بهار 1359: مقطع زمينه سازي شروع جنگ

مشخصات كتاب

عنوان:بهار 1359؛ مقطع زمينه سازي شروع جنگ تحميلي

نوع مقاله:عمومي

نویسنده:سجاد نخعي

ناشر: پايگاه تخصصي دفاع مقدس

موضوع:جنگ ايران و عراق

اشاره

تاريخ جنگ ها به شيوه هاي گوناگوني نوشته مي شود. روزشمار وقايع، يك از شيوه هاي رايج در نوشتن تاريخ جنگ ها است. در اين شيوه تلاش مي شود رويدادها به ترتيب تاريخي روزانه، هفتگي، دوره اي به همان صورتي كه اتفاق افتاده اند به رشته تحرير درآمده و بازنمايي شوند تا نسل ها بعدي با توجه به ترتيب وقوع رويدادها به بازخواني آن ها بپردازند. مركز مطالعات و تحقيقات جنگ از سال هاي پاياني جنگ تحميلي پروژه ارزشمند تدوين روز شمار جنگ ايران و عراق را آغاز كرده است و تلاش دارد رويدادها و تحولات آن را از ابعاد گوناگون مورد بررسي قرار داده و به شكل كتاب هاي روزشمار به خوانندگان ارائه دهد كه علاقمندان به جزئيات بيشتر رويدادها، مي توانند به مجلدات منتشر شده مراجعه كنند. در اين فصلنامه سعي مي شود رويدادهاي مهم جنگ در قالب يك فصل مورد بررسي قرار گرفته و به تصوير كشيده شود. رويدادهاي جنگ داراي ابعاد مختلفي بودند و تحولات در حوزه هاي گوناگون بر روي روند جنگ ايران و عراق تاثير داشت. در اين فصل شمار تلاش مي شود رويدادهاي تاثيرگذار در رويدادهاي جنگ در ابعاد نظامي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي در سطوح ملي، منطقه اي و بين المللي مورد توجه قرار گرفته و به خوانندگان فصلنامه عرضه شود. اين شيوه در كنار مطالب تحليلي و اسنادي كه در مجله به خوانندگان ارائه مي شود، به دليل ارائه مطالب بر اساس ترتيب زماني وقوع رويدادها، مي تواند سير دقيق تري از شكلگيري تحولات جنگ را به خوانندگان عرضه دارد و به درك تاريخي آن ها از جنگ كمك شاياني

كند.

مقدمه

بهار 1359، به خصوص ماه فروردين آن، از نظر تاريخي مقطع خاصي در شكل گيري آينده نظام جمهوري اسلامي و مهم ترين اتفاق تاريخي آن يعني جنگ تحميلي بود. در اين دوره، ايران درگير بحران ها و مشكلات عديده داخلي و خارجي بود، حوادثي كه بعضي به طور مستقيم و بعضي به صورت غيرمستقيم به زمينه سازي جنگ تحميلي مربوط بودند و بر قدرت حكومتي، امنيت ملي و ثبات سياسي نظام تازه تأسيس جمهوري اسلامي تأثير مهمي داشتند.

به طور كلي در اين دوره زماني، نظام جمهوري اسلامي در وضعيتي دوگانه قرار داشت. از سويي با اتكا به

[ صفحه 92]

مشروعيت سياسي بالاي متأثر از پتانسيل انقلاب، نهادهاي قانوني خود را تأسيس يا پايه ريزي مي كرد (رفراندوم قانون اساسي، انتخابات رياست جمهوري و مرحله اول انتخابات مجلس در سال 1358 برگزار شده است) و از سوي ديگر در حال طي كردن مرحله گذار بود و به مرحله استقرار قطعي و ثبات طبيعي و قانوني خويش نرسيده بود. جريان هاي سياسي و اجتماعي [اعم از مخالفان و يا موافقان نظام جديد] كماكان به شيوه انقلابي فعاليت مي كردند و در يك چرخه منظم قانوني و عقلاني قرار نگرفته بودند. برخي از تشكل هاي سياسي، مخالف حاكميت بودند و به مطالبات سياسي به شكل گسترده اي دامن مي زدند در حالي كه نظام قادر يا مجاز به جذب و پاسخ مساعد به آن ها نبود. بنابراين مطالبات مزبور بلاتكليف مي مانند و عرصه سياسي را دستخوش بحران مي كنند. تشديد درگيري هاي خونين غرب كشور نيز از مسائل ديگري است كه نظام جديد با آن روبه رو

بود. در عرصه خارجي نيز سير روابط ايران با امريكا و بحران گروگان ها روزهاي تعيين كننده اي را مي گذراند. در اين ميان، عراق در فضاي ناشي از درگيري هاي ايران و امريكا در پي تحقق مطامع خويش برآمد. درگيري هايي كه در غرب كشور، جبهه ديگري را جلوي نيروهاي مسلح ايران گشوده بود نوعي ايجاد سهولت در حركت براي عراق محسوب مي شد و عامل مساعدي براي زمينه سازي تجاوز آن به شمار مي رفت.

با وجود حساسيت شديد اوضاع كشور، مركزيت سياسي و به تبع آن فرماندهي نظامي ايران در نوعي بحران و عدم ثبات به سر مي برد و تحت تاثير برخوردهاي تضعيف كننده ناشي از جناح بندي مرسوم به ليبرال و خط امام قرار داشت.

اين وضع وقتي وخيم تر شد كه در صف بندي كل عرصه سياسي كشور، برخي گروه ها با طرح دعاوي انقلابي، مانده از مبارزه با رژيم گذشته، به شدت فعال بودند و هر جا كه لازم مي شد، با اتكا به سلاح، نقش چريكي و شبه نظامي خود را نشان مي دادند و حاضر به پذيرش حاكميت جديد نبودند. اين وضعيت در مجموع فضايي را ايجاد كرد كه از ديدگاه رژيم عراق تسهيل كننده تحركات آن براي زمينه سازي تجاوز ارتش اين كشور به ايران به شمار مي رفت.

مهم ترين وقايع سياسي - نظامي مربوط به اين دوره زماني عبارت بودند از:

قطع روابط سياسي ايران - امريكا

بهار 1359 در حالي شروع گرديد كه درگيري سياسي ايران و امريكا هر روز تشديد مي شد و محور اصلي آن نيز مسئله گروگان هاي امريكايي بود. دولت امريكا تلاش داشت در سطح علني با افزايش فشارهاي سياسي و اقتصادي خود و متحدانش

اين مسئله را به نفع خود پايان دهد [در سطح سري، امريكا همچنان پيگير جدي اقدام نظامي بود]؛ در اين ميان، موضوع شاه سابق ايران نيز وجود داشت كه در پاناما به سر مي برد و با پيگيري هاي حقوقي دولت ايران براي استردادش مواجه شده بود، هر چند كارتر تمايلي به ورود شاه به امريكا نداشت، اما براي جلوگيري از استرداد او به ايران تمامي توان خود را به كار گرفته بود. با تدابير امريكا و هماهنگي مصر، شاه در اقدامي غير منتظره (همزمان با ورود نمايندگان ايران به پاناما) مجددا راهي مصر شد تا عملا حقوقدانان اعزامي ايران راهي براي پيگيري پرونده وي نداشته باشند [3 / 1 / 1359] اين اقدام امريكا جو ضد شاه - ضد امريكا را در ايران به شدت دامن زد.

در شب 9 / 1 / 1359 اعلام خبر ارسال پيام كارتر (از طريق سفارت سوئيس در ايران) براي امام خميني از طريق سيماي جمهوري اسلامي - به دستور شخص امام - به مثابه يك بمب خبري در مباحث موجود پيرامون آن بود.

در اين پيام نسبتا مفصل، كارتر ضمن هم نوايي با امام خميني (ره) و رئيس جمهور ايران درباره صلح جهاني و حاكميت ملل و موافقت با تشكيل كميسيون تحقيق براي

[ صفحه 93]

حل بحران موجود بين دو كشور توضيحاتي را نيز درباره بيماري شاه و سفر او به پاناما و مصر ارائه كرده بود. كارتر نامه خود را چنين به پايان برده بود: «اجازه مي خواهم جسارتا اعلام دارم كه به نظر من

زمان و دشمنان واقعي نظام هاي سياسي ما به زيان ما مشغولند. با تقديم بهترين احترامات. جيمي كارتر 26 / مارس 1980.»

در واكنش به افشاي اين پيام، دولت امريكا ابتدا ارسال هرگونه پيامي به هر مقام ايراني را تكذيب كرد، اما بعد به ارسال پيام براي بني صدر رئيس جمهور اعتراف كرد.

در روز 12 فروردين 1359 و در مراسم روز جمهوري اسلامي پس از قرائت پيام امام كه در آن آمده بوده «آقاي كارتر بايد بداند... راه حل لانه جاسوسي را از من كه يك نفر از ملت ايران هستم خواستن، به بيراهه رفتن است. حل اين مسئله به دست هيچ كس جز ملت شريف ايران و مجلس شوراي اسلامي منبعث از آراي ملت نيست.» بني صدر در سخنراني خود اعلام كرد: «شوراي انقلاب تصميم گرفت كه اگر امريكا طبق بيان رسمي اعلام كند كه تا تشكيل مجلس و اتخاذ تصميم از سوي مجلس درباره گروگان ها نه تبليغي، نه ادعا و نه تحريكي كند، شوراي انقلاب مي پذيرد كه گروگان ها را تحت نظارت خود در آورد.» اما كارتر حاضر به دادن اين تضمين نشد و فقط در پيامي به بني صدر قول داد كه تا زماني كه پارلمان آينده ايران درباره سرنوشت نهايي گروگان ها تصميم بگيرد در امور داخلي آن دخالت نخواهد كرد.

با وجود عدم تضمين دولت امريكا، اقداماتي براي انتقال گروگان ها از دانشجويان به شوراي انقلاب انجام شد و حتي حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني و مهندس عزت الله سحابي (نمايندگان دائمي شوراي انقلاب در اين موضوع) براي مذاكره با دانشجويان به لانه جاسوسي رفتند؛ اما در عمل به دليل نپذيرفتن رسمي

شرط ايران از سوي دولت امريكا، اين مباحث به نتيجه اي نرسيد.

در شب 17 فروردين 1359 ( 6 آوريل 1980) حسن حبيبي، سخنگوي شوراي انقلاب، در پايان جلسه اين شورا اعلام كرد: «بر اساس تصميم و نظر امام، تصميم نهايي اعلام خواهد شد... و فردا در ملاقات با امام اين مطالب با ايشان در ميان گذاشته خواهد شد.» به دنبال اين امر، در امريكا اعلام شد كه در مقابله با شكست تلاش ها درباره انتقال گروگان هاي امريكايي به دولت ايران ممكن است ظرف 24 ساعت دولت امريكا تصميم به اعمال يك سري مجازات هاي اقتصادي جديد بر ضد ايران بگيرد، مگر اينكه نشانه هاي بهبود شرايط در ايران به وجود بيايد.

به اين ترتيب همه چيز به روز 18 / 1 / 1359 ( 7 آوريل 1980) موكول شد. كارتر حاضر نشد تعهدي را رسما اعلام كند. واضح است كه انتقال گروگان ها به دولت ايران بدون تعهد رسمي كارتر به عدم اقدام عليه نظام جمهوري اسلامي، باعث مي شد كه وضع گروگان ها از گرفتار بودن در يك وضعيت انقلابي تغيير كند و به اسيران يك دولت ياغي عليه حقوق بين الملل تبديل شوند. از طرفي در داخل كشور نيز تقريبا تمامي جريان هاي سياسي سرسختانه طالب مبارزه جدي تر با امريكا بودند و هر گونه حركت ملايم، به معناي سازش و تسليم انقلاب به دشمن شماره يك خود تلقي مي شد. در شوراي انقلاب به

[ صفحه 94]

رياست بني صدر كشش لازم براي حل قطعي اين مسئله بغرنج وجود نداشت؛بنابراين بار ديگر مسئولان نظام بار زمين مانده مشكلات را بر دوش

امام (ره) قرار دادند.

در ظهر اين روز پس از جلسه رئيس جمهور و چند تن از اعضاي شوراي انقلاب در حضور امام، دفتر امام اطلاعيه زير را منتشر كرد: «گروگان ها و سفارت تا تشكيل مجلس شوراي اسلامي و تعيين سرنوشت آنان به دست وكلاي محترم ملت، در دست دانشجويان مسلمان و مبارز باقي مي مانند.»

چند ساعت بعد، صبح روز 7 آوريل به وقت امريكا، در كاخ سفيد جلسه شوراي عالي امنيت ملي به رياست كارتر تشكيل شد و علي رغم مخالفت ونس، وزير خارجه، تصميم رسمي قطع روابط به تصويب رسيد.

شب هنگام به وقت امريكا كارتر در تلويزيون ظاهر شد. دانشجويان مسلمان پيرو خط امام را تروريست خواند و مجازات هاي جديدي را عليه ايران اعلام كرد كه عبارت بود از: قطع رابطه ديپلماتيك با ايران، اعمال مجازات هاي اقتصادي حتي در زمينه دارو و مواد غذايي، فراهم آوردن امكان شكايت مالي براي استفاده از دارايي هاي مسدود شده ايران و لغو رويداد جديد و عدم تمديد رواديد قبلي. وزارت خارجه امريكا نيز رسما به ديپلمات ها و كارمندان ايراني سفارت ايران، 36 ساعت مهلت داد تا خاك امريكا را ترك كنند.

امام خميني (ره) به اين امر طي پيامي چنين واكنش نشان داد: «ما اين قطع رابطه را به فال نيك مي گيريم چون كه اين قطع رابطه براي قطع اميد امريكا از ايران است ملت رزمنده ايران اين طليعه پيروزي نهايي را كه ابرقدرت سفاكي را وادار به قطع رابطه يعني خاتمه دادن به چپاولگري كرده است، اگر جشن بگيرد حق دارد.»

گروه هاي سياسي و شخصيت هاي

مختلف با ايدئولوژي ها و خط مشي هاي مختلف نيز يك روز پس از اعلام قطع رابطه به اظهار نظر پرداخته آن را يك پيروزي براي ملت ايران قلمداد كردند. گروه هايي نظير: حزب جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، نهضت آزادي، جنبش مسلمانان مبارز به رهبري دكتر پيمان، حزب ملت ايران به رهبري داريوش فروهر، سازمان مجاهدين خلق، سازمان چريك هاي فدايي خلق، حزب توده و... در نهايت با انتخاب سوئيس و الجزاير به ترتيب به عنوان حافظ منافع امريكا و ايران در پايتخت كشور ايران و امريكا، دو كشور در دوره جديدي از مناسبات ديپلماتيك قرار گرفتند.

شكست اقدام نظامي امريكا در طبس (عمليات نجات گروگان ها)

در حالي كه امريكا در سطح علني در جبهه هاي سياسي و اقتصادي به شدت عليه ايران فعال بود؛ در سطح سري، اقدام نظامي را تدارك مي ديد. در روز 2 / 1 / 1359 ( 22 مارس 1980) جلسه اي مهم و طولاني با شركت كليه مقامات عالي سياسي، نظامي و امنيتي امريكا تشكيل شد. در اين جلسه علي رغم مخالفت سايروس ونس با هر گونه اقدام نظامي گزارش كاملي از طرح نجات ارائه و نهايتا قرار شد يك تيم شناسايي براي اصلاح و تكميل آن راهي ايران شود.

[ صفحه 95]

در روز 2 فروردين (11 آوريل) - مقارن با برپايي يك راهپيمايي وسيع و سراسري در سرزنش و محكوميت امريكا و دولت عراق در ايران - اجلاس شوراي امنيت ملي امريكا برگزار شد. زبيگنوبرژينسكي، مشاور امنيت ملي كارتر در اين باره در خاطراتش مي نويسد:

«يك روز قبل از آن... به رئيس جمهور توصيه كرديم تا جلسه بسيار مهم

شوراي امنيت ملي را با شركت بعضي از مشاوران عمده اش در امور داخلي تشكيل بدهد و در پايان براي فريب دادن اذهان به آن ها بگويد كه با طرح ماموريت نجات گروگان ها مخالفت كرده است. سپس ما بايد يك جلسه مجزاي كوچك تر با شركت افرادي كه مي بايست از جريان مطلع باشند تشكيل داده و در آن جلسه تصميم واقعي را براي به اجرا درآوردن طرح ماموريت نجات اتخاذ كنيم.»

پس از تشكيل جلسه، همه حاضران به طرح، رأي موافق دادند؛ به جز كريستوفر معاون وزير خارجه كه به جاي ونس در جلسه شركت كرده بود.

در اين مدت تا شروع عمليات، مقامات امريكايي در سخنان خود نوعي فريب و غافلگيري را مد نظر داشتند و با مطرح كردن زمان بندي هاي مختلف و دوردست و با انتشار خبرهايي درباره محاصره دريايي، مين گذاري سواحل ايران و ديگر اقدامات نظامي ذهن مسئولان و تصميم گيرندگان ايران را از حركت اصلي نظامي امريكا دور مي كردند. به خصوص كه امريكاييان اعلام كرده بودند كه تدارك نظامي خود را در صورتي آغاز مي كنند كه متحدان آنان به تحريم هاي اعلام شده از سوي امريكا ملحق نشوند. در 17 آوريل (28 فروردين) امريكا مجازات هاي جديدي را عليه ايران اعلام كرد و از احتمال بستن تنگه هرمز خبر داد. 22 آوريل (2 ارديبهشت) بازار مشترك اروپا اعلام مي كند به ايران تا 17 مه (27 ارديبهشت) فرصت مي دهد كه گروگان ها را آزاد كند در غير اين صورت به اعمال مجازات هاي مصوب اقدام خواهد كرد. اين در حالي بود كه تعداد ديگري از متحدين امريكا اعمال مجازات ها بر ضد ايران را منوط به تصميم بازار

مشترك اروپا كرده بودند.

در مجموع آنچه درباره حمله نظامي و حواشي آن انعكاس يافت فضايي ايجاد كرد كه خود به خود ايرانيان را به احتمال وقوع حمله نظامي و در عين حال نزديك نبودن وقوع آن، عادت مي داد و حساسيت را از آنان مي گرفت؛ به خصوص در اواخر ارديبهشت، بحران هاي داخلي مربوط به دانشگاه ها و كردستان عمده حساسيت ها را متوجه خود كرده بود و جاي چنداني براي تمركز در موضوع احتمالي حمله نظامي امريكا باقي نگذاشته بود.

صبح روز 24 آوريل به وقت امريكا (نيمه شب 5 ارديبهشت به وقت تهران) عمليات نجات آغاز شد. برژينسكي از اين روز به عنوان طولاني ترين روز چهار سال خدمتش در كاخ سفيد ياد مي كند.

طبق طرح تمرين شده قبلي قرار بود 8 هلي كوپتر با 3 فروند هواپيماي C-130 براي سوختگيري و انتقال تيم حمله در وسط بيابان ايران (صحراي طبس) وارد ايران شوند و سپس هلي كوپترها به محلي نزديك تهران رفته و در آنجا تيم براي يك روز توقف كرده سپس با وسايل نقليه اي كه قبلا توسط عوامل امريكا در ايران تهيه شده بود به محل سفارت بروند. يك تيم جداگانه نيز براي آزادي سه امريكايي مستقر در وزارت خارجه اعزام مي شد. پس از آزادي گروگان ها، به يك استاديوم در همان نزديكي (شهيد شيرودي) رفته به وسيله هلي كوپترها به فرودگاهي در نزديكي تهران - كه قبلا با فرود ناگهاني هواپيماي C-130 اشغال شده بود - منتقل و به وسيله هواپيماها منطقه را ترك كنند. به گفته برژينسكي در اجراي اين مأموريت، كشورهاي ديگري به خصوص در منطقه خاورميانه دخيل بودند.

اما با خراب شدن 3 هلي كوپتر از 8 هلي كوپتر شركت كننده در عمليات (2 هلي كوپتر در راه طبس و يك هلي كوپتر در فرودگاه طبس بر اثر طوفان شن از رده خارج شدند) و رسيدن تعداد هلي كوپترها به كمتر از 6

[ صفحه 96]

فروند كه به عنوان حداقل پيش بيني شده بود، دستور لغو عمليات صادر مي شود. اما ماجرا به همين جا ختم نمي شود چرا كه بر اثر برخورد يكي از هلي كوپترها با هواپيماي C-130 در هنگام سوختگيري و آتش گرفتن هر دو، 8 نفر كشته مي شوند و كماندوها مجبور مي شوند با به جا گذاشتن جنازه ها و هلي كوپترهاي باقي مانده، ايران را سريعا ترك كنند.

در هر حال در اين ماجرا ابهامات زيادي وجود داشت كه با وجود گذشت زمان هيچگاه جوانب مختلف آن به درستي روشن نشدند، كه برخي از اين ابهامات به شرح ذيل است:

- دست داشتن عوامل ايراني در اين عمليات و نقش آنان؛

- بمباران هلي كوپترهاي امريكايي در طبس به دستور بني صدر، كه به شهادت محمد منتظر قائم فرمانده سپاه يزد و از بين رفتن مدارك درون هلي كوپترها منجر شد؛

- شواهد موجود نشان مي داد اين عمليات فقط محدود به آزادي گروگان ها نبود، روشن نبودن دامنه اين عمليات كه اگر در طبس متوقف نشده بود و به تهران مي كشيد تا به كجا و چه افرادي تسري مي يافت و... بازتاب اين اقدام در امريكا، اعلام استعفاي سايروس ونس وزير خارجه به علت مخالفت با اين عمليات بود كه يك هفته قبل انجام گرفته

بود. خانواده هاي گروگان هاي امريكايي نيز با احمقانه خواندن اين عمليات، خواستار جلوگيري از تكرار آن شدند.

در ايران به فرمان امام (ره)، رئيس جمهور مأمور تشكيل دادگاه جهاني رسيدگي به جنايات امريكا شد. كه در خرداد ماه برگزار گرديد. و نيز انتقال گروگان ها از لانه جاسوسي به شهرهاي مختلف توسط دانشجويان پيرو خط امام متعاقب آن صورت گرفت.

تشديد تيرگي روابط ايران و عراق

اظهارات بني صدر، رئيس جمهور و فرمانده كل قوا، در اولين روز سال نو 1359 در مراسم نماز جمعه - در بهشت زهرا - مي تواند تصوير روشني از وخامت روابط ايران و عراق را ترسيم كند. وي به عنوان سخنران پيش از خطبه ها گفت: «سفير عراق يك بار پيش من آمد. به او گفتم به رئيس خودت بگو كه اگر فكر كنيد تير و تفنگ دشمن ما را ناراحت مي كند، ابدا، چون اين ها براي ما مثل نقل و نبات مي باشد و هيچ ناراحت نيستيم. ما در مورد اين كه شما دستتان را از وطن ما كوتاه بكنيد مذاكره نمي كنيم.»

اين نوع سخنان در واقع بازگو كننده افكار عمومي و مواضع تمامي مسئولان ايراني در قبال اقدامات عراق بود. اقدامات و رفتاري كه از قبل وجود داشت و در دوره زماني بهار 59 نيز همچنان ادامه يافت، اقداماتي نظير؛ عمليات هاي ايذايي و محدود و حمله به پاسگاه ها و يا مراكزي چون مجتمع نفتي بالاتاق در مناطق غرب كشور. اقدامات مسلحانه مهاجمان محلي وابسته به حكومت عراق و ايجاد رعب و وحشت در مناطق مرزي، اجراي آتش توپخانه، مين گذاري در جاده ها، بمب گذاري در اماكن عمومي و كشتار غير نظاميان، انفجار و انهدام خطوط لوله

انتقال نفت، تجهيز و ساماندهي عناصر فراري وابسته به رژيم گذشته در قالب هاي مختلف و... بخشي از تحركات ضد ايراني حكومت بعثي عراق بود.

[ صفحه 97]

اين تحركات ايذايي عراق به جايي رسيد كه در اواسط خرداد ماه، درگيري شديدي بين نيروهاي نظامي عراق و نيروهاي مرزي ايران روي داد. راديو لندن در خرداد ماه در اين باره چنين گفت: «به نظر مي رسد كه جنگ لفظي ميان ايران و عراق به شديدترين نبرد مرزي ميان دو كشور منجر شده است... به طور كلي حدود يك ماه است كه زد و خوردهاي پراكنده ميان نيروهاي ايران و عراق جريان دارد.»

مسئله سه جزيره دستاويزي براي عراق بود كه به وسيله آن حتي در مجامع بين المللي - نظير نامه 17 فروردين سعدون حمادي وزير خارجه عراق به كورت والدهايم - در تبليغات خود به شدت بر ايران بتازد و ايران را اشغالگر خطاب كند.

عراق در تاريخ 27 / 1 / 1359 به صورت رسمي براي حل مسائل خود با ايران چنين شرايطي تعيين كرد:

1. خروج بي قيد و شرط از 3 جزيره؛

2. باز گرداندن وضع اروندرود به وضعيت قبل از قرارداد 1975 الجزاير؛ و

3. به رسميت شناخت عرب بودن مردم عربستان (خوزستان).

مسئولان عراقي و شخص صدام، رئيس جمهور اين كشور در موارد متعدد به تهديد ايران مي پرداختند و اعلام مي كردند در صورتي كه برخوردهاي نظامي ايجاب كند ارتش عراق آماده است وظيفه ملي خود را در جنگ بر ضد ايران انجام

دهد و يا در جاي ديگري عنوان مي شد: عراق از درگيري در يك جنگ چند جانبه دريغ نخواهد كرد و بدين سان از شرافت ملت عرب و عراق، دفاع خواهد نمود.

دستگيري آيت الله صدر و خواهرش بنت الهدي در اواسط فروردين و به شهادت رساندن آنان در زير شكنجه (كه در 3 ارديبهشت رسما تأييد شد) گام ديگري بود كه بر تيرگي روابط ايران و عراق افزود. از جنبه اي ديگر عراق با اخراج وسيع ايرانيان مقيم عراق و عراقيان ايراني الاصل - ك به صورت ظالمانه اي صورت مي گرفت، به طوري كه تعدادي از اين رانده شدگان، به غير از لباس تن خود چيز ديگري به همراه نداشتند - بر شدت تيره گي روابط خود با ايران شدت بخشيد.

در 15 / 3 / 1359 راديو اسرائيل گزارش داد: «جنگ مرزي بين ايران و عراق، امروز گسترش تازه اي يافت و نيروهاي مسلح عراق تا قصر شيرين پيشروي نمودند. جنگ امروز بسيار پردامنه بود و نيروهاي دو طرف از سلاح هاي سنگين عليه يكديگر استفاده مي كردند.»

روزنامه كيهان در 17 خرداد نوشت: «درگيري هاي شديد در منطقه قصر شيرين پس از سه روز آرام گرفت و از بعد از ظهر ديروز (16 / 3 / 1359) تا صبح امروز (17 / 3 / 1359) صداي توپخانه دشمن قطع شد.» عراق نه تنها از مشكلات داخلي ايران نظير مسائل كردستان و حمايت از تجزيه طلبي در خوزستان، در تبليغات خود استفاده مي كرد. بلكه وانمود مي كرد ايران نه در برابر امريكا و اسرائيل كه در كنار اين دو قرار داد و آن ها قصد نابودي اعراب را

دارند.

در مجموع مي توان گفت در حالي كه در عراق مجموعه اي منسجم از اقدامات براي احراز آمادگي همه جانبه سياسي، نظامي، اقتصادي، اجتماعي و رواني عليه ايران، روز به روز سرعت و شتاب و وضوح بيشتري مي گرفت؛ در ايران شدت منازعات سياسي گروه هاي داخلي و نيز درگيري جناح هاي حكومتي كه خود را در قالب موضوعات مختلف نشان مي داد فرصت و امكاني براي احراز آمادگي متقابل باقي نگذاشت.

وقايع ديگر

اتفاقات مختلفي در سه ماهه نخست سال 1359 بروز كرد كه در آشفته كردن فضاي داخلي و در روابط خارجي ايران بي تأثير نبود. در زير به علت محدوديت حجم مطالب فصلنامه، به ذكر عناوين اين وقايع مي پردازيم:

1) بحران قومي كردي: وقايع و حوادث مناطق كردنشين كشور كه دو روز پس از پيروزي انقلاب آغاز شد، با سوء استفاده شديد گروه هاي مسلح معارض و محارب قوم گرا، از مماشات حكومت و كوشش آشكار آنان براي سلب حاكميت دولت در منطقه در مسيري قرار گرفت كه تنها راه حل مسائل كردستان را راه حل مسلحانه قرار داد. در اين ميان مواضع بني صدر به عنوان رئيس جمهور و فرمانده كل قوا يكي از عوامل مهم شروع دوره جديدي است كه حركت نظام، بر پاسخگويي مناسب و قاطعانه به تحركات مسلحانه و خشونت بار گروه هاي مسلح، مبتني مي گردد. وي كه در درگيري با جناح خط امام نياز شديدي به حفظ و توسعه مشروعيت جريان خويش داشت در مناسبت هاي مختلف مسئله كردستان را مطرح مي كرد و قاطعانه و با صراحت از تسلم نشدن نظام بر گروه هاي مسلح

[ صفحه 98]

سخن

مي گفت. در اين شرايط، ماجراي حمله به ستون نظامي ارتش در اواخر فروردين ماه كه پس از ممانعت گروه هاي مسلح از ورود ستون به سنندج و حركت به سمت مرز پس از سه روز مسير خود را به سمت جاده كمربندي عوض كرده بود جنگي آغاز شد كه بر خلاف تصور گروه هاي مسلح به تثبيت حاكميت و قدرت نظام جديد انجاميد و مناطق مختلف يكي پس از ديگري از حاكميت آنان خارج شد.

2) اشغال سفارت ايران در لندن: قبل از ظهر روز چهارشنبه 10 ارديبهشت 1359 چند مرد مسلح پس از خلع سلاح نگهبان انگليسي سفارت ايران در لندن، بيست تن از كاركنان سفارت را به گروگان گرفتند. اين گروه با تماس با خبرگزاري هاي مختلف خود را از اعراب «عربستان» [خوزستان] معرفي كرده خواستار آزادي 91 نفر زنداني عرب زبان در خوزستان در مقابل آزادي گروگان ها شدند. يك روز پس از اين اقدام خبر گزاري دولتي عراق بيانيه اي را منتشر كرد كه به گفته اين خبرگزاري از سوي «اسكادران هاي انقلاب عربي در عربستان» صادر شده و اشغال سفارت ايران در لندن را از جمله عمليات هايي دانسته بود كه بر اساس حق قانوني خود براي پايان اشغال عربستان [خوزستان] به وسيله ايران صورت گرفته است. نكته قابل توجه اين ماجرا اعلام اين مطلب بود كه اگر گروگان هاي آمريكايي در تهران آزاد شوند، گروگان هاي سفارت ايران نيز آزاد خواهند شد. نهايتا كار به جايي رسيد كه پليس لندن در تاريخ 15 ارديبهشت پس از كشته شدن يكي از گروگان ها به دست مهاجمان طي عملياتي با حمله به سفارت و قتل سه تن از مهاجمان

گروگان ها را آزاد نمود.

3) انقلاب فرهنگي: به دنبال بر هم خوردن سخنراني هاشمي رفسنجاني در تالار اجتماعات دانشكده پزشكي دانشگاه تبريز به دليل اخلال گروه هاي ماركسيستي در 26 فروردين ماه 1359 اعضاي سازمان دانشجويان مسلمان و انجمن اسلامي كارگران و كارمندان دانشگاه با اشغال ساختمان مركزي دانشگاه و تحصن در آن خواستار پاكسازي مركزي دانشگاه از ستادهاي گروه هاي سياسي عمدتا مسلح شدند. به دنبال درگيري هاي شديدي كه در دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي سراسر كشور بين موافقان (اعضاي انجمن هاي اسلامي و مردم عادي) و مخالفان (گروه هاي ماركسيستي و مجاهدين خلق) برچيده شدن دفاتر گروه هاي سياسي در دانشگاه ها رخ داد؛ شوراي انقلاب در 29 فروردين طي اطلاعيه اي به كليه گروه هاي سياسي 3 روز مهلت داد كه ستادهاي خود را در دانشگاه ها تخليه كنند. اين ماجرا و حواشي آن با عقب نشيني آخرين گروه هاي مقاوم در دانشگاه تهران در دوم ارديبهشت ماه پايان يافت. در تاريخ 23 خرداد ماه نيز به فرمان امام «ستاد انقلاب فرهنگي» تشكيل شد كه موظف بود تا با تشكيل شورايي، برنامه ريزي رشته هاي مختلف و خط مشي فرهنگي آيند دانشگاه را انجام دهد.

4) مرحله دوم انتخابات مجلس افتتاح رسمي مجلس: در تاريخ 19 ارديبهشت 1359 مرحله دوم انتخابات مجلس شوراي اسلامي در سراسر كشور بين دارندگان اكثريت نسبي آراء در مرحله اول برگزار شد. اين در حالي بود كه گروه هاي چپ غير مذهبي، طرفداران بني صدر و مجاهدين خلق (منافقين) با جوسازي گسترده تلاش داشتند صحت انتخابات مرحله اول را مخدوش كنند. نكته قابل توجه در اين ايام اعلام حمايت مهندس بازرگان كانديداي راه يافته به مجلس در مرحله

اول از مسعود رجوي در مطبوعات بود كه انتقادات زيادي را متوجه وي كرد. مجلس اول نيز در تاريخ 7 خرداد ماه در محل ساختمان مجلس سناي سابق به طور رسمي كار خود را آغاز كرد.

5) جنجال نوار دكتر آيت: در تاريخ 28 خرداد ماه روزنامه انقلاب اسلامي ارگان بني صدر متن نواري را منتشر كرد كه در آن دكتر حسن آيت از اعضاي حزب جمهوري اسلامي در جمعي خصوصي مطالبي را بر عليه بني صدر رئيس جمهور عنوان كرده بود. اين امر دستاويزي براي حمله به حزب جمهوري اسلامي و شخص دكتر بهشتي دبير كل حزب به طور اخص و حمله به نظام جديد به طور اعم به وسيل مخالفان قرار گرفت كه با عنوان دفاع از رئيس جمهوري مطرح مي شد.

6) روند نزديكي بني صدر و مجاهدين خلق (منافقين): نامه مسعود رجوي به بني صدر در مورخه 3 / 1 / 1359: «پس از سلام؛... با توجه به ضرورت فوق العاده ارتباط مستمر با رئيس جمهوري در اوضاع حساس كنوني كشور، مي خواستم تقاضا كنم كه يك رابط سياسي كاملا مورد اعتماد كه ضمنا بتوان نيابتا افكار و نظريات خود شما را در مراجعات ما منعكس سازد، و همچنين قادر باشد كه مسائل ما را دقيقا به استحضار برساند، برايمان تعيين نماييد.... نيازي به تذكر نيست كه اگر مزاحمتي نباشد و مطبوعات نيز مانع نشوند و تبليغات نكنند، بسيار بسيار مرجح مي دانم كه مستقيما با خودتان در ارتباط باشم.»

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109