مظفري قزويني پس از دوران كودكي در سن بيست سالگي وارد حوزه ي علميه قزوين شد و حدود شش سال به تحصيل در اين حوزه پرداخت. سپس جهت تحصيل به قم رفته و درحوزه علميه اين شهر وارد شد. پس از بهره بردن از محضر درس اساتيد درس اين حوزه به نجف اشرف رفته و محضر درس بزرگان آن سامان را درك نمود.خاطرات و وقايع تحصيل : محمد مظفري قزويني هنگام تحصيل در نجف اشرف به سبب بروز برخي مشكلات، مجبور به بازگشت به ايران گرديد.استادان و مربيان : محمد مظفري قزويني مقدمات را نزد آخوند ملا علي مطهري ، متوسطه را نزد شيخ مهدي قاضي و آنگاه سطوح عاليه را نزد آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن رفيعي قزويني فراگرفت. استادان وي در حوزه علميه ي قم آيت الله حاج سيد حسين بروجردي و آيت الله سيدشهاب الدين الحسيني مرعشي بود. مظفري همچنين در حوزه علميه ي نجف نزد اساتيدي چون: آيت الله حاج سيد محسن حكيم ، آيت الله حاج سيدمحمود شاهرودي ، امام خميني ( ره ) ، آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خويي تلمذ نمود.فعاليتهاي آموزشي : محمد مظفري قزويني پس از آنكه مقام علمي خود را به مرتبه اي رساند كه توانست ، دانش خود را به ديگران منتقل نمايد ، در حوزه علميه قم به تدريس پرداخت. او

سپس به نجف رفته و علاوه بر تحصيل به تدريس نيز پرداخت ، سپس به زادگاه خود قزوين بازگشت و فعاليت هاي آموزشي خود را در اين شهر دنبال نمود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد مظفري قزويني پس از آنكه تحصيلات خود را به پايان برد به تدريس و تاليف و اقامه ي نماز جماعت و بيان مسائل و احكام دين را به عهده گرفت.آثار : اسلام و فلسفه احكام ويژگي اثر : دردو جلد2 اسلام و قانون بردگي ، اصطلاحات منطقي ، البلغه في بلوغ المراه ، الشيعه و السنه ويژگي اثر : اين كتاب به زبان عربي مي باشد6 الفوائد الرجاليه ، القطره في فضائل علي عليه السلام ، ايضاح الحجه في شرح العروه ويژگي اثر : در 8 جلد9 پرسش ها و پاسخ ها ويژگي اثر : دردو جلد10 حرمت بازي شطرنج ، خاتميت آخرين پيامبر ، خلاصه البيان في احوال شاه زمان ، دانستنيهايي از قرآن ويژگي اثر : اين كتاب به زبان عربي مي باشد14 رساله در اثبات صانع تعالي ، رساله در خلقت بهشت و جهنم ، شهادت ثالثه در اذان و اقامه ، طيبات ، قرباني در مني

منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين ، تحقيق و گردآوري: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم

معصومي اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 450 ق)، فقيه، طبيب، فيلسوف و حكيم. وى در اصفهان به دنيا آمد. از شاگردان برجسته ى ابن سينا و در حكمت و فلسفه مشهور بود. ابن سينا وى را به تمامى شاگردانش ترجيح مى داد و درباره ى او مى گفت: نسبت معصومى به من به منزله ى نسبت ارسطو است به افلاطون، و

رساله ى «العشق» خود را به نام معصومى و به خواهش او تأليف كرد و در آغاز كتاب او را ابوعبداللَّه الفقيه معصومى ناميد. وى پس از درگذشت ابن سينا سالها به تدريس پرداخت. سال وفات وى را در حدود 460 ق نيز ذكر كرده اند. از آثارش: كتاب «المفارقات و اعداد العقول و الافلاك و ترتيب المبدعات» يا «رسالة فى اثبات المفارقات» كه گفته اند اين كتاب معشوق حكما بوده است؛ «حفظ الصحة»، در طب؛ شرح «كلمات متقدمين».[1]

ابوعبداللَّه محمد بن احمد المعصومى يكى از شاگردان ابن سينا است. ابوعلى سينا رسالةالعشق خود را به اسم اين شاگرد و به خواهش او نوشت. وفات او را بعضى در رى دانسته اند و گفته اند به حكم محمود كشته شد. از تأليفات مهم او يكى «كتاب المفارقات و اعداد العقول والافلاك و ترتيب المبدعات» يا رساله ى «فى اثبات المفارقات» كه در قرون پنجم و ششم هجرى شهرت بسيار داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (103/ 7)، تاريخ ادبيات در ايران (319/ 1)، تاريخ طب (692 -691/ 2)، ريحانه (345 -344/ 5)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه)، نامه ى دانشوران (226 -165/ 6).

معصومي لاري، محمدمسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمد مسعود معصومي لاري

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

بنده اگرچه در شناسنامه به خاطر مدرسه سال 1338 نوشته اند ولي سال 1339 در كرمانشاه و در يك خانواده اي كه سابقا در سلسله جليله روحانيت بوده اند به دنيا آمده ام جد ما مرحوم آقاي سيد حسين معصومي لاري در همان منطقه كنگاور و كرمانشاه بوده اند البته از آن جهت به ما لاري ميگويند كه بخشي از خاندان ما

در لار و گراش هستند ما از نوادگان مرحوم سيد عباس معصومي لاري هستيم سلسله ما عموما سلسله اي بوده اند كه همه روحاني بوده اند عموهاي بنده مرحوم حاج آقا حسن و حاج آقا جعفر معصومي لاري روحاني بوده اند ابوي بنده سيد محمد صادق معصومي لاري در كرمانشاه از معتمدين و مسئول بازرگاني است و فعاليت هاي اجتماعي زيادي دارند در هر صورت در يك خانواده كاملا مذهبي بزرگ شديم و تا ديپلم خودمان را در كرمانشاه گذرانديم

ديپلم من مصادف شد با انقلاب اسلامي و از آن به بعد به مطالعات دروس حوزوي پرداختم اوايل انقلاب مدتي در مدرسه عالي شهيد مطهري تحصيل كردم آن زمان آقاي امامي كاشاني برنامه را در دست گرفته بودند اول كار بود در سال 1358 به هر حال تصميم گرفتم براي تحصيل بروم خارج از كشور لذا ويزاي تحصيل گرفتم و رفتم فرانسه مدت شش ماه آنجا زبان خواندم و زبان را خيلي سريع ياد گرفتم آنجا از جهت فراگيري زبان محيط خيلي خوبي بود ، فارسي زبان كم بود در كاستل نوداقي (جنوب فرانسه) يكي از آن كاخهايي كه در زمان انقلاب فرانسه مصادره شده بود تبديلش كرده بودند به يك مركز يا پانسيوني براي خارجيها كه هم زبان ياد بگيرند و هم آماده باشند براي ورود به دانشگاهها به همين جهت من زبان را در آنجا خيلي سريع ياد گرفتم خوب بعد از آن آمدم پاريس دانشگاه سوربن در رشته اديان شناسي مشغول به تحصيل شدم و تا حدود دو سال آنجا درس خواندم در اين ميان به ايران هم سفر ميكردم بورسيه نبودم و

پدرم از ايران پول ميفرستاد خوب پس از يك سال و اندي به ايران بازگشتم در جهاد سازندگي مركز و بلافاصله بعد از آن در وزارت امور خارجه مشغول به كار شدم

اواخر سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم البته در فرانسه هم منطق ، تفسير ، قرآن ، فلسفه و روش رئاليسم ميگفتم به درسهاي علوم ديني زياد علاقه داشتم و مطالعه ميكردم بخصوص كتابهاي مرحوم مطهري و علامه طباطبايي زياد ميخواندم

قبل از رفتن به فرانسه (اصول فلسفه و روش رئاليسم) را از آقاي امجد درس گرفتم . آقاي امجد ، حاج آقا ممدوحي و حاج آقا نجومي اينها همه شاگردان مرحوم حاج آقا حسين لاري يعني جد ما هستند اينها همه بخشي از اساتيد من در مدرسه شهيد مطهري بودند . آقاي امامي كاشاني تفسير ميفرمودند خدا رحمت كند مرحوم علامه محمد تقي جعفري را ، شرح تفسير نهج البلاغه را اول آنجا ارائه ميكردند و قبل از آنكه بنويسند مي آمدند آنجا ميگفتند و بحث و گفتگو ميكردند بزرگوار ديگري بود كه اسمشان را فراموش كردم ايشان به ما منطق ميگفتند وقتي به قم آمدم در مدرسه علميه كرمانيها مشغول شدم خدمت آقاي موحدي تبريزي ادبيات (جامع المقدمات) را شروع كرديم (مغني) را خدمت آقاي آدينه وند بوديم و يك كمي هم از آقاي مدرس افغاني استفاده كرديم در مدرسه كرمانيها منطق را آقاي پرنده غيبي و احكام را آقاي شيخ محمد سروش درس ميدادند (اصول الفقه) را از آقاي ميرباقري و يكي ديگر از آقايان كه اسمش را يادم نيست درس گرفتيم آقاي هادوي يك درس منطق (نميگويم خارج منطق ولي

چيزي شبيه آن) ميگفتند لذا ما يك كار خيلي جدي را با همراهي ايشان روي منطق انجام داديم فلسفه را از محضر استاد فياضي استفاده كرديم به اضافه اين كه قبلا هم از آقاي امجد درس گرفته بودم ، رسائل را ابتدا از خدمت آقاي راستي كاشاني استفاده كرديم ولي متاسفانه تا مقداري كه جلو رفتيم ايشان بيماري پيدا كردند و نتوانستند بيايند دنبال آن از آقاي موسوي تهراني كه بسيار بسيار در رسائل قوي هستند استفاده كردم مكاسب را خدمت آقاي پاياني و لمعه را ادر محضر آقاي اشتهاردي خواندم . آقاي اعتمادي خيلي قوي بود ولي آقاي قديري واقعا ملاپرور بود مثل درس آقاي راستي ايشان هم درسش همه پسند نبود سخت ميگرفت و از طلبه كار ميكشيد

درس خارج را با آقاي شيخ جواد تبريزي شروع كردم و در بخشي از خارج فقه آقاي وحيد شركت داشته ام تفسير را از محضر آقاي جوادي استفاده كرده ام.

معصومي همداني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين معصومي همداني (1327_ همدان) داراي مدرك دكتري رشته فلسفه و تاريخ علم ،از دانشگاه پاريس -7 فرانسه در سال 1384مي باشد.نامبرده عضو هيئت علمي دانشكده دانشگاه صنعتي شريف است. وي همجنين عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : تاريخ و فلسفهتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر حسين معصومي همداني به قرار زير است: كارشناسي مهندسي برق از دانشگاه صنعتي شريف كارشناسي ارشد رشته فلسفه و تاريخ علم از دانشگاه پاريس -7 فرانسه دكتري رشته فلسفه و تاريخ علم ،پاريس -7 فرانسه در سال 1384مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عضو هيئت علمي دانشگاه

صنعتي شريف و مدرّس تاريخ و فلسفۀ علم، مشاور عالي مركز نشر دانشگاهي، عضو شوراي عالي ويرايش صدا و سيما و عضو مركز تحقيق در تاريخ و فلسفۀ عربي _ اسلامي قرون وسطا.عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي،عضو كميسيون تخصصي استخدام و ... فرهنگستان زبان و ادب فارسي،عضو شوراي عالي علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي،مديرگروه زبان و رايانه در فرهنگستان زبان و ادب فارسي،عضو شوراي واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي ،عضو گروه دانشنامه ادب فارسي ،ويراستار و سردبير مجله دانشجو فعاليتهاي آموزشي : دكتر معصومي همداني در انشگاههاي تهران،شيراز و تربيت مدرس در مقاطع كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري به امر تدريس مي پردازد.جوائز و نشانها : دكتر حسين معصومي همداني برنده كتاب سال جمهوري اسلامي براي ترجمه كتاب جزء و كل مي باشد.چگونگي عرضه آثار : - تاليف و ترجمه 5 عنوان كتاب - تاليف و ترجمه بيش از 100 عنوان مقاله - شركت در سمينار هاي متعدد در داخل و خارج از كشور

________________________________________

آثار : ايرانيها چه رويايي در سر دارند؟ (تهران: 1357) ويژگي اثر : ديدآورنده: ميشل فوكو، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: هرمس - 03 مرداد، 1386 2 ترموديناميك تعادل، ادكينز ويژگي اثر : (ترجمه)، 13753 جزء و كل، ورنر هايزنبرگ ويژگي اثر : (ترجمه)، 1368.پديدآورنده: ورنر هايزنبرگ، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 29 ارديبهشت، 13864 زندگي نام? علمي دانشمندان اسلامي ويژگي اثر : ترجمه-13635 سرگذشت فيزيك نوين ويژگي اثر : پديدآورنده: ميشل بيزونسكي، لطيف كاشيگر (مترجم)، محمدرضا خواجه پور (زيرنظر)، حسين معصومي همداني (زيرنظر) ناشر: فرهنگ معاصر - 23 دي، 1385 6 فلسف? علوم طبيعي،

كارل همپل، ويژگي اثر : (ترجمه)، 13697 فيزيك : انديشه ها و يافته ها ويژگي اثر : پديدآورنده: ويليام لارنس براگ، محمدرضا خواجه پور (مترجم)، حسين معصومي همداني (زيرنظر) ناشر: فرهنگ معاصر - 23 دي، 13858 مردم شناسي و هنر، لوي استروس ويژگي اثر : (ترجمه)، 13739 نرم و نازك: ماده نرم، پژوهش، آموزش ويژگي اثر : پديدآورنده: پي يرژيل دو دوژن، ماندانا فرهاديان (مترجم)، محمدرضا خواجه پور (زيرنظر)، حسين معصومي همداني (زيرنظر) ناشر: فرهنگ معاصر - 03 بهمن، 138510 نسبيت خاص و عام و كيهان شناختي، ولفگانگ ريندلر ويژگي اثر : (ترجمه)، 1375.پديدآورنده: ولفگانگ ريندلر، رضا منصوري (مترجم)، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 19 ارديبهشت، 138511 نووه چنتو (تك گويي) ويژگي اثر : پديدآورنده: الساندرو باريكو، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: نيلوفر - 13 اسفند، 1385 منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

معلمي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن معلمي

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن معلمي در سال 1338 در روستاي دامنه از توابع فريدن اصفهان متولد شدم دوره دبستان را در همان روستا و دوره راهنمايي را در داران و سه سال هنرستان) رشته برق (را در تهران سپري كردم، در سال سوم هنرستان به دليل مسافرتي كه به قم داشتم به حوزه علميه و طلبگي علاقه مند شدم و تابستان همان سال (1356) وارد قم شدم و تحصيل رسمي طلبگي را از مهرماه سال 1356 در مدرسه رضويه شروع كردم

مفتح، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و زبده الفضلاء الاعلام آقاى حاج شيخ محمد مفتح همدانى از افاضل گويندگان و نويسندگان و اساتيد ممتاز حوزه علميه قم است در تهران.

وى در همدان متولد شده و پس از دوران تحصيل جديد و خواندن مقدمات و ادبيات در همدان به قم مهاجرت نموده و سطح نهائى را از مدرسين بزرگ حوزه به پايان رسانيده و چندين سال از محضر و دراسات فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمى حجت كوهكمرى و آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و تقريرات آنان را به رشته تحرير درآورده و معقول و تفسير را هم از علامه شهير استاد طباطبائى آموخته و ضمنا به تدريس سطوح عالى فقه و اصول اشتغال داشته و در ماه مبارك رمضان و ماه محرم و صفر به تهران و مناطق ديگر براى تبليغ طبق دعوت قبلى مسافرت و از راه منبر و سخنرانى خدمات شايانى نموده است.

و اكنون در تهران به تدريس در دانشگاه و تبليغ و تاليف

كتب مفيده و اقامه جماعت اشتغال و آثار مطبوعى دارند كه مورد استفاده فضلاء و محصلين مى باشد.

استاد، محقق، فيلسوف، فقيه.

تولد: 1307، همدان.

درگذشت: 27 آذر 1358، تهران.

آيت الله دكتر محمد مفتح، فرزند شيخ محمود از مدرسان فارسى و عربى در حوزه ى علميه ى همدان، پس از آن كه مقدمات علوم عربى و فقه و بخشى از منطق را نزد پدر و اساتيد حوزه همدان و در محضر آخوند على همدانى آموخت در سال 1322 به قم مهاجرت كرد و در حجره اى در مدرسه دارالشفاء اقامت گزيد. در آنجا رسائل و مكاسب و كفايه را در طول سال هاى 1342 -1322 نزد امام خمينى (ره)، آيت الله كوه كمره اى، آيت الله بروجردى، علامه طباطبائى آيت الله مجاهد تبريزى، آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى فراگرفت، عرفان و دروس خارج فقه و اصول را نيز در عالى ترين سطح نزد امام خمينى تلمذ نمود. در كنار فراگيرى علوم دينى، در دانشگاه نيز به تحصيل مشغول شد و در حالى كه در سطوح عاليه ى فقه و اصول را مى گذراند موفق شد در رشته ى فسلفه ى به اخذ درجه دكترى نايل آيد. پايان نامه ى وى در مقطع دكترى تحقيقى درباره ى نهج البلاغه بود. آنگاه شروع به تدريس كتاب منظومه حاج ملا هادى سبزوارى پرداخت.

آيت الله محمد مفتح با همكارى آيت الله دكتر سيد محمدحسين بهشتى و آيت الله سيدعلى خامنه اى اقدام به تأسيس كانون دانش آموزان و فرهنگيان در قم نمود كه اولين مجمتع اسلامى پر تحرك بود. آيت الله مفتح در روزهايى كه امام خمينى در تبعيد بود براى حفظ و اداره ى حوزه ى عمليه بنيان جامعه مدرسين حوزه ى علميه ى قم را نهاد. دكتر مفتح هنگامى كه امام خمينى در عراق به سر مى برد و

نيز وقتى كه به پاريس رفت، با ايشان در ارتباط بود و مسائل و حوادث ايران را به نحوى به اطلاع ايشان مى رسانيد. يكى از مراكزى كه آيت الله مفتح در آن فعاليت داشت حسينيه ى ارشاد بود. بعد از بسته شدن حسينيه ى ارشاد توسط ساواك، امامت مسجد قبا را پذيرفت.

ورود آيت الله مفتح به تهران در حقيقت ورود جدى به مبارزه بود و او در اين دوره در كنار هم فكرانش از تهديدات رژيم پهلوى در امان نماند. در سال 1354 دستگير، زندانى و سپس به زاهدان تبعيد شد. در بازگشت از تبعيد همچنان به مبارزه ادامه داد. در سال 1354 وقتى شنيد رژيم اسرائيل حملاتى را عليه مردم لبنان آغار كرده، كمك هايى را از اهالى تهران جمع كرد و خود به لبنان برد.

در سال 1349 ساواك براى مدتى وى را از رفتن به قم منع كرد و قصد داشت با دعوت ايشان به دانشگاه براى تدريس، وى را از حوزه دور كند. او نيز همكارى با استاد مطهرى را كه در آن موقع در دانشكده الهيات بود پذيرفت.

تأسيس مجمعى تحت عنوان «جلسات علمى اسلام شناسى» از جمله فعاليت هاى ايشان بود اين مجمع كتاب هايى (تأليف و ترجمه سيزده جلد كتاب) را در زمينه هاى گوناگون اسلام شناسى با مقدمه ى دكتر مفتح به چاپ رسانيد. اين مجمع پس از مدتى توسط ساواك تعطيل گرديد.

وى در اولين ساعات حكومت نظامى روز هفدهم شهريور 1357 دستگير و زندانى شد، وى با اوج گيرى انقلاب اسلامى و به هنگام گشوده شدن درهاى زندان با همت مردم از زندان آزاد گرديد در نماز عيد فطر سال 1357 سخنرانى پر شورى نمود و بعد از آن مجددا

دستگير و روانه زندان شد. اما دوباره آزاد شد و شاهد پيروزى انقلاب اسلامى در بهمن 1357 بود.

بعد از پيروزى انقلاب اسلامى عمده فعاليت آيت الله مفتح حول محور تدريس در حوزه و دانشگاه و ايجاد پيوند بين اين دو قشر كشور متمركز بود. از جمله مسئوليت هاى ايشان مى توان به اين موارد اشاره نمود: رياست دانشكده الهيات و معارف اسلامى تهران؛ حضور در جامعه روحانيت تهران؛ عضو ستاد برگزارى استقبال از امام خمينى؛ سرپرست كميته انقلاب اسلامى منطقه چهار تهران؛ عضو شوراى گسترش آموزش عالى كشور؛ عهده دار برگزاى نماز جماعت در مسجد دانشگاه تهران.

از جمله تأليفات وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود.

ترجمه بعضى از مجلدات مجمع البيان. (جلد اول و دوم به قلم آيت الله مفتح و آيت الله حسين نورى و جلد سوم با ترجمه خود وى به فارسى برگردانده شده است)؛ حاشيه بر اسفار ملا صدرا (چاپ نشده است)؛ روش انديشه؛ شرح منظومه منطق و رساله تاريخ منطق (1336، جلد اول. جلد دوم در فلسفه الهى تدوين نشد)؛ حكمت الهى و نهج البلاغه (پايان نامه تحصيلى دوره دكتراى آيت الله مفتح)؛ آيات اصول اعتقادى قرآن؛ نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم (1361)؛ ويژگى هاى زعامت و رهبرى؛ مقالات (سلسله مقالات «نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم» در مجله «مكتب اسلام» سال چهارم؛ همچنين مقالاتى در «مكتب تشيع» و «معارف جعفرى»)؛ مقدمه نويسى بر آثار ديگران (كتاب هايى نظير مصاحبه اى درباره خرافه و نيرنگ؛ تأليف سيد كاظم ارفع؛ زيارت خرافه است يا حقيقت؛ نوشته غلامحسين رحيمى؛ جهان بينى و جهان دارى على (ع)، تأليف سيد ابراهيم سيد علوى؛ به سوى اسلام يا آئين كليسا؛ نوشته حجت الاسلام مصطفى زمانى؛ ره آوردهاى استعمار؛ مهدى

طارمى؛ اسلام پيشرو نهضت ها؛ نوشته محمد مصطفوى كرمانى و غلامحسين حقانى تهرانى؛ دعا عامل پيشرفت يا ركود؟؛ نوشته محمد مصطفى كرمانى؛ اسلام و حقوق كارگردان بردگان استعمار؛ ترجمه و نگارش سيد جعفر شيخ الاسلام)؛ مكتب اخلاقى و تربيتى امام صادق (ع).

آيت الله مفتح صبح روز بيست و هفتم آذر 1358 توسط گروه فرقان به هنگام خروج از اتومبيل جلوى در ورودى دانشكده ى الهيات به همراه دو محافظش (پاسداران جواد بهمنى و اصغر نعمتى) به رگبار بسته شد و هر سه به شهادت رسيدند. پيكر ايشان به صحن حضرت معصومه (ع) در قم انتقال يافت و در حجره 23 صحن به خاك سپرده شد. به حرمت تلاش هاى ايشان، روز شهادتش «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نام نهاده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مفيد، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ مفيد، از سلسله ى مشايخ بيدآباد.

عالم فاضل فقيه زاهد حكيم فيلسوف اديب.

از شاگردان: آخوند كاشى، و جهانگيرخان قشقائى، و آقا ضياءالدين درى، و حاج ملا جواد آدينه اى، و سيد حسن مشكان طبسى، و ميرزا سيد محمد حكيم باشى، و آخوند ملا حسين فشاركى، و حاج مير محمد صادق مدرس خاتون آبادى، و آقا مير محمد تقى مدرس، و آقا سيد محمد باقر درچه اى.

و در طهران مدتى به درس حاج شيخ فضل الله مجتهد نورى شهيد، و ميرزا حسن حكيم كرمانشاهى؛ و در مشهد به درس حاج آقا بزرگ حكيم حاضر شده، و پس از آن كه در كليه ى فنون از طب و رياضى و فقه و اصول و بالاخص حكمت به مقام عالى رسيد.

در اصفهان ساكن، و حدود مدت چهل سال در مدرسه ى صدر به تدريس حكمت و فقه و اصول پرداخت، و جمعى كثير

از افاضل طلاب به درس او حاضر شده، مستفيض مى شدند؛ و در اين اواخر تدريس حكمت در اصفهان بلكه ايران به ايشان منحصر بود.

مرحوم حاج شيخ محمود مفيد بر عموم حكما از لحاظ فقاهت مقدم بود، يعنى حكيم و فقيه، و از مدرسين حكمت و فقه به شمار مى رفت.

كتب رياضى قديم از خلاصة الحساب و تشريح الافلاك و شرح هندسه ى اقليدس و چغمينى و ديگر كتب را به خوبى تدريس مى نمود، و از لحاظ فضايل اخلاقى و زهد و قناعت و اعراض از مردم و عدم توجه به اغنيا بى نظير بود.

در حدود سال 1297 متولد، و در بعد از ظهر جمعه 11 شوال سال 1382 وفات يافته، جنازه روز شنبه با تجليلات و تشييع عظيم به تخت فولاد منتقل گرديد، در بقعه ى آقا محمد بيدآبادى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش را اديب فرزانه آقاى برنا گويد:

برنا پى رحلتش به شمسى گفتا

لقمان زمان و عهد خود بود مفيد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ملاصدراي شيرازي، صدرالدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1050 -979 ق)، فيلسوف، حكيم، مفسر و مدرس. ملقب به صدرالدين و مشهور به صدرالمتالهين و ملا صدرا. در شيراز به دنيا آمد و پس از درگذشت پدرش براى تحصيل به اصفهان رفت. استاد او در علوم نقلى شيخ بهائى است. همچنين او در معقول نزد ميرداماد از اكابر فيلسوفان و عرفاى عصر صفوى تحصيل حكمت و معرفت نمود. وى حكمت الهى را وارد مرحله جديدى كرد. استاد مطهرى در كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» آورده است كه فلسفه ملا صدرا از يك نظر به منزله ى چهار راهى است كه در آن چهار جريان يعنى حكمت مشايى ارسطويى و سينايى

و حكمت اشراقى سهروردى و عرفان نظرى محيى الدينى، و معانى و مفاهيم كلامى با يكديگر تلاقى كرده و مانند چهار نهر سر به هم برآورده، رودخانه اى خروشان به وجود آورده اند. از نظر ديگر به منزله ى صورتى است كه بر چهار عنصر مختلف پس از يك سلسله فعل و انفعال ها اضافه شود و به آنها ماهيت و واقعيت نوين بخشد، كه با ماهيت هر يك از مواد آن صورت متغاير است. فلسفه خاص ملا صدرا را اصطلاحا حكمت متعاليه مى گويند. حكمت متعاليه نوعى جهش است كه پس از يك سلسله حركتهاى مداوم و تدريجى در معارف عقلى اسلامى رخ داده است. وى در برهه اى از سالهاى زندگانى خويش در روستاى كهك قم در حالت انزوا زيست و در اين دوره به تصوف و عرفان اسلامى گرايش يافت. خود او در اين زمينه مى نويسد كه نفس خويش را با طول مجاهده مشغول كردم و دل من با كثرت رياضتهاى سخت افروخته گشت، تا انوار ملكوت بر آن سرازير شد... بلكه آنجه پيش از اين به برهان فراگرفته بودم با فزونى هاى بيشترى از راه شهود و بالعيان ديدم. وى در اواخر عمر به خواهش اللَّه وردى خان حاكم فارس به شيراز رفت و در مدرسه ى خان به تدريس پرداخت. ملا صدرا در راه هفتمين سفر حج خويش در بصره درگذشت و همان جا دفن گرديد. از شاگردان معروف او، دو دامادش، ملا محسن فيض كاشانى و شيخ عبد الرزاق فياض لاهيجى مى باشند كه از جانب استاد ملقب به فيض و فياض گرديدند. از ديگر شاگردان او شيخ حسين تنكابنى، ملا محمد ايروانى، ابوالولى شيرازى و قوام الدين احمد پسر

صدرا مى باشند. از آثارش: «الحكمة المتعالية» يا «الاسفار الاربعة»، كه معروف به «اسفار» است؛ «الشواهد الربوبية فى المناهج السلوكية»؛ «الحكمة العرشية»؛ «المشاعر»؛ «المبدأ و المعاد»، شرح «الهداية الاثيرية»؛ حاشيه بر «الهيات شفا»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ شرح «اصول كافى»؛ «مفاتيح الغيب»؛ تفسير «آيت الكرسى»؛ تفسير «آيه ى نور»؛ تفسير سوره هاى: «اعلى»، «حديد»، «جمعه»، «فاتحه»، «طلاق»، «ضحى»، «زلزال»، «واقعه»، «يس»، «طارق» و قسمتى از سوره ى «بقره»؛ «الواردات القلبية»؛ «القواعد الملكوتيه»؛ «كسر اصنام الجاهلية»؛ «جوابات المسائل العويصة»، در حكمت.[1]

شيرازى محمد بن ابراهيم معروف به «ملاصدرا» و «صدرالمتألهين» فيلسوف بزرگ ايرانى (و. شيراز اواخر قر. 10 ه.- ف. بصره 1050 ه.ق.) وى در جوانى به اصفهان رفت و نزد ميرمحمد باقر مشهور به ميرداماد حكمت آموخت و علوم شرعى را نزد شيخ بهاءالدين عاملى فراگرفت و در رياضى نيز مهارت يافت. مدتى در قم به افاضه مشغول گرديد و سپس به امر شاه عباس دوم به شيراز بازگشت و در موطن خود به تدريس و افاده مشغول شد. او هفت سفر به حج رفت و در آخرين سفر در بصره درگذشت و همانجا مدفون شد. او شاگردان بسيار داشت كه از آن جمله بايد ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى را كه به دامادى او مفتخر گشتند- نام برد. از آثار اوست در فلسفه: «اسفار اربعه» (اسفار)، شواهد الربوبية، مبدأ و معاد، مشاعر، عرشيه، شرح «هداية اثيريه» حاشيه بر «الهيات شفا»، تعليقه بر «حكمة الاشراق »، شرح «كافى». صدرالدين حكمت اشراق و حكمت مشاء و فسلفه عرفانى محيى الدين بن عربى را درهم آميخته و حقايق ذوقى را با براهين فلسفى مزج كرده است. خود گويد: «نحن قد جعلنا

مكاشفاتهم الذوقية مطابقة للقوانين البرهاينة» (اسفارج 3). صدرالدين بر «حمكة الاشراق» سهروردى تعليقه اى سودمند نوشته كه در حاشيه شرح حكمة الاشراق قطب الدين شيرازى چاپ شده (حكمت اشراق و فرهنگ ايران م. معين 48) ملاصدرا با اينكه حكيم اشراقى است، طريقه مشائين را نيز مى پسندد و ضمن بيان آراء حكماى سلف، هر جا كه نظر انتقادى دارد به توضيح آن مى پردازد، چنانكه برخلاف نظر مشائين كه موجودات را حقايق متباين مى پندارند، او وجود را كه اصل و حقيقت هر چيز است هيئت واحد مى داند و براى آن مراتب متعددى كه از حيث ضعف و شدت و نقص و كمال با هم فرق دارند. قايل است. اين نظر ملاصدرا با نظر شيخ اشراق هم متفاوت است، چه سهروردى، شدت و ضعف و نقص و كمال را در ماهيت قايل است نه در وجود. موضوع ديگرى كه ملاصدرا در آن ابتكار نشان داده است، فرضيه مشهور به «حركت جوهرى» است. پيش از او اكثريت حكما از آن جمله ابن سينا حركت را در اعراض جسم طبيعى ميدانسته. ملاصدرا جوهر را نيز متحرك اعلام كرد، ولى تصريح نمود كه تغييرى كه بر اثر اين حركت در جوهر پديد مى آيد، تغييريست اشتدادى و استكمالى، و به حقيقت جوهر جسم خدشه وارد نمى سازد، و آن را دگرگون نمى كند. چنانكه تغييراتى كه انسان را در ادوار مختلف زندگى عارض مى گردد از حيث شدت و ضعف انسانيت است نه از حيث حقيقت انسان، يعنى جوهر جسم و هسته اصلى وجود او. ملاصدرا از فرضيه حركت جوهرى نتايجى چند ميگيرد از آن جمله اثبات معاد جسمانى است. قبل از او حكما درباره بقاى

نفس و معاد روحانى به تفصيل بحث كرده و دلايلى آورده بودند، ليكن درباره معاد جسمانى معمولا به سكوت برگزار مى كردند يا منكر آن مى شدند. بيان ملاصدرا در اثبات معاد جسمانى مفصل است و حاصل كلام او اين است كه در روز رستاخيز روح انسان به همان هسته اصلى و جوهر ثابت كه ماده جسم است (نه به صورت جسم كه محسوس است و در مدت جيات دستخوش تغييرات و تحولات) مى پيوندد و آدمى به اين كيفيت براى پس دادن حساب دوباره زنده مى شود. صدرالدين براى اينكه از سب و شتم و تكفير مصون ماند مى كوشيد تا مطالب فلسفى را با احاديث و اخبار وفق دهد و مدلل دارد كه شرع و حكمت معارض يكديگر نيستند و تأليف شرح كافى روى همين نظر بوده است (دكتر سياسى. مبانى فلسفه. 1342 ص 561 -559)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (194 -193/ 6)، اعيان الشيعه (330 -321/ 9)، ايضاح المكنون (699 ،353 ،332 ،59/ 2 ،558 ،414 ،302 ،115 ،79 ،74 ،14/ 1)، بزرگان فلسفه (385 -383)، تاريخ ادبيات در ايران (325 -319/ 5)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (547 -524)، تذكرة العلماء (206 -205)، الذريعه (10/ 25 ،30538 -37/ 21 ،52/ 19 ،294 -293 ،191/ 17 ،244/ 15 ،243 ،175/ 14 ،100 -99/ 13 ،59 -58/ 7 ،143 ،43/ 6 ،228/ 5 ،344 ،343 ،340 ،338 ،337 ،336 ،334 ،331/ 4 ،60/ 2)، ريحانه (420 -417/ 3)، سير فلسفه در ايران (108 -107)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (386 -373)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 292 -291/ 11)، فوائد الرضويه (381 -378)، قصص العلماء

(333 -329)، كارنامه ى بزرگان (304)، الكنى و الالقاب (411 -410/ 2)، لغت نامه (ذيل/ ملا صدرا)، لوامع العارفين فى احوال صدر المتالهين (30 -15)، معجم المؤلفين (204 -203/ 8)، منتخبى از تاريخ فلاسفه جهان اسلام (216 -203)، هدية الاحباب (186 -185)، هدية العارفين (279/ 2).

ملك الاطباء شيرازي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1290 ق)، دانشمند، پزشك، حكيم و رياضيدان. ملقب به ملك الاطباء شيرازى. اصلاً شيرازى و در تهران سكونت داشت. از طبيبان دوره ى فتحعلى شاه، محمدشاه و ناصرالدين شاه بود. در طبابت زبردست و با بكارگيرى داروها و روشهاى درمان فرنگى مخالف بود. مهارت او در تشخيص امراض را به بقراط تشبيه مى كردند. وى از علوم ديگر بهره ور از حكمت و رياضى باخبر بود. ميرزامحمود، فرزند جالينوس الزمان، معروف به ميرزاجان، شاگرد او است. در اواخر عمر به قصد مجاورت به عتبات رفت و در كربلا درگذشت. از آثار وى: «البحرانيه»، مباحث بحران امراض، شامل معارضات بين او و ميرزا محمد طبيب تنكابنى؛ «تسهيل العلاج»؛ «الجوهرية»؛ در منع استفاده از داروها و روشهاى درمان فرنگى؛ «حافظ الصحة» و «حفظ الصحة»؛ «مسكن الفؤاد»، فارسى، در علاج طاعون؛ «الرسالة الوبائية» صغير و كبير؛ «شرح لغزالقانون» كه آن را به درخواست شاگردش نوشته؛ «كليات طب»، منظومه ى فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (191 /9)، الذريعه (20 /21 ،46 /14 ،229 /11 ،26 /7 ،233 /6 ،294 /5 ،182 /4 ،50 -49 /3)، ريحانه (390 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204 /13)، مؤلفين كتب چاپى (223 /2)، معجم المؤلفين (130 /9).

ملكوتي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على ملكوتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1327 هشتم مرداد در قم به دنيا آمدم كه (سال اول) ابتدائي را در قم و بقيه دوره دبستان و تا كلاس 9 را در نجف اشرف خواندم. سال 43 وارد حوزه علميه نجف شدم (در جامعة الزالجف) دروس سطح را از ابتدا تا تقريبا آخر

خواندم. سال 49 ،50 به قم در خدمت والد منتقل شدم. درس خارج اصول فقه، فقه، فلسفه و عرفان را در محضر اساتيد تحصيل كردم. طبق معمول حوزه هاي علميه در كنار تحصيل، مشغول تدريس ادبيات، منطق، شرح لمعه، مختصر، معاني بيان و غيره در مدرسه فيضيه، حجتيه و مقابر صحن بودم.

از حوالي سال 56 همراه با هرج و مرج مردم و انقلاب به رهبري حضرت امام (ره) در كنار مردم مشغول مسائل انقلاب شدم. مسئوليت كميته شهرستان سراب براي مدتي بعد از انقلاب به عهده اين جانب بود و در دوره اول و دوم به عنوان نماينده مردم در مجلس شوراي اسلامي مشغول خدمت بوده (عضو بانيان كميسيون ارشاد بودم). بعد از دو دوره باز به قم برگشتم. مشغول تدريس و تحصيل شدم.

ضرورت اقتضاء كرد تا براي مدتي در تبريز در خدمت حضرت والد باشم. در آنجا مشغول تدريس رسائل، مكاسب و درس ديگر شدم. در ضمن مسئوليت احداث دوره دانشگاه در واحد سراب را هم به عهده داشتم. حدود 12، 13 سال مشغول آن واحد (البته به صورت كنترل از راه دور) به عهده داشتم. سال 73 باز همراه والد به قم مراجعه و در قم مشغول به تدريس: فلسفه، فقه و اصول و در واحد قم هم به عنوان عضو هيئت علمي تدريس مي كنم.

ملكي اصل، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ملكي اصل

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از تحصيلات دوم متوسطه وارد حوزه علميه شدم و شروع به تحصيلات همزمان با پيروزي انقلاب بود و پس از تحصيلات مقدماتي، حدود دو سال

نيز در حوزه هاي تهران ادامه تحصيل دادم و سپس وارد حوزه علميه قم شدم. در ضمن ايام تحصيلي، توفيق شركت در جبهه هاي جنگ تحميلي داشتم و جنگ با تمامي نيكي هايش، سبب ركود و تعطيلات درسي و آموزشي در كشور مي شد. و از مدتي كه در قم هستم در دروس عمومي حوزه (فقه و اصول) و تخصصي كلام و تحقيقات علمي در مراكز مختلف علمي و فرهنگي مشغول بودم و در ضمن شركت در دروس حوزه، تدريس در دانشگاه هاي كشور را امري لازم مي دانستم و مي دانم و اخيراً چند سالي است كه درگير پايان نامه سطح چهار حوزه هستم و بحمدالله به مرحله نهايي آن رسيده ام و انشاء الله از آن ينز فارغ مي شوم.

لكن مطلبي كه بايد مورد توجه دست اندركاران حوزه و دلسوزان به كشور و نظام قرار گيرد، و متأسفانه اهتمام لازم بدان نيست، مسأله مهم فارغ التحصيلي حوزويان و شيوه هاي خارجي طلاب محترم و اخذ مدرك و اشتغال در مراكز لازم فرهنگي كشور مي باشد و اين امر به استعانت از نيروهاي فكري حوزوي و دانشگاهي و مراكز فرهنگي كشور نياز دارد كه هنوز استارت آن جدي نيست و اهمال كاري ها زياد است و اين امر موجب بدبيني تعداد كثيري از افراد پاك و مستعد حوزوي ها مي شود ولي بايد به حوزه و ساماندهي آن كمال اهتمام داشته شود چرا كه پشتوانه نظام مقدس اسلامي در گروه پرورش نيروهاي مستعد فكري و علمي مي باشد كه علاوه از بُعد علمي، بايد داراي تهذيب نفس و تعهد قلبي نسبت به اسلام داشته باشد، و اين امر فعلاً عمدتا از نيروهاي حوزوي بر مي آيد و البته تعدادي از افراد دانشگاهي نيز

تعهد لازم را دارند.

ملكيان، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر ملكيان

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/9/24

زندگينامه علمي

اينجانب محمد باقر ملكيان متولد 1342 در شش سالگي 1348 وارد دبستان شده و پنج سال ابتدايي را در مدرسه ملي شهرمان با رتبه اول به اتمام رساندم. سه سال راهنمايي را هم در شهر محل تولد با رتبه اول تمام كردم. تابستان 1356 به قم آمده و در مدرسه حقاني سابق كه زير نظر «آيت الله شهيد قدوسي» و «شهيد بهشتي» اداره مي شد؛ ثبت نام كردم. در امتحان ورودي ام كه از متقاضيان گرفته شد؛ رتبه اول شدم و سال اول طلبگي را در آن مدرسه بودم.

از سال بعد از مدرسه خارج شدم و زير نظر اخوي خويش كه از طلاب فاضل شهر رضايي است به تحصيل ادامه دادم. ادبيات عرب را به صورت آزاد در نزد اخوي آقاي طالقاني و بعضي ديگر خواندم. معالم الاصول را نزد اخوي خوانده و المنطق مرحوم مظفر را پيش استاد نجفي از فضلاي طلاب شهر رضايي كه دو دوره نمايندگي مجلس شوراي اسلامي هم شدند به اتمام رساندم . لمعه را نزد مدرسين مختلف از جمله: «آيت الله حاج شيخ علي پناه اشتهاردي»، «آقاي بادكوبه اي» و «حجةالاسلام فياضي» و نيز بعضي كتابها را نزد اخوي ام خواندم. رسائل را به طور كامل در نزد حجةالاسلام فياضي خواندم. حلقات شهيد صدر را نزد اخوي (حلقه اولي و ثانيه) و نزد حجةالاسلام اعرافي كه امروز رئيس مركز جهاني علوم اسلامي مي باشد (حلقه ثالثه) را خواندم.

همزمان با خواندن دروس حوزوي در اواخر سال

تحصيلي 59 - 1358 برنامه اي فشرده در موسسه در راه حق زير نظر استاد مصباح يزدي در مورد بررسي و نقد ماركسيسم را گذراندم. با توجه به شرايط زماني آن سالها اين درسها بسيار با اهميت بود. بعداً امتحان گرفته شد و قبول شده هاي در آن امتحان در موسسه در راه حق گروه آموزشي جديدي را تشكيل دادند.

از مهر 1359 به مدت پنج، شش سال دروس زيادي در برنامه موسسه در راه حق در كنار فقه و اصول حوزه مي خوانديم از جمله: «اقتصادنا و فلسفتنا شهيد صدر، چند واحد علوم سياسي، چند واحد جامعه شناسي، ادبيات عرب، ادبيات فارسي، انگليسي (به مقدار بسيار زياد)، فلسفه مرسوم از جمله بدايةالحكمه، نهايةالحكمه، سلسله مباحث فلسفه شبيه درس خارج فلسفه (استاد مصباح)، دو واحد حقوق، چند واحد معرفت شناسي و ... . اين درسها تا چند سال در موسسه در راه حق و بعدا ًدر بنياد فرهنگي باقرالعلوم (عليه السلام) زير نظر استاد مصباح ادامه يافت. بعدها با ارائه واحدهاي درسي و در سال حدود 1368 به بعد تدريس دروس مختلف را شروع كردم: ادبيات عرب، اصول الفقه، فقه، منطق، فلسفه، كلام، منطق، زبان انگليسي و ... درس مي دادم.

در سال 1379 در دوره دكتري تربيت مدرس شركت كردم و در كنكور آن رتبه اول شدم. حالا هم پايان نامه را نوشته ام و پيش دفاع هم كرده ام و به زودي بايد دفاع كنم. از سال 1377 هم عضو هيات علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) بوده ام و در اين موسسه درس اشارات، نهايةالحكمه و انگليسي تخصصي و بعضي

كتابهاي ديگر را تدريس داشته ام.

بعضي از رساله هاي طلاب را مشاوره و يا داوري كرده ام. در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) هم بعضي رساله ها را مشاوره و يا داوري كرده ام. تابستانها حدود 8 سال براي دانشجويان برنامه اي با نام «طرح ولايت» اجرا مي شد كه من در آن برنامه درسهاي: معرفت شناسي، فلسفه اخلاق، منطق و خداشناسي فلسفي را مكرراً تدريس كرده ام. در مدارس طلبگي هم گاهي اين مواد را تدريس مي كنم.

ملكيان، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي ملكيان در سال 1335 شمسي در شهرضاي اصفهان متولد شد.وي به علت علاقه اي كه به مباحث عقلي و فلسفي داشت تحصيلات خود را در رشته مهندسي رها كرد و تامقطع كارشناسي ارشد در دانشكده الهيات دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد . در تعليم مباحث فلسفي وي در كنار تحصيلات دانشگاهي تلاش مستمري در مطالعه و تحقيق در شاخه هاي مختلف علوم عقلي داشت . استاد ملكيان تاليفات و ترجمه هايي در زمينه فلسفه و تاريخ فلسفه عرضه داشته است .

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : مصطفي ملكيان در سال 1335 شمسي در شهرضاي اصفهان متولد شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مصطفي ملكيان پس از گذراندن تحصيلات مقدمايت و متوسطه در شهرضا به ادامه تحصيل در رشته مهندسي پرداخت. وي به دليل علاقه به مباحث عقلي و فلسفي آن رشته را رها كرد و تحصيلات دانشگاهي خود را تا مقطع كارشناسي ارشد دانشكده الهيات دانشگاه تهران ادامه داد. ملكيان به تحصيلات رسمي و دانشگاهي قانع نشد و خود با تلاش پيوسته و خستگي ناپذير به مطالعه و تحقيق

در شاخه ها و شعب مختلف علوم به ويژه علوم عقلي پرداخته است.

استادان و مربيان : مصطفي ملكيان خود را پيرو سنت استادي- شاگردي نمي داند. و اين مساله را ناشي از وسواسي مي داند كه در امور علمي و فكري در اعتماد نسبت به افراد داشته است. اين تفكر باعث شده است كه در حوزه و دانشگاه از استادان، مخصوصا به صورت حضوري خيلي كم استفاده كند و در دانشگاه و اغلب در كلاس درس اكثر استادان حاضر نشود. و بالعكس هر گاه استادي را در حوزه مورد علاقه اش يعني فلسفه، عرفان و ادبيات قوي و مسلط مي يافت با شور و شوق بصورت مستمع آزاد در كلاس درس حاضر مي شد. به اين ترتيب وي از محضر درس استاداني چون مرتضي مطهري، مرحوم دكتر امير حسين يزگردي، مرحوم دكتر عبدالحسين زرين كوب، مرحوم دكتر غلامحسين صديقي، مرحوم دكتر مهرداد بهار (كه او را از شريف ترين انسانهايي مي داند كه چشم روزگار به خود ديده است) بهره برده است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مصطفي ملكيان در دانشكده الهايت دانشگاه تهران تدريس مي كند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مصطفي ملكيان از آنجا كه فكرش خاص در انتخاب استاد داشته است كه خود از آن «مشكل پسندي و دير پسندي» نام مي برد. بيشتر به مطالعه متون مكتوب روي مي اورد. البته در اين مورد نيز در اخنتخاب نويسندگان، مترجمان كتابها، رسائل و مقالات هم حساسيتهاي خاص در دنبال مي مي كند. استاد ملكيان خود حصال اين وضع و حال را نوعي آموختگي ذكر مي كند و محاسن و معايب آن

را ياد مي آورد.

آرا و گرايشهاي خاص : - تاثير شناخت تاريخ فلسله در شناخت خود فلسفه مصطفي ملكيان معتقد است كه بر تاثير اطلاع بر تاريخ فلسفه در فهم فلسفه بايد بصورت مضاعف تاكيد نمود علت اين تاكرد را از آن جهت مهم مي داند كه موضوعات مورد بحث فلسسفه امور محسوس نبوده بلكه امور انتزاعي را شامل مي شود و اين امور انتزاعي چيستي شان وابسته به مقوصد كسي است كه درباره آن سخن مي گويد. مصطفي ملكيان اين اهميت را چنين تشريح مي كند كه اگر لفظ دال ابيك امور انتزاعي در طول تاريخ وحدت داشته باشد و هيچونه تغييري نكند، ولي مولفه هاي مفهومي آن امر آهسته آهسته در ذهن متفكران عوض بشود، در اين صورت با هويتهاي مختلفي سرو كار خواهيم داشت. لذا اين مساله مهم است كه اطلاع كسب شود كه يك مفهوم اذهان متفكراني كه با لفظ متناظر آن مفهوم سرو كار داشته اند، چه تطوري پيدا كرده است. - ارائه تقسيم بندي كلي در تاريخ نگاري هاي فلسفه مصطفي ملكيان تاريخ نگاري هاي فلسفه را به چهار قسم تقسيم مي كند: 1- تاريخ نگاري فيلسوفان يا به تعبيري تاريخ نگاري فلسفه از حيث شخصيتهاي فلسفي (با رعايت تقدم و تاخر تاريخي) 2- تاريخ نگاري فلسفه بر حسب مكاتب فلسفي، كه به دو صورت با لحاظ تقدم و تاخر زمان پيدايش مكاتب، دوم تاريخ نگاري مكاتب از حيث نظم و ترتيب منطقي بين مكاتب. 3- تاريخ نگاري بر حسب سنتهاي فلسفي( سنت در اينجا به معناي همه كساني است كه سلسله النسب فكريشان به شخص واحدي م يرسد)،

اين نوع تاريخ نگاري كمتر متعارف است. 4- تاريخ نگاري موضوعي- مساله اي فلسفي است (لفظ موضوعات به لحاظ تصورات فلسفي و لفظ «مسائل»را به لحاظ تصديقات فلسفي بكار رفته است). در اين شيوه كه برخي دايره المعارفهاي فلسفي نيز به اين شيوه مدخل يابي كرده اند اگر آرا و نظريه هاي فيلسوفان زير هر موضوع يا مساله با تتيب تاريخي ذكر شود خود نوعي تاريخنگاري است. كه هر چهار شيوه محاسن و معايب اص خود را دارند و مابقه المجع هم نيستند. توصيه ملكيان در مطالعه تاريخ فلسفه از آن جهت كه فهم فلسفي توقف گريز ناپذيري به اطلاع از تاريخ آن دارد، قسم چهارم تاريخ نگاري را به اين منظور سودمند مي داند. - معناي فلسفه اسلامي مصطفي ملكيان در خصوص فلسفه ديني معتقد است واقعا نمي توان مفاهيمي چون «فلسفه» را با مضاف اليه «مسيحيت» يا «اسلام» يا ... صفت «مسيحي» يا «اسلامي»يا ... تركيب كرد. به دليل اين كه در فلسفه هيچ نفي و اثباتي و رد و قبول و نقض و ارابي صورت نمي گيرد مگر به مقتضاي برهان و دليل عقلي. همچنين وي معتقد است در صورتي كه فلسفه اسلامي را به اين معنا كه اين فلسفه بيشتر موضوع و مسائل خود را از اسلام مي گيرد تقلي مي شود.، با اين فرض نيز ديده مي شود كه موضوعات و مسائل فلسفه به اصطلاح اسلامي چندان تابع ميزان تاكيد و اهميتي كه متون مقدس ديني براي موضوعات و مسائل قائلند نيست. در تقلي سومي كه از فلسفه اسلامي به اين معنا كه فلسفه اسلامي، فلسفه اي است كه مشتغلان

و نويسندگان آن مسلان بوده اند بر اين عقيده است كه در تاريخ فرهنگ اسلامي، صاحب تئولوژي و الهيات اسلامي هستيم و كساني كه به فيلسوف و در اين عرصه محمد بن زكرياي رازي يگانه فيلسوف (كسي كه سير فكري و عقلاني اش واقعا سيري آزاد باشد) بزرگ جهان اسلام است. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ فلسفه غرب

ويژگي اثر : اين كتاب با نام مصطفي ملكيان به چاپ رسيده است و مجموعه دروس ايشان در خصوص فلسفه غرب از ابتدا تا دوره معاصر در قم است. منابع زندگينامه :

1رويكردهاي متفاوت در تاريخ، كتاب ماه ادبيات و فلسفه، شماره 52 و53، بهمن و اسفند 1380، فلسفه نگاري

منتظر قائم، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي منتظر قائم

محل تولد : فردوس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

الف) دورس حوزوى

تابستان 1351 براي يادگيري عربي به سبك حوزوي وارد مدرسه مصلي (حوزه علميه يزد) شدم و آبان همان سال به قم آمدم. در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) به تحصيل مشغول شدم. تحصيل را تا پايان سال تحصيلي 57 _ 56 ادامه دادم و اوايل سال تحصيلي 58 _ 57 با تعطيلي مدرسه حقاني به امور ديگر پرداختم. آبان سال 1361 به حوزه علميه قم برگشتم و به تحصيل دروس سطح پرداختم.

از سال تحصيلي 62 _ 1361 تا پايان سال تحصيلي 66 _ 1365 به تحصيل شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفايه پرداختم. از سال تحصيلي 66 _ 1365 درس خارج فقه و اصول شركت كردم و تا سال 74 _ 1373 ادامه دادم. از سال 71 _ 1370 تدريس در دانشگاه را شروع كردم و تاكنون

ادامه دارد. چند سال نيز در «جامعة الزهراء» و «دانشكده هدي» تدريس كردم.

ب) دروس كلاسيك

دوره شش ساله دبستان (نظام قديم) را در يزد در مدرسه تعليمات اسلامي رمضاني (از سال تحصيلي 44 _ 1343 تا آخر سال تحصيلي 49 _ 1348) گذراندم. دو سال اول دبيرستان را در يزد در مدرسه تعليمات اسلامي «مروج» از سال تحصيلي 50 _ 1349 تا آخر سال تحصيلي 51 _ 1350 بودم. سال سوم تا ششم دبيرستان (نظام قديم) 53 _ 1352 تا آخر سال تحصيلي 57 _ 1356 در قم به صورت متفرقه در رشته ادبي خواندم.

در سال 58 _ 1357 در دانشگاه تهران، دانشكده ادبيات و علوم انسانى، رشته «فلسفه غرب» قبول شدم و بهمن 1364 با معدل 3/18 فارغ التحصيل شدم. در سال 68 _ 1367 در رشته «الهيات و معارف اسلامي» در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در شهريور 1371 با معدل 65/17 مدرك كارشناسي ارشد را از دانشگاه قم گرفتم. پايان نامه ام ترجمه بخشي از كتاب J.L.mak با عنوان: «The miracle of theilm» بود كه با نمره 19 پذيرفته شد. زمستان سال 1384 در امتحان زبان عمومي و ارديبهشت سال بعد در بقيه امتحان هاي رشته «فقه و مباني حقوق» دانشكده الهيات دانشگاه تهران در مقطع دكتري شركت كردم و قبول شدم و از سال 85 تاكنون به تحصيل مشغولم.

ج) تدريس

تدريس در دانشگاه را از سال تحصيلي 71 _ 1370 در دانشگاه علامه شروع كردم. سال بعد در دانشگاه تربيت معلم درس گرفتم. از سال 73 _ 1372 تدريس در دانشكده «علوم قضايي و خدمات اداري» را شروع كردم. سال 1374 عضوت هيأت علمي اين

دانشكده شدم و با رتبه مربي تاكنون مشغول تدريسم. در طول اين مدت، چندين سال در جامعة الزهراء و دانشكده هدي دانشگاه قم نيز تدريس داشته ام.

منتظري مقدم، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود منتظري مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمود منتظري مقدم در چهاردهم فروردين 1345 از پدري فاضل و دانشمند حجةالاسلام و المسلمين جناب آقاي حاج شيخ محمد صادق منتظري زنجاني (همشيره زاده مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد احمد زنجاني قدس سره) و مادري نيكوكار و زاهد (صبيه مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عبدالحسين لنكراني قدس سره) در شهر مقدس قم به دنيا آمد. وي در خانواده روحاني و ظلم ستيز تربيت يافت كه افتخار تقديم سه شهيد را به آرمانهاي انقلاب اسلامي با خود دارد: «جهادگر شهيد رضا منتظري (برادر)، روحاني شهيد حجةالاسلام و المسلمين كاظم منتظري (عمو)، انقلابي شهيد محمد تقي منتظري (عمو). تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در مدارس ممتاز قم (رزاقپور، دين و دانش، حكيم نظامي «امام صادق عليه السلام» سپري كرد.

در سال تحصيلي 61 – 62 وارد حوزه علميه قم شد و در طول تقريبا 7 سال تحصيلات مقدماتي، سطح و سطح عالي را سپري كرد و در آزمون پاياني سطح عالي موفق به كسب رتبه نخست شد. مهمترين استادان وي در دوره تحصيلات سطح عبارت اند از: حضرات آقايان «حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد مهدي ميرباقري»، «مرحوم آيت الله آقاي حاج مصلحي» و «آيت الله آقاي حاج سيد علي محقق» مي باشد. پس از اتمام سطح عالي در يك دوره ده ساله دروس اجتهادي خارج فقه و اصول

را از محضر حضرات آيات عظام: «مرحوم آقاي حاج ميرزا جواد تبريزي قدس سره»، «حاج آقا موسي شبيري زنجاني مدظله العالي» و «آقاي وحيد خراساني مدظله» استفاده نمود.

در سال 69 با دعوت شوراي مديريت حوزه علميه قم پس از موفقيت در آزمون مدرسي به عنوان استاد دروس سطح به مراكز آموزشي معرفي شد و از آن زمان تا به امروز يكي از استادان موفق حوزه علميه قم به شمار مي آيد و ايشان در سال 75 به عنوان استاد نمونه تدريس منطق انتخاب و معرفي شدند. هم زمان با دروس حوزوي دروس آموزش عمومي موسسه در راه حق را زير نظراستاد «آيت الله آقاي مصباح يزدي» به مدت 5 سال گذراند و سپس به تحصيل تخصصي در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (عليه السلام) در رشته هاي «حقوق و علوم سياسي» (به مدت 2 سال) و «فلسفه اسلامي» به مدت 5 سال پرداخت.

لازم به ذكر است كه اين بنياد بعدها به عنوان موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) به كار خود ادامه داد. مهمترين استادان وي در فلسفه اسلامي عبارتند از: «آيت الله جوادي آملي»، «آيت الله مصباح يزدي» و «حجةالاسلام و المسلمين جناب فياضي». با تاسيس مدرسه تخصصي فقهي از سوي «حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني» به نام مدرسه فقهي باقرالعلوم (عليه السلام) از سوي معظم له به عنوان مدير منصوب شدند. (به مدت 4 سال) و اكنون به عنوان عضو شوراي آموزشي به انجام وظيفه هستند.

پس از تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي و واگذاري مسئوليت كلاسهاي معارف اسلامي در دانشگاههاي كشور به نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه از سوي اين نهاد

مقدس براي تدريس در دانشگاه ها دعوت به همكاري شدند و پس از موفقيت در آزمونهاي مربوط در گرايشهاي: (مباني نظري اسلام، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و اخلاق و متون اسلامي) مجوز تدريس دائم را در تمام رشته هاي مذكور دريافت كردند كه پس از آن به مدت تقريبا 14 سال با رتبه استاد ياري اشتغال به تدريس دروس معارف اسلامي در دانشگاه تهران دارند.

لازم به ذكر است مقارن با تحصيلات حوزوي دروس دانشگاهي را نيز تا پايان كارشناسي ارشد در رشته «فلسفه و كلام اسلامي» در دانشگاه باقرالعلوم (عليه السلام) ادامه دادند و با امتياز عالي از رساله پايان نامه خود با عنوان: «طرحي نو در بهره وري منطق» دفاع كردند. مهمترين اشتغال فعلي ايشان به ترتيب عبارت است از: تدريس، تأليف و تبليغ مي باشد.

منطقي يزدي، كمال الدين حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 911/ 910/ 904 ق)، عالم، صوفى، نحوى، دانشمند، اديب و شاعر، متخلص به منطقى. ملقب به كمال الدين. در شهر ميبد، از توابع يزد، به دنيا آمد. در شيراز نزد علامه جلال الدين دوانى به كسب علم پرداخت. در هر يك از رشته هاى منطق، حكمت، رياضى، كلام، تصوف و احكام اسلامى تحقيقات بسيار نمود و در آن مراتب صاحب نظر گرديد. او علاوه بر آنكه در نثر قدرت داشت و عربى و فارسى را خوب مى نوشت به فارسى هم نيكو شعر مى گفت و در معما و لغز دست داشت. علامه دوانى با قاضى ميرحسين، شاگرد دانشمند خويش، به تبريز مسافرت كردند و در آنجا با شيخ ابواسحاق تبريزى مباحثه اى داشتند كه در اين مباحثه قاضى ميرحسين بر ابواسحاق تبريزى پيروز شد. به درخواست علامه

دوانى از سلطان يعقوب آق قويونلو، حاكم آذربايجان، ميرحسين به سمت قضاوت به يزد مى رود، اما همواره، در مقام استعفا از شغل قضاوت و كار اوقاف يزد بوده است. حمام قاضى در يزد از بناهاى قاضى كمال الدين بوده كه اكنون از بين رفته است. بعضى از كتابها، وى را از اهل تسنن خوانده اند اما برخى نوشته اند كه او بر اثر اختلاف عقيده ى مذهبى به دست شاه اسماعيل دوم صفوى (كه به اهل تسنن گرايش پيدا كرده بود) كشته شده است، لذا مى توان او را شيعه دانست و با توجه به آثارش شيعه بودنش محرز مى شود. از تأليفات وى: شرح «الهداية الاثيريه»؛ شرح «ديوان» اميرالمؤمنين (ع) كه در 890 ق پايان يافته؛ شرح «كافيه» ابن حاجب؛ حاشيه بر «طوالع»، در كلام؛ شرح بر «شمسيه»، در منطق؛ شرح بر «آداب بحث» شمس الدين محمد سمرقندى، به عربى؛ شرح «كلمة العين»؛ شرح «گلشن راز»؛ «جام گيتى نما»، در حكمت به فارسى، كه در 897 ق از تأليف آن فراغت يافت؛ حاشيه بر «تحرير اقليدس»؛ «رساله»، در فن معما؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (187 ،174/ 6)، تاريخ ادبيات در ايران (115 ،101 -100 ،99/ 4)، تاريخ نظم و نثر (779 ،367)، تحفه سامى (76)، تذكره ى سخنوران يزد (288 -287)، تذكره ى نصرآبادى (513 -512)، جامع مفيدى (355 -353/ 3)، حبيب السير (607/ 4)، الذريعه (40 -39/ 23 ،29/ 14 ،337 ،269/ 13 ،872 ،254/ 9 ،136/ 6 ،25/ 5)، روضات الجنات (235 -224/ 3)، رياض العارفين (185)، ريحانه (5 -48/ 6)، سبك شناسى (225/ 3)، طرائق الحقائق (125 -124/ 3)، فرهنگ سخنوران (882)، الكنى و الالقاب

(216 -215/ 3)، لغت نامه (ذيل/ حسين ميبدى)، معجم المؤلفين (63/ 4)، يغما (س 1، ش 5، ص 222 -221).

منطقي، ابوسليمان محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوسليمان محمد بن طاهر بن بهرام بجستانى از فلاسفه ى بزرگ قرن چهارم هجرى است. وى معاصر عضدالدوله ى ديلمى بود و اين پادشاه توجه زيادى به وى داشت. منطقى رساله هائى بنام عضدالدوله در فنون حكمت و شرح كتب ارسطو تأليف كرد. اشعارى نيز به عربى دارد. از جمله ى آثار او است: رساله فى المحرك الاول، مقاله ى طبيعت اجرام علوى، مقاله فى الكمال الخاص بنوع الانسان. وفات وى بعد از سال 391 ه.ق واقع شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

موحد، ضياء

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ضياء موحد در سال 1321 ش در شهرستان اصفهان به دنيا آمد؛ و بعد از گذراندن تحصيلات ابتدائي و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در رشتة فيزيك به اخذ درجه فوق ليسانس موفق گرديد؛ و از آن پس جهت ادامة تحصيل به كشور انگلستان سفر كرد و در رشتة منطق و فلسفه به دريافت درجة دكترا نايل آمد. وي عضويت هيات علمي وزارت علوم مي باشد.ايشان در حين انجام وظايف محوله، به تاليف و مطالعه مي پرداخت كه حاصل آن چندين مقاله و كتاب به زبان فارسي و انگليسي است كه مشهورترين آنها كتاب « درآمدي به منطق جديد» است كه در سال 1369 (دوره هشتم) جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران را از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دريافت كرد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : منطق جديد

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ضيا موحد پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه در رشته رياضي در زادگاه خود اصفهان، در سال 1339 وارد دانشگاه تهران شد و دوران ليسانس و فوق ليسانس را به تحصيل در رشته فيزيگ گذراند. و از

آن پس (1348) جهت ادامه تحصيل به كشور انگلستان سفر كرد و در رشته منطق و فلسفه به تحصيل مشغول شد. وي دكتراي خود را در سال 1361 لز دانشگاه لندن دريافت نمود. شايان ذكر است كه دكتر موحد جهت تحصيل در رشته كتابداري به انگلستان سفر نموده بعد اما به دليل عدم علاقه ، تغيير رشته داده و به فلسفه روي آورده بود.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : ضياء موحد در هنگام تحصيل در اصفهان سپردون شو كهنه و نو نيز مشغول بعد و گاهي عجيب به تخلص مي نمود. وي در جلسات شعر انجمني كمال در اصفهان كه به رياست جلال الدين همايي تشكيل مي شد نيز حضور يافت.

استادان و مربيان : ضيا موحد از محضر استاداني چون دكتر كمال جناب، دكتر محمود حسابي و دكتر روحاني نژاد در دانشگاه تهران و نيز هانس كمپ و يل هارت در انگلستان بهره برد.

وقايع ميانسالي : ضياء موحد پس از اخذ مدرك فوق ليسانس فيزيك از دانشگاه تهران، براي ادامه تحصيل به انگلستان رفت. اما در آنجا بدليل علاقه به فلسفه تغيير رشته داد و دكتراي منطق و فلسفه خود را دريافت نمود. و پس از بازگشت به ايان به عضويت در هيات علمي وزارت علوم در آمد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سردبيري چكيده نامه مركز اسناد و مدارك علمي، عضويت در هيات علمي وزارت علوم. عضويت در كميته كنگره منطق، عضويت در كميته علمي دوره بين المللي تابستاني منطق و نيز عضويت در انجمن حكمت و فلسفه ايران از مناسبي است كه دكتر موحد در كارنامه خود دارد.

فعاليتهاي آموزشي : ضياء موحد پس از اخذ

مدرك دكتراي منطق و فلسفه از انگلستان و بازگشت به ايران به عضويت در هيات علمي وزارت علوم در آمد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ضياء موحد در هنگام تحصيل در اصفهان از موسسين جنگ اصفهان كه انجمني شو سنتي بود، به شمار رفت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ضياء موحد در كنار فعاليت علمي در هيئت علمي وزارت علوم و نيز اجراي نقش در مراكز علمي- تحقيقاتي ديگر، به مطالعه و تاليف در زمينه فلسفه و منطق ( بويژه منطق جديد) مي پردازد. از اين گذشته مطالعات ادبي و سرودن شو و نگاشتن مقالات ادبي و نقد ادبي از مشغوليت هاي هميشگي استاد مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : ضياء موحد بدليل علاقه بسيار به منطق جديد، به زبان و وجه منطقي و فلسفي آن توجه خاصي دارد. و مي كوشد تا بوسيله فنون منطق به معنا شناسي زبان بپردازد. وي اعتقاد دارد كه يك سوي زبان، خود زبان است و سمت ديگر آن، جهان قرار دارد. از اين گذشته خود در ادبيات و نقد ادبي به فعاليت هنري و علمي مي پردازد. و بدليل ديدگاه فلسفي خود اعتقاد دارد كه براي اعتلاي نقد ادبي بايد تفكر فلسفي را جدي تر گرفت. .

جوائز و نشانها : دكتر ضياء موحد داراي تاليفات و ترجمه هاي در زمينه رشته تخصصي خود مي باشد. از آن جمله تعدادي در دوره هاي مختلف انتخاب كتاب سال به عنوان كتاب سال برگزيده شده اند. كتاب "درآمدري به منطق جديد" ضياء موحد(در سال 1369 ) ، در دوره هشتم ،كتاب"نظريۀ ادبيات" ترجمه ايشان

در دوره سيزدهم و كتاب"منطق موجّهات" تاليف ضياءموحد، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتابهاي سال برگزيده شدند.

چگونگي عرضه آثار : رمز كتابهاي ادبي دكتر موحد از جمله كتاب «مشتي نور سرد» در انتشارات اكنون به چاپ رسيده است --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 برآبهاي مرده مرواريد

ويژگي اثر : 1354

2 جادوي شو گذشتگان

3 در آمدي به منطق جديد

ويژگي اثر : كتابي درسي است در روشن نمودن مباني منطق جديد كه به زباني ساده مطالب دقيق را در اختيار خواننده قرار مي دهد. تلاشي مولف از جهت اينكه مسائل كتاب را با مثالهايي برگرفته از فرهنگ ايراني و مانوس براي خواننده فارسي زبان، ستودني است.اين كتاب در دوره هشتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «درآمدي به منطق جديد» : منطق جديد كه از مباني رياضيات جديد و فلسفه تحليلي است، سالهاست كه در برنامه درسي بيشتر دانشكده ها بويژه دانشكده هاي رياضي و فلسفه و زبانشناسي كشورها گنجانيده شده است. ولي در ايران كه خود ميراثي غني در منطق سنتي دارد، هنوز كتابي درسي كه مباني اين علم را بدقت، اما ساده و روشن بيان كند، نوشته نشده است. كتاب درآمدي به منطق جديد از اين جهت خلاء مهمي را پُر مي كند و كتابي دقيق و در عين حال آسان ياب را در اختيار خواننده علاقه مند قرار مي دهد. علاوه بر آن تلاش مؤلف در جهت تطبيق مسائل كتاب با مثالهايي كه برگرفته از فرهنگ ايراني و براي خواننده مأنوس

است؛ بر ارزش كتاب مي افزايد

4 روشنفكران و نقش آنان در جامعه

5 سعدي

ويژگي اثر : تاليف

6 سهم فلسفه معاصر در نقد ادبي

7 شعر و شناخت و سعدي تاليفاتي فلسفي

8 غراب دي سفيد

9 فلسفه منطق فرگه (1361)

ويژگي اثر : درباره نظريات فلسفي فرگه، بنيانگذاري منطق جديد مي باشد كه دكتر موحد آنرا به زبان انگليسي در سال 1361 نگاشته است.

10 مشتي نو در سرو

ويژگي اثر : آثار ادبي دكتر موحد نيز سراسر نوآوري است چنانكه در اشعار كتاب مشتي نور سرد، واژه سازي و ابداعاتي در زبان را به نام خود ثبت نموده است.

11 مقالات متعدد فلسفي و منطقي

12 منطق موجّهات

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:منطق موجّهات ضياء موحّد._ تهران: انتشارات هرمس، 1381. اين اثر نخستين كتاب در منطق موجّهات جديد به زبان فارسي است و هدف از آن آموزش گام به گام و روشمند اين منطق است. منطق موجّهات با افزودن مفهوم ها و اصل ها و قاعده هايي به مباني منطق جمله ها و محمول ها پايه گذاري مي شود. از اين رو، مؤلف در اين كتاب به اين مباني هم در حد نياز پرداخته است. در نوشتن كتاب تلاش بر اين بوده است كه خوانندة علاقه مند بتواند مطالب آن را خودآموزي كند. لذا در بيان مطالب توان خوانندة ناآشنا با موضوع در نظر گرفته شده و حلّ همة تمرين ها نيز در پايان كتاب آورده شده است. همچنين با طرح بحث هاي فلسفي و

دلالت شناختي گوناگون كوشش شده است تا موضوع ملموس تر شود. ميراث آثار منطق دانان ما، به ويژه ابن سينا، از راه ترجمة لاتيني به قرون وسطاي اروپا رسيد و نوآوري هاي ابن سينا در منطق موجّّهات توجه منطق دانان آن دوره را به خود جلب كرد. با پايان گرفتن قرون وسطي (قرن پانزدهم ميلادي)، در غرب نيز منطق موجّهات سرنوشتي بهتر از سرنوشت آن در دنياي اسلام نداشته است. توجّه جدّي به اين منطق از اواسط قرن بيستم آغاز شد و با شتابي روزافزون رشد و گسترش يافت. آگاهي از منطق موجّهات جديد، گذشته از ارزش منطقي و فلسفي آن، ابزاري در اختيار ما مي گذارد كه بتوانيم با آن ميراث دانشمندان خود را درك و ارزيابي كنيم.

13 نظري? ادبيات

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب «نظري? ادبيات»: نظري? ادبيات؛ رنه ولك، آوستن وارن؛ ترجم? ضياء موحد، پرويز مهاجر؛ تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1373. نظري? ادبيات كتابي است كلاسيك در نقد ادبي. اين كتاب تاكنون به بيش از 18 زبان ترجمه شده و بنا به گزارشهاي موجود در بسياري از حوزه هاي فرهنگي در نظريه و روش شناسي پژوهشهاي ادبي دگرگونيها و تجديد نظرهاي گسترده اي پديد آورده است. اين كتاب در هر موضوع عرص? نقل و نقد عقيده ها و نظريه هاي انديشمندان از يونان قديم تا اوايل ده? دوم قرن بيستم اروپا و آمريكاست. از اين رو هيچ منتقد ادبي از آن بي نياز نيست. كتاب حاضر چكيد? قرنها تفكر و سنت

ادبي است كه با همكاري دو تن از محققان برجست? معاصر – رنه ولك و آوستن وارن – تدوين شده است و با آنكه نزديك به سي سال از تأليف آن مي گذرد، از هر لحاظ تازگي و اصالت دارد. نثر ترجمه از هر حيث شيوا و مفهوم است و دليل آن تسلط مترجمان بر دو زبان مبدأ و مقصد و آشنايي با موضوع كتاب بوده و همين سبب شده است كه ابهامي در آن نباشد و از ترجمه لفظ به لفظ دور بماند. اين كتاب، كتابي پايه و مرجع محسوب مي شود و به دليل اهميت، ترجم? آن از سالها پيش مورد انتظار بود منابع زندگينامه :

1www.ketabesal.ir2تهراني زاده، برگزيدگان علمي و فرهنگي كشور، صص 3-2423حميد رضا ابك، روايت فيلسوف از شاعر هستند، همشهري، ص 164رضا انزابي نژاد، يكسينه سخن گرم، كتاب ماه ادبيات و فلسفه، سال جهارم، شماره نهم، تير ماه 1380، ص 235ضيا موحد، سهم فلسفه معاصر در نقد ادبي، كتاب ماه ادبيات و فلسفه، آذر و دي 1380، صص 27-206علي اصغر محمد خاني، گفتگو با دكتر ضياء موحد به مناسبت انتشار كتاب شعر و شناخت، كتاب ماه ادبيات و فلسفه، آذر 1377، ص 227محمد خاني، فيلسوفاني مديون بصيرت هاي شاعرانه هستند، در كتاب ماه ادبيات و فلسفه ، ص 6

موحدطاهر، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر موحد طاهر

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1354 بعد از گذراندن كلاس 4 متوسطه آن زمان به خاطر عدم پذيرش عضويت حزب رستاخيز وارد حوزه علميه قم شدم و در سال اول ادبيات عرب را

در مدرسه رضويه كه مي شود گفت از لحاظ برنامه درسي شعبه اي از مدرسه حقاني محسوب مي شد؛ گذراندم و سال بعد يعني سال 1355 وارد مدرسه حقاني كه توسط مرحوم شهيد قدوسي اداره مي شد، شدم و با شروع نهضت فراگير انقلاب اسلامي ضمن همراهي و شركت در تظاهرات و ساير برنامه ها به عنوان يكي از طلاب جوان اداء دين نموده و در ضمن، دروس حوزه را به صورت خصوصي در زماني كه حوزه تعطيل بود خواندم.

با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) دروس مكاسب و كفايه را در سال 1358 خواندم و سال بعد در درس خارج آيات عظام: وحيد خراساني (مكاسب محرمه) و نوري همداني (اقتصاد اسلامي) و منتظري (حدود) را خواندم و در سال 1360 در برنامه يكساله اي كه در موسسه در راه حق تحت عنوان «گروه دال» به منظور آموزش اساتيد معارف اسلامي دانشگاه در آن موسسه برگزار مي شد؛ شركت نمودم لكن بعد از پايان اين دوره چون برنامه هاي آموزشي در حال ارائه موسسه در راه حق توسط استاد مصباح برايم جذاب بود، شركت در آن برنامه ها را قطع نكردم و تا سال 1364 اين كار ادامه پيدا كرد.

در كنار اين برنامه ها دورس حوزه را با شركت در درس خارج «آيت الله وحيد» كه شامل دو درس اصلي حوزه يعني اصول و فقه مي شد؛ برنامه ها را ادامه دادم و شركت در درس خارج ساير آقايان كه در يك مقطع يك ساله ديگر از «آيت الله مظاهري» و «آيت الله تبريزي» هم استفاده نمودم كه بيش از يك سال

طول نكشيد ولي شركت در درس فقه و اصول آيت الله وحيد به مدت 14 سال ادامه پيدا كرد. ضمن اينكه در اين مدت، برنامه هاي ديگر حوزه مانند شركت در دروس تفسير و فلسفه «آيت الله جوادي» و «آيت الله مصباح» را تعقيب مي نمودم. علاوه بر برنامه هاي حوزوي، تدريس معارف اسلامي دانشگاه را هم داشتم و همين طور به مدت يك سال برنامه تدريسي مباني اعتقادي اسلام را براي برادران سپاه در شمال كشور را هم به عهده داشتم.

در سال 1364 كه برنامه تحقيقاتي موسسه باقرالعلوم (ع) توسط «آيت الله مصباح يزدي» شكل گرفت؛ در گروه فلسفه شركت نمودم كه تا سال 1372 اين كار ادامه داشت. در سال 1373 به مدت دو سال و اندي براي اداره رايزني فرهنگي به پاكستان اعزام شدم و بعد از اتمام اين دوره به قم بازگشتم. در خلال اين مدت تا حال ضمن تدريس دروس اصلي حوزه فقه و اصول و فلسفه در سطح عالي و همينطور ارائه مقالات در زمينه هاي تاريخي، فقهي و فلسفي انجام وظيفه نمودم و در سال 1380 با ارائه پايان نامه كارشناسي ارشد در رشته فلسفه با موضوع: «اصالت وجود» از موسسه امام خميني (ره) مدرك كارشناسي ارشد را اخذ نمودم.

موحديان عطار، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي موحديان عطار

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را تماماً در شهر اصفهان انجام دادم و از دبيرستان «هراتي» در سال 1359 ديپلم علوم تجربي اخذ كردم. اين زمان مصادف شد با انقلاب فرهنگي و تعطيل دانشگاه ها و جنگ تحميلي. بنابراين به خدمت

سربازي رفتم اما هم در دوره دبيرستان و هم در طول خدمت سربازي با موضوع معارف اسلامي و مباحث كلامي و فلسفي مانوس بودم.

پس از پايان خدمت به قصد مطالعه در ميراث معنوي و علمي اسلام و تشيع و به ويژه معارف امامان شيعه (عليهم السلام) به حوزه علميه اصفهان و در سال 1362 به حوزه قم مهاجرت كرده و در مدرسه علميه حقاني، كه سپس با نام شهيدين ادامه كار داد، به تحصيل مشغول شدم. تحصيلات متعارف حوزوي را تا مرحله خارج فقه ادامه داده و چند سالي در دروس خارج آيات عظام، از جمله: «حضرت آيت الله العظمي بهجت (دام ظله)» شركت كردم. در اين بين به مطالعات فلسفي، عرفاني و كلامي نيز مي پرداختم و چند سالي را با گروه فلسفه مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي در تدوين معجم موضوعي كتب فلسفي همكاري كردم.

در كنار تحصيلات حوزوي در سال هاي 1367 تا 1373 در دانشگاه قم مركز تربيت مدرس در مقطع كارشناسي ارشد رشته «الهيات» تحصيل كردم و پايان نامه خود را در موضوع: «آسيب شناسي ايمان ديني: (ثبات در اعتقادات)» تحت نظر حضرت آيت الله معرفت دفاع كردم. بعد از آن چند سالي در دانشگاه هاي مختلف، از جمله دانشگاه رازي كرمانشاه و علامه طباطبايي تهران به تدريس دروس معارف پرداختم.

در سال 1375 به مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب پيوستم و مطالعات خود را در اين زمينه و به طور خاص درباره اديان هند آغاز كردم كه تاكنون ادامه دارد و ره آورد آن يك كتاب، چندين مقاله و تدريس موضوعات مربوطه بوده است. علاوه بر اين چند سالي

است كه مطالعات و پژوهش هايي را در زمينه «موعود باوري: در اديان ترتيب داده و به طور فردي و گروهي مقالاتي را فراهم آورده ام و حاصل آن را در برنامه هاي تلويزيوني و راديويي متعددي ارائه كرده ام.

در همين سال ها در مقطع دكتري در رشته «كلام با گرايش فلسفه دين و مسائل جديد كلامي» در دانشگاه قم (مركز تربيت مدرس) تحصيل كرده و پايان نامه خود را در موضوع: «ايضاح مفهومي عرفان و ويژگي هاي جوهري آن» تحت نظر و راهنمايي جناب آقاي دكتر قاسم كاكائي، دكتر شهرام پازوكي و آيت الله علي عابدي شاهرودي دفاع كردم. اين موضوع را از آن رو برگزيدم تا سنگ بنايي باشد براي پژوهش هايي در زمينه عرفان اديان و به ويژه عرفان امامان شيعه (عليهم السلام)، از اين رهگذر نيز مقالاتي فراهم آمده است كه برخي از آنها را در مجلات علمي پژوهشي كشوربه چاپ رسانده ام.

موسوي باليگي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوي باليگي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد محمد موسوي باليگي در سال 1348 هجري شمسي در خانواده اي متدين و مذهبي در شهر مشهد مقدس ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1365 وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع) نزد بزرگان آن ديار همچون:

«آيت الله آشتياني»، «آيت الله علم الهدي» و «مرحوم آيت الله فلسفي» تلمذ كرد.

ايشان ضمن پرداختن به وظيفه مهم ديني خويش: «تبليغ»، به تدريس فلسفه و عرفان در دانشگاه هاي رضوي مشهد و دانشگاه تهران مشغول است. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس، درس، قلم، كتاب، تحقيق، نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه كتاب هاي «آيين و انديشه» و تصحيح «اسرار الآيات» و ... از جمله آثار ايشان است.

موسوي بجنوردي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله دكترسيد محمد موسوي بجنوردي در سال 1322 در نجف اشرف متولد شد ولي در شناسنامه وي 1324 به عنوان سال تولد رقم خورده است. ايشان تحصيلات علوم حوزوي و ديني خود را در ايران و نجف اشرف به انجام رساندند. وي به مدت 30 سال در محضر استادان درجه اول فقه واصول و فلسفه از جمله مرحومان امام خميني(س), پدر معظم ايشان آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي _ صاحب كتاب القواعد الفقهيه و مرجع تقليد وقت _ آيت الله خويي و آيت الله حكيم در حوزهْ نجف اشرف به فراگيري علوم ديني پرداخت. موسوي بجنوردي كه دروس جديد و حوزوي را با هم مي خواند در 18 سالگي كفايتين (سطح 3) را به پايان رساند. همزمان با حضور در درس خارج امام, موسوي بجنوردي به مدت 12 سال در كلاسهاي آيت الله العظمي خويي نيز حاضر مي شدند.موسوي بجنوردي پس از پيروزي انقلاب به ايران آمدند و در دفتر استفتائات حضرت امام مشغول به كار شدند. در سال 1359 به دستور امام راحل, دادگاه عالي قضات را راه اندازي كرد. ايشان از سال 1360 به مدت دو

دوره تا سال 1368 به عضويت شوراي عالي قضايي درآمدند كه تا ارتحال حضرت امام و تغيير در قانون اساسي (كه منجر به حذف شوراي عالي قضايي شد) ادامه داشت.همزمان با اين فعاليتهاي اجتماعي و امور اجرايي كار تدريس و تحقيق در دانشكده هاي حقوق دانشگاه هاي شهيد بهشتي, تربيت مدرس و نيز دانشكدة الهيات دانشگاه تهران را دنبال كردند. در سال 1368 به رتبة دانشياري و در فروردين سال 1382 به رتبه استادي رسيدند .دكتر سيد محمد موسوي بجنوردي از سال 1371 عضو هيأت علمي و رياست گروه الهيات دانشگاه تربيت معلم(خوارزمي) بودند و درحال حاضر رئيس گروه الهيات و رشتة حقوق و علوم سياسي اين دانشگاه مي باشند.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

گرايش : فقه و اصول

والدين و انساب : پدر معظم سيد محمد موسوي بجنوردي مرحوم آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي ، صاحب كتاب القواعد الفقهيه و مرجع تقليد وقت بود

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد محمد موسوي بجنوردي داراي اجتهاد در رشته فقه و اصول از نجف اشرف از سال 1332 تا 1357 است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد محمد موسوي بجنوردي در حين شاگردي در كلاس درس امام و آيت الله العظمي خويي در مسجد جامع نجف اشرف (هندي) رسائل, مكاسب و كفايتين را به زبان عربي براي شيعيان كشورهاي عرب زبان همچون عراق, لبنان, سوريه و مصر تدريس مي كردند.

استادان و مربيان : از استادانسيد محمد موسوي بجنوردي مي توان به امام خميني(ره), پدر معظم ايشان آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي ،آيت الله خويي و آيت الله حكيم در حوزهْ نجف اشرف اشاره كرد.

وقايع

ميانسالي : سيد محمد موسوي بجنوردي پس از پيروزي انقلاب به ايران آمدند و در دفتر استفتائات حضرت امام مشغول به كار شدند. در سال 1359 به دستور امام راحل, دادگاه عالي قضات را راه اندازي كرد. ايشان از سال 1360 به مدت دو دوره تا سال 1368 به عضويت شوراي عالي قضايي درآمدند كه تا ارتحال حضرت امام و تغيير در قانون اساسي (كه منجر به حذف شوراي عالي قضايي شد) ادامه داشت. در اين شورا بخش مهمي از تدوين قوانين و اصلاحيه هاي مربوط به قانون مدني, آيين دادرسي كيفري, قانون مجازات اسلامي و نظارت مستقيم براحكام همة دادگاهها بر عهدة ايشان بود. همزمان با اين فعاليتهاي اجتماعي و امور اجرايي كار تدريس و تحقيق در دانشكده هاي حقوق دانشگاه هاي شهيد بهشتي, تربيت مدرس و نيز دانشكدة الهيات دانشگاه تهران را دنبال كردند. در سال 1368 به رتبة دانشياري و در فروردين سال 1382 به رتبه استادي رسيدند

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي (آموزشي _ اجرايي) سيد محمد موسوي بجنوردي به شرح زير است: اجرايي : - عضويت در شوراي عالي قضايي (دو دوره بمدت ده سال) - رئيس دادگاه عالي انقلاب اسلامي - رئيس شعبه ديوان عالي كشور - عضو هيات عفو حضرت امام خميني (ره) - عضو كميته كشوري اخلاق پزشكي - عضوهيئت علمي موسسه عالي بانكداري - رياست كميسيون حقوق بشر اسلامي - عضويت در شوراي عالي علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي - عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - رئيس گروه حقوق و علوم سياسي تربيت معلم - رئيس گروه دين و فلسفه - مدير

گروه فقه و حقوق پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي - عضو هيات امناي مركز بين الملل گفتگوي فرهنگها و تمدنها - عضو كميته كشوري اخلاق پزشكي - عضو كميته علمي شوراي پول و اعتبار - عضو هيئت امناي مركز بين المللي گفتگوي تمدنها - عضو كميتة كشوري اخلاق پزشكي - عضو شوراي دانشگاه تربيت معلم - عضو هيئت مميزه دانشگاه تربيت معلم - مدير گروههاي حقوق و علوم سياسي و فلسفه و دين وفقه و حقوق پژوهشكده امام خميني(ره) - مدير گروه دين و فلسفه دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - مدير گروه حقوق و علوم سياسي (تربيت معلم) - عضو هيئت تحريريه مجله علوم انساني دانشگاه تربيت معلم - عضو هيئت تحريريه متين پژوهشكده امام خميني (ره) - عضو هيئت تحريريه مجله نامه الهيات دانشگاه آزاد اسلامي - عضو هيئت تحريريه مجله حقوق و علوم سياسي آموزشي _ آموزش از سال 60 تا كنون: - دانشگاه شهيد بهشتي - دانشگاه تربيت مدرس - دانشگاه تهران - دانشگاه آزاد اسلامي - مدرسه عالي شهيد مطهري - موسسه عالي بانكداري ايران - دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - دانشگاه قم

فعاليتهاي آموزشي : سيد محمد موسوي بجنوردي تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور را از سال ???? با تدريس در دانشگاه بريتيش كلمبيا كانادا آغاز كردند. ايشان در آن سال به دعوت دانشكده حقوق آن دانشگاه بمدت يك ترم حقوق اسلامي تدريس كردند و در پايان نيز يك رساله دكترا در موضوع «حقوق كودك در اسلام» را راهنمايي كرد. ايشان در همان سال از كانادا به آمريكا رفته در دانشگاه كاليفرنيا جلساتي را بمدت دو ماه

برگزار كردكه مقارنه بين حقوق اسلام و حقوق غرب بود. اين جلسات نهايتاً ترجمه و در آن دانشگاه به چاپ رسيد. به دنبال همين جلسه مسؤولان دانشگاه از ايشان خواستند كه بمدت چهار سال استادي آن دانشگاه را عهده دار شود كه وي به علت ارجحيت دادن حضور در ايران اين پيشنهاد را نپذيرفت. يكسال بعد مسؤولان دانشگاه جرج تاون واشنگتن دي سي به واسطه دكتر سيد حسين نصر پيشنهاد تصدي گري مسؤوليت بخش علوم اسلامي آن دانشگاه را به ايشان دادند ولي موسوي بجنوردي اين پيشنهاد را نيز نپذيرفت. در سال ???? نيز آيت الله موسوي بجنوردي بمدت يك ترم در دانشكده حقوق دانشگاه آكسفورد تدريس داشتند كه در انتها راهنمايي رساله دو دانشجو در موضوعات «سيستم حكومت در اسلام» و «بررسي حقوق خصوصي در بعد مسائل مالكيت خصوصي» را عهده دار شد. آيت الله موسوي بجنوردي از اواسط دهه هفتاد ارتباطات علمي مستمري با دانشكده حقوق دانشگاه محمد الخامس مراكش داشته است. ايشان رفت وآمد و تدريس در مراكش را بسيار مفيد دانسته و از اين بابت بسيار اظهار خرسندي داشته اند. سال گذشته آيت الله موسوي بجنوردي به دانشگاه سن ژوزف (القديس يوسف) لبنان دعوت شدند و جلسات علمي را در آن دانشگاه كه شاخه اي از دانشگاه سوربن مي باشد برگزار كردند. به دنبال آن جلسات دعوتنامه اي از دانشگاه سوربن براي تدريس در ترم پاييز به ايشان ارسال شد. در ارديبهشت ???? آيت الله موسوي بجنوردي به دعوت طنطاوي شيخ الازهر به مصر رفت و ضمن ارائه جلساتي درخصوص «نقش عقل در شريعت» ارتباطات علمي را با دانشگاه الازهر و

عين الشمس برقرار كردند. يكي از جلسات جالب علمي آيت الله موسوي بجنوردي در دانشگاه بريتيش كلمبيا تدريس خصوصي به موريس كاپيتورن كميسر عالي حقوق بشر مي باشد. پروفسور كاپيتورن كه استاد دانشگاه بريتيش كلمبيا است در آن سال كه هنوز نماينده سازمان حقوق بشر در ايران نبوده است جلساتي درباره «حقوق جزا در اسلام» را به صورت خصوصي نزد آيت الله موسوي بجنوردي گذراند. موسوي بجنوردي درحال حاضر اشتياق چنداني براي تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور ندارد. چراكه به اعتقاد او داخل كشور بيشتر از خارج نيازمند اسلام راستين است. ايشان هم اكنون در داخل كشور در دانشگاههاي : تهران ،تربيت مدرس، شهيد بهشتي، تربيت معلم (خوارزمي)، دانشگاه آزاد (واحد علوم و تحقيقات، الهيات قلهك)، موسسه عالي بانكداري و پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس ميكنند.

شاگردان : سيدعباس موسوي و شيخ راغب حرب از شهداي برجسته حزب الله لبنان از شاگردانسيد محمد موسوي بجنوردي در آن دوران از تحصيل وي در نجف اشرف بودند.

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي تحقيقاتي مورد علاقه سيد محمد موسوي بجنوردي به قرار زير است: فقه - حقوق - اصول - فلسفه - عرفان - كلام

چگونگي عرضه آثار : از سيد محمد موسوي بجنوردي در داخل كشور بيش از 50 مقاله درمجلات علمي و 15جلد كتاب با عناوين زير منتشر شده است كه بعضاً عنوان كتب درسي رشتة حقوق در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري مورد توجه استادان و دانشجويان قرار گرفته است. - عقد ضمان - علم اصول - فقه تطبيقي - فقه تطبيقي, بخش جزايي(جلد دوم)

- قواعد فقهيه جلد 1, 2 - مجموعه مقالات فقهي, حقوقي, فلسفي و اجتماعي1،2،3،4،5،6 - مصادر التشريع عندالامامية و السنة (به زبان عربي)؛ - مقالات اصولي. تعداد مقالات علمي چاپ شده در مجلات علمي وپژوهشي = 48 مقاله تعداد مقاله هاي ارائه شده در نشست هاي علمي = 23 مقاله تعداد پايان نامه هاي تحت راهنمايي دكتر موسوي بجنوردي: الف ) كارشناسي ارشد: در حدود 220 پايان نامه كارشناسي ارشد ب) دكتري: در حدود 60 پايان نامه دكتري پايان نامه هاي تحت مشاوره دكتر موسوي بجنوردي : الف ) كارشناسي ارشد: در حدود 220 پايان نامه مشاوره و به همين تعداد استاد ناظر ب) دكتري: در حدود 60 پايان نامه مشاوره و به همين تعداد استاد ناظر --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 انديشه هاي حقوقي حقوق خانواده

ويژگي اثر : انتشارات مجمع علمي فرهنگي مجد و در سال 1386 به چاپ رسيده است و در زمينه فقه، حقوق مي باشد.

2 عقد ضمان

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1380 به چاپ رسيده است. اين كتاب در زمينه حقوق است.

3 علم اصول

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني در سال 1380چاپ شده است.اين كتاب در زمينه اصول فقه مي باشد.

4 فقه تطبيقي

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1382 به چاپ رسيده است و در زمينه حقوق مي باشد

5 قواعد فقهيه (در دو جلد)

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني در سالهاي 1379 و 1383 چاپ شده است.اين كتاب در زمينه فقه و حقوق است.

6 مجموعه مقالات فقهي ، حقوقي ، اجتماعي فلسفي در 6 جلد

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده

امام خميني و در سالهاي 1380-1381-1382-1383-1384-1385 منتشر شده است. اين كتاب در زمينه فقه حقوق فلسفه بحث مي كند.

7 مصادر التشريع عند الاماميه و السنه (ج1)

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1382 به چاپ رسيد.اين كتاب در زمينه مدخل در علم فقه و اصول نگاشته شده است

8 مقالات اصولي

ويژگي اثر : انتشارات امير كبير و در سال 1376 به چاپ رسيده است.و در زمينه اصول است.

موسوي پور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين موسوي پور

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/3/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد حسين موسوي پور فرزند حجت الاسلام حاج سيّد حبيب الله موسوي بهشهري در دوم خرداد سال 1344 در شهر بهشهر (از شهرهاي مازندران) و در خانواده مذهبي و روحاني به دنيا آمدم. در همان سال به جهت ادامه تحصيل پدر در نجف اشرف، به همراه خانواده به كشور عراق عزيمت كرده و در زمان تسفير ايرانيان مقيم عراق در سال 50 - 49 كه مصادف با روي كار آمدن صدام بوده، به ايران و مستقيماً به شهر مقدس مشهد بازگشتيم.

دروس ابتدائى، راهنمائي و دوره متوسط (رشته علوم انساني) را در مشهد در سال 1363 به اتمام رسانده و در همان سال وارد حوزه علميه مدرسه علميه «استاد موسوي نژاد» شدم. دروس مقدمات و ادبيات عرب را در تمام بخش ها در مدرسه اين استاد عظيم الشان گذرانده و پس از اتمام اصول فقه نزد استاد رجائي به مدرسه «آية الله خوئي (ره)» منتقل شدم. درس لمعه نزد استاد «آية الله صالحي (مد ظله)»، رسائل نزد استاد «آية الله اشرفي

(مد ظله)»، بخشي از مكاسب نزد استاد «حاج شيخ جواد مروي (مد ظله)»، جلد اول كفايه نزد استاد «آية الله رضازاده (مد ظله)» به اتمام رساندم.

در سال 1372 به دليل ضرورت حضور طلاب در عرصه هاي نوين با شركت در كنكور سراسري به دانشگاه مفيد قم را يافته و به حول و قوۀ الهي در كنار دروس حوزوي مشغول مطالعات دانشگاهي در رشته فلسفه محض گرديدم. جلد دوم كفايه را در قم نزد استاد محترم «حاج شيخ علي محمدي (مد ظله)» و ادامه مكاسب را نزد مرحوم «آية الله پاياني (رحمة الله عليه)» گذراندم. پس از پايان سطوح در سال 75 - 74 در درس «حضرت آية الله وحيد خراساني (حفظه الله)» كه از ابتداي بحث قطع شروع كرده بودند؛ حاضر شده و به مدت سه سال از محضر ايشان استفاده نمودم. در سال 78 در درس استاد «لاريجاني» كه روش و طرح جديدي را در اصول آغاز كرده بودند؛ حاضر شدم و تاكنون (85) مشغول استفاده هستم.

به لحاظ دروس دانشگاهي كه از سال 72 آغاز شده بود، در سال 76 به اتمام رسيد و در همان سال در رشته كارشناسي ارشد «فلسفه محض» دانشگاه تربيت مدرس تهران از طريق كنكور سراسري قبول شده و در سال 79 آن را به اتمام رساندم. پايان نامه ارشد را با نام: «حسن و قبح از ديدگاه جرج ادوارد مور انگليسي و خواجه نصرالدين طوسي» به صورت تطبيقي در همان سال 79 دفاع كردم. و در حوزه داراي رتبه سوم مي باشم.

به لحاض فعاليت ها: جداي از فعاليت هاي سياسي اجتماعي كه لازمه دوران انقلاب اسلامي

بوده است، در مشهد دو سال در يكي از مساجد مشهد مشغول اقامه جماعت و تبليغات اسلامي بودم. در قم در سال 76 در «دائرة المعارف علوم عقلي مؤسسه آية الله مصباح (زيده عزه)» به عنوان محقق فلسفه مشغول به فعاليت از قبيل: كتابشناسي منابع فلسفى، توصيف منابع فلسفى، مدخل يابي و اصطلاح يابي منابع درجه اول فلسفى، مديريت بخش پشتيباني علمي و واحد علوم پرونده هاي علوم عقلي اسلامي شدم.

همچنين با مؤسسه طه در بخش نمايه سازي مجلات حوزه دين به مدت دو سال مشغول بودم. در سال 1381 با توجه به آشنائي با مباحث اطلاع رساني و نيز انجام تحقيقات و پژوهش هاي حوزه علوم عقلي با مركز قرآن آشنا شده و در بخش تدوين مقالات دائرة المعارف قرآن همكاري داشتم. در همان سال به پشنهاد مديريت دائرة المعارف قرآن و نياز كتابخانه تخصصي مركز فرهنگ و معارف قرآن به ساماندهى، مديريت كتابخانه را به عهده گرفته و با توجه به موفقيت در اين امر در سال 83 مديريت كتابخانه تخصصي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و پس از آن در سال 84 مديريت كتابخانه هاي حوزه معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي را پذيرفتم.

موسوي پور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين موسوي پور

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/3/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد حسين موسوي پور فرزند حجت الاسلام حاج سيّد حبيب الله موسوي بهشهري در دوم خرداد سال 1344 در شهر بهشهر (از شهرهاي مازندران) و در خانواده مذهبي و روحاني به دنيا آمدم. در همان سال به جهت ادامه تحصيل پدر در نجف اشرف، به

همراه خانواده به كشور عراق عزيمت كرده و در زمان تسفير ايرانيان مقيم عراق در سال 50 - 49 كه مصادف با روي كار آمدن صدام بوده، به ايران و مستقيماً به شهر مقدس مشهد بازگشتيم.

دروس ابتدائى، راهنمائي و دوره متوسط (رشته علوم انساني) را در مشهد در سال 1363 به اتمام رسانده و در همان سال وارد حوزه علميه مدرسه علميه «استاد موسوي نژاد» شدم. دروس مقدمات و ادبيات عرب را در تمام بخش ها در مدرسه اين استاد عظيم الشان گذرانده و پس از اتمام اصول فقه نزد استاد رجائي به مدرسه «آية الله خوئي (ره)» منتقل شدم. درس لمعه نزد استاد «آية الله صالحي (مد ظله)»، رسائل نزد استاد «آية الله اشرفي (مد ظله)»، بخشي از مكاسب نزد استاد «حاج شيخ جواد مروي (مد ظله)»، جلد اول كفايه نزد استاد «آية الله رضازاده (مد ظله)» به اتمام رساندم.

در سال 1372 به دليل ضرورت حضور طلاب در عرصه هاي نوين با شركت در كنكور سراسري به دانشگاه مفيد قم را يافته و به حول و قوۀ الهي در كنار دروس حوزوي مشغول مطالعات دانشگاهي در رشته فلسفه محض گرديدم. جلد دوم كفايه را در قم نزد استاد محترم «حاج شيخ علي محمدي (مد ظله)» و ادامه مكاسب را نزد مرحوم «آية الله پاياني (رحمة الله عليه)» گذراندم. پس از پايان سطوح در سال 75 - 74 در درس «حضرت آية الله وحيد خراساني (حفظه الله)» كه از ابتداي بحث قطع شروع كرده بودند؛ حاضر شده و به مدت سه سال از محضر ايشان استفاده نمودم. در سال 78 در درس استاد «لاريجاني» كه

روش و طرح جديدي را در اصول آغاز كرده بودند؛ حاضر شدم و تاكنون (85) مشغول استفاده هستم.

به لحاظ دروس دانشگاهي كه از سال 72 آغاز شده بود، در سال 76 به اتمام رسيد و در همان سال در رشته كارشناسي ارشد «فلسفه محض» دانشگاه تربيت مدرس تهران از طريق كنكور سراسري قبول شده و در سال 79 آن را به اتمام رساندم. پايان نامه ارشد را با نام: «حسن و قبح از ديدگاه جرج ادوارد مور انگليسي و خواجه نصرالدين طوسي» به صورت تطبيقي در همان سال 79 دفاع كردم. و در حوزه داراي رتبه سوم مي باشم.

به لحاض فعاليت ها: جداي از فعاليت هاي سياسي اجتماعي كه لازمه دوران انقلاب اسلامي بوده است، در مشهد دو سال در يكي از مساجد مشهد مشغول اقامه جماعت و تبليغات اسلامي بودم. در قم در سال 76 در «دائرة المعارف علوم عقلي مؤسسه آية الله مصباح (زيده عزه)» به عنوان محقق فلسفه مشغول به فعاليت از قبيل: كتابشناسي منابع فلسفى، توصيف منابع فلسفى، مدخل يابي و اصطلاح يابي منابع درجه اول فلسفى، مديريت بخش پشتيباني علمي و واحد علوم پرونده هاي علوم عقلي اسلامي شدم.

همچنين با مؤسسه طه در بخش نمايه سازي مجلات حوزه دين به مدت دو سال مشغول بودم. در سال 1381 با توجه به آشنائي با مباحث اطلاع رساني و نيز انجام تحقيقات و پژوهش هاي حوزه علوم عقلي با مركز قرآن آشنا شده و در بخش تدوين مقالات دائرة المعارف قرآن همكاري داشتم. در همان سال به پشنهاد مديريت دائرة المعارف قرآن و نياز كتابخانه تخصصي مركز فرهنگ و معارف

قرآن به ساماندهى، مديريت كتابخانه را به عهده گرفته و با توجه به موفقيت در اين امر در سال 83 مديريت كتابخانه تخصصي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و پس از آن در سال 84 مديريت كتابخانه هاي حوزه معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي را پذيرفتم.

موسوي راد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين موسوي راد

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد حسين موسوي راد در سال 1342 هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) در شهرستان نيشابور ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني وارد حوزه علميه گرديد تا از خرمن پر بار حوزه هاي علميه خوشه چيني نمايد.

پس از ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگاني همچون: «مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي»، «آيت الله صالحي مازندراني»، «آيت الله اعتمادي»، «آيت الله وحيد» و ... كسب فيض كرد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته (فلسفه اسلامي) در مقطع كارشناسي در سال 1377 از دانشگاه فردوسي مشهد فارغ التحصيل گرديد. ايشان ضمن تبليغ در زندگي سراسر علمي خود جز به تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه مقالات «شيوها ي مديريتي حضرت علي (عليه السلام)» و «جنبش نرم افزاري» از جمله آثار ايشان است.

موسوي زنجاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1284 ق)، عالم دينى، فقيه و حكيم. در زنجان به دنيا آمد و در خانواده ى علم و دانش و سيادت پرورش يافت. پس از فراگيرى ادبيات و قسمتى از سطوح به تهران آمد و در فلسفه و معقول از محضر حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه و علامه آقا على حكيم نورى استفاده نمود. سپس به نجف رفت

و در محضر علامه آخوند خراسانى و ديگر علما تلمذ نمود و پس از رسيدن به مقام اجتهاد به زنجان بازگشت و عهده دار مرجعيت امور دينى مردم و تدريس گرديد و شاگردان از اطراف به گردش جمع شدند و او در آنجا تشكيل حوزه ى علميه داد. در زنجان درگذشت. پيكرش به كربلا منتقل و در رواق حضرت ابوالفضل (ع) دفن شد. از آثارش كتابى در «فقه» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (250/ 5)، معجم المؤلفين (175/ 11).

موسوي گرگاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن موسوي گرگاني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1346 وارد حوزه علميه مشهد شدم و به گونه خستگي ناپذير مشغول تحصيل علوم ديني گرديدم و از همه اساتيد آن شهر استفاده بردم به ويژه از مرحوم «اديب نيشابوري» استفاده هاي فراواني بردم و در اين شهر ادبيات عرب، منطق و مقداري اصول و فقه را تحصيل كردم و كلاس 6 دبستان را متفرقه امتحان دادم و به بهترين وجه قبول شدم و در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و با اشتياق فراوان از علماء و دانشمندان اين شهر استفاده هاي فراواني بردم و در مدت كوتاهي بقيه سطح را كه عبارت بود از: رسائل، مكاسب و دو جلد كفايه به پايان بردم و دور اول و دوم امتحانات را در آن زمان امتحان دادم و شاگرد اول در حوزه شدم.

سپس به فلسفه و خارج فقه و اصول پرداختم و از خرمن دانش فقيهان و فيلسوفان استفاده ها بردم به ويژه از علامه مطهري، جوادي آملي و حسن زاده آملي و تمام

مجتهدين و مراجع اين شهر، و دو سه دور خارج اصول را شركت و تقرير كردم و بسياري از كتابهاي فقه را در درس خارج حاضر شدم و تمام اسفار و شرح منظومه و شفاء ابن سينا و شواهد ربوبيه و شرح اشارات را خواندم و در تمام اين مدت به تدريس انواع علوم اسلامي در حوزه علميه مشغول بودم و تا حدود ديپلم به طور متفرقه خواندم و امتحان دادم و صدها مقاله و كتاب را به ريشه تحرير درآوردم، و اكنون مدت 10 سال است كه خود را بي نياز از تمام رشته هاي علوم انساني به ويژه علوم حوزوي مي دانم.

موسوي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم موسوي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1345 تحصيلات دوره ابتدائي ام شروع شد و تا سال 1357 ديپلم دبيرستان را گرفتم، در اين مدت با برخي گروههاي مذهبي همكاري داشتم كه گاهي به مطالعه و تلخيص كتابهاي ديني يا بررسي برخي آيات و ارائه در جمع و گروه مربوطه مي انجاميد.

از سال 1358 تا سال 1360 به كشور كانادا جهت تحصيل در رشته فيزيك رفتم. در آنجا با عضويت در انجمن اسلامي آمريكا و كانادا به فعاليت هاي جنبي تبليغي و گاهي علمي مي پرداختم، مثل: «بررسي تفاسير قرآن»، «تحقيق موضوعي در زمينه هاي مختلف» و ارائه به انجمن يا در ميان دانشجويان ايراني و عرب كه هر هفته در مسجدي جمع مي شديم. از آنجايي كه برگزاري تظاهرات در آن كشور به تبع انقلاب و حمايت از مظلوميت ايران در جنگ عليه عراق و گاهي هم برگزاري

جلسات سخنراني در دانشگاهها كه در برخي موارد به درگيري با نيروهاي ضد انقلاب منجر مي شد، پرونده مطلوبي در ادامه مهاجرت به كانادا نداشتم و اين دليل باعث شد ادامه حضور را در آن كشور لغو كنند.

در سال 1361 به ايران برگشتم و مستقيم به تحصيلات حوزوي در قم پرداختم. البته چند ماهي به مدرسه عالي شهيد مطهري در تهران رفتم ولي دوباره به قم برگشتم و از آن زمان تا به حال در قم هستم. در كنار دروس حوزوي، البته پس از دروس لمعه و همراه با درس رسائل و مكاسب دوباره در دانشگاه از طريق كنكور شركت كردم و در دانشگاه تهران به درس فلسفه پرداختم. در قم نيز هم در درس تخصصي كلام و هم در رشته دين شناسي (موسسه امام ره) شركت كردم.

موسوي، جاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جاسم موسوي

محل تولد : ميسان

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

ولدت و ترعرعت في احد قري الجنوب التابعة لمحافظة ميسان الواقعة في جنوب العراق و التي تقع علي مسافة قريبة من قضاء الحويزه الايراني و هناك اكملت الدراسة الابتدائية و بعد اشتداد المعارك في الحرب الظالمة المفروضة علي الجمهورية الاسلامية نزحت مع عائلتي الي مركز المحافظة «العمارة» و ذلك بسبب وصول الجيش الاسلامي الايراني الي بعض مناطق الجنوب في العام 1982 م. و قد كانت هذه السنة من اصعب المراحل التي مررت بها اذ اعتقل والدي من قبل الا من البعثي بتهمة التجسس لصالح الجمهورية الاسلامية ليلتحق بجبهات الحق.

و بعد انتقالنا الي مركز المحافظة اكملت هناك دراستي حيث حصلت علي شهادة الاعدادية و ذلك في العام 1990

- 1989 و في نفس هذا العام انتفض شيعة العراق في الانتفاضة الشيعة المعروفة و التي كادت ان تقضي انذاك علي ازمرة البعثية ، و التي انتهت بفاجعة اليسمة حيث استشهد عشراة الالاف و هاجرت الالاف من الشيعة الي الجمهورية الاسلامية و قد كنت من الذين منٌ الله تعالي عليهم بالهجرة الي ارض الاسلام مع والدي حيث التحق بمجرد وصولي الي ايران بمدرسة الامام الخميني (رض) التي يشرف عليها سماحة ولي الفقيه في خوزستان آيت الله السيد الجزائري، و ذلك في العام 1370.

و هناك اكملت المقدمات و السطح الاولي و الثاني من السطوح الحوزوية حيث تتلمذت علي خيرة الاساتذة هناك كسماحة الشيخ ماجد الكاظمي و السيد محسن الشفيعي و آخرون. و في سنة 1374 قبلت في المركز العالمي للعلوم الاسلامية، حيث اكملت السطح الاولي و الثاني و الثالث و ذلك في العام 1377. و في السنة 1377 قبلت في مدرسة الامام الخميني للدراسات العليا في قسم الفلسفة و الكلام، و هناك تتلمذت علي يد تلة كبيرة من خيرة الاساتذة في قم المقدسة كالدكتور احمد البهشتي و الدكتور محمد مهدي گرجيان و الشيخ حسن معلمي و الدكتور علي الشيرواني و آخرون. و في العام 1381 اكملت الدراستي التخصصية حيث دافعت عن رسالتي التي كانت تحت عنوان بحث تطبيقي للجبر و الاختيار، و قد كان الاستاذ المرفا الدكتور گرجيان و الاستاذ المعاون الشيخ حسن المعلمي، و كان الحكم في جلسة الدفاع الشيخ كياشمشكي و قد حصلت علي درجة 19 في جلسة الدفاع.

و في سنة 1382 ابتدات دراسة البحث الخارج علي يد اصحاب السماحات من علماء الحوزة العلمية كالشيخ الهرندي و الشيخ محمد باقر الايرواني و غيرهم. و

قد احنغلت اثناء ذلك في عدة من المراكز العلمية كمؤسسة الكوثر للمعارف الاسلامية و التي كان لها الفضل في نشر الكثير من المقالات التي كلفتنا بكتابتها و الي جانب التحصيل الدراسي مارستا مهمة التدريس فكان لنا الشرف في تدريس جامع المقدمات و معالم الدين و بعض كتب شرح اللمعة و الحلقة الاولي و الثانية. و الحمدلله رب العالمين.

موسوي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود موسوي

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

در سال 56 _ 55 تحصيلات علوم ديني خود را در حوزه علميه ميبد آغاز كردم و بخشي از مقدمات (ادبيات عرب) را نزد اساتيدي همچون حجج الاسلام شيخ حسن هدايي، سيد اسد الله امامي و مرحوم شيخ كمال فقيهي فرا گرفتم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به قم آمدم. ابتدا در مدرسه رضويه و سپس در مدرسه فيضيه دروس حوزوي خود را پي گرفتم. دروس سطح را نزد اساتيد برجسته اي نظير آيت الله اشتهاردي، آيت الله سيد علي محقق داماد، مرحوم آيت الله موسوي تهراني، مرحوم آيت الله پاياني و تني چند از ديگر اساتيد فرا گرفتم. پس از اتمام سطح در حوزه درس آيت الله وحيد خراساني حضور يافته و تقريبا يك دوره اصول را از محضر ايشان تلمذ كردم چند سال نيز از دروس خارج فقه و اصول آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي نيز بهره مند بودم در كنار دروس فقه و اصول بحمد الله از مباحث فلسفي و تفسيري آيت الله جوادي آملي و آيت الله مصباح يزدي استفاده نموده و فراوان بهره بردم. آشنايي اندك اين بنده با علم هيئت نيز مرهون

حضور در درس آيت الله حسن زاده آملي است. بحمد الله سرچشمه هاي علم و معرفت و معنويت در حوزه فراوان بوده و هست كه نمونه هايي چند از آن اشاره شد گرچه اين بنده اذعان مي كند كه توفيق كامل در استفاده از اين سرچشمه ها نداشته و صرفا جرعه هايي از آن نوشيده است.

در كنار دروس رسمي و غير رسمي حوزوي بنا به ضرورت هايي كه همه مي دانيم درسال 69 در آزمون كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس (دار الشفاء) شركت جسته و قبول شدم و در سال 72 از آن مركز فارغ التحصيل شدم. رساله ارشد را بنابر توصيه جناب آقاي دكتر احمدي براي آشنايي هر چه بيشتر با زبان علمي روز دنيا ترجمه متن فلسفي كتاب ايتن ژيلسون را انتخاب كردم كه بعدها آن را تكميل و منتشر ساختم.

دوره عمومي و تخصصي زبان انگليسي را نيز در دفتر تبليغات حوزه علميه قم گذراندم و بعدها از طريق تدريس در مراكز مختلف از جمله مركز تربيت مدرس، مركز زبان دفتر، موسسه امام خميني و ديگر مراكز حوزوي مهارتهاي زباني خود را در بعد ترجمه، مكالمه بهبود بخشيدم. سفرهاي علمي تبليغي به خارج از كشور داشته ام كه مهم ترين آن سفر به انگلستان جهت تبليغ و اندونزي جهت تدريس هر كدام به مدت 45 روز بوده است.

درسال 77 در آزمون دكتري كلام دانشگاه قم پذيرفته شدم و رساله خود را به بررسي تطبيقي ديدگاه هاي مرحوم شهيد مطهري و جي ال مكي در باب شرور اختصاص دادم و به اتمام رساندم از سال 1378 تا كنون عضو هيئت علمي گروه فلسفه و

كلام موسسه آموزش عالي باقر العلوم بوده و همچنان هستم طي سال هاي اخير به ترجمه، تصحيح و مقابله متون انگليسي اشتغال داشته ام چند سالي نيز وقت زيادي صرف كار گروهي تدوين فرهنگ هاي اصطلاحات علوم اسلامي نمودم كه حاصل آن انتشار فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامي انگليسي _ فارسي ؛ فارسي _ انگليسي و نيز فرهنگ اصطلاحات فلسفه و كلام اسلامي (زير چاپ) است.

موفق، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا موفق

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/12

زندگينامه علمي

1. اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي 2. اتمام دوره سطح حوزه در حوزه علميه مشهد مقدس 3. اتمام دوره كارشناسي و اخذ مدرك آن در دو رشته « فلسفه و كلام اسلامي» و « فقه و مباني حقوق اسلامي» در دانشگاه علوم اسلامي رضوي 4. فراگيري زبان انگليسي ( مكالمه و متن) 5. فراگيري زبان عربي و متون جديد ( مكالمه و متن ) 6. عضويت در پژوهشگاه دانشگاه رضوي به مدت يكسال و تدوين دو مقاله پژوهشي در زمينه « آزادي و دين » و انتشار آن در مجله ي پژوهشگاه 7. ادامه دروس حوزه و شركت در دروس خارج فقه و اصول اساتيد حجت الاسلام صادق لاريجاني ، آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله جوادي آملي، حجت الاسلام دكتر عابدي به مدت پنج سال 8. پايان دوره كارشناسي ارشد در رشته « فلسفه و كلام اسلامي » از دانشگاه قم زير نظر آموزش عالي با رتبه عالي و ارايه پايان نامه با عنوان « بررسي تطبيقي افكار و نظرات سارتر و مطهري » با كمك استاد راهنما حجت الاسلام

صادق لاريجاني با رتبه ي عالي 9. عضويت در پژوهشگاه اسراء تحت اشراف آيت الله جوادي آملي از سال 78 و انجام فعاليت هاي ذيل : ü تحقيق و تنظيم كتاب « نسبت دين و دنيا (نقد نظريه سكولاريزم)» تأليف آيت الله جوادي آملي ü مسؤوليت پروژه كتاب «مهر استاد» (مشاركت در تدوين، تنظيم و ويرايش زندگي علمي آيت الله جوادي آملي و اساتيد ايشان) ü تنظيم و تحقيق كتاب «شمس الوحي تبريز» (نظرات علمي و محوري علامه طباطبايي در سه بخش قرآن ، فلسفه و عرفان از منظر آيت الله جوادي آملي ) ü تنظيم بخشي از كتاب « شرح شواهد الربوبيه » از سري درسهاي آيت الله جوادي آملي ( در مرحله ارزيابي) ü ديگر كارهاي پژوهشي مانند بررسي شبهات جديد كلامي و همچنين برخي مقالات مانند «بررسي ارتباط عقل گرايي و دين» و «بررسي ارتباط دموكراسي و دين» براي تحويل به حضرت استاد و ديگر محققان تدوين شده است. 10. تدريس در دروس حوزوي مانند ادبيات عرب ، منطق ، فلسفه ( بداية الحكمة) 11. تدريس در دانشگاه در دروس معارف در دانشگاه قم 12. تأليف كتاب «دين و معناي زندگي» به سفارش پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي 13. مسؤوليت بخش معاونت نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه قم به مدت چهار سال 14. عضو هيأت علمي دانشگاه پيام نور آران و بيدگل 15. همكاري با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي

مولانا تبريزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1294 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. معروف به مولانا. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات را در همان جا فراگرفت. در 1312 ق به

همراه پدرش براى ادامه تحصيلات علوم اسلامى به نجف مهاجرت نمود و در حوزه ى درس استدلالى فقهى و اصولى فاضل شرابيانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى و شيخ هادى تهرانى و شيخ آقا رضا تبريزى حاضر گرديد. او همچنين در محضر شيخ آقا شيرازى معقول را فراگرفت و پس از دريافت اجازه ى اجتهاد و روايت در 1321 ق به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و «ارشاد الانام»، در نبوت؛ «براهين الحق» يا «براهين الفقه»، در مسائل فقهى؛ حاشيه بر «الفصول»؛ «طريق الهدايه فى علم الدراية»؛ «مصباح السالكين و زاد المسافرين»؛ «مصباح الوسائل»، در شرح «الرسائل»؛ «مفتاح المطالب»، در شرح «المكاسب»؛ «مصباح الاعلام فى مدارك الاحكام»؛ رساله ى «الاجتهاد و التقليد»؛ رساله ى «فرق بين حق و حكم»؛ تفسيرى كوتاه و مختصر از قرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (349 ،122 ،109 ،102/ 21 ،171 -170/ 15 ،83/ 3)، ريحانه (28/ 6)، علماء معاصرين (193 -191)، مستدركات اعيان الشيعه (233/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1251 -1250/ 3)، معجم المؤلفين (191/ 10).

مولوي شيرازي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1307 ق)، فقيه، عالم دينى، قارى، زاهد و شاعر، متخلص به مولوى. در علم تجويد و قرائت قرآن مجيد متبحر بود. او در شيراز درگذشت و در تكيه ى حافظيه به خاك سپرده شد. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (439)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (563/ 5)، الذريعه (1124/ 9)، ريحانه (29/ 6).

مولوي، جلال الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(672 -604 ق)، عارف، حكيم و شاعر. معروف به مولوى، مولوى معنوى، ملاى رومى، مولاى روم و مولاناى رومى. ملقب به خداوندگار و جلال الدين. وى گاهى خاموش تخلص مى كرد. او داراى مذهب اهل سنت و حنفى بود. در بلخ به دنيا آمد. از جانب پدر به ابوبكر، خليفه اول، مى رسد و به همين جهت به خاندانش بكرى مى گفتند. مادر پدرش دخترزاده ى سلطان علاءالدين محمد خوارزمشاه بود و پدرش به بهاء ولد معروف. بهاء ولد از تربيت يافتگان نجم الدين كبرى و از علماء و خطباى بزرگ و متنفذ و از بزرگان مشايخ صوفيه بود. او به دليل رنجشى كه از محمد خوارزمشاه يافت همراه فرزندش، جلال الدين، كه كودكى پنج يا شش ساله بود، از بلخ خارج شد و از مشرق ايران به مغرب مهاجرت كرد و از راه نيشابور و بغداد و مكه به شام و از آنجا به ارزنجان رفت. گفته اند كه پدر و پسر هنگام عبور از نيشابور به صحبت عطار رسيدند و عطار كتاب «اسرارنامه» را به ايشان داد و مولوى پيوسته آن را نزد خود داشت. مولوى به همراه پدر مدتى در شهرهاى آسياى صغير به سر برد و در شهر لارنده با گوهر خاتون، دختر شرف الدين لالا، ازدواج نمود. بعد از چهار

سال با پدر و فرزندش، سلطان ولد، به درخواست سلطان علاءالدين كيقباد سلجوقى، به قونيه رفت و در آنجا سكونت گزيد و به علت اين اقامت طولانى در قونيه وى به رومى مشهور شد. سلطان العلماء، در 628 ق، در همان ديار از دنيا رفت و مولوى بر مسند وعظ پدر نشست. يك سال بعد برهان الدين محقق ترمذى، شاگرد بهاءالدين ولد، به قونيه آمد و جلال الدين را تحت تربيت و ارشاد خود گرفت. سپس براى اينكه در علوم شرعى و ادبى كامل شود او را براى تحصيل به دمشق و حلب فرستاد. در حلب وى در خدمت كمال الدين ابن عديم، فقيه بزرگ حنفى، به سر برد و سپس در دمشق تحصيل در فقه حنفى را با «هدايه» مرغينانى ادامه داد و گويا در همين شهر به فيض صحبت محيى الدين ابن عربى نائل گشت. بعد از اتمام اين سفر، كه از 630 ق تا 637 ق طول كشيد، به قونيه بازگشت و به رياضت ادامه داد تا اينكه از محقق ترمذى دستور تعليم و ارشاد گرفت و چون استادش در 638 ق درگذشت مولوى به جاى وى به تدريس پرداخت. وى مدت پنج سال بر اين مسند بود تا به ملاقات صوفى وارسته، شمس الدين محمد بن على بن ملك داد تبريزى، كه ضمن سفرهاى متعددش به قونيه رسيده بود، نايل شد. از اين ملاقات و مصاحبت انقلابى روحانى در وجود مولانا پديد آمد كه از اثر آن پشت پا به مقامات دنيوى زد، تا جايى كه مريدانش او را سرزنش كردند و به سبب همين سرزنشها شمس تبريزى به دمشق رفت. پس از مدتى به خواهش مولانا بازگشت

ولى اين بار نيز با جهل و تعصب عوام روبرو گرديد و چندى بعد به ناگاه از قونيه ناپديد گرديد. گفته اند كه شمس به دست گروهى از شاگردان متعصب مولوى، در 645 ق، كشته شده است. پس از اين مولوى زندگانى علمى گذشته را رها نمود و تا پايان عمر با عشقى خاص به تربيت و ارشاد سالكان و بيان حقايق عرفانى در قالب مثنوى و سرودن اشعار شورانگيز پرداخت. در اين دوره شيخ صلاح الدين زركوب و سپس حسام الدين چلبى مورد توجه مولانا قرار گرفتند و ارتباط و اتصال با ايشان مدتى او را مشغول داشت. او تعدادى از غزليات «ديوان شمس» را به نام صلاح الدين زركوب سرود و كتاب «مثنوى» را نيز با خواهش حسام الدين چلبى به وجود آورد. از عارفان و شاعران معاصر وى مى توان صدرالدين قونوى و عراقى و نجم الدين دايه و قانعى طوسى و علامه قطب الدين محمود بن مسعود شيرازى و قاضى سراج الدين ارموى را نام برد. از ديگر مريدان او معين الدين پروانه، حكمران كل بلاد روم از جانب مغولان، بود. وى غالبا براى استماع مجالس مولانا مى رفته و به همين سبب قسمتى از «فيه ما فيه» كه خلاصه ى مجالس مولوى است خطاب به او مى باشد. عده اى از سالكانى كه مولوى، بعد از تحول روحى خود و ناپديد شدن شمس، در خانقاه يا مدرسه ى خويش تربيت و ارشاد كرد به مولويه مشهور شدند. اين سلسله بعد از او در آسياى صغير و ايران و ممالك ديگر پراكنده گشتند. مولوى سرانجام در قونيه، بر اثر بيمارى، درگذشت و صدرالدين قونوى بر وى نماز خواند. پيكر او در باغ سلطان يا ارم باغچه،

مقبره ى خانوادگيشان، در كنار پدرش، به خاك سپرده شد و بعدها بنايى به نام قبة الخضراء، به نفقه ى بزرگان عصر و مريدان، بر تربت او ساخته شد كه مدفن خانوادگى احفاد آنها گرديد. از آثار منظوم وى: «مثنوى»، مشهور به «مثنوى مولوى» و «مثنوى معنوى»، در شش دفتر، در بيست و شش هزار بيت؛ «كليات شمس» يا «شمس الحقايق»، معروف به «ديوان كبير» كه « ديوان» غزليات اوست، حدودا مشتمل بر سى و شش هزار بيت؛ «رباعيات»، شامل 1659 رباعى. از آثار منثور او: «مكاتيب»، مكتوبات او به معاصرينش؛ «فيه ما فيه»؛ «مجالس السبعه».[1]

شهرت جلال الدين محمد فرزند سلطان العلماء محمد بن حسين خطيبى معروف به بهاءالدين (و. بلخ ششم ربيع الاول 604 ه.ق- ف. قونيه يكشنبه 5 جمادى الاخر 672 ه.ق) پدر وى از علماء و صوفيان بزرگ زمان خود بود. بهاءالدين به سبب رنجش خاطر سلطان محمد خوارزمشاه در هنگامى كه جلال الدين كودك بود، از بلخ بيرون آمد و پس از مدتى سير و سياحت سرانجام رخت به قونيه كشيد. جلال الدين تحقيقات مقدماتى را نزد پدر به پايان رسانيد و پس از فوت او تحت ارشاد برهان الدين محقق مولانا را مدتى براى تكميل علوم و معلومات در حلب و دمشق كه از بزرگترين مراكز علمى و ادبى آن زمان بود فرستاد. و مولانا پس از پايان كار به قونيه بازگشت و به تدريس و تعليم و وعظ و تذكير مشغول گشت. تا اينكه در سال 642 با شمس الدين محمد بن على بن ملك داد معروف به شمس تبريزى ملاقات كرد. اين ملاقات انقلابى روحانى در مولانا پديد آورد كه موجب ترك مسند تدريس و فتوى گشت و اين

امر سبب نارضايى مردم قونيه و اعتراض مريدان گشت. شمس تبريزى تحت فشار مريدان مولانا به دمشق رفت. هجران وى مولانا را مضطرب و مشوش كرد و بالاخره پسر خود سلطان ولد را همراه گروهى در طلب شمس به دمشق فرستاد؛ شمس باز آمد و با مولانا بود تا در سال 645 به ناگاه ناپديد گرديد. اينكه گفته اند وى را جماعتى از مردم قونيه كشته اند، نبايد پايه و اساسى داشته باشد. پس از فقدان شمس مولانا مسند تدريس و فتوى را ترك گفت و به مراقبت باطن و تهذيب نفس پرداخت. ارتباط او با صلاح الدين زركوب و حسام الدين چلبى در اين دوره از عمر يك چند او را مشغول داشت و به تشويق همين حسام الدين چلبى مولانا به سرودن مثنوى پرداخت. آثار مولانا از نظم و نثر عبارتند از: 1- مثنوى: در 6 جلد و شامل 26 هزار بيت كه در بحر رمل سروده شده است. محتويات مثنوى حكايات مسلسل منظومى است كه از آنها نتايج دينى و عرفانى گرفته شده و حقايق معنوى به زبان ساده بيان گشته است. 2- ديوان غزليات معروف به ديوان كبير يا كليات شمس مشتمل بر 50000 بيت. 3- رباعيات. 4- مكتوبات مولانا. 5- فيه ما فيه. 6- مجالس سبعه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آشنايى با مولوى، از سنايى تا سعدى (209 -200/ 2)، الاعلام (259 -258/ 7)، با كاروان حله (242 -225)، به دنبال آفتاب از قونيه تا دمشق، پله پله تا ملاقات خدا، تاريخ ادبيات در ايران (1207 -1205 ،486 -448/ 3)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (522 -501)، تاريخ گزيده (672)، تاريخ مغول

(536 -534)، تاريخ نظم و نثر (160 -158)، تذكرة الشعراء (222 -213)، التصفيه فى احوال المتصوفه (صفحات متعدد)، تصوف اسلامى و رابطه انسان با خدا (120 -107)، جستجو در تصوف (307 -273)، حبيب السير (116 -115/ 3)، خدمات متقابل اسلام و ايران (659 -658 ،655)، دايرةالمعارف فارسى (744 -743/ 1)، در قلمرو وجدان (343 -340)، الذريعه (360 ،303/ 19 ،411/ 16 ،221/ 14 ،1123 -1122 ،539 ،285/ 9 ،191/ 6)، روضات الجنات فى اوصاف مدينة هرات (197)، رياض العارفين (65 -57)، ريحانه (33 -29/ 6)، زندگانى مولانا جلال الدين محمد، زندگينامه ى مولانا جلال الدين مولوى، شرح حال رجال و مشاهير نامى (280 -266)، صبح گلشن (105 -102)، طرائق الحقائق (337 -336 ،314 -313/ 2)، غزليات شمس تبريزى (مقدمه/ 99 -5)، فرهنگ ادبيات فارسى (492 -491)، فرهنگ سخنوران (215 -213)، گنج سخن (169 -147/ 2)، گنج و گنجينه (345 -341)، لغت نامه (ذيل/ مولاناى روم، مولاناى رومى، مولوى)، مبانى عرفان و احوال عارفان (604 -573)، مجالس العشاق (168 -165)، مجالس المؤمنين (115 -109/ 2)، مجالس النفائس (321)، مجمع الفصحا (780 -779 ،771/ 2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 672 ،604)، مرآة الخيال (43 -42)، مناقب العارفين (صفحات متعدد)، مؤلفين كتب چاپى (753 -745/ 5)، مولوى نامه، مولويه بعد از مولانا (صفحات متعدد)، نفحات الانس (469 -461)، هدية الاحباب (250 -249)، هدية العارفين (130/ 2)، هفت اقليم (54 -45/ 2)، يادداشتهاى قزوينى (164 -163/ 7).

مولوي، عباس

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شكوفايى 1101 -1084 ق)، عالم دينى، حكيم و فيلسوف. در فلسفه شاگرد رجبعلى تبريزى و همدرس قاضى سعيد قمى بود. اين دو با استادشان در اشتراك لفظى وجود همعقيده بودند اما مولوى در انكار وجود

ذهنى مخالف نظريه استاد بود. از آثارش: «انوار سليمانى» يا «الانوار السليمانية»، كه در 1101 ق به نام شاه سليمان صفوى تأليف نموده است؛ نگارش اوليه «الانوار»، تحت نام «المناظرات»؛ «الفوائد الاصولية السليمانية»، كه در اثبات حقانيت فرهق اثنى عشرى و فرقه ى ناجيه بودن شيعه ى اماميه، به نام پادشاه مذكور در 1084 ق تأليف كرده است؛ رساله «اصول الفوائد»، در اصول مسائل حكيمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (432/ 7)، الذريعه (280/ 22 ،325/ 16 ،90/ 11 ،429/ 2)، ريحانه (29/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 412 -411/ 12).

مهدوي قمشه اي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدرضا مهدوى فرزند مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدمهدى كه از فقهاء و حكماء نامدار بوده و در سال 1320 قمرى در شهرضا (قمشه سابق) متولد و تحصيلات مقدماتى و فقه و اصول و فلسفه را در آغاز نزد پدر خود فراگرفته و پس از آن به اصفهان مسافرت نموده براى ادامه و تكميل معلومات در مدرسه صدر اصفهان از محضر مرحوم آخوند ملا محمد كاشى و ميرزا جهانگيرخان قشقائى كه هر دو از فحول علماء و مدرسين نامدار حوزه علميه اصفهان بوده اند استفاده نموده و پس از آن به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحوم حاج شيخ مرتضى طالقانى و آقا سيد حسين بادكوبه اى و حاج ميرزا محمدصادق مدرس و آقا سيد ابوالقاسم دهكردى بهره مند شده و به قصد ديدار والدين خود به شهرضا برگشته سپس مراجعت به نجف اشرف نموده فقه و اصول را نزد مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى (معروف به كمپانى) به كمال رسانيده و در فقه

و اصول و فلسفه و حكمت تبحر كامل يافته و براى خدمات دينى و روحى به زادگاه خود (قمشه) مراجعت و به راهنمائى و ارشاد و امامت و درس و بحث پرداخته و با آيات عظام بروجردى و شاهرودى و ميلانى ارتباط و روابط نزديك داشته است.

داراى اجازات جامعى از مراجع بزرگ معاصر خود چون مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين فشاركى و غيره بوده و براى مردم شهرضا و حومه آن مخصوص طلاب علوم دينيه ملجاء و پناهگاهى بوده تا در تيرماه 1347 شمسى به رحمت ايزدى پيوسته و در رواق آستانه شاهرضا به خاك رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

مهدوي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يحيى مهدوى فرزند امين الضرب و متولد 1288 ش است. تحصيلات خود را در اروپا در رشته فلسفه پايان برد و درجه دكترا گرفت و بعد از مراجعت به ايران وارد دانشگاه شد و به استادى دانشكده ادبيات برگزيده گرديد. قريب چهل سال كار او تدريس بود و به مشاغل اجرائى رغبتى نشان نمى داد و حقوق خود را هم صرف خيرات و مبرات مى كرد. از پدرش امين الضرب ثروت زيادى به او رسيد و او زيادتر كرد ولى به مردم كمك مى نمود و به اصطلاح ناخن خشك نبود. تأليفاتى در رشته تخصصى خود دارد كه بيشتر ترجمه است. از كارهاى خوب او حفظ اشياء و آثار و نوشتجات سيد جمال الدين اسدآبادى است كه سالها در حفظ و حراست آن كوشيد و آن را در اختيار دانش پژوهان قرار داد.

(1379 -1287 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در خانه گذراند. پس از مدتى

به دارالفنون رفت و از محضر استادانى چون بديع الزمان فروزانفر، ميراز عبدالعظيم خان قريب و گل گلاب بهره مند شد. وى تحصيلات خود را در رشته ى ادبيات و فلسفه در دارالمعلمين عالى ادامه داد و پس از اخذ ليسانس، در 1310 ش، براى ادامه ى تحصيلات عازم فرانسه شد. او با تلاش و كوشش فراوان موفق به دريافت گواهينامه هاى متعددى از مراجع علمى آنجا گرديد. مهدوى رساله ى اصلى دكتراى خود را با عنوان «شناسايى در نزد فلاسفه ى نخستين اسلام» و رساله ى دوم خود را با عنوان «فهرست مصنفات ابن سينا» نوشت. وى رسما از 1320 تا 1352 ش كه بازنشسته شد، در دانشگاه تهران تدريس نمود. از خدمات او تأسيس دوره ى دكتراى فلسفه در دانشگاه تهران مى باشد. از شاگردان او در اين دوره: دكتر احمد احمدى، دكتر غلامرضا اعوانى، دكتر غلامعلى حداد عادل، دكتر جلال الدين مجتبوى، دكتر فاطمه مظاهر تهرانى و دكتر مهتاب مستعان را مى توان نام برد. از ديگر آثارش: «جامعه شناسى يا علم الاجتماع»؛ «شناخت روش علوم يا فلسفه ى علمى»، ترجمه؛ «فهرست نسخه هاى مصنفات ابن سينا»؛ «قصص قرآن مجيد»، برگرفته از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى مشهور به سورآبادى؛ «فلسفه ى عمومى يا ما بعد الطبيعه»، ترجمه؛ «بحث در ما بعد الطبيعه»، ترجمه؛ «نگاهى به پديدار شناسى و فلسفه هاى هست بودن»؛ «منادولوژى» لايب نيتس، ترجمه؛ «شكاكان يونان»؛ «تاريخ فلسفه ى قرون وسطى و دوره ى تجدد»، ترجمه و تلخيص؛ «هستى شناسى» پل فولكيه، ترجمه؛ تصحيح و اهتمام در چاپ «مصنفات» افضل الدين محمد مرقى كاشانى، به مشاركت مجتبى مينوى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى ميراث (س 3، ش 9، ص 83 -82)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3029 ،2969 ،2967

،2677 -2676 ،2490 ،2455 ،2294 ،2171 ،1898 ،1797 ،1696/ 2 ،1442 ،1008 ،1003 ،922 ،884 ،875/ 1)، كيان (س 10، ش 53، ص 79)، مؤلفين كتب چاپى (858 -856/ 6)، مهدوى نامه (10 -3).

مهندسي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي مهندسي

محل تولد : آباده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

در زمستان سال 1354 رسما وارد حوزه علميّه قم در مدرسه حقاني شده، درس­هاي از اول مهر ماه تا زمستان آن سال را در فرصت كوتاهي خوانده و به سطح طلاب كلاس كه چند ماهي زودتر شروع كرده بودند رسيدم. احساس شد كه فضاي بازتر و با سرعت بيشتري بايد پيش رفت. لذا از مدرسه بيرون آمده و به طور آزاد به خواندن ادبيات پرداختم. تا شروع تظاهرات عليه رژيم پهلوي كه دروس حوزه تطعيل شد تا نيمه­هايي از جلد اول و دوم شرح لمعه چاپ قديم از محضر «آيت الله باكوئي» و همچنين دو جلد اصول فقه و منطق و كتب ابتدائي را خواندم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي از سال 1358، رسائل را در خدمت «آيت الله اعتمادي» و مكاسب محرمه را خدمت «آيت الله اشتهاردي» و بيع و خيارت و كفايتين را در محضر مرحوم «آيت الله ستوده» و همزمان شرح تجريد الاعتقاد را خدمت «آيت الله انصاري شيرازي» و بدايةالحكمه را در محضر «آيت الله نجفي شهر رضائي» شروع و ادامه آن را از محضر «آيت الله ممدوحي» استفاده نمودم. خارج فقه و اصول را در درس «حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» و نيز مدتي در درس خارج اصول «آيت الله سبحاني» گذرانده و نيز پس از بداية

الحكمه، شرح منظومه سبزواري قدس سره، در منطق و فلسفه و پس از آن اسفار را در محضر «آيت الله انصاري شيرازي» بودم.

در بحث تدريس از آغاز تحصيل سعي مي­شد كه تدريس كتب خوانده شده انجام گيرد. لذا به توفيق الهي همه كتب مقدّماتي و سطح عالي تا انتهاي كفايةالاصول را يك يا برخي از آنها را چند بار تدريس داشته­ام. در كلام و فلسفه، شرح باب حادي عشر را چند بار و شرح تجريد الاعتقاد را يك بار و بدايةالحكمه را چندين دوره و نيز نهايةالحكمه را يك دوره و شرح منظومه منطق سبزواري (ره) دو دوره و شرح منظومه حكمت را سه دوره و شرح اشارات را كه هم اكنون به تدريس آن مشغولم سه دوره، تدريس داشته و در بخش تدريس علوم رياضي، يكدوره دروس هيئت و رياضي علّامه حسن زاده آملي را تدريس نموده و در بخش عرفان، تمهيد القواعد را دور سوّم و نيز تدريس شرح فصوص الحكم قيصري را هم اكنون اشتغال دارم. همچنين مباحثه­اي فقهي پيرامون مسائل عروه الوثقي داريم و چند سالي است كه هفته­اي يك بار جلسه تفسير قرآن كريم (تا كنون به آيه 48 سوره بقره) دارم.

فعلا در رشته تخصصي كلام حوزه علميّه قم و نيز در مؤسسه نشر آثار امام خميني (ره) هفته­اي دو ساعت به تدريس عرفان اشتغال داشته و در مؤسسه پژوهشي امام خميني (ره)، آيت الله مصباح يزدي نيز به تدريس تمهيد القواعد در مقطع كارشناسي ارشد مشغولم و همچنين به عنوان عضو هيئت علمي دائرةالمعارف عرفاني (در حال تدوين) همين مؤسسه در خدمت دوستان مي­باشم. در دانشگاه نيز متجاوز

از ده سال است كه به دروس عمومي (اخلاق و معارف) و دروس تخصصي رشته ادبيات عربي و الهيات از قبيل قرائت متون عرفاني، قرائت متون تفسيري، مقدّمات تفسير، علوم قرآني، فقه الحديث و دراية الحديث اشتغال دارم.

در بخش رسانه، از آغاز راه اندازي شبكه سراسري راديو معارف، تحقيقي گسترده در موضوع «اسرار نماز» كه حدود 100 ساعت بوده و همچنين شرح زيارت جامعه كبيره كه تا كنون 400 (چهارصد) بحث راديويي انجام گرفته (تاكنون قريب يك پنجم زيارت شرح شده) و ادامه دارد. همچنين در 143 برنامه، شرح چهل حديث حضرت امام خميني (ره) بحث گرديده و پخش شده و نيز شرح دعاي ندبه تاكنون 150 بحث انجام گرفته كه ادامه دارد. در بخش تبليغات، در ايام تعطيلات دروس حوزوي - دانشگاهي به مناسبت­هاي مختلف، مباحثي كه عمدتا اخلاقي، عرفاني، تفسيري، عقيدتي و ... بوده، انجام گرفته است.

ميبدي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميرحسين قاضى مير بن معين الدين حسينى ميبدى اديب و رياضى دان و حكيم قرن دهم هجرى (ف. 904 يا 909 يا 911 ه.ق) در شيراز از جلال الدين دوانى و ديگر استادان زمان، علم و ادب و حكمت و تصوف آموخت، و بخصوص در هيئت و منطق و فلسفه شهرت يافت. در شعر نيز مهارتى داشت و منطقى تخلص مى كرد. از آثار اوست: 1- جام گيتى نما به فارسى در حكمت قديم. 2- شرح ديوان منسوب به حضرت اميرالمؤمنين (ع). 3- شرح الهداية الاثيريه. 4- شرح كافيه ى ابن حاجب در نحو. 5- شرح شمسيه در منطق. 6- شرح طوالع. 7- حاشيه ى تحرير اقليدس خواجه نصيرالدين طوسى. 8- ديوان معميات و غيره.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

ميبدي، رشيدالدين ابوالفضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 530 ق)، عالم، صوفى و مفسر. او يكى از صوفيان بنام قرن ششم قمرى است. از آثار وى «كشف الاسرار و عده الابرار»، تفسير عرفانى قرآن به فارسى است كه در 520 ق تأليف نموده است. وى در تأليف اين تفسير به «تفسير» خواجه عبداللَّه انصارى نظر داشته و در واقع تفسير خواجه را شرح و بسط نموده و از كلمات خواجه استشهاد نموده است، لذا «كشف الاسرار» به «تفسير خواجه عبداللَّه انصارى» نيز معروف گرديده است. ميبدى در تفسير خود به دو موضوع نظر داشته: نخست بيان همه ى اقوال مفسران عامه در وجوه قراآت و تفسير آيات و احكام، و دوم تفسير آيات بنابر نظر عرفا و تأويلات غريب. مؤلف «كشف الظنون» به اشتباه اين تفسير را به سعدالدين تفتازانى نسبت داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (475)، تاريخ ادبيات در ايران

(932 -930 ،257/ 2)، تاريخ نظم و نثر (729 -728)، دايرةالمعارف فارسى (2944 ،2224/ 2)، الذريعه (19/ 18)، فرهنگ ادبيات فارسى (410 -409)، كشف الاسرار و عدة الابرار (1/ مقدمه)، كشف الظنون (1487)، لغت نامه (ذيل/ ميبدى)، مؤلفين كتب چاپى (217 -216/ 1).

ميرداماد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير محمدباقر بن محمد استرآبادى مشهور به «ميرداماد» (ف. 1040 يا 1041 ه.ق) از فلاسفه و دانشمندان معروف عصر صفويه كه مورد توجه مخصوص شاه عباس بوده است. منشأش استرآباد و محل تحصيلش مشهد بود و بيشتر عمر خود را در اصفهان بسر برد. وى از تلامذه ى شيخ حسين عاملى و شيخ عبدالعالى و بعضى از اكابر ديگر بود. ملاصدراى شيرازى از شاگردان وى بود. ميرداماد در فقه و حكمت تأليفات متعدد دارد. و از آن جمله است: «الصراط المستقيم»، «قبسات»، «انموذج العلوم»، «التقديسات» و غيره. ميرداماد شاعر نيز بوده و در شعر «اشراق» تخلص مى كرده است. يك مثنوى به نام «مشرق الانوار» سروده است.

(وف 1041 ق)، عالم دينى، فقيه، حكيم، عارف، رياضيدان و شاعر، متخلص به اشراق. اصلش از استرآباد و ساكن اصفهان بود. پدرش داماد شيخ على محقق ثانى است. ميرداماد از دوستان بسيار نزديك شيخ بهائى و از علما و فلاسفه بزرگ عصر صفوى و از مقربان درگاه شاه عباس اول و شاه صفى محسوب مى شد. وى در علوم نقلى از شاگردان سيد نورالدين على بن ابى الحسن الموسوى و شيخ حسين عاملى، پدر شيخ بهائى، و دايى خود، شيخ عبدالعالى بن محقق ثانى، بود و از دايى خود به دريافت اجازه نايل آمد. او همچنين در علوم عقلى، مدتى در محضر امير فخرالدين سماكى، شاگرد امير غياث الدين منصور شيرازى، به مباحثات

فلسفى اشتغال ورزيد. وى در جميع علوم غريبه نيز دست داشت. از شاگردان مشهورش مى توان به قطب الدين اشكورى عارف، صدرالدين شيرازى معروف به ملا صدرا، ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى اشاره نمود. مير داماد حكيمى اشراقى است وى را نمودار كامل از يك فيلسوف شيعى دانسته اند علو مرتبه او در حكمت از لقب معلم ثالث كه به او داده اند پيداست. وى فلسفه مشاء و آثار ابن سينا را به طور كامل مطالعه كرده و تعاليم اشراقى سهروردى و معارف صوفيه را نيز درك نموده و بر روى هم تأثيرات اشراقى و عرفانى در افكار فلسفى وى مجالى وسيع يافته است. ميرداماد در سفرى، به همراه شاه صفى، به عتبات عاليات، در بين راه كربلا و نجف، درگذشت. از آثارش: «قبسات حق القين فى حدوث العالم»، كه به اختصار به «القبسات» معروف است؛ «حدوث العالم ذاتا و قدمه زمانا» يا «الجمع و التوفيق بين رأيى الحكيمين فى حدوث العالم»؛ «الافق المبين»، در حكمت الهى؛ «تأويل المقطعات»، در اوايل سوره هاى قرآن؛ تفسير «سوره ى اخلاص»؛ «تقويم الايمان» و مقدمه آن و شرح مقدمه؛ «الايقاضات»، در خلق اعمال و افعال بندگان؛ «التقدسيات»، در حكمت الهى و رد شبهه ى ابن كمونه؛ «الرواشح السماويه فى شرح احاديث الاماميه»؛ «شارع النجاة»، رساله فتوائيه ى فارسى، در اصول و فروع دين؛ «نبراس الضياء فى معنى البداء»؛ «انموذج العلوم»، حل بيست اشكال رياضى و كلام و فقه؛ «السبع الشداد»؛ «الصراط المستقيم»، در حكمت؛ «نفى الجبر و التفويض»؛ حاشيه «شرح مختصر عضدى»؛ حاشيه «مختلف» علامه حلى؛ حاشيه «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه «استبصار»؛ حاشيه «رجال» كشى؛ «مرآة الزمان»؛ «حبل المتين»، در حكمت؛ «ديوان» شعر.[1]

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (272/ 6)، اعيان الشيعه (189/ 9)، بزرگان فلسفه (401 -400)، صبح گلشن (306/ 5)، تاريخ فلسفه در ايران و جهان اسلامى (467 -461)، تذكرة العلماء (179 -177)، الذريعه (38/ 24 ،32/ 17 ،35/ 15 ،4/ 13 ،257/ 11 ،294 ،239 ،223 ،194 ،145 ،142 ،129 ،88/ 87 ،18 -17/ 6 ،134/ 5 ،396 ،364 ،335/ 4 ،307/ 3 ،507 ،405 -404 ،261/ 2)، ريحانه (62 -56/ 6)، سفينة البحار (462/ 1)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (368 -365)، طبقات اعلام الشيعه (70 -67/ 11)، فرهنگ سخنوران (64)، فوائد الرضويه (425 -418)، القبسات (مقدمه)، عالم آراى عباسى (147 -146/ 1)، كارنامه ى بزرگان (297 -296)، لغت نامه (ذيل/ داماد)، معجم المؤلفين (93/ 9).

ميرفندرسكي، ابوالقاسم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم فندرسكي، معروف به ميرفندرسكي (ح 970 – 1050 ق/ 1563 – 1640م )، حكيم و دانشمند دوره صفوي و از استادان بنام مكتب اصفهان. پدران او از بزرگان سادات استراباد بودند و جدش ميرصدرالدين در ناحيه فندرسك از قراي استراباد صاحب املاكي بود و بعد از جلوس شاه عباس اول ( 966 ق ) به دربار او پيوست. پدرش ميرزا بيك نيز در دستگاه شاه عباس خدمت مي كرد و مورد تكريم بود ( افندي، 5/500، قمي، 3/35 – 36 ).

ابوالقاسم در قصبه فندرسك زاده شد (نك: ارحدي، 151، افندي، 5/501 - 502 ) و ظاهراً مقدمات علوم را در همان نواحي فراگرفت، ولي بعداً براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت و نزد علامه چلبي بيك تبريزي ( د 1041 ) كه خود از شاگردان افضل الدين محمد تركه اصفهاني بود، به تحصيل حكمت

و علوم پرداخت ( نك: اوحدي، 151، 168، 282 ). وي سپس در همانجا به تدريس مشغول شد، ولي ظاهراً محيط فكري و علمي آن روزگار با روحيه آزادي طلب و تقيد ناپذير او سازگار نبود و او نيز چون استادش چلبي بيك تبريزي و بسياري ديگر از اهل علم و ادب و عرفان و هنر عازم هندوستان شد (نك: حمر، 151، نصرآبادي، 153 ). هندوستان در آن دوران به سبب روش و منش خاص اكبرشاه و سياست « صلح كل» او، هم از لحاظ رونق اقتصادي و امنيت اجتماعي مردمان نقاط ديگر را به سوي خود مي كشيد و هم از لحاظ تنوع اديان و آيينها و دوري از تعصبات مذهبي و فرقه اي براي مردمان آزاد انديش جايگاهي امن و دلخواه بود. ظاهراً سفر اول مير به هند در 1015 ق و به همراهي اوحدي بلياني (مولف تذكره عرفات العاشقين ) بوده است (اوحدي، 12، 151 )، به گفته اوحدي هنگامي كه مير به هند رسيد، به دستگاه ميرزا جعفر آصف خان ( ه م ) كه خود از شاعران و اديبان ايراني بود و به هند مهاجرت كرده و در آنجا به صدارت و وزارت رسيده بود، نزديك شد. آصف خان با رعايت احوال او، وسايل بازگشت او را به ايران فراهم نمود، ولي ديري نگذشت كه مير دوباره عازم سفر هند شد، نخست به گجرات و از آنجا به دكن رفت. اوحدي در هنگامي كه مشغول نوشتن عرفات العاشقين بوده – يعني در فاصله سالهاي 1021 تا 1024 ق – مي نويسد كه مير مكرر به جانب هند سفر كرده و

در اين ازمنه نيز به هند آمده، باز به عراق مراجعت نموده و باز در هند است ( ص 150 ). ميرفندرسكي بعد از اين تاريخ نيز تا اواخر عمر همواره به هند سفر مي كرده و ظاهراً يك بار در 1037 ق و بار ديگر در 1046 ق به معرفي ابوالحسن اصفهاني، وزير شاه جهان ملاقات كرده است (ريو، 815/II ). ميرفندرسكي در دربار ايران نيز مورد تكريم بود و به گفته نصرآبادي هنگامي كه از هند به اصفهان بازگشت، شاه صفي به ديدنش رفت (همانجا). وفات او در 1050 ق در اصفهان روي داد (خاتون آبادي، 514 ) و در همانجا در مقبره بابا ركن الدين، در محلي كه امروز به تخت فولاد و تكيه مير معروف است، به خاك سپرده شد. مزار او در فضاي باز قرار دارد و بر روي خاك او سنگ يكپارچه بزرگي نهاده اند كه بر جانب غربي آن كتيبه اي به خط ثلث برجسته مورخ به سال 1050 ق نوشته شده است، ولي در پايان نسخه رساله صناعيه ( شم 887 ) موجود در كتابخانه آستان قدس، تاريخ وفات مير 1049 قيد شده و در مصراع آخر يك رباعي به صورت ماده تاريخ آمده است (نك: گلچين معاني، 35، حاشيه). مقبره مير هميشه در اصفهان حرمت خاص داشته و زيارتگاه مردم بوده است. گفته اند كه پس از مرگ وي طبق وصيتش كتابهاي او به كتابخانه سلطنتي شاه صفي منتقل شد (قمي، 3/35، مدرس، 4/359 ).

تكيه ميرفندرسكي در تخت فولاد اصفهان

از زندگاني شخصي او چيزي نمي دانيم و معلوم نيست كه اعقاب او چه

كساني بوده اند. از نوادگان او تنها ميرابوطالب بن ميرزا بيك معروف است كه از شاگردان علامه مجلسي، و مردي فاضل و شاعر بوده است و آثار فراوان دارد (نك: افندي، 5/500 – 501، قمي، 3/36، مدرس، 4/360 ) و بازماندگان اين خاندان، تا همين اواخر از سادات محترم منطقه استراباد بوده اند (نك: هدايت، روضه، 9/112، 489 ). ميرفندرسكي از معاصران ميرداماد و شيخ بهايي بوده و چندين تن از مدرسان علوم و حكماي معروف آن عصر، چون ملا صادق اردستاني، محمدباقر سبزواري، آقا حسين خوانساري، ميرزا رفيعاي نائيني و شيخ رجبعلي تبريزي از شاگردان او بوده اند (نك: خوانساري، 2/354، خاتون آبادي، همانجا، هدايت، همان، 8/586، آشتياني، 85 ). بعضي از مولفان صدرالدين شيرازي، حكيم بزرگ عصر صفوي را نيز در شمار شاگردان او آورده اند (مدرس، 3/418، براون، 435/IV)، ولي صدرالدين در هيچ يك از آثار خود از او نامي نمي برد، درصورتي كه در مقدمه شرح بر اصول كافي از دو استاد ديگر خود، ميرداماد و شيخ بهايي با تجليل و تكريم فراوان ياد مي كند (نك: آشتياني، 83 – 84، 87 – 88 ). با اين همه، به هيچ روي دور از احتمال نيست كه افكار مير و تاثيراتي كه وي از محيط فكري و فرهنگي هند پذيرفته و دريافت هايي كه از تامل در مسائل فلسفي هندي حاصل كرده بود، به نوعي از طريق مباحثات و مذاكرات علمي به مجامع فرهنگي ايران راه يافته و انگيزه برخي تاملات و تفكرات شده باشد. به گفته نويسنده كتاب دبستان مذاهب، مير با شاگردان آذركيوان ( ه م ) مصاحبت داشت و

ترك آزار جاندار از صحبت شاگردان كيوان پيش گرفته بود و چون از او پرسيدند كه « با استطاعت چرا به حج نمي روي؟ جواب داد: براي آن نمي روم كه آنجا گوسپندي به دست خود بايد كشت » ( 1/47 ).در اين كتاب چند تن از آذر كيوانيان نيز از دوستان و نزديكان ميرفندرسكي شمرده شده اند ( 1/337 – 338 ). ارتباط ميرفندرسكي با شاگردان آذر كيوان در هند دور از احتمال نيست،ولي اين كه وي از افكار و آراي آذر كيواني تاثير پذيرفته باشد درست به نظر نمي رسد، زيرا اولاً در آثاري كه از وي در دست است، هيچ گونه تاثيري از افكار آذر كيواني و از اصطلاحات و واژگان خاص آن گروه ديده نمي شود، ثانياً در هيچ يك از آثار و تاليفات ديگر اين گروه اشاره اي به نام ميرفندرسكي نيامده است. هرچند كه از مير آثار فراواني در دست نيست، ليكن عبارات و القابي كه بر كتيبه سنگ مزار او ديده مي شود، حكايت از آن دارد كه وي در دوران حيات در نظر خواص و عوام حرمت و عزت خاص داشته است و نه تنها در حكمت و علوم رسمي بلكه در معارف الهي و سير و سلوك عرفاني نيز او را داراي مقامي بس بلند مي دانسته اند. دليل ديگر بر شهرت و منزلت او نزد مردم آن روزگار داستانهاي غريب و كرامتهاي گوناگوني است كه به او نسبت داده اند ( نك: زنوزي، 4(1)521، نراقي، 195 – 202، تنكابني، 236 – 237، معصوم عليشاه، 3/158، صبا، 25 ) و اين شهرت تا آنجا بوده است

كه داستان آمدن شير به مجلس او و شيخ بهايي را نقاشان بر پرده و بر قلمدانها نقش مي كرده اند ( تنكابني، همانجا، نفيسي، 62 – 66 ) و داستان رفتن او به معبد كفار موضوع منظومه اي دلكش در طاقديس ملا احمد نراقي شده است ( همانجا ). حكاياتي كه درباره تيزهوشي، عزت نفس، حاضر جوابي و بي پروايي او در پاسخ گفتن به خرده گيريهاي اميران و شاهان نقل كرده اند، نيز حاكي از دقت نظر، قوت ذهن، شجاعت اخلاقي، وارستگي و آزادمنشي اوست ( نك: افندي، 5/499، 501، واله، گ 35 ب، زنوزي، 4(1)/520 - 521، دبستان مذاهب، 1/47، خوانساري، 1/246، تنكابني، همانجا، هدايت، رياض، 267 – 268، قمي، 3/35، مدرس، 4/357 – 358 ). گفته اند كه روزي در مجلس او مساله اي از علم هندسه بنابر نظر خواجه نصيرالدين طوسي مطرح شد. مير برهاني در باب آن آورد و پرسيد كه آيا خواجه اين برهان را ذكر كرده است؟ گفتند: نه. سپس چندين برهان ديگر در همان باب اقامه و در پي هر برهاني همان پرسش را تكرار كرد و جواب همان بود كه اول بار شنيده بود ( نك: افندي، 5/501، قمي، مدرس، همان جاها ). از اشارات كوتاهي كه در تذكره ها و كتب رجال به احوال او شده است، معلوم مي شود كه وي در عين آنكه از لحاظ كمالات علمي و عرفاني مورد تكريم بوده، در زندگاني شخصي بسيار ساده و بي تكلف مي زيسته، از شهرت و مقامات صوري گريزان بوده، به ظواهر امور اعتنايي نداشته و از آميزش با مردم كوچه و بازار،

حتي اجامر و اوباش، پرهيز نمي كرده است (همان جاها). واله در بيان احوال او مي گويد كه وي « اكثر لباس نمد مي پوشيد و با اوباش و اجامره صحبت مي داشت، در حلقه معركه خروس بازان حاضر شده، خروسي در زير بغل خود مي گرفت » (همان جا). واله در پي اين سخن، داستان معروف گفت و گوي مير با شاه عباس و جواب بي باكانه و صريح او را به اعتراض پوشيده و مودبانه شاه – كه در كتابهاي ديگر نيز آمده است – نقل مي كند (همانجا، نك: هدايت، مدرس، همانجاها). مير در علوم زمان خود خصوصاً در هندسه و رياضيات و كيميا صاحب نظر بوده و در پاره اي از اين موضوعات آثاري به او منسوب است. از آثاري كه از او در دست است و نيز از روش و ديدگاههاي فكري و فلسفي شاگردان او و تاليف آنان معلوم مي شود كه مير در كار تعليم از استادان حكمت مشاء بوده و كتب ابن سينا را تدريس مي كرده است (نك: آشتياني،86 – 88 )، ولي ظاهراً گه گاه از اشارات طعن آميز و تعريضات تلخ درباره ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسي – كه هر دو از بزرگان اين مكتب بوده اند – خودداري نمي كرده است (نك: افندي، همانجا، خوانساري، 3/185 ). او در بيتي از قصيده معروف خود فارابي و ابن سينا را به « فهم ظاهري » منسوب مي كند ( نك: مدرس، 4/359 ) و با آنكه در برخي از آثار فلسفي خود به شيوه مشائيان قول به مثل افلاطوني را باطل مي داند

(نك: « منتخباتي از رساله حركت »، 81، 86 - 87)، اما قصيده معروف خود را با تصورات مربوط به مثل افلاطوني و صعود به برزخ مثالي آغاز مي كند:

چرخ با اين اختران خوب و خوش و زيباستي صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي صورت زيرين اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود همتاستي

آثار: از ميرفندرسكي چند رساله مختصر در موضوعات علمي و فلسفي، مقداري حواشي و توضيحات بر ترجمه جوگ بسشت هندويي و بعضي اشعار و قطعه هاي منظوم بر جاي مانده است: 1. مهم ترين اثر مير رساله فارسي معروف به صناعيه است كه به عنوان حقايق الصنايع نيز شهرت دارد. وي در اين رساله صناعت را به مفهومي بسيار گسترده و به معني هر چيز كه از قواي عاقله و عامله آدمي به ظهور و حصول پيوندد، گرفته و در 24 باب و يك خاتمه به بيان حد صناعت، انواع آن، ارتباط صناعات مختلف با هم، فايده و غايت هريك، درجات سودمندي و شرف و خست آنها و سهم و محل هريك از اهل حرف و صنايع در جامعه پرداخته و ترتيب و ترتب صنايع را بر حسب شرف و غايت تا صناعتي كه خود غايت غائي است و براي آن غايتي نيست، تعيين نموده است. در اين رساله قواي نفساني و اندامهاي پيكر انساني ( عالم صغير ) و وظيفه و عمل هريك از آنها از يك سو با اجزاء و عناصر عالم هستي و عوالم عقول و نفوس ( انسان كبير ) برابر و موازي قرار داده شده، و از سوي ديگربا

طبقات مختلف جامعه و افراد و اعضاي آن و سهم و وظيفه هريك از آنها در هيات اجتماع همانند و همسان گرفته شده است. مير در اين رساله مطالب علمي و فلسفي دقيق را با زباني روشن و فصيح آميخته با آيات و احاديث و اقوال بزرگان و حكما بيان داشته است ( براي بحث و تحليلي درباره اين رساله، نك: كربن، 44 – 32، نيز نك: نصر، 459 – 460 ). رساله صناعيه يك بار در هند (1267) با اخلاق ناصري در يك مجلد به چاپ سنگي طبع و نشر شد و بار دوم به كوشش علي اكبر شهابي در تهران ( 1317 ش ) به طبع رسيده است. جلال الدين آشتياني نيز گزيده هايي از آن را با حواشي سودمند در مجموعه منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران ( 63 – 81 ) درج كرده است. محمدتقي نصيري طوسي ترجمه عربي رساله صناعيه را جزء كتاب ناموس اصغر قرار داده است (نك: حقوق، 437 ). 2. رساله في الحركه، نوشته مختصري است به زبان عربي در 5 فصل در تعريف حركت و اقسام آن و بيان آنكه هر حركتي محتاج محركي است و حركات كلاً بايد محركي واحد آغاز شوند كه محرك اول است و خود محركي ندارد. مير اين رساله را از ديدگاه طريقه مشاء نوشته و در آن به رد و انكار نظريه مثل افلاطوني پرداخته است. منتخباتي از اين رساله با حواشي مفيد به كوشش جلال الدين آشتياني در منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران ( 81 – 90 ) طبع و نشر شده است. 3. رساله در تشكيك، نامه

اي است رساله مانند كه مير در پاسخ به سئوالي اقا مظفر كاشاني درباره مساله تشكيك در ذاتيات از او كرده بود، نوشته است. مير در اين نامه به شيوه مشائيان سخن مي گويد و برخلاف اشراقيان كه به تشكيك در ذاتيات قائلند، وي ذاتيات را مقول به تشكيك نمي داند. اين نامه نيز با تعليقات جلال الدين آشتياني در همان منتخبات ( 90 – 97 ) انتشار يافته است. 4. رساله در كيميا، به فارسي. ظاهراً رساله هايي كه به نامهاي اركان اربعه، رساله در زيبق و كبريت و باب الاصغر در كتابخانه ها موجود است بايد نسخه ها يا تحريرهايي از همين رساله باشد. منظومه اي به زبان عربي نيز در كيميا به او نسبت داده شده است ( مركزي، 2/96 ). 5. حواشي بر جوگ بشست. متني كه مير بر آن حاشيه نوشته، كتابي است در عرفان و حكمت هندي كه در زمان اكبرشاه به فارسي ترجمه شد. اصل كتاب به نام لگهويوگه واسيشتهه1، خلاصه اي است از منظومه بزرگتري و واسيشتهه راماينه2 نيز معروف است. اين منظومه طولاني، در حقيقت گفت و گويي است ميان واسيشتهه، حكيم باستاني و افسانه اي هند با شاهزاده معروف « راما » يا « راماچندره » - كه حماسه ديني بزرگ هند، راماينه، شرح كارها و جنگهاي اوست – و در سراسر آن، استادحكيم در ضمن بيان داستانهايي پندآميز تعليمات اخلاقي و فلسفي خود را براي شاگرد خويش بيان مي كند. فلسفه اي كه در اين كتاب مطرح است كلاً همان تفكر توحيد وجودي مطلق3 است كه از مكاتب مهم فلسفي و عرفاني هند به

شمار مي رود و نماينده برجسته آن شنكره4 است. ولي افكار و آراء پيچيده و دشوار اين مكتب در اين منظومه به صورتي ساده تر و روشن تر بيان شده و با استفاده از افسانه ها و تمثيلات شيرين و دل انگيز، به فهم و درك كساني كه اهل تخصص نيستند، نزديك گرديده است. كتاب اصلي به فارسي ترجمه نشده است، اما خلاصه آن كه در سده 9 به زبان سنسكريت تدوين شده بود، چنانكه گفتيم، در دوران سلطنت اكبرشاه به قلم نظام الدين پاني پتي ترجمه شد و در دوره هاي بعد نيز ترجمه ها و تلخيصهاي ديگري از آن به فارسي نگارش يافت (نك: مجتبائي، « روابط فرهنگي 1» ، 81 - 84 ). هنگامي كه ميرفندرسكي به هند رسيد، با اين كتاب آشنا شد و سخت مجذوب آن گرديد. مير هنگام مطالعه اين كتاب، نكات و توضيحات سودمندي در حاشيه آن نوشت كه هنوز در برخي از نسخه هاي اين كتاب ديده مي شود (همو، « ميرفندرسكي در هند »، 65 ). ترجمه فارسي نظام الدين پاني پتي در 1360 ش به كوشش محمدرضا جلالي نائيني در تهران به طبع رسيد، ولي اين چاپ حواشي ميرفندرسكي را ندارد. از حواشي ميرفندرسكي بر اين كتاب چنين برمي آيد كه وي به شناخت معارف هندويي اشتياق وافر داشته و در اين راه كوشش بسيار كرده است. وي با مقدمات زبان سنسكريت آشنايي يافته و از اشاراتي كه به چگونگي اين زبان و الفاظ و اصطلاحات آن مي كند (نك: همو، 283 – 284، « ميرفندرسكي در هند »، 62 – 63 )، چنين برمي

آيد كه به لزوم قرائت اينگونه كتابها به زبان اصلي پي برده بوده است. در اين حواشي غالباً اشارات و ملاحظات تطبيقي و مقايسه با موضوعات فلسفي يوناني و عقايد اسلامي ديده مي شود و از اشاراتي كه به كتاب پاتنجل بيروني در اين حواشي مي كند، معلوم مي شود كه با نوشته هاي ابوريحان درباره هند نيزآشنا بوده است(همانجا). ميرفندرسكي براي كتاب جوگ بسشت فرهنگ نامه اي نيز به نام كشف اللغات جوگ ترتيب داده بود كه نسخه هايي از آن، هم به ضميمه آن كتاب و هم به طور جداگانه موجود است (نك: منزوي، خطي، 3/2015 ). الفاظ و اصطلاحات هندي در اين فرهنگ نامه به ترتيب حروف تهجي تنظيم شده و تعريفات آنها غالباً از متن كتاب گرفته شده و در مواردي توضيح گونه اي از ميرفندرسكي نيز بر آنها افزوده گرديده است. علاوه بر اين فرهنگ نامه، امروز نسخه هايي از كتابي به نام منتخب جوگ بشست در كتابخانه ها هست، از جمله نسخه كتابخانه مجلس شورا (شم 640 ) مورخ 1262 و نسخه متعلق به احمد افشار شيرازي، مورخ 1231 ق – كه به كتابخانه دانشگاه شيراز منتقل شده است – كه از آثار ميرفندرسكي دانسته شده و در هر دو نسخه نام ابوالقاسم ميرفندرسكي به عنوان مصنف آمده است ( نك: مجتبائي، همان، 6 8 ). در اين كتاب قطعه هايي كوتاه با مضامين عرفاني از كتاب جوگ بسشت ترجمه پاني پتي عيناً نقل شده و در پي هر قطعه يك بيت شعر فارسي با همان مفاد و مضمون از شاعراني چون عطار، مولوي، شبستري، سيدحسيني، مغربي، حافظ و

شاعران ديگر آمده است. روشن است كه مقصود گردآورنده اين گزيده ها ارائه يكساني و يگانگي عوالم فكري عرفاني هندويي و اسلامي بوده است. نكته اي كه درباره اين منتخب قابل ذكر است، وجود ابيات فراوان از فاني اصفهاني، شاعر سده 13 ق، در آن است. در نظر اول وجود ابياتي از شاعري متاخر در اين كتاب طبعاً انتساب آن را به ميرفندرسكي ابطال مي كند، ولي از سوي ديگر فراواني اين ابيات در سرتاسر كتاب و شمار بسيار بالاي آنها نسبت به ابياتي كه از شاعران ديگر نقل شده است (بيش از نيمي از كل اشعار نقل شده در اين كتاب از فاني است)، خود دليل بر الحاقي بودن و افزوده شدن آنها به گزيده هاي اصلي در زمانهاي بعد تواند بود (نك: همان، 67 - 68 ). اين كتاب در 1348 ش به كوشش جلالي نائيني و تاراچند با عنوان ساختگي آداب طريقت و خدايابي و بدون نام مولف يا گردآورنده، از روي نسخه هايي كه از آن در هند به دست آورده بودند، در تهران طبع و نشر شده است. 6. اشعار. در اغلب تذكره ها اشعاري از ميرفندرسكي نقل كرده اند. آنچه از او برجاي مانده، دو قصيده است و چند رباعي و چند قطعه. يكي از قصايد شكوائيه اي است از روزگار نامساعد و قدرناشناسي ايام و ديگري منظومه اي است در فلسفه و حكمت الهي كه پيش از اين بدان اشاره شد. اين قصيده معروف را چند تن شرح كرده اند (نك: منزوي، خطي مشترك، 9/2211 – 2212 ). شرح محمد صالح خلخالي، از دانشمندان سده 12 ق، در

1312 ق، همراه با شرح دعاي حضرت امير (ع) و لوايح جامي در تهران به چاپ سنگي رسيده و شرح حكيم عباس شريف دارابي شيرازي به كوشش فضل الله لايق در تهران ( 1337 ق) طبع و نشر شده است. در بعضي از تذكره ها و كتب تراجم تاليفات ديگري چون تاريخ صفويه، تحقيق المزله و برخي رسالات و نوشته هاي ديگر ( نك: مدرس، 4/358، امين، 2/403 ) به نام مير ذكر كرده اند كه تاكنون اثري از آنها به دست نيامده است.

ميرك بخاري، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 740 ق)، حكيم، فيلسوف و منجم. از مردم بخارا يا هرات بود. از آثارش: شرح «حكمة العين» نجم الدين دبيران، در الهيات و طبيعيات؛ شرح «تبصرة فى الهيئة» محمد خرقى؛ شرح «هداية الحكمة» اثيرالدين ابهرى. او احتمالا شرحى نيز بر كتاب «الادوار فى حل الاوتار» صفى الدين ارموى نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (255/ 3)، تاريخ نجوم اسلامى (46)، دايرةالمعارف فارسى (2955 ،1494/ 2)، الذريعه (175/ 14 ،213/ 13)، كشف الظنون (2029 ،685).

ميرموسوي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين مير موسوي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد حسين مير موسوي در سال 1343هجري شمسي در خانواده اي متدين وكاملا آگاه به مسائل مذهبي در شهر مشهد مقدس ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1362 وارد دانشگاه امام صادق (ع) تهران گرديد تا در كنار دروس دانشگاهي به تحصيل در دروس حوزوي هم بپردازد. ازنخستين روزهاي ورود به دانشگاه امام صادق (عليه السلام) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از محضر درس اساتيدي همچون: «استاد آشتياني»، «سيد حسن مصطفوي» و «عابدي» بهره ها برد.

استاد پس از فارغ التحصيلي در مقطع كارشناسي ارشد از دانشگاه امام صادق (عليه السلام) در سال 1375 در مقطع دكتراي فلسفه از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد و از رساله دكتراي خويش با عنوان: «تصحيح رساله شرح تلويحات ابن كمغولي» دفاع كرد. ايشان ضمن تبليغ، سالهاي متمادي است كه به

تدريس در دانشگاه فردوسي مشهد مشغول است. نامبرده در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس، درس، قلم، كتاب، تحقيق، نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه كتاب هاي «درآمدي بر عرفان عملي اسلام» و «ترجمه مقدمه شرح قيصري بر فصوص» و ... از جمله آثار ايشان است.

ميري آشتياني، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدجلال الدين ميري آشتياني ، در سال 1304 شمسي در قصبه ي آشتيان - از مضافات سلطان آباد عراق ( اراك ) - ديده به جهان گشود. دوره ي ابتدايي را در دبستان خاقاني آشتيان به پايان رساند و در مكتبخانه ي قديم ، گلستان سعدي ، نصاب الصبيان ، تاريخ معجم ، رياضيات ، جامع المقدمات در صرف و نحو و قسمتي از دره نادري و نيز قسمتي از كتاب شرح سيوطي را قرائت نمود. وي در سال 1323 به تشويق و راهنمايي و مساعدت يكي از علماي آشتيان ، آيت الله آقاميرزا ابوالقاسم دانش آشتياني به دارالعلم قم مسافرت كرد و تحصيلات خود را در اين شهر پي گرفت آنگاه به تهران عزيمت نمود. پس از آن به قزوين رفت و نزد حاج ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني ، سفر نفس اسفار خواند. استاد آشتياني ، در مهر سال 1338 تدريس خود را در دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه مشهد و مؤسسه ي وعظ و تبليغ آغاز نمود. پس از آن ، در بهمن سال 1338 با تأليف و عرضه ي « رساله اي در مبحث وجود » به استخدام دانشگاه مشهد درآمد. وي در خرداد سال 1340 به احراز رتبه ي دانشياري و در آذر سال 1345 به احراز

رتبه ي استادي نائل آمد. استاد در مهر سال 1346 طي مأموريت يك ساله ، به دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران منتقل شد. وي در آبان سال 1375 از خدمت در دانشگاه فردوسي مشهد بازنشسته شد و در شهريور سال 1377 به پيشنهاد دانشگاه مشهد و به استناد مجوز كميسيون امور اجتماعي هيئت دولت ، مجدداً به اشتغال مجدد در دانشكده الهيات مبادرت نمود.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدجلال الدين آشتياني ، دوره ي ابتدايي را در دبستان خاقاني آشتيان به پايان رساند و در مكتبخانه ي قديم ، گلستان سعدي ، نصاب الصبيان ، تاريخ معجم ، رياضيات ، جامع المقدمات در صرف و نحو و قسمتي از دره نادري و نيز قسمتي از كتاب شرح سيوطي را قرائت نمود. وي در سال 1323 به تشويق و راهنمايي و مساعدت يكي از علماي آشتيان ، آيت الله آقاميرزا ابوالقاسم دانش آشتياني به دارالعلم قم مسافرت كرد و آنجا كتاب مغني و مطول و قسمت زيادي از شرح لمعه را نزد آيت الله صدوقي يزدي و چندنفر ديگر خواند. سپس جلد اول كفايه و چندسال قبل از آن ، شرح شمسيه را نزد آيت الله حاج ميرز ا عبدالجواد جبل عاملي اصفهاني قرائت كرد. آنگاه به معرفي آقاميرزا مهدي آشتياني ، نزد حاج شيخ مهدي مازندراني اميركلاهي شروع به قرائت شرح منظومه ي حكيم سبزواري و مكاسب شيخ اعظم انصاري نمود و تا اواخر الهيات منظومه و قسمت زيادي از شوارق و بعد قسمتي از امور عامه ي اسفار را نزد آن استاد فراگرفت. پس از آن

، مدت هشت سال در درس فقه و اصول آيت الله بروجردي ومدت يك سال در درس آقاسيدمحمدتقي خوانساري حاضر شد. آنگاه در مدت دو سال اقامت در نجف ، از دروس آقاي حكيم و آقاسيدعبدالهادي شيرازي استفاده كرده و مرتب و بدون وقفه در درس آقاميرزا حسن بجنوردي خراساني حاضر گرديد. در حكمت و فلسفه ، حدود پنج سال در درس حاج ميرزا محمدحسين طباطبايي تبريزي حاضر شد و از درس تفسير و اصول فقه آن استاد بهره گرفت. وي حدود يك سال در درس اسفار آقاميرزا احمد آشتياني حاضر شد و آنگاه بعد از قرائت الهيات و امور عامه ي اسفار و الهيات شفا ، به تهران عزيمت نمود. پس از آن به قزوين رفت و نزد حاج ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني ، سفر نفس اسفار خواند.. استاد در تهران نيز مدتي در حوزۀ درس مرحوم ميرزا احمد آشتياني و مدتي هم به طور متفرقه در محضر مرحوم آقاميرزا مهدي آشتياني حضور يافت. همچنين در قم از محضر درسي آقايان سيدمحمدتقي خوانساري و سيدمحمد حجت كوه كمره¬اي و ميرزا رضي تبريزي استفاده كرد. ايشان شرح منظومه حكمت و قسمتي از مكاسب و شوراق الالهام را خدمت مرحوم حاج شيخ مهدي اميركلاهي خوانده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : سيدجلال الدين آشتياني با ذكر خاطراتي از استاد آقاميرزامهدي آشتياني ، مي گويد : « در اوايل طلبگي ، روزي خدمت مرحوم ميرزا مهدي آشتياني شرفياب شدم. فرمودند ، به بازديد دوستي عزيز كه زماني به درس من حاضر مي شد ، مي روم. عرض كردم ، اگر مانعي نباشد ، بنده هم در خدمت شما

باشم. فرمودند ، مانعي نيست. در آن زمان روي خوش به عرفانيات نشان داده نمي شد و تبليغات ناجوانمردانه ي برخي عليه فلسفه و عرفان بسيار اغواكننده بود. به هرحال بنده در خدمت مرحوم آقاميرزا مهدي ، رفتيم به منزلي كه در حياط منزل جمعي نشسته بودند و مرحوم سيدجلال دوري ، مثنوي درس مي داد. او به ملاحظه ي احترام ، از مرحوم ميرزا رشته ي سخن را قطع كرد و از ميرزا تقاضا كرد كه موضوع سخن ما اين شعر مثنوي است : پ___ر و ب__ال م___ا كمند عشق اوست موكشانش مي كشد تا كوي دوست و از ميرزا تمنا نمود كه بيت مذكور را تعبير نمايد. مرحوم آقاميرزا مهدي با شور و حال خاص در معناي اين بيت ، حدود يك ساعت و نيم صحبت كرد و جهت ارتباط بين اين بيت و ابيات قبل از اين بيت را چنان عالي تقرير كرد كه نفس ها در سينه حبس شد و حقير براي اولين بار از عارف محقق و استاد مسلم كتاب « شرح فصوص » و « مصباح الانس » معناي بيتي از ابيات « مثنوي » را شنيد و فهميد كه منكران عرفان ، كنه مطالب را درنمي يابند و مشكل كار آنها تعصب خام است ».

استادان و مربيان : از استادان و مربيان سيدجلال الدين آشتياني مي توان به اين شخصيت ها اشاره نمود: آيت الله صدوقي يزدي ، آيت الله حاج ميرزا عبدالجواد جبل عاملي اصفهاني ، حاج شيخ مهدي مازندراني اميركلاهي ، آيت الله بروجردي ، آقاسيدمحمدتقي خوانساري ، آقاي حكيم ، آقاسيدعبدالهادي شيرازي ، آقا ميرزاحسن

بجنوردي خراساني ، حاج ميرزا محمدحسين طباطبايي تبريزي ، آقاميرزا مهدي آشتياني ، آقا ميرزا احمد آشتياني ، حاج ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدجلال الدين آشتياني ، در مهر سال 1349 ، آذر سال 1352 ، خرداد سال 1370 و خرداد سال 1375 به مديريت گروه فلسفه و حكمت اسلامي در دانشكده الهيات و معارف اسلامي منصوب شد.

فعاليتهاي آموزشي : سيدجلال الدين آشتياني ، در مهر سال 1338 تدريس خود را در دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه مشهد و مؤسسه ي وعظ و تبليغ آغاز نمود. پس از آن ، در بهمن سال 1338 با تأليف و عرضه ي « رساله اي در مبحث وجود » به استخدام دانشگاه مشهد درآمد. وي در خرداد سال 1340 به احراز رتبه ي دانشياري و در آذر سال 1345 به احراز رتبه ي استادي نائل آمد. استاد در مهر سال 1346 طي مأموريتي يك ساله ، به دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران منتقل شد. در آبان سال 1375 از خدمت در دانشگاه فردوسي مشهد بازنشسته شد و در شهريور سال 1377 به پيشنهاد دانشگاه مشهد و به استناد مجوز كميسيون امور اجتماعي هيئت دولت ، مجدداً به اشتغال مجدد در دانشكده الهيات مبادرت نمود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدجلال الدين آشتياني ، علاوه بر تأليف دهها مقاله و كتاب ، سخنراني هاي مختلفي نيز در محافل علمي و دانشگاهي ايراد نمودند كه از جمله مي توان به سخنراني در آيين بزرگداشت حاج ملاهادي سبزواري در دانشگاه تهران و به دعوت مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا

( شعبه تهران ) با عنوان « سبزواري كيست ؟ » در بهمن سال 1348 و شركت در نخستين كنگره ي ملي ايران شناسي در دانشگاه تهران در شهريور سال 1349 اشاره كرد . وي در بهمن سال 1339 به عضويت در انجمن تأليف و ترجمه ي دانشگاه مشهد به نمايندگي از دانشكده علوم معقول و منقول ، در دي سال 1352 به عضويت در كميته ي تأليف و ترجمه ي دانشكده الهيات و معارف اسلامي ، در آبان سال 1355 به عضويت در شوراي پژوهشي دانشگاه فردوسي براي مدت دو سال ، در آبان سال 1355 به عضويت در كميته ي انتصابات و ترفيعات دانشكده الهيات و معارف اسلامي و در اسفند سال 1374 به عضويت در هيئت تحريريه ي نشريه ي علمي - پژوهشي دانشكده اليهات نائل آمد.

شاگردان : از آغاز تدريس سيد جلال آشتياني درمشهد رابطه اي محكم بين او و شاگردانش ايجاد شده است و بسياري از طالبان دانش از محضر ايشان استفاده كرده و برخي خود درزمره دانشمندان و فلاسفه درآمده اند ، اين حلقه ها نه فقط دردانشگاه بلكه درخانة ايشان نيز تشكيل مي شد . آشتياني رابطه اي انساني و پدرانه باشاگردان خود .

همفكران فرد : يكي از همفكران سيد جلال آشتياني دكتر سيد حسين نصر است كه آن دودرباره مسائل فلسفي به بحث و بررسي و پژوهش فلسفي مي پرداختند. يكي ديگراز همفكران آشتياني ،هانري كربن بود كه به اتفاق هم طرح چند جلد «منتخباتي ازآثار حكماي الهي ايران » را به نام رساندند . كربن به آشتياني لقب «ملاصداري دوباره زنده شده »داده بود .

جوائز و

نشانها : سيدجلال الدين آشتياني ، در سال 1355 به دريافت جايزه ي بنياد فرهنگي البرز به خاطر آثار علمي و پژوهشي نائل آمد. وي در اسفند سال 1376 توسط فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران به عنوان « دانشمند برجسته » انتخاب گرديد. استاد در بهمن سال 1377 به مناسبت انتشار كتاب « شرح قيصري بر فصوص الحكم » به دريافت جايزه ي شانزدهمين دوره ي كتاب سال جمهوري اسلامي ايران نائل آمد. --------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح اثولوجيا

ويژگي اثر : با تعليقات قاضي سيدقمي.

2 تصحيح المسائل القدسيه

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين شيرازي.

3 تصحيح تحفه المراد ( شرح قصيده ي ميرفندرسكي )

ويژگي اثر : تأليف : عباس شريف دارابي ، با شرح خلخالي و گيلاني.

4 تصحيح تحفه در مباحث علم

ويژگي اثر : تأليف : ملانظرعلي گيلاني.

5 تصحيح رسائل فلسفي

ويژگي اثر : اين كتاب شامل : رساله ي تحفه ( ملانظرعلي گيلاني ) ، رساله ي وحدت وجود ( ملاعلي نوري ) و رساله ي بسيط الحقيقه كل الاشياء ( ملاعلي نوري ) مي باشد.

6 تصحيح رسائل فلسفي ( متشابهات قرآن ، المسائل القدسيه ، اجوبه المسائل )

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين شيرازي.

7 تصحيح رساله النصوص

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين قونوي ، با تعليقات ميرزاهاشم اشكوري.

8 تصحيح شرح دعاي المعرفه

ويژگي اثر : تأليف : ملامحمدعلي فاضل خراساني.

9 تصحيح شرح فصوص الحكم

ويژگي اثر : تأليف : مؤيدالدين جندي. ( با همكاري دكتر ابراهيمي ديناني )

10 تصحيح قره العيون

ويژگي اثر : تأليف : ملامهدي نراقي.

11 تصحيح مشارق الدراري

ويژگي اثر : تأليف : سعيدالدين سعيد

فرغاني.

12 تصحيح مكاتبات عرفاني

ويژگي اثر : تأليف : سيداحمد حائري و شيخ محمدحسين غروي.

13 تصحيح هدايه الطالبين

ويژگي اثر : تأليف : حكيم سبزواري.

14 تصحيح و گردآوري منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران

ويژگي اثر : اين كتاب چهارجلدي ، با همكاري فيلسوف فرانسوي هانري كربن در طي نزديك به ده سال شگل گرفت و دربردارنده ي منتخبي از آثار و تأليفات حكماي چهار قرن گذشته است. مطابق نوشته ي استاد آشتياني ، قرار بود كه اين منتخبات در هفت جلد به پايان برسد و حكمت الهي در ايران را تا دوران معاصر معرفي كند كه با مرگ نا به هنگام هانري كربن و دست تنهايي استاد ، اين امر مهم تاكنون به تأخير افتاده است.

15 تفسير سور? توحيد

ويژگي اثر : دانشگاه فردوسي مشهد، 1366 قمري.

16 شرح بر زادالمسافر

ويژگي اثر : تأليف : ملاصدرا.انجمن اسلامي حكمت و فلسفه ايران، 1369 قمري

17 شرح حال و آراء فلسفي ملاصدرا

ويژگي اثر : انتشارات زوار، مشهد، 1340 شمسي.

18 شرح فصوص الحكم

ويژگي اثر : تأليف : فارابي.اين كتاب در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «شرح فصوص الحكم»: شرح فصوص الحكم/ محمد داود قيصري رومي؛ تصحيح سيدجلال الدين آشتياني – تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1376. يكي از مهمترين آثار شيخ اكبر محيي الدين بن عربي، فصوص الحكم است و معروفترين شرح آن، شرحي است كه محمد داودبن محمود قيصري بر آن نگاشته است و به دليل اهميت متن و شرح و تسلط قيصري در توضيح و تفسير

مرادات محيي الدين در متن فصول، اين كتاب به صورت يكي از رايجترين كتب درسي در علوم عرفان و تصوف در حوزه هاي علميه در آمده است. استاد آشتياني كه خود سالهاي متمادي از محضر حكيمان و عارفان بزرگ و بنام بهره برده، سالهاست كه خود نيز به تدريس و تحشيه و تعليق آثار مهم عرفاني و فلسفي اشتغال دارد. استاد، شرح فصول الحكم را پس از مقابله با 2 نسخ? خطي و يك نسخ? چاپ سنگي به صورتي محققانه تصحيح كرده، حواشي عارف متأله آقا محمدرضا قمشه¬اي و حضرت امام خميني (ره) را نيز بر آن افزوده است، و خود هم جاي جاي بر كتاب، حواشي روشنگر و مفيدي نگاشته است

19 شرح مقدمه ي قيصري بر فصوص الحكم

ويژگي اثر : 1343 شمسي.

20 مقدمه ، تعليقات و تصحيح المبداء و المعاد

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين شيرازي.

21 مقدمه ، تعليقات و تصحيح مجموعه ي رسائل سبزواري

22 مقدمه شكوه شمس ( سيري در آثار و افكار مولانا )

ويژگي اثر : تأليف : آن ماري شيمل ، ترجمه ي حسن لاهوتي.

23 مقدمه نقد النصوص في شرح نقش الفصوص

ويژگي اثر : تأليف : عبدالرحمن بن احمد جامي ، تصحيح ويليام چيتيك.

24 مقدمه و تصحيح اصول المعارف

ويژگي اثر : تأليف : فيض كاشاني.

25 مقدمه و تصحيح الشواهد الربوبيه في المناهج السلوكيه

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين محمدابراهيم شيرازي.

26 مقدمه و تصحيح اللمعات الالهيه والكلمات الوجيزه

ويژگي اثر : تأليف : ملااحمد نراقي.

27 مقدمه و تصحيح المشاعر

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين شيرازي ، با مقدمه هاي انگليسي دكتر نصر ،

فرانسوي هانري كربن و فارسي استاد همايي.

28 مقدمه و تصحيح المظاهر الالهيه في اسرار العلوم الكماليه

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين شيرازي.

29 مقدمه و تصحيح انوار جليه

ويژگي اثر : تأليف : ملاعبدالله زنوزي.

30 مقدمه و تصحيح تفسير فاتحه الكتاب

31 مقدمه و تصحيح تمهيدالقواعد

ويژگي اثر : تأليف : صائن الدين علي بن محمدالتركه.

32 مقدمه و تصحيح رسائل قيصري

ويژگي اثر : تأليف : داوودبن محمود قيصري ، با تعليقات حكيم محمدرضا قمشه اي.

33 مقدمه و تصحيح رسائل وحدت وجود و بداء

ويژگي اثر : تأليف : سيدمحمدكاظم عصار.

34 مقدمه و تصحيح رساله النصوص

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين قونوي.

35 مقدمه و تصحيح رساله ي نوريه در عالم مثال

ويژگي اثر : تأليف : حكيم بهايي لاهيجي.

36 مقدمه و تصحيح لمعات الهيه

ويژگي اثر : تأليف : ملاعبدالله زنوزي.

37 مقدمه و تصحيح مصباح الهدايه

ويژگي اثر : تأليف : امام خميني (ره).

38 هستي از نظر فلسفه و عرفان

ويژگي اثر : اين كتاب ، اولين اثر استاد آشتياني است كه در سال 1338 و در مدت بيست روز به رشته ي تحرير درآمده است.

منابع زندگينامه :

1www.ketabesal.irخاطراتي از فيلسوف شرق ، روزنامه اطلاعات ، 25 مهر 13793نشريه ي دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد ( ويژه نامه ي نكوداشت استاد سيدجلال الدين آشتياني ) ، شماره ي 41 و 42 ، پاييز و زمستان 1377 ، صص 19 - 264نصير سيد حسين ، مدخلي برنكو داشت مقام علمي و فرهنگي استاد سيد جلال آشتياني و استاد محمد حسن لطفي ، كتاب ماه و ادبيات ،سال اول ،شماره ششم و هفتم ، 30 ارديبهشت

1377، ص4

ميري آشتياني، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: علوم عقليه، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميناگر، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا ميناگر

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

غلامرضا ميناگر در سال 1340 هجري شمسي در شهرستان بروجرد در ميان خانواده اي مذهبي، فرهنگي به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه گوياي شهرستان دورود با مديريت پدر خود به اتمام رساند. سپس دوره متوسطه را با بازگشت خانواده اش به بروجرد ادامه داد. و در اين ميان علاقه مفرط به علوم ديني و الهي پيدا نموده بود به طوري كه قصد داست تا قبل از انقلاب كه دوران نوجواني وي بود؛ به حوزه ي علميه قم مقدسه هجرت كند اما مواجه با ممانعتهايي مي شد.

پس از انقلاب شكوهمند اسلامي و در اولين بهار تحصيلي به اين درمان جامعه عمل پوشاند (سال ...) در مدرسه علميه وليعصر همان شهر به تحصيل دروس مقدماتي پرداخت كه در سال بعد به قم به منظور درك بيشتر و بهتر اساتيد مهاجرت نمود. او پس از اتمام مقدمات خود در مدرسه امام صادق (ع) سطح را از محضر اساتيد برجسته حوزه علميه قم از قبيل حضرات آيات: «وجداني فخر (ره)»، «اعتمادي»، «پاياني (ره)» و... فرا گرفت و پس از آن بيش از ده سال از خارج فقه و اصول آيات عظام: «مكارم شيرازي» و اساتيدي چون «هادوي تهراني» و ... بهره گرفت.

از سال 72 تا 76 جزء اولين دانشجوياني بود كه در رشته فلسفه دانشگاه مفيد وارد و مشغول به تحصيل شد.

در سال 82 به دفاع از پايان نامه سطح سه فلسفي خود تحت عنوان: «وحدت و كثرت از ديدگاه فيلسوفان مسلمان و غرب» پرداخت و پس از آن سه سال به فراگيري دروس تخصصي سطح سه در موسسه ي آموزشي و پژوهشي «فرق و مذاهب» همت گماشت و اكنون مشغول گذراندن رساله ي سطح چهار در حوزه علميه قم مي باشد.

ايشان از سال 79 تا به كنون (86)، ضممن تقبل مسئوليت دبيري گروه هاي فلسفه و كلام پژوهشگاه ونيز جلسات پاسخ به شبهات و ... از اين فرصت استفاده نموده و مبادرت به نوشتن مقالات و كتاب هايي به منظور ارتقاء فكر فرهنگي، اعتقادي جامعه نموده است كه برخي ازآنها به زودي در آن موسسه به چاپ خواهد رسيد. همچنين وي در خلال تحصيلات حوزه اي خود از توفيق تدريس دروس مقدمات و نيز فقه واصول، منطق و فسلفه بي نصيب نبوده است.

مئناي پارسي

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم م)، فيلسوف، نويسنده و شاعر. در شيراز به دنيا آمد. در مدرسه رها در شمال غربى الجزيره به تحصيل پرداخت، كه اين مدرسه به علت اينكه بيشتر ايرانيان و به ويژه نسطوريان در آن تحصيل مى كردند به دبستان ايرانيان شهرت يافته بود. در اواخر قرن پنجم ميلادى كه اين مدرسه بسته شد شاگردان ايرانى آن، از جمله مئناى پارسى، به ايران بازگشتند. آنان پس از بازگشت به ميهن چندين مدرسه تأسيس نمودند و در اين مدارس همان روش دبستان ايرانيان (كه به آثار ارسطو اهميت بسيار مى داد)، را دنبال مى كردند. به همين علت كتاب هاى زيادى به سريانى تأليف شد و عده اى از كتب فلسفى و منطقى را هم

به پهلوى ترجمه نمودند. مدرسه ريواردشير يا بيت اردشير در ناحيه ى ارجان يكى از اين مدارس بود كه مئنا رياست آن را بر عهده داشت. مئناى پارسى، طبق همان روش، ترجمه هايى از سريانى به پهلوى داشته و اشعارى نيز براى اجراى مراسم دينى سروده است. تأليفات او در كشورهاى دور دست، حتى هندوستان رواج داشت. به دليل توجه صاحب عنوان به فلسفه ارسطو، همچون ديگر نسطوريان، و تعليم علوم يونانى در حوزه ى دينى ريواردشير اين مكان داراى اهميتى خاص شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى (21 -20 ،19)، تمدن ساسانى (108/ 1).

ناتلي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهرت ابوعبداللَّه ابراهيم بن حسين الناتلى، از مشاهير رجال قرن چهارم هجرى قمرى. وى شاگرد ابوالفرج بن الطيب و استاد ابوعلى سينا بود و در منطق و ادبيات دست داشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نادم، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن نادم

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسن نادم پس از گذراندن دوران ابتدائي و 2 سال از مقطع راهنمائي، در سال 1356 در سن 14 سالگي جهت تحصيل علوم ديني به حوزه علميه شهرستان شهرضا قدم نهادم. همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به قم عزيمت نمودم و با گذراندن دوران مقدمات، در مدرسه «آية الله گلپايگاني (ره)»، در سال 1359 در درسهاي عمومي حوزه شركت نمودم و از محضر اساتيد بزرگواري همچون حضرات آقايان: «وجداني فخر»، «باكوئى»، «اشتهاردى»، «محامى»، «اعتمادى»، «محقق داماد»، «پاياني» و «ستوده» دروس سطح را استفاده كردم و همزمان در دروس جنبي (رجال، دراية، اعتقادات، نهج البلاغه، فلسفه و تفسير) از اساتيد بزرگواري ديگر مانند: «آية الله نوري همدانى»، «مكارم شيرازى»، «فاضل لنكرانى»، «مصباح يزدى»، «جوادي آملى»، «ممدوحى»، «فياضي» و ديگر عزيزان بهره بردم.

در سال 1365 موفق به شركت در درس خارج حضرات آقايان: «مكارم»، «فاضل»، «مومن»، «هاشمي شاهرودى»، «تبريزى» و «جوادي آملى» به مدت 7 سال شدم و در ضمن اين مدت در درس تفسير «آيت الله جوادي» و فلسفه «آية الله انصاري شيرازي» و استاد فياضي شركت جستم. در سال 1372 وارد گروه تخصصي كلام حوزه شدم و اين دوره هم به پايان رساندم.

بر حسب وظيفه از طرف نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري، مسؤليت دفتر نهاد را در دانشكده

پزشكي شهرستان فسا و دفتر فرهنگ دانشگاه آزاد اسلامي همان شهر به عهده گرفتم و همزمان تدريس دروس معارف اسلامي: (منطق، تاريخ، اخلاق، فقه، مباني اصول و ...) را داشتم. در مدت حضور در دانشگاه به تدريس در حوزه علميه خواهران و برادران آن شهرستان در دروس: (فقه، اصول، اعتقادات، اخلاق) نيز مشغول بودم. پس از بازگشت به حوزه علميه و تكميل دوره تخصصي كلام توفيق همكاري با نهاد محترم مقام معظم رهبري در دانشگاههاي سراسري آزاد را در سمت «معاونت فرهنگي» به عهده داشتم و همزمان در دانشگاه الهيات و دانشگاه شهيد عباسپور نيز تدريس داشتم.

با گذشت اين دورانها در سال 1376 تصميم به ماندن به طور دائم در قم گرفتم و با ادامه درس حوزه به همكاري با مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب در سمت مديريت آموزش و پژوهش و عضويت در گروه مذاهب پرداختم. در اين قسمت هم همكاري علمي اجرائي با مؤسسه فرهنگي انتظار نور داشتم و نيز همكاري با بنياد نهج البلاغه تا اينكه سرانجام در سال 1381 به عضويت هيات علمي مركز اديان در آمدم و تمام وقت به تحقيق و پژوهش پرداختم كه آثار آن متعاقبا به اطلاع مي رسد.

ناصر خسرو

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(485/ 481 -394 ق)، فيلسوف، متكلم، نويسنده، واعظ و شاعر، متخلص و ملقب به حجت. از آن رو كه اشعارش حاوى پند، اندرز و مطالب حكمت آميز بود موصوف به حكيم، حكيم ناصر يا سيدالحكماء گشت. همچنين نسبت مروزى كه شاعر در «سفرنامه ى» خويش به آن اشاره كرده است، به سبب اقامت وى در مرو بوده كه گويا مدتى در آنجا شغل ديوانى داشته است. به

آورده ى دكتر صفا در «تاريخ ادبيات در ايران»، شهرت علوى براى ناصر خسرو مأخذ درستى ندارد و گويا ناشى از سرگذشت مجعولى است كه براى او نوشته اند و به او نسبت داده اند كه به پنج واسطه به امام على بن موسى الرضا (ع) مى رسد، و يا شايد به سبب علاقه ى شديد او به آل على (ع) و اظهار اين علاقه در آثار خود، يك نسبت روحانى و معنوى براى او پيدا و مشهور شده باشد و يا اينكه او را با اشخاص ديگرى از قبيل سيد محمد ناصر علوى قرن ششم اشتباه كرده باشند. ناصر خسرو از خاندان اعيان و اشراف بلخ بود كه ثروت و املاك زيادى داشتند. در قباديان بلخ به دنيا آمد. از كودكى به كسب علوم و آداب اسلامى پرداخت. حافظ قرآن بود و در تمام علوم متداول زمان خود از معقول و منقول و به ويژه علوم اوايل و حكمت يونان تسلط داشت. علم كلام و حكمت الهى را به خوبى مى دانست. او در اديان مختلف تتبع مى كرد و گفته شده كه مشكلات تورات و انجيل را به فضلاى يهود و نصارى تفهيم مى نمود. در جوانى به دربار سلاطين و امرايى چون سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوى و سلاجقه راه يافت و به مرتبه ى دبيرى رسيد. او در اعمال و اموال سلطانى تصرف داشت و به كارهاى ديوانى مشغول بود و عنوان اديب و دبير فاضل گرفت و شاه وى را خواجه خطير خطاب مى كرد. به آورده ى «ريحانةالادب» و «تذكرةالشعراء»، ناصر خسرو با شيخ ابوالحسن خرقانى (من 425 ق) معاصر و معاشر بود و فنون طريقت را نزد وى

فراگرفت و به تهذيب باطن و سير و سلوك پرداخت. ناصر خسرو بعد از تصرف بلخ به دست سلاجقه در 432 ق به مرو كه تحت حكومت ابوسليمان جغرى بيگ داوود بود، رفت. وى پس از طى مقامات، در انديشه ى يافتن حقيقت و پس از خوابى كه در 437 ق ديده بود، به سفر پرداخت. در همين سال بار سفر حج بست و با برادر و غلام هندى خود روانه حجاز شد. اين مسافرت هفت سال طول كشيد. در اين سفر چهار بار حج كرد و شمال شرقى و غربى و جنوب غربى و مركز ايران و ممالك و بلاد ارمنستان، آسياى صغير، حلب، طرابلس، شام، سوريه، فلسطين، جزيرةالعرب، مصر، قيروان، نوبه و سودان را سياحت كرد. توقف وى در مصر به سال طول كشيد و در اين مدت با مبلغان مذهب فاطمى آشنا گشت و نفوذ سخن آنان بخصوص المؤيد داعى الدعاة شيرازى و آمادگى روحى خود ناصر خسرو موجب گرويدن او به مذهب اسماعيلى شد. بعد به خدمت مستنصر باللَّه ابوتميم معد بن على (487 -427 ق) رسيد و بعد از طى مراحل و مدارج، مرتبه ى حجت يافت و از طرف امام فاطميان به مقام حجت جزيره ى خراسان انتخاب و مأمور نشر مذهب اسماعيلى و رياست باطنيه ى آن سامان گرديد. در شرح حال ناصر خسرو، در كتاب «شرح سى قصيده» كه به اهتمام دكتر مهدى محقق انتشار يافته و همچنين در اولين پيوست «تحليل اشعار ناصر خسرو» آمده است: در معرةالنعمان با شاعر و فيلسوف نابيناى عرب، ابوالعلاء معرى، كه متهم به الحاد و زندقه بود ملاقات كرد و در سمنان در محضر

درس على نسائى حاضر شد. وى همچنين در تبريز با قطران تبريزى و در قاين با ابومنصور محمد بن دوست ملاقات كرد. عاقبت به تهمت بد دينى و الحاد و نيز قرمطى و رافضى بودن، مجبور به ترك وطن شد. بعد از سالها سرگردانى در مازندران و نيشابور و بلخ عاقبت در حدود شصت يا شصت و سه سالگى، بين 453 تا 456 ق و به گفته ى بعضى در 461 ق به يمگان از اعمال بدخشان رفت و به نشر دعوت و ابلاغ رسالت خود پرداخت. او سرانجام در همان شهر درگذشت و به خاك سپرده شد. در مورد سال مرگ وى اختلافاتى وجود دارد. به آورده ى صاحب «سخن و سخنوران»، مؤلف كتاب «بيان الاديان»، ناصر خسرو را معاصر خود مى داند كه قبل از تأليف آن كتاب (485 ق) وفات يافته است. ناصر خسرو از قصيده سرايان درجه اول زبان فارسى ايران بود و به زبان عربى نيز شعر مى سرود.از خصوصيات برجسته ى شعر ناصر خسرو اين است كه هرگز «ديوان» خويش را به مدح شاهان و اميران معاصر خويش نيالوده و آنچه را ستوده و در شعر خود آورده، همه چيزهايى است كه وى از نظر اجتماعى و مذهبى به آنها ايمان داشته است. آثار منسوب به وى: «سر اسرار»، در تسخير كواكب؛ « اكسير اعظم»، در منطق؛ «قانون اعظم»، در علوم غريبه؛ «سعادت نامه»، سيصد بيت، در پند و حكمت؛ «روشنايى نامه»، در وعظ و پند و حكمت؛ «كنزالحقايق»؛ «تفسير قرآن»؛ «دستور اعظم». از آثار وى: «زادالمسافرين» يا «زادالمسافر»، در كلام؛ «وجه دين»؛ «جامع الحكمتين»؛ «خوان الاخوان»؛ «گشايش و رهايش»؛ «سفرنامه»؛ «بستان العقول»؛ «دليل المتحيرين»؛ «لسان العالم»؛ «ديوان» شعر.[1]

حكيم

ابومعين ناصر بن خسرو قباديانى بلخى (394 ه.ق- 481 ه.ق) ملقب به «حجت» از حكما و متكلمين اسلام. در قباديان از حوالى بلخ تولد يافت. از اوان جوانى به تحصيل علوم و فضائل و تحقيق اديان و عقايد و مطالعه ى اشعار شعراى ايران و عرب پرداخت. در دوره ى جوانى به دربار محمود و مسعود غزنوى راه يافت. بعد از غلبه ى سلاجقه بر بلخ به مرو به دربار چغرى بيگ رفت و تقرب يافت و به خدمت ديوانى گماشته شد. در سال 437 ه. خوابى ديد و به قول خود ناگهان از خواب گران چهل ساله بيدار شد، كارهاى ديوانى و ادارى را رها كرده و به جهانگردى و سير آفاق و انفس پرداخت و در سفر هفت ساله ى خود حجاز، آسياى صغير، سوريه و مصر را ديد. وى در ابتدا مذهب حنفى داشت؛ در مصر با اسماعيليان فاطمى روابطى پيدا كرد و پيرو مذهب آنان گرديد و از دعاة سرسخت اسماعيليه شد و «حجت» زمين خراسان گرديد. ناصرخسرو در مراجعت از اين سفر به بلخ رفت و آشكارا شروع به تبليغ عقايد اسماعيلى كرد ليكن با مخالفت فقهاى متعصب سنى مواجه گرديد و امراى سلجوقى درصدد كشتن او برآمدند. وى بالاخره به يمكان بدخشان گريخت و در آنجا عزلت جست و پس از عمرى طولانى و آوارگى و آزار و رنجى كه در آخر عمر از متعصبين و ساير مردم روزگار خود ديد در يمكان وفات يافت. از آثار وى يكى «سفرنامه» اوست كه بعد از مراجعت از سفر هفت ساله ى خود در 444 ه.ق تأليف كرد، و ديگر زادالمسافرين كه يادگار دوره ى آوارگى او بعد

از مراجعت از سفر در خراسان و مازندران و طبرستان است، آثار مهم ديگر او عبارتند از «وجه دين»، «خوان اخوان»، «دليل المتحيرين»، «روشنائى نامه»، «ديوان اشعار». مقدار ابيات ديوان او را تا سى هزار بيت نوشته اند، ولى آنچه اكنون در دست است حدود يازده هزار بيت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1032 -1009/ 3)، اعيان الشيعه (204 -202/ 10)، با كاروان حله (101 -85)، بهشت سخن (223 -193)، تاريخ ادبيات در ايران (1/ صفحات متعدد، 898 -893 ،469 -443/ 2)، تاريخ ادبى ايران (581 -580 ،578 ،441 ،406 ،133/ 1)، تاريخ گزيده (753)، تاريخ نظم و نثر (60 -58)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (251 -248 ،169)، تحليل اشعار ناصر خسرو (پيشگفتار) تذكرةالشعراء (73 -69)، تقويم التواريخ (93)، چشمه ى روشن (90 -76)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1054 -1048)، حبسيه در ادب فارسى (صفحات متعدد)، حبيب السير (457 -456/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (2993 -2992/ 2)، دويست سخنور (420 -417) الذريعه (108/ 18 ،191 -190 ،181 ،11 -10 / 12 ،272/ 11 ،1154/ 9 ،361 -360 ،(151/ 8 ،274/ 7)، روضات الجنات (150 -149/ 8)، رياض العارفين (234 -232)، ريحانه (103 -100/ 6)، سبك شناسى (158 -155 ،153 -151 ،52/ 2 ،424 ،401/ 1)، سخن و سخنوران (198 -154)، شرح سى قصيده (17 -8)، شعر فارسى از آغاز تا امروز (87 -83)، صبح گلشن (119 -118)، طرائق الحقائق (557 -556/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (499 -497)، فرهنگ سخنوران (912 -911)، كارنامه ى بزرگان (128 -127)، كتابشناسى حكيم ناصر خسرو قباديانى، كشف الظنون (991 ،990 ،143)، گنج و گنجينه (575 -567)، لغت نامه (ذيل/ ناصر خسرو)، مجالس النفائس (349 -348)، مجمع الفصحا (1405 -1359/ 3)، مرآةالخيال

(28 -27)، مؤلفين كتب چاپى (508 -503/ 6)، هديةالعارفين (487/ 1)، هزار سال شعر فارسى (70 -64)، هفت اقليم (358 -348/ 2)، هفت گنج كومش (133 -130)، يغما (س 11، ش 1، ص 23 ،19).

نايب الصداره

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يا نايب الصدر، آقا ابراهيم (ف. 1148 ه.ق)، از مشاهير علماى مشهد مقدس در اواسط قرن دوازدهم هجرى است. وى داراى مقام شيخ الاسلامى، و در فقه و كلام و حكمت استاد بود. از تأليفات اوست: 1- تحريم صلوة الجمعه فى زمان الغيبه. 2- الفوايد الكلاميه.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نراقي، مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1209 -1128 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم و رياضيدان. موصوف به خاتم المجتهدين. جامع علوم معقول و منقول و در حساب، هندسه، رياضى، هيئت و علوم ادبى متبحر بود. در نراق كاشان به دنيا آمد. سپس براى تحصيل به اصفهان رفت و از محضر ملا اسماعيل خواجويى و ملا محمدمهدى هرندى و شيخ محمد كاشانى و ميرزا نصير استفاده نمود و آنگاه براى ادامه تحصيل رهسپار عتبات گشت و در كربلا و نجف نزد بزرگان فقه و اصول و علوم نقلى از قبيل: وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى و شيخ مهدى فتونى عاملى به تكميل معلومات خويش پرداخت و از وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى و سيد مهدى بحرالعلوم و سيد محمدمهدى شهرستانى و شيخ جعفر كاشف الغطاء و ملا محمد اسماعيل مازندرانى روايت نمود. پس از فراغت از تحصيل به ايران مراجعت كرد و در كاشان سكنى گزيد. با حضور او در كاشان علم و دانش در اين شهر رونقى تازه پيدا كرد. فرزندش، ملا احمد نراقى، و حاج محمد ابراهيم كرباسى و محمد طاهرآبادى و سيد محمدباقر حجت الاسلام شفتى اصفهانى و مجذوب عليشاه و ميرزا بابا حبيب اللَّه حسينى نطنزى از شاگردان او بودند. در اواخر عمر به نجف رفت و در آنجا به تدريس و بحث و تأليف مشغول

شد و در همان جا درگذشت و در حرم مطهر به خاك سپرده شد. از آثارش: «كنزالرموز»، «انيس الموحدين»؛ «انيس المجتهدين»؛ «توضيح الاشكال»، در شرح «تحرير اقليدس»؛ «معتمد الشيعة فى احكام الشريعة»؛ «لوامع الاحكام فى فقه شريعة الاسلام»؛ «التحفة الرضوية فى المسائل الدينية»؛ «التجريد» يا «تجريد الاصول»، در اصول فقه؛ «انيس التجار» يا «انيس التاجرين»، در مسائل تجارت؛ «نخبة البيان»، در استعاره و تشبيه؛ «مشكلات العلوم» يا «تفصيل المشكلات من العلوم» به سبك «كشكول»؛ «جامع السعادات فى موجبات النجاة»، در اخلاق؛ رساله اى در «عبادات»؛ «مناسك الحج»؛ «كتاب الحساب»؛ «جامع الافكار و ناقد الانظار»، در اثبات واجب الوجود و صفات سلبيه و ثبوتيه؛ «محرق القلوب»، در مصائب اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (257/ 8)، اعيان الشيعه (167 ،143/ 10)، ايضاح المكنون (508 ،443 ،413/ 2 ،353 ،311 ،249 ،227 ،148/ 1)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (106/ 2)، الذريعه (94 -93/ 24 ،274/ 22 ،213 ،67 -66/ 21 ،149/ 20 ،359 -358 ،349 ،345 ،157 ،121/ 18 ،75 -74/ 17 ،302/ 15 ،335/ 13 ،103 ،32/ 11 ،7/ 7 ،436 ،351 ،350/ 3 ،59 -58 ،42 -41/ 5 ،467 -466 ،465 -464 ،453/ 2)، روضات الجنات (192 -189/ 7)، ريحانه (165 -164/ 6)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (413 -409)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 116/ 13)، طرائق الحقائق (258 ،254/ 3)، قصص العلماء (133/ 132)، المآثر والآثار (166)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1287 -1286/ 3)، معجم المؤلفين (57/ 12)، مكارم الآثار (364 -360/ 2)، مؤلفين كتاب چاپى (363 -360/ 6)، هديةالاحباب (181 -180)، هديةالعارفين (352/ 2).

نسفي، برهان الدين، ابوالفضايل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 600- وف 688 -684/ 679 ق)، فقيه حنفى، مفسر، اصولى، محدث،

متكلم، حكيم و شاعر. معروف به برهان. وى از علماى بزرگ حنفى بود. در علم تفسير و اصول فقه و علم كلام صاحب تأليف مى باشد. ساكن بغداد بود. در همان جا درگذشت و جنب مقبره ى ابوحنيفه دفن شد. «العقائد النسفية» كه ملا سعد تفتازانى آن را شرح كرده، به وى نسبت داده شده است. در «كشف الظنون» فقط يك عنوان كتاب تحت نام «عقائدالنسفى» مربوط به نجم الدين عمر بن حمد نسفى ذكر شده است. از ديگر آثارش: «المقدمة فى علم الخلاف» يا «المقدمة البرهانية» يا «فصول النسفى فى علم الجدل» يا «مقدمة فى الجدل والخلاف والنظر»؛ «منشأ النظر»، در علم خلاف و شرح آن؛ «الواضح»، كه مختصر «تفسير كبير» فخر رازى است؛ رساله اى در «دور و تسلسل»؛ شرح «الاسماء الحسنى»؛ شرح «الاشارات والتنبيهات» ابن سينا؛ شرح «الرسالة القدسية» غزالى؛ «مطلع السعادة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (194/ 2)، ريحانه (174 -173/ 6)، شذرات الذهب (385/ 5)، كشف الظنون (1861 ،1803 ،1799 -1798 ،1756 ،1720 1296 ،1272 ،1032 ،882 ،865 ،95)، معجم المؤلفين (297/ 11)، هديةالعارفين (136 -135/ 2).

نظامي گنجوي، جمال الدين، ابومحمد الياس

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(614/ 604/ 602 -535/ 530/ 520 ق)، حكيم و شاعر، متخلص به نظامى. وى از مادرى كرد نژاد در گنجه به دنيا آمد. بعضى از مؤلفين تذكره ها او را از قهستان يا فراهان يا تفرش و قم دانسته اند. در زمينه ى اسم، لقب كنيه و نسبش نيز در بين تذكره ها اختلاف است. نظامى همه ى عمر را در گنجه بوده مگر سفر كوتاهى كه به دعوت اتابك قزل ارسلان به يكى از شهرهاى نزديك گنجه داشته است. نظامى با خاقانى و عوفى معاصر بود و گويند در مرگ خاقانى نيز

مرثيه اى سروده است. بنابر بعضى از اقوال در طريقت و سير و سلوك از مريدان اخى فرج زنجانى شمرده مى شد. سلاطين معاصر وى همان كسانى هستند كه نظامى آثار خود را به نام آنها كرده و يا در مثنوياتش آنها را ستوده است. گويند جامع علوم عقلى و نقلى بود. داستانسرايى در زبان فارسى با نظامى شروع نشد، ليكن نظامى توانست منظومه هاى تمثيلى را در زبان فارسى به حد اعلاى تكامل برساند. از جمله شاعرانى كه از آثار نظامى تقليد كردند عبارتند از: امير خسرو دهلوى، جامى، هاتفى، قاسمى، وحشى، عرفى، مكتبى، فيضى فياضى، اشرف مراغى و آذر بيگدلى، ولى هيچ كدام نتوانستند خود را به پاى او برسانند. در زمينه ى تاريخ ولادت و مرگ وى نيز اختلاف وجود دارد، ولى برخى تذكره نويسان با اشاراتى كه در ابيات مثنوى هاى نظامى بوده، تا حدودى توانسته اند به آن سالها پى ببرند. نظامى در گنجه درگذشت و مدفن وى تا اواسط عهد قاجارى باقى بود، بعد از آن رو به ويرانى نهاد تا باز به وسيله ى دولت محلى آذربايجان شوروى مرمت شد. از آثار وى: پنج مثنوى مشهور به «پنج گنج» يا «خمسه» شامل: مثنوى «مخزن الاسرار»، مشتمل بر حدود دو هزار و دويست و شصت بيت، به نام فخرالدين بهرامشاه بن داوود در 570 ق، مثنوى «خسرو و شيرين»، در شش هزار و پانصد بيت، به نام شمس الدين محمد جهان پهلوان بن ايلدگز در 576 ق، مثنوى «ليلى و مجنون»، در چهار هزار و هفتصد بيت، به نام شروانشاه ابوالمظفر اخستان بن منوچهر در 588 ق؛ مثنوى «بهرامنامه» يا «هفت پيكر» يا «هفت گنبد»، در پنج هزار و

صد و سى و شش بيت، به نام علاءالدين كرپ ارسلان در 593 ق؛ مثنوى «اسكندرنامه»، در ده هزار و پانصد بيت مشتمل بر دو قسمت «شرفنامه»، به نام نصرةالدين ابوبكر بن محمد جهان پهلوان و «اقبالنامه»، به نام دو سه تن از امرا. بنا به گفته ى «تاريخ نظم و نثر»، «شرفنامه» يا «مقبل نامه» در هندوستان به نام «اسكندرنامه ى برى» معروف شده است. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر، شامل قصايد و غزليات. بعضى از تذكره ها مثنويى به نام «ويسه و رامين» را با احتمالى به وى نسبت داده و گفته اند كه در جوانى آن را به نام سلطان محمود بن ملكشاه به نظم درآورده است.[1]

نظامى گنجه ئى: گنجه اى. حكيم ابومحمد الياس بن يوسف بن زكى ابن مؤيد نظامى (و. 614 -530 ه.ق) شاعر معروف ايرانى در قرن ششم ه.ق؛ متولد گنجه. از زندگى او به طور مشروح چيزى دانسته نيست. ظاهراً هنوز چندان از سنش نگذشته بود كه پدر و مادرش را از دست داد. نظامى چنانكه از اشعارش برمى آيد، در آغاز جوانى به تحصيل ادب و تاريخ و قصص همت گماشت و بيشتر عمر خود را در گنجه گذرانيد؛ و كمتر از موطن مألوف خويش دورى گزيد. وى با اصول عرفان آگاه بود و عملاً نيز طريق زهد و تصوف مى سپرد و پادشاهان رعايت مقام او مى نمودند، و در حضور وى از مى و مطرب پرهيز مى كردند. مهمترين اثر نظامى پنج گنج يا خمسه ى نظامى (ه.م) است، و ديگر ديوان اوست شامل قصايد، غزليات، قطعات، رباعيات كه بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1343 -1327/ 3)، احوال و آثار

و شرح مخزن الاسرار نظامى گنجوى (مقدمه/ 153 -1)، ارمغان (س 5، ش 2، ص 273 ،262 ،177 -155 ،77 -67)، از سعدى تا جامى (785 -780)، از سنايى تا سعدى (102 -91/ 2)، با كاروان حله (203 -195)، پير گنجه در جستجوى، ناكجاآباد، تاريخ ادبيات ايران، براون (153/ 4)، تاريخ ادبيات در ايران (824 -798/ 2)، تاريخ گزيده (753 -752)، تاريخ نظم و نثر (106 -104)، تذكرةالشعراء (146 -142)، تذكره ى ميخانه (26 -11)، حماسه سرايى در ايران (351 -341)، دانشمندان آذربايجان (385 -381)، دايرةالمعارف فارسى (3037 -3036/ 2)، الذريعه (233 -232/ 25 ،398/ 18 ،1208 -1207/ 9)، رياض العارفين (154 -149)، ريحانه (215 -211/ 6)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (302 -294)، طرائق الحقائق (625 -624/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (513 -512)، فرهنگ سخنوران (944 -943)، كتابشناسى نظامى گنجوى، گنج سخن (19 -1 / 2)، لباب الالباب (397 -396/ 2)، لغت نامه (ذيل/ نظامى گنجوى)، مجمع الفصحا (1447 -1412/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (706 -699/ 6)، نتايج الافكار (705 -704)، نفحات الانس (607 -606)، هفت اقليم (501 -493/ 2)، يادگار (س 4، ش 9 و 10، ص 93 -92)، يغما (س 7، ش 10، ص 476 -474).

نعمت پور، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر نعمت پور

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/10/1

زندگينامه علمي

حقير خود را لايق نوشتن يك زندگي نامه علمي نمي دانم زيرا كه به فرموده آن استاد عزيز كه درباره خودشان فرمود ه اند: «اين كمترين درباره خود چه بنگارد كه نه تأليفي شايان تعريف دارد و نه تضميني سزاوار تعيين، نه عقده اي را به بنان خود گشوده است، نه مشكلي را به بيان خود حل كرده است.

نه اهل حل و عقد است و نه مرد رتق و فتق، نه به مقامي واصل شده است و نه بهره اي از او حاصل _ گويي درباره وي گفته اند: «نه شكوفه و نه برگي، نه ثمر، نه سايه دارم همه حيرتم كه دهقان، به چه كاري كشت ما را»

البته صدور اين سخنان از آن عزيز، نشان دهنده معرفت و تواضع ايشان است. ولي اينجانب خود را به حقيقت فقير مي دانم ولي از آنجايي كه جواب تحيت لازم و نوع ادب است؛ چند جمله اي در اين موضوع مي نگارم:

در حدود سال 1353 ه . ش بود كه به طور دسته جمعي از منطقه «هشترود» از توابع آذربايجان شرقي به شهر مقدس قم هجرت كرديم و در اولين سال ورود به اين شهر مقدس، تا سال 1359 شمسي مشغول گذراندن تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه بوديم و در سال 1360 ه . ش با توفيق رباني و با مشورت با يكي از دوستان شهيدم، به طور رسمي وارد حوزه علميه قم شدم، البته لازم به ذكر است كه همه تحصيلات حوزوي حقير، در شهر مقدس قم و در حوزه علميه قم بوده است.

دروس ابتدايي حوزوي را در مدرسه علميه «ابوالصدق» قم گذرانديم و در دروس مقدماتي از محضر اساتيد گرانقدري همانند: (مرحوم حجةالاسلام دكتر ضيائي، حجةالاسلام نظري، مهدي زاده و ديگران) بهره برديم. و دروس سطح مقدماتي از قبيل: لمعه، معالم، صرف، نحو، معاني بيان را در محضر اساتيد بزرگوار از قبيل: استاد «آيت الله رضا استادي»، «سيد احمد خاتمي»، «مرحوم حجةالاسلام وجداني فخر»، «حجةالاسلام مدرس افغاني» و «استاد محمدي» بهره مند شديم. تا آنجايي كه يادم هست، كتاب

ارث و بعضي كتب ديگر لمعه را پيش مرحوم «حجة الاسلام وجداني فخر» تلمذ كرديم؛ در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي و كتاب حج را پيش استاد محترم «آيت الله رضا استادي» در مسجد امام رضا (ع) تلمذ نموديم. و كتاب نكاح را پيش استاد «حجةالاسلام سيد احمد خاتمي» و معالم الاصول را پيش استاد محترم «حجةالاسلام علي محمدي» بهره مند شديم.

دروس سطح عالي حوزه را عمدتاً از محضر اساتيد گرانقدرم حضرات آيات: «محفوظي»، «محقق داماد»، «محسن دوزدوزاني»، «صلواتي»، «سيد محمد حجت» و ... تلمذ نموديم. و درس تفسير قرآن را از محضر اساتيد گرانقدر: مرحوم «طاهر شمس»، «مرحوم آيت الله معرفت» و «آيت الله شب زنده دار» فراگرفتيم. و درس اخلاق نظري را از محضر اساتيد گرانقدر: «آيت الله مظاهري»، «آيت الله شب زنده دار» و «حجةالاسلام كربلائي» و درس اخلاق عملي را از محضر مقدس «آيت الله العظمي بهجت» بهره مند شديم.

به هر حال در سال 1370 ه . ش دروس سطح حوزه را تمام كرديم و بعد وارد دروس خارج فقه و اصول كه در آن زمان متداول بود؛ شديم و از آن زمان تاكنون به فضل الهي در دروس خارج فقه و اصول بزرگان شركت مي كنيم و بهره ما از اين خرمن با بركت چيده ايم. نزديك چهارده سال است كه در دروس خارج فقه و اصول حوزه شركت مي كنيم. به عنوان مثال: سه سال درس خارج فقه «آيت الله العظمي مكارم شيرازي» كتاب حدود و تعزيرات شركت كرديم. و از سال 1375 الي سال 1385 ه . ش در درس خارج فقه مرحوم مغفور «آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» شركت نموديم،

از كتاب تيمم تا كتاب الصلاة احكام الظل الواقع في الصلات و نزديك يك دوره هم درس خارج اصول «آيت الله سبحاني» و بيش از 5 سال است كه در درس خارج اصول «آيت الله وحيد خراساني» شركت مي كنيم.

در طول اين مدت، نزديك دو سال، (تاريخ اسلام) را از محضر استاد «رسول جعفريان» و (آشنايي با كلام يهود، نصاري و اديان زنده جهان) را نزد استاد «حسين توفيقي» و درس (اسفار) را نزد «استاد دكتر بهشتي، آيت الله سبحاني، آيت الله گرامي» و (كلام جديد) را از محضر استاد «دكتر مصطفي ملكيان» و (كلام قديم) را از محضر «استاد سبحاني» و (منطق و برخي از معارف ديني) را از محضر «استاد رباني» و (بدايه و نهايه) را از محضر «استاد ممدوحي» و «رحماني سبزواري» و (جغرافياي سياسي) را از محضر «استاد كريم پور» بهره مند شديم.

در اين مدت با موفقيت، دوره تخصصي كلام را در موسسه امام صادق (ع) با معدل 17 پايان برديم و در تاريخ 20/4/1383 ه . ش از پايان نامه دكتراي كلام خود دفاع كرديم و در بين سالهاي 1378 الي 1380 در حدود چهار سال، معارف ديني و تاريخ اسلام را در دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تبريز تدريس كرديم و بيش از 7 سال در برنامه طرح تابستاني دفتر تبليغات شركت كرديم و بيش از 15 سال است كه سابقه تبليغ در شهرهاي مختلف داريم. و فعلاً در حوزه مشغول تحصيل هستم و به طور آزاد، برخي از كتب كلامي را تدريس مي كنم و روحاني عمره هستم و توفيق خدمتگزاري در يكي از مساجد قم را نيز داريم. در اين مدت، نوشته هايي

را هم داريم از جمله:

1. تقريرات درس خارج فقه مرحوم آيت الله تبريزي.

2. تقريرات دروس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني.

3. برهان نظم.

4. توحيد در عبادت از ديدگاه قرآن.

5. پايان نامه سطح چهار حوزه _ نقد و بررسي منابع اجتهاد اهل سنت و...

نقدعلي فروشاني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا نقدعلي فروشاني

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1349 در «خميني شهر» اصفهان متولد شدم. و دوران ابتدايي و راهنمايي را در اين شهر سپري كردم. به علت علاقه اي كه مادرم به علوم ديني داشت؛ همزمان با آغاز دوران دبيرستان مرا نزد مرحوم «آيت الله امامي» كه از اساتيد برجسته بود؛ بردند و با ايشان علوم حوزوي را آغاز كردم. پس از اينكه در كنكور رشته رياضي امتياز عالي (رتبه زير 100) آوردم؛ برادر بزرگترم اصرار داشت كه در رشته «مهندسي برق» در دانشگاه، ادامه تحصيل دهم و مادرم اصرار داشت كه بنده يك مجتهد و عالم ديني شوم. با مشاوره اي كه با مرحوم «امامي» انجام شد، بنا شد با پايان دوره ليسانس «مهندسي برق در دانشگاه صنعتي اصفهان»، دروس سطح حوزه نيز به اتمام برسد. و بنده به علت علاقه اي كه به علوم ديني پبدا كردم؛ دروس فني را در مقطع فوق ليسانس ادامه ندادم و به قم آمدم.

از سال 71 تا 76 در دروس خارج فقه مرحوم «حضرت آيت الله جواد تبريزي»، و اصول «حضرت آيت الله وحيد» شركت كردم. همزمان به علت علاقه اي كه به فلسفه داشتم؛ به درس اسفار و نيز واحدالربوبيه (استادحشمت پور) مي رفتم. همچنين در سال 75

به علت علاقه اي كه در مطالعات اديان داشتم و قبلا از طريق دكتر «محمود بينا» در دانشگاه صنعتي با اديان هند و مسيحيت آشنائي پيدا كرده بودم؛ جذب مركز اديان و مذاهب شدم و فعلا به عنوان مدرس و عضو هيئت علمي اين مركز مشغولم. هم اكنون تدريس فلسفه براي دانشجويان مقطع فوق ليسانس رشته «دين پژوهي» را مشغولم. در ضمن، كتاب: «فلسفه يهودي در قرون وسطى» توسط بنده ترجمه شده و نيز كتاب: «گرايشهاي اصلي عرفان يهود» نيز آماده چاپ است. تعدادي مقالات در زمينه (عرفان اسلامي)، (فلسفه اسلامي)، (عرفان يهودي) و (اديان ابراهيم و هند) نوشته ام.

نقيب زاده، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى فلسفه از دانشگاه تربيت معلم تهران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تربيت معلم.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آموزش فلسفه، فلسفه تربيتى افلاطون، روسو وديوئى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فلسفه و آموزش و پرورش.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

فلسفه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نگارش، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد نگارش

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين دكتر حميد نگارش عضو هيئت علمي پژوهشكده تحقيقات اسلامي با رتبه استاد ياري و استاد دانشگاه صنعتي شريف مي باشند. فعاليت هاي نامبرده اجمالاً به شرح ذيل مي باشد: فعاليت هاي آموزشى: مدت 22 سال تدريس دورس؛ «معارف اسلامى»، «اخلاق اسلامى»، «انقلاب اسلامي و ريشه ها»، «تاريخ اسلام»، «كلام اسلامى»، «انسان شناسى»، «متون اسلامي» و ... را در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد در دانشگاه ها و مراكز آموزشي همچون: «دانشگاه شهيد بهشتى»، «دانشگاه هوايى»، «دانشگاه امام حسين عليه السلام»، «دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن»، «مركز مديريت حوزه علميه قم (طرح هجرت)»، «دانشگاه پيام نور»، «مركز عالي رسته اي نيروي هوايي ارتش»، «دانشگاه صنعتي شريف» و ... داشته اند (از سال 62 تا به حال). همچنين نامبرده دروس حوزوي سطح يك، دو و سه را در مدارس علميه تهران و قم تدريس داشته اند.

نمازي اصفهاني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود نمازي اصفهاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود نمازي اصفهاني فروردين ماه سال 1341 شمسي در خانواده اي مذهبي در شهر اصفهان متولد و دوره ابتدائي، متوسطه و دبيرستان را در همان شهر گذراندم. شهريورماه 1356 با معرفي حضرت «آية الله فاضل اصفهاني»؛ استاد حوزه علميه اصفهان و امام جماعت مسجد محله تلواژ گان اصفهان، به مرحوم «آية الله قدوسي» (رحمهما الله)، وارد حوزه علميه قم شده، مقدمات و سطح را تا سال 1364 نزد اساتيد بزرگ و حضرات حجج اسلام: «مدرس افغاني»، «مسعودى»، «اعتمادى»، «پايانى»،

«ستوده»، «شب زنده دار»، «فياضي» و آيات عظام: «خرازى»، «اشتهاردي» و «فاضل لنكراني» به پايان بردم.

دروس سطح عالي حوزه، خارج فقه و اصول را نيز به مدت 7 سال تا سال 1371 از محضر اساتيد و آيات عظام: «بهجت»، «مكارم شيرازى»، «سيد محمود هاشمي شاهرودى»، «سيد كاظم حائرى»، «ميرزا جواد تبريزي» و «استادي» بهره بردم. در طول تمام اين سالها و سالهاي بعد، اين افتخار را داشتم كه پيوسته از محضر پر بركت دروس اخلاق «حضرت آية الله مصباح»، «آية الله بهجت» و «آية الله مظاهري اصفهاني» كسب فيض كنم.

همزمان با دروس حوزه از سال 1358 در برنامه ي آموزشي موسسه در راه حق كه با نظارت اساتيد و حضرات آيات عظام: «مصباح يزدى، خرازي و مظاهري» اداره مي شد؛ دروس مطالعات موضوعي قرآن كريم، فلسفه: (بداية الحكمه، نهاية الحكمه، شفا و دروس فلسفه) را نزد «آية الله مصباح» و دروس عمومي: (جامعه شناسى، روانشناسى، حقوق، علوم تربيتي و اقتصاد اسلامي) را نزد اساتيد آن دوره تلمذ نمودم. در اين دوره موفق به اخذ دو معادل ليسانس از موسسه در راه حق در زمينه «مطالعات اسلامي» و در سالهاي بعد معادل ليسانس «فقه و حقوق اسلامي» از مركز مديريت حوزه شدم.

از سال 1362 تا سال 1368 دوره كارشناسي ارشد پيوسته اقتصاد را در بنياد عالي فرهنگي باقرالعلوم (ع) با موفقيت به پايان بردم و مدرك معادل فوق ليسانس پيوسته رشته اقتصاد را (كه معادل 146 واحد درسي دانشگاهي بود) از اين موسسه دريافت كردم. سالهاي 1368 تا 1371 را به پژوهش در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه مشغول بودم كه حاصل اين دوره؛ كتاب چاپ

نشده: «پول و بانك در اقتصاد اسلامي» و مقاله: «سياستهاي باز سازي در كلام امام» است كه موفق به دريافت جايزه وزير علوم و فن آوري وقت: آقاي معين شد كه با همكاري همكاران بود. مقاله در همان زمان در مجموعه مقالات سمينار باز سازي اقتصاد اسلامي به چاپ رسيد. بخشهايي از كتاب نيز در سالهاي بعد به چاپ رسيد.

سال 1371 همراه با تعدادي از دوستان با نظارت استاد بزرگوار «حضرت آية الله مصباح يزدي» تحت اشراف بنياد عالي فرهنگي باقرالعلوم (ع) كه در سال 1375 به موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) تغيير يافت؛ موفق به اخذ پذيرش از دانشگاه «مك گيل شهر مونترال» در كشور كانادا شدم، دوره كارشناسي ارشد و دكتري را در رشته «فلسفه و فلسفه عرفان» در اين دانشگاه تا سال 1379 با نمره ممتاز به پايان بردم. سالهاي 73 تا 78 هر سال در كنفراس هاي سالانه فلسفه شهر «بينگهمتن آمريكا» شركت فعال همراه با ارائه مقاله داشته ام، در اين كنفرانس ها، ضمن آشنايي با اساتيد و پروفسورهاي فلسفه، عرفان، دين شناسي و كلام اروپا و آمريكا، بحثهاي علمي تطبيقي فلسفه و كلام اسلامي طرح و پي گيري مي شد كه ضمن استقبال آنها موجب نشر تفكر فلسفي كلامي شيعه نيز مي شد.

سالهاي اقامت در كشور كانادا به فعاليتهاي مذهبي هم به جد اشتغال داشته و سخنراني هاي متعددي را در ابعاد مختلف معارف اسلامي براي عموم مردم و دانشجويان دانشگاه هاي مهم شهرهاي: «كبك (دانشگاه لاوال)، اتاوا (دانشگاه اتاوا)، تورنتو (دانشگاه تورنتو)، كانادا» و شهرهاي: «واشنگتن، نيويورك و يوستن ( تكزاز) آمريكا» داشته ام. در اين

راستا پيوسته مشمول عنايات مولي و سرور كائنات امام مهدي عليه السلام بوده و از توجهات آن عزيز گمگشته خوشه ها چيده ام.

در دوران تحصيل در كانادا «كارشناسي ارشد و دكتري»، موفق به نوشتن بيش از بيست مقاله درسي و كنفراسي انگليسي به غير از رساله كارشناسي ارشد و رساله دكتري (كه به اختصار مطالب آنها را به فارسي و انگليسي و فرانسه در ضميمه خواهم آورد) شده ام و از زمان برگشت به ايران در سال 1379 تا سال 1386 مدت 7 سال به عنوان عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، مشغول تدريس و تحقيق مي باشم. كتاب «مدخلي بر فلسفه عرفان: عليت و وحدت وجود از ديدگاه ملا صدرا» و مقاله «مفهوم و خاستگاه تجربه ديني و ويژگيهاي تجربه ديني» و مقاله انگليسي «رابطه عقل و وحي از ديدگاه سيد حيدر آملي» حاصل تحقيقات اين دوره و تدريس تاريخ فلسفه معاصر، كلام جديد و مباني نظري علم اخلاق اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد، كارشناسي و دكتري و استاد راهنما، مشاور و يا داور رساله هاي كارشناسي ارشد رشته هاي «دين شناسى، كلام، فلسفه» و راهنمائي و نظارت بر ده ها رساله كوچك و بزرگ كلاس هاي ارشد و كارشناسي و نيز نظارت بر تهيه و ارائه ده ها گزارش فني از كتب رشته هاي ياد شده؛ بخشي از كارهايم در بخش آموزش بوده است. در پنج سال اخير، طرحهاي متعددي را نيز نظارت، راهنمائي و اجرا كرده ام كه و طرح (شيما) شناخت و معرفي اسلام، يكي از آنها است كه در حال اجرا است. در زمينه آشنائي

با زبانهاي رايج با زبان عربي و انگليسي آشنائي كامل و با زبان فرانسه در حد ترجمه متون فلسفي آشنا هستم.

نمازي اصفهاني، ملا فتح الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملافتح الله اصفهاني

در زمستان سال 1228 ش . (12 ربيع الاول 1266 ق )(1427)باز شدن غنچه اي در خانه محمد جواد نمازي اصفهاني ، بهار را نويد داد. آن غنچه خوشبو را فتح الله ناميدند.

فتح الله در دامان پر مهر مادري مومن كه هيچ گاه او را بدون وضو شير نمي داد و پدري دلسوز كه لحظه اي از تربيت فرزندش غافل نمي شد، رشد كرد و پس از سپري كردن دوران بازيهاي كودكانه راهي كلاس قرآن و ديگر كتابهاي مذهبي شد.

در حوزه هاي نور

او ابتدا در حوزه علميه اصفهان به تحصيل مشغول شد. استعداد و پشتكار فتح الله موجب شد كه بتواند با سرعت ، مقدمات علوم اسلامي را فرا گرفته ، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علميه زانوي ادب به زمين بزند. با اين حال حضور در درس بهترين اساتيد حوزه علميه اصفهان نتوانست تشنگي دانش اندوزي او را فرو نشاند. از اين رو راهي حوزه علميه مشهد مقدس شد.

در آن شهر از محضر اساتيد برجسته اي چون آيه الله حاج ميرزا نصرالله مدرس ، آيه الله محمد ابراهيم بروجردي و سيد مرتضي حائري بهره فراوان جست تا در رديف اساتيد آن ديار شناخته شد. سپس به سوي اصفهان مراجعت كرد. تا آن زمان نظريات شيخ مرتضي انصاري در اصفهان شهرتي نداشت ولي شيخ شريعت به بيان مسلك شيخ مرتضي انصاري همت گماشت .(1428)

او در سال 1295 ق . راهي نجف اشرف شد و در محضر مراجع تقليد

آن زمان (آيات بزرگوار شيخ محمد حسين كاظمي و ميرزا حبيب الله رشتي ) حاضر شد و خود نيز مجلس درس مهمي تشكيل داد كه بسياري از دانشمندان حوزه علميه نجف در آن شركت مي كردند.

شيخ الشريعه در سال 1313 ق . به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مكه به مباحثه و گفتگو با علماي اهل سنت پرداخت به گونه اي كه آنها از احاطه كامل وي به كتابهاي اهل سنت در شگفت شدند.(1429)

پس از بازگشت از حج پروانه هاي فضيلت پيرامون آن شمع شريعت گرد آمدند. در اين زمان درس او از مهم ترين درسهاي نجف به شمار مي رفت كه صدها نفر در آن شركت مي كردند. اين درسها عبارت بودند از:

1. دروس عالي فقه و اصول

2. رجال و درآيه

3. تفسير و علوم قرآن

4. فلسفه و كلام

5. درس خلافيات كه در اين درس علت اختلاف نظريات و فتواهاي فقيه بررسي مي شد. او بعلاوه خطيبي توانا بود كه جمعه ها منبر مي رفت و به موعظه پرداخت . از ديگر امتيازات ايشان اينكه وي به تحصيل طب و رياضيات همت گماشته و علاوه بر فرمولها و معادلات رياضي مطالب زيادي درباره علم پزشكي آموخته بود.

گويند روزي ايشان بيمار شد و وقتي پزشك براي معالجه بر بالين او آمد شيخ الشريعه در مورد بيماري اش از كتاب قانون بوعلي سينا مطلبي گفت . پزشك تصور كرد چون شيخ نوع بيماري خود را مي دانسته تنها همان قسمت كتاب را به خاطر سپرده است ولي در گفتگوهاي بعدي مشخص شد او بيشتر مطالب قانون را آماده در ذهن دارد.

اساتيد

شيخ

الشريعه در محضر شريعتمداران زيادي درس شريعت آموخت تا شيخ شريعت شد به پاس احترامشان نام آنان در ذيل مي آيد:

1. ملا حيدر علي اصفهاني

2. آيه الله نصر الله مدرس

3. شيخ محمد صادق تنكابني

4. ملا احمد سبزواري

5. شيخ عبدالجواد خراساني

6. آيه الله ملا محمد باقر اصفهاني

7. شيخ حسين علي تويسركاني ملايري

8. آيه الله شيخ محمد تقي هروي

9. آيه الله شيخ محمد رحيم بروجردي

10. آيه الله شيخ محمد حسين كاظميني

11. آيه الله ميرزا حبيب الله رشتي

شاگردان

صدها نفر از طلاب علوم ديني در جلسات درس ايشان شركت مي كردند كه بسياري از آنان بعدها در زمره مراجع تقليد در آمدند و نامي ترين آنان عبارتند از:

آيات عظام : 1. شيخ عبدالكريم حائري

2. سيد محمد حسين بروجردي

3. سيد ضياء الدين عراقي

4. سيد ضياء الدين عراقي

5. سيد شهاب الدين مرعشي نجفي

6. سيد عبدالهادي حسيني شيرازي

7. سيد محسن طباطبايي حكيم

8. سيد محمد كوه كمره اي (حجت )

9. سيد محمد تقي خوانساري

10. محمد علي شاه آبادي .

قلم نور

از آنجا كه شريعت در علوم گوناگون اسلامي مهارت داشت در بسياري از رشته ها نوشته هايي پر بها از خود به يادگار گذاشت كه هر يك در علوم مختلف حاكي از فزوني دانش اوست . از آن همه ، پاره اي رساله در موضوعات فقهي و اصولي است . در علم تفسير، فلسفه ، كلام و ادبيات عرب نيز داراي آثاري نيكوست .

مرجعيت

پس از وفات آيه الله ميرزا حبيب الله رشتي و آيه الله شيخ محمد حسين كاظميني شماري از مردم از شيخ الشريعه تقليد مي كردند ولي پس از رحلت ميرزا محمد تقي شيرازي ، شيخ الشريعه يگانه مرجع

جهان تشيع شد. با اين حال وي رهبري ديني را چون باري سنگين بر دوش خود احساس مي كرد. او در خلوت ديده شده بود كه اشك ريزان با خداي خود چنين مناجات مي كرد:

((خدايا، در آخرين روزها زندگيم در دنيا به رياست مبتلا(!) شده ام و بايد سنگيني اين بار امانت را به دوش كشم ! بار الها، من طاقت تحمل اين امر بزرگ را ندارم ... و حال آنكه تو فرداي قيامت از من سوال خواهي كرد...))

شبيخون

شيخ الشريعه در پي مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن كتابخانه مهمي ايجاد كرد كه دانش پژوهان از آن استفاده مي كردند و از ديگر اقدامات ايشان صدور اعلاميه هاي فراوان بود كه پرده از چره استعمار مي زدود در قسمتهائي از يكي از اين اعلاميه ها آمده است .

((خدمت علماي بزرگ ... و عموم مردم روستاها و شهرها و كوچ نشينان ...

بر آقايان و هوشياران ... پوشيده نيست كه بيگانگان از سده هاي پيشين و مدتها قبل كوشيده اند دارايي مسلمانان را برزدند و شهر و كشورشان را تصاحب كنند... قرآن سراسر حكمت را از ميان آنان بردارند و آنچه از وسايل مادي و معنوي نزد آنان است نابود سازند، بيگانگان همواره براي دستيابي به اين هدفها نقشه هايي ترتيب داده اند، آنگاه آيه الله شريعت چندين نمونه از نقشه ها و هدفهاي دشمن را در 10 مورد بازگو كرده ، در پايان دردمندانه از مسلمانان و ايرانيان مي خواهد كه در صف واحد در برابر دشمن متجاوز بايستند.(1430)

دزدان فرهنگ

در زماني كه عراق تحت سلطه انگلستان بود حكومت استعمارگر به مزدوران خود دستور داده بود

هر جا كتاب نفيس و قديمي يافتند آن را تصاحب كرده ، به كتابخانه لندن بفرستند!

در اين ميان روحانيون آگاهي كه نمي خواستند فرهنگ اسلامي به دست كفار غارت شود در مقابل آنان مي ايستادند و استعمارگران با به زندان افكندن ايشان سعي مي كردند به اهداف شوم خود جامه عمل بپوشانند. ولي شيخ شريعت به كمك طلاب آمده ، آنها را از بند نجات مي داد. براي نمونه مي توان به زندان افتادن آيه الله مرعشي نجفي براي خريدن يك كتاب و سپس آزادي او به همت شيخ الشريعه اشاره كرد.

تقسيم ايران

يك سال پس از انقلاب مشروطه (در سال 1907 م ) دو كشور استعمارگر روسيه و انگلستان در يك توافق سري ايران را به 3 منطقه تقسيم كردند؛ مناطق جنوبي سهميه انگلستان و شمال ايران از آن روسيه شد و براي آنكه با هم اختلافي پيدا نكنند قسمتهاي مركزي را به عنوان منطقه بي طرف سهم ايران قرار دادند. در اين هنگام كه تماميت ارضي و استقلال ايران در معرض خطر جدي قرار داشت ، شيخ الشريعه و ديگر علما درسهاي حوزه علميه را تعطيل و خود را براي جهاد آماده كردند؛ چنانكه در تلگرافي كه بدين مناسبت انتشار دادند مي خوانيم :

((اخبار موحشه مداخله اجانب در بلاد اسلاميه خصوصا به اشتهار معاهده ميشومه جديده با دولتين موجب وحشت عموم علماي اعلام ... (شده است .) قاطبه علماي اين مشاهد مشرفه وظايف مقاميه را تعطيل و در حفظ اسلام به اداي آخرين تكليف (جهاد) حاضر...))

ايران در آتش

در سال 1330 ق با حمله روسيه به ايران شهرهاي تبريز، گيلان ، رشت

، مشهد مقدس و چندين شهر و روستاي ايران اشغال شد. در اين زمان كه ايران در سراشيبي سقوط قرار گرفته بود مراجع تقليد شيعه كه در آن ايام در عراق بودند تصميم گرفتند با مقاومتي قهرمانانه جلو متجاوزان را بگيرند.

در يازدهم محرم 1330 هيات علميه نجف به همراه صدها نفر از طلاب حوزه علميه و دويست هزار تن از عشاير مسلح به طرف ايران حركت كردند. آنان تصميم گرفتند در سر راه خود به ايران چند روزي در كاظمين توقف كرده ، پس از آماده كردن مقدمات لازم به طرف ايران حركت كنند. از جمله اقدامات آنان در كاظمين مي توان به ارسال هيات هايي به كشورهاي مختلف براي مذاكره با سران آن كشورها و ارسال اطلاعيه هاي فراوان به مسلمانان جهان اشاره كرد.

و ديگر آماده كردن عشاير ايران براي جهاد بود كه با ارسال تلگرافهاي متعدد آنان را به جهاد دعوت كردند. در يكي از اين برگهاي زرين چنين مي خوانيم :

به عموم حجج اسلام ، سرداران عظام و روساي عشاير.... از قديم زمان الي كنون به واسطه مردانگي عشاير... هرگز به خيال اجانب نمي رسيد كه دست اندازي به خاك ايران نمايند چه رسد به سوق عساكر و جسارت ... در ممالك اسلاميه . مگر در اين عصر مردانگي ايرانيان محو و نابود و عقايد اسلام پشت گوشها افتاده .. ياللمسلمين يك مشهد مقدس ... در مملكت شماست ، آيا رواست كه با وجود امثال شماها به تصرف كفار درآيد و ننگ تاريخي براي شما، باقي بماند!...))(1431)

وقتي مردم مسلمان و عشاير غيور ايران خود را براي دفاعي جانانه آماده كردند وثوق الدوله

كه در آن زمان رياست هيات وزرا را به عهده داشت با نيرنگ اولا از حركت علما به طرف ايران ممانعت كرد. وانگهي از عشاير و ديگر امت مسلمان ايران خواست از هر گونه اقدامي كه مخالف سياسيتهاي روسيه و انگلستان باشد خودداري كنند و به آنها هشدار داد كه اگر با نيروهاي در حال پيشروي انگلستان مقابله كنند دولت آنها را مواخذه خواهد كرد. و از طرف ديگر مصرانه از علما خواست كه از كاظمين متفرق شوند.

عقب نشيني نيروهاي روسيه و اقدامات وثوق الدوله كارگر افتاد و تندري كه مي رفت خصم را بسوزد توسط دولت ايران خاموش شد و علما كه نمي خواستند جنگ داخلي مشكلات ايران را دو چندان كنند از حركت به طرف ايران منصرف شدند.

نبرد اقتصادي

شيخ شريعت در كنار ديگر علما در برابر هجوم اقتصادي دشمن دو اقدام مهم انجام داد.

1 - تشويق مردم به ايجاد شركت هاي تعاوني

2. تحريم خريد و فروش اجناس و وسايل روسيه و انگلستان .

البته در اين جبهه نيز زماني كه مي رفت اين مبارزه منفي شكوفه دهد سفارت انگليس با يك نامه فدايت شوم به وثوق الدوله نوشت كه از علما بخواهد فتواهاي خود را ملغي اعلام كنند و وثوق هم همين كار را كرد.

مجتهد مجاهد

عراق در جنگ جهاني اول به تصرف انگلستان درآمد و شيخ الشريعه ضمن صدور فتواي جهاد خود به جبهه شتافت و فرماندهي جبهه قرنه را به عهده گرفت .

يكبار كه مجتهد مجاهد با كشتي كوچكي به طرف يكي از جبهه ها در حركت بود. كشتي آنها شكست و نزديك بود ايشان غرق شود كه ديگر مجاهدان وي

را نجات دادند.

نيروهاي مردمي به فرماندهي علما به مدت هيجده ماه در برابر نيروهاي عظيم انگلستان مقاومت كردند و اگر پيروزي نهايي متفقين و ضعف شكست عثماني و ديگر متحدانش نبود اشغالگران هيچ گاه موفق به اشغال عراق نمي شدند.(1432)

در بستر انقلاب

نيروهاي انگلستان و همدستانش در جنگ جهاني اول با طرح اين شعار كه هدف ما رهايي كامل ملتهاست توانستند عراق و ديگر كشورهاي عربي را تصرف كنند اما پس از اشغال عراق نه تنها به آنها استقلال ندادند كه سعي كردند با برگزاري رفراندم فرمايشي به اشغال خود حالت قانوني دهند و آنگاه كه عده اي از آزاديخواهان درخواست استقلال كردند آنها را تبعيد و زنداني كردند و متعاقب اين اوضاع شيخ الشريعه با ارسال تلگرافهايي به حاكمان انگليسي و فرماندهان ارشد نظامي آنان از اين درخواست سرباز زدند و سعي كردند با سركوب جلو انقلاب را بگيرند.

در اين هنگام آيه الله ميرزا محمد تقي شيرازي با صدور فتوايي به عراقيان اجازه داد كه اگر انگليسيان از دادن حقوق آنها سرباز زدند آنان دست به اسلحه برند و حق خود را باز پس گيرند. و اين گونه بود كه آتش انقلاب در عراق زبانه كشيد.

در هنگامي كه تمامي شهرهاي عراق در آتش انقلاب مي سوخت ناگهان آيه الله ميرزا محمد تقي شيرازي كه در اين زمان رهبري انقلاب را به عهده داشت به طور مرموزانه اي درگذشت ولي در آن لحظات حساس آيه الله شريعت اصفهاني علم بر زمين افتاده ميرزاي شيرازي را برداشت و با صدور بيانيه اي از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند و سپس در اجتماعي كه در

صحن حضرت علي عليه السلام برگزار شده بود حاضر شد و در حالي كه به علت كهولت و ناتواني نمي توانست به تنهايي راه برود با كمك چند نفر از اطرافيان بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسليت از دست دادن ميرزا، مجاهدان را به استقامت فراخواند و آنگاه آيه الله سيد ابوالحسن اصفهاني را به عنوان نماينده خود انتخاب كرد و پرچم جهاد را به دست او سپرد.

در همين ايام ويلسون ، نماينده انگلستان در عراق تصميم گرفت با فرستادن پيام تسليتي باب گفتگو با شيخ را باز كند، او را به پندار خود بفريبد اما نتوانست و انقلاب همچنان ادامه يافت .(1433)

متعاقب اين اوضاع نيروهاي انگليسي كه در ايران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانه شدند تا اينكه تعداد آنها به يكصد و پنجاه هزار نفر رسيد كه به انواع سلاحهاي پيشرفته و هواپيماهاي جنگي مجهز بودند. قدرت روز افزون نيروهاي انگلستان ، تمام شدن منابع مالي مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادي و نظامي ، نيز تغيير سياست انگلستان و پيشنهاد تشكيل حكومت ملي در عراق از طرف ديگر موجب شد كه بين رهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود. دولت انگلستان به طور رسمي تغير سياست خود را اعلام كرد و بدين سان استقلال خود را هر چند ناقص به دست آورد. اگر انقلاب به پيروزي نظامي مي رسيد علما مي توانستند با تشكيل حكومت اسلامي عراقي آباد و آزاد بسازند عوامل فوق در كنار سستي كه به مناسبت شروع فصل كشاورزي در مردم عراق پديد آورده بود باعث شد كه نيروهاي انگلستان

بتوانند به طرف شهرهاي مقدس پيشروي و كربلا، كوفه و آنگاه نجف را اشغال كنند.

پس از اشغال نجف 17 تن از علما و از جمله حسن فرزند شيخ الشريعه دستگير و براي تبعيد روانه بصره شدند.

خاندان

آيه الله شريعت با يكي از نوادگان آيه الله شيخ محمد حسين اصفهاني مولف كتاب فصول ازدواج كرده بود و حاصل اين ازدواج 3 فرزند پسر بود:

1. شيخ حسن : وي فرزند بزرگ شيخ الشريعه بود و در انقلاب نقش بسزايي داشت .

2. شيخ مهدي ، او تقريرات درس پدرش را به رشته تحرير كشيد و كتاب ((اعلام الاعلام بمولد خير الانام )) از اوست .

3. شيخ محمد شريعت (1283 - 1357 ق .): وي در نجف به تكميل علوم خود پرداخت . در سال 1331 ش . آيه الله بروجردي او را به عنوان نماينده خود راهي اصفهان كرد. شيخ محمد پس از رحلت آيه الله بروجردي امام امت (ره ) را به عنوان مرجع اعلم معرفي كرد كه عده اي از علماي پاكستان هم به پيروي از ايشان امام را مرجع تقليد اعلم به مردم معرفي كردند.(1434)

صبح تيره

سرانجام روح پر فتوح آيه الله شريعت اصفهاني پس از عمري تلاش در راه اسلام و قرآن در شب يكشنبه هشتم ربيع الثاني سال 1339 ق . قفس تن را دريد و آن نفس مطمئنه به سوي پروردگارش پر كشيد و پيكر مطهرش در جوار قبر اميرمؤ منان عليه السلام به خاك سپرده شد.

در سال 1366 ق . كه آيه الله حاج آقا حسين قمي دار فاني را وداع كرد و مي خواستند او را كنار شيخ الشريعه دفن

كنند در هنگام حفر قبر مقداري از قبر شيخ شريعت خراب شد و حاضران با تعجب ديدند جسد آن فقيه فرزانه هنوز كاملا تازه است چنانكه گويا روز پيش به خاك سپرده شده است .

نواب اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1240 ق)، عالم دينى، مفسر، حكيم و منجم. مشهور به نواب و ميرزا باقر نواب. اصلش از لاهيجان و ساكن اصفهان بود. وى از حكما و علماى عهد فتحعلى شاه قاجار است. در حكمت، فلسفه، منطق و نجوم متبحر و چندى نيز عهده دار سمت وزارت جعفرخان زند بود. با مرگ جعفر خان، ميرزا باقر به كار تأليف و تدريس در اصفهان مشغول شد و از عالم سياست كناره گرفت. وى در تهران درگذشت و در شهر رى به خاك سپرده شد. از آثارش «تحفة الخاقان»، در تفسير قرآن به اسلوبى جديد، در چهار مجلد: اولى در «قصص»، دومى در «ذكرى»، سومى در «احكام» و چهارمى در «وقايع يوم القيام». در «الذريعة» و «طبقات اعلام الشيعة» اين كتاب در پنج بخش شامل: «آيات القصص»، «آيات الاحكام»، «آيات المعارف»، «آيات المواعظ» و «آيات الوعيد» معرفى شده كه آن را به خواهش فتحعلى شاه قاجار تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (407/ 9)، تذكرةالقبور (189 -188)، الذريعه (145 -144/ 4 ،432 -431/ 3)، روضات الجنات (147 -146/ 7)، ريحانه (123/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 189 -188/ 13)، فوائد الرضويه (621)، كتاب گيلان (676 -675/ 2)، مكارم الآثار (1234 -1229/ 4)، نامها و نامدارهاى گيلان (508).

نواب، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا محمّد باقر بن محمد بن محمّد باقر نوّاب. عالم فاضل، امام جماعت مسجد ذوالفقار، از شاگردان آقا ميرزا احمد مدّرس، و آخوند گزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آقا شيخ محمّد رضا نجفى و جمعى ديگر بوده، در اوّل صفر 1366 وفات يافته، در لسان الارض مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نوايي جغتايي، نظام الدين امير

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(906 -844/ 841 ق)، حكيم، نويسنده و شاعر. معروف به اميركبير. او به دو زبان تركى و فارسى شعر مى گفت و به ذواللسانين مشهور بود. در شعر تركى، نوايى و در شعر فارسى، فنايى يا فانى تخلص مى نمود. اصل او از تركان جغتايى بود و در هرات به دنيا آمد. پدرش از امرا و رجال عهد تيموريان است كه در خدمت بعضى از سلاطين آن سلسله مانند ميرزا ابوالقاسم بابر، فرزند بايسنقر ميرزا، و سلطان ابوسعيد ميرزا به سر بدر. نوايى نيز همراه پدر مدتى ملازم با برگوركانى در مشهد بود. از كودكى با سلطان حسين بايقرا در مكتب مصاحب و همدرس بود. پس از مرگ بابر، همراه سلطان حسين ميرزا به مرو رفت و چندى در هرات در ملازمت سلطان ابوسعيد به سر برد و سپس به ماوراءالنهر رفت و به تكميل دانش پرداخت. پس از مدتى به خراسان سفر نمود و در اوايل قدرت سلطان حسين، به خدمت او درآمد و همراه سلطان به سمرقند و سپس به هرات رفت. او از امراى معروف عهد سلطان حسين و نديم و مقرب خاص وى بود كه از مشوقين بزرگ اديبان و شاعران به حساب مى آمد. نوايى از معاصران عبدالرحمان جامى است كه به او

ارادتى خاص داشت. در 862 ق منصب امارت ديوان اعلى به او تفويض گشت. امير عليشير يك سال نيز حاكم مازندران بود و در استرآباد به سر مى برد. پس از آن به هرات بازگشت و در خدمت سلطان زيست. وى در شكوفايى و رونق ادب و هنر در دوران سلطان حسين بايقرا تأثير فراوان داشت و هرات در اين عصر يكى از بزرگترين مراكز ادب و هنر به شمار مى آمد. وى در هرات درگذشت و در محله ى عيدگاه اين شهر، زير گنبدى در شمال مسجد جامع دفن گرديد. لازم به ذكر است كه صاحب «مجمع الفصحا» تاريخ فوت وى را 907 ق ذكر كرده است. از آثار خير او: ايوان جنوبى صحن عتيق آستان رضوى، نهر آب بالا خيابان، در مشهد؛ رباط سنگ بست؛ رباط ديزآباد؛ بند آجرى قريه ى تروق در نزديكى طوس؛ مقبره ى قاسم انوار، در قريه ى لنگر نزديك تربت جام؛ تعمير قسمتى از مزار عطار نيشابورى. از تأليفات او: «تذكره ى مجالس النفائس»، در شرح حال شاعران عهد خود، به تركى جغتايى؛ «لسان الطير»، به تقليد از «منطق الطير» عطار؛ «قصه ى شيخ صنعان»؛ «خمسة المتحيرين»، رساله اى در شرح حال جامى، در يك مقدمه و يك خاتمه و سه مقاله، به تركى؛ «منشآت تركى»؛ «منشآت فارسى»؛ خمسه اى به تقليد از «پنج گنج» نظامى، به تركى شامل: «فرهاد و شيرين» و «ليلى و مجنون» و «سد سكندرى» و «حيرت الابرار» يا «حيات الابرار»، در برابر «مخزن الاسرار» و «سبعه ى سياره»، در برابر «هفت گنبد»؛ «محاكمة اللغتين»؛ چهار «ديوان»، به تركى شامل: «غرايب الصغر»، «نوادر الشباب»، «بدايع الوسط» و «فوايد الكبر»؛ «ديوان» شعر، به فارسى، در حدود پنج هزار بيت.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (82 -80/ 1)، از سعدى تا جامى (744 -738 ،637 -634 ،546 ،529)، تاريخ ادبيات در ايران (386 -382/ 4)، تاريخ برگزيدگان (172)، تاريخ نظم و نثر (291 -289)، تحفه سامى (338 -334)، تذكره ى روز روشن (851 -850)، تذكرةالشعراء (574 -559)، تذكره ى نصرآبادى (500)، حبيب السير (257 ،184 -183 ،179 ،170 ،159 ،145 ،137 ،71/ 4)، دايرةالمعارف فارسى (1765/ 2)، الذريعه (347/ 24 ،364/ 21 ،137/ 20 ،372 ،285 -284 ،258 ،203 ،202 ،163/ 19 ،306/ 18 ،95/ 17 ،356 ،189 ،31 -30/ 16 ،142 -141/ 14 ،153 ،131/ 12 ،1226 ،849 ،848 ،804/ 9 ،265 -264 ،125/ 7 ،132/ 4 ،236 ،66/ 3 ،62 -61/ 2)، روضةالصفاء (7/ صفحات متعدد)، ريحانه (242 -238/ 6)، سرآمدان فرهنگ (200 -198/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 155 -154/ 10)، طرائق الحقائق (110 -109/ 3)، فرهنگ ادبيات فارسى (350 -349)، فرهنگ سخنوران (953 -952)، كارنامه ى بزرگان (328 -327)، كتابشناسى نظامى گنجوى (424 -423)، كشف الظنون (1979 ،1611 ،1591 ،1572 ،1301 ،1258 ،1195 ،977 ،982 ،645 ،230)، لغت نامه (ذيل/ عليشير نوايى و نظام الدين)، مجالس العشاق (338 -335)، مجالس النفائس (مقدمه/ د- لو، 358 -357 ،136 -133)، مجمع الفصحا (84 -82/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (678 -677/ 1)، هديةالعارفين (740 -739/ 1).

نوبختي، ابواسحاق ابراهيم بن اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، عالم دينى، حكيم و متكلم امامى. از جمله آثارش كتاب «الياقوت» يا «فص الياقوت» است كه از قديم ترين كتابهاى كلاميه ى شيعه مى باشد و بسيارى از علما به آن توجه داشته اند و علامه حلى «انوار الملكوت» خود را در شرح بر اين كتاب نگاشته است و از مؤلف آن، ابواسحاق ابراهيم بن نوبخت، تعبير به

شيخ اقدم و امام اعظم شيعه مى كند. به تبع علامه حلى، محدث قمى و سيد محسن امين و ديگران اين كتاب را به ابواسحاق ابراهيم بن اسحاق نسبت داده اند. اما در «رياض العلماء» و «الشيعة و فنون الاسلام» و «الذريعة»، ابن نوبخت اطلاق بر برادر ابراهيم، شيخ اسماعيل بن اسحاق بن ابى سهل بن نوبخت شده و كتاب «الياقوت» به وى منتسب شده است. از ديگر آثار وى: «الابتهاج فى اثبات اللذة العقلية للَّه تعالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (111 -110/ 2)، بحارالانوار (17/ 1)، خاندان نوبختى (180 -166)، الذريعه (272 -271/ 25 ،62/ 1)، ريحانه (247 -246/ 6)، الكنى والالقاب (94/ 1).

نوبختي، ابوالعباس فضل

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 185 ق)، حكيم، فيلسوف، متكلم، منجم و مترجم. گروهى او را به جدش منسوب كرده و فضل بن نوبخت خوانده اند. وى از مشاهير و پيشوايان متكلمان اماميه به شمار مى آيد. ابونواس از شاعران معاصر او بود كه در مدح خاندان نوبختى شعر مى سرود. فضل از منجمان و فيلسوفان عهد هارون الرشيد و خزانه دار كتابهاى حكمى به حساب مى آمد كه بسيارى از كتب حكمت اشراقى قبل از اسلام را، از زبان پهلوى به عربى، ترجمه نمود. همچنين در حكمت كتابهايى تأليف كرد و در نجوم نيز آثارى دارد. سيد جمال الدين ابن طاووس، در كتاب خود «فرج المهموم» آورده كه تصانيف نجومى او را ديده و تبحر او را در اين فن تصديق مى نمايد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (412 -410/ 8)، خاندان نوبختى (20 ،14 ،3)، دايرةالمعارف فارسى (3060/ 2)، ريحانه (250/ 6)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (277 ،236 ،200 ،14)، لغت نامه (ذيل/ نوبختى).

نورائي، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه و كلام اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نورزي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن نوروزي

محل تولد : قم

شهرت : نوروزي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/6/30

زندگينامه علمي

اين­جانب حسن نوروزي در سال 1357 در شهر مقدس قم متولد شدم. مقاطع ابتدايي و راهنمايي را در قم گذراندم و به جهت علاقه فراوان به فراگيري علوم اسلامي تحصيلات دبيرستان را نيمه­تمام گذاشته و در سال 1374به حوزه مقدسه قم وارد شدم. شش سال نخست حوزه را در مدرسه علميه شهيدين و حقاني طي كردم و هم­زمان با اتمام دوره سطح در مدرسه فيضيه و مدرسه گلپايگاني، پا به درس خارج گذاشتم. بخشي از اساتيدي كه از محضر آنها بهره­هاي فراوان برده­ام عبارتند از: حجت­الاسلام والمسلمين عالي (ادبيات)، حجت الاسلام والمسلمين صفايي بوشهري (فقه)، حجت­الاسلام والمسلمين صادقي(فقه)، حجت­الاسلام والمسلمين رباني (كلام)، حجت­الاسلام والمسلمين حيدري (اصول)، حجت­الاسلام والمسلمين مختاري (اصول)، حجت­الاسلام والمسلمين عباسي (فلسفه)، حجت­الاسلام والمسلمين علم­الهدي (اصول)، حجت­الاسلام والمسلمين ميرباقري (كلام) و ... . اكنون در كنار تحصيلات حوزوي به پژوهش زيربنايي و روبنايي در خصوص مباني فلسفي و تئوريك تمدن نوين اسلامي، مهندسي فرهنگي كشور، مديريت تحول در حوزه­هاي علميه، و روش تحقيق مشغوليت دارم

نوروزي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا نوروزي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن مقاطع ابتدائي، راهنمائي و دبيرستان (رشته علوم تجربي)، در سال 1374 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و تا سال 1377 در اين حوزه به تحصيل پرداختم. در سه سال حضور در حوزه اصفهان، 6 پايه اول دروس حوزوي را پشت سر گذاشتم. در كنار آن به تحصيل دروس ديگري مثل «فلسفه غرب» و «فلسفه اسلامي»

(تاريخ فلسفه غرب كاپلستونو بدايةالحكمه) نزد اساتيد خصوصي پرداختم. در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1380 پايه هاي ديگر را پشت سر گذاشته و سطح را تمام كردم. همچنين در دانشگاه تربيت مدرس قم «مركز تربيت مدرس دانشگاه قم» در رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش فلسفه و كلام، كارشناسي ارشد خود را دريافت نمودم. از سال 1380 به دروس خارج فقه و اصول مشغول شدم كه همچنان نيز مشغول مي باشم.

از سال 1383 دوره سه ساله تربيت محقق عرفان اسلامي در مؤسسه امام خميني (ره) را شروع كردم كه هم اكنون مشغول پايان نامه آن مي باشم و محقق دائرةالمعارف علوم عقلي در مؤسسه امام خميني (ره) مي باشم. در سال 1385 در آزمون دكتراي رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش اخلاق در دانشگاه تهران پذيرفته شدم كه اكنون پس از گذراندن دوره آموزشي مشغول به پايان نامه مي باشم. در كنار تحصيل، به عنوان مبلغ از طرف نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه به دانشگاههاي مختلف اعزام شده ام. همچنين در «دانشگاه تهران» و «دانشگاه تربيت معلم تهران» مشغول به تدريس دروس معارف مي باشم.

نوري طبرسي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1321 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، مدرس و زاهد. از علماى مقيم نجف بود. در محضر شيخ مرتضى انصارى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزاى شيرازى تلمذ نمود. پس از رسيدن به مقامات علمى به بحث و تدريس فقه و اصول پرداخت. او در كاظمين درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در صحن شريف علوى به خاك سپرده شد. از آثار او: «كفاية الموحدين»، در سه مجلد به فارسى كه يك

مجلد آن تحت نام «عصمة الولاية»، در مبحث امامت است، «وسيلة المعاد فى شرح نجاة العباد»؛ كتاب «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (312/ 3)، الذريعه (84/ 25 ،100/ 18 ،275/ 15 ،203/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 151/ 14)، فوائد الرضويه (44)، المآثر والآثار (158)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1307/ 3)، معجم المؤلفين (260/ 2)، ميرزاى شيرازى (114).

نوري طبرسي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1263 -1201 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و شاعر. وى پدر ميرزا حسين نورى، صاحب «مستدرك الوسائل» است. در نور مازندران به دنيا آمد و برخلاف پدرش كه شغل ديوانى داشت، به تحصيل علم روى آورد و به اصفهان مهاجرت نمود. پس از فراگيرى مقدمات علوم، در محضر عده اى از علما از جمله حكيم ملا على نورى تلمذ نمود. سپس به عراق رفت و در محضر سيد محمد مجاهد و ديگران به تكميل معلومات خويش پرداخت. آنگاه به ايران بازگشت و به تحقيق و انجام امور دينى مبادرت نمود. او در سعادت آباد، از قراى نور درگذشت، پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن گرديد. از آثارش: «دلائل العباد»، در شرح «الارشاد»؛ «المدارج»، در اصول فقه، در دو مجلد؛ «كشف الحقائق»؛ «هداية الانام»، در دو مجلد؛ «مخزن الصلاة»؛ «النارجيلة»؛ «كشف الاوهام»؛ رساله اى در «اشتقاق»، به فارسى؛ رساله اى در «امامت»؛ رساله ى «الصومية»؛ رساله ى «الرضاعية»؛ منظومه ى «تهذيب المنطق»؛ «ماتمكده»، در مقتل، به فارسى، منظوم و منثور؛ «تشويق العارفين»، در مواعظ، منظوم به فارسى؛ مجموعه ى قصائد در مدح ائمه (ع)؛ مجموعه ى قصائد در مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (198/ 9)، الذريعه (174/ 25 ،236 ،226/ 20 ،16/ 19 ،29 ،22/ 18 ،205 ،190/ 11 ،251/

8 ،192/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 224 -222/ 13)، فوائد الرضويه (436 -435)، معجم المؤلفين (132/ 9).

نوري، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1246 ق)، حكيم و از اعاظم فلاسفه ى پيرو مكتب ملاصدرا. پس از تحصيلات مقدماتى در مازندران و قزوين، در فقه و اصول، به اصفهان رفت و در محضر استادانى چون محمد بيدآبادى و ميرزا ابوالقاسم مدرس به تكميل تحصيل پرداخت. آنگاه به تدريس معقول آغاز و حوزه ى فلسفى عظيمى تأسيس كرد. وى تدريس 400 نفر از دو هزار شاغل به تحصيل معقول را شخصاً عهده دار بود. برخى از شاگردان او عبارت اند از: ميرزا ابوالقاسم راز شيرازى، ميرزا حسن نورى (فرزندش)، آخوند ملا آقا حكمى قزوينى، آخوند ملا عبداللَّه زنوزى، آقا سيد رضى لاريجانى و حاجى ملاهادى سبزوارى. اكثر قريب به اتفاق استادان متأخر از آخوند نورى مع الواسطه شاگردان وى بوده اند، چه سلسله ى اساتيد آنان به حاجى سبزوارى، آقا محمدرضا قمشه اى، آقا على مدرس و ميرزاى جلوه كه به حكماى اربعه مشهوراند منتهى مى شود. آخوند نورى تمام عمر را به تدريس فلسفه ى ملاصدرا مشغول بود. او داراى طبع شعر و غزلسرا و رباعى گوى بود و در اشعار خويش نورى تخلص مى كرد. آخوند ملا على نورى در خط شكسته سرآمد زمان خويش بود. پس از مرگ، پيكرش را به نجف بردند و براساس وصيتنامه اش در كفش كن روضه ى اميرالمومنين (ع) مدفون ساختند. برخى از آثار آخوند نورى عبارت اند از: «حجت الاسلام»، در رد پادرى (كشيش مسيحى) كه مطالب نادرستى درباره ى اسلام نوشته بود؛ «حواشى اسفار»؛ «حواشى مشاعر»؛ «حواشى شوارق»؛ «حواشى اسرار الآيات»؛ «حواشى شرح اصول كافى»؛ «حواشى تفسير كبير»؛ «تفسير سوره ى توحيد»، متجاوز ازسه هزار سطر؛ «رساله در وحدت وجود»؛ «مجموعه ى

سوال و جواب»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خدمات متقابل اسلام و ايران (597 -596)، الذريعه (335 /4)، روضات الجنات (393 -391 /4)، رياض العارفين (239 -328)، ريحانه (262 -261 /6)، سفينة المحمود (633 -632 /2)، شرح حال رجال (155 -154 /6)، فرهنگ سخنوران (958)، فوائد الرضويه (340 -339)، قصص العلماء (153 -150 ،134 ،66)، مستدركات اعيان (118 /1)، مصطبه ى خراب (200 -199).

نوظهور، يوسف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يوسف نوظهور در سال 1345 در شهرستان مراغه بدنيا آمد. ايشان داراي دكتراي فلسفه از دانشگاه تهران (در سال1374 ) مي باشد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه آموزشي فلسفه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي دانشگاه تبريز است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : يوسف نوظهور ،تحصيلات ابتدايي را دردبستان عدل به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1363 از دبيرستان امام خميني اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته فلسفه را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد فلسفه را در سال 1369 از دانشگاه تهران دريافت نموده اند و در سال 1374 مدرك دكتري در رشته فلسفه را از دانشگاه تهران با موفقيت اخذ كرده اند . عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد : تقسيم بندي قضايا در فلسفه كانت و اهميت آن در فلسفه غرب ب- دكتري: عقل و وحي و دين و دولت در فلسفه اسپينوزا

وقايع ميانسالي : يوسف نوظهور در سال 1374 مدرك دكتري در رشته فلسفه را از دانشگاه تهران با موفقيت اخذ كرده اند و از سال 1375 بعنوان عضو هيات علمي در گروه فلسفه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي

خارجي مشغول خدمت شده اند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي يوسف نوظهور به قرار زير است: قبلي: معاون دانشكده ادبيات - مدير امور فرهنگي دانشگاه - رياست دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - دبيركميته فلسفه سازمان سمت -معاون دانشجوئي و فرهنگي دانشگاه فعلي : عضو هيئت علمي و دانشيار گروه آموزشي فلسفه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي دانشگاه تبريز

فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي يوسف نوظهور : تدريس : 1- دوره كارشناسي : تاريخ فلسفه از بيكن تاهيوم - تاريخ فلسفه از كانت تا نيمه دوم قرن 19 - فلسفه معاصر- متون فلسفي به زبان خارجي ، زبان خارجي تخصصي 2- تحصيلات تكميلي: متون فلسفي به زبان خارجي - فلسفه معاصر - فلسفه كانت

چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي: تعداد مقاله هاي منتشر شده : 4 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 8 مورد تعداد كتابهاي تاليف شده : 1 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده: 1 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 3 مورد

واحد تبريزي، رجبعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1080 ق)، حكيم، عارف و شاعر، متخلص به واحد. اهل تبريز بود. تمام مدت عمر، دست از مطالعه برنداشت تا در حكمت، منطق، طبيعيات و الهيات مهارت يافت. وى مدتى در مدرسه ى شيخ لطف اللَّه تدريس مى كرد. صاحب «رياض العلماء»، محمد تنكابنى (م 1124 ق) و حكيم محمد سعيد، معروف به حكيم كوچك و ملا عباس مولوى، صاحب «اصول الفوائد» و محمد شفيع اصفهانى را از شاگردان او مى داند. واحد به عباس آباد اصفهان رفت و ساكن شد. شاه عباس دوم (1077 -1052 ق) بنا به ارادتى كه به وى داشت خانه اى در شمس آباد، خارج

از اصفهان، برايش خريدارى كرد. گويند واحد در اواخر عمر به دليل ضعف و پيرى، درس و بحث را كنار گذاشت. او در اصفهان درگذشت. بعضى از تذكره ها تاريخ وفات وى را 1008 و بعضى 1065 ق نوشته اند. اشعارى از او در تذكره ها آمده است. از آثارش: «وجودية» يا «اثبات واجب»، به فارسى. عده اى از مؤلفان كتاب «كليد بهشت» را نيز از او مى دانند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (342 -340/ 5)، تذكره ى روز روشن (863 -862)، تذكره ى نصرآبادى (154)، دانشمندان آذربايجان (390)، الذريعه (1247/ 9 ،105 -104/ 1)، رياض العارفين (237)، رياض العلماء (284 -283/ 2)، ريحانه (285/ 6)، طرائق الحقائق (162/ 3)، فرهنگ سخنوران (966)، لغت نامه (ذيل/ واحد تبريزى).

واحدالعين، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1277 -1271 ق)، عالم و فيلسوف. معروف به واحدالعين. از شاگردان آخوند ملا على نورى بود و در زمان حيات او، تدريس حكمت و فلسفه در اصفهان به او اختصاص داشت. آثار وى: حاشيه ى «اسفار» ملاصدرا؛ حاشيه ى «شوارق» ملا عبدالرزاق لاهيجى؛ حاشيه ى «مشاعر» ملاصدرا؛ شرح «عرشيه ى» ملاصدرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرةالقبور (138)، الذريعه (20/6)، ريحانه (285/6)، مكارم الآثار (2153 -2152 /6).

واعظ جوادي آملي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه و معارف اسلامى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى بابل

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى فلسفه نزد حكيم آيت اللَّه مطهرى و دكتراى فلسفه (معقول) از دانشگاه تهران در سال 1343 و فوق دكتراى فلسفه.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى گروه علوم انسانى دانشگاه آزاد اسلامى بابل.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فلسفى، تربيتى اسلامى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 34

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

زمينه علمى تأليفات:

فلسفه، روانشناسى تربيتى اسلامى، جغرافياى تاريخى، تاريخ عرفا، كتاب شناسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

فلسفه، عرفان، روانشناسى، تاريخ فلسفه، كتاب شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

واعظي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد واعظي

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

ديپلم رياضي را در سال 1359 اخذ كردم، شروع تحصيلات حوزويم تابستان سال 1359 بود. البته از دو سال قبل در تابستانها نزد يكي از طلابي كه دانشجوي رشته فيزيك بود؛ ادبيات عرب مي خواندم. سال ورود به حوزه علميه قم 1361 و اتمام سطح در سال 1365 مي باشد. درس خارج فقه و اصول را در محضر اساتيدي نظير حضرات آيات عظام: وحيد خراساني (69 - 65)، شيخ جواد تبريزي (72 - 65)، سيد كاظم حائري به مدت 6 سال استفاده كردم. به مدت 6 سال بحث اصول فقه را در خدمت جناب حجة الاسلام و المسلمين «صادق لاريجاني» بودم كه محفلي خصوصي بود و تقرير مباحث شهيد سيد محمد باقر صدر

(بحوث في علم الاصول) محور بررسي بود.

فلسفه (بدايه و نهاية الحكمه) را از محضر «حجت الاسلام و المسلمين فياضي» و «حضرت آيت الله مصباح يزدي» بهره بردم (هر دو به صورت نوار) و يكسال در محضر «حسن زاده آملي» بخش هايي از اشارات بوعلي و جلد 1 اسفار را استفاده كردم. عمده تحصيل فلسفه ام در محضر «آيت الله جوادي آملي» (حفظه الله تعالي) بود كه به مدت قريب هفت سال چند مجلد از اسفار (1 و 2 و 9) را آموختم كه عمده مباحث در محفل خصوصي با حضور چند تن از فضلاء حوزه بود. از سال 1367 به طور جدي مباحث كلام جديد و فلسفه غرب و زبان تخصصي را آغاز كردم.

از سال 1366 تدريس در دانشگاه را شروع كردم كه عمده آن تدريس دروس تخصصي نظير كلام، فلسفه، فقه، فلسفه اخلاق و كلام جديد بود. تدريس در حوزه را از سالهاي اول تحصيل داشته ام. از سال 1380 كه جهت تدريس به مدت 3 سال به انگليس دعوت شدم؛ دو سال در دانشگاه «كمبريج دپارتمان شرق شناسي» به تدريس اشتغال داشتم. در ضمن آن در «كالج اسلامي لندن» در مقطع فوق ليسانس و نيز در حوزه علميه لندن به تدريس اشتغال داشتم. تمام اين تدريس ها به زبان انگليسي القاء مي شد. علاقه پژوهشي من ابتدا معطوف به «فلسفه عمومي غرب و مباحث كلام جديد» بود. از سال 1375 به طور همزمان در دو محور (هرمنوتيك و انديشه سياسي) به پژوهش پرداختم. ثمره اين تحقيقات تأليفاتي در هر دو حوزه است. و هم اكنون نيز پژوهش جانبي من در كنار تدريس و

تحقيق معمول حوزوي معطوف به هر دو حوزه است.

وحيد دستگردي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1321 -1258 ش)، اديب، مصحح، نويسنده و شاعر، متخلص به وحيد. در قريه ى دستگرد، از توابع اصفهان، به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش فراگرفت و در پانزده سالگى به اصفهان رفت و در مدرسه ميرزا حسن علوم ادبى را نزد ميرزا يحيى مدرس بيدآبادى، معروف به كاشى پز، و علوم دينى را نزد عبدالكريم گزى و سيد محمدباقر درچه اى آموخت و از محضر جهانگيرخان قشقايى و آخوند ملا محمد كاشى استفاده نمود. وى از طرفداران مشروطيت بود و اشعار و مقالاتى در اين زمينه در روزنامه هاى اصفهان منتشر مى كرد. دستگردى در آغاز جنگ بين الملل اول، روزنامه ى «درفش كاويان» را در اصفهان منتشر نمود. او همچنين با روزنامه هاى «پروانه»، «زاينده رود» و «مفتش ايران» نيز همكارى مى كرد. وى در 1338 ق به تهران آمد و انجمن ادبى ايران و انجمن ادبى حكيم نظامى را تأسيس كرد و همچنين در 1338 ق مجله ى ادبى «ارمغان» را طى دوره اى بيست و دو ساله در تهران تأسيس و منتشر نمود. وحيد در اوايل ورود خود به تهران در حلقه ى مريدان صفى عليشاه درآمد. وى مدتى در اداره ى انطباعات وزارت معارف مشغول كار گشت. او در شعر ابتدا لمعه تخلص مى كرد، ولى بعدها به دستور ميرزا يحيى بيدآبادى تغيير تخلص داد. وى در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه شهر رى دفن شد. از ديگر آثارش: «انقلاب ادبى»؛ «ره آورد وحيد»، سفرنامه چهار محال و تاريخچه ى وقايع اصفهان و جنوب ايران؛ «سرگذشت اردشير»، به شعر؛ تصحيح و تحشيه ى «سبعه» حكيم نظامى گنجوى شامل: 1- «مخزن الاسرار» 2- «خسرو و

شيرين» 3- «ليلى و مجنون» 4- «هفت پيكر» 5- و 6- «شرف نامه» و «اقبال نامه» كه اين دو همان «اسكندرنامه» است 7- «گنجينه ى گنجوى» يا «ديوان» شعر نظامى؛ تصحيح كتابهاى: «تذكره ى نصرآبادى» ميرزا محمد طاهر نصرآبادى و «جلايرنامه» قائم مقام فراهانى؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «تحفه ى سامى» سام ميرزاى صفوى، «جام جم» يا «جام جهان نما» اوحدى مراغى، «ديوان» امير فراهانى و «ديوان» بابا طاهر عريان.[1]

حسن فرزند محمدقاسم متخلص به وحيد و مشهور به وحيد دستگردى از مردم اصفهان (و- 1298 ه.ق- ف. دى ماه 1321). وى تا سال 1312 ه.ق در دستگرد و سپس در شهر اصفهان به تحصيل ادبيات فارسى، عربى، حكمت، فقه و اصول پرداخت. ادبيات را از ميرزا يحيى مدرس و فلسفه را از جهانگيرخان حكيم قشقايى و آخوند ملا محمد كاشى فراگرفت. در آغاز مشروطه و انقلابات اصفهان به خاك بختيارى مهاجرت كرد و در اين شهر مجله ى ارمغان را منتشر كرد. دو كتاب منظوم هم دارد يكى بنام «سرگذشت اردشير» و ديگر «ره آورد وحيد» كه بطبع رسيده است. وحيد در انواع شعر صاحب قدرت بود و به نظامى گنجوى علاقه ى مخصوصى داشت و بيشتر سبك نظامى را پيروى مى كرد. بر اثر اين علاقه انجمن ادبى را كه خود تأسيس كرده بود «انجمن حكيم نظامى» نام داد و به تصحيح و مقابله ى خمسه ى نظامى پرداخت و پس از قريب پانزده سال تحقيق و مطالعه آن را با اصلاحات و تعليقات مفيد به چاپ رساند. ديوان جمال الدين عبدالرزاق اصفهانى و ديوان اديب الممالك فراهانى را نيز تصحيح كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (347 ،340 ،76 ،51 ،45 ،43)،

از صبا تا نيما (325 -322/ 2)، تاريخ جرايد (284 ،52 ،51/ 2 ،136 -121/ 1)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (529 -526)، تذكرةالقبور (273)، چهار صد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1143)، دايرةالمعارف فارسى (3149/ 2)، الذريعه (309/ 11 ،1266 -1265/ 9)، سخنوران نامى (514 -498/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3847 -3842/ 6)، شخصيت هاى نامى (506)، شرح حال رجال (66/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3405 ،3396 ،3170 ،2961 ،2833 ،2781 ،2668 ،2143 ،1965 ،1796 ،1669 ،1668 ،1667/ 2 ،1595 ،1589 ،1565 ،1562 ،1512 ،1505 ،1504 ،1289 -1288 ،1266 ،1046 ،986 ،838 ،801 ،377 ،303 ،213/ 1)، گلزار معانى (737 -729)، مؤلفين كتب چاپى (624 -623/ 2).

هادوي تهراني، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى هادوي تهراني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

استاد مهدى هادوى در سال 1340 در تهران زاده شد. وى پس از طىّ دوره دبستان و راهنمايى، به عنوان شاگرد ممتاز از دبيرستان خوارزمى كه از دبيرستانهاى بسيار معتبر روزگار خود بود، در رشته رياضى و فيزيك ديپلم گرفت و به عنوان يكى از پذيرفته شدگان ممتاز كنكور، در رشته مهندسى برق و الكترونيك دانشگاه صنعتى شريف مشغول به تحصيل شد. وى پس از مدتى تحصيل غير رسمى، تحصيلات رسمى حوزوى خود را از سال 1359 در قم آغاز كرد و در ادامه تحصيل، ادبيات و منطق را نزد آيت الله خوش وقت در تهران، فراگرفت. سپس بار ديگر به قم بازگشت و دوره سطح را در مدت پنج سال به پايان رساند و در امتحانات حوزه بارها به عنوان فرد ممتاز معرفى شد. پس از آن به تحصيل خارج فقه و اصول

پرداخت و از اساتيد بزرگى همچون آيات عظام شيخ جواد تبريزى، وحيد خراسانى، بهجت فومنى، مكارم شيرازى، ميرزا هاشم آملى و شيخ جعفر سبحانى استفاده كرد و بيش از همه در محضر درس آيت الله سيد كاظم حائرى به تحصيل پرداخت. استاد هادوى در فلسفه از محضر بزرگانى همچون آيت الله انصارى شيرازى، حسن زاده آملى، و مصباح يزدى بهره جسته و سالها به خوشه چينى از خرمن حكمت حكيم متأله آيت الله جوادى آملى مشغول بوده است. افزون بر اين، وى از ابتداى حضور خود در قم، با سالك واصل حضرت آيت الله بهاءالدينى، مراوده و ارتباط مستمر و وثيق داشت و اين ارتباط تا هنگام رحلت آن عارف فقيه برقرار بود. وى در نزد آن بزرگوار علاوه بر اخلاق و عرفان به تحصيل فقه و تفسير قرآن و حديث پرداخت. استاد هادوى اين توفيق را داشته است كه تقريباً تمام دروس مقدمات و سطح حوزه علميه را تدريس نمايد و از سال 1369 به تدريس خارج فقه و اصول )عاليترين دوره آموزشى حوزه علميه( اشتغال پيدا كند. در درس فقه روش ابتكارى وى كه بر مقايسه بحث هاى فقهى اسلامى با حقوق جديد بر اساس متون اصلى، استوار است، نظر محققين را به خود جلب كرده است. افزون بر اين، استاد به تدريس مباحث منطقى، فلسفى و كلامى اشتغال داشته و دارند و برخى آثار قلمى وى حاصل همين تحقيقات است. استاد هادوى علاوه بر تدريس در حوزه علميه، با دانشگاهها و مراكز آموزش عالى كشور همكارى علمى دارد. وى عضو شوراى بررسى متون علوم انسانى وزارت علوم، تحقيقات و فناورى و رئيس گروه

فقه و حقوق اين شورا و عضو شوراى علمى كارشناسى ارشد فلسفه علم دانشگاه صنعتى شريف است. استاد هادوى همچنين در برخى از علوم جديد مانند اقتصاد، كلام جديد، فلسفه علم و فلسفه هنر، مطالعات و تحقيقات گسترده اى دارد كه بعضى از آنها در قالب كتب و مقالات عرضه شده است. وى به دو زبان انگليسى و عربى تسلّط كامل دارد و تا حدّ زيادى با زبان فرانسه و آلمانى نيز آشناست. مهارت در زبان انگليسى و كاربرد كامپيوتر، اين امكان را براى وى فراهم كرد كه اولين پاسخگوى مسائل اسلامى در ايران روى شبكه جهانى كامپيوترى)اينترنت( باشد. استاد هادوى ضمن ارتباط و حضور در مراكز دينى و علمى كشورهاى مختلف اروپايى، آسيايى و آفريقايى در تأسيس مراكز فرهنگى اسلامى از جمله انجمن اهل بيت عليهم السلام در سوئيس، انجمن محمديه در تايلند، مركز اسلامى هلند و شوراى جهانى رهبران دينى (World Council of Religious Leaders WCRL) مشاركت داشته است.

هادوي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن هادوي

محل تولد : كاشمر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمّد حسن هادوي در سال 1339 هجري شمسي در شهر «كاشمر» از توابع استان خراسان در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشودم. پدرم كشاورز و مادرم معلّم قرآن بود. تحصيلات ابتدائي را در كاشمر گذرانده و در بهار سال 1353 وارد حوزه علميّه شدم. دروس مقدماتي حوزه مانند: «نصاب الصبيان گلستان سعدي»، «جامع المقدمات»، «شمسيه»، «سيوطي» و «مغني» را در مدرسه حاج سلطان كاشمر نزد اساتيدي مانند: (حجج اسلام برهاني، فرقاني، و پيش نمازي) با مديريت آية الله سعيدي گذراندم. سپس در تابستان 1355

به شهر يزد رفته و ادامه دروس حوزوي را به مدّت دو سال، در مدرسه خان با مديريّت «آية الله علومي» گذراندم. در حوزه علميه يزد، (حاشيه، معالم و مختصر) را نزد اساتيدي مانند: (حجج اسلام علومي، مظفري، انوري، براتي، عجمين، و ميرزايي) خواندم.

در تابستان 1357 وارد حوزه علميّه قم شدم. ابتدا در منزلي كه «آية الله مشكيني» در كوچه آبشار نزديك حرم مطهر اجاره نموده بودند، ساكن شده و پس از مدتي به مدرسه مؤمنيّه و سپس به مدرسه خان و نهايتاً به مدرسه ولي عصر (عج) رفتم. در حوزه علميه قم، كتبي مانند: (شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفايه) را نزد اساتيدي مانند آيات عظام: (اعتمادي، ستوده، پاياني و محقق) در طول حدود 6 سال گذراندم.

سپس دروس خارج فقه و اصول را نزد آيات عظام حوزه: «فاضل لنكراني»، «هاشمي شاهرودي»، «وحيد خراساني»، «مكارم شيرازي»، «شيخ جواد تبريزي»، «بهجت» و «مددي» گذراندم. همزمان با تحصيل علوم حوزوي در قم، در سال 1362 جهت تحصيل علوم جنبي حوزه، به مؤسسه در راه حق با مديريت استاد مصباح يزدي وارد شده و مدت 6 سال به تحصيل علوم انساني طبق برنامه هاي رسمي آن پرداختم. برخي از اساتيد دوره عبارت بودند از: (مصباح، مظاهري، مصباحي، برهان، مير سپاه، دكتر محمدي، دكتر ماهر، دكتر صديقي و دكتر قديري).

در سال 1368 پس از فارغ التحصيلي از موسسه در راه حق، جهت گذراندن دوره تحصيلات تخصصي در رشته فلسفه، وارد بنياد باقرالعلوم، با مديريت استاد مصباح شده و دروس تخصصي اين دوره را به مدت 7 سا ل گذراندم. در اين دوره از اساتيدي مانند استاد:

(مصباح، جوادي، فياضي، دكتر حداد عادل، دكتر نادري، دكتر سجادي، دكتر سميعي و دكتر لگنهاوزن) استفاده نمودم. پس از اتمام دروس تخصصي بنياد باقرالعلوم، برنامه چكيده نويسي و نمايه نويسي مجموعه آثار صدر المتألهين را كه استاد مصباح به توصيه مقام معظم رهبري در نظر گرفته بودند؛ همراه با ساير اعضاء گروه فلسفه 1 و 2 بنياد باقرالعلوم انجام داده و سپس به نگارش پايان نامه كارشناسي ارشد با عنوان: «معرفت شناسي نفس از ديدگاه حكمت متعاليه» پرداختم. استاد راهنماي اين پايان نامه: دكتر احمدي و استاد مشاور استاد فياضي بودند. نمره اين رساله 19 است.

از ابتداي سال 1377 به عنوان عضو هيأت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) به تحقيق در مركز پژوهشي دائرة المعارف علوم عقلي اسلامي و همزمان تدريس در دوره هاي طرح ولايت و دوره هاي خود مؤسسه، مشغول شدم و اينك بخشي از وقت خود را به تدريس آموزش فلسفه و بخشي ديگر را به تحقيقات كتاب شناسي، مقاله نويسي، برنامه ريزي علمي و ساير فعّاليّت هاي سياسي و فعّاليّت هاي اين مركز اختصاص داده ام. نسبت به فعّاليّت هاي سياسي و اجتماعي در دوران انقلاب در تظاهرات و برخي فعّاليّت هاي فرهنگي و انقلابي شركت داشتم.

در دوران دفاع مقدّس نيز پس از چند دوره آموزش نظامي چند مأموريت از طرف دفتر تبليغات و بسيج به جبهه داشته و مدّتي در جمع رزمندگان اسلام گذراندم. از جهت تبليغي نيز بيش از 1000 منبر در شهرهاي مختلف ايران داشته ام. دو سفر تبليغي نيز از طرف سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي به هندوستان داشتم. اكنون نيز جزء روحانيون

سازمان حج و زيارت بوده و چند سفر حج و عمره در خدمت زائران بيت الله الحرام بوده ام. و الله هو الموفق و المعين.

هاشمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين هاشمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين هاشمي سال 1349 طلبه شدم و با مدرك شش ابتدائي اشتغال به دروس حوزوي را شروع كردم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني تا شرح لمعه در مدرسه آن مرحوم ادامه دادم. سپس وارد دروس آزاد حوزه شدم و مكاسب را از محضر درس «آيت الله صانعي» و كفايه جلد اول را خدمت «آيت الله صلواتي» و جلد دوم را در محضر درس «آيت الله فاضل لنكراني» تلمذ كردم.

سپس وارد درس خارج شده و يك سال فقه و اصول در محضر درس «آيت الله وحيد خراساني» _ شش ماه درس اصول «آيت الله مؤمن» _ حدود دو سه ماهي درس خارج اصول «آيت الله مكارم» و حدود هفت سال درس فقه و پنج سال درس اصول «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» و روزهاي چهارشنبه درس قضاء ايشان شركت مي كردم و چهار سال درس خارج زكات و ولايت فقيه يكي از علماء قم شركت داشتم و حدود چهار سال درس فقه (خارج حج) درس «آيت الله زنجاني» شركت كردم (توضيحاً بايد عرض كنم از فطرت آيات تبريزي _ زنجاني شركت در درس خارج دارم).

همزمان با اين دروس در سال 59 وارد موسسه در راه حق شدم كه در آن زمان تحت مديريت آقايان خرازي و مصباح مظاهري اداره مي شد. چهار سال درس فلسفه شامل فلسفه عمومي؛ (كه

بعداً تحت عنوان آموزش فلسفه چاپ شد)، نهايه الحكمه، برهان شفاء، اسفار جلد 9، در درس «آيت الله مصباح يزدي» شركت كردم و در زمان تدريس فقه آيت الله شاهرودي شب هاي جمعه در دروس فقه ايشان كه راجع به مسائل مستحدثه بود استفاده مي كرديم.

تدريس در دانشگاه را از سال 61 شروع و در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و دانشكده ادبيات علامه طباطبايي به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول شدم و از همان ابتداء و از طرف دفتر اعزام به دانشگاه كه زير نظر جامعه مدرسين اداره مي شد؛ مجوز تدريس تمام دروس دانشگاهي را گرفتم. يك سال در موسسه در راه حق درس استاد دكتر احمدي (فلسفه غرب) را استفاده كردم و زبان انگليسي (ريدينگ را تا ناين هاندرد) طي دو دوره تابستانه و روزي سه چهار ساعت خواندم و مكالمه زبان عربي را تا حدود زيادي كار كردم و قادر به تكلم هستم 70% درصد. سه سال در دانشگاه تهران دانشكده هاي مختلف، هفت سال دانشگاه علامه، چهار سال دانشگاه آزاد واحد بروجرد، سه سال دانشگاه واحد شهر ري و اخيراً پنج سال است كه در دانشگاه آشتيان (به جهت نزديكي) تدريس مي كنم و عضو هيئت علمي مي باشم. چند سالي است كه از نهاد خبرگان بدون مدرك وزارت علوم، مدرك مربي (كارشناسي ارشد) گرفته ام و حدود ده سالي است كه از طرف دفتر ستاد مقام معظم رهبري با عنوان استاديار در دانشگاه تدريس دارم.

در حوزه هم چند سال قبل دروس: «ادبيات عرب»، «فلسفه»، «رسائل» و «معالم» را تدريس كرده ام. حدود دو سال در موسسه در راه حق (بعداً به موسسه پژوهشي امام خميني (ره)

تغير نام يافت) با گروه تفسير با مديريت جناب آقاي رجبي همكاري مي كردم و نيز چند صباحي در موسسه در راه حق درس (اقتصاد اسلامي) نزد يكي از اساتيد دانشگاه تهران به نام دكتر درخشان و درس مقدمه عمومي علم حقوق نزد دكتر جعفري لنگرودي (الان در انگليس هستند) و علوم سياسي نزد استاد دكتر منوچهر محمدي استاد دانشگاه تهران مي خواندم و در حال حاضر هم به مطالعه كتابهاي تفسيري و فقهي و شرح نهج البلاغه اشتغال دارم.

ايام تبليغي اكثر اوقات به شهرها و اماكن مختلف جهت تبليغ و منبر رفته ام و حاصل كلام اينكه پروردگار و حضرت حجت ابن الحسن العسكري (عج) قرار بگيرد و همواره خدمتگزار كوچكي در سنگر فرهنگ اسلامي و شيعي و خادم كوچكي در نظام مقدس جمهوري اسلامي در تبليغ و دانشگاه و حوزه بوده و هستم. ضمناً در خاتمه بايد به عرض برسانم براي دانشجويان در طول دوره تدريس، مقالات و جزواتي در زمينه انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و درس متون عربي و همينطور درس انسان شناسي در اسلام نوشته و ارائه كرده ام كه جزوات و مقالات موجود است.

هجري تفرشي، محمدصادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1180 ق)، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به هجرى. وى تحصيلات مقدماتى را نزد دايى خود، اقا محمد مؤمناى داعى گذراند و پس از آن براى تكميل تحصيلات به قم و اصفهان سفر كرد. او در اصفهان به فراگيرى معقول و منقول، ادب، عرفان و اخلاق نزد بزرگان علم و دانش از جمله مولانا محمد صادق اردستانى مشغول شد و به مدارج بالايى رسيد. هجرى چندى نيز به تعليم و تربيت رضاقلى ميرزا، فرزند نادرشاه پرداخت

كه به دلايلى از دربار به خراسان رفت و پس از مدتى بازگشت و تا پايان عمر در حوالى تفرش عزلت گزيد. مؤلف «نگارستان دارا» آورده كه وى در مشهد درگذشت. هجرى در سرودن ماده تاريخ، غزل، رباعى و بخصوص مثنوى مهارت داشت. از آثارش مى توان به دو مثنوى اشاره كرد كه در اولى تعبيراتى از اكثر علوم همچنين: صرف، نحو، منطق و تصوف به كار برده شده است و مثنوى ديگر او مشتمل بر صد و نود و يك بيت، در ذكر داستان شكار مأمون و امام جواد (ع) و غيره است.[1]

ميرزا ابوالقاسم پسر ميرزا صادق تفرشى (ف. 1180 ه.ق) از رجال ادب است و اشعارى نيكو سروده است. آنچه مسلم است او در اواخر دولت صفوى تا زمان كريم خان زند مى زيست. در علوم معقول و منقول و عرفان به مدارج عالى رسيد و چند سالى در قم و اصفهان بسر برد و مدتى معلم رضاقلى ميرزا فرزند نادر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] سفينةالمحمود (443 -441/ 2)، فرهنگ سخنوران (997)، لغت نامه (ذيل/ صادق)، نگارستان دارا (220 -219)، يادگار (س 5، ش 6 و 7، ص 100 -92).

هرندي، ابو تراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از سلسله نحوى هاى هرند، ساكن اصفهان است كه عموماً به فضل و دانش مشهورند. در شعبان سال 1321 وفات يافته، در صحن سرقبر آقا (مقبره امام جمعه) مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هروي، ركن الدين مسعود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 671 ق)، حكيم و شاعر. از بزرگان فضل و حكمت در عصر خود و از مشاهير علما ماوراءالنهر بود. چنان چه در تعليقات «لباب الالباب» آمده، عوفى در « جوامع الحكايات» او را از مشايخ خود شمرده است. سرانجام در واقعه ى حمله ى مغول به خراسان و ماوراءالنهر، وى با ديدن مظالم و مفاسد آنان، همراه با پسرش به جنگ با مغولان مى پردازد و در نهايت هر دو به شهادت مى رسند. ظاهرا او داستان حضرت يوسف را مى نوشته ولى فرصت نكرده است كه آن را به پايان برساند. ركن الدين شعر نيز مى سروده و اشعارى از وى نقل شده است كه بيشتر رباعى مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مغول (29)، تذكره ى روز روشن (311)، صبح گلشن (406)، فرهنگ سخنوران (840)، لباب الالباب (339 ،182 -181/ 1).

همايي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، شاعر.

تولد: 13 دى 1278(1 رمضان 1317 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 28 تير 1359، تهران.

جلال الدين همايى متخلص به «سنا» و «هما» فرزند ابوالقاسم محمدنصير متخلص به «طرب» فرزند هماى شيرازى اصفهانى (از دانشمندان و سخنوران و سخن شناسان و استادان معاصر)؛ تحصيلات را ابتدا نزد پدر و سپس ابوالقاسم عراقى آغاز كرد و به فراگيرى علوم ابتدايى و مقدمات صرف و نحو عربى و منطق و معانى بيان پرداخت. سپس در مدرسه ى حقايق و سپس در مدرسه ى قدسيه و مدت بيست سال در مدرسه ى نيماورد اصفهان حجره نشينى نمود.

سيوطى و مغنى و الفيه و شرح لمعه و مطول را نزد استادانى چون آقا سيد محمدباقر درچه اى، آيت الله شيخ على يزدى، آقا شيخ محمد كاشانى و ادبيات عرب را نزد سيد محمدكاظم كروندى و اساتيدى ديگرى چون عبدالكريم گزى و

فقه و اصول را نزد سيد محمدصادق خاتون آبادى و آقا سيد مهدى درچه اى آموخت، وى سرانجام اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. در علوم عقلى، استاد وى محمد خراسانى معروف به حكيم بود كه شرح شمسيه و اسفار ملا صدراى شيرازى و شفاى ابن سينا و دو دوره فلسفه و اشراق را نزد وى و اسدالله حكيم خواند. استادان ديگر او در معقول و نجوم و هيئت و رياضى جديد و اسطرلاب و استخراج تقويم سيد على جناب و در طب محمد حكيم و ميرزا على آقا و ابوالقاسم ناصر و حكمت احمدآبادى بودند. هيئت مسطحه استدلالى و نجوم را نزد آيت الله رحيم ارباب تلمذ نمود.

وى سپس به تدريس در مدارس اصفهان مشغول شد. از سال 1302 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. چندى در دبيرستان هاى تبريز به تدريس اشتغال داشت، آنگاه به تهران آمد. ابتدا در دبيرستان دارالفنون به تدريس مشغول شد، هفته اى چند ساعت هم در دبيرستان شرف تدريس مى كرد و همچنين در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى نيز تدريس داشت. سپس در دانشگاه ادبيات و دانشكده ى حقوق تهران به عنوان استاد در دوره ى فوق ليسانس و دكترى به تدريس پرداخت. تا سال 1345 بنا به درخواست خود بازنشسته شد و تا آخر عمر در تهران زيست و با وجود بيمارى همواره به كار مطالعه و تحقيق و تأليف مشغول بود.

استاد همايى عضو فرهنگستان ايران و نيز انجمن تحقيق در ادبيات و زبان هاى خارجى بود و با مؤسسه لغت نامه دهخدا همكارى داشت. از جمله همايش ها و مراسم هايى كه استاد در آنها شركت نموده، مى توان به اين موارد اشاره نمود: شركت در انجمن هاى ادبى؛ شركت در

كنگره ى فردوسى (1313)؛ شركت در نخستين كنگره ى نويسندگان (تير 1325)؛ شركت در كنگره ى ابن سينا (ارديبهشت 1333)؛ سفر به بيروت (1334)؛ جهت افتتاح كرسى زبان فارسى در دانشگاه بيروت؛ شركت در مجلس يادبود احمد بهمنيار (12 آبان 1334)؛ شركت در كنگره ى هفتصدمين سال درگذشت مولوى (آبان 1336)؛ سخنرانى در برنامه ى مرزهاى ارتش در راديو ايران؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد ابوالحسن فروغى (بهمن 1338)؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد بديع الزمان فروزانفر (29 ارديبهشت 1349)؛ شركت در مجلس بزرگداشت دكتر محمد معين (13 تير 1350)؛ شركت در كنگره ى ابوريحان بيرونى (1352).

استاد همايى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى گفت. قصايد عربى او در برخى از مجلات و جرايد ادبى ديده شده است. وى شعر فارسى را به سبك قديم مى سرود و در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت.

علاوه بر مقاله هاى وى در مجلات و رونامه هاى «ارمغان»، «اطلاعات»، «ايران شناسى»، «تعليم و تربيت»، «تماشا»، «جاويدان خرد»، «جوانان رستاخيز»، «راديو ايران»، «سالنامه ى آريان»، «سالنامه ى شرق»، «سخن»، «مرزهاى دانش»، «معارف اسلامى»، «مهر»، «وحيد» و «يغما»، از آثار تأليف وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: خيامى نامه (در تجزيه و تحليل آثار علمى و ادبى حكيم عمر خيام، جلد اول، 1346)؛ تاريخ ادبيات ايران (تبريز، 1309 -1308، در سال 1308، براى تأليف اين كتاب جلال الدين همايى به نشان علمى درجه ى دوم نايل آمد)؛ غزالى نامه (شرح حال و آثار و عقايد و افكار ادبى و مذهبى و فلسفى و عرفانى امام ابوحامد غزالى، 1317)؛ اسرار و آثار واقعه كربلا (چاپ دوم، 1357)؛ فنون بلاغت و صناعات ادبى (1354)؛ رساله درباره ى شرح احوال شعراى اصفهان قرن سيزده و چهارده و پانزده، صناعات ادبى

(يك كتاب براى سطح دانشگاه ها و يك كتاب براى سطح دبيرستان ها)، تاريخ اصفهان تحقيق در احوال آخوند مير مؤلف حبيب السير و ميرخواند صاحب روضة الصفا، مولانا چه مى گويد (دو جلد، جلد اول 1354، جلد دوم 1355)؛ طلبه ى عطار و نسيم گلستان؛ سير مثنوى مولوى (داستان قلعه ى ذات الصور)؛ مقام حافظ؛ طب خانه (1342)؛ شرح حال احوال سروش اصفهانى (اين رساله در مقدمه ى ديوان شاعر كه به وسيله محمدجعفر محجوب تصحيح شده، منتشر كرده است، از صفحه 1 الى صفحه 90)؛ صرف و نحو و قرائت عربى (سه جلد)؛ رساله ى تحقيقى در احوالات مولانا، منتخب اشعار؛ دوره ى كتاب درسى فارسى- دستور و تاريخ ادبيات؛ دستور كلاس هاى پنجم و ششم ابتدايى؛ دستور زبان (با مشاركت چهار استاد ديگر، دو جزء، 1329 -1328)؛ رساله ى تحقيقى درباره ى دستور زبان فارسى؛ سه جلد كتاب فارسى دبيرستانى؛ دستور زبان فارسى دوره ى ابتدايى؛ تاريخ علوم اسلامى (تقريرات همايى در دوره ى دكتراى ادبيات فارسى دانشگاه تهران، 1348)؛ تصوف در اسلام (نگاهى به عرفان شيخ ابوسعيد ابوالخير، 1362)؛ ديوان سنا (ديوان اشعار همايى به اهتمام دكتر ماهدخت بانو همايى، جلد اول، خرداد 1364). از جمله آثارى كه به تصحيح و تحشيه ى آنها اقدام نمود مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: دانشنامه (1. ديوان غبار. 2. غزليات سنا، 3. ديوان زرگر اصفهانى، 4. غزليات ديوانه ى قمثه، 5. ديوان نياز جوشقانى، اصفهان، 1342، به اهتمام همايى)؛ نصيحة الملوك (امام محمد غزالى، 1316)؛ التفهيم لاوائل صناعة التنجيم (ابوريحان بيرونى، 1316)؛ مصباح الهداية و مفتاح الكفاية (عزيزالدين محمود كاشانى، 1325)؛ ديوان طرب (1342)؛ مختارى نامه (عثمان مختارى، 1361)؛ ديوان حكيم مختارى غزنوى؛ مثنوى ولدنامه (بهاءالدين ولد، 1316)؛ منتخب اخلاق

ناصرى (تأليف خواجه نصير طوسى، 1320)؛ مقدمه ى اخلاق ناصرى (1335)؛ نصيحةالملوك (امام محمد غرالى)؛ كنوز المغربين در علوم غريبه (منسوب به حكيم ابوعلى سينا)؛ معيارالعقول (1331)؛ رساله شعوبيه؛ برگزيده ديوان سه شاعر اصفهانى (طرب، سها، عنقا) (1343)؛ رساله اصفهانى پاسدار؛ مجموعه شعر سرود عشق (1373).

استاد همايى در پايان شب ششم ماه رمضان 1400، ق. مطابق با بيست و هشتم تير 1359 درگذشت و در تكيه لسان الارض در اصفهان به خاك سپرده شد.

(ح 1358 -1278 ش)، عالم، اديب، استاد دانشگاه، مورخ، مصحح، مترجم و شاعر، متخلص به سنا. پدرش، ابوالقاسم متخلص به طرب، از ادبا و شعرا و خوشنويسان بود. وى در كوى پاقلعه اصفهان به دنيا آمد. ابتدا نزد والدين خود و سپس در مدرسه ى حقايق و مدرسه ى قدسيه به فراگيرى مقدمات پرداخت. وى همچنين خط نسخ و ثلث را نزد پدر و ميرزا حسن قدسى و ملا محمدتقى كاتب فراگرفت. او ادبيات عرب، سطوح فقه و كلام و رجال را نزد شيخ على يزدى و سيد محمدكاظم كروندى اصفهانى و ملا عبدالكريم گزى و ميرزا احمد اصفهانى و ميرزا محمدصادق خاتون آبادى فراگرفت. او مدت هجده سال از محضر شيخ محمد خراسانى بهره برد و از «شرح شمسيه» تا «شرح هدايه» ملا صدرا و «شرح منظومه» و «اشارات» را نزد وى خواند. همايى قسمتى از فنون هيئت و رياضى جديد و فن اسطرلاب و فن استخراج تقويم را از زيجهاى قديم، خدمت ميرزا سيد على جناب گذراند. از ديگر استادان جلال الدين همايى: در فلسفه شيخ اسداللَّه حكيم قمشه اى متخلص به ديوانه، در معقول و رياضيات ملا عبدالجواد آدينه اى، در طب شيخ محمد حكيم و ميرزا

ابوالقاسم ناصر حكمت احمدآبادى و در حكمت و نجوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى را مى توان نام برد. وى از آيت اللَّه شيخ مرتضى آشتيانى اجازه ى روايت و از شيخ محمدحسين فشاركى اجازه ى اجتهاد و روايت و از سيد محمد نجف آبادى مدرس و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالحسن سيد العراقين خاتون آبادى پاقلعه اى اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. او در مدارس قديم تدريس مى كرد و از حدود 1300 ش براى تدريس به مدرسه ى صارميه اصفهان رفت. شيخ عباس اديب حبيب آبادى و سيد حسن مدرس بيدآبادى و شيخ محمود شريعت ريزى از شاگردانش بودند. همايى در حدود 1307 ش وارد خدمت معارف شد و در مدارس متوسطه ى تبريز، دارالفنون، شرف مظفرى، دبيرستان نظام، دانشكده ى حقوق و دانشكده ى ادبيات به تدريس پرداخت. از آثار وى: «تاريخ ادبيات ايران» از قديمى ترين عصر تاريخى تا عصر حاضر؛ «غزالى نامه»؛ شرح حال امام محمد غزالى؛ «اسرار و آثار واقعه ى كربلا»؛ «تاريخ علوم اسلامى»؛ «خيامى نامه»؛ «فنون بلاغت و صناعات ادبى»؛ «مولوى نامه»؛ «تصوف در اسلام»؛ «شعوبيه»؛ «تاريخ اصفهان»؛ شرح «مثنوى معنوى» مولوى؛ «ديوان» شعر كه با نام «ديوان سنا» به چاپ رسيده است؛ تصحيح كتابهاى «التفهيم لأوائل صناعة التنجيم» ابوريحان بيرونى، «مصباح الهدايه و مفتاح الكفاية» عزالدين محمود كاشانى، «منتخب اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى؛ مقدمه ى كتابهاى مثنوى «ولدنامه»، «تاريخ حبيب السير فى اخبار افراد بشر»، خواند مير، «ديوان» شكيب اصفهانى؛ اهتمام در انتشار «ديوان» عثمان مختارى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 7 و 8، ص 624 -616)، از نيما تا روزگار ما (166 -160)، تاريخ اصفهان (سيزده- چهل و سه)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (250 -247)، چهره هاى آشنا (667 -665)،

دانشمندان و سخن سرايان فارس (208 -195/ 3)، الذريعه (51/ 16 ،472/ 9 ،230/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم جلال الدين همايى، سخنوران نامى معاصر (1812 -1807/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3280 ،3250 ،3139 ،3093 ،3084 ،3059 ،3027 ،2691 ،2385 -2384 ،2369 ،2368 ،2367 ،2366 ،2256/ 2 ،1593 ،1555 ،1553 ،1549 ،1496 ،1423 ،1422 ،1350 ،936 ،662 ،489 ،240 ،140/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 4، ص 39 -38)، مؤلفين كتب چاپى (372 -370/ 2)، همايى نامه.

همتي، همايون

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

همايون همتي يكي از فرهيختگان و دانشمندان معاصرايران است . او استاد دردانشگاه مي باشد . ازوي آثار متعددي به چاپ رسيده است كه هر كدام به نوبه خود ارزش گران سنگي دارد . همتي درمورد مسائلي همچون دين و آزادي صاحب نظر مي باشد .

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : همايون همتي استاد دانشگاه است .

فعاليتهاي آموزشي : دين پژوهي مهمترين فعاليت همايون همتي است . او اين امر را دررا بطه با انسان پي مي گيرد . وي بر اين نظر است كه مساله انسان به اين شكلي كه الان درروزگار ما مطرح است هم جنبه انتولوژيك يا هستي شناسي دارد و هم جنبه اپيستولوژيك يا معرفت شناسي ، از طرف ديگر نيز به لحاظي از نظر دين شناسي و جامعه شناسي و روان شناسي مورد بحث است كه خود انسان اساسا موجودي است داراي ساحت هاي مختلف ويك موجود تك بعدي نيست .

آرا و گرايشهاي خاص : همايون همتي در مورد دين معتقد است كه دين منادي و مويد آزادي است . زيرا اديان فرهنگي براي رشد

و تعالي بشر آمده اند و تعالي و كمال بشر جز با آزادي ميسر نيست و بين اين دو نه تنها تضاد و تعارضي نيست بلكه هم پيوندي و تلازم وجود دارد ،منتها بايد تلقي روشني از دين و مقوله آزادي داشته باشيم و با تصوري واضح ازاين مفاهيم به بحث بپردازيم . منابع زندگينامه :

1دين و آزادي /گفت و گو با دكتر همايون همتي ،كيهان فرهنگي ،سال هيجدهم ،شهريور ماه 1380 ، پياپي 179 ،ص4

همداني، حسينقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1239 ق)، عارف، حكيم و فقيه. ملا حسينقلى در شوند درگزين از روستاهاى همدان متولد شد. كودكى را به شبانى گذاراند، و سپس در تهران در حوزه شيخ عبدالحسين تهرانى (شيخ العراقين) در رشته معقول درس خواند. چندى بعد عازم سبزوار شد و نزد حاج ملا هادى سبزوارى حكمت و فلسفه خواند. پس از مدتى در محضر درس شيخ مرتضى انصارى در نجف حاضر گشت و بسيارى از تقريرات او را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورد. اخلاق و عرفان را از محضر آقا سيد على شوشترى فراگرفت. از جمله شاگردان و اصحاب وى: شيخ محمد بهارى، سيد احمد تهرانى، ميرزا جواد ملكى تبريزى، سيد حسن صدر و سيد جمال الدين اسدآبادى است. وى در كربلا مدفون است. آثار او عبارت اند از: «نامه ها و منشآت»، در آداب سلوك كه پاره اى از نامه هاى او در مجموعه «تذكرة المتقين» در 1329 ق به چاپ رسيده؛ «مناجاتها»؛ «تقريرات در اخلاق»؛ «كتاب الرهن»؛ «تقريرات شيخ انصارى»، در فقه و اصول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (46 /4)، ريحانه (376 /6)، فوائد الرضويه (148)، گنجينه ى دانشمندان (372 /7).

هومن، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1287، تهران.

درگذشت: مهر 1359.

محمود هومن تحصيلات ابتدايى و متوسطه را تهران انجام داد. تحصيلات عاليه و مهندسى را نيز در دانشكده ى صنعتى ايران و آلمان به پايان رسانيد. در سال 1312 تدريس شيمى معدنى و اصول تجزيه هاى شيميايى شعبه ى مهندسى شيمى دانشكده ى صنعتى دانشگاه تهران را عهده دار گرديد. از سال 1315 تا 1322 مديريت شعبه ى مهندسى شيمى و استادى اصول تجزيه هاى شيميايى و شيمى معدنى به عهده وى واگذار شد. در سال 1327 براى تدريس فلسفه و

تاريخ قرون اوليه اسلامى به دانشكده ى ادبيات دانشگاه تبريز انتقال يافت. بعدها در دانشگاه تربيت مدرس نيز به تدريس فلسفه پرداخت.

از آثار اوست: از زندگانى چه مى دانيم؛ تاريخ فلسفه (1337)؛ حافظ چه مى گويد (1317)؛ زيست يا زندگى (درباره فلسفه، 1324).

(1359 -1287 ش)، نويسنده و استاد دانشگاه. در تهران به دنيا آمد. وى پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در زادگاهش، تحصيلات عاليه خود را در دانشكده ى صنعتى ايران و آلمان ادامه داد. در 1312 ش به تدريس شيمى معدنى و اصول تجزيه هاى شيميايى شعبه ى مهندسى شيمى دانشكده ى صنعتى تهران پرداخت. او همچنين مدتى مديريت شعبه ى مهندسى شيمى و استادى اصول تجزيه هاى شيميايى و شيمى عدنى را به عهده داشت. در 1327 ش براى تدريس فلسفه و تاريخ قرون اوليه ى اسلامى به دانشكده ى ادبيات تبريز رفت و مدتى نيز در دانشگاه تربيت معلم به تدريس فلسفه پرداخت. از آثار وى: «از زندگانى چه مى دانيم»؛ «تاريخ فلسفه»؛ «حافظ چه مى گويد»؛ «زيست يا زندگى».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 12 -9، ص 933)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1879/ 2 ،1145/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (110 -109/ 6).

يارشاطر، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احسان يارشاطر در فروردين ماه 1299 خورشيدي در همدان متولد شد. پدرش هاشم يارشاطر نيز اهل علم و دانش بود. زبان عربي و اسپرانتو را فرا گرفت و به تدريس آن پرداخت. احسان يارشاطر تحصيلات ابتدائي را در دبستان هاي همدان و كرمانشاه و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان هاي شرف و تربيت و دانشسراي مقدماتي به پايان رسانيد، و به تحصيل در دانشكده ادبيات در رشته زبان و ادبيات فارسي پرداخت و پس

از دريافت ليسانس به شغل دبيري اشتغال ورزيد و به تحصيل در رشته دكتراي ادبيات ادامه داد و رساله دكتراي خود را با عنوان ( شعر فارسي در نيمه قرن نهم ) تهيه كرد. با دريافت بورس تحصيلي به انگلستان رفت و درجه دكترا نيز از دانشگاه هاي انگلستان دريافت داشت. دكتر احسان يارشاطر پس از مراجعت به ايران به تدريس در دانشگاه پرداخت، با مجله سخن همكاري كرد، به كارهاي تحقيقي و فرهنگي بيشماري پرداخت كه از جمله (دانشنامه ايران و اسلام) بود. با تاًسيس (انجمن كتاب) به دبيري انجمن فلسفه و علوم انساني وابسته به يونسكو برگزيده شد. از سال 1337 براي تدريس در دانشگاه كلمبيا دعوت شد و در آنجا به تاًسيس كرسي مستقل ايران شناسي پرداخت. كار بسيار مهم دكتر احسان يارشاطر تهيه و تنظيم (ايرانيكا) در خارج از كشور مي باشد كه با همكاري دانشگاه كلمبيا و كمك ايرانيان تا كنون چند جلد كتاب آن منتشر شده است. دكتر يارشاطر در سال 1340 با لطيفه الويه ازدواج كرد كه صاحب فرزندي نيست ولي آنقدر كتاب و مجله و نشريه و مقاله تهيه و تنظيم كرده كه همه اينها فرزندان او هستند. اكنون در آمريكا اقامت دارد و براي جلب كمك ايرانيان به نشريه ( ايرانيكا ) به نقاط مختلف دنيا سفر مي كند. مجله گردون مي نويسد : سرانجام همت انساني فرهنگدوست از نقطه اي كه در ذهنش پديد آمده بود به مثابه هسته اي در دل خاك، درختي تناور و پربرگ، بال گسترد و دانشنامه ايران شكل گرفت تا فرهنگ ما را براي جهانيان تعريف كند.

يثربي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاي سيد يحيي

يثربي در سال 1321 در روستاي «چراغ تپه سفلي» از توابع شهرستان تكاب ديده به جهان گشود. در سال 1326 وارد مكتب خانه روستا گرديد و با آموختن قرآن و سپس خواندن و نوشتن ادبيات فارسي آشنا گرديد. سال 1335 وارد حوزه علميه زنجان گرديد و علوم مقدماتي را در آنجا فرا گرفت. در سال 1337 جهت ادامه تحصيل در علوم حوزوي، وارد حوزه علميه قم و حريم عش آل محمد گرديد. اساتيد ايشان در شهر مقدس قم بزرگاني چون: «آيت الله مرحوم ستوده»، «دوزدوزاني»، «علامه طباطبائي»، «مفتح سلطاني»، «منتظري»، «مكارم» و .... بودند. در كنار دروس حوزوي در مقطع دكترا در رشته (فلسفه و حكمت اسلامي) از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد.

تحصيلات:

ابتدايي: در مكتب خانه روستاي (چراغ تپه)، در شمال «تكاب آذربايجان غربي» ابتدا قرآن آموخته، سپس با خواندن و نوشتن و ادبيات زبان فارسي آشنا شدم. از سال 1326 شمسي تا 1334.

حوزه اي: از سال 1335 در حوزه علميه زنجان به تحصيل علوم مقدماتي (صرف، نحو و منطق) پرداخته، سپس در سال 1337 وارد حوزه علميه قم شدم.

از آن تاريخ تا سال 1344 در دو زمينه به تحصيل مشغول شدم:

* در اصول فقه و فقه كه سطح را تمام كرده، و مدتي هم (اگر چه در مقياس حوزه بسيار كم) از درس خارج مراجع تقليد بهره بردم.

* در علوم عقلي، كه شرح منظومه ، شرح اشارات و قسمتي از اسفار اربعه را خواندم.

دانشگاهي: دوره كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتراي فلسفه و حكمت اسلامي را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران، از سال 1346 تا 1358 با امتياز گذراندم.

استادان:

حوزه: حضرات آيات : دوزدوزاني، ستوده، سبحاني،

مكارم، مفتح، منتظري، سلطاني و در اواخر مرحوم علامه طباطبايي.

دانشگاه: استادان بزرگوار: شهابي، زرين كوب، ملك شاهي، مطهري، جليلي، صاحب الزماني، آريان پور، يزدگردي، فلاطوري، حائري، تفضلي، الهي قمشه اي و ...

يزدي مطلق، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: فلسفه و حكمت اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات قديمه مانند: صرف و نحو، معانى و بيان و بديع، منطق، فسفه، فقه و اصول فقه تا سطح خارج، كارشناسى فلسفه از دانشگاه مشهد، دكتراى فلسفه از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

مربى آموزشى دانشكده الهيات مشهد، استاديار دانشگاه مشهد، دانشيار و استاد دانشكده الهيات دانشگاه مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى و مطالعه وقفنامه هاى موجود در اداره اوقاف خراسان، بررسى نقش وقف در آموزش و پرورش، تحقيق در پژوهش در خصوص علم كلام بويژه اشاعره و معتزله به مدت 30 سال، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 4 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 14

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

علم كلام، فلسفه، معرفى نسخه هاى خطى، عرفان، روش تحقيق نسخه هاى خطى، زندگانى معصومين (ع)، علوم قرآنى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 72، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

كلام، تفسير، شرح حال معصومين (ع)، بررسى نسخه هاى خطى موجود در ايران، پاكستان و تركمنستان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يزدي، عبداللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا عبداللَّه يزدى از بزرگان و مشاهير علماست و (استاد شيخ بهائى) صاحب تأليفاتى از جمله حاشيه ملا عبداللَّه در منطق است كه نسخه اى از آن به خط خودش مورخ 962 به شماره 662 در كتابخانه ملك موجود است.

ملاعبداللَّه بر حسب نوشته منتظم ناصرى سال 988 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

يزدي، نجم الدين عبداللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 981 ق)، عالم دينى، فقيه و منطقى. جامع معقول و منقول بود. وى همدرس ملا احمد مقدس اردبيلى و ملا ميرزا جان باغنوى شيرازى بود و در فراگيرى علوم عقلى نزد ملا جمال الدين محمود، شاگرد علامه دوانى، تلمذ نمود. شيخ حسن بن شهيد ثانى، صاحب «معالم»، و سيد محمد بن ابوالحسن عاملى، صاحب «مدارك»، بر او قرائت كرده اند. او نيز به نوبه ى خود نزد ايشان علوم شرعيه را فراگرفته است. در «هفت اقليم» از خود وى نقل شده كه گفته است. در «هفت اقليم» از خود وى نقل شده كه گفته است اگر برهان و دلايل عقلى بر مسائل فقهى بياورم علم فقه را چنان مدلل سازم كه مجال چون و چرا نماند. وى صاحب حاشيه ى معروف بر «تهذيب المنطق» تفتازانى مشهور به «حاشيه ملا عبداللَّه» و از اساتيد شيخ بهائى مى باشد. اصحاب تراجم مراتب علم، تقوى، زهد و ورع او را ستوده اند. در اواخر دولت شاه طهماسب صفوى در عراق عرب درگذشت. در «الاعلام» و «معجم المؤلفين» وفات وى 1015 ق در اصفهان ذكر شده است. از ديگر آثار او: «التجارة الرابحة فى تفسير السورة والفاتحة»؛ «الدرة السنية فى شرح الرسالة الالفية» كه شرح «الفيه» شهيد اول است؛ حاشيه بر «حاشيه خطائى»؛ حاشيه بر «شرح شمسيه» قطبى؛ حاشيه بر «استبصار»؛

شرح «القواعد» در فقه؛ حاشيه بر «مطول»؛ شرح «العجالة» محقق دوانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209/ 4)، الذريعه (368 -367/ 13 ،203 ،73 -72 ،71 ،60/ 6 ،348/ 3)، روضات الجنات (224 -222/ 4)، ريحانه (391 -390/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 135/ 10)، فوائد الرضويه (249)، كشف الظنون (476)، معجم المؤلفين (49/ 6)، هديةالعارفين (474 -473/ 1)، هفت اقليم (155/ 1).

يوسف زاده، حسينعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينعلى يوسف زاده

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/5/8

زندگينامه علمي

بنده در يك خانواده متوسط روستائي در 8/5/1349 چشم به جهان گشودم. تا يازده سالگي در كنار خانواده و تا كلاس چهارم ابتدائي را گذراندم. پس از آن و بعد از اتمام پايه چهارم به خواسته پدرم و تمايل خودم براي ادامه تحصيل در حوزه علميه «تربت حيدريه» وارد شدم. در سال 1362 در همان ابتداء به اين نتيجه رسيدم كه گذراندن دروس جديد و خواندن آن همراه با دروس حوزوي خالي از فايده نيست لذا علي رغم ممانعت رياست محترم وقت حوزه به صورت متفرقه سعي كردم به آن نيز بپردازم.

ذكر اين خاطره هميشه برايم شيرين بوده است كه «ما دو نفر بوديم و امتحان كلاس پنجم كه بايد به صورت متفرقه امتحان مي داديم در ماه رمضان بود و يك دوره كتاب پنجم بيش نداشتيم. با دوستم قرار گذاشتيم كتابي كه بايد فرداي آن روز امتحان مي داديم روز تا شب در دست ايشان باشد و مطالعه كند و شب تا سحر من آن را مطالعه مي كردم در حالي كه براي مطالعه هر يك از كتاب ها چند ساعتي بيش وقت نداشتم.

به حول و قوه الهي بدون هيچ مشكلي نمره خوبي را گرفتم».

در همان ابتداء سئوالاتي ذهن مرا به خود مشغول كرده بود از جمله اينكه: (شنيده بودم كسي وارد حوزه مي شود درس او پاياني ندارد و يا لااقل 30 سال بايد بخواند. با خودم مي گفتم من سي سال درس بخوانم كه تنها قادر باشم بروم روي منبر و يك منبر و يك روضه براي مردم بخوانم و تمام؟). لذا دلسرد شده بودم تا اينكه يك روز در حال رفتن به مسجد براي نماز، اين نكته به ذهنم رسيد كه امام خميني نيز از همين رشته رفته اند جلو و درس حوزوي ايشان را قادر ساخته تا بتوانند ايران و به تبع آن جهان را متحول سازند. اين نكته نقطه اميدي شد براي دلگرمي بيشتر، به همين جهت سعي كردم اين افكار را دور ريخته و مشغول تحصيل جدي شدم. در اين بين گرچه وسوسه هاي برخي از دوستان و اظهار دلسردي آنان زياد بود اما بنده تسليم نشدم و سعي كردم به كار خودم ادامه دهم به همين جهت در سن 14 سالگي به تنهائي به مشهد مقدس سفر كردم و به دنبال پذيرش به يكي از مدارس علميه مشهد وارد شدم اما توفيقي حاصل نشد. از طرفي حوزه «تربت» براي مدتي با مشكلاتي مواجه بود كه براي ادامه تحصيل با مشكل مواجه شدم.

در يكي از سفرهاي سياحتي و زيارتي به همراه دوستان به كاشمر رفتم و به مدرسۀ علميه، سري زديم. از حوزه آنجا خوشم آمد. در همان سفر درخواست پذيرش به مدير مدرسه داديم و پذيرفته شديم. به همراه عده اي

از دوستان رفتيم و به عنوان طلبه حوزه علميه كاشمر در مدرسه «دانش» مستقر شديم. پس از يكسال و اندي با توجه به اينكه دروس آنجا كافي نبود و هر چه درخواست مي كرديم لااقل دو يا سه درس براي ما در روز گذاشته شود مسئول مدرسه كه وقت نداشت موافقت نمي فرمود؛ تصميم به هجرت گرفتيم. با مشورت يكي از دوستان مقصد را «قم» انتخاب كرديم. در سال 1365 به قم جهت تشكيل پرونده رفتيم و در آنجا با مشكلات عديده مواجه شديم. خدمت حضرت آية الله فاضل لنكراني (دام عزه) رفتيم و ايشان با درخواست از يكي از آقايان، به صورت موقت در خوابگاهي در آذر مستقر شديم. پس از يك سال به دليل نداشتن پرونده (لمعه امتحان بايد مي داديم) عذر ما را خواستند و به مشهد رفتيم. در سال 1366 در حوزه مشهد پذيرفته شديم در آنجا ضمن خواندن درس هاي معمولي حوزه، سعي كرديم از محضر استاد «حجت هاشمي» استفاده بيشتر ببريم و لذا (ادبيات) را بعضاً تكرار و (مطول) را نيز خواندم.

درسال 1372 وارد دانشگاه رضوي و سال 1377 فارق التحصيل در دوره كارشناسي و در همان سال، همزمان براي كارشناسي ارشد (فلسفه و كلام) در دانشگاه رضوي و دانشگاه قم پذيرفته شدم كه قم را اختيار نمودم. در سال 1380 از پايان نامه ام دفاع كردم. همزمان دروس حوزه را ادامه دادم. از سال 1376 تا كنون در دروس اساتيد بزرگوار (فقه و اصول) شركت مي كنيم. از اساتيدي چون: آية الله «رضازاده»، «فلسفى»، «مرتضوي در مشهد»، «وحيد» و «فاضل لنكراني» در قم بهره برده ام.

يوسفي راد، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي يوسفي راد

محل تولد : ورامين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 63 - 64 به حوزه علميه قم آمده و دروس حوزوي را از ابتداي مقدمات شروع نموده و تا كنون، سطوح مختلف آن را طي كرده و اكنون 8 سال است كه درس خارج را از اساتيدي همچون: «آيت الله وحيد خراساني»، «حاج شيخ جواد تبريزي» و «آيت الله بهجت» فرا گرفته ام. در كنار دروس حوزوي به جهت ضرورت فراگيري دروس دانشگاهي و ارتباط با دانشگاه و اساتيد آن، از سال 67 - 68 به تحصيل دروس علوم سياسي در موسسه آموزش عالي باقرالعلوم در مقطع كارشناسي بر آمدم و در سال 1373 فارغ التحصيل شدم و در ادامه در همان موسسه در مقطع كارشناسي ارشد وارد شدم و در سال 1379 فارغ التحصيل اين رشته در اين مقطع شدم.

در طي دوران آموزش و تحصيل خود، از سال 1374 وارد حوزه تحقيقات در علوم اسلامي در زمينه بررسي نظريات، آراء و انديشه هاي سياسي فيلسوفان مسلمان و موضوعات سياسي شدم. در كنار تحصيل علوم حوزوي، دانشگاهي و تحقيقات در زمينه علوم اسلامي، حدود پنج سال نيز در فاصله سالهاي 77 تا 81 به تدريس در دانشگاههاي «آزاد اسلامي اراك»، «شهيد چمران اهواز» و «علوم پزشكي اهواز» در درس (ريشه هاي انقلاب اسلامي) مشغول بودم.

در حال حاضر در زمينه تحقيق و پژوهش در پژوهشكده (علوم و انديشه سياسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي) وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم و زير نظر آموزش عالي متمركز هستم و مدت سه سال است كه مدير

گروه فلسفه سياسي و هيئت علمي اين پژوهشگاه مي باشم.

يوسفي، سجاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سجاد يوسفي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

در سال 1376 وارد حوزه علميه شدم. در سال 1381 سطح را تمام كردم و حدود چهار سال است كه از دروس آيت الله «جوادي آملى»، «تبريزى»، «خراسانى»، «مكارم»، «شبيري» و «سبحاني» استفاده نموده ام. مدتي در حوزه تبريز و مقداري در قم مشغول تدريس (اصول فقه) و (فلسفه) بودم و كتابهاي جواهر النضيد، كشف المراد، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، معالم الاصول و اصول فقه را تدريس نموده ام. در ضمن در موارد مختلف به حول خدا توانسته ام قلم فرسايي كنم و در سنگر هاي مختلف شركت كنم و در رشته «فلسفه» كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم و مشغول تدوين پايان نامه سطح 3 حوزه مي باشم.

يوسفيان، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن يوسفيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن يوسفيان در سال 1361 شمسي در مهدي شهر (سمنان) تحصيل علوم ديني را آغاز كردم و پس از دو سال به قم آمدم. در دوران جنگ تحميلى، چند سالي تقريبا ترك تحصيل كرده بودم، امّا پس از پايان يافتن جنگ، پيشرفت تحصيلي رضايت بخشي داشتم و در امتحانات سراسري حوزه در سال 1375 شمسي در «پايه دهم» نفر اول شدم.

در سال 1373 شمسي در «مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني» پذيرفته شدم و دوره كارشناسي را در سال 1376 و دوره كارشناسي ارشد دين شناسي (كلام) را در سال 1381 به پايان رساندم.

كار تأليف و پژوهش را در سال 1375 با نگارش كتاب «پژوهشي در عصمت معصومان» آغاز كردم. و اين اثر اول، پس

از چاپ در سال 1378 به عنوان كتاب سال حوزه و نيز كتاب سال دانشجويي كشور برگزيده شد. تأليفات ديگر حقير نيز به لطف خداوند با توفيقاتي همراه بوده؛ چنان كه كتاب «عقل و وحي» به عنوان پژوهش برگزيده كنگره دين پژوهان كشور در سال 81 و نيز كتاب سال حوزه در سال 84 انتخاب شده است. پژوهش «باورهاي ديني و چالش هاي نو» نيز در سال 83، اثر برگزيدۀ كنگرۀ دين پژوهان شده است.

هم اكنون اين جانب علاوه بر تحصيل در مقطع دكتري در رشته كلام (دانشكده تربيت مدرس دانشگاه قم)، به كار تأليف و تدريس در مؤسسه امام خميني اشتغال دارم.

يوسفيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي يوسفيان

محل تولد : ----

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اين حقير در سال 1363 وارد حوزه علميّه قم شدم و دوران تحصيلي ادبيّات عرب را كه سه سال به طول انجاميد؛ در مدرسه علميّه «ابوالصدق» و سپس «رضويه» گذراندم. از اساتيد قابل ذكر در اين دوره مي توانم به استاد مرحوم «مهدي زاده»، استاد «طالقاني» و «عرفان» اشاره كنم. سپس براي ادامه تحصيل كه به دوره سطح معروف است از محيط مدرسه خارج شدم. اين دوره كه از (شرح لمعه و اصول فقه) شروع مي شود و پس از «رسائل و مكاسب» به «كفايه» تمام مي شود از اساتيدي كه مي توان نام برد: آيت الله (استادي، عراقچي، پاياني) و حجج اسلام (سعيدي، محمودي و بيگدلي) بودند. در همين اوان مشغول به تحصيل در دوره سطح، تبليغ و تبيين معارف را شروع كردم. محدوده تبليغ گسترده بود يعني هم در روستا، هم در شهر، هم در

محيط هاي علمي و هم نظامي، فعاليت تبليغي را ادامه مي دادم.

تقريبا سال 1370 بود كه وارد مؤسسه (در راه حق) شدم و در كنار درس فقه و اصول، تحصيل در فلسفه و معارف قرآن را شروع كردم. اين دوره حدودا پنج سال به طول انجاميد و موفّق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم. پايان نامه اي كه نوشتم در رابطه با (مناظرات كلامي انبياي اولوالعزم در قرآن) بود كه در نوع خود بحث تازه اي بود و در رابطه با آن، كار خاصي صورت نگرفته بود. البته در كنار تحصيل و تحقيق در اين مؤسسه، كه به (مركز آموزشي پژوهشي امام خميني) تحت سرپرستي استاد بزرگوار آيت الله (مصباح) تغيير نام داد، بحث فقه و اصول را نيز ادامه مي دادم و در دروس آيات عظام: (وحيد خراساني، تبريزي، زنجاني و محقق) شركت مي كردم كه تا كنون ادامه دارد.

در كنار تحصيل به تدريس پرداختم. يك ترم در دانشگاه آزاد به تدريس «اخلاق» اقدام كردم ولي به علّت مشكلاتي آن را رها كردم و به همان يك ترم بسنده نمودم. نزديك 9 سال است كه در (مركز جهاني علوم اسلامي) كه مربوط به طلاب و دانش پژوهان خارجي است؛ مشغول تدريس (فقه، عقايد و فلسفه) هستم و سه سال به عنوان استاد نمونه برگزيده شدم. نزديك سه سال در مدرسه علميّه (امام جواد عليه السلام) كه مخصوص حافظين قرآن است به تدريس (عقايد و منطق) پرداختم. نزديك دو سال است كه در «مركز مهدويت قم و اصفهان» به تدريس مباحث مربوط به حضرت مهدي عليه السلام اشتغال دارم. البته اين غير از تدريس

هاي متفرقه است كه در طول اين سال ها داشته و دارم. مثل: تدريس (ادبيات و اخلاق) در حوزه علميّه خواهران يا تدريس (عقايد در جهاد قم و...).

در كنار تحصيل و تدريس به تحقيق و تاليف نيز روي آوردم و اوّلين اثر مكتوب و قابل عرضه را در مركز جهاني علوم اسلامي نوشتم. علت تاليف آن نيز نيازي بود كه طلاب تازه وارد به مركز نسبت به كلياتي از عقايد داشتند. اين اثر كه الهام گرفته از عقايد آيت الله مكارم بود در ميان طلبه ها مورد استقبال واقع شد و تعداد زيادي از آنان درخواست اجازه ترجمه آن را به زبان خود خواستند. در ادامه اين اثر، پنج جزوه ديگر نوشتم در رابطه با (خدا شناسي، انديشه اسلامي)، (نبوت 2)، (امامت 3)، (معاد 4) و (فلسفه مقدّماتي يا آشنايي با فلسفه).

از سال 1380 نيز وارد مركز تخصصي (مهدويت) شدم و پس از طي مراحل تحصيلي و آشنايي با مباحث مربوط به امام زمان عليه السلام و تحقيق در اين زمينه، چند مقاله نوشتم كه در مركز اصفهان، ارتش و قم مورد استفاده قرار مي گيرد. جزوهايي كه عرضه كردم از اين قرارند: «امام مهدي عليه السلام در قرآن»، «طلوع خورشيد»: (دوران كودكي حضرت)، «فوايد امام غايب»، «امكان ديدار حضرت در زمان غيبت»، «شرايط و علايم ظهور»، «مسير حركت و قيام حضرت». اكنون نيز در اين مركز در قسمت (پرسش و پاسخ) مشغول هستم.

در كنار اين جزوات، كه به صورت فردي نگاشته شده است، كتابي پيرامون حضرت به همراه برادران بزرگوار حجت الاسلام (مهدي حامدي پور و محمد امين بالادستيان) عرضه كرديم به نام

«نگين آفرينش» كه كلياتي از زندگي حضرت را از ولادت تا رحلت در بر مي گيرد و در نوع خود، داراي مطالب جديدي مي باشد. همراه با اين فعّاليّتها، در صدا و سيماي مراكز مختلف مانند: (آبادان، اراك، قم و جام جم) مباحثي پيرامون حضرت عرضه كرده ام. حدود دو سالي نيز به فراگيري زبان خارجي «انگليسي» پرداختم.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109