كنكاشى در انگيزه هاى حجاب

مشخصات كتاب

سرشناسه : حيدري عزيزالله 1337 -

عنوان و نام پديدآور : كنكاشي در انگيزه هاي حجاب/ مولف عزيزالله حيدري. مشخصات نشر : قم مسجد مقدس جمكران 1389.

مشخصات ظاهري : 32 ص 5/11×5/16 س م.

فروست : سلسله مباحث راه كارهاي دوري از گناه.

شابك : 2500 ريال 978-964-973-242-8‮ ؛ 2500 ريال (چاپ اول) ؛ 2500 ريال (چاپ سوم)

وضعيت فهرست نويسي : فاپا(چاپ دوم)

يادداشت : چاپ دوم.

يادداشت : چاپ اول : 1388.

يادداشت : چاپ سوم: 1390.

يادداشت : عنوان ديگر: حجاب.

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.

عنوان ديگر : حجاب.

موضوع : حجاب اسلامي

موضوع : عفت -- جنبه هاي مذهبي -- اسلام

شناسه افزوده : مسجد جمكران (قم)

رده بندي كنگره : BP230/17‮ /ح9ك9 1389‮

رده بندي ديويي : 297/636‮

شماره كتابشناسي ملي : 1869557

حجاب هويّت مذهبى من است

خانم ناكاتا كايولا مى گويد: اين اشتباه است كه فكر كنيم زنان مسلمان خود را مى پوشانند چون جزء اموال خصوصى شوهران شان محسوب مى شوند؛ بلكه در واقع آنها با اين كار شرافت، متانت و وقار خود را حفظ مى كنند و از اينكه توسط بيگانگان تصاحب شوند، جلوگيرى مى كنند.

بايد به حال زنان غير مسلمان و زنان مسلمان ليبرال تأسف خورد كه آنچه را بايد بپوشانند، در معرض ديد عموم قرار مى دهند... زن آراسته به حجاب، به زيبايى فرشته است، پر از وقار و اعتماد به نفس؛ امّا تعصب كه چشم ديگران را كور كرده است مانع از ديدن اين زيبايى مى شود.(1)

يحيى مازنى گويد:(2)

مدتى در مدينه، همجوار و همسايه اميرالمؤمنين عليه السلام بودم و نزديك خانه زينب بودم، به خدا قسم نه شخص زينب را ديدم و نه صدايى از او شنيدم.

هرگاه قصد زيارت قبر جدّش رسول خداصلى الله عليه وآله را داشت، شب مى رفت، در حالى كه امام حسن عليه السلام از طرف راست و امام حسين عليه السلام از طرف چپ و اميرالمؤمنين عليه السلام از جلو مى رفت و چون نزديك قبر شريف مى شد، اميرالمؤمنين عليه السلام زودتر مى رفت و چراغ ها را خاموش مى كرد.

يك مرتبه امام حسن عليه السلام از سبب آن سؤال كرد:

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مى ترسم كسى به خواهرت زينب نظر كند.

جستجو در انگيزه حجاب

اين موضوع مسلم است كه وقتى سقفى را بر پايه هاى محكم ترى بنا كنيم، دوام بيشترى خواهد داشت. در مسائل اعتقادى و التزامات دينى نيز وقتى شناخت و آگاهى بيشترى پيدا كرديم علاقه به آن بيشتر مى گردد و در نتيجه عمل و التزام با دوامى شكل مى گيرد و اكنون نيز كه عقايد و دستورات دينى به شدت، از ناحيه دشمن و يا عقب نشينى معتقدين دچار آفت مى گردد و تزلزل هايى در پيش است، بهتر است در جستجوى تعميق اين مسائل باشم. گرچه از آن مقوله و از جمله حجاب زياد گفته شده باشد.

ما براى حجاب از معيارها و فوايدى؛ چون، امنيت، مصونيت يا وقار و سابقه تاريخى و يا نشانه ملّى و از ديدگاه روانشناسى(3) و حتى گاهى به عنوان زينت زن(4) استفاده مى كنيم. امّا با همه خوبى هايى كه در اين موارد وجود دارد و بعضاً از قرآن هم استخراج شده(5) و ما هم معترفيم ولى بحث مهم تر در تحليل انگيزه هاست؛ مثلاً امنيت و مصونيت و مورد آزار قرار نگرفتن

يكى از مواردى است كه در فوايد حجاب بارها تجربه شده است و اگر كسانى بگويند امروز امنيت اجتماعى زن تأمين شده، سخنى پذيرفته شده نيست و حتى امنيت فردى زن تأمين نيست و حجاب مى تواند در اين مسأله نقش بسيار خوبى را ايفا كند. چنان كه طبق گزارش هاى موجود اكنون در بعضى كشورهاى اروپايى نوعى اسپرى توليد مى شود كه بيشتر خانم ها در كيف خود دارند و در مواجهه با مزاحمين به صورت آنها مى پاشند و فرد مزاحم تا به خود بيايد و از اثر اسپرى راحت شود زنان از معركه مى گريزند و حتى آمار بسيار بالاى گرايش زنان در اروپا به اسلام به خاطر امنيتى است كه در حجاب احساس مى كنند.(6)

امّا چنان كه گذشت:

مى خواهيم در پى آن باشيم كه چگونه حجاب را ارزيابى كنيم تا اين عمل در ما با علاقه، التزام، دوام و حتى دفاع همراه باشد كه اين كار با تحليل هدف و انگيزه حجاب حل مى شود. بلكه منحصراً تحليل انگيزه حجاب؛ زيرا انگيزه و هدف متفاوتند. هدف به مقاصد بيرونى نظر دارد و انگيزه به گرايش ها و مقاصد باطنى. چون گاهى به جمع آورى و تنظيم مصالحى مى پردازيم و هدف خانه ساختن است ولى انگيزه چيز ديگرى مثل خودنمايى و افتخار مى تواند باشد.

در بحث حجاب، مبنا و انگيزه را بهتر تحليل مى كنيم تا به ايمان و عشق بيشترى بينجامد كه در راه مستقيم و بر صراط پايدار شويم و سقوط نكنيم؛ چنانچه قرآن مى فرمايد:

«وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْأَخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَناكِبُونَ»؛(7)

آنان كه نسبت به قيامت ايمان نياورده اند، از صراط كناره گرفته و منحرف مى شوند.

بر طبق اين آيه تنها اعتقاد به قيامت كافى نيست؛ بلكه

عشق و ايمان لازم است. به عبارت بهتر گاهى «حركت و فوايدش» را توضيح مى دهيم و گاه به «محرك» مى پردازيم. چنان كه وقتى از امام و خوبى هايش مى گوييم، خوب است امّا اگر امامت و ضرورت نياز را به نظام امامت تحليل كنيم تفاوت مى كند و ارتباط عميق ترى ايجاد مى شود.(8)

امّا هدف از حجاب چيست؟

1هدف حجاب، همان عفت مى باشد كه در حديث هم آمده است كه زكات جمال (زيبايى) عفت است.(9) و در اين بينش عفاف، خود مى تواند زينت باشد چنان كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:

«العفاف زينة النساء».(10)

عفت، خودنگهدارى از آنچه مورد نهى خداست و شامل هر آلودگى؛ حتى جلوه ها و حركات سبك نيز مى شود و البته عفت غير از تقوى مى باشد؛ چنان كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله هنگامى كه از امتياز دو دختر (درباره موضوع خواستگارى براى شخصى كه متحير است) سؤال مى كنند؛ يك بار مى پرسند: كدام باتقوى ترند؟ و در سؤال بعدى مى فرمايد: كدام عفيف ترند؟

همچنين از لابلاى روايات چنين فهميده مى شود كه عفت وظيفه اى عمومى است و شامل هر دو جنس از زن و مرد است. ولى شكل و مقدار آن متفاوت است؛ زيرا پوششى كه براى خودكار و مداد لازم است براى عينك به كار نمى بريم؛ مداد در جامدادى حفظ مى شود و عينك در كيف عينك پوشانده مى شود.

به اين حديث توجّه كنيد:

ليس للرجل ان يكشف ثيابه عن فخذيه و يجلس بين قوماً؛(11)

نبايد مرد لباس را از ران هايش كنار بزند در حالى كه بين مردم نشسته است.(12)

و در حديث ديگر مى خوانيم:

اذا تعرى احدكم فنظر الشيطان فطمع فيه فاستتروا؛(13)

آنگاه كه يكى از شما برهنه مى گردد شيطان به او مى نگرد و طمع مى كند، پس خويش را بپوشانيد.

اين حديث، پوشش را، حتى در

تنهايى امرى لازم مى نمايد.(14)

بررسى انگيزه و محرك حجاب

در دعاى امام زمان عليه السلام مى خوانيم:

تفضل على النساء بالحياء و العفه؛(15)

خدايا رحمت و لطف بزرگ خويش را شامل زنان گردان تا حيا و عفت ورزند.

و در حديثى ديگر:

سبب العفة الحياء؛(16)

علّت و سبب عفت، حيا مى باشد.

با تركيب اين دعا و حديث در مى يابيم، حجاب كه نمود و جلوه عفت است ريشه از نيرويى باطنى مى گيرد كه حجاب و عفت بر آن اساس به پا مى ايستند. و آن نيروى باطنى حيا مى باشد و حيا كه خود مانع و رادعى براى بروز رفتارهاى نادرست مى باشد، از درك حضور بر مى خيزد و اين عمل ارزشمند چنين فهرست مى شود:

حجاب، ريشه در عفاف

عفاف، ريشه در حيا

و حيا، ريشه در درك حضور دارد.

(از كسى حيا مى كنيم كه حضورش را حس مى كنيم) شناخت از وجود كسى كه ناظر ماست و بر نيك و بد اعمال ما آگاه است. حيا همان است كه ما وقتى در حضور بزرگى هستيم، مواظبت هايى را در وجودمان مى آورد و از بدى ها و ناشايست ها كنار مى زند(17) اين درك حضور نتيجه شناخت است. شناخت از جايگاهى كه بى حساب نيست و اگر هستى را خالى از خدا و نور او بدانيم ديگر هيچ معيارى نيست. آنجا كه بصر نيست چه خوبى و چه زشتى. در شهر نابينايان چه لباس بر تن كنى و چه عريان باشى فرقى ندارد. و حال آنكه همه چيز به حضور خدا شهادت مى دهد و هستى رو به سوى او دارد.

«إِنّا للَّهِ ِ وَإِنّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»(18)

انسان نيز بايد روى به سوى او آرد تا هدايت يابد كه هدايت از اوست. قرآن از حضرت ابراهيم عليه السلام نقل مى كند:

«إِنِّى ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّى سَيَهْدِينِ»؛(19)

من به سوى

خداوند رونده ام و او مرا هدايت مى كند.

همه عوالم، از دنياى جنين (جنين مادر) گرفته تا دنيا و بهشت همه، راهى به سوى خداست (يعنى سه مرحله را طى مى كنيم دنياى جنين، خودِ دنيا و دنياى آخرت) اينها همه مسير است.

على عليه السلام فرمود:

الدنيا دارُ ممَركُم؛(20)

دنيا جاى عبور است و جاى استقرار نيست.

حالا كه فهميديم دنيا راهى به سوى خداست و او در اين مسير قواعد و قوانينى را وضع كرده كه با رعايت آن به ملاقات حقّ مى رسيم، آيا مى توانيم با لباس و مو و اندام خودمان سنگى و مانعى در راه خلق خدا باشيم؟ آيا مى توانيم گرد و خاك به پا كنيم و مانع ديدن راه بشويم.

آيا مى توانم با زيبايى هايم سدّ راه بندگان خدا به سوى او بشوم و آيا در اين صورت طاغوت نخواهم بود؟

و حال آنكه بنابر رهنمود مكتب، وظيفه داريم به سوى خدا جذب كنيم.

واجعلنا من الدعاة اليك؛

مرا از كسانى قرار بده كه مردم را به سوى تو مى كشاند و به تو دعوت مى كند.

آيا در صورت خودنمايى، من ديگران را به خويش دعوت نكرده ام؟

اينجاست كه مقدار حجاب فقط در پوشش محدود نمى شود؛ بلكه حتى مواظبت و مراقبت از صدا و حركات را در بر مى گيرد كه صدايى از زينت ها نيز برنخيزد،(21) تا دلى نلغزد و چشم راه خطا نپيمايد و قلبى فاسد نگردد. چون درباره قلب فرموده اند:

القلبُ مُصحفُ البصر؛

قلب كتابى است كه با صادرات چشم نوشته مى شود.

چشم، رسول قلب است و دل با صادرات چشم به سقوط و صعود و يا به رشد و زيان كشيده مى شود.

قلبى كه بايد خانه خدا و جايگاه عشق و محبّت به اولياء او باشد، نبايد به

وسيله كارهاى من، خالى از حقّ و يا مضطرب گردد.

بيهوده نيست كه مى بينيم درباره حضرت فاطمه عليها السلام گفته اند در كوچه چنان راه مى رفت كه نمى دانستى مى آيد يا مى رود! البته اين مواظبت به خاطر شدت حساسيتى است كه در خصوص زنان موجود است و الّا جامعه مردان نيز بايد تقواى خويش را تقويت كند.

از امام صادق عليه السلام سؤال مى شود كه چرا بايد زنان موى خويش را بپوشانند؟

مى فرمايد: زيرا باعث تهييج هواى نفس مى گردد. «لما فيه من تهييج الرجال»(22)

درباره صداى زن، قرآن مى فرمايد:

«فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»؛(23)

در صداى خويش نرمش نياوريد.

به همين خاطر است كه درباره على عليه السلام گفته اند: كراهت داشت اوّل ايشان به زنان جوان سلام كنند. مبادا كه صدايش به شگفتى آورد و چيزى بيش از اجرى كه طلب نموده است بر او وارد گردد.(24)

همه اين احساس هاى دقيق به اين دليل است كه مؤمن به خاطر درك حضور خدا و علاقه قلبى خود به پروردگار، به مراقبت خويش مى پردازد تا با قلبى سليم خدا را ملاقات كند. اين مراقبت از نظارت ايمانى بر مى خيزد، چنان كه از على عليه السلام پرسيدند:

بما نلت؛

چگونه چنين شدى (به اين مقام رسيدى)؟

فرمود:

كنت بواباً على باب قلبى؛(25)

من پاسدار قلبم بودم.

2دومين چيزى كه در تقويت بنياد حجاب مؤثر است، همانا شناخت خريدار و ارزشگذار واقعى ماست.

مى دانيم هر انسانى نيازمند مقبوليت است و اين نياز را با ابراز توانايى ها و استعدادهاى خويش ثابت مى كند. در اين مسير است كه از ما خواسته اند عزيز باشيم و ذليل نشويم. مؤمن، عزتمند است و به ابروى خود ارج مى نهد؛ امّا از نظر اينكه كارهايمان به ريا آلوده نگردد اسلام به ما آموزش مى دهد در كار خويش، جهت و هدف

پايين تر از خويش را انتخاب نكنيم كه تنزل مى كنيم و به مساوى خويش هم رضايت نمى دهند؛ زيرا تنوع است و بايد جهتى بالاتر از خويش را برگزينيم كه تحرك است و تعالى. ترقى ما فقط اين در زمان است و در نماز آموخته ايم كه آن جهت برتر كيست:

سبحان ربى الاعلى و بحمده؛

پاك است خدايى كه برتر است و به سپاس او مشغوليم.

آرى جهت برتر، پروردگار هستى است كه نياز ندارد و نامحدود است، اوست كه در مقابل خريداران ديگر كه جز چشمى طمعكار و زبانى رياكار ندارند، ندا داده است:

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»؛(26)

خدا خريدار مال و جان مؤمنين است و بهشت را به آنان پاداش مى دهد.

اوست كه اجر هيچ عملى را ضايع نمى كند، با اينكه ديگران چيزى ندارند، همه فقيرند و او بى نياز. در نهايت همه محتاج اويند.

ديگران يا نمى دانند، يا اگر مى دانند، نمى توانند، يا اگر مى توانند، بخيلند. يا اگر مى بخشند، منت مى گذارند و نتيجه مى طلبند.

در حالى كه خدا هم مى داند كه «عليم» است و هم نزديك «اقرب اليكم» و هم مى تواند كه «قوى و عزيز» است. و هم داراست كه «مالك» است و هم بخل ندارد كه «رحمن» است و هم منت نمى گذارد كه «رحيم» است و مهربان و ما هم كه دوست دار چنين محبوبى هستيم، پس او را بر مى گزينيم و به وعده هاى او دل مى بنديم كه باوفاتر از او كسى نيست:

«و من اوفى بعهده من اللَّه»؛(27)

اين چنين است كه اين ارتباط، مؤمن و بانوى با حجاب را به غنايى در نفس خويش و غرورى(28) مى رساند كه:

هرگز براى مقبوليت، به عرضه اندام خويش نمى پردازد.

پس كسى كه توى

سرش فكرى زيبا دارد، با موى سرش جلوه نمى كند.

در دعاى عرفه از امام حسين عليه السلام مى خوانيم:

اللّهمّ اجعل غناى في نفسى؛

خدايا روحم را غنى و مقتدر گردان.

اين غنا چيست؟

در كلامى از امام حسن عليه السلام به معنا نزديك مى شويم:

فما الغنى؟ قال عليه السلام: رضى النفسِ بما قَسمَ اللَّه تعالى و ان قلَّ؛(29)

سؤال شد غنى چيست؟

فرمود: رضايت نفس به آنچه خداوند در نظر گرفته است اگرچه كم باشد.

و از همين جا غرورى و حصنى در زن پاى مى گيرد كه همچون ديوارى پولادين از عفاف پيرامون او ساخته مى شود. اين حالت را پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله چنين توصيف نمود:

انما مثل المرأة الصالحه كمثل الغراب الاعصم الّذي لا يكاد يقدر عليه؛(30)

همانا مثل زن صالحه مثل پرنده خويشتن دارى است كه كسى را ياراى دستيابى بر او (از نامحرمان) نيست.

مسلم است كه اين خويشتن دارى در برابر نامحرم است و عكس آن در زندگى مشترك مطرح است كه آزادى در آنجا حدى ندارد و در ضمن برآورنده نياز مقبوليت هم هست كه تفصيل آن در كتبى كه وظايف زناشويى را تعيين نموده آمده است.

خلاصه اين شناخت آدمى را به محاسبه اى سوق مى دهد كه نه تنها به فكر جلوه نمى افتد بلكه بيشتر خود را مى پوشاند و حوزه حجاب را گسترش مى دهد تا خود توشه اى براى راه برگيرد و در يوم الحسره(31) دست خالى نيايد.

3بينش ديگرى كه از پايه هاى تقويت حجاب است، شكل نظام هستى در اسلام است، بينشى كه بيانگر واقعيت هستى در نظر مسلمان است. جهان در نظرگاه دينى ما نظامى مرتبط و قانونمند دارد.(32)

همه چيز در ديگرى تأثير دارد و اصلاً دين براى تنظيم اين روابط دقيق و پيچيده حاكم

بر هستى آمده است. زيرا كه دست علم و تجربه و وجدان آدمى به وسعت آن نمى رسد و در نتيجه در اين جهان مرتبط، يك فساد و يك بدى، يك بدى و فساد باقى نمى ماند. بلكه گسترش مى يابد و حتى درياها را آلوده مى كند.

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِى النّاسِ»؛(33)

فساد و تخريب در خشكى و حتى دريا راه يافت با آنچه اعمال مردم كسب نمود.

آرى اين ارتباط چنان است كه وقتى مقدارى آجر را پشت سر هم به طور عمودى بچينيم و يكى از آنها را بزنيم همه آنها به يكديگر ضربه مى زنند و مى ريزند.

پس اگر ما با كارهاى خود فسادى آفريديم، اين فساد در خود نمى ماند و سرايت پيدا مى كند و به همين دليل عذاب ها نيز ضريب پيدا مى كند. قرآن مى فرمايد:

«كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ»؛(34)

هرگاه پوست آنها بسوزد، پوست ديگرى به جايش مى رويانيم تا عذاب را بچشند.

چنين است كه وقتى كسى يك نفر را كشت، گويى همه را كشته است و اگر يك نفس را زنده كرد گويى همه را زنده كرده است.(35)

بر همين اساس است كه آن بينش بى خيال و بى مسؤوليت كه در اخلاق اروپايى و مخصوصاً آمريكايى رشد كرده محكوم مى شود؛ اين بريدگى از مسؤوليت ناشى از همين بينش نسبت به جهان و جامعه ناشى شده تا جايى كه مثل معروف نزد آنهاست كه هر روز به كار مى برند: problemThis is your؛ اين مشكل شماست! كه متأسفانه در بين ما هم شيوع پيدا كرده ولى ما مى گوييم مشكل تو مشكل من هم هست.

چنان كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد:

كسى كه صبح كند و در فكر مسائل ديگران

نباشد، مسلمان نيست.(36)

4معيارى ديگر، براى تكميل انگيزه حجاب، آنسو نگرى مؤمن و ايمان به قيامت و صحنه هاى حقيقى آن است. كسى كه راه را با دنيا و مرگ تمام شده نمى داند به اين آيه ايمان دارد و در دلش هراسى افكنده است كه آن روز را كه منكرين دور مى بينند نزديك مى بيند.(37)

(چون براى خداوند كه بر همه هستى احاطه دارد، دورى و بُعدى در پيش نيست) و مؤمن نيز به چنين بينشى دست مى يابد و همه چيز را از دريچه تنگ دنياى مادى نمى بيند. در نتيجه مؤمن لذتى را كه از گناه بر مى خيزد با پيامدى در آن روز مشاهده مى كند. گرچه هم اكنون و در دنيا نيز گناه، مجازات و گرفتارى دارد. آنچه ظاهرش ديده مى شود باطنى ديگر از خود نشان خواهد داد، آن صورت ها كه امروز زيبا مى نمايند آن روز زشت مى گردند و اين شادى ها پيامد تلخى دارند:

«تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ وَهُمْ فِيها كالِحُونَ»؛(38)

روى هاشان را آتش مى سوزاند و در آتش زشت مى گردند.

و چنين است كه به گفته اميرالمؤمنين عليه السلام خيرى در چيزى كه بعد از آن آتش باشد نيست و شرى نيست در آنچه كه بعد از آن بهشت است.(39)

چنين معتقدى كه به وعده خداوند ايمان آورده و با پيوند به او به عظمت و غناى نفس رسيده است وجودش به بار مى نشيند و تقوى شكل مى گيرد. تقوى نيز او را به نورى مى رساند كه آنچه در نظر دنيا خواهان زياد و طولانى است، بسيار كم جلوه مى كند؛ چنان كه تمام سال هاى زندگى روى زمين، يك روز يا قسمتى از روز شمرده شده:

«قالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ * قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ

يَوْمٍ»؛(40)

تمامى درنگى كه در زمين كرديد چقدر بود؟

مى گويند: روزى يا مقدارى از روز... (بلكه درنگى بسيار كم نموديد (حتى كمتر از قسمتى از روز) اگر مى دانستيد).

آرى دنيا در نظر اين ايمان آورندگان آنقدر نيست كه بتواند به مخالفت با خداوند وادارشان كند؛ زيرا كه غير خداوند در چشمانشان حقير شده است؛ چنان كه على عليه السلام فرمود:

عَظُمَ الْخالِقُ فِي اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ في اَعْيُنِهِم؛(41)

خداوند در دلشان بزرگ جلوه نموده، پس ديگران در نظرشان كوچك مى نمايد.

به همين دليل، اينان در چشمان ولىّ خدا بزرگ شده اند و مورد نظر قرار گرفته اند. آن وصفى را كه اميرمؤمنان على عليه السلام درباره شان فرمود:

مرا برادرى بود كه او در نزدم بزرگ بود؛ زيرا دنيا در چشمانش حقير مى نمود.(42)

5عامل پنجمى كه به عنوان عاملى سياسى به آن نگريسته مى شود عبارت از عنصر مقاومت است. در هر جامعه اى عناصرى از مقاومت در مقابل دشمن و تهاجم وى هست. حجاب عنصر مقاومت است؛ زيرا در زمانى كه دشمن مى خواهد از طريق برهنگى و گسترش فساد، اين عنصر مهم يعنى عفت و پاكى را كه زمينه رشد استعدادها را فراهم مى سازد را از بين ببرد، بايد به محافظت اين عنصر يعنى حجاب پرداخت.

چقدر شورانگيز است، اخبارى كه اين روزها از مقاومت دختران و زنانى كه در برابر زورگويان اروپايى و لاييك مقاومت مى كنند، به گوش مى رسد و حتى با اخراج از مدارس و ادارات نيز عقب نشينى نمى كنند.

درود بر اين شير زنان باد.

درود!

اين اسوه استقامت حجاب را بخوانيد

در مجله پرسمان آمده است: دخترى به مؤسسه اسلامى نيويورك آمد و گفت مى خواهم مسلمان شوم. رئيس مؤسسه دو بار او را رد كرد و گفت بايد تحقيق كنى (اين منظره چند سالى

است كه بعد از انقلاب اسلامى تكرار مى شود و جوانان زيادى به اسلام روى مى آورند).

هنگامى كه براى سومين بار آمد او را ردّ كردند. در اين هنگام فرياد زد اگر مسلمانم نكنيد مى روم وسط سالن و فرياد مى زنم و مى گويم كسى به فريادم برسد... با شناخت آگاهى و اشتياق او جشنى برپا شد و او مسلمان شد. بعد از اين حركت، خانواده مسيحى دختر، آزار و اذيت ها را شروع كردند و روز به روز بر سختى و فشار افزودند تا حدّى كه كار به تهديد رسيد و گفتند كه بايد از ظواهر دينى اسلامى دست بردارى و بر اين كار مجبورى.

مسؤولان مؤسسه ناچار با علما در ايران تماس گرفتند و در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه اگر خطر جانى او را تهديد مى كند، اجازه دارد روسرى خود را بردارد.

امّا دختر تازه مسلمان پرسيد: اگر من روسرى خود را برندارم و در راه حفظ حجابم كشته شوم آيا شهيد محسوب مى گردم؟

پاسخ شنيد آرى!

و دختر با صلابت و استوارى گفت: به خدا قسم روسرى خود را بر نمى دارم هرچند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.(43)

چگونگى انتقال پيام حجاب به دختران نوجوان

1. نوجوان، مفاهيم اخلاقى و دينى را با داستان بهتر مى پذيرد و مى فهد، گرچه اين ويژگى مخصوص همه گروه هاى سنى است و قرآن اين دو شيوه را توصيه مى نمايد.

«فاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛(44)

قصه روايت كن شايد آنان انديشه كنند.

يعنى مفاهيم و مطالب را در قالب حكايت بازگو كنيد؛ چون جذاب تر و تأثير پذيرتر مى باشد و مخاطب بيشتر در مورد آن موضع مى انديشد.

2. كودك و نوجوان پيام و نكات دينى و اخلاقى را با شعر و جملات قافيه دار بهتر

به ذهن مى سپارد. چنان كه از حضرت زهراعليها السلام نيز چنين روشى در آموختن مفاهيم دينى به فرزندان بزرگوارشان نقل شده است.

يك نمونه

به يك مدرسه دخترانه كه گروه دبستانى و راهنمايى داشت دعوت شدم. از من خواسته شد كه درباره حجاب براى آنان صحبت كنم!

ابتدا داستانى را كه ريشه حقيقى هم داشت با جلوه هاى ويژه چنين بيان نمودم:

در زمان قبل از انقلاب روزى يك آقاى روحانى كنار خيابان ايستاده بود. اتومبيلى توقف نمود و ايشان را دعوت به سوار شدن نمود.

روحانى سوار شد و همين كه ماشين شروع به حركت كرد، آقاى راننده به عقب برگشت و گفت: آقا به نظر شما اين وضيعت همسر من اشكالى دارد. سپس به همسرش اشاره نمود كه بى حجاب (حتى يك روسرى هم نداشت) و در صندلى جلو نشسته بود، و ادامه داد كه چرا شما حجاب را توصيه مى كنيد؟

آقاى روحانى گفت: كمى صبر كنيد پاسخ شما را خواهم داد. اتومبيل مقدارى راه رفت و نزديك يك ماشين خراب و تصادفى كه كنار خيابان پارك شده بود رسيد.

ناگهان آقاى روحانى گفت: اين ماشين را چرا اينجا رها كرده اند؟

راننده جواب داد: خوب خراب و بى ارزش است، بعد خودم به بچه ها گفتم: بچه ها آن اتومبيل چون خراب بود، پس اسم آن را مى گذاريم ماشين مشتى مندلى نه بوق داره نه صندلى، سپس به طور آهنگين گفتم: تكرار كنيد: ماشين مشتى مندلى، نه بوق داره نه صندلى، در ادامه گفتم: بچه ها با اتومبيل آن آقا چند كيلومتر ديگر راه رفت تا آنكه دوباره به ماشينى قراضه كه صاحبش آن را رها كرده بود رسيدند، آقاى روحانى دوباره پرسش خود را تكرار كرد

و پرسيد آقا! چرا اين ماشين را اينجا رها كرده اند؟

راننده پاسخ داده خوب معلومه و من دوباره به بچه ها گفتم: بچه ها! اسم اين ماشين چى بود؟ و با بچه ها همراه شدم و گرفتيم: ماشين مشتى مندلى، نه بوق داره نه صندلى.

اتومبيل با راننده و همسرش و آقاى روحانى مقدارى ديگر رفتند تا وارد شهر شدند و در كنار منزلى ماشينى را ديدند كه صاحبش روى آن چادرى كشيده بود.

ناگهان روحانى به راننده گفت: آقاى محترم! راستى حالا اين اتومبيل را نگاه كنيد. چرا روى اين ماشين را چادر كشيده اند؟ راننده گفت: خوب! اين ماشين خوب و تميز است و ممكن است طمع دزدها را تحريك كند و يا بچه ها روى آن خط بيندازند يا...

در اين هنگام آقاى روحانى گفت: خودتان جواب خودتان را داديد حجاب و چادر براى حفظ ارزش زن از بدخواهان است و به سرعت به بچه ها گفتم: بچه ها اين ماشين خوب بود، پس ماشين مشتى مندلى، نيست. امّا بى حجاب كدام ماشين است؟ يك صدا گفتند: ماشين مشتى مندلى و ...

و با هم خوانديم:

ماشين مشتى مندلى

نه بوق داره نه صندلى

دختر خوب سر مى كنه

با چادرش يا مقنعه يا روسرى

دختر بد دوست نداره

با چادرش نه مقنعه، نه روسرى

سپس تكرار كرديم و بچه ها نيز شروع كردند با دست روى ميز زدن و با آهنگ ويژه خوانديم. ماشين مشتى مندلى و ...

با اين روش مقدمه و كليدى براى انديشه حجاب زده شد، گرچه بايد در آينده حجاب را با شناخت گره زد كه حداقل چند پايه دارد.

1. شناخت ارزش زن

2. نظم و قانونمندى هستى و درك گناه

3. ادامه عمل

دنيا با وسعت آخرت

4. فساد اجتماعى بى حجابى

5. حجاب به عنوان عنصر مقاومت

6. و ... .

پي نوشتها

1) مجله پرسمان دانشجويى، شماره 58، تيرماه 1386.

2) كتاب زينب الكبرى ص 642.

3) مثل كتاب «آيا حجاب ضرورت دارد» از دكتر شهريار.

4) البته نگارنده بر اين نكته آگاه است كه زينت در اين شعر (ارزنده ترين زينت زن حفظ حجاب است) چه چيزى اراده شده؛ ولى در واقع بعضى از خانم ها از حجاب زينت ساخته اند و حال آنكه حجاب آمده بود تا زينت ها را بپوشاند، چنانكه قرآن فرمود: «و لا يبدين زينتَهُنَّ».

5) چنانكه قرآن مى فرمايد: «... ان يعرفن فلا يوذين؛ حجاب امنيت مى آورد؛ زيرا از اذيت در امان خواهند بود». سوره احزاب، آيه 59.

6) كتاب دكتر اردوبادى، نگاه هاى آلوده به زن.

7) سوره مؤمنون، آيه 74.

8) تفاوت احساس خودتان را زمانى حس مى كنيد كه زمانى روايتى از فضيلت امام عليه السلام را مى خوانيم و در وقت ديگر روايت مباحثه هشام با عمرو بن عبيد را مطالعه مى كنيد كه مى بينيم امام به قلب در اندام آدمى تشبيه مى شود. (اصول كافى باب حجت) سپس هشام به خصم مى گويد: چطور در موقع ترديد حواس پنجگانه، مركزى هست كه به آن رجوع كنى و ترديدت برطرف شود؛ امّا در هستى با همه پيچيدگى هايش، امامى (آگاهى) نباشد كه مورد رجوع قرار گيرد؟

9) ميزان الحكمه، ج 6، ص 359، چاپ قديم.

10) نهج الفصاحه، حرف ز، ص 361.

11) وسائل الشيعه، ج 3، ص 353.

12) اين مى تواند جواب سؤال خانم هايى باشد كه مى گويند: آيا حجاب مخصوص زن است؟ و يا اينكه چرا بايد فقط ما زن ها رعايت پوشش را بكنيم؟

13) همان.

14) البته خواننده محترم زمينه اين حديث را

از حقوق همسران تفكيك مى نمايد.

15) مفاتيح الجنان، دعاى امام مهدى عليه السلام، صص 194 - 193.

16) ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى، ج 4، ص 255.

17) حيا با خجالت فرق مى كند، خجالت ملازم با كسالت و ناتوانى و كمى تحرك در جهت مطلوب است، امّا اين حيا كه در حديث آمده يكى از چهار چيزى است كه وقتى در كسى باشد گناهانش بخشيده و تبديل به خوبى مى شود: صدق، شكر، حسن خلق، حيا (پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله، ميزان الحكمه، ج 3، به نقل از بحار، ج 71، ص 332).

18) سوره بقره، آيه 156.

19) سوره صافات، آيه 99.

20) نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 132.

21) سوره نور، آيه 31. زنان چنان راه نروند كه زينت هاى پنهان آشكار شود.

22) علل الشرايع، شيخ صدوق رحمه الله ج 2، ص 796، ترجمه ذهنى تهرانى.

23) سوره احزاب، آيه 32.

24) ميزان الحكمه، ج 3، ص 1351.

25) غرر الحكم، نقل به معنا.

26) سوره توبه، آيه 111.

27) همان.

اين تكيه بر خدا از مهم ترين نتايجش اين است كه ديگر مؤمن براى رسيدن به مقصد از پاى باطل بهره نمى گيرد؛ چرا كه اين سنّت حاكم بر هستى است كه بار كج به منزل نمى رسد. دليل اين موضع گيرى مؤمن همان كلام نورانى است كه مى گويد: «من حاول امراً بمعصية اللَّه كان افوت بما يرجو و اسرع لما يحذر؛ كسى كه بخواهد از راه نافرمانى و گناه به هدف خويش برسد براى نابودى آنچه در نظر گرفته بيشتر شتاب كرده و اميد خويش را ضايع نموده است».(تحف العقول، ص 253، چاپ اسلاميه.

28) اين غرور همان است كه على عليه السلام فرمود براى مرد عيب است ولى براى زنان خوب؛ زيرا محركى

براى عفت در مقابل نامحرم است. (نهج البلاغه، كلمات قصار، 234).

نهج البلاغه، كلمات قصار.

29) تحف العقول، حرّانى، ص 228، چاپ اسلاميه.

30) به نقل از احاديث اهل سنت؛ زن در احاديث شيعه و اهل سنت، دهسرخى اصفهانى.

31) يكى از نام هاى قيامت در قرآن: «وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ»، مريم/39.

32) الّذي اتقن كل شى ء»؛ آن خدايى كه همه چيز از متقن و محكم آفريد، به عبارت ديگر قانونمند. (سوره نمل، آيه 88).

33) سوره روم، آيه 41.

34) سوره نساء، آيه 56.

35) سوره مائده، آيه 32.

36) ميزان الحكمه، ج 4، ص 530، به نقل از بحار، ج 74، ص 339.

37) سوره معارج، آيه 7؛ «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً * وَنَرَيهُ قَرِيباً»؛ كافران، قيامت را دور مى بينند و ما آن را نزديك مى بينيم.

38) سوره مؤمنون، آيه 104.

39) نهج البلاغه، حكمت 380.

40) سوره مؤمنون، آيه 114.

41) نهج البلاغه، خطبه متقين، خطبه 193.

42) نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره، 289.

43) مجله پرسمان دانشجويى، شماره 69، مهرماه 1387.

44) سوره اعراف، آيه 176.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109