شيعه حقيقي در سيره پيشوايان عليهم السلام

مشخصات كتاب

‏شماره كتابشناسي ملي : ايران۸۴-۱۷۹۵۶
‏سرشناسه : محمدي‌اشتهاردي، محمد
‏عنوان و نام پديدآور : شيعه حقيقي در سيره پيشوايان/ محمدي‌اشتهاردي، محمد
‏منشا مقاله : ، پاسدار اسلام، ش ۲۷۷، (دي ۱۳۸۳): ص ۱۴ - ۱۶ ، ۱۳.
‏توصيفگر : شيعيان
‏توصيفگر : تشيع
‏توصيفگر : احاديث
‏توصيفگر : سيره معصومين‌

معني لغوي و اصطلاحي شيعه

واژه شيعه در اصل از شَيَعَ به معني مشايعت و دنباله روي، و پيروي و بدرقه كردن آمده است، و بر همين اساس در اصطلاح به معني گروهي است كه پيرو شخصي، و يا پيرو آيين خاصي هستند. اين كلمه معني عام دارد و شامل شيعه فكري، اعتقادي، عملي و حزبي نيز خواهد شد، و غالباً در مورد پيروان راستين حق استعمال مي‌شود، گرچه گاهي در مورد پيروان، باطل نيز به كار مي‌رود، چنان كه امام حسين(ع) در روز عاشورا دشمنان و پيروان يزيد را شيعيان دودمان ابوسفيان خواند. [1] . و در قرآن مجيد، پيرو حضرت موسي(ع) و نوح(ع) باعنوان شيعه آنها ياد شده است. [2] و اكنون در ميان مسلمين شيعه و شيعيان به كساني اطلاق مي‌شود كه امام علي(ع) را خليفه بلافصل پيامبر اسلام(ص) مي‌دانند، و پيرو اهل بيت پيامبر(ص) مي‌باشند. با توجه به اينكه شيعيان نيز داراي فرقه‌هاي گوناگون هستند، مانند: شيعه اماميه، شيعه زيديّه، شيعه اسماعيليه و شيعه فتحيه و هفت امامي و...كه معروف‌ترين و پرجمعيت‌ترين آنها شيعه اماميه هستند كه معتقد به امامت دوازده امام بر حق بعد از رسول خدا(ص) بوده كه نخستين آنها حضرت علي بن ابيطالب(ع) و آخرين آنها حضرت قائم آل محمد (عج) مي‌باشد.

آغاز پيدايش تشيع

گرچه بعضي از مغرضين يا ناآگاهان، تشيّع را مولود حوادث بعد از رحلت پيامبر(ص) دانسته و با نسبت‌هاي ناروا مانند اينكه عبداللّه بن سبا [3] آن را تأسيس كرد، و يا ايرانيان به تأسيس آن پرداختند ولي حقيقت اين است كه مؤسّس شيعه شخص رسول خدا(ص) بود، و آغاز پيدايش آن به وسيله آن حضرت تكوين و تأسيس شد، چنانكه روايات بي شمار از كتب اهل تسنن و شيعه بر اين مطلب دلالت دارند از جمله اين كه وقتي كه آيه 7 و 8 سوره بيّنه نازل شد: «انّ الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات اولئك هم خير البريّة...؛كساني كه به خداي يگانه ايمان آورده و اعمال نيكو انجام دادند، بهترين مخلوقات (خدا) هستند». حاكم حسكاني با اسناد مختلف از ابن عباس نقل مي‌كند كه پس از نزول اين آيه، پيامبر(ص) به علي(ع) فرمود: «هو انت وشيعتك؛ منظور از بهترين خلق خدا تو و شيعيان تو هستند». نيز از ابوبريره روايت شده گفت: پيامبر(ص) اين آيه را قرائت كرد، و آنگاه خطاب به علي (ع) فرمود: «هو انت و شيعتك...؛ [4] منظور از برترين خلق، تو و شيعيان تو هستند». نيز فرمود: «و ربّ هذه البنيّه انّ هذا و شيعته هم الفائزون؛سوگند به خداي اين كعبه اين مرد (اشاره به علي عليه السلام) و شيعيانش در قيامت رستگارانند». [5] . روايات بي شمار در موارد متعدد ديگر از ائمه اهل البيت(ع) و آنها از پيامبر(ص) همين مطلب و نظير آن را نقل كرده‌اند، از جمله امام سجّاد(ع) فرمود: پيامبر(ص) روزي به علي(ع) فرمود: «بشّر لشيعتك انّي لشفيعٌ لهم؛ به شيعيانت مژده بده كه من حتماً در قيامت از آنها شفاعت مي‌كنم». [6] جالب اين كه طبق پاره‌اي از روايات، پيامبر(ص) شيعيان علي(ع) را شيعيان خود و شيعيان اهل بيت(ع) خوانده است. [7] . شيخ ابو محمد حسين بن موسي نوبختي كه از علماي تسنن در قرن چهارم است در كتاب الفرق و المقالات مي‌نويسد: «اركان فرقه‌هاي اسلامي چهار فرقه مي‌باشند: 1ـ شيعه 2ـ معتزله 3ـ مرجئه 4ـ خوارج. شيعه همان فرقه پيرو علي بن ابيطالب(ع) مي‌باشند كه در عصر زندگاني پيامبر(ص) و پس از رحلت او به نام شيعه علي خوانده مي‌شدند و علي(ع) را پس از پيامبر(ص) امام برحق مي‌دانستند، مانند سلمان، مقداد، ابوذر و عمّار ياسر...اينها نخستين افرادي در اسلام هستند كه به عنوان شيعه خوانده مي‌شدند، و قبل از اسلام به پيروان حضرت ابراهيم(ع) و موسي(ع) و عيسي(ع) و انبياء ديگر، شيعه مي‌گفتند». [8] . نتيجه اينكه: مطابق اسناد و مدارك قطعي، عنوان شيعه براي پيروان حضرت علي(ع) در همان عصر پيامبر(ص) و مقارن رحلت پيامبر(ص) و بعدها از امور قطعي و انكارناپذير بوده و در همان عصر پديدار شده است.

شيعه حقيقي كيست؟

اكنون به اصل مسأله باز مي‌گرديم، و آن اين كه شيعه حقيقي كيست؟ پاسخ آن كه شيعه در يك تجزيه و تحليل فشرده داراي اقسام و مراتب و درجات است، مانند: شيعه اعتقادي،شيعه زيدي، شيعه امامي، شيعه اسماعيلي و... و در ميان اينها و و معروف ترينشان شيعه اماميه يعني همان شيعه اثني عشري (دوازده امامي) است، و اين شيعيان نيز از نظر ايمان و علم و عمل داراي درجات مختلف هستند، و در مجموع به دو قسم تقسيم مي‌شوند: شيعه كامل و شيعه ناقص، شيعه كامل كسي است كه حقيقتاً با كمال صداقت در همه ابعاد پيرو امام علي(ع) و امامان معصوم بعد از او باشد، كه نمونه اعلاي اين گونه شيعه را بايد از سيماي افرادي مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، و عمار، مالك اشتر، محمد بن ابي‌بكر و...جستجو كرد. كه هم از نظر عقيده و ايمان، محكم و استوار بودند، و هم در عمل در عرصه‌هاي گوناگون زندگي پيرو راستين بودند، و بايد دانست كه فرق است بين دوست علي(ع) و شيعه آن حضرت، شيعه مقامي است كه در درجه علّيين قرار دارد و هر كس نمي‌تواند اين ادعا را بكند، چرا كه ادعاي بسيار بزرگي است و شرايط سنگين دارد و هر كس را ياراي وصول به اين مقام نيست. در اين راستا نظري به قرآن مي‌افكنيم مي‌بينيم كه خداوند ابراهيم خليل (ع) را شيعه حضرت نوح(ع) دانسته و چنين مي‌فرمايد: «و انّ من شيعته لابراهيم اذ جاء ربّه بقلبٍ سليمٍ؛و از پيروان او (نوح عليه السلام) ابراهيم است، آنجا كه او با قلب سليم به پيشگاه پروردگارش آمد.» [9] . از اين دو آيه چنين فهميده مي‌شود كه اوّلاً واژه شيعه قبل از اسلام، حتي در عصر ابراهيم(ع) وجود داشت، ثانياً اين واژه داراي ارزش و محتواي بزرگ است، چرا كه پيامبر بزرگي همچون ابراهيم(ع) به عنوان شيعه (و پيرو حضرت نوح در توحيد و اصول) نام گذاري شده، و ثالثاً از شرايط شيعه حقيقي آن است كه در پيشگاه الهي داراي قلب سليم و روح پاك و كامل و خالي از هرگونه آلودگي و شوائب باشد، قلبي كه خالي از شرك، و خالص از معاصي و نفاق، و آكنده از عشق به خدا و سالم از هرگونه انحراف معنوي، و تهي از هرگونه شك و ترديد، و موجب نيت راستين و پاك گردد، چنانكه امام صادق(ع) فرمود: «النّيّة الصّادقة صاحب القلب السّليم، لانّ سلامة القلب من هواجس المذكورات تخلّص النّيّة في الامور كلّها؛ [10] كسي كه نيت راست و پاك دارد، صاحب قلب سليم است، چرا كه سلامت قلب از هرگونه شرك و شك، نيت را در همه چيز خالص مي‌كند». كوتاه سخن آن كه تنها كسي كه در روز قيامت نجات مي‌يابد و رو سفيد مي‌شود شخصي است كه با داشتن قلب سليم وارد محشر شود، چنان كه در قرآن از زبان حضرت ابراهيم (ع) آمده: «يوم لاينفع مالٌ و لابنون ـ الّا من اتي اللّه بقلبٍ سليمٍ؛ [11] در روز قيامت مال و فرزندان سودي نمي‌بخشد، مگر كسي كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد». بر همين اساس روايت شده: شخصي به امام سجّاد(ع) عرض كرد: اي پسر رسول خدا(ص)! من از شيعيان خالص شما هستم. امام سجّاد(ع) به او فرمود: اي بنده خدا هرگاه قلب تو مانند قلب ابراهيم خليل(ع) بود كه خداوند او را شيعه خوانده و فرموده: «و انّ شيعته لابراهيم ـ اذ جاء ربّه بقلبٍ سليمٍ». تو از شيعيان ما هستي، ولي اگر قلب تو مانند قلب او از هرگونه نيرنگ و خيانت پاك نبود، تو از محبّان ما هستي نه از شيعيان ما. وگرنه اگر با دانستن اين موضوع به دروغ ادعاي شيعي بودن كني به مكافات جذام يا فلج شدن تا آخر عمر مبتلا شوي، تا اين دردها كفّاره دروغگويي تو باشند». نيز در عصر امام باقر(ع) كه حكومت در دست خلفاي جور بود و شيعيان مورد آزار و سرزنش قرار مي‌گرفتند: روزي امام باقر(ع) به جمعي از شيعيان فرمود: «ليهنيكم الاسم؛ بايد براي شما نام شيعه گوارا و باعث سرافرازي باشد». ابو بصير كه در آن‌جا حاضر بود عرض كرد: براي چه اين نام براي ما مبارك باشد، چرا به ما تبريك مي‌گويي؟ امام باقر(ع) در پاسخ او فرمود: خداوند در قرآن ابراهيم را شيعه خوانده (و انّ من شيعته لابراهيم) و نيز پيرو موسي(ع) را شيعه ناميده است (فاستغاثه الّذي من شيعته) بنابراين با داشتن اين نام، سرافراز و شادمان باشيد و افتخار كنيد. [12] .

شيعه حقيقي در گفتار پيامبر و امامان

بايد توجه داشت چنان كه اشاره شد، شيعه بودن با لفظ و ادّعا تحقق نمي‌يابد، بلكه بايد نخست ارزش والاي شيعه بودن را شناخت، آنگاه با پيمودن راه‌هاي صحيح و عمل به دستورها به اين مقام ارجمند نايل شد، بر همين اساس نظر شما را به چند نمونه از گفتار پيامبر(ص) و امامان(ع) در اين راستا جلب مي‌كنم: امير مؤمنان علي(ع) فرمود: «شيعيان ما كساني هستند كه در راه ولايت ما به يكديگر بخشش كنند، و در راه دوستي ما با همديگر دوستي نمايند، و براي زنده كردن فرهنگ ما به ديدار يكديگر روند، در حال خشم ستم نكنند، و در حال رضايت و رفاه، اسراف ننمايند، مايه بركت همسايگان مي‌باشند، و با مردم معاشرت آميخته با سازگاري و صفا و صميميت دارند.» [13] . امام صادق(ع) فرمود: «ليس من شيعتنا من قال بلسانه، و خالفنا في اعمالنا و آثارنا؛ [14] كسي كه به زبان بگويد شيعه هستم، ولي با اعمال و روش‌هاي ما مخالفت نمايد، از شيعيان ما نيست.» امام كاظم(ع) فرمود: «ليس من شيعتنا من خلأ ثمّ لم يرع قلبه؛ [15] از شيعيان ما نيست كسي كه در خلوت مراقب منحرف شدن قلبش نباشد». و از سخنان امام صادق(ع) است: «از شيعيان ما نيست كسي كه در شهري پرجمعيت زندگي كند و در آنجا شخص (از غير شيعه) از او با تقواتر باشد». [16] . نيز فرمود: «شيعيان ما داراي چهار چشم هستند، دو چشم در صورت دارند و دو چشم در قلبشان است، همه مردم چنين هستند، ولي دو چشم قلبشان كور است جز شيعيان ما». [17] .

معرفي شيعه حقيقي در آيينه رفتار پيشوايان

1ـ مردي به محضر رسول خدا(ص) آمد و گفت: «فلان كس به ناموس همسايه‌اش نگاه مي‌كند، و اگر آميزش حرام براي او ممكن باشد، ابائي ندارد». پيامبر(ص) از اين خبر ناراحت و خشمگين شد و فرمود: او را نزد من بياوريد. مرد ديگري عرض كرد: اي رسول خدا! او از شيعيان شما است و به دوستي شما و دوستي علي(ع) اعتقاد دارد، و از دشمنان شما بيزاري مي‌جويد. پيامبر (ص) فرمود: «انّ شيعتنا من شيّعنا و تبعنا في اعمالنا؛ [18] شيعيان ما كساني هستند كه در اعمال و رفتار از ما پيروي و اطاعت مي‌كنند». 2ـ مردي به همسرش گفت: به محضر حضرت زهرا(س) برو و از او بپرس كه آيا من از شيعيان آنها هستم يانه. او نزد حضرت زهرا(س) آمد و پيام همسرش را ابلاغ كرد، حضرت زهرا(س) به او فرمود: به شوهرت بگو «اگر به آنچه ما دستور مي‌دهيم عمل كني، و از آنچه نهي مي‌كنيم ترك مي‌كني، از شيعيان ما هستي و گرنه از شيعيان ما نيستي». او نزد شوهر باز گشت و پاسخ فاطمه(س) را به او رسانيد، شوهر ناراحت شد، گفت: اي واي بر من، كيست كه گناه و خطا نكند؟ بنابراين من اهل دوزخ هستم، زيرا كسي كه از شيعيان اهل بيت(ع) نباشد، اهل جهنم است و در آن جاودانه خواهد ماند. همسر او هراسان نزد فاطمه (س) آمد و پريشاني شوهرش را به او خبر داد. فاطمه زهرا(س) فرمود: به شوهرت بگو چنين نيست كه تو جاودانه در دوزخ بماني، بلكه شيعيان از برترين‌هاي بهشت هستند، و آنان كه از محبّان ما رفتار خلاف مي‌كنند گرچه جزء شيعيان (حقيقي) ما نيستند، ولي گناهانشان بر اثر گرفتاري‌ها و بلاها يا انواع سختي‌ها در عرصه‌هاي قيامت يا در طبقه اعلاي دوزخ پاك مي‌گردد، و سرانجام حب ما آنها را نجات داده و از دوزخ به بهشت نزد ما مي‌آورد». [19] . 3ـ شخصي به امام حسن مجتبي عرض كرد: من از شيعيان شما هستم. آن حضرت فرمود: «اگر در امر و نهي ما مطيع ما هستي، راست مي‌گويي و گرنه با ادعاي اين مقام بزرگ (شيعه بودن) بر گناهانت نيفزا، نگو من از شيعيان شما هستم، بلكه بگو من از دوستان شما، و دشمن دشمنان شما هستم، در اين صورت از مرحله‌اي نيك وارد مرحله نيك ديگر شده‌اي». نظير اين مطلب در گفتار امام حسين(ع) نيز آمده است. [20] . 4ـ عصر امام باقر(ع) بود، مردي در حضور آن حضرت بر ديگران افتخار مي‌كرد كه من از شيعيان آل محمد(ص) هستم، امام باقر (ع) به او فرمود: «ادعاي دروغ چيزي نيست كه به آن افتخار كني، من از تو مي‌پرسم آيا آنچه داري و آن را براي هزينه زندگي خودت مصرف كني براي تو بهتر است يا در زندگي برادران دينيت مصرف نمائي؟». او عرض كرد: براي زندگي خودم مصرف كنم برايم بهتر است. امام باقر(ع) فرمود: «پس تو از شيعيان ما نيستي، زيرا ما انفاق براي ديگران را بهتر از انفاق براي خودمان مي‌دانيم، بلكه بگو من از محبين شما هستم، و اميد آن دارم كه اين محبت مرا نجات دهد». [21] . 5 ـ عمّار دهني يكي از شيعيان در عصر امام صادق(ع) بود، روزي در حضور ابي ليلي قاضي كوفه براي احقاق حقي گواهي داد، قاضي (كه از مخالفان بود) گواهي او را نپذيرفت و به او گفت برخيز و برو، گواهي تو پذيرفته نيست زيرا تو رافضي هستي (با توجه به اينكه مخالفان به ادعاي خود، شيعيان را رافضي مي‌خواندند يعني آنان روش خلفاي صدر اول را ترك نموده‌اند) عمار دهني در حالي كه گريان و بسيار پريشان شده بود برخاست. قاضي به او گفت: تو مردي از دانشوران و حديث دانان هستي، اگر از اين كلمه رافضي ناراحت شدي، از اين مرام بيزاري بجوي آنگاه از برادران ما خواهي شد. عمار به قاضي چنين پاسخ داد: «سوگند به خدا از اين جهت كه تو مرا رافضي خواندي گريان و پريشان نشدم، بلكه علت گريه‌ام هم براي تو بود و هم براي خودم، اما گريه‌ام براي خودم از اين رو بود كه مقام بسيار ارجمندي (شيعه بودن) را به من نسبت دادي كه من لايق آن نيستم، تو پنداشتي كه من رافضي هستم، واي بر تو، امام صادق (ع) فرمود: نخستين كساني كه رافضي خوانده شدند ساحران مصر بودند كه پس از ديدن معجزات موسي(ع) و ايمان آوردن به موسي(ع) فرعون و روش فرعون را ترك كردند، و تسليم موسي(ع) شدند، از اين رو فرعون آنها را رافضي خواند، بنابراين رافضي كسي است كه همه آن‌چه را كه خداوند ناپسند مي‌داند ترك نمايد، و فرمان خدا را انجام دهد، در اين زمان كيست كه اين گونه باشد؟ آري گريه‌ام از اين رو است اگر خداوند كه بر قلبم آگاهي دارد بنگرد، و آن را با چنين نام ارجمند (شيعه بودن) هماهنگ نداند، آنگاه مرا نكوهش فرمايد و بگويد: اي عمّار! آيا به راستي تو رافضي يعني ترك كننده باطل‌ها و بجا آورنده اطاعات هستي؟ در نتيجه با اين ادعا اگر خدا مرا ببخشد، از درجاتم مي‌كاهد، و اگر نبخشد مشمول عذابش خواهم شد، مگر اين كه شفاعت امامانم دستم را گرفته و نجاتم دهند. و اما گريه‌ام براي تو (اي قاضي) از اين رو است كه دروغ بزرگ به من نسبت دادي، اگر مرا به غير نامم كه اشرف نام‌ها است خواندي دلم برايت نگران است كه به اين خاطر گرفتار عذاب شديد الهي شوي، و بر تو هراسانم كه اگر مرا در جايگاه پايين درجات اين نام بگذاري، چگونه بدنت از عذاب چنين سخني طاقت مي‌آورد». وقتي امام صادق(ع) از پاسخ عمّار با خبر شد فرمود: اگر عمار داراي گناهاني بزرگتر از آسمان‌ها و زمين‌ها مي‌داشت، بر اثر اين پاسخش محو مي‌شد، و در پيشگاه خداوند آن چنان بر حسناتش مي‌افزايد كه هر ذره‌اي از حسناتش هزار برابر از دنيا بزرگتر است». [22] . 6ـ به امام كاظم(ع) گزارش دادند كه شخصي در بازار فرياد مي‌زند: «من از شيعيان خالص آل محمد(ص) هستم، چه كسي است كه اين پارچه‌ها را از من افزونتر (گران‌تر) بخرد؟» امام كاظم(ع) فرمود: كسي كه قدر خود را بداند خود را تباه نمي‌كند آيا مي‌دانيد مثل اين شخص چگونه است؟ اين شخص مدعي است كه من مثل سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار هستم و در عين حال در خريد و فروش، كم و زياد كرده و با دغل بازي جنس معيوبش را سالم و زيبا نشان مي‌دهد، و با حرف‌هاي چربش مشتريان را گول مي‌زند، آيا اين مثل سلمان و ابوذر و... است؟ نه هرگز ولي چرا به جاي اين ادعا (شيعه بودن) نمي‌گويد من از دوستان آل محمد(ص) هستم، دوستانشان را دوست دارم و دشمنانشان را دشمن... نظير اين مطلب در برخورد امام رضا(ع) با گروهي از شيعيان در خراسان رخ داد، و نيز امام جواد(ع) به مردي كه مدّعي تشيّع بود شبيه اين مطلب را فرمود. [23] .

پاورقي

[1] لهوف سيد بن طاوس، ص 145. (يا شيعة آل ابي سفيان...).
[2] سوره قصص، آيه 15؛ سوره صافات، آيه 83.
[3] با اينكه عبداللّه بن سبا از غلات بود به دستور حضرت علي (ع) او را سوزاندند و خاكسترش را بر باد دادند.(بحار، ج 41، ص 214 و215).
[4] شواهد التنزيل، ج2، ص 357؛ تفسير جامع البيان طبري، ج 29، ذيل آيه 7 سوره بيّنه.
[5] همان، ج 2، ص 362، تفسير روح المعاني، ج 30، ص 307.
[6] احتجاج طبرسي، ج 1، ص 210.
[7] عيون اخبار الرضا، ج3، ص 58.
[8] اعيان الشيعه، چاپ ارشاد، ج 1، ص 18 و 19.
[9] سوره صافات، آيه 83 و 84. [
[10] تفسير صافي، ذيل آيه 83 سوره صافات.
[11] سوره شعرا، آيه 88 و 89.
[12] تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 405؛ بحار، ج 68، ص 12 و 13 و 18.
[13] اصول كافي، ج 2، ص 236 و 237.
[14] بحارالانوار، ج 68، ص 164.
[15] همان، ص 153.
[16] همان، ص 164.
[17] همان، ص 82.
[18] تنبيه الخواطر (مجموعه ورّام)، ص 347.
[19] بحار، ج 68، ص 155.
[20] همان، ص 156.
[21] همان، ص 156.
[22] بحارالانوار، ج 68، ص 156 و 157.
[23] همان، ص 158، 159.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».