احکام و آداب جنگ در نهج البلاغه

مشخصات کتاب

سید جواد مصطفوی

اهمیت جنگ در نهج البلاغه

موضوع «جنگ» در نهج البلاغه از اهمیت و امتیاز خاصی برخوردار است، به طوری که اگر جنگ را با تمام ابعادش در نظر بگیریم، می توان گفت بیش از یک دوم نامه ها و یک پنجم خطبه های نهج البلاغه به جنگ اختصاص دارد. در زمان حکومت علی- علیه السلام- سه جنگ اتفاق افتاد و هر سه جنگ با مسلمان نمایان بود و بر امیرالمومنین- علیه السلام- تحمیل شد. بنابراین ما موضوع «جنگ در نهج البلاغه» را در محدوده ی همین سه جنگ با شرایط خاصش بررسی می کنیم و آن سه جنگ به قرار زیر است:

1- جنگ جمل 2- جنگ صفین 3- جنگ نهروان.

این سه جنگ به ترتیب با ناکثین، قاسطین و مارقین روی داده است. علی- علیه السلام- روش جنگ اسلامی را از پیغمبر اکرم (ص) الهام گرفته بود. و مدت یازده سال همراه آن حضرت، شمشیر به دست گرفته و در متن معرکه ها

[صفحه 2]

حاضر بود، ولی اشکال کار در این است که جنگهای زمان پیغمبر (ص) با مشرکین و کفاری بود که منکر خدا و قرآن و اسلام بودند. ولی جنگهای علی (ع) با منافقان و مسلمان نمایانی بود که به شهادت قرآن و تاریخ، زیان آنان برای مسلمین بیش از کفار و مشرکین بوده است.

در هر حال هدف علی- علیه السلام- در این جنگها، یاری مظلوم، سرکوبی ظالم، گسترش عدالت و آزادی و آشکار کردن حقیقت اسلام بوده است.

علی- علیه السلام- هیچ گاه جنگ را آغاز نمی کرد. قبل از جنگ جلسه ی بحث آزاد تشکیل می داد، که گاهی خوا آن حضرت و گاهی فرستادگان و نمایندگانش در آن شرکت می کردند، اگر مخالفین برای بحث و مناظره حاضر نمی شدند، به آنها نامه

می نوشت. در مناظره ها و نامه ها گاهی نصیحت و موعظه می کند، خدا و قیامت و بهشت و دوزخ را یادآوری می کند. گاهی عواقب وخیم مادی جنگ را به یاد می آورد، و زمانی شرافت و غیرت انسانی را گوشزد می کند، تا شاید خفتگان مغرور بیدار شوند، یا در چاه هلاکت افتاده ای، دست خود را به سوی او دراز کند. خلاصه ی سخن این که، او حجت را از هر سو بر دشمن خیره سر تمام می کرد، که تا ممکن است جنگ بر پا نشود و خونی ریخته نگردد. سپس هر گاه تمام این مراحل و مقدمات سود نمی بخشید و دشمن به خیره سری و ستیزه جویی ادامه می داد و صف آرایی می نمود، آماده ی جنگ می شد و تا زمانی که دشمن دست به شمیر نمی برد و تیری رها نمی کرد، امیرالمومنین در انتظار می نشست و سربازان خود را به خونسردی و تسلط بر اعصاب توصیه می کرد. ولی زمانی که دشمن. حمله را آغاز و به حریم اسلام و مسلمین تجاوز می کرد، دیگر مسامحه و غفلت را روا نمی دانست، از فرصتها به مقدار مشروع استفاده می کرد و با هوشیاری و دوراندیشی امور جنگ را مراقبت می کرد. خودش در جنگ شرکت می کرد و فرزندانش را به همراه می آورد. تاکتیکهای جنگی را به سربازانش می آموخت، تنبلها را سرکوفت می داد و به غیرت وا می داشت، در سخنرانیهای

[صفحه 3]

پر شور خویش، آنها را نامرد و مانند عروسان در حجله می نامید [1] و می فرمود:

اف بر شما که همچون گوسفندان از چوپان فرار کرده اید [2] شما حرف می زنید و عمل نمی کنید، کاش معاویه ده تن از شما را می گرفت و یک سرباز خود را به من می داد [3]

خدا شما را بکشد، شما دلم را پر خون و سینه ام را خشمگین کردید. دین شما کجا رفت و غیرت شما چه شد؟ [4].

و زمانی که به سخنش گوش می کردند و بر سر غیرت می آمدند، آنان را ملاطفت و تشویق می کرد و درباره ی آنها دعا می کرد و می فرمود: خدا شما را جزای خیر دهد که عقده ی دلم را گشودید و دشمن را به عقب راندید، در همین حال به آنها سفارش می کرد، که متعرض زنان و کودکان و پیران دشمن نشوید. فرار کننده را تعقیب نکنید. نهرها را مسموم نکنید و درختان را نسوزانید. چون سلاح بر مین گذاشته و آماده صلح شدند، از ایشان بپذیرید و جنگ را ادامه ندهید و از همه مهمتر در همه ی احوال خدا را در نظر داشته و ذات قدوس او را حاضر و ناظر اعمال خویش بدانید. اینک شواهد این مخصتر را ضمن 6 فراز از نهج البلاغه بیان می گردد:

هدف جنگ

تاریخ مدون جنگهای بشری، شهادت می دهد که هدف و انگیزه ی جنگها، غالبا کشور گشایی، توسعه طلبی و استثمار مستضعفین بوده است، ولی علی- علیه السلام- هدف خود رادر جنگهایش چنین بیان می کند:

الف- خدایا تو می دانی که جنگ ما برای سلطه جویی و دنیاطلبی نبود، بلکه می خواستیم تا شعائر از میان رفته ی دین تو را بازگردانیم و اصلاح امور را در دیار و بلادت آشکار سازیم تا بندگان مظلومت امنیت یابند و احکام و حدود تعطیل شده ات تجدید شده و بر پا گردد. [5].

ب- چون طلحه و زبیر بیعت شکنی کرده و آماده ی جنگ با آن حضرت

[صفحه 4]

شدند،به آنها فرمود: شما ندانسته و ناخودآگاه با من یبعت نکردید، روش من و

شما یکسان نیست، من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود می خواهید، سپس رو به مردم کرد و فرود: ای مردم بر خلاف دلخواهتان مرا یاری دهید، به خدا سوگند به مظلوم انصاف می دهم تا حقش را از ظالم بگیرم و افسار در بینی ظالم کنم تا او را به آبشخور حق در آورم، اگر چه ناراضی باشد [6].

ج- زمانی که با لشکر دشمن مواجه می شد، چنین می فرمود:

خدایا: دلها به سوی تو شتافته، گردنها کشیده شده، دیده ها باز مانده، گامها راه پیموده و بدنها لاغر شده است (با تمام وجود به سوی تو آمده ایم)، خدایا عداوتهای پنهان آشکار شده و کینه ها در سینه هاب هجوش آمده، خدایا به تو شکایت می آوریم از نبودن پیغمبرمن و بسیاری دشمن و پراکندگی آرائمان، پروردگارا، خودت میان ما و قوم ما به حق داوری و میانجی گری فرما که تو بهترین داورانی. [7].

حضرت هیچ گاه آغاز به جنگ و حمله نمی کرد

الف- به پسرش امام حسن (ع) می گوید: هیچ کس را به مبارزه دعوت مکن و اگر دیگری تو را دعوت کرد بپذیر و به جنگ او بشتاب که مبارزجو ستمگر است و ستمگر به زمین خورده و مغلوب خواهد بود. [8].

ب- معقل بن قیس ریاضی را فرمانده سه هزار سرباز کرد و به عنوان پیشاهنگ برای جنگ صفین به شام فرستاد و در نامه ای به او نوشت: «بترس از خدایی که به ناچار او را ملاقات می کنی و سرانجامی جز رفتن نزد او نداری و جنگ مکن مگر با کسی که با تو می جنگد» [9].

ج- هنگامی که در جنگ صفین دو لشکر در برابر یکدیگر قرار گرفتند، به سربازان خود فرمود: شما به جنگ

نپردازید تا زمانی که آنها شروع نند، زیرا شما بحمدالله بر آنان حجت دارید و اگر ایشان را رها کنید تا خود شروع به جنگ

[صفحه 5]

کنند، این خود حجت دیگری است از شما بر ایشان. [10].

د- در همین جنگ، چند روز سربازان را معطل نگه داشت و چون شامیان حمله را آغاز نکرده بودند، دستور حمله نمی داد، عاقبت سربازانش به ستوه آمدند و گفتند: علی یا از مرگ می ترسد و یا در گمراهی شامیان شک دارد. در پاسخ آنها فرمود: اما نسبت به ترس از مرگ که گفتید، بدانید برای من فرق نمی کند که من به جانب مرگ روم یا مرگ به سوی من آید (در معرکه کشته شوم یا در بستر بمیرم) و اما نسبت به شک در گمراهی شامیان، بدانید که چنین نیست بلکه به خدا سوگند من یک روز جنگ را به تاخیر نمی اندازم، مگر به امید این که مردمی به من بپیوندند و در پرتو من هدایت یابند و از کوردلی رها شوند. من این روش را از کشتن آنها در حال گمراهی دوست تر می دارم، اگر چه در آن صورت هم خسارت و گناهش به گردن خود آنها است [11].

امیرالمومنین پیش از جنگ اتمام حجت می کرد

اشاره

آن حضرت در هر یک از سه جنگی که بر او تحمیل شده است، مباحثات و مکاتبات مفصلی با سران دشمن داشته است که از آنها اسفتاده می شود که چقدر از جنگ و خونریزی کراهت و نفرت داشته است و تا آنجا که ممکن بوده می خواسته که با مذاکره و بحث و نصیحت، دمشن سنگدل و گمراه، به راه آید و لجاجت و سرسختی را کنار بگذارد، برای این که جنگ

صفین واقع نشود، تنها شانزده نامه به معاویه نوشته است [12] که در نهج البلاغه آمده است، در کتب تاریخ هم نامه های دیگری دیده می شود و برای عمروعاص و دیگران هم نامه نوشته است، در اینجا به قسمتی از نامه ها اشاره می شود:

الف- اینک وقت آن رسیده که با چشم بینا از واقعیتها به سود خود بهره گیری، تو در ادعای نادرست و جعل دروغ و خود بزرگ بینی و ربودن و بدست آوردن چیزی که استحقاق نداری (بیت المال و حکومت بر مسلمین) به راه

[صفحه 6]

پیشینیانت می روی، تا از حق فرارکنی و چیزی را که از خون و گوشت برای تو ثابت شده تر است (خلافت من) انکار نمایی … غیر از حق جز گمراهی آشکار وجود ندارد [13] (و راه سومی نیست).

ب- معاویه، به جان خودم سوگند، اگر با عقلت بسنجی نه با هوای نفست، من پاکدامنترین مردم نسبت به خون عثمانم، خودت می دانی که من به کناری بوده ام، مگر بخواهی بهتانی بزنی و آنچه نزد تو روشن است پنهان کنی. [14].

ج- معاویه چه خواهی کرد زمانی که حجاب دنیا، از پیش رویت برداشته شود (مرگت فرارسد) اکنون دنیا خود را آرایش کرده و با لذاتش ترا می فریبد. دنیا تو را به سوی تو خوانده و تو هم اجابتش کرده ای، افسارت را کشیده و تو هم به دنبالش رفته ای، او فرمانت داده و تو هم اطاعتش کرده ای، نزدیک است که تو را برای چیزی نگه دارند (حساب آخرت) که هیچ کس نجاتت ندهد. از این کار زشت (ادعای حکومت یا خونخواهی عثمان) باز ایست و خود را آماده حساب کن و مهیای آخرت باش. گوشت را در

اختیار گمراهان مگذار و گرنه به تو می فهمانم که چگونه از خود بی خبر بوده ای. تو افزون طلبی و شیطان راه خود را در وجودت باز یافته و به وسیله ی تو به آرزویش رسیده و در خون و روح تو جاری شده است، ای معاویه، شما (بنیامیه) چه زمان سیاستمداران رعیت و حاکم امر امت بوده اید؟ شما که در راه پیشرفت اسلام، قدمی برنداشته و بزرگواری و شرفی نداشته اید. به خدا پناه می بریم از گریبانگیر شدن شقاوتهای جاهلیت و تو را بر حذر می دارم از این که در آرزوهای فریبنده فروروی و ظاهر و باطنت یکسان نباشد. [15].

د- علاوه بر نامه هایی که به معاویه نوشته، نامه ای هم به عمروعاص نوشته است و در آنجا چنین می گوید:

تو دینت را در پی دنیای مردی برده ای که گمراهیش آشکار و او پرده دریده است (معاویه بن ابی سفیان). او مرد با کرامت را با مجالست خود، زشت و ننگین می کند و

[صفحه 7]

خردمند رابا معاشرتش سفیه و بی خرد می سازد، به دنبال او رفته و از پس مانده ی او طلب کرده ای، همچون سگی که به دنبال شیر درنده رود و منتظر پس مانده ی شکار او باشد، لذا دنیا و آخرت هر دو را از دست داده ای، در صورتی که اگر به راه حق می رفتی به مطلوب خود می رسیدی. اگر خدا به من فرصت دهد، تو پسر ابوسفیان را به خاطر ستمهایتان کیفر می دهم و اگر مرا ناتوان کردید و بعد از من باقی بودید، آنچه را در پیش دارید (کیفر الهی) از کیفر من بدتر است. [16].

جنگ جمل

پیش از جنگ جمل «ابن عباس» را برای نصیحت نزد سران دشمن فرستاد و به

او فرمود: نزد طلحه مرو که او را همچون گاو نری می بینی که شاخش را به دور گوشش می پیچد (متکبر و خشن است) چارپای سرکش سوار می شود و می گوید: راهوار است (به کارهای دشوار دست می زند و می گوید آسان است) ولی با «زبیر» ملاقات کن که او نرم خوی است. به او بگو: پسر عمه ات (علی (ع)) می گوید: «تو که در حجاز مرا شناختی (در مدینه با من بیعت کردی) چه پیش آمد که در عراق منکر شدی» [17] (نقض بیعت کرده، به جنگ من برخاستی؟).

مذاکرات علی- علیه السلام- با طلحه و زبیر یا درباره ی آنها قبل از جنگ جمل و بعد از آن، متعدد است،ما تنها بعضی از آنچه را که در نهج البلاغه آمده است نقل نمودیم.

جنگ نهروان

در جنگ صفین چون ابوموسی از عمروعاص گول خورد و علی- علیه السلام- را از خلافت عزل کرد، دوازده هزار تن از لشکریانش از آن حضرت جدا شده و می گفتند: «تو باید اقرار کنی که کافر شده و پس از آن توبه کنی تا از تو پیروی کنیم».

[صفحه 8]

حضرت ابتدا «ابن عباس» را برای مذاکره با ایشان فرستاد و به او فرمود: برای ایشان به آیات قرآن استدلال مکن: زیرا که آیات قرآن معانی متعددی را در بر دارد (و آنها آیات را توجیه می کنند و از آن سوء استفاده می کنند) برای آنها به سنت پیغمبر (ص) استدلال کن که در آنجا راه گریز ندارند. [18].

ولی استدلال ابن عباس با سنت پیغمبر (ص) هم آنان را مفید نیفتاد و ایشان به سرسختی خود ادامه دادند، سپس خود آن حضرت قبل از جنگ به ایشان چنین فرمود:

شما را هشدار می دهم

از روزی که میان این نهر و گودالهای این دره به خاک هلاکت افتید، در حالی که نه دلیلی از پروردگار خود داشته و نه برهان روشنی برای شما باشد (نه دلیلی الهی داشته باشید و نه انسانی) دنیا شما را فریفته و قدرنشناسی به دام هلاکتتان انداخته است، من که خودم شما را ازحکومت عمروعاص و ابوموسی نهی می کردم و شما مخالفت می کردید. شما بیعت مرا شکستید، تا به ناچار رای خود را به سوی هوی و هوس شما متوجه ساختم، شما سبکسر و کم عقلید، من چه زیان و بلایی بر شما وارد کرده ام؟ [19].

آن حضرت تاکتیکهای جنگی را آموزش می داد

علی- علیه السلام- تاکتیکهای جنگی را مناسب با اسلحه و تجهیزات آن زمان موافق اوضاع و شرایط آن عصر به سربازانش می آموخت، البته برخی از این تاکتیکها جنبه ی عمومی دارد و در هر عصر و زمان و با هر اسلحه و نیرویی قابل انطباق است. در نهج البلاغه پنج مورد تعلیم تاکتیکی ذکر شده است:

الف- چون شما بر دشمن در آیید (هنگامی که نخست او به میدان کارزار در آمده باشد) یا دشمن بر شما در آید، باید لشکرگاه شما در جلو بلندیها یا دامنه کوهها یاسر پیچ نهرها باشد، تا هم در پناه باشید و هم راه آمد و شدی داشته باشید و هم مبارزه ی شما از یک سو یا دو سو باشد (تا دشمن نتواند از چهار سو بر شما حمله

[صفحه 9]

کند) و از طرف خود دیده بانها بر سر کوهها و بالای تپه ها بگمارید، تا دشمن بر شما نتازد،از جایی که ترس دارید (و هجوم و شبیخون او را احتمال می دهید) یا در امانید (و هجوم او را

احتمال نمی دهید) و بدانید که مقدمه ی لشکر جاسوس است (گروه شناسی) و جاسوس مقدمه پیشروان لشکر است. (پس جاسوس باید پیش از پیشروان و اصل لشکر پس از پیشروان در حرکت باشند) از جدا شدن بپرهیزید، همه با هم پیاده شوید و با یکدیگر حرکت کنید و چون شب فرارسد، نیزه ها را همچون کفه ترازو، به دور خود نصب کنید و خواب را اندک بچشید یا فقط مضمضه کنید [20] (چرتی بزنید).

ب- به معقل بن قیس که سردار سه هزار سرباز بود، دستور می دهد که: «در دو طرف روز که هوا سرد است (صبح و عصر) حرکت کن و هنگام ظهر به لشکر استراحت بده و هنگام حرکت به آنان آسایش ده و در سر شب حرکت مکن که خدا آن را زمان آرامش قرار داده است. شب هنگام ایستادن است نه حرکت و رفتن. در شب به بدنت استراحت دهو پشتت را به خوابگاهش برسان و چون روشنی سحر پهن شد، یا نور فرج شکافته شد، در پرتو برکت خدا حرکت کن. چون به دشمن رسیدی میان سربازان قرار گیر. نه به دشمن نزدیک باش، همچون کسی که قصد حمله دارد و نه دور باش چونان کسی که از جنگ می ترسد و منتظر باش تا فرمانم به تو برسد». [21].

ج- در جنگ جمل هنگامی که پرچم را به دست پسرش، محمد بن حنفیه داد، به او فرمود: «اگر کوهها متزلزل شوند، تو نباید تکان بخوری، دندانهایت را به هم بفشار، جمجمه ات را به خدا عاریت ده. پاهایت را بر زمین میخکوب کن. نگاهت به آخر لشکر دشمن باشد (که تا آنجا پیشروی کنی) چشمت

را بپوش (به چیزی جز معرکه جنگ منگر) و بدان که نصرت و یاری از سوی خدای سبحان است. [22].

د- «بر شما گران نیاید، گریزی که یورش در پی دارد و نه پراکندگی ای که

[صفحه 10]

در پس آن حمله باشد (زمانی که از برابر دشمن جاخالی می کنید و پراکنده می شوید تا آماده ی حمله شوید، اندوهگین مباشید که گاهی تاکتیک جنگی چنین روشی را اقتضا می کند) حق شمشیرها را (که در دست دارید) ادا کنید، پهلوی دشمن را برای به خاک افتادن بسازید، نیزه ها را با اثر بزنید و شمشیر را پر خطر، صداها را خفه کنید تا سستی و ترس را از شما بزداید. [23].

های مسلمانان، لباس زیرین خود را ترس از خدا (و احساس مسئولیت) و لباس روئین خود را آرامش و خونسردی قرار دهید … زره خود را تکمیل کنید و پیش از کشیدن شمشیر، چند بار آن را در نیام تکان دهید (تا هنگام مواجه با دشمن به آسانی برآید و به طور کلی اسلحه ی خود را پیش از به کار بردنش آزمایش کنید) با حالت خشم بنگرید و (نه تنها پیش رو بلکه) جانب چپ و راست را هم بزنید و جای تیز شمشیر را به کار برید و با پیش نهادن گام، شمشیر را به دشمن برسانید. [24].

تشویق و توبیخ می کرد

در نامه ای که به مالک اشتر نوشته و آن خود سند درخشان و زنده ای از ویژگیهای دقیق یک حکومت اسلامی است، چنین تذکر می دهد:

باید که نیکوکار و بدکردار نزد تو یکسان نباشد. که اگر آنان را برابر دانی، نیکوکار نسبت به نیکی بی رغبت می شود و بدکار به بدی عادت می کند، بلکه برای هر

یک از این دو دسته،آنچه برای خود لازم دانسته ند لازم بدان … ستایش نیک آنان را پیوسته دار و رنجی را که برده اند بر شمر، زیرا یاد کردن بسیار از کارهای نیکشان، دلیران را نشاط و امید می دهد و خانه نشسته و تنبل را به حرکت می آورد. [25].

و چون مردم بصره در جنگ جمل، رشادت ودلاویر کردند و خوب جنگیدند، به آنان نامه نوشت که: خدا شما را از جانب اهل بیت پیغمبرتان بهترین پاداشی دهد که به اطاعت کنندگان فرمان و سپاسگزاران نعمتش می دهد، که سخن

[صفحه 11]

مرا شنیده و اطاعت کردید و چون شما را خواندم، اجابت کردید. [26].

و روزی که در جنگ صفین نیکو جنگیدند، به آن فرمود: خشم سینه ام شفا یافت، زمانی که دیدم در آخر کار با به کار بستن شمشیر و نیزه، آنها را (دشمن را) می رانید چنانکه شما را راندند و از مواضعشان دور می کنید، چنان که شما را دور کردند، آنان مانند شترانی بودند که از آبگاه خود رانده می شدند و دسته یی در حال فرار، بر دسته یی دیگر سوار می شدند. [27].

و اما توبیخهای علی علیه السلام، نسبت به سربازان سست و تنبلش در نهج البلاغه بسیار بوده که رخی از آنها از این قرار است:

الف- ای مردمی که بدنهایتان جمع و خواسته های دلتان پراکنده است، سخنان داغ شما، سنگهای سخت را درهم می شکند ولی اعمال شما دشمنانتان را به طمع می اندازد، در مجالس می نشینید و چنین و چنان لاف می زنید، ولی زمانی که جنگ فرامی رسد، می گویید: «فرار، گریز» آن کس که شما را بخواند، فریادش به جایی نرسد و کسی که برای شما رنج برد، قلبش از آزار شما در امان

نباشد، به عذرهای باطل و نابجا متشبت می شوید، همچون بدهکاری که با بهانه جویی، از ادای دین خود سرباز می زند. افراد ناتوان هرگز ظلم را از خود دور نمی کنند و حق جز با تلاش و کوشش به دست نیاید، شما که از خانه ی خود دفاع نمی کنید، از چه خانه ای دفاع خواهید کرد؟ و با کدام رهبر پس از من به مبارزه خواهید رفت. به خدا سوگند فریب خورده ی واقعی کسی است که به گفتار شما مغرور شود … [28].

ب- من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه ی با این مردم (معاویه و پیروانش) دعوت کردم و گفتم پیش از آنکه با شما بجنگند، با آنان نبرد کنید. به خدا سوگند هر ملتی که در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گیرد، ذلیل

[صفحه 12]

خواهد شد، ولی شما سستی کردید و نشستید تا دشمن پی در پی به شما حمله کرد و سرزمین شما را مالک شد …

روی شما زشت باد و همواره قرین اندوه باشد که به شما حمله می کنند و شما مقابله نمی کنید … ای مرد نمایان نامرد، ای کودک صفتان بی خرد، ای عروسان حجله نشین، ای کاش شما را هرگز نمی دیدم و نمی شناختم، شناختی که برایم پشیمانی و اندوه در پی داشت، خدا شما را بکشد که دلم را پر از خون و سینه ام را پر از خشم کردید … [29].

ج- نفرین بر شما که از بس سرزنشتان کردم، خسته شدم، آیا به جای زندگی با سعادت آخرت، به زندگی موقت دنیا راضی شده اید؟ و به جای عزت و سربلندی، بدبختی و ذلت را برگزیده اید؟ هر گاه شما را به جنگ

با دشمنانتان دعوت می کنم، چشمتان در حدقه دور می زند، گویا ترس از مرگ عقلتان را ربوده و همچون مستان بی خرد، از خود بی خود شده و سر گردان شده اید و گویا عقل خود را از دست داده اید و درک نمی کنید … [30].

مراعات اخلاق و انسانیت

علی- علیه السلام- جنگ را تا آنجا لازم می دانست که حق مظلوم گرفته شود و متجاوز سر جای خود بنشیند و شعائر اسلام آشکار گردد، بدون این که به بی گناهی آسیبی برسد یا حتی دشمن متجاوز، کیفری غیر انسانی و غیر عادلانه ببیند.

علی- علیه السلام- درباره ی قاتلش به فرزندان خویش چنین وصیت می کند: چون من از این ضربت مردم، قاتلم را به کیفر این ضربت تنها یک ضربت بزنید، این مرد را «مثله» نکنید که من از رسول خدا- صلی الله علیه و آله- شنیدم که می فرمود، مبادا جانداری را مثله کنید، اگر چه سگ گاز گیرنده باشد. [31].

[صفحه 13]

علی- علیه السلام- پیش از آنکه جنگ صفین بر پا شود، لشکریانش را این گونه سفارش می کند:

چون به اذن خدا دشمن شکست خورد، پشت کننده را نکشید، مکشوف العوره را نزنید، زخم خورده را نکشید و زنان را با آزار خود تحریک نکنید. اگر چه آبروی شما را بریزند و امیران شما را دشنام دهند. [32].

پاورقی

[1] عقول ربات الحجال، خطبه ی 27.

[2] ما انتم الا کابل ضل رعاتها. خطبه ی 34.

[3] لوددت و الله ان معاویه صارفنی بکم صرف الدینا بالدرهم فاخذ منی عشره منکم و اعطانی رجلا منهم. خطبه ی 95.

[4] قاتلکم الله لقد ملاتم قلبی قیحا و شحنتم صدری غیظا خطبه ی 27 زاما دین یجمعکم و لاحمیه تحمشکم ط 39 و 178.

[5] اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک. فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک. نهج البلاغه، خطبه ی 129.

[6] لم تکن بیعتکم ایای فلته

… نهج البلاغه، خطبه ی 134.

[7] اللهم افضت الیک القلوب و مدت الاعناق وش خصت الابصار … نهج البلاغه، مکتوب 15.

[8] لا تدعون الی مبارزه و ان دعیت الیها فاجب فان الداعی باغ و الباغی مصروع، نهج البلاغه، حکمت 233.

[9] اتق الله الذی لا بد لک من لقائه و لا متهی لک دونه و لا تقاتلن الا من قاتلک. نهج البلاغه، مکتوب 12.

[10] لا تقاتلوهم حتی یبدووکم فانکم بحمدالله علی حجه و ترککم ایاهم حتی یبدووکم حجه اخری لکم علیهم، نهج البلاغه، مکتوب 14.

[11] اما قولکم کل ذلک کراهیه الموت فو الله ما ابالی ادخلت الی الموت او خرج الموت الی، نهج البلاغه، خطبه 55.

[12] این نامه ها بدین قرار است: نامه های شماره ی 6 تا 10 و 17 و 28 و 30 و 32 و 37 و 48 و 49 و 64 و 65 و 73 و 75.

[13] اما بعد فقد ان لک ان تنتفع باللمح الباصر من عیان الامور … نهج البلاغه، مکتوب 65.

[14] و لعمری یا معاویه لئن نظرت بعقلک دون هواک لتجدنی ابرا الناس من دم عثمان … نهج البلاغه، مکتوب 6.

[15] و کیف انت صانع اذا تکشفت عنک جلابیب ما انت فیه من دنیا … نهج البلاغه، مکتوب 10.

[16] فانک قد جعلت دینک تبعا لدنیا امیر ظاهرغیه، مهتوک ستره … نهج البلاغه، مکتوب 39.

[17] لا تلقین طلحه فانک ان تلقه تجده کالثور، عاقصا قرنه … نهج البلاغه، خطبه 31.

[18] لا تخاصمهم بالقرآن، فان القرآن حمال ذو وجوه، تقول و یقولون … نهج البلاغه، مکتوب 77.

[19] فانا نذیرکم ان تصبحوا صرعی بائناء هذا لنهر و باهضام هذا الغائط …، نهج البلاغه، خطبه ی 36.

[20] فاا نزلتم بعدو او نزل بکم فلیکن معسکرکم فی قبل الاشراف … نهج البلاغه، مکتوب

11.

[21] و سر البردین و غور بالناس ورقه فی السیر و لا تسر اول الیل … نهج البلاغه، مکتوب 11.

[22] تزول الجبال و لاتزل، عض علی ناجذک، اعر الله جمجمتک، تد فی الارض قدمک … نهج البلاغه، خطبه 11.

[23] لا تشتدن علیکم فره بعدها کره ولا جوله بعدها حمله … نهج البلاغه، مکتوب 16.

[24] معاشر المسلمین، استشعروا الخشیه و تجلببوا السکینه و عضوا علی النواجذ، نهج البلاغه، خطبه 64.

[25] و لای کونن المحسن و المسی عندک بمنزله سواء، فان فی ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فی لاحسان … نهج البلاغه، مکتوب 53.

[26] و جزاکم الله من اهل مصر عن اهل بیت نبیکم احسن ما یجزی العاملین بطاعته … نهج البلاغه، مکتوب 2.

[27] و لقد شفی و حاوج صدری ان رایتکم باخره تحوزونهم کما حازوکم … نهج البلاغه، خطبه 105.

[28] ایها الناس المجتمعه ابدانهم، المختلفه اهواءهم، کلامکم یوهی الصم الصلاب … نهج البلاغه، خطبه 29.

[29] فقبحا لکم و ترحا حین صرتم غرضا یرمی، … یا اشباه الرجال و لا رجال، حلوم الاطفال و عقول ربات الحجال، لوددت انی لم ارکم و لم اعرفکم، معرفه و الله جرت ندما و اعقبت سدما … نهج البلاغه، خطبه ی 27.

[30] اف لکم لقد سئمت عتابکم، ارضیتم بالحیاه الدنیا من الاخره عوضا … نهج البلاغه، خطبه 34.

[31] انظروا اذا مت من ضبته هذه فاضریوه ضربه بضربه و لا یمثل بالرجل … نهج البلاغه، مکتوب 47.

[32] فاذا کانت الهزیمه باذن الله فلا تقتلوا مدبرا و لا تصیبوا معورا … نهج البلاغه، مکتوب 14.

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109