رابطه انقلاب ما با نهضت امام حسين عليه السلام

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : 1579725

سرشناسه : باهنر، محمدجواد، 1312-1360.

عنوان و نام پديدآور : رابطه انقلاب ما با نهضت امام حسين (ع)[نوار بدون موسيقي]/باهنر

وضعيت نشر : [تهران]: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، [×136]

مشخصات ظاهري : 1نواركاست (ح.‛40):مونو

يادداشت : انتهاي روي ب نوار خالي است.

توصيفگر : حسين بن علي (ع)، امام سوم، 4-61ق.

توصيفگر : انقلاب اسلامي ايران

قيام عاشورا

مقدمه

اسلام جلوه ها و ابعاد گوناگوني دارد و در مجموع نظامي به هم پيوسته براي تجلي دادن همه شئون يك انسان راستين است. اما به طور خاص، هر يك از امامان و رهبران و پيشوايان ما، اسوه يكي از ابعاد برجسته اسلام هستند: مقتدا و شهيد و گواه براي ما و براي مسلماناني كه مي خواهند راه و رسم اسلام را در عمل و در شيوه و در اقدام امامانشان بيابند و لمس كنند و پيروي نمايند.واژگونه جلوه دادن حقيقت قيام امام حسين (ع) حسين بن علي (ع) را با خون، با مبارزه، با انقلاب و با شهادت عجين مي يابيم. يعني بايد گفت مظهر جهاد، مظهر شهادت، مظهر حركت و نهضت و پرخاش و خشم انقلابي و الهي السلام، حسين بن علي (ع) است. طاغوت و طاغوتيان و همه عمال بيگانه مي خواستند عنصر اسلام را در درون امت ما به صورتي پوسيده، رخت آور و مسخ شده درآورند. بسياري از سرمايه هاي عظيم معنوي، اجتماعي و اسلامي ما را در بين جامعه ما آنچنان كوچك و محدود و واژگونه جلوه دادند كه روح و حقيقتش تهي شد و تنها قالبي بسيار مسخ شده از آن بر جاي ماند. امام حسين (ع) كه درس عدالت، مبارزه،

ايستادگي و مقاومت مي داد، در جامعه و در امت ما، او و ياران و خاندانش به تدريج به صورت مظهري از ضعف در آمده بودند، بطوريكه به تدريج عاشوراها و مجالس عزاداري در بين ما شيعيان نه تنها شورانگيز بيداركننده و تحرك آفرين نبود بلكه متاسفانه به صورتي سرد كننده و رخوت انگيز و ضعف آور و زبون پرور منعكس شده بود. دشمن مي خواست همه سرمايه هاي ارزشمند را از ما بگيرد و آنها را مسخ كند تا ما محروم شويم و نتوانيم با تكيه به آنها راهمان و راه حق اسلام را ادامه دهيم.

امام حسين عليه السلام مظهر خشم خدا در برابر مفسدان

امام حسين (ع) در زندگي اش، حتي قبل از آنكه ماجراي كربلا را آغاز كند، مظهر خشم خدا در برابر ظالمان بود.معاويه در يك نامه، به خيال خود، امام حسين (ع) را نصيحت كرد كه: گويا شنيده ام با اين و آن رابطه برقرار كرده اي، كساني با تو آمد و شد دارند و گويا خيال فتنه انگيزي و ايجاد تفرقه در بين امت اسلام داري.من تو را بيم مي دهم از آنكه مبادا خود را در فتنه گرفتار سازي و دست به تفرقه افكني در بين امت اسلامي بزني! در اين نامه به چهره نصيحت گر اندرز گوي با حسين بن علي (ع) وارد صحنه شده بود؛ با عوامفريبي و با ظاهري آراسته حضرت را دعوت به آرامش و حفظ امنيت و جلوگيري از اخلال و تفرقه اندازي مي كند و درخواست ايجاد يك محيط امن و از اين قبيل توصيه ها را در نامه اش دارد. اما آن حضرت در پاسخ نامه فرازهايي تند و روشنگر

در پاسخ معاويه فرمود. از جمله اين بود كه فرمود تو به من گفته بودي كه من خود را در فتنه نيفكنم و گرفتار فتنه نكنم.در حالي كه ريشه فتنه تو هستي و اصلا مظهر فتنه و سرچشمه فساد تو هستي. تو گفته اي كه من به فكر در افتادن با تو نباشم، من مي ترسم اگر چنانچه به اين فكر نباشم مسئول باشم.اگر من در فكر مبارزه با تو نباشم در پيشگاه خدا احساس نافرماني و عصيان مي كنم. مگر تو نبودي كه حجربن عدي و ياران دلاور و مبارزش را كه جز حق نمي گفتند شهيد كردي؟ مگر تو نبودي كه فرمان دادي هر كس بر دين علي (ع) است او را از حكومت عزل و بركنار كنند و حقش را بگيرند و حقوقش را قطع كنند؟ مگر دين علي (ع) جز دين خداست؟ مگر دين علي (ع) جز دين محمد (ص) و جز دين قرآن است؟ تو با حق درافتادي.آنچنان تند در اين نامه معاويه را مورد پرخاش و هجوم قرار داد كه از همان ابتدا پيدا بود كه حسين بن علي (ع) سر ناسازگاري با طاغوت و با ظلم را دارد.وقتي معاويه علي رغم قرار دادي كه با امام حسين (ع) بسته و بنا بود كه به جاي خودش كسي را به عنوان جانشين تعيين نكند اما فرزند نابكارش يزيد را به عنوان جانشين تعيين كرد، اين يكي از مايه هاي بر افروختن خشم آن حضرت بود. براي اينكه ديد با اين بدعت بزرگي كه معاويه گذارده است و مي خواهد خلافت را در خاندانش موروثي كند، ((و علي الاسلام السلام)).

اگر خلفاي پيشين بناحق بر مسند خلافت تكيه زده بودند، اما اين اميد بود كه بعد از آنكه آن خليفه رفت لااقل مردم دخالت كنند و بتوانند از راههايي وارد شوند و كسي را كه صالح است بيابند و يا به سراغ امام راستينشان و خليفه واقعي پيامبر بروند و او را انتخاب كنند.اما وقتي بنا شد كه خلافت در خانواده اي موروثي باشد و حكومت دست به دست در يك فاميل بگردد، ديگر بعد از آن تدبير از دست مردم و از دست اسلام و قرآن و از دست همه خارج مي شود و تمام قدرت اسلام و قدرت امت در يك فاميل و در يك خاندان متمركز مي گردد.اين مقدمه مرحله جديد پرخاش و موضع گيري تند حسين بن علي (ع) در برابر خلافت خاندان بني اميه بود.معاويه مرد و يزيد بر حسب وصيت غير قانوني و خلافت پيمان او به جاي معاويه نشست. يزيد به عمال و مامورانش در سراسر سرزمينهاي اسلامي دستور داد كه از مردم بيعت بگيرند و ضمنا به عاملش در مدينه دستور داد كه از امام حسين (ع) هم بيعت بگيرد. از اينجا نطفه حادثه كربلا بسته شد. بيعت با يزيد يعني تسليم و پيمان سازش و همكاري در برابر طاغوت. او بيعت را بر حسين بن علي (ع) عرضه كرد و حضرت هم امتناع فرمود. عرصه بر حسين (ع) تنگ شد و مقدمات قيام و انقلاب را عليه خاندان بني اميه فراهم كرد.حسين بن علي (ع) مدينه را ترك كرد و به مكه آمد تا در مكه كه محل عبور و مرور قبايل است و از همه

اقوام و ملتهاي اسلامي از گوشه و كنار كشور پهناور اسلام بدانجا مي آيند و ضمنا خانه امن الهي و حرم خداست بتواند با نمايندگان مردم براي بيدار ساختن و ارشاد و برانگيختن آنها و زنده كردن احساسات آنها عليه دستگاه بني اميه تماس فراوان بگيرد و از همانجا هم نامه نوشتن و نماينده فرستادن را به سوي كوفه آغاز كرد.كوفه مركز قسمت عمده اي از كشور پهناور اسلام بود و ايران هم وابسته به كوفه بود و مردم هم با سابقه اي كه از حكومت علي بن ابي طالب (ع) داشتند، آشناتر با برنامه هاي علي (ع) و خاندان او و نزديكتر به اظهار وفاداري و همكاري با حسين بن علي (ع) بودند. بنابراين، اقدامات خود را براي ارشاد مردم كوفه و فراهم ساختن مقدمات و بسيج يك نيروي مخفي در سراسر اين شهر عليه دستگاه ظلم و طغيان بني اميه شروع كرد. لذا از يك طرف مشغول ارشاد مردم شد، يعني مرتب حسين بن علي (ع) براي قبايل و افراد و نمايندگان مردم كه از گوشه و كنار مملكت مي آيند سخنراني مي كند، بحث مي كند، پيام مي فرستد، نامه مي نويسد و از طرف ديگر هم مركزي را كه مساعدترين مكان براي آماده ساختن مردم عليه دستگاه بني اميه است، براي اجتماع مردم و همبستگي آنها و فراهم كردم مقدمات انقلاب، آماده مي كند.بعد آن نامه معروف را خطاب به علما نوشت و سخني را كه درباره علمايي كه در آن روز با دستگاه طاغوت ساخته بودند بيان فرمود؛ علمايي كه با زندگي دنيايي و با همان عيش و عشرت، تفاخر

و منافع و مطامع خودشان ساخته بودند. آنچنان نامه حضرت اين علماي سوء را كه دربار خلافت ساخته بودند و تند و آتشين منقلب ساخت كه همان نامه براي ما و براي روحانيت ما و براي حركت علماي بيدار و انقلابي ما يك انگيزه و برنامه يك حركت بود. اگر يادتان نرفته باشد و در گرما گرم نبرد ملت ما با طاغوت و فرماني كه امام پشت سرهم براي بيداري علماي حوزه هاي علميه و همه علماي كشور صادر مي كرد، گاهي هم به همين نامه حسين بن علي (ع) استشهاد مي شد و همين نامه را بعضي از افراد انقلابي مومن به انقلاب ترجمه و پخش كردند كه چگونه حسين بن علي (ع) مي فرمايد وظايف روحانيان و دانشمندان و علماي اسلام براي ياري اسلام سنگين است.بنابراين نامه مي نويسد، بيانيه صادر مي كند، سخنراني مي كند، تماسهاي خصوصي مي گيرد، نماينده و مإمور مي فرستد، با نمايندگان مردم كه از گوشه و كنار مي آيند صحبت مي كند و اعمال انقلابي تند زير برده و علني پرخاشگرانه عليه دستگاه سلطه گر بني اميه يكي پس از ديگري از حسين بن علي (ع) صادر مي شود و دقيقا درس انقلاب و حركت تند اجتماعي عليه دستگاه ظلم حاكم و عليه دستگاه استبداد حاكم را براي هميشه به تاريخ مي آموزد.چرا اين روابط، اين خطابه ها، اين نامه ها، اين پيامها، اين تماسها، ساليان دراز بر منابر و در مجالس روضه خواني براي ما تكرار نمي شد؟ و چرا ما با حسين بن علي طرفدار اسلام و انقلابي عدالت دوست آزاديخواه مبارز با ظلم كه

انواع نقشه ها و راهها را براي بسيج مردم و ارشاد آنان و منفجر كردن جامعه عليه قدرت سلطه گر حاكم مي پيمود، آشنا نمي شديم؟ چرا كه حضرت را آن گونه كه بايد به ما معرفي نمي كردند؟ با همه اين مقدمات، حسين بن علي (ع) آماده حركت به جانب كوفه شد.نزديكانش آمدند و به او گفتند آقا! اين سفر خطر دارد، دشمن قوي است، مردم كوفه هم معلوم نيست وفا كنند، كجا مي رويد؟ فرمود:اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر.مي روم تا امر به معرو و نهي از منكر كنم.در آن پيامش در جملاتي بيان فرمود: مگر نشنيده ايد كه جدم پيامبر فرمود:من رأي سلطانا جأرا مستحلا لحرم الله ناكثا لعهدالله، مخالفا لسنه رسول الله صلي الله عليه و آله، يعمل في عبادالله بالاثم و العدوان، فلم يعير عليه بفعل و لا قول، كان حقا علي الله ان يدخله مدخله. [1] هر كس ببيند كه سلطان ستمگري در بين مردم حدود خدا را پايمال كرده است، به مردم ظلم مي كند، منكر را احيا و معروف را لگدمال كرده است، حاكم ضد دين و ضد عدالتي بر مردم مسلط است و ساكت بنشيند و در برابرش حركت و قيام نكند، بر خداست كه آن شخص ساكت و سازشكار را به همان دركي ببرد كه آن سلطان ستمگر را مي برد و همانجا جاي دهد كه آن سلطان خائن را جاي مي دهد.فرمود: من وظيفه دارم، بايد بروم و بگويم و مبارزه كنم.وان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلي فيما سيوف خذيني.اگر دين جدم پيامبر جز با قتل و شهادت من

مستقر نمي گردد، پس اي شمشيرها مرا در بر گيريد.مرا از مرگ مي ترسانيد؟ از شهادت مي ترسانيد؟ به قول امام و رهبرمان همين شهادتها و همين خون شهيد است كه از هر قطره اش يك مبارز مسلمان انقلابي مي رويد و زنده مي شود و بر مي خيزد.حسين بن علي (ع) آنكه در بين راه خبر شهادت مسلم بن عقيل و خبر شورش مردم كوفه و بي وفايي آنها و خبر بسيج عمومي دشمن را شنيد ولي مع ذالك به قلب سپاه دشمن زد و پرخاش و تعرض و مبارزه و مجاهده خود را انجام داد و هر صحنه اش، از هر عزيزي كه بر خاك افتاد، از جوابش، از كودك شير خوارش و از هر عزيزي كه از او بازماند اين پرچم پر افتخار را در اهتزاز نگاه داشت و پيام شهادت را به بسياري از مناطق اسلامي آن روز رسانيد. زينبش، ام كلثومش و همه عزيزانش به صورت الگوها و سمبلها و نمونه هاي عظيم مجاهده و انقلاب و مبارزه و حق خواهي و عدالت طلبي درآمدند، براي هميشه تاريخ باقي ماندند و جاودانه اسلام و دين و قرآنمان شدند.

امام خميني، احيا كننده نهضت امام حسين عليه السلام

امام خميني عاشورا را زنده كرد و حسين بن علي (ع) را از آن زواياي تاريك تاريخ كه گرد و غبار رفتار ناهنجارمان در طول قرون، چهره تابناكش را پشت ابرهاي تيره مخفي ساخته بود، وارد صحنه كرد. به خاطر داريد هفده سال قبل بود كه ناگهان عاشورا رنگ ديگري به خود گرفت. در عاشوراي دو روز قبل از پانزده خرداد سال چهل دو، جملات نوحه گري و سينه زني همه ساله،

در آن سال ناگهان به شعارهاي تند عليه طاغوت زمان، عليه ظلم و ستمگري تبديل شد و ديديم همان هيئتهاي متفرق كه در گوشه و كنار محلات همه ساله بيرون مي آمدند و به سرو سينه خودشان مي زدند، اما دشمن بر آنها مسلط بود و هيچگاه مشتشان را در برابر دشمن پرخاشگرشان گره نمي كردند و هميشه به سر خودشان مي زدند، در آن سال ناگهان اين چهره هاي خشمگين، مردم حسيني مشتهايشان را در برابر كاخ مرمر به سوي دشمن ستمگر خود گره كردند و حركت دادند و آن شعار معروف را سر دادند كه: ((خميني خميني خدا نگهدار تو، بميرد بميرد اين دشمن خونخوار تو)).همان نيروهايي كه ساليان دارز بر باد مي رفتند و اين سرمايه هاي عظيم نابود مي شد و كسي خبر نداشت كه چگونه اين نيروهاي عظيم در بطن جامعه شيعه و در بطن جامعه اسلامي وجود دارد، ناگهان اين نيروها بالا آمد و به صورت يك موج و يك اعتراض شد و به صورت يكپارچه گره شد و دشمن را لرزاند. لذا رهبر را در شب دوازدهم محرم كه همان شب پانزده خرداد بود دستگير كردند و روز بعد مردم تظاهرات عظيمي بر پا كردند و دشمن هم حمله شديد و كشتار فجيع و سهمگين و وحشيانه اي به راه انداخت.آن روز عده اي مي گفتند اين حركتها براي چيست؟ اين مشت به سندان كوبيدن است؛ ما با دست تهي در برابر چه كسي مقاومت كنيم؟ برويم باز هم برگرديم به گوشه مساجد و تكيه هاي خودمان و همانجا زمزمه كنيم و توسل داشته باشيم، همين و همين.چرا

بيرون آمديم و چرا مبارزه و پرخاش كرديم؟ عده اي بنا كردند سمپاشي كردن. شايد درست مثل سمپاشي كه بعد از شهادت حسين بن علي (ع) مي كردند. عده اي از مردم هم كه ظاهرا مسلمان بودند اما روح اسلامي در شريان آن ها جريان نداشت، آنها هم مي گفتند چرا حسين بن علي (ع) رفت؟ و چرا فرزندان و ياران خود را را به كشتن داد؟ مگر توانست با هفتاد و دو نفر در برابر آن خيل عظيم دشمن ايستادگي كند؟ اما نمي دانستند از همان روزي كه خون حسين بن علي (ع) بر سرزمين كربلا ريخت پايه حكومت طاغوت يزيد و خاندان آن حضرت ايستاده بودند و مي ديدند كه زينب بالاي سر برادرش آمده و با او زمزمه مي كند، منقلب شدند و آن دگرگوني روحي و شرمندگي آغاز شد، آن رخنه در صفوف دشمن و طاغوت آغاز شد. بعد قدم به قدم، هر كلامي كه زينب مي گفت، ام كلثوم مي گفت، امام سجاد در مسجد شام مي فرمود، و نيز گريه ها و عزاداريها و خطبه هاي آنها حامل پيامي بود كه اين قطرات خون شهيدان را بر سر و روي مردم مرده و خواب آلوده عصرشان پاشيد و خون شيهد در رگ و پوست اين امت به جريان افتاد و چيزي نگذشت كه موج اين حركت به تدريج دودمان بني اميه را بر باد داد.مردم ما هم به دنبال شهدايي كه داده بودند، مرتب اين طرف و آن طرف تظاهرات بود، كشتار بود، دژخيمان حمله مي كردند و عده اي نگران بودند كه آيا محرم چه خواهد شد؟ و

آيا امام درباره محرم چه دستوري خواهند داد؟ چند روزي به محرم مانده بود كه بيانيه امام صادر شد. امام در اين بيانيه فرمود:محرم ماه پيروزي خون بر شمشير است. مو بر بدنها راست شد كه:امام چه فكري براي اين مردم كرده است؟ چگونه مي خواهد مردم را جلوي گلوله بفرستد؟ مي خواهد در ماه محرم سيل خون به راه بيندازد؟ به دنبال اين بيان امام و بسيج او، چگونه جلسات ما پرشكوه، پر حرارت و پر تپش و چقدر جالب بر پا شد؛ در تاسوعا و عاشورا چه راه پيمايي عظيم و اجتماع با شكوهي بر پا شد؛ در ميان حمله دشمن و در قلب توطئه دشمن در سراسر كشور، ميليونها نفر به راه افتادند: همه يكپارچه و همه با يك شعار و با يك پيام و همه در يك قيام. بخوبي ملموس و محسوس بود كه چگونه عاشورا و تاسوعا سرنوشت ساز است. پشت دشمن را لرزاند، پشت ابرقدرتهاي پشتوانه استبداد را هم لرزاند. بالاخره معلوم شد كه حسين بن علي (ع) رهبر عظيم الشأن عدالت گستر و انقلابي اسلام چگونه الهام داد و چگونه جامعه را بسيج كرد. آري، نهضت ما بيش از هر چيز از حادثه كربلا جان گرفت و از آنجا مايه گرفت و تغذيه و هدايت شد.اگر تاريخ دقيق انقلاب و نهضت را از سال 42 و مخصوصا يكي دو سال اخير بنويسند و مجموع شعارها و حركتها و مراكزي كه از آنجا حركت شد و مردمي كه حركت كردند و كشته دادند، تمام اينها واقعه نگاري شود، بخوبي احساس خواهيم كرد كه چگونه بيش از همه حادثه كربلا

سرمشق و راهگشا و الهام بخش ما به سوي پيروزي بود و به هر حال به ياري خدا و با اعتماد بر او، با همبستگي همه مردم مسلمان بر دشمن پيروز شدند.

پاورقي

[1] نفس الهموم، ص 115.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109