برگرفته از:
(نقدي بر گزارش يك مورخ بهائي مآب از گفتگوي باب و علماي تبريز)
مؤلف: سعيد باغستاني
آقاي عباس امانت (متعلق به خانواده بهائي «امانت») از مورخان معاصر است كه در غرب ميزيد و تعلق خاطرش به باب و بهاء، از خلال سطور كتابش؛ «قبله عالم»، هويدا است. اين مورخ بهائي (در گزارش مذاكره علماي تبريز با باب) از عليمحمد باب، با تعابيري چون «پيامآور» (بخوانيد: پيغمبر)، «سيد پرجاذبه شيرازي» و نيز «چهرهاي جوان و گيرا» ياد ميكند «كه نويد عصر جديدي را ميداد»! [1] همچنين، او را «پارساي فرانگر» ميخواند «كه مرجعيت علما را به مبارزه ميطلبيد»! [2] (و البته كاري به اين ندارد كه: باب توان و جرئت با علما را نداشت و اين علما بودند كه او را به مبارزه خوانده بودند). وي اعتراف باب (در مجلس علما) به ناآگاهي از علوم زمانه را «اقرار صادقانه» ميخواند [3] كه ميدانيم طنين خوش آهنگ واژه صداقت، به طور طبيعي از انعكاس «منفي» مطلب در ذهن خواننده كتاب ميكاهد و متقابلا در شرح چالش علمي علما با باب، از تعابيري گزنده همچون «استنطاق»، «تفتيش عقايد»، و «طعن و لعن و ريشخندهاي دشنام آميز» سود ميجويد [4] كه خالي از تاثير سوء در ذهن خواننده نيست. به همين نمط، بايد از اقدام وي به چهرهپردازي «منفي» از ملا محمود نظام العلماء (ملاباشي وليعهد، و قهرمان پيروز بحث با باب در مجلس تبريز) ياد كرد كه دورخيز حساب شده آن از حدود 30 صفحه پيشتر آغاز ميشود. [5] . ترديف (حساب شده) اين گونه تعابير و جملات مثبت (و بعضا كاملا «مريد گونه») از گفتار و رفتار باب، در كنار ارائه تصويري سياه از منش و روش جناح حريف، پيدا است كه خواننده را در فضاي رواني خاصي به نفع باب قرار داده و توان قضاوت علمي و عادلانه را در وي تضعيف ميكند، و اين رويه، هرگز شايسته يك اثر علمي و تحقيق بيطرفانه نيست. مورخ بزرگ ما، ضمنا وسط دعوا، «نرخ» هم تعيين ميكند و «معجزه» را. كه كار پيامبران است. همرديف «سحر» قرار ميدهد:«در تصور كودكانه ناصرالدين ميرزا، كه هنوز در سوداي جن و پري به سر ميبرد، پيام باب تنها در صورتي به دل مينشست كه وي قادر ميبود از بوته آزمايش سحر و اعجاز، موفق بيرون آيد...». [6] در حالي كه بايد از زبان شاعر نكتهسنج به وي تذكر داد كه: «سحر با معجزه پهلو نزند، دل خوشدار»! همچنين، در خلال گزارش واقعه، از زبان باب نقل ميكند كه به علماي تبريز گفته است كه «وي به راستي همان امام زمان، مهدي موعود، است كه هزاران سال [؟!] مردمان، چشم به راه بازگشتش بودهاند». و ان شاءالله اين سخن نيز تنها يك «اشتباه لپي» در نقل اظهارات باب (بلكه اشتباه مترجم در برگردان مطلب به فارسي) باشد و اشتباه عدد«هزار» سال با «هزاران»! سال ناشي از بياطلاعي عجيب او (يا مترجم كتاب) از مدت غيبت امام عصر (به اعتقاد شيعيان، و حتي گفته مكرر باب) نباشد. [7] . مع الوصف، جالب است بدانيم، گزارشي كه جناب امانت، از مذاكره علماي تبريز با باب به دست داده، به رغم «رتوشها و تك مضرابهاي حساب شده» وي در خلال گزارش، حاوي اعترافات جالبي است. عيب مي جمله بگفتي، هنرش نيز بگوي! امانت، سخن را با پيش پرده «استقبال گرم» مردم اروميه از باب، و انتظار بيصبرانه اهل تبريز نسبت به نتايج گفتگوي علما با باب، آغاز ميكند و سپس مطلب را به گزارش مذاكرات باب و علما ميكشاند كه لب آن. با حذف حاشيهپردازيها. چنين است: علما در بحث با باب، او را «رگبار» سؤالات «از صرف و نحو عربي گرفته تا سؤالات درباره متن و تفسير احاديث، شأن نزول آيات قرآني، نكات باريك الهيات و حكمت، مسائل شرعي... طب بقراطي و تأثير امزجه اربعه بر يكديگر» بستند و باب «اقرار» كرد «كه با اين علوم آشنايي ندارد». اين اقرار، علما را «جسورتر كرد... تحقير و تمسخر علما كافي بود كه دستور دولت تحقق پذيرد و مانع شود كه مردمان، دل در گرو» باب دهند. ملاباشي از او «خواست كه اگر» واقعا «صاحب كرامت است معجزي از خود بروز دهد و» سلامت «محمدشاه بيمار را به او بازگرداند». ناصرالدين ميرزا وليعهد، «شرط معامله را سهلتر كرد و از باب خواست به جاي اين كار، جواني ملاباشي را به او بازگرداند. وليعهد... ميپنداشت كه باب واقعا نيروي معجزآسا دارد، ولي پاسخ باب به اين درخواست... ساده بود: «در قوه ندارم». در عوض براي اثبات صدق مدعاي خويش، شروع به نزول آيات عربي به سبك قرآن كرد، عملي كه پيوسته آن را يگانه معجزه خود شمرده بود [كه آن هم مورد ايراد نحوي واقع شد]... تأكيد مكرر باب كه از علوم عادي سر رشتهاي ندارد، مباحثه بين» او و علما «را تشديد كرد و در اين ميان، همدلي متزلزل»ي نيز كه شاهزاده وليعهد در بدو مجلس نسبت به باب داشت «از دست رفت. شور و اشتياق شاهزاده رفته رفته مبدل به بيتفاوتي و حتي بيحوصلگي گرديد، تا آن كه باب، در عكسالعمل به تهمت كفر و شيادي از جانب علما، با عصبانيت براي بار نخست علنا گفت كه وي به راستي همان امام زمان، مهدي موعود، است كه هزاران سال مردمان چشم به راه بازگشتش بودهاند. اين ادعاي شگرف، فرياد اعتراض مجتهدين خروشيده را به اوج رساند. طعن و لعن و ريشخندهاي دشنامآميز آنان باب را واداشت با غيظ بپرسد «مگر من مسخرهام؟ و بعد در طول بقيه محاكمه به اعتراض ساكت ماند». در «تصور» وليعهد پيام باب، تنها در صورتي به دلش مينشست كه وي قادر ميبود از بوته آزمايش... اعجاز، موفق بيرون آيد. رفتار و كردار باب هر چقدر هم شگفتانگيز، باز فاقد آن نفس مسيحايي بود كه بتواند هزاران تن، از جمله شخص وليعهد، را مريد خويشتن سازد... مجتهدين تبريز... آن زيركي را داشتند كه ناصرالدين را از تمايل به جانب مدعي جوان باز دارند. و اين واقعيت، امكان سازش باب را با دولت قاجار تيرهتر كرد...». [8] . اين گونه اعترافات، پيدا است كه نه تنها شيفتگان باب و بهاء را خشنود نميسازد، بلكه طبل رسواييشان را نيز از بام ميافكند. لهذا بعيد نيست كه اختلافي كه (گفته ميشود) اخيرا بين محفل بهائيت و امانت بالا گرفته ناشي از همين بياحتياطيها! باشد. كه اميدواريم جناب امانت، «حقيقت» را بيش از «افلاطون» دوست داشته و راست راه «درك» حقيقت و «اعتراف» بدان را بياعتنا به سرزنشهاي خار مغيلان، و با قوت بيشتر، ادامه دهد. ايدون باد!
[1] ر.ك، قبله عالم، صص 141 -139.
[2] همان، ص 139.
[3] همان، ص 141.
[4] همان، ص 138 و 141 -140.
[5] ر.ك، ص 110 و بعد. مثلا شوخي ادبي فرهاد ميرزا (شاهزاده فاضل و اديب قاجار) با نظام العلماء در يك نامه را، كه نظير آن در مكتوبات ادباي آن زمان به يكديگر كم نيست، دستمايه اين نتيجهگيري نادرست قرار داده كه نظام العلماء، با اندرزهاي عرفانياش «خود را موضوع شوخي و دستاندازي محافل درباري ساخته بود»! ادعايي كه بسيار «لاغرتر» از دليل آن است.
[6] همان، ص 142. در ادامه مينويسد:«باب، خود را نه ساحري با يد بيضا، بلكه پيامبري ميپنداشت كه بر ادعاي مهدويت خود تكيه ميكرد». ميبينيد كه موساي پيامبر را كه يكي از معجزاتش؛ «يد بيضا» (دست نوراني) بود، ساحري! با يد بيضا ميخواند.
[7] از كسي چون امانت، كه ژست علمي و تحقيقي به خود گرفته است، طبعا نميتوان توقع داشت كه صريحا و با ادبياتي از سنخ ادبيات مبلغان بابي و بهائي (نظير مؤلف نقطة الكاف و اشراق خاوري و فيضي و ابوالفضل گلپايگاني و حتي حسن موقر باليوزي) شيفتگي خويش به حضرت رب اعلي و حضرت احديت (بخوانيد: باب و بهاء) را بر ملا سازد. ناگزير بايد در پس نقاب تحقيق علمي پنهان شد و چنانچه قرار است گامي در جهت تبليغ اين مسلك، يا دست كم توجيه و تبرئه مدعيان آن از نسبتها و اتهامات، برداشت، اين كار را با ژست علمي و در قالب تحقيقات آكادميك پيش برد....
[8] همان، صص 143 -138.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».