مولف:مرتضی مطهری
برای توضیح این نوع از شفاعت لازم است مطلبی را که در بخش قبل تحت عنوان "عذاب اخروی" مورد دقت قرار دادیم به یاد آوریم. در آن بحث، گفتیم که اعمال و کردارهایی که انسان در دنیا مرتکب می گردد، در جهان دیگر تجسم و تمثل پیدا می کنند و حقیقت عینی آنها جلوه گر می شود. اکنون می افزاییم که در آخرت نه تنها اعمال، تجسم پیدا می کنند بلکه "روابط" نیز مجسم می گردد، روابط معنوی ای که در این جهان بین مردم برقرار است در آن جهان صورت عینی و ملکوتی پیدا می کنند. زمانی که یک انسان سبب هدایت انسانی دیگر می شود رابطه رهبری و پیروی در میان آنان در رستاخیز به صورت عینی در می آید و " هادی " به صورت پیشوا و امام، و " هدایت یافته " به صورت پیرو و مأموم ظاهر می گردد. در مورد گمراه ساختن و اغواء هم همینطور است. قرآن کریم می فرماید: «یوم ندعوا کل اناس بامامهم» [1] . " روزی که هر مردمی را با پیشوای ایشان می خوانیم ". یعنی هر کسی با پیشوای خودش، یعنی با همان کس که عملا الگوی او و الهام بخش او بوده است، محشور می گردد. درباره تجسم پیشوایی فرعون نسبت به قوم خود در آخرت، می فرماید: «یقدم قومه یوم القیمه فاوردهم النار» [2] . " فرعون پیشاپیش اتباع و پیروانش حرکت می کند، پس در آتش واردشان می سازد ". فرعون که در این جهان، گمراه و پیشوای گمراهان بوده، و گمراهان دیگر قومش گام جای گام او می گذاشتند، در آن جهان نیز به صورت قائد و امام آنان مجسم می شود.
فرعون، شفیع و واسطه قوم خود می باشد هم در دنیا و هم در آخرت، شفیعی است که در دنیا موجب گناهان و ضلالتها بوده است و در آخرت واسطه رسانیدن به دوزخ و آتش. شفیع و واسطه بودن او در بردن قوم به دوزخ در جهان آخرت، همانا تجسم واسطه بودن او در جهان دنیا در گمراهی قومش است. نکته جالب در تعبیر قرآن این است که می فرماید فرعون قوم خود را در آن جهان وارد دوزخ می سازد. قرآن با این تعبیر خود تجسم تأثیر فرعون را در گمراهی پیروانش گوشزد می کند و می گوید همانطور که در دنیا فرعون آنها را وارد گمراهی کرد، در آخرت آنها را وارد دوزخ می کند، بلکه وارد کردن آنها به دوزخ در آن جهان عینا ظهور و تجسم وارد کردن آنها در گمراهی در این جهان است. البته روشن است که همانطوری که در این جهان هر یک از رهبری حق و باطل انشعابات و تقسیماتی دارد، در جهان دیگر هم چنین خواهد بود. مثلا همه کسانی که از نور هدایت رسول اکرم استضائه کرده اند و از شریعت آن وجود مبارک بهره مند شده اند به دنبال او خواهند بود و او - جانهای ما نثار قدمش - پرچمدار نیکوکاران است که در قیامت "پرچم سپاس" (لواء الحمد) را در دست دارد. در این معنای شفاعت است که رسول اکرم(ص) شفیع امیرالمؤمنین(صلوات الله علیه) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) می باشد و آنها شفیع حسنین (علیهما السلام) و هر امامی شفعیع امام دیگر و شفیع شاگردان و پیروان خویش است، سلسله مراتب محفوظ است، سایر معصومین (علیهم السلام) هر چه دارند به
توسط رسول اکرم دارند. و در همین حساب است که حتی علما از کسانی که مور تعلیم و هدایت ایشان قرار گرفته اند شفاعت می کنند. یک سلسله مرتبط و پر انشعابی بوجود می آید که گروههای کوچک به بزرگ تر می پیوندند و در رأس سلسله، حضرت رسول اکرم پیشاپیش همه می شتابند. قسیم جسیم وسیم بسیم شفیع مطاع نبی کریم روان از پیش و دلها جمله از پی گرفته دست جانها دامن وی او شفیع است این جهان و آن جهان این جهان در دین و آنجا در جنان پیشه اش اندر ظهور و در کمون اهد قومی انّهم لا یعلمون بازگشته از دم او هر دو باب در دو عالم دعوت او مستجاب بهر این خاتم شده است او که به جود مثل او نی بود و نی خواهند بود صد هزاران آفرین بر جان او بر قدوم و دور فرزندان او آن خلیفه زادگان مقبلش زاده اند از عنصر جان و دلش شاخ گل هر جا که می روید گل است خم مل هر جا که می جوشد مل است گر ز مغرب بر زند خورشید، سر عین خورشید است نی چیز دگر علت اینکه در روایات داریم که امام حسین (ع) از خلق کثیری شفاعت می کند این است که در این جهان، مکتب امام حسین (ع) بیش از هر مکتبی موجب احیاء دین و هدایت مردم شده است. همانطور که قبلا گفته شد شفاعت امام حسین (ع) به این صورت نیست که بر خلاف رضای خدا و اراده او چیزی را از خدا بخواهد. شفاعت او دو نوع است: یک نوع آن همین هدایتهایی است که در این جهان ایجاد
کرده است و در جهان دیگر مجسم می شود، و نوع دوم آن را عن قریب بیان می کنیم. امام حسین (ع) شفیع کسانی است که از مکتب او هدایت یافته اند، او شفیع کسانی نیست که مکتبش را وسیله گمراهی ساخته اند. از این نکته نباید غفلت ورزید که همانطوری که از قرآن کریم گروهی هدایت یافته اند و گروهی گمراه شده اند، از مکتب امام حسین (علیه السلام ) نیز گروهی هدایت شده و گروهی گمراه گشته اند و این مربوط به خود مردم است. خدا درباره مثلهای قرآن می فرماید: «یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به الا الفاسقین» [3] . " به سبب قرآن، گروهی را گمراه می سازد و گروهی را هدایت می کند، و جز بدکاران را گمراه نمی سازد ". ملای رومی، تمثیل عالی و زیبایی برای این مطلب آورده است، می گوید: از خدا می خواه تا زین نکته ها در نلغزی و رسی در منتها ز آنکه از قرآن بسی گمره شدند زین رسن قومی درون چه شدند مر رسن را نیست جرمی ای عنود چون تو را سودای سر بالا نبود رسن یعنی ریسمان، طناب. با طناب، هم می شود از چاه بیرون آمد و هم می شود به درون چاه رفت، تا کدام را انتخاب کنیم. قرآن و مکتب حسینی ریسمانهایی هستند که قدرت دارند بشر را از چاه نگونبختی به اوج سعادت بالا برند، یکی حبل من الله و دومی حبل من الناس است ولی اگر کسی از این دو حبل الهی سوء استفاده نمود، جرم از ریسمان نیست، علت این است که او در سر سودای بالا رفتن نداشته است و البته چنین مردمی
به وسیله قرآن و مکتب حسینی به قعر دوزخ برده می شوند و این حقیقت در جهان دیگر چنین مجسم می گردد که به فرمان قرآن و امامان به دوزخ افکنده می شوند، و این است معنی قسیم الجنه و النار بودن. در روایت از رسول اکرم آمده است: «ان القرآن شافع مشفع، و ما حل مصدق» [4] . " قرآن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است و سعایت کننده ای است که سعایتش پذیرفته می شود ". حقیقتا تعبیر عجیبی است. می فرماید: قرآن کریم، هم شفیع مؤمنان و نیکوکاران است به بهشت سعادت، و هم خصم کافران و مجرمان است به سوی دوزخ، واسطه ای است که آنان را به بهشت برین و اینان را به دوزخ می کشاند. این نوع از شفاعت را شایسته است شفاعت رهبری بنامیم و می توان آن را شفاعت " عمل " هم نامید، زیرا عامل اساسی ای که در اینجا موجب نجات یا بدبختی گردیده است همان عمل نیکوکار و بدکار است. روشن است که هیچیک از اشکالات شفاعت بر این گونه از شفاعت که شرح داده شد وارد نیست و مخصوصا شفاعت به این معنی با " عدل الهی " به هیچ وجه منافات ندارد، بلکه مؤید آن است.
[1] اسراء /. 71.
[2] هود /. 98.
[3] بقره /. 26.
[4] تفسیر عیاشی، ج 1، ص 2.