فرار دختران

مشخصات كتاب

سرشناسه :مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان ،1387

عنوان و نام پديدآور:فرار دختران/ واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان /علی غزالی اصفهانی

مشخصات نشر:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان ، 1387.

مشخصات ظاهری :نرم افزار تلفن همراه و رایانه

وضعیت فهرست نویسی :فیپا

فرار دختران

مقدمه

فرار دختران از خانه در جامعه ايراني به دليل معيارها ، هنجارها و ارزشهاي ديني ، خانوادگي و اجتماعي ، يک آسيب و مسئله اجتماعي مي باشد ، بنابراين ضروري است علل و پيامدهاي آن از ابعاد مختلف مورد تحليل قرار گيرد .

1- مسئله شناسي فرار از خانه

1-1 ) تعريف فرار

فرار از خانه و اقدام به دوري و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضاي خانواده ، بدون اجازه از والدين يا وصي قانوني خود ، در واقع نوعي واکنش نسبت به شرايطي است که از نظر فرد نامساعد ، غيرقابل تحمل و بعضاً تغيير ناپذير است . اين عمل معمولاً به عنوان يک مکانيسم دفاعي به منظور کاهش ناخوشايندي و خلاصي از محرکهاي آزار دهنده و مضر و دستيابي به خواسته هاي مورد نظر و عموماً آرزوهاي دور و دراز انجام مي شود .

امروزه در اکثر کشورهاي جهان ، فرار از خانه به يک معضل جدي اجتماعي تبديل شده است . بر اساس آمار سازمان بهداشت جهاني ، سالانه يک ميليون نوجوان 19 –13 ساله از خانه فرار مي کنند که 74 درصد آنها دختر هستند . [1] در ايران نيز مسئله فرار دختران به عنوان يک معضل مطرح مي باشد ، هر چند آمار و ارقام دقيقي در اختيار نداريم ، ليکن اخبار جرائد و مطبوعات از روند رو به رشد اين آسيب اجتماعي ، [2] کاهش ميانگين سنّي دختران فراري[3] و ظهور پيامدهاي ناگوار آن حکايت مي کند .

2-1 ) انواع فرار

اين عمل بر حسب موضوعات مختلف به قرار ذيل قابل دسته بندي مي باشد :

الف ) - از نظر جنس و تأهل

اقدام به فرار ، هم از سوي پسران ( و مردان متأهل ) و هم از سوي دختران ( و زنان متأهل ) انجام مي شود .

لازم به ذکر است دلائل چنين اقدامي توسط مردان متأهل و پسران با يکديگر متفاوت است . زنان متأهل نيز اغلب به دليل خشونت و مفاسد اخلاقي همسر

يا اغفال و مفاسد اخلاقي خود از خانه متواري مي شوند .

ب ) - از نظر اطلاع خانواده

در اکثر موارد اقدام به فرار به طور ناگهاني ، بدون خبر و اطلاع اعضاي خانواده صورت مي گيرد ، اما در برخي شرايط ، فرد قصد خود را به صورت «تهديد به فرار» اطلاع مي دهد . اين عمل اغلب در بين پسران فراري معمول است

ج ) - از نظر تعداد همراهان

در شرايطي ممکن است که اقدام به فرار به همراهي فردي از جنس مخالف با زمينه دوستي و قرار ملاقات انجام شود . اخيراً مواردي از فرارهاي گروهي در بين دختران مشاهده شده است . اما اغلب ، دختران به تنهايي فرار مي کنند .

د ) - از نظر مدت زمان

در برخي شرايط فرد پس از فرار و مواجهه با مشکلاتي نظير عدم امنيت و فراهم نبودن امکانات زندگي ، پشيمان مي شود و در صورت خوش اقبالي ، با کمترين لطمات روحي و جسمي توسط نيروهاي امنيتي ، شناسايي و در مدت زمان کوتاهي به خانه بازمي گردد . در چنين وضعيتي به نظر مي رسد دلائل فرد جهت فرار چندان منطقي نبوده يا فرد برنامه و هدف معيني براي فرار نداشته است . دسته اي از دختران فراري نيز به دليل شرايط واقعاً نامساعد خانه ، حاضر به بازگشت نيستند و براي جلوگيري از اينکار از نام مستعار استفاده مي کنند و يا اظهار مي دارند که خانواده اي ندارند .

ه_ ) - از نظر مبدأ و مقصد

اغلب فرارها از شهرستانها به مرکز يا شهرهاي بزرگ انجام مي شود ، هر چند مبدأ و مقصد معدودي از فرارها نيز بالعکس مي باشد

و گاهي نيز از شهرهاي کوچک و بزرگ به قصد عزيمت به کشورهاي ديگر اتفاق مي افتد .

و ) - از نظر تکرار

برخي از دختران براي نخستين بار اقدام به فرار مي کنند و دسته اي ديگر عليرغم تلاشهاي مددکاران جهت بازگشت به محيط خانه و خانواده ، مجدداً از محيط خانه مي گريزند .

3-1 ) انگيزه هاي فرار

آمار نشان مي دهد انگيزة افراد فراري بر حسب جنس ، سن ، تحصيلات و محيط زندگي متفاوت است اما انگيزه هاي ذيل بين همگان عموميت دارد :

الف ) - اثبات وجود و جلب توجه اطرافيان و اجبار آنها براي اجراي تمايلات و خواسته هاي خويش؛

ب ) - رهايي از هنجارها ، فشارها ، تحميل ها ، قيد و بندها ، خشونتها و آزارهاي خانواده و کسب آزادي عمل در رفتارهاي فردي و اجتماعي؛

ج ) - لجاجت با خانواده ، سلب آرامش و ايجاد بدنامي يا مشکل براي آنان به جهت عدم تعلق و دلبستگي به خانواده .

د ) - تحت فشار قرار دادن ديگران براي تحقق خواسته هاي خود درخصوص زندگي آينده و موقعيت بهتر اقتصادي .

2- تبيين عوامل مؤثر در فرار دختران

توضيح

آسيبهاي اجتماعي نظير فرار از خانه داراي زمينه ها و ابعاد مختلف_ي هستن__د و عوام__ل گوناگوني از جمله عوامل فردي ، خانوادگي و اجتماعي در شکل گيري آن مؤثر مي باشد .

1-2 ) عوامل فردي

اين دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل شخصيتي و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخي از آنها اشاره مي شود .

الف ) – شخصيتهاي ضد اجتماعي

ويژگيهاي اين نوع شخصيت ، بهم ريختگي ارتباط ميان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهاي نابهنجار است که مورد قبول جامعه نمي باشد ، ولي معمولاً نزد عامل آن در اصل و يا در مواقعي خاص ، ناپسند شمرده نمي شود . افراد روان رنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعي بي تفاوت بوده و کمتر آنها را رعايت مي کنند . اعمال اين افراد نظام اجتماعي را متزلزل مي کند و رعايت ارزشهاي اخلاقي را به پايين ترين سطح آن تنزل مي دهد . از مشخصات بارز شخصيت هاي ضد اجتماعي خود محوري ، فريبندگي سطحي و ظاهري ، عدم احساس مسئ__وليت ، فقدان بينش نسبت به انگيزه هاي عمل مي باشد . آنها به طور تکانشي عمل مي کنند ، به پيامد عمل خود نمي انديشند ، در کارهاي خود بي پروا و بي ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربيات ، بسيار ضعيف بوده و در قضاوتهاي خود يکسويه مي باشند . اين نوع شخصيتها عمدتاً از محيط خانه و مدرسه فرار مي کنند . [4]

ب ) - شخصيتهاي خود شيفته

اين شخصيت ها تمايل شديدي به خودمحوري دارند و پيوسته به تمجيد و توجه ديگران نيازمندند و در روابط خود با مردم به نيازها و احساسات ديگران بي توجه مي باشند[5] و با آنها

همدردي و علاقه نشان نمي دهند . اين افراد اغلب با رؤياهايي در مورد موفقيت نامحدود و درخشان ، قدرت ، زيبايي و روابط عشقي آرماني مشغول هستند . اين گروه ممکن است مشکلات خود را بي همتا بپندارند و احساس کنند که فقط افراد هم سطح خودشان آنها را درک مي کنند . [6] اغلب اين افراد والديني داشته اند که نسبت به آنها محبت با ثباتي نداشته يا سرد و طرد کننده بوده اند يا بيش از حد به آنها ارج نهاده اند . [7]

ن_وجوانان خود شيفته ، به علت سرکوب خواسته ها و فقدان ارضاي تمايلات دروني از کانون خانواده بيزار شده و به رفتارهاي نابهنجار نظير فرار از خانه گرايش نشان مي دهند .

ج ) - شخصيت برونگرا

«آيزنک» معتقد است بين ويژگي شخصيتي افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد . فرد برونگرا به دنبال لذت جويي آني است و دَم را غنيمت مي شم_ارد ، دوست دارد در انواع ميهماني ها و جشنها شرکت کند ، تشنة هيجان و ماجرا جويي است ، کمتر قابل اعتماد مي باشد ، نمي تواند احساساتش را کنترل نمايد و بدون تأمل عمل مي کند . [8]

د ) - شخصيت هيستريونيک ( نمايشي )

نزد اين افراد جلب توجه ديگران اولويت خاصي دارد . دوست دارند پر جوش و خروش صحبت کنند . مشخصه بارز آنها بيان اغراق آميز ، هيجاني ، روابط طوفاني بين فردي ، نگرش خود مدارانه و تأثير پذيري از ديگران است . توجه کافي به درک موقعيت ندارند و تمايل دارند با تعميم عاطفي پاسخ دهند . [9] اين افراد براي آنکه «خود» را

ثابت کنند ، هر تجربه اي را حتي اگر براي آنان گران تمام شود و مشکلاتي را ايجاد نمايد ، انجام مي دهند .

هيجان طلبي ، ماجراجويي ، تنوع طلبي ، کنجکاوي ، استقلال طلبي افراطي ، لذت گرايي کوتاه مدت[10] و ارضاي تمايلات آني ، خود باختگي احساسي و غلبة کنشهاي احساسي بر کنشهاي عقلاني از جمله مشکلات رفتاري است که فرد را به سوي موقعيتهاي خطرزا نظير فرار از خانه رهنمون مي شود .

از ديگر مشکلات روحي - رواني که منجر به رفتارهاي ضد اجتماعي مي شود ، مي توان به ضعف عزت نفس ، احساس کهتري ، فقدان اعتماد به نفس ، خود انگارة ضعيف ، احساس عدم جذابيت ، افسردگي شديد ، شيدايي ، اختلال خلقي دو قطبي و . . . اشاره نمود . چنين افرادي معمولاً مستعد انجام رفتارهاي نسنجيده ، نظير فرار از خانه مي باشند .

2-2 ) عوامل خانوادگي

1-2-2 ) نوع خانواده

به اعتقاد صاحبنظران ، خانواده در شکل دهي به زندگي و رفتار فرد تا حد زيادي مؤثر است . اگر خانواده با مشکلات و آسيبهاي عديده اي مواجه باشد ، روند جامعه پذيري اعضاي خانواده مختل مي شود . «کلمن» در سال 1980 از چهار نوع آسيب براي خانواده نام مي برد که بر کنشهاي نابهنجار فرزندان مؤثر مي باشد :

الف ) - خانواده بي کفايت[11]

اين خانواده فاقد منابع جسماني يا روانشناختي مؤثر براي سازگاري با عوامل تنيدگي زندگي بهنجار است و نمي تواند با مسائل زندگي خانوادگي مقابله کند .

ب ) - خانواده ضد اجتماعي[12]

اين خانواده واجد ارزشهايي به شدت مغاير با ارزشهاي اجتماعي مي باشد و رفتارهاي نامطلوب را تشويق مي کند . به اعتقاد «مسنر» و «کروهن»[13]

شرايط برخي خانواده ها نابهنجاري را تأييد مي نمايد .

ج ) - خانواده آشفته[14]

اين خانواده با کنشها و اختلالات رفتاري نظير غير منطقي بودن ، دعوا ، تعارض و . . . مشخص مي شود و اعضاي آن داراي شخصيت هاي مخرب و غير عادي هستند که فضاي خانه را به اضطراب و تنش مي کشانند . هر چند والدين در چنين خانواده هايي حضور فيزيکي دارند ، اما فضاي حاکم بر خانواده توأم با طرد فرزندان ، ع_دم محبت و بي توجه__ي به مسائ__ل آنه_ا مي باشد . فرد به دليل کمبود محبت و تربيت ناصحيح در مواجه با يک محبت کاذب اقدام به فرار مي کند . والدين چنين خانواده هايي در کانون ارتباطات خانوادگي حضور فعال ندارند و فرزندان به حال خود رها شده اند و روابط آنها فاقد هر نوع نظارت صحيح مي باشد و کارکرد تربيتي و کنترل غير رسمي خانواده تضعيف شده ، آرزوهاي بي حد آنوميک شدت يافته و زمينه هنجارشکني فرزندان فراهم است .

اين نوع خانواده ، فاقد سرمايه اجتماعي است و نمي تواند به عنوان يک منبع کنترل ، مانع رفتارهاي تند جوانان از جمله فرار آنان از خانه شود .

د ) - خانواده از هم گسيخته[15]

اين خانواده به دليل از دست دادن پدر و مادر خانواده بر اثر مرگ ، طلاق و جدايي در اکثر موارد براي تربيت فرزندان و سازگاري اجتماعي آنها دچار مشکل مي باشد . [16]

در چنين خانواده اي فرد با احساس ناکامي و محروميت ، کمبود محبت و خلاء واکنش عاطفي مواجه است و در صورتي که فردي جانشين والدين خانواده شود ، احتمال اختلال در

هويت خانوادگي و عدم پذيرش او از سوي فرزندان و ناسازگاري با وي و فرزندان ناتني وجود دارد که همين امر مي تواند زمينه اختلالات رفتاري مانند فرار از خانه را فراهم کند .

2-2-2 ) روابط در خانواده

الف ) - خشونت در خانواده

فرار از خانه يکي از بازتابهاي خشونت خانگي است که به دليل تأثيرات اجتماعي آن قابل تأمل است . اعمال خشونتهاي روحي ، جسمي و جنسي از سوي اعضاي خانواده ( تجاوزات جنسي توسط پدر يا جانشين پدر يا برادر تني يا ناتني ) عامل بسيار مهمي در فرار برخي از دختران است . بسياري از دختراني که قرباني اين نوع خشونتها مي باشند به دليل ترس از آزار دهندگان و آبروي خويش جرأت اظهار مشکلاتشان را ندارند ، لذا از خانه فرار مي کنند و در شرايطي که از سوي نيروهاي امنيتي مجبور به بازگشت شوند ، تمايلي به اينکار ندارند ، زيرا از محيط ناامن خانه مي هراسند .

ب ) - تبعيض در خانه

بسياري از والدين آگاهانه يا ناآگاهانه با تبعيض بين فرزندان ، موجب اختلاف بين آنها و دلسردي از زندگي مي شوند . تبعيض در مواجه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رويه منطقي براي برخورد با خطاهاي فرزندان و تنبيه تبعيض آميز بر اساس برتري پسر بر دختر يا بالعکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبيني فرزندان نسبت به والدين مي شود . تبعيض در خانه با روحيه حساس و عزت نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران ناپذيري را بر روح و روان آنان وارد مي کند و با ايجاد بحرانهاي روح_ي و س_رخ_وردگ_ي ، آنان را به سوي عکس

العمله_اي منفي نظير فرار از خانه سوق مي دهد .

ج ) - محدوديت مطلق

در اين نوع شيوة تربيتي ، فرزندان از آزادي و اختيار لازم ، متناسب با سن و شرايط خويش محرومند و بايد نظر والدين را بدون آگاهي از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر ، دخالت يا تصميم گيري را ندارند . به طور نمونه نمي توانند درباره زندگي آينده خويش تصميم بگيرند و بايد تن به ازدواجهاي اجباري دهند .

در اين خانواده ها به خواسته هاي مادي ومعنوي فرزندان توجهي نمي شود ، لذا توانايي و مقاومت آنها درهم مي شکند . فرزندان نسبت به خانواده خود احساس نارضايتي ، تحقير ، تنفر و سرخوردگي مي کنند . زيرا همنوايي با هنجارها و درخواستهاي خانواده ، براي آنها سنگين بوده و موجب ايجاد تنفر از خانواده مي شود ، لذا از هر فرصتي جهت عدم پيروي از هنجارهاي خانواده بهره مي برند و درصدد هستند با فرار از خانه ، از اين محدوديت ها رهايي يابند .

د ) - آزادي مطلق ( فرزند سالاري )

همانطور که عدم توجه به نيازهاي عاطفي فرزندان مي تواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد؛ توجه بيش از حدّ متعارف و در اختيار بودن امکانات فوق حد سني فرزند ( فرزند سالاري ) هم مي تواند زمينه مسائلي چون فرار از خانه را ايجاد نمايد .

در شيوه فرزند سالاري ، اغلب تمايلات و خواسته هاي فرزندان محقق مي شود ، لذا به محض ايجاد مشکلات و بحرانها و فشارهاي زندگي که در آن امکان تحقق برخي از آرزوها سلب مي شود و يا در شرايطي که خواسته هاي فرزند به

افراط مي گرايد و والدين با آن مخالفت مي نمايند ، فرزند به دليل تربيت عاطفي ( نه تربيت عقلاني ) ، روحيه عدم درک منطقي شرايط ، نازپروري و کاهش دامنه استقامت و آستانه تحمل در برابر مخالفت والدين و مسائل خانه ، عصيان و طغيان نموده و همين امر موجب دوري او از والدين و اعضاي خانواده مي گردد که نهايتاً مي تواند زمينه فرار از خانه را فراهم نم_ايد . به عبارت ديگر فرد عليرغم وجود خانواده اي که در اغلب موارد خواسته هاي او را جامة عمل پوشانده است ، کوچکترين انتقاد يا منعي را تحمل نمي کند و اقدام به فرار مي نمايد . در اين شرايط مسائل بسيار کوچک به دليل پايين بودن آستانه مقاومت ، در نظر فرد بزرگ و غير قابل تحمل جلوه مي کند . چنين فردي پس از فرار نيز اقدام خود را توجيه مي کند و با احساس عميق بيدادگري به متهم کردن اطرافيان مي پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است . اين وضعيت در بين طبقات مرفه و غني جامعه بيشتر مشاهده مي شود .

3-2 ) عوامل اجتماعي

1-3-2 ) شبکه روابط اجتماعي

طبق نظريه انتقال فرهنگي ساترلند[17]انحرافات و نابهنجاري هاي رفتاري عموماً از طريق گروههايي نظير دوستان يا خانواده آموخته مي شود .

«اسگود» معتقد است هر چقدر ميزان گذران جوان با گروههاي همسن خود[18] که امور خلاف در آنها هنجار است ، بيشتر باشد ، فرد همرنگ و همانند آنها مي شود و براي کسب احترام در گروه ، به رفتارهاي خود نمايانه نظير فرار از خانه تشويق مي شود . [19]

فرد عضويت يافته در گروه هاي ناباب ، ارزشهاي نادرست

گروه از جمله نحوه مقابله و برخورد با امر و نهي والدين ، نحوه مخالفت و به کرسي نشاندن خواستها و تمايلات نفساني در خانه ، . . . را دروني مي کند و با دسترسي به فرصتهاي نامشروع ، آنها را به مرحله عمل مي رساند . در اين گروهها رفتار کجرو و نابهنجار بسيار عادي و روال شده است و به عنوان ارزشهاي مدرن اشاعه مي شود و نگرشها و نصايح والدين به عنوان ارزشهاي منسوخ محسوب مي شود . بر اساس تحقيقات حدود 79 درصد جوانان به همانند سازي با دوستان خود مي پردازند .

2-3-2 ) وسايل ارتباط جمعي

رسانه هاي نوشتاري و ديداري داراي کارک__رده__اي س__ه گانه از جمله اطلاع رساني هستند . زماني که رسانه ها موضوع فرار دختران را با ذکر تمام جزئيات منعکس مي کنند ، ( البته اين کار اغلب با هدف جذب مخاطب و فروش بيشتر انجام مي شود ) در واقع افراد را نسبت به وضعيت افراد فراري که شرايط نامساعد و بغرنج خانه را تحمل نکرده اند ، مطلع مي کنند و باعث مي شوند آنها نيز همين عمل را در مواجه با مسائل خانواده تکرار کنند . ضمن آنکه قبح مسئله تا حد بسيار زيادي در اذهان شکسته شده و به عنوان يک عمل عادي جلوه مي نمايد .

از سوي ديگر برخي از فيلمها و سريالهاي تلويزيوني مشوق فرار از خانه است ، ترويج روحيه استقلال طلبي غير منطقي در سنين نوجواني ، تنوع طلبي ، عدم رعايت احترام به نظرات والدين و پرخاشگري نسبت به بزرگترها ، ترويج فرزندسالاري ، مادي گرايي و . . . حتي نمايش فرار جمعي از جوانان ، بدون

نمايش صحيح پشيماني و ندامت آنها ، مي تواند در شيوع اين پديده مؤثر باشد .

نقش رسانه هاي جمعي به ويژه ماهواره و اينترنت در رواج بي بند و باري اخلاقي ، مقابله با هنجارهاي اجتماعي ، عدم پايبندي مذهبي و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسي حائز اهميت است .

3-3-2 ) شهرنشيني

بافت اجتماعي شهرهاي بزرگ و پيچيدگي روزافزون زندگي شهري ، گمنامي و ناشناخته بودن در جمعيت ميليوني شهرهاي بزرگ و کاهش نظارت رسمي و غير رسمي ، دور بودن از چنگال قانون و عدم شناسايي دقيق متخلفان ، فرصت ارتکاب جرائم و رفتارهاي ضد اجتماعي را فراهم مي کند .

جاذبه شهرهاي بزرگ ، رفاه ، تجملات شهري و امکانات مادي ، انگيزة در اختيار داشتن آنها و زندگي در اين محيط را مضاعف مي کند و سيل عظيم جمعيت با هدف يافتن شغل و دستيابي به امکانات فوق مهاجرت مي نمايند و شهرهاي ب_زرگ را ب_ا خ_رده فرهنگه__اي مخت__لف درهم مي آميزند و بدين ترتيب پايبندي به آداب و رسوم کاهش مي يابد و آزادي عمل فرد نيز بيشتر مي شود . گاهي همين سراب زندگي مرفه شهري و آزادي عمل ، دختران را به سوي شهرها متواري مي نمايد .

4-3-2 ) تغيير ارزشها

انسانهاي دنياي امروز در چهار راه سرگرداني و تضاد ارزشها گرفتار آمده اند و نمي دانند به کدامين سو حرکت کنند . از يکسو جامعه بستر نويني از ارزشهاي اجتماعي مدرن را مقابل ديدگان افراد قرار مي دهد و از سوي ديگر فرد را با بن بستهاي بسياري در دستيابي به اهداف جديد مواجه مي کند . جوان امروز در اين شرايط با مشکل بحران هويت ، کاهش پايبندي به ارزشهاي ديني و اجتماعي و شکاف نسلي بين خود و والدينش مواجه است . گاه آنچه که اجتماع به طور عملي به او مي آموزد با ارزشهاي خانوادگي سنخيتي ندارد و حتي در تناقض آشکار مي باشد و همين امر شخصيت او را دچار دوگانگي مي نمايد . دختران امروز دچار خود درگيري مي شوند

و براي فرار از اين حالت به شيوه هاي مختلفي نظير فرار از خانه متوسل مي گردند . [20]

5-3-2 ) مشکلات اقتصادي

برخي از صاحبنظران مشکلات اقتصادي را علت عمده آسيبهاي اجتماعي مي دانند ، البته اين به مفهوم نگرش تک عاملي در تبيين انحرافات نمي باشد . به اعتقاد آنان عوامل اقتصادي در چگونگي زندگي فردي و اجتماعي انسانها تأثير گذار است . فقر و توزيع ناعادلانه ثروت ، به همراه فقر فرهنگي زمينه ساز انواع رفتارهاي نابهنجار مي باشد . «ژان دولارد» معتقد است انسانها به طور معمول به علت کشمکش دروني ناشي از محروميت ، عکس العمل هايي نشان مي دهند ، اما نکته قابل تأمل آن است که محروميت هاي اقتصادي ، عکس العملهاي تند و ضد اجتماعي را تحريک مي کند زيرا فقر ، ترس از مجازات را به حداقل مي رساند و فرد محروم مسئوليت عمل ضد اجتماعي خود را متوجه بي ساماني اجتماعي مي داند . [21]

در شرايطي که يک قشر از جامعه به آساني ثروتهاي کلان و بادآورده در دست دارند و شخصيت انسانها با ثروت و دارايي آنها سنجيده مي شود ، طبقات زيرين هرم طبقاتي همواره خود را با طبقات بالا مقايسه مي کنند و از اين توزيع ناعادلانه ، احساس محروميت مي نمايند ، همين احساس محروميت نسبي[22]موجب مي گردد که فرد سعي کند به هر طريق ممکن به اهداف و آرزوهاي مادي خود دست يابد يا تصميماتي بگيرد که مشکلات اقتصاديش برطرف شود . به طور نمونه در زمان بيکاري و بحران اقتصادي در خانواده ، پدر يا جانشين پدر تصميمات نامناسبي نظير اجبار دختر به ازدواج با مرد مسن ثروتمند يا اجبار دختر به اشتغال در مشاغل

غير مجاز همانند خريد و فروش مواد مخدر را اتخاذ مي کند و دختر خانواده نيز متعاقباً درصدد خواهد بود که خود را از اين وضعيت اسف بار نجات دهد و به استقلال اقتصادي دست يابد ، همين امر انگيزه فرار از خانه را در او تقويت مي کند ، غافل از آنکه رو به سوي سياهي در حرکت است .

امروزه فشارها و مشکلات اقتصادي ، احتمال دو شغله بودن يا اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل کاذب يا غير مجاز را افزايش داده است . همين مسئله منجر به کم توجهي آنها نسبت به نيازهاي جوانان ، رفع مشکلات روحي و رواني و تربيت صحيح و شايسته آنها گرديده است . به اعتقاد «اسگود» در شرايطي که عضو مقتدر خانواده به واسطه اشتغال در شغل دوم ، دير وقت در منزل حضور داشته باشد و نظارت او بر اعضاي خانواده کاهش يابد ، اعمال ضد اجتماعي نظير فرار از خانه در جامعه رو به گسترش خواهد بود . [23]

در اين جهت انعکاس شرايط افسانه اي برخي زندگي ها و نمايش فاصله هاي طبقاتي توسط رسانه ها نقش مؤثري در ازدياد اين مشکل دارند .

6-3-2 ) ضعف نظارت اجتماعي

با استناد به انگيزه هاي فرار دختران از خانه درمي يابيم که اکثر آنان براي کسب استقلال و آزادي روابط در خارج از خانه ( جامعه ) اقدام به فرار کرده اند . اين بدان معناست که جامعه ميزان نظارتهاي اجتماعي دولتي و مردمي ( امر به معروف و نهي از منکر ، گزارشات مردمي ، نيروهاي بسيج… ) را کاهش داده و آزادي بي قيد روابط زنان و مردان را افزايش

داده است ، به گونه اي که آنها بدون واهمه و کنترل به امور خلاف مي پردازند ، در حالي که اين حد افراطي از آزادي ، مقبول بسياري از خانواده ها نيست . آنها به دليل همين فضاي نامناسب جامعه مجبور مي شوند رفتار و ارتباطات اجتماعي دختران خود را محدود کنند و اين محدوديت و کنترل ، دختران را با عقده هاي روحي _ رواني مواجه مي نمايد و آنان احساس خواهند کرد که خانواده ، آنها را درک نمي کند ، در ص_ورتي که ب_رعکس ، خ_ان_واده به دليل آينده نگري و مصلحت انديشي فرزند و شناخت نسبت به اوضاع اجتماعي ، مي کوشد دختر را از حيطه خطر دور سازد ، اما برخي دختران به دليل حساسيت هاي روحي و کوته بيني ، دلسوزي والدين را به معناي سلب آزادي تعبير مي کنند و در نتيجه اقدام به فرار از خانه مي نمايند .

3- پيامدهاي فرار دختران

توضيح

فرار دختران در واقع تعرض به قاعدة کهن و مرسوم زمانهاي ديروز و امروز است که خانه را محل امن و آرامش افراد مي داند ، نه محلي که بايد از آن گريخت . اين تعرض و جدال ، جامعه را تحريک کرده و آشفتگي هاي خاصي را دامن مي زند . هنگامي که دختري به هر دليل منطقي يا غيرمنطقي از خانه فرار مي کند ، خود و پيرامونش ، يعني خانواده و جامعه را تا شعاعي وسيع به طرق مختلف در معرض آسيبها و خطرات بسيار زيادي قرار مي دهد . اين پيامدها در بعد فردي ، خانوادگي و اجتماعي قابل بررسي است :

1-3 ) پيامدهاي فردي

فرار ، آغاز بي خانماني و بي پناهي است و همين امر ، زمينة ارتکاب بسياري از جرائم را فراهم مي کند . دختران فراري براي امرار معاش به سرقت ، تکدي گري ، توزيع مواد مخدر ، مشروبات الکلي و کالاهاي غير مجاز ، روسپيگري ، عضويت در باندهاي مخوف و کثيف اغفال و فحشاء اقدام مي کنند . برخي از اين دختران پس از فرار در ساختمانهاي متروکه ، پارک ، خانه هاي فساد . . . شب را به صبح مي رساند و از مکاني به مکان ديگر در حرکت هستند ، فقط براي آنکه بتوانند زنده بمانند . آنها با اسامي مستعار و تيپ پسرانه و کارهاي مردانه در جمع دوستان ( دختر و يا پسر ) روزگار فلاکت باري را سپري مي کنند . شکارچيان با اغفال اين دختران که اغلب شهرستاني ، ساده و بي آلايش مي باشند و از اوضاع و احوال شهرهاي بزرگ خبر ندارند ، تمام اموالشان را

به سرقت مي برند و پس از تجاوز به عنف ، يا آنها را رها مي کنند و يا پس از شکنجه و آزار به دليل ناشناخته بودن و غربت ، مي کشند . برخي از باندهاي فحشاء نيز اقدام به انتقال دختران فراري به کشورهاي ديگر ، تجارت سکس و فروش اجزاي بدن آنها مي کنند . دختران فراري تمام پلهاي پشت سر خود را خراب و ويران مي کنند . ارتکاب به انواع جرائم و فساد اخلاقي موجب مي شود که دچار انواع بيماريها و اختلالات روحي و رواني شوند و برخي از آنها به دليل سرافکندگي ناشي از تجاوزات ، دست به خودکشي مي زنند .

از ديگر پيامدهاي ناگوار فرار دختران ، روسپيگري و ابتلا به انواع بيماريهاي مقاربتي از جمله ابتلا به ويروس ايدز مي باشد . هر چقدر مدت زمان فرار فرد طولاني تر باشد و با افراد بيشتري تماس داشته باشد ، خطر ابتلا به ويروس ايدز افزايش مي يابد .

2-3 ) پيامدهاي خانوادگي

فرار دختران مي تواند بزرگترين لطمه و ضربه براي حيثيت و شرافت خانوادگي فرد باشد . اين عمل اولاً نشانه اي از ناکارآمدي خانواده در تربيت فرزند ، شکاف نسلي بين والدين و فرزندان و اختلافات خانوادگي است و ثانياً از آنجا که فرجام و سرانجام فرار دختران در اکثر موارد چنانچه ذکر گرديد گرفتار آمدن در دايره تنگ باندهاي فساد و فحشاء و ارتکاب جرائم اخلاقي است ، لذا فرار به مفهوم لکة ننگ و بدنامي براي خانواده محسوب مي شود و بدين لحاظ است که فرار دختران ، کمتر ت_وسط خانواده ها گزارش مي شود

و اغلب پس از بي نتيجه ماندن جستجوها و تلاشهاي خانوادگي ، فرار دختر با عنوان فقداني دختر ( دزديده شدن او ) به مراجع قضايي گزارش مي شود .

فرار دختران زندگي آيندة آنان را به تباهي و سياهي مي کشاند . احتمال تشکيل خانواده براي دختر فراري به دليل تهديد سلامت روحي ، جسمي و جنسي ( به علت رفتار خلاف اخلاق _ خواسته يا ناخواسته ) و خدشه دار شدن اصالت و شرافت خانوادگي به حداقل ممکن کاهش يافته و در اغلب موارد به صفر مي رسد .

از طرف ديگر دختران فراري با درگير شدن در مسائل غيراخلاقي ، نمي توانند به خانواده بازگردند ، مگر آنکه خانواده به اين نکته توجه نمايد که عدم پذيرش فرد به معناي فرو غلتيدن هر چه بيشتر او در منجلاب فساد و تباهي است ، لذا با اکراه ، وي را در خانواده جاي مي دهد يا آنکه خانواده دختر فراري ، از نوع خانواده از هم گسيخته است و بود و نبود دختر فرق چنداني ندارد . در هر حال زندگي دخترفراري در صورت بازگشت به منزل نيز همراه با مشکلات مضاعف خواهد بود ، زيرا خانواده ، وي را به دليل ارتکاب اعمال خلاف ، بيشتر از گذشته مستعد کجروي و رفتارهاي انحرافي مي داند ، لذا قيود خود را بيشتر خواهد نمود ، ضمن آنکه دختر نيز به دليل تجربه آزادي هاي خارج از خانه که متناسب با سن و موقعيت او نبوده ، محيط خانه را غير قابل تحمل تر مي داند .

3-3 ) پيامدهاي اجتماعي

الف ) - افزايش نرخ مفاسد اجتماعي

جامعه شناسان معتقدند پديده

هاي اجتماعي همچ_ون حلقه هاي زنجير به هم متصل و وابسته اند ، به طوري که افزايش نرخ آسيبهايي چون طلاق ، بيکاري ، اعتياد ، . . . منجر به افزايش آسيبي نظير فرار دختران مي شود و نکته قابل توجه تر آنکه فرار دختران از خانه نيز به افزايش نرخ مفاسد اجتماعي ( فعاليت باندهاي تجارت دختران ، باندهاي فحشاء و روسپيگري ، اعتياد ، … ) منتهي مي گردد .

ب ) - تهديد بهداشت اخلاقي و رواني جامعه

آسيبهاي اجتماعي از جمله فرار همچون امراض و ويروسهايي هستند که اخلاقيات و حيات اجتماعي را با خطر مواجه کرده و منجر به رواج بي حرمتي اخلاقي ، تخطي از هنجارهاي اجتماعي و ايجاد فضاي مسموم در جامعه مي شوند که مي توانند ضمن لکه دار نمودن عفت عمومي و شکستن حريمهاي اخلاقي ، بهداشت روحي و رواني اعضاي جامعه را تهديد نموده و آسيب جدي بر سلامت جامعه وارد نمايند .

ج ) تحميل هزينه هاي اجتماعي

فرار دختران هزينه هاي فراواني را بر دوش جامعه و دولت مي گذارد ، به طوري که اقداماتي نظير دريافت گزارشات فقداني دختر و شناسايي دختران فراري توسط نيروهاي چندگانه امنيتي ، بازجويي و انجام مراحل قضايي ، ايجاد مراکز مختلف _ مانند کانون اصلاح و تربيت و مراکزي که قبلاً در زمينه ساماندهي دختران فراري فعال بودند و نيز مسئوليت سازمان بهزيستي _ که تماماً هزينه هاي هنگفتي را بر جامعه تحميل مي نمايد .

4- نقد برخي عملکردها

در چند سالة اخير مراکزي دولتي تحت عنوان خانه سلامت ، خانه ريحانه و خانه سبز و … جهت کاهش آسيبهاي ناشي از فرار دختران و

بازتواني آنها و ارجاع افراد به خانواده تأسيس گرديد و پس از چندي متوقف شد . [24]در اين بخش به چند نمونه از اشکالات اين مراکز اشاره مي شود :

- مؤسسين چنين مراکزي هرگز به ريشه ها و علل فرار دختران توجهي نداشتند ، بلکه در يک حالت انفعالي با پذيرش مسئله فرار دختران مأمني موقت را طراحي کرده بودند که متأسفانه به دليل عدم سرعت در شناسايي دختران ، عمدتاً دختران فراري پس از آسيبهاي فراوان به مراکز وارد مي شدند .

- اين مراکز ، محيطي جهت آشنايي دختران فراري با يکديگر و کسب اطلاعات و تجربيات براي افراد تازه کار از دختراني بود که براي چندمين بار از خانه متواري مي شدند .

- هيچ دختر فراري ، شخصاً به اين مراکز مراجعه نمي نمود و اغلب پس از مواجهه با مشکلات متعدد و دستگيري ، به اين مراکز فرستاده مي شد . لذا اگر فرد شخصاً احساس ناامني ، ناتواني و نياز نمي کرد و محيط خارج را مي شناخت ، به اين مراکز مراجعه نمي نمود .

- اين مراکز درصدد بودند تا براي دختري که از نظر روحي به تعادل رسيده و از نظر اخلاقي مي تواند به جامعه بازگردد ، کمک هايي را براي داشتن خانه مستقل ارائه دهند که خود عامل تشويقي براي تکرار و رغبت به کار بود ! ! [25]

- در برنامه هاي آتي اين مراکز آموزشهايي براي دختران دانش آموز پيش بيني شده بود تا بيان کند که دختران پس از فرار چه کنند و به کجا مراجعه نمايند ! ! [26]

- دختران فراري در اين مراکز ، اطلاعاتي در مورد شرايط

خانوادگي ، کارهايي که در مدت فرار انجام داده بودند ، علت حضور در مرکز ، برنامه هاي آتي ، هنجارها و خرده فرهنگهاي خيابان ، … از يکديگر جذب مي کردند و کار خود را توجيه مي نمودند ، زيرا مشاهده مي کردند افراد زيادي مانند آنه__ا ف__رار ک__رده اند ، لذا جسورتر مي شدند .

به راستي چرا چنين مؤسساتي با هزينه هاي هنگفت و بدون کارشناسي و سنجش اشکالات احتمالي کار ، تأسيس مي شوند و بعد از مدت زماني منحل مي گردند ؟ ! !

5-پيشنهادات

همانطور که ذکر گرديد دختران فراري از بين اقشار مختلف مي باشند ، با انگيزه ها و علل گوناگوني اقدام به فرار مي کنند و پيامدهاي فرار آنان خانواده و جامعه را تهديد مي کند .

در اين راستا پيشنهادات ذيل به منظور مقابلة قطعي تر نسبت به معضل فرار دختران از خانه ارائه مي گردد :

الف- نهاد خانواده

- توجه و رسيدگي بيشتر به نهاد خانواده و سعي در رفع مشکلات مختلف تربيتي ، اقتصادي ، فرهنگي آنها از طريق دولت .

- تقويت و سازماندهي نهادهاي مردمي مؤثر در امداد خانواده از جهات مختلف ، نظير کميته امداد امام خميني ( ره ) ، بنيادهاي خيريه ، صندوقهاي قرض الحسنه و … .

- احياي سنتهاي ديني و حاکميت ارزشهاي اجتماعي اسلام نظير وجوب احترام به والدين ، رسيدگي به خويشان ، نظارتهاي فاميلي چون ولايت پدر ، جدپدري ، برادر بزرگتر .

- نظر به اينکه با استناد به اطلاعات و تحقيقات ، بيشتر دختران فراري از بين خانواده هاي نابسامان بوده و اغلب فرزندان طلاق هستند ، [27]به کارگيري تمام تمهيدات

جهت پيشگيري و کاهش نرخ طلاق از طريق تقويت مراکز مشاوره ، اجبار به شرکت در کلاسهاي آموزش حقوق و تکاليف زوجين قبل از عقد رسمي ، اجبار در مراجعه به مراکز مشاوره از طريق اهرمهاي دولتي . . . ضروري است . نهايتاً چنانچه خانواده اي به دليل اعتياد ، مرگ والدين ، بيکاري و بيماري همسر ، . . . از هم گسسته شد ، مي توان خانواده را موظف نمود که وضعيت حضانت و تربيت فرزندان را به سازماني که از سوي دولت مشخص مي شود ، گزارش نمايد و اين سازمان در رفع مشکلات فرزندان چنين خانواده هايي تلاش مي نمايد و نسبت به رفع خشونت ها و مشکلات اين خانواده ها اقدام نمايد .

ب- آموزش و پرورش

از آنجا که بسياري از دختران فراري ( 70درصد ) در سنين 16-14 ساله و در دوره هاي حساس نوجواني و راهنمايي قرار دارند و با مشکلات متعدد خاص اين دوره مواجه مي باشند؛ لذا بخشي از پيشنهادات جهت پيشگيري از فرار دختران معطوف به وزارت آموزش و پرورش مي باشد؛

- تهيه و نمايش فيلمهاي آموزشي درباره اثرات انواع روشهاي نادرست تربيتي ( از جمله محدوديت زياد ، آزادي زياد ، فاصله عاطفي ، فاصله اطلاعاتي ، . . . ) فقط براي اطلاع والدين؛

- تقويت ارتباط ميان والدين دانش آموزان با مربيان و عدم واگذاري مسئوليت تربيت فرزندان به مدرسه يا خانواده به تنهايي؛

- تقويت مراکز مشاوره اي مفيد و کارآمد در مدارس يا تمام مناطق آموزش و پرورش استانها و شهرستانها؛

- اجبار در انجام تست روانکاوي و سلامت سنجي روحي و رواني از تمام دانش آموزان و تشخيص

و شناسايي کودکان مستعد فرار از لحاظ ويژگي هاي روحي و خانوادگي و الزام مراقبت هاي روانکاوي از آنها؛

- بها دادن به مسئله ترک تحصيل دانش آموزان[28] يا فرار آنها از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانواده هاي اين دختران؛

- به کارگيري مکانيزم هاي تشويقي يا اجباري جهت مراجعه دانش آموزان و والدين به مراکز مشاوره ( فرهنگسازي در زمينه استفاده از خدمات مشاوره ) ؛

- آموزش به خانواده جهت اطلاع زود هنگام فرار دختران به پليس و نوع همکاري آنان ، جهت شناسايي هر چه سريعتر و مقابله با خطرات ناشي از فرار؛

ج- نهادهاي اجتماعي و بازدارنده

برخي ديگر از پيشنهادات مربوط به ساير عوامل اجتماعي است که در کاهش فرار دختران دخيل مي باشد :

- نظارت ، ارزشيابي و باز تعريف وظايف دستگاههاي ذيربط در امور مربوط به اقشار آسيب ديده و آسيب پذير جهت هماهنگي و وحدت رويه و بهينه سازي و حتي ادغام آنها؛

- تأسيس يک مرکز توانمند جهت جمع آوري آمار و اطلاعات منطقه اي ، کشوري ، بين المللي دختران فراري و شبکه هاي مربوطه؛

- تربيت نيروهاي پليس انتظامي از بين بانوان متعهد و متدين جهت اين مسئله خاص؛

- ضرورت آشنايي نيروهاي نظامي به ويژه پليس زن با مسائل روانشناسي دختران فراري و خرده فرهنگ آنها؛

- اعمال مجازات هاي بسيار سنگين ، علني و جدي ( در ملاعام ) براي باندهاي فساد ، اغفال ، تجارت جنسي؛

- قانونمند نمودن نحوه درج اخبار مربوط به بخش حوادث و ممانعت از سوء استفاده از بيان جزئيات فرار به دليل بد آموزي و اشاعه منکرات و جلوگيري از قهرمان سازي مطبوعاتي از اين عاملين ؛

-

به کارگيري نيروهاي مردمي و سازمانهاي غيردولتي جهت امداد به دختران تحت خشونت خانواده و اطلاع رساني به نيروهاي امنيتي .

- تقويت نظارتهاي اجتماعي رسمي و دولتي و نيز نظارتهاي مردمي و محلي از جمله امر به معروف و نهي از منکر جهت پاکسازي فضاي جامعه و تعديل آزاديهاي اجتماعي .

پي نوشتها

1 - فتحي ، منصوره ، نوجوانان فراري بد نيستند ، روزنامه جام جم ، 10/10/80

[2] - آمار دختران فراري نسبت به سال 1380 حدود 10درصد افزايش يافته است . تعداد دختران فراري در سال 1380 بالغ بر 2000 نفر بوده که به 2200 نفر در سال 1381 رسيده است . روزنامه نوروز ، 6/3/81

[3] - ميانگين سنّي دختران فراري ، حدود 20-16 سال مي باشد . روزنامه انتخاب ، 13/10/80 .

[4] - ابهري ، مجيد ، صص61-60 .

[5] - جمعي از نويسندگان ، ص253 .

[6] - سارا سون ، ايروين جي ، ص518 .

[7] - همان ، ص554 .

[8] - ابهري ، مجيد ، ص28 .

[9] - سارا سون ، ايروين جي ، ص515 .

[10] - Shorten hedonism .

[11]-The inadequate Family .

[12]- The antisocial Family .

[13]- Messner and Krohn .

[14] - The disturb Family .

[15] - The disturbed Family .

[16] - کلمن ، جيمز ، سي ، صص180-179 .

[17] - Edwin sutherland

[18] - Time with peers .

[19] - رفيع پور ، فرامرز ، ص60 .

[20] - قابضي ، عليرضا ، ص11 .

[21] - مساواتي ، مجيد ، ص64 .

[22] - Relative Deprivation .

[23]

- رفيع پور ، فرامرز ، ص61 .

[24] - انتخاب ، 21/3/81 .

[25] - اطلاعات ، 25/10/80 .

[26] - همشهري ، 18/8/79 .

[27] - همشهري ، 25/10/80 .

[28] - مدير دفتر آموزش و پرورش راهنمايي اعلام نمود که 19درصد دانش آموزان کلاس اول راهنمايي ، 22درصد کلاس دوم و 17درصد دوره سوم راهنمايي ترک تحصيل کرده اند . جوان 20/3/81 .

فهرست منابع

1- ابهري ، مجيد ، علل و عوامل بروز آسيبهاي اجتماعي ، انتشارات پشوتن ، 1380

2- بررسي علل ، عوامل و انگيزه هاي فرار زنان از خانه ، معاونت مبارزه با مفاسد اجتماعي ناجا ، 1370 .

3- جمعي از نويسندگان ، خشونت و جامعه ، ترجمه دکتر اصغر افتخاري ، انتشارات سفير ، 1379 ،

4- رفيع پور ، فرامرز ، آنومي يا آشفتگي اجتماعي ، نشر سروش ، 1378

5- سارا سون ، ايروين جي ، روانشناسي مرضي ، ترجمه دکتر بهمن نجاريان و همکاران ، نشر رشد ، 1371 .

6- کلمن ، جيمز ، سي ، روانشناسي نابهنجار و زندگي نوين ، ترجمه دکتر کيانوش هاشميان ، انتشارات دانشگاه الزهراء .

7- صالح ، عليرضا ، بررسي مقايسه اي ويژگيهاي شناختي ، رفتاري ، اجتماعي ، کودکان خياباني و شبانه روزي شهر تهران ، پايان نامه کارشناسي ارشد ، دانشگاه تربيت مدرس ، 1379 .

8- فرجاد ، محمد حسين ، آسيب شناسي اجتماعي و جامعه شناسي انحرافات ، انتشارات بدر ، 1378 ، چاپ هشتم .

9- قابضي ، عليرضا ، پرستوهاي بي آشيان ( بررسي علل فرار دختران ) ، مجله اصلاح و

تربيت ، اسفند79 .

10- مساواتي ، مجيد ، جامعه شناسي انحرافات ، انتشارات نوبل ، 1374 .

علت فرار دختران

علت فرار دختران

در اين راستا پاسخ 30 نفر دختر نوجوان فراري دستگير شده با پاسخ 60 نفر از نوجوانان راهنمايي و دبيرستاي به عنوان گروه گواه ( کنترل ) مقايسه شده است .

يافته هاي تحقيق نشان مي دهد که نابساماني خانواده ، سردي روابط عاطفي ، متارکه و طلاق ، وجود ناپدري يا نامادري ، فقر فرهنگي و بيسوادي و اعتياد از مهمترين عوامل بر انگيزنده تمايل فرار در نوجوانان بوده است .

تقريبا 100درصد فراريان وضعيت خانواده خود را آشفته و نابسامان توصيف کرده اند در صورتيکه 90 درصد گروه کنترل وضعيت خانواده خود را رضايت بخش يا کاملاً رضايتبخش توصيف نموده اند و تنها 10 درصد اظهار داشته اند که گهگاه شاهد مشاجره والدين خود بوده اند .

43 درصد پدران نوجوانان فراري بيسواد بوده اند در حاليکه در گروه کنترل تنها 11درصد بيسواد بوده اند و آزمون هاي آماري معني دار بودن تفاوت بين فراواني ها را تائيد نموده است .

از نظر ميزان تحصيلات ، يافته هاي محقق نشان مي دهد 70 درصد نوجوانان در گروه آزمايش قبل از اتمام دوره ابتدايي ترک تحصيل نموده اند وتنها 6/6 درصد آنان به دوره دبيرستان راه يافته اند . از نظر تعداد اعضاي خانواده ميانگين جمعيت درگروه اول 25/7 نفر و در گروه کنترل 95/6 مي باشد .

از نظر وضعيت تحصيلي دو گروه مي توان نارضايتي از وضعيت تحصيلي خود را به وضوح در گروه اول مشاهده کرد در صورتيکه در گروه دوم (

گواه ) اکثراً از وضعيت تحصيل خود راضي بوده اند . افراد فراري پس از ترک خانه با 3/63 درصد فحشا بيشترين جرم و3/2 درصد ايراد ضرب و جرح کمترين جرم را داشته اند . 75 درصد نوجوانان فراري بيش از يکبار سابقه فرار از خانه را داشته اند . 62 درصد مادران در گروه اول بي سواد بوده اند در صورتيکه در گروه دوم 32درصد مادران بي سواد بوده اند . از نظر سني توزيع سن پدران در گروه اول بيشتر و در وسط منحني قرار دارد . از نظر شغلي 35 درصد پدران در گروه کنترل داراي مشاغل اداري بوده اند در صورتيکه در گروه آزمايش تنها 5/12 درصد کارمند بوده و مابقي مشاغلي چون کارگري و کشاورزي و ساير مشاغل آزاد را برشمرده اند .

در اين قسمت از پژوهش سعي شد تا با مقايسه پاسخ هاي دو گروه در مقطع سني 12-18 سال علل و عوامل فرار دختران نوجوان از خانه را تعيين نمائيم .

يافته هاي پژوهش عبارتند از :

1- بين تعداد اعضاي خانواده وفرار نوجوانان از خانه رابطه وجود دارد .

2- بين وضعيت تحصيلي ( موفقيت يا شکست ) نوجوانان و فرار از خانه ، ارتباط وجود دارد .

3- ميزان تحصيلات پدر با فرار نوجوان از خانه ارتباط دارد .

4- بين ميزان تحصيلات مادر و فرار نوجوان رابطه وجود دارد .

5- بين سن پدر و فرار فرزند رابطه وجود دارد . يافته هاي تحقيق نشان مي دهند اکثر پدران نوجوانان فراري در دو قطب کم سن و مسن قرار داشته اند در صورتيکه پدران

گروه گواه ميان سال بوده اند .

6- بين سن مادر و فرار نوجوانان از خانه رابطه وجود دارد .

7-وضعيت زندگي و نحوه سازگاري در خانه با فرار نوجوان از خانه ارتباط دارد . يافته هاي پژوهش نشان مي دهد تقريبا صددرصد نوجوانان فراري از خانه وجود ناسازگاري والدين و ديگر اعضاي خانواده را تائيد کرده اند در صورتي که در گروه گواه تنها 3/8 درصد از وجود ناسازگاري در خانه شکايت کرده اند .

8- شغل پدر با فرار نوجوان از خانه رابطه دارد . يافته هاي تحقيق نشان مي دهد که اکثريت نوجوانان فراري از خانه پدراني فاقد شغل مشخص يا کارگر داشته اند در صورتيکه در گروه گواه اکثريت با پدران کارمند بوده است .

9- ميان درآمد والدين وفرار نوجوانان از خانه رابطه وجود دارد .

10-بين اعتياد والدين و فرار دختران از خانه رابطه وجود دارد . تحقيقات نشان مي دهد 52 درصد پدران در گروه اول به يکي از مواد مخدر نظير ترياک و هروئين معتاد بوده اند در صورتيکه در گروه دوم هيچگونه اعتيادي مشاهده نشده است .

11- بين روش برخورد والدين با فرار از خانه ارتباط وجود دارد . يافته هاي تحقيقق نشان مي دهد 100درصد نوجوانان در گروه اول از انواع تنبيه بدني رنج مي برده اند در صورتيکه در گروه گواه 47 درصد اظهار داشته اند هرگز تنبيه نشده اند و تنها درصد کمي ، آ ن هم بندرت مورد تنبيه قرار گر فته اند و اين خود حکايت از آن دارد که اعمال خشونت و تنبيه بدني فرد را در يک شرايط

بحراني قرار داده که در نتيجه آن اقدام به فرار از خانه نموده است .

12- ترجيحات در چگونگي گذراندن اوقات فراغت با فرار نوجوان از خانه ارتباط دارد . در يک بررسي اجمالي در خصوص ترجيحات چگونگي گذراندن اوقات فراغت دو گروه نشان مي دهد در گروه اول هيچ يک تمايلي به ماندن در خانه و گذراندن اوقات فراغت خود با اعضاي خانواده از خود نشان نداده اند در صورتي که در گروه دوم 45درصد پاسخ دهندگان ماندن در خانه را ترجيح داده اند .

13- بين فرار از مدرسه و فرار از خانه رابطه وجود دارد . اطلاعات به دست آمده نشان مي دهد که اکثر نوجوانان در گروه اول قبل از اقدام به فرار از خانه بارها مدرسه را بدون اجازه والدين و مسئولين ترک کرده اند در صورتيکه در گروه دوم 6/76 در صد اظهار داشته اند هرگز مدرسه را بدون مجوز براي چند ساعت ترک نکرده اند .

14- ميان ترک بدون مجوز از خانه و فرار از خانه رابطه وجود دارد . بررسي ها نشان مي دهد صددرصد افراد فراري قبل از اقدام به فرار از خانه ساعتها وقت خود را بدون اجازه در بيرون خانه ( پارک ، سينما و . . . ) گذرانيده اند . متاسفانه پس از بازگشت به خانه نيز کسي ا زآنها نپرسيده است کجا بوده و اوقات خود را با چه کساني گذرانيده ايد ، در صورتيکه در گروه گواه 3/63 درصد اظهار داشته اند هرگز خانه را حتي براي يک ساعت بدون اجازه والدين ترک نکرده اند و تنها يک نفر

6/1درصد اظهار داشته بيش از سه روز بدون مجوز خانه را ترک گفته است که پس از بازگشت شديداً مورد بازخواست قرار گرفته است . اين خود دال بر اين است که والدين در گروه اول نظارت چنداني بر رفتار فرزندان خود نداشته اند .

15- وجود نامادري يا ناپدري در خانه با فرار نوجوان از خانه ارتباط دارد . يافته ها نشان مي دهد 3/18 درصد افراد در گروه اول نامادري و 30 درصد نيز گرفتار ناپدري بوده اند که جمعا 3/48 درصد را تشکيل مي دهند ، در صورتيکه در گروه گواه حتي يک مورد نيز گزارش نشده است .

پيشنهادات

الف ) توصيه و پيشنهادات براي مسئولين

براي آنکه انحرافي پديده نيايد لازم است تا خانواده بعنوان يک کانون مقدس بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد همچنين بايد :

1- امنيت خانواده از هر حيث تضمين گردد .

2- نابساماني ها و اختلافات و بگو مگوها تعطيل گردد يا حداقل از انظار کودکان پنهان بماند .

3- به امر تعليم و تربيت فرزندان بذل توجه گرديده و تصور نکنند با سپردن فرزند به مدرسه اين تکليف ديگر از آنان ساقط مي گردد .

4- به حقوق زوجين از نظر اسلام توجه گردد .

5- والدين با آموزشهاي مستمر با اصول و مباني تربيتي آشنا گردند ( ارتقائ سطح فرهنگ خانواده )

6- والدين تشويق گردند تا ساعات بيشتري را در خانواده و با اعضاء آن بگذرانند .

7- زمينه ها و عوامل ايجاد تزلزل در خانواده از بين برود .

8- پرورش مذهبي و رعايت اخلاق اسلامي سر لوحه کارها و فعاليت هاي اجتماعي قرار گيرد .

9-روح

عدالت طلبي و رعايت مساوات بين فرزندان گسترش يابد .

10- همواره شخصيت فرزندان به ويژه در حضور ديگران مورد تکريم قرار گرفته و از سرزنش و تحقير آنان جداً پرهيز گردد .

11- تشکيل دوره هاي فشرده و کوتاه مدت قبل از ازدواج براي زوجهاي جوان و استفاده از اساتيد مجرب و صاحب نظر براي ارائه آموزش هاي لازم . زيرا بسياري از زوج هاي جوان به مسئوليت هاي سنگين خويش در قبال فرزندان خود آگاهي ندارند .

12- فراهم نمودن تسهيلات لازم براي ادامه تحصيل فرزندان خانواده هاي بي سرپرست و آسيب پذير ، زيرا بسياري از نوجوانان فراري بدليل فشارهاي اقتصادي ترک تحصيل نموده و ابتدا درجستجوي کار به شهرهاي بزرگ روي آورده اند و بعداً بر اثر همنشيني با افراد منحرف به سوي انحراف سوق پيدا کرده اند .

13- تاسيس يک مؤسسه شبانه روزي براي نگهداري کودکان بي سرپرست و يا کودکاني که گرفتار سوء سرپرستي مي باشند که متاسفانه مورد دوم بسيار بيشتر است ودرعين حال کمتر مورد توجه قرار گرفته است .

فرار دختران

ب ) چند توصيه به والدين

والدين بايد توجه داشته باشند که از نظر اسلامي وظيفه دارند تا نسبت به تعليم وتربيت صحيح فرزندان ، خود را از هيچ کوششي فروگذار ننمايند .

روايات و احاديث بسياري به اين مهم تأکيد دارند به علاوه ضرورت دارد تا به موارد زير توجه نمايند :

1- فرزندان خود را از محبت سيراب نموده تا کمبود محبت سبب نشود آنها در جستجوي اين نياز مهم به بيگانه و ا فراد فاسد و منحرف روي آورند . زيرا بسياري از انحرافات نه به دليل

کسب پول و يا ارضاء شهوات انجام مي گيرد بلکه فقط به دليل کمبودهاي شديد عاطفي و نياز به محبت به وجود آمده است .

2- گرچه ممکن است در هر خانه اي گهگاهي مشاجره و درگيري رخ دهد ، اما هرگز نبايد اين اختلافات و درگيريها به ميان فرزندان کشانيده شود و از ذکر اين گونه مباحث در حضور آنان جداً خودداري گردد . زيرا احساس امنيت آنها را در خانه متزلزل خواهد نمود .

3- والدين خانه را به محيطي امن ، صميمي و دوست داشتني براي فرزندان تبديل نموده تا آنها در خانه احساس امنيت نمايند . مسلماً جذب چنين خانواده هائي مانع گريز کودکان و نوجوانان از خانه خواهد بود .

4- به فرزندان خود احترام بگذارند و صادقانه بکوشيد تا آنها را جهت برخورد با مشکلات خويش و حل آن ياري دهيد و از پند و اندرز مستقيم به آنها بالاخص در حضور ديگران پرهيز نمائيد .

5- در هر فرصتي سعي شود تا با فرزندان گفتگو نموده و به سخنان آنها نيز گوش فرا دهيد و با جلب اعتماد آنان زمينه اي را فراهم آوريد تا به راحتي بتوانند مسائل و مشکلات خود را با شما در ميان گذارند در پژوهشي که نگارنده در ميان دانش آموزان راهنمائي و دبيرستاني به انجام رسانيده است مشخص گرديد چنين رابطه ي حسنه اي کمتر بين والدين و نوجوانان وجود دارد . در پاسخ به اين سؤال که هنگام برخورد با مشکل مايلند آن را با چه کسي در ميان گذراند ؟

معلم ، مدير ، مربي ، والدين و دوستان ،

27 درصد آنها والدين را انتخاب کرده بودند که متأسفانه حکايت از سستي روابط عاطفي والدين ، با فرزندان دارد .

6- هرگز فرزندان خود را به خاطر ضعف و ناتواني هايش شماتت و سرزنش نکنيد و از مقايسه آنان با ديگر هم سن و سال هايش پرهيز نمائيد و امتيازات ديگر را به رخ وي نکشيد .

7- بيش از حد توان آنها تکليف به آنها واگذار نکنيد زيرا عدم توفيق در انجام تکاليف محوله وي را دچار احساس بي کفايتي و عدم اعتماد به نفس مي نمايد در صورتيکه توفيق در انجام وظائف محوله به وي اعتماد به نفس و احساس خود باوري مي بخشد . پيامبر اکرم ( ص ) بسيار تأکيد فرموده اند که به فرزندان خود احترام کنيد و به آنان به اندازه توازن تکليف واگذاريد .

8- به فرزندان خود بياموزيد که از برخورد با مشکلات نهراسيده و در رفع آن به طور منطقي و شجاعانه اقدام نمائيد و هرگونه پيشرفت آنها را در اين مسير مورد تشويق قرار دهيد .

9- روح معنويت را در خانه زنده نگهداريد و سعي نمائيد تا در اعماق دل فرزندان آن را رسوخ دهيد زيرا بهترين نيروي بازدارنده از هرگونه لغزش و انحراف فرد و جامعه همان تقويت روح معنويت و ايمان به خالق جهان هستي است .

10- بايد توجه داشت که زمان براي فرزندان با زماني که خود در آن رشد يافته اند متفاوت بوده و هرگز نبايد توقع داشت نسل جديد نيز همان شيوه پيشينيان را در زندگي ، آداب و رسوم ، لباس پوشيدن ، پيشه خود سازنده

.

فرار

مقدمه

فرار نوعي رفتار سازش نايافته است كه در فرايند آن ، كودك يا نوجوان به منظور رهايي از مشكلات موجود در خانه يا به خاطر جاذبه هاي بيرون از خانه ، بدون اجازه والدين يا سرپرست قانوني خود آگاهانه خانه را ترك مي كند و سريعاً بدون واسطه به خانه برنمي گردد . ( رسول زاده طباطبايي و همكاران1384 )

انواع فرار

انجمن پزشكي نوجوانان ( society for assescent medicine ) نوجوانان فراري را به چندين گروه كه ممكن است با يكديگر همپوشي داشته باشند تقسيم كرده است . ( رسول زاده طباطبايي و همكاران1384 )

1-فرار هاي موقعيتي ( situational runaways ) كه بعد از يكي دو روز به خانه بر مي گردند .

2-فرار هايي كه بمدت طولاني خانه را ترك كرده و تبديل به فرارهاي كهنه كار وبچه هاي خياباني مي شوند .

3-رانده شده ها ( Throwaway ) كه والدين آنها را طرد و مجبور به ترك خانه مي كنند .

4-جوانان سازمان يافته ( system youths ) كه بدليل فقدان خانواده در پرورشگاهها و موسسات زندگي مي كنند و بدليل عدم تحمل شرايط آنجا فرار مي كنند .

فرار از خانه پديده پيچيده اي است كه نتيجه تعامل مجموعه اي از عوامل خانوادگي ، روانشناختي و اجتماعي است .

رويكردها

توضيح

دو رويكرد نظري مهم در زمينه فرار دختران ، رويكرد انگيزشي و رويكرد شخصيتي مي باشند رويكرد اول انگيزه هاي فراراز خانه را مورد بررسي قرار مي دهد در حالي كه رويكرد دوم به بررسي ويژگي هاي شخصيتي و روانشناختي نوجوانان فراري مي پردازد . ( محمد خاني 1386 )

رويكرد انگيزشي

( هومر1973 بنقل محمد خاني 1386 ) با توجه به بكار گيري رويكرد انگيزشي در مورد دختران فراري انگيزه هاي آنها را به دو نوع طبقه بندي مي كند :

-" فرار از وضعيت نامناسب خانواده" بعنوان مثال تعارضات و اختلافات خانوادگي

-" فرار براي رسيدن به اهداف خاص" براي مثال روابط عاشقانه و رمانتيك ، گشت وگذار ، ارتباط جنسي و . . . . .

هومر با رد اين عقيده كه رفتار فرار از خانه صرفاً واكنشي به تعارضات و كشمكش هاي خانوادگي يا فرياد براي كمك خواهي باشد ، اظهار مي دارد كه بسيار ي از كودكان صرفاً بدلايل خانوادگي فرار نمي كنند نوجواناني كه براي رسيدن به هدفي اقدام به فرار مي كنند ممكن است مشكلاتي با خانواده يا مدرسه و جامعه داشته باشند ولي بيشتر در جستجوي هيجان هستند هومر اين دختران را جستجو گران لذت مي نامد . آنها به سوي مكانها و افرادي فرار مي كنند كه از آن منع شده اند مانند روابط جنسي ، مواد و مشروبات الكلي ، و معمولاً جذب گروههاي بزهكاري مي شوند .

رويكرد شخصيتي

در اين رويكرد ، توجه به خصوصيات شخصيتي به عنوان توضيحي براي رفتار فرار از خانه در نظر گرفته شده است كه يا فرار را به عنوان يك "نشانه روان رنجوري" مي بينند و يا بر ارتباط "بين كنترل داخلي و خارجي" فرار تكيه مي كند . منظور از نبود كنترل خارجي ، ناتواني در تاثير گذاري بر وقايع خارجي يا مقاومت كردن در برابر آنهاست دختراني كه كنترل خارجي ندارند معمولاً خود را ضعيف مي پندارند و راحت

تر تحت تاثير قرار مي گيرند . همچنين منظور از نبود كنترل داخلي وجود رفتارهاي تکانشي[2] ، عصباني شدن ، عدم توانايي قضاوت كردن و احساس درماندگي داشتن است . ( حميدي 1383 )

تحقيقات در زمينه دختران فراري نشان مي دهد كه در گذشته زندگي آنها عوامل زير قابل تشخيص است :

از دست دادن پدر و مادر ، در معرض تهديد قرار گرفتن بمدت طولاني ، احساس عدم پذيرش توسط والدين ، تنبيه شديد توسط يكي از اعضاي خانواده و . . . . . بدين ترتيب شرايط گذشته اين افراد نقش بسزايي در فرار آنان از خانه داشته است و مطابق با نظريه شناختي بك اين تجربه هاي نامساعد دوران كودكي به مرور زمان منجر به شكل گيري خطاهاي فكري مي شود تا زمان بروز يك رويداد تنيدگي زا ( معمولا بلوغ ) نهفته باقي مي ماند زماني كه يك موقعيت شكست زودرس واقع مي شود افكار منفي فراگير بروز مي كند كه خود را بشكل عزت نفس پايين نشان مي دهد . از نظر آدلر نيز فقدان عزت نفس بعنوان مهم ترين متغير رواني در علت شناسي انحرافات و يا ناسازگاري شخصيت است . همچنين در زمينه ارتباط عزت نفس و بزهكاري نوجوانان تحقيقات متعدد نشانگر يك ارتباط علي مشهود است و مشخصاً عزت نفس با بزهكاري همبستگي منفي دارد . ( طهراني زاده 1384 )

بررسي ها نشان مي دهد كه شكل گيري موفق هويت با سلامت روانشناختي ارتباط دارد­ ( ولي اوراس و بوسما 2005 بنقل از شاره و همكاران 1386 ) سطح پايين روانشناختي باعث رشد آهسته تر

در فرآيند شكل گيري هويت مي شود بررسي هاي طولي نشانگر ارتباط بين پايگاههاي تعليق ( موراتوريوم ) وهويت مغشوش با سطح پائين سلامت روانشناختي مي باشند . در يك پژوهش در ايران ( شاره و همكاران 1386 ) نشان داده شد كه بين پايگاه هويت دختران فراري و دختران غير فراري تفاوت معني داري وجود داردهمچنين اين پژوهش نشان مي دهد بين فرار و پايگاه هويت مغشوش رابطه معني داري وجود دارد .

ديدگاه جامعه شناسي

نظريه بوم شناختي

نظريه هاي جامعه شناسي بر نقش اساسي محيط اجتماعي در شكل گيري انحرافات اجتماعي تاكيد مي كنند .

نظريه بوم شناختي را جامعه شناساني چون پارك و برگس مطرح مي كنند . آنان در تبيين انحرافات اجتماعي بر متغيرهايي كه با پديده شهر نشيني ارتباط دارد نظير زبان ، قوميت ، مهاجرت ، حوزه هاي سكونت گاهي و تراكم جمعيت تمركز دارند . ( احمدي 1384 )

به اعتقاد پارك و برگس آن دسته از حوزه هاي درون شهري تجاري و صنعتي كه به لحاظ اجتماعي دچار بي سازماني اجتماعي شده اند ارزشها و سنتهاي بزهكارانه را توسعه مي دهند . ( احمدي 1384 )

نظريه بي سازماني اجتماعي بر اين باور است كه عواملي چون كاهش كارايي نهادهاي اجتماعي نظير خانواده و تضعيف تقيد هاي خويشاوندي بعنوان نيروهاي غير رسمي كنترل اجتماعي ، كاهش انسجام سنتي اجتماعي كه پيامد رشد سريع شهر نشيني ، صنعتي شدن و مهاجرت فزاينده به حوزه هاي شهري است جرايمي نظير انحرافات جنسي ، اعتياد و . . . را افزايش مي دهد . . ( احمدي 1384 )

( اسكافنر1998به نقل

از حميدي 1383 ) در پژوهشي تحت عنوان ( جستجوي ارتباط ديدگاههاي جديد براي نوجوانان فراري ) علت فرار و انحراف دختران را ضعف پيوندهاي عاطفي نوجوانان با جامعه مي داند . او به استناد تئوري پيوند اجتماعي[3]و نيز تئوري تعهد[4]معتقد است كه در بحث فرار از منزل تعهد اجتماعي شكسته شده است اما علي رغم اين از هم گسيختگي ، بنظر مي رسد نوجوانان در برابر فرار از منزل مقاومت مي كنند و فرار آخرين انتخاب براي آنهاست هرچند ممكن است راههاي ديگري نيز براي آنها باشد اما نوجوان هيچگونه اطلاعي از آنها ندارد .

مخاطراتي که پس از فرار ، دختران جوان بي پناه و آسيب پذير را تهديد مي کند معمولاً عبارتند از[5] :

?-گرفتار شدن در دام شبکه هاي قاچاق دختران و زنان جوان :

قاچاقچيان ، ايادي خود را درمناطقي مانند پارک ها ، مقابل مدارس راهنمايي ودبيرستان ها و اماکن عمومي مي گمارند تا با پرسه زدن در اين اماکن و شناسايي دختراني که ازمنازل خود فرار کرده اند ، آنها را با وعده هايي ، به دام اندازند . گاهي فرار ، پس از طرح دوستي و آشنايي از سوي دلالان شبکه هاي قاچاق و دادن وعده هاي مختلف چون خروج آسان ازکشور و درآمد خوب و زندگي بهتر ، اتفاق مي افتد .

?-تجاوز ، اجبار و تحميل :

معمولا دختران فراري که آسيب پذير نيز هستند ، گرفتار مشکل تجاوز ، اجبار و تحميل مي شوند . قاچاقچيان ، دختران جواني را که به هر انگيزه از خانه خود گريخته اند ، وسيله درآمد خود قرار

مي دهند . آنها را به برقراري ارتباط جنسي و انجام کارهاي خلاف مجبور مي کنند . در سال هاي اخير نوع جديدي از فريب و قاچاق دختران و زنان ازطريق اينترنت مشاهده مي شودکه بيشترحاصل گسترش شبکه هاي ارتباطي مجازي است .

?- انگ اجتماعي و عدم امکان بازگشت به شرايط گذشته ، از ديگر مباحث تامل برانگيز در مورد دختران فرار است .

و4-خطر افزايش عفونت HIV :

بزرگترين نگراني در مورد نوجوانان فراري و بي خانمان ، خطر افزايش عفونت HIV مي باشد كه دليل آن شيوع بالاي مصرف مواد مخدر تزريقي و رفتارهاي پر خطر جنسي در نوجوانان فراري و خياباني مي باشد . ( green et al 1999 به نقل از شاره1383 )

پيشنهادهايي براي حل اين معضل

-توجه و رسيدگي بيشتر به نهاد خانواده و سعي در رفع مشكلات مختلف فرهنگي ، اقتصادي وتربيتي

-بكار گيري تمهيدات لازم جهت پيشگيري و كاهش نرخ طلاق از طريق تقويت مراكز مشاوره وارائه كلاس هاي آموزش حقوق و تكاليف زوجين قبل از عقد رسمي

-تهيه و نمايش فيلم هاي آموزشي درباره اثرات روشهاي نادرست تربيتي ( محدوديت هاي زياد وآزادي زياد ، فاصله عاطفي و . . . ) براي والدين

-تقويت ارتباط ميان والدين با مربيان و تعامل ميان مدرسه و خانواده

-تقويت مراكز مشاوره مفيد و كار آمد در مدارس و مناطق آموزش و پرورش

-انجام تست هاي سلامت سنجي رواني از دانش آموزان و شناسايي نوجوانان مستعد فرار از خانه و الزام مراقبت هاي مورد نيز براي آنان ( عباسي 1383 )

و-ايجاد مراكز مشاوره جهت آشتي بين خانواده ها و نوجوانان فراري

-ايجاد يك مركز دولتي و

قبول حضانت و تربيت نوجوانان خانواده هاي گسسته

-آشنايي نيروي پليس با خصوصيات دختران فراري ونحوه برخورد با آنان

-تقويت و سازماندهي نهادهاي موثر در امداد خانواده ها از جهات مختلف ( بطور كلي برقراري عدالت اجتماعي در جامعه )

منابع

- برزگر صادق 1382 ، فرار دختران ، قم : نشر جمال .

- حميدي فريده1383 ، تاثير ساخت خانواده بر فرار دختران ، فصلنامه پژوهش زنان دوره2 ، شماره3 .

- رسول زاده طباطبايي كاظم و همكاران1384 ، بررسي مقايسه اي ويژگي هاي شخصيتي ، شرايط اجتماعي و اقتصادي دختران فراري و دختران غير فراري ، دوماهنامه علمي پژوهشي دانشور رفتار ، دانشگاه شاهد ، سال دوازدهم –دوره جديد ، شماره 10 .

- شاره حسين و همكاران 1386 ، رابطه بين پايگاههاي هويت و فرار دختران از خانه ، مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران ، سال سيزدهم ، شماره2 .

- طهراني زاده مريم و همكاران1384 ، بررسي مقايسه اي نگرش هاي ناكارآمد در دختران فراري و عادي ، فصلنامه علمي پژوهشي رفاه اجتماعي ، سال پنجم ، شماره 19 .

- عباسي محمد 1383 ، عوامل فرار دختران از خانه ، مجله علمي تخصصي معرفت ، سال سيزدهم شماره5 .

- محمد خاني شهرام 1386 ، عوامل رواني اجنماعي موثر در فرار دختران از خانه ، فصلنامه علمي پژوهشي رفاه اجتماعي ، سال ششم ، شماره 25 .

آسيب شناسي فرار دختران از خانه

مقدمه

فرار آغاز بي خانماني و بي پناهي است و همين امر زمينه ارتكاب بسياري از جرايم را فراهم مي كند . دختران فراري براي امرار معاش به سرقت ، تكدي گري ، توزيع مواد مخدر ، مشروبات الكلي و كالاهاي غير مجاز ، روسپيگري ، عضويت در باندهاي مخوف و كثيف اغفال و فحشاء اقدام مي كنند . برخي از اين دختران پس از فرار در ساختمانهاي متروكه ، پارك و خانه

هاي فساد ، شب را به صبح مي رسانند و از مكاني به مكان ديگر در حركت هستند فقط براي آنكه بتوانند زنده بمانند

مسأله شناسي فرار از خانه

تعريف فرار

فرار از خانه و اقدام به دوري و عدم بازگشت به منزل و ترك اعضاي خانواده ، بدون اجازه از والدين يا وصي قانوني خود ، در واقع نوعي واكنش نسبت به شرايطي است كه از نظر فرد نامساعد ، غير قابل تحمل و بعضا تغيير ناپذير است . اين عمل معمولا به عنوان مكانيسم دفاعي به منظور كاهش ناخوشايندي و خلاصي از محركهاي آزار دهنده و مضر و دستيابي به خواسته هاي مورد نظر و عموما آرزوهاي دور و دراز انجام مي شود .

چه عواملي منجر به فرار از خانه مي شود ؟

1-خشونت در خانواده :

اعمال خشونتهاي روحي ، جسمي از سوي اعضاي خانواده ، عامل بسيار مهمي در فرار دختران است . بسياري از دختراني كه قرباني اين خشونتها مي باشند به دليل ترس از آزاردهندگان و آبروي خويش ، جرات اظهار مشكلاتشان را ندارند ، لذا از خانه فرار مي كنند و در شرايطي كه از سوي نيروهاي امنيتي مجبور به بازگشت شوند ، تمايلي به اينكار ندارند . زيرا از محيط ناامن خانه مي هراسند .

2-تبعيض

بسياري از والدين آگاهانه و يا ناآگاهانه با تبعيض بين فرزندان ، موجب اختلاف بين آنها و دلسردي آنها از زندگي مي شوند . تبعيض در مواجه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و تنبيه تبعيض آميز بر اساس برتري پسر بر دختر يا بالعكس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبيني فرزندان نسبت به والدين مي شود . تبعيض با روحيه حساس و عزت نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران ناپذيري را بر روح و روان آنها وارد مي كند .

3-محدوديت مطلق :

در بعضي خانواده

ها به خواسته هاي مادي ، معنوي فرزندان توجهي نمي شود . لذا توانايي و مقاومت آنها درهم مي شكند ، و از هر فرصتي جهت عدم پيروي از هنجارهاي خانواده بهره مي برند و در صدد هستند با فرار از خانه ، از اين محدوديت ها رهايي يابند .

4-آزادي مطلق :

توجه بيش از حد متعارف و در اختيار بودن امكانات فوق حد سني فرزند مي تواند زمينه مسائلي چون فرار از خانه را ايجاد نمايد .

وقتيكه تمايلات و خواسته هاي فرزندان محقق مي شود ، لذا به محض ايجاد مشكلات و بحرانها و فشارها ي زندگي ، كه در آن امكان تحقق برخي از آرزوها سلب مي شود و يا در شرايطي كه خواسته هاي فرزند به افراط مي گرايد و والدين با آن مخالفت مي نمايند . فرزند ، به دليل تربيت عاطفي ( نه تربيت عقلاني ) روحيه عدم درك منطقي شرايط ، ناز پروري و كاهش دامنه استقامت ، عصيان و طغيان نموده و همين امر موجب دوري او از والدين و اعضاي خانواده مي گردد كه نهايتا مي تواند زمينه فرار از خانه را فراهم نمايد .

5- وسايل ارتباط جمعي

نقش رسانه هاي جمعي به ويژه ماهواره و اينترنت در رواج بي بندو باري اخلاقي ، مقابله با هنجارهاي اجتماعي ، عدم پايبندي مذهبي و بلوغ زود رس نوجوانان در مسائل جنسي حائز اهميت است .

6- شهر نشيني

بافت اجتماعي شهرهاي بزرگ و پيچيدگي روز افزون زندگي شهري ، فرصت ارتكاب جرائم و رفتارهاي ضد اجتماعي را فراهم مي كند .

جاذبه شهرهاي بزرگ ، رفاه ،

تجملات شهري و امكانات مادي ، انگيزه در اختيار داشتن آنها و زندگي در اين محيط را مضاعف مي كند و سيل عظيم جمعيت با هدف يافتن شغل و دستيابي به امكانات فوق مهاجرت مي نمايند وشهرهاي بزرگ را با خرده فرهنگهاي مختلف در هم مي آميزند و بدين ترتيب پايبندي به آداب و رسوم كاهش مي يابد و آزادي عمل فرد نيز بيشتر مي شود . گاهي همين سراب زندگي مرفه شهري و آزادي عمل دختران را به سوي شهرها متواري مي نمايد .

7- تغيير ارزشها

انسانهاي دنياي امروز در چهار راه سرگرداني و تضاد ارزشها گرفتار آمده اند و نمي دانند به كدامين سو حركت كنند . از يكسو جامعه بستر نويني از ارزشهاي اجتماعي مدرن را مقابل ديدگان افراد قرار مي دهد و از سوي ديگر فرد را با بن بستهاي بسياري در دستيابي به اهداف جديد مواجه مي كند .

جوان امروز در اين شرايط با مشكل بحران هويت روبروست . گاه آنچه كه اجتماع بطور عملي به او مي آموزد با ارزشهاي خانوادگي سنخيتي ندارد و همين امر شخصيت او را دچار دوگانگي مي نمايد . دختران امروزدچار خود درگيري ميشوند و براي فرار از اين حالت به شيوه هاي مختلفي نظير فرار از خانه متوسل مي گردند .

8- مشكلات اقتصادي

برخي از صاحبنظران مشكلات اقتصادي را علت عمده آسيبهاي اجتماعي مي دانند . البته اين به مفهوم نگرش تك عاملي در تبيين انحرافات نمي باشد . به اعتقاد آنان عوامل اقتصادي درچگونگي زندگي فردي و اجتماعي تاثير گذار است . فقر و توزيع ناعادلانه ثروت به همراه فقر فرهنگي

زمينه ساز انواع رفتارهاي نابهنجار مي باشد .

امروزه فشار و مشكلات اقتصادي ، احتمال دو شغله بودن و اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل كاذب يا غير مجاز را افزايش داده است .

همين مسئله منجر به كم توجهي آنها نسبت به نياز جوانان ، رفع مشكلات روحي و رواني و تربيت صحيح و شايسته آنها گرديده است

پيامدهاي فرار دختران

توضيح

فرار دختران در واقع تعرض به قاعده كهن و مرسوم زمانهاي ديروز و امروز است كه نه خانه را محل امن وآرامش و آسايش مي داند نه محلي كه بايد از آن گريخت . اين تعرض و جدال جامعه را تحريك كرده و آشفتگيهاي خاصي را دامن مي زند . هنگامي كه دختري به طور غير منطقي فرار مي كند ، خود و پيرامونش يعني خانواده و جامعه را تا شعاعي وسيع به طرق مختلف در معرض آسيبها و خطرات زيادي قرار مي دهد . اين پيامدها در بعد فردي ، خانوادگي و اجتماعي قابل بررسي است .

پيامدهاي فردي

فرار آغاز بي خانماني و بي پناهي است و همين امر زمينه ارتكاب بسياري از جرايم را فراهم مي كند . دختران فراري براي امرار معاش به سرقت ، تكدي گري ، توزيع مواد مخدر ، مشروبات الكلي و كالاهاي غير مجاز ، روسپيگري ، عضويت در باندهاي مخوف و كثيف اغفال و فحشاء اقدام مي كنند . برخي از اين دختران پس از فرار در ساختمانهاي متروكه ، پارك و خانه هاي فساد ، شب را به صبح مي رسانند و از مكاني به مكان ديگر در حركت هستند فقط براي آنكه بتوانند زنده بمانند . دختران فراري تمام پلهاي پشت سر خود را خراب و ويران مي كنند . ارتكاب به نوع جرايم و فساد اخلاقي موجب مي شود كه دچار انواع بيماريها و اختلالات روحي و رواني شوند و برخي از آنها به دليل سر افكندگي ناشي از تجاوزات دست به خود كشي مي زنند .

از ديگر پيامدهاي ناگوار فرار دختران ،

روسپيگري و ابتلا به انواع بيماريها از جمله ابتلا به ويروس ايدز مي باشد . هر چقدر مدت زمان فرا رفرد طولاني تر باشد و با افراد بيشتري تماس داشته باشد ، خطر ابتلا به ويروس ايدز افزايش مي يابد .

پيامدهاي خانوادگي

فرار دختران مي تواند بزرگترين لطمه و ضربه براي حيثيت و شرافت خانوادگي فرد باشد اين عمل اولا نشانه اي از نا كار آمدي خانواده در تربيت فرزند ، شكاف نسلي بين والدين و فرزندان واختلافات خانوادگي است . و ثانيا از آنجا كه فرجام و سر انجام دختران در اكثر موارد چنانكه ذكر گرديد گرفتار آمدن در دايره تنگ باندهاي فساد و فحشاء و ارتكاب جرائم اخلاقي است ، لذا فرار به مفهوم لكه ننگ و بدنامي براي خانواده محسوب مي شود و بدين لحاظ است كه فرار دختران كمتر توسط خانواده ها گزارش مي شود و اغلب پس از بي نتيجه ماندن جستجوها و تلاشهاي خانوادگي ، فرار دختران با عنوان فقداني دختريا دزديده شدن او به مراجع قضايي گزارش مي شود .

از طرف ديگر دختران فراري با درگير شدن در مسائل غير اخلاقي نمي توانند به خانواده باز گردند ، مگر آنكه خانواده به اين نكته توجه نمايد كه عدم پذيرش فرد به معناي فرو غلتيدن هر چه بيشتر او در منجلاب فساد و تباهي است . در هر حال زندگي دختر فراري در صورت بازگشت به منزل نيز همراه با مشكلات مضاعف خواهد بود .

پيامدهاي اجتماعي

جامعه شناسان معتقدند پديده هاي اجتماعي همچون حلقه هاي زنجير به هم متصل ووابسته اند ، بطوري كه افزايش نرخ آسيبهايي چون طلاق ، بيكاري ، اعتياد ، منجر به افزايش آسيبي نظير فرار دختران مي شود و نكته قابل توجه آنكه فرار دختران از خانه به افزايش نرخ مفاسد اجتماعي منتهي مي گردد .

آسيبهاي اجتماعي از جمله ، فرار همچون امراض و

ويروسهاي هستند كه موجب ايجاد فضاي مسموم در جامعه مي شوند و مي توانند ضمن لكه دار نمودن عفت عمومي و شكستن حريمهاي اخلاقي ، بهداشت روحي و رواني اعضاي جامعه را تهديد نموده و آسيب جدي بر سلامت جامعه وارد نمايند .

از ديگر پيامدهاي فرار دختران اينست كه هزينه هاي فراواني را بر دوش جامعه و دولت مي گذارد ، بطوريكه اقداماتي نظير گزارشات فقداني دختر و شناسايي دختران فراري توسط نيروهاي چند گانه امنيتي ، بازجويي و مراحل قضايي ، ايجاد مراكز مختلف –مانند كانون اصلاح و تربيت ومراكزي كه قبلا در زمينه سازماندهي دختران فراري ، فعال بودند و نيز مسئوليت سازمان بهزيستي – كه تماما هزينه هنگفتي را بر جامعه تحميل مي نمايد .

راهكارهاي مقابله با اين مسأله

زمينه هايي براي مقابله با اين مسأله وجود دارند از جمله :

توجه و رسيدگي بيشتر به نهاد خانواده و سعي در رفع مشكلات مختلف ، تربيتي ، اقتصادي ، فرهنگي آنها از طريق دولت

تقويت و سازماندهي نهادهاي مردمي موثر در امداد خانواده از جهات مختلف ، نظير كميته امداد امام خميني ، بنياد هاي خيريه ، صندوقهاي قرض الحسنه

احياي سنتهاي ديني و حاكميت ارزشهاي اجتماعي اسلام نظيروجوب احترام به والدين ، رسيدگي به خويشان ، نظارتهاي فاميلي چون ولايت پدر ، جد پدري ، برادر بزرگتر .

نظر به اينكه با استناد به اطلاعات و تحقيقات ، بيشتر دختران فراري ازبين خانواده هاي نابسامان بوده و اغلب فرزندان طلاق هستند ، به كارگيري تمام تمهيدات جهت پيشگيري و كاهش نرخ طلاق از طريق تقويت مراكز مشاوره ، اجبار به شركت در كلاسهاي

آموزش حقوق و تكاليف زوجين قبل از عقد رسمي ، اجبار در مراجعه به مراكز مشاوره از طريق اهرمهاي دولتي . . . . ضروري است . نهايتا چنانچه خانواده اي به دليل اعتياد ، مرگ والدين ، بيكاري و بيماري همسر از هم گسسته شد ، مي توان خانواده را موظف نمود كه وضعيت حضانت و تربيت فرزندان را به سازماني كه از سوي دولت مشخص مي شود ، گزارش نمايد و اين سازمان در رفع مشكلات فرزندان چنين خانواده هايي تلاش مي نمايد و نسبت به رفع خشونت ها و مشكلات اين خانواده ها اقدام نمايد .

از آنجا كه بسياري از دختران فراري ( 70% ) درسنين 16-14 ساله و در دوره هاي حساس نوجواني قرار دارند و با مشكلات متعدد خاص اين دوره مواجه مي باشند . لذا بخشي ازپيشنهادات جهت پيشگيري از فرار دختران معطوف به وزارت آموزش و پرورش مي باشد .

همچنين برخي ديگر از پيشنهادات مربوط به ساير عوامل اجتماعي است كه در كاهش فرار دختران دخيل مي باشد :

- نظارت ، ارزشيابي و باز تعريف وظايف دستگاههاي ذيربط در امور مربوط به اقشار آسيب ديده و آسيب پذير جهت هماهنگي و وحدت رويه وبهينه سازي و حتي ادغام آنها؛

- تاسيس يك مركز توانمند جهت جمع آوري آمار و اطلاعات منطقه اي ، كشوري ، بين المللي دختران فراري و شبكه هاي مربوط .

- تربيت نيروهاي پليس انتظامي از بين بانوان متعهد و متدين جهت اين مسئله خاص .

- ضرورت اشنايي نيروهاي نظامي به ويژه پليس زن با مسائل روانشناسي دختران فراري و

خرده فرهنگ آنها .

- اعمال مجازات هاي بسيار سنگين ، علني و جدي ( در ملاعام ) براي باندهاي فساد ، اغفال ، تجارت جنسي .

- قانونمند نمودن نحوه درج اخبار مربوط به بخش حوادث و ممانعت از سوء استفاده از بيان جزئيات فرار به دليل بد آموزي و اشاعه منكرات و جلوگيري از قهرمان سازي مطبوعاتي از اين عاملين؛

- به كارگيري نيروهاي مردمي و سازمانهاي غير دولتي جهت امداد به دختران تحت خشونت خانواده و اطلاع رساني به نيروهاي امنيتي .

- تقويت نظارتهاي اجتماعي رسمي و دولتي و نيز نظارتهاي مردمي و محلي از جمله امر به معروف و نهي از منكر جهت پاكسازي فضاي جامعه و تعديل آزاديهاي اجتماعي

منبع : تبيانت

روابط ميان پسر و دختر

مقدمه

از زمان گسترش جامعه انساني ، مسئله روابط ميان پسر و دختر در جوامع مختلف مطرح بوده است . ولي در دوران توسعه سياسي ، اجتماعي و ظهور رسانه هاي جمعي و سمعي و بصري ، اين مسئله شکل ديگري به خود گرفته و با نگرشي نو ، بار ديگر رخ نموده است . از آن جا که امروزه اين موضوع ، به ويژه در محيط هايي مانند : دانشگاه ها ، سينماها ، پارک ها ، خيابان ها و . . . نمود بيشتري يافته است ، ضرورت بحث و بررسي آن دو چندان شده است . بي شک پاک کردن صورت مسئله ، در وضعيت کنوني ناممکن است . بنابراين ، بايد با راهکارهاي درست ، الگوي متناسب با فرهنگ جامعه اسلامي را به نسل جوان ارائه داد .

ديدگاه قرآن و روايات

توضيح

در ايجاد و شکل گيري رابطه اي نا درست مجموعه عواملي موثر است که مي توان از ميان آنها به نگاه نا مناسب و خود آرايي اشاره کرد . در اين مقاله سعي داريم ديگر زمينه هاي ايجاد ارتباطي نا متعادل را بررسي کنيم و راهکارهايي را براي پيشگيري از آن براي شما بازگو کنيم .

1-طنازي در سخن

يعني زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازك و لطيف كنند ، تا دل او را دچار ريبه و خيال هاي شيطاني نموده شهوتش را برانگيزانند و در نتيجه آن مردي كه در دل بيمار است به طمع بيفتد . منظور از بيماري دل نداشتن نيروي ايمان است ، آن نيرويي كه آدمي را از ميل به سوي شهوات باز مي دارد . ( 1 ) قرآن كريم براي جلوگيري از روابط ناسالم ميان زنان و مردان مي فرمايد : "نازك و نرم با مردان سخن مگوئيد مبادا آنكه دلش بيمار است به طمع افتد بلكه درست و نيكو سخن بگوييد . " ( احزاب . 32 ) تاثير كلام به قدري است كه مولاي متقيان از سلام كردن به زنان جوان خودداري مي كند و مي فرمايد : "مي ترسم از اين كه صداي آنها مرا خوش آيد و از اجرم كاسته شود . " ( 2 )

سخن معمولي و مستقيم بگوييد ، سخني كه شرع و عرف اسلامي ( نه هر عرفي ) آن را بپسندد و آن سخني است كه تنها مدلول خود را برساند ، نه اينكه كرشمه و ناز را بر آن اضافه كنيد

2-تأخير در ازدواج

زن و مرد ، مكمل نيازهاي روحي و رواني يكديگرند و هر يك بدون ديگري احساس فقر و نياز مي نمايد . زن به دنبال تقديس از جانب مرد و در آرزوي اين است كه تنها ملكه كاخ عشق و محبتش باشد . ( 3 ) و به قول ويل دورانت : زن فقط وقتي زنده است كه معشوق باشد و توجه

كردن به او مايه حيات اوست . ( 4 ) و مرد نيازمند كسي است كه قلبش براي او بتپد و با گرمي نگاه و كلام پرمهرش ، او را در مواجهه با ناملايمات زندگي اميد بخشد و خلاصه اينكه "هر يك از ما ، در جدايي فقط نيمه اي از انسان است و هميشه نگران آن نيم ديگر است" ( 5 ) تا زماني كه دختر و پسر جوان اين نياز فطري را از راه ازدواج تأمين نكرده و به آرامش رواني نرسيده باشند در معرض خطر هستند . لذا رسول خدا ( ص ) فرمود : آن كس كه ازدواج كند نيمي از دينش را حفظ كرده است . " ( 6 )

3-بستر اجتماعي

يك عامل بسيار مهم در ايجاد چنين روابطي ، وجود زمينه اي اجتماعي و گاه پنهان در ميان جوانان است . اگر در جامعه جوان چنين افكاري رايج شود كه داشتن دوست پسر و يا دوست دختر ، نشانه قدرت و جاذبه اجتماعي است و يا اين انديشه كه داشتن چنين روابط ، نشانه بزرگ شدن است و يا پيداكردن دوست براي يكديگر را بخشي از پيمان دوستي به شمار آورند ، روز به روز بر ميزان اين روابط افزوده خواهد شد . براي رهايي از اين زمينه فساد راهكارهايي وجود دارد كه عبارتند از :

الف - اصلاح فرهنگ جامعه : اگر چنين افكاري در جامعه رسوخ كرده باشد بر مسئولين فرهنگي جامعه واجب است كه تمام امكانات و تلاش خود را در اصلاح فرهنگ جامعه به كار بگيرند زيرا تا فرهنگسازي درست صورت نگيرد خرده كارها نتيجه

مطلوب را به همراه نخواهد داشت .

ب - دقت در انتخاب همنشين : بايد راههاي صحيح دوست يابي را آموزش داد تا جوانان با ديد باز و انديشمندانه همنشين و دوست خود را انتخاب نمايند .

رسول خدا ( ص ) مي فرمايند : "دين و منش هر شخصي ، متناسب با دوست و همراه است . " ( 7 )

4-مرحله رشد

اريكسون سن 12 - 20 سالگي را مرحله احساس هويت در مقابل سردرگمي هويت مي داند و مي گويد مشكل اين دوره خطر آشفتگي نقش به ويژه هويت جنسي و شغلي نوجوان است . در بعضي موارد جواناني كه قادر به رو در رويي با سردرگمي نقش جنسي و شغلي خود نيستند ، هويتي منفي را انتخاب مي كنند و به هويت ها و نقش هايي متكي مي شوند كه به صورت نامطلوب ترين و خطرناك ترين اعمال به آنها عرضه شده است ( 8 ) يكي از اين رفتارهاي جايگزين ، برقراري ارتباطهاي ناسالم است . براي پيشگيري از بروز اين مشكل ، بايد به نوجوان و جوان در هويت يابي كمك كرد تا بتواند براي خويشتن ، تصويري رضايت بخش و اميدآفرين به دست آورد . عمل انسان مترتب بر شاكله او است به اين معنا كه عمل هرچه باشد مناسب با اخلاق آدمي است پس شاكله يا هويت نسبت به عمل ، نظير روح جاري در بدن است . ( 9 ) بنابراين بر والدين و مسئولين تعليم و تربيت واجب است كه در راه "هويت يابي جنسي" به جوانان كمك كنند تا تصوير روشني از جنسيت خود و

نقش هاي مربوط به آن ، برخوردهاي اجتماعي و دوستي دختران و پسران و عشق و امثال آن پيدا كنند .

5-عدم تقيد خانواده به مسائل ديني

جوانان اولين برخوردها و معاشرت هاي ناسالم و مختلط را در خانه تجربه مي كنند . فرهنگ خانواده است كه حد و مرزها را به فرزندان مي آموزد . لذا قرآن كريم مي فرمايد : "اي مومنان ! خود و خانواده خويش را از آتش دوزخ نگاه داريد . " ( تحريم . 6 ) يعني خود و زن و بچه خود را تعليم خير دهيد و ادب نماييد . ( 10 ) و در نگهداري خانواده همين بس كه به آنها امر كنيد بدان چه كه خدا امر كرده و نهي كنيد از آنچه خدا نهي كرده است . ( 11 )

اگر خانواده ها حدود شرعي را در روابطشان مراعات نكنند ، ديگر چه انتظاري از جوانان با آن شرايط روحي و هيجاني مي توان داشت

6-بي توجهي به نيازهاي جوانان در خانه

جوانان به محبت ، برقراري صميميت ، تنوع ، تفريح و هر چيزي كه شور و نشاط آنان را حفظ كند ، نيازمند هستند . اگر والدين اين نيازها را تأمين نكنند ، خود آنان دست به كار مي شوند و از آنجا كه معمولا جوانان شتابزده و ناپخته عمل مي كنند ، از هر طريقي براي رفع نياز خود اقدام مي كنند . نكته ديگري كه بايد به آن توجه داشت ، پرهيز از بيكاري است . خداوند متعال به پيامبر گرامي اسلام ( ص ) توصيه مي فرمايد : "هنگامي كه از كار مهمي فارغ شدي خود را به كار ديگري مشغول كن" ( انشراح . 7 ) والدين بايد براي اوقات فراغت جوانان خود برنامه داشته باشند . فعاليت هاي اجتماعي ، فرهنگي

، ورزشي و تفريحي علاوه بر اينكه آنها را از بسياري از فسادها حفظ مي كنند ، در رشد ابعاد مختلف جوان موثر است . والدين در برخورد با جوانان بايد طريق اعتدال را پيش بگيرند و از هرگونه افراط ، تفريط ، برخورد خشك ، خشن و انعطاف ناپذير خودداري كنند . و در ضمن نظارت و كنترل نامحسوس بر رفت و آمد و رفتارهاي آنان ، شخصيت و حريم خصوصي آنان راحفظ نمايند زيرا اگر شخصيت او از بين برود و عزت و كرامتي نداشته باشد ، هيچ اميد خيري در او نيست . ( 12 ) و از سرزنش و ملامت نيز پرهيز كنند كه آتش لجاجت را در آنان شعله ورتر مي كند . ( 13 )

ديدگاه عقل و شرع

مفهوم شناسي و راه هاي برقراري ارتباط

در رابطه دوستي ميان دختران و پسران ، از اصطلاحاتي مانند : «دوست پسر» و «دوست دختر» استفاده مي شود . مقصود از دوستي دختران و پسران ، رابطه اي است نسبتا صميمانه و گرم و عمدتا پنهاني که در قالب ديدارهاي مخفيانه ، رد و بدل کردن نامه و يا برقراري ارتباط تلفني بين دختر و پسر ، شکل مي گيرد . اين دوستي ها ويژگي ها و پي آمدهايي دارند که بايد شناسايي و تحليل شوند . در اين دوستي ها معمولاً پسري با دختري طرح آشنايي مي ريزد . برخي اوقات ممکن است پسري با چند دختر و در مواردي نادر نيز يک دختر با چند پسر نقشه دوستي و آشنايي بريزد . اين گونه دوستي ها بيشتر پنهاني و دوراز چشم خانواده و آشنايان صورت مي گيرد . بنابراين

به علت ناشايست بودن اين ارتباط از نظر شرعي و عرفي ، دختر و پسر مجبورند به منظور طرح ريزي و فراهم آوردن مقدمات ديدار يا برقراري ارتباط با يکديگر ، توان و زمان بسياري را صرف کنند . همچنين به سبب پذيرفته نبودن اين کارها ، از سوي خانواده و جامعه همواره اين دوستي ها با نگراني هايي همراه است .

ارتباط دختر و پسر مي تواند از اين راه ها برقرار شود : از طريق نامه نگاري ( مکاتبه ) به وسيله پست يا فکس ، از طريق گفت و شنود ( مکالمه ) حضوري يا تلفني ، از طريق دست دادن ( مصافحه ) ، از طريق نگاه کردن حضوري يا تصويري ( رد و بدل کردن عکس ) و راه هايي ديگر مانند ارتباط اينترنتي و غيره . از آن جا که گفت وگوي حضوري و نگاه ، از آسان ترين راه هاست و امکان آن تقريبا به راحتي فراهم مي آيد ، بيشتر ارتباطات از اين طريق صورت مي گيرد .

1 . مفهوم شناسي ارتباط؛

2 . پذيرفته نبودن روابط دختر و پسر ، از نظر شرعي و عرفي .

بررسي نظريه هاي ارتباط ميان دختر و پسر

بر پايه نخستين ديدگاه ، دو جنس مخالف به هر نحو که بخواهند ، اعم از گفت و شنود ، مسافرت ، رفاقت ، تماس بدني و حتي کام گرفتن از يکديگر ، مي توانند با هم رابطه داشته باشند؛ با اين استدلال که هرگونه محدوديت موجب فزوني ميل و رغبت مي شود . خاستگاه اين نظريه و مهد کنوني اين ارتباط افسار گسيخته ، جهان غرب به ويژه

آمريکا و اروپاي غربي است .

ديدگاه ديگري که از آن به نظريه افراطي مي توان ياد کرد ، معتقد است که زن و مرد يا پسر و دختر حق ندارند کمترين ارتباطي با هم داشته باشند؛ خواه اين ارتباط مکالمه اي باشد يا مکاتبه اي و خواه با نگاه باشد يا حضوري که در هر صورت نبايد دو جنس مخالف حتي در شعاع ديد و صداي يکديگر قرار گيرند . اين نظريه ، بيشتر جنبه بهداشت اجتماعي دارد و به عنوان راهکارهايي براي جلوگيري از فساد اجتماعي پيشنهاد مي شود . طبيعي است که ميان دو ديدگاه افراط و تفريط ، همواره نظر سومي مطرح مي شود . زيرا آن دسته از انسان ها که انديشه اي متعادل دارند ، با نامعقول دانستن ديدگاه اول و ناممکن دانستن نظريه دوم ، راه سوم را که برقراري ارتباط در چارچوب و موازين شرع و عرف است ، برمي گزينند . اين نظريه با توجه به خاستگاه فرهنگي و ديني جامعه ما ، به خوبي تأييد مي شود . قرآن کريم ، کتاب اعتدال است و هم در عالم تکوين و هم در جهان تشريع که اخلاق نيز جزئي از آن است ، جانب اعتدال را گرفته است . از اين رو ، تصميم سوم به ديدگاه قرآن کاملاً نزديک است . بر اين اساس ، درمي يابيم که دموکراسي جنسي و کاميابي آزادانه مردان از زنان و معاشرت هاي لذت بخش ديداري و شنيداري و نظريه اي را که حتي عادي ترين روابط بين زن و مرد را روا نمي دارد ، مورد تأييد اسلام

نيست . و همچنين است نظريه اي که حتي عادي ترين روابط بين زن و مرد را روا نمي دارد . به اين ترتيب ، ميان دختر و پسر حريمي به بلنداي حجاب و صلابت و عفاف قرار گرفته است . تا هم به دموکراسي جنسي گرفتار نگردد و هم از لغزش هاي احتمالي به هنگام تعامل با مردان ، مصون بماند .

طرح سه نظريه درباره برقراري ارتباط دختر و پسر و پذيرش نظريه سوم .

چشم و گوش ، وسليه معرفت يا ضلالت

از ميان تمامي حواس دروني و بيروني ، آنچه بيش از همه مي تواند به افزايش علم و آگاهي انسان کمک کند ، چشم و گوش است . چراکه اينها شبکه اصلي دريافت معلومات و آگاهي انسان از جهان خارج و از جمله ديگر افراد هستند . خداي سبحان مي فرمايد :

وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ . ( نحل : 78 )

خداند شما را از شکم مادران تان خارج کرد ، در حالي که هيچ نمي دانستيد ولي براي شما گوش و چشم و دل قرار داد .

چشم بدين سبب که همه محسوسات را مي بينيد ، از حوزه حسي وسيعي برخوردار است و گوش از آن جهت که قادر است گفته هاي مربوط به حوزه فراحسي را نيز بشنود ، فراگير است .

بي گمان ، وظيفه هر يک از اعضاي بدن انسان ، همان است که دست قدرتمند آفرينش برايش معين کرده است . چشم بينا و گوش شنوا مي تواند انسان را به سعادت دنيوي و اخروي

رهنمون سازد ، ولي به کارگيري اين دو ابزار در مسير نادرست ، پي آمدهاي جبران ناپذيري براي آدمي به همراه دارد . يکي از شيوه هاي به کارگيري ناشايست و نامشروع اين موهبت هاي الهي ، برقراري ارتباط ناسالم ميان دختران و پسران است . اگر آدمي اين دو عضو را آزاد و رها بگذارد و آنها را با هدف لذت جويي به کار گيرد ، در عين استفاده از لذت هاي زودگذر ، آثار زيان بار و ناخوشايندي بر روح و روان او مي گذارد . در واقع ، امري که از مسير سالم و عاقلانه خود خارج شود ، مضر و نابود کننده است . به راستي وقتي مي توان از چشم و گوش در راه حلال و مشروع بهره گرفت ، بيراهه رفتن و ناراستي براي چيست ؟ ! بديهي است که ديدن ، گفتن يا شنيدن ، براي افزايش شناخت و آگاهي انسان است . نگاه به مظاهر طبيعت ، صنعت ، هنر و . . . انسان را به شناخت هر چه بيشتر آنها مي رساند و به اصطلاح فرهنگ ديني ، او را به حقيقت آفريننده آنها هدايت مي کند . گفت وگوي انسان ها نيز براي انتقال معلومات ، کسب آگاهي و بيان نيازمندي هاست . قرآن کريم هم به اين اصل تأکيد و چشم و گوش را ابزارهاي شناخت معرفي مي کند . چشم را وسيله ديدن آيات تکويني و گوش را وسيله شنيدن آيات تشريعي و زبان را وسيله تشريع و تفسير هر دو قرار داده است .

1 . چشم و گوش ، دو

ابزار مهم کسب معرفت؛

2 . بهره گيري از اين دو نعمت خدادادي در مسير صحيح و مشروع .

وظايف فردي و اجتماعي دختران

دختران جوان بايد نکات و آموزه هاي ديني را به درستي فراگيرند و با دقت خاصي در مسير قرب و تکامل حرکت کنند . دختران و زنان مؤمن ، بايد در همه حال مراقب اعمال و رفتار و گفتار خويش باشند تا جايگاه و شخصيت اجتماعي آنان همواره حفظ شود؛ زيرا ارزش زن و دختر مسلمان به پارسايي و ديانت اوست که پاکدامني و متانت را براي او به ارمغان مي آورد . اسلام براي بسياري از نعمت هاي الهي ، زکات قرار داده است ، براي مثال : زکات علم را نشر آن؛ زکات شجاعت را جهاد؛ زکات بدن سالم را روزه گرفتن و زکات زيبايي را نيز پاکدامني دانسته است . اين روايت از حضرت علي عليه السلام ، گوياي همين امر است : «زَکاةُ الجَمالِ الْعِفافُ» .

دختران جوان و مؤمن با حفظ غيرت ، جايگاه اجتماعي خويش را قدر بدانند و در جهت حفظ پاکدامني و تقوا از خويشتن داري غافل نباشند .

محدوده آزادي روابط دختران و پسران

چرا مقررات اسلامي ، مراوده و معاشرت آزادانه و بدون قيد و شرط دختران و پسران را مجاز نمي داند ؟ چرا اسلام ارضاي غريزه جنسي را تنها در چارچوب قانون و شرع جايز و روش هاي انحرافي را ممنوع کرده است ؟

ديدگاه غرب دراين باره هم آهنگ با غريزه و تمايل نفساني آدمي است که به طور قطع ، مفاسد و زيان هاي بسياري در پي دارد . روش اسلام ، مخالف با آزادي نامحدود غرايز و منافي کام جويي هاي نامشروع است . اين محدوديت ، انسان را از آسيب هاي فردي و اجتماعي

بسياري در امان مي دارد . بنابر حکم عقل و انديشه سالم ، آدمي از برخي آزادي ها چشم مي پوشد و بعضي از ناکامي ها و محدوديت ها را مي پذيرد تا از پي آمدهاي ناگوار و گاه جبران ناپذير آن زيان نبيند .

انسان عاقل ضرر و زيان کمتر را تحمل کند تا از ضرر بزرگ تر و شر سنگين تر برکنار بماند .

حضرت علي عليه السلام مي فرمايد :

لَيْسَ الْعاقِلُ مَنْ يَعْرِفُ الْخَيْرَ مِنَ الشَّرَّ وَلِکنَّ الْعاقِلَ مَن يَعْرفُ خَيْرَ الشَرَّيْنِ .

عاقل کسي نيست که خوب را از بد بشناسد ، بلکه خردمند آن است که دو بد را که با آنها روبه روست ، بسنجد و بدي اي را که شرش کمتر است ، تحمل کند تا از خطر بزرگ تر مصون باشد .

1 . ارضاي غرايز جنسي در محدوده شرع و قانون؛

2 . چشم پوشي از لذت هاي زور گذر نفساني که پي آمدهاي زيان بار فراوان دارد .

احساسات صادق ، احساسات کاذب

بسياري از دوستي ها و روابط غيرمجاز دختران و پسران ، ريشه در احساسات کاذب آنها دارد : «شايع ترين و متداول ترين احساسات کاذب ، بيشتر به بهانه عشق ، گريبان گير افراد مي شود . در بسياري مواقع ، بروز اين احساسات عاشقانه که به دوستي دختر و پسر نامحرم مي انجامد ، نشان از بيماري روحي ، اندوه و ناراحتي عصبي آنان است .

عده اي مي خواهند بسياري از کمبودها و ناکامي هاي روحي و عاطفي خود را با ابراز عشق و نوازش و لطف به محبوب خويش و يا دريافت مهر

و محبت از محبوب ، جبران کنند .

در صورتي که اين گونه مهرطلبي ها و عشق ورزي ها ، صرفا براي کام جويي و ارضاي بدلي است و تنها هنگام رسيدن به آن و يا اندکي پس از آن که ديگر دير شده است ، افراد از خواب غفلت بيدار مي شوند و به ناپاکي احساسات خود پي مي برند .

بزرگ ترين دشواري عشق ها و احساسات کاذب ، اين است که تا وقتي دچار بحران التهاب آنها هستيم ، آنها را درست و واقعي مي پنداريم و تنها گذشت زمان موجب مي شود که به اشتباه خود پي ببريم . اگر تفکر و تعقل چاشني احساسات و عواطف هيجاني شود ، مي تواند غريزه جنسي را در مسير طبيعي خود قرار دهد و با ارضاي طبيعي و درست آن ، به سکون و آرامش دلخواه دست يابد . در حالي که تأمين اين غرايز از راه غيرشرعي و نادرست ، مي تواند آسيب هاي روحي _ رواني ناگواري بر آدمي وارد کند .

1 . عمده دوستي هاي دختر و پسر ، ناشي از احساسات کاذب آنهاست؛

2 . در بيشتر دوستي هاي غيرمجاز ، تنها کام جويي بدلي اتفاق مي افتد ، نه کامجويي واقعي .

کمک به هويت يابي نوجوان

يکي از وظايف مهم در تعليم و تربيت نسل نوجوان ، ياري دادن او براي يافتن هويت خويش است که شامل ، هويت هاي ديني ، خانوادگي واجتماعي اوست . مربيان ، اعم از معلمان و مديران ، مربيان پرورشي و اوليا بايددر شرايطي به پرورش جسم و روح دانش آموزان ، چه پسر و

چه دختر بپردازند که اينان در پايان دوره نوجواني بتوانند تصوير و توصيف روشني از خود ، مسائل مذهبي ، موقعيت اجتماعي و نيز آينده خويش ، داشته باشند . روان شناسان ، دوره نوجواني يعني حدفاصل بين دوازده تاهجده سالگي را دوره حساس براي هويت يابي مي دانند . اگر نوجوان در اين مدت شخصيتي رضايت بخش و متعادل به دست آورد ، مراحل بعدي زندگي را اميدوار ، با اطمينان و پرتحرک سپري خواهد کرد . در صورت تحقق نيافتن اين نوع هويت ، دختر و پسر به آشفتگي روحي و رواني دچار مي شوند و در شناخت خود و انتخاب شيوه رفتاري مناسب ، با مشکل روبه رو خواهند شد .

در اين وضعيت ، انتخاب يک الگوي مشخص و ايدئال براي او مشکل مي شود و نوجوان گرفتار افراط و تفريط بسيار خواهد شد . گاه به صورت يک فردمذهبي افراطي جلوه گر مي شود و گاه يک سره انجام وظايف مذهبي را به کنار مي گذارد .

بنابراين بر مسئولان فرهنگي است که پايه ها وبنيادهاي مذهبي ، اجتماعي وفرهنگي نوجوانان را تحکيم بخشنده مفاهيم و ارزش هاي متعالي را درون شان نهادينه سازند .

1 . نقش هويت يابي ، در انتخاب شيوه رفتاري و تصميم گيري هاي شايسته؛

2 . هويت يابي ، عاملي در ثبات شخصيت .

عدم آموزش حدود شرعي در روابط محرم و نامحرم

يکي از عوامل ايجاد نابساماني در روابط بين دختر وپسر در جامعه ما ، نبودن آموزش صحيح در مسائل مربوط به محرم و نامحرم است . خانواده ها معمولاً در اين زمينه برنامه مشخصي ندارند . بسياري از خانوده ها

گفت وگوي فرزندان خود با بعضي از افراد نامحرم فاميل را مجاز مي دانند ، مانند : روابط صميمانه دختر عمو و پسر عمو ، دختر عمه و پسر دايي و حتي وجود روابط گرم و صميمي با افراد دورتر فاميل .

رعايت نکردن متانت و حجاب در حضور چنين افرادي ، بيان کننده اين امر است که نه تنها والدين حدود شرعي روابط را به فرزندان آموزش نداده اند ، بلکه برخي از آنان ، خود نيز در رعايت آنها سهل انگاري و ساده انديشي مي کنند . آموزش اين حدود به فرزندان ، نه تنها نشانه عقب ماندگي و يا محدودسازي آنان نيست ، بلکه به دليل دقت و توجه خانواده به حدود و رفتار اجتماعي است . هر قدر فرهنگ خانواده بالاتر باشد ، به جزئيات و دقايق زندگي ، از جمله روابط اجتماعي بين دختر و پسر توجه بيشتري مي کنند .

1 . آموزش صحيح درباره روابط محرم و نامحرم؛

2 . نقش نظارتي و هدايتي خانواده ، در کنترل روابط فاميلي .

دست آورد نگاه

نگاه کردن دختر وپسر و يا زن و مرد از روي مهر و محبت به يکديگر ، موجب انتقال تصاوير آنها به صفحه ذهن مي شود و به صورت غير ارادي آثار عميقي بر خيال و تصورات شهواني انسان ، حتي انسان هاي مؤمن مي گذارد . چرا که اين عکس ها در قوه خيال به گونه اي نقش مي بندد که جزء جداناپذير فکر انسان مي شود . امام علي عليه السلام بر اين حقيقت اشاره کرده و فرموده است : «کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ اُوِرَثَتْ مَعَهُ

حسرةٌ طويلةٌ؛ بسا يک نگاه ، حسرت و اندوه درازمدتي را به بار مي آورد» .

در روايتي ديگر از وي آمده است :

اَوَّلَ نَظْرَةٍ لَکَ وَ الثّانِيَةُ لالَکَ وَ النَّظْرَةُ الثّالِثَهُ سَهْمٌ مَسْموُمٌ مِنْ سَهامِ اِبْليسَ .

نگاه اول از آن توست ، نگاه دوم به سود تو نيست و اما نگاه سوم ، تيري از تيرهاي زهرآگين شيطان است .

و باز از ايشان مي خوانيم : «فَکَمْ مِنْ ناظِرِ نَظْرَةِ زَرَعَتْ في قَلْبِه شَهْوَةً؛ چه بسيار نگاه هايي که شهوت را در دل بيننده کاشته است» .

نگاه اول چون بدون توجه است ، اثر آن چندان نيست . نگاه دوم که با توجه همراه است ، کمي اثردارد . اما نگاه سوم که با قصد صورت گيري انجام مي شود ، تيري است برخاسته از گناه که به سوي قلب نشانه رفته است ، زيرا هر آنچه ديده مي بيند ، دل از آن ياد خواهد کرد .

نگاه ناپاک ، آن چنان بي رحم است که بر جوان و پير ، دختر و پسر ، شاهزاده و گدا ، تأثير يکساني دارد . نگاه ، زليخا همسر عزيز مصر را شيفته يوسف کرد ، يوسف را زنداني و زليخا را رسوا کرد . زنان مصري با يک نگاه به يوسف ، به جاي ميوه دست خود را بريدند . اگر دختر و پسر بتواند خود را از اين دام برهاند و از لذت دنيوي نگاه چشم بپوشد ، به يقين شيريني ايمان را خواهد چشيد و خواهد فهميد که لذت هميشه در لذت بردن نيست ، بلکه گاهي در

ترک لذت است که به گفته سعدي شيرازي :

اگر لذت ترک لذت بداني دگر لذت نفس ، لذت نداني

چنان که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرموده است :

اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مَسْموُمٌ مِنْ سَهامِ اِبْليسَ مَنْ تَرَکَها خَوفا مِنَ اللّه اَعطاهُ اللّه ُ ايمانا يَجِدُ حَلاوَتَهُ في قَلبِهِ .

نگاه ، تير زهرآلود شيطان است . هر کس به خاطر خداترسي آن را ترک کند ، خداوند ايماني را به او مي بخشدکه شيريني آن را در خويش احساس مي کند .

بنابراين رها کردن بي مورد نگاه جايز نيست ، بلکه بايد نگاه را در چنبره عقل و شرع محدود کرد . با وجود اين ، در صورت ديدار اتفاقي ، بايد با خواسته هاي نادرست دل مبارزه کرد؛ چرا که پاسخ مثبت به هر آنچه دل مي طلبد ، در اسلام جايز نيست .

1 . نگاه ، تيري از تيرهاي شيطان و وسيله اي براي گمراهي؛

2 . آزاد نگذاشتن چشم براي سير کردن درمناظرغير مشروع .

استدلالات وتبيين روابط دخترو پسر از نظر اسلام

قبل از اينكه به استدلالات وتبيين روابط دخترو پسر از نظر اسلام بپردازيم چند نكته را ياد آوري مي كنيم . اول : اينكه مبنا و ماخذ معارف ، اخلاقيات ، معيارهاي رفتاري و . . . و در يك كلام بايدها و نبايدهاي فردي و اجتماعي ما برگرفته از دين اسلام است و ما در هر مرحله از مراحل زندگي بشري چه فردي و چه اجتماعي دين اسلام را حاكم مي دانيم وآنرا ملاكي جدائي ناپذير براي زندگاني بشري قلمداد مي كنيم . و لذا آنچه در ذيل مي آيد طبق

همين ملاك مي باشد . دوم : اگر چه عنوان مقاله روابط دختر و پسر است ، اما همه زنان و مردان در اين احكام مشترك هستند و اختصاص عنوان به دختر و پسر تنها به خاطر اهميت و موقعيت حساس دختران و پسران جوان و نوجوان مي باشد . سوم : در اين مقال تنها به بيان بايد ها و نبايد ها در رابطه دختر و پسر پرداخته مي شود و سخن از معضلات ، راه حل ها و سياست هاي صحيح و نا صحيح ، آسيب شناسي و . . . در اين رابطه را به مجال و مقالهاي بعدي موكول مي كنيم .

طرح بحث

زندگي انسان بر پايه ورابط اجتماعي و پيوندها شكل مي گيرد . آنچه از نظر اسلام در اين اجتماع مهم است حركت به سوي اخلاق متعالي و پيشرفتهاي معنوي وكمال فردي و اجتماعي انسان است . و اين اجتماع ناگزير از تعامل افكار و انديشه ها ، فرهنگها ، تعليم وتعلم و ارتباطات مي باشد كه دين اسلام هم بر اين موارد تاكيد دارد .

در يك جامعه اسلامي روابط و تعامل انسانها با يكديگر بر گرفته از شناخت ارزشها و آموزه هاي ديني است كه چگونگي و بايد ها ونبايدهاي آن را بيان مي كند . انسان ، به ويژه جوان ونوجوان ، به ارتباط اجتماعى نيازمند است؛ زيرا آدمى موجود اجتماعى است و ارتباط با ديگران پاسخ آن نياز درونى به شمار مى آيد . داشتن روابط ضرورت دارد؛ ولى چگونگى آن از اهميت بيش ترى برخوردار است . در اين ميان ارتباط با جنس مخالف موضوعى مهم

و حساس است .

على رغم اين كه افراد ناآشنا به مبانى دينى ، اسلام را بدان متهم مى كنند كه مخالف حضور دختران در اجتماع است ، احاديث صريحى داريم كه طالب علم و دانش و فراگيرنده آن ، چه دختر و چه پسر ، محبوب خدايند و براى كسب دانش و كارهاى مفيد اجتماعى ، دختران و پسران مى توانند با حفظ پوشش و عفاف ، به راحتى در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظيفه بپردازند . «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْم » ( الكافي/1/30 )

«فَوَجَبَ عَلَى الْعَاقِلِ طَلَبُ الْعِلْم » . ( الكافي/ ج1 - كتاب العقل و الجهل )

اسلام به اهميت و ارزش فوق العاده پاكى و سلامت شخصيت دختر و پسر و لزوم رعايت حقوق فرد و جامعه در ارتباطها ، نگاه ها ، شنيدن ها و مكالمات تأكيد دارد و به هيچ عنوان راضى نمى شود كه حريم قُدسى دختر ، خدشه بردارد يا پسر از دايره عفت و پاكى خارج شود .

تفاوت «روابط دختر و پسر» درجامعه اسلامي و فرهنگ غربي

فرهنگ غربى ، به نام آزادى و در راه رسيدن به آن ، فضاى جامعه را خواسته يا ناخواسته ناامن و كانون خانواده را متزلزل نموده است . در چنين فضايى ، هيجانات كاذب ، فرصت انديشيدن و خلوت معنوى و چشيدن لذّت رفتارهاى اخلاقى و خويشتندارى هاى عفيفانه را از انسان گرفته است .

در جوامع غربي به اصطلاح «آزاد» ، بر اثر بى بندوبارى ها و تلاش هاى تمام ناشدني شهروندان براى كسب منافع و رفاه بيشتر و ناديده گرفتن حريم هاى انسانى ، هر روز ، جنايات تازه اى در شرف تكوين

است ، كه عشق هاى دروغين خيابانى و دوستى ها و ارتباطهاى كوچه وبازارى ، تنها نقطه هاى آغاز شمرده مى شوند .

در جوامع غربى و همچنين جوامعي كه مقلّد غرب هستند ، نسل جوان ، هدف تبليغات رسانه اى قرار گرفته اند تا مصرف بيشتر محصولات تجاري را به دنبال داشته باشند . ( لباس هاى مُدِ روز ، لوازم آرايشي ، فيلم ها و آوازهاى سبُك يا غير اخلاقى ، موادّ انرژى زا و توهّم زا و . . . ) بدون آن كه فرصت انتخاب داشته باشند و يا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونه اى كه درونش قرارگرفته اند ، خارج شوند . در چنين جامعه اى كه به هيچ اصل اخلاقى يا آرمان غير مادّى پايبند نيست ، همگان قربانى اند . و به اصطلاح تر و خشك با هم مي سوزند .

با چنين شرايطي كه بر جوانان در جوامع غربى و كشورهاى تحت نفوذ آنان حاكم است ، بايد ديد الگوهاى دخترها و پسرها ، چه كسانى هستند ؟ آيا افراد عالم و دانشمند و متفكّر و هنرمند واقعى الگو هستند يا هنرپيشه هاى جلف و فاقد ابتكار و بى انديشه اى كه تنها ظاهرى جذّاب دارند ؟ آيا اين روند ، دليل انحطاط و سقوط اخلاقى و موجبِ سرگردانى و بي هدفي نسل جوان دختر و پسر يك جامعه نيست ؟ آيا متفكّران و مربّيان بزرگ غرب در دهه ها و سَده هاى گذشته ، با آن همه مبارزات پيگير و تحمّل آن همه رنج ، چنين فضاى فرهنگ سوز و مادّيت زده اى را آرزو كرده بودند ؟ و آيا شايسته است كه ما به جاى تصحيح و ارتقاى فرهنگ خويش ، خود را به چنين

فضاى وهْم آلودى بسپريم ؟

اما در جامعه اسلامي ، جامعه دينى در روابط اجتماعى خود ، توجهى ويژه به حصار عفاف و حريم شخصى دختر و پسر دارد . روش اسلام ، اين است كه انسان ، معتدل و متعادل زندگى كند و از هر افراط يا تفريطى به دور باشد . خداوند نيز مسلمانان را «امت متعادل» مى نامد . «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَي الناسِ» ( سوره بقره ، آيه 143 ) و افراد اجتماع را به روش صحيح زندگى فرامى خواند و در مقرّرات خود ، همه جنبه هاى نياز دختر و پسر را در نظر مى گيرد . از جمله ، دختران را تا حدودى كه منجر به زيان ديدن و انحراف آنها نشود ، از شركت در اجتماع ، نهى نمى كند .

رسول خدا ( ص ) به برخى از زنان اجازه مى دادند كه حتى در جنگ ها براى امداد و كمك به مجروحان و سربازان ، شركت كنند و در تاريخ اسلام ، نمونه هاى بسيارى براى مشاركت زنان و دختران در فعاليت هاى اجتماعى ذكر شده است . ( از جمله نسيبه كه جايگاه ويژه اي نزد رسول خدا ص داشت ) روشن است كه رعايت حريم ها از سوى زنان و مردان ، تضمين لازم براى دوام چنين مشاركتى است و حضور زنان و دختران در فضاهاى عمومى يك جامعه ، مشروط به صلاحيت اخلاقى و متانت مردان و پسران آن جامعه است .

اسلام به خطراتِ ناشى از روابط به اصطلاح «آزاد» دختر و پسر كاملاً آگاه است و نهايت مراقبت را در روابط و برخوردهاى دختران و پسران دارد ، تا

حدى كه منجر به انحراف و فساد نشود و طرفدار مشاركت دختران و پسران در جامعه به شكل معقول و با حفظ حريم است .

اسلام ، در عين اين كه اجازه شركت در محافل ، مدارس ، دانشگاه ها ، مساجد و . . . را به جوانان دختر و پسر مى دهد ، دستور مى دهد كه به صورت مختلط نباشد و محلّ نشست و برخاست ها از يكديگر جدا باشد . آنچه كه اسلام به صورت يك توصيه اخلاقى در مورد جامعه مدنى ابراز مى دارد ، اين است كه اجتماع مدنى ، تا حدّ ممكن ، غير مختلط باشد . به عنوان مثال در تفسير اين آيه آمده است :

«لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ . . . » يعني «اگر منافقان و بيمار دلان و كساني كه شايعات بي اساس و اخبار دروغ در مدينه پخش مي كنند دست از كار خود برندارند ، تو را بر ضد آنان مي شورانيم سپس جز مدت كوتاهي نمي توانند در كنار تو در اين شهر بمانند» ( سوره احزاب /60 ) .

كه در تفسير بيماردلان ( في قلوبهم مرض ) آمده : يعني كساني كه فاجر هستند و ايماني ضعيف دارند آنها كساني هستند كه از مراوده و اختلاط با زنان و اذيت آنان باكي ندارند . . .

روابط بين دختر ها و پسر ها

توضيح

روابط بين زن و مرد را به چهار صورت مي توان در نظر گرفت : رابطه زن و شوهري ، رابطه علمي ، رابطه حرفه اي و شغلي ، رابطه دوستانه .

رابطه زن و شوهري

اسلام رابطه زن و شوهر را که براساس موازين شرعي و عقد رسمي تحقق پيدا مي کند مورد تأکيد و تاييد قرار داده است . ده ها آيه و صدها روايت از معصوم در مورد اهميت ازدواج و روابط زناشويي شاهد بر مدعاست . مهمترين کانون و نهاد اجتماعي خانواده است که با ازدواج و رابطه زن و مرد شکل مي گيرد بنابراين از نظر اسلام اين نوع رابطه اجتماعي مشروع و مورد تأکيد و تاييد است و زن و مرد هر دو در شکل گيري آن سهيم اند . در اين خانواده است كه زنان و مردان آنچه كه بالاصاله براي آن خلق شده اند را مي توانند بروز دهند و آن چيزي نيست جز تربيت اسلامي و تخلق به اخلاق الهي . همچنانكه خداوند پيامبرش را براي همين مهم مبعوث كرده است : «اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» .

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا جَاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِينَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ» ( الكافي/5/ 347 ) . «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ زَوَّجَ عَزَباً كَانَ مِمَّنْ يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَة » ( تهذيب الأحكام ج/ 7 /405 ) .

رابطه علمي بين زن و مرد

اين نوع رابطه با حفظ موازين شرعي و رعايت حدود الهي از ناحيه زن و مرد مجاز است و بهترين مصداق بارز آن رابطه بين استاد و شاگرد است اعم از اين که استاد زن باشد و شاگرد مرد ، يا بالعكس . آنچه مهم است رعايت موازين شرعي است ، اگر احکام الهي مراعات شود اين نوع رابطه نه تنها مجاز است

بلکه مورد تأييد اسلام است و اگر حدود الهي مراعات نشود و حريم هاي بين محرم و نامحرم شکسته شود اسلام از اين رابطه ناخشنود است و آن را شديدا نهي مي کند .

رابطه شغلي و حرفه اي

روابط شغلي سه گونه هستند :

1 . شغل هايي که عرفا و غالبا به عهده زنان است و با وجود زنان ، لزومي ندارد مردان مشغول آن حرفه شوند . مثل شغل مامايي و کارهايي که جنبه زنانه محض دارد . در اين گونه موارد اسلام تأکيد دارد که شغل هاي حساس و مهمي که مربوط به بانوان مي شود خودشان به عهده گيرند . طبعا نوع رابطه شغلي در اينجا بين زنان است و مردان حق ورود به اين مشاغل را ندارند مگر در شرايط ضروري . ( البته چون در گذشته به زنان مجالي براي يادگيري مشاغل و حرفه هاي مخصوص زنان نمي داده اند ، هستند مرداني كه به خاطر نياز آن حرفه ها را فرا گرفته اند ) .

2 . شغل هايي که عرفا و غالبا به مردان اختصاص دارد مثل کارهاي شاق و سختي که با فيزيک بدن زن و روحيات او سازگار نيست . لذا وارد شدن در کارهايي كه از تحمل زن خارج است و به نحوي به او ضرر مي زند جايز نيست . هر چند شايد باشند زناني كه قدرت بدني بالايي داشته باشند اما غالبا و حتي مي توان گفت همه زنان در اين دسته نقش چنداني را نمي توانند ايفا كنند .

3 . شغل هايي که مشترک بين زنان و مردان است که اکثر موارد و

بيشتر کارها تقريبا بين زن و مرد مشترک است . در اين گروه ، اگر زن و مرد ضوابط شرعي را رعايت کنند و حرمتها و حيا و عفت و دين داري را سرمشق قرار دهند و مرتکب عمل حرامي نشوند مي توانند مشاركت فعال داشته باشند مانند بسياري از کارها از جمله نمايندگي مجلس ، معلمي و تحقيق و پژوهش و . . .

در هر سه گروه اگر نيازي به همكاري و استعانت و ارتباط زنان و مردان بود تنها با رعايت موازين شرعي ، عرفي ، عقلي ، حفظ حيا و عفت و پرهيز از گناه است كه مي توان اين ارتباط را جايز دانست و در غير اين صورت ( عدم رعايت موازين شرعي و عرفي و عقلي و . . . ) هر گونه ارتباطي حرام است .

رابطه دوستي بين دختر و پسر

شايد بعضي تعجب كنند اما با صراحت تمام مي تون گفت كه اين نوع رابطه از نظر اسلام حرام است و قرآن از دوستي بين دختر و پسر و اينگونه روابط نهي کرده است همچنانكه در تفسير آيه 60 سوره احزاب گذشت . زيرا عفت عمومي جامعه با اينگونه روابط آسيب جدي مي بيند پايه هاي ازدواج و خانواده سست مي شود و صدها مفسده اخلاقي براي دختر و پسر و جامعه دارد . و اساسا در اسلام چيزي به نام دوستي بين دختر و پسر يا زن و مرد وجود ندارد و هر چه هز اين باب است حرام است . مگر اينكه براي دوستي معاني متعددي قائل باشيم كه يكي از آن معاني را بتوان با موازين شرعي همسان

و همراه دانست هر چند در حال حاضر آنچه به نام دوستي در عرف جوامع بشري مشاهده مي شود همان معناي آزادي در رابطه و بي بند و باري است كه در دين مبين اسلام و شرع مقدس هيچ توجيهي براي آن نيامده است و اين نوع رابطه با اساس حكمت اخلاق و كمال انسان در تضاد است .

بدون ترديد اگر ائمه ( ع ) از حضور زنان در جامعه نهي کرده اند اينطور نيست که اين نهي بدون هيچ قيد و شرطي باشد بلکه سيره عملي آنها به اين امر مطلق تخصيص مي زند و نشان مي دهد که منظور ائمه اين نيست که زنان مطلقا نبايد در امور اجتماعي مشارکت داشته باشند بلکه منظور آنها اين است که زنان اولا ، بدون دليل موجه نبايد در ميان مردان و مقابل چشم آنها قرار گيرند . ثانيا ، در صورت لزوم بايد حضورشان در حد نياز و ضرورت باشد و ثالثا حضوري همراه با رعايت موازين و امورات شرعي و عقلي و عرفي .

معيارهاي اسلامي و اخلاقي در روابط

توضيح

يك رابطه داراي ابعادي است از جمله : نگاه ، پوشش ، فكر و انديشه ، گفتار ، رفتار . و براي هر كدام اسلام قانون و موازين خاص خود را دارد كه مي طلبد زن و مرد مسلمان اينچنين باشند .

نگاه

رسول اكرم ( ص ) به حضرت على ( ع ) فرمود : «اى على ! نگاه اوّل ، براى توست چرا كه ابزار شناخت است؛ امّا نگاه دوم به زيان توست» ( من لا يحضر/ 4/ 19 . ( حقيقتْ اين است كه در مناسبات و روابط اجتماعىِ دختر و پسر ، پيشنهاد دين و اصل اخلاقى ، ترك نگاه هاى شهوانى دختر و پسر به يكديگر و پرهيز از لذّتجويى هاى بى ضابطه و بازى كردن با عواطف يكديگر است .

جوانى كه چشمش به جنس مخالف مى افتد و احياناً از وى خوشش مى آيد ، مى خواهد كه براى بار دوم نيز به وى نگاه كند و لذّت ببرد . نوبت اوّل ، چون نگاه و تلذُّذ غير عمدى است ، مانعى ندارد ؛ ولى نوبت دوم ، چون به قصد لذّت بردن از ديگرى و بهره جويى از سرمايه ديگرى است ، جايز نيست . « جعفر بن محمد ع قال ما يأمن الذين ينظرون في أدبار النساء أن يبتلوا بذلك في نسائهم » .

و در حديثي امام صادق ( ع ) فرمود : «نگاه كردن به نامحرم ، تيرى زهرآگين است كه از ناحيه شيطان پرتاب مى شود» . ( من لا يحضر/ 4/ 19 ) «چه بسيارند نگاه هاى كوتاه و لذّت هاى زودگذرى كه بعدها حسرت ها و تأسّف هاى طولانى درپى خواهند داشت ! »

. ( كافى/ ج 5/ ص 559 ) . با همه اين مرزبندى ها و سفارش هاى خيرخواهانه ، در اسلام ، نگاه كردن دختر و پسر به يكديگر و گفتگوى آنها ، چنانچه به قصد خواستگارى و ازدواج ( يعنى رفتن به سمت تشكيل كانون خانواده و رسيدن به ثبات و آرامش ) باشد ، مانعى ندارد . «عَنْ عَلِيٍّ ع فِي رَجُلٍ يَنْظُرُ إِلَى مَحَاسِنِ امْرَأَةٍ يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَهَا قَالَ لَا بَأْسَ» .

در پوشش

اسلام هم براي مردان و هم براي زنان پوشش خاصي را مد نظر دارد . پوششى كه اسلام براى دخترها مقرّر كرده است ، بدين منظور نيست كه جلوى فعاليت هاى اجتماعى آنان را بگيرد و از خانه بيرون نروند . پوشش دخترها در اسلام ، اين است كه دختر در معاشرت خود با پسران ، بدن خود را ( بجز صورت و دست ها ) بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمايى نپردازد .

سوالي كه شايد ما را به خود مشغول سازد اين است كه چرا مردان بايد آزاد باشند تا همچون كالا به زن بنگرند ؟ آيا همين نگرش نيست كه نظام خانواده را در غرب ، متزلزل كرده است ؟ اسلام با وضع نمودن نوعى مقرّرات براى پوشش ، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمين كرده است . به اين ترتيب ، حفظ نگاه و حجاب مرد و زن ، حقيقتاً مصونيت بخش و پاسدار حريم آنانست .

در آيين اسلام ، پسران فقط وقتي مي توانند كه ارتباط كامل و بي حدي با دختران داشته باشند كه تشكيل خانواده داده باشند و آگاهانه انتخاب و

مسئوليت پذيرفته باشند ، در كانون گرم و صميمى خانواده است كه مى توانند با دختر ( به عنوان همسر قانونى خود ) ، پيوند كاميابى برقرار كنند . قبل از آن ، نبايد فكر و ذهن هيچ دختر يا پسر جوانى به اين موضوع ، مشغول باشد و مانع فكر و تحصيل و كارهاى زندگى او و ديگران شود .

انديشه و قلب

نبودن حريم بين دختر و پسر ، و آزادى در معاشرت ها ، هيجانات و التهاب هاى جنسى را افزايش مى دهد و هنگامي كه ميل جنسى از تعادل و مسير طبيعى اش خارج شد ، اين ميل به صورت يك عطش روحى و يك خواست سيرى ناپذير و اشباع نشدنى در فرد ظاهر مي شود كه مهاري براي آن نيست . غريزه جنسى ، غريزه اى نيرومند ، عميق و پردامنه است كه هرچه انسان اين نيرو را رها كند و كنترل نكند خاموش كه نمي شود شعله ورتر هم مي شود . مثل افراد آزمندى كه هرچه پول بيشترى به دست بياورند ، حريص تر مى شوند . تاريخ از آزمندى هاى جنسى ، بسيار ياد مى كند . حسّ تصرّف و تملّك زيبارويان در پادشاهان هيچ حد و مرزي نداشته و سيرابشان نكرده است . صاحبان حرمسراها ، هر روز در پى شكاركردن شكار ديگرى براى خود بوده اند .

اسلام به قدرت شگرف اين غريزه ، توجه كامل كرده و هشدارهاى زيادى درباره خطرناك بودن نگاه جنسى بى ضابطه و خلوت كردن پسر و دختر با هم و معاشرت هاى كنترل نشده آنان مى دهد از جمله مي فرمايد : «كه هر جا زن و مرد نامحرمي تنها بودند سومي آنها شيطان است» .

از طرفى تدابيرى براى تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و براى هر يك از دو جنس ، تكليف ها و مقرراتى معين نموده است . به عنوان نمونه ، قرآن كريم مى فرمايد : «به مردان بگو چشم ها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشيده دارند و به زنان نيز بگو تا چشم ها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند» . ( نور ، آيه 31 ) . آيين ما از ما مى خواهد كه انديشه مان را هوس آلود نكنيم ، خيال گناه را در ذهن خود نپروريم ، به نامحرمانْ خيره نشويم و دزدانه نگاه نكنيم ، به قصد لذّت هاى جنسى به نامحرمى ننگريم و با چنين قصدى به معاشرت هاى اجتماعى قدم نگذاريم .

اگر خدا به ما قلبي مالامال از محبت و عشق عطا كرده نه به خاطر آنست كه اين خانه را جولانگاه هوسها و زيباييهاي كثيف دنيايي كنيم بلكه اين مكان پر مهر و محبت و عشق را خدا براي خود آفريده است و به انسان هم اخطار داده كه يك قلب بيشتر نداري و آن براي من است . « خدا در قلب هيچ انساني دو دل قرار نداده است» .

گفتار

شنيدن صداى دختر براى پسر ، در صورتى كه همراه با ناز و عشوه و قصد لذّت بردن و خوش آمدن در كار نباشد ، اشكالى ندارد . براى دختر ، شايسته نيست كه در سخن گفتن با پسرى ، صداى خود را نازك كند و به نحوى با عشوه و اطوار ، سخن بگويد . خداى متعال در قرآن ، به زنان مى فرمايد : «در

حرف زدن ، صدا را نازك و مهيّج نكنيد كه موجب طمع بيماردلان گردد» ( سوره احزاب ، آيه 32 ( و امام على ( ع ) مى فرمود : «به دختران جوان ، سلام نمى كنم كه مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افكند . ( الكافى ، ج 2 ، ص 648 ) . البته اين فرمايش امام علي ع كه در اوج عصمت هستند همچون معصومان ديگر نه براي خود بلكه براي آموزش به شيعيان و مسلمانان و مومنان است كه در روابط با دختران چگونه باشند .

رفتار

احتياطها و توصيه هاى دين مبين اسلام ، مبنى بر دور نگه داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از يكديگر ، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحى خود آنان و سلامت اجتماع و پاكى خانواده و عزت و شرف و تعالى آنان است . روح جوان ، فوق العاده تحريك پذير است . اشتباه است كه گمان كنيم تحريك پذيرى روح انسان ، محدود به حدّ خاصى است و پس از آن ، آرام مى گيرد . همان قدر كه انسان از رسيدن به جاه و مقام و ثروتْ سير نمى شود ، در ميل جنسى نيز چنين است . در محيطهاى آزاد و باز ، هيچ پسرى از تصاحب زيبارويان و هيچ دخترى از متوجّه كردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سير نمى شود . از طرفى ، هوس ، در هيچ نقطه اى توقف نمى كند و تقاضاى نامحدود انسان ، خواه ناخواه ، انجام ناشدنى است و امكان برآوردن همه خواسته ها هيچ گاه براى بشر ، ميسّر نيست .

دست نيافتن به آرزوها و هوس ها ، در جاى

خود ، منجر به اختلالات روحى و بيمارى هاى روانى مى گردد . به محيطهايى كه بى بند و بارى در آنها زياد است ، بنگريد . خواهيد ديد كه در آن محيطها ، آمار بيمارى هاى روانى و مشكلات روحى ، بالاست . شايد مهم ترين علت ، همين آزادى جنسى و تحريكات فراوان روانى است كه به وسيله عكس ها ، مجلّات ، فيلم ها و سى دى ها و محافل مختلِط تفريحى و حتّى در كوچه و خيابان و تبليغات كالاها و مُدها و . . . دامن زده مى شود و غالباً بى پاسخ مى مانَد ؛ چرا كه تخليه جسم و روان از اين هيجانات فزاينده ، عملاً ممكن نيست و بدين ترتيب ، پيرى زودرس و روان پريشى و اختلالات روحى ديگر ، پيامدهاى طبيعى آن فضا هستند .

اوّلين فايده رفتار طبق مقتضاي اسلام ، امنيت فضاى خانواده و اجتماع ، ارتقاى موقعيّت زنان و دختران ، شكوفايى استعدادهاى مختلف جوانان ، و . . . مي باشد كه مهم ترين نشانه هاى «بهداشت روانى» يك جامعه محسوب مى شوند كه زمينه لازم براى توليدات فكرى و صنعتى و توسعه ابعاد مادّى و معنوى جامعه است .

در نهايت مي توان گفت آنچه حقيقتا امروز معضل است و مسئولين و روانشناسان و جوانان را سردرگم كرده مسئله كنار آمدن با اميال و كنترل غرائض در اين ارتباط است كه به خاطر نا آگاهي ها در روابط و تربيت ها مشكلات روحي شديد و حديدي براي دخترو پسر بوجود مي آيد كه راه خلاصي از آن را سخت مي كند . و گرنه در حيطه روابط دختر و پسر هيچ ابهامي وجود ندارد وشرع مقدس

تمام آنچه را كه اين ارتباط را توضيح و تبيين ميكند بيان كرده همچنانكه گوشه اي از آن را مشاهده كرديد . البته مي دانيم كه براي نجات از سردرگمي و خلاصي از بند هواهاي نفس و غرور جواني و فشارهاي جنسي و حس گرايش به جنس مخالف دين اسلام راه كارهاي زيبا و ظريفي ارائه داده است كه اين مقال را جاي آن بحث نيست .

منابع

1 ) الميزان ، ترجمه موسوي همداني ، ج 16 ، ص . 461

2 ) شيخ حر عاملي ، آداب معاشرت ، ص . 67

3 ) مرتضي مطهري ، نظام حقوق زن در اسلام ، ص . 148

4 ) ويل دورانت ، لذات فلسفه ، ص . 141

5 ) ابوالقاسم مقيمي حاجي ، جوانان و روابط ، ص 7 ، به نقل از لذات فلسفه . 122

6 ) ميزان الحكمه ، ج 4 ، ص 272 ، حديث . 7807

7 ) ميزان الحكمه ، ج 5 ، ص 297 ، حديث . 10221

8 ) روانشناسي رشد ( 2 ) ، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه ، ص . 782

9 ) الميزان ، ترجمه موسوي همداني ، ج 13 ، ص . 262

10 ) الدر المنثور ، ج 6 ، ص . 244

11 ) كافي ، ج 5 ، ص . 62

12 ) شرح غرر و درر ، آمدي ، ج 1 ، ص . 394

13 ) ميزان الحكمه ، ج 8 ، ص 485 ، حديث . 17831

پايان

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109