درسنامه شناخت عربستان و وهابيت

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي، علي، 1342 -

عنوان و نام پديدآور : درسنامه شناخت عربستان و وهابيت/ تاليف علي محمدي آشناني.

مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1381.

مشخصات ظاهري : 151 ص.: نقشه.

شابك : 7000 ريال:964-7635-21-4 ؛ 8000 ريال: چاپ هشتم:978-964-7635-21-9 ؛ 10000 ريال ( چاپ دوازدهم )

يادداشت : چاپ هشتم : بهار 1387.

يادداشت : چاپ دوازدهم : 1389.

يادداشت : كتابنامه: ص. [149] - 151.

موضوع : عربستان سعودي

رده بندي كنگره : DS204/م 3ش 9

رده بندي ديويي : 953/8

شماره كتابشناسي ملي : م 81-42161

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

ص:11

ص:12

ص:13

مقدمه

تحقق اهداف و آرمان هاى يك سازمان، به علل و عوامل مختلفى بستگى دارد. در اين ميان، به گفته كارشناسان و صاحب نظران" مديريت سازمانى" و نيز به گواهى" آموزه هاى وحيانى"،" عامل انسانى" اساسى ترين و محورى ترين نقش را در موفقيت و بالندگى سازمانى ايفا مى كند. ديگر عوامل سازمانى در پرتو عامل انسانى و حول محور او، شكل گرفته و حركت مى كنند.

سياست ها، برنامه ها، روش ها، ابزار و سخت افزارهاى سازمان، تابعى از خواست و اراده نيروى انسانى و دانش و تدبير او مى باشد. بالطبع كمّ و كيف نتايج و خروجى هاى سازمان نيز مانند" ورودى ها" و" فرآيند"، متأثر از فعاليت و تدبير نيروى انسانى است. بنابراين نيروى انسانى، افزون بر اينكه عامل موفقيت هر سازمانى است، شاخص و معيارى براى پيش بينى ميزان موفقيت آن سازمان نيز محسوب مى شود.

بى جهت نيست كه دنياى مدرن با پى ريزى علومى همچون روان شناسى كار، جامعه شناسى مشاغل و مديريت، بخش اعظمى از مباحث اين علوم را به عامل انسانى اختصاص داده است. پيش تر از اين نيز آموزه هاى وحيانى بر جايگاه و اهميت نيروى انسانى و نقش محورى آن در رستگارى و موفقيت جمعى اشاره كرده و به مؤمنان و جامعه دينى اكيداً توصيه نموده كه در واسپارى كارها و مسئوليت ها، به اهليّت و صلاحيت نيروهاى انسانى توجه كنند؛

إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَينَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً (1)

در آيات ديگر، اين رويه را، تدبير خداوند متعال در عالم تكوين و تشريع معرفى كرده است:

اللَّهُ أَعْلَمُ حَيثُ يجْعَلُ رِسالَتَهُ (2)

قالَ إِنِّى جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيتِى قالَ لاينالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ (3)

هدف و رسالت اساسى انبياى الهى نيز، تربيت و پرورش انسان ها بوده است:

رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يتْلُوا عَلَيهِمْ آياتِكَ وَ يعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يزَكِّيهِمْ (4)

نهادها و مؤسسات دينى نيز براى تضمين موفقيت و دستيابى به اهداف و آرمان هاى سازمان، بايد بر مبناى آموزه هاى وحيانى و يافته هاى بشرى، جذب و گزينش نيروهاى كارآمد و


1- نساء: 58
2- انعام: 124
3- بقره: 124
4- همان: 129

ص:14

تعليم و تربيت آنان را در اولويت مأموريت هاى خود قرار دهند.

در همين راستا،" حوزه نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت " پس از فراغت از طراحى و اجراى فرآيند جذب و گزينش،" آموزش و ارتقاى سطح علمى و فرهنگى نيروى انسانى به ويژه روحانيون" را در كانون برنامه هاى ستادى خود قرار داد و دوره هاى آموزش بدو خدمت، ضمن خدمت و تكميلى را راه اندازى نمود. از آنجا كه تدوين متون آموزشى كاربردى متناسب با واحدها و سرفصل هاى مصوب، از مراحل و عناصر اصلى و اساسى دوره هاى آموزشى محسوب مى شود، به طور همزمان گردونه تدوين متون آموزشى نيز به حركت درآمد. نكته حائز اهميت اين كه متون آموزشى پس از تدوين توسط گروه هاى علمى و تخصصى معاونت امور روحانيون و ارزيابى ناظران محتوايى، به صورت" درسنامه" براى حداقل يك ترم، به طور آزمايشى تدريس مى شود، تا پس از نظرسنجى و گردآورى نقطه نظرات مدرّسان و دانش پژوهان، به رفع و اصلاح كاستى هاى احتمالى اقدام شود و براى آموزش در دوره هاى بعد، تدوين نهايى شود.

نوشتار حاضر، از جمله همين متون آموزشى است كه توسط" گروه علمى و تخصصى تاريخ اسلام " به رشته تحرير درآمده و در قالب" درسنامه" منتشر شده و در اختيار شركت كنندگان دوره هاى آموزشى روحانيون قرار مى گيرد. فرصت را مغتنم شمرده و از تدابير و تلاش هاى ارزشمند گروه علمى و تخصصى تاريخ اسلام به ويژه محقق و مؤلف گرانمايه جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى على محمدى آشنانى تقدير و سپاس به عمل مى آيد.

شايان ذكر است اگر چه قبلًا كتاب" شناخت عربستان" و" وهابيت در ترازوى نقد" براى اطلاع رسانى عمومى در مورد موضوع اين درسنامه، تدوين و از سوى نشر مشعر، منتشر شده است و به ناچار بين آن دو كتاب و اين درسنامه در پاره اى از عناوين و در قسمت هايى از متن، تشابه و همانندى هايى وجود دارد، ولى اين نوشتار، افزون بر روزآمد نمودن اطلاعات و تصحيح آمار و ارقام قابل دستيابى، با حذف، كاهش يا تلخيص پاره اى از مطالب و افزودن نكات نوين، از نظر مخاطب، هدف نگارش، روش نگارش (سبك آموزشى)، ساختار و ساماندهى مطالب نيز با دو كتاب پيش گفته، تفاوت زيادى دارد.

انتظار مى رود كه مدرسان و دانش پژوهان محترم پس از طى دوره، نقطه نظرات اصلاحى خود را پيرامون متن، محتوا، منابع و ديگر بخش هاى درسنامه، جهت رفع و اصلاح نواقص و اشكالات احتمالى به كميته تدوين ارايه نمايند.

معاونت امور روحانيون

كميته تدوين متون آموزشى

زمستان 1387

ص:15

ص:16

ص:17

پيش گفتار

پيش درآمد

برابر آموزه هاى قرآن كريم؛ شناخت گيتى، مناطق جغرافيايى و اطلاع از وضعيت ساكنان آنها به عنوان بخشى از آيات الهى (1)و براى درس و عبرت آموزى از آن به منظور دستيابى به يك زندگى آگاهانه لازم است: «قُل سِيرُوا فِى الارضِ فَانظُرُوا كَيفَ بَدَأَ الخَلقَ ، در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز كرده است.» (2)

بدون شك در دوران معاصر كه از يك سو همگرايى هاى منطقه اى و همكارى و تعاملات مذهبى فرهنگى افزايش يافته و از سوى ديگر گسترش فنّاورى اطلاعات و بهبود وسايل مسافرت و تسهيلات، كشورهاى جهان را به بخش هاى يك مجموعه كوچك تبديل نموده است و از جهت ديگر به دليل شكست انديشه ماركسيسم و فروپاشى شوروى، انديشه اسلامى و مسلمانان به تنها رقيب اصلى فرهنگ و تفكر غربى بدل شده اند و به همين جهت تهاجم شديد فكرى فرهنگى و نظامى عليه آنها فزونى يافته، شناخت و همگرايى كشورهاى اسلامى ضرورتى مؤكّد است. (3)در ميان كشورهاى اسلامى، شناخت عربستان و تفكر وهابيت، به ويژه براى روحانيون كاروان هاى حج، به دليل ارتباط، حضور و انجام بخش عمده اى از فعاليت هاى كارى آنها در اين سرزمين و توقف ايفاى صحيح رسالت حوزوى و


1- يوسف، 105
2- عنكبوت، 20 نيز نحل، 36، نمل، 69 و روم، 42
3- مطهرى، مرتضى؛ حج، اوّل، صدرا، 1380، ص 9- 25.

ص:18

تبليغى آنها بر اين شناخت، همچنين به دليل ويژگى هاى خاص ذيل، از اهميت و ضرورتى افزون تر برخوردار است:

1. برابر روايات و متون تاريخى، منطقه جغرافيايى عربستان، نقطه آغاز بسيارى از امور مهم است:

الف. عربستان نقطه آغاز بسط و گسترانيدن زمين است (1)كه در آيه شريفه «وَالارضَ بَعدَ ذلِكَ دَحَاهَا» (2)بدان تصريح و در آيه شريفه «وَ اللهُ جَعَلَ لَكُمُ الارضَ بِسَاطاً» (3)و آيه «وَهُوَ الَّذِى مَدَّ الارض » (4)به آن اشاره شده است. بدين جهت بايد آن سرزمين را اصل و آغاز همه آبادى ها (5)و مادرِ زمين و تمدن هاى جهانى خواند. (6)ب. در تبيين هبوط انسان به زمين (7)پاره اى از روايات، محل اين هبوط و نخستين جايگاه فرود و سكونت آدمى در اين كره خاكى را، عربستان دانسته اند. (8)ج. نخستين خانه عبادت و اوّلين كانون هدايت مردمان، كعبه، در آن سرزمين مبارك بنا شده است؛ «إِنَّ أَوَّلَ بَيت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدًى لِلعَالَمِينَ ، در حقيقت نخستين خانه اى كه براى عبادت مردم تعيين شده، همان است كه در مكه قرار دارد و مبارك مى باشد و براى جهانيان مايه هدايت است.» (9)

بدين جهت برخى تعبير «بيت العتيق » در آيات 29 و 33 سوره مباركه حج


1- مجلسى، محمد تقى؛ بحارالانوار، ج 57، ص 232 و ج 66، ص 254
2- نازعات، 30
3- نوح، 19
4- رعد، 3
5- قاضى عسكر، سيدعلى؛ حج وحرمين شريفين در تفسير نمونه، دوم، نشر مشعر، 1384، ص 355
6- امينى، محمد هادى؛ تاريخ مكه، ترجمه محسن آخوندى، دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1376، ص 17
7- بقره، 36 و 38، اعراف، 24، طه، 123
8- بحار الانوار، ج 11، ص 183
9- آل عمران، 96.

ص:19

را به معناى خانه كُهَن، قديم و باستانى دانسته اند. (1)د. اين كشور، جايگاهِ نخستين طلوع خورشيد تابناك و حيات بخش اسلام و مركز جوشش چشمه توحيد ناب اسلامى و محل وقوع شكل گيرى وقايع و حوادث دوران آغازين تاريخ پرافتخار و خاطره انگيز صدر اسلام و مهدِ پيدايش و رشد تمدن بزرگ اسلامى و مركز تكوين هويت و پرورش انديشه اسلامى است. به همين جهت ما را به ديدار آثار آن رسول الهى و تبيين آنها براى ديگران فرا خوانده اند.

ه. نه تنها عربستان نقطه آغاز بسيارى از امور، بلكه برابر گفته مفسران مقصود از «معاد/ نقطه بازگشت» در آيه شريفه: «إِنَّ الَّذِى فَرَضَ عَلَيكَ القُرآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَاد، در حقيقت همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد، يقيناً تو را به سوى وعده گاه باز مى گرداند.» (2)نيز سرزمين مكه است. (3)2. منطقه عربستان، از دير باز مهبط وحى و محل رفت و آمد انبياى الهى همچون: حضرت صالح (ع) و حضرت ابراهيم (ع) و تلاش پى گير آنها براى برافراشتن و حفظ پرچم توحيد و برخوردار از نشانه هاى روشن آنان است؛ «فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبرَاهِيمَ ، در آن نشانه هايى روشن از جمله مقام ابراهيم است.» (4)اين منطقه زادگاه، مركز بعثت و محل معراج خاتمِ پيامبران الهى حضرت محمد (ص)، همچنين جايگاه ولادتِ صديقه اطهر، فاطمه زهرا (س) و يازده تن از اختران تابناك آسمان ولايت و امامت (ع)، مدفن و آرامگاه كوثر هستى و چهار امام و پيشواى پاك؛ امام مجتبى، امام سجاد، امام باقر، امام صادق (ع) و بسيارى


1- قيل سمى به لانه قديم فهو اوّل بيت وضع للناس بناه آدم؛ شيخ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج 8- 7، اوّل، ناصر خسرو، 1406 ق، تهران، ص 130
2- قصص، 85
3- مجمع البيان، ج 7- 8، ص 420
4- آل عمران، 97.

ص:20

از بستگان، اصحاب و يارانِ والا مرتبه آنان است و بدين جهت داراى مكانت بى بديلى است.

3. عربستان دربرگيرنده و حاوى «حجرالاسود» به عنوان قطعه اى از بهشت و دست خدا در مكه است. رسول خدا (ص) فرموده اند: «الحجر الاسود من حجار الجنة، حجرالاسود از سنگ هاى بهشتى است.» (1)و «الحجر يمين الله الارض يصافح به عباده، حجرالاسود دست خدا در روى زمين است كه خداوند به وسيله آن با بندگانش مصافحه مى كند.» (2)و دربردارنده باغى از باغ هاى بهشت در مدينه است: رسول خدا (ص) فرمودند: «ما بين قبر و منبر روضة من رياض الجنة، ميان قبر تا منبر من، باغى از باغ هاى بهشت است.» (3)4. عربستان وطن دينى همه مسلمانان، بلكه موطن همه مردم است؛ «الَّذِى جَعَلنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً العَاكِفُ فِيهِ وَالبَادِ؛ آن را براى مردم اعم از مقيم در آنجا و باديه نشين يكسان قرار داده ايم» (4)بدين سان اهميت عربستان، مختص به مردم آن كشور، مقطعى و صرفاً تاريخى و مربوط به زمان گذشته يا حال و آينده نيست؛ بلكه به دلايل گوناگون به ويژه به علت وجود كعبه به عنوان قبله گاه آخرين دين الهى (5)و به دليل برگزارى همايش بين المللى حج در آن (6)، هميشه مورد توجه همگان بوده و هست و خواهد بود؛ زيرا هماره قلب همه مسلمانان، بلكه قلب انسانيت در حرمين شريفين مى تپد.

5. عربستان به عنوان مركز اجتماع و تلاقى امت اسلامى نيز داراى اهميتى


1- محمدى رى شهرى، محمد؛ حج و عمره در قرآن و سنت، ترجمه جواد محدثى، اوّل، دارالحديث، قم، ص 142- 144
2- همان، ص 142
3- حج و عمره، ص 538- 536
4- حج، 25، نيز بقره، 125، آل عمران، 96
5- بقره، 144، 149، 150
6- آل عمران، 97.

ص:21

استراتژيك است؛ زيرا كشورى است كه مى تواند نقش مهم، برجسته، بى بديل و فراوانى در ايجاد وحدت و استحكام پيوند و حفظ انسجام امت اسلامى ايفا كند: «وَلَا جِدَالَ فِى الحَجِ ؛ در اثناى حج ... جدال (س) روا] نيست» (1)؛ چنان كه مى تواند در جهت عكس، منازعات اعتقادى و فرهنگى امت را دامن زند.

توجه به اين حقيقت لازم است كه خداوند در قرآن كريم، مؤمنان را برادر خوانده (2)و امت اسلامى را امتى واحد و يگانه ناميده است. (3)و همه اين امت را به اقامه دين و عدم تفرقه در آن (4)و چنگ زدن به ريسمان الهى (5)و پرهيز از نزاع و درگيرى كه جز سستى و فرسايش، سرانجامى ندارد، فرا خوانده است (6)و امت اسلامى را از همانندى كسانى كه بر طبل تفرقه مى كوبند، بر حذر داشته است. (7)و رسول اعظمِ خود را از تفرقه افكنان و اختلاف انگيزان بر كنار دانسته است. (8)آرى بر اساس اين آموزه ها و فرامين مؤكد و حياتى است كه رسول خدا (ص)، براى رفع كدورت ها، بلكه براى ايجاد اخوت دينى، تلاش هاى فراوانى انجام داده و همه مسلمانان را به همراهى يكديگر توصيه فرموده است: «و اللزوم لجماعتهم ...، همراهى با جامعه اسلامى ...» (9)و از دشمنى برحذر داشته است: «و لاتباغضوا فانها الحالقة، و با يكديگر دشمنى و كينه توزى نداشته باشيد كه نابود كننده است.» (10)پس از نبى مكرم اسلام (ص) امام على (ع) كه 23 سال در كنار رسول خدا (ص)


1- بقره، 197
2- حجرات، 10
3- انبياء، 92
4- شورى، 13
5- آل عمران، 103
6- انفال، 46
7- آل عمران، 105
8- انعام، 159
9- اصول كافى، ج 1، ص 403
10- نهج البلاغه، خطبه 86.

ص:22

با كفر و شرك مبارزه كرد، بيش از 25 سال از عمر گرانبهاى خود را با شكيبايى شگفت انگيزى در راه حفظ وحدت، بلكه همراهى، مشاركت، تعاون و هدايت جامعه نو پاى اسلامى صرف نمود و همگان را در عمل و گفتار به سوى وحدت دعوت نمود (1)؛ بدين رو مى بايست آن حضرت را قهرمانِ فداكار و بى نظير «وحدت امت» دانست.

بدون شك پيروان آن امام همام كه به فرمان خداوند، مسؤوليت خطير فراهم ساختن بستر و فضاى لازم براى وحدتِ جهان شمول همه يكتا پرستان جهان، بر محور توحيد را بر دوش دارد: «قُل يَا أَهلَ الكِتَابِ تَعَالَوا إِلَى كَلِمَة سَوَاء بَينَنَا وَ بَينَكُم أَلَّا نَعبُدَ إِلَّا الله ، بگواى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است، بايستيم كه جز خدا را نپرستيم.» (2)، بايد با الگوگيرى از آن حضرت، بهترين نمادِ متعالى و برترين فريادگرِ علمى و عملى وحدت امت اسلامى باشند و براى تحقق وحدت و انسجام اسلامى و رفع چالش ها و موانع اين هدف والا به ايفاى وظيفه كنونى خود بپردازند و تلاش نمايند تا وحدت امت اسلامى، تحقق يابد.

به علاوه لزوم اهتمام نسبت به امور مسلمانان جهان به عنوان وظيفه اساسى يك مسلمان؛ «من أصبح لا يهتمّ بأمور المسلمين فليس بمسلم، هر كس به روز درآيد و به امور مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نيست.» (3)و ضرورت برنامه ريزى و تلاش براى حسن تفاهم (4)، همگرايى و برقرار ساختن پيوند، تعاون و همكارى گسترده امت اسلامى نيز شناخت عربستان و وهابيت را لازم نموده است؛ بلكه


1- الزموا ما عقد عليه حبل الجماعة؛ نهج البلاغه، خ 151، و عليكم بالتواصل و التباذل و اياكم و التدابر و التقاطع؛ همان، نامه 47، و ليس رجل احرص على جماعة امة محمد و الفتها منى ابتغى بذلك حسن الثواب و كرم المآب؛ همان، نامه 78
2- آل عمران: 64
3- بحارالانوار، ج 74، ص 339- 337
4- يكديگر را خوب و آن طور كه هستند، فهميدن؛ مطهرى، مرتضى؛ حج، ص 9.

ص:23

مسؤوليت خاص، بسيار مهم و سنگين جهانِ تشيع و پيروان اهل بيت (ع) و روحانيت گرانمايه آن در ايجاد انسجام و وحدت ميان امت اسلامى و وظيفه و مأموريت ويژه روحانيون كاروان ها در شناساندن معارف ناب اسلامى و هدايت امت از طريق كلام اهل بيت (ع) (1)، شناخت و تعامل با عربستان در اين عرصه را از اهميت و ضرورت بيشترى برخوردار ساخته است.

6. عربستان از يك سو جايگاه ويژه عبادت و ذكر و نيايش (2)و يكى از بهترين مكان هاى تعظيم شعائر دينى «إِنَّ الصَّفَا وَ المَروَةَ مِن شَعَائِرِ الله ، در حقيقت صفا و مروه از شعائر خدا است (س) كه يادآور اوست ] » (3)و «وَ البُدنَ جَعَلنَاهَا لَكُم مِن شَعَائِرِ اللهِ ، و شتران فربه را براى شما از شعائر خدا قرار داديم.» (4)و از سوى ديگر بهترين محل ابراز برائت از مشركان (5)و قدرت نمايى مسلمانان در برابر همه دشمنان اسلام و مسلمين است. (6)بدين جهت شناخت اين كشور، ما را در برانگيختن و يارى امت اسلامى براى احساس قدرت پايا و پوياى خويش و قد برافراشتن در برابر استكبار و مبارزه با ظلم و ستم جهانى توانا مى سازد.

7. عربستان از يك سو محل ياد كردن از حقيقت انسان كامل و الگوهاى والاى انسانى است؛ ياد كرد حضرت آدم (ع)، حضرت ابراهيم (ع): «وَ اذكُر فِى الكِتَابِ إِبرَاهِيمَ ، و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز» (7)، و حضرت اسماعيل (ع)؛ «وَ


1- فان الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا؛ شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 275. نيز امام صادق: شَرِّقا او غَرّبا فلا تجدان علماً صحيحاً الا شيئاً صحيحاً خرج من عندنا اهل بيت؛ وسايل الشيعه، ج 21، ص 477
2- بقره، 198 و 200 و 203
3- بقره، 158
4- حج، 36 و مائده، 2
5- توبه، 3- 1، ممتحنه، 4، زخرف، 26
6- انفال، 60
7- مريم: 41، ص:45.

ص:24

اذكُر فِى الكِتَابِ إِسماعِيلَ ، و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن.» (1)و ياد كرد پيامبر اعظم (ص) و امامان معصوم (ع) و ديگر شخصيت هاى نقش آفرين در عرصه تعالى انسانيت، براى راه يابى و الگوگرفتن از آنان است. (2)چنان كه از سوى ديگر، محل تنبّه يافتن به دشمنى ابليس با آدم (3)و شناساندن نقش او در هبوط (4)و خوار ساختن انسان (5)و دور ساختن آدمى از بهشت (6)و فرو افتادن او در جهنم (7)براى هشيارى هر چه بيشتر انسان (8)و مخالفت و دشمنى ورزيدن در برابر شيطان است. (9)8. شكل گيرى نوعى تفكر متصلّب، متعصّب و خشن دينى و پروراندن گونه اى از نگرش غلط مذهبى تحت عنوان «وهابيت و سلفى گرايى» در عربستان كه برآيند آن در تروريسم، جلوه نمايى كرده و سيماى درخشان و چهره تابناك دين و مذاهب اسلامى را در ميان جامعه بشرى مخدوش ساخته است، همچنين برنامه گسترده گسترانيدن انديشه وهابيت در ميان همه مسلمانان و وهابى سازى همه امت، آن هم تحت عنوان مقدس «گسترش توحيد» و «امر به معروف و نهى از منكر»، ضرورت شناخت عربستان و وهابيت را مضاعف ساخته است؛ زيرا بدون اين شناخت، نمى توان در برابر آنان، برنامه راهبردى مناسبى براى تصحيح انديشه تجسم گرايانه آنان و ارائه توحيد ناب و معرفى معارف و محاسن كلام اهل بيت (ع) به جهانيان، تدوين استراتژى تبليغى جهان تشيع در ميان امت اسلامى


1- مريم: 54، ص:48
2- احزاب: 21، ممتحنه: 4
3- بقره: 168، 208، انعام: 142، يس: 36، 60
4- اعراف: 24
5- فرقان: 29
6- طه: 117
7- ص:84، اسراء: 63، شعراء: 94
8- يس: 62
9- فاطر: 6.

ص:25

و در ميان شيعيان، طراحى، برنامه ريزى و اجرا نمود.

افزون بر رسالت جهانى تشيع در پيراستنِ چهره درخشان انديشه اسلامى از اين نوع تفكر خشك، منجمد و اعمال خشونت بار آن و هدايت توده ناآگاه و عوام گمراه شده اهل سنت توسط وهابيون، حضور و مشاركت مداوم زائران ايرانى و شيعى به ويژه قشر جوانان و نوجوانان در آن كشور و مسؤوليت مهم روحانيون براى مصون سازى زائران خانه خدا در برابر تهاجمات و شبهه پراكنى هاى روز افزون آنها و لزوم آگاهى و مجهز شدن براى دفاع عقلانى، مستدل و جانانه براى حفظ انديشه ناب شيعى، همچنين شناخت حساسيت هاى آنان براى باز داشتن زائران از كارهايى كه بهانه به دست وهابيون تندرو مى دهد، نيز ما را به ضرورت شناخت وهابيت و شبهات و برنامه هاى آينده آنان، براى ايفاى يك نقش مؤثر، رهنمون مى سازد.

نوشتارى كه پيش رو داريد، درسنامه شناخت عربستان و وهابيت است و در سه فصل تدوين شده است:

1. جغرافياى طبيعى، انسانى و اجتماعى و فرهنگى- آموزشى عربستان.

2. نظام سياسى اقتصادى عربستان.

3. وهابيت و عربستان.

در اين كتاب كوشش شده اطلاعات مربوط به موضوع بحث، پيشينه، سير تحولات و برآيند آن، به صورت جامع و تا حد ممكن به روز، از منابع موجود، گردآورى و متناسب با نياز خوانندگان، به ويژه روحانيون و كارگزاران حج و زيارت، به صورت كامل با قلمى روان، تنظيم و ارائه شود.

گفتنى است محدوديت تاريخ نويسى مكتوب بشرى به سه هزار سال پيش از ميلاد مسيح (1)، ارائه تصويرى روشن از همه فراز و نشيب ها در طول تاريخ را با


1- مركز فرهنگ ومعارف قرآن، دائرة المعارف قرآن، ج 2، اوّل، بوستان كتاب قم، 1383، ص 78.

ص:26

دشوارى هايى رو به رو ساخته است، بدين جهت و به خاطر رعايت اختصار و به دليل توجه به اولويت هاى نياز مخاطبان در اين درسنامه، با اشاره به پيشينه و فرآيند تحولات پيشينى، بيشتر، دوران معاصر و وضعيت كنونى مورد توجه قرار گرفته است.

در پايان، ضمن تقدير و تشكر از تلاش و اهتمام محقق و مؤلف ارجمند، جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى على محمدى آشنانى، اميد است مطالب كتاب براى آگاهى و توانمند سازى فراگيران بالاخص ابواب جمعى حج و زيارت و در جهت ايفاى هر چه بهتر مسؤوليت خطير آنان مفيد باشد.

گروه علمى و تخصصى تاريخ اسلام

زمستان 1387

ص:27

چكيده

فرمان الهى مبنى بر شناخت جهان از يك سو و وضعيت كنونى جهان معاصر و صف آرايى استكبار جهانى در برابر مسلمانان، ويژگى هاى منحصر به فرد و جايگاه بى بديل دينى تاريخى عربستان و نقش برجسته آن در وحدت يا تفرقه امت اسلامى و همچنين انجام بخش عمده مأموريت هاى روحانيون كاروان ها به اين سرزمين، آشنايى با اين كشور را ضروررى ساخته است.

از سوى ديگر شناخت پيشينه، اصول و برنامه هاى آينده وهابيت به جهت دشمنى و تبليغات سوء، عليه تشيع از اهميت و ضرورت فراوانى برخوردار است.

تدوين استراتژى و طراحى برنامه راهبردى مناسب براى تبليغ تشيع و آمادگى كامل براى دفاع استدلالى و قرآنى روايى از انديشه ناب شيعى از جمله اقداماتى است كه مى بايست در سياست گزارى ها و برنامه ريزى ها لحاظ شده و مورد توجه و دقت متوليان امر قرار گيرد.

نوشتار حاضر برگرفته از همين موضوعات بوده و سعى در آشنايى مخاطبان با اين سرزمين و افكار وهابيون دارد.

ص:28

پرسش ها

اشاره

1. ضرورت شناخت عربستان در چيست؟

2. ويژگى هاى خاص منطقه عربستان كدام است؟

3. عربستان جايگاه كدامين آغازهاست؟

4. نقش عربستان در بستر سازى و تحقق وحدت و انسجام اسلامى يا دامن زدن به اختلافات امت اسلامى چيست؟

4. چرا بايد امام على (ع) را قهرمان بى نظير امت اسلامى دانست؟

5. شناخت انديشه وهابيت براى پاكسازى و بهسازى چهره تابناك اسلام، هدايت توده ناآگاه اهل سنت، مقابله با انديشه هاى تجسم گرايانه و مصون سازى زائران ايرانى و شيعى، چه كاربردى دارد؟

6. الزامات آشنايى با عربستان براى روحانيون كاروانها در چيست؟

7. نقش شناخت وهابيت در تدوين استراتژى تبليغى جهان تشيع و انجام صحيح وظيفه و رسالت روحانيون نسبت به جامعه جهانى، جهان اسلام و زائران ايرانى و شيعى چيست؟

8. چرا برافراشتن پرچم وحدت امت اسلامى بيش از ديگران بر عهده پيروان تفكر ناب و اصيل شيعى و روحانيت راستين آن است؟

براى مطالعه بيشتر

1. مطهرى، مرتضى؛ حج (گزيده اى از يادداشت ها)، صدرا.

ص:29

ص:30

ص:31

فصل اول: جغرافياى طبيعى انسانى اجتماعى و فرهنگى عربستان

پيش درآمد

در ابتدا به منظور دستيابى به شناخت كلى، ويژگى هاى عمومى عربستان تبيين مى شود. سپس جغرافياى طبيعى، از آغاز گسترش زمين تا كنون و جغرافياى انسانى، فرهنگى، آموزشى و اجتماعى اين كشور با اشاره به پيشينه و تأكيد بيشتر بر وضعيت كنونى مورد بررسى قرار مى گيرد.

1. ساختار كلى و ويژگى هاى عمومى

نام: عربستان سعودى/ المملكة العربية السعودية/

Saudi Arabia

(1)نوع حكومت: پادشاهى (پادشاهى مطلقه اسلامى)

پايتخت: شهر رياض از سال 1955 ميلادى/ 1375 ه. ق تا كنون.

روز استقلال: 23 سپتامبر سال 1932 م/ 1350 ه. ق كه به «روز اتحاد» موسوم مى باشد.

روز ملّى: اول ميزان، برابر 23 سپتامبر هر سال ميلادى.

پرچم: به شكل مستطيل با رنگ سبز كه در وسط آن بر فراز شمشيرى، به رنگ سفيد به خط ثلث نوشته شده است: «لا اله الّا الله محمد رسول الله». اين پرچم به احترام شهادتين هرگز نيمه افراشته نمى شود.


1- در جهان معاصر، عربستان تنها كشورى است كه به نام يك خاندان آل سعود، منتسب است.

ص:32

نشان رسمى: نشان رسمى كشور از زمان محمد بن سعود، يك نخل خرما در ميان دو شمشيرى است كه يكديگر را قطع كرده اند. (1)موقعيت: از كشورهاى قاره آسيا (2) در منطقه استراتژيك خاورميانه (3)، هم مرز با خليج فارس و درياى سرخ است.


1- العجلانى، منير؛ تاريخ البلاد السعوديه، ج 1، ص ز
2- آسيا با مساحتى بيش از 44 ميليون كيلومتر مربع، بزرگترين قاره كره زمين است كه بيش از يك چهارم مساحت كل خشكى هاى زمين / 135 ميليون كيلومتر مربع را در بر گرفته و 60% جمعيت دنيا را در خود جاى داده است
3- خاورميانه Middle East اصطلاحى است كه براى اولين بار در سال 1320 ميلادى توسط يك افسر امريكايى به كار گرفته شد و پس از آن به تدريج در ميان سياستمداران كشورها رايج گرديد. سازمان ملل، اين اصطلاح را در سال 1948 پذيرفت. برخى، پديد آورنده اين اصطلاح را فرماندهى نظامى بريتانيا در خلال جنگ جهانى دانسته اند. جغرافياى كشورهاى مسلمان، ص 11، العجلانى، منير، تاريخ بلاد عربى سعودى، ص 9.

ص:33

وسعت جغرافيايى: داراى 350/ 240/ 2 كيلومتر مربع (730/ 868 ميل مربع) مساحت، (1)بزرگترين كشور شبه جزيره عربستان، (2)چهارمين كشور بزرگ قاره آسيا و سيزدهمين كشور بزرگ جهان (3). مساحت آن تقريباً 5/ 1 برابر ايران، 3 برابر فرانسه و 4 برابر عراق است.

طول جغرافيايى: بين خطالعرض جغرافيايى 160 الى 320 درجه در شمال خط استوا.

ارتفاع از سطح دريا: از 750 تا 1500 متر. (4)پست ترين نقطه: برابرِ خليج فارس در سطح دريا.

بالاترين نقطه: جبل سَوداء، 133/ 3 متر. (5)همسايگان: عربستان سعودى از شمال به اردن و عراق و از جنوب به جمهورى يمن و عمان و از شرق به كويت، بحرين، قطر و امارات عربى متحده و خليج فارس و از غرب به درياى سرخ محدود مى شود و داراى 431/ 4 كيلومتر مرز زمينى با همسايگان است؛ با عراق 814 كيلومتر، با اردن 744 كيلومتر، با كويت

222 كيلومتر، با عمان 676 كيلومتر، با قطر 60 كيلومتر، با امارات عربى متحده


1- گودوين، عربستان سعودى، ص 121، 1960582 كيلومتر مربع، نيز سايت world Atlas Home ،www .About .com :Geography
2- شبه جزيره عربستان در نيمكره شمالى و نيمكره شرقى جنوب غربى آسيا قرار گرفته است و از مشرق با خليج فارس، از مغرب با درياى سرخ درياى قلزم و از جنوب با اقيانوس هند، هم مرز است. مرز شمالى آن را به دقت نمى توان معين كرد ولى مى توان خطى فرضى را از خليج عقبه تا فرات امتداد داد و آن را مرز شمالى اين شبه جزيره دانست. اين شبه جزيره از هفت كشور؛ عربستان سعودى، جمهورى يمن، عمان، امارات متحده عربى، قطر، بحرين و كويت تشكيل شده است
3- برازش، محمد رضا؛ عربستان سعودى، اوّل، آفتاب هشتم، 1385، مشهد، ص 13
4- برخى از منابع شهر طائف را داراى 1800 متر ارتفاع از سطح دريا دانسته اند. دليل المملكة العربيه السعوديه، ص 9 و برخى كوه هاى جنوب مكه را داراى بيش از 2400 متر ارتفاع از سطح دريا معرفى كرده اند. گودوين، عربستان سعودى، ص 15
5- سايت world Atlas Home ،www .About .com :Geography

ص:34

457 كيلومتر و با يمن 458/ 1 كيلومتر مرز مشترك دارد. (1)خط ساحلى: 640/ 2 كيلومتر خط ساحلى با خليج فارس و درياى سرخ.

جمعيت: بر اساس سرشمارى ژولاى سال 2005 ميلادى/ 1426 ه. ق داراى 599/ 417/ 26 نفر است كه 21 ميليون نفر آن بومى و تعداد 076/ 576/ 5 نفر آن مهاجرِ غير عربستانى است.

دين و مذهب: دين رسمى اين كشور اسلام و مذهب رسمى آن سنى حنبلى است و كشور بر اساس آيين وهابيت اداره مى شود. در منطقه حجاز، بيشتر، مالكى مذهب و در نجد بيشتر مردم پيرو مذهب حنبلى هستند. بر طبق آمارهاى منتشره حدود 85 در صد سنى و 15 در صد شيعه هستند. (2)شمار رسمى جمعيت شيعيان عربستان بيش از دو ميليون نفر است كه بيشتر آنان در منطقه شرقيه و شهرهاى دمام، احساء و قطيف و حدود 50 هزار نفر آنان در مدينه منوره سكونت دارند. (3)در عسير و نجران گروهى از شيعه اسماعيليه وجود دارند. در حوالى مكه معظمه، بخشى از يمنى هاى مقيم عربستان، زيدى مذهب هستند و در جنوب و نزديك مرز يمن نيز گروه هايى از فرقه هاى مختلف شيعه، زندگى مى نمايند.

گفته شده 3 درصد مسيحى و حدود 4 درصد از اديان ديگر نيز در كشور عربستان سكونت دارند. بر طبق آخرين آمار در 1991 حدود شصت هزار مسيحى كاتوليك (خارجى) در اين كشور زندگى مى كنند.

زبان و خط رسمى: عربى (از زبان و خطهاى سامى) است. در ادارات دولتى، مراكز تجارى و دانشگاه ها، از زبان انگليسى نيز استفاده مى شود. در ميان


1- سايت world Atlas Home ،www .About .com :Geography
2- فخرى، محمد؛ عربستان، ويرايش دوم، اوّل، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى بازرگانى، 1372، تهران، ص 8، نصيرى، عبدالله؛ آشنايى با عربستان، اوّل، نشر مشعر، 1386، ص 16
3- آشنايى با عربستان، ص 17.

ص:35

مهاجرين، زبان هاى مختلفى همچون اردو، پشتو، تركى استانبولى، هوسه و ... نيز رايج است.

تقسيمات كشورى: داراى سيزده منطقه يا استان است؛ 1. رياض 2. شرقيه 3. مكه مكرمه 4. مدينه منوره 5. حائل 6. القصيم 7. تبوك 8. الباحه 9. عسير 10. نجران 11. جوف 12. جيزان 13. الحدود الشمالية.

در حال حاضر استان رياض و مكه مكرمه توسط برادران شاه، استان شرقيه توسط فرزند ملك فهد، يك منطقه توسط برادر زاده مؤسس سلسله سعودى و استان هاى ديگر توسط نوادگان ديگر عبدالعزيز اداره مى شوند.

تقويم رسمى ام القرى: اين تقويم، طبق سال هجرى قمرى با 354 روز، تنظيم شده كه از اوّل محرم آغاز مى گردد و در آخر ذى حجه پايان مى پذيرد.

تعطيلات: تعطيلات ساليانه از بيست و پنجم ماه مبارك رمضان تا پنجم شوال به مناسبت عيد فطر و از پنجم تا پانزدهم ذى حجه به مناسبت عيد قربان تعطيل مى باشد.

تعطيلات هفتگى روزهاى جمعه است و بانك ها و برخى از ادارات، روزهاى پنج شنبه را نيز تعطيل مى كنند.

روزها به هنگام برگزارى نماز، همه اماكن دولتى و تجارى تعطيل هستند.

ساعت: ساعت اين كشور، 3 ساعت جلوتر از ساعت گرينويچ (

GMT )

مى باشد و اختلاف آن با ساعت جمهورى اسلامى ايران، 30 دقيقه است.

ساعت كار: در بيشتر ادارات، ساعت كار از 30/ 7 صبح آغاز مى شود و در 30/ 14 پايان مى يابد ولى بيشتر شركت ها، مؤسسات خاص و بانك ها در دو نوبتِ صبح از ساعت 8 الى 13 و عصر از ساعت 16 الى 19 به كار مى پردازند.

واحد پول: واحد پول «ريال» است؛ هر ريال برابر با 100 هلله است. اسكناس هاى رايج اين كشور 10، 20، 50، 100، 200 و 500 ريالى مى باشد و سكه هاى رايج آن 10، 25، 50 هلله و يك ريالى است.

ص:36

از ديرباز تا كنون يك دلار آمريكا برابر با 745/ 3 ريال و يك ليره استرلينگ برابر با 846/ 5 ريال ثابت مانده است؛ زيرا دولت در برابر گرانى و تورم با پشتيبانى و اقدامات لازم، از كاهش ارزش پول ملى جلوگيرى مى كند.

واحد اندازه گيرى: مقياس اندازه گيرى طول «متر» و نظام وزن آن بر اساس «كيلو گرم» است.

2. جغرافياى طبيعى عربستان

اشاره

در اين بخش، نخست، پيشينه طبيعى و سپس عوارض، آب و هوا، پوشش گياهى و محيط زيست، ذخاير و منابع طبيعى، شهرها و بنادر مهم مورد، بحث و بررسى قرار مى گيرد:

الف. پيشينه طبيعى

برابر قرآن كريم در مورد گسترانيدن زمين (1)و به تصريح روايات (2)، سرزمين عربستان، كهن ترين بلكه نخستين نقطه پيدايش و گسترش كره خاكى است. امام على (ع) در پاسخ اين پرسش كه «چرا مكه را ام القرى ناميده اند؟» فرمود: «لانّ الارض دحيت من تحتها، چون زمين از ذيل آن نقطه، گسترش يافته است.» (3)برخى از روايات، آفرينش شهر مكه و گستراندن آن تا بيت المقدس را تا دو


1- نازعات: 30
2- بحارالانوار، ج 57، ص 232 و ج 66، ص 254 نيز حج و عمره در قرآن و حديث، ص 94
3- شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 1- 2، مكتبة الداورى، قم، ص 593.

ص:37

هزار سال، قبل از آفرينش زمين معرفى (1)و برخى بنيان نهادن كعبه را قبل از آفرينش حضرت آدم (ع) و توسط فرشتگان و ساخت كعبه به وسيله آن حضرت را براى دومين بار معرفى كرده اند. پس از آدم، برخى از فرزندش «شيث» نيز در ساخت كعبه نام برده اند. (2)در ميان تحولات بعدى، حوادثى همچون عدم غرق شدن كعبه در جريان توفان نوح (3)، بلكه پنهان شدن آن از زمان توفان تا زمان حضرت ابراهيم (ع) و آشكار ساختن و معرفى آن براى حضرتش: «وَإِذ بَوَّأنَا لِابرَاهِيمَ مَكَانَ البَيتِ ، چون براى ابراهيم جاى خانه را معين كرديم» (4)و بازسازى آن؛ «وَ إِذ يَرفَعُ إِبرَاهِيمُ القَوَاعِدَ مِنَ البَيتِ وَإِسمَاعِيلُ ، و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه (كعبه) را بالا مى بردند.» (5)و پاكسازى آن به فرمان و هدايت الهى توسط حضرت ابراهيم و اسماعيل (ع)؛ «وَ عَهِدنَا إِلَى إِبرَاهِيمَ وَإِسمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيتِىَ لِلطَّائِفِينَ وَالعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ، و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و معتكفان و ركوع و سجده كنندگان پاكيزه كنيد.» (6)، از موارد مهم و قابل اشاره است. (7)باستان شناسان، قدمت اين سرزمين را به دوران ماقبل تاريخ و «عصر حجر»


1- محمدى رى شهرى، محمد؛ حج و عمره در قرآن و حديث، ترجمه جواد محدثى، دارالحديث، ص 32 و 96
2- ازرقى، محمد بن عبدالله بن احمد؛ اخبار مكه و ما جاء فيها من الاثار، به نقل از كردى مكى، محمد طاهر؛ كعبه و مسجدالحرام در گذر تاريخ، ترجمه انصارى، محمد هادى؛ دوم، نشر مشعر، 1384، ص 18- 15
3- و قيل سمى به بيت العتيق لانه اعتق من الطوفان فغرقت الارض كلها الا موضع البيت؛ مجمع البيان، ج 8- 7، ص 130 نيز: حج و عمره در قرآن و حديث، ص 90
4- حج: 26
5- بقره: 127
6- بقره: 125
7- كعبه و مسجدالحرام در گذر تاريخ، ص 26.

ص:38

منتسب ساخته اند. آنان اكتشافات باستانى و آثار زير خاكى را بهترين شاهد اين قدمت دانسته اند. (1)كشف آثار دوره برنزى در برخى از مناطق اين كشور نيز مؤيِّد پيشينه بسيار كهن آن است. (2)بر اساس برخى از پژوهش هاى زمين شناسى، (3)كوه هاى شبه جزيره عرب متعلق به دوران دوم زمين شناسى؛ يعنى دوره ژوراسيك است. (4)گفته شده زيربناى شبه جزيره عربستان از نظر زمين شناختى داراى ساختارى بسيار قديمى است كه همزمان با پيدايش قلل رشته كوه آلپ در اروپا تشكيل شده است. شصت ميليون سال پيش در اعماق دريايى كم عمق كه اكنون به بيابان هاى وسيع مركزى عربستان سعودى تبديل شده، لايه ضخيمى از سنگ هاى آهكى تشكل گرديد. امروزه در فاصله اى نه چندان دور از رياض در اين چينه بندى آهكى، غارها و سوراخ هاى بى شمارى پديد آمده است كه در زبان عربى آنها را «دهل» مى نامند. از زمانى كه كاشفان غير حرفه اى اين غارها را در دهه 1980 كشف كردند، دهل هاى زيبا و غير عادى بسيارى در اين منطقه يافت شده است. (5)زمين شناسان بر اين باورند كه عربستان از يك سو دنباله صحراى بزرگ آفريقاست كه توسط دره نيل و خليج بزرگ درياى سرخ از آن مُنفك گرديده است و از سوى ديگر امتداد ريگستان وسيعى است كه در آسيا از قلب ايران تا


1- عبده، طلعت احمد محمد؛ جغرافياى تاريخى شبه جزيره عربى در دوران ماقبل تاريخ، ص 268 184. براى تفصيل بيشتر به: شرف الدين، المدن و الاماكن الأثريه فى شمال و جنوب الجزيره
2- تاريخ البلاد العربية السعوديه، ص 5
3- تاريخ زندگى كره زمين دو تا پنج ميليارد سال تخمين زده مى شود؛ مخدوم، مجيد؛ شالوده آمايش سرزمين، دانشگاه تهران، ششم، ص 3
4- افزون بر دوران بيش از دورانهاى شناخته شده، زمين شناسى به سه دوران اساسى پالئوزوئيك/ كهن زيست و مزوزوئيك/ ميان زيست و سنوزوئيك/ نوزيست تقسيم مى شود. دوره ژوراسيك از دوره هاى متعلق به دوران دوم يعنى مزوزوئيك است؛ دولت آبادى، حسن؛ فرهنگ محيط زيست فرهنگ معاصر، اوّل، 1382، ص 113
5- گودوين، ويليام؛ عربستان سعودى، ص 16 13.

ص:39

صحراى گبى گسترده شده است. رشته كوه هاى نسبتاً مرتفعى كه از شبه جزيره سينا آغاز و در امتداد درياى سرخ تا خليج فارس كشيده شده، همچون ديوارى، اين شبه جزيره را محصور نموده است.

در لا به لاى اين ارتفاعات، دره هاى كوچك و بزرگى به نام «وادى» ديده مى شود. (1)مهم ترين وادى هاى ساحلى آن كشور؛ عفال، صدر، اليسر، مراش، سلمى، دما، اظلم، شلبه، عنتر، المياه، املج، الفرعه، الفقير، بنى مالك، فاطمه، نعمان، سعديه، ليث و مشهورترين وادى هاى داخلى آن، رنيه، تربه، ليه، فجر، عتيق، حمض، جزل و مصول هستند. (2)

ب. عوارض طبيعى

اشاره

كشور عربستان سعودى از نظر جغرافيايى به چهار منطقه و سه ناحيه تقسيم مى شود:

1 ارتفاعات غربى

سلسله كوه هاى «سروات» كه از خليج عقبه آغاز مى شود و تا منطقه حجاز و عسير ادامه دارد و دشت تهامه در آن قرار گرفته است.

2 نجد

مركز شبه جزيره عربستان مى باشد و قسمت اعظم آن را فرا گرفته است.

3 احساء و قطيف

در ساحل شرقى كرانه هاى خليج فارس قرار گرفته است.


1- شهيدى، سيد جعفر؛ تاريخ تحليلى اسلام، ص 1 نيز عربستان، ص 4
2- شاكر، محمود؛ شبه جزيره، ص 36- 30. براى اطلاعات بيشتر به معجم ادوية الجزيره، عبدالله محمد بن خميس، و قلب الحجاز، عاتق بن غيث البلادى مراجعه شود.

ص:40

4 صحراهاى شن زار

اين بيابان ها به سه قسمت تقسيم شده اند:

الف. صحراى نفود يا «باديه سماوه»: در شمال عربستان و داراى هفتاد هزار كيلومتر مربع مساحت و مركب از تپه هاى شن سفيد و سرخ است.

ب. صحراى دهناء: حد واسط ميان صحراى «نفود» و صحراى «ربع الخالى» است.

ج. صحراى ربع الخالى/

Empty quarter

يا رمله: اين بيابان با مساحت تقريبى 000/ 600 كيلومتر مربع و تنوع شگفت انگيزش قبل از اكتشافِ منابع فراوان نفت در آن، از هرگونه تمدن و آبادانى تهى بود امّا پس از اكتشاف، اهميت زيادى يافته است.

نواحى سه گانه عربستان عبارتند از:

1. تهامه يا غور

در اين منطقه كه به علت شدت گرما، آفتاب سوزان و نوزيدن باد، تهامه ناميده شده، زندگى مشكل است. استان جيزان در ناحيه عسير و ساحل درياى سرخ، در تهامه واقع شده است.

2. نجد (/ سرزمين مرتفع)

داراى 750 تا 1500 متر ارتفاع از سطح دريا است. اين ناحيه كه بيشترين قسمت عربستان را تشكيل مى دهد، موطن آل سعود، كانون شكل گيرى آيين وهابيت و شهر رياض پايتخت عربستان را در بر مى گيرد.

3. حجاز

استان غربى و مناطق كوهستانى شمال غربى عربستان است كه به دليل آن كه رشته كوه هاى بلندى دارد و مانع ارتباط طرفين خود با يكديگر شده، حجاز ناميده شده است. شهرهاى مقدس مكه، مدينه، يَنبُع، جدَّه و طائف نيز در آن قرار

گرفته اند.

ص:41

ج. آب و هوا

عربستان به دليل قرار گرفتن در نيم كره شمالى و نزديكى به خط استوا،

داراى آب و هوايى خشن و داراى بيابانى خشك و تفتيده با دمايى بسيار بالا و طاقت فرساست؛ هواى اين كشور در تابستان بسيار گرم و در زمستان معتدل مى باشد؛ در ماه هاى گرم از خرداد تا اواخر شهريور، ميانگين دما 38 درجه سانتى گراد و در ماه هاى سرد بين آذر تا اواخر اسفند، درجه حرارات هوا به 23 درجه سانتى گراد در جده و 14 درجه در دمام مى رسد. در اغلب مناطق، ميانگين درجه حرارت از 30 تا 49 درجه و در مناطق داخلى بالغ بر 54 درجه است. (1)در اين كشور بارندگى بسيار كم است و برف و تگرگ به ندرت و فقط در مناطق كوهستانى و زمين هاى با ارتفاع زياد مى بارد؛ متوسط بارش ساليانه اين كشور 100 ميلى متر و در مناطق شرقى تا 400 ميلى متر در سال گزارش شده است، در حالى كه ميزان بارندگى برخى از مناطق شمالى ايران به 200 ميلى متر در روز مى رسد. (2)برخى علت نام گذارى مكه را بدين اسم، كمبود آب دانسته اند، گويا زمينِ آن منطقه، آب را مكيده و در خود فرو برده است. (3)با آن كه اين كشور از دو طرف به آبهاى آزاد راه دارد و از غرب به درياى سرخ و از طريق آن به تنگه باب المندب و كانال سوئز و از شرق به خليج فارس و از طريق آن به تنگه هرمز (4)مرتبط مى شود و نيز با آن كه دو طرف اين كشور را دريا احاطه كرده ولى به علت اندك بودن وسعت آب هاى مجاور، از گرما و خشكى اراضى و بيابان هايش كاسته نشده است.


1- عربستان، ص 6
2- دليل المملكة العربية السعودية، ص 1، نصيرى، عبدالله؛ آشنايى با عربستان، ص 12
3- امينى، تاريخ مكه، ص 26
4- برازش، عربستان سعودى، ص 17.

ص:42

به علت وزش بادهاى موسمى در نقاط مركزى عربستان، ميزان بسيار ناچيزى از باران هاى اقيانوس هند به داخل اين منطقه نفوذ مى كند. به همين دليل، گاه

خشك سالى هايى سخت در آن ايجاد مى شود و گاه نيز رگبارهاى تند و كوتاه به صورت غيرعادى مى بارد و منطقه حجاز را تهديد مى كند.

افزون بر باران هاى سيل آسا، توفان شن و ماسه نيز از خطرهاى طبيعى است كه مناطق داراى اين نوع آب و هوا را تهديد مى كند.

در عربستان هيچ رودخانه دائمى يا فصلى وجود ندارد كه به دريا بريزد و مردم مجبورند با حفر چاه از ذخاير آبى موجود استفاده كنند ولى در آن وادى هايى هست كه سيلاب ها را در خود جمع مى كند و به همين دليل در دره هاى عميق منطقه حضرموت، آب هاى زيرزمينى فراوانى وجود دارد.

طبق برخى از آمارها، آب هاى زير زمينى غير قابل جايگزين در اين كشور را كه از آن به عنوان «آب فسيلى» ياد مى شود، 000/ 350 ميليارد متر مكعب تخمين زده و آن را بر اساس جمعيت و مصرف كنونى تا سه قرن كافى دانسته اند. (1)گفته شده يكى از اين سفره ها به نام واسعه كه بزرگ ترين سفره آب زير زمينى عربستان است، بيش از تمام خليج فارس آب دارد.

اكنون آب هاى سطحى كه بيشتر در مناطق غرب و جنوب غربى آن وجود دارد 10% و آب هاى زير زمينى 60% است و اصلاح و شيرين نمودن آب هاى شور، حدود 30% از نيازهاى اين كشور به آب را برطرف مى سازد.

گفتنى است به دليل گستردگى صحراها، وضعيت زمين و كمبود آب، 24/ 98% زمين هاى عربستان غير قابل استفاده و تنها 67/ 1% از اراضى آن قابل

استفاده است و فقط 09/ 0% آن زمين كشاورزى و قابل زراعت مى باشد. (2)به همين


1- نصيرى، آشنايى با عربستان، ص 20
2- عبده، احمد محمد؛ جغرافياى تاريخى شبه جزيره، ص 44 و فخرى، محمد؛ عربستان، ص 104 و سايت world Atlas Home ،www .About .com :Geography

ص:43

جهت عربستان براى تأمين آب مورد نياز از طريق شيرين سازى آب شور دريا، سرمايه گذارى زيادى كرده است.

نكته جالب توجه آن است كه على رغم چنين آب و هوايى به دليل دعاى حضرت ابراهيم (ع) مبنى بر «وَارزُقهُم مِنَ الَّثمَرَاتِ ، و آنان را از محصولات (س) مورد نيازشان ] روزى ده» (1)و پذيرش فراگيرتر خداوند «قَالَ وَ مَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضطَرُّهُ إِلى عَذَابِ النَّارِ وَبِئسَ المَصِيرُ، فرمود: و هر كس كه كفر بورزد، اندكى برخوردارش مى كنم، سپس او را با خوارى به سوى آتش (س) دوزخ ] مى كشانم.» (2)، انواع فراورده ها بدان سرزمين آورده مى شود و فراوانى انواع مواد غذايى در آن به خوبى مشهود است: «يُجبَى إِلَيهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَى ء رِزقاً مِن لَدُنَّا وَ لكِنَّ أَكثَرَهُم لَا يَعلَمُونَ ، محصولات هر چيزى- كه رزقى از جانب ماست- به سوى آن سرازير مى شود، ولى بيشترشان نمى دانند.» (3)

د. پوشش گياهى و محيط زيست

پوشش گياهى عربستان، متناسب با آب و هواى خشك و بيابانى و به صورت بوته ها و درختچه هاى خاردار و سوزنى شكل با تنوع بسيار زياد (80 نوع) (4)است كه با ريشه هاى عميق از آب هاى زير زمينى تغذيه مى كنند. درختان آن نيز بيشتر از نوع درخت خرما و اكاليپتوس است كه مخصوص آب و هواى خشك و صحرايى يا مرطوب كنار ساحل است. (5)قرآن كريم از زبان حضرت ابراهيم (ع) منطقه مكه مكرمه را غير مزروع و بيابانى بدون كشت خوانده است: «رَبَّنَا إِنِّى


1- ابراهيم: 37 نيز بقره: 126
2- بقره: 126
3- قصص:57
4- دليل المملكة العربية السعودية، ص 5
5- برازش، عربستان سعودى، آفتاب هشتم، ص 16.

ص:44

أَسكَنتُ مِن ذُرِّيَّتى بِوَاد غَيرِ ذِى زَرع ، پروردگارا من يكى از فرزندانم را در دره اى بى كشت سكونت دادم.» (1)در اين كشور، به دليل همزيستى با آب و هواى بيابانى، شتر و پس از آن، اسب عربى پرورش داده مى شود كه از شهرت جهانى برخوردار است. حيوانات ديگرى شامل گرگ، كفتار، روباه، خارپشت، موش صحرايى و موش خرمايى و پرندگانى همچون شاهين، عقاب، قوش، كركس، مرغ ماهى خوار، كلاغ و حواصيل نيز در اين كشور زيست مى كنند و در مناطق بيابانى و شن زارها، گونه هاى مختلف حشرات و انواع عقرب و مار و مارمولك و سوسك صحرايى زندگى مى كنند.(2)گفتنى است به دليل شكار بى رويه و عوامل ديگر؛ نسل غزال، بز كوهى، شتر مرغ و شير در اين كشور منقرض شده است.(3)اين كشور به صورت موسمى پذيراى پرندگان مهاجر نيز هست.(4)عربستان در سال 1406/ 1986 با تشكيل «هيأت وطنى براى حمايت از حيات فطرى و رشد آن» برنامه ريزى براى ايجاد 103 منطقه حمايت شده حفظ محيط زيست را آغاز كرده است.(5)امام على (ع) ضمن توصيف وضعيت آب و هوايى عربستان، علت عدم آب فراوان و هواى معتدل در آن را، فراهم آمدن زمينه براى امتحان دانسته و راز قرار گرفتن كعبه در ميان اين منطقه سنگلاخى و خشن را امتحان الهى، زدودن تكبر، استوار نمودن خضوع و گشودن درهاى فضل و عفو به روى بندگان معرفى فرموده است: «الا ترون ان الله سبحانه اختبر الاولين من لدن آدم صلوات الله عليه، الى الاخرين من هذا العالم باحجار ... ثم وضعه باوعر بقاع الارض حجراً و اقل نتائق

الدنيا مدراً و اضيق بطون الاوديه قُطراً بين جبال خشنة و رِمال دمثة و عيون وشلة


1- ابراهيم: 37
2- عربستان سعودى، ص 18
3- عربستان سعودى، ص 29
4- دليل المملكة، ص 5
5- دليل المملكة، ص 7.

ص:45

و قرى منقطعة ... ابتلاءاً عظيماً و امتحاناً شديداً و اختباراً مبيناً و تمحيصاً بليغاً جعله الله سبباً لرحمته و وصلة الى جنتّه ... و لكن الله يختبر عباده بانواع الشدائد

و يتعبّدهم بانواع الَمجاهد و يبتليهم بضروب المكاره اخراجاً للتكبّر من قلوبهم و اسكاناً للتذلل نفوسهم و ليجعل ذلك ابواباً فُتُحاً الى فضله و اسباباً ذُلُلًا لعفوه» نهج البلاغه، خطبه 192 مشهور به خطبه قاصعه.«آيا مشاهده نمى كنيد كه همانا خداوند سبحان انسان هاى پيشين از آدم تا آيندگان اين جهان را با سنگ هايى در مكه آزمايش كرد ... سپس كعبه را در سنگلاخ ترين مكان ها، بى گياه ترين زمين ها و كم فاصله ترين دره ها در ميان كوه هاى خشن، سنگريزه هاى فراوان و چشمه هاى كم آب و آبادى هاى از هم دور قرار داد كه شتر، اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند ... كه آزمونى بزرگ و امتحانى سخت و آزمايشى آشكار است براى پاكسازى و خالص شدن كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد ... در صورتى كه خداوند، بندگان خود را با انواع سختى ها مى آزمايد و با مشكلات زياد به عبادت مى خواند و به اقسام گرفتارى ها مبتلا مى سازد تا كبر و خودپسندى را از دل هايشان خارج كند و به جاى آن فروتنى آورد و درهاى فضل و رحمتش را به رويشان بگشايد و وسايل عفو و بخشش را به آسانى در اختيارشان گذارد.»

د. ذخاير و منابع طبيعى

عربستان، افزون بر ذخاير نفت و گاز، داراى منابع و ذخاير طبيعى غنى و گسترده اى همچون طلا، نقره، مس، سنگ آهن، فسفات، سنگ مرمر، روى، بوكسيت، پتاسيم، نمك، آهك، اورانيوم و .... است.

تا كنون 4500 معدن گوناگون در اين كشور كشف شده است كه معدن طلاى واقع در حدود 350 كيلومترى شرق جده با برآورد ذخيره حدود 5 ميليون

ص:46

تن سنگ طلا و معدن طلاى مهدالذهب و ذوخيبرات با ذخيره 4/ 8 ميليون تن از آن جمله است. افزون بر آنها ذخاير معدنى ديگرى نيز وجود دارد كه هنوز از آن

بهره بردارى نشده است. (1)معادن عربستان اكثراً در كوه هاى حجاز و منطقه عسير و ناحيه نجد واقع شده است. دو شهر صنعتى ينبع در ساحل درياى سرخ و جبيل در ساحل خليج فارس به اين هدف احداث شده اند كه وضعيت منابع و معادن عربستان را ساماندهى كنند.

ه. شهرهاى مهم

شهرهاى عربستان از جهت هاى گوناگون؛ سياسى، مذهبى، صنعتى، تجارى و كشاورزى داراى اهميت مى باشند:

سياسى

پس از رياض، شهر «جده» پايتخت سابق اين كشور است كه محل شعبات وزارتخانه ها و اقامت مقامات سياسى مى باشد. سپس شهر «طائف» كه به دليل خوشى آب و هوا و تشكيل هيأت دولت در فصل تابستان در آن، داراى اهميت است.

مذهبى و تاريخى

«مكه» به علت وجود كعبه، مسجدالحرام و برگزارى مناسك حج و سپس شهر «مدينه» به دليل وجود مسجد و حرم نبوى و قبرستان بقيع در آن، همچنين به دليل شكل گيرى تاريخ اسلام در آنها، از اهميت مذهبى تاريخى برخوردارند.


1- برازش، عربستان سعودى، ص 44.

ص:47

تجارى و صنعتى

از نظر تجارى، مكه و مدينه در ايام برگزارى حج، جده و شهر «دمام» در مركز منطقه شرقى، داراى اهميت هستند. منطقه شرقى به دليل دارا بودن

بيشترين منابع نفت و گاز، شهر صنعتى «جبيل» واقع در ساحل خليج فارس و شهر «يَنبع» در ساحل درياى سرخ از نظر صنعت پالايش و پتروشيمى، داراى اهميت زيادى هستند.

كشاورزى

طائف، بريده، تبوك، نجران، احساء و خميس مشيط، از نقطه نظر كشاورزى داراى اهميت زيادى هستند.

و. بنادر مهم

مهمترين بندر عربستان، بندر آزاد و بازرگانى «جده» در ساحل درياى احمر است كه از نظر سياسى، تجارى و بازرگانى داراى اهميت بسيار زيادى است. اين بندر از پيش رفته ترين شهرهاست و به دليل فرودگاه بين المللى ملك عبدالعزيز در آن، محل ورود حاجيان است. تعدادى از پايگاه هاى مهم نظامى و دريايى نيز در اين بندر قرار دارند. فواره بزرگ ملك فهد و جاده ساحلى 80 كيلومترى آن دو نقطه ديدنى جده است.

پس از جدّه، بنادر «دمام» در منطقه شيعه نشين شرقيه و پس از آن «ينبع، جيزان، جبيل، جبل و بندر نفتى رأس تنوره» داراى اهميت هستند.

علاوه بر بنادر مهم پيش گفته، عربستان داراى بنادر كوچك ترى به نام هاى كوريبه، حاجى، ديبا، الوجيه، يميلوج، فاراسان، القامه، الكبار، ضيقف، ياقارى، دارين، رأس الخفيجى و رأس الحيشاب نيز مى باشد.

ص:48

3. جغرافياى انسانى

اشاره

در اين بخش، پيشينه تاريخى جمعيت، نژاد و قبايل، جمعيت كنونى، تراكم و پراكندگى جمعيت و مهاجرت، مورد بحث قرار مى گيرد:

الف. پيشينه تاريخى جمعيت

برابر پاره اى از روايات، نخستين انسانها يعنى حضرت آدم و حوا در اين منطقه هبوط يافته و در آن سكونت يافته اند (1)پس از آن، در متون بسيارى، تداوم زيست فرزندان حضرت آدم در آن منطقه مورد اشاره قرار گرفته است. (2)كاوش هاى باستان شناسى، نشان از حيات جمعى انسان ها در اين سرزمين، در بيست و پنج قرن قبل از ميلاد دارد. (3)برخى با استناد به شواهدى چند، قدمت آن را 8000 سال قبل از ميلاد دانسته اند. (4)از نُه قرن قبل از ميلاد به ويژه در دوران آشوريان، نام اين منطقه را «بلاد عرب» (5)ناميده اند. هومر در اديسه در نه قرن قبل از ميلاد و مورّخ معروف يونانى

هيرودتس (Herodotos )

در اواسط قرن پنجم قبل از ميلاد در مكتوبات خود به


1- از رسول خدا روايت شده كه فرمود:« فاوحى الله تعالى الى جبرئيل ان اهبطهما الى البلدة المباركه مكة فهبط بهما جبرئيل فالقى آدم على الصفا و القى حواء على المروة ...؛ تفسير راهنما، ج 1، ص 112 به نقل از تفسير عياشى، ج 1، ص 36، ج 21، تفسير برهان، ج 1، ص 84
2- كعبه و مسجدالحرام در گذر تاريخ، ص 26- 25
3- لبيب البتنونى، محمد؛ الرحلة الحجازيه، ص 34- 11
4- دراسات تاريخ الجزيرة العربيه، ص 103- 79
5- در مورد معناى عرب و راز ناميدن مردم عربستان به آن، اختلاف نظر وجود دارد؛ غير از برخى از آراى داراى تعصب و بغض آميز شرق شناسان، برخى گفته اند به دليل نام نياى آنان يعرب ابن قحطان، اين نژاد عرب ناميده شده اند. ابن نديم واژه عرب را برگرفته از سخن حضرت ابراهيم به حضرت اسماعيل دانسته است كه چون فرزندان اسماعيل را با دائى هاى آنها از قبيله جُرهُم نگريست به اسماعيل گفت: اعرب له/ آنان را با هم بياميز الفهرست، ص 8 برخى نيز اين واژه را برگرفته از ريشه اى دانسته اند كه معناى حركت و عبور مى دهد. در قرآن كريم نيز واژه عرب به كار رفته است. عربى در نحل: 33 و ... اعراب در توبه: 90، 97، 98، 99 گفته شده عرب و عربى بر شهروندان و اعراب و اعرابى بر باديه نشينان اطلاق شده است. تاريخ تحليلى اسلام، ص 3- 2.

ص:49

اين سرزمين اشاره كرده اند. (1)در كتيبه هاى باقى مانده در شرح نبردهاى شلمنصر سوم پادشاه آشورى (859- 824 ق ميلاد) نيز واژه «عرب» ديده مى شود. (2)در قرن دوم ميلادى دانشمند يونانى بطليموس با تعبير «بلاد صحرايى عربى؛

Arabia Eremon

» از اين سرزمين ياد نموده و آن را به دو قسمت تقسيم كرده است: بلاد عربى خوشبخت (منطقه جنوبى/ يمن) و بلاد عربى صخره اى (منطقه شمالى و مركزى/ عربستان كنونى) (3).

شواهد باستان شناختى بيانگر اين است كه اولين ساكنان عربستان، چادرنشينانى اهل منطقه شمالى شبه جزيره عربستان بودند. اوّلين ساكنان دائمى در طول ساحل درياى سرخ و خليج فارس سكنى گزيدند. (4)البته از ديرباز منطقه مركزى نجد و حجاز محل سكونت صحرانشينانى بوده است كه در جستجوى آب و مرتع به همراه احشام خود، كوچ نشينى را پيشه ساخته بودند. در منطقه جنوبى اين سرزمين كه هم اكنون كشور يمن ناميده مى شود، به علت وجود آب و قابليت كشاورزى و دريانوردى، همواره تجمع بيشترى صورت پذيرفته و در آن دولت هايى چون معينيان، سبائيان، حميريان، قتبان، و دولت حضرموت به ظهور رسيده اند و در قسمت شمال و شمال غربى، نيز دولت هايى چون نبطيان وجود داشته است.

شكستن سد مآرب در جنوب، كه مهاجرت گسترده اى از جنوب به شمال و مركز را در پى داشت، باعث تشكيل حكومت هايى چون غسّانيان، لخميان و آل كنده توسط مهاجران گرديد كه به ترتيب تحت حمايت امپراتورى روم، ايران و

حميريان بودند.


1- جغرافياى تاريخى شبه جزيره عربى در دوران ماقبل تاريخ، ص 19 و 67
2- تاريخ تحليلى اسلام، ص 3 به نقل از دايرة المعارف مصاحب ذيل كلمه عرب
3- جغرافياى تاريخى شبه جزيره عربى در دوران ماقبل تاريخ، ص 24
4- عربستان سعودى، ص 33.

ص:50

از سده پنجم ميلادى كه مهاجرت از جنوب به شمال، تحولات بسيار زيادى را در عربستان رقم زد و بر اثر آن راه هاى تجارى جديدى به وجود آمد، به تدريج عده اى از صحرانشينان بدوى در كنار جاده ها سكنى گزيدند، بر اثر اين سكونت، به ويژه در مناطقى كه زمينه كشاورزى فراهم بود، شهرك هايى پديد آمد كه

باديه نشينان در آن به كشاورزى پرداختند. (1)

ب. نژاد و قبايل

نژاد مردم عربستان، سامى است. پيشينيان آنها از تمدن اوليه سامى برخاسته اند و در طول زمان تحت تأثير فرهنگ هاى يونانى، رومى، مصرى و ايرانى قرار گرفته اند.

مورخ شهير فيليپ هيتى مى نويسد: «شبه جزيره عربستان به عنوان زادگاه احتمالى قوم سامى، كسانى را كه بعدها به هلال الخصيب مهاجرت كردند و مردمان بابلى، آشورى، فنيقى و عبرى را تشكيل دادند، در دامان خود پرورش داده است.» (2)ساكنانِ اندك اين مناطق، در خيمه هاى مويين روزگار مى گذراندند و براى مقابله با مشكلات، چند خانواده در كنار هم زندگى و با هم كوچ مى كردند. عامل اين پيوندها، وابستگى نسبى يا سببى بود كه بر اثر ازدواج پديد مى آمد. اين خويشاوندان «قوم » ناميده مى شدند و از تركيب چند قوم، يك قبيله شكل مى گرفت كه با پيشوند بنى يا بنو (همانند بنو حرب، بنى عدى)، از ديگر قبايل مشخص مى گرديدند. رهبرى قبيله معمولا به عهده سالخورده ترين فرد بود كه او


1- تاريخ تحليلى اسلام، ص 24- 22
2- گودوين، ويليام؛ همان، ص 10.

ص:51

را «شيخ قبيله » مى ناميدند. (1)مورّخان، اعراب را به دو دسته بائده و باقيه تقسيم كرده اند:

1. اعراب بائده: اقوام از بين رفته و نابود شده، مثل قوم عاد، ثمود، جديس، أميم، جاسم و عبيل را اعراب بائده گويند.

2. اعراب باقيه: اعرابى را كه نسل آنها باقى مانده است، اعراب باقيه مى نامند. آنها خود به دو دسته تقسيم مى شوند:

الف. اعراب عاربه: يعنى اعراب خالص و اصيل.

ب. اعراب مستعربه: اعراب ناخالص و پيوسته با ديگران.

ساكنان منطقه جنوبى عربستان، خود را از نژاد «يعرب بن قحطان » فرزند پنجم نوح و عربِ خالص معرفى مى نمودند، به همين جهت به «قحطانيان» شهرت يافته اند. ولى ساكنان منطقه شمالى و مركز شبه جزيره را از نژاد «عدنان » نواده حضرت اسماعيل (ع) مى شناسند و آنان را «عدنانيان» مى خوانند. قحطانيان را اعراب عاربه و عدنانيان را عرب هاى مستعربه مى نامند. (2)از نظر پيشينه تاريخى، نخست در قسمت جنوبى اين كشور به علت دارا بودن آب و هواى مساعدتر، تراكم جمعيت بيشتر بوده و شهرنشينى نيز در آن قسمت پديد آمده است؛ به گونه اى كه مناطق حاصلخيز يمن در تاريخ شهرت دارد. اما در قسمت شمالى به علت خشكى و غير قابل سكونت بودن، كوچ نشينى رواج داشته است.

متروك شدن راه بين المللى «بخور» به دليل توجه دريانوردان رم به اقيانوس هند و كاسته شدن از اهميت راه جنوب، همچنين به علت شكستن سدّ بزرگ

«مأرب » در جنوب و ...، موجب مهاجرت هاى گسترده در اين شبه جزيره گرديد؛


1- شهيدى، سيد جعفر؛ تاريخ تحليلى اسلام، ص 6- 16، نيز دراسات تاريخ الجزيرة العربيه، ص 91- 103 و الرحلة الحجازيه، ص 13- 40
2- بغدادى، ابن نديم؛ الفهرست، ص 8؛ مسعودى، مروج الذهب، ج 1، ص 300.

ص:52

جمعيت عمده اى از جنوب به شمال و برخى از شرق به غرب هجرت كردند و در اين مسيرها به اقتضاى زمان و نياز مهاجران، شهرك هايى تأسيس و در نتيجه حكومت هايى به وجود آمد. گروه هايى كه از جنوب به شمال كوچ كرده بودند، به ويژه دو قبيله خُزاعه و جُرهم، در شهر مكه مستقر شدند. بيشتر مردم عربستان از اين دو قبيله نشأت مى گيرند. در حال حاضر تعداد چهار هزار قبيله در عربستان

وجود دارد. مهمترين طوايف آن عبارتند از: مطير، عتيبه، بنى سليم، قريش، هذيل، البقوم، عدوان، بنى حارث، بنى لحيان، بنى سعد، شَمَّر.

گفتنى است اغلب شهرها، استان ها و اراضى عربستان، به نام باستانى يا به اسم عشايرى كه در آنها ساكنند، خوانده مى شود.

ج. جمعيت كنونى

جمعيت: 599/ 417/ 26 نفر شامل 076/ 576/ 5 نفر مهاجرِ غير عربستانى (برابر سرشمارى ژولاى سال 2005 ميلادى/ 1426 ه. ق)

ميانگين سن: 21. 28 سال؛ متوسط سنى جنس مذكر: 22. 84 و متوسط سنى جنس مؤنث: 19. 28 سال.

ساختار سنى جمعيت: از كودك تا 14 سال: 2/ 38% از 15 تا 64 سال: 4/ 59% از 65 به بالا: 4/ 2%

سرعت رشد جمعيت: 31/ 2% (ميزان ولادت ها 56/ 29% و ميزان مرگ و مير 62/ 2%).

نرخ رشد جمعيت: از 1/ 5 در سال 1976 و 2/ 4 در 1981 و 8/ 3 در 1986 (1)در سال 2004 به 3% كاهش يافته است. (2)كه با نرخ رشد جهانى 6/ 1 تا 7/ 1


1- عربستان، ص 7
2- برازش، عربستان سعودى، ص 19.

ص:53

درصد (1)هنوز فاصله زيادى دارد.

ميانگين اميد به زندگى: 75 سال (در مردان، 73 سال و در زنان، 77 سال)

نژاد جمعيت: 90% عرب و 10% آسيايى آفريقايى. (2)

د. تراكم و پراكندگى جمعيت

تراكم جمعيت در اين كشور 6/ 9 نفر در كيلومتر مربع و پراكندگى تراكم جمعيت در منطقه جنوب، هماره بيشتر از شمال و مركز بوده است. (3)در زمان هاى گذشته بيشتر مردم اين كشور چادرنشين بوده يا در روستاها زندگى مى كردند؛ به گونه اى كه تا سال 1970 م/ 1390 ه. ق تنها يك چهارم آنان در شهرها سكونت داشتند، اما توسعه امكانات شهرى باعث شد كه هم اكنون بيش از 80% ساكنان اين كشور، به شهرنشينى روى آورند.

نسبت جمعيت كنونى اين كشور با مساحت آن، تقريباً 12 نفر در هر كيلومتر مربع مى باشد.

ه. مهاجرت

همواره مهاجرت از مناطق روستايى و دورافتاده به مناطق شهرى و مهاجرت اتباع بيگانه به اين كشور روندى رو به افزايش داشته است.

گفته مى شود تعداد خارجيان مقيم اين كشور كه برابر آمار رسمى 076/ 576/ 5 نفر بوده، به حدود هفت ميليون افزايش يافته كه نزديك به يك چهارم جمعيت اين كشور است.


1- مخدوم، مجيد؛ شالوده آمايش سرزمين، ششم، دانشگاه تهران، 1384، تهران، ص 3
2- سايت world Atlas Home ،www .About .com :Geography
3- برازش، محمد رضا؛ عربستان سعودى، ص 19.

ص:54

حدود هفتاد هزار نفر از مهاجرين از كشورهاى غربى مى باشند كه اغلب در امور نظامى، نفتى و صنايع بزرگ به كار اشتغال دارند. در سال 1999 بيش از 35 هزار نفر آمريكايى در عربستان سعودى كار و زندگى مى كردند.

بقيه مهاجران از كشورهاى آسيايى و آفريقايى هستند كه براى كار به اين كشور آمده اند. شهروندان اندونزى، مالزى، افغانستان، پاكستان، يمن و سودان

بيشترين جمعيت مهاجران عربستان را تشكيل مى دهند. اندونزيايى ها و

مالزيايى ها در كار خدمات پرستارى بيمارستان ها و امور خدماتى منازل متمولين عربستان، اشتغال دارند. پاكستانى ها و هندى ها بيشتر در صنايع خرد و امور ساختمانى و مهندسى شاغل هستند. سودانى ها و مصرى ها بيشتر در مشاغل فرهنگى حضور دارند. (1)

4. جغرافياى اجتماعى

اشاره

در اين بخش، وضعيت اجتماعى، نقش دين، آداب و رسوم اجتماعى، وضعيت زنان و خدمات اجتماعى اين كشور مورد توجه قرار گرفته است:

الف. وضعيت اجتماعى

از ديرباز، جامعه عربستان بر پايه روابط قبيله اى استوار بوده و عامل «تعصب و پيوند نيرومند قبيله اى»، ساختار اجتماعى و فرهنگ كلى آن را شكل داده است؛ پس از ظهور اسلام، عامل «دين و مذهب» هم در اجتماع نقش آفرين گرديده است ولى اين سرزمين هر چند در دوران خلافت سه خليفه نخستين، مركز جهان اسلام بود، امّا به دليل وجود قبيله هاى فراوان و آداب و رسوم مختلف، تمدّن


1- آشنايى با عربستان، ص 18.

ص:55

اسلامى در اين سرزمين، رشد و بالندگى و پويايى كشورهاى اسلامى ديگر را نيافته است.

با پايتخت قرار گرفتنِ كوفه در زمان امام على (ع) و با انتقال مركز خلافت به شام در عصر امويان و با مركزيت بغداد در دوران عباسيان، از اهميت نخستين عربستان كاسته شد و بار ديگر فرهنگ ملوك الطوايفى در آن حاكم گرديد.

هم اكنون نيز على رغم روى آوردن اكثر مردم اين كشور به شهرنشينى و تأثيرات فرهنگى بيرونى و طى نمودن فراز و نشيب هاى بسيار، آثار نظام قبيله اى

در فرهنگ اجتماعى عربستان به روشنى مشهود است.

از سوى ديگر بافت اجتماعى كنونى عربستان، به دليل عدم توزيع ثروت و عدم تعادل در برخوردارى ها، دچار اختلاف و فاصله طبقاتى بسيارى شده است و بين اقشار مختلف، فاصله فراوانى يافت مى شود؛ خانواده هاى سلطنتى، ارتشى و دانشگاهى در درجات اوّل و كارمندان بخش هاى ديگر در رده دوم دارند و قشر زيادى به ويژه ساكنان روستاها از وضعيت اقتصادى مطلوبى برخوردار نيستند. در بسيارى از شهرها، در فصل تعطيلى مدارس يا اوقات فراغت، كودكان در چهار راه ها به گدايى يا مشاغلى نظير فروش كبريت، بطرى آب و دستمال كاغذى مى پردازند. بسيارى از شهرهاى بزرگ عربستان و از جمله رياض، حاشيه و كپرنشين هايى را در اطراف خود جا داده اند كه در اوج فقر به سر مى برند. (1)

ب. نقش دين

دين در ميان مردم عربستان نفوذ زيادى داشته، در اوضاع فرهنگى، سياسى و اجتماعى آن نقش اساسى و گسترده اى ايفا مى كند.

اين كشور بر اساس ظواهر شريعت اسلامى اداره مى شود؛ قوانينى چون


1- آشنايى با عربستان، ص 57 58.

ص:56

قصاص و تعزيرات در آن اجرا مى شود. هيچ دينى غير از اسلام پذيرفته نيست و اماكن مذهبى غير اسلامى همچون كليسا، كنيسه و ... در آن وجود ندارد. رسانه هاى عمومى، احكام اسلامى را تبليغ و ترويج مى كنند، از نشر و پخش هر گونه كتاب، مقاله و سخن خلاف دين اسلام و مذهب وهابيت جلوگيرى مى شود.

جناح مذهبى و سنت گرايان، از قدرت و نقش بسيار زيادى در حكومت و جامعه عربستان برخوردار هستند.

ج. آداب و رسوم

اشاره

اگر چه آداب و رسوم اين كشور، آميخته اى از سنت هاى قبيله اى و فرهنگ اسلامى است، ولى مردم عربستان از نظر آداب و رسوم به سه گروه تقسيم مى شوند:

1. حجازيان: كه به دليل ميزبانى زائران خانه خدا و برخورد با ملل و فرهنگ هاى گوناگون، آداب و رسوم معتدل ترى دارند.

2. نجديان: كه به دليل سكونت در منطقه خشك و بى آب و علف مركزى، داراى آداب و رسوم خشك و خشن ترى هستند.

3. ساكنان منطقه شرقيه: كه به دليل پيروى از مكتب اهل بيت و نزديكى به خليج فارس، آداب و رسوم متفاوتى دارند.

آداب و رسوم عمومى مردم عربستان در بخش هاى مختلف چنين است:

نام گذارى، سخن و گفتگو

بيشتر نام هاى افراد، اسلامى بوده و مردم اين كشور، افراد را با نام كوچك صدا مى زنند و هماره نام فرزند و پدر را با هم ذكر مى كنند. اگر نام شخصى را ندانند، با نام «محمد» او را صدا مى زنند. گاه در صدا زدن، الفاظى نظير «سيّد» و «سيّده» نيز به كار مى رود كه احترام به حساب مى آيد.

ص:57

در گفتگوهاى روزانه مردم، نام خداوند، شكر، طلب رحمت، روزى، هدايت و عاقبت به خيرى، فراوان شنيده مى شود و نفرين و دشنام به يكديگر بسيار كم است.

پوشاك

در اين كشور، مردان اغلب پيراهنِ سفيدِ بلند (دشداشه) مى پوشند و از پارچه خطدار قرمزى به نام «شماغ» يا سفيد به نام «غتره» براى پوشاندن سر خود

استفاده مى كنند. جز علماى مذهبى كه به «شيخ» يا «مُطوّع» معروفند، بقيه مردم بر روى سرپوش خود، يك حلقه مشكى به نام «عِقال» مى پيچند.

اين پوشش اكنون بخشى از لباس رسمى سعودى بوده و نشانه آراستگى است. شخصيت هاى سياسى، مذهبى و بزرگان قبايل اين كشور در محافل عمومى و مردم در مراسم رسمى، از عباى قهوه اى يا كِرِم روشن استفاده مى كنند. پوشيدن جوراب در بين آنان مرسوم نيست و به جاى كفش از نوعى دمپايى به نام «مراس» استفاده مى كنند.

ارتباطات و پذيرايى

سلام كردن نزد مردم اين كشور لازم و پاسخ دادن به آن واجب و ورود به هر مكان بدون سلام، بى ادبى تلقى مى شود. دست دادن در هنگام ملاقات، عملى پسنديده و نوعى اظهار محبت و صميمت به حساب مى آيد و در مجالس رسمى نيز معمول است؛ اوج مصافحه، بوسيدن شانه يكديگر است.

مهمان نوازى از ويژگى مردم اين سرزمين و بهترين پذيرايى، حاضر نمودن گوسفند كامل بريان شده، در ميان سفره است. قهوه عربى به همراه هل دم شده، نوشيدنى رسمى پذيرايى است. تنوع غذايى، استفاده از ادويه فراوان، آوردن برنج همراه كباب و ماهى و مصرف سبزيجات و سالادهاى گوناگون، از ويژگى هاى

ص:58

غذايى آن منطقه است. خوردن غذا با دست و نشستن بر روى زمين را بر شكل هاى ديگر پذيرايى ترجيح مى دهند.

رسوم و تشريفات

حفظ ظواهر اسلامى، پخش اذان از مأذنه مساجد، التزام به نماز در ابتداى وقت، حضور در نمازهاى جماعت كه در پنج نوبت اقامه مى گردد يا اقتدا به فرد بالا دست در طول مسير، تعطيل نمودن بازار به هنگام نماز، برگزارى نماز تراويح

و افطارى دادن در مساجد در ايام ماه مبارك رمضان و انجام عمره و اعتكاف در مسجدالحرام از رسوم دينى- اجتماعى مردم اين كشور است.

به دليل نفوذ افكار وهابيت، مردم در مرگ كسى نمى گريند، مجالس ترحيم و فاتحه وجود ندارد؛ بلكه تنها پس از مرگ هر فرد، مردم به منزل وى رفته و به بازماندگان تسليت مى گويند. شستشو و دفن مردگان بدون حضور زنان صورت مى گيرد و رفتن زنان به قبرستان ممنوع است.

در شهرهاى گوناگون اين كشور بيشتر افراد را در حالى مى بينيد كه تكه چوب كوتاهى از ريشه درخت ارگ را به عنوان مسواك طبيعى به دهان دارند.

مهمترين جنبه هاى آشكار زندگى مردمان در عربستان را مى توان در برگزارى نماز، جدا كردن مردان و زنان، خانواده هاى گسترده با وابستگى زياد، دوستى، مهمان دارى، گفتگوهاى طولانى و غذا خوردن هاى دسته جمعى مشاهده كرد.

معمارى

بيشتر خانه هاى مسكونى قديمى، داراى طرح عربى و به سبك اندرونى و بيرونى و بدون اشراف بر يكديگر طراحى شده است و اغلب داراى پنجره هاى كوچك با شيشه هاى مات مى باشد تا درون خانه ديده نشود، اما اخيراً و در محله هاى جديد و شهرهاى مركزى از معمارى سبك غربى استفاده مى شود

ص:59

اگر چه برخى از خانواده هاى سعودى در آپارتمان ها زندگى مى كنند و از اسباب و وسايل مدرن استفاده مى نمايند، ولى هنوز در بسيارى از آنها به جاى كاناپه و مبل از پشتى، متكا و نيمكت هاى كوتاه استفاده مى شود و كفش ها را دم در خانه از پا بيرون مى آورند.

صنايع دستى

در عربستان، قاليچه هايى كه به سبك عربى و يا طرح هايى از درخت خرما،

آب، آفتاب، بيابان، ماه و ستاره بافته مى شوند و همچنين وسايل نقاشى شده ظروف نوشيدن قهوه مثل قهوه جوش، استكان و سينى مخصوص و متكا يا پشتى هاى نرم و راحت با طرح و مدل هاى گوناگون از صنايع دستى به شمار مى آيند. (1)

هنر و ادبيات

هنر خطاطى به ويژه خط ثلث در سبك كوفى و نسخ براى تزيين آيات قرآن و كتاب هاى مهم و هنر معمارى، نساجى، جواهرسازى و آرايش، تزيين اسلحه و ظروف فلزى در عربستان رواج دارد اما هنرهاى نقاشى، عكاسى و مجسمه سازى بسيار كم ديده مى شود.

موسيقى نيز از هنرهاى باستانى و مرسوم در اين كشور بوده است؛ از دير باز، باديه نشينان اين كشور داراى موسيقى بسيار ساده و داراى دو يا سه نت بوده اند؛ موسيقى «حدى» مخصوص شتربانان و موسيقى «نصب» ويژه قشر جوان بود.

همچنين از ديرباز در ميان اعراب، سرودن شعر، ارائه سخن فصيح و بليغ و نثر ادبى و زيبا، رواج داشته و جشنواره ادبى ساليانه براى انتخاب برترين سروده در


1- برازش، عربستان سعودى، ص 38.

ص:60

بازار عكاظ برگزار مى شده است و افراد برجسته اى همچون سرايندگان معلقات سبع يعنى امرؤالقيس، طرفه بن عبد بكرى، زهير بن ابى سلمى مزنى، لبيد بن ربيعه عامرى سحابى، عمروبن كلثوم بن ملاك عدنانى، عنتره بن شداد عبسى، حارث بن حلزه يشكرى در ادبيات عرب درخشيده اند ولى محتواى اشعار جاهلى اغلب در محور اسب و شمشير و زن سروده مى شد و بيانگر فضا و انديشه جاهلى بود ولى پس از اسلام، ادبيات عرب به شدت تحت تأثير قرار گرفت و به طور اساسى دگرگون شد. همچنين قصه گويى كه از دوران هاى بسيار دور در ميان

مردم عرب رواج داشت و در زندگى بدوى آنان نقش مهمى ايفا مى كرد، با ظهور

اسلام تغييرات اساسى يافت. (1)بر اساس فرمان ملك فهد در سال 1392 ه. 1972 م «جمعية الفنون العربية السعودية/ انجمن هنرهاى عربى سعودى » تأسيس شد. اين جمعيت كه در سال 1398 ه. ق. نامش به «جمعية العربية السعودية للثقافة و الفنون/ انجمن فرهنگ و هنر عربى سعودى» تغيير يافت، در امور ادبى، هنرهاى نمايشى، موسيقى، اعلام و مطبوعات فعاليت مى كند.

اين سازمان در اوايل دهه 1980 پروژه بزرگى را با هدف حفظ رقص ها و موسيقى فولكلوريك سنتى عربستان آغاز كرد. اين سازمان فهرست بيش از پنجاه گروه فعال رقص و موسيقى فولكلوريك را ارائه كرده است كه بسيارى از آنها رقص ملى عربستان سعودى را اجرا مى كنند كه نوعى رقص با شمشير به نام «عرضه» است و در منطقه نجد ريشه دارد.

«عرضه»، ريشه سنتى فولكلوريك و ديرينه دارد كه در آن فردى نقّال، خوانندگان و رقّاصان را همراهى مى كنند. تمام مردان شبيه هم هستند. آنها لباس هايى رنگارنگ مى پوشند و شمشيرهايى را در دست مى چرخانند و شانه به


1- برازش، عربستان سعودى، ص 37.

ص:61

شانه مى رقصند، در حالى كه خوانندگان و طبال ها به همراهى هم موسيقى سنتى را اجرا مى كنند و نقال، اشعار شاعران مشهور را درباره شجاعت، وفادارى و خداوند مى خواند.

تفريحات، ورزش و جوانان

رفتن به همراه خانواده به بيابان هاى اطراف شهر و ساعت ها در فضاى باز و بى آب و علف آن، به هنگام خنكى هوا در روزهاى تعطيل استراحت نمودن، تفريح دلپذير آنان به حساب مى آيد.

ورزش شترسوارى، بسيار رايج و همه ساله مسابقات جام سلطان با بيش از

2000 شتر در بيابان هاى اطراف رياض در مسافتى طولانى برگزار مى شود. مسابقه اسب سوارى سرعت نيز متداول است و خانواده هاى سلطنتى در اين مسابقات حضور مى يابند. شكار با قوش، صحرانشينى و رقص شمشير معروف به «عرضه» همچنان مورد علاقه مردم است. در طول خط ساحلى نيز قايقرانى، ماهى گيرى و غواصى توسط سعودى ها و خارجى ها رواج يافته است.

به دليل جوان بودن جمعيت، (43% كمتر از پانزده سال) فوتبال در عربستان رايج ترين ورزش است و محبوبيت زيادى ميان كودكان تا بزرگسالان دارد. فدراسيون فوتبال در سال 1959 تأسيس شد و در همان سال به عضويت فيفا در آمد. اين كشور داراى 123 باشگاه مى باشد. تيم فوتبال عربستان تاكنون سه بار (1984، 1988، 1996) مقام اول جام ملت هاى آسيا را كسب كرده و چهار بار (1994، 1998، 2002، 2006) به جام جهانى راه يافته است. (1)پس از فوتبال؛ واليبال، بسكتبال، تنيس، اسكواش، تيراندازى و اخيراً گلف از ورزش هاى متداول در اين كشور است.


1- برازش، همان، ص 39.

ص:62

براى رسيدگى به امور مختلف جوانان، به فرمان ملك فهد در سال 1969 م. تشكيلاتى به نام «الرئاسة العامة لرعاية الشباب/ رياست كل امور جوانان» به وجود آمد. اين تشكيلات، براى جذب جوانان، مراكزى با عنوان «خانه جوانان» راه اندازى نمود.

عربستان براى انجام فعاليتها و برگزارى مسابقات ورزشى، دوازده شهر ورزشى ايجاد كرده است كه بزرگترين آن در شمال شرقى رياض، مساحتى بالغ بر/ 000/ 500 متر مربع دارد و سه شهر ورزشى ديگر نيز در دست احداث است. ورزشكاران اين كشور در بيست رشته ورزشى فعاليت دارند و در برخى از رشته ها در سطح آسيا و جهان صاحب مدال هستند.

د. وضعيت زنان

اشاره

در ترسيم وضعيت زنان سه محور مورد توجه است:

حضور و مشاركت اجتماعى

در اين كشور حضور زنان و دختران در محافل عمومى و حتى مساجد، بسيار كم و محدود است. رفت و آمد زنان نيز به سهولت ميسّر نيست بلكه حضور آنان در مجامع ويژه مردان و پارك هاى عمومى ممنوع است؛ به زنان اجازه داده نمى شود به تنهايى و بدون اجازه و همراهى مرد به مسافرت بروند. رانندگى براى زنان ممنوع است مگر زنان ارتش آمريكا كه مجاز هستند در داخل مناطق نظامى، رانندگى نمايند ولى آنان نيز حق رانندگى در خيابان هاى عمومى را ندارند.

ساختمان هاى مسكونى دولتى موظف به ساختن زمين هاى تفريحى براى زنان و مردان به طور جداگانه هستند و استخدام زنان در فروشگاه ها و ادارات عمومى ممنوع است. البته در مراكز پزشكى و درمانى، مدارس، دانشگاه ها و ... به طور رسمى از وجود بانوان استفاده مى شود.

ص:63

از اواخر دوره ابتدايى، علاوه بر پوشيدن چادر مشكى عربى (عبايه)، پوشاندن دست ها و صورت (روبند و دستكش) توسط دختران، اجبارى مى باشد و در مورد رعايت آن سخت گيرى صورت مى گيرد؛ چنانچه زنى بدن خود را به خوبى نپوشاند، توسط مأموران موسوم به «مطوّع » كه وظيفه امر به معروف و نهى از منكر را بر عهده دارند، مورد بازجويى قرار مى گيرد. البته اخيراً حضور زنان غير مسلمان خارجى كه صرفاً با پوشيدن يك عباى عربى و با سر و پاى برهنه رفت و آمد مى كنند، در شهرهاى غير مكه و مدينه، امرى عادى شده است.

زنان در زير لباس مرسوم و در مجالس شادى، از لباس هاى متنوع و رنگى

استفاده مى كنند.

در اين كشور امكانات آموزشى براى مردان و زنان يكسان نيست؛ در بعضى از دانشگاه هاى عربستان از ثبت نام زنان خوددارى مى شود و در برخى رشته ها فقط مردان حق ثبت نام دارند. زنان از دريافت بورس براى تحصيل در خارج از كشور همواره محروم بوده اند.

اگر چه در عربستان انتخابات برگزار نمى شود ولى در دو سال اخير نيز كه نيمى از اعضاى شوراى شهرها با رأى مردم انتخاب شده اند، زنان از رأى دادن منع شده و در آن نقشى نداشتند. (1)بعد از جنگ عراق و كويت يك گروه به نام «كميته دفاع از حقوق قانونى» نيز در عربستان تأسيس شد كه با عكس العمل شديد دولت عربستان مواجه گرديد. دو سال بعد اين گروه دچار انشعاب شد و سعدالفقيه كه سمت سخنگوى كميته را بر عهده داشت، «جنبش اصلاح اسلامى» را در خارج ايجاد كرد كه هم اكنون بارزترين معارض دولت سعودى به شمار مى رود و در لندن فعاليت دارد.


1- آشنايى با عربستان، ص 58.

ص:64

ازدواج و طلاق

در عربستان سعودى قانون و رسم انتخاب چند همسر و تعدد زوجات وجود دارد و اكثر ثروتمندان اين كشور بيش از يك همسر اختيار مى كنند.

برابر قوانين عربستان، ازدواج زنان عربستان با مردان بيگانه ممنوع است، مگر با مجوّز دولت كه به ندرت صادر مى شود.

در عربستان يك مرد به راحتى مى تواند همسر خود را طلاق دهد ولى زنان براى طلاق گرفتن از شوهران خود، بايد به نظام حقوقى پيچيده اى متوسل شوند.

در ساليان اخير، مشكلات تأمين امكانات زندگى و استفاده افراطى از ماهواره ها، باعث بالا رفتن ميانگين سن ازدواج جوانان شده، به گونه اى كه طبق

آمار رسمى منتشر شده در رسانه هاى عمومى در حال حاضر حدود 2 ميليون

دختر كه از سن ازدواج آنان گذشته است و «عانسه» ناميده مى شوند، در عربستان وجود دارند. اين پديده باعث رواج گونه هاى مختلف ازدواج هاى موقت در اين كشور شده است، رسانه ها تا 9 عنوان آن را ذكر كرده و «زواج فرند» كه تابع هيچ قاعده و قانونى نيست و سلامت اخلاقى جامعه سعودى را تهديد مى كند، نيز يكى از اين انواع برشمرده اند. (1)

تلاش هاى نوين

وضعيت زنان در سال 1990 مورد توجه بيشترى قرار گرفت. در اين سال حدود پنجاه زن از خانواده هاى عالى رتبه عربستان به منظور كسب حق رانندگى براى خانم ها در پايتخت كشور، تظاهراتى به پا كردند.

به دنبال اقدامات اصلاح گرايانه و ارتقا بخش ملك عبدالله، پادشاه كنونى اين كشور، گام هايى در جهت بهبود وضع زنان برداشته شده است؛ عضويت و حضور


1- آشنايى با عربستان، ص 52- 54.

ص:65

زنان در جلسات علنى مجلس مشورتى عربستان، بر عهده گرفتن پست هاى اجرايى همانند رئيس اجرايى صندوق جمعيت سازمان ملل متحد در نيويورك، معاونت وزير و رئيس آموزش و پرورش دختران عربستان و برخوردار شدن دختران و زنان اين كشور كه تا كنون فقط نامشان در شناسنامه پدر يا همسرشان ثبت مى شد، از شناسنامه مستقل ميسّر شده است. (1)از سال 1992 كه دسترسى مردم به اينترنت مجاز شد، براى زنان سعودى «اوّل نت براى زنان» طراحى گرديد. در اين سايت حتى امور فنى را نيز زنان انجام مى دهند. بدين سان امروز زنان عربستان سعودى كه قبلا از حوادث و منابع جهان دور نگه داشته مى شدند، مى توانند از طريق اينترنت به اخبار بين المللى و اسلامى، پژوهش ها، اطلاعات مربوط به آموزش، كتاب ها، كاريابى، بهداشت،

سلامت، ورزش، فيلم هاى سينمايى و .... دسترسى پيدا كنند.

ه. بهداشت و درمان و خدمات اجتماعى

كشور عربستان سعودى با بهره گيرى از 34 هزار پزشك در 314 بيمارستان و 3315 مركز بهداشتى و 41763 داروخانه و خريد پيشرفته ترين تجهيزات فنى بيمارستانى، خدمات بهداشتى و درمانى نسبتاً خوبى به مردم ارائه مى نمايد. شهرك پزشكى ملك فيصل در حومه رياض، بيمارستان تخصصى چشم ملك خالد و بيمارستان تخصصى ملك فيصل از بيمارستان هاى مهم اين كشور هستند.

در سال 1963 ميلادى/ 1383 ه. ق. تأسيس سازمان هلال احمر با 144 مركز اورژانس و 787 ماشين ويژه، ارائه خدمات به مردم و حجاج را روند بهترى بخشيد.


1- عربستان سعودى، ص 34.

ص:66

مراكز آموزش بهداشت نيز در كشور فعال شده اند و انجام واكسيناسيون بيش از 90% از مردم در برابر هپاتيت ب، حصبه و سل و واكسيناسيون 89% از اطفال نشانگر پيشرفت در زمينه بهداشت مى باشد. (1)علاوه بر بيمارستان هاى دولتى، 64 بيمارستان و 392 درمانگاه خصوصى نيز در عربستان وجود دارد كه دولت 50% هزينه ساخت آنها را به سازندگان مى پردازد.

در اين كشور 000/ 500/ 2 نفر تحت پوشش بيمه هاى اجتماعى قرار دارند. وزارت كار و امور اجتماعى سالانه كمك هاى زيادى به معلولان و خانواده هاى آنان مى كند، علاوه بر آن 157 مؤسسه خيريه با بودجه اى بالغ بر 700 ميليون ريال به نيازمندان خدمات اجتماعى ارائه مى كنند.

5. جغرافياى فرهنگى و آموزشى

اشاره

در اين بخش، نخست امور فرهنگى در زمينه كتاب و كتابخانه ها، راديو و تلويزيون، خبرگزارى هاى داخلى و خارجى، مطبوعات و موزه ها بررسى شده است و سپس نظام آموزشى عربستان را از نظر وضعيت سواد، مدارس و آموزشگاهها و تحصيلات عالى مورد توجه قرار مى گيرد:

الف. امور فرهنگى

اشاره

در اين بخش به وضعيت كتاب، كتابخانه ها، راديو و تلويزيون، خبرگزارى هاى داخلى و خارجى، مطبوعات، اينترنت و موزه ها اشاره مى شود:


1- دليل المملكة العربية السعودية، ص 70.

ص:67

كتاب

در سال هاى اخير، فرهنگِ تدوين و نشر كتاب در عربستان سعودى، تحول زيادى يافته است؛ تعدد موضوع، كثرت عناوين، تنوع فزاينده، ارتقاى كيفيت، بهبود چشمگير شكل ظاهرى، گسترش بسيار زياد مراكز نشر و فروش كتاب، نشانگر تحوّل مطبوعاتى و فرهنگى اين ديار است.

جهت گيرى كلّى آثار منتشره دينى در زمينه تحقيق متون، تصحيح آثار كهن و تك نگارى هاى موضوعى، بر محور نشر انديشه سلفى گرى و وهابيت و ردّ مخالفان آنان به ويژه شيعه دور مى زند. با جذب متفكران اهل قلم كشورهاى اسلامى، برخى از آثار مهم تاريخى، رجالى و تفسيرى اهل سنت نيز تجديد چاپ يافته است.

مهم ترين مؤسسات انتشاراتى عربستان «التهامه» سپس مؤسسه انتشاراتى «البلاد» در جده، مؤسسه «چاپ مدينه»، مؤسسه «مكه مكرمه» و مؤسسه «اليمامه» در رياض هستند.

شمارگان معمول نشر كتاب در عربستان، بين 5000 تا 10000 نسخه معرفى

شده است. (1)

كتابخانه ها

در سال 1989، كتابخانه ملى ملك فهد (دار الكتب الوطنيه) با مساحت 23000 متر مربع و 000/ 225 كتاب افتتاح شد كه در امور كتاب شناسى و هماهنگى فعاليت هاى كتابدارى نيز فعاليت مى كند.

افزون بر آن عربستان داراى كتابخانه عمومى (60 عدد)، دانشگاهى (8)، آموزشگاهى (حدود 1000) و تخصصى (100) است. كتابخانه هاى عمومى


1- روزنامه جام جم، سه شنبه 6 مهر 1381، سال سوم، شماره 693، ص 7.

ص:68

عربستان كه از سال 1410 تأسيس شده اند، اكنون افزايش كمّى يافته است ولى از ساماندهى مطلوبى برخوردار نيست. كتابخانه هاى دانشگاهى و تخصصى با سالن هاى جداگانه براى دختران و پسران با ميليون ها جلد كتاب عربى و انگليسى و تعداد اندكى فارسى، صدها هزار

MSS

، پايان نامه، اسلايد و ميكروفيلم، مجلات دوره اى، ده ها هزار كتاب تاريخى و كمياب، هزاران مدرك و سند اصلى و تصوير مدارك درباره تاريخ و توسعه كشور و سكه هاى ضرب شده دوران امويان، عباسيان، اشكانيان، سامانيان، غزنويان، آل بويه، فاطميان، سلجوقيان، ايوبيان، ايلخانيان، مملوكيان عثمانى و سكه هاى برنزى مربوط به دوران قبل از اسلام ساسانيان و بيزانسى پذيراى مردم و دانش پژوهان است.

مهمترين كتابخانه هاى عربستان عبارتند از:

1 كتابخانه ملى بسيار وسيع و مجهز ملك فهد 2 كتابخانه دانشگاه اسلامى در مدينه منوره 3- كتابخانه مسجد نبوى (درون مسجد نبوى مشتمل بر كتب به صورت تخصصى و موضوعى با سالن مطالعه) 4 كتابخانه اوقاف مدينه (عارف حكمت) و (محموديه) 5 كتابخانه الحرم ] مكه (س) 6 كتابخانه مدرسةالحديث

] مكه (س) 7 كتابخانه انجمن اداره عمومى 8 كتابخانه شوراى

انگليس 9 كتابخانه عمومى ملك عبدالعزيز 10 كتابخانه دانشگاه ملك سعود 11 كتابخانه فرهنگى 12 كتابخانه ملك فيصل 13 كتابخانه دانشگاه امام محمد بن سعود 14 كتابخانه سرويس اطلاعاتى سازمان ايالات متحده در جده 15 كتابخانه مركز اطلاعات سازمان استاندارى عربستان سعودى (1)


1- عربستان، ص 47- 48، با اندكى تصرف و تلخيص.

ص:69

راديو و تلويزيون

به فرمان ملك عبدالعزيز در سال 1932 ميلادى/ 1351 ه. ق در عربستان راديوى اختصاصى ايجاد گرديد و در سال 1948 ميلادى/ 1367 ه. ق نخستين راديوى عمومى در جده آغاز به كار كرد و در سال 1964 ميلادى/ 1384 ه. ق شبكه راديوى سراسرى رياض و راديوى «نداى اسلام» در مكه راه اندازى شد. هم اكنون راديوى سراسرى رياض و راديو قرآن از رياض پخش مى شود و داراى فرستنده هاى راديويى در شهرهاى جده، رياض، دمام و ابها است.

راديو عربستان داراى برنامه هاى درون مرزى به زبان هاى عربى و انگليسى و برنامه هاى برون مرزى مختلفى به زبان هاى عربى، بنگالى، انگليسى، فارسى، فرانسوى، اندونزيايى، سوماليايى، سواحلى، تركستانى، تركى و اردو مى باشد.

تلويزيون عربستان در سال 1965 ميلادى/ 1385 ه. ق تأسيس شد و نخستين برنامه تلويزيونى خود را از دو ايستگاه رياض و جده پخش نمود. اكنون ايستگاه مركزى آن در رياض است ولى در شهرهاى جده، مدينه، دمام، قصيم و ابها نيز داراى ايستگاه مى باشد. تلويزيون داراى دو شبكه است؛ شبكه اول به زبان عربى است و اغلب به پخش برنامه كودك و اخبار مى پردازد ولى كانال دوم نيمى از ساعات را به ورزش اختصاص داده و بيشتر به زبان انگليسى، فيلم سينمايى پخش مى كند.

شركت آمريكايى- سعودى آرامكو در ظهران عربستان براى كارمندان خود،

راديو و تلويزيون ديگرى به زبان انگليسى راه اندازى نموده كه برنامه هاى آن براى همگان پخش مى شود.

راديو و تلويزيون در عربستان دولتى و زير نظر وزارت فرهنگ و اطلاع رسانى فعاليت مى كند و خط مشى و سياست هاى دولت را تبليغ و ترويج مى كند.

گفتنى است از سال 1990 ميلادى/ 1411 ه. ق تلويزيون سعودى براى فرستادن امواج خود، ماهواره را به خدمت گرفته است. همچنين به دليل

ص:70

محدوديت هاى داخلى، در خارج از كشور شبكه هايى را ايجاد نموده كه شبكه خبرى العربيه- ام. بى. سى 1 و 2 و شبكه رقص و موسيقى روتانا مهمترين آنها هستند.

خبرگزارى هاى داخلى و خارجى

در عربستان سعودى تنها خبرگزارى و منبع رسمى، خبرگزارى «

S. P. A

» يا «واس» مخفف «وكالة الانباء السعوديه» است كه در سال 1970 ميلادى/ 1390 ه. ق تأسيس شده است. البته خبرگزارى دولتى اسلامى (س)IPA [ نيز وجود دارد كه اغلب به نشر اخبار مذهبى مبادرت مى كند.

افزون بر آن دو خبرگزارى داخلى، خبرگزارى وابسته به سازمان كنفرانس اسلامى با نام اختصارى «ايينا» نيز در بندر جده فعاليت دارد.

حضور خبرگزارى هاى خارجى در اين كشور بسيار محدود است و تنها هفت خبرگزارى خارجى از جمله رويتر و آسوشيتدپرس و خبرگزارى جمهورى اسلامى «ايرنا» در آن اجازه فعاليت يافته اند.

مطبوعات

در كشور عربستان، جريان اطلاعات به مردم به كندى صورت مى پذيرد و نظام اطلاع رسانى، اخبار و مطبوعات كاملا تحت كنترل و زير نظر دقيق دولت است.

در مسائل سياسى، اغلب نويسندگان، به وسيله دولت تغذيه مى شوند. اگر چه مقررات سانسور و مميزى وجود ندارد، ولى وابستگى هاى مالى و سياسى و فضاى حاكم بر جامعه، به گونه اى است كه عملا مطالب حاوى انتقاد به خانواده سلطنتى يا سياست هاى داخلى و بين المللى حاكميت، سانسور مى شود و نشريات سعودى نه تنها از انتقاد خوددارى مى كنند؛ بلكه از درج گزارش مربوط به زندانيان يا حتى آمار تصادفات و ... بدان دليل كه ممكن است انتقاد به حساب آيد، خوددارى

ص:71

مى كنند. بدين رو در مطبوعات اين كشور تنها خط فكرى و مشى سياسى دولت تبليغ مى شود.

تا سال 2001 ميلادى/ 1422 ه. ق روزنامه نگاران سعودى از حق داشتن انجمن صنفى محروم بودند ولى بر اساس قانون جديدِ مؤسسات مطبوعاتى، آنها اجازه يافته اند تا اتحاديه صنفى تأسيس كنند.

از سال 1578 ميلادى، كارگزاران سعودى تلاش آرامى را براى تحت كنترل در آوردن رسانه هاى عرب زبان ديگر كشورها براى عدم درج مخالفت هاى سياسى با آن كشور را آغاز نموده و در اين زمينه موفقيت هاى زيادى به دست آورده اند.

كنترل دولتى و نظارت سخت گيرانه رهبران مذهبى بر چاپ و نشر مطالب دينى اعمال و از نشر هر مخالفتى با قرائت رايج وهابيت به شدت مقابله مى شود.

روزنامه هاى عربى زبان عربستان عبارتند از: الجزيره، الرياض، المدينة، عكاظ، اليوم، البلاد، الندوه، المسائيه، الشرق الاوسط و الحياة. دو روزنامه فرا منطقه اى به نام «الشرق الاوسط» و «الحياة» نيز در لندن منتشر مى شوند.

گفتنى است روزنامه جديد الوطن از آزادى بيشترى برخوردار است و انتقادهاى ملايم و كنترل شده اى را منتشر مى كند. همچنين مجله «البحوث الفقهيه» كه مباحث جلسات كنفرانس «المجمع الفقهى الاسلامى» عالمان مسلمان كشورهاى اسلامى را چاپ مى كند، گام جديدى براى شكستن جمود فقهى حاكم و گستراندن زمينه هاى تحقيق در مسائل فقهى به شمار مى آيد.

روزنامه هاى انگليسى زبان عربستان عبارتند از: عرب نيوز، سعودى گازت، رياض ديلى و سعودى ريويو.

مجلات هفتگى كه به زبان هاى عربى و انگليسى چاپ مى شوند، عبارتند از مجلات عربى: الدعوة، المجتمع، المسلمون، اليمامه، اقرأ، الشرق، اخبار العالم الاسلامى و مجله هاى الوسط و المجله كه در لندن چاپ مى شوند.

مجلات انگليسى:News From Saudi Arabia ،Arabian Sun ،Saudi

ص:72

Business

،Saudi Arabia Business Week ،Saudi Economic Survey .

اينترنت

در عربستان از سال 1992 دسترسى مردم به اينترنت مجاز اعلام شد، بر اساس آمار سال 2004، اين كشور داراى 22 سرويس دهنده، 931/ 15 كلوپ و 000/ 500/ 1 كاربر اينترنتى مى باشد و كد اينترنتى آن sa است. (1)

موزه ها

اگر چه ايجاد موزه و به ويژه نگهدارى آثار مذهبى با نگرش وهابيت تناسب زيادى ندارد، اما در سال 1978 اداره آثار باستانى و موزه هاى عربستان در رياض، موزه باستان شناسى و نژادشناسى را تأسيس كرد كه آثار مربوط به دوران عصر حجر و پس از ظهور اسلام در آن نگهدارى مى شود.

افزون بر آن شش موزه ديگر نيز در رياض ساخته شده است و يك موزه ملى و پنج موزه ناحيه اى نيز در حال تأسيس مى باشد. (2)در موزه مكه نيز برخى از آثار پيشين مربوط به در كعبه، وسايل مربوط به

چاه زمزم و ... نگهدارى مى شود.

ب. نظام آموزشى

اشاره

در اين بخش وضعيت سواد، مدارس، آموزشگاه ها و تحصيلات عالى و دانشگاه ها مورد بررسى قرار مى گيرد:


1- سايت world atlas home ،com :geojraphy about .www
2- برازش، عربستان سعودى، ص 117.

ص:73

وضعيت سواد

بر اساس آمارهاى ارائه شده، 8/ 78% مردم اين كشور با سواد هستند كه مردان 7/ 84% و زنان 8/ 70% اين آمار را تشكيل مى دهند. (1)طبق آمارهاى رسمى ميزان بى سوادى در آن كشور، 5/ 8% (2)و به صورت غير رسمى 14 درصد است. در حال حاضر بيش از 6 ميليون از جمعيت جوان عربستان در مدارس و بالغ بر 600 هزار نفر نيز در دانشگاه ها به تحصيل اشتغال دارند و حدود 100 هزار نفر از جوانان اين كشور در خارج تحصيل مى كنند. (3)

مدارس و دانشگاه ها

در دوران گذشته عربستان، مدارس دينى و مساجد، مسؤوليت آموختن خواندن و نوشتن و علوم دينى را بر عهده داشتند. در دوران حكومت ملك عبدالعزيز و به فرمان وى، نخستين مدرسه بنا نهاده شد و به تدريج مديرت معارف و در سال 1953 وزارت فرهنگ تأسيس و ملك فهد به عنوان اولين وزير معارف منصوب شد.

در اين كشور از آغاز آموزش و پرورش به دو بخش جداگانه دختران و پسران

تقسيم شده بود؛ ولى در سال 2001 م/ 1422 هق. به فرمان ملك فهد،

تشكيلات جداگانه آموزش دختران در وزارتخانه آموزش و ادغام دكتر جوهره بنت فهد قائم مقام وزير در امور آموزش دختران گرديد.

مدارس عربستان در هر دو بخشِ پسران و دختران، به دو نوع دولتى و ملى تقسيم مى شوند؛ در مدارس دولتى ثبت نام رايگان و كليه هزينه ها و امكانات آموزشى از سوى دولت پرداخت مى شود. ولى مدارس ملى با دريافت شهريه هاى


1- سايت world atlas home ،.www .about .com :geojraphy
2- روزنامه جام جم، سه شنبه 6 مهر 1381، سال سوم، شماره 693، ص 7
3- آشنايى با عربستان، ص 55.

ص:74

مختلف از امكانات و كيفيت بالاترى برخوردار مى باشند. مدارس ويژه در مقاطع مختلف تحصيلى جهت روشندلان نيز وجود دارد.

علاوه بر مدارس ملى و دولتى، مدارس فراگيرى و حفظ قرآن نيز زير نظر وزارت آموزش و پرورش فعاليت دارند.

اكنون دوران تحصيل در اين كشور 12 سال است كه به جز پيش دبستانى، به سه مرحله «ابتدايى» كه از 6 تا 12 سالگى، «متوسطه يا ميانى» از 12 تا 15 سالگى، «ثانويه يا دبيرستان» از 15 تا 18 سالگى تقسيم مى شود. دوره آموزش دبيرستان سه سال مى باشد كه بعد از سال اول، دانش آموزان به دو گروه علوم و هنر تقسيم مى شوند. البته مدارس صنعتى، بازرگانى و كشاورزى نيز در عربستان وجود دارد كه دانش آموزان پس از طى دوره ميانى مى توانند تحصيلات خود را در اين مدارس ادامه دهند.

سال تحصيلى در عربستان از اواخر سپتامبر يعنى اوايل مهرماه آغاز شده و در اواخر ژوئن يعنى اوايل تيرماه به اتمام مى رسد. سال تحصيلى به دو دوره نيم سال اوّل و دوم تقسيم مى گردد؛ پس از نيم سال اوّل، تعطيلات «اجازةالربيع» به مدت دو هفته آغاز مى گردد. افزون بر آن، به مناسبت عيد فطر و عيد قربان، هر كدام بيست روز مدارس تعطيلند كه ناپيوستگى دوران تحصيل و افول سطح آموزش را به دنبال داشته است.

تحصيلات عالى

پذيرش در دانشگاه هاى عربستان بدون كنكور و با توجه به معدل دبيرستان مى باشد و تحصيل در آنها رايگان است؛ بلكه ماهيانه مبلغ 800 ريال سعودى نيز به عنوان كمك هزينه به دانشجويان پرداخت مى شود. عربستان سعودى داراى هشت دانشگاه دولتى به شرح ذيل است:

1. دانشگاه ملك سعود با رشته هاى گوناگون در شهر رياض قرار دارد و

ص:75

داراى دو شعبه در «ابها» و «القصيم» با مركز مطالعات دانشگاهى زنان، انجمن زنان عربى، انجمن زبان و ترجمه مى باشد.

2. دانشگاه ملك عبدالعزيز در جده مى باشد و داراى دانشكده هاى هنر و علوم انسانى، اقتصاد و علوم ادارى، علوم، علوم دريايى، زمين شناسى، مهندسى، پزشكى و علوم پزشكى، تعليم و تربيت و هواشناسى است.

3. دانشگاه نفت و معدن ملك فهد در دمام است و شعبه اى در احساء با پنج دانشكده علوم، مهندسى تطبيقى، مديريت، صنايع و محيط زيست دارد.

4. دانشگاه ملك فيصل در احساء است و شعبه اى در دمام دارد؛ كه شامل دانشكده هاى كشاورزى و صنايع غذايى دامپزشكى و مديريت و نقشه كشى و تعليم و تربيت در احساء و معمارى و نقشه كشى، علوم پزشكى در دمام مى شود.

5. دانشگاه اسلامى امام محمد بن سعود داراى شعباتى در قصيم، احساء و جنوب است با دانشكده هاى شريعت، تبليغ و اصول دين، علوم اجتماعى، شريعت و اصول دين، عربى و علوم اجتماعى، شريعت و اصول دين، عربى و علوم اجتماعى (در جنوب)، عربى و مطالعات اسلامى (الاحساء)، انجمن تعليم عربى، مركز مطالعه ويژه دختران.

6. دانشگاه اسلامى مدينه منوره: مركز اصلى جذب جوانان مسلمان كشورهاى مختلف براى تربيت مبلغ وهابيت و سياست هاى عربستان در خارج از كشور و داراى دانشكده هاى شريعت، زبان و ادبيات عربى، تبليغ و اصول دين،

مطالعات قرآنى، مطالعات اسلامى و حديث است.

7. دانشگاه ام القرى در مكه مكرمه داراى هفت دانشكده شريعت، مطالعات اسلامى، تعليم و تربيت، مهندسى و علوم تابعه، انجمن زبان عربى، تبليغ و اصول دين، زبان و ادبيات انگليسى و علوم اجتماعى است.

8. دانشگاه ملك خالد در منطقه عسير.

دانشگاه هاى اين كشور، به كتابخانه هاى غنى و پيش رفته ترين وسايل و لوازم

ص:76

آزمايشگاهى جهت پژوهش هاى علمى مجهز است و در آنها آموزش زبان عربى براى خارجيان داير است.

بر اساس اطلاعات سال تحصيلى 97- 1996 تعداد دانشجويان به 992/ 273 نفر افزايش يافته است (1)و بيش از 8000 دانشجو نيز در كشورهاى خارجى به تحصيل اشتغال دارند. (2)


1- سايت www .socidogy .com
2- الاصاله و المعاصره، ص 389. براى تفصيل بيشتر به البعثات الخارجيه للمملكة العربيه السعوديه، نوشته صادق على حجازى مراجعه شود.

ص:77

براى اسكان استادان و دانشجويان، شهرك هايى مجهز به امكانات ويژه و بيمارستان ايجاد شده است.

چكيده فصل

عربستان سعودى داراى سيستم حكومت پادشاهى مطلقه به پايتختى رياض است. اين كشور با وسعت جغرافيايى 350/ 240/ 2 كيلومتر مربع، چهارمين كشور بزرگ آسيا و سيزدهمين كشور جهان است. آمار جمعيت آن بيش از 26 ميليون نفر (21 ميليون اصيل و 5 ميليون مهاجر) است. مذهب رسمى آن اسلام و كشور بر اساس مذهب حنبلى و آيين وهابيت اداره مى شود. نژاد، خط و زبان مردم آن عربى است. اين كشور به 13 منطقه و استان تقسيم شده و تقويم آن برابر سال هجرى قمرى تنظيم و ساعت آن در شش ماه نخست سال 5/ 1 ساعت نيم ساعت و در شش ماه دوم سال 5/ 1 ساعت جلوتر از ساعت جمهورى اسلامى ايران است. اين سرزمين كه نقطه آغاز گسترش و مادرِ زمين و تمدن هاى آن است، با طراحى الهى براى امتحان و زدودن تكبر، داراى آب و هوايى خشك و خشن و پوشش گياهى كم مى باشد، ولى به دليل عنايت و رحمت ويژه الهى و پذيرش دعاى حضرت ابراهيم (ع)، هماره از نعمت هاى فراوان و فرآورده هاى متنوع جهانى، سرشار است.

از ديرباز تاكنون روابط و پيوند قبيله اى در آن نقش آفرين بوده و دين در آن نفوذ فراوان دارد. اگر چه نجديان، حجازيان و ساكنان منطقه شرقيه داراى آداب و رسوم متفاوتى هستند؛ ولى در نام گذارى، پوشاك، ارتباط و پذيرايى و رسوم و تشريفات وجوه مشتركى دارند. رقص شمشير (عرضه)، رفتن به بيابان هاى اطراف، مسابقات شتر و اسب سوارى و فوتبال از تفريحات مطلوب و ورزش هاى محبوب

ص:78

آنان است.

در عربستان، كتابخانه هاى مختلف عمومى، دانشگاهى، آموزشگاهى و تخصصى وجود دارد و فرهنگ تدوين كتاب، ارتقا يافته است. افزون بر راديو سراسرى و راديو قرآن، تلويزيون داراى دو شبكه اوّل و دوم مى باشد. آرامكو نيز از شبكه تلويزيونى انگليسى زبان ديگرى برخوردار است. خبرگزارى رسمى آن «واس»، دولتى است و مطبوعات تحت مديريت و نظارت كامل حكومت مى باشند.

مدارس به دو نوع دولتى و ملى تقسيم مى شود و آموزش هاى دختران و پسران در آموزشگاه هاى كاملا جدا صورت مى پذيرد. عربستان داراى 8 دانشگاه بزرگ و تحصيلات عالى بدون كنكور مى باشد و دانشجويان كمك هزينه تحصيلى دريافت مى كنند.

ص:79

پرسش ها

اشاره

1. مساحت و جمعيت قاره آسيا را بنويسيد.

2. اصطلاح خاورميانه توسط چه كسى و از چه زمانى رايج گرديد؟

3. رتبه عربستان از نظر وسعت جغرافيايى نسبت به كشورهاى آسيايى و جهان چگونه است؟

4. تقسيمات كشورى، تعطيلات ساليانه، هفتگى و روزانه عربستان را بنويسيد.

5. چرا ارزش ريال از ديرباز تاكنون ثابت مانده است؟

6. چرا منطقه مكه در عربستان، «ام القرى»، مادر زمين و تمدن هاى بشرى ناميده شده است؟

7. مناطق چهارگانه و نواحى سه گانه عربستان را نام ببريد.

8. چرا على رغم آب و هواى نامساعد، فراوانى انواع مواد غذايى در اين كشور مشهود است؟

9. برابر سخن امام على (ع) چرا خداوند، منطقه عربستان را خوش آب و هوا قرار نداده است؟

10. نژاد مردم عربستان چيست؟ عرب هاى بائده و باقيه و انواع آن را بنويسيد.

11. مهم ترين شاخصه اجتماعى مردم عربستان چيست؟

12. مردم عربستان از نظر آداب و رسوم اجتماعى بر چند دسته اند؟

13. تدوين و نشر كتاب در عربستان چه تحولاتى يافته است؟

14. دوران تحصيل در عربستان چند سال است و در چند مرحله صورت مى پذيرد؟

ص:80

براى مطالعه بيشتر

آشنايى با عربستان، عبدالله نصيرى، نشر مشعر.

تاريخ تحليلى اسلام، سيد جعفر شهيدى.

تاريخ مكه، محمد هادى امينى، ترجمه محسن آخوندى.

دراسات جغرافية المملكة العربية السعودية تأليف عبدالعزيز بن عبداللطيف آل الشيخ و السيد بن البشرى محمد و عبدالله بن ناصر الوليعى.

دليل المملكة العربية السعودية، وزارت الاعلام المملكة العربية السعودية.

شناخت عربستان، على محمدى آشنانى، حوزه نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت.

عربستان، محمد فخرى، موسسه مطالعات و پژوهشهاى بازرگانى.

عربستان سعودى، ويليام گودوين، ترجمه فاطمه شاداب.

عربستان سعودى، محمد رضا برازش. كعبه و مسجد الحرام در گذر تاريخ، محمد طاهر كردى مكى، ترجمه هادى انصارى.

ص:81

ص:82

ص:83

فصل دوم: نظام سياسى و اقتصادى عربستان

1. جايگاه و اهميت سياسى

اشاره

ويژگى هاى جغرافيايى، عوامل دينى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى، كشور عربستان را از اهميّتى ژئوپلتيك و از جايگاهى استراتژيك در منطقه و جهان برخوردار كرده است؛ مهم ترين اين عوامل عبارتند از:

الف. عوامل دينى

عواملى همچون قرار گرفتن كعبه به عنوان قبله مسلمانان، وجود حرم نبوى و امامان بقيع، شكل گيرى تاريخ اسلام، برگزارى مراسم ساليانه حج و ميزبانى ميليون ها مسلمان براى انجام آن در عربستان، اين كشور را داراى اهميت زياد و جايگاه بسيار مهمى كرده است.

توجّه به توسعه اماكن مذهبى و رفاه حجاج، چاپ و نشر گسترده قرآن كريم، برگزيدن لقب «خادم الحرمين الشريفين » از سوى پادشاهان سعودى، گسترش مراكز علمى- مذهبى و اهتمام به تربيت مبلغان مذهبى، نقش مهم عوامل مذهبى در ارتقاى جايگاه و اهميت اين كشور را نشان مى دهد.

ب. موقعيت جغرافيايى

موقعيت جغرافيايى عربستان در منطقه ژئوپليتيك خاورميانه، وسعت و پهناورى آن به عنوان سيزدهمين كشور جهان، دسترسى به خليج فارس و درياى سرخ، قرار گرفتن در مسير سه قاره آسيا، اروپا و آفريقا، اتصال قاره آفريقا و آسيا

ص:84

به يكديگر، رفت و آمد اقوام و ملل مختلف به آن، اين كشور را داراى اهميت منطقه اى و جهانى ساخته است.

گفتنى است دسترسى اين كشور به آب هاى آزاد جهان، على رغم اتصال به دو شاهراه حياتى خليج فارس و درياى سرخ، تنها با عبور از دو تنگه استراتژيك هرمز يا باب المندب امكان پذير مى باشد.

ج. عوامل اقتصادى (ذخاير فراوان نفت و گاز)

عوامل اقتصادى مانند مالكيت ذخاير فراوان، توليد و نقش آفرينى عمده در بازار نفت، قدرت و نفوذ بسيار زياد در سازمان «اوپك» و «اوابك»، (1)اختصاص تسهيلات ويژه و تلاش براى جذب 100 ميليارد دلار سرمايه گذارى در منابع نفتى، توسعه چشمگير توليد مواد پتروشيمى و فراهم آمدن زمينه هاى رشد اقتصادى بيشتر و داشتن ذخيره ارزى مناسب بر اهميت اين كشور افزوده است.

گفتنى است كشور عربستان با دارا بودن بيش از 260 ميليارد بشكه ذخيره قطعى، 41 ذخاير نفتى جهان (26%) و 31 (4/ 33%) نفت اوپك (2)و يك تريليون بشكه نفت بازيافتنى، رتبه اوّل كشورهاى نفت خيز و با در اختيار داشتن 2/ 5 تريليون متر مكعب گاز (2/ 4% ذخاير شناخته شده گاز جهان)، پس از روسيه، جمهورى اسلامى ايران، قطر و آمريكا، رتبه پنجم را به خود اختصاص داده است. افزون بر آن، عربستان از معادن و منابع زير زمينى فراوانى برخوردار است.


1- كشورهاى عرب صادر كننده نفت از سال 1968 ميلادى/ 1388 ه. ق تشكيلاتى به نام «اوابك» براى هماهنگى سياست هاى خود ايجاد نموده اند كه محور آن عربستان سعودى است. الفارسى، فواد عبدالسلام، الاصاله و المعاصره، ص 171
2- سازمان اوپك با عضويت اوليه پنج كشور عراق، كويت، ايران، عربستان سعودى و ونزوئلا در سال 1960 ميلادى/ 1379 ه. ق به منظور ايجاد هماهنگى و وحدت و تعيين بهترين شيوه براى تأمين منافع، پيش بينى روش ها و وسايل تأمين و تثبيت قيمت ها در بازارهاى بين المللى، در نظر گرفتن مصالح ملت هاى توليد كننده و تضمين درآمدى ثابت براى آنان، تشكيل شد.

ص:85

د. عوامل سياسى

عوامل سياسى مانند همسويى با آمريكا و غرب، ايفاى نقش ژاندارمى و تلاش براى تبديل شدن به قدرت برتر در منطقه خاورميانه، پيش گرفتن روش جذب و مدارا با جهان اسلام و سعى در كاهش دشمنى و تشنج با كشورهاى مجاور، گسترش روابط با روسيه و كشورهاى تازه استقلال يافته و چين، جايگاه و اهميت عربستان را افزايش داده است.

عربستان از زمان ملك عبدالعزيز، همواره روابط بسيار نزديكى با انگليس و آمريكا داشته است، ولى پس از جنگ جهانى دوم، به دليل بسط قدرت و نفوذ آمريكا، رابطه با اين كشور افزون تر شد و در زمان ملك فيصل اين رابطه رو به گسترش نهاد و پس از پيروزى انقلاب اسلامى و سه ده اخير به بالاترين حد خود رسيد.

نياز عربستان به جهان غرب در زمينه كسب دانش فنى، تكنولوژى و كارشناسان، كالاهاى صنعتى، تسليحات و تجهيزات نظامى و نياز متقابل غرب به منابع نفت و انرژى فسيلى عربستان و نياز آنها به جاى پا در منطقه و وقوع جنگ نفت كه قسمت اعظم هزينه لشكركشى آمريكا به عراق را عربستان بر عهده گرفت، (1)وابستگى دو جانبه اى بين اين كشور و غرب پديد آورده و موجب تحكيم و تعميق هر چه بيشتر روابط اين كشور با آمريكا شده است.

عربستان با كشورهاى انگلستان، فرانسه، آلمان و ژاپن نيز روابط نزديكى دارد و از متخصصان و مستشاران اين كشورها، در صنايع و آموزش و تربيت نيروهاى

نظامى خود استفاده مى كند. حضور هفتاد هزار نفر از اتباع غرب و


1- اين جنگ براى عربستان حدود 60 ميليارد دلار هزينه در بر داشت و بالغ بر 620 ميليارد دلار به اقتصاد جهان عرب به ويژه كويت و عراق، خسارت وارد كرد و هزينه هاى بسيارى بر ديگر كشورهاى منطقه تحميل كرد و رشد اقتصادى آنها را كند و موجب كسرى بودجه كشورهاى همجوار نيز گرديد. عربستان، ص 46.

ص:86

سرمايه گذارى هاى انبوه شركت هاى غربى در صنايع نفت و گاز و پتروشيمى عربستان، نشانگر عمق روابط عربستان و جهان غرب به ويژه آمريكا مى باشد.

البته دو بمب گذارى تروريستى عوامل القاعده طى دهه 1990 در تأسيسات نظامى عربستان كه منجر به كشته و مجروح شدن صدها نفر از اتباع آمريكا گرديد، همچنين حوادث 11 سپتامبر و متهم شدن «هيفاء الفيصل» همسر بندر بن سلطان، سفير عربستان در واشنگتن و دختر ملك فيصل به ارتباط با هواپيماربايان و متهم شدن محمد الفيصل برادر وزير امور خارجه عربستان و رئيس بانك اسلامى با كمك شش ميليون دلارى به گروه القاعده در رسانه هاى غربى و حمايت بى دريغ آمريكا از اسرائيل و موضع گيرى عربستان پس از حملات ددمنشانه پيشين اسرائيل به مردم مظلوم و بى پناه فلسطين، عواملى بودند كه مدت كوتاهى موجب سردى روابط عربستان و آمريكا شدند ولى سردى روابط ديرى نپاييد و آمريكا كه خروج سرمايه هاى سعودى را براى خود خطر بزرگترى از حادثه 11 سپتامبر مى ديد و نياز به مساعدت عربستان در ادامه حضور خود در منطقه خليج فارس داشت، نگاه خود به عربستان را ملايم تر كرد. (1)

ه. تحولات منطقه اى

تحولات فراوان منطقه خليج فارس و خاورميانه در سه دهه اخير همانند فروپاشى نظام شاهنشاهى و ژاندارم منطقه خليج فارس با پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى ايران، برپايى و تثبيت نظام مستقل و مردم سالار جمهورى اسلامى، جنگ افغانستان، جنگ نفت يا جنگ عراق، جنگ اخير 33 روزه لبنان با رژيم صهيونيستى، حساسيت منطقه خاورميانه و اهميت سياسى عربستان را افزايش داده است.

(1)


1- آشنايى با عربستان، ص 47.

ص:87

و. عضويت و نفوذ در سازمان هاى منطقه اى و جهانى

عضويت و نفوذ در سازمان هاى منطقه اى و جهانى، اهميت سياسى عربستان را افزايش داده است؛ عربستان به دليل جايگاه دينى، اقتصادى و سياسى پيش گفته، همچنين به علت كمك هاى مالى به ساير كشورها به ويژه كشورهاى عرب و مسلمان، در اغلب سازمان هاى بين المللى، عربى و اسلامى، نفوذ و تأثير دارد:

1. اتحاديه عرب: اتحاديه عرب (1)در اكتبر 1944 م/ 1363 ق. توسط پنج كشور مصر، سوريه، لبنان، عراق و اردن به منظور دفاع مشترك از امت عرب، در شهر اسكندريه مصر تشكيل شد. سپس 22 كشور عربى و از جمله عربستان به عضويت آن در آمدند. دبيرخانه اتحاديه عرب در قاهره و دبير كل كنونى آن عمرو موسى وزير خارجه سابق مصر است.

عربستان با توجه به ويژگى هاى خاص، همچنين به دليل كمك هاى فراوان آن به كشورهاى عربى و اين اتحاديه، از نفوذ زيادى بر اتحاديه عرب برخوردار است.

حضور دكتر احمدى نژاد رياست جمهورى اسلامى ايران در نشست اخير سران عرب در 12 آذر ماه 1386 در دوحه قطر، زمينه توسعه روابط هر چه بيشتر اعضاى آن را با جمهورى اسلامى ايران فراهم ساخته است.

2. سازمان كنفرانس اسلامى: سازمان كنفرانس اسلامى (2)در سال 1969 ميلادى/ 1389 ه. ق پس از به آتش كشيدن مسجدالاقصى به دست صهيونيست ها، توسط كشورهاى اسلامى تشكيل گرديد.

دبيرخانه دائمى آن، در شهر جدّه عربستان است و 57 كشور اسلامى در آن عضويت دارند. اين سازمان براى كمك به ايجاد تأسيسات زير بنايى كشورهاى اسلامى، بانك توسعه اسلامى را تشكيل داده است.


1- Arab League
2- Organizatiom of the islamic conference

ص:88

عربستان به دليل ميزبانى دبيرخانه كنفرانس، تأمين بيشترين سهم از بودجه آن، همچنين به دليل تأثير بر مواضع كشورهاى اسلامى، نفوذ بسيار زيادى در اين سازمان دارد.

3. شوراى همكارى خليج فارس: شوراى همكارى خليج فارس يا مجلس التعاون الخليجى PGCC (1)شامل عربستان، امارات متحده عربى، قطر، بحرين، كويت و عمان در سال 1981 ميلادى 1402 ه. ق دو ماه پس از آغاز جنگ تحميلى عراق بر ايران با نشست سران اين كشورها در ابوظبى تشكيل گرديد.

تحولات مهمّ منطقه همچون تشكيل جمهورى اسلامى، اشغال افغانستان توسط شوروى و جنگ عراق زمينه تشكيل آن را فراهم آورد. هدف اوّليه تشكيل اين شورا، برخوردارى از امكانات و حمايت متقابل در برابر ناآرامى هاى داخلى و تهديدهاى خارجى، تأمين ثبات و تحكيم امنيت در خليج فارس، هماهنگى در سياست خارجى و دفاعى اعلام شد. سپس همكارى هاى فزاينده اقتصادى، ايجاد بازار مشترك، هماهنگى در تدوين قوانين اجتماعى و فرهنگى و همسويى هر چه بيشتر در مواضع، وحدت گمركى و پولى تا 2010 ميلادى و همكارى هاى گسترده تر در دستور كار قرار گرفت.

عربستان به دليل جايگاه، وسعت، جمعيت، قدرت، ثروت و ذخاير بيشتر و آسيب پذيرى كمتر نسبت به ديگر كشورهاى عربى خليج، به قدرت برتر اين شورا بدل شده و نقش محورى در تصميمات آن ايفا مى كند.

هسته اصلى نيروى نظامى مشترك اين شورا كه «درع الجزيره/ سپر جزيره » ناميده مى شود، را دو تيپ از ارتش عربستان سعودى تشكيل مى دهد و ايجاد شبكه بزرگ دفاع هوايى براى پوشش كل منطقه نيز در دستور كار است. (2)


1- -
2- عربستان، ص 53

ص:89

4. سازمان ملل متحد: (1)عربستان در سال 1965 به عضويت سازمان ملل متحدU .N .O در آمد (2)و به دليل جايگاه و مناسباتش با ديگر كشورهاى عضو، از فعاليت و نقش نسبتاً خوبى در اين سازمان برخوردار است. اين كشور در سازمان هاى تابعه سازمان ملل متحد همچون يونيسف، يونسكو و سازمان بهداشت جهانى نيز عضويت دارد.

5. جنبش عدم تعهد: عربستان يكى از اعضاى نسبتاً فعال جنبش عدم تعهدN .A ,M (3)است، گفتنى است اين جنبش، على رغم اعضاى بسيار زياد و قدرتمند خود، از جايگاه بايسته خود در معادلات سياسى برخوردار نيست.

6. سازمان تجارت جهانى: عربستان سعودى با تلاش فراوان و پس از مذاكرات بسيار با دبيرخانه سازمان تجارت جهانى، در سال 2005 به عضويت

پذيرفته شد و در سال جارى به عضويت اين سازمان در آمد.


1- سازمان ملل متحد در سال 1945 با هدف حفظ صلح و امنيت جهانى، گسترش روابط دوستانه بين ملت ها، همكارى براى حل مسائل بين المللى، اشتراك مساعى در امور مختلف و احترام به حقوق و آزادى هاى يكديگر تشكيل شد. اساسنامه اين سازمان را كه مشتمل بر يك مقدمه و 111 ماده و يك ضميمه هفتاد ماده اى مى باشد، منشور ملل متحد مى نامند. مركز اين سازمان، نيويورك است و شامل 6 ارگان مى باشد: 1. مجمع عمومى 2. شوراى امنيت 3. شوراى اقتصادى و اجتماعى 4. دادگاه بين المللى لاهه 5. شوراى قيوميت 6. دبيرخانه شوراى امنيت. اين دبيرخانه داراى 15 عضو و پنج عضو اصلى داراى حق وتوى آن، آمريكا، انگليس، چين، روسيه و فرانسه هستند. همچنين نيروهاى حافظ صلح اين سازمان مشهور به «كلاه آبى ها» هستند كه تعدادشان همچنان رو به افزايش مى باشد؛ طلوعى، محمود؛ فرهنگ، جامع سياسى، نشر علم و سخن، ص 545- 535
2- عربستان سعودى، ص 60
3- زمينه، فكر و طرح اوليه تشكيل جامعه اى از كشورهاى غير متعهد و غير وابسته به دو بلوك غرب و شرق، در نشست سران كشورهاى آسيايى و آفريقايى در سال 1955، در اندونزى مطرح گرديد. هدف اين جنبش، ايجاد وحدت ميان كشورهاى در حال توسعه و برقرارى مناسبات سياسى و اقتصادى آزاد و مستقل بود كه اولين بار در سال 1961 و در نخستين نشست در بلگراد پايتخت يوگوسلاوى، به پيشنهاد رئيس جمهور آن تيتو «جنبش عدم تعهد» نام گرفت. همچنين نشست دوم آن در سال 1964، به زعامت جمال عبدالناصر در قاهره مصر برگزار شد و در سال 1371 كشورهاى تازه استقلال يافته شوروى نيز به عضويت اين سازمان در آمدند؛ فرهنگ جامع سياسى، ص 379

ص:90

7. سازمان هاى ديگر: افزون بر سازمان هاى پيش گفته، عربستان سعودى عضو سازمان هاى اوپك، اوابك، گروه 77، آژانس بين المللى انرژى اتمى، صندوق بين المللى پول و بانك توسعه اسلامى و ... مى باشد و در آنها نفوذ و تأثير دارد.

2. پيشينه سياسى عربستان

اشاره

در اين بخش، پيشينه و وضعيت سياسى عربستان در دوران باستان، دوران ظهور اسلام و دوران معاصر مورد بررسى قرار مى گيرد:

الف. دوران باستان

منطقه عربستان از نظر پيشينه سياسى داراى تاريخى طولانى است و فراز و نشيب هاى بسيار زيادى را طى كرده است؛ هجرت حضرت ابراهيم (ع) به فرمان خداوند و باقى نهادن همسر و فرزندش حضرت هاجر و اسماعيل (ع) در اين سرزمين، نقش و تأثير زيادى در تحوّلات بعد بر جاى گذاشت؛ زيرا با جوشش چشمه زمزم، قبيله جرهم از رفت و آمد مرغان هوايى به پيدايش آب در آن حوالى پى برده، بدان منطقه كوچ كردند. (1)با اين دگرگونى طبيعى و سكونتى، وادى بدون آب و كشت مكه به تدريج آباد گرديد و به صورت شهر درآمد. كم كم شهر مكه به سبب نزديكى به درياى سرخ و واقع شدن بر سر راه ارتباطى با يمن، همچنين به علت داشتن ارتباط بازرگانى با شام و فلسطين، اهميت زيادى يافت. برافراشتن بنيان هاى خانه كعبه توسط حضرت ابراهيم و اسماعيل (ع) و سر دادن نداى توحيد و فرا خواندن مردم به

انجام مناسك حج توحيدى به فرمان الهى (2)، موقعيت استراتژيك و ويژه اى براى


1- براى تفصيل بيشتر به: آيت الله سبحانى، فرازهايى از زندگى پيامبر اسلام
2- بقره: 127.

ص:91

منطقه حجاز در اين سرزمين فراهم ساخت و كليددارى كعبه و منصب سقايت حاجيان، موقعيت سياسى افراد و قبايل را رقم مى زد.

به دليل سكونت پيش تر و بيش تر مردم در منطقه جنوبى شبه جزيره، پيشينه سياسى بخش جنوبى از قدمت و تنوع بيشترى برخوردار است. در اين بخش، از 600 تا 1200 قبل از ميلاد، دولت معينيان به پايتختى قَرنو و معاصر با آن، دولت سبائيان به پايتختى مَأرب آغاز شد و تا 115 ق. م ادامه يافت كه از اين دولت و فرمانروايى زنى بر آنان و جارى شدن سيل در ميان آنان در دو آيه قرآن كريم سخن به ميان آمده است (1). همچنين دولت قتبان به پايتختى تَمنَع در قرن ششم ق. م تا قرن دوم ميلادى ظهور و بروز يافت.

با سقوط سبائيان، دولت حميريان را تشكيل دادند كه پادشاهان آنان را تُبَّع مى ناميدند و قرآن نيز به آنان در دو آيه اشاره فرموده است. (2)حمله سردار رومى آليوس گاليوس و تصرف نجد به قصد دست اندازى بر حكومت حميريان اگر چه به دليل عدم دسترسى به آب و مشكلات ديگر به عقب نشينى او انجاميد، اما از يك سو زمينه تصرف حبشيان را فراهم آورد و از سوى ديگر زمينه ايجاد رابطه و راه يافتن مسيحيان در اين شبه جزيره را هموار كرد تا آن كه حمله پياپى حبشيان، قسمتى از يمن را به تصرف آنان در آورد.

با ويرانى اورشليم، تعدادى از يهوديان به عربستان پناهنده گشتند و ذونواس پادشاه حميرى، در سده ششم ميلادى، به دين يهود گرويد و به قتل عام و آزار مسيحيان و سوزاندن آنها در آتش پرداخت كه در سوره بروج تحت عنوان «اصحاب اخدود» بدان اشاره شده است: «قُتِلَ أَصحَابُ الأُخدُودِ النَّارِ ذَاتِ الوَقُودِ؛ مرگ بر آدم سوزان خندق، همان آتش مايه دار (و انبوه).» (3)


1- نمل: 23 و سبأ: 15
2- دخان: 37، ق: 14
3- بروج: 5 و 4.

ص:92

حبشيان به نبرد با وى پرداخته و با كشتن ذونواس، حكومت حميريان بر عربستان را خاتمه دادند.

پس از سيطره حبشيان بر عربستان، يكى از سرداران حبشى به نام «ابرهه» عليه حاكميت دولت حبشه شورش نموده، دعوى استقلال كرد و به مدت 35 سال يعنى از سال 535 تا 750 ميلادى، حاكم مطلق العنان آن منطقه گرديد و با ساختن معبد بزرگى در صنعا به ترويج مسيحيت پرداخت و با لشكرى از پيل سواران براى ويران ساختن كعبه بدان هجوم برد ولى پروردگار كعبه، لشكريان مجهز و نيرومند او را به وسيله مرغانى كوچك كه بر سپاهيانش سنگ ريزه افكندند، نابود ساخت. (1)حميريان با استمداد از انوشيروان پادشاه ساسانى امپراتورى ايران، مسروق فرزند ابرهه را شكست دادند و سردار ايرانى وهرز ديلمى و پس از او فرزندانش مرزبان، مانوشجان و باذان در آن منطقه فرمانروايى يافتند. باذان هنگام بعثت رسول خدا (ص)، با ايرانيان همراهش مسلمان شدند.

در قسمت شمالى شبه جزيره عربستان نيز شش قرن قبل از ميلاد پس از سقوط دولت بابل، دولت نبطيان شكل گرفت و با از بين رفتن سبائيان بر اثر حمله اسكندر، قوت بيشترى يافت. افزون بر آنها، كشمكش هاى امپراتورى روم و ايران بر سر تصرف اين سرزمين، فرو ريختن سد مأرب و كوشش همسايگان بر تصرف راه تجارى بُخور كه باعث نابسامانى شد و در نتيجه مهاجرت مردم منطقه جنوبى به شمال را رقم زد و به تدريج توسط مهاجران البته با پشتيبانى دولت هاى مقتدر، دولت هاى غسانيان (تحت حمايت روم)، لخميان (تحت حمايت ايران) و آل كنده (تحت حمايت حميريان) به وجود آمدند.

در كنار و حتى همراه با حاكميت اين دولت ها در شمال و جنوب، طبيعت و


1- فيل: 1 5.

ص:93

مقتضيات بيابان نشينى و صحراگردى، نوعى از مناسبات قبيله اى را در اين منطقه به وجود آورد كه هر قبيله تحت رياست «شيخ قبيله»، همراه دام هاى خويش در جست و جوى آب و مرتع به كوچ نشينى مى پرداختند و در نتيجه نوعى قدرت سياسى، حكومت پراكنده و ملوك الطوايفى و به عبارت بهتر ملوك القبايلى در عربستان را شكل داد و قدرت سياسى منطقه، در مقام عمل ميان قبايل و رؤساى آنها تقسيم شد. حتى در دوران معاصر نيز آثار و رسوبات حيات سياسى قبيله اى در اين كشور به چشم مى خورد.

گذشت زمان و عدم بعثت پيامبرى در اين منطقه، زمينه رواج خرافات و بت پرستى در ميان قبايل را فراهم ساخت و جز پيروان اندك حضرت ابراهيم (ع) (حنفاء) و تعداد كمى كه پيرو آيين يهود و مسيحيت بودند و روشنفكرانى كه به پرستش اجرام آسمانى رو آورده بودند، بقيه قبايل عرب، بت پرست شده بودند و مناسك توحيدى حج، به سوت و كف زدن در كنار خانه كعبه (1)و گاه طواف به صورت عريان بدل گشت و نظام قبيله اى همچنان بر آنان حاكميت داشت.

ب. دوران ظهور اسلام

بعثت خاتم پيامبران حضرت محمد (ص) و ظهور مكتب حيات بخش اسلام در قرن هفتم ميلادى، دوران جديدى از حاكميت سياسى را در اين كشور پديد آورد.

پيامبر گرامى اسلام (ص) پس از تحمل سختى هاى فراوان در مكه، به مدينه مهاجرت نمود و با متحد ساختن قبايل متخاصم، اوّلين دولت اسلامى را تشكيل داد و نخستين حكومت فراگير اسلامى را بنيان نهاد.

تشكيل حكومت نبوى، شهر مدينه و عربستان را از اهميت فزاينده اى برخوردار ساخت. اين اهميت بى بديل تا زمان سه خليفه نخستين؛ ابوبكر، عمر و


1- انفال: 35.

ص:94

عثمان ادامه يافت. اما امام على (ع) كه پايتختِ خلافت اسلامى را به شهر كوفه انتقال دادند و در دوره امويان كه پايتخت كشورهاى اسلامى به شام و در دوره عباسيان كه پايتخت به بغداد منتقل شد، به تدريج از اهميت سياسى در عربستان كاسته شد و حكمرانان آن از سوى بنى اميه و عباسيان منصوب مى شدند.

اگر چه دست نشاندگان امويان (تا 132 ه. ق) و سپس برگزيدگان بنى عباس بر عربستان حاكميت داشتند، ولى هماره اعتراض، مبارزه و حتى جنگ بر ضدّ اين دو خاندان در شهرهاى مختلف عربستان وجود داشته است. (1)در سال 251 ه. ق يكى از سادات حسنى به نام «اسماعيل بن يوسف » فرصت درگيرى ميان مستعين و معتزّ عباسى را غنيمت شمرده، حجاز را تصرف كرد و پس از وى، برادرش «محمد بن يوسف» معروف به «اخضير» در حجاز حاكم گرديد. وى پس از حمله عباسيان به نجد رفت ولى پس از بيست سال دوباره بر حجاز تسلّط يافت.

در سال 254 ه. ق دولت حجاز تحت نفوذ دولت «طولونيه » مصر قرار گرفت. «عباسيان » در سال 290 ه. ق. بار ديگر حجاز را در اختيار گرفتند و تا سال 330 ه. ق با ضعف بسيار بر آن نظارت داشتند. در آن سال، بار ديگر حاكمان مصر (اخشيديين ) بر حجاز تسلط يافتند ولى اخضيرين با توسعه قدرت خود، دوباره بر حجاز حاكم شدند.

در سال 350 ه. ق «قرامطه »، حاكمان مصر، به مدت نه سال سادات اخضرى را كنار زده، خود بر آن تسلط يافتند، تا آن كه در سال 359 ه. ق

حكومت «فاطميين » در مصر تشكيل گرديد. حاكميت فاطميين تا سال 463 و


1- حماسه حسينى، قيام مردم مدينه بر ضدّ يزيد و بيعت با عبد الله بن حنظله، تصرف حجاز توسط عبد الله بن زبير در دوران امويان و قيام محمد بن عبد الله بن حسن بن على مشهور به ذونفس زكيه و برادرش ابراهيم و پس از مدت كوتاهى قيام حسين بن على نواده امام حسن بر ضدّ عباسيان نمونه هايى از آن است.

ص:95

سپس حكومت «سلاجقه » تا سال 650 و پس از آنان، سلطه «مماليك » تا سال 923 بر حجاز ادامه يافت.

در بيشتر اين دوران، نوادگان امام على و امام مجتبى (ع) با نام هاى بنى موسى، بنو فليته در مكه و نوادگان امام حسين (ع) در مدينه حكومت مى كردند كه اين دوران به دوران حكومت «شرفا» شهرت يافته است.

با تشكيل دولت عثمانى و تسلط آن بر مصر در سال 923 ه. ق حاكميت در منطقه حجاز و ديگر مناطق عربستان، تحت نفوذ آنان قرار گرفت و «بنوقتاده » كارگزاران آنان در منطقه حجاز حكومت يافتند؛ در آن دوران، حاكمان جده از سوى مصر انتخاب مى شدند و گاه بين آنان و حاكمان حجاز، اختلاف و درگيرى پيش مى آمد. (1)


1- شاكر، شبه جزيره عرب، ص 126- 100.

ص:96

فهرست و جدول حاكمان حجاز از زمان بعثت بدين شرح است: (1)از (ه. ق) تا (ه. ق) دولت كارگزاران

11 3 پيامبر گرامى اسلام (ص)

40 11 خلفاى راشدين

132 40 امويان

251 132 عباسيان

254 251 اخضيريون

293 254 طولونيون

330 293 عباسيان

335 330 اخشيديون

350 335 اخضيريون

359 350 قرامطه

463 359 فاطميون بنوموسى بنوهاشم

567 463 سلجوقيان بنوهاشم

650 567 ايوبيان بنوهاشم بنوقتاده

923 650 مماليك بنوقتاده

1335 923 عثمانيان بنوقتاده

1342 1335 استقلال بنوقتاده

1342 تاكنون آل سعود


1- همان، ص 127.

ص:97

ج. دوران آل سعود

اشاره

بر اساس تسلط نظام قبيله اى در عربستان، حاكمان منطقه نجد و عسير نيز به صورت ملوك الطوايفى، شهرهاى مختلف نجد را اداره مى كردند؛ آنان، گاه تحت نفوذ حاكمان حجاز و گاه زير لواى اميران «صنعا» يعنى كشور كنونى يمن بودند. به دليل عدم وجود حكومت يكپارچه در منطقه نجد، هر قبيله، شهر يا قريه اى كه توانايى مى يافت، بر ساكنان ديگر شهرها يورش برده، آنان را تحت نفوذ خود قرار مى داد.

در چنين اوضاع سياسى بود كه طلبه جوانى به نام محمد بن عبدالوهاب پس از بازگشت از بصره و ايران، چون نتوانست در عُيينه بماند، به درعيّه رفت. در آن دوران حاكمِ درعيه «محمد بن سعود» بود. وى كه با درگذشت پدرش سعود در سال 1140 ه. ق (1727 م) حكمران شهر درعيه شده بود، به تشويق برادرش ثَنَيان و همسرش مُوضِه در سال 1157 ه. ق برابر 1744 ميلادى با شيخ محمد بن عبدالوهاب، پيمان اتحاد منعقد كرد و دختر وى را به همسرى خود برگزيد و به اشارت او، ارتشى مجذوب از اعراب باديه نشين تشكيل داد و دست اندازى و حمله به ديگر قبايلِ نجد را آغاز كرد.

خاندان آل سعود و مذهب «وهابيت » (1)به تدريج در سه مرحله، حكومت خود را از منطقه كوچك درعيه به همه عربستان گسترش دادند:


1- حكومت عربستان به دليل انتساب به سعود، پدر محمد اولين حاكم اين خاندان، حكومت «آل سعود» ناميده شد و اين مذهب به علت انتساب به عبدالوهاب پدر شيخ محمد بنيان گذار اين آيين «وهابيت» لقب گرفت در حالى كه عبدالوهاب مخالف سرسخت اين آيين بود. نسبت دادن يك طايفه يا انديشه مذهبى به پدر بنيان گذار آن در زبان عربى مرسوم است؛ تاريخ البلاد العربية السعودية، ج 1، ص 80.

ص:98

دولت اوّل سعودى (1139 1229 ه. ق)
1. محمد بن سعود (1179 1139 ه. ق)

در پى حملات محمد بن سعود، به اطراف، از سال 1160 ه. ق 1747 م، دهام امير رياض و در سال 1178 ه. ق 1765 م، عُرَيعر امير احساء و سپس حسن بن هبةالله امير نجران به درعيه حمله كردند ولى محمد بن سعود، دو حمله نخست را دفع و با سومين پيمان صلح منعقد نمود. اميران حُرَيمِلاء و ضَريِّه نيز گاه گاه در پاسخ به تهاجمات، به درعيّه، حمله مى بردند.

سرانجام محمد بن سعود در 1179 ه. ق./ 1765 بعد از چهل سال حكمرانى و جنگ، درگذشت و جاى خود را به پسرش عبدالعزيز سپرد.

2. عبدالعزيز بن محمد (1218 1179 ه. ق)

عبدالعزيز با پشتيبانى محمد بن عبدالوهاب، كشور وسيعى پديد آورد؛ نخست در سال 1185 ه. ق/ 1773 ميلادى بر عشاير متحد نجد تاخت و آنان را در قريه حاير شكست داد. سپس سپاهيان امير رياض را در سال 1187 ه. ق/ 1773 ميلادى تار و مار كرد و پس از مرگ دهام، شهر رياض را به تصرف آورد. (1)در سال 1190 ه. ق/ 1776 شهر ثَرمَدَه و سال بعد سُدَير و وَشم را تسليم خود كرد و با امير عيينه و مشايخ نجد، پيمان آشتى منعقد كرد و بيشتر قبايل آن منطقه را به عقيده وهابيت در آورد. او اراضى خرج و تهامه و شهرهاى مجمعه و حرمه و بُرَيدَه را تصرف كرد و در جنگ با غالب بن مُساعد شريف مكه، به پيروزى رسيد. وى با حمله به جبل شَمَّر و حايل و قصيم، آن نواحى را نيز به تصرف درآورد.


1- قلب جزيرة العرب، ص 328، صقرالجزيرة، ج 1، ص 64.

ص:99

اين فتوحات، موجى از ثروت و رفاه را با خود به ارمغان آورد. افزون بر مكه، وى مدينه و طايف را نيز فتح و برابر فتواى وهابيون، مشاهد متبركه و قبور ائمّه را ويران كرد و پس از تصرف حجاز، بحرين و چند امارت ساحلى خليج فارس را نيز تحت سلطه خود در آورد.

با تصرف منطقه عَسير، تهامه، حجاز، عُمان، احساء، قطيف، زياره و بحرين و وادى هاى اطراف، انگليسى ها خاندان سعودى را به رسميت شناختند و با سعوديان، رابطه دوستى برقرار كردند.

در اواخر امارت عبدالعزيز، در سال 1206 محمد بن عبدالوهاب در سن نود و يك سالگى و به قول «ابن بِشر» مورخ نجدى در نود و هشت سالگى درگذشت.

عبدالعزيز نيز در سال 1218 ه. ق 1803 م، در سن هشتاد و سه سالگى به دست مردى ناشناس كشته شد. (1)

3. سعود بن عبدالعزيز «سعود كبير» (12181229 ه. ق)
اشاره

سعود كه به سال 1203 ه. ق/ 1788 ميلادى به حكم ابن عبدالوهاب، به ولايت عهدى منصوب شده بود و در همه فتوحات سعودى حضور داشت، يازده سال بر عربستان سلطنت كرد.

با حملات پى در پى وهابيون، امراى عرب و شريف غالب، حاكم شكست خورده حجاز و ساير بزرگان با ارسال نامه هايى به «باب عالى» امپراتورى عثمانى را متوجه خطر روزافزون قدرت وهابيون ساختند.

دربار اسلامبول، محمد على پاشا حكمران مصر را مأمور سركوبى وهابيون كرد ولى قبل از رسيدن ارتش مصر به نجد، سعود در سن شصت و شش سالگى درگذشت. اگر چه پسرش ابراهيم به امارت رسيد ولى به دليل نزاع بين او و


1- صقر الجزيرة، ج 1، ص 54.

ص:100

عمويش عبدالله بن عبدالعزيز بر سر جانشينى پدر، حكومت آل سعود ناتوان و

ضعيف گرديد.

شكست و فروپاشى دولت آل سعود

محمد على پاشا با اعزام ارتشى به فرماندهى پسرش طوسون پاشا در سال 1227/ 1812، مدينه و مكه را تصرف كرد و وهابيون را شكست داده، به جرم اهمال و سازش كارى با وهابيون، شريف غالب را معزول و زندانى كرد و برادرش سرور بن غالب را به مقام شريف مكّه منصوب نمود.

طوسون روانه نجد شد و تا قلعه رس در دويست و هفتاد كيلومترى شمال شرقى مدينه پيش رفت ولى بر اثر مقاومت شديد وهابيون و دادن تلفات بسيار به پيشنهاد وهابيون، ترك مخاصمه را پذيرفت و به قاهره بازگشت. محمد على پاشا، طوسون را عزل كرد و پسر ديگرش ابراهيم پاشا را گسيل داشت. وى پايتخت آل سعود را با خاك يكسان كرد و بيشتر علماى وهابى و امراى سعودى در نبرد با او كشته شدند.

4. عبدالله بن سعود (1229- 1223 ه. ق)
اشاره

عبدالله بن سعود كه با عزل برادر، خود به جاى او نشسته بود، اعدام شد. به دستور ابراهيم پاشا، اموال و املاك خاندان سعودى و آل شيخ، ضبط گرديد و برخى از امراى سعودى و فرزندان عبدالوهاب به قاهره تبعيد شدند (1)و بدين صورت سلطنت خاندان سعودى منقرض شد.

پيامدهاى لشكركشى به مصر

نفوذ فرهنگ غربى و باز شدن پاى اروپاييان به عربستان، استقرار ارتش


1- صقر الجزيره، ج 1، ص 65.

ص:101

انگليس در بحرين در سال بعد (1236/ 1820) و برخاستن موج پان عربيسم در

ميان اعراب از پيامدهاى اين لشكركشى بود.

سال هاى فترت (1230 1234 ه. ق)

ابراهيم پاشا حكمرانى نجد را به اسماعيل پاشا واگذار كرد و او از سوى خود افسرى به نام خالد پاشا را كه مردى خوشگذران، ستمكار و ضعيف بود، روانه نجد كرد. صحرانشينان نجدى با استفاده از ضعف خالد پاشا به جان هم افتاده، دوباره به غارتگرى قبايل ديگر پرداختند.

دولت دوم آل سعود (1235 1309 ه. ق)
5. مشارى بن سعود (1235 1235 ه. ق)

مشارى بن سعود تلاش براى برپايى مجدد حكومت آل سعود را پى گرفت. ابتدا حاكم درعيه به نفع وى كنار رفت، ولى پس از چندى با جمع آورى سپاهى به او حمله نموده، وى را دستگير كرد.

6. تركى ابن عبدالله (1240 1249 ه. ق)

در سال 1235 ه. ق/ 1819 م. تركى (1)پسر عبدالله بن سعود با تصرف رياض و عارض، ارتش مصر را از اين دو شهر بيرون راند و با همراه ساختن اعراب جبل شَمَّر و مطير، در سال 1240 ه. ق دولت دوم خاندان آل سعود را بنيان نهاد.

در سال 1242 ه. ق/ 1833 م. فيصل بن تركى از مصر گريخته، به پدر پيوست و به يارى او احساء و قطيف را نيز گرفت و تركان عثمانى را از وادى حنيفه بيرون راند. با انعقاد پيمان مشايخ قبايل شَمَّر و حايل با وى كار سعوديان


1- از زمان تركى بن عبدالله بن محمد بن سعود، امارت سعودى از اولاد عبدالعزيز به اولاد برادرش عبدالله منتقل شد و تا امروز در همين نسل باقى است.

ص:102

رونق بيشترى گرفت. امّا پسر عموهاى تركى به فرماندهى مِشارى بر او تاختند و

تركى را به قتل رساندند و مشارى در رياض به امارت نشست.

7. فيصل بن تركى (1250 1254 ه. ق)

در سال 1249 ه. ق/ 1887 م. فيصل پسر تركى به كمك آل رشيد، رياض را باز پس گرفت و مشارى را به قتل رسانده، خود به جاى او به تخت نشست.

با اطلاع يافتن محمد على پاشا حاكم مصر از اين حوادث، خورشيد پاشا را به نجد اعزام كرد. وى رياض را تصرف و فيصل بن تركى را با جمعى از بستگانش دستگير و به قاهره تبعيد كرد.

8. خالد بن سعود (1254 1257 ه. ق)

محمد على پاشا، در سال 1254/ 1838 م خالد بن سعود را به جاى فيصل منصوب كرد. وى تا سال 1257 ه. ق حكومت كرد. امّا اعراب بر وى شوريدند، خالد سال ها در عربستان سرگردان بود تا اين كه به سال 1278 ه. ق در جدّه درگذشت. (1)

9. عبدالله بن ثنيان (1257 1259 ه. ق)

پس از سقوط خالد، عموزاده وى عبدالله بن ثنيان به مدت دو سال حكومت كرد. اعلام استقلال حكومت مصر از دولت عثمانى، فشار روس و انگليس محمد على پاشا را ناچار ساخت ارتش خود را از جزيرةالعرب فراخواند.


1- بعضى سال وفات خالد بن سعود بن عبدالله را 1257 ه. ق. و محل فوتش را مكّه نوشته اند. الأعلام زركلى، ج 3، ص 337

ص:103

10. فيصل بن تركى؛ دوره دوم (1259 1282 ه. ق)

پس از فراخوانى لشكر مصر، فيصل بن تركى فرصت را غنيمت شمرده، از قاهره به نجد آمد و براى دومين بار تا سال 1282 ه. ق در رياض به حكومت

پرداخت و در سال 1282 ه. ق درگذشت.

11. عبدالله بن فيصل؛ دوره اوّل (1282 1288 ه. ق)

پس از فيصل، فرزندش عبدالله بر مسند قدرت نشست ولى با برادرش سعود بر سر جانشينى پدر كشمكش داشت. با همدستى قبيله عجمان و سعود، عبدالله به ابن رشيد و پاشا والى بغداد پناه برد و با كمك آنها به منطقه احساء حمله كرد.

12. سعود بن فيصل (1288 1291 ه. ق)

با قدرت يافتن سعود، همچنان جنگ و درگيرى ميان سعود و عبدالله ادامه يافت. در اين دوران، آل رشيد برخى از شهرهاى اطراف را تصرف كرد و شيخ كويت نيز دست اندازى هايى را به نجد آغاز كرد. ارتش عثمانى نيز در سال 1288 ه. ق به كمك كويتى ها، منطقه احساء و قطيف را تصرف كرده، آن را به بصره ضميمه نمود. سعود در سال 1291 ه. ق درگذشت.

13. عبدالرحمن بن فيصل؛ دوره اوّل (1291 1293 ه. ق)

پس از سعود، برادرش عبدالرحمن بن فيصل به حكومت رياض دست يافت ولى با مخالفت فرزندان برادرش سعود مواجه شد، از برادرش عبدالله بن فيصل كه در عتيبه اقامت داشت، تقاضاى كمك كرد. عبدالله با سپاهى گران به رياض آمد و با بيعت عبدالرحمن، عبدالله براى دومين بار قدرت را در دست گرفت.

ص:104

14. عبدالله بن فيصل؛ دوره دوم (1293 1307 ه. ق)

ملك عبدالله براى بسط قدرت خود، به قبايل منطقه مجمعه يورش برد ولى با حركت سپاهيان آل رشيد كه با آن قبايل پيمان دفاعى داشتند، ملك عبدالله به رياض بازگشت. ولى بار ديگر در سال 1301 ه. ق به منطقه مجمعه حمله كرد ولى با مقابله سپاهيان ابن رشيد مواجه شده، ملك عبدالله به رياض گريخت و با

آل رشيد به مصالحه پرداخت ولى فرزندان برادرش ملك سعود او را دستگير و زندانى كردند.

ابن رشيد به بهانه آزادسازى ملك عبدالله، رياض را تصرف و برادرش عبدالرحمن را اسير كرد و به حايل فرستاد و پس از مدتى، بر اساس تقاضاى اسيران، آن دو را به رياض بازگرداند. امير عبدالله پس از بازگشت به رياض، در سال 1307 ه. ق در گذشت.

15. عبدالرحمن بن فيصل؛ دوره دوم (1307 1309 ه. ق)

عبدالرحمن پس از بازگشت به رياض، با طرح قبلى با ياران خود به ديدار ابن سهبان امير رياض رفت و در حمله اى برق آسا، همراهان ابن سهبان را كشته، او را دستگير و زندانى ساخت. با بيعت مردم رياض با عبدالرحمن، وى براى بار دوم در رياض قدرت يافت.

ابن رشيد با اطلاع از تحولات، به مقابله برخاست و با تاكتيكى حساب شده، لشكريان عبدالرحمن را تار و مار ساخت و رياض را محاصره نمود. (1)عبدالرحمن با گريختن از رياض، نخست به يكى از قبايل عجمان پناه برد، سپس به بيابان هاى «الربع الخالى» رفته و پس از مدت كوتاهى، رهسپار قطيف و احساء شد و از آنجا به كويت رفت. شيخ كويت ابتدا اقامت او را نپذيرفت ولى بعد از چندى با موافقت


1- صلاح الدين المختار، تاريخ المملكة العربية السعوديه، ج 1، ص 373- 385.

ص:105

مقامات عثمانى، ده سال با عسرت بسيار در كويت اقامت يافت. عبدالرحمن در اين ايام، يك بار براى پس گرفتن رياض به عشاير قحطانى و آل رشيد حمله برد، ولى شكست خورد.

بدين سان دولت دوم سعودى نيز به دست خاندان آل رشيد منقرض گشت. ابن رشيد نيز به سال 1315 در حايل وفات نمود ولى حاكميت آل رشيد توسط جانشينان وى ادامه يافت.

دولت سوم آل سعود (1319 ه. ق تا كنون)
16. عبدالعزيز بن عبدالرحمن (1373- 1319 ه. ق)

عبدالعزير بن عبدالرحمن كه تجربه همراهى پدر در گريختن از رياض و مهاجرت به بيابان هاى الربع الخالى، احساء و زندگى مرارت بار كويت او را آزرده ساخته بود و چشم طمع شيخ كويت به نجد، تلاش روس ها به تسلط بر راه دريايى هند، كوشش آلمانى ها براى اتصال راه آهن برلين به كويت، سعى انگليسى ها براى بسط نفوذ در عربستان را مى ديد، در بيست سالگى و على رغم مخالفت پدر و امير كويت به همراه نوزده تن از خويشان و دوستان به سوى سرزمين نجد به راه افتاد و بيست نفر را با خود همراه كرد و با اين جمع چهل نفرى به سوى رياض عزيمت كردند و در سال 1319 ه. ق/ 1901، با بيست و نه تن از يارانش كه به شمشير و تپانچه مسلح بودند با اقدامى غافل گيرانه، به قلعه رياض كه «المُصمَك» نام داشت، حمله و عَجلان حاكم منصوب ابن رشيد و تعدادى از محافظان قلعه را كشته و آن را تصرف كردند.

بدين ترتيب شهر رياض روز چهارشنبه چهارم شوال 1319 ه. ق برابر با دوازدهم ژانويه 1902 م به تصرف عبدالعزيز بن عبدالرحمن در آمد و تمامى اموال، سلاح ها، اسبان و شتران ابن رشيد به دست اين اميرزاده سعودى افتاد.

با بيعت مردم رياض با عبدالعزيز براى بار سوم سلطنت آل سعود در رياض بر

ص:106

پا شد. عبدالعزيز ارتش عثمانى و سپاه آل رشيد را در سال 1324 ه. ق/ 1906 كه به مقابله آمده بودند، شكست داد و پس از غلبه بر آل رشيد بر سراسر نجد استيلا يافت و حمله اعراب كويتى را كه به تحريك شيخ مبارك الصباح و عثمانى ها به جنگ وى آمده بودند، دفع كرد.

عبدالعزيز در سال 1330 ه. ق/ 1912 از ميان جوانان تندخو و شجاع صحرا،

سپاهى با انضباط، تعليم يافته و معتقد به وهابيت به نام «اخوان » كه امروز گارد

ملى (حرس وطنى) را ناميده مى شوند، تأسيس كرد و با تكيه بر آن، قدرت خود را بسط داده، فتوحات بسيارى نمود.

او در سال 1331 ه. ق/ 1913 استان احساء، قطيف، هُفوف و سراسر منطقه شرقى عربستان را از تركان عثمانى گرفت و به تدريج تا سال 1339 ه. ق/ 1921 اراضى شمالى عربستان را نيز به تصرف خود درآورد.

انگلستان به منظور دست يابى به اهداف استعمارى و بسط نفوذ خود در جهان اسلام، از يك سو عبدالعزيز را به عنوان حكمران مستقل نجد به رسميت شناخت و كمك مالى فراوانى هم به او نمود (1)و از سوى ديگر به اميران مكه وعده تشكيل يك كشور پادشاهى بزرگ عربى را داد كه كشورهاى سوريه، عراق و فلسطين را در بر گيرد و همزمان طى اعلاميه مشهور «بالفور»، فلسطين را به يهوديان وعده نمود.

در اين دوران «تى. اى. لورنس» كه با آموختن فرهنگ و لهجه هاى مختلف زبان عربى و پوشيدن لباس عربى به لورنس عربستان شهرت يافته بود، به عنوان رايزن نظامى انگلستان براى رهبران عرب حجاز كار مى كرد. حجاز در آن زمان تحت سلطه عثمانى بود و دولت عثمانى به دليل اتحاد با آلمان، دشمن انگلستان محسوب مى شد. در عربستان، در اين دوران لورنس براى پيشبرد اقدامات نظامى


1- براى اطلاعات بيشتر ن. ك.: نجده فتحى صفوه، الجزيرة العربيه فى الوثائق البريطانيه.

ص:107

انگلستان و منافع شخصى خود با بسيارى از رهبران عرب، روابط نزديك برقرار كرده بود.

اكنون وقت آن بود كه انگلستان، دولت رياض و حجاز را به جان هم بيندازد؛ لذا به عبدالعزيز پيشنهاد كرد كه شريف حسين امير مكه را از حجاز بيرون راند، شريف حسين نيز با غرور و نخوتى كه داشت، از حج گزاردن مردم نجد جلوگيرى كرد و بدين سان روابط رياض و حجاز به تيرگى گراييد.

هاشميان حجاز با وعده بريتانيا در مورد حكومت بر منطقه هلال خصيب، از خطر آل سعود غافل شده بودند و عبدالعزيز پس از گرفتن فتوا از شوراى علماى وهّابى مبنى بر محكوميت شريف حسين و شايستگى عبدالعزيز براى اداره امور حرمين در سال 1341 ه. ق/ 1923 م مقدّمات لازم براى تهاجم را تهيه و در سال 1342 ه. ق/ 1924 م با لشكرى بزرگ به حجاز حمله نمود و بعد از كشتارهاى طائف و مدينه، ملك حسين، شريفِ مكّه را كه به نفع فرزندش على كناره گيرى كرده بود، شكست داد و شهر مقدس مكّه و مدينه و ساير بلاد حجاز را تصرف كرد.

با توطئه تازه انگليسى ها براى ايجاد و توسعه منازعات خونين ميان اعراب، يگان هايى از ارتش اردن به حجاز فرستاده شد كه بر منطقه معان عقبه دست انداخت. در نوامبر 1925 م بريتانيا انعقاد پيمانى با اردن را به آل سعود تحميل كرد كه بر اساس آن، بايد رياض از دشتى كه نجد و سوريه را به هم وصل مى كرد، چشم پوشيده و آن را به اردن واگذار مى نمود.

انگلستان در برابر كسب حق داورى در باره اختلافات مرزى نجد و عراق كمك مالى خود را به فرمانرواى تازه حجاز، شريف على قطع نمود.

سعوديان در سال 1926 م امير حسن را از عسير بيرون راندند و با جانشين او پيمان بستند اما پس از چهار سال منطقه عسير را به حكومت خود ملحق كردند.

پس از اين تصرفات، نخست عبدالعزيز ابن سعود خود را «پادشاه حجاز و

ص:108

نجد» ناميد ولى در تاريخ هفدهم جُمادى الاولى سال 1351/ 1939 به موجب فرمانى اساساً نام كشور را به خاندان سعودى منتسب كرد و كشور را «المملكة العربية السعوديه» نام نهاد و پايتخت آن را شهر رياض قرار داد.

بعد از فتح حجاز، وى به فكر رهبرى جهان اسلام و تشكيل وحدت اسلامى و وحدت عربى افتاد. بعد از جنگ هاى سختى كه در سال 1353 ه. ق با حسن

ادريسى فرمانرواى تهامه و امام يحيى حاكم يمن كرد، آن دو نيز عملًا مطيع ابن

سعود شدند. (1)كشف نفت، سرآغاز فصلى نوين: پيدا شدن نفت در منطقه شرقى عربستان كه امتياز استخراج آن را به كمپانى آمريكايى استاندارداويل و سپس شركت «آرامكو» واگذار كرد، فصل نوينى را رقم زد.

از سال 1358 ه. ق/ 1939 صدور نفت سعودى به كشورهاى غربى آغاز شد و درآمد آن موجب آبادانى عربستان و ثروت بى كران سعوديان گرديد.

ابن سعود با تكيه بر مذهب وهابيت و بر اساس آداب قبيله اى، به وسيله رؤساى قبايل صحراگرد، آنها را در اختيار گرفت و با ازدواج با دختر سران قبايل، با آنان پيوند سببى ايجاد نمود و تعداد سى پسر و بسيارى دختر از زنان گوناگون باقى گذاشت و از اين طريق حاكميت خود بر عربستان را تضمين نمود. در شانزدهم محرم 1353 برابر 11 مه 1933 عبدالعزيز با تصويب شوراى علماى وهابى، پسرش سعود سوم را به عنوان وليعهد اوّل و پسر ديگرش فيصل را به عنوان وليعهد دوم و وزير امور خارجه تعيين كرد. گفتنى است طبق وصيت ملك عبدالعزيز، پسرانش به ترتيب سن، به پادشاهى مى رسند.

ملك عبدالعزيز در سال 1373 ه. ق برابر نهم نوامبر 1953 م. پس از 54 سال حكومت بر عربستان، در شهر طائف درگذشت.


1- براى تفصيل بيشتر ن. ك.: ملوك العرب ريحانى، ج 1، ص 76- 392 و صقر الجزيره، ج 3، ص 453.

ص:109

17. ملك سعود بن عبدالعزيز (1384- 1373 ه. ق)

پس از درگذشت عبدالعزيز، فرزند بزرگش ملك سعود سوم به سلطنت رسيد؛ وى گر چه برادرش فيصل را به عنوان وليعهد اوّل منصوب نمود، ولى با او در چگونگى فرمانروايى اختلاف و رقابت داشت.

وى در بحران مالى سال 1958 ميلادى/ 1378 ه. ق به ناچار قوه مجريه را به فيصل سپرد، اما چندى بعد او را عزل كرد. ولى در سال 1962 و 1963 م بار

ديگر فيصل عهده دار قوه مجريه گرديد.

ملك سعود مدت يازده سال قدرت را در دست داشت، تا آن كه امير فيصل به هنگام سفر وى به خارج براى معالجه، با جلب نظر مجلس الاسرة المالكه (شوراى سلطنتى خاندان سعودى)، در سال 1384 ه. ق/ 1964 م. برادرش را از سلطنت خلع نمود و خود زمام امور را به دست گرفت.

18. ملك فيصل بن عبدالعزيز (1395- 1384 ه. ق.)

ملك فيصل سمت نخستوزيرى و وزارت خارجه را خود بر عهده گرفت و برادرش خالد را وليعهد اوّل و نايب نخست وزير و برادر ديگرش فهد را وليعهد دوم تعيين كرد و به دليل دورانديشى و حوصله وى و رشد قيمت نفت، عربستان رو به رشد اقتصادى و برقرارى روابط دوستانه با همه دولت ها نهاد.

اعزام سربازان سعودى براى مدد رسانيدن به اردن در جنگ اعراب و اسرائيل، در سال 1967 م، شركت در تحريم نفتى اعراب بر ضدّ حاميان اسرائيل و تكرار اين تحريم در جنگ هاى سال 1973 م از اقدامات او بود. ملك فيصل در سال 1975 ميلادى به طرز مشكوكى به دست يكى از برادرزادگانش كشته شد.

19. ملك خالد بن عبدالعزيز (1402- 1395 ه. ق)

پس از كشته شدن ملك فيصل، برادرش خالد به پادشاهى رسيد. ولى به دليل

ص:110

بيمارى و ضعف، بيشتر كارها را به وليعهد خود امير فهد واگذار نمود. او پس از هفت سال، بدون اقدام مهمى به سال 1402 ه. ق در گذشت.

20. ملك فهد بن عبدالعزيز (1426- 1402 ه. ق)

با مرگ خالد، برادرش فهد پادشاه عربستان شد. وى رياست هيأت دولت و پست نخستوزيرى را خود عهده دار گرديد و برادرش امير عبدالله را وليعهد اوّل و برادر ديگرش امير سلطان را وليعهد دوم و وزير دفاع و هواپيمايى و برادرزاده اش

سعود بن فيصل را به پست وزارت خارجه تعيين نمود.

ملك فهد، عنوان «جلالة الملك» را از ابتداى نام خود حذف كرد و به جاى آن لقب «خادم الحرمين الشريفين » را برگزيد. مسجدالحرام و مسجد نبوى را توسعه بخشيد و براى ترويج آيين وهابيت كوشش بسيار نمود و روابط و مناسبات سياسى، اقتصادى با جهان غرب را صميميت بيشترى بخشيد. او در تشكيل شوراى همكارى خليج فارس و تأسيس اتحاد نظامى «درع الجزيره/ سپر جزيره » پيشگام و در تقويت اتحاديه عرب تلاش بسيار نمود. وى در سال 2005 ميلادى دار فانى را وداع نمود.

21. ملك عبدالله بن عبدالعزيز (تا كنون- 1426 ه. ق)

پس از سكته مغزى ملك فهد در سال 1995 م، امير عبدالله عملا زمام امور را به دست گرفت، وى پس از مرگ ملك فهد در سال 2005 ميلادى به طور رسمى پادشاه كشور شد. وى برادرش امير سلطان را با حفظ سمت پيشين، به وليعهدى منصوب نمود.

ص:111

نژادنامه خاندان سعودى

اينك نژادنامه آل سعود و فهرست كامل دولت هاى سه گانه سعودى با سنوات و مدت حكومت هر يك تقديم مى شود:

شماره 1 تا 4 حاكمان دولت اول سعودى

شماره 5 تا 15 حاكمان دولت دوم سعودى

شماره 16 تا 21 حاكمان دولت سوم سعودى

ص:112

حاكمان دوره اول آل سعود

1. محمد بن سعود: 1139 الى 1179 ق. به مدت 40 سال

2. عبدالعزيز بن محمد: 1179 الى 1218 ق. به مدت 39 سال

3. سعود بن عبدالعزيز: 1218 الى 1229 ق. به مدت 11 سال

4. عبدالله بن سعود: 1229 الى 1223 ق. به مدت 5 سال

حاكمان دوره دوم آل سعود

5. مشارى بن سعود: 1235 الى 1235 ق. به مدت كمتر از يك سال

6. تركى بن عبدالله: 1240 الى 1249 ق. به مدت 10 سال

7. فيصل بن تركى (دوره اول): 1250 الى 1254 ق. به مدت 4 سال

8. خالد بن سعود: 1254 الى 1257 ق. به مدت 3 سال

9. عبد الله بن ثنيان: 1257 الى 1259 ق. به مدت 2 سال

10. فيصل بن تركى (دوره دوم): 1259 الى 1282 ق. به مدت 23 سال

11. عبدالله بن فيصل (دوره اول): 1282 الى 1288 ق. به مدت 6 سال

12. سعود بن فيصل: 1288 الى 1291 ق. به مدت 3 سال

13. عبدالرحمن بن فيصل (دوره اول): 1291 الى 1293 ق. به مدت 2 سال

14. عبدالله بن فيصل (دوره دوم): 1293 الى 1307 ق. به مدت 14 سال

15. عبدالرحمن بن فيصل (دوره دوم) 13071309 ق. 2 سال

حاكمان دوره سوم آل سعود

16. ملك عبدالعزيز بن عبدالرحمن: 1319 الى 1373 ق. به مدت 54 سال

17. ملك سعود بن عبدالعزيز: 1373 الى 1384 ق. به مدت 11 سال

18. ملك فيصل بن عبدالعزيز: 1384 الى 1395 ق. به مدت 11 سال

19. ملك خالد بن عبدالعزيز: 1395 الى 1402 ق. به مدت 7 سال

ص:113

20. ملك فهد بن عبدالعزيز: 1402 الى 1426 ق. به مدت 24 سال

21. ملك عبدالله بن عبدالعزيز: 1426 ق. تا كنون

3. دوران معاصر عربستان

اشاره

سيماى نظام سياسى معاصر عربستان به شرح ذيل است:

الف. قانون اساسى

اين كشور قانون اساسى خود را قرآن معرفى مى نمايد، ولى در سال 1412 ه. ق/ 1992 ميلادى به فرمان ملك فهد داراى سه قانون اساسى، قانون مجلس شورا و قانون مناطق ايالتى شد.

قوانين سه گانه عربستان سعودى، در برگيرنده 83 اصل است و در بند اوّل آن، چنين آمده است:

«مملكت عربستان سعودى، دولتى عربى، اسلامى و داراى استقلال كامل است و دين آن اسلام و قانون اساسى اش كتاب الله و سنت پيامبر و زبان رسمى آن عربى و پايتختش رياض است».

ب. ساختار سياسى

1 قدرت مطلقه پادشاه

پادشاه بالاترين مقام سياسى و رئيس دولت و هيأت وزيران و نخست وزير مى باشد و قوه مقننه و قضائيه را نيز هدايت مى كند.

در اصل پنجم در باره سيستم حكومتى عربستان چنين آمده است:

«سيستم حكومتى در مملكت عربستان سعودى، پادشاهى است و حكومت در

فرزندان پادشاهِ بنيان گذار، عبدالعزيز بن عبدالرحمن بن فيصل آل سعود و

ص:114

فرزندانش موروثى است و با صالحين آنان براى حكومت بر مبناى كتاب الله و سنت پيامبر بيعت مى شود.»

ديوان سلطنتى كه دفتر اجرايى و شخصى پادشاه است و شامل دفتر مشاوران سياست داخلى، خارجى، روابط دينى، روابط بدويان، پژوهش هاى دينى، كميته اخلاقيات عمومى و تشريفات مى شود، در رياض قرار دارد و ديدارهاى عمومى با مردم و بار عام شاه نيز در آن مكان انجام مى گيرد. (1)

2 وليعهد

يكى از برادران شاه به عنوان وليعهد و نايب اوّل رئيس شوراى وزيران انتخاب مى شود و در غياب شاه، رياست جلسه هيأت وزيران را بر عهده دارد. پس از مرگ شاه، وليعهد با تأييد شوراى خانوادگى آل سعود به حكومت مى رسد.

3 شوراى خاندان حاكم

مجلس خانوادگى آل سعود يا (مجلس الاسرة المالكه) كه اعضايش از وابستگان خاندان آل سعود، متنفذان و ثروتمندان قبايل هستند، در تعيين مسائل كلّى، ترسيم خطوط كلى و تعيين پادشاه نقش دارد. با رأى اين مجلس، در سال 1965 م. ملك سعود تحت عنوان عدم لياقت عزل و ملك فيصل به عنوان پادشاه نصب گرديد، ولى در اغلب موارد نقش اين مجلس، مشورتى بوده است.

4 قواى سه گانه
اشاره

عربستان داراى سه قوه مقننه، قضائيه و مجريه است. در اصل 24 قانون اساسى آمده است:


1- گودوين، عربستان سعودى، ص 64.

ص:115

«قواى دولت بر سه قوه استوار است: قوه قضائيه، قوه مجريه و قوه مقننه؛ اين

سه قوه در انجام وظايف خود بر مبناى اين قانون و ديگر قوانين، هماهنگى به عمل مى آورند و پادشاه مرجع تمام اين قوا مى باشد.»

الف قوه مقننه

اوّلين مجلس شورا به فرمان ملك فهد در سال 1992 م با عضويت 60 نفر تشكيل شد. دوره دوم در 1996 م با عضويت 90 نفر و دوره سوم با عضويت 120 نفر و دوره اخير با حضور 150 نفر تشكيل شده است. اين مجلس در دوره هاى اوّل و دوم صرفاً مشورتى بود، ولى در دوره سوم در مواردى به تصميم گيرى پرداخت. اعضاى اين مجلس به مدت چهار سال هجرى قمرى توسط پادشاه تعيين و مردم در انتخاب آنان نقشى ندارند.

«رئيس مجلس شورا و معاون و دبير كل مجلس و بركنارى آن به دستور پادشاه انجام مى پذيرد و حقوق و وظايف آنان توسط فرمان پادشاهى تعيين مى شود.»

اين مجلس داراى يازده كميسيون تخصصى است و هيأت رئيسه آن، شامل رئيس و معاونان كميسيون هاى يازده گانه است. در صورت بروز اختلاف در مصوبات اين مجلس مشورتى با مصوبات هيأت وزيران، تصميم گيرنده نهايى، پادشاه است. (1)

ب قوه قضائيه

وزارت عدل يا دادگسترى در اين كشور، در سال 1382 ه. ق در زمان ملك فيصل تشكيل شد. وزير دادگسترى اغلب يكى از اعضاى خانواده آل شيخ محمد


1- اصل 3، 10، 13 و 17 قانون مجلس شورا.

ص:116

بن عبدالوهاب است. در سال 1390 وزير، به منصب قاضى القضات نيز منصوب گرديد.

اين وزارتخانه شامل شوراى عالى قضايى، دادگاه عالى استيناف، دادگاه هاى عمومى، دادگاه ويژه و دادگاه خاص مى باشند.

1 شوراى عالى قضايى (مجلس القضاء الاعلى): اعضاى اين ديوان، يازده نفرند كه پنج نفر آن دائمى هستند و توسط شاه انتخاب مى شوند. تمام دادگاه هاى كشور زير نظر شوراى عالى هستند و تجديد نظر در مورد مجازات اعدام و بريدن دست در اين شورا صورت مى گيرد. تصميم ديوان عالى به عنوان رأى نهايى تلقى مى شود و حكم صادره جهت اجرا به دايره مربوطه ارسال مى شود.

2 دادگاه عالى استيناف (محكمةالتمييز): اعتراض متهم نسبت به حكم صادره از دادگاه محلى، در مسائل گوناگون كيفرى، حقوقى، جناحى و شخصى در دادگاه عالى استيناف بررسى مى گردد. گاه همان نظر اوّليه تأييد و گاه جهت بررسى و صدور حكم مجدد، به دادگاه محلى ارجاع مى شود.

بررسى پرونده ها در دادگاه عالى بدون حضور هيچ يك از طرفين دعوا يا وكيل آنها صورت مى پذيرد. در صورتى كه به حكم صادره توسط دادگاه عالى نيز اعتراض شود، پرونده به ديوان عالى ارجاع داده مى شود و آن ديوان، ظرف يك ماه پرونده را بررسى و حكم قطعى را صادر مى نمايد.

3 دادگاه عمومى: در دادگاه عمومى يك قاضى كه از طرف وزير دادگسترى نصب مى شود، انجام وظيفه مى كند. ولى پرونده هاى منجر به حكم رجم، بريدن دست و اعدام، با حضور سه قاضى بررسى مى شود.

4 دادگاه ويژه (محكمة الجوزيه): اين دادگاه، تحت نظر پادشاه است و از طرف وزير دادگسترى جهت رسيدگى به امور ويژه تشكيل مى شود. يك قاضى دارد و كيفيت كار آن مثل دادگاه هاى عمومى است.

ص:117

5 دادگاه خاص (المحكمة الخاصة للاحوال الشخصيّه): اين دادگاه به شكايات از حكمرانان، استانداران، پليس يا دادگاه هاى محلى رسيدگى مى كند.

طبق قانون اين دادگاه بايد در بررسى حقوق شاكيان و دعاوى، علنى، مستقل

و بى طرف باشد، امّا در عمل، فاقد استقلال و كاملا تحت نفوذ است.

بر اساس قوانين عربستان، جرايمى همانند قتل، حمله به اسلام، زنا، تجاوز به عنف، سرقت مسلحانه، خرابكارى و از سال 1987 به بعد، قاچاق مواد مخدر، مجازات اعدام را به دنبال دارد.

اعتقاد و باور دينى، ترس از برخورد شديد پليس و مجازات، آمار بزهكارى در عربستان را نسبت به ميزان وقوع جرم در ساير كشورهاى مدرن كاهش داده است و جرايمى همچون درگيرى هاى خيابانى توأم با زد و خورد، قتل، آتش زنى، جعل و كلاهبردارى بسيار كم است.

همچنين رواج داورى هاى قبيله اى و حلّ و فصل دعاوى توسط رئيس و بزرگترهاى قبيله و فضا و جوّ ترس حاكم بر مردم، موجب خلوت بودن دادگاه هاى عربستان شده است.

فقدان نظام حقوقى مدوّن و عدم تبيين حقوق شهروندى، اعمال نابرابر قانون در مورد بيگانگان و اتباع كشور، نفوذ و تأثير حاكمان و متنفذان در صدور حكم، از مهم ترين چالش هاى سيستم قضايى عربستان است.

ج قوه مجريه

پس از شاه كه رياست هيأت وزيران و پست نخست وزيرى را بر عهده دارد، هيأت وزيران عالى ترين قدرت اجرايى مى باشند.

هيأت وزيران: نخستين هيأت وزيران به فرمان ملك عبدالعزيز در سال 1953 ميلادى/ 1373 ه. ق تشكيل شد. در سال 1993 ملك فهد نظامنامه

ص:118

جديدى براى هيأت وزيران مقرر نمود. اكنون هيأت وزيران 40 عضو به شرح ذيل دارد:

1. پادشاه: رئيس هيأت وزيران و نخست وزير 2. نايب رئيس اوّل: وليعهد و وزير دفاع و هواپيمايى و بازرسى كل 3. وزير كشاورزى و آب 4. وزير تجارت 5.

وزير راه 6. وزير آموزش و پرورش 7. وزير دارايى و اقتصاد ملى 8. وزير خارجه 9. وزير بهداشت 10. وزير آموزش عالى 11. وزير صنعت و برق 12. وزير تبليغات 13. وزير كشور 14. وزير دادگسترى 15. وزير كار و امور اجتماعى 16. وزير نفت و معدن 17. وزير حج 18. وزير اوقاف و امور اسلامى 19. وزير پست و تلگراف و تلفن 20. وزير برنامه ريزى 21. وزير مسكن 22. وزير امور شهر و روستا 23- 25. سه وزير مشاور بدون وزراتخانه. افزون بر آنان، رؤساى برخى از مؤسسات دولتى همچون رئيس سازمان جوانان، ديوان محاسبات عمومى، خدمات اجتماعى و رئيس هيأت رقابت و تحقيق و ... در هيأت وزيران شركت مى كنند.

اعضاى هيأت وزيران از سه دسته تشكيل يافته اند:

1. شاه و شاهزادگان كه وزارتخانه و ارگان هاى مهم دفاع، خارجه، كشور و ... را در اختيار دارند.

2. تكنوكرات ها و تحصيل كرده هاى خارج كه مديريت وزارتخانه هاى تخصصى را بر عهده گرفته اند.

3. مذهبى هاى سنتى كه وزارت خانه هاى فرهنگى، آموزشى و قضايى را اداره مى كند و اغلب از نوادگان محمد بن عبدالوهاب معروف به «آل شيخ» هستند.

محل تشكيل جلسه هيأت دولت در رياض، كاخ «اليمامه» و در جده، كاخ «السلام» مى باشد و پادشاه حق دارد تا 30 روز بعد، مصوبات هيأت دولت را لغو كند.

ص:119

استانداران يا اميران مناطق: پس از هيأت دولت، عالى ترين مقام اجرايى در هر منطقه/ استان، استانداران و اميران مناطق سيزده گانه هستند كه از سوى پادشاه منصوب مى گردد و وظيفه اجراى سياست كلى و امور اجرايى را بر عهده دارد و از اختيارات تام برخوردار است.

ج. سياست داخلى

عربستان تا كنون از حزب سياسى، آزادى بيان و انتخابات براى تعيين مسؤولان حكومتى برخوردار نبوده است. بلكه به گفته فيليپ گودوين، جامعه عربستان و سياست هاى آن حتى از دهه هاى پيش هم محافظه كارانه تر شده است.

راهبردهاى اساسى سياست داخلى اين كشور، سعودى كردن مردم با ساختن يك ملت و مليت به نام يك خاندان، نهادينه سازى آموزه هاى وهابيت، كنترل عمليات تروريستى و برقرارى امنيت و جايگزينى كارگزاران سعودى به جاى اتباع خارجى است.

حوادث يا چالش هايى همچون اشغال كعبه در سال 1979 م، كشتار حجاج ايرانى در سال 1366 ه. ش، خفه شدن هزاران حاجى در تونل هاى مكه در حج سال 1990 م، نامه اعتراضيه علماى عربستان كه در آن به ناديده گرفتن مسائل اسلامى، پنهان نگهداشتن زد و بندهاى سياسى خارجى، عدم آزادى بيان، آوردن مسيحيان و غير مسلمانان به كشور براى حمله به كشور اسلامى (عراق) و برخورد نامناسب دولت با علماى مخالف حكومت، اعتراض شده بود، اعتراضات زنان به مقررات ممنوعيت رانندگى از چالش هاى سياست داخلى اين كشور است.

گفتنى است ملك عبدالله على رغم ناخشنودى برخى از سنت گرايان مذهبى با تشكيل گروه گفتگوى ملى (الحوار الوطنى) با حضور برخى از روشنفكران، منتقدان، معترضان، عالمان شيعى و نمايندگان اقشار مختلف جامعه كوشيده

ص:120

است فضاى سنگين، بسته و خشن حاكم بر جامعه را تلطيف نمايد. همچنين در خردادماه 1386 ه. ش. اولين همايش گفتگوى مذاهب اسلامى (الحوار الاسلامى) را برگزار نمود كه اميد مى رود فضاى تكفير و مشرك خواندن مذاهب ديگر توسط وهابيون تندرو را تا حدودى تغيير دهد.

همچنين در دو سال گذشته براساس تصويب هيأت دولت نيمى از اعضاى

شوراهاى شهر را مردم انتخاب مى كنند، ولى در انتخاب اين عده نيز فقط مردان سعودى شركت داشتند و زنان، حقّ حضور نيافتند. (1)

د. سياست و روابط خارجى

اشاره

راهبرد اساسى سياست خارجى عربستان، همسويى با سياست كشورهاى غربى، گسترش روابط با ديگر كشورها، كمك هاى مالى و فروش نفت ارزان به كشورهاى آفريقايى و اسلامى، تلاش براى ترويج وهابيت و حمايت از طرفداران آن در كشورها، ساخت مسجد، تربيت و اعزام ائمه جماعات، چاپ و نشر گسترده قرآن و كتب مذهب وهابيت است.

گفتنى است عربستان با يمن بر سر منطقه نجران و جيزان (2)، با كويت و عراق بر سر مناطق بى طرف بينابين و با قطر بر سر قطع بزرگراه دوحه ابوظبى (3)داراى اختلافات مرزى بوده است كه با تلاش گسترده از طريق گفتگو و پيمان هاى جديد (4)بسيارى از موارد حل شده است. البته پس از حادثه 11 سپتامبر، رويكرد ملايم ترى در سياست هاى عربستان نسبت به همسايگان و كشورهاى اسلامى پديد آمده است.


1- آشنايى با عربستان، ص 58
2- اين اختلاف در سال 1998 با اشغال جزيره دُوَيمه در درياى سرخ توسط سربازان يمن تشديد شد
3- اين اختلاف منجر به درگيرى مرزى و اشغال پاسگاه الخفوس قطر توسط عربستان گرديد
4- 4 به عنوان نمونه: بستن پيمان 1981 م با عراق.

ص:121

در مورد فلسطين، عربستان در زمان ملك فيصل در تحريم نفتى اعراب شركت نمود و به تدريج بيش از يك ميليارد دلار به كشورهاى خطوط مقدم جبهه كمك كرد و پس از امضاى معاهده كمپ ديويد، براى به تعليق در آوردن عضويت مصر در سازمان كنفرانس اسلامى تلاش بسيار نمود، ولى پس از كشته شدن ملك فيصل و صميميت بيشتر با آمريكا، به تدريج سياست خود را تغيير داد

و ملايم تر كرد. برآيند اين ملايمت، طرح 8 ماده اى ملك فهد بود كه با طرح مذاكره با رژيم غاصب اسرائيل، به صورت ضمنى آن را به رسميت شناخت. در اين اواخر ملك عبدالله نيز طرحى براى خروج از بن بست مذاكرات به اصطلاح «صلح خاورميانه» ارائه نمود، و در اثر حادثه تهاجم گسترده اسرائيل به غزه در اواخر دى ماه 1387، موضعى نامناسب اتخاذ نمود و مفتى كل عربستان نيز تظاهرات حمايت گرانه از مردم فلسطين را بى فايده و غيرمشروع دانست.

رابطه با جمهورى اسلامى

ارتباط ايران و عربستان سعودى، فراز و نشيب فراوانى طى نموده است كه به آن اشاره مى شود:

آغاز روابط ايران و عربستان سعودى: 1307 ه. ش.

گشوده شدن سفارت ايران در عربستان: 1309 ه. ش و تعطيلى آن در سال 1314

نصب سفير ايران در مصر به عنوان سفير آكروديته در عربستان، درگيرى حاجيان ايرانى با اتباع سعودى و اعدام يكى از حجاج ايرانى در حادثه اى ديگر به اتهام واهى اهانت به خانه كعبه و قطع كامل ارتباط سياسى: سال 1322 ه. ش.

سفر هيأت حسن نيت عربستان و اشتغال دوباره سفير ايران در مصر به صورت آكروديته در عربستان: سال 1326 ه. ش.

ص:122

انعقاد توافق نامه هايى ميان دو كشور و همكارى در مسائل اوپك: 1327 ه. ش به بعد.

پيروزى انقلاب اسلامى و ايجاد روابط عادى: 1357 و سردى روابط بر اثر برگزارى اوّلين مراسم برائت.

تيره شدن و تنزل روابط تا سطح كاردار بر اثر شروع جنگ تحميلى و حمايت عربستان از عراق.

بهبود اندك روابط به دليل كمك به پايان دادن حادثه هواپيماى ربوده شده سعودى در تهران: سال 1363 ه. ش.

تيرگى روابط به علت اقدام عربستان در كاهش قيمت نفت: سال 1365

قطع يك جانبه روابط با ايران و به شهادت رساندن حدود 400 تن از حجاج ايرانى در مراسم برائت: سال 1366 تا 1369 ه. ش.

فراهم آمدن زمينه بهبود روابط با پذيرش قطعنامه 598 و موضع گيرى عالى ايران در تجاوز عراق به كويت: 1369 ه. ش.

گشوده شدن سفارتخانه هاى دو كشور: فروردين سال 1370.

مرحله تنش زدايى و ايجاد روابط بهتر: از سال 1370 تا 1376.

برگزارى كنفرانس سران كشورهاى اسلامى در تهران و ديدار ملك عبدالله از تهران: سال 1376.

از آن پس انعقاد موافقت نامه ها، مسافرت رؤساى جمهورى اسلامى ايران به عربستان و ديدار امير سلطان وليعهد كنونى از ايران و ديدگاه مثبت ملك عبدالله و حضور رياست جمهورى در نشست سران شوراى همكارى در دوحه قطر به تاريخ 12 آذرماه 1386 و ملاقات با ملك عبدالله، روز به روز روابط دو كشور را ارتقا بخشيده است.

ص:123

ه. سيستم دفاعى عربستان

عربستان داراى چهار نيروى هوايى، دريايى، زمينى و نيروى دفاع هوايى و افزون بر آنها، داراى گارد ملى يا حرس وطنى و نيروهاى شبه نظامى وزارت كشور است. فرماندهى گارد ملى را ملك عبدالله، پادشاه عربستان و وزارت دفاع و رياست سازمان هواپيمايى را امير سلطان وليعهد بر عهده دارد و نيروهاى شبه نظامى تحت كنترل وزارت كشور عمل مى كنند.

طبق آمار سال 2002 بودجه نظامى اين كشور 18 بيليون دلار و سهم آن

نسبت به كل بودجه، 10% مى باشد. برابر آمار موجود تعداد افراد نيروهاى مسلح 106000 نفر شامل 73000 نيروى زمينى، 11000 نيروى دريايى، 18000 نيروى هوايى و 4000 نفر نيروى دفاع هوايى مى باشند. گارد ملى نيز بيش از 75000 عضو (55000 عضو فعال و 20000 نيروى داوطلب از قبايل) دارد. (1)اين گارد در دهه هاى اخير، نوسازى و به سلاح هاى سنگين و هلكوپتر مجهز شده است.

از نظر نظامى، عربستان به هفت منطقه فرماندهى تقسيم مى شود:

1. شمالى به مركزيت تبوك 2. جنوبى به مركزيت ابها 3. مركزى به مركزيت رياض 4. مدينه به مركزيت مدينه 5. غربى به مركزيت جده 6. طائف به مركزيت طائف 7. شرقى به مركزيت ظهران.

درجات نظامى اين كشور از عالى به پايين عبارت است از: فريق اوّل/ ارتشبد، فريق/ سپهبد، لواء/ سرلشكر، عميد/ سرتيپ، عقيد/ سرهنگ تمام، مقدّم/ سرهنگ دوم، رائد/ سرگرد، نقيب/ سروان، ملازم اوّل/ ستوان يكم، ملازم ثانى / ستوان دوم، ملازم ثالث/ ستوان سوم و جندى / سرباز.


1- عربستان، ص 57- 64.

ص:124

و. مؤسسات عمومى عربستان

1 ديوان محاسبات عمومى: اين ديوان در سال 1953 (1373 ه. ق) به قصد نظارت بر اموال دولتى و چگونگى هزينه نمودن آنها و خدمات اجتماعى وزارتخانه ها تأسيس شد.

2 ديوان خدمات شهرى : اين ديوان تدوين قوانين، سياست گذارى و نظارت در مورد خدمات شهرى را بر عهده دارد.

3 سازمان امور استخدامى: اين سازمان در سال 1964 م/ 1380 ه. ق.

براى اصلاح ادارى و كشورى و تحقيق در اين امور به وجود آمد.

4 اداره آمار عمومى: اين تشكيلات كه زير نظر وزارت امور مالى و اقتصادى مى باشد، به منظور آمارگيرى جمعيتى و تنظيم اطلاعات تأسيس شد.

5 سازمان محيط زيست و هواشناسى: اين سازمان براى افزايش اطلاعات مطلوب آب و هوا براى نيروهاى مسلح، مراكز مهم صنعتى هواپيمايى كشورى و نظارت بر امور جوّى، حفظ محيط زيست در كشور و بحر احمر و خليج فارس، همچنين انتشار جزوات و نشريات در امور مذكور براى استفاده در دواير دولتى و استفاده كارشناسان از اين اطلاعات، تأسيس شده است.

6 هيأت عربى سعودى استاندارد (المواصفات والمقاييس): اين مؤسسه در سال 1972 م/ 1392 ه. ق براى كنترل توليد و مصرف، بنيان نهاده شده است.

7 مؤسسه عمومى مخارج و هزينه ها: اين تشكيلات براى بررسى خدمات عمومى و مطالبات و نيازهاى آينده كشور و بر طرف ساختن موانع و مشكلات مربوط به عمران راه ها و ساختمان ها به وجود آمده است. (1)


1- الاصاله و المعاصره، ص 125- 138.

ص:125

4. وضعيت اقتصادى عربستان

اشاره

در اين بخش به سيستم اقتصادى، برنامه و محورهاى توسعه اقتصادى و بخش هاى مختلف اقتصادى، حمل و نقل و ارتباطات و بودجه كشور اشاره مى شود:

الف. سيستم اقتصادى

سيستم اقتصادى عربستان بر اساس نظام اقتصادى و تجارت آزاد است.

عربستان جزو كشورهاى تك محصولى و نفت محور است؛ زيرا فروش نفت 75% درآمد كشور، 40% توليد ناخالص داخلى و 90% درآمد حاصل از صادرات را تشكيل مى دهد. به همين دليل دگرگونى هاى بازار نفت، تأثير فورى و قطعى در اقتصاد اين كشور دارد؛ (1)به عنوان نمونه كاهش شديد قيمت نفت در 1998 موجب كاهش كسرى بودجه به مقدار 3/ 12 ميليارد دلار گرديد. در برابر در سال 2002 با درآمد حاصل از فروش نفت با دستيابى به مبلغ 776/ 178 ميليارد دلار، رتبه بيست و يكم جايگاه اقتصاد جهانى را كسب نمود. در سال 2006 به دليل افزايش قيمت جهانى نفت، درآمد اين كشور بر 350 ميليارد بالغ شد. (2)بر اثر فروش فراوان نفت و اجراى برنامه هاى اقتصادى، سرمايه اين كشور به حدى رسيده است كه بخش هاى اقتصادى داخلى، توان بهره بردارى از آن را ندارند و به همين دليل، در بانك هاى آمريكا و اروپا نگهدارى مى شوند. درآمدهاى سرشار به دولت اجازه داده است تا سطح خدمات رفاهى، صنعت توريست و صنايع پتروشيمى را توسعه بدهد. 35% محصولات عمده داخلى اين كشور به بخش خصوصى تعلق دارد. (3)


1- آشنايى با عربستان، ص 27
2- برازش، عربستان سعودى، ص 41
3- گودوين، عربستان سعودى، ص 124.

ص:126

عربستان جزء معدود كشورهايى است كه بدهى خارجى ندارد، بلكه سرمايه هاى انباشته اش در بانك هاى خارج، منبع درآمد عظيمى براى آن كشورها شده است. گفتنى است عربستان حدود 180 ميليارد دلار بدهى داخلى به بانك ها، سرمايه داران و شركت هاى خصوصى دارد. (1)عربستان از سرمايه گذارى خارجى استقبال نموده و تسهيلات زيادى در اختيار سرمايه گذاران قرار داده است. از سوى ديگر اين كشور به دلايل اقتصادى

و تبليغاتى، به سرمايه گذارى در خارج از كشور نيز پرداخته است. شركت معروف «البركه» در 32 كشور جهان از جمله جمهورى هاى شوروى سابق، سرمايه گذارى و در كشورهايى چون هند، پاكستان، بحرين و نيجريه، بانك تأسيس نموده است. (2)

ب. درآمد، درآمد سرانه، اشتغال و مسكن

برابر آمار رسمى ارائه شده در رسانه ها، در سال 2005، درآمد نفتى عربستان 163 ميليارد دلار بوده است، در حالى كه درآمد جمهورى اسلامى ايران از فروش نفت با دارا بودن بيش از سه برابر جمعيت عربستان (68 ميليون نفر) تنها 54 ميليون دلار برآورد شده است!!

در سال 2002 درآمد سرانه هر نفر به 530/ 8 دلار و رتبه سى و هشتم جهان افزايش يافت و در سال هاى بعد نيز اغلب، رشد داشته است.

اشتغال در عربستان به طور متوسط سالانه 8% افزايش داشته است، ولى وضعيت كار براى شهروندان سعودى از سامانه خوبى برخوردار نيست و نرخ بيكارى در عربستان حدود 11% اعلام شده است؛ زيرا ميزان فارغ التحصيلان دانشگاه ها در عربستان با بازار كار همخوانى ندارند. بر اساس آمار رسمى نزديك به يك سوم از جمعيت عربستان را اتباع خارجى تشكيل مى دهند كه اكثر مشاغل


1- آشنايى با عربستان، ص 29
2- فخرى، عربستان، ص 104.

ص:127

مديريتى و توليدى را به خود اختصاص داده اند. (1)در اين كشور توليد ناخالص ملى از كشاورزى، 1/ 5 از صنعت، 4/ 51 و از خدمات، 5/ 43 به دست مى آيد و نيروى كار بر حسب نوع اشتغال 40% دولتى، 25% نفت و ساختمان، 30% خدمات و 5% كشاورزى اعلام شده است. (2)دولت براى تأمين مسكن، تسهيلات و وام هاى مختلفى توسط «صندوق رشد

مستغلات» به شهروندان مى پردازد كه با اين وام ها تنها در طول برنامه چهارم بالغ بر 87000 واحد مسكونى ساخته شده است.

ج. برنامه، بودجه و رهيافت هاى توسعه اقتصادى

عربستان تا سال 2005 ميلادى، هفت برنامه توسعه اقتصادى پنج ساله را به اجرا در آورده و هم اكنون (2010- 2005) نيز در حال اجراى هشتمين برنامه اقتصادى خود مى باشد.

هنوز حدود 90% از بودجه حدود صد ميليارد دلارى سالانه اين كشور به رغم توسعه و تحول بسيار زياد اقتصادى، به نفت متكى است. (3)محور و رويكردهاى توسعه در سال هاى اخير، توسعه بخش صنعت، كشاورزى و معدن و افزايش سهم آنها در سيستم اقتصادى بوده است، هر چند كمبود آب و رشد سريع جمعيت، خوداتكايى در زمينه ميزبانى حاجيان و رونق اقتصادى حاصل از برگزارى مراسم حج و بازار پرفروش كالا در آن ايام نيز مورد توجه است.

جذب سرمايه گذارى خارجى نيز از رويكردهاى توسعه در اين كشور است و دولت توانسته است در مدت سه سال، 12 ميليارد دلار سرمايه خارجى جذب كند. اگر چه پس از يازدهم سپتامبر و ناامنى داخلى از رغبت دولت هاى ديگر


1- آشنايى با عربستان، ص 56
2- گودوين، عربستان سعودى، ص 125
3- آشنايى با عربستان، ص 26.

ص:128

براى سرمايه گذارى در عربستان كاسته شد، ولى همچنان ادامه دارد.

خصوصى سازى در دهه اخير از رونق چشمگيرى برخوردار بوده است و چون بيشتر شهروندان و سرمايه داران سعودى توان ريسك در جهان تجارت را ندارند و سود سرمايه گذارى در بانك ها نيز ناچيز است، مردم سرمايه گذارى در بازار بورس را بهترين راه كسب درآمد مى دانند. مؤسسه هاى اقتصادى اين كشور نيز از طريق بورس به جذب سرمايه هاى مردم مى پردازند، ولى بازار بورس در عربستان

به بازار بورس امارات وابسته و به همين دليل ناپايدار، متغيّر و آسيب پذير است. (1)

د. بخش هاى مختلف اقتصادى

اشاره

اقتصاد عربستان، داراى بخش هاى مختلفى است كه به برخى از مهمترين آنها اشاره مى شود:

1 انرژى

عربستان با برخوردارى از 26% ذخاير نفت جهان و 4/ 33% نفت اوپك و 2/ 5 تريليون متر مكعب ذخاير گازى و توليد 5/ 9 ميليون بشكه نفت، بزرگترين توليد كننده نفت و پنجمين صادر كننده گاز است.

نخستين امتياز كشف و توليد نفت در 1933 ميلادى به شركت استاندارد اويل كاليفرنيا واگذار شد و با پيوستن شركت هاى استاندارد اويل نيوجرسى، تكزاكو و سركنى موبيل اويل به آن، شركت «آرامكو» تشكيل شد و توليد نفت از سال 1948 و توليد گاز از سال 1990 همچنين توليد مواد پتروشيمى، پروپان، بوتان و بنزين طبيعى را در دست گرفت.


1- آشنايى با عربستان، ص 30.

ص:129

با ملى شدن نفت در سال 1975، آرامكو همچنان به عنوان شركت مشاور باقى ماند و در ديگر امور اقتصادى و اجتماعى عربستان نيز نقش و دخالت يافت.

برابر برآورد 1996 توليد و مصرف برق اين كشور 95 ميليارد كيلو وات ساعت بوده كه تماماً با سوخت فسيلى توليد مى شده است. دولت عربستان، جايگزينى گاز طبيعى به جاى نفت در صنايع، توليد برق، شيرين كردن آب شور دريا را در دستور كار قرار داده است و استفاده از انرژى اتمى در آينده را نيز مورد بررسى

قرار داده است.

2 معادن

با تصويب قانون معدن در سال 1972 م/ 1392 ه. ق. حضور شركت هاى فرانسوى، انگليسى، كانادايى و سوئيسى و شركت هاى مشترك براى كشف معادن هموار شد و كشف ذخاير عظيم طلا، سنگ آهك، سنگ گچ، سنگ مرمر، خاك رس، نمك، هيدرواكسيد آلومينيوم، سنگ آهن، مس، سرب، قلع، نقره و اورانيوم و بهره بردارى از 4500 معدن، بر درآمد اقتصادى عربستان افزود. گفتنى است در سال هاى اخير، دولت نيز شركت بزرگى در زمينه معادن راه اندازى كرده است.

3 صنايع

وزارت صنايع با ايجاد 14 شهر صنعتى به مساحت 92 ميليون متر مربع و بهره بردارى از آنها، به توسعه صنعت همت گماشته و در خردادماه 1387 شهرك بزرگ و مجهز اقتصادى ملك عبدالله را افتتاح نموده است؛ توسعه پالايشگاه ها، تأسيس و گسترش صنايع پتروشيمى و مواد شيميايى به ويژه در جده، جبيل و ينبع، افزايش مراكز صنعتى توليد آهن و فولاد و كارخانه هاى بزرگ سيمان، بهبود و توسعه صنايع سبك و مصرفى مثل چرم سازى، مبل سازى و لوازم خانگى از اقدامات رو به افزايش دولت سعودى است.

ص:130

جذب سرمايه گذارى خارجى و خصوصى در ايجاد صنايع و كارخانجات، تأسيس صندوق «توسعه صنعتى عربستان

SIDF

» براى جلب مشاركت و حمايت از بخش خصوصى، حمايت از صنايع كوچك، واگذارى وام با شرايط بسيار آسان، از رهيافت هاى اساسى عربستان براى رشد و توسعه صنعتى است.

مهم ترين شركت صنعتى عربستان، دو شركت سابك sabic (1)و سمارك

هستند كه در زمينه جذب سرمايه گذاران خارجى، توليد، پالايش و بازاريابى

پتروشيمى، مواد شيميايى، آهن، فولاد و پلاستيك و ... فعاليت دارند. توليدات اين كشور در بازار كشورهاى اروپايى، آمريكا، ژاپن و هنگ كنگ عرضه مى شود.

پس از آن دو، شركتِ صنعتى «وطنى»، صافولا، پترومين و آرامكو بخش اعظم توليدات صنعتى را بر عهده دارند.

4 كشاورزى

عربستان على رغم كمبود بارندگى و آب و زمين هاى غير قابل كشت، با صرف بودجه فراوان، توسعه راه هاى روستايى، پرداخت 50% قيمت ماشين هاى كشاورزى، دادن وام و كمك هاى بلاعوض به كشاورزان و پرداخت سوبسيد و يارانه توليد و خريد تضمينى گندم و جو، زمين هاى زير كشت را افزايش و در سال 1985 در زمينه گندم به خودكفايى رسيده است و حتى در سال 1992، 4 ميليون تن و در سال 2000 ميلادى، 8/ 2 ميليون تن مازاد گندم خويش را به جهان صادر كرده است.

همچنين توليد ميوه و سبزيجات، گوجه فرنگى، انگور و خرما و لبنيات را نيز افزايش داده و برخى از آنها را به كشورهاى عربى منطقه صادر نيز كرده است.

دامدارى اين كشور رو به رشد و كارخانجات و صنايع وابسته به كشاورزى و


1- تنها ميزان سوددهى شركت سابك در سال 2000 ميلادى، 2295 ميليون ريال سعودى بوده است.

ص:131

دامدارى همچون كارخانه بسته بندى مرغ، كنسرو سازى، روغن زيتون، آرد و روغن سويا در حال افزايش است. (1)گفتنى است براى تأمين آب كشاورزى، استخراج آب هاى زيرزمينى و شيرين كردن آب دريا مورد توجه جدى قرار گرفته است.

5 گردشگرى و جهان گردى

در دوران هاى گذشته، درآمد مربوط به ميزبانى حج، سود قابل ملاحظه اى

براى دولت داشت و در اقتصاد عربستان پس از نفت، جايگاه دوم را داشت ولى با خصوصى سازى و با عنايت به اين كه صدور رواديد براى حج و عمره مجانى است و دولت تنها از هر حاجى مبلغ 444 ريال بابت اجور الخدمات دريافت مى كند، (2)سود ارائه خدمات، حمل و نقل، غذا، مسكن و خريد سوغات، بيشتر عايدِ بخش و شركت هاى خصوصى مى شود. برابر اعلام رسمى، پيش بينى سود دولت در سال 1386 از اين بخش، تنها كمى بيش از سه ميليارد دلار است. (3)گردشگرى و جهان گردى در عربستان به سه بخش عمده تقسيم مى شود: الف. شركت كنندگان در مراسم و مناسك حج ب. بازديد كنندگان تجارى ج. جهان گردان داخلى. اخيراً گردشگرى داخلى نيز به منظور جلوگيرى از عزيمت بى رويه شهروندان به خارج از كشور، مورد تشويق حكومت واقع شده است و شوراى عالى گردشگرى در حال هزينه كردن در اين زمينه است. (4)


1- عربستان، ص 105- 112
2- آشنايى با مقررات عربستان، ص 24
3- آشنايى با عربستان، ص 28
4- فخرى، عربستان، ص 11.

ص:132

6 حمل و نقل
اشاره

حمل و نقل و ارتباطات ريلى، جاده اى و هوايى عربستان به شرح ذيل است:

الف راه آهن

نخستين شبكه راه آهن در سال 1951 ميلادى تأسيس شد و اكنون حدود 1392 كيلومتر امتداد دارد. اين شبكه بيشتر در حمل كالاهاى وارداتى به رياض و انتقال فرآورده هاى نفتى بندر دمام به خارج فعاليت دارد و ساليانه بيش از 000/ 350 نفر را نيز جابه جا مى كند. احداث شبكه سراسرى به مسافت 878/ 3 كيلومتر در دست مطالعه است.

ب جاده ها و اتومبيل

عربستان با افزايش و توسعه جاده ها و اتوبان ها بر اساس برآورد سال 1996، داراى 611/ 161 كيلومتر جاده شامل 010/ 69 كيلومتر جاده اصلى و 601/ 92 كيلومتر جاده فرعى مى باشد.

تا سال 2000 ميلادى 1/ 5 ميليون دستگاه وسيله نقليه در عربستان به ثبت رسيده است. در زمان حج، سنديكاى ماشين داران يا «النقابة العامه للسيارات»، تأمين وسايل نقليه حجاج را بر عهده دارد.

ج فرودگاه ها

عربستان غير از فرودگاه هاى نظامى، داراى 27 فرودگاه است كه فرودگاه هاى ملك عبدالعزيز در جده، ملك خالد در رياض، ملك فهد در ظهران، هفوف در احساء، فرودگاه منطقه شرقيه و فرودگاه مدينه، فرودگاه هاى بين المللى هستند. (1)


1- 1 سايت www .farsnews .com

ص:133

شركت هواپيمايى عربستان، «السعوديه » نام دارد و در سال 2000 با در اختيار داشتن 106 فروند هواپيماى بوئينگ و ايرباس و 000/ 25 كادر و 100/ 1 خلبان و كمك خلبان، بيش از 25 ميليون مسافر و 335 ميليون تن كالا را جا به جا نموده است. اين كشور، براى خريد هواپيماهاى جديد نيز قراردادهايى با آمريكا منعقد كرده است.

7 مخابرات و ارتباطات

اين كشور تا سال 2003 داراى 600/ 502/ 3 خط تلفن ثابت و 200/ 238/ 7 تلفن همراهِ مورد استفاده بوده است. (1)

8 بانك هاى داخلى، سرمايه و كمك هاى خارجى

بانك هاى مهم داخلى عربستان عبارتند از: 1. بانك الرياض 2. بانك الجزيره 3. بانك عربى وطنى 4. بانك سرمايه گذارى عربستان 5. بانك المتحد 6. بانك الراجحى (خصوصى) 7. بانك عربستان و آمريكا 8. بانك عربستان و انگليس 9. بانك عربستان و هلند 10. بانك عربستان و فرانسه.

عربستان از بنيان گذاران بانك توسعه اسلامى و يكى از اعضاى مهم بانك عرب براى توسعه آفريقا است؛ اين كشور 898 ميليون دلار به بانك جهانى و 9/ 44 ميليون دلار به بانك آسيا و از سال 1974 تا سال 1988 ميلادى بيش از 38/ 5 ميليارد دلار به 59 كشور مختلف جهان وام پرداخت نموده است.

عربستان به عنوان دومين كشور وام دهنده جهان معرفى شد و در سال 1978 ميلادى به عضويت هيأت مديره «صندوق بين المللى پول» در آمد و با


1- اينترنت.

ص:134

افزايش سهميه خود تا مرز 74/ 1 ميليارد دلار از سال 1981 حضور اين كشور در هيأت مديره تثبيت شد.

اين كشور با اختصاص 5/ 2% از توليد ناخالص داخلى براى كمك به توسعه كشورهاى ديگر، كمك هاى بلاعوض بسيارى به دولت هاى خط مقدم جبهه نموده است. (مثلا 100 ميليون دلار به بازسازى لبنان، 208 ميليون دلار به فلسطينيان و كشورهاى آسيب ديده از سوانح طبيعى)

گفتنى است اين كشور در سال هاى 1989 م/ 1410 ه. ق. براى اجراى پروژه نظامى «اليمامه » 317 ميليارد دلار و در سال 1991 ميلادى/ 1412 ه. ق براى تأمين هزينه لشكركشى آمريكا عليه عراق، 7 ميليارد دلار استقراض نموده است. به علاوه 10% سرمايه گذارى عربستان از طريق دريافت وام هاى ميان مدت تأمين شده است و شركت نفتى مشترك آرامكو نيز براى توسعه فعاليت هاى خود 5/ 1 ميليارد دلار وام چهار ساله و 900 ميليون دلار وام ده ساله

دريافت نموده است. (1)

9 مبادلات تجارى، صادرات و واردات

مبادلات تجارى و پروژه هاى مشترك عربستان با ديگر كشورهاى جهان با آمريكا، ژاپن، انگلستان، آلمان، ايتاليا، چين، فرانسه، سوئيس، كره جنوبى، سنگاپور، هند و تركيه بوده است.

عربستان به دليل وضعيت نامساعد آب و زمين، بيشترين واردات را در بخش مواد غذايى دارد. بر اساس آمار سال 2004 ميلادى، صادرات اين كشور 113 ميليارد دلار و واردات اين كشور 21/ 36 ميليارد دلار كالا شامل 22% مواد غذايى، 18% مواد شيميايى و بقيه، فلزات و مواد متفرقه بوده است.


1- عربستان، فخرى، ص 98- 101.

ص:135

در گذشته حدود 94% صادرات اين كشور نفت بود، اما با توسعه صنعت پتروشيمى، از سال 2000 ميلادى سهم نفت به 67% تقليل يافت و 1/ 17% صادرات را كالاهاى پتروشيمى و 99/ 15% بقيه را مواد غذايى، حيوانات زنده، مواد كشاورزى و شيميايى تشكيل مى دهد.

مبادلات تجارى عربستان و ايران تحت تأثير عوامل سياسى، فراز و نشيب فراوانى داشته است و در سال 2005 به 250 ميليون دلار رسيده است. كالاهاى صادراتى ايران به عربستان، قالى، قاليچه پشمى، پسته، كيف و كفش، مصالح و سنگ هاى ساختمانى، سيمان، انواع ميوه، نوشابه و آب معدنى، خاويار، مواد شوينده، مبل و مصنوعات چوبى، صنايع آلومينيوم، اتومبيل و قطعات يدكى بوده است و كالاهاى وارداتى ايران از عربستان، بيشتر مواد پتروشيمى و شيميايى نظير اوره، متانول، پلى اتيلن، دى اكسيد تيتانيوم، بوتان مايع، بنزين هواپيما، كولر گازى، نخ و الياف پلى استر مى باشد.

ص:136

چكيده فصل

عربستان به دليل موقعيت خاص جغرافيايى، عوامل دينى، سياسى، اقتصادى، تحولات سه دهه اخير منطقه اى و عضويت و نفوذ در سازمان هاى منطقه اى و جهانى از اهميتى ژئوپلتيك و جايگاهى استراتژيك برخوردار است.

پيشينه سياسى عربستان را مى توان به چهار دوران؛ باستان، ظهور اسلام، دوران شكل گيرى حكومت آل سعود و دوران معاصر تقسيم نمود. در دوران باستان گرچه دولت هايى در بخش شمالى و جنوبى وجود داشت، اما مناسبات قبيله اى حاكم بود، اسلام، قبايل را متحد كرد و حكومت واحدى پى افكند.

آل سعود پس از پيمان با محمد بن عبدالوهاب با طى فراز و نشيب هاى بسيار و تجربه دو بار سقوط، دولت سوم خود را توسط عبدالعزيز بن عبدالرحمن شكل داد و از آغاز تاكنون، 21 پادشاه از اين خاندان حكومت يافته اند.

نظام كنونى عربستان، پادشاهى مطلقه بوده و شوراى خاندان حاكم يا «مجلس الاسرة المالكه» در تعيين پادشاه نفش دارد. كشور داراى قواى سه گانه مجريه، مقننه و قضاييه تحت نظر پادشاه است. هيأت وزيران آن داراى 40 عضو است.

عربستان كه در پى سعودى سازى ملت و نهادينه سازى وهابيت است، تا كنون از حزب سياسى، آزادى بيان و انتخابات برخوردار نبوده است. ملك عبدالله با تشكيل گروه «گفتگوى ملى» و راه انداختن انتخاب نيمى از اعضاى شوراهاى شهر توسط مردان، گام هاى نخستين تمرين دموكراسى سازى در اين كشور را

ص:137

برداشته است. هم اكنون به دليل بروز حوادث خشنونت بار، برقرارى امنيت و كنترل عمليات تروريستى مورد توجه ويژه قرار گرفته است.

همسويى با سياست غرب، گسترش روابط و ترويج آموزه هاى وهابيت در ديگر كشورها از راهبردهاى اساسى سياست خارجى آل سعود است.

عربستان افزون بر چهار نيروى زمينى، هوايى، دريايى و دفاع هوايى، داراى گارد ملى (حرس وطنى) و نيروهاى شبه نظامى است.

سيستم اقتصادى عربستان بر اساس تجارت آزاد بنا شده است و خصوصى سازى را دنبال مى كند. اقتصاد اين كشور تاكنون تك محصولى و متكى به نفت بوده و دولت كه توانسته است در مدت سه سال اخير، 12 ميليارد دلار سرمايه خارجى جذب نمايد، در حال اجراى هشتمين برنامه اقتصادى است. عربستان با 113 ميليارد دلار صادرات و 21/ 36 ميليارد واردات، از تراز مثبت بازرگانى برخوردار است.

ص:138

پرسش ها

اشاره

1. چه عواملى عربستان را از جايگاه و اهميت سياسى برخوردار كرده است؟

2. عربستان در چه سازمان هاى منطقه اى و جهانى عضويت و نفوذ دارد؟

3. دولت هاى منطقه شمالى و جنوبى شبه جزيره عربستان دوران باستان را نام ببريد.

4. عامل سقوط دولت اوّل و دوم سعودى چه بود؟

5. بنيان گذار دولت سوم سعودى كه بود و تاكنون چند نفر از فرزندانش حكومت يافته اند؟

6. هيأت دولت از سه دسته و گرايش تشكيل شده است، آنها را بنويسيد.

7. راهبردهاى اساسى سياست داخلى و خارجى عربستان كدام است؟

8. ويژگى هاى سيستم اقتصادى عربستان را بنويسيد.

9. بخش هاى مختلف اقتصادى عربستان را نام ببريد و بخش جهانگردى و گردشگرى آن را تشريح كنيد.

10. درآمد نفتى عربستان و جمهورى اسلامى را مقايسه كنيد؟

ص:139

براى مطالعه بيشتر

آشنايى با عربستان، عبدالله نصيرى، نشر مشعر.

تاريخ تحليلى اسلام، سيد جعفر شهيدى.

دليل المملكة العربية السعودية، وزارت الاعلام المملكة العربية السعودية.

شناخت عربستان، على محمدى آشنانى، حوزه نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت.

عربستان، محمد فخرى، موسسه مطالعات و پژوهش هاى بازرگانى.

عربستان سعودى، ويليام گودوين، ترجمه فاطمه شاداب.

عربستان سعودى، محمد رضا برازش.

ص:140

ص:141

ص:142

ص:143

فصل سوم: وهابيت و عربستان

وهابيت و عربستان

اشاره

برخى، وهابيت را به دليل ارائه نكات بدون سابقه، يك آيين ابداعى و ذوقى از سوى محمد بن عبدالوهاب و گروهى آن را نوعى پيشينه گرايى «سلفى گرى» و احياى افراطى و خشن مذهب حنبلى دانسته اند. به گفته آنان، محمد بن عبدالوهاب خيال مى كرد كه با مذهب خود، توحيد خالص و بيزارى از شرك را به وجود آورده است و گمان مى كرد مردم از شش صد سال پيش در ضلالت بوده اند و او، دين حقيقى را تجديد كرده است!! (1)در برابر، گروهى، وهابيت را پديده اى سياسى برخاسته از اهداف استعمار انگلستان براى شكستن اقتدار و از بين بردن گستردگى و وسعت امپراتورى عثمانى و تجزيه آن، همچنين براى بر هم زدن يكپارچگى امت اسلامى و ايجاد تفرقه مداوم در آن معرفى كرده اند؛ صاحبان اين نگرش براى اثبات ديدگاه خود، به دلايل و شواهدى همچون تضاد شديد ميان وحدت امت اسلامى و قدرت و گستردگى جمعيت و دولت بزرگ عثمانى از يك سو با منافع نامشروع انگلستان از سوى ديگر، تماس هاى مستر همفر با محمد بن عبدالوهاب و تشويق هاى مكرر وى براى آشكار سازى مذهب خود، حمايت انگلستان از حكومت آل سعود و فريب دادن شرفاى حجاز، درگيرى هاى آغازين حكومت وهابى با دولت عثمانى،


1- دحلان، احمد بن زينى؛ سرگذشت وهابيت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغانى، دوم، نشر گلستان كوثر، 1378، تهران، ص 16.

ص:144

برخوردهاى خشن و تفرقه افكنانه وهابيت با ديگر مذاهب اسلامى استناد جسته اند. (1)در اين فصل به پيشينه تاريخى، زمينه هاى فكرى، معرفى بنيانگذار، آموزه هاى اعتقادى، آراى فقهى و روش، تاكتيك و ابزارهاى نوين ترويج وهابيت اشاره و در پايان پيشنهادهايى براى مقابله ارائه مى شود.

1. پيشينه تاريخى و زمينه هاى فكرى

پيامبر گرامى اسلام (ص) بعد از آن كه اسلام را بنيان نهاد، با فراخواندن مسلمانان به وحدت، جامعه اسلامى را متحد و يكپارچه ساخت؛ اما پس از رحلت آن حضرت، مسائل سياسى و سپس آموزه هاى اعتقادى و فقهى موجب پيدايش مذاهب مختلف گرديد؛ نخست در مورد جانشينى پيامبر (ص) دو رأى و انديشه شكل گرفت:

1. گروهى از بزرگان صحابه همچون ابن عباس، سلمان، ابوذر و مقداد و عده اى از مردم با استناد به واقعه غدير خم و تصريح پيامبر (ص) در مواضع متعدد، حضرت على (ع) را خليفه و جانشين پيامبر مى دانستند. صاحبان اين انديشه، «شيعه » ناميده شدند، البته واژه «شيعه» به معناى «پيرو» در رواياتى از سوى رسول خدا (ص) پيش از آن به كار رفته بود و اين نامگذارى از آن احاديث سرچشمه گرفته است.

2. در برابر، عده اى با استناد به شوراى سقيفه و بيعت مردم؛ ابابكر، عمر، عثمان و امام على (ع) را خليفه پيامبر (ص) معرفى نمودند. دارندگان اين رأى بعدها خود را «اهل سنت و جماعت » ناميدند.


1- براى اطلاعات بيشتر ر. ك. خاطرات مستر همفر، عمده الاستعمار، خيرى حماد، تاريخ نجد، سنت جون فيلبى، خاطرات حاييم وايزمن، وهابيت، نقد و تحليل، همايون همتى.

ص:145

پذيرش حكميت از سوى امام على (ع) در جنگ با معاويه موجب مخالفت، كفر دانستن و شكل گيرى گروه ديگرى به نام «خوارج » شد كه اينك جز اندكى از فرقه اعتدال يافته آن يعنى «اباضيه»، منقرض شده اند. (1)افزون بر عوامل سياسى پيش گفته، از نيمه دوم قرن اوّل هجرى، مسائلى چون جبر و اختيار، قضا و قدر، حادث يا قديم بودن كلام الهى و صفات خداوند مورد بحث و گفتگو واقع شد؛ در اين گونه مباحث، شيعيان از سخن و هدايت اهل بيت پيامبر (ع) پيروى مى نمودند ولى در ميان اهل سنت، مذاهب كلامى متفاوتى پديد آمد؛ ابتدا طرز تفكر عقل مدارانه اى به وجود آمد كه با تأمل و تفكر در مسائل اعتقادى به بحث و اظهار نظر مى پرداختند. دارندگان اين طرز تفكّر بعدها «معتزله » ناميده شدند. در خلال اين مباحثات، گروه هاى ديگر كلامى مانند جهميه و .... نيز به وجود آمدند.

در برابر گفتگوهاى كلامى و روش عقل مدارانه فوق، عده اى از محدِّثان كه به «اهل حديث » معروف گشتند، به مخالفت برخاسته، پرسش را بدعت و هر گونه انديشه و تفكر و بحث كلامى در مورد عقايد را ناروا دانسته، تنها معيار شناخت حق را «حديث» معرفى نمودند.

در رأس اين محدِّثان مى توان از عثمان بن سعيد دارمى و احمد بن حنبل نام برد كه در ردّ فرقه هاى كلامى معتزله و جهميه دست به قلم برده، با تأكيد بر لزوم حديث گرايى و تكيه بر ظاهر متون روايى، هر گونه تحليل و تأمل عقلانى و خردورزى در احاديث را ممنوع اعلام نمودند.

گفتنى است در ميان خلفاى عباسى، تنها مدافع حنبليان، متوكل عباسى بود كه هدايايى براى احمد بن حنبل فرستاد و با اهل حديث، همدلى و همراهى بسيارى نمود.


1- مطهرى، مرتضى؛ آشنايى با علوم اسلامى، كلام و عرفان، ص 25

ص:146

بعدها ابوالحسن اشعرى از معتزله جدا شد و مكتب كلامى «اشاعره » را بنيان نهاد. از آن پس اهل حديث به دو گروه تقسيم شدند:

1- حنبليان كه همچنان هر گونه مباحثه و گفتگوى كلامى در زمينه اعتقادات را حرام و ناروا مى دانستند.

2- اشعريان كه گفتگوهاى كلامى را جايز مى دانستند، ولى بر پيروى از ظواهر روايات در مسائل اعتقادى تأكيد مى ورزيدند. (1)اهل حديث به تدريج، گستره كار خود را توسعه دادند و در زمينه فقه نيز بسيارى از مردم به احمد بن حنبل گرويدند. از سوى ديگر در كنار مكتب فقهى حنابله، سه مكتب فقهى؛ حنفى، مالكى و شافعى نيز پديد آمد. مالك بن انس، همچون حنابله بحث هاى عقلى در اصول دين را ناروا و ممنوع اعلام نمود، ولى ابوحنيفه در مكتب فقهى خود با تكيه بر قياس و رأى، به استنباط احكام فقهى مى پرداخت. بدين روى مورد شديدترين حملات اهل حديث قرار گرفت.

به تدريج «اشعريان» به ويژه با حمايت حاكمان عباسى، از نظر كلامى بر انديشه هاى ديگر غلبه يافتند و حنبليان به ضعف و سستى گراييدند و كم كم از نظر فقهى نيز طرفداران خود را از دست دادند.

در اواخر قرن چهارم هجرى قمرى «بربهارى » رئيس حنبليان بغداد با تكيه بر ظواهر آيات و روايات، بار دگر عقايد تجسم گرايانه اى چون استقرار خداوند بر فراز كرسى و ديده شدن در روز قيامت را زنده ساخت و از نظر فقهى، زيارت قبور را منع كرد و نوحه گرى بر امام حسين (ع) را ناروا خواند. (2)اظهار چنين مطالبى، خشم علما و مردم را برانگيخت و موجب صدور اطلاعيه اى از سوى خليفه «الراضى» در نادرستى عقايد و توبيخ ياران او گرديد.

برابر نوشته ابن الجوزى از آن پس، وى در خانه زنى پنهان شد و در همان جا مرد


1- همان، ص 56 نيز عدل الهى شهيد مطهرى، ص 10- 25
2- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج 6، ص 248.

ص:147

و بدون اطلاع مردمان او را در همان مكان غسل دادند و به خاك سپردند. (1)حنبليان به تدريج از ميان رفتند تا آن كه در اواخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم «ابن تيميه » (2)و سپس شاگردش «ابن قيم جوزيه » (3)، آرا و نظريات بربهارى را احيا كردند و مجدداً عقايد اهل حديث را با شدت بيشترى ترويج دادند.

ابن تيميه همچون پيشينيان خود با جمود بر ظواهر متون دينى در مورد صفات خداوند، تجسم گرايانه سخن مى گفت. به همين جهت با مخالفت سختى از سوى ديگر عالمان مسلمان مواجه گرديد و در جلسه اى در حضور علما و پس از شنيدن استدلال ايشان، حرف خود را پس گرفت و توبه نمود. ولى پس از چندى، رأى فقهى او كه زيارت را امرى ناپسند اعلام كرد، بار ديگر خشم همگان را برانگيخت و به دليل مخالفت عمومى و شكايت فرقه هاى مختلف اسلامى، به دستور ملك ناصر به زندان افتاد. به گفته ابن الردى: «ابن تيميه به جهت قول به تجسيم زندانى شد.» (4)وى در زندان از دنيا رفت. (5)پس از درگذشت وى، بار دگر نهضت سلفى گرايى و رأى و انديشه حنبليان رو به افول گذاشت تا آن كه در قرن دوازدهم هجرى محمد بن عبد الوهاب با بنيان نهادن آيين بدعت آميز «وهابيت »، آن افكار را احيا نموده، شدت بخشيد و تحقق آن در جامعه عربستان را پى گرفت و با شدت عمل، زمينه تشكيل دولت وهابى- سعودى را فراهم ساخت و با بستن پيمانى با امير درعيه محمد بن سعود


1- ابن تيميه، منهاج السنة النبويه، ج 6، ص 32
2- احمد بن عبدالحليم معروف به ابن تيميه به سال 661 در شهر حران شام متولد شد و به سال 728 قمرى درگذشت. جمع بسيارى از انديشمندان اهل سنت همچون صفى الدين ارموى، شهاب الدين حلبى، كمال الدين زملكانى، شمس الدين ذهبى، يافعى، ابن حجر هيتمى، ملاعلى قارى حنفى و ... از مخالفان و منتقدان سرسخت او هستند. طبسى، نجم الدين؛ فرقه اى براى تفرقه، ص 21- 13
3- محمد بن ابى بكر زرعى حنبلى معروف به ابن قيم متوفاى 751 ق از شاگردان و احياگران افكار ابن تيميه
4- تتمة المختصر، ج 2، ص 363
5- رحله ابن بطوطه، ج 1، ص 57.

ص:148

جد آل سعود و اعمال زور، خود رهبرى مذهبى و ابن سعود، رهبرى سياسى را بر عهده گرفت.

حكومت وهابى آل سعود با پشت سر گذاشتن فراز و نشيب هاى بسيار و تجربه دو بار سقوط، در سومين بار تثبيت شد و هم اكنون در عربستان زمام امور را در دست دارد.

2. بنيانگذار وهابيت

محمد بن عبدالوهاب در آغاز قرن دوازدهم هجرى به سال 1111 هجرى (1)در شهر «عينيه» در سرزمين نجد متولد شد. پدرش عبدالوهاب از علماى مذهب حنبلى و قاضى آن شهر بود. (2)محمد بن عبدالوهاب از كودكى نزد پدر به تحصيل و مطالعه مذهب حنبلى پرداخت و به تدريج شيفته افكار ابن تيميه و ابن قيم جوزيه گرديد و تحت تأثير افكار آنان، خرده گيرى هاى خود را نسبت به عقايد و اعمال مذهبى مردم آغاز نمود!

در اوان جوانى به مكّه و مدينه شتافت و توسل مردم به پيامبر (ص) در حرم نبوى را به صراحت انكار نمود. پس از بازگشت به سرزمين نجد، به بصره رفته، مدتى كوتاه در آن جا سكنى گزيد و در آن شهر با مستر همفر جاسوس انگلستان كه خود را در ميان كشورهاى اسلامى، مسلمان و با نام محمّد (ص) معرفى


1- روحانى، حبيب؛ چهره واقعى وهابيت، ص 7. يا سال 1115، سبحانى، جعفر؛ آيين وهابيت، ص 34
2- به گفته برخى از مورخان، نياكان عبدالوهاب از يهوديان دوغى تزكيه بوده و نام جد اعلاى وى شولمان قرقوزى بوده است كه پس از عزيمت به شام و تغيير نام خود به سليمان مورد شناسايى و حمله قرار گرفته و به مصر گريخته و سپس با طرد از اين كشور، به مكه و سپس به نجد و شهر عينيه رفته و در آنجا سكونت گزيده و بومى شده است. داودى مهاجر تهرانى، سپيده فريبا، عربستان سعودى و جناح هاى سياسى، به نقل از ناصر السعيد.

ص:149

مى نمود، (1)آشنا شد. (2)به هر حال پسر عبدالوهاب در شهر بصره، مخالفت خود را با بسيارى از عقايد و اعمال مذهبى مردم آشكار ساخت. اين اقدام باعث گرديد مردم حضور وى در شهر را برنتافته، او را از ديار خود برانند.

پس از رانده شدن از بصره، عده اى از تاريخ نگاران از سفر وى به ايران به ويژه از اقامت طولانى وى در اصفهان و شيراز گزارش هايى ارائه نموده اند. (3)مستر همفر نيز كه در خاطرات خود به اين سفر اشاره نموده است، مدعى است كه سفر به ايران به توصيه وى صورت پذيرفته است. (4)برخى پس از اخراج از بصره، ورود او را به شهر «زبير» گزارش نموده اند كه پس از آن به شهر «احسا» رهسپار گرديد و به سال 1139 قمرى به شهر حريمله كه به تازگى پدرش بدان منتقل شده بود، عزيمت كرد و تحصيلات دينى خود را نزد پدر پى گرفت؛ در طى اين دوران كه او افكار خود را ابراز مى داشت، هماره ميان او و پدر و اساتيد ديگرش، نزاع و جدال جريان داشت؛ زيرا وى بر انكار عقايد و اعمال مذهبى مردم اصرار داشت و پافشارى مى نمود! و آنان بطلان نظريات وى را با استدلال، براى مردمان بازگو مى نمودند، به همين روى، كارى از پيش نبرد.


1- منبع اين مطالب، خاطرات مستر همفر است كه در ابتدا در مجله اشپيگل منتشر و سپس به عربى و هم اكنون به فارسى ترجمه شده است
2- به گفته مستر همفر، وى جوان مغرورى بود كه خود را مجتهدى آگاه تر از امامان چهارگانه اهل سنت مى دانست و براى هيچ يك از مذاهب اهل سنت و حتى ديدگاه هاى خلفاى اوّليه، اصالتى قائل نبود و زمينه بسيار مناسبى براى ايجاد مكتبى جديد داشت و من با تشويق او به احياى دوباره دين اسلام!! و جعل خوابى دروغين مبنى بر اين كه پيامبر تو را به آشكار ساختن عقايدت فراخوانده است، برانگيختم. خاطرات مستر همفر، ترجمه على كاظمى، كانون نشر انديشه اسلامى، ص 68- 40
3- عبدالمطلب ششترى در پايان كتاب «تحفه العالم» تأليف 1216 قمرى، عبدالرزاق دنبلى در كتاب «مآثر سلطانيه» از ص 82 به بعد، محمد تقى سپهر در «ناسخ التواريخ» ج 1، ص 140- 119، ميرزا ابوطالب اصفهانى در «سفرنامه» و لوتروپ استودارد آمريكايى به سفر وى به ايران اشاره كرده اند. فقهى، وهابيان، ص 118- 119
4- خاطرات مسترهمفر، ص 80.

ص:150

در سال 1153 ه ق پدرش عبدالوهاب چشم از جهان فرو بست و با از ميان رفتن اين مانع بزرگ، وى دعوت و فراخوانى به عقايد خويش را علنى تر ساخت!

پس از پدر، برادرش سليمان بن عبدالوهاب به مخالفت برخاست و دو كتاب به نام «الصواعق الالهيه فى الرد على الوهابيه» و «فصل الخطاب فى الرد على محمد بن عبد الوهاب» در نقد وى نگاشت و در مقدمه كتاب نخستين، ضمن برشمردن صفات كسى كه رهبرى دينى را بر عهده مى گيرد، چنين نوشت:

«امروز مردم به كسى مبتلا شده اند كه خود را به قرآن و سنت منتسب نموده و از دانش هاى آن استنباط مى كند و به مخالفان خود نيز اعتنا نمى كند و وقتى از او خواسته مى شود كه سخنانش را به اهل علم عرضه كند، سر باز مى زند؛ بلكه بر مردم واجب مى سازد كه سخن او را بپذيرند. هر كس مخالفت بورزد، نزد او كافر شمرده مى شود. اين در حالى است كه در او يك ويژگى از ويژگى هاى اهل اجتهاد نيست، نه! قسم به خداوند يك دهم آن صفات را نيز واجد نيست در عين آن كه بسيارى از نادانان، كلام او را پذيرفته اند. پس «إِنَّا للهِ و إِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ » ... خدايا! آن گمراه را هدايت كن و او را به حق بازگردان.» (1)افزون بر برادر، ديگر انديشمندان و علماى اهل سنت نيز با وى مخالفت كرده و در نقد وى، كتاب هايى منتشر ساختند. (2)محمد بن عبدالوهاب با تبليغ گسترده آيين خود، جمعى از مردم حريمله را با خود همراه ساخت و كم كم در سرزمين نجد شهرت يافت! و براى گسترش افكارش با برخى از طرفدارانش به زادگاه خود شهر «عينيه» رهسپار گرديد؛ عثمان بن حمد حاكم آن روز شهر عينيه در ابتدا وى را گرامى داشت و حتى به

دستور او، مقبره زيد بن خطاب برادر عمر بن خطاب از شهداى جنگ يمامه را


1- شيخ سليمان بن عبدالوهاب، الصواعق الالهيه فى الرد على الوهابيه، چاپ سوم، مكتبه ايشيق، استانبول، تركيه، 1979 ميلادى، ص 4
2- سرگذشت وهابيت، ص 14- 15.

ص:151

تخريب نمود، (1)ولى پس از دريافت نامه اى توبيخ آميز از امير «احسا» كه فعاليت و اقدامات محمد بن عبد الوهاب را ناروا دانسته بود، وى را نزد خود خواند تا عذر وى را از اقامت در شهر بخواهد.

محمد بن عبد الوهاب در سخنانى طمع برانگيز، او را به يارى خود دعوت نمود، اما سخنانش سودمند نيفتاد. به ناچار به سال 1160 هجرى قمرى از شهر عينيه خارج و به شهر «درعيه» رهسپار گرديد؛ امير درعيه محمد بن سعود جدّ آل سعود به توصيه همسرش به ديدار وى شتافت و در پايان مذاكرات، توافق شد محمد بن عبدالوهاب رهبرى مذهبى و محمد بن سعود، رهبرى سياسى و حكومت را بر عهده گيرد.

پس از آن محمد بن عبدالوهاب با نگارش نامه به رؤسا و قضات سرزمين نجد، همگان را به اطاعت از خود فراخواند و محمد بن سعود را به تجهيز سپاهى گران تشويق نمود. هر كس به او مى گرويد بايد سرش را مى تراشيد (2)و هر كس عقايد او را نمى پذيرفت و از پيروى وى سر باز مى زد، همانند كافران محارب به قتل رسيده، اموالش تصاحب مى شد و به عنوان غنيمت جنگى محسوب مى گرديد. (3)شهرهاى اطراف به تدريج مورد حمله قرار گرفت و تصرف آنها در دستور كار قرار گرفت. بدين سان سرزمين نجد، يمن و حجاز، مورد يورش قرار گرفت و تصرف شد.

اگر چه محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 هجرى قمرى در اواخر امارت عبدالعزيز، در سن 91 يا 98 سالگى چشم از جهان فرو بست، اما حاكمان آل سعود با استناد به انديشه و فتواى وى، در سالروز خجسته عيد غدير در هجدهم ذى حجه سال 1216 هجرى قمرى، با سپاهى متشكل از بيست و پنج هزار نفر به


1- وهابيان، ص 121
2- وهابيان، ص 127، سرگذشت وهابيت، ص 33
3- سبحانى، جعفر؛ مع الوهابيين، ص 16.

ص:152

شهر كربلا حمله نموده و بسيارى از مشتاقان زيارت قبر سالار شهيدان را كه از ايران، تركيه و سرزمين هاى عربى به آنجا عزيمت نموده بودند، به قتل رسانده، به غارت نمودن حرم امام حسين (ع) و سوزاندن صندوق قبر حبيب بن مظاهر پرداختند.

حملات مكرر به نجف اشرف به دليل عنايات الهى و آمادگى و مسلح شدن مردم به دستور آيت الله كاشف الغطا، ناكام ماند.

در سال 1218 هجرى قمرى پس از تصرف مكه، گنبد و بارگاه هايى كه در جنةالمعلى و ... وجود داشت، تخريب گرديد و در سال 1344 ضريح امامان بقيع (ع) در شهر مدينةا منهدم شد و جز حرم پيامبر گرامى اسلام (ص)، مقبره اى پا بر جا نماند!

3. آموزه هاى اعتقادى وهابيت

اشاره

وهابيون، نه تنها فقط خود را، موحد كامل و بر كنار از هرگونه شرك دانسته!! بلكه خود را تنها منادى توحيد در جهان و اساس مسلك خود را نشر توحيد به ويژه توحيد الوهيت (توحيد عبادى) معرفى مى كنند!! آنان ديگر فرقه هاى اسلامى را نسبت به توحيد الوهيت، يا اساساً جاهل دانسته يا عقايدشان را آميخته به شرك معرفى مى كنند و به طور خاص و ويژه، بر اساس تعصب و عناد، بدون مراجعه به مطالب و شنيدن و فهم افكار ناب شيعى، شيعه را تكفير و مورد هجوم انواع اتهامات قرار مى دهند.

آن چه موجب تأسف شديد است و رسالت پيروان مكتب اهل بيت (ع) را بسيار سنگين ساخته، نشر عقايد غلط و تجسم گرايانه در مورد خداوند متعال و صفات متعالى اوست كه تحت عنوان ديدگاه اصيل توحيد اسلامى معرفى و به دليل اشتياق فطرى و جهل ناآشنايان نسبت به توحيد ناب اسلامى، پذيرفته مى شود و يا با ترس از تكفير و يا با جبر و خشونت بر آنها تحميل مى گردد!!

ص:153

الف. توحيد

خدايى كه وهابيت و رهبران فكرى آن، به گمان خود پرچم توحيد او را برافراشته اند، داراى جسم و جهت و قابل اشاره است و از اعضا و جوارح و دست و صورت برخوردار مى باشد و هم اكنون بر روى عرش استقرار يافته و در روز قيامت نيز با چشم سر ديده مى شود!!

بنيانگذار اين تجسيم و تشبيه در اصول اعتقادى، احمد بن حنبل است كه خدا را داراى جهت و بر روى عرش خود مستقر دانسته و انكار اين عقيده را در حد ارتداد معرفى مى كند. (1)حتى فرزند او عبدالله بن احمد بن حنبل نيز به سندش از عمر بن خطاب نقل مى كند: «هر گاه خداوند بر كرسى خود مى نشيند، صدايى همانند صداى زين شتر هنگام سوار شدن شخص سنگين بر آن شنيده مى شود!!!» (2)ابن تيميه نيز مى گويد: «بسيارى از اهل اسلام درباره خالق معتقدند: او جسمى است كه شبيه ساير اجسام نيست و حنابله و تابعين آنها بر اين اعتقادند.» (3)ابن تيميه در كتاب الفتاوى مى گويد: «آنچه كه در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاق پيشينيان بر آن است، حق مى باشد. حال اگر از اين امر لازم آيد كه خداوند متصف به جسم بودن شود، اشكالى ندارد؛ زيرا لازمه حق نيز حق است.» (4)ابن تيميه تصريح مى كند: اكثر اهل سنت بر اثبات رؤيت خدا اتفاق دارند و اجماع گذشتگان بر آن است كه ذات احديت را در آخرت مى توان با چشم ديد

ولى در دنيا نمى توان ديد، ولى درباره پيامبر (ص) اختلاف است كه آيا او، خدا را


1- طبسى، نجم الدين؛ رويكرد عقلانى بر باورهاى وهابيت، انتشارات امير العلم، ج 1، ص 22
2- كتاب السنة، ص 79
3- بيان تلبيس الجهمية، ج 1، ص 25
4- الفتاوى، ج 5، ص 192.

ص:154

در اين دنيا ديده است يا خير؟ (1)ابن تيميه در برابر آيه شريفه سوره انعام كه به صراحت، ديدن خداوند را به طور كلى نفى نموده، مى فرمايد: «لَاتُدرِكُهُ الابصَارُ وَ هُوَ يُدرِكُ الابصَارَ، ديدگان او را ادراك نمى كنند ولى او ديدگان را ادراك مى كند.» (2)به توجيهى شگفت آور دست يازيده مى گويد: «ممكن است رؤيت باشد، بدون آن كه ادراك صورت گيرد.» (3)ابن تيميه آشكارا خداوند را داراى جهت و قابل اشاره مى داند و در اين اعتقاد، به ظاهر آيات و اخبار بسيارى استدلال مى كند. (4)وى كتاب رساله حمويه را براى اثبات اين مطلب نوشته كه خداوند در روى عرش و بالاى آسمان ها است و مى توان با انگشتان دست به او اشاره نمود و گاه نيز مى خندد!! به اعتقاد وى هر كس معتقد نباشد خدا بر فراز عرش و در بالاى آسمان هاست، بايد او را توبه داد و اگر توبه نكرد، بايد او را كشت! (5)او گام را فراتر نهاده، به استناد برخى از آيات، خداوند را داراى اعضا و جوارحى همچون دست و صورت مى داند، ولى به استناد آيه شريفه: «لَيسَ كَمِثلِهِ شَى ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ، چيزى مانند او نيست و اوست شنواى بينا.» (6)لطف كرده، مى گويد: اعضا و جوارح يا بالاى عرش بودن خداوند، مثل دست و پا و صورت و بالاى صندلى بودن مخلوقات نيست!! او تأويل اين گونه آيات و جستجوى فهم مقصود آنها را كار متكلّمين و متأثّر از بيگانگان و ناپسند مى داند! (7)


1- منهاج المنتظم السنة النبوية، ج 2، ص 250
2- انعام: 103
3- منهاج المنتظم السنة النبوية، ج 2، ص 240- 278
4- منهاج المنتظم السنة النبوية، ج 2، ص 240، الفتاوى الكبرى، ج 5، ص 54
5- مجموعه الرسائل، رساله عقيدة الحمويه، ج 1، ص 429
6- شورى: 11
7- همان، ص 429.

ص:155

ابن قيم جوزيه شاگرد وى، نيز مى گويد: «قرآن و سنت متواتر و اجماع صحابه و ائمه اسلام و اهل حديث و ... بر اين عقيده اند كه خداوند متعال در روز قيامت با چشم سر به طور عيان رؤيت مى شود؛ همان گونه كه ماه شب چهارده و خورشيدِ هنگام ظهر را مى توان ديد.» (1)شگفت انگيزتر اين كه نماد تبليغى وهابيت، دكتر قفارى به فرافكنى پرداخته و شيعه را متهم به تجسّم نموده، مى گويد: «اصل افكار تجسّم و مذهب آن از شيعه سرچشمه گرفته است. ابن تيميه اوّلين كسى است كه اين را به اثبات رسانده و گفته: اوّل كسى كه در اسلام قائل به جسمانيت خداوند شده، هشام بن حكم مى باشد.» (2)

ب. نبوت

ابن تيميه، انبيا را پس از مبعوث شدن به نبوت آن هم فقط در موارد تبليغِ احكام، معصوم مى داند. (3)وى احاديث بسيارى را كه در مورد زيارت قبر پيامبر (ص) وارد شده، تضعيف و تخطئه نموده، به صراحت مى گويد: «هر كس معتقد باشد، وجود پيامبر پس از وفات همانند وجود او در زمان حيات است، اشتباه عظيمى مرتكب شده است.» (4)وى سيره صحابه را در زيارت قبور و به ويژه نزديك شدن به قبر پيامبر را كافى نمى داند! وى حتى مشاهده قبر پيامبر را ممنوع دانسته، مى گويد: دليل ديگرى لازم است. (5)به نظر ابن تيميه، اگر كسى از زيارت قبر پيامبر، قصد دعا و سلام نداشته


1- هادى الارواح الى بلاد الارواح، ص 305
2- اصول مذهب الشيعه، ج 1، ص 529؛ منهاج المنتظم السنة النبوية، ج 1، ص 20
3- ابن شاكر، ج 1، ص 79
4- الرد على الاخنائى، ص 54
5- الرد على الاخنائى، ص 114- 99.

ص:156

باشد، بلكه منظور او طلب حاجت از پيامبر باشد و براى اين منظور در نزد قبر مطهر، صداى خود را بلند كند، چنين كسى رسول خدا را اذيت كرده و به خدا شرك آورده و به خود ستم روا داشته است. (1)و اگر كسى بگويد: يا رسول الله! و يا نام هاى ديگر از اين قبيل را بر زبان جارى سازد و قصد او از اين خطاب ها، دفع شر يا جلب خير باشد و امورى را در نظر بگيرد كه جز خداوند كس ديگرى قدرت انجام آن را ندارد، چنين كسى مشرك و ريختن خونش جايز و تصرف در اموال او مباح مى باشد. (2)ابن تيميه هر روايتى را كه مخالف عقايد اوست، مجعول معرفى مى كند ولى براى اثبات آراى خود به هر حديث و نوشته اى تمسك مى جويد. وى تمام احاديث بيانگر اسباب نزول در مورد آياتى كه در فضايل اهل بيت وارد شده اند، همچنين روايات نبوى در اين مورد را رد مى كند، ولى به گونه اى مداوم از دشمنان آنها تمجيد كرده و براى فضايل معاويه و عدم جواز سب و لعن يزيد، دست به قلم مى برد و كتاب مى نويسد و در آنها يزيد را از اتهام حمل سر مقدس امام حسين به شام و زدن چوب بر لب و دندان مبارك حضرتش تبرئه مى كند. (3)گفتنى است در مورد صحابه، وهابيون به تناقض عجيبى گرفتار آمده اند؛ از يك سو برخى از صحابه را كافر مى دانند؛ بر اساس نوشته محمد بن عبد الوهاب: «گروهى از صحابه با آن كه نماز مى گزاردند و در ركاب پيامبر جهاد نموده زكات مى دادند و روزه مى گرفتند، در عين حال كافر و از اسلام دور بودند.» (4)


1- الجواب الباهر، ص 50
2- جزيرة العرب فى قرن العشرين، ص 339
3- رأس الحسين، ص 207 و الوصيه الكبرى، ص 53 به نقل از ابن تيميه فى صورته الحقيقه، ص 20- 24
4- ر. ك. الرسائل العمليه التسع و رسالة كشف الشبهات، ص 120.

ص:157

و از سوى ديگر، عايشه، طلحه، زبير و معاويه را در جنگ با امام على، تبرئه كرده و كسانى چون يزيد بن معاويه را با آن همه جنايت بى سابقه مى ستايند. (1)وهابيون از رهبران فكرى گذشته خود همچون احمد بن حنبل و ابن تيميه نيز پيشى گرفته اند. شيخ رضوان العدل شافعى مصرى مى گويد: «بعد از ابن تيميه، محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم ظهور كرد، او خط ابن تيميه را دنبال كرد و بر آن، حرف هاى سخيف و قبيحى را اضافه نمود. او رئيس طايفه وهابيه است، خداوند آنان را قبيح گرداند ...» (2)به عنوان نمونه، در حالى كه احمد بن حنبل هيچ يك از اهل قبله را به دليل انجام گناه كبيره و صغيره كافر نمى داند، مگر تارك نماز را! ابن تيميه نيز مى گويد: كسى كه موافقان خود را دوست بدارد و با مخالفان خود دشمن باشد و در جماعت مسلمين، تفرقه ايجاد كند و كسانى را كه در مسائل فكرى و اجتهادى با او مخالفند، كافر و فاسق شمارد و جنگ با آنان را مباح داند، خود از اهل تفرقه و اختلاف است (3)، بن باز مفتى پيشين آل سعود مى گويد: «كسى كه منكر رؤيت خداوند متعال در آخرت است، پشت سرش نمى توان نماز گزارد و او نزد اهل سنت و جماعت، كافر است.» (4)بيان ديگر آموزه هاى اعتقادى و نقد و بررسى مطالب پيش گفته، نيازمند تأليف كتاب مستقلى است و فرصت و مجال ديگرى مى طلبد. (5)


1- ر. ك، وهابيت در ترازوى نقد
2- روضة المحتاجين لمعرفة قواعد الدين، ص 384
3- مجموعه فتاواى ابن تيميه، ج 3، ص 349
4- فتاوى بن باز، رقم 2887
5- براى اطلاعات بيشتر رجوع شود به الذريعه، ج 10، ص 235 و 236 و آيت الله سبحانى، آيين وهابيت و محمدى آشنانى، على؛ وهابيت در ترازوى نقد، ابراهيمى، محمد حسين؛ تحليلى نو بر عقايد وهابيان، قزوينى، علامه سيد محمد حسن؛ فرقه وهابى و پاسخ شبهات آنها، فقيهى، وهابيان و ...

ص:158

4. آراى فقهى وهابيت

اشاره

وهابيون چنين مى پندارند كه بناسازى، تعمير و زيارت قبور، برگزارى نماز در كنار قبور، توسل و تبرك جستن، طلب شفاعت، نذر و برگزارى مجلس بزرگداشت انبيا و اولياى الهى، پرستش آنها محسوب شده و شرك و حرام است و مسلمانان به خاطر انجام اين گونه اعمال، مشرك و در صورت عدم توبه مستحق قتل هستند!!

الف. تحريم بناسازى و تعمير و ترميم قبور

از ديدگاه ابن تيميه و وهابيون، ساختن بنا بر فراز قبر پيامبران و اولياى الهى و تعمير قبور آنان حرام و تخريب آن واجب است! دليل آنان برخى از رواياتى است كه «تسويه» قبور را مطلوب مى داند و يا ساختن بنا بر آن را مكروه معرفى مى كند! (1)

ب. تحريم ساختن مسجد، روشن نمودن چراغ، برگزارى نماز و دعا نزد قبور

در ديدگاه فقهى آنها، روشن نمودن چراغ، ساختن مسجد براى نماز و خواندن دعا در كنار مزار اولياى الهى حرام است! دليل آنان پاره اى از روايات است كه در آنها توصيه شده، قبور انبيا و صالحان را مسجد قرار ندهيد. (2)


1- ابن قيم الجوزيه، زاد المعاد الى هدى خير العباد، ص 661
2- صحيح مسلم، ج 2، ص 66 و 68، سنن نسائى، ج 3، ص 77.

ص:159

ج. تحريم سفر براى زيارت قبور وممنوعيت زيارت قبور براى زنان

وهابيون زيارت قبور را عبادت قبور ناميده، سفر نمودن براى زيارت قبور انبيا و اولياى الهى را حرام مى دانند و در اين فتوا به رواياتى از ابو هريره كه سفر را تنها

به سه مسجد توصيه مى كند، تمسك جسته اند. آنان اعتقاد به همانندى وجود پيامبر در زمان حيات و پس از وفات را خطايى بزرگ معرفى مى كنند. (1)

د. تحريم توسل و تبرك جستن به آثار اولياى الهى

نزد وهابيون، توسل به انبيا و اولياى الهى، عملى شرك آميز و حرام است. آنان گاه توسل به ذات اوليا را ممنوع ولى توسل به مقام، دعا و شفاعت آنها را جايز و گاه توسل در حال حيات را مجاز مى دانند و بعد از وفات را منع مى كنند!! (2)

ه. تحريم ندا، استمداد و درخواست حاجت از غير خدا

از ديدگاه مذهب وهابيت، هر گونه ندا، استمداد، استغاثه و كمك خواستن از غير خداوند، عبادت كردن آنان و در نتيجه حرام و موجب شرك است!

و. تحريم درخواست شفاعت از اولياى خداوند

آنان گرچه اصل شفاعت را پذيرفته اند، ولى شفاعت خواستن از انبيا و اولياى الهى را شرك و حرام مى دانند.

ز. تحريم سوگند به غير خداوند

وهابيون سوگند به غير خداوند را پرستش و عملى شرك آميز و حرام مى دانند!


1- ر ك: الرد على الاخنائى، ابن تيميه
2- مكارم شيرازى، ناصر؛ شيعه پاسخ مى گويد، هشتم، ناصر مدرسة الامام على بن ابى طالب، 1386، قم، ص 244.

ص:160

ح. تحريم مجالس بزرگداشت ياد اولياى الهى

وهابيون برگزارى هر گونه مجلس بزرگداشت ميلاد يا مجالس سالگرد رحلت و سوگوارى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (ع) و گريه بر مصائب

آنان و اطعام مردم در اين مجالس را بدعت و حرام مى دانند!

ط. تحريم نذر براى غير خداوند

نزد وهابيون نذر و ذبح گوسفند براى غير خداوند، عملى شرك گونه و حرام است!

5. وهابيت در دوران معاصر

اشاره

وهابيت در دوران معاصر با تكيه بر درآمدهاى كلان نفتى و مجهز شدن به مراكز علمى پژوهشى نوين و با برخوردارى از پيشرفته ترين امكانات چاپ و نشر و با بهره بردارى از فناورى و تكنولوژى هاى اطلاعات، طرح و برنامه و تاكتيك هاى جديدى در پيش گرفته كه بدان اشاره مى شود:

الف. حوزه هاى دينى

حوزه هاى علميه وهابيت، به تدريج به شكل دانشگاه درآمده است كه مهم ترين آنها عبارتند از:

دانشگاه اسلامى مدينه منوّره: اين دانشگاه كه اكنون به يك مركز اسلامى جهانى تبديل شده، داراى پنج دانشكده شريعت، تبليغ و اصول دين، قرآن و مطالعات سياسى، روايات شريفه و مطالعات اسلامى و زبان عربى است.

دانشگاه ام القراى مكه؛ اين مركز علمى، داراى دانشكده هاى تعليم و تربيت، مطالعات و كتابدارى است و كتابخانه مجهز آن بيش از 000/ 50 جلد

ص:161

كتاب دارد و بيش از 000/ 20 دانشجو از سراسر جهان در آن به تحصيل اشتغال دارند.

گفتنى است در اين دو دانشگاه، دانشجويان خارجى همراه دانشجويان داخلى، با هزينه دولت عربستان و با دريافت كمك هزينه تحصيلى، به تحصيل، اشتغال

دارند و پس از بازگشت به كشورشان، به تبليغ وهابيت مى پردازند.

البته دانشگاه ملك سعود رياض، با ايجاد دانشكده آداب و دانشگاه ملك عبدالعزيز جده با ايجاد دانشكده تربيت در مدينه نيز به گونه اى در اين امر سهيم هستند.

ب. رهبران مذهبى
اشاره

رهبران مذهبى وهابيت، نقش مهمى در مسائل مختلف اين كشور دارند. در دوران معاصر، آنان داراى گرايشات گوناگون بوده اند و بر يك گونه و يك نظر نيستند؛ قشر سنتى آنها، تندرو و مدافع سياست و عملكرد حكومت است. در كنار آنان، روحانيون جوان و بنيادگرايى به وجود آمده اند كه به عنوان جناح غير رسمى، خود را احياگر واقعى سلفى گرى و وهابيت مى دانند و از سياست هاى دولت به ويژه در مورد ارتباط با جهان غرب انتقاد مى كنند. عبدالله العبيكان، سفر الحوالى، سلمان العودة، الشعيبى، شيخ طريرى و ... نماد اين طرز تفكر هستند. آنان پس از جنگ دوم خليج فارس، نامه سرگشاده موسوم به «مُذكّرة النصيحة» را به پادشاه نگاشته و منتشر ساختند.

افزون بر آن، اخيراً گرايشات اعتدالى در ميان روحانيون وهابى، رو به افزايش نهاده است و برخى از آنان بدفهمى نسبت به آموزه هاى اعتقادى و فقهى ديگر مذاهب اسلامى و تكفير و مشرك خواندن آنها را برنتافته، به انتقاد از تندروى هاى مذهبى وهابيت پرداخته اند.

ص:162

به عنوان نمونه مى توان از «يوسف بن علوى» با نگارش كتاب «مفاهيم يجب ان تصحح؛ مفاهيمى كه بايد بازنگرى و تصحيح شود» (1)و شيخ حسن بن فرحان مالكى با نگارش كتاب «داعية و ليس نبياً؛ محمد بن عبدالوهاب اصلاح طلب بود

نه پيامبر!» نام برد. هر چند اين كتب و صاحبان آن توسط قشر سنتى، مورد هجوم قرار گرفته و تكفير شدند.

نمونه ديگر دكتر حمزه المزينى از متفكران معاصر سعودى است كه با انتقاد و تفرقه افكنانه، خواندن نوشته اخير شيخ سلمان العوده در روزنامه «الجزيره»، تكفير شيعيان را اقدامى بر خلاف خواسته ملك عبدالله مبنى بر ايجاد همبستگى ميان گروه هاى مختلف دانسته و از وى و ديگران خواسته كه از به كار بردن واژه «الرافضى» براى شيعيان خوددارى كنند. (2)رهبرى دينى عربستان در سازمان هاى ذيل، نهادينه شده است:

1 خاندان آل شيخ

بر اساس توافق نخستين، رهبرى مذهبى و اداره وزارت و سازمان هاى آموزشى، مذهبى و فرهنگى و قضايى در اختيار شيخ محمد بن عبدالوهاب، فرزندان و نوادگان وى مى باشد؛ بدين رو طايفه آل شيخ داراى موقعيت و جايگاه خاصى در رهبرى دينى وهابيت و عربستان مى باشند.

2 هيأت علماى بزرگ هيئت كبار العلما (س)

در رأس مؤسسه هاى دينى عربستان، «هيأت علماى بزرگ» قرار دارد. اين سازمان كه در سال 1373 قمرى در زمان ملك فصيل تأسيس شد و اكنون


1- براى اطلاعات بيشتر به ميقات حج، فصلنامه فرهنگى، اجتماعى، سياسى، تاريخى، شماره 57، پاييز 1358، ص 151- 174
2- ميقات حج، شماره 61، پاييز 86، ص 175.

ص:163

مركب از 21 تن از علماى برجسته عربستان مى باشد.

وظيفه اصلى اين سازمان صدور فتوى در مسائل مذهبى و سياسى است. رياست اين سازمان كه به حكم پادشاه منصوب مى گردد، مفتى كل كشور «مفتى المملكة» ناميده مى شود.

اكنون مفتى كل و رئيس اين سازمان، شيخ عبدالعزيز بن عبداله آل الشيخ

است كه از سال 1320 پس از مرگ بن باز، توسط ملك فهد به اين سمت منصوب شده است.

3 امامان جمعه و جماعت و مبلغان

در عربستان، بيش از 6 هزار نماز جمعه و در اغلب 30 هزار باب مسجد جامع و معمولى آن، نماز جماعت برگزار مى گردد. در اين مساجد، حدود 90 هزار امام جماعت و مؤذن به انجام وظيفه مشغول هستند.

افزون بر امامان جمعه و جماعت، پژوهشگران و مبلّغان وهابيت نيز براى تعميق فضاى دينى كشور از كليه وسايل و امكانات اطلاع رسانى بهره بردارى نموده و به ترويج وهابيت در كشورهاى مختلف مى پردازند.

6. مراكز و سازمان هاى وابسته

اشاره

در تشكيلات حكومتى عربستان، سازمان هايى همچون وزارت حج، اوقاف و ... براى انجام امور مذهبى تأسيس شده و به انجام امور دينى مى پردازند كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

الف. وزارت حج

وزارت حج عربستان كه مسؤول تنظيم و هماهنگى مسائل حج است، براى اداره امور مختلف حجاج، چندين اداره تأسيس نموده كه انتخاب و تغيير رؤساى

ص:164

آنها از اختيارات وزير حج مى باشد:

1. مؤسسه مطوّفين: اين مؤسسه در سال 1405 ه. ق براى ادامه خدمات رفاهى به حجاج به فرمان ملك فهد و تصويب هيأت وزيران، تأسيس شد. وظايف اين مؤسسه، مديريت امور استقبال، اسكان، نظم، ستاد هدايت گمشدگان، اداره درمان بيماران، بعثه ها، گذرنامه، حمل و نقل حاجيان براى رفتن به منا و عرفات،

نظافت و مفروش كردن چادرها، تأمين آب آشاميدنى و جمع آورى زباله است.

2. مكتب اهلبة الادلاء: اين دفتر كليه وظايف مؤسسه مطوفين در شهر مدينه منوره را بر عهده دارد. (1)3. النقابه العامه للسيارات / سنديكاى ماشين داران زمان حج: تأمين وسايل نقليه حجاج و حمل و نقل حاجيان را انجام مى دهد.

4. مكتب الوكلاء الموحد: ايجاد رابطه بين حجاج و بعثه هاى حج با سه مؤسسه مطوفين، مؤسسه راهنمايان و سنديكاى ماشين داران و هماهنگى برنامه هاى رفت و برگشت حجاج به كشورهاى خود و نقل و انتقالات بين شهرى حجاج و حلّ و فصل مشكلات بعثه ها و حجاج و دريافت حق خدمات مؤسسه مطوفين و سنديكاى اتوبوس داران و پرداخت آن به مؤسسات فوق بر عهده اين دفتر مى باشد.

5. معهد خادم الحرمين الشريفين لَابحاث الحج: اين تشكيلات كه برابر تصويب هيأت وزيران در سال 1401 ه. ق براى جمع آورى اطلاعات، پژوهش، حفظ محيط زيست و ارائه مشاوره فنى به شوراى عالى حج تأسيس گرديد، زير نظر وزير كشور و رئيس شوراى عالى حج اداره مى شود و داراى بخش هاى عمران و مهندسى، بهداشت و محيط زيست، امور ادارى و انسانى، اطلاعات و خدمات علمى، امور تبليغات و امور مالى مى باشد.


1- آشنايى با مقررات عربستان، ص 22- 31.

ص:165

مراسم و جشن هاى رسمى در زمان حج

در زمان حج، مراسم رسمى گوناگونى صورت مى پذيرد:

1. در سال هاى گذشته روز يكم ذى حجه و در چند سال اخير چند روز جلوتر يعنى در 25 يا 26 ذى حجه هر سال به دعوت امير مكه مكرمه و با حضور

دو نفر از هر كشور اسلامى، بعد از طلوع آفتاب، مراسم شستشوى كعبه مقدسه با

گلاب، توسط امير مكه به نيابت از پادشاه، انجام مى پذيرد.

2. عصر روز پنجم ذى حجه، پادشاه به منظور گستراندن محبت در ميان نمايندگان كشورهاى اسلامى، رؤساى كشورها و رؤساى بعثه هاى حج، آنها را براى صرف شام به ديوان ملكى قصرالسلام در جده دعوت مى كند.

3. روز يازدهم ذى حجه بعد از نماز مغرب، وزير حج، رؤساى بعثه ها را تحت عنوان «الندوة الاسلاميه السنوية الكبرى» جهت صرف شام، به قصر ديوان ملكى در منا دعوت مى كند.

4. روز چهاردهم ذى حجه، وزير حج ساعت 21 رؤساى بعثه ها را تحت عنوان «الحفل السنوى» براى گزارش خدمات و تسهيلات عربستان براى حجاج دعوت مى كند. در اين مراسم، رؤساى بعثه ها از خدمات دولت عربستان و نيز از شخص وزير حج تشكر مى كنند. (1)

ب. سازمان رابطة العالم الاسلامى

اين سازمان با پذيرش عضويت نمايندگى از بيشتر كشورهاى اسلامى در رياض با بودجه سالانه اى بالغ بر دويست ميليون ريال سعودى تشكيل گرديد و در بيشتر كشورهاى جهان، شعبه دارد.

ارائه آموزش هاى اسلامى، توزيع كتب اسلامى و قرآن، آموزش زبان عربى،


1- طالقانى، دكتر سيد عبدالوهاب؛ مقررات عربستان، نشر مشعر، ص 36 34.

ص:166

كمك به مؤسسات اسلامى و مبارزه با كمونيسم، مهم ترين وظايف اين سازمان است و مبارزه فكرى و عقيدتى با تشيع و ستيز با جريان هاى اسلامى- انقلابى همچون جهاد اسلامى و حزب الله، استراتژى تبليغى اين سازمان است.

مجمع فقه اسلامى، شوراى عالى جهانى مساجد، سمينار زيربنايى تربيت اسلامى، مجالس قاريةالمساجد و سازمان جوانان اسلامى از مؤسسات وابسته به

اين سازمان هستند.

اين سازمان در دهه اخير، مبالغ هنگفتى صرف ترويج اسلام وهابى، نشر و حفظ قرآن، كمك به مؤسسه هاى ارشاد و سازمان هاى خيريه، ايجاد بيمارستان، درمانگاه، احداث هزاران مسجد و صدها مركز اسلامى، مدرسه و دانشگاه در جهان كرده است و هزينه ايجاد انستيتوى جهان عرب در پاريس را پرداخت نموده است.

ج. سازمان امر به معروف و نهى از منكر

سازمان امر به معروف و نهى از منكر به منظور دعوت مردم براى برگزارى نمازهاى جماعت و جمعه، نظارت بر رعايت شؤون اسلامى و حجاب بانوان و جلوگيرى از فعاليت مراكز غير شرعى تشكيل شده است.

اين سازمان نقش پليس منكرات را ايفا مى كند و با گشت زنى مأموران خود كه به «مطوع» شهرت دارند، با موارد غير مشروع برخورد مى كند. افراد اين سازمان به دليل برخوردهاى تند و عملكرد خشن، مقبوليت اجتماعى ندارند و عامه مردم از آنان ناخرسند هستند.

د. مجتمع چاپ قرآن ملك فهد

اين مجتمع كه زير نظر وزارت اوقاف است، در سال 1405 ه. ق در زمينى بالغ بر 000/ 250 متر مربع افتتاح شد و به چاپ متن، ترجمه و تفسير قرآن، نشر سيره نبوى و مجموعه آثار ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب و تكثير نوار قرائت قرآن مى پردازد.

ص:167

اين مركز، قرآن كريم را در بيست نوع مختلف در اندازه هاى بزرگ، متوسط و كوچك چاپ مى كند و متوسط توليد ساليانه آن 000/ 000/ 10 نسخه است. همچنين اين مركز نوار شش قرائت را تكثير كرده و تفاسيرى در سه حجم و ترجمه هايى به زبان هاى زنده دنيا و كتب سيره نبوى و مجموع فتاواى ابن تيميه

را به چاپ رسانده است.

افزون بر آن، اين مركز به برگزارى دوره هاى تجويد نيز مى پردازد.

ه. كارگاه بافت پرده كعبه

اين كارخانه كه براى هر سال يك پرده از حرير خالص طبيعى مى بافد و با نخ هاى نقره طلا فام آن را تزيين مى كند، در سال 1346 ه. ق به فرمان ملك عبدالعزيز بن عبدالرحمن ايجاد گرديد و در سال 1397 ه. ق براى بار دوم تجديد بنا شد و توسعه يافت و ماشين آلات نساجى آن نوسازى و مدرن گرديد.

و. نهادهاى ديگر

افزون بر سازمان هاى پيش گفته، اداره تحقيقات علمى و مذهبى و صدور فتاوى و دعوت و ارشاد، جمعيت حفظ قرآن، رياست عام امور حرم مكى و حرم نبوى، سازمان رسيدگى به وضع اقليت هاى اسلامى در كشورهاى غير اسلامى نيز به انجام امور مذهبى مى پردازند و زير نظر دستگاه مذهبى وهابيت، اداره مى شوند.

7. هدف، روش، تاكتيك و ابزارهاى تبليغى وهابيت

هدف
وهابى سازى امت اسلامى و ترويج مذهب حنبلى.

ص:168

پيش فرض ها

الف. برداشت هاى خود در اصول و فروع را عين اسلام و قرآن پنداشتن و اعتقاد تجسم گرايانه خود را ملاك ارزيابى اعتقادات ديگر مسلمانان قراردادن.

ب. هر گونه مخالفت با وهابيت را عين كفر و شرك و ضلالت و بدعت و

مستحق قتل دانستن! البته ضعف منطق و خطا و اشتباه و برداشت نادرست وهابيون از واژه هايى همچون شرك، مشرك، اله، شفاعت، دعا و بدعت در قرآن و

روايات سبب شده كه همه مسلمين را به جز پيروان عقايد خود مشرك بشمرند و حكم كفر آنها را صادر كنند. (1)ج. كافر و مشرك پنداشتن تشيع و لازم دانستن مبارزه گسترده و ابراز دشمنى صريح و مخدوش جلوه دادن آموزه هاى اصيل و مترقى آن.

پيشينه

نشر آموزه هاى وهابيت از ابتداى شكل گيرى آغاز شد. ولى پيشينه ترويج آن در ايران و در ميان شيعيان اين سرزمين، به سال هاى پس از شهريور 1320 برمى گردد كه دست نشاندگانى همانند حكمى زاده، جزوه اى به نام «اسرار هزار ساله» را كه گزيده اى از افكار وهابى ها بود، در ايران منتشر ساختند. بلافاصله كتاب «كشف الاسرار» در ردّ آن به رشته تحرير درآمد. پس از وى احمد كسروى، كتاب «شيعى گرى» را با همين هدف شوم نوشت كه مرحوم حاج سراج انصارى كتاب «شيعه چه مى گويد؟» را در پاسخ آن نگاشت.

در ساليان اخير وهابى ها فعاليت هاى بسيارى را در مناطق جنوبى ايران به خصوص در استان هاى خوزستان، سيستان و بلوچستان و كردستان براى گسترش آيين خويش دنبال مى كنند كه به لطف خداوند تاكنون ناكام بوده است.


1- وهابيت بر سر دو راهى، ص 121- 83.

ص:169

برآيند و پيامد آموزه ها

اقدامات طالبان در افغانستان، ترورهاى سپاه صحابه و ملت اسلاميه در پاكستان و حملات تروريستى در عراق و عربستان و ديگر مناطق جهان كه به مخدوش كردن چهره تابناك اسلام انجاميده است، برآيند و پيامد آموزه هاى اين مكتب است.

تشديد اين گونه فعاليت هاى تروريستى، كار را به جايى رساند كه هيأت كبار

العلما را مجبور ساخت تا در تاريخ 2/ 4/ 1419 با صدور بيانيه اى، افراد را از تكفير و كشتن ديگران، تحت اين عنوان منع نموده و اسلام را دين محبت و دوستى، گفتگوى منطقى و حكيمانه و به دور از خشونت گرايى معرفى كنند. (1)

زمينه گسترش

نياز و شوق فطرى انسان نسبت به توحيد و جذابيت آن براى مسلمانان و تكيه فريبكارانه وهابيت بر برآوردن اين نياز از يك سو و عدم توليد سخنرانى، كتب و نوشته هاى توحيدى متناسب با طيف گسترده و سطوح مختلف مخاطبان از سوى حوزه هاى علميه شيعه از سوى ديگر، زمينه جولان دادن و فعاليت جريان وهابيت را فراهم آورده است، به گونه اى كه افزون بر استفاده از دلارهاى نفتى، كمك مالى بسيارى از ديگر مسلمانان را تحت عنوان «كمك به گسترش توحيد» جمع آورى و هزينه مى كنند!!

روش ها

وهابيت براى رسيدن به هدف خود از روش، تكنيك و ابزارهاى كهن و نوين بسيارى استفاده مى كند كه به مهم ترين آنها اشاره مى شود:


1- وهابيت بر سر دو راهى، ص 169- 180.

ص:170

الف. در فهم قرآن و روايات: 1. جمود بر ظواهر آيات و روايات 2. برداشت نادرست از برخى از واژه هاى قرآنى و روايى همچون عبادت، بدعت، توسل و شرك و ... 3. گسترش و تعميم يا محدود و تضييق نمودن محتوا و مصاديق آيات و روايات بدون استناد به هيچ دليل.

ب. در تبيين مطالب: 1. قيافه حق به جانب گرفتن 2. براى منفعل ساختن مخالفان، با حالت تهاجمى، طلبكارانه و از موضع اسلام با ديگران سخن گفتن.

ج. در برخورد با مخالفان: 1. تحقير و توهين و مخالفان خود را با الفاظى همچون جاهل، اعداء الله، اعداء التوحيد خواندن 2. تهمت زدن و متهم ساختن به امور مختلف مثل تهمت به شيعه در عقيده به تحريف قرآن، پرستش و عبادت اهل بيت (ع)، تخلف گسترده از سنت و سيره رسول خدا (ص)، تقيه در اظهار مكنونات قلبى، لاابالى بودن و ... 3. تكفير و اهل بدعت و ضلالت شمردن ديگر مسلمانان 4. فتواى صريح به جواز قتل ديگران.

د. در اقدامات عملى: 1. عدم پذيرفتن مناظرات و گفتگوهاى منطقى و مباحثات خردورزانه و استدلالى 2. اعمال خشونت مذهبى و انجام اقدامات تروريستى و قتل و ترور مخالفان.

تاكتيك ها

1. تكيه بر توحيد براى ذبح نبوت و امامت: در انديشه ناب توحيدى اسلامى، هيچ چيز و هيچ كس، از هيچ گونه اختيار و اراده استقلالى در برابر خداوند برخوردار نيست. (1)بر اين اساس، تمام شئون معجزه و كرامت انبيا و اولياى الهى، تجلّى اراده خداوند و يكى از مجارى فيض و رحمت و نشانه اى از نشانه هاى


1- انسان: 30.

ص:171

اوست، (1)به همين جهت قرآن كريم، به هيچ وجه جدا ساختن پيامبران از خداوند را بر نمى تابد: «إِنَّ الَّذِينَ يَكفُرُونَ بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُوا بَينَ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤمِنُ بِبَعض وَ نَكفُرُ بِبَعض وَ يُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُوا بَينَ ذلِكَ سَبِيلًا؛ كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مى ورزند و مى خواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند و مى گويند؛ ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مى كنيم، مى خواهند

ميان اين دو، راهى براى خود اختيار كنند.» (2)قرآن كريم، رفتن نزد پيامبر و استغفار آن حضرت را موجب برخوردارى حتمى از مغفرت الهى مى داند (3)و سر بر تافتن از آن را نشانه نفاق معرفى مى كند؛ «وَ إِذَا قِيلَ لَهُم تَعَالَوا يَستَغفِر لَكُم رُسُولُ اللهِ لَوَّوا رُؤُوسَهُم وَ رَأَيتَهُم يَصُدُّونَ وَ هُم مُستَكبِرُونَ ؛ و آن گاه كه به آنان گفته مى شود به نزد رسول خدا بياييد تا پيامبر براى شما استغفار كند، سرهاى خويش را برگردانده استكبار مى ورزند.» (4)آرى بايد توجه داشت كه ولايت تكوينى انسان كامل كه بر اثر بندگى خداوند حاصل مى شود، يكى از مسائل مربوط به انسان و استعدادهاى ويژه انسانى است كه فقط به اذن و اراده خداوند ظهور و بروز مى يابد. (5)در قرآن نمونه هايى از آن، همچون زنده ساختن مردگان، شفاى بيماران بدون علاج، ايجاد صورت پرندگان و دميدن جان در آن به اذن خداوند در مورد حضرت عيسى (6)و انجام اعمال خارق العاده بر اساس اطلاع از حقايق امور توسط حضرت خضر بيان شده است. (7)بر اساس اين پيوند ناگسستنى است كه انكار فرو فرستادن وحى به انسان،


1- هود: 64 و ...
2- نساء: 150
3- نساء: 64
4- منافقون: 5
5- مطهرى، مرتضى؛ ولاء و ولايت ها، ص 68
6- مائده: 110
7- كهف: 71 82.

ص:172

تنها انكار نبوت نيست؛ بلكه قدر ناشناسى از خداوند است: «وَ مَا قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدرِهِ إِذ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللهُ عَلَى بَشَر مِن شَى ء؛ و آن گاه كه گفتند: «خدا چيزى بر بشرى نازل نكرده»، بزرگى خدا را چنان كه بايد نشناختند.» (1)همچنان كه نپذيرفتن رسالت پيامبران، انكار آيات الهى است: «فَإِنَّهُم لَا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللهِ يَجحَدُونَ ؛ در واقع آنان تو را تكذيب نمى كنند، ولى ستمكاران،

آيات خدا را انكار مى كنند.» (2)در برابر اين آموزه هاى اساسى قرآنى، وهابيت نه تنها بين خدا و پيامبران و اولياى الهى جدايى افكنده، بلكه آنها را در مقابل خدا قرار داده، به اسم نشر توحيد، توجه به جايگاه انسان كامل و ولايت تكوينى او بر نظام الهى را، شرك و پرستش معرفى مى كند! آنها معجزه و كرامت پيامبران و اولياى الهى را دقيقاً بسط و تجّلى قدرت الهى ندانسته، گويا ميان آثار آنها و تجلّى اراده خداوند، نوعى جدايى و تفكيك وجود دارد و نافهميده، اعتقاد به ولايت مأذون پيامبران و اولياى الهى را شرك و خرافه مى خوانند! آنان ندانسته با جدا پنداشتن علل و اسباب و مجارى فيض الهى، خود به نوعى شرك خفى مبتلا هستند! به راستى آيا آنها نمى دانند نه تنها هيچ آدم عاقلى، پيامبر يا امامان را پرستش نمى كند و اصلا به فكر هيچ مسلمانى چنين مطلبى خطور نمى كند، بلكه در نگاه همه مذاهب اسلامى به ويژه شيعه، اولياى الهى، بندگان محض و مخلَص خداوند هستند كه به اذن او، گاه تجلى اراده و مجراى ارائه فيض الهى مى شوند و به هيچ وجه، هيچ اراده استقلالى در آنها فرض ندارد.

به فرموده شهيد مطهرى، اگر چه وجود وسائط و نسبت دادن تدبير و امور به غير خداوند ولى به اذن و اراده خداوند، مانعى ندارد: «فَالمُدَبِّرَاتِ أَمراً؛ و


1- انعام: 91
2- انعام: 33.

ص:173

(فرشتگانى) كه كار (بندگان) را تدبير كنند.» (1)ولى «ادب اسلامى اقتضا مى كند كه ما خَلق و رزق و احياء و اماته و امثال اينها را به غير خدا نسبت ندهيم؛ زيرا قرآن مى كوشد كه ما از اسباب و وسائط عبور كنيم و به منبع اصلى اينها دست يابيم و توجهمان به كارگزار كل جهان باشد كه وسائط نيز آفريده او و مُجرى امر او و مَظهر حكمت او مى باشند.» (2)بدين سان بايد با فهم شمول و گسترش اراده الهى بر همه نظام هستى،

معجزات انبيا و كرامات اولياى الهى را يكى از مجارى فيض و يكى از مصاديق

اراده الهى دانست نه آن كه يا راه افراط را پيش گرفت و اولياى الهى را داراى استقلال دانست و يا آن كه چون وهابيون راه تفريط را پيمود و حتى توجه غير استقلالى به آنان را شرك ناميد.

2. فريفتن مسلمانان با استناد آموزه هاى خود به آيات گزينشى و برداشت نادرست و مغالطه آميز از آنها بدون توجه به مفاد آيات ديگر و يا تطبيق نابجاى اين آيات و روايات: وهابيون كليه آراى كلامى و فقهى خود را به يك آيه يا روايت استناد مى دهند، بدون آن كه دلالت آن آيه را بر مدعاى خود اثبات كنند. آنان حتى از اشاره به آيات و روايات ديگر كه به صراحت يا به ظاهر بر ضد رأى آنها دلالت مى كند، چشم مى پوشند!!

تطبيق آيات، به طور نا به جا هم يكى از تاكتيك هاى آنها است. مثلا تطبيق آيه شريفه: «إِنَّكَ لَا تُسمِعُ المَوتَى ؛ البته تو مردگان را شنوا نمى گردانى.» (3)بر رسول خدا و اهل بيت پيامبر، براى اثبات اين كه آنها پس از مرگ ديگر صدايى را نمى شنوند!! (4)يا تطبيق آيات بسيارى كه در مورد بت پرستان و مشركان نازل شده


1- نازعات: 5
2- مطهرى، ولاء و ولايت ها، ص 64- 65
3- نمل: 80
4- وهابيت بر سر دو راهى، ص 105.

ص:174

بر مسلمانان! بلكه آنها گام را فراتر گذاشته، چنين مى گويند:

«مشركان زمان ما از مشركان عصر پيامبر (ص) كه آن حضرت با آنها جنگيد، بدترند! به دو دليل: اولا مشركان زمان پيامبر، تنها در حال آرامش به غير خدا متوسل مى شدند ولى هنگامى كه گرفتار بلا، مثلا گرفتار امواج خروشان دريا مى شدند، خالصانه خدا را مى خواندند: «فَإِذَا رَكِبُوا فِى الفُلكِ دَعَوُا اللهَ مُخلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُم إِلَى البَرِّ إِذَا هُم يُشرِكُونَ ؛ و هنگامى كه بر كشتى سوار مى شوند، خدا را پاكدلانه مى خوانند، ولى چون به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد به ناگاه شرك مى ورزند.» (1)ولى مشركان زمان ما در هر دو حال به غير خدا متوسل

مى شوند، هم در رفاه و هم در بلا! ثانياً: مشركان جاهليت، سنگ و چوبى را مى پرستيدند كه مخلوق و مطيع خدا است! ولى مشركان عصر ما، افراد فاسق را مى پرستند. (2)به اين ترتيب خون و مال و ناموس آنها مباح تر است!» (3)3. جاانداختن رهبران فكرى خود: جا انداختن رهبران فكرى خود همچون ابن تيميه، ابن قيم و محمد بن عبدالوهاب به عنوان شيخ الاسلام و شيخ حديث در ميان اهل سنت، يكى از شگردهاى جديد وهابيون است.

اين تلاش كه با چاپ و احياى كتب و ترويج آثار و عقايد آنان همراه است، در حالى صورت مى پذيرد كه اين رهبران، همواره هدف انتقاد علماى بزرگ اهل سنت واقع شده اند، ذهبى، آراى ابن تيميه را غلط و بدعت اعلام آميز دانسته و شوكانى از بخارى نقل مى كند كه او را تكفير كرده و گفته است: هر كس ابن


1- عنكبوت: 65
2- ظاهراً مقصود آنها بعضى از سران صوفيه هستند
3- شرح كشف الشبهات، ص 100.

ص:175

تيميه را شيخ الاسلام بخواند، كافر است!» (1)ابن بطوطه او را داراى اختلال عقلانى و سفيه شناسانده (2)و معاصرانش به خاطر عقيده به تجسم او را به زندان افكنده اند.

4. احيا، چاپ و نشر ده ها ميليون كتاب عليه عقايد و روش فقهى تشيع و توزيع گسترده و رايگان آنها با هدف بدبين نمودن ديگران و به ترديد افكندن شيعيان و زدن تهمت هاى آشكار به زبان هاى مختلف به ويژه اخيراً كه كتب بسيار زيادى به زبان فارسى و با به كار گرفتن روش هاى ملايم تر و استفاده از گفتمان رايج و ارجاع به كتب شيعى، به ترويج و تبليغ ديدگاه هاى وهابى مى پردازند.

5. تأكيد بر اجتهاد براى تحميل ديدگاه هاى خود بر ديگر اهل سنت:

يكى از تاكتيك هاى جديد وهابيت براى ترويج تعصبات اهل حديث و تحميل ديدگاه هاى حنابله و خودشان بر ديگران و مبارزه با اعتقادات و فتاواى ديگر عالمان و انديشمندان اسلامى از شيعه و سنى، آن است كه مى گويند: ما نبايد مقلّد ديگران، بلكه بايد پيرو دليل باشيم و خود به اجتهاد بپردازيم، آن گاه مقلدانه رأى ابن تيميه را ارائه و تحميل مى كنند!!

6. گرفتن ژست روشنفكرى براى پوشاندن نقاط ضعف و چالش هاى اساسى خود: بدون ترديد، خشونت فوق العاده، تحميل عقيده، تعصب شديد و افراطى، عدم آشنايى به ارزش هاى فرهنگى، جمود و مخالفت با هر پديده نوين، ضعف منطق و برداشت هاى مغالطه آميز آنان از آموزه هاى اسلامى و تضاد شعارها با عملكرد، يعنى ادعاى مبارزه با شرك از يك سو و دوستى بلكه صميميت هر چه بيشتر حكومت وهابيت با مشركان جهان از سوى ديگر، وهابيت را به پايان عمر و


1- صرح محمد البخارى الحنفى المتوفى 843 بتبديعه ثم تكفيره ثم صار يصرح فى مجلسه: ان من اطلق القول على ابن تيميه انه شيخ الاسلام فهو بهذا الاطلاق كافر، الغدير، ج 1، ص 247
2- وكان فى عقله شى؛ الرحله، ص 95.

ص:176

راه خويش نزديك كرده است. (1)اما تاكتيك جديد آنها اين است كه با گرفتن ژست هاى روشنفكر مآبانه همچون مبارزه با خرافات، پرهيز از تقليد پيشينيان و پرهيز از مرده پرستى و ... بر ضعف هاى اساسى خود سرپوش نهند!

ابزارها

1. مباحثات مغالطه آميز كوتاه براى القاى مطالب خود.

2. تدوين، چاپ و نشر كتب و مقالات ؛ اخيراً ايجاد و القاى شبهه در ميان حاجيان به وسيله نشر كتب و جزوات فارسى مورد توجه خاصى قرار گرفته است و با موضوعات و عناوينى همچون «ديدگاه اهل سنت در مورد اصحاب»، «عقيده اهل سنت و جماعت»، «آموزش نماز»، «پناهگاه توحيد»، «درس هاى عقيدتى بر گرفته از حج»، «خويشاوندى بين ابوبكر صديق و امام صادق»، «ماجراى غدير خم

و رابطه آن با اصل امامت»، «گفتگويى آرام و دوستانه» و «ازدواج مجدد» در تيراژ بسيار زيادى چاپ و توزيع مى شود.

3. توليد و توزيع و استفاده گسترده از نوار كاست، سى دى و فيلم هاى آموزشى و اينترنت براى گسترش افكار خود.

4. تشكيل و نفوذ در سازمان هاى بين المللى اسلامى همچون رابطه العالم الاسلامى و ...

8. راهكارهاى مقابله

اشاره

براى مقابله اساسى با تبليغات گسترده و برنامه ريزى شده وهابيت بايد امور ذيل را مورد توجه و عمل قرار داد:


1- وهابيت، بر سر دو راهى، ص 15.

ص:177

الف. گرفتن پرچم گسترش و آموزش توحيد از دست وهابيون

گرفتن پرچم گسترش و آموزش توحيد از دست وهابيون با نمايان ساختن و تأكيد بيشتر بر چهره توحيدى تشيع از طريق شناساندن توحيد ناب اهل بيت (ع) به جهانيان. با توجه به تشديد فضاى تكفير و مشرك خواندن مخالفان، بايد استراتژى شيعه از گفتمان دفاع از توسّل، تبرّك، شفاعت، زيارت و عزادارى به گفتمان تهاجمى در مورد توحيد و شناساندن ديدگاه ناب اهل بيت (ع) در زمينه توحيد، تغيير يابد.

اكنون حوزه هاى علميه و فرزندان و تربيت شدگان شايسته آن در ايفاى رسالت بزرگ خود، بايد با استفاده از منابع غنى شيعه، معارف ناب توحيدى نبوى و ولوى تشيع را به جهانيان معرفى كنند و آموزه هاى صحيح پيامبر و اهل بيت او در اين زمينه را به همگان بشناسانند. آرى بايد براى گوش ها، سخنرانى و براى عقل ها، خوراك فكرى و براى دل ها، خوراك معرفتى مناسبى در زمينه معرفى توحيد ناب شيعى فراهم و تقديم كرد و گرنه دشمنان، از اين عرصه هاى خالى، سوء استفاده كرده و مى كنند.

بدون شك اين استراتژى، بهترين راه مبارزه بنيادين با وهابيت است؛ زيرا مشت آنان را باز كرده و توخالى و ناصحيح بودن عقايد جمود گرايانه آنان در مورد توحيد را ثابت مى كند و حربه و پرچم «مبارزه براى توحيد» را از دست آنان خواهد گرفت.

ب. چاپ و نشر گسترده قرآن با آرم جمهورى اسلامى

چاپ و نشر گسترده قرآن با آرم جمهورى اسلامى و ارسال و اهداى آن به كشورهاى اسلامى، اعتقاد تشيع و اهتمام جمهورى اسلامى به ايمان و عمل به قرآن كريم را اثبات مى كند و تبليغات سوءِ متهم سازى تشيع به تحريف قرآن را خنثى مى كند.

ص:178

ج. چاپ و نشر و توزيع گسترده و رايگان جزوه هاى كوچك

چاپ و نشر و توزيع گسترده و رايگان جزوه هاى كوچك به زبان هاى مختلف، مشتمل بر بيان آموزه هاى توحيدى و دعاهاى مأثور از اهل بيت و اهداى آن به برادران اهل سنت و توده عمومى وهابيت، مقابله فرهنگى مناسبى است كه بايد در دستور كار قرار گيرد.

د. برعهده گرفتن مسؤوليت شناساندن، ترويج و تبليغ سنت نبوى

يكى از راهكارهاى مقابله، بر عهده گرفتن مسؤوليت شناساندن، ترويج و تبليغ سنت نبوى و طلب كردن پيروى از سنت آن حضرت از همه مسلمانان است؛ متأسفانه اكنون سنت نبوى از طريق امامان چهارگانه اهل سنت و افرادى چون ابن تيميه و ابن قيم در ميان مسلمانان اهل سنت ارائه مى گردد و با كمال تأسف در طول زمان در برخى از موارد كه سنت خلفاى راشدين، خلفاى اموى و عباسى، به جاى سنت نبوى، جايگزين و تثبيت شده است و هم اكنون به نام سنت نبوى

يا سنت صحابه و تابعين، تقديس مى شود و مورد عمل قرار مى گيرد و هر گونه تخلّف از آنها، بدعت معرفى مى شود، در حالى كه خود آنها بدعت است!!

بدون شك مسؤوليت جداسازى سنت نبوى از سنت هاى اموى و عباسى كه

جايگزين سنت نبوى شده اند و معرفى سنت صحيح نبوى از بيان اهل بيت آن حضرت، بر دوش شاگردان مكتب امام صادق (ع) است. بى گمان، اگر روحانيت تشيع، گفتمان تبيين سنت نبوى را در پيش گيرد، يكى از امتيازات و برجستگى هاى بى بديل شيعه را روشن خواهد ساخت و سخنانش نزد حقيقت جويان اهل سنت، مسموع و مطلوب بوده و از بهترين راه هاى مقابله با اتهامات وهابيت است.

ه. برجسته وفرهنگ سازى آيات مورد استناد در آموزه هاى شيعى

برجسته و فرهنگ سازى آيات مورد استناد در آموزه هاى شيعى و نشر آنها به

ص:179

طرق مختلف و مستند ساختن ديدگاه اعتقادى و فقهى شيعى به منابع معتبر اهل سنت با گردآورى، تلخيص برخى از كتب پيشين و تدوين جزواتى نوين با اين روش، يكى از راه هاى مقابله است.

و. برگزارى نشست هاى مشترك با علماى اهل سنت داخل و خارج كشور

برگزارى نشست هاى مشترك با علماى اهل سنت داخل و خارج كشور و باز كردن باب مراوده علمى و پاسخ گويى به شبهه افكنى هاى وهابيت براى تنوير افكار و مصون سازى آنها در برابر پروژه وهابى سازى، راهى است كه بايد مورد توجه جدى قرار بگيرد.

ز. دعوت رسمى و برگزارى نشست هاى مشترك با وهابيون داخل و خارج كشور براى معرفى حقيقت شيعه به آنها

دكتر عصام العماد در نشست «بررسى ريشه هاى انحراف وهابيت در شناخت شيعه»، شناساندن مذهب شيعه به وهابيت را بر اساس ساختمان فكرى و

متناسب با ساختار عقيدتى آنان نسبت به شيعه دانست؛ به گفته وى، «اوّل بايد توحيد از ديدگاه شيعه را براى وهابيون تبيين كنيم و ثابت كنيم كه مفاهيم توحيدى شيعه از قرآن گرفته شده، سپس ثابت كنيم كه احكام دينى ما از قرآن و سنت است؛ بعد ثابت كنيم كه اهداف ما اهداف اسلامى است، بعد ثابت كنيم كه

منابع مذهب شيعه، همين كتاب و سنت است. سپس بيان كنيم كه امامت به مفهوم شيعه، همان مفهوم قرآنى آن است و بعد از اين مرحله بيان كنيم كه هويت ما هويت اسلامى است و اگر اين روند صورت گيرد، ثابت مى شود كه پيدايش شيعه از زمان رسول خدا (ص) بوده و در اين هنگام است كه هدايت وهابى ها بر اساس ساختار فكرى خود آنها صورت مى گيرد.» (1)


1- افق حوزه، چهارشنبه 15 اسفند 1386، شماره 182، ص 5.

ص:180

ح. سامان دهى تبليغ داخل و خارج كشور

سامان دهى تبليغ داخل و خارج كشور براى آموزش آموزه هاى قرآن، سنت نبوى و معارف اهل بيت و فراخواندن مردم كشور به آن، يكى از راه هاى اساسى مقابله با وهابيت است.

ط. روشنگرى منطقى و مبارزه عملى

روشنگرى منطقى و مبارزه عملى سنجيده با كارهايى كه بهانه به دست وهابيون و جريان هاى مشابه آن مى دهد، همانند مداحى هاى غلوگرايانه و كاربرد تعابير غلوآميز، اظهار بندگى نسبت به اهل بيت، نخ بستن به مزارها و ارشاد كردن افراطى گرايان و بازگرداندن آنها به راه صحيح و تبديل توسّل به يك مكتب انسان ساز و تربيت كننده (1)و هدايت و راهنمايى حجاج و معتمران به طور خاص و بازداشتن آنان از اعمالى همچون طلبيدن و برداشتن خاك بقيع، بستن نخ و پارچه به شبكه هاى آن، نماز زيارت گزاردن در كنار بقيع با امكان اقامه آن در مسجد نبوى، راهى است كه وهابيون را از بهانه جويى بازداشته، خلع سلاح مى كند.

9. تذكر اساسى

با عنايت به آن كه هدف، استراتژى، شيوه و تاكتيك شيعه و روحانيون و

مبلّغان فرهيخته آن، ابراز دشمنى، غلبه بر حريف، مقابله به مثل و تندخويى و خشونت در برابر مخالفان و دشمنان نيست؛ بلكه هدف، انجام خالصانه رسالت الهى، يعنى تعليم صحيح دين الهى، تبيين آموزه هاى قرآنى، آموزش سنت و سيره نبوى و شناساندن معارف ناب اهل بيت مكرم آن حضرت و مبارزه با بدعت ها و پيراستن چهره تابناك اسلام از آرايه هايى است كه در اثر مرور زمان پديد آمده اند


1- حسينى نسب، سيد رضا؛ شيعه پاسخ مى دهد، نشر مشعر، نهم، 1382، قم، ص 248.

ص:181

و روش اين پرچم داران، هدايت مردم، ارائه حقيقت البته با گفتمان تهاجمى در مسأله توحيد و سنت و از موضع دعوت و مطالبه نسبت به توحيد و پيروى سنت، با اخلاقى نيكو و گفتارى نرم و مستدل و منطقى است، براى موفقيّت در عرصه مقابله با وهابيت، روحانيون عزيز بايد خود را براى اين رسالت الهى آماده سازند و اقدامات ذيل را در دستور كار خود قرار دهند:

الف. شناخت دقيق مبانى و آموزه هاى وهابيت و كژى و انحرافات آن به طور مستند و شناساندن چالش هاى آن به جامعه اسلامى اعم از سنى و شيعه.

ب. بازشناسى فرايند متهم ساختن تفكر ناب شيعى و مجهزشدن افراد و گروه هايى براى پاسخ گويى فورى به كتب و جزوات و اشكالات جديد آنان در عرصه مطبوعات، سخنرانى و سايت هاى اينترنتى.

ج. حفظ آيات مورد نياز، توسط روحانيون، برجسته و فرهنگ سازى آياتى كه مطالب مورد اختلاف را به صورت جامع ارائه مى كند و از استنادهاى گزينشى و يك سو نگرى وهابيون باز مى دارد.

د. تسلط يافتن روحانيون بر سنت و سيره نبوى بر اساس بيان اهل بيت و فرا گرفتن مستندات آن در كتب معتبر اهل سنت.

ص:182

چكيده فصل

وهابيت، پديده اى سياسى يا نوعى پيشينه گرايى و يا مذهبى ابداعى در قرن دوازدهم است كه تفكر اشعرى، آموزه هاى اهل حديث به ويژه مذهب حنبلى و سلفى گرايى متعصبانه افرادى همچون بربهارى، ابن تيميه و ابن قيم جوزيه، پيشينيه تاريخى و زمينه فكرى آن را شكل داده است. محمد بن عبدالوهاب بنيان گذار آن على رغم مخالفت پدر، برادر و عالمان سنى و حنبلى، با پيمان بستن و اتحاد با آل سعود در پرتو شمشير، حكومت وهابيت را پى افكند.

تجسم گرايى در مورد خداوند متعال به دليل جمود بر ظاهر آيات و روايات و دورى از هر گونه جستجوى معناى حقيقى، مرده و بدون حيات برزخى پنداشتن پيامبر و اوليا، منحصر دانستن عصمت انبيا به بعد از بعثت، آن هم فقط در مورد تبليغ دين، از آموزه هاى اعتقادى وهابيت است و عبادت و پرستش پنداشتن هر گونه زيارت، ترميم قبور و نمازخواندن كنار آن، توسل، استمداد، شفاعت خواهى، تبرك، نذر، سوگند و برگزارى مجالس بزرگداشت انبيا و اولياى الهى و شرك خواندن و تحريم آنها از آراى فقهى وهابيون مى باشد.

فرافكنى و نسبت دادن مطالب دروغ به مخالفان، جعلى خواندن روايت مخالف عقيده خود و كنار نهادن گفتار و فتاواى بزرگان اهل سنت تحت عنوان اجتهاد، انكار فضايل اهل بيت و فضيلت تراشى براى افرادى همچون معاويه و فتوا به عدم جواز لعنت يزيد از روش هاى وهابيون در طرح مباحث علمى و مناظرات است. چنان كه اهداى قرآن و توزيع بسته هاى آموزشى به زبان هاى گوناگون در ميان

ص:183

حاجيان و معتمران، برپا ساختن مراكز ارشاد و صدور فتوا، بهره بردارى رهبران مذهبى از سايت هاى اينترنتى به طور فعال و روز آمد، از اقدامات عملى است كه براى گسترش افكار وهابيت از آن استفاده مى شود.

جمود بر ظواهر آيات و روايات، برداشت نادرست از برخى از واژه هاى قرآنى و روايى، گسترش افكار و تعميم يا محدود و تضييق نمودن بدون دليل محتوا و مصاديق آيات و روايات، حالت تهاجمى، قيافه حق به جانب گرفتن، از موضع اسلام با ديگران سخن گفتن، تحقير و توهين و تهمت به مخالفان و تكفير و فتواى صريح به جواز قتل آنها و عدم پذيرفتن مناظرات و گفتگوهاى منطقى و اعمال خشونت مذهبى و قتل و ترور مخالفان از شيوه هاى وهابيون است.

تكيه بر توحيد براى ذبح نبوت و امامت، فريفتن مسلمانان به وسيله استناد به آيات گزينشى و برداشت نادرست و تطبيق نا به جاى آيات و روايات، جا انداختن رهبران فكرى خود همچون ابن تيميه، محمد بن عبدالوهاب به عنوان شيخ الاسلام و شيخ حديث، احيا، چاپ و نشر ده ها ميليون كتاب عليه عقايد و روش فقهى تشيع و توزيع گسترده و رايگان آنها، تأكيد بر اجتهاد براى تحميل ديدگاه هاى خود بر ديگر فرقه هاى اهل سنت، گرفتن ژست روشنفكرى براى پوشاندن نقاط ضعف و چالش هاى اساسى خود، از تاكتيك هاى وهابيت معاصر است.

انجام مباحثات مغالطه آميز كوتاه، تدوين، چاپ و نشر كتب و مقالات به ويژه به زبان فارسى، توليد و توزيع و استفاده گسترده از نوار كاست، سى دى و فيلم هاى آموزشى و اينترنت براى گسترش، تشكيل و نفوذ در سازمان هاى بين المللى اسلامى از ابزارهاى تبليغى آنان است.

در برابر، گرفتن پرچم گسترش و آموزش توحيد از دست وهابيون و شناساندن توحيد ناب اهل بيت به جهانيان، چاپ و نشر گسترده قرآن با آرم جمهورى اسلامى و تدوين جزوه هاى كوچك به زبان هاى مختلف مشتمل بر بيان

ص:184

آموزه هاى توحيدى و دعاهاى مأثور اهل بيت، بر عهده گرفتن مسؤوليت شناساندن، ترويج و تبليغ سنت نبوى، برجسته و فرهنگ سازى آيات مورد استناد در آموزه هاى شيعى، سامان دهى تبليغ داخل و خارج كشور براى آموزش آموزه هاى اساسى قرآن، سنت و معارف اهل بيت، روشنگرى منطقى و مبارزه عملى سنجيده با كارهايى كه بهانه به دست وهابيون مى دهد، راه هاى مقابله با وهابيت هستند.

مبلغان دينى براى انجام رسالت الهى خويش بايد به دور از تندى و ابراز دشمنى، با اخلاقى نيكو و گفتارى مستدل، با حفظ آيات مورد نياز در استدلال و با شناخت دقيق سنت نبوى بر اساس بيان اهل بيت و آگاهى از مستندات آن در كتب اهل سنت خويش را براى مقابله آماده سازند.

ص:185

پرسش ها

اشاره

1. آيا وهابيت يك پديده سياسى است يا احياى جنبش اهل حديث و حنبلى گرايى يا مذهب ساختگى و ابداعى؟ استدلال كنيد.

2. زمينه هاى فكرى و پيشينه تاريخى وهابيت را بنويسيد.

3. بنيان گذار وهابيت كيست؟ نخستين مخالفان وى چه كسانى بودند؟

4. آموزه هاى اعتقادى وهابيت پيرامون توحيد، نبوت و صحابه را بنويسيد.

5. آراى فقهى وهابيت را نام ببريد.

6. هدف اساسى، تاكتيك و ترفندهاى ترويجى وهابيت را بنويسيد.

7. راه هاى مقابله با وهابيت را بنويسيد.

8. براى موفقيت در عرصه مقابله، چه اقداماتى بايد توسط خود روحانيون صورت پذيرد؟

ص:186

براى مطالعه بيشتر

آيت الله سبحانى، جعفر؛ آيين وهابيت.

آيت الله مكارم شيرازى، ناصر؛ شيعه پاسخ مى گويد و وهابيت بر سر دو راهى.

ابراهيمى، محمد حسين؛ تحليلى نو بر عقايد وهابيان.

اسداللهى، سيد محمد؛ وهابيت توطئه استكبار.

دحلان، احمد بن زينى؛ سرگذشت وهابيت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغانى.

رضوانى، على اصغر؛ خدا از ديدگاه وهابيان.

سليمان بن عبدالوهاب النجدى، الصواعق الالهية الرد على الوهابية، سوم.

طبسى، شيخ نجم الدين؛ رويكرد عقلانى بر باورهاى وهابيت و روافد الايمان الى عقايد الاسلام و فرقه اى براى تفرقه.

فقيهى، على اصغر، وهابيان.

قزوينى، علامه سيد محمد حسن؛ فرقه وهابى و پاسخ شبهات آنها.

مستر همفر، خاطرات، ترجمه على كاظمى.

محمدى آشنانى، على؛ وهابيت در ترازوى نقد.

مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، ابن تيميه فى صورته الحقيقيه.

ص:187

منابع و مآخذ

قرآن كريم.

ابراهيمى، محمد حسين؛ تحليلى نو بر عقايد وهابيان.

ابن اثير، الكامل فى التاريخ، دار صادر، بى تا، بيروت.

ابن بطوطه، رحله؛ تحفة النظار فى غرائب الامصار و عجائب الاسفار، مؤسسة الرسالة، بيروت، بى تا.

ابن تيميه فى صورته الحقيقيه، گروه مؤلفان، مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، چاپ اول، 1994 م.

ابن تيميه، الرد على الاخنائى، مطبعه سلفيه، مصر، بى تا.

ابن تيميه، منهاج السنة النبوية، تحقيق: دكتر محمد رشاد سالم، جامعه امام محمد بن سعود الاسلاميه، مكتبة جامعة عربستان، سال 1406 ق، 1986 م.

ابن حجر عسقلانى، تهذيب التهذيب.

tابن نديم بغدادى، محمد بن اسحاق، الفهرست، تحقيق: رضا تجدد، مكتبة اسدى و جعفرى تبريزى، بى تا، تهران. ابو عيسى محمد بن عيسى، سنن ترمذى، دار الفكر، بى تا، بيروت.

اخنائى، قاضى؛ المقاله المرضيه الرد على الوهابيه، بى تا، بى جا.

ازرقى، محمد بن عبدالله بن احمد؛ اخبار مكه و ما جاء فيها من الاثار، ترجمه دكتر محمود مهدوى دامغانى، چاپ و نشر بنياد، چاپ اول، تهران، 1368.

ص:188

tاسداللهى، سيد محمد؛ وهابيت توطئه استكبار. آغابزرگ طهرانى، ملامحسن، الذريعة الى تصانيف الشيعة، مؤسسه اسماعيليان، چاپ دوم، بى تا، قم.

امينى، محمد هادى؛ تاريخ مكه، ترجمه محسن آخوندى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، دوم، 1376، تهران.

البتنونى، محمد لبيب، الرحلة الحجازيه، مكتبه الثقافة الدينيه، 1328، 1910، قاهره. (ترجمه شده: هادى انصارى، سفرنامه حجاز، مشعر، 1381، تهران.)

البدر، عبدالرزاق، عبدالمحسن، درسهاى عقيدتى بر گرفته از حج، ترجمه عبدالله حيدرى، اوّل، 1381، مدينه منوره.

برازش، محمد رضا؛ عربستان سعودى، آفتاب هشتم، اوّل، 1385، مشهد.

البلادى، عاتق بن غيث، قلب الحجاز، دار مكه للنشر و التوزيع، مكه مكرمه، چاپ اول، 1405/ 1985.

جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1366.

جمعى از اساتيد ملك سعود، دراسارت تاريخ الجزيرة العربية، 1404/ 1984.

حافظ وهبه، جزيرة العرب القرن العشرين، چاپ مصر، سوم، 1375/ 1956.

حجازى، صادق على، البعثات الخارجيه للمملكة العربية السعودية، مطبوعات نادى مكة الثقا، اوّل، 1403 ه. ق

حسينى نسب، سيد رضا؛ شيعه پاسخ مى دهد، نشر مشعر، نهم، 1382، قم.

دحلان، احمد بن زينى؛ سرگذشت وهابيت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغانى، نشر گلستان كوثر، دوم، 1378.

دشتى، محمد؛ ترجمه نهج البلاغه، اوّل، ميراث ماندگار، 1386.

دليل الفنادق، معهد خادم الحرمين الشريفين لأبحاث الحج، مكه مكرمه، چاپ اول، 1422/ 2001.

tدليل المملكة العربية السعوديه، وزارت اعلام عربستان سعودى، 1996 م.

ص:189

tدولت آبادى، حسن؛ فرهنگ محيط زيست، اوّل، مؤسسه فرهنگ معاصر، 1382، تهران. رضوانى، على اصغر؛ خدا از ديدگاه وهابيان، مسجد مقدس جمكران، اوّل، 1385، قم.

الريحانى، امين؛ ملوك العرب، بيروت 1924.

زركلى، خيرالدين، الاعلام (قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء)، دارالعلم للملايين، بيروت، چاپ نهم، 1990 م.

سبحانى، جعفر؛ آيين وهابيت، مؤسسه دارالقرآن الكريم، اول، 1364، قم.

سبحانى، جعفر؛ فرازهايى از زندگى پيامبراسلام، نشر مشعر، 1381.

سليمان بن عبدالوهاب النجدى، الصواعق الالهيه فى الرد على الوهابيه، مكتبه ايشيق، استانبول، تركيه، 1979 ميلادى، سوم.

شاكر، محمود؛ شبه جزيرة العرب، المكتب الاسلامى، بيروت، 1406 ه. ق

شرف الدين، احمدحسين؛ المدن و الاماكن الأثريه شمال و جنوب الجزيرة العربيه، رياض، مطابع الفرزدق التجاريه، 1404 ه. ق

شهيدى، سيد جعفر؛ تاريخ تحليلى اسلام، هشتم، نشر دانشگاهى تهران، 1367.

شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 1- 2، مكتبة الداور، 1966 م، قم.

طالقانى، سيد عبدالوهاب؛ مقررات عربستان، نشر مشعر، دهم، 1384.

طبسى، حاج شيخ نجم الدين؛ رويكرد عقلانى بر باورهاى وهابيت، جلد اوّل، دوم و سوم، اميرالعلم، دوم، قم.

طبسى، شيخ نجم الدين؛ روافد الايمان الى عقايد الاسلام، دليل ما، اوّل، 1426 ه. ق، قم.

عبدالعزيز بن عبداللطيف آل الشيخ و السيد بن البشرى محمد و عبدالله

بن ناصر الوليعى، دراسارت جغرافية العربية السعودية، ناشر مكتبة العبيكان،

ص:190

چاپ اول، 2000 م.

عبدالله بن محمدبن خميس، معجم ادوية الجزيره، اوّل، 1425 ه. ق رياض مطابع الفرزدق التجاريه.

عبده، دكتر طلعت احمد محمد؛ الجغرافيا التاريخيه لشبه الجزيرة العر عصور ماقبل التاريخ، دانشگاه الازهر، دار المعرفة الجامعية، جامعه اسكندريه، مصر، چاپ اول، 1988.

العجلانى، منير؛ تاريخ البلاد العربية السعوديه، دارالشبل للنشر والتوزيع، رياض، دوم، 1413 ه. ق.

عظيمى سادات، رقيه؛ عربستان سعودى، تهران، دفتر مطالعات سياسى و بين المللى وزارت امور خارجه، سوم، 1380.

عوض خطيب، احمد؛ صفحات من تاريخ جزيرة العرب الحديث، مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، چاپ دوم، 1416/ 1996.

غياثى كرمانى، سيد محمد رضا؛ واژه ها و اصطلاحات روز، نسيم كوثر، اوّل، 1386، قم.

الفارسى، فؤاد عبدالسلام؛ الأصالة و المعاصرة، شركة المدينة المنورة للطباعة و النشر، 1412 ه. ق

فاسيليف، اليكسى، تاريخ العربية السعوديه من القرن الثامن عشر حتى نهاية القرن العشرين، شركة المطبوعات للتوزيع و النشر بيروت لبنان، چاپ اول، 1995 م.

فتحى صفوه، نجده؛ الجزيرة العربيه الوثائق البريطانيه، دارالساقى، بيروت، لبنان، اوّل، 1996 م.

فخرى، محمد؛ عربستان، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى بازرگانى، ويرايش دوم، اوّل، 1372، تهران.

فقيهى، على اصغر؛ وهابيان، سبأ.

ص:191

tقاضى عسكر، سيد على؛ حج و حرمين شريفين در تفسير نمونه، دوم، نشر مشعر، 1384. قزوينى، علامه سيد محمد حسن؛ فرقه وهابى و پاسخ به شبهات آنها، ترجمه: على دوانى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ سوم، 1368، تهران.

كاشف الغطاء، علامه محمد حسين؛ نشر الايات البينات، دار المرتضى، بى تا، بيروت.

كردى مكى، محمد طاهر؛ كعبه و مسجدالحرام در گذر تاريخ، ترجمه هادى انصارى، دوم، نشر مشعر، 1384.

گودوين، ويليام؛ عربستان سعودى، ترجمه فاطمه شاداب، ققنوس، اوّل، 1383، تهران.

مجلسى، محمد تقى؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الاخبار الائمه الاطهار، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1403/ 1983.

محسن امين، اعيان الشيعه، مطبعه ابن زيدون دمشق، دوم، 1944 م.

محمد بن عبدالوهاب، الهدية السنية، بى تا، بى جا.

محمد بن عبدالوهاب، كشف الشبهات، الرياسة العامه للادارات البحوث العلميه، بى تا، رياض.

محمد بن عبدالوهاب، مسند ابى شيبه، بى تا، بى جا.

محمدى آشنانى، على؛ شناخت عربستان، حوزه نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت، نشر مشعر، اوّل، 1381، قم.

محمدى آشنانى، على؛ وهابيت در ترازوى نقد، نشر مشعر، اوّل، 1380، قم.

محمدى رى شهرى، محمد؛ الحج و العمرة الكتاب و السنة، مركز

دارالحديث، چهارم، 1384، قم.

ص:192

tمختار، صلاح الدين؛ تاريخ المملكة العربية السعوديه، دار مكتبة الحياة، بى تا، بيروت. مخدوم، مجيد؛ شالوده آمايش سرزمين، ششم، دانشگاه تهران، 1384، تهران.

مركز فرهنگى و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن كريم، بوستان كتاب قم، اوّل، 1383.

مستر همفر، خاطرات مستر همفر جاسوس انگليس در كشورهاى اسلامى، ترجمه على كاظمى، كانون نشر انديشه هاى اسلامى، چهارم، 1370.

مسعودى، مروج الذهب، دار الفكر، بيروت، 1409.

مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، مكتبه محمد بن صحيح، بى تا، قاهره.

مطهرى، مرتضى؛ آشنايى با علوم اسلامى، كلام و عرفان، صدرا، 1358، تهران.

مطهرى، مرتضى؛ حج، صدرا، اوّل، 1380.

مطهرى، مرتضى؛ عدل الهى، صدرا، دهم، 1357، قم.

مطهرى، مرتضى؛ ولاءها و ولايت ها، صدرا، اوّل، 1359، قم.

مكارم شيرازى، ناصر؛ شيعه پاسخ مى گويد، هشتم، مدرسة الامام بن اطالب، 1386، قم.

مكارم شيرازى، ناصر؛ وهابيت بر سر دو راهى، اوّل، مدرسة الامام بن اطالب، 1384، قم.

ميقات حج، فصلنامه فرهنگى، اجتماعى، سياسى، تاريخى، حوزه نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت، شماره 57، پاييز 1385.

ناصر السعيد، تاريخ آل سعود، اتحاد شعب الجزيرة العربية، بى تا، مصر.

نصيرى، عبدالله؛ آشنايى با عربستان، اول، نشر مشعر، 1386.

هاشمى رفسنجانى، اكبر؛ تفسير راهنما، چهارم، بوستان كتاب، 1385، قم.

--------------------------------------------------------------------------------

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109