عنوان : نقش زنان در نهضت حسيني
پديدآورندگان : زهرا فخر روحاني(پديدآور)
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان
توصيفگر : قيام عاشورا
نوازندگان
وضعيت نشر : قم: مؤسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
ويرايش : -
خلاصه :
مخاطب :
يادداشت : , ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكي
شناسه : oai:tebyan.net/3842
تاريخ ايجاد ركورد : 1387/11/3
تاريخ تغيير ركورد : 1387/11/3
تاريخ ثبت : 1389/6/28
قيمت شيء ديجيتال : رايگان
يكي از شگفتيهايي كه در حادثه كربلا به وضوح مشاهده ميشود، و چهره حماسي حادثه عاشورا را برجستهتر ميسازد، حضور فعال همه اقشار اجتماع در تولد آن تحوّل عظيم بوده است.كارواني كه از شهر مكّه و از لابه لاي مناسك حج راه خويش را يافته و راهي سرزمين حماسه و عشق «كربلا» ميشود، كارواني است متشكل از زن، مرد، پير، جوان،نوجوان، خردسال و حتي كودك شيرخوار و غلام و برده.بررسي داستان كربلا و نقش اقشار مختلف اجتماعي در اين حركت پيام آور نكات قابل توجهي است كه از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره كرد:الف) ايجاد تحولهاي اجتماعي، تنها با تحوّل در كليه اقشار اجتماع متصور و ممكن است.ب)(اِنَّ اللّه لايُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّي يُغَيِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ)برخلاف قوم حضرت موسي (ع) كه او را در برابر صحنه نبرد با دشمنان تنها گذارده و رها ميكردند و ميگفتند: (إذْهَبْ اَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إنّا ههُنا قاعِدُونَ)؛ موسي تو و خدايت به جنگ برويد ما همين جا مينشينيم و منتظر نتيجه نبرد ميشويم.در كربلا امام حسين (ع) همراهاني داشت كه اگر چه اندك بودند، اما در برابر توصيههاي اكيد آن حضرت به ترك نمودن صحنه نبرد هرگز او را تنها نگذاردند. در اين ميان، سهم بانوان، گاه سنگينتر از سهم مردان كاروان بود، به ويژه كه پس از عصر عاشورا و شهادت امام حسين (ع) با تحمل اسارت و آزار همواره بر اهداف حسيني پاي فشردند و مكتب عاشورا را زنده نگهداشتند.ج) امامان معصوم و رهبران اجتماعي ميبايست با همه اقشار اجتماع مرتبط بوده و چون پدري مهربان كه با همه اعضاي خانواده مرتبط است، از حضور و نقش همه اقشار اجتماعي در عرصه تحولات اجتماع استقبال نمايند. آنچه اين مجموعه در صدد بيان آن است بررسي حضور و نقش بانوان در حادثه كربلاست. بر خلاف تصور مألوف، حادثه كربلا يك جريان حماسي و عرفاني ويژه مردان نيست، بلكه نقش بانوان در اين راستا چنان مشهود و واضح است كه به جرأت ميتوان گفت: اگر فداكاري ها و از خود گذشتگي هاي بانوان و به ويژه حضرت زينب كبري (س) نبود، هرگز خون امام حسين (ع) در مجراي صحيحي كه بنيان يك انقلاب بود و به جاودانگي انجاميد، جريان نمييافت. اگر روشنگريهاي بانوان كاروان كربلا نبود، هرگز خبر حادثه كربلا به رغم تصور دشمنان با اينسرعت و صراحت در اقصي نقاط كشور پهناور اسلامي آن زمان منتشر نميشد و يا چنانكه در بعضي حوادث اجتماعي ديگر ديده ميشود، دست خوش تحريف يا تغيير و ابهام ميشد.هدف از بررسي نقش بانوان در عرصه حادثه كربلا، بيان شگفتي هايي است كه زنِ مسلمان ميتواند در عين حفظ حجاب و عفّت و در عين برخورداري از ارزشهاي يك زن مسلمان لرزشهاي اجتماعي و فرهنگي بيافريند. او ميتواند با وفاداري به مقام ولايت و امام معصوم و رهبر و مقتداي خويش مثمر ثمرات بنيادين اجتماعي باشد و بدون نياز به طرح پيش فرض هايي چون فمنيسم و تساوي حقوق زن و مرد در عين حفظ جايگاه شخصيتي و اجتماعي خويش در ايجاد تحولات اجتماعي، چنان موثر باشد كه همه جا نامش و يادش و حماسه اش تلألؤ نام امام معصوم (ع) قرار گيرد و همچون چراغ روشني فرا راه آيندگانباشد.گفتني است كه نقش بانوان در كربلا تنها ويژه كساني نبود كه قافله را همراهي ميكردند. گاه بانواني در اين حركت صاحب نقش و اثر بودهاند كه اصلاً موفق به حضور در كربلا نگرديدند، ولي نقش مؤثر آنان غير قابل انكار است. از اين دسته ميتوان به نقش بانوي پيراسته و مهذّبي، چون امالبنين همسر حضرت اميرمؤمنان (ع) اشاره كرد، با آن كه در كربلا حاضر نبود، ولي چهار گل به آستان حسيني تقديم داشت و پرچمدار سپاه سيدالشهدا از دامان وي بود. او هم چنين با سوگواري پيوسته خود در شهر مدينه همواره ياد شهيدان كربلا را زنده ميداشت و حوادث دلخراش و مصايب كربلا را يادآور ميشد.به اين ترتيب در اين مجموعه كوشش ميشود، تا نقش بانوان را در ده بخش مجزّا تقسيم و بررسي نموده. اگر چه به يقين اين مختصر نميتواند انعكاس كامل همه حقايق باشد كه گفتهاند: آب دريا را اگر نتوان كشيد، هم به قدر تشنگي بايد چشيد. بدان اميد كه اسوه نيكو و الگوي شايسته همه كساني باشد كه ميكوشند تا با متابعت از اولياي دين، راه صحيح هدايت را بپيمايند.
اكنون شايسته است جهت تيّمن و تبرك، سخن را با نام بانوان سعادت مندي آغازكنيم كه با نثار خون خود بر پهناي زمين كربلا نام خود را در جوار نام شهيدان كربلا جاودانه گردانيدند.«يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزاً عظيماً»از اين گروه ميتوان به نام «ام وهب» همسر عبدالله بن عمير كلبي يكي از شهيدان كربلا اشاره كرد.ابو مخنف، راوي اولين مقتل شهيدان كربلا، ميگويد:عبدالله بن عمير كلبي به ميدان جنگ رفت و با حضور او كارزار سختي در گرفت،به گونهاي كه گرد و غبار اين زد و خوردها از افق ديد ميكاست.وقتي گرد و غبار ميدان فرو نشست، همسر عبدالله بن عمير از خيمهها خارج شد و به سوي ميدان شتافت و چون با منظره شهادت همسرش مواجه شد، خود را به نزديك بدن او رسانيد و بالاي سرش نشست و پيوسته ميگفت: بهشت گواراي تو باد. اميدوارم خدا مرا نيز در كنار تو بپذيرد. چيزي نگذشت كه شمر به غلامش رستم دستور داد، تا با ستون خيمه بر سرش بكوبد. عمود آهنين سرش را شكافت. او نيز در جاي گاه شهيدان كربلا جاي گرفت.هم چنين، عاتكه فرزند مسلم بن عقيل نيز از كساني بود كه در اثر حمله دشمن بهخيام، زيردست و پاي اسبان قرار گرفت و به گونهاي سخت و مشقتآور به شهادت رسيد.هم چنين، نام هانيه، نو عروسي كه در كربلا به همراه همسرش از روز اول محرم ودر مسير حركت سيدالشهداء اسلام آورده و به كاروان آن حضرت ملحق گرديدند، از شهيدان كربلا شمرده شده است. او نيز پس از شهادت همسرش وارد ميدان شد و چون بر سر جسد بي جان همسرش نشست، غلام شمر او را به شهادت رسانيد.گروه ديگري از بانوان كه تأثير حضور آنان در كربلا غير مستقيم بود، بانواني بودندكه با تقديم فرزندانشان به آستان حسيني، در ياري گري فرزند غريب رسول اكرم (ص) سهم داشتند.از اين دسته، ميتوان به نام «ام البنين» اشاره كرد كه مادر پرچمدار سپاه حسينياست. او علاوه بر تقديم فرزند رشيدش اباالفضل العباس به آستان حسيني، سه تن ديگر از فرزندانش را به گلستان حسيني تقديم كرد و از اين روي سهم به سزايي در كربلا داشت.ام ليلا مادر حضرت علياكبر (ع) همسر امام حسن و مادر قاسم بن الحسن (ع) و رباب همسر با وفاي سيدالشهدا كه فرزندش علياصغر (ع) را به آستان حسيني تقديم كرد، نيز از اين گروه بانوان سعادت منداند.بخشي از اين گروه، زناني بودند كه خود در خيمههاي حسيني صحنه شهادت فرزندانشان را نظاره ميكردند و در كربلا حضور داشتند. از آن جمله حضرت زينب كبري (س) بود كه دو فرزندش «عون و محمد» در كربلا به شهادت رسيدند.ليلي مادر حضرت علياكبر، مادر قاسم بن حسن (رمله)، مادر عمرو بن جناده و عبدالله بن مسلم از اين گروه بودند.دسته سوم، بانوان بزرگواري بودند كه ضمن حضور در كربلا، همسرانشان را به آستان حسيني تقديم داشتند. از اين دسته ميتوان به نام «ام هاني» فرزند اميرمؤمنان و «ام كلثوم» دختر حضرت زينب (س) اشاره كرد.هم چنين همسر عبدالله بن عمير كلبي و همسر جناده بن كعب انصاري از اين قسم بانوان اند. اگر چه تأثير بانواني، چون همسر زهير «دلهم» با آن كه در كربلا حاضر نبود، كمتر از تأثير حضور اينان نبود. به ويژه آن كه زهير از مشورت با او، توفيق و سعادت ياري سيدالشهدا (ع) را دريافت. يكي از همراهان زهير بن قين كه در بازگشت از سفر حج با او هم سفر بود، گويد: ما به ناچار با قافله حسيني كه راه به سوي كربلا ميپيمود، هم مسير بوديم. به همين جهت زهير ميكوشيد كه هر كجا قافله حسيني توقف ميكند، او حركت كند و بالعكس، تا آن كه به ناچار در يكي از منازل، هر دو در يك بيابان توقف كرديم. مشغول صرف غذا بوديم كه فرستاده امام حسين (ع) آمد و زهير را به نزد خويشخواند. زهير نميخواست آن حضرت را در اين سفر همراهي كند، به همين جهت از ديدنفرستاده او خيلي ناراحت شد. ولي «دلهم» همسر زهير گويد، به او گفتم: سبحان ا...!نميخواهي به پسر رسول خدا جواب مثبت بدهي؟ ميتواني نزد او بروي و سخنش رابشنوي و بازگردي. زهير به پيشنهاد همسرش و علي رغم ميل باطني خود به سوي خيام حسيني رفت و از جمله برجستهترين ياران حسيني و در شمار شهيدان سرشناس دشت گلگون كربلا جاي يافت.
از اين قسم ميتوان بانويي به نام «بحرّيه» را نام برد كه وي همسر جناده بن كعب انصاري خزرجي و مادر عمرو بن جناده است.جناده از ياران سيدالشهدا: بود كه در جريان اولين حمله دشمن به شهادت رسيد. پس از شهادت اين صحابي با وفا، فرزند نوجوان او كه يازده سال بيشتر نداشت خدمت امام حسين (ع) رسيد و اجازه ميدان خواست. امام حسين (ع) فرمود: اين نوجوان پدرش در جنگ كشته شده و ممكن است مادرش ناراضي باشد.امّا عمرو پاسخ داد: مادرم به من دستور داده كه در جنگ شركت نمايم. در نقل ديگري چنين آمده كه امام حسين (ع) به او فرمود: پسرم! پدرت به شهادت رسيده و اگر تو هم كشته شوي، مادرت در اين بيابان به چه كسي پناه ببرد؟جوان با شنيدن سخن امام خواست برگردد، امّا مادرش به او گفت: پسرم! آيا سلامتي خودت را بر ياري پسر رسول خدا (ص) ترجيح ميدهي؟ نوجوان به سوي ميدان رزم شتافت و جنگيد تا به شهادت رسيد.دشمن سرش را از بدن جدا كرد و به سوي خيمهها پرتاب كرد. مادر جلو آمد سرش را برداشت و گفت: آفرين پسرم. آن گاه سر بريده را برداشت و آن را چنان به سوي دشمن پرتاب كرد كه با ضربه آن يكي از دشمنان به هلاكت رسيد و خودش عمود خيمهاي را از جا كند و رجز خوانان به سوي دشمن حمله كرد كه امام (ع) در حق او دعا كرد و او را به خيمه باز گرداند.از ديگر بانوان اين دسته ميتوان به ام كلثوم صغري (رقيه) دختر اميرمؤمنان (ع) اشاره كرد كه همسر مسلم بن عقيل سفير امام حسين (ع) بود. او كه در مسير كربلا خبر شهادت همسرش را دريافت، در روز عاشورا فرزندش را نيز به آستان حسيني تقديم كرد.
از خلال حديث طولاني و زيبايي كه از زبان شيرزن كربلا حضرت زينب كبري (س) در بيان حوادث شب عاشورا و احوال خيام حسيني در آن شب شنيدهايم در مييابيم كه : پس از آن كه امام حسين (ع) با ياران ثابت قدم خود اتمام حجت نمود و بيعت خويش را ازآنان برداشت تا بازگردند، ولي هرگز كسي بازنگشت به آنان فرمود: خدا شما را رحمت كند و به شما جزاي خير عنايت فرمايد؛ اكنون هر كه به همراه خود خانمي آورده برخيزد و او را به قبيله بنياسد ـ در نزديكي زمين كربلاـ بسپارد. بانواني كه به همراه من هستند، پس از مرگ من به اسارت دشمن در ميآيند، ميترسم كه زنان شما هم اسير شوند، پس برخيزيد و آنها را به بنياسد بسپاريد. علي بن مظاهر با شنيدن اين سخن از جاي برخاست و به سوي خيمه رفت. همسرش با ديدن او به احترام از جاي برخاست و پرسيد:شنيدم كه غريب فاطمه در ميان شما خطبه ميخواند، اما در پايان جمله هايي فرمود كهبه خاطر همهمه مجلس، چيزي نشنيدم. آن جناب در جمع شما چه فرمود؟علي بن مظاهر، پيغام امام را ابلاغ كرد و گفت: اكنون برخيز تا به سوي قبيله بنياسد برويم و من تو را به آنها ملحق نمايم.اما همسر علي بن مظاهر با شنيدن اين سخنان از جاي برخاست و سرش را به عمود خيمه كوبيد و اظهار داشت: به خدا قسم بيانصافي كردي، اي پسر مظاهر! آيا براي تو سهل است كه دختران رسول خدا (ص) به اسارت بروند و من از اسارت دشمن در امان باشم؟ برايت سهل است كه چادر از سر بانوان اهل بيت بردارند و من چادر بر سر داشته باشم؟ برايت سهل است كه زينتهاي دختران رسول خدا (ص) را بربايند و من خود را به زينت مزين كرده باشم؟ آيا ميخواهي تو روز قيامت نزد رسول خدا (ص) به خاطر ياري فرزندش روسفيد باشي و من نزد فاطمه زهرا (س) رو سياه؟ به خدا سوگند! كه شما با مردان اهل بيت (ع) همراهي ميكنيد، ما نيز زنانشان را تنها نميگذاريم.علي بن مظاهر با ديدگان گريان نزد فرزند رسول خدا (ص) بازگشت و عرض كرد:همسرم با آن كه از قبيله بنياسد است، اكنون از رفتن خودداري ميكند و ميخواهد با شما همراهي نمايد. امام با شنيدن اين خبر گريست و فرمود: خداوند به شما از جانب ما جزاي خير عنايت فرمايد.
در ميان اهل كوفه كه به تعبير حضرت زينب (س) اهل دروغ و فريب كاري بودند ورفتار ناجوان مردانهشان با حضرت علي (ع) و مسلم بن عقيل سفير امام حسين (ع) و خودآن حضرت شهره گرديده است. گاه بانوان غيرت مندي چون «ماريه عبديه» را ميبينيم كه نه تنها در دل هواي ياري سيدالشهدا را دارد، كه خانهاش را در مركز حوادث توطئه آميز عبيدالله به محلي امن براي هواداران سيدالشهدا تبديل ميكند. اين بانوي شيعه - كه از طايفه «عبدالقيس» بود و او را ماريه بنت سعد ميناميدند - مركزي براي گفت و شنودها و تحليل اخبار سياسي آن روز به نفع سيدالشهدا: داير نموده بود. وقتي اين خبر به گوش ابن زياد رسيد، به عاملانش دستور داد از اين عمل ممانعت كنند و راه منزل اين بانو را براي شيعيان مشتاق سدّ نمايند. اما اين بانو، اگرچه خود در عرصه كربلا حضور نيافت،توانست مردان جنگي را از خلال مباحث اين خانه راهي كاروان حسيني نمايد. از آنجمله يزيد بن ثبيت و دو فرزند عبدا...و عبيدا...بن يزيد از خلال مباحث و نقد و تحليلهاي سياسي در اين خانه بود كه راه خويش را يافتند و به مكه براي ياري فرزند رسول خدا (ص) شتافتند.
از اين دسته از بانوان كه به گونه غيرمستقيم فرزند رسول خدا (ص) را ياري كردند،ميتوان از «طوعه» بانوي مجاهد و شيرزني نام برد كه در شهر نامردان - شهر پيمانشكنان كوفه - به سفير سيدالشهدا: پناه داد و او را در غربت شهر كوفه تنها نگدارد.طوعه همان بانوي سعادت مندي است كه يك شب، سفير سيدالشهدا (ع) در خانهاش شب تا صبح را با عبادت به سرآورد و آماده فوز عظيم شهادت گرديد.
پس از شهادت امام حسين (ع) و ياران با وفايش در كربلا، لشگر عمر سعد به سوي خيمههاي حسيني هجوم آورده، به غارت و آتش زدن خيام و آزار اهل حرم اقدام نمودند. در اين ميان، يكي از بانوان كه لشكر عمر سعد را همراهي ميكرد و از قبيله بكر بن وائل بود، با ديدن اين منظره شمشير كشيد و به سوي خيمه بانوان شتافت و صدا زد:اي آل بكر بن وائل! چگونه ايستادهايد و غارت خيمههاي دختران رسول خدا (ص) را تماشا ميكنيد؟ مردانگي و غيرتتان كجا رفته؟ آن گاه با شعار يا لثارات رسول ا... (ص) به حمايت از بانوان اهل بيت پرداخت. سخن از دل برخاسته اين بانو، سرلوحه قيامهاي شيعي شد و به همين جهت قيام هايي كه پس از آن براي خون خواهي امام حسين (ع) انجام يافت،غالباً با شعار يالثارات الحسين (ع) شناخته ميشد.
مطابق نقل مورخّان، بانوان قبيله بنياسد كه در نزديكي سرزمين كربلا بودند،پس از شهادت امام حسين (ع) به سرزمين كربلا آمده و چون ديدند كه سپاه عمر سعد،كشتگان خود را دفن كرده، ولي شهيدان اهل بيت: و ياران امام حسين (ع) را با بدنهاي پاره پاره بر روي زمين رها كردهاند، نزد همسرانشان رفتند و گفتند: شما در پيشگاه خدا چه عذري داريد كه فرزندان او را ياري نكرديد. اكنون كه از سعادت حمايت آل پيغمبر محروم شديد، برخيزيد و اين پيكرهاي به خون آغشته را دفن كنيد و راضي نشويد كه بيش از اين آفتاب بر اين بدنها بتابد.مردان قبيله بنياسد با شنيدن اين سخنان غيرت ورزيدند و به دفن شهيدان كربلا اقدام نمودند....همين بانوانِ سعادتمند بودند كه در اربعين شهداي كربلا سه روز حضرت زينب (س) و همراهان او را در كربلا تنها نگذاردند و با همدردي با آنان، خود را در مصيبت اهل بيت شريك دانستند.
عمر سعد پس از واقعه كربلا، سرِ مقدس امام حسين (ع) را به خولي بن يزيد اصبحي داد، تا نزد ابن زياد ببرند. منزل خولي در يك فرسخي كوفه بود؛ شب يازدهم خولي سر سيدالشهدا: را به خانه آورد تا صبحگاهان نزد ابن زياد ببرد.خولي دو همسر به نامهاي «عيوف» و «نوار» داشت. عيوف از مسلمانان مدينه (انصار) بود و سخت دل بسته اهل بيت عترت و طهارت بود. خولي كه از علاقه همسرش به اهل بيت (ع) مطلع بود، سر را مخفيانه درون تنوري پنهان كرد، ولي عيوف نيمههاي شب نوري ديد كه از تنور به آسمان ساطِع بود. او با اندوه فراوان از جاي برخاست و شيونكنان در سوگ سيدالشهدا (ع) لباس ماتم به تن كرد.
خولي همسر ديگري به نام «نوار» داشت. آن هنگام كه خولي به ناچار سر بريده امام حسين (ع) را به خانه برد، تا در فرصت مناسب به كاخ ابن زياد ببرد، همسرش متوجه شد و به او گفت: واي بر تو! مردم طلا و نقره به خانههاشان ميبرند و تو سر فرزندِ رسول خدا (ص) رابه خانه آوردهاي؟ به خدا سوگند! ديگر هرگز مرا در خانه خويش نخواهي ديد و به اينترتيب از همسرش جدا شد. او ميگفت: نوري ديدم كه از آن سر به سوي آسمان ميرفت و پرندگان سفيدي در اطراف آن تا صبح در پرواز بودند.
هند فرزند عبدا...بن عامر در خانوادهاي يهودي متولد شده بود. او در اثر يك بيماري مادرزادي فلج بود. پدرش براي درمان وي پزشكان فراواني را تجربه كرده بود،ولي نتيجهاي نگرفت. بهمين جهت به رسم آن روز در شهر مدينه او را به خانه حضرت علي (ع) برد تا اگر در اين خانه شفا يافت، او را به كنيزي در آن خانه بگذارد.هند به دست امام حسين (ع) شفا يافت و به همين جهت در اين خانه ماند و پس از شهادت حضرت علي (ع) براي كنيزي به خانه امام حسن (ع) رفت. در زمان خلافت معاويه به حسب تقدير به ازدواج يزيد درآمد و از مدينه رفت. امّا به جهت آن كه همه خاطرات دوران كودكي و نوجواني او متعلق به شهر مدينه و خانه اهل بيت: بود، سخت به اين خانه دل بسته بود.او كه در شهر شام بود و از داستان حوادث كربلا خبري نداشت؛ روزي به همراه يكي از بانوان به خرابه شام رفت، تا از اسيراني كه به تازگي آنها را به شام آورده بودند، ديدن كند. حضرت زينب (س) و ام كلثوم (س) با ديدن هند او را شناختند، اما هند متوجه اين امر نشد. به همين جهت از كاروان اسيران سؤال كرد: شما از كدام شهرها به اين جا آمدهايد؟ ابتدا كسي پاسخي نداد، ولي چون سؤال را تكرار كرد؛ حضرت زينب (س) فرمود: از شهر مدينه هستيم. هند با شنيدن نام مدينه از جاي برخاست و گفت: بهترين سلامهاي من بر اهل مدينه. سپس گفت: ميخواهم در مورد خانهاي از شهر مدينه سؤال كنم. آيا شما خانه و خاندان حضرت علي (ع) را در اين شهر ميشناسيد؟ حضرت زينب (س) بازپرسيدند: از كدام يك از اعضاي اين خاندان ميپرسي؟هند گفت: ميخواهم از احوال حسين (ع) و برادران و فرزندان او و خانم زينب (س) و خواهرش امكلثوم و ساير بانوان بپرسم. حضرت زينب (س) با گريه جان سوزي در پاسخ او فرمود: اگر از خانه علي (ع) ميپرسي، ما خانه او را در شهر مدينه ترك كردهايم و منتظريم تا خبر مرگ بستگانش را به آن خانه ببريم. اما اگر از حسين (ع) ميپرسي، سر بريدهاي كه در برابر يزيد نهاده شده، از آنِ حسين است. و اگر از عباس و ساير فرزندان علي (ع) ميپرسي، ما آنها را در كربلا با بدنهاي قطعه قطعه شده بر روي خاك رها كرده و به اينجا آمدهايم. اگر از زينب و ام كلثوم ميخواهي، بداني، من زينب (س) دختر علي (ع) و اين همخواهرم امكلثوم هست.هند با شنيدن اين سخن شيون سر داد و نعرهكشان ميگفت: آه، امام من، آقاي من حسينِ! كاش پيش از اين مرده بودم و دختران فاطمه (س) به اين حال نميديدم. و آن چنان گريست كه بي هوش بر روي زمين افتاد. وقتي به هوش آمد، حضرت زينب (س) كوشيد تا او را آرام كند و به خانه برگرداند، ولي هند پيوسته گفت: به خدا سوگند! به خانه نميروم، تا آن كه براي آقا و مولايم اباعبدا...الحسين (ع) اقامه ماتم و عزا كنم و همه بانوان هاشمي را با خود به خانه ببرم. هند در ميان يك مجلس عمومي، بر يزيد به خاطر اين بدرفتاري با خاندان اهل بيت: شوريد و او را سرزنش كرد و يزيد هم به ناچار گناه رابه گردن ابن زياد انداخت و او را لعن و نفرين كرد....
اگرچه در اين خصوص برجستهترين شخصيت مورد ذكر حضرت زينب (س) است كه پيام خط سرخ حسيني را به شيوه زيبايي كه ويژگي خاندان اهل بيت: بود، فريادكرد. امّا در مسير اين كاروان با حركتهاي زيباي ديگري نيز در اين خصوص مواجه ميشويم، از آن جمله:
ام كلثوم (س) در شهر كوفه در روز يازدهم محرّم در خطاب سرزنشآميز به اهل كوفه چنين فرمود:«اي اهل كوفه، واي به حالتان! با حسين (ع) چه كرديد؟ او را تنها گذاشتيد، به قتل رسانيديد و اموالش را به غارت برديد و خود را وارث او شمرديد. زنانش را اسير كرده، و آزار داديد. هلاكت بر شما باد، از رحمت خدا به دور باشيد! كه مصيبت بزرگي آفريديد! آيا ميدانيد بار چه گناه سنگيني را بر دوش خود نهادهايد و چه خونهاي پاك و مطهري را بر زمين ريختيد؟ و چه اموال محترمي را به غارت برديد؟ شما برترين انسان پس از پيامبررا كشتيد».«قساوت باد شما را كه از رحمت و مهرباني به دوريد. به درستي كه ياران خدا رستگارانند و حزب شيطان زيان كاران».سپس در خلال اشعاري كه سرود. فرمود:شما برادرم را به گونه زجر و سختي به شهادت رسانيديد، واي بر شما...! كه به زودي آتش پاداشتان خواهد بود. خوني را بر زمين ريختيد كه خداي آن را محترم شمرده بود و قرآن و سپس رسول خدا ريختن آن را حرام. آتش روز قيامت پاداشتان باد كه به يقين در آن جاودانهايد. من پيوسته تا زندهام بر برادرم ميگريم، بر آن برادري كه پس از رسول خدا (ص) برترين بود و اشك هايم همچون سيل و باران پيوسته بر گونههايم جاري ميشوند و هرگز خشك نخواهند شد».صاحبان مقاتل گويند: پس از آن كه امكلثوم اين عبارات را بيان كرد، مردم از گريه و شيون جنجالي به پا كردند و خاك بر سر خود ميريختند و صورت ميخراشيدند و سيلي به صورت ميزدند و واويلا ميگفتند. سيد بن طاووس در لهوف و محدث قمي در نفسالمهموم ميفرمايد:پس از استماع اين خطبه، مردان به سختي گريستند و هرگز ديده نشد، مردم به شدت آن روز گريه كنند.
رباب يكي از همسران سيدالشهدا: بود كه در كربلا كودك شيرخوارهاش در ميان دستان امام حسين (ع) شربت شهادت نوشيد و خود نيز به همراهي كاروان كربلا تا شام رفت. او در مجلس جشن يزيد در شام چون سر بريده امام (ع) را ديد سر را در آغوش گرفته بوسيد و در ضمن اشعاري فرمود:آه حسينم! من هرگز حسين را كه در برابر تير و نيزه دشمنان قرار گرفت، فراموش نميكنم. حسين را در كربلا فريب دادند، دعوت كردند و سپس با لب تشنه به شهادت رسانيدند. خداوند دشمنانش را در قيامت سيراب نگرداند.اين اشعار كه در آن مجلس بيان گرديد، سندي شد كه شهادت امام (ع) را به دست دشمنان اثبات ميكرد و گرنه چه بسا دشمن در صدد آن بود كه شهادت امام را مخفي داشته و چنان وانمود كند كه در اثر بيماري از دنيا رفته است.اين بانوي سعادتمند وقتي كه در اربعين، كاروان به كربلا بازگشت، همراه آن به مدينه نرفت و مدت يك سال در كنار قبر امام حسين (ع) خيمه زد و به سوگواري پرداخت و گريست و عهد كرد كه زير آفتاب بنشيند و هرگز زير سايه نرود، چون بدن امامحسين (ع) را زير آفتاب كربلا ديده بود و سوگند ياد كرد كه هرگز موهايش را شانه نزند.صاحب مقتل لواعج الاشجان گويد: او پس از واقعه كربلا يك سال بيشتر زنده نماند و در اين مدت هرگز زير سايهبان نرفت.
فاطمه بنت الحسين (ع) فرزند سيدالشهدا و مادرش ام اسحق بود. وي نيز در كوفه پس از خطبه حضرت زينب (س) با رشادت ويژهاي كه شايسته فرزندي امام حسين (ع) است ابراز سخن كرد. او فرمود:«اي اهل كوفه، اي اهل مكر و فريب! ما را كافر شمرديد و ريختن خونمان را حلال؟ خون از شمشيرهاتان ميچكد و شادماني ميكنيد؟ به زودي عذاب بر شما نازل ميشود. واي بر شما! با چه دستي بر ما ظلم كرديد؟ و چگونه نفسي شما را بر كشتن ما ترغيب كرد؟ چگونه پاهايتان ياري كرد كه به جنگ ما بياييد؟ قلب هايتان را قساوتگرفته و بر دل هايتان مهر زده شده است؟ چشمها و گوش هايتان از شنيدن و ديدن آياتالهي ناتوان گرديدهاند و شيطان عمل زشت شما را برايتان زيبا جلوهداد و بر چشمها يتان پردهاي نهاد، كه ديگر هدايت نميشويد.«اي مردم كوفه هيچ ميدانيد كه چند خون از رسول خدا بر ذمّه شماست كه از شما طلب خواهد كرد؟ آن مكرها و حيلهها كه با برادرش علي بن ابي طالب كرديد. حال با اين همه ظلم و مكرها عدهاي بر اين اعمال زشت به ديده فخر و بزرگ منشي مينگرند.آيا به كشتن مردمي مينازيد كه خداوند آنان را به پاكي ستود و پليدي را از آنان دور كرد؟ پس خشم خود را فرو بريد كه البته براي هر كس آنچه پيش ميفرستد، باقي خواهد ماند.سخن كه به اين جا رسيد، اهل كوفه با چشمان گريان نزد دختر رسول آمدند و از او خواستند كه خاموش شود و بيشتر آنان را رسوا نگرداند.
ام سلمه، يكي از برترين همسران پيامبر پس از حضرت خديجه (س) بانوي بزرگوار و والا مقامي بود كه به جهت شخصيت وي، اوّلاً: آيه تطهير در شأن اهل بيت: در خانه او نازل شد. به علاوه رسول خدا (ص) داستان كربلا و مصائب سيدالشهدا: را بر او بازگو نموده و خاك كربلا را برايش به وديعه نهاده بود كه به محض وقوع آن حادثه عظيم و هولناك از آن مطلع گردد، كه هم چنين نيز شد. عصر عاشورا، اهل مدينه ديدند كه از خانه امالمؤمنين «ام سلمه» صداي شيون برخاست، چون علت را جويا شدند. فرمود: اكنون در عالم رؤيا پيامبر را ديدم كه غبارآلود و خسته بود. پرسيدم يا رسولا...!كجا رفته بودي كه چنين غبار آلودهاي؟ فرمود: اكنون از كربلا برميگردم و شاهد شهادت فرزندم حسين (ع) بودم. ام سلمه گويد: چون از خواب بيدار شدم، به سوي تربتِ كربلا دويدم، ديدم خونِ تازه،درون شيشه ميجوشد؛ دانستم كه حسين در كربلا به شهادت رسيد.به همين سبب اولين مجلس عزاي امام حسين (ع) در مدينه مقارن با شهادت امام حسين (ع) در خانهام سلمه برگزار گرديد و اهل مدينه او را در اين ماتم تسلا ميدادند.ام سلمه، يكي از بانواني بود كه امام حسين (ع) به هنگام خروج از مدينه با او خداحافظي كرد و او را «مادر» خطاب نمود. او به اصرار ميكوشيد تا امام (ع) را از مأموريت رفتن به كربلا به خاطر عواقب آن باز دارد، ولي امام حسين (ع) اين امر را مشيت پروردگار شمرد.امام باقر (ع) فرمود: هنگامي كه امام حسين (ع) به سوي عراق رهسپار گرديد وصيت نامه و كتاب هايش را به ام سلمه سپرد و فرمود: هنگامي كه فرزند بزرگم، نزد تو آمد و وصيت نامه را طلب كرد، آنها را به او بده. توجه به اهميت اين امانت، ميتواند بيانگر شخصيت يگانه اين بانوي بزرگوار باشد.
فاطمه دختر امام حسين (ع) نيز يكي از بانوان محترمي بود كه امام حسين (ع) امانتهاي امامت را به او سپرد، تا به امام سجاد (ع) برساند.
بيشك، يكي از برجستهترين بانواني كه امانتهاي امامت را به نحو شاخص وويژهاي حمل نمود و در زمان شايسته به صاحب آن امام عصر خويش، حضرت سجاد (ع) تحويل داد؛ حضرت زينب كبري (س) بود كه نقش ويژه و شاخص اين بزرگوار در حوادثكربلا برجستهتر از آن است كه نيازي به ذكر و تحليل آن باشد.
اگرچه بانواني كه كاروان حسيني را همراهي ميكردند از طبقات مختلف اجتماعي بودند، بانواني، چون «كبشه» ام سليمان، كنيزي بود كه همسرش از ياران امام حسن (ع)بود و وقتي به عنوان پيك امام حسن (ع) به سوي اشراف بصره رفت به دستور عبيدالله او را به شهادت رسانيدند. در كربلا به همراه پسرش افتخار همراهي سيدالشهدا (ع) و حضور در ركاب آن حضرت را يافت و پس از شهادت فرزندش به همراه اهل بيت به اسارت به شام رفت و سپس به مدينه بازگشت. و يا ام وهب كه بانويي تازه مسلمان بود... حضور بزرگواراني چون «فضه» كنيز حضرت زهرا (س) به جمع كاروانيان كربلا، معنايي ديگر ميبخشيد. اين جمع به ظاهر ناهمگون و متفاوت در يك خصوصيت اشتراك يافتند كه آن غيرتمندي شان، در پرتو عزّت اهل بيت: بود. مطابق تواريخ وقتي امام حسين (ع)براي وداع آخر نزديك خيمهها آمد، بانوان را يك يك به نام صدا كرد و از آنان خداحافظيكرد و فرمود:«استعدّوا للبلاء... و لاتشكوّا؛خود را براي بلايا و مصايب آماده كنيد و هرگز شكايت نكنيد كه اجرتان كم ميشود. مصايب بانوان چندان سخت بود كه امام حسين (ع) در وداع آخر خود ميگريست. وقتي حضرت زينب (س) علت را جويا شدند فرمودند: «كيف لاابكي و عمّا قليل تساقون بين العِدي؛ چگونه نگريم كه ميدانم به زودي شما را به اسارت ميبرند.اگرچه در طول تاريخ كربلا به نامهايي از بانوان بر ميخوريم كه گاه به همراه همسر و فرزند خويش به كربلا آمده و آنها را در راه نهضت حسيني فدا كردند و خم به ابرو نياورده و خود به اسارت رفتند، تا با اهل بيت امام حسين (ع) مواسات كنند، اما به يقين توجه به حوادث پس از شهادت امام حسين (ع) همواره از مميزاتي است كه به وجود بانوان در كاروان حسيني معنا ميدهد. به يقين اين بانوان بودند كه حوادث عاشورا را روايتكردند و سينه به سينه و منزل به منزل در طول سفر كربلا تا شام ياد شهيدان و اهداف آنهارا زنده نگه داشتند. اين بانوان بودند كه با حفظ عزّت اهل بيت (ع) با وجود همه مصايبروز عاشورا و شب و روز يازدهم و پس از آن تا شام كه امام سجاد (ع) نزديك سي و سهسال بر آنها گريست، خم به ابرو نياوردند و ذرهاي عقب نشيني نكردند و با تحمل همه سختيها و شدايد هر كجا كاروان كربلا پا ميگذاشت، زمينه قيام و انقلابي را فراهم ميكردند؛چنان كه حضور آنان در شهر شام ـ مركز خلافت يزيد ـ چنان كار را بر يزيد دشوار كرد كه ناچار شد در مقابل كارهاي زشت خود زبان به عذرخواهي بگشايد و گناه را به گردن ديگران بيندازد و از آن مهمتر آن كه به كاروانيان اجازه دهد درون كاخ او مجلس ماتم حسيني به پا كنند و بر سوگ امام شهيدان بگريند و....اگر چه در كربلا درسهاي متفاوتي نهفته است و اين حضور بانوان در آن مرحله حسّاسِ تاريخ، بيانگر نقش حساس آنان در اجتماع ميتواند باشد، اما به يقين درس ديگري كه از اين داستان ميتوان آموخت آن است كه كربلا صحنه نمايش توفيقهاي الهي بود. كه «في تقلُّب الأحوالِ عِلْمَ جواهرُ الرّجال؛ در سختيها جوهره انسانها آشكار ميشود». كربلا نمايش حضور بانوي كنيزي چون: فكيهه در كنار بانوي متمولّي چون دُلهم همسر زهير است. نمايش نقش بانواني كه آسيهوار در خانه فرعون زمان بر اوشوريدند و خود راه خويش را يافته و رسالت خود را به انجام رسانيدند و سالها پس از آنهم، بانويي چون ام البنين با ياد مصايب كربلا همه روزه مصايب كربلا را در برابر ديدگان اهل مدينه زنده ميكرد و بر مصايب راد مردانِ حقيقتي سترگ اشك ميريخت.سخن را با كلامي از رهبر فرزانه انقلاب به پايان ميبريم كه فرمود:«اگر كشور بتواند جامعه زنان را با تكيه بر تعليمات اسلامي با همان معارفي كه اسلام خواسته آشنا كند، من ترديدي ندارم كه پيشرفت و ترقي كشور در آينده مضاعف خواهد شد. در هر ميداني كه بانوان مسئولانه وارد شوند، پيشرفت در آن چندين برابر خواهد شد. خصوصيت حضور خانمها در ميدانهاي مختلف اين است كه وقتي زنِ خانواده وارد ميدان ميشود؛ يعني همسر و فرزند او هم وارد شدهاند. حضور مرد به اين معنا نيست.».
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».