عنوان: خاتميت: نفي مسلك باب و بهاء
پديدآورنده: عزالدين رضانژاد
نشريه: زمانه
شماره نشريه: 61
سال: 1386
ماه: 7
تعداد صفحه: 72 ـ 75
زبان: فارسي
موضوع: بررسي دلايل انحرافي بابيت و بهائيت ـ نقد ديدگاه بابيان و بهائيان درباره خاتميت
از آنجا كه خواستن هر چيزي، لزوما به معناي توجه به جميع لوازم آن و وجود آنها نيست، لذا در مطالعهي بروز گرايشات انحرافي نيز بايد توجه كرد كه تا چه اندازهاي داعيان اين گرايشها، توجيهات نظري خود را سامان دادهاند. وقتي انحراف و بدعت نسبت به دين اتفاق ميافتد، موضوع بسيار پيچيدهتر ميگردد و كذب مدعاي مدعيان آشكارتر و ضعف ايشان عيانتر ميشود. پذيرش اصل خاتميت از سوي حسينعلي بهاء، از يك سو، و نفي آن از سوي عباس افندي و ديگران، از سوي ديگر، همراه با انشقاق و شكاف دروني و طرح دو شريعت، يكي به نام «بيان» و ديگري به نام «اقدس»، گوياترين دليل بر انحرافي بودن مسلك باب و بهاء ميباشد كه در اين مقاله شرح داده شده است. «خاتميت»، يكي از اصول اساسي و مشترك بين همهي مذاهب و فرق اسلامي (شيعه، سني و...) است. بر مبناي اين اصل، حضرت محمد بن عبدالله، پيامبر گرامي اسلام، آخرين پيامبر و فرستادهي الهي در روي زمين است؛ يعني، آخرين فردي است كه از سوي خداوند، به عنوان «نبي» و «رسول»، به سوي بشر فرستاده شده و دين و شريعت وي (اسلام) آخرين آيين آسماني است. آيات قرآن كريم و احاديث پيشوايان معصوم، با تعابير گوناگون، كرارا به اين اصل (خاتميت پيامبر و دين او) تصريح و تأكيد كردهاند، چندان كه احاديثي چنين، شهرت زايد الوصفي دارند: حلال محمد حلالي الي يوم القيامه و حرام محمد حرام الي يوم القيامه. [1] و (حديث متواتر منزلت): يا علي انت مني بمنزله هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي. [2] . خداوند در سورهي احزاب، آيه 40 فرموده است: «ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين و كان الل بكل شيء عليما.» «خاتم» از ريشهي «ختم» به معناي «پايان» است و طبق تصريح لغت شناسان مشهور عرب، [3] در زبان عربي به دو صورت خاتم (به كسر تاء) و خاتم (به فتح تاء) به كار ميرود. خاتم (به كسر تاء) به معني ختم كننده و پايان بخشنده است و خاتم (به فتح تاء) به معني آخر و آخرين و نيز مهري است كه پس از تنظيم و نگارش نامهها و اسناد، در پاي آن ميزنند و حكم «پايان بخشيدن» به آنها را دارد. [4] به قول لغويان: «ما يختم به» يعني وسيله ختم و پايان يافتن چيزي است (و در نتيجه، بستن طومار آن، كه «پلمب» كردن خانهها و مهر كردن سر ظروف مايعات، از همين باب و به همين معناست، و قرآن كريم با استعمال تعابيري چون «ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم» (بقره / 7) و مشابه آن [5] و نيز با به كارگيري واژهي «مختوم» و «ختام» [6] ، همين معنا را اراده كرده است. چنان كه «مختومه» شدن پرونده نيز، در اصطلاح قضات، به معناي پايان يافته قلمداد گشتن و بسته شدن آن است). اگر به نگين انگشتر نيز، «خاتم» گفته ميشود، به اعتبار استفاده از آن در مهر و مختومه كردن اسناد و نامههاست. به قول استاد مطهري: «كلمهي «خاتم» به حسب ساختمان لغوي خود در زبان عربي به معني چيزي است كه به وسيلهي آن به چيزي پايان دهند. مهري كه پس از بسته شدن نامه بر روي آن ميزدند به همين جهت، «خاتم» ناميده ميشود، و چون معمولا بر روي نگين انگشتري، نام يا شعار مخصوص خود را نقش ميكردند و همان را بر روي نامهها ميزدند، انگشتري را «خاتم» ميناميدند.» [7] . استعمال تعابيري چون «ختم قرآن» (كه به معناي خواندن كل قرآن و تمام كردن آن است)، اطلاق «مجلس ختم» به مجلس يادبود اموات (كه به اعتبار قرائت يك دوره كامل از قرآن توسط جمع حضار مجلس ترحيم براي شخص متوفي است) و نيز استعمال تعبير «خاتم اوصياء» در حق آخرين امام معصوم از تبار اهل بيت عليهمالسلام، همه و همه، هماهنگ با همان مفهومي است كه از ختم و خاتم بيان شد. آنچه را گفتيم، علاوه بر كاركرد قرآني لفظ، مفسران مسلمان و همچنين فرهنگ نويسان صاحب نام تاريخ اسلام، نيز بدان تصريح كردهاند. براي نمونه، ابوالبقاء عكبري، دانشمند مشهور، در ذيل آيهي «و لكن خاتم النبيين» نوشته است:» 1 - خاتم (به فتح تاء)، يا فعل ماضي از باب مفاعله است؛ يعني محمد (ص) پيامبران الهي را ختم كرد، 2- يا مصدر است كه بنابراين، «خاتم النبيين» به معناي ختم كنندهي پيامبران خواهد بود؛ زيرا مصدر، در اين قبيل موارد، به معناي اسم فاعل است، 3 - يان آن طور كه ديگر دانشمندان گفتهاند، خاتم (به فتح تاء) اسم است به معناي آخر آخرين، 4 - يا آن گونه كه بعضي ديگر گفتهاند، به معناي اسم مفعول است، يعني «مختوم به النبيون»: پيامبران الهي، به پيامبر اسلام، مهر و ختم شدهاند.» به نوشتهي عكبري: «چهار احتمال فوق، در صورتي است كه «خاتم» به فتح «تاء» قرائت شود، و اگر به كسر تاء نيز قرائت شود، چنان كه شش نفر از قراي سبعه اين طور قرائت كردهاند، اين كلمه به معناي «آخر و آخرين» است. خلاصه، بنابر هر يك از اين پنج احتمال، معناي آيه، اين است كه حضرت محمد (ص) آخرين پيامبر الهي است و پس از او پيامبر ديگري نخواهد آمد.» [8] . بر پايهي آنچه گفته شد، واژهي «خاتم النبيين» در آيهي 40 سورهي احزاب، به هر گونه كه تلفظ شود (چه خاتم به كسر تاء و چه خاتم به فتح تاء) به اين معناست كه حضرت محمد، آخرين پيامبر ميباشد و طومار نبوت با آمدن او ختم شده است. بر همين اساس، «خاتم الانبيا» يكي از القاب پيامبر اسلام (ص) بوده و بدين معناست كه آن حضرت، آخرين پيامبر الهي بوده و پيامبري با او ختم شده است. ضمنا دليل «خاتميت» و جاودانگي دين اسلام، فقط آيهي فوق نيست و اين معنا، علاوه بر آيهي 40 سورهي احزاب و نيز دو حديث «حلال محمد حلال الي يوم القيمه» و حديث «منزلت»، كه قبلا از آنها ياد شد، در آيات و روايات متعدد ديگر تبيين و تأكيد شده است كه نمونهوار در زير به بعضي از آنها اشاره شده است: 1 - خداوند در قرآن كريم به پيامبر دستور داده است كه بگويد: «و اوحي الي هذا القرآن لا نذركم به و من بلغ؛ [9] اين قرآن به من (پيامبر) وحي شده است تا شما و كساني را كه اين قرآن به آنها ميرسد انذار كنم.» «من بلغ» مطلق است و شامل تمام كساني كه در طي تاريخ، قرآن و تعاليم نبوي (ص) به دستشان ميرسد، ميشود. 2 - پيامبر اكرم (ص) در ضمن خطبهاي فرموده است: «انا خاتم النبيين و المرسلين و الحجه علي جميع المخلوقين اهل السموات و الارضين؛ [10] من خاتم انبيا و رسولان و حجت بر همهي آفريدگان از اهل آسمانها و زمينها هستم.» 3 - مولاي متقيان علي (ع)، در نهجالبلاغه، هنگام وصف پيامبر اكرم كرارا بر ختم نبوت و رسالت، و پايان يافتن وحي به وجود آن حضرت تأكيد كرده است. در خطبهي اول نهجالبلاغه با اشاره به سير پياپي ارسال پيامبران و انزال كتب آسماني فرموده است: «الي ان بعث الله محمدا رسول الله صلي الله عليه و آله لا نجاز عدته و تمام نبوته (تا آنكه خداوند، رسول خود محمد (ص) را براي محقق ساختن وعدهي خود و اتمام كار نبوت برانگيخت).» [11] در خطبه 72: «اللهم... اجعل شرايف صلواتك... علي محمد عبدك و رسولك الخاتم لما سبق و الفاتح لما انغلق [12] (بار خدايا... بهترين درودهايت... را بر محمد، بنده و رسولت، فرست كه خاتم پيامبران پيشين است و گشايندهي درهاي بسته).» در خطبهي 87: «ايها الناس خذوها عن خاتم النبيين صلي الله عليه و آله و سلم: انه يموت... (اي مردم اين حديث را از خاتم پيامبران فرا گيريد كه ميگويد...)». [13] در خطبهي 133: «ارسله علي حين فتره من الرسل... فقفي به الرسل و ختم به الوحي [14] (خداوند پيامبر اسلام را زماني فرستاد كه پيامبران نبودند... پس او در پي پيامبران و ارسال وحي را با او پايان داد)» و نيز در خطبهي 173: «امين وحيه و خاتم رسله (پيامبر امانتدار وحي الهي و خاتم رسولان او بود).» 4 - از امام باقر و صادق (ع) نقل شده است كه فرمودهاند: «لقد ختم الله بكتابكم الكتب و ختم بنبيكم الانبياء (خداوند به وسيلهي كتاب شما «قرآن»، كتابهاي آسماني و به وسيلهي پيامبرتان محمد (ص)، سلسله انبيا را خاتمه داد)». [15] . 5 - امام صادق (ع) فرموده است: «ان الله ختم بنبيكم النبيين فلا نبي بعده ابدا؛ [16] يعني، خداوند به وسيلهي پيامبر شما (مسلمانان) پيامبري را ختم فرمود، بنابراين ديگر تا ابد، پيامبري پس از او نخواهد آمد.» [17] . 6 - ادعيه و زيارت نامههاي اسلامي نيز (كه گنجينهي معارف است) سرشار از اشاره به خاتميت است. در اين دعاها كرارا از پيامبر اكرم (ص) به عنوان «خاتم النبيين»، [18] «الخاتم لانبيائه»، [19] «خاتم المرسلين» [20] و «خاتم النبيين و المرسلين» [21] ياد شده و خاطر نشان گرديده كه او نخستين پيامبري است كه خداوند از وي (در روز الست) پيمان گرفت و آخرين پيامبري است كه مبعوث به رسالت گرديد: اول النبيين ميثاقا و آخرهم مبعثا. [22] . چنان كه ميبينيم، در روايات فوق، پيامبر اكرم (ص) صراحتا و كرارا مظهر «ختم نبوت»، «ختم رسالت»، «ختم ماسبق»، و «ختم وحي» اعلام شده است. [23] بر پايهي اين رهنمودهاي مكرر، و نيز در تناسب با ريشهي لغوي «ختم» است كه درك عامهي مسلمانان در سراسر تاريخ اسلام از واژهي «خاتم النبيين» در آيهي شريفهي 40 سورهي احزاب، اين بوده و هست كه آن حضرت آخرين پيامبري است كه خداوند به سوي بشر فرستاده است. [24] . جالب است كه معناي فوق از واژهي «خاتم النبيين» (در آيهي 40 احزاب) و اصل «خاتميت» پيامبر اسلام را، علاوه بر اينكه باور عمومي مسلمانان بر آن استوار شده، كرارا مورد اعتراف و استعمال مؤسس فرقهي بهائيت (ميرزا حسينعلي بهاء) نيز قرار گرفته است و با توجه به اين امر، منطقا راه بر هر گونه سفسطه و توجيه نارواي بهائيان از آيهي 40 سورهي احزاب و موضوع خاتميت، مسدود ميباشد. حسينعلي بهاء در عبارات زير كه در كتابها و الواح گوناگون وي آمده، علاوه بر اطلاق عناويني چون «خاتم رسل»، [25] «خاتم انبيا» [26] و «خاتم النبيين» [27] بر شخص پيامبر اسلام، «خاتميت» آن حضرت را نيز صريحا و دقيقا به معني «انتها» و «پايان يافتن» سلسلهي نبوت و رسالت توسط آن حضرت گرفته است: 1 - الصلوه و السلام علي سيد العالم و مربي الامم الذي به انتهت الرساله و النبوه و علي آله و اصحابه دائما ابدا سرمدا. [28] يعني، سلام و درود دائمي، ابدي و هميشگي بر سرور جهان و مربي امتها، كسي كه به او نبوت و رسالت پايان پذيرفت، و بر خاندان و ياران وي باد. 2 - كما انتم تقرئون في الكتاب بأن الله لما ختم النبوه بحبيبه بشر العباد بلقائه و كان ذلك حتم محتوم؛ [29] همان طور كه شما در قرآن ميخوانيد، خداي بزرگ زماني كه نبوت را به وسيله حبيبش پايان بخشيد، بندگان را به لقاي خود بشارت داد، و اين امري حتمي و قطعي است. 3 - اعلم بأن هذه الجنه في يوم الله اعظم من كل الجنان و الطف من حقايق الرضوان لان الله تبارك و تعالي بعد الذي ختم مقام النبوه في شأن حبيبه و صفيه و خيرته من خلقه كما نزل في ملكوت العزه و لكنه رسول الله خاتم النبيين...: [30] بدان كه اين بهشت در روز (متعلق به) خداوند از هر بهشتي بزرگتر و از حقايق رضوان لطيفتر است، چون خداوند تبارك و تعالي پس از آنكه مقام نبوت را در شأن حبيباش و برگزيده از خلقش ختم كرد، همچنان كه در ملكوت عزت نازل كرد، و لكن او رسول خدا و خاتم پيامبران است... 4 - لان الله تبارك و تعالي بعد الذي ختم مقام النبوه في شأن حبيبه و صفيه و خيرته من خلقه كما نزل في ملكوت العزه: و لكنه رسول الله و خاتم النبيين وعد أبصار بلقائه يوم القيمه...: [31] زيرا كه خداي تعالي بعد از آنكه مقام نبوت را در شأن حبيب و برگزيده و بهترين فرد از بندگانش پايان بخشيده، همان طور كه در ملكوت عزت (قرآن) نازل شده است، و لكن محمد رسول خدا و خاتم نبيين است، ديدگان (عباد) را به لقايش وعده داده است.... علاوه بر اعترافات صريح و توجيهناپذير فوق، عبدالحميد اشراق خاوري، نويسنده و مبلغ مشهور بهائي، نيز جاي جاي (براي به اصطلاح اثبات اينكه مقام حسينعلي بهاء از مقام نبوت و رسالت بالاتر است!) به موضوع «خاتميت پيامبر اسلام» به معناي «آخرين پيامبر بودن آن حضرت» اعتراف كرده است: «در قرآن، سورهي الاحزاب، محمد رسول الله را خاتم النبيين فرموده، جمال مبارك [حسينعلي بهاء] جل جلاله در ضمن جملهي مزبور ميفرمايد كه: مقام اين ظهور عظيم و موعود كريم از مظاهر سابقه بالاتر است؛ زيرا نبوت به ظهور محمد رسول الله ختم گرديده و اين دليل است كه ظهور الله است و دورهي نبوت منتهي گرديد؛ زيرا كه رسول الله خاتم النبيين بوده.» [32] . اين مبلغ بهائي همچنين نوشته است: «خداوند... در قرآن مجيد حضرت رسول را خاتم النبيين ناميده و سلسلهي نبوت را به وجود مباركش ختم كرده و در سورهي الاحزاب نازل شده «ما كان محمد أبا أحد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين»، و از اين مطلب در كمال وضوح، عظمت مقام مظهر مقدس الهي و موعود ملل و اديان [بخوانيد: بهاء] ظاهر ميشود. به اين معني كه مقام آن حضرت [بهاء] رسالت و نبوت نبوده و نيست، بلكه ظهور الله و مظهر مقدس نفس غيب الغيوب است كه در قرآن مژدهي ظهورش به همين اسم نازل شده: هل ينظرون الا ان يأتيهم الله في ظلل من الغمام.» [33] . جالب است كه با وجود تمام اين تصريحات و تأكيدات كه مقام حسينعلي بهاء «رسالت و نبوت نبوده و اين منصب با ظهور پيامبر اسلام پايان يافته است»، عباس افندي با كلمات صريح حسينعلي (ذكر شده در بالا) در افتاده و باب و بهاء را پيامبراني در رديف ساير انبيا شمرده است! عبارت عباس افندي چنين است: «آن مظاهر نبوت كليه كه بالاستقلال اشراق نمودهاند مانند حضرت ابراهيم، حضرت موسي، حضرت مسيح و حضرت محمد و حضرت اعلي [باب] و حضرت جمال مبارك [بهاء]»!... [34] . نكتهي در خور توجه ديگر آن است كه حسينعلي بهاء، چنان كه فوقا ديديم، پيامبر اسلام را خاتم «رسل» [35] و «انبيا» [36] خوانده و هر دو امر «رسالت و نبوت» را به وي منتهي (و پايان يافته) شمرده است. [37] بنابراين، با توجه به نصوص ياد شده از حسينعلي بهاء، جايي براي توجيهات بيپايه و مغلطه آميزي چون اين مطلب كه در آيهي 40 سوره احزاب، «نبوت» پيامبران به وجود پيامبر اسلام ختم شده نه «رسالت» آنان، و آن حضرت «خاتم النبيين» است نه «خاتم رسولان»! [38] باقي نميماند. با توجه به آنچه گذشت، بهائيان بايد به اين سؤال اساسي پاسخ گويند كه اولا تناقض آشكار ميان كلام بهاء و جانشين وي عباس افندي را چگونه بايد حل كرد و ثانيا حسينعلي بهاء (و پيش از او: عليمحمد باب) چگونه و با چه مجوزي، پس از گذشت دوازده قرن و اندي از بعثت پيامبر خاتم اسلام و تأسيس دين جاويد او، احكام و مقررات اين دين نهايي و ابدي را منسوخ شمردهاند و به اصطلاح، كتاب آسماني جديد و شريعت تازهاي را (به نام «بيان» و «اقدس» / «بابيت» و «بهائيت») به جاي قرآن و اسلام قرار دادهاند؟! آن هم، بدين گونه كه، هنوز چند سال از تأسيس شريعت جديد به دست علي محمد باب نگذشته و به اصطلاح مركب قلم «بيان» خشك نشده بود كه احكام و مقررات وي را بهاء رسما نسخ كرد، و كتاب آسماني! جديدي با عنوان «اقدس» جاي آن را گرفت!
[1] الاصول من الكافي، محمد بن يعقوب كليني، چاپ آخوندي، تهران، 717 / 2، روايت امام صادق عليهالسلام كه با اشاره به بعثت نوبنوي پيامبران اولوالعزم همراه با كتاب آسماني جديد، ميفرمايد: «... حتي جاء محمد صلي الله عليه و آله فجاء بالقرآن و بشريعته و منهاجه فحلاله حلال الي يوم القيامهي و حرامه حرام الي يوم القيامهي...».
[2] منقول در زيارت اميرالمؤمنين عليهالسلام در روز غدير (كليات مفاتيحالجنان، حاج شيخ عباس قمي، ترجمه موسوي كلانتري دامغاني، تصحيح حسين استاد ولي، انتشارات حر، قم، 1376، ص 602) و نيز دعاي ندبه (همان: ص 882). حديث منزلت با تعابيري چون: «الا ترضي ان تكون مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي» به كرات در كتب معتبر شيعه و سني آمده است. ر. ك، صحيح بخاري، 58 / 3؛ صحيح مسلم، 323 / 2، مسند احمد بن حنبل، 174 / 1؛ سنن ترمذي، 301 / 2؛ سنن ابوداود، 29 / 1؛ سيره ابنهشام، 162 / 4؛ امالي شيخ صدوق، ص 28 و 47 و 81؛ بحارالانوار مجلسي، 254 - 289 / 37 براي مآخذ و مصادر حديث «منزلت» از كتب اهل سنت، و بحث دربارهي آن ر.ك، الغدير، علامه اميني، 199 - 201 / 3. بحراني در غاية المرام نيز حديث مزبور را با صد روايت از طريق اهل سنت و 70 روايت از طريق شيعه نقل كرده است.
[3] ر.ك، معجم مقاييس اللغة، ابنفارس، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، چاپ 2: شركت مكتبه و مطبعه مصطفي البابي الحلبي، مصر، 1390 ق، 245 / 2؛ القاموس المحيط، مجدالدين محمد فيروزآبادي، دارالجيل، 103 - 104 / 4؛ مختار الصحاح، جوهري، ص 130؛ لسان العرب، ابنمنظور، تعليقات علي شيري، داراحياء التراث العربي، بيروت 1408 ق، 25 / 4؛ مختار الصحاح، محمد بن ابيبكر بن عبدالقادر رازي، دارالكتاب العربي، بيروت 1967 و....
[4] ابوجعفر احمد بن علي مقري بيهقي (لغت شناس، نحوي و مفسر برجسته قرن ششم) در «تاج المصادر» (تصحيح و تحشيه دكتر هادي عالمزاده، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، تهران 1366، 148 / 1) مينويسد: الختم: مهر كردن و قرآن تمام كردن و ختم الله له بالخير».
[5] ختم علي قلوبكم (انعام / 46)؛ ختم علي سمعه و قلبه (جاثيه / 23)؛ اليوم نختم علي افواههم (يس / 65)؛ يختم علي قلبك (شوري / 24).
[6] رحيق مختوم (مطففين / 25)؛ ختامه مسك (مطففين / 26).
[7] مجموعه آثار استاد شهيد مطهري، جلد سوم از بخش اصول عقايد، انتشارات صدرا، 1370، فصل «ختم نبوت»، ص 155.
[8] رك: التبيان في اعراب القرآن، 100 / 2؛ خاتميت از نظر قرآن و حديث و عقل، جعفر سبحاني، ترجمه رضا استادي، صص 19 - 20.
[9] انعام / 19. براي نصوص ديگر قرآني مربوط به اصل خاتميت رك: مفاهيم القرآن، 130 - 139 / 3. [
[10] مستدرك الوسائل، محدث نوري، 247 / 3.
[11] نهجالبلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدي، چاپ 3، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، تهران، 1371، ص 6.
[12] همان، ص 54. مشابه عبارت فوق (الخاتم لما سبق)، در زيارت مطلقه اميرالمؤمنين علي عليهالسلام در نجف (منقول توسط شيخ مفيد و شهيد و سيد بن طاووس و ديگران) نيز وارد شده است: «السلام علي رسول الله... الخاتم لما سبق و الفاتح لما استقبل و المهيمن علي ذلك كله (كليات مفاتيحالجنان، ص 561) و نيز در جاي ديگر از همان زيارت: السلام من الله علي محمد رسول الله... الخاتم لما سبق و الفاتح لما استقبل و المهيمن علي ذلك كله» (همان، ص 563).
[13] همان، ص 70.
[14] همان، ص 131.
[15] الاصول من الكافي، چاپ آخوندي، تهران، 177 / 1.
[16] همان، 269 / 1.
[17] براي احاديث مربوط به خاتميت، رك: مفاهيم القرآن، 141 - 167 / 3.
[18] ر. ك، دعاي ابوحمزه ثمالي (كليات مفاتيحالجنان، همان، ص 317)، دعاي روز اول ماه رمضان، با سند صحيح منقول از امام كاظم عليهالسلام (همان، ص 365)، و دعاوي امام حسين عليهالسلام در روز عرفه (همان، صص 435 - 436)، زيارت حضرت رسول صلي الله عليه و آله در مسجد نبوي در مدينه (همان، ص 517) و زيارت آن حضرت از راه دو در روز 17 ربيعالاول (همان، ص 524)، زيارت ابراهيم فرزند پيامبر اكرم (ص) در مدينه (همان، ص 542)، زيارت فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين در مدينه (همان، ص 543) و نيز زيارت مطلقه اميرالمؤمنين عليهالسلام (همان، ص 591) و زيارت آن حضرت در روز غدير (همان، ص 596 و 614)، زيارت مطلقه امام حسين عليهالسلام (همان، ص 703).
[19] زيارت پيامبر اكرم (ص) از راه دور در 17 ربيع الاول (همان، ص 525).
[20] زيارت ابراهيم فرزند پيامبر اكرم (ص) در مدينه (همان، ص 541).
[21] در پايان دعاي وارده در شب نيمه شعبان كه به منزله زيارت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است، منقول توسط شيخ طوسي و سيد بن طاووس، آمده است: «و الحمد لله رب العالمين و صلواته علي سيدنا محمد خاتم النبيين و المرسلين...» رك: حاج شيخ عباس قمي، كليات مفاتيحالجنان، ترجمهي موسوي كلانتري دامغاني، تصحيح حسين استاد ولي، قم، حر، 1376، ص 274.
[22] زيارت پيامبر اكرم (ص) از راه دور در 17 ربيع الاول (همان، ص 527): اللهم اجعل جوامع صلواتك و نوامي بركاتك... علي محمد عبدك و رسولك... اول النبيين ميثاقا و آخرهم مبعثا».
[23] طالبين تحقيق بيشتر در اين زمينه ميتوانند به آثار گرانسنگي همچون «خاتميت از نظر قرآن و حديث و عقل»، تأليف آيت الله جعفر سبحاني، و «ختم نبوت» نوشتهي استاد مرتضي مطهري (مندرج در: جلد سوم از مجموعهي آثار استاد شهيد مطهري) مراجعه نمايند.
[24] سلم خاتم الانبياء لانه آخرهم» (معجم مقائيس اللغهي، همان، ص 245).
[25]؛ بعد از توجه، ناله منابري كه در مدن و ديار آن اقليم است اصغاء شد و به اين كلمات ذاكر - الهي، الهي، خاتم رسل و سيد كل، رسول الله روح ماسويه فداه، ما را از براي ذكر و ثناي تو ترتيب داده... و حال معشر جهلا بر ما به سب و لعن حضرت مقصود مشغولند. الهي، الهي، ما را نجات بخش».
[26] اشراقات، ص 252: «در خاتم انبيا تفكر نما، بر آن حضرت وارد شد آنچه كه افئده مقربين... را گداخت.».
[27] سورهي الملوك، چاپ تهران، ص 11؛ آثار قلم اعلي، مؤسسه مطبوعات امري، تهران 131 بديع، 21 / 5: در وصف قرآن ميگويد: «كتاب قدس حفيظ الذي نزل علي محمد رسول الله و خاتم النبيين و جعله حجه باقيه من عنده و هدي و ذكري للعالمين.
[28] اشراقات، همان، ص 293. نيز براي عبارتي به همين مضمون رك: كتاب بديع، ص 293.
[29] مائده آسماني، به اهتمام عبدالحميد اشراق خاوري، مؤسسه ملي مطبوعات امري، 260 / 4.
[30] جواهرالاسرار، ميرزا حسينعلي بهاء، ص 48.
[31] آثار قلم اعلي، 49 / 3.
[32] رحيق مختوم، 78 / 1.
[33] قاموس توقيع منيع، 144 / 1. در قاموس ايقان) / 303 - 304)... نيز تصريح ميكند كه جمال مبارك، در آيات مقدسه به صراحت ذكر كردهاند كه نبوت و رسالت به حضرت محمد (ص) انتها يافت.
[34] مفاوضات، عبدالبهاء، ص 124. در مورد آشنايي با استدلالهاي بهائيان براي اثبات عدم خاتميت حضرت رسول ر. ك، فرائد، نوشته ميرزا ابوالفضل گلپايگاني، چاپ نفقه حاج عبدالكريم تهراني، طبع به مطبعة هندية بشارع المهدي، بالازبكية»، و نقد و رد كتاب مذكور تحت عنوان «بهائي چه ميگويد»، تأليف جواد تهراني، دارالكتب الاسلامية، تهران 1346.
[35] اشراقات (الواح مباركه حضرت بهاء الله جل ذكره الاعلي، شامل اشراقات و چند لوح ديگر)، ص 246.
[36] اشراقات، ص 252.
[37] اشراقات، همان، ص 293. نيز براي عبارتي به همين مضمون رك: كتاب بديع، ص 293.
[38] به عنوان نمونهاي از اين گونه مغالطات در منابع بهائي رك: اسرار الآثار، فاضل مازندراني، 163 / 3 به بعد؛ خاتميت، روحي روشني، فصل اول و نيز ص 33 و....
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».