سرشناسه : اديب، عادل
عنوان قراردادي : الائمه الاثناعشر(ع) دراسه تحليله. فارسي
عنوان و نام پديدآور : زندگاني تحليلي پيشوايان ما ائمه دوازدهگانه(ع) / تاليف عادل اديب ؛ ترجمه اسدالله مبشري.
مشخصات نشر : تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۳۸۸.
مشخصات ظاهري : نه ، ۲۳۴ص.
شابك : ۱۸۰۰۰ريال(چاپ بيست و دوم) ؛ ۲۵۰۰۰ريال ( چاپ بيست و سوم ) ؛ ۳۶۰۰۰ ريال (چاپ بيست و پنجم) ؛ ۲۶۰۰۰ ريال 978-964-476-173-7 :
وضعيت فهرست نويسي : فاپا(چاپ بيست و چهارم)
يادداشت : پشت جلد به انگليسي : Adel Adib.The biography of our leaders ... .
يادداشت : چاپ بيست و دوم: ۱۳۸۶.
يادداشت : چاپ بيست و سوم : ۱۳۸۷ .
يادداشت : چاپ بيست و چهارم.
يادداشت : چاپ بيست و پنجم: ۱۳۸۹.
يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.
موضوع : ائمه اثناعشر
موضوع : امامت
شناسه افزوده : مبشري، اسدالله، ۱۲۸۸ - ۱۳۶۹.، مترجم
شناسه افزوده : دفتر نشر فرهنگ اسلامي
رده بندي كنگره : BP۳۶/۵/الف۴الف۹۰۴۱ ۱۳۸۸
رده بندي ديويي : ۲۹۷/۹۵
شماره كتابشناسي ملي : ۱۱۷۵۵۱۳
امام سجاد، در بدترين زمان از زمانهايي كه بر دوران رهبري اهل بيت گذشت ميزيست. چه، او با آغاز اوج انحرافي معاصر بود كه پس از وفات رسول اكرم (ص) روي داد و در پيش از آن سخن گفتيم. اما مطلبي كه دربارهي آن انحراف اكنون بايد گفت اين است كه انحراف از زمان امام سجاد (ع) كمكم شكلي آشكار به خود گرفت. اما نه فقط از جنبهي مضمون بلكه در سطح شعارها و كلمات كه از طرف زمامداران، هم در سطح عمل مطرح شده بود، هم در رسوخ دادن و تنفيذ واقعيت حال زمامداران پس از شهادت امام حسين (ع)، ماهيت و زشتيهاي حكومت، از جهت نظري و عملي براي مردمي كه اينك واقعيت امامان (ع) را درك كرده بودند، نمايان گرديد. امام (ع) با همهي محنتها و بلاها كه در روزگار جد بزرگوارش اميرالمؤمنين (ع) روي داده بود همزمان بود. او سه سال پيش از شهادت امام علي (ع) متولد گرديد. وقتي به جهان ديده گشود، جدش اميرمؤمنان (ع) در خط جهاد جنگ جمل غرق گرفتاري بود و زان پس با امام حسن (ع) در محنت و در [ صفحه 155] گرفتاريهاي فراوان او ميزيست. او همهي اين رنجها را طي كرد تا خود به طور مستقل روياروي گرفتاريها قرار گرفت. محنت و رنج او وقتي بالا گرفت كه لشكريان بنياميه در مدينه وارد مسجد رسولالله شدند و اسبهاي خويش را در مسجد بستند. آن مسجد جائي بود كه انتظار آن ميرفت كه مكتب رسالت و افكار مكتب، از آن جا در سراسر جهان انتشار يابد، اما بر عكس، آن مكان مقدس در عهد آن امام (ع) به دست سپاه منحرف بنياميه افتاد و آنان نيز بيپروائي را از حد گذراندند و حرمت مدفن مقدس رسول اكرم و مسجد او را هتك نمودند. ميتوان آن زمان را كه امام سجاد در آن ميزيست دشوارترين و بدترين زماني تصور كرد كه بر آن امام بزرگوار (ع) گذشته است. آغاز آن روزگار، اوج انحراف را در زمان مجسم ميكند و امام (ع) در آن هنگام بيش از ديگر پيشوايان (ع) مورد آزمايش قرار گرفت. كشتن، سادهترين وسيلهاي بود كه در آن كشاكش به كار ميرفت، چه، مثله كردن جسدها از روي كينه و انتقام، و حلق آويز كردن از درختان، بسيار معمول بود. دستها و پاها را ميبريدند و شكنجههاي گوناگون بدني از جمله چيزهائي بود كه هميشه از آن سخن ميرفت. قيام پدر بزرگوار آن امام (ع) و پايان فاجعهآميز آن در كربلا توجه مردم را به گناهكاريشان جلب كرد و كينه و نفرت آنان را به بنياميه برانگيخت. اين مطلب را پس از قيام حسين (ع) و شهادت او آشكارا در ملت اسلام مشاهده ميكنيم و ميبينيم كه بسياري از مسلمانان از آن واقعه احساس گناه كردند و ملت در جهت تكفير امويان به حركت درآمد و كينه و نفرتش به بنياميه روزافزون گرديد. نتيجه و تعبير طبيعي تكفير بنياميه و دردل گرفتن كينهي آنان «قيام» بود و قيام نيز روي داد. بيشتر قيامهائي كه روي داد، سبب عاطفي داشت نه تعلقي. زيرا مردم [ صفحه 156] هنوز درك نميكردند كه امويان تا چه اندازه از اسلام دورند. [1] .
موضع امام سجاد (ع) درين معني، يعني احساس گناهكاري، موضعي مثبت بود و در آن به خوبي ايستادگي كرد و براي پيش راندن مسلمانان به سوي نفرت از بنياميه و افزودن مبارزهجويي با آنان، ازين احساس و عامل رواني استفاده كرد و آن را براي رسيدگي به حساب زمامداران اموي، عاملي مهم محسوب داشت. امام علي بن الحسين (ع) كوشيد، اين احساس گناه را شعلهور سازد و بر مهيب آن بيفزايد. پس به گروهي انبوه از مردم كوفه گفت: «اي مردم شما را به خداي، آيا ميدانيد كه به پدرم نامه نوشتيد و با او نيرنگ باختيد؟ از دل و جان با او پيمان بستيد و ميثاق كرديد و بيعت نموديد اما او را كشتيد؟ دستتان بريده باد... وقتي رسول الله (ص) به شما بگويد خاندان مرا كشتيد و حرمت مرا شكستيد، پس، از امت من نيستيد با چه چشمي به او خواهيد نگريست» [2] . اين احساس گناه، عاملي بود پيوسته شعلهور، كه مردم را براي شورش و انتقامخواهي، دائم به جلو ميراند. امام (ع) توانست هر وقت فرصتي به دست ميآمد، مردم را به انقلاب بر ضد امويان برانگيزد و پيوسته اين كار را از سر ميگرفت، و آن شعله، نه فرو مينشست نه خاموش ميشد [3] . آن جو ناآرام و لبريز از شورش و اضطراب، بنياميه را واداشت تا جنبشهاي امام سجاد (ع) و كارهاي او را زير مراقبت شديد قرار دهند و هر حركتي كه از او سر ميزد به شورشي نو تفسير ميشد كه ناچار حكومت منحرف [ صفحه 157] بنياميه هدف آن بود. از گذرگاه آن محيط ناآرام و مضطرب، امام (ع) بايستي راه و روشي نو مييافت تا با آن محيط و شرايط بسيار دشوار، بتوان روبرو شد. پس ناچار، به علت مسئوليتي كه نسبت به امت داشت، و براي پشتيباني از شريعت، با احتياط، برنامه حاكمان منحرف را تحت نظر قرار دهد و مراقبت شديد آنها را كه با بيم و ترس آميخته بود و براي انتقام از او طرح ميشد، مورد توجه قرار دهد. امام (ع) به اين سبب، اسلوب دعا را به كار برد و بسيار هم به كار برد. دعاهاي او داراي نوعي معاني است كه رويدادهاي عصر او را تفسير ميكند و از مفاهيم تبليغ و پيريزي بناي امت لبريز است. «بنابراين امام ديد كه بايد سخنان و آراء خود را در جامهي خشونت انقلابي نپوشد. اگر چه در واقع مفاهيم آن گفتارها شديدتر از خشونت و شورش بود. او تعابير آن را در جامهي اشارات و تحريك مستقيم بياراست. او مشاهده كرد كه نظريات اسلام و راهها و روشهاي آن، حرمت خود را از دست داده و متروك گرديده است، پس سخنانش در صورت شكايت و دعا شكل گرفت ودر آن، هر چه از شورش و تحريك به قيام كه ميخواست گنجانيد» [4] .
امام سجاد (ع) از دو راه عملي، با امت و پيروان خود روبرو گرديد. 1- يكي راه برانگيختن وجدان انقلابي افراد مسلمان و متمركز ساختن و برانگيختن احساسشان به گناه و ضروري بودن جبران آن گناه بود. [ صفحه 158] امام كوشيد كه دژ وجدان و ارادهي اسلامي را از فرو ريختن حفظ كند و شخصيت اسلامي و كرامت انساني را در مقابل حاكمان منحرف، از تنزل و فرومايگي نگاهدارد. از اين روي ميبينيم كه امام (ع) اعلاميههاي عمومي صادر ميفرمود و هر مسلماني را كه عليه زمامداران منحرف به شورش دست ميزد، ميستود و از او به گرمي استقبال ميكرد و او را سپاس ميگفت. هنگامي كه محمد بن حنفيه با فرستادهي مختار ثقفي نزد امام (ع) آمد تا در باب قيام مختار با او (ع) مشاوره كند، امام با سخني كلي كه فقط به مختار اختصاص نداشت، تقاضاي محمد حنفيه را پذيرفت. سخنان او شامل همهي مسلمانان و به گونهاي بود كه مردم را واميداشت روياروي ستم بنياميه و زمامداران منحرف آن بايستند. 2- طريق دوم، از راه تهيهي برنامهي فكري و آگاهي عقيدتي و رواني امت بود. علي بن حسين (ع) در حقيقت دومين مؤسس مدرسه بزرگ اسلامي بود. خانه و مسجد، مدرسهي او بود و طلاب در آن جا و در پيرامون وي جمع ميشدند و بعدها شاگردانش، سازندگان تمدن اسلامي شدند و مردان تفكر و قانونگذاري و ادب اسلامي گرديدند [5] . امام (ع) در دوراني پر اهميت براي افزودن بر دانشمندان و راويان احاديث خود در علوم و فنون گوناگون قيام نمود. صحيفهي سجاديه كه انجيل آل محمد است از آثار اوست. اين اثر از ثروتهاي فكري است كه با وضع قواعد اخلاقي و اصول فضايل و علوم توحيد و غير آن از ساير آثار متمايز است. امام علي بن حسين (ع)، مشكلات و گرفتاريهاي فكري را كه كرامت و ارزش دولت اسلامي را تهديد ميكرد و رهبريهاي منحرف را، به عنوان نمايندهي حقيقي اسلام، پاسخ ميگفت. هم آن سان [ صفحه 159] در مورد مشكلي كه نامهي قيصر روم به عبدالملك بن مروان ايجاد كرده بود، وقتي خليفه از پاسخ گفتن به نامه در همان سطح باز ماند، علي بن حسين (ع) آن خلاء را پر كرد و به شكلي پاسخ گفت كه هيبت اسلام را محفوظ نگاه داشت و با توجه به مشكلاتي كه دولت با آن روبرو گرديده بود و بحراني كه دچار آن گرديده بود، مصلحت والاي اسلام را در نظر گرفت. بنابراين موضع پيشوايان در قبال جامعهي اسلامي كه از حيث مادي و عقيدتي از طرف دشمنان احاطه شده بود، موضعي بود كه به طور ناآشكار و نامعلوم، حكومت تأييد ميگرديد مبادا حكومت از آن دچار انحراف گردد و تأييد امام را براي مشروع جلوه دادن خود، لباس شرعي گرداند و مجوز قانوني قلمداد كند. خلاصه مطلب اين كه امام هميشه مصالح والاي اسلام را در نظر ميگرفت و از آن نظر، به حكومت مساعدت ميفرمود، و توجه داشت كه حكام وقت، عنايت امام را دليل مشروع بودن خود جلوه ندهند و از اين راه مردم را نفريبند. از اين رو بود كه فعاليتهاي امام (ع) بر حسب شرايطي كه با آن روبرو ميگرديد، گسترش مييافت يا به پنهان عمل ميشد. زيرا با فشار دستگاه حاكم و ناتواني آن، تناسب عكس داشت.
دريغا كه نزد بعضي از مورخان اين تصور خطا، شايع است كه: «پيشوايان شيعهي اماميه از فرزندان حسين (ع) پس از كشتاري كه در كربلا روي داد، از سياست كناره گرفتند و به ارشاد و عبادت و انقطاع از دنيا پرداختند» [6] . و برخي نيز به خطا گمان كردهاند كه پيشوايان شيعه مردمي مظلوم و ستمكش بودهاند. اينان چنين پنداشتهاند كه اين پيشوايان (ع) مظلوم، از مركز [ صفحه 160] رهبري دوري ميجستهاند و امت به اين دوري گزيدن آنان اقرار دارد و پيشوايان به سبب دور شدن از رهبري، انواع محروميتها و شكنجهها را ميچشيدهاند [7] . و بر اين گفتهي خود، به تاريخ زندگاني امام سجاد (ع) استناد ميكنند و دوري جستن او را از زندگاني عمومي اسلامي دليل ميآورند و جدائي ظاهري او را از رهبري در كار سياست، حجت نظر خود ميدانند. بديهي است كه سبب اين تصورات خطا كه دامنگير مورخان شده است اين است كه براي آنان اين معني روشن شده است كه عدم اقدام پيشوايان به قيام مسلحانه بر ضد وضع حكومت روز، و تفويض جنبهي رهبري سياسي به ديگري، به معناي خودداري آنان از رهبري بوده است. تاريخنگاران، همين معني را چسبيدهاند كه رهبري جز به عمل مسلحانه اطلاق نميگردد. اما امام سجاد (ع) به اين امر ايمان داشت كه تا وقتي از طرف پايگاههاي مردمي و آگاه پشتيباني نشود، تنها در دست گرفتن قدرت براي تحقق بخشيدن به عمل دگرگونسازي اجتماع اسلامي كافي نيست. پايگاههاي مردمي نيز بايد به هدفهاي اين قدرت آگاه باشند و به نظريههاي او در حكومت ايمان داشته باشند، و در راه حمايت از آن حركت كنند و مواضع آن را براي تودهي مردم تفسير نمايند و در برابر تندبادها با استواري و قدرت بايستند. [8] . امام سجاد (ع) اين مقدورات را نداشت و به علت نداشتن چنين پايگاه مردمي كه با آگاهي و اخلاص از او پشتيباني كنند شكايت ميفرمود. امام اين واقعيت را در تحليلي جالب و دقيق براي ما بيان ميكند و ميفرمايد: «پروردگارا، در پيشامدهاي ناگوار روزگار به ناتواني خويش نگريستم و درماندگي خود را از جهت ياري طلبيدن از مردم در برابر كساني كه قصد [ صفحه 161] جنگ با من داشتند ديدم و به تنهائي خود در برابر بسياري كساني كه با من دشمني داشتند، نظر كردم» [9] . اينك مشاهده ميكنيم كه امام (ع) موضع خود را با آگاهي از دشمنان خويش تعيين كرده است و شرايط پيروزي جستن بر آنان را بيان فرموده است. چه، پيروزي نزد امام (ع) بر وجود ياران و تودهي آگاه مبتني بود تا از تنهائي و ناتواني خود بر نيروي نافذ و منظمي منتقل گردد تا از خلال نفوذ پايگاههاي آگاه مردمي و نيروي رهبري، عمل آن پايگاهها بر آن چه اسلام واجب كرده بود توانا باشد. امام (ع) اين معني را بدين گونه بيان ميفرمايد: «به تنهائي خود در برابر بسيار كسان...» پس شرايط پيروزي جستن اين بود كه آن عده افراد عاطفي كه نه كميت داشتند نه كيفيت، به تعدادي مردم آگاه تبديل گردند كه داراي كيفيت باشند. به خصوص پس از آن كه نسلهاي بيقدرت و وارفته در سايهي انحراف به وجود آمده بودند، در دست گرفتن جنبش شيعي براي رسيدن به حكومت براي هدفي بزرگ ميسر نميگرديد. بلكه پيش از آن امر بر آماده كردن سپاه عقيدتي متوقف بود كه به هدفهاي امام ايمان داشته باشند و از برنامهي او در زمينهي حكومت پشتيباني كنند و از دستاوردهايي كه براي امت حاصل ميشد حراست نمايند». اما آن چه دربارهي پيشوايان و اهل بيت از فرزندان حسين (ع) ميگويند كه از سياست كناره جستند و از دنيا بريدند، نظري است كه واقعيت زندگاني امامان (ع) را كه سرا پا نشان دهندهي شركت فعال و مثبتي است كه بر عهده داشتند، تكذيب ميكند و نفي مينمايد. پس، از اين دلبستگيهاي امام سجاد (ع) به امت و رهبري تودهها كه [ صفحه 162] داراي محيطي گسترده بودند و در همهي طول خط مكتب از آن سود ميجستند، معلوم ميشود كه رهبري امام (ع) ناگهاني يا صرفا بر اساس نسبت داشتن با رسول الله (ص) به دست نيامده بود. كساني كه با رسول اكرم (ص) نسبت داشتند بسيار بودند، بلكه رهبري بر اساس تفويض اين سمت و نقش مثبتي بود كه امام در قبال امت، با وجود آن كه او را از مركز حكومت دور نگاه داشته بودند بر عهده داشت. آري، امت غالبا رهبري را رايگان به دست كسي نميسپارد و هيچ فردي رهبري امتي را به رايگان بدست نياورده است و بي آن كه دست كرم بگشايد بر قلوب امت دست نيافته است و امت در زمينههاي گوناگون اين معني را درك ميكند و در حل مشكلات و نگاهداري مكتب، مورد استفادهي امت قرار ميگيرد. ميبينيم فرزدق در اين زمينه دربارهي علي بن حسين زينالعابدين (ع) قصيدهاي تنظيم كرد كه مطلع آن چنين است: «هو الذي تعرف البطحا وطاته و البيت يعرفه و الحل و الحرم اينك آن كس كه سرزمين مكه گامهاي او را ميشناسد و خانهي خدا، نيز حل و حرم به حال او آگاهند... [10] . اينك ميبينيم، چگونه هيبت فرمانروائي و سلطنت نتوانست در ميان جمعيت انبوه امت درموسم حج براي هشام كه خليفه بود راه بگشايد تا به حجرالاسود دست يابد. اما همان دم رهبر از اهل بيت توانست تودههاي عظيم [ صفحه 163] را چنان به خود جلب كند كه مانند برق زدگان براي مقدم او (ع) در مقابل حجرالاسود راه بگشايند. همهي اين رويدادها و مظاهر، براي رهبري تودهاي كه پيشواياني از اهلبيت در طول خط مكتب در آن ميزيستند، ثابت ميكند كه روش آنان، روش اثباتي بوده است و احساس امت در دوران رهبري آنان در حمايت مكتب، فعالانه بوده است. از طرف ديگر ميبينيم امام سجاد (ع)، قيام مسلحانه را به صورت مستقيم بر ضد حاكمان منحرف و گمراه به كليه مسلمين انقلابي واگذاشت تا با فداكاري خود وجدان اسلامي و ارادهي اسلامي را از خطر سقوط و نابودي حفظ كنند. از اين روي بود كه امام (ع) عموم مردم را آگاه ساخت و با سخناني سپاسآميز و گرم و صميمانه، خطاب به همهي مسلمانان، آنان را برانگيخت تا مسئوليت كار انقلابي را بر ضد بنياميه بپذيرند و امت اسلام را در مقابل حكام گمراه از تنازل شخصيت و سقوط كرامت انساني محفوظ بدارند. امام، از جنبه انقلابي به صورتي كه مستقيما عهدهدار آن گردد، كنارهجوئي فرمود و به اين بسنده كرد كه كار قيام را به كساني واگذارد كه در اين مورد بر پاي برميخيزند و آنان را با سپاس و تهنيت، گرم كار كند. اما در جنبهي سياسي، از رهبري خودداري نفرمود و تنها به عبادت روي نياورد. اين مطلب، اختلاف شكل عمل سياسي است كه شرايط اجتماعي كه هر امام در طي آن زيست ميكند، آن را محدود ميسازد. به عبارت ديگر، وضع اجتماعي كه هر امام در آن زيست ميكرد، شكل كار سياسي او را محدود ميساخت. اين تصورات و افكاري كه بر زبان بعضي از مورخان شايع شده است، با وجود اين كه اشتباه است از جنبهي عملي نيز خطري به حساب ميآيد. زيرا در حقيقت براي انسان منفي باف و روحيههاي انزواطلب و دوري جوئي از مشكلات، امت و زمينههاي [ صفحه 164] رهبري امت، اين معني خوشايند است. [11] . اين طرز فكر غلط را بعضي از مورخان شايع كردهاند و گفتهاند كه پيشوايان از نظر سياسي گوشهنشين بودهاند و بعضي از متفكران و علماء دين نيز مردم متدين را مخاطب قرار دادهاند كه در ترك فعاليتهاي سياسي، پيرو پيشوايان (ع) باشند. زيرا اشتغال به جنبهي سياسي، با طبيعت اين اسلام متباين است.» [12] . در واقع اين نظر و عقيده در مورد پيشوايان به وجود نيامد مگر بعد از به وجود آمدن انديشهي تجربهي تشيع روحي به صورتي منفصل از تشيع سياسي. آن نيز در ذهن فرد شيعي ايجاد نشد مگر پس از آن كه تسليم واقعيت گرديد و اخگر تشيع در دل و جان او به خاموشي گرائيد. تشيع در دل او تبديل به شكلي محدود شد، نه براي ادامه رهبري اسلامي در ساختن امت و انجام برنامه دگرگون سازي بزرگي كه رسول اكرم (ص) آغاز فرموده بود. سپس به عقيدهاي متحول گرديد كه آن تنها عقيده قلبش را تسكين ميداد و به او آرامش ميبخشيد. تشيع، آن سان كه واقعيت آن است، نوعي ساخت معين براي پيوند دادن رهبري اسلامي است، و رهبري اسلامي جز در دست گرفتن عمل دگرگونسازي كه رسول اكرم (ص) آغاز فرمود تا بناي امت را بر اساس اسلام، كامل فرمايد، معناي ديگر ندارد. پس ممكن نيست چنين تصور كرد كه پيشوايان (ع) از جنبهي سياسي دست برداشتند مگر اين كه بپذيريم كه از تشيع و اسلام دست برداشته باشند [13] . پيشوايان (ع) با وجود توطئههايي كه دشمنان ميكردند تا آنان را از زمينه حكومت دور سازند پيوسته مسئوليت خود را در نگاهداري مكتب و تجربهي اسلامي و مصون نگاه داشتن آن از فرو افتادن در ورطهي انحراف و جدا شدن [ صفحه 165] از مبادي و معيارها و ارزشهاي آن به گونهاي كامل تحمل ميكردند و هر وقت انحراف شدت مييافت و از خطر فرو افتادن در ورطهي نابودي بيم ميداد، پيشوايان (ع) بر ضد آن حوادث تدبيرهاي لازم ميانديشيدند، و هر گاه تجربهي اسلامي و عقيدتي در تنگناي مشكلي گرفتار ميآمد و رهبريهاي منحرف به حكم بيكفايتي از درمان آن ناتوان ميشد، امامان به نشان دادن راه حل و حفظ امت از خطرهائي كه او را تهديد ميكرد مبادرت ميفرمودند. [ صفحه 166] مرحله دوم در اين مرحله، كوشش پيشوايان (ع) با ابراز و مرز بندي چهارچوب مخصوص و تفصيلي براي توده ي شيعه يعني توده اي كه صفت آنان، توده ي مؤمن و نگاهدارنده ي خط حقيقي اسلام است مقصور گرديد. اين چهارچوب مخصوص تفصيلي، اطلاعاتي نبود كه در روزگار پيشوايان مرحله ي نخستين، چهارچوب تشيع را براي همه ي مردم مشخص سازد. فعاليت اساسي پيشوايان مرحله ي نخستين اين بود كه با صدمه ي انحراف روبرو گردانند. و اسلام را حمايت كنند و آنرا به عنوان شريعت، بدون هيچ تحريفي كه محتواي آنرا زشت گرداند، نگاه دارند و روح جنگجوئي را كه امت در طي سالهاي انحراف پس از وفات رسول الله (ص) از دست داده بود به او بازگردانند. اما مرحله ي دوم براي پيشوايان در اين خلاصه مي شد كه بيش از آن چيزي كه پيشوايان مرحله ي نخستين در آن توفيق يافته بودند به شيعه شكل متمايز بدهند. [ صفحه 167] انديشه ي بعضي از مورخان در مورد پديدار شدن تشيع خطا است . آنان پنداشته اند كه فكر تشيع در تاريخ اسلامي پديده اي عارضي است و بر اين عقيده اند كه تشيع، به تدريج و به طور متطور از خلال رويدادهاي اجتماعي به روز كرد تا آنجا كه مظاهر آن به تدريج و گام به گام پيش آمد تا در آغاز اين مرحله آشكار گرديد و در تاريخ اسلام شكل گرفت. اما تشيع به شكل صحيح خود، در چهار چوب اساس دعوت اسلامي به وجود آمد و در برنامه ي نبوي كه رسول خدا اساس آنرا به فرمان حق تعالي براي حفظ آينده دعوت نهاد تجسم يافت. آري تشيع اين چنين به وجود آمد نه مانند پديده اي عارضي و ناگهاني در تماشاخانه ي حوادث . تشيع به عنوان نتيجه اي ضروري از طبيعت تكوين دعوت و نيازها و شرايط اصلي آن پيدا شد. به عبارت ديگر براي اسلام الزامي بود كه تشيع را به وجود آورد و به معناي ديگر رهبر نخستين اسلام را واجب بود كه رهبر بعد از خود را آماده كند و با دست او و جانشينان او پرورش و نمو انقلابي اسلام را ادامه دهد. آري در برنامه ريزي پيشوايان در روياروئي و تركيب و تكوين آن، گوناگوني وجود داشت . اما با خواسته هاي اسلام و آنچه در همه ي مراحل مستلزم آن بود، توافق داشت. پيشوايان اين مرحله، حضرت باقر و حضرت صادق و [ صفحه 168] حضرت كاظم عليهم السلام، مساعي خود را به كار بردند تا اين چهارچوب تفصيلي را براي توده ي شيعه ابراز دارند و از خلال شرايط دقيق اجتماعي، بهترين برنامه ي ممكن را ارائه دهند.
[1] قيام حسين (ع) از محمد مهدي شمس الدين.
[2] اعيان الشيعه ص 323 - 321.
[3] قيام حسين (ع).
[4] زينالعابدين - سيد الاهل.
[5] الموسوعة - ص 660.
[6] بحث در ولايت - صدر.
[7] نقش پيشوايان.
[8] بحث در ولايت - صدر.
[9] نقش ائمه. [
[10] در مكه معظمه منطقهاي است كه به آن حرم گويند (شعاعي به فاصلهي يك فرسنگ يا بيشتر به مكه مانده) كه جز مسلمانان هيچكس به آن جا راه ندارد. حرم داراي احكامي است و يكي اين است كه مجرمي را كه به آن جا پناه برد نميتوان دستگير كرد و هيچ حيواني جز حيوانات موذي را نميتوان در آن منطقه از بين برد. باري صيد حرم جايز نيست و هر جا كه بيرون از حرم باشد آن را «حل» گويند و اعمالي كه در حرم روا نيست در آن جا رواست (م).
[11] نقش پيشوايان.
[12] اشاره به گفتگوي دكتر صادق مهدي سعيد در نجف اشرف.
[13] بحث در ولايت - صدر.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».