گياه شناسى از ديدگاه قرآن كريم

مشخصات کتاب

سرشناسه:بیستونی، محمد، - 1337

عنوان و نام پديدآور:گیاه شناسی از دیدگاه قرآن کریم=Botanology in Qur'an/ تالیف محمد بیستونی؛ گروه تحقیق مهری ابراهیم پور، ندا شیخ حسنی، علی شیخ حسنی؛ با همکاری و کارشناسی اسدالله اسدی گرمارودی

مشخصات نشر:تهران: بیان جوان، 1383.

مشخصات ظاهری:276 ص؛ 10 x14س م

فروست:(... سری کتاب های روش انس با قرآن)

شابک:10000 ریال

وضعیت فهرست نویسی:فهرستنویسی قبلی

یادداشت:کتابنامه: ص. 276؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع:قرآن -- گیاهان

شناسه افزوده:ابراهیم پور، مهری

شناسه افزوده:شیخ حسنی، ندا

شناسه افزوده:شیخ حسنی، علی

شناسه افزوده:اسدی گرمارودی، اسدالله، . - 1340

رده بندی کنگره:BP104 /گ9ب 9 1383

رده بندی دیویی:297/159

شماره کتابشناسی ملی:م 83-2193

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

اَلاِهْداءِ

اِلى سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ

رَسُولِ اللّهِ وَ خاتَمِ النَّبِيّينَ وَ اِلى مَوْلانا

وَ مَوْلَى الْمُوَحِّدينَ عَلِىٍّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ اِلى بِضْعَةِ

الْمُصْطَفى وَ بَهْجَةِ قَلْبِهِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَ اِلى سَيِّدَىْ

شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، السِبْطَيْنِ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ اِلَى الاَْئِمَّةِ التِّسْعَةِ

الْمَعْصُومينَ الْمُكَرَّمينَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ سِيَّما بَقِيَّةِ اللّهِ فِى الاَرَضينَ وَ وارِثِ عُلُومِ

الاَْنْبِياءِ وَالْمُرْسَلينَ ، الْمُعَدِّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ وَ الْمُدَّخِرِ لاِِحْياءِ الْفَرائِضِ وَ مَعالِمِ الدّينِ،

الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صاحِبِ الْعَصْرِ وَ الزَّمانِ عَجَّلَ اللّهُ تَعالى فَرَجَهُ الشَّريفَ فَيا مُعِزَّ

الاَوْلِياءَوَيامُذِلَ الاَعْداءِاَيُّهَاالسَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الاَرْضِ وَالسَّماءِقَدْمَسَّنا

وَ اَهْلَنَا الضُّرَّ فى غَيْبَتِكَ وَ فِراقِكَ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ

مُزْجاةٍ مِنْ وِلائِكَ وَ مَحَبَّتِكَ فَاَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ مِنْ مَنِّكَ وَ

فَضْلِكَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا بِنَظْرَةِ رَحْمَةٍ مِنْكَ

اِنّا نَريكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ

ص: 3

متن تأييديه فقيه اهل بيت حضرت آية اللّه حاج سيدمرتضى خاتمى درخصوص

«روش انس با قرآن» و تأليفات تفسيرى جناب آقاى دكتر محمد بيستونى

بسم اللّه الرحمن الرحيم

قرآن منشور هدايت، راهنماى جاويد،مبشرنور و بركت و «نسخه شفابخش»براى همه انسان ها مى باشد . اين نور روشنگر و ابر باران خيز و «نسيم معنوى و جانبخش حيات» بايد به عمق جان و روح نفوذ نموده و با روش هاى صحيح وكارشناسى شده درمتن زندگى و فعاليت هاى فردى و اجتماعى همه انسانهاخصوصا «اهل قبله» قرارگيرد .

درهمين راستا، فرزندمعنوى و عزيزم جناب آقاى «دكترمحمدبيستونى» كه ازعنفوان جوانى در خدمت «قرآن ومساجد» بوده است. دريك تلاش طاقت فرسا و منظم كه بنده از 10 سال پيش، مستقيما در جريان آن قرار گرفتم«طرح جديدودقيقى»راتحت عنوان«روش انس باقرآن»ازطريق«كارگاه آموزشى مفسّرين جوان» ابداع نموده است و كليّه منابع تحقيقاتى آن را نيز شخصا تأليف كرده و همه آن ها را قبل از چاپ و نشر براى «تصحيح لفظى و محتوايى و اعرابى» به رؤيت اينجانب رسانده است. بنده نيز با كمال دقت و حوصله تمامى آن هارا ازاول تاآخرمطالعه وتصحيح نمودم .

تأليفات قرآنى جناب آقاى دكتر محمد بيستونى كه عموما در حوزه «تفسيرموضوعى وزنجيره اى قرآن كريم»

ص: 4

مى باشد ، بسيار ساده و براى عموم مردم و متديّنين خصوصا «نوجوانان و جوانان عزيز» كاملاً قابل استفاده بوده و مى تواند تحوّل عظيمى را در «مؤانست نسل جوان با محتواى قرآن كريم» خصوصا در حوزه هاى علميه و دانشگاهها و مراكز آموزشى و دولتى كشور به همراه داشته باشد .

ازويژگى هاى بارز تأليفات تفسيرى ايشان، توجه به «تفسيرموضوعى وزنجيره اى (تفسيرقرآن باقرآن)» مى باشدكه درنوع خود بى نظيراست.

اميدوارم جوانان عزيز مسلمان در سراسر جهان وجود وى را غنيمت شمرده و از تأليفات قرآنى ايشان كه بحمداللّه اخيرا به زبانهاى عربى ، انگليسى ، فرانسه و آلمانى نيز در دست چاپ و انتشار مى باشد ، حداكثر استفاده را بنمايند .

آرزومى كنم خداوندتبارك وتعالى به اين برادرباذوق وعلاقمندبه قرآن ومسائل جوانان توفيق ادامه مخلصانه چنين «تلاشهاى مفيد و مؤثرقرآنى» را بيش از پيش عنايت فرمايد .

بتاريخ 1382/7/2 ه.ش

27 رجب المرجب 1424 ه.ق

مبعث رسول اكرم صلى الله عليه و آله

سيد مرتضى خاتمى

ص: 5

مقدمه :

همه گياهان روى زمين و داخل درياها «نشانه بارزى از عظمت» خداوند منّان مى باشند. گياهانى كه قرآن مجيد از آنها نام برده است هم از نظر «خواص و كاربرد» و هم از جهت اشاره به «رويدادها» و وقايعى كه همراه با نام اين گياهان آمده نيز از اهميت ويژه اى برخوردارند . و چون نام اين گياهان در كلام الهى راه يافته حفظ اين نام ها به طور ابدى تضمين شده است و شناخت آنها براى درك بسيارى از آيات قرآن لازم است .

انگيزه تأليف اين كتاب توجه دادن جوانان عزيز به مخلوقاتِ عظيم خداوندى بعنوان نشانه هاى بارز بر وجود حكيمى مدبّر و نيز حفاظت از محيط زيست و در رأس آن ها پاسدارى از «حريم الهى گياهان» مى باشد ، زيرا اسلام عزيز در همه شئون اجتماعى و اخلاقى تحوّلات زيربنايى ايجاد كرد كه يكى از زيباترين آنها «تكريم

ص: 6

طبيعت زيبا و آرامش بخش» مى باشد .

كتابى كه ما و شما هم اكنون در محضر آن هستيم اطلاعات جديد و جالبى را با توجه به دانسته هاى علمى ، گياه شناسى ، شيمى و خواص دارويى در مورد همه گياهان و فرآورده هاى گياهى كه نام آنها در قرآن مجيد ذكر شده ارائه خواهد داد .

به اميد روزى كه «شكر نعمت ها» و مواهب الهى را كه «استفاده صحيح» از آنها است بهتر بجا آوريم .

دكتر محمد بيستونى

رئيس هيئت مديره مؤسسه قرآنى تفسير جوان

بهار 83 - تهران

ص: 7

گياهان در قرآن كريم

به طور كلّى در آيات بسيارى از قرآن كريم به گياه و رستن ، گوناگونى ، تزيين زمين ، نشانه بودن گياهان ، فصلى بودن آنها و مواردى از اين قبيل اشاره شده است . چنانكه خداوند متعال مى فرمايد : «أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاْءَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَإِلهٌ مَعَ اللّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ» . (نه بلكه "سؤال اين است" چه كسى آسمان ها و زمين را آفريده و برايتان از آسمان آبى فرو فرستاده است ، آنگاه بدان باغ هاى باطراوت "و تازگى" رويانيد. شما را نمى رسيد كه درختانش را برويانيد . آيا معبودى غير از خداوند هست ؟ حق اين است كه آنان گروهى كجرو هستند) . (60 / نمل) . (نيز 24 / يونس ؛ 3 و 35 / رعد ؛ 19 / حجر ؛ 53 / طه ؛ 5 / حج ؛

ص: 8

7 / شعراء ؛ 60 / نمل ؛ 7 ، 8 ، 10 / ق) .

نكته قابل توجه در رابطه با گياهان در قرآن كريم ذكر همواره قرين آن با آب ، به عنوان مايه زندگى و مايه رستن گياهان است . مهمترين گياهانى كه در قرآن كريم به آنها اشاره يا تصريح شده است عبارتند است از :

عِنَب . در قرآن كريم يازده بار از عنب به مفرد و يا اعناب به جمع ياد شده است . در فارسى به عنب ، انگور گويند ، البته به انگور تر و تازه . در زبان عرب «عنب» گويند و چون خشك گردد ، زبيب ناميده مى شود . مفرد اين لفظ به صورت «عِنَبَةٌ» و جمع آن اعناب است . چنانكه خداوند متعال مى فرمايد : «اَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الاَْنْهارَ خِلالَها تَفْجيرا» (يا آنكه باغى از خرما و انگور داشته باشى ، آنگاه در ميان آن جويباران را به خوبى روان كنى) . (91 / اسراء) .

ص: 9

عِنَب (انگور) چنانكه در قرآن كريم آمده است ، يكى از ميوه هاى بهشتى مى باشد و خداوندمتعال مى فرمايد:«إِنَ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً حَدائِقَ وَأَعْناباً»(بى گمان پرهيزكاران كاميابى دارند. باغ ها و درختان انگور) (31 و 32 / نبأ) . قرآن كريم : 91 / اسراء ؛ 28/ عبس ؛ 266/ بقره ؛ 19/ مؤمنون ؛ 34/ يس ؛ 99/ انعام ؛ 4/ رعد ؛ 32/ كهف ؛ 11 و 67 / نحل .

بَصَل . تنها يك بار در قرآن كريم آمده است . در فارسى به آن پياز گويند . چنانكه خداوند متعال مى فرمايد : « وَ اِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمّا تُنْبِتُ الاَْرْضُ مِنْ بَقْلِها وَقِثّائِها وَفُومِها وَعَدَسِها وَبَصَلِها...» (وهنگامى كه گفتيد: اى موسى، هرگز بريك خوراك صبر (بسنده) نكنيم، پس برايمان از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمين مى روياند، از سبزى و خيار

ص: 10

و سير و عدس و پيازش برايمان برآورد ...» (61 / بقره) .

بَقْل . در لغت به معناى مطلق سبزى است و به باغى كه در آن سبزى بسيار رسته باشد ، در زبان عرب «مُبْقلَة» گويند ، گاهى لفظ «بَقَل» ، به معناى مطلق رستن هم مى آيد . اين واژه نيز تنها يك بار در قرآن كريم به كار رفته است .

حَبّ . به معناى دانه چندين با در قرآن كريم به كار رفته است ، چنانكه مى فرمايد : «اِنَّ اللّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوى يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَىِّ ذلِكُمُ اللّهُ فَاَنّى تُؤْفَكُونَ». (خداوند شكافنده دانه و هسته است. زنده را از مرده بيرون مى آورد و بيرون آورنده مرده از زنده است . اين است خداوند ، پس "از حق" به كجا برگردانده مى شويد؟). (95 / انعام) . قرآن كريم : 261 / بقره ؛ 59 و 99/ انعام؛ 47 / انبياء؛ 16 / لقمان؛ 33 / يس؛ 9 / ق؛ 12 / الرحمن ؛ 15 / نبأ.

ص: 11

خَضِر . در لغت به معناى سبزه و سبزينه است و به اين معنى تنها يك بار در قرآن كريم به كار رفته است . چنانكه مى فرمايد : «وَ هُوَ الَّذى اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخْرَجْنا بِه نَباتَ كُلِّ شَىْ ءٍ فَاَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِرا...» . (و اوست كسى كه از آسمان فرو فرستاد . آنگاه بدان [از] هرگونه روييدنى ، [از زمين] بيرون آورديم . سپس از آن سبزه برآورديم...) (99 / انعام) .

رُمّان . در فارسى به آن انار گويند و اين ميوه سه بار در قرآن كريم به كار رفته و در قرآن كريم از ميوه هاى بهشتى شمرده شده است . چنانكه مى فرمايد : «وَ هُوَ الَّذى اَنْشَاَ جَنّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفا اُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمّانَ مُتَشابِها وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ...» . (و اوست كسى كه [حاصلِ[ باغ هايى استوار بر پايه و غيراستوار بر پايه و درختان خرما و زراعت را كه ميوه هاى

ص: 12

هريك گوناگونند و زيتون و اناررا، همگون وناهمگون پديدآورد...).(141/انعام). قرآن كريم : 99 / انعام ؛ 68 / الرحمن .

رَيْحان . به گياهِ داراى رايحه (بوى خوش) در لغت ريحان گويند ، بيشتر در معناى گياهى به كار مى رود كه در فارسى به آن «شاهسپرم» يا «سپرغم» گويند و علفى از تيره نعناعيان است كه معطّر است . برخى از مفسّران مراد از ريحان را مطلق رزق دانسته اند . در زبان عرب به دانه هاى خوردنى نيز ريحان گويند . واژه ريحان دو بار در قرآن كريم آمده است . چنانكه مى فرمايد : « وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ. فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ. وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ». (و زمين را براى جهانيان گسترد . در آن ميوه وجود دارد . و خرما بُنانِ پوشش دار . [و در آن[ دانه برگ دار و ريحان است) . (10 - 12 / الرحمن) .نيز قرآن كريم ؛ 89 / واقعه .

ص: 13

زَيْتون . از جمله نباتاتى است كه پنج بار در قرآن كريم از آن ياد شده است . زيتون بر درختى اطلاق مى شود كه حاصل ميوه اش «زيت» يا روغن زيتون است كه كاربردِ درمانى دارد و بيشتر در مناطق گرمسير يافت مى شود . ميوه آن را نيز زيتون گويند . زيتون از جمله كلماتى است كه جمع و افراد تابع قواعد مربوط به واژگانى از قبيل بقر و بقره ، شجر و شجره مى باشد ، در نتيجه واحد زيتون زيتونة است . و زيت به عصاره آن گفته مى شود . هم «زيت» و هم «زيتون» در قرآن كريم آمده است . چنانكه مى فرمايد : «يكاد زيتها يضِىُ ء» . (35 / نور) .

همچنين مى فرمايد : «يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.» (با آن برايتان كِشت و زيتون و [درختانِ] خرما و انگور و از همه نوع ميوه ها مى روياند . به راستى در اين [امر] براى گروهى كه انديشه مى كنند مايه عبرت است) . (11 / نحل) .

ص: 14

زيتون از جمله ميوه هايى است كه خداوند متعال به آن سوگند ياد كرده است . (1 / تين) . قرآن كريم : 99 و 141 / انعام ؛ 29 / عبس ؛ 35 / نور .

عدس . عدس نيز تنها يك بار در قرآن كريم ياد شده است . 61 / بقره .

قِثّاء . 61 / بقره .

قَضْب . از قضب يك بار در قرآن كريم ياد شده است . در لغت به معناى گياهان تازه رسته و سبز است . و به زمين هايى كه چنين گياهانى را مى رويانند «مقاضب» گويند . چنانكه قضيب براى بيان رشته درختان و قَضْب براى بيان سبزيجات به كار برده مى شود. در قرآن كريم آمده است : « فَأَنْبَتْنافِيها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً » . (آنگاه در آن دانه رويانديم . و انگور و سبزيجات) . (27 - 28 / عبس) .

نَخْل . نخل در لغت به درخت خرما (خرمابُن) اطلاق مى گردد و همين لفظ در جمع و مفرد به كار برده مى شود . و نخيل نيز جمع آن است . نخل و نخيل بيست بار در قرآن

ص: 15

كريم به كار برده شده است . چنانكه مى فرمايد : «تَنْزِعُ النّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ» . (كه مردم را [از جاى] برمى كند ، گويى كه آنان تنه هاى خرمابُنانِ از بيخ بركنده اند) . (20 / قمر) .

نخل و رمّان ازميوه هاى بهشتى هستند، چنانكه مى فرمايد: «فِيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمّانٌ» (و درآن دو [باغ] ميوه و درختان خرما و انار هست) . (68 / الرحمن) . نيز قرآن كريم: 99 و 141 / انعام ؛ 266 / بقره ؛ 11 و 67 / نحل ؛ 32 / كهف ؛ 71 / طه؛ 148 / شعراء ؛ 91 / اسراء ؛ 10 / ق ؛ 11/ الرحمن ؛ 20 / قمر ؛ 68 / الرحمن ؛ 7 / حاقه ؛ 29 / عبس ؛ 23 و 25 / مريم ؛ 19 / مؤمنون ؛ 34 / يس .(1)

ص: 16


1- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى ، به كوشش بهاءالدّين خُرّمشاهى .

جايگاه درخت در قرآن

«درخت» ، آيت بى بديل خداشناسى و نشانه بى نظير قدرت پروردگار است . سوره اى است سرشار از آيات توحيد و يكتاپرستى كه در كتاب طبيعت به صورت هاى مختلف و اشكال متفاوت ديده مى شود . همان گونه كه هريك از سوره هاى قرآن كريم ، فارغ از كوتاهى و بلندى و تعداد آيات ، نشانه اى بر علم و حكمت بى انتهاى خداوند هستند ، هريك از درختان نيز - جداى از عوارضى نظير طول قامت ، نوع محصولات و شكل و شمايل ظاهرى - به تنهايى آيتى بر قدرت و توانايى و علم آن ذات مقدس و لايتناهى مى باشند .

واژه شجر و معانى آن

در قرآن كريم ، در اغلب موارد ، از درخت با واژه «شجر» ياد شده است و شجر را

ص: 17

علماى لغت شناسى اين گونه معنا كرده اند: «هرچه از روئيدنى ها كه تنه دارد»(1) و آنچه را از زمين مى رويد ولى تنه ندارد ، «نجم ، عشب و حشيش»(2) مى نامند. بايد دانست كه در قرآن ، لفظ «شجر» به معناى «مشاجره و تنازع» نيز به كار رفته است ، همچنان كه در آيه 65 سوره مباركه نساء مى خوانيم : « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ ... » ولى چنين نيست ، به پروردگارت سوگند كه ايمان نياورده اند مگر آن كه تو را در آنچه ميانشان اختلاف است داور كنند» ، كه البته در اين مورد هم از نظر ريشه لغوى با شجر به معناى درخت قريب المعنى بوده و مناسبت دارد؛ چرا كه «منازعه را از آن جهت تشاجر (مشاجره)

ص: 18


1- سيد على اكبر قرشى ، قاموس قرآن ، جلد 4 ، صفحه 7 .
2- سيد على اكبر قرشى ، قاموس قرآن ، جلد 4 ، صفحه 7 .

گويند كه سخن دو خصم يا خصوم مثل برگه و شاخه درخت ، درهم مى آميزد» .(1) افزون بر اين كه كلمه «شجر» - يا اشكال گوناگون آن - مجموعا 27 مرتبه در آيات قرآن بكار رفته ، كلمات و عبارات ديگرى نيز درباره درخت مورد استفاده قرار گرفته اند كه هريك بيان كننده يكى از صفات و ويژگى هاى آن مى باشند و ما در اين نوشتار جسته و گريخته بدانها اشاراتى خواهيم كرد .

موارد استفاده از درخت در قرآن

اشاره

با دقت در آن دسته از آياتى كه از «درخت» ياد كرده است ، درمى يابيم كه از آن تحت يكى از عناوين نه گانه زير سخن به ميان آمده :

ص: 19


1- سيد على اكبر قرشى ، قاموس قرآن ، جلد 4 ، صفحه 7 .

1 - درخت و تسبيح خداوند ، 2 - درخت و سجده در برابر خداوند، 3 - درخت نشانه اى بر قدرت خداوند، 4 - استفاده از درخت براى تمثيل ، 5 - نقش درخت در زندگى انبياء ، 6 - درختان بهشتى ، 7 - درختان دوزخى ، 8 - درختان دنيوى و 9 - نقش درخت در زندگى انسان ها و حيوانات .

توضيح درباره هريك از موارد نام برده ، به قرار زير است :

1 - درخت و تسبيح خداوند :

براساس آموزه هاى قرآن كريم ، هرچه در عالم آفرينش ، لباس هستى پوشيده و از «عدم» به «وجود» آمده - اعم از جمادات ، نباتات و حيوانات - جملگى با زبان حال و زبان قال به تسبيح و تقديس و ستايش ذات اقدس الهى مشغولند .

ص: 20

هركس به زبانى صفت حمد تو گويد بلبل به غزلخوانى و قمرى به ترانه .

ولى ما آدميان به دليل محصور بودن در حصار ماديات و سرگرم شدن به تأمين حوائج مادى خويش - كه متأسفانه گاه با گناه و نافرمانى خداوند نيز همراه مى شود - از درك اين ذكر پيوسته مخلوقات خداوند ناتوانيم ، همچنان كه خود فرموده : « وَ اِنْ مِنْ شَىْ ءٍ اِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِه وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ : و هيچ چيز نيست مگر اينكه با تسبيح به ستايش او مشغول است و لكن شما تسبيح آنها را درك نمى كنيد» .(1)

با عنايت به اين آيه و ده ها آيه نظير آن ، كه همگى از تسبيح على الدوام اجزاى

ص: 21


1- 44 / اسراء

هستى حكايت مى كنند ، درمى يابيم كه «درخت» نيز به عنوان جزئى از عالم هستى ، هماهنگ با ساير مخلوقات خداوند ، صبح و شام به تسبيح ، تحميد و تهليل آفريننده تواناى خويش مشغول است .

نكته اى كه اشاره به آن را در اين جا ضرورى مى دانيم اين كه ، در ميان مفسران اسلامى درباره چگونگى تسبيح موجودات و از جمله «درخت» از ديرباز مباحث فراوانى مطرح بوده است . عده اى به تسبيح با زبان حال و برخى به تسبيح با زبان قال، اعتقاددارند و در اين ميان مرحوم علامه طباطبايى (ره) معتقدند: «... حق اين است كه تسبيح تمامى موجودات،تسبيح حقيقى وقالى است.چيزى كه هست،قالى بودن[تسبيح]

ص: 22

لازم نيست حتما باالفاظ شنيدنى وقراردادى باشد».(1)

2 - درخت و سجده در برابر خداوند :

در آيه 18 از سوره مباركه حج مى خوانيم :

« اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ مَنْ فِى الاَْرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوابُّ وَ كَثيرٌ مِنَ النّاسِ وَ ... : آيا نمى بينى كه سجده مى كنند براى خداوند هركس در آسمان ها و زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها و درختان و جنبندگان و عده بى شمارى از مردم و ...» .

ص: 23


1- علامه محمدحسين طباطبايى ، الميزان ، جلد 13 ذيل آيه 44 / اسراء .

در اين آيه شريفه و همچنين آيه 6 از سوره مباركه «الرحمن» ، سخن از سجده موجودات در برابر ذات اقدس پروردگار به ميان آمده و در كنار آنها از «درخت» نيز به عنوان يكى از اين ساجدان يادشده است و «سجده در لغت به معناى تذال ، خضوع و اظهار فروتنى است» .(1)

3 - درخت نشانه قدرت خداوند :

برگ درختان سبز در نظر هوشيار *** هر ورقش دفترى است معرفت كردگار

ص: 24


1- سيدعلى اكبر قرشى ، قاموس قرآن ، جلد 3 ، صفحه 225.

نكته اى اساسى كه در كار خلقت و آفرينش درختان ، همواره مورد غفلت قرار مى گيرد و تنها عده اى اندك كه دانايان حقيقى و به قول قرآن كريم «اولوالالباب» بدان وقوف پيدا مى كنند ، همانا «آفرينش حيات در دل بذر و نهالى است كه به مرور ايام از آن درختى تنومند مى سازد» . همه ما هرگاه به درخت مى نگريم ، پيش از هرچيز حول جمال ظاهرى و برگ و ميوه و شكوفه آن مى شويم و كمتر كسى از اين حجاب ظاهرى عبور كرده و به عمق و معنا و حقيقت مطلب پى مى برد . شگفت انگيزتر از «برگ درختان سبز» ، «در نظر هوشيار» همانا آن نيرويى است كه باعث سبزى و حيات آن مى شود و به همين دليل در آيه 60 از سوره مباركه نمل ، پس از اشاره به آفرينش آسمان ها و زمين و نزول باران از آسمان به رويش بستان ها اشاره شده ، سپس به اين نكته مهم پرداخته مى شود كه اى انسان ها به كيفيت ايجاد حيات در درختان بنگريد كه اگر آن نيروى حيات دهنده و آن دم عيسوى زندگى بخش ، از

ص: 25

جانب خداوندنبود، هرگز قادر نبوديدكه آنهارا رويانيده و از محصول شان برخوردار شويد .

أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاْءَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَإِلهٌ مَعَ اللّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ.

آرى ، در امر رويش درختان و رشد و نمو آنها كار ما آدميان «تنها بذرافشانى و آبيارى است ، اما كسى كه حيات را در دل اين بذر آفريده و به نور آفتاب و قطرات حيات بخش باران و ذرات خاك فرمان مى دهد تا اين دانه را برويانيد ، تنها خداست»(1). و بدين ترتيب اين نتيجه حاصل مى شود كه تنها برگ و ساقه ، شاخه و

ص: 26


1- ناصر مكارم شيرازى ، تفسير نمونه ، جلد 15 ، صفحه 514.

ريشه ، ميوه و شكوفه و قد و قامت و شكل و شمايل درخت نيست كه به انسان درس توحيد و خداشناسى مى دهد ، بلكه انسان انديشمند در وراى اين ظواهر ، قدرتى عظيم تر و نيرويى فوق العاده تر را مشاهده مى كند ؛ همان نيروى حياتى كه از سوى خداوند در بذر و نهال درخت دميده شده و قرار مى گيرد و آن را تبديل به مخلوقى زيبا و شگفت انگيز مى نمايد .

4 - استفاده از درخت براى تمثيل در قرآن :

خداوند عزيز در آيات متعددى از قرآن كريم ، براى تفهيم بعضى از حقايق معنوى و ماوراى طبيعى به مخاطبان خود ، از تمثيل بهره جسته و براى اين امر از گروهى از آفريده هاى قدرت خويش استفاده كرده كه از جمله آنها مى توان به «درخت» اشاره

ص: 27

نمود . به عنوان مثال در آيه 24 سوره مباركه ابراهيم آمده است : «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاًكَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِيالسَّماءِ ...».

در اين آيه شريفه ، خداوند عزيز كلمه طيبه را به درختى تنومند و پربرگ و بار تشبيه فرموده كه داراى ريشه اى محكم و استوار مى باشد و شاخه هاى انبوه و فراوانش پهنه آسمان را فراگرفته كه چون فصل باردهى آن فرامى رسد ، ميوه هاى بسيارش توجه هر بيننده اى را به خود جلب كرده و به شگفتى مى آورد .

در اين كه مقصود از كلمه طيبه چيست ؟ در ميان مفسّران اختلاف نظرهاى فراوانى وجود دارد . ولى علامه طباطبايى معتقد است : «مراد از كلمه طيبه ، عبارت

ص: 28

است از عقايد حقى كه ريشه اش در اعماق قلب و نهاد بشر جاى دارد...» .(1)

طبق آيه 26 سوره ابراهيم : « وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ » ، سخن از «كلمه خبيثه» در ميان است و شباهت آن با «شجره خبيثه» . در اين آيه نيز اختلاف نظر بين مفسران بسيار است .بنا به ارجاع قبلى ، مرحوم علامه طباطبايى مى گويند : «كلمه خبيثه در مقابل كلمه طيبه است... و مقصود از كلمه خبيثه ، شرك به خداست ، كه به درختى خبيث تشبيه شده ، از جاى كنده شده باشد و در نتيجه ، اصل ثابت و قرار و آرام و معينى نداشته و چون خبيث است ، جز شرّ و ضرر اثر ديگرى ببار نياورد.»(2)

ص: 29


1- الميزان ، جلد 12 ، صفحه 72.
2- الميزان ، جلد 12 ، صفحه 74.

آيه 60 سوره اسراء نيز چنين آورده است : «وَ اِذْ قُلْنا لَكَ اِنَّ رَبَّكَ اَحاطَ بِالنّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتى اَرَيْناكَ اِلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرانِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزيدُهُمْ اِلاّ طُغْيانا كَبيرا. خداوند ، گروهى از آدميان را به واسطه اعمال ناپسند و نيز خلق و خوى شيطانى به درختى تشبيه فرموده كه مورد لعنت و نفرين خداوند قرار دارند . گويى آنها تماما از يك ريشه و اصل بوده و همگى شاخ و برگ هاى آن درخت مى باشند» .

علامه طباطبايى پس از بررسى اوضاع و احوال صدر اسلام و گروه هاى سه گانه يهود ، مشركين و منافقين ، با بيان صفات و ويژگى هاى هريك از آنها ، نتيجه گيرى مى كنند كه مراد از «شجره ملعونه» در آيه مورد بحث ، همانا منافقين هستند كه : «...در ظاهر مسلمان بودند و تظاهر به اسلام مى كردند و در ميان مسلمانان ، يا از راه

ص: 30

فاميلى و يا از راه پيروزى عقيده و مسلك ، بقا و دوام يافته و در اعصار بعدى هم فتنه مسلمانان شدند» .(1)

5 - نقش درخت در زندگى انبياى الهى عليهم صلوات اللّه :

قرآن كريم در كنار بيان و تشريح احكام و قوانين عبادى و اخلاقى ، داستان هاى فراوانى را از زندگى و سرگذشت «انبياء سلف» نقل مى فرمايد : كه در خلال اين داستان هاى مى توان نقشى را كه برخى ازموجودات و مخلوقات الهى - غير از انسان - و از جمله «درخت» در زندگى آن ها ايفا نموده اند ، مشاهده كرد .

ص: 31


1- الميزان ، جلد 13 ، صفحه 191.

قرآن كريم ، در تشريح حوادث زندگى پنج نفر از پيامبران الهى به نقش درخت اشاره كرده است :

الف - آدم عليه السلام : درخت در ماجراى زندگى و خروج حضرت آدم عليه السلام ازبهشت ، نقش بسزايى داشته و در قرآن كريم به كرات مورد تذكر قرار گرفته است . از جمله در آيه 35 سوره بقره ، آيات 19 تا 22 سوره اعراف و آيه 120 سوره طه .

در اين آيات مى خوانيم كه خداوند عزيز پس از آفرينش آدم عليه السلام و حوا عليه السلام ، آن دو را از نزديك شدن به «شجره ممنوعه» نهى فرمود ، ولى آنها در اثر وسوسه شيطان نه تنها اين امر الهى را ناديده گرفتند بلكه از ميوه آن درخت نيز خوردند كه به همين خاطر مستوجب مجازات الهى - كه همانا اخراج از بهشت بود - گرديدند و در نتيجه به زمين ، هبوط كردند .

ص: 32

ب - يونُس عليه السلام : «يونس فرزند متا ، يكى از انبياى الهى است كه خداوند او را براى هدايت و ارشاد مردم سرزمين نينوا برانگيخت و نام او چهار بار در قرآن كريم مذكور است» .(1) بنا به نقل قرآن كريم و روايات اسلامى ، هنگامى كه مردم نينوا از پذيرش دعوت او خوددارى كردند، آنها را ترك كرد و در ساحل دريا بر كشتى نشست. در دريا ، كشتى دچار طوفان شد ، يونس را به دريا افكندند تا از خشم خداى دريا در امان مانند ! حيوانى عظيم الجثه به فرمان خداوند او را بلعيد و پس از چند روز كه در شكم آن حيوان دريايى بود ، مجددا به امر خداوند به ساحل افكنده شد . ولى چون در مدت اقامت در شكم حيوان دريايى ، نحيف و رنجور شده بود ، خداوند

ص: 33


1- دكتر محمد خزائلى ، اعلام قرآن ، صفحه 287.

«درختى» ازكدو را برسر راه او رويانيد تا درسايه آن آرامش يابد، ازميوه اش بخورد و نيرووتوان ازدست رفته رابازيابد:

«فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقيمٌ وَ اَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ» (145 و 146 / صافات) .

ج - حضرت موسى عليه السلام : درباره نقش درخت در زندگى حضرت موسى عليه السلام نيز در قرآن كريم آيات چندى موجود است . مهم ترين فرازهاى آن مربوط به زمانى است كه موسى عليه السلام در پى يافتن پناهگاهى براى خود و خانواده اش ، به كوه طور مى رفت . در آنجا خداوند از وراء درختى با او مكالمه فرموده ، او را به رسالت مبعوث مى فرمايد . از جمله در آيه 30 سوره قصص آمده است :

«فَلَمّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الاْءَيْمَنِ فِى الْبُقْعَةِ

ص: 34

الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ».

غير از اين بخش ، ردپاى درخت را در فراز ديگرى نيز مى توان مشاهده كرد . ساحران فرعون ، با مشاهده اعجاز موسى عليه السلام - در تبديل كردن عصا به مار و اژدها - به حقانيت دعوت او پى برده و همگى به او ايمان مى آورند . فرعون كه هرگز انتظار اين واقعه هولناك را نداشت خشمگينانه آنان را مورد تهديد قرار مى دهد كه شما را از شاخه هاى نخل - در حالى دست و پايتان را بريده ايم - آويزان خواهم كرد :

«فَلاَُقَطِّعَنَ اَيْدِيَكُمْ وَاَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَلاَُصَلِّبَنَّكُمْ فىجُذُوعِ النَّخْلِ وَ ...» (71 / طه) .

د - حضرت عيسى عليه السلام : زمانى كه مريم عليهاالسلام به هنگام ولادت حضرت عيسى عليه السلام ، از قوم خود كناره مى گيرد ، در صحرا در كنار درخت خرمايى فرود

ص: 35

مى آيد و خداوند به او ندا مى دهد كه : «وَ هُزّى اِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيّاً. فَكُلى وَ اشْرَبى وَ قَرِّى عَيْناً فَاِمّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ اَحَداً فَقُولى اِنّى نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ اُكَلِّمَ الْيَوْمَ اِنْسِيّاً.» (25 و 26 / مريم) .

ه - پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله : از مجموع زندگى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آنجا كه درخت در آن نقش داشته و در قرآن كريم بدان اشاره شده ، تنها ماجراى بيعت رضوان است كه در سال هفتم هجرى اتفاق افتاد و مسلمانان در مسير حركت به سوى مكه ، براى انجام مراسم حج در مكانى به نام «حديبيه» با آن حضرت مجددا بيعت نمودند و بر ايمان به خدا و پيامبرش و نيز يارى و امداد آن حضرت صلى الله عليه و آله و دين مبين اسلام تأكيد كردند كه آيه 18 از سوره مباركه فتح پيرامون اين ماجرا نازل شد :

لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي

ص: 36

قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا

6 - درختان بهشتى :

از نگرش اسلامى ، حيات آدمى منحصر در جهان مادى نيست ، بلكه اين عالم به منزله منزلگاه موقتى است كه اقامت انسان در آن پايان مى يابد و در قرارگاه ابدى خود ، آنان كه در حيات دنيوى خويش اهل صلاح و سداد بوده اند ، در جايگاهى فرود مى آيند كه از آن به «جنّت» يا «بهشت» تعبير مى شود ، كه باغى است بسيار جميل با منظره هاى چشم نواز . همان گونه كه يكى از ويژگى هاى باغ در اين عالم وجود درخت در آن است ، بهشت نيز كه خود باغى سراسر حسن و جمال است . در آياتى از قرآن كريم به ويژگى هايى از آنها اشاره شده كه ذيلاً آنها را برمى شمريم :

ص: 37

الف - سوره دهر ، آيه 14 ؛ «وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْليلاً» درختان بهشتى داراى سايه هاى فراوان هستند - كه در نتيجه انبوهى درختان است - و شاخه هاشان نيز آن چنان پايين و در دسترس مى باشند كه ميوه هاى آنها به سهولت قابل چيدن و استفاده است .

ب - سوره الرحمن ، آيات 46 تا 48 : «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّه جَنَّتانِ . فَبِاَىِّ الاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ . ذَواتا اَفْنانٍ. و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشت است پس كدامين نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد ؟ آن دو باغ بهشتى داراى انواع نعمت ها و درختان پرطراوت است» . از اين آيه شريفه - با توجه به معناى «افنان» كه به معنى شاخه هاى تازه و پربرگ مى باشد - درمى يابيم كه از ديگر ويژگى هاى درختان بهشتى ، طراوت و تازگى هميشگى آنها مى باشد .

ص: 38

ج - در برخى از آيات قرآن كريم به نوع درختان بهشتى و اين كه چه ميوه و محصولى دارند نيز اشاره شده است . مثلاً در آيه 68 سوره الرحمن به درختان انار و خرما ، در آيه 23 سوره مباركه نبأ به درختان انگور ، در آيه 28 سوره واقعه به درخت سدر و در آيه 29 واقعه به درخت موز بهشتى اشاره شده است . معروف ترين درخت بهشتى همانا «درخت طوبى» است و در قرآن كريم تنها يك بار و آن هم در آيه 26 سوره مباركه رعد ، لفظ «طوبى» به كار برده شده كه البته مراد اين آيه نيز درخت طوبى نمى باشد ، ولى در روايات اسلامى آمده : «طوبى درختى است در بهشت ، تنه آن در منزل رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده و در منزل هر مؤمن شاخه اى از آن هست» .(1)

ص: 39


1- قاموس قرآن ، جلد 4 ، صفحه 261.

7 - درختان دوزخى :

جهنم و دوزخى سراى ابدى كسانى است كه عمرى را در غفلت و گناه و طغيان سپرى كرده اند و در آنجا علاوه بر هرچيز ديگر ، حتى درختان نيز وسيله شكنجه و آزاردوزخيانند، درحالى كه على القاعده درخت بايدوسيله اى براى امن و آسايش باشد.

در قرآن كريم - به هنگام بحث از اوصاف و ويژگى هاى جهنم - از وجود درختى به نام «زقوم» نام برده شده است . در آيات 62 تا 67 سوره صافات مى خوانيم : أَذلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ. إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ. إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ. طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ ...» .

درآيات 43 تا 46 سوره مباركه الدخان نيز اين درخت اين گونه توصيف گرديده: « اِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الاَْثيمِ . كَالْمُهْلِ يَغْلِى فِى الْبُطُونِ كَغَلْىِ الْحَميمِ » .

ص: 40

از اين آيات برمى آيد كه درخت زقوم ، درختى است كه خداوند آن را با دست قدرت خويش از بن دوزخ مى روياند و داراى ميوه اى است كه خوراك گناهكاران در جهنم مى باشد .

حضرت امام باقر عليه السلام در توصيف آن مى فرمايد : «زقوم درختى است كه از قعر جهنم بيرون مى آيد و ثمره او مانند «رؤس شياطين» مى باشد . از زشتى صورت و كراهت عفونت و چرك ، آن را به سر شيطان تشبيه كرده اند و شاخه هاى آن درخت اشراب شده و پرورش يافته از آتش جهنم است ، ميوه آن آتش و برگهايش نيز از آتش خلق شده است . به هنگام تناول ، آن را تلخ تر از صبر و بدبوتر از ميتر متعضنه و سخت تر از آهن مى يابند ، آنگاه آنچه را كه در دنيا اكل نموده اند از طعام هاى

ص: 41

لذيذ متذكر مى شوند» .(1)

8 - درختان دنيوى :

در قرآن كريم ، آيات بسيارى وجود دارد كه در آنها به درختانى كه در طبيعت و محل زيست اين جهانى آدميان وجود دارند ، اشاره شده و به نوع اين درختان نيز تصريح گرديده كه عبارتند از :

الف - درختان خرما : در قرآن كريم در 20 آيه به نام اين درخت تصريح شده و اين تعداد در مورد هيچكدام از درختان ديگر سابقه ندارد و خود بيانگر اهميت اين

ص: 42


1- محمد مقيمى ، قرآن بر فراز آسمان ها ، صفحه 233 .

درخت در حيات آدمى و على الخصوص عرب دوره نزول قرآن مى باشد و اما آياتى كه در آنها از اين درخت يادشده عبارتند از : آيه 266 سوره بقره ، آيات 99 و 141 سوره انعام ، آيات 11 و 67 سوره نحل ، آيات 23 و 25 سوره مريم ، آيه 91 سوره اسراء ، آيه 32 سوره كهف ، آيه 71 سوره طه ، آيه 4 سوره رعد ، آيه 19 سوره مؤمنون ، آيه 148 سوره شعراء ، آيه 34 سوره ياسين ، آيه 10 سوره ق ، آيه 20 سوره قمر ، آيات 11 و 68 سوره الرحمن ، آيه 7 سوره الحاقه و آيه 29 سوره عبس .

ب - درخت انگور : پس از درخت خرما ، درختى كه از آن در قرآن كريم بيشتر ياد شده ، درخت انگور است ، به طورى كه مرتبه نام اين درخت با كلمات «عنب» و «اعناب» آمده است . از جمله در : آيه 266 سوره بقره ، آيه 99 سوره انعام ، آيه 4 سوره رعد ، آيات 11 و 67 سوره نحل ، آيه 91 سوره اسراء ، آيه 32 سوره كهف ،

ص: 43

آيه 19 سوره مؤمنون ، آيه 34 سوره ياسين ، آيه 32 سوره نبأ و آيه 28 سوره عبس .

ج - درخت زيتون : درختى پربركت ، با محصولى بسيارارزشمند و در اهميت آن همين بس كه در قرآن كريم چندين بار از آن ياد شده و حتى سوره اى به اين نام نامگذارى نموده اند .

كلمه زيتون كه هم به درخت و هم به ميوه آن اطلاق مى گردد ، مجموعا 6 بار در قرآن كريم مورد اشاره قرار گرفته است : آيات 99 و 141 سوره انعام ، آيه اول سوره تين ، آيه 11 سوره نحل و آيه 29 سوره مباركه عبس . همچنين در آيه 20 از سوره مباركه مؤمنون بدون تصريح به نام زيتون ، از اين درخت ياد شده است .

د - درخت انار : رمان كه به معنى انار است و به درخت اين ميوه هم گفته مى شود در قرآن كريم ، در آيات 99 و 141 سوره مباركه انعام براى انار دنيوى و يك بار

ص: 44

هم در آيه 68 سوره الرحمن براى انار بهشتى آمده است .

ه - درخت سدر : سدر ، همان درخت كنار است كه «درختى است تناور و خاردار ، بلندى اش تا 40 متر مى رسد ؛ مى گويند تا دو هزار سال عمر مى كند ، ميوه آن به شكل سنجد و بعد از رسيدن ، سرخ يا زردرنگ و شيرين مى شود ...».(1)

كلمه سدر ، 4 بار در قرآن كريم و در آيات 16 سوره سبأ ، 28 سوره واقعه ، 14 و 16 سوره نجم آمده است ؛ البته تنها در مورد اول اشاره به درخت سدر دنيوى مى باشد . در مورد دوم درخت سدر ، بهشتى و در دو مورد آخر اشاره به درختى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در شب معراج آن را مشاهده فرمود.

ص: 45


1- قاموس قرآن ، جلد 3 ، صفحه 246.

و - معروشات : معروشات ، جمع كلمه «معروشه» مى باشد . و «شجره معروشه» آن درختى را گويند كه شاخه هايش به وسيله داربست بالا رفته و مانند درخت انگور يكى بر بالاى ديگرى قرار گرفته باشد .(1)

كلمه «معروشات» تنها دو بار و هر دو بار نيز در آيه 141 سوره انعام آمده است . نخست درباره درختان داربستى و بار ديگر درباره درختان غيرداربستى (غيرمعروشات) استعمال شده و البته در آيه 68 سوره نحل نيز همين واژه در قالب فعل مضارع «يعرشون» مورد اشاره قرار گرفته است .

ص: 46


1- الميزان ، جلد 7 ، صفحه 499.

9 - نقش درخت در زندگى انسان ها و حيوانات

در اين بخش از اين نوشتار با اشاره به آيه اى از قرآن كريم ، به بيان تأثير و نقش درخت در زندگى آدميان از زاويه تأمين يكى از ضروريات حيات آدمى (يعنى آتش) و نيز تأثير در زندگى يكى از حيوانات (يعنى زنبور عسل) مى پردازيم :

الف - آيه 80 سوره ياسين : «اَلَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ . اوست كسى كه قرار داد براى شما از درخت سبز آتشى را ، پس آنگاه شما از آن درخت برمى افروزيد آتش را» .

اين آيه شريفه يكى از نشانه هاى قدرت خداوند را آفرينش آتشى مى داند كه از درخت سبز توليد مى شود . زيرا بسى شگفت آور است كه چگونه درختى سبز - كه مايه خنك و روحبخش آن ، آدمى را از آسيب گرما و اشعه سوزان خورشيد در امان

ص: 47

نگه مى دارد - در فرآيندى ديگر ، تبديل به آتشى افروخته مى گردد كه مى تواند همه چيز را در كام مرگ و نيستى فرو برد . اين نيست مگر به واسطه اعجاز و قدرت نهايى پروردگار توانا .

ب - سوره نحل آيه 68 : «وَ اَوْحى رَبُّكَ اِلَى النَّحْلِ اَنِ اتَّخِذِى مِنَ الْجِبالِ بُيُوتا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا يَعْرِشُونَ . و وحى فرستاد پروردگارت به سوى زنبور عسل ، كه فرا بگير از كوه ها خانه ها و از درخت و از آنچه بنا مى كنند» .

اين آيه شريفه اشاره اى دارد به نقش و تأثير درخت در زندگى زنبور عسل ، چرا كه اين حشره بسيار مفيد با امر غريزى و تكوينى از جانب خداوند مأمور شده است كه جاهاى پردرخت و شاخ هاى بلند و سرسبز درختان را به عنوان مسكن انتخاب كند تا بتواند به سهولت به مواد اوليه لازم براى توليد عسل دست پيدا كند .

ص: 48

ج - سوره نحل آيه 10 : « هُوَ الَّذى اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فيهِ تُسيمُونَ . اوست كسى كه از آسمان ، آبى گوارا نازل مى كند كه مى آشاميد و از آن درختانى مى روياند كه حيوانات خود را در آن به چرا مى رويد» .

در اين آيه به يكى ديگر از كاركردهاى درخت كه همانا تأمين غذاى حيوانات الهى و برخى حيوانات غيراهلى مى باشد ، اشاره شده است .

ص: 49

بررسى مشخصات و خواص گياهان در قرآن

اشاره

ابّ (گياه)

نام قرآنى: اَبّا

نام فارسى: گياه

اشاره قرآنى : عبس / 31 - 32

وَ فاكِهَةً وَ اَبّا مَتاعا لَكُمْ وَ لاَنْعامِكُمْ

در قرآن فقط در يك مورد به ابّ (گياه، علف) اشاره شده است. بنابر نقل «لغة القرآن» (94) شناسايى گياه واقعى كه در قرآن به آن اشاره شده مشكل است. اما مى توان تصور كرد كه چندين نوع بذر وجود دارد كه هم منشأ غلات غذايى براى مصارف انسانى و هم عليقى براى حيوانات است. احتمال مى رود كه

ص: 50

سودمندى گياهى واحد براى انسان و حيوان اساس آيه فوق بوده است.

انسان با اطلاع غريزى از امواج لطيف گياهان و اثر حيات بخش آن از بودن با طبيعت بزرگ ترين لذت و شادى را احساس مى كند . در تولد ، ازدواج و مرگ همان قدر گل حضور دارد كه در روى ميز غذا و يا در جشن ها . بعنوان ابزار عشق و دوستى گل هديه مى كنيم و همين طور براى تبريك مسكن جديد و يا تشكر از مهمان نوازى .

خانه هاى ما با زينت گل زيبا مى شود ، شهرهاى ما با پارك و سرزمين هامان با پارك هاى طبيعى و جنگل . اولين كارى كه يك خانم خانه دار براى زيباترشدن محيط خانه انجام مى دهد قرار دادن يك گياه يا چند شاخه گل و گلدان در اطاق است . بيشتر مردم و اديان بهشت را به صورت مجموعه اى از گياهان و حوريان مى دانند .

ص: 51

ريشه هاى كرم مانند گياه كه داروين آنها را به سلول هاى مغزى تشبيه كرده به وسيله جوانه هاى سفيدرنگ موئين بطور مرتب و مداوم به عمق خاك نقب مى زنند و با فشار خود را پيش مى برند و در هر حركت تركيب خاك را مى چشند . هر حفره خالى كوچكى كه يك ذره ناچيز مواد نشاسته اى بتواند در آن ذخيره شوند جهت نيروى ثقل را به پيشروان گياه نشان مى دهد .

وقتى خاك خشك و بى آب باشد ريشه ها از آنجا به طرف محل مرطوب دور مى زنند و يا به طرف محل عبور لوله آب تغيير جهت مى دهند . ريشه گياه كوچك و زيباى يونجه گاهى تا چهل فوت (حدود دوازده متر) به دنبال رطوبت حركت مى كند و داراى چنان توانى است كه بتون را مى شكند و راه خود را باز مى كند .

گياهى كه براى رشد احتياج به قيّم دارد ابتدا به طرف يك تكيه گاه مى خزد و

ص: 52

چنان چه مناسب نباشد جهت خود را به سمت ديگر تغيير مى دهد . آيا گياه تكيه گاه را مى بيند يا به صورتى كه براى ما شناخته نيست آن را احساس مى كند . چنان چه گياه در ميان چندمانع باشد و نتواند تكيه گاه ممكن را ببيند بدون خطا به طرف تكيه گاهى كه در نزديكى موجود است ولى ديده نمى شود حركت مى كند و از حركت به طرف مكانى كه تكيه گاه يا قيمى در آن موجود نيست خوددارى مى كند .

رائول فرانس(1) مى گويد گياه توان و قصد و اراده دارد . مى تواند بطرف چيزى كه دلخواه اوست و يا به خلاف آن حركت كند و در اين حركت رمزى و سرى است ، رمزى نظير آنچه در حركت همه موجودات هست .

ص: 53


1- از دانشمندان گياه شناس فرانسوى .

ساكنان علفزار يا آنچه يونانيان آن را بوتان ناميده اند ، به نظر مى رسد بر خلاف ظاهر بى حركتشان قادر هستند كه مشاهده و درك كنند و نسبت به آنچه در اطرافشان مى گذرد عكس العمل نشان بدهند . درك و عكس العملشان در اين زمينه در حقيقت بسيار پيشرفته تر از انسان است .

نوعى گياه حشره خوار ، مگسى را كه به آن نزديك مى شود بدون هيچ گونه لغزش و خطا گرفتار مى كند و براى دسترسى به آن بدون خطاى جهت يابى به آن نزديك مى شود . بعضى گياهان پارازيتى قادرند حتى ضعيف ترين بوى شكار را تشخيص بدهند و براى رسيدن به آن بر هر مانعى فايق مى شوند .

به نظر مى رسد گياه مى داند كدام نوع مورچه شيره گياهى اش را مى دزدد چون به محض نزديك شدن اين نوع مورچه خود را جمع مى كند و مى بندد و وقتى باز

ص: 54

مى شود كه روى ساقه آن شبنم كافى باشد و براى عبور مورچه ايجاد اشكال كند . درخت اقاقيا كه گياه پيشرفته ترى است مورچگانى را كه براى دفع موجودات علفزار مفيد مى داند با دادن شيره گياهى مناسب از ساير حشرات حفاظت مى كند .

آيا اين برحسب تصادف است كه گياه براى تطبيق خود با زندگى حشراتى كه گل ها را با گرده بارور مى كنند ، با علاقه به اشكال گونه گون رشد مى كند ، حشرات را با رنگ و عطر مخصوص تطميع و تشويق به نزديكى و گرده پاشى مى كند و سپس آن ها را با شيره دلخواهشان تغذيه و پاداش مى دهد و برايشان اين اطمينان را ايجاد مى كند كه پس از عمل تلقيح گرده اى از در مخصوص گياهى راه خروج از محل برايشان فراهم است .

آيا اين فقط يك تصادف و يا عمل غيرارادى است كه نوعى گياه اركيده

ص: 55

گلبرگ هايش به شكل تن جنس ماده نوعى مگس است كه جنس نر آن با همين تصور با آن جفت مى شود و در نتيجه امر تلقيح گياه را انجام مى دهد . آيا اين فقط يك تصادف ساده است كه گل هايى كه در شب باز مى شوند عموما سفيد هستند تا حشرات و پروانه هاى شبانه را به خود جذب كنند و در روشنايى شفق عطر قوى ترى به فضا پخش مى كنند و يا گل زنبق در جائى كه فقط مگس موجود باشد براى جذب آن بوى گوشت گنديده ايجاد مى كند و يا گياهانى كه در معرض باد هستند و امر تلقيح گرده اى آنها به وسيله باد صورت مى گيرد انرژى خود را به شكل سازى و يا عطرپراكنى جاذب هدر نمى دهند .

گياهان براى حفاظت از خود تيغ توليد مى كنند و مزه تلخ ايجاد مى كنند و يا ترشحات چسبنده به وجود مى آورند و حشرات مزاحم را گرفتار كرده و مى كشند .

ص: 56

گياه حساس لوس در خود يك مكانيزم دفاعى دارد كه به محض نزديك شدن سوسك يا مورچه يا كرم يا حشره ديگرى به ساقه و حركت به سمت برگ هاى خوشمزه آن با لمس يك زائده حساس به وسيله مهاجم به ساقه خم مى شود و برگ جمع مى شود به طورى كه مهاجم يا از روى اعضاء خم شونده و جمع شونده به پايين پرتاب مى شود و يا از ترس مجبور به فرار مى شود .

بعضى گياهان كه در منطقه باتلاقى رشد مى كنند و موفق به يافتن ازت هوا نمى شوند ازت لازم را به خوردن حشرات مخصوصى به دست مى آورند . بيش از پانصد گونه گياه گوشتخوار وجود دارد كه خوراك آنها را گوشت حشرات تا گوشت گاو تشكيل مى دهد . اين گياهان با وسايل و روش هاى ماهرانه مانند شاخك هاى حساس يا موى هاى چسبنده و يا تله هاى قيفى شكل قربانى خود را به دام مى اندازند .

ص: 57

شاخك هاى گياهان گوشتخوار نه فقط در حكم دهان گياه است بلكه شكم گياه را تشكيل مى دهد كه پس از به دام انداختن شكار با كمك پايه هاى حامل شاخك ها گوشت و خون شكار را هضم مى كند و فقط اسكلت آن را باقى گذاشته و رها مى كند .

گياه حشره خوار ساندو در مقابل تماس ميله فولادى يا دانه شن و ساير اجسام شبيه آنها هيچ عكس العملى نشان نمى دهد امّا در مقابل احساس مواد غذايى كه مى تواند از گوشت آن استفاده كند با سرعت و حساسيت عكس العمل نشان مى دهد . داروين كشف كرد كه اين گياه حتى نسبت به تكه نخى آماده شده به وزن چند صدهزارم گرم كه بر روى برگ آن گذاشته شود حساسيت نشان مى دهد . يك پيچك حساس كه پس از ريشه هاى فرعى گياه بالاترين حساسيت را دارد با تماس يك نخ ابريشم به وزن 100000:25 گرم شروع به پيچيدن به دور آن مى كند .

ص: 58

ابتكار و خلاقيت گياه براى ايجاد انواع اسكلت و سازه خيلى وسيع تر و پيشرفته تر از انسان است . سازه هاى ساخت انسان نمى تواند در شرايط مساوى با مقاومت تنه لوله اى شكل و بلند درخت كه در مقابل طوفان هاى سهمگين پايدار است برابرى كند . تكنيك استفاده گياه از مكانيزم پيچاندن فنرى شكل الياف براى مقاومت درمقابل پاره شدن روشى است كه هنوز انسان بطور كامل بدان پايه نرسيده . سلول گياهى با تطويل و قلاب شدن به يكديگر تبديل به الياف مى شود و تشكيل ساقه مقاوم را مى دهد . همراه با رشد درخت ، ساقه آن ستبر و قوى مى شود تا بتواند وزن و فشار آتى را بهتر تحمل كند .

گياه نسبت به جهت و زمان آينده حساس است . كاشفان و شكارچيان در مراتع دره مى سى سى پى نوعى گياه آفتابگردان يافتند كه برگ هاى آن دقيقا جهت عقربه قطب نما را نشان مى داد . گياه شيرين بيان نسبت به هر نوع الكتريك و ميدان

ص: 59

مغناطيسى آن چنان حساس است كه به عنوان گياه هواشناسى از آن استفاده مى شود . گياه شناسانى كه اولين بار اين شيرين بيان را در باغ گياه شناسى كيوى لندن آزمايش كردند كشف كردند كه اين گياه داراى خواصى است كه به كمك آن مى توان تندباد ، طوفان ، گردباد ، زلزله و حتى وقوع آتشفشان را به طور نسبى پيش بينى كرد .

گياهان ارتفاعات آلپ قادر به تشخيص دقيق فصول هستند و آمدن بهار را تشخيص مى دهند و با حركت جوانه هاى بهارى به داخل پوشش برف ديرپا به نوبه ايجاد حرارت كرده و ذوب شدن سريع تر برف را باعث مى شوند .

انسان زمينى به گياه به عنوان موجود بدون شعور نظر مى كرده ولى كشف شده كه گياهان قادر به تشخيص صداهايى هستند كه گوش انسان قادر به درك آن نيست و قادر به تشخيص رنگ ها و موج هايى مانند مادون قرمز و ماوراء بنفش هستند كه خارج از طيف درك و احساس بشر است . گياهان به خصوص نسبت به اشعه ايكس و

ص: 60

امواج تلويزيونى با فركانس بالا بسيار حساس هستند .

رائول فرانس عقيده دارد كه دنياى گياهى نسبت به گردش و حركت زمين و ماه و حركت ساير سيارات منظومه شمسى حساس و پاسخگو است و روزى خواهد رسيد كه رابطه آن با كليه اجرام كيهانى به اثبات برسد .

فرانس مى گويد با توجه به اينكه مشخصات يك گياه عليرغم ضايعاتى كه ممكن است به آن وارد شود ثابت مى ماند پس بايد پذيرفت كه نوعى جوهر ذاتى و هشيار وجودداردكه فرم گياه را حفظ مى كند ، نوعى هشيارى كه رهبرى گياه را به عهده دارد. حال اين هشيارى ممكن است درداخل گياه باشد يااينكه ازخارج گياه آن راهدايت كند.

گياه موجودى است بشاش ، پرحركت ، انعطاف پذير و سازگار با طبيعت و همين خواص باعث شده كه با شرايط مختلف خو بگيرد ، دوباره و چندين باره شكل خود را عوض كند و با محيط تطبيق دهد .

ص: 61

گياه پس از هردوره فعاليت و خزان، وجود خودراروى دانه هاى جديدثبت مى كند.

دانه گندم مجموعه اى است كامل . در يك انتهاى اين دانه شياردار مجتمع جوانه قرار دارد و در انتهاى ديگر قسمت برآمده اى است كه مجموعه پيچيده اى از نشاسته پيچيده در پروتئين است و پس از كشت تا زمانى كه ريشه روييده شود جوانه را تغذيه مى كند . كل دانه در سه غلاف تو در تو پيچيده شده كه شامل ويتامين ها ، آنزيم ها و كانى هاى حياتى براى بدن مانند كوبالت و منگنز و موليبدن و غيره است كه حذف هريك باعث انواع نارسايى هاى قلبى و معدوى مى شود .

آسياب هاى صنعتى متداول مجتمع جوانه و سه غلاف سبوس را جدا مى كند و براى خوراك دام مى فرستد و دو نوع آرد معمولى سفيد و عادى كه عمدتا نشاسته است براى انسان باقى مى گذارد .

ساير حبوبات كه از آنها نان تهيه مى شود مانند جو ، ذرت ، جو سياه هم ساختمان

ص: 62

و تركيبى مشابه گندم دارند. سر گندم يكى از منابع نادر ويتامين ب كمپلكس در طبيعت است و شايد به همين علت گندم ماده اصلى حيات ناميده مى شود . گندم علاوه بر مواد بالا داراى مقدارى باريوم است كه كمبود آن در انسان ايجاد امراض معدوى و قلبى مى كند و جزئى واناديوم دارد كه براى سلامت قلب لازم است. در هرم حيات ، گياه نقش اساسى دارد . «انسان قادر نيست از موادطبيعى مستقيما تغذيه كند ، بنابراين گياه به عنوان واسطه بين خاك و حيوان و انسان وارد عمل مى شود و آنها را مستقيم يا غيرمستقيم تغذيه مى كند» . بدن ما باوساطت گياه و حيوان از خاك ساخته مى شود . ميكروارگانيسم ها مواد شيميايى خاك را مى شكنند و آن را براى رشد گياه آماده مى كنند .

ص: 63

انگور

نام قرآنى : عنب (مفرد) - اعناب (جمع)

نام فارسى : انگور ، فَرشك

اشارات قرآنى :

1 - 266 / بقره 2 - 100 / انعام 3 - 4 / رعد

4 - 11 / نحل 5 - 67 / نحل 6 - 91 / اسراء

7 - 32 / كهف 8 - 19 / مؤمنون 9 - 34 / يس

10 - 31 - 32 / نبأ

إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً. حَدائِقَ وَ أَعْناباً

پرهيزكاران را جايى است در امان از هر آسيب . بستان ها و تاكستان ها .

ص: 64

11 - 28 / عبس

وَ عِنَبا وَ قَضْبا

و تاك و سبزى هاى خوردنى .

انگور يكى از لذيذترين ميوه هايى است كه خداوند براى انسان آفريده است و از اين رو يازده مرتبه در قرآن مجيد نام اين ميوه آمده است .

تاكنون حدود هشت هزار نوع انگور پرورشى در سرتاسر جهان ديده شده است كه نوعى انگور بى دانه (به نام تامسون) در سطحى وسيع در چندين كشور از جمله ايتاليا ، فرانسه ، روسيه ، اسپانيا ، تركيه ، ايران ، افغانستان ، ژاپن ، سوريه ، الجزيره ، مراكش و امريكا كاشته مى شود .

انگور يكى از بهترين منابع طبيعى گلوكز و فروكتوز است و 20% انگور را اين

ص: 65

مواد تشكيل مى دهد . علاوه بر قندها انگور داراى اسيد تارتاريك و اسيد ماليك فراوان است . مواد معدنى مانند سديم ، پتاسيم ، كلسيم و آهن به مقدار زياد در آن وجود دارد . در صورتى كه پروتئين و چربى آن بسيار ناچيز است . بوى مخصوص انگور به علت ژرانيول و لينالول موجود در آن است(1) . اخيرا تركيب ديگرى به نام ويتامين P از آن تهيه مى شود (2). گفته مى شود اين ويتامين در جلوگيرى از خونريزى هاى ناشى از بيمارى قند بسيار مؤثر است ، تورم وريدى و تصلب شرائين بدن را به خوبى بهبود مى بخشد . انگور به علت مواد معدنى موجود در آن خاصيّتى محرّك ، هاضم ، آرام بخش ، اشتهاآور ، مبرّد و مدّر دارد . خون را زياد و تصفيه

ص: 66


1- وينكلر ، ا.ج. ، تاك پرورى عمومى .
2- ثروت هند ، مواد خام.

مى كند وناتوانى عمومى را درمان مى بخشد. آب غوره قابض است و گلودرد را درمان مى كند. شيره تاك براى بيمارى هاى پوستى و چشم درد مفيداست. انگورهمچنين براى برنشيت مزمن،بيمارى هاى قلبى،التهاب كليه ونقرس مفيداست. براى جلوگيرى از تشنّج ناشى از يبوست آب انگور به كودك مى خورانند و براى رفع تب و سرماخوردگى بسيار ثمربخش است . براى مبتلايان به بيمارى يرقان نيز غذاى مفيدى است .

قبل از ظهور اسلام انواع بسيارخوب انگور در مناطق وسيعى در سوريه ، عراق ، فلسطين ، حجاز ، يمن و حضرموت به عمل مى آمد و شراب به مقدار زياد توليد مى شد . بعد از ظهور اسلام شراب سازى و مصرف شراب منفور و حرام شناخته شد . اما كاشت درخت مو را براى استفاده از انگور آن حلال مى دانستند و اين كار را تشويق مى كردند . اين حقيقت را نمى توان ناديده گرفت كه در جامعه عرب جاهلى

ص: 67

كارهاى ناشايست زياد وجود داشت و اعتياد به شراب يكى از علل اين فساد اخلاقى بود . دستور حرمت شراب به طور ناگهان اِعمال نشد . بلكه اين امر به طور تدريجى و بر پايه اصول روان شناختى انجام گرفت . در مرحله اول (219 / بقره) بيان مى كند كه گناه شراب از سود آن بيشتر است . پس از اين در آيه ديگرى (43 / نساء) مى فرمايد «آنگاه كه مست هستيد گرد نماز مگرديد.» لذا مى بينيم اين دو آيه قرآن كريم مؤمنان را از شرب خمر بر حذر مى دارد و سرانجام در سوره مائده آيه هاى 90 و 91 حرمت قطعى آن اعلام مى شود .

پس از نزول اين آيه سوره مائده مردم مدينه هرنوع شرابى را به كوچه ها ريختند بعضى از مسلمانان مى خواستند اندوخته شراب خود را به همشهريان يهودى خود ببخشند اما اجازه چنين كارى را نيافتند . بنابر حديثى تهيه ، شرب و حتى بخشيدن

ص: 68

شراب حرام بود(1).

در قرآن مجيد با كلمات مختلفى مانند خَمر ، شراب ، سَك و كأس به شراب اشاره شده است . خمر در اصل به معنى شراب انگور است ولى به طور عام اين كلمه را مى توان براى هر نوع شرابى به كار برد . سكر هر چيزى است كه سبب مستى شود . كأس به معناى جام است و شراب معناى هر نوع مايع نوشيدنى از جمله شراب است . كلمه خمر در سوره بقره / 219 سوره مائده / 90 و 91 ، سوره محمد / 15 و كأس در سوره طور / 23 ، سوره دهر / 5 ، سوره واقعه / 18 و سوره صافات / 45 آمده است و كلمه شراب چندين بار در جاهاى مختلف ذكر شده است .

ص: 69


1- عثمانى ، محمد ثناءاللّه ، تفسير مظهرى ، ندوة المصنّفين ، دهلى (اردو).

انار

نام قرآنى : رُمّان

اشارات قرآنى :

1 - 99 / انعام 2 - 141 / انعام 3 - 68 / رحمن

در قرآن مجيد سه جا از رمّان نام برده است . در سوره انعام / 141 درباره ميوه اين درختان توصيه مهمّى شده است . در آن ذكر شده : چون ثمر آوردند از آنها بخوريد و در روز درو حق آن را بپردازيد ؛ معنى اين دستور آن است كه خداوند انحصار يا مالكيت فردى محصولات كشاورزى و نباتى را نمى پسندد .

زادگاه انار ايران است . انار ميوه اى بسيار لذيذ و آبدار است و از روزگاران بسيار قديم به عنوان ميوه اى خوراكى و هم براى مصارف پزشكى اهميت بسيار داشته است.

ص: 70

ارزش انرژى زايى ميوه انار 65% است . آب انار به سادگى هضم مى شود و شامل 15% مواد قندى است كه منبعى سرشار از سديم است .

انار ماده اى غذايى مطبوع و داراى خواص طبى بسيار است . دارويى مقوى قلب است و براى التهاب معده و جلوگيرى از درددل نافع است . آب انار شربتى مبرّد و بسيار عالى است و به هنگام اسهال تشنگى را برطرف مى كند . در درمان اسهال ساده و اسهال خونى مؤثر است . آب انار براى انواع ناخوشى ها از قبيل التهاب قولون ، كم خونى ، يرقان ، فشار خون ، بواسير و درد مفاصل دارويى مفيد است . و اگر با عسل خورده شود صفرا را كم مى كند .

جوشانده پوست ريشه انار كه شامل ماده قليايى پلاترين و جوهر مازو است ، دارويى بسيار مؤثر براى دفع كرم ها از جمله كرم روده است . نقل شده كه اين

ص: 71

جوشانده براى بيمارى سل نيز مؤثر است .

پوست ضخيم انار سبب مى شود كه اين ميوه با كيفيت خوبى نگهدارى شود . انار را مى توان تا شش ماه نگهدارى كرد . پوست انار بيش از 20% جوهر مازو دارد و گاهى در صنعت چرم سازى به كار مى رود . چرم معروف مراكشى و اسپانيايى در زمان گذشته با پوست انار دباغى مى شد .

گل انار داراى خاصيّت طبى بسيار زيادى است . و در مورد سقط جنين غيرعمدى تجويز مى شود . گل هاى سرخ روشن انار شامل رنگ دانه هايى با كيفيت عالى است .

ص: 72

انجير

نام قرآنى : تين

اشاره قرآنى : 1 - 4 / سوره تين

وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ. وَ طُورِ سِينِينَ. وَ هذَا الْبَلَدِ الاْءَ مِينِ. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ.

سوگند به انجير و زيتون. سوگند به طورمبارك. سوگند به اين شهرايمن، كه ما آدمى را در نيكوتر اعتدالى بيافريديم .

در قرآن مجيد فقط يك مرتبه كلمه تين (انجير) آمده است . اما اين يگانه يادآورى اهميتى بسيار دارد . خداوند به تين و زيتون ، طور سينا و بلد

ص: 73

امين (مكّه) سوگند ياد مى كند و مى فرمايد آدمى در اين دنيا به نيكوترين اعتدالى آفريده شده است .

حديث

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «انجير ميوه بهشت است . آن را بخوريد كه بواسير را درمان مى كند ورم مفاصل را بهبود مى بخشد» .

ص: 74

برگ

نام قرآنى: ورق

نام فارسى: برگ

اشارات قرآنى:

1 - انعام / 59

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُهآ اِلاّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلاّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فى ظُلُمتِ الاَْرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ اِلاّ فى كِتبٍ مُبينٍ

كليدهاى غيب نزد اوست. جز او كسى را از غيب آگاهى نيست. هرچه را كه در خشكى و درياست مى داند هيچ برگى از درختى نمى افتد مگر آن كه از آن آگاه است

ص: 75

و هيچ دانه اى در تاريكى هاى زمين و هيچ ترى و خشكى نيست جز آن كه در كتاب مبين آمده است.

2 - اعراف / 22

فَدَلّيهُما بِغُرُورٍ فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْءاتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناديهُما رَبُّهُمآ اَلَمْ اَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ اَقُلْ لَكُمآ اِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ

و آن دو را بفريفت و به پستى افكند. چون از آن درخت خوردند شرمگاه هايشان آشكارشد. و به پوشيدن خويش از برگ هاى بهشت پرداختند. پروردگارشان نداداد: آيا شمارا ازآن درخت منع نكرده بودم و نگفته بودم كه شيطان به آشكارا دشمن شماست؟

3 - طه / 121

فَاَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْاتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ

ص: 76

وَ عَصى ادَمُ رَبَّهُ فَغَوى

از آن درخت خوردند و شرمگاهشان در نظرشان از دو سو پيدا شد. و همچنان برگ درختان بهشت بر آن ها مى چسبانيدند. آدم در پروردگار خويش عاصى شد و راه گم كرد.

در سوره اعراف و طه كلمه ورق به معناى برگ در متن داستان آدم و حوا آمده است، وقتى كه نافرمانى از نهى خداوند كردند و از ميوه درخت ممنوع خوردند و براى تنبيه برهنگى آنان آشكار شد و به سرعت با برگ (ورق) درختان بهشتى آن را پوشاندند. مفسّران قرآن، به طور كلى، منبع اين برگ ها را مشخص نكرده اند. اما بعضى از محققان تورات شناس گفته اند. كه آن درخت انجير بوده كه آدم و حوا با آن بدن خود را پوشاندند.

ص: 77

پياز

نام قرآنى : بصل

نام فارسى : پياز

اشاره قرآنى : 61 / بقره

سير و پياز از نظر گياه شناسى از يك جنس مى باشند . بيش از 60 گونه گياه مختلف از جنس سير در مصر و عربستان مى رويد . مردم مصر باستان علاقه زيادى به سير و پياز داشتند . نقل شده كه در زمان ساختن هرم بزرگ كئوپس (حدود سال 3700 ق.م.) براى كارگرانى كه به خدمت گرفته شده بودند در برنامه غذايى شان علاوه بر تربچه ، سير و پياز نيز وجود داشت كه 160 سكّه در اين راه صرف شد .

ص: 78

ارزش فعلى اين مبلغ برابر چهل كرور(1) روپيه هندى است . اين مبلغ گزاف نمايانگر اهميت سير و پياز براى مردم آن زمان مى باشد . آنان پياز را مى پرستيدند و به آن سوگند مى خوردند امّا مجاز نبودند بعد از خوردن پياز وارد معبد شوند . مردم نيز عموما برين باور بودند كه جهان به شكل همان لايه هاى پوست پياز است .

حداقل سه حديث در صحيح بخارى(2) هست كه دلالت بر اين كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله از بوى سير و پياز نفرت داشت و به اصحابش مى فرمود : بعد از خوردن

ص: 79


1- هركرور هندى برابر با يكصد لاخ و هر لاخ برابر با 100000 است.
2- بخارى ، محمدبن اسماعيل ، الجامع الصحيح .

سير يا پياز بلافاصله نزد او نيايند . امّا در هيچ يك از اين احاديث خوردن سير يا پياز نهى نشده است . مسلم است كه اين هر دو گياه از نظر طبّى بسيار مفيدند اما بويى زننده و طعمى تند دارند مخصوصا اگر به صورت خام مصرف شوند .

پياز از تركيبات مهم بسيارى از غذاهاست . پياز خام اگر چه سبب ناهنجارى در تنفس مى شود ، اما پياز پخته را براى خاصيت ضدعفونى كننده اى كه براى تمام دستگاه گوارش دارد همگان مصرف مى كنند. پياز محرك، مدر و خلط آور است(1) . پياز مخلوط با نمك طعام براى درمان قولنج و اسكوربوت مفيد است و پياز سرخ كرده به صورت ضماد براى دمل هايى كه سرباز نكرده اند به كار مى رود .

ص: 80


1- بلاكو ، ن. و. ، راهنماى دارويى فوق العاده كشور.

بوييدن آب پياز براى به هوش آوردن بيمار و براى رفع تشنج كودكان ، سردرد ، صرع و تشنج مفيداست و پادزهرى مناسب براى مسموميّت هاى ناشى از دخانيات است. براى رفع گوش درد آب پياز گرم به گوش مى چكانند . جوشانده پياز براى جلوگيرى از احساس گرماى شديد بسيار مناسب است . پياز سرخ كرده دارويى مؤثر براى بواسير است .

ص: 81

حب (بذر، غله)

نام قرآنى: حب

نام فارسى: بذر، غله

اشارات قرآنى:

1 - بقره / 261 3 - انبياء / 16

2 - انعام / 59، 95، 99 4 - لقمان / 16

5 - يس / 33 8 - نبأ / 15

6 - ق / 9 9 - عبس / 27

7 - رحمن / 12

ص: 82

به طورى كه ملاحظه مى شود در قرآن اشارات زيادى به كلمه حب به معناى غله (دانه) شده است امّا در اين آيات اشاره به دانه خاصى نشده است.

چندين نوع گندم، جو و ارزن از روزگاران قديم در سرزمين عربستان مى روييده است . نقل شده كه گندم، جو 5000 سال قبل از ميلاد مسيح در شام و فلسطين كاشته مى شده است.

ص: 83

خيار

نام قرآنى : قثّا

نام فارسى : خيار

اشاره قرآنى : 61 / بقره

در قرآن در آيه فوق از خيار به نام «قثّا» همراه با عدس ، پياز و سير نام برده است . اين ها سبزى هايى بودند كه بنى اسرائيل قبل از خروج از مصر و سرگردانى در صحراى سينا ، همراه با پيامبرشان موسى ، عادت داشتند آن را بخورند.

انواع خيار به صورت خام و پخته مصرف مى شود . خيار شامل 90 درصد آب ،

ص: 84

حدود 3 درصد مواد قندى ، كمتر از يك درصد پروتئين و مقدارى بسيار ناچيز چربى مى باشد . خيار سرد و مدّر است . و ماده اى بسيار پرارزش براى ساختن سالاد است .

بنابراحاديثى كه در صحيح بخارى(1) و صحيح مسلم(2) آمده از عبداللّه بن جعفر نقل شده كه گفت : من خود ديدم كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله خرماى تازه و خيار را با هم مى خورد .

ص: 85


1- بخارى ، محمدبن اسماعيل ، الجامع الصحيح .
2- مسلم بن حجّاج ، صحيح .

خردل

نام قرآنى : خردل

نام فارسى : اسپندان ، خردل

اشارات قرآنى :

1 - 47 / انبياء

وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئا وَ اِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنابِهاوَ كَفى بِنا حاسِبينَ

روز قيامت ترازوهاى عدل را تعبيه كنيم و به هيچ كس ستم نمى شود . اگر عملى به سنگينى يك خردل هم باشد به حسابش مى آوريم ، كه ما حساب كردن را بسنده ايم .

ص: 86

2 - 16 / لقمان

يا بُنَىَّ اِنَّها اِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فى صَخْرَةٍ اَوْ فِى السَّمواتِ اَوْ فِى الاَْرْضِ يَاْتِ بِهَااللّهُ اِنَّ اللّهَ لَطيفٌ خَبيرٌ

اى پسرك من ، اگر عمل تو به قدر يك دانه خردل در درون صخره اى يا در آسمان ها يا در زمين باشد ، خداوند به حسابش مى آورد ، كه او ريزبين و آگاه است .

در دو آيه از دو سوره مختلف قرآن مجيد نام خردل آمده است و در هر دو مورد اشاره به كمترين مقدار و كوچك ترين واقعه است . اين بيشتر از آن جهت است كه دانه خردل نه در عربستان كه ديگر نقاط جهان كوچك ترين دانه شناخته شده است .

ص: 87

علاوه بر 27 درصد روغن غير فرّار موجود در دانه ها ، خردل سياه شامل گلوكوزيد ، سينى گرين ، (پتاسيم مايورونيت) ، آنزيم مى روزين ، ليسيتين ، لعاب و قليا (4%) مى باشد . روغن غيرفرار موجود در آن گليسيريد اسيد اولئيك ، اسيد سيتريك و اسيد اوريك است . آرد خردل قى آور است و براى ضماد نيز به كار مى رود . از نظر مصرف خارجى اين روغن محرك است ، مشمع خردل براى نقرس ، سياتيك ، كهير و غيره مؤثر است . تصور مى شود دانه خردل ضدكرم و اشتهاآورباشد و نرم كردن غذا در دهان را آسان مى كند .

ص: 88

درخت اراك (درخت مسواك)

اشاره

نام قرآنى : خَمط

نام فارسى : درخت مسواك

اشاره قرآنى : 16 / سبأ

اين آيه سوره سبأ در بحث مربوط به سدر و گز بيان شد . همان گونه كه قبلاً ذكر شد ، خمط را مترجمان انگليسى قرآن معمولاً به معناى درختى كه ميوه اى تلخ دارد آورده اند. اما بسيارى از مفسران و مترجمان عربى ؛ فارسى و اردو آن را اراك (عربى ، فارسى) معنى كرده اند . اراك كه در عربى شجرة السواك ناميده مى شود از درختان مهم عربستان است و اغلب از شاخه و ريشه آن براى مسواك استفاده مى كنند . اخيرا بهره بردارى از اين درخت براى استفاده از عصاره چوب آن در خمير دندان توجه

ص: 89

صنايع اروپايى و امريكايى را شديدا جلب كرده است . گزارش داده اند كه اين عصاره محتوى مقدار زيادى نمك ها و رزين هايى است كه براى تميز كردن و براق كردن دندان ها مؤثر است .

در چندين حديث حضرت محمد صلى الله عليه و آله به يارانش امر فرمود كه دندان هايشان را هر روز مسواك بزنند . از آن حضرت روايت شده كه فرمود «شما بايد دهانتان را بشوييد و اين به معناى ستايش خداوند است» . آن حضرت چنان توجهى به بهداشت دهان و دندان داشت كه مرتبا به پيروانش توصيه مى فرمود دندان هايشان را به نيكوترين وجهى مسواك بزنند .

نقل شده كه مسواك چندين خاصيت دارد . از آن جمله است سفيد و خوشبو كردن دندان ها ، محكم كردن و قوت بخشيدن به لثه ها و دندان ها و

ص: 90

روشنى بخشيدن به ذهن، افزايش حافظه، دفع سودا و بلغم ، روشنى چشم، تحريك اشتها و دفع يبوست.(1)

حديث

از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود : اگر امرى بسيار مشكل نبود مسواك كردن را بر امّتم واجب مى كردم.(2)

ص: 91


1- لوئيس ، م. ا. ، گياهانى كه براى تميز كردن دندان به كار مى روند .
2- بخارى ، محمدبن اسماعيل ، الجامع الصحيح .

ريحان

نام قرآنى : ريحان

نام فارسى : شاه اسپرم ، نازبويه

اشارات قرآنى :

1 - 12 / رحمن

وَالْحَبُ ذُوالْعَصْفِ وَالرَّيْحانُ.

و دانه هايى كه همراه با كاهند و نيز گياهان خوشبو .

2 - 89 / واقعه

فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ.

براى اوست آسايش و روزى و بهشت پرنعمت .

ص: 92

آرتور آربرى(1) ، پيكتال(2) و يوسف على(3) همه ريحان را علفى خوشبو ترجمه كرده اند .

تمامى قسمت هاى گياه ريحان بسيار خوشبو است . برگ ها شامل يك نوع روغن اصلى است كه مركب از لينالول ال ، متيل سناميك و ترپنين است . تصور مى شود كه اين گياه محرك ، قابض خون ، مسكّن ، مدر و ضدنفخ باشد(4). بوييدن عصاره برگ

ص: 93


1- قرآن كريم ، ترجمه آرتور ، ج. ، آربرى .
2- قرآن كريم ، ترجمه محمد مرمدوك ، پيكتال و فاتح محمد جلندرى .
3- قرآن كريم ، ترجمه علامه عبداللّه يوسف على .
4- بلاكو ، ن. و. ، راهنماى دارويى فوق العاده كشور .

آن عطسه آور است و دماغ را پاكيزه مى كند . براى درمان ناراحتى هاى خفيف روانى و هيستريك نيز مؤثر است. براى درمان دل درد و بيمارى هاى پوستى نيز به كار مى رود . دانه هاى لعابدار آن بسيار قابض است و براى بهبود اسهال روده اى تجويز مى شود . تخم ريحان براى ناراحتى هاى مجارى ادرارى مانند سوزنك و كم ادرارى نيز مفيد است . ريشه ريحان به عنوان مرهم به كار مى رود . در اروپا از ريحان براى خوشبو كردن بعضى از غذاها استفاده مى كنند .

ص: 94

زراعت

نام قرآنى: زرع

نام فارسى: زراعت

اشارات قرآنى:

1 - انعام / 141 7 - دخان / 26

2 - نحل / 11 8 - فتح / 29

3 - كهف / 32 9 - حجرات / 29

4 - شعراء / 148 5 - سجده / 27

6 - زمر / 21

در قرآن كريم در بسيارى از مواردى كه به كشت و زرع اشاره شده كلمه زرع آمده

ص: 95

است. هرچند در جزيرة العرب رودى به نام نبود، اما فعاليت هاى كشاورزى از خصوصيات زندگى اعراب بود و اين بيشتر به علت آبيارى از طريق سدهاى بزرگ و وجود واحه ها امكان پذير بود. تصوّر مى شود كه سدى عظيم در آن دوران وجود داشت. در قرآن كريم به چنين سدى اشاره شده است و آن سد عِرَم است كه شكستن آن ويرانى بزرگى به دنبال داشت.

ص: 96

زقّوم

نام قرآنى: زقّوم

نام فارسى: زقّوم

اشارات قرآنى :

1 - اسراء / 60

وَ اِذْقُلْنا لَكَ اِنَّ رَبَّكَ اَحاطَ بِالنّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّءْيَا الَّتى اَرَيْناكَ اِلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرانِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزيدُهُمْ اِلاّ طُغْيانا كَبيرا

و آن گاه كه تو را گفتيم: پروردگارت بر همه مردم احاطه دارد و آنچه در خواب به

ص: 97

تو نشان داديم و داستان درخت ملعون(1) كه در قرآن آمده است چيزى جز آزمايش مردم نبود. ما مردم را مى ترسانيم ولى تنها به كفر و سركشى افزوده مى شود .

2 - صافّات / 62 - 68

اَذلِكَ خَيْرٌ نُزُلاً اَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ . اِنّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظّالِمينَ . اِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فى اَصْلِ الْجَحيمِ . طَلْعُها كَاَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطينِ . فَاِنَّهُمْ لاَكِلُونَ مِنْها

ص: 98


1- آيات عامه و اتفاق خاصه تأييد مى كند كه مراد از رؤياى در اين آيه خوابى است كه رسول درباره بنى اميه و شجره ملعونه اين دودمان است. البته جمعى هم از مفسّران گفته اند مراد از شجره قرآن زقوم است (رك: علامه سيدمحمدحسين طباطبايى، الميزان فى تفسيرالقرآن، ترجمه كانون انتشارات محمدى، تهران، 1363، ج 25، ص 239 .

فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ . ثُمَّ اِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْبا مِنْ حَميمٍ . ثُمَّ اِنَّ مَرْجِعَهُمْ لاَِلَى الْجَحيمِ .

آيا خورش را اين بهتر يا درخت زقوم؟ ما آن درخت را براى ابتلاى ستمكاران پديد آورديم .

درختى است كه از اعماق جهنم مى رويد، ميوه اش همانند سر شياطين است، دوزخيان از آن مى خورند و شكم انباشته مى سازند و بر سر آن آميزه اى از آب سوزان مى نوشند و سپس بازگشتشان به همان جهنم است.

3 - دخان/43 - 48

اِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ . طَعامُ الاَْثيمِ . كَالْمُهْلِ يَغْلى فِى الْبُطُونِ . كَغَلْىِ الْحَميمِ . خُذوُهُ فَاعْتِلُوهُ اِلى سَواءِ الْجَحيمِ . ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ

ص: 99

مِنْ عَذابِ الْحَميمِ

هر آينه درخت زقّوم، طعام گناه كاران است، همانند جوشيدن آب جوشان، بگيريدش و به سختى به ميان جهنّمش بكشيد: و بر سرش آب جوشان بريزيد تا شكنجه شود.

4 - واقعه / 52 - 56

لاَكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ فَمالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدّينِ

از درختان زقّوم خواهيد خورد و شكم هاى خود را پر خواهيد كرد و بر سر آن آب جوشان خواهيد نوشيد. چنان مى نوشيد كه شتر تشنه آب مى نوشد. اين است غذايشان درروزجزا.

ص: 100

بنابر نقل المنجد (فرهنگ لغت عربى) زقّوم درختى است در جهنّم كه غذاى اهل جهنّم از آن درخت است. در بعضى فرهنگ ها به معناى گياهى خاردار و تلخ مزه آمده است. در قرآن مجيد سه بار از اين گياه به نام زقّوم اسم برده است و در يك جا هم به نام «شجره ملعونه»، درخت ملعون ، از آن اسم برده است.

ابوالاعلى مودودى در تفهيم القرآن(1) گفته است كه درخت زقّوم در تهامه مى رويد. اين گياه طعمى تلخ و بد دارد و شيره اى كه از ساقه آن تراوش مى شود سبب تاول زدن بدن آدمى شود.

قرآن مجيد زقّوم را آن چنان واضح توصيف كرده كه باتوجه به اطلاعات گياهى

ص: 101


1- مودودى ، ابوالاعلاء ، تفهيم القرآن ، قاضى آباد ، 1986 (اردو) .

و شيميايى تعيين زقوّم واقعى مشكل نيست. قبل از شناخت اين گياه سه صفتى را كه قرآن به آن نسبت داده بايد به ياد داشته باشيم. اوّل، خوردن زقّوم سبب ايجاد سوختگى در معده يا در داخل بدن مى شود. دوم، تنه (سنبله هاى) آن شبيه سر شيطان است يعنى چيز بزرگ و گرد. سوّم غذاى گناه كاران كه در اين چهار آيه قرآن به آن اشاره شده شجره زقّوم يا شجرة الملعونه است. لذا منظور از غذاى گناه كاران تمامى درخت است نه ميوه آن به تنهايى .

ص: 102

زيتون

اشاره

نام قرآنى : زيتون

اشارات قرآنى :

1 - 99 / انعام 2 - 141 / انعام 3 - 11 / نحل

4 - 20 / مؤمنون

وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلاْكِلينَ

ودرختى است كه در طورسينامى رويد. روغن مى دهد و آن روغن براى خورندگان نان خورشى است .

5 - 35 / نور

اَللّهُ نُورُالسَّمواتِ وَ الاْرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكوةٍ فيها مِصْباحٌ اَلْمِصْباحُ

ص: 103

فىزُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَاَنَّهاكَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضىءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللّهُ الاَْمْثالَ لِلنّاسِ وَ اللّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَليمٌ

خدا نور آسمان ها و زمين است . مَثَل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى باشد ، آن چراغ درون آبگينه اى و آن آبگينه چون ستاره اى درخشنده . از روغن درخت پربركت زيتون كه نه خاورى است و نه باخترى افروخته باشد . روغنش روشنى بخشد هرچند آتش بدان نرسيده باشد . نورى افزون بر نور ديگر . خدا هركس راكه بخواهدبدان نورراه مى نمايد و براى مردم مثل هامى آورد.زيرابرهرچيزآگاه است .

6 - 29 / عبس 7 - 1 - 4 / تين

وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ. وَ طُورِ سِينِينَ. وَ هذَا الْبَلَدِ الاْءَ مِينِ. لَقَدْ خَلَقْنَا

ص: 104

الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ.

سوگند به انجير و زيتون ، سوگند به طور مبارك ، سوگند به اين شهر ايمن ، كه ما آدمى را در نيكوتر اعتدالى بيافريديم .

نام زيتون شش مرتبه در قرآن آمده است و يك بار در سوره مؤمنون / 20 اشاره غيرمستقيم به درختى شده كه روغن مى دهد و در كوه سينا مى رويد . نام زيتون به تنهايى فقط دوبار آمده است در حالى كه پنج بار همراه با ديگر ميوه ها يعنى خرما ، انار ، انگور و انجير از آن ياد شده است .

ايتاليا و اسپانيا عرضه كننده عمده اين روغن به بازار جهانى مى باشند .

زيتون ارزش دارويى زيادى دارد . در صورتى كه به صورت خوراكى مصرف شود ماده اى مغذّى ، آرام بخش و مسهلى ملايم است و زخم معده و اثنى عشر بيمار را

ص: 105

بهبود مى بخشد . و در مورد نارسايى هاى كليوى به عنوان غذايى بدون ازت تجويز مى شود . روغن زيتون ماده اى مليّن است و مصرف خارجى آن پوست بدن و تاول هاى سودا (اگزما) و داءالصدف را نرم مى كند . اين روغن براى ماساژ دادن نيز مناسب است و از تركيبات مهم بسيارى از مرهم ها و ضمادها مى باشد .

روغن زيتون سوخت مناسبى براى چراغ است . در سوره نور / 35 اين كاربرد زيتون به خوبى وصف شده است . كسانى كه روغن زيتون را به كار برده يا ديده اند به سادگى اين آيه را درك مى كنند . نوع مرغوب روغن زيتون زرد كرمى رنگ ، گاهى متمايل به سبز ، چنان صاف و شفاف است كه اگر در ظرفى شيشه اى ريخته شود حالت شيئى درخشان دارد و چون در چراغى بسوزد روشنى چراغ افزون مى شود . اين خاصيت زيتون در عبارت «نُورٌ على نور» توصيف شده است .

ص: 106

كبوترى با شاخه اى زيتون در منقار رمز جهانى صلح و وحدت است . اين رمز از كشتى نوح سرچشمه مى گيرد . بنابر روايتى (1) هنگامى كه خشم خداوند ، كه در طوفان ظاهر شده بود ، كاهش يافت كبوترى با شاخه اى زيتون در منقارش ظاهر شد كه نشانه آرامش و صلح بود .

يك حديث

در حديثى (29) رسول خدا حضرت محمد صلى الله عليه و آله به مردم توصيه مى كند كه از روغن زيتون براى خوردن و براى ماساژ دادن استفاده كنند زيرا از «شجره مباركه» گرفته شده است .

ص: 107


1- سِفر پيدايش : 11/8 .

زنجبيل

نام قرآنى : زنجبيل

نام فارسى : زنجبيل شنكليل

اشاره قرآنى : 17 / انسان (دهر)

وَ يُسْقَوْنَ فيها كَأْسا كانَ مِزاجُها زَنْجَبيلاً

درآن جا جامى بنوشانندشان كه آميخته با زنجبيل باشد .

در اين آيه خداوند به اهل بهشت وعده فرموده كه به پاداش كارهاى نيكويشان در دنيا به آنان شرابى مى نوشاند با طعم زنجبيل. در تفسير مظهرى(1) آمده كه اعراب

ص: 108


1- عثمانى ، محمد ثناء اللّه ، تفسير مذهبى ، ندوة المصنّفين ، دهلى (اردو) .

علاقه زيادى به زنجبيل داشتند لذا خداوند بنابر ذائقه آنان چيزى وعده فرمود . ابوالاعلى مودودى مى نويسد اعراب عادت داشتند زنجبيل را با آب نوشيدنى خود بياميزند(1) .

زنجبيل محرك جهازهاضمه و براى هضم غذا بسيار مفيد است . زنجبيل براى درمان سوء هاضمه ، نفخ ، قولنج ، استفراغ ، تشنج موضعى ، حالت هاى دردناك معده و تنگى نفس بسيار مؤثر است . عصاره زنجبيل همراه با آب ليمو و نمك طعام اگر قبل از غذا خورده شود ، براى بى اشتهايى سودمند است . همچنين در مورد صفرا و سرسام تجويز مى شود . در مورد سوزش گلو و گرفتگى سينه و صدا يك تكه

ص: 109


1- مودودى ، ابوالاعلاء ، تفهيم قرآن ، قاضى آباد ، 1986 (اردو) .

زنجبيل را مى جوند تا بزاق خوب ترشح شود . عصاره زنجبيل براى درمان ديابت و رماتيسم مزمن و مراحل ابتدايى سيروزكبدى مفيد است . دندان درد و سردردهاى عصبى با خميرى از زنجبيل خشك و آب تسكين مى يابد . ابن سينا خواص تقويتى بسيارى علاوه بر اين خواص برشمرده است . جالينوس استفاده از زنجبيل را در مورد فلج و همه بيمارى هاى ناشى از سردى تجويز مى كند .

ص: 110

سدر

اشاره

نام قرآنى : سدرة - سدر

نام فارسى : سدر

اشارات قرآنى :

1 - 15 - 16 / سبأ

لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ

فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَىْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ

مردم سبأ را در مساكنشان عبرتى بود : دو بوستان داشتند ، يكى از جانب راست و

ص: 111

يكى از جانب چپ . از آنچه پروردگارتان به شما روزى داده است بخوريد و شكر او را به جاى آوريد . شهرى خوش و پاكيزه و پروردگارى آمرزنده . اعراض كردند ، ما نيز سيل ويرانگر را بر آنها فرستاديم و دو بوستانشان را به دو بوستان بدل كرديم با ميوه اى تلخ و شوره گز و اندكى سدر .

2 - 7 - 18 / نجم

وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى. ثُمَّ دَنا فَتَدَلّى. فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى. فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى. ما كَذَبَ الْفُوءادُ ما رَأى. أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى. وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى. عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى. عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى. إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى. ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى.

و او به كناره آسمان بلند بود . سپس نزديك شد و بسيار نزديك شد . تا به قدر دو

ص: 112

كمان يا نزديك تر . و خداوند به بنده خود هرچه بايد وحى كند وحى كرد . دل آنچه را كه ديد دروغ نشمرد . آيا در آنچه مى بينيد با او جدال مى كنيد ؟ او را بار ديگر هم به ديده نزد سدرة المنتهى كه آرامگاه بهشت نزد آن درخت است . وقتى كه سدره را چيزى در خود مى پوشيد چشم خطا نكرد و از حد درنگذشت . هر آينه پاره اى از آيات بزرگ پروردگارش را بديد .

3 - 27 - 34 / واقعه

وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ. فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ. وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ. وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ. وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ. وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ. لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ. وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ.

اما اصحاب سعادت . اصحاب سعادت چه حال دارند ؟ در زير درخت سدر

ص: 113

بى خار و درخت موزى كه ميوه اى بر يكديگر چيده شده . و سايه اى دايم . و آبى همواره جارى . و ميوه اى بسيار . كه نه منقطع مى گردد و نه كس را از آن بازدارند . و زنانى ارجمند .

در قرآن مجيد چهار بار نام كلمه سدره آمده است . دوبار در سوره نجم و دوبار در هر يك از سوره هاى واقعه و سبأ . فقط يك مورد (سوره سبأ) اشاره به اين زمين خاكى و سه مورد ديگر وصف بهشت و آسمان هاست .

براى دريافت هويت واقعى و ماهيت حقيقى سدره بايد به هدف قرآن از اشاره به اين درخت توجه كرد . در هيچ يك از چهار آيه مربوط به سدر نشانه اى يا وصفى از ميوه آن نيامده است . به علاوه در هيچ يك از اين آيات خداوند كلمه سدر را همراه با درختان ميوه دار ديگر مانند نخل ، زيتون ، انجير ، انگور و انار نام نبرده است . در

ص: 114

چندين آيه قرآن نام اين ميوه ها و درختان ميوه با هم آمده است اما در هيچ جا نام سدر همراه با آنها نيامده است . از اين رو به روشنى معلوم است كه منظور خداوند از ذكر سدره در واقع تنها بيان زيبايى ، استحكام و عظمت درخت سدر بوده نه ميوه آن . مثلاً در سوره نجم و سوره واقعه با ذكر كلمه سدره وصف بديع و زيبايى از آسمان ها و بهشت آمده است در صورتى كه در سوره سبأ سدر يك نوع از سه درخت استوارى بود كه از سيل بنيان كن عرم در امان ماند ؛ دو درختِ ديگر خردل و گز بود .

سدره اى كه وصف آن در قرآن آمده هيچ يك از اين گونه هاى گياهى نيست . زيرا در سوره نجم و واقعه وصف زيبايى درختان سدره آمده و در سوره سبأ از وجود آن در سرزمين سرد و كوهستانى يمن با ارتفاعى بيش از 1300 متر از سطح دريا سخن

ص: 115

گفته است(1). در چنين ارتفاعى گمان نمى رود كه درخت كنار حتى به صورت غير خودرو برويد . كنار را نمى توان درخت رعنا و مفيد دانست به حدى كه توصيف آن شايسته آيه هايى در مورد سدرة المنتهى و بهشت باشد . و به اين نكته بايد توجه داشت كه در آيه ها ذكرى از ميوه سدره نشده است . در اين شرايط به ناچار نظر گروهى از مفسّران را كه گفته اند سدره ممكن است «درخت خوب ديگرى» باشد بايد بررسى كرد . اين انگيزه اى مى شود كه امكان سدر لبنان را به عنوان سدر واقعى قرآن بررسى كنيم . نام علمى اين درخت باشكوه سدر لبنانى «سدروس ليبانى» است كه معمولاً ارزالرّب ، شجرة اللّه يا ارز لبنان ناميده مى شود . اين درخت در قلمرو

ص: 116


1- ندوى ، سيد سليمان ، تعلقات عربى و هندى ، احمد آباد ، 1930 (اردو) ، ص 64 - 72 .

گياهان است . سدر لبنانى درختى است بسيار تناور كه ارتفاع آن تا حدود 50 متر و تنه آن تا حدود 3 متر و دور درخت تا حدود 15 متر مى رسد . شاخ و برگى انبوه و رنگى سبزتيره و شاخه هايى گسترده دارد . تمامى درخت با جلوه هماهنگ شاخ و برگ ها از دور شكوه و عظمت هرمى بزرگ به آن مى بخشد .

احاديثى كه از حضرت محمد صلى الله عليه و آله نقل شده نشان مى دهد كه سدر قرآن همان درخت تناور سدر است نه بوته اى خاردار مانند كنار . براى مثال حديثى است در سنن ابوداود (5) كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كند : «هركس درخت سدرى را قطع كند سرنگون وارد جهنم خواهد شد» . حديثى شبيه به اين در همان كتاب نقل شده : «در مكه از نبى اكرم حضرت محمد صلى الله عليه و آله شنيدم كه بُرنده درخت سدر را لعنت فرمود» . پيامبر صلى الله عليه و آله اين حديث را در جريان امرى فرمود كه گروهى از مردم مكه از چوب

ص: 117

سدر براى ساختن در استفاده مى كردند . او اين عمل را كارى ناپسند (بدعت) دانست . اين احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله به روشنى نشان مى دهد كه سدره در واقع همان درخت ارز مى باشد و انذار پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد نابودى و قطع اين درختان از توجه علمى او به ذخاير ثروت گياهى و حفظ موازنه محيط زيست نشأت مى گرفت و اگر هنوز جنگل هاى سدر در لبنان و سوريه ديده مى شود به علت توجه مسلمانان به نگهدارى اين درختان بوده است. و چنانچه قطع اين درختان جنگلى مجاز شمرده مى شد درخت سدرى در اين زمان وجود نداشت . احاديث فوق بيشتر مربوط به درخت ارز است نه به درخت كُنار. قطع درخت خودرو و بوته مانند كُنار نمى تواند گناهى كبيره شمرده شود .

ص: 118

در حديثى در صحيح بخارى (1) از حضرت محمد صلى الله عليه و آله نقل شده كه به اصحابش فرمود سدرة المنتهى درختى بود بسيار تنومند كه برگهايش (شاخه هايش) شبيه گوش فيل بود و ميوه اش مانند كوزه آب هاجر . اكنون هركس اين درخت را همراه با شاخه ها و مخروط هايش (يعنى ميوه اش) از نزديك ببيند تشبيهى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيان فرموده تحسين مى كند .

احاديث زيادى در صحيح بخارى(2) ، ترمذى (3) آمده كه در آن توصيه شده

ص: 119


1- بخارى ، محمدبن اسماعيل ، الجامع الصحيح .
2- بخارى ، محمدبن اسماعيل ، الجامع الصحيح .
3- ترمذى ، محمدبن عيسى ، الجامع الصحيح .

است براى غسل دادن ميّت، برگ سدر را در آب گرم مخلوط كنند . در اين جا فقط برگ سدر لبنانى و ارس خاردار مناسب ترين گياه ضدعفونى كننده مى باشد . زيرا هر دو گياه محتوى روغنى بسيار مهم براى از بين بردن بو و ضدعفونى كردن است .

حديث

عبداللّه بن حُبِشى (ره) از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود : كسى كه سدر را قطع كند . خداوند او را از سر وارد آتش مى كند (1) .

(120)

ص: 120


1- ابوداود ، سنن .

سير

اشاره

نام قرآنى : فوم

نام فارسى : سير

اشاره قرآنى : 61 / بقره

در زبان عربى سير را ثوم مى نامند اما نام قرآنى آن فوم است . سير را به علت خواص دارويى آن همه مى شناسند و به علت فراوانى آن كه در دسترس همه قرار دارد آن را به عربى ترياق الفقرا (پادزهرى براى فقيران) مى نامند(1) . سير براى مداواى امراض مختلف و براى معالجه فشار خون مفيد است . گياهى است گرم ، محرك ، ضدنفخ ، قاعده آور (براى زنان) ، ضد درداستخوان ، ضدكرم ، مقوّى و

ص: 121


1- دائرة المعارف پزشكى اسلام .

براى درمان تنگى نفس بسيار مؤثر است(1) . سير براى درمان ناراحتى هاى روده اى به عنوان ماده اى ضدعفونى كننده به كار مى رود . در مورد سل ريوى عصاره سير سرفه هاى شديد را كاهش مى دهد . و به عنوان ماده اى خلط آور به كار مى رود و براى سرباز كردن دمل نيز مؤثر است . مصرف آن با نمك طعام براى تسكين سردرد و آرامش اعصاب ، نفخ معده و روده ، هيسترى و غيره مفيد است . سير براى درمان گلودرد، فلج، نقرس ، سياتيك و امراض پوستى مؤثر است . مصرف داخلى عصاره سير براى درمان ناراحتى گوش و كرى مفيد است . در صورت دسترسى نداشتن به آنتى بيوتيك هاى معمولى ، عصاره سير را براى پيشگيرى از عفونت باكترى ها و چركى شدن زخم ها به كار مى برند .

ص: 122


1- بلاكو ، ن. ، راهنماى دارويى فوق العاده كشور .

چند حديث

1 - ابوايوب (ره) نقل كرده : «او (پيامبر صلى الله عليه و آله ) روزى خورشى را كه محتوى سير بود تناول نفرمود» از او پرسيدم «آيا حرام است» . فرمود : «خير ولى من بوى آن را دوست ندارم»(1) .

2 - ابوسعيد (ره) نقل كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «كسانى از شما كه آن (سيرخام) را مى خوريد تا بوى آن برطرف نشده به مسجد نياييد»(2) .

3 - على بن ابى طالب عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود خود را با سير معالجه كنيد كه هفتاد مرض را شفا مى بخشد (ديلمى) .

ص: 123


1- مسلم بن حجّاج ، صحيح .
2- ابن ماجد ، سنن .

شجره (درخت)

نام قرآنى: شجره

نام فارسى: درخت

اشارات قرآنى:

1 - بقره / 35 12 لقمان / 27

2 - اعراف / 19، 20، 22 13 يس / 80

3 - ابراهيم / 24، 26 14 صافات / 62، 64، 146

4 - نحل / 10، 68 15 دخان / 43

5 - اسراء / 60 16 فتح / 18

6 - طه / 120 17 رحمن / 6

7 - حج / 18 18 واقعه / 72

ص: 124

8 - مؤمنون / 20 9 - نور / 35

10 - نمل / 60 11 - قصص / 30

در آيات فوق كلمه شجر به معناى درخت به كار رفته است. در بعضى از اين آيات اشاراتى خاص به درختانى شده بدون آن كه از آن ها نامى برده باشد. مثلاً از درخت ممنوع كه سبب هبوط آدم شد نامى نيامده است. همچنين از درخت آتشناك كه نقل شده حضرت موسى را متوجه خود كرد نيز نامى نيامده است. درباره چند نمونه از اين درختان ذيلاً بحث مى شود.

درخت ممنوع آدم

در سه آيه ضمن داستان نافرمانى آدم كه سبب خروج او از بهشت شد (35 / بقره، 19 - 22 / اعراف،120 / طه) نام درخت ممنوع آمده است. اما در هيچ يك از اين

ص: 125

آيات اشاره اى مستقيم يا غيرمستقيم به ماهيت اين درخت نشده است. براى مثال در آيه 35 / بقره مى فرمايد:

وَقُلْنا ياادَمُ اسْكُنْ اَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلامِنْهارَغَداحَيْثُ شِئْتُماوَ لاتَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونامِنَ الظّالِمينَ

و گفتيم : اى آدم ، خود و زنت در بهشت جاى گيريد و هرچه خواهيد و هرجا كه خواهيد، از ثمرات آن به خوشى بخوريد و به اين درخت نزديك مشويد، كه به زمره ستمكاران درآييد.

درخت آتشناك موسى

در سوره 29 - 30 / قصص داستان درخت آتشناك به اين صورت است:

ص: 126

فَلَمّا قَضى مُوسَى الاَْجَلَ وَ سارَ بِاَهْلِهِ انَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ نارا قالَ لاَِهْلِهِ امْكُثُوا اِنّى انَسْتُ نارا لَعَلّى اتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ اَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ فَلَمّا اَتيها نُودِىَ مِنْ شاطِى ءِ الْوادِ الاَْيْمَنِ فِى الْبُقْعَة الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ اَنْ يا مُوسى اِنّى اَنَا اللّهُ رَبُّ الْعالَمينَ

چون موسى مدت را به سرآورد و با زنش روان شد، از سوى طور آتشى ديد. به كسان خود گفت: درنگ كنيد. آتشى ديدم. شايد از آن خبرى يا پاره آتشى بياورم تا گرم شويد. چون نزد آتش آمد، از كناره راست وادى در آن سرزمين مبارك، از آن درخت ندا داده شد كه: اى موسى، من خداى يكتا، پروردگار جهانيانم .

علاوه بر اين آيه، دو آيه ديگر (10 / طه، 7 / نمل) نيز داستان اين درخت آتشناك را نقل مى كند.

ص: 127

در قرآن آمده كه حضرت موسى با خانواده در صحراى سينا سفر مى كرد كه از دور درختى ديد كه گويا در حال سوختن بود. با نزديك شدن به اين درخت آتشى نديد و در عوض ندايى شنيد كه گفت «من خداى يكتا، پروردگار جهانيانم» .

الشجرة (درخت)

رسول خدا حضرت محمد صلى الله عليه و آله همراه اصحابش از مدينه عازم مكه شد اما در حُديبيّه توقف كرد و از اصحابش خواست كه به او بپيوندند و با او بيعت كنند (بيعة الرضوان). اصحابش دعوت او را به خوبى اجابت كردند. اين واقعه در آيه ذيل در 18 / فتح آمده است:

لَقَدْ رَضِىَ اللّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ اِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فى

ص: 128

قُلُوبِهِمْ فَاَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ اَثابَهُمْ فَتْحا قَريبا

خدا از مؤمنان آن هنگام كه در زير درخت با تو بيعت كردند، خشنود گشت و دانست كه در دل شان چه مى گذرد. پس آرامش بر آن ها نازل كرد و به فتحى نزديك پاداششان داد.

درختان آتش زا

براى تهيه آتش در قديم دو سنگ يا چوب سخت را به هم مى زدند يا به هم مى ماليدند. رسم كهن اعراب اين بود كه دو چوب تراشيده را به هم بمالند كه يكى از عِفار و ديگرى را مَرَخ مى ناميدند.

اشاره به آتش در درخت در اين آيات قرآنى آمده است .

ص: 129

يس / 80

اَلَّذى جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الاَْخْضَرِ ناراً فَاِذا اَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ

آن خدايى كه از درخت سبز برايتان آتش پديد آورد و شما از آن آتش مى افروزيد .

واقعه / 72

ءَاَنْتُمْ اَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها اَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ

آيا درختش را شما آفريننده ايد يا ما آفريننده ايم ؟

درخت پاك و درخت ناپاك

ابراهيم/24

اَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ

ص: 130

فَرْعُها فِى السَّماءِ

آيا نديده اى كه خداوند چگونه مثل زد؟ سخن پاك چون درختى پاك است كه ريشه اش در زمين استوار و شاخه هايش در آسمان است .

ابراهيم / 26

وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ

و مثل سخن ناپاك چون درختى ناپاك است ، كه ريشه در زمين ندارد و برپا نتواند ماند.

ص: 131

ضريع

نام قرآنى: ضريع

نام فارسى: ضريع

اشاره قرآنى : غاشيه / 6 - 7

لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ اِلاّ مِنْ ضَريعٍ لاَُيُسْمِنُ وَ لايُغْنى مِنْ جُوعٍ

طعامى جز خار ندارند، كه نه فربه مى كند و نه رفع گرسنگى .

در آيه فوق بيان شده كه ضريع، مانند زقّوم، خوراك گناه كاران اهل جهنم است.

بعضى از مترجمان قرآن ضريع را كاكتوس معنى كرده اند .

ص: 132

طوبى

نام قرآنى: طوبى

نام فارسى: طوبى

اشاره قرآنى : رعد / 29

اَلَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ طُوبى وَ حُسْنُ مَابٍ

زندگى خوش و بازگشتنگاه نيكو از آن كسانى است كه ايمان آورد كارهاى شايسته كرده اند.

از ابن عباس رواست شده (1) كه طوبى لغتى است حبشى به معناى فردوس.

ص: 133


1- نعمانى ، عبدالرشيد و سيد عبدالدائم جلالى ، لغة القرآن ، ندوة المصنّفين ، دهلى (اردو) .

قُرْطبى طوبى نام درختى باشكوه، بلند و سايه دار در فردوس مى باشد .

حديثى(1) در اين زمينه وجود دارد به اين معنا كه «درختى در بهشت است به نام طوبى».

با توجه به نظر علما و به احاديث، مى توان استنباط كرد كه طوبى ممكن است نام ديگرى براى درخت باشكوه سدر يا سدره باشد.

ص: 134


1- حنبل ، احمدبن ، مسند بن حنبل .

عدس

نام قرآنى : عدس

نام فارسى : عدس

اشاره قرآنى : 61 / بقره

وَ اِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمّا تُنْبِتُ الاَْرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ اَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذى هُوَ اَدْنى بِالَّذى هُوَ خَيْرٌاهْبِطُوا مِصْرَاً فَاِنَّ لَكُمْ ماسَئَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِكَ بِاَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّه ِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا

ص: 135

وَكانُوا يَعْتَدُونَ.

و آن زمان را كه گفتيد : اى موسى ، ما بر يك نوع طعام نتوانيم ساخت از پروردگارت بخواه تا براى ما از آنچه از زمين مى رويد چون سبزى و خيار و سير و عدس و پياز بروياند . موسى گفت : آيا مى خواهيد آنچه را كه برتر است به آنچه فروتر است بدل كنيد ؛ به شهرى بازگرديد كه در آن جا هر چه خواهيد به شما دهند . مقرر شد بر آنها خوارى و بيچارگى و خشم خدا را بر خود هموار ساختند و اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كافر شدند و پيامبران را به ناحق كشتند و نافرمانى كردند و تجاوز ورزيدند .

اين آيه اشاره اى است به واقعه فرار حضرت موسى و پيروانش از ظلم حاكمان

ص: 136

(فرعون) مصر و ورود آنان به صحراى سينا ، بنى اسرائيل در زمان اقامت در اين دشت پس از تمام كردن همه خوراكى هايى كه با خود آورده بودند احساس گرسنگى كردند . خداوند غذايى يكنواخت كه همان منّ و سلوى بود بر ايشان نازل كرد . آنان با ميل و لذت اين غذا را خوردند اما پس از مدتى كه منّ و سلوى مى خوردند از پيامبرشان خواستند براى آنان غذايى فراهم كند كه آنان در زمان زندگى در مصر مى خوردند يعنى سبزى ، خيار ، سير ، عدس و پياز .

در روزگاران قديم عدس را براى تهيه نان به كار مى بردند نه به عنوان حبوبات(1). ثروتمندان نان پخته شده از آرد گندم مى خوردند و

ص: 137


1- ويليس ، ج. س. ، فرهنگ گياهان گلدار و سرخس ها .

فقيران نان عدس .

عدس شامل حدود 12% آب و 60% مواد قندى مختلف است كه نيمى از اين مواد نشاسته مى باشد و 25% آن پروتئينى با كيفيتى خوب است همراه با مقدار كمى فسفر و پتاسيم .

عدس مادّه اى است مُدِر و مسهلى ملايم . خمير عدس براى معالجه آبله مرغان و آبله و جوش هاى پوست مفيد است .

ص: 138

كافور

نام قرآنى : كافور

نام فارسى : كافور (حنا)

اشاره قرآنى : 5 / انسان

اِنَّ الاَْبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُورا

نيكان از جام هايى مى نوشند كه آميخته به كافور است .

در آيه فوق از شرابى با طعم كافور براى نوشيدن اهل بهشت نام برده است و در آيه17 همين سوره ازشرابى نام برده كه آميخته به زنجبيل است.

تقريبا در تمام تفسيرها و ترجمه هاى قرآن مجيد كافور را گياهى از اصل كافور ،

ص: 139

دانسته اند ، تفسير عبدالماجد دريابادى مشخصّات و صفات كافور را بيان كرده و گفته است كه كافور بهشت اثرات نامطلوبى ندارد و با كافور زمين متفاوت است(1) . در تفهيم القرآن ابوالاعلى مودودى آمده است كه شراب بهشتى به روشنى و سردى كافور است . ولى آميخته اى از آن نيست(2) .

بيشتر فرهنگ هاى انگليسى مانند فرهنگ آكسفورد و كمبريج ، چاپ اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ، سه معنى براى كلمه كافور ذكر كرده اند . نخست ماده اى با بويى تند كه از گياهى مالزيايى به دست مى آيد . دوّم ماده دارويى سفيدرنگى كه از

ص: 140


1- دريابادى ، عبدالماجد ، تفسير قرآن ، تاج كمپنى ، لاهور (اردو).
2- مودودى ، ابوالاعلاء ، تفهيم قرآن ، قاضى آباد ، 1986 (اردو) .

گياهى چينى به دست مى آيد و سوّم به معناى گياه حنا .

ام عطيّه نقل كرده كه : «يكى از دختران پيامبر صلى الله عليه و آله درگذشت و ايشان بيرون آمدند و فرمودند او را سه يا پنج مرتبه و اگر فكر مى كنيد لازم است پيش از آن با آب و سدر غسل دهيد و درآخر آب كافور بر او بپاشيد». صحيح بخارى، كتاب الجنائز(1).

ص: 141


1- خان ، محمدمحسن ، صحيح بخارى (عربى - انگليسى) ، ج 1 - 9 ، دانشگاه اسلامى ، مدينه منوّره ، عربستان .

كدو

نام قرآنى : يقطين

نام فارسى : كدو

اشاره قرآنى : 139 - 146 / صافات

وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ . إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ . فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ. فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ. فَلَوْلا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ.

لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ. فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ

وَأَنْبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ.

و يونس از پيامبران بود ، چون به آن كشتى پر از مردم گريخت ، قرعه زدند و او

ص: 142

مغلوب شد . ماهى ببلعيدش و او در خور سرزنش بود . پس اگر نه از تسبيح گويان مى بود ، تا روز قيامت در شكم ماهى مى ماند . پس او را كه بيمار بود به خشكى افكنديم و بر فراز سرش بوته كدويى رويانيديم .

در آيات فوق داستان يونس نبى نقل شده است . خداوند به او سفارش كرد به شهر نينوا مركز آشور برود و از مردم بخواهد كه از جور و تعدى و ارتكاب گناه بپرهيزند وگرنه ممكن است گرفتار خشم خداوند شوند . لذا يونس به آنجا رفت و مردم را از خشم خداوند برحذر داشت . مردم توجّهى به اِعلام او نكردند . او احساس نوميدى كرد و با سوار شدن بر كشتى از آنجا گريخت . كشتى او با طوفانى سخت در دريا روبرو شد و كشتيبان يونس را ، كه بارى غيرضرورى مى دانست به دريا ، افكند . ماهى

ص: 143

(نهنگى) بزرگ او را بلعيد و سپس به خشكى انداخته شد و به سايه درختى كه يقطين نام داشت پناه برد . او قدرت از دست رفته را بازيافت و دوباره به نينوا رفت و در ابلاغ پيام خود موفق شد .

كدو از سبزى هاى مفيد است و شامل پكتين ، ويتامين B ، ويتامين C ، كلسيم ، فسفر ، آهن ، پتاسيم و يُد مى باشد . كدو ماده اى مدرّ و نيز براى درمان نقرس مفيد است . روغن تخم كدو دارويى مؤثر براى تسكين سردرد مى باشد . حضرت محمد رسول اللّه صلى الله عليه و آله به كدو مانند هر ميوه ديگرى علاقمند بودند . چندين حديث در سنن ترمذى و بخارى(1) و غيره در مورد كدو وجود دارد .

ص: 144


1- بخارى ، محمدبن اسماعيل ، الجامع الصحيح .

گز

نام قرآنى : اثل

نام فارسى : گز

اشاره قرآنى : 15 - 16 / سبأ

لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ. فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَىْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ

مردم سبأ را در مساكنشان عبرتى بود : دو بوستان داشتند ، يكى از جانب راست و يكى از جانب چپ . از آنچه پروردگارتان به شما روزى داده است بخوريد و شكر او را به جاى آوريد . شهرى خوش و پاكيزه و پروردگارى آمرزنده . اعراض كردند ، ما نيز سيل ويرانگر را بر آنها فرستاديم و دو بوستانشان را به دو بوستان بدل كرديم با

ص: 145

ميوه اى تلخ و شوره گز و اندكى سدر .

سبأ ، كه اكنون يمن نام دارد ، زمانى سرزمينى بود بسيار زيبا ، پرنعمت و حاصلخيز در جنوب عربستان . مركز آن ، مآرب ، بر تپه هايى قرار داشت به ارتفاع حدود 1300 متر از سطح دريا ((1)،(2)) . چون رودى قابل ذكر در آن منطقه نبود ، سدهايى بزرگ براى ذخيره آب باران و استفاده از آن براى آبيارى ساخته بودند . ساختن يك چنين سد بزرگى در مآرب در سال ها قبل شاهكار مهارت در مهندسى بود . از اين سد براى آبيارى باغ ها و مزارع مناطق وسيع سبا استفاده مى شد . در سال 542 ميلادى يعنى چندسالى قبل از ظهور اسلام اين سد بناگاه فرو ريخت و سبب از بين رفتن نخلستان ها

ص: 146


1- حِتّى ، فيليپ ، ك. ، تاريخ اعراب .
2- ندوى ، سيد سليمان ، تعلقات عربى و هندى ، احمدآباد ، 930 (اردو) ، ص 64 - 72 .

و تاكستان ها و ديگر باغ هاى ميوه شد . آنچه به نام درخت باقى ماند درختان تنومند خمط (اراك) ، اثل (گز) و سدر (سدر لبنانى) بود . آيه فوق سوره سبأ اشاره اى به اين حادثه است .

اثل به طور اعم نام چند گونه گز است و به طور اخص نام گز معمولى (طرفاء) مى باشد. گزطرفاء درختى است معمولى درجزيرة العرب و به نظرمى رسددرختى بسيار محكم باشد زيرا ريشه هاى آن تا عمق حدود هفت متر در زمين فرو مى رود . درخت گز را در عربى به جز اثل به نام هاى ديگر مانند طرفاء نيز مى شناسند .

درخت گز درختى است كاملاً محكم و از اين رو هم عرض خمط (اراك) و سدر (سدرلبنان) مى باشد. اين درختان حتى بعدازسيل ويرانگر مآرب پابرجا باقى ماندند.

ص: 147

منّ

نام قرآنى : منّ

نام فارسى : ترنجبين ، گزانگبين

اشارات قرآنى :

1 - 57 / بقره

وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ وَ اَنْزَلْنا عَلَيْكُمُ المَنَّ وَالسَّلْوى كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا اَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

و ابرراسايبانتان گردانيديم وبرايتان مَنّ و سلوىفرستاديم. بخوريدازاين چيزهاى پاكيزه كه شمارا روزى داده ايم . و آنان بر ما ستم نكردند ، بلكه بر خود ستم مى كردند .

2 - 160 / اعراف

وَقَطَّعْناهُمُ اثْنَتَىْ عَشْرةَ اَسْباطًا اُمَماً وَاَوْحَيْنا اِلى مُوسىآ إِذِ اسْتَسْقاهُ

ص: 148

قَوْمُهُ اَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ اُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ وَاَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوى كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا اَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ.

بنى اسرائيل را به دوازده سبط تقسيم كرديم . و چون قوم موسى از او آب خواستند به او وحى كرديم كه عصايت را بر سنگ بزن . از آن سنگ دوازده چشمه روان شد و هر گروه آبشخور خويش را بشناخت . و ابر را سايبانشان ساختيم و بر ايشان مَنّ و سَلوى نازل كرديم . بخوريد از اين چيزهاى پاكيزه كه بر شما روزى داده ايم . و آنان به ما ستم نكردند بلكه به خودشان ستم مى كردند .

3 - 80 - 81 / طه

يا بَنى اِسْرائيلَ قَدْ اَنْجَيْناكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ واعَدْناكُمْ جانِبَ الطُّورِ الاَيْمَنَ

ص: 149

وَ نَزَّلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوى.

كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لاتَطْغَوْا فيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبى وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبى فَقَدْ هَوى.

اى بنى اسرائيل ، شما را از دشمنتان رهانيديم و با شما در جانب راست كوه طور وعده نهاديم و برايتان مَنّ و سَلوى نازل كرديم . از چيزهاى پاكيزه كه شما را روزى داده ايم بخوريد و از حد مگذرانيدش تا مبادا خشم من به شما رسد ، كه هركس كه خشم من به او برسد : در آتش افتد .

ابوريحان محمدبن احمد بيرونى (362 - 440 ه)(1) اولين فردى بود كه ثابت

ص: 150


1- مولدنكه ، ه. ن . و ا . ل ، مولدنكه ، گياهان كتاب مقدس

كرد ترنجبينى كه از گياهى به نام «الحاج» به دست مى آيد همان مَنّ قرآن است . او گفته است حشرات بسيار كوچكى كه روى بعضى از اين درختان زندگى مى كنند مولّد ترنجبين مى باشند . كلمه «ترنجبين» معرّب كلمه فارسى «ترانگبين» است . (تر به معنى تازه و انگبين به معناى عسل است) .(1)

در سال 1237 / 1822 ى.ل. بوركهارت (J.L.Burckhard) نويسنده كتاب معروف سفرنامه سوريه و سرزمين مقدس نقل كرد كه روى بعضى درختان در سرزمين

ص: 151


1- مقاله اى علمى در اين مورد به فارسى نوشته شده است . رك: نفيسى ، دكتر ابوتراب ، «تحقيق درباره ماهيت منّ و سلوى كه در بيابان سينا بر بنى اسرائيل نازل شد» ، نشريه دانشكده الهيات و معارف اسلامى مشهد ، شماره 24 ، پاييز 1356 .

فلسطين و شام حشراتى به سر مى برند كه صمغى شيرين توليد مى كنند . بوركهارت ، كه در مصر مشهور به شيخ بركات بود نقل (1) مى كند كه اين حشرات تنه درخت ميزبان را نيش مى زنند و در گرماى شديد روزهاى آفتابى اين درخت مايعى تراوش مى كند كه در شب هاى سرد به صورت صمغ منعقد مى شود .

در نيمه قرن نوزدهم به خوبى روشن شد كه درختان صحراى سينا ماده اى قندى ترشح مى كنند . بعدا ، روايت كردند كه مردمان اطراف صحراى سينا منّ را از درختان جمع آورى و از آن در خوراك هاى شيرين استفاده مى كردند(2) . در حقيقت

ص: 152


1- ندوى ، سيد سليمان ، تعلقات عربى و هندى ، احمدآباد ، 1930 (اردو) ، ص 64 - 72 .
2- مولدنكه ، ه. ن . و ا . ل ، مولدنكه ، گياهان كتاب مقدس

براى بعضى از قبايل اين ناحيه اين شيره گياهى تنها منبع شيرينى بود .

براساس تحقيقات علمى كه تاكنون انجام شده ، مى توان گفت كه منّى كه در قرآن آمده از دو گونه مختلف گياه به دست مى آمده است . يكى گياهى به نام «الحاج» يا «عاقول» (خارشتر) به نام علمى «الحاجى موروروم» كه بوته اى خاردار و خوراك مناسبى براى شتراست و ازاين رو «شوك الجمل» و يا در فارسى «خارشتر» نام دارد. طول اين بوته معمولاً كمتراز يك متراست اماريشه هاى بسياربلندداردكه گاهى تا عمق بين5 تا 7 متر در زمين فرو مى رود. علاوه بر صحراى سينا و سوريه و ديگر كشورهاى عربى اين گياه در ايران و هند و پاكستان نيز ديده مى شود و بيشتر در شوره زار مى رويد . ايران امروزه منبع اصلى منّ است كه محصول آن ترنجبين ناميده مى شود .

در قرآن در سه مورد نام منّ آمده است و در هر سه آيه با كلمه سلوى (بلدرچين)

ص: 153

همراه است . اين آيات به روشنى دلالت دارد بر اين كه خوراكى شامل ئيدرات هاى كربن شيرين (منّ) و ماده اى پروتئينى و چرب (سلوى) براى بنى اسرائيل نازل مى شد كه برنامه غذايى متوازنى بود . در غير اين صورت صدها هزار بنى اسرائيلى نمى توانستند تنها با خوردن منّ شيرين مدت چهل سال (1491 - 1451 ق.م.) به زندگى ادامه دهند . اشاره قرآن به «سايه ابرها» در سوره اعراف و طه بسيار مهم و پرمعنى است . اين دلالت دارد كه ميليون ها درختى كه در چنين مقياس وسيعى براى اين همه مردم منّ فراهم مى كرد سايه دار نبود . و خداوندِ متعال ابرها را سايبان آنان قرار داد تا از آفتاب سوزان در امان باشند . لازم است متذكر شويم كه «الحاج» يا خارشتر بوته اى كوچك است و نمى تواند بر آدمى سايه افكند . گزانگبين نيز درختى است كوچك با برگهايى ريز و فشرده كه مناسب اين منظور نيست . از اين رو اگر چه تعداد اين درختان در نواحى سينا بسيار زياد بود امّا سايبانى مناسب براى بنى اسرائيل

ص: 154

در دوران سرگردانى شان نبود . اگرچه اين درختان به طور اعمّ و خارشتر به طور اخصّ ، پناهگاه مناسبى بود براى توليد و پرورش پرندگان يعنى سلوى (بلدرچين) كه بنى اسرائيل به سادگى به آن دسترسى داشتند .

منّ داراى ارزش غذايى بسيار زيادى است .

يك حديث درباره منّ

سعيدبن زيدروايت كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دنبلان گياهى ازمنّ است و آب آن شفاى چشم مى باشدكتاب التفسيرصحيح بخارى(1)

ص: 155


1- خان ، محمدمحسن ، صحيح بخارى ، (عربى - انگليسى) ، ج 1 - 9 ، دانشگاه اسلامى ، مدينه منوّره ، عربستان .

موز

نام قرآنى : طلح

نام فارسى : اقاقيا

اشاره قرآنى : 27 - 34 / واقعه

وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ. فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ. وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ. وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ. وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ. وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ. لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ. وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ.

اما اصحاب سعادت . اصحاب سعادت چه حال دارند ؟ در زير درخت سدر بى خار و درخت موزى كه ميوه اى بر يكديگر چيده شده . و سايه اى دايم . و آبى همواره جارى . و ميوه اى بسيار . كه نه منقطع مى گردد و نه كس را از آن بازدارند . و زنانى ارجمند .

ص: 156

ميوه

نام قرآنى: فاكهه، ثمر

نام فارسى: ميوه، ثمر

اشارات قرآنى :

1 - بقره / 22، 25، 126، 155، 266 2 - انعام / 99، 141

3 - اعراف / 57، 130 4 - رعد / 3

5 - ابراهيم / 32، 37 6 - نحل / 11، 67، 69

7 - كهف / 34، 42، 32 8 - مؤمنون / 19

9 - فاطر / 27 10 - يس / 35، 57

ص: 157

11 - صافات / 42 12 - ص / 51

13 فصلت / 47 14 - زخرف / 73

15 - دخان / 55 16 - محمد صلى الله عليه و آله / 15

17 - طور / 22 18 - رحمن / 11، 52، 68

19 - واقعه / 20، 32 20 - مرسلات / 42

21 - عبس / 31

كلمات ثمر و فاكهه به معناى ميوه در آيات فوق آمده است. در تمامى اين آيات خداوند به مردمان آگاهى داده كه به خاطر ارزانى داشتن انواع ميوه ها به آنان سپاسگزار او باشند. براى مثال در سوره بقره / 22 خداوند مى فرمايد:

ص: 158

اَلَّذى جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ فِراشا وَ السَّماءَ بِناءً وَ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقا لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلّهِ اَنْدادا وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

آن خداوندى كه زمين را چون فراشى بگسترد و آسمان را چون بنايى بيفراشت و از آسمان آبى فرستاد و بدان آب براى روزى شما از زمين هرگونه ثمره اى برويانيد و خود مى دانيد كه نبايد براى خدا همتايى قراردهيد.

ص: 159

نخل

اشاره

نام قرآنى : نخل نخيل

نام فارسى : نخل ، خرما .

اشارات قرآنى

1 - 266 / بقره

اَيَوَدُّ اَحَدُكُمْ اَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ اَعْنابٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ لَهُ فيها مِنْ كُلِّالثَّمَراتِ وَ اَصابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَاَصابَها اِعْصارٌ فيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الاْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ.

آيا از ميان شما كسى هست كه دوست داشته باشد كه او را بوستانى از خرما و انگور بوده باشد و جوى ها در پاى درختانش جارى باشد و هرگونه ميوه اى دهد . و

ص: 160

خود پير شده و فرزندانى ناتوان داشته باشد ، بناگاه گردبادى آتشناك در آن بوستان افتد و بسوزد ؟ خدا آيات خود را براى شما اين چنين بيان مى كند ، باشد كه بينديشيد .

2 - 99 / انعام

وَ هُوَ الَّذى اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخْرَجْنا بِه نَباتَ كُلِّ شَىْ ءٍ فَاَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِرا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبّا مُتَراكِبا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَجَنّاتٍ مِنْ اَعْنابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمّانَ مُشْتَبِها وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا اِلى ثَمَرِه اِذا اَثْمَرَ وَيَنْعِه اِنَّ فى ذلِكُمْ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ.

اوست خدايى كه از آسمان باران فرستاد و بدان باران هرگونه نباتى را رويانيديم و از آن نبات ساقه اى سبز و از آن دانه هايى بر يكديگر چيده و نيز از جوانه هاى نخل خوشه هايى سر فروهشته پديد آورديم و نيز بستان هايى از تاك ها و زيتون و انار ،

ص: 161

همانند و ناهمانند . به ميوه هايش آن گاه كه پديد مى آيند و آن گاه كه مى رسند بنگريد كه در آن ها عبرت هاست براى آنان كه ايمان مى آورند .

3 - 141 / انعام

وَ هُوَالَّذى اَنْشَاَ جَنّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَغَيْرَمَعْرُوشاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفا اُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمّانَ مُتَشابِهاوَغَيْرَمُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِه اِذااَثْمَرَ وَاتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهوَلاتُسْرِفُوااِنَّهُ لايُحِبُ الْمُسْرِفينَ.

و اوست كه باغ هايى آفريد نيازمند به داربست و بى نياز از داربست و درخت خرما و كشتزار ، با طعم هاى گوناگون و زيتون و انار ، همانند ، در عين حال ناهمانند . چون ثمره آوردند از آن ها بخوريد و در روز درو حق آن را نيز بپردازيد و اسراف مكنيد كه خدا اسرافكاران را دوست ندارد .

ص: 162

4 - 4 / رعد

وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الأُْكُلِ إِنَّ فِي ذلِكَ َلآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.

و بر روى زمين قطعه هايى است در كنار يكديگر و باغ هاى انگور و كشتزارها و نخل هايى كه دو تنه از يك ريشه رسته است يا يك تنه از يك ريشه و همه به يك آب سيراب مى شوند و در ثمره ، بعضى را بر بعضى ديگر برترى نهاده ايم . هر آينه در اين ها براى خردمندان عبرت هاست .

5 - 11 / نحل

يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ

ص: 163

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.

و باآن برايتان كشتزار و زيتون و نخل ها و تاكستان ها و هرنوع ميوه بروياند، در اين عبرتى است براى مردمى كه مى انديشند .

6 - 67 / نحل

وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.

و از ميوه ها نخل ها و تاك ها شرابى مستى آور و رزقى نيكو به دست مى آوريد و خردمندان را در اين عبرتى است.

7 - 91 / اسراء

اَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الاَْنْهارَ خِلالَها تَفْجيرا.

ص: 164

يا تو را بستانى باشد از درختان خرما و انگور كه در خلالش نهرها جارى گردانى .

8 - 32 / كهف

وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لاَِحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ اَعْنابٍ وَ حَفَفْنا هُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعا

برايشان داستان دومرد را بيان كن كه به يكى دو تاكستان داده بوديم و بر گرد آن ها نخل ها و در ميانشان كشتزار كرده بوديم .

9 - 23 / مريم

فَاَجاءَهَا الْمَخاضُ اِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنى مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْيامَنْسِيّا

درد زائيدن او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد . گفت اى كاش پيش

ص: 165

از اين مرده بودم و از يادها فراموش شده بودم .

10 - 25 / مريم

وَ هُزّى اِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَبا جَنِيّا

نخل را بجنبان تا خرماى تازه چيده برايت فرو ريزد .

11 - 71 / طه

قالَ امَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ اَنْ اذَنَ لَكُمْ اِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذى عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلاَُقَطِّعَنَّ اَيْدِيَكُمْ وَ اَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لاَُصَلِّبَنَّكُمْ فى جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ اَيُّنا اَشَدُّ عَذابا وَ اَبْقى

فرعون گفت : آيا پيش از آن كه شما را رخصت دهم به او ايمان آورديد ؟ او بزرگ شماست كه به شما جادوگرى آموخته است . دست ها و پاهايتان را از چپ و

ص: 166

راست مى برم و بر تنه درخت خرما به دارتان مى آويزم . تا بدانيد كه عذاب كدام يك از ما سخت تر و پاينده تر است .

12 - 19 / مؤمنون

فَاَنْشَأْنا لَكُمْ بِهِ جَنّاتٍ مِنْ نَخيلٍ وَ اَعْنابٍ لَكُمْ فيها فَواكِهُ كَثيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ

با آن برايتان بوستان هايى ازخرما وانگورپديدآورديم. شمارادرآن باغ ها ميوه هاى بسيارى است كه ازآن هامى خوريد.

13 - 148 / شعراء

وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهاهَضيمٌ

و كشتزارها و نخل ها با آن شكوفه هاى نرم و لطيف ؟

ص: 167

14 - 34 / يس

وَ جَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ

و در آن باغ هايى از نخل ها و تاك ها پديد آورديم و چشمه ها را روان ساختيم .

15 - 10 / ق

وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِيدٌ

و نخل هاى بلند با خوشه هاى بر هم چيده .

16 - 20 / قمر

تَنْزِعُ النّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ.

كه مردمان را از زمين ، همانند ريشه هاى از جاى كنده نخل ، برمى كند .

17 - 11/رحمن

ص: 168

فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ.

در آن ميوه هاست و نخل ها . با خوشه هايى كه در غلافند .

18 - 68 / رحمن

فِيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمّانٌ.

در آن دو ، ميوه هست و نخل هست و انار هست .

19 - 7 / حاقّه

سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِيها صَرْعى كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ.

آن عذاب را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنان بگماشت . آن قوم را چون تنه هاى پوسيده خرمامى ديدى كه افتاده اندو مرده اند.

ص: 169

20 - 29 / عبس

وَ زَيْتُونا وَ نَخْلاً

و زيتون و نخل .

در قرآن مجيد نام بسيارى از ميوه ها و درختان ميوه آمده است . ولى نام محل پيش از همه اين ها تكرار شده است . كلمه نخل (جمع آن نخيل) و نخله در بيست آيه قرآن آمده است كه همه اين آيات در اين مورد نقل شد . شايان ذكر است كه در هشت آيه نام نخل به تنهايى ذكر شده در دوازده آيه ديگر در جمع ميوه هايى ديگر مانند زيتون ، انار و انگور ذكر شده است . به جز كلمه نخل نام نوعى خاص از درخت خرما به نام لينة در سوره حشر / 5 آمده است . در دو آيه (53 و 124) سوره نساء كلمه «نقير» آمده كه به معناى «گوديى بر پشت هسته خرما» مى باشد ؛ يعنى چيزى

ص: 170

بى ارزش . «قطمير» كلمه ديگرى است كه در قرآن در سوره فاطر / 13 آمده است نيز به معناى چيزى بى اهميت است هر چند در لغت به معناى پوست نازك بين خرما و هسته آن مى باشد . كلمه «نوى» در سوره انعام / 95 را علاّمه عبداللّه يوسف على(1) هسته خرما معنى كرده است هرچند بسيارى از ديگر مفسّران آن را هسته هر نوع ميوه اى مى دانند . همچنين كلمه «عرجون» به معنى چوب هلالى شكل خوشه خرماست كه خشكيده و به شكل داس برآمده است كه در سوره يس / 39 هلال ماه به آن تشبيه شده است . كلمات «حبل» و «دُسُر» را كه در سوره لهب / 5 و قمر / 13 به ترتيب آمده است. علامه يوسف على (يادداشت 5138) ليف خرما معنى كرده است .

ص: 171


1- قرآن كريم ، ترجمه علامه عبداللّه يوسف على

درخت خرما در زبان عربى «نخل» و ميوه آن «تمر» ناميده مى شود . كلمه فارسى «خرما» براى ميوه اين درخت كاربردى عام دارد .

تصور مى شود كه پرورش و كاشت درخت خرما 6000 تا 8000 سال قبل در بين النهرين آغاز شد . احتمالاً هيچ درخت ميوه ديگرى در آن زمان به جز درخت خرما در جايى كاشته نمى شد و شايد به همين علت خرما هميشه با تمدن و فرهنگ بشرى همراه بوده است . فونيكس اسم عمومى خرما همچنين نام پرنده اى افسانه اى (ققنوس) است . نقل شده كه اين پرنده چندين هزار سال قبل در صحراى كبير عربستان وجود داشته است . سنّ متوسط اين پرنده پانصد تا ششصد سال بود و پس از آن خود را مى سوزاند و دوباره از خاكستر خودش براى دوره زندگى جديد ظاهر مى شد . ادبيات يونان و روم قديم پر از داستان هايى است درباره امكان ارتباط بين

ص: 172

درخت خرما و ققنوس .

بنابر ضرب المثل كهنى عربى فوايد درخت خرما به اندازه تعداد روزهاى سال است . و ظاهرا نيز چنين است ، زيرا خرما واقعا فوايد گوناگونى دارد . از چوبِ آن در بنّايى استفاده مى شود و برگ هاى بزرگ آن (كه گاهى شاخه ناميده مى شود) براى ساختن چندين كاردستى مانند بادبزن ، طناب ، چوبدستى ، حصير و غيره به كار مى رود . بنابر سنتى قديمى عادت اعراب بر اين بود كه در مراسم شادمانى همگانى برگ هاى درخت خرما را در دست مى گرفتند و به صورت دسته هايى از معابر مى گذشتند . هسته خرما اگر خيسانده و آرد شود غذاى مناسبى براى دام مى باشد . خرما علاوه بر آن كه ميوه اى شيرين و لذيذ است بهترين ماده غذايى براى انسان است . خرما شامل بيش از 60% قندِ تبديل شده و دكستروز به اضافه مقدارى زيادى

ص: 173

ساكاروز و پروتئين ، پكتين ، تانين ، سلولز ، نشاسته و چربى به نسبت هاى متفاوت است(1) . مقدار زيادى ويتامين هاى A و B و C نيز در آن وجود دارد . به علاوه تركيبات معدنى آهن ، سديم ، كلسيم ، گوگرد ، كلر و فسفر در خرما ديده مى شود . خرماى خوراكى ، مانند عسل ، در ساختن شيرينى ، نوشابه ، شكر و شربت هاى شيرين به كار مى رود .

خرما درختى دوپايه است يعنى درخت نر و ماده آن بر دو ساقه جداگانه مى رويد و گرده افشانى بين گل هاى دو درخت سبب تولد ميوه مى شود . يك درخت خرماى نر براى گرده افشانى يكصد درخت ماده كافى است . باغ خرما نخلستان ناميده

ص: 174


1- ثروت هند ، مواد خام .

مى شود كه به معنى واحه نيز مى باشد . مشهور است كه اگر در نخلستانى درختان خرماى نر وجود نداشته باشد هيچ يك از درختان آن نخلستان ميوه نخواهد داد . پيش از ظهور اسلام مردمان قبايل عربستان درختان خرما مخصوصا درختان خرماى نر قبايلى را كه با آنان دشمنى داشتند قطع و نابود مى كردند . مسلمانان با اين عمل قطع درختان مخالفت و آن را منع كردند . اين گونه رفتار با درختان را فساد فى الارض مى دانستند . حتى به هنگام جنگ به اميران لشكرى دستور مى دادند كه به مردم بى گناه آزار نرسانند و درختان سبز را نبرند . اين حساسيت شديد نسبت به حفظ درختان انديشه اى انقلابى بود و راهى عملى براى گسترش جامعه اى انسانى . يك بار ، به هنگام مقابله با بنى نضير ، مسلمانان ناچار شدند درختان خرماى دشمن را ببرند تا پيشرفت نيروها را ممكن سازد . اين عمل آنان را به شدت اندوهگين كرد . در آن

ص: 175

هنگام بودكه آيه 5 ازسوره حشر نازل شد و اندوه مسلمانان راتسكين بخشيدودر شرايط دشواراجازه انجام چنين كارى به آنان داد .

خرما از نظر پزشكى بسيار باارزش(1). آرام بخش و مليّن و محرك قلب است و از فراموشى جلوگيرى مى كند . براى ناراحتى هاى تنفسى به طور كلى و به ويژه براى تنگى نفس (آسم) مفيد است . خرما لينت آور ، مدِرّ و مقوى قوه باه است .(2) و با توجه به تمام خواص و تركيباتش مى توان آن را غذايى كامل و نيروبخش دانست . ضماد آرد هسته خرما براى شفاى بيمارى هاى چشمى مخصوصا ورم قرنيه و چشم درد مفيد است.

ص: 176


1- دائرة المعارف پزشكى اسلام .
2- قدرت جنسى .

حضرت محمّد صلى الله عليه و آله براى حفظ سلامتى ، مردم را به خوردن منظم خرما توصيه مى كند . هرچند نقل شده كه يك بار حضرت على عليه السلام را در دوران نقاهت از خوردن خرما نهى فرمود(1) . و اين توصيه كاملاً بر پايه اى علمى استوار است زيرا خرما داراى اليافى غذايى است و كسانى كه دوره نقاهت را مى گذرانند و معده اى ضعيف دارند هضم اين الياف برايشان مشكل است . خرما براى زن حامله بسيار مفيد است به همين جهت هنگامى كه حضرت مريم درد زاييدن گرفت برايش خرما آماده شد (23 - 25 / مريم) .

درخت خرما را سلطان واحه مى نامند . مردم معتقدند خرماى خوب را وقتى

ص: 177


1- ترمذى ، محمدبن ، الجامع الصحيح .

مى توان چيد كه ريشه درخت در آب غوطه ور باشد و ساقه و برگ آن در معرض تابش آفتاب گرم تابستان . طول درخت خرما به 16 تا 20 متر مى رسد . بر هر خرما بنى معمولاً يك شاخه مى رويد . اما گاهى در طبيعت ديده مى شود كه چند شاخه از يك ريشه مى رويد . سنّ متوسط درخت خرما حدود دويست سال است ، اما درختان ميوه دار خوب معمولاً عمرى حدود يكصد سال دارند . درختان خرما از طريق دانه و هم از طريق پاجوش تكثير مى شوند و درختى كه به روش پاجوش تكثير شده باشد خرماى بهترى مى دهد . پاجوش معمولاً در پاى درختان جوان مى رويد . درخت خرما درختى بلند است ، اما ريشه هاى مستحكم آن گاهى تا عمق بيش از دو متر در زمين فرو نمى رود . درخت خرما از نظر ريشه در مقايسه با گياهانى مانند گز (اَثل) و خارشتر (الحاج) درختى ضعيف است . زيرا اين هر دو گياه به عمق تقريبا ده متر در

ص: 178

زمين ريشه دارند . در سوره قمر / 18 - 20 كه مى گويد : «ما بر آنها (قوم عاد) در روزى نحس و طولانى بادى سخت فرستاديم كه مردمان را از زمين ، همانند ريشه هاى از جاى كنده نخل ، برمى كند» اشاره ضمنى به اين خصوصيت درخت خرما دارد بدين مفهوم كه كفار ريشه عميقى ندارند .

ظرافت و زيبايى نخلستان ها منظره اى بديع مى آفريند . بسيارى از شاعران عرب و افريقايى و حتى اروپايى وصف نخل را در اشعار معروف خود آورده اند . هومر در حماسه اوديسه كلمه تمر را براى نماياندن زيبايى به كار برده است . چاسر و شكسپير نيز در اشعار خود از نخل نام برده اند .

ازنظرجغرافياى گياهى منطقه كاشت نخل، گستره اى است ازغرب هندوستان تا شرق افريقا . امّا بهترين ناحيه توليد اين محصول عراق ، عربستان ، ايران و مصر مى باشد .

ص: 179

علاوه بر ارزش هاى غذايى و طبّى از نظر تاريخى و فرهنگى درخت خرما را مى توان «لطفى الهى» نسبت به «آدمى» دانست و شايد به همين علت است كه در قرآن مجيد به طور مكرر با احترام از آن ياد شده است .

يك حديث درباره نخل

1 - انس بن مالك (ره) از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود : «از خوردن غذاى عشاء خوددارى نكنيد ، حتى اگر شامل چند دانه خرما باشد ، غفلت از خوردن غذاى عشاء عمر را كوتاه مى كند».(1)

ص: 180


1- ابن ماجه ، سنن .

نبات

نام قرآنى : نبات

نام فارسى : نبات

اشاره قرآنى :

1 - 61 ، 261 / بقره 2 - 37 / آل عمران

3 - 99 / انعام 4 - 58 / اعراف

5 - 24 / يونس 6 - 19 / حجر

7 - 11 ، 65 / نحل 8 - 45 / كهف

9 - 53 / طه 10 - 5 / حج

11 - 20 / مؤمنون 12 - 71 / شعراء

ص: 181

13 - 60 / نمل 14 - 10 / لقمان

15 - 36 / يس 16 - 146 / صافات

17 - 7،9 / ق 18 - 20 / حديد

19 - 17 / نوح 20 - 15 / نبأ

21 - 27 / عبس

كلمه نبات (نبت) ، به معناى گياه به صورت اسمى و هم فعلى در آيه هاى مختلف قرآن آمده است .

95 / انعام

اِنَّ اللّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى .

«خداست كه هسته و دانه را مى شكافد» .

ص: 182

99 / انعام

وَ هُوَ الَّذى اَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَأَخْرَجْنا بِه نَباتَ كُلِّ شَىْ ءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِرا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبّا مُتَراكِبا وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَ جَنّتٍ مِنْ اَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمّانَ مُشْتَبِها وَ غَيْرَ مُتَشبِهٍ انْظُرُوآا اِلى ثَمَرِه اِذا اَثْمَرَ وَ يَنْعِه أِنَّ فى ذلِكُمْ لاََيتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

«اوست خدايى كه از آسمان باران فرستاد و بدان باران هرگونه نباتى را رويانيديم و از آن نبات ساقه اى سبز و از آن دانه هايى بر يكديگر چيره و نيز از جوانه هاى نخل خوشه هايى سرفروهشته پديد آورديم و نيز بستان هايى از تاك ها و زيتون و انار ، همانند و ناهمانند . به ميوه هايش آنگاه كه پديد مى آيند و آنگاه كه مى رسند بنگريد كه در آنها عبرت هاست براى آنان كه ايمان مى آورند» .

ص: 183

3 / رعد

وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ

«و از هر ميوه اى جفت جفت پديد آورد» .

4 / رعد

وَ فِى الاَرْضِ قِطَعٌ مُتَجوِراتٌ وَ جَنّتٌ مِنْ اَعْنبٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِى الاُْكُلِ اِنَّ فى ذلِكَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

«و بر روى زمين قطعه هايى است در كنار يكديگر و باغ هاى انگور و كشتزارها و نخل هايى كه دو تنه از يك ريشه رسته است يا يك تنه از يك ريشه و همه به يك آب سيراب مى شوند و در ثمره ، بعضى را بر بعضى ديگر برترى نهاده ايم . هر آينه در

ص: 184

اين ها براى خردمندان عبرت هاست» .

19 / حجر

وَ اَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ شَىْ ءٍ مَوْزُونٍ

«و از هرچيز به شيوه اى سنجيده در آن (زمين) رويانيديم» .

10 و 11 / نحل

هُوَ الَّذى اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فيهِ تُسيمُونَ

يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخيلَ وَ الاَْعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ اِنَّ فى ذلِكَ لاَيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

«اوست كه از آسمان برايتان باران نازل كرد . از آن مى نوشيد و بدان گياه مى رويد و چارپايان مى چرانيد . و با آن برايتان كشتزار و زيتون و نخل ها و تاكستان ها و

ص: 185

هر نوع ميوه بروياند» .

53 / طه

وَ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخْرَجْنا بِه اَزْواجا مِنْ نَباتٍ شَتّى.

«و از آسمان باران فرستاد ، تا بدان انواعى گوناگون از نباتات برويانيم».

5 / حج

وَ تَرَى الاَْرْضَ هامِدَةً فَاِذا اَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ اَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ

«و توزمين را افسرده مى بينى. چون باران برآن بفرستيم، دراهتزازآيدو نموّكند و از آن هرگونه گياه بهجت انگيزبروياند».

ص: 186

10 / لقمان

فَاَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريمٍ

«و در زمين هرگونه گياه نيكويى رويانيديم».

36 / يس

سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَ مِمَّا لايَعْلَمُونَ

«منزه است آن خدايى كه همه جفت ها را بيافريد، چه ازآنچه زمين مى روياندوچه از نفس هايشان و چه آن چيزهايى كه نمى شناسيد» .

9 - 11 / ق

وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ

ص: 187

وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِيدٌ

رِزْقًا لِلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا كَذَلِكَ الْخُرُوجُ

و از آسمان ، آبى پربركت فرستاديم و بدان باغ ها و دانه هاى دروشدنى رويانيديم و نخل هاى بلند با خوشه هاى برهم چيده تا رزق بندگان باشد و بدان آب ، سرزمين مرده را زنده كرديم برآمدن از گور نيز چنين است».

به نظر بوكيل اين آياتى كه به آنها اشاره شد حقايقى اصولى درباره توليدمثل در قلمرو گياهان را به روشنى بيان مى كند . عقايد عمومى آن زمان در آيات ناديده گرفته شده است . اشاراتى به «زوج گياهان» در سوره هاى مختلف توليدمثل گياهان را با جفت شدن اندام هاى جنسى نر و ماده كه بر روى يك پايه يا دو پايه قرار دارند به صراحت بيان مى كند . بوكيل با توضيح بيشترى درباره كلمه «زوج» مى گويد :

ص: 188

«مى دانيم كه ميوه آخرين نتيجه مرحله توليدمثل گياهان عالى و تكامل يافته اى است كه ساختمان پيچيده دارند . مرحله قبل از ميوه گل است كه داراى اندام هاى نر و ماده (پرچم و مادگى) مى باشد . هنگام گرده افشانى ، گرده بر روى مادگى قرار مى گيرد ، ميوه مى دهد كه به تدريج مى رسد و دانه را آزاد مى كند . در نتيجه تمام ميوه ها مستلزم وجود اندام هاى نر و ماده مى باشند و اين همان معناى آيات قرآنى مربوط است» . و در مورد «چيزهايى كه نمى شناسيد» بوكيل به درستى مى گويد كه امروزه ما مى توانيم عمل جفت گيرى در گياهان و همچنين ساختمان موجودات غيرزنده را از هم تشخيص دهيم . امّا در زمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله اين افكار قابل درك نبود . امروزه اين ها با دانش جديد هماهنگى كامل دارند .

ص: 189

شگفتى هاى آفرينش

شگفتى هاى آفرينش(1)

امروز بوسيله ميكروسكوپ قسمت هاى بسيار ريز و دقيق ريشه و ساقه و برگ و گل و دانه را به دقت مورد مطالعه قرار داده به طرز ساختمان جالب هر يك از اين اندام ها پى برده اند .

امروز به وسيله تجزيه هاى گوناگون موفق شده اند عناصر اصلى سازنده گياهان را بشناسند و بالاخره امروز بهتراز گذشته، درس هايى از توحيد و خداشناسى را براساس كشف اسرار سلسله گياهان مى توان خواند .

ص: 190


1- برگرفته از كتاب شگفتى هاى آفرينش ، تأليف : استاد حسين نورى ، انتشارات برهان .

تنوع گياهان

شماره انواع گياه كه تاكنون شناخته شده از صدهزار متجاوز است و هريك داراى آثار مخصوصى است و چون شناختن فردفرد گياهان غيرمقدور است لذا علماى علم گياه شناسى آن ها را طبقه بندى نموده اند و اين طبقه بندى بر اساس اندام هاى گياه مثل ريشه و ساقه و برگ و گل قرارگرفته است و طبق همين نظر در ابتدا آن ها را به دو قسمت اصلى و سپس هر قسمت را به چند قسم، تقسيم نموده اند و ما براى نمونه فقط دو قسمت اصلى را نام مى بريم:

1 - گياهان گلدار: كه داراى ريشه و ساقه و برگ و گل بوده و عالى ترين گياهان مى باشند. اين همه گل هاى رنگارنگ كه سطح خاك را زينت بخشيده و در صحن بيابان و صفحه باغستان مناظر زيبا و جالبى بوجود آورده اند و انواع ميوه ها و سبزيجات كه قسمت مهمى از احتياجات زندگى انسان را تأمين نموده و غلات و

ص: 191

حبوباتى كه نيازمندى هاى غذايى را رفع مى كنند و بالاخره قسمت مهمى از گياهانى كه مصرف طبى دارند، همه و همه جزء اين دسته محسوب مى گردند.

2 - گياهان بى گل: اين دسته از گياهان فاقد گل هستند بنابراين توليد مثل در آن ها برخلاف گياهان گلدار به طريق خاصى انجامى مى گيرد .

گياهان بى گل نيز داراى اقسام مختلفى هستند، به طورى كه بعضى از آن ها ريشه و ساقه و برگ داشته فقط گل ندارند و برخى از آن ها ساقه و برگ داشته ولى بدون ريشه و گل مى باشند اين قسمت اغلب روى تنه درختان و نقاطى كه آب و هواى معتدل دارند، زيست مى نمايند، همين ها هستند كه سراسر قسمت هاى شمالى ايران را چون فرشى از مخمل زمردين پوشيده و منظره جالبى به وجود آورده اند و بالاخره قسمتى فاقد برگ و گل و ريشه و ساقه بوده و در پائين آن ها رشته هاى تارمانندى

ص: 192

وسيله جذب آب و ساير مواد غذايى بوده و باعث اتصال آن ها به زمين مى گردد و ما نوعى از آن ها را كه «جلبك» ناميده مى شود، در جويبارها و آب هاى راكد و حوض ها به مقدار زياد مى بينيم .

گياهان به ما درس توحيد مى دهند

دانه اى را در محيطى كه از لحاظ حرارت و رطوبت مساعد باشد بكاريد و آن را مورد دقّت قراردهيد؛ خواهيد ديد كه پس از مدت كمى متورّم مى گردد و بعد از چند روز پوسته آن پاره شده جوانه بسيار ظريفى كه به طرف زمين مايل است از آن خارج مى شود اين جوانه نازك «ريشه» يا نخستين اندام گياه است، پس از پيدايش ريشه، جوانه ديگرى كه به عكس ريشه، به طرف بالا متوجه است از دانه مى رويد اين ميله

ص: 193

ظريف «ساقه» يا دومين اندام گياه است، ديرى نمى گذرد كه صفحات سبز و لطيف و زيبائى بر روى ساقه نمايان مى شوند كه هريك از آن ها «برگ» يا سومين اندام گياه است، بر روى اين گياه پس از اين كه مدتى از زمين و هوا تغذيه و تنفس مى كند و در پرتو نور آفتاب پرورش مى يابد، يكى از زيباترين مظاهر طبيعت جلوه گر مى شود و آن «گل» يا چهارمين بخش گياه است كه مى تواند بعدا به ميوه و دانه تبديل گردد. كليه گياهان كامل اين مراحل را مى پيمايند و اين چهار اندام يعنى ريشه، ساقه، برگ و گل را دارا مى باشند.

اهميت گياهان

مى دانيم انواع حيواناتى كه در عرصه پهناور گيتى پراكنده شده و سطح زمين را

ص: 194

ميدان زندگى خود قرارداده اند، شديدا به غذا نيازمندند و براى ادامه حيات بايد از عناصرى كه در روى زمين موجود است استفاده كنند و از طرف ديگر عناصرى كه در آب و خاك و هوا موجود است. به همين صورت قابل استفاده و تغذيه حيوانات نيست، اين جا است كه گياهان براى تأمين احتياجات غذايى حيوانات نقش مهمى را ايفا مى كنند زيرا آن ها عناصر آب و خاك را به وسيله دستگاه هاى مخصوصى كه در ساختمان آن هاقرارداردبه صورت ساقه وبرگ و ميوه درمى آورندوبالنتيجه مواد غذايى حيوانات را در اختيار آن ها مى گذارند.

سلسله گياه علاوه بر تأمين نيازمندى هاى غذايى فوائد ديگرى نيز دارد كه شرح داده خواهد شد .

ص: 195

هر گياهى كه از زمين رويد

سلسله گياهان داراى اسرار و عجائب بسيارى است كه با مختصر دقتى در آن ها روشن مى شود كه دست قدرتى كه منبع علم و حكمت است آن ها را به وجود آورده و براى هريك از آن ها نظام تكاملى معينى قرارداده است به طورى كه:

هر گياهى كه از زمين رويد وحده لا شريك له گويد

و ما در ضمن بيان اسرار و دقايق عالم گياهان نكات توحيدى جالبى را به استحضار خوانندگان محترم اين كتاب خواهيم رسانيد.

اين جا است كه به اهميت يكى از اعمال گياهان پى مى بريم و آن عمل «كربن گيرى» است. گياهان در حرارت آفتاب «گازكربونيك» را كه از دو عنصر كربن و اكسيژن تشكيل شده است تجزيه مى كنند و اكسيژن را در هوا رها مى سازند و كربن را در تنه خود نگه مى دارند و قسمت مهم وجود گياهان از همين كربن تشكيل

ص: 196

يافته است و اين عمل يعنى عمل كربن گيرى كه به وسيله برگ هاى گياهان انجام مى گيرد، درست به عكس تنفس جانوران است.

اين تناسب عجيب و تعادل دقيقى كه ميان «اكسيژن» و «گازكربونيك» برقرار گرديده تا نيازمندى حيات جانوران و گياهان براى هميشه تأمين شود يكى از آيات بزرگ خداشناسى است زيرا از همين ارتباط شگفتى كه ميان حيات حيوانى و نباتى برقرار شده است به خوبى روشن مى شود كه آفريننده گياه و حيوان يكى است و پيدايش آن ها با اين نظام دقيق و نقش حكيمانه، مولود تصادف نيست.

كوچك ترين واحد زنده

كوچكترين واحدى كه در پيكر موجودات زنده، اعم از حيوان و گياه بكار رفته و اين ساختمان منظم را تشكيل داده است «سلول» است و از كشف اين حقيقت تقريبا دو

ص: 197

قرن بيشتر نمى گذرد.

بعضى از گياهان داراى سازمان بسيار ساده اى هستند يعنى بدنشان از يك سلول ساخته شده و همه آثار حياتى در داخل همين يك سلول انجام مى گيرد و به گياهان تك سلولى معروفند و بعضى ديگر از عده زيادى از سلول تشكيل يافته و به گياهان پرسلولى موسوم اند و در ضمن بايد متوجه باشيم كه سلول هاى گياهى مانند سلول هاى حيوانى داراى انواع مختلفى هستند كه هر نوعى در يك قسمتى از ساختمان گياه مثل برگ و ريشه گل و ساقه به كار رفته است.

آفرينش اين موجود ريز و ظريف كه اساس ساختمان موجودات زنده است با اين نقشه و هندسه و حساب ؛ در نظر هوشمندان دليل روشنى بر وجود آفريدگار خلقت است .

ص: 198

شكافنده دانه و هسته

همه گل هاى رنگارنگ و شكوفه هاى رنگين و ميوه هاى گوناگون و دانه هاى غذايى و بالاخره اين همه مناظر زيبا و بهجت زا كه سطح زمين را زينت مخصوصى بخشيده اند همه و همه سر از اين خاك برمى آورند، از همين خاك تيره اى كه در زير پاى ما قرارگرفته است، مى رويند.

مگر خاك چه قدرت خلاقه اى دارد كه بتواند هر سال اين همه مظاهر زيبا و حيات بخش را توليد كند؟ مگر در نهاد خاك چه لابراتوار مجهزى است كه منشأ اين همه آثار خيره كننده است؟

قرآن مجيد اين سؤالات را پاسخ مى دهد و طبق منطق فطرت و عقل اين مواهب سرشار را به قدرت و حكمت خداوند استناد مى دهد: «اِنَ اللّه َ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى

ص: 199

يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَىِّ ذلِكُمُ اللّه ُ فَاَنّى تُؤْفَكُونَ». يعنى شكافنده دانه و هسته خداست، زنده را ازماده مرده پديدمى آوردو مرده رااز زنده به وجود مى آورد، اين است پروردگار شما، كجا روگردان مى شويد؟ (95 / انعام) .

انواع دانه هاى غذايى، اقسام هسته هاى ميوه ها، هنگامى كه در دل خاك قرارگرفتند و اين محيط مناسب، از لحاظ حرارت و رطوبت براى روئيدن آن ها مساعد گرديد، شكافته مى شوند و از طرف بالا جوانه اى به نام ساقه و از طرف پائين جوانه ديگرى به نام ريشه مى رويد و دو عضو اصلى گياه به وجود مى آيد و در نتيجه عناصر مرده و بى جان زمين به صورت موجودات زنده اى يعنى: گياهانى كه داراى گل ها و شكوفه هاى رنگين و ميوه هاى گوناگون و دانه هاى متنوع است درمى آيد.

آن پروردگارى كه نطفه را مى شكافد و با قلم قدرت در محيط تاريك رحم اعضاء و اندام جنين را ترسيم مى كند و نقش زيباى انسان را در پشت پرده هاى متراكم

ص: 200

بر صفحه وجود وى مى نگارد، همان آفريدگار، در دل خاك تيره، دانه و هسته را مى شكافد و اساس پيدايش اين همه مناظر زيبا و مواهب حيات را تحقق مى بخشد... «ذلِكُمُ اللّه ُ فَاَنّى تُؤْفَكُونَ: اين است پروردگار شما؟» (95 / انعام) .

سلول ها و بافت هاى هر گياه معيّن است

در سازمان هر بوته گياه و پيكر درخت نيز همان طور كه روشن گرديد مقدار معينى از سلول ها و بافت هاى متنوع با طرز مخصوصى كه حكايت از علم و قدرت مى كند به كار رفته است و همين دليل روشنى است كه بر سراسر جهان گياهان مانند موجودات ديگر اين جهان، دست قدرت و حكمت خداوند، حكومت مى كند و اين نظام حكيمانه ابدا نمى تواند مولود تصادف باشد.

ص: 201

نخستين اندام گياه

ريشه، اولين اندام گياه است. اين اندام علاوه بر اين كه مواد غذايى مورد نياز گياه را از دل آب و خاك مى مكد ؛ موجب ثبات و استقرار گياه نيز در زمين مى گردد.

در آغاز روئيدن دانه و هسته، ميله ظريفى ظاهر گشته به طور عمودى در زمين فرومى رود و به تدريج نمود مى كند، اين ميله نازك، ريشه اصلى خوانده مى شود و پس از مدتى بر روى آن انشعابات كوچكى به نام ريشه هاى فرعى در رديف هاى متعدد ظاهر مى گردد اين ها از ريشه اصلى ظريف ترند و اغلب به طور مايل در خاك جلو مى روند؛ تعداد رديف هاى ريشه فرعى، در هر گياه مشخص است مثلاً در نخود سه، در چغندر چهار و در هويج پنج رديف، ريشه فرعى مشاهده مى گردد.

در انتهاى ريشه تارهاى نازك و ظريفى كه تارهاى كِشنده ناميده مى شود موجود

ص: 202

است و اين ها مواد غذايى را از زمين به درون خود مى كشند و در هر نوع گياه مواد مخصوصى را جذب مى كنند.

به علاوه، در انتهاى هر شعبه اى از ريشه، برجستگى كوچك چوب پنبه اى كه «كلاهك» ناميده مى شود قراردارد و فايده آن اين است كه در موقع برخورد ريشه به قسمت هاى سخت زمين آن را از صدمه حفظ مى كند.

از شگفتى هاى ريشه اين است كه در امتداد قوه جاذبه زمين پائين مى رود به طورى كه اگر گياه را معكوس قراردهند، ريشه اين راه طبيعى خود را بالاخره از دست نمى دهد يعنى به جانب زمين تمايل مى شود و پس از طى منحنى كوچكى خود را به زمين مى رساند!

و ديگر از عجائب آن اين است كه داراى نيروى فوق العاده اى است و با موانعى

ص: 203

كه بر سر راه خود مواجه مى شود مبارزه مى كند و شدت عمل به خرج مى دهد به طورى كه از زير ديوارهاى سنگين عبور مى كند و سنگ هاى بزرگ را از جا مى كند!

تعداد عناصرى كه تاكنون در گياهان تشخيص داده شده است به بيست و دو عدد بالغ مى گردد و چون ده عنصر از آن ها در تمام گياهان موجود است لذا «عناصر اندام ساز» ناميده مى شوند و آن ها عبارتند از: «كربن، هيدروژن، ازت، گوگرد، فسفر، پتاسيم، منيزيوم، كلسيم، آهن» .

هر نوع گياهى وزن و حساب خاصى دارد

از دقت و تدبر در اين همه گياهان گوناگون كه هريك داراى خاصيت و اثر مخصوصى است و در اصل به عناصر معدودى بازمى گردند، روشن مى شود كه:

ص: 204

دست قدرتى هست كه اين عناصر ساده را با نسبت معين و اندازه دقيقى تركيب كرده و آن ها را به صورت گياهان متنوع درآورده است .

اين حقيقت را كه در اين عصر دانشمندان گياه شناس پس از تجربه هاى علمى به دست آورده اند قرآن مجيد در طى عبارت كوتاهى بيان كرده است:

«وَالاَرْضَ مَدَدْناهاوَاَلْقَيْنافيهارَواسِىَ وَاَنْبَتْنافيهامِنْ كُلِ شَىْ ءٍمَوْزُونٍ»(1) يعنى بر ما بساط زمين را گسترديم و در آن كوه هاى عظيم برنهاديم و در آن هر نوع گياهى را طبق وزن و حساب رويانديم.

از اين آيه به خوبى روشن مى شود كه در هر نوع گياه وزن و حساب به كاررفته تا

ص: 205


1- 19 / حجر .

به صورت معينى درآمده است، قرآن كريم حساب و اندازه را فقط در دايره گياهان محدود نكرده است بلكه تمام مخلوقاتى را كه از كارگاه خلقت پديد آمده اند مشمول اين قانون مى داند و مى فرمايد: «اِنّا كُلَّشَىْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»(1) يعنى ما هرچيز را با اندازه آفريده ايم. آرى آثار نظم و حساب از قيافه هر موجودى هويدا است.

ساقه يا دومين اندام گياه

ساقه داراى اقسام متعددى است بعضى از آن ها كه «ساقه راست» ناميده مى شود به سمت بالا مى رويد چنان كه در اغلب گياهان مشاهده مى كنيم و بعضى چون

ص: 206


1- 49 / قمر .

استحكام ندارند روى زمين كشيده شده مى خزند و به همين مناسبت «ساقه خزنده» ناميده مى شوند و قسمى ديگر براى اين كه بتواند به خوبى در هوا استوار بماند دور گياهان ديگر يا اجسام مجاور پيچيده بالا مى رود و به همين جهت به آن ها «ساقه پيچيده» گفته مى شود .

جهت پيچش ساقه هميشه در يك نوع گياه ثابت و مشخص است مثلاً لوبيا از راست به چپ و نيلوفر از چپ به راست دور مى زند و بالاخره قسمى از آن ها نه آنقدر استحكام دارد كه در هوا استوار بماند و نه روى زمين مى خزد و نه به اجسام مجاور مى پيچد بلكه رشته هايى پيچ مانند و نازك از آن خارج گشته به دور اجسام پيرامون خود مى پيچند و باعث بالا بردن ساقه در هوا ميگردند، به اين قسم از ساقه ها «ساقه بالارونده» مى گويند.

ص: 207

يكى از شگفتى هاى ساقه آن است كه على رغم امتداد جاذبه زمين ؛ رو به بالا نمو مى كند حتى اگر گياه را معكوس كنند، ساقه منحنى كوچكى سير نموده به سوى بالا متوجه مى شود.

در روزگاران گذشته يعنى تقريبا هفتصد سال پيش، علم گياه شناسى آنقدر پيشرفت نكرده و گياهان به طور منظم طبقه بندى نشده بود و دانشمندان به اسرار ساختمان گياه ها و رويش و توليد مثل و اعمال اعضاء و اندام گياه پى نبرده بودند ولى در عين حال از همين گياه كتاب خلقت طبق ميزان ادراك و استعداد خود مى فهميدند، كه جهان را صانعى است توانا كه از چوب، ميوه رنگين پديد مى آورد و از خار گل صد برگ مى روياند و هر ورقى از برگ سبز دفترى از معرفت ذات مقدس وى مى باشد.

ص: 208

و روئيدن گياه ها از زمين شگفت است و تنوع آن ها كه براساس حكمت استوار است شگفت تر و مطالعه ريزه كارى هايى كه در يك برگ به كاررفته است كافى است كه دل انسان را از معرفت، نشاط ببخشد و در برابر صنع دقيق الهى خاضع سازد.

ساختمان گل

گل معمولاً بر سر شاخه اى موسوم به «دم گل» قرارگرفته و انتهاى متورم آن «طبق گل» ناميده مى شود،ازخارج به داخل به ترتيب ازقسمت هاى زيرتشكيل شده است:

كاسه گل، جام گل، نافه گل، پرچم، مادگى كلاله، خامه، تخمدان .

شكفتن گل ها

چون در اين جهان منظم هيچ موجودى از قلمرو نظم بيرون نيست، لذا بازشدن

ص: 209

گل ها نيز منظم است و هر نوع گل در هر محل در ساعت معينى بازمى شود، مثلاً گل ساعتى در تهران هميشه يك ساعت به ظهر بازمى شود و قبل از ساعت مزبور غنچه گل، بسته است.

زوجيّت گياهان از ديدگاه قرآن كريم

در طول قرون متمادى موضوع جفت بودن (نر و ماده بودن) را بشر تنها در دائره حيوانات محدود مى دانست و در عالم گياهان فقط در درخت خرما، نر و ماده را تشخيص داده و اصلاً از موضوع جفت بودن در غير درخت خرما اطلاعى نداشت و به گل ها تنها از نظر جمال و زيبائى نگاه مى كرد، تا اين كه اخيرا پيشرفت علم به اين راز بزرگ آفرينش پى برد كه گل اندام توليد مثل است و محتوى اعضاء نر و ماده است و

ص: 210

داراى كيسه مخصوصى براى پرورش سلول نر و محفظه معينى براى توليد سلول ماده است و با مقدمات شگفت انگيزى، از تركيب اين دو سلول، گياه بارور مى شود، اين حقيقت جالب را چنان كه گفتيم بشر در قرون اخير درك كرد ولى قرآن مجيد كتاب آسمانى دين مقدس اسلام در طى آيات متعدد، موضوع جفت بودن گياهان را خاطرنشان ساخت و براى نمونه به آيه هفتم از سوره «شعراء» توجه كنيد: «اَوَلَمْ يَرَوْا اِلَى الاَْرْضِ كَمْ اَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريمٍ: آيا در زمين به ديده عبرت نگاه نمى كنند كه ما هر نوع گياه پر سود را، جفت رويانيديم؟»(1)

ص: 211


1- هرچند مفسّران سابق زوج را به معناى نوع مى گرفتند، ولى مفسّران اخير زوج را به معناى جفت بودن يعنى نر و ماده بودن گرفته اند براى نمونه به تفسير طنطاوى و «فى ظلال القرآن» مراجعه كنيد .

قرآن كريم موضوع جفت بودن را در دائره حيوان و گياه نيز محصور نمى سازد بلكه كليه موجوداتى را كه از كارگاه آفرينش خارج گرديده اند جفت معرفى مى كند و مى فرمايد: «وَ مِنْ كُلِّشَىْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ: از هر چيزى جفت آفريديم» .(1)

شايد اين تعبير اشاره به آن حقيقتى باشد كه علم امروز به آن رسيده است كه همه موجودات از اتم تشكيل يافته و اتم هم از دو نيروى الكتريكى مثبت و منفى به وجود آمده است.

در اين جهان دو قانون اهميت بسزايى دارد؛ و بر همه موجودات حكومت مى كند: يكى قانون «تركيب» و ديگر قانون «توالد»، به اين معنا كه دو موجود يا بيشتر

ص: 212


1- 49 / ذاريات .

در شرايط مخصوصى با هم تركيب مى شوند و از تركيب آن ها موجود سومى پديد مى آيد و در نتيجه همين تركيب و توالد است كه موجودات اين عالم به صورت هاى گوناگون پا به عرصه هستى مى گذارند، تا اين جهان منظم در گردش باشد.

مواد مختلفى كه در آب و خاك و هوا موجود است تحت تأثير عواملى از قبيل حرارت و نور با هم تركيب مى گردند و از تركيب آن ها انواع گياهان به دست مى آيد .

در شكوفه گياهان، اندام نر و ماده وجود دارد و همين ها عوامل «تركيب و توالد» مى باشند و براى اين كه تركيب و آميزش كه مقدمه لقاح و توالد است تحقق يابد، بايد «گرده» كه به منزله نطفه حيوانات نر است روى «كلاله» كه از اندام آميزشى ماده است قرار بگيرد.

زنبور عسل از شهد و عطر گل ها، عسل شيرين و خوشبو مى سازد و دانه هاى گرده

ص: 213

را نيز براى ساختن موم لانه خود به كار مى برد و هيچ گاه اين حشره خوش سليقه روى گل بدبو نمى نشيند و در عين اين كه براى به دست آوردن مواد غذايى و تهيّه مصالح ساختمانى خود تكاپو و فعاليت مى كند، وسيله آميزش و لقاح گياهان را نيز فراهم مى نمايد.

قانون وراثت در گياهان

«قانون وراثت» در عالم گياهان نيز جارى است و در هسته سلول جنسى گياهان نيز عاملى است كه حفاظت صفات هر نوع گياه را در مسير قرون متمادى و محيط هاى مختلف عهده دار است، مثلاً اگر يك جو معمولى را سال اول در منطقه گرم و در سال دوم در منطقه سرد و سال سوم در منطقه معتدل بكارند استعداد نهانى و توارثى با

ص: 214

كشت در قسمت هاى مختلف فرقى نخواهد كرد .

اسرار سلسله گياهان مخصوصا گل ها كه دستگاه اسرارآميز توليد مثل است به اندازه اى است كه دل هر صاحبدلى را در مقابل خداوند خاضع مى نمايد و فكر هر متفكرى را به اعتراف وادار مى سازد.

گياهان كارگاه هايى هستند كه در درون خود مواد اوليه را تغييرات بسيار مهمى مى دهند و به وضع قابل استفاده اى در مى آورند .

مثلاً هرگاه شاخه اى از درخت گلابى را كه ميوه اى شيرين دارد به درخت گلابى وحشى پيوند زنيم، شيره خام از زمين به داخل گياه جذب شده، مورد استفاده كليه اندام هاى گياه قرارمى گيرد، ولى شاخه پيوند آن شيره خام را آنقدر تغيير مى دهد كه از آن ميوه شيرين به وجود مى آورد، در صورتى كه شاخه هاى اصلى همان ميوه تلخ

ص: 215

رابارمى آورند.

به طور خلاصه نتيجه اى كه از پيوند زدن درختان به دست آمده است، دليل روشنى بر تجزيه و تركيب شيميائى است، كه در اندام هاى مختلف گياه به وقوع مى پيوندد، زيرا مى دانيم به وسيله پيوند كردن، شاخه اى از درخت معينى را روى شاخه يا ريشه درخت ديگر به نحوى قرارمى دهند كه اين دو گياه مختلف با هم جوش مى خورند و از فعاليت حياتى يكديگر بهره مند مى شوند و يك نوع همزيستى مصنوعى ميان اين دو گياه به وجود مى آيد مثلاً سيب و گلابى را و همچنين هلو و زردآلو و شفتالو را با هم پيوند مى زنند ولى شاخه درخت سيب، سيب مى دهد و شاخه درخت گلابى، گلابى بار مى آورد و با اين كه از يك نوع آب و هوا و غذا استفاده مى كنند، شاخه هاى هلو و زردآلو و شفتالو كه از يك ريشه غذا مى گيرند هريك همان ميوه را مى دهد كه قبل از

ص: 216

پيوند مى داده است، اين موضوع روشن مى كند كه هريك از شاخه هاى درخت لابراتوار شگفتى است كه مواد جذب شده را به صورت مخصوصى درمى آورد.

ذخيره و پس انداز گياهى

گياهان قسمتى از مواد غذايى خود را ذخيره و پس انداز مى نمايند، انواع سبزى ها و ميوه ها و دانه ها كه مورد استفاده ما واقع مى گردند همه و همه اندوخته هاى گياهى هستند يعنى مواد ساده اى را كه در آب و خاك و هوا موجود است پس از يك سلسله تغييرات و تحولات شگرفى به صورت سبزى هاى مختلف و ميوه هاى گوناگون و دانه هاى غذايى درآورده در دسترس ما قرار مى دهند تا به اين وسيله قسمت مهمى از نيازمندى هاى زندگى ما تأمين شود.

ص: 217

كارگاه تهيه اين مواد، برگ ها است، شيره خام را به صورت شيره پرورده گياهى درمى آورند و به وسيله لوله هاى ديگرى كه آوندهاى آبكش ناميده مى شود به اندام هاى مختلف گياه مى رسانند پس از آن كه گياه سهميه مواد غذايى خود را گرفت، قسمتى را در اندام هاى مخصوصى پس انداز مى كند.

جايگاه ذخاير و اندوخته ها در گياهان مختلف متفاوت است. چنان كه گياهانى مانند هويج، چغندر، شلغم مواد ذخيره اى را در ريشه خود پس انداز مى كنند و گياهان ديگرى مانند نيشكر، زنبق، سيب زمينى مواد اندوخته را در ساقه، قسمتى از گياهان مانند كاهو، اسفناج، تره در برگ، عده ديگرى مانند هلو، گيلاس، انگور، سيب، خربزه مواد ذخيره اى را در ميوه، گندم، جو، برنج، اندوخته ها را در دانه خود جمع نموده و بالاخره توت و انجير اين مواد را در گل هاى خود ذخيره مى نمايند.

ص: 218

از اين جا اين موضوع روشن مى شود كه گياهان كارخانه مولد مواد خوراكى براى ما هستند كه مواد ساده آب و خاك را در پرتو نور خورشيد به صورت انواع سبزى ها و ميوه هاى گوناگون يعنى شيرين، ترش، معطر و چرب درمى آورند.

نور خورشيد در تربيت گياهان و تهيه اين مواد حيات بخش، نقش بسيار مهمى دارد، به طورى كه تاكنون نتوانسته اند با نورهاى مصنوعى درخت را وادار به كارمطلوب نمايند، از اين تجربه معلوم مى شود كه در خورشيد اشعه ديگرى وجود دارد كه ما با وسايل امروز نمى توانيم آن ها را درك نمائيم .

محتويات سبزى ها و ميوه ها و حبوبات

1 - آب: آب از موادى است كه بيش از هر چيز موردنياز انسان مى باشد و بيشتر وزن

ص: 219

بدن انسان را آب تشكيل مى دهد، انسان در 24 ساعت به طور متوسط دو ليتر و نيم آب ازراه هاى كليه و عروق و شش ها ازدست مى دهد، لذا همين مقدارآب بايدبه بدن برسد. ميوه ها وسبزى هادراين مورد نقش مهمى بعهده دارند زيراآن ها قبل از هرچيزداراى آب فراوانى مى باشندو يكى ازفوائد آن هااين است كه آب راكه يكى ازضرورى ترين شرط حيات است به بدن مى رسانند.

بايد توجه داشت كه آب ميوه ها و سبزى ها داراى نيروى شفابخشى است كه مى توان آن را با آب چشمه هاى معدنى مقايسه كرد، به طور كلى ثابت شده كه آب ميوه ترشح معده، امعاء كليه، صفرا و پوست را زياد كرده و سبب دفع سمومات مى شود.

ص: 220

2 - املاح: املاح(1) يكى از عوامل نمو بدن مى باشند و براى ساختمان بافت هاى مختلف بدن مخصوصا بافت استخوانى و ترميم آن ها ضرورى هستند تاكنون در اثر تجزيه هاى دقيق به وجود عناصر متعددى از فلزات، در بدن پى برده اند، البته اين فلزات به طور مستقيم خورده نمى شوند و براى جذب بايد به صورت املاح درآيند و بهترين منابع اين املاح سبزى ها و ميوه ها هستند زيرا اين عناصر در خاك موجود بوده به وسيله ريشه جذب مى شوند و پس از يك سلسله فعل و انفعالات به صورت مواد غذايى ما درمى آيند .

املاح در صورتى مفيدند كه به وسيله سبزى ها و ميوه ها وارد بدن گردند مثلاً آهن

ص: 221


1- در ساختمان املاح به طور كلى فلز و شبه فلز دخالت دارد.

يكى از فلزات لازم و ضرورى بدن انسان است و براى نشان دادن درجه اهميت اين فلز كافى است كه بگوئيم رنگ قرمز خون و گوشت بدن به وجود اين فلز بستگى دارد زيبائى چهره هرچه بيشتر مربوط به اين فلز است، كمبود آن در بدن موجب كم خونى، رنگ پريدگى، ضعف مفرط مى گردد. توت فرنگى، اسفناج سيب، گلابى، انگور شاهانى و انگور سياه و ياقوتى، گندم، برگ چغندر، لوبيا، عدس، هويج، انجير و انار مقدار كافى آهن دارند.

3 - كلسيم نيز يكى از فلزات لازم و ضرورى بدن انسان است، اين فلز در ساختمان استخوان ها، مخصوصا دندان ها، ناخن ها و مو مقام مهمى دارد، وقتى كلسيم بدن كم شود دندان ها را كرم مى خورد، ناخن ها مى شكند، موى سر مبتلا به مو خوره مى گردد، استخوان ها نرم مى شود و در نتيجه كمردرد و پادرد پديد مى آيد و اين

ص: 222

ماده نيز در سبزى ها و ميوه ها فراوان است، كمبود كلسيم سبب تشنج ماهيچه ها و احشاء و امعاء مى شود، كلسيم مسكّن اعصاب است و خواب را تأمين مى كند ؛ بالاخره بنا به گفته دكتر غياث الدين جزائرى نويسنده كتاب : «تاكنون در اثر تجزيه هاى دقيق به وجود 91 عنصر در بدن كه همگى از فلزات مى باشند پى برده اند و اين فلزات بايست به صورت املاح از راه تغذيه سبزى ها و ميوه ها و دانه هاى غذايى تأمين شود» .

4 - قند و نشاسته: قند و نشاسته از بهترين غذاى مولد انرژى در بدن است مواد قندى در ميوه جات شيرين و چغندر و نيشكر فراوان است و نشاسته بيشتر به وسيله غلات و حبوبات به بدن مى رسد نان در حدود 53 تا 60 درصد نشاسته دارد. در اين جا به اين نكته بايد توجه كرد كه قندى كه در ميوه است با قند صنعتى كه از شيره

ص: 223

چغندر قند يا نيشكر درست مى كنند اصلاً قابل مقايسه نيست زيرا شيره چغندر و يا نيشكر را بايد در دويست درجه حرارت بپزند و در چنين حرارتى بسيارى از ويتامين هاى آن از بين مى رود.

5 - پروتيدها: (مواد ازته) موادى هستند كه قسمت عمده بدن موجود زنده را تشكيل مى دهند، علاوه، اين مواد در بدن سوخته توليد انرژى مى كنند. گرچه مقدار اين ماده در سبزى ها و ميوه ها كم و در گوشت و شير و تخم مرغ بسيار است ولى در حبوبات به مقدار نسبتا كافى موجود است به طورى كه نان و برنج 7 درصد از اين ماده را دارا مى باشند.

6 - چربى ها: چربى ها اهميت زيادى براى جانوران و انسان دارد مثلاً چربى هاى زير پوست، بدن ما را از سرما حفظ مى كند از طرف ديگر سوختن آن ها در بدن مقدار

ص: 224

زيادى حرارت به وجود مى آورد و روى همين جهت چربى ها را «غذاى گرمازا» مى نامند، در ميوه ها و دانه هاى چرب مانند: زيتون، كنجد، بادام، گردو، فندق مقدار قابل ملاحظه اى از اين ماده موجود است.

كارخانه ساخت ويتامين

تمام ويتامين ها از گياهان به دست مى آيد سبزى ها و ميوه ها و حبوبات، منابع ويتامين ها هستند اگر در گوشت و يا در بعضى از اعضاء حيوانات، مثل جگر و مغز ويتامين ها را كشف كرده اند اصل آن ها از تغذيه مواد گياهى بوجود آمده است، كه اين حيوانات آن گياه را خورده و هضم كرده و در اعضاء خود ويتامين هاى آن را ذخيره نموده اند و همچنين اگر ويتامين ها در شير گاو و گوسفند و يا در

ص: 225

تخم مرغ به دست مى آيد از گياهانى است كه آن ها مى خورند و به اين وسيله اين ويتامين ها را در بدن خود ذخيره مى كنند.

اهميّت سبزى ها از نگاه معصومين عليهم السلام

از پيشوايان معصوم دينى عليه السلام تقريبا سيزده قرن پيش در زمينه خواص و اهميت ميوه ها و سبزى ها صادر گرديده است.

1 - دركتاب كافى ازمردى به نام حَنّان نقل مى كندكه:«درمحضرحضرت صادق عليه السلام بودم و سفره غذا گسترده شده بود آن حضرت از سبزى كه در سفره بود ميل مى فرمودند ولى من از خوردن آن خوددارى مى كردم، امام صادق عليه السلام به من توجه كردند و فرمودند: اى حَنّان آيا نمى دانى كه براى اميرمؤمنان عليه السلام هيچ غذايى حاضر

ص: 226

نمى نمودند مگر اين كه سبزى در آن موجود بود؟»

2 - در همان كتاب، موفّق مدائنى از جدش نقل مى كند كه: «حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روزى براى غذا خوردن به دنبال من فرستاد چون حضور يافتم و سفره غذا گسترده شد، سبزى در سفره نبود حضرتش از تناول غذا دست نگهداشت سپس به غلامش فرمود آيا نمى دانى كه من از سفره اى كه سبزى در آن نباشد غذا نمى خورم؟ غلام رفت و سبزى آورد. از آن پس، آن حضرت غذا ميل فرمودند» .

درسى از مكتب امام صادق عليه السلام در فوائد گياهان

اكنون اين حقيقت روشن را از زبان امام صادق عليه السلام بشنويم فرمودند: «در گياهان فكر كنيد و انواع فوائد آن ها را دريابيد:

ص: 227

1 - خداوند ميوه ها را براى خوراك بشر و قسمتى از گياهان را براى خوراك حيوانات خلق فرموده، هيزمى كه از درختان به دست مى آيد براى سوزاندن و چوب را براى انواع نجارى هاى مورد احتياج بشر قرارداده است.

2 - خداوند چه بركتى در زراعت قرارداده كه از يك دانه، صددانه و بيشتر به عمل مى آيد كه هم تخم سال بعد تهيه شود و هم خوراك آدميان تأمين گردد .

درخت ها از اطراف خود شاخه هاى بسيار برمى آورند تا اگر مردم بخواهند از آن درخت در جاى ديگر بكارند يا در احتياجات ديگر از آن استفاده كنند اصل درخت باقى باشد و اگر آفتى به اصل درخت برسد، بدل آن باقى بماند.

3 - لذت و نشاطى را كه براى انسان از ديدن مناظر جالب گياهان و شكوفه هاى زيباى آن ها حاصل مى شود باهيچ لذتى نمى توان برابركرد.

ص: 228

4 - خداوند ميوه ها و محصولات را به وسائلى از خطر محفوظ داشته، همان طور كه جنين را تا هنگامى كه ضعيف و ناتوان است در محفظه مخصوصى به نام «مشيمه» در رحم حفظ فرموده است. حبوباتى مانند عدس، باقلا و ماش را در ظرف هايى مثل كيسه نگاهدارى نموده خوشه گندم و جو و برنج را در ميان پوست محكمى حفاظت كرده و بر سر هر دانه چيزى مانند نيزه قرارداده تا پرندگان به آسانى نتوانند آن ها را بربايند .

5 - گياه هم مانند حيوان محتاج به خوراك است و از طرفى معمولاً نمى تواند مانند حيوان حركت كند و مواد غذايى خود را تهيه كند لذا خداوند حكيم براى آن ريشه اى قرارداده تا به اين وسيله مواد غذايى موردنياز را از خاك برگيرد و به شاخ و برگ ميوه برساند، ريشه ها علاوه بر اين كه خوراك شاخ و برگ را تأمين مى كنند،

ص: 229

وسيله برجاماندن درخت و گياه نيز مى باشند ؛ چنان كه طناب هاى خيمه در اطراف كشيده شده و وسيله ثابت ماندن خيمه است، ريشه نيز عامل تثبيت گياه و درخت هستند، درختان عظيم مانند چنار و نخل و صنوبر كه اين طور در برابر بادهاى سخت مقاومت مى نمايند به علت استوار بودن ريشه آن ها در زمين مى باشد.

6 - فوائد طبى گياهان بسيار قابل توجه است، هريك از آن ها در معالجه مرض مخصوصى به كار مى رود مسلما پديدآرنده گياهان از اين فوائد آگاه است و يكى از هدف هاى آفرينش آن ها همين بوده است.

7 - در هسته ميوه ها دقت كنيد، خداوند در ميوه ها هسته خلق فرموده كه آن را بكارند تا درخت ديگرى برويد و نيز چون هسته محكم است ميوه را نگه مى دارد تا از هم نپاشد واگر هسته نبود ميوه لطيف از هم پاشيده مى شد و ديگر از فوائد هسته آن

ص: 230

است كه بعضى از آن ها را مى خورند و از بعضى از آن ها روغن مى گيرند و از آن استفاده هاى بسيار مى برند.(1)

ساختمان اسرارآميز ميوه ها

كمتر ميوه اى است كه مانند انگور از لحاظ رنگ و شكل و خاصيت داراى انواع مختلفى باشد، خوشه زرين انگور كه از چيده شدن مرتب دانه ها بر روى يكديگر تشكيل يافته است توجه هر بيننده را جلب مى كند، هر دانه اى از اين خوشه طلائى بر مجموع مواد غذايى مورد احتياج بشر؛ مشتمل است و لذا دانشمندانى كه در

ص: 231


1- توحيد مُفَضّل .

زمينه ميوه ها به شرح و بحث پرداخته اند درباره انگور چنين مى گويند:

بعد از سيب كه شاه ميوه ها نام دارد، انگور مفيدترين ميوه ها است.

انگور حرارت لازم بدن را تأمين مى نمايد و از اين حيث هريك كيلو انگور معادل دو كيلو گوشت ارزش دارد.

انگوردفع كننده سموم بدن است وازاين لحاظ هركيلوى آن معادل يك ليترشيراست.

انگور به علت داشتن «پتاسيم» تقويت كننده قلب است و به جهت داشتن «آهك» از نرمى استخوان جلوگيرى مى كند.

انگور براى خون مفيد است و به علت داشتن «آهن» و «منگنز» و «منيزيم» داروى كم خونى است.

انگور ملين است و تخميرات روده را كم مى كند و صفرا را رقيق مى سازد .

ص: 232

انگور به قدرى عوامل مؤثر دارد كه مى توان آن را يك داروخانه طبيعى ناميد.

انگور يك عامل اصلى براى بازگشت نيروى عضلات است و براى سلسله اعصاب يك غذاى كامل محسوب مى شود.

انگور غير از فلزات داراى مقدارى «قند» و داراى «ويتامين ها» مخصوصا «ويتامين ب2» مى باشد. آب انگور از نظر ساختمان به شير مادر بسيار نزديك است.

به عقيده بعضى از پزشكان، انگور از عوارضى مانند سوء هاضمه، ترش كردن، خونريزى، پيدا شدن سنگ در كبد و مثانه، مسموميت مزمن، بعضى از امراض جلدى، بعضى انواع سل ريوى و باد مفاصل جلوگيرى مى كند.

انگور اثر درمانى دارد و اثر آن روى روماتيسم، امراض شريانى، وريدى، نقرس، فشارخون و زياد شدن اوره خون؛ مسلم است.

ص: 233

اين ها مطالبى است كه دانشمندان غذاشناس و اطباء پس از آزمايش هاى مكرر، درباره انگور گفته اند و نكته اى كه در اين مورد قابل توجه است اين است كه: آيا فراهم آمدن مواد نامبرده در داخل اين ميوه، به طور تصادف بوده و بدون نقشه قبلى است؟ آيا اين دانه هاى منظم كه روى هم چيده شده تا خوشه زرين انگور را به وجود آورده است مى تواند مولود و معلول تصادف باشد؟ آيا قرارگرفتن هسته در داخل هر دانه به منظور اين نيست كه اين هسته بايد در زمين كشته شود تا براى هميشه اين ميوه ممتاز و پرمنفعت در روى زمين باشد و اين سفره احسان همواره براى مهمانان مهيا باشد، اگر اين ها دليل علم و حكمت و قدرت نيست، آيا دليل علم و حكمت و قدرت چيست ؟

ص: 234

فهم حيران شود از حقه ياقوت انار

«انار» هرچند به اندازه انگور داراى فوائد غذايى نيست ولى براى تصفيه خون مخصوصا مفيد است و ساختمان آن از نظر توحيد كه هدف بحث ما است بسيار شايان اهميت است:

پوست رنگين انار از دو طبقه مختلف ساخته شده يكى طبقه سخت و شفاف خارجى كه مانندحصارمحكمى موادلطيف داخلى اناررافراگرفته ومحفوظ داشته است.

دوم طبقه نرم درونى كه مانند بسترى دانه هاى لطيف انار را در آغوش خود نگهدارى مى كند، روى سطح اين طبقه برجستگى هاى منظمى قراردارد كه دانه هاى انار به آن ها متصل است و مواد غذايى لازم را به وسيله آن ها دريافت مى كند علاوه پرده هاى متعدد سفيد و لطيفى در داخل انار موجود است كه طبقات دانه ها را از هم جدا مى كند تا از هرگونه تماس و تصادم طبقات دانه ها با يكديگر جلوگيرى شود،

ص: 235

اين پرده هاى سفيد مانند پوشال هايى كه در صندوق ميان ظروف شكستنى مى ريزند، دانه ها را نگهدارى مى كند.

هريك از دانه ها مانند لعلى كه در قالب مخصوصى ريخته شده و در كارخانه خاصى ساخته شده است يا مانند اين كه استاد دقيق و ماهرى آن ها را دانه دانه تراشيده باشد شكل معينى دارد و اين دانه ها به طورى منظم پهلوى هم چيده شده اند كه گوئى با دست دانه دانه آن ها را پهلوى هم در رديف معينى قرارداده اند.

اين ساختمان دقيق و منظم از طرفى طرز تغذيه كليه دانه هاى انار را آسان و مرتّب مى سازد و از طرفى براى حفظ و نگهدارى دانه ها بسيار حائز اهميت است، اگر در محوطه داخل انار دانه هاى انار به اين ترتيب قرارداده نمى شد، مواد لطيف داخلى انار به كوچك ترين فشار از هم پاشيده مى شد، علاوه در مدت كوتاهى فاسد مى گرديد.

آيا اين نقشه ماهرانه و اين ساختمان دقيق ؛ نشانه علم و حكمت و نمودارى

ص: 236

از قدرت آفريننده اين جهان نيست؟

اگر ما از همه موجودات اين جهان صرفنظر كنيم و فقط در ساختمان يك انار دقت كنيم، كافى است كه ما را به صانع حكيم و خداوند عليم رهبرى كند.

مدبّر لعل ساز، لعل تراشيده باز *** لعل تراشيده را پهلوى هم چيده باز

پهلوى هم چيده را، به نقره پيچيده باز *** به نقره پيچيده را به حقه پوشيده باز

به حقه پوشيده را به نام ناميده نار

پيشواى مكتب توحيد حضرت صادق عليه السلام براى انار از نظرخداشناسى فصل

ص: 237

مخصوصى بازمى كند و مى فرمايد:(1)

در انار دقت كنيد و ببينيد چگونه داخل آن خانه خانه است و داخل هريك از خانه هاى منظم، دانه هاى انار در رديف منظم و مرتبى چيده شده اند، هر قسمتى از طبقات در كمال زيبايى از پوسته هاى لطيفى پوشيده شده و همه قسمت ها در ميان پوست محكمى، قرارگرفته. فكر كنيد كه چگونه خداوند دانه هاى لطيف انار را به پيه آن نصب كرده، تا به آن وسيله آب به دانه ها برسد، اگر دانه ها به هم چسبيده بودند و پيه در وسط نبود كه غذا را به آن ها برساند چگونه همه دانه ها مى توانستند غذاى لازم خود را بگيرند و شاداب بمانند ؟

ص: 238


1- توحيد مُفَضّل.

ساختمان دقيق و پيچيده انواع ميوه ها

ميوه ها داراى انواع مختلفى هستند. در بعضى از آن ها مغز در داخل و پوست در خارج قراردارد مانند گردو و بادام و فندق و بعضى به عكس يعنى قسمتى كه استفاده غذايى است در خارج و هسته اى كه قابل استفاده غذايى نيست در داخل است مانند زردآلو و شفتالو و در داخل هسته بعضى از آن ها مغزى است قابل استفاده مانند هسته زردآلو و شفتالو و در برخى از آن ها هسته اصلاً مغز ندارد مانند خرما. در برخى ديگر پوسته و هسته همگى قابل استفاده غذايى است و خورده مى شود مانند انجير.

خلاصه در ميوه ها آيات حكمت و قدرت پروردگار بسيار است :

در اين كه عناصر ساده اى كه در آب و خاك موجود است چگونه به صورت هاى گوناگون درمى آيند و در اثر چه عوامل و اسبابى رشد و نمو مى كنند و با چه تدابير

ص: 239

حكيمانه اى نگهدارى مى شوند و در اين كه از لحاظ شكل و طعم و خاصيت هر نوعى داراى كيفيت مخصوصى است، همه اين ها مطالبى است كه عقل و هوش ما را به آفريننده دانا و تواناى اين جهان رهبرى مى كند.

استفاده معنوى و مادى از گياهان

قرآن كريم مى خواهد نظر عميقى به انواع غذاهاى خود بيفكنيم و از آن ها استفاده معنوى نيز ببريم يعنى توجه داشته باشيم كه چه عوامل و اسبابى در جريان است تا لقمه غذايى و جرعه آبى در دسترس ما واقع شود و لذا مراحلى را كه ميوه ها و حبوبات و سبزى ها قدم به قدم پيموده اند و عواملى كه در آن ها تأثيركرده است را خاطر نشان مى كند تا از اين راه، آن خدايى را كه اين سفره احسان را به الوان نعمت

ص: 240

آراسته است بشناسيم :

«فَلْيَنْظُرِ الاِنْسانُ اِلى طَعامِه» يعنى انسان در غذاى خود با ديده دقت بنگرد «اَنّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبّا» ما آب را از آسمان فروريختيم. ما بارش باران را مكرر ديده ايم ولى اگر فكر كنيم چه تدابير حكيمانه اى، در اين موضوع به كار رفته است اولاً آب در اقيانوس ها ذخيره شده و به تابش منظم خورشيد تبخير گشته به صورت ابرهاى متراكم درمى آيد و سپس به وسيله باد به نقاط مختلفى رانده مى شود و از آن پس به قطراتى تبديل مى گردد و بر سطح زمين فرومى ريزد و هميشه اين نظام در جريان است تا به اين وسيله اين مايه حيات توزيع شود و در دسترس همه جانداران واقع گردد.

«ثُمَّ شَقَقْنَاالاَْرْضَ شَقّا» سپس زمين را شكافتيم. جوانه ظريف و لطيفى زمين

ص: 241

سخت را مى شكافد و على رغم، نيروى جاذبه زمين به طرف بالا به عشق نور و هوا سر از خاك بيرون مى آورد اگر در اين موضوع دقت كنيم كه بدون اراده و تدبير ما آب از آسمان چگونه فرومى ريزد و زمين شكافته شده جوانه هايى از اعماق تيره خاك طلوع مى كند ناچار بايد اعتراف كنيم كه قدرت و تدبير و اراده اى بر اين مقدّرات حكومت مى كند و آن قدرت و تدبير خداوند است لذا خداوند همه اين ها را آثار قدرت خود قلمداد مى كند و مى فرمايد: «فَاَنْبَتْنا فيها حَبّا وَ عِنَبا وَ قَضْبا وَ زَيْتُونا وَ نَخْلاً وَ حَدائِقَ غُلْبا وَ فاكِهَةً وَ اَبّا»(1) يعنى حبوباتى در زمين رويانديم و انگور، سبزى ها، زيتون، خرما، باغ و جنگل پردرخت، انواع ميوه هاى ديگر و

ص: 242


1- 27 تا 31 / عبس

علف ها و مرتع ها پديد آورديم. اين ها تذكراتى است كه قرآن به «انسان» مى دهد تا او به مقتضاى انسانيت خود در اين ها دقت كند و از اين راه معرفت توحيدى خود را تكميل نمايد.

ابر و باد و مه خورشيد و فلك در كارند *** تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى

همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار *** شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى(1)

ص: 243


1- برگرفته از كتاب شگفتى هاى آفرينش ، تأليف : استاد حسين نورى ، انتشارات برهان .

آيا گياه هم مى تواند بيان احساس كند ؟

آيا گياه هم مى تواند بيان احساس كند ؟(1)

در سال 1966 ميلادى فردى به نام كليوباكستر كه از افراد امنيتى و پليس هاى جوان شهر نيويورك بود بعد از فراغت از كار خويش به دستگاه دروغ سنجى كه در دفترش بود خيره شد . اين دستگاه دروغ سنج يك وسيله الكترونيكى است كه با ثبت تغيير مقاومت يا رطوبت پوست بدن انسان تغيير حالات او را نشان مى دهد و دو الكترود دستگاه به پوست دست بدن انسان وصل و مقاومت آن را تعيين مى كند . وقتى شخص مورد آزمايش به دليل اظهار دروغ يا موضوع خلاف واقع تغيير حالت

ص: 244


1- برگرفته از كتاب گياه ، كودك ، دانشمند تأليف :تامپ كينز و كريستوفر بِرد ، ترجمه گلپرور ، انتشارات دفتر فرهنگ اسلامى ، چاپ اول 1371 .

بدهد دستگاه فورا تغيير مقاومت پوست را نشان مى دهد . باكستر در دفتر كارش به جز اين دستگاه يك گياه تزئينى آپارتمانى از نوع سوسنى ها وجود داشت و باكستر به اين فكر فرو رفت كه آيا دستگاه دروغ سنج را مى تواند روى برگ سوسنى آزمايش كند ؟ مگر نه اينكه تغيير رطوبت باعث تغيير مقاومت الكتريكى مى شود پس بايد نتيجه آب دادن به گياه و رسيدن رطوبت به برگ گياه را دستگاه نشان دهد . اين كار در ابتدا براى باكستر يك سرگرمى به شمار مى آمد و بعدها منجى كشف مهمى شد . او پس از وصل كردن دستگاه به برگ سوسنى و تعادل جريان الكتريكى را به كمك دستگاه برقرار كرد و كاغذ قلم رسام پلى گراف نيز آماده ترسيم تغييرات بود. هنگامى كه آب از ريشه به ساقه و برگ رسيد دستگاه منحنى را نشان داد كه شبيه منحنى عكس العمل انسان بود در يك لحظه باكستر دچار هيجان شده بود زيرا گياه با دريافت

ص: 245

رطوبت حيات بخش آب دچار هيجان شده بود و آن را بروز داد در مرحله بعد باكستر به اين فكر افتاد كه گياه را دچار تغيير حالت شديد كند و با اين ايجاد ترس ناگهانى يا به خطر انداختن سلامت گياه منحنى ها را با منحنى هايى كه از ايجاد ترس در انسان به وجود آمده بود مقايسه كند . ابتدا باكستر در حضور يك گلدان گياه گلدان ديگر را از ريشه بيرون آورد و با خشم و خشونت فراوان شاخه ها و برگ هاى آن را شكسته و له كرد و از اتاق بيرون رفت . سپس دوست او گلدانى را كه در كنار اين گياه بود به دستگاه دروغ سنج وصل كرد . و شش نفر از دوستان باكستر تك تك وارد اتاق شده و از مقابل گياه گذشتند و ليكن دستگاه هيچ منحنى را رسم نكرد . وقتى كه باكستر از كنار گلدان رد شد دستگاه منحنى بزرگى را نشان داد كه احساس گياه و شهادت او نسبت به باكستر كه در اصل قاتل گياه بوده نشان داد . در صورتى كه با عبور دوستان او

ص: 246

چنين منحنى اصلاً صورت نگرفت .

آيا گياه درد را احساس مى كند

همچنين در يك روز باكستر غفلتا انگشت خود را بريد و سپس با تنتور يد مداوا كرد . گياهى كه وصل به دستگاه بود همزمان نسبت به اين حادثه واكنش نشان داد . براى تعيين اين كه حساسيت گياه نسبت به كداميك بوده :

1 - ناراحتى باكستر از مجروح شدن انگشت و درد ناشى از احساس تنتور يُد يا 2 - كشته شدن چند سلول از گوشت انسان او آزمايشات ديگرى ترتيب داد و متوجّه شد كه گياه حتى در سطح آزار يك سلول حساس است . زيرا با ريختن آب جوش در سيفون دستشويى و كشتن باكترى ها گياه واكنش نشان داد . و حتى زمانى كه باكستر

ص: 247

موقع خوردن ماست مقدارى مربا به آن اضافه كرد همين حالت اتفاق افتاد ولى بعدا متوجّه شد جزئى از مواد شيميايى كه براى حفظ كيفيت مربّا به آن اضافه شده موجب كشته شدن باسيل زنده ماست و در نتيجه باعث درك و واكنش گياه شده است . روزى باكستر سه گياه مختلف را در سه اتاق قرار داد و هريك را به دستگاه دروغ سنج وصل كرد . در 2 اتاق بطور جداگانه چراغ و ظرف آب جوشى بر روى آن قرار داد و سپس چند ميگوى زنده را انتخاب كرد و در اتاق سوم فقط يك ظرف آب سرد گذاشت . وقتى كه ميگوهاى زنده را به طور ناگهانى داخل آب جوش مى انداخت دستگاه فورا يك منحنى را نشان مى داد كه گياه از كشته شدن ميگوها در آب جوش آگاه شد و آن منحنى ها رسم شده بود در صورتى كه در اتاقى كه ظرف آب سرد قرار داده بود هنگامى كه ميگو را يك دفعه و با سرعت داخل آب سرد انداخت گياه هيچ

ص: 248

عكس العملى را نشان نداده و هيچ منحنى رسم نشده بود و با چندبار آزمايش و تكرار آن باكستر دريافت كه نشانه هايى از وجود آگاهى در گياه وجود دارد . و چندين مقاله در آن زمان در اين رابطه نيز به چاپ رسيده و همه از اين امر بسيار شگفت زده بودند .

سال ها بعد شخصى به نام مارسل فوگِل (Marcel Vogol) كه يك محقق شيمى و كشيش تحصيل كرده اهل آمريكا بود به دنبال تحقيقات باكستر سعى در اثبات اين گفته داشت كه آيا گياهان داراى ادراك هستند ؟ و دست به اقداماتى زد . وى يك دستگاه روان سنج كه بتواند عكس العمل گياه را بگيرد و نشان دهد خريد كه مبلغ آن (25/000) دلار بود . فوگل نيز بعد از وصل گياه به دستگاه روان سنج توانست ثابت كند كه اگر شخصى گياهى را بشكند يا خُرد كند گياه مجاور اين عكس العمل را بر روى دستگاه نشان مى دهد و حتى اگر فردى قصد شكستن يك گل را داشته باشد و

ص: 249

آن گياه هم به دستگاه وصل باشد . قبل از انجام هركار گياه فكر شخص را مى خواند و قبل از وقوع حادثه اين فكر شخص را با عكس العمل خود ثبت مى كند . و اين كشف نيز براى فوگل بسيار جالب بود همچنين فوگل بعد از آزمايشى دريافت كه گياه نسبت به داستان هاى روحى و وحشتناك عكس العمل نشان مى دهد وى در يك اتاق تاريك كه او و گلدانى بود و گلدان به دستگاه روان سنج وصل بود و اتاق نيز با يك چراغ قرمز رنگ ضعيف روشن شده بود شروع به خواندن يك داستان روحى شده و هنگامى كه به جمله (درِ كلبه جنگلى به خودى خود شروع به باز شدن كرد ...) يا ناگهان يك مرد چاقو به دست ظاهر شد ...) يا چارلز خم شد و پوشش تابوت را كنار زد ...) گياه نوعى هوشيارى شديدى از خود نشان مى داد كه اثر آن توسط پُلى گراف ترسيم مى شد . و فوگل با تكرار دريافت كه گياه داراى ادراك است و نسبت به

ص: 250

داستان هاى روحى عكس العمل نشان مى دهد و اين مطلب توجّه تمام اهالى كاليفرنيا را به خود جلب كرده بود و براى همه جالب بود . شخص ديگرى به نام پاول ساوين (Pierre Paul Sauvin) به دنبال تحقيقات باكستر و فوگل به جستجوى اسرار ارتباط با گياهان پرداخت. وى متخصص الكترونيك از ايالت نيوجرسى آمريكا بود . وى سوابق شغلى زيادى با مؤسسات فضايى و تلگراف و تلفن و ... داشت . ساوين به فكر اختراع دستگاهى افتاد كه به توسط آن بتواند با گياه ارتباط برقرار كند و سرانجام وى موفق شد و دستگاهى را اختراع كرد . اين دستگاه مى توانست صداى ناشى از عكس العمل گياه را پخش كند و او براى ارتباط دائمى با گياهانش حتى از محل كارش به منزل تلفن مى زد و صداى عكس العمل گياه را كه از بلندگو پخش مى شد مى شنيد . ساوين دريافت ارتباط با گياهى كه قبلاً با شخص خو گرفته است

ص: 251

آسان تر و قوى تر است و براى اين كار ساوين ابتدا برگ هاى گل را نوازش كرده و مى شست و با لحنى خوش آن ها را ناز و نوازش مى كرد .

ساوين نيز از طريق اين دستگاه توانست گفته هاى باكستر را كه گياه نسبت به مرگ سلول زنده عكس العمل نشان مى دهد نيز ثابت كند . و همچنين روزى ساوين در روى صندلى خود نشسته بود و با چرخى كه به صندلى مى داد الكتريسيته ساكن ايجاد شده را با زدن انگشت به ميز فلزى كارش تخليه مى كرد و اين تخليه الكتريكى را نيز گياهى كه به دستگاه وصل بود نشان مى داد با وجود اينكه از ساوين فاصله چندمترى داشت و او دريافت كه گياهان نيز با محيط در رابطه هستند و عوامل محيطى را حس مى كنند . خانم هاشى موتو نيز در انجام آزمايشات به كمك ساوين آمد و وى دوستدار گياهان بود . خانم هاشى موتو با يك كاكتوس ارتباط برقرار مى كرد و صدايى شبيه وِزوِز از

ص: 252

دستگاه خارجى مى شد كه گياه كاكتوس با خانم هاشى موتو صحبت مى كرد و خانم هاشى موتو اظهار مى دارد كه با گياهان مى توان صحبت كرد و به آنها آموزش داد و آنها قدرت فراگيرى مطالب را نيز دارند . زن و شوهر ژاپنى آن قدر با كاكتوس صحبت كردند و خودمانى شدند و در اثر تكرار بسيار وقتى گياه به دستگاه وصل بود گياه تا عدد بيست را مى شمرد و چهار عمل اصلى را انجام مى داد و در مقابل اين سؤال كه مثلاً دو به علاوه دو چند مى شود گياه از خود صدايى ايجاد مى كرد كه روى نوار هم چهارموج پيوسته به هم رسم مى شد كه به معنى چهار بود . كتاب هاى آقاى هاشى ماتو و خانم او از پرفروش ترين كتاب هاى ژاپن به شمار مى آمدند . كتاب هاى آن ها با عنوان آشنايى با درك فراسوئى Introduction to E.S.P شش بار و كتاب اسرار دنياى چهاربُعدى Mystry of the Fourth Dimentional World

ص: 253

هشت بار به چاپ رسيده بود .

اين تحقيقات فقط در آمريكا و ژاپن نبود بلكه در شوروى سابق نيز صورت گرفته بود . آقاى چِرتِگُوفْ در مقاله خود مى نويسد .

گياه گريه مى كند

درست در مقابل چشمان من وقتى ريشه يك دانه جوى جوانه زده را در آب فرو كردند او (گياه) شروع به گريه كرد . صداى گريه او و سيل اشك او از طريق يك دستگاه بسيار حساس الكترونيكى با جنبش يك قلم ثبات روى نوار سفيد كاغذ ثبت شد . اگرچه به نظر بيننده هيچ تغييرى در ظاهر جوانه مشاهده نمى شد اما حركت ديوانه وار قلم بر روى كاغذ نشان رنج و اندوه گياه از مرگى دردآور بود . به ظاهر ساقه

ص: 254

و جوانه هنوز شاداب و سالم به نظر مى رسند ولى ساختار گياه در حال مرگ بود نوعى سلول مغزى در داخل گياه وقوع مرگ گياه را به ما اعلام مى كرد .

آقاى پانيشن كين (Panesh Kine) نيز با تحقيقات نشان داد كه گياه در مقابل نور طبيعى علاقه از خود نشان مى دهد .

وى با آزمايشاتى ثابت كرد كه گياه زير نور چراغ آفتابى كه نور آن شبيه نور خورشيد و طولانى تر از طول روز روشن باشد از خود خستگى نشان مى دهد بنابراين احتياج به استراحت شبانه دارد او اظهار كرد كه گياه داراى ادراك است .

اين محقق همچنين ثابت كرد كه گياه نيز مركز عصبى دارد و ممكن است اين مركز در ريشه گياه باشد و مانند قلب انسان عمل كند و اين گفته در اثر اين موضوع كه گياه علائم و پيام ها را مى گيرد و پس از انتقال به دستگاه عكس العمل نشان

ص: 255

مى دهد ثابت شد . پروفسور دانشگاه مسكو در رابطه با گياهان مى گويد :

سلول گياه نسبت به آنچه در سيستم عصبى انسان اتفاق مى افتد و ما آن را تحريك احساسات مى ناميم واكنش نشان مى دهد . احتمالاً بين اين دو سيستم رابطه مخصوصى برقرار است . زبان سلول گياه ممكن است شبيه زبان سلول عصبى انسان باشد در هرحال اين دو موجود به ظاهركاملاً متفاوت قادرند كه يكديگر را درك كنند.

به نظر وى در سلول گياهى چيزى شبيه فعاليّت مغزى شكل مى گيرد و فعاليت هاى روحى انسان كه هنوز ماهيّت آنها شناخته نشده است مانند درك و تفكّر حافظه و ... عينا در سطح سلول گياه وجود دارد .

سولوخيش نويسنده كتاب گياه در سال 1972 در مقالات خود مى نويسد كه : از قول يك عضو برجسته آكادمى علوم شوروى كه : مدت هاست روى اين موضوع

ص: 256

تحقيق مى كنيم و به اين نتيجه رسيده ايم گياه داراى حافظه است مى تواند افكار و حالات را درك كند و آن را براى مدت ها طولانى نگهدارد . ما به وسيله يك فرد گياه شمعدانى را اذيّت كرديم او گياه را نيشكان گرفت برگش را بريد و له كرد و اسيد روى آن ريخت ، آن را با كبريت سوزاند ، ريشه اش را كند و اين كار را چند روز ادامه داد . در مقابل شخص ديگرى به همان گياه توجّه كرد خاكش را مرتّب كرد ، به آن آب داد ، زيرشاخه هايش قيّم زد ، بر زخم هايش مرحم گذاشت و روزها اين كار را ادامه داد . وقتى اين گياه به رستگاه وصل شد با نزديك شدن شخص اول شروع به جيغ زدن كرد حركات وحشيانه و تند الكترود آنسان بود كه نه فقط حكايت از ناراحتى گياه بلكه ترس و وحشت از حضور آن شخص را نشان مى داد . به شدتى كه گويى مى خواهد از ترس خود را از پنجره به خارج پرتاب كند و يا به مرد شكنجه گر حمله

ص: 257

كند و در صورتى كه در حضور مرد مهربان گياه آرامش داشت و دستگاه رسام يك منحنى راحت و آرام را روى كاغذ ثبت مى كرد . دانشمندان شوروى علاوه بر تشخيص دوست و دشمن به وسيله گياه نوعى حسن تعاون گياهى را تجربه كرده اند . به عنوان نمونه يك گياه سيراب به گياه همسايه و تشنه خود رطوبت مى رساند . اين احساس هم دردى در گياه نيز بسيار جالب بود .

آيا گياهان داراى سيستم اعصاب هستند ؟

چاندرا يك محقق انگليسى بود كه به دنبال يك سلسله از آزمايشات درباره گياهان بود و به نتايج جالبى برخورد كرد . وى گياه ابريشم را در نظر گرفت در اين برگ تعدادى برگچه به طور قرينه روى ساقه برگ قرار دارد و چندين برگ تقريبا در

ص: 258

يك نقطه از شاخه مى رويد . هر سيستم به وسيله ساق برگ به شاخه اصلى وصل است چاندرا به وسيله شوك برقى با يك سيم داغ ساقه را مورد تحريك قرار داد نزديك ترين ساق برگ روى ساقه خم شد و پشت سر آن برگچه ها از انتهاى ساقه خود خم شدند . او يك گالوانمتر را به ساقه برگ وصل كرد و نوسانات الكتريكى را در فاصله ساق برگ و برگچه مورد دقت قرار داد هربار كه نوك برگچه ها را مى سوزاند يا تحريك مى كرد نخست برگچه ها و سپس ساقه روى پايه خم مى شد و او چنين عكس العمل مكانيكى گياه را مانند ماهيچه حيوانى كه در مقابل تحريك از خود عكس العمل نشان مى دهد تشبيه كرد و نتيجه گرفت كه گياهان نيز داراى سيستم اعصاب هستند . همان طور كه بعدا ثابت كرد كه گياه با اين سيستم اعصاب در برابر سرما ، مخدّرات و جريان هاى ضعيف الكتريكى از خود واكنش نشان مى دهد .

ص: 259

بعضى از گياهان در دماى خاصى مى ميرند

چاندرا ثابت كرد كه بيشتر گياهان در حرارت 60 درجه سانتيگراد دچار مرگ مى شوند و او ثابت كرد كه گياه در لحظه مرگ انرژى الكتريكى زيادى از خود خارج مى كند . مثلاً پانصد دانه نخود سبز مى تواند پانصد ولت برق آزاد كند .

آيا مى دانيد گرده گياهان قابل اشتعالند ؟

گرده بيشتر گياهان قابل اشتعال است و چنانچه روى يك قطعه آهن سرخ پاشيده شود مثل باروت منفجر مى شود و در گذشته براى روشن كردن صنه تئاتر گرده و دانه گياه كبريت (Lycopodium از اين گياه حدود 200 گونه وجود دارد و از دانه هاى روغنى آن در آتش بازى استفاده مى شود) . را روى صفحه داغ مى ريختند و آنها منفجر مى شدند و باعث شادى تماشاگران مى شد .

ص: 260

اثر جريان برق بر بيشتر شدن محصولات گياهان

Celuom سليم كه يك فلاندى بود ثابت كرد كه گياهانى كه در يك گلدان فلزى كاشته شوند و به يك مولّد جريان مستقيم وصل گردند ظرف مدت هشت هفته اين گياهان از گياهان مشابه كه در شرايط همسان ولى طبيعى قرار داشتند 50% بيشتر رشد كردند او اين كار را با بوته هاى توت فرنگى و ذرت و غيره انجام داد و ديد كه توت فرنگى ها 2 برابر بار آوردند و قندشان بيشتر شد و محصول ذرت دو برابر و خوشمزه شد و اين كار را نيز با سبزيجات و ميوه جات انجام داد و نتيجه گرفت جريان برق در ازدياد محصول بسيار مؤثر است .(1)

ص: 261


1- برگرفته از كتاب گياه ، كودك ، دانشمند تأليف :تامپ كينز و كريستوفر بِرد ، ترجمه گلپرور ، انتشارات دفتر فرهنگ اسلامى ، چاپ اول 1371 .

هدف عالى قرآن از بيان اسرار گياهان

هدف عالى قرآن از بيان اسرار گياهان(1)

مى دانيم كه در آيات بسيارى از قرآن اسرار سلسله گياهان نام برده شده و به فوائد و اهميت حبوبات و ميوه ها توجه داده شده است ولى عنايت و اصرارى كه اين كتاب مقدس در اين زمينه دارداين است كه فكر و تعقل را در اين نقطه متمركز كند كه اين همه ميوه هاى گوناگون و حبوبات متنوع در اثر چه عاملى پديد مى آيد؟ و كدام عاملى است كه از آب و خاك ساده انواع سبزى ها و دانه هاى غذايى و ميوه ها را به وجود مى آورد؟

راستى تفكر در اين موضوع ما را هرچه بيشتر به قدرت و حكمت خداوندى كه از

ص: 262


1- برگرفته از كتاب شگفتى هاى آفرينش ، تأليف : استاد حسين نورى ، انتشارات برهان .

پشت پرده عوامل محسوس آفرينش، اين جهان را اداره مى كند متوجه و معتقد مى سازد اكنون براى نمونه به آيه «99» از سوره انعام توجه كنيد:

«وَ هُوَ الَّذى اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخْرَجْنا بِه نَباتَ كُلِّ شَىْ ءٍ فَاَخْرَجْنا مِنْهُ خِضْرا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبّا مُتَراكِبا وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَ جَنّاتٍ مِنْ اَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمّانَ مُشْتَبِها وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ انظُرُوا اِلى ثَمَرِه اِذا اَثْمَرَ وَ يَنْعِه اِنَّ فى ذلِكُمْ لاَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» .

يعنى: اوست خدايى كه با قدرت و حكمت خود از آسمان باران فرو ريخت تا هرگونه گياه به آن وسيله از زمين بروياند و گياهى كه (در اين آيه) موردنظر است دو نوع است: يك نوع كه مزارع را تشكيل مى دهد بر انواع دانه هاى غذايى از قبيل گندم و برنج و جو مشتمل است و نوع ديگر باغستان هايى كه داراى درخت هاى خرما و

ص: 263

انگور و زيتون و انار و امثال آن ها مى باشد با توجه به اين كه عوامل تربيت از قبيل آب و خاك و نور و هوا در وجود آن ها يكسان اثر مى كند با اين وصف بعضى از اين ميوه ها در رنگ و شكل شبيه يكديگر هستند ولى در طعم و لذت متفاوت مى باشند و بعضى ديگر در رنگ و شكل متفاوت و در طعم و لذت متشابه هستند بلكه در يك نوع ميوه بعضى از افراد آن با هم مشابه و بعضى نامشابه است «اُنظُرُوا اِلى ثَمَرِه اِذا اَثْمَرَ وَ يَنْعِه» شما تنها به خوردن اين ميوه ها اكتفا نكنيد بلكه به باغستان ها قدم بگذاريد و با چشم تعقل در آن ها نگاه كنيد، مخصوصا دو حالت را در نظر بگيريد: يكى آن حالتى كه اين ميوه ها هنوز نارس بود، هنوز به صورت شكوفه و گل خودنمايى مى كرد؛ ديگر آن حالتى كه كاملاً رسيده و پخته شده است، پس از آن كه قابل استفاده نبود قابل استفاده شده است، پس از آن كه ترش بود، شيرين و

ص: 264

خوش طعم و گوارا گرديده است، بعد از آن كه سبز و نارس بود، رنگ ارغوانى و طراوت مخصوصى به خود گرفته است؛ پس از آن كه كوچك و ناقص بود، بزرگ و كامل گشته است، اين دو حالت را با هم مقايسه كنيد تا بر شما حتم و مسلم شود كه دست قدرتى هست كه اين دانه هاى نيروبخش و ميوه هاى نشاط انگيز و اسرارآميز را از خاك مى روياند و از نقص به كمال مى رساند. «اِنَّ فى ذلِكُمْ لاِآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ». در اين موضوع آيات قدرت و نشانه هاى حكمت خداوند براى اهل ايمان هويدا و آشكار است.

درختان بارور مانند خدمتگزاران صميمى با فعاليت خستگى ناپذير و پشتكار عجيب كمر خدمت بسته در پرتو اشعه حيات بخش خورشيد از دل زمين مواد نيروبخش غذايى را مى مكند و به صورت انواع ميوه هاى لطيف و لذيذ به ما تقديم

ص: 265

مى دارند، شاخه هاى گل طبق هاى رياحين و نسرين و ياسمن را به كف گرفته، در برابر ما صف كشيده اند و اشاره مى كنند كه هريك را مى خواهى برگير . اين خدمتگزاران فعال براى تهيّه عوامل نشاط و وسايل حيات ما از هيچ گونه فداكارى دريغ ندارند.

نكته مهم اين است كه گياهانى كه مواد خاك را به صورت ميوه هاى لطيف و گوناگون درمى آورند و عناصر ساده را به گل هاى رنگارنگ و معطر تبديل مى نمايند، درس هايى از توحيد مى گويند و ما را به قدرت و حكمت خداوند متوجه مى سازند.

راستى، هر گل بويايى اسرار گويائى از توحيد و هر گياهى راز و آوازى از خداشناسى دربردارد.

نكته اى كه مهم است اين است كه بدن انسان نمى تواند ويتامين ها

ص: 266

را بسازد بلكه بايد اين مواد حياتى را از سبزى ها و ميوه ها بگيرد و از همين جهت يكى از فوائد مهم ميوه و سبزى براى بدن انسان روشن مى شود.

امروز در بازرگانى و دارو فروشى دواها و قرص هاى ويتامين دار بسيارى براى تغذيه انسان و حيوانات عرصه مى شود و بسيارى از اشخاص فكرمى كنند براى اين كه تندرست باشند كافى است كه از همين دواها و قرص ها استفاده كنند و حال اين كه اين فكربه طورى كه دانشمندان غذاشناس مى گويند اشتباه است و هيچ گاه اين مواد گرانبها كه به نام قرص هاى ويتامين ساخته شده اند نمى توانند جاى ميوه و سبزى را بگيرند.(1)

ص: 267


1- برگرفته از كتاب شگفتى هاى آفرينش ، تأليف : استاد حسين نورى ، انتشارات برهان .

فهرست مطالب

موضوع صفحه

مقدمه... 6

گياهان در قرآن كريم... 8

جايگاه درخت در قرآن... 17

واژه شجر و معانى آن... 17

موارد استفاده از درخت در قرآن... 19

1 - درخت و تسبيح خداوند... 20

2 - درخت و سجده در برابر خداوند... 23

3 - درخت نشانه قدرت خداوند... 24

4 - استفاده ازدرخت براى تمثيل درقرآن... 27

ص: 268

فهرست مطالب

موضوع صفحه

5 - نقش درخت در زندگى انبياى الهى عليهم صلوات اللّه... 31

6 - درختان بهشتى... 37

7 - درختان دوزخى... 40

8 - درختان دنيوى... 42

9 - نقش درخت در زندگى انسان ها و حيوانات... 47

بررسى مشخصات و خواص گياهان در قرآن... 50

درخت ممنوع آدم ... 125

درخت آتشناك موسى... 126

درختان آتش زا... 129

ص: 269

فهرست مطالب

موضوع صفحه

درخت پاك و درخت ناپاك... 130

يك حديث درباره منّ ... 155

يك حديث درباره نخل... 180

شگفتى هاى آفرينش... 190

تنوع گياهان... 191

گياهان به ما درس توحيد مى دهند... 193

اهميت گياهان... 194

هر گياهى كه از زمين رويد... 196

كوچك ترين واحد زنده... 197

ص: 270

فهرست مطالب

موضوع صفحه

شكافنده دانه و هسته... 199

سلول ها و بافت هاى هر گياه معيّن است... 201

نخستين اندام گياه... 202

هرنوع گياهى وزن و حساب خاصى دارد... 204

ساقه يا دومين اندام گياه... 206

ساختمان گل... 209

شكفتن گل ها... 209

زوجيّت گياهان از ديدگاه قرآن كريم... 210

قانون وراثت در گياهان... 214

ص: 271

فهرست مطالب

موضوع صفحه

ذخيره و پس انداز گياهى... 217

محتويات سبزى ها و ميوه ها و حبوبات... 219

كارخانه ساخت ويتامين... 225

اهميّت سبزى ها از نگاه معصومين عليهم السلام ... 226

درسى ازمكتب امام صادق عليه السلام درفوائد گياهان... 227

ساختمان اسرارآميز ميوه ها... 231

فهم حيران شود از حقه ياقوت انار... 235

ساختمان دقيق و پيچيده انواع ميوه ها... 239

استفاده معنوى و مادى از گياهان... 240

ص: 272

فهرست مطالب

موضوع صفحه

آيا گياه هم مى تواند بيان احساس كند ؟... 244

آيا گياه درد را احساس مى كند... 247

گياه گريه مى كند... 254

آيا گياهان داراى سيستم اعصاب هستند ؟... 258

بعضى از گياهان در دماى خاصى مى ميرند... 260

آيا مى دانيد گرده گياهان قابل اشتعالند ؟... 260

اثرجريان برق بربيشترشدن محصولات گياهان... 261

هدف عالى قرآن از بيان اسرار گياهان... 262

ص: 273

«كتابنامه»

1 - بيستونى، محمد، تفسير جوان (5 جلدى)، اوّل، قم، انتشارات بيان جوان .

2 - بيستونى،محمد، فهرستواره موضوعى تفسيرجوان،اوّل،قم،انتشارات بيان جوان .

3 - بيستونى، محمد، تفسير بيان (30 جلدى)، اوّل، تهران، انتشارات فراهانى .

4 - بيستونى،محمد، فهرستواره موضوعى تفسيربيان،اوّل،تهران،انتشارات فراهانى .

1 - استاد نورى، حسين، شگفتى هاى آفرينش، انتشارات برهان .

2 - دكتر حسين فاروقى، محمداقتدار، ترجمه احمد نمائى، گياهان در قرآن، انتشارات مؤسسه چاپ آستان قدس رضوى، چاپ دوم 1379 .

3 - كينز، تامپ، بِرد، كريستوفر، ترجمه گلپرور، انتشارات دفتر فرهنگ اسلامى، چاپ اول 1371 .

4 - خرمشاهى، بهاءالدين، دانشنامه قرآن، انتشارات دوستان و ناهيد، چاپ اول، 1377 .

ص: 274

ص: 275

گياه شناسى از ديدگاه قرآن كريم

Botanology in Quran

تأليف: دكتر محمد بيستونى از سرى كتابهاى روش انس با قرآن

گروه تحقيق: مهرى ابراهيم پور، ندا شيخ حسنى، على شيخ حسنى

با همكارى و كارشناسى: اسداللّه اسدى گرمارودى

ص: 276

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109