سرشناسه : قرشی، باقرشریف، - ۱۹۲۶
عنوان و نام پدیدآور : تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیهالسلام/ تالیف باقرشریف قریشی؛ ترجمه محمدرضا عطائی
مشخصات نشر : [مشهد]: کنگره جهانی حضرت رضا(ع)، ۱۳۷۲.
مشخصات ظاهری : ج ۲
فروست : (کنگره جهانی حضرت رضا(ع)؛ ۴۸، ۴۷)
شابک : بها:۱۳۰۰۰ریال(جلدگالینگور)،۱۱۵۰۰ریال(جلدشمیز) ؛ بها:۱۳۰۰۰ریال(جلدگالینگور)،۱۱۵۰۰ریال(جلدشمیز) ؛ بها:۱۳۰۰۰ریال(جلدگالینگور)،۱۱۵۰۰ریال(جلدشمیز) ؛ بها:۱۳۰۰۰ریال(جلدگالینگور)،۱۱۵۰۰ریال(جلدشمیز)
وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی
یادداشت : عنوان اصلی: حیاه الامام زینالعابدین: دراسه و تحلیل.
یادداشت : کتابنامه
موضوع : علیبن حسین(ع)، امام چهارم، ۹۴ - ۳۸ق. -- سرگذشتنامه
شناسه افزوده : عطائی، محمدرضا، مترجم
شناسه افزوده : کنگره جهانی حضرت رضا(ع)
رده بندی کنگره : BP۴۳/ق۴ح۹۰۴۱ ۱۳۷۲
رده بندی دیویی : ۲۹۷/۹۵۴
شماره کتابشناسی ملی : م۷۴-۶۴۸۱
علوم امام سجاد علیه السّلام، ادامه راستین علوم پدران بزرگوارش بود که از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- به ارث برده بودند و چشمهساران دانش و حکمت را در روی زمین جاری ساخته و دنیا را به علوم و معارف خویش روشن کرده بودند، آری امام زین العابدین علیه السلام بحق وارث آنها بود و بطوری که همه مورّخان متفقند که آن حضرت از تمام مردم دانشمندتر و از همه افراد بشر نه در یک علم خاص بلکه در تمام علوم و فنون داناتر بود و از جمله شواهد و دلایل مطلب آن که دانشمندان و راویان به قدری از مسائل و علوم مختلف آن حضرت نقل کردهاند که قابل شمارش نیست «1»، و ما به پارهای از علوم و معارف آن حضرت که در ضمن سخنان و گفتههایش به فقها و دانشمندان تعلیم داده است، بطور اختصار اشاره میکنیم:
(2)
امّا احادیث که در علوم اسلامی از اهمیت بسیاری برخوردار است و
______________________________
(1) خلاصه تهذیب الکمال: ص 23.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:8
بیشتر فقه اسلامی بر آن مبتنی است، امام علیه السّلام آن را به صورت موضوعی و مشتمل بر تفصیل احکام شرعی که در قرآن کریم وارد است بیان میکند و انواع احکام واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح و همچنین اجزاء، شرایط، موانع و سایر چیزهایی که مربوط به آن میشود و عمومات و مطلقات قرآن را مطرح و مخصّص و مقیّد هر کدام را ذکر میکند، علاوه بر اینها آداب سلوک و رفتار و قوانین اخلاقی را بازگو میفرماید و برای خوشبختی انسان و ساختن شخصیّت آدمی، برنامههای کاملی را در اختیار افراد بشر قرار میدهد.
(1) به هر حال، امام زین العابدین علیه السلام از بزرگترین و مهمترین راویان حدیث در عالم اسلام است و راویان آن حضرت در نظر دانشمندان حدیث، بخصوص روایاتی را که زهری از آن بزرگوار نقل میکند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. أبو بکر بن ابی شیبه میگوید: درستترین سندها از زهری است که از قول علی بن حسین از پدرش علی علیه السلام نقل میکند. «1» امام سجاد علیه السلام مجموعه زیادی از احادیث را از قول اجداد بزرگوارش، رسول اکرم- صلی اللّه علیه و آله- و امام امیر المؤمنین علیه السلام و از پدرش امام حسین، و دیگران نقل کرده است که اینک به برخی از آنها اشاره میکنیم:
(2)
امام زین العابدین علیه السلام، مجموعه ارزندهای از احادیث را به سند خود از قول جدش رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- نقل کرده است که بعضی از آنها به شرح ذیل است:
(3) 1- به سند خود از رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- نقل کرده است که
______________________________
(1) خلاصه تهذیب الکمال: ص 23.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:9
آن حضرت فرمود:
«انتظار الفرج عبادة، و أن من رضی بالقلیل من الرزق رضی اللّه منه القلیل من العمل.» «1»
«انتظار فرج عبادت است، و هر کس به مقدار اندک از روزی که نصیبش شده راضی باشد، خداوند به عمل کم او راضی خواهد بود.»
در این حدیث شریف دعوت حکیمانهای است از انسان مسلمان به ناامید نشدن و مأیوس نگشتن از رحمت خدا، بلکه باید صبر و استقامت پیشه کرد و منتظر فرج بود زیرا که تمام امور در دست قدرت خداست و او تنها کسی است که اختیار امور بندگان را دارد. و همچنین در این حدیث دعوت آدمی بر آن است که خود را در راه کسب مادیات به نابودی و مهلکه نیندازد زیرا که خدای تعالی روزی را بین بندگانش تقسیم کرده است.
(1) 2- امام علیه السلام روایت کرده است که رسول خدا- صلی اللّه علیه و آله- فرمود:
«و الذی نفسی بیده ما جمع شیء إلی شیء أفضل من حلم إلی علم ...» «2»
«به خدایی که جان من در قبضه قدرت اوست، هیچ دو چیزی را با هم جمع نکرده است که بالاتر از حلم و بردباری توأم با علم و دانش باشد.»
آری! پیامبر اکرم (ص) انسان مسلمان را به آراسته شدن به علم و حلم دعوت کرده است که از صفات اصیل و ارزشمندی هستند که شخصیّت آدمی بدان وسیله میدرخشد و زندگی و رفتارش به کمال میرسد.
______________________________
(1) فصول المهمّة ابن صبّاغ: ص 188.
(2) خصال صدوق: ص 5.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:10
(1) 3- امام علیه السّلام از پدرش امام حسین علیه السّلام نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود:
«رأس العقل بعد الإیمان باللّه عزّ و جلّ التّحبّب إلی النّاس.» «1»
«سرلوحه عقل پس از ایمان به خدای عز و جل، محبّت و دوست داشتن مردم است.»
براستی که محبت و دوست داشتن مردم و جلب عواطف ایشان از بارزترین ارزشها برای شخصیت انسان و همچنین دلیل کمال عقل و خرد اوست و افزونی کمال و فضیلت آدمی از بزرگترین دستاوردهای زندگی او میباشد.
(2) 4- امام علیه السلام از قول پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- نقل کرده است که فرمود:
«الإیمان قول و عمل ...» «2»
«ایمان قول توأم با عمل است.»
براستی که ایمان در اشکال و ابعاد گوناگون یک پدیده لفظی نیست که به عالم لفظ منحصر باشد که در فضا پراکنده شود بلکه عمل و کوشش و جهادی است که از ایمان عمیقی حکایت دارد که در ژرفای وجود ریشه دوانیده است.
(3) 5- امام سجاد علیه السّلام نقل کرده است که پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«الإیمان اقرار باللّسان، و معرفة بالقلب، و عمل بالارکان.» «3»
«ایمان عبارت از اقرار به زبان، و شناخت قلبی و عمل به وسیله اعضا و جوارح بدن است.»
______________________________
(1) حلیة الاولیاء: 3/ 203، خصال: ص 17.
(2) خصال صدوق: ص 53.
(3) تاریخ بغداد: 1 ک/ 255، خصال: ص 165.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:11
براستی که ایمان به سه چیز بستگی دارد:
اوّل- اقرار به زبان است که بیانگر آن چیزی است که در اعماق جان آدمی وجود دارد.
دوم- آگاهی قلب به چیزی است که به تفصیل بر آن معتقد است زیرا اگر معرفت و آگاهی نباشد، موضوع ایمان از اساس نابود است.
سوم- این اقرار و معرفت با عمل باید به وسیله اعضای بدن همراه باشد.
(1) 6- زهری از امام علی بن حسین علیه السّلام نقل کرده است که پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«لا یتوارث أهل ملتین، و لا یرث مسلم کافرا، و لا کافر مسلما ...»
«مردم دو ملت از یکدیگر ارث نمیبرند: نه مسلمان از کافر ارث میبرد و نه کافر از مسلمان.»
آنگاه این آیه شریفه را تلاوت کرد:
«الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ.» «1»
«فقهای اسلامی همگی اتفاق نظر دارند که کفر مانع از ارث است.»
(2) 7- امام علیه السّلام از قول پدرش- امام حسین علیه السّلام- به نقل از جدش امیر المؤمنین علیه السّلام نقل کرده است که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«لا تزول قدم عبد یوم القیامة حتی یسأل عن أربع: عن عمره فیما أفناه، و عن شبابه فیما أبلاه، و عن ماله من أین اکتسبه، و فیما أنفقه، و عن حبّنا أهل البیت ...» «2»
______________________________
(1) جامع مختصر، از ابن ساعی، 9/ 87. سوره انفال/ 72: آنان که کافرند دوستدار یکدیگرند.
(2) خصال: ص 231.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:12
«روز قیامت، کسی نمیتواند قدمی بردارد مگر این که از چهار چیز از وی بپرسند: از عمرش که در چه راهی صرف کرده، از جوانیش که چگونه گذرانده و از مالش که از کجا فراهم آورده و در چه راهی خرج کرده و از محبت ما اهل بیت ...»
(1) این حدیث شریف نبوی مشتمل بر اموری به شرح ذیل است:
1- انسان در روز رستاخیز و حضور در پیشگاه خدای تعالی از ایام زندگیش مؤاخذه میشود که آیا در طاعت و رضای خدا صرف کرده است تا پاداش دهند و یا آن که در راه معصیت گذرانده است تا به جزای عادلانه آن برسد.
2- خدای متعال از جوانی انسان که شکوفه زندگی اوست میپرسد که آیا روزگار جوانی در راه معصیت سپری شده تا به خاطر آن مجازات شود و یا این که در اطاعت خدا صرف شده، تا پاداش داده شود.
3- خداوند، از اموال انسان مؤاخذه میکند که آیا از راههای مشروع به دست آورده و آیا در راه رضای خدا صرف کرده است تا به خاطر آن، اجر و پاداش دهد و یا آن که از راههای خلاف شرع از قبیل ربا و راههای باطل به دست آورده و در راه معاصی خرج کرده تا بر آن اساس کیفر و مجازات کند.
4- خدای متعال روز قیامت از محبت اهل بیت علیهم السّلام میپرسد که ایشان کشتیهای نجات و امین بندگان خدایند؛ هر کس آنان را دوست بدارد بیقین راه او به سوی بهشت است و هر کس ایشان را دشمن بدارد- بطوری که نصوص فراوان دلالت دارد- بیقین، راهی جهنم است.
(2) 8- امام سجاد علیه السّلام به نقل از پدر بزرگوارش از قول جدش رسول خدا (ص) نقل کرده که آن حضرت فرمود:
«إن أحب الأعمال إلی اللّه تعالی إدخال السرور علی المؤمن.» «1»
______________________________
(1) مصادقة الاخوان صدوق، خطی موجود در کتابخانه آقای حکیم، نجف.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:13
«براستی که پسندیدهترین اعمال در نزد خدای تعالی شاد کردن قلب مؤمن است.»
براستی که اسلام با نهایت افتخار، اصرار فراوانی بر وحدت و همبستگی مسلمانان و وحدت کلمه آنان دارد و از مهمترین برنامههای اسلام در این زمینه تشویق مؤمنان بر شادمان کردن یکدیگر است زیرا مسرور نمودن دیگران خود باعث گسترش دوستی و محبّت میگردد.
(1) 9- امام علیه السّلام میفرماید: رسول خدا (ص) فرمود:
«ما یوضع فی میزان امرئ یوم القیامة أفضل من حسن الخلق ...» «1»
«روز قیامت هیچ عملی را در میزان شخص قرار نمیدهند که بالاتر از حسن خلق باشد.»
براستی که آراستگی به مکارم اخلاق از پربهاترین چیزهایی است که انسان در دوران زندگانیش به دست میآورد و بهترین اعمالی است که برای آخرتش اندوخته میکند و همانا اسلام، بر اساس دعوت به اخلاق استوار گشته است.
(2) 10- امام علیه السّلام گوید: رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- در آخر خطبهاش میفرمود:
«طوبی لمن طاب خلقه، و طهرت سجیته، و صلحت سریرته، و حسنت علانیته، و أنفق الفضل من ماله، و أمسک الفضل من قوله، و انصف الناس من نفسه ...» «2»
«خوشا به حال کسی که خلق و خویش خوب و طبعش پاک و باطنش
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 99.
(2) اصول کافی: 2/ 156.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:14
آراسته و ظاهرش نیکوست، از زیادی مالش به دیگران انفاق و از پرگویی خودداری کند و در میان خود و مردم به انصاف قضاوت کند.»
(1) پیامبر (ص) انسان مسلمان را دعوت کرده تا خود را به صفات پسندیده آراسته کند و پایبند خصلتهای ذیل باشد:
1. حسن اخلاق.
2. پاکی و آراستگی باطن.
3. آراسته شدن به فضایل و آداب پسندیده.
4. مازاد اموال خود را در راه خدا انفاق کردن از قبیل اداره زندگی مستمندان و ضعیفان.
5. از پرگویی خودداری کردن و درباره هر کاری با مردم چانه نزدن.
6. انصاف و عدالت را با مردم رعایت کردن آن هم به خاطر خدا هر چند که به ضرر خودش باشد.
(2) 11- امام علیه السّلام فرمود: رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرموده است:
«من سرّه أن یمدّ اللّه فی عمره، و أن یبسط له فی رزقه فلیصل رحمه، فإن الرحم لها لسان یوم القیامة ذلق، تقول: یا رب صل من وصلنی، و اقطع من قطعنی، فإن الرّجل لیری بسبیل خیر إذا أتته الرحم فتهوی به إلی أسفل قعر فی النار ...» «1»
«هر که دوست دارد که خداوند عمرش را دراز کند و روزیش را فراخ گرداند باید صله رحم کند، زیرا روز قیامت بستگان و خویشان آدمی زبان برّانی دارند، میگویند: پروردگارا بپیوند بر کسی که با من صله رحم کرده و ببر از کسی که از من بریده است، همانا مردی نیکوکار به نظر میرسد،
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 156.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:15
امّا چون بستگان و خویشان او بیایند او را به پستترین طبقه جهنم اندازند.»
(1) براستی که صله رحم از جمله عواملی است که باعث همبستگی یک خانواده میشود که خود سنگ اوّل بنای اجتماع انسانی است و طبیعی است وقتی که در خانواده محبت و دوستی سایه افکند، باعث صلاح و وحدت اجتماع میگردد و این همان چیزی است که اسلام در دعوت همیشگی خود به وحدت و همبستگی نسبت به آن علاقه شدیدی میورزد و اصرار دارد.
(2) 12- امام علیه السّلام نقل میکند که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«من أحب السبل إلی اللّه عز و جل جرعتان: جرعة غیظ تردها بحلم، و جرعة مصیبة تردها بصبر ...» «1»
«از محبوبترین راهها به سوی خداوند متعال دو جرعه است: یکی جرعه خشمی که با بردباری آن را فرو خورند و دیگری جرعه مصیبت که با صبر آن را هموار کنند.»
رسول اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- در این گفتار به ساختن شخصیت یک مسلمان بر دو پایه حلم و صبر، دعوت فرموده است که این دو از برجستهترین صفات آدمی هستند و هر که بدانها آراسته باشد در توازن و کمال شخصیّت به اوج خود رسیده است.
(3) 13- امام علیه السّلام به سند خود از پدران بزرگوارش نقل کرده است که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«ان اللّه عز و جل خلق العقل من نور مخزون مکنون، فی سابق علمه
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 99، وسائل الشّیعة: 5/ 523.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:16
الذی لم یطلع علیه نبی مرسل، و لا ملک مقرب، فجعل العلم نفسه، و الفهم روحه، و الزهد رأسه، و الحیاء عینه، و الحکمة لسانه، و الرأفة همه، و الرحمة قلبه، ثم حشاه و قواه بعشرة أشیاء: بالیقین، و الایمان، و الصدق، و السکینة، و الإخلاص، و الرفق، و العطیة، و القنوع، و التسلیم، و الشکر، ثم قال له عز و جل: ادبر فأدبر، ثم قال له: أقبل فاقبل، ثم قال له: تکلم، فقال الحمد للّه الذی لیس له سند و لا ند، و لا شبیه و لا کفو، و لا عدیل، و لا مثیل، الذی کل شیء لعظمته خاضع ذلیل، فقال اللّه تبارک و تعالی: و عزتی و جلالی ما خلقت خلقا أحسن منک، و لا أطوع لی منک، و لا أرفع منک، و لا أشرف منک، و لا أعز منک، بک أؤاخذ، و بک أعطی، و بک أوحد، و بک أعبد، و بک ادعی، و بک أرتجی، و بک أبتغی، و بک أخاف، و بک أحذر، و بک الثواب و بک العقاب ...» «1»
«خداوند عز و جل عقل را از نوری که اندوخته و در علم گذشتهاش پنهان بود آفرید علمی که هیچ پیامبر مرسل و فرشته مقرّب از آن مطّلع نبود و پس از آفرینش عقل، علم و آگاهی را نفس، عقل و فهم و ادراک را روح آن، و پارسایی را سر، و حیا را چشم، و حکمت را زبان، و رأفت را همّت، و رحمت و مهر را قلب آن قرار داد، سپس با ده چیز آن را آکنده و نیرومند ساخت که عبارت است از: یقین، ایمان، راستی، وقار، اخلاص، مدارا، بخشش، قناعت، تسلیم و شکر. آنگاه خدای عزّ و جل به آن فرمود: پس برو، پس رفت و بعد گفت: پیش آی، پیش آمد. سپس به او گفت: سخن بگو! عقل گفت: سپاس خدایی را که پشتیبان و همتا و شبیه و نظیر و برابر و همانندی ندارد، خدایی که همه چیز در برابر عظمت او خوار و ذلیل است. آنگاه خدای تبارک و تعالی فرمود: به عزّت و جلالم سوگند هیچ
______________________________
(1) خصال: ص 396- 397.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:17
خلقی بهتر و فرمانبردارتر و شریفتر و عزیزتر از تو نیافریدم، به وسیله تو مؤاخذه میکنم و لطف و بخشش مینمایم به وسیله تو به یکتایی پرستیده و خوانده میشوم و به من امیدوار و راغب میگردند و به وسیله تو خوف مرا در دل میگیرند و از عذاب من بیمناکند و اجر و ثواب و کیفر و عقاب را به حساب تو میدهم ...»
این حدیث شریف مشتمل بر بزرگداشت و تعظیم عقل و بیان اهمیّت و ویژگیهایی است که خداوند به عقل مرحمت کرده و او را بر مخلوقات و موجودات دیگر برتری داده است و اوست که در اسلام شرط صحّت تکلیف است و کسی که عقل ندارد همچون حیوان گنگ و نادان شایستگی ندارد که مورد تکلیف قرار گیرد.
(1) 14- امام علیه السّلام به سند خویش از پدران بزرگوارش نقل کرده است:
«أن المسلمین قالوا لرسول اللّه (ص): لو أکرهت یا رسول اللّه من قدرت علیه من الناس علی الإسلام لکثر عددنا و قویتنا علی عدونا، فقال رسول اللّه (ص): ما کنت لألقی اللّه عز و جل ببدعة، لم یحدث إلیّ فیها شیء، و ما أنا من المتکلفین، فانزل اللّه تبارک و تعالی یا محمد «و لو شاء ربّک لآمن من فی الأرض کلّهم جمیعا» «1» علی سبیل الالجاء و الاضطرار فی الدنیا، کما یؤمنون عند المعاینة و رؤیة البأس فی الآخرة، و لو فعلت ذلک بهم لم یستحقوا منی ثوابا و لا مدحا، لکنی ارید منهم أن یؤمنوا مختارین غیر مضطرین لیستحقوا منی الزلفی و الکرامة و دوام الخلود فی جنة الخلد، «أ فأنت تکره النّاس حتّی یکونوا مؤمنین» و أما قوله عز و جل: «و ما کان لنفس أن تؤمن إلّا بإذن اللّه» «2» فلیس ذلک علی سبیل تحریم الایمان
______________________________
(1- 2) یونس/ 99 و 100.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:18
علیها و لکن علی معنی أنها ما کانت لتؤمن إلا بإذن اللّه، و اذنه أمره إیاها بالإیمان، ما کانت مکلفة متعبدة، و الجاؤه إیاها إلی الایمان عند زوال التکلیف و التعبد عنها.» «1»
«مسلمین به رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- عرض کردند: یا رسول اللّه:
اگر افرادی از مردم را که قدرت داری به قبول اسلام وادار کنی شمار ما مسلمانان زیاد میشود و بر دشمنانمان چیره میشویم. رسول خدا- صلی اللّه علیه و آله- فرمود: من نمیخواهم خدا را با بدعتی ملاقات کنم که در آن باره چیزی به من نرسیده است و من از زورگویان نیستم. این بود که خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل کرد: ای محمد! اگر پروردگارت اراده میکرد (اراده تکوینی) هرآینه تمام اهل زمین ایمان میآوردند، در دنیا به صورت اجبار و اضطرار ایمان میآوردند همانگونه که وقت مشاهده و دیدار سختی در سرای آخرت ایمان میآورند و اگر تو آنها را به چنین کاری واداشته بودی از جانب من نه پاداشی داشتند و نه ستایشی بلکه اراده من بر این تعلق گرفته است که از روی اختیار و بدون اجبار، ایمان بیاورند تا از جانب من مستحق تقرّب و کرامت و بقای در بهشت جاویدان گردند «آیا با وجود این، تو مردم را مجبور میکنی تا ایمان بیاورند؟!» و اما قول خدای تعالی: «هیچ کسی ممکن نیست ایمان آورد مگر با اذن خدا» این هم از باب تحریم ایمان بر ایشان نیست بلکه معنای جمله آن است که نمیتواند مؤمن شود (توفیق پیدا نمیکند) مگر به اذن خدا. و اذن خداوند همان امر پروردگار به ایمان است؛ چیزی که مورد تکلیف و تعبّد میباشد، در حالی که اجبار وی به ایمان موقعی است که تکلیف و تعبّدی در کار نباشد ...» «2»
______________________________
(1- 2) توحید صدوق: ص 342.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:19
(1) رسول اکرم (ص) شبهه جبر را رد کرده و تمام پندارهای مربوط به آن را در هم ریخته است. زیرا که خدای تعالی مردم را به اراده و اختیارشان آزاد خلق کرده و به کارهای نیک، ایشان را راهنمایی فرموده و آنان را از ارتکاب گناه و بدی منع کرده است، بنابراین این خود مردم هستند که به اراده و اختیار خود هر چه میخواهند انجام میدهند و هر چه اراده میکنند بر میگزینند و بر هیچ کاری مجبور نیستند. راویان اخبار میگویند: حضرت رضا علیه السّلام این حدیث شریف را برای مأمون عباسی قرائت کرد و مأمون تعجب کرد و مرتّب میگفت: یا ابا الحسن! مشکل مرا حل کردی، خداوند نگرانی تو را برطرف کند. «1»
(2) 15- امام علیه السّلام فرمود:
«حدثنی أبی سید شباب أهل الجنة الحسین، قال: حدثنی أبی علی بن أبی طالب (ع) قال: سمعت النبی (ص) یقول: قال اللّه عز و جل له: إنی أنا اللّه لا إله إلا أنا فاعبدونی، فمن جاء منکم بشهادة أن لا إله الا اللّه باخلاص دخل فی حصنی، و من دخل فی حصنی أمن من عذابی.» «2»
«پدرم، امام حسین سرور جوانان اهل بهشت از پدرش علی بن ابی طالب نقل کرد که گفت از پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- شنیدم که میگفت:
خدای عز و جل به او فرموده است: منم آن خدای یکتایی که جز من خدایی نیست، مرا بپرستید و هر کس از شما با اخلاص شهادت دهد که خدایی جز خدای یکتا نیست وارد حصار من شده و هر که وارد حصار من شود از عذابم در امان است.»
براستی کسی که در یکتاپرستیش به خدا اخلاص ورزد و از روی عقیده
______________________________
(1) توحید صدوق: ص 342.
(2) توحید صدوق: ص 25.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:20
قلبی و ایمان به توحید اقرار نماید به خدا چنگ زده و به حصار ایمنی از حصارهای او وارد شده و بدان وسیله از عذاب و کیفر الهی نجات یافته است.
(1) 16- امام علیه السّلام از پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- نقل کرده است که فرمود:
«کفی بالمرء عیبا أن یبصر من الناس ما یعمی علیه من نفسه، و أن یؤذی جلیسه بما لا یعنیه ...» «1»
«همین قدر در عیب یک شخص بس که عیب مردم را ببیند و همان عیب را در خودش نبیند و همنشین خود را بیهوده بیازارد.»
براستی که از جمله کاستیهای آدمی است که عیبهای مردم را بجوید و از عیبهای خویش بیخبر باشد در حالی که او به خودسازی و رفع کاستیهای خویشتن سزاوارتر است و نباید به اسرار مردم بپردازد همچنین از معایب اخلاقی یک انسان است که همنشین خودش را بیهوده اذیّت کند زیرا بدین وسیله با او دشمنی کرده و او را دشمن خود ساخته در حالی که نیازی به چنین کاری نداشته است.
(2) 17- امام سجاد علیه السّلام فرمود: رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرموده است:
«من حسن إسلام المرء ترکه ما لا یعنیه.» «2»
«از جمله آثار خوب مسلمان بودن یک شخص آن است کاری را که به او مربوط نیست انجام ندهد.»
براستی که این خصلت از بارزترین صفات یک انسان مسلمان است زیرا
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 46.
(2) الذریّة الطاهره: ورق 27 فتوکپی در کتابخانه امام امیر المؤمنین نجف، المعرفة و التاریخ: 1/ 360.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:21
وارد نشدن او به کاری که به وی ربطی ندارد، دلیل پختگی و فزونی عقل اوست، اما وارد شدن به کاری که به وی مربوط نیست دلیل کوتاه فکری او، و باعث رنج و هلاکت او میشود و او را به شر بزرگی دچار خواهد کرد. تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 21 روایات امام از پیامبر(ص) ..... ص : 8
1) 18- امام علیه السّلام فرمود: رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرموده است:
«فی الجنّة ثلاث درجات: و فی الآخرة ثلاث درجات: فأعلی درجات الجنة لمن أحبنا بقلبه، و نصرنا بلسانه و یده، و الدرجة الثانیة لمن أحبنا بقلبه، و نصرنا بلسانه، و الدرجة الثالثة لمن أحبنا بقلبه، و فی أسفل الدرک من النار من أبغضنا بقلبه ...»، و أعان بلسانه، و فی الدرک الثالث من النار من أبغضنا بقلبه ...» «1»
«در بهشت سه مرتبه است، و جهنم نیز سه مرتبه دارد: بالاترین مراتب بهشت از آن کسی است که ما را قلبا دوست دارد و با دست و زبانش ما را یاری میکند و مرتبه دوم آن متعلق به کسی است که ما را قلبا دوست دارد اما تنها به زبان یاری میکند و مرتبه سوّم مال کسی است که فقط به دل ما را دوست دارد. و آن که قلبا ما را دشمن میدارد در پستترین مرتبه آتش دوزخ است اما به زبان یاری میکند و آن که ما را به دل دشمن میدارد در درجه سوّم از آتش است.»
براستی که محبت اهل بیت علیهم السّلام وسیله نجات از هلاکت و عامل رستگاری و صعود به بالاترین درجات فردوس برین است، همان گونه که دشمنی ایشان از جمله عوامل هلاکت و سقوط به پایینترین مرتبه از آتش دوزخ است.
(2) 19- امام علیه السّلام فرمود: رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرموده است:
______________________________
(1) محاسن برقی: 1/ 153.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:22
«حبی و حب أهل بیتی نافع فی سبعة مواطن اهوالهن عظیمة: عند الوفاة، و فی القبر، و عند النشور، و عند الکتاب، و عند الحساب، و عند المیزان، و عند الصراط ...» «1»
«محبت من و اهل بیتم در هفت جا که ترس و گرفتاری زیادی دارد، سودمند است: به هنگام مرگ، در قبر، در وقت حشر و نشر، در وقت دادن نامه اعمال، در وقت حساب، و به هنگام سنجش اعمال و در نزد صراط ...»
این موارد از دشوارترین و سختترین توقفگاههای انسان است که جز به محبت پیامبر (ص) و مودّت و دوستی اهل بیت علیهم السّلام گذشتن از آنها میسّر نیست.
(1) 20- امام علیه السّلام فرمود: رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرموده است:
«ستة لعنهم اللّه، و کلّ نبیّ مجاب، الزائد فی کتاب اللّه، و المکذب بقدر اللّه، و التارک لسنّتی و المستحل من عترتی ما حرّم اللّه، و المتسلط بالجبروت لیذل من أعزّه اللّه و یعز من أذله اللّه، و المستأثر بفیء المسلمین، المستحل له ...» «2»
«سه کس را خداوند و همه پیامبرانی که دعایشان پذیرفته است، لعنت کنند: کسی که چیزی را به کتاب خدا بیفزاید و کسی که مقدرات الهی را دروغ بپندارد و کسی که سنّت مرا ترک گوید، و نسبت به عترت من آن چه را که خداوند حرام کرده، حلال شمارد و با زور و غلبه سلطهگری کند تا آن کس را که خدا عزیز کرده، ذلیل و خوار سازد و هر که را که خدا
______________________________
(1) خصال صدوق: ص 330.
(2) خصال صدوق: 308.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:23
ذلیل کرده، عزیز گرداند و اموال مسلمانان را به نفع خود بردارد و به خود حلال شمارد ...»
براستی گروههایی را که خدا و تمام انبیا لعنت کردهاند، کسانی هستند که از راه حق منحرف شده و از مقررات الهی سرپیچی کردهاند و آنها شبکه خرابکار در کشور اسلامی یعنی سلاطین اموی بودند که کمر دشمنی و عداوت با خاندان طهارت بستند و جور و فساد را در روی زمین گستردند.
(1) 21- امام علیه السلام به سند خویش از جدش رسول خدا- صلی اللّه علیه و آله- نقل کرده است که آن بزرگوار فرمود:
«قال اللّه عز و جل: علی بن أبی طالب حجتی علی خلقی، و نوری فی بلادی، و أمینی علی علمی ...» «1»
«خداوند عز و جل فرمود: علی بن ابی طالب، حجت من است بر مخلوق و نور و هدایت من است در زمین و امین علم من است.»
این حدیث شریف پرده از اهمیت مقام امام امیر المؤمنین علیه السلام و علوّ مرتبه آن حضرت در پیشگاه خدا برداشته است، زیرا او حجت کبرای الهی است بر بندگان و نور تابان در تمام سرزمینها و امین علم پروردگار است.
(2) 22- امام علیه السلام فرمود: پدرم امام حسین علیه السلام به من گفت:
(برادرم) حسن بن علی علیه السلام به نقل از پدرمان علی بن ابی طالب فرمود که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«خلقت أنا و علی من نور واحد.» «2»
«من و علی از یک نور آفریده شدهایم.»
______________________________
(1) المسلسلات، خطی، موجود در کتابخانه آقای حکیم.
(2) خصال صدوق: ص 31.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:24
البته خدای تعالی پیامبر و وصیّش را از یک نور آفریده و به وسیله ایشان افکار و عقول را روشنی بخشیده و هدف را مشخّص کرده و گمراهان را راهنمایی فرموده است.
(1) 23- امام علیه السلام روایت کرده است که رسول خدا- صلی اللّه علیه و آله- فرمود:
«یا علی أول ما یسأل عنه العبد بعد موته شهادة أن لا إله إلا اللّه، و أن محمدا رسول اللّه، و أنک ولی المؤمنین بما جعله اللّه، و جعلته لک، فمن أقر بذلک، و کان یعتقده صار إلی النعیم الذی لا زوال له ...» «1»
«یا علی نخستین چیزی را که پس از مردن از بندهای میپرسند شهادت بر آن است که خدایی جز خدای یکتا نیست و محمد فرستاده خدا و تو سرپرست و ولیّ مؤمنانی به دلیل آن که خداوند و من آن را برای تو مقرّر داشتهایم بنابراین هر که بدان اقرار کند و معتقد به آن باشد سرانجامش وصول به نعمت جاودانهای است که پایان ندارد.»
احادیث زیادی به این مضمون رسیده است که چون انسان زندگی این دنیا را ترک گوید، از این سه چیز که در رأس همه چیزهاست مؤاخذه و بر آن اساس محاسبه میشود.
(2) 24- امام علیه السلام به سند خود از قول پدرش از جدش- امام امیر المؤمنین- نقل میکند که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«هبط علی جبرئیل فقال: إن اللّه یقرئک السلام، و یقول: حرمت النار علی صلب أنزلک، و بطن حملک، و حجر کفلک ...» «2»
«جبرئیل بر من نازل شد و گفت: خداوند سلام میرساند و میگوید: آتش
______________________________
(1) امام زین العابدین: ص 283 از آقای مقدم.
(2) التّعظیم و المنّة فی أنّ ابوی رسول اللّه فی الجنّة: ص 32.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:25
دوزخ را بر پشتی که تو از او به دنیا آمدی و مادری که به تو حامله شد و دامنی که تو را کفالت کرد، حرام گردانیدم.»
سیوطی در تفسیر این حدیث میگوید: «اما صلبی که رسول خدا (ص) از او به دنیا آمد، عبد اللّه است و اما زنی که بر او حامله شد، آمنه است و اما دامنی که او را کفالت نمود، عمویش ابو طالب و فاطمه بنت اسد میباشد.» «1»
(1) 25- امام علیه السلام میفرماید:
«دخل رسول اللّه (ص) علی نفر من أهله، فقال: أ لا أحدثکم بما یکون خیرا من الدنیا، و الآخرة لکم، و إذا کربتم أو غممتم دعوتم اللّه عز و جل ففرج عنکم، قالوا: بلی یا رسول اللّه، قال: قولوا: اللّه، اللّه، اللّه، ربنا لا نشرک به شیئا، ثم ادعوا ما بدا لکم ...» «2»
«روزی رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- به جمعی از خاندانش وارد شد و فرمود: آیا نمیخواهید که چیزی به شما بگویم که خیر دنیا و آخرت برای شما باشد و هر وقت دچار غم و اندوه شدید خدا را بخوانید تا غم شما را برطرف کند؟ عرض کردند: چرا یا رسول اللّه. فرمود: بگویید: «اللّه، اللّه، اللّه، ربّنا لا نشرک به شیئا» «3» سپس آن چه به فکر شما رسید بخواهید ...»
(2) 26- امام علیه السلام فرمود:
«أتی رجل إلی رسول اللّه (ص) فقال له: ما بقی من الشر شیء إلا عملته، فهل من توبة؟ فقال (ص): هل بقی من والدیک أحد؟ قال:
نعم. قال (ص): فبره، فلعله أن یغفر لک، فولی الرجل، فقال (ص):
______________________________
(1) التّعظیم و المنّة: ص 32 از سیوطی.
(2) دعوات قطب راوندی، خطی: ص 20.
(3) یعنی: خدای یکتا، خدای یکتا، خدای یکتا پروردگار ماست هیچ چیز را شریک او نمیدانیم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:26
لو کانت أمه.» «1»
«مردی به خدمت رسول خدا شرفیاب شد، عرض کرد: هیچ کار بدی نمانده مگر آن که من انجام دادهام، آیا راه توبهای برای من هست؟
پیامبر (ص) فرمود: آیا از پدر و مادرت کسی زنده است؟ عرض کرد: بلی.
پیامبر (ص) فرمود: برو به او خوبی کن، شاید خداوند از گناهان تو بگذرد، آن مرد که رفت پیامبر (ص) فرمود: اگر مادرش باشد بهتر است!» این حدیث شریف دلیل بر این است که نیکی و احسان به پدر و مادر از موجبات آمرزش و بخشش گناهان است بخصوص نیکی به مادر.
(1) 27- امام علیه السلام از پدرش امام حسین علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- به امام امیر المؤمنین (ع) فرمود:
«الجنة تشتاق إلیک، و إلی عمار، و إلی سلمان، و أبی ذر، و المقداد ...» «2»
«بهشت مشتاق تو و عمار، و سلمان و أبی ذر و مقداد است.»
براستی که بهشت مشتاق این گروهی است که عناصر اصلی ایمان و طلایهداران مجاهدان راه اسلامند، آنان در پیشگاه خدای تعالی بخوبی از عهده امتحان درآمدند و با کوشش و جهادشان دین خدا را استوار کردند، پس بجاست که بهشت مشتاق دیدار ایشان باشد.
(2) 28- امام علیه السلام فرمود: پدرم نقل کرد که جدش رسول خدا- صلی اللّه علیه و آله- فرمود:
«اعبد الناس من أقام الفرائض، و أسخی الناس من أدی الزکاة،
______________________________
(1) دعوات قطب راوندی: ص 47.
(2) خصال صدوق: ص 275.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:27
و أزهد الناس من اجتنب المحارم، و اتقی الناس من قال بالحق فی ما له و علیه، و أعدل الناس من رضی للناس بما یرضی لنفسه، و کره لهم ما کره لنفسه، و أکیس الناس من کان أشد ذکرا للموت، و اغبط الناس من کان تحت التراب قد أمن العقاب، و یرجو الثواب، و اعقل الناس من یتعظ بتغیر الدّنیا من حال إلی حال، و أعظم الناس فی الدنیا خطرا من لم یجعل للدنیا خطرا، و اعلم الناس من جمع علم الناس إلی علمه، و اشجع الناس من غلب هواه، و أکثر الناس قیمة أکثرهم علما، و أقل الناس لذة الحسود، و أقل الناس راحة البخیل، و أبخل الناس من بخل بما افترض اللّه علیه، و أولی الناس بالحق اعلمهم، و أقل الناس حرمة الفاسق، و أقل الناس وفاء الملوک، و أقل الناس صدیقا الملوک، و أفقر الناس الطماع، و أغنی الناس من لم یکن للحرص أسیرا، و أفضل الناس إیمانا أحسنهم خلقا، و أکثر الناس «1» أتقاهم، و أعظم الناس حذرا من ترک ما لا یعنیه، و أورع الناس من ترک المراء، و إن کان محقا، و أقل الناس مروة من کان کاذبا، و أشقی الناس الملوک، و أمقت الناس المتکبر، و أشد الناس اجتهادا من ترک الذنوب، و احلم الناس من فرّ من جهال الناس، و أسعد الناس من حالف کرام الناس، و أعقل الناس أشدهم مداراة للناس و أولی الناس بالتهمة من جالس أهل التهمة، و أعتی الناس من قتل غیر قاتله أو ضرب غیر ضاربه، و أولی الناس بالعفو أقدرهم علی العقوبة، و أحق الناس بالذنب السفیه، المغتاب، و أذل الناس من أهان الناس، و أحزم الناس اکظمهم للغیظ، و أصلح الناس أصلحهم للناس، و خیر الناس من انتفع به الناس ...» «2»
______________________________
(1) احتمالا کلمهای (عقلا) از این جمله افتاده باشد و اصل جمله چنین باشد: «و اکثر الناس عقلا أتقاهم».
(2) الغایات ابن بابویه قمی خطّی موجود در کتابخانه آقای حکیم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:28
«عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد و سخیترین مردم کسی است که زکات را بپردازد و پارساترین مردم کسی است که از چیزهای حرام اجتناب کند و باتقواترین مردم کسی است که حرف حق را بگوید چه به سود او باشد، یا به زیان او، و عادلترین مردم کسی است که آن چه را که بر خود میپسندد برای مردم بپسندد و آن چه را که بر خود نمیپسندد برای ایشان نپسندد و هوشیارترین مردم کسی است که بیشتر از همه به یاد مرگ باشد و بیش از همه کس به حال آن آدمی باید رشک برد که در زیر خاک از کیفر الهی در امان است و امید به اجر و پاداش دارد و (1) عاقلترین مردم کسی است که از دگرگونی دنیا عبرت میگیرد و با اهمیتترین مردم در دنیا کسی است که برای دنیا اهمیتی قائل نباشد و داناترین مردم کسی است که علم و دانش مردم را به دانش خود بیفزاید و شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غالب شود، گرانقدرترین مردم دانشمندترین آنهاست و کمبهرهتر از همه مردم آدم حسود است، و کم آسایشترین مردم شخص بخیل است، و بخیلتر از همه کسی است که در واجبات الهی بخل ورزد، و سزاوارترین مردم به درستی و راستی داناترین آنها و کمحرمتترین مردم، آدم بدکار است و از همه کس کموفاتر و کم دوستتر پادشاهانند و تنگدستترین مردم آدم پرطمع است (2) و بینیازترین مردم کسی است که اسیر حرص و آز نباشد و با ایمانترین مردم خوشخوترین آنهاست و خردمندترین مردم باتقواترین آنهاست و از همه مردم بااحتیاطتر آن کسی است که کاری را که به او مربوط نیست ترک کند و پرهیزگارترین مردم کسی است که در برابر حق جدال نکند و کممروّتترین مردم کسی است که دروغ میگوید و شقیترین مردم پادشاهانند و مبغوضترین مردم متکبّرانند و کوشاترین مردم کسی است که گناهان را ترک گوید و بردبارترین مردم کسی است که از مردم نادان فرار کند و خوشبختترین مردم کسی است که با انسانهای بزرگوار همپیمان
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:29
گردد و داناترین مردم کسی است که بیشتر با مردم مدارا کند و سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که با اهل تهمت همنشین شود و ستمگرترین مردم کسی است که جز قاتل خود را بکشد و جز ضارب خود را بزند و شایستهترین مردم به عفو و بخشش کسی است که از همه تواناتر به مجازات رساندن است و سزاوارترین مردم به گنهکاری آدم نادانی است که از دیگران غیبت میکند، دوراندیشترین مردم کسی است که بیش از همه خشم خود را فرو خورد، و شایستهترین مردم کسی است که خیرخواهتر از همه کس برای مردم باشد و بهترین مردم کسی است که به مردم سود رساند ...»
این حدیث شریف به طبایع و هدفها و گرایشهای مردم پرتوافکنده و راه و روشهای حیاتبخشی را به خاطر اصلاحی فراگیر برای بسیاری از قضایای روانی و تربیتی مطرح کرده است. براستی که این حدیث شریف از اصول احادیث نبوی است که مشتمل بر گنجینههای دانش و حکمت و عرفان میباشد.
(1) 29- امام علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل کرده است که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«ما زلت أنا و من کان قبلی من النبیین مبتلین بمن یؤذینا، و لو کان المؤمن علی رأس جبل لقیض اللّه عز و جل من یؤذیه لیؤجره علی ذلک ...» «1»
«همواره من و پیامبران پیش از من، به وسیله کسی که ما را میآزارد، آزموده میشویم و اگر مؤمن بر قلّه کوهی باشد خداوند عز و جل کسی را برای آزردن او مقرر میکند تا به خاطر آن اجر ببرد.»
______________________________
(1) وسائل الشیعة: 5/ 486.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:30
البته رسول اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- و سایر پیامبران پیش از او، از طرف نیروهای ستمگری که در برابر اصلاح اجتماعی ایستاده بودند و با رهبران آن در ستیز بودند در معرض ظلم و تجاوز قرار میگرفتند و سنت زندگی بر این جاری گشته است که قوای شر با نیروهای خیر در ستیز باشند، اگر چه مؤمنی بر قله کوهی به دور از مردم زندگی کند بازهم نیروی شری به آنجا نفوذ خواهد کرد و او را خواهد آزرد تا خداوند بدان وسیله او را اجر و پاداش دهد.
(1) 30- امام علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل کرده است که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«علی بن أبی طالب خلیفة اللّه، و خلیفتی، و حجة اللّه و حجتی، و صفی اللّه و صفیی، و حبیب اللّه و حبیبی، و خلیل اللّه و خلیلی، و سیف اللّه و سیفی، و هو أخی و صاحبی، و وزیری، محبه محبی، و مبغضه مبغضی، و ولیه ولیی و عدوه عدوی، و زوجته ابنتی، و ولده ولدی، و حربه حربی، و قوله قولی و أمره أمری، و هو سید الوصیین، و خیر أمتی ...» «1»
«علی بن ابی طالب، خلیفه خدا و خلیفه من، حجت خدا و حجت من، برگزیده خدا و برگزیده من، محبوب خدا و محبوب من، دوست خدا و دوست من و شمشیر خدا و شمشیر من است و او برادر و مصاحب و وزیر من میباشد، دوستدار او، دوستدار من است و کسی که او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته، دوست او دوست من و دشمن او دشمن من است، همسر او دختر من و فرزندان او فرزندان من، جنگ با او جنگ با من است، سخن او سخن من و فرمان او فرمان من است. او سرور اوصیا و بهترین فرد امّت من است ...»
پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- در بسیاری از موارد برادر و وصی خود،
______________________________
(1) روضات الجنّات: 6/ 183- 184 به نقل از کتاب مناقب امام امیر المؤمنین ابن شاذان قمی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:31
رهبر حق و عدالت اجتماعی امام امیر المؤمنین علیه السلام را ستایش کرده است، و طبیعی است که این ستایش و تعریف به منظور تعیین وی به خلافت پس از خود میباشد و این که بعد از وفات آن حضرت، او راهنمای همه مردم در مسیر اسلام است.
(1) 31- امام سجاد علیه السلام به سند خود از پدران بزرگوارش نقل کرده است که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- به اصحاب خود فرمود:
«أن اللّه قد فرض علیکم طاعتی، و نهاکم عن معصیتی، و فرض علیکم طاعة علیّ بعدی، و نهاکم عن معصیته، و هو وصیی، و وارثی، و هو منی، و أنا منه، حبه إیمان، و بغضه کفر ...» «1»
«خدای متعال اطاعت مرا بر شما واجب کرده و شما را از نافرمانی من بازداشته است و پس از من، اطاعت از علی را بر شما واجب گردانیده و از نافرمانی او منع کرده است، او وصی و وارث من است، او از من است و من از او، دوستی او ایمان و دشمنی با او کفر است.»
(2) براستی که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- اطاعت امام امیر المؤمنین علیه السلام را تنها بر اصحابش واجب نکرده است بلکه خدای متعال آن را بر همه مسلمانان واجب گردانیده است، همچنان که حدیث غدیر بر این مطلب دلالت دارد، حدیثی که تمام مسلمین بر روایت آن اتّفاق نظر دارند. و در اینجا کمترین تردیدی وجود ندارد که انگیزه وجوب اطاعت امیر المؤمنین علیه السلام خصوصیات و ویژگیهای آن حضرت و ارتباط زیاد او با خدای تعالی است زیرا که در بین مسلمین کسی در فضایل و خصوصیات اخلاقی همانند و همسان او وجود ندارد. جاحظ میگوید:
«هر زمان که صحبت از سبقت و پیشقدمی در اسلام میشود و هر وقت
______________________________
(1) ینابیع المودّة، باب: 41.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:32
درباره یاری و دفاع از اسلام سخن گفته میشود و هرگاه راجع به فقاهت و آگاهی در دین گفتگو میشود و سخن از پارسایی در اموالی به میان میآید که مردم به خاطر آنها خون یکدیگر را میریزند و یا در مورد بخشش و احسان و دادن صدقه و زکات سخن گفته میشود، جز علی- رضی اللّه عنه- کسی را در روی زمین که جامع همه این خصلتها باشد نام نمیبرند.» «1»
(1) 32- امام علیه السلام به سند خود از پدر بزرگوارش به نقل از جدش امام امیر المؤمنین علیه السلام روایت کرده است که پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«یصلی المریض قائما، فإن لم یستطع صلی قاعدا، فإن لم یستطع أن یسجد أومأ، و جعل سجوده أخفض من رکوعه، فإن لم یستطع أن یصلی قاعدا صلی علی جنبه الأیمن مستقبلا القبلة، فإن لم یستطع صلی مستلقیا رجلیه مما یلی القبلة ...» «2»
«مریض در حال ایستاده نماز میخواند و اگر نتوانست نشسته به جا میآورد و اگر بر سجده قادر نبود، اشاره کند و سجدهاش را با اشاره پایینتر از رکوعش انجام میدهد و اگر نشسته نمیتواند نماز بخواند، به پهلوی راست، رو به قبله بخوابد و اگر نتوانست به پشت بخوابد و پاهایش را به سمت قبله دراز کند.»
این حدیث شریف و احادیث دیگری که از ائمّه اهل بیت علیهم السلام در این باره رسیده است از جمله مدارکی است که فقها در فتوای به عدم وجوب قیام در نماز، برای مریضی که ایستاده خواندن نماز برایش دشوار است بر آن استناد میکنند و میگویند وظیفه او آن است که نشسته نماز بخواند زیرا که اسلام
______________________________
(1) ثمار القلوب ثعالبی، ص: 67.
(2) میزان الاعتدال: 1/ 484- 485.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:33
هیچ دستور طاقتفرسایی را مقرّر نفرموده است.
(1) 33- امام علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارش روایت کرده است که پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«إن المؤمن لیشبع من الطعام فیحمد اللّه فیعطیه اللّه من الأجر ما یعطی الصائم القائم، إن اللّه یحب الشاکرین.» «1»
«مؤمن وقتی که از غذا سیر میشود و شکر و سپاس خدا را میگوید، خداوند پاداش کسی را که روزهدار و نمازگزار است به او مرحمت میکند، همانا خداوند سپاسگزاران را دوست میدارد.»
این بود قسمتی از احادیثی که امام زین العابدین علیه السلام از قول جدش رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- روایت کرده است که بعضی را با سند از قول پدر بزرگوارش به نقل از جدش امام امیر المؤمنین علیه السلام، از پیامبر (ص) و بعضی را بدون سند روایت کرده است و در هر دو صورت از بالاترین مراتب صحّت برخوردار است، البته در صورتی که سند حدیث به آن حضرت درست باشد.
(2)
امام زین العابدین علیه السلام برخی از حکمتهای درخشان را از امام امیر المؤمنین علیه السلام نقل کرده است که برای بسیاری از قضایای اجتماعی راهگشاست، همان گونه که بخشی از خطبهها و مواعظ امام علی علیه السلام را روایت کرده است که در ذیل برخی از آنها را میآوریم:
1- امام علیه السلام فرمود:
______________________________
(1) ربیع الابرار: 4/ 328.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:34
«للمسرف ثلاث علامات: یأکل ما لیس له، و یلبس ما لیس له و یشتری ما لیس له ...» «1»
«اسرافکار سه نشان دارد: از مال دیگران میخورد، لباسش از مال دیگران است و چیزی را که در شأن او نیست (و نباید بخرد) میخرد ...»
براستی که آدم اسرافکار در راه و رفتار اقتصادی خود راه انحراف را میپیماید، امام علیه السلام با حکمت خود موارد کجروی اسرافکار را در دخل و تصرفاتش معرفی فرموده است به این ترتیب که خوراک و پوشاک و خریدش همه و همه بر خلاف شئون وی بوده و با درآمد و دخلش مناسب نیست.
(1) 2- امام علیه السلام فرمود: پدرم امام حسین علیه السلام نقل کرد که از پدرم علی علیه السلام شنیدم، میفرمود:
«الأعمال علی ثلاثة أحوال: فرائض، و فضائل، و معاص، فامّا الفرائض فبأمر اللّه، و برضی اللّه، و بقضاء اللّه، و تقدیره و مشیئته، و علمه عز و جلّ، و أما المعاصی فلیست بأمر اللّه، و لکن بقضاء اللّه، و تقدیر اللّه و بمشیئته و علمه، ثم یعاقب علیها.» «2»
«کارهای آدمی سه نوع است: واجبات، فضیلتها و گناهان. اما واجبات به فرمان خدا و رضای او و به قضا و قدر و مشیّت و علم حق تعالی انجام میگیرد و اما گناهان به فرمان الهی صورت نمیگیرد بلکه به قضا و تقدیر خدا و مشیت و علم او انجام میگیرد، سپس آدمی بر آن اساس مجازات و کیفر میشود.»
امام علیه السلام اعمال و رفتار انسان و ارتباط آن را با قضا و قدر مورد
______________________________
(1) خصال صدوق: ص 94.
(2) خصال: ص 156.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:35
عنایت قرار داده است؛ هر چه که از انسان صادر میشود، خداوند میداند، خدایی که هیچ ذرّه کوچکی در زمین و آسمان بر علم او پوشیده نیست ولی بندگان را بر هیچ عملی از اعمال خیر و یا شر، مجبور نمیکند، بلکه به اراده و اختیار خود انسانها نهاده است و برای اثبات این مطلب دانشمندان شیعه در کتابهای کلامی خویش استدلال کردهاند.
(1) 3- امام سجاد علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل کرده است که امام امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
«إن اللّه تبارک و تعالی أخفی أربعة فی أربعة: أخفی رضاه فی طاعته فلا تستصغرن شیئا من طاعته، فربما وافق رضاه و أنت لا تعلم، و أخفی سخطه فی معصیته، فلا تستصغرن شیئا من معصیته فربما وافق سخطه و أنت لا تعلم، و أخفی إجابته فی دعوته، فلا تستصغرن شیئا من دعائه، فربما وافق اجابته و أنت لا تعلم، و أخفی ولیه فی عباده فلا تستصغرن عبدا من عبید اللّه فربما یکون ولیه و انت لا تعلم ...» «1»
«خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز پنهان داشته است:
خشنودی خود را در طاعت و بندگی خویش قرار داده است پس نباید طاعت او را هر مقدار باشد ناچیز بدانی و چه بسا که عمل تو موافق رضای خداست امّا تو نمیدانی. و خشم خود را در معصیت و نافرمانیش پنهان داشته است و چه بسا که عمل تو باعث خشم اوست و تو نمیدانی. و خداوند ولیّ خودش را در میان بندگانش مخفی داشته است بنابراین نباید بندهای از بندگان خدا را کوچک بشماری زیرا ممکن است ولی خدا باشد و تو نمیشناسی.»
______________________________
(1) خصال صدوق: ص 191.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:36
امام علیه السلام مردم را بر کوچک نشمردن این چیزها دعوت کرده است زیرا که به دیده تحقیر نگریستن بر اینها، برخی مفاسد را در پی دارد که بدانها اشاره فرمود.
(1) 4- امام علیه السلام فرمود؛ امیر المؤمنین همواره میفرمود:
«إنما الدهر ثلاثة أیّام أنت فی ما بینهن: مضی أمس بما فیه فلا یرجع أبدا، فإن کنت عملت فیه خیرا لم تحزن لذهابه، و فرحت بما استقبلته منه، و إن کنت قد فرطت فیه فحسرتک شدیدة لذهابه، و تفریطک فیه و أنت فی یومک الذی أصبحت فیه من غد فی غرة، و لا تدری لعلک لا تبلغه، و أن بلغته لعل حظک فیه فی التفریط مثل حظک فی الأمس الماضی عنک، فیوم من الثلاثة قد مضی أنت فیه مفرط، و یوم تنتظره لست منه علی یقین من ترک التفریط، و إنما هو یومک الذی أصبحت فیه، و قد ینبغی لک إن عقلت و فکرت فی ما فرطت فی الأمس الماضی مما فاتک فیه من حسنات أ لا تکون اکتسبتها، و من سیئات أ لا تکون ابتعدت عنها، و أنت مع هذا مع استقبال غد علی غیر ثقة من أن تبلغه و علی غیر یقین من اکتساب حسنة أو مرتدع عن سیئة محبطة، فأنت فی یومک الذی تستقبل علی مثل یومک الذی استدبرت فاعمل عمل رجل لیس یأمل من الأیام الا یومه الذی أصبح فیه، و لیلته، فاعمل أودع، و اللّه المعین علی ذلک ...» «1»
«همانا روزگار سه روز است و تو در آن میانی: دیروز که با هر آن چه در آن بوده است گذشته و دیگر بر نمیگردد و اگر تو در آن، کار خوب کردی برای رفتنش غمی نداری و با آن چه در آن روبرو شدهای خوشحالی و اگر در آن روز کوتاهی کردهای افسوس زیادی بر رفتن آن داری و به خاطر تقصیری که در آن کردهای تأسف میخوری و تو در آن روزی که هستی
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 453.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:37
درباره فردا مردّدی نمیدانی چه میشود؟ شاید بدان نرسیدی و اگر هم برسی شاید بهره تو در آن زیان باشد و چون از روز گذشتهات خسارت ببری و یکی از این سه روز گذشته و تو در آن تقصیر کردی و روز آینده را هم که منتظری و نمیدانی که ترک تقصیر خواهی کرد یا نه و همانا تو هستی با این روزی که در آنی و سزاوار است که اگر عاقل باشی، در تقصیر گذشته بیندیشی که چه حسناتی از دستت رفته، دیگر کوتاهی نکنی و چه گناهانی را مرتکب شدهای از آنها دوری کنی و با این که رو به فردا هستی اطمینان نداری که به آن برسی و یقین نداری که در آن کار خیر انجام دهی یا از گناهی کشنده خود را نگهداری و تو درباره روزی که رو بدان داری همانند روزی باشی که بدان پشت کردهای و از آن گذشتهای و باید همچون کسی کاری کنی که از هیچ روز از ایام زندگیش امید ندارد جز به همان روز و شبی که در آن است پس به امر و نهی خدا عمل کن که خداوند بر این امور کمک کار است.»
(1) سرور عارفان و پیشوای پرهیزگاران مردم را به غنیمت شمردن وقت به وسیله کسب حسنات و دوری از گناهان دعوت میفرماید، زیرا که انسان روزگاری بس زودگذر دارد و سرانجام به حضور پروردگار میرسد و شایسته عملش پاداش مییابد؛ اگر خیر باشد پاداش نیک و اگر شر باشد پاداش بد میبیند.
(2) 5- امام علیه السلام فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام همواره میگفت:
«اللهم منّ علی بالتوکل علیک، و التفویض إلیک، و الرضا بقدرک، و التسلیم لأمرک، حتی لا أحب تعجیل ما أخرت، و لا تأخیر ما عجلت یا رب العالمین ...» «1»
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 580، ناسخ التّواریخ: 1/ 142.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:38
«خداوندا بر من منت بگذار و توفیقم ده به تو توکل کنم و امورم را به تو واگذارم و به مقدرات تو راضی و خشنود باشم و در برابر فرمان تو تسلیم بوده باشم تا آنجا که تعجیل در آن چه را که تو تأخیر انداختهای و تأخیر در آن چه را که تو تعجیل فرمودهای، دوست نداشته باشم ای پروردگار عالمیان.»
امام علیه السلام در این کلام خود به توکل بر خدای تعالی و واگذاردن امور و رضایت به مقدرات و تسلیم به فرمان خدا دعوت فرموده است زیرا که زمام تمام امور بندگان تنها به دست خداست و جز او هیچ قدرت و سلطنتی بر تصرّف در امور وجود ندارد.
(1) 6- امام سجّاد علیه السلام میفرماید:
«امیر المؤمنین علیه السلام یاران خود را آماده جنگ میکرد ناگهان پیرمردی در هیأت مسافر پیش آمد، سلام داد و عرض کرد: من با آن که پیرم از ناحیه شام به خدمت شما آمدهام چون شنیدهام فضیلت بیشماری دارید و از طرفی تصور میکنم که بزودی شما را ناجوانمردانه خواهند کشت بنابراین از علومی که خداوند به شما مرحمت کرده است به من بیاموزید.»
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
«نعم یا شیخ من اعتدل یوماه فهو مغبون، و من کثرت همّه فی الدنیا کثرت حسرته عند فراقها، و من کان غده شرا من یومه فمحروم، و من لم یبال بما یری فی آخرته إذا سلمت له دنیاه فهو هالک، و من لم یتعاهد النقص من نفسه غلب علیه الهوی، و من کان فی نقص فالموت خیر له .. یا شیخ إن الدنیا حقیرة و لها أهل، و إن الآخرة لها أهل، طلقت أنفسهم عن مناصرة أهل الدنیا، لا یتنافسون فی الدنیا،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:39
و لا یفرحون بغضارتها، و لا یحزنون لبؤسها، یا شیخ من خاف البیات قل نومه، و ما أسرع اللیالی و الأیام فی عمر العبد، فأخزن کلامک، وعد أیامک، و لا تقل إلا بخیر، یا شیخ ارض للناس ما ترضی لنفسک، و آت إلی الناس ما تحب أن یؤتی الیک ...»
«آری ای پیرمرد! هر کس که دو روزش برابر باشد، مغبون است و هر که بیشتر به فکر دنیا باشد هنگام جدایی از دنیا حسرت و افسوسش بیشتر خواهد بود و هر که فردایش بدتر از امروز باشد، آدم محرومی است، و هر که بیپروا باشد که در آخرت چه میبیند به شرط آن که دنیایش سالم بماند، چنین کسی در هلاکت است و هر که نقص و عیب را از خودش نپذیرد، هوای نفسش بر او غالب گشته و هر که رو به کاستی باشد، مرگ برای او بهتر است ... ای پیرمرد! این دنیا ناچیز است و هواخواهانی دارد و آخرت نیز طرفدارانی دارد که خود را از قید همیاری با اهل دنیا آزاد کردهاند و در امور دنیا بر یکدیگر سبقت نمیگیرند و به خوشی دنیا خوش و مسرور و به خاطر محرومیت دنیا غمگین نمیشوند. ای پیرمرد! کسی که از حمله شبانه بترسد کمتر میخوابد، شبها و روزهای عمر بنده چقدر زودگذر است! پس سخنت را حفظ کن و حساب روزهای زندگیت را داشته باش، جز خیر مگو، ای پیرمرد! برای مردم بپسند آنچه بر خود میپسندی و با مردم چنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند.»
(1) و پس از این نصایح و مواعظ نورانی که بر آن مرد سالخورده بیان داشت، رو به یاران خود کرد و فرمود:
«أیها الناس أما ترون أهل الدنیا یمسون و یصبحون علی أحوال شتی، فبین صریع مبتلی، و بین عائد و معود، و آخر بنفسه یجود، و آخر لا یرجی، و آخر مسجی، و طالب للدنیا و الموت یطلبه، و غافل و لیس بمغفول عنه، و علی أثر الماضی یصیر الباقی ...»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:40
«ای مردم آیا نمیبینید که اهل دنیا به حالتهای گوناگون شب و روزشان را میگذرانند؛ یکی ناخوش و گرفتار و یکی عیادتکننده و دیگری بیمار و آن دیگری که با جانش بازی میکند و دسته دیگر که از زندگی دست شستهاند و گروه دیگر که چهره در نقاب (خاک) کشیدهاند و جمعی در پی دنیا هستند در حالی که مرگ در پی آنهاست و دستهای در حال غفلت به سر میبرند در حالی که خود مورد غفلت نمیباشند و کسانی که ماندهاند به دنبال آنهایی که رفتهاند روانند و سرانجام به آنها میپیوندند.»
(1) امام علیه السلام، از زندگانی توده مردم که در طول تاریخ همچنان زندگی میکنند حکیمانه سخن گفته و از شئون و حالات ایشان و از جریان آداب و رسوم آنها خبر داده که همچنان بیکموکاست و لا یتغیّر برقرار است تا وقتی که خداوند، وارث زمین و اهل زمین گردد.
زید بن صوحان عبدی، یکی از اصحاب و شاگردان امام امیر المؤمنین علیه السلام که از بهترین یاران امام و آگاهترین و دانشمندترین آنها بود، رو به آن حضرت کرد و پرسشهایی زیر را مطرح کرد:
«یا امیر المؤمنین أیّ سلطان أغلب و أقوی؟ ...»
فأجابه الامام علیه السلام: «الهوی ...»
زید: أیّ ذل أذل؟
الإمام: الحرص علی الدنیا.
زید: أیّ فقر أشد؟
الإمام الکفر بعد الإیمان.
زید: أیّ دعوة أضل؟
الإمام: الداعی بما لا یکون.
زید: أیّ عمل أفضل؟
الإمام: التقوی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:41
زید: أیّ عمل أنجح؟
الإمام: طلب ما عند اللّه.
زید: أیّ صاحب أشر؟
الإمام: المزین لک معصیة اللّه.
زید: أیّ الخلق أشقی؟
الإمام: من باع دینه بدنیا غیره.
زید: أیّ الخلق أقوی؟
الإمام: الحلیم.
زید: أیّ الخلق أشح؟
الإمام: من أخذ من غیر حلّه، فجعله فی غیر حقه.
زید: أیّ النّاس أکیس؟
الإمام: من أبصر رشده من غیه.
زید: من أحلم الناس؟
الإمام: الذی لا یغضب.
زید: أیّ الناس أثبت رأیا؟
الإمام: من لم یغیره الناس من نفسه، و لم تغیره الدنیا بشقوتها.
زید: أیّ الناس أحمق؟
الإمام: المغتر بالدنیا، و هو یری ما فیها من تقلب أحوالها.
زید: أیّ الناس أشد حسرة؟
الإمام: الذی حرم الدنیا و الآخرة، ذلک هو الخسران المبین.
زید: أیّ الخلق أعمی؟
الإمام: الذی عمل لغیر اللّه تعالی، و یطلب بعمله الثواب من عند اللّه.
زید: أیّ القنوع أفضل؟
الإمام: القانع بما أعطاه.
زید: أیّ المصائب أشد؟
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:42
الإمام: المصیبة بالدین.
زید: أیّ الأعمال أحب إلی اللّه؟
الإمام: انتظار الفرج.
زید: أیّ الناس خیر عند اللّه؟
الإمام: أخوفهم له، و اعملهم بالتقوی، و أزهدهم فی الدنیا.
زید: أیّ الکلام أفضل عند اللّه؟
الإمام: کثرة ذکره، و التضرع، و دعاؤه.
زید: أیّ القول أصدق؟
الإمام: شهادة أن لا إله إلا اللّه.
زید: أیّ الأعمال أعظم عند اللّه؟
الإمام: التسلیم و الورع.
زید: أیّ الناس أکرم؟
الإمام: من صدق فی المواطن.
«یا امیر المؤمنین! کدام نیروی مقتدر از همه غالبتر و قویتر است؟» امام علیه السلام در پاسخ فرمود: «هوای نفس.»
- کدام خواری از هر ذلّتی خوارتر است؟
- حرص بر این دنیا.
- کدام فقر و تنگدستی از همه سختتر است؟
- کفر پس از ایمان.
- کدام دعوت گمراهکنندهتر است؟
- دعوت به چیزی که وجود ندارد.
- کدام عمل از همه بالاتر است؟
- تقوا.
- کدام عمل نجاتبخشتر است؟
- جستن آنچه نزد خداست.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:43
(1)- کدام رفیق از همه بدتر است؟
- آن رفیقی که معصیت خدا را برای تو جلوه دهد.
- کدام شخص از همه کس بدبختتر است؟
- آن کسی که دینش را به خاطر دنیای دیگران بفروشد.
- کدامین کس از همه نیرومندتر است؟
- آن کسی که بردبار و حلیم است.
- چه کسی از همه آزمندتر است؟
- کسی که مالی از راه غیر حلال به دست آورد و نابجا مصرف کند.
- چه کسی از همه زیرکتر است؟
- کسی که راه هدایت را از راه ضلالت و گمراهی بشناسد.
- چه کسی از همه مردم بردبارتر است؟
- آن کسی که خشمگین نگردد.
- چه کسی در عقیده خود استوارتر است؟
- آن که مردم باعث نشوند تا او غیر از آنچه هست باشد و دنیا موذیانه او را دگرگون نسازد.
- چه کسی از همه مردم نادانتر است؟
- کسی که فریفته دنیا شود با این که خود شاهد دگرگونیهای دنیاست.
- چه کسی بیش از همه حسرت میخورد؟
- آن که از دنیا و آخرت محروم باشد، این همان خسران مبین است.
- چه کسی نابیناست؟
- آن که برای غیر خدا کار کند و مزد عملش را از خدا بطلبد.
- بالاترین شخص قناعت پیشه کیست؟
- آن که به نصیب الهی قانع باشد.
- کدام مصیبت از همه مصائب سختتر است؟
- مصیبت دین.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:44
(1)- کدامین عمل نزد خدا محبوبتر است؟
- انتظار فرج.
- چه کسی در نزد خدا بهتر از همه است؟
- آن که پیش از همه از خدا بترسد و از همه کس باتقواتر و در دنیا پارساتر از همه باشد.
- کدام سخن در نزد خدا بالاترین سخن است؟
- کثرت ذکر و تضرّع و دعا در پیشگاه او.
- راستترین سخن کدام است؟
- شهادت بر این که جز خدای یکتا خدایی نیست.
- کدامین عمل در نزد خدا از همه اعمال بالاتر است؟
- تسلیم و ورع.
- چه کسی از همه، بزرگوارتر است؟
- کسی که در همه حال راست بگوید.
(2) در اینجا پرسشهای زید از امام علیه السلام پایان میپذیرد، در حالی که امام همچون دانشمندی آگاه و محیط به واقعیت امور، بدانها پاسخ داده و سپس رو به آن پیرمرد کرد و فرمود:
«إن اللّه عز و جل خلق خلقا، و ضیق الدنیا علیهم نظرا لهم، فزهدهم فیها، و فی حطامها، فرغبوا فی دار السلام الذی دعاهم إلیه، و صبروا علی ضیق المعیشة، و صبروا علی المکروه، و اشتاقوا إلی ما عند اللّه من الکرامة و بذلوا أنفسهم ابتغاء رضوان اللّه، و کانت خاتمة أعمالهم الشهادة و لقوا اللّه و هو عنهم راض، و علموا أن الموت سبیل لمن مضی و بقی، فتزودوا لآخرتهم غیر الذهب و الفضة، و لبسوا الخشن، و صبروا علی أدنی القوت، و قدموا الفضل، و أحبوا فی اللّه، و ابغضوا فی اللّه عز و جل، أولئک المصابیح، و أهل النعیم فی الآخرة ...»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:45
«همانا خدای عز و جل گروهی را آفریده است و به خاطر عنایت بر ایشان دنیا را بر آنها تنگ گرفته و ایشان را درباره دنیا و متاع ناچیز آن پارسا و بیرغبت قرار داده است، در نتیجه آنان به بهشت رضوانی گرایش دارند که خداوند آنان را بدان جا دعوت کرده است و بر تنگی معیشت صبر دارند و در برابر سختیها ایستادگی کنند و به کرامتهایی که در نزد خداست علاقه نشان دهند و به خاطر کسب رضای خدا جانشان را نثار کنند و پایان کارشان شهادت در راه خدا باشد و خدا را در حالی ملاقات نمایند که از ایشان راضی است و میدانند که مرگ تنها راه برای رفتگان و ماندگان است، از این رو برای آخرتشان زاد و توشهای جز طلا و نقره برگیرند و لباس خشن پوشند و بر پستترین خوراکها بسنده کنند و فضیلت را مقدم دارند و دوستی و دشمنیشان برای خدا عز و جل است، آنان چراغهای هدایت و صاحبان نعمت در آخرتند ...»
(1) این موعظههای دلپسند چنان در دل پیرمرد و در اعماق جانش اثر کرد که رو به امام علیه السلام کرد و گفت:
«أین أذهب و أدع الجنة؟ و أری أهلها معک، جهزنی بقوة أتقوی بها علی عدوک ...»
«کجا بروم و بهشت را ترک گویم؟ در حالی که میبینم اهل بهشت همراه تو هستند، مرا با نیرویی تجهیز کن تا بدان وسیله در برابر دشمنت نیرومند شوم ...»
امام علیه السلام او را با سلاح سهمگین جنگی آراست و او از چهرههای درخشان مجاهدانی شد که همراه آن حضرت بودند و در میدان نبرد بخوبی از عهده آزمایش برآمد تا آن که در حضور آن بزرگوار به درجه رفیع شهادت نائل آمد، و امام
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:46
امیر المؤمنین علیه السلام بر پیکر او نماز گزارد و برای او طلب مغفرت کرد. «1»
(1) 7- امام زین العابدین علیه السلام، یکی از خطبههای جدش امام امیر المؤمنین علیه السلام را به شرح ذیل نقل کرده است:
«إن الحمد للّه، أحمده، و استعینه، و استهدیه، و أعوذ باللّه من الضلالة، من یهد اللّه فلا مضلّ له، و من یضلل فلا هادی له، و أشهد أن لا إله إلا اللّه وحده لا شریک له، و أن محمدا عبده و رسوله، انتجبه لأمره، و اختصه بالنبوة، أکرم خلقه، و أحبهم إلیه، فبلغ رسالة ربه، و نصح لأمته، و أدی الذی علیه، أوصیکم بتقوی اللّه، فإن تقوی اللّه خیر ما تواصی به عباد اللّه، و أقربه لرضوان اللّه، و خیره فی عواقب الأمور عند اللّه، و بتقوی اللّه أمرتم، و للاحسان و الطاعة خلقتم، فاحذروا من اللّه ما حذرکم من نفسه، فإنه حذر بأسا شدیدا، و اخشوا اللّه خشیة لیست بتعذیر، و اعملوا فی غیر ریاء و لا سمعة، فإن من عمل لغیر اللّه، وکله اللّه إلی ما عمل له، و من عمل للّه مخلصا تولی اللّه أجره ... و اشفقوا من عذاب اللّه فإن لم یخلقکم عبثا، و لم یترک شیئا من أمرکم سدی، قد سمی آثارکم، و علم أعمالکم، و کتب آجالکم، فلا تغروا بالدنیا فإنها غرارة بأهلها، مغرورون من اغتروا بها، و إلی فناء ما هی، و إن الآخرة هی دار الحیوان لو کانوا یعلمون، أسأل اللّه منازل الشهداء، و مرافقة الأنبیاء، و معیشة السعداء، فإنما نحن له و به ...» «2»
«حمد و سپاس سزاوار خداوند یکتاست، من او را سپاس میگویم و از او یاری میطلبم و از او درخواست هدایت میکنم، و از گمراهی به خدا پناه میبرم، هر که را خدا هدایت کند کسی نمیتواند او را گمراه سازد و هر که را که او گمراه سازد، دیگر کسی را یارای هدایت او نیست و گواهی
______________________________
(1) امالی شیخ طوسی: ص 277.
(2) وقعه صفّین: ص 13.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:47
میدهم بر این که خدایی جز خدای یکتا نیست، یگانه و بیشریک است و محمد (ص) بنده و فرستاده اوست، خداوند او را برای امر خود برگزیده و به مقام نبوت مخصوص گردانیده است، او گرامیترین خلق خدا و از همه کس در نزد وی محبوبتر است. آن حضرت، رسالت و پیام پروردگارش را رساند و برای امّتش دلسوز بود و وظیفه خود را نسبت به او ادا کرد. اینک من شما را به تقوای الهی سفارش میکنم زیرا که تقوا بهترین چیزی است که بندگان خدا به یکدیگر سفارش میکنند و از همه چیز به رضوان خدا نزدیکتر و در پایان کارها نیز در نزد خدا بهترین چیز است و شما به تقوای الهی مأمورید و برای نیکی و طاعت آفریده شدهاید، و از عذاب خدا که بدان وسیله شما را ترسانده است بترسید زیرا او شما را از قدرت سختی بیم داده است، از خدا بترسید و ترس شما از روی بهانه نباشد و به قصد ریا و خودنمایی عمل نکنید زیرا کسی که برای غیر خدا عمل کند خداوند مزد او را به کسی که برای او عمل کرده واگذار میکند و هر که برای خدا خالصانه عمل کند خداوند خود عهدهدار اجر او باشد ... از عذاب خدا دوری کنید که شما را بیهوده نیافریده و هیچ چیز را سر خود رها نکرده است، بر آثار و اعمال شما آگاه است و مرگ شما را مقرر کرده است پس به دنیا مغرور نباشید که دنیا اهلش را فریب میدهد، کسانی که فریفته دنیا و زندگی فانی آنند گول خوردهاند و همانا آخرت سرای زندگی است در صورتی که بدانند. من از خداوند مرتبه شهیدان و همراهی با پیامبران و زندگی با خوشبختان را مسألت دارم که ما از اوییم و به فضل او زندهایم.»
(1) در این خطبه شریفه، دعوت به موعظه حسنه و به تقوای الهی شده است که بهترین سفارش بندگان پرهیزگار خدا به یکدیگر میباشد، همچنان که دعوت به پاکی و پاکیزگی عمل از ریاست، زیرا کسی که برای غیر خدا عمل کند،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:48
عملش را تباه کرده و تلاش و کوشش او بیهوده و آرزویش نقش بر آب است.
(1) 8- امام علیه السلام فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید:
«أیّها الناس أ تدرون من یتبع الرجل بعد موته؟ فسکتوا، فقال: یتبعه الولد یترکه، فیدعو له بعد موته، و یستغفر له و تتبعه الصدقة یوقفها فی حیاته، فیتبعه أجرها بعد موته، و تتبعه السنة الصالحة یعمل بها بعده فیتبعه أجرها، و أجر من عمل بها من غیر أن ینقص من أجورهم شیء ...»
«ای مردم آیا میدانید که انسان پس از مردن، چه کسی را در پی دارد؟
همگی ساکت ماندند، امام علیه السلام فرمود، فرزندی را در پی دارد که پس از خود به جا میگذارد و آن فرزند پس از مرگ وی برایش دعا کرده و طلب آمرزش میکند. «1» و صدقهای را که در زمان حیاتش وقف میکند بعد از وی میماند و پس از مردنش اجر و پاداش آن را در پی دارد، و سنّت شایستهای را در پی دارد که بعد از او به آن سنّت عمل میکنند و پاداش آن سنّت و هر که بدان عمل کند بدون این که از اجر و مزد ایشان چیزی کم شود در نامه عمل او نوشته میشود ...»
(2) 9- امام علیه السلام میفرماید:
«صلّی أمیر المؤمنین علیه السلام، ثم لم یزل فی موضعه حتی صارت الشمس علی قید رمح، ثم أقبل علی النّاس بوجهه، فقال: و اللّه لقد أدرکنا أقواما کانوا یبیتون لربّهم سجّدا و قیاما یراوحون بین جباههم و رکبهم کأن زفیر النار فی آذانهم إذا ذکر اللّه عندهم مادوا کما یمید الشجر، کأن القوم باتوا غافلین، ثم قام علیه السلام، و ما رئی ضاحکا حتی قبض.» «2»
______________________________
(1) پر واضح است که چنین فرزندی، جز اولاد صالح نمیباشد- م.
(2) مشکاة الأنوار طبرسی: ص 57.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:49
«امیر المؤمنین علیه السلام نماز گزارد، آنگاه همچنان در جای خود نشسته بود تا وقتی که آفتاب به قدر نیزهای بالا آمد، سپس رو به طرف مردم کرد و فرمود: به خدا سوگند که اقوامی را درک کردیم که شب را در حال سجده و قیام میگذراندند، که پیشانیها و زانوهایشان یک در میان قرار گرفته بود، گویی دم آتش دوزخ در گوشتهایشان طنین انداخته است، هرگاه خدا را در نزد ایشان یاد میکردند همچون درختی بر خود میلرزیدند، گویا ایشان در غفلت بودهاند! بعد از این سخنان امام علیه السلام از جا برخاست و تا زنده بود، خنده بلند نکرد.»
این بود برخی از احادیث که امام علیه السلام از قول جدّش امام امیر المؤمنین علیه السلام پیشوای علم و حکمت در روی زمین نقل کرده است.
(1)
پیش از آن که نمونههایی از تفسیر امام علیه السلام را بر بعضی از آیات قرآن کریم بیان کنیم، مایلیم که برخی از آثار امام علیه السلام را در فضای این کتاب بزرگ بیان کنیم.
(2)
امام زین العابدین علیه السلام همدم قرآن کریم و سخت عاشق تلاوت آن بود و چنان لذّتی از آن میبرد که هیچ لذّتی به پای آن نمیرسید و میفرمود:
«لو مات ما بین المشرق و المغرب لما استوحشت بعد أن یکون القرآن معی.» «1»
______________________________
(1) بحار الانوار: 46/ 107.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:50
«اگر آنچه بین مشرق و مغرب است از میان برود، پس از آن که قرآن با من باشد بیمی به خود راه نخواهم داد.»
(1)
امام علیه السلام در تلاوت قرآن کریم یکی از خوشآوازترین افراد بود و ممکن نبود که کسی صدای قرآن خواندن امام را بشنود و تحت تأثیر قرار نگیرد.
مورّخان میگویند: سقّاهایی که از در خانه امام علیه السلام میگذشتند، میایستادند تا صدای امام را بشنوند. «1»
(2)
امام سجاد علیه السلام قرآن مجید را به صورت گذرا تلاوت نمیفرمود، بلکه همواره با تدبّر و دقّت نظر قرائت میکرد و در محتوای آن که گنجینههایی از حکمت و معرفت است دقت میفرمود و میگفت:
«آیات القرآن خزائن کلّما فتحت خزانة ینبغی لک أن تنظر ما فیها.» «2»
«آیات قرآن گنجینههایی است؛ هر وقت در گنجینهای گشوده شد، شایسته است که بدقت در آن بنگری.»
و راویان نقل میکنند، وقتی که آن حضرت عبارت «مالک یوم الدّین» را قرائت میکرد، آن قدر تکرار میفرمود که نزدیک میشد روح از بدنش مفارقت کند. «3»
و علت این امر هم آن بود که در محتوای این آیه کریمه تدبّر و دقّت زیادی میکرد.
______________________________
(1) شرح شافیه ابو فراس: 2/ 198 فتوگرافی موجود در کتابخانه حکیم، اصول کافی، 2/ 616.
(2) وافی.
(3) اصول کافی: 2/ 602.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:51
(1)
امام علیه السلام وقتی که قرآن کریم را ختم میفرمود، با خشنودی و مسرّت این دعای شریف را میخواند:
«اللّهمّ انّک اعنتنی علی ختم کتابک الّذی انزلته نورا و جعلته مهیمنا علی کلّ کتاب انزلته و فضّلته علی کلّ حدیث قصصته و فرقانا فرّقت به بین حلالک و حرامک و قرآنا اعربت به عن شرائع احکامک و کتابا فصّلته لعبادک تفصیلا و وحیا انزلته علی نبیّک محمّد صلواتک علیه و آله تنزیلا و جعلته نورا نهتدی من ظلم الضّلالة و الجهالة باتّباعه و شفاء لمن انصت بفهم التّصدیق الی استماعه و میزان قسط لا یحیف عن الحقّ لسانه و نور هدی لا یطفأ عن الشّاهدین برهانه و علم نجاة لا یضلّ من امّ قصد سنّته و لا تنال ایدی الهلکات من تعلّق بعروة عصمته.
اللّهمّ فاذا افدتنا المعونة علی تلاوته و سهّلت جواسی ألسنتنا بحسن عبارته فاجعلنا ممّن یرعاه حقّ رعایته و یدین لک باعتقاد التّسلیم لمحکم آیاته و یفزع الی الإقرار بمتشابهه و موضحات بیّناته اللّهمّ انّک انزلته علی نبیّک محمّد صلّی اللّه علیه و آله مجملا و الهمته علم عجائبه مکمّلا و ورّثتنا علمه مفسّرا و فضّلتنا علی من جهل علمه و قوّیتنا علیه لترفعنا فوق من لم یطق حمله.
اللّهمّ فکما جعلت قلوبنا له حملة و عرّفتنا برحمتک شرفه و فضله فصلّ علی محمّد الخطیب به و علی آله و اجعلنا ممّن یعترف بانّه من عندک حتّی لا یعارضنا الشّکّ فی تصدیقه و لا یختلجنا الزّیغ عن قصد طریقه.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:52
«ای خدای مهربان تو مرا در ختم کتاب خود یاری کردی، کتابی را که به عنوان نور هدایت نازل کردی و آن را گواه درستی کتابهای آسمانی پیشین قرار دادی، و آن را بر همه سخنانی که برای پیامبران دیگر گفتی برتری دادی و وسیله تمیز میان حق و باطل و حلال و حرام قرار دادی و بدان وسیله پرده از روی شرایع و احکام خود برداشتی و در این کتاب هر چه که برای بندگانت لازم بود، به تفصیل بیان کردی و آن را از طریق وحی بر پیامبرت محمد- درود و رحمت تو بر او و خاندان او باد- نازل فرمودی و برای ما نور هدایت قرار دادی تا در اثر پیروی از آن از تاریکیهای گمراهی و نادانی نجات یابیم. و آن را برای کسانی که جهت درک و تصدیق حقایق آن به جان و دل گوش میدهند شفابخش ساختی و این کتاب عزیز مقیاس راستین عدالت است که شاهین آن هیچگاه از حق منحرف نمیشود و به کسی اجازه ظلم و ستم نمیدهد و نور هدایتی است که برای اهل ایمان و یقین، حجت و برهان آن هرگز خاموش نمیشود و پرچم نجاتی است که هر کس با اراده خالص قدم در راه سنّتهای آن نهد، گمراه نمیشود و هر کس به ریسمان عصمت آن چنگ زند دست گمراهی و هلاکت به او نمیرسد.
(1) خداوندا اکنون که به یاری خود ما را به خواندن آن موفّق ساختی و به لطف خویش تلاوت عبارات آن را بر زبان ما سهل و آسان گردانیدی پس به فضل و کرم خود ما را جزو کسانی قرار ده که احکام آن را کاملا رعایت میکنند و عهد و پیمانی را که دارند پاس میدارند و تسلیم آیات محکمات آن هستند و با تواضع به آیات متشابه آن ایمان دارند. خداوندا تو این قرآن را بر پیامبرت محمد- صلّی اللّه علیه و آله و سلّم- نازل فرمودی و بطور کامل علم و آگاهی به عجایب آن را به وی الهام کردی و ما اهل بیت را وارثان علم تفصیلی و تفسیر آن قرار دادی و ما را با دادن این نعمت به کسانی برتری دادی که علم کامل آیات قرآن را ندارند و ما را از نیرو و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:53
توانی برخوردار کردی و علم تفصیلی به آن را دادی تا نسبت به کسانی که حامل آن نیستند برتری داده باشی.
خدایا همان گونه که دلهای ما را به حمل علوم واقعی قرآن توانایی دادی و شرف و فضیلت قرآن را شناساندی، پس بر محمد که مخاطب این قرآن بود و بر آل پاکش که خزانهداران علوم این قرآنند درود و رحمت فرست و ما را از کسانی قرار ده که از دل و جان و با ایمان حقیقی اعتراف دارند بر این که این کتاب از جانب تو نازل شده است و ما را در این ایمان چنان کن که هیچ گونه شک و تردیدی نسبت به آن در دل ما پدید نیاید و خلجان و خطور لغزشی بر قلب ما وارد نشود.»
(1) اما قرآن کریم که از بزرگترین معجزه اسلام است، امام سجاد فرزند پیامبر (ص) در این بخش از دعایش به قسمتی از آثار و انوار آن اشاره کرده و به شرح زیر آنها را بیان فرموده است:
1- خداوند متعال، قرآن مجید را به عنوان نوری فرستاده تا گمراهان را بدان وسیله هدایت کند و سرگردانان را ارشاد نماید و مقصد و هدف انسانها را روشن سازد.
2- خدای تعالی قرآن کریم را گواه صادق و محیط بر تمام کتابهای آسمانی خود قرار داده که قبلا بر پیامبران خود نازل فرموده است و از آن چه در آن کتابها تغییر و تبدیل رخ داده و از جانب منحرفان و مبلّغان ضلالت و گمراهی تحریف گشته، پرده بردارد.
3- خدای متعال این کتاب عزیز خود را بر هر سخنی که برای داستانهای انبیا و امور مربوط به پیامبران فرموده است، برتری داده است، زیرا که این کتاب مجید به صورت موضوعی و فراگیر مشتمل بر تمام احوال و امور مربوط به انبیا و عبرت گرفتن از اقوام و آثار ایشان است.
4- براستی قرآن کریم یک راه و روش و دستور کلی برای زندگی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:54
است، زیرا که میان حلال و حرام تمیز قائل شده و آنها را از هم جدا کرده و پرده از احکام شریعتها برداشته و تمام نیازمندیهای بشر را به تفصیل روشن کرده است بطوری که جای هیچ گونه ابهام و پیچیدگی را باقی نگذاشته است.
(1) 5- خدای متعال قرآن مجید را نور هدایت قرار داده تا بدان وسیله از تاریکیهای گمراهی و کوری جهالت رها ساخته و هدایت کند، همچنان که آن را شفابخش بیماریها و امراض نفسانی قرار داده است، البته همه اینها برای کسانی است که به آن ایمان آورند و آن را تصدیق کنند.
6- براستی که قرآن مجید ترازو و مقیاس قسط و عدالت است و در آن کمترین انحرافی از حق و حقیقت وجود ندارد و هرگز پیروی از هوا و هوس در آن نیست و هر که بدان تمسک جوید به راه راست و استواری رفته است که هیچ کجی در آن نیست و از گمراهی و هلاکت نجات یافته است.
7- امام علیه السلام از خداوند درخواست کرده تا عنایت کند و توفیق رعایت کتاب خویش و تسلیم به آیات محکمات و اقرار به متشابهات را به وی مرحمت نماید.
8- خدای متعال به پیامبر عظیم الشّأن خود تفضّل کرده و عجایب قرآن مجید را به او الهام فرموده و تفسیر آن را به وی آموخته است، چنان که به ائمّه هدی، از اولاد پیامبرش که مقام آنان را بالا برده و به بالاترین درجات رسانده است، لطف کرده و ایشان را گنجینهداران علم قرآن و راهنمایان کتاب خود قرار داده است.
(2) پس از این بخش، به قسمت دیگری از دعای شریف ختم قرآن از امام سجاد علیه السلام گوش فرا میدهیم:
«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اجعلنا ممّن یعتصم بحبله و یأوی بحبله و یأوی من المتشابهات الی حرز معقله و یسکن فی ظلّ جناحه و یهتدی بضوء صباحه و یقتدی بتبلّج اسفاره و یستصبح بمصباحه و لا یلتمس الهدی فی غیره اللّهمّ
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:55
و کما نصبت به محمّدا علما للدّلالة علیک و انهجت بآله سبل الرّضا الیک فصلّ علی محمّد و آله و اجعل القرآن وسیلة لنا الی اشرف منازل الکرامة و سلّما نعرج فیه الی محلّ السّلامة و سببا نجزی به النّجاة فی عرصة القیامة و ذریعة نقدم بها علی نعیم دار المقامة اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و احطط بالقرآن عنّا ثقل الأوزار و هب لنا حسن شمائل الأبرار واقف بنا آثار الّذین قاموا لک به آناء اللّیل و اطراف النّهار حتّی تطهّرنا من کلّ دنس بتطهیره و تقفو بنا آثار الّذین استضاءوا بنوره و لم یلههم الأمل عن العمل فیقطعهم بخدع غروره اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اجعل القرآن لنا فی ظلم اللّیالی مونسا و من نزغات الشّیطان و خطرات الوساوس حارسا و لأقدامنا عن نقلها الی المعاصی حابسا و لالسنتنا عن الخوض فی الباطل من غیر ما آفة مخرسا و لجوارحنا عن اقتراف الآثام زاجرا و لما طوت الغفلة عنّا من تصفّح الاعتبار ناشرا حتّی توصل الی قلوبنا فهم عجائبه و زواجر امثاله الّتی ضعفت الجبال الرّواسی علی صلابتها عن احتماله اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و أدم بالقرآن صلاح ظاهرنا و احجب به خطرات الوساوس عن صحّة ضمائرنا و اغسل به درن قلوبنا و علائق اوزارنا و اجمع به منتشر امورنا و أرو به فی موقف العرض علیک ظما هواجرنا و اکسنا به حلل الأمان یوم الفزع الأکبر فی نشورنا.»
«خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که به ریسمان محکم قرآن چنگ زدند و در درک معانی متشابهات به پناهگاه مستحکم محکماتش پناه بردند، و در زیر بال قرآن مجید به آرامش قلبی رسیده و به وسیله نور صبحگاهی آن هدایت شدند و آنان که به پرتو تابناک
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:56
قرآن اقتدا میکنند و از غیر قرآن هدایت و رستگاری نمیجویند خدایا، همان گونه که محمد- صلّی اللّه علیه و آله- را به خاطر این قرآن مبعوث کردی تا پیشوا و رهبر و راهنمای مردم به سوی تو باشد و به خاندان او نیز راههای رضا و تسلیم به امر خود را نشان دادی، پس بر محمد و آلش درود بفرست و این قرآن را برای ما (مسلمانان) وسیله رفعت مقام و رسیدن به کرم خویش قرار ده و نردبان عروج برای رسیدن به مراتب عالی و موجب رستگاری ما در روز قیامت بگردان. و آن را برای ما دستاویزی بساز تا بدان وسیله بتوانیم قدم به خانه ابدی (بهشت) (1) بگذاریم. خداوندا بر محمد و آل پاکش درود فرست و با رحمت خود در اثر ایمان و عمل به احکام قرآن بار سنگین گناهان را از دوش ما بردار، و به ما حسن سیرت خوبان را عطا کن و ما را پیرو آن کسانی قرار ده که در ساعات شبهای تار و در روشنایی روز برای جلب رضای تو به تلاوت قرآن و بپا داشتن احکام تو قیام کنند، تا ما را از هر ناپاکی پاک گردانی. و ما را دنبالهرو کسانی قرار ده که دلشان از نور حکمت و دانش قرآن روشن شد و آرزوهای دنیا آنان را از عمل به قرآن بازنداشت و در اثر فریب دنیا و شیطان دست از اطاعت اوامر قرآن برنداشتند. (2) خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست و قرآن را مونس شبهای تار ما قرار ده و بدان وسیله ما را از خطرات وسوسههای شیطانی نجاتبخش و آن را وسیلهای گردان تا نگذارد قدمهای ما به سوی گناه و عصیان پیش برود و زبان ما را از گفتن سخنان بیهوده و باطل بازدارد و مگذار اعضا و جوارح ما به گناهان نزدیک شود و مگذار مطالب و مسائلی در اثر غفلت و جهل از نظر ما پنهان بماند تا در نتیجه دلهای ما آماده فهم عجایب قرآن گردد و با مثلهای قرآن که به صورت موعظه و اندرز بیان فرموده باعث بیداردلی و روشنایی عقل ما گردد، آن مثلهایی که کوههای سخت با همه سختی از تحمّل آنها عاجزند. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و به وسیله قرآن آراستگی ظاهر ما را همیشگی کن و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:57
قرآن را همواره میان ما و وسوسهها حجاب گردان تا دلهایمان همیشه پاک بماند، و بدان وسیله آلودگیهای قلب ما را شستشو بده و از هر گونه دلبستگیهایی که بار گناه ما را سنگین کند پاک گردان و امور ما را سر و سامان ده و در هنگام عرضه شدن اعمال نیک و بد تشنگی و عطش ما را که در اثر هول قیامت به وجود میآید فرو نشان و به وسیله ایمان به قرآن، لباس امن و امان در روز ترس و بیم فراوان محشر بر ما بپوشان ...»
(1) امام علیه السلام در این بخش از سخنان دلپسند خود به درگاه خدای متعال مینالد و از او درخواست میکند تا او را از جمله کسانی قرار دهد که به ریسمان محکم قرآن کریم چنگ زده و در متشابهات قرآن به او پناه بردهاند تا آن چه را که هدف قرآن است بر وی روشن گرداند و از پرتو آن روشنی یابد و از غیر قرآن انتظار هدایت و رستگاری نجوید، همچنان که از خدای متعال درخواست کرده است تا آن که قرآن مجید را وسیلهای قرار دهد تا بدان وسیله به بالاترین درجات بندگان مقرّب برسد و نردبانی برای عروج روح او گرداند تا به مرتبه عالی سلامت و عافیت برسد و موجب رستگاری وی در روز قیامت باشد، و بدان وسیله بار سنگین گناهان را از دوش او بردارد. و تلاوت قرآن و ژرفنگری در آیات قرآنی را همدم شبهای تاریک او قرار دهد و بدان وسیله از وسوسههای شیطان رجیم نگهدارد. این بود برخی از معانی و محتویات فرازهای یاد شده. و اینک به بخش دیگری از این دعای شریف گوش فرا میدهیم:
«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اجبر بالقرآن خلّتنا من عدم الاملاق و سق الینا به رغد العیش و خصب سعة الأرزاق و جنّبنا به الضّرائب المذمومة و مدانی الأخلاق و اعصمنا به من هوّة الکفر و دواعی النّفاق حتّی یکون لنا فی القیامة الی رضوانک و جنانک قائدا و لنا فی الدّنیا عن سخطک و تعدّی حدودک ذائدا و لما عندک بتحلیل حلاله و تحریم حرامه شاهدا.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:58
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و هوّن بالقرآن عند الموت علی انفسنا کرب السّیاق و جهد الأنین و ترادف الحشارج إذا بلغت النّفوس التّراقی و قیل من راق و تجلّی ملک الموت لقبضها من حجب الغیوب و رماها عن قوس المنایا باسهم وحشة الفراق و داف لها من زعاف الموت کأسا مسمومة المذاق و دنا منّا الی الآخرة رحیل و انطلاق و صارت الأعمال قلائد فی الأعناق و کانت القبور هی الماوی الی میقات یوم التّلاق.
(1) «خداوندا بر محمد و آلش درود بفرست، نیازمندیهای ما را برآورده ساز تا فقر و مسکنت زیاد به ما روآور نشود و زندگانی مرفّه و روزی وسیع را بر ما ارزانی فرما و از اخلاق بد و خسّت و لئامت دور گردان و از سقوط در گودال تاریک کفر و نفاق محفوظ بدار، تا آن که در روز قیامت، قرآن مجید ما را به سوی بهشت رضوان تو، سوق دهد و در این دنیا نیز از خشم و غضب تو و از تجاوز به حدود و احکام تو بازدارد و ما را شاهد و ناظر آن نعمتهای بیپایان خود گردان که برای بندگان مؤمنت ذخیره شده و شایسته است که به خاطر اطاعت از تو تشخیص حلال و حرامت به آنها برسد.
(2) خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و به برکت این قرآن در دم مردن سختیهای جان کندن و رنجهای طاقتفرسای سفر آخرت را بر ما آسان گردان و در آن زمان که نفسها به شماره میافتد و جان بر لب میرسد و ملک الموت برای قبض روح ما از پشت حجابهای غیبی در پیش ما ظاهر میشود و تیر سهمگین جدایی و فراق را از کمان مرگ به سمت سینه ما هدف میگیرد و کاسه پر از شربت زهرآگین مرگ را به روح ما میچشاند و بدین وسیله ما را به طرف عالم آخرت حرکت میدهد و روح ما از قید تن خلاص میشود در حالی که اعمال گذشته ما را مانند گردنبندی به گردن ما آویختهاند، تا زمانی که برای حشر و نشر روز رستاخیز عزیمت
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:59
کنیم و در قبرها مدفون شویم ...»
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و بارک لنا فی حلول دار البلی و طول المقامة بین اطباق الثّری و اجعل القبور بعد فراق الدّنیا خیر منازلنا و افسح لنا برحمتک فی ضیق ملاحدنا و لا تفضحنا فی حاضر القیامة بموبقات آثامنا و ارحم بالقرآن فی موقف العرض علیک دلّ مقامنا و ثبّت به عند اضطراب جسر جهنّم یوم المجاز علیها زلل اقدامنا و نجّنا به من کلّ کرب یوم القیامة و شدائد اهوال یوم الطّامّة و بیّض وجوهنا یوم تسودّ وجوه الظّلمة فی یوم الحسرة و النّدامة و اجعل لنا فی صدور المؤمنین ودّا و لا تجعل الحیاة علینا نکدا.»
(1) «خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و ورود ما را به خانه قبر و توقّف طولانی ما را در میان آن طبقات خاک مبارک گردان و قبرهای ما را که دری به عالم برزخ و بهشت و دوزخ آن جهان است برای ما بهترین منزلگاه قرار ده و تنگی لحد ما را به لطف و رحمت خود وسیع گردان و در روز قیامت ما را به واسطه عقوبت و حساب گناهان زشتمان رسوا مگردان و به برکت قرآن در موقف عرصات که باید به همه اعمال اهل محشر رسیدگی شود به حال ذلّت و خواری ما ترحّم کن و هنگام عبور از پل صراط که همه حاضران در آن هنگام نگران و مضطربند قدمهای مرا به برکت قرآن ثابت و استوار نگهدار تا بتوانیم براحتی از آن بگذریم و با تمسّک به قرآن ما را از همه غمها و رنجهای روز قیامت و از شداید و سختیهای آن روز بزرگ نجات ده و آن روزی که روی ستمگران سیاه است یعنی روز حسرت و پشیمانی ما را روسفید گردان و دلهای پاک مؤمنان حاضر در محشر را به سوی ما بگردان و در آن روز زندگی ما را وسیله رنج و مشقّت ما قرار مده.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:60
«اللّهمّ صلّ علی محمّد عبدک و رسولک کما بلّغ رسالتک و صدع بامرک و نصح لعبادک اللّهمّ اجعل نبیّنا صلواتک علیه و آله یوم القیامة اقرب النّبیّین منک مجلسا و امکنهم منک شفاعة و اجلّهم عندک قدرا و اوجههم عندک جاها اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و شرّف بنیانه و عظّم برهانه و ثقّل میزانه و تقبّل شفاعته و قرّب وسیلته و بیّض وجهه و أتمّ نوره و ارفع درجته و احینا علی سنّته و توفّنا علی ملّته و خذ بنا مناهجه و اسلک بنا سبیله و اجعلنا من اهل طاعته و احشرنا فی زمرته و اوردنا حوضه و اسقنا بکاسه اللّهمّ و صلّ علی محمّد و آله صلاة تبلّغه بها افضل ما یأمل من خیرک و فضلک و کرامتک انّک ذو رحمة واسعة و فضل کریم.
اللّهمّ اجزه بما بلّغ من رسالاتک و ادّی من آیاتک و نصح لعبادک و جاهد فی سبیلک أفضل ما جزیت احدا من ملائکتک المقرّبین و انبیائک المرسلین المصطفین و السّلام علیه و علی آله الطّیّبین الطّاهرین و رحمة اللّه و برکاته» «1».
(1) «خداوندا بر بنده و رسول گرامیت محمد (ص) درود فرست همچنان که او پیام رسالت تو را به مردم ابلاغ کرد و فرمانت را با صدای بلند به همگان رساند و بندگانت را نصیحت کرد. بار خدایا پیامبرمان را که درود و رحمت تو بر او و خاندان او باد، در روز قیامت از تمام پیامبران به خود نزدیکتر و مقرّبتر گردان و قدرت شفاعت بیشتر از همه مرحمت فرما و قدر و منزلت او را در نزد خودت بیشتر کن و جاه و مقامش را از همه پیامبران بالاتر ببر. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و اساس و بنیاد دین
______________________________
(1) صحیفه سجادیه دعای چهل و یکم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:61
مقدس او را استوار و برهان او را در پیشگاهت افزون گردان و میزان اعمال او را سنگینتر بفرما و شفاعت او را درباره امّتش بپذیر و وسیله تقرّب او را به خودت فراهم گردان و او را روسفید کن، نور نبوّت او را درخشانتر ساز و درجه او را از همه بالاتر ببر و ما را بر سنّت او زنده نگهدار و همیشه در راه راست او ثابت بدار و ما را در راهی که او از جانب تو تعیین کرده موفّق بدار و ما در زمره اهل طاعت او قرار ده و در روز قیامت هم ما را به طریق دین اسلام محشور فرما و به حوض کوثر او وارد ساز. پروردگارا بر محمد و آلش درود و تحیّتی فرست که بدان وسیله به بیش از آن مقدار از فضل و کرمت که امید داشت، نایل گردد، زیرا که تو تنها صاحب رحمت فراگیر و فضل و کرم فراوان میباشی.
(1) خداوندا به این پیامبر گرامیت در مقابل تبلیغ رسالتها و ادای حق آیات و احکامت، و به خاطر آن که به بندگانت موعظه و نصیحت کرد و در راه دین تو مجاهدت نمود، بهتر از هر فرشته مقرب و پیامبران برگزیده مرسلت پاداش عطا فرما و درود و رحمت و برکات خدا بر او و آل پاک و پاکیزهاش باد.»
(2) به این ترتیب این دعای شریف پایان میپذیرد، دعایی که از دلنشینترین دعاهای ائمّه اهل بیت علیهم السلام است. امام علیه السلام در این فرازها از روی تعظیم و بزرگداشت فراوان خود نسبت به قرآن کریم پرده برداشته است و آن را به بهترین اوصاف و بالاترین ستایشها ستوده است، زیرا که کسی بجز ائمّه اهل بیت علیهم السلام که گنجینه دانش پیامبر و راویان حکمت آن بزرگوارند مقام این کتاب بزرگ را نمیداند و از حقیقت و تفسیر آن آگاه نیست. براستی که امام علیه السلام از خدای تعالی در این فرازها درخواست کرده است تا این که به وی خیر دنیا و آخرت را مرحمت کند و او را به هنگام انتقال به پیشگاه خود مشمول مغفرت و رضوان خود گرداند و در جوار رحمت خود جای
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:62
دهد، همانگونه که این فقرات دعا، مشتمل بر تعظیم و بزرگداشت پیامبر اکرم است که باعث نشر اندیشه و دانش در روی زمین میباشد، همچنین درخواست اجر و مزد فراوان برای آن بزرگوار- در برابر تلاش و کوشش وی در راه آزادی انسانها و نجات آنان از چنگال کفر و الحاد- نموده است.
(1)
امام زین العابدین علیه السلام از برجستهترین مفسّران قرآن کریم بوده است و دانشمندان تفسیر، بطور فراوان از موارد مختلف به تفسیر دلپذیر آن حضرت استشهاد کردهاند و مورّخان میگویند؛ امام علیه السلام مدرسهای برای تفسیر قرآن داشته و پسرش زید شهید، تفسیر قرآن را از آن حضرت آموخت، «1» همچنان که فرزندش امام أبو جعفر محمد باقر علیه السلام تفسیری را که زیاد بن منذر «2»، رهبر مذهبی فرقه جارودیّه از آن حضرت نقل میکند، از محضر او فرا گرفت. «3» به هر حال ما نمونههای مختصری از تفسیر آن حضرت بر قرآن مجید را به شرح زیر تقدیم میداریم:
(2) 1- امام محمد باقر علیه السلام از پدر بزرگوارش در تفسیر آیه کریمه:
«الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» «4» نقل کرده است که فرمود:
______________________________
(1) طبق گزارش یکی از مجلات عراق، یک نسخه از این تفسیر در بخش کتابهای خطی کتابخانه کونکرس آمریکا موجود است.
(2) حیاة امام الباقر: 1/ 11 به نقل از فهرست شیخ طوسی: ص 98.
(3) زیاد بن منذر عبدی ملقب به ابو الجارود یا ابو النجم، از علمای زیدیّه بود، امام صادق (ع) او را لعنت کرد و فرمود: «انّه أعمی القلب و أعمی البصر». کشی مینویسد: امام صادق (ع) زیاد بن منذر اعمی ابو الجارود را ملقّب به سرحوب کرد و او را از دروغگویان دانست. جارودیه، پس از امامت زید بن علی بن حسین، به امامت محمد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن قائل شدند و بعضی او را امام غایب دانستند، بعضی قاسم علوی و برخی یحیی بن عمر را امام میشمردند. م
(4) بقره/ 21: آن که برای شما زمین را گسترده ساخت.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:63
«خدای سبحان زمین را مطابق با طبیعت شما و موافق با اجساد شما قرار داد و آن را نه چنان گرم و سوزان قرار داد تا شما را بسوزاند و نه چندان سرد تا شما را منجمد کند و نه بسیار خوشبو تا سرتان را به درد آورد و نه زیاد بدبو تا باعث نابودی شما شود، و نه زیاد نرم چون آب، تا شما را در خود غرق کند و نه خیلی سخت تا برای شما استفاده از آن در ساختن خانه و بناها و آرامگاههای مردگان مشکل باشد، (1) بلکه خداوند عزّ و جل زمین را به مقداری که استفاده ببرید مرتفع و استوار ساخت و آن قدر که بهم مربوط شوید و بدنها و منازل شما بر زمین قرار گیرد و قسمتهایی از زمین را برای خانههای شما و قبرهای شما و بسیاری از منافع شما رام گردانید، از این رو زمین را برای شما گسترده ساخت، سپس خدای عز و جل فرمود: «وَ السَّماءَ بِناءً» یعنی سقفی در بالای سر شما محفوظ داشت که خورشید و ماه و ستارگانش را برای منافع شما در آن به گردش میآورد، آنگاه خدای متعال فرمود: وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً یعنی باران را از بالا نازل میکند تا به قله کوهها و بالای تلها و تپهها و بلندیها و پستیها برسد، سپس بارانهای کم و بارانهای شدید و بارانهای مداوم را پراکند تا زمینهای شما آن را جذب کند و یک باره این باران را بر شما نازل نکرد تا زمین، درختان، زراعتها و میوههای شما را فاسد کند. آنگاه خداوند عز و جل میفرماید: «فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ» یعنی از آن چه از زمین بیرون میآورد، روزی شما را مقدر فرمود، «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً» یعنی از بتهایی که نه میفهمند، و نه میشنوند و نه میبینند و نه توان کاری را دارند، مثل و مانندی برای خدا قرار ندهید، در حالی که شما میدانید، آن بتها بر هیچ یک از این نعمتهای ارزندهای که پروردگار شما- تبارک و تعالی- نصیب شما کرده، توانایی ندارند ...» «1»
______________________________
(1) عیون اخبار الرّضا: 1/ 137- 138.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:64
(1) این بخش زرین از سخنان امام زین العابدین علیه السلام مشتمل بر دلپسندترین و مطمئنترین برهانهاست، زیرا که صورت کامل و درخشانی از آفرینش زمین را داده که خداوند آن را به کیفیتی شگفتآور آفریده- نه صلب و سخت (چون سنگ)- تا برای انسان زندگی بر روی آن آسان باشد و از خیرات و ثمرات بیشمار آن بهره گیرد. براستی که زمین با شگفتیهای موجود در آن از کوهها و دشتها، معدنها و دریاها و رودها و دیگر چیزها از بزرگترین و استوارترین دلایل وجود آفریدگار بزرگ داناست.
(2) همچنین امام علیه السلام به آفرینش آسمان و خورشید و ماه و ستارگان که با اشعّه تابناک خود این زمین را بهرهمند میسازند، بر عظمت خدای تعالی استدلال کرده است، زیرا که اشعه خورشید اثر فراوانی در ساختار حیات گیاهی دارد، همچنان که تابش ماه در جزر و مد دریاها مؤثر است و همچنین پرتو ستارگان که تأثیر زیادی در پیدایش حیات عمومی تمام موجودات زنده و گیاهان روی زمین دارد ... در صورتی که این پدیدههای هستی تا قرنهای اخیر کشف نشده بود مگر آن که امام علیه السلام در سخنان خود بدانها اشاره کرده است، حقّا که او و پدران و فرزندان معصومش، نخستین پیشوایانی هستند که پرچم دانش را برافراشتند و در ساختن تمدن بشری سهمی بسزا دارند.
(3) امام علیه السلام، تصویری معیّن و مشخّص از بارانها را داده است؛ که به صورت عادی و در اوقات مخصوصی نازل میشود تا زمین را احیا کند و ثمراتش را برآورد، در صورتی که اگر بارندگی دوام مییافت و یا یک باره فرود میآمد، تمام گیاهان و انسانها و حیوانات را از بین میبرد.
امام علیه السلام پس از آن که دلایل روشنی بر وجود آفریدگار دانا آورده، مردم را به بندگی و یکتاپرستی او و ترک بتها و خدایان دروغین تشویق کرده است زیرا که پرستش بتها خود، دلیل بر انحطاط فکری و جمود فهم ایشان است زیرا که این خدایان دارای هیچ سود و زیانی نیستند و هیچ گونه توانی در اداره این عالم هستی و دگرگونی آن ندارند.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:65
(1) 2- و از آن حضرت نقل شده است که آیه کریمه: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» «1» را چنین تفسیر فرمود:
«قرآن را به صورت واضح تلاوت کن؛ نه چنان پراکنده مانند پراکندن گیاه و نه چنان نامفهوم مانند نامفهوم خواندن شعر، بلکه در شگفتیهای آن تأمل کنید تا دلها را بدان وسیله از جا بکنید و نباید هدف فردی از شما این باشد که سورهای را به آخر برسانید ...» «2»
(2) 3- در تفسیر این آیه کریمه: «ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً» «3» فرمود:
«سلم» همان ولایت امام امیر المؤمنین علیه السلام است. «4» بدون تردید ولایت امام امیر المؤمنین باب مدینه علم پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- همان سلامتی و امنیّت واقعی است که مردم در سایه آن از نعمت امنیّت و آسایش و آرامش برخوردار میشوند و اگر مسلمانان پس از وفات پیامبر (ص) به ولایت آن حضرت میپیوستند، در زندگی سیاسی و اجتماعی خود گرفتار هیچ مشکلی نمیشدند.
(3) 4- مردی درباره تفسیر آیه کریمه: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ» «5» از امام زین العابدین علیه السلام پرسید، امام (ع) در پاسخ وی فرمود:
«جنب اللّه، علی بن ابی طالب است که حجت خدا بر خلق میباشد وقتی که روز قیامت فرا رسد، خداوند به فرشتگان خازن جهنّم دستور دهد تا کلیدهای آن را به علی علیه السلام بدهند و آن حضرت هر که را بخواهد
______________________________
(1) سوره مزّمّل/ 4: قرآن را شمرده و مرتب بخوان. از امیر المؤمنین رسیده است که فرمود: ترتیل عبارت است از ادای درست حروف و حفظ وقوف. م
(2) امام زین العابدین: ص 279.
(3) سوره بقره/ 208.
(4) تفسیر برهان: 1/ 129.
(5) سوره زمر/ 58: آن که شخص میگوید: ای اندوه و پشیمانی بر آنچه در قرب خدا کوتاهی کردم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:66
وارد دوزخ کند و هر که را خواهد نجات دهد، رسول خدا- صلی اللّه علیه و آله- فرمود: یا علی! هر که تو را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که تو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است، یا علی! تو برادر منی و من برادر توأم، یا علی! روز قیامت پرچم در دست توست و تو آن را پیشاپیش امّتم میبری در حالی که مؤذّنان از سمت راست و چپ تو حرکت میکنند.» «1»
(1) براستی که خدای متعال، هر مقام والایی که بوده، به امیر المؤمنین علیه السلام، مرحمت کرده؛ از جمله او را تقسیمکننده بهشت و دوزخ قرار داده است، چنان که اخبار فراوانی در این باره رسیده و این مقام والا را به خاطر جهاد عظیم آن حضرت در راه اسلام و تقوا و پارسایی فوقالعاده او در راه دین بخشیده است.
(2) 5- ثویر بن فاخته، از امام زین العابدین علیه السلام درباره تفسیر این آیه کریمه: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ» «2» پرسید، امام علیه السلام پاسخی طولانی در مورد گرفتاریهای روز قیامت داد که ما برخی از آنها را نقل میکنیم: فرمود:
«وقتی که روز قیامت فرا رسد خداوند مردم را از قبرهایشان، بیلباس و بدون مویی در صورت و به صورت مادرزاد همچون نوجوانان در یک زمین مرتفعی بر میانگیزاند در حالی که روشنایی از پشت سر ایشان است، تاریکی ایشان را یک جا جمع میکند تا این که در آستانه محشر میایستند و برای ورود به محشر ازدحام میکنند و از رفتن بازداشته میشوند به حدّی که نفس کشیدنها بسختی انجام میگیرد و عرق بر سر و صورت ایشان مینشیند و کارشان دشوار میشود و سخت بیتاب و نالان میگردند و فریادشان بلند میشود، و این نخستین هول و هراس از احوال رستاخیز
______________________________
(1) تفسیر فرات: ص 3.
(2) سوره زمر/ 69: زمین به نور پروردگارش روشن گردد و کتاب نهاده شود و پیامبران و شهیدان آورده شوند.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:67
است و در این هنگام است که خداوند تبارک و تعالی با جلال و عزّت تمام از فوق عرش همه را مخاطب قرار داده و میفرماید: ای گروه خلایق خاموش باشید و به ندای منادی حق گوش فرا دهید، آنگاه آخرین فرد آنان سخن حق را بشنوند چنان که اوّلین نفر آنان میشنود پس دلهایشان بتپد و اعضا و جوارحشان به لرزه درآید و سرها را به سمت آن صدا بر میگردانند در حالی که سرافکندهاند و نسبت به صاحب صدا احساس ذلت و خواری مینمایند و کافران میگویند: امروز روز دشواری است! سپس از مصدر جلال ندا میرسد: منم خدای یکتایی که جز من خدایی نیست منم آن داوری که ستم نمیکند؛ امروز به عدل و داد در بین شما داوری میکنم، امروز به کسی در پیشگاه من ستم نمیشود، از قوی حق ضعیف و مظلوم را میگیرم و نیکیها و بدیها را جزا میدهم و آنچه را که در راه من به رایگان دادهاند پاداش میدهم و هیچ ستمگری از این عقبه حق عبور ندارد، و هیچ کسی نیست که به او ظلم شده باشد و او بر ظالم ببخشد مگر این که پاداش آن را میدهم و در نزد حساب، حق او را میگیرم. ستمهایی را که بر شما رفته از کسانی که در دنیا به شما ستم کردهاند، بطلبید که من بر شما گواهم و گواهی من شما را بس است». «1»
امام علیه السلام بطور گسترده به تفصیل روز قیامت پرداخته و آنچه را که انسان از گرفتاریها و شداید میبیند بیان میکند.
(1) 6- امام صادق علیه السلام از جدش امام زین العابدین علیه السلام در تفسیر این آیه کریمه: «یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ، وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ ...» «2» نقل کرده است که آن حضرت در تفسیر جمله «و یأخذ الصّدقات» فرمود:
«من از طرف پروردگارم ضمانت میکنم که صدقه در دست بنده خدا قرار
______________________________
(1) تفسیر برهان: 2/ 95.
(2) سوره توبه/ 105: خداست که توبه را از بندگانش میپذیرد و صدقات را میگیرد ...
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:68
نمیگیرد مگر آن که ابتدا در دست پروردگار واقع میشود ... و پیوسته میفرمود: هیچ چیزی نیست مگر آن که فرشتهای بر آن گمارده است جز صدقه که در دست خدای تعالی واقع میشود.» «1»
(1) 7- امام زین العابدین علیه السلام، در تفسیر آیه مبارکه: «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ» «2» فرمود:
«آن مبلغ ناچیزی که حضرت یوسف را به آن فروختند بیست درهم بود.» «3»
(2) 8- ثویر بن فاخته نقل کرده است که امام زین العابدین علیه السلام، آیه کریمه: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً» «4» را چنین تفسیر فرمود:
«هابیل با قربانی کردن فربهترین قوچی که در اختیار داشت به درگاه خدا تقرّب جست اما قابیل با یک خوشه گندم تقرّب خواست، خداوند تعالی از هابیل پذیرفت و از قابیل نپذیرفت آنگاه ابلیس، قابیل را وسوسه کرد که فرزندان هابیل در آینده بر فرزندان تو افتخار کرده و خواهند گفت که ایشان پسران کسی هستند که خداوند قربانی او را پذیرفته است، و این خیال را در او حاکم کرد تا آنجا که قابیل به برادرش هابیل حسد برد و بر کشتن او تصمیم گرفت تا نسلی از او نباشد، اما نمیدانست که چه کند، ابلیس به او یاد داد که سر برادرش را وسط دو سنگ قرار دهد و بکشد، او نیز چنین کرد و بعد نمیدانست که جسد او را چگونه پنهان
______________________________
(1) تفسیر برهان: 1/ 441، تفسیر صافی: ص 223.
(2) سوره یوسف/ 20: او را به چند درهم معدود، به بهای ناچیزی فروختند ...
(3) مجمع البیان: 5/ 221.
(4) سوره مائده/ 31: بر ایشان داستان دو پسر آدم را بدرستی بخوان آن هنگامی که آنان قربانی کردند ...
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:69
سازد تا این که دو کلاغ آمدند و به نزاع با یکدیگر پرداختند، تا این که یکی بر دیگری چیره شد و او را کشت و جسدش را در خاک پنهان کرد و قابیل این منظره را میدید از جا بلند شد و گودالی برای هابیل کند و او را دفن کرد و از کرده خود پشیمان شد، این عمل او درباره دفن مردگان به صورت سنّتی درآمد.
وقتی که حضرت آدم از او درباره برادرش هابیل پرسید، در جواب گفت: مگر مرا نگهبان او کرده بودی؟ سپس او را به قربانگاه آورد و روشن شد که او هابیل را کشته است و حضرت آدم قابیل را لعنت کرد و دستور داد تا دیگران هم او را لعنت کنند و چهل سال در مصیبت فرزندش گریست تا این که خداوند به او وحی فرمود که من به تو در عوض هابیل پسری مرحمت خواهم کرد، و بعدها به حضرت حوّا، پسری پاکیزه و مولودی مبارک عطا کرد و در روز هفتم تولّدش وحی کرد او را هبة اللّه نام بگذار و او نیز چنین نامید ...» «1»
(1) 9- سعید بن جبیر میگوید: از امام زین العابدین علیه السلام در مورد کلمه (قربی) در آیه کریمه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» «2» پرسیدم، فرمود:
«مقصود، خویشاوندی ما اهل بیت است.» «3»
(2) 10- مردی از امام زین العابدین علیه السلام درباره عبارت (حقّ معلوم) که در آیه شریفه: «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» «4» آمده
______________________________
(1) تفسیر برهان: 1/ 280.
(2) سوره شوری/ 23: بگو از شما مزدی برای رسالت نمیخواهم، جز دوستی نسبت به خویشاوندان را.
(3) احکام القرآن تألیف جصّاص: 3/ 475.
(4) سوره معارج/ 24، 25: آنان که در مالشان حقی است معلوم برای سائل و محروم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:70
است، سؤال کرد، آن حضرت فرمود:
«حق معلوم، عبارت از چیزی است که شخص از مال خود بیرون میکند و آن غیر از زکات و صدقه واجب است.»
آن مرد پس از شنیدن سخن امام عرض کرد: آن مالی را که بیرون میکند با آن چه میکند؟ امام علیه السّلام فرمود:
«با آن صله رحم میکند و به ضعیفان کمک مینماید و رنج ایشان را برطرف میسازد و یا به برادر دینیش محبت میکند و گرفتاری او را برطرف سازد.»
آن مرد از دانش و آگاهی امام علیه السّلام در حیرت شد و با خود میگفت: خدا بهتر میداند که رسالت خود را به هر کسی که بخواهد، عطا میفرماید. «1»
(1) 11- امام سجّاد علیه السّلام در تفسیر آیه کریمه: «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ» «2» فرمود:
«مقصود، عفو بدون رنج و مشقّت است.» «3»
این بود برخی از آیات شریفهای که تفسیر آنها از امام زین العابدین به یادگار مانده است اما شخص جستجوگر در کتابهای تفسیر از نظرات و سخنان آن حضرت در این زمینه به مطالب زیادی بر میخورد.
______________________________
(1) لآلی الأخبار: 3/ 3، وسائل الشیعة: 6/ 69.
(2) سوره حجر/ 86: درگذر، درگذشت خوبی.
(3) وسائل الشّیعه: 5/ 519.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:71
(1)
اما علم فقه که یکی از بالاترین و مهمترین علوم اسلامی است، زیرا که این علم بیانگر افعال مکلّفین در پرتو قوانین شریعت اسلام میباشد، امام زین العابدین علیه السّلام برای این علم اهمیت زیادی قائل بود از این رو به نشر و گسترش این علم در میان مردم پرداخت و متخصص بیهمتای عصر خود در این علم بود، مورّخان میگویند: آن حضرت در قدرت بر احاطه به مسائل فقهی در تمام ابعاد و بیان فروع و جزئیاتش نظیر جدش امیر المؤمنین علیه السّلام بود. «1» آن بزرگوار تنها مرجعی بود که دانشمندان و فقها در مشکلات مسائل دینی به او مراجعه میکردند، مورّخان نقل کردهاند که زهری از بزرگترین فقهای مشهور مدینه از جمله کسانی بود که در مشکلات احکام شرعی خود به آن حضرت مراجعه میکرد، راویان اخبار میگویند: وی در عالم خواب دید، گویا دستش را حنا بسته است، در تعبیر خوابش گفتند او به قتل نفس غیر عمد گرفتار خواهد شد و گویا آن زمان کارگزار بنی امیّه بوده و مردی را مجازات کرده بود او هم در اثر همان مجازات از دنیا رفت، زهری سخت ناراحت شد و از خدا ترسید و از شهر فرار کرد و به غاری پناه برد و در آنجا به عبادت مشغول شد، سالی امام علیه السّلام به سفر بیت اللّه الحرام میرفت از کنار آن غار گذشت که زهری در آنجا بود، به عرض امام رسانیدند، که آیا با زهری کاری دارید؟ فرمود آری، سپس حضرت وارد غار شد و زهری را دید بسیار بیتاب و بیمناک است و از رحمت خدا ناامید و مأیوس گردیده است فرمود:
«به قدری که من از این حالت یأس و ناامیدی تو از رحمت خدا میترسم از گناهی که مرتکب شدهای نمیترسم! اکنون خونبهایی کامل برای
______________________________
(1) امام زین العابدین: ص 33.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:72
بازماندگان آن مقتول بفرست و خود نزد خانوادهات برو و به امور دینیت مشغول باش.»
(1) زهری با شنیدن این سخنان خوشحال شد و عرض کرد: مولای من غم مرا برطرف کردی، خدا بهتر میداند که رسالت خدا را به کسی که اراده میکند عطا میفرماید. «1» اکنون به نمونههایی از احکام شرعی که امام علیه السّلام بیان فرموده اشاره میکنیم:
(2)
زهری با گروهی از فقها به خدمت امام زین العابدین علیه السّلام رسیدند، امام از زهری درباره مسائلی که بحث و کاوش میکردند، پرسید، عرض کرد:
«ما درباره روزه گفتگو میکردیم، همگی به این نتیجه رسیدیم که جز روزه ماه رمضان روزه واجب وجود ندارد».
امام علیه السّلام، کمی معلومات و آگاهی ایشان را نسبت به امور شرعی و احکام دین گوشزد کرد، سپس اقسام روزه را به شرح زیر بیان نمود:
«آن گونه که شما گفتید، نیست بلکه روزه چهل گونه است، ده قسم از آن واجب است همچون روزه ماه رمضان و ده نوع آن روزه حرام است، و چهارده قسم از آن روزه اختیاری است؛ اگر انسان بخواهد میگیرد و اگر نخواست نمیگیرد، و روزه رخصت که خود سه قسم است، و روزه تربیت، روزه اباحه، روزه سفر و روزه مرض ...»
(3) زهری و دیگر فقها از وسعت دانش امام علیه السّلام و احاطه آن حضرت به احکام دین، متحیّر شدند، زهری از آن بزرگوار درخواست کرد تا اقسام مختلف روزه را شرح و توضیح دهد، امام علیه السّلام فرمود:
______________________________
(1) تاریخ دمشق: 36/ 16، بحار الانوار: 46/ 7.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:73
«اما روزه واجب عبارت است از: روزه ماه رمضان و روزه دو ماه پیاپی برای کسی که یک روز از روزه ماه رمضان را به عمد افطار کرده است، و روزه دو ماه متوالی برای کسی که از روی خطا مرتکب قتل نفس شده و قادر بر آزاد کردن بنده نباشد نیز واجب است، همان طوری که خدای متعال فرموده است: «وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلی أَهْلِهِ- تا آنجا که میفرماید:- فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ»، «1» و روزه دو ماه پیاپی در کفّاره ظهار، «2» برای کسی که امکان آزاد کردن برده را نداشته باشد. خدای تعالی فرماید: «وَ الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ. فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا.» «3»
(1) و روزه سه روز؛ در مورد کفّاره قسم، برای کسی واجب است که امکان طعام دادن را ندارد، خدای تبارک و تعالی میفرماید: «فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ إِذا حَلَفْتُمْ» «4» تمام این روزهها پشت سر هم است نه جدا. و روزه درد و آزار سر تراشیدن نیز واجب است، خدای متعال میفرماید: «فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ
______________________________
(1) سوره نساء/ 95: هر کس مؤمنی را به خطا بکشد باید بنده با ایمانی را آزاد کند و خونبهایی به کسان مقتول بپردازد. و کسی که نیافت باید دو ماه پیاپی روزه بگیرد.
(2) ظهار، آن است که مردی به همسرش بگوید: انت علیّ کظهر امّی. به کتابهای فقهی مراجعه شود.
(3) سوره مجادله/ 4، 5: کسانی که زنانشان را ظهار کنند سپس از گفتهشان برگردند، باید پیش از آن که بهم برسند، بندهای را آزاد کنند، این پندی است که به شما داده میشود و خداوند بدانچه انجام میدهید، آگاه است. و کسی که توانایی ندارد بندهای را آزاد کند، باید پیش از تماس با هم دو ماه پیاپی روزه بگیرد.
(4) سوره مائده/ 91: کسی که (امکان دادن طعام را) نیابد، باید سه روز روزه بگیرد، آن است کفاره سوگندهای شما وقتی که سوگند یاد کردید.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:74
بِهِ أَذیً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ.» «1» که صاحب درد مختار است که سه روزه روزه بگیرد و یا صدقه دهد و یا قربانی به جا آورد. و روزه خون حجّ تمتّع که بر کسی که به قربانی دسترسی نداشته باشد، واجب است خدای تعالی فرماید: «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ.» «2» و روزه مجازات بنده که واجب است، خدای تعالی میفرماید: «وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکِینَ أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً،» «3» سپس امام علیه السّلام رو به زهری کرد و فرمود: «زهری آیا میدانی که مقصود از روزه معادل آن چگونه است؟ عرض کرد: خیر، نمیدانم. فرمود: برای صیدی که شده قیمتگذاری میکنی سپس آن را بر اساس گندم محاسبه میکنی و بعد گندم را صاع به صاع پیمانه میکنی و در برابر هر نصف صاع یک روز، روزه میگیری، و همچنین روزه نذر واجب است، و روزه اعتکاف نیز واجب است. «4»
(1) اما روزه حرام، روزه عید فطر، عید قربان و سه روز ایّام تشریق «5» است،
______________________________
(1) بقره/ 193: پس هر کس از شما بیمار و یا در سرش آزاری باشد باید در عوض روزه بگیرد و یا صدقه دهد و یا قربانی کند.
(2) بقره/ 193: پس هر که عمره تمتع در حج به جا آورد، هر چه میسّر شد باید قربانی کند و کسی که نیافت باید سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت روزه بگیرد تا ده روز کامل شود.
(3) مائده/ 96: و کسی از شما که از روی عمد آن صید را بکشد پس جزائی دارد مانند آنچه را که کشته است از گاو، شتر و گوسفند مطابق داوری دو شخص عادل از خودتان، در حالی که آن قربانی را به حرم برده و ذبح کنند یا کفّاره طعام دادن به مستمندان یا برابر آن روزه واجب است ...
(4) اعتکاف پس از گذشتن دو روز، روز سوم واجب میشود و همچنین با نذر و مانند آن واجب میگردد.
(5) ایام تشریق، روزهای وقوف در منی را میگویند که پس از روز قربانی، روزهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ماه است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:75
و روزه یوم الشّک «1» را هم مأموریم بگیریم و هم از روزهداری آن روز نهی شدهایم: مأموریم به عنوان آخر شعبان روزه بگیریم و منع شدهایم به این ترتیب که کسی در روزی که همه مردم آن روز را شک دارند و نمیدانند آخر شعبان است یا اول رمضان، او تنها به نیّت رمضان روزه بگیرد ...»
(1) زهری رو به امام علیه السّلام کرد و عرض کرد: «فدایت شوم، اگر نخواهد از ماه شعبان روزه بگیرد، چه کند؟ امام علیه السّلام فرمود:
«شبی را که شک دارد باید به نیّت شب شعبان روزه بگیرد؛ اگر از ماه رمضان باشد کفایت میکند و اگر شب آخر شعبان نیز باشد ضرری ندارد.»
زهری اشکال کرد و پرسید: «چگونه روزه داوطلبی جای روزه واجب را میگیرد؟» امام علیه السّلام پاسخ داد:
«اگر کسی یک روز از ماه رمضان را با این که توجه نداشت و نمیدانست از ماه رمضان است، داوطلبانه روزه بگیرد و بعدها بداند که ماه رمضان بوده است کفایت میکند، زیرا که وجوب به آن روز معیّن واقع شده است.»
(2) سپس امام علیه السّلام دوباره به بیان اقسام روزه برگشت و فرمود:
«و روزه وصال «2» (شبانه روزی) حرام است و روزه سکوت «3» حرام است و
______________________________
(1) یوم الشّک اگر نیت کند که آن روز از ماه رمضان است، روزه داشتنش حرام است.
(2) روزه وصال، آن است که تمام شبانهروز پیوسته روزهدار باشد که حرمت آن حرمت تشریعی است.
(3) روزه سکوت، آن است که انسان از سخن گفتن خودداری میکند، در شریعتهای پیشین سخن گفتن بر روزهدار حرام بوده است همان طوری که قرآن کریم در داستان حضرت مریم آن را اعلام داشته و میگوید: «انّی نذرت للرّحمن صوما فلن أکلّم الیوم انسیّا» جز این که در شریعت مقدس اسلام این نوع روزه نسخ شده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:76
روزه نذر برای کار معصیت حرام است و روزه روزگاران، حرام است.
(1) و اما روزهای که روزهدار اختیار دارد بگیرد و یا نگیرد؛ روزه روز جمعه، پنج شنبه، دوشنبه (هر هفته)، روزه ایّام البیض، «1» روزه شش روز از روزهای ماه شوّال، روز عرفه و روز عاشوراء است، در تمامی اینها روزهدار اختیار دارد که روزه بگیرد و یا نگیرد.
(2) و اما روزه رخصت آن است که زن روزه استحبابی را نمیگیرد مگر با اجازه شوهرش و بنده روزه نمیگیرد مگر با اذن مولایش و مهمان روزه نمیگیرد مگر با اجازه میزبانش، رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود:
«هر که بر گروهی وارد شد جز به رخصت آنان حق ندارد، روزه استحبابی بگیرد.»
(3) و اما روزه تأدیب آن است که کودکی را که به حدّ رشد رسیده به خاطر تربیتش وادار به روزه کنند در صورتی که به او واجب نشده است و همچنین کسی را که به دلیل بیماریی از اوّل روز روزهدار نبوده امّا بعدا بهبود یافته و توان روزه را دارد، باقیمانده روز را از باب تأدیب مأمور به روزه داشتن کنند در حالی که واجب نیست، و همینطور مسافر اگر از اوّل روز، چیزی خورده باشد و سپس به وطنش رسیده است بقیه روز را تأدیبا مأمور به امساک کنند در صورتی که واجب نیست. و اما روزه اباحه چنین است که اگر کسی بدون عمد چیزی بخورد و یا بنوشد و یا بغیر عمد قی کند، خداوند آن را مباح کرده و روزهاش را کافی میداند.
(4) و اما روزه سفر و مرض که علمای عامّه در آن باره اختلاف نظر دارند؛ گروهی میگویند: باید روزه بگیرد و عدّهای میگویند: نباید روزه بدارد و جمعی معتقدند که اگر خواست روزه بگیرد و اگر نخواست افطار کند! و
______________________________
(1) ایّام البیض: روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه است، به این دلیل آن شبها را «بیض» گفتهاند که ماه از اول تا آخر شب آشکار است. (مجمع البحرین: مادّه بیض).
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:77
اما ما میگوییم: در حال سفر و به هنگام بیماری در هر دو مورد نباید روزه بگیرد و اگر در مسافرت و یا در حال بیماری روزه بگیرد، قضای آن نیز بر او واجب است زیرا خدای عز و جل میفرماید: «فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ... «1»» «2»
(1) در اینجا این بحث فقهی که امام علیه السّلام به علما و فقها تعلیم داده بود، پایان گرفت، بحثی که حکایت از میزان احاطه امام علیه السّلام به احکام شریعت و مسائل فرعی فقه دارد که این همه فروع مهم را که از نظر علما به دور مانده بود درباره روزه بیان فرموده است، و شایان ذکر است که فقهای شیعه در فتواهای خود راجع به احکام روزه بر این حدیث شریف استناد جستهاند.
(2)
اما جمع بین نمازهای مغرب و عشاء جایز است و جدایی انداختن بین آنها اگر چه بهتر است، اما واجب نیست. دلیل بر این مطلب روایتی است که از امام زین العابدین علیه السّلام نقل شده است که آن حضرت فرمود:
«جمع بین نماز مغرب و عشاء برای کودکان بهتر است تا آن که در آن بین بخوابند.»
و از ائمه اطهار علیهم السّلام روایات زیادی درباره جمع بین دو نماز واجب رسیده است و در پرتو همین روایات است که فقهای شیعه بر آن فتوا دادهاند و این روایت نیز بر جواز جمع دلالت دارد اما در خصوص نماز و عشاء، آن هم تنها
______________________________
(1) بقره/ 181: پس هر که از شما بیمار، یا مسافر باشد، به همان اندازه از روزهای دیگر (روزه واجب است).
(2) خصال صدوق: ص 501- 504، فروع کافی: 1/ 185، مقنعه: ص 58، تفسیر قمی:
ص 172- 175 و تهذیب: 1/ 435.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:78
برای کودکان. ولی بطور مسلّم نماز مغرب و عشاء و همچنین کودکان هیچ خصوصیّتی ندارند بلکه از آن جهت بر آنها تصریح شده است که سؤال مربوط بدانها بوده است.
(1)
در تمام عبادات نیّت معتبر است و هیچ عبادتی بدون نیت درست نیست، و در این باره به روایتی استدلال شده است که از امام زین العابدین علیه السلام نقل گردیده که فرمود:
«هیچ عملی جز به نیّت صحیح نیست.» «1»
(2)
علمای شیعه بر آنند که تکفیر در نماز جایز نیست. تکفیر، عبارت است از قرار دادن یکی از دو دست در حال قیام بر روی دیگری.
فقهای شیعه در این باره به دستهای از اخبار استدلال کردهاند که در آن میان روایتی است از امام زین العابدین علیه السلام که فرمود:
«نهادن شخص یکی از دستهایش را بر روی دست دیگر در هنگام نماز، خود یک کاری است در صورتی که در حال نماز هیچ کار دیگری درست نیست.» «2»
(3)
خریدن کنیز خواننده به قصد خوانندگی حرام است اما هرگاه به قصد خواندن قرآن کریم و نظایر آن باشد که غناء شمرده نشود، مانعی ندارد، فقهاء در
______________________________
(1) وسائل الشّیعة: 4/ 711.
(2) وسائل الشیعة: 4/ 1264.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:79
این مورد به روایتی استدلال کردهاند که مردی از امام زین العابدین علیه السلام درباره خریدن کنیزی که صدای خوشی داشت پرسید، امام علیه السلام فرمود:
«اگر خریدن او تو را به یاد بهشت اندازد یعنی با خواندن قرآن و پارسایی و فضائلی که غناء نباشد، مانعی ندارد، اما غناء روا نیست.» «1»
(1)
اما زنای با خواهر از زشتترین محرّمات است. کسی از امام زین العابدین علیه السلام از حد این نوع زنا پرسید، امام علیه السلام فرمود:
«به شدّت با شمشیر زده میشود، به هر جا که ضربت رسید، و اگر زنده ماند، حبس ابد میشود تا این که بمیرد.» «2»
در اینجا سخن ما درباره برخی از مسائل فقهی که امام علیه السلام نظر داده بود پایان گرفت و شخص محقّق و جویا میتواند در کتابهای فقه استدلالی و در مجموعههای حدیث، بخش بیشتری از فتواهای فقهی امام را پیدا کند که مشتمل بر تمام ابواب فقه از عبادات، معاملات، عقود و ایقاعات باشد که فقهای شیعه بدانها استناد جسته و در پرتو آن فتوا دادهاند.
(2)
امام زین العابدین علیه السلام تنها مرجعی بود که دانشمندان برای پرسش از مسائل پیچیده کلامی به آن حضرت مراجعه میکردند، و از جمله پرسشهایی که
______________________________
(1) وسائل الشیعة: 12/ 86.
(2) من لا یحضره الفقیه: ص 244.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:80
از آن حضرت شده و پاسخهایی که دادهاند، موارد زیر است:
(1)
اما مباحث قضا و قدر از مشکلترین و پیچیدهترین مسائل کلامی است، مردی در این باره از امام علیه السلام پرسید و چنین گفت:
«فدایت شوم آیا به مردم آنچه میرسد، مربوط به مقدرات است، یا مربوط به عمل خود ایشان؟» امام علیه السلام پاسخی داد که ابعاد مختلف و واقعیّت مسأله را در پرتو تفکّر اسلامی بازگشوده است، فرمود:
«همانا قدر و عمل انسان به منزله روح و پیکر است، روح بدون پیکر قابل حس نیست و پیکر بدون روح نیز صورتی بدون حرکت است، امّا وقتی که هر دو با هم باشند نیرومند و شایسته گردند. همچنین است عمل انسان و قدر الهی، اگر قدر بر عمل واقع نشود، خالق از مخلوق معلوم نشود و چون قدر چیز نامحسوسی است، اگر عمل بر طبق قدر الهی نباشد انجام نمیگیرد و به جایی نمیرسد، و لیکن با اجتماع آن دو، کار انجام میگیرد و به اتمام میرسد. و تقدیر الهی به سود بندگان صالح است.»
(2) امام علیه السلام اضافه کرد و فرمود:
«بدان که ستمگرترین مردم کسی است که ستم خود را عدالت پندارد و عدل و داد اهل هدایت را ستم بداند، بدان که بنده خدا چهار چشم دارد:
دو چشمی که امر آخرت خود را با آنها میبیند و دو چشمی که امور دنیوی خویش را، پس هرگاه خداوند برای بندهاش خیر و خوبی اراده فرماید، دو چشم دل او را بازگشاید و بدان وسیله غیب را ببیند و هرگاه جز این را اراده کند، دل را به همان حال بگذارد.»
آنگاه امام علیه السلام توجهی کرد و به آن مرد گفت:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:81
«این از آن نوع است، این از آن نوع.»
براستی که امام علیه السلام واقعیت قضا و قدر را حل کرده و شک و تردیدهایی را که در اطراف آنها وجود داشت برطرف نموده و حقیقتی را که اسلام در آن باره مقرر داشته، به ثبوت رسانده است.
(1)
امام علیه السلام وارد مسجد جدش رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- شد، دید گروهی با هم مشاجره میکنند، رو به ایشان کرد و فرمود:
«شما درباره چه چیز بحث میکنید؟» همه با هم گفتند: «درباره توحید.»
امام علیه السّلام آنها را- به دلیل کمی بضاعت، و سرمایه علمی ایشان در این امر- از فرو رفتن در این مسأله منع کرد و فرمود:
«از این گفتارتان دست بردارید.»
یکی از آنها رو به آن حضرت کرد و گفت:
«خداوند به وسیله خلقت آسمانها و زمین شناخته میشود، او در همه جا هست.» امام علیه السّلام او را به گفتن سخن بجا و درست راهنمایی فرمود و گفت:
«خداوند کسی است که هیچ چیز همانند او نیست، او شنوا و بیناست، وصف او نیز به وصف هیچ چیز نماند، پس او خود اوست.» «1»
______________________________
(1) توحید: ص 366، 367.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:82
(1)
امام علیه السّلام از کسی که در وجود خدا شک دارد، بسیار تعجّب میکند، خدایی که آفریدگار آسمانها و زمین است! همانگونه که از شخص منکر جهان آخرت تعجّب کرده، میفرماید:
«من بینهایت تعجب دارم از کسی که آفریدگان را میبیند اما در وجود خدا شک دارد، و من سخت در شگفتم از کسی که منکر جهان آخرت است در حالی که خلقت آغازین را میبیند ...» «1»
(2) براستی از چیزهایی که باعث تعجب است، انکار وجود آفریدگار بزرگی است که تمام موجودات دلایل وجود اویند، زیرا که محال است بدون علّت آفریننده، موجود گردند و اگر انسان قدری دقت کند و بیندیشد نشانههای وجود خدای تعالی را همراه همه چیز در روی زمین میبیند شاعر میگوید: «فی الأرض آیات فلا تک منکرا فعجائب الأشیاء من آیاته.»
در روی زمین آیات فراوانی است منکر وجود خدا مباش، زیرا عجایب موجودات از جمله آیات او هستند. تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 82 تعجب امام از کسی که در وجود خدا شک دارد ..... ص : 82
چنین عجب است از کسی که منکر عالم آخرت است در حالی که خلقت اولیه را که به مراتب از عالم آخرت بالاتر است میبیند زیرا که کار تکوین و به وجود آوردن مهمتر از کار دوباره بازگرداندن است، خدای متعال میفرماید:
«قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ، قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ.» «2»
______________________________
(1) بلاغة الامام زین العابدین: ص 5.
(2) سوره یس/ 79: گفت: چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده میکند؟ بگو! آن کسی که اوّلین بار آنها را آفرید و او بر هر آفرینشی داناست.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:83
(1)
محال است که خدا را به اوصاف محدودی که از صفات بشری است، توصیف کرد امام سجاد علیه السّلام در این باره میفرماید:
«خدا را به اوصاف محدود، نمیتوان وصف کرد. پروردگار ما بالاتر از توصیف است و چگونه میتوان کسی را که حد و اندازهای ندارد به اوصاف محدود در آورد چشمان او را نمیبیند و او چشمها را میبیند و او لطیف و خبیر است.» «1»
براستی که شناخت خدای تعالی در عقول بشر نمیگنجد، همانگونه که چشمان آدمی با نگرش محدودش او را نمیبیند و چگونه میتواند موجود ممکن فانی، به آن نیرویی احاطه پیدا کند که ابداع کننده این همه موجوداتی است که افکار و اندیشهها، در کیفیت ایجاد و آفرینش آنها سرگردانند و چگونه ممکن است به معرفت آفریدگار بزرگ برسد؟
در اینجا سخن ما درباره برخی از علوم امام زین العابدین علیه السّلام که در راستای علوم و سرمایههای علمی و فکری پدران بزرگوارش میباشد، پایان میگیرد.
(2)
امام زین العابدین علیه السّلام به موعظه کردن مردم اهمیت فراوانی میداد و از آن حضرت موعظههای بسیاری به جا مانده است که بدان وسیله
______________________________
(1) امام زین العابدین: ص 219.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:84
اصحاب خویش و مردم روزگارش را موعظه میفرمود و این مواعظ ارزنده همواره زندهاند و اندرزهای لازم را پیش روی مردم قرار میدهند و آنان را از غرور و سبک مغزی برحذر میدارند و به راه حق و راه درست دعوت میکنند، همچنان که برخی از حکمتهای جاودانهای از آن بزرگوار به یادگار مانده است که هدف، اعتدال انسان در راه و رفتار و شکوفایی شخصیت آدمی است، اینک برخی از سخنان آن بزرگوار را در این موارد نقل میکنیم.
(1)
پیش از آن که چیزی از مواعظ امام زین العابدین علیه السّلام را نقل کنیم مایلیم هدفها و غرض اصلی مواعظ آن حضرت و سایر ائمه اطهار علیهم السّلام را به شرح زیر بیان کنیم:
الف- تهذیب و اصلاح نفوس و ایجاد تمایلات ارزشمند در آنها.
ب- برطرف ساختن عقدههای روانی از وجود آدمی و نابود کردن تمام تمایلات فاسد و مخرب و خودخواهی، حسد و ظلم و تجاوز به مردم.
ج- مطرح کردن عبرتهایی که در گذرگاه تاریخ بر مردمان گذشته است از قبیل نابودی ستمگران و هلاکت خودکامگان، برای این که آدمی از آنها درسهایی بیاموزد تا راه زندگیش را روشن سازد و مقصد او را در زندگی اجتماعی و فردی مشخّص کند.
د- توجه دادن به خدای تعالی که بالاترین مقصد زندگی است و اوست که آدمی را از هر بدی و گناه نجات میبخشد.
ه- آمادهسازی برای سرای آخرت که منزلگاه دائمی و حقیقی انسان است، و این آمادگی تنها به وسیله عمل خیر میسر است.
این بود برخی از اهداف نورانی مواعظ ائمه علیهم السّلام، و اکنون به مواعظ امام زین العابدین علیه السّلام میپردازیم:
(2) 1- امام علیه السّلام در نکوهش دنیا و زنهار از شر و فتنههای آن
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:85
میفرماید:
«إن الدنیا قد ارتحلت مدبرة، و أن الآخرة قد ارتحلت مقبلة، و لکل واحد منهما بنون فکونوا من ابناء الآخرة، و لا تکونوا من ابناء الدنیا، الراغبین فی الآخرة، ألا أن الزاهدین فی الدنیا اتخذوا الأرض بساطا، و التراب فراشا، و الماء طیبا، و قرضوا من الدنیا تقریضا، ألا و من اشتاق إلی الجنة سلا عن الشهوات، و من اشفق من النار رجع عن المحرمات، و من زهد فی الدنیا هانت علیه المصائب، ألا أن للّه عبادا کمن رأی أهل الجنة فی الجنة مخلدین، و کمن رأی أهل النار فی النار معذبین، شرورهم مأمونة، و قلوبهم محزونة، أنفسهم عفیفة، و حوائجهم خفیفة، صبروا أیاما قلیلة فصاروا بعقبی راحة طویلة، أما اللیل فصافون أقدامهم. تجری دموعهم علی خدودهم، و هم یجأرون إلی ربهم، یسعون فی فکاک رقابهم، و أما النهار فحلماء علماء بررة، اتقیاء کأنهم القداح قد براهم الخوف من العبادة ینظر إلیهم الناظر فیقول: مرضی، و ما بالقوم من مرضی أم خولطوا، فقد خالط القوم أمر عظیم من ذکر النار، و ما فیها ...» «1»
(1) «همانا دنیا پشت کرده و میرود و آخرت رو آورده و میآید و برای هر کدام فرزندانی است، شما از فرزندان آخرت باشید، نه از فرزندان دنیا، هان! از پارسایان در دنیا باشید و از راغبین به آخرت، بدانید که پارسایان در دنیا زمین را بستر کنند و خاک را زیر سر نهند و آب را مطبوع شمرده و بخوبی دل از دنیا بریدهاند، هان! براستی که خداوند بندگانی دارد که همچون کسی که اهل بهشت را در بهشت جاودانه ببیند و همچون کسی که اهل دوزخ را در جهنم معذّب ببیند، از بدی آنان آسوده و دلهایشان غمگین است، روحی پاک و پاکیزه دارند و نیازمندیشان اندک میباشد، روزی
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 132، معالم العبر تألیف علّامه نوری.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:86
چند شکیبایی ورزیدند و به سرانجامی که آسایشی طولانی دارد گرایش یافتند اما به هنگام شب، سرپا ایستاده و اشک بر گونههایشان جاری، به درگاه پروردگارشان مینالند و در راه آزادی خویش (از عذاب جهنم) میکوشند و اما به هنگام روز، افرادی بردبار دانشمند، نیکوکار و پرهیزگارند، گویی چوبه تیری هستند که ترس از خدا آنها را سر تا پا تراشیده و از بیم عبادت لاغر و نزار ساخته است، بیننده بدانها نگرد و گوید که بیمارند در حالی که ایشان بیماری ندارند و یا عقلشان در هم است! بیقین ترس و بیم زیادی از یاد دوزخ و آنچه در آن است در نهاد ایشان درآمیخته و آنان را دژم کرده است ...»
(1) براستی که امام علیه السّلام آدمیان را از دلبستگی به دنیایی که سرچشمه همه خطاهاست، برحذر داشته است و به پیروی از پارسایان؛ از بندگان شایسته خدا دعوت نموده از آنانی که واقعیّت زندگی دنیا و سرانجام کار آن را که زوال و فناست بخوبی شناختند و دانستند که دنیا چیزی جز چند روز معدود نمیباشد تا آن که آدمی در پیشگاه خدا حاضر شود و خداوند از رفتار وی در طول حیاتش بپرسد تا جزایش دهد؛ اگر عمل نیک داشته باشد پاداش نیک، و اگر عملش بد باشد کیفر بد دهد، از این رو نیکان روی دل و عواطف خویش را به جانب خدا کردند و او را صمیمانه اطاعت و عبادت نمودند.
(2) 2- امام علیه السّلام فرمود:
«یا ابن آدم لا تزال بخیر ما کان لک واعظ من نفسک، و ما کانت المحاسبة من همک، و ما کان لک الخوف شعارا، و الحزن لک دثارا، یا ابن آدم إنک میت و مبعوث، و موقوف بین یدی اللّه عز و جل، و مسئول، فأعدّ جوابا ...» «1»
______________________________
(1) درّ النّظیم: ص 137، تاریخ یعقوبی: 3/ 46.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:87
«ای فرزند آدم! تا وقتی که خود واعظ خود باشی و بر محاسبه نفست همت گماری و مادامیکه ترس و بیم از عذاب الهی را شعار، و غم آخرت را دثار خود قرار دهی همواره در راه خیر و نیکی خواهی بود. ای فرزند آدم! بیقین تو میمیری و برانگیخته میشوی و در پیشگاه خدای عز و جل بازداشته میشوی و از اعمال و رفتارت بازخواست خواهی شد، پس هم اکنون پاسخی برای آن مهیا ساز ...»
امام علیه السّلام، آدمی را بر آن خوانده تا در ژرفای وجود خود و در عمق ذات خویش پنددهندهای را بپا دارد تا او را پند دهد و به حال نفس او نسبت به لغزشها و خطاهایی که از او سر میزند، رسیدگی کند، زیرا که او در روز رستاخیز برانگیخته میشود و برای گناهان و بدیهایی که مرتکب شده مؤاخذه میگردد.
(1) 3- زهری روایت کرده، میگوید: از علی بن حسین علیهما السّلام شنیدم که میفرمود:
«من لم یتعز بعزاء اللّه تقطعت نفسه علی الدنیا حسرات، و اللّه ما الدنیا و الآخرة إلا ککفتی میزان، فأیهما رجح ذهب بالآخر. ثم تلا قوله تعالی: «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ»- یعنی القیامة- «لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ. خافِضَةٌ»- خفضت و اللّه باعداء اللّه إلی النار- «رافعة»- رفعت و اللّه أولیاء اللّه إلی الجنّة- ...»
«هر کس خود را با ارتباط با خدا آرامش و تسکین نبخشد، با حسرت فراوان از دنیا بگسلد، به خدا سوگند، دنیا و آخرت جز دو کفّه ترازو نیستند، هر کدام سنگین شود، دیگری را از بین ببرد. سپس امام علیه السّلام آیه شریفه «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ» را قرائت کرد- یعنی قیامت بپاشود- «لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ، خافِضَةٌ»- به خدا سوگند که دشمنان خدا را به آتش دوزخ اندازند «رافعة»- به خدا سوگند که اولیای خدا را به جایگاه بهشت برین برسانند.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:88
(1) سپس امام علیه السّلام، مردی از اهل مجلس خود را مخاطب قرار داد- آنچه از محتوای سخن امام ظاهر میشود آن است که او فردی آزمند و خودباخته در طلب دنیا بوده است و امام علیه السّلام در حالی که او را موعظه میکرد- فرمود:
«اتق اللّه، و اجمل فی الطلب، و لا تطلب ما لم یخلق، فإن من طلب ما لم یخلق تقطعت نفسه، و لم ینل ما طلب، و کیف ینال ما لم یخلق ...»
«از خدا بترس و از راه حلال، طلب روزی کن و چیزی را که آفریده نشده، جستجو مکن زیرا کسی که طالب چیزی باشد که آفریده نشده است، نفسش بریده شود و به آنچه میجوید نرسد، آخر چگونه ممکن است به چیزی که آفریده نشده است، برسد ...»
آن مرد فورا عرض کرد:
«چگونه چیزی ناآفریده را میجوید؟» امام علیه السّلام در پاسخ فرمود:
«من طلب الغنی و الأموال و السعة فی الدنیا فإنما یطلب ذلک للراحة فی الدنیا، و الراحة لم تخلق فی الدنیا، و لا لأهل الدنیا، إنما خلقت الراحة فی الجنة، و التعب و النصب خلقا فی الدنیا، و لأهل الدنیا، و ما اعطی أحد منها حفنة إلا أعطی من الحرص مثلها، و من أصاب من الدنیا أکثر کان فیها أشد فقرا لأنه یفتقر إلی الناس لحفظ أمواله، و یفتقر إلی کل آلة من آلات الدنیا، فلیس فی غنی الدنیا راحة، و لکن الشیطان یوسوس إلی ابن آدم أن له فی جمع ذلک المال راحة، و إنما یسوقه إلی التعقب فی الدنیا، و الحساب علیه فی الآخرة.
و أضاف الإمام قائلا:
کلا ما تعب أولیاء اللّه فی الدنیا للدنیا، بل تعبوا فی الدنیا للآخرة ... ألا و من اهتم لرزقه کتب علیه حفظه، کذلک قال المسیح
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:89
عیسی علیه السّلام للحواریین: إنما الدنیا قنطرة فاعبروها، و لا تعمروها ...» «1»
(1) «هر کس ثروت و مال و گشایش زندگی دنیا را بجوید، در حقیقت همه اینها را برای آسایش در دنیا میجوید، در صورتی که آسایش (واقعی) در دنیا و برای اهل دنیا آفریده نشده است بلکه آسایش (واقعی) در بهشت، خلق شده و رنج و مشقّت را در دنیا و برای اهل دنیا آفریدهاند و به کسی مقدار ناچیزی از دنیا را ندادهاند مگر آن که به همان اندازه حرص و آز نیز دادهاند، و به هر که از دنیا بهره بیشتری رسیده، نیازمندیش نیز افزونتر است زیرا که او به مردم برای پاسداری از اموالش محتاج است و به هر وسیلهای از وسایل دنیا نیازمند است بنابراین در توانگری دنیا آسایش نیست و لیکن شیطان فرزند آدم را وسوسه میکند که آسایش او در گردآوری مال است و او را به جانب رنج و زحمت دنیا و حساب و مؤاخذه در آخرت سوق میدهد.»
(2) امام علیه السّلام اضافه کرد و فرمود:
«هرگز اولیای خدا در دنیا برای دنیا تحمل زحمت نمیکنند بلکه در دنیا برای آخرت رنج و زحمت میکشند ... آگاه باشید که هر که برای روزیش همت گمارد، پاسداری از آن نیز بر وی واجب گردد، عیسی مسیح علیه السّلام به حواریون چنین فرمود: همانا دنیا پلی است از آن بگذرید و آن را آباد نسازید ...»
در این موعظه امام علیه السّلام دعوتی است به پارسایی در دنیا و طلب صحیح مال دنیا، زیرا علّت کوشش و تلاش به خاطر مادیّات به دست آوردن
______________________________
(1) خصال شیخ صدوق: ص 64- 65.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:90
آسایش است و لیکن آسایش در دنیا وجود ندارد و این هم به خاطر غمها و گرفتاریهای زیادی که در دنیا وجود دارد آسایش در بهشت آفریده شده آن بهشتی که خداوند آن را برای بندگان پرهیزگارش مهیّا ساخته است بنابراین شایسته است که تلاش و کوشش انسان برای بهشت باشد؛ نه برای دنیا.
(1) 4- شخصی از امام زین العابدین علیه السّلام پرسید: یا بن رسول اللّه! چگونه صبح کردید؟ امام علیه السّلام فرمود:
«أصبحت مطلوبا بثمان: اللّه یطالبنی بالفرائض، و النبی یطالبنی بالسنة، و العیال بالقوت، و النفس بالشهوة، و الشیطان باتباعه، و الحافظان بصدق فی العمل، و ملک الموت بالروح، و القبر بالجسد، فأنا بین هذه الخصال مطلوب.» «1»
«صبح کردم در حالی که مورد مطالبه هشت کس بودم: خدای متعال از من واجبات را میخواهد و پیامبر از من اجرای سنّتش را میطلبد و اعضای خانواده از من خوراک روزانه میخواهند و هوای نفس مطالبه شهوت دارد و شیطان پیروی از خود را و دو فرشته نگهبان اخلاص در عمل را و ملک الموت روح مرا و قبر پیکر مرا میطلبند و من در میان این خصلتهای مطلوب به سر میبرم!» امام علیه السّلام به ابعاد مختلف زندگانی دنیا نگریسته و آن را محدود در این هشت چیز دیده است از این رو بر پارسایی در دنیا و دلخوش نشدن به هیچ چیز از زیب و زیور و عوامل دلخوشی آن تصمیم گرفته است.
(2) 5- مردی فریفته دنیا به خدمت امام سجاد علیه السّلام رسید و از حال خود بر آن حضرت شکوه کرد، امام علیه السّلام ضمن رد سخن او، فرمود:
«مسکین ابن آدم، له فی کل یوم ثلاث مصائب، لا یعتبر بواحدة
______________________________
(1) امالی ابن الشّیخ: ص 410.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:91
منهن، و لو اعتبر لهانت علیه المصائب، و أمر الدنیا: فأما المصیبة الأولی فالیوم الذی ینقص من عمره ... و إن ناله نقصان فی ماله اغتم به، و الدرهم یخلف عنه، و العمر لا یرده، و الثانیة أنه یستوفی رزقه فإن کان حلالا حوسب علیه، و إن کان حراما عوقب علیه، و الثالثة أعظم من ذلک، فقیل له: و ما هی؟ قال: ما من یوم یمسی إلا و دنا من الآخرة رحله لا یدری «أعلی الجنة أم علی النار ...» «1»
(1) «بیچاره فرزند آدم، هر روز با سه مصیبت روبروست؛ از هیچ کدام درس عبرت نمیگیرد در صورتی که اگر عبرت بگیرد، مصائب و تمام امور دنیا بر وی سهل و آسان گردد: اما نخستین مصیبت همان روز است که از عمر او میکاهد، در صورتی که اگر چیزی از مال و ثروتش کم شود غمگین و افسرده میشود با آن که پول و مال عوض دارد اما عمر بازنمیگردد. و دوم آن که او روزی خود را بطور کامل به دست میآورد؛ اگر از راه حلال باشد محاسبه میشود و اگر از راه حرام باشد به خاطر آن مجازات میبیند.
و مصیبت سوم از آن دو بزرگتر است، پرسیدند: آن چیست؟ فرمود هیچ روزی شب نمیشود مگر آن که سفرش به آخرت نزدیکتر میشود در حالی که نمیداند آیا سرانجام کارش به بهشت است و یا به دوزخ منتهی شود ...»
(2) امام علیه السّلام در این سخنان درربارش به پند گرفتن از سه مصیبتی دعوت فرموده است که انسان را محاصره کردهاند و این مصائب چنان است که اگر درباره آنها بیندیشد هرآینه او را از دلباختگی به دنیا بازدارد و برای آخرت خود کار کند که سرای جاودانگی و بقاست.
6- امام علیه السّلام فرمود:
______________________________
(1) اختصاص: ص 338.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:92
«لو کان الناس یعرفون جملة الحال فی فضل الاستنابة، و جملة الحال فی صواب التبیین، لأعربوا عن کل ما یتلجلج فی صدورهم، و لوجدوا من برد الیقین ما یغنیهم عن المنازعة إلی کل حال سوی حالهم، و علی أن ادراک ذلک کان لا یعدمهم فی الأیام القلیلة العدة، و الفکرة القصیرة المدة، و لکنهم من بنی مغمور بالجهل، و مفتون بالعجب، و معدول بالهوی من باب التثبت، و مصروف بسوء العادة عن فضل التعلم ...» «1»
(1) «اگر مردم بطور کامل فضیلت توبه و اظهار ندامت و همچنین راه درست درد دل کردن را میدانستند هرآینه از آنچه در دلهایشان میگذشت پرده بر میداشتند و از نسیم یقین به قدری برخوردار میشدند که از کشمکش بر سر هر حال و احوالی جز حال خویشتن بینیاز میگشتند، و به علاوه این که توجه به این مطلب داشتند که در این چند روز ناچیز دنیا و اندیشه این مدّت کوتاه، باعث تهیدستی ایشان نگردد و لیکن آنان در جهل فرورفتهاند و به خودبینی فریفته شده و از راه استوار به راه هوا و هوس منحرف گردیده و بجای فضیلت آموزش، به عادت ناپسند سرگرم شدهاند.»
(2) براستی که اگر انسان در احوال این دنیا بدقت نظر کند و ژرف بیندیشد چنان ایمان راستین بر وجود آفریدگار و مدبری پیدا کند که همه چیز در برابر اراده و قضای او سر تسلیم فرود آورده و جز او را نیرو و توانی نیست، و هیچ گونه شک و تردیدی در آن راه نیابد و چون انسان به چنین ایمانی آراسته شود آرامش یقین را در خود احساس کند و از بسیاری از مشکلات و سختیهایی که در این زندگی کوتاه مدت دنیا بر او روآور شود، آسوده گردد و لیکن کی چنین ایمانی برای او حاصل شود در حالی که نادانی و فریب خودبینی او را در کام خود فرو برده و
______________________________
(1) البیان و التّبیین: 1/ 84، زهر الآداب: 1/ 102.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:93
هوای نفس او را از راه فضیلت آموزش و وصول به حق گمراه ساخته است! (1) 7- از جمله مواعظ ارزشمند امام علیه السلام که اصحاب و شیعیانش را بدان وسیله موعظه فرموده و از بهترین مواعظ آن حضرت است که به یادگار مانده است، «1» سخنان درربار ذیل میباشد که میفرماید:
«أیها الناس، اتقوا اللّه، و اعلموا أنکم إلیه راجعون، فتجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا، و ما عملت من سوء تود لو أن بینها و بینه أمدا بعیدا، «و یحذرکم اللّه نفسه» ویحک ابن آدم الغافل، و لیس مغفولا عنه، إن أجلک أسرع شیء إلیک، قد أقبل نحوک حثیثا یطلبک، و یوشک أن یدرکک، فکأن قد أوفیت أجلک، و قد قبض الملک روحک، و صیرت إلی قبرک وحیدا، فرد إلیک روحک، و اقتحم علیک ملکان منکر و نکیر لمسألتک، و شدید امتحانک، ألا و إن أول ما یسألانک عن ربک الذی کنت تعبده، و عن نبیک الذی أرسل إلیک، و عن دینک الذی کنت تدین به، و عن کتابک الذی کنت تتلوه، و عن أمامک الذی کنت تتولّاه، و عن عمرک فیما أفنیته، و عن مالک من أین اکتسبته، و فیما أنفقته، فخذ حذرک، و انظر لنفسک، و اعد الجواب قبل الامتحان، و المساءلة و الاختبار، فإن تکن مؤمنا عارفا بدینک، متبعا للصادقین، موالیا لأولیاء اللّه لقنک اللّه حجتک و أنطق لسانک بالصواب، فاحسنت الجواب، و بشرت بالجنة، و الرضوان من اللّه، و استقبلتک الملائکة بالروح و الریحان، و إن لم تکن کذلک تلجلج لسانک، و دحضت حجتک، و عییت عن الجواب و بشرت بالنار، و استقبلت ملائکة العذاب بنزل من حمیم، و تصلیة جحیم.»
______________________________
(1) در تحف العقول آمده است که امام علیه السلام در هر روز جمعه این تذکرات را به اصحاب و یارانش میفرمود. م
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:94
(1) «ای مردم از خدا بترسید و بدانید که بازگشت شما به سوی اوست و هر کس هر چه از نیک و بد کرده، در مقابل خود خواهد دید با این که دوست دارد در میان او و کار بدش فاصله زیادی باشد «و خداوند شما را از (عذاب) خود بر حذر میدارد.» ای آدمیزاده غافل وای بر تو که در تحت نظری و مرگت قبل از هر چیز به سوی تو میشتابد، تو را میطلبد و نزدیک است گریبانت را بگیرد و عمرت به سر آید و روحت را ملک الموت گرفته باشد و تنها میان قبرت قرار گیری و آنگاه روحت به جانب تو برگردد و دو فرشته الهی؛ نکیر و منکر بدون اجازه بر تو وارد شوند تا از تو بازپرسی کنند و به سختی آزمونت نمایند. بدان که نخستین پرسش آنان از تو درباره پروردگارت است که تو را میپرستی و از پیغمبرت که به سوی شما فرستاده شده و از دینی که پذیرفته بودی و از قرآنی که میخواندی! و از امامی که پیرو او بودی و از عمرت که در چه راهی سپری کردی و از مال و ثروتت که از کجا آوردی و در کجا صرف و خرج کردی، بنابراین بر حذر باش و پیش از موعد امتحان و پرسش و آزمون، پاسخ را آماده کن، اگر مؤمن و عارف به حق دین و پیرو امامان راستگو و دوست اولیای خدا باشی خداوند متعال حجت خود را بر تو القا کند و زبانت را به حق بگشاید و پاسخ نیکو دهی و به بهشت و رضوان خدا مژده دهندت و فرشتگان الهی با روح و ریحان از تو استقبال کنند و اگر چنین نباشی زبانت به لکنت افتد و دلیل و برهانت هیچ و پوچ باشد و از پاسخ با زمانی و مژده دوزخ دریافت کنی و فرشتههای عذاب با آب جوشان و آتش فروزان دوزخ پذیرایت گردند ...»
«و اعلم یا ابن آدم أن ما وراء هذا- یعنی السؤال فی القبر- أعظم، و افظع، و أوجع للقلوب یوم القیامة ذلک یوم مجموع له الناس، و ذلک یوم مشهود، یجمع اللّه فیه الأولین و الآخرین، یوم ینفخ فی الصور، و یبعثر فیه القبور، ذلک یوم الآزفة إذ القلوب لدی الحناجر،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:95
کاظمین، ذلک یوم لا تقال فیه عثرة، و لا تؤخذ من أحد فدیة، و لا تقبل من أحد معذرة، و لا لأحد فیه مستقبل توبة، لیس إلا الجزاء بالحسنات، و الجزاء بالسیئات، فمن کان من المؤمنین عمل فی هذه الدنیا مثقال ذرة من خیر وجده، و من کان من المؤمنین عمل فی هذه الدنیا مثقال ذرة من شر وجده.»
(1) «ای فرزند آدم! بدان که به دنبال این روز- یعنی پرسش در قبر- رستاخیز است که بزرگتر و هراسناکتر است و دلها را بیشتر به درد آورد؛ روزی که مردم در آن روز جمع شوند و روزی دیدنی است، خدای متعال در آن روز مردم اوّلین و آخرین را گرد آورد روزی که در صور دمیده شود و هر که در میان قبرهاست بیرون آورده شود، آن است روز قیامت، آن هنگامی که دلها در سینه و حنجرهها بتپد، در حالی که نفسها بند آمده است آن روزی است که از هیچ لغزشی نگذرند و از هیچ کس به عوض غرامت نپذیرند و از احدی عذر و بهانه قبول نکنند و برای کسی جای توبه نماند و جز پاداش کارهای نیک و کیفر اعمال بد، چیز دیگری در کار نیست؛ هر که مؤمن بوده و در این دنیا به قدر ذرّهای کار نیک انجام داده، نتیجه آن را ببیند و هر که بازهم مؤمن بوده و به اندازه ذرهای کار بد مرتکب شده است آن را دریابد.»
«فاحذروا أیها الناس من الذنوب و المعاصی ما قد نهاکم عنها، و حذرکموها فی الکتاب الصادق، و البیان الناطق، و لا تأمنوا مکر اللّه و تدمیره عند ما یدعوکم الشیطان اللعین إلیه من عاجل الشهوات و اللذات فی هذه الدنیا، فإن اللّه یقول: إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ «1» و أشعروا قلوبکم خوف اللّه، و تذکروا ما قد وعدکم فی مرجعکم إلیه من حسن ثوابه،
______________________________
(1) سوره اعراف/ 200.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:96
کما قد خوفکم من شدید عقابه، فإنه من خاف شیئا حذره، و من حذر شیئا ترکه، و لا تکونوا من الغافلین المائلین إلی زهرة الحیاة الدنیا، الذین مکروا السیئات، و قد قال اللّه تعالی: أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ* أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ* أَوْ یَأْخُذَهُمْ عَلی تَخَوُّفٍ «1» فاحذروا ما حذرکم اللّه بما فعل بالظلمة فی کتابه، و لا تأمنوا أن ینزل بکم بعض ما توعد به القوم الظالمین، فی کتابه، لقد وعظکم اللّه بغیرکم، و إن السعید من وعظ بغیره، و لقد اسمعکم اللّه فی کتابه ما فعل بالقوم الظالمین من أهل القری قبلکم حیث قال: وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِینَ «2» و قال: فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ «3» یعنی یهربون. قال: لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ «4» فلما أتاهم العذاب قالُوا یا وَیْلَنا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ «5» فإن قلتم أیها الناس: إن اللّه إنما عنی بهذا أهل الشرک، فکیف ذاک؟ و هو یقول: وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ کَفی بِنا حاسِبِینَ.» «6»
(1) «ای مردم! از گناهان و معاصی که خداوند شما را از آنها نهی کرده و در کتاب صادق و بیان ناطق خویش از آنها بر حذر داشته است، دوری کنید و از مکر و هلاک ساختن خدا شما را در امان نباشید، وقتی که شیطان لعین شما را بدانها میخواند و به شهوتهای نقد و لذتهای موجود این دنیا
______________________________
(1) سوره نحل/ 45، 47.
(2- 3- 4- 5) سوره انبیاء/ 11- 14.
(6) سوره انبیاء/ 48.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:97
سوق میدهد (غافل مباشید) زیرا خداوند میفرماید: «راستی آن کسانی که تقوا پیشه کردهاند، چون شیطان ولگردی به آنها برخورد، به خود آیند و بناگاه بینا شوند» دل خود را از ترس خدا آکنده کنید و به یاد آورید که خدای متعال در برگشت شما به پیشگاه او چه اجر و ثواب خوبی به شما وعده داده است همان گونه که شما را از عذاب دردناکش بیم داده، زیرا هر که از چیزی میترسد، از آن دوری میکند و هر که از چیزی بر حذر باشد آن را ترک میگوید از غافلان مباشید که به درخشش زندگی دنیا گرایش دارند، آنان که با کردارهای ناپسند نیرنگ زدند و خدای تعالی درباره آنان فرمود: «آیا ایمنند کسانی که نیرنگ بدکرداری زدند از این که خدا به زمینشان فرو برد، یا از آنجا که نفهمند عذاب بر سرشان آید و یا در حالی که سرگرم کارند آنها را بگیرد و نتوانند از خود دفاع کنند و یا آنان را در ترس و هراس مبتلا کند.» برحذر باشید از آنچه خدایتان بر حذر داشته و از آنچه با ستمگران کرده و در قرآن کریمش بیان فرموده است و در امان نباشید از این که به شماها نیز آن عذابها نازل گردد؛ برخی از آنچه مردم ستمگر را بدان تهدید کرده است. خداوند در قرآن کریم خود، شما را به وضع دیگران پند داده است و خوشبخت کسی است که به وضع دیگری پند گیرد، و براستی خداوند در قرآنش، آنچه را که با مردم ستمگر از اهل آبادیهای پیش از شما کرده به گوش همگان رسانده است آنجا که فرموده است: «و آفریدیم پس از آن مردمی دیگر را» و فرمود: «چون عذاب ما را حسّ کردند ناگاه از آن بدر میرفتند» یعنی میگریختند، فرمود:: «فرار نکنید، برگردید به آن خوشگذرانیها و به جایگاههای خویش! شاید از شما پرسشی بشود» و چون عذاب بر آنها نازل شد «گفتند وای بر ما، براستی که ما ستمکار بودیم،» اگر ای مردم، شما بگویید که مقصود خدای متعال از اینها مشرکان است چگونه چنین است در حالی که میفرماید: «روز قیامت ترازوی عدالت در میان نهیم و به هیچ کس ستمی نشود، و اگر هم
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:98
به وزن یک ذره باشد آن را به میان آوریم و همین قدر بس که ما خود حسابرس باشیم.»
«اعلموا عباد اللّه أن أهل الشرک لا تنصب لهم الموازین، و لا تنشر لهم الدواوین، و إنما یحشرون إلی جهنم زمرا، و إنما تنصب الموازین، و تنشر الدواوین لأهل الإسلام، فاتقوا اللّه عباد اللّه، و اعلموا أن اللّه تعالی لم یحبب زهرة الدنیا لأحد من أولیائه، و لم یرغبهم فیها، و فی عاجل زهرتها، و ظاهر بهجتها، فإنما خلق الدنیا، و خلق أهلها لیبلوهم فیها أیهم أحسن عملا لآخرته، و أیم اللّه لقد ضربت لکم فیه الأمثال، و ضربت الآیات لقوم یعقلون، فکونوا أیها المؤمنون من القوم الذین یعقلون، و لا قوة إلا باللّه، و ازهدوا فیها، زهدکم اللّه فیه من عاجل الحیاة الدنیا، فإن اللّه یقول:- و قوله الحق- «إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ، حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها، وَ ازَّیَّنَتْ، وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» «1» و لا ترکنوا إلی الدنیا، فإن اللّه قال لمحمد (ص): «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ» «2» و لا ترکنوا إلی هذه الدنیا و ما فیها رکون من اتخذها قرارا، و منزل استیطان، فإنها دار قلعة، و منزل بلغة، و دار عمل، فتزودوا الأعمال الصالحة، قبل تفرق أیامها، و قبل الأذن من اللّه فی خرابها، فکان قد أخربها الذی عمرها، أول مرة، و ابتدأها، و هو ولی میراثها، و اسأل اللّه لنا و لکم العون علی تزود التقوی، و الزهد فی الدنیا، جعلنا اللّه و إیاکم کم الزاهدین فی عاجل هذه الحیاة الدنیا،
______________________________
(1) سوره یونس/ 24.
(2) سوره هود/ 113.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:99
الراغبین فی أجل ثواب الآخرة فإنما نحن له و به، و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته ...» «1»
(1) «ای بندگان خدا بدانید که برای مشرکان نه ترازویی در کار است و نه نامه اعمال، و محققا بیحساب گروه گروه به دوزخ روند و همانا ترازو و نامه اعمال برای مسلمانان است. ای بندگان خدا از خدا بترسید و بدانید که خدای تعالی شکوفایی دنیا را برای هیچ کس از دوستانش نمیپسندد و آنان را به دنیا و شکوفایی دنیا و خرّمی آن تشویق نکرده است و براستی دنیا و خلق آن را برای آزمایش آفریده است که کدام یک نیککردارترند و برای آخرتشان بهتر عمل میکنند و به خدا سوگند که درباره آن برای مانند شما مثلها زده شده و آیاتی (در قرآن) برای خردمندان آمده است، پس ای مؤمنان، از آن مردمانی باشید که خردمندند، و هیچ نیرو و توانی نیست جز به خدا و از آنچه خداوند شما را ترغیب نفرموده- یعنی این زندگی نقد دنیای گذرا- دوری گزینید زیرا که خدای متعال فرموده، و گفتهاش درست است: «همانا مثل زندگی این دنیا چون آبی است که از آسمان فرود میآوریم و با آن گیاه زمین درآمیزد که مردم و چهارپایان بخورند و همین که زمین بر و بارش را گرفت و آراسته گشت و مردمش پنداشتند که بر آن تسلّط دارند، در شب یا روزی فرمان ما برسد و آنها را درو کنیم، بگونهای که گویی دیروز هم نبوده است همچنین آیات را شرح و تفصیل دهیم برای مردمانی که میاندیشند.» و به دنیا تکیه نکنید زیرا که خدای متعال به حضرت محمد- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود: «به
______________________________
(1) تحف العقول: ص 249- 252، امالی شیخ طوسی: ص 301، روضه کافی: ص 160، امالی صدوق: ص 356، تنبیه الخواطر ابن ورّام*: ص 225 و بحار الانوار: 17/ 17 چاپ اول.
نگارنده این کتاب نفیس را به توفیق الهی ترجمه کردهام و با نام «اخلاق و آداب اسلامی» در دو مجلد توسط بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی در سال 1369 به طبع رسیده است- م.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:100
آنانی که ستمگرند تکیه نکنید تا آتش دوزخ شما را فراگیرد.» به این دنیا اعتماد نکنید؛ به این دنیا و هر چه در آن است همانند تکیه کردن کسی که آن را خانه دائمی و وطن همیشگی خود ساخته باشد زیرا دنیا خانه کوچ است و منزلی گذرا و خانه عمل است، شما در این دنیا از اعمال شایسته توشه برگیرید پیش از آن که روزگارش پراکنده شود و از هم بپاشد و خداوند اجازه ویرانی آن را بدهد و آن که او را از اول آباد کرده و آفریده، ویرانش کند و او بماند و زمین! و از خداوند برای خود و شما مسألت دارم که بر توشهبرداری از تقوا و پارسایی در دنیا به ما کمک کند، خداوند ما و شما را از پارسایان نسبت به نقد این دنیا قرار دهد و از راغبان و مشتاقان به اجر و ثواب آینده سرای آخرت، مقرر فرماید، براستی که ما از آن اوییم و به نیروی او زندهایم و درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد! ...»
(1) این موعظه ارزنده، تصویر کشنده و هولناکی از مناظر روز قیامت را میدهد که در آن روز هیچ لغزشی قابل بخشش نیست و از هیچ کس عوض پذیرفته نمیشود بلکه هر کسی کیفر عمل خود را میبیند؛ اگر اعمالش نیک باشد پاداش نیک و اگر بد باشد کیفر بد آن را میبیند، پس در آن روز هیچ راه نجاتی از عذاب خدا برای انسان وجود ندارد جز به وسیله عمل صالح و آن است که آدمی را از هول و هراسهای روز قیامت و مناظر بیمناکش نجات میدهد.
امام علیه السّلام از ارتکاب معاصی و گناهان و پیروی از شهواتی که انسانها را دچار شرّ بزرگی کند، بر حذر داشته است همان گونه که از راه و رفتار به روش ستمکاران برحذر داشته است زیرا که خدای تعالی کیفر و عذاب قاطع خود را به ایشان نازل کرده و ایشان را نابود ساخته و شهر و دیار ایشان را ویران ساخته و به آنان عذاب ستمپیشگان را چشانده است.
به مطلب دیگری که در این موعظه ارزنده اهمیت زیادی داده شده است
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:101
عبارت از ترازوهای قسط و عدل است که روز قیامت فقط برای مسلمانان نصب میشود و اما کسانی که کافرند نامه اعمالشان گشوده نشود و ترازوها گمارده نگردد بلکه گروه گروه به سمت جهنم رانده شوند.
(1) 8- از جمله مواعظ پربهای امام علیه السّلام این موعظه جالب و مؤثر است که با عبارات ذیل نقل شده است:
«کفانا اللّه، و إیاکم الظالمین، و بغی الحاسدین، و بطش الجبارین، أیها المؤمنون لا یفتننکم الطواغیت و أتباعهم من أهل الرغبة فی الدنیا، المائلون إلیها، المفتونون بها، المقبلون علیها، و علی حطامها الهامد و هشیمها البائد غدا، و احذروا ما حذرکم اللّه منها، و ازهدوا فی ما زهدکم اللّه فیه فیها، و لا ترکنوا إلی ما فی هذه الدنیا رکون من اعدها دارا و قرارا، و باللّه إن لکم مما فیها دلیلا من زینتها و تصریف أیامها، و تغییرا نقلا بها، و مثلاتها، و تلاعبها بأهلها، إنها لترفع الخمیل، و تضع الشریف، و تورد النار أقواما غدا، ففی هذا معتبر و مختبر و زاجر لمنتبه، و إن الأمور الواردة علیکم فی کل یوم و لیلة من مظلمات الفتن، و حوادث البدع، و سنن الجور، و بوائق الزمان، و هیبة السلطان و وسوسة الشیطان، لتثبط القلوب عن نیتها، و تذهلها عن موجود الهدی، و معرفة أهل الحق إلا قلیلا ممن عصم اللّه، و نهج سبیل الرشد، و سلک طریق القصد، ثم استعان علی ذلک بالزهد، فکرر الفکر، و اتعظ بالعبر، و ازدجر، فزهد فی عاجل بهجة الدنیا، و تجافی عن لذاتها، و رغب فی دائم نعیم الآخرة، و سعی لها سعیها، و راقب الموت، و شنأ الحیاة مع القوم الظالمین، فعند ذلک نظر إلی ما فی الدنیا بعین نیرة، حدیدة النظر، و ابصر حوادث الفتن، و ضلال البدع، و جور الملوک الظلمة، فقد- لعمری- استدبرتم من الأمور الماضیة فی الأیام الخالیة من الفتن المتراکمة، و الانهماک فیها، ما تستدلون به علی تجنب الغواة و أهل البدع و البغی و الفساد فی الأرض بغیر
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:102
الحق، فاستعینوا باللّه، و ارجعوا إلی طاعنه، و طاعة من هو أولی بالطاعة من طاعة من اتبع و اطیع.»
(1) «خداوند توطئه ستمگران و تجاوز حسودان و سختگیری زورگویان را از ما و شما کفایت کند، ای گروه مؤمنان مبادا سرکشان و پیروانشان که به دنبال دنیایند و دلداده آنند شما را از حق برگردانند، آنان که فریبخورده دنیایند و بدان متاع پوسیده و نشخوارش که بزودی نابود میگردد روی آوردهاند. و باید شما از آنچه خدایتان بر حذر داشته است برحذر باشید و در آنچه که خداوند شما را از آنها، برکنار داشته، برکنار باشید، مبادا شما بدانچه در این دنیاست اعتماد کنید مانند اعتماد کسی که آن را خانه همیشگی و قرارگاه جاودانه خود دانسته است. به خدا سوگند که از آنچه در دنیاست برای شما دلیل و حجت است که این خودآرایی و این گذشت روزگارش و دگرگونی و انقلابش و عبرتها و بازیگریهایش با کسانی که دلباخته و در پی اویند خود دلیل روشنی است، براستی این که دنیا آدم گمنام فرومایه را بلند آوازه و شخص شرافتمند را پست میسازد و مردمانی را فردای قیامت به آتش دوزخ میکشاند، در همه اینها برای آدم آگاه، عبرت و آزمایش و بازدارندگی از دنیاست و براستی که این همه پیشامدها که هر روز و هر شب بر شما رخ میدهد از تیرگیهای فتنه و آشوبها و بدعتهای تازه و راه و روشهای خلاف حق و ناگواریهای روزگار و هیبت پادشاهان و وسوسه شیطان دلها را از هدف خیر بازمیدارد و از هدایت موجود بیخود میسازد و از معرفت حق بازمیدارد، بجز اندکی از آنان که خداوند عز و جل آنان را نگاه میدارد، کسی بخوبی انقلابات روزگاران و دگرگونی حالات و انجام زیانبار فتنههایش را نفهمد مگر آن که خدایش نگهدارد و به راه درست برود و راه عدل و داد را بپیماید و بازهم با پارسایی بر این امر کمک جوید و پیوسته بیندیشد و از عبرتها پند گیرد و بازایستد و از شکوفایی نقد دنیا کناره گیرد و از لذّاتش دوری جوید و به
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:103
نعمت زوالناپذیر آخرت رو آورد و تا تواند برای آن بکوشد و مرگ را در نظر داشته باشد و زندگی با مردم ستمگر را دشمن بدارد، در این صورت است که به دنیا با دیده روشن و تیزبینی بنگرد و فتنههای نورس و بدعتهای گمراهکننده و جور و ستم پادشاهان ستمگر را خوب درک کند. به جان خودم سوگند شما از امور گذشته روزگاران پیش که فتنههای درهم و آلودگی بدانها داشته به قدری در پشت سر گذاشتهاید و دیدهاید که میتواند راهگشای شما باشد برای کنارهگیری از گمراهان و از اهل بدعت و ستم و فساد بناحق در روی زمین، بنابراین از خدا یاری بطلبید و به طاعت او روی آورید و نیز به طاعت کسی که اطاعتش سزاوارتر است از اطاعت آن که مردم به دنبالش روند و فرمان او را ببرند.»
«فالحذر الحذر من قبل الندامة و الحسرة، و القدوم علی اللّه، و الوقوف بین یدیه، و تاللّه ما صدر قوم قط عن معصیة اللّه إلا إلی عذابه، و ما آثر قوم قط الدنیا علی الآخرة إلا ساء منقلبهم، و ساء مصیرهم، و ما العلم باللّه و العمل بطاعته إلا إلفان مؤتلفان، فمن عرف اللّه خافه، فحثه الخوف علی العمل بطاعة اللّه، و إن أرباب العلم و أتباعهم، الذین عرفوا اللّه فعملوا له، و رغبوا إلیه و قد قال اللّه: «إنما یخشی اللّه من عباده العلماء» «1» فلا تلتمسوا شیئا فی هذه الدنیا بمعصیة اللّه، و اشتغلوا فی هذه الدنیا بطاعة اللّه، و اغتنموا أیامها، و اسعوا لما فیه نجاتکم غدا من عذاب اللّه، فإن ذلک أقل للتبعة، و أدنی من العذر، و أرجی للنجاة، فقدموا أمر اللّه و طاعته و طاعة من أوجب اللّه طاعته بین یدی الأمور کلها، و لا تقدموا الأمور الواردة علیکم من طاعة الطواغیت، و فتنة زهرة الدنیا بین یدی أمر اللّه، و طاعته، و طاعة أولی الأمر منکم، و اعلموا أنکم عبید اللّه، و نحن معکم، یحکم علینا
______________________________
(1) سوره فاطر/ 25.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:104
و علیکم سید حاکم غدا، و هو موقفکم، و مسائلکم، فاعدوا الجواب، قبل الوقوف و المساءلة و العرض علی رب العالمین، یومئذ لا تکلم نفس إلا باذنه، و اعلموا أن اللّه لا یصدق کاذبا، و لا یکذب صادقا، و لا یرد عذر مستحق، و لا یعذر غیر معذور، بل للّه الحجة علی خلقه بالرسل و الأوصیاء بعد الرسل، فاتقوا اللّه و استقبلوا من اصلاح أنفسکم، و طاعة اللّه و طاعة من تولونه فیها، لعل نادما قد ندم علی ما فرط بالأمس فی جنب اللّه، و ضیّع من حق اللّه، و استغفروا اللّه و توبوا إلیه فإنه یقبل التوبة، و یعفو عن السیئات، و یعلم ما تفعلون، و إیاکم و صحبة العاصین، و معونة الظالمین، و مجاورة الفاسقین، احذروا فتنتهم و تباعدوا من ساحتهم، و اعلموا أنه من خالف أولیاء اللّه، و دان بغیر دین اللّه، و استبد بأمره دون أمر ولی اللّه، فی نار تلتهب، تأکل أبدانا، قد غابت عنها أرواحها، غلبت علیها شقوتها، فهم موتی لا یجدون حر النار، فاعتبروا یا أولی الأبصار، و احمدوا اللّه علی ما هداکم، و اعلموا أنکم لا تخرجون من قدرة اللّه إلی غیر قدرته، و سیری اللّه عملکم ثم إلیه تحشرون، فانتفعوا بالعظة، و تأدبوا بآداب الصالحین ...» «1»
(1) «پس زنهار، زنهار! پیش از پشیمانی و افسوس و رفتن از دنیا و در پیشگاه خدا ایستادن، به خدا سوگند که هرگز هیچ مردمی از فرمان خدا سرپیچی نکردند مگر آن که به سوی عذاب او شتافتند و هیچ مردمی دنیا را به آخرت ترجیح ندادند جز این که سرانجام کارشان بد بود و بدفرجام شدند، علم و عقیده به خدا با اطاعت او توأم است؛ هر که خدا را بشناسد از او بترسد، پس ترس از او، وی را به کار وادارد و همانا عارفان به خدا و پیروانشان همان کسانی هستند که خدا را شناختند و برای او کار کردند و
______________________________
(1) تحف العقول: ص 252- 255، امالی مفید: ص 117، روضه کافی: ص 138.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:105
به او روی آوردند و خدا نیز فرموده است: «همانا بندگان دانا، خدا ترسند.» در این دنیا چیزی را از راه نافرمانی خدا طلب مکنید و همواره به طاعت خدا مشغول باشید و ایام زندگی خود را غنیمت شمارید و بکوشید برای آنچه که فردای قیامت شما را از عذاب خدا نجات میدهد زیرا این راه و روش کمتر مسئولیت دارد و به عذر نزدیکتر است و امید بر نجاتش بیشتر است، پس شما طاعت خدا و طاعت کسانی را که خداوند اطاعت آنها را واجب گردانیده است بر همه چیز مقدم بدارید و کارهایی که به شما پیشنهاد میشود از فرمانبری سرکشان و فریفته شدن به ظاهر خیره کننده دنیا بر امر و طاعت خدا و طاعت ولی امر خود مقدم ندارید و بدانید که شما بندگان خدا هستید و ما نیز با شما بنده او هستیم، بر ما و شما فردای قیامت سروری حاکم است و او شما را بازداشت کند و از شما بازپرسی نماید، اکنون شما پیش از آن که بازداشته شوید و پیش از پرسش و عرضه بر پروردگار جهانیان پاسخ آن روز را آماده کنید و آن روز هیچ کس قادر بر سخن گفتن نیست مگر با اجازه پروردگارش و بدانید که خداوند سخن دروغگو را تصدیق نکند و راستگو را تکذیب ننماید. عذر و بهانه بجا را رد نکند و عذر و بهانه بیجا را نپذیرد بلکه خداوند با فرستادن پیامبران و اوصیای بعد از آنان حجت را بر خلق خود تمام کرده است. از خدا بترسید و به اصلاح خود همّت گمارید و نیز به اطاعت خدا و اطاعت امام خویش گرایید شاید کسی از تقصیر دیروزش در راه خدا و تضییع حق خدا پشیمان باشد، بنابراین از خدا آمرزش بطلبید و به درگاهش توبه کنید زیرا او توبهپذیر است و از کردارهای بد بندگانش بگذرد و میداند که شما چه میکنید. زنهار از همنشینی با گنهکاران و یاری ستمگران و همجواری با فاسقان، از فتنه آنان برحذر باشید و از آستان ایشان دوری کنید و بدانید هر که با اولیای خدا مخالفت کند و بجز دین خدا آیینی را بپذیرد و به امر هوای نفس خویش در برابر فرمان ولیّ خدا، خودسری و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:106
گردنکشی کند در آتشی در افتد که شعلهور است؛ بدنها را بخورد که روحشان بیرون شده و بدبختی بر آنها چیره گشته است، آنان مردگانی باشند که سوزش آتش را درک نکنند، پس ای صاحبدلان عبرت بگیرید و خدا را سپاس گویید بر این که شما را هدایت کرده است و بدانید که شما از قلمرو قدرت خدا نمیتوانید به جای دیگر بیرون روید و محقّقا خداوند به عمل شما مینگرد و سپس به سوی او محشور میشوید از پند و موعظه بهرهمند شوید و به آداب نیکان و شایستگان مؤدب شوید.»
(1) این موعظه از برجستهترین مواعظ امام زین العابدین علیه السلام است چه آن که امام علیه السلام در این موعظه به دعوت بر پارسایی در دنیا و عمل برای آخرت بسنده نکرده است بلکه پیمانهای سیاسی و اجتماعی را نیز بیان فرموده و مشتمل بر نکات ذیل است:
(2) 1. برحذر داشتن از پیروی طاغوتها و دنبالهروان ایشان از آن کسانی که فریفته حبّ دنیا بوده و به زینتها و خرّمیهای آن گول خوردهاند، زیرا که این افراد همگی از شبکه خرابکارانند که بر ضد مصالح اجتماعی و برای گسترش ظلم و فساد در روی زمین کار میکنند.
(3) 2. نکوهش دنیا و بدگویی از طبیعت دنیا که از آن جمله است:
الف- گمنامان فرومایه را بلند کند.
ب- آزادگان و شرافتمندان را خوار سازد.
ج- گروههایی از مردم را به دلیل منحرف ساختنشان از راه، به آتش دوزخ میاندازد.
و هرگاه طبیعت دنیا چنین است که فرومایگیها را برقرار و با نیروهای خیر در ستیز است پس بهتر آن که از آنها دوری گزیده و از تمایلات آن کنارهگیری کنند و در راه رسیدن به نعمتهای اخروی بکوشند.
(4) 3. اظهار ناراحتی امام از آنچه که امّت در زمان آن حضرت با انواع
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:107
آشوبها و فتنههای ظلمانی و حوادث تازه و سنتهای جور و ظلم طاقتفرسا و کشنده از طرف حکومت اموی مواجه بودند، حکومتی که همه آن دیار را غرق ظلم و آشوب و ستم کرده بود و این حوادث بر امت دشوار بود زیرا که دلها را ناامید و از نیات و امیدواریهایشان مأیوس میکرد و از راه حق و هدایت منحرف میساخت.
(1) 4. دعوت به اطاعت خدا و اطاعت امامان حق و هدایت که مردمان را به راه نجات میبردند و به صراط مستقیم رهبری میکردند، امامانی که تجسّم اراده و ایمان امت بودند و هر چه زمینه عزّت و کرامت بود برای ایشان فراهم میکردند، همچنان که امام علیه السلام بر تمرّد از فرمان رهبران جور و سردمداران ظلم و ستم و یاری و همکاری نکردن با ایشان دعوت فرموده است.
(2) 5. وادار ساختن بر تقوای الهی و اطاعت خداوند که بدان وسیله زندگانی انسان شکوفا گشته و راه و رفتارش استوار میگردد.
این بود برخی از محتویات این موعظه شریفه که مشتمل بر امور دینی و شئون سیاسی است.
(3) 9- از جمله مواعظ ارزشمندی که امام زین العابدین علیه السلام در آن از صفات پارسایان سخن گفته به شرح ذیل است:
«إن علامة الزاهدین فی الدنیا، الراغبین فی الآخرة، ترکهم کل خلیط، و خلیل، و رفضهم کل صاحب لا یرید ما یریدون، إلا و أن العامل لثواب الآخرة هو الزاهد فی عاجل زهرة الدنیا، الآخذ للموت أهبته، الحاث علی العمل قبل فناء الأجل، و نزول ما لا بد من لقائه، و تقدیم الحذر قبل الحین فإن اللّه عز و جل یقول: «حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ» «1» فلینزلن أحدکم الیوم نفسه فی هذه الدنیا کمنزلة المکرور إلی الدنیا،
______________________________
(1) سوره مؤمنون/ 100.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:108
النادم علی ما فرط فیها من العمل الصالح لیوم فاقته، و اعلموا، عباد اللّه، أنه من خاف البیات تجافی عن الوساد، و امتنع من الرقاد، و امسک عن بعض الطعام و الشراب، من خوف سلطان أهل الدنیا، فکیف، ویحک یا ابن آدم، من خوف بیات سلطان رب العزة، و أخذه الألیم و بیاته لأهل المعاصی و الذنوب، مع طوارق المنایا باللیل و النهار، فذلک البیات الذی لیس فیه منجی، و لا دونه ملتجأ، و لا منه مهرب، فخافوا اللّه، أیها المؤمنون من البیات، خوف أهل التقوی فأن اللّه یقول «ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ» «1» فاحذروا زهرة الحیاة الدنیا و غرورها و شرورها، و تذکروا عاقبة المیل إلیها فإن زینتها فتنة، و حبها خطیئة.»
(1) «براستی نشانه پارسایان در دنیا و مشتاقان به آخرت ترک هر معاشر و دوست و هر همصحبتی است که با آنها هماهنگ نیستند. بدانید آن که برای آخرت کار کند همان است که به نقد دنیا دل نبسته و آماده برای سفر آخرت است و پیش از گذشتن عمر و آمدن مرگ- که هیچ گریزی از آن نیست- به کار آخرت مشغول است و پیش از فرا رسیدن مرگ بر حذر است، زیرا که خدای عز و جل فرموده است: «همین که مرگ یکی از ایشان فرا رسد گوید پروردگارا مرا به دنیا برگردان تا شاید کارهای خوبی که ترک کردهام به جا آورم.» باید هر کس خود را در این دنیا چنان پندارد که مرده است و دوباره به دنیا بازگشته و از تقصیر در عمل شایسته برای فردای قیامت پشیمان است. ای بندگان خدا بدانید هر که از حمله ناگهانی مرگ میترسد باید از بستر گرم پهلو تهی کند و از خواب خود بگذرد و از ترس تسلّط اهل دنیا از بعضی خوردنی و نوشیدنی خود صرفنظر کند ای
______________________________
(1) سوره ابراهیم/ 17.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:109
فرزند آدم وای بر تو از شبیخون سلطان رب العزّة و گرفتن عذاب دردناک و شبگیرش؛ اهل معصیت و گنهکاران را به وسیله مرگهای ناگهانی که در شب یا روز نابهنگام میرسد این همان شبیخونی است که هیچ راه گریزی و پناه و مفرّی ندارد ای گروه مؤمنان از این شبیخون چنان بترسید که اهل تقوا میترسند، زیرا که خدای متعال فرموده است: «این است برای کسی که از مقام من و از وعده عذابم بترسد.» از خوشی فریبکاری و شرور دنیا برحذر باشید و عاقبت گرایش به دنیا را به یاد آورید که زیورش فریب و دلبستگیش گناه است ...»
«و اعلم ویحک یا ابن آدم أن قسوة البطنة، و فطرة المیلة، و سکر الشبع، و عزة الملک مما یثبط، و یبطئ عن العمل، و ینسی الذکر، و یلهی عن اقتراب الأجل، حتی کأنّ المبتلی بحب الدنیا به خبل من سکر الشراب، و إن العاقل عن اللّه، الخائف منه، لیمرن نفسه، و یعودها الجوع حتی ما تشتاق إلی الشبع، و کذلک تضمر الخیل لسبق الرهان.»
(1) «ای فرزند آدم بدان وای بر تو که پری شکم و تمایلات فراوان و سرمستی بسیار و عزّت ملک و قدرت از چیزهایی است که انسان را از عمل بازمیدارد و ذکر خدا را از یاد میبرد و از نزدیک بودن مرگ غافل میسازد، بطوری که گویا آن که گرفتار حبّ دنیاست از مستی باده دیوانه است و براستی کسی که خداشناس و خداترس است و برای او کار میکند، خود را به ریاضت وادار کرده و به گرسنگی عادت میدهد تا شوق سیری از دل او برود و پیش افتادن در مسابقات اسبان این چنین میسر میگردد.
«فاتقوا اللّه عباد اللّه تقوی مؤمل ثوابه، و خائف عقابه، فقد اعذر اللّه تعالی و انذر، و شوق، و خوف، فلا أنتم إلی ما شوقکم إلیه من کریم ثوابه تشتاقون فتعملون، و لا أنتم مما خوفکم من شدید عقابه، و الیم عذابه، ترهبون، فتنکلون، و قد نبأکم اللّه فی کتابه أنه «من یَعْمَلْ مِنَ
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:110
الصَّالِحاتِ، وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ» «1» ثم ضرب لکم الأمثال فی کتابه، و صرف الآیات لتحذروا عاجل زهرة الحیاة الدنیا، فقال: «إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ» «2» فاتقوا اللّه ما استطعتم، و اسمعوا، و أطیعوا ... فاتقوا اللّه و اتعظوا بمواعظ اللّه، و ما اعلم إلا کثیرا منکم قد نهکته عواقب المعاصی فما حذرها، و اضرت بدینه فما مقتها، أما تسمعون النداء من اللّه بعینها و تصغیرها حیث قال: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ* سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» «3» و قال:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ* وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» «4» فاتقوا اللّه عباد اللّه، و تفکروا و اعلموا لما خلقتم له، فإن اللّه لم یخلقکم عبثا و لم یترککم سدی، قد عرفکم نفسه، و بعث إلیکم رسوله، و انزل علیکم کتابه فیه حلاله و حرامه، و حججه و أمثاله، فاتقوا اللّه فقد احتج علیکم ربکم فقال: «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ* وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ* وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ» «5» فهذه حجة علیکم، فاتقوا اللّه ما استطعتم فإنه لا قوة إلا باللّه، و لا تتکلوا إلا علیه و صلی اللّه
______________________________
(1) سوره انبیاء/ 94.
(2) سوره تغابن/ 19.
(3) سوره حدید/ 20، 21.
(4) سوره حشر/ 18، 19.
(5) سوره بلد/ 8- 10.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:111
علی محمد و آله ...» «1»
(1) «ای بندگان خدا از خدا بترسید همچون ترسیدن آرزومند به ثواب و بیمناک از عقاب و کیفر الهی، براستی که شما در برابر اتمام حجت شدید او قرار گرفتهاید و او شما را تشویق کرده و بیم داده است ولی نه شما به اجر و پاداش ارزندهاش که بدان تشویقتان کرده مشتاقید و برای آن کار میکنید و نه از عقاب سخت و عذاب دردناکش که شما را بیم داده میترسید و برحذرید! و حال آن که خداوند در کتاب عزیز خود میفرماید: «هر کس که کار شایسته کند و مؤمن باشد کوشش او را ناسپاسی نکنیم و ما خود، او را اجر و پاداش مقرر میداریم.» سپس در قرآن کریمش برای شما مثلها زده و آیاتی آورده است تا از خوشی نقد دنیا برحذر شوید، فرموده است: «همانا اموال و اولاد شما فتنهاند و خداست که اجر و مزد بزرگ در نزد اوست.» تا میتوانید از خدا بترسید و از پند و مواعظش پند گیرید، من میدانم عواقب بد گناهان، بسیاری از شما را به ستوه آورده و بازهم از آنها خودداری نمیکنید و برای دینتان زیانبخش بوده است بازهم آنها را بد نمیدانید، آیا فریادها به گوش شما نمیرسد که خداوند آنها را حقیر میشمارد آنجا که میفرماید: «بدانید که زندگی دنیا بازیچه و سرگرمی و آرایش و افتخار شما به یکدیگر است و رقابت در افزونی اولاد و اموال، بمانند بارانی است که رویاندن آن باعث دلخوشی کفّار است، و آنگاه پژمرده شود و ببینی که زرد شده و سپس به صورت نشخوار گردد، و در آخرت عذاب سخت و یا آمرزش و رضوان از جانب خداست، این زندگی دنیا در برابر آخرت چیزی نیست مگر کالای فریبنده، بر یکدیگر پیشی گیرید به آمرزش از جانب پروردگار خویش و بهشتی که پهنایش به قدر آسمان و زمین است و آماده است برای کسانی
______________________________
(1) تحف العقول: ص 272- 274، بحار الانوار: 17/ 312 چاپ اول.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:112
که به خدا و رسول گرویدند، این است لطف خدا به هر که بخواهد مرحمت کند و خداوند صاحب فضل بزرگی است.» و نیز فرموده است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید بپرهیزید و باید هر کسی از شما بیندیشد که برای فردای خود چه پیش فرستاده است، از خدا بترسید زیرا که خدا بدانچه شما انجام میدهید آگاه است. و چون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند هم آنان را از خودشان فراموشی داد، آنان همان گروه فاسقان و تبهکارانند.» ای بندگان خدا از خدا بترسید و بیندیشید و بدانچه که برای آن آفریده شدهاید عمل کنید زیرا خداوند شما را بیهوده نیافریده است و سر خود وانگذاشته، خود را به شما شناسانده و پیامبر خود را به سوی شما فرستاده و کتاب خود را که حلال و حرامش در آن نوشته شده و حجتها و مثلهایش در آن آمده است به شما نازل کرده از خدا بترسید که پروردگار شما حجت را بر شما تمام کرده و فرموده است: «آیا برای او دو چشم نساختیم و یک زبان و دو لب خلق نکردیم؟ و او را به هر دو راه راهنمایی نکردیم؟» این حجت است بر شما تا میتوانید از خدا بترسید زیرا هیچ توانی نیست جز به خدا و به غیر او توکل نکنید و درود خدا بر محمد و خاندان او باد.»
(1) این موعظه ارزنده به صفات و ویژگیهای پارسایان اشاره کرده است، زیرا آنان بحق از بهترین خلق خدایند، دنیا آنان را نفریفته و زیورها و جاذبههای آن ایشان را فریب نداده است، آنان به سرای آخرت رو آوردهاند و هر عملی را که باعث نزدیکی ایشان به خدا میشود، انجام میدهند به این ترتیب آنان در راه و رفتارشان و خوشرفتاری و گفتههای نیکشان، سرمشق خوبی برای کسانی هستند که به راه ایشان بروند.
(2) 10- از مواعظ گرانقدری که امام علیه السلام به اصحاب خود میفرمود، این موعظه است:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:113
«أحبّکم إلی اللّه أحسنکم عملا، و إن أعظمکم عند اللّه عملا أعظمکم فی ما عند اللّه رغبة، و إن أنجاکم من عذاب اللّه أشدکم خشیة للّه، و إن أقربکم من اللّه أوسعکم خلقا، و إن أرضاکم عند اللّه أسبغکم علی عیاله، و إن أکرمکم علی اللّه أتقاکم للّه تعالی ...» «1»
«کسی محبوبترین شما نزد خداست که عملش از همه کس بهتر باشد و آن کسی از شما نزد خدا عملش بالاتر است که از همه کس به پاداش الهی راغبتر باشد، و آن کسی از عذاب خدا بهتر نجات پیدا میکند که از همه کس بیشتر خوف و خشیت الهی را در دل داشته باشد و خوشخوترین شما مقربترین شما در پیشگاه خداست و پسندیدهترین شما در نزد خدا کسی است که برای زندگی خانوادهاش گشایش بیشتری فراهم آورد و گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست ...»
(1) امام علیه السلام، اصحابش را به صفات نیک و اعمالی که ذخیره آخرت باشد دستور داده و آنان را به چیزی راهنمایی فرموده که باعث نجات ایشان از عذاب الهی در سرای آخرت است و در این موعظه شریفه آدمیان را به امور ذیل واداشته است:
الف- اشتیاق و رغبت به اجر و مزد الهی خود از بزرگترین اندوختههاست اما گرایش به دیگران، سرانجامش ناامیدی و زیانکاری است.
ب- خوف و خشیت از خدا انسان را از ارتکاب هر نوع جرم و گناهی منع میکند و نهال فضیلت و کرامت را در جان آدمی مینشاند.
ج- خوشخویی، براستی که تنها امتیاز انسان بر دیگر مخلوقات است و هرگاه آدمی فاقد اخلاق نیک باشد، انسانیت خود را از دست داده است.
د- گشایش بر اعضای خانواده، از اموری است که باعث گسترش انس
______________________________
(1) روضه کافی: ص 158.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:114
و محبّت میان افراد خانواده میگردد که خود خشت اول بنای اجتماع بشری است.
ه- تقوای الهی که از جمله وسایل امتیاز در جامعه اسلامی است، و در کلام خدا آمده است «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ». «1»
(1) 11- و از جمله مواعظ امام علیه السلام به اصحابش، این است که فرمود:
«إن بین اللیل و النهار روضة یرتع فی ریاضها الأبرار، و یتنعم فی حدائقها المتقون، فادأبوا رحمکم اللّه فی سهر هذا اللیل بتلاوة القرآن فی صدره، و بالتضرع و الاستغفار فی آخره، و إذا ورد النهار فاحسنوا قراه بترک التعرض لما یرد لکم من محقرات الذنوب فإنها مشرفة بکم علی قباح العیوب، و کأن الرحلة قد أظلتکم، و کأن الحادی قد حدا بکم، جعلنا اللّه و إیاکم من أغبطه فهمه، و نفعه علمه ...» «2»
«همانا میان شب و روز سرزمین خرّمی است که در باغهای آن نیکان در ناز و نعمت به سر میبرند و پرهیزگاران در بوستانهای آن متنعمند، بنابراین، خدا شما را بیامرزد، خویشتن را با بیدار خوابی در شب، اول شب به تلاوت قرآن و در آخر شب به زاری و استغفار، عادت دهید و چون روز فرا رسید، پذیرایی او را با عمل نکردن به گناهان کوچکی که پیش میآید نیکو بدارید زیرا که همین گناهان کوچک عیبهای بزرگ را بر شما مسلط میکنند و گویا شما در آستانه کوچ کردن و مسافرتید و گویا منادی کاروان شما را ندا در داده است خداوند، ما و شما را از کسانی قرار دهد که فهم و آگاهیش او را خوشبخت و علم و دانشش بهرهمند ساخته است ...»
______________________________
(1) حجرات/ 14: همانا گرامیترین شما در نزد خدا پرهیزگارترین شماست.
(2) الدرّ النّظیم: ص 137.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:115
امام علیه السلام در دل تاریکی شب و روشنایی روز به اطاعت و عبادت خدا و دوری از ارتکاب گناهان و معاصی وادار و تشویق فرموده است بدان جهت که گناهان باعث فرو افتادن انسان در مهالک میگردد و دیری نمیپاید که از این زندگی جدا میشود و در پیشگاه خدای متعال حضور مییابد و آنگاه خداوند مطابق اعمالش به او جزا میدهد؛ اگر اعمالش نیکو باشد پاداش نیک، و اگر بد باشد کیفر و جزای بد میدهد.
(1) 12- از جمله مواعظ امام علیه السلام این موعظه است که در آن روی سخن، با نفس خود و خویشتن خویش است، و آن از مواعظی است که اعضای بدن را میلرزاند و دلها را به درد میآورد، میفرماید:
«یا نفس حتی م إلی الدنیا سکونک، و إلی عمارتها رکونک، أما اعتبرت بمن مضی من اسلافک، و من رواته الأرض من ألّا فک؟
و من فجعت به من اخوانک، و نقل إلی الثری من اقرانک؟ فهم فی بطون الأرض بعد ظهورها، محاسنهم فیها بوال دواثر.
خلت دورهم منهم و اقوت عراصهمو ساقهم نحو المنایا المقادر
و خلوا عن الدنیا و ما جمعوا لهاو ضمهم تحت التّراب الحفائر (2) «ای نفس تا به کی بر زندگی دنیا دل بستهای و به آبادانی آن علاقهمندی، آیا از نیاکان در گذشتهات و دوستانت که زمین آنها را در خود پنهان کرد، عبرت نمیگیری؟ و کسانی از برادرانت که غم مصیبت ایشان را دیدی و همگنانت را که به گور سپردی؟ در حالی که ایشان قبلا بر روی زمین بودند اما ایشان در دل زمین دفن شدند و زیباییهای ایشان پوسیده و مندرس شد! خانهها و صحن و فضای آنها از ایشان خالی شد، و مقدرات آنان را به جانب مرگ سوق داد از دنیا رفتند و آنچه از دنیا جمعآوری کرده بودند به
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:116
جا گذاشتند و خود زیر خاک گورها پنهان شدند.
کم خرمت أیدی المنون من قرون، و کم غیرت الأرض ببلائها، و غیبت فی ترابها ممن عاشرت من صنوف و شیعتهم إلی الأرماس، ثم رجعت عنهم إلی عمل أهل الأفلاس:
و أنت علی الدنیا مکب منافسلخطابها فیها حریص مکاثر
علی خطر تمشی و تصبح لاهیاأ تدری بما ذا لو عقلت تخاطر
و إن امرأ یسعی لدنیاه دائباو یذهل عن أخراه لا شک خاسر فحتی م علی الدنیا إقبالک؟ و بشهواتها اشتغالک؟ و قد وخطک القتیر و أتاک النذیر، و أنت عما یراد بک ساه، و بلذة یومک و غدک لاه، و قد رأیت انقلاب أهل الشهوات، و عاینت ما حل بهم من المصیبات.
(1) چه بسیار مردم روزگاران گذشته که چنگال مرگ آنان را تباه ساخته و چه بسیار اشخاصی که زمین با مصایب و بلایای خود وضع ایشان را دگرگون کرده، آنانی را که از اقشار مختلف معاشر بودی در دل خود، پنهان ساخت و تو آنها را تا گورستان مشایعت کردی و باز به کار و کردار بیچارگان بازگشتی. با این همه (هیچ پند نگرفتی و به دیده عبرت نظر نکردی، بلکه) به دنیا و کار دنیا چسبیدی و خواستگار عروس نازیبای دنیا شدی و آزمندانه زیادهطلبی کردی و با این که در معرض خطرها بودی روز و روزگارت را به لهو و لعب میگذرانی، آیا هیچ میدانی، اگر درست بیندیشی، به چه خطرها دچار گشتهای! براستی که هر که در راه دنیا کوشش و تلاش کند و از کار آخرت غافل بماند بدون تردید، زیان برده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:117
(1) ای نفس! تا چند به دنیا رو آورده و سرگرم هواهای نفسانی آن میباشی؟ در حالی که موهای سر و صورتت سفید شده و هشدار دهنده در رسیده و تو از هدف اصلی آفرینش غافلی و سرگرم لذّت امروز و فردایی، در صورتی که دگرگونی و تغییر احوال شهوتپرستان را دیدی و مصیبتهایی را که بر سرشان آمد، مشاهده کردی.
و فی ذکر هول الموت و القبر و البلیعن اللهو و اللذات للمرء زاجر
أ بعد اقتراب الأربعین تربصو شیب قذال منذر و مکابر
کأنک معنیّ بما هو ضائرلنفسک عمدا أو عن الرشد حائر انظر إلی الأمم الماضیة، و الملوک الفانیة، کیف اختطفتهم عقبان الأیام و وافاهم الحمام، فامحت من الدنیا آثارهم، و بقیت فیها أخبارهم، و اصبحوا رمما فی التراب إلی یوم الحشر و المآب.
(2) یاد ترس و بیم مرگ و قبر و پوسیدن اعضا برای انسان عامل بازدارندهای از لهو و لعب و لذتهاست آیا پس از رسیدن به حدود چهل سالگی، در کمین آرزوهایی و حال آن که سفید شدن موهای سر و گردن، هشدار دهنده و با انسان در ستیزند؟ گویی که تو عمدا با وسایل زیانبخش خود را هدفگیری کرده و مانع رشد و کمال خویشتنی! درباره امتهای گذشته و مردمان قرنهای پیشین و پادشاهان سرکش بیندیش، ببین چگونه حوادث روزگار ریشه وجود ایشان را از بیخ برکند و مرگ آنان را نابود ساخت و آنگاه آثارشان از دنیا محو شد و تنها شرح احوالشان در دنیا باقی است و تا روز حشر و بازگشت در دل خاک پوسیده و خاکستر بمانند.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:118 امسوا رمیما فی التراب و عطلتمجالسهم منهم و أخلی مقامر
و حلوا بدار لا تزاور بینهمو أنی لسکان القبور التزاور فما أن تری إلا قبورا ثووا بها مسطحة تسفی علیها الأعاصر کم من ذی منعة و سلطان، و جنود، و اعوان، تمکن من دنیاه، و نال فیها ما تمناه، و بنی فیها القصور و الدساکر و جمع فیها الأموال و الذخائر، و ملیح السراری و الحرائر.
فما صدفت کف المنیة إذ أتتمبادرة تهوی إلیه الذخائر
و لا دفعت عنه الحصون التی بنیو حف بها أنهاره و الدساکر
و لا قارعت عنه المنیة حیلةو لا طمعت فی الذب عنه العساکر أتاه من اللّه ما لا یرد، و نزل به من قضائه ما لا یصد، فتعالی اللّه الملک الجبار، المتکبر العزیز القهار، قاصم الجبارین، و مبید المتکبرین، الذی ذل لعزه کل سلطان، و أباد بقوته کل دیان.
(1) همه ایشان در دل خاک پوسیدند و مجالسشان از آنان تهی و کاخهایشان خالی گشت و همگی بار سفر بستند و به سرایی رفتند که یکدیگر را نبینند و چگونه ممکن است ساکنان گور از یکدیگر دید و بازدید کنند.
مگر قبرهایشان را که در دل آن قبرها جا گرفتهاند، نمیبینی که باد، گرد و غبار بر آنها میپاشد. چه بسیار مردمان با شکوه و جلال و قدرت و سلطنت و صاحب سپاه و یاران را دیدی که از دنیای خویش برخوردار
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:119
شدند و در دنیا به آرزوهای خود رسیدند و دژهای استوار و کاخهای پر از عیش و عشرت ساختند و اموال و ذخایر فراوان فراهم کردند امّا این همه امکانات جلو هجوم مرگ را نگرفت، وقتی که مرگ آمد آن ذخایری که بدان دل بسته بودند حاصلی نداشت نه آن کاخها و دژهایی که ساخته و در اطراف آنها نهرها جاری کرده بودند و نه آن عشرتکدهها هیچ یک مرگ را چاره نکرد.
(1) نه خیل سپاهیان و نه آن همه لشکر و نیرو هیچ کدام در جلو مرگ مقاومت نکردند. از طرف خدا بر سر او آمد آنچه که غیر قابل بازگشت بود و از قضای حتمی الهی بلایی بر او نازل شد که امکان پیشگیری نداشت، پس بلندپایه است خداوند ملک جبّار، متکبّر عزیز قهار، درهمشکننده ستمگران و نابودکننده سرکشان، خداوندی که در برابر عزّت او هر صاحب قدرتی خوار و ذلیل و به نیروی او هر تبهکاری محکوم به نابودی است.
ملیک عزیز، لا یرد قضاؤهحکیم علیم، نافذ الأمر، قاهر
عنا کل ذی عز لعزة وجههفکم من عزیز للمهیمن صاغر
لقد خضعت و استسلمت و تضاءلتلعزة ذی العرض الملوک الجبابر (2) پادشاه با عزّت که حکم او را بازگشتی نیست، حکیم دانا که فرمانش نافذ و بر همه قدرتها غالب است.
هر صاحب قدرتی در برابر قدرت ذات مقدس او تسلیم است و چه بسیار عزیزی که در برابر خداوند بزرگ، ناچیز و حقیر است.
پادشاهان ستمگر بیقین در برابر عظمت صاحب عرش خاضعند و تسلیم و ناتوان.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:120
فالبدار، البدار، و الحذار الحذار من الدنیا و مکایدها، و ما نصبت لک من مصایدها و تحلت لک من زینتها، و اظهرت لک من بهجتها، و ابرزت لک من شهواتها، و اخفت عنک من غوائلها و هلکاتها.
و فی دون من عاینت من فجعاتهاإلی دفعها داع و بالزهد آمر
فجدّ و لا تغفل و کن متیقظافعما قلیل یترک الدار عامر
فشمر و لا تفتر، فعمرک زائلو أنت إلی دار الإقامة صائر
و لا تطلب الدنیا فإن نعیمها- و إن نلت منها- غبه لک ضائر فهل یحرص علیها لبیب، أو یسر بها أریب؟ و هو علی ثقة من فنائها، و غیر طامع فی بقائها، أم کیف تنام عینا من یخشی البیات، و تسکن نفس من توقع فی جمیع أموره الممات.
(1) بنابراین، بشتاب و عجله کن، زنهار، از دنیا و نیرنگهای آن و دامهایی که برای فریب دادنت گسترده و زر و زیوری که به خود بسته است برحذر باش و هم از اظهار شادی که میکند و جاذبههایش را نشان میدهد و به سوی خود میکشاند امّا مکر و حیله و خطراتش را پنهان میدارد.
در بیاعتباری دنیا همین قدر بس که کمتر از آنچه از فجایع و مصایب آن دیدهای تو را به ترک دنیا و به پارسایی فرمان دهد پس بکوش و غافل مباش و بیدار و بهوش باش که بزودی آن که دنیا را آباد کرده آن را ترک خواهد کرد پس دامن همت به کمر زن و سستی مکن که عمرت پایانپذیر است و تو به سرای جاویدان منتقل خواهی شد. طالب دنیا مباش که هر چند به مقصود خود نایل شوی، همانا نعمتهای دنیا سرانجام به زیان تو است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:121
(1) بنابراین آیا شخص عاقل برای دنیا حرص میورزد و یا آدم دانا به دنیا دلخوش میشود؟ با این که به فنای آن اطمینان دارد و هیچ امیدی به بقای آن ندارد. و یا چگونه آن کس که از بیدار خوابی بیمناک است چشمانش به خواب میرود؟ و کسی که در تمام امورش منتظر فناست چگونه قلبش آرام میگیرد؟
إلا له، و لکنا نغر نفوسناو تشغلنا اللذات عما نحاذر
و کیف یلذ العیش من هو موقفبموقف عدل یوم تبلی السرائر
کأنا نری أن لا نشور، و أنناسدی، ما لنا بعد الممات مصادر و ما عسی أن ینال صاحب الدنیا من لذتها، و یتمتع به من بهجتها مع صنوف عجائبها و قوارع فجائعها، و کثرة عذابه فی مصابها و فی طلبها، و ما یکابد من اسقامها و أوصابها و آلامها.
أما قد نری فی کل یوم و لیلةیروح علینا صرفها و یباکر
تعاورنا آفاتها و همومهاو کم قد تری یبقی لها المتعاور
فلا هو مغبوط بدنیاه آمنو لا هو عن تطلابها النفس قاصر (2) این است وضع دنیا ولی ما خود را فریب میدهیم و لذتهای دنیا ما را از آنچه بیمناکیم غافل میسازد! و چگونه لذّتبخش است زندگی آن کسی را که روز قیامت باید در پیشگاه عدل الهی بایستد؟ گویی که به پندار ما حشر و نشری نیست و ما بازیچهایم و پس از مرگ برانگیخته نمیشویم! و چه امید بیجایی که
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:122
صاحب دنیا به لذتهای دنیا برسد و با وجود عجایب گوناگون و مصایب کوبنده از خرّمی آن برخوردار گردد! و با رنج و عذاب فراوانی که در راه رسیدن و در طلب دنیا وجود دارد و بیماریها و ناخوشیهای مداوم و رنجهایی که تحمل میکند! آگاه باش! در هر شب و روز، رفت و آمد مداوم این دنیا و دگرگونی آن را درباره خود میبینیم.
هر یک از ما آفتها و غمهای دنیا را به نوبه خود تحمل میکنیم و چه بسیار غمها و آفتهای میان مردم که میماند بنابراین نه آن که فریفته دنیاست به وسیله دنیایش ایمن است و نه از این که هوای نفسش دنیا را جلوه دهد، قاصر است.
کم قد غرت الدنیا من مخلد إلیها، و صرعت من مکب علیها، فلم تنهضه من عثرته، و لم تنقذه من صرعته، و لم تشفه من المه، و لم تبرئه من سقمه، و لم تخلصه من وصمه.
بل أوردته بعد عز و منعةموارد سوء ما لهن مصادر
فلما رأی أن لا نجاة و أنههو الموت لا ینجیه منه التحاذر
تندم إذ لم تغن عنه ندامةعلیه، و ابکته الذنوب الکبائر (1) چه بسیار کسانی که به سبب رغبت به این دنیا فریفته شدند و چه بسیار مردمانی که به خاطر رو آوردن به دنیا برای همیشه به زمین خوردند و از آن لغزش خود برنخاستند و از آن زمینخوردگی نجات نیافتند و از آن درد بهبودی پیدا نکردند و از آن بیماری خلاص نشدند و از آن شکست رهایی نیافتند.
بلکه این دنیا از راه مکر و فریب درآمد و آنان را بعد از آن همه عزّ و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:123
شکوه، به مواضع ناخوش درآورد بگونهای که هیچ جای بازگشتی برایشان نبود.
و چون دید که راه نجات و رستگاری نیست و مرگ او را دریافته و از آن هیچ برکناری و گریزی نیست.
در پهنه غم و اندوه در افتاد لیکن چه سود که از آن همه ندامت فایدهای نبرد جز آن که گناهان کبیرهاش او را به گریه و زاری مبتلا کرد.
إذ بکی علی ما سلف من خطایاه، و تحسر علی ما خلف من دنیاه، و استغفر حتی لا ینفعه الاستغفار، و لا ینجیه الاعتذار عند هول المنیة، و نزول البلیة.
احاطت به أحزانه و همومهو ابلس لما اعجزته المقادر
فلیس له من کربة الموت فارجو لیس له مما یحاذر ناصر
و قد جشأت خوف المنیة نفسهترددها منه اللها و الحناجر هنالک خف عواده، و اسلمه أهله و عواده، و ارتفعت البریة بالعویل، و قد أیسوا من العلیل، فغمضوا بایدیهم عینیه، و مدوا عند خروج روحه رجلیه، و تخلی عنه الصدیق، و الصاحب الشقیق.
(1) آنگاه بر گناهانی که از او سرزده است گریه کند و بر آنچه از دنیای خود به جا میگذارد حسرت و اندوه خورد و استغفار کند اما استغفار سودی ندهد و به هنگام ترس از هیبت مرگ و نزول بلا عذرخواهی او را نجات نبخشد.
غم و اندوه فراوان او را احاطه کرده و او از این که مقدراتش از پا در آورده، متحیّر و درمانده است و هیچ چیز او را از غم و اندوه مرگ رهایی ندهد و از آنچه برحذر است هیچ یار و یاوری او را نباشد همانا ترس و بیم
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:124
مرگ سخت او را نگران کرده و جان او را از گلوگاهش به کامش برساند! آنجا که آثار مرگ نمودار گردد و پیک اجل فرا رسد همه کسان و عیادتکنندگانش او را واگذارند و تسلیم مرگ کنند، آنگاه صدای همگی به گریه و شیون بلند شود و از بهبودی بیمار ناامید گردند، چشمان او را ببندند و وقتی که روح از بدنش خارج گشت دو پایش را به جانب قبله کشند و دوستان عزیز و رفیقان مهربان نیز از او جدا شوند.
فکم موجع، یبکی علیه، مفجعو مستنجد صبرا و ما هو صابر
و مسترجع داع له اللّه مخلصایعدد منه کل ما هو ذاکر
و کم شامت مستبشر بوفاتهو عما قلیل للذی صار صائر فشقت جیوبها نساؤه، و لطمت خدودها اماؤه، و اعول لفقده جیرانه، و توجع لرزیته اخوانه، ثم اقبلوا علی جهازه، و شمروا لابرازه، کأنه لم یکن بینهم العزیز المفدی، و لا الحبیب المبدی.
(1) چه بسیار کسانی که بر او بگریند و داغدار باشند و بسیاری طلب صبر کنند و لیکن دامن صبر از کف بدهند.
و چه بسیار کسانی که کلمه استرجاع بر زبان آورند و از روی اخلاص از خدا طلب مغفرت کرده و از خوبیهای او یاد کنند.
و چه بسا کسانی که از مرگ او شادمان شوند و او را دشنام دهند در حالی که ایشان نیز بزودی به دنبال او روانند.
زنها در مصیبت او گریبان پاره کنند و دختران و کنیزانش لطمه به صورت زنند و همسایگان از فقدان او ناله کنند و برادرانش در غم مصیبت او زاری نمایند و آنگاه برای تجهیز و کفن و خاکسپاریش اقدام کنند و به دفن او مبادرت ورزند، گویی که این عزیز از دست رفته و آن دوست
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:125
مهربان هرگز در میان ایشان نبوده است.
و حل احب القوم کان بقربهیحث علی تجهیزه و یبادر
و شمر من قد احضروه لغسلهو وجه لما فاض للقبر حافر
و کفن فی ثوبین و اجتمعت لهلتشییعه اخوانه و العشائر فلو رأیت الأصغر من أولاده، و قد غلب الحزن علی فؤاده، و یخشی من الجزع علیه، و خضبت الدموع عینیه، و هو یندب أباه، و یقول: یا ویلاه وا حرباه.
لعاینت من قبح المنیة منظرایهال لمرآة، و یرتاع ناظر
أکابر اولاد یهیج اکتئابهمإذا ما تناساه البنون الاصاغر
و ربة نسوان علیه جوازعمدامعهم فوق الخدود غوازر (1) بزرگ خاندان، همه را به تجهیز و کفن و دفن او وادار کند و آنان میشتابند و حاضران برای غسل دادن او آماده میشوند و قبرکنی را برای کندن قبر او بفرستند و با دو جامه او را کفن کنند و آنگاه دوستان و آشنایان پیکر او را تشییع نمایند.
اگر کوچکترین فرزندان او را ببینی، غم و اندوه بر دلش چیره گشته و از زیادی گریه و بیتابی همه بر سلامتی او بیمناکند در حالی که از اشک خونین چهرهاش رنگین شده و او در غم مرگ پدر میگرید و فریاد وا ویلا وا مصیبتا از دل بر میآورد.
هرآینه از چهره مرگ منظرهای را خواهی دید که از دیدن آن هر
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:126
بینندهای به هول و هراس میافتد، وقتی که اولاد خردسالش فراموشش کردند فرزندان بزرگ او همچنان بر وی ندبه و زاری کنند و چه بسا زنان که هنوز بر مصیبت او مینالند و بسی اشک بر گونههایشان جاری است.
ثم أخرج من سعة قصره، إلی ضیق قبره، فلما استقر فی اللحد، و هیل علیه اللبن احتوشته اعماله، و احاطت به خطایاه، و ضاق ذرعا بما رآه، ثم حثوا بأیدیهم علیه التراب، و اکثروا البکاء علیه و الانتحاب، ثم وقفوا ساعة علیه، و ایسوا من النظر إلیه، و ترکوه رهنا بما کسب و طلب.
فولوا علیه معولین و کلهملمثل الذی لاقی اخوه محاذر
کشاء رتاع آمنین بدا لهابمدیته بادی الذراعین حاسر
فریعت و لم ترتع قلیلا و اجفلتفلما نأی عنها الذی هو حاذر، ...
(1) پس از آن که او را غسل دادند و کفن کردند از آن قصر وسیعش بیرون کرده به سوی تنگنای گور ببرند و چون در لحد قرار گرفت و با خشت و گل روی او را پوشاندند، اعمال و کردارش اطراف او را بگیرند و خطاها و گناهانش او را احاطه کنند و او از دیدن آن حالت سخت دلتنگ شود.
پس از آن که فرزندان و وابستگان با دست خود بدن او را زیر خاک پنهان ساختند و گریه و زاری بسیاری کردند، سپس ساعتی بر سر قبرش میایستند و چون از دیدارش ناامید گشتند او را در گرو اعمال و رفتار و دستاوردهای زندگیش تنها میگذارند.
همگی در حالی از آنچه بر سر برادرشان آمده بیمناکند با آه و ناله از سر قبر وی بازمیگردند.
عادت إلی مرعاها و نسیت ما فی اختها دهاها، أ فبأفعال الانعام
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:127
اقتدینا؟ أم علی عادتها جرینا؟ عد إلی ذکر المنقول إلی دار البلی، و اعتبر بموضعه تحت الثری، المدفوع إلی هول ما تری.
ثوی مفردا فی لحده و توزعتمواریثه أولاده و الأصاهر
و احنوا علی أمواله یقسمونهافلا حامد منهم علیها و شاکر
فیا عامر الدنیا و یا ساعیا لهاو یا آمنا من أن تدور الدوائر ...
(1) امّا دیگر بار به آسایش و آرامش به غفلت و جهالت میگذرانند چون گوسفندان که آسوده در چرا باشند که ناگاه قصاب را که دستها بالا زده است با کارد آماده بینند، اندکی ترسیده و از چرا دوری کنند و همین که قصاب کناری رود، دوباره به چراگاه برگردند و آنچه بر سر همنوعشان آمده بود فراموش کنند! آیا براستی ما باید رفتارمان چون رفتار چهارپایان باشد؟ و یا به روش آنها عادت کنیم؟ به یاد آن مرده باش که او را در خانه پربیم و هراس قبر تنها گذاشتند و از موقعیت او در زیر خاک عبرت بگیر که به دست آن همه ترس و وحشت سپردند، تنها در زیر خاک جا گرفت و میراث او را فرزندان و خویشانش قسمت کردند و بر تقسیم کردن اموال او شتافتند و برای این اموال کسی از او سپاسگزاری و ستایش نکرد پس ای که به آبادی دنیا سرگرمی و ای که برای دنیا در تلاشی! و ای که از گردش روزگار در امانی کیف أمنت هذه الحالة و أنت صائر إلیها لا محالة؟ أم کیف ضیعت حیاتک، و هی مطیتک إلی مماتک؟ أم کیف تشبع من طعامک و أنت منتظر حمامک؟ أم کیف تهنأ بالشهوات و هی مطیة الآفات.
چگونه با این حال در امانی در صورتی که تو نیز ناگزیر باید بدان جا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:128
بروی؟ و یا چگونه زندگیت را تباه میکنی در حالی که زندگی خود مرکبی است که آدمی را به مقصد مرگ میبرد؟ و یا چگونه سیر میخوری در حالی که تو در انتظار مرگ به سر میبری؟ و یا چگونه از شهوترانیها لذت میبری در صورتی که شهوتها، مرکبهایی هستند که بارشان آفتهاست.
و لم تتزود للرحیل و قد دناو أنت علی حال وشیک مسافر
فیا لهف نفسی کم أسوف توبتیو عمری فان و الردی لی ناظر
و کل الذی اسلفت فی الصحف مثبتیجازی علیه عادل الحکم قادر فکم ترقع بآخرتک دنیاک، و ترکب غیک و هواک، أراک ضعیف الیقین یا مؤثر الدنیا علی الدین، ا بهذا أمرک الرحمن؟ أم علی هذا انزل القرآن؟ أ ما تذکر أمامک من شدة الحساب، و شر المآب، أ ما تذکر حال من جمع و ثمر، و رفع البناء و زخرف و عمر، أما صار جمعهم بورا، و مساکنهم قبورا.
تخرب ما یبقی و تعمر فانیافلا ذاک موفور و لا ذاک عامر
و هل لک إن وافاک حتفک بغتةو لم تکتسب خیرا لدی اللّه عاذر
أ ترضی بأن تفنی الحیاة و تنقضیو دینک منقوص و مالک وافر «1» (1) و تو توشه سفر آماده نکردهای در حالی که وقت حرکت نزدیک شده و تو بزودی راهی آخرت خواهی شد پس وای بر حال من که چه بسیار برای توبه، امروز و فردا میکنم در حالی که عمرم فانی و هلاکت مشرف بر من
______________________________
(1) البدایة و النهایة: 9/ 109، تاریخ ابن عساکر.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:129
است و هر عملی که در طول عمرم انجام دادهام در نامه عملم ثبت شده و خداوند دادگر توانا جزای اعمالم را میدهد.
پس چه بسا که دنیا و آخرتت را بهم وابسته و مقصد نهائیت را با هوای نفست درآمیختهای، ای که دنیا را بر دین ترجیح دادهای، من تو را سست ایمان و ضعیف الیقین میبینم، بگو ببینم آیا خدای مهربان چنین دستوری به تو داده؟ و یا آن که قرآن بر این اساس نازل شده؟ و یا این که امامان و رهبران دینی از شدت حساب و سرانجام تلخ و سخت یاد نکردهاند؟ و حال آن کسی که محصول خود را جمع کرد و بهره گرفت و کسی را که ساختمانی را بنا کرد و به زینتها آراست و آباد ساخت، خاطر نشانت نکرد؟ و آیا نگفت که همه اینها سرانجام پراکنده شده و نابود گشتند و منزلهای ایشان به صورت گورها درآمد! خانه آخرت را که سرای همیشگی است خراب میکنی و دنیای فانی را آباد میسازی، نه از آن بهرهای داری و نه این را آباد توانی کرد.
اگر مرگ تو ناگهانی فرا رسد در حالی که هیچ کار خیری در پیشگاه خدا نکردهای، عذر و بهانهای داری؟ آیا به این راضی هستی که زندگیت سپری شده و عمرت به سر آید در حالی که از دینت کاسته شده و مال فراوان داری؟
(1) این موعظه ارزشمند در اینجا پایان گرفت، موعظهای که واقعیت زندگی و سرانجام کار آدمی یعنی دوری از این دنیا را به تصویر کشیده است، دنیایی که بسی نسبت به آن حریص بوده و سخت دل در گرو آن داشته و به شهوات و لذّات آن علاقهمند بوده است با این که میدانسته سرانجام از آن جدا شده و ساکن گور تنگ و تاریک خواهد شد و در آنجا بند از بند پیکرش جدا شده و تمام جریان زندگی وی برملا شود و هیچ کس جز عملش با او نماند؛ پس اگر عملش صالح باشد با آن همدم خواهد شد و اگر عملش بد باشد تنها عامل
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:130
ترس و وحشت او خواهد بود.
ما در مضامین عالی این موعظه کمترین شک و تردیدی نداریم جز این که از جهت ناهنجاری پارهای از الفاظ آن بویژه در عبارات بعضی از اشعار که با بلاغت امام زین العابدین علیه السلام سازگار نیست، امامی که از بلیغترین پیشوایان بلاغت در عالم اسلام و عرب است و او صاحب صحیفه سجادیهای است که زبان عرب، فصیح و بلیغتر از آن را سراغ ندارد.
(1) 13- از جمله مواعظ امام علیه السلام این موعظه گرانقدر است که انسانها را از دنیا بر حذر داشته و میفرماید:
«احذرکم من الدنیا و ما فیها، فإنها دار زوال و انتقال، تنتقل بأهلها من حال إلی حال، و هی قد أفنت القرون الخالیة، و الأمم الماضیة، و هم الذین کانوا اکثر منکم مالا، و أطول أعمارا، و اکثر آثارا، افنتهم الدنیا، فکأنهم لا کانوا أهلا، و لا سکانا، قد أکل التراب لحومهم، و أزال محاسنهم، و بدد أوصالهم، و شمائلهم، و غیر الوانهم، و طحنتهم أیدی الزمان أ فتطمعون بعدهم بالبقاء؟ هیهات!! هیهات!! فلا بد من الملتقی، فقد بدد ما مضی من عمرکم، و ما بقی فافعلوا فیه ما سوف یلتقی علیکم بالاعمال الصالحة قبل انقضاء الأجل، و فروغ الأمل، فعن قریب تؤخذون من القصور إلی القبور حزینین غیر مسرورین، فکم و اللّه من فاجر قد استکملت علیه الحسرات، و کم من عزیز وقع فی مسالک الهلکات حیث لا ینفعه الندم، و لا یغاث من ظلم، و قد وجدوا ما اسلفوا و أخذوا ما تزودوا، «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً» «1» فهم فی منازل همود و فی عسکر الموتی خمود، ینتظرون صیحة القیامة و حلول یوم الطامة «لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی». «2»» «3»
______________________________
(1) سوره کهف/ 49.
(2) سوره نجم/ 30.
(3) بلاغة الامام زین العابدین: ص 27 به نقل از ناسخ التواریخ: 1/ 484.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:131
(1) «مردم من شما را از دنیا و آنچه در دنیا هست برحذر میدارم، زیرا که دنیا سرای ناپایدار و تحول و دگرگونی است، مردمان را از حالی به حالی درآورد، قرنهای گذشته و ملتهای پیشین را نابود ساخته است در حالی که آنان ثروتمندتر از شما بودند و عمر بیشتری میکردند و آثار بیشتری از خود باقی میگذاشتند، و دنیا همه آنان را چنان نابود ساخت، گویی که آنان اهل دنیا و ساکنان آن نبودند، خاک گوشتهای آنان را خورد و زیباییهای آنان را از بین برد، بند از بند آنها را جدا کرد و پیکر آنها را از هم گسست و رنگ آنها را عوض کرد و دست روزگار آنان را خرد کرد، آیا شما طمع دارید که پس از ایشان برای همیشه بمانید؟ هیهات!! هیهات!! ناگزیر با مرگ روبرو میشوید، آن چه گذشته بخشی از عمرتان را نابود کرده است و در باقیمانده از عمرتان کاری بکنید، پیش از پایان مهلت و از دست رفتن فرصت اعمال شایستهای انجام دهید که در عالم آخرت با آن روبرو میشوید که دیری نخواهد پایید که شما را غمگین و ناشاد از کاخها بیرون کنند و به خانه گور برند. پس به خدا سوگند چه بسیار تبهکاری که پیمانه اندوه و حسرت ایشان پر گشته و چه بسیار عزیزی که در راههای هلاکت افتاده است، جایی که پشیمانی به حال ایشان سودی ندارد و کسی به فریاد مظلوم نرسد در حالی که آنچه پیش از خود فرستاده بودند دریافت کرده و از زاد و توشهای که فراهم کردهاند، بهره گیرند؛ «و آنچه عمل کرده بودند حاضر یافتند و پروردگارت به هیچ کس ستم روا نمیدارد.»
پس ایشان در خانههای مرگ ساکن و در میان سپاه مردگان خاموشند، منتظر فریاد قیامت و فرا رسیدن روز گرفتاری و غمند «تا خداوند آنانی را که عمل بد انجام دادند کیفر دهد و آنانی را که عمل نیکو انجام دادند پاداش نیک عطا کند.»
و در اینجا بخشی از مواعظ امام زین العابدین علیه السلام پایان میگیرد،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:132
براستی که از بالاترین سرمایههای روحی و همچنین از بهترین داروهای معالج بیماریهای نفسانی است؛ بیماریهایی که باعث انحطاط انسان و افکندن ایشان در وادیهای مخوف زندگی میباشد.
(1)
امام زین العابدین علیه السلام، حکمتهای پرارزش و تعلیمات گرانقدر زیادی را از خود به یادگار گذاشته است که از اطلاعات کامل او از واقعیّت زندگی و ژرفنگری آن حضرت از شئون اجتماعی و آگاهی او از احوال و امور مردم حکایت میکند، که در ذیل برخی از سخنان آن حضرت آمده است:
(2)
امام علیه السلام، تکبر را نکوهش و متکبّر را به خاطر داشتن این خصلت بد سرزنش کرده است به خاطر این که تکبّر راهی است به سوی هر بدی و ریشه همه رذایل است؛ متکبّر هیچ کس را جز خود شایسته زندگی نمیبیند و از این رو به ظلم و تجاوز بر مردم اقدام میکند.
امام علیه السلام در این باره میگوید:
«عجبت للمتکبر الفخور، الذی کان بالأمس نطفة ثم هو غدا جیفة.»
«تعجّب دارم از متکبّر لافزن که دیروز آب گندیدهای بود و دیری نمیپاید که فردا مرداری میشود!» براستی شخص متکبّر که به دیگران بزرگی میفروشد و به خود مغرور است اگر اندکی در وجود خودش بیندیشد و درباره آغاز پیدایش خود و سرانجام کارش فکر کند هرگز به دیگران فخرفروشی نمیکند و به مال و فرزندی که دارد
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:133
نمیبالد.
(1)
«1» از جمله سخنان دلاویز جاودانه امام علیه السلام این کلمات زرین پرارج است که میفرماید:
«من مأمنه یؤتی الحذر، یکتفی البیت بوحی الحدیث، و ینبو البیان عن قلب الجاهل، و لا ینتفع بالقول، و إن کان بلیغا مع سوء الاستماع ...» «2»
«خطر از همان راه امنش، فرا میرسد، خردمند را قرینه حال کفایت میکند، در حالی که توضیح و بیان هم از دل نادان دور میماند و از سخن سودی نمیبرد، هر چند سخن بلیغ باشد نادان با بد شنیدن خود بهرهای از آن نمیبرد.»
اما آنچه از این سخنان بلیغ استفاده میشود:
(2) 1- براستی که آنچه آدمی از آن میترسد از همان جایی میآید که خود را در امان میبیند معنای این سخن آن است که کسانی محافظان زیادی برای حفظ و پاسداری از زندگیشان میگمارند، همان کاری که پادشاهان و رؤسا میکنند، بیشتر اوقات آنچه را که آنان برحذرند از طریق همان نگهبانان بر سر ایشان میآید، زیرا همانها هستند که خون ایشان را میریزند چنان که در مورد بعضی از پادشاهان زیاد اتفاق افتاده است.
(3) 2- خردمند تیزهوش آن کسی است که امور را از اشاره و از روی قرینه احوال میفهمد و نیازی به تفکّر و بازگشودن سخن نیست.
______________________________
(1) این ضرب المثل در میان مردم بیسواد و عامی معروف است. نظیر این در فارسی و شاید در زبانهای دیگر نیز وجود داشته باشد، به کتابهای امثال و حکم مراجعه کنید. م
(2) تذکره ابن حمدون: ص 26.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:134
3- سخن روشن و بیان واضح از دل جاهل به دور میماند و به آن نمیرسد زیرا نادانی و جهالت آن را فرا گرفته و از درک امور ناتوان ساخته است.
4- بلاغت و حکمت گفتار با سوء استماع بیفایده است و تنها با خوب گوش دادن، مفید و سودمند است.
(1)
امام علیه السلام از مشاجره بر حذر داشته یعنی مجادلهای که مقصود از آن وصول به حق نباشد، بلکه تنها هدف چیره شدن و برتریجویی بوده باشد. «1» امام علیه السلام میفرماید:
«المراء یفسد الصداقة القدیمة، و یحل العقدة الوثیقة، و أقل ما فیه أن تکون به المغالبة، و المغالبة من أمتن أسباب القطیعة.» «2»
«جدال و مشاجره، دوستی قدیمی را از بین میبرد و پیمانهای محکم را بهم میزند و کمترین اثر آن این است که هر کسی بدان وسیله میخواهد بر دیگری چیره شود و غلبهجویی از محکمترین وسایل بریدن دوستی است.»
براستی که مشاجره و جدال کلید هر بدی است و میان مردم دشمنی و ستیز میافکند و بسیاری از گرفتاریها و مشکلات را برای ایشان فراهم میآورد.
______________________________
(1) امّا جدال احسن را قرآن مجید مجاز فرموده است: «ادع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن»، نجم/ 125، اما جدال غیر احسن همین است که به گفته منطقیون سائل یا ناقض وضع به دروغ، حیله و به هر وسیله میخواهد مجیب یا حافظ وضع را بکوبد (تبکیت جدلی) و مغلوب سازد که این نوع جدل مذموم است. م
(2) زهر الآداب: 1/ 102.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:135
(1)
براستی که شادمانی و افتخار به گناه از افراط شخص در گناه بر میخیزد، امام علیه السلام میفرماید:
«إیاک و الابتهاج بالذنب، فإن الابتهاج بالذنب أعظم من رکوبه.» «1»
«زنهار از شادمانی به گناه، زیرا که شادمانی و افتخار به گناه بزرگتر از ارتکاب گناه است.»
(2)
اما انواع گناهانی که باعث خشم و عذاب الهی میگردد، امام علیه السلام درباره آنها سخن گفته و از آنها بر حذر داشته است تا این که دین و دنیای انسان سالم بماند میفرماید:
«الذنوب التی تغیر النعم البغی علی الناس، و الزوال عن العادة فی الخیر، و اصطناع المعروف، و کفران النعم، و ترک الشکر، قال اللّه تعالی: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ.» «2»
و الذنوب التی تورث الندم قتل النفس التی حرم اللّه، قال اللّه تعالی: فی قصة قتل قابیل حین قتل أخاه فعجز عن دفنه «فأصبح من النّادمین» و ترک صلة القرابة حتی یستغنوا، و ترک الصلاة حتی یخرج وقتها، و ترک الوصیة ورد المظالم، و منع الزکاة حتی یحضر الموت، و ینغلق اللسان.
و الذنوب التی تنزل النقم عصیان العارف، و التطاول علی الناس، و الاستهزاء بهم، و السخر بهم. و الذنوب التی تدفع النعم اظهار
______________________________
(1) الدرّ النّظیم: ص 173.
(2) سوره رعد/ 13.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:136
الافتقار، و النوم عن العتمة، و عن صلاة الغداة، و استحقار النعم، و شکوی المعبود. و الذنوب التی تهتک العصم شرب الخمر، و اللعب بالقمار، و تعاطی ما یضحک الناس من اللغو و المزاح و ذکر عیوب الناس، و مجالسة أهل الریب. و الذنوب التی تنزل البلاء ترک اغاثة الملهوف، و ترک معونة المظلوم، و تضییع الأمر بالمعروف، و النهی عن المنکر و الذنوب التی تدیل الاعداء المجاهرة بالظلم، و اعلان الفجور، و اباحة المحظور، و عصیان الأخیار، و اتباع الأشرار. و الذنوب التی تعجل الفناء قطیعة الرحم، و الیمین الفاجرة، و الأقوال الکاذبة و الزنا، و سد طرق المسلمین، و ادعاء الامامة بغیر حق. و الذنوب التی تقطع الرجاء الیأس من روح اللّه، و القنوط من رحمة اللّه، و الثقة بغیر اللّه، و التکذیب بوعد اللّه و الذنوب التی تظلم الهواء السحر و الکهانة، و الإیمان بالنجوم، و التکذیب بالقدر، و عقوق الوالدین، و الذنوب التی تکشف الغطاء الاستدانة بغیر نیة الاداء، و الاسراف فی النفقة علی الباطل، و البخل علی الأهل و الولد و ذوی الأرحام، و سوء الخلق، و قلة الصبر، و استعمال الضجر، و الاستهانة بأهل الدین و الذنوب التی ترد الدعاء سوء النیة و خبث السریرة، و النفاق مع الاخوان، و ترک التصدیق بالاجابة و تأخیر الصلوات المفروضات حتی تذهب أوقاتها، و ترک التقرب إلی اللّه عز و جل بالبر و الصدقة، و استعمال البذاء و الفحش فی القول، الزور، و کتمان الشهادة، و منع الزکاة و القرض و الماعون و قساوة القلوب علی أهل الفقر و الفاقة، و ظلم الیتیم و الأرملة، و انتهار السائل و رده باللیل ...» «1»
(1) «گناهانی که باعث دگرگونی نعمتها میشود، عبارت است از: ظلم و ستم بر مردم، انحراف از عادت به کارهای نیک و انجام کار خوب،
______________________________
(1) معانی الاخبار صدوق باب 136.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:137
کفران نعمتها و ناسپاس بودن. خدای متعال میفرماید: «همانا خداوند (نعمتی را) بر قومی دگرگون نمیکند مگر این که آنچه خود دارند تغییر دهند.»
(1) و گناهانی که باعث پشیمانی میشود عبارت است از: قتل نفسی که خداوند حرام کرده است خدای تعالی در داستان آدمکشی قابیل به هنگامی که برادرش را کشت و از دفن او عاجز ماند، میفرماید: «او از جمله پشیمانان گردید.» و ترک صله رحم به حدی که احساس خویشاوندی نکنند، نخواندن نماز تا این که وقت نماز بگذرد، وصیت نکردن، ترک رد مظالم و ندادن زکات تا آن که مرگ فرا رسد و زبان بند آید.
(2) و گناهانی که باعث نزول بلا میشود، عبارت است از: انجام گناه وسیله آدم عارف و آگاه، تجاوز به حقوق مردم و مسخره و استهزا کردن ایشان.
و گناهانی که باعث دفع نعمتها میگردد: اظهار نیاز به مردم، خوابیدن در وقت نماز عشاء و هنگام نماز صبح، حقیر شمردن نعمتها و شکوه از خدایی که میپرستد.
و گناهانی که پرده حیا و عصمت را میدرد: میگساری، قماربازی، با یکدیگر شوخی و مسخرهبازی کردن که باعث خنده مردمان شود، عیب مردمان گفتن و همنشینی با مردمان نامطمئن و دو دل.
و گناهانی که باعث نزول بلا میشود، عبارتند از: به فریاد مظلوم نرسیدن، و کمک نکردن به ستمدیدگان، ترک امر به معروف و نهی از منکر.
و گناهانی که باعث کامرانی دشمنان میشود، عبارت است از:
آشکارا ظلم کردن، گناهان را فاش کردن، خلافها را مباح شمردن، نافرمانی نیکان و پیروی از بدان.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:138
(1) و گناهانی که باعث مرگ زودرس میشود عبارت است از: قطع رحم، سوگند بیشرمانه، سخنان دروغ، زنا، سدّ راه مسلمین شدن و ادعای رهبری بناحق.
و گناهانی که باعث قطع امید میگردد عبارت است از: یأس و نومیدی از لطف و رحمت خدا، اعتماد به غیر خدا و دروغ پنداشتن وعده الهی.
(2) و گناهانی که فضا را تیره و تار میسازد، عبارت است از: جادو و کهانت، اعتقاد به نجوم، «1» و تکذیب قضا و قدر و عاق والدین شدن.
و گناهانی که پرده حیا را برطرف میکند، عبارت است از: وام گرفتن به قصد ادا نکردن، ولخرجی در راه باطل، بخل نسبت به زن و فرزند و خویشاوندان، بدخلقی، کمصبری، بیتابی و کمحوصلگی در کارها و اهانت به دینداران.
(3) و گناهانی که باعث قبول نشدن دعا میگردد عبارت است از:
بدگمانی و بدباطنی، دورویی با دوستان، ناباوری در اجابت دیگران، تأخیر انداختن نمازهای واجب تا پایان گرفتن وقت، به خدا تقرب نجستن با کار نیک و صدقه دادن، ناسزا و دشنام در گفتار، شهادت دروغ، کتمان شهادت، ندادن زکات، خودداری از قرض و صدقات واجب، سنگدلی نسبت به مستمندان و تهیدستان، ستم به یتیم و بیوهزن و راندن و دست رد به سینه سائل زدن در هنگام شب ...»
امام علیه السلام از ارتکاب این گناهان و جرایم که باعث انحراف در رفتار آدمی و دوری او از آفریدگارش میگردد، بر حذر داشته است و آن حضرت
______________________________
(1) نجوم، در اینجا، آن علم نجوم (و به عبارت دیگر نجوم ریاضی) نیست که بزرگان و دانشمندان اسلامی نیز در آن باره کتابها نوشته و زحمتها کشیدهاند و از جمله علوم اسلامی به شمار میآید، بلکه مقصود پیشگوییها و طالعبینیهای ستارهشناسی است که مذموم و نکوهید است. م
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:139
آثار ناپسند آنها را و پیامدهای چندین برابری را که پیش از آخرت، در دنیا به دنبال دارند همه را یادآور شده است و براستی که این حدیث و نظایر آن از احادیثی که از ائمه طاهرین علیهم السلام در این باره رسیده است از منابع بارور تربیت و تهذیب نفوس و تعادل و تنظیم راه و رفتار آنهاست.
(1)
امام علیه السلام، حقیقت مرگ را نسبت به مردمان مؤمن و افراد کافر توصیف کرده و میفرماید:
«الموت للمؤمن کنزع ثیاب وسخة، و فک اغلال ثقیلة، و الاستبدال بأفخر الثیاب، و أوطأ المراکب، و للکافر کخلع ثیاب فاخرة، و النقل من منازل أنیسة، و الاستبدال بأوسخ الثیاب، و أخشنها، و أوحش المنازل و اعظمها ...» «1»
«مرگ برای شخص با ایمان مانند کندن لباس چرکین از بدن و باز کردن غلهای سنگین، پوشیدن بهترین لباسها و سوار شدن بر راهوارترین مرکبهاست، اما برای کافر همچون کندن لباسهای گرانبها و انتقال از خانههای مأنوس و پوشیدن کثیفترین و خشنترین لباسها و رفتن به وحشتناکترین و بیمناکترین منزلهاست.»
(2) اخبار فراوانی از ائمه هدی علیهم السلام رسیده است مبنی بر این که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد او هیچ گونه دشواری احساس نمیکند بلکه آسایش بزرگی را به خاطر انتقال به نعمتهای اخروی و جایگزینیش در هر جای بهشت که بخواهد، در خود احساس میکند و اما کافر وقتی که مرگ را در چند قدمی خود احساس میکند، آن روز را روز بدبختی و
______________________________
(1) معانی الاخبار صدوق، باب 136.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:140
گرفتاری خود میبیند و با حسرتها و دردهای زیاد خود را رودررو مشاهده میکند؛ به خاطر این که از بهشت دنیا به زندان آخرت و عذاب همیشگی منتقل میشود.
(1)
کسی از امام زین العابدین علیه السلام درباره زهد و پارسایی پرسید، امام علیه السلام فرمود:
«الزهد عشرة أشیاء، فأعلی درجة الزهد أدنی درجة الورع، و أعلی درجة الورع أدنی درجة الیقین، و أعلی درجة الیقین أدنی درجة الرضا، ألا و إن الزهد فی آیة من کتاب اللّه قوله: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ». «1» «2»
«زهد و پارسایی در ده چیز است و بالاترین درجه زهد، کمترین درجه ورع است و بالاترین درجه ورع کمترین درجه یقین است و بالاترین درجه یقین کمترین درجه رضاست، و بدانید که تعریف زهد در یک آیه از قرآن مجید آمده است، میفرماید: «تا بر آنچه از دست دادهاید، افسوس نخورید و بدانچه به دست شما رسید، شاد نشوید.»
(2) این حدیث شریف به پارهای از حقایق عرفانی به شرح ذیل اشاره دارد:
الف- بالاترین درجه زهد، به پای پستترین درجه ورع و پرهیز از محرمات الهی که ناشی از ضبط نفس و سیطره و تسلط بر هوای نفس است، نمیرسد.
______________________________
(1) سوره حدید/ 23.
(2) اصول کافی، باب ذم الدّنیا و الزّهد فیها. مرحوم مجلسی در شرح خود بر این حدیث، فرموده است:
زهد، ده جزء دارد؛ بعضی گفتهاند: اجزای زهد عبارتند از: ترک محبت به مال، اولاد، لباس، خوراک، همسر، خانه، مرکب سواری، انتقام از دشمن، حکمرانی و شهرت طلبی. و بعضی نیز، اقسام زهد را دوازده قسم شمردهاند و اینها تکلّفی است که بدانها نیازی نمیباشد- م.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:141
ب- بالاترین درجه ورع معادل پستترین درجه یقین به خدای تعالی که خود از بالاترین مراحل ایمان است.
ج- بالاترین مرتبه یقین عبارت از پایینترین درجه از رضای به مقدرات است که خود جوهره ایمان است.
د- حقیقت زهدی که آیه کریمه بدان اشاره فرموده، آن است که از تاسف و اندوه برای از دست دادن چیزی از منافع مادی دنیوی و همچنین از خوشحالی و شادمانی بدانچه انسان به دست میآورد و چیزی از امور لذّتبخش این دنیا و خیرات مادی آن که موفق میشود، برحذر داشته است به این دلیل که همه اینها سرانجام به خاک بر میگردد.
(1)
از امام سجاد علیه السلام درباره بهترین اعمال در نزد خدا پرسیدند، امام علیه السلام فرمود:
«ما من عمل أفضل عند اللّه تعالی بعد معرفة اللّه، و معرفة رسوله أفضل من بغض الدنیا، و إن لذلک شعبا کثیرة، و إن للمعاصی شعبا، فأول ما عصی اللّه به الکبر، و هو معصیة ابلیس حین أبی، و استکبر، و کان من الکافرین، و الحسد و هو معصیة ابن آدم حیث حسد أخاه فقتله، فتشعب من ذلک حب النساء، و حب الدنیا، و حب الرئاسة، و حب الراحة، و حب الکلام، و حب العلو، و حب الثروة، فصرن سبع خصال، فاجتمعن کلهن فی حب الدنیا، فقال الأنبیاء و العلماء بعد معرفة ذلک ... حب الدنیا رأس کل خطیئة، و الدنیا دنیا بلاء ...» «1»
(2) «هیچ عملی پس از معرفت به خدای تعالی و معرفت رسول خدا، بهتر از
______________________________
(1) اصول کافی باب ذم الدنیا و الزّهد فیها. آنچه در کافی آمده است تفاوت زیادی با اینجا دارد، هم از وسط روایت و هم از ذیل آن عبارات زیادی حذف شده است محتمل است که نقل به اختصار شد.
باشد- م.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:142
بغض به دنیا نیست براستی که بغض دنیا شعبههایی دارد و گناهان هم اقسامی دارد. نخستین چیزی که بدان وسیله معصیت خدا شد، کبر بود که معصیت ابلیس است؛ او از فرمان خدا سرپیچی کرد و بزرگی را به خود بست و از کافران گردید، و حسد که گناه فرزند آدم است هنگامی که به برادرش حسد برد و او را کشت، و حبّ زنان، حب دنیا، حب ریاست، راحتطلبی و شهوت کلام و جاه طلبی و مال دوستی از آن منشعب گردید و جمعا هفت خصلت شدند و تمام آنها در حب دنیا جمع است. و پیامبران و دانشمندان با علم و آگاهی از اینها فرمودهاند: حبّ دنیا در رأس همه گناهان است و این دنیا، دنیای گرفتاری است ...»
(1) براستی که حب دنیا اساس گرفتاریها و ریشه فتنهها و خطرهایی است که انسان به آنها دچار میشود، زیرا که حرص زیاد آدمی به دنیا، او را به سوی بسیاری از نافرمانیها و گناهان میکشاند و در شرّ عظیمی میافکند، امام علیه السلام بعضی از آفاتی را که منشأ آنها حب دنیاست نام برده، از آن جمله:
1- تکبّر 2- حسد 3- حب زنان و ریاستطلبی 4- آسایشطلبی 5- شهوت کلام و سخنان بیهوده گفتن 6- برتریجویی نسبت به دیگران 7- مال دوستی این آفتها هستند که انسان را به راه دلبستگیها میبرند و او را در گناهان غرق کرده و از راه حق دور میسازند.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:143
(1)
از برجستهترین سخنان دلاویز امام علیه السلام این حدیث شریف است که عدالت و درستکاری انسان را تعریف کرده و میفرماید:
«إذا رأیتم الرجل قد حسن سمته، و هدیه، و تمادی فی منطقه، و تخاضع فی حرکاته، فرویدا لا یغرنکم، فما أکثر من یعجزه تناول الدنیا، و رکوب الحرام منها، لضعف بنیته، و مهانته، و جبن قلبه، فنصب الدین فخا له، فهو لا یزال یختل الناس بظاهره فإن تمکن من حرام اقتحمه، و إذا وجدتموه یعف عن المال الحرام فرویدا لا یغرنکم، فإن شهوات الخلق مختلفة، فما اکثر من یتأبی عن الحرام و إن کثر، و یحمل نفسه علی شوهاء قبیحة، فیأتی منها محرما، فإذا رأیتموه کذلک فرویدا لا یغرنکم حتی تنظروا عقدة عقله، فما اکثر من ترک ذلک اجمع ثم لا یرجع إلی عقل متین، فیکون ما یفسده بجهله اکثر مما یصلحه بعقله ... فإذا وجدتم عقله متینا فرویدا لا یغرنکم حتی تنظروا أ یکون هواه علی عقله، أم یکون عقله علی هواه؟
و کیف محبته للرئاسة الباطلة و زهده فیها؟ فإن فی الناس من یترک الدنیا للدنیا، و یری أن لذة الرئاسة الباطلة أفضل من ریاسة الأموال و النعم المباحة المحللة، فیترک ذلک أجمع طلبا للرئاسة، حتی إذا قیل له اتق اللّه اخذته العزة بالإثم فحسبه جهنم و بئس المهاد، فهو یخبط خبط عشواء، یقوده أول باطله إلی أبعد غایات الخسارة، و یمد به بعد طلبه لما لا یقدر فی طغیانه، فهو یحل ما حرم اللّه، و یحرم ما أحل اللّه لا یبالی ما فات من دینه إذا سلمت له الرئاسة التی قد شقی من أجلها فأولئک الذین غضب اللّه علیهم و لعنهم و أعد لهم عذابا ألیما.
و لکن الرجل کل الرجل الذی جعل هواه تبعا لأمر اللّه، و قواه
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:144
مبذولة فی قضاء اللّه، یری الذل مع الحق أقرب إلی عز الأبد مع العز فی الباطل، و یعلم أن قلیل ما یحتمله من ضرائها یؤدی إلی دوام النعیم فی دار لا تبید، و لا تنفد، و أن کثیرا ما یلحقه من سرائها إن اتبع هواه یؤدی به إلی عذاب لا انقطاع له، و لا زوال، فذلک الرجل تمسکوا به، و اقتدوا بسنته، و إلی ربکم توسلوا به، فإنه لا ترد له دعوة، و لا یخیب من طلبه ...» «1»
(1) «هرگاه کسی را دیدید که ظاهرش و راه و رفتارش نیکوست و زیاد حرف میزند «2» و در حرکاتش کرنش دارد، پس مواظب باشید که مبادا شما را بفریبد، زیرا چه بسیار کسانی هستند که به خاطر ضعف و زبونی و سستی اراده و بزدلی از دسترسی به دنیا و ارتکاب محرمات آن عاجزند، بنابراین از راه دینداری وارد میشوند و مردم را با ظاهر خود فریب میدهند، و اگر دستشان به حرام برسد ابا ندارند و اگر دیدید که از مال حرام خودداری میکنند پس مواظب باشید که مبادا شما را بفریبند، زیرا که تمایلات مردم مختلف است؛ چه بسیارند کسانی که از مال حرام، هر چند که فراوان باشد، دوری میکنند ولی خود را به کارهای سخت و ناروا وامیدارند و از آن راه مرتکب حرام میشوند وقتی چنین کسان را دیدید پس مواظب باشید که مبادا فریبتان دهند، تا ببیند که چقدر پایبند عقلند، و چقدر فراوانند کسانی که تمام اینها را ترک کرده و با وجود آن از عقلی استوار بهره ندارند و فسادی را که از روی نادانی مرتکب میشوند بیشتر از کار شایستهای است که با عقل خود انجام میدهند، بنابراین در مورد چنین فردی، هرگاه عقل او را نیز استوار یافتید مواظب باشید تا شما را گول نزند مگر این که ببیند (چگونه است) آیا با هوای نفس در برابر عقل ایستاد، و یا با
______________________________
(1) تفسیر امام عسکری: ص 19، تنبیه الخواطر: ص 316، احتجاج طبرسی: 2/ 175.
(2) در نسخه مترجم تنبیه الخواطر ج 2/ 236 به جای «تمادی» تماوت فی منطقه، آمده یعنی آرام حرف میزند- م.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:145
عقل همراه شده و در برابر هوای نفس ایستاده است؟ و علاقهاش نسبت به ریاست باطل و پارساییش در این باره چگونه است؟ زیرا که در میان مردم کسانی هستند که در دنیا و آخرت زیانکارند، دنیا را به خاطر دنیاخواهی ترک میکنند، و لذّت ریاست باطل را بالاتر از تسلط بر اموال و نعمتهای مباح و حلال میدانند و تمام اینها را به خاطر ریاست ترک میکنند، تا آنجا که اگر به ایشان بگویند: از خدا بترسید! عزت توأم با گناه ایشان را در خود گرفته و در این صورت جهنم آنان را بس است و بد جایگاهی است.
پس کورکورانه به راه خود ادامه دهند گامهای اول خلافکاریشان آنان را به دورترین سرانجام زیانکاری بکشد، در نتیجه حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام میشمارند، از این که چیزی از دینشان را در برابر سلامت ریاستشان از دست بدهند، باکی ندارند؛ ریاستی که به خاطر آن خود را نگونبخت کردهاند. چنین کسانی هستند که مورد خشم و لعن خدایند و خداوند عذابی دردناک برای ایشان فراهم ساخته است.
(1) اما مرد کامل، آن مردی است که هوای نفسش را تابع فرمان خدا ساخته و تمام نیرویش را در راه قضای الهی صرف کند و خواری در راه حق را به عزت ابدی نزدیکتر تا عزت در راه باطل میداند، و میداند که رنج و رحمت اندکی را که در دنیا متحمل میشود او را به نعمت جاودانه در سرایی میرساند که کهنگی و زوال ندارد. و براستی بیشتر خوشیهایی که به او میرسد اگر به پیروی از هوای نفس باشد به عذابی ناگسستنی و بیپایان میانجامد، پس به دامن چنین مردی در دنیا چنگ بزنید و از روش او پیروی کنید، و نزد پروردگارتان به او متوسّل شوید، زیرا خداوند به خاطر وی هیچ دعایی را رد نمیکند و هیچ درخواست کنندهای را ناامید نمیگرداند.»
(2) هدف این سخن امام علیه السّلام، شناخت عدالت است که از بالاترین
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:146
ملکات نفسانی است زیرا بدین وسیله، مقام انسان بالا میرود و از گرفتاریهای مادی و فریبها و خواستههای نفسانی بطوری آزاد میشود که هیچ یک از انگیزههای شر و فساد نمیتواند بر او غلبه پیدا کند. بعضی از فقها به این حدیث استناد جستهاند و گفتهاند فقیهی که متصدی مرجعیت عامه میشود لازم است که او بالاترین مراتب عدالت را داشته باشد. «1»
(1) این حدیث بطور آشکار دلالت دارد بر این که شناختن مرد عادل کامل در جهت ورع و تقوایش باید به کنجکاوی دقیق و بررسی کامل مستند باشد، نه به نگرش گذرا و سطحی، از جمله:
الف- بیسروصدا بودن، که دلیل بر عدالت و تقوا نیست.
ب- خود را ظاهر الصّلاح ساختن، که این نیز دلیل عدالت نمیباشد زیرا گاهی ممکن است از روی دغلبازی و نفاق باشد، دین را وسیله رسیدن به آرمانها و مطامع و خواستههایش قرار دهد بعد از این که دید از راههای دیگر به اینها نمیرسد از وسیله دین استفاده کند.
ج- خودداری از مال حرام، این نیز دلیل تقوا نمیشود، زیرا گاهی ممکن است شخصی خود را به این کار وادارد و از آن در راه رسیدن به آرزوها و هدفهایی که هیچ ارتباطی به دین ندارد استفاده کند.
اما وسایلی که بدان وسیله کمال ورع و درستکاری و دینداری شخص کشف میشود عبارت است از:
الف- عقل انسان بر هوای نفس و تمایلاتش غلبه کند.
ب- دل به ریاست باطل نبسته و از آن دوری کند که این خود از استوارترین نشانههای عدالت و تقواست.
ج- پیروی از اوامر الهی و تسلیم کامل به فرمان خدا به گونهای که تمام نیروهایش را متوجه رضای خدا و تقرب به او کند، این است آن عدالت واقعی که
______________________________
(1) سفینة النّجاة.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:147
از اندیشه و تفکّر و ایمان شخص سرچشمه میگیرد.
(1)
امام سجّاد علیه السلام حدیث ذیل را که بیانگر برخی از صفات و ویژگیهای افراد منافق و مردمان با ایمان است، بیان داشته و میفرماید:
«المنافق ینهی و لا ینتهی، و یأمر و لا یأتی، إذا قام للصلاة اعترض، و إذا رکع ربض، و إذا سجد نقر، یمسی و همه العشاء، و لم یصم، و یصبح و همه النوم و لم یسهر.
و المؤمن خلط علمه بحلمه، یجلس لیعلم، و ینصت لیسلم، لا یحدث بالامانة للاصدقاء، و لا یکتم الشهادة للبعداء، و لا یعمل شیئا من الحق ریاء، و لا یترکه حیاء إن زکّی خاف مما یقولون: و یستغفر اللّه لما لا یعلمون، و لا یضره جهل من جهله ...» «1»
(2) «شخص منافق دیگران را از کار بد نهی کند اما خود بازنایستد و دیگران را به کار نیک امر کند و خود عمل نکند و چون به نماز ایستد، رو به هر سو کند و چون به رکوع رود، زانو زند و چون سجده کند مانند کلاغ منقار به زمین بزند و روز را به شب برساند در حالی که روزه نگرفته و همّتش شام خوردن است بیدار خوابی نکشیده، صبح کند و هنوز در فکر خواب است.
شخص با ایمان، عملش توأم با بردباری است، مینشیند تا آگاهی پیدا کند و خاموش میماند تا در امان باشد، سخن امانت را به دوستان هم نگوید و شهادت را درباره بیگانگان هم کتمان نکند، کار حق را به خاطر ریا انجام ندهد و به خاطر خجالت و حیا ترک نکند. اگر مردم او را بستایند او بیمناک شود و از آنچه مردم نمیدانند استغفار کند و جهل نادانان به حال او زیان نرساند.»
______________________________
(1) تحف العقول: ص 280، بحار الانوار: 17/ 315 چاپ جدید، و قسمتی از این حدیث در وسائل الشیعة: 11/ 272 آمده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:148
(1) این حدیث امام علیه السلام به برجستهترین صفات منافقان و مؤمنان اشاره دارد، اما صفات منافقان از این قرار است:
الف- منافق دیگران را از کار بد نهی کند ولی خود بازنایستد و امر به معروف کند و خود عمل نکند زیرا چنین کسی ممکن نیست در باطن خود مؤمن باشد اما علت امر و نهی او، نیرنگ و فریب دیگران است که گمان کنند که از مردمان نیکوکار و خوبان است.
ب- منافق در وقت نماز به هر سو توجه دارد، چنان که در وقت رکوع مانند گوسفندان در آغلشان زانو زند و اما در سجده نیز آرام نمیگیرد، همانند پرندهای است که برای طعمهاش منقار بر زمین میزند.
ج- منافق چون چهارپایان که همّتشان به علف است، او نیز صبح و شب جز به خوردن نمیاندیشد.
(2) اما صفات برجسته مؤمن، عبارتند از:
الف- شخصیت مؤمن از دو عنصر علم و حلم ترکیب یافته او هم دانا و هم بردبار و شکیباست و هر که دارای این دو صفت باشد به بالاترین مراتب کمال رسیده است.
ب- مؤمن در نزد کسی نمینشیند مگر برای این که از او علم و حکمت بیاموزد و در مجالس لهو و بیهودگی که هیچ بهرهای نبرد هرگز نمینشیند.
ج- مؤمن وقتی که در برابر کسی خاموش است برای آن است که از شر و تجاوز او در امان بماند. «1»
د- مؤمن وقتی که امین شمرده شود آن امانت را مخفی بدارد و به هیچ کس، حتی دوستانش ابراز ندارد.
ه- وقتی که شاهد بر مطلبی بود آن را به موقع ابراز میدارد و کتمان
______________________________
(1) این سکوت از باب حفظ زبان، در هر داستانی وارد نشدن و از موارد شبههناک خودداری کردن و از همنشینی مردمان فاسق دوری جستن است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:149
شهادت نمیکند.
و- وقتی که کار حقی را انجام دهد، به خاطر ریا و سمعه انجام ندهد بلکه تنها برای رضای خدا انجام دهد.
ز- وقتی که از مؤمن تعریف کنند و او را با بعضی از اوصاف حمیده بستایند، به خاطر این که مبادا دارای این اوصاف نباشد، بیمناک گشته و برای کسی که این اوصاف را به او نسبت داده است استغفار نماید.
ح- مؤمن به نادانان که او را نشناسند اهمیت ندهد و ارزشی قائل نشود.
آری این اوصاف ارزشمند مؤمن دلیل بر ارزش ذاتی و کمال شخصیت اوست.
(1)
امام سجاد علیه السلام، این نصیحت پرارزش را به یکی از اصحابش فرموده و میگوید:
«لیس لک أن تقعد مع من شئت فإن اللّه تبارک و تعالی یقول: «وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ، وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» «1» و لیس لک أن تتکلم بما شئت فإن اللّه تعالی یقول: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» «2» و لأن رسول اللّه (ص) قال: «رحم اللّه عبدا قال خیرا فغنم أو صمت فسلم» و لیس لک أن تسمع ما شئت، فإن اللّه تعالی یقول: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ
______________________________
(1) سوره انعام/ 68.
(2) سوره إسراء/ 36.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:150
وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا. «1»» «2»
(1) «تو حق نداری با هر کسی مجالست کنی، زیرا که خدای تعالی میفرماید: «چون کسانی را ببینی که درباره آیات ما به عناد گفتگو میکنند پس از ایشان رو بگردان تا این که درباره مطلب دیگری سخن بگویند و اگر شیطان از خاطر تو برد، بعد از آن که به خاطرت آمد، با گروه ستمگران منشین.» و حق نداری هر سخنی را بگویی، زیرا که خدای تعالی میفرماید: «از آنچه که علم نداری پیروی مکن» و رسول اکرم فرموده است: «خداوند بیامرزد آن بندهای را که سخن نیکو گفته و فایده برده است و یا خاموشی گزیده و سالم مانده است.» و تو حق نداری به هر سخنی گوش فرا دهی، زیرا که خدای تعالی میفرماید: «همانا گوش، چشم و دل همه اینها مورد بازخواست قرار میگیرند.»
براستی که انسان مسلمان اگر این نصایح ارزندهدار وی واقعیت زندگی خود پیاده کند به خیر کلّی رسیده و از بدبختی و گرفتاری نجات یافته است.
(2)
امام سجاد علیه السلام شیعیان و اصحابش را بر مواسات و احسان به یکدیگر وادار میکرد زیرا بهترین ضامن اتحاد و وحدت کلمه ایشان همین احسان به یکدیگر است و اخبار زیادی از آن حضرت در این باره رسیده از جمله اخبار ذیل است.
(3) 1- فرمود:
«إن أرفعکم درجات، و أحسنکم قصورا و أبنیة- یعنی فی الجنة-
______________________________
(1) سوره اسری/ 38.
(2) تفسیر برهان: 1/ 322.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:151
أحسنکم إیجابا المؤمنین، و أکثرکم مواساة لفقرائهم، إن اللّه لیقرب الواحد منکم إلی الجنة بکلمة طیبة یکلم بها أخاه المؤمن الفقیر، بأکثر من مسیرة الف عام یقدمه، و إن کان من المعذبین بالنار، فلا تحتقروا الاحسان إلی اخوانکم، فسوف ینفعکم حیث لا یقوم مقام غیره ...» «1»
«بلندمرتبهترین شما و صاحب بهترین کاخها و بناها در بهشت کسی است که بهتر از دیگران پاسخگوی مشکل مؤمنان باشد و از همه کس با مستمندانشان بیشتر مواسات کند، زیرا که خدای متعال فردی از شما را به خاطر کلمه خوشی که با برادر مؤمن فقیرش میزند، بیشتر از مسیر هزار سال به بهشت نزدیک میکند، هر چند که از اهل عذاب در آتش دوزخ باشد، بنابراین احسان به برادران مؤمن را کوچک نشمارید که چنان سودی به شما خواهد داد که هیچ چیز جای آن را نگیرد.»
آری امام علیه السّلام به مواسات و احسان به فقرا ترغیب کرده و آن اجر فراوانی را که در نزد خدا دارد خاطرنشان فرموده است و از جمله مواسات، کلام خوشی را شمرده است که انسان مسلمان به برادر مسلمانش میزند، زیرا سخن خوش از عوامل گسترش محبّت و دوستی میان مسلمانان است.
(1) 2- امام علیه السّلام میفرماید:
«من بات شبعانا و بحضرته مؤمن جائع طاو فإن اللّه تعالی یقول لملائکته: اشهدوا علی هذا العبد أمرته فعصانی، و أطاع غیری، فوکلته إلی عمله، و عزتی و جلالی لا غفرت له أبدا ...» «2»
«هر که سیر بخوابد و مؤمنی سخت گرسنه در پیش روی او باشد، خدای
______________________________
(1) تفسیر برهان: 1/ 44.
(2) عقاب الاعمال: ص 30.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:152
تعالی به فرشتگان میفرماید: شما گواه باشید که من به این بنده امر کردم، او از من نافرمانی و از غیر من اطاعت کرد و من او را به کردار خویش واگذاشتم به عزّت و جلالم سوگند که هرگز او را نیامرزم.»
این حدیث و نظایر آن از احادیثی است که از ائمه اهل بیت علیهم السّلام رسیده و از جمله عناصر اصلی بنای مسئولیت متقابل اجتماعی به حساب میآید که اسلام آن را بنا نموده و این همان چیزی است که (اگر رعایت شود) بطور حتم، بر فقر و محرومیت خاتمه میبخشد.
(1) 3- امام علیه السّلام فرمود:
«من کان عنده فضل ثوب فعلم أن بحضرته مؤمنا یحتاج إلیه، فلم یدفعه إلیه أکبه اللّه علی منخریه فی النار.» «1»
«هر که جامه زیاده بر نیاز خود داشته باشد و بداند که مؤمنی در نزد وی محتاج به آن است و به او ندهد، خداوند او را به رو در آتش اندازد ...»
براستی که اسلام با نهایت سرفرازی و افتخار، بیماری فقر را یک بیماری اجتماعی مهلک میداند و به هر وسیله و هر طریقی از بین بردن آن را لازم میشمارد و تمام نیروهایش را برای نابودی آن و نجات اجتماع از آن بیماری بسیج فرموده است.
(2) 4- آن حضرت میفرماید:
«إنی لأستحیی من ربی أن أری أخا من اخوانی، فاسأل اللّه له الجنة و ابخل علیه بالدینار و الدرهم، فإذا کان یوم القیامة قیل لی: لو کانت الجنة لک لکنت بها أبخل، و ابخل، و ابخل ...» «2»
______________________________
(1) محاسن برقی: 1/ 97.
(2) مصادقة الاخوان: 34، سیر اعلام النّبلاء: 4/ 239، تهذیب الکلام: 7/ ق 2 فتوگرافی ص 338.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:153
«همانا من از پروردگارم شرم میکنم که برادری از برادران مؤمنم را ببینم و از خداوند برای او بهشت را مسألت کنم در حالی که از دینار و درهم نسبت به او بخل میورزم، پس چون روز قیامت شود، به من بگویند: اگر بهشت از آن تو بود هرآینه هرچه بیشتر بخل میورزیدی ...»
این حدیث شریف از میزان توجه امام علیه السّلام نسبت به مسأله نیکی و احسان و تشویق بر آنها حکایت میکند.
(1) 5- امام علیه السّلام میفرماید:
«من أطعم مؤمنا حتی یشبع، لم یدر أحد من خلق اللّه ما له من الأجر فی الآخرة لا ملک مقرب، و لا نبی مرسل إلّا اللّه رب العالمین ...
و أضاف الإمام قائلا: من موجبات المغفرة اطعام المسلم السغبان، ثم تلا قوله تعالی: «أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ* یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ* أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَةٍ.» «1»
«هر که مؤمنی را اطعام کند به قدری که سیر شود، هیچ مخلوقی اجر و پاداش او را در آخرت نداند، نه ملک مقرّبی و نه پیامبر مرسلی جز خداوند پروردگار جهانیان ... اضافه کرد و فرمود: از جمله موجبات آمرزش، غذا دادن به مسلمان گرسنه است. و سپس این آیه شریفه را تلاوت کرد: «و یا خورانیدن طعام در روز گرسنگی، یتیمی را که خویشاوند است، و یا درماندهای را که نیازمند میباشد.»
(2) در این حدیث شریف دعوت به اطعام گرسنه و رفع گرسنگی از اوست، براستی که اسلام خلق را بر این مطلب وادار کرده و آن را یک ضرورت قطعی اسلامی دانسته که انسان مسلمان از آن مؤاخذه میشود و مخصوصا اگر فقیری نیاز
______________________________
(1) سوره بلد/ 15- 17.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:154
مبرم به خوراک داشته باشد مورد بازخواست قرار میگیرد.
(1) 6- امام علیه السّلام فرمود:
«من قضی لأخیه حاجة قضی اللّه له مائة حاجة، و من نفّس عن أخیه کربة نفّس اللّه عنه کربه یوم القیامة، بالغا ما بلغت، و من اعانه علی ظالم له، اعانه اللّه علی إجازة الصراط عند دحض الاقدام، و من سعی له فی حاجة حتی قضاها له فسر بقضائها، کان کادخال السرور علی رسول اللّه (ص) و من سقاه من ظمأ، سقاه اللّه من الرحیق المختوم، و من أطعمه من جوع أطعمه اللّه من ثمار الجنة، و من کساه من عری، کساه اللّه من استبرق و حریر، و من کساه من غیر عری لم یزل فی ضمان اللّه ما دام علی المکسی من الثوب سلک، و من کفاه ما أهمه أخدمه اللّه من الولدان، و من حمله علی راحلة بعثه اللّه یوم القیامة علی ناقة من نوق الجنة یباهی به الملائکة، و من کفنه عند موته کساه اللّه یوم ولدته أمه إلی یوم یموت، و من زوجه زوجة یأنس بها، و یسکن إلیها آنسه اللّه فی قبره بصورة أحب أهله إلیه، و من عاده فی مرضه حفته الملائکة تدعو له حتی ینصرف، و تقول: طبت، و طابت لک الجنة ... و اللّه لقضاء حاجته أحب إلی اللّه من صیام شهرین متتابعین باعتکافهما فی الشهر الحرام ...» «1»
«هر که برای برادر مؤمنش حاجتی را برآورد، خداوند صد حاجت او را برآورده سازد و هر کس غمی را از برادرش برطرف کند، خداوند روز قیامت غم او را به هر مقدار که باشد برطرف گرداند، و هر که در برابر ستمگری به برادر مؤمنش کمک کند خداوند او را در موقعی که قدمها میلرزد بر عبور از صراط یاری کند و هر که در راه حاجت برادرش بکوشد تا آن را برآورد و او به خاطر برآورده شدن حاجتش شادمان گردد، گویی که قلب رسول خدا
______________________________
(1) ثواب الاعمال: ص 81.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:155
- صلّی اللّه علیه و آله- را شادمان کرده است، و هر کس برادرش را به وقت تشنگی سیراب کند، خداوند او را از آب کوثر سیراب کند و هر که او را به وقت گرسنگی سیر کند خداوند او را از میوههای بهشت بخوراند و هر کس او را در وقت برهنگی بپوشاند، خداوند او را از استبرق و حریر بپوشاند و هر کس دیگری را در وقت غیر برهنگی بپوشاند، همواره در پناه خدا باشد تا وقتی که تاری از آن جامه باقی است و هر که مشکل برادر مؤمنش را برآورد، خداوند از غلمان بهشتی خدمتگزاری برای او بگمارد، و هر کس او را به مرکبی سوار کند، خداوند در روز قیامت او را بر شتری از شتران بهشتی سوار کند در حالی که به فرشتگان مباهات نماید و هر که مؤمنی را پس از مرگش کفن کند، خداوند او را از روز تولّد تا روز مردنش بپوشاند و هر که زنی را به همسری او درآورد که انیس یکدیگر باشند خداوند انیسی در قبر به صورت محبوبترین فرد خانوادهاش برای او فراهم آورد و هر که به وقت بیماری، عیادتش کند، فرشتگان او را احاطه کرده و برای او دعا کنند تا وقتی که بر میگردد؛ فرشتگان میگویند؛ خوشا به حال تو و بهشت گوارایت باد ... به خدا سوگند که برآوردن حاجت برادر مؤمن، محبوبتر است نزد خدا از دو ماه پیاپی روزهداری با اعتکاف، آن هم در ماههای حرام.»
(1) براستی این تعلیمات ارزندهای را که امام سجاد علیه السّلام بیان کرده از سلسله نصایحی میباشد که باعث تعهّد و توجه متقابل مسلمین و گسترش محبت و دلسوزی در بین آنهاست.
(2) 7- امام علیه السّلام میفرماید:
«یحشر الناس یوم القیامة أعری ما یکون، و أجوع ما یکون، و اعطش ما یکون، فمن کسی مؤمنا فی دار الدنیا کساه اللّه من حلل الجنة، و من أطعم مؤمنا فی دار الدنیا أطعمه اللّه من ثمار الجنة، و من سقی مؤمنا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:156
فی دار الدنیا شربة، سقاه اللّه من الرحیق المختوم ...» «1»
«روز قیامت مردم به برهنهترین و گرسنهترین و تشنهترین حالت ممکن محشور گردند پس هر کس در سرای دنیا مؤمنی را بپوشاند خداوند او را از لباسهای فاخر بهشتی بپوشاند و هر که در دار دنیا مؤمنی را اطعام کند خداوند او را از میوههای بهشتی بخوراند و هر که مؤمنی را در سرای دنیا با شربتی آب سیراب کند، خداوند او را از آب کوثر سیراب گرداند.»
براستی که اسلام نهایت پافشاری را برای از بین بردن فقر و درماندگی و رفع نیاز از اجتماع اسلامی دارد و پاداش بسیاری را در سرای آخرت برای کسانی تضمین کرده است که به کمک و احسان برادر مؤمنش اقدام کند.
(1) 8- امام علیه السّلام میفرماید:
«من أطعم مؤمنا من جوع أطعمه اللّه من ثمار الجنة، و من سقی مؤمنا عن ظمأ سقاه اللّه من الرحیق المختوم، و أیما مؤمن کسی مؤمنا من عری، لم یزل فی ستر اللّه و حفظه ما بقیت منه خرقه ...» «2»
«هر کس برادر مؤمنش را در وقت گرسنگی اطعام کند، خداوند از میوه بهشت به او بخوراند و هر کس مؤمن تشنهای را سیراب کند، خداوند او را از آب کوثر سیراب گرداند و هر مؤمنی که مؤمن برهنهای را بپوشاند همواره در پوشش و حفظ خدای تعالی است تا وقتی که پارهای از آن لباس باقی است.»
______________________________
(1) امام زین العابدین: ص 194.
(2) المؤمن: ص 19 تألیف حسین بن سعید اهوازی از کتب خطی کتابخانه آقای حکیم به شماره 196 که مدرسه امام مهدی (عج) در سال 1404 ه با کتاب التّمحیص شیخ ابو علی محمد بن همام اسکافی متوفای سال 336 ه به تحقیق و نشر آن اقدام فرموده است، این حدیث به شماره 159 در صفحه 63 آن آمده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:157
(1) براستی این اصولی را که امام علیه السّلام بیان فرموده است جوهره و واقعیت اسلام را تجسّم میبخشد و اگر مسلمانان آن را در زندگیشان به کار برند بیقین سرآمد امتها و ملّتها خواهند شد.
(2)
امام زین العابدین علیه السّلام به صله ارحام تشویق فرموده و از قطع رحم بر حذر داشته است به دلیل پیامدهای ناروای فراوانی که در پی دارد، میفرماید:
«من سره أن یمد اللّه فی عمره، و أن یبسط له فی رزقه فلیصل رحمه، فإن الرحم لها لسان، یوم القیامة، ذلق تقول: یا رب صل من وصلنی، و اقطع من قطعنی، فالرجل لیری بسبیل خیر إذا أتته الرحم التی قطعها فتهوی به إلی اسفل قعر فی النار ...» «1»
«کسی که خوشحال میشود که خداوند عمرش را زیاد کند و در روزیش گشایش بخشد، پس باید صله رحم کند، زیرا صله رحم در روز قیامت زبان فصیحی دارد و میگوید: پروردگارا بپیوند کسی را که صله رحم کرده و قطع کن با کسی که قطع رحم کرده است، بنابراین شخص بخوبی میبیند آن موقعی را که رحم او میآید همان رحمی که او قطع کرده است، او را به پایینترین مرتبه آتش دوزخ میاندازد ...»
(3) اخبار زیادی از ائمه هدی علیهم السّلام در تشویق بر صله رحم و این که صله رحم باعث طول عمر انسان و زیادی روزی و پاداش فراوان در سرای آخرت میشود، رسیده است به خاطر این که صله رحم باعث همبستگی اجتماع و گسترش محبت و صفا در میان مسلمانان میگردد و این خود از مهمترین چیزهایی است که اسلام بشریت را بدان دعوت میکند.
______________________________
(1) بحار الانوار.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:158
(1)
امام علیه السّلام، مسلمانان را به همبستگی و دوستی با یکدیگر تنها برای خدا بدون هیچ شائبهای از شئون مادی که خدشهناپذیر است دعوت فرموده و میگوید:
«إذا جمع اللّه الأولین و الآخرین نادی مناد یسمعه الناس یقول: أین المتحابون فی اللّه؟ فیقوم عنق من الناس، فیقال لهم: اذهبوا إلی الجنة بغیر حساب، فتتلقاهم الملائکة و یسألونهم عن العمل الذی جازوا به إلی الجنة، فیقولون: نحن المتحابون فی اللّه، فیقولون: و أی شیء کان أعمالکم؟ فیقولون: کنا نحب فی اللّه، و نبغض فی اللّه فیقولون لهم: نعم أجر العاملین.» «1»
«وقتی که خداوند مردم اولین و آخرین را (در محشر) جمع کند، منادیی ندا دهد بطوری که همه مردم بشنوند، میگوید: کجایند کسانی که به خاطر خدا یکدیگر را دوست میداشتند، گروهی از مردم از جا برخیزند، به ایشان گفته میشود: بدون حساب به بهشت وارد شوید، پس فرشتگان با روی باز ایشان را ملاقات کنند و از عمل آنها بپرسند که چه کردهاید تا باعث ورود به بهشتتان گردید؟ بگویند: ما یکدیگر را به خاطر خدا دوست داشتیم، پس بپرسند: اعمالتان چگونه بود؟ پاسخ دهند: ما برای خدا دیگران را دوست میداشتیم و برای خدا دشمن میداشتیم، فرشتگان میگویند: چه خوب است اجر عاملان.»
(2) براستی دوستی برای خدا باعث اتّحاد میشود و از تفرقه جلوگیری میکند و همه را جمع میکند و متفرق نمیسازد، زیرا که آن ناشی از ایمان عمیق به
______________________________
(1) وسائل الشیعة: 11/ 432.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:159
خداست.
(1)
امام علیه السّلام مؤمنان را در پشت سر به دعا و ثنای برادرانشان دعوت فرموده، میگوید:
«إن الملائکة إذا سمعوا المؤمن یدعو لأخیه بظهر الغیب أو یذکره بخیر، قالوا: نعم الأخ أنت لأخیک، تدعو له بالخیر، و هو غایب عنک، و تذکره بخیر، قد أعطاک اللّه مثلی ما سألت له، و أثنی علیک مثلی ما أثنیت علیه، و لک الفضل علیه، و إذا سمعوه یذکر أخاه بسوء و یدعو علیه، قالوا له: بئس الأخ أنت لأخیک، کف أیها المستر علی ذنوبه و عورته، و اربع علی نفسک، و احمد اللّه الذی ستر علیک، و اعلم أن اللّه أعلم بعبده منک ...» «1»
«همانا وقتی که فرشتگان بشنوند که مؤمن در پشت سر برای برادر مؤمنش دعا میکند و یا او را به نیکی یاد میکند، گویند چه خوب برادری هستی تو برای برادرت که در حق او دعای خیر میکنی در حالی که او حضور ندارد و از او به نیکی یاد میکنی هرآینه خداوند عزّ و جل دو برابر آنچه را که برای او درخواست کردی به تو میدهد و او از تو دو برابر آنچه که از او به نیکی یاد کردی، به نیکی یاد کند، در حالی که تو بر او فضیلت داری.
و هرگاه فرشتگان الهی بشنوند که او به برادر مؤمنش بد میگوید و بر او نفرین مینماید، بگویند: چه بد برادری باشی، برای برادرت، ای کسی که خداوند پرده روی گناهان و عیبهایش کشیده از این سخنان دست بردار و خود را باش! و خدا را حمد و سپاس گو به خاطر آن که پرده روی اعمال تو کشیده است و بدان که خدای تعالی به حال بنده خود از تو داناتر است ...»
______________________________
(1) اصول کافی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:160
براستی که این سنتها و آداب ارزشمند از جمله عواملی است که باعث وحدت و همبستگی مسلمانان میگردد و هم دوستی و برادری را میان ایشان برقرار میسازد.
(1)
امام زین العابدین علیه السّلام، اصحاب خویش را به بهرهمند ساختن مردم از فضل و کار نیکشان ترغیب و تشویق فرموده است همچنان که ایشان را بر آراسته شدن به زیور صبر و بردباری و کمک و همیاری با یکدیگر دعوت کرده، میفرماید:
«إذا کان یوم القیامة نادی مناد: لیقم أهل الفضل. فیقوم ناس قبل الحساب، فیقال لهم: انطلقوا إلی الجنة، فتتلقاهم الملائکة و یسألونهم إلی أین؟ فیقولون: إلی الجنة، فإذا سألوهم عما استحقوا ذلک، یقولون: کنا إذا جهل علینا حلمنا، و إذا ظلمنا صبرنا، و إذا أسیء إلینا غفرنا. فیقال لهم: ادخلوا الجنة فنعم أجر العاملین، ثم ینادی مناد: لیقم أهل الصبر. فیقوم ناس، فیقال لهم: انطلقوا إلی الجنة، فتتلقاهم الملائکة و یسألونهم مثل الأول. فیقولون: صبرنا أنفسنا علی طاعة اللّه، و صبرناها عن معصیة اللّه عز و جل، فیقولون لهم:
ادخلوا الجنة فنعم أجر العاملین، ثم ینادی مناد: لیقم جیران اللّه عز و جل، فیقوم ناس، فیقال لهم: انطلقوا إلی الجنة فتسألهم الملائکة عما استحقوا ذلک، و ما مجاورتهم للّه عز و جل؟ فیقولون:
کنا نتزاور فی اللّه، و نتجالس فی اللّه، و نتبادل فی اللّه، فیقولون:
ادخلوا الجنة فنعم أجر العالمین ...» «1»
«وقتی که روز قیامت فرا رسد، منادیی ندا در دهد: اهل فضیلت بپاخیزید!
______________________________
(1) حلیة الاولیاء: 3/ 159، تاریخ یعقوبی: 3/ 46.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:161
پس گروهی پیش از حساب از جا برخیزند، به آنان گفته شود: به بهشت بروید، فرشتگان با روی گشاده روبرو شوند و از ایشان بپرسند که به کجا میروید؟ میگویند: به سوی بهشت، و چون بپرسند که از کجا مستحق بهشت شدید؟ میگویند: ما چنان بودیم که وقتی کسی به نادانی با ما برخورد میکرد بردباری میکردیم و هرگاه به ما ظلم میشد، صبر میکردیم و هرگاه کسی بدی میکرد میبخشیدیم. آنگاه به ایشان گفته میشود: به بهشت وارد شوید، چه خوب است اجر عاملان! سپس منادیی ندا در دهد:
اهل صبر بپاخیزند، پس گروهی از مردم بپاخیزند و به ایشان بگویند: به سوی بهشت بروید، فرشتگان با روی باز با ایشان ملاقات کنند و از آنان نظیر دسته اول سؤال میکنند و آنها در جواب میگویند: ما خود را به صبر و پایداری بر طاعت خدا و خودداری از معصیت خدای عز و جل واداشتیم پس به ایشان گفته میشود: به بهشت وارد شوید چه نیکوست اجر عاملان! سپس منادیی ندا در دهد: همسایگان خدا بپاخیزند! پس گروهی از مردم برخیزند، به ایشان گفته میشود: به سوی بهشت بروید! فرشتگان از ایشان میپرسند که چه چیز باعث استحقاقی این چنین برای شما گردید؟ و چه همسایگی با خدا داشتید؟ میگویند: ما برای خدا با یکدیگر دید و بازدید داشتیم و همنشینی و گفتگو میکردیم، فرشتگان میگویند: به بهشت وارد شوید، خوب پاداشی است پاداش عاملان!» در این حدیث شریف دعوت بر آراستگی به اخلاق والا و صفات پسندیدهای است که باعث بالا رفتن مقام انسان و رسیدن او به اوج شرف و کمال است.
(1)
مردی به خدمت امام علیه السّلام رسید و از آن حضرت درباره دعوت به
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:162
دینداری سؤال کرد، امام علیه السّلام به او فرمود:
«ادعوک إلی اللّه تعالی، و إلی دینه، و جماعه أمران: الأول: معرفة اللّه، و الآخر العمل برضوانه، و إن معرفة اللّه أن تعرفه بالوحدانیة، و الرأفة، و الرحمة، و العلم و القدرة، و العلو علی کل شیء، و أنه النافع، الضار، القاهر لکل شیء، الذی لا تدرکه الابصار، و هو یدرک الأبصار و هو اللطیف الخبیر، و أن محمدا عبده و رسوله، و أن ما جاء به هو الحق من عند اللّه تعالی، و أن ما سواهما هو الباطل، فإذا اجابوا إلی ذلک فلهم ما للمسلمین، و علیهم ما علی المسلمین ...» «1»
(1) «تو را به سوی خدا و دین خدا دعوت میکنم، و اینها در دو چیز جمع شده است: نخست شناخت خدای تعالی و دیگری عمل کردن بر طبق رضای او. و همانا شناخت خدا آن است که او را به یکتایی و رأفت و مهربانی، علم و توانایی و برتری بر همه چیز بشناسی و بدانی که سود و زیان به دست اوست و بر همه چیز غالب است، کسی است که چشمها او را نمیبیند و او چشمها را میبیند و او مهربان و بسیار داناست و این که محمد (ص) بنده و فرستاده اوست و آنچه را که او از جانب خدا آورده، بر حق است و جز خدا و پیامبر (و راه آنها) همه چیز بر باطل است، و هرگاه اینها را پذیرفتند آنها نیز حقی مانند دیگر مسلمانان دارند و هر چه به زیان مسلمین است بر زیان آنها نیز هست.»
(2) براستی دعوت به دینداری و ورود در گروه دینداران بر محور شناخت خدای تعالی و ایمان به یکتایی او و اعتراف به نبوت رسول اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- است و هر که به این دو امر اقرار کند، احکام اسلام، از قبیل محفوظ بودن جان و مال او و رفتار با او همچون دیگر مسلمانان درباره او جاری است.
______________________________
(1) تهذیب شیخ طوسی: 2/ 47.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:163
(1)
امام زین العابدین علیه السّلام مردم را از ارتکاب بعضی از محرمات برحذر داشته است برای این که این محرمات از عواملی است که انسان را از خدای تعالی دور میسازد و او را دچار شرّ بزرگی میکند؛ فرمود:
«اتقوا المحرمات کلها، و اعلموا أن غیبتکم لأخیکم المؤمن من شیعة آل محمد صلّی اللّه علیه و آله اعظم فی التحریم من المیتة، قال اللّه تعالی: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ» «1» و إن الدم أخف فی التحریم علیکم أکله من أن یشی أحدکم بأخیه المؤمن من شیعة آل محمد (ص) إلی سلطان جائر، فإنه یهلک نفسه و أخاه المؤمن، و السلطان الذی وشی به إلیه، و إن لحم الخنزیر أخف تحریما من تعظیمکم من صغر اللّه، و تسمیتهم باسمائنا أهل البیت، و تلقیبهم بالقابنا، و قد سماهم اللّه باسماء الفاسقین، و لقبهم بالقاب الفاجرین، و أن ما أهل به لغیر اللّه، أخف تحریما علیکم من أن تعقدوا نکاحا، أو صلاة جماعة، مع اعدائنا الغاصبین لحقوقنا، إذا لم یکن منکم تقیة، قال اللّه تعالی: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ» «2» و من اضطره اللهو إلی تناول شیء من هذه المحرمات و هو معتقد لطاعة اللّه فلا اثم علیه ...» «3»
«از تمام محرمات بپرهیزید و بدانید که گناه غیبت شما از برادر مؤمنتان از پیروان آل محمد- صلّی اللّه علیه و آله- بالاتر از خوردن مردار است، خدای تعالی فرموده است: «نباید غیبت یکدیگر را بکنید، آیا دوست
______________________________
(1) سوره حجرات/ 12.
(2) سوره بقره/ 170.
(3) بحار الانوار: 7/ 331 چاپ اوّل.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:164
میدارد کسی از شما که گوشت مردار برادرش را بخورد پس ناخوش دارید آن را ...» و حرمت خوردن خون بر شما سبکتر است تا سخنچینی کسی از شما از برادر مؤمنش که از شیعیان آل محمد- صلّی اللّه علیه و آله- است در نزد سلطان جائر، زیرا چنین کسی هم خود و برادر مؤمنش و هم آن پادشاه ستمگر را هلاک کرده است. و حرمت خوردن گوشت خوک سبکتر است تا تعظیم شما از کسی که خداوند او را تحقیر کرده است و به نام و لقب ما آنها را بخوانید در صورتی که خداوند ایشان را به نام فاسقان و به القاب تبهکاران نامیده است. و همانا حرمت (گوشت حیوانی که) با نام خدا سر بریده نشده کمتر برای شما از ازدواج کردن و یا نماز جماعت خواندن با دشمنان ما که غاصبان حقوق ما هستند؛ آنگاه که از روی تقیه نباشد، خدای تعالی فرموده است: «پس کسی که مضطر شد در حالی که نه ستمگر است و نه تجاوزکار پس گناهی بر او نیست.» اما اگر کسی از روی ناچاری، یکی از این محرمات را مرتکب شود در حالی که به اطاعت از خدا اعتقاد دارد، گناهی بر او نوشته نشود ...»
(1) امام علیه السّلام از ارتکاب همه محرمات بر حذر داشته و بویژه بر اجتناب از محرمات ذیل تأکید و اصرار ورزیده است:
الف- غیبت، زیرا که غیبت مانع وحدت اسلامی و باعث گسترش نارضایتی و عداوت در میان مسلمانان است، و این مطلب حتمی است که هر که دلش با ایمان به خدا آبادان باشد، از غیبت دوری میکند و امام علیه السّلام در بسیاری از نصایح خود از غیبت بر حذر داشته است. مردی به خدمت امام علیه السّلام عرض کرد: فلان شخص مردم را به گمراهی و بدعت سوق میدهد، امام علیه السّلام از سخن او ناراحت شد و رو به او کرد و فرمود:
«ما رعیت حق مجالسة الرجل حیث نقلت کلامه إلینا، و لا رعیت
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:165
حقی حیث أبلغتنی عن أخی ما لست أعلمه، إن الموت یعمنا، و البعث محشرنا و یوم القیامة موعدنا، و اللّه یحکم فینا، إیاک و الغیبة فإنها إدام کلاب أهل النار، و اعلم أن من أکثر عیوب الناس شهد علیه الاکثار أنه إنما یطلبها بقدر ما فیه ...» «1»
(1) «تو رعایت حق همنشینی آن مرد را نکردی و سخن او را نزد ما گفتی و حق ما را نیز رعایت نکردی از آن جهت که به ما چیزی از برادر مسلمانی گفتی که نمیدانستیم، همانا مرگ برای همه ماست و همه ما در محشر برانگیخته میشویم و روز قیامت وعدهگاه ماست و خداوند در آن روز بین ما داوری میکند، زنهار از غیبت که غیبت خودش سگان اهل دوزخ است و بدان که هر که معایب مردم را بیشتر بازگو کند، معایب او بیشتر برملا شود زیرا که او خود، معایب خویش را در دیگران میجوید.» تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 165 برحذر داشتن امام از بعضی محرمات ..... ص : 163
بدگویی از مؤمن در نزد سلطان ظالم، که از بزرگترین گناهان است به خاطر آن که سرانجام به نابودی فراگیری میانجامد.
ج- نسبت دادن القاب والایی را که ائمه اهل بیت علیهم السلام به آنها ملقّبند بر ستمگرانی که ظلم و فساد را در عصر خود گسترش دادهاند.
د- پیوستن به دربار ستمگران و همکاری با ایشان که این خود باعث تقویت موضع ایشان و بالا بردن مقام آنها میگردد.
این بود برخی از محتویات سخن امام علیه السلام.
(2)
امام زین العابدین علیه السلام انسان را به آزادی از ذلّت و خواری طمع دعوت کرده، میفرماید:
______________________________
(1) مشکاة الانوار: ص 291، احتجاج طبرسی: ص 172.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:166
«رأیت الخیر کله قد اجتمع فی قطع الطمع عما فی أیدی الناس، و من لم یرج الناس فی شیء، ورد أمره إلی اللّه تعالی فی جمیع أموره، استجاب اللّه له کل شیء ...» «1»
«تمام نیکیها را در بریدن طمع، از آنچه در دست مردم است، میبینم و هر که کمترین امیدی به مردم نبندد و کار خود را در همه امور به خدا واگذارد، خداوند خود، تمام خواستههای او را برآورده سازد.»
(1) براستی که طمع آفتهایی دارد که برای انسان خطرناک است؛ طمع آدمی را دچار مهالک میکند و او را در ورطه شر عظیمی میاندازد و دعوت امام به آزادی از طمع دعوت به کمال، بالندگی و علو مقام است.
(2)
امام علیه السّلام بر ضرورت سپاسگزاری از نیکوکار تأکید ورزیده است تا این که نیکی از میان نرود، میفرماید:
«إن اللّه تعالی یحب کل قلب حزین، و یحب کل عبد شکور و یقول اللّه لعبد من عبیده یوم القیامة: اشکرت فلانا؟ فیقول: بل شکرتک یا رب فیقول اللّه سبحانه: لم تشکرنی إن لم تشکره.
و أضاف الإمام بعد ذلک قائلا: أشکرکم أشکرکم للناس ...» «2»
«همانا خدای تعالی هر دل غمگین را و هر بنده سپاسگزار را دوست میدارد و در روز قیامت خدای متعال به بندهای از بندگانش میفرماید:
آیا از فلانی تشکّر کردی؟ میگوید: خیر، بلکه از شما ای پروردگار! سپاسگزاری کردم. خدای سبحان میفرماید: اگر از او تشکر نکردهای
______________________________
(1) اصول کافی، باب استغنای از مردم، وسائل الشیعة: 6/ 314.
(2) اصول کافی، باب شکر.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:167
شکر ما را نیز به جا نیاوردهای.- آنگاه امام علیه السّلام افزود- شاکرترین شما (نسبت به من) سپاسگزارترین شما از مردم است.»
براستی که شکر منعم و نیکوکار یک ضرورت مبرم اسلامی است برای بقای نیکوکاری و احسان در بین مردم لازم است و باعث تشویق نیکوکاران به عمل خیر و نیکی، و گسترش خدمات اجتماعی به مردم است.
(1)
یکی از برجستهترین مبادی اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر است و آن را دین مقدس اسلام به صورت مثبتی استوار داشته است به خاطر آن که عدالت اجتماعی در بین مردم گسترش یابد و در میان مردم خلاف و تجاوز و ظلم در واقعیت زندگی جامعه نماند. اخبار زیادی از ائمه هدی علیهم السّلام مبنی بر ضرورت و لزوم امر به معروف رسیده است. امام زین العابدین علیه السّلام میفرماید:
«التارک للأمر بالمعروف، و النهی عن المنکر کنابذ کتاب اللّه وراء ظهره، إلا أن یتقی تقاة، فقیل له: ما تقاته؟ قال: یخاف جبارا أن یفرط علیه، أو أن یطغی ...» «1»
«تارک امر به معروف و نهی از منکر همچون کسی است که کتاب خدا (قرآن) را به پشت سر انداخته باشد، مگر این که نهایت پرهیزگاری را بورزد، پرسیدند: حق پرهیزگاری چگونه است؟ فرمود: از ستم پیشهای بترسد که مبادا بر او ظلم کند و یا مبادا آن که خود طغیان کند.»
براستی که ترس از ستمپیشه ستیزگر باعث سقوط تکلیف امر به معروف و
______________________________
(1) حلیة الأولیاء: 3/ 140، طبقات ابن سعد: 5/ 213.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:168
نهی از منکر از مکلّف میگردد، فقها در رسالههای عملیهشان شرایط قیام به این واجب مهم اسلامی را بیان کردهاند.
(1)
مردی از امام علیه السّلام درباره خاموشی و سخن گفتن پرسید که کدامیک بهتر است؟ امام علیه السّلام فرمود:
«لکل واحد منهما آفات، فإذا سلما من الآفات، فالکلام أفضل و انبری إلیه شخص فقال له:
«کیف ذاک یا ابن رسول اللّه؟» فأجابه علیه السّلام:
«إن اللّه سبحانه لم یبعث الأنبیاء و الأوصیاء بالسکوت، إنما بعثهم بالکلام، و لا استحقت الجنة بالسکوت، إنما ذلک کله بالکلام، و ما کنت لأعدل القمر بالشمس ...» «1»
«هر کدام از آنها آفاتی دارند، پس هرگاه از آفات برکنار باشند، سخن گفتن بهتر است. آن شخص با شنیدن این سخن امام، فوری عرض کرد:
یا بن رسول اللّه چگونه سخن بهتر است؟
امام علیه السّلام پاسخ داد:
خدای سبحان، پیامبران و اوصیای آنان را به خاموشی مبعوث نفرمود بلکه آنان را به سخن گفتن مبعوث داشته است و بهشت را به خاموشی ندهند بلکه تمام استحقاقها به سخن گفتن مربوط میشود و من کسی نیستم که ماه را بر خورشید برتری دهم ...»
______________________________
(1) احتجاج طبرسی: ص 172 چاپ اوّل.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:169
(1)
امام سجاد علیه السّلام راجع به آنچه باعث خوشبختی انسان در این دنیا میشود سخن گفته و میفرماید:
«و من سعادة المرء أن یکون متجره فی بلاده، و یکون خلطاؤه صالحین، و یکون له ولد یستعین بهم.» «1»
«از خوشبختی انسان آن است که محل کسب و کارش در دیار خود او باشد و همنشینانش صالح باشند و فرزندانی داشته باشد که یار و یاور او باشند.»
براستی کسی که دارای این امور باشد به خیر و خوشی دنیا دست یافته و از مردمان خوشبخت دنیاست.
(2)
مردی از امام سجاد علیه السّلام از اموری که در تمام ادیان آسمانی بوده است پرسید، امام علیه السّلام فرمود:
«قول الحق، و الحکم بالعدل، و الوفاء بالعهد ...» «2»
«گفتن حرف حق، قضاوت به عدل و داد و وفای به عهد.»
ادیان آسمانی در این موارد سهگانه که مایه حیات اجتماعی است مشترک میباشند و اینها شعار تمام انبیا و مرسلین بوده است.
______________________________
(1) خصال صدوق: ص 245.
(2) همان مدرک: ص 109.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:170
(1)
امام سجاد علیه السّلام درباره برخی از صفات والایی که شایسته است هر مسلمانی بدانها آراسته باشد و صفاتی که اسلامش بدانها کامل میشود، سخن گفته است، میفرماید:
«اربع من کن فیه کمل اسلامه، و محصت عنه ذنوبه، و لقی ربه عز و جل و هو عنه راض: من وفی اللّه عز و جل بما یجعل علی نفسه للناس، و صدق لسانه مع النّاس، و استحیا من کل قبیح عند اللّه و عند الناس، و حسن خلقه مع أهله ...» «1»
«چهار چیز است که هر کس دارای آنها باشد اسلامش کامل است و از گناهان به دور میباشد و خداوند عزّ و جل را در حالتی ملاقات کند که از او راضی است: کسی که به خاطر خدای عزّ و جل به حقوقی که مردم در گردن او دارند وفا کند، و زبانش با مردم راست باشد و از هر عمل زشتی که در نزد خدا و خلق بد است شرم کند و با اعضای خانوادهاش خوشخو باشد.»
براستی کسی که به این صفات والا متّصف باشد، بحق مؤمن و دارای ایمان کامل است و در حالی خدا را ملاقات خواهد کرد که خداوند از او راضی و خشنود است.
(2)
امام علیه السّلام فرمود:
«علامات المؤمن خمس: فقال له طاووس الیمانی: و ما هی یا ابن
______________________________
(1) خصال صدوق: ص 203.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:171
رسول اللّه؟ قال: الورع فی الخلوة، و الصدقة فی القلة، و الصبر عند المصیبة، و الحلم عند الغضب، و الصدق عند الخوف.» «1»
«نشانههای مؤمن پنجتاست، طاووس یمانی عرض کرد: یا بن رسول اللّه آن نشانهها کدامند؟ فرمود: پارسایی در خلوت، صدقه دادن در حال تنگدستی، صبر و شکیبایی در هنگام مصیبت، بردباری در وقت خشم و راستی و صداقت در وقت ترس و بیم ...»
براستی این صفات پنجگانه بیانگر ایمان کسی است که دارای این اوصاف است و نشان میدهد که او از بندگان شایسته خدا و از کسانی است که نفوس خود را به زیور تقوا آراستهاند.
(1)
امام علیه السّلام اصحاب خود را به سخن نیکو گفتن با مردم تشویق کرده و منافع آن را یادآور شده است، میفرماید:
«القول الحسن یثری المال، و ینمی الرزق، و ینسأ فی الأجل، و یحبب إلی الأهل، و یدخل الجنة ...» «2»
«سخن نیکو باعث افزونی مال و زیادی روزی میگردد، اجل را به تأخیر میاندازد و در بین اهل سخن و سخندانان محبوبیت ایجاد میکند و باعث رفتن به بهشت میشود.»
این حدیث شریف امام سجاد علیه السّلام به رهآوردهای سخن نیکو و کلام خوش اشاره دارد و از آن جمله است:
______________________________
(1) خصال صدوق: ص 245.
(2) همان مدرک: ص 289، وسائل الشّیعة: 5/ 531.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:172
الف- سخن نیکو باعث رشد ثروت و گشایش رزق میشود، اثر این مطلب برای صنعتگران و پیشهوران و بازرگانان بروشنی معلوم میشود، زیرا مردم در خریدوفروش و تجارت خود با طرف مقابل از اهل کسب و کار و با افراد خوش سخن معامله میکنند و طبیعی است که این مطلب از عواملی است که باعث افزایش درآمد شخص از آنان میگردد همان طوری که انزجار طبیعت افراد از آدم بدزبان و بداخلاق امری است که باعث کسادی کالا و تنگی رزق و روزی میشود.
ب- و از جمله نتایج سخن خوب آن است که اجل را به تأخیر میاندازد، به این ترتیب که هرگاه سخنی باعث رفع ستم از مؤمنی گردد و یا سودی به مؤمنی برساند خدای تعالی پاداش صاحب آن سخن را طول عمر در دنیا و اجر و مزد فراوان در آخرت مرحمت میکند.
ج- از فواید کلام خوب آن است که باعث میشود تا صاحب کلام در نزد اهل سخن و سخنشناسان عزیز و محبوب گردد، زیرا که نفوس به انسان خوشسخن و خوشخوی مجذوب میشوند.
ز- از جمله منافع سخن نیکو آن است که باعث رسیدن صاحب سخن به بهشت میگردد به این ترتیب که اگر در مورد آشتی دادن بین دو نفر و یا امر به معروف و نهی از منکر باشد چنین ثمرهای را در پی خواهد داشت.
(1)
امام علیه السّلام با زرارة بن اوفی درباره طبقات مردم سخن گفته و فرمود:
«یا زرارة، الناس فی زماننا علی ست طبقات: أسد، و ذئب و ثعلب، و کلب، و خنزیر، و شاة، فأما الأسد فملوک الدنیا یحب کل واحد منهم أن یغلب، و لا یغلب، و أما الذئب فتجارکم یذمون إذا اشتروا و یمدحون إذا باعوا، و أما الثعلب فهؤلاء الذین یأکلون بأدیانهم و لا یکون فی قلوبهم ما یصفون بالسنتهم، و أما الکلب فهو الذی یهر علی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:173
الناس بلسانه، و یکرمه الناس من شر لسانه، و أما الخنزیر فهؤلاء المخنثون و اشباههم لا یدعون إلی فاحشة إلا أجابوا، و أما الشاة فالمؤمنون الذین تجز شعورهم، و یؤکل لحومهم، و یکسر عظمهم، فکیف تصنع الشاة بین أسد، و ذئب، و ثعلب، و کلب، و خنزیر؟ ...» «1»
«ای زراره! مردم زمان ما شش دستهاند: شیر، گرگ، روباه، سگ، خوک و گوسفند. اما دسته شیر، پادشاهان دنیا هستند که هر کدام میخواهد بر دیگران غالب گردد و خود مغلوب دیگران نشود. و اما دسته گرگ، بازرگانان شما هستند که وقتی چیزی را میخرند مذمّت میکنند و چون میفروشند تعریف میکنند! و اما گروه روباهصفتان کسانی هستند که به نام دین نان میخورند ولی از آنچه به زبان وصف میکنند چیزی در دلشان نیست. و اما دسته سگ گروهی است که با زبانش به مردم حمله میبرد و مردم از ترس زبانش به او احترام میکنند. و اما گروه خوک صفتان، آن نامردان (زنصفتان) و نظایر ایشانند که به هیچ عمل ناشایستی دعوت نمیشوند مگر آن که قبول میکنند. و امّا گروه گوسفند آن مؤمنانی هستند که موهایشان را میکنند و گوشتشان را میخورند و استخوانشان را در هم میشکنند، پس چه کند گوسفند در بین گروههای شیر، گرگ، روباه، سگ و خوک؟؟ ...»
(1) امام علیه السّلام از روی ژرفنگری و بینشی همه جانبه به اجتماعی که در میان آنها زندگی میکرده است نگریسته و اجتماع را به شش طبقه تحلیل میکند و ویژگیهای هر طبقه را به همان صورتی که انطباق دارد و تخلفناپذیر است، یادآوری میکند.
______________________________
(1) خصال صدوق: ص 308.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:174
(1)
اما فروتنی از جمله زیباییهای اخلاقی است که انسان بدان وسیله شرافت پیدا میکند، امام علیه السّلام انسانها را بر آراسته شدن به این صفت تشویق کرده میفرماید:
«لا حسب لقرشی، و لا لعربی إلا بتواضع، و لا کرم إلا بتقوی، و لا عمل إلا بنیة، ألا و إن أبغض الناس إلی اللّه عز و جل من یقتدی بسنة إمام، و لا یقتدی باعماله ...» «1»
«نژاد و خانواده برای شخص قرشی و عربی هیچ ارزشی ندارد مگر به وسیله تواضع، و کرامتی نیست مگر به تقوا، و هیچ عملی نیست مگر با نیت، بدانید که مبغوضترین مردم نزد خدا کسی است که خود را پیرو امامی داند و به کردار او پایبند نباشد.»
(2)
امام علیه السّلام به دریافت حکمت، هر چند که از منافق باشد، وادار کرده است زیرا که حکمت از سرچشمههای اندیشه و تفکر است که اسلام بر تکامل آن پافشاری دارد امام علیه السّلام میفرماید:
«لا تحتقر اللؤلؤة النفیسة أن تجلبها من الکبا الخسیسة، فإن أبی حدثنی، قال: سمعت أمیر المؤمنین علیه السّلام یقول: إن الکلمة من الحکمة لتلجلج فی صدر المنافق نزاعا إلی فطانها، حتی یلفظ بها فیسمعها المؤمن فیکون احق بها و أهلها فیلقفها ...» «2»
______________________________
(1) خصال شیخ صدوق: ص 19. در تحف العقول پس از جمله و لا عمل إلّا بنیّة؛ چنین آمده است: و لا عبادة الا بالتّفقّه یعنی هیچ عبادتی درست نیست مگر با آگاهی- م.
(2) بحار الانوار: 1/ 95 چاپ اوّل.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:175
«اگر مروارید گرانبهایی را از زبالهدان بیارزشی به دست آوردی، کوچک مشمار زیرا پدرم به من فرمود که من از امیر المؤمنین علیه السّلام شنیدم، میفرمود: همانا کلمهای از حکمت در سینه منافق، باهوش و ذکاوت او در کشمکش و مضطرب است تا این که به زبان بیاورد و مؤمن آن را بشنود که او سزاوارتر و شایسته آن است پس آن را فراگیرد.»
(1)
امام علیه السّلام در حدیثی راجع به طینتی که مؤمن و کافر را از آن آفریدهاند سخن گفته و میفرماید:
«إنّ اللّه عز و جل خلق النبیین من طینة علیین؛ قلوبهم و ابدانهم، و خلق قلوب المؤمنین من تلک الطینة، و جعل خلق أبدان المؤمنین من دون ذلک. و خلق الکفار من طینة سجین: قلوبهم و أبدانهم فخلط بین الطینتین، فمن هذا یلد المؤمن الکافر، و یلد الکافر المؤمن، و من هاهنا یصیب المؤمن السیّئة و من هاهنا یصیب الکافر الحسنة، فقلوب المؤمنین تحن إلی ما خلقوا منه، و قلوب الکافرین تحن إلی ما خلقوا منه ...» «1»
«خدای عز و جل، پیغمبران را از سرشت آسمان بالا آفرید؛ هم دلها و هم بدنهای آنان را و دلهای مؤمنین را نیز از همان سرشت آفرید و پیکر آنان را از سرشت عالم پایینتر از آن و کافران را از سرشت سجّینی (گل پست سخت) آفرید؛ هم دلها و هم پیکرهایشان را و میان هر دو سرشت درآمیخت و از این روست که از مؤمن، کافر به دنیا میآید و از کافر، مؤمن متولد میشود و از اینجاست که مؤمن را مرتکب کار بد و کافر خوشرفتار میشود؛ دلهای مؤمنان بدان چیز اشتیاق دارد که از آن آفریده شدهاند و
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 2.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:176
دلهای کافران نیز به آن چیزی علاقهمند است که از آن خلق گردیدهاند.»
(1) روایات زیادی رسیده مبنی بر این که خدای تعالی انسان را از گل آفریده است، خدای متعال میفرماید: «اوست خدایی که شما را از گل آفرید» «1» و «آفرینش انسان را از گل آغاز کرد» «2» و پیامبران و مؤمنان را از مقدسترین و پاکترین زمینها خلق کرده است، از این رو ایشان راهنمایان و سرمشقها هستند و هم آنان نجاتدهندگان و آزادی بخشند. و کافران و منحرفان را از پستترین و کثیفترین سرزمینها آفرید و از این رو آنان چون سنگ جلو پای انسان در پیشرفت و تکامل زندگی اجتماعی او هستند ... و حکمت خدای متعال بر این تعلق گرفت که این دو نوع گل را با یکدیگر درآمیزد و از آن دو، برعکس و خلاف طبیعتشان بیرون آید، از این رو گاهی از پیامبران و مؤمنان بعضی از اشقیا و بیدینان به دنیا میآیند مانند حضرت نوح نبی اللّه که از وی فرزندی گمراه و منحرف از راه عدل به دنیا آمد که منکر رسالت پدرش بود و خداوند او را غرق کرد و نوح دلش به حال او سوخت و درباره او از خداوند درخواست کرد اما خدای متعال در پاسخ وی فرمود: «او از خاندان تو نیست و او عمل غیر صالح است» همچنان که بعضی از کافران و گمراهان گاهی فرزندان با ایمان و شایستهای دارند و همه اینها- چنان که امام علیه السّلام فرموده است- از نتایج آمیزش دو نوع سرشت است.
(2)
امام علیه السّلام انسانها را به صبر و بردباری تشویق کرده و میفرماید:
«الصبر من الإیمان بمنزلة الرأس من الجسد، و لا إیمان لمن لا صبر له ...» «3»
______________________________
(1) سوره انعام/ 2.
(2) سوره سجده/ 7.
(3) اصول کافی: 2/ 89.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:177
«صبر نسبت به ایمان بمنزله سر است نسبت به تن، و آن که صبر ندارد ایمان ندارد.»
براستی که بزرگترین وسیله دفاع انسان در برابر رویدادها و مشکلات زندگی که با آنها مواجه میشود، پوشیدن زره صبر و واگذاردن کارها به خدای تعالی و راضی شدن به مقدرات اوست زیرا که صبر جوهره ایمان است.
(1)
امام علیه السّلام درباره صفات والایی که انسان مؤمن بدانها آراسته میباشد سخن گفته و میفرماید:
«من اخلاق المؤمن الانفاق علی قدر الاقتار و التوسعة علی قدر التوسع، و انصاف الناس، و ابتداؤه إیاهم بالسلام علیهم ...» «1»
«از اخلاق مؤمن است که در تنگدستی به قدر امکانش انفاق کند و در وسعت رزق نیز به مقدار وسعتش انفاق نماید و با مردم به انصاف رفتار کند و بر ایشان در سلام دادن سبقت بگیرد.»
براستی از اخلاق مؤمن است که در زندگی اقتصادیش با دیگران هماهنگ باشد بنابراین نباید در وقت تنگدستیش ولخرجی کند و باید در وقت وسعتش دست و دلباز باشد همان طوری که از اخلاق مؤمن است که با مردم رفتار منصفانه داشته باشد حتی اگر به زیان خود او هم باشد، که این دلیل بر پارسایی اوست و از اخلاق مؤمن است که او آغازگر سلام به دیگران باشد زیرا این عمل از خوشخویی او و متکبر و برتری جو نبودن او حکایت میکند.
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 241، وسائل الشّیعة: 11/ 149.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:178
(1)
از امام سجاد علیه السّلام راجع به عصبیّت که از اخلاق جاهلیّت است پرسیدند آن حضرت در پاسخ فرمود:
«العصبیة التی یأثم علیها صاحبها أن یری الرجل شرار قومه من خیار قوم آخرین، و لیس من العصبیة أن یحب الرجل قومه، و لکن من العصبیة أن یعین قومه علی الظلم.» «1»
«تعصبی که صاحبش به خاطر آن گنهکار میشود آن است که بدیهای نیاکان و خاندان خود را از نیکیهای دیگران بهتر بداند، در حالی که این تعصب نیست که کسی قبیله و تبار خود را دوست بدارد، بلکه تعصب آن است که قبیله و تبار خود را در ظلم و ستمشان یاری کند.»
براستی امام علیه السّلام تعصّب کورکورانهای را که صاحب آن بدان وسیله گنهکار میشود با این تعریف شیوا بیان کرده است به این ترتیب که مردی بدکاران و تبهکاران قبیله خود را از بهترین و شایستهترین مردمان بپندارد و آنان را بر ظلم و تجاوزشان یاری کند زیرا که این عمل به واقع حقناشناسی و زیر پا گذاشتن ارزشها است اما این که انسان ایل و تبارش را دوست بدارد به هیچ وجه از عصبیّت نیست.
(2)
امام علیه السّلام فرزندان خود را از دروغ بر حذر داشته و فرمود:
«اتقوا الکذب، الصغیر منه و الکبیر، فی کل جد و هزل. فإن الرجل إذا کذب فی الصغیر اجترأ علی الکبیر، أما علمتم أنّ رسول اللّه (ص)
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 308.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:179
قال: ما یزال العبد یصدق حتی یکتبه اللّه صدیقا، و ما یزال العبد یکذب حتی یکتبه اللّه کذابا ...» «1»
«از دروغ بپرهیزید، چه کوچک باشد و چه بزرگ جدی باشد، یا شوخی زیرا وقتی که کسی دروغ کوچکی را گفت به دروغ بزرگ جرأت پیدا میکند، آیا نمیدانید که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرموده است:
بنده خدا همواره راست میگوید تا خداوند او را راستگو بنویسد و بندهای پیوسته دروغ میگوید تا این که خداوند او را دروغگو قلمداد کند.»
امام علیه السّلام انسان را از دروغ گفتن درباره هر چه باشد بر حذر داشته است زیرا دروغ از زشتترین گناهان و پرمجازاتترین معصیتها در پیشگاه خداست، همچنان که بر آراستگی به راستگویی امر فرموده است بدین جهت که راستی ریشه هر فضیلت و سرآغاز تمام شرافتها و کرامتهای انسانی است.
(1)
امام علیه السّلام اصحاب خود را به استواری در گفتار دعوت کرده و بر این که نسبت به گفته خود چه نیک و یا بد، باید یقین داشته باشند، میفرماید:
«لا یقول رجل: فی رجل من الخیر ما لا یعلم إلا أو شک أن یقال فیه من الشر ما لا یعلم ...» «2»
«کسی از خوبی دیگری ندانسته سخن نمیگوید، مگر این که دیری نپاید، از بدی وی ناآگاهانه سخن گوید.»
______________________________
(1) اصول کافی: 2/ 223.
(2) عیون الاخبار ابن قتیبة: 1/ 275.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:180
(1)
امام علیه السّلام، اصحابش را بر آراستگی به صفت پاکدامنی تشویق فرموده و آن را از بهترین انواع عبادت دانسته و میگوید:
«إن افضل العبادة عفة البطن و الفرج.» «1»
«بالاترین عبادت پاکداشتن شکم و شهوت است.»
(2)
اما قناعت که از بالاترین صفات انسانی است، هرگاه انسانی بدان آراسته باشد از غمهای دنیا آسوده شده است، امام علیه السّلام در این باره میفرماید:
«من قنع بما قسم اللّه فهو من أغنی الناس ...» «2»
«هر که بر آنچه خداوند نصیب او کرده، قانع باشد او از بینیازترین مردمان است.»
براستی قناعت گنجی فناناپذیر است بنابراین هر که به نصیب الهی قانع باشد از توانگرترین و بینیازترین و آسودهترین مردمان و از همه کس اندوهش کمتر است.
(3)
امام علیه السّلام به عوامل نجات دهنده مؤمن اشاره فرموده میگوید:
«ثلاث منجیات للمؤمن: کف لسانه عن الناس، و عن اغتیابهم، و شغله بما ینفعه لدنیاه و آخرته، و طول بکائه علی خطیئته ...» «3»
______________________________
(1) الاختصاص: ص 223.
(2) فصول المهمّة ابن صباغ: ص 187؛ جمهرة الأولیاء: 2/ 74، وسائل الشّیعة: 11/ 304.
(3) الدّر النّظیم: ص 174.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:181
«سه چیز باعث نجات مؤمن است: 1- زبانش را از بدگویی و از غیبت آنها بازدارد، 2- به آنچه برای دنیا و آخرتش مفید است سرگرم شود. 3- بر گناهانی که دارد همواره گریه کند.»
(1)
امام علیه السّلام مجموعهای از سنتها، حکمتها و داستانهای انبیا علیهم السّلام را برای اصحابش نقل فرمود تا از راه و روش ایشان پیروی کنند و از رفتار ایشان استفاده نمایند که در ذیل، بعضی از آنها آمده است.
(2)
زهری نقل کرده است که امام زین العابدین علیه السّلام فرمود:
«کان آخر ما أوصی به الخضر لموسی بن عمران أنه قال: لا تعیرن أحدا بذنب، و إن أحب الأمور إلی اللّه عز و جل ثلاثة: القصد فی الجدة، و العفو فی المقدرة، و الرفق بعباد اللّه و ما رفق أحد بأحد فی الدنیا إلا رفق اللّه عز و جل به یوم القیامة، و رأس الحکمة مخافة اللّه.» «1»
«آخرین سفارشی که حضرت خضر (ع) به موسی بن عمران (ع) کرد، این بود که گفت: هرگز کسی را به خاطر گناهی که مرتکب شده است سرزنش مکن زیرا که محبوبترین چیز نزد خدای تعالی سه چیز است:
اعتدال در خشم و نفرت، عفو و گذشت در وقت توانمندی و رفق و مدارای با بندگان خدا، زیرا هیچ کسی در دنیا با کسی مدارا نکند مگر آن که خداوند عزّ و جل در روز قیامت با او مدارا کند، و سرچشمه حکمت ترس از خداست.»
______________________________
(1) خصال صدوق: ص 106، الغایات خطی: ص 19.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:182
چه زیبا و جالب است مفاهیم و معانی این فراز دلاویز و چه بلند است اهداف آن! زیرا به آنچه که باعث خوشبختی انسان است و او را بر هر موجود زنده برتری میبخشد سفارش کرده است.
(1)
امام علیه السلام یکی از گفتگوهای پروردگار را با پیامبرش موسی (ع) برای اصحابش نقل کرده، میفرماید:
«أوحی اللّه إلی موسی: حببنی إلی خلقی، و حبب خلقی إلی، فقال موسی: یا رب کیف أفعل؟ قال: ذکرهم آلائی، و نعمائی لیحبّونی، فلا ترد آبقا عن بابی، او ضالا عن فنائی. إن ذلک أفضل لک من عبادة مائة سنة، یصام نهارها، و یقام لیلها، قال موسی: من هذا العبد الآبق منک؟ قال اللّه: المتمرد، قال: فمن الضال عن فنائک؟ قال:
الجاهل بإمام زمانه، و الغائب عنه بعد ما عرفه، الجاهل بشریعة دینه، تعرفه شریعته، و ما یعبد به ربه تعالی، و یتوصل به إلی مرضاته.» «1»
«خدای تعالی به موسی بن عمران (ع) وحی کرد: ای موسی! مرا به مخلوقم و آنان را نسبت به من مهربان کن! حضرت موسی (ع) عرض کرد:
پروردگارا چگونه مهربان کنم؟ خطاب رسید: نعمتهای ظاهری و باطنی مرا برای ایشان بازگو کن تا مرا دوست بدارند و هیچ گریزپایی را از در خانه من و هیچ گمراهی را از آستانه من بازمگردان که این عمل برای تو از عبادت یک سال که روزها روزه بداری و شبهایش را نماز بگزاری بالاتر است. موسی (ع) عرض کرد: پروردگارا! این بنده گریزپا کیست؟
خطاب رسید: آن بندهای است که از فرمان من سرکشی کند. عرض کرد:
پس آن که از آستانه تو راه را گم کرده و آن گمراه کیست؟ فرمود: کسی
______________________________
(1) بحار الانوار: 1/ 71. چاپ اوّل.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:183
که امام زمانش را نشناسد و پس از شناخت او نیز به حضور او نرسد و به احکام دینش آشنا نگردد، در حالی که احکام دین و آنچه را که بدان وسیله خدا را عبادت کند و آنچه را که باعث خشنودی پروردگار است برسد به او شناسانده است.»
امام علیه السلام در این حدیث شریف مبلّغان و دعوتکنندگان به سوی خدای تعالی را به کوشش بیشتر برای نجات مردم از معاصی و نافرمانیهای حق و ترغیب و تشویق ایشان به اطاعت پروردگار وادار فرموده و این که مبادا ایشان را از درگاه خدا و از طاعت او دور سازند دیگر این که بدانند، عمل آنان در این راه از بالاترین و محبوبترین عبادات در پیشگاه خداست.
(1)
امام علیه السلام حکمتی درخشان از حکمتهای انجیل را برای اصحابش نقل کرده و فرمود:
«مکتوب فی الانجیل، لا تطلبوا علم ما لا تعملون، و لما تعملوا بما علمتم، فإن العلم إذا لم یعمل به لم یزد صاحبه إلا کفرا، و لم یزدد من اللّه إلا بعدا.» «1»
«در انجیل نوشته شده است که در پی دانستن چیزی که عمل نمیکنید نروید و حال این که هنوز بدانچه میدانید عمل نکردهاید زیرا علم تا وقتی که بدان عمل نکنند برای صاحبش جز کفر چیزی نیفزاید و جز دوری از خدا چیزی اضافه نکند.»
براستی که امام علیه السلام به عمل توأم با علم دعوت کرده است و این
______________________________
(1) اصول کافی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:184
که به هیچ وجه صحیح نیست، انسان چیزی را بداند و به آن عمل نکند چون این کار جز دوری از خدا نتیجه دیگری به بار نمیآورد.
(1)
امام علیه السلام داستان موسی (ع) را با عابدی برای اصحابش نقل کرده و فرمود:
«مر موسی برجل رافع یده إلی السماء یدعو اللّه تعالی فغاب سبعة أیام، ثم رجع إلیه فرآه رافعا یده إلی السماء، فقال موسی: یا رب هذا عبدک رافع یده إلیک یسألک المغفرة منذ سبعة أیام لا تستجیب له؟
فأوحی اللّه إلیه: یا موسی لو دعانی حتی تسقط یداه، و ینقطع لسانه ما استجبت له، حتی یأتینی من الباب الذی أمرته به.» «1»
«حضرت موسی (ع) به مردی گذر کرد که دستش را به طرف آسمان دراز کرده و در پیشگاه خدا دعا میکرد، هفت روز گذشت سپس دوباره برگشت، دید آن مرد دستش همچنان به طرف آسمان بلند است، حضرت موسی (ع) عرض کرد پروردگارا! این بنده تو دستش را به سوی تو دراز کرده و از تو هفت روز است که درخواست آمرزش دارد و تو دعای او را مستجاب نمیکنی؟ خداوند به موسی (ع) وحی کرد: ای موسی! اگر این بنده به قدری مرا بخواند که هر دو دستش قطع شود و زبانش از کار بماند دعایش را مستجاب نخواهم کرد تا این که از آن دری که ما به او دستور دادهایم، بیاید.»
اما این حدیث، هر انسانی را که روی عبادت به سوی خدا آورده، دعوت میکند بر این که در طاعت خدا از راههایی که خداوند تعیین کرده برود و در راه و
______________________________
(1) امام زین العابدین: ص 202.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:185
رفتارش از آن راهها منحرف نشود.
(1)
امام علیه السلام فرمود:
«سأل موسی بن عمران ربه تعالی: من أهلک الذین تظلهم بظل عرشک یوم لا ظل إلا ظلک؟ فأوحی إلیه سبحانه و تعالی: الطاهرة قلوبهم، و التربة أیدیهم، الذین یذکرون جلالی، و الذین یکتفون بطاعتی، کما یکتفی الصغیر باللبن، و الذین یأوون إلی مساجدی، کما تأوی النسور إلی أوکارها، و الذین یغضبون لمحارمی إذا استحلت مثل النمر إذا حرد ...» «1»
«موسی بن عمران (ع) از پروردگار متعال مسألت کرد: چه کسانی شایستگی دارند تا در آن روزی که جز سایه عرش تو سایهای نیست آنان را در سایه عرش خود نگهداری؟ خدای سبحان وحی کرد: ای موسی! آنهایی که دلهای پاکی دارند و دستهایشان خاکآلوده است، آن کسانی که بزرگی مرا یاد میکنند و به اطاعت من اکتفا مینمایند همچنان که طفل خردسال به شیر مادر بسنده میکند و آنهایی که به مساجد من پناه میبرند همچنان که عقابها به آشیانهشان پناه میبرند و کسانی که به خاطر محرمات من خشمگین میشوند، موقعی که محرمات مرا مردم حلال بشمارند آنان مثل پلنگ خشمگین، غضبناک میشوند ...»
(2) براستی که این گروه با ایمان به خدا از بهترین انسانهایند هم در پاکدلی و هم در سلامت باطنها و نیّاتشان که با دلها و عواطفشان تنها به سوی خدا توجه دارند و جز او را نمیبینند و به غیر او ایمان ندارند و خداوند به خاطر این ویژگیها
______________________________
(1) امام زین العابدین: ص 202.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:186
به ایشان پاداش میدهد و آنان را در سایه خود نگه میدارد و مشمول لطف و مخصوص عنایت خاص خود میفرماید.
(1)
امام علیه السلام جریان وفات جدش رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- و رویدادها و حوادثی را که به همراه داشت نقل کرده است که ما عین روایت آن حضرت را نقل میکنیم:
«روی الإمام جعفر الصادق علیه السلام عن أبیه أبی جعفر، قال:
دخل علی أبی علی بن الحسین (ع) رجلان من قریش، فقال: أ لا أخبرکما عن رسول اللّه؟» فقالا: بلی، فقال: سمعت أبی یقول: کان قبل وفاة النبی (ص) بثلاثة، هبط علیه جبرئیل، فقال: یا أحمد أن اللّه تبارک و تعالی، أرسلنی إلیک تفضیلا لک، و خاصة لک، یسألک عما هو أعلم به منک یقول: کیف تجدک؟ فقال رسول اللّه: أجدنی یا جبریل مغموما، و أجدنی یا جبریل مکروبا، فلما کان الیوم الثالث هبط جبریل و ملک الموت، و هبط معهما ملک من الهواء، یقال له اسماعیل، علی سبعین ألف ملک. فسبقهم جبریل، فقال: یا محمد إن اللّه تبارک و تعالی أرسلنی إلیک إکراما لک و تفضیلا و خاصة لک، یسألک عما هو أعلم به منک، یقول: کیف تجدک؟ فقال: یا جبریل أجدنی مغموما، و أجدنی مکروبا و استأذن ملک الموت علی الباب، فقال جبریل: یا أحمد هذا ملک الموت یستأذن علیک، لم یستأذن علی آدمی قبلک، و لن یستأذن علی آدمی بعدک، فقال: ائذن له، فأذن له جبریل، فأقبل بین یدیه، فقال: یا أحمد إن اللّه تبارک و تعالی أرسلنی إلیک و أمرنی أن أطیعک فی ما أمرتنی، إن أمرتنی أن أقبض نفسک قبضتها، و إن کرهت، ترکتها، فقال النبی: یا ملک الموت أ تفعل ذلک؟ فقال:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:187
نعم، أمرت أن أطیعک فی ما أمرتنی به، فقال جبریل: یا أحمد إن اللّه تبارک و تعالی قد اشتاق إلی لقائک، فقال النبی: یا ملک الموت امض لما أمرت به، فقال جبرئیل: یا أحمد هذا آخر وطأتی الأرض إنما کنت أنت حاجتی من الدنیا.
فلما توفی النبی (ص) جاءتهم التعزیة، جاءهم آت یسمعون حسه، و لا یرون شخصه، فقال: السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ» «1» إن فی اللّه تبارک و تعالی عزاء من کل مصیبة، و خلفا من کل هالک، و درکا من کل فائت، فباللّه ثقوا، و إیاه فارجوا، فإن المصاب من حرم الثواب، و السلام علیکم و رحمة اللّه، و برکاته. قال جعفر: قال أبی:
قال علی: أ تدرون من هذا؟ هذا هو الخضر.» «2»
(1) «امام جعفر صادق علیه السلام از پدرش ابو جعفر (امام باقر) علیه السلام نقل کرده، میگوید: دو مرد قرشی به محضر پدرم علی بن حسین علیهما السلام وارد شدند، پدرم رو به ایشان کرد و فرمود: آیا نمیخواهید درباره رسول خدا (ص) به شما خبر دهم؟ عرض کردند: چرا. فرمود: از پدرم شنیدم که میفرمود: سه روز پیش از آن که پیامبر وفات کند جبرئیل نازل شد، عرض کرد: یا احمد! خدای تبارک و تعالی به خاطر لطف و عنایت خاص به تو مرا فرستاد تا از تو بپرسم راجع به آنچه که خود از تو آگاهتر است، میفرماید: تو خودت را چگونه مییابی؟ رسول خدا (ص) فرمود: یا جبرئیل! خودم را غمنده مییابم و خودم را نگران میبینم و چون روز سوم فرا رسید، جبرئیل به همراه ملک الموت نازل شد و با ایشان فرشته هوا به نام اسماعیل به همراه هفتاد هزار فرشته فرود آمدند. جبرئیل بر آنها
______________________________
(1) سوره آل عمران/ 185.
(2) التّشوف الی رجال التّصوف، نوشته یوسف تالی: ص 31- 32.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:188
سبقت گرفت و عرض کرد: یا محمد! خدای تبارک و تعالی مرا برای احترام و بزرگداشت تو و لطف مخصوصش به نزد تو فرستاد، تا از آنچه که خود داناتر از توست بپرسد، میفرماید: خودت را چگونه میبینی؟ فرمود:
جبرئیل! خودم را غمگین و پریشان میبینم.
(1) ملک الموت پشت در ایستاده اجازه خواست، جبرئیل عرض کرد: یا احمد! اینک فرشته مرگ است که اجازه ورود میخواهد؛ او پیش از تو از هیچ آدمی اجازه نخواسته و هرگز بعد از تو نیز از هیچ آدمی اجازه نخواهد خواست. پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود: اجازه بده تا وارد شود، جبرئیل اجازه داد، ملک الموت مقابل پیامبر ایستاد، عرض کرد: یا احمد! خدای تبارک و تعالی مرا به سوی تو فرستاده و دستور داد تا هر چه دستور دهید از شما اطاعت کنم؛ اگر امر کنید که جان شما را بگیرم، قبض روح میکنم و اگر راضی نباشید، به حال خود میگذارم، پیامبر (ص) فرمود: ای ملک الموت! آیا این کار را میکنی؟ عرض کرد: آری یا رسول اللّه، من مأمورم تا هر چه را شما بفرمایید اطاعت کنم. جبرئیل عرض کرد: یا احمد! خدای تبارک و تعالی مشتاق دیدار شماست پیامبر (ص) فرمود: ای ملک الموت! مأموریت خودترا انجام بده، جبرئیل عرض کرد: یا احمد! این آخرین بار است که من قدم بر روی زمین میگذارم، تنها نیازم از دنیا تو بودی.
(2) همین که پیامبر (ص) دار دنیا را وداع گفت، تسلیت برای ایشان آمد؛ تسلیت گویندهای که صدای او را میشنیدند ولی شخص او را نمیدیدند، میگفت: درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد! «هر کسی شربت مرگ را خواهد چشید و البته روز قیامت اجر و مزدتان را کامل دریافت خواهید کرد» همانا در درگاه خدای تبارک و تعالی تسلیت از هر مصیبتی است و جایگزینی هر چه از دست رفته و جبران هر فوتشدهای در نزد اوست بنابراین به خدا توکل کنید و به او امیدوار باشید، زیرا که مصیبت باعث
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:189
اجر و ثواب است، و درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد.
جعفر بن محمد میگوید: پدرم از قول جدم؛ علی بن حسین گفت: آیا میدانید که این (صاحب صدا) که بود؟ این همان خضر (ع) است.
در اینجا سخن ما درباره پارهای از دریافتهای مربوط به سنّتها و حکمتهای انبیاء (ع) که امام علیه السّلام به اصحاب و شاگردانش نقل کرده بود پایان گرفت.
(1)
امام علیه السّلام بر ضرورت دوستی و محبت اهل بیت علیهم السّلام تأکید فرموده و آن را یکی از عناصر مهم اسلام شمرده است، به ابو حمزه ثمالی میفرماید:
«أی البقاع أفضل؟ ...»
و حار أبو حمزة فی الجواب فقال:
«اللّه و رسوله أعلم ...»
فأجابه علیه السّلام:
«إن أفضل البقاع ما بین الرکن و المقام، و لو أن رجلا عمّر ما عمّر نوح فی قومه ألف سنة إلا خمسین عاما، یصوم النهار، و یقوم اللیل فی ذلک الموضع، ثم لقی اللّه بغیر ولایتنا لم ینفعه ذلک شیئا.» «1»
«کدام نقطه زمین از همه جا بهتر است؟
ابو حمزه متحیر ماند، عرض کرد: خدا و رسولش بهتر میدانند.
امام علیه السّلام در پاسخ فرمود:
بالاترین سرزمینها ما بین رکن و مقام است، اگر مردی به قدر عمر
______________________________
(1) امام زین العابدین: ص 202.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:190
نوح در میان قومش یعنی نهصد و پنجاه سال عمر کند و تمام این مدت روزها روزه بگیرد و شبها را در آن محل به نماز و قیام بگذراند سپس بدون ولایت ما خدا را ملاقات کند هیچ سودی به حال او نخواهد داشت.»
(1) اخبار زیادی از پیامبر اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- و اوصیای آن حضرت علیهم السّلام وارد شده است که ولایت ائمه از ضروریات اسلامی است و در روز حشر و نشر هر مسلمانی از ولایت ائمه بازخواست میشود و همچون سایر واجبات اسلامی مورد مؤاخذه واقع میشود. بعضی از دانشمندان بر آنند که ولایت اهل بیت، شرط صحت عمل است نه قبولی آن همانند شرایط دیگر صحّت در واجبات. «1»
به هر حال امام زین العابدین علیه السّلام در حدیث دیگری درباره اجر فراوانی که در سرای آخرت و در دار دنیا نصیب دوستان اهل بیت علیهم السّلام میگردد بیاناتی دارد؛ گروهی از شیعیان که برای دیدن آن حضرت آمده بودند، عرض کردند:
«کیف أصبحت یا ابن رسول اللّه؟» فأجابهم الإمام بلطف:
«فی عافیة، و اللّه المحمود علی ذلک. و کیف أصبحتم أنتم جمیعا؟».
فانبروا قائلین:
«أصبحنا و اللّه لک محبین ...»
فبشرهم بما یظفرون به من الجزاء الأوفی عند اللّه قائلا:
«من أحبنا للّه أدخله اللّه ظلا ظلیلا، یوم لا ظل إلا ظله، و من أحبنا یرید مکافاتنا کافاه اللّه عنا الجنة، و من أحبنا لغرض دنیاه آتاه اللّه
______________________________
(1) کفایة الاصول مرحوم آخوند خراسانی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:191
رزقه من حیث لا یحتسب ...» «1»
«یا بن رسول اللّه! چگونه شب را به صبح رسانیدید؟
امام علیه السّلام با لطف و محبت فرمود:
«در عافیت و سلامتی، و خدا را بر این عافیت شکر و سپاس میگویم، شما همگی چگونه به سر بردید؟» همگی با هم در جواب امام علیه السّلام عرض کردند:
به خدا سوگند که ما در حال محبت و دوستی شما به سر بردیم.
امام علیه السّلام با شنیدن این سخن آنان را به پاداش فراوانی که در نزد خدا داشتند، بشارت داد و فرمود:
«هر که ما را به خاطر خدا دوست بدارد خداوند او را در روزی که هیچ سایهای جز سایه لطف او نیست در سایهای مخصوص قرار میدهد و هر که ما را به خاطر پاداش ما دوست بدارد خداوند از طرف ما بهشت را بر او عنایت میکند و هر که به منظور دنیوی دوست بدارد روزی او را بیحساب مرحمت کند.»
(1)
امام سجاد علیه السّلام در حدیثی راجع به حقوق مهمی که پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- و جانشینش؛ باب مدینه علم، امام امیر المؤمنین علیه السّلام بر این امّت دارد فرموده است:
«إن کان الأبوان عظم حقهما علی أولادهما لإحسانهما إلیهم، فاحسان محمد و علی صلوات اللّه علیهما و علی ابنائهما إلی هذه الأمة أجل و أعظم، فهما أحق أن یکونا أبویها ...» «2»
______________________________
(1) فصول المهمّة ابن صبّاغ: ص 192، صراط السّوی: ص 193.
(2) امام زین العابدین: ص 202 به نقل از محاسن برقی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:192
«اگر حق پدر و مادر به خاطر احسانشان به فرزندان مهم است پس احسان محمد و علی- صلوات اللّه علیهما و علی ابنائهما- به این امت بالاتر و مهمتر است بنابراین ایشان سزاوارترند برای پدری این امت.»
(1) براستی که پیامبر و وصیّ آن حضرت دارای حقوقی بس بالاتر از حقوق پدران بر این امّتند زیرا که آن دو بزرگوار این امت را آزاد کرده و از قید بردگی و تاریکیهای جهل و نادانی نجات دادهاند و به ایشان زندگی والای آزادانه مرحمت کردهاند، و لیکن افسوس که این امت الطاف ایشان را قدردانی نکرد بلکه دست عترت پاک پیامبر را از مرکز حکومت و زمامداری کوتاه کرد و حاکمان امت به شکل بسیار هولناکی به نابودی عترت در سرزمین کربلا همت گماردند، امام زین العابدین علیه السّلام میفرماید:
«کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مکفرا لا یشکر معروفه، و لقد کان معروفه علی القرشی و العربی و العجمی، و من کان أعظم معروفا من رسول اللّه (ص) علی هذا الخلق؟ و کذلک نحن أهل البیت مکفرون لا یشکر معروفنا.» «1»
«نسبت به رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- ناسپاسی شد و شکر احسان و خوبیهای ایشان به عمل نیامد در حالی که به مردم قریش و به عرب و عجم نیکی کرد و چه کسی از پیامبر خدا (ص) به این مردم بیشتر احسان کرده است؟ و همچنین نسبت به ما اهل بیت ناسپاسی شد و شکر احسان ما را نکردند.»
(2)
مردی از امام سجاد علیه السّلام پرسید: شما چه فضیلتی بر همه مردم
______________________________
(1) وافی: 3/ 133.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:193
دارید و چرا بر ایشان سیادت دارید؟
امام علیه السّلام فرمود:
«اعلم أن النّاس جمیعا لا یخلون من أحد ثلاثة: أما رجل أسلم علی أیدینا فهو مولی لنا، یرجع إلینا ولاؤه فنحن سادته، و أما رجل قاتلناه، فقتلناه فمضی إلی النار، و بقی ماله مغنما لنا و إما رجل أخذنا منه جزیته و هو صاغر، و لا رابع فأی فضل لم نحزه، و شرف لم نحصله؟» «1» «بدان که همه مردم از سه صورت خارج نیستند: یا کسی است که به دست ما اسلام آورده است پس او غلام ماست، سرپرستیش به ما مربوط میشود و ما سرپرستان اوییم و یا کسی است که با ما مبارزه کرده است و ما او را به قتل رساندهایم و او به آتش دوزخ افتاده و از او ثروتی به غنیمت مانده است و یا کسی است که ما از او جزیه گرفتهایم و او تن به تحمل داده و تسلیم گشته است و قسم چهارم ندارد، پس کدام فضیلت است که ما نداریم و کدام شرافت است که ما احراز نکردهایم؟» (1) به احتمال قوی امام علیه السّلام این حدیث را در برابر سؤال کسی فرموده است که اقرار به فضیلت اهل بیت علیهم السّلام نداشته و به سیادت مطلقه آنان بر همه این امت معترف نبوده است و اگر نه آن قدر این بزرگواران فضایل و مواهب دارند که قابل شمارش نیست و این افتخار ایشان را بس که خداوند از ایشان پلیدی را برطرف کرده و پاک و پاکیزه داشته است و محبت و دوستی ایشان را بر جمیع این امت واجب ساخته و پیامبر اکرم (ص) آنان را قرین قرآن کریم دانسته و کشتیهای نجات و امین بندگان خدا قرار داده است.
______________________________
(1) غرر الآثار و درر الآثار دیلمی: ص 80، خطی موجود در کتابخانه آقای حکیم به شماره 549.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:194
(1)
اما کلمات قصار پرارج امام علیه السّلام که تجسمبخش هر نوآوری و تکامل اندیشه و اصالت نظر است و حکایت از خلاصه تجربههایی دارد که امام علیه السّلام در دوران زندگیش به دست آورده است و این سخنان منحصر به یک جنبه خاص زندگی نبوده بلکه تمام جنبههای زندگی را شامل میشود، امام علیه السّلام با ژرفنگری و نظری فراگیر به تمام شئون انسانی توجه فرموده و تحلیلی قاطع از تمام قضایا و شئون آدمی فرموده است و در ذیل برخی از حکمتها و آداب برجستهای که به یادگار مانده، نقل میشود:
(2) 1- امام علیه السّلام میفرماید:
«من کرمت علیه نفسه هانت علیه الدنیا.» «1»
«هر که خویشتن را ارج نهد، دنیا در نظر او پست مینماید.»
چقدر این سخن زیباست! براستی که بیانگر واقعیّت آزادگانی است که دنیا در راه کرامت و عزّتشان خوار مینماید و در برابر ذلّت و خواری سر تسلیم فرود نمیآورند و در رأس این گروه سرور آزادگان و سالار شهیدان است که خویش را ارجمند میدانست، دنیا در نظرش خوار بود و با ستمگران سازش نکرد و در برابر قدرت ایشان به زانو در نیامد و پرچم کرامت انسانی را به دوش کشید تا آن که با سرافرازی و کرامت فراوان شربت شهادت را نوشید.
(3) 2- امام علیه السّلام فرمود:
«الخیر کله فی صیانة الانسان نفسه.» «2»
______________________________
(1- 2) تحف العقول: ص 278.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:195
«تمام نیکی آن است که انسان خویشتندار باشد.»
براستی که خیر در تمام شکلها و مفهومهایش در خودداری انسان از گناهان و معاصی و نافرمانیهایی است که آدمی را به ورطه هلاکت غیر قابل تحملی میاندازد.
(1) «ما أحب المؤمن معافی فی الدنیا، و فی نفسه و ماله، و لا یصاب بشیء من المصائب.» «1»
«دوست ندارد مؤمن که از مصائب دنیا و از مصیبت در جان و مالش در امان باشد و هیچ نوع مصیبتی به او نرسد!» البته آنچه به مؤمن میرسد از گرفتاریها و نکبتهای دنیوی کفاره گناهانی است که مرتکب شده است همچنان که باعث افزونی حسنات وی میگردد، طبیعی است که اگر به هیچ مصیبتی از مصائب دنیا گرفتار نشود از اینها محروم میماند.
(2) 4- فرمود:
«ضل من لیس له حلیم یرشده، و ذل من لیس له سفیه یعضده ...» «2»
«کسی گمراه است که راهنمایی بردبار نداشته باشد تا او را راهنمایی کند و آن که یاور جسوری، برای یاری و کمک نداشته باشد خوار است.»
براستی که انسان اگر راهنمای بردباری نداشته باشد تا او را در مشکلات امور و شئون زندگی راهنمایی کند، در راه زندگیش میلغزد و در پیچ و خم
______________________________
(1) التمحیص ابو علی محمد بن همام اسکافی (به حاشیه صفحه 81 مراجعه کنید) شماره حدیث: 12 ص 32.
(2) الاتحاف بحبّ الأشراف: ص 75.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:196
هولناک و ناشناخته زندگی پایمال میشود، چنان که اگر یار و یاور جسوری نداشته باشد که به او کمک کند و از او دفاع نماید در معرض ذلّت و خواری قرار میگیرد.
(1) 5- امام علیه السّلام فرمود:
«ویل لمن غلبت آحاده اعشاره» و سأل هشام بن سالم الإمام الصادق علیه السّلام عن معنی هذا الحدیث، فقال: أما سمعت اللّه عز و جل یقول: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها، وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها» «1» فالحسنة الواحدة إذا عملها کتبت له عشرا، و السیئة الواحدة إذا عملها کتبت له واحدة، فنعوذ باللّه ممن یرتکب فی یوم واحد عشر سیئات، و لا تکون له حسنة واحدة فتغلب حسناته سیئاته.» «2»
«وای بر کسی که یکانش بر دهگانش غلبه کند، هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام درباره معنای این حدیث پرسید، امام علیه السّلام فرمود:
مگر نشنیدهای که خدای عزّ و جلّ میفرماید: «هر که یک حسنه به جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد و هر که یک سیّئه به جا آورد، کیفری جز همانند آن را نمیدهند» پس هر که یک حسنه انجام دهد ده برابر برایش نوشته شود و اگر یک سیّئه انجام دهد تنها یک سیّئه در نامه عملش ثبت میشود، پس به خدا پناه میبریم از کسی که در یک روز ده سیّئه انجام دهد و یک حسنه هم نداشته باشد تا حسناتش بر سیّئاتش غلبه کند.»
(2) 6- امام علیه السّلام فرمود:
«اللئیم یأکل ما له الاعداء، و الذی خبث لا یخرج إلا نکدا ...» «3»
«مال شخص فرومایه را دشمنان میخورند و آنچه ناپاک و پلید شد جز
______________________________
(1) سوره انعام/ 161.
(2) معانی الأخبار، خطی (از شیخ صدوق) موجود در کتابخانه آقای حکیم.
(3) نزهة النّاظر تألیف حسین محمد حلوانی: ص 32.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:197
نتیجه اندک و بیفایده ندهد.»
براستی لئیم کسی است که نسبت به مال و ثروتش فرومایگی میورزد نه به فقیری میدهد و نه به مستمندی کمک میکند، زیرا خدای متعال او را از مالش محروم داشته است و دشمنان را بر او مسلّط میکند تا از اموال او بهرهمند شوند و او تنها وزر و وبال آنها را به دوش بکشد! (1) 7- امام علیه السلام فرمود:
«إن الجسد إذا لم یمرض یأشر و لا خیر فی جسد یأشر ...» «1»
«همانا تن آدمی اگر بیمار نشود، ناسپاس میگردد، و در جسمی که ناسپاس باشد خیری نیست ...»
براستی اگر انسان در تمام اوقات زندگانیش از سلامتی کامل برخوردار باشد و طعم ناگوار بیماریها را نچشد، طبیعی است ناسپاس شده و کفران نعمت خواهد کرد و در بدنی که چنین باشد خیری نیست.
(2) 8- امام علیه السلام فرمود:
«علیکم باداء الامانة، فو الذی بعث محمدا بالحق نبیا لو أن قتل أبی الحسین بن علی ائتمننی علی السیف الذی قتله به لأدیته إلیه ...» «2»
«بر شما باد، ادای امانت سوگند به خدایی که محمد (ص) را به حق بر نبوت مبعوث کرده است اگر قاتل پدرم حسین بن علی علیه السلام، شمشیری را که با آن پدرم را به قتل رسانده است نزد من به امانت بسپارد، من آن را به او بازمیگردانم.»
______________________________
(1) حلیة الأولیاء: 3/ 134، تذکرة الحفاظ: 1/ 71.
(2) دار السّلام، نوری: 2/ 140.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:198
براستی که ادای امانت از برجستهترین صفاتی است که اسلام در مورد آن تأکید فرموده و آن را به عنوان عنصر مهمّی در خلق و خوی انسان مسلمان به حساب آورده و کسی که در امانت خیانت کند از اسلام بیبهره است.
(1) 9- امام علیه السلام فرمود:
«أفضل الأعمال عند اللّه ما عمل بالسنة.» «1»
«بالاترین عملها در پیشگاه خدا آن عملی است که مطابق سنت انجام شود.»
البته کسی که مطابق سنت پیامبر (ص) عمل کند در حقیقت دستورهای اسلام را در واقعیّت زندگی و راه رفتار خود به کار برده است و طبیعی است که این رفتار از بهترین نوع و محبوبترین عملها در پیشگاه خداست.
(2) 10- امام علیه السلام فرمود:
«لقد استرقک بالود من سبقک بالشکر ...» «2»
«هر که زودتر شکر و سپاس نعمت تو را به جا آورد، در حقیقت با دوستی و محبت خود تو را برده خود نموده است.»
براستی که قبل از دیگران سپاسگزار احسانی باشد که نسبت به او انجام گرفته است دل صاحب احسان را به دوستی و محبت خود جلب کرده است.
(3) 11- امام علیه السلام فرمود:
«لا یکون الصدیق صدیقا حتی یقطع لأخیه المؤمن قطعة من دینه یرقعها بالاستغفار ...» «3»
«دوست، دوست صمیمی نیست تا وقتی که قسمتی از دین خود را برای
______________________________
(1) وافی: 1/ 67، امام زین العابدین: ص 219.
(2) نهایة الأرب فی فنون الادب: 21/ 331.
(3) بهجة المجالس و انس المجالس: 1/ 685.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:199
برادر مؤمنش جدا کند و آن را به وسیله طلب مغفرت وصله بزند.»
براستی که دوستی خالص در اسلام آن است که بر اساس محبّت و برادری در راه خدا استوار باشد و بر طبق این حدیث از لوازم چنین دوستی آن است که دوست برای دوستش طلب مغفرت نماید.
(1) 12- امام علیه السلام فرمود:
«ضمنت علی ربی أنه لا یسأل أحد من غیر حاجة إلا اضطرته المسألة یوما إلی أن یسأل من حاجة ...» «1»
«من از طرف پروردگارم ضمانت میکنم که کسی بدون حاجت از دیگران درخواست نکند مگر آن که همین درخواست روزی او را ناگزیر سازد تا از روی احتیاج و نیاز درخواست کند.»
براستی که سؤال بدون حاجت دلیل بر ضعف نفس و بیچارگی آن است و خدای تعالی همین سائل را روزی دچار فقر و تنگدستی خواهد کرد تا ناچار به سؤال و درخواست شود.
(2) 13- امام علیه السلام فرمود:
«إیاک، و ما تعتذر منه.» «2»
«زنهار کاری نکنید که از آن عذر خواهی کنید.»
امام سجاد علیه السلام از ارتکاب هر عملی که باعث عذرخواهی شود برحذر داشته است و طبیعی است که چنین کاری را عملی زشت و ناپسند میشمرند.
______________________________
(1) وسائل الشیعة: 6/ 305.
(2) کشف الغمه.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:200
(1) 14- امام علیه السلام فرمود:
«إن اللّه جل جلاله یقول: و عزتی و عظمتی و جمالی، و بهائی، و علوی، و ارتفاع مکانی لا یؤثر عبد هوای علی هواه إلا جعلت همه فی آخرته، و غناه فی قلبه، و کففت عنه ضیعته، و ضمنت السماوات و الأرض رزقه، و أتته الدنیا و هی راغمة.» «1»
«همانا خداوند متعال میفرماید: به عزت و جلالم و به جمال و بزرگی و مرتبه و بلندی مقامم سوگند که هیچ بندهای خواسته مرا بر خواسته خویش ترجیح ندهد مگر آن که هدف و دلبستگی او را در امر آخرت و بینیازی او را در قلبش قرار میدهم و زندگی او را کفایت میکنم و آسمانها و زمین ضامن روزی او گشته و دنیا بدون این که او بخواهد به او روآور شود.»
براستی که خدای تعالی بنده مؤمنی را دوست میدارد که اطاعت او را بر هر چیزی مقدم بدارد و از هوای نفس و تمایلات نفسانیش پیروی نکند و البته خداوند متعال الطاف و نعمتهای خود را در دنیا و آخرت به او ارزانی میدارد.
(2) «رب مغرور، مفتون، یصبح لاهیا ضاحکا، یأکل و یشرب، و هو لا یدری لعله قد سبقت له من اللّه سخطة، یصلی بها نار جهنم ...» «2»
«بسا مغرور و فریفته دنیا که بازیگر و خندان است، میخورد و مینوشد و نمیداند که شاید مشمول غضب حق گردد و آتش دوزخ او را در گیرد.»
امام سجاد علیه السلام از غرور و هرزگی و بیمبالاتی در معاصی خداوند بر حذر داشته است؛ که چنین کسی در امان نیست از این که خدای تعالی او را مورد خشم خود قرار داده و از اهل آتش دوزخ مقرر فرموده باشد و آن حیات
______________________________
(1) وسائل الشیعة: 11/ 222.
(2) تحف العقول: ص 282.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:201
شقاوتمندانه دائمی است.
(1) 16- امام علیه السلام فرمود:
«سبحان من جعل الاعتراف بالنعمة له حمدا، سبحان من جعل الاعتراف بالعجز عن الشکر شکرا ...» «1»
«منزّه است آن خدایی که اعتراف به نعمتش را سپاس خود شمرده است و پاک و منزّه است آن خدایی که اقرار به ناتوانی را از شکر و سپاس خویش سپاسگزاری دانسته است.»
براستی که اعتراف به نعمتها و الطاف الهی، خود حقیقت حمد و سپاس خداست همچنان که اقرار به عجز و ناتوانی از سپاس گفتن، عین شکر و سپاسگزاری اوست.
(2) 17- امام علیه السلام فرمود:
«طلب الحوائج إلی الناس مذلة للحیاة، و مذهبة للحیاء، و استخفاف بالوقار، و هو الفقر الحاضر، و قلة طلب الحوائج من الناس هو الغنی الحاضر ...» «2»
«درخواست حوایج از مردم باعث خواری در زندگی است و حیا را از بین میبرد و وقار و شخصیت آدمی را میکاهد و بیچارگی بالفعل است و کمتر درخواست کردن حوائج از مردم بینیازی بالفعل است.»
این مطلب قطعی است که کرنش در برابر مردم و درخواست از مال ایشان باعث ذلّت و خواری و از بین رفتن شرم و حیاست و خود دلیل فقر و ضعف نفس است، زیرا شخص با عزّت، کسی است که خویشتندار باشد و کرامت خود را
______________________________
(1) تحف العقول: ص 283.
(2) تحف العقول: ص 282.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:202
حفظ کند و از کسی جز پروردگارش چیزی نخواهد.
(1) 18- امام علیه السلام فرمود:
«من عتب علی الزمان طالت معتبته ...»
«کسی که بر زمان خشم گیرد، خشم و ناراحتیش روزافزون گردد.»
براستی آن که بر زمان خشم میکند، خشم و ناراحتیش طولانی میشود و این مسأله به خاطر گرفتاریها و مشکلات و ناراحتیهای زیاد او خواهد بود.
بخصوص نسبت به آزادگان که ضربات روزگار به ایشان پیاپی و سنگدلیش با آنان همیشگی است.
(2) 19- امام علیه السلام فرمود:
«ما استغنی أحد من الناس إلا افتقر الناس الیه.»
«هیچ کس از مردم اظهار بینیازی نکرد مگر آن که مردم به او نیازمند گردیدند.»
براستی کسی که بدانچه دارد و یا با علم و دانش خود اظهار بینیازی کند، بیقین مردم به او نیازمند خواهند بود و از او بینیاز نمیشوند.
(3) 20- امام علیه السلام فرمود:
«الکریم یبتهج بفضله، و اللئیم یفتخر بملکه ...»
«شخص بزرگوار به فضل خودش خرسند است اما آدم فرومایه به ملک و دارایی خودش میبالد.»
در حقیقت این سخن واقعیت انسان بزرگوار و شخص فرومایه را بیان کرده و میگوید: شخص بزرگوار شادمان و مفتخر است به آن فضل و احسانی که نسبت به مردم میکند ولی آدم فرومایه به موجودی خود از اموال و کالاهایی که سرانجام به خاک بازمیگردند، میبالد زیرا که او فاقد هر نوع صفت ارزنده و خصلت
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:203
والاست تا بدانها ببالد و افتخار کند.
(1) 21- امام علیه السلام فرمود:
«استح من اللّه لقربه منک ...»
«از خدا به خاطر نزدیکی او به تو، حیا کن ...»
امام علیه السلام انسانها را به خوف از خدای تعالی دعوت فرموده است و آن به خاطر تسلّط حق تعالی بر جمیع بندگانش میباشد، زیرا تمام موجودات و همه هستی در برابر اراده او خاضعند و همگی در ید قدرت او میباشند، هر طور که بخواهد در آنها تصرّف میکند.
(2) 22- امام علیه السلام فرمود:
«لا تعادین أحدا، و إن ظننت أنه یضرک ...»
«نباید با کسی دشمنی و عداوت بورزی، اگر چه گمان میبری که او به تو زیان میرساند.»
براستی که دور از حکمت است و از عقل و منطق نیست که انسان با کسی؛ هر که باشد، دشمنی بورزد، اگر چه گمان برد که او زیانی میرساند زیرا عاقل کسی است که دلها را به خود جذب کند و کسی را مورد کینه و عداوت قرار ندهد.
(3) 23- امام علیه السلام فرمود:
«لا تزهدن فی صداقة أحد، و إن ظننت أنه لا ینفعک، فإنک لا تدری متی ترجو صدیقک ...»
«نباید از دوستی کسی دوری گزینی هر چند که گمان بری که او سودی به تو نمیرساند زیرا تو نمیدانی چه وقت به کمک و یاری دوستت امیدواری.»
براستی حکمت و عقل کامل، ایجاب میکند که انسان از صداقت و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:204
دوستی با هیچ کسی دوری نگزیند زیرا که او اطمینان ندارد ممکن است زمانی برسد که در آن زمان بخصوص به یاری و کمک آن دوست محتاج گردد.
(1) 24- امام علیه السّلام فرمود:
«من اتکل علی حسن اختیار اللّه عز و جل له لم یتمنّ غیر الحالة التی اختارها اللّه له ...»
«هر کس به حسن انتخاب (و قضای) خداوند عزّ و جل اعتماد کند، بجز همان حالتی را که قضای الهی بر آن تعلق گرفته است آرزو نخواهد کرد.»
براستی که حقیقت ایمان همان اعتماد و توکل بر حسن انتخاب خدای تعالی و راضی بودن به قضای الهی است زیرا کسی که به آن ایمان داشته باشد و آن را در زندگی واقعی خویش به کار برد از خوشبختترین و آسودهترین و استوارترین فرد در ابعاد روحی خواهد بود.
(2) 25- امام علیه السّلام فرمود:
«لا یعتذر إلیک أحد إلا قبلت عذره، و إن علمت أنه کاذب.»
«نباید هیچ کسی از تو معذرت خواهی کند مگر آن که عذر او را بپذیری هر چند که بدانی او دروغ میگوید.»
البته از جمله مکارم اخلاق پذیرش عذر خلافکار و معامله به مثل نکردن با اوست زیرا که این خود باعث وحدت کلمه و دوری از تفرقه و پراکندگی است.
(3) 26- امام علیه السّلام فرمود:
«لیقل عیب الناس علی لسانک ...»
«باید عیب مردم، بر زبانت مبغوض و ناپسند آید.»
(4) 27- امام علیه السّلام فرمود:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:205
«استعن علی الکلام بالسکوت فإن للقول حالات تضر ...»
«از سکوت بر سخن گفتن یاری بطلب زیرا سخن گفتن حالتهای زیانبخشی دارد.»
امام حکیم علیه السّلام به سکوت و خودداری از سخن بیجا که هیچ فایده دینی و دنیوی ندارد سفارش فرموده است به این دلیل که سخن- در بسیاری از اوقات- حالتهای مضرّ و کشنده دارد.
(1) 28- امام علیه السّلام فرمود:
«من رمی الناس بما هم فیه رموه بما لیس فیه ...»
«هر کس از اوصاف مردمان به بدی یاد کند، مردم نیز او را به آنچه ندارد متّهم کنند.»
براستی هر که مردم را به بدی یاد کند هر چند که آن بدیها را دارا باشند، آنها نیز متقابلا به وی صفات بدی را که او ندارد نسبت خواهند داد.
(2) 29- امام علیه السّلام فرمود:
«خیر مفاتیح الأمور الصدق، و خیر خواتیمها الوفاء.»
«بهترین کلید کارها راستگویی و صداقت است و بهترین سرانجام در هر کاری وفاداری است.»
امام علیه السّلام بر ضرورت آراسته شدن به زیور راستی و وفا تأکید فرموده است زیرا که این دو صفت از بالاترین صفاتی است که انسان بدان وسیله به شرافت میرسد.
(3) 30- امام علیه السّلام فرمود:
«شهادة أن لا إله إلا اللّه هی الفطرة ...»
«شهادت بر این که هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست، امری فطری
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:206
است.»
براستی که ایمان به خدا و اقرار به وحدانیّت او هر دو امری فطری میباشد که خدای متعال آدمی را بر آن فطرت آفریده است و تنها به وسیله تربیت گمراهکننده و محیط منحرف است که از فطرت خود دور شده و اینها هستند که او را هلاک میکنند و از راه راست بازمیدارند.
(1) 31- امام علیه السّلام فرمود:
«صلاة الفریضة هی الملة ...»
«نماز واجب، نشانه دیانت و ملیت اسلام است.»
براستی که پایبندی به ادای نماز واجب، همان اقرار و تدین به ملت اسلامی است زیرا نماز به عنوان نشانه قطعی اسلام و تمیز بین مسلمان و کافر میباشد.
(2) 32- امام علیه السّلام فرمود:
«طاعة اللّه هی العصمة ...»
«اطاعت و فرمانبرداری خدا باعث مصونیت از شر شیطان و نفس امّاره است.»
براستی اطاعت خدای تعالی و دوری از نافرمانیهای او، عصمت و مصونیت از شر شیطان و پاکی از آلودگیها و پلیدیهاست.
(3) 33- امام علیه السّلام فرمود:
«لا یهلک مؤمن بین ثلاث خصال: شهادة أن لا إله إلا اللّه، وحده لا شریک له، و شفاعة محمد (ص)، وسعة رحمة اللّه.»
«هیچ مؤمنی با وجود داشتن سه خصلت هلاک نمیشود: شهادت بر این که خدایی جز خدای یکتا نیست، او یگانه و بیشریک است و شهادت بر
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:207
شفاعت محمد- صلّی اللّه علیه و آله- و شهادت بر رحمت واسعه خدا.»
براستی که این سه خصلت هرگاه قرین مؤمن گردند باعث نزدیکی و تقرب وی به خدا میشوند و او را به پیشگاه رحمت و رضوان الهی میرسانند، امّا شهادت بر توحید خدا انسان را از تاریکیهای کفر خارج میکند و اما شفاعت رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- آدمی را از آتش دوزخ نجات میدهد و وسعت رحمت پروردگار به قدری گسترده و همه چیز را فرا گرفته است که در روز رستاخیز زنان جوان تبهکار، به آن چشم امید دارند. «1»
(1) 34- امام علیه السّلام فرمود:
«إذا تکلفت عناء الناس کنت أغواهم ...»
«هرگاه تو خود را به خاطر رنج و گرفتاری مردم (نه به خاطر خدا) به زحمت بیندازی گمراهتر از همه خواهی بود.»
براستی کسی که برای گرفتاری مردم و برآوردن نیازمندیهایشان نه به قصد قربت به خدا، خود را به زحمت اندازد، این کار را تنها با انگیزههای دیگری به دور از هدفهای خیرخواهانه انجام دهد بیقین از گمراهترین و نادانترین مردم خواهد بود.
(2) 35- امام علیه السّلام فرمود:
«عجبت ممن یحتمی الطعام لمضرته، و لا یحتمی من الذنب لمضرته ...» «2»
«در شگفتم از کسی که به خاطر ضررش از خوراکی پرهیز میکند اما از گناه به خاطر ضرر و زیانش اجتناب نمیکند ...»
______________________________
(1) در حدیث شریف نبوی آمده است: «خداوند را در روز قیامت چنان رحمت و بخششی است که ابلیس هم بدان سو گردن میکشد!»، در ذیل حدیث 46 تفصیل مطلب خواهد آمد.
(2) به جای این عبارت؛ «لمعرته» درستتر است، یعنی ننگ و عارش.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:208
براستی که پرهیز از گناهان و پیامدهای ننگینی که دارد و فرار از معاصی و زیانهایی که در پی دارند به اجتناب و پرهیز سزاوارتر است تا پرهیز از غذای زیانبخش زیرا که گناه، عذاب و بدبختی را در سرای آخرت که منزل جاودانگی و دائمی است به دنبال دارد.
(1) 36- امام علیه السّلام فرمود:
«إذا صلیت فصلّ صلاة مودع ...»
«هرگاه نماز میخوانی، همچون نماز وداع بخوان.»
امام علیه السّلام در این کلام نفیس خود به توجه و ادای خالصانه نماز دعوت کرده و میفرماید که شایسته است مسلمان نمازی را که میخواند همچون کسی بخواند که گویی از زندگی دنیا خداحافظی میکند.
(2) 37- امام علیه السّلام فرمود:
«اللجاجة مقرونة بالجهالة ...»
«لجبازی قرین نادانی است.»
براستی که لجبازی در کارها از نادانی و کجاندیشی و از ناآگاهی به واقعیت اموری که جریان همه آنها به دست خدای تعالی است، سرچشمه میگیرد.
(3) 38- امام علیه السّلام میفرماید:
«لکل شیء فاکهة، و فاکهة السمع الکلام الحسن ...»
«هر چیزی میوهای دارد، و میوه گوش دادن، سخن نیکوست.»
براستی که سخن خوب از گرانقدرترین چیزهایی است که بر قوّه شنوایی انسان وارد میشود و آن میوه شنیدن، بلکه میوه زندگی نیز هست.
(4) 39- امام علیه السّلام فرمود:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:209
«سبب الرفعة التواضع ...»
«تواضع وسیله بلندمقامی است.»
براستی که آدمی تنها در سایه تواضع و خوشخویی بلند مقام میشود و مرتبهاش بالا میرود و بدان وسیله بر دیگران سروری مییابد. «1»
(1) 40- امام علیه السّلام فرمود:
«کلّکم سیصیر حدیثا فمن استطاع أن یکون حسنا فلیفعل ...»
«هر کدام از شما در آینده قصه و داستان خواهید شد، بنابراین هر که میتواند خوب باشد باید این کار را بکند.»
این سخن زرّین را شاعر عرب، ابن درود به نظم آورده، میگوید:
«و إنما المرء حدیث بعدهفکن حدیثا حسنا لمن وعی» «به یقین هر کسی پس از خود به صورت داستان در خواهد آمد، بنابراین داستان خوبی برای شنوندگان باش.»
(2) 41- امام علیه السّلام میفرماید:
«الحسود لا ینال شرفا، و الحقود یموت کمدا ...»
«آدم حسود به شرف و بزرگی نایل نشود و شخص کینهتوز رنجور میمیرد.»
براستی که حسد بیماری ناپاکی است که انسانها را در مهلکه عظیمی
______________________________
(1) همین مضمون را سعدی شاعر بزرگ ایران چه نیکو سروده است:
تواضع سر رفعت افرازدتتکبّر به خاک اندر اندازدت- م.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:210
میاندازد و هرکه گرفتار آن شود تمام برجستگیهای اخلاقی را از دست میدهد و از هر صفت ارزشمندی فاصله میگیرد، همچنان که آدم کینهتوز که کینه دیگران را در دل دارد وقتی که میبیند مردم مشمول نعمتهای الهی شدهاند، با رنج و خشم میمیرد.
(1) 42- امام علیه السّلام فرمود:
«فقد الأحبة غربة ...»
«از دست دادن دوستان، باعث غربت است.»
براستی از دست دادن دوستان یکی از بدترین مصیبتهایی است که به انسان رو میآورد زیرا که او غریب و تنها در چنگال غمها و گرفتاریها میماند.
(2) 43- امام علیه السّلام فرمود:
«الرضا بمکروه القضاء ارفع درجات الیقین ...»
«راضی بودن به قضای الهی، آنجا که بر خلاف میل آدمی باشد بالاترین درجات یقین است.»
البته هر کسی که به قسمت الهی و آنچه را که از رویدادهای مهلک مقدر گشته است راضی باشد و بیتابی و جزع نکند، در راحتی و آرامش روحی به سر خواهد برد و براستی چنین کسی از جمله پرهیزگاران است؛ کسانی که کارهایشان را به خدا واگذاشته و به قضا و قدر الهی راضی گشتهاند.
(3) 44- امام علیه السّلام فرمود:
«نظر المؤمن فی وجه أخیه المؤمن للمودة و المحبة عبادة ...»
«نگاه کردن مؤمن به صورت برادر مؤمنش از راه مهر و محبت، عبادت است.»
همانا اسلام پیروانش را به محبّت و الفت وادار کرده و از اختلاف و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:211
تفرقه بر حذر داشته است، طبیعی است که نگاه کردن مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روی لطف و محبّت از جمله عواملی است که باعث گسترش محبّت و ارتباط محکم میان مسلمانان میگردد و خود از بالاترین عبادات در اسلام است.
(1) 45- امام علیه السّلام فرمود:
«إذا التاجران صدقا و برا، بورک لهما. و إذا کذبا و خانا، لم یبارک لهما ...»
«هرگاه دو بازرگان (که با هم معامله دارند) هر دو راستگو و نیکوکار باشند به تجارتشان برکت داده خواهد شد و هرگاه دروغگو و خیانتکار باشند برکت از آنها برداشته میشود.»
براستی یکی از عوامل رشد تجارت راستی در معامله و نیکی به مردم است پس اگر بازرگانی این دو صفت را داشت خداوند به کار و کوشش او برکت داده و روزیش را زیاد کند و هرگاه از این اوصاف تهی شد و راههای کج را پیش گرفت بهره او زیان و خسران خواهد بود.
(2) 46- به حضور امام سجاد علیه السّلام عرض کردند که حسن بصری میگوید: تعجّب نیست از آن که هلاک شد، یا چگونه به هلاکت رسید، بلکه تعجب از کسانی است که نجات یافتند، که چگونه نجات یافتند، امام علیه السّلام این سخن را رد کرد و فرمود: من میگویم:
«لیس العجب ممن نجا کیف نجا؟ و إنما العجب ممن هلک کیف هلک مع سعة رحمة اللّه ...»
«عجب نیست از کسی که نجات یافته است، چگونه نجات یافته است؟
بلکه تعجّب از کسانی است که هلاک شدند، چگونه با همه وسعت رحمت پروردگار بازهم هلاک شدند؟!» براستی که رحمت خدای تعالی، همه چیز را فرا گرفته است، حتی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:212
ابلیس، به آن چشم طمع دارد و امام علیه السّلام از حسن بصری و دیگران به آن آگاهتر و داناتر است.
(1) 47- امام علیه السّلام فرمود:
«إذا نصح العبد للّه فی سره أطلعه علی مساوئ عمله، فتشاغل بذنوبه عن معایب الناس ...»
«هرگاه بندهای در نهان برای خدا خالص و صمیمی بود، خداوند او را از بدیهای عملش آگاه میسازد و در نتیجه او به جای عیبهای مردم به گناهان خود توجه پیدا میکند.» تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 212 سخنان دلاویز و کلمات قصار امام ..... ص : 194
استی که اگر انسان در باطن خودش خداترس باشد و از گناهان و نافرمانیهای حق تعالی اجتناب ورزد، خدای تعالی الطاف خود را بر او ارزانی میدارد؛ از جمله او را بر بدیهای عملش آگاه میسازد و او را در عوض عیبجویی از مردم بدانها مشغول میگرداند، تا از پیامدهای غیبت مردم که از بدترین گناهان است نجات پیدا کند.
(2) 48- امام علیه السّلام فرمود:
«أقرب ما یکون العبد من غضب اللّه، إذا غضب.»
«نزدیکترین موقعی که بنده به خشم خدا نزدیک میشود هنگامی است که خشمگین میگردد.»
براستی غضب از عوامل هلاکت انسان است و خشم است که آدمی را از حال تعادل بیرون میکند و در شرّ عظیمی میاندازد و- اکثر اوقات- بدترین جرمها را که آدمکشی است در حال خشم مرتکب میشود و این خود از عواملی است که باعث خشم و عذاب خدا نسبت به بنده میگردد.
(3) 49- امام علیه السّلام فرمود:
«للدابة علی صاحبه ست خصال: یبدأ بعلفها إذا نزل، و یعرض علیها
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:213
الماء إذا مر به، و لا یضر بها إلا علی حق، و لا یحملها إلا ما تطیق، و لا یکلفها من السیر إلا طاقتها، و لا یقف علیها مواقا ...»
«هر حیوانی بر صاحبش شش حق دارد: وقتی که از آن پیاده شد، قبل از هر چیز به او علف بدهد و هر وقت به آب رسد، آب را به او عرضه کند. و جز به حق او را نزند و بیش از حد توانش بر او بار نکند و بیش از آن مقداری که میتواند راه برود، مجبور نکند و (اگر حیوان شیرده است) زیادتر از وقت مقرر او را ندوشد.»
امام سجاد علیه السّلام در این حدیث شریف حقوق حیوان را بر صاحبش بیان کرده است که مشتمل بر رحم و محبّت و مدارای کامل با آن است و در هیچ جای دنیا چنین حقوقی برای مدارای با حیوان، مقرر نشده است.
(1) 50- امام علیه السّلام فرمود:
«إذا قدرت علی عدوک فاجعل العفو شکرا للمقدرة علیه، فإن العفو عن قدرة، فضل من الکرم ...»
«هرگاه به دشمنت دست یافتی، گذشت از او را شکر بر نعمت توانمندی خود بدان زیرا که عفو با قدرت فضیلتی از خانواده کرم است.»
براستی عفو با قدرت دلیل شرافت نفس و بردباری فراوان است که خود بخشی از کرم و بخشندگی است و اما انتقام، از فرومایگی و پستی و تنگنظری سرچشمه میگیرد.
(2) 51- امام علیه السّلام فرمود:
«إیاکم و صحبة العاصین، و معونة الظالمین ...»
«زنهار از مصاحبت با گنهکاران و یاری ستمگران.»
امام علیه السّلام مؤمن را از مصاحبت گنهکاران برحذر داشته است زیرا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:214
که مصاحبت در رفتار آدمی مؤثر است و او را از راه راست منحرف میسازد، چه آن که زندگی اجتماعی- بطوری که جامعهشناسان میگویند- زندگی تأثیر و تأثّر است. همچنین امام علیه السّلام از کمک به ستمگران برحذر داشته است از آن جهت که یاری به ظلم باعث گسترش ظلم و کمک بر همگانی شدن ستم میشود.
(1) 52- امام علیه السّلام فرمود:
«سئل الإمام علیه السّلام عن أعظم الناس خطرا؟ فقال: من لم یرض الدنیا لنفسه خطرا.»
«از امام سجاد علیه السّلام پرسیدند: چه کسی از همه مردم ارزشمندتر است؟ فرمود: «آن کسی که دنیا را مایه ارزش خود نداند.»
براستی خوشفکرترین مردم و دوراندیشتر و فهمیدهتر از همه آنها کسی است که خود را بالاتر از دنیا ببیند و آخرتش را به دنیایش نفروشد و روی دلش به سوی خدا باشد و برای آخرت عمل کند تا زاد و توشه بیشتری برای آنجا فراهم آورد.
(2) 53- امام علیه السّلام فرمود:
«الرزق الحلال قوت المصطفین ...»
«روزی حلال خوراک بندگان برگزیده خداست.»
براستی روزی حلال که یکی از وسائل مشروع است، خوراک نیکان و برگزیدگانی است که در کسب و کارشان و زندگیشان نهایت احتیاط را دارند و جز مال حلال و پاکیزه نمیخورند و از آنچه خداوند حرام کرده است خودداری میکنند.
(3) 54- امام علیه السّلام فرمود:
«اخذ الناس ثلاثة من ثلاثة، الصبر من أیوب، و الشکر من نوح، و الحسد من بنی یعقوب ...»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:215
«مردم سه چیز را از سه کس فرا گرفتهاند: صبر را از ایوب (ع) و شکرگزاری را از نوح (ع) و حسد را از پسران یعقوب.»
مردم این سه خصلت را از این اشخاص فرا گرفتهاند؛ آنها هستند که اصول و پایههای این خصلتها را بنیاد نهادهاند و ارکان آنها را در این زندگی دنیا بنا کردهاند.
(1) 55- امام علیه السّلام فرمود:
«لیس لک أن تتکلم بما شئت لأن اللّه تعالی یقول: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» «1» و لیس لک أن تسمع ما شئت لأن اللّه عز و جل یقول: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا.» «2»
«تو حق نداری که هر چه خواستی بر زبانآوری، زیرا که خدای تعالی فرموده است «آنچه را که علم نداری پیروی مکن» و نیز حق نداری آنچه را که دلت خواست بشنوی زیرا که خدای عز و جل میفرماید: «همانا گوش، چشم و دل، همه آنها مورد بازخواست قرار میگیرند.»
امام علیه السّلام، سخن مجازی را که انسان میتواند بگوید، تعریف کرده است و چنین سخنی مربوط میشود به تدبیر امور انسان در معاملات و سایر هدفهای مجاز و مباح وی. اما سخنی که برای ترویج از باطل و ناروا گفته میشود، حرام است و مورد مؤاخذه میباشد، و همچنین امام علیه السّلام سخنی را که انسان میتواند بشنود نیز تعریف کرده است که آن عبارت از کلام خوب و سخن خوش است بنابراین گوش دادن به غیبت و ناسزا نهی شده است، حتّی آدمی نسبت به احساسات درونی و خطورهای قلبیش محاسبه میشود.
______________________________
(1- 2) سوره أسری/ 38.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:216
(1) 56- امام علیه السّلام میفرماید:
«إنه لیعجبنی الرجل أن یدرکه حلمه عند غضبه.»
«براستی که مرا به اعجاب وامیدارد آن مردی که حلم و بردباریش به هنگام خشمگین شدن او را در مییابد.»
امام سجاد علیه السّلام، مردم را به آراسته شدن به زیور حلم و بردباری دعوت کرده است که از برجستهترین صفاتی است که انسان میتواند به آن آراسته شود و بیش از هر چیز به آن خو بگیرد که باعث میشود انسان از بسیاری از مشکلات و گرفتاریها نجات پیدا کند.
(2) 57- مردی به امام سجاد علیه السّلام عرض کرد: یا بن رسول اللّه! من شما را به خاطر خدا بسیار دوست میدارم. حضرت فرمود:
«اللهم إنی أعوذ بک أن أحب فیک، و أنت لی مبغض.»
«خداوندا پناه میبرم به تو از این که مرا به خاطر تو دوست بدارند در حالی که تو مرا دشمن بداری.»
امام علیه السّلام پناه به خدا برده است از این که به خاطر او دوست بدارند در حالی که او مورد خشم خدا باشد، این خود دلیل بر نهایت خود فراموشی و چنگ زدن به خدا و توجه خاص به او و امیدواری آن حضرت به عفو و رضای خداست.
(3) 58- امام علیه السّلام فرمود:
«لا یقل عمل مع تقوی، و کیف یقل ما یتقبل؟» «هیچ کاری با وجود تقوا کم نیست و چگونه عملی اندک است در حالی که مورد پذیرش خداست.»
براستی عملی که آمیخته به تقوا باشد هرگز کم نیست، چگونه میتواند
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:217
کم باشد در حالی که در پیشگاه خدا پذیرفته شده است؟.
(1) 59- امام علیه السّلام فرمود:
«لو اجتمع أهل السموات و الأرض علی أن یصفوا اللّه بعظمته لم یقدروا.»
«اگر تمام اهل آسمانها و زمین جمع شوند تا آن که خدا را به عظمتش توصیف کنند، قادر نخواهند بود.»
براستی تمام موجوداتی که در عالم هستی وجود دارند نمیتوانند عظمت خدا را وصف کنند زیرا چگونه میتواند ممکن الوجودی که در قوای فکری و سایر نیروهایش محدود است به وصف آن ذات مقدس ازلی برسد که آفرینش موجودات را ابداع فرموده و آن خداوندی که در ادراک بشر نگنجد! (2) 60- امام علیه السّلام فرمود:
«النجدة الاقدام علی الکریهة، و الصبر عند النائبة، و الذب عن الإخوان ...»
«بزرگی و دلاوری عبارت است از اقدام بر جنگ (جهاد) و ایستادگی و صبر به هنگام مصیبت و دفاع از برادران ایمانی.»
اما نجده، همان شجاعت و یا جرأت زیاد است که خود از برجستهترین صفات مردان است و یکی از مظاهر شجاعت اقدام بر جنگ و جهاد است. و صبر بر نائبه یعنی مقاومت در برابر مصیبت. و ذبّ از برادران، یعنی دفاع از ایشان.
(3) 61- امام علیه السّلام فرمود:
«لا ینتفع البلیغ بالقول مع سوء الاستماع ...»
«سخن رسا و بلیغ، با بد گوش دادن بیفایده است.»
براستی هرگاه به سخن شخص بلیغ درست گوش ندهند و با بیتوجهی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:218
روبرو شود، بلاغت سخن او بر باد است.
(1) 62- امام علیه السّلام فرمود:
«لینفق الرجل بالقصد، و بلغة الکفاف، و یقدم الفضل منه لآخرته، فإن ذلک أبقی للنعمة، و أقرب إلی المزید من اللّه تعالی، و أنفع فی العاقبة ...»
«انسان باید به مقدار اعتدال و به قدر کفاف، خرج کند و زیادی آن را برای آخرتش بفرستد زیرا چنین رفتاری باعث بقای بیشتر نعمت گشته و به فزونی نعمت از جانب خدا نزدیکتر و در عاقبت سودمندتر است.»
امام علیه السّلام به میانهروی و ولخرجی نکردن دعوت کرده و این که انسان مازاد اموال خود را به مستمندان و محرومان ببخشد و یا به امور عامه کشور صرف کند که این کار بقای نعمت و تقرّب به خدای تعالی و رسیدن به عاقبت ارزندهای را در پی دارد.
(2) 63- امام علیه السّلام فرمود:
«إیاک و ظلم من لا یجد علیک ناصرا إلا اللّه ...»
«زنهار از ظلم و ستم بر کسی که جز خدا در برابر تو یار و یاوری ندارد.»
این سخن ارزشمند از همه ائمّه علیهم السّلام رسیده است، و آن حاکی از آراستگی ایشان به رحمت و رأفت و مخالفت آنان با تمام انواع ظلم و تجاوز به دیگران است، بویژه ظلم بر ناتوانانی که جز خدا یار و یاوری ندارند، زیرا که تجاوز به حقوق این قبیل مردمان از زشتترین نوع ستمهاست.
(3) 64- امام علیه السّلام فرمود:
«بئس الأخ یرعاک غنیا، و یقطعک فقیرا ...»
«بد برادری است آن که در وقت توانگری به تو توجه دارد و به هنگام نیازمندیت از تو میبرّد.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:219
امام علیه السّلام مردی را که برادر و یا دوستش را در حال توانگری و بینیازی دوست میدارد اما وقتی که تهیدست شد او را ترک میکند، مورد نکوهش قرار داده است زیرا چنین حالتی از فرصتطلبی و بیشرافتی و نداشتن کرامت انسانی سرچشمه میگیرد.
(1) 65- امام علیه السّلام فرمود:
«اعرف المودة من قلب أخیک بما له من قلبک ...»
«مقدار محبّت قلبی برادرت را از مقدار محبّت قلبی خودت نسبت به او بشناس.»
براستی انسان هرگاه بخواهد دوستی برادر دینی و یا دوستش را بیازماید، باید از محبت و دوستی خودش نسبت به او جستجو کند زیرا که او نیز به همان مقدار او را دوست میدارد و اخلاص میورزد.
(2) 66- امام علیه السّلام فرمود:
«من کانت الآخرة همه کفاه اللّه همّ الدنیا ...»
«هر کس آخرت را وجهه همت خود قرار دهد، خداوند غم دنیایش را کفایت کند.»
براستی کسی که برای آخرت کار میکند و از خدای تعالی میترسد، خداوند امر این دنیای او را کفایت میکند و از بسیاری از مشکلات دنیا او را آسوده میسازد.
(3) 67- امام علیه السّلام فرمود:
«سادة الناس فی الدنیا الأسخیاء، و سادة الناس فی الآخرة الأتقیاء ...»
«سروران مردم در دنیا سخاوتمندانند و سروران مردم در آخرت پرهیزگاران.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:220
بیتردید، بخشندگان، بزرگان و برگزیدگان و اشراف مردمانند، همچنان که در آخرت پرهیزگاران و شایستگان از همه بالاترند.
(1) 68- امام علیه السّلام فرمود:
«لو أنزل اللّه عز و جل کتابا أنه معذب رجلا واحدا لرجوت أن أکونه، أو أنه راحم رجلا لرجوت أن أکونه، أو أنه معذبی لا محالة ما ازددت إلا اجتهادا لئلا ارجع نفسی بلائمة ...»
«اگر خداوند نوشتهای از آسمان نازل میکرد که یک نفر را عذاب میکند، من احتمال میدادم، همان یک نفر باشم، و یا آن که یک نفر را ببخشد باز امیدوار بودم که همان یک نفر من باشم که مرا ببخشد و یا آن که مرا عذاب کند، ناگزیر جز بر کوشش و تلاش من نمیافزود که مبادا کاری کنم که باعث شود تا خودم را سرزنش کنم.»
امام علیه السّلام در این فراز از سخنانش از خوف و رجای فراوان خود نسبت به خدای متعال پرده برداشته است و این که اگر خداوند او را محکوم به عذاب کند بازهم چیزی جز بر کوشش و تلاش در طاعت و عبادتش نمیافزود تا این که باعث ملامت خود نگردد.
در اینجا سخن از پارهای کلمات قصار و سخنان دلاویز امام زین العابدین علیه السّلام پایان میگیرد و ما سخن را درباره مواعظ و حکمتهای امام خاتمه میدهیم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:221
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:222
(1) تألیفات امام سجاد علیه السّلام (2)
محققا نخستین کسانی که در دنیای اسلام دست به تألیف و تدوین زدهاند، ائمّه اهل بیت علیهم السّلام و علمای بزرگ شیعه میباشند «1»، بنابراین ایشان نخستین پیشاهنگانی هستند که خط سیر فرهنگی این امت را ترسیم کردند و چشمههای علم و حکمت را در زمین جاری ساختند.
شایان ذکر است که تألیفات و سایر بحثهای ایشان به علم خاصی منحصر نبوده بلکه مشتمل بر تمام انواع دانش است؛ مانند علم فقه، تفسیر، حدیث، اصول، نحو، کلام و فلسفه، علاوه بر اینها ایشان بنیانگذاران قوانین اخلاق، آداب سلوک، و اصول تربیتی هستند ... و نخستین کسی که در این میدان گوی سبقت را ربود، بزرگ این امت و رهبر نهضت فکری و علمی آن، امام امیر المؤمنین علیه السّلام است؛ او نخستین کسی است که ابواب علوم عقلی و نقلی را مشخّص کرد و اصول و قواعد آنها را بنیان نهاد. عقّاد میگوید: بیقین امام امیر المؤمنین علیه السّلام ابواب سی و دو رشته علمی را روشن کرد و قواعد و اصول
______________________________
(1) تأسیس الشّیعه لعلوم الاسلام سید حسن صدر.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:224
آنها را پی ریخت. «1» ابن شهرآشوب میگوید: صحیح آن است که نخستین کسی که تصنیف فرمود، امام امیر المؤمنین علیه السّلام بود، سپس سلمان و بعد از او ابو ذر و بعد، اصبغ بن نباته و پس از او عبید اللّه بن ابی رافع و بعد از اینها بود که صحیفه کامله تصنیف شد. «2»
و از جمله مؤلّفان از میان ائمّه طاهرین علیهم السّلام، امام زین العابدین علیه السّلام است که مؤلّفات آن حضرت نمونه برجستهای برای تکامل اندیشه اسلامی و پیشرفت حرکت فرهنگی و علمی است، از جمله مؤلّفات گرانقدر آن حضرت موارد ذیل است:
(1)
اما صحیفه سجّادیه، از جمله گنجینههای میراث اسلامی و از منابع کتابهای بلاغت، تربیت، اخلاق و ادب در جهان اسلام است و با توجه به اهمیت فراوان این کتاب اندیشمندان بزرگ و بزرگان از رجال علم و دانش آن را اخت القرآن و انجیل اهل بیت و زبور آل محمد (ص) نامیدهاند. «3»
از جمله آنچه باعث اهمیت بیشتر این کتاب شریف شده، این است که در عصری به وجود آمده است که عصر تهاجم رویدادهای سهمگین و مشکلات سیاسی وارد بر حیات مسلمانان بوده و همه جا را ابرهای ظلمانی پوشانده بود و هیچ درخششی از پرتو اسلام و هدایت و روشنگری آن به چشم نمیخورد و مسلمانان به خاطر مصالح و مطامع خود سرگرم گروهبندیهای حزبی و سیاسی بودند و هیچ شبحی از روحانیت اسلام و تعلیمات و آداب و حکمتهای آن باقی نمانده بود.
صحیفه سجادیه، افقهای تازهای از اعتقاد دینی را گشود که پیش از آن،
______________________________
(1) عبقریّة الامام علی.
(2) معالم العلماء.
(3) الذّریعة فی تصانیف الشیعة: 15/ 18.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:225
مسلمین هرگز آنها را نمیشناختند؛ مسلمانان را به تجرّد و صفای روح و طهارت نفس و برکناری از خودخواهی، حرص، طمع و دیگر خصلتهای بد، دعوت کرده و همچنین به ارتباط با خدای تعالی، آفریننده جهان و هستیبخشی که منبع فیض و خیر به همه مخلوقات است خوانده، و ما ناگزیر از آنیم که توقف کوتاهی داشته باشیم تا درباره این کتاب شریف سخن بگوییم.
(1)
اما سند صحیفه، به امام بزرگوار ابو جعفر محمد باقر علیه السّلام و به شهید جاوید زید بن علی بن حسین علیه السّلام میرسد، که سلسله سند در مقدمه صحیفه نقل شده و به حد تواتر رسیده و به بیش از پنجاه و شش هزار بالغ میگردد، دانشمندان همواره آن را با اسناد بهم پیوسته دست به دست میکنند. «1» مرحوم سید محسن امین عاملی میگوید: «و بلاغت الفاظ صحیفه و فصاحت بیرقیب و مضامین بلندش با انواع تذلل در پیشگاه خدای تعالی و ثنای بر او، و اسلوبهای شگفت در طلب عفو و بخشش و توسل به خدا که در صحیفه موجود است همگی قویترین گواه بر درستی سند و صحّت نسبت آن است و براستی که این درّ قیمتی از آن دریا و این گوهر گرانقدر از آن معدن و این میوه از آن درخت است، مضافا به چنان شهرت غیر قابل تردیدی که دارد و اسانید متعدّدی که به وچودآورنده آن میپیوندد، درود خدا بر او و بر پدران و فرزندان پاکش باد، افراد مورد اعتماد با اسناد متعدد بهم پیوسته تا امام زین العابدین علیه السّلام، آن را روایت کردهاند، از جمله نسخهای از آن در نزد زید شهید بوده است که به فرزندانش انتقال یافته و چنان که در آغاز صحیفه آمده است، از ایشان به اولاد حسن مثنّی انتقال یافته است، علاوه بر نسخهای که در نزد امام باقر علیه السّلام موجود بوده است. مردم به صحیفه توجه خاصی داشته و آن را روایت نموده و الفاظ آن را ضبط و استنساخ
______________________________
(1) مجلّه البلاغ شماره هفتم سال اول، صفحه 54 مقاله دکتر حسین علی محفوظ.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:226
میکردند و در هر شب و روز و شامگاه و بامدادان بر ادعیه آن مواظبت میکردند و آنها را میخواندند.» «1»
براستی که سند صحیفه قطعی و غیر قابل بحث و تردید است و تا حد یقین به تواتر رسیده است، علاوه بر همه اینها بلاغت فوق العاده این کتاب بیانگر آن است که جز از این امام بزرگ صادر نشده است، «گواه شاهد صادق در آستین باشد.» «2»
(1)
صحیفه سجادیّه و دیگر دعاهای امام سجاد علیه السّلام از امتیازات فوق العادهای برخوردار است، از جمله:
(2) اوّلا- این صحیفه مبارکه تجسّمبخش تجرد کامل از عالم ماده و انقطاع از خلق و ارتباط با خدای تعالی و اعتصام به اوست که گرانقدرترین سرمایه زندگی است و اینک به سخنان امام علیه السّلام در این باره گوش فرا میدهیم:
«اللّهمّ إنّی اخلصت بانقطاعی الیک، و اقبلت بکلّی علیک، و صرفت وجهی عمّن یحتاج الی رفدک، و قلبت مسألتی عمّن لم یستغن عن فضلک، و رأیت أنّ طلب المحتاج الی المحتاج سفه من رایه، و ضلّة من عقله، فکم قد رایت یا الهی من اناس طلبوا العزّ بغیرک فذلّوا، و راموا الثّروة من سواک فافتقروا، و حاولوا الارتفاع فاتّضعوا، فصحّ بمعاینة امثالهم حازم، وفّقه اعتباره، و ارشده الی طریق صوابه اختباره، فانت یا مولای دون کلّ مسئول موضع
______________________________
(1) الذّریعة فی تصانیف الشیعة.
(2) در اینجا مصرعی از ابیات ابو الطیّب متنبّی در توصیف سرعت سیر اسب آمده است «سبوح لها منها علیها شواهد» به این مضمون که خود آن سرعت اسب بر سرعتش گواه است، که ما به خاطر تقارن مضمونی، مصرع شعر فارسی را به جای آن آوردیم- م.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:227
مسألتی، و دون کلّ مطلوب الیه ولیّ حاجتی، انت المخصوص قبل کلّ مدعوّ بدعوتی، لا یشرکک احد فی رجائی، و لا یتّفق أحد معک فی دعائی، و لا ینظمه و ایّاک ندائی، لک یا الهی وحدانیّة العدد، و ملکة القدرة الصّمد، و فضیلة الحول و القوّة، و درجة العلوّ و الرّفعة، و من سواک مرحوم فی عمره، مغلوب علی امره، مقهور علی شانه، مختلف الحالات، متنقّل فی الصّفات، فتعالیت عن الأشباه و الأضداد، و تکبّرت عن الأمثال و الأنداد، فسبحانک لا اله إلّا انت.» «1»
(1) «خداوندا من به خاطر اخلاص خود از همه کس بریده و رو به سوی تو آوردهام، اینک تمام وجودم متوجه به لطف و کرم توست. و من از کسانی که خود دست نیاز به سوی تو دارند رو برگردانیدم و چون دریافتم که اظهار حاجت به کسانی که خود نیازمندند دلیل بر بیخردی و کجاندیشی است. پس چه بسیار مردمانی را دیدم ای خداوند بزرگ! که از غیر تو عزّت خواستند در حالی که ذلیل شدند و از دیگری ثروت خواستند، همگی فقیر شدند و خواستند به وسیله دیگران به مقامات بالا برسند، پست و حقیر شدند، این بود که با مشاهده این آثار دریافتم دوراندیشی سزاوار عقل و عبرت گرفتن راه پیروزی و اختیار چنین راهی راه هدایت میباشد.
پس ای مولای من از همه اهل عالم تنها از تو درخواست میکنم و حاجتم را میطلبم و غیر از هر مطلوبی تو خود ولیّ حاجتم میباشی و قبل از هر مدعوّی تو خود مخصوص دعوت منی، و در امیدواریم به درگاه احدیّتت هرگز شریکی برای تو قائل نیستم و هیچ کس را در دعای خود شریک تو نمیدانم و ندا و روی دعای من فقط به سوی توست، خداوندا همان گونه
______________________________
(1) صحیفه سجادیّه دعای بیست و هفتم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:228
که در خداوندیت یکتایی، ملک قدرت و توانایی در هر کاری نیز مخصوص توست، و تو بینیاز از همه، بلکه تکیهگاه همه قدرتهایی و تو در حول و قوهات بالاتر از همه و در علوّ درجه و مقام، یگانه و بیهمتایی. و جز تو همه موجودات در هستی خود به رحمت تو نیازمندند و مغلوب اراده تو میباشند و مقهور نوامیس خلقت هستند. همه موجودات غیر از تو حال و صفاتشان در تحوّل و دگرگونی است و همین دگرگونی خود دلیل بر عجز و ناتوانی آنهاست. پس تنها تو هستی که از هر شبیه و ضد و مثل و مانند مبرایی پس تو ای که شایسته تسبیح و تقدیسی چون جز تو خدایی نیست.»
(1) این صفحه زرین از صحیفه، میزان توجه امام علیه السّلام به خدا و پیوستگی به او را و انصراف آن حضرت و پارسایی او را نسبت به غیر خدا تجسّم میبخشد، و امام علیه السّلام برای این حالات خود، دلایلی به شرح زیر آورده است:
الف- براستی که از نادانی و کجاندیشی است که انسان به غیر آفریدگار خود چشم امید داشته باشد، زیرا که آن غیر، هر چه مقامش بالا باشد بازهم ناتوان و محتاج به لطف و عنایت خداست، پس چگونه انسان به او امیدوار باشد و از او آرزوی خیر داشته باشد؟
ب- تجربهها خود رهنمود امام علیه السّلام بر اینند که گروهی از مردم، شرف و عزّت و مقام را از غیر خدای تعالی خواستند اما آرزوهای ایشان نقش بر آب شد و به زیان آشکاری دچار شدند همچنان که بخش عظیمی از مردم، از غیر خدا ثروت و مال خواستند، دچار تنگدستی و محرومیت شدند، این امور بود که باعث شد امام علیه السّلام آگاهی و یقین بیشتری پیدا کند که دلبستگی به غیر خدا بیهودگی و سرابی بیش نیست.
ج- همانا حول و قوّت تنها به دست خداست و اما جز او در تمام دوران عمرش از رحمت خدا برخوردار و مغلوب فرمان او و مقهور قدرت اوست، همگی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:229
در حال تغییر و دگرگونی و سرانجام دستخوش فنا و زوالند ... این امور هستند که امام علیه السّلام را از غیر خدا به دور ساختهاند.
(1) ثانیا- صحیفه امام بیانگر کمال معرفت و ایمان عمیق آن حضرت نسبت به خدای متعال است و این حالت ناشی از احساسات و یا تقلید از دیگری نیست بلکه بر اساس علم و آگاهی استوار میباشد. امام علیه السّلام در صحیفه خود بسیاری از مباحث کلامی را مطرح کرده است که دانشمندان علم کلام و فلاسفه اسلامی در کتابهای خود آنچه راجع به واجب الوجود نوشتهاند از آن حضرت استفاده کردهاند، و اینک به قسمتی از دعای آن بزرگوار که بر عظمت خالق دانا اشاره دارد، گوش فرا میدهیم:
«الحمد للّه الأوّل بلا أوّل کان قبله، و الأخر بلا آخر یکون بعده، الّذی قصرت عن رؤیته ابصار النّاظرین، و عجزت عن نعته اوهام الواصفین ... ابتدع بقدرته الخلق ابتداعا، و اخترعهم علی مشیّته اختراعا ...» «1»
«همه سپاسها از آن خداوندی است که او مبدأ و سرآغاز جهان هستی است و برای ذات مقدس او آغازی نیست، خداوندی که پایان همه چیز به او منتهی میشود ولی او را نهایتی نیست، خداوندی که چشمان بینندگان از دیدن او قاصر و اندیشه و اوهام توصیفکنندگان از بیان صفاتش ناتوانند، خداوندی که جهان هستی را از مرحله عدم به وجود آورد و بدون هیچ سابقهای با خواست و اراده خویش آنها را آفرید ...»
این جهاتی که امام علیه السّلام درباره آفریدگار بزرگ بیان کرده، از مهمترین مباحث کلامی است:
الف- سرآغاز و مبدئی که او را آغازی نیست.
______________________________
(1) بخشی از دعای اول صحیفه.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:230
ب- پایانی که پس از آن پایانی نباشد. در علم کلام برای این دو جهت (یعنی ازلیت و ابدیت خدا) برهان آوردهاند.
ج- نارسایی چشمها از دیدن او، زیرا چگونه ممکن است ممکن الوجود، توانایی دیدار و مشاهده آن نیروی نامتناهی و به وجودآورنده و هستیبخش این عالم را داشته باشد! د- ناتوانی از توصیف و بیان وصفش، زیرا که تمام عبارات و الفاظ توانایی آن را ندارند که به بعضی از اوصاف و نعوت او برسند.
ه- آفرینش خلق از عدم و ایجاد موجودات بدون آن که شریکی در آفرینش و یا شبیهی در عظمتش باشد.
و اینک به بخش دیگری از دعای آن حضرت در وصف عظمت آفریدگار بزرگ گوش فرا میدهیم:
«الحمد للّه الّذی خلق اللّیل و النّهار بقوّته و میّز بینهما بقدرته و جعل لکلّ واحد منهما حدّا محدودا و امدا ممدودا یولج کلّ واحد منهما فی صاحبه و یولج صاحبه فیه بتقدیر منه للعباد فی ما یغذوهم به و ینشئهم علیه فخلق لهم اللّیل لیسکنوا فیه من حرکات التّعب و نهضات النّصب و جعله لباسا لیلبسوا من راحته و منامه فیکون ذلک جماما و قوّة و لینالوا به لذّة و شهوة و خلق لهم النّهار مبصرا لیبتغوا فیه من فضله و لیتسبّبوا الی رزقه و یسرحوا فی ارضه ...» «1»
(1) «سپاس خداوندی را که شب و روز را به قدرت خود آفرید و به وسیله قدرت خویش میان آن دو فرق گذاشت و برای هر کدام از آنها حد معین و امتداد محدودی تعیین کرد. خداوندی که هر یک از شب و روز را در
______________________________
(1) صحیفه سجادیه، قسمتی از دعای ششم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:231
دیگری داخل کرده است تا زندگی انسانها آسانتر باشد و بندگان بتوانند برای تهیه غذا و زندگی کوشش کنند. و شب را آفرید، تا به هنگام فرا رسیدن شب به وسیله استراحت و خواب از رنج کار و زحمت روزانه آسوده شوند و شب را به منزله لباس و پوششی قرار داد تا با نشستن کنار خانواده و لذت بردن از حلال خویش به بقای نسل کمک کنند، و روز را آفرید و به وسیله نور آفتاب روشن گردانید تا در طلب روزی و با اتّکای به فضل الهی در راه سعادت خویش گام بردارند و در روی زمین گردش کنند.»
(1) امام حکیم، برای عظمت پروردگار متعال به آفرینش شب و روز و درهم شدن هر کدام از آنها در دیگری و به حرکت آرام آنها استدلال کرده است حرکتی که نه کسی میتواند نگه دارد و نه میتواند ضبط کند و نه قادر بر تقسیم و تحدید آن است، براستی داخل شدن شب در روز و یا داخل شدن روز در شب بطوری تدریجی انجام میگیرد و تداخل میشود که جدا کردن لحظهها و تمیز و تشخیص دگرگونیها امکانپذیر نیست. اندک اندک تاریکی شب به قلمرو روشنایی روز وارد میشود و کم به کم سفیده صبح در میان انبوه تاریکیها پدیدار میشود و هر دوی اینها بارها مشهود بوده و دیده شده است. همچنان که امام علیه السلام حکمت آفرینش شب و روز را بیان فرموده است؛ خدای تعالی شب را آفریده تا انسان از رنج کارهای روزانه و تلاشهای خستهکننده آن آرامشی پیدا کند و در حقیقت تمام نیروهایی را که انسان در اثنای کار روزانهاش از دست داده است دوباره با خواب و استراحت بازیابد و خداوند روز را آفریده است و آن را روشن قرار داده تا از لطف او برخوردار گشته و روزی خود را به دست آورد و برای زندگی خود و خانوادهاش کار کند.
براستی دعاهای امام علیه السلام مشتمل بر مجموعهای از دلایل توحید
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:232
است و این دعاها خود دلیل بر آنند که امام سجاد علیه السلام از سران و پیشاهنگان عارفان و شیفتگان خداست.
(1) ثالثا- صحیفه سجادیه بیانگر کمال خضوع و تذلّل در پیشگاه خدای تعالی است و بدین وسیله از بقیه دعاهای ائمه طاهرین علیهم السلام متفاوت است. فاضل اصفهانی در مقدمه خود بر صحیفه میگوید: «براستی که دعاهای مولایمان زین العابدین علیه السلام با وجود کثرتش از دعاهای دیگر معصومین علیهم السلام به خاطر انواع تضرعاتش و اظهار تذلّل و بیچارگی در پیشگاه خدای تعالی که در دیگر دعاها نظیر ندارد، متمایز و متفاوت است ... و اضافه میکند و میگوید: خدای تعالی هر یک از ائمه علیهم السلام را به مزیّت و خصوصیتی اختصاص داده که در دیگری نیست بطور مثال شجاعت را به امیر المؤمنین علیه السلام و پسرش امام حسین علیه السلام داده و رقّت قلب و سوز و گداز را در دعاهای زین العابدین علیه السلام بویژه در صحیفه کامله قرار داده است که در بین علمای شیعه امامیه گاهی به زبور آل محمد (ص) و گاهی به انجیل اهل بیت علیهم السلام معروف است.
(2) و اینک به بخش دیگری از بعضی از دعاهای امام سجاد علیه السلام که بدان وسیله در پیشگاه خدای متعال مینالد، گوش فرا میدهیم، امام علیه السلام عرض میکند:
«ربّ افحمتنی ذنوبی، و انقطعت مقالتی، فلا حجّة لی، فانا الأسیر ببلیّتی، المرتهن بعملی، المتردّد فی خطیئتی، المتحیّر عن قصدی، المنقطع بی، قد اوقفت نفسی موقف الأذلّاء المذنبین، موقف الأشقیاء المتجرّین علیک، المستخفّین بوعدک، سبحانک ایّ جرأة اجترات علیک، و ایّ تغریر غرّرت بنفسی؟! مولای
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:233
ارحم کبوتی لحرّ وجهی، و زلّة قدمی، وعد بحلمک علی جهلی، و باحسانک علی اساءتی، فانا المقرّ بذنبی، المعترف بخطیئتی، و هذه یدی و ناصیتی استکین بالقود من نفسی، ارحم شیبتی، و نفاد ایامی، و اقتراب اجلی، و ضعفی، و مسکنتی، و قلّة حیلتی، مولای: و ارحمنی اذا انقطع من الدّنیا اثری، و امّحی من المخلوقین ذکری، و کنت فی المنسیّین کمن قد نسی، مولای و ارحمنی عند تغیّر صورتی و حالی إذا بلی جسمی، و تفرّقت اعضائی، و تقطّعت اوصالی، یا غفلتی عمّا یراد بی، مولای و ارحمنی فی حشری و نشری و اجعل فی ذلک الیوم مع اولیائک موقفی، و فی احبّائک مصدری، و فی جوارک مسکنی یا ربّ العالمین.» «1»
(1) «ای خداوند مهربان گناهانم مرا خاموش کرده و سخنم را بریده است از این رو برای من حجت و برهانی نمانده است، پس من به رنج و سختی خود گرفتار و در گرو عمل خویشتن هستم و درباره گناهم سرگردانم و از این که از راه راست منحرف گشتهام درمانده و در راه خود واماندهام. نفس خویش را در موضع خوارترین گنهکاران واداشتهام، در جایگاه بدبختانی هستم که بر تو گستاخی کردهاند، آنان که وعده تو را سبک شمردهاند.
خداوندا منزهی تو، به کدام جرأت نسبت به تو گستاخی کردم، و به کدام تباهی خود را مبتلا ساختم؟! مولای من بر افتادن بر تمام رخسارم و بر لغزیدن پایم ترحم کن، و به حلم و بردباریت بر نادانی من و به احسان و نیکوکاریت بر بدی من رحم کن زیرا من به گناه خود اقرار و به خطای خویش اعتراف دارم و این دست و موهای جلو سر من است در اختیار تو،
______________________________
(1) صحیفه سجادیه: دعای پنجاه و دوم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:234
زاری میکنم و خود را برای مجازات عملم تسلیم میدارم، بر پیریم و پایان رسیدن عمر و نزدیک شدن اجلم و ناتوانی و بیچارگیم ترحم فرما! مولای من به من رحم کن، چون نشان من از دنیا بریده و یادم از میان مخلوقات رخت بربسته و همچون کسی که فراموش شده و در ردیف فراموششدگان درآمده باشم. مولای من به من در هنگام دگرگونی شکلم و حالم رحم کن آن هنگامی که جسم پوسیده شود و اندامم از هم پراکنده و بند از بندم جدا شود، ای وای از غفلت و بیخبری من از وظایفی که دارم! مولای من! به من در برانگیخته شدنم و دوباره زندهشدنم رحم کن، و مرا در آن روز در میان اولیایت و جایگاهم را در میان دوستانت و منزل و جایم را در جوار رحمت خودت قرار ده ای پروردگار جهانیان.»
(1) از این دعای شریف فزع و بیتابی و ترس از خدای تعالی و پیوستن به او استفاده میشود، آری این امام بزرگوار در برابر آفریدگار حکیم ذوب شده و شیفته او گشته است و آنچه باعث تقرب به اوست به خاطر آمرزش و کسب رضای او انجام داده است.
(2) رابعا- صحیفه امام علیه السلام درهای آرزو و امید به رحمت پروردگار را گشوده؛ آن رحمتی که همه چیز را فرا گرفته است، زیرا که انسان هرچه پرگناه و خطاکار باشد سزاوار نیست که از رحمت و عفو و کرم خدای تعالی ناامید شود، امام علیه السلام در یکی از دعاهای خود عرض میکند:
«إلهی و عزتک و جلالک، لئن طالبتنی بذنوبی لأطالبنک بعفوک، و لئن طالبتنی بلؤمی لأطالبنک بکرمک ...»
«خداوندا به عزّت و جلالت سوگند که اگر تو مرا به گناهانم مؤاخذه کنی، من هم بیقین از عفوت مطالبه خواهم کرد، و اگر به فرومایگی و خسّتم مؤاخذه کنی، هرآینه از کرم و بزرگواریت مطالبه خواهم کرد.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:235
و بسیاری دیگر از دعاهای امام علیه السلام، امیدواری زیادی را نوید میدهد که باعث آکنده شدن دل از اشراق، طمع و امید به عفو و گذشت خدای متعال میگردد.
(1) خامسا- صحیفه سجادیّه باب مناظرات تازهای را با خدای تعالی به روی انسان میگشاید در حالی که پر از برهانهای رسا در زمینه طلب عفو و بخشش از درگاه خداست، اینک به بخشی از آنها گوش فرا میدهیم که عرض میکند:
«إلهی إن کنت لا تغفر إلا لأولیائک و أهل طاعتک، فإلی من یفزع المذنبون؟ و إن کنت لا تکرم إلا أهل الوفاء لک فبمن یستغیث المسیئون؟ إلهی إنک أنزلت فی کتابک العفو، و أمرتنا أن نعفو عمن ظلمنا، و قد ظلمنا أنفسنا فاعف عنا، فإنک أولی بذلک منا، و أمرتنا أن لا نرد سائلا عن أبوابنا، و قد جئتک سائلا فلا تردنی عن بابک، و أمرتنا بالاحسان إلی ما ملکت أیماننا، و نحن أرقاؤک فاعتق رقابنا من النار ...»
(2) «خداوندا اگر بناست که جز دوستان و اهل طاعتت را نیامرزی پس گنهکاران به چه کسی پناه ببرند؟ و اگر جز بر وفاداران به خود بر دیگران بخشش و کرم روا نداری پس بدکاران از چه کسی کمک و یاری بطلبند؟
خداوندا تو در کتاب آسمانی خود عفو و بخشش را نازل کرده و به ما دستور دادهای تا از کسانی که بر ما ستم کردهاند درگذریم و ما به خود ستم کردهایم، از ما درگذر، زیرا که تو از ما به عفو و بخشش سزاوارتری. الهی تو خود به ما دستور دادهای تا سائل را از در خانهمان دست خالی رد نکنیم در حالی که ما به گدایی در خانه تو آمدهایم پس ما را از در خانهات ناامید بر مگردان، و ما را به احسان و نیکی نسبت به بردگانمان امر فرمودهای در حالی که ما مملوک و بردگان توایم، ما را از آتش دوزخ آزاد کن.»
امام علیه السلام در دعای دیگری عرض میکند:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:236
«إلهی إنی امرؤ حقیر، و خطری یسیر، و لیس عذابی مما یزید فی ملکک مثقال ذرة و لو أن عذابی مما یزید فی ملکک لأحببت أن یکون ذلک لک، و لکن سلطانک أعظم، و ملکک أدوم من أن تزیده طاعة المطیعین أو تنقصه معصیة المذنبین ...» «1»
«خداوندا من فردی ناچیزم و قدر و منزلتم اندک است و عذاب و کیفر من چیزی نیست که به قدر ذرهای در قدرت تو بیفزاید و اگر عذاب من چیزی بود که در سلطنت تو میافزود هرآینه دوست داشتم که آن فزونی برای تو باشد، ولی سلطنت تو بالاتر و قدرت تو جاودانهتر از آن است که اطاعت اطاعتکنندگان و یا نافرمانی گنهکاران از آن بکاهد.»
(1) مرحوم علامه شیخ محمد جواد مغنیه بر این بخش از دعای امام علیه السلام پی نوشتی دارد، میگوید: «آیا دفاعی بالاتر از این دیدهای؟ و یا برهانی استوارتر از این برهان مشاهده کردهای؟ خدای متعال مادامیکه از قدرت او چیزی کاسته نمیشود و عذاب کردن بندگان چیزی بر سلطنت او نمیافزاید، مجازات و کیفر مردم را چه میکند؟ امام علیه السلام از متن شریعت استدلال کرده است که خدای تعالی خود بر خویشتن و بر همه مردم مقرر داشته است آنجا که میفرماید:
«کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ... «2» یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ. إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.» «3»
« (خداوند رحمت را بر خود مقرر داشته است ... (و میگوید:) ای بندگان من که بر خودتان اسراف روا داشتهاید از رحمت خدا ناامید نشوید بیقین خداوند همه گناهان را میآمرزد، همانا او آمرزنده مهربان است).»
______________________________
(1) بخشی از دعای پنجاهم صحیفه. در بعضی نسخهها قبل از جمله و احببت ... «لسألتک الصّبر علیه» آمده است. م
(2) سوره انعام/ 55.
(3) سوره زمر/ 55.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:237
(1) براستی که امام زین العابدین علیه السلام انگشت روی نکتههای حساس کلام خدا گذاشته و ارقامی را با ستایش و تقدیس ذات مقدس پروردگار به پیشگاه داور بزرگ تقدیم داشته است و چون سخن خدا حق است و درست پس احتجاج امام علیه السلام موافق با آن حق و صحیح است ...» «1»
(2) سادسا- بیشتر دعاهای صحیفه، برنامههایی برای اخلاق و کمالات روحی وضع کرده است که بدان وسیله مقام انسانی بالا میرود و آدمی ارتقاء مرتبه پیدا میکند، همچنان که آداب سلوک و اصول فضائل نفسانی را ترسیم فرموده است، از جمله دعاهای آن حضرت است که میگوید:
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و بلّغ بایمانی اکمل الإیمان و اجعل یقینی افضل الیقین و انته بنیّتی الی احسن النّیّات و بعملی الی احسن الأعمال اللّهمّ وفر بلطفک نیّتی و صحّح بما عندک یقینی و استصلح بقدرتک ما فسد منّی.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اکفنی ما یشغلنی الاهتمام به و استعملنی بما تسألنی غدا عنه و استفرغ ایّامی فی ما خلقتنی له و اغننی و اوسع علیّ فی رزقک و لا تفتنّی بالنّظر و اعزّنی و لا تبتلینی بالکبر و عبّدنی لک و لا تفسد عبادتی بالعجب و اجر للنّاس علی یدی الخیر و لا تمحقه بالمنّ و هب لی معالی الأخلاق و اعصمنی من الفخر.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و لا ترفعنی فی النّاس درجة إلّا حططتنی عند نفسی مثلها و لا تحدث لی عزّا
______________________________
(1) معالم الفلسفة الاسلامیة: ص 190- 191. این کتاب تحت عنوان «خطوط برجستهای از فلسفه و کلام» توسط این جانب ترجمه و مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی تاکنون دو بار آن را چاپ و منتشر کرده است. م.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:238
ظاهرا إلّا احدثت لی ذلّة باطنة عند نفسی بقدرها اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و متّعنی بهدی صالح لا استبدل به و طریقة حقّ لا ازیغ عنها و نیّة رشد لا اشکّ فیها و عمّرنی ما کان عمری بذلة فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشّیطان فاقبضنی الیک قبل ان یسبق مقتک الیّ او یستحکم غضبک علیّ.
اللّهمّ لا تدع خصلة تعاب منّی الّا اصلحتها و لا عائبة أؤنّب بها الّا حسّنتها و لا اکرومة فیّ ناقصة الّا اتممتها ...»
(1) «خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و ایمان مرا به آخرین مرتبه کمال برسان و یقینم را برتر از همه یقینها قرار ده، و نیتهای خیر مرا به نیکوترین نیّات تبدیل کن، و اعمالم را بهترین اعمال قرار ده، بار خدایا علاقه و نیت مرا به انجام امور خیر بیشتر گردان، و یقینم را به آنچه در نزد تو (از صفات باری و معاد و بهشت و دوزخ) است صحیحتر قرار ده، و اعمال فاسدی را که از من سر زده است اصلاح کن.
خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست، و مرا از سعی و کوشش در امور دنیوی که از توجه به آخرت بازمیدارد بر حذر بدار، و به انجام کارهایی که فردای قیامت درباره آنها از من سؤال خواهی کرد، وادارم کن. و روزهای فراغتم را با انجام کارهایی به سر آر که به خاطر آنها مرا آفریدهای و مرا با احسان و کرم خودت بینیاز کن و به روزیهایی که مرحمت میکنی وسعت ده. و مرا به خودخواهی مبتلا مکن و عزّتم ده و دچار کبر و خودبینیم مگردان، و به من توفیق بندگی خودت را مرحمت کن و عبادتهایم را به وسیله عجب و خودپسندی باطل مکن و به دست من کارهای خیر را برای مردم جاری کن و چنان کن که با منّت گذاردن به مردم، آن کمکها و کارهای خیرم باطل نشود، به من عالیترین اخلاق را مرحمت کن و از فخرفروشی نسبت به دیگران بازدار.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:239
خداوندا بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست، و هر درجه و مرتبهای که در بین مردم به من میدهی به همان اندازه مرا در نزد خودم کوچک جلوهگر ساز و به هر اندازه عزّت ظاهری در بین مردم مرحمت میکنی همان قدر در باطنم به خواری و حقارتم متوجه کن. خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست و مرا از رشد و هدایت شایستهای بهرهمند ساز بطوری که با چیز دیگری عوض نکنم و راه راست را به من نشان ده، به گونهای که از آن منحرف نشوم و به من نیت خیر کاملی بده که هیچگاه در آن تردیدی به خود راه ندهم اگر عمر من در طاعت تو صرف میشود، به من عمری طولانی مرحمت کن و اگر بناست که عمرم چراگاه شیطان باشد، پیش از آن که مشمول خشم و غضب تو گردم آن را قطع کن.
خداوندا به لطف خود همه صفات زشت مرا اصلاح کن و وجود مرا از هر عیب و نقصی که باعث سرزنش و ملامت تو گردد پاک گردان و همه خصلتهای ناقصی که دارم به حد کمال برسان.»
(2) امام علیه السلام از آفریدگار بزرگ درخواست میکند تا هر فضیلتی را که باعث کمال این انسان است به او مرحمت کند؛ از پیشگاه خدای تعالی مسألت نموده تا کاملترین ایمان و بالاترین مرتبه یقین را به او عنایت کند و او را در راه طاعت و رضا و خشنودی خویش به کار گمارد و در روزی او گشایشی بدهد و دچار تنگدستی و محرومیت نفرماید و به خودبزرگبینی و کبر مبتلا نکند و او را بندهای فرمانبردار و فروتن در پیشگاه خودش قرار دهد و امور خیر را به دست او برای مردم جاری کند و احسان و نیکوکاریش را با منتگذاری بر مردم باطل نسازد و اخلاق فاضله و صفات نیک را به او مرحمت کند و هر درجه و مرتبهای که در بین مردم به او میدهد به همان اندازه در پیش خودش کوچک جلوه دهد تا این که خود را بر بندگان دیگر برتر نپندارد ... آنگاه امام علیه السلام چنین افزوده
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:240
و عرضه میدارد:
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و سدّدنی لأن اعارض من غشّنی بالنّصح و اجزی من هجرنی بالبرّ و اثیب من حرمنی بالبذل و اکافی من قطعنی بالصّلة و اخالف من اغتابنی الی حسن الذّکر و ان أشکر الحسنة و أغضی عن السّیّئة.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و حلّنی بحلیة الصّالحین و ألبسنی زینة المتّقین فی بسط العدل و کظم الغیظ و إطفاء النّائرة و ضمّ اهل الفرقة و اصلاح ذات البین و افشاء العارفة و ستر العائبة و لین العریکة و خفض الجناح و حسن السّیرة و سکون الرّیح و طیب المخالقة و السّبق الی الفضیلة و ایثار التّفضّل و ترک التّعییر و الإفضال علی غیر المستحقّ و القول بالحقّ و ان عزّ و استقلال الخیر و ان کثر من قولی و فعلی و استکثار الشّرّ و إن قلّ من قولی و فعلی و اکمل ذلک لی بدوام الطّاعة و لزوم الجماعة و رفض اهل البدع و مستعمل الرّأی المخترع.
(1) «پروردگارا بر محمّد و آلش درود فرست و به من توفیق ده تا هر کس به من خیانت کند در عوض به او مهربانی کنم و هر کس از من دوری جوید با محبّت تلافی کنم و به کسی که از محبّت و احسانش محرومم ساخته، به او عطا و بخشش کنم و کسی که از من قطع دوستی میکند من با او ارتباط پیدا کنم و با محبت خود او را جلب کنم. و کسانی که از من عیبجویی میکنند من آنها را به نیکی یاد کنم و محبت دیگران را سپاسگزاری کنم و از کارهای بد مردمان چشمپوشی نمایم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:241
(1) خداوندا بر محمّد و آلش درود و رحمت فرست، و جان مرا به زیور بندگان شایستهات آراسته کن و بر من لباس تقوا بپوشان تا بتوانم در گسترش عدالت نقشی داشته باشم و بر خشم خویش غالب آیم و آتش فتنه را در میان مردم خاموش سازم، و امت را از تفرقه بازدارم و میان مردمی که با هم اختلاف دارند، صلح برقرار کنم و نیکوکاری دیگران را افشا کنم و کارهای زشت دیگران را پنهان سازم و با مردم خوشرفتار، متواضع خوشاخلاق و بیتکبّر و خوش برخورد باشم و در راه فضل و کمال از دیگران پیشی بگیرم و زیادی مالم را به مستمندان بدهم و دیگران را بیجا سرزنش و ملامت نکنم و همیشه حرف حق را بگویم اگر چه گران باشد و کارهای خیر خود را- چه در گفتار و چه در رفتار- اگر چه زیاد باشد اندک و ناچیز ببینم، و گفتار و رفتار بد مرا هر چند کوچک باشد در نظرم بزرگ جلوه بده، همه این اوصاف نیک را که از تو درخواست کردم با توفیق ادامه عبادت و بندگیت کامل گردان و به من توفیق بده تا با جمع مسلمین بوده و از اهل بدعت و ریاکاران باطلگرا به دور باشم.»
امام علیه السلام در این فرازهای از دعایش از خدای تعالی خواسته است تا صفات نیکو و اخلاق والا و آنچه را که باعث تقرّب او به درگاه خود شود به وی مرحمت کند تا با کرامتی افزون زندگی کند و بتواند مردم را به راه حق و درست هدایت و راهنمایی فرماید.
(2) سابعا- صحیفه سجّادیه مشتمل بر یک سلسله حقایق علمی است که هنوز در عصر امام علیه السلام شناخته نشده بود، بطور مثال آن بخش از سخنان امام را که در مورد نفرین بر دشمنان اسلام میگوید، در اینجا خاطرنشان میکنیم:
«اللّهمّ و امزج میاههم بالوبا، و أطعمتهم بالأدواء ...»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:242
«خداوندا آبهای ایشان را به وبا و خوراکیهای ایشان را به بیماریها درآمیز.»
(1) امام سجّاد علیه السلام به یک حقیقت علمی اشاره کرده است که در قرنهای اخیر کشف شده و آن میکرب و با معروف به «کلرا» «1» است که تنها از طریق آب خوردن منتقل میشود، ابتدا آب به میکرب و با آلوده میشود و بعد از طریق آب آشامیدنی، هر که از آن آب بنوشد مبتلا میشود، همچنان که همین میکرب وبا، به خوراکیها منتقل میشود، همین که انسان آنها را میخورد بطور حتم از طریق خوردنیهای آلوده، به این بیماری مبتلا میشود پس بطور کلی این بیماری خطرناک از راه آب و غذا وارد بدن میشود، و کسی تا قرن اخیر از این حقیقت آگاهی نداشت.
از جمله حقایق علمی که صحیفه سجّادیه مشتمل بر آن است این سخن امام علیه السلام است:
«و الحمد للّه الّذی رکّب فینا آلات البسط و جعل لنا ادوات القبض.» «2»
«سپاس خدا را که ابزار بسط و گسترش و وسایل قبض و درهمکشیدن را در بدن ما قرار داده است.»
(2) امام علیه السلام به دستها و پاها توجه کرده است که از عجیبترین
______________________________
(1) در فرهنگ عمید، ص 1222 آمده است: و با به فتح واو، کلرا مرضی است واگیر و خطرناک که هر وقت بروز کند، عده کثیری را مبتلا میسازد. سرایت آن به وسیله میکروب مخصوصی است که در آب و مأکولات تولید میشود و عوارض آن قی و اسهال شدید و پیدا شدن دانههای سفید شبیه برنج خیس خورده در مدفوع مریض، کبود شدن لبها و گونهها، انقطاع بول، احساس برودت شدید و عطش مفرط، کند شدن نبض و فرورفتگی چشمها و گونهها و گرفتگی صدا میباشد. م
(2) صحیفه سجّادیه از دعای اوّل.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:243
دستگاههای بدن انسان است زیرا که اینها جمع میشوند و بازمیگردند مطابق فرمانهایی که از مغز آدمی به آنها میرسد. مجلّه علوم انگلستان مینویسد:
«دست آدمی در رأس عجایب مسلّم طبیعی است، براستی که بسیار مشکل و بلکه محال است که ابزاری از جهت پیچیدگی و توانایی و سرعت شکلگیری نظیر دست بشر ساخته شود؛ موقعی که میخواهید کتابی را بخوانید آن را با دست برمیدارید سپس در وضع مناسب با خواندن نگاه میدارید و همین دست است که کتاب را مطابق دلخواه شما روبرویتان نگاه میدارد و چون یکی از صفحات کتاب را برمیگردانید انگشتها را زیر آن ورق قرار میدهید و روی آن ورق به مقداری که باید برگردانید فشار وارد میکنید، و بعد فشار به خود آن برگ منتقل میشود و با دست قلم را میگیرد و با آن مینویسید و همه وسایلی را که انسان لازم دارد از یک قاشق تا یک کارد تا وسیله نوشتن از دست استفاده میکند، در و پنجره را باز میکنی و آنها را میبندی و هرچه انسان بخواهد بر میدارد. دو دست آدمی بیست و هفت استخوان و هر دستی نوزده مجموعه از عضلات را داراست. «1»
طب جدید به صورت موضوعی و فراگیر، از ویژگیهای دستها و عجایبی که در آنهاست بحث و گفتگو کرده است که خود دلیل بر وجود آفریدگار بزرگ میباشد.
(1) ثامنا- صحیفه سجّادیه از مهمترین رصدهای روحی و اخلاقی در تفکّر اسلامی است و دارویی شفابخش برای نفوس سرگردان و سرچشمهای گواراست که بندگان خالص خدا و پرهیزگاران از آن سیراب میشوند. صحیفه، تجسّمبخش فلسفه دعاست؛ دعایی که معراج مؤمن و وسیله عروج به پیشگاه خداست و باعث رسیدن او به بالاترین مراتب کمال میباشد زیرا که چیزی در این زندگی بالاتر از پیوستن به خداوند و آفریدگار جهان و هستیبخش نمیباشد زیرا که نفوس سرگردان گمشده خود را در دعا مییابند برای آن که پس از نگرانی و اضطراب
______________________________
(1) اللّه و العلم الحدیث.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:244
احساس آرامش و بعد از نومیدی و یأس احساس امیدواری میکنند ... براستی که دعای خالصانه آدمی را تا عالم ملکوت بالا میبرد و او را از پلیدیهای مادی و نتایج بد هوا و هوسی که انسان را تا سطح نگونبختی و نابسامانی میکشاند، رهایی میبخشد، آری این فلسفه درخشان دعا بروشنی در صحیفه سجّادیه جاودانه به چشم میخورد.
(1) تاسعا- صحیفه سجّادیه در حقیقت نهضتی در برابر فساد و بیبندوباری و افسارگسیختگیی بود که در آن عصر به وسیله سیاست اموی اعمال میگردید که فساد و هرزگی و بیبندباری را در میان مسلمین ترویج میکردند و نیروهای اسلامی منجمد گشته و هیچ شبحی از واقعیت حیات در آنها دیده نمیشد.
براستی که صحیفه سجادیّه با آن فرازهای پرنور خود در عالم اندیشه و زندگی نهضتی بود در مقابل جمود و انحطاط فکری و عقبافتادگیهایی که از پیامدهای حکومت اموی بود.
(2) عاشرا- صحیفه امام سجّاد علیه السّلام در بالاترین مراتب بلاغت و فصاحت قرار گرفته است و من پس از قرآن مجید و نهج البلاغه، سخنی را در جهان عرب سراغ ندارم که بلیغتر و فصیحتر از دعاهای امام زین العابدین علیه السّلام باشد، از ویژگیهای این دعاها اسلوب زیبا و چهره بدیع و ظرافت الفاظ است و امام علیه السّلام هیچ کلمهای را به کار نبرده مگر آن که تمام معیارهای زیبایی در آن کلمه جمع آمده باشد.
براستی که صحیفه سجادیّه از نمونههای بلاغی و معیارهای ادبی است که متخصّصان از علمای بلاغت آنها را شناخته و بها میدهند. دکتر حسین علی محفوظ برای صحیفه و سایر دعاهای ائمه اهل بیت علیهم السّلام مقالهای دارد، میگوید: «علی رغم این که دعاهای مأثور از ائمه علیهم السّلام نثر فنّی دلپسند و سبک روشنی از نوع سخن منثور است و اسلوب تازهای از فنون بیان و طریقه برجستهای از انواع بیان را دارد و دارای سبک شگفتی از فنون کلام میباشد، حقیقت این است که چنین سبک برجسته معجزآسا از بلاغتهای پیامبر (ص) و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:245
اهل بیت علیهم السّلام است که جز شاهین بیان ایشان تا بدان جا پرواز نکند و جز قلمهای ایشان به آن بلندا نرسد.
بنابراین دعا خود، ادبی زیبا و سخنی میمون و زبانی پسندیده و روشی ارزنده و بلاغتی برجسته، نشانی از خدا و رنگ و بویی از نبوّت است ...» «1»
(1) از جمله آثار زیبایی و بلاغت در دعاهای امام علیه السّلام، اطناب «2» و تفصیل در وصف بهشت و نعمتها و آسایش موجود در آن و کاخهای زیبای آن است، علّت این امر، تشویق و ترغیب مردم به اعمال نیک و امور خیریه است تا بدان وسیله به بهشت نایل شوند و از نعمتهای آن بهرهمند گردند، همچنان که امام علیه السّلام در بیم دادن از عمل آتش دوزخ و سختی عذاب الهی اطناب فرموده و سخن را به درازا کشانده است و این نیز برای برحذر داشتن مردم از ارتکاب گناهان و دور ساختن آنان از انجام جرایم و زشتیهاست امام سجاد علیه السّلام در این امور با قرآن کریم همدم شده است که در بسیاری از آیات خود راجع به توصیف بهشت و دوزخ اطناب به کار برده است و این عمل قرآن مجید به دلایلی است که ما بدانها اشاره کردیم و دانشمندان علم بلاغت تصریح کردهاند بر این که اطناب در آن، از بلندترین مراتب بلاغت و از زیباترین اشکال آن است.
این بود برخی از جهاتی که صحیفه سجّادیه بدان وسیله از دیگر سخنان ممتاز و متفاوت است و چنان که گفتیم از ذخایر میراث اسلامی و از برجستهترین کتابهای تربیتی و اخلاقی است.
(2)
دانشمندان اسلامی و دیگران اهمیت زیادی به صحیفه سجّادیه دادهاند و
______________________________
(1) مجلة البلاغ: شماره ششم از سال اول: ص 56.
(2) اطناب یکی از صنایع ادبی و محسّنات بلاغت است در علم معانی آمده است که هرگاه لفظ به خاطر هدفی بیش از معنی منظور بیاید آن را اطناب گویند، ولی اگر بدون فایده باشد تطویل و یا حشو است که این دو ناپسند و نکوهیدهاند. م
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:246
از نشانههای این توجه و اهتمام موارد ذیل است:
الف- دانشمندان اسلامی و شایستگان همواره در تاریکیهای دل شب و در اوقات روز با حال تضرّع در پیشگاه خدا و درخواست بخشش و نجات از آتش دوزخ به خواندن صحیفه مداومت داشتهاند.
ب- اهمیّت صحیفه، منحصر به جهان عرب نبوده است بلکه به علل دیگر جهان نیز سرایت کرده و به زبانهای انگلیسی، فارسی، آلمانی، اردنی، فرانسوی و دیگر زبانها ترجمه شده است. و شایان ذکر است که به زبان فارسی بارها ترجمه شده است؛ از جمله حاج میرزا ابو الحسن شعرانی، سید صدر الدین بلاغی، حاج عماد الدّین حسین اصفهانی، محمد جواد فاضل و سید علینقی فیض الاسلام، آن را ترجمه کردهاند و این صحیفه را که یکی از گنجینههای تفکر و دانش و حکمت است به جامعه خودشان هدیه کردهاند.
ج- و از جمله دلایل بر اهمیّت زیاد این کتاب شریف آن است که خطاطان در قرون و اعصار مختلف اسلامی به نوشتن آن اقدام کردهاند با خطی که در منتهای زیبایی بوده و همچنین با تزیینات جالبی نیز آن را آراستهاند و بسیاری از گنجینههای خطی کتابخانههای اسلامی نسخه و یا نسخههایی از آن را دارد، عملی که بیانگر میزان اهمیت و گرامیداشت این کتاب ارزنده است.
(1)
دانشمندان بر آموزش صحیفه سجّادیه و شرح و توضیح مفاهیم و مقاصد آن علاقه زیادی داشتهاند و در این خصوص مجموعهای از کتابهای ارزنده تألیف کردهاند که شیخ المحقّقین حاج شیخ آغا بزرگ تهرانی آنها را نام برده است و در ذیل عین نوشته ایشان را نقل میکنیم:
1- شرح صحیفه از میرزا ابراهیم بن محمد علی سبزواری ملقب به وثوق الحکماء متوفای 1358 ه، این شرح به فارسی و به گونه عرفانی است، کلمات و جملات مشکل را توضیح داده است، سال چاپ: 1344 ه.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:247
2- شرح صحیفه از میرزا ابراهیم بن میر محمّد، معصوم بن میر فصیح بن میر حسن تبریزی قزوینی، متوفای سال 1149 ه. فرزند وی سید حسن نیز در کتاب خاتمة المعارج از این شرح یاد کرده مینویسد: «شرح پارهای از دعاهای صحیفه ...»
3- شرح صحیفه از شیخ تقی الدین ابراهیم بن علی بن حسن بن محمد بن صالح بن اسماعیل کفعمی صاحب مصباح، متوفای سال 1195 ه، که آن را فوائد الطّریفه نامیده است.
4- شرح صحیفه مولی شریف ابو الحسن بن محمد طاهر بن عبد الحمید فتونی عاملی اصفهانی غروی متوفای حدود سال 1140 ه.
5- شرح صحیفه فارسی، نوشته دانشمندی از علمای شیعه.
6- شرح صحیفه موجود در کتابخانه امام رضا از یکی از دانشمندان شیعه.
7- شرح صحیفه موجود در کتابخانه امام رضا (ع) نوشته یکی از علمای شیعه که تاریخ آن معلوم نیست.
8- شرح صحیفه از سید جلیل میرزا محمد باقر بن حسین به فارسی.
9- شرح صحیفه از علامه ملا محمد باقر مجلسی به فارسی که منحصرا موارد مهم و مشکل را شرح کرده است.
10- شرح صحیفه از علامه ملا محمد باقر مجلسی که ناتمام است به نام (الفوائد الطّریفه) به زبان عربی نوشته است.
11- شرح صحیفه از بدیع هرندی به فارسی با نام ریاض العابدین.
12- شرح صحیفه از محمد تقی بن مقصود.
13- شرح صحیفه به فارسی، مجهول المؤلّف.
14- شرح صحیفه از سید جمال الدین کوکبانی یمانی ساکن هند، متوفای سال 1339 ه، در بغداد.
15- شرح صحیفه از یکی از علمای شیعه که به دلیل افتادگی اول و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:248
آخر آن نویسنده آن شناخته نشده است.
16- شرح صحیفه از حبیب اللّه بن علی مدد کاشانی که یک نسخه آن در نزد نوادگان آن مرحوم در کاشان موجود است.
17- شرح صحیفه از شیخ عباس بن محمد علی بلاغی نجفی صاحب تنقیح المقال که شرحی مزجی است، آن را در مشهد الرضا علیه السّلام وقتی که به خراسان برای زیارت رفته بود نوشته؛ در اول جمادی الاولی سال 1105 ه شروع کرده و در ماه رجب همان سال به پایان رسانده است و بعدها پس از مراجعتش به اصفهان پاکنویس کرده است.
18- شرح صحیفه میرزا حسن بن مولی عبد الرّزاق لاهیجی صاحب شمس الیقین در سه مجلّد ناتمام است.
19- شرح صحیفه از تاج الدّین حسن بن محمد اصفهانی پدر فاضل هندی که در کتابخانه ابو الهدای کلباسی در اصفهان موجود است.
20- شرح صحیفه فارسی از محقق آغا حسین خوانساری متوفای سال 1099 ه.
21- شرح صحیفه از حسین بن ملا حسن گیلانی اصفهانی، متوفای سال 1129 ه.
22- شرح صحیفه از سید حسین بن حسن بن ابی جعفر محمد موسی کرکی که به صورت حاشیه و تعلیق نوشته است.
23- شرح صحیفه از شیخ عزّ الدین حسین بن عبد الصّمد حارثی عاملی پدر شیخ بهائی متوفای سال 984 ه، که به صورت تعلیق میباشد.
24- شرح صحیفه از خلیل بن غازی قزوینی که یک نسخه آن در کتابخانه شیخ الشّریعه اصفهانی در نجف موجود است.
25- شرح صحیفه از سید محمد رضا اعرجی.
26- شرح صحیفه از رضا علی طالقانی.
27- شرح صحیفه از محمد سلیم رازی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:249
28- شرح صحیفه از محمد صالح بن محمد باقر روغنی قزوینی به فارسی.
29- شرح صحیفه از محمد صالح بن محمد باقر روغنی قزوینی به عربی.
30- شرح صحیفه از شیخ عباس بن محمد علی بن محمد بلاغی نجفی.
31- شرح صحیفه از سید صدر الدّین بن میر محمد صالح طباطبائی جدّ سادات مدرس در یزد.
32- شرح صحیفه از مفتی میر عباس لکنهوری که در کتابخانه سید ناصر حسین کنتوری در لکنهور نسخه آن موجود است.
33- شرح صحیفه از جمال السّالکین عبد الباقی خطّاط تبریزی- بطوری که در کتاب ریاض آمده است- مشروح و مفصّل به روش صوفیه نوشته شده است.
34- شرح صحیفه از عبد الغفّار رشتی از دانشمندان عصر شاه عباس.
35- شرح صحیفه از ابن مفتاح ابو الحسن عبد اللّه بن ابی القاسم بن مفتاح زیدی یمانی.
36- شرح صحیفه، از عبد اللّه افندی صاحب ریاض العلماء.
37- شرح صحیفه از محمد طاهر بن حسین شیرازی ساکن قم.
38- شرح صحیفه از صدر الدین علی بن نظام الدین احمد اشتکی شیرازی معروف به مدنی، متوفای سال 1120 ه، به نام ریاض السّالکین.
39- شرح صحیفه از سید شرف الدین علی بن حجة اللّه شولستانی حسینی طباطبائی.
40- شرح صحیفه از نور الدین ابو الحسن بن عبد العال کرکی متوفّای سال 940 ه.
41- شرح صحیفه از ابو الحسن علی بن حسن زواری، به زبان فارسی.
42- شرح صحیفه از شیخ علی بن شیخ زین العابدین از نوادگان شهید ثانی که شرح مفصّلی شبیه تفسیر مجمع البیان است؛ نخست دعا را نقل میکند و بعد لغتها را میآورد سپس از نظر ادبی بحث میکند و در آخر معنای دعا را
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:250
میآورد.
43- شرح صحیفه از شیخ علی بن شیخ ابی جعفر که او نیز از نوادگان شهید ثانی زین الدین عاملی است، یک نسخه آن در کتابخانه سید محمد مشکات در تهران موجود است.
44- شرح صحیفه از محمد علی بن نصیر چهاردهی رشتی نجفی متوفای سال 1334 ه، که به عنوان حاشیه در یک مجلد بزرگ به فارسی نوشته است.
45- شرح صحیفه خطّی از شیخ محمد علی بن حاج سلیمان جشی بحرانی نویسنده لغات و غرایب آن را بیان میکند، اما این شرح ناتمام است.
46- شرح صحیفه از فتح اللّه خطّاط صوفی که به روش صوفیانه در آن بحث کرده است.
47- شرح صحیفه از شیخ فخر الدین طریحی نجفی متوفای سال 1085 ه، به نام «النّکت اللّطیفه.»
48- شرح صحیفه از میرزا قاضی که چهار دعا از صحیفه را شرح داده و آن را تحفة الرضویه نامیده است.
49- شرح صحیفه که اوّل و آخرش افتاده و مؤلفش معلوم نیست و این کتاب در شوشتر نزد شیخ مهدی شرف الدین میباشد.
50- شرح صحیفه از سید محسن بن قاسم بن اسحاق صنعانی زیدی از مردمان قرن سیزدهم هجری.
51- شرح صحیفه از سید محسن بن احمد شامی حسینی یمنی زیدی، متوفای سال 1251 ه، خطی. از این شرح ابن زیاده در مجله نشر العرف نام برده است.
52- شرح صحیفه از محمد بن محمد رضا مشهدی، مؤلف کتاب کنز الدّقائق، در چهار جلد، نسخهای از آن در قم نزد سیّد شهاب الدین تبریزی است.
53- شرح صحیفه از سید افصح الدین محمد شیرازی مؤلف کتاب
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:251
المواهب الالهیّه فی شرح نهج البلاغه، از این کتاب سید شهاب الدین در مقدمه خود بر کتاب صحیفه چاپ شده، نام برده است.
54- شرح صحیفه از محمد معروف به عبد الباقی که لغتهای صحیفه را در آن آورده است.
55- شرح صحیفه از شیخ ابو جعفر محمد بن جمال الدین ابو منصور حسن بن شهید ثانی- خدایش بیامرزد- متوفای سال 1030 ه.
56- شرح صحیفه از محمد بن حسین بن عبد الصّمد حارثی عاملی متوفای سال 1030 ه، به نام حدائق الصالحین و این غیر از شرح دیگری است که به سبک تعلیق و حاشیهنویسی دارد.
57- شرح صحیفه از قطب الدین محمد بن علی که در لاهیجان به دنیا آمده ولی پدرانش اهل دیلم بودهاند، شرح مختصر است به زبان فارسی و ترجمهای که حاصل معنا را با عباراتی شیوا و همه کس فهم آورده و دارای تحقیقات دقیقی میباشد، یک نسخه از این کتاب در کتابخانه جلال الدّین محدث در تهران موجود است.
58- شرح صحیفه از سید محمد بن حیدر حسینی طباطبائی نجفی متوفای سال 1099 ه، از علمای عصر صفویه و از شاگردان شیخ بهائی و استاد علامه مجلسی است.
59- شرح صحیفه از محمد معروف به شاه محمد اصطهباناتی شیرازی به نام ریاض العارفین و روضة العارفین.
60- شرح یا تعلیق بر صحیفه از محدث محمد بن شاهمرتضی کاشانی معروف به ملا محسن فیض، متوفای سال 1091، که به چاپ رسیده است.
61- شرح صحیفه از شیخ ابو جعفر محمد بن منصور بن احمد بن شهید ثانی.
62- شرح صحیفه از شیخ الاسلام و المسلمین بهاء الملّة و الدین محمد بن حسین بن عبد الصّمد حارثی عاملی متوفای سال 1030 ه، به نام
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:252
حدائق الصالحین. «1»
63- شرح صحیفه از محدّث سید نعمة اللّه بن عبد اللّه موسوی شوشتری جزایری متوفای سال 1112، به نام نور الانوار که در سال 1316 به چاپ رسیده است.
64- شرح صحیفه دیگری از سید نعمة اللّه جزایری که غیر از نور الانوار بلکه بزرگتر و مقدم بر آن است.
65- شرح صحیفه از فاضل هادی بن ملا محمد صالح بن احمد مازندرانی به فارسی.
66- شرح صحیفه از شیخ یعقوب بن ابراهیم بختیاری حوزی متوفای سال 1050 ه، سید حسن صدر نقل میکند که من آن را به خطّ مؤلف دیدهام.
در اینجا شرحهایی را که محقق بزرگ شیخ آغا بزرگ تهرانی از شروح صحیفه یاد کرده بود، پایان میپذیرد «2» و بعد از آنها نیز دو شرح دیگر بر صحیفه نوشته شده است که عبارتند از:
67- شرح صحیفه از علامه مرحوم شیخ محمد جواد مغنیه که در بیروت به چاپ رسیده است.
68- شرح صحیفه از حجة الاسلام سید محمد شیرازی که در کربلای معلا به چاپ رسیده است.
این بود نام برخی از شرحهای صحیفه سجادیه که تجسّمبخش میزان اهمیتی است که علمای اسلام در دورههای مختلف و در طول قرنها به آن میدادهاند که در حقیقت گنجهایی از علم و حکمت و عرفان را در آن یافته و براستی که از مهمترین سرمایههای فکری پس از قرآن و نهج البلاغه در جهان اسلام میباشد.
______________________________
(1) در شماره 56 قبلا از این شرح یاد شد.
(2) الذّریعة فی تصانیف الشّیعة: 13/ 354- 359.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:253
(1)
صحیفه سجادیهای را که از امام ابو جعفر علیه السّلام و برادرش شهید بزرگوار زید بن علی علیه السّلام نقل کردهاند مشتمل بر پنجاه و سه دعاست و تمام صحیفه را شامل نیست زیرا بعضی از ادعیه- بطوری که در مقدمه آن آمده است- افتاده است و دانشمندان در مورد دیگر دعاهای صحیفه کاوش کرده و به جمعی از ادعیه دست یافتهاند و آنها را به صحیفه سجّادیه ضمیمه کردهاند که در ذیل اسامی این بخش ملحقات با نام نویسندگان آنها آمده است:
صحیفه اوّل- محدث مشهور شیخ حر عاملی صاحب وسائل الشیعة متوفای سال 1104 ه، آن را جمعآوری کرده و از اصول مورد اعتماد خود استخراج نموده است و در آخر آن چنین مینویسد: «این بنده محمد بن حسن بن علی بن محمد حرّ عاملی- خداوند از او درگذرد- میگوید: این است آن مقداری که از دعاهای صحیفه کامله به دست این جانب رسیده است.» «1» و این صحیفه مشتمل بر شصت و سه دعا میباشد.
صحیفه دوم- از فاضل عبد اللّه بن میرزا عیسی بن محمد بن صالح اصفهانی معروف به افندی مؤلف کتاب ریاض العلماء که آنچه از نظر شیخ حرّ عاملی به دور مانده بود جمعآوری و بدان افزوده است و به صورت چاپ سنگی به طبع رسیده است. «2»
صحیفه سوم- از میرزا حسین نوری که آنچه از نظر میرزا عبد اللّه- گردآورنده صحیفه دوم- به دور مانده بوده است وی در هفتاد و هفت دعا جمعآوری کرده و اینها در سایر صحیفهها ذکر نشده است. «3»
صحیفه چهارم- از محقق بزرگ سید محسن عاملی که اضافاتی نسبت به
______________________________
(1) الذّریعة فی تصانیف الشّیعه: 15/ 18، روضات الجنات: 7/ 97.
(2) اعیان الشّیعه: 4/ ق 1/ 500.
(3) الذّریعة: 15/ 19.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:254
صحیفههای قبلی دارد و مجموع دعاهای آن به یک صد و هشتاد و دو دعا میرسد که پنجاه و دو مورد را منحصرا او نقل کرده است. «1»
صحیفه پنجم- که شیخ محمد صالح بن میرزا فضل اللّه مازندرانی حائری آن را جمعآوری کرده است. «2»
(1)
ما به مجموعهای از دعاهای امام زین العابدین علیه السّلام برخورد کردیم که در صحیفه ما در نیامده و آنها عبارتند از:
(2)
از جمله دعاهای امام علیه السّلام این دعای شریف است:
«اللّهم إنی أعوذ بک أن تحسن فی لوامع العیون علانیتی، و تقبح سریرتی، اللّهم کما أسأت، و أحسنت إلی فإذا عدت فعد علی ...» «3»
«خداوندا به تو پناه میبرم از این که در برابر برق چشمها، ظاهر مرا نیکو جلوه دهی در حالی که باطنم زشت و ناپسند است، بار الها همچنان که من هر چه بدی کردهام و تو در برابر به من خوبی کردهای، پس اگر دوباره هم بدی کردم بازهم تو خوبی کن.»
امام علیه السّلام از خداوند درخواست کرده است تا باطن او، و آنچه را
______________________________
(1- 2) الذّریعة: 15/ 19.
(3) صفة الصّفوة: 3/ 52، درر الابکار: ورق 70، سیر اعلام النّبلاء: 4/ 237، عقد الفرید: 3/ 155، و در این کتاب، عبارت ذیل نیز در دنبال دعا آمده است: «و ارزقنی مواساة من قترت علیه رزقه بما وسعت علیّ» یعنی: به من توفیق مواساة با کسانی را مرحمت کن که در تنگنای زندگی قرار دارند تا با وسعت رزق خود با ایشان همراهی کنم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:255
که در ضمیر خود دارد نیکو گرداند و به او پناه برده است از این که ظاهر او را در مقابل چشم مردم نیکو جلوه دهد بدون این که این ظاهر ارتباطی با باطن وی داشته باشد، همچنان که از خداوند مسألت کرده تا این که آمرزش و خشنودی خود را، در صورتی که وی به یکی از تمایلات نفسانی خود بازگردد، دوباره شامل حال وی نماید.
(1)
امام علیه السّلام وقتی که فقر و تنگدستی به او رو میآورد و یا از کاری بیمناک میشد این دعای شریف را مرتّب میخواند و به فرزندانش نیز سفارش میفرمود، که آن را بعد از نمازهای چهاررکعتی و دو رکعتی به شرح زیر بخوانند:
«یا موضع کل شکوی، یا سامع کل نجوی، یا شافی کل بلوی، یا عالم کل خفیة، و یا کاشف ما یشاء من کل بلیة، أدعوک دعاء من اشتدت فاقته، و ضعفت قوته، و قلت حیلته، دعاء الغریب، الغریق، الفقیر، الذی لا یکشف ما هو فیه إلا أنت یا أرحم الراحمین، لا إله إلا أنت سبحانک، إنی کنت من الظالمین ...»
«ای خدایی که مرجع هر شکایت و شنونده هر نجوایی و ای خدایی که شفابخش هر غم و گرفتاری و دانای هر نهانی و ای که هر چه را بخواهی از هر بلایی برکنار میداری، خداوندا از تو درخواست میکنم چون درخواست کسی که سخت نیازمند شده و توانایی و راه چارهاش سستی و کاستی یافته است و همچون غریب، غریق و فقیری که جز تو؛ کس دیگری قادر نیست گرفتاری او را برطرف سازد، ای بخشندهترین بخشایندگان، ای خدایی که جز تو خدایی نیست، تو (از شرک و شریک) پاک و منزهی، و من در حق تو از جمله ستمکاران و ظالمانم ...»
آن حضرت همواره میفرمود: کسی این دعا را نمیخواند مگر آن که
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:256
خداوند غم او را برطرف میکند. «1» براستی که این دعای شریف میزان اعتصام و توسل امام علیه السّلام را به خدا میرساند و او یقین دارد که خدای تعالی تنها قادر توانایی است که میتواند گرفتاریها و محرومیتها را برطرف سازد، و جز خدای تعالی هیچ نیروی دیگری که بتواند بیچارگی و بدبختی انسان را برطرف کند، وجود ندارد.
(1)
از جمله دعاهای امام علیه السّلام این دعای شریف است که زید بن اسلم از آن حضرت نقل کرده است و این است متن آن دعا:
«اللهم لا تکلنی إلی نفسی فأعجز عنها، و لا تکلنی إلی المخلوقین فیضیعونی ...» «2»
«خداوندا! مرا به خودم وامگذار که در برابر نفس خویش ناتوانم و به دیگر مخلوقات نیز وامگذار که مرا به تباهی خواهند کشید.»
امام علیه السّلام از خدای تعالی درخواست کرده است تا او را هرگز به خودش وانگذارد زیرا که نفس آدمی انسان را به سوی بدیها میکشاند. و نیز درخواست کرده تا به دیگر مخلوقات نیز وانگذارد زیرا که آنان نیز به تباهی و ذلّت میکشانند، اما توکل به خدای تعالی در دنیا و آخرت باعث رستگاری و نجات است.
(2)
امام علیه السّلام این دعا را برای درخواست آمرزش و توبه میخواند:
«یا من ذکره شرف للذاکرین، و یا من شکره فوز للشاکرین، و یا من
______________________________
(1) اخبار الدّول: ص 109، فصول المهمّة ابن صباغ: ص 192.
(2) تاریخ اسلام ذهبی: 2/ 266، سیر اعلام النّبلاء: 4/ 23، تاریخ دمشق: 36/ 152.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:257
طاعته نجاة للمطیعین، اشغل قلوبنا بذکرک عن کل ذکر، و ألسنتنا بشکرک عن کل شکر، و جوارحنا بطاعتک عن کل طاعة، فإن قدرت لنا فراغا عن شغل، فاجعله فراغ سلامة، لا تدرکنا فیه تبعة، و لا تلحقنا فیه سیئة حتی ینصرف إلیک کتاب السیئات عنا بصحف خالیة من ذکر سیئاتنا، و یتولی کتاب الحسنات عنا مسرورین، بما کتبوا من حسناتنا، فإذا انقضت أیام حیاتنا، و تصرمت مدد اعمارنا، و استحضرتنا دعوتک التی لا بد من إجابتها، فاجعل ختام ما تحصی علینا الکتبة توبة مقبولة، لا نوقف بعدها علی ذنب اجترحناه، و لا معصیة اقترفناها، و لا تکشف عنا سترا سترته علی رءوس الاشهاد، و یوم أخبار العباد إنک رحیم بمن دعاک، مستجیب لمن ناداک.» «1»
(1) «ای خدایی که یاد تو شرف یادکنندگان است و ای آن که شکر و سپاس تو کامیابی سپاسگزاران است و ای آن که اطاعت و بندگیت باعث رستگاری مطیعان است خداوندا دلهای ما را از یاد هر چیز دیگری به یاد خودت مشغول کن و زبان ما را از شکر و سپاسهای دیگران به شکرگزاری خودت گویا ساز و اعضای بدن ما را از هر طاعتی به طاعت خودت سرگرم کن پس اگر فراغتی برای ما مقدر فرمودهای آن را در سلامتی ما قرار ده تا عقوبت و عذابی در زمان فراغت نداشته باشیم و دچار گناهمان مفرما تا وقتی که نامه اعمال ما خالی از گناهان به محضر تو برسد و به جای آن پر از حسنات شادیبخش باشد، حسناتی که فرشتگان از اعمال ما نوشتهاند و هنگامی که زندگی ما پایان میگیرد و دوران عمر ما سپری میشود و دعوت تو را که ناگزیر از اجابتیم، آماده پذیرش باشیم و آخرین چیزی را که فرشتگان کاتب مینویسند توبه قبول شده باشد دیگر پس از آن ما گناه و معصیتی مرتکب نشویم و در حضور مردم در روز محشر و روزی که
______________________________
(1) دعوات قطب راوندی: ص 49، خطی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:258
بندگانت از اخبار و احوال یکدیگر باخبر میشوند آبروی ما را مبر و رسوایمان مکن زیرا که تو به درخواست کنندگان مهربانی و به فریاد منادیانت پاسخ میدهی ...»
امام علیه السلام در پیشگاه خدا با تضرع و زاری درخواست میکند تا دل و زبان و تمام اعضا و جوارح او را در ذکر و عبادت خودش مسخر کند و بکارگیرد و محور نهایی از زندگی او را به توبه خالص پذیرفته شده، قرار دهد.
(1)
از جمله دعاهای امام علیه السلام این دعای شریف است که درباره صلوات بر جدّش رسول اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- دعا میکند به این شرح:
«یا دائم، یا دیوم، یا حی، یا قیوم، یا کاشف الغم، یا فارج الهم، یا باعث الرسل، و یا صادق الوعد، صل علی محمد و آل محمد، و افعل بی ما أنت أهله ...» «1»
«ای خدای دائم سرمدی و ای زنده و پاینده ابدی، ای برطرف کننده رنج و اندوه و ای از بین برنده محنت و غم و ای آن که پیامبران و رسولان را برای ارشاد و هدایت خلق فرستادی و ای که وعدههایت همه راست است، بر محمّد و آل محمد درود و رحمت فرست و آنچه را که زیبنده مقام و شایسته کرمت میباشد همچنان با من رفتار کن ...»
(2)
امام علیه السلام در وقت استجابت دعایش، این دعا را میخواند:
«اللهم قد أکدی الطلب و اعیت الحیلة إلا عندک، و ضاقت
______________________________
(1) الجنة الواقیة و الجنة الباقیة کفعمی از کتابهای خطی کتابخانه آقای حکیم، شماره مسلسل: 1272.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:259
المذاهب، و امتنعت المطالب، و عسرت الرغائب، و انقطعت الطرق إلا إلیک، و تصرمت الآمال، و انقطع الرجاء إلا منک، و خابت الثقة، و اخلف الظن إلا بک.
اللّهم إنی أجد سبل المطالب إلیک منهجة، و مناهل الرجاء إلیک مفتحة و اعلم أنک لمن دعاک بموضع إجابة، و للصارخ إلیک بمرصد إغاثة، و أن القاصد إلیک لقریب المسافة منک، و مناجاة العبد إیاک غیر محجوبة عن استماعک، و أن فی التلهف إلی جودک، و الرضا لعدتک و الاستراحة إلی ضمانک عوضا عن منع الباخلین، و مندوحة عما فی أیدی المستأثرین، و درکا من ختل المواربین فلا إله إلا أنت، فاغفر ما مضی من ذنوبی، و اعصمنی فی ما بقی من عمری، و افتح لی أبواب رحمتک و جودک التی لا تغلقها عن احبائک، و اصفیائک یا أرحم الراحمین ...» «1»
(1) «خداوندا جز در پیشگاه تو هر درخواست و طلبی ناکام و هر راه چاره و تدبیری نافرجام است و جز به درگاه تو هر گذرگاهی بر راهروان تنگ و وصول به هر حاجت و مقصدی ناممکن و هر آرزویی دشوار است و تمام راهها جز به سوی تو، بنبست میباشد، و جز از مقام فضل و کرم تو آرزوها بر باد و رشته امید گسسته است و توکل و اعتماد به غیر تو ناکامی و شکست میباشد.
خدایا من راه حوائج خلق را به سوی تو باز میبینم، و چشمههای امید بندگان را به جانب تو گشوده مییابم و به یقین میدانم که تو برای اجابت هر که تو را بخواند آمادهای و مراقب حال کسی هستی که تو را به فریاد بطلبد و هر که آهنگ تو کند، راهش نسبت به تو بسیار نزدیک است و مناجات بندگان با تو، دور از حیطه شنواییت نیست و براستی که نالیدن به
______________________________
(1) دعوات قطب راوندی: ص 27.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:260
درگاه جود و احسانت و دلبستگی به وعدهات و خشنودی به کفالت تو جایگزین محروم داشتن فرومایگان و علاج و چارهجویی از آنچه در اختیار سودجویان و جبران نیرنگ نیرنگبازان است، پس ای خدای مهربانی که جز تو خدایی نیست گناهان گذشته مرا بیامرز و باقیمانده عمر مرا از ارتکاب گناه حفظ کن و درهای جود و رحمت خود را به روی من بگشا؛ درهای رحمتی که به روی دوستان و برگزیدگانت نمیبندی، ای بخشندهترین بخشایندگان.»
(1) امام علیه السّلام به خدای تعالی تمسّک و اعتصام جسته و تنها به او پیوسته و تمام آرمانها و آرزوها و خواستههایش را متوجّه او ساخته و آن حضرت یقین دارد که پناهندگی به غیر خدا از سست ایمانی و ضعف عقل است زیرا چنین کسی از گمان خود پیروی کرده و در پی سراب شتافته است.
(2)
امام علیه السّلام وقتی که غذا را در جلو آن حضرت میگذاشتند این دعا را میخواند:
«اللهم هذا من منّک و فضلک، و عطائک، فبارک لنا فیه، و سوغناه، و ارزقنا خلفا إذا أکلناه، و رب محتاج إلیه، رزقت فاحسنت، اللهم و اجعلنا من الشاکرین ...»
«خداوندا این غذا از جمله احسان و فضل و بخشش توست، پس آن را برای ما با برکت کن و گوارایمان گردان و چون تناول کردیم عوض آن را روزی و نصیب ما فرما، خدایا، بسا کسانی که نیازمند به این غذا بودند، تو روزی دادی و احسان کردی، خداوندا ما را از سپاسگزاران نعمتت قرار ده.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:261
و موقعی که سفره را برمیداشتند، این دعا را میخواند:
«الحمد للّه الذی حملنا فی البر و البحر و رزقنا من الطیبات، و فضلنا علی کثیر من خلقه تفضیلا ...» «1»
«حمد و سپاس سزاوار خداوندی است که ما را در خشکی و دریا بالا برد و از خوراکیهای پاکیزه روزی داد و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری کامل بخشید.»
براستی امام علیه السّلام در تمام اوقات زندگی خود بیوقفه و بدون هیچ فاصلهای به ذکر خدای متعال مشغول بوده است.
(1)
از جمله دعاهای امام علیه السّلام این دعای شریف است:
«بسم اللّه، و باللّه، و فی سبیل اللّه، و باللّه، و من اللّه، و إلی اللّه، و علی ملة رسول اللّه (ص)، اللّهمّ إنی اسلمت نفسی إلیک، و فوضت أمری إلیک، و وجهت وجهی إلیک، و ألجأت ظهری إلیک، اللهم احفظنی بحفظ الإیمان من بین یدی، و من خلفی، و عن یمینی، و عن شمالی، و من فوقی، و من تحتی، فادفع عنی بحولک و قوتک، و لا حول، و لا قوة إلا باللّه العلی العظیم ...» «2»
«به نام خدا و ذات خدا و در راه خدا و به وسیله خدا و از جانب خدا و به سوی خدا و بر آیین رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- خداوندا من خودم را به تو تسلیم کردم و امورم را به اراده تو واگذار نمودم و روی دلم را به سوی تو گردانیدم و تو را تکیهگاه و پشتیبان خودم قرار دادم، بنابراین مرا به وسیله
______________________________
(1) فروع کافی: 6/ 294.
(2) قرب الاسناد حمیری: ص 3.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:262
حفظ ایمان به خودت از (همه جوانب) پیش رو، پشت سر، از راست، از چپ، و از سمت بالا و پایین حفظم کن و به حول و قوّه خودت همه بلایا را از من دفع کن، هیچ نیرو و توانی وجود ندارد مگر به وسیله خداوند برتر و بزرگ ...»
حقا که امام علیه السّلام خود را به خدا سپرده و کارهای خود را به او واگذار کرده است در حالی که به ریسمان او چنگ زده و تمسّک جسته است با یقین به این که هیچ نیرو و توانی جز به وسیله او در کار نیست.
(1)
امام علیه السّلام این دعای شریف را در مورد پناهنده شدن از خشم خدای تعالی میخواند:
«اللهم من أنا حتی تغضب علی؟ فوعزتک ما یزین ملکک إحسانی، و لا تقبحه اساءتی، و لا ینقص من خزائنک غنای، و لا یزید فیها فقری ...» «1»
«خدایا من کیستم که مورد خشم و غضبت قرار دهی؟ پس به عزّت و جلالت سوگند که نه نیکوکاری من زینتبخش ملک و سلطنت توست و نه کردار بد من تأثیری در زشت کردن آن دارد و توانگری من چیزی از خزائن تو نمیکاهد و فقر من باعث فزونی آن نمیگردد.»
(2)
امام علیه السّلام وقتی که به رختخواب میرفت این دعا را میخواند:
«اللّهم أنت الأول فلا شیء قبلک، و أنت الظاهر فلا شیء فوقک،
______________________________
(1) بحار الأنوار: 46/ 101.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:263
و أنت الباطن فلا شیء دونک، و أنت الآخر فلا شیء بعدک، اللّهم رب السموات السبع، و رب الأرضین السبع، و رب التوراة و الانجیل و الزبور، و القرآن الحکیم، أعوذ بک من شر کل دابة أنت آخذ بناصیتها، إنک علی صراط مستقیم ...» «1»
«خداوندا تو سرآغازی و هیچ چیز پیش از تو نبوده است و تو بر همه غالبی و قدرتی بالاتر از قدرت تو نیست و تو حقیقت همه چیزی هیچ حقیقتی جز تو نیست و تو پایانی و چیزی بعد از تو نخواهد بود، ای خدای هفت آسمان و پروردگار هفت طبقه زمین و تورات و انجیل و زبور و قرآن کریم، از شرّ هر جنبندهای که اختیار کامل آنها به دست توست به تو پناه میبرم، البته که تو بر راه و روش استواری.»
(1)
امام علیه السّلام وقتی که از چیزی بیمناک میشد این دعای شریف را برای رفع آن میخواند:
«الهی انّه لیس یردّ غضبک الّا حلمک، و لا ینجی من عقابک الّا عفوک، و لا یخلّص منک الّا رحمتک و التّضرّع الیک فهب لی یا الهی فرجا بالقدرة الّتی بها تحیی میت البلاد، و بها تنشر ارواح العباد و لا تهلکنی و عرّفنی الإجابة یا ربّ، و ارفعنی و لا تضعنی، و انصرنی، و ارزقنی، و عافنی من الآفات یا ربّ ان ترفعنی فمن یضعنی، و ان تضعنی فمن یرفعنی و قد علمت یا الهی ان لیس فی حکمک ظلم و لا فی نقمتک عجلة و انّما یعجل من یخاف الفوت، و یحتاج الی الظّلم الضّعیف،
______________________________
(1) فلاح السائل سید بن طاووس.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:264
و قد تعالیت عن ذلک یا سیّدی علوّا کبیرا ربّ لا تجعلنی للبلاء غرضا و لا لنقمتک نصبا، و مهّلنی و نفّسنی و اقلنی عثرتی، و لا تتبعنی بالبلاء، فقد تری ضعفی و قلّة حیلتی، و صبّرنی فانّی یا ربّ ضعیف متضرّع الیک یا ربّ و اعوذ بک منک فاعذنی و استجیر بک من کلّ بلاء فأجرنی و استتر بک فاسترنی، یا سیّدی ممّا اخاف و احذر و انت العظیم اعظم من کلّ عظیم بک بک بک استترت یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه صلّ علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین.» «1»
(1) «خدایا! جز بردباری و حلم تو هیچ چیز مانع خشم و غضب تو نگردد و جز عفو و بخششت چیزی باعث نجات از کیفر و عقابت نشود و به غیر از رحمت تو و ناله و زاری به درگاهت چیزی وسیله خلاصی از عذابت نگردد، بنابراین خداوندا با آن قدرتی که زمینهای مرده را احیا میکنی و ارواح بندگان را میگستری، بر من گشایش ده و مرا هلاک مفرما و ای پروردگار راه پذیرش خودت را بر من بشناسان و مرا سرفراز کن و خوار و ذلیلم مکن و یاری فرما و رزق و روزیم ده و از آفاتم برکنار گردان، خداوندا اگر تو مقام و مرتبه مرا بالا ببری، چه کسی میتواند خوار گرداند؟ و اگر تو خوارم سازی پس چه کسی سربلندم میسازد؟ و ای خدای من میدانم که در حکومت تو ستم وجود ندارد و در مجازات کردنت شتابی نیست، بلکه کسی شتاب میورزد که از فوت آن بترسد و بر ستم کردن به ضعیف نیازمند باشد در حالی که ای آقای من تو بسی بالاتر از آنی، پس مرا هدف تیر بلا مساز و در معرض عذابت قرار مده و مرا با نفسم مهلتی ده و لغزشم را ببخش و بلا پشت سر بلا بر من نازل مفرما در حالی که تو ناتوانی و
______________________________
(1) صحیفه سجادیّه شیخ حرّ عاملی: ص 159- 160.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:265
بیچارگی مرا میبینی، ای پروردگار مهربان مرا استوار گردان که من ناتوانم به درگاه تو ای پروردگار مینالم و از عذاب تو به درگاهت پناه آوردهام و از هر بلا و گرفتاری به تو پناهندهام، پناهم بده، و از تو درخواست پردهپوشی دارم، بدیهایم را بپوشان، ای مولای من از آنچه بیمناکم و میترسم، در حالی که تو بزرگی، بزرگتر از هر بزرگی، به وسیله تو پوشش خطاهایم را میطلبم ای خدا بر محمد و آل پاکش درود و رحمت فرست و بر ایشان سلام و تحیت فراوان ابلاغ فرما.»
این بود برخی از ملحقات صحیفه سجّادیه که از کتابهای مختلف پیدا کردیم و هر که بیش از اینها بخواهد باید به ملحقات پنجگانه صحیفه، مصباح کفعمی، مصباح شیخ طوسی، مهج الدّعوات و کتاب دعاهای دیگر مراجعه کند.
(1)
همچنان که به بحث درباره صحیفه سجّادیه مشغول بودیم به برخی از گوهرهای پربها برخوردیم گوهرهایی که کسی بهای آنها را نمیداند و هر توصیفی در حدّ اعلای فکری و فنی درباره آنها نارساست و در ذیل برخی از آنها را میآوریم:
(2)
امام سجّاد علیه السّلام این دعای شریف را میخواند که در آن کوششهای جدش رسول اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- و دشواریهایی را که آن حضرت در راه دعوت اسلامی و اعلای کلمة اللّه در روی زمین شاهد بوده، بیان کرده است به این شرح:
«و الحمد للّه الّذی من علینا بمحمّد نبیّه صلّی اللّه علیه و آله دون الامم الماضیة و القرون السّالفة بقدرته الّتی لا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:266
تعجز عن شیء و ان عظم و لا یفوتها شیء و ان لطف فختم بنا علی جمیع من ذرا و جعلنا شهداء علی من جحد و کثّرنا بمنّه علی من قلّ. اللّهمّ فصلّ علی محمّد أمینک علی وحیک، و نجیبک من خلقک و صفیّک من عبادک امام الرّحمة و قائد الخیر و مفتاح البرکة کما نصّب لأمرک نفسه و عرّض فیک للمکروه بدنه و کاشف فی الدّعاء الیک حامّته و حارب فی رضاک اسرته و قطع فی إحیاء دینک رحمه و اقصی الأدنین علی جحودهم و قرّب الأقصین علی استجابتهم لک و والی فیک الأبعدین، و عادی فیک الأقربین و أدأب نفسه فی تبلیغ رسالتک و اتعبها بالدّعاء الی ملّتک و شغلها بالنّصح لأهل دعوتک و هاجر الی بلاد الغربة و محلّ النّأی عن موطن رحله، و موضع رجله و مسقط رأسه و مأنس نفسه ارادة منه لإعزاز دینک و استنصارا علی اهل الکفر بک حتّی استتبّ له ما حاول فی اعدائک و استتمّ له ما دبّر فی اولیائک فنهد الیهم مستفتحا بعونک و متقوّیا علی ضعفه بنصرک فعزاهم فی عقر دیارهم و هجم علیهم فی بحبوحة قرارهم حتّی ظهر امرک و علت کلمتک و لو کره المشرکون اللّهمّ فارفعه بما کدح فیک الی الدّرجة العلیا من جنّتک حتّی لا یساوی فی منزلة و لا یکافأ فی مرتبة و لا یوازیه لدیک ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل و عرّفه فی اهله الطّاهرین و امّته المؤمنین من حسن الشّفاعة اجلّ ما وعدته یا نافذ العدة یا وافی القول یا مبدّل السّیّئات باضعافها من الحسنات إنّک ذو الفضل العظیم الجواد الکریم.» «1».
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای دوم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:267
(1) «حمد و سپاس خدای را که بر ما به وجود پیامبرش محمد- صلّی اللّه علیه و آله- منّت نهاد، نه بر امّتهای گذشته و در قرنهای سپری شده؛ این نعمت را به قدرت کامله خود به ما مرحمت کرده است قدرتی که از انجام هیچ چیز عاجز نیست هر چند بزرگ باشد و هیچ چیز از حیطه آن خارج نیست هر چند ظریف و لطیف باشد، پس خداوند با علم نامتناهی خویش آن حضرت را خاتم پیغمبران برای همه مخلوقات قرار داد و ما را برای امتهای دیگر گواه ساخت که منکر نبوّت شدند و با این که در ابتدا کم بودیم خداوند ما را به لطف و منّت خودش افزون گردانید. پس بار خدایا بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست زیرا او امین وحی تو و برگزیده و منتخب از میان مخلوقات و بندگان توست، او پیشوای رحمت و خیر و کلید برکات تو بر بندگان است، او بود که برای اجرای امر رسالت تو خود را به زحمت انداخت و در شناساندن راه تو آن همه رنج و مکر دشمنان را به جان خرید، و به خاطره اشاعه دعوت مردم به توحید تو دشمنی خویش را با خویشان مشرک و منکران دعوت، آشکار کرد و به خاطر جلب رضای تو از خویشاوندانش برید و برای زنده کردن دین تو نزدیکترین خویشان خود را که به دین تو ایمان نیاوردند از خود دور ساخت و بر آنها نفرین کرد و در راه رساندن رسالت تو خود را به مشقّت انداخت و خویشتن را دچار رنج و زحمت کرد و عمر خویش را با پند و نصیحت و تربیت کسانی که دعوت تو را پذیرفته بودند صرف کرد، و از محل اقامت خویش که جای انس و الفت او بود به شهرهای غربت و دور از وطنش مهاجرت کرد و از زادگاه خویش به خاطر عزّت دین تو و برافراشتن پرچم توحید دور شد، تا در آنجا بر کافران پیروز شود و سرانجام به آنچه میخواست رسید، دشمنان را منکوب کرد و آنچه درباره دوستان تو میخواست بطور تمام و کمال به دست آورد، با یاری خواستن از تو به دشمنان حمله برد و بر آنها پیروز شد، در مهمترین شهر کافران (مکه) با آنان مبارزه کرد تا این که درستی امر تو
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:268
را بر آنان آشکار ساخت و با وجود این که مشرکان به تصدیق دین اسلام مایل نبودند، با این همه کلمه توحید تو را اعتلا بخشید و آنان را به دین تو درآورد. پس خداوندا درجه او را در بهشت رضوانت تا آنجا بالا ببر که هیچ کدام از فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل تو بدان جایگاه راه نداشته باشند و او را در میان اهل بیت طاهرین و همچنین در بین امت مؤمنش از نظر حسن شفاعت معروف گردان و بیش از آن که وعده دادهای به او مرحمت کن که وعده تو انجامپذیر است، قول و پیمانت بطور کامل انجام میگیرد، ای کسی که گناهان بندگان خود را به لطف خویش به چندین برابر حسنات تبدیل میکنی همانا تو صاحب فضل بزرگ و بخشش فراوانی.»
(1) امام علیه السّلام بدانچه جدش رسول اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- از مشقتها و رنجها در راه نشر اسلام و اعلای کلمه توحید مشاهده فرموده، اشاره میکند، از جمله آن رنجها این بود که مشرکان از قوم و قبیله او برای مبارزه با او و فرونشاندن دعوت او، دست بهم دادند و با وی اعلان جنگ کردند و پیامبر اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- از ایشان دوری کرد و به افراد دور که هیچ نسبتی با پیامبر نداشتند همانند عمار بن یاسر و سلمان فارسی و ابو ذر پیوست که اینان از همه کس به آن حضرت نزدیکتر و پیوستهتر بودند، و از جمله رنجهایی که پیامبر (ص) دید مهاجرت آن حضرت به طایف و مدینه بود و گرفتاریهایی که دید و به انواع تلخیها از اذیّت و شکنجه که در این هجرت دچار شد اما خدای تعالی او را عزّت و نصرت بخشید و امر او را آشکار و مقام او را بالا برد و به او عزّت داد و توانست با مشرکان در میان خانههایشان بجنگد و سر و دندان آنها را درهم بشکند و اسلام را با نیروی خدادادی و قوت بازوی خود راست و استوار سازد و هیچ نیرو و قدرتی را یارای مبارزه با او نماند و این بود همان پیروزی آشکارای اسلام.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:269
(1)
امام علیه السّلام در این دعا به پیروان و گروندگان به انبیا علیهم السّلام اشاره کرده و پس از آن، به وصف اصحاب جدش رسول اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- که اسلام را در روزگار محنت و غربتش یاری کردند، پرداخته است؛ میگوید:
«اللّهمّ و اتباع الرّسل و مصدّقوهم من اهل الأرض بالغیب عند معارضة المعاندین لهم بالتّکذیب و الاشتیاق الی المرسلین بحقائق الإیمان فی کلّ دهر و زمان ارسلت فیه رسولا و اقمت لأهله دلیلا من لدن آدم الی محمّد صلّی اللّه علیه و آله من أئمّة الهدی و قادة اهل التّقی علی جمیعهم السّلام فاذکرهم منک بمغفرة و رضوان.»
(2) «بار خدایا و به همه پیروان و باورداران انبیا درود و رحمت بفرست؛ به کسانی از اهل زمین که هنگام تکذیب معاندان و مخالفت و مبارزه آنان با پیامبران تو ایشان به غیب ایمان آوردند و در هر روزگار و در تمام زمانها به پیامبرانت از روی اشتیاق گرویدند و برای اتمام حجت از زمان آدم تا زمان حضرت محمد- صلّی اللّه علیه و آله- هر پیامبری که فرستادی و امامان هدایت و پیشوایان پرهیزگار بر همه آنان درود فرست و همه آنان را به لطف خویش مورد مغفرت و خشنودی خود قرار بده.»
امام علیه السّلام ثنای کاملی بر پیروان و گروندگان انبیا از زمان حضرت آدم تا خاتم الانبیاء و سرور ایشان حضرت محمد- صلّی اللّه علیه و آله- فرستاده است؛ پیروانی که تجسّم ایمان راستین بودند؛ به خدای تعالی ایمان آوردند و پیامبران خدا را با آنچه از اخبار غیبی آورده بودند تصدیق کردند و به گمراهسازی نیروهای مخالف انبیا توجه نکردند بلکه با آنان به مبارزه برخاستند، و جنگیدند.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:270
و اینک به بخش بعدی این دعای شریف گوش میدهیم که میگوید:
«اللّهمّ و اصحاب محمّد خاصّة الّذین احسنوا الصّحبة و الّذین ابلوا البلاء الحسن فی نصره و کانفوه و سرعوا الی وفادته و سابقوا الی دعوته و استجابوا له حیث اسمعهم حجّة رسالاته و فارقوا الأزواج و الأولاد فی اظهار کلمته و قاتلوا الآباء و الأبناء فی تثبیت نبوّته و انتصروا به و من کانوا منطوین علی محبّته یرجون تجارة لن تبور فی مودّته و الّذین هجرتهم العشائر اذ تعلّقوا بعروته و انتفت منهم القرابات اذ سکنوا فی ظلّ قرابته فلا تنس لهم اللّهمّ ما ترکوا لک و فیک و ارضهم من رضوانک و بما حاشوا الخلق علیک و کانوا مع رسولک دعاة لک الیک و اشکرهم علی هجرهم فیک دیار قومهم و خروجهم من سعة المعاش الی ضیقه و من کثّرت فی اعزاز دینک من مظلومهم.»
(1) «خداوندا بویژه اصحاب محمد- صلّی اللّه علیه و آله- را مشمول سلام و تحیت خودت بفرما که نیکوترین اصحاب بودند و در راه کمک به پیامبرت هر بلای سخت و ناگواری را با اشتیاق تحمل کردند و پیامبر را در کنف حمایت خود قرار دادند و بسرعت وسیله غلبه او را بر دشمنان فراهم ساختند و در پذیرش دعوت او بر یکدیگر پیشی گرفتند؛ وقتی که پیامبرت، برهان رسالت خویش را به گوش ایشان رساند دعوتش را به جان و دل پذیرفتند و در نشر آیین توحیدش از زن و فرزند خود چشم پوشیدند و از ایشان دور شدند و حتی در راه استواری رسالت با پدران و فرزندان خود به جنگ پرداختند و به وسیله او بر دشمنان پیروز شدند. و به کسانی که دلهایشان از مهر پیامبر آکنده بود و به خاطر این علاقه و محبّت تجارتی را که در هر دو جهان سودمند است امیدوار شدند. و آن کسانی که به خاطر چنگ زدن به ریسمان محکم پیامبرت از خویشان و دوستان خود بریدند و به هنگام
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:271
پیوستن به پیامبرت همه خویشان را از دست دادند زیرا که در سایه قرب پیامبرت آرام گرفتند، پس اینان را فراموش مکن، بار خدایا آنچه را که ایشان به خاطر شناخت تو در راه اشاعه دین تو از دست دادند با بهرهمند ساختن ایشان از بهشت رضوانت جبران کن کسانی که پیامبرت را در دعوت مردم یاری کردند و آنان را به شناخت توحید واداشتند، آنان که به خاطر پیروی از راه تو ناچار به ترک دیار خود شدند و از خویشان دور افتادند و در راه کمک به پیامبر گرفتار تنگی معاش گردیدند و چه بسیار از آنها که در راه عظمت بخشیدن به دینت، ستمها دیدند، رحمت خود را از آنان دریغ مدار.»
(1) در این بخش از دعا امام علیه السّلام سخن از اصحاب جدّش رسول اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- به میان آورده است که بهترین اصحاب بودند و در راه یاری اسلام و دفاع از اصول و قوانین آن امتحان خوبی دادند و ایمانی بیشائبه به آن داشتند و در راه اسلام انواع تلخیها و مشقّات را تحمّل کردند که از آن جمله است:
1- ترک همسران و فرزندانشان، آنها که به اسلام نگرویدند.
2- مبارزه و پیکار با پدران و فرزندانشان که با اسلام مخالف بودند و در این راه با خدا تجارتی کردند که هرگز بیسود نمیماند.
3- جدایی خویشان و دوستان از ایشان به خاطر عشق و ایمان به اسلام و پیوستن به پیامبر (ص).
4- دچار شدن ایشان به تنگنای اقتصادی در راه اسلام. این بود برخی از اموری که اصحاب مجاهد پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- دیدند و اینک به بخش دیگری از این دعا گوش میسپاریم:
«اللّهمّ و اوصل الی التّابعین لهم باحسان الّذین یقولون:
«ربّنا اغفر لنا و لإخواننا الّذین سبقونا بالإیمان» خیر جزائک الّذین قصدوا سمتهم و تحرّوا وجهتهم و مضوا علی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:272
شاکلتهم لم یثنهم ریب فی بصیرتهم و لم یختلجهم شکّ فی قفو آثارهم و الائتمام بهدایة منارهم مکانفین و مؤازرین لهم یدینون بدینهم و یهتدون بهدیهم یتّفقون علیهم و لا یتّهمونهم فی ما ادّوا الیهم.
اللّهمّ و صلّ علی التّابعین من یومنا هذا الی یوم الدّین و علی ازواجهم و علی ذرّیّاتهم و علی من أطاعک منهم صلاة تعصمهم بها من معصیتک و تفسح لهم فی ریاض جنّتک و تمنعهم بها من کید الشّیطان و تعینهم بها علی ما استعانوک علیه من برّ و تقیهم طوارق اللّیل و النّهار الّا طارقا یطرق بخیر و تبعثهم بها علی اعتقاد حسن الرّجاء لک و الطّمع فی ما عندک و ترک النّهمة فی ما تحویه ایدی العباد لتردّهم إلی الرّغبة الیک و الرّهبة منک و تزهّدهم فی سعة العاجل و تحبّب الیهم العمل للآجل و الاستعداد لما بعد الموت و تهوّن علیهم کلّ کرب یحلّ بهم یوم خروج الأنفس من ابدانها و تعافیهم ممّا تقع به الفتنة من محذوراتها و کبّة النّار و طول الخلود فیها و تصیّرهم الی امن من مقیل المتّقین.» «1»
(1) «بار خدایا درود و رحمت فرست بر کسانی که متابعت از صحابه پیامبرت را به نیکی پذیرفتند، آنانی که میگویند: «پروردگارا ما و برادران دینی ما را که در قبول اسلام از ما پیشی گرفتند مشمول آمرزش و رحمت خودت بفرما» بهترین جزا را به ایشان عطا کن، زیرا ایشان به راه پیامبرت رفتند و با ایمان پاک در پی او شتافتند و با همان روش اصحاب پاک در تعظیم دین تو و فداکاری در راه اشاعه آن و وفاداری به احکام آن از دنیا رفتند.
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه دعای چهارم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:273
اینان بودند که هیچ تردیدی در پیروی از اصحاب به خود راه ندادند و در متابعت آثار نیک صحابه شکی بر دل آنها وارد نشد، در حالی که از روش پیشروان اسلام حمایت میکردند، دین پاک آنها را پذیرفتند و به راه هدایتی که آنان نشان داده بودند، رفتند، بدون اختلاف کلمه، موافق آن صحابه بودند، و آنچه از طرف اصحاب به ایشان داده شد همه را بدون تکذیب پذیرا شدند و میان مسلمانان اختلاف نینداختند.
(1) خداوندا به همه تابعین که از امروز تا قیامت تابع پیامبر تو هستند و بر همسران و فرزندانشان و بر هر کسی که فرمان تو را ببرد، درود فرست، درودی که از ارتکاب معصیت تو بازدارد برای ایشان در باغهای بهشت فضای پهناوری ایجاد کند و آنها را از کید شیطان محفوظ بدارد، بدان وسیله ایشان را بر آنچه که به انجام کارهای نیک وادار میکند کمک نمایی، و از گزند حوادث شب و روز مصون بداری، جز رویدادهای خیر که به سود آنهاست، با آن درود و رحمتت آنان را به اعتقاد صحیح به خود و امیدواری به نعمتهایی که در نزد توست و ترک علاقه به آنچه در دست مردگان است برانگیزانی، و بدان وسیله به لطف تو امیدوار و از عذاب تو بیمناک گردند و باز به رحمت خود آنان را از وسعت در دنیا به دور گردانی و به عمل برای آخرت و آمادگی برای عوالم پس از مرگ علاقهمند سازی و هر گرفتاری که در وقت مردن و روز بیرون شدن جانها از بدنها بر ایشان وارد میشود، آسان فرمایی و از انجام هر عملی که موجب فتنه و آشوب میگردد و از شر فتنههای دیگران مصون بداری و به لطف خود از افتادن در آتش دوزخ و جاودانه ماندن در آن حفظ کنی و آنان را به مقام امن که جایگاه پرهیزگاران است، منتقل نمایی.»
(2) امام علیه السلام از خدای متعال درخواست کرده است تا بر آنانی درود فرستد که به نیکی از اصحاب پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- متابعت کردند با این
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:274
که شخص پیامبر را ندیدند ولی در اعماق جانشان به او ایمان پیدا کردند و به راهی که اصحاب آن حضرت رفته بودند، آنان نیز رفتند و هیچ تردیدی به خود راه ندادند و در پیروی از ایشان هیچ گونه شکی به دل آنها راه نیافت و بدون تردید در راه هدایت ایشان حرکت کردند و پرچم توحید را برافراشتند و اصول و مبادی این دین را بین مردم گسترش دادند و برای ایشان، به شرح ذیل به درگاه خدا دعا کرد:
1- محفوظ داشتن از ارتکاب معاصی.
2- نگهداشتن ایشان از مکر شیطان رجیم.
3- کمک به ایشان بر انجام خیر و پرهیزگاری.
4- مصون داشتن آنان از حوادث ناگوار شب و روز.
5- خداوند به ایشان حسن امید به خودش را مرحمت کند تا از آنچه در دست دیگران است خود را بینیاز ببینند.
6- به ایشان پارسایی در دنیا را مرحمت کند، و کار کردن برای سرای آخرت را در نظر ایشان محبوب گرداند.
این بود برخی از محتویات دعای امام علیه السّلام برای تابعین اصحاب جدش رسول خدا (ص).
(1)
از جمله دعاهای دلپسند امام علیه السّلام این دعای شریف است که برای خود و دوستانش بدان وسیله دعا میکند:
«یا من لا تنقضی عجائب عظمته صلّ علی محمّد و آله و احجبنا عن الإلحاد فی عظمتک و یا من لا تنتهی مدّة ملکه صلّ علی محمّد و آله و اعتق رقابنا من نقمتک؛ و یا من لا تفنی خزائن رحمته صلّ علی محمّد و آله و اجعل لنا نصیبا فی رحمتک و یا من تنقطع دون رؤیته الأبصار صلّ علی محمّد و آله و ادننا الی قربک و یا من تصغر عند
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:275
خطره الأخطار صلّ علی محمّد و آله و کرّمنا علیک و یا من تظهر عنده بواطن الأخبار صلّ علی محمّد و آله و لا تفضحنا لدیک اللّهمّ اغننا عن هبة الوهّابین بهبتک و اکفنا وحشة القاطعین بصلتک حتّی لا نرغب الی احد مع بذلک و لا نستوحش من احد مع فضلک اللّهمّ فصلّ علی محمّد و آله و کد لنا و لا تکد علینا و امکر لنا و لا تمکر بنا و ادل لنا و لا تدل منّا اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و قنا منک و احفظنا بک و اهدنا الیک و لا تباعدنا عنک انّ من تقیه یسلم و من تهده یعلم و من تقرّبه الیک یغنم اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اکفنا حدّ نوائب الزّمان و شرّ مصائد الشّیطان و مرارة صولة السّلطان ...»
(1) «ای خدایی که برای عظمت و عجایب آفرینش تو نهایتی نیست بر محمد و آلش درود فرست و ما را از گمراهی و انکار عظمت خودت مصون بدار، و ای خدایی که مدت مالکیّت بر جهان بیپایان است، بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را از عذاب خودت آزاد کن و ای خدایی که خزانههای رحمتت پایانناپذیر است بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و به ما نیز از رحمت واسعه خویش نصیبی عطا فرما و ای خدایی که نه تنها چشمان موجودات از مشاهده ذات تو و درک عظمت تو ناتوانند بلکه چشمان بصیرت قادر به مشاهده جبروت ذات تو نمیباشد بر محمد و آلش درود فرست و ما را نیز به قرب خودت نزدیک فرما ای خدایی که هر حادثهای هر چند بزرگ در برابر عظمت تو کوچک است، بر محمد و آلش درود فرست و ما را نیز به درک آن عظمت گرامی بدار، و ای خدایی که به ظاهر و باطن هر خبری آگاهی داری بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست و ما را در نزد خودت مفتضح و رسوا مکن. خداوندا ما را به وسیله لطف و کرم خود از عطا و بخشش سایر بخشندگان بینیاز گردان و با
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:276
نزدیک کردن به خودت از وحشت ترک دیگران نجات ده، بطوری که به عطا و بخشش دیگران مایل نباشیم و با وجود لطف تو از کسی بیمناک نگردیم خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست و به سود ما مقدّر کن نه بر ضرر ما و وسایل خواری ما را فراهم مکن بلکه اسباب رفعت ما را فراهم نما، و نیروی حاکم را به نفع ما هدایت کن نه بر شکست ما، خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و ما را از خشم خود در امان بدار و از هر ناگواری حفظ کن و به خودت رهبری فرما و از خودت دور مکن زیرا کسی را که تو نگهداری کنی از آفات در امان است و هر که را که تو هدایت کنی او با علم و آگاهی قرین خواهد شد و هر که را به خود مقرب ساختی به غنیمت بزرگی نایل کردهای، خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و ما را در برابر حوادث روزگار و از وسوسههای شیطان و خشم و غضب پادشاه محفوظ بدار.»
البته امام علیه السّلام در این بخش از دعا ابتدا به حمد و ثنای پروردگار بزرگ پرداخته و آنگاه از خداوند درخواست کرده تا او را از انکار عظمت پروردگار که باعث بیرون شدن انسان از انسانیت است، برکنار دارد و پس از آن بتدریج به ذکر عظمت پروردگار و درخواست از او میپردازد تا این که الطاف و نعمتهای خود را بر او ارزانی دارد و با بخشش خود او را از بخشش دیگران بینیاز کند و با تقرّب و پیوستن به خود از وحشت تنهایی از کسانی که از او بریدهاند نجات دهد و از گزند حوادث روزگار او را کفایت کند و از شر وسوسههای شیطان و از تلخی خشم پادشاه نگه دارد. این قسمت از دعا مهمترین الفاظ و زیباترین بیان را شامل است و از زیباترین قطعههای بلاغی در ادبیات عرب است. و اینک به قسمت دیگری از این دعای شریف گوش میسپاریم:
«اللّهمّ انّما یکتفی المکتفون بفضل قوّتک فصلّ علی محمّد و آله و اکفنا و انّما یعطی المعطون من فضل
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:277
جدتک فصلّ علی محمّد و آله و اعطنا و إنّما یهتدی المهتدون بنور وجهک فصلّ علی محمّد و آله و اهدنا اللّهمّ انّک من والیت لم یضرره خذلان الخاذلین و من اعطیت لم ینقصه منع المانعین و من هدیت لم یغوه إضلال المضلّین فصلّ علی محمّد و آله و امنعنا بعزّک من عبادک و اغننا عن غیرک بإرفادک و اسلک بنا سبیل الحقّ بارشادک اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اجعل سلامة قلوبنا فی ذکر عظمتک و فراغ ابداننا فی شکر نعمتک و انطلاق ألسنتنا فی وصف منّتک اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اجعلنا من دعاتک الدّاعین الیک و هداتک الدّالّین علیک و من خاصّتک الخاصّین لدیک یا ارحم الرّاحمین.» «1»
(1) «خداوندا کسانی که به آرامش رسیدند تنها به فضل و قدرت تو رسیدند، پس بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست و ما را نیز از آن فضل نامتناهی خود بهرهمند فرما، و کسانی که اهل جود و بخشش شدند تنها به جود و کرم تو به آن مقام رسیدند، پس بر محمد و آلش درود فرست و به ما نیز عطا فرما، و کسانی که در این دنیا هدایت شدند و به راه راست رفتند همگی در پرتو هدایت تو این راه را شناختند، پس بر محمد و آلش درود فرست و ما را نیز هدایت فرما، خداوندا هر که را تو دوست بداری هرگز از خوار گذاشتن خوارکنندگان زیانی نمیبیند و اگر به کسی مال و ثروت بدهی دیگران نمیتوانند جلو آن را بگیرند و هر که را تو هدایت و رهبری نمایی، وسوسههای گمراهکنندگان او را گمراه نسازد، پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و ما را به عزّت خودت از نیازمندی به بندگانت
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای پنجم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:278
بازدار و با کرم و لطف خودت ما را به عطای دیگران محتاج مکن و ما را با راهنمایی خودت به راه درست راهنمایی کن، خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و سلامتی دلهای ما را در ذکر عظمت ذات مقدس خودت قرار بده و یگانه وسیله آرامش بدنهای ما را شکرگزاری نعمتها و الطاف خودت مقرر فرما و زبان ما را به ذکر اوصاف جلال خودت بگشا، خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست و ما را از کسانی قرار ده که مردم را به سوی تو میخوانند و بندگانت را به شناخت و معرفتت هدایت میکنند و از جمله خاصان و مقربان درگاهت محسوب کن ای بخشندهترین بخشایندگان.»
شگفتا از این همه شکوه ایمان و عجبا از این همه عظمت محبّت به خدا!! آیا کسی را دیدهاید که همچون امام سجّاد علیه السّلام در مودت و اخلاصش به خدا این قدر گداخته و ذوب شده باشد که براستی اعتقاد دارد که تمام اسباب و عوامل رویدادها به دست خداست و جز او نیرو و توانی نیست و از این رو تمام آمال و آرزوها و آرمان و امیدش را متوجه او کرده است و بس.
(1)
از مهمترین دعاهای امام زین العابدین علیه السّلام این دعای شریف است، آن حضرت این دعا را هر بامداد و شامگاه میخواند و این دعا مشتمل بر دلایل متقنی است بر وجود آفریدگار و بر قدرت عظیم او.
«الحمد للّه الّذی خلق اللّیل و النّهار بقوّته و میّز بینهما بقدرته و جعل لکلّ واحد منهما حدّا محدودا و امدا ممدودا یولج کلّ واحد منهما فی صاحبه و یولج صاحبه فیه بتقدیر منه للعباد فی ما یغذوهم به و ینشئهم علیه فخلق لهم اللّیل لیسکنوا فیه من حرکات التّعب
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:279
و نهضات النّصب و جعله لباسا لیلبسوا من راحته و منامه فیکون ذلک جماما و قوّة و لینالوا به لذّة و شهوة و خلق لهم النّهار مبصرا لیبتغوا فیه من فضله و لیتسبّبوا الی رزقه و یسرحوا فی ارضه طلبا لما فیه نیل العاجل من دنیاهم و درک الأجل فی اخراهم بکلّ ذلک یصلح شأنهم و یبلوا اخبارهم و ینظر کیف هم فی اوقات طاعته و منازل فروضه و مواقع احکامه لیجزی الّذین أساءوا بما عملوا و یجزی الّذین احسنوا بالحسنی ...»
(1) «حمد و سپاس خداوندی را سزاست که شب و روز را به قدرت خود آفرید و با قدرت اراده و تواناییش میان آنها فرق گذاشت، و برای هر کدام حد معیّن و امتداد زمانی مشخّصی را تعیین کرد، و آنها را در یکدیگر داخل کرد، و این کار را به خاطر آن کرد تا زندگی برای بندگان آسان شود و بتوانند غذا و وسایل زندگی برای خود فراهم کنند؛ پس شب را آفرید تا به وسیله استراحت و خواب، از رنج و تلاش روزانه آسوده باشند و همچنین بتوانند از حلال خود لذّت ببرند و زمینه بقای نسل فراهم شود، و روز را روشن ساخت تا موجودات و انسانها در طلب روزی و کسب معاش برآیند و از فضل و کرم خدا برخوردار گردند و در روی زمین به گردش و سیاحت بپردازند تا هم برای زندگی دنیای خود بکوشند و هم وسیله آسایش و راحتی خود را در آخرت فراهم آورند و تا بندگانش را بدان وسیله آزمایش کند تا معلوم شود که چگونه در اوقات معین برای ادای تکالیف و انجام واجبات استفاده میکنند که در روز جزا آنان که بدی کردهاند به جزای عمل بدشان بدشان برسند و آنان که کار نیک انجام دادهاند پاداش نیکوکاری خود را ببینند.»
اما این فرازها خود از جمله دلایل توحید اسلامی هستند که بر اساس تفکر و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:280
حس استوار است و ایمان به خدا از نظر دین مبین اسلام یک اصل تقلیدی و یا یک خصلت عاطفی نیست بلکه بر محکمترین دلایل استوار است که این ادلّه از هر دلیلی قابلقبولتر و اصیلتر میباشد.
امام آگاه و بصیر در این بخش از دعا، توجهی به عالم هستی و زندگی فرموده و ایمان عمیق خود را نسبت به خدای متعال بر این اساس استوار کرده؛ به شب و روز نگریسته است که بر یک مسیر و جریان مرتّبی استوارند و ناخودآگاه پیوسته به راه خود ادامه میدهند؛ قرآن مجید این مسأله را در آیه شریفه اعلان فرموده، میگوید:
«لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ.» «1»
«نه آفتاب را میسزد که ماه را دریابد و نه شب میتواند بر روز سبقت گیرد و هر کدام در گردونی بخصوص رفت و آمد میکنند.»
(1) براستی کیست که این گردش را مرتب کرده و به وجود آورده و با این دقت محیر العقول تنظیم نموده است؟ که به اندازه جوی بلکه به مقدار ثانیهای از آن مقدار تنظیم یافته تجاوز نمیکند ... البته که او کسی جز خداوند بزرگ، خداوند هستیبخش کس دیگری نیست! امام علیه السّلام در این قسمت از دعایش فواید زندگی را، در حرکت شب و روز، برای انسان برشمرده و میفرماید؛ خداوند متعال شب را آفریده تا وسیله استراحت از رنج و تلاش روزانه باشد و آن را لباس و پوششی برای بندگانش قرار داده تا آسایش و نیرو برای خود فراهم آورند اما روز را آفرید تا روشن و قابل دیدن باشد، انسانها از فضل و کرم خدا برخوردار باشند و در طلب روزی و کسب معاش برآیند؛ کشت و زرع کنند و یا به کار و تجارت بپردازند و به دیگر کارهایی که راه
______________________________
(1) سوره یس/ 41.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:281
به دست آوردن روزی است اشتغال ورزند تا زندگی ایشان در روی این زمین که به سر میبرند برقرار بماند. و اینک به قسمت دیگری از این دعای شریف گوش میسپاریم:
«اللّهمّ فلک الحمد علی ما فلقت لنا من الإصباح و متّعتنا به من ضوء النّهار و بصّرتنا من مطالب الأقوات و وقیتنا فیه من طوارق الآفات اصبحنا و اصبحت الأشیاء کلّها بجملتها لک سماؤها و ارضها و ما بثثت فی کلّ واحد منهما ساکنه و متحرّکه و مقیمه و شاخصه و ما علا فی الهواء و ما کنّ تحت الثّری أصبحنا فی قبضتک یحوینا ملکک و سلطانک و تضمّنا مشیّتک و نتصرّف عن امرک و نتقلّب فی تدبیرک لیس لنا من الأمر إلّا ما قضیت و لا من الخیر إلّا ما اعطیت و هذا یوم حادث جدید و هو علینا شاهد عتید ان احسنّا ودّعنا بحمد و إن أسأنا فارقنا بذمّ.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و ارزقنا حسن مصاحبته و اعصمنا من سوء مفارقته بارتکاب جریرة او اقتراف صغیرة او کبیرة و اجزل لنا فیه من الحسنات و اخلنا فیه من السّیّئات و املأ لنا ما بین طرفیه حمدا و شکرا و اجرا و ذخرا و فضلا و احسانا اللّهمّ یسّر علی الکرام الکاتبین مئونتنا و املأ لنا من حسناتنا صحائفنا و لا تخزنا عندهم بسوء اعمالنا اللّهمّ اجعل لنا فی کلّ ساعة من ساعاته حظّا من عبادتک و نصیبا من شکرک و شاهد صدق من ملائکتک اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و احفظنا من بین ایدینا و من خلفنا و عن أیماننا و عن شمائلنا و من جمیع نواحینا حفظا عاصما من معصیتک هادیا الی طاعتک مستعملا لمحبّتک.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و وفّقنا فی یومنا هذا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:282
و لیلتنا هذه و فی جمیع ایّامنا لاستعمال الخیر و هجران الشّرّ و شکر النّعم و اتّباع السّنن و مجانبة البدع و الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر و حیاطة الإسلام و انتقاص الباطل و اذلاله و نصرة الحقّ و اعزازه و ارشاد الضّالّ و معاونة الضّعیف و ادراک اللّهیف.
اللّهم صلّ علی محمّد و آله و اجعله أیمن یوم عهدناه، و أفضل صاحب صحبناه و خیر وقت ظللنا فیه و اجعلنا من ارضی من مرّ علیه اللّیل و النّهار من جملة خلقک، أشکرهم لما أولیت من نعمک و اقومهم بما شرّعت من شرائعک و اوقفهم عمّا حذّرت من نهیک اللّهمّ انّی اشهدک و کفی بک شهیدا و أشهد سماءک و ارضک و من اسکنتهما من ملائکتک و سائر خلقک فی یومی هذا و ساعتی هذه و لیلتی هذه و مستقرّی هذا انّی اشهد انّک انت اللّه الّذی لا اله الّا انت قائم بالقسط عدل فی الحکم رءوف بالعباد مالک الملک رحیم بالخلق و انّ محمّدا عبدک و رسولک و خیرتک من خلقک حمّلته رسالتک فادّاها و امرته بالنّصح لأمّته فنصح لها.
اللّهمّ فصلّ علی محمّد و آله اکثر ما صلّیت علی احد من خلقک و آته عنّا افضل ما آتیت احدا من عبادک و اجزه عنّا افضل و اکرم ما جزیت احدا من انبیائک عن امّته انّک انت المنّان بالجسیم الغافر للعظیم و انت ارحم من کلّ رحیم فصلّ علی محمّد و آله الطیّبین الطّاهرین الأخیار الانجبین.» «1»
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای ششم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:283
(1) «خداوندا پس حمد و سپاس تو را سزاست از آن جهت که گریبان صبح را شکافتی و ما را از روشنایی روز بهرهمند ساختی و در اثر تابش نور به ما بصیرت دادی تا بتوانیم در پی روزی خود برآییم و در ساعات روز از آفات و حوادث ناگوار ما را محفوظ بداری، و تمام موجودات عالم از آسمانها گرفته تا زمین و آنچه که در هر یک از آنها چه به حال حرکت و یا در حال سکون و یا در حال قیام و یا به صورت شاخص و در حال سفر، همگی ملک تو هستند و در اختیار تو میباشند؛ ابرهای آسمان و آنچه در فضا بالا میرود چه ساکن و یا متحرک و هر چه که در دل زمین قرار دارد، همگی ما شب را به صبح رساندیم در حالی که همه در قبضه قدرت کامل تو هستیم و تحت سلطنت تو قرار داریم و همیشه قدرت تو بر ما محیط است و مشیّت و اراده توست که ما را پدید آورده و به پیروی از سنت آفرینش تو همه، شب را به روز و روز را به شب آوردهایم و اعمال و حرکات ما موجودات از اراده تو ناشی میشود و همگی مقهور اراده و تقدیر تو هستیم و هیچ چیزی به ما نمیرسد مگر تو عطا میکنی و امروزی که ما در آن هستیم، بر افعال و کردار ما شاهد و گواه است که اگر ما امروز کارهای نیک انجام دادیم ما را با حمد و سپاس وداع میکند و اگر کارهای بد انجام دادیم با نکوهش و مذمّت از ما جدا میگردد.
(2) خداوندا بر محمّد و آلش درود و رحمت بفرست و توفیق ده تا در این روز جدید با اعمال نیک با آن روبرو شویم و مگذار که با انجام کارهای بد از امروز جدا گردیم و از ارتکاب گناهان صغیر و یا کبیره مصون باشیم و اعمال نیک زیادی در این روز داشته باشیم و از اعمال و کردار بد برکنار بمانیم، خداوندا به ما توفیق بده تا همه ساعتهای امروز را از صبح تا به شب در کارهای خیر صرف کنیم و به حمد و سپاس تو و فراهم آوردن اجر و پاداش اخروی و فضل و احسان بگذرانیم، خداوندا به ما توفیق ده تا با ترک گناهان فرشتگان کاتب اعمال را از نوشتن گناهانمان رنجیده
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:284
نسازیم و نامه اعمال ما را در امروز مملو از کار خیر و ثواب کن و ما را در نزد فرشتگان به واسطه کثرت گناه خوار و ذلیل مفرما، خداوندا در هر یک از ساعات امروز ما را موفق بدار تا با اعمال نیک خود از بهرهای که بندگان صالح تو دارند ما نیز بهرهمند شویم و از شکر و سپاست نصیبی داشته باشیم و بتوانیم ملائکه را شاهد صادق بر این شکرگزاری و عمل نیکمان قرار دهیم. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و ما را از طرف روبرو، پشت سر، سمت راست و طرف چپ و از همه طرف در حفظ و حمایت خودت قرار بده و از ارتکاب گناه مصون بدار و به اطاعت از اوامرت هدایت کن و در راه محبّت خودت به کارمان وادار.
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و امروز و امشب و همه روزها ما را به انجام کارهای نیک موفّق بدار و از شرّ و بدی دور کن و ما را سپاسگزار نعمتها و پیرو سنّتها و احکام خودت و به دور از بدعتگذاریهای در دینت قرار ده و توفیق امر به معروف و نهی از منکر و حفظ اسلام و از بین بردن باطل و خوار ساختن گمراهان و یاری حق و بزرگداشتن آن و هدایت گمراهان و یاری مظلومان و کمک به دردمندان به همه ما مرحمت بفرما.
(1) خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و امروز را مبارکترین روز و بهترین مصاحب ما و بهترین اوقاتی قرار ده که ما میگذرانیم و ما را از خشنودترین بندگانت قرار ده که از گذشت شب و روز خود راضی هستند، و از سپاسگزارترین بندگان در برابر نعمتهای خودت و از استوارترین افراد در اجرای احکامت و از خوددارترین کسان از نافرمانیهایت مقرر فرما، خداوندا من تو را گواه میگیرم و با این که گواهی تو تنها کافی است با این همه، آسمانها و زمین و ساکنان آنها از ملائکه و سایر مخلوقاتت را در این روز و در این ساعت و در این شب و این مکانی که ساکنم گواه میگیرم که من شهادت میدهم که تو خداوند یکتایی و جز تو خدایی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:285
نیست و در میان مخلوقاتت به انصاف و عدالت حکم میکنی و نسبت به بندگانت رءوف و مهربانی، مالک تمام عالم هستی تویی و به همه موجودات براستی عنایت و لطف داری و گواهی میدهم که محمد- صلّی اللّه علیه و آله- بنده و فرستاده تو و بهترین خلق توست که او را برگزیدهای و او را حامل رسالت خود قرار دادهای و او بخوبی این وظیفه را انجام داد و به او امر کردی تا امّت خویش را با خیرخواهی و اندرز هدایت کند و او دستور تو را به ایشان رساند.
(1) خداوندا بر محمد و آلش رحمت و درود بفرست بیش از آنچه که بر فردی از مخلوقاتت میفرستی و از طرف ما بهترین پاداشی را که به پیامبری از طرف امّتش عطا میکنی عطا کن و بالاترین و ارزندهترین پاداش را به او مرحمت نما که تو بخشنده بزرگ و آمرزنده گناهان و مهربانترین مهربانانی، پس بر محمد و آل نیکوکارش و آن پاکان و نجیبترین مردمان درود و رحمت بفرست.»
امام علیه السّلام، در این بخش از دعاهای خود از این که تمام اشیاء در برابر قدرت و اراده خدا سر تسلیم فرود آورده و در پیشگاه او خاضعند سخن گفته است و این که اوست که به هر نحو بخواهد دخل و تصرّف میکند و پس از آن شروع میکند به درخواست توفیق از خدا برای انجام کار خیر و دوری از شرّ و بدی و شکر نعمتها و پیروی از سنّتهای الهی و اجتناب از بدعتها و انجام امر به معروف و نهی از منکر و حمایت از اسلام و محو کردن باطل و یاری و بزرگداشت حق و راهنمایی و هدایت گمراهان و کمک به ضعیف و یاری مظلوم و دیگر اعمال نیک و اخلاق فاضلهای که باعث رفعت مقام انسان میشود. امام علیه السّلام در این دعا زیباترین و بلیغترین الفاظ و عبارات را برگزیده و قابل توجه است که در کلام عرب پس از قرآن و نهج البلاغه سخنی بلیغتر و فصیحتر از این دعا وجود ندارد.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:286
(1)
از بهترین دعاهای امام یکی این دعای شریف است، امام علیه السلام بدان وسیله از خداوند متعال خواسته است تا به لطف خود عاقبت او را ختم به خیر کند به این شرح:
«یا من ذکره شرف للذّاکرین و یا من شکره فوز للشّاکرین و یا من طاعته نجاة للمطیعین صلّ علی محمّد و آله و اشغل قلوبنا بذکرک عن کلّ ذکر و ألسنتنا بشکرک عن کلّ شکر و جوارحنا بطاعتک عن کلّ طاعة فان قدّرت لنا فراغا من شغل فاجعله فراغ سلامة لا تدرکنا فیه تبعة و لا تلحقنا فیه سآمة حتّی ینصرف عنّا کتّاب السّیّئات بصحیفة خالیة من ذکر سیّئاتنا و یتولّی کتّاب الحسنات عنّا مسرورین بما کتبوا من حسناتنا و اذا انقضت ایّام حیاتنا و تصرّمت مدد اعمارنا و استحضرتنا دعوتک الّتی لا بدّ منها و من اجابتها فصلّ علی محمّد و آله و اجعل ختام ما تحصی علینا کتبة اعمالنا توبة مقبولة لا توقفنا بعدها علی ذنب اجترحناه و لا معصیة اقترفناها، و لا تکشف عنّا سترا سترته علی رءوس الأشهاد یوم تبلو اخبار عبادک انّک رحیم بمن دعاک و مستجیب لمن ناداک.» «1»
«ای خدایی که یاد تو شرف و بزرگی برای گویندگان است و ای خدایی که شکر نعمتهای تو رستگاری برای سپاسگزاران و ای آن که اطاعت و فرمانبرداری از تو سبب نجات اطاعتکنندگان است، بر محمد و آلش تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 286 دعاهای امام برای عاقبت به خیری ..... ص : 286
____________________________________________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای یازدهم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:287
درود و رحمت فرست و دلهای ما را چنان به فکر و ذکر خودت مشغول کن که از یاد هر چیز دیگر بازماند و زبان ما را چنان به شکرگزاری نعمتهایت مشغول کن که هیچگاه به شکر دیگری نرسد و اعضا و جوارح ما را چنان به طاعت و بندگی خودت سرگرم کن که از اطاعت غیر تو بازماند، خداوندا اگر ما قرار است که فراغت و فرصتی داشته باشیم آن فراغت را زمان سلامتی ما قرار بده تا رنج و ناراحتی در پی نداشته باشد و کار بد و ناروا از ما سر نزند بطوری که فرشتگان کاتب بدیها، با نامه خالی از گناه ما را ترک گویند و فرشتگان نویسنده حسنات با شادمانی و سرور ما را ترک کنند و زمانی که روزهای زندگی ما به پایان میرسد و مدت عمر ما سپری میشود، به دعوتی که همه مردم در پذیرش آن دعوت شریکند به پیشگاه تو حاضر شویم در آن وقت بر محمّد و آلش درود و رحمت بفرست و توفیق بده تا آخرین عملی که از ما سر میزند و نویسندگان اعمال، آن را در آخر نامه عمل ما مینویسند، توبه قبول شده، باشد و پس از آن گناهی از ما سر نزند که نامه اعمال ما را خدشهدار کند و مرتکب خلافی بشویم.
خداوندا در روز محشر آن روزی که اهل محشر از اعمال یکدیگر باخبر میشوند ما را رسوا و بیآبرو مکن، زیرا که تو در حق کسی که از تو یاری بطلبد و درخواست کند مهربانی و ندای درخواست کنندگان را اجابت میکنی.»
(1) آیا کسی را تا این حد از اخلاص به خدا دیدهاید؟ و آیا تا به این حدّ فانی شدن در محبّت و دوستی خدا از کسی سراغ دارید؟ براستی امام علیه السلام از خداوند خواسته تا زندگی او را ختم به خیر کند و به او توبه نصوح روزی فرماید تا از هول و هراسهای آخرت نجات یابد و از عذاب قیامت خلاصی پیدا کند و چشمش به بهشت برین روشن گردد و دلش شادمان شود.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:288
(1)
امام علیه السلام این دعا را میخواند و از خداوند متعال درخواست میکرد تا بر او منّت بگذارد و توفیق توبه و آمرزش مرحمت کند:
«اللّهمّ انّه یحجبنی عن مسألتک خلال ثلاث و تحدونی علیها خلّة واحدة یحجبنی امر امرت به فابطات عنه و نهی نهیتنی عنه فأسرعت إلیه و نعمة انعمت بها علیّ فقصّرت فی شکرها و یحدونی علی مسألتک تفضّلک علی من اقبل بوجهه علیک و وفد بحسن ظنّه الیک اذ جمیع احسانک تفضّل و اذ کلّ نعمک ابتداء فها انا ذا یا الهی واقف بباب عزّک وقوف المستسلم الذّلیل و سائلک علی الحیاء منّی سؤال البائس المعیل مقرّ لک بأنّی لم استسلم وقت احسانک الّا بالإقلاع عن عصیانک و لم اخل فی الحالات کلّها من امتنانک فهل ینفعنی یا الهی اقراری عندک بسوء ما اکتسبت و هل ینجینی منک اعترافی لک بقبیح ما ارتکبت ام أوجبت لی فی مقامی هذا سخطک ام لزمنی فی وقت دعائی مقتک سبحانک لا أیأس منک و قد فتحت لی باب التّوبة الیک بل اقول مقال العبد الذّلیل الظّالم لنفسه المستخفّ بحرمة ربّه الّذی عظمت ذنوبه فجلّت و أدبرت أیّامه فولّت حتّی اذا رأی مدّة العمل قد انقضت و غایة العمر قد انتهت و ایقن انّه لا محیص له منک و لا مهرب له عنک تلقّاک بالإنابة و اخلص لک التّوبة فقام الیک بقلب طاهر نقیّ ثمّ دعاک بصوت حائل خفیّ قد تطأطأ لک فانحنی و نکّس رأسه فانثنی و قد ارعشت خشیته رجلیه و غرّقت دموعه خدّیه
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:289
یدعوک بیا ارحم الرّاحمین و یا ارحم من انتابه المسترحمون و یا اعطف من اطاف به المستغفرون و یا من عفوه اکثر من نقمته و یا من رضاه اوفر من سخطه و یا من تحمّد الی خلقه بحسن التّجاوز و یا من عوّد عباده قبول الإنابة و یا من استصلح فاسدهم بالتّوبة و یا من رضی من فعلهم بالیسیر و یا من کافی قلیلهم بالکثیر و یا من ضمن لهم اجابة الدّعاء و یا من وعدهم علی نفسه بتفضّله حسن الجزاء ما انا باعصی من عصاک فغفرت له و ما انا بألوم من اعتذر الیک فقبلت منه و ما انا بأظلم من تاب الیک فعدت علیه اتوب الیک فی مقامی هذا توبة نادم علی ما فرط منه مشفق ممّا اجتمع علیه خالص الحیاء ممّا وقع فیه عالم بانّ العفو عن الذّنب العظیم لا یتعاظمک و انّ التّجاوز عن الإثم الجلیل لا یستصعبک و انّ احتمال الجنایات الفاحشة لا یتکأدک و أنّ احبّ عبادک إلیک من ترک الاستکبار علیک و جانب الإصرار و لزم الاستغفار و أنا ابرا الیک من ان استکبر و اعوذ بک من ان اصرّ و استغفرک لما قصّرت فیه و استعین بک علی ما عجزت عنه.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله وهب لی ما یجب علیّ لک و عافنی ممّا استوجبه منک و أجزنی ممّا یخافه اهل الإساءة فانّک ملیء بالعفو مرجوّ للمغفرة معروف بالتّجاوز لیس لحاجتی مطلب سواک و لا لذنبی غافر غیرک حاشاک و لا اخاف اخاف علی نفسی الّا ایّاک انّک اهل التّقوی و اهل المغفرة و صلّ علی محمّد و آل محمّد و اقض حاجتی و انجح طلبتی و اغفر ذنبی و آمن خوف نفسی انّک
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:290
علی کلّ شیء قدیر و ذلک علیک یسیر آمین ربّ العالمین.» «1»
(1) «خداوندا سه چیز مرا از درخواست و مراجعه به درگاه تو بازمیدارد و از نعمت مناجاتت محروم میکند ولی یک عامل مرا وادار میکند، اما آن سه عامل که مانع من است این است که تو مرا به اطاعت از اوامر خویش دستور دادهای و من کوتاهی کردهام، دیگر این که مرا از ارتکاب گناهان نهی فرمودهای و من در ارتکاب آن گناهان شتاب کردهام، و تو نعمت بیشماری به من مرحمت کردهای ولی من در سپاسگزاری از آنها کوتاهی کردهام. اما آن عاملی که مرا به مسألت از درگاهت وادار میکند لطف و عنایت تو نسبت به کسانی است که رو به درگاه تو آورده و با حسن ظن دست نیاز به سوی تو دراز میکنند، زیرا هر چه به بندگانت احسان کنی همه از فضل و کرم توست و هر نعمتی که به بندگان مرحمت کنی، تازه و بیسابقه است، پس ای خدای مهربان من یکی از آن بندگان هستم که در پیشگاهت با منتهای خجلت و سرافکندگی و با حال عجز و فقر و با آوار به اعمال ناروا ایستادهام اعتراف دارم که تا از گناهان خودم را بری نسازم و خودم را برای آینده به نحوی آماده نکنم که از سپاس نعمتهایت غفلت نکنم شایسته احسان تو نیستم، پس خداوندا آیا این اعتراف و اقرار خالصانهام به آن اعمال گذشتهام مفید است یا نه؟ آیا از نتایج بد آن اعمال نجاتم میدهد یا نه؟ و یا آن که بازهم خشم تو در اثر نافرمانی گذشتهام فرا خواهد گرفت؟ و بازهم در وقت تقاضا و در این حال از من ناراضی خواهی بود؟ خداوندا تو منزّهی، و من با همه گناهان و غفلتها از لطف و احسان تو ناامید نیستم زیرا تو در توبه را به روی من باز گذاشتهای، بلکه مانند تضرع یک بنده ذلیل که به خودش ستم کرده و به
______________________________
(1) صحیفه سجادیه: دعای دوازدهم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:291
مقام پروردگارش اهانت کرده، عرض میکنم: (1) خداوندا من آن بندهای هستم که گناهان بزرگی مرتکب شده و مدّت عمرش به پایان رسیده و اکنون بازگشته و چون راه گریزی نداشته ناچار با توسل به توبه و تضرّع به پیشگاهت آمده و خالصانه توبه میکند و بدون هر گونه شبههای تو را با صدای ضعیف میخواند در حالی که از خجلت گناه سر به زیر افکنده و پشت به طاعت خم کرده و از وحشت و اضطراب پاهایش میلرزد و اشک چشمانش به رخسارش جاری است و تو را با نام یا ارحم الراحمین میخواند و ای مهربانترین کسی که متقاضیان ترحم و بخشش فقط از او طلب بخشش میکنند و ای باعاطفهترین کسی که استغفارکنندگان به گرد او میگردند و از او آمرزش میطلبند و ای خدایی که بخشش او بیش از غضبش و لطف و کرمش بیشتر از قهرش میباشد و ای که بندگانت همواره به دلیل عفو و گذشت از گناهان و آمرزش توبهکاران، به حمد و ستایش تو مشغولند و ای خدایی که بندگان خود را به پذیرش توبه عادت دادهای و ای بخشندهای که اعمال بد بندگانش را به وسیله توبه اصلاح کردهای و ای که به اعمال اندک و اطاعت ناچیز بندگان خشنود و طاعت آنان را به کرم خویش پاداش بزرگ عطا میکنی و ای آن که اجابت درخواست بندگان را ضمانت کردهای و ای خدای مهربان که با فضل خود به بندگان در برابر اعمال نیک وعده پاداش نیکو دادهای. خداوندا من گنهکارتر از کسانی که گناه آنان را بخشیدهای نیستم و اعمال من بدتر از اعمال کسانی که از گناهان خود طلب عفو و توبه کردند و تو عذر آنها را پذیرفتی، نیست و من ستمکارتر از آنانی که به درگاهت آمده و زاری کردهاند و تو هم به ایشان احسان کردهای نیستم، پس هماکنون در اینجا با این حالت به سوی تو بازگشتهام و توبه میکنم همچون کسی که از گذشته خویش پشیمان و از اعمالی که مرتکب شده نادم و شرمنده است و میداند که عفو و بخشش از گناهان بزرگ در نزد لطف بیکران تو مهم
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:292
نیست و چشمپوشی از گناهان عظیم او در نزد تو آسان است و میداند که تحمّل و بردباری در برابر جنایات بد او تو را رنج نمیدهد، خداوندا با علم به این که به بهترین بندگان در پیشگاه تو کسی است که در مقام بندگی تو کبر و خودخواهی او را نگیرد و با کمال خضوع و پافشاری به سوی تو میآید تا با استغفار و اظهار ذلّت، عزّت و شرف خود را بازیابد و از اصرار به گناه به تو پناه آوردهام و از کوتاهی در انجام وظیفه استغفار میکنم و از آنچه ناتوانم از تو کمک میطلبم.
(1) خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست و در انجام طاعت خودت به من توفیق ده و مرا از گناهانی که باعث مجازات است بازدار، و از ارتکاب اعمالی که گنهکاران از انجام آنها بیمناکند مرا ایمن گردان زیرا که عفو و بخشش تو فراوان است و هر گنهکاری به آمرزش تو امیدوار است زیرا توبه گذشت و بخشش معروفی، خدایا من مطلوبی جز تو و برای گناهانم بخشندهای غیر از تو نمیشناسم و بر خود جز از عذاب تو بیمی ندارم چه آن که تو اهل تقوا و بخششی، پس بر محمد و آلش درود فرست و حاجتم را برآور و مرا در تقاضایی که دارم موفق بدار و گناهم را ببخش و از بیم نفسم در امان بدار زیرا که تو بر هر کاری توانایی و این درخواستهای من بر تو بسی آسان است، دعای مرا مستجاب کن ای پروردگار جهانیان ...»
(2) امام سجّاد علیه السلام در این دعای شریف باب گفتگوی با خدا را که- به نظر من- راه تازه و بیسابقه و نشناختهای بوده است به روی بندگان گشوده که جز در سخنان امام امیر المؤمنین علیه السلام در پارهای از دعاهایش، در زبان عربی نمونه ندارد ... امام علیه السلام عواملی را که باعث جلوگیری از درخواست و مسألت اوست و همچنین راهی را که راه مسألت را هموار میکند به خدا عرضه میکند و آن را به صورت مفصّل و مهیّج مطرح میسازد، در حالی که از خداوند
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:293
درخواست توبه و عفو و بخشش دارد و به زبان شخص بیمناک و خوار و درمانده در پیشگاه خدای تعالی سخن میگوید در حالی که کمرش خمیده و سرافکنده و بدنش لرزان و اشکهایش جاری؛ با گریه و زاری و نسبت به تقصیراتی که داشته است پشیمان است و به خاطر کوتاهی در حق خدای تعالی مینالد و طلب آمرزش میکند، در حالی که آن حضرت سرور ساجدان و پیشوای پرهیزگاران و رهبر موحّدان است آری کدام روح ملکوتی است این روح بزرگی که برای تعظیم و تجلیل در برابر آفریدگار بزرگ این قدر کوچک و ذوب شده است؟
(1)
امام علیه السلام وقتی که مریض میشد و یا غم و گرفتاری پیش میآمد این دعا را به شرح ذیل میخواند:
«اللّهمّ لک الحمد علی ما لم ازل اتصرّف فیه من سلامة بدنی، و لک الحمد علی ما احدثت بی من علّة فی جسدی فما أدری، یا الهی، ایّ الحالین احقّ بالشّکر لک و أیّ الوقتین اولی بالحمد لک؟ أ وقت الصّحة الّتی هنّاتنی فیها طیّبات رزقک، و نشّطتنی بها لابتغاء مرضاتک و فضلک، و قوّیتنی معها علی ما وفّقتنی له من طاعتک؟
ام وقت العلّة الّتی محصّتنی بها، و النّعم الّتی اتحفتنی بها تخفیفا لما ثقل به ظهری من الخطیئات و تطهیرا لما انغمست فیه من السّیّئات، و تنبیها لتناول التّوبة، و تذکیرا لمحو الحوبة بقدیم النّعمة و فی خلال ذلک ما کتب لی الکاتبان من زکیّ الأعمال، ما لا قلب فکّر فیه، و لا لسان نطق به و لا جارحة تکلّفته بل افضالا منک علیّ، و احسانا من صنیعک الیّ.
اللّهمّ فصلّ علی محمّد و آله و حبّب الیّ ما رضیت لی،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:294
و یسّر لی ما احللت بی و طهّرنی من دنس ما اسلفت، و امح عنّی شرّ ما قدّمت، و اوجدنی حلاوة العافیة، و اذقنی برد السّلامة و اجعل مخرجی عن علّتی الی عفوک و متحوّلی عن صرعتی الی تجاوزک و خلاصی من کربی الی روحک و سلامتی من هذه الشّدّة الی فرجک انّک المتفضّل بالإحسان المتطوّل بالامتنان الوهّاب الکریم ذو الجلال و الإکرام.» «1»
«خداوندا همواره از تو در مقابل نعمت سلامتی که به من دادهای سپاسگزارم، و برای بیماری که در بدنم ایجاد میکنی سپاس میگویم و نمیدانم خداوندا کدام یک از این دو حالت سزاوار شکر و سپاس بیشتری است، آیا حالت سلامتی که من از نعمتهای خوب زندگی بهرهمندم؟ که بدان وسیله به من نشاط و شادمانی داده و این تندرستی مرا به برخورداری از فضل و کرمت یاری میکند؟ و بدان وسیله نیرومندم ساخته و موفّق به اطاعت خود میگردانی؟ و یا هنگام بیماری که آن نیز لطفی است و بدان وسیله از گناهان قبلی پاک میشوم و آن گناهانی را که بر دوش من سنگینی میکند، تخفیف میدهی و در وقت بیماری به یاد نعمتهای خود انداخته و گناهم را محو میکنی و در اوقات بیماریم دو فرشته نویسنده اعمال، خوبیهایی را در نامه عملم مینویسند که نه به قلبم خطور کرده و نه به زبان آوردهام و نه با اعضا و جوارحم انجام دادهام بلکه تنها لطف و احسانی است که از جانب خود بر من ارزانی داشتهای.
(1) پس خداوندا بر محمّد و آلش درود فرست و هر چه را که مورد رضای توست در نظرم محبوب گردان و رنج و مشقّتی را که به من میرسد، آسان فرما و در اثر تحمّل رنج و زحمت از پلیدی گناهان گذشتهام پاک ساز و
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای پانزدهم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:295
آثار آن شرارتهای قبلی را از من دور کن و بر من لذت سلامتی و عافیت را بچشان و از بیماری نجاتم ده و به سوی عفو و بخشش خودت رهنمون باش و این حال بیماری و افتادگی را وسیله آمرزش و گذشت خودت قرار بده و مرا پس از بهبودی از غمهایی که دارم به یاد ذات پاکت و رحمت واسعه خودت خلاصی بخش و از این شدّت و سختی به فرج و گشایشم متحوّل کن و به ساحل تندرستی برسان، زیرا که تو صاحب فضل و کرمی و پربخشنده و صاحب احسان و بخششی.»
(1) امام علیه السلام ایمان راستین دارد و بیهیچ تردیدی معتقد است که تندرستی و سلامتی و بیماری و مرض، همه اینها در ید قدرت خدای متعال است و اوست که تندرستی و عافیت میدهد و از بندگان هر که را اراده کند به بیماری و درد مبتلا میکند، از این رو امام علیه السلام در هر دو حالت سپاسگزار پروردگار خود میباشد؛ در حال سلامتی او را سپاس میگوید به خاطر آن که از روزیهای خوب و پاکیزه او را برخوردار کرده و به او نشاط بخشیده است تا در راه رضای او بکوشد و نیرو داده تا به طاعت و عبادت او مشغول شود و در اوقات بیماری او را سپاس میگوید زیرا که بیماری باعث تخفیف گناهان و پاک شدن او از آلودگی به گناه است و هشداری برای اقدام به توبه و بازگشت به سوی خداست. امام علیه السلام پس از اینها از خداوند درخواست کرده است تا طعم سلامتی و عافیت را به او بچشاند و از غمها و بلاها برکنار فرماید و از نعمت فرج و گشایش او را برخوردار سازد.
(2)
از جمله دعاهای دلپسند امام علیه السلام این دعاست که در وقت تقاضای عفو از گناهان و یا هنگام تضرّع در پیشگاه خدا جهت نادیده گرفتن معایبش- بطوری که در صحیفه عنوان شده- این دعا را به شرح ذیل میخواند:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:296
«اللّهمّ یا من برحمته یستغیث المذنبون و یا من الی ذکر احسانه یفزع المضطرّون و یا من لخیفته ینتخب الخاطئون یا انس کلّ مستوحش غریب و یا فرج کلّ مکروب کئیب و یا غوث کلّ مخذول فرید و یا عضد کلّ محتاج طرید انت الّذی وسعت کلّ شیء رحمة و علما و انت الّذی جعلت لکلّ مخلوق فی نعمک سهما و انت الّذی عفوه اعلی من عقابه و انت الذی تسعی رحمته امام غضبه و انت الّذی عطاؤه اکثر من منعه و انت الّذی اتّسع الخلائق کلّهم فی وسعه و أنت الّذی لا یرغب فی جزاء من اعطاه و انت الّذی لا یفرّط فی عقاب من عصاه و انا یا الهی عبدک الّذی امرته بالدّعاء فقال لبّیک و سعدیک ها انا ذا یا ربّ مطروح بین یدیک انا الّذی اوقرت الخطایا ظهره و انا الّذی افنت الذّنوب عمره و انا الّذی بجهله عصاک و لم تکن اهلا منه لذاک هل انت یا الهی راحم من دعاک فابلغ فی الدّعاء ام انت غافر لمن بکاک فاسرع فی البکاء ام انت متجاوز عمّن عفّر لک وجهه تذلّلا؟ ام انت مغن من شکا الیک فقره توکّلا؟ الهی لا تخیّب من لا یجد معطیا غیرک و لا تخذل من لا یستغنی عنک باحد دونک الهی فصلّ علی محمّد و آله و لا تعرض عنّی و قد اقبلت علیک و لا تحرمنی و قد رغبت الیک و لا تجبهنی بالرّدّ و قد انتصبت بین یدیک انت الّذی وصفت نفسک بالرّحمة فصلّ علی محمّد و آله و ارحمنی و انت الّذی سمّیت نفسک بالعفو فاعف عنی قد تری یا إلهی فیض دمعی من خیفتک و وجیب قلبی من خشیتک و انتفاض جوارحی من هیبتک کلّ ذلک حیاء
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:297
منّی لسوء عملی و لذلک خمد صوتی عن الجأر الیک و کلّ لسانی عن مناجاتک ...»
(1) «ای خداوندی که گنهکاران به رحمت تو پناه میبرند و ای خدایی که بندگان پریشانحال با یاد احسان تو به درگاه تو تضرّع و زاری میکنند و ای کسی که بندگان گنهکارت از ترس عذابت مینالند و ای آن که هر وحشتزده سرگردان به تو انس میگیرد و ای خدایی که شادیبخش دلهای پرغم و اندوهی و ای پناه هر بیپناه و محروم، و ای یار و یاور نیازمند راندهشده از همه جا، تو ای آن خداوندی که علم بینهایت تو و رحمت بیکرانت همه جا را فرا گرفته و همه چیز را زیر پوشش خود دارد و تو هستی که با حکمت بالغهات به هر مخلوقی از نعمتهای بیپایانت سهمی عطا کردهای و تو ای که عفو و بخششت بالاتر از کیفر و عقاب توست و تو ای آن که همیشه رحمتت بر خشم و غضبت سبقت دارد و جود و کرمت بیش از منع و محروم داشتن توست، خداوندا تو هستی که همه مخلوقات را زیر پوشش رحمت خود قرار دادهای و در مقابل احسان و بخششت از کسی پاداش نمیخواهی و در عذاب و کیفر گنهکاران به کسی ستم روا نمیداری خداوندا اینک من همان بنده گنهکارم که دستور دعا دادهای و او نیز لبّیک گفته و امر تو را اطاعت کرده است و اینک منم که در پیشگاه تو به خاک مذلّت افتادهام و این منم که بار خطاها و گناهان بر دوشم سنگینی میکند، و این منم که سراسر عمرم را در معصیت تو به هدر دادهام و منم آن بندهای که در اثر نادانی نافرمانی تو را کردهام در صورتی که تو شایسته نافرمانی و عصیان نبودهای، و اینک آیا درباره کسی که با تضرّع و زاری به درگاهت آمده و دعا میکند، ترحّم مینمایی تا به تضرّع خود بیفزایم؟ و یا کسی را که با گریه و زاری طلب بخشش میکند، پذیرایی، که با امیدواری به درخواست و زاریم ادامه دهم؟ و یا آن که از گناه کسی که پیشانی بر خاک میساید،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:298
درمیگذری و یا آن که به امید و توکّل به تو از فقر و بیچارگی خود به درگاه تو شکایت دارد، بینیاز میکنی؟ خداوندا کسی را که جز تو بخشندهای سراغ ندارد، ناامید مگردان و کسی را که غیر از تو از هیچ کس رفع نیازش را نمیطلبد، خوار مساز پس ای پروردگار بر محمّد و آلش درود و رحمت فرست و از من روی مگردان در حالی که من با تمام وجودم به تو رو آوردهام و مرا از درگاهت محروم مساز در حالی که من به تو دل بستهام و دست رد به سینهام مزن در حالی که با ذلّت و خواری در حضورت ایستادهام زیرا که تو خود را به رحمت و بخشش ستودهای! پس بر محمّد و آلش درود و رحمت فرست و مرا نیز مشمول عفو و رحمت خود بفرما و تو ای که خود را به عفو و گذشت توصیف کردهای پس از گناه من درگذر، خداوندا اشک چشمم را میبینی که از ترس عذابت به رخسارم جاری است و طپش قلبم را مشاهده میکنی که از خوف و خشیت تو لرزان است و تو خود شاهدی که اعضا و جوارحم از یاد هیبت تو به رعشه افتاده است، تمام اینها به خاطر شرم از گناهانی است که مرتکب شدهام و از این رو صدای نالهام به درگاه تو ضعیف شده و زبانم از مناجات با تو لال گشته است.»
(1) این بخش از دعای امام علیه السلام از ایمان عظیم آن حضرت و توجه عمیق وی به خدای تعالی حکایت دارد که در تمام حالات و شئون خود و در همه گرفتاریها و شدایدش به او پناهنده میشود زیرا که او منبع هر فیض و نعمت و خیر است که رحمت او همه جا را فرا گرفته و همه چیز را زیر پوشش خود دارد، امام علیه السلام مینالد و به او متوسّل میشود و تذلّل و خواری میکند و از درگاه او طلب بخشش و توبه و آمرزش دارد. اینک به بخش دیگری از دعای امام علیه السلام گوش میسپاریم:
«یا الهی فلک الحمد فکم من عائبة سترتها علیّ فلم تفضحنی و کم من ذنب غطّیته علیّ فلم تشهرنی و کم
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:299
من شائبة ألممت بها فلم تهتک عنّی سترها و لم تقلّدنی مکروه شنارها و لم تبد سوأتها لمن یلتمس معایبی من جیرتی و حسدة نعمتک عندی ثمّ لم ینهنی ذلک عن أن جریت الی سوء ما عهدت منّی فمن أجهل منّی یا الهی برشده؟ و من اغفل منّی عن حظّه و من ابعد منّی من استصلاح نفسه حین انفق ما اجریت علیّ من رزقک فی ما نهیتنی عنه من معصیتک و من ابعد غورا فی الباطل و اشدّ إقداما علی السّوء منی حین اقف بین دعوتک و دعوة الشّیطان فأتّبع دعوته علی غیر عمی منّی فی معرفة به و لا نسیان من حفظی له و انا حینئذ موقن بانّ منتهی دعوتک الی الجنّة و منتهی دعوته الی النّار سبحانک ما اعجب ما اشهد به علی نفسی و اعدّده من مکتوم امری و اعجب من ذلک اناتک عنّی و إبطاؤک عن معاجلتی و لیس ذلک من کرمی علیک بل تأنّیا منک لی و تفضّلا منک علیّ لأن ارتدع عن معصیتک المسخطة و اقلع عن سیّئاتی المخلقة و لأنّ عفوک عنّی احبّ الیک من عقوبتی بل انا یا الهی اکثر ذنوبا و أقبح آثارا و اشنع افعالا و اشدّ فی الباطل تهوّرا و اضعف عند طاعتک تیقّظا و اقلّ لوعیدک انتباها و ارتقابا من ان احصی لک عیوبی او اقدر علی ذکر ذنوبی و انّما اوبّخ بهذا نفسی طمعا فی رأفتک الّتی بها صلاح امر المذنبین و رجاء لرحمتک الّتی بها فکاک رقاب الخاطئین ...»
(1) «ای خداوند بخشنده، حمد و سپاس تو را سزاست، چه بسیار عیبهای مرا که پوشاندی و ما را با فاش ساختن آنها رسوا نکردی و چه بسیار گناهانم را که عفو کردی و نادیده گرفتی و در میان مردم به بدی معروفم نکردی و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:300
چه بسیار کارهای ننگآلودی که مرتکب شدم و تو پردهدری نکردی و نشانه آنها را به گردنم نیاویختی و آنها را به همسایگان عیبجو و حسودان نعمتت آشکار نساختی، وانگهی این همه لطف و کرم تو مرا از شتافتن به کارهای بد و پیمانشکنی بازنداشت، پس خداوندا چه کسی از من نادانتر بر خیر و صلاح خودش است؟ و چه کسی از من غافلتر در تشخیص بهره و سعادت خویش است؟ و چه کسی از من دورتر به اصلاح حال خودش میباشد؟ در حالی که هر چه نعمت به من دادی همه را در راه معصیتهایی که مرا از ارتکاب آنها نهی کرده بودی، صرف کردم! و چه کسی پیش از من گرفتار باطل شده و بیشتر بدرفتاری کرده است در حالی که من در میان دعوت تو به اطاعت و دعوت شیطان به معصیت قرار گرفتم و بیتوجه به سوی دعوت شیطان رفتم، در حالی که یقین دارم دعوت تو مرا به سوی بهشت جاودانه هدایت میکند ولی دعوت شیطان به جانب آتش میکشاند، (1) خداوندا تو پاک و منزّهی چقدر شگفتآور است که من با این کار به ضرر خودم شهادت میدهم و این را یکی از اسرار کار خودم میدانم و عجیبتر از کار من آن است که تو در برابر نافرمانی من، حلم و بردباری میورزی و در کیفر و مجازات من شتاب نمیکنی البته این شکیبایی تو به خاطر آن نیست که من کرامت و عزت دارم بلکه به واسطه فضل و کرم تو بر بندگان است زیرا که عفو و گذشت در نزد تو محبوبتر از عقوبت و کیفر است، بلکه ای خدای بزرگ من میدانم که اعمال بد من بیشمار است و در انجام کار باطل و زشتکاری و معصیت گستاخی من افزون بوده است اما هنگام اطاعت تو خود را ناتوان و از وعدههای قهر تو به عاقبت کارم کم توجه و در غفلتم، من کوچکتر از آنم که عیبهایم را بشمارم و قادر به زبان آوردن گناهانم باشم ولی با این همه به خاطر امید به مهربانی تو که اصلاح کار گنهکاران بسته به رحمت توست، ضمن اقرار به گناهانم نفس خویش را سرزنش میکنم و به رحمت تو که تنها وسیله
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:301
نجات است امیدوارم.»
(1) براستی که امام علیه السلام در تمام اوقات زندگی خود هرگز مرتکب گناهی نشده و هیچ خطایی از او سر نزده است و او نهایت پرهیز را در امور دینی خود داشته و در راه و رفتارش کمال مراقبت را مینموده است اما از شدّت خوف از پروردگار و توجّه فوق العاده به او و گسستن از غیر او و پیوستن به اوست که خود را به منزله گنهکاران قرار داده و از پیشگاه خدای متعال امید عفو و رهایی و نجات از عذاب را دارد. اینک به آخرین بخش این دعا گوش فرا میدهیم:
«اللّهمّ و هذه رقبتی قد أرقّتها الذّنوب فصلّ علی محمّد و آله و أعتقها بعفوک و هذا ظهری قد اثقلته الخطایا فصلّ علی محمّد و آله و خفّف عنه بمنّک یا الهی لو بکیت الیک حتّی تسقط اشفار عینیّ و انتحبت حتّی ینقطع صوتی و قمت لک حتّی تتنشّر قدمای و رکعت لک حتّی ینخلع صلبی، و سجدت لک حتّی تتفقّأ حدقتای و اکلت تراب الأرض طول عمری و شربت ماء الرّماد آخر دهری و ذکرتک فی خلال ذلک حتّی یکلّ لسانی ثمّ لم ارفع طرفی الی آفاق السّماء استحیاء منک ما استوجبت بذلک محو سیّئة واحدة من سیّئاتی و ان کنت تغفر لی حین استوجب مغفرتک و تعفو عنّی حین استحقّ عفوک فإنّ ذلک غیر واجب لی باستحقاق و لا انا اهل له باستیجاب إذ کان جزائی منک فی اوّل ما عصیتک النّار فإن تعذّبنی فأنت غیر ظالم لی ...»
«الهی فاذ قد تغمّدتنی بسترک فلم تفضحنی و تأنّیتنی بکرمک فلم تعاجلنی و حلمت عنّی بتفضّلک فلم تغیّر نعمتک علیّ و لم تکدّر معروفک
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:302
عندی فارحم طول تضرّعی و شدّة مسکنتی و سوء موقفی اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و قنی المعاصی و استعملنی بالطّاعة و ارزقنی حسن الإنابة و طهّرنی بالتّوبة بالعافیة و اذقنی حلاوة المغفرة و اجعلنی طلیق عفوک و عتیق رحمتک و اکتب لی امانا من سخطک و بشّرنی بذلک فی العاجل دون الآجل بشری اعرفها و عرّفنی فیه علامة أتبیّنها انّ ذلک لا یضیق علیک فی وسعک و لا یتکأدک فی قدرتک، و لا یتصعّدک فی أناتک، و لا یئودک فی جزیل هباتک الّتی دلّت علیها آیاتک انّک تفعل ما تشاء و تحکم ما ترید انّک علی کلّ شیء قدیر.» «1»
(1) «خداوندا این گردن من است که زیر بار گناهان خم شده است پس بر محمّد و آلش درود و رحمت بفرست و به عفو و کرمت گردنم را از قید گناهان آزاد کن. خداوندا اگر من آن قدر گریه کنم که تمام مژگانم بریزد و چنان بنالم که صدایم بریده شود و چندان عبادت کنم و سرپا بایستم که گوشت پاهایم متلاشی شود و آن قدر در پیشگاهت رکوع کنم که مهرههای ستون فقراتم از هم بگسلد و به قدری در حضورت سجده کنم تا چشمانم از حدقه بیرون رود و در سراسر عمرم خاک زمین خوراکم و آب خاکستر آشامیدنی من باشد و در تمام این مدّت همهاش به ذکر تو مشغول باشم تا آنجا که زبانم از حرکت بازایستد و سپس از شرمندگی سر به طرف آسمان بلند نکنم و با این همه مستحق محو کردن یکی از گناهانم نخواهم بود و حال اگر تو مرا مستحق مغفرت ببینی و به فضل و کرمت مرا ببخشی از کرم و گذشت توست، نه آن که من سزاوار این مغفرت بودهام و در برابر شایستگی من مرا مورد لطف خودت قرار دادهای زیرا در نخستین
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای شانزدهم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:303
گناهی که مرتکب شدم پاداشم آتش دوزخ بوده پس اگر مرا عذاب کنی به من ستم نکردهای.
(1) خداوندا در حالی که بدیهای مرا پنهان ساختی و میان مردم رسوایم نکردی و با آن همه گناهم به لطف و کرمت با من مدارا کردی و در کیفر من شتاب نکردی و نعمتهای خودت را بر من دگرگون نساختی. خداوندا اینک بر آه و زاری طولانی من رحم کن و بر بیچارگی و درماندگیم ترحّم نما، بار الها بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و مرا از گناهان بازدار و به اطاعت و بندگی خودت وادار و بازگشتی نیکو روزیم کن و با توبه واقعی از گناهانم پاک ساز و مرا یاری کن که دیگر به سوی گناه بازنگردم و به عافیت و سلامتی حالم را اصلاح فرما و شیرینی آمرزش و مغفرت خودت را بر من بچشان و مرا آزاد شده از آتش دوزخ به عفو و رحمتت قرار بده و امان نامهای از خشم خودت را برای من بنویس و بدان وسیله نه تنها خیر اخروی را بلکه اثر خیر آن را در دنیا نیز بشارتم ده، بشارتی که باعث اطمینان به ایمن بودنم از عذاب تو و آگاهیم برداشتن اماننامه گردد، البته انجام این درخواستها در مقابل رحمت واسعه تو و قدرت بیمنتهایت مهم نیست و رنج و زحمتی ندارد و در برابر ذات حلیم و بردبارت دشوار نیست و در مقابل بخششهایت که آیات قرآن کریم بر آنها دلالت دارند اجابت درخواستهای من دشوار نیست زیرا که به هر چه اراده کنی، توانایی انجام آن را داری و هر چه را بخواهی حکم میکنی و بر همه چیز قادر و توانایی.»
(2) امام سجّاد علیه السلام هر آنچه را که باعث تقرب به خداست انجام داده و برای آخرتش آنچه را که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نظیر آن عمل را از کسی نشنیده است، پیشاپیش فرستاده، در میدان عبادت خدا هیچ نافله و مستحبی را فروگذار نکرده، بلکه انجام داده است زیرا که بسیاری از اوقات
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:304
زندگی خویش را روزها روزهدار و شبها را به نماز و مناجات گذرانده و در صحنه امور خیریّه و احسان بر درماندگان و محرومان هیچ نوع خیر و احسانی نبوده مگر آن که نسبت به ایشان انجام داده است، با وجود این، خود را در پیشگاه خدای تعالی مقصّر میدید درست در این امور، روش انبیا و اوصیا را داشته که عبادات و طاعاتشان را تنها و تنها برای خدا انجام میدادند و با این همه، آنان برای اعمال خالصانه خود در پیشگاه خداوند هیچ اهمیتی قائل نبودند.
(1)
از جمله دعاهای ارزنده امام علیه السلام این دعای شریف است که هرگاه نام شیطان برده میشد، از عداوت و مکر او بدین وسیله به خدا پناه میبرد:
«اللّهمّ انّا نعوذ بک من نزعات الشّیطان الرّجیم و کیده و مکائده، و من الثّقة بامانیه و مواعیده و غروره و مصائده و ان یطمع نفسه فی اضلالنا عن طاعتک و امتهاننا بمعصیتک، او ان یحسن عندنا ما حسّن لنا او ان یثقل علینا ما کرّه الینا اللّهمّ اخساه عنّا بعبادتک، و اکبته بدؤوبنا فی محبّتک و اجعل بیننا و بینه سترا لا یهتکه و ردما مصمتا لا یفتقه اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اشغله عنّا ببعض اعدائک و اعصمنا منه بحسن رعایتک و اکفنا ختره و ولّنا ظهره و اقطع عنّا اثره اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و امتعنا من الهدی بمثل ضلالته و زوّدنا من التّقوی ضدّ غوایته و اسلک بنا من التّقی خلاف سبیله من الرّدی اللّهمّ لا تجعل له فی قلوبنا مدخلا و لا توطننّ له فیما لدینا منزلا اللّهمّ و ما سوّل لنا من باطل فعرّفناه و اذا عرّفتناه فقناه و بصّرنا ما نکایده به و الهمنا ما نعدّه و ایقظنا عن سنة الغفلة بالرّکون الیه و احسن بتوفیقک عوننا علیه اللّهمّ
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:305
و أشرب قلوبنا انکار عمله و الطف لنا فی نقض حیله اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و حوّل سلطانه عنّا و اقطع رجاءه منّا و ادرأه عن الولوع بنا.
«خداوندا ما از وسوسهها و کید و مکرهای شیطان رجیم و از اعتماد به وعدههای دروغ و فریبها و وسوسههای فریبنده او، به درگاه تو پناه میبریم؛ مبادا که بر ما طمع ببندد و از طاعت و بندگی تو ما را بازدارد و با نافرمانی تو ما را به ذلّت و خواری بکشد و کارهای زشت و ناپسند را در نظر ما خوب جلوه دهد و یا آن که کارهای شایسته و اعمال صالحی را که مورد پسند تو هستند در نظر ما بسیار سنگین و طاقتفرسا جلوه دهد، خداوندا ما را با عبادت و بندگی خودت از جاذبههای وسوسه شیطان بازدار؛ و با حسن رعایت خود ما را از شر او حفظ کن، بین ما و او پرده محکمی بیفکن و در بین ما و او سد محکمی بنا کن که نتواند آن پرده را پاره کند و آن سد را بشکند. (1) خداوندا بر محمّد و آلش درود فرست و شیطان را با سرگرم ساختن به فریب دشمنانت از ما دور نگهدار و ما را به حسن رعایت خود از شرّ او بازدار و از کینههای او حفظ کن و او را پشت سر ما قرار بده و او را موفق به ردیابی ما مگردان، خداوندا بر محمّد و آلش درود و رحمت بفرست و ما را به هر اندازه که شیطان در گمراهی و ضلالت است، از هدایت خود همان قدر بهرهمند فرما و از توشه تقوایمان در برابر گمراهسازیهای او برخوردارمان گردان، و ما را به راهی هدایت کن که ضد راه شیطان باشد. خداوندا دلهای ما را محل ورود شیطان قرار مده و اجازه مده تا در دلهای ما برای خود منزل بگیرد و آنجا را برای خود وطن قرار دهد، خداوندا تو چشم و گوش ما را باز کن تا کارهای باطلی را که به ما تلقین میکند بشناسیم و چون به لطف خود ما را با آنها آشنا کردی، از توجه بدانها نیز بازدار، و چشمان ما را باز کن تا حیلههای شیطان را ببینیم و در چاه فریب او نیفتیم، و آنچه برای رفع خطر شیطان لازم است به ما
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:306
الهام کن و ما را از خواب غفلت اعتماد به او، بیدار ساز و ما را با حسن توفیقت در مخالفت با او کمک کن. خداوندا دلهای ما را با انکار کارهای شیطان سیراب کن و در خراب کردن بنیان مکر او به لطف خودت یاری کن خداوندا بر محمّد و آلش درود و رحمت بفرست و به قدرت نامتناهی خود ما را از تسلط شیطان بازدار و امید و طمع او را از فریب دادن ما قطع کن.»
(1) براستی هر خصلتی از خصلتهای ناپسند و هر فکر باطلی که انسان را از راه راست بازدارد و گناهان را در نظر او جلوه دهد و به جرایم و گناهان تشویق کند و بر بدی و دشمنی وادارد، بیقین از الهامات و القائات شیطان رجیم است، زیرا که او نخستین دشمن انسان است که او را از انسانیت بیرون کرده و در سطح مهلکی از انحطاط و بیچارگی میاندازد. امام علیه السلام در این فقرات از دعا درخواست کرده تا خداوند او را از کید و مکرهای شیطان نجات دهد و از اعتماد به خواستها و وعدهها و فریبها و دروغها و وسوسههایش که باعث گمراهی مردم و انداختن در مهالک و دور ساختن ایشان از الطاف الهی و رحمت او میگردد نگهدارد. اینک به بقیه این دعای شریف گوش فرا میدهیم:
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اجعل آباءنا و امّهاتنا و اولادنا و اهالینا و ذوی ارحامنا و قراباتنا و جیراننا من المؤمنین و المؤمنات منه فی حرز حارز و حصن حافظ و کهف مانع و البسهم منه جننا واقیة و اعطهم علیه اسلحة ماضیة اللّهمّ و اعمم بذلک من شهد لک بالرّبوبیة و اخلص لک بالوحدانیّة و عاداه لک بحقیقة العبودیّة و استظهر بک علیه فی معرفة العلوم الرّبّانیّة.
اللّهمّ احلل ما عقد و افتق ما رتق و افسخ ما دبّر و ثبّطه اذا عزم و انقض ما ابرم اللّهمّ و اهزم جنده و ابطل کیده
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:307
و اهدم کهفه و ارغم انفه اللّهمّ اجعلنا فی نظم اعدائه و اعزلنا عن عداد اولیائه لا نطیع له اذا استهوانا و لا نستجیب له اذا دعانا نأمر بمناواته من اطاع امرنا و نعظ عن متابعته من اتّبع زجرنا اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله خاتم النّبیّین و سیّد المرسلین و علی اهل بیته الطّیّبین الطّاهرین و اعذنا و اهالینا و اخواننا و جمیع المؤمنین و المؤمنات ممّا استعذنا منه و اجرنا ممّا استجرنا بک من خوفه و اسمع لنا ما دعونا به و اعطنا ما اغفلناه و احفظ لنا ما نسیناه و صیّرنا بذلک فی درجات الصّالحین و مراتب المؤمنین آمین ربّ العالمین.» «1»
(1) «خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و پدران، مادران، فرزندان و اهل خانواده و خویشان و نزدیکان و همسایگان ما را از مردان و زنان با ایمان، همه را با قرار دادن در حصار محکم و دژ استوار و پناهگاه دائم رحمت خود، از شر شیطان محفوظ بدار و بر تن آنان زرههای نگهدارنده از شر شیطان بپوشان و به دست ایشان سپرهای محکمی از ایمان مرحمت کن و در برابر سپاه جرّار شیطان آنها را با سلاح ایمان مجهز کن. خداوندا این دعاهای مرا درباره همه کسانی که به ربوبیّت تو معتقدند و با اخلاص کامل به یکتایی تو شهادت میدهند و از روی حقیقت بندگی، شیطان را دشمن خود میدانند، اجابت فرما و نیز درباره هر کسی که به واسطه اشراقات علوم ربّانی از تو در مبارزه با شیطان یاری میطلبد، بپذیر.
(2) خداوندا هر دری را که شیطان به روی ما میبندد به لطف خود بر ما بگشای و هر روزنهای که به روی ما باز میکند، آن را ببند و هر تدبیری که
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای هفدهم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:308
درباره ما میاندیشد به لطف خود بر هم زن، و هر تصمیمی که میگیرد از بین ببر. خداوندا لشکر شیطان را مغلوب کن و تمام مکرها و سنگرهای او را ویران کن و دماغش را به خاک بمال. خداوندا ما را در برابر سپاه منظّم شیطان غالب گردان و جزو لشکر شیطان و دوستدارانش قرار مده تا به هنگام فریبکاری و دعوت به گمراهی از او اطاعت نکنیم و در وقت دعوت به باطل، دعوتش را نپذیریم و بتوانیم دیگران را به مخالفت با شیطان امر کنیم و هر که از ما پیروی کند، او را با موعظه و اندرز از پیروی شیطان دلسرد نماییم. خداوندا بر محمّد خاتم پیغمبران و سرور رسولانت و بر اولاد و اهل بیت پاک و پاکیزهاش درود و رحمت فرست، ما و خاندان، برادران و تمام اهل ایمان از مرد و زن را در شمار کسانی قرار ده که از شرّ شیطان به تو پناه آورده و در وقت بیم از اغوای او به تو، پناهندهایم. خداوندا این دعاهای ما را اجابت فرما و آنچه را که غفلت کردیم و نگفتیم به ما عطا کن و هر چه را که ما فراموش کردیم تو برای ما پاس دار و بدین وسیله ما را در درجات صالحان و در مراتب مؤمنان قرار ده، دعای ما را به درگاهت قبول کن ای پروردگار جهانیان ...»
(1) امام علیه السلام از آفریدگار بزرگ درخواست کرده تا بر اولاد، خویشان و بستگان و همسایگان آن حضرت احسان کند و به لطف خودش از حیلههای شیطان رجیم بازدارد. و در حصار محکم و دژ استواری در برابر فریبهای شیطانی و آفات و شرور او نگهدارد، و همچنین برای کسانی که اقرار به ربوبیّت خدا و شهادت به وحدانیّت او دارند از پیروان تمام ملل و ادیان از پیشگاه خدا تقاضا کرده است تا از شر شیطان رجیم نجات دهد و از اعتماد و اطمینان به او نگهدارد، و سپس از درگاه خدای متعال خواسته است تا تصمیمان شیطان را نقش بر آب کند و بنیان مکر او را ویران سازد و سپاهیان او را در هم شکند و مکر و فریب او را باطل گرداند و مؤمنان را پناه دهد و از چنگ این دشمن فریبکار ناپاک برهاند.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:309
(1)
امام علیه السلام به هنگام طلب باران در ایام قحطی و خشکسالی این دعای شریف را که از دلپسندترین دعاهای اوست، میخواند:
«اللّهمّ اسقنا الغیث و انشر علینا رحمتک بغیثک المغدق من السّحاب المنساق لنبات ارضک المونق فی جمیع الآفاق و امنن علی عبادک بایناع الثّمرة و احی بلادک ببلوغ الزّهرة و اشهد ملائکتک الکرام السّفرة بسقی منک نافع دائم عزره واسع درّه وابل سریع عاجل تحیی به ما قد مات و تردّ به ما قد فات و تخرج به ما هو آت و توسّع به فی الأقوات سحابا متراکما هنیئا مریئا طبقا مجلجلا غیر ملثّ ودقه و لا خلّب برقه اللّهمّ اسقنا غیثا مغیثا مریعا ممرعا عریضا واسعا غزیرا تردّ به النّهیض و تجبر به المهیض اللّهمّ اسقنا سقیا تسیل منه الظّراب و تملأ منه الجباب و تفجّر به الأنهار و تنبت به الأشجار و ترخص به الأسعار فی جمیع الأمصار و تنعش به البهائم و الخلق و تکمل لنا به طیّبات الرّزق و تنبت لنا به الزّرع و تدرّ به الضّرع و تزیدنا به قوّة الی قوّتنا.
اللّهمّ لا تجعل ظلّه علینا سموما و لا تجعل برده علینا حسوما و لا تجعل صوبه علینا رجوما و لا تجعل ماءه علینا اجاجا اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و ارزقنا من برکات السّماوات و الأرض انّک علی کلّ شیء قدیر.» «1»
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای نوزدهم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:310
«خداوندا با باران رحمت خود ما را سیراب کن و با فرستادن باران زیاد و سودمند ما را مشمول لطف و رحمت خود بگردان، از ابرهایی که به وسیله تندبادها در این فضای پهناور به هر طرف کشیده میشوند تا گیاهان را در همه جای عالم سبز و شاداب کنند و با نزول باران بر بندگانت منت بگذار، میوههایشان را برسان و اهل همه بلاد را با سرسبز کردن زراعتها و گیاهان زنده بدار. و فرشتگان خود را که رسانندگان پیامند بر این نزول باران رحمت خود، که همیشه برای همه موجودات سودمند است با دانههای درشت و سیلآسا زمینهای خشک را زنده میکند و همه جا را سر سبز و پر از گیاه و نبات میسازد، شاهد و گواه قرار ده، خداوندا ابرهایی را بفرست که متراکم و پرباران است (و با آبهای گوارای خود همه جا را فراگیرد)، ابرهای پرشکوه و همراه با صدای رعد و برق، نه بارانی بسیار طولانی باشد، نه ابرهایی که رعد و برقش فریبنده است خداوندا ما را با فرستادن باران کامل، فراوان، مفید و رویاننده گیاهان و سرسبزکننده همه جا و فراگیر و زیاد سیراب کن، بارانی که گیاهان مقاوم را برویاند و نباتات ضعیف را تقویت کند، بارانی که چشمهها را از کوهها جاری و چاهها و قناتها از آن پر شود و رودها را آکنده سازد و درختان را بدان وسیله برویانی و در اثر فراوانی نعمت همه جا نرخها را ارزان کنی، و حیوانات فربه شوند، و بدان وسیله پاکترین روزیها را به ما عطا کنی و کشتزارها را برویانی و پستان حیوانات را پر از شیر کنی و به نعمتها و روزیهای ما بیفزایی.
(1) خداوندا سایه ابرها را مسموم مکن و سرمایه آن را سبب قطع نعمتهای ما مگردان و نزول باران زیاد را باعث دوری ما از رحمت خودت مگردان و آب بارانها را تلخ مساز. خداوندا بر محمّد و آلش درود و رحمت فرست و از برکات آسمانها و زمین به ما روزی ده، زیرا که تو به همه چیز قادر و توانایی.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:311
به اعتقاد من در زبان عربی سخنی فصیحتر و بلیغتر از این سخنانی که امام علیه السلام در وصف ابر فرموده است وجود ندارد زیرا که آن حضرت به دقیقترین اوصاف ابر را توصیف کرده، اوصافی که واقعیّت ابر و آثاری که در حیات و زندگی موجودات زمین دارد و دگرگونیهایی که در اوضاع طبیعت به وجود میآورد و منافع و نتایجی که برای انسان بلکه سایر جانداران دارد، همه را بیان میکند. براستی که این امام بزرگوار همچون پدران گرامیش جوامع الکلم و فصل الخطاب را ایراد کرده است.
(1)
امام علیه السلام وقتی که امری او را غمنده و یا خطاهای دیگران او را افسرده میکرد این دعای شریف را به شرح زیر میخواند:
«اللّهمّ یا کافی الفرد الضّعیف و واقی الأمر المخوف افردتنی الخطایا فلا صاحب معی و ضعفت عن غضبک فلا مؤیّد لی و اشرفت علی خوف لقائک فلا مسکّن لروعتی و من یؤمننی منک و انت اخفتنی و من یساعدنی و انت افردتنی و من یقوّینی و انت اضعفتنی لا یجیر یا الهی الّا ربّ علی مربوب و لا یؤمن الّا غالب علی مغلوب و لا یعین الّا طالب علی مطلوب و بیدک یا الهی جمیع ذلک السّبب و الیک المفرّ و المهرب فصلّ علی محمّد و آله و اجر هربی و انجح مطلبی.
اللّهمّ انّک ان صرفت عنّی وجهک الکریم او منعتنی فضلک الجسیم او حصرت علیّ رزقک او قطعت عنّی سببک لم اجد السّبیل الی شیء من املی غیرک و لم اقدر علی ما عندک بمعونة سواک فانّی عبدک و فی قبضتک ناصیتی بیدک لا امر
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:312
لی مع امرک ماض فیّ حکمک عدل فی قضاؤک و لا قوّة لی علی الخروج من سلطانک و لا استطیع مجاوزة قدرتک و لا استمیل هواک و لا ابلغ رضاک و لا انال ما عندک الّا بطاعتک و بفضل رحمتک الهی اصبحت و امسیت عبدا داخرا لک لا املک لنفسی نفعا و لا ضرّا الّا بک اشهد بذلک علی نفسی و اعترف بضعف قوّتی و قلّة حیلتی فانجز لی ما وعدتنی و تمّم لی ما آتیتنی فانّی عبدک المسکین المستکین الضّعیف الذّلیل الحقیر المهین الفقیر الخائف المستجیر ...»
«ای خدایی که امور هر فرد ناتوان را کفایت میکنی و بندگان خود را در برابر کارهای سهمگین نگاه میداری. اینک خطاها مرا تنها یافته و همراهی و کمکی ندارم و در برابر خشم تو با وجود این خطاها ضعیف و ناتوانم و یار و یاوری ندارم و خود را مشرف به خوف دیدار تو میبینم و کسی نیست که این وحشت را برطرف سازد و هیچ کس نمیتواند در برابر بیم از عذاب تو و آنجا که تو مرا هراسان کنی بر من ایمنی بخشد و چه کسی میتواند به من کمک کند وقتی که تو مرا تنها بگذاری و کیست که مرا نیرو دهد هنگامی که تو مرا ناتوان سازی؟ خداوندا من میدانم که برای آفریدگان جز آفریدگار پناهی نیست و بندگان مغلوب را جز تو خداوند غالب کسی ایمنی نمیدهد، و جز تو خداوندی که طالب مسئولیتی از بندگان، کسی بنده مسئول و مطلوب را کمک نمیکند، خداوندا تمام این اسباب ایمنی و توانایی به دست توست و ملجأ و مفرّ همه بندگان تنها درگاه رحمت توست، پس بر محمّد و آلش رحمت و درود فرست و من فراری را به درگاهت پناه ده و حاجتم را برآورده ساز.
(1) خداوندا اگر تو روی عنایتت را از من بگردانی و یا از فضل عظیمت بیبهره سازی و یا از عطایای رزقت محرومم فرمایی و یا رابطه لطف خود
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:313
را از من قطع کنی دیگر هیچ راهی برای رسیدن به آرزوهای خود پیدا نخواهم کرد و هرگز به خیرات و مقامات بالاتری که در نزد توست بدون کمک تو نمیرسم آری من بنده تو و در قبضه قدرت تو هستم و اراده تو بر تمام مقدرات من حاکم است و در برابر فرمان نافذ تو من ارادهای ندارم، حکم قضای تو درباره من جاری گشته و حکم تو نیز عین عدل است و من هیچ قدرتی برای سرپیچی از فرمان تو را ندارم و مرا توانایی تجاوز از حیطه قدرت تو نیست، نه این شایستگی را دارم که خواسته تو را برآورم و نه قادرم که به رضا و خشنودی تو برسم و میدانم که به آن مقامات عالیه که در نزد توست جز به وسیله اطاعت از اوامر تو و به کرم و رحمت واسعه تو نمیتوانم نایل شوم. خداوندا شب و روز را به سر میبرم در حالی که بنده حقیر توأم و جز به عنایت تو مالک سود و زیان خویش نیستم. من خود بدین وسیله به زیان خویش گواهی میدهم و به عجز و ناتوانی خودم اعتراف دارم، بنابراین به وعده احسانت نسبت به من وفا کن و نعمتهایی را که تاکنون عطا فرمودهای کاملتر کن که من، بنده بیچاره، درمانده، ناتوان، رنجدیده، حقیر، ترسان، فقیر، هراسان و پناهنده تو هستم.»
(1) البته امام بزرگوار علیه السلام به قدرت مطلقه پروردگار ایمان راستین دارد و بیقین میداند که تمامی اسباب و عوامل عالم هستی تنها و تنها به دست قدرت اوست که مالک و قاهر و غالب بر همه است، هیچ قدرتی را در برابر فرمان او یارای مقاومت نیست. امام علیه السلام با اعتراف به بندگی، ناتوانی و ضعف و بیچارگی خود در برابر خدا و توانایی نداشتن بر ایجاد هیچ چیز جز به یاری او خود را از تمام عوالم امکانی گسسته است. و اینک به بقیه این دعا گوش فرا میدهیم:
«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و لا تجعلنی ناسیا لذکرک فی ما اولیتنی و لا غافلا لإحسانک فی ما ابلیتنی و لا آیسا من اجابتک لی و ان ابطأت عنّی فی سرّاء کنت او
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:314
ضرّاء او شدّة او رخاء او عافیة او بلاء او بؤس او نعماء او جدة او لأواء او فقر او غنی.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اجعل ثنائی علیک و مدحی ایّاک و حمدی لک فی کلّ حالاتی حتّی لا افرح بما آتیتنی من الدّنیا و لا احزن علی ما منعتنی فیها و اشعر قلبی تقواک و استعمل بدنی فی ما تقبله منّی و اشغل بطاعتک نفسی عن کلّ ما یرد علیّ حتّی لا احبّ شیئا من سخطک و لا اسخط شیئا من رضاک اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و فرّغ قلبی لمحبّتک و اشغله بذکرک و انعشه بخوفک و بالوجل منک و قوّة بالرّغبة الیک و امله الی طاعتک و اجر به فی احبّ السّبل الیک و للّه بالرّغبة فی ما عندک ایّام حیاتی کلّها و اجعل تقواک من الدّنیا زادی و الی رحمتک رحلتی و فی مرضاتک مدخلی و اجعل فی جنّتک مثوای وهب لی قوّة احتمل بها جمیع مرضاتک و اجعل فراری الیک و رغبتی فی ما عندک و البس قلبی الوحشة من شرار خلقک وهب لی الأنس بک و باولیائک و أهل طاعتک و لا تجعل لفاجر و لا کافر علیّ منّة و لا له عندی یدا و لا بی الیهم حاجة بل اجعل سکون قلبی و انس نفسی و استغنائی و کفایتی بک و بخیار خلقک اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اجعلنی لهم قرینا و اجعلنی لهم نصیرا و امنن علیّ بشوق الیک و بالعمل لک بما تحبّ و ترضی انّک علی کلّ شیء قدیر و ذلک علیک یسیر.» «1»
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای بیست و یکم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:315
(1) «خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و ثنا و ستایش و سپاسم را نسبت به خودت در همه حال خالص گردان، بطوری که به آنچه از دنیا مرحمت کردهای دلخوش نباشم و بر آنچه مرحمت نکردهای غمگین نشوم و در دلم تقوای خودت را ایجاد کن و بدنم را به اعمالی که مقبول درگاه توست مشغول بدار و نفسم را به طاعت خودت مشغول بدار تا اعمالی را که سبب خشم توست نپسندم و به سوی آنها گرایش نداشته باشم و از آنچه باعث خشنودی توست دوری نکنم و به من عنایتی کن که آنچه مورد پسند توست دلخواه من هم باشد و هر چه مبغوض تو میباشد مورد تنفّر من هم باشد.
خداوندا بر محمّد و آلش درود فرست و دلم را با نیروی رغبت و توجّه به خودت از همه چیز دیگر بازدار و قلب مرا با ذکر خودت مشغول فرما و به واسطه خوف و ترس از جلال و عظمتت به من مرتبه والایی مرحمت کن و با نیروی اشتیاق به خود دلم را قوّت ببخش و به اطاعت و بندگی خودت علاقهمند گردان و به بهترین صورت وسیله سلوک به محضر خودت را فراهم کن و آن را در تمام اوقات زندگیم با علاقه به مقامات اخروی خوار گردان و زاد و توشه مرا در این دنیا تقوا قرار ده و چنان کن که انتقال من از دنیا به سوی رحمت تو باشد و ورودم به بهشت رضوان تو باشد و جایگاه و مأوایم را بهشت مخصوص خود گردان و میل و اشتیاقم را منحصر به مقاماتی کن که برای بندگان صالحت در نظر گرفتهای، و مرا از پیوستن به مردمان شر و متنفر فرما و با کسانی که اطاعت و بندگی تو را دارند مأنوس گردان و هرگز اشخاص بدکار و کافر را منّت گذار ما قرار مده و محتاج آنان مساز بلکه آرامش خاطر و اطمینان و استغنایم را به عنایت خود و به دست مردمان نیکوکار منحصر گردان، پروردگارا به محمد و آلش درود و رحمت فرست و مرا با ایشان قرین ساز و یار و یاور آنان کن و با علاقهمند کردن به خودت و عمل کردن برای خشنودی ذات مقدست بر من منّت گذار، زیرا که تو بر همه چیز قادر و توانایی و برآوردن تمام این خواستهها
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:316
بر تو آسان است.»
(1) امام علیه السلام در این بخش از دعایش پرده از اعتماد و ایمان فوقالعاده خود نسبت به خدا برداشته است در حالی که از او مسألت دارد تا او را همواره به ذکر خودش مشغول بدارد و از احسان و الطاف خویش غافل نسازد و از اجابت درخواست وی در تمام شئون و احوالش ناامید نگرداند، همچنان که از او تقاضا کرده تا مدح و ثنای خودش را در همه احوال برای او چنان قرار دهد که جز رضای او را نجوید و تنها به طاعت خود در تمام فراز و نشیبهای دنیا مشغول سازد، چنان که درخواست کرده تا دلش را برای محبت و علاقه به ذات مقدس خود فارغ ساخته و در این دنیای فانی تقوا را زاد و توشه وی قرار دهد و فردوس برین را جایگاه و منزل ابدی او بگرداند.
امام علیه السلام از خدای تعالی مسألت کرده است تا دلش را از انزجار و تنفّر نسبت به شرار خلقش آکنده سازد و توفیق انس با اولیا و بندگان صالحش را به او مرحمت کند و هیچ فاسق و فاجر و هیچ کافری را بر او حق و احسانی نباشد و به ایشان نیازمند نگرداند بلکه تمام شئون و احوال او را در دست با کفایت خودش قرار دهد زیرا که فقط پروردگار میتواند او را از جمیع مخلوقاتش بینیاز سازد.
(2)
از جمله دعاهای امام علیه السلام در وقت سختی و فشار و مشکلات امور این دعای شریف است:
«اللّهمّ انّک کلّفتنی من نفسی ما انت املک به منّی و قدرتک علیه و علیّ اغلب من قدرتی فاعطنی من نفسی ما یرضیک عنّی و خذ لنفسک رضاها من نفسی فی عافیة اللّهمّ لا طاقة لی بالجهد و لا صبر لی علی البلاء و لا قوّة لی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:317
علی الفقر فلا تحظر علیّ رزقی و لا تکلنی الی خلقک بل تفرّد بحاجتی و تولّ کفایتی و انظر الیّ و انظر لی فی جمیع اموری فانّک ان وکلتنی الی نفسی عجزت عنها و لم اقم ما فیه مصلحتها و ان وکلتنی الی خلقک تجهّمونی و ان ألجأتنی الی قرابتی حرمونی و ان اعطوا اعطوا قلیلا نکدا و منّوا علیّ طویلا و ذمّوا کثیرا فبفضلک اللّهمّ فاغننی و بعظمتک فانعشنی و بسعتک فابسط یدی و بما عندک فاکفنی.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و خلّصنی من الحسد و احصرنی عن الذّنوب و ورّعنی عن المحارم و لا تجرّئنی علی المعاصی و اجعل هوای عندک و رضای فی ما یرد علیّ منک و بارک لی فی ما رزقتنی و فی ما خوّلتنی و فی ما انعمت به علیّ و اجعلنی فی کلّ حالاتی محفوظا مکلوءا مستورا ممنوعا معاذا مجارا.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اقض عنّی کلّ ما الزمتنیه و فرضته علیّ لک فی وجه من وجوه طاعتک او لخلق من خلقک و ان ضعف عن ذلک بدنی و وهنت عنه قوّتی و لم تنله مقدرتی و لم یسعه مالی و لا ذات یدی ذکرته او نسیته هو یا ربّ، ممّا قد احصیته علیّ و اغفلته انا من نفسی فادّه عنّی من جزیل عطیّتک و کثیر ما عندک فانّک واسع کریم حتّی لا یبقی علیّ شیء منه ترید ان تقاصّنی به من حسناتی او تضاعف به من سیّئاتی یوم القاک یا ربّ ...»
«خداوندا تو مرا به کاری تکلیف کردهای که خود بر آن کار از من تواناتری و قدرت تو نسبت به انجام آن کار و بر خود من بیشتر است، پس
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:318
خداوندا به لطف خودت به من توفیق اعمال خیری را عطا کن که باعث خشنودی و رضای تو باشد، و خشنودی خودترا نسبت به من باعث عافیت و رستگاریم قرار بده. خداوندا من طاقت تحمّل سختی را ندارم و صبر و شکیبایی من در برابر بلا اندک است و سنگینی فقر را نمیتوانم تحمّل کنم پس از رزقی که مقرّر کردهای محرومم مکن و مرا به خلق خودت وامگذار بلکه تنها به خودت نیازمندم ساز و امور زندگیم را کفایت فرما و به چشم عنایت به سوی من نظر کن و در تمام کارها مراقب اعمال من باش زیرا اگر تو مرا به خودم واگذاری قطعا در برابر نفسم عاجزم و آنچه به صلاح من است نمیتوانم انجام دهم و اگر به مخلوقت واگذار کنی آنها با ترشرویی و منّت مرا به چیزی نگیرند و اگر به خویشاوندانم محتاج کنی مرا محرومم خواهند کرد و اگر عطا و بخششی کنند، ناچیز و توأم با کدورت خواهد بود و منّت زیادی بر من نهاده و سرزنش فراوانی خواهند کرد پس خداوندا به فضل و کرمت مرا بینیاز کن و به بزرگی خودت مرا گرامی بدار و به کرم وسیع خودت دست مرا باز کن و از نعمتهای بیکرانت برخوردارم ساز.
(1) خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و دلم را از حسد پاک کن و از گناهانم بازدار و بر ارتکاب حرام و ناشایست گستاخم نفرما و میل و علاقه قلبی مرا فقط در مقام و مرتبهای که نزد توست قرار ده و چنان کن که هر چه از جانب تو میرسد با رغبت پذیرا باشم، و هر چه را که روزی و نصیبم کردی و در اختیارم قرار دادی خیر و برکت عطا کن و در همه حال مرا تحت حمایت خودت قرار ده و معایبم را پوشیده و زشتیهایم را پنهان بدار و از خطرات و بلایا حفظم فرما.
(2) خداوندا بر محمّد و آلش درود و رحمت فرست و مرا بر ادای همه آن تکالیفی که برایم مقرر فرمودهای و طاعاتی را که بر من واجب کردهای و یا برای فردی از بندگانت بر من حقی است موفق گردان. اگر چه به واسطه
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:319
ضعف جسمی و ناتوانیم و یا تنگی معیشت قادر به ادای آن نیستم، به خاطر دارم و یا از خاطرم رفته است و تو ای پروردگار تو آن را در نامه عمل من نوشتهای و من نسبت به خودم آن را فراموش کردهام، تو با کرم و بزرگی خودت آن را از جانب من ادا کن، که تو وسعت دهنده و بخشندهای، تا در روز ملاقاتت، چیزی بر گردن من نماند که تو بخواهی با حسنات من آنها را جبران کنی و یا آنها را به گناهانم اضافه کنی.»
(1) با دقت نظر بر این فرازهای از دعای امام توجه کنید تا ژرفای ایمان و نهایت اخلاص و گسستن کامل از هر نوع دلبستگی مادی را بخوبی ببینید ...
امام علیه السلام از خدای تعالی خواسته است تا او را مشمول عنایت و الطاف خود بفرماید و تفضّلاتی به شرح زیر بفرماید:
1- او را بدانچه تاب و توانش را ندارد، مکلّف نفرماید.
2- او را دچار فقر و تنگدستی و بیچارگی نفرماید زیرا که فقر و حرمان از بدترین مصائب زندگی و تیرهبختی دنیاست.
3- او را به احدی از خلق؛ خویشاوند باشد، یا بیگانه وانگذارد، زیرا که آنان هر که را که محتاج و نیازمند ایشان باشد تحقیر میکنند.
4- او را از حسد خلاص کند که پلیدترین خصلتهای ناپسند است.
5- او را از ارتکاب گناهان و از انجام معاصی بازدارد.
6- پارسایی و پرهیز از ارتکاب محرمات الهی را نصیب او گرداند و هیچگونه میل و رغبتی در دل او برای گستاخی در ارتکاب گناهان قرار ندهد.
7- علاقه و میل قلبی او را به پاداش الهی و مقاماتی که در پیشگاه اوست گرایش دهد.
8- در آنچه از اموال و اولاد روزی و نصیب او میکند برکت و فزونی مرحمت کند.
9- او را در تمام احوال و شئون زندگیش حمایت کند و معایبش را
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:320
پوشیده دارد و از هر بدی نگهدارد.
10- او را برای انجام واجبات و فرایضی که قضای آنها واجب است، موفّق بدارد.
این بود برخی از درخواستهای امام علیه السلام و اینک به باقیمانده این دعای شریف گوش فرا میدهیم:
«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و ارزقنی الرّغبة فی العمل لک لآخرتی حتّی اعرف صدق ذلک من قلبی و حتّی یکون الغالب علیّ الزّهد فی دنیای و حتّی اعمل الحسنات شوقا و آمن من السّیّئات فرقا و خوفا وهب لی نورا أمشی به فی النّاس و اهتدی به فی الظّلمات و أستضیء به من الشّکّ و الشّبهات اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و ارزقنی خوف غمّ الوعید و شوق ثواب الموعود حتّی أجد لذّة ما ادعوک له و کابة ما استجیر بک منه.
اللّهمّ قد تعلم ما یصلحنی من امر دنیای و آخرتی فکن بحوائجی حفیّا اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و ارزقنی الحقّ عند تقصیری فی الشّکر لک بما انعمت علیّ فی الیسر و العسر و الصّحّة و السّقم حتّی اتعرّف من نفسی روح الرّضا و طمأنینة النّفس منّی بما یجب لک فی ما یحدث فی حال الخوف و الأمن و الرّضا و السّخط و الضّرّ و النّفع.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و ارزقنی سلامة الصّدر من الحسد حتّی لا احسد احدا من خلقک علی شیء من فضلک و حتّی لا اری نعمة من نعمک علی أحد من خلقک فی دین او دنیا او عافیة او تقوی او سعة او رخاء الّا رجوت لنفسی افضل ذلک بک و منک وحدک لا شریک
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:321
لک اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و ارزقنی التّحفّظ من الخطایا و الاحتراس من الزّلل فی الدّنیا و الآخرة فی حال الرّضا و الغضب حتّی اکون بما یرد علیّ منهما بمنزلة سواء عاملا بطاعتک مؤثرا لرضاک علی ما سواهما فی الأولیاء و الأعداء حتّی یأمن عدوّی من ظلمی و جوری و ییأس ولیّی من میلی و انحطاط هوای و اجعلنی ممّن یدعوک مخلصا فی الرّخاء دعاء المخلصین المضطرّین لک فی الدّعاء إنّک حمید مجید.» «1»
(1) «خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و به من شوق انجام عمل خالص عطا فرما تا ذخیره آخرتم باشد؛ تا خالص بودن آن اعمالم را با قلب خود احساس کنم و تا در دنیا زهد و بیمیلی به مادیات دنیا بر من غلبه کند و اعمال نیک را از روی میل و اشتیاق انجام دهم و در اثر مرتکب نشدن گناهان از بیم عذاب تو ایمن باشم. خداوندا به من نوری عطا کن تا در روشنایی آن نور در میان مردم زندگی کنم و بدان وسیله از تاریکیهای جهان مادی و گمراهیها نجات یابم و شک و شبههها را بشناسم. خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و به لطف خود حالت بیم از عذاب روز قیامت را نصیبم کن و شوق اجر و ثوابی را که به بندگان شایسته و پرهیزگارت وعده دادی در دلم بینداز تا آن که لذّت دعا و تلخی و دشواری عذاب تو را دریابم.
(2) خداوندا تو خود آنچه را که باعث اصلاح امر دنیا و آخرت من است خوب میدانی پس حاجات مرا مورد عنایت خودت قرار ده، خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست، و به هنگام تقصیر و کوتاهی من در شکرگزاری از نعمتهایی که در حال رفاه و سختی و سلامتی و بیماری به
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای بیست و دوم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:322
من مرحمت کردهای، تو با لطف و کرمت روح حقشناسی را به من مرحمت کن تا روح رضا و آرامش قلب را در خودم احساس کنم و در حال خوف و ایمنی و در وقت خشم و سود و زیان، شکر لازم را به جا آورم.
(1) خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و دلم را چنان از رشک و حسد پاک و پاکیزه کن که نسبت به هیچ کسی از مخلوقت در مورد نعمتهایی که از فضل خود عطا کردهای رشک نبرم و هر نعمتی از نعمتهای دنیوی و دینی و یا عافیت و تقوا و یا گشایش و رفاهی ببینم، تنها به فضل و کرم تو امیدوار باشم که بهتر از آنها را به من خواهی داد و تو یکتا و بیشریکی. خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و به من توفیق خودداری از گناهان و حفظ از لغزشهای دنیوی و اخروی در حال خشنودی و غضب، روزی فرما تا بدان جا که در همه حال مطیع فرمان تو باشم و اطاعت و خشنودی تو را چه در میان دوستان باشم و چه در میان دشمنان، بر دیگر امور مقدم بدارم و تا آنجا که دشمن هم از ظلم و ستم من در امان باشد و دوست از گرایش و تمایل من به سوی هوا و هوس مأیوس گردد، و مرا جزو کسانی قرار ده که در حال نعمت و رفاه مخلصانه همچون پاکدلان تو را میخوانند و کسانی که در دعای خود چون درماندگان تضرّع و زاری میکنند، همانا تو خداوند ستوده و بزرگواری ...»
این قسمتهای از دعای امام علیه السلام مشتمل بر بخشی از خواستهای قلبی مصرّانه آن حضرت است که از خدای متعال درخواست دارد تا آنان را به شرح ذیل برآورده سازد:
1- علاقه به عمل برای آخرت.
2- پارسایی در دنیا.
3- اقدام به کارهای نیک و امور خیریّه.
4- خداوند به او نوری مرحمت کند تا در پرتو آن نور میان مردم زندگی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:323
کند و در تاریکیهای دنیا بدان وسیله هدایت شود و در شناخت موارد شبههناک از آن استفاده کند.
5- خدای متعال، ترس از احوال قیامت و اشتیاق به اجر فراوان آخرت را که به پرهیزگاران و بندگان صالح خود وعده داده است، نصیب او گرداند.
6- او را از رشک و حسد که از خطرناکترین آفتهای روحی است در امان بدارد.
7- خداوند به او توفیق خودداری از خطاها و برکناری از لغزشها را مرحمت کند.
این بود برخی از محتوای این بخش از دعای امام علیه السلام.
(1)
از جمله دعاهای گرانقدر امام علیه السلام، این دعاست که به هنگام درخواست عافیت و شکرگزاری نسبت به آن همواره میخواند:
«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و ألبسنی عافیتک و جلّلنی عافیتک و حصّنّی بعافیتک و اکرمنی بعافیتک و اغننی بعافیتک و تصدّق علیّ بعافیتک و هب لی عافیتک و افرشنی عافیتک و اصلح لی عافیتک و لا تفرّق بینی و بین عافیتک فی الدّنیا و الآخرة اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و عافنی عافیة کافیة شافیة عالیة نامیة عافیة تولّد فی بدنی العافیة عافیة الدّنیا و الآخرة و امنن علیّ بالصّحة و الأمن و السّلامة فی دینی و بدنی و البصیرة فی قلبی و النّفاذ فی اموری و الخشیة لک و الخوف منک و القوّة علی ما امرتنی به من طاعتک و الاجتناب لما نهیتنی عنه من معصیتک.
اللّهمّ و امنن علیّ بالحجّ و العمرة و زیارة قبر رسولک
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:324
صلواتک و رحمتک و برکاتک علیه و علی آله و زیارة آل رسولک علیهم السّلام ابدا ما ابقیتنی فی عامی هذا و فی کلّ عام و اجعل ذلک مقبولا مشکورا مذکورا لدیک مذخورا عندک و انطق بحمدک و شکرک و ذکرک و حسن الثّناء علیک لسانی و اشرح لمراشد دینک قلبی و اعذنی و ذرّیّتی من الشّیطان الرّجیم و من شرّ السّامّة و الهامة و العامّة و اللّامّة و من شرّ کلّ شیطان مرید و من شرّ کلّ سلطان عنید و من شرّ کلّ مترف حفید و من شرّ کلّ ضعیف و شدید و من شرّ کلّ شریف و وضیع و من شرّ کلّ صغیر و کبیر و من شرّ کلّ قریب و بعید و من شرّ کلّ من نصب لرسولک و لأهل بیته حربا من الجنّ و الإنس و من شرّ کلّ دابّة انت آخذ بناصیتها انّک علی صراط مستقیم.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و من ارادنی بسوء فاصرفه عنّی و ادحر عنّی مکره و ادرا عنّی شرّه و ردّ کیده فی نحره و اجعل بین یدیه سدّا حتّی تعمی عنّی بصره و تصمّ عن ذکری سمعه و تقفل دون اخطاری قلبه و تخرس عنّی لسانه و تقمع رأسه و تذلّ عزّه و تکسر جبروته و تذلّ رقبته و تفسخ کبره و تؤمننی من جمیع ضرّه و شرّه و عداوته و حبائله و مصائده و رجله و خیله انّک عزیز قدیر.» «1»
(1) «خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و لباس عافیت و سلامتی را بر من بپوشان و بدین وسیله مرا گرامی بدار و مرا در سنگر عافیت خود قرار ده، و با عافیت بخشیدن از جانب خود مرا عزیز و بینیاز کن و وجود مرا با عافیت بپوشان و شئون مرا اصلاح فرما و در دنیا و آخرت مرا از
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای بیست و سوم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:325
عافیت جدا مکن. خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و به من عافیتی کامل و شفایی در بالاترین مرتبه و روزافزون، مرحمت کن، چنان عافیتی که در بدنم عافیت دنیوی و همچنین برایم عافیت اخروی به ارمغان آورد، و با دادن تندرستی و امنیّت و سلامتی دینی و بدنی و بینش قلبی بر من منّت بگذار و همچنین با اصلاح امورم و دادن مقام خشیت به خاطر کسب رضای خودت و خوف از عذابت و نیرومندی بر انجام طاعت و اجتناب از معصیت و نافرمانیت مرا رهین منّت خود قرار بده.
(1) خداوندا بر من منّت بگذار و حج و عمره و زیارت قبر پیامبرت- درود و رحمت و برکاتت بر او و خاندانش باد- و قبر فرزندان پیامبرت علیهم السلام را تا وقتی که زندهام؛ امسال و همه سالها نصیبم گردان و آن را مقبول درگاه خود و توأم با اخلاص و مورد توجه خویش و ذخیره آخرتم بفرما و زبانم را همیشه به شکر و سپاس و ذکر و توصیف عظمت خودت گویا بگردان، و قلبم را برای هدایتهای دینیت موفق بدار، و من و فرزندانم را از شر شیطان رجیم و از شر جانوران سهمگین و جانداران زهرآگین و از شر همه انسانها و بلایا و حوادث و از شرّ هر شیطان فریبکار و هر پادشاه ستمکار و از شرّ هر ثروتمند گردنفراز و هر ضعیف و قوی و از شر هر شریف و وضیع و هر کوچک و بزرگ و از شر هر خویش و بیگانه و از شر کسانی از جن و انس که در برابر پیامبرت و اهل بیتش به جنگ برخاسته و از شر هر موجودی که در قبضه قدرت توست حفظ کن زیرا که تو همه را به راه راست و صراط مستقیم هدایت میکنی.
(2) خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست و همه کسانی را که درباره من سوءقصدی دارند منصرف گردان و مکر آنها را بیاثر فرما و شر ایشان را از من دور کن و مکر آنان را به خودشان برگردان و در پیش روی آنان سدّی قرار ده بطوری که چشمشان مرا نبیند و گوششان سخنم را نشنود و قلبشان برای یاد آوردن من قفل شود و زبانشان از بردن نام من لال شود و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:326
سرشان از تن جدا کن و عزّتشان را به ذلّت مبدّل ساز، کبر و غرورشان را پایمال کن و مرا از تمام شر و زیان و بدگویی و عیبجویی و حسد و دشمنی و تهمتها و کینهها و خدم و حشم آنان مصون بدار زیرا که تو صاحب عزّت و توانایی ...»
(1) براستی ارزندهترین چیز در زندگی دنیا و گرانقدرترین نعمت، نعمت عافیت و سلامتی از دردها و بیماریهاست و امام علیه السلام از خدای متعالی درخواست میکند تا او را از این نعمت برخوردار سازد تا بدان وسیله توان اطاعت و انجام واجبات الهی و اجتناب از محرّمات و معاصی را داشته باشد، سپس از خدای تعالی خواسته است تا با توفیق انجام حج و عمره و زیارت قبر پیامبر اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- و زیارت قبور ائمه علیهم السلام فرزندان پاک پیامبر، که کشتیهای نجات و باعث ایمنی بندگان خدا از عذابند، بر او منّت گذارد، و آنگاه امام علیه السّلام از شر جن و انس و سایر مخلوقات به خدا پناه برده و از پیشگاه او خواسته است تا او را از این شرور حفظ کند و از گزند آنان ایمن و سالم بدارد.
(2)
از جمله دعاهای امام علیه السّلام در وقتی که در تنگنای رزق و روزی قرار میگرفت و وسایل زندگی بر او تنگ میشد:
«اللّهمّ انّک ابتلیتنا فی ارزاقنا بسوء الظّنّ و فی آجالنا بطول الأمل حتّی التمسنا ارزاقک من عند المرزوقین و طمعنا بآمالنا فی اعمار المعمّرین فصلّ علی محمّد و آله و هب لنا یقینا صادقا تکفینا به مئونة الطّلب و الهمنا ثقة خالصة تعفینا بها من شدّة النّصب و اجعل ما صرّحت به من عدتک فی وحیک و اتبعته من قسمک فی کتابک
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:327
قاطعا لاهتمامنا بالرّزق الّذی تکفّلت به و حسما للاشتغال بما ضمنت الکفایة له فقلت و قولک الحقّ الأصدق و اقسمت و قسمک الأبرّ الأوفی و فی السّماء رزقکم و ما توعدون «1» ثمّ قلت فو ربّ السّماء و الأرض انّه لحقّ مثل ما انّکم تنطقون «2».» «3»
«خداوندا تو ما را به خاطر رزق و روزیمان دچار سوء ظن نمودی و نیز در دنیایمان به آرزوی زیاد ما را مبتلا کردی تا آنجا که ما روزی خود را از دیگر مخلوقات که خود روزی خوار تواند خواستیم و با آرزوهای دراز خویش به عمرهای سالخوردگان، طمع بستیم، پس خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و ما را از نعمت یقین و ایمان راستین برخوردار فرما تا آن باور، ما را از زحمت درخواست اضافه بر آنچه مقدر فرمودهای برهاند و به ما اعتماد و اطمینان خالص بر روزیرسانی خودت مرحمت کن تا ما را از رنج زیاد بازدارد، خداوندا آن وعده و نویدی که در وحی به پیامبرت آشکارا بیان داشتهای و در کتاب کریمت بر آن وعدهها سوگند یاد کردهای تا ما را به قناعت بر رزقی که معین کردهای، وادار نمایی و به غیر خودت متوسّل نشویم؛ تو خود فرمودهای و گفتار تو درست و صادقترین سخنهاست بر این گفته قسم خوردهای و سوگند تو درستترین و استوارترین سوگندهاست: «ای بندگان من روزی شما در آسمان (یعنی از طرف من و به اراده من) است.» و بعد هم فرمودهای: «سوگند به خداوند آسمان و زمین، این وعده الهی همانند وعده مطمئنی که شما به یکدیگر میدهید، محقق و حتمی است.»
______________________________
(1- 2) سوره ذاریات/ 22، 23.
(3) صحیفه سجّادیه: دعای بیست و هشتم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:328
(1) امام علیه السّلام در این دعای شریف از دو خصلت از خصایص روانی انسان سخن گفته است که عبارتند از:
1- انسان وقتی که در تنگنای روزی قرار میگیرد و راههای زندگی بر او تنگ میشود بدین وسیله خدا را متّهم میکند و این مضیقه را به خدا نسبت میدهد و او را سرزنش کرده و بر او پرخاش میکند.
2- گاهی انسان گرفتار آرزوهای دراز و بقا و جاودانگی در دنیا میشود زیرا که او با دید احمقانهای به افراد سالخورده نگاه میکند و با خودش حساب میکند که او نیز مانند ایشان عمر زیادی خواهد کرد، از این رو دچار گناهان زیادی میشود؛ از جمله وقتی که آدمی به عمر طولانی اطمینان داشت قهرا در امور آخرتش سهل انگاری میکند و تمام همّت و قدرتش را صرف دستیابی به دنیا و رسیدن به نعمتهای دنیوی مینماید. و آنگاه امام علیه السّلام از خدای تعالی درخواست کرده است تا او را بر این یقین برساند که ارزاق بندگان به دست خدا تقسیم شده است تا از رنج و زحمت و کوشش بیش از حد برای معاش برکنار بماند.
(2)
از جمله دعاهای امام علیه السّلام، دعای ذیل در کمک به ادای دین است:
«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و هب لی العافیة من دین تخلق به وجهی و یحار فیه ذهنی و یتشعّب له فکری و یطول بممارسته شغلی و اعوذ بک یا ربّ من همّ الدّین و فکره و شغل الدّین و سهره فصلّ علی محمّد و آله و اعذنی منه و استجیر بک یا ربّ من ذلّته فی الحیاة و من تبعته بعد الوفاة فصل علی محمّد و آله و اجرنی منه بوسع فاضل او کفاف واصل اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و احجبنی عن
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:329
السّرف و الازدیاد و قوّمنی بالبذل و الاقتصاد و علّمنی حسن التّقدیر و اقبضنی بلطفک عن التّبذیر و اجر من اسباب الحلال ارزاقی و وجّه فی ابواب البرّ انفاقی و ازو عنّی من المال ما یحدث لی مخیلة او تأدّیا الی بغی او ما اتعقّب منه طغیانا اللّهمّ حبّب الیّ صحبة الفقراء و اعنّی علی صحبتهم بحسن الصّبر و ما زویت عنّی من متاع الدّنیا الفانیة فاذخره لی فی خزائنک الباقیة و اجعل ما خوّلتنی من حطامها و عجّلت لی من متاعها بلغة الی جوارک و وصلة الی قربک و ذریعة الی جنّتک انّک ذو الفضل العظیم و انت الجواد الکریم.» «1»
«خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و مرا از رنج و غم بدهکاری عافیت ببخش که آبرویم را در برابر طلبکار میکاهد و خاطرم را پریشان و فکرم را آشفته میسازد و در اثر آن دستم به کار نمیرود.
(1) پروردگارا از غم قرضداری و از پریشانفکری و گرفتاری و بیدارخوابی وام داشتن به تو پناه میبرم، پس بر محمد و آلش درود فرست و مرا از رنج طاقتفرسای آن نگهدار و ای پروردگار مهربان من از ذلّت و خواری وامداری در دنیا به تو پناه میبرم و از عقوبت عدم پرداخت آن در بعد مردن به تو ملتجی میشوم، بنابراین بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و مرا با گشایش در رزق و معیشت کافی از قرضداری حفظ کن، خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و مرا از اسرافکاری و ولخرجیها برکنار بدار و راه بذل و بخشش به مستمندان با میانهروی و اعتدال در مصرف را به من نشان بده، و خوب اداره کردن زندگی را به من بیاموز، و به لطف و کرمت از تجمّل و اسرافم بازدار، و وسایل روزی مرا از راه حلال فراهم کن و مرا به انفاق در راه خیر موفق بدار و مرا از جمعآوری مال و ثروتی که باعث
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای سیام.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:330
غرور و گردنفرازیم گردد، و یا موجب طغیان و سرکشی شود، دور ساز، خداوندا لذّت دوستی با فقرا و مستمندان را بر کام من گوارا کن، و مرا بر معاشرت با آنان بردبار و خوشخو گردان و آنچه از مال و منال دنیای زودگذر محروم داشتهای، آنها را در خزاین رحمت خود برای عالم آخرتم اندوخته فرما و آنها را وسیله تقرب به درگاهت و وصول به بهشت رضوانت قرار ده، زیرا تو تنها صاحب فضل عظیم و بخشنده کریمی ...»
(1) این دعای شریف مشتمل بر نکات ذیل است:
اوّلا، امام علیه السّلام از خدای تعالی درخواست کرده و در درگاهش تضرّع و زاری نموده تا او را از قرضداری معاف دارد به خاطر زیان و اندوهی که وامداری در پی دارد از جمله:
الف- وامداری آبرو را میکاهد و چهره آدمی را فرسوده میسازد، به خاطر غمهای فراوانی که بر شخص وامدار هجوم میآورد بخصوص اگر قادر بر ادای آن هم نباشد.
ب- قرضداری باعث آشفتگی خاطر و پریشانی و پراکندگی فکر میگردد زیرا که شخص بدهکار درباره نحوه ادای دین و نجات از آن همواره خاطرش پریشان است.
ج- وامداری باعث تلاش و اشتغال به کار و فعالیت زیاد برای ادای دین و خلاصی از آن میگردد.
د- براستی که بدهکاری باعث ذلّت و خواری در زندگی دنیاست زیرا که بدهکار در برابر طلبکار همواره احساس ذلّت مینماید.
ه- بدهکار پس از مرگش نیز زیر بار دین طلبکار است و جز با پرداخت وام، راه خلاصی ندارد. با توجه به این امور و پیامدهای وامداری است که امام علیه السّلام از خدای متعال درخواست دارد تا بر روزی او گشایشی دهد و او را از رزق و روزی بیشتری برخوردار سازد تا از غمها و زیانهای قرض برکنار بماند.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:331
ثانیا، امام علیه السّلام از خداوند متعال خواسته است تا او را از اسرافکاری و ولخرجی نگهدارد زیرا که ولخرجی و بیش از حد لازم مصرف کردن باعث از بین بردن و تباه ساختن اموال است.
ثالثا، امام علیه السّلام از خداوند درخواست کرده است تا راه درست مصرف کردن اموال را به او بیاموزد و او را راهنمایی کند تا بجا مصرف کند و ولخرجی نکند و بر خود و خانوادهاش تنگ نگیرد بلکه میانهرو و معتدل باشد.
رابعا، امام علیه السّلام از خداوند متعال خواسته است تا روزیش را از راههای مشروعی قرار دهد که شرع مقدس از آنها منع نکرده است.
خامسا، از خداوند مسألت کرده است که انفاق او را در راههای خوب و امور خیریّه و در راههای رضای خدا قرار دهد.
سادسا، امام علیه السّلام از خداوند درخواست کرده است تا او را گرفتار ثروتی نکند که باعث تکبّر نسبت به مردم و خودپسندی و یا ظلم و تجاوز نسبت به دیگران شود.
سابعا، امام علیه السّلام از خداوند متعال درخواست کرده تا مصاحبت با فقرا و بیچارگان را مورد علاقه او قرار دهد و در معاشرت با ایشان یاریش کند تا هر اذیّت و آزاری از ایشان ببیند، به آسانی تحمل کند. این بود برخی از محتویات این دعای شریف.
(1)
از جمله دعاهای امام در ذکر توبه و درخواست پذیرش آن به شرح ذیل است:
«اللّهمّ یا من لا یصفه نعت الواصفین و یا من لا یجاوزه رجاء الرّاجین و یا من لا یضیع لدیه اجر المحسنین و یا من هو منتهی خوف العابدین و یا من هو غایة خشیة المتّقین هذا مقام من تداولته ایدی الذّنوب و قادته ازمّة الخطایا و استحوذ علیه الشّیطان فقصّر عمّا امرت به تفریطا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:332
و تعاطی ما نهیت عنه تعزیزا کالجاهل بقدرتک علیه او کالمنکر فضل احسانک الیه حتّی اذا انفتح له بصر الهدی و تقشّعت عنه سحائب العمی احصی ما ظلم به نفسه و فکّر فی ما خالف به ربّه فرای کثیر عصیانه کثیرا و جلیل مخالفته جلیلا فاقبل نحوک مؤمّلا لک مستجیبا منک و وجّه رغبته الیک ثقة بک فامّک بطمعه یقینا و قصدک بخوفه اخلاصا قد خلا طمعه من کلّ مطموع فیه غیرک و افرخ روعه من کلّ محدور منه سواک فمثل بین یدیک متضرّعا و غمّض بصره الی الأرض متخشّعا و طاطا رأسه لعزّتک متذلّلا و ابثّک من سرّه ما انت اعلم به منه خصوصا و عدّد من ذنوبه ما انت احصی لها خشوعا و استغاث بک من عظیم ما وقع به فی علمک و قبیح ما فضحه فی حکمک من ذنوب ادبرت لذّاتها فذهبت و اقامت تبعاتها فلزمت لا ینکر یا الهی عدلک ان عاقبته و لا یستعظم عفوک ان عفوت عنه و رحمته لأنّک الرّبّ الکریم الّذی لا یتعاظمه غفران الذّنب العظیم ...»
(1) «ای خداوندی که هیچ یک از توصیفکنندگان نمیتوانند اوصافش را بگویند و ای آن که امید همه امیدواران فقط به پیشگاه احدیّت تو منتهی میشود، و ای کسی که اجر و مزد نیکوکاران در نزد تو تباه نمیشود، و ای که ترس و بیم تمام عبادتکنندگان سرانجام تنها از اوست و همه اهل تقوا تنها در پیشگاه او و از هیبت او در هراس و خشیتند، خداوندا اینجا، جایگاه کسی است که گناهان از هر طرف او را احاطه کرده و خطاها زمام اختیار او را در دست گرفته و شیطان بر او مسلّط گشته است، و در نتیجه در انجام اوامرت کوتاهی کرده و در اثر غرور، همانند بیخبرانی که از قدرت تو ناآگاهند دست به طرف چیزهایی دراز کرده که تو نهی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:333
فرمودهای، و یا همچون کسی که فضل و احسان تو را منکر گشته است تا این که چشم هدایت گشوده و ابرهای گمراهی از جلو چشم بصیرتش دور شده درباره مخالفت با پروردگارش اندیشیده است آن وقت نافرمانی خود را بزرگ دیده و پی به عظمت مخالفت خود برده است و با شرم و خجلت بسیار رو به درگاه تو آورده و از همه عالم با شوق و رغبت روی به سوی تو کرده با امید راستین به تو و خضوع و خشوع بسیار و بدون ترس از غیر تو با تضرع و زاری به پیشگاه تو آمده است و از خجالت چشم به زمین دوخته و در برابر شکوه و جلال تو سر به زیر افکنده و با خضوع فراوان راز خویش را که تو بر همه آنها آگاهتری عرضه میکند و به گناهانی که تو همه آنها را بخوبی میدانی خاشعانه اعتراف دارد و از تو در برابر آنچه در علمت گذشته و لغزشهای ناروایی که در مقابل فرمانت مرتکب شده، به درگاهت استغفار و استغاثه میکند؛ از گناهانی که لذّات آنها گذشته و گرفتاریهایش باقی مانده است، خداوندا اگر تو چنین کسی را کیفر دهی منکر عدالت تو نیست و اگر از گناهانش بگذری این گذشت و رحمت را برای تو کار بزرگی نمیداند زیرا که تو همان پروردگار بخشندهای هستی که آمرزش گناه بزرگ برای او اهمیتی ندارد ...»
(1) اما این بخش از دعای امام علیه السّلام مشتمل بر توحید و ثنای الهی است و این که توصیفکنندگان و واصفان توانایی وصف او را ندارند، زیرا چگونه ممکن الوجود، با وجود هستی و ادراکات و علم و قدرت و فعالیتهای محدودش به واجب الوجودی احاطه پیدا کند که علم و سایر اوصاف او نامتناهی است؟! امام علیه السّلام به گنهکاران از بندگان خدا نگریسته و خود را از باب تواضع در زمره ایشان شمرده است زیرا که خطاها و هواهای نفسانی آنان را به مخالفت با اوامر خدای تعالی واداشته و موقعی که از خواب غفلت بیدار میشوند،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:334
خاطرات تلخی در ذهن خود دارند و سخت در پیش وجدانشان به خاطر مخالفت با اوامر پروردگار و گستاخی خود پشیمان میشوند و با ناله و زاری از درگاه او تقاضای عفو و بخشش و گذشت میکنند. اکنون به بخش دیگری از این دعای شریف گوش میسپاریم:
«اللّهمّ فها انا ذا قد جئتک مطیعا لأمرک فی ما امرت به من الدّعاء متنجّزا وعدک فی ما وعدت به من الإجابة اذ تقول [ادعونی استجب لکم] «1» اللّهمّ فصلّ علی محمّد و آله و القنی بمغفرتک کما لقیتک باقراری و ارفعنی عن مصارع الذّنوب کما وضعت لک نفسی و استرنی بسترک کما تأنّیتنی عن الانتقام منّی اللّهمّ و ثبّت فی طاعتک نیّتی و احکم فی عبادتک بصیرتی و وفّقنی من الأعمال لما تغسل به دنس الخطایا عنّی و توفّنی علی ملّتک و ملّة نبیّک محمّد علیه السّلام اذا توفّیتنی.
اللّهمّ انّی اتوب الیک فی مقامی هذا من کبائر ذنوبی و صغائرها و بواطن سیّئاتی و ظواهرها و سوالف زلّاتی و حوادثها توبة من لا یحدّث نفسه بمعصیة و لا یضمر ان یعود فی خطیئة و قد قلت یا الهی فی محکم کتابک انّک تقبل التّوبة عن عبادک و تعفو عن السّیّئات و تحبّ التّوّابین فاقبل توبتی کما وعدت و اعف عن سیّئاتی کما ضمنت و اوجب لی محبّتک کما شرطت و لک یا ربّ شرطی الّا اعود فی مکروهک و ضمانی الّا ارجع فی مذمومک و عهدی ان اهجر جمیع معاصیک.
«اللّهمّ انّک اعلم بما عملت فاغفر لی ما علمت و اصرفنی بقدرتک الی ما احببت اللّهمّ و علیّ تبعات قد
______________________________
(1) سوره غافر/ 60.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:335
حفظتهنّ و تبعات قد نسیتهنّ و کلّهنّ بعینک الّتی لا تنام و علمک الّذی لا ینسی فعوّض منها اهلها و احطط عنّی وزرها و خفّف عنّی ثقلها و اعصمنی من ان اقارف مثلها.
اللّهمّ و انّه لا وفاء لی بالتّوبة إلّا بعصمتک و لا استمساک بی عن الخطایا إلّا عن قوّتک فقوّنی بقوّة کافیة و تولّنی بعصمة مانعة اللّهمّ أیّما عبد تاب الیک و هو فی علم الغیب عندک فاسخ لتوبته و عائد فی ذنبه و خطیئته فانّی اعوذ بک ان اکون کذلک فاجعل توبتی هذه توبة لا احتاج بعدها الی توبة، توبة موجبة لمحو ما سلف و السّلامة فی ما بقی ...»
(1) «خداوندا اینک من برای اطاعت از امر تو که فرمودهای به درگاهت دعا کنند تا بپذیری، به سویت آمده و اجابت دعای خود را از تو میطلبم، خدایا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و مرا با عفو و بخششت پذیرا باش همانطوری که من با اقرار به گناهانم به دیدار تو آمدهام و مرا از مرحله هلاکت به وسیله گناهان، بالاتر ببر، همانگونه که من خودم را در پیشگاه تو خوار کردم، و عیبها و بدیهایم را همان طوری که به من مهلت داده و انتقام نگرفتی به کرم خودت پوشیده نگهدار، خداوندا نیّت قلبیم را پایدار کن و بصیرت مرا در پرستش ذات مقدست استوار گردان و مرا به انجام کارهای نیک موفق بدار تا بدین وسیله از پلیدی و ناپاکی گناهان پاک شوم و به من این توفیق را مرحمت کن که در وقت مردن بر آیین تو و آیین پیامبرت محمّد- صلّی اللّه علیه و آله- بمیرم.
(2) خداوندا من از همه گناهان بزرگ و کوچک و از همه بدیهای پنهان و آشکار و تمام لغزشهای گذشته و آیندهام، با این حالتی که دارم توبه میکنم توبه کسی که در آینده هرگز خود را به گناه آلوده نکند و حتی لفظ گناه را بر زبان جاری نسازد و بازگشت به گناه را به فکرش راه ندهد،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:336
خداوندا تو در قرآن کریمت فرمودهای: توبه بندگانت را میپذیری و از گناهانشان میگذری و توبهکنندگان را دوست میداری، پس چنان که وعده دادهای توبه مرا بپذیر و کارهای زشت مرا چنان که ضمانت به عفو فرمودهای عفو کن و محبتی را که به توبهکنندگان اعلام فرمودهای درباره من هم لازم شمار و من هم در مقابل، عهد میکنم که دیگر به کارهایی که در نظر تو ناپسند است بر نگردم و به گردن میگیرم که دوباره به کارهای ناشایست بازنگردم و تا زندهام از همه گناهان دوری کنم.
(1) خداوندا تو از خود من به گناهانم آگاهتری پس آنچه از گناهانم را که میدانی انجام دادهام ببخش و با قدرت خودت مرا به سوی اعمالی برگردان که دوست میداری، خدایا بر گردن من حقوقی از مردم است که آنها را به خاطر دارم و حقوقی را فراموش کردهام ولی تمام آنها در برابر دیدگان تو که هرگز به خواب نمیرود و علم حضوری تو که فراموشی در آن راه ندارد آشکار و عیان است پس خداوندا به صاحبان آنها عوض عطا فرما و بار سنگین آنها را از شانه من بردار و مرا از آنها آسوده ساز و در آینده نیز از ارتکاب نظیر آنها مرا بازدار.
(2) خداوندا اگر عنایت تو نباشد و تو مرا حفظ نکنی من توانایی مداومت بر توبه را ندارم و اگر قوّت و اراده تو نباشد مرا نیروی خودداری از گناهان نیست، پس به کرمت مرا از توانایی لازم برخوردار کن و در وجود من حسّ خودداری از گناهان را پایدار فرما، خدایا چه بسیار بندگانی که به درگاهت توبه کردهاند ولی در علم غیب تو معلوم بوده که آنان در آینده توبه خود را خواهند شکست و به ارتکاب گناهان بازخواهندگشت، بنابراین من پناه میبرم به تو که از چنین بندگانی باشم، این توبه مرا به لطف خودت توبهای قرار ده که تا پایان عمرم دوباره محتاج توبه نباشم و همین توبه موجب محو گناهانم گردد و هم باعث سالم ماندنم از خطا در باقیمانده عمرم باشد.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:337
(1) در این بخش از دعا، امام علیه السّلام با خضوع و تذلّل و شکستگی در برابر آفریدگار بزرگ ایستاده و سراسر وجودش امید و آرزوی به استجابت دعا از طرف خدا میباشد و امیدوار است که مغفرت و رضوانش را بر او ارزانی دارد و از هلاکت به وسیله گناهان برهاند، و با بزرگواری خود آبروی او را حفظ کند و خطاهایش را پوشیده و مخفی بدارد و توبه نصوح به درگاه خدا کرده و بازگشت نموده و خالصانه به عبادت و طاعت او پرداخته است تا دوباره به ارتکاب عمل ناروا و فعل نکوهیده برنگردد و از همان راه برود که رضای او در آن است و درباره قبول توبهاش پافشاری میکند و از درگاه خدا میخواهد تا او را از ارتکاب هر گناهی بازدارد و هر لغزشی را از نامه عمل او محو سازد.
اینک به باقیمانده این دعای شریف گوش دل میسپاریم:
«اللّهمّ انّی اعتذر الیک من جهلی و استوهبک سوء فعلی فاضممنی الی کنف رحمتک تطوّلا و استرنی بستر عافیتک تفضّلا اللّهمّ و انّی اتوب الیک من کلّ ما خالف ارادتک او زال عن محبّتک من خطرات قلبی و لحظات عینی و حکایات لسانی توبة تسلم بها کلّ جارحة علی حیالها من تبعاتک و تأمن ممّا یخاف المعتدون من الیم سطواتک اللّهمّ فارحم وحدتی بین یدیک و وجیب قلبی من خشیتک و اضطراب ارکانی من هیبتک فقد اقامتنی یا ربّ ذنوبی مقام الخزی بفنائک فان سکتّ لم ینطق عنّی احد و إن شفعت فلست باهل الشّفاعة.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و شفّع فی خطایای کرمک وعد علی سیّئاتی بعفوک و لا تجزنی جزائی من عقوبتک و ابسط علیّ طولک و جلّلنی بسترک و افعل بی فعل عزیز تضرّع الیه عبد ذلیل فرحمه او غنیّ تعرّض له عبد فقیر فنعشه اللّهمّ لا خفیر لی منک فلیخفرنی عزّک و لا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:338
شفیع لی الیک فلیشفع لی فضلک و قد اوجلتنی خطایای فلیؤمنّی عفوک فما کلّ ما نطقت به عن جهل منّی بسوء اثری و لا نسیان لما سبق من ذمیم فعلی و لکن لتسمع سماؤک و من فیها و ارضک و من علیها ما اظهرت لک من النّدم و لجات الیک فیه من التّوبة فلعلّ بعضهم برحمتک یرحمنی لسوء موقفی او تدرکه الرّقّة علیّ لسوء حالی فینالنی منه بدعوة هی اسمع لدیک من دعائی او شفاعة اوکد عندک من شفاعتی تکون بها نجاتی من غضبک و فوزتی برضاک.
اللّهمّ ان یکن النّدم توبة الیک فانا اندم النّادمین و ان یکن التّرک لمعصیتک انابة فانا اوّل المنیبین و ان یکن الاستغفار حطّة للذّنوب فإنّی لک من المستغفرین اللّهمّ فکما امرت بالتّوبة و ضمنت القبول و حثثت علی الدّعاء و وعدت الإجابة فصلّ علی محمّد و آله و اقبل توبتی و لا ترجعنی مرجع الخیبة من رحمتک انّک انت التّوّاب علی المذنبین و الرّحیم للخاطئین المنیبین.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله کما هدیتنا به و صلّ علی محمّد و آله کما استنقذتنا به و صلّ علی محمّد و آله صلاة تشفع لنا یوم القیامة و یوم الفاقة الیک انّک علی کلّ شیء قدیر و هو علیک یسیر.» «1»
(1) «خداوندا من از نادانی خود پوزش میطلبم و از گناهان و بدرفتاریم درخواست عفو دارم ... پس مرا در کنف حمایت و رحمت خود قرار ده و در پرده عافیت به فضل خودت مستورم بدار، خدایا من از آنچه خلاف اراده تو
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای سی و یکم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:339
و یا موجب از بین رفتن محبت توست، از خطورهای قلبی گرفته تا نگاههای بیجای با چشم و گفتار به زبان، توبه میکنم، چنان توبهای که همه اعضا و جوارحم را از معاصی تو بازدارد و از قهر و عذاب تو که گنهکاران و تجاوزگران هراسانند مرا ایمن سازد خداوندا پس به تنهایی من که در پیشگاهت ایستادهام و بر طپش قلبم از هیبت قهر و جلالت و بر ارتعاش اعضای بدنم در برابر عظمتت ترحّم فرما، پروردگارا گناهانم مرا در پیشگاه والایت با ذلّت و خواری زیاد، بپا داشته است؛ اگر نتوانم سخن بگویم کسی از طرف من سخن نگوید و اگر از خود شفاعت کنم، شایستگی چنین شفاعتی را ندارم.
(1) خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست و برای بخشش گناهانم رحمت خودت را شفیع من قرار ده و قلم عفو بر گناهانم درکش و کیفر اعمال بدم را جزای من قرار مده بلکه پرتو احسانت را بر من بگستران و در پرده عیبپوشیت عیب مرا بپوشان و با من چنان رفتار کن که شخص بزرگوار با بنده ذلیلش، که به درگاه او زاری میکند و او ترحم مینماید و یا چون شخص توانگری که فقیری نزد او آمده و تهیدستی خویش را بر او عرضه کرده و او نیازش را برآورده میسازد. خداوندا جز عنایت تو وسیله دیگری ندارم پس مرا به لطف خویش در پناه رحمت خود قرار ده و میدانی که من شفیعی ندارم فضل و کرمت را شفیع من گردان، خطاها و گناهانم مرا سخت پریشان کردهاند به لطف خودت دلم را از این ترس و نگرانی آسوده کن، نه از آن جهت که من به نافرمانیها و خطاهایم نسبت به تو ناآگاهم و یا آنکه گناهان گذشتهام را در اثر غفلت فراموش کردهام بلکه برای آن است که آسمان و زمین و اهل آسمان و زمین از اظهار ندامت من مطّلع شوند و شاهد پناهندگی من به درگاه تو باشند، و شاید از آن میان بعضی وسیله رحمت تو شوند و به پریشانی من ترحم کرده و به حال بد من، رقّت نمایند و دعایی در حق من کنند که از دعای من در نزد تو
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:340
مستجابتر باشد و یا شفاعت آنان در درگاه تو از شفاعت من پذیرفتهتر باشد تا باعث نجات من از خشم و غضبت و برخورداری از رضا و خشنودی تو گردد.
(1) خداوندا اگر پشیمانی واقعی، توبه محسوب میشود هماکنون من از همه کس پشیمانترم و اگر ترک معصیت بمنزله بازگشت به درگاه توست، من نخستین بازگشته به درگاه تو هستم و اگر استغفار و طلب آمرزش باعث محو شدن گناهان است پس من از آمرزشطلبان واقعی هستم، خداوندا تو خود بندگانت را مأمور به توبه فرموده و پذیرش آن را نیز ضمانت کردهای و وادار به دعا و بازگشت نمودهای و وعده اجابت دادهای پس بر محمّد و آلش درود و رحمت فرست و توبه مرا بپذیر و به مرحله ناامیدی از درگاهت و محرومیت از رحمت بیپایانت بازمگردان زیرا که تو تنها پذیرنده توبه گنهکارانی و نسبت به خطاکاران پشیمان و نالان مهربان و رءوفی ...
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، چنان که ما را به وسیله او هدایت فرمودی، و بر محمد و آلش درود فرست، چنان که ما را به وسیله او هدایت فرمودی، و بر محمد و آلش درود فرست همانطوری که ما را به وسیله او از ورطه جهل و شرک نجات دادی و بر محمد و آلش چنان درود و رحمتی بفرست تا در روز قیامت و روز بیچارگی از ما شفاعت کند براستی که بر هر کاری قادر و توانایی و اجابت درخواستهای ما بر تو آسان است.»
(2) آیا چنین گسستن از همه چیز و تنها رو به خدا آوردنی سراغ دارید؟
براستی که امام علیه السلام از خوف و خشیت و اضطراب در پیشگاه خدای متعال ذوب شده است در حالی که او سرور پرهیزگاران و پیشاهنگ توبهکنندگان و سر دسته موحّدان است.
آنچه مسلّم است امام علیه السلام در تمام دوران زندگیش هرگز مرتکب گناهی نشده و همواره زندگیش نور تقوا و ایمان را پرتوافشانی کرده و با روح هدایت و تقوا آمیخته بوده است بلکه بدین وسیله میخواهد به امت اسلامی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:341
درسهایی آموزنده از اصول ارزنده اسلامی بدهد که انسان را به درگاه خدا بخواند او باب توبه را به روی مردم گشوده است و نباید کسی که تقصیری در زندگی دارد و از راه راست انحرافی پیدا کرده از فضل و کرم خدا ناامید باشد بلکه اگر بخواهد توبه کند و به سوی خدا بازگردد و از قلب خودش انگیزه گناه و نافرمانی را از بیخ و بن برکند راه بازگشت به روی او باز است.
(1)
از جمله دعاهای امام علیه السلام دعای استخاره است:
«اللّهمّ انّی استخیرک بعلمک فصلّ علی محمّد و آله و اقض لی بالخیرة و الهمنا معرفة الاختیار و اجعل ذلک ذریعة الی الرّضا بما قضیت لنا و التّسلیم لما حکمت فأزح عنّا ریب الارتیاب و ایّدنا بیقین المخلصین و لا تسمنا عجز المعرفة عمّا تخیّرت فنغمط قدرک و نکره موضع رضاک و نجنح الی الّتی هی ابعد من حسن العاقبة و اقرب الی ضدّ العافیة و حبّب الینا ما نکره من قضائک و سهّل علینا ما نستصعب من حکمک و الهمنا الانقیاد لما اوردت علینا من مشیّتک حتّی لا نحبّ تأخیر ما عجّلت و لا تعجیل ما اخّرت و لا نکره ما احببت و لا نتخیّر ما کرهت و اختم لنا بالّتی هی احمد عاقبة و اکرم مصیرا انّک تفید الکریمة و تعطی الجسیمة و تفعل ما ترید و انت علی کلّ شیء قدیر.» «1»
«خداوندا من از علم تو طلب خیر میکنم، پس بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و درباره من به نیکی و خیر حکم کن و به من توفیق
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای سی و سوم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:342
گزینش کار خیر را مرحمت کن و این عمل را وسیله راضی بودن به قضای خودت درباره ما و تسلیم شدن به مقدراتت قرار ده و هرگونه شک و ریب را از دل من برطرف کن و با یقینی چون یقین بندگان مخلصت تأییدمان بفرما و ما را از درک حکمت تقدیر خودت ناتوان مگردان تا اراده تو را سبک بشماریم و آنچه رضای توست برای ما ناگوار آید و چنان باشیم که به سوی چیزی میل کنیم که از حسن عاقبت و سعادت بدور و به ضد عافیت مقرون باشد. (1) خداوندا آن معرفت را به ما عطا کن که بدان وسیله همه تقدیرهای تو برای ما خوب جلوه کند، و آنچه از قضای تو برای ما دشوار مینماید، آسان کن و بر قلب ما اطاعت هر امری را که اراده کردهای الهام فرما تا آن که آنچه از ما با تعجیل خواستهای به تأخیر نیندازیم و آنچه را که تأخیر آن را خواستهای ما در آن عجله نکنیم؛ آنچه مورد رضای تو نیست اختیار نکنیم و آنچه را که تو دوست میداری مکروه نداریم، خداوندا عاقبت ما را به بهترین وجه ختم به خیر فرما و سرانجام کار ما را بهترین منزلگاه قرار بده زیرا که تو هر چه ببخشی نیکوست و هر چه عطا کنی بزرگ است و هر چه را که اراده کنی انجام میدهی و تو بر هر کاری قادر و توانایی.»
(2) این دعای شریف دلیل بر پناهندگی امام علیه السلام در همه کارهایش به خداست و حکایت از آن دارد که در مشکلات خود از خداوند طلب خیر میکرده و از او راهنمایی میطلبیده است اگر قضای الهی بر انجام کاری صادر شده بود، انجام میداد، اگر نه آن را ترک میگفت.
(3)
از جمله دعاهای امام علیه السلام این دعای شریف است که در وقت گرفتاری و یا موقعی که شخص مبتلا به عقوبت گناه را میدید، قرائت میکرد:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:343
«اللّهمّ لک الحمد علی سترک بعد علمک، و معافاتک بعد خبرک، فکلّنا قد اقترف العائبة فلم تشهره، و ارتکب الفاحشة فلم تفضحه و تستّر بالمساوی فلم تدلل علیه کم نهی لک قد أتیناه و امر قد وقفتنا علیه فتعدّیناه و سیّئة اکتسبناها، و خطیئة ارتکبناها کنت المطّلع علیها دون النّاظرین، و القادر علی اعلانها فوق القادرین، کانت عافیتک لنا حجابا دون ابصارهم، و ردما دون اسماعهم فاجعل ما سترت من العورة، و اخفیت من الدّخیلة واعظا لنا، و زاجرا عن سوء الخلق و اقتراف الخطیئة، و سعیا الی التّوبة الماحیة و الطّریق المحمودة، و قرّب الوقت فیه، و لا تسمنا الغفلة عنک انّا إلیک راغبون، و من الذّنوب تائبون و صلّ علی خیرتک اللّهمّ من خلقک محمّد و عترته الصّفوة من بریّتک الطّاهرین، و اجعلنا لهم سامعین و مطیعین کما امرت.» «1»
(1) «خداوندا تو را سپاس میگویم به خاطر این که با وجود علم به گناهان من آنها را از دید دیگران پنهان ساختی و با وقوف به اعمال زشتم مجازاتم نکردی، با این که همه ما مرتکب بدیهایی هستیم امّا تو آنها را برملا نکردی و عمل زشتی که به جا آوردیم رسوا نساختی و بر آنها پردهپوشی کردی و بر دیگران فاش ننمودی؛ چه بسیار اعمالی را که تو نهی فرمودی و ما مرتکب شدیم و چه بسیار کارهایی که به انجام آنها امر کردی و ما را از نتایج آن آگاه ساختی اما ما از روی نادانی پا روی امر تو نهادیم و چه بسا گناهی که ما به دست خود فراهم کردیم و خطاهایی که مرتکب شدیم و تنها تو از آنها آگاه بودی نه دیگران و تو میتوانستی آنها را از هر کسی بهتر
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای 34.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:344
به مردم نشان دهی، امّا عفو و بخشش تو جلو چشمهای مردم حجابی شد و سدّی گشت تا گوشهایشان خبر گناهان ما را نشنود، پس خداوندا آن همه پردهپوشی از عیبها و آن همه پنهان داشتن نارواییهای ما را، موعظه و اندرز و مانعی از بداخلاقی و ارتکاب گناهمان قرار بده، و به ما توفیق بده تا به توبه و بازگشتی بشتابیم که باعث محو شدن گناهانمان گردد و به راهی برویم که مورد پسند تو باشد و هنگام چنان توبه و موفقیت را نزدیک کن، نه آن که آن همه لطف تو باعث غفلت ما گردد زیرا که اشتیاق رسیدن به قرب تو را داریم و میخواهیم از گناهانمان توبه کنیم، خداوندا به بهترین بندگانت محمّد (ص) و عترت پاکش که از هرگونه نقص و عیبی مبرّایند درود و رحمت فرست و ما را چنان که خودت امر فرمودهای از شنوندگان و مطیعان دستورهای ایشان قرار بده.»
(1) امام علیه السلام در این دعای شریف از الطاف خدای تعالی نسبت به عاصیان و گنهکاران از بندگان خویش سخن گفته است که ایشان را در حین ارتکاب گناهان رسوا نساخته و در بین مردم مفتضح نکرده است تا موقعیت اجتماعی ایشان از بین برود بلکه با پرده لطف و کرمش پردهپوشی کرده و گناهانشان را از انظار مردم پنهان نموده است تا شاید آنان به راه حق برگردند و از گمراهی بازایستند.
(2)
از جمله دعاهای امام علیه السلام در مورد رضایت به روزی مقدر است آنگاه که به اهل دنیا نگاه میکرد این دعا را میخواند:
«الحمد للّه رضی بحکم اللّه، شهدت انّ اللّه قسم معایش عباده بالعدل، و اخذ علی جمیع خلقه بالفضل، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله، و لا تفتنّی بما اعطیتهم و لا تفتنهم بما منعتنی فأحسد خلقک، و أغمط حکمک
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:345
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و طیّب بقضائک نفسی و وسّع بمواقع حکمک صدری وهب لی الثّقة لأقرّ معها بانّ قضاءک لم یجر الّا بالخیرة و اجعل شکری لک علی ما زویت عنّی أوفر من شکری إیّاک علی ما خوّلتنی.
و اعصمنی من ان اظنّ بذی عدم خساسة او اظنّ بصاحب ثروة فضلا فانّ الشّریف من شرّفته طاعتک و العزیز من اعزّته عبادتک فصلّ علی محمّد و آله و متّعنا بثروة لا تنفد و ایّدنا بعزّ لا یفقد و اسرحنا فی ملک الأبد انّک الواحد الأحد الصّمد الّذی لم تلد و لم تولد و لم یکن لک کفوا احد.» «1»
(1) «سپاس خدایی را که من به فرمان او راضیم، گواهی میدهم که نصیب روزی همه بندگانش را از روی عدالت میان آنها تقسیم کرده و دادن روزی را به تمام مخلوقاتش از روی تفضّل و احسان ضمانت کرده است، خداوندا بر محمّد و آلش درود و رحمت فرست و مرا به آنچه به دیگران دادهای و دیگران را با آنچه به من مرحمت کردهای آزمایش مفرما زیرا اگر چنین باشد من به دیگران حسد میبرم و فرمان تو را میشکنم، خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و تمام قضا و قدرت را برای من خوشایند و گوارا ساز و در برابر همه مواردی که حکم تو تعلق میگیرد به من شرح صدر مرحمت کن و اطمینان خاطری بده که بدان وسیله معترف باشم که مقدرات تو جز به خیر و سعادت ما نیست و شکر و سپاس مرا نسبت به آنچه محرومم کردهای بیش از نعمتهایی که دادهای، مقرر فرما و مرا از این گمان حفظ کن که تصور کنم تهیدستان و فقرا در درگاه تو خوار و ذلیلند و یا گمان برم که توانگران صاحب مقام و فضیلتند، زیرا میدانم که
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای سی و پنجم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:346
شرافت واقعی از آن کسانی است که مطیع اوامر تو باشند و عزیز واقعی کسی است که در اثر عبادت تو به این عزّت رسیده است. پس بر محمد و آلش درود فرست و ما را از ثروتی برخوردار کن که فناناپذیر باشد و آن عزّتی را مرحمت فرما که جاودانه و بیپایان است و در ملک دائمی و لا یزال خودت راحت و آرامش کامل عطا کن، چون خدای یکتا و یگانه و بینیاز از همه کس و تکیهگاه همگان تویی؛ نه از کسی زاییده و نه کسی از تو زاییده شده و هیچ موجودی کفو و همتای تو نیست ...»
(1) بطور اختصار به برخی از محتویات دلپسندی که در این دعای شریف وجود دارد اشاره میکنیم:
اولا، امام علیه السلام یادآور شده است که خدای متعال روزی بندگانش را از روی عدالت در میان ایشان تقسیم کرده و در عین حال به حکمت بالغه خویش بعضی را بر بعضی در روزی فزونی بخشیده است زیرا اگر در ارزاقشان برابر بودند همگی به تباهی کشیده میشدند، همان طوری که این مطلب در حدیث نیز وارد شده است.
ثانیا، امام علیه السلام از خدای متعال درخواست کرده تا او را به وسیله ثروت و فزونی نعمتی که بر بعضی از بندگانش داده است، آزمایش نکند و در نتیجه او را از حسد ورزیدن به توانگران حفظ کند.
ثالثا، امام علیه السلام از خدای تعالی درخواست کرده است تا او را از گمان باطل نسبت به این که فقرا خوار و ذلیلند و از این جهت که آنان کاستی دارند خداوند آنان را از روزی محروم داشته است! و همچنین از خداوند خواسته است تا او را از این گمان ناروا مصون دارد که ثروتمندان فضیلت و برتری دارند، زیرا شرافت و فضیلت واقعی از آن کسی است که توفیق اطاعت و عبادت خدا را یافت و به شرف بندگی خدا نایل گردید.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:347
(1)
از جمله دعاهای امام علیه السلام این دعاست که هنگام مشاهده ابر و برق و وقت شنیدن صدای رعد قرائت میکرد:
«اللّهمّ انّ هذین آیتان من آیاتک و هذین عونان من اعوانک یبتدران طاعتک برحمة نافعة او نقمة ضارّة فلا تمطرنا بهما مطر السّوء، و لا تلبسنا بهما لباس البلاء اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و انزل علینا نفع هذه السّحائب و برکتها و اصرف عنّا اذاها و مضرّتها، و لا تصبنا فیها بآفة و لا ترسل علی معایشنا عاهة.
اللّهمّ و ان کنت بعثتها نقمة و ارسلتها سخطة فانّا نستجیرک من غضبک و نبتهل الیک فی سؤال عفوک فمل بالغضب الی المشرکین و أدر رحی نقمتک علی الملحدین اللّهمّ اذهب محل بلادنا بسقیاک و اخرج وحر صدورنا برزقک و لا تشغلنا عنک بغیرک و لا تقطع عن کافّتنا مادّة برّک فانّ الغنیّ من اغنیت و انّ السّالم من وقیت ما عند احد دونک دفاع و لا باحد عن سطوتک امتناع تحکم بما شئت علی من شئت و تقضی بما أردت فی من اردت فلک الحمد علی ما وقیتنا من البلاء و لک الشّکر علی ما خوّلتنا من النّعماء حمدا یخلّف حمد الحامدین وراءه حمدا یملأ ارضه و سماءه انّک المنّان بجسیم المنن الوهّاب لعظیم النّعم القابل یسیر الحمد الشّاکر قلیل الشّکر المحسن المجمل ذو الطّول لا اله الّا انت الیک المصیر.» «1»
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای سی و ششم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:348
«خداوندا این رعد و برق آسمانی دو نشان از نشانههای قدرت تو و دو کمک کار از یاران و خدمتکاران تو هستند که بر اساس اطاعت فرمان تو باران رحمت میبارند بارانی که گاهی رحمت و مفید و گاهی هم عذاب و زیانبخش است، پس خداوندا این دو را وسیله باران زیانآور قرار مده، و بدان وسیله لباس بلا و محنت بر ما مپوشان، خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و از این ابرها باران سودمند و با برکت نازل بفرما و رنج و ضرر آن را از ما دور کن، و بر محصولات و ارزاق ما عیب و آفت مرسان.
(1) خداوندا اگر باران را برای عذاب و از روی قهر و غضبت میفرستی ما از غضب تو به درگاه رحمتت پناه میبریم و با تضرع و زاری تقاضای عفو داریم پس قهر و خشم خودترا به دیار مشرکان منصرف کن و باران عذابت را بر ملحدان نازل فرما، خداوندا با بارانهای رحمت خود دیار ما را سیراب گردان تا به رزق مقدر تو قانع شده و شکر و ریب را بدان وسیله از دل ما بیرون کن و ما را از خود، به دیگران مشغول مساز و از همه ما احسان و برکاتت را قطع مکن زیرا بینیاز واقعی کسی است که تو بینیاز سازی و هر که را تو در امان بداری، ایمن است، هیچ کس بدون کمک تو قدرت دفاع از خود را ندارد و هیچ موجودی از حیطه قدرت تو بیرون نیست تو ای که حکومت خود را بر همه چیز نافذ میکنی و درباره هر کس هر چه اراده کنی اجرا میکنی، پس شکر و سپاس تو را سزاست که ما را از بلایا حفظ میکنی و از نعمتهای خود برخوردار میسازی، چنان سپاسی که جانشین سپاس همه سپاسگزاران باشد، سپاسی که زمین و آسمان را پر کند، زیرا تو ای که به مخلوقاتت نعمتهای فراوان مرحمت کردهای و بدان وسیله منّتهای عظیمی بر آنها نهادهای، بخشنده نعمتهای بزرگ و پذیرنده شکر و سپاس ناچیز بندگان، صاحب احسان و نیکوکار و بخشاینده تویی، خدایی جز تو خدای یکتا نیست بازگشت همه به سوی توست.»
(2) امام علیه السلام در این دعا از ابر و برق آسمانی که دو نشانه از نشانههای
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:349
قدرت خدا و دو کارگزار از کارگزاران خدا هستند سخن گفته است که خداوند آنها را یا به عنوان نعمتی برای بندگانش میفرستد تا بدان وسیله زمین پژمرده را احیا کند و نعمتها و خیرات را برای بندگانش فراهم آورد و یا آن که عذابی است که برای مردم میفرستد و بارانهای زیانآور میبارد و شهر و دیارشان را ویران میکند و کشت و زرع آنان را نابود میسازد و به همراه آن برق آسمانی را با زلزلههای ویرانگر و سوزان میفرستد ... و امام علیه السلام از درگاه خدا با ناله و زاری درخواست کرده است که باران زیانبخش را بر دشمنان مشرک بیدین و منحرف خود مقرّر دارد و بارانهای با خیر و رحمت را مخصوص مسلمانان بفرستد تا آنان را از فضل و کرم خویش توانگر سازد و از نعمتهای خود نصیب و روزیشان کند.
(1)
از جمله دعاهای امام علیه السلام این دعای شریف است که هنگام اعتراف به تقصیر از ادای شکر و سپاس خدای تعالی قرائت میکرد:
«اللّهمّ انّ احدا لا یبلغ من شکرک غایة الّا حصل علیه من احسانک ما یلزمه شکرا و لا یبلغ مبلغا من طاعتک و ان اجتهد الّا کان مقصّرا دون استحقاقک بفضلک فاشکر عبادک عاجز عن شکرک و اعبدهم مقصّر عن طاعتک و لا یجب لأحد ان تغفر له باستحقاقه و لا ان ترضی عنه باستیجابه فمن غفرت له فبطولک و من رضیت عنه فبفضلک تشکر یسیر ما تشکر به و نثیب علی قلیل ما تطاع فیه حتّی کأن شکر عبادک الّذی اوجبت علیه ثوابهم و اعظمت عنه جزاءهم امر ملکوا استطاعة الامتناع منه دونک فکافیتهم او لم یکن سببه بیدک فجازیتهم بل ملکت یا الهی امرهم قبل ان یملکوا عبادتک و اعددت
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:350
ثوابهم قبل ان یفیضوا فی طاعتک و ذلک انّ سنّتک الإفضال و عادتک الإحسان و سبیلک العفو فکلّ البریّة معترفة بانّک غیر ظالم لمن عاقبت و شاهدة بانّک متفضّل علی من عافیت و کلّ مقرّ علی نفسه بالتّقصیر عمّا استوجبت فلولا انّ الشّیطان یختدعهم عن طاعتک ما عصاک عاص و لو لا انّه صوّر لهم الباطل فی مثال الحقّ ما ضلّ عن طریقک ضالّ فسبحانک ما ابین کرمک فی معاملة من اطاعک او عصاک تشکر للمطیع ما انت تولّیته له و تملی للعاصی فی ما تملک معاجلته فیه اعطیت کلّا منهما ما لم یجب له و تفضّلت علی کلّ منهما بما یقصر عمله عنه و لو کافات المطیع علی ما انت تولّیته لأوشک ان یفقد ثوابک و ان تزول عنه نعمتک و لکنّک بکرمک جازیته علی المدّة القصیرة الفانیة بالمدّة الطّویلة الخالدة و علی الغایة القریبة الزّائلة بالغایة المدیدة الباقیة ثمّ لم تسمه القصاص فی ما اکل من رزقک الّذی یقوی به علی طاعتک و لم تحمله علی المناقشات فی الآلات الّتی تسبّب باستعمالها الی مغفرتک و لو فعلت ذلک به لذهب بجمیع ما کدح له و جملة ما سعی فیه جزاء للصّغری من أیادیک و مننک و لبقی رهینا بین یدیک بسائر نعمک فمتی کان یستحقّ شیئا من ثوابک لا متی.
هذا یا إلهی حال من اطاعک و سبیل من تعبّد لک فامّا العاصی امرک و المواقع نهیک فلم تعاجله بنقمتک لکی یستبدل بحاله فی معصیتک حال الإنابة الی طاعتک و لقد کان یستحقّ فی اوّل ما همّ بعصیانک کلّ
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:351
ما اعددت لجمیع خلقک من عقوبتک فجمیع ما اخّرت عنه من وقت العذاب و ابطات به علیه من سطوات النّقمة و العقاب ترک من حقّک و رضی بدون واجبک فمن اکرم منک یا الهی و من اشقی ممّن هلک علیک لا من فتبارکت ان توصف الّا بالإحسان و کرمت ان یخاف منک الّا العدل لا یخشی جورک علی من عصاک و لا یخاف اغفالک ثواب من ارضاک فصلّ علی محمّد و آله وهب لی املی و زدنی من هداک ما اصل به الی التّوفیق فی عملی انّک منّان کریم.» «1»
(1) «خداوندا هیچ کسی از بندگان شکرگزارت نمیتواند شکر ترا به حد کمال به جا آورد زیرا هر شکری که به جا آورد، خود نعمتی است و برای آن هم باید شکر کند، و هر کس هر چه در طاعت و بندگی تو بکوشد بازهم در انجام وظیفه بندگی قاصر است زیرا نتوانسته حق تو را ادا کند بنابراین شاکرترین بندگانت از ادای شکر تو عاجزند و عبادتکنندهترین بندگان از عبادتی که سزاوار تو باشد ناتوانند، و کسی را یارای آن نیست که از روی شایستگی در خور آمرزش تو باشد و بتواند رضایت تو را جلب کند پس هر که را بیامرزی از روی لطف، منّت نهادهای و از هر کس تو خشنود شوی از روی کرم و احسان میباشد که بر شکر اندک و عمل ناچیز بندگان پاداش میدهی و کرم تو به حدی است که گویا پاداش شکر بندگانت را بر خود واجب میدانی و چنان پاداش دهی که گویی آن بندگان بدون عنایت تو قادر بودهاند و اینک باید پاداش نیک بگیرند در صورتی که اسباب همان مقدار اندک از شکر و طاعت هم به دست توست با این همه به ایشان مزد میدهی، خداوندا پیش از آن که آنان یارای انجام عبادت تو
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای سی و هفتم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:352
را داشته باشند، مالک امر ایشان تو بودهای و قبل از آن که ایشان توفیق طاعت پیدا کنند برای عمل ایشان اجر و پاداش مقرر کردهای، این عمل نشان میدهد که سنّت تو فضل و بخشش و عادت تو جود و احسان و روش تو عفو و کرم است. از این رو تمام خلایق اعتراف دارند که هر کس را عذاب کنی بیقین بیدادگری نکردهای و همه گواهی میدهند که به هر کس عافیت دهی به فضل و کرمت رفتار کردهای و همگان اقرار دارند که در انجام وظایف بندگی چنان که تو شایستهای قاصرند، پس اگر شیطان بندگانت را با نیرنگ و فریب از راه طاعت تو منحرف نمیکرد هیچ بندهای تو را معصیت نمیکرد و اگر او باطل را در نظرشان حق، جلوه نمیداد، هیچ کسی از راه بندگی تو گمراه نمیشد، (1) پس خداوندا تو از هر عیب و نقصی منزّهی، لطف و کرمت بر هر که تو را اطاعت کند و یا از فرمان تو سرپیچی نماید چه آشکار و واضح است!! تو ای که بر مطیعان با آنچه که قبلا آماده ساختهای پاداش میدهی، و بر عاصیان به قدرت صبر و شکیباییت فرصت توبه عنایت میکنی؛ به هر یک از آنان، نه به استحقاقشان بلکه با فضل و کرمت رفتار میکنی و پاداشی بالاتر از حد عمل آنان را مرحمت مینمایی چون اگر میخواستی با اهل طاعت به عدالت رفتار کنی، بدین سبب که تو آنها را بر طاعت و بندگی هدایت فرمودهای مستحق پاداش نبودند و ممکن بود چنان اجر و نعمتی را از دست بدهند، ولی تو در مقابل اعمالی که در مدت کوتاه انجام دادند اجر و پاداش بسیار طولانی و جاودانه دادی و در برابر اعمالی که در مدت کوتاه و گذرای عمر انجام داده بودند پاداش طولانی و ماندنی مرحمت کردی وانگهی اگر تو محاسبه روزیی که به آنان داده بودی، و آنها بدان وسیله قدرت بر اطاعت تو را پیدا کرده بودند، مینمودی، هیچ بندهای با توجه به اسبابی که برای آنان در طاعت و بندگی خود فراهم کردی، استحقاق آن پاداش را نداشتند و بندگان مطیعت در گرو سایر نعمتهایی بودند که برای
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:353
بقایشان به آنها عطا فرمودهای در این صورت چه کسی میتوانست از تو پاداش اعمال خود را بخواهد، هرگز، کی چنین استحقاقی را داشت؟
(1) خداوندا! این وضع مطیعان و حال کسانی است که راه عبادت را پیش گرفتهاند، اما گنهکاران و سرکشان از فرمان تو و کسانی که خلاف امر و نهی تو را کردند، در عذاب و مجازاتشان تعجیل نکردی تا بتوانند گناهانشان را با توبه و انابه به طاعت تبدیل کنند، در صورتی که همان بندگان گنهکار در ابتدا و اولین گناه، مستحق همه عذابهایی بودند که برای ایشان تعیین کرده بودی پس این تأخیر تو در مجازات از روی کرم و بخشندگی بوده و بعد هم در اثر توبه از ایشان راضی شدی. پس خداوندا چه کسی از تو بخشندهتر است؟! و چه کسی شقیتر از آن بندهای است که معصیت چون تو خدای مهربان را مرتکب شود؟ هرگز، چه کسی میتواند چنین باشد، پس تنها تو هستی که فقط به احسان و بزرگواری توصیف میشوی و تو آن خداوند کریمی که تنها باید از عدل تو بیمناک باشند وگرنه بیم امکان ستم بر عاصیان از جانب تو نمیرود و اهل طاعت نیز نباید از این بیمناک باشند که پاداششان را فراموش کنی. خداوندا بر محمد و آلش درود بفرست و خواستهام را برآور و از راه لطف و کرم بر هدایت من بیفزا هدایتی که مرا به انجام هرگونه عمل نیک موفق میسازد، زیرا که عطای تو بیحساب و کرم و بخششت فراوان است.»
(2) در اینجا برای نگرش در محتویات این دعای شریف توقف کوتاهی میکنیم زیرا که این دعا مشتمل بر مطالب ذیل است: اولا- الطاف و نعمتهای الهی بر بندگانش بیشمار است و شاکران نعمتش در هر حدی که شکر کنند، حق نعمتهای او را ادا نکردهاند زیرا که تمام وسایل و مقدمات سپاسگزاری او از طرف خداست و این خود موجب شکر و سپاس است.
ثانیا- انسان هر چه در طاعت و عبادت خدا بکوشد، از جهت آن که
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:354
الطاف خدای متعال بر بندگان نامتناهی است، بازهم از ادای حق عبادتش قاصر است.
ثالثا- این که خدای متعال، بندگان مؤمنش را به لطف و کرم خود میآمرزد و پاداش اعمال نیک ایشان را فردوس برین مقرر فرموده است، هیچ یک از اینها به خاطر شایستگی ایشان نیست بلکه از باب فضل و کرم او و لطفی است از جانب او، که در مباحث کلامی این مطلب به صورت موضوعی به اثبات رسیده است.
رابعا- کسی که مردم را از اطاعت خدا منحرف میکند و آنان را به نافرمانیها وادار میسازد شیطان راندهشده از درگاه خداست و اگر او نبود هیچ کسی از راه حق منحرف نمیشد و کسی به گمراهی نمیافتاد.
خامسا- خداوند متعال بر بندگان صالحش پاداش میدهد و گنهکاران را نیز فرصت میدهد و در مجازاتشان تعجیل نمیکند، در صورتی که اگر در کیفر ایشان شتاب میورزید، هرگز جنبندهای باقی نمیماند.
سادسا- خدای تعالی جزای بندگان صالح خود را در سرای آخرت مرحمت میکند که بیپایان است و آنان را در بهشت ابدی جایگزین میکند که تا بخواهند در آنجا ماندگارند ... این بود برخی از محتویات این دعای شریف.
(1)
وقتی که به امام علیه السلام خبر مرگ کسی را میدادند و یا یاد مرگ میکرد، این دعا را میخواند:
«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اکفنا طول الأمل و قصّره عنّا بصدق العمل حتّی لا نؤمّل استتمام ساعة بعد ساعة و لا استیفاء یوم بعد یوم و لا اتّصال نفس بنفس و لا لحوق قدم بقدم و سلّمنا من غروره و آمنّا من شروره و انصب الموت بین ایدینا نصبا و لا تجعل ذکرنا له غبّا و اجعل لنا من صالح
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:355
الأعمال عملا نستبطئ معه المصیر الیک و نحرص له علی و شک اللّحاق بک حتّی یکون الموت ما نسنا الّذی نانس به و مألفنا الّذی نشتاق الیه و حامّتنا الّتی نحبّ الدّنوّ منها فاذا اوردته علینا و انزلته بنا فاسعدنا به زائرا و آنسنا به قادما و لا تشقنا بضیافته و لا تخزنا بزیارته و اجعله بابا من ابواب مغفرتک و مفتاحا من مفاتیح رحمتک امتنا مهتدین غیر ضالّین طائعین غیر مستکرهین تائبین غیر عاصین و لا مصرّین یا ضامن جزاء المحسنین و مستصلح عمل المفسدین.» «1»
(1) «خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت فرست و ما را از آرزوهای دور و دراز بازدار، و به واسطه انجام عمل صالح رشته آمال دنیوی ما را کوتاه کن، بطوری که پس از گذشتن یک ساعت از عمرمان آرزوی ساعت دیگر را نکنیم و پس از سپری شدن یک روز از عمرمان آرزوی روز بعد را نداشته باشیم و انتظار دمی را از پس از پایان دمی نکشیم و برداشتن قدمی را پس از قدمی آرزو نکنیم، و ما را از فریفته شدن به زندگی حفظ کن و از شرّ و آفات زندگی ایمن بدار و مرگ را همواره در جلو چشمانمان قرار ده، و طوری ما را سرگرم زندگی مساز که از یاد مرگ غافل باشیم و به ما توفیق بده تا زندگی در نظر ما فرصتی برای انجام اعمال خالص باشد تا بتوانیم از هر لحظه آن برای سرانجام کارمان توشه برداریم و به محض احساس مردن به انتقال از دنیا حریصتر باشیم، بطوری که مرگ برای ما مأنوس باشد و وسیله انس با تو گردد و برای ما از آن جهت مأنوس باشد که باعث رسیدن ما مشتاقان به تو میگردد و مورد علاقه ماست که ما فرا رسیدن او را دوست میداریم و چنان باشد که هنگام فرا رسیدن مرگ ما را بدان وسیله
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای چهلم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:356
سعادتمند کنی تا به زیارت تو نایل آییم و ما را بدان جهت به مرگ مأنوس کن که باعث وصول ما به رحمت تو گردد و در حال مهمان شدن به مرگ شقی و نگونبخت نباشیم و از دیدار مرگ غمگین و محزون نگردیم و آن را یکی از درهای مغفرت و کلیدی از کلیدهای رحمتت قرار بده، ما را با نور ایمان و هدایت بمیران نه با گمراهی و کفر، و در حال اشتیاق به رحمتت و نه به حال ترس و کراهت، در حالی که موفق به توبه و انابه باشیم نه در حال عصیان و گناه و نه در حالی که پافشاری و اصرار به معصیت داشته باشیم ای آن که پاداش نیکوکاران را ضمانت کردهای و ای آن که وعده اصلاح حال تبهکاران را دادهای ...»
(1) براستی که طول امل و آرزوی دراز در دنیا از جمله موانعی است که انسان را از انجام اعمال شایسته بازمیدارد و آخرت را از یاد آدمی میبرد، که امام علیه السلام به خدا از شر طول امل پناه برده است و از خداوند به زاری خواسته است تا مرگ را همواره در برابر چشمش تجسّم بخشد و لحظهای از زندگیش یاد مرگ را از خاطر نبرد تا برای سرای آخرت کار کند و چون لحظه مرگ فرا رسد با مرگ مأنوس باشد. «1»
(2)
امام علیه السلام درباره طلب پردهپوشی و حفظ از گناه این دعا را میخواند:
«اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و افرشنی مهاد کرامتک
______________________________
(1) شعر زیر از اشعار لسان الغیب حافظ مناسب این مقام است:
بیا که طول امل سخت سستبنیاد استبیار باده که بنیاد عمر بر باد است
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آرکه این حدیث ز پیر طریقتم یاد است
مجو درستی عهد از جهان سستنهادکه این عجوزه عروس هزار داماد است. م
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:357
و اوردنی مشارع رحمتک و احللنی بحبوحة جنّتک و لا تسمنی بالرّدّ عنک و لا تحرمنی بالخیبة منک و لا تقاصّنی بما اجترحت و لا تنافشنی بما اکتسبت و لا تبرز مکتومی و لا تکشف مستوری و لا تحمل علی میزان الإنصاف عملی و لا تعلن علی عیون الملأ خبری اخف عنهم ما یکون نشره علیّ عارا و اطو عنهم ما یلحقنی عندک شنارا شرّف درجتی برضوانک و اکمل کرامتی بغفرانک و انظمنی فی اصحاب الیمین و وجّهنی فی مسالک الآمنین و اجعلنی فی فوج الفائزین و اعمر بی مجالس الصّالحین آمین ربّ العالمین.» «1»
(1) «خداوندا بر محمّد و آلش درود و رحمت فرست و فرش لطف و کرامت خود را برایم بگستر و به جویبار رحمت خویش واردم کن و مرا در بهشت برینت جای ده، و با راندن از درگاهت مرا بیچاره مکن، و با محروم ساختن از رحمت خویش ناامیدم مفرما و به خاطر اعمال بدم، کیفر و مجازاتم مکن، و برای گناهانی که مرتکب شدهام، محاکمه مفرما و راز باطنی مرا بر دیگران فاش مکن و عیبهایم را برملا مفرما و اعمال بد و خوب مرا در میزان عدالت مسنج، و خبر گناهان مرا در جلو چشم دیگران آشکار مکن و هر یک از اعمال و کردارم که انتشارش سبب سرشکستگی من است به لطف و کرمت از چشم خلق پنهان بدار و آنچه باعث ننگ من خواهد شد از دیگران مخفی بدار و درجه و مقام مرا تا بهشت رضوانت بالا ببر، و کرامت و شرف مرا با آمرزش خودت کامل گردان و مرا در زمره اصحاب یمین قرار ده و در ردیف کسانی درآور که از عذاب تو در امانند. و مرا در جمع نجاتیافتگان و رستگاران محشور فرما و زندگی مرا با همنشینی
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای چهل و یکم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:358
صالحان آباد کن، خداوندا با لطف و کرمت دعای مرا مستجاب فرما.»
(1) امام علیه السلام خاشعانه به درگاه خدا مینالد و از پیشگاه او درخواست میکند تا فرش لطف و کرمش را برای وی بگسترد، و به آبشخور رحمتش وارد سازد و با جا دادن او در فردوس اعلا بر او منّت گذارد و با راندن از درگاهش بیچاره نسازد و ناامیدانه از پیشگاه خود محرومش نفرماید همچنان که درخواست میکند تا گناهان او را در سرای آخرت زیر پوشش و حفاظت رحمت خود مستور دارد و مرتبه و مقام او را به بهشت رضوانش بالا ببرد و کرامت و شرف او را با آمرزش خویش کامل سازد.
براستی که حقیقت تقوای امام زین العابدین علیه السلام از حد وصف بیرون است و هر عبارتی برای بیان ورع و کمال و شدت توبه و انابه آن بزرگوار در پیشگاه خدای تعالی نارساست.
(2)
از جمله دعاهای امام علیه السلام به هنگام رؤیت هلال این دعای شریف است:
«ایّها الخلق المطیع الدّائب السّریع المتردّد فی منازل التّقدیر المتصرّف فی فلک التّدبیر آمنت بمن نوّر بک الظّلم و اوضح بک البهم و جعلک آیة من آیات ملکه و علامة من علامات سلطانه و امتهنک بالزّیادة و النّقصان و الطّلوع و الأفول و الإنارة و الکسوف فی کلّ ذلک انت له مطیع و الی ارادته سریع سبحانه ما اعجب ما دبّر فی امرک و الطف ما صنع فی شأنک جعلک مفتاح شهر حادث لأمر حادث فاسأل اللّه ربّی و ربّک و خالقی و خالقک و مقدّری و مقدّرک و مصوّری و مصوّرک ان یصلّی علی محمّد و آله
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:359
و ان یجعلک هلال برکة لا تمحقها الأیّام و طهارة لا تدنّسها الآثام هلال امن من الآفات و سلامة من السّیّئات هلال سعد لا نحس فیه و یمن لا نکد معه و یسر لا یمازجه عسر و خیر لا یشوبه شرّ هلال امن و ایمان و نعمة و احسان و سلامة و اسلام.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و اجعلنا من ارضی من طلع علیه و ازکی من نظر الیه و اسعد من تعبّد لک فیه و وفّقنا فیه للتّوبة و اعصمنا فیه من الحوبة و احفظنا فیه من مباشرة معصیتک و اوزعنا فیه شکر نعمتک و البسنا فیه جنن العافیة و اتمم علینا باستکمال طاعتک فیه المنّة انّک المنّان الحمید و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین.» «1»
(1) «ای هلال ماه! ای آفریده خدا و ای فرمانبری که دائما درگردشی و در منازل تعیین شده، رفت و آمد میکنی و در فلک معینی میچرخی، من به خدایی که با روشنایی تو تاریکیهای شب را منوّر کرده و به وسیله تو تیرگیها را روشن ساخته و تو را نشانهای از نشانههای قدرت و علامتی از علائم حکومت و تسلط خود بر جهان هستی قرار داده است ایمان و اعتراف دارم و با کم و زیاد شدن و طلوع و غروب و نور افشانی و گرفتگی (خسوف) تو نمونهای از قدرت خود را به ما نشان داده است. در همه این حالات تو مطیع اراده خدا هستی و به سوی خواست او روان میشوی، پاک و منزه است او که چه قدر شگفتآور است آنچه را که در آفرینش تو تدبیر کرده و چقدر دقیق و ظریف تو را ساخته است! تو را کلید ماه تازه برای کارهای تازه قرار داده است، بنابراین از خدای تعالی پروردگار و آفریننده
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای چهل و سوّم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:360
من و تو و از خدایی که تقدیر و تصویر من و تو به دست اوست مسألت دارم که بر محمد و آلش درود و رحمت بفرستد و تو را هلال با برکت گرداند که گذشت روزها برکت و میمنت تو را از بین نبرد و چنان پاک دارد که سپری شدن ایّام پاکی تو را آلوده نسازد، و تو را هلال ایمنی از آفات و برکناری از بدیها و هلال خوشبختی قرار دهد، نه نحوست. و با برکت و آسانی که آمیخته به رنج و دشواری نباشد و خیر و نیکی به دور از شر و بدی و همچنین، هلال امن و ایمان و نعمت و احسان و سلامتی و اسلام گرداند.
(1) خداوندا بر محمد و آلش درود و رحمت بفرست و ما را از کسانی قرار ده که از ورود این ماه راضی بوده و از پاکترین کسانی که بر این ماه مینگرند و خوشبختترین بندگانی که در این ماه عبادت تو را به جا میآورند و ما را در این ماه موفق به توبه نموده و از گناه و لغزش ایمن بدار و از ارتکاب معصیت خودت حفظ کن و شکر نعمتهایت را نصیب و روزی ما بفرما و لباس تندرستی و عافیت بر ما بپوشان و لطف و منّت خود را با تکمیل عبادت و طاعت خودت بر ما تکمیل نما زیرا که تو بهترین نیکوکاران و ستودهشدگانی و درود و رحمت الهی بر محمد و خاندان پاک و پاکیزهاش باد!» (2) امام علیه السلام در این دعای شریف راجع به نشانهای از نشانههای بزرگ خدا یعنی سیاره دلپسند و زیبای ماه سخن گفته است که خداوند بدان وسیله آسمان این دنیا را آراسته و برای آن منزلگاههایی قرار داده است که در آن منازل با حرکتی منظّم و با نظمی دقیقی حرکت میکند؛ طلوع و غروبش و نور افشانی و خسوفش نشانههای شگفتآوری بر وجود آفریدگار دانا و عظمت تدبیر و صنع عجیب اوست. امام علیه السلام از خدای تعالی درخواست کرده است تا در آن ماه، خیر و برکت برایش مقدر فرماید و آن را هلال ایمنی از آفات و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:361
سلامتی از بدیها قرار دهد و هلال خوشبختی سازد نه هلال نحوست و دیگر خواستههای نیکی و خیری که امام علیه السلام از خداوند درخواست کرده است تا به او مرحمت نماید.
(1)
از جمله دعاهای امام علیه السلام درباره رفع کید و مکر دشمنان و بازگرداندن خطر ایشان این دعای شریف است که مشهور به دعای جوشن صغیر است، و شایان ذکر است که این دعا غیر از دعای جوشن صغیری است که از پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- نقل شده است:
«الهی هدیتنی فلهوت و وعظت فقسوت و ابلیت الجمیل فعصیت ثمّ عرفت ما اصدرت اذ عرّفتنیه فاستغفرت فاقلت فعدت فسترت فلک الحمد الهی تقحّمت اودیة الهلاک و حللت شعاب تلف تعرّضت فیها لسطواتک و بحلولها عقوباتک و وسیلتی الیک التّوحید و ذریعتی انّی لم اشرک بک شیئا و لم اتّخذ معک الها و قد فررت الیک بنفسی و الیک مفرّ المسیء و مفزع المضیّع لحظّ نفسه الملتجئ فکم من عدوّ انتضی علیّ سیف عداوته و شحذ لی ظبة مدیته و ارهف لی شبا حدّه و داف لی قواتل سمومه و سدّد نحوی صوائب سهامه و لم تنم عنّی عین حراسته و اضمر ان یسومنی المکروه و یجرّعنی زعاف مرارته فنظرت یا الهی الی ضعفی عن احتمال الفوادح و عجزی عن الانتصار ممّن قصدنی بمحاربته و وحدتی فی کثیر عدد من ناوانی و ارصد لی بالبلاء فی ما لم اعمل فیه فکری فابتداتنی بنصرک و شددت ازری بقوّتک ثمّ فللت لی حدّه و صیّرته من بعد جمع عدید وحده و اعلیت
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:362
کعبی علیه و جعلت ما سدّده مردودا علیه فرددته لم یشف غیظه و لم یسکن غلیله قد عضّ علی شواه و ادبر مولّیا قد اخلفت سرایاه و کم من باغ بغانی بمکائده و نصب لی شرک مصائده و وکّل بی تفقّد رعایته و اضبأ الیّ اضباء السّبع لطریدته انتظارا لانتهاز الفرصة لفریسته و هو یظهر لی بشاشة الملق و ینظرنی علی شدّة الحنق فلمّا رایت یا الهی تبارکت و تعالیت دغل سریرته و قبح ما انطوی علیه ارکسته لأمّ رأسه فی زبیته و رددته فی مهوی حفرته فانقمع بعد استطالته ذلیلا فی ربق حبالته الّتی کان یقدّر ان یرانی فیها و قد کان ان یحلّ بی لو لا رحمتک ما حلّ بساحته و کم من حاسد قد شرق بی بغصّته و شجی منّی بغیظه و سلقنی بحدّ لسانه و وحرنی بقرف عیوبه و جعل عرضی غرضا لمرامیه و قلّدنی خلالا لم تزل فیه و وحرنی بکیده و قصدنی بمکیدته فنادیتک یا الهی مستغیثا بک واثقا بسرعة اجابتک عالما انّه لا یضطهد من آوی الی ظلّ کنفک و لا یفزع من لجأ الی معقل انتصارک فحصّنتنی من باسه بقدرتک و کم من سحائب مکروه جلّیتها عنّی و سحائب نعم امطرتها علیّ و جداول رحمة نشرتها و عافیة البستها و اعین احداث طمستها و غواشی کربات کشفتها و کم من ظنّ حسن حقّقت و عدم جبرت و صرعة انعشت و مسکنة حوّلت کلّ ذلک انعاما و تطوّلا منک و فی جمیعه انهماکا منّی علی معاصیک لم تمنعک اساءتی عن اتمام احسانک و لا حجرنی ذلک عن ارتکاب مساخطک لا تسال عمّا تفعل و لقد سألت فاعطیت و لم تسأل فابتدات و استمیح
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:363
فضلک فما اکدیت ابیت یا مولای الّا احسانا و امتنانا و تطوّلا و انعاما و ابیت الّا تقحّما بحرماتک و تعدّیا لحدودک و غفلة عن وعیدک فلک الحمد الهی من مقتدر لا یغلب و ذی اناة لا یعجل هذا مقام من اعترف بسبوغ النّعم و قابلها بالتّقصیر و شهد علی نفسه بالتّضییع.
اللّهمّ فانّی اتقرّب الیک بالمحمّدیّة الرّفیعة و العلویّة البیضاء و أتوجّه الیک بهما ان تعیذنی من شرّ [کذا و کذا] فانّ ذلک لا یضیق علیک فی وجدک و لا یتکأدک فی قدرتک و انت علی کلّ شیء قدیر فهب لی یا الهی من رحمتک و دوام توفیقک ما اتّخذه سلّما اعرج به الی رضوانک و آمن به من عقابک یا ارحم الرّاحمین.» «1»
(1) «خداوندا تو مرا به لطف خویش هدایت کردی و من از روی غفلت به لهو و لعب پرداختم و تو مرا پند دادی و من از روی سنگدلی نپذیرفتم، و به من کرم و نیکی کردی بازهم نافرمانی کردم و پس از اینها آنچه را که به من شناساندی شناختم و به درگاهت برگشتم و استغفار کردم و تو مرا مورد عفو قرار دادی و باز دوباره به حال اوّل برگشتم و تو پردهپوشی کردی. پس تو را حمد و سپاس میگویم ای خداوند مهربان و اعتراف میکنم که خود را در وادیهای هلاکت افکندم و به پرتگاه نابودی افتادم و در معرض قهر و سطوتهای تو قرار دادم و خود را مورد عقوبتهای تو ساختم، اما با وجود اینها تنها وسیله من به درگاهت یکتاپرستی تو و دستاویزم این بود که چیزی را شریک تو قرار نداده و کسی را با تو خدای خود نگیرم و از تمام مهلکهها و گناهان به سوی تو فرار کردم؛ تو که پناه گنهکاران و کسانی هستی که در معرض تباهی نفس خود قرار دارند. خداوندا چه بسیار دشمنی که شمشیر
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای چهل و نهم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:364
ستیزش را بروی من کشیده و خنجر کین خود را تیز کرده و نیزه و سنانش را به جانب من روان کرده است و چشمانش از مراقبت من به خواب نرفته و در دل میخواست مرا هدف شکنجه خود قرار دهد و زهر کشنده خود را بر من بچشاند و تو ای خدا از راه تفضّل به ناتوانی من، از تحمّل بار گران ستمهای دشمن، نگریستی و مرا از غلبه بر آن کسی که با من در ستیز است عاجز یافتی و دیدی در برابر نیروهای زیاد دشمن کمین کرده، من تنهایم و فکر و تدبیر من در مقابل آنها به جایی نمیرسد، پس تو با لطف و قدرت بیپایانت مرا یاری کردی و در برابر دشمن پشت مرا محکم نمودی و تیغ تیز دشمن را بر ضدّ من کند ساختی و او را با آن همه سپاه تنها گذاردی و مرا بر او برتری بخشیدی و مکر و حیله او را درباره من، به خودش بازگرداندی، بازهم آتش کین او بر من خاموش نشد و شراره خشمش فرو ننشست، و کینه باطنیش آرام نگرفت، در حالی که سپاهش بر غنیمتی دست نیافت و به پشت سر خود بازگشت، (1) خداوندا چه بسیار ستمگرانی که با نقشههای شیطانی خود در صدد آزار من برآمده و دامهایی برای شکار کردن من گسترده و برای دست یافتن به من مراقبان خویش را برانگیخت و چون درندهای که در کمین شکار خود است در کمین من نشست تا مرا بدرد و برای فریفتن من سیمای بشّاش نشان داد، و در دل با خشم و کین به من نگریست، اما تو ای خدای تبارک و تعالی چون بد باطنی و زشتی نیّت او را دیدی، از مغز سر به چاه هلاکت افکندی و به گودال عمیقش سرنگون کردی و با خواری و ذلّت در داخل تارهای مکر و حیلهای که انتظار داشت مرا گرفتار ببیند، خود اسیر و گرفتار آمد، و اگر لطف تو شامل حالم نمیشد نزدیک بود آن بلایی که به وی رسد بر من وارد شود، و چه بسیار حسودانی که از شدت کینه قلبی حسدش را بر من آشکار کرد، و غضبش نسبت به من به جوش آمد و زبانش مانند تیر زهرآلوده مرا هدف بدگویی و زخم زبان میکرد و با گوشه چشم خشمآلوده
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:365
به من خیره گشت و آبرویم را هدف تهمتها قرار داد و نقصهای خود را به گردن من انداخته و از راه مکر و کینه به من طعنه میزد و از راه فریب قصد کشتن مرا داشت خداوندا همواره من در برابر ایشان تو را به یاری طلبیدم و از دست دشمنانم به تو پناهنده شدم، زیرا که به سرعت اجابت و یاری تو اطمینان داشتم و میدانستم کسی که در سایه حمایت تو درآید هرگز مغلوب نمیشود و هر که در سنگر یاری تو قرار گیرد سنگ حوادث سرش را نمیشکند، پس خداوندا مرا به قدرت خود از شرّ جور و ستم دشمن پناه ده، (1) خدایا چه بسیار ابر تیرهای را که از من برطرف کردی و از ابر نعمت خویش باران رحمتت را بر من نازل کردی و در جویبار کرم خویش آب رحمت روان ساختی و لباس عافیت پوشاندی و حوادث و مصایب سخت را برطرف کردی و رنج و غمهایی را که از میان بردی و چه بسیار حسن ظنی را که به تو داشتم محقّق ساختی و کمبودیم را جبران کردی و از لغزشهایم محافظت نمودی و بیچارگیم را برطرف ساختی، همه اینها را از راه انعام و احسان به من عطا کردی در حالی که من در برابر این همه محبّت تو در نافرمانی تو فرو رفته بودم، با وجود این اعمال ناروایم تو را از اتمام احسانت بازنداشت و مرا از ارتکاب عملی که باعث خشم توست مانع نشد. خداوندا کسی از آنچه تو به جا آوری حق سؤال ندارد و تو هر چه را که بندگانت درخواست کردند عطا نمودی و اگر درخواست هم نکردند بازهم به لطف خود بدون سابقه درخواست عطا میفرمایی و همواره راه فضل و کرمت به روی مردمان باز است، ای مولای من! تو بر کسی بخل نکردی و در حق بندگانت جز احسان و نیکی چیز دیگری روا نمیداری و من بنده ناتوان از آن بیم دارم که از روی غفلت اوامرت را بشکنم و به نافرمانی و تجاوز از حدود فرمانت پافشاری کنم و از وعده عذابت غفلت بورزم، خداوندا تو را حمد و سپاس میگویم که تو آن خدای توانایی که هیچ کس توان غلبه بر تو را ندارد، و تو آن شکیبایی که شتاب
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:366
در عذاب بدکاران نورزی، و اینجا که من هستم مقام کسی است که اقرار دارد بر این که نعمتهایت را بر او کامل ساختهای و او در برابر لطف تو، قصور ورزیده و گواهی میدهد که در حق خویش ستم روا داشته و نفس خود را با معصیت تباه کرده است.
(1) خداوندا من با توسل به آیین پاک محمدی و تمسّک به ولایت پرنور علوی به درگاهت تقرب میجویم، و به وسیله آنان رو به سوی تو میآورم تا مرا از شرّی چنین و چنان در امان داری و پناهم دهی چون پناه دادن من بر تو آسان و در برابر قدرت کامل تو و توانایی ذات مقدست مشکل نیست، تو بر همه چیز قادر و توانایی. خداوندا از رحمت بیانتهایت و توفیقات همیشگیت عطا فرما تا بتوانم آن را نردبانی برای عروج به مقام رضوانت قرار داده و از قهر و عقابت ایمن گردم. ای بخشندهترین بخشایندگان ...»
(2) براستی که امام علیه السلام مشکلات سیاسی سخت و دشواری را پشت سر گذاشته و در روزگار حکومت اموی در معرض شکنجههای سهمگینی بوده است زیرا که سلطه وقت امام سجاد علیه السلام را بشدت تحت مراقبت سختی گرفته و لحظه به لحظه او را از نظر دور نمیداشت و با شدّت و سنگدلی فوق العادهای با آن حضرت رفتار میکرد.
این دعای شریف سند مطمئنی از انواع مصایب و گرفتاریهای امام است که از طرف دشمنان سیاسی خود مشاهده کرده، و بیانگر آن نقشههای شومی است که طرح کرده بودند تا به زندگی آن حضرت خاتمه دهند و همچنین دامهایی که بر سر راه آن بزرگوار گسترده و در آشکار و نهان مکر و حیلههایی که برای نابودی آن امام بزرگوار به کار میبردند، آری دامهای خود را برای شکار کردن او گسترده بودند و دلهایشان مملو از کینه آن حضرت بوده است اما خدای تعالی از روی لطف و تفضّل خود نسبت به آن بزرگوار تیرهای مکر و کین ایشان را به گلوگاههای خودشان بازگرداند و آنان را گرفتار فتنه و بلا کرد و عذاب دردناکی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:367
بر ایشان فرو ریخت و امام علیه السلام را از شرّ آنان نجات داد.
(1)
از جمله دعاهای امام علیه السلام این دعای شریف درباره ترس از عقاب و کیفر الهی است:
«اللّهمّ انّک خلقتنی سویّا و ربّیتنی صغیرا و رزقتنی مکفیّا اللّهمّ انّی وجدت فی ما انزلت من کتابک و بشّرت به عبادک ان قلت یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللّه انّ اللّه یغفر الذّنوب جمیعا و قد تقدّم منّی ما قد علمت و ما انت اعلم به منّی فیا سوأتا ممّا احصاه علیّ کتابک فلو لا المواقف الّتی أؤمّل من عفوک الّذی شمل کلّ شیء لالقیت بیدی و لو انّ احدا استطاع الهرب من ربّه لکنت انا احقّ بالهرب و انت لا تخفی علیک خافیة فی الأرض و لا فی السّماء الّا أتیت بها و کفی بک جازیا و کفی بک حسیبا.
اللّهمّ انّک طالبی ان انا هربت و مدرکی ان انا فررت فها انا ذا بین یدیک خاضع ذلیل راغم ان تعذّبنی فانّی لذلک اهل و هو یا ربّ منک عدل و ان تعف عنّی فقدیما شملنی عفوک و ألبستنی عافیتک فأسألک اللّهمّ بالمخزون من اسمائک و بما وارته الحجب من بهائک الّا رحمت هذه النّفس الجزوعة و هذه الرّمّة الهلوعة الّتی لا تستطیع حرّ شمسک فکیف تستطیع حرّ نارک و الّتی لا تستطیع صوت رعدک فکیف تستطیع صوت غضبک فارحمنی اللّهمّ فانّی امرؤ حقیر و خطری یسیر و لیس عذابی ممّا یزید فی ملکک مثقال ذرّة و لو انّ عذابی ممّا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:368
یزید فی ملکک لسألتک الصّبر علیه و احببت ان یکون ذلک لک و لکنّ سلطانک اللّهمّ اعظم و ملکک ادوم من ان تزید فیه طاعة المطیعین او تنقص منه معصیة المذنبین فارحمنی یا ارحم الرّاحمین و تجاوز عنّی یا ذا الجلال و الاکرام و تب علیّ انّک انت التّوّاب الرّحیم.» «1»
«خداوندا تو مرا با اندامی سالم آفریدی و از کودکی به مرحله رشد رساندی و به قدر کافی روزی دادی، خدایا من در آیات کتاب آسمانیت آنچه را که بر بندگانت بشارت دادهای پیدا کردم که فرمودهای: «ای بندگان من که به نفس خود ستم کردهاید و از راه اطاعت من منحرف شدهاید و راه اسراف پیش گرفتهاید، از رحمت خدا ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را میآمرزد.» خداوندا تو بر تمام گناهان گذشته من آگاهی و از خود من به آنها داناتری پس وای به رسوایی من از آنچه که در نامه عملم ضبط شده است، پس اگر موفقیّت و موقعیت آرزومندی من به عفو تو نبود عفوی که شامل حال تمام موجودات است، خودم را به دست خویش هلاک کرده بودم، و اگر کسی قدرت فرار از حکومت پروردگارش را داشت من از هر کس به فرار سزاوارتر بودم در صورتی که هیچ چیز در آسمان و زمین بر تو پوشیده نیست و همه چیز را در نزد خویش حاضر داری و برای جزا دادن همه خلایق علم تو کافی است و برای محاسبه به تمام اعمال بندگان آگاهی.
(1) خداوندا اگر من به واسطه شرمندگیم از تو فرار کنم، تو مرا میجویی و به هر جا فرار کنم تو مرا مییابی، پس من همواره با خضوع و خشوع و خواری صورت بر خاک نهادهام اگر مرا عذاب کنی خود را سزاوار میبینم که درباره من به عدالت رفتار کردهای و اگر هم مرا ببخشی و عفو
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای پنجاهم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:369
کنی سپاسگزارم زیرا از قبل نیز عفو تو شامل حال من بوده و لباس عافیت بر تنم پوشاندهای، پس خداوندا از درگاه تو، به حق اسماء جلالت میخواهم آن اسمایی که در خزانه غیبت نهان داشتهای و به آن نامهای مقدست که رحمتت را شامل حال من بگردانی و این نفس ناشکیبا و بیچاره مرا که تاب تحمل تابش آفتاب را ندارد پس چگونه طاقت تحمّل آتش دوزخ تو را خواهد داشت؟ و از شنیدن صدای رعد و برق آسمانیت بیتاب میشود چگونه بر قهر و غضبت طاقت خواهد داشت؟ پس ای خدا به من رحم کن که من بسیار ناچیزم و قدرتم اندک است، و عذاب کردن من به مقدار ذرّهای بر ملک تو نخواهد افزود و اگر عذاب من چیزی بر ملک تو نمیافزود من تن به آن عذاب میدادم و از تو درخواست شکیبایی بر تحمل عذابت مینمودم و دوست میداشتم عذابی را که چیزی به ملک تو میافزاید تحمل کنم، لیکن ای خدای بزرگ سلطنت و بینیازی تو بالاتر از اینها و پایندهتر از آن است که طاعت مطیعان چیزی بر آن بیفزاید و یا نافرمانی گنهکاران چیزی از آن بکاهد، بنابراین به حال زارم ترحم فرما ای بخشندهترین بخشایندگان و از گناهانم درگذر، ای صاحب جلال و عظمت و توبهام را بپذیر ای خداوندی که تو توبهپذیر و بسیار مهربانی.»
(1) این دعای شریف مشتمل بر تضرّع امام علیه السلام و توسّل او به خدای تعالی است با این امید که خداوند بر او منّت نهاده رحمت و آمرزش خود را شامل حال او گرداند و عفو فراگیر خویش را که همه چیز را دربرگرفته است او را نیز فراگیرد و همچنین مشتمل بر بیتابی و ترس او از عذاب خداست زیرا که این نفس آدمی تاب مقاومت حرارت خورشید را ندارد پس چگونه میتواند در برابر آتش دوزخ و آن همه هول و خطر مقاومت کند و تحمّل نماید؟.
و اینک به دعای دیگری از دعاهای امام علیه السلام گوش فرا میدهیم:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:370
(1)
«الهی احمدک- و انت للحمد اهل- علی حسن صنیعک الیّ و سبوغ نعمائک علیّ و جزیل عطائک عندی، و علی ما فضّلتنی من رحمتک و اسبغت علیّ من نعمتک فقد اصطنعت عندی ما یعجز عنه شکری و لو لا احسانک الیّ و سبوغ نعمائک علیّ ما بلغت احراز حظّی و لا اصلاح نفسی و لکنّک ابتدأتنی و الإحسان و رزقتنی فی اموری کلّها الکفایة و صرفت عنّی جهد البلاء و منعت عنّی محذور القضاء.
الهی فکم من بلاء جاهد قد صرفت عنّی و کم من نعمة سابغة اقررت بها عینی و کم من صنیعة کریمة لک عندی انت الّذی أجبت عند الاضطرار دعوتی و اقلت عند العثار زلّتی و اخذت لی من الأعداء بظلامتی الهی ما وجدتک بخیلا حین سألتک و لا منقبضا حین أردتک وجدتک لدعائی سامعا و لمطالبی معطیا و وجدت نعماک علیّ سابغة فی کلّ شأن من شانی و کلّ زمان من زمانی فانت عندی محمود و صنیعک لدیّ مبرور نحمدک نفسی و لسانی و عقلی حمدا یبلغ الوفاء و حقیقة الشّکر حمدا یکون مبلغ رضاک عنّی فنجّنی من سخطک یا کهفی حین تعیینی المذاهب و یا مقیلی عثرتی فلولا سترک عورتی لکنت من المفضوحین و یا مؤیّدی بالنّصر فلولا نصرک ایّای لکنت من المغلوبین و یا من وضعت له الملوک نیر المذلّة علی اعناقها فهم من سطواته خائفون و یا اهل التّقوی و یا من له الأسماء الحسنی اسألک ان تعفو
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:371
عنّی و تغفر لی فلست بریئا فاعتذر و لا بذی قوّة فانتصر و لا مفرّ لی فافرّ و استقیلک عثراتی و أتنصّل الیک من ذنوبی الّتی قد اوبقتنی و احاطت بی فاهلکتنی منها فررت الیک ربّ تائبا فتب علیّ متعوّذا فاعذنی مستجیرا فلا تخذلنی سائلا فلا تحرمنی معتصما فلا تسلمنی داعیا فلا تردّنی خائبا دعوتک یا ربّ مسکینا مستکینا مشفقا خائفا وجلا فقیرا مضطرّا الیک اشکو الیک یا الهی ضعف نفسی عن المسارعة فی ما وعدته اولیاءک و المجانبة عمّا حذّرته اعداءک و کثرة همومی و وسوسة نفسی.
الهی لم تفضحنی بسریرتی و لم تهلکنی بجریرتی ادعوک فتجیبنی و ان کنت بطیئا حین تدعونی و اسالک کلّ ما شئت من حوائجی و حیث ما کنت وضعت عندک سرّی فلا ادعو سواک و لا ارجو غیرک لبّیک لبّیک تسمع من شکا الیک و تلقی من توکّل علیک و تخلّص من اعتصم بک و تفرّج عمّن لاذ بک.
الهی فلا تحرمنی خیر الآخرة و الأولی لقلّة شکری و اغفر لی ما تعلم من ذنوبی و ان تعذّب فانا الظّالم المفرّط المضیّع الآثم المقصّر المضجع المغفل حظّ نفسی و ان تغفر فانت ارحم الرّاحمین.» «1»
(1) «خدایا تو را سپاس میگویم و تو سزاوار حمد و سپاسی، به خاطر آن که در حق من نیکی و رأفت کردهای و نعمتهای بسیاری به من مرحمت نمودهای و به خاطر لطف بزرگی که به من روا داشتهای و در میان بیشتر
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای پنجاه و یکم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:372
موجودات به رحمت خاص خویش مرا ممتاز گردانیدهای (و به مقام خلافت و امامت بر خلق، مرا برگزیدهای) و احسانت را نسبت به من کامل کردهای، آن قدر لطف کردهای که من از شکر آنها عاجزم و اگر لطف و احسان تو نبود من هرگز به این مرحله از کمال نرسیده بودم و به اصلاح نفسم موفّق نمیشدم لکن تو از ابتدای خلقتم در حقم احسان فرموده و در تمام امورم به حد کافی روزی دادهای و مشقّات بلاها را از من برطرف ساختهای و قضا و قدر ناگوار را از من دور کردهای.
(1) پس خدایا چه بسیار بلاهای پررنج و مشقّت را از من دور ساختهای و چه بسیار نعمتهای کامل را به من عطا کردهای و بدان وسیله چشم و دلم را روشن ساختی و چه بسیار عنایتهای خاصه تو که در نزد من است، خدایا تو ای آن که در وقت بیچارگی و درماندگیم دعایم را اجابت فرمودی و از لغزشهایم درگذشتی و حق مرا از دشمنانم که به من ظلم کردند، گرفتی.
خداوندا هر وقت از تو درخواستی کردم هرگز تو را بخیل و ممسک نیافتم بلکه تو را بخشنده و کریمی دیدم که دعایم را مستجاب کردی و هر چه خواستم به من عطا فرمودی و چنان یافتم که نعمتهایت را بیش از حد استحقاقم به من دادی و در هر شأنی از شئونم و در هر زمانی از دوران زندگیم هر چه لازم بود به من دادی، پس تو در نزد من بسیار محبوب و شایسته ستایشی و بسی شایان تعظیمی، من احسان تو را به جان و با زبان و عقل خود سپاس میگویم چنان حمد و سپاسی که شایسته ذات مقدس تو باشد و باعث خشنودی تو گردد، خداوندا مرا از قهر و غضبت نجات ده، ای آن که تو تنها پناهگاه منی وقتی که از هر جا واماندهام و ای که از لغزشهای من میگذری در حالی که اگر پردهپوشی تو نبود، من میان مردم رسوا میشدم و ای خدایی که با نصرت و یاری خویش مرا تأیید کردی و اگر کمک تو نبود من در مقابل فشار زندگی و مشکلات مغلوب میشدم.
و ای آن که بر گردن شاهان خودسر جهان یوغ مذلّت میگذاری و آنها با
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:373
همه گردنکشی از قهر و سطوت تو بیمناکند، و ای آن که اهل تقوا و مغفرتی و دارای نامهای نیکو هستی از تو درخواست میکنم که گناهانم را ببخشی و مرا بیامرزی و چون من از گناه برکنار نیستم، پس معذرت خواهم و قدرت و توانی ندارم تا از آن کمک بگیرم و پناه و مفرّی ندارم تا از عذابت فرار کنم پس درخواست میکنم و از درگاهت تقاضا دارم که از لغزشهایم درگذری و اگر گناهانم را نبخشی باعث هلاکت من میگردند من از آن گناهانم تبرّی میجویم؛ گناهانی که مرا احاطه کرده و باعث بیچارگی من شده است و من از آن میان با حال توبه به درگاهت رو آوردهام پس به لطف خویش توبه مرا بپذیر و پناه آوردهام پناهم بده و به امان خواهی آمدهام ناامید مگردان و درخواست عفو دارم محرومم مساز، به ذیل عنایت تو چنگ زدهام مرا وامگذار و من به درگاهت دعا میکنم، مرا از درگاهت ناامید برمگردان، خداوندا من در حالی تو را میخوانم که درمانده، نالان، دلشکسته، بیمناک و هراسان، تهیدست و بیچارهام و به سوی تو به شکایت آمدهام خدایا ناتوانم از این که به سوی آن مقام عالی که به دوستانت وعده دادهای بشتابم و نمیتوانم از وعدههای عذابی که به دشمنانت دادهای دوری جویم، من از زیادی غمها و وسوسهای نفسم به تو پناه آوردهام.
(1) خداوندا مرا به وسیله بداخلاقی و گناهان باطنیم رسوا مکن و به واسطه اعمال بدم هلاک مگردان خدایا من تو را میخوانم، اجابت میکنی در حالی که تو مرا به اطاعت خود میخوانی من کاهلی میورزم، هر حاجتی که دارم از تو درخواست میکنم و هرکجا باشم اسرار درونیم را نزد تو به امانت میسپارم؛ جز تو کسی را به یاری نمیطلبم و از غیر تو آرزو و چشمداشتی ندارم. خدایا لبیک لبیک! هر که به درگاهت شکوه کند، تو شکایت او را میشنوی و هر که به تو توکل کند امور او را کفایت میکنی و هر کس از درگاهت ایمنی بخواهد او را از هر خطری حفظ میکنی و هر کس
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:374
به تو پناهنده شود، مشکل او را برطرف میسازی، الهی مرا از خوبیهای دنیا و آخرت محرومم مفرما به خاطر آن که کمتر شکر نعمتت را میگویم و آنچه از گناهانم تو خود میدانی ببخش زیرا اگر مرا عذاب کنی من شایسته عذابم چون منم که به خود ستم روا داشته و راه خطا رفته و تقصیرکارم و از حظّ و بهره خود غفلت کردهام ولی اگر از راه لطف مرا بیامرزی تو بخشودهترین بخشایندگانی ...»
(1) این دعای شریف مشتمل بر تضرّع و زاری و اظهار درماندگی امام علیه السلام است در حالی که با فخر و مباهات در برابر آفریدگار بزرگ، اقرار و اعتراف به الطاف فراوان و نعمتهای بیشمار او دارد و از پیشگاهش درخواست عفو و بخشش نموده و به درگاه او توبه میکند. و اینک به دعای دیگری از دعاهای ارزنده امام علیه السلام گوش فرا میدهیم:
(2)
از جمله دعاهای امام علیه السلام در وقت التماس و زاری به درگاه خدای تعالی:
«یا اللّه الّذی لا یخفی علیه شیء فی الأرض و لا فی السّماء و کیف یخفی علیک یا الهی ما انت خلقته و کیف لا تحصی ما انت صنعته او کیف یغیب عنک ما انت تدبّره او کیف یستطیع ان یهرب منک من لا حیاة له الّا برزقک او کیف ینجو منک من لا مذهب له فی غیر ملکک سبحانک اخشی خلقک لک اعلمهم بک و اخضعهم لک اعملهم بطاعتک و اهونهم علیک من انت ترزقه و هو یعبد غیرک سبحانک لا ینقص سلطانک من اشرک بک و کذّب رسلک و لیس یستطیع من کره
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:375
قضاءک ان یردّ امرک و لا یمتنع منک من کذّب بقدرتک و لا یفوتک من عبد غیرک و لا یعمّر فی الدّنیا من کره لقاءک سبحانک ما اعظم شأنک و اقهر سلطانک و اشدّ قوّتک و انفذ امرک سبحانک قضیت علی جمیع خلقک الموت من وحّدک و من کفر بک و کلّ ذائق الموت و کلّ صائر الیک فتبارکت و تعالیت لا اله الّا انت وحدک لا شریک لک آمنت بک و صدّقت رسلک و قبلت کتابک و کفرت بکلّ معبود غیرک و برئت ممّن عبد سواک.
اللّهمّ انّی اصبح و امسی مستقلا لعملی معترفا بذنبی مقرّا بخطایای انا باسرافی علی نفسی ذلیل عملی اهلکنی و هوای اردانی و شهواتی حرمتنی فاسالک یا مولای سؤال من نفسه لاهیة لطول امله و بدنه غافل لسکون عروقه و قلبه مفتون بکثرة النّعم علیه و فکره قلیل لما هو صائر الیه سؤال من قد غلب علیه الأمل و فتنه الهوی و استمکنت منه الدّنیا و اظلّه الأجل سؤال من استکثر ذنوبه و اعترف بخطیئته سؤال من لا ربّ له غیرک و لا ولیّ له دونک و لا منقذ له منک و لا ملجأ له منک الّا الیک.
الهی اسألک بحقّک الواجب علی جمیع خلقک و باسمک العظیم الّذی امرت رسولک ان یسبّحک به و بجلال وجهک الکریم الّذی لا یبلی و لا یتغیّر و لا یحول و لا یفنی ان تصلّی علی محمّد و آل محمّد و ان تغنینی عن کلّ شیء بعبادتک و ان تسلّی نفسی عن الدّنیا بمخافتک و ان تثنینی بالکثیر من کرامتک برحمتک فالیک افرّ
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:376
و منک اخاف و بک استغیث و ایّاک ارجو و لک ادعو و الیک ألجأ و بک اثق و ایّاک استعین و بک أؤمن و علیک اتوکّل و علی جودک و کرمک اتّکل.» «1»
(1) «ای خدایی که در زمین و آسمان هیچ چیز بر تو پوشیده نیست، خداوندا چگونه آنچه را که خود آفریدهای بر تو پوشیده میماند؟ و چگونه نتوانی بشماری آنچه را که خود ساختهای؟ و چگونه ممکن است آنچه را که خود تدبیر کردهای از نظر تو مخفی بماند؟ و یا چگونه موجوداتی که بدون روزی تو حیات ندارند میتوانند از تو فرار کنند؟ و کسی که نمیتواند از ملک تو خارج شود چگونه میتواند از قهر تو نجات یابد؟ خداوندا بیمناکترین بندگان از سطوت تو کسی است که علم و آگاهیش به عظمت تو بیشتر باشد، و خاضعترین کس در درگاهت آن بندهای است که از همه مطیعتر باشد. و بیارزشترین شخص در نزد تو کسی است که روزی تو را میخورد و دیگری را پرستش میکند، خداوندا از هر نقص پاک و منزهی، آن کس که به تو شرک آورد و پیامبرانت را تکذیب کند، چیزی از قدرت تو نکاهد و کسی که قضا و قدر تو را نپسندد، بیقین قادر بر بازگرداندن قضا و قدر تو نیست و کسی که تو را تکذیب کند عاجزتر از آن است که بر خلاف قدرت تو اقدامی کند و آن که جز تو را پرستش میکند هرگز از حیطه قدرت تو بیرون نمیباشد، و آن کس که مردن را دوست ندارد عمر جاودانه نمییابد پس ای خداوند چقدر شأن و جلال تو مهم و سلطنت تو قاهر، و قدرت تو شدید و فرمان و امرت در جهان نافذ است! خداوندا پاک و منزهی تو همه خلایق را؛ چه آنهایی که بر یکتایی تو معترفند و چه مشرکان و کافران را به فنا محکوم ساختهای و همگی سرانجام شربت مرگ را خواهند چشید و همه به جانب تو خواهند شتافت،
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای پنجاه و دوم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:377
پس خداوندا تو بزرگ و متعالی هستی و جز تو خدایی نیست، یگانه و بیشریکی و من به یکتایی تو ایمان دارم و پیامبرانت را تصدیق دارم، و کتاب آسمانیت را پذیرایم و هر معبودی جز تو را منکرم و از هر کسی که غیر تو را بپرستد، بیزارم.
(1) خداوندا هر صبح و شامی که بر من میگذرد اعمال و طاعتم ناچیز است، من به گنهکاری خود معترف و به خطای خویش اقرار دارم و به واسطه اسراف بر نفس خویش ذلیل و خوارم اعمال زشتم مرا هلاک کرده و هوای نفسم مرا پست و خوار ساخته و شهواتم مرا از لطف و عنایت تو محروم نموده است. مولای من! از این رو من از درگاه تو همچون کسی درخواست میکنم که به سبب آمال و آرزویش به لهو و لعب سرگرم بوده و بدنش به واسطه تنپروری و آرامش جسمانی از یاد حق غافل گشته و دلش به سبب نعمتهای زیاد فریفته و مغرور شده و دنیا در دل او ریشه دوانده و مرگ بر سرش سایه انداخته است، و نیز چون درخواست کسی که گناهانش فراوان و به خطایش معترف است و درخواست کسی که جز تو خدایی و ولی نعمتی و نجاتبخشی و پناهگاهی ندارد.
(2) الهی من تو را به حق خودت که بر همه خلایق واجب است و به اسم اعظمت که پیامبرت را دستور دادی تا به آن نام تو را تسبیح گوید، و به حق عظمت و جلال ذات مقدست که عظمش هرگز دستخوش فرسودگی و تغییر و فنا نگردد، درخواست میکنم که بر محمّد و آل محمّد درود و رحمت فرستی و مرا نیز به وسیله عبادت خود از هر چیز بینیاز سازی و نفس مرا به خاطر ترس از عذابت بکلی از توجه به دنیا منقطع کنی و روی دلم را به لطف و کرم خویش به سوی رحمتت بگردانی تا به سوی خودت بشتابم و تنها از قهر خودت بیمناک باشم و از تو فریادخواهی کنم، و به لطف و کرم تو امیدوار باشم و تو را بخوانم و به تو پناه آورم و تنها به تو توکل کنم و از تو یاری بطلبم و از درگاهت امن و امان جویم و به تو اعتماد نمایم و بر
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:378
جود و کرم تو چشم امید بسته و پشت گرم باشم ...»
(1) این دعای شریف حکایت از کمال معرفت و ایمان کامل امام علیه السلام نسبت به خدای تعالی دارد، برخی از محتویات دعا به شرح ذیل است:
1- علم خدای تعالی بیحدّ و حصر است، خداوند به همه چیز احاطه علمی دارد و هیچ ذرّهای در زمین و آسمان از علم او پوشیده نیست.
2- همه موجودات در قبضه قدرت حق تعالی هستند و لحظهای از او بینیاز نمیباشند زیرا همگی مملوک او و در تحت سیطره و قدرت او میباشند.
3- براستی بیمناکترین مخلوق از عذاب خدا و مطیعترین و عابدترین بنده او، کسانی هستند که به عظمت ذات مقدس او آگاهی و معرفت دارند و در پیشاپیش همه اهل عرفان جمع علما هستند که خداوند درباره ایشان فرموده است:
«إنما یخشی اللّه من عباده العلماء.»
«فقط از بندگان خدا دانشمندان خوف و خشیت الهی را دارند.»
4- پستترین بندگان و زیانکارتر از همه و کمبینشتر و نادانتر، آن کسانی هستند که غیر خدا را میپرستند و نسبت به او مشرکند و پیامبران او را تکذیب مینمایند.
5- همانا خدای تعالی مرگ را بر تمام مخلوقات خویش گسترش داده است و سرانجام همه به سوی او خواهند رفت تا نیکوکاران را پاداش نیک بدهد و کافران را به جزای بد اعمالش برساند.
6- امام علیه السلام، در این دعای شریف، ایمان بدون قید و شرط خود را نسبت به خدا و تصدیق به پیامبران و انبیای او و بیزاری از هر معبود و غیر خدا اعلام کرده است.
7- امام علیه السلام از خضوع و خشوع مطلق خویش در پیشگاه خدای
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:379
تعالی و خواری و تذلّلش در مقابل او پرده برداشته است در حالی که از درگاه خدا طلب بخشش و عفو را نموده است، این بود قسمتی از محتویات این دعای شریف.
(1)
از جمله دعاهای امام علیه السلام در هنگام تذلّل و خواری به پیشگاه خدای بزرگ این دعای شریف است:
«ربّ افحمتنی ذنوبی، و انقطعت مقالتی، فلا حجّة لی، فانا الأسیر ببلیّتی، المرتهن بعملی، المتردّد فی خطیئتی، المتحیّر عن قصدی، المنقطع بی، قد اوقفت نفسی موقف الأذلّاء المذنبین، موقف الأشقیاء المتجرّین علیک، المستخفّین بوعدک، سبحانک ایّ جرأة اجترات علیک، و ایّ تغریر غرّرت بنفسی؟! مولای ارحم کبوتی لحرّ وجهی، و زلّة قدمی، و عد بحلمک علی جهلی، و باحسانک علی اساءتی، فانا المقرّ بذنبی، المعترف بخطیئتی، و هذه یدی و ناصیتی استکین بالقود من نفسی، ارحم شیبتی، و نفاد ایامی، و اقتراب اجلی، و ضعفی، و مسکنتی، و قلّة حیلتی، مولای: و ارحمنی اذا انقطع من الدّنیا اثری، و امّحی من المخلوقین ذکری، و کنت فی المنسیّین کمن قد نسی، مولای و ارحمنی عند تغیّر صورتی و حالی اذا بلی جسمی، و تفرّقت اعضائی، و تقطّعت اوصالی، یا غفلتی عمّا یراد بی، مولای و ارحمنی فی حشری و نشری و اجعل فی ذلک الیوم مع اولیائک موقفی، و فی احبّائک مصدری، و فی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:380
جوارک مسکنی یا ربّ العالمین.» «1»
«پروردگارا گناهانم نور ایمان را از من سلب کرده و قدرت سخن گفتن را از من گرفته است از این رو من حجّت و برهانی ندارم، و من گرفتار رنج سختی هستم؛ گروگان عملم قرار گرفتهام؛ درباره گناهم سرگردانم و از مقصدم متحیّر و در بین راه ماندهام، نفس خودم را در جایگاه گناهکاران خوار و ذلیل و در جای کسانی قرار دادهام که بر نافرمانی تو گستاخی کردهاند و آنانی که وعده تو را سبک شمردهاند. خداوندا پاک و منزهی تو، با کدام جرأت، بر تو گستاخی ورزیدم و به وسیله چه هلاکتی خود را تباه ساختم!! (1) مولای من بر افتادن من رحم کن که با تمام صورت به زمین خوردهام و بر لغزش پایم ترحّم فرما و با بردباریت بر نادانیم و با احسان و کرمت بر من ببخش زیرا که من به گناه خود اقرار دارم و به خطای خویش معترفم و این دست و موی پیشانیم را در اختیار تو مینهم و خود را برای کیفر کردارم با التماس و زاری تسلیم مینمایم بر موی سفید و پایان رسیدن عمرم و نزدیک شدن مرگم و ناتوانی و نیازمندیم و بر بیچارگیم رحم کن. مولای من! آنگاه بر من رحم کن که نشان من از دنیا بریده شود و یادم در میان مخلوقات محو شود، و چون کسی که از یاد رفته باشد جزو گروه فراموششدگان باشم. مولای من به من ترحّم نما در آن وقتی که پیکرم دگرگون شود و حالم تغییر کند، آن هنگامی که بدنم بپوسد و اندامم از هم بپاشد و مفاصلم از هم بگسلد، ای وای از غفلت و بیخبری من از آنچه که مورد بازخواست قرار میگیرم! مولای من! و بر من در وقت حشر و نشرم رحم کن، و در آن روز موضع ایستادن مرا در میان اولیاء و دوستانت و جایگاهم را در جوار رحمت خویش قرار ده ای پروردگار عالمیان ...»
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای پنجاه و سوم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:381
امام علیه السلام در این دعای شریف از توجه و ارتباطش و توکل و توسّلش به خدای تعالی سخن گفته است و در پیشگاه او همچون بندگان ذلیل خاضع خاشع ایستاده است در حالی که از درگاه خدا درخواست میکند تا هنگام انتقال از این دنیا به سرای آخرت او را مشمول آمرزش و رحمت خویش قرار دهد.
و اینک به آخرین دعای امام از دعاهای صحیفه سجّادیّه گوش جان میسپاریم:
(1)
از جمله دعاهای امام علیه السلام این دعای شریف درباره رفع غمها و اندوههاست:
«یا فارج الهمّ و کاشف الغمّ یا رحمن الدّنیا و الآخرة و رحیمهما صلّ علی محمّد و آل محمّد و افرج همّی و اکشف غمّی یا واحد یا احد یا صمد یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد اعصمنی و طهّرنی و اذهب ببلیّتی. [و اقرأ آیة الکرسی و المعوّذتین و قل هو اللّه احد و قل:] اللّهمّ انّی اسالک سؤال من اشتدّت فاقته و ضعفت قوّته و کثرت ذنوبه سؤال من لا یجد لفاقته مغیثا و لا لضعفه مقوّیا و لا لذنبه غافرا غیرک یا ذا الجلال و الإکرام اسالک عملا تحبّ به من عمل به و یقینا تنفع به من استیقن به حقّ الیقین فی نفاذ امرک.
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و اقبض علی الصّدق نفسی و اقطع من الدّنیا حاجتی و اجعل فی ما عندک رغبتی شوقا الی لقائک وهب لی صدق التّوکّل علیک و أسألک من خیر کتاب قد خلا و اعوذ بک من شرّ کتاب قد خلا اسالک خوف العابدین لک و عبادة الخاشعین لک و یقین المتوکّلین علیک و توکّل المؤمنین علیک اللّهمّ
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:382
اجعل رغبتی فی مسألتی مثل رغبة اولیائک فی مسائلهم و رهبتی مثل رهبة اولیائک و استعملنی فی مرضاتک عملا لا اترک معه شیئا من دینک مخافة احد من خلقک.
اللّهمّ هذه حاجتی فاعظم فیها رغبتی و اظهر فیها عذری و لقّنی فیها حجّتی و عاف فیها جسدی اللّهمّ من اصبح له ثقة او رجاء غیرک فقد اصبحت و انت ثقتی و رجائی فی الأمور کلّها فاقض لی بخیرها عاقبة و نجّنی من مضلّات الفتن برحمتک یا ارحم الرّاحمین.» «1»
«ای زداینده غم و ای برطرف کننده اندوه، ای بخشنده دنیا و آخرت و ای که در دو جهان بر بندگان مهربانی، بر محمّد و آل محمّد درود و رحمت فرست غم مرا برطرف کن و اندوهم را بزدای ای خدای یگانه، ای یکتا، ای بینیاز، ای که کسی را نزاده و از کسی زاده نشدهای و هیچ همتایی نداری، مرا از گناه بازدار و پاک گردان و گرفتاری مرا برطرف کن.»
(سپس آیة الکرسی و سورههای قل اعوذ بربّ الفلق و قل اعوذ بربّ النّاس و قل هو اللّه احد را میخواند و میگفت:) (1) «خداوندا من از تو درخواست میکنم همچون درخواست کسی که سخت نیازمند و توانش کم، و گناهانش افزون است و چون کسی که برای نیاز خود فریادرسی و برای ناتوانیش نیروبخشی و برای گناهانش آمرزندهای جز تو ای صاحب جلال و اکرام، پیدا نمیکند، از تو توفیق انجام عملی را خواهانم که بدان وسیله هر که انجام دهد، دوست بداری و یقینی را که هر کس در جریان قضا و قدر تو به آن مرحله از یقین برسد او را
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای پنجاه و چهارم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:383
بهرمندسازی.
(1) خداوندا بر محمّد و آل محمد درود و رحمت فرست و دلم را به راستی متمایل کن و نیازم را از دنیا ببر، و مرا از سر شوق به لقای خود، نسبت به آنچه در نزد توست علاقهمند ساز و صدق توکّل بر خودت را به من ارزانی بدار، و از تو میخواهم نیکی و خیر آنچه را که درباره من نوشته شده و در قضای تو گذشته است و به تو پناه میبرم از بدی آنچه نوشته و مقرر گشته است، از پیشگاه تو ترس عبادتکنندگان و عبادت خاشعان درگاهت، و یقین توکل دارندگان بر تو و توکل مؤمنان به تو را خواستارم خداوندا میل مرا در خواهشم مانند رغبت دوستانت درخواستههایشان و خوفم را مانند ترس اولیایت مقرر فرما و مرا در راه رضای خود چنان کن که با وجود آن چیزی از دین تو را به علت ترس از آفریدهای ترک ترک نکنم.
(2) خداوندا این حاجت من است پس رغبتم را در آن بیشتر گردان و عذر مرا در آن آشکار کن و حجتم را در آن باره بر زبانم جاری ساز و به من صحّت بدن مرحمت فرما، خداوندا هر که صبح کند در حالی که به غیر از تو اعتماد کند و به دیگری امیدوار باشد پس من صبح کردم در حالی که در همه کارها اعتماد و امیدم به توست پس عاقبت به خیری برایم حکم کن و مرا به رحمت خویش از فتنههای گمراهکننده نجات ده ای مهربانترین مهربانان عالم و درود خدا بر سرور ما محمد مصطفی رسول خدا و بر خاندان پاک او باد ...»
در اینجا سخن ما از سیر در گلستان صحیفه سجّادیه که از دلپسندترین میراثهای اندیشه اسلامی است، پایان میپذیرد.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:384
(1)
از جمله مؤلّفات ارزنده امام زین العابدین علیه السلام، مناجاتهای پانزدهگانه است که از سرمایههای معنوی جهان اسلام است؛ امام علیه السلام بسیاری از قضایا و مسائل روانی را بدان وسیله چارهجویی کرده، همچنان که افقهای روشنی برای ارتباط با خدای تعالی به روی جهانیان گشوده است؛ زیرا که آن حضرت با قلبی لبریز از امید و آرزو با خدا راز و نیاز میکند و با اظهار ذلّت و خشوع مینالد و در برابر عظمت آفریدگار محو میشود و همچون مخلصان و تائبان به رحمت او امیدوار گشته و روی دل و تمام مشاعرش را متوجه او میسازد؛ جز او کسی را نمیبیند؛ در درگاه جلالش با خواری و ذلّت و شکستگی ایستاده و با او راز و نیاز میکند، چشم امید به عفو و بخشش او دارد و از پیشگاه او طلب آمرزش میکند. مناجات امام علیه السلام دلهای پرهیزگاران و شایستگان از شیعه و پیروان اهل بیت علیهم السلام را فرا گرفته و آنان به وسیله این مناجاتها در دل شبهای تار و در اماکن مقدسه با خدای تعالی راز و نیاز میکنند و از پیشگاه او آرزو میکنند تا ایشان را نیز مشمول عنایت و الطاف خویش قرار دهد.
(2) نسبت این مناجاتها به امام زین العابدین علیه السلام مشهور است و علّامه مجلسی آنها را در کتاب بحار الانوار خود آورده است و دانشمندانی که ملحقات صحیفه سجّادیه را تدوین کردهاند این مناجاتها را در زمره فصلهای آن آوردهاند، همچنین مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان آنها را نقل کرده است و دانشمندان با اهمیت زیادی بدانها نگریستهاند و به بعضی از زبانها ترجمه شده؛ از جمله به زبان فارسی توسط سرتیپ رشدیّه برگردانده شده و در تهران به چاپ رسیده است، و با خطوط تاریخی زراندود و تزیینی نگارش یافته که از ذخایر خطوط عربی به شمار میآید و در بخش گنجینههای خطّی کتابخانههای جهان
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:385
اسلام نگهداری میشود و از جمله یک نسخه قدیمی آن با خطّ زیبایی در کتابخانه امام امیر المؤمنین علیه السلام به شماره مسلسل 2098 موجود است. و آن مناجاتها به شرح ذیل است:
(1)
این مناجات معروف به «مناجات تائبین» است که امام علیه السلام در این مناجات روی دل را جهت درخواست رحمت و آمرزش به درگاه خدای تعالی نموده است، به این شرح:
«الهی ألبستنی الخطایا ثوب مذلّتی، و جلّلنی التّباعد منک لباس مسکنتی، و امات قلبی عظیم جنایتی، فاحیه بتوبة منک یا املی و بغیتی، و یا سؤلی و منیتی، فو عزّتک ما اجد لذنوبی سواک غافرا، و لا اری لکسری غیرک جابرا، و قد خضعت بالإنابة الیک و عنوت بالاستکانة لدیک، فان طردتنی من بابک فبمن ألوذ؟ و ان رددتنی عن جنابک فبمن اعوذ؟ فوا اسفاه من خجلتی و افتضاحی، و وا لهفاه من سوء عملی و اجتراحی.
أسألک یا غافر الذّنب الکبیر، و یا جابر العظم الکسیر، ان تهب لی موبقات الجرائر، و تستر علیّ فاضحات السّرائر، و لا تخلنی فی مشهد القیامة من برد عفوک و غفرک، و لا تعرنی من جمیل صفحک و سترک الهی ظلّل علی ذنوبی غمام رحمتک، و ارسل علی عیوبی سحاب رأفتک الهی هل یرجع العبد الآبق إلّا الی مولاه؟ ام هل یجیره من سخطه احد سواه؟ الهی ان کان النّدم علی الذّنب توبة، فانّی و عزّتک من النّادمین، و ان کان الاستغفار من الخطیئة حطّة، فانّی لک من المستغفرین لک العتبی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:386
حتّی ترضی الهی بقدرتک علیّ تب علیّ، و بحلمک عنّی اعف عنّی، و بعلمک بی ارفق بی الهی انت الّذی فتحت لعبادک بابا الی عفوک سمّیته التّوبة، فقلت:
[توبوا الی اللّه توبة نصوحا]، فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه؟ الهی ان کان قبح الذّنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک الهی ما انا باوّل من عصاک، فتبت علیه، و تعرّض بمعروفک فجدت علیه، یا مجیب المضطرّ، یا کاشف الضّرّ، یا عظیم البرّ، یا علیما بما فی السّرّ، یا جمیل السّتر استشفعت بجودک و کرمک الیک، و توسّلت بجنابک و ترحّمک لدیک، فاستجب دعائی، و لا تخیّب فیک رجائی و تقبّل توبتی و کفّر خطیئتی، بمنّک و رحمتک یا ارحم الرّاحمین.»
(1) «خداوندا خطاهایم لباس خواری و ذلّت بر من پوشانده و دوری از تو جامه درماندگی بر پیکرم افکنده و عظمت جنایتم مرا دل مرده ساخته است پس ای خدای مهربان به خاطر توبه و بازگشت به در خانهات دلم را زنده گردان، ای مقصد و مقصود من و ای خواسته و آرزوی من، به عزّت و جلالت سوگند که جز تو بخشندهای بر گناهانم سراغ ندارم و به غیر تو کسی را نمیبینم که در هم شکستگی مرا جبران نماید، از این رو من با آه و ناله، خاضعانه رو به درگاه تو آوردهام و به امید بخشش با خواری و ذلّت به سوی تو آمدهام، پس اگر تو مرا از در خانهات برانی به چه کسی رو آورم؟ و اگر تو دست رد به سینه من بزنی پس به که پناه ببرم؟ بنابراین آه از تأسّف و حسرت و شرمساری و رسوایی من! و وای از کردار زشت من! (2) ای بخشنده گناه بزرگ و ای ترمیم کننده هر استخوان شکسته، از تو درخواست دارم که گناهان خطرناک مرا ببخشی و زشتیهای پنهانی مرا بپوشانی و در عرصه قیامت مرا از نسیم خوش عفو و بخششت محروم
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:387
نگردانی و از گذشت نیکو و پردهپوشیت مرا ناامید نسازی.
خدایا سایه ابر رحمت خویش را بر گناهانم بیفکن و ابر لطف و محبّتت را بر عیبهایم بباران.
خدایا آیا بنده گریز پا جز به درگاه مولایش به جایی میتواند بازگردد؟ و یا از خشم و غضب آقایش کسی جز او حمایتش میکند؟
خداوندا اگر پشیمانی از گناه همان توبه است، به عزّت و جلالت سوگند که من از جمله پشیمانشدگانم و اگر طلب آمرزش از خطا باعث محو شدن گناه است که من از آمرزش طلبانم.
الهی تو را سزاست که ما را آن قدر عقوبت کنی که از ما راضی و خشنود گردی.
(1) خدایا به قدرتی که بر من داری به عزّتت سوگند که توبهام را بپذیر و به حلم و بردباریت نسبت به من از گناهم درگذر و با علم و آگاهی که بر احوالم داری نسبت به من مدارا کن.
خدایا تو ای آن که در عفو و بخششت را به روی بندگان بازگشوده و آن را در توبه نامیدهای و فرمودهای: «ای بندگان با توبه حقیقی به درگاه خدا بازآیید» بنابراین عذر آن کسی که با وجود باز بودن، از ورود به این درگه غفلت ورزد چه خواهد بود؟
خداوندا اگر گناهکاری از جانب این بندهات ناپسند است اما عفو و گذشت از جانب تو زیباست.
(2) خدایا من اوّلین بنده تو نیستم که نافرمانی تو را کرده و تو درگذشتی و خود را در معرض جود و کرمت قرار داده و تو بر او احسان کردی، ای فریادرس درماندگان و ای برطرف کننده غم و رنج، ای که احسانت بزرگ و ای که از سرّ بندگان آگاهی ای که گناهان را به نیکی پردهپوشی، جود و کرمت را به درگاهت واسطه آوردهام و به آستان تو توسّل جستهام و به آن مهربانی که در تو سراغ دارم متوسّل گشتهام تا دعایم را
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:388
مستجاب کنی و امیدم را به لطف خویش ناامید نفرمایی و توبهام را بپذیری و به رحمت و عنایت خویش از خطایم درگذری ای مهربانترین مهربانان ...»
(1) آنچه مسلّم است و کمترین تردیدی نیست؛ امام زین العابدین علیه السلام در سراسر زندگیش یک چشم بر هم زدن بر خلاف دستور خدا عمل نکرده و هرگز مرتکب گناهی نشده است و در هدایت، پرهیزکاری و تقوایش در صف اول از این امت بود و به وسیله این مناجات و نظایر آن، تنها به این منظور با خدای تعالی چنین راز و نیاز میکند تا این امّت را آگاهی دهد و به راه خیر و صحیح راهنمایی کند و به توبه و انابه دعوت نماید زیرا که توبه انسان را از گناهان و جرایمی که در زندگیش مرتکب شده است پاک میکند و بدیها و خطاهایش را میزداید و مشمول مغفرت و رضوان الهی میگرداند.
(2)
این مناجات معروف به «مناجات شاکین» است، که امام علیه السلام در این مناجات از نفس خود شکوه کرده و از خداوند به شرح ذیل درخواست اصلاح حال آن را دارد:
«الهی الیک اشکو نفسا بالسّوء امّارة و الی الخطیئة مبادرة، و بمعاصیک مولعة، و لسخطک متعرّضة، تسلک بی مسالک المهالک، و تجعلنی عندک اهون هالک، کثیرة العلل طویلة الأمل، ان مسّها الشّرّ تجزع، و ان مسّها الخیر تمنع، میّالة الی اللّعب و اللّهو مملوّة بالغفلة و السّهو، تسرع بی الی الحوبة، و تسوّفنی بالتّوبة.
الهی اشکو الیک عدوّا یضلّنی، و شیطانا یغوینی، قد ملأ بالوسواس صدری، و احاطت هواجسه بقلبی، یعاضد
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:389
لی الهوی، و یزیّن لی حبّ الدّنیا، و یحول بینی و بین الطّاعة و الزّلفی.
الهی الیک اشکو قلبا قاسیا مع الوسواس متقلّبا، و بالرّین و الطّبع متلبّسا، و عینا عن البکاء من خوفک جامدة، و الی ما یسرّها طامحة.
الهی لا حول و لا قوّة الّا بقدرتک، و لا نجاة لی من مکاره الدّنیا الّا بعصمتک، فاسالک ببلاغة حکمتک، و نفاذ مشیّتک، ان لا تجعلنی لغیر جودک متعرّضا، و لا تصیّرنی للفتن غرضا، و کن لی علی الأعداء ناصرا، و علی المخازی و العیوب ساترا، و من البلاء واقیا، و عن المعاصی عاصما، برافتک و رحمتک یا ارحم الرّاحمین.»
«خدایا از نفس خویش که مرا به بدیها وامیدارد و بسوی هر خطایی میشتابد و به نافرمانی تو بسیار حریص است و مرا در معرض خشم تو در میآورد و همواره به راه هلاکت میکشاند، به پیشگاه تو شکایت میکنم، و مرا در نزد تو خوارترین هلاک شده قرار داده است؛ نفسی که تعلّلش در طاعت و بندگی تو و آرزویش در دنیا بسیار است اگر شرّی به او رو آورد بیتابی میکند و اگر خیری به او رسد، از احسان به دیگران مانع میشود سخت به لهو و لعب متمایل و از غفلت و فراموشی آکنده است مرا بسرعت به سوی مهالک میکشاند و توبهام را به تأخیر میاندازد.
(1) خداوندا به درگاه تو از دشمنی نفس خود شکایت دارم که مرا گمراه میسازد و نیز از شیطانی که به راه باطل میکشاند و سینهام را از وسوسهها مملوّ کرده و خیالپردازیهایش بر دلم احاطه نموده است؛ به هواپرستیم کمک کرده و حبّ دنیا را برایم جلوه میدهد و بین من و اطاعت و تقرب به تو جدایی میافکند.
خدایا از دلی سخت که با دست وسوسه دگرگون شده و زنگار
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:390
خودسری و طمع در پوشیده و از چشمی که از بیم عذاب تو اشک بریزد و به هر چه خوش آید مینگرد، به پیشگاهت شکایت دارم.
(1) الهی مرا قوت و نیرویی جز به وسیله قدرت تو نیست و راه نجاتی از ناگواریهای دنیا جز به حفظ و نگهداری تو ندارم پس به حکمت بالغه و اراده نافذت درخواست دارم که مرا جز به معرض جود و احسان خودت در نیاوری و هدف تیر بلا و آشوبم نگردانی و مرا بر دشمنان پیروز گردانی و بر رسوایی و عیبهایم پردهپوشی کنی و مرا از بلاها نگهداری و از گناهان حفظ کنی به رحمت و رأفت خودت ای بخشندهترین بخشایندگان ...»
(2) امام علیه السلام در این مناجات درباره نفس آدمی و بیماریها و اهداف ناروای او که انسان را از یاد خدا بازمیدارد و در ورطه شرّ عظیم میاندازد، سخن گفته است که از جمله بیماریهای خطرناک نفس موارد ذیل است:
الف- مبادرت بر خطاها و گناهان؛ ب- در معرض خشم و غضب خدای تعالی قرار گرفتن؛ ج- آرزوهای طولانی که انسان را از اطاعت و یاد خدا بازمیدارد؛ د- گرایش به لهو و لعب؛ ه- غفلت از یاد خدا؛ و- توبه را به تأخیر انداختن و نشتافتن به سوی آن؛ ز- سنگدلی و دچار شدن دل به وسوسه و آکنده شدن قلب از طمع.
و این بیماریهاست که انسان را به انحرافات میکشاند و او را آلت بیارادهای در دست شیطان رجیم قرار میدهد. خداوندا ما را از این حالت نگهدارد!
(3)
این مناجات مشهور به «مناجات خائفین» است، امام علیه السلام در این
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:391
مناجات از خوف و خشیت خود نسبت به خدای تعالی پرده برداشته است و اینک اصل آن مناجات:
الهی اتراک بعد الإیمان بک تعذّبنی؟ ام بعد حبّی ایّاک تبعدنی؟ ام مع رجائی برحمتک و صفحک تحرمنی؟ ام مع استجارتی بعفوک تسلمنی؟ حاشا لوجهک الکریم ان تخیّبنی، لیت شعری، أ للشّقاء ولدتنی امّی؟ ام للعناء ربّتنی؟ فلیتها لم تلدنی و لم تربّنی، و لیتنی علمت امن اهل السّعادة جعلتنی، و بقربک و جوارک خصصتنی؟ فتقرّ بذلک عینی، و تطمئنّ له نفسی.
الهی هل تسوّد وجوها خرّت ساجدة لعظمتک، او تخرس السنة نطقت بالثّناء علی مجدک و جلالتک، او تطبع علی قلوب انطوت علی محبّتک، او تصمّ اسماعا تلذّذت بسماع ذکرک فی ارادتک، او تغلّ اکفّا رفعتها الآمال الیک رجاء رأفتک او تعاقب ابدانا عملت بطاعتک حتّی نحلت فی مجاهدتک، او تعذّب ارجلا سعت فی عبادتک؟ الهی لا تغلق علی موحّدیک ابواب رحمتک، و لا تحجب مشتاقیک عن النّظر الی جمیل رؤیتک.
الهی نفس اعززتها بتوحیدک کیف تذلّها بمهانة هجرانک؟ و ضمیر انعقد علی مودّتک کیف تحرقه بحرارة نیرانک؟ الهی اجرنی من الیم غضبک و عظیم سخطک یا حنّان یا منّان یا رحیم یا رحمن یا جبّار یا قهّار یا غفّار یا ستّار، نجّنی برحمتک من عذاب النّار، و فضیحة العار، اذا امتاز الأخیار من الأشرار، و حالت الأحوال، و هالت الأهوال و قرب المحسنون، و بعد المسیئون، و وفّیت کلّ نفس ما کسبت و هم لا یظلمون.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:392
«خدایا! آیا بر این باور باشم که تو با وجود ایمان به خود، مرا عذاب خواهی کرد؟ و یا پس از دوستی به تو مرا از خود دور خواهی ساخت؟ یا با وجود لطف و رحمتت و چشم امید داشتن به عنایت تو بازهم محرومم خواهی کرد؟ و یا با این که به عفو و رحمت تو پناه آوردهام بازهم مرا تسلیم کیفر و عذاب خواهی کرد؟ حاشا از ذات مقدس کریمت که ناامیدم سازی! خدایا کاش میدانستم که مادرم مرا برای بدبختی زاییده و یا برای رنج و عذاب پروریده که در این صورت ای کاش نمیزایید و پرورشم نمیداد، و ای کاش میدانستم که آیا مرا از اهل سعادت مقرر فرمودهای و برای تقرب به خود و همسایگی خویش مخصوص گردانیدهای؟ تا دلم شاد و چشمم روشن میشد و قلبم آرام میگرفت.
(1) خدایا، آیا کسانی را که در پیشگاه عظمتت، صورت به خاک ساییدهاند، روسیاه میگردانی؟ و یا زبان آنانی را که بر مجد و بزرگواریت ثنا گفتهاند، گنگ میکنی؟ و آیا دلهایی را که محبّت تو را در خود دارند، تیره میسازی؟ و یا گوشهایی را که از شنیدن ذکر تو لذّت میبرند، کر میکنی؟ و یا آن دستهایی را که با امید به لطف تو به درگاهت بلند شدهاند به غل و زنجیر میبندی؟ و یا بدنهایی را که در راه طاعت تو رنج بردهاند و با تلاش و کوشش در راه عبادتت لاغر و ضعیف شدهاند، کیفر و عذاب خواهی کرد؟ و یا آن پاهایی را که در راه بندگیت دویدهاند دچار عذاب خواهی ساخت؟
(2) خداوندا درهای رحمت خویش را به روی بندگان یکتاپرست خود مبند و علاقهمندان به خودت را از مشاهده جمالت محجوب مگردان.
خدایا آن جانی را که به افتخار توحید خودت گرامی داشتی چگونه به ذلّت و خواری هجرانت دچار خواهی ساخت؟ و دلی را که در کمند عشق و محبّت خود گرفتار کردی چگونه در آتش خشم خود میسوزانی؟
خدایا مرا از خشم و غضبت که بسیار دشوار است در پناه خویش
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:393
نگهدار، ای مهربان خدا و ای پرمهر و احسان و ای بخشنده و با رأفت و ای جبرانکننده و با جبروت و ای آمرزنده، ای پردهپوش، به رحمت خودت مرا از آتش عذابت نجات ده و از ننگ و رسوایی مصون دار در آن روزی که نیکان را از بدان جدا میسازی و هنگامه حالات و عقبات سهمگین فرا میرسد و نیکوکاران به مقام قربت میرسند و بدکاران از لطف و رحمتت دور میشوند و هر کسی به جزای اعمالش میرسد و به هیچ کس ستم روا نمیگردد ...»
(1) امام علیه السلام در این مناجات در گفتگو با خدای تعالی را گشوده است، و با تمام ادب و خضوع با ذات مقدس حق سخن میگوید، با این امید که او مؤمنان و موحّدان را عذاب نکند و آتش دوزخ بدن ایشان را نسوزاند، حاشا بر کرم و بزرگواری خدای تعالی، صورتهایی را که در برابر عظمت او به خاک ساییده شده، دچار عذاب کند و زبانهایی را که ثنای او را گفته و گوشهایی را که از شنیدن یاد او لذّت برده و دستهایی را که به درگاه او برای دعا و به آرزوی لطف و رحمت او بلند شده است به عقوبت مبتلا نماید زیرا که عذاب خدا مخصوص گنهکاران و مجرمان از دشمنان اوست.
(2)
این مناجات معروف به «مناجات راجین» است و امام علیه السلام در این مناجات به بخششها و الطاف الهی نسبت به خود، به شرح زیر امیدوار است:
«یا من اذا سأله عبد اعطاه، و اذا امّل ما عنده بلّغه مناه، و اذا اقبل علیه قرّبه و ادناه، و اذا جاهره بالعصیان ستر علی ذنبه و غطّاه، و اذا توکّل علیه احسبه و کفاه.
الهی من الّذی نزل بک ملتمسا قراک فما قریته؟ و من الّذی اناخ ببابک مرتجیا نداک فما اولیته؟ أ یحسن ان
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:394
ارجع عن بابک بالخیبة مصروفا و لست اعرف سواک مولی بالإحسان موصوفا، کیف ارجو غیرک و الخیر کلّه بیدک؟
و کیف أؤمّل سواک و الخلق و الأمر لک؟ أ أقطع رجائی منک و قد اولیتنی ما لم اسأله من فضلک، ام تفقرنی الی مثلی و انا اعتصم بحبلک، یا من سعد برحمته القاصدون، و لم یشق بنقمته المستغفرون، کیف أنساک و لم تزل ذاکری؟ و کیف الهو عنک و انت مراقبی؟
الهی بذیل کرمک اعلقت یدی، و لنیل عطایاک بسطت املی، فاخلصنی بخالصة توحیدک، و اجعلنی من صفوة عبیدک، یا من کلّ هارب الیه یلتجئ، و کلّ طالب ایّاه یرتجی، یا خیر مرجوّ و یا اکرم مدعوّ، و یا من لا یردّ سائله و لا یخیّب آمله، یا من بابه مفتوح لداعیه و حجابه مرفوع لراجیه، اسالک بکرمک ان تمنّ علیّ من عطائک بما تقرّ به عینی، و من رجائک بما تطمئنّ به نفسی، و من الیقین بما تهوّن به علیّ مصیبات الدّنیا، و تجلو به عن بصیرتی غشوات العمی برحمتک یا ارحم الرّاحمین.»
«ای خدایی که هرگاه بندهای از او درخواست کند، عطا فرماید و هرگاه از درگاهش چشم امید داشته باشد به امیدش برساند، و هرگاه به او رو آورد، به نزد خود مقرب سازد و هرگاه آشکارا او را معصیت کند، او بر گناهش پردهپوشی کند و هرگاه بر او توکل کند، او را کفایت کند و بس باشد.
(1) خداوندا کیست که بر تو وارد شود و از تو درخواست مهمانی کند و تو از او پذیرایی نکنی؟ و کیست که به امید بخشش و عطای تو به درگاهت فرود آید و تو محروم گردانی؟ خدایا آیا زیبنده است که من از درگاهت نومید برگردم در صورتی که جز تو مولایی معروف به لطف و احسان سراغ ندارم؟ چگونه به غیر تو امیدوار باشم در حالی که هر خیر و نیکی به دست
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:395
توست؟ و چگونه به غیر از تو آرزومند باشم در صورتی که آفرینش و فرمان هستی به دست توست؟ آیا از تو امیدم را ببرم در صورتی که بدون درخواست از فضل و کرمت به من احسان فرمودی؟ و یا آن که چگونه مرا به محتاجی مثل خودم نیازمند میکنی در حالی که به ریسمان لطفت چنگ زدهام؟ ای آن که شیفتگان رحمت تو خوشبخت شدند و آمرزش طلبان از عذابت رنج و سختی ندیدند خداوندا چگونه تو را فراموش کنم در صورتی که تو همواره مرا در نظر داری؟ و چگونه از تو غافل باشم در حالی که پیوسته مراقب حالم میباشی؟
(1) خدایا من به ذیل عنایت و لطف تو دست دراز کردهام و برای رسیدن به عطا و بخشش تو دامن آرزویم را گشودهام، پس خداوندا مرا در مقام یکتاپرستی خویش خالص گردان، و از جمله خاصّان درگاه خودت قرار ده، ای کسی که هر که هرکجا بگریزد به سوی او پناه میبرد و هر که هر چه بخواهد از درگاه او امیدوار است. ای بهترین کسی که به او میتوان امید داشت و ای بخشندهترین کسی که از او میتوان درخواست کرد، ای خدایی که هیچ سائلی را از درگاهش محروم نگرداند و آرزومندی را ناامید نسازد، ای آن که درگاهش به روی درخواست کنندگان باز و پرده درش در مقابل امیدواران برداشته است. خداوندا به کرم و لطفت درخواست دارم که بر من منّتگذاری و از عطا و بخشش خویش که باعث چشمروشنی من باشد، مرحمت کنی و از امیدی که به درگاهت دارم قلبم را آرام گردانی و یقینی که رنج و مصائب دنیا را بر من آسان کند و از جلو چشم بصیرتم پردههای جهل و ظلمت را برطرف کند، عطا فرمایی، به رحمت بیپایانت ای بخشندهترین بخشایندگان ...»
(2) امام علیه السلام در این مناجات نهایت آرزوی خود را به عفو و بخشندگی خدا ابراز داشته و از ایمان استوار خویش به رحمت گسترده او که شامل حال همه
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:396
امیدواران است، او و هر امیدواری را فراگیر است پرده برداشته است.
امام بزرگوار در حد اعلای پیوستن به خدا به درگاه او پیوسته و در همه کارها و امور خود به احدی از مخلوقات او امید نبسته است با این عقیده که امیدواری و چشم طمع به آنچه در دست دیگران است سرابی بیش نیست و آرزو داشتن از ایشان بیهوده و زیانکاری قطعی و حتمی است.
(1)
این مناجات معروف به «مناجات راغبین» است که امام علیه السلام به آنچه در نزد خداست دل بسته و از آنچه در دست دیگران است دل بریده است:
«الهی ان کان قلّ زادی فی المسیر الیک فلقد حسن ظنّی بالتّوکّل علیک، و ان کان جرمی قد اخافنی من عقوبتک فانّ رجائی قد اشعرنی بالأمن من نقمتک، و ان کان ذنبی قد عرّضنی لعقابک فقد آذننی حسن ثقتی بثوابک، و ان انامتنی الغفلة عن الاستعداد للقائک، فقد نبّهتنی المعرفة بکرمک و آلائک، و ان اوحش ما بینی و بینک فرط العصیان و الطّغیان، فقد آنسنی بشری الغفران و الرّضوان، اسالک بسبحات وجهک و بانوار قدسک، و ابتهل الیک بعواطف رحمتک و لطائف برّک، ان تحقّق ظنّی بما أؤمّله من جزیل اکرامک، و جمیل انعامک فی القربی منک، و الزّلفی لدیک، و التّمتّع بالنّظر الیک، و ها انا متعرّض لنفحات روحک و عطفک، و منتجع غیث جودک و لطفک، فارّ من سخطک الی رضاک هارب منک الیک راج احسن ما لدیک معوّل علی مواهبک، مفتقر الی رعایتک.
الهی ما بدأت به من فضلک فتمّمه، و ما وهبت لی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:397
من کرمک فلا تسلبه، و ما سترته علیّ بحلمک فلا تهتکه، و ما علمته من قبیح فعلی فاغفره.
الهی استشفعت بک الیک و استجرت بک منک اتیتک طامعا فی احسانک راغبا فی امتنانک مستسقیا وابل طولک مستمطرا غمام فضلک طالبا مرضاتک قاصدا جنابک واردا شریعة رفدک ملتمسا سنیّ الخیرات من عندک، وافدا الی حضرة جمالک، مریدا وجهک، طارقا بابک، مستکینا لعظمتک و جلالک، فافعل بی ما انت اهله من المغفرة و الرّحمة، و لا تفعل بی ما انا اهله من العذاب و النّقمة برحمتک یا ارحم الرّاحمین.»
(1) «خداوندا اگر راه توشه من برای سفر به سوی تو اندک است، اما حسن ظنّم نسبت به اعتماد به تو بسیار است و اگر جرم من باعث بیمناک شدن از عقوبت توست، ولی امیدم به کرمت مرا به بخشش تو از انتقام گرفتنت نوید میدهد، و اگر گناهم مرا در معرض کیفر تو قرار میدهد و لیکن وثوق و اطمینانم از اجر و ثوابت خبر میدهد، و اگر غفلتم مرا از دیدار تو باعث شد که استعداد مرا از دست داده و به خواب روم اما ایمان و معرفتم به بزرگواری و نعمتهایت توجه داد و اگر زیادهرویم در عصیان و سرکشی مرا بیمناک ساخته است و لیکن بشارت مغفرت و رضای تو باعث آرامش خاطر من شده است، خدایا به اشراق جمال و انوار ذات بیمثالت درخواست دارم و به عواطف رحمت و لطایف احسانت التماس میکنم که امیدم را نسبت به احسان فراوان و انعام نیکویت در مقام قرب و تقرب به پیشگاهت و به مشاهده حسن و جمالت مرا بهرهمند گردانی و من که خود را در معرض نسیم لطفت قرار دادهام و درخواست باران جود و سخایت را دارم و از خشم و غضبت به سوی لطفت گریزانم و از عذابت به سوی عفوت میگریزم و بدانچه در نزد تو بهتر است امیدوارم و تنها اعتمادم به
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:398
بخششهای توست و به رعایت تو نیازمندم.
خدایا نعمتی را که از فضل و کرم خویش آغاز فرمودهای به انجام رسان و آنچه از راه کرم به من دادهای زایل مگردان و گناهانی را که از روی حکمت و مصلحت پنهان داشتهای برملا مساز و از کارهای بدم که تو آگاهی درگذر.
(1) خداوندا ذات مقدس تو را به درگاهت شفیع قرار داده و از قهر تو به پیشگاهت پناه میآورم، خدایا در حالی به سوی تو آمدهام که چشم طمع به احسان تو دارم و به نعمتهایت اشتیاق میورزم، تشنه باران لطف و ابر عنایتت هستم، خشنودی تو را طالبم و قصد توجه به درگاهت را دارم و بر جویبار احسانت وارد گشته و درخواست عالیترین نوع خیرات تو را میجویم، در حالی که به محضر بسیار نیکویت به مهمانی آمده و آهنگ مشاهده رحمت تو را دارم و حلقه بر در کرمت میکوبم و به دیدار عظمت و جلالت نیازمندم، پس خدای من، با من چنان رفتار کن که خود شایسته آنی از روی بخشش و رحمت خویش نه آن چنان که من شایستگی دارم از عذاب و کیفر، به حق رحمت و احسانت ای بخشندهترین بخشایندگان.»
(2) امام علیه السلام در این مناجات حسن ظن خود را نسبت به کرم و عفو الهی و امید فراوان خویش به بزرگواری و کرم خداوندی و ایمان و اعتقاد راسخ به نیکوکاری وی ابراز داشته و دست توسّل به عنایت ذات اقدس او زده و تنها به او دل بسته است با امید به عواطف رحمت و رأفتش و این مناجات توأم با تضرّع و خضوع و خشوع به درگاه الهی میباشد.
(3)
این مناجات مشهور به «مناجات شاکران» است که امام علیه السلام در این مناجات شکر و سپاس الهی را نسبت به احسان فراوان و نعمتهای والایش،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:399
تقدیم داشته است، و پس از بسم اللّه الرحمن الرحیم چنین آمده است:
«الهی اذهلنی عن اقامة شکرک تتابع طولک، و اعجزنی عن احصاء ثنائک فیض فضلک، و شغلنی عن ذکر محامدک ترادف عوائدک، و اعیانی عن نشر عوارفک توالی أیادیک، و هذا مقام من اعترف بسبوغ النّعماء، و قابلها بالتّقصیر، و شهد علی نفسه بالإهمال و التّضییع، و انت الرّءوف الرّحیم البرّ الکریم، الّذی لا یخیّب قاصدیه، و لا یطرد عن فنائه آملیه، بساحتک تحطّ رحال الرّاجین، و بعرضتک تقف آمال المسترفدین فلا تقابل آمالنا بالتّخییب و الأیئاس، و لا تلبسنا سربال القنوط و الإبلاس.
الهی تصاغر عند تعاظم آلائک شکری، و تضاءل فی جنب اکرامک ایّای ثنائی و نشری، جلّلتنی نعمک من انوار الإیمان حللا، و ضربت علیّ لطائف برّک من العزّ کللا، و قلّدتنی مننک قلائد لا تحلّ، و طوّقتنی اطواقا لا تفلّ، فآلاؤک جمّة ضعف لسانی عن احصائها، و نعماؤک کثیرة قصر فهمی عن ادراکها فضلا عن استقصائها، فکیف لی بتحصیل الشّکر، و شکری ایّاک یفتقر الی شکر، فکلّما قلت لک الحمد وجب علیّ لذلک ان اقول لک الحمد.
الهی فکما غذّیتنا بلطفک و ربّیتنا بصنعک، فتمّم علینا سوابغ النّعم، و ادفع عنّا مکاره النّقم، و آتنا من حظوظ الدّارین ارفعها و اجلّها عاجلا و اجلا، و لک الحمد علی حسن بلائک و سبوغ نعمائک حمدا یوافق رضاک، و یمتری العظیم من برّک و نداک یا عظیم یا کریم، برحمتک یا ارحم الرّاحمین.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:400
«خدایا نعمتهای پیاپی تو مرا از انجام وظیفه، شکر و سپاس غافل کرد و فیضان فضل و کرمت از حمد و ستایشت عاجزم گردانید و عطا و بخشش مداومت، مرا از ذکر اوصاف و محامد تو بازداشت و رحمتهای پیدرپی تو مرا از شرح و بیان نیکوییهایت ناتوان ساخت و همین عجز و ناتوانی موضع کسی است که به نعمتهای فراوان تو اعتراف دارد و با تقصیر در ادای شکر آن نعمتها روبروست و به زیان خویش گواهی میدهد که نفس خود را تباه ساخته و ضایع گردانیده است در حالی که تو مهربان و رءوف و نیکوکار و بزرگواری، پروردگاری که هر کس رو به تو آورد محروم نمیسازی و آن که را که چشم امید به درگاه تو داشته باشد از درگاه کرمت دور نمیکنی، ای خدایی که امیدواران به پیشگاهت بازیابند و طالبان کرمت به ساحت عنایت تو اقامت کنند، امیدهای ما را به نومیدی مبدّل مکن و لباس یأس و ناامیدی بر تن ما مپوشان.
(1) خداوندا شکر و سپاس من در برابر نعمتهای بزرگ تو بسیار ناچیز و حمد و ثنایم در مقابل بزرگواری و احسانت بسی ناقابل است، نعمتهای تو از انوار ایمان مرا به زیورها آراسته و لطایف نیکی و کرمت تاج عزّت بر سرم نهاده و احسانهایت گردنبندها و طوقهای شرافتی به گردنم افکنده است که گشوده نگردد و این قدر نعمتهایت فراوان است که زبانم یارای شمارش آنها را ندارد و به قدری زیاد است که از ادراکش عقل و فهمم قاصر است تا چه رسد که همه را دریابم پس چگونه بتوانم سپاس آن همه نعمت را به جای آورم و حال آن که سپاس گفتن بر هر نعمتی خود به شکری نیازمند است پس من هر چه حمد و سپاست را بگویم به خاطر آن نیز حمد و سپاسی دیگر باید بگویم. تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 400 مناجات ششم ..... ص : 398
2) خدایا همچنان که مرا از آغاز به لطف خود غذا دادی و در گهواره آفرینش خویش پروراندی پس نعمتهای بیحسابت را بر ما تمام کن و ناگواریهای انتقامت را از ما دور ساز و در هر دو عالم بهره بالاتر و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:401
بزرگتری کرامت فرما و ستایش مخصوص توست به خاطر آزمون نیکو و نعمتهای فراوانت آن گونه ستایشی که مورد پسند تو گشته و احسان و بخشش تو را بر ما فرو میریزد، ای خدای بزرگ و ای پروردگار کریم به رحمت و لطفت ای بخشندهترین بخشایندگان ...»
امام علیه السلام، در این مناجات به ما آموخته است که چگونه به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند بر ما ارزانی داشته و الطاف والایی که شامل حال ما نموده است او را شکر و سپاس گوییم، و انسان هر چه قدر در شکرگزاری او بکوشد بازهم از انجام وظیفه شکر و سپاس عاجز و ناتوان است.
(1)
این مناجات معروف به «مناجات مطیعان» خدای تعالی است، به این شرح:
«اللّهمّ الهمنا طاعتک، و جنّبنا معصیتک، و یسّر لنا بلوغ ما نتمنّی من ابتغاء رضوانک، و احللنا بحبوحة جنانک، و اقشع عن بصائرنا سحاب الارتیاب و اکشف عن قلوبنا اغشیة المریة و الحجاب، و ازهق الباطل عن ضمائرنا، و اثبت الحقّ فی سرائرنا فانّ الشّکوک و الظّنون لواقح الفتن، و مکدّرة لصفو المنائح و المنن.
اللّهمّ احملنا فی سفن نجاتک، و متّعنا بلذیذ مناجاتک، و اوردنا حیاض حبّک، و اذقنا حلاوة ودّک و قربک، و اجعل جهادنا فیک، و همّنا فی طاعتک، و اخلص نیّاتنا فی معاملتک، فانّا بک و لک، و لا وسیلة لنا الیک الّا انت.
الهی اجعلنی من المصطفین الأخیار، و الحقنی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:402
بالصّالحین الأبرار السّابقین الی المکرمات المسارعین الی الخیرات العاملین للباقیات الصّالحات السّاعین الی رفیع الدرّجات، انّک علی کلّ شیء قدیر و بالإجابة جدیر برحمتک یا ارحم الرّاحمین.»
«خداوندا طاعت و بندگیت را بر قلبمان الهام کن، و نافرمانی خود را از ما دور گردان، و آنچه از شوق به مقام رضوانت آرزومندیم راه وصولش را برای ما آسان نما و در میان بهشت جاودانت به ما منزل عطا کن و از چشم بصیرت ما ابرهای تاریکی و از دلهای ما پردههای ظلمانی شک و دودلی را دور ساز و گرایش به باطل را از باطن ما محو گردان و حق و حقیقت را در دلهای ما استوار کن زیرا که شک و گمانهای فاسد، باعث پیوند فتنه و فساد گشته و خوشیها و برخورداری ما را از نعمتها و بخششهایت، تیره و ناگوار میسازند.
(1) خدایا ما را در کشتیهای نجات خود قرار ده و ما را از لذّت مناجات خویش برخوردار ساز و از جویبارهای محبّت خودت سیراب کن و حلاوت مقام قرب و دوستی خودت را بر ما بچشان و کوشش و تلاش ما را در راه معرفت خودت قرار ده و همت ما را در راه طاعت خودت مصروف گردان و ما را در معامله با خودت نیّت خالص عنایت فرما زیرا که ما وابسته به تو و از آن توییم و وسیلهای جز تو نداریم.
(2) خدایا مرا از برگزیدگان و خوبان درگاهت قرار ده و به نیکان و شایستگان ملحق کن که آنان به مقامات والا از دیگران پیشی گرفته و به سوی اعمال نیک مبادرت کردند و به کار شایسته و جاودانه پرداخته و به سوی درجات رفیع شتافتند، ای خدایی که بر هر کاری توانا و به استجابت هر دعایی سزاواری به حق رحمت بیپایانت ای بخشندهترین بخشایندگان.»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:403
امام علیه السلام از درگاه خدا درخواست کرده و به پیشگاهش نالیده است تا اطاعت و بندگی خویش را در دل او اندازد و از نافرمانیهای خود او را به دور دارد و به گرانقدرترین و بالاترین آرزوهایش از وصول به رضوان و دستیازی به خشنودی و قرب جوار رحمتش برساند و در معامله با خود نیّتش را خالص سازد و او را از جمله شتابندگان به خیرات و در زمره کارکنان برای مقامات جاودانه بهشتی قرار دهد.
(1)
این مناجات به نام «مناجات مریدان» معروف است و خود از دلپسندترین مناجاتهای امام علیه السلام به شرح ذیل میباشد:
«سبحانک ما اضیق الطّرق علی من لم تکن دلیله و ما اوضح الحقّ عند من هدیته سبیله.
الهی فاسلک بنا سبل الوصول الیک و سیّرنا فی اقرب الطّرق للوفود علیک، قرّب علینا البعید، و سهّل علینا العسیر الشّدید، و الحقنا بعبادک الّذین هم بالبدار الیک یسارعون، و بابک علی الدّوام یطرقون، و ایّاک فی اللّیل و النّهار یعبدون، و هم من هیبتک مشفقون، الّذین صفّیت لهم المشارب، و بلّغتهم الرّغائب، و انجحت لهم المطالب، و قضیت لهم من فضلک المآرب، و ملأت لهم ضمائرهم من حبّک و روّیتهم من صافی شربک، فبک الی لذیذ مناجاتک و صلوا، و منک اقصی مقاصدهم حصّلوا، فیا من هو علی المقبلین علیه مقبل، و بالعطف علیهم عائد مفضل، و بالغافلین عن ذکره رحیم رءوف و بجذبهم الی بابه ودود عطوف، اسألک ان تجعلنی من اوفرهم منک حظّا، و اعلاهم عندک منزلا، و اجزلهم من
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:404
ودّک قسما، و افضلهم فی معرفتک نصیبا فقد انقطعت الیک همّتی، و انصرفت نحوک رغبتی فانت لا غیرک مرادی، و لک لا لسواک سهری و سهادی و لقاؤک قرّة عینی، و وصلک منی نفسی، و الیک شوقی و فی محبّتک ولهی، و الی هواک صبابتی، و رضاک بغیتی، و رؤیتک حاجتی، و جوارک طلبی، و قربک غایة سؤلی، و فی مناجاتک روحی و راحتی، و عندک دواء علّتی، و شفاء علّتی، و برد لوعتی، و کشف کربتی، فکن انیسی فی وحشتی، و مقیل عثرتی، و غافر زلّتی، و قابل توبتی، و مجیب دعوتی، و ولیّ عصمتی، و مغنی فاقتی، و لا تقطعنی عنک، و لا تبعدنی منک یا نعیمی و جنّتی، و یا دنیای و آخرتی یا ارحم الرّاحمین.»
«خداوندا! پاک و منزهی چقدر راهها برای کسی که راهنمایش تو نباشی، تنگ است! و چه قدر راه حق اگر تو راهنما باشی، واضح و روشن است! (1) خدایا ما را به راه وصالت ببر و به نزدیکترین راه برای ورود به درگاهت رهسپار گردان دور را برای ما نزدیک و مشکل و دشواری را بر ما سهل و آسان کن و ما را به بندگانی که با سرعت به سویت میشتابند و همواره حلقه بر درگاهت میزنند ملحق فرما، به آن بندگانی که شب و روز تو را عبادت میکنند و از عظمت و شکوه تو بیمناک و هراسانند؛ آنانی که آب از سرچشمه زلال توحید نوشانیدی و به آرزوهایشان نایل گردانیدی و نیازهایشان را برآوردی و به فضل و کرمت از مقاصد عالیهشان برخوردار نمودی و دلهایشان را پر از محبّت خود فرمودی و آن تشنهکامان وصالت را از آب زلال عشق خود سیراب گردانیدی و به لطف و کرمت به مرتبه و مقام لذّت مناجاتت رسیدند و از احسان تو شاهد مقصود را در آغوش
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:405
گرفتند، پس ای خداوند مهربان، هر کس رو به سوی تو آورد به او توجه و عنایت فرمودی و با فضل و کرمت بر او احسان نمودی و به کسانی هم که از یاد تو غافل ماندند، مهربان و رءوفی، و با جاذبه محبت خویش آنان را نیز به درگاهت میکشانی و ای خدای کریم از تو درخواست دارم که سهم مرا از فضل خود افزونتر و منزلتم را نزد خویش بالاتر از همگان قرار دهی و قسمتم را از دوستی و عشق خودت بیشتر و نصیبت معرفتم را بالاتر قرار دهی بطوری که توجهم از همه منقطع و تنها به سوی تو باشد و دلم مشتاق تو گردد خدایا مقصد و مقصودم تویی نه غیر تو و از شوق تو بیدارم و کمتر به خواب میروم و مقام وصالت تنها آرزوی من است، شوق و علاقهام منحصر به تو و سرگردان و شیدای محبّت توأم و دلباخته تو هستم و هدفم خشنودی توست و محتاج دیدار رحمت توأم و نعمت جوارت خواسته من، و مقام و مرتبه قرب درگاهت منتهای آرزوی من است و حال راز و نیاز با تو باعث شادی و آرامشبخش خاطر من است، ای آن که در نزد تو داروی شفابخش بیماری و تسکین حرارت دل و رفع غم و اندوه من است، پس ای خدای بزرگ در هنگام وحشت و ترس انیس و مونس من باش و عذر مرا نسبت به لغزشهایم ببخش و از بدیهایم درگذر و توبهام را بپذیر و دعایم را مستجاب گردان و مرا از انجام گناه نگهدار و از فقر و درماندگیم بینیاز کن و مرا از درگاه خویش جدا مساز ای آن که تو نعمت و بهشت و دنیا و آخرت منی، ای بخشندهترین بخشایندگان.»
(1) امام علیه السلام در این مناجات، از غیر خدا بریده و تنها روح و عواطف و تمام مشاعرش به او پیوسته است بطوری که جز او را ندیده و صمیمانه از او درخواست دارد که راه رسیدن به قرب درگاهش را نصیب او گرداند و از نزدیکترین راهها او را به دربار خود راه دهد و به بندگان شایسته خویش ملحق سازد، آن کسانی که هیچ کس بر ایشان سبقت نگرفته و پیش از همه کس به
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:406
دستور او عمل میکنند.
(1)
این مناجات معروف به «مناجات محبّین» است، در این مناجات چنین آمده است:
«الهی من ذا الّذی ذاق حلاوة محبّتک، فرام منک بدلا، و من ذا الّذی انس بقربک، فابتغی عنک حولا؟
الهی فاجعلنا ممّن اصطفیته لقربک و ولایتک و اخلصته لودّک و محبّتک، و شوّقته الی لقائک و رضّیته بقضائک، و منحته بالنّظر الی وجهک و حبوته برضاک، واعدته من هجرک و قلاک و بوّاته مقعد الصّدق فی جوارک، و خصصته بمعرفتک، و اهّلته لعبادتک، و هیّمت قلبه لإرادتک، و اجتبیته لمشاهدتک، و اخلیت وجهه لک، و فرّغت فؤاده لحبّک، و رغّبته فی ما عندک، و الهمته ذکرک، و اوزعته شکرک، و شغلته بطاعتک، و صیّرته من صالحی بریّتک، و اخترته لمناجاتک، و قطعت عنه کلّ شیء یقطعه عنک.
اللّهمّ اجعلنا ممّن دابهم الارتیاح الیک و الخیر، و دهرهم الزّفره و الأنین، جباههم ساجدة لعظمتک و عیونهم ساهرة فی خدمتک، و دموعهم سائلة من خشیتک، و قلوبهم متعلّقة بمحبّتک، و افئدتهم منخلعة من مهابتک، یا من انوار قدسه لأبصار محبّیه رائقة، و سبحات وجهه لقلوب عارفیه شائقة، یا منی قلوب المشتاقین، و یا غایة آمال المحبّین اسالک حبّک و حبّ من یحبّک، و حبّ کلّ عمل یوصلنی الی قربک، و ان
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:407
تجعلک احبّ الیّ ممّا سواک و ان تجعل حبّی ایّاک قائدا الی رضوانک، و شوقی الیک ذائدا عن عصیانک، و امنن بالنّظر الیک علیّ، و انظر بعین الودّ و العطف الیّ، و لا تصرف عنّی وجهک، و اجعلنی من اهل الإسعاد و الحظوة عندک یا مجیب یا ارحم الرّاحمین.»
«خداوندا کیست که حلاوت محبت تو را چشیده و در عین حال جز تو را بخواهد؟ و کیست که به مقام قرب تو رسیده باشد و با وجود آن لحظهای از تو رو برگرداند؟
(1) پس خدایا ما را از آنانی قرار ده که برای تقرب و دوستی خودت برگزیدهای و آنان را ویژگان عشق و محبّت خویش قرار دادهای و مشتاق لقا و خشنود به قضای خود ساختهای و نعمت شهود خویش را به او عطا کردهای و او را برای مقام رضایت انتخاب کردهای و از هجرانت به پناهت آوردهای و در جوار رحمت خویش در نشیمنگاه عالم صدق و حقیقت جا دادهای و به مقام معرفت مخصوص گردانیدهای و لیاقت پرستش خویش را به او عطا کردهای و او را دلباخته عشق و محبت و برگزیده دیدار رحمتت کردهای و یکباره روی او را به سوی خود گرداندهای و دلش را از هر چه غیر از دوستی توست تهی کردهای و او را بدانچه در نزد خویش داری علاقهمند ساختهای و ذکرت را بر قلب او انداختهای و شکر و سپاست را به او آموختهای و به طاعت خود مشغول نمودهای و او را از شایستگان مخلوقت قرار دادهای و برای مناجاتت برگزیدهای و از آنچه باعث دوری از درگاه تو باشد علاقهاش را بریدهای.
(2) خدایا ما را از آنانی قرار ده که فطرة به تو شادمان و خرسندند و از دل، فریاد شوق برآورند و تمام عمر با ناله عاشقانه همراهند و پیشانیشان را در پیشگاه عظمتت به خاک ساییده و چشمانشان در محضر تو بیدار و اشک دیدگانشان از خوف و خشیت تو جاری و دلهایشان به عشق و محبت تو
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:408
وابسته و قلبهایشان را هیبت و شکوه تو از همه جهان گسسته است، ای خدایی که انوار قدسیت برای چشم دوستانت در کمال روشنی و تجلیات ذات مقدست بر دلهای عارفان شوق و نشاطانگیز است ای آرزوی دلشیفتگان و ای منتهای آرمان محبّان و عاشقان از تو درخواست میکنم دوستی خودت و دوستی دوستانت را و دوستی هر کاری را که باعث تقرب من به پیشگاه تو گردد و هم درخواست میکنم که خود را از هر چه غیر توست بر من محبوبتر سازی و محبّتم را به مقام خشنودی خودت منتهی نمایی و شوقم را به خودت بیشتر از عصیان و نافرمانیم قرار دهی و بر من به نگاهی به جمال بیمثالت منّتگذاری و مرا به چشم لطف و محبت خویش بنگری و هیچگاه از من رو نگردانی و مرا از اهل سعادت و سالکان راه محبت خود قرار دهی ای اجابت کننده دعای بندگان و ای مهربانترین مهربانان.»
(1) امام علیه السلام در این مناجات خود پرده از روی محبّت خالص و علاقه عمیق خود نسبت به ذات اقدس حق تعالی برداشته است در حالی که از او درخواست کرده تا برای تقرب به درگاه خود او را برگزیند و مشتاق لقای خود سازد و قلب او را به محبّت خود مشغول گرداند و در طاعت و عبادتش انیس و مونس او باشد و هر عملی را که باعث تقرب وی به پیشگاه خدا و مجاورت رحمت او میگردد بر آن عمل وادارد.
(2)
این مناجات معروف به «مناجات متوسّلین» است که امام علیه السلام بدان وسیله به درگاه خدا نالیده و رحمت و رضوان او را درخواست کرده است:
«الهی لیس لی وسیلة الیک الّا عواطف رأفتک، و لا لی ذریعة الیک الّا عوارف رحمتک، و شفاعة نبیّک نبیّ
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:409
الرّحمة، و منقذ الامّة من الغمّة فاجعلهما لی سببا الی نیل غفرانک، و صیّرهما لی وصلة الی الفوز برضوانک، و قد حلّ رجائی بحرم کرمک، و حطّ طمعی بفناء جودک، فحقّق فیک املی و اختم بالخیر عملی، و اجعلنی من صفوتک الّذین احللتهم بحبوحة جنّتک، و بوّاتهم دار کرامتک و اقررت اعینهم بالنّظر الیک یوم لقائک، و اورثتهم منازل الصّدق فی جوارک.
یا من لا یفد الوافدون علی اکرم منه، و لا یجد القاصدون ارحم منه، یا خیر من خلا به وحید، و یا اعطف من اوی الیه طرید، الی سعة عفوک مددت یدی و بذیل کرمک اعلقت کفّی، فلا تولنی الحرمان، و لا تبلنی بالخیبة و الخسران، یا سمیع الدّعاء یا ارحم الرّاحمین.»
«خدایا مرا وسیله دیگری جز عواطف لطف و مهربانیت به سوی تو نیست و دستاویزی از عطایای رحمت خویش و شفاعت پیامبر، نبیّ رحمتت، آن که در دو جهان نگهدار امت از رنج و غم است وجود ندارد، پس خداوندا این دو را وسیله آمرزش و سبب وصول من به مقام سعادت و بهشت رضوانت قرار ده و کاروان امید مرا به حریم درگاه کرمت وارد بفرما و راحله طمعم در آستان جود و احسانت فرود آمده است پس امید و آرزویی را که به لطف و کرمت دارم برآورده و محقق گردان و پایان کارم را ختم به خیر فرما و مرا از جمله بندگان خاص و با اخلاص خودت قرار ده آن بندگانی که در میان بهشت مخصوص خود درآوری و در جایگاه عزّت و کرامتت منزل دهی و به مشاهده حسن و جمالت در روز دیدار، چشمشان را روشن سازی و آنها را وارثان منزلهای صدق و صفا در جوار رحمت خود گردانی.
(1) ای خدایی که هیچ کس بر شخصی کریمتر و بزرگوارتر از تو وارد نشده و هیچ نیازمندی مهربانتر و بخشندهتر از تو را نیافته است ای بهترین کسی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:410
که درماندگان به خلوت تو راه یافتند و ای مهربانترین کسی که گریختگان به سوی تو پناه آوردند، ای خدای مهربان، من به ساحت عفو و بخشندگیت رو آورده و دست نیاز دراز کردهام و به دامن احسانت چنگ زدهام پس خداوندا! امیدم را ناامید مکن و مرا دچار زیان و حرمان مفرما ای شنونده دعاها ای بخشندهترین بخشایندگان ...»
(1) امام علیه السلام در این مناجات به خدای تعالی توسل جسته و از او درخواست کرده تا عواطف رحمت خویش و شفاعت پیامبرش را نصیب او گرداند و این دو را وسیله وصول به رضوان و مغفرت خویش قرار دهد، و زندگی عطرآگین و ارزنده او را ختم بخیر گرداند و او را در آخرت، در سرای کرامت خود منزل دهد و از برگزیدگان بندگان منتخب و نیکوکار خود قرار دهد.
(2)
این مناجات معروف به «مناجات نیازمندان» است، امام علیه السلام در این مناجات فقر و نیاز خود را به پیشگاه خدای تعالی ابراز داشته است:
«الهی کسری لا یجبره الّا لطفک و حنانک، و فقری لا یغنیه الّا عطفک و احسانک، و روعتی لا یسکّنها الّا امانک، و ذلّتی لا یعزّها الّا سلطانک، و امنیتی لا یبلّغنیها الّا فضلک، و خلّتی لا یسدّها الّا طولک و حاجتی لا یقضیها غیرک، و کربی لا یفرّجه سوی رحمتک، و ضرّی لا یکشفه غیر رأفتک، و علّتی لا یبرّدها الّا وصلک، و لوعتی لا یطفیها الّا لقاؤک و شوقی الیک لا یبلّه الّا النّظر الی وجهک و قراری لا یقرّ دون دنوّی منک، و لهفتی لا یردّها الّا روحک، و سقمی لا یشفیه الّا طبّک، و غمّی لا یزیله الّا قربک، و جرحی لا یبرؤه الّا صفحک، و رین
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:411
قلبی لا یجلوه الّا عفوک، و وسواس صدری لا یزیحه الّا امرک.
فیا منتهی امل الآملین، و یا غایة سؤل السّائلین، و یا اقصی طلبة الطّالبین، و یا اعلی رغبة الرّاغبین، و یا ولیّ الصّالحین، و یا امان الخائفین، و یا مجیب دعوة المضطرّین، و یا ذخر المعدمین، و یا کنز البائسین، و یا غیاث المستغیثین، و یا قاضی حوائج الفقراء و المساکین، و یا اکرم الأکرمین، و یا ارحم الرّاحمین، لک تخضّعی و سؤالی، و الیک تضرّعی و ابتهالی، أسألک ان تنیلنی من روح رضوانک، و تدیم علیّ نعم امتنانک، و ها انا بباب کرمک واقف، و لنفحات برّک متعرّض، و بحبلک الشّدید معتصم، و بعروتک الوثقی متمسّک.
الهی ارحم عبدک الذّلیل، ذا اللّسان الکیل و العمل القلیل، و امنن علیه بطولک الجزیل، و اکنفه تحت ظلّک الظّلیل یا کریم یا جمیل، یا ارحم الرّاحمین.»
«خدایا شکستگی مرا هیچ چیز جز لطف و کرم تو جبران نمیکند و فقر و نیازمندیم را بجز جود و احسان تو بینیاز نمیسازد و ترس و نگرانیم را جز امان دادن تو ایمن نمیگرداند، و ذلّت و خواریم را جز قدرت و سلطنت تو هیچ چیز بدل به عزّت و کرامت نمیکند و جز فضل تو کسی مرا به آرزویم نمیرساند و در احتیاج و فقرم را جز عطا و بخشش تو نمیبندد و حاجتم را غیر از تو کسی برآورده نمیکند، و غم و اندوهم را جز رحمت بیپایان تو چیز دیگری مبدّل به شادمانی نمیسازد، و رنج و زیانم را غیر از رأفت و مهربانیت برطرف نمیگرداند و حرارت شوقم را غیر از وصال تو فرو نمینشاند و شعله سوزوگدازم را جز دیدارت خاموش نمیکند و بر آتش شوقم چیزی جز نظر به جمال ذات اقدست آب نمیریزد، و دلم جز در
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:412
قرب جوارت آرام نمیگیرد و اندوه و حسرتم را غیر از نسیم رحمتت برطرف نمیسازد و دردم را جز داروی عنایت تو شفا نمیبخشد و غیر از راه تقرب به تو راهی برای زدودن غمم نمیبینم و بر زخم دلم جز بخشش تو چیزی مرهم نمینهد، و زنگار قلبم را غیر از عفو و گذشتت پاک نمیسازد و وسوسهها و افکار باطلم را جز فرمان تو زایل نمیگرداند.
(1) پس ای خدای بزرگ که منتهای آرزوی آرزومندان و مقصد نهایی نیازمندانی و عالیترین مطلوب طالبان و بالاترین خواسته درخواست کنندگان و علاقهمندانی و ای که دوستدار درستکاران و ایمنیبخش دلهای ترسانی و اجابتکننده دعای درماندگان و اندوخته تهیدستانی و ای که گنجینه بیچارگان و فریادرس فریادخواهانی و برآورنده حوایج نیازمندان و بینوایانی و ای که کریمترین کریمان و بخشندهترین بخشایندگانی خداوندا خضوع و درخواستم برای تو و ناله و زاریم در پیشگاه توست از تو درخواست میکنم که مرا به آسایش مقام رضا و خشنودیت نایل گردانی و نعمتهایی که دادهای پاینده و برقرار سازی، خدایا اینک من در درگاه کرمت ایستادهام و خودم را در معرض نسیم الطافت قرار دادهام و به ریسمان محکم تو چنگ زده و خویش را به حلقه استوار تو آویختهام.
(2) خداوندا به این بنده ذلیل که زبانش از خجالت بسته و عملش ناچیز است رحم کن و با عطا و بخشش بسیارت بر من منّت گذار و مرا در حمایت سایه مستدامت نگهدار ای بخشنده، و ای که دارای حسن و جمالی ای مهربانترین مهربانان ...»
امام علیه السلام در این مناجات به دوستی و محبت سید و مولای خود؛ آفریدگار هستی و آن که نعمت حیات و زندگی را به او عطا فرموده است، اهتمام ورزیده و تمام آرزوهای خود را متوجه او کرده و تنها امیدش در برآوردن تمام مشکلات و همه کارهایش به اوست.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:413
(1)
این مناجات معروف به «مناجات عارفان» است، به شرح ذیل:
«الهی قصرت الألسن عن بلوغ ثنائک، کما یلیق بجلالک، و عجزت العقول عن ادراک کنه جمالک و انحسرت الأبصار دون النّظر الی سبحات وجهک و لم تجعل للخلق طریقا الی معرفتک الّا بالعجز عن معرفتک.
الهی فاجعلنا من الّذین ترسّخت اشجار الشّوق الیک فی حدائق صدورهم، و اخذت لوعة محبّتک بمجامع قلوبهم فهم الی اوکار الأفکار یاوون و فی ریاض القرب و المکاشفة یرتعون، و من حیاض المحبّة بکأس الملاطفة یکرعون، و شرایع المصافاة یردون، قد کشف الغطاء عن ابصارهم، و انجلت ظلمة الرّیب عن عقائدهم، و انتفت مخالجة الشّکّ عن قلوبهم و سرائرهم، و انشرحت بتحقیق المعرفة صدورهم، و علت لسبق السّعادة فی الزّهادة هممهم، و عذب فی معین المعاملة شربهم و طاب فی مجلس الأنس سرّهم، و امن فی موطن المخافة سربهم و اطمأنّت بالرّجوع الی ربّ الأرباب انفسهم، و تیقّنت بالفوز و الفلاح ارواحهم، و قرّت بالنّظر الی محبوبهم اعینهم، و استقرّ بادراک السّؤل و نیل المأمول قرارهم، و ربحت فی بیع الدّنیا بالآخرة تجارتهم.
الهی ما الذّ خواطر الإلهام بذکرک علی القلوب، و ما احلی المسیر الیک بالأوهام فی مسالک الغیوب، و ما اطیب طعم حبّک، و ما اعذب شرب قربک، فاعذنا من
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:414
طردک و ابعادک، و اجعلنا من اخصّ عارفیک، و اصلح عبادک، و اصدق طائعیک و اخلص عبّادک، یا عظیم یا جلیل یا کریم یا منیل برحمتک و منّک یا ارحم الرّاحمین.»
«خدایا زبانها از رسیدن به حدّثنا و ستایشی که سزاوار تو باشد قاصر است و عقلها از ادراک واقعیت جمالت عاجز و دیدهها از نزدیک شدن به انوار جمال ذات مقدس تو خسته و درمانده و برای خلق هیچ راهی به معرفت تو جز ناتوانی و نارسایی به شناخت و معرفتت وجود ندارد.
(1) خداوندا ما را از آن بندگانی قرار ده که نهالهای شوق لقایت در باغستان دلهایشان جوانه زده و سوز محبت سراسر قلبشان را فرا گرفته است، از این روست که آنان در آشیانههای افکار عالی انس با تو، منزل گرفته و در باغهای مقام قرب و شهودت میخرامند و از سرچشمه محبّتت با جام لطف و مهربانیت سیراب میگردند و در جویبار صفای تو وارد گشتهاند در حالی که پرده جهل از جلو چشمانشان به یکسو رفته و ظلمت شک و ریب از عقاید و ضمایرشان زایل گشته است و وسوسههای اوهام و شک از دلهایشان برطرف شده است و با استواری شرح صدر یافته و با سبقت گرفتن به سعادت از راه بیاعتنایی و پارسایی در دنیا به همت عالی رسیدهاند، و از جویبار طاعت و بندگی آب خوشگوار نوشیدند و در محفل انس با خدا باطنشان پاکیزه و در جایگاه خوف و خشیت راهشان امن و به سبب رجوع مداوم به پروردگار ربّ الأرباب نفوسشان آرام گرفته و به مرحله یقین رسیدهاند و به پیروزی و رستگاری روحانی نایل گشتهاند و با نظر به جمال محبوب خویش چشمهایشان روشن و دلهایشان شادمان است و چون به مقصود خود رسیده و به آرزوی نهایی خود دست یافتهاند آرامش خاطر پیدا کرده و در تجارت خود و فروش دنیا به آخرت سود کامل بردهاند.
(2) خدای من، چقدر یاد تو که بر دل خطور میکند برای دلها لذّتبخش
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:415
است! و چقدر فکر و اندیشهها که در پردههای غیب به سوی تو سیر میکنند با حلاوت است! و چه اندازه طعم محبّت تو گوارا و شربت قرب به درگاهت خوشگوار است! پس خداوندا ما را به درگاه خود پناه ده بطوری که از آن در نرانی و دور نسازی و ما را از خاصترین عارفان و شایستهترین بندگانت قرار دهی و از صادقترین مطیعانت و پاکترین بندگانت گردانی ای خدای بزرگ و ای با عزّت و جلال و ای کریم و ای بخشنده به رحمت و عنایتت ای بخشندهترین بخشایندگان ...»
حقا که امام علیه السلام، زین العابدین و سید الموحّدین و پیشاهنگ عارفان باللّه است و عبادت او برای خدا یک عبادت تقلیدی نیست بلکه برخاسته از کمال معرفت او به خدای تعالی است.
امام علیه السلام در این مناجات از کوتاهی و قصور زبانها از رسیدن به حدّ ثنای پروردگار و ناتوانی عقول از ادراک کنه جمال حق تعالی پرده برداشته است زیرا که چگونه میتواند موجود ممکن، به ادراک ذات او و به معرفت واجب الوجود و هستیبخش احاطه پیدا کند.
(1)
این مناجات به «مناجات ذاکرین» معروف است و در این مناجات امام علیه السلام کمال خضوع و خشوع خود را در پیشگاه خدای متعال اظهار داشته است:
«الهی لو لا الواجب من قبول امرک، لنزّهتک من ذکری ایّاک، علی انّ ذکری لک بقدری، لا بقدرک، و ما عسی ان یبلغ مقداری، حتّی اجعل محلا لتقدیسک، و من اعظم النّعم علینا، جریان ذکرک علی ألسنتنا و اذنک لنا بدعائک و تنزیهک و تسبیحک.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:416
الهی فالهمنا ذکرک فی الخلاء و الملاء، و اللّیل و النّهار، و الإعلان و الإسرار، و فی السّرّاء و الضّرّاء و آنسنا بالذّکر الخفیّ، و استعملنا بالعمل الزّکیّ، و السّعی المرضیّ، و جازنا بالمیزان الوفیّ.
الهی بک هامت القلوب الوالهة، و علی معرفتک جمعت العقول المتباینة، فلا تطمئن القلوب الّا بذکراک. و لا تسکن النّفوس الّا عند رؤیاک، انت المسبّح فی کلّ مکان، و المعبود فی کلّ زمان، و الموجود فی کلّ اوان، و المدعوّ بکلّ لسان، و المعظّم فی کلّ جنان، و استغفرک من کلّ لذّة بغیر ذکرک، و من کلّ راحة بغیر انسک، و من کلّ سرور بغیر قربک، و من کلّ شغل بغیر طاعتک.
الهی انت قلت و قولک الحقّ: [یا ایّها الّذین آمنوا اذکروا اللّه ذکرا کثیرا، و سبّحوه بکرة و اصیلا،] «1» و قلت و قولک الحقّ: [فاذکرونی اذکرکم،] «2» فامرتنا بذکرک، و وعدتنا علیه ان تذکرنا تشریفا لنا و تفخیما و اعظاما، و ها نحن ذاکروک کما امرتنا، فانجز لنا ما وعدتنا یا ذاکر الذّاکرین، و یا ارحم الرّاحمین.»
«خداوندا! اگر امر واجب القبول تو نبود، من تو را منزهتر و پاکتر از آن میدانستم که ذکر تو را بگویم و با این که ذکر من از تو به قدر فهم و درک من است نه به قدر شایستگی مقام تو و ارزش من وقتی بدان مقام نزدیکتر شود که محل تقدیس تو گردد و این که ذکر تو بر زبان ما جاری گشت این
______________________________
(1) سوره احزاب/ 42.
(2) سوره بقره/ 151.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:417
خود یکی از نعمتهای توست که به ما مرحمت فرمودهای و اجازه توست که تو را بخوانیم و تنزیه و تسبیح تو را بگوییم.
(1) خداوندا بنابراین ذکرت را در خلوت و در میان مردم و در شب و روز و در ظاهر و باطن و در حال خوشی و ناخوشی به ما الهام کن، و ذکر نهانی خود را که دلهای ما به یاد تو باشد در قلب ما بیفکن و ما را به عمل خالص و پاکیزه و تلاش پسندیده سرگرم کن و به میزان کامل بگذران.
خدایا دلهای شیدا و حیران پایبند عشق و محبّت تو گشته و بر مقام معرفت تو تمام عقول با همه اختلاف درجه متّفقند که دلهای بندگان جز به یاد تو آرام نگیرد و نفوس آدمیان جز به دیدارت تسکین نیابد. و تو ای آن خدایی که در همه جا تسبیح و ستایشت کنند و در هر زمان معبود عالمیانی و همیشه بوده و هستی و به هر زبانی بندگانت تو را بخوانند و در هر دلی به بزرگی و عظمت یاد کنند خداوندا غیر از یاد تو از هر لذّت و خوشی استغفار میکنم و از هر آسایشی جز انس با تو و از هر شادمانی جز وصول به قرب تو و از هر کاری غیر از طاعت و بندگی تو عفو و پوزش میطلبم.
(2) خدایا تو خود در کتاب آسمانیت فرمودهای و سخن تو حق است: [ای اهل ایمان خدا را بسیار یاد کنید، و هر صبح و شام به ستایش و تسبیح او بپردازید] و باز فرمودهای: [مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم] به این ترتیب ما را به ذکر خود امر کردهای و وعده دادهای که اگر تو را یاد کنیم تو نیز ما را یاد کنی و یاد تو باعث شرافت و عزّت و بزرگی ماست، خداوندا اکنون ما به فرمان تو به یاد تو هستیم تو هم مطابق وعدهای که فرمودهای از ما یاد کن، ای که از یادکنندگانت یاد میکنی و ای مهربانترین مهربانان ...»
براستی که لرزه بر اندام ما میافتد و هوش از سر انسان میپرد وقتی که مناجات امام علیه السلام را میخوانیم که بیانگر صورت روشن و قابل درکی از
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:418
ناله و زاری و تذلّل و خواری آن حضرت در درگاه خدای تعالی است خداوندی که هیچ رمز و رازی در زمین و آسمان از او پوشیده نیست ... براستی که این امام بزرگوار هیچ مشکلی را برای طاعت و بندگی طاقتفرسای الهی اهمیت نمیدهد و با تمام خضوع و خشوع از درگاه خداوند میخواهد تا عبادت او را به کرم و لطف خود بپذیرد.
(1)
این مناجات معروف به «مناجات معتصمین» است که امام علیه السلام در این مناجات به شرح زیر توسّل و تمسک خود را به ذیل عنایت خدای متعال ابراز داشته است:
«اللّهمّ یا ملاذ اللائذین، و یا معاذ العائذین، و یا منجی الهالکین، و یا عاصم البائسین، و یا راحم المساکین، و یا مجیب المضطرّین، و یا کنز المفتقرین و یا جابر المنکسرین، و یا مأوی المنقطعین، و یا ناصر المستضعفین، و یا مجیر الخائفین، و یا مغیث المکروبین و یا حصن اللّاجین، ان لم اعذ بعزّتک فبمن اعوذ؟ و ان لم ألذ بقدرتک فبمن ألوذ؟ و قد ألجأتنی الذّنوب الی التّشبّث باذیال عفوک، و احوجتنی الخطایا الی استفتاح ابواب صفحک، ودعتنی الإساءة الی الإناخة بفناء عزّک، و حملتنی المخافة من نقمتک علی التّمسّک بعروة عطفک، و ما حقّ من اعتصم بحبلک ان یخذل، و لا یلیق بمن استجار بعزّک ان یسلم او یهمل.
الهی فلا تخلنا من حمایتک، و لا تعرنا من رعایتک و ذدنا عن موارد الهلکة فإنّا بعینک و فی کنفک و لک
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:419
أسألک باهل خاصّتک من ملائکتک، و الصّالحین من بریّتک ان تجعل علینا واقیة تنجینا من الهلکات، و تجنّبنا من الآفات، و تکنّنا من دواهی المصیبات، و ان تنزل علینا من سکینتک، و ان تغشّی وجوهنا بانوار محبّتک، و ان تؤوینا الی شدید رکنک، و ان تحوینا فی اکناف عصمتک برافتک و رحمتک یا ارحم الرّاحمین.»
«خداوندا ای پناه پناهندگان و ای چارهبخش، چارهخواهان و ای نجاتبخش به هلاکت افتادگان و ای نگهدار درماندگان و ای کننده به حال بیچارگان و ای اجابت کننده دعای پریشان حالان و ای گنج تهیدستان و ای جبران کننده دل شکستگان و ای پناه دهنده از همه جا بریدگان و ای یاور ضعیفان و ای پناه و حامی بیمناکان و ای فریادرس ستمدیدگان و ای دژ استوار پناهجویان، اگر من به عزّت و جلال تو پناهنده نشوم به چه کسی پناه ببرم؟ و اگر به قدرت و شوکت تو پناه نبرم پس به کجا پناهنده شوم؟ خدایا گناهان بیشمارم مرا ناچار کرده تا به دامن عفو و کرمت چنگ زنم و خطاهای فراوان محتاجم ساخته تا از درگاه لطف و بخششت گشایش بطلبم، و کردار ناپسندم مرا به درگاه عزّت تو فرود آورده و ترس و بیم از کیفر و عذابت مرا بر آن داشته است که دست به حلقه مهر و عطوفت تو بزنم و هرگز کسی که به ریسمان احسان تو چنگ زند مستحق حرمان و نومیدی نگردد و آن که به مقام عزّت تو پناه آورد سزاوار تسلیم بلا و مورد بیالتفاتی قرار نگیرد.
(1) پس خداوندا! ما را از حفظ و حمایت خویش بیبهره مفرما و از رعایت و لطف خویش دور مساز و از هلاکت و نابودی نگهدار، که در برابر چشم عنایت تو و در کنف حمایت تو قرار داریم و از تو تقاضا داریم به حق ویژگان درگاهت از فرشتگان مقرب و نیکان از خلقت که برای ما حافظی قرار دهی تا از مهلکهها نجاتمان دهد و از بلاها و آفات دور سازد
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:420
و از مصائب دشوار پیشگیری کند، و بر ما سکینه و و قاری نازل گردانی که روی دل ما را با انوار عشق و محبّتت بپوشاند و ما را در رکن استوار خود (توحید خدا و ایمان کامل) جای ده و از هر سو در حفظ و حراست خویش ما را فراگیر به حق مهر و محبّتت ای مهربانترین مهربانان ...»
براستی که در این مناجات امام علیه السلام به ما آموخته است که چگونه در گرفتاریها و مشکلاتمان به خدای تعالی پناه ببریم و چگونه برآوردن حاجاتمان را از درگاه او بخواهیم، و مسلّم است که هیچ وسیلهای برای ما جز تضرّع و زاری از روی اخلاص و درخواست از روی ادب وجود ندارد و این که برای خود هیچ نیرو و توانی نمیبینیم و هیچ کسی در عالم نیست مگر آن که نیازمند به ذات مقدس اوست.
(1)
این مناجات معروف به «مناجات زاهدان» است و از دلپسندترین مناجاتهای آن حضرت میباشد:
«الهی اسکنتنا دارا حفرت لنا حفر مکرها. و علّقتنا بایدی المنایا فی حبائل غدرها، فالیک نلتجئ من مکائد خدعها، و بک نعتصم من الاغترار بزخارف زینتها فانّها المهلکة طلّابها، المتلفة حلّالها، المحشوّة بالآفات المشحونة بالنّکبات.
الهی فزهّدنا فیها، و سلّمنا منها بتوفیقک و عصمتک، و انزع عنّا جلابیب مخالفتک و تولّ امورنا بحسن کفایتک، و اوفر مزیدنا من سعة رحمتک، و اجمل صلاتنا من فیض مواهبک، و اغرس فی افئدتنا و اجمل صلاتنا من فیض مواهبک، و اغرس فی افئدتنا اشجار محبّتک، و اتمم لنا انوار معرفتک و اذقنا حلاوة
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:421
عفوک و لذّة مغفرتک، و اقرر اعیننا یوم لقائک برؤیتک، و اخرج حبّ الدّنیا من قلوبنا کما فعلت بالصّالحین من صفوتک و الأبرار من خاصّتک یا ارحم الرّاحمین، و یا اکرم الأکرمین.»
«خداوندا! ما را در این سرای دنیا منزل، دادیسرایی که به مکر و حیله بر سر راه ما چاهها کنده و دست آمال و آرزوها به رشتههای فریبش آویخته است، از تو درخواست داریم که ما را از فریفته شدن به زخارف دنیا و زر و زیورش نگهداری، زیرا که این دنیا طالبانش راه هلاک میسازد و واردانش را نابود میکند، دنیایی است پر از آفات و رنج و نکبتها.
(1) خداوندا! ما را با توفیق پارسایی و بیعلاقگی به دنیا از شرّ و فساد آن حفظ کن و از تن ما جامههای مخالفت با اوامر خودت را بیرون کن و به حسن کفایت خویش عهدهدار امور ما باش و از رحمت بیمنتها و عطای جاودانهات بر نعمت ما بیفزا و از مواهب بخشش خود جوایز و نصیب ما را افزون کن و در باغ دلهای ما نهالهای عشق و محبّت خودت را بنشان و انوار معرفت خویش را برای ما به حد کمال برسان و حلاوت عفو و لذّت بخشش خودت را بر ما بچشان و در روز لقایت چشم ما را به شهود جمال خویش روشن گردان و محبّت دنیا را از دل ما بیرون کن بطوری که با شایستگان و بندگان نیکوکار و ویژگان درگاهت رفتار میکنی به حق رحمت و بخشایشت ای بخشندهترین بخشایندگان و ای بزرگوارترین بزرگواران.»
در اینجا سیر ما در مناجاتهای امام علیه السّلام با آفریدگار بزرگ پایان میگیرد در حالی که همین مناجاتها تجسّمبخش روحانیت امام است و میزان ارتباط آن حضرت به خدای متعال و گسستن او را از غیر خدا بخوبی نشان میدهد.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:422
(1)
میرزا حسین نوری در صحیفه سجّادیه چهارم دو قطعه مناجات منظوم به امام سجاد علیه السّلام نسبت داده است و یادآور شده که آنها را به خط یکی از علما یافته و به دستش افتاده است.
(2)
«أ لم تسمع بفضلک یا منایادعاء من ضعیف مبتلاء «1»
غریقا فی بحار الغم حزناأسیرا بالذنوب و بالخطاء
أنادی بالتضرع کل یوممجدا بالتبتل و الدعاء
لقد ضاقت علیّ الأرض طراو أهل الأرض ما عرفوا دوائی
فخذ بیدیّ إنی مستجیربعفوک یا عظیم، و یا رجائی
أتیتک باکیا فارحم بکائیحیائی منک أکثر من خطائی
______________________________
(1) عبارت به همین نحو است و ناموزونی این شعر پرواضح است، و نسبت چنین شعری به امام زین العابدین علیه السّلام بسیار بعید است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:423 و لی هم و أنت لکشف همیولی داء و أنت دواء دائی
و أیقظنی الرجاء فقلت ربیرجائی أن تحقق لی رجائی
تفضل سیدی بالعفو عنیفإنی فی بلاء من بلاء» «ای مقصد و مقصود من آیا به فضل و کرمت به دعای این بنده ضعیف و گرفتار توجه نمیکنی؟
بندهای که در دریاهای غم و اندوه غرق و اسیر و گرفتار گناهان و خطاهاست! خدایا همه روزه از روی تضرّع و زاری، تو را میخوانم در حالی که برای خلوص و نیایش کوشایم.
خداوندا همه زمین بر من تنگ شده و اهل زمین دوای درد مرا نشناختند! پس تو ای خدای بزرگ و ای مایه امید من، از روی لطف دست مرا بگیر که به عفو تو پناه آوردهام.
(1) خدایا با چشم گریان به در خانه تو آمدهام پس به گریهام ترحّم کن که شرمندگیم بیشتر از گناهم میباشد.
خداوندا مرا اندوهی است که تنها تو میتوانی برطرف سازی و مرا دردی است که داروی دردم تویی.
و امید به درگاهت مرا از خواب غفلت بیدار کرد، این بود که گفتم:
پروردگار من، ای امید من! امیدم را برآور.
مولای من به لطف و بخشش خود بر من تفضّل کن که من دچار بلاهای پیاپی هستم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:424
(1)
«إلیک یا رب قد وجهت حاجاتیو جئت بابک یا ربی بحاجاتی
أنت العلیم بما یحوی الضمیر بهیا عالم السر علام الخفیات
أقض الحوائج لی ربی فلست أریسواک یا رب من قاض لحاجاتی ...» «1»
«پروردگارا حاجتهایم را به سوی تو آوردهام و ای پروردگار با نیازمندیهای خود به در خانه تو آمدهام.
تو به آنچه در دل دارم آگاهی ای دانای راز نهانی و ای که از همه نهانها بخوبی آگاهی! پروردگار من! حوایج مرا برآور که من جز تو ای خدای بزرگ برآورنده حاجاتی سراغ ندارم!»
______________________________
(1) این قطعه شعر نیز مانند مناجات قبلی به همان منوال دارای ناهنجاری و اختلال وزن است و آنچه به نظر من میرسد، این است که بیقین هر دو قطعه از مجعولاتی است که به امام علیه السّلام نسبت دادهاند زیرا چگونه ممکن است چنین اشعار مشوشی را که هیچ آرایش ادبی و یا بلاغی ندارد به امام سجّاد علیه السّلام نسبت داد امامی که صاحب صحیفه سجّادیه است که در میان کلام عرب در بلاغت و فصاحت نظیر آن دیده نشده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:425
(1)
از جمله مؤلّفات مهم جهان اسلام «رسالة الحقوق» امام بزرگوار زین العابدین علیه السّلام است که راههای رفتار و سلوک انسانی و تکامل حیاتی و ساختن تمدن بشریت را بر اصولی استوار کرده است که تمام عوامل آرامش روحی و نگهداری آن از برخورد با هر نوعی از انواع نگرانی و اضطراب و دیگر عوامل و مشکلاتی که بر سر راه زندگی آدمی است، به وفور در آنها وجود دارد. امام بصیر و آگاه به صورت عمیق و گسترده انسان را مورد توجه قرار داده و تمام ابعاد زندگی و روابط او را با آفریدگار و خویشتن و خانواده و جامعه و حکومت و معلّم و دیگر کسان، در نظر گرفته و آنگاه حقوق و واجباتی برای او مقرّر فرموده و او را مسئول رعایت و پاسداری از آنها قرار داده است تا بدان وسیله بنیاد جامعه اسلامی به تمام و کمال ایجاد شود که عدالت اجتماعی و روابط محکم بین افراد از اعتماد و علاقهمندی و دیگر چیزها از وسایل و عوامل تکامل و پیشرفت اجتماعی بر آن جامعه سایه افکند.
(2) به عقیده من، نظیر چنین حقوقی را که امام عظیم الشأن مقرر فرموده، سابقه ندارد چه آن قوانینی که دانشمندان در عالم اندیشه سیاست وضع کردهاند و یا آنهایی که در مسائل اجتماعی و جز اینها قوانینی را که برای حقوق انسان و روابط اجتماعی و اصول اخلاقی و تربیتی به وجود آوردهاند.
به هر حال امام علیه السّلام این رساله گرانقدر را نوشته و آن را به یکی از اصحابش هدیه نموده است، «1» این رساله را عالم بزرگ ثقة الاسلام ثابت بن ابی صفیّه معروف به ابو حمزه ثمالی شاگرد امام سجّاد علیه السّلام نقل کرده
______________________________
(1) خصال صدوق.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:426
است، «1» و محدث بزرگ شیخ صدوق «2» و حجّة الاسلام محمّد بن یعقوب کلینی، «3» و حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرّانی در کتاب «تحف العقول» به سند خویش از وی نقل کردهاند و ما از این کتاب نقل میکنیم که شرح کامل آن در ذیل آمده است:
(1)
پیش از آن که امام علیه السّلام به شرح حقوق بپردازد، ابتدا بطور اجمال و اختصار آنها را بیان فرموده است:
«اعلم رحمک اللّه، إن للّه علیک حقوقا محیطة بک، فی کل حرکة تحرکتها أو سکنة سکنتها، أو منزلة نزلتها، أو جارحة قلبتها، و آلة تصرفت بها، بعضها أکبر من بعض.
و أکبر حقوق اللّه علیک، ما أوجبه لنفسه تبارک و تعالی من حقه الذی هو أصل الحقوق، و منه تفرع، ثم أوجبه علیک لنفسک من قرنک إلی قدمک، علی اختلاف جوارحک، فجعل لبصرک علیک حقا، و لسمعک علیک حقا، و للسانک علیک حقا، ولیدک علیک حقا، و لرجلک علیک حقا، و لبطنک علیک حقا، و لفرجک علیک حقا، فهذه الجوارح السبع التی بها تکون الأفعال، ثم جعل عز و جل لا فعالک علیک حقوقا، فجعل لصلاتک علیک حقا، و لصومک علیک حقا، و لصدقتک علیک حقا، و لهدیک علیک حقا، و لأفعالک علیک حقا، ثم تخرج الحقوق منک، إلی غیر ذلک من ذوی «4» الحقوق الواجبة علیک، و أوجبها علیک حقّا أئمتک، ثم
______________________________
(1) رجال کشی، خصال صدوق.
(2) من لا یحضره الفقیه، خصال.
(3) فلاح السائل سیّد علی بن طاووس.
(4) در تحف العقول ص 184، به جای ذوی، ذی آمده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:427
حقوق رعیتک، ثم حقوق رحمک، فهذه حقوق یتشعب منها حقوق، فحقوق أئمتک ثلاثة أوجبها علیک: حق سائسک بالسلطان ثم سائسک بالعلم، ثم حق سائسک بالملک، و کل سائس أمام، و حقوق رعیتک ثلاثة: أوجبها علیک حق رعیتک بالسلطان، ثم حق رعیتک بالعلم، فإن الجاهل رعیة العالم، و حق رعیتک بالملک من الأزواج، و ما ملکت من الإیمان، و حقوق رحمک متصلة بقدر اتصال الرحم فی القرابة، فأوجبها علیک حق أمک، ثم حق أبیک، ثم حق ولدک، ثم حق أخیک ثم الأقرب فالأقرب، و الأول فالأول، ثم حق مولاک، المنعم علیک، ثم حق مولاک الجاری نعمته علیک، ثم حق ذوی المعروف لدیک، ثم حق مؤذنک بالصلاة، ثم حق إمامک فی صلاتک، ثم حق جلیسک ثم حق جارک، ثم حق صاحبک، ثم حق شریکک، ثم حق مالک، ثم حق غریمک الذی تطالبه، ثم حق غریمک الذی یطالبک، ثم حق خلیطک، ثم حق خصمک، المدعی علیک، ثم حق خصمک الذی تدعی علیه، ثم حق مستشیرک، ثم حق المشیر علیک، ثم حق مستنصحک ثمّ حق الناصح لک، ثم حق من هو أکبر منک، ثم حق من هو أصغر منک، ثمّ حق سائلک، ثم حق من سألته، ثم حق من جری لک علی یدیه مساءة بقول أو فعل أو مسرة بذلک بقول أو فعل، عن تعمد منه أو غیر تعمد منه، ثم حق أهل ملتک عامة، ثم حق أهل الذمة، ثم الحقوق الجاریة بقدر علل الأحوال، و تصرف الاسباب فطوبی لمن أعانه اللّه علی قضاء ما أوجب علیه من حقوقه، و وفقه و سدده ...» «1»
______________________________
(1) ملاحظه میکنید که امام علیه السّلام، سخن را با کلمه «اعلم بدان» آغاز میکند، چون شرط کمال و انجام تکلیف، وظیفهشناسی و آگاهی و علم است و بسیاری از خلافکاریها و لغزشها از نداشتن معرفت و ناآگاهیها سرچشمه میگیرد.
به دنبال تذکر شنونده بر این که سخن را مورد توجّه قرار دهد و به منظور دانستن و آگاهی به دقّت
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:428
«ای آن که امید است مشمول رحمت حق باشی، بدان و آگاه باش که خداوند در هر حال، چه در حال حرکت و چه در حال سکون و آرامش و در هر عضو پیکرت که به حرکت درآوری و هر ابزاری که به کار میبری، به گردن تو حقوقی دارد که تو را در میان گرفتهاند، بعضی از آن حقوق بزرگتر و پراهمیّتتر است.
(1) بزرگترین حقوقی را که خداوند بر تو واجب کرده است، حقی است که نسبت به خود بر تو واجب گردانیده که اساس همه حقوق است و تمام حقوق از آن نشأت گرفته و پس از آن، حقوقی که از فرق سر تا به قدم با اختلاف اعضایت و انواع گوناگونی که دارند بر عهده تو قرار داده است، بنابراین، چشم، گوش، زبان، دست، پا، شکم و شهوتت بر تو حق دارند و اینها هفت عضو اندام تواند که همه کارهایت را به وسیله آنها انجام میدهی. آنگاه خدای عز و جل برای اعمال و رفتارت نیز حقوقی به گردن تو نهاده است؛ نماز، روزه، صدقه، زکات، قربانی و همه کارهایت بر تو حق دارند.
______________________________
گوش فرا دهد جمله «رحمک اللّه» که جمله دعاست میآورد. در حقیقت به ما میآموزد که موعظه و تعلیم اخلاق و تربیت انسانها باید با ملاطفت و شفقت همراه باشد نه با تندی و خشونت.
در ترتیب بیان وظایف و حقوق، سخن امام علیه السّلام از چنان نظم و نسقی برخوردار است که فطرت انسان نیز جز آن را پذیرا نیست، از نظر اولویتها و تقدم و تأخّر و اهمیّت هر یک از وظایف، بدیهی است که مهمترین حقوق، حقّی است که خداوند بر انسان دارد که هستیبخش اوست و دیگر حقوق را نیز او واجب کرده و به قصد تقرب به او باید در ایفای تمام این حقوق، بکوشیم. بنابراین بالاترین وظیفه آدمی، یعنی ادای حقّ اللّه را سرآغاز تمام حقوق قرار داده و آنگاه حقوقی را که اعضای بدن، و اعمال و رفتار، پیشوایان، زیردستان، پدر و مادر و خانواده و بالاخره جامعه بر انسان دارد بیان فرموده است، باری همانطوری که شرط بلاغت است ابتدا به صورت اجمال وظایف را گوشزد کرده و آنگاه به شرح و تفصیل هر یک از وظایف میپردازد، بدیهی است که مخاطب امام علیه السّلام هر مسلمان مکلّف و هر انسانی است که طالب سعادت و خوشبختی است و میخواهد بگونه یک انسان وارسته زندگی کند و با کمالات انسانی بمیرد، دیگران از همزیستی با او خشنود و خداوند از او راضی باشد. م
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:429
(1) پس از حقوق مربوط به خودت، نوبت به حقوق دیگر کسانی میرسد که بر تو حق واجب دارند. واجبتر از همه آنها، حق رهبران و پیشوایان و آنگاه حقوق رعیّت و سپس حقوق خویشاوندان و اقوام توست، اینها حقوقی هستند که دیگر حقها از آنها سرچشمه میگیرند.
اما حقوق رهبرانت سه نوع است که مهمترین آنها حق کسی است که زمام امر تو و تدبیر کارت به دست اوست سپس حق کسی که به تو علم و دانش میآموزد و بعد حق کسی که او اختیاردار و سرپرست توست، ضمنا هر که زمامدار و تدبیر امور تو به دست اوست رهبر تو میباشد.
(2) حقوق زیردستان نیز سه گونه است: مهمتر از همه حق رعیّتی است که در قلمرو حکومت تو قرار دارد سپس حق شاگردی که از تو چیزی میآموزد زیرا که نادان در حقیقت زیردست دانا و دانشمند است و همچنین حق زیردستانی که صاحب اختیار آنانی، مثل همسران و خدمتگزاران.
امّا حقوق خویشاوندان فراوان است به هر اندازه که خویشاوندی نزدیک باشد از اهمیّت بیشتری برخوردار است، بنابراین مهمتر از همه حق مادر، بعد پدر، و بعد حق فرزندان، سپس حق برادر، وانگهی به ترتیب قرابت هر خویشاوندی که نزدیکتر است حق بیشتری دارد.
(3) آنگاه حق مولا و صاحب اختیاری که ولینعمت توست و بعد حق آن که تو صاحب اختیار و ولینعمت اویی، سپس هر کس که به تو نیکی کرده است و حق آن که برای اعلام وقت نمازت اذان گوید، حق پیشنماز، همنشین، همسایه، رفیق، شریک و حق مالی که داری و پس از آنها حق بدهکاری که تو از او طلب داری و حق طلبکاری که از تو مطالبه دارد و کسانی که با آنها رفت و آمد داری و حق دشمنی که ادّعایی بر تو دارد و حق خصمی که تو بر او ادّعایی داری و بعد کسی که با تو مشورت میکند و حق آن که تو با او مشورت میکنی و حق کسی که گوش به پند و اندرز
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:430
تو دارد و آن که خیرخواه توست.
علاوه بر اینها حق بزرگترها و کوچکترها و حق کسی که از تو کوچکتر است و حق کسی که از تو چیزی بپرسد و کسی که از او چیزی میپرسی، سپس حق کسانی که به تو بدی کردهاند و سخن ناروا گفته و یا رفتار بدی کرده و یا به مسخره گرفتهاند و کسی که با گفتار و رفتارش از روی عمد و یا به سهو تو را دست انداخته است و بالاخره حق توده همکیشان و هموطنان و سرانجام حق کافران ذمّی که در قلمرو اسلام و مملکت اسلامی زندگی میکنند، و همچنین حقوقی که در شرایط مختلف پیش میآید، خوشا به حال کسی که خداوند او را بر ادای این حقوق واجب یاری کرده و او را موفّق و ثابت قدم بدارد ...»
این فرازهای تابناک از سخنان امام علیه السّلام، مشتمل بر بیان اجمالی حقوق اساسی است که آن حضرت برای یک انسان وضع کرده است. «1»
(1)
اما تفصیل این حقوق ارزشمند را، گوش دل به امام علیه السّلام میسپاریم تا برای ما بیان فرماید:
(2)
«فأما حق اللّه الأکبر فإنک تعبده، لا تشرک به شیئا، فإذا فعلت ذلک باخلاص جعل لک علی نفسه أن یکفیک أمر الدنیا و الآخرة،
______________________________
(1) پس از این اجمال، امام علیه السّلام شروع به تفصیل و توضیح بیشتری فرموده است تا کاملا در مغزها و دلها جایگزین شود و با تأکید بیشتر و با بیانی دلنشینتر بازگو کند تا مبادا ابهامی باقی بماند و هر کس از هر طبقه بتواند از این رهگذر به خودسازی و تربیت خویشتن خویش بپردازد. م
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:431
و یحفظ لک ما تحب منهما ...»
«اما بالاترین حقی را که خدای متعال دارد آن است که او را بپرستی و هیچ چیز را (در عبادت خود) شریک او ندانی، در صورتی که این کار را از روی اخلاص انجام دهی، خداوند بر خود لازم و واجب کرده است تا امر دنیا و آخرت تو را کفایت کند، و هر چه از او بخواهی برایت پاس دارد.»
براستی که از مهمترین حقوق خدای تعالی بر بندگانش این است که او را از روی اخلاص عبادت کند و در عبادتش کسی را شریک او قرار ندهد، زیرا که این عمل باعث پاک داشتن دلهای ایشان از تیرگی و آزادی عقل و اندیشه ایشان از قید بردگی و دنبالهروی دیگران است و اما عبادت غیر خدا از بتها و مجسّمهها باعث ذلّت و بردگی و نابودی کرامت و عزّت انسانی و سقوط وی در حضیض انحطاط بیحساب است.
در حالی که خداوند متعال برای بندگانی که او را براستی عبادت کنند، تعهّد کرده است تا امور دنیا و آخرت ایشان را تأمین کند.
(1)
«و أما حق نفسک علیک فأن تستوفیها فی طاعة اللّه، فتؤدی إلی لسانک حقه، و إلی سمعک حقه، و إلی بصرک حقه، و إلی یدک حقها، و إلی رجلک حقها، و إلی بطنک حقه، و إلی فرجک حقه، و تستعین باللّه علی ذلک ...»
«و اما حق خویشتن بر تو آن است که بیکموکاست آن را بر طاعت خدا واداری تا حق زبان، گوش، چشم، دست، پا، شکم و شهوتت را ادا کنی و از خداوند متعال بر انجام این وظایف کمک و یاری بخواهی ...»
امام علیه السّلام به حق خویشتن خویش نیز اشاره فرموده است و این که
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:432
حقوقی بر عهده اوست، که مهمترین آنها آن است که بیکموکاست او را در راه رضای الهی و طاعت حق به کار برد و نگذارد که شیطان بر او مسلّط شود و بدین وسیله او را از خطرات و مهالک نجات دهد و از شرّ عظیمی برهاند، و امام علیه السّلام یادآور شده است که هر عضوی از اعضای بدن آدمی حقّی بر او دارد، و اینک به سخنان امام علیه السّلام که به تفصیل بیانگر آن حقوق است، گوش فرا میدهیم:
(1)
«و أما حق اللسان فاکرامه عن الخنی، و تعویده علی الخیر، و حمله علی الأدب، و اجمامه إلا لموضع الحاجة و المنفعة للدین و الدنیا، و اعفاؤه عن الفضول الشنعة القلیلة الفائدة، التی لا یؤمن ضررها مع قلة عائدتها و بعد شاهد العقل و الدلیل علیه، و تزین العاقل بعقله حسن سیرته فی لسانه، و لا قوة إلّا باللّه العلی العظیم ...»
«اما حق زبانت آن است که زبان را باارزشتر از آن بدانی که به ناسزا و ناروا بیالایی و باید که بر سخنان نیکو عادت دهی و بر روش ادب و متانت واداری، و جز به هنگام نیاز و برای فایده دینی و دنیوی زبان در کام داری و از پرحرفی و بیهودهگویی که علاوه بر این که کمفایده است، از زیانش در امان نیستی، آن را معاف بداری، براستی که زبان گواه و دلیل بر خردمندی انسان به شمار میآید، و آراستگی خردمند به زیور عقل و خرد و به زبان آوردن حسن نیّت اوست، هیچ نیرو و توانی جز به خداوند علیّ عظیم نیست ...»
(2) براستی که زبان از مهمترین اعضای بدن انسان است، همان گونه که از خطرناکترین اعضا برای زندگی اوست بنابراین نسبت به اقرار و اعتراف زبان درباره حقوق و اموال مردم دو جهت دارد، فقها فرمودهاند: اقرار شخص بر زیان
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:433
خودش نافذ است همچنان که انسان به وسیله منطق و بیان خود مورد احترام و یا نکوهش قرار میگیرد پس اگر سخن خیر از او سر زند محترم است و اگر حرف شرّ و ناروایی از زبان او خارج شود مورد نکوهش قرار میگیرد. امام علیه السّلام انسان را بر تسلّط و سیطره بر زبانش دعوت نموده و از او خواسته تا زبانش را به مراعات حقوق ذیل وادار کند:
الف- او را گرامیتر از آن بداند که به دشنام بیالاید زیرا که دشنام باعث سقوط و پستی آدمی میگردد.
ب- آن را بر سخن نیک و آنچه برای مردم نافع و بیزیان است عادت دهد.
ج- زبان را به گفتار مؤدّبانه و سخنان پاکیزهای واداری که قابل صعود به درگاه خدا باشد.
د- زبان را در کام کشیده و سکوت اختیار کند جز به هنگام نیاز نسبت به امور دینی و دنیوی سخن نگوید.
ه- معاف داشتن و جلوگیری آن از سخنان بیهودهای که نه برای خود گوینده فایدهای دارد و نه برای مردم.
این بود برخی از اموری که سزاوار است انسان مسلمان زبان خود را بر آنها وادارد و قطعی است که این امور مقام و منزلت او را بالا میبرد.
(1)
«و أما حق السمع فتنزیهه عن أن تجعله طریقا إلی قلبک إلا لفوهة کریمة تحدث فی قلبک خیرا، أو تکسب خلقا کریما، فإنه باب الکلام إلی القلب، یؤدی إلیه ضروب المعانی علی ما فیها من خیر أو شر، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق گوشت، پاک داشتن آن است از این که راهی به سوی دلت قرار دهی جز به منظور شنیدن مطلب خوبی که در دلت ایجاد نیکی کند یا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:434
باعث خلق و خوی پسندیده شود، زیرا که گوش دریچهای به جانب دل است که هر نوع مطالب نیک و بد را به آن میرساند، هیچ نیرو و توانی جز به خداوند متعال نیست ...»
براستی که دستگاه شنوایی، وسیله کارسازی در ساختن شخصیّت و راه و رفتار انسانی است و این بدان جهت است که شنیدههای خود را که در باطن ذات و در باطن نفس مؤثّر است منتقل میسازد، از جمله حقوق آن بر انسان آن است که پیامآور و واسطه نقل آداب پسندیده و فضایل نیکو و خصلتهای ارزنده باشد تا تحت تأثیر قرار داد، و جزء صفات و خصیصههای وی گردد.
(1)
«و أما حق بصرک فغضه عما لا یحل لک، و ترک ابتذاله إلا لموضع عبرة تستقبل بما بصرا أو تستفید بها علما فإن البصر باب الاعتبار.»
«اما حق چشمت آن است که آن را از هر ناروا و حرامی بپوشانی و به هرزگی نکشانی، جز در جایی که عبرتآور است و باعث بینایی تو میگردد و آگاهی و دانش تو را در پی دارد، براستی که چشم وسیله خوبی برای پند و عبرت گرفتن است.»
البته که چشم حقی بر گردن انسان دارد و آن پوشاندن چشم از محرّمات الهی است که خود کلید ورود در صحنه ارتکاب گناهان میباشد، بنابراین بر هر مسلمانی لازم است تا چشم را از آنچه خداوند روا ندانسته، ببندد و به امور عبرتآمیز بنگرد تا در ساختار شخصیّت خود، از آنها بهره گیرد، همچنان که شایسته است از چشم برای آگاهی و بینش خود استفاده کند آگاهی که باعث تزکیه نفس وی گشته و به اجتماع سود رساند.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:435
(1)
«و أما حق رجلیک فأن لا تمشی بهما إلی ما لا یحل لک، و لا تجعلهما مطیتک فی الطریق المستخفة بأهلها فیها، حاملتک، و سالکة بک مسلک الدین، «1» و السبق لک، و لا قوة إلا باللّه ...»
پاها برای این خلق شدهاند تا انسان به وسیله آنها برای فراهم آوردن رزق و روزی خود برود و زحمت بکشد و کار کند تا خود و اعضای خانوادهاش زندگی کنند و از جمله حقوق آنها بر انسان این است که بدان وسیله در راه خیر و صلاح گام بردارد و حق ندارد که در راه حرام نظیر خبرکشی از مؤمن و یا دزدی مال کسی و دیگر محرمات الهی قدم بردارد.
(2)
«و أما حق یدک فأن لا تبسطها إلی ما لا یحل لک، فتنال بما تبسطها إلیه من اللّه العقوبة فی الآجل، و من الناس بلسان اللائمة، فی العاجل و تقبضها مما افترضه اللّه علیها و لکن توقرها بقبضها عن کثیر مما لا یحل لها و بسطها إلی کثیر مما لیس علیها، فإذا هی قد عقلت، و شرفت فی العاجل وجب لها حسن الثواب فی الآجل ...»
«اما حق دستت آن است که مبادا به ناروا دراز کنی که در آخرت گرفتار مجازات الهی و در دنیا به سرزنش و ملامت مردم مبتلا خواهی شد. و مبادا آن را از انجام واجبات الهی بازداری، بلکه حرمت آن را رعایت کنی و از محرمات و با انجام بسیاری از مباحات، پاسداری و چون دست آدمی در دنیا از انجام حرام بازایستاد و حرمت خود را نگهداشت، به اجر و
______________________________
(1) صحیح جمله چنین است: فانّهما حاملتاک و سالکتان بک ...
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:436
پاداش نیکی در آخرت خواهد رسید ...»
امام علیه السلام، حق دستها را بر انسان مطرح کرده و میفرماید: از جمله حقوق آنها این است که حق ندارد آنها را در محرمات الهی از قبیل غارت اموال مردم و تجاوز به حقوق ایشان و یاری ظالم در راه ظلم و ستمش به کار برد زیرا که این عمل باعث عذاب در عالم آخرت میگردد همان گونه که باعث ملامت و سرزنش مردم در عالم دنیا میشود بنابراین لازم است که حرمت آنها را با پایبندی به دستور الهی پاس دارد.
(1)
«و أما حق بطنک فأن لا تجعله وعاء لقلیل من الحرام، و لا لکثیر، و ان تقتصد له فی الحلال، و لا تخرجه من حد التقویة إلی حد التهوین، و ذهاب المروءة، و ضبطه إذا همّ بالجوع و الظمأ، فإن الشبع المنتهی بصاحبه إلی التخم مکسلة، و مثبطة، و مقطعة عن کل بر و کرم، و أن الری المنتهی بصاحبه إلی السکر مسخفة و مذهبة للمروة ...»
«اما حق شکمت آن است که مبادا آن را ظرفی برای انباشتن- کم و بیش- از حرام قرار دهی، بلکه از حلال نیز، به اندازه در آنجا دهی و از حدّ لازم به شکمبارگی و ناجوانمردی نرسانی، و در وقت گرسنگی و تشنگی آن را کنترل کنی زیرا سیری بیاندازه و پرخوری باعث ناراحتی و تنبلی و بازماندن از هر کار نیک و ارزشمندی است، براستی آن نوشیدنی که باعث مستی شود مایه سبکسری و نادانی و بیمروّتی خواهد بود ...»
امام علیه السّلام در این فرازها به حقوق شکم بر انسان به شرح زیر پرداخته است:
الف- نخوراندن غذای حرام زیرا خوردن غذای حرام پیامدهای ناپسند
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:437
فراوانی دارد از قبیل قساوت قلب، لاابالیگری که باعث انحراف از راه راست میگردد.
ب- اعتدال در خوردن و میانهروی در خوردن غذای حلال.
ج- بازداشتن از پرخوری که باعث تخمه و نتیجهاش تنبلی و دوری از نیکوکاری و بزرگواری و خلق و خوی والاست همچنان که باعث از کار افتادن همه قوای عقلانی میشود علاوه بر آن که زیانهای بهداشتی مانند ابتلای به بیماری بیهوشی و فشار خون و چاقی و امثال اینها را در پی دارد.
(1)
«و أما حق فرجک فحفظه مما لا یحل لک، و الاستعانة علیه بغض البصر، فإنه من أعون الأعوان، و کثرة ذکر الموت، و التهدد لنفسک باللّه، و التخویف لها به، و باللّه العصمة و التأیید، و لا حول و لا قوة إلا به ...»
«اما حق شهوتت آن است که از غیر حلال بازداری و با چشمپوشی از نامحرم آن را یاری کنی که بهترین یار و یاور است. و بسیار به یاد مرگ بودن و نفس را از عذاب خدا بیم دادن و ترساندن که خودداری از گناه و کمک و توفیق به دست اوست و جز او را نیرو و توانی نیست ...»
در دین مقدس اسلام، حیات غریزه جنسی، بر اساس عفت و فضیلت و بازداشتن نفس از ارتکاب زنا و فحشا استوار گشته است، اما چنان که امام علیه السّلام فرموده راههای مصونیتی که میتواند انسان را از این قبیل گناهان حفظ کند به قرار ذیل است:
الف- چشمپوشی از موارد حرام، زیرا نگاه به محارم نخستین عامل ارتکاب حرام است که در بعضی از اخبار از آن به زنای چشم تعبیر شده است.
ب- بسیار یاد کردن مرگ زیرا که یاد مرگ به طغیان شهوت جنسی
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:438
پایان میدهد.
ج- نفس را از عذاب و کیفر خدا بیم دادن، زیرا که این خود یکی از عوامل از بین بردن عمل زشت زناست.
(1)
امام علیه السّلام پس از آن که درباره حقوق اعضای بدن بر انسان سخن گفته است سخن را در بیان حقوق افعال آدمی چنین ادامه میدهد:
(2)
«فأما حق الصلاة فأن تعلم أنها وفادة إلی اللّه، و أنک قائم بها بین یدی اللّه، فإذا علمت ذلک کنت خلیقا أن تقوم فیها مقام الذلیل، الراغب، الراهب، الخائف، الراجی، المسکین، المتضرع، المعظم من قام بین یدیه، بالسکون و الاطراق و خشوع الاطراف، و لین الجناح، و حسن المناجاة له فی نفسه، و الطلب إلیه فی فکاک رقبتک التی أحاطت به خطیئتک، و استهلکتها ذنوبک، و لا قوة إلّا باللّه ...»
«اما حق نماز آن است که بدانی نماز شرفیابی به درگاه خدای تعالی است و تو در حال نماز در مقابل خدا ایستادهای و اگر به این نکته توجّه داشته باشی خود را سزاوار خواهی دید که چون بندهای ذلیل، مشتاق، بیمناک؛ بیمناک از عذاب خدا ولی امیدوار به رحمت او، محتاج و نالان در برابر او بایستی در حالی که آرام، سر به زیر و تمام اعضای بدنت خاضع و خاشع است او را بزرگ میداری و از جان و دل به نیکی با او راز و نیاز میکنی و از او میخواهی تا از گناهانی که تو را در خود غرق کردهاند نجات بخشد و از زیر بار معصیتهایی که تو را به پرتگاه هلاکت کشاندهاند آزادت کند. و هیچ توانی جز به خدا نیست ...»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:439
امّا نماز از بزرگترین و مهمترین آداب دینی، در اسلام است و وسیله تقرب به خداست- چنان که در روایت وارد است- بازیافتن به درگاه خدای تعالی است و از جمله حقوق نماز بر شخص مسلمان آن است که نمازگزار بداند که در پیشگاه خداوند مقتدر جبّار؛ آفریننده آسمان و زمین، خداوند هستیبخش، ایستاده است و باید با تمام احساسات و عواطفش روی دل را به سمت خدا کند و همچنین بندهای ذلیل، مشتاق به رحمت و رضوان خدا و بیمناک از عذاب و کیفر، و امیدوار به مغفرت و خشنودی اوست و محتاج و تهیدست که آرزوی بازیافتن به پیشگاه او را دارد و باید با آرامش و وقار و خشوع کامل و راز و نیاز پسندیده، نماز بگزارد، مبادا فکرش را به امری از امور دنیا مشغول کند و باید از خداوند بخواهد تا او را از ناگواریها و خطاها نجات بخشد و از آتش دوزخ آزادش کند.
(1)
«و أما حق الصوم فأن تعلم أنه حجاب ضربه اللّه علی لسانک، و سمعک و بصرک و فرجک و بطنک، لیسترک به من النار، و هکذا جاء فی الحدیث «الصوم جنّة من النار» فإن سکنت أطرافک فی حجبها رجوت أن تکون محجوبا، و إن أنت ترکتها تضطرب فی حجابها، و ترفع جنبات الحجاب، فتطلع علی ما لیس لها بالنظرة الداعیة للشهوة و القوة الخارجة عن حد التقیّة له، لم تأمن أن تخرق الحجاب، و تخرج منه، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق روزه آن است که بدانی روزه به منزله پردهای است که خداوند روی زبان، گوش، چشم، شهوت و شکمت انداخته تا تو را از آتش دوزخ بازدارد و در حدیث نبوی نیز چنین آمده «روزه سپری در برابر آتش دوزخ است» حال اگر تمام اعضای بدنت در پس آن قرار گرفتهاند امید مصونیّت داری و اگر به حال خود رها کنی تا هر چه خواهند بکنند و پرده
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:440
را بالا بزنی تا به مناظر شهوتانگیز سرکشی کنند و از حدّ تقوای الهی بیرون روند، در امان نخواهی بود و ممکن است آن پرده دریده شود و تو در معرض عذاب الهی قرار بگیری، هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست ...»
امّا روزه از جمله عبادات مهم اسلامی است؛ در حدیث آمده است که آن سپری در برابر آتش دوزخ است، و فواید بهداشتی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و روحی فراوانی بر آن مترتّب است از جمله فواید آن تقویت نیروی اراده و بالاندن آن است، نیرویی که بدان وسیله آدمی به مهمترین خواستههای خود در دوران زندگی میتواند برسد؛ روانشناسان و اهل معنی در مباحث اسلامی برای روزه فواید زیادی را نام بردهاند، همانگونه که بعضی کتابهای خاص، فواید روزه را به رشته تألیف درآوردهاند.
به هر حال، امام علیه السّلام در این گفتار خویش آنچه را که لازم بوده، درباره روزهدار- که باید در خلال روزهداریش انجام دهد- بیان فرموده است، امام یادآور شده که روزهدار نباید تنها به خودداری از خوردن و آشامیدن بسنده کند بلکه باید زبان خود را از سخن دروغ و بیهودهگویی نگهدارد و گوشش را از شنیدن غیبت و شهوتش را از حرام و شکمش را از تناول غذای حرام حفظ کند تا بدین وسیله از عذاب و کیفر الهی نجات یابد.
(1)
«و أما حق الصدقة فأن تعلم أنها ذخرک عند ربک، و ودیعتک التی لا تحتاج إلی الاشهاد، فإذا علمت ذلک کنت بما استودعته سرا، أوثق بما استودعته علانیة، و کنت جدیرا أن تکون اسررت إلیه أمرا أعلنته، و کان الأمر بینک و بینه فیها سرا علی کل حال، و لم یستظهر علیه فی ما استودعته منها باشهاد الاسماع و الابصار علیه بها، کأنها أوثق فی نفسک لا کأنک لا تثق به فی تأدیة ودیعتک إلیک، ثم لم
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:441
تمتن بها علی أحد لأنها لک، فإذا امتنت لم تأمن أن تکون بها علی تهجین حالک منها إلی من مننت بها علیه، لأن فی ذلک دلیلا علی أنک لم ترد نفسک بها، و لو أردت نفسک بها لم تمتن بها علی أحد، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق صدقه و زکاتی که میدهی آن است که بدانی آن پساندازی است نزد پروردگارت و امانتی است که شاهد نمیخواهد، وقتی که چنین باوری داشتی، بر آنچه در نهان به امانت میگذاری اطمینان بیشتری خواهی داشت تا بدانچه که آشکارا میدهی و خود را سزاوار خواهی دید تا آنچه را که میخواهی در نظر دیگران به خدا بسپاری، در نهان بسپاری و در هر حال به عنوان رازی نهفته بین تو و او باشد و حتی در این امانتی که به او میسپاری از گوشها و چشمها- به دلیل اعتماد بیشتر به اینها و نه به آن جهت که در بازپرداخت امانتت به خدا اعتماد نداری- به عنوان شاهد و گواه پشتیبانی نخواهی، وانگهی به خاطر صدقهای که دادهای بر کسی منّت نگذاری زیرا قدمی به سود خود برداشتهای، در صورتی که اگر منّتگذاری در امان نیستی، شاید به روزگار همان کسی که منّت میکنی گرفتار شوی، زیرا این عمل تو دلیل بر آن است که تو این کار را به خاطر خود نکردهای، در صورتی که اگر برای خود میخواستی بر کسی منّت نمینهادی! هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست ...»
(1) امام علیه السّلام بر دادن صدقه تأکید ورزیده و آن را اندوختهای برای صدقه دهنده در نزد خدا دانسته است که از پیش برای خودش میفرستد زیرا که آن را در روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمیبخشد در نزد خود حاضر میبیند.
همچنان که امام علیه السّلام بر ضرورت صدقه نهانی تأکید ورزیده و اصرار فرموده تا خالی از منت باشد زیرا که صدقه دادن در حقیقت برای خود اوست پس چگونه بر صدقهگیرنده منّت میگذارد؟ و نظر به اهمیّت صدقه نهانی امام علیه السّلام
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:442
صد خانواده را در شهر مدینه، اداره میفرمود در حالی که خود این خانوادهها نمیدانستند که اداره کننده آنان چه کسی است! و ما تفصیل این مطلب را در ضمن بحثهای گذشته بیان کردیم.
(1)
«و أما حق الهدی فأن تخلص بها الإرادة إلی ربک، و التعرض لرحمته و قبوله، و لا ترید عیون الناظرین دونه، فإذا کنت کذلک لم تکن متکلفا و لا متصنعا، و کنت إنما تقصد إلی اللّه، و اعلم أن اللّه یراد بالیسیر، و لا یراد بالعسیر، کما أراد بخلقه التیسیر، و لم یرد بهم التعسیر، و کذلک التذلل أولی بک من التدهقن لأن الکلفة و المؤونة فی المتدهقنین، فأما التذلل و التمسکن فلا کلفة فیهما، و لا مئونة علیهما، لأنهما الخلقة، و هما موجودان فی الطبیعة، و لا قوة لا باللّه ...»
«و اما حق قربانی دادن آن است که صمیمانه برای خدا باشد و تنها به قصد رحمت و پذیرش او باشد، نه برای جلب نظر مردم. در این صورت خود را بیهوده زحمت نداده و ظاهرسازی نکردهای، بلکه برای خدا کار کردهای. بدان که تقرب خدا را با اندک و آسان میتوان جست نه با سختی و دشواری، چنانچه او نیز از بندگانش تکلیف ساده و آسان خواسته نه تکلیف دشوار و همچنین فروتنی برای تو بهتر از خودنمایی و ارباب منشی است زیرا زحمت و پرخرجی روش اربابمآبان است امّا خاکنشینی و درویش مسلکی زحمت و خرجی ندارد، بلکه مطابق سرشت و فطرت آدمی است و ریشه در نهاد و طبیعت آدمی دارد. و نیرویی جز به خدا نیست.»
امام علیه السّلام، در این فرازها به حق قربانی اشاره فرموده است و آن
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:443
چیزی است که حاجیان بیت اللّه الحرام در مکه و یا در منی از چهارپایان ذبح میکنند. امام علیه السّلام تأکید فرموده است که این عمل خالصا لوجه اللّه تعالی و بدون در نظر گرفتن هیچ انگیزهای از انگیزههای فاسد همچون ریاکاری و جلب نظر مردم باشد، زیرا که خدای تعالی چنان عملی را پذیرا نیست. و امام علیه السّلام این مطلب را نیز بیان داشته است که تقرب به خدای تعالی با عمل اندک از بندگان میسر است نه عمل سخت و دشوار، از این رو هیچ تکلیف دشواری را برای بندگان مقرّر نفرموده است، سپس آن حضرت به دنبال این مطلب میفرماید، فروتنی برای انسان بهتر از ارباب منشی است زیرا که اربابمآبی به زحمت و رنج احتیاج دارد اما کسی که به دنبال مقام نباشد از این امور بینیاز است.
(1)
«فأما حق سائسک بالسلطان فان تعلم أنک جعلت له فتنة، و أنه ابتلی فیک، بما جعله اللّه له علیک من السلطان، و أن تخلص له فی النصیحة و أن لا تماحک و قد بسطت یده علیک، فتکون سبب هلاک نفسک و هلاکه، و تذلل و تلطف لاعطائه من الرضی ما یکفه عنک، و لا یضر بدینک، و تستعین علیه فی ذلک باللّه، و لا تعازه و لا تعانده فإنک إن فعلت ذلک عققته و عققت نفسک فعرضتها لمکروهه، و عرضته للهلکة فیک، و کنت خلیقا أن تکون معینا له علی نفسک، و شریکا له فی ما أتی إلیک، و لا قوة إلّا باللّه ...»
«اما حق رهبر حکومت آن است که بدانی تو وسیله آزمون او، و او به خاطر سلطهای که خدایش بر تو قرار داده گرفتار توست، باید خیرخواه او باشی و با او درگیر نشوی زیرا دست او بازوی مسلّط بر توست، ممکن است باعث
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:444
نابودی خود و او گردی. برای جلب نظر او تا بدان جا که زیانی به تو نرساند و برای دینت زیانبخش نباشد (به چاپلوسی و تملّق منتهی نگردد) در برابر او فروتنی و نرمش به خرج ده و در این باره از خداوند استمداد کن با او ستیز و عناد مورز، زیرا در این صورت هم او و هم خود را مردود شمرده و خود را در خشم او قرار دادهای و هم درباره خود، او را دچار مهلکه ساختهای و نیز سزاوار آن خواهی بود که کمک او بر زیان خود و شریک او در هر چه بر سرت آورد، محسوب شوی! و هیچ نیرویی جز به خدا نیست ...»
امام علیه السّلام در این کلمات نظری به شئون سیاسی انداخته است و پیش از آن که از حقوق سخنی بگوید، درباره حقوق ائمه و حاکمان بر امور رعایا سخن گفته است و به نظر آن حضرت، رعایا وسیله آزمون پادشاهان، فرمانروایان و والیان هستند، و این مطلب به دلیل سلطه آنهاست که خود از مهمترین عوامل آزمون و انگیزش آنهاست اما حقوقی را که از ملوک و فرمانروایان به عهده رعیّت است: اوّلا صمیمیّت نسبت به سلطنت شرعی و بذل کمال خیرخواهی و نصیحت نسبت به آنهاست بطوری که او بتواند در انجام واجبات خود در برابر رعیّت اقدام کند؛ از قبیل آبادانی مملکت و گسترش امنیّت و رفاه و پیشبرد همهجانبه کشور، طبیعی است وقتی که نگرانی و دلهره همه جا را گرفته باشد، آشوبها فراگیر گشته و امکان ادای مسئولیّت و انجام امور لازم میسّر نخواهد بود.
ثانیا درگیر نشدن با حکومت، زیرا که درگیری باعث نابودی و ویرانی عمومی میگردد.
ثالثا محبّت و احترام نسبت به مقام حکومت البته تا آنجا که برخوردی با دیانت انسان نداشته باشد.
رابعا مخالفت نکردن با مقام حاکمیّت و نایستادن در برابر خواست او، زیرا که این روش- مخالفت- از عواملی است که هم برای حکومت زیان
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:445
فراوانی دارد و هم به توده مردم، صدمه بسیاری وارد میکند.
این بود برخی از حقوقی که لازم است مردم یک کشور در برابر حکومت شرعی رعایت کنند و از جمله عوامل هماهنگی و وحدت مردم با مقام حکومت است.
(1)
«و أما حق سائسک بالعلم فالتعظیم له، و التوقیر لمجلسه، و حسن الاستماع إلیه، و الاقبال علیه، و المعونة له علی نفسک، فی ما لا غنی عنه، بأن تفرغ له عقلک، و تحضره فهمک، و تذکی له قلبک، و تجلی له بصرک، بترک اللذات و نقص الشهوات، و أن تعلم أنک فی ما الهی إلیک رسوله إلی من لقیک من أهل الجهل فلزمک حسن التأدیة عنه إلیهم، و لا تخنه فی تأدیة رسالته، و القیام بها عنه إذا تقلدتها، و لا حول و لا قوة إلا باللّه ...»
«و اما حق معلم عبارت است از بزرگداشت او، و اهمیت دادن به مجلس و محضر او و توجّه عمیق به سخنان او، و این که روی دل به سمت او کرده و او را یاری کنی تا بدانچه نیاز داری به تو بیاموزد، به این ترتیب که عقل و هوش به او بسپاری و دل در گرو آموزش او قرار دهی و با ترک لذایذ و کاستن از هواهای نفسانی، چشم بر لذّت تعلیم و تربیت او بدوزی، و بدانی که آنچه او به تو میآموزد تو نیز واسطهای باشی تا آموختههای خود را به نادانی که برخورد میکنی ابلاغ نمایی و باید این رسالت را بخوبی انجام دهی و در ادای این وظیفه به او خیانت نورزی و بر تکلیفی که بر عهدهداری اقدام کنی. هیچ نیرو و توانی جز به خدای تعالی نیست ...»
براستی که معلم سازنده اندیشه و تمدن است و او حق بزرگی بر همه انسانیّت و بویژه بر دانشآموز و دانشجوی خود دارد، امام علیه السّلام مقام و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:446
منزلت معلم را بیان داشته و حقوقی به شرح ذیل برای او بر متعلّم لازم شمرده و او را مسئول رعایت و ادای آنها دانسته است:
1- بزرگداشت و احترام او به هر شکل ممکن از گرامیداشت و تعظیم و این هم به خاطر آن فضل و احسان مهمّی است که معلم بر شاگرد خود فرموده است.
2- گرامیداشت محضر معلّم و اهمیّت دادن به درک فیض مجلس او.
3- توجه عمیق به سخنان او و با جان و دل از گفتگوی او استقبال کردن.
4- عقل و هوش به او سپردن و روی دل به سمت او کردن و گوش جان به درسهای او دادن و فرا گرفتن تعلیمات او، طبیعی است که اگر شاگرد به درس استاد توجه نکند تنها حضور او در مجلس درس بیفایده است.
5- ترک لذّتها و خواستههای نفسانی زیرا که اینها شرط اساسی تحصیل علوم است- بویژه در تحصیل علوم دینی- زیرا اگر دانشجویی در پی لذّتها و شهوات نفسانی برآید، غالبا موفق به فراگیری هیچ علمی نمیشود.
6- از جمله حقوق اساسی معلم آن است که دانشجوی وی معارف و علومی را که از استادش آموخته است منتشر کند و او نیز به دیگران بیاموزد، زیرا بدین وسیله است که رسالت استاد خویش را بخوبی ادامه داده است.
(1)
«و أما حق سائسک بالملک فنحو من سائسک بالسلطان إلا أن هذا یملک ما لا یملکه ذاک، تلزمک طاعته فی ما دق و جل منک إلا أن تخرجک من وجوب حق اللّه، و یحول بینک و بین حقه، و حقوق الخلق، فإذا قضیته رجعت إلی حقه، فتشاغلت به، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق سرپرست نیز همانند حق رهبر حکومت است، با این تفاوت که
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:447
سرپرست اختیار بیشتری دارد از این رو، اطاعت از او در هر مورد؛ کوچک و بزرگ بر تو لازم است مگر این که از حق واجب خدا، تو را بازدارد و مانع ادای حقّ اللّه و حقوق مردم شود، که در این صورت پس از ادای حقوق الهی و حق النّاس به حق او میپردازی و سرگرم این وظیفه میشوی. هیچ توانی جز به خدا نیست.»
آنچه مسلّم است، اگر ائمه اهل بیت علیهم السّلام زمام امور این امت را پس از پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- بطور مستقیم در دست میگرفتند هرآینه بر بردگی و رقیّت خاتمه داده بودند و هیچ گونه اثری در دنیا از آن باقی نبود و در بحثهای قبلی گذشت که امام زین العابدین علیه السّلام بطور مداوم بردگانی را (میخرید) و آزاد میکرد، و هدفی جز پایان دادن به بردگی و نجات انسانها از قید عبودیّت دیگران نداشت، همان گونه که ائمه علیهم السّلام با بردگان همچون فرزندان خویش با لطف و مهربانی و شفقت رفتار میکردند و هرگز اجازه نمیدادند که بردگان احساس بندگی و ذلّت کنند.
به هر حال امام علیه السّلام، حق سرپرست و مالک را نسبت به برده، در اینجا بیان داشته و اطاعت او را- جز در موردی که به معصیت خدا فرا خواند که نباید اطاعت کرد- واجب و لازم دانسته است.
(1)
«فأما حقوق رعیتک بالسلطان فأن تعلم أنک إنما استرعیتهم بفضل قوتک علیهم، فإنه إنما أحلهم محل الرعیة لک ضعفهم، و ذلهم، فما أولی من کفاکه ضعفه و ذله، حتی صیره رعیة، و صیر حکمک علیه نافذا، لا یمتنع منک بعزة و لا قوة، و لا یستنصر فی ما تعاظمه منک إلا باللّه، بالرحمة و الحیاطة، و الأناة، و ما أولاک إذا عرفت ما أعطاک اللّه من فضله هذه العزة و القوة التی قهرت بها، أن تکون للّه شاکرا،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:448
و من شکر اللّه أعطاه فیما «1» أنعم علیه، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق رعیّتت که تو بر آن حاکمی، این است که بدانی تو با قدرت و توان بیشتر خود بر آنها تسلّط یافتهای و آنان به خاطر ضعف و ناتوانی رعیّت تو گشتهاند، پس چقدر شایسته است، کسی که ضعف و ناتوانی او باعث شده تا رعیّت و زیردست تو باشد و حکم تو را بر خود نافذ قرار داده تا با شوکت و قدرت در برابر تو ایستادگی نکند، و جز از خداوند- در مقابل کارهای سنگین و ناگوار تو- به لطف و حمایت و بردباری کمک نخواهد و بسیار ضروری است وقتی که فهمیدی خداوند این عزّت و قدرت زیادی که به تو داده و به وسیله آن بر دیگران تسلّط یافتهای، خدا را سپاس گویی که هر که شکر نعمت کند خداوند بر نعمتش بیفزاید. هیچ نیرویی جز به خدا نیست.»
(1) نظر امام علیه السّلام به حکومتهایی است که در عصر آن حضرت سر کار بودند و اساس حکومتشان بر قهر و غلبه استوار بود و هیچ ارتباطی به گزینش تودهها نداشتند و مردم ناگزیر تن به جور و ذلّت داده بودند و در برابر پادشاه زمان خود هیچگونه کرامت و قدرتی نداشتند، امام علیه السّلام به این قبیل حاکمان سفارش کرده است که با رعیت و تودههای مردم با مدارا و رحمت رفتار کنند و به حال آنها توجه کنند و در تصرف امور آنها حوصله به خرج دهند، همچنان که توصیه فرموده است تا آنچه را که خداوند از راه تفضّل و کرم خویش به ایشان داده به خاطر بیاورند و با احسان به رعیّت و مدارای با مردم خدا را سپاس گویند.
(2)
«و أما حق رعیتک بالعلم فأن تعلم أن اللّه قد جعلک لهم فی ما
______________________________
(1) در بیشتر منابع همین گونه است، اما به نظر میرسد که «ممّا» صحیحتر باشد.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:449
آتاک من العلم، و ولاک من خزانة الحکمة فإن أحسنت فیما ولاک اللّه من ذلک، و قمت به لهم مقام الخازن الشفیق الناصح لمولاه فی عبده الصابر المحتسب الذی إذا رأی ذا حاجة أخرج له من الأموال التی فی یدیه، کنت راشدا، و کنت لذلک آملا معتقدا، و إلا کنت له خائنا، و لخلقه ظالما، و لسلبه عزه متعرضا ...»
«اما حق شاگردان این است که بدانی خداوند به خاطر علمی که به تو داده و تو را خزانهدار حکمتی که قرار داده است، سرپرست شاگردانت ساخته، حال اگر در این سرپرستی که خدا به تو مرحمت کرده، وظیفهات را خوب انجام دهی و جای یک خزانهدار مهربان و دلسوزی را از طرف مولا نسبت به بندگانش را پر کنی یعنی با حوصله و روش خداپسندانه وقتی که محتاجی را ببینی از سرمایههایی که در اختیار داری به او بدهد، معلّم خوبی خواهی بود و فردی مورد انتظار و با ایمان و اگر نه به مولا (خدا) ی خود خیانت کردهای و نسبت به خدا ستم روا داشتهای و خویشتن را در معرض زوال نعمت و عزّت قرار دادهای.»
امام سجاد علیه السّلام، دانشمندان را بر نشر و بذل علم و دانش خویش نسبت به شاگردان تشویق و ترغیب فرموده و این را یک حق و وظیفهای برای آنها شمرده و آنان را به رعایت این حق موظف فرموده است، زیرا که خدای تعالی دانش و حکمتی را که نصیب آنان کرده است، آنان را خزانهدار ایشان قرار داده است؛ اگر بر شاگردان سخاوتمندانه تعلیم دهند وظیفه خود را انجام دادهاند و رسالت خویش را ادا نمودهاند و اگر نه خیانتکار بوده و ستم کردهاند و خود را در معرض انتقام و غضب الهی قرار دادهاند.
(1)
«و أما حق رعیتک بملک النکاح فأن تعلم أن اللّه جعلها سکنا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:450
و مستراحا، و أنسا و واقیة، و کذلک کل واحد منکما یجب أن یحمد اللّه علی صاحبه، و یعلم أن ذلک نعمة منه علیه، و وجب أن یحسن صحبة نعمة اللّه، و یکرمها و یرفق بها، و إن کان حقک علیها أغلظ، و طاعتک بها الزم فی ما أحببت و کرهت، ما لم تکن معصیة، فإن لها حق الرحمة، و المؤانسة، و موضع السکون إلیها قضاء اللذة التی لا بد من قضائها، و ذلک عظیم، و لا قوة إلا باللّه ...»
«و اما حق همسری که زیردست توست آن است که بدانی خداوند متعال او را وسیله آرامش و آسایش و انیس و مونس و نگهدارنده تو (از انحراف) قرار داده است و همچنین هر یک از شما زن و شوهر باید به خاطر وجود همسرش خدا را شکر کند و بداند که این نعمت از جانب اوست، و باید با نعمت خدا داده خوشرفتاری کند و آن را گرامی دارد و با وی مدارا کند، هر چند که حقّ تو بر همسرت دشوارتر و اطاعت او از تو در تمام کارهایی که تو از او بخواهی و یا نخواهی لازمتر است، تا وقتی که خواسته تو معصیت خدا نباشد او باید فرمان تو را ببرد، با این همه همسر، حقّ نوازش و همدمی و جایگاه آرامش دارد، جایگاه برآوردن لذّتی که تو ناگزیر از آنی و این حق بزرگی است. هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
امام علیه السلام نسبت به کسی که زنی را به همسری گرفته و به وی سرپرستی و تعهّدی دارد، توصیه فرموده است تا با وی به مهر و احسان رفتار کند و با وی مدارا نماید و باید بداند که آنچه از وی بهرهبرداری میکند نعمتی است از جانب خدای متعال پس باید این نعمت را پاس بدارد و رعایت کامل آن را بنماید.
(1)
«و أما حق رعیتک بملک الیمین فأن تعلم أنه خلق ربک، و لحمک
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:451
و دمک و أنک تملکه «1» لا أنت صنعته دون اللّه، و لا خلقت له سمعا و لا بصرا، و لا أجریت له رزقا، و لکن اللّه کفاک ذلک بمن سخره لک، و ائتمنک علیه، استودعک إیاه لتحفظه فیه، و تسیر فیه بسیرته فتطعمه مما تأکل، و تلبسه مما تلبس، و لا تکلفه ما لا یطیق، فإن کرهته خرجت إلی اللّه منه، و استبدلت به، و لم تعذب خلق اللّه، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق خدمتگزاران، که زیردست تواند، آن است که بدانی او نیز آفریده پروردگار توست و آفریدگار او نیز همان خدایی است که گوشت و خون تو را آفریده است، اکنون تو صاحب اختیار او شدهای، این بدان معنا نیست که تو او را آفریدهای، نه تو به او گوش و چشم دادهای و نه روزی او به دست توست بلکه این خدای تعالی است که همه اینها را به کسی که تو را سرپرست او قرار داده و امانتدار ساخته، مرحمت نموده است و او را به تو سپرده است تا خدا را درباره او پاس بداری و با روش خداپسندانه با او رفتار کنی و از هر چه میخوری به او بخورانی و از آنچه میپوشی بر او بپوشانی و حق نداری بیش از حد توان او به او دستور دهی، و در صورتی که نمیخواهی با او بسازی، مسئولیّت خدایی که نسبت به او داری از خودت رفع کن و به جای او کس دیگری را به خدمت بگیر، تا بنده خدا را اذیّت نکرده باشی و هیچ نیرویی جز به خدا نیست.»
(1) امام بزرگوار نسبت به خدمتگزار از نظر حقیقت و واقعبینی یک نظر همه جانبهای فرموده است زیرا که خدمتکار نیز مانند یک فرد آزاد آفریده خداست خداوند برای او گوش و چشم خلق کرده و روزی او را مقدر ساخته همان طوری که فرد آزادی را آفریده است بنابراین سرپرست او حق ندارد که او را مجبور کند
______________________________
(1) در روایتی «و انّک لم تملکه» آمده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:452
و یا بر او بزرگی بفروشد و حق ندارد به او ظلم کند و یا بیش از حدّ توانش دستور دهد بلکه باید به نیکویی با وی رفتار کند؛ از آنچه خود میخورد به او بخوراند و از آنچه میپوشد بر او بپوشاند، و به او همانند یکی از اعضای خانوادهاش بنگرد و به این ترتیب اسلام مقام یک خدمتکار را پاس داشته و هر نوع کاستی و یا شکستگی را از او به دور نموده است.
(1)
امام علیه السلام، توجّهی به مقام خویشاوندان نموده و حقوق ایشان را بیان فرموده است.
(2)
«فحق أمک أن تعلم أنها حملتک، حیث لا یحمل أحد أحدا، و أطعمتک من ثمرة قلبها ما لا یطعم أحد أحدا، و أنها وقتک بسمعها و بصرها، و یدها و رجلها و شعرها و بشرها، و جمیع جوارحها، مستبشرة بذلک، فرحة موبلة محتملة لما فیه مکروهها، و المها، و ثقلها و غمها حتی دفعتها عنک ید القدرة، و أخرجتک إلی الأرض، فرضیت أن تشبع و تجوع هی، و تکسوک و تعری، و ترویک و تظمأ، و تظلک و تضحی، و تنعمک ببؤسها، و تلذذک بالنوم بأرقها، و کان بطنها لک وعاء، و حجرها لک حواء و ثدیها لک سقاء، و نفسها لک وقاء، تباشر حر الدنیا و بردها لک، و دونک، فتشکرها علی قدر ذلک، و لا تقدر علیه إلا بعون اللّه و توفیقه ...»
«اما حق مادرت آن است که بدانی او بار سنگینی تو را به نحوی تحمّل کرده که هیچ کس چنین باری را از دیگری حمل نمیکند، و از میوه دلش تو را تغذیه کرده که هیچ کسی چنین اطعامی نمیکند، و اوست که تو را با
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:453
چشم، گوش، دست، پا، مو و سراپای وجود و تمام اعضایش پاسداری کرده و به این همه فداکاری شاد و خرم بوده و ادامه داده است، و هر ناگواری، درد، سنگینی و غم و غصّه را خود تحمل کرد، که مبادا به تو صدمهای برسد، تا این که تو را بر عرصه زمین قرار داد. او خوشحال بود که تو سیر باشی و خود گرسنه، تو لباس و پوشاک داشته باشی و او برهنه، تو سیراب باشی و او تشنه تو را در سایه نگهدارد هر چند که خود در مقابل آفتاب بماند و به قیمت رنج و مشقّت خویش تو را متنعّم سازد و به بهای بیدار خوابی خود تو را بخواباند، آری شکمش ظرف تو و دامنش آسایشگاه تو و پستانش مشک آب تو و خود پاسدار تو بوده است، گرما و سرمای دنیا را به خاطر تو و برای تو بر خود هموار میکرد، بنابراین تو در مقابل این همه، باید از او سپاسگزار باشی، و از عهده چنین وظیفه جز به یاری خدا و توفیق الهی بر نیایی ...»
(1) چقدر حقوق مادر مهم است! و چقدر الطاف و احسانش به فرزند فراوان است! زیرا اوست که زندگی فرزندش را میسازد و اگر عواطف و محبتهای او نبود هرآینه فرزند زنده نبود، و نمیتوانست به زندگی ادامه دهد؛ از آغاز تکوین در رحم با جان خود او را نگهداری کرده و مشقّات بارداری و خطرات وضع حمل را تحمّل کرده و پس از ولادت او نیز خود را در راه رشد فرزندش ذوب نموده و تمام توانش را در راه پاسداری از او به کار برده؛ و به خاطر او بیدار خوابی کشیده و صمیمانه به خدمت او همت گمارده و با لطف و محبّت به او توجه نموده تا آن که بزرگ شود و راه زندگی خود را پیدا کند و وقتی که از او جدا میشود و یا از نظر او غایب میگردد گویی جان از بدن او مفارقت کرده است.
محمد بن ولید فقیه، اشعار ذیل را درباره عواطف مادر و پدر سروده است:
«لو کان یدری الابن أیة غصةیتجرع الأبوان عند فراقه
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:454 أم تهیج بوجده حیرانةو أب یسح الدمع من آماقه
یتجرعان لبنیه غصص الردیو یبوح ما کتماه من اشواقه
لرثی لأم سل من أحشائهاو بکی لشیخ هام فی آفاقه
و لبدل الخلق الأبی بعطفهو جزاهما بالعذب من أخلاقه» «1» «اگر پسر میدانست که پدر و مادر وقت جدایی از او، چه غم و غصهای میخورند؛ و چگونه با خوشحالی فرزند، مادر هیجانزده میشود و سر از پا نمیشناسد و پدر از گوشههای چشم اشک شوق میریزد! به خاطر فرزندشان، غم و غصههای جانکاهی را تحمل میکنند و عشق و شوق درونی خود را بروز میدهند هرآینه به حال مادری که پاره تن اوست دلسوزی میکرد و برای پدر پیرش که به جان و دل دوستش داشت میگریست و به جای بداخلاقی به آنها محبّت میکرد و پاداش آنان را از خلق و خوی گوارایش میداد ...»
براستی چقدر انسان از ادای حقوق مادرش ناتوان است! و اگر تمام خدمات و خوبیها را به او تقدیم کند بازهم چیزی از آن همه حقوق بیشمار مادر را ادا نکرده است.
(1)
«و أما حق أبیک فتعلم أنه أصلک، و أنک فرعه، و أنک لولاه لم
______________________________
(1) معجم البلدان: 4/ 3.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:455
تکن، فمهما رأیت فی نفسک ما یعجبک فاعلم أن أباک أصل النعمة علیک فیه، و احمد اللّه و اشکره علی قدر ذلک، و لا قوة إلا باللّه.»
«اما حق پدرت، تو میدانی که او اصل، و تو شاخه و فرع او هستی و براستی اگر او نبود تو نیز نبودی، بنابراین هر کمال و برجستگی که در خود دیدی، بدان که در حقیقت مرهون پدرت هستی و آن نعمت را از پدرت داری، خدا را شکر کن و به همان اندازه از پدرت سپاسگزار باش.»
اما حقّ پدر بر فرزند، بسیار بزرگ است زیرا که او اصل است و اگر او نبود، فرزند هم نبود بنابراین رعایت حقوق پدر بر وی لازم است و باید به دستور او عمل کند و نیازمندیهای او را برآورد بخصوص وقتی که پدر، پیر و ناتوان گردد، در آن صورت هر گونه کمک و خدمت به پدر مورد تأکید قرار گرفته و انجام هر خدمتی را نسبت به پدر بر خود لازم شمارد تا شاید بخشی از حقوق او را ادا کرده باشد.
(1)
«و أما حق ولدک فتعلم أنه منک، و مضاف إلیک، فی عاجل الدنیا بخیره و شره، و إنک مسئول عما ولیته من حسن الأدب، و الدلالة علی ربه، و المعونة علی طاعته فیک و فی نفسه فمثاب علی ذلک، و معاقب، فاعمل فی أمره عمل المتزین بحسن أثره علیه فی عاجل الدنیا، المعذر إلی ربه فی ما بینه و بینه بحسن القیام علیه، و الأخذ له منه و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق فرزندت، آن است که بدانی که اگر او در این دنیا خوب باشد و یا بد، وابسته به توست و تو مسئول سرپرستی او هستی، تا او را خوب تربیت کنی و به راه پروردگارش راهنمایی کرده و بر اطاعت از اوامر الهی- چه درباره خودت باشد و چه درباره او- یاری نمایی، زیرا که تو در
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:456
برابر عمل او اجر و ثواب میبری و در مقابل گناه و معصیتش کیفر و مجازات میشوی، پس طوری دربارهاش رفتار کن که در دنیا به عمل نیک و حسن رفتار او افتخار کنی و در پیشگاه خداوند نیز به دلیل حس انجام وظیفه و سرپرستی صحیح و رسیدگی درست به رفتار او معذور باشی. و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
براستی که فرزند امتداد زندگی پدر و ادامه وجود اوست، فرزند پاره تن پدر بلکه تمام هویّت او میباشد، امام امیر المؤمنین علیه السلام در وصیت خود به فرزندش امام حسن میفرماید:
«و وجدتک بعضی، بل وجدتک کلی حتی کأن شیئا لو اصابک أصابنی، و کأن الموت لو أتاک أتانی، فعنانی من أمرک ما یعنینی من أمر نفسی ...» «1»
«تو را جزئی از خود بلکه تمام خود یافتم بطوری که اگر خطری به تو رو آورد چنان است که به من رو آورده است و اگر مرگ تو را دریابد مانند آن است که مرا دریافته است، و کار تو مرا دچار اندوه کند به طوری که کار خودم مرا در اندوه افکند.»
(1) در دین مقدس اسلام، تربیت صحیح اسلامی فرزند به عنوان یک مسئولیت سنگین بر عهده پدر شمرده شده و بر اوست که در اعماق جان فرزندش، خصلتهای ارزنده و صفات خوب را همچون نهالی غرس کند و با عادات نیکو بار بیاورد و از رذایل اخلاقی دور نگهدارد و دلایل اثبات وجود آفریدگار بزرگ را که ملکوت همه چیز در دست اوست برای او ذکر کند و اگر این وظایف را انجام دهد به تکلیف خود نسبت به فرزندش و همچنین نسبت به تمامی جامعهاش عمل کرده
______________________________
(1) نهج البلاغه، فیض الاسلام: 5/ 898 بخش کتب شماره 31.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:457
است زیرا که انسان شایسته، خشتی است در بنای جامعه، و اگر به این تکلیف عمل نکند در پیشگاه خداوند مورد بازخواست بوده و مجازات میگردد.
(1)
«و أما حق أخیک فتعلم أنه یدک التی تبسطها، و ظهرک الذی تلتجئ إلیه، و عزک الذی تعتمد علیه، و قوتک التی تصول بها، فلا تتخذه سلاحا علی معصیته، و لا عدة للظلم بحق اللّه «1» و لا تدع نصرته علی نفسه، و معونته علی عدوه، و الحول بینه و بین شیاطینه، و تأدیة النصیحة إلیه، و الاقبال علیه فی اللّه، فان انقاد لربه، و احسن الاجابة له، و إلا فلیکن اللّه آثر عندک، و أکرم علیک منه ...»
«اما حق برادرت آن است که بدانی او دست و بازوی قدرت تو و پشت و پناه تو میباشد و باعث عزّت توست که متکی به او هستی و نیرو و توان تو میباشد که بدان وسیله- به دشمن- حمله میبری، پس مبادا او را به عنوان اسلحهای در راه معصیت خدا بکار ببری و همچنین ابزاری در راه ظلم و پایمال کردن حق خدا قرار دهی، از کمک و یاری او در برابر هوای نفس و پشتیبانی از وی در مقابل دشمن را ترک مکن و همچنین دور ساختن وسوسهگران و شیاطین را از او و از نصیحت و توجّه به او به خاطر خدا، غفلت مکن، با این همه اگر او مطیع امر پروردگارش بود و دستور او را بخوبی پذیرا بود چه بهتر و اگر نه (مبادا به خاطر مهر و محبّت برادری تو نیز دچار معصیت شوی) باید خداوند نزد تو مقدم بر او و عزیزتر از او باشد ...»
اما برادر دست و بازوی برادر است و باعث عزّت و شرف و توانمندی
______________________________
(1) در نسخهای «للظلم لخلق اللّه» آمده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:458
اوست و پشتیبان وی در گرفتاریها و شداید است، امام علیه السلام حقوقی به شرح زیر برای او بر شمرده است:
1- مبادا او را به عنوان اسلحهای در راه معاصی الهی بکار ببرد.
2- از او برای ظلم به مردم و تجاوز نابجا به حقوق مردم استفاده نکند.
3- از وظیفه کمک به او، غفلت نکند، به این ترتیب که او را به راه خدا راهنمایی کند و به طریق سعادت و کمال هدایت نماید.
4- برادرش را در مقابل دشمن یعنی شیطان یاری دهد و از او بر حذر بدارد و از کیفر الهی بترساند که مبادا شیطان او را بفریبد و از راه راست منحرف سازد.
5- او را در امور آخرت و دنیایش نصیحت کند؛ اگر از حق اطاعت کرد چه بهتر و اگر نه از او دوری کند، و با وجود معصیت علنی وی و جنگ با خدا نباید با او ارتباط داشته باشد بلکه از او قطع رحم کند.
(1)
«و أما حق المنعم علیک بالولاء فتعلم أنه أنفق فیک ماله، و أخرجک من ذل الرق، و وحشته إلی عز الحریة، و أنسها، و أطلقک من أسر الملکة، و فک عنک حلق العبودیة، و أوجدک رائحة العز، و أخرجک من سجن القهر، و دفع عنک العسر، و بسط لک لسان الانصاف، و أباحک الدنیا، فملکک نفسک، و حل أسرک، و فرغک لعبادة ربک، و احتمل بذلک التقصیر فی ماله، فتعلم أنه أولی الخلق بک بعد أولی رحمک فی حیاتک و موتک، و احق الخلق بنصرک و معونتک، و مکافأتک فی ذات اللّه فلا تؤثر علیه نفسک ما احتاج إلیک ...»
«اما حق آن که نعمت آزادی را بر تو ارزانی داشته، آن است که بدانی او دارایی خودش را در راه آزادی تو صرف کرده و تو را از ذلّت و وحشت
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:459
بردگی بیرون آورده و به عزّت و آرامش آزادی رسانده است و از قید اسارت دیگران نجات داده و حلقه بندگی را از تو گشوده و نسیم خویش عزّت و آزادگی را به مشامت رسانیده است، و از زندان قهر و سلطه نجاتت داده و مشقّت و رنج و سختی را از تو برطرف کرده و زبان عدل و انصاف را به سود تو گشوده و تمام امکانات دنیا را بر تو مباح ساخته است، در حقیقت تو را صاحب اختیار خود قرار داده و از قید اسارت رها کرده و برای عبادت پروردگارت تو را بازگذاشته و بدین وسیله خود زیان و خسارت مالی متحمّل شده است، پس باید توجّه داشته باشی که او بعد از خویشان نزدیکت، از همه کس در حیات و ممات به تو نزدیکتر است و از همه مردم سزاوارتر به یاری و همکاری و پشتیبانی تو در راه خداست، بنابراین وقتی که به تو نیاز داشت مبادا از ایثار درباره او مضایقه کنی.»
براستی آن که نعمت آزادی را برای بندهای فراهم میکند حق بزرگی دارد، زیرا که غلها را از او گشوده و او را از ذلّت بندگی آزاد کرده و بر او عزّت آزادی را چشانده است، بنابراین بر او حق بزرگی دارد و در برابر واجب است سپاس فراوان به جا آورد و کمک و یاریش کند و به خاطر عمل نیک و کار خیر او، پاداشی در خور و خداپسندانه به او بدهد.
(1)
«و أما حق مولاک، الجاریة علیه نعمتک، فأن تعلم أن اللّه جعلک حامیة علیه، و واقیة و ناصرا، و معقلا، و جعله لک وسیلة، و سببا بینک و بینه، فبالحری أن یحجبک عن النار فیکون فی ذلک ثواب منه فی الآجل و یحکم لک بمیراثه فی العاجل إذا لم یکن له رحم مکافأة لما أنفقته من مالک علیه، و قمت به من حقه بعد انفاق مالک، فإن لم تخفه خیف علیک أن لا یطیب لک میراثه، و لا قوة إلا باللّه ...»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:460
«اما حق کسی که آزاد کرده توست، آن است که بدانی این خدا بوده است که تو را حامی و نگهبان و یار و یاور و پشتیبان او و او را وسیله ارتباطی بین تو و پیشگاه خود قرار داده است، پس وسیله خوبی است برای آن که تو را از آتش دوزخ بازدارد و از این ناحیه، اجر و ثوابی در آخرت نصیبت گردد، و در دنیا با این که خویشاوند تو نیست امّا به خاطر سرمایهگذاری که درباره او کردهای و پس از صرف مال و داراییت در راه آزادی او، چون او را سرپرستی کردهای، در دنیا نیز اگر وارثی نداشته باشد، میراث او به تو میرسد؛ اکنون اگر رعایت حال او را نکنی بیم آن میرود که میراثش بر تو گوارا نباشد. و هیچ نیرویی جز به خدا نیست.»
امام علیه السلام، مولا را به رعایت حقوق آزادکردههایش دعوت فرموده است زیرا که خداوند او را وکیل و پشتیبان ایشان قرار داده است بنابراین باید حقوق ایشان را رعایت کند و با ایشان بزرگوارانه رفتار کند و با تمام امکاناتش به آنان احسان نماید، پس اگر چنین کرد و اقدام لازم را نمود خداوند به خاطر این رفتارش به او پاداش میدهد و احسانش را نسبت به ایشان وسیله حفظ وی از آتش دوزخ میگرداند.
(1)
«و أما حق ذی المعروف علیک، فأن تشکره و تذکر معروفه، و تنشر له المقالة الحسنة، و تخلص له الدعاء فیما بینک و بین اللّه سبحانه، فإنک إذا فعلت ذلک کنت قد شکرته سرا و علانیة، ثم إن أمکن مکافأته بالفعل کافأته و إلا کنت مرصدا له، موطنا نفسک علیها ...»
«اما حق کسی که به تو نیکی کرده، آن است که از او سپاسگزاری کنی و به یاد نیکی او باشی و در بین مردم از او به خوبی یاد کنی و بین خود و خدای سبحان صمیمانه برایش دعا کنی، زیرا تو با این عملت، در نهان و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:461
آشکار از او سپاسگزاری کردهای، علاوه بر اینها در صورت امکان، خوبی او را جبران کن و اگر نه در صدد باش و تصمیم بگیر تا در فرصت مناسب جبران کنی ...»
دین مقدس اسلام به صورت مثبت دعوت به نیکوکاری و سپاسگزاری از نیکوکار و تشویق وی بر این صفت ارزنده را مورد توجه قرار داده با این هدف که در بین مسلمین ایجاد همبستگی نموده و جامعه برتری به وجود آید که تمام عناصر قوی در آن جامعه همگانی باشد.
امام علیه السلام انسانها را بر سپاس گفتن از نیکوکاران تشویق کرده و به خاطر بزرگداشت فضیلت در میان مردم، به نشر فضل و احسان آنان وادار نموده است. همچنان که بر دعای خالصانه برای او و بر جبران اعمال او ترغیب فرموده است.
(1)
«و أما حق المؤذن فأن تعلم أنه مذکرک بربک، و داعیک إلی حظک، و أفضل أعوانک علی قضاء الفریضة التی افترضها اللّه علیک، فتشکره علی ذلک شکرک للمحسن إلیک، و إن کنت فی بیتک متهما لذلک، لم تکن للّه فی أمره متهما، و علمت أنه نعمة من اللّه علیک، لا شک فیها فأحسن صحبة نعمة اللّه بحمد اللّه علیها علی کل حال، و لا قوة إلّا باللّه ...»
«اما حق مؤذّن آن است که بدانی او تو را به یاد خدا میاندازد و تو را به بهرهای که باید ببری دعوت میکند و او بهترین یار و یاور تو بر ادای فریضهای است که خداوند بر تو واجب گردانیده است پس باید از او همچون کسی که به تو احسانی کرده، سپاسگزار باشی و تو اگر در خانه خود بدان جهت متّهمی، اما در کار او که برای خداست متّهم نیستی و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:462
میدانی که بدون تردید او نعمتی از جانب خدا میباشد پس در هر حال با سپاسگزاری از خدای متعال به خاطر آن نعمت با نعمت خدا خوشرفتار باش! و هیچ نیرویی جز به خدا نیست ...»
امّا اذانگو که وقت نماز را اعلام میکند، حقی بر مسلمین دارد برای این که فرا رسیدن وقت نماز را به ایشان اعلام میکند که از مهمترین واجبات اسلامی است و بدین وسیله استحقاق شکر و سپاس دارد زیرا که او مردم را برای ادای این فریضه بزرگ و انجام وظیفه آماده میسازد.
(1)
«و أما حق إمامک فی صلاتک فأن تعلم أنه قد تقلد السفارة فی ما بینک و بین اللّه، و الوفادة إلی ربک، و تکلم عنک، و لم تتکلم عنه، و دعا لک، و لم تدع له، و طلب فیک، و لم تطلب فیه، و کفاک هم المقام بین یدی اللّه، و المسألة له فیک، و لم تکفه ذلک، فإن کان فی شیء من ذلک تقصیر کان به دونک، و إن کان آثما لم تکن شریکه فیه، و لم یکن لک علیه فضل، فوقی نفسک بنفسه، و وقی صلاتک بصلاته فتشکر له علی ذلک، و لا حول و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق پیشنماز آن است که بدانی او واسطه میان تو و خدا و نماینده تو به درگاه پروردگار است، او از طرف تو سخن میگوید اما تو از جانب او سخن نمیگویی او برای تو دعا میکند در صورتی که تو برای او دعا نمیکنی، و او درباره تو از خدا مسألت دارد و تو درباره او درخواست نمیکنی و عمل مهم ایستادن در پیشگاه خدا و درخواست از درگاه الهی را او از جانب تو بر عهده گرفته و تو چنین کاری را در حق او نکردهای و اگر در این اعمال کوتاهی کرده باشد به گردن اوست نه تو و اگر گناهی مرتکب شود تو شریک گناه او نیستی در صورتی که تو هیچ فضیلتی و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:463
حقی بر او نداری، او خود را سپر برای تو قرار داده و نماز تو را به وسیله نماز خود پاس داشته است، بنابراین به خاطر این همه سپاسگزار او باش! و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
(1) اما امام جماعت حق بزرگی بر مأمومین خود دارد، به خاطر آن اجر و ثواب بسیاری که بر نماز جماعت مترتّب است، زیرا اخبار زیادی در این باره که نماز جماعت مستحب مؤکّد است رسیده و این که هر چه تعداد نمازگزاران با جماعت زیاد باشد اجر و ثواب آن زیادتر میشود و چند برابر میگردد، واضح است آنچه از اجر فراوان نصیب مأموم میگردد تنها به وسیله امام جماعت است که عهدهدار سفارت و واسطه بین مأموم و خدای تعالی است علاوه بر این، امام از طرف مأموم در خواندن فاتحه و سوره نیابت میکند و بدین وسیله زحمت خواندن را تحمّل میکند در صورتی که مأموم هیچ نیابتی از او نمیکند و به خاطر این عمل و دیگر کارهای اوست که حق بزرگی به گردن مأمومین خود دارد.
(2)
«و أما حق الجلیس فأن تلین له کنفک و تطیب له جانبک، و تنصفه فی مجاراة اللفظ، و لا تغرق فی نزع اللحظ إذا لحظت، و تقصد فی اللفظ إلی افهامه إذا نطقت، و إن کنت الجلیس إلیه کنت فی القیام عنه بالخیار، و إن کان الجالس إلیک کان بالخیار، و لا تقوم إلا بإذنه، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق همنشین آن است که به گرمی از او پذیرایی کنی، و با او خوش برخورد باشی و در گفتگوی با او رعایت انصاف را بکنی و در وقت توجّه به او، یکباره چشم از او بر نگردانی، و هدفت در سخن گفتن با وی فهماندن مطلب باشد و هرگاه تو همنشین او شدی اختیار با توست هر وقت خواستی برخیزی و اگر او به همنشینی تو آمد او مختار است مبادا تا او
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:464
اجازه نداده است از جا برخیزی. و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
چه قدر نظام اجتماعی که اسلام مقرر فرموده، جالب است! زیرا تمام شئون اجتماعی و فردی در آن رعایت شده و رابطه عواطف و احساسات افراد به هم نزدیک شده و در این نظام به هر نوع عقدهای که باعث دوری مسلمین از یکدیگر و بر هم زدن اجتماع آنان میشده، خاتمه داده است. و از جمله مقررات اسلام در این زمینه حقوق همنشین است که بطور کامل آداب مربوط به آن را رعایت کرده و این آداب بطوری که امام علیه السلام بیان فرموده، به شرح زیر است:
1- با همنشین خود، به نرمی رفتار کند و از روی درشتی و تندی که باعث انزجار است رفتار نکند.
2- و با او خوشرفتاری کند؛ یعنی او را بزرگ بدارد و احترام کند.
3- در وقت گفتگوی با او رعایت انصاف را بنماید و اظهار تکبّر و برتریجویی نکند.
4- در امر معاشرت مبالغه نکند.
5- در وقتی که روی سخنش با اوست، هدف فهماندن مطلب به او باشد.
6- هرگاه بعد از او در جلسه حضور یافت اختیار رفتن با اوست، و لیکن اگر پیش از او بود، باید اگر قصد رفتن داشت از او اجازه بگیرد.
طبیعی است که این آداب را اگر مسلمانان با واقعیت زندگی خود تطبیق دهند، دوستی و همدلی بر جامعه آنها سایهگستر خواهد بود.
(1)
«و أما حق الجار فحفظه غائبا، و کرامته شاهدا، و نصرته و معونته فی الحالین جمیعا، لا تتبع له عورة، و لا تبحث له عن سوءة لتعرفها، فإن
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:465
عرفتها منه عن غیر إرادة منک و لا تکلف، کنت لما علمت حصنا حصینا، و سترا ستیرا، لو بحثت الألسنة عنه لم تتصل إلیه لانطوائه علیه. لا تستمع علیه من حیث لا یعلم، لا تسلمه عنه شدیدة، و لا تحسده عند نعمة، تقیل عثرته، تغفر زلته، و لا تدخر حلمک عنه إذا جهل علیک، و لا تخرج أن تکون سلما له، ترد عنه الشتیمة، و تبطل فیه کید حامل النصیحة، و تعاشره معاشرة کریمة، و لا حول و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق همسایه عبارت از این است که حرمت او را در نبودنش حفظ کنی و در حضورش محترم شماری و در هر حال به او کمک و یاری کنی و برای پی بردن به عیبها و لغزشهایش جستجو نکنی و اگر هم ناخودآگاه از عیب او مطلع شدی، چون دژ محکم و پرده ضخیمی باشی که اگر با سر نیزهها بخواهند دل تو را بشکافند و به لابلای دلت دست یابند، نتوانند. به سخنان ناآگاهانه او گوش مده و در سختی او را وامگذار و اگر چیزی دارد بر او حسد مبر، از لغزش او درگذر و از خلاف او چشمپوشی کن و اگر ندانسته به تو بدی کرد، حوصله به خرج بده، و بردبار باش، مبادا بدرفتاری کنی. اگر کسی خواست درباره او بدگویی کند جلوگیری کن و اگر کسی خواست مکری درباره او بورزد با دلسوزی آن را نقش بر آب کن و با بزرگداشت او و بزرگواری با وی معاشرت کن. هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
(1) امام علیه السّلام برای همسایه اهمیت زیادی قائل شده و رعایت حق او را سفارش فرموده است، امام امیر المؤمنین علیه السّلام میگوید:
«و أوصانا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بالجار حتی ظننا أنه سیورثه.»
« (آن قدر رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- درباره همسایه، به ما سفارش کرد، که تصور کردیم، ممکن است همسایه از همسایه ارث ببرد!.)»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:466
اخبار زیادی از ائمّه هدی علیهم السّلام در سفارش و عنایت به امور و شئون همسایه رسیده است و هدف از این همه سفارشها ایجاد همبستگی اجتماعی در میان مسلمانها و ساختن چنان جامعه اسلامی است که محبّت و دوستی بر آن سایه افکند و هیچ گونه اختلاف و بددلی در میان افراد آن جامعه نماند، امام زین العابدین علیه السّلام، حقوق همسایه را به شرح زیر بیان فرموده است:
1- همسایه در پشت سر، حرمت همسایهاش را حفظ کند؛ از اموال و آبروی او پاسداری کند و از وصول هر ناروایی به او جلوگیری نماید.
2- در حضور، احترام او را حفظ کند.
3- در حضور و غیاب به او کمک و یاری نماید.
4- از هیچ عیب و لغزش او نباید جستجو کند.
5- هر بدی که از او مشاهده کرد، بپوشاند و آن را در میان مردم پخش نکند.
6- در وقت گرفتاری و پیشامد ناگواری او را تنها نگذارد بلکه در کنار او بایستد و در پیشامدی که شده است او را یاری دهد.
7- اگر خداوند به او نعمتی داده است بر او رشک نبرد.
8- از لغزشها و خطاهایش چشمپوشی کند.
9- اگر خطایی از روی ناآگاهی از وی سرزد، حوصله به خرج دهد و مقابله به مثل نکند.
10- کسی را که به او دشنام دهد و یا بدگویی کند منع کند.
11- اگر کسی از او حرف بدی نقل میکند تا در بین ایشان دشمنی و عداوت ایجاد کند، باور نکند.
12- با او با بزرگواری معاشرت نماید.
این بود حقوقی را که امام علیه السّلام اعلام فرمود، حقوقی که باعث وحدت مسلمین و از هم نپاشیدن اجتماع و گسترش محبّت و دوستی میان آنان میگردد.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:467
(1)
«و أما حق الصاحب فان تصحبه بالفضل ما وجدت إلیه سبیلا، و إلا فلا أقل من الانصاف، و أن تکرمه کما یکرمک، و تحفظه کما یحفظک، و لا یسبقک فی ما بینک و بینه إلی مکرمة، فإن سبقک کافأته، و لا تقصر به عما یستحق من المودة، تلزم نفسک نصیحته، و حیاطته، و معاضدته علی طاعة ربه، و معونته علی نفسه فی ما لا یهم به من معصیة ربه.
ثم تکون علیه رحمة، و لا تکون علیه عذابا، و لا قوة إلّا باللّه ...»
«اما حق رفیقت آن است که با لطف و بزرگواری با او برخورد کنی و یا لااقل با او به انصاف رفتار نمایی، همان طوری که او به تو احترام میکند، تو نیز او را محترم شماری و در حدّی که او تو را پاس میدارد تو نیز حرمت او را نگهداری؛ طوری باشی که او در نیکی و نیکوکاری از دست پیش تو نزند و اگر پیش از تو احسانی کرد تو نیز جبران کنی، و در حدّی که شایسته است از محبّت به او کوتاهی نکنی، نصیحت و پاسداری و کمک به او در راه طاعت پروردگار و یاری در برابر سرکشی نفسش از فرمان خدا را بر خود واجب شماری. وانگهی نسبت به او مایه رحمت باشی نه عذاب و باعث ناراحتی او. هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
امام علیه السّلام حقوق رفیق بر رفیق را یادآوری فرموده و به شرح زیر بیان کرده است:
1- رفاقت بر اساس فضیلت و نیکی استوار گردد.
2- هر یک از دو طرف رفیقش را پاس دارد.
3- رفاقت بر اساس دوستی و محبّت و برادری استوار باشد.
4- هر کدام نسبت به دیگری خیرخواه باشد.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:468
5- هر یک از دو طرف، دوستش را در راه طاعت خدای تعالی و دوری از معاصی الهی کمک کند.
6- رفاقت بر پایه رحمت و نعمت باشد، نه عذاب و ناراحتی.
(1)
«أما حق الشریک فإن غاب کفیته، و إن حضر ساویته، و لا تعزم علی حکمک دون حکمه، و لا تعمل برأیک دون مناظرته، و تحفظ علیه ما له، و تنفی عنه خیانته فی ما عزّ و هان، فإنه بلغنا «إن ید اللّه علی الشریکین ما لم یتخاونا، و لا قوة إلا باللّه.»
«اما حق شریکت آن است که اگر در محل نباشد کار او را انجام دهی و اگر حاضر است به اندازه او کار کنی و بطور خودرأی و بدون مشورت با او تصمیم نگیری و مال او را پاسداری، چه کم و چه زیاد نسبت به او خیانت نکنی زیرا از پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- چنین رسیده است: «دست خدا بالای سر دو شریک است تا وقتی که به هم خیانت نورزیدهاند» هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
شرکت مالی در اسلام بر اساس رشد ثروت و گسترش روح امانتداری میان شرکاء است و هیچ حق تصرف خودسرانه در مال مشترک از انجام بیع و نقل و انتقال و نظایر آن را ندارند همچنان که هر کدام از آنها موظف به پاسداری از مال مسامحه و حق ندارند خیانت، و یا درباره آن مشترکند کاری کنند و اگر یکی از آنها درباره مال کوتاهی کند حکم تکلیفی یعنی مجازات، به علاوه حکم وضعی؛ یعنی ضمانت متوجه او میگردد.
(2)
«و أما حق المال فأن لا تأخذه إلا من حله، و لا تنفقه إلا فی حله،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:469
و لا تحرفه عن مواضعه، و لا تصرفه کن حقائقه، و لا تجعله إذا کان من اللّه إلیه، و سببا إلی اللّه، و لا تؤثر به علی نفسک من لعله لا یحمدک، و بالحری أن لا یحسن خلافته فی ترکتک، و لا یعمل فیه بطاعة ربک، فتکون معینا علی ذلک، و بما أحدث فی مالک، أحسن نظرا لنفسه، فیعمل بطاعة ربه فیذهب بالغنیمة، و تبوء بالإثم و الحسرة و الندامة مع التبعة، و لا قوة باللّه ...»
«اما حق مال و ثروتت آن است که جز از راه حلال به دست نیاوری و بجز در راه حلال صرف و خرج نکنی. و مبادا بیجا و بیمورد در غیر راههای درست به کار ببری و چون مال از آن خداست نباید جز در راه خدا و در آن جایی که وسیله تقرب به خدا باشد به کار بندی. و به کسانی که شاید از تو تشکّر هم نکنند با وجود نیاز خودت ایثار کن، سزاوار آن است که میراث گذاردن آن را به دیگران صحیح ندانی در حالی که اگر اینان در راه نافرمانی خدا به کار برند در این صورت تو هم در این معصیت کمک کردهای، و یا از تو بهتر به سود خود منظور دارند و در طاعت خدا به مصرف رساند و غنیمت را او ببرد امّا بار گناه و افسوس و پشیمانی با عقوبت و کیفر نصیب تو گردد. و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
(1) اما حق مال و ثروت در اسلام آن است که شخص مسلمان نباید آن را جز از راههای مشروع مانند کسب حلال به دست آورد، اما به دست آوردن مال از راههای حرام همچون ربا و غشکاری و کسب و معامله در اجناس حرام از قبیل خریدوفروش شراب و ساختن آن و یا خوردن اموال مردم از راه باطل مانند رشوه و نظایر آن، از طرفی (در مواردی از اینها) مالی که به دست میآورد بر ملکیّت صاحبش باقی است علاوه بر آن که گناه و عقوبتش نیز در نزد خدا محفوظ است، بنابراین اسلام پایه اقتصاد خلّاق خود را بر این اساس نهاده است که وسایل تازهتری را به کار بندد تا باعث جمع شدن مال در دست گروهی از مردم و حرمان بقیه تودهها از آن مال نگردد، وانگهی امام علیه السّلام به انفاق مال در راههای
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:470
حلالی دعوت کرده که اجر و ثواب بر آنها مترتّب بوده و باعث رسیدن به رضا و خشنودی خداست مانند ساختن بیمارستانها و زایشگاهها و مدارس و ایجاد کتابخانههای عمومی و نظایر اینها از امور خیریّهای که مردم از آن بهرهمند میگردند امّا وقتی که انفاق نکند و آن را اندوخته کرده و برای ورثه بگذارد؛ اگر آنان در راه معصیت خدا مصرف کنند پس گناهش به گردن اوست به دلیل آن که آنها را در راه گناه و حرام یاری داده است و اگر هم در راه طاعت خدا صرف کنند، بهره و غنیمت را آنها بردهاند اما حسرت و ندامت و عذاب و خسران را او برده است.
(1)
«و أما حق الغریم المطالب لک فإن کنت موسرا أوفیته و کفیته، و لم ترده، و تمطله، فإن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: «مطل الغنی ظلم» و إن کنت معسرا أرضیته بحسن القول، و طلبت منه طلبا جمیلا، و رددته عن نفسک ردا لطیفا، و لم تجمع علیه ذهاب ماله، و سوء معاملته، فإن ذلک لؤم، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق طلب کاری که مطالبه میکند آن است که اگر داری بپردازی و کارسازی کنی و او را بینیاز گردانی و امروز و فردا نکنی و به سهلانگاری نگذرانی، زیرا رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرموده است: «سهل انگاری توانگر، در بازپرداخت بدهی خود ظلم است» و اگر نداری، با زبان خوش رضایت طلبکار را جلب کنی و با نرمش فرصت بخواهی، و او را بخوبی از نزد خود بازگردانی، نه آن که هم مالش را بازپس ندهی و هم بدرفتاری کنی که این پستی و فرومایگی است. و هیچ نیرویی جز به خدا نیست.»
امام علیه السّلام به حق طلبکار بر بدهکار اشاره فرموده است و این که بدهکار باید طلب او را در صورتی که دارد بپردازد و حق ندارد سهل انگاری کند،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:471
زیرا مسامحه کاری و امروز و فردا کردن در پرداخت دین نوعی ظلم و حرام است و اگر تنگدست است باید با زبان خوش و بهترین برخورد با او روبرو شود و از او معذرت بخواهد و ناتوانی خودش را به اطلاع او برساند و بگوید که من قادر به بازپرداخت نیستم، اما برخورد با سخنان درشت و الفاظ ناروا باعث بستن در خیر و نیکوکاری و نوعی از فرومایگی است که از بیارزشترین صفات و از مغضوبترین اعمال در نزد خداست.
(1)
«و أما حق الخلیط فأن لا تغره، و لا تغشه، و لا تکذبه، و لا تغفله، و لا تخدعه، و لا تعمل فی انتقاصه، عمل العدو الذی لا یبقی علی صاحبه، و أن اطمأن إلیک استقصیت له علی نفسک، و علمت أن غبن المسترسل ربا و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق کسی که با تو رفت و آمد دارد، آن است که او را نفریبی و با او دغلبازی نکنی و دروغ نگویی و غفلتزده نکنی و نیرنگ نزنی، و همچون دشمنی با او رفتار نکنی که برای شکستن طرف از هیچ چیز فروگذار نیست و اگر به تو اعتماد کرد هر کاری از دستت برآمد، برایش انجام ده، و بدان که فریفتن کسی که به تو اعتماد کرده نوعی رباخواری است، و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
اما دوست معاشری که با تو شریک در مال مشترکی است، امام علیه السّلام حقوقی به شرح زیر بیان فرموده است:
1- مبادا در مالی که به او میفروشد، او را فریب دهد.
2- حق ندارد در فروش مال خود، به او غش وارد آن کند.
3- در آنچه میگوید، دروغپردازی نکند.
4- در هیچ کاری از کارهای مربوط به جنس مورد معامله او را فریب
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:472
ندهد و غفلتزده نسازد بلکه هر چه هست او را آگاه سازد.
5- در معاملهای که بین آنها صورت میگیرد دغل بازی نکند.
6- وقتی که امور خود را به دوست واگذار کرد، واجب است تمام توان خودش را در خیرخواهی او به کار ببرد و اگر او را فریب دهد، نوعی از ربا را مرتکب شده که باعث خشم خدا میگردد.
(1)
«و أما حق الخصم المدعی علیک، فن کان ما یدعی علیک حقا لم تنفسخ فی حجته، و لم تعمل فی إبطال دعوته، و کنت خصم نفسک له، و الحاکم علیها و الشاهد له بحقه دون شهادة الشهود، فإن ذلک حق اللّه علیک، و إن کان ما یدعیه باطلا رفقت به، و ورعته، و ناشدته بدینه، و کسرت حدته عنک بذکر اللّه، و ألقیت حشو الکلام و لغطه الذی لا یرد علیک عادیة عدوک، بل تبوء باثمه، و به یشحذ علیک سیف عداوته لأن لفظة السوء تبعث الشر، و الخیر مقمعة للشر، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق کسی که بر تو ادّعایی دارد آن است که اگر ادّعای درستی دارد، دلیل او را رد مکن و خواستهاش را باطل مشمار که در این صورت او را با خودت دشمن کرده و به زیان خود حکم کردهای و بدون شهادت شهود، به سود او گواهی دادهای، زیرا که در حقیقت این حقّ خداست بر تو اما اگر ادّعای باطلی دارد، با او مدارا کن و او را برحذر دار و به یاد تعهّد دینی بینداز و با یاد خدا از تندی او بکاه، و از پرحرفی و ناسزاگویی خودداری کن که اینها مانع تجاوز دشمن نشده، بلکه گرفتار گناه او شده و باعث تیزی شمشیر عداوت او میگردد، زیرا که حرف بد باعث شرّ و حرف خوب براندازنده شرّ است. و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
امام علیه السّلام در این فرازها راجع به حق شخص مدّعی بر کسی که
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:473
ادّعا بر زیان او شده، سخن گفته است و این که بر عهده شخص مدّعا علیه است که اگر ادّعای طرف حق بود خواسته او را برآورد و حق او را بپردازد و ستم روا ندارد که خداوند در کمین ستمکاران است. و اوست که میان بندگانش به حق داوری میکند، و اگر هم ادّعای او باطل است باید از باب ادب با او مدارا کند و نصیحت کند و به یاد عالم آخرت بیندازد، مبادا با درشتی و تندی با او روبرو شود که شاید این روش جلو گمراهی او را بگیرد و از ادّعای بیهوده خود دست بردارد.
(1)
«و أما حق الخصم المدعی علیه، فإن کان ما تدعیه حقا اجملت فی مقاولته بمخرج الدعوی، فإن للدعوی غلظة فی سمع المدعی علیه، و قصدت قصد حجتک بالرفق، و امهل المهلة، و أبین البیان، و ألطف اللطف، و لم تتشاغل من حجتک بمنازعته بالقیل و القال فتذهب عنک حجتک، و لا یکون لک فی ذلک درک، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق کسی که تو ادّعایی بر او داری، آن است که اگر حرفت درست است، در گفتگوی با او برای یکسره شدن مطلب، سخن خوب بگویی زیرا که دعوی، کوبنده گوش طرف است، و دلیلت را با نرمش مطرح کن و به طرف فرصت بده و سخن را واضح بگو و با لطف و خوشرویی برخورد کن و به دلیل ستیز با او، عوض دلیل و برهان به جنجال رو میاور که فرصت برهان را از دست میدهی و جبرانپذیر نخواهد بود، و هیچ قدرتی جز به خدا نیست.»
امام علیه السّلام به حال کسی که صاحب ادّعاست نگریسته، میفرماید اگر او در ادّعای خود به حق است، باید از سخنان تند با خصم خود دوری کند و با وی سخنان خوب و با لطف بگوید و از جنجال اجتناب کند که هیچ دردی را دوا نمیکند و باعث بازگرداندن حقی نمیشود بلکه چه بسا دلیل و برهان او را از
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:474
بین میبرد و حقش را ضایع میسازد.
(1)
«و أما حق المستشیر، فإن حضرک له وجه رأی، جهدت له فی النصیحة، و أشرت علیه بما تعلم أنک لو کنت مکانه عملت به، و ذلک لیکن منک فی رحمة ولین، فإن اللین یؤنس الوحشة، و إن الغلظ یوحش موضع الأنس، و إن لم یحضرک له رأی، و عرفت له من تثق برأیه، و ترضی به لنفسک دللته علیه، و أرشدته إلیه لم تأله خیرا، و لم تدخره نصحا، و لا حول و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق کسی که با تو مشورت میکند، آن است که اگر به نظرت چیزی میرسد، در خیرخواهی او بکوشی و آنچه میدانی بگویی، زیرا که اگر تو به جای او بودی خودت این کار را میکردی و این کار باید از روی محبّت و نرمش باشد چون نرمش باعث رفع وحشت و درشتی موجب تبدیل انس به ترس و نگرانی میشود. امّا اگر نظر خاصی نداری ولی کسی را میشناسی که به نظر او اطمینان داری و نظر او را میپسندی، طرف را به او راهنمایی کن تا بدین وسیله در خیرخواهی و نصیحت او کوتاهی نکرده باشی. و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
اما حق کسی که با طرف، مشورت میکند آن است که خالصانه نصیحت و خیرخواهی کند، و بکوشد تا آنچه به نظرش درست میرسد بگوید و این کار را از روی محبّت و نرمش انجام دهد، نه از روی تندی و درشتی زیرا که درشتی باعث نفرت و نگرانی و وحشت دلهاست و اگر چیزی که برای مشورتکننده مفید باشد به نظرش نمیرسد؛ کسی را میشناسد که به نظر او اعتماد دارد، باید به او راهنمایی و ارشاد کند که بدین وسیله در خیرخواهی و نیکی به او کوتاهی نکرده و وظیفهاش را ادا کرده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:475
(1)
«و أما حق المشیر علیک فلا تتهمه فی ما یوافقک علیه من رأیه إذا أشار علیک، فإنما هی الآراء، و تصرف الناس فیها و اختلافهم. فکن علیه فی رأیه بالخیار إذا اتهمت رأیه، فأما تهمته فلا تجوز لک، إذا کان عندک ممن یستحق المشاورة، و لا تدع شکره علی ما بدا لک من إشخاص رأیه، و حسن وجه مشورته، فإذا وافقک حمدت اللّه، و قبلت ذلک من أخیک بالشکر، و الارصاد بالمکافأة فی مثلها إن فزع إلیک، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق آن که مشورت میکنی، آن است که در نظری که بر خلاف میل تو دارد، اگر پیشنهاد کرد متّهم نسازی، زیرا مردم نظریّات گوناگونی دارند، اگر نسبت به رأی او خوشبین نیستی در پذیرفتن و نپذیرفتن نظر او مختاری اما حق نداری در صورتی که در خور مشورت است، متّهم کنی، و به خاطر نظری که او به خوبی توانسته از عهده مشورت برآید، نباید از تشکّر و قدردانی او غفلت کنی، و اگر مطابق میل تو نظر داده بود، خدا را شکر کن و از آن برادر نیز سپاسگزار باش و در صدد باش که اگر به تو نیازی داشت یک روز جبران کنی، هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
امّا حق کسی که تو با او مشورت میکنی آن است که مبادا او را در مورد نظری که داده است متهم کنی و از خیرخواهی او دلگیر باشی و در صورتی که او را در نظری که داده است متهم کنی و به رأی او بدبین باشی، در پذیرفتن و نپذیرفتن نظر او مختاری و در هر حال باید سپاسگزار او باشی و واجب است به خاطر خیراندیشی او، روزی عمل او را جبران کنی.
(2)
«و أما حق المستنصح فإن حقه أن تؤدی إلیه النصیحة علی الحق
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:476
الذی تری له إنه یحمل، و یخرج المخرج الذی یلین علی مسامعه، و تکلمه من الکلام بما یطیقه عقله، فإن لکل عقل طبقة من الکلام یعرفه، و یجتنبه، و لیکن مذهبک الرحمة، و لا قوة إلا باللّه ...»
(1) «اما حق آن که از تو نصیحت میطلبد، آن است که به قدر شایستگی و تحملی که دارد و آن گونه که گوشش را نوازش دهد، سخن بگویی و حرفی بزنی که درخور فهم و عقلش باشد، زیرا هر عقلی توان درک سخنی را دارد و جز آن را درک نمیکند، علاوه بر این باید نصیحت به همراه محبّت و با مهربانی توأم باشد. هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست ...»
اما حق کسی که نصیحت طلب است بر آن که از او نصیحت خواسته آن است که با احترام و تعظیم و به نرمی با او برخورد کند و روی دل و گوشش را برای شنیدن نصیحت او، به جانب او گرداند و درباره گفتههای او بیندیشد، پس اگر موافق حق و بجا بود، حمد و سپاس خدا را بگوید و اگر هم بر خلاف واقع بود حق ندارد او را متهم کند زیرا که او هیچ کوششی را در نصیحت وی دریغ نداشته است جز این که در این مورد به راه خطا رفته است و ایراد و اشکالی بر او وارد نیست.
(2)
«و أما حق الناصح فأن تلین له جناحک، ثم تشرئب له قلبک، و تفتح له سمعک، حتی تفهم عنه نصیحته، ثم تنظر فیها، فإن کان وفق فیها للصواب حمدت اللّه علی ذلک، و قبلت منه، و عرفت له نصیحته.
و إن لم یکن وفق لها فیها رحمته، و لم تتهمه، و علمت أنه لم یألک نصحا إلا أنه أخطأ إلا أن یکون عندک مستحقا للتهمة، فلا تعبأ بشیء من أمره علی کل حال، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق آن که تو را نصیحت میکند، این است که در برابر او متواضع
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:477
باشی و به جان و دل نصیحتش را گوش کنی، تا بفهمی، وانگهی درباره آنچه شنیدهای فکر کنی، اگر به حقّ سخن گفته خدا را شکر کنی و نصیحتش را پذیرا باشی و ارج بنهی اما اگر نادرست بود بازهم به مهر و محبت با او برخورد کنی نه آن که او را متهم سازی، بدانی که در نصیحت تو کوتاهی نکرده مگر این که اشتباه کرده است، البته در صورتی که او سزاوار اتّهام باشد هرگز نباید به حرف او اعتنا کنی. و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
اما حق نصیحتکننده بر تو که از او نصیحت طلبیدهای آن است که با خوشخویی با او روبرو شوی سپس روی دلت را به طرف او کنی و گوش به سخن او بسپاری تا بخوبی نصیحتش را بفهمی و آنگاه در آن باره دقت کنی؛ اگر سخن حقی گفته است خدا را بدان جهت سپاس گویی و نصیحتش را پذیرا باشی و به گفتار او ارج نهی، و اگر نادرست بود بازهم به مهر و محبّت برخورد کنی و مبادا او را متّهم سازی، زیرا که او در خیرخواهی وی کوتاهی نکرده مگر این که اشتباه کرده است و بر او اشکال و ایرادی نیست.
(1) تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 477 43 - حق بزرگتر ..... ص : 477
«و أما حق الکبیر فإن حقه توقیر سنه، و اجلال إسلامه إذا کان من أهل الفضل فی الإسلام بتقدیمه فیه، و ترک مقابلته عند الخصام و لا تسبقه إلی طریق، و لا تؤمه فی طریق و لا تستجهله، و إن جهل علیک تحمّلت و أکرمته بحق إسلامه مع سنه، فإنما حق السن بقدر الإسلام، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق بزرگتر آن است که به خاطر سنّش او را بزرگ شماری و به خاطر این که عمر بیشتری در اسلام گذرانده است، گرامی بداری و اگر در میان مسلمانان در زمره اهل فضل و کمال باشد او را مقدم بداری و مبادا با او در
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:478
مقابل دشمنان رودررو بایستی، و حق نداری در راه رفتن جلوتر از او حرکت کنی و پیش بیفتی، و مثل کسی که نمیشناسی با او رفتار کنی و اگر او کاری ندانسته کرد، تحمل کنی و به خاطر این حق که عمر زیادی را در اسلام به سر برده است او را گرامی بداری، زیرا ارزش عمر به ارزش اسلام است. و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
از جمله آداب اجتماعی که اسلام به خاطر ساختن اجتماعی اصیل مقرر فرموده است، بزرگداشت پیران سالخورده است وقتی که از اهل فضل و کمال و سابقه بیشتری اسلامی داشته باشند اما مظاهر بزرگداشت ایشان بطوری که امام علیه السلام فرموده است به شرح ذیل میباشد:
1- مقابله نکردن و مردود نشمردن مسائلی را که خواسته اوست و با وی به جدل و خصومت رفتار نکردن.
2- وقتی که به همراه او حرکت میکند نباید جلوتر از او راه برود.
3- در راه، او را بر خود مقدم بدارد.
4- اگر مطلبی از نظر شخص سالخورده دور ماند حق ندارد ناآگاهی او را به رخش بکشد.
5- اگر بزرگتر در موردی به او ستم روا داشت، این ستم او را تحمل کند و به خاطر عمر زیاد و سابقه اسلام او، احترامش کند.
(1)
«أما حق الصغیر فرحمته، و تثقیفه، و تعلیمه، و العفو عنه، و الستر علیه، و الرفق به، و المعونة له، و الستر علی جرائر حداثته، فإنه سبب للتوبة، و المداراة، و ترک مماحکته، فإن ذلک أدنی لرشده ...»
«اما حق خردسال آن است که به او محبّت کنی و به پرورش و آموزش همت گماری و از لغزشهای او گذشت و چشمپوشی کنی، و با او مدارا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:479
نموده و به او کمک کنی و نسبت به اشتباهاتی که در نوجوانی از او سر زده، نادیده انگاری، زیرا که چنین برخوردی خود باعث توبه و بازگشت او میگردد، و با وی به ملایمت رفتار کنی و مبادا احساسات او را تحریک نمایی که این روش برای رشد او پسندیدهتر است ...»
امام علیه السلام، حقوقی را برای خردسال بر بزرگتر اعلام فرموده است که از ارکان تربیت اسلامی و به شرح زیر میباشد:
1- لطف و محبّت بر خردسال و برخورد نکردن با او به درشتی و سنگدلی زیرا که اینها باعث انحراف و ایجاد عقده روحی در وی میگردد.
2- پرورش و تعلیم و بازگشودن افقهای معرفت و آگاهی در برابر او تا از آنها بهرهمند شود.
3- مدارا کردن با او که خود باعث جلب نظر او میگردد.
4- و در کارهای مورد نیاز، به او کمک کردن.
5- چشمپوشی و گذشت از اشتباهاتی که در نوجوانی از او سرزده و بر ملا نکردن آنها زیرا که این پردهپوشی باعث دوری جستن از آنها میگردد.
6- مدارا کردن و ترک مخاصمه با او، زیرا که این روش برای رشد او مناسبتر است.
این بود اموری که امام علیه السلام آنها را از عوامل صلاح رشد و تهذیب وی دانسته است.
(1)
«و أما حق السائل فاعطاؤه إذا تهیأت صدقة، و قدرت علی سد حاجته، و الدعاء له فی ما نزل به، و المعاونة له علی طلبته، و إن شککت فی صدقه، و سبقت إلیه التهمة، و لم تعزم علی ذلک لم تأمن من أن یکون من کید الشیطان أراد أن یصدک عن حظک و یحول
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:480
بینک و بین التقرب إلی ربک، و ترکته بستره، و رددته ردا جمیلا، و إن غلبت نفسک فی أمره، و أعطیته علی ما عرض فی نفسک منه، فإن ذلک من عزم الأمور ...»
«اما حق سائل آن است که اگر صدقهای آماده داری به او بدهی و اگر توان برآوردن حاجت او را داری برآوری و برای گرفتاریهایش دعا کنی. و به خواستهای که دارد به او کمک کنی، و اگر در صدق گفتار او تردید کنی و زود او را متهم کنی در صورتی که یقین نداری بعید نیست که شیطان میخواهد تو را فریب داده و از اجر و ثواب بیبهره کند و تو را از تقرب به خدا بازدارد، در این صورت آبروی او را حفظ کن و با روی خوش او را از خود دور کن، اما اگر بر نفست غلبه کنی و چیزی را که در دلت گذشته به او بدهی، کار بجا و از امور پسندیده است ...»
امام علیه السلام بر احسان و کمک به سائل و برآوردن حاجتش تشویق فرموده است برای همیاری اجتماعی در اسلام و دور ساختن کابوس فقر و گرسنگی از جامعه مسلمانان. البته این در صورتی است که بداند سائل راست میگوید، و اما اگر در کار فقیر تردید داشت و او را در اظهار فقر و تنگدستیش متّهم به دروغگویی کرد، بعید نیست که این تهمت از کید و مکر شیطان باشد برای این که طرف سؤال را از اجر و ثواب فراوانی که خدای تعالی بر صدقهدهندگان وعده داده، محروم سازد، و اگر او با این وسوسه مخالفت کند و به فقیر چیزی بدهد، کاری بجا کرده و از جمله امور پسندیده است.
(1)
«و أما حق المسؤول: فحقه إن أعطی قبل منه ما أعطی بالشکر له، و المعرفة لفضله، و طلب وجه العذر فی منعه، و احسن به الظن و اعلم أنه إن منع فما له منع، و إن لیس التثریب فی ماله، و إن کان ظالما فإن الانسان لظلوم کفار ...»
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:481
«اما حق کسی که از او چیزی میطلبد، آن است که اگر چیزی داد، با تشکر و قدردانی از لطفی که کرده بپذیرد و اگر نداد عذر او را بپذیرد و با خوشبینی تلقّی شود. و بدان که اگر او چیزی نداده از مال خود نداده است و کسی را به خاطر ندادن مال خود، نمیشود ملامت کرد، هر چند که ستمکار باشد، چون انسان بسی ستمگر و ناسپاس است.»
امام علیه السلام به حقی که طرف سؤال بر سائل دارد اشاره فرموده و این که از حقوق اوّلیه وی آن است که سائل از وی متشکر باشد و به خاطر احسان و اکرامی که کرده برای او دعا کند و اگر چیزی نداد با خوشبینی تلقّی کند، همچنان که اگر کسی با وجود قدرت و تمکن، به سائل چیزی ندهد در حقیقت خویشتن را از مال خود محروم داشته است، زیرا که خدای تعالی به صدقهدهندگان بیشترین اجر و ثواب را وعده داده است.
(1)
«و أما حق من سرک اللّه به و علی یدیه، فإن کان تعمدها لک حمدت اللّه أولا ثم شکرته علی ذلک بقدره فی موضع الجزاء، و کافأته علی فضل الابتداء، و ارصدت له المکافأة، و إن لم یکن تعمدها حمدت اللّه و شکرته، و علمت أنه منه، توحدک بها، و أحببت هذا إذا کان سببا من أسباب نعم اللّه علیک، و ترجو له بعد ذلک خیرا، فإن أسباب النعم برکة حیث ما کانت، و إن کان لم یعتمد، و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق کسی که خداوند او را باعث مسرّت و شادی تو ساخته و تو را به دست او شادمان کرده است این است که اگر براستی او قصد شادی تو را داشته، خدا را شکر کنی و به اندازه کافی از او سپاسگزار باشی و به خاطر آغاز چنین خدمتی از طرف او، متقابلا تو نیز باعث خشنودی او را فراهم کنی و در صدد جبران خدمت او برآیی. اما اگر او چنین قصدی را نداشته
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:482
بازهم شکر و سپاس خدا را به جا آوری و بدانی که از جانب خداست که وی باعث شادمانی تو شده و آن شخص را نیز که یکی از عوامل نعمتهای خدا بر تو گردیده، دوست بداری و خیرخواه او باشی زیرا وسایل نعمتهای الهی هرجا باشند، خود موجب برکتند، هر چند که از روی قصد نباشد. و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
براستی آن که بر خشنود ساختن برادر مؤمن خود مبادرت میکند از بهترین مردم است، زیرا اوست که به خاطرش گذشته تا به برادرش نیکی کند و او را مورد احسان خود قرار دهد، شایسته است که متقابلا از او سپاسگزاری کند و به یاد احسان و اکرام او باشد و به خاطر تشویق به چنین مرحمت و قدردانی از عمل خیر او، نیکی او را جبران کند.
(1)
«و أما حق من ساءک القضاء علی یدیه بقول أو فعل، فإن کان تعمدها، کان العفو أولی بک، لما فیه من القمع و حسن الأدب، مع کثیر أمثاله من الخلق فإن اللّه یقول: [و لمن انتصر بعد ظلمه فأولئک ما علیهم من سبیل- إلی قوله- من عزم الأمور] «1» و قال عز و جل:
[و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به، و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین] «2» هذا فی العمد، فإن لم یکن عمدا لم تظلمه بتعمد الانتصار منه، فتکون قد کافأته فی تعمد علی خطأ، و رفقت به، و رددته بالطف ما تقدر علیه، و لا قوة إلا باللّه ...»
«و اما حق کسی که با دست و یا به وسیله گفتار و یا رفتارش به تو بدی
______________________________
(1) سوره شوری/ 41.
(2) سوره نحل/ 126.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:483
کرده، آن است که اگر به عمد بدی کرده، شایسته است که تو از وی درگذری، چون عمل وی در حقیقت تیشه به ریشه خود زدن است ولی شایسته است که با بسیاری از مردمان نظیر او خوشرفتاری کرده و با حسن ادب برخورد کنی، زیرا خدای متعال میفرماید: [و کسی که مورد ستم قرار گرفته، در انتقام گرفتنش مسئول نیست] تا آنجا که میفرماید: [این از کارهای بجاست] و نیز میفرماید: [اگر مجازات کردید به همان اندازه مجازات کنید که صدمه دیدهاید، ولی اگر شکیبا باشید و بگذرید، این کار برای صابران بهتر است] همه اینها در صورتی است که کسی بعمد، بدی کرده باشد. اما اگر بعمد نباشد، مبادا تو از جهت انتقام گرفتن ستم بر او روا داری و در برابر خطای او از روی عمد مقابله به مثل کنی، بلکه تا میتوانی به نرمی و ملاطفت رفتار کن، و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»
امام علیه السلام متعرّض حق قضات شده است که آنان هرگاه به کسی با گفتار و یا رفتارشان ستم کنند و این عمل را از روی عمد انجام دهند، بهتر آن است بر طبق آداب ارزنده اسلامی- که بر گذشت و مؤاخذه نکردن کسی که بر انسان بدی کرده است، تشویق کرده- ایشان را عفو و اغماض کنند، اما اگر این بدی از روی خطا از ایشان سرزده باشد، مؤاخذه کردن ایشان سزاوار نیست چون قصد ظلم و ستم را نداشتهاند.
(1)
«و أما حق أهل ملتک عامة فاضمار السلامة، و نشر جناح الرحمة، و الرفق بمسیئهم و تألفهم، و استصلاحهم، و شکر محسنهم إلی نفسه، و إلیک، فإن احسانه إلی نفسه إحسانه إلیک، إذ کف عنک أذاه، و کفاک مئونته، و حبس عنک نفسه، فعمهم جمیعا بدعوتک،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:484
و انصرهم جمیعا بنصرتک، و أنزلهم جمیعا منازلهم، کبیرهم بمنزلة الوالد، و صغیرهم بمنزلة الولد، و أوسطهم بمنزلة الأخ، فمن أتاک تعاهدته بلطف و رحمة، وصل أخاک بما یجب للأخ علی أخیه ...»
«اما حقوق توده مردم آن است که با حسن نیت و مهر و محبّت و مدارا با بدیهایشان رفتار کنی و با دلجویی در صدد اصلاح حالشان برآیی و از کسانی که به ایشان و شما نیکی میکنند سپاسگزار باشی، زیرا که احسان کسی نسبت به خود در حقیقت احسان به توست به خاطر آن که آزاری به تو نرسانده و زحمتی بر دوش تو ندارد و جلو هوای نفسش را گرفته است، وانگهی همه را دعا کن و به همه کمک کن و هر کدام را در حد خودش محترم شمار؛ بزرگترها را به منزله پدر و کوچکترها را به جای فرزند و میان سالها را همچون برادر خودت بدان. هر کس نزد تو آمد، با او به مهر و محبّت برخورد کن و با برادرانت با رعایت حقوق برادری رابطه برادرانه داشته باش ...»
(1) براستی که تمام مسلمانان حقوقی دارند، بر هر مسلمانی رعایت آن حقوق لازم است و آن حقوق بطوری که امام علیه السلام اعلان فرموده، به شرح زیر میباشد:
1- بر هر مسلمانی لازم است نسبت به تمام مسلمانان حسن نیّت و مهر و محبّت داشته باشد.
2- با آنان به نرمش و ملایمت رفتار کند و به هیچ کس برتریجویی و تکبّر نورزد.
3- نسبت به کسی که بدی کرده است مدارا کند، و با درشتی برخورد نکند زیرا که این خود باعث اصلاح وی میگردد.
4- و در راه همبستگی و اتحاد و وحدت کلمه مسلمین قدم بردارد.
5- از کسانی که نیکی کردهاند به خاطر نیکوکاریشان سپاسگزاری
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:485
کند و ایشان را بر این خصلت کریمانهای که فایدهاش عاید جامعه میگردد، تشویق کند.
6- اگر دشمنی به ایشان هجوم آورد، به یاری ایشان قیام کند.
7- بزرگترها را به منزله پدر و کوچکترها را به جای فرزند و میانسالان را همچون برادر خود بداند ... و مسلّم است که این حقوق را اگر مسلمین بر واقعیت زندگی خود منطبق کنند، همگی به منزله یک دست و یک قدرت میشوند و اختلاف کلمه در میان ایشان نخواهد بود و جدایی و تفرقه در جامعه اسلامی به وجود نخواهد آمد و هیچ یک از ملل جهان چشم طمع به آنها نخواهد داشت.
(1)
«و أما حق أهل الذمة فالحکم فیهم أن تقبل منهم ما قبل اللّه، و تفی بما جعل اللّه لهم من ذمته و عهده، و تکلهم إلیه فی ما طلبوا من أنفسهم، و أجبروا علیه، و تحکم فیهم بما حکم اللّه به علی نفسک فی ما جری بینک و بینهم من معاملة، و لیکن بینک و بین ظلمهم من رعایة ذمة اللّه، و الوفاء بعهده، و عهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله حائل فإنه بلغنا أنه قال: «من ظلم معاهدا کنت خصمه» فاتق اللّه، و لا حول و لا قوة إلا باللّه ...»
«اما حق اهل ذمه، حکم خدا درباره آنها این است که آنچه را خداوند پذیرفته تو نیز بپذیری و بر پیمان و عهدی که خداوند بر ایشان مقرّر فرموده است وفا کنی و بر آنچه از ایشان خواستهاند و بر آنچه مجبورند، تسلیم باشی و در معامله و رفتارت با آنها مطابق حکم خدا عمل کنی و باید رعایت این جهت که آنان در پناه اسلام و پیمان خدا هستند و هم به دلیل وفای به پیمان خدا و رسول- صلّی اللّه علیه و آله- از ظلم و ستم به ایشان تو را بازدارد، زیرا این سخن از پیامبر (ص) به ما رسیده است که فرمود:
«هر کس به اهل ذمه و معاهدی ستم کند، من خصم او باشم» بنابراین از
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:486
خدا بپرهیز. و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست ...»
- در پایان امام سجاد علیه السلام میفرماید:
«فهذه خمسون حقا محیطا بک، لا تخرج منها فی حال من الأحوال یجب علیک رعایتها و العمل فی تأدیتها، و الاستعانة باللّه جلّ ثناؤه علی ذلک، و لا حول و لا قوة إلا باللّه، و الحمد للّه رب العالمین ...»
«این بود، پنجاه حقّی که بر عهده تو نهاده است که در هیچ حال نمیتوانی از آنها شانه خالی کنی، رعایت و انجام آنها بر تو لازم است و باید از خداوند بزرگ بر ادای این حقوق کمک و یاری بطلبی که هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست و سپاس از آن پروردگار جهانیان است ...»
(1) دین مقدس اسلام اهل ذمه یعنی یهود و نصارایی را که در ذمه اسلام وارد شدهاند، رعایت فرموده است زیرا با ایشان همان رفتار را میکند که با مسلمانان در برخورداری از آزادی و رفاه و ایمنی و آسایش و آرامش دارد و امام علیه السلام حقوقی را برای ایشان به شرح زیر اعلام فرموده است:
1- درباره ایشان احکام و قوانینی را که خداوند مقرّر فرموده است، پذیرا باشد.
2- حقوقی را که خداوند برای آنان قرار داده است ادا نماید.
3- مطابق دستور قرآن مجید درباره ایشان حکم کند.
4- ستم کردن بر ایشان حرام است و ظلم و تجاوز به ناحق بر ایشان روا نیست.
در اینجا سخن ما درباره «رسالة الحقوق» امام علیه السلام پایان میپذیرد کتابی که با همه اختصارش از پربارترین کتابهای اسلامی است و راه و روشهای زندگی برای خوشبختی و اصلاح امور مسلمانان در آن آمده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:487
(1)
از جمله مؤلّفات امام زین العابدین علیه السّلام، کتابی است به نام «کتاب علی بن حسین»، این کتاب همانند دیگر کتابهای مهم اسلامی از دست رفته است، و ما به قسمت کمی از آن دست یافتیم که امام ابو جعفر محمد باقر علیه السلام از آن حضرت نقل کرده، میفرماید:
«در کتاب علی بن حسین علیهما السلام چنین یافتم: [الا انّ أولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.] «1» بدانید که اولیای خدا را هراسی نیست و آنان اندوهگین نمیشوند، در صورتی که واجبات را به جا آورند و به سنّتهای رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- عمل کنند و از محرمات الهی بپرهیزند و از شکوه زندگانی دنیا دوری کنند و بدانچه در نزد خداست علاقهمند باشند و رزق الهی را از راه حلال بجویند، و قصدشان از مال دنیا افتخار به یکدیگر و افزونطلبی نباشد، وانگهی مال دنیا را در راه لازم و ضروری یعنی حقوق واجب صرف کنند، اینها کسانی هستند که خداوند در کسبشان برکت میدهد و آنچه را که از پیش برای آخرت بفرستند اجر و مزد داده میشوند ...» «2»
(2) امام علیه السلام با این سخنان اولیای خدا را ستوده و نشانههای شخصیتهای ایشان را به شرح زیر بیان کرده است:
الف- انجام فرایض الهی.
ب- پیروی از سنّتهای رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله-.
______________________________
(1) یونس/ 62.
(2) ناسخ التواریخ: 1/ 947، معالم العبر نوری.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:488
ج- پرهیز از محرمات الهی.
د- پارسایی در دنیا.
ه- اشتیاق به آنچه در نزد خداست.
و- تحصیل روزی پاک و حلال.
ز- پرداختن حقوق مالی که در اسلام واجب شده از قبیل زکات، خمس و دیگر چیزها. طبیعی است که هر کس از مؤمنان دارای این صفات باشد، او از اولیای خداست، کسانی که خداوند در مال ایشان برکت داده و در سرای آخرت بهشت برین را برای آنان مهیا ساخته است؛ که در هر جای آن که بخواهند منزل گزینند.
(1)
دیوان شعری را که مشتمل بر نصایح و مواعظ است به امام زین العابدین علیه السلام نسبت دادهاند و یک نسخه خطی از آن به خط سید احمد بن حسین جزایری در کتابخانه امام امیر المؤمنین موجود است که نویسنده در روز سهشنبه بیست و ششم ماه رجب سال 1358 ه. از نوشتن آن فارغ گشته و آن را از روی نسخهای به خط سید محمد بن سید عبد اللّه شوشتری متوفای سال 1283 ه نوشته است.
این دیوان را دکتر حسین علی محفوظ در مجله البلاغ، شماره هشتم سال اول، صفحه 24؛ منتشر کرده و در مقدمهای که بر آن نوشته است، میگوید:
«سیصد و هشتاد و هفت بیت شعر به امام سجاد علیه السلام منسوب است، که استاد ما مرحوم محمد علی تبریزی مدرس متوفای سال 1373 ه. آنها را در کتاب تحفة المهدیّة- چاپ تبریز (1357 ه.)- جمعآوری کرده است و آن دوّمین جلد از دیوان ائمّه معصومین علیهم السلام است که به نام الدرّ المنثور نامیده است و دوست محقّقم فاضل بزرگوار مرتضی مدرس معروف مقیم تهران چهارده سال پیش یک نسخه خطی از شرح دیوان امام سجاد علیه السلام را به من
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:489
مرحمت کرد که در اوایل قرن سیزدهم هجری نوشته شده بود و در آن بیست و نه قطعه به بحر وافر پنج بیتی به ترتیب هجاء به تعداد 145 بیت آمده است. و اگر نسبت چیزی از این شعرها به امام علیه السلام درست باشد، احتمال قوی میرود که در میان این مضامین، بخشی از کلمات امام، علیه السلام به نظم درآمده باشد که در حقیقت چهارچوبی برای سخنان امام و منظوم ساختن معانی مورد نظر آن حضرت و پیروی از راه و روش وی، و بهرهگیری و پیروی از خلق و خوی و تبعیّت از هدایت آن بزرگوار است ...»
(1) ما در نادرستی نسبت این دیوان به امام زین العابدین علیه السلام کمترین تردیدی به خود راه نمیدهیم؛ نه تنها به دلیل آشفتگی معانی، بلکه به خاطر سستی بسیاری از الفاظ و عبارات آن. و کسی که صحیفه سجّادیّه و دیگر آثار بازمانده از حکمتها و سخنان ادیبانه امام را میخواند در مییابد که آن حضرت بالاترین و روانترین و پرجاذبهترین الفاظ را برای خواننده، به کار برده است، زیرا امام علیه السلام بطور کلی از فصیحترین بلغای امت عربی است و صحیفه سجادیّه یکی از منابع و سرچشمههای کتب بلاغت در جهان اسلام است، علاوه بر اینها در منابع قدیمی از این که این دیوان را به امام نسبت دهند، سخنی گفته نشده و به عقیده من بدون هیچ شک و تردید این دیوان سروده امام علیه السلام نیست ... و اینک چند قطعه از این دیوان را برای اثبات آنچه گفتیم (برای خوانندگان) نقل میکنیم:
«تبارک ذو العلی و الکبریاءتفرد بالجلال و بالبقاء
و سوی الموت بین الخلق طرافکلهم رهائن للفناء
و دنیانا و إن ملنا إلیهافطال بها المتاع إلی انقضاء
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:490 ألا أن الرکون علی غرورإلی دار الفناء من العناء
و قاطنها سریع الظعن عنهاو ان کان الحریص علی الثواء» (1) «خداوند تبارک و تعالی که دارای علو و بزرگی و در عظمت و جاودانگی یکتاست.
خدایی که مرگ را میان همه مخلوقات یکسان قرار داد، پس همه آنها در گرو فنا و زوالند.
و این دنیای ما نیز؛ هر چند که به آن دل بستهایم، امّا مهلت کالای بیارزش آن تا منقضی شدن است.
بدانید که اعتماد از روی فریفتگی به سرای فانی دنیا از امور پردردسر است! و ساکن دنیا بزودی از آن کوچ خواهد کرد، هر چند که بر اقامت در آن حریص است.»
«یحول عن قریب من قصورمزخرفة إلی بیت التراب
فیسلم فیه مهجورا فریداأحاط به شحوب الاغتراب
و هول الحشر افظع کل أمرإذا دعی ابن آدم للحساب
و ألفی کل صالحة أتاهاو سیئة جناها فی الکتاب
لقد آن التزود إن عقلناو أخذ الحظ من باقی الشباب» (2) «بزودی از کاخهای زینت یافته به خانه خاک (قبر) منتقل میشود.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:491
و در آن غریب و تنها سر فرود میآورد در حالی که غمهای هجران او را در میان گرفته است.
هول و وحشت قیامت از هر چیزی بیمناکتر است، آن هنگامی که آدمیزاد را برای حساب بطلبند.
هر کار خوبی که انجام داده و هر بدی که مرتکب شده است همه را در نامه عملش بیابد.
اگر توجه کنیم هم اکنون وقت توشه گرفتن فرا رسیده و هنگام بهرهبرداری از باقیمانده جوانی است.»
«فعقبی کل شیء نحن فیهمن الجمع الکثیف إلی الشتات
و ما حزناه من حل و حرمیوزع فی البنین و فی البنات
و فی من لم نوهلهم بفلسو قیمة حبة قبل الممات
و تنسانا الأحبة بعد عشرو قد صرنا عظاما بالیات
کأنا لم نعاشرهم بودو لم یک فیهم خل مؤات» (1) «بنابراین سرانجام همه چیز محیط ما از حالت جمع فشرده و انبوه به سوی پراکندگی است.
و چه اندوهبار است که، بازمانده ما از حلال و حرام در میان پسران و دختران تقسیم میشود! و در میان کسانی که ما پیش از مردن آنان را به مقدار فلس و ارزش دانهای بها نمیدادیم.
دوستانمان پس از ده سال چنان ما را از خاطر میبرند و ما به صورت
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:492
استخوانهای پوسیده در میآییم.
که گویی ما رابطه دوستی نداشتیم و در بین آنان دوست همراه و موافقی وجود نداشته است!»
«لمن یا أیها المغرور تحویمن المال الموفر و الأثاث
ستمضی غیر محمود فریداو یخلو بعل عرسک بالتراث
و یخذلک الوصی بلا وفاءو لا اصلاح أمر ذی التیاث
لقد أوقرت وزرا مرجحنایسد علیک سبل الانبعاث
فمالک غیر تقوی اللّه حرزو لا وزر و مالک من غیاث» (1) «ای که فریفته دنیایی! برای چه کسی این همه ثروت فراوان و وسایل زندگی را جمع میکنی؟
بزودی ناستوده و تنها از دنیاخواهی رفت و تنها شوهر همسرت وارث تو خواهد شد! و وصیّ تو نیز با بیوفایی و به سامان نرساندن امور مهم، تو را خوار و ذلیل خواهد گذاشت.
با بار گناه سنگینی از دنیا کوچ خواهد کرد، راههای برانگیخته شدن را بر تو میبندند.
بنابراین جز تقوای الهی سنگر و کمک کار نداری و تو را یار و یاوری نیست.»
«تعالج بالتطبب کل داءو لیس لداء دینک من علاج
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:493 سوی ضرع إلی الرحمن محضبنیة خائف و یقین راج
و طول تهجد بطلاب عفوبلیل مدلهم الستر داج
و اظهار الندامة کل وقتعلی ما کنت فیه من اعوجاج
لعلک أن تکون غدا حظیّاببلغة فائز و سرور ناج» (1) «هر دردی را با مراجعه به پزشک معالجه میکنی اما درد دینت هیچ علاجی ندارد، جز عجز و لابه خالصانه به پیشگاه خداوند مهربان با نیّت بیمناک و یقین امیدوار.
و عبادت مداوم با درخواست بخشش در هنگام شب که پرده قیرگونش همه جا را پوشانده.
و همیشه اظهار پشیمانی نسبت به کجیهایی که در طول زندگی داشتهای.
شاید بدان وسیله فردای قیامت از رستگاری کافی و شادی نجات دهنده برخوردار گردی.»
تمام این دیوان از نظر سستی و نادرستی عبارات بر این منوال است و بیقین اینها سروده امام علیه السلام نیست بلکه یکی از شیفتگان مواعظ و نصایح و سخنان دلاویز آن حضرت این اشعار را سروده و به آن بزرگوار نسبت داده است، علاوه بر آن که من بطور قطع میدانم که سراینده از طبع شعری خوبی نیز برخوردار نبوده و بیشتر اشعارش از الفاظ سست و عبارات نادرست ترکیب یافته که در آنها هیچ مقدمه خوبی و اسلوب زیبای قابل ذکری وجود ندارد.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:494
(1)
دکتر حسین علی محفوظ نقل کرده است که امام زین العابدین علیه السلام دارای چند مصحف است که به خط شریف آن حضرت نسبت دادهاند و این مصحفها در کتابخانههای شیراز، قزوین، اصفهان و مشهد موجود است. «1»
______________________________
(1) مجلّه البلاغ، شماره هفتم، سال اول، ص 59.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:495
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:496
(1) مدرسه، شاگردان و اصحاب امام علیه السلام جهان اسلام در عصر امام دچار رکود فکری و سقوط علمی و فرهنگی خطیری شد، حکومت اموی بطور رسمی به جنگ علم و دانش و نابودی فکر و اندیشه همت گماشت، تا بتواند مدت زیادی بر کرسی حکومت تکیه زند و ثروتهای امّت را به غارت ببرد و سرانجام به استبداد و خودکامگی حکومت کند.
و قدر مسلّم آن است که در عصر امام علیه السلام پرتوی از علوم اسلام و دیگر چیزهایی که باعث تکامل و رشد عقل آدمی است وجود نداشته است و امام زین العابدین علیه السلام شاهد پژمردگی حیات فکری جامعه و گسترش جهل و نادانی بود که امت اسلامی بدان مبتلا بودند از این رو امام به تأسیس مدرسه بزرگی اقدام کرد که جمع کثیری از رجال دانش و قانونگذاری را به خود جذب کرد و ما شرح حال آنان را بیان خواهیم کرد.
به هر حال در آن دوران، امت اسلامی هیچ دستاوردی را مهمتر و سودمندتر از فیضی که امام زین العابدین علیه السلام به آنها رساند سراغ نداشتند و این هم به خاطر تأسیس مدرسه علمی بود که آن حضرت در سرزمین ایشان به وجود آورد و افقهای اندیشه و دانش و معرفت را به روی آنها گشود ... و ما پیش از
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:498
آن که درباره مدرسه و شاگردان آن حضرت سخن بگوییم باید به برخی از جنبههای علمی آن بزرگوار اشاره کنیم:
(1)
امام بزرگوار ملاحظه فرمود که در نشر دانش پیام و رسالتی لازم و مسئولیتی اسلامی است از این رو توجه خاصی بدان مبذول داشت، چنان که در این کار تسلی خاطری برای خود یافت خاطری که آکنده از غمها و آلام بود. شیخ ابو زهره میگوید: «امام علیه السلام از آن جهت به علم و دانش و درس و بحث سرگرم شد که غذای دل و آرامش روحی و تسلی خاطر خود را در آن یافت و از غم و اندوه مداوم و رنج طاقتفرسا او را منصرف میکرد و از این رو به بحث و حدیث رو آورد.» «1»
براستی امام علیه السلام برای نشر علم و دانش در میان مسلمین به حدی وقت صرف کرد که او را از هر چیز دیگری بازداشت. «2» و تنها هدفش تربیت مسلمین و تهذیب نفس و تأدیب آنان به آداب برجسته شریعت اسلامی بود تا آنان پس از وی مشعلداران فکر و روشنگری باشند.
(2)
امام علیه السلام همواره از فضیلت دانش تمجید میکرد و بر طلب دانش ترغیب میفرمود و آن حضرت فرمود:
«لو یعلم النّاس ما فی طلب العلم لطلبوه و لو بسفک المهج، و خوض
______________________________
(1) امام زید: ص 24.
(2) حلیة الاولیاء: 3/ 135.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:499
اللّجج انّ اللّه تبارک و تعالی اوحی الی دانیال إن أمقت عبد الی الجاهل، المستخفّ بحق اهل العلم، التّارک للاقتداء بهم، و إن أحب عبیدی الیّ، التقیّ، الطّالب للثّواب الجزیل اللازم للعلماء التّابع للحکماء ...» «1»
«اگر مردم میدانستند در طلب علم چه فایدهای است دنبال آن میرفتند اگر چه در راه آن خون دل بریزند و به گردابها فرو افتند، براستی که خدای تبارک و تعالی به دانیال نبی علیه السلام وحی کرد که مبغوضترین بندگانم نزد من آن نادانی است که حق اهل دانش را سبک شمارد و از آنان پیروی نکند و دوستترین بندگانم در نزد من پرهیزگار طالب اجر و ثواب فراوان و ملازم دانشمندان و پیرو دانایان است ...»
آیا توجه دارید که امام علیه السلام چگونه از دانش تجلیل میکند و بر دانشجویی تشویق میفرماید و براستی که امام علیه السلام اعتقاد دارد که حیات امت جز به نشر و گسترش دانش در میان مردم مسلمان امکانپذیر نیست.
(1)
امام زین العابدین علیه السلام نقش مهمی را در تشویق به حرکت علمی ایفا کرد و آن حضرت با آن عظمت و مقام ذاتی در انجمن زید بن اسلم مینشست، نافع بن جبیر به آن حضرت اعتراض کرد و گفت: خداوند شما را غریق رحمتش کند، شما سرور مردمانید با وجود این با این برده هم مجلس میشوید؟
امام علیه السلام در جواب او فرمود:
«علم مطلوب و به دست آوردنی است و از هر جا باشد باید آن را
______________________________
(1) اصول کافی: 1/ 35، محجّة البیضاء: 1/ 26.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:500
جست ...» «1»
«از نظر اسلام این مطلب درست نیست که موانع پوچ و بیارزشی از فرا گرفتن علم و بهرهمندی از حاملان دانش را- هر که باشند- جلوگیری کند.»
(1)
امام علیه السلام دانشجویان را دوست میداشت و به آنان احترام میکرد و قدر و منزلت آنان را بالا میبرد، مورخان میگویند: وقتی که دانشجویی وارد میشد، خوشامد میگفت و میفرمود: مرحبا به وصیت رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- و ابو جعفر- امام باقر- علیه السلام میگوید: پدرم وقتی که جوانان دانشجو را میدید، آنان را نزدیک خود میخواند و میفرمود: مرحبا به شما، شما امانتهای علم و دانشید و دیری نخواهد پایید که شما خردسالان قوم، بزرگسالان دیگران خواهید شد. «2»
(2)
امام علیه السلام آدابی برای دانشپژوهان مقرر فرموده است از آن جمله میفرماید:
«من ضحک ضحکة مجّ من العلم مجّة.» «3»
«هر که- در حضور معلمش- بخندد، بخشی از علم را از کف داده است.» «4»
ابن جماعه، از این حدیث چنین استنباط کرده است که شاگرد در مقابل
______________________________
(1) تاریخ دمشق: 36/ 146، تهذیب الکمال: م 7/ ق 2/ ورق 335، صفة الصّفوة: 2/ 55.
(2) در النّظیم: ص 173، انوار البهیة: ص 103.
(3) سیر اعلام النبلاء: 4/ 38، تذکرة الحفاظ: 1/ 71، حلیة الأولیاء: 3/ 134.
(4) تذکرة السّامع: ص 98.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:501
استادش، از راه ادب و بزرگداشت او، نباید بخندد.
(1)
امام علیه السلام برجستهترین و اصیلترین حقوق را برای معلم مقرر داشته بطوری که هیچ یک از به وجودآورندگان قوانین تعلیم و تربیت چنین حقوقی را وضع نکردهاند.
امام علیه السلام میفرماید:
«اما حق معلم و استادت تعظیم او و بزرگداشت مجلس و خوب گوش دادن به سخن او و توجّه و اقبال بر اوست و نباید صدایت را از او بلندتر کنی و اگر از کسی چیزی میپرسد، تو حق نداری جواب دهی تا این که خود او جواب دهد و در محضر او با کسی صحبت مکن و در نزد او از کسی غیبت مکن و اگر کسی از او بدگویی کرد، باید دفاع کنی و عیبهایش را بپوشانی و اوصافش را بیان کنی و با دشمنش همنشین نشوی و با دوستش دشمنی نکنی، و هرگاه چنین باشی فرشتگان الهی گواهی دهند که او مورد توجه توست و علم او را برای خدا آموختهای نه برای مردم ...»
امام علیه السلام برنامههای بلندی برای حقوق معلم بر شاگردان مقرر فرموده است حقوقی که باید صمیمانه و با آگاهی ادا شود، حقوق معلمی را که سخاوتمندانه شاگردان را ارشاد کرده و از تاریکیهای جهل به فضای آگاهی و تمدن رسانده و باعث رشد عقلی و روشنی افکارشان گردیده است بنابراین باید با همه انواع محبّت و نیکی و احسان جبران کرد.
(2)
امام علیه السلام درباره اجر فراوانی که خداوند به دانشجو مرحمت
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:502
میکند، سخن گفته و میفرماید:
«دانشجو وقتی که از خانهاش بیرون میآید هیچ گامی برتر و خشک زمین نمینهد مگر آن که تا هفت طبقه زمین، برای او تسبیح میگویند.» «1»
(1)
امام علیه السلام معتقد است که نشر و اشاعه دانش در بین مردم باید رایگان و بدون دریافت اجرت باشد، و در این باره میگوید:
«هر که دانش خود را پنهان بدارد و یا برای آموزش آن مزد قابل توجهی بگیرد، پس هیچ سودی به حال وی نخواهد داشت ...» «2»
براستی امتیاز اسلام بر ادیان دیگر و سیستمهای اجتماعی آن است که ایمان بدون قید و شرطی نسبت به علم و دانش دارد و دانشجویی را بر هر مرد و زن مسلمان واجب میداند و گرفتن اجرت برای تعلیم، بخصوص تعلیم قرآن کریم را ناروا میشمارد، اسحاق بن عمّار میگوید، از امام زین العابدین علیه السلام پرسیدم، همسایهای داریم که به کودکان خواندن و نوشتن میآموزد؟ امام علیه السلام فرمود: به او بگو؛ وقتی که بچه را به او میسپارند به ولیّ او بگوید:
من تنها به او خواندن و نوشتن و حساب میآموزم و به وسیله آموزش قرآن با خدا معامله میکنم، تا این که شغل او پاک و گوارا باشد. «3»
اما معاش زندگی معلم بر عهده دولت است و دولت مسئول آن است و باید زندگی او را اداره کند تا از آنچه در دست مردم است بینیاز گردد.
______________________________
(1) امام زین العابدین: ص 23.
(2) حلیة الاولیاء: 3/ 140 و در جمهرة الاولیاء: 2/ 73 آمده است: «هر که علم را پنهان کند و یا به اجبار مزدی برای تعلیمش بگیرد، علم او هرگز سودی نخواهد داشت».
(3) استبصار: 3/ 66.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:503
(1)
امام علیه السلام جامعه آموزشی را بر تواضع و ترک خودخواهی و تکبر نکردن به مردم تشویق فرموده و به یکی از معلمان میگوید:
«اگر به مردم خوب تعلیم دادی و بر ایشان تکبر نکردی خداوند از لطف خود بر تو فزونی دهد، اما اگر تو جلو علمت را بگیری و به هنگام درخواست دانشجویان، آنان را نادان بگذاری بر خدا لازم خواهد بود تا علم و ارزش علمی را از تو بگیرد و محبّت تو را از دلها بیرون کند.» «1»
(2)
امام سجّاد علیه السلام مسجد پیامبر (ص) را محل و مرکز مدرسه خود قرار داد و در شبستان مسجد، بحث و مذاکرات خود را بر علما و فقها القا میفرمود و این مباحث شامل علم فقه، تفسیر، حدیث، فلسفه، علم کلام و قوانین رفتار و اخلاق بود که ما در بحثهای گذشته به برخی از آنها اشاره کردیم، مورخان میگویند: امام علیه السلام در تمام جمعهها یک خطابه عمومی برای مردم ایراد میکرد و در این خطابه مردم را موعظه میفرمود و آنان را از دنیا بر حذر میداشت و به آخرت ترغیب مینمود و مردم سخنان امام را به خاطر میسپردند و مینوشتند. «2»
و شایان ذکر است که مجلس امام علیه السلام هیچگاه از مذاکرات و فواید علمی خالی نبود، عبد اللّه بن حسن بن حسن میگوید: مادرم فاطمه بنت حسین، به من امر میکرد تا در محضر دائیم علی بن حسین علیهما السلام حاضر شوم و من هرگز در مجلس او حضور نیافتم، مگر آن که با دست پر برخاستم؛ یا دستاورد من خوف و خشیت الهی بود و یا علمی بود که از آن حضرت استفاده کرده بودم. «3»
______________________________
(1) مکارم الاخلاق: ص 143.
(2) روضه کافی، خطّی.
(3) اعیان الشّیعه: حرف ث، 1/ 4/ 340.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:504
(1)
دانشمندان علم فقه و قاریان در اطراف امام علیه السلام حلقه زده بودند و در سفر و حضر از آن حضرت جدا نمیشدند، چنین بود که هرگاه قصد سفر به بیت اللّه الحرام میفرمود، بیش از هزار دانشمند و قاری، امام را همراهی میکردند «1» و نظریات و فتواهای آن حضرت و آنچه از علوم و حکمتها و آداب دلپسندی را که بر ایشان القا میفرمود، ثبت میکردند.
(2)
از مدرسه امام علیه السلام جمع زیادی از بزرگان علما و فقها برخاستند؛ کسانی که علم و عرفان را در جهان اسلام منتشر کردند و ما در ذیل شرح حال آنان و همچنین شرح حال اصحاب امام را نقل میکنیم و به نظر ما این مطلب از متمّمات بحث درباره شخصیت آن حضرت است.
(3)
شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام برشمرده و ابن غضایری میگوید: وی یکی از تابعین است؛ از انس بن مالک و از امام علی بن حسین علیهما السلام روایت کرده است وی ضعیف است و قابل توجه نمیباشد. علمای شیعه کتاب سلیم بن قیس را از مجعولات او میدانند. «2» و احمد بن حنبل میگوید:
______________________________
(1) بحار الأنوار.
(2) معجم رجال الحدیث: 1/ 18.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:505
او متروک الحدیث است، مردم از دیرباز حدیث او را رها کردند. «1»
(1)
ابو سعد ابان بن تغلب بن رباح بکری جریری، از بزرگان و از متفکران برجسته اسلامی است. وی از ائمه اهل بیت علیهم السلام بهره زیادی برد و علوم و آثار ایشان را حفظ کرد و نگهبان امین برای فقه ایشان بود، اینک به اختصار برخی از احوال او را بیان میکنیم:
(2)
وی در کوفه به دنیا آمده است اما مصادری که در اختیار ماست سال ولادت او را تعیین نکرده و رشد او نیز در کوفه بوده است شهری که پایتخت اهل بیت علیهم السلام بود و مجالس و محافلش پر از ذکر آثار و فضایل ایشان بود، از این رو ابان نیز به محبت و ولایت اهل بیت پرورده شد تا بدان جا که یکی از مبرزترین شیعیان و از علمای بزرگ مذهب گردید، وی علوم اسلامی را در جامع اعظم آموخت، آنجا که یکی از مهمترین دانشگاهها و مدارس دینی آن عصر بود.
(3)
ابان از برجستهترین علمای مسلمین و آگاهترین ایشان در آن زمان بود، نویسندگان شرح حال وی میگویند؛ او در هر فنی از علوم قرآن، حدیث، ادب، لغت و نحو بر دیگران مقدم بود. «2»
و از جمله مطالبی که بر عظمت مقام علمی وی دلالت دارد آن است که
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب: 1/ 98.
(2) معجم رجال الحدیث: 1/ 20.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:506
هرگاه به مدینه میرفت، حوزه درس به او واگذار میشد و اسطوانه (موضع خطابه) پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- در اختیار او قرار میگرفت. «1» و فقها و علما برای استفاده از سرمایههای علمی او، اطراف او را میگرفتند.
(1)
ابان از جمله رازداران علوم ائمه علیهم السلام بود، وی از امام زین العابدین علیه السلام و از امام ابو جعفر باقر علیه السلام و از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، «2» از این بزرگوار سه هزار حدیث نقل کرده است.
امام صادق علیه السلام به ابان بن عثمان فرمود: ابان بن تغلب از قول من سه هزار حدیث نقل کرده تو نیز آنها را از قول او نقل کن. «3» سلیم بن ابی حیّه روایت کرده، میگوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم، وقتی که خواستم خداحافظی کنم، عرض کردم دوست داشتم از محضر شما فیضی ببرم، فرمود: نزد ابان بن تغلب برو که او از من حدیث فراوان شنیده است و هر چه برای تو روایت کرد تو نیز آن را از قول من روایت کن. «4»
(2)
ابان مورد احترام و افتخار ائمه علیهم السلام بود و این بزرگداشت از آن جهت بود که وی علاوه بر سرمایههای علمی فراوانی که در اختیار داشت از تقوا و پرهیزگاری و احتیاط دینی فوق العاده برخوردار بود، چنان بود که هر وقت بر امام صادق وارد میشد با عنایت و تعظیم فراوان آن حضرت روبرو میشد، امام علیه السلام با او مصافحه و معانقه میکرد و به او خوشامد میگفت و دستور میداد پشتی برای او میآوردند. «5» و امام ابو جعفر باقر علیه السلام درباره او میگفت:
______________________________
(1) المعجم: 1/ 22.
(2) رجال طوسی.
(3- 4- 5) المعجم: 1/ 22.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:507
«در مسجد مدینه بنشین، و در مسائل دینی مردم فتوا بده که من دوست دارم نظیر تو را در میان شیعیانم ببینند.» «1»
این حدیث دلیل بر اجتهاد ابان است و این که او برای فتوا دادن در بین مردم شایستگی داشت همچنان که بر احترام و بزرگداشت امام از وی دلالت دارد، امام ابو عبد اللّه صادق علیه السلام به او فرمود:
«با مردم مدینه مجالست کن که من دوست دارم، آنان نظیر تو را در میان شیعیان ما ببینند ...» «2»
ائمه علیهم السلام این عالم بزرگ را گرامی میداشتند زیرا دارای علوم ایشان بوده و به راه و روش ایشان میرفته و از ایشان پیروی میکرده است.
(1)
نویسندگان احوال ابان، همگی بر وثاقت و امانت و راستگویی او در نقل حدیث متفقند و کسی از این جهت بر او خرده نگرفته است و لیکن گروهی به دلیل محبت وی به اهل بیت علیهم السلام از او انتقاد کردهاند، جوزجانی میگوید: «او کجرو، نکوهیده مذهب بوده و آشکارا بر این مذهب بوده است.» «3» و ذهبی میگوید: وی شیعی نستوده بود و با این همه راستگو بوده است بنابراین راستگوییش به سود ماست و بدعتش به زیان او! و اضافه میکند: چگونه رواست که بدعتگذاری را توثیق کرد در حالی که حدّ امانتداری عدالت و استواری است؟
و چگونه ممکن است بدعتگذار عادل باشد؟
پاسخ ذهبی این است که بدعت دو نوع است: یکی بدعت کوچک مانند
______________________________
(1) معجم الآداب: 1/ 108.
(2) معجم رجال الحدیث: 1/ 21.
(3) معجم رجال الحدیث: 1/ 21.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:508
غلو تشیّع و یا تشیّع بدون غلو و انحراف که این نوع بدعت در میان تابعین و تابعان تابعین با وجود دینداری، پارسایی و راستگوییشان بسیار بود و اگر حدیث اینان رد شود تمام آثار نبوی از بین رفته است و این مفسدهای آشکار است، و سپس بدعت بزرگ مانند رفض کامل و غلو در آن باره و فرو گذاردن أبو بکر و عمر و دعوت بر این روش که با این نوع از بدعت نه قابل استدلال است و نه کرامتی برای صاحب بدعت میباشد. «1» اما این نظر ذهبی حامل هیچ نوع انگیزه اصیلی نمیتواند باشد، زیرا که تحقیق علمی، بر پذیرش قول شخص موثق راستگویی حکم میکند که از دروغ برحذر است، و به خصوصیات عقیدتی در این مسأله هیچ دخالتی داده نمیشود.
(1)
خداوند به ابان معرفت و ولایت اهل بیت علیهم السلام را مرحمت کرده بود و او حافظ علوم و آداب ایشان و در فقه اهل بیت مجتهد بوده است و همواره در میان مردم فتوا میداد و در پرتو فتوایش مشکلات مردم را حل میکرد و همچنین در مجالس و محافل کوفه فضایل ایشان را میگفت و با دشمنان و مخالفانشان در زمانی محاجّه و مناظره میفرمود که هر کس نام ایشان را به نیکی یاد میکرد در معرض سختترین نوع گرفتاریها و ناگواریها قرار میگرفت، زیرا که امویان برای سرکوبی و وارد ساختن سختترین مجازات نسبت به محبّان و موالیان اهل بیت بسیار جدّی بودند و لیکن ابان خودش را برای این مشکلات آماده کرده بود زیرا که محبت وی نسبت به اهل بیت علیهم السلام تنها یک مسأله عاطفی نبود بلکه بر اساس تفکّر و دلیل استوار بود؛ کتاب و سنّت، دوستی اهل بیت را بر مسلمانان واجب دانسته و آن را جزئی غیر قابل انفکاک از اسلام شمردهاند.
به هر حال ابان ولای اهل بیت را بشدت در دل داشت و معتقد بود که
______________________________
(1) میزان الاعتدال: 1/ 5- 6.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:509
فضیلت صحابه پیامبر (ص) و علو مقام و مرتبهشان به میزان ارتباط آنان به عترت طاهره بستگی دارد زیرا عبد الرحمن بن حجاج روایت کرده، میگوید: ما در مجلس ابان بن تغلب بودیم در آن میان جوانی وارد شد و رو به ابان کرد و گفت:
«ای ابو سعید، بگو ببینم چند تن از اصحاب پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- با علی بن ابی طالب همعقیده بودند؟ ...»
ابان مقصود او را فهمید و در پاسخ او گفت: «گویا تو میخواهی فضل و برتری علی علیه السلام را نسبت به کسانی از اصحاب رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- را که از او پیروی کردند، بدانی ...»
آن جوان فورا گفت:
«همین طور است ...»
آنگاه ابان در حق امام علیه السلام جوابی آگاهانه داد و فرمود:
«به خدا سوگند که ما برای صحابه فضیلتی جز به پیروی ایشان از علی نمیشناسیم.» «1»
حقا که امام امیر المؤمنین علیه السلام رهبر حکمت و عدالت در جهان اسلام بود و او میزان و وسیله سنجشی است که ارزش افراد به او شناخته میشود، بنابراین هر کس صمیمانه او را دوست بدارد به فضیلت بزرگی دست یافته و هر که او را دشمن بدارد از حق و حقیقت منحرف گشته و بیراهه رفته است.
از جمله مظاهر دوستی ابان نسبت به ائمه اطهار و اهل بیت پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- آن است که وی بر گروهی گذر کرد و آنها به خاطر این که از امام ابو جعفر باقر علیه السلام روایت میکرد شروع به بدگویی او کردند و او به ایشان ریشخند زد و گفت:
«چگونه مرا به خاطر روایتم از مردی سرزنش میکنید که چیزی از او نپرسیدم مگر آن که میفرمود: رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- چنین فرمود.» «2»
______________________________
(1) حیاة الامام محمد باقر: 2/ 192.
(2) حیاة الامام الباقر: 2/ 193.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:510
براستی روایت ابان از امام باقر علیه السلام به روایت از پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- میپیوندد و آن از نظر سند مطمئنترین و درستترین روایتهاست.
(1)
ابان مجموعهای از کتب را تألیف کرده که خود دلیل بر گستردگی علوم و معارف اوست و برخی از آن کتابها به شرح زیر است:
1- تفسیر غریب القرآن، ابان شواهدی از شعر در آن باره آورده و بعدها عبد الرحمن بن محمد ازدی کوفی آمده و از کتابهای ابان و محمد بن سایب کلبی و ابن رواق بن عطیّه کتابی فراهم کرد.
2- الفضائل، «1» و شاید این کتابی بوده باشد که در آن فضایل اهل بیت علیهم السلام را بیان کرده است.
3- الاصول درباره روایت بر اساس مذهب شیعه است. «2»
(2)
این شخصیت بزرگ، در سال 141 ه از دنیا رفت و مرگ او خسارت بسیار بزرگی برای جهان اسلام بود و امام صادق علیه السلام بر مصیبت او غمگین شد و با تأسف و اندوه میفرمود:
«به خدا سوگند که مرگ ابان دل مرا به درد آورد.» «3»
ابو البلاد میگوید:
«مردی از شیعه در دورترین نقطه زمین، اگر از مرگ ابان سوگوار نشود،
______________________________
(1) فهرست ابن ندیم، فهرست طوسی: ص 42.
(2) فهرست ابن ندیم.
(3) معجم الأدباء: 1/ 108.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:511
باید بسیار فرومایه و پستفطرت باشد.» «1»
خداوندا ابان را بیامرزد که از حق حمایت کرد و همچون قهرمانان، در راه حق و برای اعلای کلمة اللّه مبارزه کرد و مرگش از جمله مصیبتهای بزرگی بود که دین مقدس اسلام در آن عصر سوگوار شد.
(1)
مولی بنی عجل، شیخ او را از اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام برشمرده است. «2»
(2)
ابراهیم بن بشیر انصاری مدنی، شیخ او را با همین عنوان از اصحاب امام سجاد علیه السلام شمرده است. «3»
(3)
ابراهیم بن عبد اللّه بن معبد بن عباس بن عبد المطّلب بن عبد مناف، شیخ او را با این عنوان از اصحاب امام سجّاد علیه السلام دانسته است. «4»
(4)
ابراهیم بن محمد بن علی بن ابی طالب بن حنفیّه مدنی، شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام برشمرده است. «5»
______________________________
(1) الامام الصّادق و المذهب الأربعة: 3/ 57. عضّ ببظر امّ رجل ... (نک فرج مادرش را گاز گرفته مردی ...) کنایه از فرومایگی است.
(2- 3- 4- 5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:512
(1)
ابراهیم بن یزید نخعی کوفی، مکنّی به ابو عمران متوفّای سال 106 ه.
وی غلام و از یک چشم نابینا بوده است، شیخ این چنین ذکر کرده است. «1» و گروهی نسبت به او کینه ورزیدند به این دلیل که او گفته بود: ابو هریره فقیه نبوده است. «2»
(2)
شیخ او را با همین عنوان از اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام شمرده است. «3»
(3)
اسحاق بن عبد اللّه بن حرث بن نوفل بن حرث بن عبد المطّلب مدنی، شیخ او را با این عنوان از اصحاب امام سجّاد علیه السلام دانسته است. «4»
(4)
اسحاق بن عبد اللّه بن ابی طلحه مدنی، شیخ او را از اصحاب امام سجّاد و نیز از اصحاب امام باقر علیهما السلام شمرده است. «5»
(5)
اسحاق بن یسار مدنی مولی قیس بن مخرمه، پدر محمد بن اسحاق صاحب
______________________________
(1) رجال طوسی.
(2) میزان الاعتدال: 1/ 75.
(3) رجال طوسی.
(4- 5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:513
واقدی، شیخ او را از اصحاب امام سجاد علیه السلام و همچنین از اصحاب امام باقر علیه السلام شمرده است. «1»
(1)
شیخ او را با همین عنوان از اصحاب امام سجّاد علیه السلام دانسته است. «2»
(2)
اسماعیل بن رافع مدنی، شیخ او را از اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام شمرده است. «3» و ذهبی میگوید: وی اهل مدینه و معروف بوده، و در بصره اقامت گزید و از مقبری و قرطبی نقل حدیث میکرد و وکیع و مکّی و گروهی دیگر از او روایت کردهاند، احمد و یحیی و جمعی دیگر او را ضعیف دانستهاند و دارقطنی و دیگران میگویند او متروک الحدیث است و ابن عدی گفته است: که تمام احادیث وی مورد اشکال است. «4»
(3)
شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام برشمرده و میگوید: وی تا زمان امام ابو عبد اللّه صادق زندگی کرد. «5» نجاشی میگوید: وی بزرگی از بزرگان اصحاب ما و فقیهی از جمله فقهای ما بود و او از خانواده شیعه بوده و عموهایش شهاب، عبد الرّحیم و وهب و پدرش عبد الخالق همگی از افراد موثّق بودهاند، او از ابو جعفر و ابو عبد اللّه (ع) روایت نقل کرده است و اضافه میکند که او کتابی داشته است. «6»
______________________________
(1- 2- 3) رجال طوسی.
(4) میزان الاعتدال: 1/ 227.
(5) رجال طوسی.
(6) رجال نجاشی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:514
(1)
اسماعیل بن عبد الرحمن بن ابی کریمه سدّی کوفی. شیخ او را از اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام دانسته است همچنان که او را از اصحاب امام باقر نیز برشمرده و میگوید: وی ابو محمد قرشی مفسّر کوفی میباشد. «1»
(2)
اسماعیل بن عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب، تابعی، شیخ او را از اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام شمرده است همانگونه که در شمار اصحاب امام باقر علیه السلام آورده است. «2»
(3)
افلح بن حمید رواسی کلابی کوفی، شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام شمرده است و از آن حضرت روایت نقل کرده، همانگونه که مبارک نیز از او روایت کرده است. «3»
(4)
ایّوب بن حسن بن علی بن ابی رافع غلام رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- و نام ابو رافع، اسلم بوده است. شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام دانسته است. «4»
______________________________
(1- 2) رجال طوسی.
(3) معجم رجال الحدیث: 3/ 321.
(4) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:515
(1)
ایّوب بن عایذ طائی بختری، شیخ او را از اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام شمرده است. «1»
(2)
شیخ او را از جمله اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام دانسته، «2» نجاشی میگوید: وی غلام مکاتب بود، و کتابی داشته است که ابن ابی عمیر از آن نقل میکند. «3»
(3)
بشر بن غالب اسدی کوفی، شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام بر شمرده، «4» و برقی او را از اصحاب امام امیر المؤمنین علیه السلام و حسنین و سجاد علیهم السلام دانسته است. «5»
(4)
ابو منهل طائی بصری، شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام شمرده است «6».
______________________________
(1- 2) رجال طوسی.
(3) رجال نجاشی.
(4) رجال طوسی.
(5) رجال برقی.
(6) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:516
(1)
بکیر بن عبد اللّه بن اشبح، شیخ او را با همین عنوان از اصحاب امام سجّاد علیه السلام دانسته است. «1»
(2)
ثابت بن اسلم بنانی قرشی تابعی، وی از انس روایت شنیده است، و شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام شمرده است. «2»
(3)
وی همان ابو حمزه ثمالی عالم گرانقدر و پارسای پرهیزگاری است که به آداب اهل بیت علیهم السلام تربیت یافته و حامل علوم و معارف ایشان بوده است و ما به برخی از شئون و احوال او اشاره میکنیم:
(4)
ابو حمزه در شهر کوفه که مرکز تشیّع و دوستداران اهل بیت علیهم السلام بود، نشو و نما یافت و علوم خود را از استادانی کسب کرد که حامل علوم و فقه اهل بیت علیهم السلام بودند، و خود یکی از برجستهترین علما و اساتید و پارسایان آن دیار گردید. «3»
______________________________
(1- 2) رجال طوسی.
(3) الکنی و الالقاب: 2/ 132.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:517
(1)
تمام نویسندگان شرح حال وی به وثاقت، عدالت و درستی حدیثش متّحد القولند و او به فرموده امام صادق علیه السلام همچون سلمان فارسی در زمان خود بود «1» و ابن معین او را به خاطر شیعه بودن و دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام، که خداوند دوستی آنان را بر مسلمانان واجب شمرده است، مورد انتقاد قرار داده است. «2»
(2)
وی در علم حدیث، فقه، علوم لغت و جز اینها از برجستهترین علمای زمان خود بوده است و ابن ماجه در کتاب الطّهاره از او حدیث نقل کرده «3» و شیعیان در کوفه به خاطر احاطه وی به فقه اهل بیت علیهم السلام، به او مراجعه میکردند.
(3)
وی مجموعهای از کتابها را در علوم مختلف تألیف کرده است که خود دلیل بر علم و دانش فراوان اوست، از جمله:
1- کتاب النّوادر.
2- کتاب الزّهد. «4»
3- کتاب تفسیر القرآن. «5»
4- روایت وی رسالة الحقوق را از امام زین العابدین علیه السلام. «6»
______________________________
(1) رجال نجاشی.
(2) میزان الاعتدال: 1/ 363، تهذیب التّهذیب: 2/ 7.
(3) تهذیب التّهذیب: 2/ 8.
(4- 5) فهرست طوسی.
(6) تحف العقول.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:518
5- روایتش دعای سحر معروف به دعای ابو حمزه «1» را که از امام بزرگوار امام زین العابدین علیه السلام نقل میکند.
(1)
ابو حمزه تعداد زیادی از احادیث را از قول ائمه طاهرین علیهم السلام نقل کرده است؛ از امام زین العابدین علیه السلام و از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت کرده «2» و همچنین از ابو رزین اسدی و جابر بن عبد اللّه انصاری نقل حدیث کرده است. و ابو ایوب و ابو سعید مکاری و ابن رآب و ابن محبوب و ابن مسکان و ابان بن عثمان و دیگران از او حدیث نقل کردهاند. «3»
(2)
این عالم گرانقدر در سال 150 ه وفات یافت «4» و مسلمانان با فقدان او یکی از بزرگان اندیشه و جهاد دوران خود را از دست دادند.
(3)
ثابت بن عبد اللّه بن زبیر بن عوام بن اسد بن خویلد بن عبد العزّی قرشی، شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام شمرده است. «5»
(4)
ثابت بن هرمز فارسی، ابو مقدام عجلی حدّاد، غلام بنی عجل. شیخ او را
______________________________
(1) الکنی و الالقاب.
(2) رجال کشی.
(3) معجم رجال الحدیث: 21/ 162.
(4- 5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:519
از اصحاب امام سجّاد علیه السلام بر شمرده است. «1» و نجاشی میگوید: مجموعهای از علی بن حسین علیهما السلام روایت شده و آن را پسر ثابت، عمرو بن ثابت از آن حضرت نقل کرده است. «2» علامه او را از گروه بتریّه «3» شمرده است در حالی که امام ابو جعفر باقر علیه السلام درباره بتریّه فرمود: تعداد بسیاری از افرادی را که گمراه شدند، ایشان به گمراهی کشیدند و اینان از جمله کسانی هستند که خداوند عز و جل درباره ایشان فرمود: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ. «4»» «5»
امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر بتریّه میان مشرق و مغرب صفی تشکیل داده بودند، خداوند دین را به وسیله ایشان عزّت نمیبخشید.» «6» احمد بن معین و ابن حیان او را توثیق کردهاند، «7» و شاید توثیق ایشان از او به دلیل بتریه بودن اوست.
______________________________
(1) رجال نجاشی.
(2) خلاصه.
(3) «بتریه به فتح، و یا به ضم باء از فرق زیدیّه بودند که ایشان را صالحیّه نیز میخواندند و از یاران حسن بن صالح بن حیّ و کثیر النّوی شاعر معروفند که او را ابتر لقب داده بودند، نوبختی گوید: ابتریّه میگفتند که برترین مردم پس از پیغمبر و شایستهترین ایشان برای امامت علی (ع) بود.
ایشان از هواخواهان استوار و پابرجای علی (ع) بودند و میگفتند که مخالفان وی اهل دوزخ و آتشند ... باید دانست که بتریّه از اصحاب حدیث و پیروان حسن بن صالح بن حی همدانی ثوری کوفی (100- 186 ه) و کثیر النّوی (یعنی کثیر هستهفروش) از معاصران حضرت محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) و از یاران سالم بن ابی حفصه (م 137 ه) و حکم بن عتیبه کوفی (م 115 ه) و ابو المقدام ثابت حداد از اصحاب امام سجّاد و حضرت باقر و سلمة بن کهیل (م 122 ه) بودند ... (فرهنگ فرق اسلامی: ص 10 دکتر محمد جواد مشکور)- م.
(4) بقره/ 8: و از مردم کسانی میگویند: به خدا و روز واپسین ایمان آوردیم در حالی که ایمان نیاوردهاند.
(5- 6) رجال کشی.
(7) تهذیب التّهذیب: 2/ 16.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:520
(1)
ثویر بن ابی فاخته کوفی، غلام امّ هانی و بعضی گفتهاند وی غلام همسر وی جعده بوده است. «1» شیخ او را از اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام و از اصحاب امام باقر علیه السلام شمرده است. «2» ثویر نقل کرده، میگوید: به قصد حج خانه خدا بیرون شدم و عمرو بن ذی القاضی و ابن قیس ماصر و صلت بن مهرام نیز با من همراه بودند و ایشان وقتی که در مقصد فرود آمدند، گفتند: اکنون توجّه کن، ما چهار هزار مسألهای را که نوشتهایم تا هر روز سی مسأله از ابو جعفر- امام باقر- علیه السلام بپرسیم، ما این مطلب را به تو واگذار میکنیم، ثویر میگوید: این موضوع مرا غمگین کرد تا این که به مدینه رسیدیم و از هم جدا شدیم و من بر ابو جعفر علیه السلام وارد شدم و عرض کردم: فدایت شوم؛ ابن ذر و ابن قیس ماصر و صلت همراه من بودند و من از ایشان شنیدم که میگفتند:
چهار هزار مسأله را نوشتهایم و میخواهیم آن مسائل را از ابو جعفر علیه السلام بپرسیم و این مطلب مرا غمگین کرد، امام ابو جعفر علیه السلام پرسید: چرا غمگین شدی؟ وقتی که ایشان آمدند به ایشان اجازه بده وارد شوند، و چون فردا شد غلام ابو جعفر علیه السلام وارد شد و عرض کرد: فدایت شوم ابن ذر به همراه گروهی به در منزل آمدهاند، (ثویر میگوید) ابو جعفر علیه السلام رو به من کرد و فرمود: ثویر! برخیز و به ایشان اجازه ورود بده. من برخاستم و آنها را به منزل درآوردم، همین که وارد شدند، سلام دادند و نشستند و چیزی نگفتند. چون سکوت ایشان به درازا کشید، امام ابو جعفر علیه السلام رو به ایشان کرد و از ایشان خواست تا سخن بگویند و آنان چیزی نمیگفتند، ابو جعفر علیه السلام وقتی که چنین دید، به کنیزش به نام سرحه فرمود: سفره غذا را بیاور. همین که سفره را حاضر کرد، امام
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب: 2/ 36.
(2) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:521
علیه السلام فرمود: سپاس خدا را که برای هر چیزی حد پایانی قرار داده حتی برای این سفره نیز حدّ پایانی قرار داده است، ابن ذر فورا پرسید:
حد سفره چیست؟
«وقتی که سفره نهاده میشود، نام خدا را میبرند و چون بر میدارند حمد و سپاس خدا را میگویند ...»
(1) امام علیه السلام به ایشان دستور داد تا غذا میل کنند و به آن کنیز گفت آب خوردن بیاورد و او ظرف آبی از پوست آورد، امام علیه السلام فرمود: سپاس خدای را که برای هر چیزی حد پایانی مقرر فرموده است، ابن ذرّ فورا پرسید:
حد آب خوردن چیست؟
«حد آب خوردن آن است که وقت نوشیدن نام خدا را ببرند و پس از نوشیدن حمد خدا را بگویند و نباید از طرف دسته ظرف و همچنین اگر شکستگی دارد از جای شکستگی آب بخورند ...»
و همین که از خوردن غذا فارغ شدند، امام علیه السلام رو به ایشان کرد و از ایشان خواست تا سخن بگویند، ایشان از هیبت و شکوه امام ساکت بودند و امام علیه السلام به ابن ذرّ توجهی کرد و فرمود:
«آیا ممکن است یکی از احادیث ما را که به شما رسیده است نقل کنی؟
آری یا بن رسول اللّه، رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود: من در میان شما دو شیء گرانقدر میگذارم؛ یکی بزرگتر از دیگری است؛ کتاب خدا و اهل بیتم، اگر به آن دو تمسّک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد ...»
امام ابو جعفر علیه السلام فرمود:
«یا بن ذر، اگر رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- را ملاقات کنی و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:522
بگوید: درباره ثقلین پس از من چه کردید؟ چه خواهی گفت؟» ابن ذر آماده شد و چنین گفت:
«اما ثقل اکبر- یعنی قرآن- را پاره پاره کردیم و اما ثقل اصغر- یعنی عترت طاهره- را کشتیم.»
امام ابو جعفر فرمود:
«یا بن ذر آیا با وجود این حدیث پیامبر را باور داری؟ نه به خدا سوگند، روز قیامت قدمی بر نخواهی داشت مگر این که از سه چیز میپرسند: از عمر، که در چه راهی گذراندهای و از مال و ثروت که از کجا به دست آوردهای و در چه راهی صرف کردهای و از محبت ما اهل بیت مؤاخذه میشوی.»
(1) آن گروه از سرای امام علیه السلام بیرون شدند، و امام به غلامش دستور داد تا در پی ایشان برود و ببیند چه میگویند؛ غلام رفت و برگشت و به امام علیه السلام عرض کرد: شنیدم که به ابن ذر میگفتند: برای این مطالب به همراه تو آمدیم؟ گفت:
وای بر شما ساکت باشید و به آنچه میگویم گوش فرا دهید: مردی که معتقد است خداوند از ولایت ایشان میپرسد با وجود این چگونه ممکن است از چنین کسی که حد سفره انداختن و حد ظرف آبخوری را میداند، من چیزی بپرسم؟. «1»
(2)
ثویر بن یزید شامی، شیخ او را از جمله اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام شمرده است. «2» وی از خالد بن سعدان روایت کرده و عبد الرحمن بن
______________________________
(1) حیاة الامام الباقر: 2/ 223- 225.
(2) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:523
محمد عرزمی نیز از وی روایت کرده است. «1»
(1)
جابر بن محمد بن ابی بکیر، شیخ او را از اصحاب امام سجاد علیه السلام دانسته است. «2»
(2)
جعفر بن ابراهیم جعفری هاشمی مدنی، شیخ او را در زمره اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام یاد کرده است. «3»
(3)
ابو بشر جعفر بن ایاس نضری، شیخ او را از جمله اصحاب امام سجاد علیه السلام شمرده است. «4»
(4)
امام جعفر بن محمد بن علی بن حسین- امام صادق علیه السلام- وی عقل متفکّر در اسلام و تجدید کننده این دین و سنگردار شریعت جدّش سید المرسلین، یعنی کسی است که تمام علوم را منتشر کرد و قواعد و اصول هر علمی را استوار ساخت، علوم و معارف آن حضرت به علوم شریعت اسلامی منحصر نبود بلکه شامل فلسفه، کلام، علوم پزشکی، شیمی، فیزیک، تشریع، و
______________________________
(1) معجم رجال الحدیث: 3/ 413.
(2- 3- 4) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:524
هیأت بوده است و این بزرگوار از نظر دانشمندان غربی به مغز متفکّر انسانیّت «1» معروف است، همچنان که از دیدگاه دانشمندان اسلامی عنوان بزرگ معجزه اسلامی را گرفته است. اما بحث و بررسی کامل شئون و احوال آن حضرت مجموعه بزرگی را میطلبد که از خداوند متعال توفیق ورود به بحث درباره زندگی آن حضرت را مسألت دارم. شیخ آن بزرگوار را نیز از جمله اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام شمرده است، «2» و احادیث زیادی از آن حضرت نقل کرده است.
(1)
برقی او را از اصحاب امام و امام سجّاد علیهما السلام شمرده است «3» و میگوید: وی از جمله اصحاب رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- نیز بوده است. «4»
وی از امام علی بن حسین علیهما السلام روایت کرده و عمران بن اعین نیز از او روایت کرده است.
(2)
جهم هلالی کوفی، شیخ او را در زمره اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام بر شمرده است. «5»
______________________________
(1) کتابی با همین نام «مغز متفکر جهان شیعه» یا جعفر صادق، به قلم جمعی از دانشمندان غربی نوشته شده است که آن را آقای ذبیح اللّه منصوری ترجمه و اقتباس کرده است- م.
(2) رجال طوسی.
(3) رجال برقی.
(4) معجم رجال الحدیث: 3/ 0.
(5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:525
(1)
حارث بن جارود تمیمی، شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام دانسته است. «1»
(2)
حارث بن فضیل مدنی، شیخ او را از اصحاب امام سجاد علیه السلام شمرده است. «2»
(3)
ابو یحیی حبیب بن ابی ثابت اسدی کوفی تابعی، وی فقیه کوفه بوده است، شیخ او را از جمله اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام دانسته «3» و همین طور برقی او را از اصحاب امام شمرده است. «4» وی از امام امیر المؤمنین علیه السلام و از علی بن حسین، علیهما السلام روایت کرده و عامر بن سمط و دیگران نیز از او روایت نقل کردهاند. «5» او در سال 119 ه از دنیا رفت. «6»
(4)
حبیب بن حسان بن ابی اشرس اسدی که غلام خاندان اسدی بوده است، وی از امام علی بن حسین علیهما السلام و از ابو جعفر و از ابو عبد اللّه- امام
______________________________
(1- 2- 3) رجال طوسی.
(4) رجال برقی.
(5) معجم رجال الحدیث: 4/ 0.
(6) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:526
صادق- علیهم السلام روایت کرده است. «1»
(1) تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 526 40 - حبیب بن معلی ..... ص : 526
حبیب بن معلی سجستانی، شیخ او را از جمله اصحاب امام سجّاد علیه السلام شمرده، «2» و کشی میگوید: او ابتدا از خوارج بود ولی بعدها وارد این مذهب شد، او از اصحاب ابو جعفر و ابو عبد اللّه علیهما السلام و از ملازمین ایشان بوده است. «3»
(2)
حدیم بن سفیان اسدی کوفه، از اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام است، شیخ در رجال خود او را چنین معرفی کرده است. «4»
(3)
حدیم بن شریک اسدی، شیخ او را از جمله اصحاب امام سجاد علیه السلام دانسته است. «5»
(4)
حرّ بن کعب ازری کوفی، شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام شمرده است. «6»
(5)
برقی او را از جمله اصحاب امام سجّاد علیه السلام دانسته است. «7»
______________________________
(1- 2) رجال طوسی.
(3) رجال کشی.
(4- 5- 6) رجال طوسی.
(7) رجال برقی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:527
(1)
حسن بن رواج بصری، شیخ او را از جمله اصحاب امام علی بن حسین علیهما السلام دانسته است. «1»
(2)
حسن بن علی بن ابی رافع، شیخ او را از جمله اصحاب امام سجاد علیه السلام شمرده است. «2»
(3)
حسن بن عماره کوفی، عامی، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السلام دانسته «3» و برقی او را در زمره اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام آورده است. «4»
(4)
حسن بن محمد بن حنفیة بن امام امیر المؤمنین علیه السلام، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «5»
(5)
حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام، از اولاد امام زین العابدین علیه السلام، شیخ مفید درباره او میگوید: او فاضلی پرهیزگار بوده است، حدیث بسیاری از پدرش علی بن حسین علیهما السلام و عمهاش فاطمه بنت الحسین علیه السلام و برادرش ابو جعفر علیه السلام نقل کرده است «6» و امام باقر
______________________________
(1- 2- 3) رجال طوسی.
(4) رجال برقی.
(5) رجال طوسی.
(6) ارشاد مفید.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:528
علیه السلام درباره او میفرماید: و اما حسین مردی بردبار بوده، با تواضع روی زمین حرکت میکرد و هنگامی که افراد نادان او را مورد خطاب و عتاب قرار میدادند در مقابل به ایشان سلام و درود میفرستاد. «1»
وی در سال 157 ه، در مدینه از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد و در وقت مردن هفتاد و چهار سال عمر داشت. «2»
(1)
حصین بن عمرو همدانی کوفی مشعاری، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «3»
(2)
ابو جبیره حطان بن خفان جرمی، شیخ او را از جمله اصحاب امام سجّاد علیه السلام دانسته است. «4»
(3)
حفص بن عمر انصاری کوفی، شیخ او را در ردیف اصحاب امام سجّاد علیه السلام آورده است. «5»
(4)
ابو محمد حکم بن عتیبه کندی کوفی، برقی او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام شمرده «6» و همچنین شیخ او را در ردیف اصحاب امام علیه السلام آورده
______________________________
(1) حیاة الامام محمد الباقر: 1/ 0.
(2) معجم رجال الحدیث: 6/ 44.
(3- 4- 5) رجال طوسی.
(6) رجال برقی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:529
است و اضافه فرموده که وی از گروه بتریه است «1» و کشی، گروهی از اخبار را در انتقاد و نکوهش او نقل کرده و این که او از جمله منحرفین و گمراهان است.
ابو بصیر روایت کرده، میگوید: از ابو جعفر علیه السلام شنیدم که میفرمود:
حکم بن عتیبه، سلمه، کثیر النّوی، ابو المقدام و ثمار (یعنی سالم) بسیاری از این گمراهان را به گمراهی کشیدند و اینان از جمله کسانی هستند که خداوند درباره ایشان فرمود: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ» «2» و این روایت دلالت دارد که حکم از ریشههای گمراهی آن زمان بوده است و او از جمله عاملان فاسد کردن عقیده اسلامی و انحراف مسلمانان از راه حق و حقیقت بوده است.
ابن حجر او را توثیق و از او تمجید کرده است و سخنان زیادی در توصیف او گفته است «3» احتمال قوی آن است که ابن حجر تنها به خاطر انحراف وی از ولایت اهل بیت علیهم السلام که طبق نص پیامبر (ص) پس از قرآن کریم ثقل اکبرند، او را توثیق کرده باشد.
(1)
حکیم بن جبیر بن مطعم بن عدی بن عبد مناف قرشی مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است «4» و استاد ما آقای خویی میگوید: او از علی بن حسین علیهما السلام روایت کرده و حنان بن سدیر از طریق پدرش از وی روایت کرده است. «5»
(2)
حکیم بن حکم بن عباد بن حنیف انصاری، از امام علی بن حسین و امام
______________________________
(1) رجال طوسی.
(2) بقره/ 8.
(3) تهذیب التّهذیب: 2/ 434.
(4- 5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:530
ابو جعفر و امام صادق علیهم السلام روایت کرده و از اصحاب امام سجّاد علیه السلام است. «1»
(1)
ابو سدیر حکیم بن صهیب صیرفی، کوفی. شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده همان گونه که او را از اصحاب امام باقر علیه السلام دانسته است. «2»
(2)
حمید بن نافع همدانی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «3»
(3)
حمید بن مسلم کوفی، شیخ او را در شمار اصحاب امام زین العابدین علیه السلام آورده است. «4» و شاید وی همان کسی باشد که برخی از رویدادهای غمانگیز کربلا را نقل کرده و به همراه یاران ابن سعد بوده است.
(4)
خشرم بن بسار مدنی، سیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «5»
______________________________
(1- 2- 3- 4- 5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:531
(1)
شیخ او را در رجال خود از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «1»
(2)
رباح بن عبیده همدانی، شیخ در رجال خود او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «2»
(3)
وی از امام زین العابدین علیه السلام روایت کرده و فضیل بن عثمان نیز از او روایت کرده است. «3»
(4)
وی استاد ابو حنیفه است، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است «4» ابن حجر میگوید: ابو عثمان، ربیعة بن عثمان بن عبد اللّه بن هدیر تمیمی مدنی، از سهل بن سعد بطور مرسل، حدیث نقل کرده و از
______________________________
(1- 2) رجال طوسی.
(3) معجم رجال الحدیث: 7/ 179.
(4) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:532
زید بن اسلم و عابر بن عبد اللّه بن زبیر و دیگران روایت کرده است. ابو حاتم میگوید: او مردود الحدیث است و او دیگران را به نوشتن حدیث وادار میکرد.
نسائی میگوید: او قابل اعتنا نیست. واقدی گوید: وی در سال 154 ه در سن هفتاد و هفت سالگی درگذشت. «1»
(1)
رزین بن عبید سلولی کوفی، شیخ او را در ردیف اصحاب امام سجّاد علیه السلام آورده است. «2»
(2)
وی یکی از قهرمانان اسلام و یکی از بزرگمردان مبارز و مدافع سرسخت اصول و عقیده و از برجستهترین صاحبان رسالت در اسلام است، رشید از خواصّ اصحاب امام امیر المؤمنین علیه السلام و از دوستداران صمیمی آن حضرت بود، امام علیه السلام به او علاقهمند بوده و او را دوست میداشت به این دلیل که او از ایمان زیاد و عقل فراوانی برخوردار بوده است، و امام علیه السلام آنچه از ظلم و طغیان ستمگر جانی عبید اللّه بن زیاد که بعدها بر او گذشت به او خبر داد و فرمود:
«ای رشید، چگونه خواهد بود صبر تو در وقتی که زنازاده بنی امیه تو را بطلبد، و دست، پاها و زبان تو را ببرد.»
رشید با اطمینان و رضایت فراوان از خبری که امام علیه السلام داده بود استقبال کرد و عرض کرد:
«یا امیر المؤمنین آیا سرانجام کار من بهشت خواهد بود؟»
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب: 3/ 259.
(2) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:533
امام علیه السلام فوری در پاسخ وی فرمود:
«آری یا رشید، تو در دنیا و آخرت با من خواهی بود.» «1»
(1) امام علیه السلام علوم زیادی را به او تعلیم داد و آنچه از ظلم و فساد که در روزگار بنی امیّه بر سر امت خواهد آمد با او در میان گذاشت، مورخان میگویند:
امام علیه السلام علوم بلایا و منایا را به او تعلیم داد. «2» روزی به همراه امام علیه السلام به نخلستان برنی رفتند و جمعی از اصحاب آن حضرت نیز با وی بودند، امام زیر درخت خرمایی نشست و به برنی دستور داد از درختی مقداری خرما چید و نزد ایشان آوردند، رشید از خوبی خرماها تعجب کرد، آنگاه امام علیه السلام به رشید خبر داد که بزودی او را بر چوب آن درخت بر دار خواهند کشید، بعد از آن رشید همواره به نزد آن درخت میآمد و آن را آب میداد و مراقب آن بود تا این که روزی دید آن را بریدهاند پس یقین پیدا کرد که اجلش نزدیک شده است. «3» و پس از آن که بشریت به سوک فقدان رهبر خود امام امیر المؤمنین علیه السلام مبتلا شد، رشید از خواصّ اصحاب امام حسین علیه السلام شد و پس از حادثه غمبار کربلا در زمره خواص اصحاب علی بن حسین علیهما السلام درآمد. «4»
(2)
پسر مرجانه پس از کشتن نواده رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- به
______________________________
(1) رجال کشی.
(2) حضرت امیر المؤمنین علیه السلام او را رشید مبتلا مینامید، علم بلایا و منایا را که به او تعلیم داد چه بسا به بعضی از مردم میرسید و میگفت تو چنین خواهی شد و چنین کشته میشوی و آنچه میگفت واقع میشد- م.
(3) رجال کشی.
(4) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:534
جستجوی شیعیان امام امیر المؤمنین علیه السلام پرداخت و او را از مقام و منزلتی که رشید در نزد اهل بیت علیهم السلام داشت باخبر ساختند، دستور داد تا او را دستگیر کنند، رشید را گرفتند و تحت نظر مأموران نزد ابن زیاد طاغوت آوردند، همین که در حضور وی ایستاد، طاغوت آکنده از خشم فریاد زد:
- «از علی بیزاری بجوی.»
- «بیزاری نمیجویم.»
- «امام تو چگونه تو را خبر داده که کشته خواهی شد؟»- «محبوبم علی علیه السلام به من خبر داد که تو به من تکلیف خواهی کرد تا از او بیزاری جویم، آنگاه دستها، پاها و زبان مرا خواهی برید.»
طاغوت سخت خشمگین شد و در برابر جیرهخوارانش رو به رشید کرد و گفت:
«به خدا سوگند که دروغ بودن سخن امام تو را درباره تو ثابت میکنم.»
و دستور داد تا او را به همان شاخه درختی ببندند- که امام فرموده بود؛ او را به چوبه آن درخت خواهند آویخت- و دستها و پاهای او را ببرند اما زبانش را باقی گذارند، دختر رشید با عجله خودش را رساند و اعضای بریده بدن پدرش را برداشت تا با پیکر مقدسش در خاک دفن کند و به پدرش گفت:
«پدر جان با این درد و المی که به تو رسیده چگونه هستی؟» رشید در پاسخ دخترش فرمود: من احساس درد نمیکنم مگر به قدر آن کسی که در میان ازدحام مردم باشد و فشاری ببیند! توده مردم در پیرامون او جمع شدند و به او مینگریستند در حالی که از بدنش خون جاری بود و او خطاب به حاضران میفرمود:
«دوات و کاغذی بیاورید تا خبر دهم شما را به آنچه مولایم خبر داده است که بعد از این تا قیامت واقع خواهد شد» و شروع کرد به سخن گفتن همانند کسی که بر فراز منبری قرار گرفته باشد از آنچه از ظلم و جور در روزگار حکومت اموی بر آنها خواهد گذشت خبر میداد، جریان را فورا به اطلاع ابن زیاد رساندند
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:535
و گفتند:
«با این که دست و پای او را بریدهایم او از آینده خبر میدهد نزدیک است آشوب بپا شود، با او چه کنیم؟» طاغوت دستور داد: بروید زبان او را ببرید و همچنان بر آن چوبه درخت خرما بیاویزید، و مأموران دستور او را اجرا کردند. «1»
به این ترتیب زندگی این مصلح بزرگ به دست پلیدترین انسان و پستترین مخلوق خدا- ابن زیاد- پایان پذیرفت در حالی که رشید پرچم مبارزه و اصلاح اجتماعی را برافراشته و در برابر ظلم و فساد قیام کرده بود.
(1)
زیاد بن سوقه جریری کوفی از غلامان بود، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده «2» و برقی او را از اصحاب امام ابو جعفر باقر علیه السلام دانسته است. «3» زیاد در سلسله سند تعدادی از روایات قرار دارد که این روایات بالغ بر نوزده مورد میباشد. «4»
(2)
زید بن اسلم عدوی مدنی غلام عمر بن خطاب، وی با امام زین العابدین علیه السلام مجالست زیادی داشت «5» و از جمله فقهای مشهور است. مالک بن
______________________________
(1) رجال کشی.
(2) رجال طوسی.
(3) رجال برقی.
(4) معجم رجال الحدیث: 7/ 309.
(5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:536
عجلان درباره او میگوید: هرگز کسی هیبت مرا فرو نریخت مگر زید بن اسلم! ابن سعد میگوید: زید حدیث فراوانی نقل کرده است، وی پیش از خروج محمد بن عبد اللّه بن حسن دار دنیا را وداع گفت. «1»
(1)
زید بن حسن بن امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده «2» و ابن حبان او را در ردیف افراد موثّق نام برده و میگوید وی از بزرگان بنی هاشم و متولّی صدقات رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- در مدینه بوده است، عمر بن عبد العزیز درباره او به کارگزار خود در مدینه نوشت: «اما بعد: بدان که زید بن حسن بزرگ بنی هاشم و سالخوردهترین آنهاست ...» «3» شیخ مفید میگوید: زید شخصی جلیل القدر، کریم الطّبع، پاک نفس پراحسان و بخشنده بود، شعرا او را مدح گفتهاند و مردم برای دریافت احسان او از همهجا قصد رسیدن به خدمت او را داشتند. «4» و در اینجا تعدادی روایات ساختگی وجود دارد که از مقام او میکاهد؛ (بطور مثال در روایتی آمده است:) وی با امام باقر علیه السلام مخالف بود و در زمان عبد الملک بن مروان سعی کرد او را به قتل برسانند! آقای خوئی درباره این روایت مینویسد: «این روایت مرسله است و قابل تصدیق نیست زیرا که عبد الملک تا زمان امام باقر علیه السلام بطور قطع زنده نبود، بنابراین این روایت ساختگی است.» «5»
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب: 3/ 395- 397.
(2) رجال طوسی.
(3) تهذیب التّهذیب: 3/ 406.
(4) ارشاد مفید.
(5) معجم رجال الحدیث: 7/ 341.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:537
(1)
زید بن علی بن حسین علیه السلام، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است «1» وی دارای مقام والایی از علم و تقوا بوده و شیخ مفید درباره او میگوید: «زید بن علی بن حسین بعد از ابو جعفر- امام باقر- علیه السلام از همه برادرانش برجستهتر و فاضلتر بوده و او عابد، پرهیزگار، فقیه، بخشنده و دلیر بود و با شمشیر برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد در حالی که خونخواهی امام حسین علیه السلام را میکرد. «2»
ما راجع به سیره، ادب، علم و شهادت این بزرگوار در کتاب حیاة الامام الباقر علیه السلام سخن گفتهایم و در اینجا نیازی به تکرار آن نیست.
(2)
زید العمی بصری، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «3»
(3)
سالم بن ابی الجعد اشجعی کوفی مکنّی به ابو اسماء، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است «4» و استاد ما آقای خوئی، چند تن معروف از خاندان سالم را توثیق کرده و میگوید: سالم بن ابی الجعد از امام
______________________________
(1) رجال طوسی.
(2) ارشاد مفید.
(3- 4) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:538
امیر المؤمنین علیه السلام روایت کرده و اعمش نیز از وی روایت نقل کرده است. «1»
(1)
سالم بن ابی حفصه غلام ابن عجل کوفی، وی از امام زین العابدین علیه السلام و از امام ابو جعفر باقر علیه السلام و از امام صادق علیه السلام روایت کرده و دارای کتابی است. «2» کشی چند روایت درباره او نقل کرده که دلیل بر انحراف و گمراهی او میباشد از جمله روایتی است که به سند خویش از ابو عبیده حذّاء نقل کرده، میگوید: به ابو جعفر- امام باقر- علیه السلام عرض کردم: سالم بن ابی حفصه از من میپرسید که: آیا نشنیدهای که هر که بمیرد و امامی نداشته باشد، مرگش چون مرگ زمان جاهلیت خواهد بود؟ و من جواب دادم: آری شنیدهام، آنگاه پرسید: امام تو کیست؟ گفتم: آل محمّد- صلی اللّه علیه و آله- امامان منند. پس از شنیدن سخن من گفت: به خدا قسم من از تو نشنیده بودم که تو امامی را شناخته باشی. امام ابو جعفر باقر علیه السلام رو به من کرد و فرمود:
«وای بر سالم، او چه میداند که مقام و منزلت امام چیست؟ منزلت امام، بزرگتر و بالاتر از آن است که سالم و تمام مردم بدان معتقدند.» «3»
سالم در روزگار حکومت اموی مخفی شد و همچنان از ترس ظلم و ستم امویان در گوشه خانهاش بود، همین که مردم با ابو العباس سفاح بیعت کردند، از کوفه با لباس احرام لبیکگویان درآمد و میگفت: «ای درهم شکننده بنی امیه، لبّیک» و همچنان این ذکر لبّیک را میگفت تا در مکه مکرمه فرود آمد. وی در سال 138 ه. زمان حیات امام جعفر صادق علیه السلام از دنیا رفت. «4»
______________________________
(1) معجم رجال الحدیث.
(2) رجال نجاشی.
(3) رجال کشی.
(4) رجال نجاشی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:539
(1)
سالم بن عبد اللّه، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «1»
(2)
سدیر بن حکیم بن صهیب صیرفی کوفی مکنّی به ابو الفضل از جمله موالی بوده است شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام میداند، «2» صدوق به نقل از حنان بن سدیر از پدرش روایت کرده، میگوید: من به همراه پدر، جد و عمویم در مدینه وارد حمامی شدیم ناگهان مردی در رختکن حمام رو به ما کرد و گفت: این قوم کیستند؟ گفتیم اهل کوفه، فرمود:
«آفرین بر شما ای مردم کوفه، خوش آمدید، چرا تنپوش و ساتر ندارید و بعد گفت: چه چیز مانع از پوشش شماست؟ زیرا رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود: عورت مؤمن بر مؤمن حرام است ...»
و چون از حمام بیرون شدیم پرسیدیم آن مرد که بود؟ گفتند: علی بن حسین علیه السلام است و پسرش محمد بن علی نیز همراه او بود. «3» وی از امام زین العابدین و ابو جعفر و ابو عبد اللّه علیهم السلام و همچنین از حکیم بن جبیر روایت کرده و ابو طالب و ابو الوفاء و پسرش حنان بن سدیر و دیگران از وی روایت کردهاند. «4»
______________________________
(1- 2) رجال طوسی.
(3) من لا یحضره الفقیه. در وسائل الشیعة (ج 1/ 368) کتاب الطّهاره باب آداب حمام آمده است که راوی گفت: آنگاه پدرم قطعه کرباسی به عمویم داد و او چهار قسمت کرد و هر کدام قسمتی را پوشش قرار داده و وارد حمام شدیم- م.
(4) معجم رجال الحدیث.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:540
(1)
سری بن عبد اللّه بن حارث بن عباس بن عبد المطّلب، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام برشمرده است. «1»
(2)
شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السلام دانسته است. «2»
(3)
ملقب به مقبری- به دلیل این که در محل مقابر سکونت داشت- ابن قتیبه- مطابق صریح گفتار شیخ طوسی- او را در ردیف اصحاب امام زین العابدین علیه السلام آورده است. «3»
(4)
سعد بن طریف حنظلی اسکافی مولی بنی تمیم کوفی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «4» نجاشی میگوید: سعد از اصبغ بن نباته و او از ابو جعفر و ابو عبد اللّه علیهما السلام روایت کرده است، سعد شغل قضاوت داشته و دارای کتابی به نام «رسالة ابی جعفر» میباشد که امام علیه السلام به او نوشته است. «5»
(5)
ابو محمد، غلام بنی والبة، در اصل اهل کوفه بوده و در مکه اقامت
______________________________
(1- 2- 3- 4) رجال طوسی.
(5) رجال نجاشی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:541
داشته، و تابعی است شیخ او را از جمله اصحاب امام سجّاد علیه السلام دانسته «1» و او از مجاهدان بزرگ و حامیان اسلام و مدافعان حقوق ضعیفان و محرومان بود که ما در ذیل به اختصار به برخی از شئون و احوال او میپردازیم:
(1)
سعید از برجستهترین علمای زمان خود بود و او را ناقد علما میخواندند ... و کسی روی زمین نبود مگر این که به دانش او نیاز داشت. «2»
ابن کثیر میگوید: سعید در تفسیر، فقه، انواع علوم و فزونی عمل صالح از جمله رهبران و پیشاهنگان بود. «3»
(2)
سعید بن جبیر در پیشاپیش پرهیزگاران عصر خود بود و همواره به تلاوت قرآن اشتغال داشت و در کعبه مکرمه مینشست و قرآن تلاوت میکرد و بر نمیگشت تا این که قرآن را به پایان میرساند «4» و از خداوند خشیت بسیاری داشت و بارها میگفت: بالاترین خوف و خشیت آن است که چنان از خدا بترسی که جلو معصیت و نافرمانی تو را بگیرد، و تو را به طاعت خدا وادارد و این است خشیت سودمند. «5»
(3)
وقتی که عبد الرحمن بن محمد بن اشعث بر ضد حکومت حجّاج قیام کرد، سعید و گروهی از قاریان دیدند که وظیفه شرعی ایشان ایجاب میکند که
______________________________
(1) رجال طوسی.
(2) مناقب ابن شهرآشوب.
(3- 4) البدایة و النّهایة: 9/ 98.
(5) البدایة و النّهایة: 9/ 99.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:542
ابن اشعث را تأیید کنند و به همراه او برای نابود ساختن حکومت طاغوت تبهکار حجّاج بن یوسف ثقفی قیام کنند که هیچ حرمتی را برای دین خدا باقی نگذاشته بود مگر آن که از میان برده و هیچ جنایتی نبوده مگر این که مرتکب شده است، زمین از جور و ستم و فساد او به لرزه درآمده است همین که نهضت ابن اشعث به سستی گرایید، سعید به اصفهان گریخت و هر سال دو مرتبه: یک بار برای عمره و یک بار برای حج به مکه رفت و آمد میکرد، و چه بسا موقعی پنهانی وارد کوفه میشد و با مردم دیدار داشت و درباره امور دینی و علمی با ایشان صحبت میکرد. «1»
(1)
جیرهخواران و مزدوران حجاج، سعید بن جبیر را که یکی از بزرگان تفکّر و دانش در جهان اسلام بود دستگیر کردند و او را تحت نظر به نزد طاغوت تبهکار حجّاج بن یوسف آوردند، همین که در برابر او ایستاد، فریاد زد و گفت:
- «تو شقی بن کسیری؟» سعید با منطق حق چنین پاسخ داد:
«مادرم به نام من آگاهتر بود، او نام مرا سعید بن جبیر نهاد ...»
طاغوت خواست تا دستاویزی معتبر برای ریختن خون وی به دست آورد، رو به سعید کرد و گفت:
«نظر تو درباره أبو بکر و عمر چیست، آیا آنها اهل بهشتند و یا اهل دوزخ؟» سعید با منطق خروشان خود گفت:
«اگر من وارد بهشت شدم اهل بهشت را بنگرم خواهم دانست چه کسی در بهشت است، و اگر وارد دوزخ شدم و اهل دوزخ را دیدم خواهم دانست چه
______________________________
(1) البدایة و النّهایة: 9/ 98.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:543
کسی در آنجاست ...»
طاغوت با شنیدن این پاسخ هیچ روزنهای برای رسیدن به مقصود خود نیافت، این سؤال را کرد:
«نظر تو درباره خلفا چیست؟ ...»
سعید، چون عالمی آگاه، پاسخ داد:
«من وکیل ایشان نیستم ...»
آن ناپاک جنایتکار پرسید:
«کدام یک از خلفا را بیشتر دوست داری.»
میخواست بدین وسیله نظر او را به دست آورد، شاید او نام امام امیر المؤمنین علیه السلام را به نیکی ببرد و آن را دستاویزی برای شکنجه کردن وی قرار دهد، و هدف شوم او بر سعید پوشیده نماند و در جواب او گفت:
«هر کدام از آنها که آفریدگارشان راضیتر باشد ...»
- «کدام یک مورد رضای بیشتر آفریدگار است؟»- «این مطلب برای کسی معلوم است که از سرّ و راز و نیاز ایشان آگاه باشد.»
- «نمیخواهی سخن مرا تصدیق کنی؟»- «مایل نیستم که سخن تو را تکذیب کنم ...» «1»
طاغوت پس از این گفتگو دستور داد گردن سعید را بزنند، جلادان گردن او را زدند و سر مبارکش روی زمین افتاد و سه مرتبه کلمه لا إله إلّا اللّه را گفت، نخستین بار به زبان فصیح ادا کرد اما بار دوم و سوم با فصاحت نگفت. «2» و به این ترتیب زندگی این عالم بزرگ که دوران حیاتش را در راه نشر علم و فضیلت در میان مردم گذرانده بود سپری شد و مسلمانان با کشته شدن او سوگوار شدند زیرا
______________________________
(1) رجال کشی.
(2) ابن اثیر: 4/ 13.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:544
که آنان پیشاهنگ حیات علمی خود را از دست دادند، عمرو بن میمون از پدرش نقل کرده است که او همین که از کشته شدن سعید اطّلاع یافت از روی غم و اندوه چنین گفت:
«براستی سعید بن جبیر از دنیا رفت، آن کسی که در روی زمین کسی نبود مگر نیازمند به علم و دانش او بود.» «1»
شهادت سعید بن جبیر در ماه شعبان سال 95 ه در سن 49 سالگی واقع شد. «2»
حجّاج از کشتن او سخت نگران شد و همواره او را در خواب میدید که گریبانش را میگیرد و به او میگوید: ای دشمن خدا برای چه مرا کشتی؟ و آن طاغوت جانی از کشتن وی پشیمان شده و همواره میگفت: مرا با سعید بن جبیر چهکار؟! «3» و پیش از او نیز معاویه پسر هند نسبت به قتل حجر بن عدی صحابی بزرگ پیامبر همینطور پشیمان شد.
(1)
سعید بن حارث مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «4»
(2)
شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است. «5»
(3)
شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده است «6» و
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب: 4/ 12.
(2) تهذیب التّهذیب: 4/ 13.
(3) تاریخ ابن اثیر: 4/ 13.
(4- 5- 6) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:545
همچنین برقی در شمار اصحاب امام آورده است. «1» ابن حبان او را در ردیف افراد ثقه شمرده است و میگوید: او یکی از افاضل مدینه بوده است، و در سال 96 ه از دنیا رفت. «2»
(1)
سعید بن مرزبان بقّال کوفی اعور غلام حذیفه، ابو داوود میگوید: وی از همه مردم قاریتر بود، و عقیلی گوید: او مردی ثقه و استوار بوده است و ابن عیینه او را ضعیف شمرده و گروه دیگری او را مورد انتقاد قرار دادهاند. «3» شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام دانسته است. «4»
(2)
ابو محمد سعید بن مسیب بن حزن مخزومی، شیخ او را از جمله کسانی شمرده است که از امام زین العابدین علیه السلام روایت کرده «5» و بعضی از نویسندگان شرح حال، وی او را یکی از نامآوران دنیا و بزرگ تابعین دانستهاند.
ابن عمر میگوید: اگر رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- او را دیده بود، مسرور میشد. «6» و ما به اختصار شرح حال او را بازگو میکنیم:
(3)
وی از بزرگترین علمای عصر خویش و از داناترین افراد در علم حدیث بوده است. مکحول میگوید: من تمام زمین را برای کسب علم گشتم، داناتر از
______________________________
(1) رجال برقی.
(2) تهذیب التّهذیب: 4/ 78.
(3) تهذیب التّهذیب: 4/ 79.
(4- 5) رجال طوسی.
(6) شذرات الذهب: 1/ 102.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:546
سعید بن مسیّب را ندیدم. «1» علی بن مدین میگوید: «من کسی را با گستردگی دانش سعید بن مسیّب در میان تابعین سراغ ندارم.» «2» وی از همه مردم بیشتر از احکام و قضاوتهای عمر حفظ داشت عبد اللّه بن عمر همواره از امور زندگی خود از وی میپرسید، «3» و امام زین العابدین علیه السلام درباره او فرمود:
«سعید بن مسیّب از همه کس به آثار گذشتگان داناتر بوده و فصیحترین فرد روزگار خود بود.» «4»
(1)
از سعید بن مسیّب سخنان حکیمانه بسیاری به جا مانده که ما گزیدهای از آنها را بیان میکنیم:
فرمود: چشمانتان را از دیدن یاران ستمگر پر نکنید مگر آن که در دلتان از آنان منزجر باشید تا این که اعمال شایستهتان بیاثر نشود. و فرمود: شیطان از هیچ چیز ناامید نمیشود مگر آن که همان را از سوی زنها میآورد!! و میگفت:
بندگان خدا خودشان را با هیچ وسیلهای همانند طاعت خدا گرامی نداشتند، و جز با معصیت خدا خود را خوار نساختند. و فرمود: همین قدر در یاری خدا نسبت به انسان بس که ببیند دشمنش مرتکب معصیت خدا میشود. و نیز فرمود: هر که از خدا بینیازی بطلبد مردم به او محتاج شوند. و فرمود: دنیا پست است و به طرف هر فرومایهای بیشتر مایل است و فرومایهتر از آن کسی است که از راه نادرست به دست آورد و در راه ناروا مصرف کند. و فرمود: هیچ بزرگ و دانشمند و صاحب فضیلتی نیست مگر آن که دارای عیبی است ولی عیب بعضی از مردم را سزا نیست که بازگو کنند. «5» این بود برخی از سخنان حکیمانه او که حاکی از نگرش
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب: 4/ 84.
(2) تهذیب التّهذیب: 4/ 85.
(3) تهذیب التّهذیب: 4/ 86.
(4) البدایة و النّهایة: 9/ 100.
(5) رجال کشی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:547
درست او نسبت به زندگی است.
(1)
سعید، امام زین العابدین علیه السلام را احترام و تعظیم میکرد و همواره میگفت: هرگز کسی را بالاتر از علی بن حسین علیهما السلام ندیدم و هرگز او را ندیدم مگر آن که از خود بیزار شدم. «1» ما در بحثهای گذشته به بخشی از سخنان وی اشاره کردیم که دلیل بر تعظیم و بزرگداشت وی از امام علیه السلام بوده است.
(2)
راویان اخبار درباره وثاقت سعید بن مسیّب اختلاف نظر دارند، گروه زیادی معتقد به عدالت و وثاقت او گشته و در این باره به روایتی استناد جستهاند که از امام ابو عبد اللّه صادق علیه السلام نقل شده که او از افراد مورد اعتماد امام زین العابدین علیه السلام بوده است. «2» همچنان که در این باره به تعظیم و بزرگداشت وی از امام و بیان فضیلت و تقدم آن حضرت بر تمام مسلمانان در علم و ورع و تقوا استدلال کردهاند چیزی که بر معرفت کامل وی نسبت به امام علیه السلام و اعتقاد به امامت آن بزرگوار دلالت دارد.
اما بدگویان وی به روایتی استدلال کردهاند که وی از نماز خواندن بر پیکر مقدس امام زین العابدین علیه السلام پس از وفاتش خودداری میکند، «3» جز این که به فرموده استاد ما آقای خوبی این روایت مرسله است. «4» و از جمله اتّهامات وی آن است که او از همه کس به حدیث ابو هریره و شوهر دخترش داناتر
______________________________
(1) تاریخ یعقوبی: 3/ 46.
(2) اصول کافی: 1/ 0.
(3) رجال کشی.
(4) معجم رجال الحدیث: 8/ 137.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:548
بوده است، این حدیث نیز برای کاستن از مقام و مرتبه او صلاحیت ندارد، استاد ما آقای خویی میگوید: صحیح آن است که به دلیل تمام نبودن سند مدح و نکوهش درباره این مرد توقّف شود ... «1» و چه کار نیکی کرده مرحوم مجلسی که بر نقل موارد اختلاف درباره این مرد اکتفا کرده است بدون این که قولی را ترجیح دهد. «2»
(1)
سلام بن مستنیر جعفی کوفی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین و امام ابو جعفر محمد باقر علیهما السّلام شمرده است. «3» وی از امام باقر علیه السّلام روایت کرده و ابو جعفر احول نیز از او روایت کرده است. «4»
(2)
ابو فراس سلمة بن ثبیط بن شریط بن انس اشجعی همدانی کوفی، شیخ او را در زمره اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «5»
(3)
سلمة بن دینار مکنّی به ابو حازم اعرج افرز تمّار مدنیّ القاص غلام اسود بن سفیان مخزومی، وی از گروهی روایت کرده است؛ از آن جمله سهل بن سعد ساعدی، ابو امامة بن سهل، سعید بن مسیّب، ابن عمرو و دیگران. و احمد، ابو حاتم، عجلی و نسائی او را توثیق کردهاند و ابن خزیمه میگوید: وی ثقهای
______________________________
(1) معجم رجال الحدیث: 8/ 141.
(2) رجال طوسی.
(3) رجال برقی.
(4) معجم رجال الحدیث.
(5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:549
بوده که در زمان خودش نظیر نداشت، ابن سعدی میگوید: سلمة بن دینار در مسجد مدینه قضاوت میکرد سلیمان بن عبد الملک زهری کسی را دنبال وی فرستاد تا نزد وی بیاید، وی به زهری پیغام داد که اگر نیازی به او دارد خود نزد وی بیاید، امّا مرا نیازی به او نیست. «1» شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «2»
(1)
ابو یحیی سلمة بن کهیل حضرمی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته. «3» و او را متهم کردهاند که از پیروان بتریّه بوده است، کشی به سند خود از امام ابو عبد اللّه صادق علیه السّلام نقل کرده است:
«اگر بتریّه یک صف از مشرق تا مغرب تشکیل بودند خداوند دین خود را به وسیله ایشان عزّت نمیبخشید.» «4»
و بتریّه پیروان کثیر النّوّاء و حسن بن صالح بن یحیی و سالم بن ابی حفصه و حکم بن عتیبه و سلمة بن کهیل و ابو المقدام ثابت حدّاد میباشند و ایشان کسانی هستند که ابتدا مردم را به ولایت امام امیر المؤمنین علیه السّلام دعوت کردند، سپس با ولایت أبو بکر و عمر مخلوط ساختند در حالی که برای این دو تن نیز مقام امامت قائل بودند ولی با عثمان، طلحه، زبیر و عایشه مخالف بودند و عقیده داشتند که با فرزندان علی بن ابی طالب میتوان قیام کرد و امر به معروف و نهی از منکر همین است و هر که از اولاد علی علیه السّلام قیام کند، در وقت قیام، به مقام امامت رسیده است. «5» کشی، به سند خود از عذافر صیرفی نقل کرده، میگوید: من با حکم بن عتیبه نزد ابو جعفر علیه السّلام بودیم، حکم همواره
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب: 4/ 144.
(2- 3) رجال طوسی.
(4- 5) رجال کشی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:550
سؤالاتی از آن حضرت میکرد و امام ابو جعفر علیه السّلام او را گرامی میداشت تا این که در موردی با امام اختلاف نظر پیدا کردند، امام ابو جعفر علیه السّلام به پسرش فرمود: پسرم برخیز و برو و نوشته علی علیه السّلام را بیاور، او رفت و نوشتهای بزرگ به صورت طوماری پیچیده را آورد، امام علیه السّلام آن را گشود و همچنان نگاه میکرد تا این که آن مسأله را یافت، آنگاه ابو جعفر علیه السّلام فرمود: این خط علی و املای رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- است و رو به حکم کرد و گفت: ای ابو محمد تو و سلمة بن کهیل و ابو مقدام هر جا که میخواهید بروید به سمت راست و چپ بروید، به خدا سوگند، علمی را مطمئنتر از علم قومی که جبرئیل بر آنها نازل میشود پیدا نخواهید کرد. «1»
(1)
سلیم بن قیس هلالی عامری کوفی، شیخ او را از اصحاب امام امیر المؤمنین علیه السّلام و از اصحاب امام حسن و امام حسین علیهما السّلام و از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده «2» و برقی او را از جمله اصحاب امام امیر المؤمنین علیه السّلام دانسته «3» و او صاحب کتاب مشهوری است که معروف به «کتاب سلیم بن قیس» میباشد و از نخستین مؤلّفان کتاب در اسلام است و در این کتاب بسیاری از حوادث غمانگیزی را نقل کرده که در آن زمان اتفاق افتاده است. ابان بن عیّاش این کتاب را در محضر امام زین العابدین قرائت کرد و آن حضرت فرمود: سلیم رحمة اللّه علیه راست گفته است، این حدیث را ما میدانیم «4» و استاد ما آقای خوئی درباره این کتاب سخن گفته و تهمتهایی را که بر این کتاب وارد کردهاند مردود شمرده است. «5»
______________________________
(1) رجال کشی.
(2) رجال طوسی.
(3) رجال برقی.
(4) رجال کشی.
(5) معجم رجال الحدیث: 8/ 222- 228.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:551
(1)
سلمان بن ابی مغیره عبسی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «1»
(2)
ابو عبد اللّه سلیمان بن سلیمان عبسی کوفی، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «2»
(3)
ابو مغیره سمّاک بن حرب ذهلی، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «3» وی از زید بن سمره و نعمان بن بشیر و انس بن مالک و دیگران روایت کرده است ابن عدی میگوید: ابن سمّاک- ان شاء اللّه- حدیث زیادی داشته و از بزرگان تابعین اهل کوفه بوده و احادیثش نیکو و بدون تردید راستگو میباشد. «4»
(4)
غلام انصاری، مولی بنی حنظله، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «5» وی از زید بن ثابت، ابو رافع، ابو سعید، حسن بن علی علیهما السّلام و دیگران روایت کرده است، همچنان که عکرمه از وی روایت نقل
______________________________
(1- 2- 3) رجال طوسی.
(4) تهذیب التّهذیب: 6/ 232- 234.
(5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:552
کرده است و ابن مدینی گوید: از سفیان بن عیینه پرسیدم: آیا شرحبیل بن سعد فتوا میداد؟ گفت: آری، کسی درباره جنگجویان و مجاهدان بدر از او داناتر نبوده است. ابن حبان او را در ردیف افراد موثق نام برده و میگوید: وی در سال 123 ه زندگی را وداع گفت. «1»
(1) شیبة بن نعامة ضبّی بصری، شیخ او را در ردیف اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «2»
(2)
صالح بن ابی حسان مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «3»
وی از عبد اللّه بن حنظله راهب، سعید بن مسیّب، ابو سلمة بن عبد الرحمن و عبد اللّه بن ابی قتاده روایت کرده و ابن ابی ذئب، خالد بن الیاس و بکیر بن اشبح نیز از او روایت کردهاند. ابن حبان نام او را در ردیف افراد موثّق برده است. «4»
(3)
صالح بن خوان بن جبیر انصاری مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «5» وی از پدر و دائیش و از سهل و عبد اللّه
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب: 4/ 320.
(2- 3) رجال طوسی.
(4) تهذیب التّهذیب: 4/ 385.
(5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:553
روایت کرده و نسایی او را توثیق نموده است. و ابن سعد میگوید: او قلیل الحدیث میباشد. «1»
(1)
صالح بن کیسان مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «2» وی معلم و مربی پسران عمر بن عبد العزیز بوده است، مصعب زبیری میگوید: صالح جامع حدیث، فقه و صفت جوانمردی بوده و نسائی او را توثیق کرده است. حاکم میگوید: صالح بن کیسان در حالی از دنیا رفت که صد و شصت و اندی سال عمر داشت. «3»
(2)
صفوان بن سلیم زهری مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «4»
ابن حجر او را از فقها قلمداد کرده و میگوید که او از ابن عمر، انس، ابو بسره غفاری و دیگران روایت کرده است، و در نزد احمد نام او برده شد، احمد گفت: این مرد با حدیث خود مردم را سیراب میکند و با ذکر خود قطرات باران از آسمان فضیلت میبارد. عجلی و نسائی او را توثیق کردهاند. «5»
(3)
ابو حکم صهیب صیرفی کوفی تابعی، شیخ او را از جمله اصحاب امام
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب: 4/ 387.
(2) رجال طوسی.
(3) تهذیب التّهذیب: 4/ 399.
(4) رجال طوسی.
(5) تهذیب التّهذیب: 4/ 0.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:554
زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «1» وی خبر دار زدن میثم تمار را از قول او نقل کرده و یکی از هفت نفری است که جنازه او را پس از آویختن به دار به زیر آورده و تجهیز کردند. «2»
(1)
ضحّاک بن عبد اللّه مشرقی، شیخ او را در ردیف اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «3»
(2)
ضحاک بن مزاحم خراسانی، او اصلا اهل کوفه و از تابعین است، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «4» وی از ابن عمر، ابن عباس، ابو هریره ابو سعید، زید بن ارقم، انس بن مالک و دیگران روایت کرده و ابن معین و ابو ذرعه او را توثیق کردهاند، و او در تفسیر قرآن مشهور بوده و وفاتش در سال 106 ه اتّفاق افتاده است. «5»
(3)
طارق بن عبد الرحمن احمسی کوفی بجلی، شیخ او را از جمله اصحاب
______________________________
(1) رجال طوسی.
(2) معجم رجال الحدیث: 8/ 0.
(3- 4) رجال طوسی.
(5) تهذیب التّهذیب: 4/ 0.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:555
امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است، «1» وی از عبد اللّه بن ابی اوفی، سعید بن مسیّب، زید بن وهب، سعید بن جبیر و دیگران روایت کرده، ابن معین و عجلی او را توثیق کردهاند و ابو حاتم درباره او میگوید: ایرادی بر او نیست، حدیث وی قابل نوشتن است، حدیثش نظیر حدیث مخارق است، و نسائی میگوید: اشکالی بر او نیست. «2»
(1)
ابو عبد الرحمن طاووس یمانی، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «3» ابن حجر میگوید: وی از مردم ایران بود، وارد خدمت سربازی و سپاه شد به او مولی همدان میگفتند، بعضی گفتهاند: نام وی ذکوان و لقبش طاووس بوده است. وی از چهار تن، عبد اللّه نام و ابو هریره و عایشه، زید بن ارقم و دیگران روایت کرده است. ابن حبان میگوید: او از بردگان اهل یمن و از بزرگان تابعین است. چهل مرتبه به حج مشرف شده و مستجاب الدّعوة بوده است و در سال 101 ه از دنیا رفته و بعضی نیز جز این را گفتهاند. «4» وی برخی از مناجاتهایی که امام زین العابدین علیه السّلام در بیت اللّه الحرام داشته، نقل کرده است و او گفتگوهایی جالب با امام علیه السّلام دارد که در بحثهای گذشته بدانها اشاره کردیم.
(2)
طلحة بن عمرو مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «5»
______________________________
(1) رجال طوسی.
(2) تهذیب التّهذیب: 5/ 5.
(3) رجال طوسی.
(4) تهذیب التّهذیب.
(5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:556
(1)
طلحة بن نضر مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «1»
(2)
ظالم بن عمرو مکنّی به ابو الاسود دؤلی، شیخ او را در ردیف اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام آورده است. «2» وی از درخشانترین چهرههای علمی عصر خود بوده و نخستین بنیانگذار علم نحو است، البته پس از آن که امام امیر المؤمنین علیه السّلام قواعد و اصول علم نحو را به او تعلیم داد وی از جمله شعرای با ذوق و قریحه بوده و از جمله اشعار اوست:
و ما طلب المعیشة بالتمنیو لکن ألق دلوک فی الدلاء «3»
تجیء بملئها طورا و طوراتجیء بحمأة و قلیل ماء - کسب معیشت به آرزو میسّر نیست و لیکن تو نیز مثل دیگران دنباله وسیله روزی برو، (و دلوت را میان دلوها بیفکن) هر بار به نوعی پر خواهی یافت از گل (ته چاه) و اندکی آب.
ابو الاسود از بلغای نامآور بوده است، از جمله سخنان دلاویز او در وصیّت به پسرش آمده است: «پسرم هرگاه در میان گروهی بودی به اندازه سنّ خود سخن بگو و به قدر جایگاهت با آنان گفتگو کن و زبانی که شخص بزرگتر از تو صحبت
______________________________
(1- 2) رجال طوسی.
(3) جمله «الق دلوک فی الدّلاء» یعنی تو نیز دلو خودت را در میان دلوها بیفکن کنایه از این است که دنبال وسیله برو، بقیهاش به تو مربوط نیست بلکه روزی رسان خداست- م.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:557
میکند، نباید صحبت کنی که بر شنوندگان گران آیی و همانند پستتر از خودت نیز حرف مزن که آنان تو را حقیر شمارند. پسرم! هرگاه خداوند گشایشی به تو داد تو نیز بذل و بخشش کن و هرگاه در تنگدستی قرار داد تو نیز خودداری کن، با خدا در جود و بخشش انبازی مکن که بیقین خداوند بخشندهتر از توست و بدان که چیزی چون اقتصاد در زندگی نیست و هیچ معیشتی چون اعتدال و میانهروی نمیباشد و هیچ عزّتی به پای دانش نمیرسد، همانا پادشاهان فرمانروایان مردمند و دانشمندان بر شاهان حاکمند، آنگاه این شعر را سرود:
العیش لا عیش إلا ما اقتصدت فإنتسرف و تبذر لقیت الفقر «1» و العطبا
و العلم زین و تشریف لصاحبهفاطلب، هدیت، فنون العلم و الأدبا - زندگی، چیزی جز اقتصاد و میانهروی تو نیست زیرا که اگر تو ولخرجی کنی با فقر و نابودی روبرو خواهی شد.
علم، زینت و باعث شرف و بزرگی صاحب خود است پس علم را بجوی تا به علوم و آداب مختلف راه یابی.
- تا آنجا که میگوید:
العلم کنز و ذخر لا نفاد لهنعم القرین إذا ما صاحب صحبا
قد یجمع المرء شیئا ثم یسلبهعما قلیل فیلقی الذل و الحربا - علم، گنج و اندوختهای بیزوال است و نیکو همدمی است اگر همدم کسی شود.
گاهی شخص چیزی را فراهم میآورد، سپس طولی نمیکشد که از دست میدهد و گرفتار فرومایگی و خشم و کین میگردد.
و حامل العلم مغبوط به أبداو لا یحاذر منه الفوت و السلبا
یا جامع العلم نعم الذخر تجمعهلا تعدلن به درا و لا ذهبا
______________________________
(1) این کلمه در نسخه اصلی «الفر» با حرف فاء نوشته شده بود اما صحیح همان است که ما ثبت کردیم. مؤلف
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:558
- و صاحب علم همواره مورد رشک است و بیم از دست دادن و زوال آن نمیرود.
ای گردآورنده دانش خوب چیزی را گرد آوردهای مبادا با درّ و مرجان و طلا برابر شماری ...
ابو الاسود، از جمله مردمانی بود که دوستی، اخلاص و محبت زیادی به امام امیر المؤمنین علیه السّلام داشت «1» و معاویه میخواست که او را از این دوستی و محبت به علی علیه السّلام بازدارد اما موفق نشد. ابو الاسود در سال 69 ه. به بیماری عمومی طاعون مبتلا شد و در بصره درگذشت. «2»
(1)
عامر بن سمط مکنّی به ابو یحیی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «3» وی از امام زین العابدین علیه السّلام روایت کرده و صفوان جمّال نیز از او روایت کرده است و همچنین عامر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است. «4»
______________________________
(1) ابو الأسود از کسانی است که در جنگ صفّین حضور داشت و او اوّلین بار قرآن مجید را به صورت نقطه اعرابگذاری نمود. مورّخان درباره او نوشتهاند؛ وقتی که معاویه هدیهای فرستاد تا از محبت علی علیه السّلام منحرفش سازد دختری داشت به سن پنج یا شش سالگی مقداری از حلوای اهدایی را برداشت و در دهان گذاشت ابو الاسود گفت: دخترم معاویه این حلواها را فرستاده تا ما را از ولای امیر المؤمنین برگرداند دخترک گفت: قبّحه اللّه یخدعنا عن السیّد المطهّر بالشّهد المزعفر تبّا لمرسله و آکله ... اشعار و مراثی او درباره امام امیر المؤمنین علیه السّلام در کتب سیره و رجال آمده است- م.
(2) الکنی و الالقاب: 1/ 9- 10.
(3) رجال طوسی.
(4) معجم رجال الحدیث: 9/ 198.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:559
(1)
عامر بن وائله کنانی مکنّی به ابو طفیل، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده و اضافه میکند که وی از خواصّ اصحاب امام امیر المؤمنین علیه السّلام بوده است «1» عامر شاعری خوشقریحه بوده و از اشعار اوست:
و یدعوننی شیخا و قد عشت حقبةو هن من الأزواج نحوی نوازع
و ما شاب رأسی من سنین تتابعتعلی و لکن شیبتنی الوقائع - او مرا پیرمرد میخواند در حالی که من مدت کوتاهی است که زندگی میکنم و آنان از همسران منند که با من در ستیزند.
موهای سرم از گذشت سالها سفید نشده است، بلکه حوادث و وقایع روزگار مرا پیر کرده است ...
عامر به همراه مختار برای خونخواهی سید الشّهداء علیه السّلام قیام کرد، و همواره میگفت: از هفتاد تن جز من کسی نمانده و این شعر را میخواند:
و بقیت سهما فی الکنانة واحداسیرمی به او یکسر السهم کاسره من به عنوان یک تیر در قبیله کنانه باقی ماندهام، و آن هم بزودی به سمت دشمن پرتاب خواهد شد و یا آن که خود خواهد شکست.
و پیوسته این شعر را میخواند:
و انّ لاهل الحق لا بد دولةعلی النّاس إیّاها أرجّی و ارقب و بیقین پیروان حق ناگزیر، بر مردم حکومت خواهند کرد و من امیدوار و منتظر آن هستم.
امام صادق علیه السّلام پیوسته به این شعر استشهاد میکرد و میگفت:
«به خدا سوگند که من از آن کسانی هستم که مردم امیدوارند و انتظار میکشند ...»
______________________________
(1) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:560
طاغوت تبهکار حجاج بن یوسف خواست او را به دلیل دوستی و ولایت اهل بیت علیهم السّلام به قتل برساند اما او از دست این ستمگر- به خاطر حمایت کسی از او در نزد عبد الملک- نجات یافت. «1»
(1)
عبد الغفار بن قاسم مکنّی به ابو مریم، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «2» نجاشی میگوید: وی از ابو جعفر و از ابو عبد اللّه علیهما السّلام روایت کرده و مورد وثوق است. او دارای کتابی است که از جمعی علمای شیعه نقل میکند. «3»
(2)
عائذ بن حبیب احمسی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «4»
(3)
وی از امام علی بن حسین علیهما السّلام روایت کرده و فضل بن سلیمان نیز از او روایت کرده است. «5»
(4)
شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «6»
______________________________
(1) معجم رجال الحدیث.
(2) رجال طوسی.
(3) رجال نجاشی.
(4- 5- 6) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:561
(1)
شیخ او را در زمره اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام آورده است. «1»
(2)
عبد اللّه بن ابی بکر بن عمرو بن حزم انصاری مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. وی در سال 126 ه. در مدینه از دنیا رفت. «2»
(3)
عبد اللّه بن ابی ملیکه مخزومی مکی، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «3»
(4)
عبد اللّه بن جعفر مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «4»
(5)
وی از امام زین العابدین علیه السّلام روایت کرده و پسرش اسحاق نیز از وی روایت کرده است. «5»
(6)
غلام عمر بن خطاب، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «6»
______________________________
(1- 2- 3- 4- 5- 6) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:562
(1)
ابو الزّناد عبد اللّه بن ذکوان، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «1» ابن حجر میگوید: عبد اللّه غلام رمله و به قولی عایشه بنت شیبة بن ربیعه و بعضی گفتهاند: غلام عایشه بنت عثمان بوده است. و بعضی گفتهاند پدر وی برادر ابو لؤلؤ قاتل عمر میباشد. وی از انس، عایشه بنت سعید، ابو امامة بن سهل بن حنیف، سعید بن مسیّب و دیگران روایت کرده است.
ابن مدینی میگوید: بعد از بزرگان تابعین هیچ کس در مدینه اعلم از او و از ابن شهاب و یحیی بن سعید و بکیر بن اشبح نبوده است. لیث از قول عبد ربه بن سعید نقل میکند: ابو الزّناد را دیدم که وارد مسجد شد در حالی که مانند همراهان سلطان جمعی پشت سر او بودند، و ابن حبّان او را در زمره افراد موثّق شمرده و میگوید: وی مردی فقیه و صاحب کتابی بوده است، خلیفه و دیگران گفتهاند: او در سال 130 ه. در سن 66 سالگی درگذشت. «2»
(2)
عبد اللّه بن زبید هاشمی مولی آل علی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «3»
(3) تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 562 121 - عبد الله بن سعید ..... ص : 562
عبد اللّه بن سعید بن ابی هند مدنی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «4» ابن حجر میگوید: وی از پدرش و ابو امامة بن سهل بن حنیف، سعید بن مسیّب و دیگران روایت کرده است، ابن حبّان او را در ردیف
______________________________
(1) رجال طوسی.
(2) تهذیب التّهذیب.
(3- 4) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:563
افراد مورد وثوق آورده و میگوید: (در حالی که به اشتباه به جای ابن سعید، نام ابن سعد را میبرد) وی مردی ثقه و کثیر الحدیث میباشد و او در سال چهل و شش و یا چهل و هفت هجری درگذشت. «1»
(1)
عبد اللّه بن شبرمه ضبی کوفی مکنّی به ابو شبرمه قاضی ابو جعفر در نواحی کوفه بوده است و شعر میسروده، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام میشمارد. «2» وی از ولایت اهل بیت علیهم السّلام منحرف بود و در فتوای خود بر قیاس تکیه داشت و بر ائمه هدی علیهم السّلام که دربانان علم پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- بودند، رجوع نمیکرد. به خدمت امام ابو جعفر علیه السّلام عرض شد که مردی با دختر خردسالی ازدواج کرده است که همسرش او را شیر داده و سپس زن دیگر آن مرد به وی شیر داده بوده است، ابن شبرمه گفته است که هم آن دخترک و هم آن دو زن بر او حرام شده است، امام ابو جعفر علیه السّلام فرمود: ابن شبرمه اشتباه کرده است، بلکه آن دخترک و آن زنی که اوّل او را شیر داده است بر او حرام شده اما زنی که بعدا دخترک را شیر داده بر او حرام نمیشود زیرا که او گویا دختر خودش را شیر داده است. «3» ابن مبارک میگوید: من مدتی با او همنشین بودم ولی از او روایت نمیکنم. «4»
(2)
عبد اللّه بن شریک عامری، وی از امام زین العابدین و امام ابو جعفر علیهما السّلام روایت کرده و مکنّی به ابو المحجل است و در نزد آن دو بزرگوار
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب.
(2) رجال طوسی.
(3) فروع کافی جلد پنجم باب نوادر رضاع.
(4) میزان الاعتدال: 2/ 438.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:564
موجه و مقرب بوده «1» و در اوایل عمرش از یاران مختار بوده است، احمد و ابن معین و دیگران او را توثیق کرده و نسائی او را انعطافپذیر دانسته است، ابن عیینه میگوید: ما با عبد اللّه بن شریک همنشین بودیم در حالی که او صدساله بود. «2»
(1)
عبد اللّه بن عطاء بن رباح، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده «3» و کلینی به سند خویش از او روایت کرده، میگوید: ابو عبد اللّه امام صادق علیه السلام در حالی که یک استر و یک الاغ زین کرده و آماده بود، مرا احضار کرد و فرمود: آیا مایلی با ما به یکی از این مرکبها سوار شوی؟ میگوید:
عرض کردم: آری. فرمود: کدام یک را دوست داری سوار شوی؟ عرض کردم:
مایلم بر الاغ سوار شوم، فرمود: الاغ برای من مناسبتر است و اضافه کرد: من دوست ندارم به استر سوار شوم و تو سوار الاغ شوی میگوید: امام علیه السلام بر الاغ سوار شد و من بر استر سوار شدم، حرکت کردیم تا از شهر مدینه بیرون شدیم و در بین راه آن حضرت با من صحبت میکرد، ناگهان مدّتی به طرف زین خم شد، گمان کردم که زین او را آزرده است و یا آن که در فشار بوده، تا این که امام سرش را بلند کرد، عرض کردم: فدایت شوم، چه شده، میبینم که زین شما را ناراحت کرده، خوب است که بر استر سوار شوید، فرمود: هرگز ... «4»
(2)
عبد اللّه بن علی بن حسین بن امام امیر المؤمنین علیه السلام، شیخ او را از اصحاب امام سجّاد علیه السلام شمرده است. «5» سید بن مهنّا میگوید: عبد اللّه بن
______________________________
(1) معجم رجال الحدیث.
(2) تهذیب التّهذیب.
(3) رجال طوسی.
(4) معجم رجال الحدیث.
(5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:565
علی بن حسین به خاطر زیبایی و جمالش به باهر ملقب شده بود. گویند: هیچ مجلسی نبود که او بنشیند مگر آن که حاضران از جمال و زیبایی او مبهوت میشدند، وی متولّی صدقات پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- بود، و با برادرش امام محمد باقر علیه السلام از یک مادر بودند. وی در سن پنجاه و هفت سالگی، در حالی که سرپرست صدقات امیر المؤمنین علیه السّلام بود، درگذشت. «1»
(1)
عبد اللّه بن عبیده زهری، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «2»
(2)
عبد اللّه بن مستورد مدنی هاشمی غلام امام زین العابدین علیه السّلام، شیخ او را از اصحاب آن حضرت شمرده است. «3»
(3)
عبد اللّه بن محمد بن محمد بن عمر بن امام امیر المؤمنین علیه السّلام، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «4»
(4)
شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «5»
(5)
عبد اللّه بن هرمز مکی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام
______________________________
(1) عمدة الطّالب.
(2- 3- 4- 5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:566
شمرده است. «1»
(1)
شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است، «2» نجاشی میگوید: وی از ابو جعفر و ابو عبد اللّه علیهما السّلام روایت کرده، هم او و هم برادرش ثقه بودهاند، وی برادر ابو مریم عبد الغفار بن قاسم و قیس بن فهد است و اضافه میکند که او در سال 147 از دنیا رفته است در حالی که هشتاد و یک سال داشت و کتابی دارد که جمعی از جمله سفیان بن ابراهیم بن فرید حارثی از آن کتاب روایت نقل میکنند. «3»
(2)
که به وی عبید نخعی و برادر قبیله سالم و غلام ایشان میگفتند، از اهل کوفه بوده است و شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «4»
(3)
از مردم کوفه و به او عبید جنابی نیز میگفتند، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «5»
(4)
عبید اللّه بن ابی الرّحمن بن موهب مدنی، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «6»
______________________________
(1) رجال نجاشی.
(2- 3- 4- 5- 6) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:567
(1)
عبید اللّه بن مسلم عمری کوفی، شیخ او را در ردیف اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام آورده است. «1»
(2)
عبید اللّه بن مغیره عبسی کوفی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «2»
(3)
عقبة بن بشیر اسدی، شیخ او را از جمله اصحاب امام سجاد علیه السّلام و امام ابو جعفر علیه السّلام شمرده است. «3»
(4)
بنا به نقل شیخ طوسی، وی از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام میباشد. «4»
(5)
عمران بن میثم تمّار، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «5» نجاشی میگوید: وی غلام و مورد وثوق بوده، از امام ابو عبد اللّه و امام ابو جعفر علیهما السّلام روایت کرده است. «6»
______________________________
(1- 2- 3- 4- 5) رجال طوسی.
(6) رجال نجاشی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:568
(1)
شیخ او را در ردیف اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام آورده است. «1»
(2)
فرات بن احنف عبدی، متهم به غلوّ و نادرستی در گفتار است، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده، «2» ابن غضایری میگوید: فرات بن احنف کوفی از علی بن حسین، ابو جعفر و ابو عبد اللّه علیهم السّلام روایت کرده و چنان که دیگران معتقدند وی اهل غلوّ و دروغ بود، مورد توجه و قابل ذکر نیست. «3»
(3)
بزرگترین شاعر عرب، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است، «4» وی امام زین العابدین علیه السّلام را موقعی یاری کرد که هشام بن عبد الملک اظهار ناآشنایی نمود و فرزدق آن قصیده دلپسند خود را که مشتمل بر تعدادی از خصوصیات اخلاقی و ذکر فضایل آن حضرت بود انشاد کرد و در نتیجه هشام سخت ناراحت شد و رگهای گردنش حرکت کرد و دستور داد او را زندانی کردند که ما در ضمن بحثهای آینده، این جریان را نقل خواهیم کرد.
(4)
فلیح بن ابی بکر شیبانی، برقی او را از جمله اصحاب امام زین العابدین و
______________________________
(1- 2) رجال طوسی.
(3) معجم رجال الحدیث: 13/ 375.
(4) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:569
امام باقر و امام صادق علیهم السّلام آورده است. «1» وی از امام علی بن حسین و امام محمد بن علی علیهما السّلام و از جابر روایت کرده و حنان بن سدیر نیز از او روایت کرده است. «2»
(1)
ابو القاسم بن قاسم بن عبد الرّحمن، شیخ او را در ردیف اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام آورده است. «3»
(2)
قاسم بن عوف شیبانی، برقی او را از اصحاب امام زین العابدین شمرده است، «4» و شیخ طوسی میگوید: وی خدمت علی بن حسین علیهما السّلام و محمد بن حنفیه در رفت و آمد بود. «5» کشی به سند خویش از او نقل کرده میگوید:
من به خدمت علی بن حسین و محمد بن حنفیه رفت و آمد میکردم، یک بار به خدمت این میرسیدم و یک بار به حضور آن میرفتم، میگوید: روزی به خدمت علی بن حسین علیهما السّلام رسیدم، به من فرمود:
«شیبانی! مبادا تو، به نزد مردم عراق بروی و بگویی که ما علم را به نزد تو به ودیعت گذاردهایم زیرا که به خدا سوگند ما چنین کاری را نکردهایم و مبادا که به نام ما ریاستطلبی کنی که خدا تو را ناتوان خواهد کرد و
______________________________
(1) رجال برقی.
(2) معجم رجال الحدیث: 13/ 371.
(3) رجال طوسی.
(4) رجال برقی.
(5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:570
زنهار از طریق ما نان بخوری که خداوند بیشتر تو را نیازمند خواهد کرد و بدان که تو اگر در راه خیر عقب بمانی برای تو بهتر است که در راه شر رئیس باشی و بدان که هر کس حدیثی را از قول ما نقل میکند روزی از او بازخواست میکنیم پس اگر راست گفته باشد خداوند او را راستگو خواهد نوشت و اگر دروغ گفته باشد خداوند او را دروغگو ثبت خواهد کرد و زنهار که تو آهنگ سفر کنی زیرا اینجا مرکزی است که علم را میتوان جست، و سپس امام علیه السّلام شروع کرد به بیان فضیلت فرزندش امام ابو جعفر، محمد بن علی علیهما السّلام و بر امامت آن حضرت راهنمایی فرمود.» «1»
(1)
قاسم بن محمد بن ابی بکر، وی از بزرگان تابعین و یکی از فقهای هفتگانه مدینه است. قاسم برترین فرد زمان خود بود، و او از جمعی از صحابه روایت نقل کرده و جمعی از بزرگان تابعین از وی روایت کردهاند، یحیی بن سعید میگوید: ما کسی را نیافتیم که بتوانیم بر قاسم بن محمد ترجیح دهیم ... قاسم در سال 131 ه. وفات یافت و بعضی نیز تاریخ دیگری را برای درگذشت او نقل کردهاند. «2»
(2)
مکنی به ابو خالد کابلی، بعضی گفتهاند: نام وی وردان بوده است، شیخ
______________________________
(1) رجال کشی.
(2) وفیات الاعیان: 3/ 224.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:571
او را از اصحاب امام زین العابدین شمرده است، «1» کشی به سند خود از ابو بصیر نقل کرده، میگوید: از ابو جعفر علیه السّلام شنیدم که میفرمود: ابو خالد کابلی روزگاری خدمتگزار محمد بن حنفیه بود و تردیدی نداشت که او امام است تا این که روزی به نزد وی آمد و گفت: فدایت شوم، مرا احترام و دوستی و علاقهای به شما خانواده است از شما به حرمت رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- و امیر المؤمنین علیه السّلام درخواست دارم بفرمایید آیا شما هستید آن امامی که خداوند اطاعت او را بر بندگانش واجب کرده است؟ ابو بصیر میگوید: محمد بن حنفیّه در پاسخ گفت: ای ابو خالد، مرا سوگند عظیمی دادی، امام من و تو و هر مسلمانی علی بن حسین علیه السّلام است، ابو خالد همین که سخن محمد بن حنفیه را شنید به سمت خانه علی بن حسین علیهما السّلام حرکت کرد، و چون اجازه خواستند و عرض کردند که ابو خالد بر در خانه ایستاده است و اذن میطلبد امام علیه السّلام اجازه داد، همین که وارد منزل شد، به نزدیک امام رسید فرمود:
خوش آمدی، کنکر، تو هیچ وقت به دیدار ما نمیآمدی، چه چیزی درباره ما به نظر تو رسیده است؟ ابو خالد، به خاطر سخنی که از امام علی بن حسین علیهما السّلام شنید، سجده شکر خدا را به جا آورد و گفت: سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا این که امام را شناختم، امام سجّاد علیه السّلام فرمود: ابو خالد، چگونه امامت را شناختی؟ عرض کرد: این که شما مرا به نامی که مادرم نامگذاری کرده بود خواندید، در حالی که من نسبت به امر امامت ناآگاه بودم و مدتی از عمرم را در خدمت محمد بن حنفیه بودم تردیدی نداشتم که او امام است، تا این که در همین نزدیکیها او را به حرمت خدا، رسول خدا (ص) و امیر المؤمنین سوگند دادم و درخواست کردم که امام را معرفی کند و او مرا به امامت شما راهنمایی کرد و گفت: او امام من و تو و همه خلق خداست، آنگاه شما به من اجازه فرمودید، شرفیاب شدم و به حضور شما که رسیدم، شما مرا به نامی خواندید
______________________________
(1) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:572
که مادرم مرا به آن نامگذاری کرده بود از این رو دانستم که شما آن امامی هستید که خداوند اطاعت او را بر هر مسلمانی واجب کرده است. «1» ابو خالد ملازم امام شد و از علوم آن حضرت استفاده کرد تا آنجا که از افراد مورد وثوق امام به شمار آمد.
(1)
کیسان بن کلیب مکنّی به ابو صادق، شیخ او را از اصحاب امام حسن زکی علیه السّلام و از اصحاب امام سیّد الشّهداء حسین بن علی علیهما السّلام و از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام و از اصحاب امام ابو جعفر باقر علیه السّلام شمرده است. «2»
(2)
شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته «3» و نجاشی میگوید: ابو الحسین مالک بن عطیّه احمسی بجلی کوفی، ثقه بوده و از ابو عبد اللّه علیه السّلام روایت کرده و دارای کتابی است که جماعتی از او روایت میکنند. «4»
مالک به خدمت امام صادق علیه السّلام رسید، عرض کرد: من مردی از قبیله بجیله هستم و در پیشگاه خداوند عز و جل اعتراف میکنم که شما صاحب اختیار و سروران منید و بعضی از کسانی که مرا نمیشناسند از من میپرسند و میگویند:
این مرد از کدام قبیله است؟ و من میگویم: من مردی از نژاد عرب و از قبیله بجیلهام، آیا در این گفتار مرتکب گناهی شدهام که نگفتهام من غلام
______________________________
(1- 2- 3) رجال طوسی.
(4) رجال نجاشی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:573
بنی هاشمم؟ امام علیه السّلام فرمود: خیر، مگر در دل و میل قلبی خود معتقد نیستی که از دوستان مایی؟ عرض کردم: آری به خدا قسم، فرمود: هیچ اشکالی ندارد که بگویی من از نژاد عربم، براستی که تو در نسب از عربی. «1»
(1)
محمد بن جبیر بن مطعم، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته است. «2» و او یکی از پنج تنی است که معتقد به امامت آن حضرت شدند «3» و ابن شهر آشوب او را از رجال اصحاب امام شمرده است. «4»
(2)
محمد بن شهاب زهری، شیخ او را در ردیف اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام آورده و اضافه میکند که این نسبت یک جهش است؛ «5» چون شیخ او را به جدّ اعلایش (شهاب) نسبت داده است، زیرا که وی محمد بن مسلم بن عبید اللّه بن عبد اللّه شهاب میباشد. «6» و ما ناگزیریم توقف کوتاهی برای بحث و گفتگو درباره وی داشته باشیم.
(3)
زهری در سال 50 ه به دنیا آمده، اما این که بعضی گفتهاند، او همسنّ امام سجّاد علیه السّلام بوده، درست نیست زیرا که امام علیه السّلام سیزده سال از
______________________________
(1) معجم رجال الحدیث: 14/ 178.
(2) رجال طوسی.
(3) رجال کشی.
(4) مناقب ابن شهر آشوب.
(5) رجال طوسی.
(6) تهذیب التّهذیب: 9/ 445، البدایة و النّهایة: 9/ 340.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:574
زهری بزرگتر بوده است. «1»
(1)
زهری در مدینه رشد علمی یافت، وی با امام علیه السّلام ارتباط پیدا کرد و بسیاری از علوم را از آن حضرت آموخت، همانگونه که با دیگر فرزندان اصحاب پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- نیز ارتباط داشت.
(2)
زهری چنان که ابن حجر و ابن کثیر میگویند یکی از بزرگ پیشاهنگان اسلام است. «2» لیث میگوید: من عالمی از ابن شهاب جامعتر و داناتر ندیدهام، چنان بود که اگر سخن نوی از او در ترغیب میشنیدم میگفتم بهتر از این نمیشود و اگر درباره انسان مطلبی میگفت: میگفتم کسی جز وی انسان را نشناخته و اگر درباره قرآن و سنت سخن میگفت: سخنش به نحو جامع و کامل بود ... لیث از زهری نقل کرده، میگوید: هیچ کسی از مردمان، این علم را چون من انتشار نداد و همانند من در اختیار مردم نگذاشت. «3»
(3)
محمد بن شهاب از بخشندهترین مردم عرب بود، عمرو بن دینار میگوید:
من کسی را صریح اللّهجهتر از زهری در نقل حدیث و بیاعتناتر به دینار و درهم از او ندیدم، درهم و دینارها در نزد او به منزله سرگین شتر بود. «4» فاید بن اقرم در این باره میگوید:
______________________________
(1) تهذیب التّهذیب: 7/ 307.
(2) البدایة و النّهایة: 9/ 340.
(3) تهذیب التّهذیب: 9/ 449.
(4) البدایة و النهایة: 9/ 342.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:575 زر ذا واثن علی الکریم محمدو اذکر فواضله علی الأصحاب
و إذا یقال من الجواد بمالهقیل الجواد محمد بن شهاب
أهل المدائن یعرفون مکانهو ربیع نادیه علی الاعراب
یشری وفاء جفانه و یمدهابکسور انتاج و فتق لباب «1» - دیدار کن و ثناگوی شخص کریم- محمد بن شهاب- باش و امتیازات او را بر اصحاب یادآور شو و هرگاه سخن از کسی که به مال خود بذل و بخشش میکند، در میان آید نام بخشنده، محمد بن شهاب برده شود مردم مداین مقام او را میشناسند و بهار بذل و بخشش او بر اعراب روشن است جود و بخشندگیش تا آنجاست که کاسههای غذا را آماده کرده و محتوای دانهها را شکسته و مغز کرده برای مردم مینهد.
رجاء بن حیاة، زهری را به خاطر اسرافکاریش مورد سرزنش قرار داده و به او گفت: من اطمینان ندارم که این قوم- یعنی بنی امیه- اموالی را که در اختیار دارند برای تو نگهدارند و تو بتوانی در راه آرزوهایت صرف کنی، زهری پس از شنیدن سخن وی وعده داد که به اعتدال روی آورد و اسراف نورزد، بعدها رجاء بن حیاة گذرش به منزل وی افتاد، سفره غذا گسترد در حالی که مشتمل بر عسل و دیگر چیزها بود، رجاء گفت: ای أبو بکر این چیست که تو وعده دادی که از آن جدا باشی؟ زهری جواب داد، فرود آی و بفرما که آدم سخاوتمند را آزمونها ادب نکند. یکی از شعرا همین معنا را به شرح زیر سروده است:
له سحائب جود فی أناملهأمطارها الفضة البیضاء و الذهب
یقول فی العسر إن أیسرت ثانیةأقصرت عن بعض ما أعطی و ما أهب
حتی إذا عاد أیام الیسار لهرأیت أمواله فی الناس تنتهب «2» - وی ابرهای جود و بخشش را در بند انگشتانش دارد، قطرات باران
______________________________
(1) البدایة و النّهایة: 9/ 342.
(2) البدایة و النّهایة: 9/ 344.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:576
آنها سیم سفید و زر است.
در تنگدستی او میگوید: دوباره اگر در گشایش و رفاه باشم مقداری از بذل و بخششم را میکاهم.
تا این که چون روزگار گشایش او بازمیگردد، میبینم که اموالش در دست مردم قرار میگیرد.
(1)
زهری با بنی امیه ارتباط محکمی داشت و اموال زیادی را بر او ارزانی میداشتند زیرا که وی ملازم رکاب ایشان بوده و از ستمگریهای آنان حمایت میکرد، در یک نوبت هشام بن عبد الملک هشتاد هزار درهم وامی که او داشت، پرداخت «1» و زمانی به دمشق نزد عبد الملک رفت و او مقدمش را گرامی داشت و وامی که داشت ادا کرد و از بیت المال مقرری برای او تعیین کرد «2» و از این رو زهری نهایت صمیمیت و اخلاص را به ایشان پیدا کرد و از سرسختترین مدافعان آنان گردید.
(2)
زهری از جمله شیفتگان امام زین العابدین علیه السّلام بود، مورخان یک سلسله عبارات ارزشمندی را از وی نقل کردهاند که بدان وسیله فضیلت و فزونی علم و فقاهت امام را ستوده است که ما در بحثهای سابق بدانها اشاره کردیم.
(3)
امام علیه السّلام بار غمی را که بر دل زهری نشسته بود، برطرف کرد،
______________________________
(1) البدایة و النّهایة: 9/ 343.
(2) البدایة و النّهایة: 9/ 341.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:577
مورخان نقل کردهاند، موقعی که زهری کارگزار بنی امیه بود، مردی را بگونهای مجازات کرد که در اثر عقوبت وی درگذشت، زهری درمانده و سرگردان از شهر بیرون رفت و وحشتزده به غاری پناه برد و چند سال در آن غار ماند، تا این که سالی امام زین العابدین علیه السّلام عازم حج بیت اللّه الحرام شد، زهری به خدمت امام علیه السّلام رسید، امام فرمود:
«من از ناامیدی تو از رحمت خدا بیش از گناهی که مرتکب شدهای بیمناکم هم اکنون دیه کاملی برای ورثه آن مرد بفرست و خودت نیز برو نزد زن و بچهات و به امور دینیت بپرداز ...»
زهری خوشحال شد و رو به آن حضرت کرد و گفت: «سرورم غم مرا برطرف کردی خداوند بهتر میداند که رسالت خود را در خاندانی که میداند قرار دهد، و آنجا را ترک گفت و به نزد خانوادهاش برگشت. «1» به این ترتیب امام علیه السّلام او را از غمی جانکاه نجات داد که نزدیک بود به زندگیش خاتمه دهد.
(1)
1- امام علیه السّلام نامه ذیل را به زهری نوشت، نامهای که یکی از سندهای افتخارآمیز سیاسی اسلام است و امام زهری را به خاطر ارتباطش با بنی امیه و خدمت به ایشان مورد سرزنش قرار داده و او را از عذاب و عقاب خداوند بر حذر داشته است زیرا که وی همواره ملازم رکاب ایشان بوده است، اینک اصل نامه:
«کفانا اللّه و إیاک من الفتن، و رحمک من النار، فقد أصبحت بحال ینبغی لمن عرفک بها أن یرحمک، فقد أثقلتک نعم اللّه بما أصح من
______________________________
(1) مناقب ابن شهرآشوب و در عقد الفرید: 5/ 127 فریب به این مضمون آمده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:578
بدنک، و أطال من عمرک، و قامت علیک حجج اللّه بما حملک من کتابک، و فقهک فیه من دینک، و عرفک من سنة نبیه محمد (ص)، فرض لک فی کل نعمة أنعم بها علیک و فی کل حجة احتج بها علیک الفرض، فما قضی إلا ابتلی شکرک فی ذلک، و أبدی فیه فضله علیک، فقال: «لئن شکرتم لأزیدنکم و لئن کفرتم إن عذابی لشدید.» «1»
(1) «خداوند، ما و تو را از فتنهها نگه دارد، و به تو از عذاب دوزخ رحم کند، تو امروز در وضعی قرار داری که هر که تو را به آن حال بیند، سزاست که برایت درخواست ترحم کند، براستی که بار نعمتهای الهی که به تو تنی سالم و عمری دراز داده، بر دوش تو سنگینی میکند، حجتهای خدا که علم قرآن داری و تو را از دین خود آگاه و فقیه گردانیده و به سنت پیامبرش محمد- صلّی اللّه علیه و آله- آشنایت ساخته، بر تو استوار گشته است و در برابر هر نعمتی که به تو داده و هر حجتی که در برابرت نهاده وظیفهای بر عهده تو مقرر داشته و هدفی ندارد جز آن که سپاسگزار تو را بیازماید و فضل خود را بر تو آشکار سازد و فرموده است: «اگر شکر نعمت گویید نعمتهایم را بر شما افزون کنم و اگر ناسپاسی کنید، البته عذابم سخت و دشوار است.»
«فانظر أیّ رجل تکون غدا إذا وقفت بین یدی اللّه فسألک عن نعمه علیک کیف رعیتها؟ و عن حججه علیک کیف قضیتها؟ و لا تحسبن اللّه قابلا منک بالتعذیر و لا راضیا منک بالتقصیر، هیهات هیهات لیس کذلک أخذ علی العلماء فی کتابه إذ قال «لتبیّننّه للنّاس و لا تکتمونه» «2» و اعلم أن أدنی ما کتمت، و اخف ما احتملت إن آنست
______________________________
(1) ابراهیم/ 7.
(2) آل عمران/ 184.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:579
وحشة الظالم، و سهلت له طریق الغی بدنوک منه حین دنوت، و إجابتک له حین دعیت، فما أخوفنی أن تکون تبوء باثمک غدا مع الخونة، و أن تسأل عما أخذت بإعانتک علی ظلم الظلمة، إنک أخذت ما لیس لک ممن أعطاک، و دنوت ممّن لم یرد علی أحد حقا، و لم تردّ باطلا حین أدناک، و أحببت من جاد اللّه، أو لیس بدعائه إیاک حین دعاک، جعلوک قطبا أداروا بک رحی مظالمهم، و جسرا یعبرون علیک إلی بلایاهم، و سلما إلی ضلالتهم، داعیا إلی غیهم، سالکا سبیلهم، یدخلون بک الشک علی العلماء، و یقتادون بک قلوب الجهال إلیهم، فلم یبلغ أخص وزرائهم و لا أقوی أعوانهم إلا دون ما بلغت من اصلاح فسادهم، و اختلاف الخاصة و العامة الیهم. فما أقل ما أعطوک فی قدر ما أخذوا منک، و ما أیسر ما عمروا لک، فکیف ما خربوا علیک؟ فانظر لنفسک، فإنه لا ینظر لها غیرک، و حاسبها حساب رجل مسئول.»
(1) «توجه کن فردای قیامت وقتی که در پیشگاه خدا بایستی چگونه مردی باشی؟ آن روزی که خداوند از تو بازخواست کند نعمتهای مرا چگونه رعایت کردی؟ و درباره حجتهای من چگونه قضاوت نمودی؟ گمان مبر که خدا از تو عذری را بپذیرد و به تقصیر تو راضی باشد، هیهات هیهات چنین نیست خداوند دانشمندان را در قرآن مسئول دانسته و میفرماید:
«باید آن را برای مردم بیان کنید و پوشیده ندارید،» و بدان، کمترین کتمان حق و سبکترین وظیفهای که بر عهده داری آن است که به وحشت ظالم انس گرفته و با نزدیک شدن به او و اجابت دعوتش راه گمراهی را برای او هموار کردهای، پس چه قدر بیم دارم که فردای قیامت به همراه خائنان گرفتار گناه خود باشی و از این که هر چه به دست آوری به خاطر یاری ستمگران از آن بازخواست شوی، زیرا تو مالی را از کسی گرفتهای که از آن تو نیست و به کسی نزدیک شدهای که او به کسی حقش را رد
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:580
نکرده و تو با تقرب به او هیچ باطلی را رد نکردی، تو با کسی دوستی کردهای که با خدا در جنگ است، آیا چنین نیست که تو را دعوت کردند و تو را محور ستمگری خود ساختند و پلی قرار دادند تا از آن برای عبور به بلایای خود استفاده کنند و تو را نردبان گمراهی خود ساخته و به راه خود رفتند، تو را درباره علما به شک انداختند و به وسیله تو دل نادانان را به خود جلب کردند و وزیران ویژه و نیرومندترین یارانشان به اندازه تو بر فساد آنان سرپوش ننهادند و دل خاص و عام را به سوی ایشان جلب نکردند، و چه بسیار مزد ناچیزی در برابر آنچه از تو گرفتند به تو دادند و چه اندک است آنچه برای تو آباد کردند و چگونه باعث خرابی تو شدند پس مراقب خودت باش که دیگری مراقب تو نباشد و همچون فرد مسئولی باش که باید خود به حساب خودت برسی.»
«و انظر کیف شکرک لمن غذّاک بنعمه صغیرا و کبیرا، فما أخوفنی أن تکون کما قال اللّه تعالی فی کتابه: [فخلف من بعدهم خلف ورثوا الکتاب یأخذون عرض هذا الأدنی و یقولون: سیغفر لنا] «1» إنک لست فی دار مقام، أنت فی دار قد آذنت برحیل، فما بقاء المرء بعد قرنائه طوبی لمن کان فی الدنیا علی و جل، یا بؤس لمن یموت و تبقی ذنوبه من بعده.»
(1) «و ببین چگونه قدردانی میکنی از کسی که تو را غذا داده و از نعمت علم خود- چه خرد چه کلان- به تو آموخته، براستی که میترسم تو از آن کسانی باشی که خداوند در کتاب خود فرموده است: [به جای آنان جانشینانی ماندند که کتاب را به ارث بردند و به دنبال کالای پست دنیا رفتند و میگویند بزودی ما را بیامرزد،] براستی که تو در این خانه ماندگار نیستی بلکه در خانهای هستی که بانگ کوچ در دادهاند آیا مرد پس از
______________________________
(1) اعراف/ 168.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:581
مرگ همسالانش چه قدر زندگی میکند؟ خوشا به حال کسی که در دنیا از عذاب خدا بیمناک باشد و بدا به حال کسی که بمیرد و گناهانش پس از او بمانند.»
«احذر فقد نبئت، و بادر فقد أجلت، إنک تعامل من لا یجهل، و إن الذی یحفظ علیک لا یغفل، تجهز فقد دنا منک سفر بعید، و دار ذنبک فقد دخله سقم شدید، و لا تحسب أنی أردت توبیخک و تعنیفک، و تعییرک، لکنی أردت أن ینعش اللّه ما قد فات من رأیک، و یرد إلیک ما عزب من دینک، و ذکرت قول اللّه تعالی فی کتابه:
[ «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ.» «1»
(1) «زنهار که آگاه شدی، بشتاب که موعد مقرر داری، راستی تو با کسی معامله داری که ناآگاه نیست و آن که نگهبان توست غفلت ندارد، آماده باش که سفر دوری در پیش داری و گناهت را معالجه کن که بیماری دشواری بر تو وارد شده و گمان مکن که منظور من توبیخ و سرزنش و سرکوفت توست بلکه میخواهم خداوند دل از دست رفتهات را زنده کند و آن چه از دینت از کف دادهای به تو بازگرداند، و تو را به یاد سخن خدا در کتابش میاندازم: [یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سود بخشد.]»
[ «أغفلت ذکر من مضی من أسنانک و أقرانک و بقیت بعدهم کقرن أعضب انظر هل ابتلوا بمثل ما ابتلیت، أم هل وقعوا فی مثل ما وقعت فیه، أم هل تراهم ذکرت خیرا علموه، و علمت شیئا جهلوه، بل حظیت بما حل من حالک فی صدور العامة، و کلفهم بک إذ صاروا یقتدون برأیک، و یعملون بأمرک، إن احللت أحلوا، و إن حرمت حرموا، و لیس عندک و لکن أظهرهم علیک رغبتهم فی ما لدیک
______________________________
(1) ذاریات/ 55.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:582
ذهاب علمائهم، و غلبة الجهل علیک و علیهم، و حب الرئاسة و طلب الدنیا منک، و منهم، أما تری ما أنت فیه من الجهل و الغرة و ما الناس فیه من البلاء و الفتنة قد ابتلیتهم و فتنتهم بالشغل عن مکاسبهم مما رأوا، فتاقت نفوسهم إلی أن یبلغوا من العلم ما بلغت، أو یدرکوا به مثل الذی أدرکت، فوقعوا منک فی بحر لا یدرک عمقه، و فی بلاء لا یقدر قدره، فاللّه لنا و لک و هو المستعان.»
(1) «تو از یاد همسن و همگنانت که درگذشتند غافل ماندهای و پس از ایشان چون شاخ شکسته به جا ماندی، بنگر که آیا آنان چون تو گرفتار شدند و آیا در این پرتگاه تو افتادند؟ یا ببین که اگر کار خیری داشتند و نیکی کردند و چیزی که آنان ندانستند تو آموختی و عمل کردی، بلکه تفاوت همین است که در دل عوام جا گرفتی و آنها به اطراف تو جمع شدند و از نظر تو پیروی کردند و به دستور تو عمل کردند، اگر تو چیزی را حلال دانستی حلال شمردند و اگر حرام دانستی حرام شمردند و تو چنین حقی نداری ولی رغبت آنان به تو، ترا به آنان مسلّطت کرده و همچنین از دست رفتن دانشمندان آنان و غلبه جهل بر تو و بر ایشان، و حبّ ریاست و دنیاطلبی تو و آنان، تو نمیفهمی که خود در نادانی و فریب گرفتاری و مردم در بلا و فتنه، تو آنان را گرفتار کردی و در فتنه افکندی و از کار و زندگی بازداشتی از این که تو را در این مقام دیده و شیفته شدند تا به آن مقام علمی برسند که تو رسیدهای یا آن را کسب کنند که تو کسب کردهای و از جانب تو به دریایی افتادند که بیانتهاست و در بلایی بیحساب گرفتار آمدند، خداوند به داد ما و تو برسد که او یار و یاورست.»
«أما بعد: فأعرض عن کل ما أنت فیه حتی تلحق بالصالحین الذین دفنوا فی اسمالهم لاصقة بطونهم بظهورهم لیس بینهم و بین اللّه حجاب، و لا تفتنهم الدنیا، و لا یفتنون بها، رغبوا فطلبوا فما لبثوا أن لحقوا فإذا کانت الدنیا تبلغ من مثلک هذا المبلغ مع کبر سنک
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:583
«و رسوخ علمک و حضور أصلک فکیف سلم الحدث فی سنه، الجاهل فی علمه، المأفون فی رأیه و المدخول فی عقله إنا اللّه و إنا إلیه راجعون، علی من المقول؟ و عند من المستعتب؟ نشکو إلی اللّه بثنا، و ما نری فیک، و نحتسب عند اللّه مصیبتنا بک.»
(1) «باری از روشی که داری خودداری کن تا به آن شایستگانی بپیوندی که در جامههای کهنه خود در خاک دفن شدند و از گرسنگی شکمشان به پشت چسبیده بود امّا میان آنان و خدا پردهای نبود و دنیا ایشان را فریب نداد و فریفته دنیا نشدند، به پاداش اخروی دل بستند و در پی بیآن رفتند و درنگی به خود راه ندادند، اگر دنیا تا این اندازه به دل امثال تو جا کرده با این سالخوردگی و علم و دانشت که در دم مرگ قرار داری پس جوان نورس ناآگاه که فکرش ناتوان و خردش ناپخته است، چه کند؟ انّا للّه و انّا الیه راجعون، به چه کسی باید اعتماد کرد و نزد چه کسی باید شکوه کرد، ما شکایت خویش را به پیشگاه خدا برده و آن چه را که در تو میبینیم و مصیبتی که از طرف تو به ما رسیده به حساب خدا میگذاریم.»
«فانظر کیف شکرک لمن غذاک بنعمه صغیرا و کبیرا؟ و کیف اعظامک لمن جملک بدینه فی الناس جمیلا؟ و کیف صیانتک لکسوة من جعلک بکسوته فی الناس ستیرا، و کیف قربک أو بعدک ممن أمرک أن تکون منه قریبا ذلیلا؟ مالک لا تنتبه من نعستک و تستقیل من عثرتک فتقول: و اللّه ما قمت للّه مقاما واحدا أحییت به له دینا أو أمت له فیه باطلا، فهذا شکرک من استحملک، ما أخوفنی أن تکون کما قال اللّه فی کتابه: [أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا] «1» استحملک کتابه، و استودعک علمه فأضعتها،
______________________________
(1) مریم/ 59.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:584
فنحمد اللّه الّذی عافنا ممّا ابتلاک و السّلام.» «1»
(1) «زنهار، ببین که قدردانی نسبت به کسی که در خردسالی و پیری به تو نعمت داده و تغذیه نموده چگونه است؟ و چگونه احترام خدا را پاس میداری که به وسیله دینش تو را در میان مردم آبرو داده است؟ و چگونه حفظ میکنی پوشش کسی را که تو را در میان مردم پوشانده است و چگونه نزدیکی یا دوری میکنی از کسی که به تو امر کرده است مقرب او باشی و در برابرش تواضع کنی، تو را چه شده که از چرت زدن بیدار نمیشوی و از لغزشت دست بر نمیداری تا بگویی به خدا سوگند که یک مورد هم نشد که دین خدا را زنده بدارم و یا باطلی را از بین ببرم، این است قدردانی و سپاسگزاری از کسی که تو را به نیرو و توان خود بر عهده گرفته است چه بسیار بیمناکم که تو چنان باشی که خدای متعال در کتاب خود فرماید: [نماز را ضایع کردند و به دنبال شهوات رفتند و بزودی چاه دوزخ را ببینند،] خدا قرآنش را به تو آموخت و علم آن را به تو سپرد اما تو او را ضایع کردی، ما سپاسگزاریم آن خدایی را که عافیت داد و از آنچه تو را گرفتار کرد، سلامتمان داشت، و السّلام ...»
(2) هیچ سند سیاسی، برجستهتر از این سراغ ندارم، سندی که مشتمل بر مطالب زیر است:
1- این سند زهری را به خاطر پیوستنش به بنی امیه با وجود مقام بلند علمیش مورد ملامت قرار داده است.
2- این سند ارتباط با حکومت ستمگر اموی را حرام شمرده است، زیرا که تأیید این حکومت و کار کردن در تشکیلات آن تأیید ظلم و جور و مبارزه با خدا و رسول خداست.
______________________________
(1) تحف العقول: ص 274- 277.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:585
3- دیگر این که محور قرار دادن امویان زهری را که یکی از برجستهترین علمای زمان خود بود در حقیقت پل ساختن او برای گذر کردن از روی آن به سمت ظلم و ستم بر رعیّت و غارت کردن ثروتهای آنها و حکم بر خلاف دستور الهی در میان آنها، بوده است.
4- پیوستن زهری به امویان باعث جلب قلوب نادانان و سیطره یافتن بر عواطف ایشان گشته و حکومت ستمگرانه آنان را مشروعیّت میبخشید.
5- استفاده زهری از اموال امویان و بخششهای فراوانی که بر او ارزانی داشتند هیچ قابل مقایسه با آن چه از دست او گرفتند نبوده است زیرا که بنی امیه دین و کرامت زهری را از او سلب کردند.
6- پیوستن زهری به امویان باعث تشویق نوجوانان اسلامی به کسب دانش به منظور رسیدن به مقام وی گشت و بدان لحاظ هدف از تحصیل علم برای خدا نبود بلکه برای پیوستن به هیأت حاکمه و دست یافتن به احسان و بخششهای ایشان بود.
7- این سند زهری را به یاد الطاف و نعمتهای الهی انداخته و او را از عذاب و کیفر الهی برحذر داشته است ... این بود برخی از محتویات این سند زرین.
(1)
زهری مجموعهای از اخبار را از امام زین العابدین علیه السّلام نقل کرده که برخی از آنها مربوط به احکام شرعی و بعضی در آداب رفتار و اخلاق حسنه و قسمتی درباره سیره و احوال امام علیه السّلام است که ما در ضمن بحثهای گذشته بدانها اشاره کردیم.
(2)
شیخ طوسی در کتاب رجال خود بصراحت میگوید زهری از مخالفان
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:586
اهل بیت علیهم السّلام بوده است و این مطلب را چند تن از بزرگان نقل کردهاند، جز این که مصادر و منابعی که در دسترس ماست و در آنها بسیاری از شئون و احوال او را نقل کردهاند هیچ رویدادی را که دلیل دشمنی وی با اهل بیت علیهم السّلام باشد نقل نکردهاند و آقای خوئی میگوید: و از آن چه ما گفتیم روشن میشود که نسبت دشمنی وی با اهل بیت علیهم السّلام مطابق گفته شیخ طوسی به ثبوت نرسیده بلکه ظاهر عدم صحّت آن است. «1»
(1)
زهری در سال 123 ه. و به قولی در تاریخی دیگر از دنیا رفته است. «2»
(2)
محمد بن علی بن حسین (ع) «3» امام باقر، باقر علوم اولین و آخرین علیه السّلام، شیخ نام آن حضرت را در زمره کسانی آورده که از پدرش امام زین العابدین علیه السّلام روایت کرده است «4» در حالی که آن بزرگوار خود از بزرگان دنیا و از سازندگان تاریخ امّت اسلامی است و در جای جای آن، چشمهسارهای حکمت را جاری ساخت، و سپاس خدای را که من توفیق بحث از سیره تابناک آن حضرت را یافتم که همان استمرار واقعی سیره پدران بزرگوارش میباشد که خداوند پلیدی را از ایشان برطرف کرده و آنان را پاک و پاکیزه نموده است، و دوباره نیازی برای بحث درباره آن بزرگوار نمیبینم و هر که بخواهد از احوال آن حضرت مطّلع شود به کتاب حیاة الامام الباقر در دو مجلد مراجعه کند.
______________________________
(1) معجم رجال الحدیث: 16/ 202.
(2) تهذیب التّهذیب: 9/ 450.
(3- 4) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:587
(1)
محمد بن عمر بن امام امیر المؤمنین علیه السّلام، شیخ او را در شمار اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام آورده و اضافه میکند که بعضی گفتهاند:
هیچ روایتی از آن حضرت نقل نکرده است. «1» ابن شهر اشوب میگوید: پدر وی، عمر، نسبت به امام علی بن حسین علیه السّلام جسارت کرد و پس از آن، محمد، به خدمت امام علیه السّلام شرفیاب شد و خودش را روی پاهای آن حضرت انداخت و پاهای امام را میبوسید، امام علیه السّلام فرمود: پسر عم این که پدرت قطع رحم کرد مانع از صله رحم کردن من نمیشود، من دخترم خدیجه را به ازدواج تو درآوردم. «2»
(2)
محمد بن قیس انصاری، شیخ او را از جمله اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «3»
(3)
مسلم بن علی بن بطین، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «4»
(4)
شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام دانسته «5» و کشّی او را
______________________________
(1) رجال طوسی.
(2) مناقب ابن شهرآشوب.
(3) رجال طوسی.
(4- 5) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:588
یکی از آن گروهی شمرده است که شیعه بر تصدیق و اطاعت از فقه ایشان اجماع دارند. «1» وی از امام علی بن حسین و امام جعفر علیهما السّلام و از ابو الطّفیل و حکم بن مستورد روایت کرده و خفان بن سدیر و ربیع مسلمی و عبد اللّه بن سنان و دیگران از او روایت کردهاند «2» و ابن حبّان او را در ردیف افراد موثّق نام برده است. «3»
(1)
شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام نام برده «4» و ابن حجر میگوید: منذر بن یعلی ثوری مشهور به ابو یعلی کوفی از محمد بن علی بن ابی طالب، ربیع بن خثیم، سعید بن جبیر و دیگران روایت کرده و ابن سعد او را در طبقه سوم از اهل کوفه یاد کرده و میگوید: وی مردی ثقه و قلیل الحدیث میباشد. «5»
(2)
منهال بن عمرو اسدی، شیخ او را با همین عنوان از اصحاب امام حسین علیه السّلام و از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده «6» وی از امام علی بن حسین و امام ابو جعفر و امام ابو عبد اللّه علیهم السّلام روایت کرده «7» و ابن معین و نسائی و دیگران او را توثیق کردهاند. «8»
______________________________
(1) رجال کشی.
(2) معجم رجال الحدیث: 18/ 265.
(3) تهذیب التّهذیب: 10/ 231.
(4) رجال طوسی.
(5) تهذیب التّهذیب: 10/ 304.
(6) رجال طوسی.
(7) معجم رجال الحدیث: 19/ 10.
(8) تهذیب التّهذیب: 10/ 320.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:589
(1)
منهال بن عمر طائی، موقعی در شام امام زین العابدین علیه السّلام را ملاقات کرد که آن حضرت را به اسارت نزد طاغوت بنی امیه، یزید بن معاویه میبردند، عرض کرد: یا بن رسول اللّه، حال شما چگونه است، امام علیه السّلام فرمود: وای بر تو میپرسی حال ما چگونه است، ما در میان شما همانند بنی اسرائیل در بین آل فرعونیم که پسران آنها را سر بریدند و زنانشان را اسیر کردند. «1»
(2)
شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده، چنان که او را از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السّلام دانسته است. «2»
(3)
شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «3» وی زیاد به خدمت ائمه طاهرین علیهم السّلام میرسیده و از سخنان و اهدافشان برخوردار بوده است، سلام بن سعید مخزومی نقل کرده میگوید: من در خدمت امام صادق علیه السّلام نشسته بودم در آن میان عباد بن کثیر عابد اهل بصره، و ابن شریح فقیه اهل مکه وارد شدند، میمون قدّاح غلام حضرت ابو جعفر- امام باقر- علیه السّلام نیز در خدمت امام بود، عابد بن کثیر از امام علیه السّلام پرسید:
یا ابا عبد اللّه، رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- را در چند پارچه کفن کردند؟
امام علیه السّلام فرمود: در سه جامه: دو جامه صحاری و یک جامه حبری، و چون
______________________________
(1) معجم اخبار الرّجال: 19/ 11.
(2- 3) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:590
این نوع جامه در میان پارچهها اندک بود گویا عباد بن کثیر باورش نیامد، امام صادق علیه السّلام فرمود: درخت خرمای مریم (ع) یک هسته خرما بود که از آسمان نازل شد و آن چه از ریشه آن درخت رویید نیز هسته بود و آن چه باقی ماند و به دست مردم افتاد، همان رنگ و نمود بود. آنان پس از شنیدن این سخنان از نزد امام علیه السّلام بیرون رفتند، عباد بن کثیر به ابن شریح گفت: به خدا سوگند نمیفهمیدم که این مثلی را که امام ابو عبد اللّه علیه السّلام برایم زد چه بود، ابن شریح گفت: این غلام- یعنی میمون قداح- توضیح خواهد داد زیرا که این از جمله ایشان است، از میمون پرسیدند، او پاسخ داد: آیا نمیفهمیدی امام علیه السّلام چه میگفت؟ گفت: نه به خدا قسم. میمون گفت: آن حضرت شخص خودش را برای تو مثل زد و به تو گفت که او از فرزندان رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- است و علم رسول خدا نزد ایشان است و هر چه از ایشان صادر شود درست است و هر چه از دیگران باشد همان تهمانده و رنگهاست. «1»
(1)
یحیی بن ام طویل مطعمی، شیخ او را از اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام شمرده است. «2» یحیی از ایمان زیادی برخوردار بود و همین قدر در عظمت مقام او بس که امام ابو عبد اللّه الصادق علیه السّلام درباره او فرمود:
«پس از شهادت امام حسین علیه السّلام همه مرتد شدند جز سه تن:
ابو خالد کابلی، یحیی بن ام طویل و جبیر بن مطعم، سپس مردم به ایشان پیوستند و زیاد شدند.» «3»
______________________________
(1) معجم اخبار الرّجال: 19/ 141.
(2) رجال طوسی.
(3) رجال کشی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:591
حجاج بن یوسف طاغوت جنایتکار او را طلبید، وی را نزد حجاج بردند، دستور داد تا به امیر المؤمنین علیه السّلام ناسزا گوید، یحیی خودداری کرد به جلادانش دستور داد تا دستها و پاهای او را ببرند و او را به قتل برسانند، جلادان دستور حجاج را اجرا کردند، «1» و یحیی در حالی که از عقیده و دینش دفاع میکرد، شربت شهادت را نوشید.
(1)
از جمله اصحاب امام علیه السّلام که به کنیه شهرت دارند، یکی ابو مریم یعنی بکر بن حبیب است، «2» و چیزی از شرح حال وی در جایی ضبط نشده است.
(2)
از جمله زنانی که از امام زین العابدین علیه السّلام روایت کردهاند، بانوی با فضیلت امّ برّ و یا به قولی حبابه والبیّه است. «3»
و تا اینجا سخن ما درباره اصحاب امام زین العابدین علیه السّلام و راویان حدیث و شاگردان آن حضرت پایان گرفت شاگردانی که هیأت علمی آن عصر را تشکیل میدادند و از علوم امام علیه السّلام قسمتهای زیادی برخوردار بوده و از مهمترین عوامل نهضت در جهان اسلام و پیشرفت حیات علمی در آن روزگار بودند.
______________________________
(1) رجال کشی.
(2- 3) رجال طوسی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:593
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:595
(1) پادشاهان معاصر امام علیه السلام اما بحث و تحقیق از پادشاهان معاصر امام زین العابدین علیه السّلام،- مطابق تحقیقات جدید- یک امر ضروری است، زیرا که چنین تحقیقی پرده از روی برنامهها و سیاست کلی که این پادشاهان داشتند، برمیدارد، و مسلّم است که زندگی اجتماعی در تمام جنبههای خود تحت تأثیر و درخور عوامل اجرایی رویدادهای سیاسی بوده است و مطابق نظریهای که روانشناسان مقرر داشتهاند، تأثیر مستقیم بر روی خطمشی عمومی مردم دارد.
اما پادشاهانی که معاصر امام علیه السّلام بودهاند، همگی از خاندان بنی امیه بودند و آنان به حکم قانون وراثت و تربیت از احیاکنندگان و دنبالهروان افکار جاهلیت بودهاند و از این رو بیشتر آنها میکوشیدند تا جلو پیشرفتهای اسلامی را بگیرند و روحیه اعتقادی را در میان مسلمین بمیرانند. ما به اختصار درباره برخی از شئون و اهداف ایشان سخن میگوییم:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:596
(1)
نخستین فرد از پادشاهان معاصر امام زین العابدین علیه السّلام معاویة بن ابی سفیان است، امام علیه السّلام در زمان حکومت وی در شکوفایی عمر و آغاز جوانی شاهد آن سیاست تیره و سیاهی بود که معاویه در برابر اهل بیت علیهم السّلام و شیعیانشان در پیش گرفته بود، سیاستی که در سایه شوم آن میخواست بنیان عترت طاهره را از بیخ و بن برکند و شیعیان و مؤمنان به حق ایشان را نابود سازد علاوه بر آن بساط ترس و وحشت را در همه جای عالم اسلام برای واداشتن مسلمانان به ذلّت و بردگی گسترده بود. و ما اینک بطور اختصار به پارهای از احوال وی اشاره میکنیم:
پیش از پرداختن به جهات زندگی معاویه بطور گذرا راجع به پدر و مادرش صحبت میکنیم تا روشن شود کینهتوزی وی نسبت به اسلام چیزی بوده است که از پدر و مادرش به ارث برده بود، آنانی که سراسر وجودشان آکنده به روح جاهلیت و دشمنی با تمام ارزشهای انسانی بود.
(2)
اما ابو سفیان پدر معاویه، از سرسختترین دشمنان پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- و از کینهتوزترین افراد بود، براستی که این گوساله (سامری) جاهلیت همه امکانات خود را برای خاموش کردن چراغ دعوت اسلامی و نابود ساختن در همان مراحل آغازینش به کار گرفت، آتش جنگ را مشتعل ساخت و در جنگ بدر سپاهیان کفر را رهبری کرد، جز این که خدای تعالی پیامبرش را یاری نمود و دینش را عزّت بخشید و خواری و خسران را برای ابو سفیان مقرّر فرمود و او با ذلّت و خواری به هزیمت رفت و نیروهایش دچار از هم پاشیدگی و شکست شدند.
و اما مادرش هند، دل پلیدش پر از کینه و دشمنی پیامبر اکرم- صلّی اللّه
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:597
علیه و آله- بود و پس از شکست مهلکی که در جنگ بدر نصیب سپاهیان ابو سفیان شد، غم و غصه از دست دادن اقوام و خویشان قلب او را میفشرد و از این رو شروع کرد به تحریک خرد و کلان و زن و مرد بر خونخواهی و مهیا شدن برای جنگ تا آنجا که جنگ احد را به راه انداخت و ابو سفیان در آن جنگ پیروز شد و هند توانست انتقام خود را بگیرد و در این جنگ بود که حمزه عموی پیامبر (ص) و هفتاد تن از قهرمانان اسلام به شهادت رسیدند و اگر لطف و فضل الهی نبود نزدیک بود که طومار رسالت اسلامی درهم بپیچد و پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- به وسیله دفاع دلیرمرد اسلام امام امیر المؤمنین علیه السّلام و پاسداریش با جان خود از آن حضرت، نجات یافت، ابو سفیان پیروزمندانه به مکه بازگشت و در حالی که هند (جگرخوار) با دلی خنک شده و چشمی روشن به همراه او بود، پیکر پاک حمزه شهید بزرگوار اسلام را مثله کرده و انتقام خود را گرفته و آتش کین خود را فرونشانده بود.
(1)
پس از جنگ احد و مراجعت پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- به مدینه، شروع به جمعآوری قوا فرمود و برای فتح مکه که تنها مرکز قوای دشمن بود آماده شد و توانست با یاری و کمک الهی وارد مکه شود و بدون خونریزی آنجا را فتح کند، و با صدور عفو عمومی، رحمت و رأفت و کرامت اسلامی را به نمایش گذارد و پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- سران سپاه دشمن را که میخواستند تمام نیروهای آن حضرت را نابود کنند و اعلان جنگ با او را داشتند مورد تعقیب قرار نداد بلکه همه را مشمول رحمت خود قرار داد و از جمله مشمولان عفو، ابو سفیان و اعضای خاندانش بودند که در زوایای ذلّت و گمنامی خزیده بودند و مسلمانان به دیده خواری به ایشان مینگریستند زیرا آنان دشمنان و مخالفان شکستخورده اسلام بودند.
معاویه پس از فتح مکه یکی از آزادشدگان روز فتح و مستمندی بدون مال
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:598
و ثروت بود که در رکاب علقمة بن وائل حضرمی پا برهنه حرکت میکرد. «1» و زنی با پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- درباره ازدواج با معاویه مشورت کرد، پیامبر او را برحذر داشت و فرمود: معاویه بینواست! به هر حال، نفوس بنی امیه عموما از کینه و دشمنی با اسلام آمیخته بود به دلیل آن که اسلام ایشان را خوار ساخت، و بر بزرگی و قدرتنمایی ایشان خاتمه داد و آنان همواره مترصّد فرصت و در پی فتنه و آشوب بودند و در دل شب تا روز روشن در برابر اسلام، مکر و توطئه میکردند و در حدیث شریف آمده است: «اگر از بنی امیه جز پیرزنی فرتوت نمانده باشد، همو در دین خدا انحراف به وجود خواهد آورد.» «2»
(1)
اما صفات و خصوصیات روانی معاویه به شرح زیر بود:
(2)
قلب معاویه رأفت و رحمت نمیشناخت بلکه سخت و آلوده به تمام جنایات بود، معاویه کسی بود که تهدیدگران جهنّمی خود و در رأس همه، بسر بن ابی ارطاة را بر مردم مسلمان مسلّط کرد و به او دستور داد تا هر کسی را که پیرو دین امیر المؤمنین علیه السّلام یعنی دین خدا بود، به قتل برساند و نیز این ستمگر فرومایه، قتل و اعدام را گسترش داد و در بزهکاری خود تا آنجا پیش رفت که به کشتار زنان و کودکان پرداخت؛ از جمله دو کودک عبید اللّه بن عباس را که در سرسبزی و جمال چون دو قرص ماه بودند به قتل رساند؛ یکی از بانوان درباره او فرموده است: سلطهگری که برای پادشاه تبهکارش کاری جز کشتن زنان و کودکان انجام نمیدهد!
______________________________
(1- 2) المحاسن و المساوی بیهقی: 1/ 29.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:599
(1)
از جمله صفات بارز معاویه یکی خیانت بود و این طرفدار سرسخت جاهلیّت بر وفای به عهد و دیگر ارزشهای انسانی اعتقادی نداشت و از جمله خیانتهای بزرگ وی آن بود که در صلح با امام بزرگوار، حسن بن علی علیه السّلام شرایطی را قائل شد و بیشرمانه در حضور گروههای مردم اظهار داشت که همه آنها را زیر پا گذاشتم و به هیچ کدام عمل نخواهم کرد. به این ترتیب خلق و خوی جاهلیت خود را که تجسّم وقاحت، گزافهگویی، بیشرمی و پررویی بود، آشکار کرد.
(2)
معاویه دروغگویی ناسپاس بود که هیچ ارتباطی با راستی و صداقت نداشت، به مردم شام دروغ گفت و آنان را فریب داد بر این که او از همه کس به پیامبر گرامی اسلام نزدیکتر است و آن حضرت وارثی جز معاویه ندارد، و همچنین به مردم شام دروغ گفت و مدّعی شد که امام امیر المؤمنین علیه السّلام، عثمان بن عفّان را به قتل رسانده و خود در پی خونخواهی اوست، همچنان که به آن مردم دروغ گفت و مدّعی شد که امام علیه السّلام کسی است که صحابی بزرگ، عمّار بن یاسر را در جنگ صفّین به قتل رسانده است، و از علاقه شدید و پافشاری که بر دروغ داشت به منظور دروغ بستن به خدا و رسول خدا، دستگاهی به وجود آورده بود و جمعیتهایی از دروغپردازان را جهت دروغپردازی فراهم کرده بود که گاهی در فضیلت صحابه و گاهی در پایین آوردن مقام اهل بیت علیهم السّلام احادیثی جعل میکردند ... براستی که معاویه بر دروغ خو گرفته و روش زندگی خود و آیین حکومت خود را بر اساس آن نهاده بود.
(3)
از جمله صفات معاویه پیمانشکنی و حیلهگری بود، وی با گروهی از
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:600
مسلمانان و در رأس همه، با گل بوستان رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- و نواده آن حضرت، امام حسن علیه السّلام پیمانشکنی کرد؛ او را ولی عهد خویش قرار داد ولی بعدا عهد خود را شکست و زهر کشندهای فراهم کرده و به دست کارگزار خود مروان بن حکم داد که همسر امام (ع)؛ جعده دختر اشعث را وادار کرد تا آن زهر را به شوهرش امام حسن علیه السّلام خوراند و نواده پیامبر (ص) پس از خوردن آن زهر، طولی نکشید که به لقاء اللّه پیوست.
این بود برخی از صفات معاویه و تأکید میکنیم که وی به هیچ صفت ارزنده و هیچ خصلت خوبی متصف نبود.
(1)
معاویه را به زیرکی، حلم و حسن سیاست توصیف کردهاند و اینها صفات انتسابی است که جیرهخواران خودفروخته و وعّاظ السّلاطین به وی نسبت دادهاند و امام زین العابدین علیه السّلام این ادّعاها را رد کرد، وقتی که سخن نافع بن جبیر درباره معاویه را شنید که او بردبار بود و از روی علم سخن میگفت، در رد این گفتهها فرمود:
«دروغ میگوید، بلکه سکوتش معلول ناتوانی و سخنش گزافهگویی بود.» «1»
پس اگر او ذرهای حلم و بردباری داشت، صحابی بزرگ حجر بن عدی و همراهان با ایمانش را که از پیشاهنگان شهادت در اسلامند، به قتل نمیرساند و اگر دارای صفت حلم بود صحابی جلیل القدر عمر بن حمق خزاعی را نمیکشت و اگر او اندکی حلم و حسن سیاست و تدبیر داشت پسر میگسارش یزید را بر مسلمانان، به عنوان پادشاه، تحمیل نمیکرد تا آنان را گرفتار بلایا و بدبختیها کند.
______________________________
(1) اعیان الشّیعه: 5/ 26.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:601
و از جمله اوصاف مختلفی که به وی نسبت دادهاند آن است که او نویسنده وحی بوده است! چگونه ممکن است پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- چنین انسان پیرو جاهلیّت را که نور اسلام بر اندیشه او نتابیده و هیچ فروغی از نور هدایت و حقیقت بر قلب او راه نیافته، امین بر نوشتن آیاتی کند که از جانب پروردگار عالمیان بر او وحی میشود؟! در حالی که وی با همان افکار تیره جاهلیت باقی مانده است. البته این قبیل اوصاف را مزدوران و جیرهخواران وی از وعّاظ السّلاطین به او نسبت دادهاند در صورتی که هرکس با دقّت و خالی الذّهن تاریخ زندگی او را مطالعه کند میبیند فرد خطرناک و تهدیدگر حرفهای بوده و هیچ ارتباطی با فضایل ارزنده و اوصاف نیک و برجسته نداشته است.
(1)
حادثه دردناکی که دل را میآزارد و چیزی که هیچ قابل توجیه نبوده و دلیل قانع کنندهای ندارد، حاکم ساختن وی بر مسلمانان (دمشق) بود تا با ایشان نماز (جمعه و جماعت) بخواند و مطابق دستور الهی قضاوت کند و عهدهدار جمعآوری زکات و مالیات آنان باشد درحالیکه برای این کارها شایستگی نداشت با توجه به این که اسلام در تعیین والیان و همه کارگزاران حکومت احتیاط و دقّت لازم را مقرّر داشته و مشروط بر تحقیق و بررسی زندگی و دقّت در اخلاق و اهداف و گرایشهای ایشان نموده است، تا هر که خود و اقوامش پرهیزگار و پاک نفس و بزرگوار بوده و به امور اداره و حکومت آشنا باشد میتواند در تشکیلات دولتی مشغول کار شود، و امّا کسی که در دیانتش متهم و در رفتارش انحراف داشته و در وجود خود و خاندانش پستی و فرومایگی داشته باشد، گماردن او در هر شغلی از مشاغل دولتی خیانت به اسلام و مفسده برای مسلمانان است.
امّا تعیین معاویه به عنوان حاکم دمشق که از مهمترین مراکز حساس جهان اسلام آن روز بود، کسی که در برابر دستورهای زندگی اسلام تسلیم نبود و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:602
هیچ توجهی به اعمال اسلامی نداشت بلکه پیرو خواستههای سیاسی خود بود و هیچ علاقهای در هیچ شرایطی به مصلحت امّت اسلامی نداشت، و جدّا جای تأسّف است که خلیفه دوّم او را مقرب ساخت و در تأیید و استوار ساختن او کوتاهی نکرد با این که پیاپی خبر میرسید که ابریشم و حریر میپوشد و از ظروف نقره و طلا استفاده میکند و رفتارش از احکام اسلامی به دور است، امّا خلیفه در مقام اعتذار از جانب وی میگفت: او کسرای عرب است! عجبا! مگر در اسلام هم کسرا و قیصر وجود دارد؟! بلکه آنچه همگان از اسلام میشناسند این است که اسلام نقش مثبت الغای این قبیل عناوین را بخوبی ایفا کرده و شالوده برابری را در میان تمام پیروانش پیریزی کرده و تنها امتیاز را به تقوا و عمل صالح دانسته است که مهمتر از همه خدمت به اجتماع اسلامی و تلاش در راه ترقّی و پیشرفت آن است.
(1)
دولت اسلامی پس از رویدادهای خطرناکی که دیپلماسی اموی همه انواع مکر و فریب را برای دست یافتن به حکومت و تسلّط به سرمایههای کشور به کار برد، به دست معاویه افتاد. ثروتمندان قریش و سرمایهداران عرب به منظور حفظ مصالح خاص خود که در زمان حکومت امام امیر المؤمنین علیه السّلام، پیشاهنگ عدالت اجتماعی در روی زمین، از دست داده بودند به معاویه کمک کردند. نیکلسون میگوید: «مسلمانان پیروزی بنی امیه و در رأس ایشان پیروزی معاویه را یک پیروزی برای حکومت اشرافی بتپرستی میدانستند که دشمن دیرینه پیامبر بودند، همان چیزی که پیامبر مبارزه کرد تا بر آن خاتمه داد و مسلمانان در راه پیکار با آن و ایستادگی در برابر آن استقامت کردند تا آن که خداوند پیروزشان کرد و توانستند حکومت اشرافی را نابود کنند و روی خرابههای آن پایههای اسلام را استوار نمایند، دین بلندنظری که همه مردم را در رفاه و سختی برابر دانسته و سیادت گروهی را که تهیدستان را حقیر و ناتوانان را خوار
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:603
میشمردند و اموال عمومی را به غارت میبردند، از میان برد.» «1» مسلمانان در روزگار حکومت معاویه به سختترین وضع گرفتار شدند، همه جا در مصائب سخت و رویدادها و حوادث سهمگین غرق بودند و اراده مسلمین را بطور جدی به مبارزه طلبیده و برای به ذلّت کشیدن آنان و سلب آزادیهایشان فعّالیت میکرد و آنان را از هر نوع حقی که قوانین اجتماعی و انسانی منع میکرد، و از جمله روشهای ظالمانهای که معاویه اصرار داشت تا در برابر اهل بیت علیهم السّلام و پیروانشان که منبع اندیشه و تفکّر اسلامی بودند اعمال کند، موارد ذیل است:
(1)
این اموی ستمپیشه از هر وسیله پستی برای خاموش کردن نور آل محمد- صلّی اللّه علیه و آله- و فاصله انداختن بین ایشان و امت اسلامی و محروم ساختن جامعه از بهرهمند شدن از آداب و اخلاق بلندشان، استفاده میکرد؛ جوّ ترس و وحشت طاقتفرسایی را برای هر که مناقب و اوصاف ایشان را میگفت و یا با ایشان ارتباط داشت، به وجود آورد همان گونه که رسما ناسزا گفتن به امام امیر المؤمنین علیه السّلام را اعلان کرد امامی که وجودش بالاترین مرکز و محور تفکّر اسلامی بود. روی چوبههای منبر و در خطبههای نماز جمعه، جیرهخواران و وعّاظ السّلاطین بر یکدیگر سبقت میجستند، البته سیره امام علیه السّلام در تعقیب معاویه بوده و او را در میان کاخهایش مورد پیگرد قرار میداد این بود که سرپیچی در برابر ظلم و جور وی همه جا را فرا گرفت و افقهای امیدبخشی برای آگاهی سیاسی و دینی پدید آمد.
(2)
سیاست شوم معاویه بر این شد که عناصر طرفدار اهل بیت علیهم السّلام را
______________________________
(1) تاریخ اسلام: 1/ 278.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:604
تصفیه کند و ریشه آنان را برآورد و ایشان را از بیخ و بن برکند و به کارگزاران و استاندارانش در همه جا نوشت تا هرکه دوستدار عترت رسول اللّه- صلّی اللّه علیه و آله- است پراکنده سازند و بکشند و مقرّری آنها را از دولت قطع کنند و اموال ایشان را مصادره نمایند و در سیاهچالهای زندان بازداشت کنند، جلّادان و تهدیدگران از کارگزاران وی به انجام این دستور اقدام کردند و ترس و وحشت در همهجا سایه گسترد و بر شیعیان اهل بیت سخت گرفتند و کار به جایی رسید که اگر به کسی میگفتند زندیق و یا بیدین است بهتر از آن بود که بگویند دوستدار اهل بیت علیهم السّلام است و از موالیان ایشان میباشد، زیرا در این صورت در معرض قتل و شکنجه قرار میگرفت، به این ترتیب گروه زیادی از بزرگان اسلام نظیر حجر بن عدی، رشید هجری، عمر بن حمق خزاعی و دیگر شخصیتهای آزاده را به قتل رسانید در حالی که هیچ گناهی جز دوستی اهل بیت علیهم السّلام نداشتند.
(1)
معاویه، مشتی از خائنان و جنایتکاران نظیر زیاد بن أبیه، مغیرة بن شعبه، عمرو بن عاص، بسر بن ارطاة و نظایر ایشان را که از منحرفین بودند و جز قتل و ویران کردن و تجاوز بر مردم چیزی نمیفهمیدند، بر مردم گماشت؛ زنازاده زیاد بن أبیه از سیاست شوم خود که عراق را با همان سیاست اداره میکرد، اعلان کرد که سالم را به جرم بیمار و آینده را به جرم رونده دستگیر میکند و به مجرد گمان و تهمت مجازات مینماید، و در عصر خود زندگی مردم عراق را به جهنّمی غیر قابل تحمّل مبدّل ساخت و مردم را به حالی گذاشت که به یکدیگر میگفتند:
سعد را نجات ده، سعید که هلاک شد! این ستمپیشگان کشور اسلامی را غرق مصائب و بلایا کردند و سایه ترس و وحشت را در همه جا گستردند.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:605
(1)
معاویه، زندگی خود را با بدترین جرم و جنایتها به پایان رساند و آن تحمیل کردن حکومت و سلطنت فرزند هرزه و فاسد خود بر مردم مسلمان پس از مرگ خویش بود که دین و دنیای مسلمین را برباد داد و با قوانین و احکام جاهلیّت پیشین فرمانروایی میکرد و براستی که این جنایتکار خطرناک زندگی را در جهان اسلام به جهنم طاقتفرسا تبدیل نمود و فجایعی را مرتکب شد که روی تاریخ عرب و اسلام را سیاه کرد.
(2)
جمعی از مسلمانان عصر معاویه از خصوصیات زشت او مطالبی به شرح زیر گفتهاند:
(3)
اندیشمند بزرگ اسلامی عبد اللّه بن عباس درباره معاویه چنین اظهار نظر میکند: «در معاویه هیچ خصلتی که باعث تقرب او به مقام خلافت باشد وجود نداشت.» «1»
(4)
مجاهد بزرگ صعصعة بن صوحان عبدی در ایّام حکومت معاویه با وی ملاقات کرد، معاویه از او پرسید:
«به نظر شما کدام یک از خلفا نظیر من بودند؟» صعصعه با شجاعتی کم نظیر پاسخ داد:
______________________________
(1) مسعودی، حاشیه ابن اثیر: 6/ 7.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:606
«آن که، با زور و سلطه بر مردم حکومت میکند کی میتواند خلیفه باشد و با کبر و خودخواهی با مردم برخورد کند و با وسایل باطل از دروغ و حیلهگری زمام قدرت را به دست میگیرد؟! به خدا سوگند که تو در روز جنگ بدر نه (برای اسلام) شمشیری زدی و نه تیری رها کردی و بیقین تو و پدرت بیاهمیت و ناچیز بودید و از جمله کسانی بودید که در برابر رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- آشوب بپاکردید و بلکه تو آزادشده فرزند آزادشدهای، تو و پدرت را رسول خدا (ص) آزاد کرد، کجا مقام خلافت شایسته یک فرد آزاد شده است.» «1»
(1)
دوست و شریک جرم و جنایاتش، مغیرة بن شعبه، اظهار نفرت میکند؛ روزی بر معاویه وارد شد و از او سخنی شنید که به پیامبر گرامی اسلام بد میگفت، از نزد وی بیرون آمد در حالی که قرقر میکرد و به پسرش گفت: من از نزد پلیدترین مردم میآیم، و حرفی را که معاویه زده بود، برای پسرش نقل کرد. «2»
(2)
از جمله کسانی که از معاویه بدگویی کرده، منافق دروغگو سمرة بن جندب است؛ موقعی که معاویه او را از استانداری بصره برکنار کرد، گفت:
«خدا معاویه را لعنت کند، به خدا سوگند که اگر همان گونه که از معاویه اطاعت کردم از خدا اطاعت میکردم، هرگز مرا عذاب نمیکرد ...» «3»
در اینجا سخن ما درباره معاویه پایان میگیرد و هر که به سیاست او نظری افکند میبیند، هر عملی را که مخالف قرآن و سنت پیامبر (ص) از قبیل
______________________________
(1) مسعودی، حاشیه ابن اثیر: 6/ 7.
(2) مروج الذهب: 2/ 342.
(3) طبری، چاپ اول: 6/ 157.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:607
کشتار آزاد مردان و تارمار مصلحان و هتک آبروی مردم و دیگر جرایم و جنایات بود، همه را مرتکب شده است.
(1)
بزرگترین خطری که در آن عصر متوجه امت اسلامی گردید، حکومت یزید بود که از زشتترین صفحات تاریخ میباشد و یزید خود از روح، هدف و معنای اسلام از هر پادشاهی، دورتر بود و مسلمانان را دچار ناگواریها و مشکلات کرده و آنان را در ورطه شرّ بزرگی افکند.
براستی این طاغوت تبهکار نسبت به تمام ارزشها و خوبیها بیاعتنا بود و به دنبال شهوات و کامجوییهایش روان بود، مسعودی او را چنین توصیف کرده میگوید: «یزید در پی لذت خود بود و آشکارا معصیت خدا را میکرد و خطای خود را نیکو میشمرد و آنجا که دنیا به سود او میشد، دین در نظر او خوار بود ...» «1»
بولس سلامه درباره او میگوید:
«همراه صاحب آن تخت باش تا ببینی که از خدا رو بر تافته و به خوانندگان زیبارو سرگرم است هزار «اللّه اکبر» را در مقابل یزید با یک بار بادهگساری برابری نمیکرد!» براستی که یزید با جنایات مهمی که مرتکب شد، مسلمین را داغدار کرد، جنایاتی که دل انسانی را میلرزاند و مسلمانان هرگز در طول تاریخ آنها را از یاد نمیبرند؛ نواده و گل بوستان رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- سرور جوانان اهل بهشت، امام حسین علیه السّلام را به قتل رساند و عترت طاهره
______________________________
(1) التّنبیه و الاشراف: ص 264.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:608
اهل بیت او را آواره شهرها کرد و همچنین مدینة الرسول (ص) را بر سربازانش مباح کرد و بیت الله الحرام را بیحرمت شمرد که ما در ضمن رویدادها و کارهای یزید به تفصیل نقل خواهیم کرد.
(1)
معاویة بن یزید در حالی زمام امور را به دست گرفت که در آغاز جوانی و بحران شباب بود، جز این که وی چیزی از ورع و تقوا را در اختیار داشت، این بود که بیش از نگرش به دنیا، توجّه به آخرت داشت، زیرا که او جدش معاویه را دیده بود که بناحق با خلیفه و جانشین رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- و باب مدینه علم پیامبر (ص)، امام امیر المؤمنین علیه السّلام مخالفت کرد و پدرش یزید را دید که با کشتن عترت پیامبر (ص) و مباح ساختن مدینه منوره و دیگر کارهای زشت، بدترین جنایات را مرتکب شد، این بود که از سلطنت کناره گرفت و از حکومت به شدت متنفّر شد، و خود را از سلطنت خلع کرد و در پیشگاه خدا و امّت از خود رفع مسئولیت نمود؛ تمام مسئولین، سران سپاه و سایر طبقات مردم شام را جمع کرد و خطبه بلیغ و مؤثّری ایراد کرد و صرف نظر کردن و کنارهگیری خویش از ریاست دولت را به اطّلاع عموم رساند، و در این خطبه پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر گرامی (ص) چنین گفت:
(2) «ای مردم من مایل به قبول امارت و فرمانروایی بر شما نیستم به دلیل نارضایتی فراوان من از شما و البته میدانم که شما نیز از ما ناراضی هستید، زیرا که ما گرفتار شما و شما گرفتار ما شدید، جز این که جدم معاویه در این امر با کسی مخالفت کرد که از او و از دیگران شایستهتر بود؛ به خاطر خویشاوندیش با رسول خدا (ص) و فضیلت فراوانی که داشت و سابقهاش در اسلام، او از همه مهاجران با منزلتتر و شجاعتر و داناتر و ایمانش از همه بیشتر بود، و او
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:609
ارجمندترین و قدیمترین صحابی و پسر عمو، داماد و برادر رسول خدا (ص) بود، پیامبر، دخترش فاطمه را به همسری او در آورد و پیامبر با خواست وی او را شوهر دخترش قرار داد و با اختیار فاطمه او را همسر وی ساخت، پدر دو نواده پیامبر؛ سرور جوانان اهل بهشت، افضل این امّت و تربیتیافتگان دست پیامبر (ص) و پسران فاطمه بتول، شاخههای شجره طیّبه، بانوی طاهره زکیّه همان کسی که جد من با وی مرتکب شد آن چه را که شما میدانید و شما با وی کردید آن چه را که نمیدانستید تا این که امور بر وفق مراد جدم شد و چون اجل حتمی وی فرا رسید و مرگ گریبانش را گرفت او در گرو عمل خویش ماند، تنها در خانه قبرش و به جزای عمل خود رسید و آن چه را که مرتکب شده و ستمی را که روا داشته بود، دید، و پس از آن خلافت به پدرم یزید منتقل شد و به دلیل علاقهای که پدرش به او داشت زمام امر شما را به دست گرفت و البته البته که پدرم یزید با رفتار ناروا و ظلم به نفسی که داشت شایسته خلافت بر امت محمد (ص) نبود، این بود که زمام اختیار را به دست هوای نفس داد و خطای خود را نیک پنداشت و در برابر خدا گستاخی شگفتانگیزی کرد و حرمت کسانی از اولاد رسول خدا (ص) را به ستم نادیده گرفت این بود که مدت عمرش کوتاه و اثرش گسسته شد و دمساز عملش گشت و همدم قبرش و گروگان جرمش گردید، امّا وبال و تبعاتش باقی ماند، و آن چه قبلا فرستاده بود عایدش شد و هنگامی پشیمان شد که پشیمانی سود نداشت و غمی که برای او داشتیم ما را از اندوه بر او بازداشت پس ای کاش میدانستم که چه گفت و چه چیز به او گفتند؟ آیا کیفر بدیش را دید و به خاطر عملش مجازات شد و این پندار من است ...» و آنگاه شروع به گریستن کرد و گریه و فغانش طول کشید، سپس رو به جمعیت کرد و گفت: «من سومین فرد این خاندان شدم و ناراضیان از من بیش از افراد راضی هستند و من کسی نیستم که گناهان شما را تحمل کنم و نمیخواهم که خداوند متعال مرا در حالی ببیند که بار سنگین گناهان شما را بر دوش گرفته و پیامد اعمال شما را به گردن دارم، پس این شما و فرمانروایی شما، آن را بگیرید و هر کس را بر امارت خودتان
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:610
میپسندید، بر عهده او بگذارید، و من براستی بیعت خویش را از گردن شما برداشتم، و السّلام ...» «1»
(1) این سخنرانی دلیل بر بینش نسبة خوب دینی اوست؛ زیرا او نقاب از چهره جد و پدرش بر گرفته و روشن ساخته است که ایشان از راه راست منحرف بودهاند و من هیچ خطابه سیاسی سراغ ندارم که بر اساس حق و واقعیّت و بیداری وجدان و به دور از خودخواهی و پارسایی در دنیا همانند این خطابه استوار گشته باشد که از یک قلب آمیخته به فضایل و صفات ارزنده برخاسته است.
امویان از این رویداد سخت نگران شدند و دستخوش آشفتگی گشتند و به نزد آموزگار معاویة بن یزید شتافتند و او را متهم کردند که او محبت اهل بیت علیهم السّلام را به وی آموخته از این رو، او را زنده به گور کردند. «2» هرج و مرج و آشفتگی در همه نواحی شام سایه افکند.
شاعری در آن باره میگوید: «انّی اری فتنة تغلی مراجلها و الملک بعد ابی لیلی لمن غلبا» براستی میبینم دیگهای فتنه و آشوب در حال جوشیدن است و سلطنت پس از ابو لیلی مال کسی است که بر دیگران غالب شود.
به این ترتیب بنای سلطنت آل ابو سفیان به دست معاویة بن یزید؛ نجیبترین فرد اموی که تاریخ سراغ دارد، از هم پاشید.
(2)
چه خندهآور است روزگار! و چه مسخره است سرنوشتها! آیا چون مروان بن کلپاسه کلپاسهزاده که پیامبر خدا- صلّی اللّه علیه و آله- او را از مدینه
______________________________
(1) حیاة الحیوان دمیری: 1/ 61- 62، النّجوم الزّاهره: 1/ 164.
(2) حیاة الحیوان: 1/ 62.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:611
اخراج کرد، ممکن است خلیفه مسلمین شود؟ و این مقام والا به او سپرده شود؟!! اگر اوضاع فکری و اجتماعی و قلّت آگاهی دینی سقوط کرده و به نابودی کشیده شود، البته چنین فاجعهها و گرفتاریها را بر سر مسلمین میآورد و این قبیل ستمگر را بر آنان حاکم میکند.
براستی که مروان بن حکم عنصری مخرب و از جمله طرفداران باطل و نفاق بود و موضع تخریب و ستیز با اسلام را داشت و به اجماع تمام مورخان فریبکاری پلید و مورد خشم همه مسلمین بوده است تا بدان جا که او را رشته باطل لقب داده بودند و او با پدرش در زمان پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- و حکومت ابو بکر و عمر به طایف تبعید شده بودند و در گرسنگی و فقر به سر میبردند، اما چون زمام خلافت به دست عثمان افتاد، آنان را به مدینه طلبید و مقرب خود ساخت و ثروت فراوانی به ایشان بخشید و عثمان تا آنجا به مروان اعتماد کرد که او را مشاور خود قرار داد و تمام امور سیاسی را به دست او سپرد با علم به این که او هیچ نظر صحیح سیاسی و یا اندیشه اصیلی نداشت تا باعث شود که او را این قدر به خود نزدیک کند و یا تمام امور را به او واگذارد، و لیکن تعصب قبیلهای عثمان را وادار کرد تا بنی امیه و آل ابی معیط را به گردن خود سوار کرد، و اموال مسلمین را به ایشان بخشید و مناصب عالی دولتی را به ایشان واگذار نمود و از ایشان گروه اشرافی خطرناکی ساخت که بر سرنوشت کشور تسلّط یافتند و به هیأتی درآمدند که محدود ساختن نفوذ ایشان و پایان دادن بر سیطره آنها بسیار مشکل شد.
(1) به هر حال، در حقیقت مروان در روزگار خلافت عثمان، حاکم مطلقی بود که در تمام امور دولت به دلخواه خود عمل میکرد و جلوداران شورشی که از نواحی مختلف کشور اسلامی بر ضد عثمان به مدینه آمدند اصرار میکردند که مروان باید از تشکیلات دولت اسلامی برکنار شود اما عثمان پاسخ مثبت نداد و در مقابل، بیشتر به او تمسّک جست این بود که شورشیان به کشتن عثمان ناگزیر شدند و او را با آن وضع فجیع کشتند که خود دلیل خشم مردم نسبت به عثمان و به
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:612
چشم حقارت نگریستن به اوست.
پس از قتل عثمان، مسلمانان باتفاق با امام امیر المؤمنین پیشاهنگ عدالت اجتماعی در روی زمین بیعت کردند و این بیعت همگانی بود، و جشنهای مردمی، که در مدینه و سایر شهرهای اسلامی برپا شد، بیانگر میزان شادمانی و سرور مسلمانان نسبت به بیعت با امام علیه السّلام است چیزی که در بیعت با خلفا نظیر آن مشاهده نشده است.
(1) موقعی که مردم مسلمان با امام امیر المؤمنین علیه السّلام بیعت کردند، قوای اشرافی قرشی بشدت ناراحت شدند و این ناراحتی به خاطر آن بود که میترسیدند اموالی را که در ایام حکومت عثمان اختلاس کردهاند، دیری نخواهد پایید که امام علیه السّلام مصادره خواهد کرد، از این رو انجمنها برگزار کردند و رایزنیها نمودند تا به این نتیجه رسیدند که خون عثمان را مطالبه کنند و امام علیه السّلام را به پناه دادن قاتلان عثمان متهم کنند و در برابر آن حضرت اعلان قیام مسلّحانه کنند و بانو عایشه را وسیله قرار دادند و از او سرپوشی برای آشوب خود ساختند تا تبلیغات خود را به هر نحو که میخواهند شکل دهند و این گروه همان کسانی هستند که در طول تاریخ باعث گرفتاری شدند، به هر حال آنان رهبری این حرکت و سردمداری قوای مسلّح خود را به عایشه سپردند و عموم امویان و در رأس همه، مروان، به شورشیان پیوستند و دسته جمعی به سمت بصره حرکت کردند و حکومت بصره را در اختیار گرفتند و امام امیر المؤمنین علیه السّلام با عجله سپاهی برای پایان دادن به این سرکشی گسیل داشت و پس از نبرد هولناکی که مورخان نقل کردهاند قوای عایشه از هم پاشید و عایشه دستگیر شد و سران برجسته سپاه او و در رأس همه مروان نیز دستگیر شدند تا این که حسنین علیهما السّلام نزد پدرشان واسطه شدند تا او را رها کند و امام علیه السّلام نیز او را مورد عفو قرار داد و مروان نیز با تمام افراد خانواده و بستگان خود به شام یعنی پناهگاه امویان گریخت و با پسر عمویش معاویه در آنجا زندگی میکرد تا این که به همراه معاویه برای مبارزه با حکومت مشروع اسلام، در سپاه وی به صفین رفت و پس از
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:613
حوادث سهمگین و پیشامدهای ناگواری که بر سر مسلمانان آمد، معاویه با جنگ و کشتار و با مکر و حیله به خلافت رسید و مروان، چندین بار به استانداری مدینه منصوب شد و چون معاویه هلاک شد و یزید زمام امور حکومت را به دست گرفت، مروان در پیشاپیش کسانی بود که از حکومت یزید پشتیبانی میکردند و او کسی بود که به ولید استاندار مدینه پیشنهاد دستگیری امام حسین علیه السّلام را داد اما او اجابت نکرد و پس از هلاکت یزید و کنار رفتن معاویة بن یزید- معاویه دوم- از خلافت، مروان مصمم بود تا با ابن زبیر بیعت کند اما عبید اللّه بن زیاد او را از این بیعت منع کرد. «1» زیرا او چنین مقامی را برای ابن زبیر پیشبینی نمیکرد به خاطر این که گذشته درخشانی نداشت و هیچ خدمتی به مسلمانان نکرده بود تا او را شایسته چنین مقام خطیری نماید.
(1) به هر حال، حصین، مروان را به خلافت نامزد کرد و مدّعی شد که در خواب خود دیده است که قندیلی از آسمان آویخته است و هر که آن را دریافت کند عهدهدار خلافت شود، و کسی دریافت نکرد، مگر مروان. «2» و جریان خواب خویش را برای مردم شام نقل کرد و مردم پیشنهاد او را پذیرفتند و روح بن زنباع، در میان جمعیت مردم شام بپا خاست و خطبه خواند و گفت:
«مردم شام! اینک این مروان بن حکم، بزرگ قریش و خونخواه عثمان و کسی است که در جنگ جمل و صفین با علی بن ابی طالب مبارزه کرده است، با او محترمانه بیعت کنید.» «3» فرصت طلبان و اوباش برای بیعت با مروان بر یکدیگر سبقت میگرفتند و او نخستین حاکم دولت مروانی بود که مسلمانان در سایه حکومت شوم او دچار ظلم و فقر و محرومیّت شدند.
______________________________
(1) مروج الذهب: 3/ 31.
(2) تاریخ ابن اثیر: 3/ 327.
(3) تاریخ یعقوبی: 3/ 3.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:614
(1)
در زمان حکومت مروان، شیعیان از بیم جان و مالشان در خفا به سر میبردند، مسعودی میگوید: مؤمنان خود را مخفی میکردند و مأموران دولت شیعیان را در هر نقطهای از زمین که بود تعقیب میکردند و خون و مالشان را هدر میدادند و مروانیان لعن امیر المؤمنین علیه السّلام را بر روی منابر علنی کردند. «1»
(2)
مروان به ناسزا گفتن بر امام امیر المؤمنین علیه السّلام حرص زیادی داشت و تا وقتی که استاندار مدینه بود در هر جمعه بر روی منابر به آن حضرت ناسزا میگفت «2» و هنگامی که با امام زین العابدین علیه السّلام برخورد کرد، از انگیزهای که او را وادار بر این امر کرده بود پرده برداشت و چنین گفت:
«هیچ کس در میان این مردم از صاحب ما- یعنی عثمان- از صاحب شما- یعنی علی- گریزانتر نبود.» امام علیه السّلام فرمود:
«پس شما چرا علی را در روی منبرها ناسزا میگویید؟» مروان فورا پاسخ داد:
«زیرا که حکومت جز از این طریق برای ما میسّر نمیشود ...» «3»
براستی، ضایع کردن حقوق امام امیر المؤمنین علیه السّلام و بد جلوه دادن واقعیّت درخشان آن حضرت جزئی جداییناپذیر از سیاست دولت اموی بود که بر اساس دروغ و نیرنگ و فریبکاری متمرکز گشته بود.
______________________________
(1) اثبات الوصیّة: ص 168.
(2) حیاة الامام الباقر (ع): 2/ 16.
(3) نهج البلاغه: 13/ 220.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:615
(1)
تاریخ عربی و سنت اسلامی مشتمل بر بسیاری از مجعولاتی است که سازندگان آنها به منظور بد جلوه دادن حق و برای حفظ مصالح تنگنظرانه خود، جعل میکردند، و از جمله این مجعولات مطالبی است که بعضی از راویان نقل کردهاند که امام زین العابدین علیه السّلام رابطه محکمی با مروان داشته است به شرح زیر:
(2) 1- ذهبی «1» و ابن حجر، «2» نقل کردهاند که امام زین العابدین علیه السّلام بعضی از احادیث نبوی را از قول مروان بن حکم نقل کرده است، این سخن به هیچ وجه قابل قبول نیست زیرا مروان به احادیث نبوی و سنّت اسلامی اعتنایی نداشت و تنها توجّهش به امور سیاسی و استوار ساختن حکومت بنی امیه و افزایش ثروتهایی بود که از بیت المال مسلمین اختلاس کرده بود.
(3) 2- ابن سعد نقل کرده است که مروان کسی را به خدمت امام زین العابدین علیه السّلام فرستاد و به او پیام داد که پدرت امام حسین علیه السّلام از مروان چهار هزار دینار وام درخواست کرد و در آن وقت این مبلغ در دست مروان نبود اما او این مبلغ را برای آن حضرت فراهم کرد که اگر بخواهد برایش بفرستد و امام از وی خواست و در نزد وی ماند، و هیچ کس از بنی مروان درباره آن وام سخن نگفت تا این که هشام بن عبد الملک بر سر کار آمد و آن را از امام علیه السّلام طلبید و امام نیز آن را فراهم کرد اما هشام به وی بخشید. «3» مجعول بودن این روایت روشن است زیرا امام حسین علیه السّلام مخالف ظلم و ستم بود، به مروان بیاعتنا بود و او را به چیزی نمیگرفت و این همه به خاطر اصرار مروان به ناسزا گفتن به امام امیر المؤمنین علیه السّلام و ضایع کردن حق او بود و او کسی
______________________________
(1) تاریخ اسلام: 2/ ورقه 266 در کتابخانه آقای حکیم.
(2) تهذیب التّهذیب: 7/ 304.
(3) طبقات الکبری: 5/ 215.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:616
بود که به والی مدینه دستور داد تا اگر امام حسین علیه السّلام با یزید بیعت نکرد او را بکشد و با وجود این دشمنی مسلّم در بین ایشان چگونه امام حسین علیه السّلام به خود اجازه میدهد که خود را در برابر او کوچک کند و از او وام بطلبد؟ وانگهی امام زین العابدین علیه السّلام این مبلغ را از او با وجود ارتباط محکم بین مروان و بنی امیه که دل آن حضرت را با کشتن پدرش به درد آورده بودند، به وام بگیرد؟
(1) 3- از جمله مجعولات مطلبی است که یکی از راویان نقل کرده است که مروان بن حکم به امام زین العابدین علیه السّلام پیشنهاد کردند که با یکی از زنان ازدواج کند تا خداوند به او فرزندی بدهد که امتداد اولاد امام حسین علیه السّلام باشد که شمشیر امویان آنان را از میان برد، امام علیه السّلام در پاسخ مروان فرمود: او مبلغی را که به وسیله آن ازدواج کند در اختیار ندارد، این بود که مروان صد هزار دینار به او قرض داد و امام آن مبلغ را گرفت و با زنی ازدواج کرد، و چون هنگام فوت مروان فرا رسید، به فرزندانش سفارش کرد تا آن مبلغ را از علی بن حسین علیهما السّلام نگیرند، ذهبی به دنبال نقل این داستان مینویسد:
مروان به اجل خود از دنیا نرفت بلکه همسرش امّ خالد همسر سابق یزید او را خفه کرد. پس چه وقت توانست در حال مرگش درباره آن مبلغی که از علی بن حسین علیهما السّلام طلب داشت، وصیت کند؟!. «1»
(2)
خلافت مروان چندان طول نکشید، فقط چند ماهی بر کرسی خلافت نشست امام امیر المؤمنین علیه السّلام از مدت خلافت وی خبر داده بود، که بمانند لیسیدن سگ بینی خود راست. «2» با مرگ مروان صفحهای از صفحات خیانت و
______________________________
(1) طبقات الکبری: 5/ 215.
(2) سیر اعلام النّبلاء: 4/ 238.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:617
گناه و باطل درهم پیچید.
(1)
خلافت اسلامی که در حقیقت سایه خدا در روی زمین است به دست جبّاری مستبد از ستمپیشگان بنی امیّه یعنی عبد الملک بن مروان افتاد که در زمان حیات پدرش با وی بیعت شده بود، و پس از آن که پدرش به هلاکت رسید در دمشق و مصر دوباره با او بیعت کردند. «1» راویان اخبار میگویند: عبد الملک پیش از آن که عهدهدار خلافت شود، اظهار پارسایی و عبادت میکرد و این کار را به خاطر فریفتن مردم و زمینهسازی برای حکومت خویش میکرد، همین که مژده رسیدن به سلطنت را به او دادند، قرآن کریم دستش بود، آن را بست و گفت: این آخرین دیدار من و تو بود، و یا این که گفت: اینک وقت جدایی من و توست. «2» و در این گفتارش صادق بود، زیرا که او از همان لحظه اوّل حکومت خویش با کتاب خدا و احکام اسلام فاصله گرفت و با سیاست شومی به اداره مسلمین پرداخت و گرگان بشری را بر ایشان مسلّط کرد و آنان ظلم و جور و ترس را در همه جا گستردند.
براستی که عبد الملک طاغوتی جبّار بود و به تعبیر منصور دوانیقی هیچ باکی نداشت که چه میکند. «3» و او خود میگفت: پس از رسیدن من به این مقام، کسی مرا به تقوای الهی امر نکرد مگر آن که گردنش را زدم. «4» و به این سخن او گوش فرا دهید که میگوید: من جز با شمشیر مشکل این امّت را حل نمیکنم، تا وقتی که جریان امور شما به دلخواه من استوار شود. «5» ملاحظه میفرمایید که با
______________________________
(1- 2) تاریخ ابن کثیر: 8/ 260.
(3) النّزاع و التّخاصم، مقریزی: ص 8.
(4) تاریخ الخلفاء سیوطی: ص 219.
(5) الذّهب المسبوک مقریزی: ص 29.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:618
رعیّت چگونه رفتار میکند و نسبت به ایشان قساوت قلب به خرج میدهد؟
مشکل آنان را با لطف و احسان چارهجویی نمیکند بلکه با یورش، جور و ستم با ایشان رفتار میکند که از جمله عوامل بهرهکشی ذاتی او بلکه از ویژگیها و خصلتهای وجودی او میباشد. براستی که عبد الملک در خونریزی بناحق افراط میکرد؛ و داغ فرزند و غم و گرفتاری را در تمام خانههای مسلمین رایج کرد.
روزی امّ درداء به وی گفت: شنیدهام که تو پس از آن پرهیزگاری و عبادت بادهگساری کردهای، گفت: آری و اللّه و خون هم خوردم!. «1» براستی که آن قدر خون مسلمین را خورد که سیراب شد و از خون آنها جویها جاری کرد.
علاوه بر ستمگری و بیباکی و جور، بخیل نیز بود. تا آنجا که مشهور به «رشح الحجارة» گردید. «2» امت اسلام در دوران حکومت وی دچار گرسنگی، فقر و محرومیت شدند که ما به برخی از مظالم وی و موضعگیریهایش نسبت به امام زین العابدین علیه السّلام اشاره میکنیم:
(1)
عبد الملک رگباری از عذاب سخت بر سر مسلمین فرو ریخت و زندگی مردم را به جهنّمی طاقتفرسا مبدل ساخت؛ وی حجاج بن یوسف ثقفی را که از پلیدترین افراد مخوفی بود که بشریت در تمام مراحل تاریخ خود دیده است، بر مردم مسلط کرد و امکان هر گونه تعدی را در اختیار او گذاشت از جمله به او اجازه داد تا در امور دولتی مطابق خواستها و تمایلات خویش دخل و تصرف کند که در هیچ حالی در برابر منطق قانون تسلیم نبود و تنها منطق مورد قبول او بیباکی و خودسری بود؛ اعدام، زندان و تبعید مردم کار معمول او بود، آن هم نه به خاطر حفظ نظام بلکه به خاطر خاموش کردن لهیب هوا و تمایلات نفسانیش بود و بس و
______________________________
(1) تاریخ طبری.
(2) تاریخ قضاعی: ص 72: کنایه از این که از دستش نمی پس نمیداد.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:619
جوّی از سختگیریهای سیاسی را به وجود آورد که در قساوت و مرارت کسی نظیر آنها را ندیده بود، ما برخی از مظالم او را به اختصار بیان میکنیم.
(1)
این طاغوت ستم پیشه بناحق خون مسلمانان را ریخت، دمیری میگوید:
«حجّاج از خونریزی و ارتکاب جنایت بیسابقه بازنمیایستاد» «1» از کشتار بیرحمانه وی غیر از کشتار در صحنههای جنگ تا صد و بیست هزار نفر را بر شمردهاند. «2» و بعضی صد و بیست هزار گفتهاند، «3» او خود بر خونریزی نابجای خویش رسما اعتراف کرده، میگوید: به خدا سوگند، که امروز مردی را روی زمین سراغ ندارم که بیش از من جرأت بر خونریزی داشته باشد. «4» براستی که شمشیرش را در گردن قاریان قرآن و عابدان و عالمان قرار داده بود به این دلیل که ایشان قیام ابن اشعث را تأیید کرده بودند و از جمله کسانی که با شکنجه کشته شدند عالم بزرگ سعید بن جبیر یکی از بزرگان شیعه بود که حسن بصری در سوک او میگوید: به خدا قسم که سعید بن جبیر روزی از دنیا رفت که تمام مردم روی زمین از مشرق تا مغرب همگی به علم او نیازمند بودند. «5»
(2)
حجاج از سرسختترین دشمنان پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- و از کینهتوزترین افراد نسبت به آن حضرت بود و عبد الملک را بر پیامبر اکرم (ص) ترجیح میداد، خدای متعال را در حضور مردم مخاطب قرار داد و گفت: آیا
______________________________
(1) حیاة الحیوان: 1/ 167.
(2) تهذیب التّهذیب: 2/ 211، تیسیر الوصول: 4/ 31.
(3) حیاة الحیوان: 1/ 170.
(4) طبقات ابن سعد: 6/ 66.
(5) حیاة الحیوان: 1/ 171.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:620
فرستاده تو- یعنی پیامبر (ص)- افضل است یا خلیفه تو- یعنی عبد الملک-؟ «1» و مسلمانانی را که به زیارت قبر پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- میرفتند مسخره میکرد و انتقام میگرفت و میگفت: نفرین بر ایشان که اطراف چوبها و استخوانهای پوسیده طواف میکنند، چرا به اطراف کاخ امیر المؤمنین عبد الملک طواف نمیکنند مگر نمیدانند که شخص خلیفه بهتر از فرستاده اوست؟ «2» این سبکسر بیادب، عبد الملک را بر پیامبر گرامی اسلام که خداوند او را رحمة للعالمین فرستاده است، ترجیح میدهد، همان گونه که این آدم مسخ شده، به پیامبر (ص) توهین میکرد به بازماندگان از اصحاب آن حضرت نیز جسارت میکرد. مورخان میگویند: وی بر خوار ساختن ایشان کمر بسته بود «3» و روی گردن و دستشان علامت گذاشته و آنها را مشخّص کرده بود. «4»
(1) تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 620 دشمنی حجاج با اهل بیت ..... ص : 620
این جنایتکار پلید از کینهتوزترین افراد نسبت به اهل بیت علیهم السّلام بود که خداوند از ایشان پلیدی را بر طرف کرده و پاک و پاکیزه قرار داده است.
وی در نامهای به عبد الملک نوشت؛ اگر میخواهی سلطنت تو پایدار بماند، علی بن حسین علیهما السّلام را بکش، اما عبد الملک نپذیرفت و در پاسخ او نوشت: «اما بعد، مرا از ریختن خون بنی هاشم دور نگهدار و خودت خون آنها را بریز زیرا که من شاهد بودم آل ابی سفیان وقتی که دستشان به خون آنها آغشته شد درنگ نکردند مگر این که خداوند سلطنت ایشان را به زوال آورد.»
وقتی که امام علیه السّلام از این جریان مطّلع شد از عبد الملک تشکر و
______________________________
(1) رسائل جاحظ: ص 297، النّزاع و التّخاصم مقریزی: ص 27.
(2) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 15/ 242.
(3) خلاصه الذّهب المسبوک اربلی: ص 9.
(4) تاریخ الخلفاء: ص 221.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:621
قدردانی کرد. «1» مورخان میگویند؛ بهترین وسیله تقرب در نزد حجاج بد گفتن به امام امیر المؤمنین علیه السلام بود، یکی از جیرهخواران و از اوباش مردم نزد وی آمد، در حالی که داد میزد و میگفت: «ای امیر، اعضای خاندانم از این که نام مرا علی گذاشتهاند حق مرا ضایع کردهاند و من یک نفر فقیر بیچارهام و به مرحمت امیر نیاز دارم.»
(1) حجّاج از شنیدن این سخن شادمان شد و گفت: «به لطف آن چه را که تو وسیله قرار دادهای سرپرستی فلان جا را به تو واگذار کردم.» «2» هشام کلبی روایت کرده میگوید: من طایفه او را دیدم که ناسزا گفتن به علی بن ابی طالب علیه السّلام را به فرزندان و خانوادهشان تعلیم میدادند و مردی از تیره عبد اللّه بن ادریس بن هانی در میان ایشان بود بر حجاج بن یوسف وارد شد، جملهای گفت که حجّاج در پاسخ آن درشتی کرد و او رو به حجّاج کرد و گفت: «ای امیر! این سخن را به ما مگویید، نه برای قریش و نه برای راست کردن منقبتی که مورد توجه ایشان بلکه به خاطر مناقبی که ما به آن قبیل مناقب توجه داریم!.»
حجّاج متحیّر ماند، پرسید: آن مناقب شما چیست؟
آن مرد فورا پاسخ داد، از عثمان در مجالس ما هرگز بدگویی نمیشود و از او کسی به بدی یاد نمیکند.
حجّاج با صدای بلند گفت: آری این خود منقبتی است.
آن مرد گفت: و دیگر این که کسی از قبیله ما هرگز دیده نشده که بر خلیفه خروج کند.
حجّاج گفت: این نیز منقبتی برای شماست.
آن مرد شروع کرد و اوصاف قوم خودش را یکی یکی میشمرد، گفت:
«جز یک مرد از قبیله ما در هیچ موردی با ابو تراب حضور نداشته است که او نیز از
______________________________
(1) الخرائج و الجرایح از کتابهای خطی کتابخانه آقای حکیم، به شماره مسلسل 231.
(2) حیاة الامام الحسن بن علی: 2/ 336.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:622
نظر ما افتاد و در انزوا و گمنامی به سر میبرد و قدر و منزلتی نزد ما ندارد» حجّاج با شنیدن این سخنان شادمان شد و گفت: «این منقبت است ...»
آن مرد گفت: «و هیچ مردی از قبیله ما اراده ازدواج با زنی را نمیکند مگر این که از او میپرسد؛ آیا دوستدار ابو تراب است و از او به نیکی یاد میکند یا نه، پس اگر بگویند که آن زن چنین است از او دوری میکند و با وی ازدواج نمیکند.»
(1) حجاج گفت: «این منقبت است.»
آن مرد گفت: «هرگز پسری در قبیله ما به دنیا نیامده است که نام او را علی، حسن و حسین بگذارند، و هیچ دختری نبوده که فاطمه نامگذاری کنند.»
حجّاج گفت: «این منقبت است.»
آن مرد گفت: «زنی از قبیله ما- موقعی که حسین بن علی عازم عراق بود- نذر کرد؛ اگر خداوند او را بکشد، ده شتر جوان قربانی کند، و چون او را کشتند، آن زن به نذر خود وفا کرد.» و حجاج با شنیدن این منقبت شکفته شد و گفت: «و این منقبتی است.»
آن مرد گفت: «و مردی از قبیله ما را به برائت از علی و لعن کردن او، دعوت کردند، و او گفت: آری و من حسن و حسین را نیز به پیشنهاد شما میافزایم.»
حجاج فوری گفت: «به خدا سوگند که این منقبتی است.»
آن مرد گفت: «امیر المؤمنین عبد الملک به ما گفت: شما شعارید نه دثار و شما انصار پس از انصارید.»
حجاج گفت: «این نیز منقبتی است.» «1»
همین قدر در فخر و عظمت امام امیر المؤمنین علیه السّلام بس که او را دشمن نمیدارد مگر کسانی همچون حجّاج بن یوسف ثقفی از مسخشدگان که
______________________________
(1) بحار الانوار: 46/ 119- 120، بعضی این مطالب را به مسلم بن عقبه نسبت دادهاند.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:623
هیچ پیشینه شرافت و فضیلت ندارند.
(1)
از جمله جرایم و جنایات حجّاج، تجاوز او بر بیت الله الحرام بود که خداوند آنجا را برای مردم، حرم امن قرار داده است، شش ماه و هفده روز- در وقتی که عبد اللّه بن زبیر به آنجا پناهنده بود- آن را محاصره کرد و دستور داد تا کعبه مکرّمه را هدف تیر قرار دهند، این بود که از بالای کوه ابو قبیس با منجنیق تیرباران کردند و افرادش تیراندازی میکردند و این رجز را میخواندند:
«خطّارة مثل الفنیق، المزبدنومی بها اعواء هذا المسجد» «1» - فلاخنی که چون مرکب پرجستوخیز، ما بدان وسیله چوبههای این مسجد را تیرباران میکنیم.
این طاغوت هیچ گونه حرمتی برای بیت اللّه الحرام قائل نبود و حرمت آن را از میان برد و پیش از وی یزید بن معاویه هیچ حرمتی برای آن نگذاشت.
(2)
پس از آن که حجّاج کعبه معظّمه را ویران کرد و خواست دوباره آنجا را بسازد، علما و قضات هرچه حجر الاسود را در جای خودش میگذاشتند، نمیایستاد تا این که امام زین العابدین علیه السّلام جلو آمد در حالی که هالهای از تعظیم او را در میان گرفته بود، حجر الاسود را برداشت و در جای خودش قرار داد و استوار گشت، صدای مردم با دیدن این منظره به تکبیر بلند شد. «2»
(3)
حجّاج، این موجود خطرناک و ستمگر زندانهایی ساخت که نه مانع گرما
______________________________
(1) تهذیب ابن عساکر: 4/ 50.
(2) صراط مستقیم: 2/ 181 از زین الدین عاملی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:624
بود و نه سرما و زندانیان را به سختترین نوع شکنجهها و انواع عذابها معذّب میکرد، و زندانی را به دست زندانبان سرکش خود به نام قصب فارسی شکنجه میکرد و روی زمین میکشید تا وقتی که خون از بدنش جاری میشد، مورخان میگویند: در زندان وی پنجاه هزار مرد و سی هزار زن از جمله شانزده هزار زنان بیشوهر جان سپردند، و مردان و زنان را در یک جا زندانی میکرد. «1» در زندان وی تا سی و سه هزار زندانی را سرشماری کردند که بیجرم و گناه آنها را زندانی کرده بودند. «2» وی از کنار زندانیان گذر میکرد و به آنها میگفت: «در آنجا خفه شوید و حرف نزنید» «3» آنها را به دوزخیان تشبیه میکرد و خودش را از خودکامگی و تکبّر مانند آفریدگار بزرگ میدانست.
(1)
خدای متعال از این جنایتکار پلیدی که همه جا را غرق غم و مصائب کرده بود، انتقام گرفت به بیماری خوره در ناحیه شکم مبتلا شد، و خداوند زمهریر (تب لرزه شدید) را بر او مسلّط کرد بطوری که داغگذاران اطراف او را پر از آتش میکردند و به او نزدیک میساختند به حدی که پوست بدنش میسوخت و او حس نمیکرد و سخت دچار درد و آلام شده و از وضع خویش به حسن بصری شکوه کرد، حسن به وی گفت: من بارها تو را از متعرض شدن افراد صالح بر حذر داشتم و تو لجبازی کردی، جواب داد: ای حسن من از تو درخواست نمیکنم که از خدا بخواهی گرفتاری مرا برطرف سازد بلکه درخواست دارم که از خدا بخواهی تا مرا زودتر قبض روح کند و بیش از این عذابم نکند. «4» جلّاد پلید همچنان آلام مرگ و شدّت جان کندن را میچشید تا هلاک شد و روح خبیثش به جهنم قرین
______________________________
(1) حیاة الحیوان: 1/ 170.
(2) معجم البلدان: 5/ 349.
(3) تهذیب التّهذیب: 2/ 212.
(4) وفیات الأعیان: 6/ 347.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:625
غل و زنجیر پیوست و با مرگ او دری از درهای ستم درهم شکست و روح ظلم و ستم دچار حسرت شد و چه با خواری و ذلّت هلاک و نابود گشت! وقتی که خبر هلاکت او را به حسن بصری دادند، گفت: خدایا حال که او را هلاک کردی سنّت او را نیز نابود کن میان ما چون خفّاشی حقیر با بند انگشتان کوتاه پدید آمد، به خدا سوگند که هرگز چهرهای در زمان او در راه خدا عرق نکرد، از آثار کفر و خودسری او این بود که میگفت: با من بیعت کنید، اگر نه گردنتان را میزنم. «1» عمر بن عبد العزیز میگفت: اگر تمام امّتها پلیدترین فرد خود را بیاورند و ما مسلمین حجّاج را بیاوریم در پلیدی بالاتر از آنها خواهد بود. «2»
شعبی میگوید: اگر هر امّتی پلید و تبهکار خود را بیاورند و ما تنها حجّاج را بیاوریم بر آنان فزونی خواهیم داشت. «3» مسلمانان خبر فوت این جنایتکار را با شادمانی زیادی دریافت کردند و لعنت و نفرین ایشان از روز هلاکت وی تا وقتی که خداوند وارث زمین و اهل زمین گردد نثار او میگردد.
(1)
عبد الملک، تبهکاران را بر جهان اسلام مسلّط کرد و آنان ظلم و جور را در همه جا شایع کردند هشام بن اسماعیل مخزومی را بر مدینه گماشت و او تاریخ را لکهدار کرد و در احکام به ظلم و جور عمل کرد و به خاندان پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- ستم روا داشت، «4» همچنان که فقیه سعید بن مسیّب را دستگیر و به ظلم و جور شصت تازیانه به او زد و در بین مردم گردش داد، «5» و مردم از او به عبد الملک شکایت کردند اما جوابی نشنیدند بلکه در عوض سرزنش و دشنام
______________________________
(1)- تهذیب التّهذیب: 2/ 213.
(2) کامل ابن اثیر: 4/ 133.
(3) تحفة الانام فاقوری: ص 93.
(4) تاریخ یعقوبی: 2/ 340.
(5) تاریخ یعقوبی: 2/ 327.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:626
عایدشان گردید، نمیری از وی به خاطر ظلم و ستمی که به قومش روا داشته و اموال ایشان را به غارت برده بود نزد عبد الملک شکایت برد و در قصیدهای چنین میگوید:
امّا مستمند که ناقهاش افسرده و لاغر شده و اعضای خانوادهاش دست خالی مانده و تمام اموالش را مصادره کردهاند. و ثروتمندان فقیر گشته و توانگران به خاطر آن که اموالشان را به غارت بردهاند، نگران و پریشانحالند اگر تو خود شخصا به آنها رسیدگی کنی، به آنان نیرو و قوت بخشیدهای و اگر مثل ایشان را نجات ندهی تباه گردند. «1»
معنای این شعر آن است که نیروهای سلطهگر قوت و غذای مستمندان را مصادره کرده و تمام ثروت ایشان را به غارت بردهاند و حتی کرک شتری را نیز برای ایشان باقی نگذاشتهاند و همچنین بر ثروتمندان ستم روا داشته و جلو مال و ثروتشان را گرفتند و شاعر نظر عبد الملک را جلب میکند تا به قوم و قبیله او قوّت و نیرویی ببخشد و ظلم و ستمها را از ایشان برطرف سازد که اگر به ایشان توجهی نکند طولی نخواهد کشید که همگی هلاک خواهند شد.
(1)
اما برخوردهای امام علیه السّلام با عبد الملک بن مروان به شرح زیر است:
امام و عبد الملک در طواف عبد الملک مشغول طواف بیت اللّه الحرام بود و امام علیه السّلام نیز طواف میکرد در حالی که از طرف حاجیان در هالهای از احترامات قرار داشت، پس عبد الملک پرسید این کیست؟ گفتند: این علی بن حسین علیهما السّلام است، رو به امام کرد و گفت:
«ای علی بن حسین من قاتل پدر شما نیستم پس چه باعث شده است که
______________________________
(1) طبقات ابن سلام: ص 441.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:627
نزد ما نمیآیی؟» امام علیه السّلام اعتنایی به او نفرمود و در پاسخش گفت:
«همانا قاتل پدرم با عملی که مرتکب شد، دنیای پدرم را تباه کرد و پدرم نیز آخرت را بر او تباه فرمود، پس اگر تو نیز دوست داری که قاتل پدر من باشی، بوده باش ...»
عبد الملک از آن حالت نخوت پایین آمد و گفت:
«هرگز! امّا نزد ما بیا تا از دنیای ما برخوردار شوی ...»
امام علیه السّلام از پاسخ وی خودداری کرد. «1»
(1)
به عبد الملک اطلاع دادند که شمشیر رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- در نزد امام زین العابدین علیه السّلام است، کسی را نزد امام فرستاد تا شمشیر را به وی هدیه دهد و در عوض از او چیزی بخواهد. امام علیه السّلام از پاسخ به درخواست او خودداری کرد، عبد الملک در نامهای که به آن حضرت نوشت او را تهدید کرد و به وی وعده داد که از بیت المال مقرّری او را خواهد برید، پس امام علیه السّلام چنین پاسخ داد:
«باری خدای متعال برای پرهیزگاران ضمانت کرده است گریزگاهی را از جایی که خود نمیخواستند و روزی را از جایی که فکرش را نکردهاند فراهم کند، و فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ» «2» اکنون ببین کدام یک از ما به این آیه سزاوارتریم، و السّلام.» «3»
(2)
عبد الملک در مدینه جاسوسی داشت که تمام حوادث آنجا را برای او
______________________________
(1) اثبات الهداة: 5/ 229.
(2) سوره حج/ 40: بدرستی که خداوند دوست نمیدارد هر خیانتکار ناسپاس را.
(3) اعیان الشّیعه: 4/ ق 2/ 980.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:628
مینوشت، امام علیه السّلام کنیزی داشت که اول او را آزاد کرد و سپس با او ازدواج کرد و جاسوس عبد الملک این جریان را برای او نوشت و عبد الملک از این رویداد بهرهبرداری کرد و به امام علیه السّلام اعتراض کرد و نوشت:
«امّا بعد به من اطلاع دادند که تو با کنیز خودت ازدواج کردهای در حالی که تو میدانی در میان قریش کسانی همپایه تو هستند و تو میتوانستی مفتخر به دامادی او شوی و فرزند نجیبی از او داشته باشی، تو نه به خودت فکر کردهای و نه برای فرزندی که از خود باقی میگذاری، و السّلام ...»
این نامه مشتمل بر روح جاهلیّت و روشهای جاهلی است که برای عربها ازدواج با غیر عرب را حرام میشمرد، (1) امام علیه السّلام با منطق اسلام در پاسخ وی نامه ذیل را نوشت:
«باری نامه تو به دست من رسید در حالی که تو در آن ازدواج مرا با کنیزم مورد سرزنش قرار دادهای و پنداشتهای که در میان زنان قریش کسانی بودند که من به وصلت با ایشان مفتخر میشدم و میتوانستم فرزند نجیب داشته باشم و بدان که در مجد و عظمت کسی بالاتر از رسول خدا- صلی اللّه علیه و آله- نیست و هیچ کس در کرامت افزونتر از آن حضرت نمیباشد و کنیز زرخرید من از ملکیت من به امر خدای عزّ و جل بیرون شد و من اجر و ثواب الهی را در او جستم سپس مطابق سنّت الهی به او رجوع کردم (و با او ازدواج کردم) و هر کس در دین خدا پاکیزه باشد، هیچ چیزی بر او خللی وارد نمیکند، در حالی که خداوند به وسیله اسلام پستی را برطرف کرده و کاستی را به کمال مبدل ساخته و ملامت را برداشته است پس بر شخص مسلمان ملامتی نیست بلکه ملامت و سرزنش، ملامت جاهلیّت است، و السّلام ...» «1»
______________________________
(1) اعیان الشیعة: 4/ ق 2/ 479 و در عقد الفرید: 7/ 121 قریب به این مضمون آمده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:629
اسلام بطور مثبت و فعّال بر اساس لغو نژادپرستیها و سایر موانعی که میان مردم مسلمان و جامعه اسلامی باعث تفرقه میگردد و خودخواهی و نارضایتی در بین مردم ایجاد میکند مبتنی گشته و تشکیل خانواده را بر اساس مساوات در اسلام استوار نموده است، نه بر پایه حسب و نسبها و عبد الملک این واقعیّت تابناک را درک نکرده بود از این رو به امام علیه السّلام اعتراض میکند که چرا آن حضرت با کنیزی بیچاره پس از آزاد ساختنش ازدواج کرده است؟! چه عیب و یا سرزنشی متوجه امام است بلکه ملامت و سرزنش ملامت جاهلیّت و عادات زشت آن است مورخان میگویند: عبد الملک همین که نامه امام علیه السّلام را خواند، متحیر شد و گفت:
«براستی که علی بن حسین به چیزی که مردم آن را پست میشمارند، افتخار میکند.» «1»
(1)
امام علیه السّلام نامهای به عبد الملک نوشت و در این نامه او را به تقوای الهی و لزوم اطاعت وی دعوت کرد، عبارت نامه چنین است:
«اما بعد، همانا، عزّت تو هرچه بیشتر به خدا وابسته است و از هر چیز بیشتر به او نیازمندی، بنابراین اگر به وسیله او عزّت یافتی پس به خاطر او از بزهکاران درگذر زیرا قدرت تو وابسته به اوست و به سوی او بازمیگردی، و السّلام ...» «2»
این نامه با تمام اختصارش از بلیغترین نامههای عربی است که مشتمل بر امر بسیار مهمّی به شرح زیر است:
______________________________
(1) عقد الفرید: 7/ 121.
(2) بصائر و ذخایر، ابو حیّان توحیدی: ص 217، بهجة المجالس و انس المجالس: 2/ 321- 322.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:630
1- دعوت به تقوای الهی که باعث عزّت و بزرگی است و ملک و سلطنت باعث عزّت نیست.
2- عبد الملک به هر مرتبهای از سلطنت که برسد باز هم نیازمندترین موجود، به خداست زیرا که خداوند قادر است که سلطنت را از او بگیرد.
3- دعوت به بخشش و گذشت از مرتکبین بعضی گناهان به قصد تقرب به خدایی که سرانجام کار بندگان به سوی اوست.
(1)
علم، زهد و پارسایی و تقوای امام علیه السّلام در همه جای جهان اسلام منتشر شده و در انجمنها از فضایل و آثار آن حضرت سخن میگفتند و اینها را برای عبد الملک نقل میکردند، خواب از چشمانش پرید و از خشم و کین به خروش آمد و دستور داد آن بزرگوار را دستگیر کنند و به دمشق ببرند، در راه سفر کرامتی از امام علیه السّلام به وقوع پیوست که زهری جریان را برای ما بازگو کرده، میگوید:
روزی که عبد الملک بن مروان علی بن حسین علیهما السّلام را از مدینه به شام میبرد و او را در زنجیر گران بسته و چندین پاسبان و محافظ بر او گمارده بود، من از مأموران اجازه خواستم تا به خدمت آن حضرت برسم سلامی عرض کنم و خداحافظی نمایم، به من اجازه دادند، وارد شدم در حالی که امام در زیر سقف گنبدی شکل، کنده در پا و غل جامعه در دستهایش بود، «1» گریه کردم و گفتم:
ای کاش من عوض شما بودم و شما در امان بودید، فرمود: زهری! آیا تو گمان میبری که از آن چه بر من مشاهده میکنی و از این غل و زنجیر گردنم، مرا میآزارد؟ بدان که اگر من بخواهم اینها نباشند نیستند، البته در آن صورت اگر تو و امثال تو از جریان مطلع شدید، باید عذاب خدا را به خاطر بگذرانید، آنگاه دستها و پاهایش را از غل و زنجیر در آورد و سپس رو به من کرد و فرمود: من بیش از
______________________________
(1) در روایتی، به جای دستها، گردن آمده است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:631
دو منزل از مدینه با اینها همراه نیستم، زهری میگوید: چهار شب گذشته بود که مأموران به مدینه آمده بودند و او را میجستند و نیافتند و من خود از جمله کسانی بودم که در جستجوی آن حضرت بودیم، یکی از مأموران به من گفت: ما همواره با او بودیم و او در اختیار ما بود و ما اطراف او را گرفته بودیم و از او مراقبت میکردیم و یکباره دیدیم غل و زنجیری بیش در جای او نمانده است. زهری میگوید: پس از آن به شام رفتم، عبد الملک را دیدم، او از من راجع به علی بن حسین علیهما السّلام پرسید و من آنچه دیده بودم برای وی نقل کردم، گفت:
همان روزی که مأموران در پی او میگشتند، به خانه من آمد و رو به من کرد و گفت: تو را با من و مرا با تو چه کار؟ گفتم: نزد ما باش! فرمود: من دوست ندارم که با تو باشم و بعد بیرون رفت، به خدا سوگند که چنان هیبتی از او دیدم که از ترس جامهام را آلوده کردم. زهری میگوید: گفتم: یا امیر المؤمنین! علی بن حسین چنان نیست که تو گمان میبری بلکه او به عبادت خود مشغول است، گفت: خوشا به حال کسی که به شغل او مشغول است و چه نیکو شغلی است!. «1»
براستی که خدای تعالی کرامات و مناقبی را به دست اولیایش- به خاطر بزرگداشت و تعظیم از مقام ایشان، و محکوم ساختن نیروهای مخالف- اجرا میکند.
و بدین وسیله سخن ما درباره برخی از رویدادهایی که در ارتباط با امام علیه السّلام و عبد الملک به وقوع پیوست، پایان میگیرد.
(1)
عبد الملک به بیماریی مبتلا شد که به مرگش انجامید و پزشکان معالج وی از علاج وی درماندند و لحظه به لحظه مرگ بسرعت نزدیک میشد، آن گونه
______________________________
(1) کفایة الطالب: ص 448- 449، جامع کرامة الأولیاء: 2/ 156، شرح شافیه ابو فراس ج 2 ورق 104، تاریخ دمشق 206/ 148، مطالب السّئول فی مناقب آل الرسول: 2/ 43- 44، بحر الأنساب ورق 42، بحار الانوار: 46/ 123، اعیان الشیعة: 1/ 4/ 235، حلیة الاولیاء و دیگر منابع.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:632
که مورخان نقل میکنند، نگرانی و اضطراب از جانب اعمال زشت و ظلم و ستمهایی که مرتکب شده بود و خونهای بناحقی که ریخته بود او را فرا گرفته بود و بر سر میزد و میگفت: کاش کارگری ساده بودم و روزبروز خرجم را درمیآوردم و به عبادت و طاعت پروردگارم مشغول میشدم! «1» پسرش ولید را ولیعهد خود قرار داد و به او سفارش کرد که نسبت به خونخوار خطرناک حجّاج نیکی کند و گفت: «به حجّاج توجّه کن و او را گرامی بدار، زیرا او کسی است که برای شما این مقامات را فراهم کرد! و ای ولید بدان که او شمشیر تو و قدرتی است در برابر مخالفانت و مبادا سخن کسی را درباره او بشنوی زیرا نیاز تو به او بیش از نیاز او به توست، و پس از مرگ من مردم را به بیعت با خود دعوت کن و هرکس سرپیچی کرد، تو نیز با شمشیر پاسخ او را بده ...» «2»
این وصیت، گرایشهای او را به شرارت- حتی در لحظههای آخر عمرش- میرساند؛ نسبت به خونخوار جنایتکار حجّاج توصیه خیر میکند در حالی که حجّاج همه جا را غرق در بلایا و مصائب کرد و داغ فرزند و غم شداید را در بین مسلمین گسترد همچنان که سفارش میکند هر کس تن به حکومت اموی نداد و اظهار نارضایتی کرد او را بکش! و پس از این وصیتها چیزی نگذشت که مرگ او را در ربود. «3» مرگ وی در روز چهارشنبه نیمه شوّال سال 86 ه. اتفاق افتاد. «4» از حسن بصری راجع به او پرسیدند، گفت: چه بگویم درباره مردی که وجود حجّاج گناهی از گناهان اوست. «5»
______________________________
(1) البدایة و النّهایة: 9/ 68.
(2) تاریخ الخلفاء سیوطی: ص 220.
(3) حیاة الامام الباقر: 2/ 40.
(4) البدایة و النّهایة: 9/ 68.
(5) مروج الذهب: 3/ 96.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:633
(1)
روزی که عبد الملک در گذشت، ولید زمام امور مملکت را به دست گرفت، مسعودی در وصف او گفته است که او سرکشی خدانشناس و ستمگری بیدادگر بود، «1» و همیشه کلمات را غلط ادا میکرد، روزی در مسجد پیامبر (ص) سخنرانی میکرد، و گفت: یا اهل المدینة! به ضم لام، با این که «أهل» منادای مضاف است و قاعده نحوی اقتضا میکند که به نصب لام خوانده شود. و روزی خطبه میخواند، گفت: یا لیتها کانت القاضیة، و تاء را ضمه داد، عمر بن عبد العزیز گفت: تو باید ما را از خودت آسوده کنی (کنایه از این که بگویی عرب زبان و از آن قوم نیستم). پدرش او را به خاطر غلطهای عبارتی سرزنش کرده و میگفت: کسی نمیتواند زمامدار عرب شود مگر با زبان آنها خوب آشنا باشد، این بود که تمام علمای نحو را جمع کرد تا به او تعلیم دهند و شش ماه تمام از خانه بیرون نرفت امّا پس از آن که خارج شد نادانتر از روزی بود که وارد خانه شده بود. «2» عمر بن عبد العزیز او را درباره حکومتش ملامت کرده و آن سخن مشهور را درباره او گفته است:
«از کسانی است که روی زمین از ظلم و جور او پر شد.» «3»
در زمان این طاغوت سرکش، دانشمند بزرگ اسلام سعید بن جبیر به دست جلّاد مسخ شده او حجّاج بن یوسف به شهادت رسید و شهادت وی یکی از مصائب مهمی بود که جهان اسلام بدان مبتلا شد.
این طاغوت صالح بن عبد اللّه نمری را والی مدینه کرد و به او نوشت تا
______________________________
(1) مروج الذّهب: 3/ 96.
(2) تاریخ ابن اثیر: 4/ 138.
(3) تاریخ الخلفاء: ص 223.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:634
حسن بن حسن این سید علوی را از زندان بیرون کند و پانصد تازیانه بزند و او نیز حسن را بیرون کرد و به سمت مسجد برد تا در حضور مردم تازیانه بزند، و امام زین العابدین علیه السلام همین که از جریان مطّلع شد، با عجله خودش را به او رساند و گفت:
«پسر عمو، دعای غم و گرفتاری را بخوان تا خداوند گرفتاری تو را برطرف کند.»
پرسید: آن دعا کدام است؟
فرمود: بگو:
لا اله الّا اللّه الحلیم الکریم، لا اله الّا اللّه العلیّ العظیم، سبحان اللّه ربّ السّماوات السّبع و ربّ العرش العظیم، و الحمد للّه ربّ العالمین ...» «1»
(1) و حسن پیوسته این دعا را میخواند و خالصانه از خدا میخواست، تا این که خداوند مانع شد و والی دستور ولید را انجام نداد و دلش به حال حسن سوخت و جریان حال او را به ولید بن عبد الملک نوشت و او نیز دستور آزادی وی را صادر کرد. «2»
مورخان میگویند: ولید کینهتوزترین فرد نسبت به امام زین العابدین علیه السّلام بوده و اعتقاد داشت که ملک و سلطنت او با وجود امام علیه السّلام به پایان نمیرسد این بود که آن حضرت را مسموم کرد، «3» و ما در پایان دور سخن، راجع به آن صحبت خواهیم کرد.
______________________________
(1) یعنی: خدایی نیست بجز خداوند یکتای حلیم کریم، نیست خدایی جز خداوند علی عظیم، منزه است خداوندی که پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش عظیم است، و سپاس سزاوار خداوند پروردگار جهانیان است.
(2) الاتّحاف بحبّ الاشراف: ص 76.
(3) الدّر النّظیم: ص 182.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:635
(1)
اما موضع امام علیه السّلام با پادشاهان زمان خویش، با نارضایتی و بغض نسبت به ایشان مشخّص بود و این هم به خاطر فساد اعمال و سیاست ناروا و انحراف ایشان از راه راست بوده است و لیکن در همان حال تنها آرزویش عزّت اسلام و پیروزی سپاهیان آن، بر سپاهیان کفر و الحاد، بود، تا بتوانند پرچم توحید را بر فراز جهان در اهتزاز آورند.
(2)
این دعا یکی از عالیترین دعاهایی است که از عظمت روح امام علیه السّلام و ملکات فاضله آن حضرت برخاسته است که هیچ گرایش نفسانی جز انگیزهای که باعث ارتباط با خدا شود او را بر ایراد این دعا وانداشته است و اکنون به این دعای جلیل القدر گوش فرا میدهیم که بدان وسیله مرزبانان را دعا میکند:
«اللّهم صلّ علی محمّد و آله و حصّن ثغور المسلمین بعزّتک و ایّد حماتها بقوّتک و اسبغ عطایاهم من جدتک اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و کثّر عدّتهم و اشحذ اسلحتهم و احرس حوزتهم و امنع حومتهم و الّف جمعهم و دبّر امرهم و واتر بین میرهم و توحّد بکفایة مؤنهم و اعضدهم بالنّصر و اعنهم بالصّبر و الطف لهم فی المکر اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله و عرّفهم ما یجهلون و علّمهم ما لا یعلمون و بصّرهم ما لا یبصرون.
اللّهم صلّ علی محمّد و آله و انسهم عند لقائهم العدوّ ذکر دنیاهم الخدّاعة الغرور و امح عن قلوبهم خطرات المال الفتون و اجعل الجنّة نصب اعینهم و لوّح منها لأبصارهم ما اعددت فیها من مساکن الخلد و منازل
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:636
الکرامة و الحور الحسان و الأنهار المطّردة بانواع الأشربة و الأشجار المتدلّیة بصنوف الثّمر حتّی لا یهمّ احد منهم بالإدبار و لا یحدّث نفسه عن قرنه بفرار ...»
«خداوندا بر محمد و آلش رحمت فرست و با عزّت و قدرت خود مرزهای مسلمین را از شر دشمنان مصون بدار و سپاهیان اسلام را یاری کن و پاداش زحمات ایشان را از خزانه کرمت افزون نما خدایا بر محمد و آلش درود فرست و تعداد سپاهیان مرزدار را زیادتر کن و سلاحهای ایشان را برندهتر فرما و حدود آنان را از آسیب دشمن حفظ کن و دلهای ایشان را با هم متّحد نما تو خود امور ایشان را تدبیر و نیازها و آذوقه آنان را کفایت فرمای و به پیروزی در جنگها رهنمون باش و به آنان استقامت عطا کن و به آنان فکر و دقت در طرحهای جنگی عطا فرما، خداوندا بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و بر سپاهیان اسلام آنچه از فنون رزمی نمیدانند بیاموز و هر چه را که بصیرت ندارند، آگاهی و بصیرت بده.
(1) خداوندا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرزبانان اسلام را هنگام درگیری با دشمن، از یاد افکار فریبنده و مغرور کننده دنیا غافل گردان و اندیشه مال دنیا را از خاطرشان محو کن یاد بهشت را در نظر ایشان مجسّم کن و همه آن چه را که از قصرهای بهشت و منازل و حوریان زیبا و نهرها و جویبارهای پر از نوشیدنیها متنوّع و درختان پر از میوههای گوناگون وعده دادهای در مقابل چشمشان جلوهگر ساز تا هیچ کدام از سپاهیان اسلام روی از جنگ بر نتابند و خیال فرار در دلشان رخنه نکند ...»
این بخش از دعای شریف مشتمل بر حفظ و نگهداری اسلام و حامیان آن یعنی مرزدارانی است که به صورت سدّ استواری در برابر دشمن ایستاده و مانع از نفوذ دشمن به دیار اسلامی میگردند امام علیه السّلام از خداوند، عزّت و یاری و فزونی عدد آنان و برندگی سلاح ایشان را بر گردن دشمنان خواسته و همچنین
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:637
برای اتحاد و تدبیر امور و کفایت آذوقه و هزینه ایشان دعا فرموده است تا آنان پایدار و بینیاز باشند و برای ایشان در زمان کارزار با دشمنان درخواست پیروزی کرده و این که خداوند یاد دنیا و اندیشه مال دنیا را که مانع از مقاومت زیاد در برابر دشمنان است از خاطر ایشان ببرد و بهشت را در برابر چشمانشان قرار دهد، تا از روی صدق و اخلاص پیکار کنند.
(1) براستی که این فرازهای تابناک از دعای امام علیه السّلام دلیل بر اطّلاعات وسیع آن حضرت از فنون جنگی و احاطه او به راه و روشهای روانی است که برای یک مبارز در جنگ با دشمن پیروزی را قطعی میسازد، و اینک به بخش دیگری از این دعای شریف گوش فرا میدهیم:
«اللّهمّ افلل بذلک عدوّهم و اقلم عنهم اظفارهم و فرّق بینهم و بین اسلحتهم و اخلع وثائق افئدتهم و باعد بینهم و بین ازودتهم و حیّرهم فی سبلهم و ضلّلهم عن وجههم و اقطع عنهم المدد و انقص منهم العدد و املأ افئدتهم الرّعب و اقبض ایدیهم عن البسط و اخزم ألسنتهم عن النّطق و شرّد بهم من خلفهم و نکّل بهم من وراءهم و اقطع بخزیهم اطماع من بعدهم.
اللّهمّ عقّم ارحام نسائهم و یبّس اصلاب رجالهم و اقطع نسل دوابّهم و انعامهم لا تأذن لسمائهم فی قطر و لا لأرضهم فی نبات. اللّهمّ و قوّ بذلک محالّ اهل الإسلام و حصّن به دیارهم و ثمّر به اموالهم و فرّغهم عن محاربتهم لعبادتک و عن منابذتهم للخلوة بک حتّی لا یعبد فی بقاع الأرض غیرک و لا تعفّر لأحد منهم جبهة دونک ...»
«خدایا شمشیر دشمنان را کند کن، ناخن و چنگال ایشان را از لشکر اسلام قطع کن، و میان دشمنان و اسلحهشان جدایی انداز و میان دشمنان و خواستهها و تدارکات و آذوقهشان فاصله بینداز و آنان را در تصمیمات
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:638
جنگی دچار تردید و سرگردانی کن و در انتخاب هدفهایشان گمراه ساز، و همه راههای کمکرسانی را از عقب قطع کن، تعداد نفرات ایشان را کم کن دلهای سپاه دشمن را پر از ترس و هراس نما، دستشان را در جنگ باز مگذار و زبانشان را لال کن و افراد جلو سپاه دشمن را چنان مغلوب کن که یا اسیر شوند و یا از جبهه فرار کنند تا با شکست آنها افراد پشت سر قطع امید نمایند.
(1) پروردگارا رحم زنان و صلب پدران دشمن را نازا کن و نسل چهارپایان ایشان را نیز قطع کن و به آسمانشان اجازه باریدن و به زمینشان اجازه رویاندن گیاه مده، خداوندا با فرو ریختن باران و خرّم شدن سرزمینهای مسلمانان و با ازدیاد نعمت به مسلمانان قدرت بده و اموال ایشان را بارور کن و در اثر قدرتمندی آنان را از جنگ با دشمن فارغ ساز تا به عبادت تو مشغول شوند و آنان را از شر دشمنان و راندن آنها از مرزهایشان آسوده ساز تا با فراغت به راز و نیاز تو بپردازند و چنان دشمن را ریشهکن ساز که در همه جای زمین هیچ کس غیر تو را نپرستد و احدی جز برای تو پیشانی بر زمین نساید ...»
(2) این فرازهای از دعا مشتمل بر درخواستهای خالصانه بر ضد نیروهای دشمن و مخالف اسلام است امام علیه السّلام از خدای متعال درخواست کرده تا سپاه دشمن را ناچیز کرده و به تفرقه کشاند و مابین ایشان و اسلحهشان جدایی اندازد و دلهایشان را از ترس و بیم مسلمین پر کند، همچنان که از درگاه خدای متعال درخواست کرده تا زبان دشمنان را از سخن گفتن بازدارد و آنان را دچار شکست کوبندهای سازد تا عبرتی برای جهانیان باشند و مسألت نموده تا زنان و مردانشان را عقیم گرداند زیرا که آنان جز کافران و بیدینانی نزایند و نیز از خدا درخواست نموده است تا زندگی اقتصادی ایشان را نابود سازد تا قادر بر جنگ و مبارزه با مسلمانان نباشند و سپس برای مسلمانان طلب قوّت و برتری و عزّت
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:639
نموده است تا بتوانند از روی فراغت خدا را عبادت و اطاعت کنند. و اینک به قسمت دیگری از این دعای شریف گوش فرا میدهیم:
«اللّهمّ اغز بکلّ ناحیة من المسلمین علی من بازائهم من المشرکین و امددهم بملائکة من عندک مردفین حتّی یکشفوهم الی منقطع التّراب قتلا فی ارضک و اسرا او یقرّوا بانّک انت اللّه الّذی لا اله الّا انت وحدک لا شریک لک اللّهمّ و اعمم بذلک اعداءک فی اقطار البلاد من الهند و الرّوم و التّرک و الخزر و الحبش و النّوبة و الزّنج و السّقالبة و الدّیالمة و سائر امم شرک الّذین تخفی اسماؤهم و صفاتهم و قد احصیتهم بمعرفتک و اشرفت علیهم بقدرتک. اللّهمّ اشغل المشرکین بالمشرکین عن تناول اطراف المسلمین و خذهم بالنّقص عن تنقّصهم و ثبّطهم بالفرقة عن الاحتشاد علیهم. اللّهمّ اخل قلوبهم من الأمنة و ابدانهم من القوّة و اذهل قلوبهم عن الاحتیال و اوهن ارکانهم عن منازلة الرّجال و جبّنهم عن مقارعة الأبطال و ابعث علیهم جندا من ملائکتک بباس من باسک. کفعلک یوم بدر تقطع به دابرهم و تحصد به شوکتهم و تفرّق به عددهم ...»
«خداوندا در هر نقطهای از زمین که مسلمانان ساکنند آنها را در برابر مشرکان عزّت ده و در هنگام نبرد با کفّار فرشتگانی را پشت سرهم به یاری ایشان بفرست تا دشمنان را شکست دهند و کفار را در همه نقاط زمین به مرگ و کشته شدن و اسارت گرفتار کن تا این که باقیمانده ایشان به یگانگی تو اعتراف و اقرار کنند که تو تنها خدای آفریدگار جهانی و تو را شریکی نیست خداوندا این پیروزی را در همه جا؛ در هند، روم، ترک، ساکنان سواحل خزر، سرزمین حبشه، نوبه سودان، زنگبار، سقلانیان،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:640
دیالمه و سایر ملتهای مشرکی که نام و اوصافشان بر ما مخفی است و تو در علم ازلی خود همه را میشناسی و شمار آنها را میدانی و به قدرت خویش بر آنان محیط و مسلّطی نصیب کن و همه را به زیر پرچم توحید درآور، خداوندا مشرکین را با یکدیگر مشغول کن تا هوای دستاندازی به مرزهای اسلامی را در سر نپرورانند و آنها را به کاستی جان و مال گرفتار ساز و به تفرقه و اختلاف دچار کن تا نتوانند علیه سپاه اسلام متحد شوند.
(1) خداوندا با هیبت خود دلهای آنان را از آرامش خالی و بدنشان را از نیرو تهی ساز و دلهایشان از حیله و نیرنگ درباره مسلمین منصرف کن و سران ایشان را از مقاومت در برابر سران اسلام ناتوان گردان و دلاوران ایشان را از جنگ با قهرمانان اسلام بازدار و سپاهی از فرشتگان را مأمور عذاب آنان کن همان گونه که در جنگ بدر به یاری مسلمین فرستادی، تا بدان وسیله تا آخرین افراد ایشان را هلاک نموده و یا به اسارت سپاه اسلام درآوری و ریشه شوکتشان را از بیخ برآوری و میانشان تفرقه افکنی ...»
(2) این بخش از دعا بیانگر علاقه شدید امام علیه السّلام و اهتمام آن حضرت به پیروزی اسلام بر مشرکین است، زیرا که آن بزرگوار از خداوند درخواست میکند تا مسلمانان را به فرشتگان منظمی یاری رساند و بدان وسیله کفار را تا دورترین نقاط زمین به هزیمت برد و در میان ایشان قتل و اسارت و از هم پاشیدگی را مقرر فرماید و تا آن که به منطق فکر و عقل برگردند و به وحدانیت خداوند آفریدگار جهان و هستیبخش اعتراف کنند.
امام علیه السّلام روی دعا را علیه نیروهای کافری که در اطراف زمین پراکندهاند بر میگرداند و درخواست ذلّت و ضعف و خواری برای همه آنها میفرماید و این که میان ایشان دشمنی و کین برقرار شود تا نتوانند در برابر سپاه اسلام متحد و همصدا شوند، همچنان که دعا میکند تا خداوند دلهایشان را از امنیّت و بدنهایشان را از قوت تهی سازد و ارکان وجودشان را سست نماید تا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:641
نتوانند با مسلمین بجنگند و مسلمین را توسط سپاهیان منظم فرشتگان، یاری کند همان گونه که در جنگ بدر یاری کرد تا شوکت مشرکین را از بیخ بر کند و میان ایشان تفرقه و پراکندگی ایجاد کند. و اینک به بخش دیگری از این دعای شریف گوش میسپاریم:
«اللّهمّ و امزج میاههم بالوباء و أطعمتهم بالأدواء و ارم بلادهم بالخسوف و ألحّ علیها بالقذوف و افرعها بالمحول.
و اجعل میرهم فی احصّ ارضک و ابعدها عنهم و امنع حصونها منهم اصبهم بالجوع المقیم و السّقم الألیم.
اللّهمّ و ایّما غاز غزاهم من اهل ملّتک او مجاهد جاهدهم من اتباع سنّتک لیکون دینک الأعلی و حزبک الأقوی و حظّک الأوفی فلقّه الیسر و هیّئ له الأمر و تولّه بالنّجح و تخیّر له الأصحاب و استقو له الظّهر و اسبغ علیه فی النّفقة و متّعه بالنّشاط و اطف عنه حرارة الشّوق و اجره من غمّ الوحشة و انسه ذکر الأهل و الولد و أثر له حسن النّیّة و تولّه بالعافیة و اصحبه السّلامة و اعفه من الجبن و الهمه الجرأة و ارزقه الشّدّة و ایّده بالنّصرة و علّمه السّیر و السّنن و سدّده فی الحکم و اعزل عنه الرّیاء، و خلّصه من السّمعة و اجعل فکره و ذکره و ظعنه و اقامته فیک و لک فاذا صافّ عدوّک و عدوّه فقلّلهم فی عینه و صغّر شأنهم فی قلبه و ادل له منهم و لا تدلهم منه فان ختمت له بالسّعادة و قضیت له بالشّهادة فبعد ان یجتاح عدوّک بالقتل و بعد ان یجهد بهم الأسر و بعد ان تأمن اطراف المسلمین و بعد ان یولّی عدوّک مدبرین ...»
(1) «پروردگارا آبهای نوشیدنی دشمنان را با میکروبهای طاعون و وبا آلوده کن و آذوقههای دشمن را با دردها درآمیز و شهرهایشان با خسوف و عوامل
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:642
تخریب ویران کن و دیار دشمن را دچار خشکسالی و قحطی کن و آذوقه و وسایل زندگی آنان را در زمینهای بیآب و علف قرار ده و میان آنها با آذوقه و وسایلشان جدایی بینداز و از جاهای امن آنان را بازدار و به گرسنگی مداوم و بیماریهای شدید مبتلا گردان، خداوندا هر زمان که افراد سپاه اسلام که اهل ملت تو هستند، با کافران به جنگ برخیزند و یا فردی از پیروان سنّت تو با عدالت و معرفت با دشمنان به جهاد برخیزد و از حریم دین دفاع کند تا دین توحید تو را پیش ببرد و حزب اللّه را پیروز گرداند تا مردم از شناخت تو بیشتر بهرهمند شوند، تو بر آن مردان مجاهد سختی جنگ را آسان کن و کارشان را سامان ده و مصالحشان را فراهم کن تا با کمک و یاری تو پیروز گردند و برای ایشان اصحاب و یارانی برگزین تا با کمک ایشان نصرت یابند و آذوقهشان را به هنگام نبرد فراوان و تسلیحات و وسایل آنان را کامل گردان و دلهایشان را پرنشاط و پس از پیروزی شوق به جنگ را و حرارت زود رسیدن به مقصد را در روان آنها فرو نشان و دلشان را از غم وحشت جنگ فارغ ساز و در وقت جنگ فکر زن و فرزند را از ایشان دور کن و به آنان حسن نیّت عطا کن و به حسن عاقبت و رستگاری هدایت نما، نعمت صحت و سلامتی را از مجاهد اسلام مگیر و او را از ترس در برابر دشمن حفظ کن و پردلی را به او الهام فرما، به او صبر و پایداری عطا کن و با پیروزی تأیید فرما و اخلاق نیکو و حسن تدبیر بیاموز و او را از ریا دور و قصدش را خالص گردان و فکر و ذکرش را در راه رضای خودت قرار ده تا سفر و حضر او در راه تو و برای تو باشد و در میدان جنگ، سپاه دشمن را در نظر او ناچیز جلوهگر ساز و قدرت دشمنان را در دل او کوچک کن و او را بر دشمن مسلط فرما و مگذار دشمن بر او غلبه کند و اگر اراده فرمودهای که عاقبت کارش شهادت و رسیدن به سعادت باشد آن قدر فرصت بده که دشمنان را به خاک اندازد و پس از خوار کردن دشمن و اسیر نمودن او و پس از ایمن ساختن مرزهای کشور و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:643
پس از آن که باعث فرار دشمنان تو شد آن وقت فیض شهادت را نصیبش کن ...»
(1) این بخش از دعای امام علیه السّلام مشتمل بر مطالب ذیل است:
اولا نفرین بر نیروهایی کرده که با اسلام میجنگند و بر حریم آن تجاوز کردهاند که از خداوند درخواست میکرب وبا- که امروزه به آن (کولیرا) میگویند- نموده است، این میکرب از طریق آب منتشر میشود و هرکس از آن آب بیاشامد مبتلا میشود، و امام علیه السّلام در دعای خود از این حقیقت علمی پرده برداشته است همان گونه که از خداوند خواسته تا غذاهایشان، آلوده به میکربها شود و از این راه دچار بیماریها گردند و نتوانند با اسلام مبارزه کنند و از خدای متعال خواسته تا ایشان را به خسوف و زلزلههای ویرانگر مبتلا کند و آنان را درگیر خشکسالی و قحطی کند و آذوقهشان را اندک سازد تا دچار بدترین احوال باشند.
(2) ثانیا برای جنگجوی مجاهد در راه اسلام و اعلای کلمة اللّه و هزیمت نیروهای دشمن اسلام عزّت و شوکت و یاری درخواست کرده و از خداوند پیروزی، قدرت، نشاط، سلامتی، شجاعت، جرأت و مقاومت او را در برابر دشمنان را خواسته است و امام علیه السّلام هیچ خصلتی از خصال نیک را فروگذار نکرده مگر آن که از خداوند مسألت نموده تا بر مجاهدان اسلام ارزانی دارد. و بالاخره به آخرین قسمت این دعای شریف گوش جان میسپاریم:
«اللّهمّ و ایّما مسلم خلف غازیا او مرابطا فی داره او تعهّد خالفیه فی غیبته او اعانه بطائفة من ماله او امدّه بعتاد او شحذه علی جهاد او اتبعه فی وجهه دعوة او رعی له من ورائه حرمة فأجر له مثل أجره وزنا بوزن و مثلا بمثل و عوّضه من فعله عوضا حاضرا یتعجّل به نفع ما قدّم و سرور ما اتی الی ان ینتهی به الوقت الی ما اجریت له من
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:644
فضلک و اعددت له من کرامتک.
اللّهمّ و ایّما مسلم اهمّه امر الإسلام و احزنه تحزّب اهل الشّرک علیهم فنوی غزوا او همّ بجهاد فقعد به ضعف او ابطات به فاقة او اخّره عنه حادث او عرض له دون ارادته مانع فاکتب اسمه فی العابدین و اوجب له ثواب المجاهدین و اجعله فی نظام الشّهداء و الصّالحین.
اللّهمّ صلّ علی محمّد عبدک و رسولک و آل محمّد صلاة عالیة علی الصّلوات مشرفة فوق التّحیّات صلاة لا ینتهی مددها و لا ینقطع عددها کاتمّ ما مضی من صلواتک علی احد من اولیائک انّک المنّان الحمید المبدئ المعید الفعّال لما ترید.» «1»
«خداوندا هر مسلمانی که فرزند مجاهد و یا مرزداری را از خود به یادگار بگذارد و یا در غیاب وی برای کسانش امکانات فراهم کند و یا با دادن مال و اسلحه و لوازم جهاد مجاهدی را یاری کند و یا برای مبارزه با دشمنان اسلام او را ترغیب کند و یا حضورا مردم را به پیروی از جهاد دعوت کند و یا در غیاب مبارزی، احترام او را حفظ کند، خداوندا به چنین مسلمانی همان پاداشی را مرحمت کن که به مجاهدان میدهی، و در عوض این کارهای نیک، هم در دنیا به وی سود برسان و هم در روز قیامت از ثوابی که به لطفت مهیّا کردهای به او عنایت فرما.
(1) خداوندا هر مسلمانی که به امور مسلمانان اهمیت دهد و نیرومندی مشرکان در مقابل مسلمین او را غمگین سازد و در نتیجه عزم میدان جنگ کند و یا به دفاع اقدام نماید اما بیماری و ضعف مانع از اجرای آن هدفش گردد و یا فقر و بیچارگی او را از جهاد بازدارد و یا رویدادی، رفتن او را به
______________________________
(1) صحیفه سجّادیه: دعای بیست و ششم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:645
میدان جهاد تأخیر اندازد و یا به هنگام اراده جهاد مانعی پیش آید که نتواند تصمیم خود را عملی سازد، نام او را از کرمت در دفتر عابدان ثبت کن و ثواب مجاهدان را به او مرحمت فرما و در صف شهدا و بندگان شایسته خویش قرار ده.
(1) خدایا بر بنده و رسولت محمد و آلش درودی فرست که بالاترین درود و رحمتهاست و درودی نثار کن که بیپایان و بیشمار باشد؛ آن چنان درودی که در گذشته بر یکی از اولیایت فرستادهای زیرا تو خداوند بخشنده و ستودهای و آن خدایی هستی که آغاز هستی از تو و همه موجودات را به سوی خود بر میگردانی، که تو بر هرچه اراده کنی قدرت به انجام رساندن آن را داری ...»
(2) امام علیه السّلام برای هر کسی که جانشین رزمندهای و یا مرزداری، از خود به یادگار گذارد و یا در غیاب ایشان به اعضای خانوادهاش رسیدگی کند و یا با مال و اسلحه و تجهیزات آنان را یاری کند و یا ایشان را به جهاد وادار کند، برای همه اینها از خداوند درخواست کرده تا اجر و ثواب فراوان دهد و اجر و مزد مرزداران و جنگجویان را به او مرحمت کند و همچنین برای هر مسلمانی که به امور مسلمین اهمیت دهد و برای قوّت و توان مشرکین بر نبرد با اسلام غمگین و ناراحت شود و در نتیجه عازم نبرد گردد و یا آماده باشد ولی رویداد ناگواری او را از هدفش بازدارد، دعا فرموده و از خداوند درخواست کرده تا خداوند ثواب مجاهدان را به او مرحمت کند و اجری بسان اجر ایشان به او کرامت فرماید و او در ردیف شهیدان و شمار بندگان صالح قرار گیرد.
تا اینجا سخن ما درباره پادشاهانی که معاصر امام علیه السّلام بودند، پایان گرفت.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:647
(1)
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:649
عصر امام علیه السلام به نظر من هیچ عصری از عصرهای اسلامی بمانند عصر امام زین العابدین علیه السلام دچار اضطراب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نبوده است. این دوره چنان در آشوبها و رویدادهای سهمگینی فرو رفته بود که روح آرامش و امنیّت از میان رفته و همواره دچار نگرانی و اضطراب بود، همچنان که هر فردی از افراد اجتماع با اعصابی دستخوش غمها و رنجها به سر میبرد؛ هر گونه امیدی به زندگی با عزت و شرف از میان رفته بود، و حکومت اموی بر انتشار ظلم و ستم و اعمالی که موجب نارضایتی مردم شود همت گمارده بود.
اکنون به اختصار درباره ویژگیهای زندگی توده مردم در عصر امام علیه السلام رویدادهای ناگوار و مشکلات سیاسی که مسلمین گرفتار بودند و فتنهها و بدبختیهایی که مشاهده کردند سخن میگوییم و همچنین از خصوصیات زندگی اقتصادی و اجتماعی و نظایر آن گفتگو میکنیم زیرا که بحث و بررسی این قبیل مسائل از متمّمات بحث زندگی امام علیه السلام میباشد.
(2)
اما زندگی سیاسی در عصر امام علیه السلام بینهایت نگرانکننده بود،
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:650
ترس و وحشت بر عموم مردم سایه افکنده بود و هیچ نوع امنیت و آرامشی وجود نداشت و به اعتقاد من تمام عوامل از هم گسستن جامعه و گسترش مشکلات حادّ سیاسی از اول تا آخر جملگی ناشی از فساد حکومت اموی بود، که با تمام نیروهایش به مبارزه با اصلاحات اجتماعی و گسترش فساد در روی زمین برخاسته بود و این مطلبی است که بدون هیچ گونه موضعگیری خاصی در بحثهای آینده به صورت موضوعی به بحث و بررسی میگذاریم.
(1)
اما حکومت اموی عامل بسیاری از مشکلات و بدبختیها برای مسلمانان شد و آشوبها و گرفتاریها را دامنگیر مردم ساخت و آنان را دچار شرّ عظیمی کرد، اما طبیعت این حکومت و ویژگیهای بارز آن به قرار ذیل است:
(2)
امویان در حکومت بر جوامع اسلامی خودکامه بودند و هیچ قانونی بر دولت اموی حاکم نبود بلکه تنها، عواطف پادشاهان و خواستهای وزرا و تمایلات اطرافیان ایشان محور حکومت بود و بس، علایلی میگوید: «برای نظام حکومتی عهد پادشاهان اموی نامی نمیتوان پیدا کرد جز این که در زبان روز آن را نظام حکومت نظامی نامید؛ این نظام، خون انسانها را مباح میدانست و تعارف و برخورد مردم با یکدیگر بر اساس منطق قانون از میان رفته بود و هر کسی از خودش میترسید و در عصر موجود هرگاه در شرایط استثنایی و در حالات بخصوصی، ترس و تهدید و در اوقاتی دیگر امنیّت حاکم است اما در عهد اموی نظام ترس، حاکم بود و در حقیقت ما نمیتوانیم آن را یک سلطه قضائی بنامیم بلکه با تمام قدرت میگوییم در عصر اموی سلطه قضائی به معنای صحیح را قبول نداریم مگر در برهههایی از زمان که آن هم دیری نمیپایید با خودکامهای برخورد میشد و بزرگترین گواه بر این مدّعا آن که خلیفه و یا حاکمان وی به دلخواه خود عمل
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:651
میکردند بدون این که برای کارهای خود کمترین شکل قانونی داده باشند که بیانگر احترام به زمامداری باشد.» «1»
استبداد سیاسی ویژگی بارز حکومت اموی بود و امویان استبداد را به عنوان راه و رسم مخصوص حکومت خویش قرار داده بودند و این بود که قوانین و مقررات عدالت سیاسی و اجتماعی بکلی منهدم شد.
(1)
یکی دیگر از ویژگیهای بارز در حکومت اموی، قدرتنمایی و خودبینی حاکمان بود؛ آنان نسبت به رعیت برتریجویی میکردند و ضعفا را کوچک میشمردند و فقرا را به چیزی نمیگرفتند و تنها خودشان را در تمام کشور مصادر قدرت میدانستند نه جامعه را، و آنها بودند که هر که را میخواستند پایین میآوردند و هر که را دلشان میخواست بالا میبردند، معاویه میگفت: «زمانه ماییم، هر که را بخواهیم پست میکنیم و هر که را مایل باشیم بالا میبریم.» معنای این سخن آن است که خدمات ملّی و اجتماعی که آزادگان و مصلحان جامعه به کشورشان انجام میدهند هیچ ارزشی در بالا بردن شخصیّت و مقام و منزلت اجتماعی آنان ندارد بلکه در عرف اموی آن که پایین و بالا میبرد تنها و تنها سلطه حاکم است.
ولید بن یزید قدرتنمایی و سرکشی امویان را در این اشعار تجسم بخشیده است: «یاد و خاطره آل سعدی را فروگذار، که ما از نظر تعداد افراد و هم در ثروت فزونی داریم و ما با زور و قدرت مالک مردمانیم، ما آنان را به ذلّت میکشیم و عبرت دیگران قرار میدهیم و ما آنان را به ذلّت وارد آبگیرهای خواری میسازیم و جز پریشانی عاید ایشان نمیسازیم» «2» براستی ولید به وجود خود و خاندانش
______________________________
(1) الامام الحسین: ص 339.
(2) فدع عنک ادّکارک آل سعدی فنحن الاکثرون حصی و مالا و نحن المالکون النّاس قسرا نسومهم المذلّة و النّکال و نوردهم الحیاض الخسف ذلا و ما نالوهم الّا خبالا.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:652
افتخار کرده و میبالد و بر مردم فخرفروشی میکند به این ترتیب که:
اولا ایشان از دیگران اموال بیشتری دارند؛ اموالی که از بیت المال مسلمین دزدیدهاند.
ثانیا از سیاست ابلهانه خود نسبت به مردم سخن میگوید که به شرح ذیل بر مردم حکمرانی میکنند:
الف. مردم را به خواری و مذلّت میکشند بدون این که برای کسی کرامت، آزادی و یا هیچگونه اختیاری در کارها قائل شوند.
ب. مردم را به آبگیرهای ذلّت و خواری وارد میکنند نه به جایگاه شرافت و کرامت! ج. آنان برای مردم تحت سلطه، با نیروی شمشیر جز نکبت و پریشانی حاصلی ندارند، کدام قدرتنمایی بالاتر از این ممکن است؟ و کدام خودبینی از این بالاتر میشود؟
(1)
آزادیهای عمومی در عهد امویان از تودههای مردم مسلمان گرفته شد و هیچ سایهای از واقعیت زندگی در جامعه وجود نداشت بویژه آزادیهای فکر و اندیشه، که هیچ فردی از جامعه نمیتوانست اندیشه و عقیده خودش را بیان کند، بویژه در امور مربوط به ولایت ائمّه اهل بیت علیهم السلام که اتهام به کفر و زندقه و الحاد آسانتر از اتهام به دوستی ایشان بود و در کوفه میان میدانهای عمومی پیکر گروهی از متفکران و دانشمندان اسلامی را به خاطر محبّتشان به امام امیر المؤمنین علیه السلام، مانند میثم تمار و رشید هجری و ... به دار آویخته بودند.
(2)
امویان اسلام را قبول نداشتند و از این رو همه نظام و قوانین اسلامی را از مسلمانان دور کردند و هیچ اثری در ادارات و تشکیلات حکومت ایشان برای
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:653
احکام قرآن وجود نداشت نیکلسون میگوید: «امویان به خاطر بیحرمتی ایشان به قوانین و احکام اسلام و تحقیر آنان شخصیتهای والای اسلامی را و زیر پا گذاشتن حرمت آنان طاغوتهایی خودکامه بودند ...» «1» براستی حاکمان بنی امیّه تمام اصول و آداب اسلامی را فراموش کردند و بیشتر پادشاهان ایشان تظاهر به کفر و بیدینی و بیاعتنایی به پیامبر گرامی- صلّی اللّه علیه و آله- میکردند بخصوص یزید بن معاویه که گفت:
خاندان هاشم حکومت را بازیچه قرار دادند، نه خبری (از جانب خدا) آمده و نه وحیی نازل شده است. «2»
(1)
زمان امویان ظلم و جور در همه جای کشور اسلامی منتشر شد و ترس و شکنجه فراگیر گشت، مردم در روزگار زیاد بن أبیه میگفتند: «سعد را خلاص کن، سعید که هلاک شد!» و این ظلم و جور، جزئی از سیاست اموی و عنوانی برای طبیعت حکومت ایشان بود که یکی از گستردهترین شاخصههای قوانین این دولت بود.
(2)
سیاست اموی بر پایه ایجاد تفرقه، و برافروختن آتش جنجال و کشمکش در میان مسلمین بود و این کار را با ایجاد شعارهای قومی و قبیلهای میان گروههای اسلامی عملی میساختند از جمله میان یمنیها و نزاریها که دو قبیله
______________________________
(1) امام حسین: ص 64.
(2) از جمله قصیده ابن زبعری است که یزید پس از قتل سیّد الشّهداء در حضور جمع زیاد، کفر خود را اظهار کرد و به این اشعار استشهاد کرد. از جمله گفت: لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل- م.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:654
نیرومند عربی از نظر افراد و امکانات بودند کشمکشی به وجود آوردند همچنین میان عربها و مسلمانان غیر عرب (موالی) نزاعی آفریدند، به این ترتیب این سیاست بطور کلی از هدایت اسلامی که بر وحدت مسلمین و نشر محبّت و دوستی در میان آنها تأکید دارد، دور افتاده بوده است.
با این مختصری که بیان کردیم، سخن ما درباره طبیعت حکومت اموی که در اعمال و رفتارش از مصالح جامعه اسلامی به دور و همه حقوق آنان را نادیده گرفته بود، پایان میپذیرد.
(1)
سیاست اموی باعث انفجار آتشفشان ویرانگر بنیاد ظلم و جوری شد که چون تندبادی بر امنیّت و آرامش و آسایش امّت وزیدن گرفته بود، به این ترتیب نیروهای خیراندیش همچون نیروی سرکشی پرقدرت به صورت نهضتهای سهمگینی پشت سر هم به وجود آمد و همگی فریاد حقوق اجتماعی را برآورده و به ایجاد عدل اجتماعی میان مردم دعوت میکردند که از جمله این نهضتها موارد ذیل است:
(2)
این نهضت از مهمترین انقلابهای جهانی است که مسیر تاریخ را عوض کرد و همواره زنده است، و الهامبخش تمام امتها و جوامع بشری برای رسیدن به آزادی و کرامت و استقلال میباشد، براستی که عواطف آزادگان و مصلحان عالم را برافروخت و به همگان درست فداکاری در راه دفاع از کرامت امّت و رسیدن به اهداف و خواستهای نهاییشان را داد.
براستی که این انقلاب عظیم جاودانه، رابطه تنگاتنگ با عواطف و
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:655
احساسات مردم داشت زیرا تنها هدف نهضت حسینی رضای حق بود و در نهایت اخلاص و بدون هیچ مصلحت و یا هدف مادی که در نهایت به خاک مربوط میشود، به خاطر حق صورت گرفت و در جستجوی کرامت انسان و نجات جامعه از چنگال آن حکومت سیاه بود که زندگی مردم را به جهنمی طاقتفرسا مبدل کرده بود.
ما در بحثهای پیشین از این نهضت عظیم و آنچه در این نهضت از انواع گرفتاریها و مصائب غیر قابل تحمل بر امام زین العابدین علیه السّلام گذشت سخن گفتیم.
(1)
این انقلاب یکی از انقلابات هولناکی بود که دلهای مسلمین را داغدار و احساسات و عواطف ایشان را جریحهدار کرد و پس از حادثه ناگوار کربلا که تأثّر مسلمانان را ابدی ساخت در درجه دوم اهمیت میباشد ... و ما ناگزیر از توقف کوتاهی هستیم تا در آن باره سخن بگوییم.
(2)
اما عوامل اصلی و انگیزههای این نهضت به شرح زیر است:
1- اکثریت قاطع از مردم مدینه کینه و عداوت بنی امیه را در دل داشته و نسبت به ایشان موضع مخالف را داشتند، بنابراین، انصار همواره با بنی امیه مخالف بودند و آنان کسانی بودند که بر عثمان شوریدند و او را کشتند و با علی علیه السّلام بیعت کردند و به یاری او قیام کردند و معتقد بودند که خاندان پیامبر (ص) از دیگران برای رهبری و زعامت امت سزاوارترند و در رأس انصار ابو ایّوب انصاری بود که در جنگ صفین با امام امیر المؤمنین حضور داشت و همچنین هفتاد تن از انصار با وی حاضر بودند و امویان خود از خشم انصار نسبت به ایشان آگاه بودند و یزید بن معاویه به کعب بن جعیل شاعر معروف پیام داد که
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:656
انصار را هجو کند و او خودداری کرد و گفت: آیا میخواهی پس از ایمان دوباره به شرک برگردم؟ من هرگز قومی را که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- را یاری کردند، هجو نمیکنم! اما تو را به غلام نصرانی که در میان ما زندگی میکند راهنمایی میکنم و اخطل را معرفی کرد و او انصار و همچنین عبد الرّحمن بن حسان را در قصیدهای هجو کرد که در آن قصیده میگوید:
قریش تمام فضیلتها را بردند و ملامت و سرزنش زیر عمامههای انصار قرار دارد! «1» علاوه بر انصار، خانوادههای ذیل نیز کینه امویان را در دل داشتند.
الف- خاندان پیامبر (ص) که معتقد بودند از امویان به خلافت شایستهترند.
ب- خاندان زبیر.
ج- خاندان أبی بکر.
د- خاندان عمر.
تمام این خاندانها کینه امویان را در دل داشتند و در برابر ایشان همدست بودند و شب و روز برای نابود ساختن حکومت اموی تلاش میکردند.
(1) 2- از جمله مهمترین عوامل نهضت در مدینه، ماجرای کشتار و سرکوب و اسارت خاندان رسالت و پردهنشینان وحی بود که احساسات و عواطف همه را جریحهدار کرده بود و تودهها را برای اعلان انتقام گرفتن و خشم بر حکومت اموی واداشت و علاوه بر اینها چیزی که در برانگیختن توده مردم و واداشتن آن به انقلاب مؤثر شد، شیون بانوان بنی هاشم و گریه و زاری شدید آنان برای امام حسین علیه السّلام بود، یکی از این بانوان در حالی که مسلمانان را مخاطب ساخته بود میگفت:
«اگر پیامبر (ص) از شما بپرسد در حالی که شما آخرین امّتها هستید نسبت به عترت و خاندان من پس از رحلتم چه کردید؟ شما جواب پیامبر را چه
______________________________
(1) عقد الفرید: 3/ 140: «ذهبت قریش بالمکارم کلّها و اللؤم تحت عمائم الأنصار».
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:657
خواهید داد در حالی که بعضی از آنان اسیر و بعضی به خونشان آغشته شدهاند! پاداش من این نبود که من شما را نصیحت کردم که مبادا نسبت به خویشاوندان من پس از من بدی کنید.»
براستی که این سوز و گداز نسبت به اهل بیت علیهم السّلام باعث بیداری گروههای مردم مدینه شد و آنها را به غیرت واداشت تا به قیام مسلحانه در برابر حکومت اموی مبادرت ورزند.
(1) 3- و از جمله عوامل این نهضت هرزهگرایی یزید و تجاهر وی به فسق و فجور و علنی ساختن ارتکاب جنایات و تبهکاریها بود، بطوری که نیکان و پرهیزگاران در امور دینی بر آن شدند که قیام در برابر حکومت یزید یک واجب شرعی است و آنان در پیشگاه خدای متعال به خاطر سکوتشان مسئولند، یکی از رهبران این انقلاب؛ عبد اللّه بن حنظله در این باره چنین میگوید:
«به خدا سوگند که ما در برابر یزید قیام نکردیم مگر آن که ترسیدم از آسمان سنگ بر ما ببارد ...» زیرا که او مردی بود با مادران و دختران خویش آمیزش میکرد و میگساری میکرد و تارک الصّلاة بود، به خدا سوگند؛ اگر هیچ کسی از مردم با من نبود هرآینه من به تنهایی برای رضای خدا با او درگیر میشدم و خودم را به نیکی میآزمودم ...» «1» و منذر بن زبیر، در حالی که قیام خود را اعلام میدارد چنین میگوید: «یزید، با این که صد هزار درهم برایم جایزه و پاداش تعیین کرده، اما آنچه او کرد مانع از این امر نشده است که من جریان او را به اطّلاع شما برسانم؛ به خدا سوگند که او بادهگساری میکرد و به خدا قسم که او به قدری مست میشد که نماز را ترک میگفت ...» «2»
به نظر من این عوامل از جمله مهمترین عوامل انقلاب و شورش مدینه بر ضد حکومت یزید بود.
______________________________
(1) طبقات ابن سعد.
(2) طبری: 4/ 368.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:658
(1)
نظر تمام انقلابیّون بر این تعلق گرفت که استاندار مدینه و سایر بنی امیه را بر کنار کنند و حکومت موقتی را تشکیل دهند تا اعضای انقلاب را اداره کند و حاکم مدینه فردی به نام عثمان بن محمد بن ابی سفیان بود، جوانی مغرور بود که هرگز تجربهای نداشت و روزگار او را نساخته بود بطوری که مردم او و همه امویان را سنگباران میکردند. «1»
(2)
مروان از قیام مردم بشدت وحشتزده شد، زیرا این شورش یکی از عناصر ویرانگر و از عوامل تخریب و تباهی بود، از جمله میترسید که از ناحیه شورشیان به زنانش تجاوز شود، این بود که ابتدا به عبد اللّه بن عمر پناه برد و از او درخواست کرد تا از زنان او حمایت کند اما عبد اللّه بن عمر، اجابت نکرد، مروان ناامید شد و برگشت در حالی که میگفت: خدا روی چنین شخصی را زشت کند، «2» و با عجله به خدمت امام زین العابدین علیه السّلام که معدن بخشندگی و رأفت بود شتافت و تقاضای خود را مطرح کرد، امام علیه السّلام جواب مثبت داد، این بود که زنان اموی را به حرم آن حضرت بردند و امام علیه السّلام آنان را به «ینبع» برد و پس از آن عایشه دختر عثمان زن مروان راهی طایف شد و بر امام زین العابدین علیه السّلام گذر کرد، امام بر او بیمناک گردید از این رو پسرش عبد اللّه را برای محافظت وی به همراه فرستاد و عبد اللّه تا پایان حادثه با وی ماند. مورخان میگویند: امام علیه السّلام چهارصد زن را با اولاد و خدمتگزاران تحت تکفّل گرفت و آنها را با خانواده خودش اداره میکرد تا این که مسلم بن عقبه از مدینه بیرون شد و یکی از
______________________________
(1) طبقات ابن سعد: 5/ 47.
(2) الاغانی: 1/ 24.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:659
آن زنان سوگند یاد کرد که در منزل پدرش آن آسایش و زندگی راحتی را که در منزل امام علی بن حسین علیهما السّلام دید، هرگز ندیده بود. «1»
(1)
این خبر به شام رسید که مردم مدینه، یزید را از حکومت بر کنار ساخته و کارگزار او را بیرون کردهاند یزید طاغوت نگران شد و از گسترش انقلاب و کشیده شدنش به دیگر مناطق اسلامی بیمناک شد این بود که به خطرناکترین جنایتکار مخوف یعنی مسلم بن عقبه مأموریت داد تا با مردم مدینة النّبی- صلی اللّه علیه و آله- بجنگد، فخری در وصف او گفته است، یکی از جبّاران عرب بود و موقعی که یزید او را مأمور جنگ ساخت پیرمردی سالخورده بوده است. صاحب کتاب عقد الفرید درباره سیمای وی میگوید: یک چشم داشت، دهان گشاده و موهای سرش سفید بود و هنگام راه رفتن طوری قدم بر میداشت گویی که پا از گل بیرون میکشد. دوزی مستشرق معروف میگوید: وی نه به خدا ایمان داشت و نه به اسلام، و مریض بود، وقتی که یزید منصب فرماندهی لشکر را به او داد، غرور شادمانی او را فرا گرفت، یزید به وی گفت: اگر مایل باشی تو را از این کار معذور بدارم زیرا میبینم سخت بیمار و فرسودهای! آن ناپاک گفت: تو را به خدا مرا از اجری که خدا مرحمت کرده است محرومم مکن. «2»
یزید ستمگر این سفارش جهنمی را که مشتمل بر کفر و الحاد است به او کرد و گفت: «وقتی که به مدینه رسیدی، هر که مانع از ورود تو شد و یا به جنگ تو برخاست، شمشیر، شمشیر و کسی از آنها را باقی مگذار تا سه روز اموالشان را غارت کن، کار مجروحان را با یک ضربت یکسره کن و فراریان را بکش.» «3»
این توصیه برخاسته از خصلتهای زشتی است که ناشی از کینهتوزی
______________________________
(1) امام زین العابدین علیه السّلام، از احمد فهمی: ص 64.
(2) معاویة بن ابی سفیان از عمر ابو نصر: ص 266.
(3) التّنبیه و الإشراف مسعودی: ص 263.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:660
نسبت به انسان بوده و با وجود آنها از بدی به دیگران لذّت میبرد.
(1)
لشکریان ضلالت به سرکردگی موجود خطرناک، یعنی مسلم بن عقبه برای ورود به مدینه پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله و سلم- حرکت کرد و سپاه گروه گروه از کنار یزید عبور میکردند و او در جای بلندی ایستاده بود و به آنها شادباش میگفت در حالی که مسئولین رده بالا و سران گروههای مختلف سپاه اطراف او را گرفته بودند این شعر را سرود و گفت:
أبلغ أبا بکر إذا الأمر انبریو انحطت الرایات من وادی القری «1»
اجمع سکران من القوم تریأم جمع یقظان نفی عنه الکری؟ «2» به أبو بکر، آن هنگامی که شکست خورده و ناتوان شد و پرچمها از سمت وادی القری سرازیر گشت بگو.
آیا به نظر تو این قوم، گروه فرستاده مست و یا گروهی هستند از ناحیه هوشیاری که از بیخودی به خود آمده است! در این شعر آنچه را سران مخالف با فرمانروایی یزید اظهار میکردند؛ که او دائم الخمر است و از مستی به خود نمیآید، او خود بیان میکند و به ایشان میگوید که این سپاهیانی را که برای نبرد ایشان گسیل داشته است آیا برانگیختگانی از ناحیه شخص مست هستند و یا از طرف فردی هوشیار که حالت مستی و بیخودی از او برطرف شده است!
(2)
سپاهیان یزید بدون وقفه بیابان را درمینوردیدند تا این که به مدینه
______________________________
(1) وادی القری، نام دشتی است بین جزیرة العرب و شام سر راه تجارتی قدیم واقع گشته است. م
(2) التّنبیه و الإشراف: ص 263.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:661
رسیدند و آنجا را به محاصره خود درآوردند، مردم مدینه بپاخاسته بودند و به حفر خندق اقدام کردند، همان خندقی را که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- در جنگ احزاب کنده بود، دوباره گود کردند، و شاعر ایشان خطاب به یزید، میگفت:
إن بالخندق المکلل بالمجد لضربا یبدی عن النشوات
لست منا، و لیس خالک منایا مضیع الصلوات للشهوات
فإذا ما قتلتنا فتنضرو اشرب الخمر و اترک الجمعات «1» - همانا خندقی که تاج عظمت بر سر دارد، خود بیانگر نوعی از افتخارات است.
(ای یزید) نه تو از مایی و نه خالوی تو از ماست، ای که به خاطر شهوات، نمازها را ضایع میکنی.
پس هرگاه ما را به قتل رساندی شادمان باش، میگساری کن و نمازهای جمعه را واگذار.
(1)
نیروهای یزید امکان ورود به مدینه را نداشتند جز این که عبد الملک بن مروان به اشاره پدرش نزد مسلم بن عقبه شتافت و او را بر جاهای خالی از مراقبت راهنمایی کرد و از آن طریق سپاهیان یزید توانستند به داخل شهر نفوذ کنند و دو سپاه در یک نبرد خونین درگیر شدند و در آن، قهرمان بزرگ اسلام عبد اللّه بن حنظله با پسرانش و نخبهای از مهاجران و انصار به شهادت رسیدند و در این واقعه مدینه هشتاد تن از اصحاب پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- را از دست داد. بطوری که یک نفر از مجاهدان بدر باقی نماند و همچنین هفت صد تن از قریش و انصار و
______________________________
(1) التّنبیه و الإشراف: ص 263.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:662
ده هزار نفر از دیگر مردمان جان خود را از دست دادند. «1»
(1)
مسلم بن عقبه جانی خطرناک هر نوع جرم و جنایاتی را مرتکب شد؛ حرمت مدینه پیامبر (ص) را در هم شکست، و مدینه را شهر فتنه و آشوب مینامید «2» در حالی که پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- آن را مدینه طیّبه نامید، آنجا را برای سپاه جنایتکارش مباح ساخت و شروع کرد با تمام توان نیکان را از کودکان گرفته تا پیرمردان و زنان به قتل رساندن و هتک ناموس کردن و از باقیمانده مردم نیز بر این اساس بیعت گرفت که ایشان بردگان و غلامان برای یزید بن معاویهاند و هرگونه که بخواهد میتواند با آنها عمل کند. «3» سید امیر هندی این حادثه را تعریف کرده و به دنبال آن میگوید: «در این معرکه که بار سنگینی بر دوش اسلام شد از نواحی مختلف ستارگان درخشان اهل مدینه از دلیران و از بهترین اصحاب رسول خدا (ص) به شهادت رسیدند و همچنین امویان مدینه را مباح کردند و آن شهر مقدس را آلوده ساختند شهری که پیامبر را در مدتی از زندگیش در خود جا داد و آنجا که مهبط وحی و رسالت پیامبر بود همچنان که نسبت به مردمش سنگدلی به خرج دادند، مردمی که پیامبر (ص) را پناه دادند و در وقت گرفتاری و شدّت به خاطر او از جانشان گذشتند، نسبت به این مردم بدترین عذابها و بالاترین جنایات را روا داشتند که در طول تاریخ نظیر نداشت مگر آن چه را که کونستابل فرانسوی و نظایر او مرتکب شدند از انواع وحشیگری که لوثریون از یاران جرج فرندسیرنگ در وقت محاصره روم انجام داد.
جای شگفتی نیست، زیرا که سپاه یزید مسجد جامع را به اصطبل اسبهایشان مبدل کردند و حرم و اماکن مقدسه را برای این که هر چه اثاث و
______________________________
(1) تاریخ طبری: 7/ 5- 12.
(2) مروج الذهب: 3/ 17.
(3) ابو الفداء: 1/ 206.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:663
متاعی داشت به غارت ببرند به ویرانهای تبدیل نمودند و مقدر چنین بود که بتپرستی اگر چه یک مرتبه هم که شده، در برابر اسلام پیروز شود، آن بتپرستی که- بنا به گفته مورخ اروپایی- این بار انتقام خودش را از اسلام گرفت ... و این چنین از اسلام نسبت به رحمت و مدارایی که روز پیروزی بر ایشان ابراز داشته بود، قدردانی کردند.
و اما خوبان اهل مدینه، بعضی کشته شدند و بعضی برای نجات جان خودشان به جاهای دوردست فرار کردند و اما اندکی از ایشان که در مدینه ماندند، اسیر و برده یزید بن معاویه شدند و هر کدام از آنها هم که خودداری کرد با آتش، روی گردنش را داغ کردند تا نشانی از آن ذلّت باشد. «1»
(1)
امام زین العابدین علیه السلام، از این جنایتکار پلید، احساس خطر میکرد زیرا دید حرمت مدینه منوره را از بین برده و خونهای مسلمین بناحق ریخته شده است از این رو این دعا را میخواند:
«رب کم من نعمة انعمت بها علیّ، قلّ لک عندها شکری، و کم من بلیة ابتلیتنی، بها قلّ عند بلائی بها صبری، فلا تخذلنی یا ذا المعروف الذی لا ینقطع أبدا، یا ذا النعماء التی لا تحصی عددا صلّ علی محمد و آل محمد، و ادفع عنی شره، فإنی أدرأ بک فی نحره، و استعیذ بک من شره ...» «2»
«پروردگارا چه بسیار نعمتی که به من مرحمت کردهای اما من کمتر شکر و سپاس تو را گفتم و چه بسیار گرفتاری که مرا بدانها مبتلا کردی اما من در وقت گرفتاریم کمتر صبر و شکیبایی به خرج دادم پس ای خدایی که
______________________________
(1) معاویة بن ابی سفیان: ص 265- 266.
(2) بهجة الابرار، قانی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:664
احسان تو هرگز گسستنی نیست و ای صاحب نعمتهای بیشمار مرا خوار مکن و بر محمد و آلش رحمت فرست و شرّ آن جانی را از من دور کن زیرا که من به وسیله تو بهتر میتوانم کشتار او را دفع کنم و از شر او به تو پناه آورم ...»
(1) موقعی که این جنایتکار پلید به مدینه حمله کرد امام علیه السّلام با ترس و بیم به قبر جدش رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- پناهنده شد، آن حضرت را دستگیر کردند و نزد آن طاغوت آوردند، وقتی که امام علیه السّلام را دید از هیبت و شکوه وی بر خود لرزید و برای احترام آن حضرت از جا برخاست و عرض کرد هر حاجتی داری از ما بخواه! و آن بزرگوار نیز از هر که محکوم به اعدام بود شفاعت میکرد مسلم نیز میپذیرفت، و چون امام از نزد او برگشت، از ایشان پرسیدند که ما دیدیم شما لبهایتان را حرکت میدهید، چه میگفتید؟ فرمود: میگفتم:
«اللّهم ربّ السموات السبع، و ما أظللن، و الأرضین السبع، و ما أقللن، و رب العرش العظیم، رب محمد و آله الطاهرین، أعوذ بک من شره، و أدرأ بک فی نحره، اسألک أن تؤتینی خیره، و تکفینی شره.»
«خداوندا، ای پروردگار آسمانهای هفتگانه و آن چه را که سایه گستردهاند و زمینهای هفتگانه و آن چه در زیر دارند، و پروردگار عرش عظیم، ای پروردگار محمد و آل پاکش، خداوندا از شرّ او (مسلم بن عقبه) به تو پناه میبرم و به وسیله تو از کشتار او دوری میجویم، از تو درخواست میکنم که خیر او را به من برسانی و شر او را از من بازداری.»
(2) به آن طاغوت خونخوار گفتند، ما دیدیم تو را که به این غلام و نیاکانش دشنام میدهی امّا چه شد وقتی که به نزد تو آمد، او را گرامی داشتی؟ گفت:
این عمل به میل خودم نبود بلکه با دیدن او دلم را ترس و بیم فرا گرفت، «1» امام
______________________________
(1) مروج الذهب: 3/ 18.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:665
علیه السّلام با یزید بیعت نکرد، همچنان که علی بن عبد اللّه بن عباس نیز بیعت نکرد، حصین بن نمیر فوری نزد مسلم بن عقبه شتافت و گفت: خواهرزاده ما بیعت نمیکند مگر آن که علی بن حسین بیعت کند، علاوه بر این، او پسر عموی امیر المؤمنین است و اگر نه باید ما با هم بجنگیم، این بود که او را از بیعت معاف کردند. علی بن عبد اللّه در افتخار به خالوهایش که او را در برابر این طاغوت حمایت کرده بودند، میگوید:
أبی العباس قوم بنی قصیو أخوالی الملوک بنو ولیعا
هم منعوا ذماری یوم جاءتکتائب مسرف و بنو اللکیعا
أراد بی التی لا عز فیهافحالت دونه أید منیعة «1» - پدرم عباس از قوم و قبیله بنی قصی و خالوهایم پادشاهان، فرزندان ولیع میباشند.
آنان از آبروی من، در روزی که گردانهای خرابکار و زنازادگان آمدند، دفاع کردند.
آن کسانی که هیچ شرف و کرامتی نداشتند، قصد مرا کردند، اما دستهای با عزّت، جلو آنها را گرفتند.
(1)
طاغوت جانی مسلم بن عقبه، دستور داد سرهای شهدای مدینه را به سوی شام ببرند به این ترتیب سرها را حرکت دادند و آنها را برای طاغوت بزرگ یزید بن معاویه هدیه فرستادند، همین که سرها را مقابل یزید گذاشتند، بسیار خرسند شد و به اشعار ابن زبعری در روز جنگ احد تمثّل جست و گفت:
لیت أشیاخی ببدر شهدواجزع الخزرج من وقع الأسل
لأهلوا و استهلوا فرحاو لقالوا: یا یزید لا تشل «2»
______________________________
(1) کامل مبرد: 1/ 222، کامل ابن اثیر.
(2) سیره ابن هشام: 3/ 143، ابن سلام: ص 89.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:666
- کاش بزرگان قبیله من که در جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شدند حاضر بودند، تا جزع و بیتابی.
خزرجیان را میدیدند، شادمان میشدند و از خوشحالی چهرهشان میدرخشید و میگفتند: یزید دستت درد نکند! پیش از آن نیز، یزید به این شعر استشهاد کرده بود، موقعی که سر بریده گل خوشبوی رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- و سرور جوانان اهل بهشت امام حسین علیه السّلام را در برابر او گذاشتند. یزید آرزو کرد که کاش همپیمانان پدرانش که سرهایشان به شمشیر مسلمین قطع شده بود، حضور داشتند تا میدیدند که انتقام خونشان را گرفته و از پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- و از مسلمانان بطور کامل انتقام آنان را گرفته است! و با نقل این ماجرا سخن ما از حادثه «حرّه» که از بزرگترین و سختترین مصائب در جهان اسلام بود، پایان میگیرد حادثهای که در دل امام زین العابدین سوز و گداز و غم فراوانی به جا گذاشت، زیرا که او با تأثّر زیاد مدینه جدش رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- را میدید، که سپاه یزید آن را ویران کردند و به صورت ویرانهای در کویر وحشتناک درآوردند که تمام خانههایش از مصیبت و اندوه و سوز و گداز آکنده بود.
(1)
شیعیان کوفه، بشدت پشیمان شدند که چرا امام حسین علیه السّلام را یاری نکردند، زیرا آنها بودند که به امام نامه نوشتند و از او عاجزانه خواستند تا ایشان را از ظلم و جور امویان نجات دهد تا همین که آن حضرت درخواست ایشان را اجابت کرد، او را واگذاشتند تا دستخوش شمشیرها و نیزهها گشت و به یاری و دفاع از او نشتافتند.
شیعیان در میان خود، یکدیگر را ملامت میکردند، در حالی که هول فاجعه و عظمت مصیبت را هر چه بیشتر احساس میکردند و در این باره میاندیشیدند که برای جبران گناه عظیم خود چه کنند هیچ وسیلهای برای
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:667
شستشوی گناهانشان پیدا نکردند جز پرداختن به یک انقلاب و خونخواهی امام حسین علیه السّلام، این بود که شعار معروف خود «یا لثارات الحسین ...» را سر دادند.
این شعار حماسی در دلهای شیعه، بلکه در دل هر مخالف حکومت اموی، حرارتی ایجاد کرد اینک ما به اختصار به این انقلابی که نشان تشیّع دارد و نخستین قیامی است که شیعه در سرزمین غیر تشیّع انجام داده به شرح ذیل میپردازیم:
(1)
توّابین نخستین جلسه مشورتی خود را در منزل صحابی جلیل القدر، بزرگ شیعه، سلیمان بن صرد خزاعی تشکیل داد و در این انجمن سخنانی از طرف رهبران جنبش گفته شد، قبل از هر چیز ندامت و تأسّف خود را از تنها گذاشتن امام حسین علیه السّلام ابراز داشتند و این که اگر به خونخواهی او برنخیزند، خود را در معرض خشم خدا قرار دادهاند، تعداد شرکتکنندگان در این گردهمایی پیش از صد مرد از دلیران و جنگجویان و بزرگان شیعه بودند، «1» و این جریان در سال شصت و یک هجری اتّفاق افتاد، «2» یعنی همان سالی که امام حسین علیه السّلام در آن سال به شهادت رسید.
(2)
کنگره به اجماع، چند ماده بسیار مهم را به تصویب رساند که دلیل بر پختگی فکر سیاسی اعضای آن به شرح ذیل میباشد:
الف- انتخاب سلیمان بن صرد خزاعی به عنوان سرپرست جنبش و رهبر
______________________________
(1) طبری: 2/ 1/ 499.
(2) طبری: 2/ 1/ 506.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:668
عمومی انقلاب، و ترسیم خطوط سیاسی و نظامی و واگذاری مکاتبه و ارسال پیام به مناطق شیعهنشین عراق و خارج عراق به وی.
ب- پنهان داشتن جنبش و مخفی ساختن جریان آن، از بیم آن که مبادا سلطه از آن اطّلاع یابد بدین جهت موافقت کردند که جریان را کاملا سرّی و پوشیده نگهدارند.
ج- گردآوری اموال و هدایا از جانب شیعیان برای خرید اسلحه و تجهیزات جنگی. خالد بن سعد تمام ثروت خود را اهدا کرد و همه را در اختیار انقلاب نهاد، «1» همچنین ابو المعتمر کنانی تمام ثروتش را تقدیم کرد «2» و عبد اللّه بن وال تمیمی، برای جمعآوری اموال و خرید اسلحه تعیین گردید. «3»
د- تعیین وقت قیام، تمام اعضای کنگره بر آن شدند که قیامشان در آغاز ماه ربیع الآخر سال شصت و پنج هجری باشد و این چهار سال دوران تهیّه امکانات و آمادگی برای قیام باشد.
ه- محلی که در آنجا جمع شوند و از آنجا بر ضد امویان قیام کنند، جایی به نام نخیله باشد.
(1)
همین که زمان مورد اتّفاق فرا رسید، توّابین از کوفه بیرون آمدند، و جمعیّتشان حدود چهار هزار نفر بود «4» و در نخیله به یکدیگر رسیدند و با کاملترین تجهیزات مجتمع شدند، این جریان در سال شصت و پنج هجری، همان سالی که طاغوت تبهکار یزید بن معاویه به هلاکت رسید و سپاه توّابین به کنار قبر امام حسین علیه السّلام رفت و یک شبانهروز در آنجا ماند در حالی که بر امام بزرگوار درود میفرستادند و طلب تحیّت و غفران میکردند و میگریستند و مینالیدند و
______________________________
(1- 2- 3) ابن اثیر: 3/ 333.
(4) التّنبیه و الإشراف: ص 311.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:669
ندامت و پشیمانی خویش را از تنها گذاشتن نواده و ریحانه پیامبر (ص) به پیشگاه خداوند اظهار میکردند، سپس از کنار آن قبر شریف بازگشتند در حالی که برای خونخواهی آن حضرت سوگند یاد میکردند، و عبد اللّه بن عوف احمر با شعر انقلابی خود در دلهای سپاهیان آتش حماسه را برمیافروخت و با این اشعار گروههای سپاه را مخاطب قرار میداد:
صحوت و ودعت الصبا و الغوانیاو قلت لأصحابی: أجیبوا المنادیا
و قولوا له- إذ قام یدعو إلی الهدیو قبل الدعا-: لبیک لبیک داعیا - به خود آمدم و عشق و معشوقهها را وداع گفتم و به یاران خویش گفتم منادی را اجابت کنید.
و آنگاه که شما را به هدایت دعوت میکند، پیش از دعوتش، به او لبّیک لبّیک بگویید.
(1) سپس شاعر به بند حساسی میرسد که اراده نفوس را بر میانگیزاند و آن داستان به شهادت رسیدن امام بزرگوار علیه السّلام است که میگوید:
فاضحی حسین للرماح دریئةو غودر مسلوبا لدی الطف ثاویا
فیا لیتنی إذا ذاک کنت شهدتهفضاربت عنه الشانئین الأعادیا
سقی اللّه قبرا ضمن المجد و التقیبغربیة الطف الغمام الغوادیا - امام حسین هدف نیزهها شد و در نزدیکی طفّ پیکر مقدسش برهنه ماند.
ای کاش من آن روز حضور داشتم، دشمنان تبهکار را از او دور میکردم.
ابرها بر آن قبری که در مغرب طفّ است و بزرگواری و پرهیزگاری را در بردارد، ببارد آنگاه شاعر روی سخن را به سمت امّت میکند و میگوید:
فیا أمة تاهت و ضلت سفاهةانیبوا فأرضوا الواحد المتعالیا «1» ای امتی که از غفلت گمراه شدید، توبه کنید و خدای یکتای متعال را
______________________________
(1) مروج الذهب: 3/ 38.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:670
راضی کنید.
براستی که این شاعر عواطف و احساسات توّابین را مشتعل کرده و برای ریشهکن ساختن نیروهای ظلم و ضلالت به جانبازی و مبارزه وادار نموده است.
(1)
گردانهای سپاه توّابین بیوقفه بیابانها را درمینوردید در حالی که عبد اللّه بن عوف در پیشاپیش آنان حرکت میکرد و این رجز را میخواند:
خرجن یلمعن بنا ارسالاعوابسا یحملننا أبطالا
نرید أن نلقی بها الاقیالاالنّاسطین الغدر الضّلّالا
و قد رفضنا الولد و الأموالاو الخفرات البیض و الحجالا نرضی به ذا النعم المفضالا «1»- آنان بیرون شدند و ما را به همراه خود میبردند در حالی که آنان قهرمانانی هستند.
میخواهیم به مقابله ستمگران منحرف و حیلهگران گمراه بشتابیم.
و ما از زن و فرزند و اموال و پردهنشینان سفیدرو و خلوتگاهان گذشتهایم.
تا خداوند بخشنده نعمت را از خود راضی کنیم.
این رجز تجسم کننده حماسهای بزرگ و آمادگی فوق العاده برای جنگیدن است که بر توّابین سیطره افکنده و آنان به قصد پیکار برای نبرد با ستمگران و مکاران گمراه حرکت کرده بودند و هدفشان از این پیکار رضای خدای تعالی بود و بس.
(2) گردانها و افراد سپاه به عین الورده رسیدند و در آنجا اقامت کردند در حالی که سپاهیان اهل شام به سرکردگی جنایتکار عبید اللّه بن زیاد برای پیکار با آنان حرکت کرده بود و بطور وحشتناکی با آنان درآویختند و میان دو سپاه
______________________________
(1) مروج الذهب: 3/ 38، طبری: 2/ 1/ 548.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:671
سختترین جنگها به وقوع پیوست و توّابین از خود دلاوری و صلابت وصفناپذیری را نشان دادند و در این جنگها سران توّابین از قبیل سلیمان بن صرد، مسیّب بن نجبه، عبد اللّه بن سعد و دیگران به شهادت رسیدند و توّابین دیدند که توان پیروزی بر اهل شام را ندارند، میدان جنگ را ترک گفتند و از تاریکی شب استفاده کرده و به کوفه بازگشتند و سپاهیان شام نیز آنها را تعقیب نکردند، اما شهادت سران و بزرگان توّابین سوز و غمی در دلهای شیعه به جا گذاشت، شاعر بزرگ اعشی همدانی با قصیدهای آنان را مرثیه گفته و در آن قصیده که بعضی از اشعار آن در ذیل آمده است، از دلاوری و استواری آنان در برابر سپاه شام یاد کرده، میگوید:
توجه من دون الثنیة سائراإلی ابن زیاد فی الجموع الکتائب
فساروا و هم من بین ملتمس التقیو آخر مما جرّ بالأمس تائب
فلاقوا بعین الوردة الجیش فاضلاعلیهم فحیوهم ببیض قواضب
فجاءهم جمع من الشام بعدهجموع کموج البحر من کل جانب
فما برحوا حتی أبیدت جموعهمو لم ینج منهم ثم غیر عصائب
و غودر أهل الصبر صرعی فاصبحواتعاورهم ریح الصبا و الجنائب
و أضحی الخزاعی الرئیس مجدلاکأن لم یقاتل مرة و یحارب
و رأس بنی شمخ و فارس قومهجمیعا مع التیمی هادی الکتائب
و عمرو بن عمرو و ابن بشر و خالدو بکر و زید و الحلیس بن غالب
ابوا غیر ضرب یفلق الهام وقعةو طعن بأطراف الأسنة صائب
فیا خیر جیش للعراق و أهلهسقیتم روایا کل اسحم ساکب
فلا تبعدوا فرساننا و حماتناإذا البیض أبدت عن خدام الکواعب
فإن تقتلوا فالقتل اکرم میتةو کل فتی یوما لاحدی النوائب
و ما قتلوا حتی أصابوا عصابةمحلین حورا کاللیوث الضوارب «1»
______________________________
(1) مروج الذهب: 3/ 40- 41.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:672
(1)- از پایین ثنیّة العقاب به جانب ابن زیاد در دستههای رزمنده روان شدند.
برفتند و بعضی از آنها جویای تقوا بودند و بعضی دیگر روز قبل از آن توبه کرده بودند.
در عین الورده با سپاه دشمن برخوردند و با شمشیر از آنها استقبال کردند.
پس از آن از شام سپاهی بمانند موج دریا از هر طرف به سوی آنها آمد.
آنان همچنان مقاومت کردند تا جمع آنها به نابودی کشیده شد و جز دستههای پراکنده نجات نیافت.
آنها که صبر کردند به خاک افتادند و چنان شدند که باد صبا و اسبها بر آنها میگذرد.
و سالارشان آن مرد خزاعی از پا درآمد، گویی هرگز جنگی نکرده و یک بار هم سابقه پیکار نداشت.
و رئیس قبیله شمخ که رهبر گردانها بود با آن مرد قبیله تیم که رهبر پیش پیشقراولان بود.
و عمرو بن عمرو، و ابن بشر و خالد و بکر و زید و حلیس پسر غالب.
ضربتهای شکافنده سر و زخمهای کاری زدند به وسیله نیزههایشان.
ای بهترین سپاه عراق و مردم آنجا سیراب باشید و به هدفهایتان برسید.
پراکنده نشوید شما ای سواران و پشتیبانان ما زیرا بهشتیان زیبارو جلوهگرند.
زیرا اگر کشته شدید کشته شدن در راه هدف بهترین مرگ است و هر جوانمردی روزی طعمه حوادث میشود.
آنها کشته نشدند مگر آن که دستههای دلاوران دشمن را از پا درآوردند.
اعشی همدانی در این تابلو شعری خود استادانه صورت زیبایی از توّابین را ترسیم کرده و میگوید: آنها دو دستهاند: یک دسته در پی کسب تقوایند در مبارزه و جهادی که دارند و دسته دیگر میخواهند گناهانشان آمرزیده شود و به
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:673
پیشگاه خدا توبه و انابه دارند و همگی دلاوری و پایداری وصفناپذیری از خود نشان دادند و هر که از آنان در میدان مبارزه به روی خاک افتاد، باد صبا و نسیم جنوب بر آرامگاه ایشان در حالی میگذرد که پیام تحیت و درود و رضوان بر ایشان دارد.
(1) اعشی همدانی با تعظیم و تجلیل از بزرگان و سران نهضت یاد میکند که آنان در میدان نبرد به شهادت رسیدند و به ایشان درودی عطرآگین نثار میکند و تحیت و درود خویش را با دعا برای ایشان به پایان میرساند و میگوید خداوند آنها را از رحمت خویش دور نخواهد کرد زیرا که ایشان از نوامیس خود دفاع کردند ... براستی که این قصیده از برجستهترین قصایدی است که درباره نهضت توّابین سروده شده است.
به هر حال جنبش توّابین، دلهای خونخواران جنایتکار؛ از قاتلان امام حسین علیه السّلام را پر از ترس و بیم و نگرانی ساخت و شیعیان نیز آماده نبرد بر ضد امویان شدند، دکتر یوسف خلیف میگوید:
«نتیجهای که نهضت توّابین بدان منتهی شد، هر چه باشد، چیزی که نمیتوان در آن تردید کرد، این است که این قیام پس از شهادت علی علیه السّلام شدیدترین نهضتی بود که تا آن زمان به وقوع پیوست و این قیام، خاکستر از روی آتش تشیّع برداشت و آتش را فروزان کرد تا این که در نهایت بر نابودی حکومت امویان انجامید همچنان که از سوی دیگر زمینهساز نهضت مهم دیگر شیعی یعنی نهضت مختار شد.» «1»
(2)
یکی از برجستهترین شخصیتهای عرب و اسلام که تاریخ در خود سراغ دارد، مختار بن یوسف ثقفی آن یکّهتاز عرب است که توانست بر مسیر حوادث
______________________________
(1) حیاة الشّعر فی الکوفه: ص 73.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:674
غالب آید و بزرگترین انقلاب اجتماعی را بر اساس عدالت سیاسی و اجتماعی و قانون همسانی میان مردم را با اختلاف قومی و دینی که داشتند فراهم آورد و ما بطور اختصار به برجستگیهای شخصیّت او و رهآوردهای مهم جنبش وی اشاره میکنیم و به شرح ذیل از نظر خوانندگان میگذرانیم.
(1) اما برازندگیهای وجودی این قهرمان عبارتند از:
1- تیزهوشی زیاد- مختار بسیار هوشمند بود و از نشانههای هوش زیاد وی آن که اعماق دل مردم را میخواند و عواطف مردم را مخاطب قرار میداد، و با همین هوش و ذکاوتش بود که توانست آن نهضت بزرگ را به وجود آورد و دلها و عواطف مردم را به خود جذب کند و چنان بود که با کمترین اشارهای رویدادها را میفهمید و به جریانات احاطه پیدا میکرد، نویسندگان شرح حال وی اتفاقات کمنظیری از هوشیاری وی نوشتهاند.
(2) 2- زیرکی- مختار از برجستهترین افراد زیرک عرب است و از آثار زیرکی وی این است که در ترسیم خطوط سیاسی موفقیّت چشمگیری داشت و تیرش در مورد پایان بخشیدن به قوای مخالف اهل بیت علیهم السّلام که به صورت یک طبقه اشراف و اعیان در کوفه تجسّم یافته بود به هدف نهایی رسید و توانست به نفوذ آنها پایان دهد و آنان را از تختهای قدرت به میان زندانها و دل قبرها بکشاند.
(3) 3- رهبری الهام یافته- از نشانههای برجسته شخصیت مختار این است که وی یک رهبر رزمی الهام یافته بود و یکی از برجستهترین سرلشکران در ترسیم خطوط جنگی و وضع قوانین نظامی برای غلبه یافتن بر وقایع بوده و کسی است که خطوط موفقیّت را برای انقلاب نظامی که در کوفه به وجود آورد، ترسیم کرد و کسی است که نظیر او را در جهان اسلام آن زمان کسی سراغ نداشته است.
(4) 4- تقوا و پارسایی- مختار مردی پارسا و پرهیزگار بود و نهایت احتیاط را در امور دینی خود داشت و پایههای حکومت خویش را بر اساس عدالتی فراگیر در میان مردم نهاد و علی رغم گرفتاریهای زیادی که داشت، خود شخصا به قضاوت مینشست و فصل خصومت و رفع اختلافات میکرد، او سیاست امام امیر المؤمنین
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:675
علیه السّلام را آیین حکومت خویش قرار داده بود، راویان اخبار درباره تقوای او نقل میکنند که وی در روزگار کوتاه حکومتش روزها روزهدار و زبانش به ذکر خدا گویا بود.
(1) 5- ولایت اهل بیت (ع)- اما ولای اهل بیت علیهم السّلام یکی از ویژگیها و خصوصیات ذاتی مختار بود، و غرق در ولایت و محبت ایشان بود و از جمله دلایل ولایت وی آن است که مسلم بن عقیل فرستاده امام حسین علیه السّلام به کوفه در خانه کسی مهمان نمیشد مگر خانه مختار، و اسرار خود را به او میگفت و درباره هر چیز که به امور نهضت مربوط میشد با او گفتگو میکرد و تمام کسانی را که با امام حسین علیه السّلام بیعت کرده بودند به مختار معرفی کرد، وقتی که یزید طاغوت، عبید اللّه بن زیاد را به استانداری کوفه تعیین کرد، نخستین هدف وی نابود کردن عناصر علاقهمند و دوستدار امام حسین علیه السّلام و در بند کردن ایشان بود، یکی از همین دستگیرشدگان، مختار بود که در زندان وی ماند تا وقتی که امام حسین علیه السّلام به شهادت رسید، عبد اللّه بن عمر شوهر خواهر مختار در نزد یزید از وی شفاعت کرد و او پذیرفت، همین که مختار از زندان آزاد شد، شروع به مبارزه و مجاهده کرد، تا بتواند بر سلطه مسلّط شود و از این راه به مهمترین هدف خویش یعنی گرفتن انتقام عترت طاهره جامه عمل بپوشاند و چون خداوند متعال پیروزی را نصیب وی کرد و بر حکومت استیلا یافت شروع کرد به پیگیری بیامان خونخواران تبهکار از قاتلان امام حسین علیه السّلام، و خون آنها را ریخت و خانههایشان را ویران کرد و آنان را تارمار ساخت. و ما در ذیل ضمن بحثهای آینده درباره مقام والای مختار در نزد ائمه علیهم السّلام سخن خواهیم گفت.
(2)
طبیعی است که مختار در نزد ائمه اهل بیت علیهم السّلام از مقام والایی برخوردار بوده و رضایت قلبی آنان را به دست آورده است زیرا که دل آنها را
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:676
خنک کرده و به خاطر گرفتن انتقام ایشان از ظالمان دلشان را شادمان نموده و خونخواران تبهکار از قاتلانشان را به هلاکت رسانده است، اخبار فراوانی در ستایش و تقدیر و تجلیل از احسان وی نسبت به خاندان پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- رسیده که در ذیل، بعضی از آنها را نقل میکنیم:
(1) 1- امام ابو عبد اللّه صادق علیه السّلام فرمود:
«هیچ زن هاشمیّه در میان ما خانواده شانه و خضاب نکرد، تا این که مختار سرهای کسانی را که امام حسین علیه السّلام را کشته بودند برای ما فرستاد.» «1»
براستی که مختار دل خاندان پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- را که غم و اندوه شهادت سرور جوانان اهل بهشت امام حسین علیه السّلام قلبشان را میفشرد، شادمان ساخت زیرا که او انتقام آن حضرت را از خونخواران تبهکار گرفت.
(2) 2- امام ابو جعفر علیه السّلام میفرماید:
«به مختار ناسزا نگویید زیرا او قاتلان ما را کشت و از دشمنان ما خونخواهی کرد و برای بیوهزنانمان وسیله ازدواج فراهم آورد و در وقت تنگدستی در بین کسان ما مال تقسیم کرد.» «2»
(3) 3- عبد اللّه بن شریک روایت کرده، میگوید: روز عید قربان به خدمت امام ابو جعفر (ع) رسیدم، در حالی که او به بالشی تکیه داده و کسی را به دنبال سلمانی فرستاده بود، همین که در حضورش نشستم، پیرمردی از اهل کوفه وارد شد، خواست که دست آن حضرت را ببوسد، امام علیه السّلام اجازه نداد، سپس فرمود: تو کیستی؟ عرض کرد: من ابو محمد حکم بن مختار بن ابو عبیده ثقفی هستم. او دورتر از امام ابو جعفر نشسته بود، امام علیه السّلام دستش را به سمت او
______________________________
(1- 2) رجال کشی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:677
دراز کرد بطوری که گویی میخواهد او را در کنار خود بنشاند. سپس به خدمت امام علیه السلام عرض کرد: خداوند شما را تندرست بدارد، مردم درباره پدرم حرفهای زیادی میزنند و میگویند: به خدا سوگند که حرف، حرف شماست؟! ابو جعفر علیه السلام فرمود: مردم چه میگویند؟ عرض کرد: میگویند: او دروغ میگفته است! و شما هر چه بفرمایید من میپذیرم. امام علیه السّلام فرمود:
«سبحان اللّه!! به خدا سوگند که پدرم فرمود: که مهریه مادرم از وجهی بوده است که مختار فرستاد و آیا او خانههای ما را نساخت، و کشندگان ما را نکشت و از دشمنان ما خونخواهی نکرد؟ خدا او را بیامرزد ...» «1»
در این حدیث دلالت روشنی بر مقام والای وی در نزد امام ابو جعفر علیه السّلام است و این که او نسبت به اهل بیت احسان نموده؛ با گرفتن انتقام ایشان و ارزانی داشتن اموالی بر ایشان که از جمله مهریّه زنان و ساختن خانههایشان بود سلطههای امویان را ویران کرده بود.
(1) 4- چون مختار سر عبید اللّه بن زیاد و عمر بن سعد را به حضور امام زین العابدین علیه السّلام فرستاد، آن حضرت برای شکر خدا به حال سجده افتاد و گفت: سپاس خدای را که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت و خداوند به مختار جزای خیر مرحمت کند. «2»
مختار همان طوری که مورد رضای ائمّه اهل بیت علیهم السّلام بود، مورد رضای همه علویان نیز بود و به خاطر احسانش بر ایشان از وی سپاسگزار بودند، راویان از محمد بن حنفیّه نقل کردهاند؛ وقتی که سر عبید اللّه بن زیاد و عمر بن سعد را برای او فرستاد، سجده شکر به جا آورد و دستهایش را برای دعای به مختار باز کرد و گفت: خداوندا چنین روزی را برای مختار از یاد مبر، و او را از جانب اهل بیت پیامبرت محمد (ص) بهترین جزا را مرحمت نما، پس به خدا سوگند که
______________________________
(1- 2) رجال کشی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:678
پس از این عمل، مختار را رنج و عذابی نخواهد بود. «1»
(1)
به این قهرمان بزرگ تهمتهای ناروایی زدهاند؛ این تهمتها را دشمنان و مخالفان وی سر هم کردهاند که از جمله تهمتها موارد ذیل است:
1- متهم کردهاند که او مدعی بود به وی وحی میشود و فرشته وحی جبرئیل بر او وحی نازل میکند و از غیب باخبر میسازد. «2»
2- فرشتگان در جنگها به همراه او میجنگند و آنها به صورت کبوتران سفید فرود میآیند و به همراه سپاهیان وی میجنگند. «3»
3- او برای مردم بهشت را ضمانت میکند و در این باره نوشتههایی نظیر سندهای بخشش در مسیحیّت مینویسد. «4»
و او را جز به خاطر خونخواهی امام بزرگوار سرور آزادگان علیه السّلام، به این تهمتها متهم نکردهاند، و چون او بود که با انقلاب بزرگ خویش هیبت حکومت اموی را از میان برد و بین عرب و مردم غیر عرب تفاوتی قائل نشد و سیاست امام امیر المؤمنین علیه السّلام را آیین حکومت خویش قرار داد.
(2) مختار چون یک رهبر سیاسی به بالاترین مقام در بین مردم عصر خود رسید و یکی از قهرمانان تاریخ شد که بنای حق را پی ریخته و پرچم انقلاب بر ضد تخلّف و جمود را برافراشتهاند، و طبیعی است که حاسدان زیادی داشته باشد و به او تهمتهای ناروایی بزنند، اما اتهام او بر این که از غیب خبر میدهد، مسلّم است که او از واقع شدن بعضی از حوادث ناگوار خبر داد که به فعلیت درآمد، و آن را از میثم تمار شاگرد امام امیر المؤمنین علیه السّلام و از برجستهترین
______________________________
(1) بحار الأنوار: 45/ باب احوال مختار.
(2) الفرق بین الفرق: ص 33- 34.
(3) الملل و النّحل: 1/ 287.
(4) طبری: 2/ 2/ 683.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:679
یاران آن حضرت شنیده بود؛ از او که بسیاری از رویدادهایی را که در بستر تاریخ اسلام اتفاق خواهد افتاد خبر داده بود، موقعی که میثم با مختار در زندان طاغوت عبید اللّه بن زیاد بودند، اسراری را به او آموخت، بنابراین آیا در اطلاعاتی که میثم به مختار داد او را میشود متّهم به نبوت کرد؟
(1)
مختار نهضت بزرگ خود را با هدف ایجاد عدالت اجتماعی در بین مردم و گرفتن انتقام خون سالار شهیدان امام حسین علیه السّلام برپا کرد و مختار اساس قیام خود را خونخواهی امام حسین قرار داد و آن را شعار نهضت خود ساخت و در خیابانها و کوچههای کوفه قوم خود را با این فریاد «یا لثارات الحسین ...» ندا داد و این فریاد مؤثر در آسمان کوفه طنین انداخت و چون صاعقهای بر سر خیانتکاران و مجرمین فرود آمد؛ بر سر آن کسانی که مرتکب زشتترین جنایاتی شدند که تاریخ انسانی ثبت کرده است.
نیروهای خیرخواه و محروم او را اجابت کردند و به نهضت او پیوستند، و اینک به قصیده بلند عبد اللّه بن همام سلولی شاعر این نهضت گوش فرا میدهیم تا در شعر خود، راجع به اجتماع مردم به اطراف مختار و شور و هیجان و از شتافتنشان به جانب وی با ما سخن بگوید:
و فی لیلة المختار ما یذهل الفتیو یلهیه عن رود الشباب شموع
دعا: «یا لثارات الحسین،» فاقبلتکتائب من همدان بعد هزیع
و من مذحج جاء الرئیس ابن مالکیقود جموعا عبیت بجموع
و من أسد وافی یزید لنصرهبکل فتی حامی الذمار منیع
و جاء نعیم خیر شیبان کلهابأمر لدی الهیجا أحد جمیع
و ما ابن شمیط إذ یخرض قومههناک بمخذول و لا بمضیع
و لا قیس نهد لا و لا ابن هوازنو کل أخو اخباته و خشوع «1»
______________________________
(1) تاریخ طبری: 2/ 2/ 637.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:680
- و در آن شب مختار، یعنی آن جوانمرد، سراسیمه بود و شمعها واله آن جوان بودند.
به شعار (یا لثارات الحسین) دعوت کرد و گردانهایی از همدان و بعد هزیع پذیرفتند.
و از قبیله مذحج رئیس ایشان، ابن مالک آمد در حالی که جمعیتهایی را رهبری و بسیج کرده بود.
و از قبیله اسد، یزید، با هر جوانمرد طرفدار شرف و بلند همت برای کمک او آمدند.
و از قبیله نعیم بهترین جوانان همگی آنهایی که در معرکه جنگ از همه استوارترند آمدند.
و ابن شمیط نیز که قوم خود را برای خواری و تباهی نمیخواست مرتب کند.
و نه قبیله قیس و نه قبیله هوازن، همگی قیام کردند و هر برادر مسلمانی پشت سر مختار ایستاد و تسلیم فرمان او شد.
ابن همام از شعاری سخن میگوید که مختار در جنبش انقلابی خود آن را فریاد میکرد یعنی شعار (یا لثارات الحسین) و تأثیر زیادی که این شعار در نفوس شیعه داشته و آنان به مختار پاسخ مثبت دادند، و نیز از قبایلی سخن گفته است که در این انقلاب شرکت کردند و با تعظیم و تجلیل نام رهبرانی را یاد کرده است که در این انقلاب سهم مثبت و فعّالی را عهدهدار بودند.
به هر حال نهضت به پیروزی درخشانی نایل آمد و پایهها و ارگانش استوار شد، و مختار اداره امور کشور را بر عهده گرفت و از اعضای نهضت خویش و سران حزبش حکومت را تشکیل داد.
(1)
اما هدفهای مهمی که نهضت به آنها رسید، عبارتند از:
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:681
(1) 1- مساوات بین عرب و غیر عرب (موالی) در تمام حقوق و واجبات و از میان بردن موانعی که حکومت اموی برای برتری عرب به دیگران و اختصاص هر نوع امتیاز به ایشان ایجاد کرده بود و بعضی از مستشرقان بر آنند که مختار با مساواتی که بین عرب و غیر عرب به وجود آورد، خدمتی به اسلام کرد و زمینه را آماده کرد تا بعدها بین گروههای غیر عرب نیز مساوات برقرار شود. «1» فلهوزن، معتقد است که مختار شایسته ستایش است، چون او از دیگران زودتر دریافت که آن چنان اوضاع و احوال، ماندنی نیست؛ زیرا تنها قوم عرب، در آن دولت از حقوق مدنی کامل برخوردار بود، و اگر مختار به هدف اصلی خود جامه عمل پوشانده بود دولت عربی را نجات داده بود. «2» و خرطوبی میگوید: مختار کسی است که روح قوّت و حیات را در حزب غیر عرب (موالی) گسترش داد و مقام آنان را بالا برد و با آنها رفتار عادلانه داشت و از ایشان دفاع کرد و آرزوها و آرمانها در میان آنها گسترد و برای بهبود اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایشان فعالیت کرد و مردم غیر عرب (موالی) را برداشتن این حقوق در سراسر حکومت اموی و عباسی واداشت. «3» و شایان ذکر است که مردم غیر عرب (موالی) ستون فقرات حکومت مختار را تشکیل میدادند و او نیز وظایف مهم دولت خود را به آنان واگذار کرد و سرلشکری سپاه خود را به خاطر اطمینانی که به اخلاص آنان داشت به ایشان واگذاشت.
(2) 2- خونخواهی امام حسین (ع)- مختار نهضت بزرگ خود را به طمع سلطنت و حبّ ریاست و پادشاهی به وجود نیاورد- آنگونه که بعضی از حاسدان او را متهم کردهاند- بلکه او در پی خونخواهی امام شهید ابو عبد اللّه الحسین علیه السّلام بود و دلش از خشم و کین نسبت به خائنان جنایتکار از قاتلان امام حسین علیه السّلام مشتعل بود و همین که زمام امور را به دست گرفت
______________________________
(1) دائرة المعارف اسلامی: 3/ 765 چاپ فرانسه.
(2) المختار: ص 6.
(3) المختار: ص 6.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:682
آنان را مایه عبرت قرار داد و در هرکجا که بودند پیگیری میکرد و سرهای پلید آنها را از تن جدا نمود و اموالشان را مصادره کرد و خانههایشان را ویران ساخت.
ما به اختصار در ذیل به بعضی از اقدامات وی بر ضد ایشان اشاره میکنیم:
(1)
مختار ترس و وحشت به دل همه قاتلان جنایتکار انداخت، آن کسانی که با خدا و پیامبر خدا (ص) جنگیده بودند و ریحانه رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- و سرور جوانان اهل بهشت را کشته بودند؛ یکی از آنها فرار کرد، و نزد عبد الملک بن مروان رفت تا در برابر مختار از او حمایت کند و شخصی از این خونخواران خطاب به عبد الملک، گفت:
به نزد تو آمدم تا به من رحم کنی و دوستی مرا رعایت کنی، و من تو را مدافع خود پنداشتم پس کجا شد آن دفاع؟ «1» عبد الملک بن حجاج تغلبی فرار کرد و او از جمله کسانی بود که در جنگ با امام حسین علیه السّلام شرکت کرده بود، به عبد الملک بن مروان پناهنده شد، و به عبد الملک گفت:
«من از عراق فرار کرده و به دربار تو آمدهام ...»
عبد الملک به سرش داد زد و گفت:
«دروغ گفتی تو برای خاطر ما فرار نکردهای بلکه از ترس انتقام خون امام حسین فرار کردهای و از خون خودت ترسیدهای و به ما پناه آوردهای ...» «2»
از جمله کسانی که ترس او را فرا گرفته و از وحشت متواری شد، اسماء بن خارجه بود و او از کسانی بود که با امام حسین علیه السّلام جنگیده بود، مختار درباره او گفت: باید از آسمان، توده آتشی فرود آید و باید آن آتش خانه
______________________________
(1) عیون الأخبار ابن قتیبه.
(2) حیاة الامام الباقر: 2/ 176.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:683
اسماء را بسوزاند. سخن مختار را به اطلاع اسماء رساندند و او از ترس فرار کرد در حالی که میگفت: ابو اسحاق (مختار) قافیه شعرش را با نام من هماهنگ کرد، به خدا قسم که او سرای مرا آتش خواهد زد. و از کوفه فرار کرد.
(1)
مختار در اجرای حکم اعدام هر کس که در قتل سرور جوانان اهل بهشت امام حسین علیه السّلام شرکت داشت بدون هیچ گذشتی بسرعت اقدام کرد، همزمان دویست و چهل و هشت نفر را به قتل رساند، «1» ناپاک پلید، جنایتکار شمر بن ذی الجوشن فرار کرد و او از همه کس نسبت به امام حسین علیه السّلام کینهتوزتر بود، مأموران مختار در جستجوی او برآمدند تا این که او را گرفتند و به قتل رساندند و لاشه او را جلو سگها انداختند، و مختار پیوسته میگفت: روش ما نیست که قاتلان امام حسین علیه السّلام را زنده بگذاریم، در آن صورت بد یاوری برای آل محمد- صلّی اللّه علیه و آله- بوده و در دنیا دروغگو خواهیم بود، و من از خداوند بر ضد ایشان یاری میطلبم ... براستی که نان و آب بر من گوارا نخواهد بود تا وقتی که زمین را از لوث وجود ایشان پاک کنم. «2» و گروهی از کسانی را که در کشتن امام حسین علیه السّلام شرکت داشتند نزد وی آوردند؛ از جمله عبد اللّه بن اسید جهنی و مالک بن بشیر بدی و حمل بن مالک محاربی مختار رو به ایشان کرد و گفت: «ای دشمنان خدا و رسول خدا! حسین بن علی کجاست؟ او را به سوی ما برگردانید! شما کسانی را که مأمور بودند بر آنها درود و تحیت بفرستند، به قتل رساندید ...»
جواب دادند: ما را به زور فرستادند، بر ما منّت بگذار و ما را مکش.
مختار فریاد برآورد و گفت:
______________________________
(1) کامل ابن اثیر: 3/ 368.
(2) کامل ابن اثیر: 3/ 369.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:684
«چرا شما بر حسین فرزند دختر پیغمبرتان منّت نگذاشتید و او را زنده نگذاشتید و به او آب ندادید؟» «1» دستور داد نخست دست و پاهای مالک بن بشیر بدیّ را بریدند و رها کردند، دست و پا زد تا وقتی که مرد، چون او کسی بود که کلاه امام حسین علیه السّلام را از سرش ربوده بود، همچنین دستور داد هر دو پای دو نفر دیگر را بریدند. «2» و مأموران مختار، زیاد بن مالک ضبعی، و عمران بن خالد قشیری، عبد الرحمن بن ابی خشاره بجلی، عبد اللّه بن قیس خولانی را گرفتند وقتی که به حضور وی آوردند، رو به ایشان کرد و با صدای خشن و خشمگین گفت:
«ای کشندگان انسانهای صالح و ای قاتلان سرور جوانان اهل بهشت، (ورس روناس) برای شما یک روز نحس پیش آورد ...»
و این افراد کسانی بودند که از آن روناسی که همراه امام حسین علیه السّلام بود، به غارت بردند، و حکم اعدام درباره ایشان جاری شد. «3»
(1) ناپاک پلید، عمر بن سعد از مختار وحشتزده شده و بینهایت ترسیده بود، کسی را فرستاد و از او درخواست اماننامه کرد و مختار اماننامهای نوشت و شرط کرد که هیچ حدثی! از او سر نزند!- و مقصود وی از این حرف، رفتن وی به دستشویی بود- مختار در پیش یارانش اعلان کرد که بزودی مردی را خواهد کشت که پاهای بزرگ دارد و چشمانش فرو رفته و ابروهای آویخته دارد که کشتن وی مؤمنان و فرشتگان مقرب را شادمان سازد، هیثم بن اسود نخعی که پیش مختار بود فهمید مقصود مختار عمر بن سعد است و با وی دوستی داشت این بود که پسرش را نزد وی فرستاد و او را مطّلع ساخت آن ناپاک سخت نگران شد و بر شترش سوار شد و از کوفه فرار کرد، به مختار خبر دادند که عمر سعد فرار کرده است مختار گفت: همانا در گردن او زنجیری هست که بازمیگرداند، ابن سعد تمام طول شب سوار بر شترش بود و چیزی نمیفهمید، همچنان دور کوفه تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ج2 684 براندازی عمومی ..... ص : 683
____________________________________________________________
(1- 2- 3) کامل ابن اثیر: 3/ 369.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:685
میچرخید تا این که صبح او را به خانه خودش رساند، از شتر پیاده شد و وارد خانه شد، صبحگاهان مختار ابو عمره را با جمعی از مأمورانش به سوی وی فرستاد آنان به منزل عمر بن سعد هجوم بردند، عمر از جا برخاست تا شمشیر بکشد و از خود دفاع کند اما پایش به دامن جبّهاش بند آمد و به زمین افتاد، ابو عمره به جانب وی شتافت و سر آن ناپاک را از تنش جدا کرد و به نزد مختار آورد در حالی که پسرش حفص بن عمر در کنار مختار بود و پدرش او را به نزد مختار فرستاده بود تا اماننامه بگیرد، مختار رو به حفص کرد و پرسید: آیا این سر را میشناسی؟
حفص گفت: آری، پس از وی زندگی خوش نباشد، مختار دستور داد تا او را نیز به پدرش ملحق ساختند و گفت: این- اشاره به سر عمر- به جای حسین علیه السّلام، و این یکی- اشاره به سر حفص- به جای علی بن حسین علیهما السّلام اما همسنگی ندارند به خدا سوگند اگر سه چهارم تمام قریش را به جای حسین علیه السّلام بکشم معادل یک انگشت او نخواهد بود. «1»
(1) و به این ترتیب زندگی این خائن ناپاک که با خدا و رسول خدا جنگید و در روی زمین ایجاد فساد کرد پایان گرفت در حالی که گمان داشت با کشتن امام حسین علیه السّلام از حکومت وی برخوردار خواهد شد و زندگی مرفّه و آسوده و فرمانروایی خواهد داشت جز این که خداوند آرزوهای او را به ناامیدی مبدل ساخت؛ ابن زیاد عهدنامهای را که مطابق آن، حکومت ری را به او داده بود از دستش گرفت و او در اطراف شهر کوفه همچنان اقامت داشت در حالی که از همه مردم ناسزا میشنید و اهانت و تحقیر میدید تا این که مختار او را به جهنم فرستاد و بد سرانجامی نصیبش شد.
(2) از جمله کسانی که به مجازات عادلانه رسید، جنایتکار مسخ شده حرملة بن کاهل بود که عبد اللّه شیرخواره حضرت امام حسین علیه السّلام را به قتل رساند و این پلید با جنایت خود جراحاتی در دل علویان به جا گذاشت، منهال بن
______________________________
(1) کامل: 3/ 370.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:686
عمر، نقل کرده، میگوید: موقع بازگشتم از مکه بر علی بن حسین علیه السّلام وارد شدم، امام علیه السّلام فرمود:
«منهال: حرملة بن کاهل اسدی چه شد؟» گفتم: او وقت آمدنم از کوفه، زنده بود ...»
امام علیه السّلام دستهایش را به سمت آسمان بلند کرد و از سوز دل از خداوند مسألت کرد و گفت:
«خداوندا حرارت آهن را به او بچشان. خداوندا حرارت آتش را به او بچشان.»
(1) منهال میگوید: همین که به کوفه رسیدم، آهنگ دیدار مختار را کردم، او با من دوستی داشت، وارد شدم، سلام کردم، دیدم فکرش مشغول است و منتظر جریانی است فاصلهای نشد تا این که حرملة بن کاهل جنایتکار را آوردند، مختار دستور داد، آتشی آوردند و امر کرد دست و پایش را ببرند و در آتش افکنند، «1» من چون این حالت را دیدم، از روی تعجب تکبیر گفتم، مختار رو به من کرد و پرسید: البته تکبیر در هر حال خوب است امّا علت تکبیرت چه بود؟ جریان نفرین امام علی بن حسین علیهما السّلام را به اطلاع او رساندم، مختار این مطلب را مهم تلقی کرد و آن روز را به شکرانه قبولی دعای امام علیه السّلام و انجام آن به دست وی برای خدا روزه گرفت، آری مختار رگباری از عذاب دردناک بر سر خونخواران جنایتکار از قاتلان امام حسین علیه السّلام فرو بارید و بر آنان مرارتی طاقتفرسا چشاند و خانههایشان را پر از مصیبت، غم و ناله کرد.
(2)
مختار اطّلاع یافت که عبد الملک سپاه بزرگی را به سرکردگی جلّاد پلید
______________________________
(1) اثبات الهداة: 5/ 214.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:687
عبید اللّه بن زیاد فرستاده تا کوفه را فتح کند و به او دستور داده تا پس از فتح به مدّت سه روز آنجا را برای سربازانش مباح سازد همان کاری که یزید بن معاویه در مدینة النّبی- صلّی اللّه علیه و آله- کرد، مختار برای مبارزه با او یک سپاهی با عقیده راسخ فراهم ساخت که دلهای اکثر آنان آکنده از دوستی آل پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- و دشمنی با بنی امیّه بود و فرمان سرلشکری را به رهبر الهی ابراهیم بن مالک اشتر داد در حالی که سپاه ابن زیاد از نظر تجهیزات و نفر از سپاه مختار برتر بود جز این که کمبود روح معنویت و ایمان به جنگ را داشتند، دو سپاه در معرکه هولناکی درگیر شدند و خداوند برای سپاه اسلام و ایمان پیروزی را مقرر کرد و سپاه شام بدترین شکست را خورد و از نظر روحیه و وسایل زیانهای جبرانناپذیری را متحمّل شد و ابراهیم این رهبر سپاه اسلام سر کفر و ضلالت ابن مرجانه را از بدن جدا کرد و حصین بن نمیر را کشت و همچنین اکثر سران سپاهیان شام را از پا درآورد و سر ابن مرجانه را به نزد مختار فرستاد، مختار بسیار مسرور و شادمان شد. مورخان میگویند: ماری وارد دهان پسر مرجانه گشت سپس از دماغش بیرون شد و این را چند بار تکرار کرد. «1» مختار آن سر پلید را به خدمت امام علی بن حسین علیهما السّلام فرستاد و به قاصدش دستور داد تا موقعی سر را در مقابل امام علیه السّلام بگذارد که پس از فراغ از نماز ظهر، غذا بر سر سفره میگذراند، قاصد موقعی به در خانه امام علیه السّلام رسید که مردم برای خوردن غذا وارد میشدند پس آن مرد فریاد زد:
«ای اهل بیت نبوّت، و معدن رسالت و محل نزول فرشتگان و فرود آمدن وحی، منم فرستاده مختار بن ابی عبیده و سر بریده عبید اللّه بن زیاد همراه من است.»
هیچ علویّهای در خانههای بنی هاشم نماند مگر آن که فریاد کشید، «2»
______________________________
(1) کامل ابن اثیر: 3/ 381.
(2) تاریخ یعقوبی: 3/ 6.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:688
زیرا آن جنایاتی را به خاطر آوردند که پسر مرجانه در مقابل چشم خاندان نبوّت و پردهنشینان وحی مرتکب شد و چون امام علیه السّلام سر بریده آن طاغوت را دید سجده شکر خدا را به جا آورد و گفت:
«سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا این که وعده خود را عملی ساخت و انتقام ما را از دشمنانمان گرفت ...» «1»
امام علیه السّلام رو به حاضران کرد و گفت:
«سبحان اللّه! فریب دنیا را نخورد مگر کسی که حق نعمت خدا را نشناسد، موقعی سر بریده ابی عبد اللّه علیه السّلام را بر ابن زیاد وارد کردند که او غذا میخورد ...» «2»
(1) مورخان میگویند: امام زین العابدین علیه السّلام را از آن روزی که پدر بزرگوارش به شهادت رسید کسی خندان ندید مگر روزی که سر پسر مرجانه را مشاهده کرد و شتری داشت که بار میوه از شام میآورد، و در همان روز بار شتر رسید، امام علیه السّلام دستور داد تا میوهها را به همین مناسبت مهم و فراموش نشدنی بین مردم مدینه تقسیم کردند. «3»
(2) براستی که قتل این طاغوت چون زنگ شادی و شادمانی در میان جمعیتهای اسلامی به صدا درآمد و تمام مردم او را لعنت کردند و شعرا او را هجو کردند و ناسزا گفتند و از قتل او اظهار شادمانی کردند، یزید بن مفرغ میگوید:
إن المنایا إذا ما زرن طاغیةهتکن استار حجاب و أبواب
أقول: بعدا و سحقا عند مصرعهلابن الخبیثة، و ابن الکودن الکابی
لا أنت زوحمت عن ملک فتمنعهو لا متتت إلی قوم بأسباب
______________________________
(1) غایة الاختصار: ص 156، دعوات قطب راوندی: ص 59.
(2) عقد الفرید: 5/ 143.
(3) تاریخ یعقوبی: 3/ 6.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:689 لا من نزار و لا من جذم ذی یمنجلمود إذا القیت من بین الهاب
لا تقبل الأرض موتاهمو کیف تقبل رجسا بین أثواب «1» - همانا وقتی که مرگها و مردنها با طاغوتی دیدار کنند، پردههای حجاب و درها را باز کنند.
در وقت هلاکتش به ناپاکزاده فرزند ابله نابکار بگویم: دور باد از رحمت حق و مرگ بر او.
نه تو مزاحم سلطنت دیگری شدی تا او را مانع شوی و نه اسباب و وسایل آن را برای قومی فراهم کردی.
نه از قبیله نزار و نه از قبیله بزرگ و مقتدر جذام، آنگاه که میان شرارههای آتش افتند.
زمین مردههای آنان را پذیرا نیست، چگونه موجود پلیدی را در جامهها بپذیرد.
و اضافه میکند:
إن الذی عاش ختارا بذمتهو مات عبدا قتیل اللّه بالزاب «2» - همانا کسی که با تعهد به نیرنگ و حیلهگرانه زندگی کرد و او در کنار رود زاب به امر خدا کشته شد.
و سراقه بارقی در ستایش ابراهیم اشتر به خاطر کشتن آن پلید میگوید:
أتاکم غلام من عرانین مذحججریء علی الأعداء غیر نکول
فیا بن زیاد بؤ بأعظم هالکو ذق حد ماضی الشفرتین صقیل
جزی اللّه خیرا شرطة اللّه إنّهمشفوا من عبید اللّه أمس غلیلی «3» - جوانی از بزرگان قبیله مذحج کسی نزد شما آمد که بیتردید در برابر دشمنان بیباک است.
______________________________
(1) کامل ابن اثیر: 3/ 381.
(2) عقد الفرید: 5/ 143.
(3) کامل: 3/ 381.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:690
ای پسر زیاد به دست بزرگترین کشنده قصاص شو و از نوک تیز شمشیر برندهاش، عذاب خود را بچش.
خداوند به مأموران الهی بهترین جزا را بدهد که بر حرارت قلب بندگان خدا مرهم نهادند.
عمیر بن حباب سلمی سپاهی را با ابن زیاد در این جنگ بودهاند هجو کرده و میگوید: «برای سپاهیانی که هم میگسار و هم زنبارهاند، جایی برای پیروزی در وقت برخورد با دشمن نیست.» «1»
(1) براستی سپاهی که همراه او بودند از گروهی جنایتکار فراهم آمده بود، به خدا و روز جزا ایمان نداشتند و تنها به خاطر مصالح و اهداف خود آمده بودند. به هر حال مختار با کشتن این طاغوت جنایتکار و دیگر جانیانی که در کشتن سرور جوانان اهل بهشت شرکت داشتند دل علویان را شاد کرد، مختار به این احسان بزرگ به علویان بسنده نکرد بلکه اموال زیادی به ایشان داد؛ بیست هزار دینار به خدمت امام زین العابدین فرستاد و آن حضرت قبول کرد و با آن مبلغ خانههای فرزندان عقیل را که بنی امیه خراب کرده بودند تجدید بنا فرمود «2» و اموال زیادی به خدمت امام علیه السلام فرستاد، همان گونه که به محمد بن حنفیّه و سایر علویان اموال فراوان رساند.
وجود مختار یکی از حسنات دنیا و افتخارات امت عرب و اسلام و از قهرمانان تاریخ است، زیرا او به خاطر حق قیام کرد و مسیر تاریخ امت را ساخت و با نهضت جاودانه خویش دلهای آزرده مؤمنان را بهبود بخشید و بر زندگی آن گروه خیانتکار خاتمه داد و نتیجه اعمال شوم آنها را بر آنها چشاند. در اینجا سخن ما از قیام مختار پایان گرفت.
______________________________
(1) کامل ابن اثیر: 3/ 282.
(2) سفینة البحار: 1/ 435.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:691
(1)
دل مردم حجاز آکنده از نارضایتی عمیق نسبت به امویان بود و دلیل این نارضایتی تجاوز بیشرمانه ایام حکومت یزید بر مدینة النّبی- صلی اللّه علیه و آله- و بر کعبه معظّمه که جایگاه عزّت و افتخار مسلمین است، از این رو، وقتی که ابن زبیر از مردم خواست تا با او بیعت کنند اکثریت قاطع از این مردم پاسخ مثبت دادند و تمام حجاز و همچنین بخشی از مناطق اسلامی در اختیار او قرار گرفت و لیکن ابن زبیر برای این مقام خطیر شایستگی نداشت زیرا که او نسبت به مصالح امّت و نجات آنها از ظلم و ستم امویان اهتمام نمیورزید و تنها در پی قدرت و سلطنت بود و عبد اللّه بن عمر از باطن و هدف او مطلع بود؛ با این که همسرش اصرار به بیعت او را داشت، عبد اللّه به او گفت: ای زن مگر درختان خرمای معاویه را ندیدی که سپاهیان بسیاری به امید آنها میرفتند، ابن زبیر نیز هدفی جز آنها ندارد. «1»
(2) براستی که او برای استیلای به سلطه به اظهار نیایش و عبادت و ملازمت بیت الله الحرام رو آورده بود، گاهی طواف میکرد و گاهی نماز میخواند، تمام اینها برای فریب دادن مردم سادهلوح بود، امام امیر المؤمنین علیه السّلام میفرمود:
«دام دین میگسترد تا دنیا را به چنگ آورد.» «2» ابن زبیر سابقه تیرهای داشت، او بود که با وصی رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- و باب مدینه علم پیامبر و کسی که نسبت به او به منزله هارون نسبت به موسی بود، امام امیر المؤمنین علیه السّلام جنگیده بود و او کسی بود که پدرش زبیر را به جنگ آن حضرت وادار کرد و بدان وسیله میدان را برای امویان باز کرد تا در برابر حکومت شرعی امام علیه السّلام مسلّحانه بشورند و سرانجام زمام حکومت را در دست بگیرند.
______________________________
(1) حیاة الامام الحسین: 2/ 310.
(2) شرح نهج البلاغه: 7/ 24.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:692
تودههای مردم از او نفرت داشتند و از حکومت او راضی نبودند، و دلیل این مطلب بخالت او بود تا آنجا که گفتهاند: موقعی که او مال خدا را به مستمندان میداد گویی میراث پدرش را میدهد. «1» فخری میگوید: او بسیار تنگنظر بود و از این رو کار وی به سامان نرسید. «2» ابو حرّه از بخل او به عنوان یک عیب نکوهش کرده، میگوید:
انّ الموالی امست و هی عاتبةعلی الخلیفة تشکو الجوع و الحربا
ما ذا علینا و ما ذا کان یرزؤناایّ الملوک علی ما حولنا غلبا «3» همانا اطرافیان و غلامان خلیفه در حالی که بر خلیفه خشمگیناند، از گرسنگی و شدّت خشم شکایت دارند که چه چیز بر ضد ما و چه چیز باعث گرفتاری ماست و به ما چه مربوط که کدام یک از پادشاهان به محیط ما تسلّط خواهد یافت؟
(1) ابن زبیر خواست خود را بر مردم برتری دهد، این بود که میگفت: شکمم یک وجب است و شاید که از مال دنیا گشاده شود؟ و من به خانه خدا پناهندهام و از پروردگار پناهندگی میطلبم. «4» و همین کلمه، مسخره کردن همه طبقات مردم را بر ضدّ او برانگیخت و همگی فهمیدند که او گرگی است که از غارت اموال مسلمین پرهیزی ندارد و او اموال خدا را میخورد همچون شتری که گیاه بهاری را میخورد، و ضحّاک بن فیروز سخن او را به مسخره گرفته، میگوید:
تو میگفتی که بزودی مشتی تو را کفایت خواهد کرد و شکم تو یک وجب و کمتر از یک وجب است.
در حالی که تو هر وقت به چیزی رسیدی، آن را بلعیدی چنان که آتش فروزان چوب سدر را، زیرا اگر تو به کسی پاداش میدادی و یا مقرون به نعمت و
______________________________
(1) یعقوبی: 3/ 9.
(2) الفخری: ص 105.
(3) حیاة الامام الباقر: 2/ 180.
(4) الأغانی: 1/ 22.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:693
احسانی بودی هرآینه به دوست مهربانت عمر و احسان میکردی. «1»
تحلیل گران امور سیاسی، علت سقوط حکومت ابن زبیر را به تنگنظری و بیچارگی ذاتی او نسبت میدهند و میگویند اگر حکومت به دست او بود فقر و بیچارگی در بین مردم شیوع پیدا میکرد.
(1)
ابن زبیر، خاندان پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- را که خداوند دوستی آنان را بر هر مسلمانی واجب کرده است، دشمن میداشت و کینه زیادی از آنان بر دل داشت و راجع به کینه او نسبت به ایشان آمده است که وی در خطبه خود صلوات بر آل پیامبر (ص) را ترک کرد، از علّت آن پرسیدند، در جواب گفت:
«پیامبر، خاندان بدی دارد، منتظرند که نام او را ببرند وقتی هم که نام او را میشنوند سرهاشان را بالا میگیرند! ...» «2»
ابن زبیر به ابن عباس میگفت: من کینه شما اعضای این خانه را از چهل سال پیش در دل دارم. «3» این نابکار مقام عترت پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- را که منبع تعقل و تفکر در اسلامند نشناخته گرفته و فضیلت پیامبر گرامی- صلّی اللّه علی و آله- را بر امّت فراموش کرده و حال این که آن حضرت بود که اینان را از زندگی بدبختانه بیابانی نجات داد و کاخ مجد و عظمت را برای ایشان بنا کرد و ایشان را بر همه امّتها و جوامع عالم سروری بخشید.
(2)
ابن زبیر از علویان خواست تا با او بیعت کنند و آنها خودداری کردند و گفتند تا تمام امت هم رأی نشوند، ما بیعت نمیکنیم، این بود که به مأمورانش
______________________________
(1) حیاة الامام الباقر: 2/ 180.
(2) یعقوبی: 3/ 8.
(3) مروج الذهب: 3/ 26.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:694
دستور داد تا آنان را بازداشت کنند و ایشان را در زمزم بازداشت کردند و به قتل و سوزاندن تهدید کرد و مدت معیّنی را تعیین کرد و بعضی از اطرافیان محمد بن حنفیه به او پیشنهاد کردند که از مختار حاکم عراق کمک بخواهد و او نامهای به مختار نوشت و جریان بازداشت علویان را به اطلاع او رساند، مختار نیز فوری پاسخ مثبت داد و یک سپاه مخصوص به سرکردگی عبد اللّه جدلی فرستاد؛ سپاه با شتاب راهی حجاز شد تا به مکه رسید در حالی که پرچمها را برافراشته بودند و فریاد: «یا لثارات الحسین ...» برآوردند تا به مسجد الحرام رسیدند، ابن زبیر جلو در زندان علویان هیزم آماده کرده بود و تصمیم داشت تا آنها را بسوزاند، سپاه مختار به زندان حمله بردند و علویان را از آنجا نجات دادند و از محمد بن حنفیه خواستند تا اجازه دهد با ابن زبیر بجنگند، اما او اجازه نداد و چون مؤمنی بزرگوار این سخن را گفت: من حرمت حرم را نمیشکنم و نگذاشت با ابن زبیر بجنگند ... کثیر بن عبد الرحمن شاعر، درباره نجات محمد بن حنفیه از زندان ابن زبیر چنین میگوید:
فمن یر هذا الشیخ بالخیف من منیمن الناس یعلم أنه غیر ظالم
سمی النبی المصطفی و ابن عمهو فکاک اغلال و نفاع غارم
أبی فهو لا یشری هدی بضلالةو لا یتقی فی اللّه لومة لائم
و نحن بحمد اللّه نتلو کتابهحلولا بهذا الخیف خیف المحارم
بحیث الحمام آمن الروع ساکنو حیث العدو کالصدیق المسالم
فما فرح الدنیا بباق لأهلهاو لا شدة البلوی بضربة لازم
تخبر من لاقیت أنک عائذبل العائذ المظلوم فی سجن عارم «1» - هر که از مردم این پیرمرد بزرگوار را به مسجد خیف در منی ببیند میفهمد که او ستمگر نمیباشد.
کسی که همنام مصطفی و پسر عموی او و بازکننده غل و زنجیر و سودمند
______________________________
(1) الأغانی: 8/ 31.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:695
به حال بدهکاران است.
پدرم فدایش باد او هدایت را به ضلالت نمیفروشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران باکی ندارد.
و ما بحمد اللّه از هنگامی که به این مسجد- خیف- محل ترس از محرمات وارد شدهایم کتاب او را میخوانیم.
جایی که کبوتران در امان از ترس ساکنند و جایی که دشمن مانند دوست در مساوات به سر میبرد.
پس دنیا به بقای اهل دنیا شادمان نیست و هیچ شدت مصیبتی همیشگی نیست.
هرکس را دیدی مطّلع میسازی که تو پناهندهای بلکه پناهنده آن مظلومی است که در زندان عازم است.
ما اطمینان داریم که اگر زمام امور در دست ابن زبیر بود یک نفر علوی را در روی زمین باقی نمیگذاشت و لیکن خدای تعالی به لطف خویش ریشه سلطنت او را برکند و بساط پادشاهی او را برچید.
(1)
طبیعی است که- به گفته عبد الملک بن مروان- حکومت ابن زبیر پس از ابتلای به بخل و خودکامگی و خودخواهی، سقوط کند؛ «1» سپاهیان اموی به سرکردگی خونخوار جانی، حجاج بن یوسف ثقفی به سمت او حرکت کردند و وارد مکه معظمه شدند و ابن زبیر به بیت اللّه الحرام به امید سلامتی و نجات پناه برد به گمان این که پناهندگی او به بیت الحرام او را از حمایت بیشتری برخوردار خواهد ساخت و کسی به او تجاوز نخواهد کرد در حالی که تصور غلطی بود زیرا که سپاه اموی برای خدا عظمت و برای بیت حرمتی قائل نبودند و شروع کردند به
______________________________
(1) حیاة الامام الباقر: 2/ 183.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:696
پرتاب کردن گلولههای آتش بر روی او در حالی که بیشتر یارانش فرار کرده و از حجّاج امان میخواستند و او امان نمیداد تا این که ابن زبیر با اندکی از یارانش ماند، سپاهیان اموی هجوم بردند و سر ابن زبیر را از بدن جدا کردند و حجاج بدن او را کنار مسجد الحرام به دار آویخت و همچنان بر دار باقی ماند و حجاج اجازه دفن آن را نداد تا این که عبد الملک اجازه داد. در اینجا سخن از انقلاب ابن زبیر که هدفی جز تمایلات خاص خود نداشت و بدون هیچ مصلحتاندیشی برای امّت و یا این که فایدهای برای مسلمین داشته باشد، پایان گرفت.
این بود برخی از جنبشهای عمومی که در آن روزگار پدید آمد و همگی زاییده فشارهای سیاسی بود که امت اسلامی در ایام حکومت اموی گرفتار شده بود و هدفشان از بین بردن آرامش و امنیّت و مانع شدن از تسلط آزادگان امت و رجال عقل و اندیشه بود.
(1)
اما حیات اقتصادی در عصر امام زین العابدین علیه السّلام بسیار پریشان و بینهایت بیسروسامان بود کشاورزی که ستون فقرات اقتصاد عمومی آن زمان را تشکیل میداد از هم پاشیده بود و علت آن نیز همان آشوبهای داخلی و مسامحه کاری دولت برای امکانات آبرسانی و مصالح زمین بود از این رو قحطیهایی در همه جا پدید آمد که مورخان در کتب تاریخ از آنها یاد کردهاند؛ نرخ اجناس بالا رفت بیشتر منازل از کالای مورد نیاز زندگی تهی شد و شکم مردم گرسنه ماند و بدنها برهنه گشت، شاعر اسدی «1» وضع بد اقتصادی خود و بدبختی و بیچارگی خود را در قصیدهای که یکی از بزرگان کوفه را میستاید در حالی که از او میخواهد تا مشمول احسان و خیرش نماید، بیان میکند، ملاحظه کنید، چه میگوید:
______________________________
(1) این شاعر به نام ابن عبدل، قصیده را به نام موش و گربه سروده که از رکیکترین قصاید است.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:697 یا ابا طلحة الجواد اغثنیبسجال من سیبک المعتوم
أحی نفس- فدتک نفسی- فإنیمفلس، قد علمت ذاک، قدیم
أو تطوع لنا بسلف دقیقأجره- إن فعلت ذاک- عظیم
قد علمتم- فلا تقاعس عنی-ما قضی اللّه فی طعام الیتیم
لیس لی غیر جرة و اصیصو کتاب منمنم کالوشوم
و کساء أبیعه برغیفقد رقعنا خروقه بأدیم
و أکاف أعارنیه نشیطو لحاف لکل ضیف کریم «1» ای ابو طلحه جواد مرا به وسیله جنگ و گریز از حمله به تأخیر افتاده خویش یاری کن.
جانم فدایت، انسانی را زنده کن، تو از قدیم میدانی که من مفلسم.
و یا با دادن مقداری آرد به قرض، قدم پیش بگذار، اگر این کار را بکنی اجر عظیمی داری.
تو خود میدانی- پس شانه خالی مکن- حکم خداوند درباره غذا دادن به یتیم چیست.
من جز یک کوزه و گلدانی و کتاب «منمنم» همانند خالکوبیها چیز دیگری ندارم.
و عبایی دارم که به گرده نانی معامله میکنم در حالی که پارگیهای آن را با پوست وصله کردهام.
و من به این قانعم، آن را زندهدلی به من عاریه داده است و لحافی دارم که متعلق به هر مهمان بزرگواری است.
این تملّق و چاپلوسی را از این شاعر بینوا ملاحظه میکنید که چگونه فقر و محرومیّت او را بیچاره کرده است؟ گرسنگی او را از پا درآورده و درخواست میکند که این شخص بخشنده با دادن غذایی خواهش او را برآورده سازد تا
______________________________
(1) حیاة الحیوان، جاحظ: 5/ 297- 298.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:698
خودش را زنده نگهدارد و اثاثیه سادهای که داشته و با وجود آن در نهایت بینوایی و محرومیت بوده، نام برده است.
تمام تودههای مردم مسلمان زندگی فقیرانهای داشتند، گشایش و رفاه را نمیشناختند و اقتصاد مردم به جیبهای امویان و کارگزارانشان انتقال یافته بود.
(1)
امویان غرق نعمتها و خوشگذرانیها بودند، جوانانشان در لباسهای خز گرانقیمت و جامههای عرشی بلند میخرامیدند، به گونهای که گویی آنان مسکوکات زر رومی (هرقلی) بودند. «1» و عمر بن عبد العزیز جامهای که میپوشید، چهارصد دینار قیمت داشت و با این همه میگفت: چه قدر خشن است! «2» هارون بن صالح از پدرش نقل کرده، میگوید: ما به لباسشو، پول زیادی میدادیم تا لباسهای ما را به دنبال جامههای عمر بن عبد العزیز از باقیمانده زیادی مشکی که در آنها بود، بشوید. «3» و مروان بن ابان بن عثمان هفت پیراهن میپوشید که گویی درجه درجه است هر کدام کوتاهتر از دیگری و بالای همه آنها ردایی عدنی به بهای دو هزار درهم بر تن داشت. «4» مورخان مطالب کم نظیر فراوانی از خوشگذرانی و بازیچه قرار دادن اقتصاد و ثروتهای امّت را نقل کردهاند.
(2)
امویان در بخشش خود به شعرا افراط میکردند و بخشش زیادی به یکی از شعرای دربار به نام احوص داشتند، یک بار، صد هزار درهم به او دادند «5» و مرتبه
______________________________
(1) الاغانی، چاپ دار الکتب: 1/ 310.
(2) طبقات ابن سعد: 5/ 246.
(3) الأغانی: 9/ 262.
(4) الأغانی: 17/ 89.
(5) الأغانی: 9/ 172.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:699
دیگر ده هزار دینار بخشیدند، «1» او خود در اشعارش اشاره دارد که ثروت فراوان خود را از راه تجارت و یا میراث به دست نیاورده بلکه از راه بخششها و عطایای امویان گردآورده است، میگوید:
و ما کان مالی طارفا من تجارةو ما کان میراثا من المال متلدا
و لکن عطایا من أمام مبارکملا الأرض معروفا وجودا و سؤددا «2» - مال و ثروت من از راه تجارت و میراث بازمانده نمیباشد، بلکه بخششهایی است از جانب رهبر با برکت که زمین را خوبی جود و آقایی او پر کرده است.
و احوص در مدح ولید بن عبد الملک میگوید:
أمام أتاه الملک عفوا و لم یثبعلی ملکه مالا حراما و لا دما
تخیره رب العباد لخلقهولیا و کان اللّه بالناس اعلما
فلما ارتضاه اللّه لم یدع مسلمالبیعته إلا أجاب و سلما
ینال الغنی و العز من نال ودهو یرهب موتا عاجلا من تشأما
و أن بکفیه مفاتیح رحمةو غیث حیا یحی به الناس مرهما «3» - رهبری که پادشاهی با عفو و گذشت به دست او آمده، مال حرام و خون کسی به سلطنت او نرسیده است.
او را پروردگار بندگان به سرپرستی خلق خود برگزیده و خداوند به حال بندگان داناتر است.
و چون خدا او را پسندیده بدین جهت هیچ مسلمانی برای بیعت با او دعوت نشد مگر جواب داد و تسلیم شد.
هر که به مقام دوستی او برسد، به ثروت و عزّت میرسد و کسی که از او رو بتابد به مرگ فوری دچار میشود.
______________________________
(1- 2) الأغانی: 9/ 8.
(3) الأغانی: 1/ 29.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:700
زیرا کلیدهای رحمت و باران حیات به دست اوست، مردم بدان وسیله به زندگی مرفّهی میرسند.
معنای آخرین ابیات این شعر آن است که هر که با ولید مربوط شود و به دربار او بپیوندد و از کارگزاران او باشد به توانگری و ثروت زیادی میرسد و اما آن که از وی رو برتابد به مرگ فوری دچار میشود، طبیعی است که این اوصاف یک حکومت خودکامه است که در پی هوا و هوسهای خود میرود و مقیّد به قانون نیست.
(1)
امویان بخشش زیادی به آوازهخوانان میکردند، از جمله ولید بن یزید به آوازهخوانی به نام معبد دوازده هزار دینار داد. «1» و او تمام آوازهخوانان حجاز را جمع کرد و به همگی جایزه فراوانی داد. «2» و معبد، مالک بن ابی المسیح و ابن عایشه نزد یزید بن عبد الملک رفتند و او به هر کدام از آنها هزار دینار داد. «3» ولید، مغنّی یونس کاتب را طلبید و او نزد ولید رفت و برای او آواز خواند، ولید خوشش آمد سه هزار دینار جایزه داد. «4»
ثروتهای جامعه اسلامی این چنین بین آوازهخوانان و دلقکها و هرزهگرایان تقسیم میشد در زمانی که فقر و بیچارگی گلوی مردم کشور را میفشرد و اقتصاد اسلامی هیچ اثری در واقعیت زندگی توده مردم نداشت.
(2)
هوسرانی، هرزگی و بیبندباری در بسیاری از نواحی جهان اسلام،
______________________________
(1) الأغانی: 1/ 55.
(2) الأغانی: 5/ 111.
(3) الأغانی: 4/ 0.
(4) الأغانی: 4/ 400.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:701
بخصوص در اماکن مقدسه نظیر مدینه منوّره و مکه مکرمه سایهگستر شد، و حکومت اموی به اشاعه هوسرانی همّت گمارد تا هیبت آن دو شهر مقدس را از دل مسلمانان ببرد، ما به اختصار راجع به هوسرانی و بیبندباری در مدینه منوّره سخن میگوییم.
(1)
در مدینه منوّره آوازهخوانی به قدری شایع شد که به صورت مرکز غنا درآمد، ابو الفرج میگوید: آوازهخوانی در مدینه چنان معمول بود که دانشمندان بد نمیدانستند و عابدان مانع نمیشدند. «1» ابو یوسف به یکی از مردم مدینه میگوید:
جریان شما مردم مدینه چه قدر درباره این آوازخوانیها شگفتآور است! نه بزرگ و نه کوچک، هیچ کس از آن پرهیز ندارد. «2» وقتی که از آن دره آب روان بود، آوازهخوانان شروع به آوازهخوانی میکردند، در مدینه، کسی در خفا نمیماند؛ نه دختران و پسران جوان و نه سالخوردگان مگر این که بیرون میآمدند و به آوازخوانی گوش فرا میدادند «3» و از جمله مطالب شیرینی که نقل شده این است که عبد العزیز مخزومی قاضی مدینه شهادت دحمان آوازهخوان مشهور را که به نفع مردی از اهل مدینه و به زیان مردی از اهل عراق شهادت داد، قبول کرد و او را عادل دانست، آن مرد عراقی گفت: او آواز میخواند و کنیزکان را آوازهخوانی میآموزد؟ قاضی گفت: خدا ما و شما را بیامرزد، کدام یک از ما آواز نمیخوانیم!! «4» فقیه مدینه؛ مالک بن انس شناخت کاملی نسبت به آوازهخوانی داشت، حسین بن دحمان اشقر نقل کرده، میگوید: من در مدینه بودم، روزی به هنگام
______________________________
(1) الأغانی: 8/ 224.
(2) عقد الفرید: 3/ 233.
(3) عقد الفرید: 3/ 245.
(4) الأغانی: 6/ 21.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:702
ظهر همین طور راه میرفتم، شروع کردم به آواز خواندن و این شعر را میخواندم:
ما بال اهلک یا ربابخزرا کأنّهم غضاب چه شده است کسان تو را ای رباب که به گوشه چشم نگاه میکنند، گویی خشمگینند؟! (1) میگوید: ناگاه پنجرهای باز شد، و صورتی پدیدار گردید که ریش قرمزی داشت و گفت: ای فاسق! بد ادا کردی و جلو گوینده اصلی را گرفتی و رسوایی را شایع کردی، آنگاه شروع کرد به آواز خواندن، من گمان کردم که نواری را عینا باز کرده است، گفتم: خدا تو را تندرست بدارد! این آوازهخوانی برای شما از کجاست؟ گفت: من پسر بچهای بودم، به دنبال آوازهخوانان میرفتم و از آنها چیزی یاد میگرفتم، تا این که مادرم گفت: آوازهخوان اگر بدقیافه باشد کسی به آوازخوانی او گوش نمیدهد چون صورت زیبایی نداری پس این کار را ترک کن و به دنبال علم فقه برو، زیرا که فقاهت با بدی قیافه ضرری ندارد، این بود که من آوازهخوانان را ترک گفتم، و به دنبال فقها رفتم. گفتم: فدایت شوم، دوباره بخوان، گفت: نه، این کار خوبی نیست، تو میخواهی که بگویی که آوازهخوانی را از مالک بن انس آموختهام! آنگاه فهمیدم که او مالک بن انس است در حالی که قبلا نمیدانستم. «1» چه این روایت درست باشد یا نادرست که مخالفان امام مالک آن را برای کاستن از مقام وی جعل کرده باشند، تردیدی نیست که مدینه منوّره در آن زمان مرکز غنا در جهان اسلام و دانشکده مخصوص آموزش غنا به کنیزکان بوده است.
(2)
در مدینه مجالس غنا و رقص برپا میشد و چه بسا زنان و مردان با یکدیگر بودند و هیچ پردهای نیز در میان نبود. «2» ابو الفرج میگوید: روزی زن
______________________________
(1) الأغانی: 4/ 222.
(2) الشّعر و الغنا فی المدینة و مکة: ص 250.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:703
زیبارویی نشسته بود و سرپوش بلندی بر سر داشت و اطرافیان او نیز کلاهی کوتاهتر از او بر سر داشتند سپس او از جا بلند شد و رقصید و عود مینواخت در حالی که همان کلاه بلند را بر سر و یک برد یمانی بر دوش داشت و دیگران نیز مثل او را داشتند ابن سریج از جا بلند شد و رقصید، معبد، غریدی، ابن عایشه و مالک نیز میرقصیدند و در دست ابن عایشه و مالک عودی بود که به آهنگ و رقص همان زن زیبارو میزدند پس او آواز خواند و این افراد به آهنگ او آواز خواندند، سپس جامه رنگینی خواست و برای آن افراد نیز نظیر همان جامه را طلبید، همگی لباس رنگی پوشیدند او به راه افتاد و آنها نیز به دنبالش به راه افتادند، او آواز خواند و آنها به آهنگ آواز او، یک صدا آواز خواندند. «1» عایشه دختر طلحه، مجالس مختلط از مردان و زنان برپا میکرد و در آن مجالس با فخر و مباهات آواز میخواند. «2»
(1)
مردم مدینه پس از استیلا و تسلّط غنا بر احساسات و عواطفشان، تحت تأثیر آن قرار گرفتند، راویان از قاضی مدینه محمد بن عمران تیمی نقل کردهاند که به کنیزی که در نزد وی آواز میخواند، گوش میداد و چنان تحت تأثیر آن قرار گرفت که بدون توجّه به کفش، آن را از شدّت شادی به گوش خود آویخت، شروع کرد چهار دست و پا راه رفتن و کنار گوشش را در حالی کفش آویزان بود با دست گرفته بود، میگفت مرا راهنمایی کنید که من یک شتر فربه هستم! راه مرا باز کنید که من شتر فربهم. «3»
ابن ابی ربیعه صدای آواز جمیله را شنید، یقه پیراهنش را تا پایین پاره کرد و بدون این که بفهمد آن را به صورت قبایی درآورد، «4» کار مردم از شدّت تأثّر
______________________________
(1) الأغانی: 8/ 227.
(2) الأغانی: 10/ 57.
(3) الأغانی: 7/ 331.
(4) الأغانی: 8/ 206.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:704
و تمایل به غنا بدان جا رسید که یزید بن عبد الملک وقتی که آن کنیز آوازخوان (سلامة القس) را از اربابش به بیست هزار دینار خرید، مردم مدینه برای خداحافظی او بیرون رفتند و فضای کاخ را پر کردند و آن کنیز در وسط آنها ایستاد و برای ایشان آوازخوانی کرد:
فارقونی و قد علمت یقیناما لمن ذاق میتة من إیاب - از من جدا شوید در حالی که من یقین دارم که هرکس طعم مرگ چشید دیگر بر نمیگردد.
و همچنان این آواز را میخواند در حالی که مردم پشت سر او گریه و زاری میکردند! «1» یزید بن عبد الملک حبابه را خریداری کرد و او در نزد عبد الملک آواز میخواند و در کنار وی مرد فروشندهای که از اهل مدینه بود نشسته بود، ریش خود را جلو شمع گرفته بود و سوخت در حالی که از شدّت خوشحالی به عمل خود توجّه نداشت. «2» مورّخان داستانهای کمنظیر فراوانی از زیادی تأثّر مردم مدینه از آوازهخوانی نقل کردهاند.
(1)
مدینه پر از زنان آوازهخوان شده بود، و آنها نقش فعّالی در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازهخوانی و اشاعه بیبندوباری و فساد داشتند و بحق جای تأسّف است که مدینه پیامبر- صلّی اللّه علیه و آله- در عصر اموی مرکز خوشگذرانی شده بود، در صورتی که امید میرفت که مرکز تمدن و فرهنگ دینی و منبع انتشار تفکّر و تمدن در جهان عرب و اسلام باشد، جز این که امویان این پدیده را از بین بردند و مرکزیّت دینی و سیاسی آن را نابود ساختند.
______________________________
(1) الأغانی: 8/ 343.
(2) الأغانی: 6/ 316.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:705
(1)
پادشاهان اموی، سراسر زندگیشان خوشگذرانی، بیهودگی و فسق و فجور بود، شبزندهداریهای آنها پر از بادهگساری و آواز و رقص بود و نخستین کسی که پی آوازهخوانی رفت و از میان بنی امیه آوازهخوانها را جمع کرد یزید بن معاویه بود که همه را از مدینه طلبید «1» و او به فسق و فجور تظاهر میکرد و علنی بادهگساری مینمود.
از جمله خوشگذرانهای بنی امیه، ولید بن یزید است که ابن عایشه آوازهخوان را طلبید روزی او آواز خواند و چنان از آواز او به نشاط آمد که گفت:
احسنت به خدا قسم ای فرمانروای من! سپس جامهاش را درآورد و روی او انداخت و خود برهنه ماند تا وقتی که جامه دیگری آوردند و هزار دینار به او بخشید و بر استری سوارش کرد و گفت: پدرم فدایت سوار استر شو و برگرد در حالی که از حرارت آوازت مرا چون دیگ جوشان واگذاشتی. «2»
(2) ولید، آوازخوانی به نام «عطرد» را طلبید و چون یک دهن آواز او را شنید، چنان تحت تأثیر قرار گرفت لباس گلدوزیشدهای را که در تن داشت پاره کرد و خودش را در حوضی از شراب انداخت، و همچنان داخل حوض بود تا این که از مستی او را بمانند مردهای بدر آوردند و چون به هوش آمد به عطرد گفت:
گویا تو را میدیدم که وارد مدینه شدهای و در مجالس آنجا نشست و برخاست میکنی و میگویی: امیر المؤمنین مرا طلبید و من بر او وارد شدم و او پیشنهاد کرد آواز بخوانم، خواندم و او را به نشاط آوردم و او جامهاش را پاره کرد! در حالی که این کار را کرده بود. به خدا سوگند که اگر از آنچه اتّفاق افتاد حرفی از دهانت بیرون بیاید گردنت را میزنم، سپس هزار دینار به او عطا کرد و او هزار دینار را گرفت و به مدینه بازگردید. «3»
______________________________
(1- 2) الأغانی: 8/ 324.
(3) الأغانی: 2/ 226.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:706
از جمله موارد خوشگذرانی یزید بن عبد الملک این بود که روزی ابن عایشه را طلبید، همین که حضور یافت دستور داد آواز بخواند، او یک دهن خواند ولید در حال طرب خدا را انکار کرد و ملحد گشت و به ساقی خود گفت: ما را بحق آسمان چهارم شراب ده. «1»
این پادشاهان در همه جای جهان اسلام بخصوص در مدینه، فسق و فجور را شایع کردند و این کار را به منظور پایان دادن بر قداست مدینه و موقعیتی که در دلهای مسلمین داشت انجام میدادند.
(1)
موضع امام زین العابدین علیه السلام در برابر این جریانهای فاسد ویرانگر اخلاق از یک صلابت و قوتی برخوردار بود، و شعاعهایی از روح مقدس آن بزرگوار بر این اوضاع سایه افکنده بود اشعهای که صحیفه سجادیه با نفوذ در اعماق جانها حکایت از آنها دارد، و تمام اینها به دلیل اشتمال صحیفه بر موعظه و ارشاد و درسهای اخلاقی است که بیانگر ارزشهای اسلامی و هدایت اهل بیت علیهم السلام میباشد.
براستی صحیفه سجّادیه که در حقیقت انجیل آل محمد- صلّی اللّه علیه و آله- است به صورت سد برازنده و استواری برای حمایت از اسلام و پاسداری آن از این بیبندوباری جاهلیّت که حکومت اموی به وجود آورده بود، ایستاد و آنچه را که باعث انحطاط فکری و اجتماعی امت بود به وی یادآور شد و امت اسلامی را به آزادی و نجات از ذلت معصیت و رسیدن به عزّت طاعت خداوند آفریدگار جهان و هستیبخش دعوت کرد.
______________________________
(1) مروج الذهب: 2/ 9.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:707
علاوه بر صحیفه سجّادیه هدایت و سیره امام علیه السلام که حکایت از سیره جدّش رسول اکرم- صلّی اللّه علیه و آله- داشت، مردم را به هدایت میخواند و گمراهان را ارشاد مینمود و سرگشتگان را به راه راست رهنمود بود.
(1)
اما حیات علمی در عصر امام علیه السلام به معنای واقعی خود، از بین رفته بود، زیرا خط سیاسی که دولت اموی از آغاز تأسیس خود ترسیم میکرد، ضد دانش و محو اندیشه فرهنگی از میان مسلمین و واژگون ساختن ایشان در دره هولناک جهل و نادانی بود زیرا تبلور شعور عمومی و گسترش علم و دانش در میان مسلمین، مصالح آنان و سلطنت و حکومتی را که بر پایههای جهل استوار بود، به خطر میانداخت امام زین العابدین علیه السلام شاهد مصیبت امّت و خطراتی بود که وجود و کیان هستی آنان را ویران میساخت این بود که مشعل دانش را برافراشت و جوانهای امّت را دعوت کرد تا از قید و بندهای جهل آزاد شوند.
براستی امام زین العابدین علیه السلام افقهای درخشانی از دانش را گشود که پیش از آن مردم از آنها آگاهی نداشتند، مطالبی از علوم شریعت اسلامی از قبیل حدیث، فقه، تفسیر، کلام و فلسفه را عرضه کرد، بعضی از نویسندگان شرح حال آن حضرت میگویند: دانشمندان مطالب علمی بیشماری را از آن بزرگوار روایت کردهاند.
(2)
در عصر امام علیه السلام، مدرسه تابعین، نخستین مدرسه اسلامی پس از مدرسه ائمّه اهل بیت علیهم السلام در مدینه برپا شد و این مؤسّسه توجه خاصّی به علوم شریعت اسلامی داشت و از محدوده آن تجاوز نمیکرد. اعضای این مؤسسه عبارت بودند از: سعید بن مسیّب، عروة بن زبیر، قاسم بن محمد بن أبی بکر، ابو بکر بن عبد الرحمن بن حارث بن هشام، سلیمان بن یسار، عبید اللّه بن
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:708
عتبة بن مسعود و خارجة بن زید. شاعری درباره ایشان میگوید:
إذا قیل من فی العلم سبعة أبحرروایتهم لیست عن العلم خارجة
فقل: هم عبید اللّه عروة قاسمسعید أبو بکر سلیمان خارجة - هرگاه بپرسند که چه کسانی مصداق هفت دریای علم میباشند و روایت آنان بیرون از علم و آگاهی نیست.
بگو: ایشان عبارتند از: عبید اللّه، عروه، قاسم و سعید، أبو بکر، سلیمان و خارجه.
و شاعر دیگری میگوید:
ألا کل من لا یقتدی بأئمّةفقسمته ضیزی عن العلم خارجة
فحدهم: عبید اللّه، عروة، قاسمسعید، سلیمان، أبو بکر، خارجة «1» - بدان که هر کس از ائمه اهل بیت علیهم السلام پیروی نکند، بهره او از علم بسیار اندک و ناچیز است نمونه آنها که پیروی کردند عبارتند از: عبید اللّه، عروه، قاسم، سعید، سلیمان، أبو بکر و خارجه.
شایان ذکر است که بعضی از این دانشمندان از کسانی بودند که نزد امام زین العابدین علیه السلام شاگردی کرده و از او حدیث و فقه آموخته بودند؛ بخصوص سعید بن مسیّب که یکی از راویان حدیث آن حضرت و از ملازمان او بود؛ بسیاری از مسائل حلال و حرام را از او آموخت. «2» به هر حال حیات علمی در عصر امام علیه السلام شبه معدوم بود، مسلمانان در عوض آن سرگرم احزاب سیاسی بودند که به نوعی بر حکومت اموی و دست یازیدن به خیرات کشور کمک میکرد.
(1)
اما طبیعت مخصوص و ویژگیهای حیات ادبی همان است که شعرای آن زمان در شعر خود بیان میکنند؛ آن هم متأسّفانه هیچ مشکلی از مشکلات آن
______________________________
(1) ابو الفداء.
(2) حیاة الامام محمد الباقر: 2/ 130.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:709
دوره را با وجود مشکلات فراوانش تجسّم نمیبخشد، همان گونه که در بخش حیات عقلی و ادبی چیزی را بروشنی بیان نمیکند، و تنها شعر قبیلهای و در محدوده تعصّبات مخصوص میباشد؛ هر شاعری امتیازات قبیله خویش از مهماننوازی، شجاعت، ثروت و افراد زیاد و دیگر افتخارات را میستاید، همچنان که بازاری است از هجو، ناهنجاری و القاب بد به یکدیگر دادن و هر وسیله تخریب دیگر، و این مطلب به صورت روشنی در شعر فرزدق و جریر خودنمایی کرده است به نحوی که میبینیم بیشتر اشعار آنان، در هجو و دشنام و نسبت ناروا به یکدیگر است، تا آنجا که در کتاب لغت، کلمه هجو و دشنامی نمانده مگر این که در هجو هر یک به دیگری، به رشته نظم در آمده است و اگر این دلیل بر چیزی باشد، بیقین دلیل آن است که حیات جاهلیت اولیه که اسلام با آن مبارزه کرد با تمام چهره پلیدش در ایام حکومت اموی دوباره برگشته است ... و شاعر بزرگ اسلام کمیت اسدی نیز از این فرصت استفاده کرده و اوصاف قبیله خود (مضریها) و فضیلت ایشان را بر قحطانیها، سروده و بدان وسیله فتنه و آشوب میان قبایل را برانگیخته است، که خود میتواند یکی از عوامل اصلی در نابودسازی حکومت اموی به شمار آید. اکنون به اشعار وی در ستایش قبیله خود و هجو قحطانیان گوش فرا دهید:
لنا قمر السماء و کل نجمتشیر إلیه أیدی المهتدینا
وجدت اللّه إذ سمی نزاراو أسکنهم بمکة قاطنینا
لنا جعل المکارم خالصاتو للناس القفا و لنا الجبینا
و ما خرجت هجائن من نزارفوالح من فحول الأعجمینا
و ما حملوا الحمیر علی عتاقمطهمة فیلفوا مبغلینا
و ما ولدت بنات بنی نزارحلائل أسودین و أحمرینا
بنی الاعمام أنکحنا الایامیو بالآباء سمینا البنینا «1»
______________________________
(1) مروج الذهب: 2/ 196.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:710
(1)- ماه آسمان و هر ستاره که دست راهجویان بدان اشاره میکند، از ماست.
خداوند وقتی که نزار را، نزار نامید و آنها را در مکه سکونت داد.
همه صفات نیک و بزرگیها را مخصوص ما کرد، پشت سر از مردم و پیشانی از ماست.
شتران عجمی به دو رگههای نزار نرسیده و خران را با اسبها در نیامیختهاند.
و زنان بنی نزار با آن بزرگی و شرف همسران سیاه و سرخ نداشتهاند.
پسر عموها با زنان آزاده ازدواج کردهاند و ما پسران به نام پدران خود نامیده شدهایم.
(2) کمیت اسدی با این اشعار خود بر قحطانیان افتخار کرده و به قوم خود، ماه آسمان و هر ستاره درخشان یعنی رجال خودشان را نسبت داده و آنان را به صفات پسندیده و خصلتهای نیک اختصاص داده است اما دشمنان قبیله خود یعنی قحطانیها را نکوهش کرده است بر این که دختران خود را به سیاهان و غیر عرب تزویج میکنند و در نتیجه سیاه و سرخ میزایند و این نژاد نظیر آمیزش خران با اسبان ماده است که نتیجهاش استران است ...
این هجوگویی کینه قحطانیان را برانگیخت و آتش آشوب و دشمنی را میان آنان و مضریها مشتعل ساخت و از آن طرف شاعر عقیده و ایمان، دعبل خزاعی بر رد کمیت شتافت و قوم خود، قحطانیان را ستود و قصیده دعبل بالغ بر ششصد بیت است که از جمله چنین آمده است:
أ فیقی من ملامک یا ظعیناکفاک اللوم مر الاربعینا
أ لم تحزنک أحداث اللیالییشیبن الذوائب و القرونا
أحیی الغرّ من سروات قومیلقد حییت عنایا مدینا
فإن یک آل اسرائیل منکمو کنتم بالأعاجم فاخرینا
فلا تنس الخنازیر اللواتیمسخن مع القرود الخاسئینا
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:711 بأیلة و الخلیج لهم رسومو آثار قد من و ما محینا
و ما طلب الکمیت طلاب وترو لکنا لنصرتنا هجینا
لقد علمت نزار أن قومیإلی نصر النبوة فاخرینا (1)- ای زن از ملامت و سرزنش ما خودداری کن چهل سال تو را ملامتگری بس است.
آیا حوادث شبها که موها را سپید میکند تو را غمگین نساخته است؟! من به پسران و بزرگان قوم خود درود میفرستم، ای مدینه از ما به تو درود باد! اگر آل اسرائیل از شماست و به مردم عجم (غیر عرب) بر ما افتخار میکنید.
خوکهایی را که با میمونهای پست و زیانکار مسخ شدهاند، از یاد مبر که هنوز در ایله و خلیج نشانهها و آثار آن هست و از بین نرفتهاند.
کمیت از ما انتقام نمیخواهد، بلکه به سبب نصرتی که کردهایم، ما را هجو میکند.
نزاریان بخوبی میدانند که قوم من (قحطانیان) به یاری مقام نبوّت افتخار داریم.
مورخان میگویند: فخرفروشی نزاریها بر یمنیها و افتخار کردن یمنیها بر نزاریها به قدری ادامه یافت تا آنجا که باعث خرابی دیار شد و عصبیّت در شهر و صحرا بالا گرفت. «1»
به هر حال طبیعت حاکم بر ادبیات و شعر در عصر اموی فخرفروشی گروهها بر یکدیگر و نام و لقب زشت و مسخره بر هم نهادن بود و هیچ گونه راستی و آزاداندیشی در حیات فکری آن زمان وجود نداشت، همانگونه که هیچ دعوت به نیکی و فضیلت هم در کار نبود. بلکه به پستی و عقبماندگی فرا میخواندند ... در اینجا سخن ما راجع به عصر امام علیه السلام پایان میپذیرد.
______________________________
(1) مروج الذهب: 2/ 197.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:713
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:715
(1)
هر چه عمر امام زین العابدین علیه السلام زیاد میشد، بر ضعف و پژمردگی آن حضرت افزوده میشد، و خود را سخت به زحمت میانداخت، و نفس خود را از عبادت زیاد و طاعت فراوان تحت فشار قرار میداد، و آن گونه که همه مورخان وحدت نظر دارند، امام علیه السلام بیشتر اوقات زندگی خود را روزها به روزهداری و شب را به نماز و قیام گذراند و در عین حال خاطرات تلخ کربلا و آنچه از گرفتاریها و مصائب بر سر پدر و خاندانش آمده بود ذهن او را به خود مشغول میداشت و هرگاه به عمهها و خواهرانش مینگریست، به یاد میآورد که در روز عاشورا از خیمهای به خیمهای فرار میکردند، در حالی که منادی قوم مخالف صدا میزد؛ خانههای ستمگران! را بسوزانید دلش پردرد و غم میشد و قلبش را میفشرد و طبیعی است که همه اینها اثر وضعی بر سلامتی آن حضرت داشتند که این رنجها و ناراحتیها بدن او را آب کرده بود.
به هر حال ما در آخرین بخش این کتاب قرار داریم و به مرحله آخر زندگانی امام علیه السلام و رویدادها را که آن مرحله همراه داشت اشاره میکنیم.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:716
(1)
امام علیه السلام از ویژگیهای مهمی برخوردار بود، مردم از علم، فقه و عبادت آن حضرت با اعجاب سخن میگفتند و در انجمنها از صبر و استقامت و سایر ملکات او با شگفتی گفتگو میشد، امام علیه السلام در دلها و عواطف مردم جا گرفته بود؛ خوشبخت کسی بود که او را دیده باشد و کسی که به حضور او شرفیاب شده و سخن او را شنیده باشد. و این وضع بر امویان دشوار بود و آنها را میرنجاند و از همه کس بیشتر ولید بن عبد الملک کینه او را در دل داشت، زهری نقل کرده، میگوید: ولید میگفت: «من تا وقتی که علی بن حسین در دار دنیا وجود دارد راحت نیستم،» «1» این ناپاک پلید موقعی که زمام سلطنت و پادشاهی به دستش افتاد، تصمیم گرفت تا امام علیه السلام را مسموم کند، این بود که زهر کشندهای را برای کارگزارش به مدینه فرستاد و به او دستور داد تا آن را به امام علیه السلام بخوراند، «2» و آن نانجیب نیز دستور او را عملی کرد، زهر در بدن امام کارگر افتاد و همچنان سختترین درد و رنجها را میکشید و چند روزی در بستر بیماری افتاد و شکایتش را به خدا میکرد و برای خدا از خداوند مغفرت و رضوان میطلبید و مردم دسته دسته به عیادت آن حضرت میآمدند در حالی که او حمد و سپاس خدا را میگفت و بهترین ثنای الهی را به خاطر آن که شهادت را به دست بدترین خلق، نصیب او کرده است بر زبان میراند.
(2)
امام زین العابدین علیه السلام بر امامت فرزندش امام باقر علیه السلام که پیشاهنگ حرکت علمی و فرهنگی در اسلام بود وصیّت کرد، زهری میگوید: به
______________________________
(1) حیاة الامام لباقر: 1/ 51.
(2) الاتحاف بحب الاشراف: ص 52، الصواعق المحرقة: ص 53.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:717
قصد عیادت به خدمت آن حضرت رسیدم، عرض کردم:
«اگر فرمان الهی که حتمی است در رسد، پس از شما به نزد چه کسی- برای رفع مشکلاتمان- رفت و آمد کنیم؟» امام علیه السلام نظر محبتآمیزی کرد و فرمود:
«به سوی این پسرم- در حالی که به پسرش محمد باقر اشاره میکرد- که او وصی و وارث من و صندوق علم من و معدن حلم و شکافنده علم و دانش است.»
(1) زهری میگوید: عرض کردم «چرا بزرگترین فرزندتان را وصی خود قرار ندادید؟» زهری به امر امامت توجه نداشت و نمیدانست که او به هیچ وجه به عرفیّات قبیلهای مربوط نمیشود، امام علیه السلام در رد سخن او فرمود:
«ای بنده خدا امامت به بزرگی و کوچکی نیست، رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- این گونه با ما سفارش کرده و در لوح و صحیفه این گونه نوشته یافتیم ...»
زهری توضیح بیشتری خواست و عرض کرد:
«یا بن رسول اللّه! پیامبر به شما عهد و پیمان نهاده است که پس از وی اوصیای او باشید؟» امام علیه السلام فرمود:
«وجدنا فی الصحیفة و اللوح أثنی عشر اسما مکتوبة فی اللوح امامتهم و اسماء آبائهم و أمهاتهم، ثم قال: و یخرج من صلب محمد ابنی سبعة من الأوصیاء منهم المهدی ...» «1»
«در صحیفه و لوح نام دوازده تن را یافتیم که امامت ایشان و نام پدران و
______________________________
(1) کفایة الاثر، خزّاز، اثبات الهداة: 5/ 264.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:718
مادرانشان نوشته شده بود. سپس فرمود: از صلب پسرم محمد، هفت تن از اوصیاء بیرون میآیند که مهدی از جمله آنهاست.»
جمعی از شیعیان آن حضرت برای عیادت شرفیاب شدند، امام علیه السلام ایشان را به امامت فرزندش امام محمد باقر علیه السلام راهنمایی کرد و دستور داد به او رجوع کنند و آن زنبیل و صندوقی را که در آن مواریث پیامبران علیهم السلام و سلاح و نامههای رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- بود به آن حضرت بدهند. «1»
(1)
امام زین العابدین علیه السلام وصایای خود را به پسرش امام محمد باقر علیه السلام فرمود، از آن جمله وصیتهایی به شرح ذیل نمود:
1- امام علیه السلام درباره شتر خویش سفارش کرد و فرمود:
«إنی حججت علی ناقتی هذه عشرین حجة لم أقرعها بسوط، فإذا نفقت فادفنها، لا تأکل لحمها السباع، فإن رسول اللّه (ص) قال: ما من بعیر یوقف علیه موقف عرفة سبع حجج إلا جعله اللّه من نعم الجنة، و بارک فی نسله.» «2»
«من با این شتر بیست سفر برای انجام مناسک حج رفتهام و به او تازیانهای نزدهام، وقتی که مرد، جسد او را زیر خاک دفن کرد تا گوشت او را درندگان نخورند زیرا که رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- فرمود: هیچ شتری نیست که هفت سفر حج در موقف عرفه نگهدارند مگر آن که خداوند او را از نعمتهای بهشتی قرار داده و نسل او را مبارک گرداند.»
______________________________
(1) بصائر الدّرجات: ص 146، اثبات الهداة: 5/ 268.
(2) محاسن برقی: 2/ 635.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:719
امام باقر علیه السلام، این دستور پدر بزرگوارش را اجرا کرد.
2- امام سجاد علیه السلام، این وصیت گرانقدر را که بیانگر جنبههای درخشان و جوانب مختلفی از اوصاف نورانی اهل بیت علیهم السلام است به فرزندش امام محمد باقر علیه السلام کرده میفرماید:
«یا بنی أوصیک بما أوصانی بی أبی حین حضرته الوفاة، فقد قال لی: یا بنی إیاک و ظلم من لا یجد علیک ناصرا إلا اللّه.» «1»
«پسرم تو را وصیت میکنم به آن چه پدرم در هنگام شهادتش به من وصیت کرد، پدرم به من فرمود: پسرم زنهار ستم مکن بر کسی که در مقابل تو یار و یاوری جز خدا ندارد ...»
3- به فرزندش امام باقر علیه السلام وصیت کرد که خود بدن آن حضرت را غسل دهد و کفن کند «2» و سایر تجهیزات مربوطه را شخصا عهدهدار شود تا آن که در آرامگاه ابدیش دفن نماید.
(1)
حال امام علیه السلام سنگین شد و بیماریش شدت یافت و شاهد درد و رنج طاقتفرسا بود زیرا که زهر در سراسر اعضای بدن آن حضرت کارگر افتاده بود و امام علیه السلام به اعضای خاندانش فرمود که در دل تاریکی شب به فردوس اعلا منتقل خواهد شد؛ سه مرتبه از حال رفت، پس از آن وقتی که به خود آمد، سوره فاتحه و سوره إنّا فتحنا را قرائت کرد، سپس فرمود:
«سپاس خدای را که وعدهاش را درباره ما عملی ساخته و ما را وارث بهشت قرار داده و در هر جای آن بخواهیم جا میگیریم و چه نیکوست مزد کسانی که عمل صالح انجام دادهاند.» «3»
______________________________
(1) امالی: ص 161، خصال: ص 185.
(2) خرایج: ص 20.
(3) روضه کافی.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:720
روح بزرگ آن حضرت آن چنان به جانب پروردگار بالا رفت آنجا که ارواح انبیا و مرسلین میرود؛ فرشتگان الهی و الطاف و تحیات پروردگار با تجلیل و احترام در میان گرفتهاند. البته آن روح با عظمت پس از آن که کران تا کران این دنیا را با علوم و عبادات و دوری از هر نوع انگیزه هوا و هوس روشن کرد به عالم بالا شتافت.
(1)
امام ابو جعفر باقر علیه السلام به تجهیز پیکر مقدس پدر بزرگوارش اقدام نمود، جسد پاک آن حضرت را غسل داد، در حالی که مردم مواضع سجده او را دیدند که در اثر سجده زیاد برای خدای تعالی همچون زانوی شتر، (پینه بسته) و به شانه آن حضرت نگریستند گویی که زانوی شتر است! از امام باقر علیه السلام از علت آن پرسیدند، فرمود: اثر انبانی است که روی شانهاش حمل میکرد و داخل آن مواد خوراکی میگذاشت و آن را بین فقرا و محرومان تقسیم مینمود. «1»
امام باقر علیه السلام پس از فراغ از غسل، پیکر مقدس پدر را در کفن پیچید و نمازی را که مقرر است به جا آورد.
(2) از پیکر مقدس امام سجاد علیه السلام تشییعی به عمل آمد که در مدینه نظیر آن مشاهده نشده بود زیرا نیک و بد آن را تشییع کردند و تودههای مردم در اطراف آن پیکر پاک اجتماع کرده و پریشان و گریان و دل شکسته بودند و همگی احساس خسارت عظیمی داشتند زیرا با شهادت آن حضرت خیر فراوانی را از دست داده بودند و آن روحانیّت بینظیر از دستشان رفته بود، براستی که با رحلت امام زبانها بند آمد و عقول سرگردان و تیره گشت و مردم مدینه در اطراف آن پیکر مقدس گرد آمدند خوشبخت کسی بود که موفق به حمل جنازه شود و جای تعجب است که سعید بن مسیّب یکی از فقهای هفتگانه مدینه موفق به تشییع
______________________________
(1) حیاة الإمام الباقر: 1/ 54.
تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام ،ج2،ص:721
و نماز بر پیکر پاک امام علیه السلام نشد، وقتی که حشرم غلام اشجع به او اعتراض کرد، او در پاسخ گفت: دو رکعت نماز در مسجد میخوانم از نظر من بهتر از آن است که بر این مرد صالح در خانه صالح نمازگزارم!. «1» براستی که این بهانه سست و ناروایی است، زیرا که حضور در تشییع جنازه امام علیه السلام که حامل نور هدایت انبیا علیهم السلام است از بالاترین و بهترین عبادات در نزد خداست.
(1)
آن پیکر پاک را در میان هالهای از تکبیر و تحمید به قبرستان بقیع آوردند و قبری در کنار قبر عمویش امام زکی حسن بن علی علیهما السلام سرور جوانان اهل بهشت و ریحانه رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله- آماده کردند و امام باقر علیه السلام پیکر مقدس پدرش را داخل قبر کرد و در آن آخرین اقامتگاهش دفن نمود و به همراه آن علم، نیکی و تقوا را دفن کرد و به همراه آن روحانیت انبیا و متّقین را دفن کرد.
پس از فراغ از دفن پیکر پاک امام سجاد علیه السلام، مردم به سوی امام باقر علیه السلام شتافتند و تسلیتهای گرم خود را به آن حضرت تقدیم میکردند و خود را در غم و اندوه وی شریک میدانستند و امام باقر علیه السلام به اتّفاق برادران و سایر بنی هاشم به خاطر شرکتشان در آن پیشامد ناگوار فوق العاده و مصیبت عظیم قدردانی میفرمودند.
الحمد للّه اوّلا و آخرا دهم ذیقعدة الحرام/ 1412 قمری مطابق 22/ 3/ 1371 شمسی مشهد مقدس- محمد رضا عطائی
______________________________
(1) رجال کشی: ص 76.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».